روز هجوم: شهادت حضرت محسن علیه السلام

مشخصات کتاب

سرشناسه:خدامیان آرانی، مهدی، 1353 -

Khuddamiyan Arani, Mehdi

عنوان و نام پدیدآور:روز هجوم: شهادت حضرت محسن علیه السلام/ مهدی خدامیان آرانی.

مشخصات نشر:قم : بهار دلها، 1396.

مشخصات ظاهری:104ص.؛ 14×20/5 س م.

فروست:مجموعه آثار؛ 74.

شابک:42000 ریال: 978-600-8449-84-3

وضعیت فهرست نویسی:فاپا

یادداشت:کتابنامه: ص. [99] - 104؛ همچنین به صورت زینویس.

عنوان دیگر:شهادت حضرت محسن علیه السلام.

موضوع:فاطمه زهرا (س)، 8؟ قبل از هجرت - 11ق.

موضوع:Fatimah Zahra, The Saint

رده بندی کنگره:BP27/2/خ343ر87 1396

رده بندی دیویی:297/973

شماره کتابشناسی ملی:4784933

وضعیت رکورد:فاپا

ص: 1

اشاره

ص: 2

روز هجوم: شهادت حضرت محسن علیه السلام

مهدی خدامیان آرانی

ص: 3

فهرست

فصل اوّل: بیان حقیقت آغاز سخن··· 11 اوج غربت··· 13 شواهد تاریخی··· 15 ماجرای قباله فدک··· 21 اوّلین شهید ولایت··· 33 بررسی روز هجوم··· 39 فصل دوم: نقد دیدگاه دیگر شرح ماجرا··· 43 * نقد دلیل اوّل··· 48 * نقد دلیل دوم··· 56 اشاره به نظری دیگر··· 66

ص: 4

شواهد دیگر··· 68 پاسخ به چند سؤل··· 72 * نقد دلیل سوم··· 78 تحلیل صحیح··· 90 ماجرای اجبار به بیعت··· 94 روز شمار فاطمیّه··· 99

ص: 5

ص: 6

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ شیعه از زمانی که خود را شناخته، غم بزرگی در وجودش احساس کرده است، غمی که پایانش جز با ظهور حضرت مهدی علیه السلام نیست، شیعه نمی تواند از یاد ببرد که چگونه عدّه ای بر خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام هجوم بردند، در آنجا آتش افروختند به دختر پیامبر ستم روا داشتند و حضرت محسن علیه السلام را به شهادت رساندند.

خدا به خیلی ها محبّت حضرت فاطمه علیهاالسلام را ارزانی داشته است، آنان هر سال در هفته اوّل ربیع الأول آن حوادث را به یاد می آورند و برای حضرت محسن علیه السلاممجلس عزا می گیرند چرا که بر این باورند حضرت محسن علیه السلام یکی از سندهای مظلومیّت اهل بیت علیهم السلاماست.

مدّتی پیش، دیدگاه دیگری در این موضوع مطرح شد، آن دیدگاه چنین می گفت: «حادثه هجوم به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام و شهادت محسن علیه السلام حدود 75 روز بعد از رحلت پیامبر روی داده است».

کسی که مطالعات تاریخی داشته باشد می داند آن دیدگاه صحیح نیست و شواهد تاریخی آن را تأیید نمی کند، ولی همه مردم که کتاب های تاریخی را نخوانده اند، برای همین برای بعضی از افراد سؤلاتی پیش آمد...

ص: 7

آنان در جستجوی پاسخ بودند و دوست داشتند حقیقت را بدانند، برای همین تصمیم گرفتم تا این کتاب را بنویسم و به آن سؤلات پاسخ بدهم.

من این کتاب را در دو فصل تنظیم نمودم:

در فصل اوّل اثبات کردم که حادثه هجوم به خانه حضرت فاطمه3 در هفته اوّل ربیع الأول روی داده است و شواهد تاریخی این مطلب را ذکر کردم.

در فصل دوم به نقد آن دیدگاهی پرداختم که می گوید: «حادثه هجوم 75 روز بعد از رحلت پیامبر بوده است»، و با بررسی علمی، ضعف این سخن را ثابت نمودم و تصریح کردم که هرگز نمی توان به آن دیدگاه، اعتمادی کرد.

از خداوند می خواهم این تلاش مرا قبول نماید و این کتاب را راهی به سوی روشنایی قرار بدهد.

مهدی خُدّامیان آرانی دی 1395 هجری شمسی

ص: 8

فصل اول: بیان حقیقت

اشاره

ص: 9

ص: 10

آغاز سخن

چقدر امشب دلم گرفته است! باید از خانه بیرون بروم، تصمیم دارم به مجلس روضه بروم، راه زیادی در پیش دارم، باید با ماشین بروم.

وقتی عصایم را می بینی تازه متوجّه می شوی که پای من آسیب دیده است، دو هفته قبل که می خواستم از پلّه ای پایین بیایم، پایم لغزید و افتادم، پایم را گچ گرفته ام، هنوز کمی درد دارد، حالا دیگر می دانی چرا دلم گرفته است، این مدّت بیشتر در خانه بودم.

از چند خیابان می گذرم، به کوچه ای می رسم، پرچم های سیاه در کوچه نشانه مجلس روضه است، از ماشین پیاده می شوم و به مجلس می روم، تو هم همراه من هستی، شنیده بودم رفیق خوب به همه دنیا می ارزد.

نگاه کن! جوانان مشغول سینه زنی هستند، صدای «یا فاطمه یا فاطمه» به گوش می رسد. تقریباً نیم ساعت در مجلس می نشینم، هنوز روضه ادامه دارد، من باید زودتر به خانه برگردم، قرار است مهمان برایم بیاید، از جا برمی خیزم و از مجلس خارج می شوم.

به سوی ماشین می روم که صدایی به گوشم می رسد: «حاج آقا! شما دیگر چرا؟». سرم را برمی گردانم، جوانی را می بینم که لباس سفید به تن دارد، به او سلام می کنم و می گویم: «پسرم! منظور شما را متوجه نشدم». او در جواب می گوید: «شما باید با خرافات مخالفت کنید، نه این که آن را تأیید

ص: 11

کنید».

کدام خرافه؟ او از چه چیزی سخن می گوید؟ منتظرم که او توضیح بیشتر بدهد، او سخنش را ادامه می دهد: «عزاداری در این ایّام، خرافه است، الان ماه ربیع الأول است، ماه شادی ها است!». از سخن او متعجّب می شوم، به او می گویم: «فردا روز پنجم ماه ربیع الأول است، فردا روزی است که دشمنان به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام هجوم بردند و حضرت محسن علیه السلام را شهید کردند».

او در پاسخ می گوید: «این حرف باطل است، هجوم به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام 75 روز بعد از رحلت پیامبر بوده است، شما باید دو ماه دیگر برای شهادت حضرت محسن علیه السلام عزاداری کنید!».

این سخن را می شنوم، متوجّه ماجرا می شوم، برای او سخن می گویم... درد در پایم پیچیده است، وقتی او سخنانم را می شنود، به فکر فرو می رود، او به من می گوید: «فردا نزد شما می آیم تا باز هم گفتگو کنیم».

* * * شب از نیمه گذشته است، از شما چه پنهان، رفتم بیرون خانه، ولی دلم بیشتر گرفت! سخن آن جوان، خیلی مرا به فکر فرو برد...

چرا کار به اینجا رسیده است که عدّه ای عزاداری در این ایّام را خرافه می دانند؟ دیگر دست خودم نیست، بغض می کنم...

باید قلم در دست بگیرم و بنویسم! این وظیفه من است، نباید سکوت کنم.

ص: 12

اوج غربت

خدا در روز غدیر به پیامبر دستور داد تا ولایت حضرت علی علیه السلام را برای مردم بازگو کند و در آن روز مردم با حضرت علی علیه السلامبیعت کردند، ولی بعد از شهادت پیامبر، مردم از حجّت خدا غافل شدند و از حکومت طاغوت پیروی کردند.

به راستی چقدر زود مسلمانان، پیمان خود را شکستند، پیام غدیر را کنار گذاشتند، از فتنه ها پیروی کردند و باعث شدند شیطان بر جامعه سلطه پیدا کند، کسانی که در روزهای سخت جنگ، پیامبر را یاری کردند، راه سعادت را گم کردند و از حقّ و حقیقت حمایت نکردند و امام زمان خود را تنها گذاشتند و به حزب شیطان پیوستند.

حکومتی که برای بقای خود ناگزیر از ظلم و زور بود به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلامهجوم برد و ضربه های سختی بر حضرت فاطمه علیهاالسلاموارد نمود و باعث سقط حضرت محسن علیه السلام شد.

خط نفاق که با کودتا روی کار آمده بود می دانست که فقط با ایجاد ترس و وحشت در دل مردم می تواند پایه های حکومت خود را محکم کند. خط نفاق تصمیم گرفت به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام هجوم ببرد و بذر ترس و وحشت را در دل مردم بکارد تا کسی جرأت نکند دست به شورش بزند، وقتی مردم

ص: 13

ببینند که چنین حکومتی، خانه دختر پیامبر را بی رحمانه آتش زد، دیگر همه حساب کار خود را می کنند، این هدفی بود که حکومت طاغوت به دنبال آن بود.

این حوادث دردناک در کتاب های معتبر تاریخ، ذکر شده است و گروهی از دانشمندان اهل سنّت نیز، آن را نقل کرده اند که شرح آن، فرصتی دیگر می طلبد، هدف ما در اینجا، بررسی زمان این حوادث است.

از شواهد تاریخی استفاده می شود که حادثه هجوم به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلامو شهادت حضرت محسن علیه السلامدر هفته اوّل ماه ربیع الأول روی داده است.

وقتی هفته اوّل ربیع الأول فرا می رسد شیعیان آن حوادث را یادآوری می کنند تا در غم و اندوه اهل بیت علیهم السلامشریک باشند و با عزا و حزن خود، یاد حضرت محسن علیه السلامرا گرامی دارند.

ص: 14

شواهد تاریخی

اشاره

مشهور بین شیعیان این است که حادثه هجوم به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلامو شهادت حضرت محسن علیه السلام در هفته اوّل ماه ربیع الأول روی داده است.

در اینجا چهار گزارش تاریخی که این مطلب را تأیید می کند ذکر می کنیم:

شاهد اوّل

ابن قُتَیبه از دانشمندان اهل سنّت در قرن سوم است. او در کتاب خود حوادث بعد از سقیفه را بیان کرده است و چنین می نویسد: وقتی ابوبکر قُنفُذ را به خانه حضرت علی علیه السلامفرستاد، قُنفُذ به او گفت: «هر چه زودتر نزد خلیفه پیامبر بیا!». حضرت علی علیه السلام در جواب به او گفت:

لَسَرِیعٌ ما کَذَبْتُمْ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ...

چقدر زود بر پیامبر دروغ بستید و ابوبکر را خلیفه او معرفی کردید! قُنقُذ این سخن را که می شنود، نزد ابوبکر باز می گردد. بعد از آن، ابن قُتَیبه این ماجرا را نقل می کند:

ثُمَّ قامَ عُمَرُ فَمَشَی مَعَهُ جَماعَةٌ حَتَّی اَتَوْا بابَ فاطِمَةَ فَدَقُّوا الْبابَ فَلَمَّا سَمِعَتْ اَصْواتَهُمْ نادَتْ بِاَعْلَی صَوْتِها باکِیَةً: یا رَسُولَ اللَّهِ ما

ص: 15

ذا لَقِینا بَعْدَکَ مِنِ ابْنِ الْخَطَّابِ وَ ابْنِ اَبی قُحافَةَ...

عُمَر از جا برخاست و همراه با عدّه ای به در خانه فاطمه آمد و در را زد. وقتی فاطمه صدای آنان را شنید گریه کرد و با صدای بلند فریاد زد: ای پیامبر! بعد از تو از دست عُمَر و ابوبکر چه ها می کشیم!(1) اگر به سخن ابن قُتَیبه دقّت شود،آشکار می شود که این حوادث همان روزهای اوّل بعد از شهادت پیامبر روی داده است. او حادثه هجوم را بعد از عبارت «لَسَرِیعٌ ما کَذَبْتُمْ: چقدر زود بر پیامبر دروغ بستید» ذکر می کند.

در مقدمه کتاب اشاره کردم که شخصی گفته است: «حادثه هجوم به خانه فاطمه علیهاالسلام 75 روز بعد از رحلت پیامبر روی داده است»، کسی که چنین حرفی را زده است باید پاسخ بدهد که چرا ابن قُتیبه این دو مطلب را پشت سر هم ذکر می کند؟ اگر حادثه هجوم به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام 75 روز بعد از شهادت پیامبر روی داده بود، ابن قُتَیبه باید چنین می گفت: «قُنفُذ نزد ابوبکر بازگشت، 75 روز گذشت، بعد از آن، عُمَر به در خانه حضرت فاطمه علیهاالسلامآمد».

به این سخن حضرت علی علیه السلامدقّت کنید: «چقدر زود بر پیامبر دروغ بستید»، این نشان می دهد که حادثه هجوم در فاصله کمی از شهادت پیامبر روی داده است.

ص: 16


1- . الامامة و السیاسة ابن قتیبه ج 1 ص 19، بحار الانوار ج 28 ص 220.

شاهد دوم

عیّاشی که از دانشمندان شیعه در قرن چهارم است از امام صادق علیه السلامچنین نقل می کند:

عَمَدَ عُمَرُ فَبایَعَ اَبابَکْرٍ وَ لَمْ یُدْفَنْ رَسُولُ اللَّهِ بَعْدُ فَلَمَّا رَاَی ذَلِکَ عَلِیٌّ علیه السلامفَفَرَغَ إِلَی کِتابِ اللَّهِ... فَاَرْسَلَ اَبُوبَکْرٍ إِلَیْهِ اَنْ تَعَالَ فَبَایِعْ فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام: لا اَخْرُجُ حَتَّی اَجْمَعَ الْقُرْآنَ فَاَرْسَلَ إِلَیْهِ مَرَّةً اُخْرَی فَقالَ (عَلِیٌّ علیه السلام): «لا اَخْرُجُ حَتَّی اَفْرُغَ» فَاَرْسَلَ إِلَیْهِ الثَّالِثَةَ عُمَرُ رَجُلًا یُقالُ لَهُ قُنْفُذٌ فَقامَتْ فاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ تَحُولُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ عَلِیٍّ علیه السلامفَضَرَبَها، فانْطَلَقَ قُنْفُذٌ وَ لَیْسَ مَعَهُ عَلِیٌّ علیه السلام فَخَشِیَ (عُمَرُ) اَنْ یَجْمَعَ عَلِیٌّ علیه السلامالنَّاسَ فَاَمَرَ بِحَطَبٍ...

عُمَر تصمیم خود را گرفت و با ابوبکر بیعت کرد در حالی که هنوز پیکر پیامبر دفن نشده بود، وقتی علی علیه السلام از این موضوع باخبر شد به خانه رفت و مشغول جمع آوری قرآن شد. پس ابوبکر به دنبال او فرستاد که بیاید و بیعت کند، علی علیه السلام پاسخ داد: من از خانه بیرون نمی آیم تا قرآن را جمع آوری کنم. برای بار دوم ابوبکر به دنبال او فرستاد و او همان پاسخ را داد. پس در بار سوم، عُمَر قُنفُذ را فرستاد، وقتی قُنفُذ به در خانه آمد، فاطمه علیهاالسلام به دفاع از علی علیه السلامبرخاست پس قُنفُذ فاطمه علیهاالسلام را زد. قُنفُذ بازگشت ولی علی علیه السلام همراه او نبود، اینجا بود که عُمَر ترسید علی علیه السلامشورش برپا کند، پس دستور داد هیزم ها را جمع

ص: 17

کنند...(1) دقّت در این روایت نشان می دهد که این حوادث پشت سر هم روی داده است، به این سه عبارت دقّت کنید: «فَاَرْسَلَ...»، «فَاَرْسَلَ إِلَیْهِ مَرَّةً اُخْرَی»، «فَاَرْسَلَ إِلَیْهِ الثَّالِثَةَ». در هیچ کدام کلمه «ثُمَّ» استفاده نشده است.

در مقدمه کتاب ذکر کردم که شخصی گفته است: «حادثه هجوم 75 روز بعد از رحلت پیامبر واقع شده است»، به راستی اگر این سخن درست بود امام صادق علیه السلامباید چنین می گفت: «وقتی حضرت علی علیه السلامگفت: من در حال جمع آوری قرآن هستم، بیش از دو ماه گذشت، آنان برای بار سوم به دنبال او فرستادند»، در حالی که امام صادق علیه السلامدر اینجا چنین می گوید: «فَاَرْسَلَ إِلَیْهِ الثَّالِثَةَ: پس برای بار سوم به دنبال او فرستادند». این نشان می دهد که حادثه هجوم در همان هفته اوّل ربیع الأول روی داده است (یعنی هفت روز بعد از شهادت پیامبر آن حادثه اتفاق افتاده است).

شاهد سوم

شیخ مفید این ماجرا را نقل کرده است: بعد از ماجرای سقیفه، حضرت علی علیه السلام از مدینه به سوی منطقه «عالیه» که خارج از شهر بود رفت، پس ثابت بن قیس او را دید، حضرت علی علیه السلام به او گفت:

اَرادُوا اَنْ یُحْرِقُوا عَلَیَّ بَیْتی وَ اَبُوبَکْرٍ عَلَی الْمِنْبَرِ یُبایَعُ لَهُ...

می خواهند خانه مرا آتش بزنند در حالی که ابوبکر بر بالای

ص: 18


1- . تفسیر العیاشی ج 2 ص 307، تفسیر نور الثقلین ج 3 ص 199.

منبر است و مردم با او بیعت می کنند.(1) اینجا بود که ثابت بن قیس تصمیم به یاری حضرت علی علیه السلاممی گیرد و همراه او به مدینه می آید. از این سخن حضرت علی علیه السلامفهمیده می شود که حادثه هجوم زمانی روی داده است که هنوز مردم در مسجد با ابوبکر بیعت می کردند.

این مطلب قطعی است که بیعت عمومی با ابوبکر در همان روزهای اوّل ربیع الأول برگزار شد. از این ماجرا (به قرینه بیعت عمومی با ابوبکر) استفاده می شود که هجوم در همان روزهای اوّل ربیع الأول بوده است.

شاهد چهارم

مسعودی که از دانشمندان بزرگ در قرن چهارم است، حوادث بعد از سقیفه را این گونه نقل می کند:

اَلَّفَ (عَلیّ علیه السلام) الْقُرْآنَ وَ خَرَجَ إِلَی النَّاسِ... فَقالُوا لا حاجَةَ لَنا فِیهِ... فانْصَرَفَ عَنْهُمْ فَاَقَامَ اَمِیرُالْمُؤمِنِینَ علیه السلاموَ مَنْ مَعَهُ مِنْ شِیعَتِهِ فی مَنازِلِهِمْ... فَوَجَّهُوا إِلَی مَنْزِلِهِ فَهَجَمُوا عَلَیْهِ وَ اَحْرَقُوا بابَهُ وَ اسْتَخْرَجُوهُ مِنْهُ کَرْهاً وَ ضَغَطُوا سَیِّدَةَ النِّساءِ بِالْبابِ حَتَّی اَسْقَطَتْ مُحسناً.

علی علیه السلام قرآن را جمع آوری کرد و آن را به نزد مردم آورد و به آنان گفت: این کتاب خداست... مردم گفتند: ما نیازی به آن

ص: 19


1- . الأمالی للمفید ص 50، بحار الانوار ج 28 ص 232.

نداریم.. پس علی علیه السلامبرگشت. او و عدّه ای از شیعیانش به خانه های خود رفتند (وهیچ اقدامی نکردند) زیرا این وصیت پیامبر بود. پس مأموران به خانه او هجوم بردند و درِ خانه او را به آتش سوزاندند و به زور او را از خانه بیرون بردند و فاطمه علیهاالسلامرا میان در و دیوار قرار دادند تا آنجا که محسن علیه السلامسقط شد.(1) در این عبارت، حوادث پشت سر هم ذکر شده است، ابتدا ماجرای عرضه قرآن و بعد حادثه هجوم بیان شده است. از نظر تاریخی این امری قطعی است که حضرت علی علیه السلام قرآن را همان هفته اوّل ربیع الأول جمع آوری کرد و به مردم عرضه نمود. اگر بین عرضه قرآن و حادثه هجوم 75 روز فاصله بود، عبارت «فَهَجَمُوا: سپس هجوم بردند» در متن بالا ذکر نمی شد.

ص: 20


1- . نقلاً عن بحار الأنوار ج 28 ص 308.

ماجرای قباله فدک

فقط هفت روز از شهادت پیامبر گذشته بود، که مأموران خلافت به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام هجوم بردند، آنان به خانه ای حمله ور شدند که جبرئیل بدون اجازه وارد آنجا نمی شد.

آری، ابوبکر عدّه ای را مأمور کرد تا هیزم های زیادی در آنجا جمع کنند، عُمَر شعله آتشی در دست گرفت و فریاد برآورد: «این خانه و اهل آن را در آتش بسوزانید».(1) عُمَر جلوتر رفت، هیزم ها را آتش زد، آتش زبانه کشید، حضرت فاطمه علیهاالسلام آمد تا درِ خانه را ببندد. عُمَر فرصت را غنیمت شمرد و با لگد به درِ خانه کوفت و آن را شکست، پس از آن همه هجوم آوردند...(2) اینجا بود که حضرت فاطمه علیهاالسلام بین در و دیوار قرار گرفت، صدای او در شهر طنین انداخت: «بابا ! یا رسول اللّه ! ببین با دخترت چه می کنند!».(3) این چه ظلمی و ستمی بود که آن مردم بر دختر پیامبر روا داشتند؟ * * *

ص: 21


1- . الإمامة والسیاسة ج 1 ص 19.
2- . فرأتهم فاطمة علیهاالسلام أغلقت الباب فی وجوههم: تفسیر العیّاشی ج 2 ص 67.
3- . بحار الأنوار ج 30 ص 294 .

چند روز از آن ماجرا گذشت، ابوبکر تصمیم گرفت تا «فَدَک» را از حضرت فاطمه علیهاالسلام بگیرد، او عدّه ای را به فدک فرستاد تا کارگزار حضرت فاطمه علیهاالسلامرا از آنجا بیرون کنند.

خبر به حضرت فاطمه علیهاالسلام رسید، او تصمیم گرفت تا به مسجد برود و خطبه مهم خود را بیان کند. او چادر بر سر نهاد و با گروهی از زنان به سوی مسجد روانه شد و در آنجا خطبه خواند.(1) «ماجرای فَدَک» چیست؟ ارتباط آن با حضرت فاطمه علیهاالسلامچیست؟ فدک، سرزمینی آباد و حاصلخیز بود، سرزمینی با چشمه های آب فراوان و نخلستان های زیاد که فاصله آن تا مدینه حدود 280 کیلومتر بود.

در سال هفتم هجری، یهودیانِ قلعه خیبر تصمیم گرفتند تا به مدینه حمله کنند، پیامبر باخبر شد و با لشکر خود به خیبر حرکت کرد و آنجا را محاصره کرد و با شجاعت و فداکاری حضرت علی علیه السلام، قلعه خیبر گشوده شد و سپاه اسلام پیروز شد.

گروهی دیگر از یهودیان، در فدک زندگی می کردند، (فدک نزدیک خیبر بود)، آنان با یهودیانِ خیبر برای دشمنی با اسلام هم پیمان شده بودند، ولی وقتی دیدند که اهل خیبر شکست خوردند به فکر صلح افتادند و فرستاده ای را با این پیام فرستادند: «ای محمّد! ما آماده ایم تا نیمی از فدک را به شما بدهیم و فرمانروایی شما را قبول کنیم». پیامبر این پیشنهاد را قبول کرد.

پیمان نامه صلح نوشته شد و سرزمین فدک بدون هیچ گونه جنگ و

ص: 22


1- . الاحتجاج ج 1 ص 98، بحار الانوار ج 29 ص 220.

لشکرکشی تسلیم شد، اینجا بود که جبرئیل نازل شد و آیه ششم سوره «حَشْر» را برای پیامبر آورد: «آن غنائمی که در به دست آوردن آن، لشکرکشی نکرده اید، مالِ پیامبر است».

این گونه بود که خدا فدک را به پیامبر بخشید. پیامبر شخصی را در فدک به عنوان کارگزار خود معیّن کرد و سپس به مدینه بازگشت.

مدّتی گذشت، خدا آیه 26 سوره «إسراء» نازل را کرد: «حقّ خویشان خود را ادا کن!»، خدا این گونه از پیامبر خواست تا فدک را به حضرت فاطمه علیهاالسلام ببخشد. پیامبر هم سخن خدا را اطاعت کرد.(1) اینجا بود که حضرت فاطمه علیهاالسلام فدک را تحویل گرفت، از سال هفتم تا سال یازدهم، کارگزار او در آنجا بود، او هر سال، درآمد فدک را بین فقرا تقسیم می کرد.

وقتی ابوبکر حکومت را در دست گرفت به این نتیجه رسید که باید فدک را از حضرت فاطمه علیهاالسلامبگیرد، زیرا او می دانست که مردم بنده دنیا هستند، اگر حضرت فاطمه علیهاالسلامدرآمد فدک را بین فقرا تقسیم کند، فقرا به اهل بیت علیهم السلام علاقمند خواهند ماند.

ابوبکر عدّه ای را به فدک فرستاد و آنان کارگزار حضرت فاطمه علیهاالسلامرا از آنجا بیرون کردند، وقتی خبر به حضرت فاطمه علیهاالسلام رسید، تصمیم گرفت به مسجد بیاید و در حضور مردم خطبه بخواند.

ص: 23


1- . شرح نهج البلاغة ج 16 ص 268، میزان الاعتدال ج 3 ص 135، الکافی ج 1 ص 534، الاحتجاج ج 1 ص 121، تفسیر فرات الکوفی ص 237.

وقتی فدک غصب شد، حضرت فاطمه علیهاالسلام فرصت را غنیمت شمرد تا روشنگری نماید، سخنان او، فریاد حق طلبی و حق خواهی بود، او به میدان آمد تا سلطه طاغوت را در هم بشکند، او با سخنان خود به همه تاریخ روشنایی بخشید و چراغی برافروخت تا راه رستگاری گم نشود.

* * * تقریباً در روز هجدهم ربیع الأول حضرت فاطمه علیهاالسلام به مسجد رفت و خطبه فدکیّه خود را در حضور مردم بیان کرد. از خطبه فدکیّه، بیست روز گذشت (یعنی از شهادت پیامبر، چهل روز گذشت)، اینجا بود که حضرت فاطمه علیهاالسلامصلاح دید یک بار دیگر نزد ابوبکر برود و از او بخواهد که فدک را به او پس بدهد. از این ماجرا به عنوان «ماجرای قباله فدک» یاد می شود.

پس ما دو ماجرا در این موضوع داریم:

الف. خطبه فدکیّه ب. ماجرای قباله فدک دقّت کنید: زمان خطبه فدکیّه 20 روز بعد از شهادت پیامبر بوده است، ولی ماجرای قباله فدک تقریباً چهل روز بعد از شهادت پیامبر بوده است. (بین خطبه فدکیّه و ماجرای قباله فدک تقریباً 20 روز فاصله است).

در ماجرای قباله فدک، ابوبکر از حضرت فاطمه علیهاالسلام می خواهد شاهد بیاورد. حضرت فاطمه علیهاالسلامبه سراغ خانمی به نام «اُمّ اَیْمَن» می رود و او به عنوان شاهد شهادت می دهد که پیامبر فدک را به حضرت فاطمه علیهاالسلامعطا کرده بود.

ابوبکر چاره ای نمی بیند،نوشته ای را به حضرت فاطمه علیهاالسلام می دهد، در آن

ص: 24

نوشته آمده است که فدک از آنِ حضرت فاطمه علیهاالسلام است، آن نوشته به «قباله فدک» مشهور شده است.

حضرت فاطمه علیهاالسلام از مسجد بیرون می آید، خبر به گوش عُمَر می رسد، او با عجله می آید و در میان کوچه به حضرت فاطمه علیهاالسلاممی رسد و از او می خواهد تا قباله فدک را بدهد ولی او خودداری می کند، اینجاست که عُمَر به حضرت فاطمه علیهاالسلاملگد می زند و ... .(1) این حادثه تقریباً در روز هشتم ماه ربیع الثانی روی داده است، البته در یک نقل آمده است که حضرت محسن علیه السلامنیز در این حادثه سقط شده است.

ولی شواهد تاریخی متعددی از سقط شدن حضرت محسن علیه السلام در روز هجوم اصلی به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلامحکایت دارد و گفتیم حادثه هجوم در هفته اوّل ربیع الأول روی داده است.

یکی از دوستانم در این بحث، احتمالی داده اند، من آن احتمال را در اینجا ذکر می کنم: وقتی جنین در رحم جان می دهد، مدّتی طول می کشد تا آن جنین از بدن مادر خارج شود، خصوصاً در زمان قدیم که امکانات امروزی پزشکی وجود نداشت. احتمال دارد که حضرت محسن علیه السلامدر روز پنجم ربیع الأول در اثر آن ضربه ها به قتل رسیده باشد ولی خارج شدن او از بدن، بعد از ماجرای قباله فدک باشد. (ماجرای قباله فدک در روز هشتم ربیع الثانی بوده است).

این سخن، یک احتمال است و بر اساس آن می توان بین دو نقل تاریخی،

ص: 25


1- . هلمّیه إلیّ فقال عمر: هَلُمّیهِ اِلیّ، فاَبَتْ اَنْ تدفَعَه الیه فَرَفَسَها برجلِهِ...: الاختصاص ص 185 .

جمع نمود. به هر حال، شهادت حضرت محسن علیه السلام در همان حادثه هجوم (روز پنجم ربیع الأول) روی داده است.

* * * چرا عُمَر این قدر به «فدک» حسّاس بود؟ چرا او اصرار داشت که نوشته ابوبکر را پاره کند؟ علّت روشن است، اگر حضرت فاطمه علیهاالسلام موفّق می شد فدک را پس بگیرد، مردم می فهمیدند که حق با اوست و این یک پیروزی بزرگ بود، ولی حضرت فاطمه علیهاالسلامکسی نبود که آرام بنشیند و به این قانع شود، وقتی فردا فرا می رسید او بار دیگر، نزد ابوبکر می آمد و به او می گفت: «تو این مقام خلافت را غصب کرده ای؟ حضرت علی علیه السلام خلیفه پیامبر است و تو باید این حکومت را به او واگذار کنی».

ابوبکر خیال می کرد که ماجرای فدک، هدف حضرت فاطمه علیهاالسلاماست، ابوبکر تصور می کرد که حضرت فاطمه علیهاالسلام آمده است تا ثروت خویش را پس بگیرد، برای همین آن نوشته را نوشت و به او داد، ولی عُمَر می دانست که بعد از فدک، نوبت به حکومت می رسد، اگر امروز حضرت فاطمه علیهاالسلامفدک را بگیرد، فردا هم می آید و حکومت را از آنان می گیرد، هدف اصلی حضرت فاطمه علیهاالسلاماین بود که حجّت خدا را به رأس جامعه بازگرداند و حکومت طاغوت را از بین ببرد.

* * * در ماجرای قباله فدک، عُمَر به حضرت فاطمه علیهاالسلام لگد زد.

ص: 26

متن این ماجرا چنین است:

فَرَفَسَها برجلِهِ.

پس عُمَر با پای خود به او لگد زد.

در این گزارش از واژه «رَکَلَ» استفاده نشده است، «رَکَلَ» دقیقاً به معنای «لگد» است، ولی واژه «رَفَسَ» معنای بیشتری دارد. در زبان عربی می گویند: «رَفَسَ الطعامَ: غذا را کوبید و آن را له کرد».

وقتی می خواهند غذایی را بکوبند، به آن، یک ضربه نمی زنند، گوشتی که در غذا است باید بارها کوبیده شود و ضربه ببیند تا له شود.

از طرف دیگر به ضربه ای که کسی بر سینه دیگری می زند، «رَفَسَ» می گویند.(1) به هر حال از عبارت «فَرَفَسَها برجلِهِ» چنین برداشت می شود: آن شخص ابتدا به حضرت فاطمه علیهاالسلام لگد می زند و آن حضرت بر روی زمین می افتد، پس آن شخص فرصت را غنمت می شمارد و با لگد به سینه و پهلوی حضرت فاطمه علیهاالسلام، ضربه های متعدد و محکم می زند تا آنجا که استخوان دنده ها آن حضرت به سختی شکسته می شود.

آری، در ماجرای هجوم به خانه (که هفته اوّل ربیع الاول روی داد) حضرت فاطمه علیهاالسلامدر اثر قرار گرفتن بین در و دیوار آسیب دید، در ماجرای قباله فدک، آن صدمه ها دوچندان شد.

ص: 27


1- . ورَفَسَه یَرْفُسُه رَفْساً: ضربه فی صدره برجله... ورَفَسَ اللحمَ وغیره من الطعام رَفْساً: دَقَّه: لسان العرب ج 7 ص 100.

حضرت فاطمه علیهاالسلام بیمار بود، ولی باز هم از حضرت علی علیه السلامدفاع می کرد، او نزد ابوبکر آمد و از او قباله فدک را گرفت، اینجا بود که عُمَر تصمیم گرفت تا کار را یکسره کند، در آن روز کوچه خلوت بود، کسی در آنجا نبود.

لگدهای محکم... خدا می داند که آن روز در کوچه بر حضرت فاطمه علیهاالسلامچه گذشت...

پس از این حادثه، حضرت فاطمه علیهاالسلام دست به دیوار گرفت و با زحمت بسیار خود را به خانه رساند (چه بسا خبر به زنان بنی هاشم رسیده باشد و آنان کمک آن حضرت آمده باشند چون کسی که استخوان های سینه اش شکسته است هرگونه حرکت برایش بسیار سخت و دردآور است).

وقتی حضرت فاطمه علیهاالسلام به خانه رسید در بستر افتاد و دیگر نتوانست از خانه خارج شود، این دقیقاً همان چیزی بود که عُمَر به دنبال آن بود. او با آن ظلم خود، حضرت فاطمه علیهاالسلام را زمین گیر کرد تا نتواند از خانه خارج شود. آن گزارش های تاریخی که می گوید حضرت فاطمه علیهاالسلام همواره در بستر بود، به بعد از این حادثه، اشاره دارد.(1) آیا حضرت فاطمه علیهاالسلام دست از مبارزه با طاغوت کشید؟ او دیگر توان نداشت راه برود، نمی توانست از خانه بیرون بیاید، بیشتر مردم جرأت نداشتند به خانه او بیایند زیرا از حکومت می ترسیدند، ولی حضرت فاطمه علیهاالسلام با گریه های خود از حقّ و حقیقت دفاع کرد و لرزه بر اندام آن

ص: 28


1- . لزمت فراشها أسفاً وکمداً حتی لحقت رسول اللّه بعد سبعین یوماً من وفاته: شرح الاخبار ج 3 ص 33، ونالها من القوم ما نالها لزمت الفراش، ونحل جسمها: دعائم الاسلام ج 1 ص 232.

حکومت نفاق انداخت.

پیامبر گفته بود: «دخترم، حضرت فاطمه پاره تن من است، هر کس او را بیازارد مرا آزرده است».(1) مردم این سخن پیامبر را به یاد داشتند، گریه های حضرت فاطمه علیهاالسلامهمه آنان را به فکر فرو می برد، چرا تنها یادگار پیامبر این گونه اشک می ریزد، آری، حضرت فاطمه علیهاالسلام با گریه خود حقّ را یاری کرد، حضرت فاطمه علیهاالسلام تا زنده بود دست از یاری امام زمان خود برنداشت.

* * * توجّه به ماجرای قباله فدک می تواند اشکالات زیادی را جوابگو باشد. من در اینجا به برخی از آن اشکالات (که بعضی ها مطرح می کنند) اشاره می کنم:

1 - حضرت فاطمه علیهاالسلام چگونه می توانست به زیارت عمویش حمزه در قبرستان احد برود؟ 2 - حضرت فاطمه علیهاالسلام چگونه توانست به مسجد برود و خطبه بخواند؟ 3 - حضرت فاطمه علیهاالسلام چگونه به بیت الأحزان می رفت و در آنجا گریه می کرد؟(2)

ص: 29


1- . صحیح البخاری ج 4 ص 210، 219، صحیح مسلم ج 7 ص 141، مسند أحمد ج 4 ص 5 ، سنن الترمذی ج 5 ص 360 ، المستدرک ج 3 ص 159 ، تاریخ مدینة دمشق ج 3 ص 156 ، تهذیب الکمال ج 35 ص 250 ، مجمع الزوائد ج 4 ص 255 ، المعجم الکبیر ج 20 ص 20.
2- . در بعضی از نقل ها آمده است که فاطمه علیهاالسلام چهل بار به خانه مردم رفت و از آنان طلب یاری کرد، البتّه در فصل دوم کتاب اشاره می کنیم که طلب یاری فاطمه علیهاالسلام فقط سه شب بوده است، این اشکال هم با توجه به ماجرای قباله فدک حل می شود، در واقع آن چهل طلب یاری قبل از قباله فدک بوده است.

برخی افراد با طرح این سؤلات تلاش می کنند به این نتیجه برسند که ماجرای هجوم در روزهای اوّل ماه ربیع الأول نبوده است، ولی پاسخ این سؤلات روشن است: اصل بیماری حضرت فاطمه علیهاالسلام و سقط حضرت محسن علیه السلامدر ماجرای هجوم به خانه (در هفته اوّل ربیع الأول) اتفاق افتاد، ولی آنچه از آن به عنوان تشدید بیماری و بستری حضرت فاطمه علیهاالسلام یاد می شود در حادثه قباله فدک (و در روزهای آخر ماه ربیع الثانی) روی داده است.

تأکید می کنم حضرت فاطمه علیهاالسلام قبل از حادثه «قباله فدک» بیمار بود، اصل این بیماری به خاطر حادثه جانگداز هجوم به خانه بود، ولی به هر حال، او هنوز توانایی برای بیرون آمدن از خانه را داشت. هر چند راه رفتن برای او سخت بود، ولی هر طور بود از خانه خارج می شد، گاهی به بیت الأحزان (خانه غم ها که در قبرستان بقیع قرار داشت) می رفت، گاهی هم به زیارت عمویش حمزه در قبرستان احد می رفت و...

در ماجرای «قباله فدک»، عُمَر بار دیگر حضرت فاطمه علیهاالسلام را زد، او به قصد این که دیگر حضرت فاطمه علیهاالسلام را زمین گیر کند، این کار را انجام داد.

* * * حدیثی از امام باقر علیه السلامنقل شده است، آن حدیث می گوید: «بیماری حضرت فاطمه علیهاالسلام 50 شب بعد از شهادت پیامبر آغاز شده است».(1)

ص: 30


1- . عن ابی جعفر علیه السلام: بدو مرض فاطمة علیهاالسلام بعد خمسین لیلة من وفاة رسول اللّه...: بحار الانوار 43 ص 210 نقلاً من «مصباح الانوار».

بعضی ها خواسته اند از این روایت استفاده کنند که حادثه هجوم 50 روز بعد از شهادت پیامبر روی داده است، در صورتی که این حدیث به «آغاز شدّت بیماری» حمل می شود، ظلم عُمر به حضرت فاطمه علیهاالسلامدر ماجرای قباله فدک باعث شد تا زمین گیر شدن دختر پیامبر آغاز شود.

* * * لازم به ذکر است که در روایت دیگری چنین آمده است: «پس حضرت فاطمه علیهاالسلاممریض شد و بیماری او چهل شب طول کشید».(1) عدّه ای خواسته اند از این روایت چنین استفاده کنند: «حضرت فاطمه علیهاالسلام بعد از پیامبر 75 یا 95 روز زنده بود، در اینجا بیماری او چهل شب بیان شده است، پس ماجرای هجوم 35 یا 55 روز بعد از شهادت پیامبر بوده است».

در جواب این سخن چنین می گوییم: ادّله متعددی دلالت می کند که هجوم به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام در هفته اوّل ربیع الأول بوده است، از طرف دیگر ماجرای قباله فدک تقریباً در روز چهلم بعد از شهادت پیامبر روی داده است. این روایت هم آغاز شدت بیماری حضرت فاطمه علیهاالسلام را گزارش می کند.

ص: 31


1- . رُوِیَ اَنَّها ما زالَتْ بَعْدَ اَبِیها مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ناحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّکْنِ باکِیَةَ الْعَیْنِ مُحْتَرِقَةَ الْقَلْبِ... ثُمَّ مَرِضَتْ وَ مَکَثَتْ اَرْبَعِینَ لَیْلَةً: مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 362.

ص: 32

اوّلین شهید ولایت

علاقمندان به اهل بیت علیهم السلام در هفته اوّل ربیع الأول برای حضرت محسن علیه السلاممجلس عزا می گیرند، روشن است که این کاری پسندیده است، در آن روزها مصیبت های فراوانی بر اهل بیت علیهم السلام وارد شده است: هجوم به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام، سوزاندن درِ خانه، هجمه های دردناک به آن حضرت، و شهادت حضرت محسن علیه السلام.

آری، آن روزها، روزهای غم و اندوه اهل بیت علیهم السلام است، هر کس که محبّت اهل بیت علیهم السلام را به سینه دارد، در قلب خود غمی بزرگ می یابد و با حضور در مجلس عزاداری تلاش می کند خود را در زمره شیعیان واقعی قرار دهد.

روزهای اوّل ربیع، روزهای غم و اندوه حضرت فاطمه علیهاالسلام است، تاریخ هرگز این سخنان حضرت فاطمه علیهاالسلام را از یاد نمی برد که چنین نجوا می کرد: «بر من مصیبت هایی وارد شد که اگر بر روزها وارد می شد، همانند شب سیاه می گشتند».(1) کسی که حضرت فاطمه علیهاالسلام را دوست دارد چگونه می تواند در روزهایی که حضرت فاطمه علیهاالسلامبین در و دیوار قرار گرفته است و به او ظلم های فراوان شده است، اندوهناک نباشد!

ص: 33


1- . مناقب ابن شهر آشوب ج ص 242.

با توجّه به آنچه بیان شد، روشن است که عزاداری در آن ایّام امری پسندیده است و مرهمی بر داغ های دل حضرت مهدی علیه السلام می باشد.

* * * مدّتی قبل شنیدم که شخصی «ایام عزاداری برای حضرت محسن علیه السلام» را بدعت خوانده است و گفته است که این عزاداری، قبلاً نبوده است و به تازگی رواج یافته است، پس بدعت است! وقتی من این مطلب را شنیدم، تعجّب کردم و با خود گفتم: «چطور شده است آن شخص معنای بدعت را نمی داند؟».

اگر اختصاص چند روز به یک مناسبت خاص، بدعت است پس باید مثلاً «هفته حجّ» هم بدعت باشد! چند سالی است که اوّل ماه ذی القعده در صدا و سیما، برنامه های مختلفی به مناسبت هفته حجّ اجرا می شود، مسؤلان در این هفته درباره اهمیت حجّ پیام می دهند، تا چند سال پیش، هیچ اثری از هفته حجّ وجود نداشت، آیا کسی جرأت دارد که هفته حج را بدعت اعلام کند؟ همین سخن را درباره «هفته وقف» هم می توان گفت.

مناسب است در اینجا درباره «بدعت» توضیحی بدهم، علامه مجلسی در تعریف «بدعت» چنین می گوید:

البِدْعَةُ فی الشَّرعِ ما حَدَثَ بَعْدَ الرَّسُول صلی الله علیه و آله وَلَمْ یَرِدْ فِیه نَصٌّ عَلَی الْخُصُوصِ وَلایَکُونُ داخِلاً فِی العُمُوماتِ.

بدعت در دین این است: هر امری بعد از پیامبر در دین ایجاد

ص: 34

شود و هیچ دلیل خاصی برای آن نباشد و داخل در برخی از دلیل های عام هم نباشد.

با این تعریف، دهه حج، بدعت نیست، زیرا این امر اگر چه به تازگی ایجاد شده است و دلیل خاصی هم برای آن نیست، ولی ما دلیل های کلّی برای اهمیت حجّ داریم، اصل وجوب حجّ در قرآن و سنّت ثابت است، برای همین اگر یک هفته را به این نام بنهیم بدعت نیست.

به همین دلیل، اگر شیعیان در هفته اوّل ربیع الأول برای حضرت محسن علیه السلامعزاداری کنند، این کار آنان بدعت نیست، زیرا ادّله زیادی، مستحب بودن عزاداری برای اهل بیت علیهم السلامرا ثابت می کند که در اینجا به سه حدیث آن اشاره می کنم:

* حدیث اوّل حضرت علی علیه السلام فرمود «خدا برای ما شیعیانی قرار داده است که آنان ما را یاری می کنند، در شادی ما، شاد هستند و در غم ما، اندوهگین می باشند... آنان از ما هستند».(1) * حدیث دوم امام صادق علیه السلام به یکی از شیعیانش چنین فرمود: «خدا به اشک تو نظر رحمت کند! بدان تو در شمار دلسوختگان ما به شمار می آیی، همان کسانی که در شادی ما، شاد هستند و با اندوه ما، غمگین می شوند، بدان در هنگام

ص: 35


1- . تحف العقول ص 123.

مرگ، پدران من بر بالین تو حاضر خواهند شد...».(1) * حدیث سوم امام رضا علیه السلام به یکی از یارانش به نام «ابن شَبیب» فرمود: «اگر دوست داری که در بهشت همراه ما باشی، پس در هنگام حزن و اندوه ما، اندوهگین باش و در وقت شادمانی ما شاد باش!».(2) روشن و آشکار است که هیچ کس نمی خواهد در آن ایّام، مردم را مجبور کند تا عزاداری کنند، هر کس که محبّت اهل بیت علیهم السلام را در دل دارد و مشتاق است تا در زمره شیعیان واقعی آنان باشد به هر صورتی که بتواند حزن و اندوه خود را نشان می دهد.

* * * شخص دیگری هم از عزاداری شیعیان برای حضرت محسن علیه السلام اظهار تعجّب کرده است و چنین گفته است: «چرا برای کسی که سقط شده است و اصلاً به دنیا نیامده است عزاداری می کنید؟». او خیال کرده است که چون حضرت محسن علیه السلامهنوز به دنیا نیامده، شهید شده است پس از مقام او کاسته می شود و حزن و اندوه شهادت او کمتر است.

در این راستا، پاسخ به چند سؤل نیکوست:

اگر سقط شدن حضرت محسن علیه السلام باعث شده است که از مقام او کاسته

ص: 36


1- . کامل الزیارات ص 203، جامع احادیث الشیعة ج 12 ص 554.
2- . الأمالی للصدوق ص 130، عیون أخبار الرضا علیه السلام ج 1 ص 300، الإقبال ج 3 ص 30.

شود، پس چرا خدا در روز قیامت، قبل از هر موضوع دیگری، درباره شهادت او دادخواهی می کند؟ اَوَّلُ مَنْ یُحْکَمُ فیه مُحسنُ بنُ عَلیّ علیهماالسلام فی قاتِلِهِ.

در روز قیامت، خدا قبل از هر چیز، درباره قاتل محسن علیه السلام دادخواهی می کند.(1) در طول تاریخ بشر، شهیدان زیادی، مظلومانه به شهادت رسیدند ولی چرا خدا قبل از دادخواهی خون آنان، به دادخواهی از حضرت محسن علیه السلام می پردازد؟ آیا این نشانه ای از مقام والای آن حضرت نیست؟ حضرت محسن علیه السلام یکی از پرچم های حقانیّت شیعه است، او یکی از سندهای حقانیّت حضرت فاطمه و حضرت علی علیهماالسلاماست، همانگونه که حضرت علی اصغر علیه السلام، یکی از سندهای حقانیّت امام حسین علیه السلاماست.

کسانی که به دنیا نیامدن حضرت محسن علیه السلام را نشانه مقام کم او می دانند، پس درباره حضرت علی اصغر علیه السلامچه می گویند؟ چگونه است که بزرگان علمای راستین شیعه، در هنگام گرفتاری دست توسّل به حضرت علی اصغر علیه السلاممی زنند و خدا را به حق او سوگند می دهند.

کسی که امروز سقط شدن را نشانه مقام کم حضرت محسن علیه السلاممی داند (و می گوید نباید برای او عزاداری کرد)، ممکن است فردا بگوید: «حضرت علی اصغر هم نوزادی بیش نبود، او با آن سن کم خود نمی تواند به درجه بالای کمال برسد. او فرصت چندانی نداشت! چرا در همه جهان تشیّع، برای

ص: 37


1- . کامل الزیارات ص 551، در بعضی از نسخه ها حرف «و» قبل از «فی قاتله» ذکر شده است.

او عزاداری می کنند؟».

روشن و آشکار است که این سخن باطل است، مقام اهل بیت علیهم السلام به سن و سال نیست، چرا عدّه ای چنین سخنانی را در جامعه مطرح می کنند؟ هدف آنان از این سخنان چیست؟ باید در این ماجرا به «عالم ذَرّ» توجّه کرد، حقیقت انسان که فقط در این دنیای مادی خلاصه نمی شود، خدا آدم علیه السلام را آفرید، فرزندان او را به صورت ذرّه های کوچکی آفرید و با آنان سخن گفت. آنان خدا را شناختند. آن روز، روز میثاق بزرگ بود. آری، «ذَرّ» به معنای «ذرّات ریز» می باشد، برای همین به آن مرحله از خلقت بشر، «عالم ذَرّ» می گویند.(1) خدا همه را به ایمان فراخواند، عدّه ای که زودتر از دیگران جواب دادند، در این دنیا پیامبر یا امام شدند، سپس مؤنان بودند که به توحید ایمان آوردند.

روح حضرت محسن علیه السلام آن قدر با عظمت بود که شایستگی آن را داشت اوّلین شهید راه ولایت بشود، او در عالم ذرّ به آن درجه از کمال رسید که در این دنیا، اوّلین شهید ولایت گشت.

هر جا که مصیبت حضرت فاطمه علیهاالسلام ذکر می شود، از حضرت محسن علیه السلام هم یاد می گردد، چرا که او مظلومیّت را از مادر خویش به ارث برده است، چشمی که برای مادرش بگرید، برای او هم اشک می ریزد، نام مادر با نام او عجین شده است. حضرت محسن علیه السلام هم در این دنیا و هم در آخرت، یکی از سندهای حقانیّت اهل بیت علیهم السلاماست.

ص: 38


1- . الکافی ج 2 ص 7، التوحید ص 330، علل الشرایع ج 2 ص 525.

بررسی روز هجوم

حادثه هجوم و شهادت حضرت محسن علیه السلامدر هفته اوّل ربیع الأول بوده است، مناسب است که در آن هفته مجالس عزا برگزار شود و همه ما ارادت خود را به اهل بیت علیهم السلامنشان بدهیم. روز 3 و 5 و 7 ربیع الأول به عنوان روز شهادت حضرت محسن علیه السلامذکر شده است، ولی نظر ما بر این است که شهادت آن حضرت در روز پنجم بوده است. به این مطالب توجّه کنید:

1 - در روز دوشنبه 28 ماه صفر، پیامبر از دنیا رفت، خط نفاق در همان روز در سقیفه، ابوبکر را به عنوان خلیفه معین نمود و کسانی که در سقیفه بودند با ابوبکر بیعت کردند.

2 - در روز 29 ماه صفر، مراسم بیعت عمومی با ابوبکر در «مسجد» برگزار شد.

3 - حضرت علی علیه السلامپیکر پیامبر را بعد از دو روز دفن نمودند (پیکر پیامبر، سحر روز چهارشنبه دفن شد)، زیرا در این مدّت مردم سرگرم بیعت با ابوبکر بودند و برای نماز خواندن بر پیکر پیامبر حاضر نشدند.

4 - حضرت علی علیه السلام سه شب از مردم طلب یاری نمود، سه روز دیگر مشغول جمع آوری قرآن بود (در این سه روز از خانه بیرون نیامد). جمع این روزها، شش روز می شود.(1)

ص: 39


1- . فأقسم انّه لایضع عن ظهره ردائه حتی یجمع القرآن، فجلس فی بیته ثلاثة أیام حتی جمع القرآن: فهرست ابن ندیم ص 30، اعیان الشیعة ج 1 ص 89.

لازم است ما به گذشت شش روز از بیعت عمومی با ابوبکر (که در 29 ماه صَفَر بود) توجّه کنیم، شش روز بعد از 29 ماه صفر، روز پنجم ربیع الأول است و به نظر می رسد که حضرت محسن علیه السلام در همین روز به شهادت رسیده است. فراموش نکنیم که سرتاسر هفته اوّل ربیع الأول، روزهای حزن و اندوه اهل بیت علیهم السلاماست، مهم این است که در این هفته، مجالسی بر پا بشود و در آن، اعتقادات صحیح شیعه و مظلومیّت اهل بیت علیهم السلام روایت شود.

امید است همه ما در زمره کسانی باشیم که به این سخن امام رضا علیه السلامعمل کرده باشیم: «اگر دوست داری که در بهشت همراه ما باشی، پس در هنگام حزن و اندوه ما، اندوهگین باش و در وقت شادمانی ما شاد باش!».(1) * * * هفت روز از شهادت پیامبر گذشت، روز پنجم ربیع الأول فرا رسید، دشمنان به خانه ای حمله بردند که جبرئیل بدون اجازه به آنجا وارد نمی شد، آنان آن خانه را به آتش کشیدند و داغ بزرگی بر دل دوستان خدا نهادند که فقط با ظهور حضرت مهدی علیه السلاممرهم می یابد، روزی که او ظهور کند، چه روز باشکوهی خواهد بود! او می آید تا از دشمنان انتقام بگیرد، در آن روز، آن دشمنان به امر خدا زنده می شوند تا محاکمه شوند و در آتشی بس بزرگ سوزانده شوند...(2)

ص: 40


1- . الأمالی للصدوق ص 130، عیون أخبار الرضا علیه السلام ج 1 ص 300.
2- . دلائل الإمامة ص 455.

فصل دوم: نقد دیدگاه دیگر

اشاره

ص: 41

ص: 42

شرح ماجرا

سخن گفتیم که شواهد تاریخی نشان می دهد حادثه هجوم به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلامو شهادت حضرت محسن علیه السلامدر روز پنجم ماه ربیع الأول روی داده است و شیعیان در آن روز، آن حادثه را یادآوری می کنند و برای حضرت محسن علیه السلامعزاداری می کنند.

به تازگی نویسنده ای به نام آقای محمّدهادی یوسفی غروی، دیدگاه دیگری را مطرح نموده است، او مطالب خود را در یک سخنرانی بیان کرد و بعداً به صورت مقاله ای در پاییز سال 1389 در فصل نامه «تاریخ در آیینه پژوهش» به چاپ رسید.

توجّه کنید: در این کتاب، هر کجا عبارت «آن سخنران» را ذکر می کنم، منظور ایشان می باشد.

سخنان ایشان را می توان در دو مرحله مطرح کرد:

* مرحله اوّل او احتمال می دهد که حادثه هجوم 50 یا 75 روز بعد از رحلت پیامبر روی داده است. وی می گوید: «حمله و هجوم به خانه علی و فاطمه علیهماالسلامکه در پی آن بیعت اجباری از علی علیه السلامصورت گرفت، حدود 50 روز یا 75 روز پس از

ص: 43

رحلت رسول اکرم بوده است».(1) * مرحله دوم او تأکید می کند حادثه هجوم 75 روز بعد از رحلت پیامبر بوده است. وی تصریح می کند در روز سیزدهم ماه جَمادی الأول (که شیعیان به عنوان فاطمیّه اوّل عزاداری می کنند) ماجرای هجوم روی داده است. او چنین می گوید: «روایات دالّ بر شهادت فاطمه علیهاالسلام 75 روز پس از رحلت پیامبر باید حمل بر حوادث حمله به خانه فاطمه علیها السلام شود».

از این سخن چنین برداشت می شود که عزاداری در هفته اوّل ربیع الأول و همچنین عزاداری در فاطمیّه اوّل (به عنوان شهادت حضرت فاطمه علیهاالسلام) مناسبتی ندارد (زیرا طبق این نظر، در فاطمیّه اول، حضرت فاطمه علیهاالسلامبه شهادت نرسیده است).

به هر حال، این سخنان در جامعه منتشر شد و بر اساس آن، عدّه ای به مجالس عزاداری حضرت محسن علیه السلام(که در هفته اوّل ربیع الأول برگزار می شود) اشکال گرفتند و اقامه عزا در آن زمان را ناپسند جلوه دادند.

عدّه ای هم پا را فراتر گذاشتند و فاطمیّه اوّل را زیر سؤل بردند در حالی که فاطمیّه اوّل مطلبی است شیخ کلینی در معتبرترین کتاب شیعه (که اصول

ص: 44


1- . تاریخ در آیینه پژوهش، سال هفتم شماره سوم، پاییز 1389 ص صفحه 14.

کافی نام دارد) از آن سخن گفته است.(1) لازم است اشاره کنم که آن سخنران ، یک بحث تاریخی را در یک نشست علمی مطرح کرد و برای ما روشن و آشکار است که ایشان در مقام اعتراض بر اصل مراسم عزاداری برای حضرت فاطمه علیهاالسلام و حضرت محسن علیه السلامنبود، ولی کسانی که دوست داشتند از دردها و رنج های حضرت فاطمه علیهاالسلامکمتر سخن گفته شود فرصت را غنیمت شمردند، از فضای پیش آمده بهره بردند، هدف آنان این بود تا در هفته اوّل ربیع الأول دیگر کسی از جنایات دشمنان حضرت فاطمه علیهاالسلامسخن نگوید، زیرا آنان از این که جامعه آن دشمنان را به بدی یاد کند، ناراحت بودند.

آنان چنین هدفی را دنبال می کردند و غافل بودند که آن سخنران ، خودش از ستم هایی که به حضرت فاطمه علیهاالسلام روا شد، سخن گفته است و آن حضرت را «شهیده مظلومه» می داند و از شهادت حضرت محسن علیه السلامدفاع کرده است.

* * * دیگر وقت آن است که اصل سخنان آن سخنران را مطرح کنم، او برای اثبات دیدگاه خود، سه دلیل زیر را ذکر می کند:

دلیل اول: طلب یاری حضرت فاطمه علیهاالسلام

ص: 45


1- . بقیت بعد أبیها خمسة وسبعین یوماً...: الکافی ج 1 ص 458.

دلیل دوم: خطبه فدکیّه دلیل سوم: ماجرای بُرَیده اکنون وارد بحث می شوم و در ادامه با بررسی شواهد تاریخی به بررسی و نقد این سه دلیل می پردازم.(1)

ص: 46


1- . آن نویسنده، ماجرای بریده را به عنوان دلیل اوّل خود ذکر می کند، ولی ما در این کتاب برای ساختار بهتر کتاب آن ماجرا را به عنوان دلیل سوم ذکر می کنیم.

نقد دلیل اوّل

بعد از بیعت مردم با ابوبکر، حضرت علی علیه السلام تصمیم گرفت تا حجّت را بر مردم تمام کند، برای همین شب ها همراه با حضرت فاطمه علیهاالسلامبه خانه مسلمانان می رفتند و از آنان طلب یاری می کردند.

سلمان یکی از یاران حضرت علی علیه السلام است، او طلب یاری حضرت فاطمه علیهاالسلاماز مردم را نقل کرده است، البتّه در منابع اهل سنّت هم گزارش هایی از این ماجرا وجود دارد.(1) یکی از دلیل هایی که آن سخنران برای اثبات نظر خود به آن استناد می کند، همین طلب یاری حضرت فاطمه علیهاالسلام است، او چنین می گوید:

بنا بر نقل سلمان فارسی، پس از غصب خلافت و فدک، امیرالمؤنین علیه السلام همراه حضرت فاطمه علیهاالسلام و حسن و حسین علیهماالسلام شب هنگام به درِ خانه مهاجران و انصار رفته و آنان را به همراهی برای بازپس گیری حقّ خویش فرا خواندند... پس می توان چنین نتیجه گرفت که تا زمان ملاقات های شبانه آن حضرت با مهاجران و انصار، هنوز حمله ای به خانه او صورت نگرفته بود، زیرا در صورتِ وقوع حمله، آن حضرت دیگر توان رفتن به در خانه تعداد

ص: 47


1- . الامامة و السیاسة ج 1 ص 19.

زیادِ مهاجران و انصار را نداشت.

این سخن آن سخنران را می توان در سه مطلب خلاصه کرد:

1 - غصب فدک روز دهم ربیع الأول روی داده است.

2 - بعد از غصب فدک، حضرت فاطمه علیهاالسلام برای طلب یاری به در خانه مسلمانان رفته است.

3 - حضرت فاطمه علیهاالسلام باید در آن زمان، سالم باشد، پس حادثه هجوم تا قبل از روز دهم ربیع الأول روی نداده است.

آن سخنران به سخن سلمان استناد می کند که در کتاب «سُلَیم بن قیس» آمده است، این کتاب با عنوان «اسرار آل محمّد» به زبان فارسی، ترجمه و چاپ شده است.

نقد و بررسی وی در سخن خود می گوید: «بنا بر نقل سلمان فارسی، پس از غصب خلافت و فدک، امیرالمؤنین علیه السلام همراه حضرت فاطمه علیهاالسلام...». در حالی که وقتی ما به کلام سلمان مراجعه می کنیم عبارت «غصب فدک» را نمی یابیم.

سلمان در آغاز سخن خود چنین می گوید: «من نزد حضرت علی علیه السلام آمدم در حالی که او پیامبر را غسل می داد و به او خبر دادم که چه حوادثی روی داده است و ابوبکر بر بالای منبر پیامبر نشسته است و مردم با او بیعت می کنند، حضرت علی علیه السلامبه من رو کرد و گفت: شیطان اوّلین کسی بود که با

ص: 48

ابوبکر بیعت کرد».(1) پس از آن، سلمان سخن خود را این گونه ادامه می دهد:

فَلَمَّا اَنْ کانَ اللَّیْلُ حَمَلَ عَلِیٌّ علیه السلام فاطِمَةَ علیهاالسلام ... فَلَمْ یَدَعْ اَحَداً مِنْ اَهْلِ بَدْرٍ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ لا مِنَ الْاَنْصارِ إِلَّا اَتاهُ فی مَنْزِلِهِ... ثُمَّ اَتاهُمْ عَلِیٌّ علیه السلام مِنَ اللَّیْلَةِ الْمُقْبِلَةِ فَناشَدَهُمْ... ثُمَّ اَتاهُمُ اللَّیْلَةَ الثَّالِثَةَ فَما اَتاهُ غَیْرُنا، فَلَمَّا رَاَی غَدْرَهُمْ وَ قِلَّةَ وَفَائِهِمْ لَهُ لَزِمَ بَیْتَهُ وَ اَقْبَلَ عَلَی الْقُرْآنِ یُوَلِّفُهُ وَ یَجْمَعُهُ فَلَمْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ حَتَّی جَمَعَهُ.

وقتی شب فرا رسید علی علیه السلام فاطمه علیهاالسلام را سوار بر مرکبی نمود و به درِ خانه همه انصار و مهاجرین رفت و با آنان درباره حقّ خود سخن گفت، آنان قول دادند که صبح به یاری حق بیایند امّا فقط چهار نفر به قول خود وفادار ماندند، (آن چهار نفر سلمان، مقداد، ابوذر، عمار بودند). شب دوم فرا رسید، در این شب هم علی علیه السلامبا آنان سخن گفت، اما صبح که شد، غیر از چهار نفر کسی نیامد. شب سوم فرا رسید و این ماجرا تکرار شد. وقتی علی علیه السلامبی وفایی آن مردم را دید به خانه اش رفت و شروع به جمع آوری قرآن کرد.

سخن سلمان ادامه پیدا می کند، او حوادث را شرح می دهد، وقتی حضرت علی علیه السلام قرآن را جمع آوری می کند، آن را به مسجد می برد و به مردم عرضه

ص: 49


1- . قُلْتُ لِعَلِیٍّ علیه السلام حِینَ یُغَسِّلُ رَسُولَ اللَّهِ: إِنَّ الْقَوْمَ فَعَلُوا کَذا وَ کَذا وَ إِنَّ اَبا بَکْرٍ السَّاعَةَ لَعَلَی مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ: کتاب سلیم بن قیس ج 2 ص 764، الاحتجاج ج 1 ص 80.

می کند، اما آنان آن قرآن را نمی پذیرند و حضرت علی علیه السلام به خانه می رود. پس از آن ابوبکر تصمیم می گیرد تا به زور و تهدید از حضرت علی علیه السلام بیعت بگیرد.

سپس سلمان ماجرای هجوم به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام را شرح می دهد و چنین می گوید:

دَعا عُمَرُ بِالنَّارِ فَاَضْرَمَهَا فی الْبَابِ...

عُمَر آتش را طلبید و آن آتش را بر درِ خانه نهاد...

هر کس که متن کلام سلمان را می خواند متوجّه می شود که حضرت علی و حضرت فاطمه علیهماالسلامسه شب به خانه انصار و مهاجرین رفته اند و بعد از آن، حضرت علی علیه السلام به خانه خود رفته است و به جمع آوری قرآن پرداخته است.

این نقل که سلمان گفته است: «طلب یاری های حضرت فاطمه علیهاالسلام بعد از غصب فدک بوده است»، یک گمان و نقل باطل است، هر کس که با زبان عربی آشنا باشد می تواند به این نکته برسد که این سخن، خلاف کلام سلمان است.

سلمان دقیقاً حوادث روزهای بعد از شهادت پیامبر را شرح می دهد و اصلاً سخنی از غصب فدک در میان نیست. به راستی آن سخنران عبارت «بعد غصب فدک» را از کجایِ سخن سلمان فهمیده است؟ برای توضیح بیشتر بیان سه نکته لازم به نظر می رسد:

* نکته اوّل

ص: 50

سلمان در سخن خود بعد از نقل سه شب طلب یاری حضرت فاطمه علیهاالسلام چنین می گوید: «حضرت علی علیه السلام بعد از شب سوم به جمع آوری قرآن پرداخت».

این سخن شاهد محکمی است که ماجرای «طلب یاری» در همان روزهای اوّل ماه ربیع الأول روی داده است، زیرا این مطلب مسلّم است که پیامبر به حضرت علی علیه السلام وصیّت کرد که هر چه زودتر به جمع آوری قرآن بپردازد.(1) * نکته دوم سلمان سه شب طلب یاری حضرت فاطمه علیهاالسلام را نقل می کند و سپس از «زبیر» نام می برد و چنین می گوید:

کانَ الزُّبَیْرُ اَشَدَّنا بَصِیرَةً فی نُصْرَتِهِ...

در آن میان زبیر از همه در یاری علی علیه السلام بصیرت بیشتری داشت.

این نکته هم شاهدی دیگر بر این است که طلب یاری حضرت فاطمه علیهاالسلام در همان روزهای اوّل ربیع الأول بوده است، در واقع هجوم به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلامدر دو مرحله صورت گرفته است که از آن به «هجوم مقدماتی» و «هجوم اصلی» تعبیر می شود.

ص: 51


1- . تفسیر فرات الکوفی ص 399، تفسیر العیّاشی ج 2 ص 66.

در هجوم مقدماتی، حکومت طاغوت تلاش کرد تا افرادی را که در خانه حضرت فاطمه علیهاالسلامتحصّن کرده بودند خارج کند. به این عبارت دقّت کنید:

أَتی عُمَرُ بنُ الخَطّاب مَنْزِلَ عَلیّ علیه السلام وَفیه طلحةُ والزُّبَیرُ وَرِجالٌ مِنَ المُهاجِرینَ ...

عُمَر بن خطاب به منزل علی علیه السلام آمد و در آن جا، طلحه، زبیر و گروهی از مهاجران بودند.(1) وقتی نیروهای حکومت وارد خانه شدند زبیر، شمشیرش را در دست گرفت و به سمت آنان حمله برد، در این میان، شخصی سنگ بزرگی را برداشت و به سوی زبیر پرتاب کرد، سنگ به کمر زبیر اصابت کرد، درد در تمام اندام او پیچید و شمشیر از دست او افتاد، شخص دیگری، عبای خود را بر صورت زبیر انداخت و همه دور زبیر حلقه زدند و او را دستگیر کردند و شمشیرش را بر سنگی سخت زدند و آن را شکستند.

آری، آن روز حکومت موفق شد تحصّن یاران حضرت علی علیه السلامرا بشکند و آنان را از خانه خارج کند.(2) بعد از چند روز «هجوم اصلی» واقع شد، در این هجوم حکومت دستور آتش زدن خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام را صادر کرد و مأموران هیزم زیادی آوردند، عُمَر خودش شعله آتش در دست گرفت و در آنجا آتش افروخت و حضرت فاطمه علیهاالسلام را میان در و دیوار قرار داد و...

این مطلب مورد اتفاق همه تاریخ نویسان است که هجوم مقدماتی که

ص: 52


1- . تاریخ الرسل و الملوک للطبری ج 3 ص 202.
2- . الاختصاص ص 189، بحار الأنوار ج 28 ص 229.

ماجرای زبیر هم در آن روی داده است در همان روزهای اوّل ربیع الأول بوده است.

آن سخنران در سخنان خود اشاره می کند که هجوم مقدماتی را قبول دارد و آن را در روزهای اوّل ماه ربیع الأول می داند، ولی آن سخنران به سخن سلمان (که طلب یاری حضرت فاطمه علیهاالسلام را قبل از ماجرای هجوم اوّل آورده است) توجّهی نمی کند و ترتیبی را که سلمان برای شرح آن حوادث داده است به هم می ریزد.

* نکته سوم شنیده ام که عدّه ای گفته اند: «حضرت فاطمه علیهاالسلامچهل شب از مردم طلب یاری نمود و این ثابت می کند که هجوم به خانه او، چهل شب بعد از رحلت پیامبر بوده است».(1) ولی این سخن صحیح نیست، زیرا وقتی ما به کلام سلمان مراجعه می کنیم می بینیم که او از چهل شب سخن نگفته است.

به سخن سلمان توجّه کنید:

ثُمَّ اَتاهُمُ اللَّیْلَةَ الثَّالِثَةَ فَما اَتاهُ غَیْرُنا، فَلَمَّا رَاَی غَدْرَهُمْ وَ قِلَّةَ وَفَائِهِمْ لَهُ لَزِمَ بَیْتَهُ...

سپس علی علیه السلام شب سوم برای طلب یاری از آنان اقدام کرد،

ص: 53


1- . آن سخنران نیز این مطلب را ردّ کرده و چنین گفته است: «البته در این مساله، قدری مبالغه شده است و به نظر می رسد چند شب بیشتر نبوده است».

ولی غیر ما چهار نفر، کسی به یاری او نیامد، پس وقتی علی علیه السلام بی وفایی آن مردم را دید به خانه اش رفت و به جمع آوری قرآن پرداخت.

آری، سلمان فقط سه شب طلب یاری حضرت فاطمه علیهاالسلام را گزارش داده است و این سه شب در همان روزهای اوّل ربیع الأول بوده است.(1)

ص: 54


1- . اگر کسی اصرار بورزد که طلب یاری فاطمه علیهاالسلام چهل بار بوده است، در جواب می گوییم: فاطمه علیهاالسلاماز قدرت جسمانی زیادی برخودار بودند و با آن که بیمار بودند برای دفاع از حق، همه توان خود را به کار می گرفتند.

نقد دلیل دوم

حضرت فاطمه علیهاالسلام تصمیم گرفت تا برای دفاع از حق و حقیقت سخنان مهمی را در جمع مردم در مسجد بیان کند، از سخنان او با عنوان «خطبه فدکیّه» یاد می شود.

آن سخنران چنین می گوید:

در توصیف چگونگی آمدن حضرت فاطمه علیهاالسلام به مسجد برای ایراد خطبه فدکیّه آمده است که آن حضرت با پوشش کامل در میان جمعی از زنان در حالی که چادرش بر اثر بلندی به زیر پاهایش می رفت و همچون رسول خدا راه می رفت، به مسجد آمد. با توجّه به این تعبیر که: «ما تَخْرِمُ مِشْیَتُها مِشْیَةَ رَسُولِ اللَّهِ: راه رفتنش هیچ تفاوتی با راه رفتن رسول خدا نداشت»، می توان چنین نتیجه گرفت که تا هنگام ایراد خطبه، هنوز هجمه ای به خانه فاطمه علیهاالسلام صورت نگرفته بود، زیرا در صورت حمله و مضروب شدنِ آن حضرت، نوعِ حرکت او نمی تواند معمولی باشد تا راوی آن را به راه رفتنِ رسول خدا تشبیه کند.

اکنون وقت آن است که این دلیل را بررسی کنیم تا حقیقت آشکار گردد:

ص: 55

نقد و بررسی

آن سخنران بر این باور است که هجوم به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام بعد از خطبه فدکیّه واقع شده است، در حالی که ما بر این باوریم زمان هجوم قبل از خطبه بوده است و زمانی که حضرت فاطمه علیهاالسلام برای ایراد خطبه به مسجد رفتند از آن هجمه های دشمنان، بیمار بودند. (هجوم به خانه در هفته اوّل ربیع الأول روی داد و زمان خطبه تقریباً روز هجدهم آن ماه بوده است).

کدام نظر صحیح است؟ آیا حضرت فاطمه علیهاالسلام در هنگام خطبه، سالم بودند یا این که به علّت هجمه هایی که در هجوم به ایشان شد بیمار بودند؟ برای پاسخ باید جزئیاتی که پیرامون خطبه نقل شده است، بررسی شود.

این متن را طبرسی در کتاب «الاحتجاج» آورده است:

لَمَّا بَلَغَ فاطِمَةَ علیهاالسلام إِجْماعُ اَبی بَکْرٍ عَلَی مَنْعِها فَدَکَ، لاثَتْ خِمارَها وَ اَقْبَلَتْ فی لُمَةٍ مِنْ حَفَدَتِها وَ نِساءِ قَوْمِها تَطَاُ ذُیُولَهَا، مَا تَخْرِمُ مِشْیَتُهَا مِشْیَةَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّی دَخَلَتْ عَلَی اَبی بَکْرٍ وَقَدْ حَشَدَ النَّاسَ... ثُمَّ اَنَّتْ اَنَّةً اَجْهَشَ لَها الْقَوْمُ بِالْبُکاءِ، ثُمَّ اَمْهَلَتْ طَوِیلًا حَتَّی سَکَنُوا مِنْ فَوْرَتِهِمْ، ثُمَّ قالَتْ: اَبْتَدِیُ بِحَمْدِ مَنْ هُوَ اَوْلَی بِالْحَمْدِ...(1) وقتی به فاطمه علیهاالسلامخبر رسید که ابوبکر فدک را از او گرفته

ص: 56


1- . الاحتجاج ج 1 ص 98، بحار الانوار ج 29 ص 220.

است، چادر خود بر سر نهاد و با گروهی از زنان به سوی مسجد روانه شد، او در حالی که چادرش زیر پایش می رفت و راه رفتنش مانند راه رفتن پیامبر بود به مسجد رفت و بر ابوبکر که در میان گروهی از مردم نشسته بود وارد شد... پس ناله ای جانسوز از دل برآورد که همه مردم با صدای بلند به گریه افتادند و مجلس از شدّت گریه به جنبش درآمد. فاطمه علیهاالسلاملحظاتی سکوت کرد تا همهمه مردم آرام گیرد و گریه آنان تمام شود، وقتی مجلس آرام شد سخن خودش را با نام و حمد خدا آغاز نمود...

با دقّت در این متن، چهار نکته مهم به ذهن می رسد:

* نکته اوّل در ماجرای خطبه این مطلب ذکر شده است:

اَقْبَلَتْ فی لُمَةٍ مِنْ حَفَدَتِها.

فاطمه علیهاالسلام با گروهی از زنان به سوی مسجد رفت.

با مطالعه تاریخ آشکار می شود که حضرت فاطمه علیهاالسلام بارها در زمان حیات پیامبر به مسجد آمدند، هیچ کجا ذکر نشده است که حضرت فاطمه علیهاالسلام با گروهی از زنان به مسجد یا مکان دیگری رفته باشد. چرا در این ماجرا بر خلاف عادت خود این کار را انجام دادند؟ با توجّه به دیدگاه ما (که خطبه بعد از حادثه هجوم بوده است)، پاسخ روشن

ص: 57

است: حضرت فاطمه علیهاالسلامدر اثر هجمه ها، بیمار بودند، کسی که بیمار است و می خواهد به جایی برود، عدّه ای از نزدیکانش او را همراهی می کنند و مواظب حال او هستند، آن زنان (که از خویشاوندان حضرت فاطمه علیهاالسلام بودند) وقتی باخبر شدند که آن حضرت می خواهد به مسجد برود خود را به او رساندند و او را همراهی کردند.

* نکته دوم در ماجرای خطبه چنین آمده است:

ثُمَّ اَنَّتْ اَنَّةً.

پس فاطمه علیهاالسلام ناله ای جانسوز از دل برآورد.

واژه «أنّ» در زبان فارسی به «ناله جانسوز» ترجمه می شود، ولی این واژه در زبان عربی، این گونه تفسیر شده است: «وأصل الأنین: صوت المریض وشکواه».(1) در واقع، این واژه در اصل برای ناله شخصی که مریض است، استفاده می شود. این معنای حقیقی این واژه است، اگر چه بعداً به صورت مجاز در هر ناله غیر مریض هم استفاده شده است. وقتی شک می کنیم یک واژه در معنای حقیقی استفاده شده است یا معنای مجازی، باید آن را به معنای حقیقی حمل کنیم. این یک قانون است.

ص: 58


1- . شرح نهج البلاغة ج 7 ص 264.

در ماجرای خطبه وقتی این واژه را به معنای حقیقی آن بگیرید، ثابت می شود که حضرت فاطمه علیهاالسلام در آن زمان، مریض بودند و این همان نظری است که ما در این کتاب آن را بیان کردیم.

* نکته سوم در ماجرای خطبه چنین آمده است:

اَجْهَشَ لَها الْقَوْمُ بِالْبُکاءِ...

مردم با صدای بلند گریه افتادند تا آنجا که آن مجلس از شدّت گریه به جنبش درآمد.

طبق نظر آن سخنران ، حضرت فاطمه علیهاالسلام در هنگام سخنرانی، هیچ بیماری نداشت و به او هیچ اذیّت و آزاری نرسیده بود و فدک را از او گرفته بودند، اگر این نظر را قبول کنیم چنین سؤلی به ذهن می رسد: آیا برای شأن حضرت فاطمه علیهاالسلام مناسب است که برای فدک، آن طور آه بکشد و ناله سر بدهد تا آنجا که مردم این گونه به جوش و خروش درآیند؟ آیا درست است بگوییم که حضرت فاطمه علیهاالسلام برای مال دنیا این طوری آه کشید؟ ماجرا چیز دیگری بوده است. حکومت کودتا، نفس ها را در سینه حبس کرده بود، هجوم به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام، ترس را در دل ها نهادینه کرده بود، حضرت فاطمه علیهاالسلام آه کشید، آهی که از روی درد و بیماری بود، او با این آه، اوج ظلم و ستم حکومت کودتا را به تصویر کشید و برای همین مردم این قدر منقلب شدند و صدای گریه آنها بلند شد.

ص: 59

* نکته چهارم در ماجرای خطبه، چنین آمده است:

ما تَخْرِمُ مِشْیَتُها مِشْیَةَ رَسُولِ اللَّهِ.

راه رفتن فاطمه علیهاالسلام هیچ تفاوتی با راه رفتن پیامبر نداشت.

آن سخنران درباره این عبارت چنین می گوید: «می توان چنین نتیجه گرفت که تا هنگام ایراد خطبه، هنوز هجمه ای به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلامصورت نگرفته بود، زیرا در صورت حمله و مضروب شدنِ آن حضرت، نوعِ حرکت او نمی تواند معمولی باشد تا راوی آن را به راه رفتنِ رسول خدا تشبیه کند».

اکنون سؤل این است: از کجای عبارت عربی «راه رفتن معمولی» کشف شد؟ از کجا فهمیده می شود که منظور راوی راه رفتن معمولی حضرت فاطمه علیهاالسلامبوده است؟ با بررسی احادیث اخلاق و رفتار پیامبر مشاهده می شود که دو ویژگی برای راه رفتنِ پیامبر بیان کرده اند:

* الف. پیامبر به دور از سستی و کسالت، راه می رفت.

* ب. پیامبر دستور می داد تا یارانش جلوتر از او راه بروند.(1) به راستی چرا پیامبر دوست داشت که یارانش جلوتر از او راه بروند؟ پیامبر می خواست تا همانند پادشاهان رفتار نکند، او دوست نداشت مردم

ص: 60


1- .کانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذا مَشَی مَشَی مَشْیاً یُعْرَفُ اَنَّهُ لَیْسَ بِمَشْیِ عاجِزٍ وَ لا بِکَسْلانَ؛ کانَ رَسُولُ اللَّهِ إِذا خَرَجَ مَشَی اَصْحابُهُ اَمامَهُ: مکارم الاخلاق ص 22، بحار الانوار ج 16 ص 236.

پشت سرش راه بیفتند، هر کس راه رفتن پیامبر را می دید می فهمید که او رفتار شاهانه ندارد.

در ماجرای خطبه حضرت فاطمه علیهاالسلام گفته اند که دختر پیامبر، همانند پدرش راه می رفت، در واقع منظور این است که حضرت فاطمه علیهاالسلام در آن روز مانند دخترِ پادشاهان رفتار نکرد.

آری، راه رفتن معمولی یک ارزش نیست تا کسی بخواهد آن را حکایت کند، این که یک نفر در اوج بزرگی و عظمت از رفتار پادشاهانه دوری کند، ارزش است.

از طرف دیگر، آیا پیامبر در تمام زندگی خود، معمولی راه می رفت؟ آیا پیامبر در هنگام بیماری هم به دور از سستی راه می رفت؟ مگر روزهای آخر ماه صفر پیامبر بیمار نبودند؟ حضرت علی علیه السلام و عبّاس (عموی پیامبر) زیر بغل او را می گرفتند و او را به مسجد می آوردند. آیا آنجا هم پیامبر، معمولی و به دور از سستی و کسالت راه می رفتند؟ با توجّه به این نکته می توان چنین گفت: «حضرت فاطمه علیهاالسلام در زمان سلامتی مانند پدر خود راه می رفتند و در زمان بیماری هم مانند روزهای بیماری پدر راه می رفتند».

اکنون روشن شد که آن سخنران نمی تواند از چگونگی راه رفتن حضرت فاطمه علیهاالسلامبرای دیدگاه خود استفاده کند.

* * * با دقّت در این چهار نکته ای که در پیرامون خطبه آمده است، آشکار

ص: 61

می شود که در روز خطبه، حضرت فاطمه علیهاالسلامبیمار بود و ماجرای هجوم در روز پنجم ربیع الأول و ماجرای خطبه در روز هجدهم آن ماه بوده است (خطبه حضرت فاطمه علیهاالسلام 13 روز بعد از ماجرای هجوم بوده است).

* * * آن سخنران می گوید: «غصب فدک ده روز بعد از رحلت پیامبر روی داده است».

ولی به نظر من این تاریخی است که ابوبکر تصمیم می گیرد فدک را غصب کند (بین زمانی که ابوبکر تصمیم غصب فدک می گیرد و بین زمانی که این کار اجرایی می شود، چند روز فاصله است).(1) وقتی کتاب «دلائل الامامة» را بررسی می کنیم می بینم که در خطبه فدکیّه این عبارت را ذکر کرده است:

لَمَّا بَلَغَ فاطِمَةَ إِجْماعُ أَبی بَکْرٍ عَلَی مَنْعِ فَدَکٍ، وَ انْصِرافِ وَکِیلِها عَنْها.

خبر به فاطمه علیهاالسلام رسید که ابوبکر فدک را غصب کرده است و کارگزار فاطمه علیهاالسلام را از فدک بیرون کرده است، پس فاطمه علیهاالسلام برای خواندن خطبه به سوی مسجد رفت...».(2) از این عبارت فهمیده می شود که خطبه فدکیّه در زمانی ایراد شده است که کارگزار حضرت فاطمه علیهاالسلام را از فدک بیرون کرده اند، پس در روز دهم، ابوبکر

ص: 62


1- . شرح نهج البلاغة لابن ابی الحدید، ج 16 ص 263.
2- . دلائل الامامة ص 110.

تصمیم به غصب فدک گرفت، سپس عدّه ای را به سوی فدک فرستاد.

روشن است که رفتن آنان به فدک و اجرای حکم ابوبکر، نیاز به چند روز زمان دارد.

فاصله بین مدینه تا فدک تقریباً چهار روز بوده است، رفتن مأموران ابوبکر به فدک، اخراج کارگزار حضرت فاطمه علیهاالسلامو رسیدن این خبر به مدینه، تقریباً ده روز طول کشیده است، برای همین نظر ما بر این است که ایراد خطبه فدکیّه روز هجدهم ربیع الأول بوده است.

ص: 63

ص: 64

اشاره به نظری دیگر آقای «عدنان درخشان» کتابی به نام «از رحلت رسول خدا تا شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام، روزشمار تشکیل سقیفه» منتشر کرد. بعضی ها این کتاب بیشتر به عنوان «روزشمار فاطمیّه» می شناسند.

او در آنجا این مطلب را مطرح کرد که هجوم به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام در هفته چهارم بعد از شهادت پیامبر (بعد روز 21 ربیع الأول) روی داده است.

وی برای این نظریّه خود، به یک مطلب اشاره می کنم که ما آن را بررسی در اینجا می کنیم، او در صفحه 125 کتاب خود چنین می گوید:

تاریخ اشاره می کند که حضرت زهرا علیهاالسلام استوار و به همراه بانوان بنی هاشم وارد مسجد شده اند. در هیچ مدرکی از وضع نامطلوب جسمانی آن حضرت در هنگام ایراد خطبه سخن به میان نیامده است. این نکات نشان می دهد هجوم اصلی نمی تواند تا قبل از روز دهم باشد.

اکنون چند سؤل مطرح می شود:

در کجای تاریخ آمده است که حضرت فاطمه علیهاالسلاماستوار وارد مسجد شد؟ مستند این سخن چیست؟ در تاریخ فقط این جمله آمده است: «ما تَخْرِمُ مِشْیَتُها مِشْیَةَ رَسُولِ اللَّهِ: راه

ص: 65

رفتن حضرت فاطمه علیهاالسلام همانند راه رفتن پیامبر بود».

توضیحات این مطلب بیان شد و گفتیم که منظور از آن سخن، این است که حضرت فاطمه علیهاالسلاممانند دختر پادشاهان رفتار نکرد.

آقای درخشان تصریح می کند که در هیچ مدرکی از وضع نامطلوب جسمانی حضرت فاطمه علیهاالسلام سخنی به میان نیامده است و او در هنگام خطبه، سالم بوده است، با دقّت در چهار نکته ای که پیرامون خطبه ذکر شده است، ضعف این سخن آشکار می شود.

لازم به ذکر است آقای علی لبّاف، کتابی به نام «دانشنامه شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام» منتشر کرد و در پایان آن کتاب، روزشماری از حوادث فاطمیّه آورد و روز 20 و 21 را به عنوان روز هجوم ذکر کرد. او هیچ دلیلی برای سخن خود نیاورد. روشن است که به سخنی که دلیلی ندارد، نمی توان اعتماد کرد، گرچه به نظر می رسد او به سخن آقای درخشان اعتماد کرده است که ما آن سخن را نقد و بررسی کردیم و ضعف آن را ثابت نمودیم.

ص: 66

شواهد دیگر

کسانی که می گویند تا هنگام خطبه هیچ هجمه ای به حضرت فاطمه علیهاالسلام صورت نگرفته بود، باید به سه جمله دقّت کنند، سه جمله ای که در خطبه فدکیّه آمده است و حضرت فاطمه علیهاالسلام در مسجد آن ها را بیان کرده اند. دقّت در این سه جمله، حقیقت را آشکار می سازد.

در اینجا آن سه جمله مهم را ذکر می کنم:

* جمله اول وَأُضِیعَ الْحَرِیمُ وَ أُزِیلَتِ الْحُرْمَةُ...

حریم ما شکسته شد و حرمت ها از بین رفت...

حضرت فاطمه علیهاالسلام در اینجا از شکسته شدن حرمت ها سخن می گوید، به راستی اگر تا زمان خواندن این خطبه، هنوز درِ خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام را آتش نزده بودند و او را میان در و دیوار قرار نداده بودند، پس چرا حضرت فاطمه علیهاالسلاماز شکسته شدن حریم ها سخن می گوید؟ کدام حریم شکسته شده بود؟

ص: 67

* جمله دوم أَ ما کانَ رَسُولُ اللَّهِ أَبی یَقُولُ: «الْمَرْءُ یُحْفَظُ فی وُلْدِهِ»، سَرْعانَ ما أَحْدَثْتُمْ...

مگر پدرم نمی گفت: «حرمت هر کسی با احترام به اولادش حفظ می شود؟ چه زود شما این سخن را فراموش کردید...

به راستی حضرت فاطمه علیهاالسلام در اینجا به چه چیزی اشاره می کند؟ اگر در زمان خطبه، حادثه هجوم به خانه او انجام نگرفته است، پس این سخنان، کنایه به چه چیزی است؟ معلوم است که در هنگامی که این خطبه خوانده شده است بی احترامی های فراوان به حضرت فاطمه علیهاالسلام شده است که او چنین سخن می گوید.

* جمله سوم حضرت فاطمه علیهاالسلام در پایان خطبه خود، رو به قبر پیامبر کرد و چنین گفت:

قَدْ کانَ بَعْدَکَ أَنْباءٌ وَ هَنْبَثَةٌ... تَجَهَّمَتْنا رِجالٌ وَ اسْتُخِفَّ بِنا...

ای پیامبر! بعد از تو خبرها و حوادث پر سر و صدایی رخ داد.... وقتی که تو رفتی، مردم با ما تندی و بد اخلاقی کردند.

این سخنان دردناک از چه حادثه ای حکایت می کند؟ منظور از رفتار تند و بداخلاقی مردم با خاندان پیامبر چیست؟ اگر هنوز خانه حضرت فاطمه علیهاالسلامرا آتش نزده اند، اگر او را بین در و دیوار قرار نداده اند، پس چرا حضرت فاطمه علیهاالسلامچنین سخن می گوید؟

ص: 68

ما بر این باوریم که این خطبه بعد از حادثه هجوم بوده است، سخن حضرت فاطمه علیهاالسلام اشاره به حادثه دردناک هجوم دارد. حرمت ها این گونه شکسته شد:

عُمَر شعله آتشی در دست گرفت و آمد تا آن خانه را آتش بزند، عدّه ای جلو آمدند و به او گفتند:

-- در این خانه، حضرت فاطمه، حسن و حسین هستند.

-- باشد، هر که می خواهد باشد، من این خانه را آتش می زنم.(1) هیچ کس جرأت نکرد مانع این کار عُمَر شود، او شعله آتش را به هیزم ها گذاشت، آتش شعله کشید، حضرت فاطمه علیهاالسلام آمد تا درِ خانه ببندد. عُمَر فرصت را غنیمت شمرد و با لگد به درِ خانه کوفت و آن را شکست، پس از آن همه هجوم آوردند...(2) عُمَر وارد خانه شد و به صورت حضرت فاطمه علیهاالسلام چنان سیلی زد که گوشواره از گوش او جدا شد و با صورت بر روی زمین افتاد... فرزند او، حضرت محسن علیه السلامشهید شد... فریادی در فضای مدینه پیچید: «بابا! یا رسول اللّه! ببین با دخترت چه می کنند!».(3)

ص: 69


1- . الإمامة والسیاسة ج 1 ص 19.
2- . فرأتهم فاطمة علیهاالسلام أغلقت الباب فی وجوههم: تفسیر العیّاشی ج 2 ص 67.
3- . الهدایة الکبری ص 407، تفسیر العیّاشی ج 2 ص 67، بحار الأنوار ج 30 ص 294.

ص: 70

پاسخ به چند سؤل

بر این باوریم که حادثه هجوم به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام قبل از خطبه فدکیّه واقع شده است. حضرت فاطمه علیهاالسلام با آن که بیمار بودند به مسجد آمدند و آن گونه از حقّ و حقیقت دفاع کردند.

ممکن است بعضی افراد وقتی این نظر ما را می شنوند، سه سؤل به ذهن آنان برسد، در اینجا به این سؤل ها پاسخ می دهیم:

* سؤل اوّل آیا شرایط اجتماعی برای هجوم به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام آماده بود؟ اگر هجوم در همان روزهای اوّل ماه ربیع الأول باشد، ابوبکر فرصتی نداشت تا برای آن کار، زمینه سازی کند.

* جواب با مطالعه تاریخ به این نکته پی می بریم که خط نفاق از مدّت ها قبل برای این امر، زمینه سازی کرده بود که در اینجا به بعضی از برنامه های آنان اشاره می شود:

1 . ماجرای صحیفه ملعونه (خط نفاق پیمان نامه ای را در حجة الوداع نوشتند و سوگند یاد کردند که نگذارند حضرت علی علیه السلام به حکومت برسد).

ص: 71

2 . توطئه هَرشا (نقشه قتل پیامبر سه روز بعد از روز غدیر در بین راه مدینه).

3 . ماجرای قلم و دوات که زمینه سازی مهمی برای غصب خلافت بود.

4 . تخلّف و سرپیچی از سپاه اُسامه (پیامبر فرمان داده بود تا مسلمانان همراه با اُسامه به سوی موته بروند، هدف پیامبر این بود که در زمانی که او از دنیا می رود، افرادی همچون ابوبکر و عُمَر از مدینه دور باشند، ولی این دو نفر به سخن پیامبر عمل نکردند و به مدینه بازگشتند).

5 . شهادت پیامبر به دست دو زن.

به راستی آیا هجوم به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام نیاز به زمینه اجتماعی بیشتر داشت یا توطئه نافرجام ترور پیامبر در عقبه هرشا؟ آیا می توان این نقشه شوم منافقان را به دلیل عدم وجود زمینه اجتماعی رد کرد؟ ابوبکر و عُمَر با هجوم به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام، ثبات حکومت باطل خود را زمینه سازی کردند. این هجوم، باعث ثبات حکومت شد و زمینه ای برای ماندن آنان بر قدرت بود. آنان به دنبال ایجاد سیاست ترس و وحشت بودند. وقتی مردم دیدند که آنان به دختر پیامبر، رحم نکردند و خانه او را آتش زدند، دیگر همه حساب کار خودشان را کردند.(1)

ص: 72


1- . حکومت های ستمگر همواره این چنین بوده اند، ما اخبار زیادی از جنایت های «داعش» شنیده ایم، داعش در آغاز تشکیل حکومت خود دست به کشتار زیادی زد و با ایجاد فضای وحشت توانست حکومت خود را شکل بدهد.

* سؤل دوم چگونه ممکن است حضرت فاطمه علیهاالسلام با آن شدت هجمه هایی که بر او وارد شده بود به مسجد بیایند و آن سخنرانی اثرگذار را داشته باشند؟ * جواب تاریخ گزارش داده است که زنان و مردان خاندان بنی هاشم، افرادی توانمند بوده اند، درست است که حضرت فاطمه علیهاالسلام صدمه دیده بود ولی او به این زودی از پا در نیامده بود، هجوم در هفته اوّل ربیع الأول روی داد، سخنرانی حضرت فاطمه علیهاالسلام تقریباً سیزده روز بعد از آن بوده است.

در حادثه کربلا، حضرت زینب علیهاالسلام دچار صدمات زیادی شد به طوری که یکی از دختران امام حسین علیه السلام نقل می کند که من دیدم بدن عمه ام کبود شده است. بعد از آن، حضرت زینب علیهاالسلام را با چه سختی هایی به سفر اسارت بردند، وقتی او به کوفه رسید، آن چنان سخنرانی کرد که مردم متحیّر ماندند.

ما باید به خطبه امام سجاد علیه السلام در شام توجّه کنیم، مردم فکر نمی کردند آن اسیر بتواند سخنرانی کند، زیرا بیماری و سفر اسارت از کربلا تا شام او را به سختی رنجور کرده بود، امّا وقتی او لب به سخن گشود همه را متعجب نمود.

حضرت فاطمه و حضرت زینب و امام سجاد علیهم السلام به دفاع از حق پرداختند، خدا اراده کرد تا با سخنان آنان، راه حق و حقیقت آشکار شود و برای همین در آن لحظه های تاریخ ساز به آنان قدرتی بالاتر از فهم و درک ما داده بود.

ص: 73

* سؤل سوم اگر هجوم به خانه قبل از خطبه بوده است پس چرا حضرت فاطمه علیهاالسلام در خطبه خود به آن هجمه ها اشاره نکرده است.

* جواب هدف حضرت فاطمه علیهاالسلام دفاع از حق و حقیقت بود، او نیامده بود تا از دردِ جسم خود سخن بگوید، زینب علیهاالسلام در خطبه کوفه از تازیانه های دشمن چیزی نگفت، بلکه روشنگری کرد تا حق آشکار شود. همان طور که امام سجّاد علیه السلامدر خطبه خود از سختی ها و رنج هایی که در مدّت اسارت کشیده بود، مطلبی نگفت.

روزی از روزها، اُمُّ سَلَمه (یکی از همسران پیامبر) به عیادت حضرت فاطمه علیهاالسلام آمد و حال او را جویا شد و به او گفت: «ای دختر پیامبر! چگونه شب را به صبح رسانده ای؟»، حضرت فاطمه علیهاالسلامدر جواب او چنین گفت:

اَصْبَحْتُ بَیْنَ کَمَدٍ وَ کَرَبٍ: فَقْدِ النَّبِیُّ وَ ظُلمِ الْوَصِیُّ...

صبح کردم در میان حزن شدید و اندوه فراوان برای از دست دادن پیامبر و ستم به وصیّ او...(1) حضرت فاطمه علیهاالسلام در اینجا که اُمُّ سَلَمه حال او را می پرسد از دردهای جسمی خود سخنی نمی گوید، او از درد روح خود سخن می گوید، از داغ

ص: 74


1- . مناقب لابن شهرآشوب ج 2 ص 205.

دوری پیامبر، از مردمی که به حجّت خدا ظلم کرده اند.

به راستی مجاهدت ها و تلاش های حضرت فاطمه علیهاالسلامبرای چه بود؟ او برای چه این همه سختی و مصیبت دید؟ او به میدان آمد تا امام زمانش، غریب و مظلوم نباشد و حجّت خدا، بی یار و یاور نماند.

ص: 75

ص: 76

نقد دلیل سوم

آن سخنران «ماجرای بُرَیده» را به عنوان دلیل ذکر می کند. من در اینجا خلاصه سخن او را در هشت مطلب بیان می کنم:

1 . از اوّلین اقدامات ابوبکر بعد از خلافت، گسیل داشتن سپاه اُسامه به «موته» بود.

2 . بُرَیدِه در سپاه اُسامه شرکت کرد و به موته رفت، او پرچمدار سپاه اُسامه بوده است.

3 . بر اساس نقلی از «طَبَری»، رفت و بازگشت سپاه اُسامه تقریباً 75 روز طول کشیده است (البتّه در نقل دیگری 40 روز ذکر شده است).

4 . وقتی بُرَیده از موته بازگشت و نزد قبیله خود رفت، با خلافت ابوبکر مخالفت کرد و با او بیعت نکرد.

5 . بُرَیده در قبیله خود دست به شورش زد و پرچم سپاه اُسامه را به میان قبیله خود برد و آن پرچم را برافراشت و چنین شعار داد: «تا زمانی که علی علیه السلام بیعت نکند، من بیعت نمی کنم». معلوم می شود تا آن زمان، حضرت علی علیه السلام بیعت نکرده بود.(1)

ص: 77


1- . لااُبایِعْ حتّیْ یُبایِع علیُ بن ابی طالب.

6 . بعد از این کار بُرَیده، گروهی از قبیله او به مدینه آمدند و بر ضدّ ابوبکر شعار دادند، حکومت ابوبکر حسّاس شد و تصمیم گرفت تا آن ماجرا را تمام کند و از حضرت علی علیه السلامبیعت بگیرد، برای همین با شدّت وارد عمل شد و آن حوادث (آتش زدن خانه و شهادت حضرت محسن علیه السلام) پیش آمد.

7 . روشن شد که ماجرای هجوم به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلامبعد از بازگشت بُرَیده از موته بوده است. از طرف دیگر، بازگشت بُرَیده 75 روز بعد از رحلت پیامبر بوده است.

8 . نتیجه این می شود که ماجرای هجوم 75 روز بعد از رحلت پیامبر واقع شده است.

آنچه ذکر شد خلاصه ای از سخنان آن سخنران بود. او در ادامه سخن خود چنین می گوید: «روایات دالّ بر شهادت فاطمه علیهاالسلام 75 روز پس از رحلت پیامبرباید حمل بر حوادث حمله به خانه فاطمه علیها السلام شود».

در واقع آن سخنران بر این باور است که در روز سیزدهم ماه جَمادی الأول (که شیعیان به عنوان فاطمیّه اوّل عزاداری می کنند) ماجرای هجوم روی داده است.

نقد و بررسی

اشاره

قبل از هر چیز توضیح مختصری درباره «بُرَیده» می دهم:

بُرَیده یکی از یاران باوفای پیامبر بود، بعد از شهادت پیامبر، مردم حضرت

ص: 78

علی علیه السلام را تنها گذاشتند، ولی بُرَیده از حقّ و حقیقت دفاع کرد و امام زمان خویش را یاری نمود.(1) اگر ما بخواهیم شیعیان واقعی اهل بیت علیهم السلام را بشماریم بعد از سلمان، مقداد، ابوذر و عمّار به نام بُرَیده می رسیم. او در سال 63 هجری از دنیا رفت. روحش شاد باد که به تاریخ درس آزادگی و شرافت را داد! اکنون که با بُرَیده آشنا شدیم، نقد سخن آن سخنران را آغاز می کنم:

دقّت کنید: آن سخنران در دلیل سوم خود، سخنان خود را بر یک ستون بنا کرده است. او می گوید: «وقتی بُرَیده از سپاه اُسامه به قبیله خود بازگشت با خلافت ابوبکر مخالفت کرد».

به نظر من، این جمله، ستون اصلی سخن اوست. من همه تلاش خود را به کار می برم تا ضعف این سخن او را آشکار سازم. اگر کسی ستون یک ساختمان را خراب کند، همه آن ساختمان فرو می ریزد.

برای نقد این جمله او، چهار نکته را ذکر می کنم:

نکته اول

به کدام دلیل ثابت می شود که مخالفت بُرَیده، بعد از بازگشت از سپاه اُسامه بوده است؟ مخالفت بُرَیده با ابوبکر، فقط در سخن «ابن هلال ثَقَفی» ذکر شده است. او از دانشمندان بزرگ شیعه در قرن سوّم بود که در اصل، کوفی بود و سپس به اصفهان مهاجرت کرد. او کتاب «الغارات» را نوشته است. کتاب دیگر او،

ص: 79


1- . اسم کامل او چنین است: «بُرَیده بن حُصَیب الأسلمی».

«المعرفة» نام دارد و در آن، حوادث سقیفه و تاریخ خلفا ذکر شده است.

ابوهلال ثَقَفی ماجرای مخالفت بُرَیده را در کتاب «المعرفة» آورده است، متأسفانه این کتاب به دست ما نرسیده است، قسمت هایی از آن از طریق کتاب «الشافی فی الامامة» نوشته «سیّدمرتضی» به دست ما رسیده است.

اصل سخن «ابوهلال ثَقَفی» چنین است:

جاءَ بُرَیْدةُ حتّی رَکَزَ رایَتَهُ فی وَسَطِ اَسْلَم، ثُمَّ قالَ: «لا اُبایَعُ حتّی یُبایِعَ علیُّ بن أبی طالب علیه السلام»، فَقالَ علیّ علیه السلام: یا بُرَیدَةُ اُدخُلْ فیما دَخَلَ فیهِ النّاسُ ، فَاِنَّ اِجتِماعَهُمْ اَحَبُّ اِلیَّ مِنْ اِختِلافِهِم الْیَومَ.(1) بُرَیده آمد و پرچم خود را در وسط قبیله «اسلم» به زمین زد و گفت: من بیعت نمی کنم تا زمانی که علی علیه السلامبیعت کند. علی علیه السلام به او گفت: ای بُرَیده! از تو می خواهم مخالفت نکنی زیرا امروز اختلاف بین مسلمانان را دوست ندارم.

با بررسی اصل سخن ابوهلال ثَقَفی متوجّه می شویم که در متن اصلی، هیچ اشاره ای به «بازگشت بُرَیده از سپاه اُسامه» نشده است، به عبارت دیگر در این متن فقط و فقط از «بازگشت بُرَیده» سخن به میان آمده است، و اصلاً گفته نشده است که او از کجا بازگشته است! شاید گفته شود که این برداشت از کلمه «جاء» است و معنای آن «بازگشت بُرَیده از سفر سپاه اُسامه» است، ولی این یک احتمال است و نیاز به دلیل دارد.

ص: 80


1- . کتاب الشافی فی الامامة ج 3 ص 243.

دقّت کنید: من در اینجا ماجرای دیگری که ابوهلال ثَقَفی نقل کرده است بیان می کنم:

عَنْ الصّادِقِ علیه السلام: اِنَّ بُرَیدَةَ قَدِمَ مِن الشّامِ فَرَأی قَدْ بُویِعَ لأبیبَکْرٍ، فَقالَ (بُرَیدَةُ) لَهُ (لأبیبَکْرٍ): اَنَسیتَ تَسلیمَنا علی علیٍّ علیه السلام بِإِمرَةِ المُؤنینَ...قالَ (ابوبَکْرٍ): إنَّکَ غِبْتَ وَشَهِدْنا وَاِنَّ اللّه َ یُحْدِثُ الاَمْرَ بَعْدَ الاَمِرِ...(1) امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی بُرَیده از «شام» بازگشت دید که با ابوبکر بیعت شده است، پس بُرَیده به ابوبکر گفت: آیا فراموش کردی که در زمان پیامبر ما به علی علیه السلام به عنوان «امیرمؤنان» سلام می کردیم... ابوبکر در پاسخ گفت: تو در مسافرت بودی و ما در مدینه بودیم و حوادثی پیش آمد...

از این متن استفاده می شود که وقتی بُرَیده از سفر شام می آید با ابوبکر مخالفت می کند و به او آن سخنان را می گوید.

اکنون این دو متنی را که ابوهلال ثَقَفی نقل کرده است کنار هم می گذاریم:

* اوّل: جاءَ بُرَیدة ...: بُرَیده آمد و پرچمش را در قبیله اَسلم به اهتزاز در آورد.

* دوم: اِنّ بُرَیدةَ قَدِمَ مِنَ الشام: وقتی بُرَیده از شام آمد...

متن اوّل می گوید «بُرَیده آمد»، وقتی سؤل می کنیم که او از کجا آمد؟ سفر او به کجا بود؟ متن دوم به این سؤل ما پاسخ می دهد. متن دوم به روشنی

ص: 81


1- . الصراط المستقیم لعلی بن یونس العاملی ج 2 ص 53، أعیان الشیعة ج 3 ص 540.

می گوید که بُرَیده از سفر شام آمد.

آری، با کنار هم گذاشتن متن اوّل و دوم متوجه می شویم که بُرَیده وقتی از شام آمد با خلافت ابوبکر مخالفت کرد. پس دیگر نمی توان گفت که بُرَیده وقتی از سفر اُسامه به مدینه بازگشت با ابوبکر مخالفت کرد. با توجّه به متن دومی که نقل شد، سخن آن سخنران باطل است.

نکته دوم

مخالفت های بُرَیده با ابوبکر، بسیار شدید بوده است، او با گروهی از شیعیان در مسجد پیامبر حضور پیدا می کند. به این متن دقّت کنید:

قامَ بُرَیْدَةُ الْاَسْلَمِیُّ فَقالَ: یا اَبا بَکْرٍ نَسِیتَ اَمْ تَناسَیْتَ اَمْ خادَعَتْکَ نَفْسُکَ... فاتَّقِ اللَّهَ رَبَّکَ وَ اَدْرِکْ نَفْسَکَ قَبْلَ اَنْ لاتُدْرِکَها وَ اَنْقِذْها مِنْ هَلَکَتِها وَ دَعْ هَذا الْاَمْرَ وَ وَکِّلْهُ إِلَی مَنْ هُوَ اَحَقُّ...(1) بُرَیده از جا برخاست و گفت: ای ابوبکر! آیا فراموش کرده ای یا خودت را به فراموشی زده ای یا این که خودت را فریب داده ای؟... از خدا بترس و خودت را از هلاکت نجات بده و این مقام را رها کن و امر خلافت را به کسی واگذار کن که شایستگی آن را دارد.

این نهایت شجاعت بُرَیده را می رساند که در حضور مردم، این گونه با ابوبکر که خود را خلیفه می داند، سخن می گوید، اگر بُرَیده مخالفتی با ابوبکر

ص: 82


1- . الخصال ج 2 ص 464.

داشت باید در همان روزهای اوّل اعلام می کرد، (نه این که صبر کند و بعد از 75 روز که حکومت ابوبکر پابرجا شد دست به مخالفت بزند).

با در نظر گرفتن مسائل سیاسی به این نتیجه می رسیم که مخالفت بُرَیده با ابوبکر بعد از سفر سپاه اُسامه نبوده است، زیرا بیعت با خلیفه یک امر تشریفاتی نبوده است، وقتی کسی با خلیفه بیعت می کند، یعنی تسلیم امر اوست و از او اطاعت می کند، وقتی کسی از بیعت خودداری می کند، معنای آن این است که از خلیفه اطاعت نمی کند.

به راستی اگر بُرَیده با ابوبکر بیعت نکرده است چگونه ممکن است ابوبکر او را به عنوان پرچمدار سپاه اُسامه به موته بفرستد؟ به این متن که ابن جَوزی نقل کرده است توجّه کنید:

فَلَمّا بُویِعَ لأبی بَکْرٍ، اَمَرَ (أبوبَکْرٍ) بُرَیَدةَ بِالّلِواءِ إِلی اُسامَة لَِیمضی لَوَجهِهِ...(1) وقتی با ابوبکر بیعت شد، ابوبکر به بُرَیده امر کرد که پرچمدار سپاه اُسامه باشد و سپاهیان را جمع کند...

پرچمدار یک سپاه همانند جانشین فرماندهی سپاه بود، آیا حکومتی که از مردم کوچه و بازار به زور بیعت گرفت، اجازه می دهد که جانشین فرماندهی سپاهش، کسی باشد که بیعت نکرده است؟ روشن است که ابوبکر آن قدر ساده نبود که چنین خطایی را انجام دهد.

ابوبکر وقتی یقین کرد بُرَیده تسلیم فرمان اوست این مأموریّت را به او داد.

ص: 83


1- . المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک ج 4 ص 17.

نکته سوم

باور آن سخنران این است که «پرچم بُرَیده» به معنای «پرچم سپاه اُسامه» است، در حالی که در کلام ابوهلال ثَقَفی چنین آمده است:

جاءَ بُرَیدَةُ حتّی رَکَزَ رایَتَهُ فی وَسَطِ اَسْلَم.

بُرَیده آمد و پرچم خود را در وسط قبیله اَسلم به اهتزار درآورد.

با مطالعه شرح حال و زندگی نامه بُرَیده می بینیم که از او به عنوان «صاحِبُ لِواءِ اَسلَم: صاحب پرچم قبیله اسلم» یاد شده است.(1) این نکته نشان می دهد بُرَیده، صاحب پرچم قبیله خودش نیز بوده است، این پرچم غیر از پرچم سپاه اُسامه است. به ذهن می رسد که وقتی او با گروهی از قبیله خود دست به شورش می زند، پرچم قبیله خودش را به اهتزاز در آورد، (نه پرچم سپاه اُسامه را).

لازم به ذکر است که قبیله اَسلم از چند طایفه تشکیل شده بود، بیشتر آن ها از خلافت ابوبکر دفاع می کردند، اما طایفه ای (که بُرَیده، بزرگ آنان بود) به حضرت علی علیه السلام علاقمند بودند و تصمیم داشتند تا آن حضرت را یاری کنند، این طایفه را بیشتر به نام «بنی سَهم» می شناختند.

وقتی بُرَیده شورش می کند، همین طایفه بنی سَهم (که خویشاوندان او

ص: 84


1- . اعیان الشیعة ج 3 ص 560.

بودند) با او همصدا می شوند، او برای این که حمایت آنان را جذب کند، باید پرچم قبیله خودش را به اهتزاز درآورد، چگونه ممکن است قصد بُرَیده مخالفت با ابوبکر باشد، ولی پرچمی را که نشانه ای از قدرت ابوبکر است در قبیله خود به اهتزاز درآورد؟

نکته چهارم

در اینجا سؤلی به ذهن می رسد: به راستی سپاه اُسامه چه زمانی از مدینه حرکت کرد؟ آن سخنران چنین می گوید: «متأسفانه تاریخ دقیق حرکت سپاه اُسامه از مدینه مشخص نشده است، ولی گفته شده است که در همان روزهای اوّل بعد از تمام شدن بیعت، اوّلین کاری که ابوبکر پیگیری کرد، آماده سازی سپاه اسامه بود».

وقتی من این سخن را خواندم، بسیار تعجّب کردم، نمی توانستم باور کنم که آن سخنران این سخن را گفته باشد!! آخر چگونه ممکن است او در این بحث تاریخی، نظر داده است در حالی که کتاب ابن جَوزی و تاریخ طَبَری را با دقّت بررسی نکرده است؟ آن سخنران می گوید: «متأسفانه تاریخ دقیق حرکت سپاه اُسامه از مدینه مشخّص نشده است»، پس این سخن ابن جَوزی چیست؟ ابن جَوزی در کتاب خود چنین می گوید:

فَلَمّا کانَ هَلالُ رَبیعِ الآخرِ، سَنَةَ إحْدی عَشَرةَ، خَرَجَ اُسامَةُ.

وقتی اوّل ماه ربیع الثانی سال 11 فرا رسید، سپاه اُسامه حرکت

ص: 85

خود را آغاز کرد.(1) وقتی کتاب «تاریخ طَبَری» را بررسی می کنیم می بینم که در آن کتاب، تاریخ خروج سپاه اُسامه در روز آخر ماه ربیع الأول ذکر شده است.

«ابن کَثیر» نیز همین نظر را دارد.(2) کسی که اطلاعات تاریخی دارد می داند که سپاه اُسامه روز اوّل ماه ربیع الثانی از مدینه خارج شده است. (یعنی 32 روز بعد از شهادت پیامبر، آن سپاه به سمت موته رفته است).

به این نکته توجّه کنید: پیامبر تأکید داشت که سپاه اُسامه هر چه زودتر به سمت موته حرکت کند. وقتی پیامبر از دنیا رفت، سپاه اُسامه به مدینه بازگشت و حرکت آن سپاه به تأخیر افتاد. ابوبکر به حکومت رسید و به مدّت یک ماه به دنبال ثابت کردن حکومت خود در مدینه بود. بعد از آن بود که ابوبکر دستور حرکت سپاه اُسامه را داد.

اکنون سخن آن سخنران را نقل می کنم، او می گوید: «سفر بُرَیده 75 روز طول کشیده است و بعد از آن که بُرَیده از سفر آمد، ماجرای هجوم به خانه فاطمه علیهاالسلامروی داده است».

وقت آن است که سخن آن سخنران را با سخن ابن جَوزی کنار هم بگذاریم و ببینیم چه نتیجه ای به دست می آید:

1 - تاریخ حرکت سپاه اُسامه به سمت موته 32 روز بعد از شهادت پیامبر

ص: 86


1- . المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک ج 4 ص 17.
2- . تاریخ الرسل و الملوک ج 3 ص 204، البدایة و النهایة ج 6 ص 305.

بود.

2 - سفر سپاه اُسامه 75 روز طول کشید.

3 - وقتی سپاه اُسامه از موته برمی گردد 107 روز از شهادت پیامبر گذشته بود.

4 - ماجرای هجوم به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام بعد از آمدن سپاه اُسامه از موته بود.

5 - نتیجه این می شود که 107 روز بعد از شهادت پیامبر، ماجرای هجوم به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام روی داده است! 6 - مشهور این است که شهادت حضرت فاطمه علیهاالسلام 75 روز یا 95 روز بعد از شهادت پیامبر واقع شده است.

7 - بُرَیده 107 روز بعد از شهادت پیامبر به مدینه رسید، در آن زمان دیگر حضرت فاطمه علیهاالسلام از دنیا رفته بود.

وقتی قدری فکر می کنیم متوجّه می شویم که این مطلب درست نیست و شواهد تاریخی آن را تأیید نمی کند.

آری، این مشکل که در سخن آن سخنران وجود دارد، او می گوید که ماجرای هجوم بعد از آمدن بُرَیده بوده است، در حالی که طبق سخن او، بُرَیده زمانی از موته به مدینه می رسد که حضرت فاطمه علیهاالسلام از دنیا رفته است! اگر در آن زمان حضرت فاطمه علیهاالسلام از دنیا رفته بود دیگر برای چه ابوبکر به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام هجوم برده است و آنجا را به آتش کشیده است؟ این امری قطعی است که ابوبکر زمانی به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلامهجوم برد که

ص: 87

آن حضرت زنده بود و از حقّ و حقیقت دفاع می کرد.

با دقّت در این مطالب، باطل بودن سخن آن سخنران روشن و آشکار می شود.

چه بسا عدّه ای بخواهند از شکّ در بحث زمان شهادت حضرت محسن علیه السلام به شکّ در زمان شهادت حضرت فاطمه علیهاالسلام برسند و در جامعه شبهه ایجاد کنند و با استفاده از فرصت پیش آمده بخواهند اساس فاطمیّه را متزلزل کنند. تزلزل در ایّام فاطمیّه، آرزوی دشمنان اهل بیت علیهم السلاممی باشد، ما باید بیش از گذشته هشیار باشیم و این موضوع را با دقّت پیگیری کنیم.

ص: 88

تحلیل صحیح

مناسب می بینم در اینجا ماجرای بُرَیده را به صورت دقیق بررسی کنم تا ابهامی در آن باقی نماند. من بررسی خود را در دوازده نکته بیان می کنم:

1 . پیامبر در روزهای آخر زندگی خود، از اُسامه خواست تا سپاه اسلام را آماده حرکت به سوی موته کند.

2 . اُسامه به منطقه جُرف (که شش کیلومتر از مدینه فاصله داشت) رفت و در آنجا اردو زد و بُرَیده را هم به عنوان پرچم دار سپاه خود برگزید.

3 . پیامبر تأکید داشت تا هر چه زودتر سپاه به سوی موته حرکت کند، ولی خط نفاق در این امر کارشکنی کرد و مانع حرکت آن سپاه شد، وقتی خبر رسید که حال پیامبر وخیم تر شده است، عُمر و ابوبکر اردوگاه را ترک کردند، بعد از آن گروه دیگری به سوی مدینه بازگشتند.

4 . چند روز گذشت، خبر شهادت پیامبر به اردوگاه سپاه رسید، همه کسانی که آنجا بودند به مدینه بازگشتند، بُرَیده هم همراه آنان به مدینه بازگشت.

5 . ماجرای سقیفه روی داد و مردم در حقّ حضرت علی علیه السلامظلم کردند و مظلومیّت اهل بیت علیهم السلام را رقم زدند.

6 . بُرَیده در روز سقیفه و روز هجوم به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام در مدینه بود، او تا آنجا که توان داشت همانند سلمان و مقداد و ابوذر از حق دفاع کرد،

ص: 89

ولی تعداد آنان کم بود و دشمن نیروی بسیار زیادی را جمع کرده بود. به هر حال، بُرَیده با ابوبکر بیعت نمی کند.

7 . بعد از ماجرای هجوم به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام، بُرَیده به شام سفر کرد. ظاهراً او به این سفر رفت تا مبادا حکومت او را مجبور به بیعت کند. او به دنبال فرصت بود و می خواست زمان به دست بیاورد تا در فرصت مناسب با ابوبکر مخالفت کند.

8 . مدّتی گذشت، بُرَیده به مدینه بازگشت، او هنوز با ابوبکر بیعت نکرده بود، ابوبکر بُرَیده را به خوبی می شناخت و به نقش او در قبیله اش آگاه بود، برای همین ابوبکر از بُرَیده خواست تا هر چه زودتر بیعت کند.

9 . بُرَیده با ابوبکر مخالفت کرد و پرچم قبیله خودش را به نشانه اعتراض به اهتزاز در آورد و فریاد زد: «تا زمانی که حضرت علی علیه السلام بیعت نکند، من بیعت نمی کنم». عدّه ای از اقوام و خویشان او به طرفداری از او برخواستند و غوغایی برپا شد.

10 . حضرت علی علیه السلام که دلش بیش از همه کس برای اسلام می سوخت، می دانست که اختلاف و درگیری (در آن شرایطی که دشمنان خارجی به انتظار نشسته بودند) خطر بزرگی برای اسلام است و چه بسا اصل اسلام نابود می شد و هیچ نشانی از اسلام و قرآن باقی نمی ماند، برای همین حضرت علی علیه السلام از بُرَیده خواست تا از آن شورش دست بردارد (و دیگر با شمشیر قیام نکند).

11 . ماه ربیع الثانی فرا رسید، ابوبکر فرمان داد تا سپاه اُسامه به سوی موته

ص: 90

حرکت کند، تأکید می کنم حرکت سپاه اسامه 32 روز بعد از شهادت پیامبر بوده است. دقت کنید: همه مطالبی که ذکر شد در این مدت 32 روز روی داده است (ماجرای هجوم، سفر بُرَیده به شام، بازگشت او، مخالفت او با ابوبکر و...) 12 . اُسامه فرماندهی سپاه اسلام را به عهده گرفت و بُرَیده هم به عنوان پرچمدار این سپاه به این سفر رفت. این سفر تقریباً دو ماه طول کشید و آن سپاه به مدینه بازگشت.

تأکید می کنم مهمترین دلیل آن سخنران همین ماجرای بُرَیده است که با توجّه به این دوازده نکته، باطل بودن سخن او آشکار می شود.

ص: 91

ص: 92

ماجرای اجبار به بیعت

آن سخنران چنین می گوید: «حکومت ابوبکر توانست با زور و به اجبار از حضرت علی علیه السلامبیعت بگیرد»، مناسب می بینم در اینجا به بررسی این سخن بپردازم.

اهل سنّت می گویند که حضرت علی علیه السلام (بعد از ماجرای هجوم) با ابوبکر بیعت کرد، برای مثال جوهری (که یکی از نویسندگان و علمای اهل سنّت است) در کتاب «سقیفه و فدک» چنین می نویسد:

فَجاءَ عُمَرُ فی عِصابَةٍ فَصاحَتْ فاطِمَةُ وَناشَدَتْهُم اللّه َ، فَاَخَذُوا سَیْفَیْ عَلیٍّ و الزُبَیرِ فَضَربُوا بِهِما الجِدارَ حتّی کَسَرُوهُما ثُمَّ اَخْرَجَهُما عُمَرُ یَسُوقُهُما حتّی بایَعا.

عُمَر با گروهی به سوی خانه فاطمه آمد، پس فاطمه فریاد برآورد و آنان را به خدا قسم داد، آنان شمشیر علی و زبیر را گرفتند و آن شمشیرها را به دیوار زدند تا آن شمشیرها شکست، سپس علی و زبیر را از خانه فاطمه بیرون بردند و آن دو را به مسجد کشاندند تا این که بیعت کردند.(1) این متن، گویای این است که سرانجام حضرت علی علیه السلام با ابوبکر بیعت

ص: 93


1- . السقیفه وفدک للجوهری ص 44.

کرده است هر چند این بیعت از روی اجبار بوده است، ولی مسعودی در کتاب اثبات الوصیة ماجرا را به گونه ای دیگر نقل می کند:

فَهَجَمُوا عَلَیْهِ وَ اَحْرَقُوا بابَهُ... اَخَذُوهُ بِالْبَیْعَةِ فامْتَنَعَ وَ قالَ لا اَفْعَلُ فَقالُوا نَقْتُلُکَ... وَ بَسَطُوا یَدَهُ فَقَبَضَها وَ عَسُرَ عَلَیْهِمْ فَتْحُها فَمَسَحُوا عَلَیْهِ وَ هِیَ مَضْمُومَةٌ.

پس به خانه علی علیه السلام هجوم بردند و درِ خانه او را آتش زدند... سپس او را برای بیعت بردند، او از بیعت خودداری کرد و گفت: من بیعت نمی کنم، به او گفتند: اگر بیعت نکنی تو را به قتل می رسانیم.... پس خواستند دست علی را باز کنند، او دست خود را مشت کرد، آنان هر کاری کردند نتوانستند مشت او را باز کنند، پس دست ابوبکر را بر روی دست علی کشیدند در حالی که انگشتان دست علی بسته بود.(1) این متن نشان می دهد که حضرت علی علیه السلام اصلاً با ابوبکر بیعت نکرد، بلکه مأموران دست ابوبکر را بر روی دست بسته حضرت علی علیه السلام کشیدند و به این قانع شدند و سپس در همه جا تبلیغ کردند که حضرت علی علیه السلام نیز با ابوبکر بیعت کرد.

پیامبر به حضرت علی علیه السلام همه این ماجراها را خبر داده بود و از او خواسته بود صبر پیشه کند تا اسلام و دین خدا باقی بماند، برای همین بود که حضرت علی علیه السلام بعد از ماجرای هجوم، «آتش بس» اعلام نمود، حضرت

ص: 94


1- . بحار الانوار ج 28 ص 309، نقلاً عن اثبات الوصیة للمسعودی.

علی علیه السلام با دستگاه خلافت، صلح نکرد، بلکه او به خاطر رعایت مصلحت اسلام با آنان جنگ مسلحانه نکرد. به این سخن حضرت علی علیه السلامتوجّه کنید:

بایَعَ النَّاسُ اَبا بَکْرٍ وَ اَنا وَ اللَّهِ اَوْلَی بِالْاَمْرِ مِنْهُ وَ اَحَقُّ بِهِ مِنْهُ فَسَمِعْتُ وَ اَطَعْتُ مَخافَةَ اَنْ یَرْجِعَ الْقَوْمُ کُفَّاراً وَ یَضْرِبَ بَعْضُهُمْ رِقابَ بَعْضٍ بِالسَّیْفِ...:

مردم با ابوبکر بیعت کردند در حالی که من از او به این امر شایسته تر بودم، من هم (امر پیامبر را) اطاعت کردم و مخالفت نکردم به خاطر این که نگران بودم همه مردم کافر بشوند و گروهی با شمشیر به جان گروه دیگر بیفتد.(1) به راستی چرا حضرت علی علیه السلام با آن حکومت مبارزه نکرد؟ زمانی به جواب این سؤل می رسیم که به این ماجرا دقّت کنیم: بین یک مادر و یک دایه بر سر بچه ای دعوا شد، قرار شد بچه را از وسط نصف کنند، نصف را به مادر بدهند و نصف را به دایه. دایه سکوت کرد و چیزی نگفت، گویا با سکوت خود رضایت خود را اعلام کرد، امّا مادر تا این سخن را شنید فریاد برآورد: «من از حق خود گذشتم، بچه ام را به دایه بدهید».

آن مادر چرا این کار را کرد؟ چون او بچه اش را دوست داشت، چون مادر بود، آن بچه را از جان و دل دوست داشت، امّا دایه، یک غریبه بود، او چنین حسّی به آن بچه نداشت.

ص: 95


1- . الاحتجاج ج 1 ص 132.

آن زمان که سپاه کشور روم منتظر بود تا هر چه زودتر به مدینه حمله کند و اساس اسلام را از بین ببرد و خطر اختلاف داخلی، جامعه را تهدید می کرد، حضرت علی علیه السلامدست به شمشیر نبرد، او صبر کرد و بر ضدّ آن حکومت دست به قیام مسلحانه نزد. در واقع حضرت علی علیه السلام به خاطر حفظ اسلام با آن حکومت صلح نکرد بلکه آتش بس اعلام نمود.

* * * با توجّه به مطالبی که این فصل بیان کردم حقیقت روشن شد و برای شما آشکار شد که سخن آن سخنران با شواهد تاریخی سازگار نیست.

کتاب در اینجا به پایان می رسد. از خدا می خواهم تا این تلاش ناچیز را از من قبول کند و در روز قیامت، شفاعت حضرت فاطمه علیهاالسلام را نصیب من و همه کسانی که این کتاب را می خوانند بگرداند.

آمین.

* * * ارتباط با نویسنده و ارسال نظر: پیامک به شماره 9 6 5 4 3000 همراه نویسنده 33 94 261 0913 سایت نویسنده: www.Nabnak.ir

ص: 96

روز شمار فاطمیّه

در اینجا خلاصه ای از روزشمار فاطمیّه می شود، کسانی که می خواهند اطلاعات بیشتری در این زمینه پیدا کنند به کتاب «حوادث فاطمیّه» نوشته استاد مهدی خدامیان مراجعه نمایند.

1 - شهادت پیامبر و تشکیل سقیفه و غصب حقّ حضرت علی علیه السلام: 28 صَفَر

2 - آمدن قنفذ به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام (ماجرای تهدید اول و دوم): 1 ربیع الاول

3 - هجوم مقدماتی به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام (شکستن تحصّن) : 3 ربیع الاول

4 - طلب یاری حضرت علی و فاطمه علیهماالسلام از مردم: شب 3، 4، 5 ربیع الاول

5 - هجوم اصلی به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام و شهادت حضرت محسن علیهاالسلام: 5 ربیع الاول

6 - خطبه فدکیّه (سخنرانی حضرت فاطمه علیهاالسلام در مسجد): 18 ربیع الاول

7 - ماجرای قباله فدک، هجمه دوباره به حضرت فاطمه علیهاالسلام: 8 ربیع الثانی

8 - آغاز شدّت یافتن بیماری حضرت فاطمه علیهاالسلام و بستری شدن آن حضرت: 8 ربیع الثانی

9 - شهادت حضرت فاطمه علیهاالسلام (فاطمیّه اول): 13 جَمادی الأول.

10 - شهادت حضرت فاطمه علیهاالسلام (فاطمیّه دوم): 3 جمادی الثانی

ص: 97

ص: 98

منابع

11 . الاحتجاج علی أهل اللجاج، أبو منصور أحمد بن علی بن أبی طالب الطبرسی (ت 620ه ) تحقیق: إبراهیم البهادری ومحمّد هادی به، طهران: دار الاُسوة، الطبعة الاُولی، 1413ه.

12 . الاختصاص، المنسوب إلی أبی عبد اللّه محمّد بن محمّد بن النعمان العکبری البغدادی المعروف بالشیخ المفید (ت 413ه)، تحقیق: علی أکبر الغفّاری، قمّ: مؤسّسة النشر الإسلامی، الطبعة الرابعة، 1414ه.

13 . أعیان الشیعة، محسن بن عبد الکریم الأمین الحسینی العاملی الشقرائی (ت 1371ه)، إعداد: السیّد حسن الأمین، بیروت: دارالتعارف، الطبعة الخامسة، 1403ه.

14 . الإقبال بالأعمال الحسنة فیما یعمل مرّة فی السنة، أبو القاسم علی بن موسی الحلّی الحسنی المعروف بابن طاووس (ت 664ه)، تحقیق: جواد القیّومی الإصفهانی، قمّ: مکتب الإعلام الإسلامی الطبعة الاُولی، 1414ه.

ص: 99

15 . أمالی الصدوق، أبو جعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه القمّی المعروف بالشیخ الصدوق (ت 381ه)، بیروت: مؤسّسة الأعلمی، الطبعة الخامسة، 1400ه.

16 . أمالی المفید، أبو عبد اللّه محمّد بن النعمان العکبری البغدادی المعروف بالشیخ المفید (ت 413ه)، تحقیق: حسین اُستاد ولی وعلی أکبر الغفّاری، قمّ: مؤسّسة النشر الإسلامی، الطبعة الثانیة، 1404ه.

17 . الإمامة والسیاسة (تاریخ الخلفاء)، أبو محمّد عبد اللّه بن مسلم بن قتیبة الدینوری (ت 276ه)، تحقیق: علی شیری، مکتبة الشریف الرضی قمّ، الطبعة الاُولی، 1413ه.

18 . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار، محمّد باقر بن محمّد تقی المجلسی (ت 1110ه)، تحقیق: دار إحیاء التراث، بیروت: دار إحیاء التراث، الطبعة الاُولی، 1412ه.

19 . البدایة والنهایة، أبو الفداء إسماعیل بن عُمَر بن کثیر الدمشقی (ت 774ه)، تحقیق: مکتبة المعارف، بیروت: مکتبة المعارف.

20 . تاریخ الطبری (تاریخ الاُمم والملوک)، أبو جعفر محمّد بن جریر الطبری الإمامی (ق 5ه)، تحقیق: محمّد أبو الفضل إبراهیم، بیروت: دار المعارف.

21 . تاریخ دمشق ، علی بن الحسن بن هبة اللّه (ابن عساکر الدمشقی) (ت 571 ه ) ، تحقیق : علی شیری ، بیروت : دار الفکر ، الطبعة الأولی ، 1415 ه .

22 . تحف العقول عن آل الرسول، أبو محمّد الحسن بن علی الحرانی المعروف بابن شعبة (ت 381ه)، تحقیق: علی أکبر الغفّاری، قمّ: مؤسّسة النشر الإسلامی، الطبعة

ص: 100

الثانیة، 1404ه.

23 . تفسیر العیّاشی، أبو النضر محمّد بن مسعود السلمی السمرقندی المعروف بالعیّاشی (ت 320ه)، تحقیق: السیّد هاشم الرسولی المحلاّتی، طهران: المکتبة العلمیّة، الطبعة الاُولی، 1380ه.

24 . تفسیر فرات الکوفی، أبو القاسم فرات بن إبراهیم بن فرات الکوفی (ق 4ه)، إعداد: محمّد کاظم المحمودی، طهران: وزارة الثقافة والإرشاد الإسلامی، الطبعة الاُولی، 1410ه.

25 . تفسیر نور الثقلین، عبد علی بن جمعة العروسی الحویزی (ت 1112ه)، تحقیق: السیّد هاشم الرسولیالمحلاّتی، قمّ: مؤسّسة إسماعیلیان، الطبعة الرابعة، 1412ه.

26 . التوحید، أبو جعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه القمّی المعروف بالشیخ الصدوق (ت 381ه)، تحقیق: هاشم الحسینی الطهرانی، قمّ: مؤسّسة النشر الإسلامی، الطبعة الاُولی، 1398ه.

27 . جامع أحادیث الشیعة، السیّد البروجردی (ت 1383ه)، قمّ: المطبعة العلمیة.

28 . الجامع الصغیر فی أحادیث البشیر النذیر، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی (ت 911ه)، بیروت: دار الفکر.

29 . دعائم الإسلام، القاضی النعمان المغربی، (363 ق)، تحقیق: آصف بن علی أصغر فیضی، مؤسّسة آل البیت: بالاُوفسیت عن طبعة دار المعارف فی القاهرة.

30 . السقیفة وفدک، أبوبکر أحمد بن عبد العزیز الجوهری البصری البغدادی (ت 323ه)، تحقیق: محمّد هادی الأمینی، بیروت: شرکة الکتبی للطباعة والنشر، الطبعة

ص: 101

الاُولی، 1401ه.

31 . سنن الترمذی (الجامع الصحیح)، أبو عیسی محمّد بن عیسی بن سورة الترمذی (ت 279)، تحقیق: أحمد محمّد شاکر، بیروت: دار إحیاء التراث.

32 . الشافی فی الامامة، الشریف المرتضی، قم، موسسة اسماعیلیان، الطبعة الثانیة، 1410 ه.

33 . شرح نهج البلاغة، عزّ الدین عبد الحمید بن محمّد بن أبی الحدید المعتزلی المعروف بابن أبی الحدید (ت 656ه)، تحقیق: محمّد أبو الفضل إبراهیم، بیروت: دار إحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1387ه.

34 . صحیح البخاری، أبو عبد اللّه محمّد بن إسماعیل البخاری (ت 256ه)، تحقیق: مصطفی دیب البغا، بیروت: دار ابن کثیر، الطبعة الرابعة، 1410ه.

35 . صحیح مسلم، أبو الحسین مسلم بن الحجّاج القشیری النیسابوری (ت 261ه)، تحقیق: محمّد فؤاد عبد الباقی، القاهرة: دار الحدیث، الطبعة الاُولی، 1412ه.

36 . الصراط المستقیم إلی مستحقّی التقدیم، زین الدین أبی محمّد علی بن یونس النباطی البیاضی (ت 877ه)، إعداد: محمّد باقر المحمودی، طهران: المکتبة المرتضویّة، الطبعة الاُولی 1384ه.

37 . علل الشرائع ، أبو جعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه القمّی المعروف بالشیخ الصدوق ( ت 381 ه ) ، تقدیم : السیّد محمّد صادق بحر العلوم ، 1385 ه ، النجف الأشرف : منشورات المکتبة الحیدریة .

38 . عیون أخبار الرضا، أبو جعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه القمّی المعروف

ص: 102

بالشیخ الصدوق (ت 381ه)، تحقیق: السیّد مهدی الحسینی اللاّجوردی، طهران: منشورات جهان.

39 . فتح الباری شرح صحیح البخاری، أحمد بن علی العسقلانی (ابن حجر) (ت 852ه)، تحقیق: عبد العزیز بن عبد اللّه بن باز، بیروت: دار الفکر، الطبعة الاُولی، 1379ه.

40 . الکافی، أبو جعفر ثقة الإسلام محمّد بن یعقوب بن إسحاق الکلینی الرازی (ت 329ه)، تحقیق: علی أکبر الغفّاری، طهران: دار الکتب الإسلامیة، الطبعة الثانیة، 1389ه.

41 . کامل الزیارات، أبو القاسم جعفر بن محمّد بن قولویه (ت 367ه)، تحقیق: عبد الحسین الأمینی التبریزی، النجف الأشرف: المطبعة المرتضویة، الطبعة الاُولی، 1356ه.

42 . مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، نور الدین علی بن أبی بکر الهیثمی (ت 807ه)، تحقیق: عبد اللّه محمّد درویش، بیروت: دار الفکر، الطبعة الاُولی، 1412ه.

43 . المستدرک علی الصحیحین، أبو عبد اللّه محمّد بن عبد اللّه الحاکم النیسابوری (ت 405ه)، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیّة، الطبعة الاُولی، 1411ه.

44 . مسند أحمد ، أحمد بن محمّد بن حنبل الشیبانی (ت 241 ه ) ، تحقیق : عبد اللّه محمّد الدرویش ، بیروت : دار الفکر ، الطبعة الثانیة ، 1414 ه .

45 . المعجم الکبیر، أبو القاسم سلیمان بن أحمد اللخمی الطبرانی (ت 360ه)، تحقیق:

ص: 103

حمدی عبد المجید السلفی،بیروت: دار إحیاء التراث العربی، الطبعة الثانیة، 1404ه.

46 . مکارم الأخلاق، الشیخ الطبرسی (548 ق) الطبعة السادسة، منشورات الشریف الرضی، قمّ.

47 . مناقب آل أبی طالب = مناقب ابن شهرآشوب، أبو جعفر رشید الدین محمّد بن علی بن شهر آشوب المازندرانی (ت 588ه)، قمّ: المطبعة العلمیة.

48 . المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ابن الجوزی، (ت 597ه)، تحقیق محمد عبد القادر عطا ومصطفی عبد القادر، دار الکتب العلمیة، بیروت، لبنان، الطبعة الاولی.

ص: 104

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109