زیارت نامه مادر : شرحی بر زیارت مخصوصه حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام)

مشخصات کتاب

زیارت نامه مادر : شرحی بر زیارت مخصوصه حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام)

شرحی بر زیارت مخصوصه حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام)

آیت الله حسین گنجی اشتهاردی

تقریر: حجه الاسلام مجید فولادی

ناشر: دارالنشر

چاپ دوم: فاطمیه 1399

قیمت: تومان

شابک: 2-203-475-964- 978

مرکز پخش :

09191951622

علیرضا گنجی

ص: 1

اشاره

تقدیم به

اُمّ الأئمة النُجَباء

حضرت فاطمة الزهراء(علیها السلام)

ص: 2

زیارت نامه مادر

شرحی بر زیارت مخصوصه حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام)

آیت الله حسین گنجی اشتهاردی

سفیران فاطمیه

ص: 3

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 4

مقدمه

مقدمه......17

مطلب اول: سند زیارت.........17

مطلب دوم: ناقل زیارت کیست؟....19

مطلب سوم: منظور از « عند القبر» چیست؟......21

مطلب چهارم: چرا زیارت، بدون سلام آغاز میشود؟.....23

1. حذف سلام.....25

2. رعایت تقیه....27

مطلب پنجم: اوقات زیارت.....27

فصل اول: ممتحنه و صابره

فصل اول: ممتحنه و صابره....31

معانی مُمتَحَنه.......31

معنای اول: خالص و مهذَّب.....31

1. قرآن.....32

2. روایات.......32

الف) معنای فاطمه......32

ب) خلقت نورانی....34

ج) حضرت فاطمه (علیها السلام)، مشیت الهی......34

د) زیارت نامه های دیگر.......36

ص: 5

خالص نمودن قبل از خلقت........ 37

معنای دوم: نظر شده الهی........ 39

معنای سوم: آزموده.. 40

قرآن و عالم ذر... 41

عالم ذر در روایات..... 43

فلسفه عالم ذر.. 43

اقرار به توحید و نبوت و امامت در عالم ذر...... 44

ثبوت معرفت و فراموشی اقرار......... 44

گفتگوی خداوند متعال با همه خلائق...... 45

اولین اقرار کنندگان....... 46

تکمیل اقرار عالم ذر در روز غدیر.... 48

حکمت استلام حجر......... 48

اقرار کنندگان عالم ذر و شناخت حضرت مهدی(علیه السلام) ... 49

روز جمعه، زمان اقرار در عالم ذر.... 50

عالم ذر و معرکه آراء....... 50

دلائل منکرین عالم ذر و پاسخ مثبتین....... 51

فرق علم و ذکر........ 52

مُمتَحن در عالم ذر.. 59

حضرت فاطمه زهراء(علیها السلام) در عالم ذر.... 59

فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صَابِرَه..... 60

فرق عَلِمَ با وَجَدَ....... 60

فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صَابِرَه..... 61

توحید فاطمه3.... 62

دفاع از نبوت....... 63

دفاع از امامت و ولایت....... 65

مصادیق دفاع از ولایت... 66

1. دفاع بیانی..... 66

ص: 6

الف) خطبه فدکیه... 66

ب) سخن گفتن با اصحاب....... 67

2. دفاع عملی....... 68

الف) اسراء...... 68

ب) حصن........ 69

ج) سرشک دائمی... 71

3. پایداری تا پای جان........ 73

الف) هجوم به خانه وحی........ 73

ب) ضرب و شتم...... 73

ج) سقط جنین........ 74

د) شهادت جان سوز........ 74

ه) وصیت با بصیرت........ 76

اسوه بودن حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام)..... 78

اقیانوس فاطمی....... 79

فراتر از عالم ذر....... 81

فلسفه خلقت حضرت زهراء(علیها السلام)... 82

ثمره معرفت به حضرت زهراء(علیها السلام)....... 84

نام حضرت زهراء(علیها السلام) در کلمات......... 85

حضرت آدم و کلمات...... 85

حضرت ابراهیم و کلمات......... 86

تکمیل کلمات.. 87

شرط زهد در دعای ندبه......... 88

آیه تطهیر و مباهله... 89

آیه نور و حضرت زهراء3........ 90

حقیقت محمدیه در عالم ذر..... 91

رابطه صلوات و عالم ذر... 93

ولایت تکوینی و ولایت تشریعی حضرت زهراء(علیها السلام)...... 93

نمونه های کوچکی از علم بشر.. 95

فهم فقیه و عارف...... 98

ص: 7

دلیل اطاعت.. 101

وجوب اطاعت...... 102

اطاعت طرفینی دو معصوم از یکدیگر..... 104

فرق امتحان خلق با امتحان خدا.. 105

فصل دوم: صابرون و صابره

صابرون در کنار صابره الهی........ 109

چرا با یقین نمی گوییم؟........ 111

أَنَّا و نَحنُ....... 112

أَنَّا لَکِ أَوْلِیَاءُ......... 113

وَ مُصَدِّقُونَ...... 115

محکم ترین دستگیره ایمان.. 117

صابرون و مسلمون......... 118

نتیجه ایمان ناقص، کفر کامل..... 119

خواری دنیا و عذاب آخرت...... 120

معیار و محور حق و باطل... 120

نشانه های تصدیق حضرت فاطمه(علیها السلام)....... 121

درک مقامات و شخصیت حضرت فاطمه(علیها السلام)......... 123

1. صدیقه بودن....... 123

2. اعتقاد به شهادت حضرت فاطمه(علیها السلام)...... 125

3. اعتقاد به فضائل و مناقب بی شمار.... 126

نتیجه تصدیق حضرت فاطمه(علیها السلام)...... 127

جمع بندی این فراز زیبا.. 128

دلیل تکرار وصی در کنار نبی(صلی الله علیه و آله و سلم)...... 128

ره آورد خدا و نبی و ولی..... 130

ص: 8

همگام و همراه با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)......... 132

فصل سوم: تمنا و درخواست

فصل سوم: تمنّا و در خواست...... 137

معنای إِلَّا... 137

بذر پاک، محصول پاک....... 139

إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُمَا بِالْبُشْرَی....... 140

لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَایَتِکِ....... 141

طهارت در زیارت جامعه کبیره....... 141

مصادیق طهارت..... 142

1. طهارت قبل از خلقت.... 142

نشانه های طیب خلقت... 143

2. طهارت هنگام خلقت..... 143

3. طهارت پس از خلقت.... 144

4. طهارت در اعتقادات..... 144

5. طهارت از آلودگی گناه........ 145

قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَایَتِکِ........ 145

فضه و کیمیای ولایت... 146

سعادت فضّه.... 149

فضائل فاطمی... 150

کتابنامه ... 153

ص: 9

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین والعاقبة للمتقین ثم الصلاة والسلام علی سید الانبیاء والمرسلین و افضل السفراء المقربین و حبیب اله العالمین ابی القاسم محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) و اله المعصومین الطیبین الطاهرین الامجدین سیما مولانا بقیةالله فی الارضین روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء واللّعن الدائم علی اعدائهم الی یوم القاء

ص: 10

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمد لله ربّ العالَمین، والصّلاةُ والسّلامُ عَلی سَیِدنا مُحَمَّدٍ و آلِهِ الطاهرین

و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین

یکی از وظایف شیعیان، شناخت و معرفت حضرات اهل بیت (علیهم السلام) است و یکی از بهترین، مطمئن ترین و آسان ترین راه های کسب معرفت، زیارت نامه هایی است که از لسان شریف امامان معصوم (علیهم السلام) به ما رسیده است. زیارت نامه های مأثوره(1)، معارف ناب را از سرچشمه های وحی جاری و به کام تشنگان و شیفتگان، محبان و شیعیان اهل بیت (علیهم السلام) رسانده و آنان را سیراب می سازد.

در بین زیارت نامه های مأثوره، زیارت حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) (یا مَمتَحَنَةُ) زیارتی ناب با عباراتی زیبا و منحصر به فرد است که هرچند مختصر و کوتاه بیان شده، اما معارفی بلند و معانی عظیمی دارد و شایسته است که با دیده دقت و تفکر در عبارات و مفاهیم آن نگریسته

ص: 11


1- . به زیارت هایی که از حضرات معصومین: و در کتب معتبره وارد شده زیارت ماثوره گفته می شود. در مقابل زیارت غیر ماثور است و آن زیارتی است که فرد غیر معصوم آن را ساخته باشد. واژه مأثور بر گرفته از ریشه اثر است و مأثور یعنی چیزی که در آثار و اخبار معصومین: وارد شده باشد .

شود. باشد که در پرتو این زیارت، قطره ای از معارف ناب حضرت فاطمه زهرا، صدیقه کبری(علیها السلام) را درک نماییم. به همین منظور، ستاد سفیران فاطمیه از حضرت استاد حسین گنجی دامت افاضاته درخواست نمود، با شرحی مختصر و گویا بر این زیارت در کلاس امام شناسی و با حضور طلاب و فضلای حوزه علمیه قم، بخشی از این معارف ناب را در اختیار طلاب و مبلّغین و سفیران فاطمی قرار داده تا از این طریق، در ایام سال به ویژه ایام فاطمیه به جامعه منتقل شود.

امید است این زیارت مختصر، ذکر و وِرد شبانه روزی محبّان اهل بیت (علیهم السلام) در همه اوقات و ایام سال همانند دعای «اللّهم کن لولیک...» و یا «صلوات مخصوص حضرت امام رضا (علیه السلام) » گردد، تا جامعه شیعی را به مقام طهارت خاص که در نتیجه معرفت حاصل از این زیارت به دست می آید «قَد طَهُرنا بِوِلایَتِک» نائل گرداند.

ان شاء الله

ستاد سفیران فاطمیه حوزه علمیه قم

ایام فاطمیه 1439 بهمن ماه 1396

ص: 12

بسم الله الرحمن الرحیم

وأَمَا اِلْقَوْلُ عِنْدَ زِیَارَتِهَا (علیها السلام) فَقَدْ رَوَی: مُحَمَدُ بِنُ أَحْمَدَ بِنِ دَاوُدَ عَنْ مُحَمَدِ بْنِ وَهْبَانَ الْبَصْرِیِّ قَالَ حَدَثَنَا أَبُو مُحَمَدٍ اِلْحَسَنُ بْنُ مُحَمَدِ بْنِ اِلْحَسَنِ اِلسَیْرَافِیُّ قَالَ حَدَثَنَا اِلْعَبَاسُ بْنُ اِلْوَلِیدِ بْنِ اِلْعَبَاسِ اِلْمَنْصُورِیِّ قَالَ حَدَثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُحَمَدِ بْنِ عِیسَی بْنِ مُحَمَدٍ اِلْعُرَیْضِیُّ قَالَ حَدَثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) ذَاتِ یَوْمِ قَالَ: إِذَا صِرْتَ إِلَی قَبْرِ جَدَتِکَ فَاطِمَةَ (علیها السلام) فَقُل:

یَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ اللهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَکِ أَوْلِیَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوکِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَتَی بِهِ وَصِیُّهُ فَإِنَّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْنَاکِ إِلاَّ أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُمَا لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلاَیَتِکِ(1)

ای آزموده، خدایی که تو را آفرید، پیش از آن که تو را بیافریند تو را آزمود، پس در آن امتحان تو را سربلند و شکیبا یافت و ما بر این باوریم که از دوستان و محبان تو هستیم و ولایت تو را پذیرفته، و تمام آن چه را پدرت که درود خدا بر او و خاندانش باد و جانشین او برای ما آورده تصدیق نموده و بر آن صبر کننده ایم، پس از تو درخواست می کنیم، اگر تصدیق کننده تو بوده ایم، ما را به تصدیقمان به پدرت و جانشینش ملحق کنی، تا به خود بشارت دهیم، که به سبب ولایت تو پاک گشته ایم.

این زیارت کوتاه، سه بخش دارد:

بخش اول: درباره حضرت فاطمه زهراء (علیها السلام) و عظمت ایشان است:

ص: 13


1- . تهذیب الأحکام، شیخ طوسی، ج 6، ص 9.

یَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صَابِرَة

بخش دوم: درباره زائر و دیدگاه و جایگاه او بحث می شود: وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَکِ أَوْلِیَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوک (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ أَتَانَا بِهِ وَصِیُّهُ (علیه السلام)

بخش سوم: درخواست ها و حاجات زائر مطرح

می شود: فَإِنَّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْنَاکِ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُمَا بِالْبُشْرَی لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَایَتِکِ.

ص: 14

مقدمه

اشاره

1. سند زیارت

2. ناقل زیارت کیست؟

3. منظور از «عند القبر» چیست؟

4. چرا زیارت، بدون سلام آغاز می شود؟

5. اوقات زیارت

ص: 15

ص: 16

مقدمه

اشاره

قبل از ورود به شرح زیارت شریفه حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) بیان چند نکته لازم و ضروری است:

مطلب اول: سند زیارت

هرچند نزد بزرگان دین از متقدمین گرفته تا متأخرین، این دسته از روایات و زیارات هیچ نیازی به بررسی سندی و رجالی ندارند به دلیل آن که:

اولا: متن و عبارات این زیارت از استحکام بالایی برخوردار است و موافق با آیات و روایات فراوان و مطابق با حق و واقع می باشد.

ثانیا: بررسی سندی و رجالی تنها یکی از راه های کشف صحت یک حدیث و روایت و یا زیارت است و البته بهتر است بگوییم آخرین راه است.

ثالثا: این زیارت در یکی از مهم ترین کتب شیعه و از کتب اربعه وارد شده است که علمای بزرگ شیعه از گذشته تا کنون بر صحت روایات موجود در این کتب اتفاق نظر داشته اند.(1)

ص: 17


1- . کتب اربعه شیعه (کافی، من لا یحضره الفقیه، تهذیب و استبصار)، برگرفته از 400 کتابی است که در زمان اهل بیت(علیهم السلام) و توسط اصحاب خاص ایشان جمع آوری شده است و بسیاری از این کتب به محضر امامان معصوم(علیهم السلام) عرضه شده و حضرات اهل بیت(علیهم السلام) ، صحت روایات آن را تأیید نموده اند. اما مع الأسف امروزه برخی کم خردان بر این کتب ارزشمند خرده گرفته تا آن جا که برخی با دردست گرفتن نرم افزارهای موجود بلافاصله نسبت به صحت و ضعف احادیث اظهار نظر می نمایند وعلم حدیث را بازیچه خود ساخته اند.

رابعا: عبارات این زیارت دارای تواتر لفظی و معنوی فراوانی در بین دیگر روایات و زیارات است که خود نشان دهنده صحت سند آن است و مضامین بلند این عبارات با فریاد بلند اعلام می کند که از جانب معصوم (علیه السلام) صادر شده است.

خامسا: انگیزه ای برای جعل این روایت و زیارت در بین موافقین و مخالفین نبوده چرا که موافقین و محبین اهل بیت(علیهم السلام) به ویژه علمای راستین از تقوای بسیار بالایی در نقل روایات و زیارات برخوردار بوده اند که حتی به خود اجازه انتساب حتی یک حرف را به حضرات اهل بیت (علیهم السلام) نمی دادند(1) و آن قدر در نقل روایات احتیاط می کردند که در زیارات می بینیم حتی کلمات و عباراتی که نسخه بدل داشته اند را نیز ذکر کرده اند. در بین مخالفین هم انگیزه فراوانی در حذف فضائل و مناقب اهل بیت(علیهم السلام) به ویژه حضرات امیرالمومنین و فاطمه زهرا (علیهما السلام) بوده تا آن جا که نه تنها از نقل فضائل خودداری می نمودند و دیگران را از نقل فضائل باز می داشتند، بلکه به تحریف آن و انتساب آن فضائل به خلفای جور خود اقدام می نمودند.

ص: 18


1- . در صورتی که برخی علما به تشخیص خود برای امام زاده ای زیارتی نقل می کردند به آن اشاره می کردند. مانند: زیارت نامه عبدالعظیم حسنی که مرحوم شیخ عباس قمی(رحمه الله) در مفاتیح الجنان ازفخرالمحققین نقل می کند و یا زیارتی که مرحوم شیخ صدوق(رحمه الله) برای حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) با استفاده از روایات و احادیث فضائل و مناقب نقل می کند و مرحوم شیخ طوسی(رحمه الله) در کتاب شریف التهذیب و بعد از زیارت « یا ممتحنةُ » نقل می کند و تأکید می کند «و أَمَا مَا وَجَدْتُ أَصْحَابَنَا یَذْکُرُونَهُ مِنَ اِلْقَوْلِ عِندَ زِیَارَتِهَا (علیها السلام) فَهُوَ أَنْ .ِ.. تَقُولَ: السَلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُول اللهَ ...».

با توجه به مطالب فوق و با وجودی که از بررسی سندی بی نیاز هستیم، در عین حال بنا بر معمول مباحث علمی سند این زیارت را بررسی می کنیم.

این زیارت از صحت سند و متن و عبارات خوبی برخوردار است. چرا که در کتاب شریف «التهذیب» از کتب اربعه شیعه نقل شده و راویان این حدیث نیز مورد اطمینان و موثق هستند و هیچ ذمی درباره ایشان نیامده است.

مرحوم علامه محمد تقی مجلسی؛ در مورد سند حدیث می گویند: «و روی الشیخ فی القوی»(1)

و بنا بر نقلی حدیث قوی به حدیثی گفته می شود که راویان آن از شیعیان باشند. در کتب رجالی در مورد برخی از راویان این حدیث(2) مطالبی پیرامون وثاقت و عظمت ایشان آمده است(3) و در مورد برخی دیگر نیز هیچ ذمی نیامده و بنا بر نظر رجالیون و حدیث شناسان، این حدیث مورد اطمینان و از اعتبار بالایی برخوردار است.

مطلب دوم: ناقل زیارت کیست؟

در روایت آمده که این زیارت را از امام ابی جعفر(علیهما السلام) نقل نموده اند که در بین امامان معصوم(علیهم السلام) دو امام بزرگوار صاحب این کنیه هستند: امام محمد باقر و امام محمد تقی الجواد(علیهما السلام). و اما برخی به اشتباه گمان

ص: 19


1- . و روی الشیخ فی القوی... «روضة المتقین فِی شرح من لا یحضره الفقیه» ج 5، ص343.
2- . محمد بن احمد بن داود قمی و محمد بن وهبان البصری.
3- . مراجعه کنید: رجال نجاشی، ص 384 و 396 و معجم رجال الحدیث، ج 9،ص 268 و ج 15، ص 345.

کرده اند، این زیارت را ابوجعفر اول یعنی امام محمد باقر(علیه السلام) نقل کرده اند، در حالی که صحیح آن است که از ابو جعفر ثانی یعنی امام جواد(علیه السلام) نقل شده است. چنان که علامه مجلسی اول به این نکته تصریح نموده و از سلسله روات آن نیز مشخص می شود.(1)

در روایتی آمده است که حضرت امام جواد(علیه السلام) هر روز به زیارت خانه مادرشان حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) رفته و در آن مکان به نماز می ایستادند.

عبد الله بن رزین می گوید:

کُنْتُ مُجَاوِراً بِالْمَدِینَةِ مَدِینَةِ الرَّسُولِ وَ کَانَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) یَجِیءُ فِی کُلِّ یَوْمٍ مَعَ الزَّوَالِ إِلَی الْمَسْجِدِ فَیَنْزِلُ إِلَی الصَّخْرَةِ وَ یَمُرُّ إِلَی رَسُولِ اللهِ(صلی الله علیه و آله و سلم) وَ یُسَلِّمُ عَلَیْهِ وَ یَرْجِعُ إِلَی بَیْتِ فَاطِمَةَ وَ یَخْلَعُ نَعْلَهُ فَیَقُومُ فَیُصَلِّی.(2)

مجاور مدینه بودم و حضرت جوادالأئمه(علیه السلام) را می دیدم که هر روز نزدیک ظهر به مسجد پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) جلو سنگی که برای نشستن گذاشته بودند پائین می آمدند و به طرف قبر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) رفته و سلام می دادند، سپس به جانب خانه فاطمه زهرا (علیها السلام) می رفتند و کفش های خود را از پای مبارک بیرون می آوردند و به نماز می ایستادند.

هر چند که مزار شریف حضرت زهرا (علیها السلام) مخفی است اما با توجه به روایتی که مزار شریف را در خانه خود حضرت زهرا (علیها السلام) می داند، به طور قطع رفتن حضرت جواد الأئمه در هر روز تنها برای زیارت خانه نبوده

ص: 20


1- . حدثنا أبوجعفر الثانی صلوات الله علیه ... «روضة المتقین فی شرح من لاَ یحضره الفقیه » ج 5، ص343.
2- . بحار الأنوار، ج50، ص 59.

بلکه به جهت زیارت حضرت فاطمه (علیها السلام) بوده است.(1)

مطلب سوم: منظور از « عند القبر» چیست؟

در روایت این زیارت چنین آمده است که امام جواد(علیه السلام) فرمودند: هنگامی که به محضر قبر مطهر جده ات فاطمه زهرا (علیها السلام) رسیدی این زیارت را بخوان!

ممکن است چنین برداشت شود که مزار مطهر حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) در زمانی خاص یا برای عده ای از خواص معلوم بوده است.

در جواب باید گفت: منظور از عبارت « الی قبر» یا « عند القبر» مکان هایی است که احتمال دارد مزار شریف حضرت آن جا باشد نه آن که به صورت قطعی قبر مطهر مشخص باشد. از روایات اهل بیت(علیهم السلام) و عبارات بزرگان مشخص می شود که محتمل است مزار شریف در سه مکان باشد: 1. قبرستان بقیع، 2. روضه نبوی، 3. خانه حضرت زهرا (علیها السلام).

ص: 21


1- . مرحوم شیخ صدوق(رحمه الله) در مورد مکان قبر شریف حضرت فاطمه (علیها السلام) می نویسند: اخْتَلَفَتِ الرِّوَایَاتُ فِی مَوْضِعِ قَبْرِ فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ (علیها السلام) فَمِنْهُمْ مَنْ رَوَی أَنَّهَا دُفِنَتْ فِی الْبَقِیعِ وَ مِنْهُمْ مَنْ رَوَی أَنَّهَا دُفِنَتْ بَیْنَ الْقَبْرِ وَ الْمِنْبَرِ وَ أَنَّ النَّبِیَّ(صلی الله علیه و آله و سلم) إِنَّمَا قَالَ: مَا بَیْنَ قَبْرِی وَ مِنْبَرِی رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ. لِأَنَّ قَبْرَهَا بَیْنَ الْقَبْرِ وَ الْمِنْبَرِ وَ مِنْهُمْ مَنْ رَوَی أَنَّهَا دُفِنَتْ فِی بَیْتِهَا فَلَمَّا زَادَتْ بَنُو أُمَیَّةَ فِی الْمَسْجِدِ صَارَتْ فِی الْمَسْجِدِ وَ هَذَا هُوَ الصَّحِیحُ عِنْدِی وَ إِنِّی لَمَّا حَجَجْتُ بَیْتَ اللهِ الْحَرَامَ کَانَ رُجُوعِی عَلَی الْمَدِینَةِ بِتَوْفِیقِ اللهِ تَعَالَی ذِکْرُهُ فَلَمَّا فَرَغْتُ مِنْ زِیَارَةِ رَسُولِ اللهِ(صلی الله علیه و آله و سلم) قَصَدْتُ إِلَی بَیْتِ فَاطِمَةَ (علیها السلام). روایات درباره محل قبر فاطمه، سرور زنان جهانیان اختلاف دارند، چنان که برخی روایت کرده اند که آن بانو در بقیع مدفون شده، و بعضی روایت کرده اند که آن حضرت در میان قبر و منبر به خاک سپرده شده، و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از آن رو فرموده است: ما بین قبر من و منبر من باغی از باغ های بهشت است، زیرا قبر او ما بین قبر و منبر است. و بعضی روایت کرده اند که آن خاتون بزرگ در خانه خودش دفن شده است، و چون بنی امیه بر مساحت مسجد افزوده اند قبر آن بزرگوار جزء مسجد شده است، و به نظر من این قول صحیح است. (من لا یحضره الفقیه، ج2، ص 572).

چنان چه شیخ طوسی؛ به آن اشاره کرده است و می شود در این مکان ها حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) را زیارت نمود(1) . و البته مشخص بودن قبر حتی در زمانی کوتاه یا برای برخی خواص، منافات دارد با وصیت حضرت زهرا (علیها السلام)(2) و ضرورت مخفی بودن قبر در روایات(3) . چرا که مخفی بودن مزار مطهر ام الأئمه:، سند مظلومیت حضرت زهرا(علیها السلام) و حقانیت امیرالمومنین علی(علیه السلام) و احتجاجی مهم برای شیعیان در برابر مخالفین است و تاکنون جمع کثیری از مخالفین منصف تنها به دلیل مخفی بودن قبر مطهر و جستجو از علت آن به مذهب حقه اثنی عشری گرویده اند(4) .

ص: 22


1- . وَ قَدِ اِخْتَلَفَ أَصْحَابُنَا فِی مَوْضِعِ قَبْرِهَا وَ الْأَفْضَلُ عِنْدِی أَن یَزُورَ الِانسانُ مِنَ اِلْمَوْضِعَیْنِ جَمِیعاً فَإِنَهُ لَا یَضُرُّهُ ذَلِکَ وَ یَحُوزُ بِهِ أَجْراً عَظِیماً وَ أَمَا مَنْ قَالَ إِنَهَا دُفِنَتْ بِالْبَقِیعِ فَبَعِید مِنَ الصَوَابِ « تهذیب الأحکام، ج 6، ص9».
2- . مراجعه کنید: کتاب «حضرت معصومه (علیها السلام)، فاطمه دوم، ص 172»، حکایت معروف حضرت آیة الله مرعشی نجفی(رحمه الله) و درخواست پدر بزرگوارشان از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) یا حضرت امام صادق(علیه السلام) در معرفی قبر شریف حضرت فاطمه (علیها السلام) و ارجاع دادن به حرم حضرت فاطمه معصومه (علیها السلام) و استنکاف از معرفی قبر به دلیل وصیت حضرت فاطمه (علیها السلام) .
3- . وَ لاَ تَدْفِنِّی إِلاَ لَیْلَاً وَ لاَ تُعْلِمْ أَحَداً قَبْرِی «بحارالأنوار، ج 43، ص209».
4- . فرزند بزرگ حضرت آیة الله گلپایگانی(رحمه الله) نقل می کردند: در سال1362 عده ای از شیعیان متمول و تحصیل کرده تونس به عربستان سعودی رفته و از مسئولین آن کشور تقاضا کردند تا اجازه بدهند قبرستان بقیع بازسازی شود. مسئولین عربستان گفتند اشکالی در بین نیست، فقط مراجع شیعه باید اجازه کتبی بدهند که در آنجا به نام ائمه بقیع و مخصوصاً فاطمه زهرا (علیها السلام) بنایی ساخته شود آن ها نزد حضرت آیة الله خمینی(رحمه الله) رفتند، ایشان فرموده بودند « به قم بروید و از آقای گلپایگانی سوال کنید. ایشان هر نظری که بدهند، نظر من هم همان است». این گروه آمدند و حرفهایشان را با آقا زدند. آقا با دقت تمام گوش دادند و در پاسخ بدون لحظه ای مکث فرمودند: «اگر تمام علمای اسلام هم با این موضوع موافقت کنند من یکی مخالفت می کنم و حاضرم در راه این مخالفت جان خودم را هم بدهم». وقتی آقا این را فرمودند، همه از جمله خود من واقعاً یکه خوردیم، چون تصور می کردیم که ایشان از این پیشنهاد خیلی هم خوشحال شوند و استقبال کنند، ولی وقتی استدلال ایشان را شنیدیم، متوجه شدیم ایشان با آن زیرکی و فراست کم نظیر که موید به الطاف الهی بود، متوجه چه نکته ظریف و دقیقی شده اند که از چشم همگان دور مانده بود. ایشان فرمودند: « آباد کردن قبرستان بقیع اشکالی ندارد ولی اگر این ها بخواهند برای حضرت زهرا(علیها السلام) قبری تعیین کنند و بقعه ای بسازند، آیا نخواهند گفت: شیعه 1400 سال درباره مجهول بودن مکان قبر فاطمه زهرا (علیها السلام) دروغ گفته است؟ نخواهند گفت مگر شما زیارت نامه ای با این عبارت درست نکرده اید که: السلام علیک ایتها المخفیة قبرها؟ سعودیها می خواهند با این ترفند و تعیین قبر حضرت زهرا (علیها السلام) این فراز از زیارت نامه را دروغ جلوه دهند و بگویند آن را بردارید! اگر قبول کردند که بقیع را بسازند نیاز به کمک احدی نیست و خود من کل هزینه ساخت آن بناها را تقبل می کنم، اما مخفی بودن قبر حضرت زهرا(علیها السلام) سند مظلومیت و حقانیت شیعه است و اگر بنا بود آشکار شود، مثل قبر امیرالمومنین(علیه السلام) آشکار می شد. «به نقل از: خبرگزاری فارس، مصاحبه با حجت الاسلام سید محمدباقر گلپایگانی فرزند معظم له در تاریخ 18 آذرماه 1394».

مطلب چهارم: چرا زیارت، بدون سلام آغاز می شود؟

اشاره

یکی از سوالاتی که ممکن است ذهن زائر را به خود مشغول سازد این است که چرا این زیارت با « سلام» آغاز نمی شود؟! و حال آن که طبق قاعده همه زیارت ها از جمله، زیارت جامعه کبیره، زیارت امین الله، زیارت وارث، زیارت عاشوراء و... همگی با «سلام » آغاز می شود. حتی در روایتی که از حضرت فاطمه (علیها السلام) نقل شده، مسئله سلام نمودن به ایشان مطرح شده است:

یزید بن عبد الملک نوفلی، از پدرش، از جدّش روایت کرده است که گفت: دَخَلتُ عَلَی فَاطِمَة3 فَبَدَأَتْنیِ بِالسَّلَامِ ثُّمَ قَالَتْ مَا غَدَا بِک. قُلْت: طَلبُ الْبَرَکَةِ.(1) قَالَتْ أَخْبَرَنیِ أَبِی هوَ ذَا هوَ أَنَّه مَنْ سَلَّمَ عَلَیْهِ وَ عَلَیَّ ثَلَا ثَةَ أَیَّامٍ أَوْجَبَ الله لَه الجَنَّةَ.

قلْت لَاَ فِی حَیَاتِهِ وَ حَیَاتِکِ. قَالَتْ نعَمْ وَ بعَدَ مَوْتِنَا.(2)

من بر حضرت فاطمه (علیها السلام) وارد شدم، ایشان در سلام بر من پیش

ص: 23


1- . و فِی نسخة «طلب زِیارتک».ِ
2- . کتاب المزار، مناسک المزار(للمفید)، ص 177.

دستی کرده و فرمودند: چه چیزی تو را به این جا آورده است؟ گفتم: طلب برکت. (در نسخه دیگر آمده: طلب زیارت). آن حضرت فرمودند: برکت این است که پدرم فرمودند: هر کس بر او(صلی الله علیه و آله و سلم) یا بر من، سه روز پی در پی سلام و درود فرستد بهشت بر او واجب می شود. گفتم: در زمان حیات ایشان و شما؟ فرمودند: هم در زمان حیات و هم بعد از آن.

پس سلام نام خدا و از آداب مهم اسلامی است و ادب و معرفت اقتضاء می کند که هنگام ورود به محضر حضرات اهل بیت(علیهم السلام) با سلام وارد شویم. در اذن ورود به مشاهد مشرفه هم می خوانیم:

وَ أَعْلَمُ أَنَّ رَسُولَکَ وَ خُلَفَاءَکَ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ أَحْیَاءٌ عِنْدَکَ یُرْزَقُونَ یَرَوْنَ مَقَامِی وَ یَسْمَعُونَ کَلَامِی وَ یَرُدُّونَ سَلَامِی وَ أَنَّکَ حَجَبْتَ عَنْ سَمْعِی کَلَامَهُمْ وَ فَتَحْتَ بَابَ فَهْمِی بِلَذِیذِ مُنَاجَاتِهِم.(1)

خدایا! من می دانم که رسول تو و جانشینان تو که سلام و درود بر آنان باد زنده هستند و نزد تو روزی می خورند ایستادنم را می بینند و سخنم را می شنوند و سلامم را جواب می دهند.

اما ممکن است گفته شود: این زیارت (بدون سلام) از اختصاصات حضرت زهرا(علیها السلام) می باشد، اما اختصاصات نیاز به روایت دارد، همان گونه که در مورد لقب اختصاصی برای حضرت علی(علیه السلام) «امیرالمومنین»، روایات متعددی وارد شده است.(2)

ص: 24


1- . المصباح لِلکفعمی (جنة الأمان الواقیة)، ص 473.
2- . عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: لَوْ أَنَّ الْجُهَّالَ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ یَعْرِفُونَ مَتَی سُمِّیَ أَمِیرَالْمُوْمِنِینَ لَمْ یُنْکِرُوا وَ أَنَّ اللهَ تَعَالَی حِینَ أَخَذَ مِیثَاقَ ذُرِّیَّةِ آدَمَ(علیه السلام) وَ ذَلِکَ فِیمَا أَنْزَلَ اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله و سلم) فِی کِتَابِهِ فَنَزَلَ بِهِ جَبْرَئِیلُ کَمَا قَرَأْنَاهُ یَا جَابِرُ أَ لَمْ تَسْمَعِ اللهَ یَقُولُ فِی کِتَابِهِ وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ وَ أَنَّ عَلِیّاً أَمِیرُالْمُوْمِنِینَ فَوَاللهِ لَسَمَّاهُ اللهُ تَعَالَی أَمِیرَالْمُوْمِنِینَ فِی الْأَظِلَّةِ حَیْثُ أَخَذَ مِنْ ذُرِّیَّةِ آدَمَ الْمِیثَاق. (بحار الأنوار، ج26، ص294). حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) فرمودند: اگر نادانان این امت بدانند چه وقت امیرالمومنین نامیده شده انکار نمی کردند. خداوند هنگامی که میثاق بنی آدم را گرفت به دلیل آیه ای که خداوند برمحمّد(صلی الله علیه و آله و سلم) نازل نمود و جبرئیل آن آیه را آورد که ما در قرآن می خوانیم جابر! مگر این آیه را نشنیده ای ﴿وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوابَلی﴾ آیا من پروردگار شما نیستم گفتند چرا و محمّد رسول خدا و علی امیرالمومنین نیست؟ به خدا قسم خداوند او را امیرالمومنین نامید در عالم اشباح و اظله هنگامی که از ذریه آدم میثاق گرفت.

سوال: با توجه به موارد فوق چرا این زیارت بدون «سلام»، آغاز شده است؟!

در پاسخ باید گفت که دو احتمال در این خصوص (نبود سلام) محتمل است:

1. حذف سلام

در اصل زیارت سلام بوده و در نسخه «التهذیب» که نزد ما موجود است حذف شده است.

شواهد و قرائنی این نظریه را تأیید می کند:

اولا: در برخی کتب ادعیه که در اختیار داریم، واژه «سلام» آمده است. مانند:

الف) کتاب المزار مرحوم شیخ مفید(رحمه الله):

تَقِف عَلَی قَبْرِهَا بِالْبَقِیعِ وَ هوَ الْقَبْر الَّذِی فِیهِ وَلَدهَا الْحسَن(علیه السلام) وَ تَقول: السَّلام عَلَیْکِ یَا ممْتَحَنَة امْتَحَنَکِ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلقَک.(1)

ب) کتاب المزار محمد بن جعفر ابن مشهدی(رحمه الله).(2)

ص: 25


1- . کتاب المزار، مناسک المزار، للمفید، ص 178.
2- . المزار الکبیر لابن المشهدی، ص 79.

ج) جمال الأسبوع علی بن موسی سید ابن طاووس(رحمه الله).(1)

سید بن طاووس(رحمه الله) در زیارت دیگری که با نسخه ای دیگر و با اندکی اختلاف نقل می کند، واژه سلام را می آورد:

«أَقول وَ وَجَدْ ت فِی هَذِهِ الزِّیَارَةِ زِیَارَةً بِرِوَایَةٍ أخْرَی وَ هِیَ السَّلَام عَلَیْکِ یَا ممْتَحَنَة... »(2)

د) بحارالأنوار مرحوم محمد باقر مجلسی(رحمه الله).

«وَ وَجَدْت فِی هَذِهِ الزِّیَارَةِ زِیَادَةً بِرِوَایَةٍ أخْرَی وَ هِیَ السَّلَام عَلَیْکِ یَا ممْتَحَنَة....»(3)

مرحوم علامه مجلسی(رحمه الله) می گویند: زیارت دیگری را یافتم با اضافاتی دیگر و بعد این زیارت را نقل می کند. هر چند سند این زیارت را نقل نمی فرماید.

ثانیا: کتاب «مزار مفید» بر کتاب «التهذیب» از نظر زمانی مقدم است، و شیخ مفید جنبه استادی برای شیخ طوسی داشته است و این مؤید زیارت همراه با سلام است.

ثالثا: سید بن طاووس که می فرماید: تمام کتب اربعمأة(4) نزد من موجود است ممکن است این زیارت را از نسخه ای نقل کرده باشند که دارای سلام بوده است.

ص: 26


1- . جمال الأسبوع بِکمال العمل المشروع، ص 31.
2- . همان، ص 32.
3- . بِحار الأنوار، ج 99، ص 212 و 213.
4- . کتب چهارصدگانه ای که کتب اربعه شیعه از جمله «التهذیب» از روی آن تألیف شده است.
2. رعایت تقیه

احتمال دیگری هم قابل تصور است که به دلیل شرایط تقیه ای که در کار بوده و هدف اصلی اهل بیت(علیهم السلام) مخفی نگاه داشتن قبر مطهر حضرت زهرا(علیها السلام) بوده و از طرفی حفظ جان شیعیان نیز مد نظر بوده است، این زیارت را برخلاف قاعده مرسوم در بین زیارات دیگر، بدون سلام آغاز کرده باشند. چرا که وقتی زیارت با سلام آغاز شود برای مخالفان ایجاد حساسیت می نموده و مکان مزار مطهر را از شیعیان جویا می شدند.

به هر صورت در شرایط جاری و در زمان حاضر آغاز نمودن این زیارت با سلام بدون هیچ اشکالی جایز بلکه رجحان نیز دارد.(1)

مطلب پنجم: اوقات زیارت

هر چند در همه اوقات سال می توان حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) را با این زیارت نامه ای که وارد شده چه از راه دور یا نزدیک زیارت نمود، اما بنابر

ص: 27


1- . فیما ظهر من الأئمه: من العلوم فی حال صغرهم، منها ما ظهر عن موسی ابن جعفر8 فیسوال أبی حنیفة إیّاه و کان(علیه السلام) صبیّا یدرج، و یقرب منه. أقول: لا بأس فی هذا المقام أن نذکر ما فی (ثاقب المناقب) فإنّه غیر مذکور فی البحار، قال: اشتهر عند الخاصّ و العام من حدیث أبی حنیفة حین دخل دار الصادق(علیه السلام) فرأی موسی(علیه السلام) فی دهلیز داره و هو صبیّ فقال فی نفسه انّ هولاء یزعمون أنّهم یعطون العلم صبیة و أنا أسبر ذلک، فقال له: یا غلام اذا دخل الغریب بلدة أین یحدث؟ فنظر الیه نظر مغضب و قال: یا شیخ أسأت الأدب فأین السلام؟ قال: فخجلت و رجعت حتّی خرجت من الدار و قد نبل فی عینی ثم رجعت الیه و سلّمت علیه و قلت: یابن رسول الله، الغریب اذا دخل بلدة أین یحدث؟ فقال (صلوات الله علیه): یتوقّی شطوط البلد و مشارع الماء و فیء النزّال و مسقط الثمار و أفنیة الدور و جادّ الطرق و مجاری المیاه و رواکدها ثم یحدث أین شاء. (سفینة البحار، ج5، ص :112، باب الصاد بعده الغین).

نقل مرحوم علامه مجلسی(رحمه الله) در بحارالأنوار، در برخی از ایام و اوقات سال، زیارت حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) فضیلت بیشتری دارد، مانند:

1. در روز ولادت حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) (بیستم جمادی الثانی ).

2. در روز شهادت حضرت زهرا(علیها السلام) (سیزدهم جمادی الاولی یا سوم جمادی الثانی).

3. در روز ازدواج حضرت فاطمه با امیرالمومنین8 (اول یا ششم ذی الْحجه).

4. در شب عروسی آن بزرگواران (نوزدهم ذی الحجه).

5. در روز مباهله (بیست و چهارم ذی الْحجه).

6. در روز نزول سوره «هل أتی». (بیست و پنجم ذی الْحجه).

7. و هر روزی که کرامت و فضیلتی برای اهل بیت(علیهم السلام) ثابت شده است.(1)

ص: 28


1- . أقول زیارتها (علیها السلام) فی الأوقات و الساعات الشریفة و الأزمان المختصة بها أفضل و أنسب کیوم ولادتها و هو العشرون من جمادی الثانیة أو العاشر منه علی قول و یوم وفاتها و هو ثالث جمادی الثانیة أو الحادی و العشرون من رجب علی قول ابن عباس و یوم تزویجها بأمیرالمومنین(علیه السلام) و هو نصف رجب أو أول ذی الحجة أو السادس منه و لیلة زفافها و هی تسع عشرة من ذی الحجة أو الحادیة والعشرون من المحرم و کذا سائر الأیام التی ظهر لها فیها کرامة و فضیلة کیوم المباهلة و قد مر و یوم نزول هل أتی و هو الخامس و العشرون من ذی الحجة و غیرهما مما یطول ذکرها و قد مرت فی أبواب تاریخها. (بحار الأنوار، ج97، ص 202).

شرح زیارت

فصل اول: ممتحنه و صابره

اشاره

* معانی مُمتَحَنه

* نگاهی به عالم ذر

* مصادیق صبر فاطمی

ص: 29

ص: 30

فصل اول: ممتحنه و صابره

{السَّلَامُ عَلَیْکِ }یَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ اللهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ

سلام بر تو ای آن که خدایی که تو را خلق کرد پیش از خلقت بیازمود و در آن آزمایش بر هر گونه بلا و مصیبت تو را شکیبا و بردبار گردانید.

معانی مُمتَحَنه

هنگامی که به کتب معتبر لغت مراجعه می کنیم برای واژه «محن» معانی متعددی بیان می شود. مانند:

* قوله تعالی ﴿امْتَحَنَ اللهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوی﴾ أی أخلصها(1) . قوله فذلک الشهید المُمْتحَن. هو المُصفَّی المُهذَّب المخلَّصُ من مَحَنتُ الفضةَ إذا صفیتها و خلصتها بالنار.(2)

* و قیل: امتحن الله: شرح الله قلوبهم، کأنّ معناه وسّع الله قلوبهم للتقوی. و المحن: العطیّة .(3)

معنای اول: خالص و مهذَّب

اشاره

طبق این معنا که در کتب لغت مطرح شده است، ممتحنه به معنای

ص: 31


1- . مجمع البحرین، ج6، ص 315.
2- . لسان العرب، ج13، ص 401.
3- . التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج11، ص 42.

خالص شده، انتخاب شده، پاک سرشت، نیکو خصال و دور شده از تمام عیب ها می باشد.

بنابراین معنا که بهترین و قوی ترین معناست و با مقامات حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا(علیها السلام) تناسب دارد، معنای این فراز از زیارت می شود: ای خالص و مصفّای الهی که خدا تو را از تمام عیوب پاک نمود و تو را برگزید.

مصفّا مِن غیر الله، من کلّ کدر، مِن کلّ مکروه، من کل شائبة و...

این معنا با آیات، روایات و زیارات دیگر هم مطابقت دارد از جمله:

1. قرآن

﴿إِنَّا أَخْلَصْنا همْ بِخالِصَةٍ ذِکْرَی الدَّارِ﴾.(1)

ما آنان را خالص گردانیدیم برای یادآوری سرای آخرت.

صاحب مناقب از ابن عباس نقل می کند: فِی قَوْلِهِ إِنَّا أَخْلَصْنا همْ بِخالِصَةٍ ذِکْرَی الدَّارِ الآْیَات نزَلَتْ فِی أَهْلِ الْبَیْتِ:.(2)

ابن عباس درباره آیه ﴿إِنَّا أَخْلَصْنا همْ بِخالِصَةٍ ذِکْرَی الدَّارِ﴾ گفت: این آیات درباره اهل بیت پیامبر: نازل شده است.

2. روایات

الف) معنای فاطمه

جابر بن عبد الله انصاری و او از پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کرده که

ص: 32


1- . ص/ 46.
2- . مناقب آل أبی طالب : (ابن شهرآشوب)، ج 4، ص 331.

فرمودند:

إِنَّمَا سُمّیَت ابْنَتِی فَاطِمَةَ لِأَنَّ اللهَ فَطَمَهَا وَ فَطَمَ محبِّیهَا عَنِ النَّارِ.

دخترم را از آن جهت فاطمه نامیدم که خداوند او و دوستدارانش را از آتش نگاه داشته است.

از امام صادق(علیه السلام) پرسیدند: تفسیر کلمه فاطمه چیست؟ آن حضرت فرمود:

فطِمَتْ مِنَ الشَّرِّ وَ یقَال إِنَّمَا سمِیَتْ فَاطِمَةَ لِأَنهَّا فطِمَتْ عَنِ الطَّمْثِ.(1)

یعنی باز نگه داشته شده از شرّ و بدی، و گفته شده برای آن دختر پیامبر را فاطمه نامیدند که او از پلیدی ها پاک شده است.

امام صادق(علیه السلام) نیز در مورد ولادت حضرت صدیقه طاهره (علیها السلام) فرمودند:

فَوَضَعَتْ فَاطِمَةَ3 طَاهِرَةً مطَهَّرَةً ... وَ قَالَتِ النِّسْوَة خذِیهَا یَا خَدِیجَة طَاهِرَةً مطَهَّرَةً زَکِیَّة مَیْمونَةً بورِکَ فِیهَا وَ فِی نَسْلِهَا فَتَنَاوَلَتْهَا فَرِحَةً مسْتَبْشِرَةً... .(2)

حضرت خدیجه، حضرت فاطمه8 را در حالی که پاک و پاکیزه بود، به دنیا آورد... پس آن زنان حوریه به خدیجه گفتند: این مولود پاک و مبارک را که زکیه و مبارکه است برگیر که در خود او و نسل او برکت قرار داده شده، خدیجه در حالی که خوشحال و مسرور بود فاطمه را در آغوش گرفت.

ص: 33


1- . بحارالانوار، ج43، ص16.
2- . الامالی للصدوق، ص595.
ب) خلقت نورانی

امام صادق(علیه السلام) فرمودند:

إِنَّ الله خَلَقَنَا مِنْ نورِ عَظَمَتِهِ ثمَ صَوَّرَ خَلْقَنَا مِنْ طِینَةٍ مَخْزونَةٍ مَکْنونَةٍ مِنْ تَحْتِ الْعَرْشِ فَأَسْکَنَ ذَلِکَ النُّورَ فِیهِ فَکنَّا نَحْن خَلْقاً وَ بَشَراً نورَانِیِّینَ لَم یَجْعَلْ لِأَحَدٍ فِی مِثْلِ الَّذِی خَلَقَنَا مِنْه نَصِیبا.(1)

به راستی خدا ما را از نور عظمت خود آفرید و سپس خلق ما را مجسّم کرد از گلی مخزون و نهفته در زیر عرش و آن نور را در این کالبد نهاد و ما مخلوق و بشری نورانی بودیم و کسی را در این خلقت ما، بهره نیست و دیگران این گونه آفریده نشده اند.

آیا کسانی که چنین خلقتی دارند، نیاز به آزمایش و امتحانی که نزد ما متصور است دارند؟!

ج) حضرت فاطمه (علیها السلام)، مشیت الهی

حضرت صادق(علیه السلام) فرمودند:

خَلَقَ الله الْمَشِیَّةَ بِنَفْسِهَا ثُمَ خَلَقَ الْأَشْیَاءَ بِالْمَشِیَّةِ.(2)

خداوند خواست و اراده خود را به خودی خود آفرید (بی آن که چیزی در خلقت آن واسطه باشد) و بعد از آن اشیاء دیگر را به مشیت آفرید.

در زیارت امیرالمومنین(علیه السلام) نیز می خوانیم:

ص: 34


1- . الکافی، ج1، ص389.
2- . التوحید للصدوق، ص148.

السَّلام عَلَیْکَ یَا حَافِظَ سِرِّ اللهِ وَممْضِیَ حکْمِ اللهِ وَمجَلِّیَ إِرَادَةِ اللهِ، وَ مَوْضِعَ مَشِیَّةِ اللهِ(1)

امام حسن عسکری(علیه السلام) فرمودند:

﴿قُلوبُنَا أَوْعِیَةٌ لِمَشِیَّةِ اللهِ فَإِذَا شَاءَ شِئْنَا وَ الله یَقُول وَ ما تَشاؤونَ إِلَّا أَنْ یَشاءَ الله﴾.(2)

دل های ما ظرف مشیت خدا است وقتی او بخواهد ما خواهیم خواست خداوند در قرآن کریم می فرماید: و شما چیزی را نمی خواهید، مگر آن که خدا بخواهد.(3)

مرحوم آیة الله شیخ محمد حسین غروی اصفهانی (کمپانی) بسیار زیبا سروده است:

لوح قدر به دست او، کلک قضا به شصت او

تا که مشیّتِ الهیّه چه اقتضا کند

در جبروت حکمران، در ملکوت قهرمان

در نشآت کن فکان، حکم به ما تشاء کند

فیض نخست و خاتمه نور جمال فاطمه

چشم دل ار نظاره در مبداء و منتها کند

صورت شاهد ازل، معنی حسن لَم یزل

وهم چگونه وصف آیینه حق نما کند؟

ص: 35


1- . المزار الکبیر لابن المشهدی، ص30.
2- . سوره الانسان/30 و سوره التکویر/29.
3- . الغیبة للطوسی/ کتاب الغیبة للحجة، ص 247.

مطلع نور ایزدی مبدا فیض سرمدی

جلوه ی او حکایت از خاتم انبیاء کند

قبله ی خلق روی او کعبه ی عشق کوی او

چشم امید سوی او تا به که اعتناء کند

«مفتقرا» متاب روی، از در او به هیچ سوی

زان که مس وجود را فضّه ی او طلا کند

د) زیارت نامه های دیگر

در زیارت دیگر امامان معصوم(علیهم السلام) از نسل حضرت فاطمه (علیها السلام) نیز می خوانیم:

السَّلَام عَلَی خَالِصَةِ اللهِ مِنْ خَلْقِهِ وَ صَفْوَتِهِ مِنْ بَرِیَّتِه... .(1)

سلام بر آنان که خالص شده گان خداوند متعال از میان خلق می باشند و برگزیده او از میان مردم هستند.

حضرت امام علی بن موسی الرضا8 در توصیف مقام امام فرمودند:

الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا یُدَانِیهِ أَحَدٌ وَ لَا یُعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لَا یُوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ وَ لَا لَهُ مِثْلٌ وَ لَا نَظِیرٌ مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ کُلِّهِ مِنْ غَیْرِ طَلَبٍ

مِنْهُ لَهُ وَ لَا اکْتِسَابٍ بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُفْضِلِ الْوَهَّاب ِفَمَنْ ذَا الَّذِی یَبْلُغُ مَعْرِفَةَ الْإِمَامِ أَوْ یُمْکِنُهُ اخْتِیَارُهُ هَیْهَاتَ هَیْهَات.(2)

ص: 36


1- . بحارالانوار، ج99، ص157.
2- . الکافی، ج1، ص 201.

امام مانند و نظیری ندارد و تمام فضیلت ها به او اختصاص یافته است بی آن که خود او در طلبش رفته و به دست آورده باشد، بلکه امتیازی است که خدا به فضل و بخشش به او عنایت فرموده است.

وجود مقدس خاتم الأنبیاء حضرت محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره یگانه دختر خود حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) فرمودند:

وَ لَوْ کَانَ الْحُسْنُ (هَیْئَةً لَکَانَتْ) فَاطِمَةَ بَلْ هِیَ أَعْظَمُ إِنَّ فَاطِمَةَ 3 ابْنَتِی خَیْرُ أَهْلِ الْأَرْضِ عُنْصُراً وَ شَرَفاً وَ کَرَماً.(1)

اگر بنا بود تمام زیبایی ها تبدیل به انسان شوند، تبدیل به فاطمه (علیها السلام) می شدند هرچند فاطمه (علیها السلام) از همه آن زیبایی ها برتر و بالاتر است. دخترم فاطمه بهترین فرد روی زمین است از نظر اصل و نسب و شرافت و کرامت.

خالص نمودن قبل از خلقت

ممکن است در ذهن انسان این سوال مطرح شود که خالص نمودن قبل از خلقت و برگزیدن قبل از عمل و آزمون چه ثمر و نتیجه ای دارد؟!

پاسخ آن است که در علم الهی، عظمت و عمل و صبر حضرت فاطمه (علیها السلام) معلوم و مشخص بوده است و در حقیقت مزد عمل را قبل از عمل می دهد. همان طور که در امور دنیوی هم معمول است که گاهی اوقات مزد عمل را پس از عمل می دهند ولی گاهی اوقات مزد یک فرد خاص را با توجه به شناختی که از او داریم و یا به خاطر عظمت و بزرگی آن شخص قبل از عمل و به طور کامل بلکه بیشتر از معمول پرداخت

ص: 37


1- . مائة منقبة من مناقب أمیرالمومنین و الأئمة، ص 136.

کنیم. نظیر این مطلب در دعای ندبه هم آمده است که خداوند متعال با شناختی که از انبیاء خود دارد و به وفای عهد و پیمانشان علم دارد، قبل از عالَم دنیا دوازده امتیاز خاص را به طور کامل به آنان پرداخت نموده و آنان را انتخاب می نماید.

اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلَی مَا جَرَی بِهِ قَضَاوُکَ فِی أَوْلِیَائِکَ، الَّذِینَ اسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِکَ وَ دِینِکَ، إِذِ اخْتَرْتَ لَهُمْ جَزِیلَ مَا عِنْدَکَ مِنَ النَّعِیمِ الْمُقِیمِ، الَّذِی لَا زَوَالَ لَهُ وَ لَا اضْمِحْلَالَ، بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فِی زَخَارِفِ هَذِهِ الدُّنْیَا الدَّنِیَّةِ وَ زِبْرِجِهَا، فَشَرَطُوا لَکَ ذَلِکَ، وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِهِ. فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ، وَ قَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّکْرَ الْعَلِیَّ وَ الثَّنَاءَ الْجَلِیَّ، وَ أَهْبَطْتَ عَلَیْهِمْ مَلَائِکَتَکَ، وَ کَرَّمْتَهُمْ بِوَحْیِکَ، وَ رَفَدْتَهُمْ بِعِلْمِکَ، وَ جَعَلْتَهُمُ الذَّرَائِعَ إِلَیْکَ، وَ الْوَسِیلَةَ إِلَی رِضْوَانِکَ.(1)

خدایا تو را ستایش، بر آن چه به آن جاری شد قضای تو درباره اولیائت،

1. آنان که تنها برای خود و 2. دین خود برگزیدی، 3. آنگاه که برای ایشان اختیار کردی، فراوانی نعمت پابرجایی که نزد توست، نعمتی که تباهی و نابودی ندارد، پس از آنکه بی میل بودن نسبت به رتبه های این دنیای فرومایه، و زیب و زیورش را با آنان شرط نمودی، آنان هم آن شرط را از تو پذیرفتند، و تو هم وفا نمودن به آن را از جانب آنان دانستی، 4. پس قبولشان کردی، 5. و مقرّب درگاهشان نمودی، 6. و برای آنان یاد والا، 7. و ثنای روشن پیش آوردی، 8. و فرشتگانت را بر آن ها فرو فرستادی، 9. و به وحی خود اکرامشان فرمودی، 10. و از دانش خود به

ص: 38


1- . المزار الکبیر (لابن المشهدی)، ص 574، فرازی از دعای ندبه.

آنان عطا کردی، 11. و ایشان را واسطه ای به سوی خود 12. و وسیله ای به جانب خشنودی ات قرار دادی.

معنای دوم: نظر شده الهی

معنی دیگری که برای ممتحنه بیان می شود، نظر نمودن است.

المِحْنة: الخِبْرة، و قد امتَحنه. و امتَحن القولَ: نظر فیه و دَبَّره.(1)

نظری که انسان دارد با نظری که خدا دارد تفاوت دارد. نظر انسان همراه با تفکر است اما نظر خدا همراه با عمل و تدبیر است. خدای منان در قرآن به انسان توصیه می کند که به آفرینش با دیده دقت و تفکر بنگرد.

﴿أَ فَلَمْ یَسیروا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظروا کَیْفَ کانَ عاقِبَة الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَدار الْآخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذینَ اتقَّوْا أَ فَلا تَعْقِلونَ﴾.(2)

آیا در زمین گردش نکردند تا با تأمل بنگرند که عاقبت کسانی که پیش از آنان بودند، چگونه بود؟ و مسلماً سرای آخرت برای کسانی که پرهیزکاری کردند، بهتر است؛ آیا نمی اندیشید؟

نظر انسان درونی است اما نظر خدا نتیجه و غایت است. نتیجه نظر الهَی و نگاه خاص و ویژه الَهی، اعطاء مقام قرب است. مقام خاص و اصطفاء است، نظر رحمت است، نظر کمال است.

وَ انْظرْ إلَیْنَا نَظْرَةً رَحِیمَةً، نَسْتَکْمِل بِهَا الْکَرَامَة.(3)

ص: 39


1- . لسان العرب، ج13، ص: 401.
2- . سوره یوسف/109.
3- . المزار الکبیر لابن المشهدی، ص584، فرازی از دعای ندبه.

و به ما نظر کن نظری از روی رحمت تا کرامت را نزد تو، به وسیله آن نظر به کمال برسانیم، بنابراین معنا، حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) نظر کرده الهی است که خدای منان ایشان را لایق این نظر دانسته و او را بر این مقام و نگاه ویژه صابره یافته است.

معنای سوم: آزموده

اشاره

قوله تعالی ﴿امْتَحَنَ اللهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوی﴾ أی أخلصها، و قیل اختبرها. یقال امْتَحَنْتُ الذهب و الفضة: إذا أذبتهما لتختبرهما، و مثله قوله تعالی ﴿فَامْتَحِنُوهُنَ﴾(1) أی اختبروهن و کأن المراد بالإیمان. یقال مَحَنْتُهُ مَحْناً من باب نفع و امْتَحَنْتُهُ أی اختبرته.(2)

مَحَنَ، مَحْناً فلاناً: او را آزمایش کرد و سنجید.(3)

یکی دیگر از معانی که برای واژه «ممتحنه» بیان شده است، آزمون، امتحان، آزمایش و ابتلاء است. با توجه به این معنا و عبارتی که در زیارت آمده است «امْتَحَنَکِ الله الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلقَکِ»، این آزمون و امتحان قبل از عالَم خلقت و در «عالَم ذر»(4) صورت گرفته است.

ص: 40


1- . سوره ممتحنه/10.
2- . مجمع البحرین، ج6، ص 315.
3- . فرهنگ ابجدی، ص 792.
4- . عالَم ذرّ یا عالم الَسْت یا عالم قالوا بلی یکی از جهان های آفرینش است که در قرآن و روایات به آن اشاره شده است. بر این اساس و تفسیر رایج میان اندیشمندان اسلامی، این عالم که مربوط به دوران پیش از خلقت آدم و یا هم زمان با خلقت اوست، عالمی بوده که در آن تمام انسان هایی که مقدر بوده تا روز قیامت به دنیا بیایند به صورت ذرّه در آن جا گرد آورده شدند. در این عالم، از آن ها پیمانی بر توحید و ربوبیت خدا و نبوت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) و ولایت امیرالمومنین(علیه السلام) گرفته شد وسپس آن افراد که به صورت ذره بودند به جایگاه اولی خود بازگشتند.

قرآن و عالم ذر

﴿وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظهورِهِمْ ذرِّیتَّهمْ وَ أَشْهَدَهمْ عَلی أَنْفسِهِمْ أَ لَسْت بِرَبِّکمْ قالوا بَلی شَهِدْنا أَنْ تَقولوا یومَ الْقِیامَةِ إِنَّا کنَّا عَنْ هذا غافِلینَ﴾(1)

و یاد کن هنگامی را که پروردگارت از صلب بنی آدم نسلشان را پدید آورد، و آنان را بر خودشان گواه گرفت و فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری، گواهی دادیم. تا روز قیامت نگویید: ما از این حقیقت آشکار و روشن بی خبر بودیم.

به غیر از آیه فوق که در میان مفسرین و محققین به «آیه ذر(2)» مشهور است، بیش از ده آیه دیگر هم در خصوص عالم ذر آمده، که در روایات پیرامون آن بحث شده است. برخی از این آیات در ادامه خواهد آمد:

﴿فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْل﴾ (3)؛ ولی آنها ایمان نمی آوردند به آنچه قبلا تکذیب کرده بودند.(4)

﴿هُوَ الَّذی خَلَقَکُمْ فَمِنْکُمْ کافِرٌ وَ مِنْکُمْ مُؤْمِن ﴾(5)؛ اوست آنکه آفرید

ص: 41


1- . سوره اعراف/172.
2- . مرحوم علامه امینی(رحمه الله) ، تفسیری بر آیه ذر نوشته اند و با یک مقدمه علمی همراه با 19 آیه و 130 روایت از عالم ذر و اثبات میثاق اول سخن به میان آورده است، به نقل از الذریعه، ج4، ص323. وجود ده ها آیه و روایت در خصوص عالم ذر، حکایت از عظمت این موضوع در آموزه های دین دارد.
3- . سوره یونس/74.
4- . عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ وَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ8 قَالا إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْخَلْقَ وَ هِیَ أَظِلَّةٌ فَأَرْسَلَ رَسُولَهُ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله و سلم) فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ کَذَّبَهُ ثُمَّ بَعَثَهُ فِی الْخَلْقِ الْآخَرِ فَآمَنَ بِهِ مَنْ کَانَ آمَنَ بِهِ فِی الْأَظِلَّةِ وَ جَحَدَهُ مَنْ جَحَدَ بِهِ یَوْمَئِذٍ فَقَالَ فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ . (بحارالأنوار، ج 5، ص 259).
5- . سوره تغابن/2.

شما را پس بعضی از شما کافر و بعضی دیگر مؤمن هستید.(1)

﴿وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَ أَبْصارَهُمْ کَما لَمْ یُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ﴾(2)؛ و ما دل ها و دیدگانشان را از قبول آیات برمی گردانیم چنان که نخستین بار نیز به آن ایمان نیاوردند.(3)

﴿الَّذینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا یَنْقُضُونَ الْمیثاقَ﴾ (4)؛ آنانی که به پیمان الهی وفا می کنند و میثاق خود را نمی شکنند.(5)

﴿وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُون أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ﴾ (6)؛ گروهی از پیشگامان که پیشی گرفته اند آنان به حقیقت مقربان درگاهند.(7)

ص: 42


1- . عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ نُعَیْمٍ الصَّحَّافِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ فَمِنْکُمْ کافِرٌ وَ مِنْکُمْ مُؤْمِنٌ فَقَالَ عَرَفَ اللَّهُ إِیمَانَهُمْ بِوَلَایَتِنَا وَ کُفْرَهُمْ بِهَا یَوْمَ أَخَذَ عَلَیْهِمُ الْمِیثَاقَ فِی صُلْبِ آدَمَ (علیه السلام) وَ هُمْ ذَرٌّ. (الکافی، ج 1، ص: 413).
2- . سوره انعام/110.
3- . مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ وَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ8 عَنْ قَوْلِ اللَّهِ وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَ أَبْصارَهُمْ إِلَی آخِرِ الْآیَةِ أَمَّا قَوْلُهُ کَما لَمْ یُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَإِنَّهُ حِینَ أَخَذَ عَلَیْهِمُ الْمِیثَاقَ. (بحارالأنوار، ج 5، ص 256).
4- . سوره رعد/20.
5- . عَنْ أَبِی الْوَرْدِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ8 قَالَ: قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ أَ فَمَنْ یَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُ هُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ8 وَ الْأَعْمَی هُنَا هُوَ عَدُوُّهُ وَ أُولُو الْأَلْبَابِ شِیعَتُهُ الْمَوْصُوفُونَ بِقَوْلِهِ تَعَالَی الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا یَنْقُضُونَ الْمِیثاقَ الْمَأْخُوذَ عَلَیْهِمْ فِی الذَّرِّ بِوَلَایَتِهِ وَ یَوْمِ الْغَدِیر. (بحارالأنوار، ج 24، ص 401).
6- . سوره واقعه/10 و 11.
7- . رَوَی الشَّیْخُ الْمُفِیدُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ أَخْبَرَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ إِلَی دَاوُدَ الرَّقِّیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) جُعِلْتُ فِدَاکَ أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ فَقَالَ نَطَقَ اللَّهُ بِهَذَا یَوْمَ ذَرَأَ الْخَلْقَ فِی الْمِیثَاقِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ الْخَلْقَ بِأَلْفَیْ عَامٍ فَقُلْتُ فَسِّرْ لِی ذَلِکَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا أَرَادَ أَنْ یَخْلُقَ الْخَلْقَ خَلَقَهُمْ مِنْ طِینٍ وَ رَفَعَ لَهُمْ نَاراً وَ قَالَ ادْخُلُوهَا فَکَانَ أَوَّلَ مَنْ دَخَلَهَا مُحَمَّدٌ وَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ تِسْعَةُ الْأَئِمَّةِ إِمَامٌ بَعْدَ إِمَامٍ: ثُمَّ اتَّبَعَتْهُمْ شِیعَتُهُمْ فَهُمْ وَ اللَّهِ السَّابِقُونَ. (تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، ص 620).

﴿لا یَنْفَعُ نَفْساً إیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْل﴾ (1)؛ ایمان او در آن روز نفعی به حال او ندارد اگر پیش از آن ایمان نیاورده باشد.(2)

عالم ذر در روایات

اشاره

در ذیل آیه فوق، روایات متعددی درباره عالَم ذر از لسان شریف حضرات معصومین: وارد شده است که تفاسیر مختلف و کتب روایی متعدد از شیعه و سنی آن را مطرح نموده اند که به عنوان نمونه به برخی از این روایات اشاره می شود:

فلسفه عالم ذر

عبدالرحمن بن کثیر از حضرت صادق(علیه السلام) نقل کرد که ذیل آیه مبارکه ﴿وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظهورِهِمْ ذ رِّیتَّهمْ وَ أَشْهَدَهمْ عَلی أَنْفسِهِمْ أَ لَسْت بِرَبِّکمْ﴾ فرمودند: «أَخْرَجَ اللهُ مِنْ ظَهْرِ آدَمَ ذُرِّیَّتَهُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ کَالذَّرِّ فَعَرَّفَهُمْ نَفْسَهُ وَ لَوْلَا ذَلِکَ لَمْ یَعْرِفْ أَحَدٌ رَبَّهُ وَ قَالَ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَی وَ إِنَّ هَذَا مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ(صلی الله علیه و آله و سلم) وَ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُوْمِنِین(علیه السلام)(3) ؛ خداوند ذرّیه آدم را تا روز قیامت از نهادش خارج کرد و به صورت ذرّه، خود را به آن ها معرفی کرد. اگر چنین نبود احدی خدای را نمی شناخت! فرمودند: (أَلَسْت بِرَبِّکمْ) مگر من پروردگار شما نیستم؟

ص: 43


1- . سوره انعام/158.
2- . عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ یَعْنِی فِی الْمِیثَاقِ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیْراً قَالَ الْإِقْرَارُ بِالْأَنْبِیَاءِ وَالْأَوْصِیَاءِ وَ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ: خَاصَّةً قَالَ لَا یَنْفَعُ إِیمَانُهَا لِأَنَّهَا سُلِبَتْ. (الکافی، ج 1، ص: 428).
3- . بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد: ، ج1، ص 72.

گفتند: چرا! و محمّد رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) و علی امیرالمومنین(علیه السلام) است».

اقرار به توحید و نبوت و امامت در عالم ذر

حضرت صادق(علیه السلام) درباره آیه ﴿أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ...﴾

فرمودند: «کَانَ الْمِیثَاقُ مَأْخُوذاً عَلَیْهِمْ للهِ بِالرُّبُوبِیَّةِ وَ لِرَسُولِهِ بِالنُّبُوَّةِ وَ لِأَمِیرِالْمُوْمِنِینَ وَالْأَئِمَّةِ بِالْإِمَامَةِ فَقَالَ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ وَ مُحَمَّدٌ نَبِیَّکُمْ وَ عَلِیٌّ إِمَامَکُمْ وَالْأَئِمَّةُ الْهَادُونَ أَئِمَّتَکُمْ فَقالُوا بَلی فَقَالَ اللهُ أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ أَیْ لِئَلَّا تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلِین.(1)؛ این پیمان عبارت بود از ربوبیت برای خدا و برای رسول خویش به نبوّت و امامت برای امیرالمومنین و ائمه: . پس فرمودند: آیا من خدای شما نیستم و محمد پیامبرتان و علی امامتان و امامان راهنما ائمه شما نیستند؟ گفتند: چرا! فرمود تا روز قیامت مدعی نشوید که ما غافل بودیم از این مطلب».

علاوه بر روایات فوق روایات بسیار زیادی در منابع روایی معتبر وجود دارد که تمامی ابهامات عالم ذر را به زیبایی روشن و بیان نموده اند(2). که در ادامه برخی از این روایات خواهد آمد:

ثبوت معرفت و فراموشی اقرار

عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ8 عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی قَالَ ثَبَتَتِ الْمَعْرِفَةُ وَ نَسُوا الْمُوَقَّتَ وَ سَیَذْکُرُونَهُ یَوْماً وَ لَوْلَا ذَلِکَ

ص: 44


1- . بحارالأنوار، ج26، ص 268.
2- . مراجعه کنید: عالم ذر، محمد رضا اکبری، انتشارات مسجد مقدس جمکران.

لَمْ یَدْرِ أَحَدٌ مَنْ خَالِقُهُ وَ لَا مَنْ رَازِقُهُ(1)؛ از زراره نقل کرده که گفت: از حضرت ابوجعفر(علیه السلام) راجع به فرموده خداوند عزّ و جلّ: ﴿وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی﴾ (بیاد آور هنگامی که خدای تو از پشت فرزندان آدم ذریّه آنها را برگرفت و آنها را بر خود گواه قرار داد که آیا من پروردگار شما نیستم؟ همه گفتند: بلی، ما به خدایی تو گواهی می دهیم) پرسیدم؟ فرمودند: معرفت بندگان به باری تعالی ثابت مانده ولی وقت اعترافشان به ربوبیّت حقّ عزّ و جلّ از یادشان رفته و به زودی آن را متذکّر خواهند شد و اگر ثبوت معرفت نمی بود احدی از بندگان نمی دانست که خالق و رازقش کیست.

گفتگوی خداوند متعال با همه خلائق

تفسیر العیاشی الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ أَتَی ابْنُ الْکَوَّاءِ أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) وَ کَانَ مُعْنِتاً فِی الْمَسَائِلِ فَقَالَ لَهُ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ خَبِّرْنِی عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ هَلْ کَلَّمَ أَحَداً مِنْ وُلْدِ آدَمَ قَبْلَ مُوسَی فَقَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) قَدْ کَلَّمَ اللَّهُ جَمِیعَ خَلْقِهِ بَرَّهُمْ وَ فَاجِرَهُمْ وَ رَدُّوا عَلَیْهِ الْجَوَابَ قَالَ فَثَقُلَ ذَلِکَ عَلَی ابْنِ الْکَوَّاءِ وَ لَمْ یَعْرِفْهُ فَقَالَ وَ کَیْفَ کَانَ ذَلِکَ فَقَالَ أَ وَ مَا تَقْرَأُ کِتَابَ اللَّهِ تَعَالَی إِذْ یَقُولُ لِنَبِیِّهِ وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی ! فَقَدْ أَسْمَعَهُمْ کَلَامَهُ وَ رَدُّوا عَلَیْهِ الْجَوَابَ کَمَا تَسْمَعُ فِی قَوْلِ اللَّهِ یَا ابْنَ الْکَوَّاءِ قَالُوا بَلَی وَ قَالَ لَهُمْ إِنِّی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا وَ أَنَا الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ فَأَقَرُّوا لَهُ بِالطَّاعَةِ وَ الرُّبُوبِیَّةِ وَ مَیَّزَ الرُّسُلَ وَ الْأَنْبِیَاءَ وَ الْأَوْصِیَاءَ وَ أَمَرَ الْخَلْقَ بِطَاعَتِهِمْ فَأَقَرُّوا بِذَلِکَ فِی الْمِیثَاقِ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَی

ص: 45


1- . علل الشرائع، ج 1، ص: 117.

أَنْفُسِهِمْ وَ أَشْهَدَ الْمَلَائِکَةَ عَلَیْهِمْ أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلِینَ (1)؛ اصبغ بن نباته گوید: ابن کواء خدمت حضرت علی(علیه السلام) آمد و گفت: یا امیرالمؤمنین به من خبر دهید که خداوند تبارک و تعالی قبل از موسی(علیه السلام) با هیچ یک از فرزندان آدم سخن گفته است؟، علی(علیه السلام) فرمودند: خداوند با همه مخلوقات خود از نیکوکار و بدکار تکلم کرده و آنها هم پاسخ خداوند را داده اند. این سخن بر ابن کواء گران آمد و موضوع را درک نکرد و سؤال کرد مطلب را بیان فرمائید! حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: مگر کتاب خداوند را تلاوت نکرده ای در آنجا که به پیامبر خود می گوید: ﴿وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی﴾ خداوند کلام خود را به آنها رسانید و آنان هم پاسخ دادند، همان

طور که آیه را شنیدید. ای فرزند کواء آنها گفتند: آری خداوند هم فرمود: جز من خدائی نیست و من رحمان هستم آنها به خدائی او اقرار کردند، در اینجا خداوند پیامبران و اوصیاء آنها را هم معرفی کرد و مردم هم به اطاعت از آنها اقرار نمودند، در این هنگام فرشتگان گفتند ای بنی آدم ما در روز قیامت به این اقرار و اطاعت شما گواهی خواهیم داد. تا روز رستاخیز نگوئید به راستی که ما از آن بی خبر بودیم.

اولین اقرار کنندگان

عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: لَمَّا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَخْلُقَ الْخَلْقَ خَلَقَهُمْ وَ نَشَرَهُمْ بَیْنَ یَدَیْهِ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ مَنْ رَبُّکُمْ فَأَوَّلُ مَنْ نَطَقَ

ص: 46


1- . بحار الأنوار، ج 64، ص 101.

رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ وَالْأَئِمَّةُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ فَقَالُوا أَنْتَ رَبُّنَا فَحَمَّلَهُمُ الْعِلْمَ وَ الدِّینَ ثُمَّ قَالَ لِلْمَلَائِکَةِ هَؤُلَاءِ حَمَلَةُ دِینِی وَ عِلْمِی وَ أُمَنَائِی فِی خَلْقِی وَ هُمُ الْمَسْئُولُونَ ثُمَّ قِیلَ لِبَنِی آدَمَ أَقِرُّوا لِلَّهِ بِالرُّبُوبِیَّةِ وَ لِهَؤُلَاءِ النَّفَرِ بِالطَّاعَةِ وَ الْوَلَایَةِ فَقَالُوا نَعَمْ رَبَّنَا أَقْرَرْنَا فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ لِلْمَلَائِکَةِ اشْهَدُوا فَقَالَتِ الْمَلَائِکَةُ شَهِدْنَا عَلَی أَنْ لَا یَقُولُوا غَداً إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلِینَ أَوْ یَقُولُوا إِنَّما أَشْرَکَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ کُنَّا ذُرِّیَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِکُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ یَا دَاوُدُ الْأَنْبِیَاءُ مُؤَکَّدَةٌ عَلَیْهِمْ فِی الْمِیثَاقِ(1)؛ از داود رقی از حضرت صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمودند: بعد از آن که خداوند بشر را خلق نمود به ایشان فرمود: کیست پروردگار شما؟ اولین کسی که جواب داد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ما ائمه: بودیم که همه گفتند: خدایا توئی پروردگار ما، چون اول جواب دادند خداوند علم و دین را به ایشان عنایت فرمود، و به ملائکه گفت اینان حاملان دین و علم من و امنای من هستند در میان مخلوقاتم و ایشانند مسئول. سپس به تمام بنی آدم فرمود: اقرار کنید به ربوبیت و خدائی من و به اطاعت و دوستی کسانی که زودتر از شما اقرار به خدائی من نمودند. پس همگی گفتند: پروردگارا به آنچه که فرمودی اقرار داریم، خدای تعالی به ملائکه فرمود: شاهد بر اقرار ایشان باشید. ملائکه عرض کردند: خدایا شاهدیم بر اقرار آنها تا این که فردای قیامت نگویند: ما غافل بودیم و نمی دانستیم که خدائی داریم و باید او را عبادت و اطاعت کنیم و نگویند که پدران ما مشرک بودند و ما فرزندان

ص: 47


1- . علل الشرائع ؛ ج 1 ؛ ص118.

ایشان بودیم آیا ما را عذاب می نمایند به واسطه اعمال زشت گمراهانی که گمراه بودند و ما را گمراه نمودند، ای داود خداوند عهد و میثاق محکمی گرفته از مردم بر ولایت ما اهل بیت رسالت .

تکمیل اقرار عالم ذر در روز غدیر

عَنْ عُمَارَةَ بْنِ جُوَیْنٍ الْعَبْدِیِّ أَیْضاً قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) فِی الْیَوْمِ الثَّامِنِ عَشَرَ مِنْ ذِی الْحِجَّةِ فَوَجَدْتُهُ صَائِماً فَقَالَ إِنَّ هَذَا الْیَوْمَ یَوْمٌ عَظَّمَ اللَّهُ حُرْمَتَهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ أَکْمَلَ اللَّهُ لَهُمْ فِیهِ الدِّینَ وَ تَمَّمَ عَلَیْهِمُ النِّعْمَةَ وَ جَدَّدَ لَهُمْ مَا أَخَذَ عَلَیْهِمْ مِنَ الْمِیثَاقِ وَ الْعَهْدِ فِی الْخَلْقِ الْأَوَّلِ إِذْ أَنْسَاهُمُ اللَّهُ ذَلِکَ الْمَوْقِفَ وَ وَفَّقَهُمْ لِلْقَبُولِ مِنْهُ وَ لَمْ یَجْعَلْهُمْ مِنْ أَهْلِ الْإِنْکَارِ الَّذِینَ جَحَدُوا(1). ابوهارون عبدی می گوید: خدمت حضرت صادق (علیه السلام) در روز هیجدهم ذی حجه عید غدیر رسیدم، امام روزه دار بود، فرمودند: امروز روزی است که خداوند حرمتش را بر مؤمنان، عظیم شمرده، چرا که دین را بر ایشان کمال بخشید و نعمت را تمام ساخت و عهد و پیمانی را که در روز آفرینش نخست از آنان گرفت و بدست فراموشی سپردند، تجدید نموده و توفیق قبول آن را به آنها عنایت فرمود و آنان را از انکار کنندگان قرار نداد.

حکمت استلام حجر

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ أَنَّ أَبَااَلْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُوسَی اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ کَتَبَ إِلَیْهِ فِیمَا کَتَبَ مِنْ جَوَابِ مَسَائِلِه: عِلَّةُ اِسْتِلاَمِ اَلْحَجَرِ أَنَّ اَللَّهَ

ص: 48


1- . بحار الأنوار، ج 95، ص 298.

تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَمَّا أَخَذَ مَوَاثِیقَ بَنِی آدَمَ اِلْتَقَمَهُ اَلْحَجَرُ فَمِنْ ثَمَّ کُلِّفَ اَلنَّاسُ بِمُعَاهَدَةِ ذَلِکَ اَلْمِیثَاقِ وَ مِنْ ثَمَّ یُقَالُ عِنْدَ اَلْحَجَرِ أَمَانَتِی أَدَّیْتُهَا وَ مِیثَاقِی تَعَاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِی بِالْمُوَافَاةِ(1)؛ از محمّد بن سنان نقل شده که گفت: حضرت اباالحسن علی بن موسی الرضا8 در جواب سؤالات و مسائل من مرقوم فرمودند: سرّ استلام و مَس نمودن حجرالاسود این است که حق تعالی وقتی پیمان و عهد از بنی آدم گرفت، حجر آن میثاق را در خود فرو برد و به همین خاطر است که مردم مکلّف شده اند آن میثاق را با استلام حجر نمودن تجدید کنند. به همین دلیل است که وقتی در مقابل حجرالاسود می رسند، به آن خطاب کرده و می گویند: امانت من را بده و میثاق و عهد خود را با تو تجدید می کنم تا شهادت دهی که به آن وفاء کرده ام.

اقرار کنندگان عالم ذر و شناخت حضرت مهدی(علیه السلام)

عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ(علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: لَوْ خَرَجَ الْقَائِمُ لَقَدْ أَنْکَرَهُ النَّاسُ یَرْجِعُ إِلَیْهِمْ شَابّاً مُوَفَّقاً فَلَا یَلْبَثُ عَلَیْهِ إِلَّا کُلُّ مُؤْمِنٍ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَهُ فِی الذَّرِّ الْأَوَّل (2)؛ از ابو بصیر از حضرت صادق(علیه السلام) روایت شده که فرمودند: چون قائم ظهور کند، مردم منکر وی می شوند، زیرا او به صورت جوان موفقی به سوی مردم برمی گردد و جز آنها که خداوند در عالم ذر از آنان پیمان گرفته باشد کسی بر اعتقاد سابقش نسبت به او باقی نمی ماند.

ص: 49


1- . علل الشرایع، ج2، ص 424.
2- . الغیبة (للطوسی)/ کتاب الغیبة للحجة، ص: 420.
روز جمعه، زمان اقرار در عالم ذر

وَ رُوِیَ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ قَالَ: کُنْتُ لَیْلَةً مِنْ بَعْضِ اللَّیَالِی عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) فَقَالَ (علیه السلام)یَا جَابِرُ لِمَ سُمِّیَتْ یَوْمُ الْجُمُعَةِ جُمُعَةً قَالَ قُلْتُ تُخْبِرُنِی جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ قَالَ أَ فَلَا أُخْبِرُکَ بِتَأْوِیلِهِ الْأَعْظَمِ قَالَ قُلْتُ بَلَی جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ قَالَ فَقَالَ یَا جَابِرُ سَمَّی اللَّهُ الْجُمُعَةَ جُمُعَةً لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَمَعَ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ جَمِیعَ مَا خَلَقَ اللَّهُ مِنَ الْجِنِ وَ الْإِنْسِ وَ کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقَ رَبُّنَا وَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ وَ الْبِحَارَ وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ وَ کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقَ اللَّهُ فِی الْمِیثَاقِ فَأَخَذَ الْمِیثَاقَ مِنْهُمْ لَهُ بِالرُّبُوبِیَّةِ وَ لِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله و سلم) بِالنُّبُوَّةِ وَ لِعَلِیٍّ(علیه السلام) بِالْوَلَایَةِ (1)؛

جابر جعفی گفت حضرت باقر(علیه السلام) فرمودند: چرا جمعه را به این نام نامیده اند؟ گفتم: فدایت شوم علت آن را بفرمائید! فرمودند: برایت تأویل و تفسیر اعظم آن را می گویم؟! جابر! این روز را جمعه نامیده اند چون در این روز خدا جمع کرد تمام جهانیان را از اولین و آخرین و هر چه آفریده از جن و انس و تمام مخلوقات آسمانها و زمین و دریاها و بهشت و جهنم و هر چه به وجود آورده در میثاق محل پیمان نامه. از تمام آنها پیمان گرفت به ربوبیت و برای محمّد به نبوت و برای علی به ولایت.

عالم ذر و معرکه آراء

آیات و روایات متعددی در خصوص عالَم ذر و امتحانی که در آن عالَم از همه انسان ها گرفته شد بیان شده است و این روایات در حد

ص: 50


1- . الإختصاص مفید، ص 129.

تواتر بلکه فوق تواتر و از نظر سند عالی السند است(1) . اما با وجود تصریح آیات و روایات فراوان در خصوص عالَم ذر و کیفیت آن، برخی متکلمین شیعی منکر عالَم ذر با این کیفیت شده اند که نظر آنان به دلائل مختلف غیر قابل قبول است.

دلائل منکرین عالم ذر و پاسخ مثبتین

برخی از دلائل منکرین عالَم ذر و پاسخ به این اشکالات که بسیار واضح است و مثبتین عالَم ذر به آن جواب داده اند عبارت است:

1. آیه عالَم ذر به ذریه حضرت آدم اشاره می کند چرا اشاره ای به خود حضرت آدم نمی کند؟.

پاسخ اشکال اول: وقتی گفته می شود بنی آدم، به طور طبیعی خود حضرت آدم نیز جزء آنان محسوب می شود و لزومی ندارد که به صورت مستقل مطرح شود. هم چنان که وقتی می گوییم: اهل بیت نبوت، به طور قطعی، شخص رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) هم در میان اهل بیت(علیهم السلام) است و نیازی نیست به طور مستقل نام برده شود. یا وقتی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در حدیث شریف کساء از خدا می خواهد که هر نوع رجس و پلیدی را از اهل بیت دور سازد و آنان را پاک و پاکیزه قرار دهد «اللَّهُمَ هَوُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِیرا»(2) آیه تطهیر نازل می شود و به طور قطع

ص: 51


1- . در کتاب شریف کافی 10 روایت، در کتاب تفسیر برهان 37 روایت، در کتاب تفسیر نورالثقلین30 روایت، تفسیر عیاشی 16 روایت، بحارالاَنوار 46 روایت در خصوص عالم ذر نقل کرده اند و مرحوم آیة الله شریعتمدار جهرمی در کتاب «نخبة البیان فی تفضیل سیدة النسوان» قائل است که بیش از 200 روایت درباره عالم ذر وارد شده است.
2- . الامالی للطوسی، ص368.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز در آیه تطهیر قرار می گیرند.

2. عالَم ذر را به یاد نمی آوریم و آن چه که فراموش شود چه اثر و نتیجه ای خواهد داشت؟.

پاسخ اشکال دوم: این که عالَم ذر را به یاد نمی آوریم دلیل بر انکار آن نمی شود. و این فراموشی بدون ثمر و نتیجه نیست، چرا که همان قالوا بلی در عالَم ذر، نیرو و توانی را در این عالَم برای ما ایجاد کرده و طبق همان پاسخی که دادیم در این عالَم رفتار می کنیم. بسیاری از توفیقاتی که انسان مومن در این دنیا کسب می کند به دلیل نوع پاسخی است که در عالَم ذر داده است چه بداند و چه نداند. گاهی اوقات در حق فردی خوبی می کنیم و یادمان می رود و آن شخص بعد از سالیان طولانی جبران می کند، بدون آن که ما بدانیم یا بفهمیم که دلیل محبت این شخص به ما چه بوده است. عمل گذشته ما در آینده ما تأثیر دارد چه ما بدانیم و چه ندانیم و یا فراموش کنیم یا نکنیم. گذشته از موارد فوق، از برخی بزرگان شیعه مانند: سید بن طاووس(رحمه الله) نقل شده است که عالَم ذر را به یاد می آوردند. این مطلب بعید نیست زیرا وقتی بر اثر تهذیب نفس، روح انسان مهذّب شود می تواند به عالم تجرد راه پیدا کند و برخی عوالَم را مرور کند. در این حالت، زمان و مکان برداشته می شود و روح می تواند در عالَم ماوراء، سیر کند.

فرق علم و ذکر

سابقه علم جهل است اما سابقه ذکر نسیان است و دلیل آن که خداوند متعال در قرآن واژه «ذکر» را تکرار می کند به خاطر آن است که

ص: 52

فراموشی های سابق را یادآوری کند حتی بعثت انبیاء هم برای همان یادآوری است.

﴿أَ وَ لا یَذْکُرُ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ یَکُ شَیْئاً﴾(1)

آیا این انسان به یاد نمی آورد که قبل از این در حالی که هیچ نبود، او را آفریدیم.

﴿فَذَکِّرْ إِنَّما أَنْتَ مذَکِّرٌ﴾.(2)

پس یادآوری کن که تو فقط یادآوری کننده ای.

﴿وَ ذکَّرْ فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَع الموْمِنینَ﴾(3)

و پیوسته تذکّر ده و یاد آوری کن زیرا تذکّر برای مومنین سودمند است.

قرآن کتاب یاد است و کار انبیاء یاد آوری «عالم الست» و «قالوا بلی» است.

3. چرا سوال به صورت کلی آمده و نه جزئی و تفصیلی؟

چرا در قرآن یک سوال (توحید) در عالَم ذر مطرح شده است: أَ لَسْت بِرَبِّکمْ؟ اما در روایات سه سوال (توحید، نبوت و امامت) مطرح می شود: أَ لَسْت بِرَبِّکمْ وَ محَمَّدٌ نَبِیَّکمْ وَ عَلِیٌّ إِمَامَکمْ؟

پاسخ اشکال سوم: سوال در قرآن از ربوبیت خداست و این ربوبیت و تربیت حاصل نمی شود مگر با نبوت و استمرار نبوت که همان امامت است. بنابراین در قرآن سوال به صورت اجمال بیان شده و در روایات به صورت تفصیل بیان شده است.

ص: 53


1- . سوره مریم/ 17.
2- . سوره غاشیه/ 21.
3- . سوره ذاریات/ 55.

نظیر این مطلب در آیات دیگر هم آمده است. مانند ﴿إِنَّ اللهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیما﴾.(1)

خدا و فرشتگانش بر پیامبر صلوات و درود می فرستند شما هم ای اهل ایمان، بر او صلوات و درود بفرستید و با تعظیم بر او سلام گویید و تسلیم فرمان او شوید.

خداوند متعال در این آیه امر می فرماید بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) درود بفرستید، اما هنگامی که از رسول خدا سوال می شود: چگونه صلوات بفرستیم می فرمایند چنین بگویید: اللَّهمَّ صَلِّ عَلَی محَمَّدٍ وَ عَلَی آلِ محَمَّد. یعنی آل محمد را اضافه کنید در حالی که در قرآن نیامده اما تفسیر صحیح آیه همین است. چرا که اهل بیت(علیهم السلام) همواره همراه نبوت هستند.

قَالَ بَشِیرٌ أَمَرَنَا اللهُ أَنْ نُصَلِّیَ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللهِ فَکَیْفَ نُصَلِّی عَلَیْکَ فَسَکَتَ رَسُولُ اللهِ حَتَّی تَمَنَّیْنَا أَنَّهُ لَمْ نَسْأَلْهُ ثُمَّ قَالَ قُولُوا اللَّهُمَّ صَلِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِ مُحَمَّد.(2)

در شهادت ثالثه هم به همین قاعده عمل می کنیم. یعنی امامت درون رسالت قرار داده شده همان گونه که رسالت درون توحید.

4. اگر عالَم ذر را بپذیریم باید قائل به تناسخ شویم. چرا که در آن جا به صورت ذره بودیم و بعد به صلب منتقل و از آن جا به دنیا آمده ایم.

پاسخ اشکال چهارم: عالَم ذر هیچ ارتباطی با تناسخ ندارد. در نظریه

ص: 54


1- . سوره احزاب/ 56.
2- . بحارالأنوار، ج91، ص 86.

تناسخ که از نظر ما باطل است، روح انسان پس از مرگ وارد جسد یک حیوان دیگر می شود و از آن به انسان دیگر منتقل می شود.(1)

مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی در شبهه «آکل و مأکول» پاسخ مفصلی به بحث تناسخ داده و علامه حلی هم شرحی بر آن زده است. سلول های بدن انسان دو نوع است. نوع اول دائم در حال تغییر و تبدیل و از بین رفتن هستند که به صورت چرک و عرق نمودن و ... از بدن دفع می شوند و هر چند سالی تمام سلول های بدن به تدریج از بین رفته و سلول های جدیدی جایگزین آن می شوند و به اصطلاح بدن انسان جدید می شود. اما نوع دوم سلول ها که در اصطلاح علمی به آن «ژن» می گویند، هرگز ازبین نمی روند. ژن ها قابلیت تغییر و تبدیل را ندارند. بنابراین اگر مجرمی سال ها قبل جرمی مرتکب شده و حال به دست قانون افتاده نمی تواند مدعی شود که تمام سلول های بدن من تغییر کرده و انسان جدیدی شده ام و نباید حکم بر من اجرا شود!. در خصوص عالَم ذر ممکن است خدای منان آن ژن ها را ظاهر ساخته و آنان را به نطق در آورده، آن گاه به آنان فرمان بازگشت به صلب آدم را صادر کرده و سپس به تدریج به دنیا باز گردانده است و این نظریه هیچ ارتباطی به تناسخ ندارد.

ص: 55


1- . اسلام، بازگشت ارواح به دنیا در قالب یک شخص دیگر یا یک موجود دیگر برای انجام کارهای خوب و به دست آوردنِ شرایط هم زیستی با ارواح را قبول نداشته و صریحا آن را رد می کند. خداوند در این باره (سوره مومنون/ 99 و 100) می فرماید: چون یکی از آنان را مرگ فرا رسد گوید: پروردگارا، فرمان ده مرا به دنیا باز گردانند، شاید کارهای نیکی را که در گذشته ترک کرده بودم، انجام دهم پاسخ داده می شود: هرگز، این سخنی است بی اساس که گوینده خود می گوید و به آن ترتیب اثر داده نمی شود و از پی مرگ اینان عالم برزخ است تا روزی که قیامت فرا رسد و از قبرها برانگیخته شوند. امام رضا(علیه السلام) می فرمایند: کسی که تناسخ را بپذیرد و به آن عقیده داشته باشد، به خدای تعالی کفر ورزیده و بهشت و دوزخ را غیر واقعی تلقی کرده است. (عیون أخبارالرضا7، ج 2، ص 242).

5. این سوال خداوند متعال مربوط به عالَم فطرت، یا عالَم استعداد و یا عالَم عقل است.(1)

پاسخ اشکال پنجم: ظهور آیات قرآن و روایات و الفاظی که به کار برده شده (أَخَذَ - ظهورِهِمْ - ذ رِّیتَّهمْ - قالوا بَلی) بحث عالَم ذر را مطرح ساخته و هیچ ارتباطی با عالَم فطرت، استعداد و عقل ندارد. ظهور الفاظ آیات و روایات نیز حجت است. «قالوا» در این آیه، زبان حال نیست بلکه زبان قال است. بنابراین توجیه نمودن عالَم ذر به فطرت و ... وجهی ندارد. بلکه روایاتی که به فطرت اشاره نموده را باید به عالَم ذر بازگشت داد.

عبد الله بن سنان می گوید: از امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خدای عزوجل ﴿فِطْرَتَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها﴾ پرسیدم؟ حضرت فرمودند: مَا تِلْکَ الْفِطْرَةُ قَالَ هِیَ الْإِسْلَامُ فَطَرَهُمُ اللهُ حِینَ أَخَذَ مِیثَاقَهُمْ عَلَی التَّوْحِیدِ قَالَ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ وَ فِیهِ الْمُوْمِنُ وَ الْکَافِرُ.(2)

فطرت اسلام است که خدا مردم را هنگامی که از آن ها پیمان گرفت و بر یگانه پرستی آفرید، خدا فرماید: مگر من پروردگار شما نیستم و در آن مومن و کافر هر دو بودند؟.

عالَم فطرت در این دنیا هم وجود دارد و خدای منان همواره با این فطرت و با این وجدان به بشر نهیب می زند و به او یادآوری می کند. هر گرفتاری و مشکل و مصیبتی که برای مومن و کافر به وجود می آید تذکری است برای بیدار نمودن وجدان و فطرت.

ص: 56


1- . مراجعه کنید به تفسیر المیزان، ذیل آیه 172 سوره اعراف.
2- . الکافی، ج2، ص 12.

﴿فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِکُون﴾(1)

همین مردم مشرک اگر سوار کشتی شوند و دستخوش طوفان و امواج خروشان گردند خدا را از صمیم قلب به یاری می طلبند و همین که خداوند خطر را از آنان دور ساخت و به سلامت قدم به خشکی گذاردند باز نسبت به خداوند شرک می آورند.

عالَم عقل و استعداد نیز الآن موجود است. عقل بشر مستقلات عقلیه را درک می کند. ظلم قبیح است و عدل حسن است. کذب قبیح و صداقت و راستگویی نیکوست. تکلیف نیز فرع بر استعداد است و تا بشر استعداد انجام تکلیفی را نداشته

باشد مکلف نمودن او بیهوده است. پس هیچ وجهی ندارد که عالَم ذر را با عالَم فطرت و عقل و استعداد مرتبط سازیم. بنابراین عالَم ذر از نظر ما مورد قبول قطعی است و ما تعبد محض به روایات داریم چه عقل بشری بپذیرد یا نپذیرد و چه توجیه علمی داشته باشد یا نداشته باشد. مرحوم علامه مجلسی(رحمه الله)، رد نمودن عالَم ذر را تجرّی بر خدا و ائمه اطهار: می داند و به شدت با آن مقابله می کند و می فرماید: چگونه ممکن است شخصی به خود جرأت دهد و این همه آیات و روایات متواتر درباره عالَم ذر را منکر شود.(2)

ص: 57


1- . سوره عنکبوت/ 65.
2- . و أقول: طرح ظواهر الآیات و الأخبار المستفیضة بأمثال تلک الدلائل الضعیفة و الوجوه السخیفة جرأة علی الله و علی أئمة الدین، و لو تأملت فیما یدعوهم إلی ذلک من دلائلهم و ما یرد علیها من الاعتراضات الواردة لعرفت أن بأمثالها لا یمکن الاجتراء علی طرح خبر واحد فکیف یمکن طرح تلک الأخبار الکثیرة الموافقة لظاهر الآیة الکریمة بها و بأمثالها، و قد أوردنا الأخبارالدالة علی تقدم خلق الأرواح علی الأجساد فی کتاب السماء و العالم من کتابنا الکبیر و تکلمنا علیها هناک. بحار الأنوار، ج5، ص 267 و مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج7، ص 44.

6. اعتقاد به عالم ذر، منافات با اختیار در عالم دنیا دارد.

پاسخ اشکال ششم: عالم ذر منافاتی با اختیار در عالم دنیا ندارد و خداوند در این عالم به انسان

اختیار و قدرت اراده داده تا سرنوشت خود را تغییر دهد. یعنی اگر در عالم ذر «قالوا بلی» را نگفته در این عالم می تواند با قدرت اراده و اختیار خود راه صحیح را یافته و به سعادت برسد. هم چنان که در ادعیه به ما آموخته اند که چنین بخواهیم:

اللَّهُمَّ إِنْ کُنْتُ عِنْدَکَ مِنَ الْأَشْقِیَاءِ فَامْحُنِی مِنَ الْأَشْقِیَاءِ وَ اکْتُبْنِی مِنَ السُّعَدَاءِ فَإِنَّکَ قُلْتَ ﴿یَمْحُوا اللهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ﴾(1) تَمْحُو مَا تَشَاءُ وَ تُثْبِتُ وَ عِنْدَکَ أُمُّ الْکِتَاب.(2)

خدایا اگر من در نزد تو در زمره بد فرجامان، هستم، مرا از آن گروه محو کن، و در گروه سعادتمندان ثبت فرما، که تو فرمودی: خدا محو می کند آن چه را بخواهد و ثبت می نماید آن چه را اراده کند و کتاب جامع نزد اوست.

7. آیه عالم ذر را باید به تأویل برد و نباید به ظاهر آیه استناد کرد.

پاسخ اشکال هفتم: به تأویل بردن آیه نیاز به روایت دارد و بدون دلیل روایی نمی توان آیه ای را به تأویل برد. آیاتی مثل آیه عالم ذر که ده ها روایت

حیح و صریح آن را تفسیر کرده اند نیازی به تفسیر معنای باطنی ندارد.

ص: 58


1- . سوره رعد/39.
2- . إقبال الأعمال، ج1، ص 36.
مُمتَحن در عالم ذر

پس با توجه به معنای سوم از «ممتحنه» این فراز از زیارت، چنین معنا می شود: سلام بر تو ای کسی که قبل از عالَم خلقت و در عالَم ذر آزموده شدی و خدای منان تو را صابره یافت.

آری! بهترین پاسخ به سوال خداوند منان در عالَم ذر را حضرت زهرا(علیها السلام) دادند. پاسخ به توحید با آن همه اعمال زیبا و عبودیت محض، پاسخ به نبوت با همراهی با رسالت، در همه زمان ها قبل از بعثت تا پس از رحلت، و همه مکان ها از مکه تا مدینه، و پاسخ جانانه به ولایت و امامت، از ابتدا تا انتها و با فدا کردن جان شریف خویش و فرزند عزیزش حضرت محسن(علیه السلام) و در نهایت بر همه اعمال و فرایض و مشکلات و مصائب صبری الَهی نمودند.

حضرت فاطمه زهراء(علیها السلام) در عالم ذر

امام محمد باقر(علیه السلام) روایت فرمودند:

لَمَّا وُلِدَتْ فَاطِمَةُ3 أَوْحَی اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَی مَلَکٍ فَأَنْطَقَ بِهِ لِسَانَ مُحَمَّدٍ فَسَمَّاهَا فَاطِمَةَ ثُمَّ قَالَ إِنِّی فَطَمْتُکِ بِالْعِلْمِ وَ فَطَمْتُکِ عَنِ الطَّمْثِ

ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ8 وَ اللهِ لَقَدْ فَطَمَهَا اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بِالْعِلْمِ وَ عَنِ الطَّمْثِ بِالْمِیثَاقِ.(1)

هنگامی که دختر پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) متولّد شد خدای عزّ و جلّ به یکی از فرشتگان وحی نمود تا کلمه فاطمه را بر زبان پیامبر جاری کند، لذا رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نام این دختر را فاطمه نهاد و به او فرمود: من تو را با علم و دانش همراه، و از پلیدی پاک نمودم. سپس امام باقر(علیه السلام) فرمودند: به خدا

ص: 59


1- . علل الشرائع، ج 1، ص 179.

سوگند که حق تعالی فاطمه را در روز عهد و میثاق (عالَم ذر) با علم قرین و از پلیدی ها و ناپاکی ها بر کنار نمود.

فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صَابِرَهً

اشاره

پس در آن آزمایش شما را شکیبا یافت.

وَجَدَ، وَجْداً، وجْداً، جِدَة، وجوداً، وِجْدَاناً و إجْدَانًا المطلوبَ: آن چیز را به دست آورد و یا پیدا کرد.

«وَجَدْت الضالَّة»: گم شده را پیدا کردم، و نیز به معنای (عَلِمَ) می آید که در این صورت از افعال قلوب به شمار می رود و دو مفعول به خود می گیرد. مانند : «وَجَدْت کلامَکَ صادقاً»: گفته تو را راست شناختم و دانستم.(1)

فرق عَلِمَ با وَجَدَ

«وجد» یک مرحله بالاتر از «علم» است. در «علم» فقط دانستن نهفته است اما در «وجد» همراه با علم، یافتن و درک کردن و وجدان هم وجود دارد. وجدان مهم تر و برتر از علم است. به عنوان مثال گاهی اوقات انسان علم پیدا می کند که پشت دیوار، آتشی شعله ور است بدون این که آن آتش را ببیند بلکه از دود و حرارت آن علم پیدا می کند، اما اگر آمد این طرف و وجود آتش را با چشم خود دید، می شود وجدان. عبادت های اهل بیت(علیهم السلام) این گونه است که خدا را یافته اند.

قَالَ أَمِیرالْموْمِنِینَ صَلَوَات اللهِ عَلَیْهِ مَا عَبَدْتکَ خَوْفاً مِنْ نَارِکَ وَ لَا طَمَعاً

ص: 60


1- . فرهنگ ابجدی، ص 977.

فِی جَنَّتِکَ وَ لَکِنْ وَجَدْتکَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتکَ.(1)

معبودا من تو را به جهت ترس از آتش و یا طمع بهشت عبادت نمی کنم تنها تو را به دلیل آن که سزاوار پرستش و عبادت یافتم عبادت می کنم.

علامه مجلسی(رحمه الله) در ذیل این حدیث می نویسد: و چنین ادعائی از غیر این گونه افراد پذیرفته نمی شود.

هر چند برای خداوند متعال علم و وجدان یکی است، اما در این زیارت نامه به دلیل آن که برای عموم مردم صادر شده است، از واژه «وجد» استفاده شده تا به همه بفهمانند که خداوند متعال در وجود حضرت زهرا(علیها السلام) این گوهر گران بهای صبر را یافته است.

فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صَابِرَه

پس در آن آزمایش بر هر گونه بلا و مصیبت تو را شکیبا و بردبار یافت.

آن امتحان چه بوده که این صابره در کنار آن آمده است؟

آن امتحان باید متناسب با این صبر باشد، هم چنان که این صبر نیز باید متناسب با آن امتحان باشد. آن امتحان، چنان چه در روایات به آن اشاره شد، آزمونی از توحید و رسالت و امامت بوده است و حضرت صدیقه صابره در هر سه مورد پیروز و سربلند و مفتخر به مدال صابره شده اند.

ص: 61


1- . بحارالانوار، ج67، ص197.

توحید فاطمه (علیها السلام)

حضرت زهرا(علیها السلام) در معرفت به خدای منان و مقام عبودیت، بی نظیر و یگانه بودند. و در روایات بی شماری مطرح شده است که به نمونه ای از آن اشاره می شود.

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) که خود سرآمد موحدان و عابدان است در مورد یگانه دختر خویش چنین فرموده اند:

مَتَی قَامَتْ فِی مِحْرَابِهَا بَیْنَ یَدَیْ رَبِّهَا جَلَّ جَلَالُهُ ظَهَرَ نُورُهَا لِمَلَائِکَةِ السَّمَاءِ کَمَا یَظْهَرُ نُورُ الْکَوَاکِبِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ وَ یَقُولُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَلَائِکَتِهِ یَا مَلَائِکَتِی انْظُرُوا إِلَی أَمَتِی فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ إِمَائِی قَائِمَةً بَیْنَ یَدَیَّ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهَا مِنْ خِیفَتِی وَ قَدْ أَقْبَلَتْ بِقَلْبِهَا عَلَی عِبَادَتِی.(1)

هر وقت فاطمه در محراب خود در برابر پروردگارش جل جلاله بایستد نورش به فرشتگان آسمان می تابد چنان چه نور اختران بر زمین بتابد و خدای عز و جل به فرشتگانش می فرماید: فرشتگانم ببینید کنیزم فاطمه سرور کنیزانم را که برابرم ایستاده و دلش از خوف من می لرزد و این چنین دل به عبادت من داده است.

و در روایتی در توصیف صحرای محشر و آرزوی حضرت فاطمه (علیها السلام) فرمودند:

فَیُوحِی اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهَا یَا فَاطِمَةُ سَلِینِی أُعْطِکِ وَ تَمَنَّیْ عَلَیَّ أُرْضِکِ فَتَقُولُ إِلَهِی أَنْتَ الْمُنَی وَ فَوْقَ الْمُنَی أَسْأَلُکَ أَنْ لَا تُعَذِّبَ مُحِبِّی وَ مُحِبِّی عِتْرَتِی بِالنَّارِ فَیُوحِی اللهُ إِلَیْهَا یَا فَاطِمَةُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ ارْتِفَاعِ مَکَانِی لَقَدْ

ص: 62


1- . الأمالی( للصدوق)، ص 113.

آلَیْتُ عَلَی نَفْسِی مِنْ قَبْلِ أَنْ أَخْلُقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِأَلْفَیْ عَامٍ أَنْ لَا أُعَذِّبَ مُحِبِّیکِ وَ مُحِبِّی عِتْرَتِکِ بِالنَّارِ.(1)

خداوند به او وحی می کند: ای فاطمه از من بخواه تا به تو عطا کنم و از من درخواست کن تا خشنودت سازم. و فاطمه می گوید: الهی تو آرزوی من و بالاتر از آرزوی من هستی! از تو درخواست می کنم که دوست من و دوست عترتم را عذاب نکنی. خداوند به او وحی می فرماید: ای فاطمه! به عزت و جلال و مقام ارجمندم دو هزار سال قبل از آفرینش آسمان ها و زمین به ذات خود سوگند خورده ام که به آتش عذاب نکنم دوستان تو را و دوستان عترت تو را.

دفاع از نبوت

در دفاع از رسالت خاتم الأنبیاء(صلی الله علیه و آله و سلم) همین بس که امام محمد باقر(علیه السلام) فرمودند: أَنَّ فَاطِمَةَ (علیها السلام) کَانَتْ تُکَنَّی أُمَ أَبِیهَا.

کنیه فاطمه (علیها السلام)، امّ ابیها(2) (مادرِ پدر) بوده است.

مهم ترین نقش مادر، حفاظت از فرزند است و این نقش حیاتی و زیبا را وجود مقدس حضرت زهرای مرضیه (علیها السلام) از پدر بزرگوار خویش داشته اند. چه آن جا که از هجمه های مشرکان در مکه و مدینه به جسم شریف پدر محافظت و مراقبت می نمایند و چه آن جا که از نهال اسلام و دین و آیین پدر محافظت می نمایند.

فرمایشات حضرت ام ابیها (علیها السلام) در خطبه فدکیه و در توصیف

ص: 63


1- . بحارالأنوار، ج27، ص 140.
2- . همان، ج43، ص 19.

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز دفاعی زیبا از نبوت است:

وَ أَشْهَدُ أَنَّ أَبِی مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اخْتَارَهُ قَبْلَ أَنْ أَرْسَلَهُ وَ سَمَّاهُ قَبْلَ أَنِ اجْتَبَاهُ وَ اصْطَفَاهُ قَبْلَ أَنِ ابْتَعَثَهُ إِذِ الْخَلَائِقُ بِالْغَیْبِ مَکْنُونَةٌ وَ بِسَتْرِ الْأَهَاوِیلِ مَصُونَةٌ وَ بِنِهَایَةِ الْعَدَمِ مَقْرُونَةٌ عَلَماً مِنَ اللهِ تَعَالَی بِمَآیِلِ الْأُمُورِ وَ إِحَاطَةً بِحَوَادِثِ الدُّهُورِ وَ مَعْرِفَةً بِمَوَاقِعِ الْأُمُورِ ابْتَعَثَهُ اللهُ إِتْمَاماً لِأَمْرِهِ وَ عَزِیمَةً عَلَی إِمْضَاءِ حُکْمِهِ وَ إِنْفَاذاً لِمَقَادِیرِ رَحْمَتِهِ فَرَأَی الْأُمَمَ فِرَقاً فِی أَدْیَانِهَا عُکَّفاً عَلَی نِیرَانِهَا عَابِدَةً لِأَوْثَانِهَا مُنْکِرَةً لِلهِ مَعَ عِرْفَانِهَا فَأَنَارَ اللهُ بِأَبِی مُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ظُلَمَهَا وَ کَشَفَ عَنِ الْقُلُوبِ بُهَمَهَا وَ جَلَی عَنِ الْأَبْصَارِ غُمَمَهَا وَ قَامَ فِی النَّاسِ بِالْهِدَایَةِ فَأَنْقَذَهُمْ مِنَ الْغَوَایَةِ وَ بَصَّرَهُمْ مِنَ الْعَمَایَةِ وَ هَدَاهُمْ إِلَی الدِّینِ الْقَوِیمِ وَ دَعَاهُمْ إِلَی الطَّرِیقِ الْمُسْتَقِیمِ ثُمَّ قَبَضَهُ اللهُ إِلَیْهِ قَبْضَ رَأْفَةٍ وَ اخْتِیَارٍ وَ رَغْبَةٍ وَ إِیْثَارٍ فَمُحَمَّدٌ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مِنْ تَعَبِ هَذِهِ الدَّارِ فِی رَاحَةٍ قَدْ حُفَّ بِالْمَلَائِکَةِ الْأَبْرَارِ وَ رِضْوَانِ الرَّبِّ الْغَفَّارِ وَ مُجَاوَرَةِ الْمَلِکِ الْجَبَّارِ صَلَّی اللهُ عَلَی أَبِی نَبِیِّهِ

وَ أَمِینِهِ وَ خِیَرَتِهِ مِنَ الْخَلْقِ وَ صَفِیِّهِ وَ السَّلَامُ عَلَیْهِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُه.(1)

شهادت می دهم که پدرم محمّد بنده و فرستاده خداوند بود، که او را پیش از بعثت به مقام رسالت و نبوّت؛ در عالم غیب برگزیده است، زیرا مراتب و مقامات اشخاص از روز ازل و از همان عالم غیب معلوم و معیّن گردیده است. و خداوند متعال به عواقب امور و جریان کارها آگاه است، و او به صلاح و فساد و حوادث و پیش آمدهای روزگار محیط و عالم است. خداوند فرستاده و رسول خود را مبعوث فرمود تا اوامر و احکام و

ص: 64


1- . الإحتجاج علی أهل اللجاج (للطبرسی)، ج1، ص 99.

فرامین او در میان بشر روشن شده، و مردم از محیط جهل و گمراهی و انحراف به شاهراه دانش و معرفت و حقیقت و سعادت راهنمائی شوند، و چون آن حضرت مبعوث گردید؛ مردم همه متفرّق و متشتّت بوده، و از اصنام و اوثان عبادت و پرستش می کردند، و از پروردگار متعال و آفریننده توانای جهان و جهانیان غافل و منحرف بودند، پس به وسیله آن حضرت، جهالت و غفلت و نادانی مردم برطرف گردید، و رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) با کمال حوصله و استقامت در هدایت

و نجات دادن افراد کوشش کرده، و آنان را به سوی راه راست و آئین حقّ و محیط نور و هدایت راهنمایی فرمود. سپس خداوند آن رسول گرامی را به سوی خویش خواند و از سر رأفت و اختیار و رغبت و شوق و ایثار آن حضرت را قبض روح فرمود، و محمّد(صلی الله علیه و آله و سلم) از زحمت و گرفتاری و مشقّت این دنیا خلاص گردید، و با فرشتگان ابرار مأنوس و به درگاه حضرت جبّار مجاور گشت، درود و صلوات خدا بر پدرم، که نبی و امین او بر وحی بود، و برگزیده و منتخب او از تمام خلق، سلام و رحمت و برکات خداوند بر او باد!.

دفاع از امامت و ولایت

بی نظیرترین دفاع از ولایت و امامت را حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) داشتند. به جرأت می توان گفت: هر رشادت و جان فشانی و دفاعی که امیرالمومنین علی(علیه السلام) از وجود مقدس رسول الله الأعظم داشتند، همان رشادت ها را حضرت فاطمه (علیها السلام) از وجود مقدس امیرالمومنین(علیه السلام) به خرج دادند، علاوه بر آن که جان شریف خود و فرزند خویش را در راه

ص: 65

ولایت و امامت فدا نمودند. تنها گزینه برای دفاع از امیرالمومنین(علیه السلام)، در آن شرایط حساس، حضرت زهرا(علیها السلام) بودند و هیچ یک

از اصحاب توان مقابله این چنینی با جریان سقیفه را نداشتند و به راحتی حذف می شدند.

مصادیق دفاع از ولایت

جلوه هایی از دفاع جانانه ام الائمه حضرت صدیقه کبری3 از امام خویش امیرالمومنین(علیه السلام) را می توان در سه عنوان مطرح نمود: دفاع قولی و بیانی، دفاع فعلی و عملی و دفاع با تقدیم جان خویش و فرزند خویش.

1. دفاع بیانی

اشاره

حضرت فاطمه (علیها السلام) در مدت کوتاه پس از غصب خلافت، همواره با بیانات خویش از حق محض و حقیقت مظلوم این چنین دفاع کردند.

الف) خطبه فدکیه

خطبه ماندگار حضرت زهرا(علیها السلام) در مسجد النبی(صلی الله علیه و آله و سلم) که به بهانه غصب فدک، اما در حقیقت به جهت غصب خلافت ایراد شد، نمونه ای از تعهد والای آن حضرت در عالم ذر نسبت به دفاع از امیرالمومنین علی(علیه السلام) بود. در این خطبه غراء و زیبا که هم سنگ خطبه های نهج البلاغه می باشد به صورت مقایسه ای فضائل و مناقب امیرالمومنین(علیه السلام) و خیانت های غاصبان خلافت بیان می شود که به نمونه هایی از آن اشاره می شود:

ص: 66

* وَ أَخَا ابْنِ عَمِّی دُونَ رِجَالِکُم

پیامبر، برادر پسر عموی من بوده، نه برادر مردان شما.

* أَمْ أَنْتُمْ أَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْآنِ وَ عُمُومِهِ مِنْ أَبِی وَ ابْنِ عَمِّی؟!

آیا ادعای آن دارید که از پدرم و پسر عمویم به خاص و عام قرآن آگاه تر هستید؟

* أَوْ نَجَمَ قَرْنٌ لِلشَّیْطَانِ، وَ فَغَرَتْ فَاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِکِین قَذَفَ أَخَاهُ فِی لَهَوَاتِهَا، فَلَا یَنْکَفِئُ حَتَّی یَطَأَ صِمَاخَهَا بِأَخْمَصِهِ، وَ یُخْمِدَ لَهَبَهَا بِسَیْفِه وَ أَنْتُمْ فِی رَفَاهِیَةٍ مِنَ الْعَیْشِ، وَادِعُونَ فَاکِهُونَ آمِنُونَ، تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوَائِر.(1)

هرگاه شاخ شیطان نمایان می گشت و یا مشرکی دهان به یاوه گویی می گشود، او برادرش علی(علیه السلام) را در کام آن می افکند. علی(علیه السلام) هم در مقابل، تا آن زمان که بر مغز و سر مخالفان نمی کوبید و بینی آن ها را به خاک مذلّت نمی مالید، ترک امر نمی نمود و شما در آن هنگام در آسایش می زیستید و از

امنیت برخوردار بودید. منتظر تغییر جهت چرخ گردون علیه ما و گوش به زنگ شنیدن اخبار بر علیه ما بودید.

ب) سخن گفتن با اصحاب

در جواب محمود بن لبید فرمودند:

وَاعَجَبَا أَ نَسِیتُمْ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ قُلْتُ قَدْ کَانَ ذَلِکَ وَ لَکِنْ أَخْبِرِینِی بِمَا أُشِیرَ إِلَیْکِ قَالَتْ أُشْهِدُ اللهَ تَعَالَی لَقَدْ سَمِعْتُهُ یَقُولُ عَلِیٌّ خَیْرُ مَنْ أُخَلِّفُهُ فِیکُمْ وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِیفَةُ بَعْدِی وَ سِبْطَایَ وَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ ل

ص: 67


1- . الإحتجاج علی أهل اللجاج (للطبرسی)، ج1، ص :97 فرازهایی از خطبه فدکیه.

لئِنِ اتَّبَعْتُمُوهُمْ وَجَدْتُمُوهُمْ هَادِینَ مَهْدِیِّینَ وَ لَئِنْ خَالَفْتُمُوهُمْ لَیَکُونُ الِاخْتِلَافُ فِیکُمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَة.(1)

بسیار عجیب است! آیا روز غدیر خم را فراموش کرده اید؟ عرض کردم: بلی (قصه غدیر خم) صحیح است، ولی به آن چه در پنهانی (رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)) به شما خبر داده مرا آگاه فرما.

حضرت فرمودند: خدا را گواه می گیرم که شنیدم پدرم می فرمودند: علی بهترین کسی است که او را پس از خود در میان شما می گذارم؛ و او امام و خلیفه بعد از من می باشد، و پدر دو سبط من است، و نُه تن از صلب حسین امامان نیکوکارند، که

اگر پیرویشان کنید ایشان را راهنمایانی هدایت کننده و هدایت شده می یابید، و اگر مخالفتشان کنید اختلاف تا روز قیامت در میان شما باشد.

2. دفاع عملی

الف) اسراء

حضرت فاطمه (علیها السلام) به مدت چهل شب همراه با امیرالمومنین و دو فرزند عزیزشان امام حسن و امام حسین8 به در خانه انصار و مهاجرین می رفتند و بیعت آنان را با رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمومنین(علیه السلام) یادآور می شدند.

وَ حَمَلَهَا عَلِیٌّ(علیه السلام) عَلَی أَتَانٍ عَلَیْهِ کِسَاءٌ لَهُ خَمْلٌ فَدَارَ بِهَا أَرْبَعِینَ صَبَاحاً فِی بُیُوتِ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ8 مَعَهَا وَ هِیَ تَقُولُ یَا

ص: 68


1- . بحار الأنوار، ج36، ص 353.

مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ انْصُرُوا اللهَ فَإِنِّی ابْنَةُ نَبِیِّکُمْ وَ قَدْ بَایَعْتُمْ رَسُولَ اللهِ(صلی الله علیه و آله و سلم) یَوْمَ بَایَعْتُمُوهُ أَنْ تَمْنَعُوهُ وَ ذُرِّیَّتَهُ مِمَّا تَمْنَعُونَ مِنْهُ أَنْفُسَکُمْ وَ ذَرَارِیَّکُمْ فَفُوا لِرَسُولِ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) بِبَیْعَتِکُمْ قَالَ(علیه السلام) فَمَا أَعَانَهَا أَحَدٌ وَ لَا أَجَابَهَا وَ لا نَصَرَهَا.(1)

بعد از مناظره حضرت زهرا(علیها السلام) با غاصبین و دشمنان، حضرت علی(علیه السلام) فاطمه (علیها السلام) را سوار بر حماری که روپوش آن پارچه کرکی بود، نمود و به مدّت

چهل روز، همراه با حسن و حسین8 بر درب خانه های مهاجرین و انصار می رفتند و فاطمه (علیها السلام) خطاب به آنان می فرمودند: ای گروه مهاجرین و انصار، خدا را یاری کنید، همانا من دختر پیامبر شمایم، شما با رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بیعت کردید که او و ذریّه اش را یاری دهید، همان گونه که از خود و ذریّه خودتان دفاع می کنید؛ وفا کنید به بیعت با رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) !. امام صادق(علیه السلام) فرمودند: پس هیچ کس ایشان را یاری نکرد و پاسخ نگفت و دفاع ننمود.

ب) حصن

حفاظت از جان حجت خدا و ولی زمان حضرت امیرالمومنین علی(علیه السلام) در آن شرایط بحرانی و خفقان شدید، بر عهده ام الائمه حضرت فاطمه (علیها السلام) بود. آمدن به پشت درب خانه، رفتن در میان کوچه و دست انداختن به کمربند امیرالمومنین(علیه السلام)، رفتن به مسجد و در آخر رفتن بر سر مزار شریف و رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و نفرین غاصبان هتک حرمت کنندگان.

ص: 69


1- . الإختصاص، شیخ مفید، ص 184.

حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند:

أَنَّهُ لَمَّا اسْتَخْرَجَ أَمِیرُالْمُوْمِنِینَ(علیه السلام) مِنْ مَنْزِلِهِ خَرَجَتْ فَاطِمَةُ3 حَتَّی انْتَهَتْ إِلَی الْقَبْرِ فَقَالَتْ خَلُّوا عَنِ ابْنِ عَمِّی فَوَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ لَئِنْ لَمْ تُخَلُّوا لَأَنْشُرَنَّ شَعْرِی وَ لَأَضَعَنَ قَمِیصَ رَسُولِ اللهِ

عَلَی رَأْسِی وَ لَأَصْرُخَنَّ إِلَی اللهِ تَعَالَی فَمَا نَاقَةُ صَالِحٍ بِأَکْرَمَ عَلَی اللهِ مِنْ وَلَدَیَّ قَالَ سَلْمَانُ فَرَأَیْتُ وَاللهِ أَسَاسَ حِیطَانِ الْمَسْجِدِ تَقَلَّعَتْ مِنْ أَسْفَلِهَا حَتَّی لَوْ أَرَادَ رَجُلٌ أَنْ یَنْفُذَ مِنْ تَحْتِهَا نَفَذَ فَدَنَوْتُ مِنْهَا وَ قُلْتُ یَا سَیِّدَتِی وَ مَوْلَاتِی إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بَعَثَ أَبَاکِ رَحْمَةً فَلَا تَکُونِی نَقِمَةً فَرَجَعَتِ الْحِیطَانُ حَتَّی سَطَعَتِ الْغَبَرَةُ مِنْ أَسْفَلِهَا فَدَخَلَتْ فِی خَیَاشِیمِنَا.(1)

وقتی که امیرالمومنین(علیه السلام) را از خانه بیرون کشیدند، در پی او حضرت زهرا(علیها السلام) بیرون آمدند، و تمام زنان بنی هاشم با او همراه شده تا این که به نزدیکی قبر پدر خود رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) رسیدند و به جماعت داخل مسجد فرمودند: دست از سر پسر عمویم بردارید، که سوگند به آن که محمّد؛ پدرم را به درستی به رسالت مبعوث فرمود، اگر او را رها نکنید موهایم را پریشان می کنم و پیراهن پدرم را بر روی سر خواهم گذاشت، و خدا را به دادرسی و یاری خود طلب خواهم نمود، که در پیشگاه حضرت حقّ، هرگز ناقه حضرت صالح از فرزندانم گرامی تر و محبوب تر نبودند!!.

سلمان می گوید: به خداوند سوگند دیدم که پایه های دیوار مسجد از جا کنده می شود به طوری که اگر کسی بخواهد می تواند از آن جا داخل مسجد گردد، پس به نزد حضرت فاطمه (علیها السلام) رفتم و به او گفتم: ای سرور و مولای

ص: 70


1- . مناقب آل أبی طالب: (لابن شهرآشوب)، ج3، ص 340.

من! ای بانوی بزرگ! خداوند متعال پدر شما را مبعوث فرمود تا رحمت برای عالمیان باشد، پس شما نقمت و عذاب را برای آن ها نخواهید و نفرینشان نکنید. در این حال دیدم که پایه ها به جای خود بازگشتند و از زیر آن ها چنان گرد و خاکی برخاست که داخل بینی های ما شد.

ج) سرشک دائمی

یکی دیگر از اقدامات حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) گریه و اشک شبانه روزی بود تا آن جا که به «رأس البکّائین» معرف شدند(1). این گریه ها و ناله های جان سوز به نحوی شدت گرفت که خواب و خیال خوش را از غاصبان خلافت گرفت و باعث رسوایی آنان شد.

حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمودند:

الْبَکَّاءُونَ خَمْسَةٌ آدَمُ وَ یَعْقُوبُ وَ یُوسُفُ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله و سلم) وَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (علیهما السلام) فَأَمَّا آدَمُ فَبَکَی عَلَی الْجَنَّةِ حَتَّی صَارَ فِی خَدَّیْهِ أَمْثَالُ الْأَوْدِیَةِ وَ أَمَّا یَعْقُوبُ فَبَکَی عَلَی یُوسُفَ حَتَّی ذَهَبَ بَصَرُهُ وَ حَتَّی قِیلَ لَهُ تَاللهِ تَفْتَوُا تَذْکُرُ یُوسُفَ حَتَّی تَکُونَ حَرَضاً أَوْ تَکُونَ مِنَ الْهالِکِینَ وَ أَمَّا یُوسُفُ فَبَکَی عَلَی یَعْقُوبَ حَتَّی تَأَذَّی بِهِ أَهْلُ السِّجْنِ فَقَالُوا لَهُ إِمَّا أَنْ تَبْکِیَ اللَّیْلَ وَ تَسْکُتَ بِالنَّهَارِ وَ إِمَّا أَنْ تَبْکِیَ النَّهَارَ وَ تَسْکُتَ بِاللَّیْلِ فَصَالَحَهُمْ عَلَی وَاحِدٍ مِنْهُمَا أَمَّا فَاطِمَةُ فَبَکَتْ عَلَی رَسُولِ اللهِ(صلی الله علیه و آله و سلم) حَتَّی تَأَذَّی بِهَا أَهْلُ الْمَدِینَةِ فَقَالُوا لَهَا قَدْ آذَیْتِنَا بِکَثْرَةِ بُکَائِکِ فَکَانَتْ تَخْرُجُ إِلَی الْمَقَابِرِ مَقَابِرِ الشُّهَدَاءِ فَتَبْکِی حَتَّی تَقْضِیَ حَاجَتَهَا ثُمَّ تَنْصَرِفُ وَ أَمَّا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ فَبَکَی عَلَی الْحُسَیْن (علیهما السلام) عِشْرِینَ سَنَةً أَوْ أَرْبَعِینَ سَنَةً مَا وُضِعَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَعَامٌ إِلَّا بَکَی حَتَّی قَالَ لَهُ

ص: 71


1- . ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار، ج1، ص 19.

مَوْلًی لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْهالِکِینَ قالَ إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَی اللهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللهِ ما لا تَعْلَمُونَ إِنِّی مَا أَذْکُرُ مَصْرَعَ بَنِی فَاطِمَةَ إِلَّا خَنَقَتْنِی لِذَلِکَ عَبْرَةٌ.(1)

پنج نفر بسیار گریه کننده بودند: حضرت آدم و یعقوب و یوسف و فاطمه زهرا دختر محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) و علی بن الحسین(علیه السلام). آدم برای بهشت به اندازه ای گریست که جای اشک چون رودی بر گونه اش افتاد، یعقوب به اندازه ای بر یوسف خود گریست که دیده اش رفت تا آن که به او گفتند: به خدا همیشه در یاد یوسف خود هستی تا هلاک شوی. یوسف از دوری یعقوب گریست تا زندانیان در آزار افتادند و به او گفتند یا شب گریه کن و روز آرام باش یا روز گریه

کن و شب آرام باش با آن ها ساخت که در یکی از آن ها بگرید، فاطمه زهرا(علیها السلام) برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) گریست تا اهل مدینه در آزار افتادند و عرض کردند ما را از گریه خود آزار دادی، آن حضرت روزها از شهر بیرون می رفتند به مزار شهیدان و هر چه می خواستند می گریستند و سپس بر می گشتند. و حضرت علی بن الحسین8 بیست (یا چهل) سال برای پدرشان امام حسین(علیه السلام) گریستند، هیچ خوراکی نزد ایشان نمی گذاشتند جز آن که می گریستند تا آزاد کرده اش عرض کرد آقا من می ترسم شما در شمارهالکان شمرده شوی، فرمود: من از غم و اندوه خود به خدا شکوه می کنم، من چیزی می دانم که شما نمی دانید من هیچ گاه قتلگاه فرزندان فاطمه را به یاد نمی آورم جز آن که گریه گلویم را می گیرد.

ص: 72


1- . الأمالی (للصدوق)، ص 140.

3. پایداری تا پای جان

اشاره

و بالآخره حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) وفاداری به امیرالمومنین(علیه السلام) و پاسخ به ندای عالم ذر را با ایثار جان خویش و فرزند عزیزش حضرت محسن(علیه السلام) دادند.

الف) هجوم به خانه وحی

وَ ظَنَّتْ فَاطِمَةُ (علیها السلام) أَنَّهُ لَا تُدْخَلُ بَیْتُهَا إِلَّا بِإِذْنِهَا فَأَجَافَتِ الْبَابَ وَ أَغْلَقَتْهُ فَلَمَّا انْتَهَوْا إِلَی الْبَابِ ضَرَبَ عُمَرُ الْبَابَ بِرِجْلِهِ فَکَسَرَه.(1)

فاطمه (علیها السلام) می پنداشت بدون اذن او وارد خانه اش نخواهد شد، پس در را محکم کرد و آن را بست. چون به در خانه اش رسیدند عمر لگدی به در زد، (در از شاخه ی خرما بود) و آن را شکست.

ب) ضرب و شتم

فَقُلْتُ: إِنْ لَمْ یَخْرُجْ جِئْتُ بِالْحَطَبِ الْجَزْلِ وَ أَضْرَمْتُهَا نَاراً عَلَی أَهْلِ هَذَا الْبَیْتِ وَ أُحْرِقُ مَنْ فِیهِ، أَوْ یُقَادَ عَلِیٌّ إِلَی الْبَیْعَةِ، وَ أَخَذْتُ سَوْطَ قُنْفُذٍ فَضَرَبْتُ وَ قُلْتُ لِخَالِدِ بْنِ الْوَلِیدِ: أَنْتَ وَ رِجَالُنَا هَلُمُّوا فِی جَمْعِ الْحَطَبِ، فَقُلْتُ: إِنِّی مُضْرِمُهَا. فَقَالَتْ: یَا عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّ رَسُولِهِ وَ عَدُوَّ أَمِیرِالْمُوْمِنِینَ، فَضَرَبَتْ فَاطِمَةُ یَدَیْهَا مِنَ الْبَابِ تَمْنَعُنِی مِنْ فَتْحِهِ فَرُمْتُهُ فَتَصَعَّبَ عَلَیَّ فَضَرَبْتُ کَفَّیْهَا بِالسَّوْطِ فَأَلَّمَهَا، فَسَمِعْتُ لَهَا زَفِیراً وَ بُکَاءً.(2)

خلیفه دوم می گوید: به خانه علی رفتم تا از او بخواهم از خانه بیرون

ص: 73


1- . الإختصاص، النص، ص 186.
2- . بحار الأنوار، ج30، ص 293.

بیاید. فاطمه پشت در آمد... گفتم: اگر علی بیرون نیاید هیزم فراوانی می آورم و خانه را با هر که در آن است می سوزانم تا این که برای بیعت بیاید. پس تازیانه قنفذ را گرفته بر او زدم و به خالد بن ولید گفتم: تو و همراهانت به سرعت بروید

هیزم جمع کنید و گفتم: آن هیزم ها را آتش خواهم زد.

فاطمه گفت: ای دشمن خدا و دشمن رسول خدا و دشمن امیرالمومنین! پس دستش را بر در گذاشت تا مانع من از باز کردن در شود. به طرف در رفتم، استقامت کرد؛ با تازیانه بر دست هایش زدم، به دردش آورد، صدای ناله و گریه اش را شنیدم.

ج) سقط جنین

وَ أَنِّی لَمَّا رَأَیْتُهَا ذَکَرْتُ مَا یُصْنَعُ بِهَا بَعْدِی کَأَنِّی بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ بَیْتَهَا وَ غُصِبَ حَقَّهَا وَ کُسِرَ جَنْبُهَا وَ أَسْقَطَتْ جَنِینَهَا وَ هِیَ تُنَادِی یَا مُحَمَّدُ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِیثُ فَلَا تُغَاث.(1)

در ادامه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: وقتی به یاد مصیبت های او پس از خود افتادم، گویا او را می بینم، که خواری به خانه اش راه یافته و حقّش غصب گشته و پهلویش شکسته و جنینش ساقط شده، و صدا می زند: یا محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) اما پاسخی نمی شنود و فریادرس می طلبد، اما فریادرسی ندارد!.

د) شهادت جان سوز

عَنْ أَبِی عَبْدِاللهِ(علیه السلام) قَالَ: لَمَّا أُسْرِیَ بِالنَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله و سلم) إِلَی السَّمَاءِ قِیلَ لَهُ إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَخْتَبِرُکَ فِی ثَلَاثٍ لِیَنْظُرَ کَیْفَ صَبْرُکَ قَالَ أُسَلِّمُ لِأَمْرِکَ یَا رَبِّ و

ص: 74


1- . إرشاد القلوب إلی الصواب، ج2، ص 295.

وَ لَا قُوَّةَ لِی عَلَی الصَّبْرِ إِلَّا بِکَ فَمَا هُنَّ قِیلَ لَهُ ... وَ أَمَّا الثَّالِثَةُ فَمَا یَلْقَی أَهْلُ بَیْتِکَ مِنْ بَعْدِکَ مِنَ الْقَتْلِ أَمَّا أَخُوکَ عَلِیٌّ(علیه السلام) فَیَلْقَی مِنْ أُمَّتِکَ الشَّتْمَ وَ التَّعْنِیفَ وَ التَّوْبِیخَ وَ الْحِرْمَانَ وَ الْجَحْدَ وَ الظُّلْمَ وَ آخِرُ ذَلِکَ الْقَتْلُ فَقَالَ یَا رَبِّ قَبِلْتُ وَ رَضِیتُ وَ مِنْکَ التَّوْفِیقُ وَ الصَّبْرُ وَ أَمَّا ابْنَتُکَ فَتُظْلَمُ وَ تُحْرَمُ وَ یُوْخَذُ حَقُّهَا غَصْباً الَّذِی تَجْعَلُهُ لَهَا وَ تُضْرَبُ وَ هِیَ حَامِلٌ وَ یُدْخَلُ عَلَیْهَا وَ عَلَی حَرِیمِهَا وَ مَنْزِلِهَا بِغَیْرِ إِذْنٍ ثُمَّ یَمَسُّهَا هَوَانٌ وَ ذُلٌّ ثُمَّ لَا تَجِدُ مَانِعاً وَ تَطْرَحُ مَا فِی بَطْنِهَا مِنَ الضَّرْبِ وَ تَمُوتُ مِنْ ذَلِکَ الضَّرْبِ قُلْتُ إِنَّا للهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُون.(1)

حضرت ابی عبد الله(علیه السلام) فرمودند: زمانی که نبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) را به آسمان سیر دادند به حضرتش عرض شد: خداوند تبارک و تعالی می خواهد شما را در سه چیز بیازماید تا صبر شما را ببیند، حضرت عرض کرد: پروردگارا من تسلیم امر تو هستم، من توان صبر را ندارم مگر به کمک تو، آن سه چیز کدامند؟

به حضرتش گفته شد: ... و امّا سوّم: عبارت است از آن چه بعد از تو به اهل بیت تو متوجه می شود و آن قتل و کشته شدن ایشان است. امّا برادرت علی از ناحیه امّتت، فحش و درشتی و سرزنش و حرمان از حق و انکار و ظلم به او متوجّه شده و در آخر او را

خواهند کشت. عرض کرد: پروردگارا آن را پذیرفته و راضی شده و تسلیم بوده و از تو توفیق و صبر می خواهم.

و امّا دخترت مورد ستم قرار گرفته، حقش را غصب می کنند، او را می زنند در حالی که باردار است به حریم و منزلش بدون اذن وی داخل

ص: 75


1- . کامل الزیارات، ص 332.

شده و افراد پست و فرومایه او را رنجور می نمایند و وی مانع و دافعی نیافته و به دنبال ضرب و کتکی که می خورد حملش سقط شده و از ناحیه آن به شهادت می رسد. حضرت عرض کرد: إِنَّا لِلهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ .

ه) وصیت با بصیرت

آخرین اقدام موثر و کارآمد حضرت فاطمه (علیها السلام) در جهت رسوا نمودن سازمان سقیفه وصیت بسیار مهم ایشان مبنی بر تجهیز و دفن و قبر مخفیانه بود.

ابن عبّاس نقل می کند:

لَمَّا تُوُفِّیَتْ (علیها السلام) شَقَّتْ أَسْمَاءُ جَیْبَهَا وَ خَرَجَتْ فَتَلَقَّاهَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ فَقَالا أَیْنَ أُمُّنَا فَسَکَتَتْ فَدَخَلَا الْبَیْتَ فَإِذَا هِیَ مُمْتَدَّةٌ فَحَرَّکَهَا الْحُسَیْنُ فَإِذَا هِیَ مَیِّتَةٌ فَقَالَ یَا أَخَاهْ آجَرَکَ اللهُ فِی الْوَالِدَةِ وَ خَرَجَا یُنَادِیَانِ یَا مُحَمَّدَاهْ یَا أَحْمَدَاهْ الْیَوْمَ جُدِّدَ لَنَا مَوْتُکَ إِذْ مَاتَتْ أُمُّنَا ثُمَّ

أَخْبَرَا عَلِیّاً وَ هُوَ فِی الْمَسْجِدِ فَغُشِیَ عَلَیْهِ حَتَّی رُشَّ عَلَیْهِ الْمَاءُ ثُمَّ أَفَاقَ فَحَمَلَهُمَا حَتَّی أَدْخَلَهُمَا بَیْتَ فَاطِمَةَ وَ عِنْدَ رَأْسِهَا أَسْمَاءُ تَبْکِی وَ تَقُولُ وَا یَتَامَی مُحَمَّدٍ کُنَّا نَتَعَزَّی بِفَاطِمَةَ بَعْدَ مَوْتِ جَدِّکُمَا فَبِمَنْ نَتَعَزَّی بَعْدَهَا فَکَشَفَ عَلِیٌّ عَنْ وَجْهِهَا فَإِذَا بِرُقْعَةٍ عِنْدَ رَأْسِهَا فَنَظَرَ فِیهَا فَإِذَا فِیهَا بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ هَذَا مَا أَوْصَتْ بِهِ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللهِ(صلی الله علیه و آله و سلم) أَوْصَتْ وَ هِیَ تَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ النَّارَ حَقٌ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها وَ أَنَّ اللهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ یَا عَلِیُّ أَنَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ زَوَّجَنِیَ اللهُ مِنْکَ لِأَکُونَ لَکَ فِی الدُّنْیَا وَ الآْخِرَةِ أَنْتَ أَوْلَی بِی مِنْ غَیْرِی حَنِّطْنِی وَ غَسِّلْنِی وَ کَفِّنِّی بِاللَّیْلِ وَ صَلِّ عَلَیَّ وَ ادْفِنِّی بِاللَّیْلِ وَ لَا تُعْلِمْ أَحَداً وَ أَسْتَوْدِعُکَ اللهَ وَ أَقْرَأُ عَلَی

ص: 76

وُلْدِیَ السَّلَامَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَة.(1)

پس از آن که فاطمه (علیها السلام) رحلت کرد اسماء گریبان خود را پاره کرد و خارج شد، آنگاه با حسنین8 مصادف شد، ایشان به وی فرمودند: مادر ما کجاست؟ اسماء جوابی نداد. آنان وارد خانه شدند دیدند مادر بزرگوارشان خوابیده است. امام حسین مادر خود را حرکت داد دید از دنیا رفته است. آنگاه در حالی خارج شدند که می فرمودند:

یا محمّداه! یا احمداه! امروز به علّت فوت مادرمان مصیبت تو برای ما تجدید شد. پس از این جریان متوجه حضرت امیر که در مسجد بود شدند و آن حضرت را از رحلت مادرشان آگاه نمودند. امیرالمومنین علی(علیه السلام) بعد از شنیدن این خبر دل خراش غش کرد، آب به صورت آن حضرت پاشیدند تا به هوش آمد، آنگاه حسنین8 را برداشت و داخل خانه حضرت زهرا(علیها السلام) شد. اسماء را دید که بالای سر زهرا نشسته گریه می کند و می گوید:

یتیمان حضرت محمّد چه کنند، بعد از فوت جدّ شما دل ما به فاطمه خوش بود! بعد از فاطمه به چه کسی دل خوش کنیم! آنگاه حضرت علی بن ابی طالب(علیه السلام) صورت مبارک فاطمه زهرا را باز کرد رقعه ای نزد سر آن بانوی معظّمه یافت که در آن نوشته بود:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

این وصیّتی است که فاطمه دختر پیغمبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) کرده است

فاطمه شهادت می دهد که خدایی جز خدای یگانه وجود ندارد،

ص: 77


1- . بحارالأنوار، ج43، ص 214.

حضرت محمّد بنده و پیامبر خدا می باشد. بهشت بر حق و دوزخ بر حق است، قیامت خواهد آمد و شکّی در آن نخواهد بود، خداوند کلیه افرادی را که در قبرها مدفون هستند بر خواهد انگیخت.

یا علی! من فاطمه دختر حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله و سلم) می باشم. خدا مرا در دنیا و آخرت برای تو تزویج نمود. یا علی! تو از دیگران برای (غسل و کفن) من مقدّم هستی، مرا حنوط کن غسل بده، شبانه مرا دفن کن، شبانه بر بدنم نماز بگزار، شبانه به خاکم بسپار، احدی را از فوت من آگاه منمای، من تو را به خداوند می سپارم، و به فرزندانم تا روز قیامت سلام و درود می فرستم!

و همه این موارد در راستای عمل به وظیفه خطیر دفاع از ولایت و پاسخ به ندای خداوند در عالم ذر بود که فرمود: فَقَالَ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ وَ مُحَمَّدٌ نَبِیَّکُمْ وَ عَلِیٌّ إِمَامَکُم؟(1). خدای منان فرمود: آیا من خدای شما نیستم و محمّد پیامبرتان و علی امامتان؟!.

اسوه بودن حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام)

حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) در عالم ذر جواب مثبت و بی نظیری به ولایت دادند که نتیجه آن پاسخ، در عالم دنیا به زیبایی نمود پیدا کرد که نباید آن را دست کم گرفت و این مطلب بسیار مهم و با عظمت است. هر که در عالم دنیا از ولایت دفاع کرد از بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) آموخته است. او امام و مربیه این حرکت است. کسی به مانند بی بی دو عالم این حرکت بی نظیر را انجام نداده است.

ص: 78


1- . تفسیر القمی، ج1، ص: 247.
اقیانوس فاطمی

در آیات کریمه قرآنی و احادیث و روایات اهل بیت(علیهم السلام) تشبیهات فراوانی از بی بی دو عالم شده است. در سوره مبارکه الرحمن، حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) به دریا تشبیه شده است.

«مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیان بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ فَبِأَیِ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبان (1)؛ دو دریای مختلف را در کنار هم قرار داد. در بین آن دو حایلی است که به هم دیگر غلبه نکنند پس کدام یک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب می کنید؟ از آن دو دریا لؤلؤ و مرجان خارج می شود. پس کدام یک از نعمتهای پروردگارتان را تکذیب می کنید؟».

«سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ فِی قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ قَالَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةُ بَحْرَانِ عَمِیقَانِ لَا یَبْغِی أَحَدُهُمَا عَلَی صَاحِبِهِ یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ

الْمَرْجانُ قَالَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ8(2)؛ شنیدم امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه: ﴿مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ ﴾ فرمودند: علی و فاطمه8 دو دریای ژرف و عمیقی هستند که هیچ کدام بر دیگری ستم نکند و لؤلؤ و مرجان یعنی حسن و حسین8 هستند که از این دو دریا بیرون می آیند».

تأویل و باطن این آیه یعنی حضرت امیرالمؤمنین و حضرت زهرای

ص: 79


1- . الرحمن/ 19 الی 23.
2- . تفسیر القمی، ج 2، ص: 344.

اطهر سلام الله علیهما. البته آن اقیانوس و دریایی که خدای منان می فرماید با آن دریایی که ما تصور می کنیم فرق دارد!. ممکن است یک کودک به رود و رودخانه می گوید دریا. ما به اندازه علم و آگاهی خودمان یا تصورات خودمان می گوییم دریا. چرا که فقط دریای مازندران یا اقیانوس اطلس و اقیانوس آرام را دیده ایم، اما وقتی خداوند متعال از امیرالمؤمنین و حضرت زهرای اطهر سلام الله علیهما تعبیر به دریا کرده با آن چه که در تصور ما وجود دارد فرق دارد. اگر خدا فرمود دریا، از نگاه خدای منان باید دریا را بشناسیم که دریا چیست؟ خدای منان برای دریا قیدی نمی آورند. نمی فرمایند: دو دریای علم، دو دریای

بندگی ، دو دریای قدرتند، دو دریای در صفات جمال و کمال، یا دو دریای اخلاق، و ...

یعنی شما به حضرت امیرالمؤمنین و حضرت زهرای اطهر سلام الله علیهما دریایی بنگرید، دریایی بگویید، دریایی بشنوید. اگر خواستید در فضائل ایشان حرف بزنید، علمشان را علم معمولی ندانید بلکه علم ویژه و خاص بدانید. دریایی به علمشان نگاه کنید. دریایی به قدرتشان، به مقامشان، به صفات و ویژگی هایشان بنگرید. اگر این گونه شد، تنها نمی خواهیم حضرت زهرای اطهر3 را در یک بعد از ابعاد ممتحنه بنگریم. آن یک بعد از ابعاد عظیم بی بی دو عالم است که در این زیارت می خوانیم «یَا مُمْتَحَنَةُ، امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ، فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صَابِرَةً...(1)». آن هم در بعد صابره بودن در امتحان و نتیجه

ص: 80


1- . المزار الکبیر، ص 79؛ بحارالانوار، ج 97، ص 194، باب 5.

امتحان بی بی دو عالم، اما در مورد علم ایشان، بحث دیگری دارد. مقام قرب، قدرت، عبادات، اخلاق ایشان هر کدام بحث خاص خود را دارد که هر کدام را باید در جای خود بحث کنیم.

فراتر از عالم ذر

یکی از مباحث این است که آن حضرت را جدای از عالم ذر، بیرون از عالم اشباه، نگاه کنیم، چرا که آن حضرت علت غایی خلقت و آفرینش انبیاء، اوصیاء، فرشتگان، تمام هستی، انسان و غیر انسان است و این رتبه اش بالاتر از بحث امتحان و امثال این مواردی بود که بحث شد. وقتی نام های مقدس پنج تن را بر زبان جاری می کنیم خدا را با آن نام ها قسم می دهیم به بی بی دو عالم که می رسیم می گوییم: «یَا فَاطِرُ بِحَقِ فَاطِمَة(1)». ارتباط فاطر با حضرت فاطمه (علیها السلام) چیست؟ فاطر یعنی ای آفریدگار. آفریدگار با خالق یک تفاوت دارد. با مُبدِع یک تفاوتی دارد. ای آفریننده سرشت و فطرت انسانها تو را قسم می دهم به حق فاطمه! ارتباط فاطر با فاطمه (علیها السلام) در این است.

در حدیث قدسی می فرماید: «یا أَحْمَدُ! لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ، وَ لَوْلا عَلِیٌّ لَما خَلَقْتُکَ، وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُکُما؛ ای احمد! اگر تو نبودی، جهان را نمی آفریدم و اگر علی نبود، تو را، و اگر فاطمه نبود، شما دو نفر را

نمی آفریدم(2)».

ص: 81


1- . بحارالانوار، ج 44، ص 245، باب 30.
2- . جنة العاصمة، ص148، مستدرک سفینة البحار، ج3، ص 334.
فلسفه خلقت حضرت زهراء(علیها السلام)

اگر فاطمه زهرا(علیها السلام) نبود، فلسفه خلقت و آفرینش به هم می خورد. او کلید خلقت و کلید آفرینش است. لذا او باید آفریده شود تا خداوند عالم دست به خلقت عالم و هستی بزند. فلسفه خلقت و آفرینش، بندگی است. همه باید عبدالله شوند و فیض بندگی را ببرند. این بندگی پس از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و غصب خلافت تداوم پیدا نمی کرد، مگر با وجود و قیام بی بی دو عالم. غاصبان قصد داشتند با رفتن حضرت رسول الله الاعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) ، فاتحه اسلام را بخوانند. مگر این جنایات را انجام ندادند؟! «سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) یَقُولُ إِنَّ النَّبِیَّ(صلی الله علیه و آله و سلم) لَمَّا قُبِضَ ارْتَدَّ النَّاسُ عَلَی أَعْقَابِهِمْ کُفَّاراً إِلَّا ثَلَاثاً سَلْمَانُ وَ الْمِقْدَادُ وَ أَبُوذَرٍّ الْغِفَارِیُّ(1)؛ پس از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) همگی مرتد شدند مگر سه نفر، سلمان و مقداد و ابوذر». از دوازده هزار صحابی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) چند نفر باقی ماندند؟! سلمان، ابوذر، مقداد. بعضی در مراحل بعدی ملحق شدند، اما عمده اصحاب منحرف شدند. بنابراین تنها با بیست و سه سال

نبوت فلسفه خلقت که طبق بیان خداوند متعال در قرآن عبادت و معرفت است، محقق نخواهد شد. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون (2)». دین را تحریف می کنند، روایات را تحریف می کنند، مگر نکردند این کار را؟! بخاری، مسلم، بیهقی، مسند احمد بن حنبل و امثال اینها حقیقت دین را تحریف کردند! دروغ های فراوان به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت دادند؟!.

ص: 82


1- . الإختصاص، ص6.
2- . الذاریات/ 56.

بعد از حضرت رسول الله الاعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) ، اسلام حقیقی چند سال استمرار پیدا می کرد؟ بقا و ماندگاری مکتب، فرهنگ، عبادت، بندگی، معرفت به چیست؟ خط سقیفه بقیه را هم تحریف می کردند! مگر تحریف نکردند؟! یک شخصیتی را خدا باید بیافریند، آن شخصیت وجودش، قیامش، وصایا و خطبه خوانی اش، موجب ماندگاری رسالت و امامت می شود و آن شخصیت حضرت زهرای اطهر3 است. لذا در روایت «لولاک» فرمودند: «یا احمد لولاک لما خلقت الأفلاک، و لولا علیٌ(علیه السلام) لما خلقتک(1)»، این روایت تا اینجا در بحارالانوار چند جا آورده من یک وقت گفتم این روایت را بردارید ببرید به بعضی ها که منکرند نشان بدهید این را چگونه معنا می کنند؟

می گویند: معنی روایت «لولا علیٌ(علیه السلام) لما خلقتک» چیست؟!. بنده به یکی از این افراد گفتم: «اگر روایت سندش صحیح باشد قبول می کنی؟ گفت: خیر!! یعنی چه؟». باید شما بلد باشید روایت را معنا کنید. باید فلسفه و حکمتش را پیدا کنید. این روایت مال پنجاه سال قبل نیست! بحارالانوار علامه مجلسی از چه زمان قبل نقل کرده است. هر طور «لولا علیٌ (علیه السلام) لما خلقتک» را معنی کردید، «لولا فاطمه لما خلقتکما» را هم معنی کنید. خودتان معنی بکنید. معنایش چیست؟ فلسفه خلقت و آفرینش بندگی است. بندگی با امیرالمؤمنین(علیه السلام) ادامه پیدا می کند. رسالت با ولایت تداوم پیدا می کند. کسانی که می گویند ما فقط رسول را قبول داریم چیزی ندارند و لذا دست به تحریف می زنند. ما می گوییم ولایت را هم قبول داریم همه

ص: 83


1- . بحارالانوار، ج 16، ص 406، باب 12.

چی داریم. «لولا علیٌ لما خلقتک لولا فاطمة لما خلقتکما».

ثمره معرفت به حضرت زهراء(علیها السلام)

بی بی دو عالم با اقدامات خود مکتب رسالت و امامت را ماندگار کرد. این یک نگاه به نقش بی نظیر و بی بدیل حضرت زهرای اطهر3 است. «لولا فاطمه» اینجا معنای حقیقی خود را پیدا می کند. این

یک نگاه است. بی بی دو عالم را بیاییم با این نگاه مطرح بکنیم. بعد ممتحنه هم زیر مجموعه همین نگاه است. زیارت حضرت جواد الائمه سلام الله علیه که درباره حضرت زهرای اطهر3 بیان فرمودند همین را دارند بیان می کنند. چرا ممتحنه بی نظیر آزمایش می شود؟ بحث دفاع از رسالت، بحث دفاع از امامت زیر مجموعه همین روایت است. اگر بی بی دو عالم نبود، اگر بی بی دو عالم دفاع نمی کرد، اگر ممتحنه خدای منان نبود، نه از رسالت خبری بود و نه امامت باقی می ماند. لذا ممتحنه هم در این زیر مجموعه تفسیر و معنی می شود. امتحان برای ماندگاری است، برای بقای مکتب است. البته این نگاه دامنه دار و وسیع است.

نه در اختر حرکت بود نه در قوس سکون

گر نبودی به زمین خاک نشینانی چند(1)

انبیاء زمانی به پیامبری می رسند که فضیلت بی بی دو عالم را پذیرفته باشند. هر مقداری که معرفتشان به حضرت زهرای اطهر (علیها السلام) بیشتر باشد چه در عالم ذر یا در عالم نبوت و رسالت، مقامشان عالی تر و

ص: 84


1- . ملا هادی سبزواری، غزل 86.

برتر می شود. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله و سلم): مَا تَکَامَلَتِ النُّبُوَّةُ لِنَبِی ، حتّی أقرّ بفضلها و محبّتها(1)؛ نبوت هیچ پیامبری به تکامل نرسیده است مگر آن که به فضیلت حضرت زهرای اطهر3 اقرار و اعتراف کرد». اگر ابراهیم خلیل الرحمن(علیه السلام) از مقام نبوت به رسالت رسید و از مقام رسالت به اولوالعزمی رسید و از اولوالعزمی به مقام امامت رسید با اقرار و اعتراف به فضیلت بی بی دو عالم بوده است. اقرار به فضیلت حضرت زهرای اطهر3 یکی از موارد امتحان حضرت ابراهیم(علیه السلام) در عالم انوار، عالم اشباه و عالم نور است. این یک نگاه عظمتی به این جایگاه است.

نام حضرت زهراء(علیها السلام) در کلمات

حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) در بسیاری از آیات کریمه قرآنی در کنار حضرت رسول الله الاعظم و حضرت امیرالمؤمنین و حضرت امام حسن و امام حسین صلوات الله علیهم اجمعین حضور و تشریف دارند. به نحو تساوی هم تشریف دارند نه به نحو تبعیض که بگوییم یک سهم و بعضی دو سهم و بعضی چهار سهم!. به عنوان نمونه عرض می کنم آیه کلمات در قرآن:

حضرت آدم و کلمات

حضرت آدم وقتی می خواهد توبه کند و توبه اش پذیرفته شود باید با نام بردن از این کلمات توبه کند. «فَتَلَقَّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیم ؛ پس آدم از پروردگار خود کلماتی آموخت که با آنها

ص: 85


1- . عوالم العلوم، ج 11، ص 161، باب 8.

توبه کرد و خداوند توبه او را پذیرفت زیرا خداوند مهربان و توبه پذیر است(1)». حضرت آدم وقتی این کلمات را بر زبان جاری کرد خدای منان توبه اش را پذیرفت. آن کلمات چه بود؟ خدا به او آموخت: «یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَةَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ مِنْکَ الْإِحْسَان ...(2)» حضرت آدم نام بی بی دو عالم را بر زبان جاری کرد و به این کلمات امتحان شد. اگر نام نمی برد توبه اش قبول نمی شد. حضرت نوح و حضرت موسی و دیگر انبیاء نیز به همین کلمات خدا را قسم داده اند. این جایگاه ویژه و مخصوص بی بی دو عالم است. همه انبیاء هم ممتحن بودند همه انبیاء هم در این امتحان عالی قبول شدند تا مقام نبوت به ایشان داده شد.

حضرت ابراهیم و کلمات

«وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمین؛ و به یاد آور هنگامی که خداوند متعال، ابراهیم را با وسائل گوناگون امتحان فرمود و او بخوبی از عهده آزمایش برآمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم (3)».

حضرت ابراهیم خلیل الرحمن(علیه السلام) زمانی به مقام امامت می رسد که امتحان دهد «اذ ابتلی...قال انی جاعلک للناس اماماً». امتحانش چه بود؟ جالب و زیباست. این دقیقا آن عالم اشباه و آن عالم ذر را بیان

ص: 86


1- . بقره/ 37.
2- . بحارالانوار، ج 44، ص 245، باب 30 و ج 109، ص 85، باب 30.
3- . بقره/ 124.

می کند و خدای متعال حضرت ابراهیم را به کلمات یعنی حضرات اهل بیت عصمت و طهارت: امتحان کرد که چه مقدار توانسته است رسالت حضرت رسول الله الاعظم و ولایت امیرالمؤمنین و عصمت و ولایت حضرت زهرای اطهر و ولایت حضرات امامان معصوم صلوات الله علیهم را پذیرا باشد؟

حضرت ابراهیم در میان انبیاء الهی نمره کامل گرفت و از این امتحان فوق العاده با موفقیت بیرون آمد و خدای منان غیر از مقام اولوالعزمی، مقام امامت هم به او داد. پس حضرت ابراهیم(علیه السلام) در آن

عالم امتحان شد. آن کلماتی که حضرت ابراهیم به آن ها امتحان شد، عبارت بود از: زهرای اطهر، پدرش، همسرش و فرزندانش:. پس در عالم ذر نیز این سؤال برای ابراهیم خلیل الرحمن عنوان و مطرح شده است. وقتی از ابراهیم خلیل الرحمن سؤال شود از بقیه انبیاء هم سؤال می شود. حضرت ابراهیم مُمتَحَن است به این سؤالات. انبیاء هم ممتحنند و از ایشان در عالم ذر سؤال شده است. یک مصداق زیبای کلمات در «إذ ابتلی» حضرت زهرای اطهر و پدر و شوهر و فرزندانش است.

تکمیل کلمات

عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ 8 قَالَ: «سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَ مَا هَذِهِ الْکَلِمَاتُ قَالَ هِیَ الْکَلِمَاتُ الَّتِی تَلَقَّاهَا آدَمُ مِنْ رَبِّهِ فَتَابَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ هُوَ أَنَّهُ قَالَ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ إِلَّا تُبْتَ عَلَیَّ فَتَابَ اللَّهُ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا یَعْنِی عَزَّ وَ جَلَّ بِقَوْلِهِ

ص: 87

فَأَتَمَّهُنَ قَالَ یَعْنِی فَأَتَمَّهُنَّ إِلَی الْقَائِمِ اثْنَیْ عَشَرَ إِمَاماً تِسْعَةً مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ(علیه السلام)(1)؛ مفضّل بن عمر گوید: از امام صادق(علیه السلام) از این قول خدای سبحان پرسش کردم وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ

بِکَلِماتٍ . که این چه کلماتی است؟ فرمود: همان کلماتی است که آدم آن را از پروردگارش دریافت کرد و بر زبان جاری نمود و خداوند توبه اش را پذیرفت و آن این کلمات است که گفت: «أسألک بحقّ محمّد و علیّ و فاطمة و الحسن و الحسین إلّا تبت علیّ». و خداوند توبه او را پذیرفت که او توّاب و رحیم است. گفتم: ای فرزند رسول خدا! منظور خدای تعالی از جمله «فأتمّهنّ» چه بوده است؟ فرمود: یعنی ائمّه دوازده گانه را به قائم تمام می کند که نه امام آنها از فرزندان حسین(علیه السلام) خواهند بود».

شرط زهد در دعای ندبه

این عبارت دعای ندبه را به عنوان یک مصداق دیگر می توان بیان نمود. «بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فِی دَرَجاتِ هذِهِ الدُّنْیا الدَّنِیَّةِ، وَ زُخْرُفِها وَ زِبْرِجِها، فَشَرَطُوا لَکَ ذلِکَ وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفاءَ بِهِ. فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ وَ قَدَّرْتَ لَهُمُ الذِّکْرَ الْعَلِیَّ وَ الثَّناءَ الْجَلِیَّ، وَ أَهْبَطْتَ عَلَیْهِمْ مَلائِکَتَکَ، وَ کَرَّمْتَهُمْ بِوَحْیِکَ، وَ رَفَدْتَهُمْ بِعِلْمِک ...(2)» چهارده ویژگی را خدا به انبیاء عنایت کرده است و شرایطی برای آنها گذاشته است. یکی از آن شرایط زهد است. نه فقط ساده زیستی

معمولی که ما می گوییم. یعنی زهد نسبت به ریاست. باید با تمام وجود نسبت به آنچه که در

ص: 88


1- . کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص: 358.
2- . مفاتیح الجنان، فرازی از دعای ندبه.

عالم الست از شما عهد و پیمان گرفته شد که یکی از آنها عهد و پیمان نسبت به بی بی دو عالم است عمل کنید. حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) عصمت الله است، ولیة الله است، حجة الله است، صراط الله است(1).

همه این موارد در روایات آمده است. انبیاء الهی قبول کردند و وفادار بودند و خدا هم به نبوت قبولشان کرد. قبولی انبیاء، قرب انبیاء، نزول وحی به ایشان و تمام این موارد بازگشت به پذیرش ولایت بی بی دو عالم و ولایت حضرات اهل بیت عصمت و طهارت حضرت رسول الله الاعظم و اهل بیت عصمت و طهارت دارد. همه ممتحنه زیر مجموعه این قضایاست. یک مصداق از مصادیق پر عظمت بی بی دو عالم زیر مجموعه آن قضایای عظمتی بی بی دو عالم محسوب می شود.

آیه تطهیر و مباهله

حضرت فاطمه (علیها السلام) در آیه تطهیر هم حضور دارند. «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا؛ همانا خداوند چنین اراده فرموده که هر گونه پلیدی را از شما خانواده رسالت دور نموده و شما را پاک و پاکیزه و از هر عیبی منزه گرداند(2)».

در آیه مباهله نیز حضور و تشریف دارند. «فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبین ؛ هرگاه بعد از

ص: 89


1- . عوالم العلوم، ج 11، ص 96، باب جوامع ألقابها و کناها3.
2- . سوره احزاب/ 33.

این دانشی که برای تو آمده، درباره عیسی با تو مجادله کردند، بگو: بیایید پسران ما و پسران شما و زنهای ما و زنهای شما و آنهایی که به منزله جان ما و جان شما باشند، دعوت کنیم. آنگاه در حق یکدیگر نفرین نماییم و لعنت خدا را بر دروغ گویان قرار دهیم(1)».

آیه نور و حضرت زهراء(علیها السلام)

در آیه نور هم تشریف دارند. «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فی زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ یَکادُ زَیْتُها یُضی ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلی نُورٍ

یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلیمٌ؛ خداوند، نور آسمانها و زمین است. مثل نور او چون حفاظی است که در آن چراغی است و چراغ در شیشه ای است و شیشه گویی ستاره درخشانی است از درخت پر برکت زیتون، با آنکه نه شرقی و نه غربی است، شرق و غرب جهان به آن روشن است. نزدیک است بدون تماس با آتش شعله ور شود؛ نوری است بر فراز نور دیگر. خدا هر که را بخواهد با نور خود هدایت می کند و خداوند برای مردم مثالها می زند و او به همه چیز آگاه است(2)».

عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ الْهَمْدَانِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ یَقُولُ فِی قَوْلِ اللَّهِ اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ الْمِشْکَاةُ فَاطِمَةُ3 فِیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ فِی زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ

ص: 90


1- . سوره آل عمران/ 61.
2- . سوره نور/ 35.

دُرِّیٌ کَأَنَّ فَاطِمَةَ (علیها السلام) کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ بَیْنَ نِسَاءِ أَهْلِ الْأَرْضِ (1)؛ امام صادق(علیه السلام) فرمودند: مشکاة مادرم حضرت زهرا(علیها السلام) است. آن وقت دو نقش استفاده می شود که بسیار جالب و زیباست. یک نقش آن این است، این مشکاة حافظ و نگهبان رسالت است، حافظ و نگهبان امامت و ولایت است حافظ و

نگهبان مکتب است، نه جسم شریفشان. همه آنها را حفظ کرده و ماندگار مانده است. و دوم چراغ در درون این مشکاة است نور چراغ، شیشه چراغ، آثار چراغ که تفسیر شده به حضرات اهل بیت(علیهم السلام) ، همه در درون این چراغ است. زهرا(علیها السلام) یعنی خود حضرت رسول الله الاعظم، زهرا(علیها السلام) یعنی حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرات امامان معصوم سلام الله علیهم اجمعین.

حقیقت محمدیه در عالم ذر

حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام)، حقیقت حضرت رسول الله الاعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) و روح شریف ایشان است. «قال رَسُول اللَّهِ(صلی الله علیه و آله و سلم): وَ أَمَّا ابْنَتِی فَاطِمَةُ فَإِنَّهَا سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِین وَ هِیَ بَضْعَةٌ مِنِّی وَ هِیَ نُورُ عَیْنِی وَ هِیَ ثَمَرَةُ فُؤَادِی وَ هِیَ رُوحِیَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَی(2)؛ و اما دخترم فاطمه که بانوی زنان جهانیان است از اولین و آخرین و پاره تن من است و نور دیده من است و میوه دل من است و روح من است که درون من است »

فاطمه ام تمام هستی من است. کل روح من است. روح میان پیکر من یعنی بعد علمی مرا دارد، بعد عبادت و قرب مرا دارد، بعد ولایت

ص: 91


1- . تفسیر القمی، ج 2، ص 103.
2- . الأمالی( للصدوق)، ص 113.

ظاهریه مرا که همان نبوت و رسالت است دارد، بعد ولایت باطنیه مرا دارد. وقتی این گونه شد پاسخ این سؤال مشخص می شود که وقتی در عالم ذر خدای منان از خلائق از توحید و نبوت و ولایت سؤال نمودند، حضرت فاطمه زهراء(علیها السلام) کجا تشریف داشتند؟ پاسخ آن است که هر کجا رسول خدا خاتم انبیاء محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله و سلم) حضور داشتند، در همان جا نیز فاطمه زهراء(علیها السلام) حضور داشتند، چرا که ایشان همان حقیقت پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) است. هر که به نبوت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) اقرار کرده در حقیقت به فضل و شرافت حضرت فاطمه (علیها السلام) نیز اقرار کرده است، و هر کسی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را قبول کرده، فاطمه زهرا(علیها السلام) را نیز پذیرفته، اما آن کسی که زهرای اطهر3 را قبول ندارد، در حقیقت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) را نیز قبول ندارد. این جا هیچ دوئیتی وجود ندارد. یک حقیقت است. پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) می خواهد بفرماید او وجود من و جان من است. در زیارت دیگر حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) نیز می خوانیم: «وَ أَنَّ مَنْ سَرَّکِ فَقَدْ سَرَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ مَنْ جَفَاکِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله و سلم) وَ مَنْ آذَاکِ فَقَدْ آذَی رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله و سلم) وَ مَنْ وَصَلَکِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله و سلم) وَ مَنْ قَطَعَکِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله و سلم) لِأَنَّکِ بَضْعَةٌ مِنْهُ وَ رُوحُهُ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْه کَمَا قَالَ (صلی الله علیه و آله و سلم) ... گواهی می دهم هر که تو را شاد کرد، رسول خدا درود خدا بر او و خاندانش باد را شاد نمود، و

هر که به تو جفا کرد به رسول خدا درود خدا بر او و خاندانش باد جفا کرد، و هر که تو را آزرد رسول خدا درود خدا بر او و خاندانش باد را آزرد، و هر که به تو پیوست به رسول خدا درود خدا بر او و خاندانش باد پیوست، و هر که از تو برید از رسول خدا درود خدا بر او و خاندانش باد برید، چرا که تو پاره تن او و روح بین دو پهلوی او

ص: 92

هستی، همان طور که رسول خدا درود خدا بر او و خاندانش باد چنین فرمودند(1)». خلاصه کلام این است که وجود مقدس رسول خدا و حضرت زهرای اطهر سلام الله علیهما یک حقیقت هستند. پس سؤال درباره حضرت رسول الله الاعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) در عالم ذر، در حقیقت سؤال از همه اهل بیت عصمت و طهارت و در رأس ایشان حضرت زهرای اطهرسلام الله علیها و علیهم نیز محسوب می شود.

رابطه صلوات و عالم ذر

صلواتی که ما می فرستیم و در تشهد نماز واجب است و لازم است اهل بیت پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) (آل محمد) نیز در این صلوات ذکر شود، با عالم ذر ارتباط دارد. حضرت امام مُوسَی بْنُ جَعْفَر از قول پدرشان امام

صادق (علیهما السلام) فرمودند: «مَنْ صَلَّی عَلَی النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله و سلم) فَمَعْنَاهُ أَنِّی أَنَا عَلَی الْمِیثَاقِ وَ الْوَفَاءِ الَّذِی قَبِلْتُ حِینَ قَوْلِهِ- أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی (2)؛ شخصی که بر پیامبر خدا صلوات می فرستد مفهومش آن است که من بر سر پیمان خود باقی هستم، و به «بلی» که در عالم «ذَرّ» به سؤال أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ (آیا من پروردگار شما نیستم)(3)

- گفته ام وفادارم».

ولایت تکوینی و ولایت تشریعی حضرت زهراء(علیها السلام)

قَالَ أَبُو جَعْفَر(علیه السلام): «وَ لَقَدْ کَانَتْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا طَاعَتُهَا مَفْرُوضَةً عَلَی جَمِیعِ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ مِنَ الْجِنِّ، وَ الْإِنْسِ، وَ الطَّیْرِ، وَ الْبَهَائِمِ، وَ الْأَنْبِیَاءِ، وَ

ص: 93


1- . من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 573؛ بحارالانوار، ج 97، ص 195، باب 5.
2- . معانی الأخبار، ص: 115.
3- . اعراف/ 172.

الْمَلَائِکَةِ؛ امام محمد باقر(علیه السلام) فرمودند: اطاعت از حضرت فاطمه 3 بر تمام بندگان الهی حتی جن و انس، پرندگان و حیوانات، پیامبران و ملائکه واجب است(1)».

ولایت تکوینی و ولایت تشریعی حضرت فاطمه 3 در این روایت بسیار جالب و فوق العاده آمده است. حضرت امام باقر صلوات الله و سلامه علیه برای ابابصیر از مصحف بی بی دو عالم سخن به میان

آورد به تعبیر آیت الله میرجهانی ره در اشعارش در جنة العاصمة(2) دارد. روایت را می آورد دو بیت شعر هم دارد می گوید:

من نمی گویم که آن علیا جناب

بود پیغمبر ولی دارد کتاب

مصحف او تالی قرآن بود

آن چنان کو جسم و مصحف جان بود

مصحف حضرت فاطمه (علیها السلام) جان قرآن است(3).

ابابصیر عرضه داشت در این مصحف چه چیزهایی وجود دارد؟ حضرت فرمودند، نام بردند، علاوه بر اینکه در این مصحف تمام امور جزئی عالم، تمام قضایا، همه این نامها، نام مؤمنین، نام نبردها، حکومت ها تا روز قیامت، نام شهرها، کشورها، ارش الخدش در باب فقهی حتی اگر یک خراشی بر چهره کسی وارد کند دیه اش چه مقدار است؟ تمام این مسائل در مصحف بی بی دو عالم وجود دارد. ابابصیر خیلی تعجب کرد از این همه علم!. گاهی انسان وقتی عظمتی فوق العاده را می بیند یا می شنود، به او شوک وارد می شود و فریاد می کشد. ابابصیر هم صدایش بلند شد و

ص: 94


1- . دلائل الامامة، ص 106، خبر مصحفها؛ بحارالانوار، ج 22، ص 391.
2- . جنة العاصمة، ص 233، در بیان مصحف فاطمه (علیها السلام).
3- . شرح و توضیح این روایت در کتاب فاطمه زهرا (علیها السلام) کوثر رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) ، اثر استاد گنجی آمده است.

گفت: «إنَّ ذلک العلم کثیر» این علم خیلی زیاد است!. واقعا هم خیلی زیاد و با عظمت است. ما هم که می شنویم همین را می گوییم. «وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبین ؛ و هیچ تری و خشکی نیست جز آن که در کتاب مبین آمده است (1)».

بعد حضرت فرمودند: آرام باش. همه اینها که تا اینجا برایت نام بردم، در برگ اول و برگ دوم مصحف مادرمان هست.

نمونه های کوچکی از علم بشر

در حافظه یک تلفن همراه کوچک هزاران جلد کتاب جا می دهند. این گوشی مگر چقدر است که این همه کتاب در خودش جا می دهد؟ این دلیل بر این است که می شود، راه دارد. پس می شود در یک بسم الله این همه علوم جا داده بشود و اگر امیرالمؤمنین علیه الصلاة و السلام تفسیرش را بیان بکنند، چهل بار شتر و اگر بخواهند تفسیر سوره حمد را بیان کنند، هفتاد بار شتر بشود. در روایات ما هم وارد شده است(2). تعجب نکنید گاهی آدم به علوم روز هم یک مثال می زند که تعجب نکنند. حافظه انسان بالاتر از این حرف ها است. حافظه ای که انسان دارد یک نقطه است. چون سلولها مختلف است. آن سلول اگر ضربه ببیند، آدم دچار فراموشی می شود. اگر تصادف بکند تمام معلوماتش از بین می رود. همه قرآن را حفظ است، نهج البلاغه را حفظ است، صحیفه سجادیه را حفظ است، هزاران هزار روایت را حفظ است، همه

ص: 95


1- . سوره انعام/ 59.
2- . القطرة، ص 148.

در یک سلول جمع شده است که با چشم ظاهری هم نمی توانیم ببینیم. در یک سلول این همه علم جا داده می شود(1). پس می شود چنین چیزی را آدم باور کند. مصحفی که سه برابر قرآن است. قرآن چند هزار آیه دارد؟ مرحوم طبرسی در مجمع البیان در تفسیر سوره «هل اتی» تعداد آیات که چقدر آیه داریم؟ چند

سوره؟ چند کلمه؟ در آن جا مطرح کرده و می فرماید: شش هزار و چهارصد و چند آیه دارد و مصحف سه برابر می شود بیش از بیست هزار آیه!! یک کتابی است که سه برابر قرآن است، برگ اول و برگ دومش آن مواردی است که امام محمد باقر(علیه السلام) به ابوبصیر فرمودند، بقیه اش چه مطالبی است ما نمی دانیم. عقل ما نمی رسد! چه اسراری نهفته است؟ به عنوان مثال، در عالم امور بَدائیه فراوان داریم، قرار است اتفاق بیفتد ولی نمی شود، یا به خاطر دعا بلا برداشته می شود و یا به خاطر صله رحم. بنا بود فردا بمیرد، صله رحم انجام داد سی سال عمرش زیاد شد. همان گونه که در روایات هم وارد شده است. صله رحم را انجام نداد و قطع رحم کرد سی سال عمرش کوتاه شد. در قرآن هم خدای متعال می فرماید: «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ

ص: 96


1- . در سال های اخیر دانشمندان با آزمایش راه های مختلف تلاش بسیاری کرده اند که ابررایانه ای بسازند که بتواند از لحاظ قدرت و سرعت با مغز انسان برابری کند و در نهایت هم موفق نشده اند. بر طبق یافته های دانشمندان، مغز انسان بیش از 90 میلیارد سلول عصبی دارد که با یکدیگر در ارتباطند. روی هم رفته می توان گفت تعداد این راه های ارتباطی که سلول ها را به هم وصل می کند و سیناپس نام دارند به صدها تریلیون می رسد. اگر بخواهیم ملموس تر به قضیه نگاه کنیم می توانیم بگوییم که در هر میلی متر مربع از مغز انسان صدهزار سلول عصبی وجود دارد. دانشمندان به این نتیجه رسیدند که برای شبیه سازی هوش مصنوعی به مغز انسان بیش از 82 هزار پردازنده نیاز است تا برترین ابررایانه جهان بتواند فقط یک ثانیه مانند مغز انسان فعالیت کند. به نقل از: روزنامه دنیای اقتصاد، شماره روزنامه 5059، سه شنبه 25 آذر 1399.

یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتاب؛ خدا هر چه را خواهد محو و هر چه را خواهد اثبات می کند و اصل کتاب آفرینش نزد اوست (1)» تمام این امور در مصحف بی بی دو عالم هم حضور دارد. این امور بدائی نیز وجود دارد و این کلید آفرینش، کلید خلقت، کلید بسیاری از امور

است که در این مصحف بی بی دو عالم حضور دارد. اطاعت از فاطمه (علیها السلام) واجب است.

حضرت ابی جعفر امام باقر سلام الله علیه در ادامه بحث مصحف فرمودند: «و لقد کانت مفروضة الطاعة». کانت در این جا کان ناقصه نیست. درست است اسم و خبر گرفته است ولی کان در این جا استمرار است. اطاعت از او واجب است و فرض است. ما دو نحوه مفروضة الطاعة را داریم، 1. تشریعی 2. تکوینی. در شریعت اگر فرمان دهد واجب است فرمانش را ببرند. در ولایت تکوینی فرمان ولایی که صادر می شود همه بدون چون و چرا انجام می دهند. یعنی این روایت ولایت تکوینی و ولایت تشریعی بی بی دو عالم را بیان می کند. به این روایت در باب ولایت می توان استدلال نمود. «و لقد کانت مفروضة الطاعة علی من جمیع خلق الله» بر همه خلائق، «من الجن و و الانس و الطیر و الوحش و الانبیاء و الملائکة»، نسبت به حیوانات اعم از اهلی و غیر اهلی، نسبت به طیور ولایت تکوینی است. آنها که احکام تشریعی ندارند. واجب و حرام که ندارند. آنجا ولایت تکوینی است. اما نسبت به جنّ، نسبت به انسان، نسبت به انبیاء، نسبت به فرشتگان تکوینی و تشریعی است. هر دو را

شامل می شود. هم ولایت تکوینیه دارد بر همه انبیاء و بر همه فرشتگان و بر همه جن و انس.

ص: 97


1- . رعد/ 39.
فهم فقیه و عارف

این مطلب را مرحوم علامه کمپانی(رحمه الله) خوب متوجه شده است. این که گفته می شود فقیه باید عارف هم باشد حساب و کتابی دارد. فقیه تنها نه. باید عارف به خدا و اهل بیت(علیهم السلام) هم باشد. روایتی است زیبا که معتبر و معروف است. امام حسین سلام الله علیه فرمودند: «مَجَارِیَ الْأُمُورِ وَ الْأَحْکَامِ عَلَی أَیْدِی الْعُلَمَاءِ بِاللَّهِ الْأُمَنَاءِ عَلَی حَلَالِهِ وَ حَرَامِه (1)؛ جریان امور و احکام به دست علما است، که امانتدار حلال و حرام خدایند».

چه کسی باید امور را در دست بگیرد؟ جامعه را اداره بکند؟ کسی که یک عالم بالله است. عالم به فقه تنها کافی نیست. ممکن است خدا را اصلا نمی شناسد و فقط در فقه کار کرده مطالبی را می داند. در علم بالله باید برود از دیگران استفاده بکند. عالم بالله هم «إِنَّما یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء(2)؛ در بین بندگان الهی افراد عالم از خدا می ترسند»

آن روایت هم «العلماء بالله» را می گوید، نه العلماء باحکام الله. عالم به احکام الله است ولی ذره ای از خدا نمی ترسد. عالم بالله خدا ترس است. یعنی خدا ترسی عالمانه. آن علم هم غیر از این علوم معمولی و علم ظاهر و علم فقه و اصول و... است. بعد از «العلماء بالله»، الامناء علی حلاله و حرامه آمده است. یعنی عالم باید امین بر حلال و حرام خدا باشد. چنین شخصی می تواند استفاده کند، بهره بگیرد و صحیح و درست حرف بزند و فتوا بدهد. این علامه کمپانی چنین عالمی است

ص: 98


1- . تحف العقول، ص 238.
2- . فاطر/ 28.

که می گوید: بی بی دو عالم صاحب ولایت بر انبیاء و فرشتگان و جن و انس است، تکوینی و تشریعی. تکوینی اش را بسیار جالب و زیبا علامه کمپانی در اشعار خود که در صفحات قبل گفتیم بیان کرده است و ولایت تشریعی هم اینجا پیدا می شود. وقتی می گوید:

لوح قدر به دست او

کلک قضا به شصت او

او بگوید خدایا راضی هستم، خدا هم می گوید: من هم راضی هستم، اگر بگوید: خدایا من ناخشنودم، خدای منان هم می فرماید: من هم ناخشنودم. خدایا این مسأله باشد، باشد، این مسأله نشود، نشود. کلک قضا و سرنوشت در دست بی

بی دو عالم است. چه قدرتی! چه توانمندی! این جزء مسلمات است فقط شعر نیست. علامه کمپانی یک فقیه و عارف چنین اشعار پر مغزی را عنوان و مطرح می کند که روایات هم گویای این مسأله است. آن همه داستان ها و حکایت های مسلم و قطعی هم همین را می رساند.

لوح قدر به دست او، کلک قضا به شصت او

تا که مشیّت الهیه چه اقتضا کند

در جبروت حکمران، در ملکوت قهرمان

در نشئات کن فکان حکم به ما تشاء کند(1)

ما عوالم مختلفی داریم: عالم ملک همین عالم طبیعت که زندگی می کنیم. مافوق این عالم ملک، عالم ملکوت است. ملکوت یعنی باطن. به عنوان مثال: در حال حاضر عالم ملک ما معلوم است. شکل و

ص: 99


1- . کلیات دیوان آیة الله غروی اصفهانی (کمپانی)، ص 102.

قیافه، چهره و راه رفتن و... ولی ملکوت ما این گونه نیست. پناه بر خدا! ملکوت ما دیگر دست خداست، البته ملکوت هر کسی با اعمال و حرکات و احوال او شکل می گیرد. در باطن چگونه باشیم شکل و چهره و قیافه ای داشته باشیم و... ملکوت، حاکم بر عالم ملک است. عالم دیگری هم داریم به

نام جبروت که بر عالم ملکوت حاکم است. عالم دیگری هم داریم به نام عالم لاهوت. البته اصطلاحات است که با آن کار ندارم. می خواهم بگویم این که علامه کمپانی می گوید: در جبروت، یعنی عالمی که حاکم بر ملکوت است، حاکم بر ملک و ناسوت است. در جبروت حکمران، در ملکوت قهرمان، در جبروت و ملکوت، مشیت الهیه چه اقتضا کند. بی بی دو عالم را می گوید: مشیت الله. چون خدای منان چنین فرمودند. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز چنین فرمودند: «رضا فاطمة رضا الله و غضب فاطمة غضب الله!» حاکم نیشابوری در کتاب المستدرک علی الصحیحین جلد سوم این روایت را از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است. پیغمبر اکرم فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَغْضَبُ لِغَضَبِکِ وَ یَرْضَی لِرِضَاک (1)؛ فاطمه البته و صد در صد خدا به خاطر خشم تو خشم می کند و به خاطر خشنودی تو خشنود می شود». این می شود مشیت الله. صاحب ولایت تکوینیه و ولایت تشریعیه. اگر فرمان داد همه باید فرمانش را ببرند بدون چون و چرا. جای توقف نیست مطاع است.

ص: 100


1- . الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج 2، ص 354؛ احقاق الحق، ج 10، ص 117؛ شرح نهج البلاغه لابن ابی الحدید، ج 6، ص 50؛ ینابیع المودة، ج 2، ص57، الباب الخامس و الخمسون؛ مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 153. حاکم بعد از نقل این حدیث گفته است: اسناد این حدیث صحیح است.
دلیل اطاعت

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم (1)؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، از خداوند اطاعت کنید و از پیامبر و صاحبان امرتان نیز اطاعت کنید». اطاعت مطلق از خدا، از رسول خدا، از حضرات امامان معصوم(علیهم السلام) است، اما دلیل اطاعت چیست؟ یک: فرمان خدا دو: مقام عصمت. خدا می گوید اطاعت مطلق بکنید سوم: اهل بیت و امامان معصوم(علیهم السلام) جان پیغمبرند، حقیقت پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) هستند، «اللهمَّ إنَّهم منّی و أنا منهم»(2) چون جان پیغمبر و حقیقت پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) هستند، می فرمایند: «یَا عَلِیُ حَرْبُکَ حَرْبِی وَ سِلْمُکَ سِلْمِی»(3)، «مَنْ حَارَبَکَ فَقَدْ حَارَبَنِی »(4)، «مَنْ سَالَمَکَ فَقَدْ سَالَمَنِی»(5)، «مَنْ أَحَبَّکَ فَقَدْ أَحَبَّنِی»(6)، «وَ مَنْ

أَبْغَضَکَ فَقَدْ أَبْغَضَنِی وَ مَنْ سَبَّکَ فَقَدْ سَبَّنِی»(7)، «لِأَنَّکَ مِنِّی و انا منک»(8) یک حقیقت هستند. صلح و جنگ با ایشان، صلح و جنگ با رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) است. دوستی یا بغض و کینه نسبت به ایشان در حقیقت همان دوستی و بغض و کینه با رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) است.

ص: 101


1- . نساء/ 59.
2- . عوالم العلوم، ج 11، ص 933؛ فرائد السمطین، ج 1، ص 34؛ ینابیع المودة، ج 1، ص 322.
3- . الامالی للصدوق، ص 561، المجلس الثالث و الثمانون؛ ینابیع المودة، ج 1، ص 172، الباب السابع.
4- . بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، ص 60؛ عمدة عیون صحاح الاخبار، ص 320.
5- . بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، ص 180؛ بحارالانوار، ج 36، ص 348، باب 41.
6- . تفسیر فرات الکوفی، ص 265؛ فرائد السمطین، ج 1، ص 128.
7- .[1] الامالی للصدوق، ص 95، المجلس العشرون؛ ینابیع المودة، ج 1، ص 167.
8- . الامالی للصدوق، ص 269، المجلس الخامس و الاربعون؛ فرائد السمطین، ج 2، ص 243.
وجوب اطاعت

آیا اطاعت از حضرت فاطمه زهراء(علیها السلام) همانند اولی الامر واجب علی الاطلاق نیست؟ هم مقام عصمت دارد، و هم سخنش، سخن خداست و هم جان پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) است. فرمودند: «هِیَ رُوحِیَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیَّ»(1). زهرای اطهر جان من است، کل روح من است. روح پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) دارای چه ویژگی هایی است؟ تمام آن ویژگی ها در حضرت زهرای اطهر3 جمع است. نکته سوم: «و لقد کانت مفروضة الطاعة علی جمیع من خلق الله من الجن و الانس و الطیر و الوحش و البهائم و الملائکة و الانبیاء». سؤالی طلائی مطرح است. اگر حضرت فاطمه زهراء(علیها السلام) فرمانی می داد و دستوری صادر می کرد، بر امیرالمؤمنین(علیه السلام) اطاعت از ایشان واجب بود یا خیر؟ آیا اگر امیرالمؤمنین(علیه السلام) دستوری را صادر می فرمود اطاعت آن بر حضرت فاطمه زهراء(علیها السلام) واجب بود. پاسخ: اطاعت از امیرالمؤمنین بر حضرت زهراء(علیها السلام) واجب بود و هم اطاعت از حضرت فاطمه زهراء(علیها السلام) بر امیرالمؤمنین واجب بود. چرا؟ چون هر دو مقام عصمت دارند و فرمانشان فرمان

خداست، فرمانشان فرمان حضرت رسول الله الاعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) است. به همین دلیل است که پیامبر ختمی مرتبت(صلی الله علیه و آله و سلم) به امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: «یا علی انفذ ما أمرتک به الزهرا(علیها السلام)ء(2)؛ علی جان! وقتی دخترم فرمانی به تو داد دستور داد انجام بده». واژه «اعمل» یا «افعل» نیست، بلکه فرمودند: «انفذ».

ص: 102


1- . الامالی للصدوق، ص 113، المجلس الرابع و العشرون؛ نور الابصار (للشبلنجی)، ص 96.
2- . الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم، ج 2، ص 93.

انفذ یعنی با قدرت، انفذ یعنی با سرعت، انفذ یعنی تعللی در آن نباشد، «انفذ ما امرتک به الزهراء» بعد فرمودند: زهرای من هر دستوری امیرالمؤمنین(علیه السلام) به تو داد بگو چشم. اطاعت طرفینی است. بنابراین وقتی حضرت فاطمه زهراء(علیها السلام) وصیت فرمودند قبر من مخفی باشد «وَ لَا تُعْلِمْ أَحَداً قَبْرِی(1)؛ به احدی مکان دفن مرا اعلان نکن». کسی نباید قبر مرا بداند کجاست. من راضی نیستم آن دشمنانی که ظلم کردند بیایند. برای حضرت امیرالمؤمنین سلام الله علیه خبر آوردند که غاصبان خلافت دنبال قبر می گردند و می خواهند نبش قبر بکنند. امیرالمؤمنین سلام الله علیه عمامه زردی را بر سر گذاشتند. عمامه زرد اعلان خطر بود، فهمیدند دیگر

این دفعه مثل آن دفعه ها نیست. در آتش زدن منزل که آن جریانات رخ داد، حضرت زهرا فرمانی نداده بود، پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) هم فرموده بود آنجا صبر کن، ولی اینجا در نبش قبر نفرمودند: صبر کن، اینجا وصیت حضرت فاطمه زهراء(علیها السلام) از بین می رود. مسلح آمدند میدان، آمدند و آن دومی را گرفتند به زمین خواباندند، فرمودند: اگر دست به یکی از این قبور بزنید زمین را از خونتان سیراب می کنم، وحشت زده گفتند: نه نه یا علی این کار را نمی کنیم، گذاشتند و فرار کردند(2).

ص: 103


1- . دلائل الامامة، ص 133؛ بحارالانوار، ج 43، ص 209، باب 7.
2- . بحارالانوار، ج 43، ص 171 و 199: امیرالمؤمنین به غاصبان خلافت فرمودند:« اگراز حق خود گذشتم، از ترس این بود که مبادا مردم از دین خود مرتد شوند؛ اما هرگز نمی گذارم قبر فاطمه را بشکافی. به خدا قسم اگر تو یا یکی از یارانت کوچکترین اقدامی کنید زمین را از خونتان سیراب می کنم و شمشیرم را در غلاف نمی کنم مگر اینکه جانت را بگیرم».
اطاعت طرفینی دو معصوم از یکدیگر

یکی از موارد قابل توضیح، اعتراض ظاهری حضرت فاطمه زهراء(علیها السلام) به امیرالمؤمنین(علیه السلام) است که فرمودند: «اشْتَمَلْتَ شِمْلَةَ الْجَنِینِ وَ قَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنِین (1)؛ مانند یک بچه ای که در رحم مادر است نمی تواند حرکت بکند نشسته ای آنها حق مرا از بین ببرند؟». بی بی دو

عالم نمی خواهند به امیرالمؤمنین(علیه السلام) اعتراض کنند. کسانی که آشنای به بیانات ولایت و عصمت و اهل بیت هستند، متوجه می شوند که بحث اعتراض و پرخاشگری نیست، بلکه می خواهند چهره مظلومانه امیرالمؤمنین(علیه السلام) را نشان دهند و صحنه واقعه را بیان کنند که اوضاع از چه قرار است! غاصبان می خواستند امیرالمؤمنین را به عنوان متهم معرفی کنند. هم حق امیرالمؤمنین(علیه السلام) را غصب کردند هم فدک را. در همین جا هم امیرالمؤمنین(علیه السلام) برخاستند و اطاعت امر کردند و فرمودند: می روم حق را می گیرم اما اگر رفتم حق را بگیرم دیگر نام پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و نام اسلام باقی نمی ماند، دین باقی نمی ماند. حضرت فاطمه زهراء(علیها السلام) فرمودند: علی جان برگرد. ببینید با اشاره بی بی دو عالم حرکت می کنند و بر می گردند. اگر حضرت فاطمه زهراء(علیها السلام) می فرمودند: بروید، قطعا تشریف می بردند و این کار را انجام می دادند. از آن طرف هم وقتی حضرت فاطمه زهراء(علیها السلام) قصد نفرین غاصبان خلافت را داشتند، امیرالمؤمنین(علیه السلام) به سلمان فرمودند: برو به فاطمه بگو تو دختر رحمت للعالمینی برگردید، فرمودند: چشم امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرموده بر می گردم و اطاعت می کنم(2).

ص: 104


1- . مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 208؛ بحارالانوار، ج 29، ص 234.
2- . فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی، ج2، ص 317.

فرق امتحان خلق با امتحان خدا

خداوند متعال در برخی آیات قرآن به اهل ایمان می فرماید: برخی افراد را مورد امتحان قرار دهید تا حقیقت برای شما روشن شود.

﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا جاءَکُمُ الْمُوْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَ اللهُ أَعْلَمُ بِإیمانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُوْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَی الْکُفَّار﴾(1)

ای کسانی که ایمان آورده اید هنگامی که زنان با ایمان به عنوان هجرت نزد شما آیند آن ها را آزمایش کنید خداوند از ایمان آن ها آگاه تر است هرگاه آنان را مومن یافتید آن ها را به سوی کفار باز نگردانید.

اما در برخی آیات دیگر این خداوند است که دیگران را امتحان نموده است:

﴿إِنَّ الَّذینَ یَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللهِ أُولئِکَ الَّذینَ امْتَحَنَ اللهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوی لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظیمٌ﴾(2)

آن ها که صدای خود را نزد رسول خدا کوتاه می کنند کسانی هستند که خداوند قلوبشان را برای تقوا خالص کرده و برای آن ها آمرزش و پاداش عظیمی است.

امتحان وقتی به خلق نسبت داده شود به معنای آزمون است، اما وقتی به خالق نسبت داده شود به معنای خالص نمودن است. چنان چه در دو آیه فوق مشخص شد. و با توجه به آن که آزمون برای کشف حقیقت است ﴿فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ﴾، برای خدای منان که از همه چیز آگاه

ص: 105


1- . سوره ممتحنه/10.
2- . سوره حجرات/3.

است ﴿اللهُ أَعْلَمُ بِإیمانِهِنَّ﴾، آزمون معنا ندارد.

در روایات هم همین معانی مطرح می شود:

امام باقر(علیه السلام) از قول رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

إِنَّ حَدِیثَ آلِ مُحَمَّدٍ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یُوْمِنُ بِهِ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ فَمَا وَرَدَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَدِیثِ آلِ مُحَمَّدٍ فَلَانَتْ لَهُ قُلُوبُکُمْ وَ عَرَفْتُمُوهُ فَاقْبَلُوهُ وَ مَا اشْمَأَزَّتْ مِنْهُ قُلُوبُکُمْ وَ أَنْکَرْتُمُوهُ فَرُدُّوهُ إِلَی اللهِ وَ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلَی الْعَالِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ إِنَّمَا الْهَالِکُ أَنْ یُحَدَّثَ أَحَدُکُمْ بِشَیْءٍ مِنْهُ لَا یَحْتَمِلُهُ فَیَقُولَ وَ اللهِ مَا کَانَ هَذَا ثَلَاثاً.(1)

حدیث آل محمد سخت است و سخت یافته شده است، جز فرشته مقرب یا پیغمبر مرسل یا بنده ای که خدا دلش را به ایمان آزموده (خالص نموده)، به آن ایمان نیاورد. پس هر حدیثی که از آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) به شما رسید و در برابر آن آرامش دل یافتید و آن را آشنا دیدید، بپذیرید. و هر حدیثی را که دلتان از آن رمید و نا آشنایش دیدید، آن را به خدا و پیغمبر و عالم آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) رد کنید، همانا هلاک شده کسی است که حدیثی را که تحمل ندارد، برایش بازگو کنند، و او بگوید به خدا این چنین نیست، به خدا این چنین نیست به خدا این چنین نیست.

در این حدیث نیز امتحان به معنای خالص شده است و در هر صورت امتحانی که در این زیارت آمده «یَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ الله» به معنای خالصه نزدیک تر است و آن امتحان در نظر ما به معنای آزمون، با واژه «فتنه» و «ابتلاء» می آید نه امتحان.

ص: 106


1- . بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد: ، ج1، ص 21.

فصل دوم: صابرون و صابره

اشاره

* دوستان حضرت فاطمه (علیها السلام)

* تصدیق کنندگان

* صبر بر تصدیق

* نشانه های تصدیق

* وصی در کنار نبی (علیهما السلام)

ص: 107

ص: 108

صابرون در کنار صابره الهی

وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَکِ أَوْلِیَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوکِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَتَانَا بِهِ وَصِیُّهُ عَلَیْه السَّلام...

و ما چنین پنداریم که دوستان شما هستیم و بزرگی مقامات شما را تصدیق می کنیم و بر هر دستور و تعلیمات الهی که پدر شما و وصیّش که درود حق بر او و آلش باد برای ما آورد صبور و مطیع خواهیم بود.

زَعَمَ در کتب لغت به معانی: قول و اعتقاد، ظن و گمان، شک و تردید، سخنی که نمی داند حق است یا باطل، آمده است.(1)

علامه مصطفوی در کتاب لغت خود می گوید:

والتحقیق: أنّ الأصل الواحد فی هذه المادّة: هو اعتقاد لا یبتنی علی أساس موثّق و لیس بمأخوذ من مقدّمات و اصول یقینیّة. و اکثر ما

ص: 109


1- . بمعنی القول و قد یکون بمعنی الظن أو الاعتقاد. و عن الأزهری: أکثر ما یکون الزَّعْمُ فیما یشکفیه و لا یتحقق. و قال بعضهم: هو کنایة عن الکذب. و عن المرزوقی: أکثر ما یستعمل فیما کان باطلا، أو فیه ارتیاب. و عن ابن القوطیة: هو خبر لا یدری أ حق هو أو باطل (مجمع البحرین، ج6، ص 78). قاموس می گوید: زعم به معنی قول باطل و کذب و قول حق است در هر دو ضد به کار می رود وبیشتر در شیء مشکوک استعمال می شود. (قاموس قرآن، ج3، ص 162). زَعَمَ، زَعْماً و زِعْماً و زُعْماً و مَزْعَماً: سخن درست یا بیهوده گفت و اغلب بر دروغ یا بیهوده اطلاق می شود. الزَّعْم: ادّعا؛ «فی زَعْمِهِم»: به عقیده ی آن ها، به نظر آن ها. از افعال قلوب است که معمولا دو مفعول به خود می گیرند. (فرهنگ ابجدی، متن، ص 457).

یستعمل هذا اللفظ: فی موارد غیر صحیحة لا تطابق الواقع و الحقیقة. فالزعم فی هذه الموارد کلّها بمعنی الاعتقاد غیر المستندة الی أساس محکم. فظهر أنّ حقیقة مفهوم المادّة هی الاعتقاد الخاصّ، و أمّا مفاهیم الشکّ و الظنّ و القول و الکذب و البطلان و غیرها: فلیست من الأصل.(1)

بنابراین واژه «زَعَمَ» در بسیاری از موارد به پندار و گمان ترجمه شده است که در قرآن و روایات هم نمونه هایی آمده است:

﴿زَعَمَ الَّذینَ کَفَرُوا أَنْ لَنْ یُبْعَثُوا قُلْ بَلی وَ رَبِّی لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّوُنَّ بِما عَمِلْتُمْ وَ ذلِکَ عَلَی اللهِ یَسیرٌ﴾(2)

کافران پنداشتند که هرگز برانگیخته نخواهند شد بگو آری به پروردگارم سوگند که همه شما (در قیامت) مبعوث خواهید شد سپس آن چه را عمل می کردید به شما خبر می دهند و این برای خدا آسان است.

در شعری که به حضرت امیرالمومنین علی(علیه السلام) منسوب است چنین آمده است:

أ تَزعُمُ أَنَّکَ جرمٌ صَغیر

وَ فیکَ اِنطَوی العالَمُ الأَکبَرُ

آیا گمان می کنی که تو موجود کوچکی هستی در حالی که عالم بزرگ در تو نهفته است.(3)

ص: 110


1- . التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج4، ص 327.
2- . سوره تغابن/ 7.
3- . دیوان امیرالمومنین(علیه السلام)، ص175، محقق و مصحح، مصطفی زمانی، قم، دار نداء الاسلام للنشر،چاپ اول، 1411ق.

چرا با یقین نمی گوییم؟

سوالی که مطرح می شود این است که چرا حضرت جواد الأئمه(علیه السلام)، در این زیارت به زائر می فرمایند: واژه « زَعَمْنَا » را به کار ببرد نه «علمنا»، «ایقنا» یا «وجدنا»؟!

جواب آن است که ادب شیعه اقتضاء می کند که با همین واژه، حضرت زهرا(علیها السلام) را مورد خطاب قرار دهد. یعنی گمان می کنیم، پندار ما این است، امیدواریم که از دوستان شما باشیم و آن چه را که پدرتان رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و وصی ایشان برای ما آورده اند

تصدیق می کنیم، نه آن که یقین داریم. ما کجا و درک و فهم این موارد کجا! و آیا به راستی ما همه آن چه را که برای ما آورده اند تصدیق می کنیم و به آن چه فرمان داده اند عمل می کنیم و دوستی ما نسبت به ایشان کامل است؟

نمونه هایی از این گونه بیان و الفاظ در قرآن و روایات آمده است. به عنوان مثال در قرآن می خوانیم:

﴿ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدیً لِلْمُتَّقینَ﴾(1)

آن کتاب با عظمت که هیچ تردیدی در آن نیست راهنمای پرهیزگاران است.

در نگاه اول به نظر می رسد بهتر آن بود به جای «ذلِکَ الْکِتاب»، «هذاَ الْکِتاب» می آمد. یعنی این کتاب! اما اشاره به دور شده تا به ما بفهماند، گمان نکنید می توانید همه معارف قرآن را درک کنید و گمان نکنید قرآن همین ظاهر است که شما می خوانید بلکه معارف باطنی هم دارد که از

ص: 111


1- . سوره بقره/2.

ذهن و خیال و پردازش شما دور است. اگر هم منظور از کتاب، وجود مقدس امیرالمومنین علی(علیه السلام) باشد که فهم و درک مقامات ایشان نیز از ذهن بشر عادی دور است.

امام محمد باقر(علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمودند:

الْکِتَابُ أَمِیرُ الْمُوْمِنِینَ لَا شَکَّ فِیهِ أَنَّهُ إِمَامٌ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ فَالآْیَتَانِ لِشِیعَتِنَا هُمُ الْمُتَّقُونَ الَّذِینَ یُومِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ هُوَ الْبَعْثُ وَ النُّشُورُ وَ قِیَامُ الْقَائِمِ وَ الرَّجْعَة.(1)

معنی ﴿ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ﴾ یعنی امیرالمومنین(علیه السلام) که شکی در امامت او نیست ﴿هُدیً لِلْمُتَّقِینَ﴾ مربوط به شیعیان ما است و متقین آن ها هستند که ایمان به غیب دارند و غیب قیامت و حشر و نشر و قیام قائم و رجعت است.

ولایت، تنها هدایت گر متقین است. قرآن یک هدایت عمومی و ظاهری دارد ﴿هُدیً لِلنَّاس﴾(2) که فقط آدرس را نشان می دهد و یک هدایت اختصاصی و باطنی دارد ﴿هُدیً لِلْمُتَّقینَ﴾ که ایصال الی المطلوب و مخصوص شیعیان است و این هدایت به حقیقت قرآن است.

أَنَّا و نَحنُ

در برخی نسخ، به جای « أَنَّا»، واژه « نَحْنُ» آمده است(3) که در معنا

ص: 112


1- . بحارالأنوار، ج24، ص351.
2- . سوره بقره/185.
3- . جمال الأسبوع بکمال العمل المشروع، ص 32 و کتاب المزار- مناسک المزار(للمفید)، ص 178. وَ نَحْنُ لَکِ أَوْلِیَاءُ وَ مُصَدِّقُون...

فرقی نمی کند. نکته در این است که در هر دو نسخه جمع آمده نه فرد!.

شعار شیعه، جمع است. زیارت ها و دعاهای ما جمعی باشد. همه با هم برای حضرت فاطمه (علیها السلام) باشیم.

نظیر آیات قرآن:

﴿رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الآْخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ﴾(1)

پروردگارا! در دنیا و در آخرت به ما نیکی عطا کن و ما را از آتش دوزخ حفظ فرما!

أَنَّا لَکِ أَوْلِیَاءُ

ما دوست داران و محبان شما هستیم.

تقدم «لَکِ» بر «أَوْلِیَاءُ» افاده حصر می کند. مانند سوره حمد که در نماز می خوانیم و «إِیَّاکَ» را بر عبادت و استعانت مقدم می کنیم:

﴿إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ﴾(2)

تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم.

ضمن آن که جمع می آوریم یعنی اگر متکلم وحده بیاید ممکن است دروغ شود. یعنی بگوییم من فقط تو را عبادت و فقط از تو یاری می طلبم. با واژه متکلم مع الغیر دیگران را نیز از اولیاء و مخلصین داخل می کنیم و این بهتر است.

أَوْلِیَاءُ:

ولی از پی در آمدن است و حداقل ولایت پذیری ما این است که

ص: 113


1- . سوره بقره/201.
2- . سوره حمد/5.

بگوییم دنبال شما هستیم، مأموم شما هستیم. هر کاری که شما انجام دادید ما هم انجام می دهیم.

فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لَا مَعَ عَدُوِّکُم

با شما هستم با شما نه با دشمنان شما

فَثَبَّتَنِی اللهُ أَبَداً مَا حَیِیتُ عَلَی مُوَالاتِکُمْ وَ مَحَبَّتِکُمْ وَ دِینِکُمْ وَ وَفَّقَنِی لِطَاعَتِکُمْ وَ رَزَقَنِی شَفَاعَتَکُم وَ جَعَلَنِی مِنْ خِیَارِ مَوَالِیکُمُ التَّابِعِینَ لِمَا دَعَوْتُمْ إِلَیْهِ وَ جَعَلَنِی مِمَّنْ یَقْتَصُّ آثَارَکُمْ وَ یَسْلُکُ سَبِیلَکُمْ وَ یَهْتَدِی بِهُدَاکُم.(1)

پس تا زنده باشم خدا مرا بر یاری شما و دوستی شما و دین شما ثابت و استوار بدارد، و برای طاعتتان موفّق فرماید، و شفاعتتان را روزیم سازد، و مرا از جمله دوستان شما، که پیرو دعوت شمایند،

قرار دهد، و در زمره کسانی درآورد که در پی شما گام می سپارند، و به راه شما می روند، و در پرتو هدایت شما راه هدایت را می جویند.

من مطیع هستم و شما مُطاع، من تابع هستم و شما متبوع، من محب هستم و شما محبوب. محبت باید همراه با تبعیت و پیروی باشد. محبت به تنهایی هدف نیست.

﴿فَمَنْ تَبِعَنی فَإِنَّهُ مِنِّی﴾(2)

هر که از من پیروی کند او از من است.

اگر بخواهیم طبق این بیانات شریف زیارت، تابع و پیرو حضرت

ص: 114


1- . من لا یحضره الفقیه، ج2، ص: 615. فرازهایی از زیارت جامعه کبیره.
2- . سوره ابراهیم/36.

فاطمه زهرا(علیها السلام) باشیم باید به طور کامل از سیره و روش ایشان پیروی کنیم. کار حضرت صدیقه کبری3 تولّی و تبرّی به تمام معنا بود. ولایت پذیری کامل از امیرالمومنین(علیه السلام) و بیزاری کامل از دشمنان آن حضرت.

إِنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکُمْ وَ وَلِیُّ لِمَنْ وَالاکُمْ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاکُم.(1)

من با کسی که با شما در صلح بوده در صلح هستم و با کسی که با شما در جنگ می باشد تا روز قیامت در جنگ خواهم بود و کسی که شما را دوست دارد دوستش دارم، و با آنان که با شما دشمنی دارند دشمن می باشم.

وَ مُصَدِّقُونَ

مصدقون از ماده صدق و خلاف کذب است. صدق یعنی آن چه مطابق با واقع و حق است. ممکن است چیزی مطابق با واقع باشد، اما حق نباشد مانند: شیطان یا سحر که در عالم واقع وجود دارد اما باطل است. علامه مصطفوی در کتاب لغت خود معانی دقیق و زیبایی را از صدق نقل می کند و می نویسد:

والتحقیق أنّ الأصل الواحد فی هذه المادّة: هو التمامیّة و الصحّة من الخلاف و الکون علی حقّ. و هذا المعنی یختلف باختلاف الموارد:

1. فَالصِّدْقُ فی الاعتقاد: أن یکون مطابق الحقّ الواقع الثابت.

2. و الصِّدْقُ فی إظهار الاعتقاد: أن یکون مطابق الاعتقاد بلا نفاق.

ص: 115


1- . کامل الزیارات، ص 177، فرازی از زیارت عاشوراء.

3. و فی القول و الخبر: أن یکون مطابق المخبر عنه بلا خلاف.

4. و فی القول الانشائیّ: أن یکون انشاؤه مطابق قلبه و صمیم نیّته.

5. و فی الاحساس: أن یکون صحیحا تامّا علی ما هو فی المتن.

6. و فی العمل: أن یکون تامّا من جمیع الجهات و الشرائط.

7. و فی مطلق الأمور: بأن یکون صادقا فی الاعتقاد و القول و العمل.(1)

بنابراین معنای مصدقون در این فراز از زیارت چنین می شود: ما به شما و راه شما باور داریم و اعتقاد محکم داریم و این اعتقاد ما مطابق با حق و حقیقت و واقع است.

نکته مهم در این فراز از زیارت این است که «أَوْلِیَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ» به حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) بر می گردد و «صَابِرُونَ» به فراز بعدی زیارت، یعنی «لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوکِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَتَانَا بِهِ وَصِیُّهُ عَلَیْه السَّلَام» برمی گردد. فراز بعدی زیارت نیز مؤید همین مطلب است که می خوانیم: فَإِنَّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْنَاکِ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا...

با توجه به نکته فوق، این فراز از زیارت را چنین معنا می کنیم: ما هم از محبان و دوستان شما هستیم و هم راه شما، قیام شما، فضائل و مناقب شما و دفاع شما از ولایت و برائت شما از دشمنان ولایت را تصدیق نموده و قبول داریم، ضمن آن که قول می دهیم که بر آن چه پدر بزرگوار شما رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و وصی ایشان حضرت امیرالمومنین علی(علیه السلام) آوردند، صابر باشیم و تا آخر بر سر این پیمان بایستیم. همان

ص: 116


1- . التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج6، ص 215.

گونه که خدای منان شما را در عالم ذر، بر سر عهد و پیمانتان صابره یافت ما نیز ان شاء الله در این مسیر صبور هستیم.

تصدیق حضرت صدیقه کبری3 نیاز به صبر فراوان دارد. راه ایشان راه خاصی است و تنها اختصاص به ایشان دارد و برای دشمن ایجاد حساسیت می کند. ما اگر فقط نماز بخوانیم و روزه بگیریم هیچ کس با ما کار ندارد، اما تولّی و تبرّی، دشمنی می آورد و باید این دشمنی ها را تحمل کرد و بر آن صبر نمود.

قیام حضرت زهرا(علیها السلام) برای امامت و ولایت بود نه برای توحید و رسالت، چرا که غاصبان خلافت به ظاهر توحید و رسالت را پذیرفته بودند و هجمه آنان به اساس دین یعنی ولایت و امامت بود که همه چیز در همین اصل جلوه گری و تجلی پیدا می کند.

محکم ترین دستگیره ایمان

اشاره

امام صادق(علیه السلام) فرمودند:

قَالَ رَسُولُ اللهِ(صلی الله علیه و آله و سلم) لِأَصْحَابِهِ أَیُّ عُرَی الْإِیمَانِ أَوْثَقُ فَقَالُوا اللهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الصَّلَاةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الزَّکَاةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الصَّوْمُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الْحَجُّ وَالْعُمْرَةُ وَ قَالَ بَعْضُهُمُ الْجِهَادُ فَقَالَ رَسُولُ اللهِ(صلی الله علیه و آله و سلم) لِکُلِّ مَا قُلْتُمْ فَضْلٌ وَ لَیْسَ بِهِ وَ لَکِنْ أَوْثَقُ عُرَی الْإِیمَانِ الْحُبُّ فِی اللهِ وَالْبُغْضُ فِی اللهِ وَ تَوَالِی أَوْلِیَاءِ اللهِ وَالتَّبَرِّی مِنْ أَعْدَاءِ اللهِ عَزَّوَجَل.(1)

روزی رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به اصحاب خویش فرمودند: کدام یک از دستاویزهای ایمان محکم تر است؟

ص: 18


1- . الکافی، ج2، ص 125.

گفتند: خدا و رسولش داناترند، و بعضی از آن ها گفتند: نماز و برخی گفتند : زکات و بعضی گفتند: روزه و برخی گفتند: حج و عمره و بعضی گفتند: جهاد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: هر یک از این ها که گفتید فضیلتی است، ولی جواب پرسش من نیست. بلکه محکم ترین دستاویزهای ایمان دوستی برای خدا و دشمنی برای خدا و پیروی اولیاء خدا و بیزاری از دشمنان خداست.

صابرون و مسلمون

در برخی نسخ زیارت، به جای واژه «صَابِرُونَ»(1)

واژه «مُسَلِّمُون» آمده است که معنای آن هم به همین معنا برمی گردد. یعنی در برابر آن چه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمومنین علی(علیه السلام) آوردند تسلیم محض هستیم. همان گونه که خداوند متعال می فرماید:

﴿فَلا وَ رَبِّکَ لا یُوْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً﴾(2)

نه به پروردگارت سوگند، این ها ایمان نخواهند آورد تا تو را در اختلافات خود حاکم کنند. و سپس در دل خود از داوری تو احساس ناراحتی نکنند و کاملا تسلیم باشند.

مشاجره ما با مخالفان هم در همین است که بیاییم پیامبر خدا را بین اختلاف خود حَکَم قرار دهیم و هر چه ایشان گفتند قبول کرده و به حُکم ایشان راضی شده و تسلیم محض فرمان ایشان شویم.

ص: 117


1- . کتاب المزار (للمفید)، ص :178 وَ لِکُلِّ مَا أَتَی بِهِ أَبُوکِ(صلی الله علیه و آله و سلم) وَ أَتَی بِهِ وَصِیُّهُ(علیه السلام) مُسَلِّمُون...
2- . سوره نساء/65.

سوال: آیا رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره امامت و ولایت امیرالمومنین علی(علیه السلام) فرمایشاتی داشته اند یا خیر؟

جواب: به طور قطع و یقین، فوق تواتر بیاناتی داشته اند که در کتب معتبر شیعه و سنی نقل شده و گوشه ای از این موارد را در کتب «الغدیر»، «شب های پیشاور»، «النص و الاجتهاد»، «معالم المدرستین»، «المراجعات» و...می توان مشاهده کرد. اگر واقعا ایمان داریم باید تسلیم باشیم و در غیر این صورت ایمانی وجود ندارد و اشکال را باید در جایی دیگر جستجو کرد.

نتیجه ایمان ناقص، کفر کامل

اشاره

اسلام، دین و ایمان را باید به طور کامل پذیرفت. نمی توان توحید را قبول کرد اما زیر بار رسالت نرفت یا رسالت را پذیرفت، اما امامت را منکر شد. این نوع برداشت نفسانی از دین که هر کجا به نفع ما بود بپذیریم و هر کجا به ضرر ما بود منکر شویم همان فرمایش خداوند متعال در قرآن است که می فرماید:

﴿إِنَّ الَّذینَ یَکْفُرُونَ بِاللهِ وَ رُسُلِهِ وَ یُریدُونَ أَنْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللهِ وَ رُسُلِهِ وَ یَقُولُونَ نُوْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَ یُریدُونَ أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِکَ سَبیلاً﴾(1)

بی تردید کسانی که به خدا و پیامبرانش کافر می شوند و می خواهند میان خدا و پیامبرانش جدایی اندازند، و می گویند: به بعضی ایمان می آوریم و به برخی کافر می شویم و می خواهند میان کفر و ایمان راهی برای خود برگزینند.

ص: 118


1- . سوره نساء/150.

خواری دنیا و عذاب آخرت

عاقبت کسانی که با فرامین خدا و آیات الهی به صورت گزینشی برخورد می کنند رسوایی در دنیا و عذاب شدید در آخرت است.

﴿أَ فَتُوْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُرَدُّونَ إِلی أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ﴾(1)

آیا به بعضی از کتاب ایمان می آورید و بعضی دیگر را انکار می کنید و چیست سزای کسی که چنین کند جز خواری در زندگانی دنیا و در روز قیامت به سخت ترین عذاب روانه اش نمایند و خداوند از آن چه انجام می دهید، غافل نیست.

معیار و محور حق و باطل

وجود مقدسه حضرت صدیقه کبری امّ الأئمة (علیها السلام)، معیار شناخت حق از باطل و محور حق و حقیقت هستند و رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

وَ أَمَّا ابْنَتِی فَاطِمَةُ فَإِنَّهَا سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الآْخِرِینَ وَ هِیَ بَضْعَةٌ مِنِّی وَ هِیَ نُورُ عَیْنِی وَ هِیَ ثَمَرَةُ فُوَادِی وَ هِیَ رُوحِیَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَی.(2)

و اما دخترم فاطمه برترین زنان از اولین تا آخرین اهل جهان است. فاطمه زهرا پاره تن من است. زهرا نور دو چشم من و میوه قلب من است. فاطمه همان روح من است که بین دو پهلوی من قرار دارد.

ص: 119


1- . سوره بقره/85.
2- . الأمالی ( للصدوق)، ص 113.

حضرت آیة الله وحید خراسانی حفظه الله که مرزبان ولایت و امامت است در تفسیر این فراز از روایت که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: فاطمه (علیها السلام) روح من است که در دو جنبه من قرار دارد، فرمودند: دو جنبه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، جنبه عبودیت و علم است که فاطمه هر دو جنبه را دارد.

نکته ای هم بنده اضافه کنم که دو جنبه و دو بُعد رسول الله الأعظم(صلی الله علیه و آله و سلم)، بعد رسالت و بعد ولایت است و همه شئونات نبوت و امامت را حضرت فاطمه دارا هستند.(1)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: ظاهری النبوه و باطنی الولایه.(2)

ظاهر من نبوت و باطن من ولایت است.

پس می توان چنین نتیجه گرفت که حضرت زهرا(علیها السلام) مظهر نبوت و ولایت است.

هیَ عُنصُرُ التوحید فیِ عَرَصاتِها

هیَ أَحمَدُ الثّانی وَ أَحمَدُ عَصرِها

او در میدان یکتاپرستی اصل و اساس آن است

او احمد دوم و ستوده ترین مردم دوران خویش است.

نشانه های تصدیق حضرت فاطمه (علیها السلام)

اگر بخواهیم بدانیم ما از تصدیق کنندگان حضرت زهرا(علیها السلام) هستیم یا

ص: 120


1- . این سخنرانی را در بیت حضرت آیة الله فاضل لنکرانی(رحمه الله) انجام دادم و ایشان هم حضورداشتند. پس از منبر فرزند ایشان گفتند: به عبارت دیگر حضرت فاطمه (علیها السلام)، تمام روح رسول الله الأعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) با آن وسعت بی انتها می باشد و این نکته زیبا هم نگاه سوم به این روایت است.
2- . الاسرارالفاطمیه، ص 17.

خیر باید به زیارت دیگر حضرت زهرا(علیها السلام) مراجعه کنیم که در آن نشانه های تصدیق آمده است. بنابراین اگر فرازهای این زیارت را می خوانیم و قبول داریم ما از تصدیق کنندگان حضرتش خواهیم بود ان شاء الله.

* أَشْهَدُ أَنَّکِ مَضَیْتِ عَلَی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکِ وَ أَنَّ مَنْ سَرَّکِ فَقَدْ سَرَّ اللهَ وَ مَنْ جَفَاکِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللهِ(صلی الله علیه و آله و سلم)

گواهی می دهم که چون تو از جهان رفتی با مقام یقین و دلیل روشن از جانب پروردگار بودی و هر که تو را مسرور و شاد ساخته رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد را شاد ساخته و هر که در حق تو جفا و ظلم کرد به رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد ظلم و جفا کرده.

* أُشْهِدُ اللهَ وَ مَلَائِکَتَهُ أَنِّی وَلِیٌّ لِمَنْ وَالاکِ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاکِ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکِ أَنَا یَا مَوْلَاتِی بِکِ وَ بِأَبِیکِ وَ بَعْلِکِ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِکِ مُوقِنٌ وَ بِوَلَایَتِهِمْ مُوْمِنٌ وَ لِطَاعَتِهِمْ مُلْتَزِم

خدا را گواه می گیرم و پیغمبران و فرشتگان خدا را گواه می گیرم که من دوستم با دوستان شما و دشمنم با دشمنان شما و با هر که با شما در جنگ باشد من نیز با او در جنگ هستم. من ای مولای من به مقام عصمت و عظمت تو و پدر بزرگوارت و شوهر و فرزندانت که پیشوایان مومن هستند یقین دارم و به ولایت و امامت شما ایمان دارم و ملتزم اطاعت شما هستم.

* أُشْهِدُ اللهَ وَ رُسُلَهُ وَ مَلَائِکَتَهُ أَنِّی رَاضٍ عَمَّنْ رَضِیتِ عَنْهُ سَاخِطٌ عَلَی مَنْ سَخِطْتِ عَلَیْهِ مُتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ مُوَالٍ لِمَنْ وَالَیْتِ مُعَادٍ لِمَنْ عَادَیْتِ

ص: 121

مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضْتِ مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْت وَ کَفی بِاللهِ شَهِیداً وَ حَسِیباً وَ جَازِیاً وَ مُثِیبا.(1)

خدا را گواه می گیرم و رسول او و فرشتگان را که من از آن کسی راضی هستم که شما از او راضی هستید و خشمگینم از هر که شما از او خشمگین هستید. بیزارم از آن که شما از او بیزارید دوستم با

آن که شما با او دوستید و دشمنم با هر که شما با او دشمنید. ناراضیم از هر که شما از او ناراضی هستید و محبوب من است هر که محبوب شماست و بر صدق گواهی من خدا کافی است. که او شاهد و گواه است و حساب و کتاب به دست اوست و جزا دهنده و ثواب بخشنده است.

درک مقامات و شخصیت حضرت فاطمه (علیها السلام)

اشاره

و اما در مورد شخص و شخصیت حضرت فاطمه (علیها السلام) نیز لازم است به مواردی اعتراف نموده و آن را قبول داشته باشیم. مانند:

1. صدیقه بودن

همان گونه که امیرالمومنین(علیه السلام) را صدیق اکبر می دانیم، حضرت زهرا(علیها السلام) را نیز صدیقه کبری بدانیم.

أبی سخیله می گوید: من و عمار برای به جا آوردن حج به مکه سفر کردیم پس در بین راه به خانه ابوذر وارد شدیم و سه روز نزد او ماندیم، همین که خواستیم از نزدش کوچ کنیم به او گفتیم: ای اباذر اوضاع اسلام را دگرگون می بینیم و مردم به حال سرگردانی و اختلاف دچار شده اند

ص: 122


1- . من لا یحضره الفقیه، ج2، ص 573.

تو در این باره چه می اندیشی؟ ابوذر گفت: به کتاب خدا و علی بن ابی طالب (علیهما السلام) پناه ببرید، و ملازم آن دو باشید، زیرا من گواهی می دهم که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

عَلِیٌّ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِی وَ أَوَّلُ مَنْ یُصَافِحُنِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ هُوَ الصِّدِّیقُ الْأَکْبَرُ وَ الْفَارُوقُ بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ وَ أَنَّهُ یَعْسُوبُ الْمُوْمِنِینَ وَ الْمَالُ یَعْسُوبُ الظَّلَمَة.(1)

علی(علیه السلام) نخستین کسی است که به من ایمان آورد، و نخستین کسی است که در قیامت با من دست دهد، و اوست صدیق اکبر، و جدا کننده میانه حق و باطل، و او پناه مومنین است چنان چه مال و دارائی پناه ستمکاران است.

امیرمؤمنان(علیه السلام) در ضمن خطبه ای در بصره فرمودند:

أَنَا عَبْدُاللهِ وَ أَخُو رَسُولِ اللهِ وَ أَنَا الصِّدِّیقُ الْأَکْبَرُ وَ الْفَارُوقُ الْأَعْظَمُ لَا یَقُولُهُ غَیْرِی إِلَّا کَذَّابٌ.(2)

من برادر رسول خدا و نگهبان علم او من صدیق اکبرم چنین حرفی را هر کس غیر از من بگوید افتراگر و دروغگو است و من فاروق اعظم هستم.

مفضل گوید: به امام صادق(علیه السلام) گفتم: چه کسی فاطمه (علیها السلام) را غسل داد؟ حضرت فرمود:

ذَاکَ أَمِیرُالْمُوْمِنِینَ(علیه السلام) وَ کَأَنِّی اسْتَعْظَمْتُ ذَلِکَ مِنْ قَوْلِهِ فَقَالَ کَأَنَّکَ

ص: 123


1- . الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج1، ص 32.
2- . مناقب آل أبی طالب: (لابن شهرآشوب)، ج3، ص 104.

ضِقْتَ بِمَا أَخْبَرْتُکَ بِهِ قَالَ فَقُلْتُ قَدْ کَانَ ذَاکَ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ فَقَالَ لَا تَضِیقَنَّ فَإِنَّهَا صِدِّیقَةٌ وَ لَمْ یَکُنْ یَغْسِلُهَا إِلَّا صِدِّیقٌ أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ مَرْیَمَ لَمْ یَغْسِلْهَا إِلَّا عِیسَی.(1)

امیرالمومنین(علیه السلام) بود، و من گویا این گفته حضرت را بزرگ شمردم. حضرت به من فرمودند: گویا از آنچه به تو خبر دادم تنگدل شدی؟

گفتم: گویا چنین باشد، قربانت گردم.

حضرت فرمودند: تنگدل مباش، زیرا فاطمه صدّیقه بود و او را نباید غسل دهد، جز صدّیق، آیا نمی دانی که مریم3 را جز خود حضرت عیسی(علیه السلام) غسل نداد.

2. اعتقاد به شهادت حضرت فاطمه (علیها السلام)

تصدیق کننده صدیقه کبری (علیها السلام) کسی است که اعتقاد داشته باشد حضرت فاطمه (علیها السلام) به مرگ طبیعی از دنیا نرفته اند بلکه ایشان را به شهادت رسانده اند.

عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ أَبِی الْحَسَنِ(علیه السلام) قَالَ: إِنَّ فَاطِمَةَ (علیها السلام) صِدِّیقَةٌ شَهِیدَة.(2)

حضرت امام موسی بن جعفر(علیه السلام) فرمودند: به راستی فاطمه (علیها السلام) صدّیقه بود و به شهادت رسید.(3)

ص: 124


1- . الکافی، ج1، ص 459.
2- . همان، ص 458.
3- . حجة الاسلام و المسلمین رفیعی در جلسه وعاظ کشوری که جهت تنظیم برنامه های ایام فاطمیه (دی ماه 1396) برگزار شده بود، گفتند: خدمت مقام معظم رهبری مدظله العالی بودم و به ایشان عرض کردم برخی می گویند روایتی که برای حضرت زهراء(علیها السلام) وارد شده و عنوان شهیده را آورده است به معنای لغوی یعنی گواهی دهنده است نه شهادت به معنای به قتل رسیدن! ایشان فرمودند: این حرف ها را رها کنید! مادر ما را به شهادت رساندند.

3. اعتقاد به فضائل و مناقب بی شمار

در روایات بی شمار و دیگر زیارات گوشه ای از فضائل سیدة النساء العالمین3 اشاره شده که باید به آن نیز ملتزم بود.

* السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا زَوْجَةَ وَلِیِّ اللهِ وَ خَیْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ الله

سلام بر تو ای همسر ولی خدا (امیرالمومنین) و بهترینِ تمام خلق بعد از رسول خدا

* السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَة

سلام بر تو ای مظلومی که حق تو را غصب کردند سلام بر تو ای ستم کشیده و مقهور دشمنان دین.

* السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْفَاضِلَةُ الزَّکِیَّةُ السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْحُورِیَّةُ الْإِنْسِیَّةُ السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ السَّلَامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِیمَة.(1)

سلام بر تو ای صاحب فضیلت و پاکیزه صفات سلام بر تو ای حوریه انسان نما سلام بر تو ای ذات متقی پاک گوهر سلام بر تو ای آنکه به الهام خدا دانا بودی.

و چه زیبا سروده است مرحوم علامه میرجهانی(رحمه الله)

من نمی گویم که آن علیا جناب

بود پیغمبر ولی دارد کتاب

ص: 125


1- . من لا یحضره الفقیه، ج2، ص 573.

مصحف او تالی قرآن بود

آن چنان کو جسم و مصحف جان بود

شرح تحقیقی ز قرآن مبین

هست این مصحف ز رب العالمین

محتوی در آن علومی بی حساب

هست از اسرار مبدأ تا مآب

جمله اسرار ما اوحی در او است

علم کل انبیاء پیدا در او است

لیک غیر از حساب علم کتاب

هیچ کس از آن نگردد کامیاب

وارث آن مصحف عالی مقام

بعد زهرا نیست کس غیر از امام(1)

نتیجه تصدیق حضرت فاطمه (علیها السلام)

اشاره

در عظمت حضرت صدیقه کبری (علیها اسلام) همین بس که تصدیق ایشان، تصدیق رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و تصدیق خداوند متعال است.

ذَکَرَ ابْنُ قُتَیْبَةَ: أَنَّهُمَا جَاءَا إِلَی فَاطِمَةَ عَلَیْهَا السَّلَامُ مُعْتَذِرِینَ، فَقَالَتْ: نَشَدْتُکُمَا بِاللهِ أَ لَمْ تَسْمَعَا رَسُولَ اللهِ(صلی الله علیه و آله و سلم) یَقُولُ: رِضَا فَاطِمَةَ مِنْ رِضَایَ وَ سَخَطُ فَاطِمَةَ ابْنَتِی مِنْ سَخَطِی؟. وَ مَنْ أَحَبَّ فَاطِمَةَ ابْنَتِی فَقَدْ أَحَبَّنِی، وَ مَنْ أَسْخَطَ فَاطِمَةَ فَقَدْ أَسْخَطَنِی؟. قَالا: نَعَمْ، سَمِعْنَاهُ. قَالَتْ: فَإِنِّی أُشْهِدُ اللهَ وَ مَلَائِکَتَهُ أَنَّکُمَا أَسْخَطْتُمَانِی وَ مَا أَرْضَیْتُمَانِی، وَ لَئِنْ لَقِیتُ النَّبِیَّ(صلی الله علیه و آله و سلم) لَأَشْکُوَنَّکُمَا إِلَیْه....(2)

ابن قتیبه نقل می کند وقتی آن دو نفر خدمت حضرت زهرا(علیها السلام) برای عذر خواهی آمدند، آن حضرت فرمودند: شما را به خدا آیا نشنیده اید که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «خشنودی فاطمه خشنودی من، و خشم فاطمه خشم من است، هر که دخترم فاطمه را دوست بدارد مرا دوست داشته،

ص: 126


1- . جُنّة العاصمه، ص 87.
2- . بحارالأنوار، ج29، ص 627.

و هر که فاطمه را خشنود سازد مرا خشنود ساخته، و هر که فاطمه را خشمگین نماید مرا خشمگین نموده است»؟ گفتند: آری، چنین حدیثی را از پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده ایم. فرمودند: من هم خدا و فرشتگان را گواه می گیرم که شما دو نفر مرا خشمگین نمودید و خشنودم نساختید، و چون پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را ملاقات نمایم حتماً از شما به او شکایت خواهم نمود.

جمع بندی این فراز زیبا

«وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَکِ أَوْلِیَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوکِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَتَی بِهِ وَصِیُّهُ عَلَیْه السَّلَام».

و ما چنین پنداریم که دوستان شما هستیم و بزرگی مقامات شما را تصدیق می کنیم و بر هر دستور و تعلیمات الهی که پدر شما و وصیّش که درود حق بر او و آلش باد برای ما آورد صبور و مطیع خواهیم بود.

معنای این فراز از زیارت که خطاب به حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) عرض می کنیم در یک جمله چنین است:

اولا: همواره به دنبال شما می آییم.

ثانیا: راه شما را علی الاطلاق قبول داریم.

ثالثا: در این مسیر صابر هستیم و یک لحظه هم عقب نشینی نمی کنیم.

دلیل تکرار وصی در کنار نبی(صلی الله علیه و آله و سلم)

سوال: با توجه به آن که وجود مقدس خاتم الانبیاء و امیرالمومنین صلوات الله علیهما یک حقیقت هستند و در قرآن هم به همین مطلب

ص: 127

اشاره شده است ﴿وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُم﴾(1)، و هر آن چه که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) آورده اند همان است که امیرالمومنین(علیه السلام) نیز می فرمایند، چرا در این زیارت امیرالمومنین(علیه السلام) هم تکرار شده است و حال آن که مطرح نمودن رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به تنهایی کفایت می کرد؟

* لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوکِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ

* وَ أَتَی بِهِ وَصِیُّهُ عَلَیْه السَّلَام

پاسخ: تمام تلاش مخالفان ولایت و امامت، جدا کردن امیرالمومنین(علیه السلام) از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است. و این جدایی در همه شؤونات زندگی آنان جاری است، در اعتقادات و فقه و اخلاق و ...

بعد از این مرحله آمدند امام حسن و امام حسین(علیه السلام) را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) (با تعبیر فرزندان علی(علیه السلام)) جدا کردند. در حالی که خداوند متعال در قرآن ایشان را فرزندان رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) می داند ﴿فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا﴾(2).

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در زمان ها و مکان های مختلف به این مطلب اشاره می کردند که علی و فاطمه و فرزندان ایشان صلوات الله علیهم اجمعین از من هستند.

اللهمّ إنّ هولاء أهل بیتی، و خاصّتی و حامّتی، لحمهم لحمی، و دمهم دمی، یولمنی ما یولمهم، و یحزننی ما یحزنهم، أنا حرب لمن حاربهم، و سلم لمن سالمهم، و عدوّ لمن عاداهم، و محبّ لمن أحبّهم، إنّهم منّی و أنا

ص: 128


1- . سوره آل عمران/61.
2- . همان.

منهم، فاجعل صلواتک و برکاتک و رحمتک و غفرانک و رضوانک علیّ و علیهم و اذهب عنهم الرجس و طهّرهم تطهیرا.(1)

خدایا اینان از خاندان من و خواص و نزدیکان من هستند گوشتشان گوشت من و خونشان خون من است می آزارد مرا هر چه ایشان را بیازارد و به اندوه می اندازد مرا هر چه ایشان را به اندوه در آورد من در جنگم با هر که با ایشان بجنگد و در صلحم با هر که با ایشان در صلح است و دشمنم با هر کس که با ایشان دشمنی کند و دوستم با هر کس که ایشان را دوست دارد اینان از منند و من از ایشانم پس بفرست درودهای خود و برکت های خود و رحمت و آمرزش و خوشنودی خود را بر من و بر ایشان و دور کن از ایشان پلیدی را و پاکیزه کن ایشان را پاکی مطلق.

ره آورد خدا و نبی و ولی

اشاره

حضرت جوادالائمه(علیه السلام) در این زیارت هم برخلاف نظر مخالفان، امیرالمومنین(علیه السلام) را در کنار رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) مطرح می نمایند و اتصال حقیقی و واقعی را عنوان می کنند. چرا که ره آورد امیرالمومنین(علیه السلام) همان ره آورد رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) است. اگر خداوند متعال در قرآن می فرماید:

﴿ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا﴾(2) .

آن چه را رسول خدا برای شما آورده بگیرید و اجرا کنید و آن چه را از آن نهی کرده خودداری نمائید.

ص: 129


1- . عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرک سیدة النساء إلی الإمام الجواد، ج11، قسم2، فاطمة 3، ص 933).
2- . سوره حشر/7.

این قاعده به صورت تمام و کمال برای امیرالمومنین(علیه السلام) نیز صدق می کند و در روایات به آن اشاره شده است.

سعید اعرج می گوید: من و سلیمان بن خالد خدمت امام صادق(علیه السلام) رسیدیم، حضرت آغاز به سخن نموده و فرمودند:

یَا سُلَیْمَانُ مَا جَاءَ عَنْ أَمِیرِ الْمُوْمِنِینَ(علیه السلام) یُوْخَذُ بِهِ وَ مَا نَهَی عَنْهُ یُنْتَهَی عَنْهُ جَرَی لَهُ مِنَ الْفَضْلِ مَا جَرَی لِرَسُولِ اللهِ6 وَ لِرَسُولِ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) الْفَضْلُ عَلَی جَمِیعِ مَنْ خَلَقَ اللهُ الْمُعَیِّبُ عَلَی أَمِیرِالْمُوْمِنِینَ(علیه السلام) فِی شَیْءٍ مِنْ أَحْکَامِهِ کَالْمُعَیِّبِ عَلَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عَلَی رَسُولِهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَالرَّادُّ عَلَیْهِ فِی صَغِیرَةٍ أَوْ کَبِیرَةٍ عَلَی حَدِّ الشِّرْکِ بِالله.(1)

ای سلیمان! هر امری که از امیرالمومنین(علیه السلام) رسیده باید اخذ شود و از هر چه نهی فرموده باید ترک شود، برای او همان فضیلت است که برای رسول

خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) است و رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را بر تمام مخلوق خدا فضیلت است، کسی که نسبت به چیزی از احکام او عیب گیرد مانند کسی است که بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) عیب گرفته است و هر که او را در امری کوچک یا بزرگ رد کند در مرز شرک به خدا قرار گرفته است.

آیا تمام مطالب دین را پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بیان کردند؟ و آیا فرصت بیان همه مسائل بود؟

حضرت آیة الله بروجردی(رحمه الله) می فرمودند: از وجود مقدس رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) تنها 400 مسئله به ما رسیده است در حالی که فقط در باب صلاة 4000 مسئله داریم!. بنابراین رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) تمام علوم خود را به

ص: 130


1- . الکافی، ج1، ص 197.

امیرالمومنین و حضرات اهل بیت(علیهم السلام) دادند و از طریق ایشان به ما رسیده است.

قال رَسُولَ اللهِ(صلی الله علیه و آله و سلم): أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْیَقْتَبِسْهُ مِنْ عَلِیٍ.(1)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمودند: من شهر علم هستم و علی(علیه السلام) در آن شهر است. کسی که خواهان علم و دانش است از او استفاده نماید.

همگام و همراه با رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)

امام محمد باقر(علیه السلام) فرمودند:

فَضْلُ أَمِیرِالْمُوْمِنِینَ(علیه السلام) مَا جَاءَ بِهِ آخُذُ بِهِ وَ مَا نَهَی عَنْهُ أَنْتَهِی عَنْهُ جَرَی لَهُ مِنَ الطَّاعَةِ بَعْدَ رَسُولِ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) مَا لِرَسُولِ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ الْفَضْلُ لِمُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله و سلم) الْمُتَقَدِّمُ بَیْنَ یَدَیْهِ کَالْمُتَقَدِّمِ بَیْنَ یَدَیِ اللهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْمُتَفَضِّلُ عَلَیْهِ کَالْمُتَفَضِّلِ عَلَی رَسُولِ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ الرَّادُّ عَلَیْهِ فِی صَغِیرَةٍ أَوْ کَبِیرَةٍ عَلَی حَدِّ الشِّرْکِ بِاللهِ فَإِنَّ رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) بَابُ اللهِ الَّذِی لَا یُوْتَی إِلَّا مِنْهُ وَ سَبِیلُهُ الَّذِی مَنْ سَلَکَهُ وَصَلَ إِلَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ کَذَلِکَ کَانَ أَمِیرُالْمُوْمِنِینَ(علیه السلام) مِنْ بَعْدِهِ وَ جَرَی لِلْأَئِمَّةِ: وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ جَعَلَهُمُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْکَانَ الْأَرْضِ أَنْ تَمِیدَ بِأَهْلِهَا وَ عُمُدَ الْإِسْلَامِ وَ رَابِطَةً عَلَی سَبِیلِ هُدَاهُ لَا یَهْتَدِی هَادٍ إِلَّا بِهُدَاهُمْ وَ لَا یَضِلُّ خَارِجٌ مِنَ الْهُدَی إِلَّا بِتَقْصِیرٍ عَنْ حَقِّهِمْ أُمَنَاءُ اللهِ عَلَی مَا أَهْبَطَ مِنْ عِلْمٍ أَوْ عُذُرٍ أَوْ نُذُرٍ وَ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ عَلَی مَنْ فِی الْأَرْضِ یَجْرِی لآِخِرِهِمْ مِنَ اللهِ مِثْلُ الَّذِی جَرَی لِأَوَّلِهِمْ وَ لَا یَصِلُ أَحَدٌ إِلَی ذَلِکَ إِلَّا بِعَوْنِ اللهِ وَ قَالَ

ص: 131


1- . الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج1، ص 33.

أَمِیرُالْمُوْمِنِینَ(علیه السلام) أَنَا قَسِیمُ اللهِ بَیْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ لَا یَدْخُلُهَا دَاخِلٌ إِلَّا عَلَی حَدِّ قَسْمِی وَ أَنَا الْفَارُوقُ الْأَکْبَرُ وَ أَنَا الْإِمَامُ لِمَنْ بَعْدِی وَ الْمُوَدِّی عَمَّنْ کَانَ قَبْلِی لَا یَتَقَدَّمُنِی أَحَدٌ إِلَّا أَحْمَدُ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ إِنِّی وَ إِیَّاهُ لَعَلَی سَبِیلٍ وَاحِدٍ إِلَّا أَنَّهُ هُوَ الْمَدْعُوُّ بِاسْمِهِ وَ لَقَدْ أُعْطِیتُ السِّتَّ عِلْمَ الْمَنَایَا وَ الْبَلَایَا وَ الْوَصَایَا وَ فَصْلَ الْخِطَابِ وَ إِنِّی لَصَاحِبُ الْکَرَّاتِ وَ دَوْلَةِ الدُّوَلِ وَ إِنِّی لَصَاحِبُ الْعَصَا وَ الْمِیسَمِ وَ الدَّابَّةُ الَّتِی تُکَلِّمُ النَّاسَ.(1)

فضیلت امیرالمومنین(علیه السلام) این است که هر چه آورده من به آن عمل می کنم و از هر چه نهی کرده ترک می کنم، اطاعت او بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) همان اطاعت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) است و فضیلت برای محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) است، هر که از او پیش افتد چون کسی است که از خدا و رسولش پیش افتاده و کسی که بر او برتری جوید مانند کسی است که بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) برتری جسته و هر که در امر کوچک یا بزرگی او را رد کند در مرز شرک به خداست، زیرا رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) باب منحصر معرفت خدا بود، و راهی بود که هر که آن را پوید به خدای عز و جل رسد و هم چنین است امیرالمومنین(علیه السلام) پس از وی و ائمه: یکی پس از دیگری هم به همین روش هستند، خدای عز و جل ایشان را ارکان زمین مقرر فرموده تا اهلش را نلرزاند و ستون های اسلام و مرزدار راه هدایت ساخته. کسی جز با هدایت ایشان هدایت نشود و کسی که از طریق هدایت خارج شده و گمراه گشته فقط به واسطه تقصیر در حق ایشان است، آن ها بر علم و عذر و بیمی که خدا (در قرآنش) نازل کرده امین هستند، و حجت

ص: 132


1- . الکافی، ج1، ص 198.

رسا بر مردم روی زمین هستند، برای آخرین آن ها از جانب خدا جاری شود مثل آن چه برای نخستین ایشان جاری بود (همگی در علم و وجوب اطاعت و سایر کمالات برابرند) و کسی جز به یاری خدا به این درجه نرسد، امیرالمومنین(علیه السلام) فرمودند: من در میان بهشت و دوزخ تقسیم کننده از جانب خدا هستم، کسی جز طبق تقسیم من به بهشت یا دوزخ نرود، من پیشوای مردم پس از خود و رساننده از جانب پیش از خود (پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)) می باشم، کسی جز احمد(صلی الله علیه و آله و سلم) بر من پیشی ندارد و من و او در یک روشیم، جز این که نبوت تنها به نام اوست، و به من شش فضیلت عطا شده است 1- علم آجال و مرگ ها 2- علم بلاها 3- علم وصایا (آنچه اوصیاء پیغمبران می دانند) 4- فصل الخطاب (قرآن یا داوری میان حق و باطل و یا بیان و سخن واضح) 5- و من صاحب کرّات (حمله های مشهور میدان جنگ یا عالم به حوادث و وقایع گذشته و آینده) و دولت حاکم بر همه دولت ها هستم 6- و من صاحب عصا و میسم و جنبنده ای که با مردم سخن گوید می باشم.

ص: 133

فصل سوم: تمنا و درخواست

اشاره

* تکرار درخواست تا حصول نتیجه

* الحاق به نبوت و امامت

* طهارت به برکت ولایت

* مصادیق طهارت

ص: 134

ص: 135

فصل سوم: تمنّا و در خواست

اشاره

فَإِنَّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْنَاکِ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُمَا بِالْبُشْرَی لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَایَتِکِ.

پس ما درخواست می کنیم به سبب آن که مصدق و مومن به شما هستیم خدا ما را به واسطه این تصدیق به رسول و وصیش به شما ملحق فرماید. تا به ما مژده رسد که به واسطه دوستی شما ما را از گناهان پاک سازد.

فَإِنَّا: فاء تفریع و برای نتیجه گیری است.

معنای إِلَّا

الا به معنای اصرار و تکرار درخواست و تمنا است تا زمانی که به خواسته و حاجت خود برسیم. به قول شاعر:

آن قدر در می زنم این خانه را

تا ببینم روی صاحب خانه را

نمونه های فراوانی در روایات و ادعیه موید این مطلب است. انبیاء الهی در دعاهای خود به درگاه خدای منان با اصرار بر درخواست خود حاجت خود را می گرفتند به عنوان مثال: حضرت آدم درخواست خود را چنین مطرح می کند:

ص: 137

«اللَّهُمَ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا غَفَرْتَ لِی فَغَفَرَهَا اللهُ لَه

و حضرت نوح نیز می گوید: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا أَنْجَیْتَنِی مِنَ الْغَرَقِ فَنَجَّاهُ اللهُ عَنْه»

و حضرت ابراهیم(علیه السلام) نیز می گوید:

«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا أَنْجَیْتَنِی مِنْهَا فَجَعَلَهَا اللهُ عَلَیْهِ بَرْداً وَ سَلاما»

و حضرت موسی(علیه السلام) نیز می گوید:

«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا آمَنْتَنِی فَقَالَ اللهُ جَلَّ جَلَالُهُ لا تَخَفْ إِنَّکَ أَنْتَ الْأَعْلی»(1)

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: وقتی آدم دچار خطا شد گفت: خدایا از تو درخواست می کنم به حق محمّد و آل محمّد مرا ببخشی خداوند او را بخشید. و نوح وقتی سوار کشتی شد و از غرق شدن ترسید گفت: خدایا به حقّ محمّد و آل محمّد مرا از غرق نجات بخش خداوند او را نجات بخشید. و ابراهیم هنگامی که در آتش افکنده شد گفت: خدایا درخواست می کنم به حق محمّد و آل محمّد مرا نجات بخشی و خداوند آتش را سرد و سلامت قرار داد. و موسی هنگامی که عصایش را انداخت و در دل ترسید گفت: خدایا به حق محمّد و آل محمّد مرا در امان قرار ده خداوند فرمود: نترس تو برتر و پیروزی...

در تمام دعاهای انبیاء اولوا العزم ضمن توسل به محمد و آل محمد تکرار درخواست به چشم می خورد که این تکرار با واژه « لَمَّا» مطرح

ص: 138


1- . بحارالأنوار، ج26، ص 319.

می شود. مرحوم علامه مجلسی(رحمه الله) در ذیل این ادعیه و روایات می نویسند:

«کلمة لمّا إیجابیة بمعنی إلا أی أسألک فی کل حال إلا حال حصول لمطلوب و هو إلحاح و مبالغة فی السوال».(1)

کلمه «لمّا» به همان معنای «الّا» می باشد. یعنی از تو می خواهم و کرارا می خواهم و اصرار می کنم تا آن که به مطلوب خود برسم و گاهی اوقات نیز به معنای «حتی» می آید.

در برخی روایات هم واژه «الّا» در دعاها تکرار شده است. مانند: دعای حضرت آدم و حواء:

فَقَالا اللَّهُمَ إِنَّا نَسْأَلُکَ بِحَقِّ الْاَکْرَمِینَ عَلَیْکَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ الْأَئِمَّةِ إِلَّا تُبْتَ عَلَیْنَا وَ رَحِمْتَنَا فَتَابَ اللهُ عَلَیْهِمَا إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ.(2)

آدم و حواء گفتند: خدایا ما از تو درخواست می کنیم به شخصیت های گرامی در نزدت محمّد و علی و فاطمه و حسن و حسین و ائمه: که ما را ببخشی و بر ما رحم فرمائی. خداوند توبه آن ها را پذیرفت که او توبه پذیر و مهربان است.

بذر پاک، محصول پاک

مطالبی که در این زیارت به عنوان اعتقاد ناب مطرح نمودیم و بذر محبت فاطمی را در دل کاشته و از سرچشمه زلال نبوت و امامت آن را

ص: 139


1- . همان، ص 320.
2- . بحارالأنوار، ج26، ص 322.

آبیاری نمودیم. حال نوبت برداشت محصول این بذر پاک است.

نتیجه آن محبت و تصدیق و صبر بر این تصدیق: الحاق به نبوت و امامت «أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُمَا» است که با استمرار مکرر در مکرر درخواست و تمنا (إلّا) محقق می شود.

حضرت فاطمه (علیها السلام) روایت شده که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به من فرمودند:

یَا فَاطِمَةُ مَنْ صَلَّی عَلَیْکِ غَفَرَ اللهُ لَهُ وَ أَلْحَقَهُ بِی حَیْثُ کُنْتُ مِنَ الْجَنَّةِ.(1)

ای فاطمه! هر که بر تو درود فرستد خداوند او را می آمرزد و در هر جای بهشت که باشم او را به من ملحق می نماید.

نمی گوییم: ما را تصدیق کنید، بلکه می گوییم: به دلیل آن که تو را تصدیق کردیم ما را به پدرتان رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمومنین(علیه السلام) ملحق فرمایید.

إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا لَهُمَا بِالْبُشْرَی

و این الحاق برای ما بشارت است. بشارتی عظیم در دنیا و آخرت

﴿لَهُمُ الْبُشْری فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الآْخِرَةِ لا تَبْدیلَ لِکَلِماتِ اللهِ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ﴾(2)

برای مومنین و متقین بشارتی است در زندگی دنیا و در آخرت شاد و مسرورند وعده های الهی تخلّف ناپذیر است و این رستگاری بزرگی است.

﴿إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ

ص: 140


1- . همان، ج43، ص 55.
2- . سوره یونس/64.

لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ﴾(1)

کسانی که گفتند پروردگار ما خداوند یگانه است سپس استقامت کردند فرشتگان بر آن ها نازل می شوند و به آن ها می گویند نترسید و غمگین نباشید و بشارت باد شما را به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است.

لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَایَتِکِ.

اشاره

سوال: چرا حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) به ما این بشارت را بدهند؟

به دلیل آن که با تصدیق و الحاق نمودن حضرت زهرای مرضیه من نیز این بشارت را به خودم بدهم که به وسیله شما که صاحب ولایت مطلقه هستید، پاکیزه شده و به پاکی و طهارت برسم. نتیجه آن تصدیق رسیدن به این طهارت است.

طهارت در زیارت جامعه کبیره

شبیه این عبارت را در زیارت جامعه کبیره می خوانیم:

وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَیْکُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَایَتِکُمْ طِیباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لأَنْفُسِنَا وَ تَزْکِیَةً لَنَا وَ کَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا.

فَکُنَّا عِنْدَهُ مُسَلِّمِینَ بِفَضْلِکُمْ وَ مَعْرُوفِینَ بِتَصْدِیقِنَا إِیَّاکُم.(2)

خداوند صلوات و درودهائی را که ما بر شما می فرستیم، و ولایت شما را که به ما اختصاص داده شده است، موجب حسن خلق ما و

ص: 141


1- . سوره فصلت/30.
2- . من لا یحضره الفقیه، ج2، ص 613.

پاکی نفوس ما و تزکیه ما و کفّاره گناهان ما قرار داده است.

زیرا که ما در پیشگاه او به اعتراف نسبت به برتری شما مشخّص، و به تصدیق نسبت به مقام و منزلت شما معروف بوده ایم.

بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَایَتِکِ

طهارت به معنای پاکی است که دو نوع است: جسمی و روحی

طَهَارَة: الاسم الطُّهْرُ، و هو النقاء من الدنس و النجس، و هو طَاهِرُ العرض، أی بریء من العیب.(1)

این چه طهارتی است که به برکت ولایت حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) نصیب و روزی ما می شود؟

مصادیق طهارت

1. طهارت قبل از خلقت

اشاره

یکی از عنایات خداوند متعال به پیروان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) که بسیار با عظمت است و نیاز به شکر فراوان دارد، طهارت در خلقت است. در عالم ذر که عالم اختیار هم بوده ما این طهارت را انتخاب کردیم و این طهارت تکوینی است نه تشریعی!.

ص: 142


1- . التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج7، ص :127 و التحقیق: أنّ الأصل الواحد فی المادّة: هو ما یقابل النجس و القذر، أعمّ من أن یکون فی مادّیّ أو معنویّ. فَالطَّهَارَةُ المادّیّة کما فی: وَ یُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ 11 /8. وَ ثِیابَکَ فَطَهِّرْ وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ 4 /74 فیراد التنزّه من النجس والدنس الظاهریّ المادّیّ. و المعنویّة کما فی: إِنَّ اللهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ 42 /3. فیراد تنزیههم عن الأدناس و الأرجاس الروحانیّة. و المطلقة کما فی: فِیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا وَ اللهُ یُحِبُ الْمُطَّهِّرِینَ 108 /9. فیراد مطلق حصول الطَّهَارَةِ فی جهة مادّیّة أو معنویّة باطنیّة.
نشانه های طیب خلقت

امیرمومنان(علیه السلام) فرمودند:

إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی اطَّلَعَ إِلَی الْأَرْضِ فَاخْتَارَنَا وَ اخْتَارَ لَنَا شِیعَةً یَنْصُرُونَنَا وَ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَ یَبْذُلُونَ أَمْوَالَهُمْ وَ أَنْفُسَهُمْ فِینَا أُولَئِکَ مِنَّا وَ إِلَیْنَا.(1)

خداوند متعال توجهی به زمین کرد و ما را برگزید و برای ما شیعیانی برگزید که:

1. ما را یاری می کنند

2. در شادی ما شاد می شوند

3. در غم ما محزون می شوند

4. مال خود را در راه ما می بخشند

5. جان خود را در راه ما می دهند

و در نتیجه: آن ها از ما می باشند و به ما ملحق می شوند.

2. طهارت هنگام خلقت

مرحله دوم طهارت، در این دنیا و هنگام ولادت است. کسی که این نعمت را ندارد درون مغشوشی دارد و به اصطلاح خرده شیشه دارد. طهارت در دنیا نتیجه طهارت در عالم ذر است.

امام صادق(علیه السلام) فرمودند:

مَنْ وَجَدَ بَرْدَ حُبِّنَا عَلَی قَلْبِهِ فَلْیُکْثِرِ الدُّعَاءَ لِأُمِّهِ فَإِنَّهَا لَمْ تَخُنْ أَبَاه.(2)

ص: 143


1- . الخصال، ج2، ص 635.
2- . من لا یحضره الفقیه، ج3، ص 493.

هر کس لذّت محبت ما را در قلب خود احساس می کند پس در حقّ مادرش دعای خیر کند چرا که به پدرش خیانت نکرده است.

3. طهارت پس از خلقت

قرار گرفتن در خانواده پاک نیز یکی دیگر از نعمت های بزرگی است که برای ما حاصل شده است. مادری که در روضه های اهل بیت(علیهم السلام)

شیر مخلوط با اشک را به ما داده است و پدری که ما را با مشاهد مشرفه و مجالس اهل بیت(علیهم السلام) آشنا نموده است.

4. طهارت در اعتقادات

همان طور که شرک در توحید مذموم است، شریک قرار دادن در نبوت و امامت نیز مذموم است. یعنی بنی امیه و بنی عباس و ... را در کنار امیرالمومنین و اهل بیت(علیهم السلام) قرار دادن و خدای را سپاس می گوییم که ما محبت دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) را نداریم.

سماعه گوید از امام صادق(علیه السلام) درباره آیه ﴿فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً﴾(1) پرسیدم.

حضرت فرمودند:

الْعَمَلُ الصَّالِحُ الْمَعْرِفَةُ بِالْأَئِمَّةِ(علیهم السلام) وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً التَّسْلِیمُ لِعَلِیٍّ(علیه السلام) لَا یُشْرِکُ مَعَهُ فِی الْخِلَافَةِ مَنْ لَیْسَ لَهُ ذَلِکَ وَ لَا هُوَ مِنْ أَهْلِه.(2)

عمل صالح، معرفت ائمّه اطهار(علیهم السلام) است. و تسلیم علی(علیه السلام) بودن؛

ص: 144


1- . سوره الکهف/ 110.
2- . تفسیر العیاشی، ج2، ص: 353.

یعنی احدی را شریک در عبادت پروردگارش قرار ندهد و کسی را که خلافت برای او نیست و اهل آن نمی باشد، با علی(علیه السلام) شریک قرار ندهد.

5. طهارت از آلودگی گناه

یکی دیگر از مصادیق طهارت، دور شدن از گناهان کبیره است. زمینه های دوری از گناهان و پاکی از گناهان در ما بسیار زیاد است. زمینه های توبه و بازگشت نیز فراوان است. مشاهد مشرفه و مجالس اهل بیت(علیهم السلام) انسان را پاک نگاه می دارد و از گناهان پاک می کند.

در طول تاریخ نمونه های مشهور و معروف فراوانی وجود دارد که به برکت ولایت اهل بیت(علیهم السلام) و به برکت حضور در مجالس و محافل و مشاهد اهل بیت(علیهم السلام) به پاکی و طهارت رسیدند.(1)

آن ولایت که آمد، فروغ و تجلّیات آن نیز می آید و این همه به برکت ولایت با طهارت حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) می باشد.

قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَایَتِکِ

بنابراین مصادیق طهارت شامل: طهارت، قبل از خلقت (عالم ذر)، طهارت، هنگام خلقت (ولادت) و طهارت، پس از خلقت (عالم تکلیف)، طهارت از امراض جسمی و روحی، طهارت از وسوسه ها و شک و تردیدها و... می شود و نتیجه آن محبوب خدای منان شدن است.

ص: 145


1- . حکایت رسول دادخواه معروف به رسول ترک و حکایت حاج طیب رضایی نمونه ای از این موارد است.

﴿إِنَّ اللهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرینَ﴾(1)

همانا خدا توبه کنندگان و پاکیزگان را دوست دارد.

بِوَلَایَتِکِ

ولایت بر دو قسم است: 1. ولایت تشریعی به معنای اختیار در تشریع احکام. 2. ولایت تکوینی به معنای تصرف در عالم خلقت.

معنای ولایت در این زیارت (قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَایَتِکِ) به معنای ولایت تکوینی است. یعنی حضرت زهرا(علیها السلام) با یک نگاه قدرت تصرف در افراد را داشته و می توانند او را به طهارت و کمال مطلق برسانند. هر چند این ولایت به یک معنا می تواند ولایت تشریعی نیز باشد. به معنای آن که با اطاعت از حضرت زهرا(علیها السلام) می توان به آن طهارت رسید.

و به قول شاعر اهل بیت(علیهم السلام) مرحوم کمپانی(رحمه الله):

«مفتقرا» متاب روی، از در او به هیچ سوی

زآن که مس وجود را، فضّه او طلا کند

فضه و کیمیای ولایت

اشاره

خادمه حضرت فاطمه (علیها السلام) در اثر هم نشینی با خاندان وحی به مقامات عالیه ای رسیده بود که تا پایان عمر جز با آیات قرآن سخن نمی گفت و صاحب کرامات عدیده بود. یکی از افتخارات فضه این بود که در جریان نزول سوره «هل أتی»، اهل خانه ولایت، از جمله فضه در سه شب متوالی، غذای خود را ایثار کردند و خداوند فضه را در در کنار

ص: 146


1- . سوره بقره/222.

اهل بیت(علیهم السلام) تمجید و تکریم می کند و حضرت فاطمه (علیها السلام) به امیرالمومنین(علیه السلام) وصیت می فرماید که در تجهیز من کسی را خبر نکن، و اما از زن ها جز ام سلمه و ام ایمن و فضه کسی نباشد.

دختر پادشاه هند بانویی تربیت شده در خانه فاطمه (علیها السلام) بود که به خدمتگزاری در خاندان نبوت افتخار می کرد. روایت شده است که:

لَمَّا جَاءَتْ فِضَّةُ إِلَی بَیْتِ الزَّهْرَاءِ(علیه السلام) لَمْ تَجِدْ هُنَاکَ إِلَّا السَّیْفَ وَ الدِّرْعَ وَ الرَّحَی وَ کَانَتْ بِنْتُ مَلِکِ الْهِنْدِ وَ کَانَتْ عِنْدَهَا ذَخِیرَةٌ مِنَ الْإِکْسِیرِ فَأَخَذَتْ قِطْعَةً مِنَ النُّحَاسِ وَ أَلَانَتْهَا وَ جَعَلَتْهَا عَلَی هَیْئَةِ سَبِیکَةٍ وَ أَلْقَتْ عَلَیْهَا الدَّوَاءَ وَ صَنَعَتْهَا ذَهَباً فَلَمَّا جَاءَ إِلَی أَمِیرِالْمُوْمِنِینَ(علیه السلام) وَضَعَتْهَا بَیْنَ یَدَیْهِ فَلَمَّا رَآهَا قَالَ أَحْسَنْتِ یَا فِضَّةُ لَکِنْ لَوْ أَذَبْتِ الْجَسَدَ لَکَانَ الصَّبْغُ أَعْلَی وَ الْقِیمَةُ أَغْلَی فَقَالَتْ یَا سَیِّدِی تَعْرِفُ هَذَا الْعِلْمَ قَالَ نَعَمْ وَ هَذَا الطِّفْلُ یَعْرِفُهُ وَ أَشَارَ إِلَی الْحُسَیْنِ(علیه السلام) فَجَاءَ وَ قَالَ کَمَا قَالَ أَمِیرُالْمُوْمِنِینَ(علیه السلام) فَقَالَ أَمِیرُالْمُوْمِنِینَ(علیه السلام) نَحْنُ نَعْرِفُ أَعْظَمَ مِنْ هَذَا ثُمَّ أَوْمَأَ بِیَدِهِ فَإِذَا عُنُقٌ مِنْ ذَهَبٍ وَ کُنُوزِ الْأَرْضِ سَائِرَةٌ ثُمَّ قَالَ ضَعِیهَا مَعَ أَخَوَاتِهَا فَوَضَعَتْهَا فَسَارَتْ.(1)

یک روز وارد خانه حضرت فاطمه (علیها السلام) شد و جز شمشیر و زره و آسیاب دستی چیز قیمتی دیگری در منزل ندید. از شدت علاقه ای که به بانویش فاطمه داشت قطعه ای از اکسیر کیمیا را به تکه ای از مس زد و آن را طلا کرد. امیرالمومنین(علیه السلام) وارد خانه شدند. فضه آن قطعه طلا را که به صورت قالب ریزی شده بود جلوی امام گذارد. امیرالمومنین(علیه السلام) فرمودند: احسنت فضه! اما اگر مس را آب می کردی، رنگ این طلا بهتر

ص: 147


1- . بحارالأنوار، ج41، ص 273.

و قیمتش بیشتر می شد. فضه با کمال تعجب گفت: ای آقای من، مگر شما علم کیمیا می دانید؟!. حضرت فرمودند: بله می دانم؛ بلکه این کودک من حسین(علیه السلام) هم می داند پس امام حسین(علیه السلام) که کودکی بیش نبودند جلو آمده و همان گونه که امیرالمومنین(علیه السلام) فرموده بودند، فضه را راهنمائی کردند، سپس امیرالمومنین(علیه السلام) فرمودند: بلکه ما بالاتر از این را می دانیم و با دست اشاره ای فرمودند، فضه دید ردیفی از طلا و گنج های زمین در حال سیر و حرکت هستند مانند نهری از طلا و جواهرات! بعد حضرت فرمودند: حالا طلای خود را بیانداز تا با طلاهای دیگر باشد، فضه آن طلا را انداخت و با طلاهای دیگر رفت.

ص: 148

سعادت فضّه

گندم از دسته دستاس تو برکت دارد

دست لطف تو به هرچیز محبت دارد

بی وضو دست به نام تو زدن جایز نیست

نام تو عصمت محض است قداست دارد

سائل آمد در این خانه و حاتم برگشت

در کرم حضرت صدیقه قیامت دارد

تو به نه سالگیت ام ابیها شده ای

حرف ما نیست بگوییم، روایت دارد

ماجرای ورم پای تو در وقت نماز

متواتر شده از بس سندیت دارد

روز محشر همه بر پا و تو بر ناقه سوار

تا بدانند همه فاطمه حرمت دارد

خوش بحالش که کنیزی شما را می کرد

واقعا فضه چه اندازه سعادت دارد

بُرد باماست که مانوس به زهرا شده ایم

خاک بوسی درش حکم عبادت دارد

گریه روز و شبت تاب ز مردم برده

از تو بی بی در و همسایه شکایت دارد

دلِ از غصه کباب تو مرا آتش زد

بیت الاحزان خراب تو مرا آتش زد.(1)

ص: 149


1- . سید پوریا هاشمی

فضائل فاطمی

اعطای حق به ختم رسل چیست؟ کوثر است

کوثر وجود اقدس زهرای اطهراست

زهرا یگانه لیله قدری که قدر او

مخفی چو علم غیب خداوند اکبر است

زهرا که نقطه نقطه به دست و جبین او

آثار بوسه های مدام پیمبر است

زهرا که کفو نفس رسول خدا علی است

زهرا که حیدر است چو او،او چو حیدر است

زهرا که قدر و عزت و جاه و جلال او

از صد هزار مریم عذرا فراتر است

انسیه ای که از ملک و حور و جنّ و انس

هرکس که نیست خاک درش خاک بر سر است

ممدوحه ای که ذات خداوند ذوالجلال

او را به مصحف نبوی مدح گستر است

زهرا علیمه، طاهره، زهره، محدثه

زهرا همان بتول، بتول مطهر است

بر مادرش سلام که حق گویدش سلام

بر شوهرش درود که ساقی کوثر است

این است آن گلی که گلابش ائمه اند

این است آن سپهر که ساداتش اختر است

ص: 150

این مادر است مادر کل پیمبران

این دختر است، دختر اسلام پرور است

در دامن خدیجه رسول مجسّم است

در بوسه ی رسول بهشت مصور است

بر روی او نگاه علی موج می زند

از بوی او مشام محمد معطر است

آیینه ی تمام نمای خداست این

خود بر هزار نام خداوند مظهر است

در حشر آفتاب شود سایه ی بهشت

بر هر کسی که سایه ی زهراش بر سر است

پرونده گناه شود برگه ی بهشت

زیرا که شخص فاطمه خاتون محشر است

قبرش دل علی و دل شیعه ی علی است

کی گفته در میانه ی محراب و منبر است

دست نبی گرفت شب دفنش از علی

یعنی که این امانت خلّاق داور است

بالله قسم! کبودی آن یاس مصطفی

با سرخی عذار محمد برابر است

آن تازیانه را به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) زدند

کو را روان پاک محمد به پیکر است

با آنکه کوه جرم و گناهش بود به دوش

"میثم" هماره چشم امیدش به این در است(1)

ص: 151


1- . استاد غلامرضا سازگار

ص: 152

کتاب نامه

قرآن

نهج البلاغه

صحیفه سجادیه

مفاتیح الجنان

1. الأسرار الفاطمیة، مسعودی، محمدفاضل، انتشارات زائر، قم – ایران، 1420 ﻫ .ق.

2. الأمالی (للصدوق)، ابن بابویه، محمد بن علی، نشر کتابچی، تهران – ایران، 1376 ش.

3. الأمالی (للطوسی)، طوسی، محمد بن الحسن، دار الثقافة، قم – ایران، 1414 ﻫ .ق.

4. الإحتجاج علی أهل اللجاج، طبرسی، احمد بن علی، نشر مرتضی، مشهد – ایران، 1403 ﻫ .ق.

5. الإختصاص، مفید، محمد بن محمد، المؤتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید، قم – ایران، 1413 ﻫ .ق.

6. البرهان فی تفسیر القرآن، بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، مؤسسه بعثت، قم – ایران، 1374 ش.

ص: 153

7. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، مصطفوی، حسن، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران – ایران، 1368 ش.

8. التوحید (للصدوق)، ابن بابویه، محمد بن علی، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، قم – ایران، 1398 ﻫ .ق.

9. الخصال، ابن بابویه، محمد بن علی، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، قم – ایران، 1362 ش.

10. الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم، نباطی عاملی، علی بن محمد، مکتبة المرتضویة، تهران – ایران، 1384 ﻫ .ق.

11. الغیبة (للطوسی)، طوسی، محمد بن الحسن، دار المعارف الإسلامیة، قم – ایران، 1411 ﻫ .ق.

12. الکافی، کلینی، محمد بن یعقوب، دار الکتب الإسلامیة، تهران – ایران، 1407 ﻫ .ق.

13. المزار الکبیر (لابن المشهدی)، إبن مشهدی، محمد بن جعفر، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، قم – ایران، 1419 ﻫ .ق.

14. المصباح للکفعمی (جنة الأمان الواقیة)، کفعمی، ابراهیم بن علی عاملی، دار الرضی، قم – ایران، 1405 ﻫ .ق.

15. المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، سید محمدحسین، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، قم – ایران، 1417 ﻫ .ق.

16. إحقاق الحق و إزهاق الباطل، شوشتری، نورالدین بن شرف الدین و مرعشی، شهاب الدین، کتاب خانه عمومی حضرت آیة الله مرعشی نجفی، قم – ایران، 1409 ﻫ .ق.

ص: 154

17. إرشاد القلوب الی الصواب، دیلمی، حسن بن محمد، نشر الشریف الرضی، قم – ایران، 1412 ﻫ .ق.

18. إقبال الأعمال، ابن طاووس، علی بن موسی، دار الکتب الإسلامیة، تهران – ایران، 1409 ﻫ .ق.

19. بحارالانوار، مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت – لبنان، 1403 ﻫ .ق.

20. بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، عمادالدین آملی طبری، محمد بن علی، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، قم – ایران، 1422 ﻫ .ق.

21. بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیهم، صفار، محمد بن حسن، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم – ایران، 1404 ﻫ .ق.

22. تحف العقول، ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، قم – ایران، 1404 ﻫ .ق.

23. تفسیر فرات الکوفی، کوفی، فرات بن ابراهیم، وزارة الثقافة و الارشاد الاسلامی، تهران – ایران، 1410 ﻫ .ق.

24. تفسیر القمی، قمی، علی بن ابراهیم، دار الکتاب، قم – ایران، 1404 ﻫ .ق.

25. تفسیر العیاشی، عیاشی، محمد بن مسعود، المطبعة العلمیة، تهران – ایران، 1380 ﻫ .ق.

26. تفسیر نور الثقلین، العروسی الحویزی، عبد علی بن جمعة، نشر اسماعیلیان، قم – ایران، 1415 ﻫ .ق.

ص: 155

27. تهذیب الأحکام، طوسی، محمد بن حسن، دار الکتب الاسلامیة، تهران – ایران، 1407 ﻫ .ق.

28. جمال الأسبوع بکمال العمل المشروع، ابن طاووس، علی بن موسی، دار الرضی، قم – ایران، 1330 ﻫ .ق.

29. جنة العاصمة، میرجهانی طباطبائی، محمدحسن، انتشارات نسیم کوثر، قم – ایران، 1389 ش.

30. حضرت معصومه فاطمه دوم، محمدی اشتهاردی، محمد، نشر اخلاق، قم – ایران، 1380 ش.

31. دیوان أمیرالمؤمنین (علیه السلام) ، دار نداء الاسلام للنشر، قم – ایران، 1411 ﻫ .ق.

32. دیوان کمپانی، اصفهانی، محمدحسین، انتشارات حضرت عباس(علیه السلام) ، قم – ایران، 1387 ش.

33. دلائل الإمامة، طبری آملی، محمد بن جریر بن رستم، نشر بعثت، قم – ایران، 1413 ﻫ .ق.

34. رجال النجاشی، نجاشی، أحمد بن علی، مؤسسة النشر الإسلامی، قم – ایران، 1416 ﻫ .ق.

35. روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، مجلسی، محمدتقی، مؤسسه فرهنگی کوشانپور، قم – ایران، 1406 ﻫ .ق.

36. ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار، جزائری، نعمة الله بن عبدالله، مؤسسة التاریخ العربی، بیروت – لبنان، 1427 ﻫ .ق – 2006 م.

37. سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، قمی، عباس، اسوه، قم – ایران، 1414 ﻫ .ق.

ص: 156

38. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم – ایران.

39. عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ابن بابویه، محمد بن علی، نشر جهان، تهران – ایران، 1378 ﻫ .ق.

40. علل الشرایع، ابن بابویه، محمد بن علی، کتاب فروشی داوری، قم – ایران، 1385 ش.

41. عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الآیات، بحرانی، عبدالله بن نورالله، مؤسسة الإمام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، قم – ایران، 1413 ﻫ .ق.

42. فاطمه کوثر رسول، گنجی، حسین، طوبای محبت، قم – ایران، 1384 ش.

43. فرائد السمطین، حموی جوینی، ابراهیم بن محمد، مؤسسة المحمودی، بیروت – لبنان، 1398 ﻫ .ق.

44. فرهنگ ابجدی، بستانی، فؤاد افرام، انتشارات اسلامی، تهران – ایران، 1375 ش.

45. قاموس قرآن، قرشی بنایی، علی اکبر، دار الکتب الإسلامیة، تهران – ایران، 1412 ﻫ .ق.

46. کامل الزیارات، ابن قولویه، جعفر بن محمد، نشر دارالمرتضویة، نجف اشرف – عراق، 1356 ش.

47. کتاب المزار – مناسک المزار، مفید، محمد بن محمد، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، قم – ایران، 1413 ﻫ .ق.

48. لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مکرم، دار الفکر للطباعة و النشر – دار صادر، بیروت – لبنان، 1414 ﻫ .ق.

ص: 157

49. مائة منقبة من مناقب أمیرالمؤمنین و الأئمة، ابن شاذان، محمد بن احمد، مدرسة الإمام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، قم – ایران، 1407 ﻫ .ق.

50. مجمع البحرین، طریحی، فخرالدین بن محمد، نشر مرتضوی، تهران – ایران، 1375 ش.

51. المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المکتبة العصریة، بیروت – لبنان، 1420 ﻫ .ق.

52. مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، دارالکتب الإسلامیة، تهران – ایران، 1404 ﻫ .ق.

53. معجم رجال الحدیث، خوئی، سید أبوالقاسم، مرکز نشر الثقافة الإسلامیة فی العالم، قم – ایران، 1372 ش.

54. مناقب آل ابی طالب :، ابن شهر آشوب، محمد بن علی، نشر علامه، قم – ایران، 1379 ﻫ .ق.

55. نخبة البیان فی تفضیل سیدة النسوان، شریعتمداری جهرمی، عبدالرسول، بوستان کتاب، قم – ایران، 1375 ش.

56. نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار، شبلنجی، مؤمن، الشریف الرضی، قم – ایران.

57. ینابیع المودة لذوی القربی، قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، دار الاسوة للطباعة و النشر، قم – ایران، 1422 ﻫ .ق.

ص: 158

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109