ولایت شرط قبولی اعمال

مشخصات کتاب

سرشناسه:امینی گلستانی، محمد، 1317 -

عنوان و نام پدیدآور:ولایت شرط قبولی اعمال [کتاب]/ محمد امینی گلستانی.

مشخصات نشر:قم: سپهر آذین، 1395 .

مشخصات ظاهری:2ج

شابک:100000 ریال:978-600-6920-27-6

وضعیت فهرست نویسی:فیپا

یادداشت:کتابنامه.

موضوع:علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق -- اثبات خلافت

موضوع:Ali ibn Abi-talib, Imam I, 600-661 -- *Proof of caliphate

موضوع:ولایت

موضوع:*Sainthood

رده بندی کنگره:BP223/54/الف816و8 1395

رده بندی دیویی:297/452

شماره کتابشناسی ملی:4245896

ص :1

جلد 1

اشاره

ص :2

ولایت شرط قبولی اعمال

محمد امینی گلستانی

ص:3

ص:4

نام: ولایت شرط قبولی اعمال

مؤلّف: محمد امینی گلستانی

ناشر: سپهر آذین

نوبت و تاریخ چاپ: اول، تابستان 1395

تیراژ: 2000

قیمت: 10000 تومان

تلفن مؤلّف: همراه (09123793915)

شابک: 6 -27 -6920 -600 -978

حقوق طبع شرعاً، قانوناً، اخلاقاً، مخصوص مؤلّف است.

ص:5

فهرست موضوعات

شرط قبولی اعمال 1

محمد امینی گلستانی 1

فهرست موضوعات 5

مختصری از زندگی نامه مؤلّف کتاب 14

تالیفات چاپ شده از مؤلّف. 20

کتاب های آماده چاپ و در دست تألیف 25

ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام شرط 29

قبولی اعمال است 29

لازم به ذکر است 30

در اخبار اهل سنّت چند آیه در قرآن کریم 47

در باره امیرمؤمنان علیه السلام نازل شده 47

است. 47

1 -200 آیه 47

2 -بیش از 300 آیه. 48

3 -یک چهارم قرآن 53

4 -یک سوم قرآن 57

ص:6

تعدادی از آیات نازله در باره 58

علی علیه السلام از نظر اهل سنّت 58

1 -آیه تبلیغ: 59

2 -آیه اکمال دین 69

3 -آیه سأل سائل بعذاب واقع 73

4 -آیه ولایت: 75

شأن نزول آیه ولایت در کتب اهل سنّت 79

اسناد نزول آیه ی ولایت در مورد حضرت 86

امیر در کتب اهل سنت 86

5 -سؤال از ولایت 94

6 -آیه هدایت 97

7 -آیه سجده نکردن به اصنام 100

8 -آیه سؤال از نعمت 100

9 -آیه اولی الأمر 101

10 آیه حبل المتین 106

11 -آیه مباهله 107

ص:7

جالب ترین آیه ای که خود بزرگان اهل سنت، 107

تعدادی از اخبار و روایات اهل سنّت 119

در باره ولایت علی علیه السلام 119

ولایت و امامت علی(علیه السلام) 123

1 -علی جانشین و وارث من است 124

2 -انگشتر به دست راست کن 125

3 -شما را شاهد می گیرم 125

4 -تو بعد از من رهبر و سرپرست 126

تمام مؤمنین هستی 126

5 -علی با قرآن است 127

6 -او را محور حق معرّفی نمود 127

7 -جدا کننده بین حق و باطل است. 128

8 -خلافت علی علیه السلام 129

9 -عدم قبول ایمان جز با قبول ولایت او 129

10 -همچون مشک خشک گردد 131

11 -بوی بهشت به مشام او نخواهد رسید 132

ص:8

12 -ولایت علی (علیه السلام) و بعثت پیامبر 133

اکرم (صلی الله علیه و آله) 133

13 -ولایت علی(علیه السلام) و بعثت پیامبران 134

14 -حدیث منزلت و شباهت 136

به هارون علیه السلام 136

15 -حق همیشه با علی است 139

16 -علی با قرآن و قرآن با علی 140

علیه السلام 140

17 -علم علی (علیه السلام) 142

19 -آیا بعد از شما ما چنین خواهیم شد؟ 145

20 -ریش تو با خضاب سرخ خواهد شد 146

21 -بامرگ جاهلیت مردگان 147

22 -در فتنه ها علی را بگیرید 149

23 -مودت علی واجب است 150

24 -اظهار عمربن خطاب در باره علی 151

25 -دو وزنه سنگین 152

ص:9

26 -اعتراض مرد همدانی به عمروعاص 153

27 -مانند کشتی نوح است، 154

28 -اگر دریاها مرکّب و جنگلها قلم شوند 155

29 -فضائل بیشمار علی علیه السلام 156

30 -استغفار فرشتگان برنویسندگان 157

فضائل علی علیه السلام 157

31 -تو سرپرست برگزیده من بر هر مؤمن 158

32 -علی علیه السلام أمیر و سر مؤمنان 158

33 -فضائل فراوان علی علیه السلام 159

34 -حدیث طیر مشوی 160

35 -محبت و علاقه پیامبر(صلی الله علیه و آله) به 164

علی(علیه السلام) 164

36 -اطاعت از علی(علیه السلام) 166

37 -براستی او مولا و سرپرست شماست 167

38 -تو با علی حرکت کن 169

39 -محبوب مرا بخوانید 170

ص:10

40 -علی نسبت به من مانند سر است 171

41 -عبور از صراط با جواز ولایت 172

چند روایت در باره دوستی آن حضرت. 173

1 -ای علی، تو را جز مؤمن دوست 173

نمی دارد 173

2 -ترا دوست نمی دارد مگر مؤمن 174

3 -منافق علی را، دوست نمی دارد 175

4 -معیار شناخت منافقین 176

5 -من با هرکس با شما بجنگد در جنگم 177

6 -هر کس بر محبت آل محمّد از دنیا 178

برود شهید مرده. 178

7 -محبت علی واجب است 180

روایاتی از شیعه در باره ولایت و حبّ 182

اهلبیت علیهم السلام 182

علی را کسی جز خدا و نبی(صلی الله علیه و آله) نشناختند 183

)علی باأنبیاء در باطن و بامن در ظاهر ( 184

ص:11

1 -این علی برادر و وصی و وزیر من است 189

2 -او صدّیق اکبراست 190

3 -علی جدا کننده میان حق و باطل 190

4 -برادرت علی را به خلافت راضی شدم 192

5 -علی را برای او برگزیدم، 192

6 -ای علی، تو وصی و جانشین منی 194

7 -خلیفه و حجّت خدا 196

8 -ای علی تو برادر و وارث و وصی و 196

خلیفه منی 196

9 -کسی را بالاتر از علی شمردن کفرست 198

10 -نبوت مرا انکار کرده 198

11 -نزدیکست از دنیا بروم 199

12 -دو وزنه سنگین 199

13 -مانند کشتی نوح است، 200

14 -ولایت سبب قبولی نماز است ؟ 202

15 -عملی برای او، بالا نمی رود. 202

ص:12

16 -ولایت با تقوی 203

17 -اگر بنده ای در روز قیامت عمل هفتاد 204

پیغمبررا بیاورد 204

18 -نخستین چیزی که پرسیده 204

خواهد شد 204

19 -ایمان بنده ای قبول نشود مگر 205

باقبول ولایت او 205

20 -عمل منکِر ولایت قبول نمی شود 206

21 -خدا عمل کسی را نمی پذیرد تا از 207

حبّ علی سؤال کند 207

22 -شک در علی کفر به خداست 207

23 -آگاه باش اگر مردی 208

24 -اسماء ائمّة علیهم السلام 209

25 -نظر کردن به روی علی عبادت است. 218

26 -ولایت علی(علیه السلام) و بعثت پیامبر 219

اکرم(صلی الله علیه و آله) 219

ص:13

27 -ولایت علی(علیه السلام) و بعثت پیامبران 220

28 -ولایت علی علیه السلام قلعۀ أمن خدا 222

29 -انکار فضایل علی (علیه السلام) کفر به خداست 223

انتظار فرج هم ؛ شرط قبولی اعمال است. 240

روایتی درباره ایام غیبت و دعا در آن. 244

پرسش: عدم قبولی اعمال کسی که به ولایت اعتقاد 247

پاسخ : این سؤال را قبلا توضیح دادم مضافا بر آن اگر 247

رستگاران از 73 ملّت 251

اشعاری چند در باره مولا أمیر مؤمنان علی 260

علیه السلام 260

مناجات 264

گزیده ای از اشعار ولایت در معراج 266

منابع کتاب: 283

ص:14

مختصری از زندگی نامه مؤلّف کتاب

نام: محمد

نام خانوادگی: امینی گلستانی

ش ش 15

فرزند: حاج سردار مرحوم

کشور: ایران

استان: اردبیل.

تخصّص : فلسفه و فقه و اصول، تفسیر، تبلیغ.

تألیفات (22).

تحصیلات (خارج فقه و اصول و فلسفه).

استادان معروف (21 نفر).

در سال 1329 شمسی از زادگاهم روستای گلستان در 30 کیلومتری اردبیل به مدرسه علمیه ملا ابراهیم اردبیل وارد و پس از گذراندن دوره مقدماتی صرف و نحو و منطق از استاد سید مسلم خلخالی و شیخ سعید اصغری و غیرهما.

ص:15

در سال 1331 به حوزه علمیه قم وارد شده و نزد اساتید آنجا (آقایان شیخ عبدالکریم ملائی و سید جواد خطیبی و میرزا احمد پایانی و مسلم ملکوتی و میرزا محسن دوزدوزانی و غیرهم) استفاده نمودم، و در نیمه دوم سال 1334 به نجف اشرف وارد شده و از اساتید آنجا (آیات عظام سید ابوالقاسم خویی و سید محسن حکیم و شیخ مجتبی لنکرانی و عارف بزرگ شیخ محمد علی سرابی و آقای تسوجی و سید اسداللّه مدنی آذرشهری و غیرهم دروس فقه و اصول و فلسفه و تفسیر و غیره)، استفاده نمودم. و در تاریخ 1340 از نجف اشرف مراجعت نموده و در شهر توریستی سرعین اردبیل با صبیه آیت اللّه حاج شیخ علی عرفانی از شاگردان علامه محمدحسین نائینی و هم دوره آیات عظام سید ابوالقاسم خوئی و سید محسن حکیم ازدواج کرده و به مدت یازده سال در آن شهر که آن وقت یک روستای کوچک بیش نبود اقامت نمودم. در طول این مدت مشغول کارهای تبلیغی و علمی و فرهنگی شده و بناهای مفید و مجلل از خود به یادگار گذاشتم.

ص:16

مانند:

1 - مسجد مجلل و بزرگ حضرت بقیة اللّه الأعظم امام زمان(عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) به مساحت 800 متر به اضافه کتابخانه و شبستان زنانه و سایر متعلقات و فضای باز مسجد 1400 متر.

2 - احداث چشمه های آب شرب چندین روستای اطراف سرعین.

4 - تأسیس صندوق های خیریه بنام حضرت باب الحوائج ابوالفضل (علیه السلام) که اول از 17 صندوق شروع و فعلاً بیشتر مناطق استان اردبیل را فراگرفته است.

در سال 1351 شمسی از سرعین به اردبیل مهاجرت نموده و مقیم گشتم و در خلال مدت 14 سال اقامت در اردبیل به کارهای روحانیت و تبلیغات اسلامی و 11 سال سرپرستی حجاج بیت اللّه الحرام را ادامه دادم.

در سال 1357 شمسی از اردبیل به تهران مهاجرت کرده و در بحبوحه انقلاب اسلامی در نازی آباد ساکن شدم و پس از

ص:17

پیروزی انقلاب. در سال 1359 به اردبیل برگشته مشغول کارهای روحانیت خود شده و به تدریس و تفسیر قرآن مجید اشتغال داشتم. تا اینکه در سال 1365 دوباره به تهران برگشته و در خانه خیابان دانشگاه جنگ ساکن گشته و مشغول تبلیغ و تفسیر وکارهای مربوط به روحانیت شدم. تا این که در سال 1375 از تهران به قم هجرت نموده و در بلوارامین خانه پشت صدا و سیما ساکن شدم.

در سال 1375 شمسی در اردبیل زلزله ویرانگر به وقوع پیوست که در اثر آن تعداد یک صد و یازده روستا را از 25 درصد تا صد در صد ویران و گروه زیادی را به کام مرگ فرستاد.

در آن سال یک روز بعد از زلزله از خود را از قم همراه پسرم حسین به گلستان (زادگاهم) رساندم 77 نفر زن و مرد و کوچک و بزرگ، زیر آوار را با کمک مردم، بیرون می آوردند و به قریه نیار نزدیک اردبیل برده و غسل داده و کفن کرده می آوردند و من نماز میت خوانده دفن می کردیم و من در برف

ص:18

و کولاک و توی چادر اشعار

(آغلار ساوالان) را سروده و نام از دست رفتگان را در شعر گنجانده و به یادگار گذاشتم.

در سال 1381 بنا به دعوت بزرگان سرعین جهت تبلیغ ماه مبارک رمضان، به آنجا رفته و با دیدن وضع مسجد امام زمان علیه السلام که در اثر زلزله مقاومت خود را از دست داده بود بازسازی و تقویت و توسعه داده و تعداد چهار باب مغازه برای هزینه مسجد، و ایجاد گنبد و مناره ها و کاشیکاری های آن را انجام دادم.

در این سفر باز به کارهای امور خیر شروع و ادامه دادم از جمله.

1 - مسجد مجلل باب الحوائج حضرت ابوالفضل علیه السلام به مساحت 1500 متر با متعلقات آن که در سال 1382 تا سال 1392 ادامه پیدا کرد، و الآن مورد استفاده مردم محل و ده ها هزار مسافر شهر توریستی می باشد و در نظر است که تأسیس حوزه علمیه و درمانگاه عمومی و 15 باب مغازه برای

ص:19

هزینه های مسجد را شروع نمایم انشاء اللّه.

2 - در زادگاهم روستای گلستان، که در اثر زلزله دو مسجد آنجا خراب شده بود، مسجد امیرالمومنین علیه السلام را بنا و تأسیس نموده و به پایان رساندم.

3 -در سال1382 مسجد مجلل در روستای (جن قشلاقی) از دهستان های یورتچی اردبیل احداث و در سال 1384 تقریباً به اتمام رسید و مورد استفاده قرار گرفت.

4 -احداث غسال خانه های متعدد در روستاهای اطراف سرعین.

5 -با حصارکشی قبرستان سرعین که در وسط شهر، زیر پای حیوانات و مورد تجاوز ساکنین دور و بر قبرستان بود، محافظت نمودم.

در دوران سکونت جدید قم مشغول تألیفات متعدد گشته که تعدادی از آنها را از نظر خوانندگان عزیز می گذرانم.

ص:20

تالیفات چاپ شده از مؤلّف.

1 -سرچشمه حیات -وزیری یک جلد 402 صفحه.

در این کتاب مطالب ارزنده علمی و دینی و فلسفی و طبی، درباره آب و آفرینش مخلوقات از آن از نظر قرآن و روایات و کلمات بزرگان فن که مورد استقبال دانشمندان و محققان داخل و خارج کشور قرار گرفت که در مدت کوتاه 4 مرتبه چاپ شد و فعلاً کمیاب می باشد.

2 -سیمای جهان در عصر امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف در دوجلد ضخیم وزیری 1283 صفحه در باره کیفیت کشورداری و مدیریت آن حضرت کشوری به وسعت کره زمین را از نظر فرهنگی و قضائی واقتصادی و نظامی و اجتماعی و هزاران مطالب نو و متنوع در این مورد که امتیازش را به انتشارات مسجد مقدس جمکران، واگذار و آن را چاپ و نشر می کند.

3 -از مباهله تا عاشورا -در یک جلد وزیری 684 صفحه در باره مباهله رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با نصارای نجران و سر انجام

ص:21

تسلیم آنها و مقایسه آن جریان باسرگذشت پنج تن آل عبا علیهم السلام و عدم تسلیم مسلمان نماهای دشت کربلا به امام حسین علیه السلام فرزند آن حضرت و شهید کردن آن امام را با مظلومیت تمام. این کتاب حاوی مطالب جالب و مفید فراوان می باشد.

4 -والدین دو فرشته جهان آفرینش -در یک جلد وزیری در 320 صفحه در باره حقوق متقابل والدین و اولاد در برابر هم از نظر آیات و اخبار وگفتار بزرگان و مطالب فراوان در این مورد.

5 -آداب ازدواج و زندگی خانوادگی -وزیری 276 صفحه. کتابیست تحقیقی و تحلیلی درباره ازدواج جوانان عزیز و راهنمائی آنها در انتخاب همسر و کیفیت زندگی مادام العمر، از منظر آیات و اخبار و... که در واقع مکمّل کتاب والدین دو فرشته جهان آفرینش می باشد.

6 -کتاب مهم اسلام فراتر از زمان -درباره پاسخ به کسانی است که ایراد نموده و اشکال می گیرند، دین اسلام

ص:22

چگونه می تواند تا دامنه قیامت، دنیای رو به ترقی روزانه را اداره نماید و اساساً رهبران این دین چه جایگاهی از علم و دانش داشتند که مدیریت جهان را تا آخر دنیا به دست گیرند.

در این کتاب قسمت مهمی از پیشگوئیهای بزرگان اسلام آورده شده است (مانند فرمایش امیرمؤمنان علیه السلام به کمیل: یا کمیل بن زیاد هاهنا موضع قبرک ثمّ أشار بیده المبارکة یمیناً و شمالاً و قال ستبنی من هاهنا و هاهنا دور و قصور ما من بیت فی ذلک الزّمان الّا و فیه شیطاناً أریل.

کلمه أریل لغت انگلیسی است که به گیرنده و آنتن أریال گویند، حضرت 1400 سال پیش نه انگلیسی بود و نه از صنعت آنتن اثری این بیان را داشتند. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: سیأتی: زمان علی أمّتی یُخربون قباب الأئمّة بالبنادیقبه زودی می آید زمانی بر امت من، قبه (و گنبد)های قبرهای امامان را با بندق ها (یعنی با نارنجک یا بمب) ویران سازند!!.

دقت بفرمائید این کلام در زمانی گفته شده است که نه امامی شهید شده و نه در جائی مدفون شده بود و نه از گنبد حرمها و

ص:23

اختراع بمب خبری بود که پس از قرنها در سامرا و قبلاً نیز در بقیع اتفاق افتاد یا روایت در مورد ازدواج همجنسها یتزوّج الرّجال بالرّجال و یتزوّج النساء بالنساء، و روایت لعن اللّه المتشبّهین من الرّجال بالنّساء و المتشبّهات من النّساء بالرّجالدرباره تغییر جنسیت دهندگان و صدها امثال این روایتها، در 688 صفحه وزیری. پیشگوئی های آیات و روایات، از بزرگان دین در باره پیشرفت علوم آیندگان و اوضاع حیرت انگیز جهان، این کتاب در نوع خود منحصر به فرد و حاوی مطالب نو آوری زیاد می باشد.

7 -آغلار ساولان -سبلان گریان یا سبلان می گرید: رقعی 50 صفحه. با زبان آذری در باره زلزله سال 1375 استان اردبیل و تخریب 111 بخش و روستا از 25 در صد تا صد در صد که یکی از آنها روستای گلستان زادگاه مؤلف و کشته شدن و زیر آوار ماندن 77 نفر ا ز نزدیکان نسبی و سببی او و بیان نام تک تک آنها.

8 -111 پرسش و پاسخ در بار امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه

ص:24

الشریف -رقعی در 295 صفحه سوال و جواب های متنوع در طول سال های تبلیغی مؤلف در شهر توریستی و ییلاقی سرعین اردبیل و بیان مطالب نو .

9 -فلسفه قیام و عدم قیام امامان -در 198 صفحه جیبی در باره این که چرا بعضی از آن بزرگواران قیام و اکثرشان قعود نمودند و اساسا قیامی از آنها وجود داشت یا برایشان تحمیل نمودند و مطالب متنوع و مفید دیگر.

10 -گلستان سخنوران شامل 110 مجلس سخنرانی مذهبی در دو جلد وزیری 1511 صفحه چکیده ای از تبلیغات متنوع مؤلف.

11 -ولایت شرط قبولی اعمال در باره ولایت امیر مؤمنان و اولاد طاهرینش علیهم السلام و آیات و روایا مربوط به آن از سنّی و شیعه، درج گردیده.

ص:25

کتاب های آماده چاپ و در دست تألیف

1 -آیا و چرا -درباره زیر سؤال بردن برادران اهل سنت و علمای آنان و آوردن دلایل فراوان از کتاب های معتبر خود آنان در بار ه امیرمؤمنان و فاطمه زهراء علیهماالسلام و به زیر سوال بردن آنها در عمل نکردن به این دلیلها و اسناد خودشان.

2 -600 مجلس سخنرانی مذهبی از منبرهای 55 ساله مؤلّف و بیان مطالب متنوع دینی و اسناد و روایات فراوان در هر مقوله، که سخنرانان مذهبی و منبری های محترم را از مراجعه به کتاب های متفرقه و جمع آوری مطالب برای بیان در سخنرانی هایشان. بی نیاز می سازد در 12 جلد و در دست تنظیم و آماده سازیست و بخواست خدا، بتدریج به چاپ خواهد رسید.

3 -رحمت واسعه -در باره رحمت عالمگیر و فراگیر خدای متعال و آوردن آیات و روایات متنوع و جریان های توبه کنند گان و شمول غفران الهی در باره آنها . این کتاب امید دهنده گناهکاران و دور ساختن آنان از یأس و نومیدی و جذب دور شدگان از خدا را به سوی پروردگار بخشنده و مهربان.

ص:26

4 -شب -کتابیست در باره برکات و فضایل و امتیازات شب و اینکه شب مردان خدا روز جهان افروز است و شب خود از مورد توجه بزرگان عالم و خلوتگه راز و نیاز آنان با معبودشان و مطالب فراوان در این موارد.

5 -عتابات قرآن -در باره این که چرا خداوند متعال بعضی از انبیاء علیهم السلام را، مورد عتاب قرار داده و آیا این عتاب ها با عصمت آنها منافات دارد؟ مانند (عفا اللّه عنک لم اذنت لهم) یا مسئله چیز دیگر است.

6 -خاطرات زندگی یا سرگذشت تلخ و شیرین من -این نوشته حاوی شرح حال دوران زندگی از بدو تولد تا امروز 1393/11/30 که به 400 صفحه رسیده است و هنوز هم خلاصه و امهات اوضاع و زوایای زندگی اش را می نویسند.

7 -دعای عرشیان برفرشیان -درباره استغفار فرشتگان و حاملان عرش خدا برای بنی آدم به استناد آیه 7 سوره غافر و سایر آیات، نزدیک به اتمام .

8 -نشانه هائی از او -کتابیست در باره آیات بیان کننده

ص:27

نشانه های خدا شناسی و روایات پیرامون آن.

9 -مرزهای زندگی -از دید آیات و روایات و سیره پیشوایان.

10 -مرزخوراکی ها و نوشیدنی ها -از منظر آیات و احادیث و پزشکی.

11 -نوادر -روایات و سرگذشت ها و نوادر جریان های گوناگون به صورت کشکول.

12 - شیطان: علت وجودی او و پرسش و پاسخهائی درباره وی.

13 -متفّرقات مطالب گلچینی شده از کتاب های فراوان گوناگون.

14 -114 مقالات و یاد داشتهای من در انترنت که در پایگاه اندیشوران حوزه (نور) پخش می گردد و ادامه دارد.

15 -شرح دعاهای روزانه ماه رمضان

16 -هیچکدام از مادران 14 معصوم، بیوه نبودند.

این کتاب در اصل پاسخ به آنان که غیر از عایشه 17 ساله

ص:28

هنگام ازدواج را 7 ساله قلمداد نموده و می گویند تنها عایشه زن باکره رسول خدا بود در حالی که زن اول آن حضرت (خدیجه کبری 25 ساله و باکره بود) و بیان مدارک قوی این گفتار.

که از طرف حوزه قم هر روز در انترنت، پخش شد.

و چندین کتاب دیگر ناتمام و در دست تألیف و مقاله های زیاد.

ص:29

ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام شرط قبولی اعمال است

در باره قبولی اعمال و شروط آن، در کتاب های تحقیقی و فقهی و اخلاقی، نظریه ها و تحقیقات زیاد، ابراز گردیده که ما در این مختصر، به چکیده آنها و نتیجۀ تحقیق و پژوهش خود را، به عنوان عقیده خود، بیان می نماییم.

البته در روایات زیاد شرط قبولی اعمال را به مناسبت هائی، چند چیز معرفی نموده است، مانند: ولایت، انتظار فرج، نماز، صله ارحام، خدمت به خلق گناه نکردن و دل پاک و نورانی داشتن و اهل تقوا بودن و حضور قلب داشتن، و غیره.

در مورد هر تک تک اینها، تشویق ها و پاداش های زیاد، و وعده های فراوان داده شده است. مخصوصا درباره نماز

ص:30

اهمیت فوق العاده داده شده، اما از آیات وروایات استفاده می شود که ولایت امیرالمؤمنین و اولاد طاهرینش علیهم السّلامشرط اصلی و بقیه بالطبع است.

پس اگر کسی ولایت علی و اولاد علی علیهم السّلام را، نپذیرد تمام عمرش را روزها روزه بدارد و شبها تاصبح عبادت نماید، برایش کوچکترین اثر و نفعی نخواهد داشت.

حتی قبولی نماز که (نشانه عبودیت و اخلاص به معبود و رکن دین است)، به پذیرفتن ولایت، بستگی دارد.

پس تا نماز قبول نشود، سایر اعمال قبول نخواهد شد و خود نماز هم قبول نمی شود تاولایت امیرمؤمنان علیه السلام و اولاد اورا، قبول نمایند.

لازم به ذکر است که در اینجا، این

سؤال: پیش می آید: پس عدالت خدا کجاست کسی طول

ص:31

عمرش را نماز خوانده وروزه گرفته و.و.بانپذیرفتن (ولایت) به همه آنهاخط بطلان کشیده شود؟!در

پاسخ: می گوئیم مردم در این مورد دو گروهند،

1 -می دانند ولایت و امامتی هست و خداوند دستور داده باید به آن ایمان داشته باشند ولی با این امر مخالفت می کنند و در برابر خواست خدا می ایستند. در این صورت اعمال عبادی او و اعمالی که برای خداوند انجام می دهند طبق آیات و احادیث فراوان، مورد قبول واقع نمی شود، چون اینها در برابر خداوند گردن فرازی کرده و لجاجت می کنند و تسلیم دستور پروردگار نمی شوند، پس اعمال اینان مورد قبول نخواهد شد چون اطاعت باید طبق گفته خدا باشد نه دلبخواهی.

2 -نمی دانند ولایت و امامتی هست و خداوند به پذیرش آن دستور داده، در اینصورت آنها جاهل غیر مقصرند که در این صورت ازین جهت عقابی متوجه آنهانخواهد شد.

شهید مطهری(ره) در این باره می گوید: افرادی که ذاتاً و به

ص:32

واسطه قصور فهم و یا به علل دیگر در شرایطی به سر می برند که مصداق منکِر و یا مقصِر به شمار نمی روند، آنان در ردیف منکران و مخالفان نیستند. ائمه اطهار بسیاری از مردم را از این طبقه می دانند. این گونه افراد دارای استضعاف و قصور هستند و امید عفو الهی درباره آنان می رود. همان طوری که ممکن است منشأ استضعاف، عدم امکان تغییر محیط باشد، ممکن است این جهت باشد که ذهن انسان متوجه حقیقت نشده باشد و به این سبب از حقیقت محروم مانده باشد.(مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 1، ص 320 به بعد، ناشر صدرا).

چیزی که باعث تعجب و تأثر گردیده این است که با ذکر این همه فضیلت و کمال برای آن حضرت، چگونه شد که نزدیک به یک قرن در عالم اسلام، سبّ و لعن آن بزرگوار امر رایج و جاری روزگار گردید؟!

چگونه آن همه سفارش پیامبر درباره علی علیه السلام را به بازی گرفتند؟!

ص:33

چطور ننگ نافرمانی از خدا و رسولش را پذیرفتند؟!

چرا منکر برتری و حقانیت او شدند؟!

چرا دیگرانی را که از فضیلت و کمال بی بهره بودند، بر بهترین مردان ترجیح دادند؟!

چرا به ندای فطرت خویش این چنین پاسخ دادند و اینگونه به داوری نشستند؟!

چرا و چرا و ده ها چراهای دیگر ....

تاریخ از مظلومیت علی علیه السلام چه بگوید؟ همان بهتر که از شرم سر به زیر افکند! بشریت از سکوت در برابر جسارت هایی که بر او روا داشتند، چگونه دفاع کند؟ بگذار تاوان این سکوت و آن جسارت ها را بپردازد....

اینک از پس قرون و اعصار، و از میان ظلمت ها و سیاهی ها، این پرتو فضایل علی علیه السلام است که همچنان می تابد و روشنگری می نماید.

این نوشته مختصر، نمونه ای است از هزاران پرتوی پرفروغ برتری های مولا علی علیه السلام، برگرفته از قرآن و سنّتِ پیامبر

ص:34

اکرم صلی اللّه علیه وآله و برگزیده از کتاب های دانشمندان مکتبِ خلفا. باشد که با ذکر این دلایل و اسناد، شاید فردی توفیقِ یافتن حق و حقیقت را پیدا کرده و سر به آستان ملکوتی آن مظلوم جهان بشریت سائیده و با قبول ولایت او، تمام اعمال حسنه خود را بیمه نماید.

توجه: داشته باشید در کل عبادات و اعمال عبادی، مسئله فقهی دو گونه است، یکی صحّت و دومی قبولی آنها.

مثلا کسی نماز را باشرایطش بجا آورده صحیح است و نیازی به قضا کردن ندارد.

و یا اگر کسی با وجود خواندن نماز باشرایط، اهل گناه باشد و بر آن اصرار نماید (مانند غیبت و شرب خمر و زنا و منع زکات و بد اخلاقی در خانواده (زن یا مرد) و با عصبانیت به پدر و مادر نگاه کردن و مانند آنها) و از آن توبه نکند، این گناهان موجب عدم قبولی نماز می گردد هر چند از نظر شرعی نمازش صحیح باشد.

ص:35

اما قبول هم هست یانه، برابر روایات وارده فراوان، (می داند ولایتی هست) تا ولایت را نپذیرد ابدا قبول درگاه ربوبیت نخواهد شد.

واما کسانی که از پیروانان مکتب خلفا،آیات و احادیث نبوی پیرامون فضایل و مناقب حضرت علی علیه السلام، را بیان می کنند و در این باره کتاب می نویسند، تا ولایت آن حضرت را، قبول ننماید، این کارها برایش نفعی نخواهد داشت، زیرا:

اصل پذیرفتن است نه بیان تو خالی.

چرا؟:

زیرا: خود خدای متعال، بنده مخلصش علی علیه السلام را، در این جایگاه قرار داده است که حتّی خود رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله وسلّم با اینکه 23 سال، شب و روز به زحمات طاقت فرسای رسالت و نبوت، تحمل کرد و کشتی اسلام را باموفقیت به ساحل نجات رساند اما از نظر درگاه الهی هنوز قبولی این همه زحمات وابسته به ابلاغ ولایت و امامت علی علیه السلام به امت بود.

ص:36

«یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ (67)مائده : 67

ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت (در باره ولایت علی) بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده ای! خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم، نگاه می دارد؛ و خداوند، جمعیّت کافران را هدایت نمی کند.

رسول خدا صلی اللّه علیه و آله با آن عظمت و زحمات کمر شکن و با آن شرایط سخت که حتی فرمود: «ما أوذی نبیّ مثل ما أوذیت) هیچ پیغمبری مانند من اذیت نکشید، (این جمله حتی حضرت نوح با950 سال نبوت و رسالت را نیز شامل می شود) و یقینا اغراق نگفته و بزرگ نمائی هم نکرده، اما قبولی تمام اینهارا منوط به ابلاغ ولایت علی علیه السلامقرار داد و بس.

حواسمان جمع باشد ما در هر مرحله ای از ایمان و عمل

ص:37

باشیم، به گرد پای رسولخدا نمی رسیم، با او در برابر تکلیف ابلاغ ، (ولایت) اینگونه برخورد و سختگیری می شود، وای به حال آنان که شب و روز در عبادت و روزه هستند اما ولایت علی و اولاد علی علیهم السلام را قبول ندارند!!!.

اگر کسی از کتابهای روائی متعدد و فراوان علما و دانشمندان، برادران اهل سنّت که در فضائل اهلبیت رسولخدا صلی اللّه علیه و آله خاصه درباره امیرمؤمنان علیه السلام نوشته و تألیف کرده اند، اطلاعی داشته باشد، در صحت این ادعا و اعتقاد ما، از نظر اهل سنّت نیز، کوچکترین شک و تردید، بخود راه نمی دهد و می فهمد مسئله تقریبا اجماعیست مگر عده قلیلی که یا از روی کم اطلاعی و یا خدای نکرده، از روی دشمنی و جهالت و تعصب و لجاجت و عناد و نادانی، نوشته های آن بزرگان خود را نیز رد کند و نپذیرد.

در این نوشتار، تعدادی از نظرهای بزرگان اهل سنّت و نوشته هایشان را در باره ولایت می آورم که لطفا با دیده بی طرفی و منصفانه، در آنها دقت کرده و خود قضاوت نمایند، و

ص:38

در طول مطالعه هیچوقت یک مطلب را فراموش نشود که حد اقل یک قرن (100) سال تمام تا زمان عمربن عبدالعزیز اموی بنا به دستور خلیفه اول و دوم (ابوبکر و عمر) کسی قدرت نوشتن حدیث و گفتن (قال رسول اللّه) را نداشت کتک می خورد و تبعید می گشت و از حقوق خود محروم می ماند، مانند عبداللّه بن مسعود صحابی و مانند او، تا اینکه در زمان عمربن عبدالعزیز نوشتن و نقل احادیث آزاد شد، ولی چه فایده اصحاب همنشین رسول خداصلی اللّه علیه و آله از بین رفته و در زیر خاک آرمیده و فضائل شنیده شده از رسولخدا صلی اللّه علیه و آله در باره مظلوم تاریخ «علی» را با خود برده و در زیر خروارها خاک مدفون گردیده بودند.

زیبا گفته خلیل بن احمد وقتی از او درباره فضائل علیعلیه السلام پرسش شد: «کیف أصف رجلاً کتم أعادیه محاسنه حسداً و أحبّائه خوفاً و ما بین الکلمتین ملأالخائفین؛(روضة المتقین، ج 13، ص 265).

ص:39

چگونه می توانم مردی را توصیف کنم که دشمنانش از روی حسادت و دوستانش از ترس (دشمنان) محاسن او را پنهان نمودند، در بین این دو رفتار، شرق و غرب عالم محامدش را فراگرفته است.

خلیل بن احمد بالاتر از این را هم گفته است. از او پرسیدند:

«مَا الدلیلُ عَلَی أَفْضَلیةِ عَلِی؟؛ دلیل افضل بودن علی علیه السلامچیست؟». پاسخ داد: «إِحْتیاج الْکل إِلَیهِ فِی الْکل، وَ اسْتِغْناؤُهُ مِنَ الْکل فِی الْکل، دَلیلٌ عَلی أَنهُ أَفْضَلُ مِنَ الْکل؛ احتیاج همه به او در تمام امور، و بی نیاز بودن او از همه در تمام امور، دلیل بر آن است که او از همه افضل و برتر است». (ر.ک: ترتیب کتاب العین، ص28).

فراموش نکنیم هنوز هم که هنوزست که پس از گذشت بیش از چهارده قرن از آن زمان، باز آن روش ادامه دارد و گویندگان فضایل آن حضرت را، از بین می برند، برای نمونه به چند جریان توجه نمائید.

1 -ذهبی یکی از علمای بزرگ اهل سنّت در کتابش

ص:40

(تذکرة الحفاظ) در ترجمه حافظ ابن سقا عبداللّه بن محمد واسطی می نویسد: او (حدیث طیر) را املاء کرد شنونده ها به سوی او جهیدند و او را بلند کردند و محل نشستنش را شستند.

(کتاب دلائل الصّدق شیخ محمد حسن مظفّر ج 1 ص 33 بنقل از آن).

2 -ابن خلکان در کتاب «وفیات الاعیان» در ترجمه نسائی احمد بن شعیب صاحب کتاب «السّنن» یکی از صحاح ششگانه اهل سنّت، می نویسد. او به دمشق رفت و ازاو در باره معاویه و فضایلش پرسیدند؟ گفت: لاأعرف له فضیلة الا (لاأشبع اللّه بطنه) من فضیلتی برای او نمی دانم مگر (فرمایش رسول خداکه درباره او فرمود:) خدا شکم اورا سیر نکند.

باشنیدن این جواب نسائی را گرفتند و بیضتینش را آنقدر مالیدند و انداختند روی شینزار و از دنیا رفت. کتاب دلائل الصّدق شیخ محمد حسن مظفّر ج 1 ص 33بنقل از آن.

حافظ ابونعیم اصفهانی می گوید: لمّا داسوه بدمشق مات

ص:41

بسبب ذالک الدوس وقتی خُصیه هایش را مالیدند بخاطر این فشار مرد.

البته مشهور است که نسائی به خاطر کتاب آخرشان)الخصائص فی فضل علی بن ابی طالب کرم اللّه وجهه( بقتل رسیده است. برخی از تألیفات ایشان: سنن نسائی ، الخصائص فی فضل علی بن ابی طالب کرم اللّه وجهه ، مسند امام علی کرم اللّه وجهه و...

حال بعد از چند قرن بسبب نقل یک روایت از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله در باره معاویه، او را باچنین شکنجه ای کشتند!!. اگر در باره خلفای اول می گفت چه می شد و چکارش می کردند.

3 -ابن حجر در کتاب «تهذیب التّهذیب» در ترجمه نصر بن علی بن صهبان از عبداللّه بن أحمد بن حنبل می نویسد. وقتی که نصر این حدیث را نقل کرد که رسول خدادست حسن و حسین را گرفت و فرمود: «من أحبّنی و أحبّ هذین و أباهما و أمّهما، کان فی درجتی یوم القیامة» هرکس مرا و این دو و پدر و

ص:42

مادرشان را، دوست را دوست بدارد، در روز قیامت در درجه من خواهد بود.

متوکل دستور داد هزار تازیانه به او بزنند تا اینکه جعفر بن عبدالواحد (وزیر یا یکی از بزرگان ) که یکی از اهل سنّت است، وساطت، کرد، رهایش کردند.کتاب دلائل الصّدق شیخ محمد حسن مظفّر ج 1 ص 34 بنقل از آن .

4 -باز ابن حجر در ترجمه أبی الازهرأحمدبن الازهرنیسابوری نقل می کند.

وقتی که ابوالازهر از رزّاق از مُعمّر از زهری از عبداللّه (بن احمدالمتوکل) از ابن عباس روایت کرد، قال «نظرالنّبیّ صلی اللّه علیه و آله الی علیّ علیه السلام فقال: أنت سیّدٌ فی الدّنیا سیّدٌ فی الاخرة» الحدیث. رسول خدا به علی نگاه کرد و فرمود: توآقائی در دنیا و سروری در آخرت...

این گفته را به یحیی بن معین (وزیر) خبر دادند در میان مردم فریاد برداشت و گفت: این دروغ گوی نیشابوری کیست

ص:43

که این حدیث را از عبدالرزاق نقل کرده است.

أبوالازهر بلند شد و گفت: منم، یحیی لبخند زد و گفت،تو کذّاب نیستی گناه گردن دیگریست. (کتاب دلائل الصّدق شیخ محمد حسن مظفّر ج 1 ص 34 بنقل از آن).

تتمه حدیث فوق از فضائل مشهور و مسلّم بین سنّی و شیعه است که فرمود: من أحبّک فقد أحبّنی و من أبغضک فقد أبغضنی و حبیبک حبیب اللّه و بغیضک بغیض اللّه. هر کس ترا دوست دارد مرا دوست داشته و هرکس به تو بغض داشته به من بُغض ورزیده، دوست تو دوست خداست و دشمن تو دشمن خداست. اگر بقیه روایت را ادامه می داد چه میشد؟!.

کتاب دلائل الصّدق شیخ محمد حسن مظفّر ج 1 ص 34.

البته از این قضایا در تاریخ فراوان است، مخصوصا در تاریخ های اخیر با تکفیر شیعیان و دوستان علی علیه السلام را در شرق عربستان و عراق و سوریه و لبنان و یمن و نیجریه و. و.

چقدر قتل عام نموده و می نمایند.

که آوردن بیش ازین، ما را از مقصد دور می سازد، اگر این

ص:44

نوشتار با دقت بر رسی شود تمام مسائل برای ما روشن می شود.

با این همه سختگیری ها و شکنجه و تبعید و زندانی کردن قرنها، و تأویل آیات نازله در باره مولا، باز همه کتابها و سینه ها، پر از فضایل و مناقب اوست، چون خدا با اوست و یار او.البتّه باید این را بدانیم که،

اوّلاً ... أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاّ أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ. یونس آیه 35 آیا آن کسی که به سوی حق هدایت می کند سزاوارتر است پیروی شود، یا آنکه خود راه یافته نیست و راه را نمی یابد مگر آنکه راهنمایی و هدایت گردد؟ پس شما را چه می شود؟ (که حقیقتی به این روشنی را در نمی یابید)، چگونه داوری می کنید؟

و ثانیا، أهل البیت أدری بما فی البیت اهل خانه به زوایا و محتویات خانه از دیگران بلد ترند، اهل خانه ای که قرآن به آن نازل شده، مقصد و منظور آیات و زوایا و ظاهر و باطن، آن را

ص:45

خوب می دانند.

و ثالثا دقت در گفتار و اظهار نظرهای بزرگان اهل سنّت که گوشه ای و نمونه هائی از آنها را در این مختصر می آورم، و مرحوم علامه امینی رضوان اللّه علیه یازده جلد کتاب وزین «الغدیر» را فقط درباره جریان غدیر خم، از کتابهای بزرگان خود اهل سنّت گرد آورده و ما را به حق و حقیقت، راهنمائی کرده و به مقصد می رساند و من اللّه التّوفیق و علیه التّکلان .

ابتداء تعداد آیات نازله در قرآن کریم را در باره امیرمؤمنان علی علیه السلام از نظر دانشمندان و محققان برادران اهل سنّت و سپس اخبار و احادیث از صحاح ستّه وکتابها و نوشته های آن بزرگان را با اسنادش می آورم و در نهایت به عقیده اهل تشیّع در این مورد را متعرّض می شوم و قضاوت را به عهده خوانندکان عزیز و منصف می گذارم.

بعضی از بزرگان کتابهائی را از قسمتی از متن آیات نازل شده در حق امیرالمومنین علیه السلام را گرد آورده اند، مانند.

1-کتاب «دلائل الصّدق» مرحوم علامه شیخ حسن مظفر

ص:46

(ره) که در ردّ وهابیت در سه جلد نوشته شده است که، دو جلد آخر این کتاب اختصاص دارد به آیات و احادیثی که در حق امیرالمؤمنین علیه السلام نازل شده است.

اخیرا هم این کتاب را موسسه آل البیت علیهم السلام در قم چاپ کرده است.

2- کتاب «ما نزل فی علیّ فی القرآن» در دو جلدتوسط حضرت آیت اللّه شیرازی نوشته شده و تمام آیاتی را که در حق امیرالمؤمنین علیه السلام آمده است.

این دو کتاب در سایت های مختلف اینترنتی هم موجود است؛ مخصوصا کتاب دلائل الصّدق.

3 -ابوالقاسم حسکانی کتابی به نام «شواهد التنزیل»، 200 آیه یا بیشتر جمع کرده است و کتابهای دیگر.

4 -نهج الحق و کشف الصّدق: علامه حلّی.

5 -غایة المرام: و جز اینها که زیاد است.

ص:47

در اخبار اهل سنّت چند آیه در قرآن کریم در باره

اشاره

امیرمؤمنان علیه السلام نازل شده است.

1 -200 آیه

2 -سیصد آیه بلکه بیشتر.

3 -یک چهارم قرآن

4 -یک سوم قرآن

و اقوال دیگر که به نمونه هائی از روایات و اظهار نظرها در این باره توجه نمائید.

1 -200 آیه

قاضی ابوالقاسم حسکانی در کتاب «شواهد التنزیل»، 200 آیه یا بیشتر جمع کرده است که درباره حضرت علی علیه السلام

ص:48

نازل و یا تفسیر شده است.

ر. ک : آیات ولایت در قرآن ، آیة اللّه مکارم شیرازی

2 -بیش از 300 آیه.

عبداللّه بن عباس: از اصحاب و پسر عموی رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و از شاگردان برتر امام علی علیه السلام که تفسیر قرآن را از ایشان فراگرفته و فضل و دانش ایشان نزد شیعه و سنی از جایگاه برجسته و خاصی برخوردار است. معتقداست که 300 آیه در مورد امام علی علیه السلام نازل شده است

بسیاری از علمای شیعه و سنی نیز این گفته اورا در کتاب های خود آورده اند که ما به چند مورد آن از طریق اهل سنت، اشاره می کنیم .

قال ابن عباس : نزلت فی علی أکثر من ثلاثمائة آیة فی مدحه.

بیش از سیصد آیه از قرآن کریم ، در ستایش از علی علیه السلام

ص:49

نازل شده است .

تاریخ الخلفاء ، ص 172، و السیرة النبویّة ، زینی دحلان بهامش السیرة الحلبیّة ، ج2 ، ص11 و الصواعق المحرقة ، ص 125 ط . چاپ المحمدیّة و ص 76 ط. المیمنة بمصر .

زینی دحلان مفتی مکه مکرمه و متوفای 1305 هجری قمری در کتاب (السیرة النبویة)، جلد2، صفحه11 از ابن عباس نقل می کند:

نزلت فی علی أکثر من ثلاثمأئة آیة فی مدحه. بیش از 300 آیه در مدح علی نازل شده است. الصواعق المحرقة، چاپ محمدیه مصر، ص 125 و چاپ میمنة مصر، ص76 -تاریخ الخلفاء، ص172

ابن عساکر ، از علمای بزرگ اهل سنت در تاریخ دمشق می نویسد :

عن ابن عباس ، قال : «نزلت فی علیّ ثلاثمائة آیة ». ابن عباس می گوید : 300 آیه از قرآن کریم در باره علی علیه السلام نازل شده است .

تاریخ مدینة دمشق ، ج 42 ، ص364، تاریخ الخلفاء سیوطی، ص171 -

ص:50

الصواعق المحرقه ابن حجر مکی، ص196

خطیب بغدادی در تاریخ بغداد می نویسد :

عن ابن عباس قال : نزلت فی علی ثلاثمائة آیة .تاریخ بغداد ، ج 6 ، ص 221 .

سیوطی از بزرگترین علمای تاریخ اهل سنت نیز می نویسد

عن ابن عباس قال : نزلت فی علی ثلاثمائة آیة .

تاریخ الخلفاء ، ص 171 ، الصواعق المحرقة ، ص 196.

ابن حجر هیثمی در کتاب الصواعق المحرقة که آن را در رد عقائد شیعه نوشته است ، در این باره می نویسد :

وروی سعید بن جبیر ، عن ابن عباس ، قال : ما نزل فی أحد من کتاب اللّه ما نزل فی علی. در قرآن در باره هیچکس به اندازه علی، آیه نازل نشده است.

الصواعق المحرقة ، ص 76 ، الباب التاسع ، الفصل الثالث .

باز ابن حجر هیثمی در جای دیگر و نیز سیوطی در تاریخ الخلفاء می نویسند :

ص:51

أنّه ما نزل فی أحد من کتاب اللّه کما نزل فی علی .در حق هیچ کسی، به اندازه علی علیه السلام ، در قرآن نازل نشده است .تاریخ الخلفاء ، ص 171 ، و الصواعق المحرقة ، ص 127.

حاکم نیشابوری از استوانه های علمی اهل سنت در مستدرک الصحیحین نقل می کند از احمد بن حنبل رئیس حنبلی مذهب که می گوید:

ما جاء لأحد من أصحاب رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله من الفضائل ما جاء لعلیّ بن أبی طالب رضی اللّه عنه. فضائلی که در حق علی بن أبی طالب خداازاو راضی باشد؛ آمده، در حق هیچ یک از اصحاب پیامبر صلی اللّه علیه و سلم نیامده است. (مستدرک الصحیحین للحاکم النیشابوری، ج3، ص107).

ابن جوزی در مناقب احمد بن حنبل می گوید:

ما لأحد من الصحابة من الفضائل بالأسانید الصحاح مثل ما لعلی رضی اللّه عنه.

آن همه فضائلی که با سندهای صحیح در حق علی خداازاو راضی باشد؛آمده، در حق هیچ یک از صحابه نیامده است.

ص:52

مناقب احمد بن حنبل، ص163- تهذیب التهذیب لإبن حجر العسقلانی، ج7، ص298 ج الإصابة، ج4، ص464 -شواهد التنزیل للحاکم الحسکانی، ج1، ص27 -الإستیعاب لابن عبد البر، ج3، ص51

الاستیعاب ج 2 / 664 می نویسد: احمد بن حنبل و اسماعیل بن اسحاق قاضی اظهار داشته اند،

احادیثی که به «سند حسن» درباره فضائل حضرت مولا علی علیه السّلام روایت شده است، درباره هیچیک از صحابه، روایت نشده است.

و احمد بن شعیب بن علی نسائی همین موضوع را هم متذکر شده است.

و نیز در فتح الباری 71 /8) متذکر شده اند و به سند مزبور، علاوه بر احمد حنبل و اسماعیل بن اسحاق و نسائی، ابو علی نیشابوری را اضافه کرده اند.

مستدرک الصحیحین ج 3 / 701 از «محمد بن منصور طوسی» روایت کرده است که از «احمد بن حنبل» شنیدم، می

ص:53

گفت: فضائلی که برای علی علیه السّلام شمارش شده به اندازه ای است که، برای هیچیک از صحابه پیغمبر، آنچنان فضائلی، ذکر نشده است.

همچنین قول دیگری را (شبلنجی) به ابن عباس نسبت داده که در کتاب (نورالابصار) صفحه 73 آمده است ابن عباس معتقد بود آن مقدار از قرآن که درباره علی علیه السلام نازل شده درباره هیچکس نازل نشده است.

ابن عباس در این روایات یک کمیت حداقلی قائل بوده که همان 300 آیه است .

ولی تعدادی از علمای شیعه و سنی تا 350 آیه را در باره علی علیه السلامبرشمرده اند.

3 -یک چهارم قرآن

سیوطی از بزرگترین علمای تاریخ اهل سنت نیز می نویسد

بسیاری از علمای اهل سنت نقل کرده اند که

ص:54

یک چهارم قرآن در حق امیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام نازل شده است .

حاکم حسکانی از بزرگان اهل سنت می نویسد :

عن الاصبغ بن نباتة ، عن علی قال : نزل القرآن أربعة أرباع :

ربع فینا ، وربع فی عدونا ، وربع حلال وحرام وربع فرائض وأحکام ولنا کرائم القران .

اصبغ بن نباته از امیر مومنان نقل کرد که فرمودند: قرآن چهار قسمت نازل شد . یک چهارم در مورد ما ، یک چهارم در مورد دشمنان ما ، یک چهارم در مورد حلال وحرام و یک چهارم در مورد واجبات واحکام ؛ وآیات شاخص قرآن در مورد ماست. شواهد التنزیل ، ج 1 ، ص59 و ص62 و تاریخ الیعقوبی ، ج 2 ، ص136 و ینابیع المودة ، ج 1 ، ص377.

غیاث الدین بن همام(متوفای 942 ق ) می گوید: حافظ ابوبکر بن احمد بن موسی بن مردویه با سند خود از علی -کرّم اللّه وجهه -نیز این حدیث را نقل کرده است.(خواند میر، غیاث الدین

ص:55

بن همام الدین، تاریخ حبیب السیر، ج 2، ص 13، تهران، خیام، چاپ چهارم، 1380ش).

ابن مغازلی شافعی (متوفای 483 ق) با سند خود از ابن عباس از پیامبر خدا صلی اللّه علیه و آله چن ین نقل می کند: پیامبر خداصلی اللّه علیه و آله (به یاران خود) فرمود: «از چه در شگفتید! قرآن چهار بخش است: یک چهارم به طور خاص درباره ما اهل بیت، یک چهارم درباره دشمنان ما، یک چهارم حلال و حرام و یک چهارم فرایض و احکام. به خدا سوگند آیات برجسته قرآن درباره علی علیه السلام نازل شده است».ابن مغازلی، علی بن محمد، مناقب الامام علی بن أبی طالب علیه السلام، ص 270 ج 271، بیروت، دار الأضواء، چاپ سوم، 1424ق.

روایات شیعیان نیز در این مورد فراوان است از جمله.

مرحوم کلینی رضوان اللّه تعالی علیه از دانشمندان شیعه نیز در کتاب اصول کافی در روایتی که سند آن صحیح است ،

عن ابی عبداللّه علیه السلام قال: انّ القرآن نزل أربعه أرباع، ربع

ص:56

حلال و ربع حرام، و ربع سنن و احکام و ربع خبر ما کان قبلکم و نبأ مایکون بعدکم و فصل ما بینکم.کلینی، محمّدبن یعقوب، اصول کافی، ج2 ، ص627 ، ح 4 .به تصحیح علی اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه.

از امام صادق علیه السلام روایت شده که آن حضرت فرمود:

قرآن بر چهار قسمت نازل شده است: یک چهارم درباره حلال و یک چهارم درباره حرام، یک چهارم درباره سنتها و احکام، یک چهارم درباره اخبار آنان که قبل از شما بوده اند و آنان که بعد از شما خواهند آمد و حلّ و فصل مسائل جاری شما.

عن ابی الجارود، قال سمعت أباجعفر علیه السلام یقول: نزل القرآن علی اربعه أرباع، ربع فینا و ربع فی عدونا، و ربع فرائض و احکام، و ربع سنن و امثال، و لنا کرائم القرآن. عیاشی، محمّدبن مسعود، التّفسیر )معروف به تفسیر عیاشی(، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، المکتبه العلمیه الاسلامیه، 1/9؛ مجلسی، محمدباقر،

ص:57

بحارالانوار، 92/114.

4 -یک سوم قرآن

عن اصبغ بن نباته، قال سمعت أمیرالمؤمنین علیه السلام یقول: نزل القرآن أثلاثاً، ثلث فینا و فی عدونا، و ثلث سنن و امثال، و ثلث فرائض و احکام.« 1 اصبغ بن نباته گفت از امیرمؤمنان علیه السلام شنیدم: قرآن در سه زمینه نازل شده است: یک سوم درباره ما و دشمنان ما، یک سوم درباره سنتها و امثال و یک سوّم درباره فرائض و احکام. (کلینی، محمّدبن یعقوب، اصول کافی، به تصحیح علی اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 2/627).

ص:58

تعدادی از آیات نازله در باره علی علیه السلام از نظر

اشاره

اهل سنّت

قبلا گفتیم: بنا بنقل مفسرین و مورخین عامه و خاصه (بیش از سیصد آیه) در باره ولایت علی علیه السلام و فضائل و مناقب آنحضرت در قرآن کریم آمده است که نقل همه آنها از عهده این مختصر خارج است لذا ما در اینجا فقط چند مورد از کتب معتبره خود اهل سنت در باره (ولایت و امامت و زعامت) آن حضرت را می آوریم که جای چون و چرا برای آنان باقی نماند.

البته دلالت این آیات با توجه به احادیث بسیار زیاد که از رسول گرامی اسلام در شأن نزول این آیات وارد شده،(متواتر) است.

ص:59

1 -آیه تبلیغ:

یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ . ای رسول، آنچه را که از سوی خدا به تو نازل شده است به مردم برسان، که اگر چنین نکنی رسالت خدا را انجام نداده ای. و خداوند تو را از (آسیب) مردم حفظ می نماید و مسلماً گروه کافران را هدایت نمی کند.مائده / 67

آیه فوق در حجة الوداع چند مرتبه تا «فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ » نازل شد ولی رسول خدا صلی اللّه علیه وآله از اعلان آن بیم داشت. نگران دسیسه و توطئه از سوی گروهی از دور و برش بود. از این رو تا جایی که توانست اعلان آن را به تأخیر افکند.

تا هیجدهم ماه ذیحجه سال دهم هجری بود که پیامبر آخرین مراحل آیین حج ابراهیمی را به مردم آموزش داد.

ص:60

سر انجام جبرئیل همراه با فرمانی بسیار مهم از جانب خداوند فرود آمد، و این ترس را به امنیت تبدیل نمود.

خداوند در پایان فرمان برای آسودگی خاطر رسولش مژده می دهد که نگران مباش، «وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ » خدایت تو را از آسیب دشمنان محفوظ می دارد.

خداوند متعال پیامبرش را با شدت هر چه تمامتر امر فرمود، که رسالت خود راکه ولایت علی علیه السلام بود، ابلاغ نماید و نگذارد فرصت (جمع شدن مردم که از اکناف و بلاد مختلف گرد آمده اند) از دست برود، پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآلهبه دنبال نزول این آیه، دیگر درنگ را جایز ندانست. فرمان توقف داد. توقفگاه در همان سرزمین جُحفه و در کنار بِرکه ای به نام خُم بود، چهار راهی که مردم در آنجا پراکنده شده هرکس به سوی موطن خویش رهسپار خواهد شد.

رسول خداصلی اللّه علیه وآله سه روز منتظر ماند تا آنها که پیشاپیش می رفتند، باز گردند و آنها که از پس می آمدند، خود

ص:61

را به توقفگاه برسانند. جماعت انبوهی از مسلمانان متجاوز از یکصد هزار نفر جمع شدند. رسول خدا بر فراز بلندی که از جهاز شتران ساخته شده بود، رفت و در برابر مردم ایستاد تا آن پیام مهم را به سمع و نظر همه برساند. این پیام به نام «آیه تبلیغ» مشهور شد.

تلخیص از تفاسیر مختلف اهل سنت خاصه الدّر المنثور ذیل آیه تبلیغ.

جریان غدیر در سال آخر عمر پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله در حجة الوداع اتفاق افتاد و آن حضرت، با بیان أَلَسْتُ أَوْلی بِکمْ مِنْ أَنْفُسِکمْ؟ قالُوا: بَلی. قالَ صلی اللّه علیه وآله وسلم: مَنْ کنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِی مَوْلاهُ. أَللهُم والِ مَنْ والاهُ، وَ عادِ مَنْ عاداهُ؛ آیا من به شما از جانتات أولی تر نیستم؟ عرض کردند: بله. فرمود:

هرکس من به او ولایت دارم و مولای اویم، این علی علیه السلاممولای اوست. خداوندا، هرکس که او را مولای خود بداند و دوست دارش باشد دوستش بدار، و هر کس با او دشمنی ورزد دشمنش باش». (خصائص نسائی، ص101؛ المعجم الکبیر طبرانی، ج ?،

ص:62

ص219 و 212).

به امامت و ولایت علی بن ابیطالب علیه السلام تصریح کرد و رسالت خود را ابلاغ نمود.

این واقعه توسط عده ی زیادی(110 نفر( از صحابه مانند ابوسعید خدری، زیدین ارقم، جابر بن عبداللّه انصاری، ابن عباس، براء بن عازب، حذیفه، ابوهریرة، ابن مسعود و عامر بن لیلی، از آن جمله اند.

از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله وهمچنین از 84 نفر از تابعین و 36 نفر از دانشمندان و مؤلفین، نقل شده است. علامه امینی با مدارک و دلایل محکم از منابع معروف اسلامی(اهل سنت و شیعه)، در کتاب شریف «الغدیر» تمامی این نقل ها را آورده است.

ابو سیعد خُدری که از اصحاب معروف رسول خداست می گوید:

نُزِلَت هذه الایة «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ »

ص:63

علی رسول اللّه یومَ غدیر خم فی علی بن ابیطالب. آیه یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ... روز غدیر خم درباره اعلان جانشینی علی بن ابیطالب بر پیامبر نازل شد.

ابو اسحق ثعلبی در تفسیر خود و طبری در کتاب الولایة و ابن صباغ مالکی و همچنین دیگران نوشته اند که آیه تبلیغ یعنی آیه 67 سوره مائده یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ ... در باره علی علیه السلام نازل شد و رسول خدا صلی اللّه علیه و آل ه دست علی را گرفت و فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم و ال من والاه.... شواهد التنزیل جلد 1 ص 189 فصول المهمه ص 27.

ابن مسعود، صحابی بزرگ رسول اکرم صلی اللّه علیه وآلهمی گوید:

کُنّا نَقرأُ علی عهد رسولِ اللّه «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ -اَنَ ّ عَلیاً مَولی المُؤمِنینَ - وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ »

ص:64

در زمان رسول خدا این آیه را ما اینچنین می خواندیم:

«ای رسول، آنچه را که از جانب خدا بر تو نازل شده است، که علی همانا مولا و سرپرست مؤمنان است، به دیگران ابلاغ کن، اگر این کار را نکنی رسالت خدا را به انجام نرسانده ای و خداوند تو را از آسیب مردم حفظ می کند.

بعضی از غرض ورزان می گوید: پیامبرمی خواسته تنها اعلان نماید که علی علیه السلام را دوست بدارید!لَوْ أَرادَ الْخِلافَةَ، لَقالَ: عَلِی خَلیفَتی مِنْ بَعْدی؛ اگر مقصود رسول اکرم صلی اللّه علیه وآله وسلم خلافت بود، قطعاً می فرمود: علی علیه السلامخلیفه و جانشین من است.

اینان «مولی» را به معنای دوست گرفته اند نه ولایت و سرپرست.

در پاسخ این ها می گوئیم: این همه تشریفات آسمانی و زمینی تنها برای اعلان محبت و دوستی علی علیه السلام در آن صحرای سوزان و توقف طولانی سه روزه در آنجا، نزد

ص:65

خردمندان ناپسند و بیهوده است، مسلماً پیامبر از چنین کاری منزه و مُبرّا است. رسول خدا بارها پیش از این به بهانه های مختلف و در موارد گوناگون، امر دوستی و محبت نسبت به علی علیه السلام را سفارش نموده بود و دیگر نیازی به چنین تشریفات و یا دلهره و نگرانی از مردم را نداشت.

وانگهی، اعلان محبت علی علیه السلام چه ترسی داشت تا پیامبر از آن بترسد و هراس داشته باشد و از سوی خداوند تأمین امنیت شود.

در ضمن برای آنکه کسی مانند این کینه توزان و مغرضان گمان نکند مولا یا ولی در عبارت به معنی دوست می باشد، پیامبر عبارت پیشین را فرمود که: ألستُ أَولی بِالمؤمنینَ مِن انفُسِهم؟ یعنی آن گونه که من از سوی خداوند أولی بنفس مؤمنینم، علی أولی بنفس آنهاست.

اللّهم والِ مَن والاهُ و عادِ مَن عاداهُ. بارالها، دوستدار هرکه او را دوست بدارد و دشمن بدار هرکه اورا دشمن شمارد. در سنن

ص:66

ابن ماجه 1/43، صحیح مسلم 15/180، المستدرک علی الصحیحین 3/118این بیان آمده است.

اتفاقاً همین کلمه خلافت، که علی علیه السلام جانشین بعد از من است، را در کتاب های اهل تسنن از رسول اکرم صلی اللّه علیه وآله وسلم نقل کرده اند: «لاینْبَغی أَنْ أَذْهَبَ إِلا وَ أَنْتَ خَلِیفَتی... أَنْتَ وَلِیی فِی کل مُؤْمِنٍ بَعْدی؛ روا نیست که من از دنیا بروم و تو جانشین من نباشی تو سرپرست برگزیده من بر هر مؤمن بعد از من هستی»؛

مسند احمد، ج1، ص331؛ مستدرک حاکم، ج3، ص13?؛ مجمع الزوائد، ج9، ص120؛ السنن الکبری، ج?، ص113.

یا در حدیث (یوم الدار و حدیث منزلت( أنت منّی بمنزلة هارون من موسی الاّ أنّه لا نبیّ بعدی) و احادیث فراوان دیگر همین جمله و معنا، آمده است ولی کو گوش شنوا یا وجدان سالم!!!.

ماجرای غدیر و حدیث مربوط به آن در میان عامّه از

ص:67

وثاقت واعتبار بسیار بالایی برخوردار است ودر میان شیعه هم قطعی و مسلم است که چنین حادثه ای رخ داده است.

گواهان غدیر

روزی علی علیه السلام در میدان شهرِ کوفه با مردم، به احتجاج برخاست. حضرت در مقابل آنها ایستاد و فرمود:

شما را به خدا سوگند می دهم که هر کس در غدیر خم از پیامبر به گوش خود درباره من چیزی شنیده است برخیزد و گواهی دهد.

سی تن از اصحاب برخاستند که دوازده تن از آنها بدری بودند. یعنی از کسانی بودند که در جنگ بدر در رکاب رسول خدا حضور داشتند، و با مشرکان می جنگیدند. آنها گفتند: ما در روز غدیر خم دیدیم، رسول خدا پس از ادای فریضه نماز، در برابر دیدگان همه قرار گرفت و خطبه خواند و فرمود:

أَلَستُ أولی بِالمؤمِنینَ مِن أَنفُسِهم؟ آیا من از همه مؤمنان نسبت به خودشان برتر نیستم؟یااینگونه فرمود: أَ تَعلَمونَ أنّی اولی

ص:68

بِالمؤمنینَ مِن أَنفُسِهم؟ آیا می دانید که من از همه مؤمنان نسبت به خودشان برتر هستم؟ یعنی پیامبر حتی نسبت به جان مؤمنان تولیت دارد. همه پاسخ دادند: آری ای رسول خدا.

چرا که قبل از آن خطاب قرآن را به مؤمنان شنیده بودند که:

النبی أَولی بِالمؤمنینَ مِن انفُسِهم. احزاب /6

از این رو همه اقرار نمودند که ولایت پیامبر نسبت به مؤمنان از ولایت آنها نسبت به خودشان برتر است.

پس از گرفتن این اقرار، پیامبر دست علی را گرفت و بلند نمود و فرمود:

مَن کنُتُ مَولاه فَهذا علی مَولاه.این جمله به گونه دیگری هم نقل شده است:

فهذا ولیّ مَن أنا مَولاهُ. این (علی) ولی کسی است که من مولای اویم.

ولی در میان آن جماعت، سه نفر به این ماجرا گواهی

ص:69

ندادند. یکی از آن افراد، انس بن مالک بود. او گفت: من پیر شده ام و فراموشی بر من عارض گشته است.

حضرت علی علیه السلام آنها را نفرین کرد و درباره انس هم فرمود:

اگر دروغ می گویی، خداوند تو را به پیسی و برص مبتلا سازد بطوری که عمّامه ات آن را نپوشاند.

انس از جای برنخاست مگر آنکه لکه های سپیدی بر پوست بدنش ظاهر شد و دچار پیسی گردید. مسند احمدبن جنبل 4/370.

2 -آیه اکمال دین

... الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً ... (مائده / 3) امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و راضی شدم که اسلام دین شما باشد.

ص:70

بعد از آنکه پیامبر امر مهم ابلاغ ولایت را به انجام رساند، و ارکان دین را با استمرار بخشیدن نبوت به وسیله امامت و ولایت، محکم و استوار ساخت، آیه اکمال دین نازل شد.و مشخص ساخت که، کمال دین اسلام، با ولایت و کمال هریک از مسلمانها، با قبول ولایت امیرمؤمنان علیه السلام می باشد.

روایات زیر بیانگر این حادثه هستند:تفسیر الدر المنثور ج3ص 19.

ابو سعید خُدری می گوید:

لَمّا نَصَبَ رَسُولُ اللّه عَلِیّاً یوْمَ غَدیرِ خُمّ فَنادی لَهُ بِالْوِلایةِ، هَبَطَ جبرئیلُ عَلَیهِ بِهذِهِ الایةِ: «اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ ...» وقتی که حضرت رسول اکرم صلی اللّه علیه وآله در روز غدیر خم، علی را به جانشینی خود برگزید و ولایت و سرپرستی او را بر مسلمانان اعلام فرمود، جبرئیل این آیه را به پیغمبر آورد:

«امروز دین شما را کامل کردم...»

ابو هُرَیره نقل می کند:

لَمّا کانَ یوْم غَدیرِ خُمٍ ّ وَ هُوَ یوْمُ ثمانی عَشَر مِنْ ذِی الْحَجَّةِ

ص:71

قالَ النَّبِی: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ» فَأَنْزَلَ اللّه «اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ ...» وقتی روز غدیر خم -که هجدهم ذی الحجة بود -فرا رسید پیامبر فرمود: هر کس که من مولا وسرپرست اویم، علی هم مولا و سرپرست اوست. آنگاه خداوند این آیه را نازل فرمود که: امروز دین شما را کامل کردم ....

راوی نقل می کند رسول خدا صلی اللّه علیه وآله پس از اعلان جانشینی علی علیه السلام به مردم دستور داد: سَلِّموا عَلی عَلیٍّ بِإِمرَة المُؤمنینَ.بر علی با عنوان امیرمؤمنان سلام دهید.

پس از آن رسول خدا بانگ تکبیر بر آورد و فرمود:

اللّه اکبَرُ عَلی اکمالِ الدین و اتمامِ النِّعمَة و رِضَا الرَّبِ برِسالَتی وَ الولایةِ لِعلی بن ابیطالب بَعدی.

تفسیر الدّر المنثور ذیل آیه اکمال.

اللّه اکبر، بر کامل کردن دین و تمام نمودن نعمت و برخشنودی پروردگار به رسالت من و ولایت علی بن ابیطالب پس از من.

ص:72

در اهمیت امر جانشینی پیامبر همین بس که خداوند، فرمان اکیدی مبنی بر ابلاغ آن به مردم صادر فرموده است. چرا که استمرار نبوت یا به تعبیر قرآن «اکمال دین و اتمام نعمت» جز با امر ولایت امکان پذیر نیست. از این رو عقل و درایت، صحّت سند روایات را تقویت می کند.

خطیب بغدادی (در تاریخ بغداد ج 6 ص 290).

بسند خود از ابی هریره روایت کرده که گفت : هر کس روز هجدهم ذی الحجه را روزه بگیرد ثواب شصت ماه روزه را برایش می نویسد و این روز غدیر خم است که رسول خدا صلی اللّه علیه وآله دست علی بن ابیطالب را گرفت و فرمود : آیا من ولی مؤمنین نبودم ؟ گفتند : بله یا رسول اللّه فرمود : هر که من مولای اویم علی مولای اوست ، پس عمربن خطاب گفت:

بخّ بخّ لک یا علیّ أصبحت مولایَ و مولا کلّ مؤمن و مؤمنةمبارک باد و مبارک باد برتو ای علی ابن ابیطالب که مولای من و مولای هر مرد مؤمن و زن مؤمنه شدی . پس خدای تعالی این

ص:73

آیه (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ ...) را فرستاد

نتیجه: با در نظر گرفتن معنا و مفهوم دو آیه تبلیغ و اکمال دین، و روایات و گفتارها در باره آن دو، کاملا روشن می شود، باابلاغ ولایت و تأکید به رساندن آن، دین تکمیل شد و اسلام به کمال رسید والسّلام.

پس عمل هیچ کسی بدون قبول ولایت علی علیه السلاممقبول درگاه الهی نخواهد بود چون کمال دین با قبول ولایت است.

3 -آیه سأل سائل بعذاب واقع

(سوره معارج آیه 1.)

سؤال کننده ای سؤال کرد عذابی را که واقع شد.

ثعلبی و ابن صباغ و دیگران نوشته اند که چون در روز 18 ذیحجه رسول خدا صلی اللّه علیه و آله علی علیه السلام را بجانشینی خود منصوب نموده و فرمود: من کنت مولاه فهذا علی مولاه.

ص:74

حارث بن نعمان پس از شنیدن این خبر خدمت آنحضرت آمد و گفت ما را بشهادت یگانگی خدا و نبوت خود از جانب خدا امر کردی قبول نمودیم و سپس به نماز و زکوة و حج و جهاد و روزه دستور دادی پذیرفتیم به اینها قناعت نکردی در آخر کار این جوان را که پسر عموی تست بولایت نصب کردی آیا این کار از جانب تست یا بدستور خدا است؟ رسول اکرم فرمود:

قسم بخدائی که جز او خدائی نیست که این امر بدستور خدا است حارث بن نعمان در حالیکه بسوی ناقه خود میرفت گفت خدایا اگر این مطلب صحیح است بر ما از آسمان سنگ بفرست یا بعذابی دردناک معذب گردان هنوز بناقه اش نرسیده بود که سنگی از آسمان بر سرش افتاد و فورا هلاکش نمود آنگاه این آیه نازل شد که سأل سائل بعذاب واقع فصول المهمه ص 26 کفایة الخصام ص 488.

پس اگر منظور تبلیغ دوستی بود، حارث بن نعمان اعتراض نمی کرد، بلکه به زعامت و ولایت علی جوان، معترض شد و

ص:75

بلای آسمانی نیز او را از میان برداشت.

4 -آیه ولایت:
اشاره

إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ . وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ . مائده / 56-55 سر پرست و ولیّ شما فقط خدا و رسول او و مؤمنانی هستند که، نماز بر پا می دارند و در حال رکوع، زکات می پردازند. و هرکس ولایت خدا و رسول او و این مؤمنان را بپذیرد -او از حزب خداست -البته حزب خدا پیروز است.

در این آیه، ولایت حضرت علیعلیه السلام در ردیف ولایت خدا و پیامبرصلی اللّه علیه وآله قرار داده شد.

از کلمه حصر «انّما» به معنی (فقط) در ابتدای آیه چنین مشخّص می شود که ولایت و زعامت و سرپرستی منحصر است به خدا و رسول و مؤمنانی که در حال رکوع نماز، صدقه

ص:76

بپردازند. و البته هیچکس هم جز علی بن ابیطالب علیه السلاماین ویژگی را پیدا نکرد. هر چند در آیه این مفهوم بالفظ جمع آمده است (الَّذِینَ آمَنُوا...) امّا شأن نزول آیه تنها درباره یک نفر بود آنهم مظلوم تاریخ، امیرمؤمنان «علی» است. صلوات اللّه و سلامه علیه و علی أولاده الطّیّبین لطّاهرین.

(در این زمینه به توضیحات مربوط به آیه مباهله که می آید، مراجعه شود).

سیوطی: از دانشمندان اهل سنت در تفسیر «الدر المنثور» در ذیل این آیه از ابن عباس نقل می کند که: علی علیه السلام در حال رکوع نماز بود که سائلی تقاضای کمک کرد و آن حضرت انگشترش را به او صدقه داد، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله از سائل پرسید: چه کسی این انگشتر را به تو صدقه داد؟ سائل به حضرت علی علیه السلام اشاره کرد و گفت: آن مرد که در حال رکوع است، در این هنگام این آیه نازل شد. .الدرالمنثور، ج 2، ص 293.

ص:77

همچنین از دانشمندان اهل سنت، واحدی در اسباب النزول، ص 148. و زمخشری درتفسیر کشاف، ج 1، ص 649.

این روایت را نقل کرده و تصریح کرده اند که آیه «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ ...» درباره حضرت علی علیه السلامنازل شده است.

فخر رازی در تفسیر خود از عبداللّه بن سلام نقل می کند، هنگامی که این آیه نازل شد، من به رسول خدا صلّی اللّه علیه و آلهعرض کردم که با چشم خود دیدم که علی علیه السلام انگشترش را در حال رکوع به نیازمندی صدقه داد به همین دلیل ما ولایت او را می پذیریم! وی همچنین روایت دیگری نظیر همین روایت را از ابوذر در شأن نزول این آیه نقل می کند. تفسیر فخر رازی، ج 12، ص 26.

طبری نیز در تفسیر خود روایات متعددی در ذیل این آیه و شأن نزول آن نقل می کند که اکثر آنها می گویند: درباره حضرت علی علیه السلام نازل شده است. (تفسیر طبری، ج 6، ص 186).

ص:78

مرحوم علامه امینی (ره) در کتاب «الغدیر»، نزول این آیه درباره حضرت علی را با روایاتی از حدود بیست کتاب معتبر از کتاب های اهل سنت، با ذکر دقیق مدارک و منابع آن، نقل کرده است. (الغدیر، ج 2، ص 52 و 53).

پس کلمه «ولیّ» در آیه به معنی ولایت و زعیم و صاحب اختیار و سرپرست است نه دوست و یاور، زیرا در غیر اینصورت با کلمه (اّنما و حصر) در آیه سازگاری نخواهد داشت، برای اینکه یاوران اهل ایمان منحصر به همین سه گروه نیست، اهل ایمان، دوستان و یاوران دیگری نیز دارند.

مانند: ملائکه و یا مؤمنانی که دارای این نشانه هم نیستند و یا حتی افرادی غیر مسلمان همچون نجاشی که وی نیز مسیحی بود و مسلمانان را پناه داد. خداوند در سوره ممتحنه آیه 8، دوستی مسلمانان را با کافرانِ بی آزار، نهی نکرده است.

«لا یَنْهاکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ ».

ص:79

ازینرو، لازم است کلمه « ولیّ» را حتی در آیات قبل و بعد از آیه ولایت، آیات 51 و 57 سوره مائده، به معنای زعیم و سر پرست در نظر گرفت نه دوستی.

بسیاری از مفسران و محدثان نیز گفته اند که این آیه در شأن علی علیه السلام نازل شده است.

شأن نزول آیه ولایت در کتب اهل سنّت

برای اثبات نزول آیه ولایت درمورد حضرت علی ازکتب اهل سنت، علاوه بر مدارک بالا، به اسنادذیل توجه فرمائید.

قاضی عضد الدین ایجی )متوفای 756ه( در کتاب المواقفکه از مهم ترین کتاب های عقائدی اهل سنت به شمار می رود ، در باره آیه ی ولایت نقل می کند :

وأجمع أئمّة التفسیر أنّ المراد علی .

تمام پیشوایان تفسیر اجماع دارند بر این که این آیه در باره

ص:80

امام علی علیه السلام نازل شده است .

الإیجی ، عضد الدین عبد الرحمن بن أحمد الوفاة: 756ه ، کتاب المواقف ، ج 3 ، ص 601 ، دار النشر : دار الجیل -لبنان -بیروت -1417ه -1997م ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : عبدالرحمن عمیرة.

پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله برای آنکه راهنما و هدایتگرِ پس از خود را هم معرفی کرده باشد، درگفتاری می فرماید:

مَنْ یریدُ انْ یحْیی حَیاتی و یمُوتَ مَوْتی و یسْکُنَ جَنَّةَ الْخُلْدِ الَّتی وَ عَدَنی رَبّی فَلْیتَوَلَ ّ علی بن ابیطالب فَاِنَّهُ لَنْ یُخْرِجَکُمْ مِنْ هُدی و لَنْ یُدْخِلَکُمْ فی ضَلالةٍ.

المستدرک علی الصحیحین ج 3 ص 139.

هر کس که می خواهد آنگونه که من زندگی کردم زندگی کند و آنگونه که من می میرم، بمیرد، و در بهشت برینی که خدای من آن را وعده داده است، جای گزیند، باید ولایت علی را بپذیرد. چرا که او هرگز شما را از راه هدایت برون نمی برد و به گمراهی وارد نمی سازد.

ص:81

در صحاح و سنن شش گانه اهل سنت نیز روایات متعدد در این مورد آمده است؛ به طور کلی از این روایات استفاده می شود که منظور از آیه فوق علی علیه السلام است.

تفسیر «الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور» تألیف جلال الدین السیوطی که از بزرگان تفسیر نزد اهل سنت است.

وأخرج الطبرانی فی الأوسط وابن مردویه عن عمار بن یاسر قال: وقف بعلی سائل وهو راکع فی صلاة تطوّع، فنزع خاتمه فأعطاه السائل، فأتی رسول اللّه صلی اللّه علیه وسلم فاعلمه ذلک، فنزلت علی النبی صلی اللّه علیه وسلم هذه الآیة «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ » فقرأ رسول اللّه صلی اللّه علیه وسلم علی أصحابه، ثم قال: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه. مضمون حدیث آن است که روزی سائلی نزد حضرت امیر آمد و حضرت در حال رکوع نماز مستحبی بودند حضرت در همان حال دست خود را به سوی

ص:82

سائل بردند و انگشتر را به او بخشیدند، رسول خدا آمدند و از این موضوع آگاه شدند و به ایشان نازل شد «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ » 67 سوره مائده فقط ولی امر شما (حاکم شما) خداست و رسولش و کسانی که ایمان آوردند کسانی که نماز می خوانند و صدقه می دهند در حالی که در رکوعند، و بعد از آنکه برای صحابه این آیه را خواندند، سپس فرمودند:

من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه) هر کس من مولای اویم علی مولای اوست خدایا دوست بدار کسی که او را بدارد می دارد و دشمن دار کسی که او را دشمن می دارد.

(آیه ولایت در شواهد التنزیل ج : 1 ص : 224 و ص : 225 حاکم حسکانی).

و منهم جابر بن عبد اللّه الأنصاری

حدثنا الحاکم أبو عبد اللّه الحافظ غیر مرة قال أخبرنا أبو بکر

ص:83

محمد بن جعفر بن یزید الأدمی القارئ ببغداد قال حدثناأحمد بن موسی بن یزید الشطوی حدثنا إبراهیم بن إبراهیم هو أبو إسحاق الکوفی قال حدثنا إبراهیم بن الحسن التغلبی قال حدثنا یحیی بن یعلی، عن عبید اللّه بن موسی، عن أبی الزبیر عن جابر قال جاء عبد اللّه بن سلام و أناس معه یشکون إلی رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله مجانبة الناس إیّاهم منذ أسلموا فقال النبیّ ابتغوا إلی سائلا. فدخلنا المسجد فوجدنا فیه مسکینا فأتینا(به) النبی صلی اللّه علیه و آله فسأله هل أعطاک أحد شیئا قال نعم مررت برجل یصلی فأعطانی خاتمه قال اذهب فأرهم إیاه (قال جابر) فانطلقنا و علیٌّ قائم یصلّی قال هو هذا فرجعنا و قد نزلت هذه الآیة إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ الایه .

عموم مفسرین و محدثین مانند فخر رازی و نیشابوری و زمخشری و دیگران از ابن عباس و ابوذر و سایرین نقل کرده اند که روزی سائلی در مسجد از مردم سؤال نمود و کسی چیزی به او نداد، علی علیه السلام که مشغول نماز و در حال رکوع بود با

ص:84

انگشت دست راست اشاره بسائل نمود و سائل متوجه شد وآمد انگشتر را از دست او خارج نمود و آیه إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ سوره مائده آیه 55.

اگر چه مؤمنین را بصیغه جمع آورده که در حال رکوع صدقه میدهند ولی در خارج مصداق واقعی آن منحصر بفرد بوده او هم علی علیه السلام میباشد.

بعضی هم گفته اند چون ائمه دیگر و اولاد معصومین علی علیه السلامنیز دارای مقام ولایت میباشند لذا بصیغه جمع قید شده است.

در آنحال رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله از سائل پرسید آیا کسی بتو چیزی داد؟ سائل ضمن اشاره بعلی علیه السلام عرض کرد این انگشتر را او بمن داد. (کفایة الطالب ص 250 مناقب خوارزمی ص 178 تفسیر طبری جلد 6 ص 165 تفسیر رازی جلد 3 ص 431 و کتب دیگر).

ص:85

علمای اهل سنت با اینکه به نزول این آیه در باره ولایت علی علیه السلام اقرار دارند اما بعضی از آنها مانند ابن حجر و غیره در اینجا طفره رفته مانند آیه تبلیغ، میگویند کلمه ولی بمعنی دوست و ناصر است نه بمعنی اولی بتصرف در صورتیکه قبلا گفتیم از ظاهر و سیاق کلام کاملا معلوم است که ولیّ در آیه، بمعنی زعیم و صاحب اختیار است زیرا آیه شریفه با«انّما» که افاده حصر میکند شروع شده است یعنی صاحب اختیار و اولی بتصرف شما فقط خدا و رسول او و کسی است که در حال رکوع صدقه داده است اگر ولی بمعنی دوست باشد انحصار آن بخدا و رسول او و شخص راکعی که صدقه داده است بی معنی و دور از منطق خواهد بود چون در اینصورت مؤمنین جز خدا و رسول و علی علیه السلام دوست دیگری نخواهند داشت در حالیکه مؤمنین همه دوست و ناصر یکدیگرند و دوستی چیزی نیست که خداوند آنرا در انحصار خود و اولیائش قرار دهد، در این مورد حسان بن ثابت

ص:86

حضرت امیر علیه السلام را مدح کرده و چنین گوید:

فأنت الذی أعطیت اذ کنت راکعا

فدتک نفوس القوم یا خیر راکع

فأنزل فیک اللّه خیر ولایة

و بیّنها فی محکمات الشرایع

کشف الغمه ص 88.

تو آن کسی هستی موقعی که در رکوع بودی بخشش نمودی

پس جانهای مردم فدای تو باد ای بهترین رکوع کننده

خداوند هم در شأن تو بهترین ولایت را نازل کرد

و آنرا در قرآن کریم ضمن شرایع محکم دین بیان فرمود

معلوم و واضح است که مقصود از بهترین ولایت همان زعامت و رهبری است نه یاری و دوستی و معانی دیگر.

اسناد نزول آیه ی ولایت در مورد حضرت امیر در

کتب اهل سنت

ص:87

برای اینکه مطلب بیش ازین به طول نیانجامد فهرستی از اسناد آیه ولایت در باره علی علیه السلام را از کتاب «تجلی امامت در آیه ی ولایت» آقای محمّد رضا کریمی استخراج شده است را، می آوریم.

1. تفسیر در المنثور / تالیف جلال الدین سیوطی / جلد 2 / صفحه 519 /چاپ دار الکتب علمیّه بیروت

2. تفسیر غرائب قرآن / تالیف نظام الدین نیشابوری / جلد 2 / صفحه 5 و 6/ چاپ دار الکتب علمیّه بیروت

3. تفسیر فتح البیان / تالیف صدّیق حسن قنوجی / جلد 2 / صفحه383/ چاپ دار الکتب علمیّه بیروت

4. حاشیه الصّاوی بر تفسیر جلالین / تالیف الصاوی / جلد 1 /صفحه 291/ چاپ دارالتجاریّه الکبری مصر

5 . تفسیر انوار التنزیل / تالیف قاضی ناصر الدّین بیضاوی / جلد 2 / صفحه 156 / چاپ دار الصادر بیروت

6.حاشیة شهاب علی تفسیر البیضاوی / تالیف قاضی شهاب الدین خفاجی

ص:88

/ جلد3 / صفحه 498

7.تفسیر کشّاف و البیان / تالیف ثلعبی / جلد4 / صفحه 80 / چاپ دار احیاء التراث العربی بیروت

8. اسباب النزول / تالیف واحدی نیشابوری /صفحه 133/چاپ دار العلمیّه بیروت

9 .المعجم الکبیر / تالیف طبرانی / جلد7 صفحه ی 130/ حدیث 6228

10 .لباب النقول / تالیف سیوطی در حاشیه تفسیر جالالین / صفحه 213

11. احکام القرآن / تالیف جصاص / جلد 2 / صفحة 557 / چاپ دار الکتاب علمیّه بیروت

12. مناقب علیّ ابن ابی طالب / تالیف ابن مغازلی شافعی / صفحة 311

13. کفایة الطالب / تالیف کنجی شافعی / صفحة 228 ،250 و 251 / چاپ نجف اشرف

14. ذخایر العقبی / تالیف محب الدّین طبری شافعی / صفحة 88 و 102 چاپ مصر

15. تاریخ مدینة دمشق / تالیف ابن عساکر / جلد 2 / صفحة 357 /چاپ

ص:89

دار الفکر بیروت

16 . ترجمة الامام علیّ ابن ابیطالب من تاریخ الدمشق /جلد 2 /صفحة 409 /چاپ بیروت

17. الفصول المهمّه / تالیف ابن صبّاغ مالکی / صفحة 108 و 123

18. فتح القدیر / تالیف شوکانی / جلد 2 /صفحة 53

19. التّهسیل / تالیف کلبی / جلد 1 /صفحة 181

20. تفسیر کشّاف / تالیف جار اللّه زمخشری / جلد 1 / صفحة 649 / چاپ 4 جلدی مصر ، افست نشر البلاغه

جریان عبداللّه بن سلام

عبد اللّه بن سلام از دانشمندان یهودی بود که با تنی چند از دیگر یهودیان، مسلمان شده بود. یک روز او و یارانش نزدیک نماز ظهر به حضور پیامبر رسیدند و با آن حضرت به گفتگو نشستند. آنها به پیامبر گفتند:

فاصله خانه های ما از مدینه دور است، و ما در میان

ص:90

یهودیان، بی سرپرست و بی پناهیم. آنها از اینکه ما مسلمان شده ایم و شما را تصدیق کرده ایم، ناراحت هستند و با ما دشمنی می ورزند، و سوگند یاد کرده اند که با ما قطع رابطه کنند. اکنون به وجود شما پشت گرمیم، و به زیارت شما دلخوشیم. اما نمی دانیم پس از شما چه کنیم؟ حضرت موسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) در زمان حیاتش، یوشع بن نون را به عنوان جانشین خویش معرفی کرد، تا مردم بدانند پس از او به چه کسی مراجعه کنند و به وجود چه فردی دلگرم باشند.

اکنون شما چه کسی را به عنوان جانشین پس از خود معرفی می فرمایید؟ در این هنگام، امین وحی جبرئیل بر پیامبر فرود آمد وعرض کرد:

سرپرست و ولی شما تنها خدا و رسول او و مؤمنانی هستند که نماز بر پا می دارند و در حال رکوع صدقه می دهند.

این پاسخ برای عبد اللّه و همراهان او واضح و روشن نبود.

چه کسانی بر پا دارنده نمازند؟ چه کسانی در حال رکوع زکات

ص:91

هم می پردازند، تا ولی و سرپرست ما پس از پیامبر باشند؟ اینجاست که پیامبر باید مصداق روشنی را از این کلام بیان فرماید. از طرفی وقت ادای فریضه ظهر فرا رسیده بود. پیامبر از جا برخاست و همراه با عبداللّه و یارانش به سمت مسجد آمدند.

از آن سو در مسجد هم حادثه مهمّی رخ داده بود. حضرت علی علیه السلام پیش از شروع نماز ظهر، مشغول خواندن نماز نافله بود، که فقیری به مسجد آمد، و از کسانی که در مسجد بودند تقاضای کمک کرد. هیچکس حاجت او را برآورده نساخت. ناگاه متوجه شد فردی در حال رکوعِ نماز با دست اشاره می کند. شتابان به سوی او رفت و تقاضای خود را تکرار کرد. علی علیه السلام در همان حال رکوع، انگشتری خود را که هزار دینار ارزش داشت، از انگشت خویش بیرون آورد و به آن مرد فقیر بخشید. آن انگشتر را پیش تر، نجاشی پادشاه حبشه به پیامبر هدیه داده بود و پیامبر هم آن را به علی علیه السلام

ص:92

بخشیده بود. وقتی پیامبر و همراهانش به مسجد رسیدند مرد فقیر را دیدند که با خوشحالی بسیار در حال خروج از مسجد است.

پیامبر از او پرسید: آیا کسی چیزی به تو بخشیده است؟

مرد فقیر عرض کرد: آری یا رسول اللّه آن مرد که در حال نماز است این انگشتر را به من بخشید.

آنگاه پیامبر آیه ای را که لحظاتی پیش بر او نازل شده بود، و از این حادثه خبر می داد، بر عبداللّه بن سلام و همه مسلمانانی که در مسجد حاضر بودند، تلاوت فرمود.

و سپس افزود: «علی بن ابیطالب وَلیّکُمْ بعدی» یعنی پس از من علی بن ابیطالب ولی شماست.

پس از آن عبد اللّه و همراهانش که مطلوب خود را یافته بودند، به ولایت امیر مؤمنان علی علیه السلام شهادت دادند.

آنگاه امین وحی بار دیگر بر پیامبر نازل گشت و بشارتی برای مؤمنان به ارمغان آورد که:

ص:93

وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ .

دانشمندان پیرو مکتب خلفا ضمن اشاره به ماجرای عبد اللّه بن سلام در کتب معتبر خود، (تفسیر فخر رازی ذیل آیه ولایت).

نقل دیگری از ابوذر، صحابی رسول خدا نیز آورده اند. او نیز پس از بیان داستان انگشتری،

می گوید: پیامبر دست به دعا برداشت و عرض کرد:

خداوندا ، برادرم موسی علیه السلام از تو اینچنین درخواست نمود که:

«قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی ، وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی ، وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی ، وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی ، هارُونَ أَخِی ، اُشْدُدْ بِهِ أَزْرِی ، وَ أَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی »

پروردگارا، سینه ام بگشای، و کارم را آسان گردان، و گره از زبانم باز کن تا سخنم را دریابند، و برای من وزیری از خاندانم تعیین فرما، هارون برادرم را برای این کار قرار ده، تا پشتم به او

ص:94

گرم و استوار باشد، ودر کارم وی را شریک گردان، آنگاه به او وحی کردی که ما بازوانت را به برادرت نیرومند می سازیم و برایتان قدرتی قرار می دهیم تا با شما برابری نکنند.

پروردگارا اینک من محمد پیامبر تو و حبیب تو هستم. تو نیز سینه ام را بگشای و کارم را آسان گردان و «علی» از خاندان مرا وزیر من قرار ده تا پشتم به او استوار گردد.

ابوذر می گوید: از پس این دعا بود که جبرئیل از سوی خداوند نازل شد و گفت:

ای محمد بخوان إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا...

تفسیر فخر رازی ذیل یه ولایت

5 -سؤال از ولایت

وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ . صافات /24

« آنها را نگهدارید که باید بازپرسی شوند .

ص:95

ابو سعید خدری از پیغمبر صلی اللّه علیه و آله نقل میکند که آنچه مورد سؤال خواهد بود ولایت علی بن ابیطالب است شواهد التنزیل جلد 1 ص 107 صواعق المحرقه ص 89.

در کتاب ینابیع المودّة از ثمامة بن عبداللّه بن انس از پدرش از جدش از رسول خداصلی اللّه علیه و آله فرمود: اذا کان یوم القیامة و نصب الصّراط علی جهنّم لم یجز علیه الا من کان معه جواز فیه ولایة علیّ بن أبیطالب و ذالک قوله تعالی و قفوهم انّهم مسئولون عن ولایة علیّ. (دلائق الصدق ج 2 ص 151 بنقل از آن کتاب ). وقتی که روز قیامت شد و پل صراط به روی جهنم نصب گردید هیچ کس از آن نمی گذرد، مگرکسی که با خود جوازی که در آن ولایت علی بن ابیطالب بوده باشد و اینست فرمایش خدایتعالی وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ .

باز در ینابیع المودة از حموینی باسندش از علی از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: اذا نصب الصراط لم یجز عنه أحد الا من کانت معه برائة بولایة علی بن أبی طالب (دلائق الصدق ج 2

ص:96

ص 151).

زمانی که پل صراط نصب گردید از آن احدی عبور نمی کند مگرکسی که با او جواز برائتی به ولایت علی بن ابی طالب بوده باشد.

(برای اطلاع از مشروح این روایت به آدرس فوق مراجعه نمائید).

الصواعق المحرقه می گوید : چهارمین آیه که در شأن علی بن ابیطالب نازل شد آیه «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ » است ، می گوید :

دیلمی از ابن سعید خدری روایت کرده که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله این آیه را خواند و فرمود : مسئول از ولایتعلی علیه السلام هستند ، آنگاه می گوید : مقصود واحدی هم که در تفسیر این آیه گفته: روایت شده که مورد سؤال، ولایتعلی و اهل بیت علیهم السلام هستند، همین روایت است چون خدای تعالی به پیغمبر خود می فرماید: تا به خلق اعلام کند :

که در برابر تبلیغ رسالت به غیر از مودت اقربای او مزدی نمی

ص:97

خواهد و معنای این آیه است که ایشان را می پرسند آیا اهل بیت پیغمبر را آنطور که می بایستی دوست داشتید یا نه ؟ و آنطور که رسول خداصلی اللّه علیه و آله درباره شان سفارش کرده بود عمل کردید یا خیر ، بلکه در عوض حق آنان را ضایع نموده از احقاقش مضایقه نمودید؟!.

6 -آیه هدایت

وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ ، إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ. رعد7-

کافران می گویند چرا نشانه ای آشکار -که به چشم سر ببینیم -بر او فرود نمی آید؟ )ای پیامبر به آنان بگو(: که من فقط بیم دهنده هستم و هر گروهی، هدایت کننده ای دارد.

کافران برای آنکه پیامبر را تکذیب کنند، به بهانه های گوناگون می کوشیدند دعوت او را به خداشناسی بی ثمر

ص:98

سازند. از جمله آنکه تقاضاهای عجیب و غریبی از پیامبر می کردند. مثلاً انتظار داشتند فرشته ای از آسمان فرود آید و نامه ای آسمانی به پیامبر دهد، به طوری که آنان با چشمهای ناپاک خود حقایق آن را ببینند و بخوانند، و بارها از اینگونه خواسته ها ابراز کرده بودند. امّا خداوند در آیاتی چند، این تقاضاهای فریبکارانه را ردّ کرد و به پیامبر فرمود:

تو فقط باید به آنان تذکّر دهی و ایشان را از آخرت بیم دهی و وظیفه ای بیش از این در قبال خواسته های آنان نداری.

بعد از تو هم، هر قوم و گروهی برای خود راهنما و هدایتگری دارد و راه تو را ادامه می دهد.

و از این رو است که علی علیه السلام فرمود:

رَسُول اللّه الْمُنْذِرُ وَ أَنَا الْهادی. المستدرک علی الصحیحین ج 3 ص 139.پیامبر همان بیم دهنده است و من هدایت کننده.

زیرا او دیده بود رسول خدا صلی اللّه علیه و آله روزی دست بر سینه خود گذارد و فرمود:

ص:99

أنا المُنذِر یعنی من بیم دهنده هستم آنگاه دست بر شانه علی نهاد و فرمود:

اَنتَ الهادی یا عَلی، بِکَ یهتَدی المُهَتدونَ مِن بَعدی. تفسیر کبیر فخر رازی ذیل یه 7 سوره رعد.ای علی تویی هادی امّت، و به تو راه یافتگانِ پس از من هدایت می یابند.

در مورد آیه انما انت منذر و لکل قوم هاد سوره رعد آیه 7.

از طریق اهل سنت هفت حدیث نقل شده است که مقصود از منذر پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و از هادی علی علیه السلاممیباشد از جمله مالکی در فصول المهمه مینویسد که چون آیه مزبور نازل شد رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: انا المنذر و علی الهادی و بک یا علی یهتدی المهتدون. یعنی من انذار کننده ام و علی هدایت کننده و بوسیله تو یا علی هدایت یافتگان هدایت می یابند (فصول المهمه ص 122).

ص:100

7 -آیه سجده نکردن به اصنام

وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ سوره ابراهیم آیه 35.

زمانیکه ابراهیم )بدرگاه خدای تعالی دعا کرد( و گفت پروردگارا این شهر را (مکه) محل امن قرار بده و من و فرزندانم را از بت پرستی دور گردان.

ابن مغازلی و شافعی بسند خود از عبد اللّه بن مسعود نقل میکند که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: دعای ابراهیم که عرض کرد پروردگارا من و فرزندانم را از بت پرستی دور گردان بمن و علی منتهی شد که هیچیک از ما هرگز به بت سجده نکردیم در نتیجه خداوند مرا نبی و علی را وصی قرار داد (مناقب ابن مغازلی ص 276).

8 -آیه سؤال از نعمت

ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ سوره تکاثر آیه 8.

ص:101

آنگاه در آنروز از نعمتها پرسیده شوند.

ابو نعیم و حاکم حسکانی بسند خود از حضرت صادق علیه السلام نقل کرده اند که فرمود مقصود از نعیم در این آیه ولایتامیر المؤمنین و ماهستیم که از آن پرسیده خواهد شد غایة المرام باب 48 شواهد التنزیل جلد 2 ص 368.

9 -آیه اولی الأمر

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْ ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً. نساء /59

ای کسانی که ایمان آوردید، از خدا اطاعت کنید و نیز از رسول و صاحبان امر(دین) خود اطاعت ورزید. پس اگر در چیزی نزاع کردید، (داوری) آن را به خدا و رسول وانهید، (البته) اگر به خدا و جهان آخرت ایمان دارید. این (کار برای شما) بهتر است و سرانجام نیکوتری دارد.

ص:102

شیخ سلیمان بلخی و دیگران نوشته اند که این آیه در باره امیر المؤمنین نازل شده و منظور از اولی الامر ائمه علیهم السلاماز اهل بیت اند. ینابیع المودة ص 114 شواهد التنزیل جلد 1 ص 149 غایة المرام باب 58.

مثلا «حاکم حسکانی» حنفی نیشابوری )مفسر معروف اهل سنت( در ذیل این آیه پنج حدیث نقل کرده که در همه آنها عنوان «اولی الامر» بر علی علیه السلام تطبیق شده است.

شواهد التنزیل، ج 1، ص 148 تا 151.

در تفسیر «البحر المحیط» نوشته «ابوحیان اندلسی مغربی» در میان اقوالی که درباره (اولی الامر) نقل کرده از مقاتل و میمون و کلبی (سه نفر از مفسران) نقل می کند که منظور از آن، ائمه اهل بیت علیهم السلام هستند. بحر المحیط، ج 3، ص 278.

«ابوبکر بن مؤمن شیرازی» )از علمای اهل سنت( در رساله «اعتقاد» از ابن عباس نقل می کند که آیه فوق درباره حضرت علی علیه السلام نازل شده است. احقاق الحق، ج 3، ص 425.

ص:103

گفتنی است که اولوالامر همانند رسول خدا صلی اللّه علیه وآلهمی بایست از هر گونه خطا و اشتباهی مصون باشند. چرا که خداوند مردم را به پیروی و اطاعت از ایشان امر کرده است، و در جایی دیگر پیروی از فرد گنهکار و خطا کار را نهی نموده است. امر به انجام چیزی و نهی از همان چیز هیچگاه با یکدیگر جمع نمی شود. بنابراین فرمان خداوند مبنی بر اطاعت از اولوالامر حاکی از عصمت آنهاست. در غیر اینصورت، اطاعت از آنها سبب گمراهی پیروان می گردد و امر هدایت مختل می شود. که البته خداوند هیچگاه مردم را به اطاعت از فردی خطا کار و غیر معصوم که در حقیقت پیروی از شیطان است. فرمان نمی دهد.

فخر رازی مفسّر بزرگ اهل سنت در تفسیر خود به همین مطلب نیز اشاره نموده است. در برخی دیگر از منابع معتبر پیروان مکتب خلفا از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله نقل شده است که مراد از اولوالامر در این آیه تنها امیر مؤمنان علیه السلام

ص:104

و امامان از فرزندان او می باشند. ینابیع الموده ج 1 ص 342 تا ص 351 -فرائد السمطین ج 1 ص 341 حدیث 250.

بیان تعابیر کلی از طرف خدا (اولو الامر، اذن واعیه، خیر البریه، الذین آمنوا الذین ...) و سپس تعیین مصداق آن توسط پیامبر، این مهم را می فهماند که برای درک معانی و تعیین مصادیق آیات قرآن، تنها ظاهر آنها کافی نیست، بلکه وجود مبیّن و مفسّری همچون پیامبر و یا فردی هم سنخ او را می طلبد.

از سوی دیگر در این آیه شریفه با سبک و سیاق واحد و عدم تکرار لفظ (اطیعوا)، اطاعت خدا و رسول و اولی الامر واجب شده است و از این جهت اولی الامر معصوم است (و الا دستور به اطاعت از آنها به نحو اطلاق معنی نداشت) همانطوریکه خدا و پیامبرش معصومند. و طبق آنچه در روایات آمده، معصومین منحصر در امامان شیعه اند.

غیر از این آیات که به صورت مختصر ذکر شد، آیات

ص:105

دیگری نظیر: آیه صادقین: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصّادِقِینَ توبه، 119. در روایات بیان شده است که: منظور از صادقین حضرت علی علیه السلام و اهل بیت پیامبر صلی اللّه علیه وآله می باشند. ینابیع المودة ص115 و شواهد التنزیل ج1 ص262)

اهل سنت هر رئیس و زعیمی را که نسبت بمسلمین ریاست داشته باشد را، اولو الامر گویند و اطاعت او را بموجب این آیه واجب میدانند ولی این قول بهیچوجه صحیح نمیباشد زیرا در اینصورت باید اطاعت معاویه و یزید و عبد الملک و متوکل عباسی و تیمور لنگ و چنگیز خان و امثال آنها که ستمگر و فاسق بودند بر مردم واجب باشد در صورتیکه آیات دیگری هست که خداوند از اطاعت چنین اشخاصی نهی فرموده است چنانکه فرماید: وَ لا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ ، اَلَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لا یُصْلِحُونَ سوره شعراء آیه 151 152.

امر اسراف کنندگان را که در روی زمین فساد نموده و

ص:106

اصلاح نمی کنند اطاعت نکنید.

بنا بر این اطاعت آن اولوا الامری واجب است که پاک و معصوم بوده و دستورات وی همان أوامر و نواهی خدا و پیغمبر باشد و چنین کسانی جز علی علیه السلام و یازده فرزندش که جانشینان پیغمبر اکرم اند کس دیگری نمی تواند باشد چنانکه رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: انا و علی و الحسن و الحسین و تسعة من ولد الحسین مطهرون معصومون(ینابیع المودة ص 445).یعنی من و علی و حسن و حسین و نه تن از فرزندان حسین پاک و معصوم هستیم.

10 آیه حبل المتین

و اعتصموا بحبل اللّه جمیعا سوره آل عمران آیه 103.

و همگی بریسمان خدا چنگ زنید.

صاحب کتاب مناقب الفاخرة از عبد اللّه بن عباس روایت

ص:107

کرده است که ما در خدمت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله بودیم عربی آمد و عرض کرد یا رسول اللّه شنیدم که می فرمودی:

اعتصموا بحبل اللّه حبل خدا کدام است که باو تمسک جوئیم؟ رسول خدا صلی اللّه علیه و آله دست خود را بر دست علی علیه السلام زد و فرمود: باین شخص تمسک جوئید که این حبل المتین است. (کفایة الخصام ص 343).

11 -آیه مباهله

جالب ترین آیه ای که خود بزرگان اهل سنت، آن را قوی ترین و با فضیلت ترین و مهمترین آیه در حق امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت صدیقه طاهره سلام اللّه علیها و حسنین علیهما السلام می دانند، آیه مباهله است:

اَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُنْ مِنَ الْمُمْتَرِینَ . فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما

ص:108

جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ . آل عمران / 61-60

گروهی از نصارای نجران در مدینه خدمت پیغمبر صلی اللّه علیه و آله آمده و در باره موضوعات متفرقه و خلقت حضرت عیسی علیه السلام از آنجناب مطالبی پرسیدند و چون در مباحثه راه مغالطه می پیمودند آیه فوق (مباهله) نازل شد

بدینطریق رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله آنها را بمباهله دعوت فرمود و فردای آنروز ( روز 24 ذی الحجه سال نهم هجرت) نصارا با علمای خود بیرون آمده و اسقف نصارا بدانها گفت:

اگر محمد صلی اللّه علیه و آله با نزدیکان و اقوامش بیاید مباهله نکنید (زیرا اگر او بر حق نباشد نزدیکانش را در معرض نفرین و بلا نمی آورد) و اگر با اصحاب و مسلمین بیاید مباهله کنید در آنحال پیغمبر اکرم با علی و فاطمه و حسنین علیهم السلام حاضر شد اسقف پرسید اینها کیستند؟ گفتند: آن جوان پسر عم و

ص:109

داماد اوست و آن زن یگانه دختر مورد علاقه اوست و آندو کودک هم نواده های او هستند. اسقف گفت بخدا سوگند من چهره هائی می بینم که اگر از خدا بخواهند کوهها را از جا میکند خوبست از مباهله خود داری کنید و با او مصالحه نمائید لذا گفتند یا ابا القاسم ما مباهله نمی کنیم و حاضر بمصالحه هستیم حضرت نیز پذیرفت.

زمخشری می گوید:

و فیه دلیل لا شئ أقوی منه علی فضل أصحاب الکساء علیهم السلام. در آن دلیل است که قوی تر از آن در فضیلت اصحاب کساء علیهم السلام (پنج تن آل عبا) نیست.

الکشاف عن حقائق التنزیل وعیون الأقاویل للزمخشری، ج1، ص434

در کتاب صحیح مسلم -که عزیزان اهل سنت معتقدند صحیح مسلم و صحیح بخاری، صحیح ترین کتب بعد از قرآن هستند و تمام روایات این کتب را قبول دارند آمده است:

و لما نزلت هذه الآیة، فقل: تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ ، دعا

ص:110

رسول اللّه صلی اللّه علیه و سلم علیا و فاطمة و حسنا و حسینا، فقال: أللهم هؤلاء أهلی.

وقتی آیه مباهله نازل شد، پیامبر صلی اللّه علیه و سلم، علی و فاطمه و حسن و حسین را صدا کرد و گفت: خدایا! اینها اهل بیت من هستند.

صحیح مسلم، ج7، ص120، حدیث6373 -مسند احمد، ج1، ص185 - مستدرک الصحیحین للحاکم النیشابوری، ج3، ص150

ابن کثیر دمشقی سلفی -که هوای وهابیت دارد و وهابی ها، تفسیر ابن کثیر را در حدّ صحیح بخاری و صحیح مسلم قبول دارند در تفسیر خودش از جابر بن عبد اللّه انصاری نقل می کند:

أنفسنا: رسول اللّه صلی اللّه علیه و سلم و علی بن أبی طالب،

و أبناءنا: الحسن و الحسین، و نساءنا: فاطمة.

مراد از أنفسنا ، رسول اللّه صلی اللّه علیه و سلم و علی بن أبی طالب هستند و مراد از أبناءنا، حسن و حسین هستند و مراد از

ص:111

نساءنا، فاطمة است.

تفسیر ابن کثیر، ج1، ص379، چاپ انتشارات دار المعرفة بیروت -الدر المنثور للسیوطی، ج2، ص39 -فتح القدیر للشوکانی، ج1، ص348

خداوند در این آیه، علی بن أبی طالب علیه السلام را نفس پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم قرار داده است. یعنی دیگر نمی شود بالاتر از این درباره امیرالمؤمنین علیه السلام سخن گفت که امیرالمؤمنین علیه السلام جان پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و نازل منزله نبی مکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم است.

ابن ابی الحدید و ابن مغازلی و دیگران نوشته اند که منظور از ابنائنا حسنین و مقصود از نسائنا فاطمه و منظور از أنفسناعلی علیه السلام میباشد مناقب ابن مغازلی ص 263 کفایة الخصام ص 309 فصول المهمه ص 8.

بنا بر این در این آیه خداوند حضرت امیر را از شدت اتحاد نفسانی با پیغمبر (البته بطور مجاز) نفس پیغمبر خوانده است.

بر اساس این آیه شریفه، حضرت علی علیه السلام نفس،

ص:112

یعنی جان پیامبر معرفی شده است. همچنین بر اساس روایات، همراهان پیامبر در جریان مباهله، به عنوان اهل بیت ایشان شناخته می شوند.

اکنون به روایت زیر از کتاب صحیح مسلم توجه فرمایید:

لَمّا نُزِلَتْ هذِهِ الایةُ: «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ ...».

دَعا رَسُولُ اللّه عَلِیاً وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَناً وَ حُسُیناً فَقالَ: اللّهُمَ ّ هؤُلاءِ اهْلُ بَیتی. صحیح مسلم کتاب الفضائل باب فضائل علی بن ابیطالب.

مستدرک 3/163، تفسیر کشّاف، تفسیر طبری، تفسیر فخر رازی.

وقتی این آیه نازل شد، پیامبر علی و فاطمه و حسن و حسین را فراخواند و فرمود: بار الها، اینان اهل بیت من هستند.

در جریان ابلاغ برائت پس از آنکه ابو بکر براه افتاد و قدری راه رفت جبرئیل نازل شد و ضمن ابلاغ سلام خداوند به پیغمبر صلی اللّه علیه و آله عرض کرد خداوند فرماید: لا یؤدّیها عنک الاّ أنت أو رجل منک. یعنی کسی از جانب تو اداء رسالت ننماید مگر خودت یا مردی که از خودت باشد.تفسیر الدّر المنثور

ص:113

ج 4 ص 122.ذخائر العقبی ص 69 کفایة الطالب ص 242 ینابیع الموده ص 88.

در این قضیه مانند آیه مباهله، علی علیه السلام را خود رسول خدا صلی اللّه علیه و آله قرار می دهد.

بکار رفتن لفظ جمع نسائنا وأنفسنا در آیه با اینکه مصداق هر کدام یک نفر بیش نیست، و همچنین آمدن لفظ أبنائنا در آیه و مصداق آن که تنها دو نفرند، هیچکدام با یکدیگر منافات ندارد، چرا که اینگونه سخن گفتن حتی در زبان فارسی نیز رایج است. مثلا معلم در بیان قانون کلی می گوید: آنها که نمره بیست گرفته اند، جایزه دارند. در حالی که تنها یک نفر نمره بیست گرفته است. یا برای ادای احترام و بزرگداشت، الفاظ را بصورت جمع بکار می برند.

مرحوم علامه امینی در کتاب «الغدیر» جلد سوم صفحه 163 به نقل از دانشمندان پیرو مکتب خلفا، بیست آیه از قرآن را جمع آوری نموده که تمامی آنها با لفظ جمع بکار رفته اند، در حالیکه تنها یک نفر مورد نظر بوده است.

ص:114

نکته دیگر: آنکه وقتی اطاعت و پیروی از شخص پیامبر لازم و واجب باشد، مسلّماً اطاعت و پیروی از نفس و جان او یعنی علی علیه السلام نیز واجب ولازم است. و از آنجا که نفس و جان مایه حیات و دوام زندگی آدمی است، این تشبیه به ما می فهماند آن کسی که باعث دوام نبوت و حیات نبوّی است، وجود مقدس امیرمؤمنان علی علیه السلام می باشد.

توجه: آیاتی که در باره ولایت و فضائل علی علیه السلام نازل شده خیلی بیش از اینها ست و ما برای نمونه 11 آیه از آنهارا فقط در باره ولایت بعنوان نمونه آوردیم ولی آیات و روایات ولایت و فضایل و مناقب و اوصاف آنحضرت، خیلی بیشتر ازینهاست، مانند آیات یوم الدار، تطهیر، برائت، مودت، خیرالبریة، شاهد، اصطفاء، لیلة البریة، ومن عنده علم الکتاب و.و.و. که هریک ازین آیات به مقام ملکوتی آن امام مظلومان، صراحت دارد.

قبلا به تعداد آیات نازله در باره مولای مؤمنان علی علیه

ص:115

السلام از مفسرین و محدثین اشاره کردیم. چنانکه گنجی شافعی و ثعلبی بسند خود از ابن عباس نقل کرده اند که نزلت فی علی بن ابی طالب اکثر من ثلاثمائة آیة کفایة الطالب ص 231 صواعق محرقه ص 76 ینابیع المودة ص 126.

برای اطلاع بیشتر می توانید به تفسیر پیام قرآن، زیر نظر آیت اللّه مکارم شیرازی، جلد 9 (امامت و ولایت در قرآن مجید، صفحه 177 به بعد) مراجعه فرمایید.

استیعاب ج دوم ص 436 می گوید : معاویه همواره مسائلی که برایش پیش می آمد می نوشت و از علی علیه السلاممی پرسید و چون شنید که آن جناب را کشتند گفت : فقه و علم با مرگ پسر ابوطالب مُرد ؛ برادرش عتبه به او گفت : اهل شام این حرف را از تو نشنوند ، گفت : ول کن .

اکنون باید از آقایان (اهل سنت) پرسید با وجود اینهمه آیات که دلالت بر ولایت و برتری علی علیه السلام دارد و خود شما در صورت مراجعه بکتب معتبره تان صحت این مطلب

ص:116

را خواهید پذیرفت چگونه ابو بکر را بجای علی علیه السلامخلیفه میدانید آیا سخن و عقیده شما در اینمورد موضوع کوسه و ریش پهن نیست؟

در خاتمه این فصل از تذکر این مطلب ناگزیرم که ممکن است بنظر بعضی چنین برسد که خداوند چرا صریحا نام علی علیه السلام را در قرآن نیاورده که او جانشین پیغمبر است تا مسلمین دچار اختلافات نشوند؟ پاسخ این اشکال یا اعتراض اینست که اولا: موضوع ولایت علی علیه السلام مورد آزمایش است و بایستی مردم بوسیله آن آزمایش شوند چنانکه از جمله آیاتی که مؤید این مطلب است آیه شریفه الم أَ حَسِبَ النّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ سوره عنکبوت آیه 1.

آیا مردم چنین پندارند که با گفتن اینکه ایمان آوردیم رها کرده شوند و آنان آزمایش نخواهند شد؟

که بنا بنقل علماء و مفسرین عامه و خاصه ولایت علی علیه السلام است که مورد آزمایش مسلمین قرار گرفته است شواهد

ص:117

التنزیل جلد 1 ص 438 غایة المرام باب. 125.

ثانیا: بفرض اینکه نام علی علیه السلام نیز در قرآن ذکر میشد باز گروهی از مردم از روی حب جاه و طمع دنیوی با آن مخالفت میکردند همچنانکه با برخی از آیات قرآن مخالفت نمودند.

ثالثا: قرآن کریم شامل احکام کلی است و جزئیات آن بوسیله پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله توضیح داده شده است و اصل ولایت و امامت هم چنانکه گذشت در چندین آیه با قرائن روشن گفته شده و نبی اکرم نیز طبق بیاناتی مضمون و مفاد آنها را که بر علی علیه السلام تطبیق میکرد، به مردم ابلاغ نموده است و این مطلب را علماء و مفسرین اهل سنت نیز قبول دارند ولی عملا با آن مخالفت میکنند.

رابعا:برای حفظ قرآن از تحریف و دستخوردگی و حفظ اعتبار آن که اگر نام علی علیه السلام به صراحت در آیه ای ذکر می شد، آنان که آن همه فضائل را با گوش خود و درایتًا و روبرو

ص:118

از زبان رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله شنیده بودند، زیر پا گذاشتند و اورا خانه نشین کردند، یقینًا بلا شبهه، پس از رحلت رسولخداصلّی اللّه علیه و آله یا هنگام جمع آوری قرآن در زمان عثمان، نام آن حضرت را، حذف می کردند، اگر باور ندارید به عنوان نمونه از عبداللّه بن مسعود، صحابی بزرگ رسول اکرم صلی اللّه علیه وآله به روایت خود اهل تسنّن در باره آیه تبلیغ می گوید:

کُنّا نَقرأُ علی عهد رسولِ اللّه «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ -اَنَ ّ عَلیاً مَولی المُؤمِنینَ - وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ » ما در زمان رسول خدا آیه را اینگونه می خواندیم .یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ -اَنَ ّ عَلیاً مَولی المُؤمِنینَ...

..» و حالا چگونه می خوانیم.

ص:119

تعدادی از اخبار و روایات اهل سنّت در باره ولایت

اشاره

علی علیه السلام

درمدح تو ای مظهر اضداد چه گویم

والاست مقام تو و گفتار قصیر است

با این که تویی پادشه عالم هستی

کرباس تو را جامه و فرش تو حصیر است

درباره عظمت و فضائل و مقامات امیرمؤمنان علیعلیه السلام سخن گفتن هرچند در ابتدا سهل می نماید ولی با مقداری فرورفتن در بحر فضائل بی شمار او انسان متوجه می شود که بیان فضائل او سخت مشکل و دشوار و بیرون از نیروی ماست.

حضرت آیت اللّه العظمی بهجت قدس سره در بین سخنان

ص:120

خویش به مناسبت های گوناگون به ذکر فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام می پرداختند. ایشان تأکید داشتند که برای بیان فضائل و اثبات حقانیت علی علیه السلام، چه بسا نیازی به کتاب های شیعه نباشد؛ چراکه کتاب های اهل سنت پر است از این مطالب، که هر دو گروه را کفایت و برای اهل سنت الزام آور است.

واقعاهم این طور است برای شخص منصف و با وجدان، در این مورد جای شک و تردید باقی نمی ماند، در خود صحاح سته و مسندها و کتاب های معتبر، آنچنان روایات ولایت و فضائل حضرت علی علیه السلام را نقل کرده اند که دریایی از آن نهفته است و احتیاج به غواص ماهری دارد که از این دریا بهره لازم را ببرد.

محمد بن ادریس شافعی (رئیس مذهب شافعی، از مذاهب چهارگانه مکتب خلفاست. او به سال 150 ه.ق در شهر غزّه در فلسطین متولد شده و به سال 204 ه.ق در قاهره وفات یافته است).

ص:121

در مدح و ستایش امیر مؤمنان علی علیه السلاممی گوید:

قیل لی:

قُلْ فی علی مَدْحاً ذِکْرُهُ یُخْمِدُ ناراً مُؤْصَدةً

قُلْتُ لا اقدِم فی مَدْحِ امْرِءٍ ضَلَ ّ ذُو اللُّبِ ّ الی انْ عَبَدَه

وَ النَّبِی الْمُصْطَفی قالَ لَنا لَیلَةَ الْمِعْراجِ لَمّا صَعَدَه

وَضَعَ اللّه بِظَهْری یدَهُ فَأَحَسَ ّ الْقَلْبُ مِمّا بَرَدَه

وَ عَلِی واضِعٌ أَقْدامَهُ فی مَحَلٍ وَضَعَ اللّه یَدَه

به من گفتند: درباره علی ستایشی بسُرای**که یاد آن آتش سوزان را خاموش نماید.

گفتم: در ستایش مردی اقدام نمی کنم ! که صاحبان عقل، درباره اش به حیرت افتادند و او را پرستیدند!

پیامبر برگزیده به ما فرمود** شب معراج که او را به آسمان بالا بردند،

خداوند دست خویش را بر پشت من نهاد.** از شیرینی آن قلب (پر آشوب وسوزان ) من خنک شد (و آرام گرفت).

و علی (در ماجرای شکستن بت های کعبه) پای خود را همانجائی

ص:122

گذاشت (که خداوند در شب معراج) دست خود راآنجا نهاده بود.

جریان بت شکنی آن حضرت، پس از فتح مکه، شهره آفاق و در کتاب های فریقین، متواترا آمده است که نیازی به آوردن آنها نیست.( مسند احمد حنبل 1/183).

بر کسی پوشیده نیست که بعد از وفات نبی صلّی اللّه علیه و آلهو در جریان سیاسی سقیفه بنی ساعدة راه خلفای ثلاثه و راه علی علیه السلام جدا شد. برخی با برنامه ریزی قبلی علیعلیه السلام را کنار گذاشتند و مسیری را که به دست رسول خدا تعیین شده بود، نگرفتند و آن را ادامه دادند. اگر در این مورد، ادله و وجدان، قاضی و داور باشد نه تعصب و اغراض و دواعی دیگر، خلافت علی علیه السلام بعد از رسول خدا برای همه مسلّم بود. در این صورت متخلف از آن مصداق «لاتدری ما احدثوا بعدک» خواهد شد.

در روایت فریقین آمده است، رسول خدا صلّی اللّه علیه و آلهفرمود:«من مات ولم یعرف امام زمانه، فقد مات میتةً جاهلیّةً»

ص:123

هرکس بمیرد و امام خود را نشناسد دقیقا با مرگ جاهلیت مرده است.

حال برای اطلاع از امام بعد از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله به تعدادی از روایات برادران اهل سنّت که در کتاب های معتبرشان ،آمده و تعداد زیاد از آنها در تفسیر آیات گذشت و مضافا بر آن روایات بعدی را (که مشت نمونه ای از خروار است) را با دقت کامل، مورد توجه قرار دهید.

ولایت و امامت علی(علیه السلام)

روایاتی که بر امامت بلافصل آن مولا در منابع اهل سنّت وجود دارد بیش از آن است که منعکس گردد و از طرفی حدیث معروف ثقلین، حدیث منزلت، حدیث یوم الدّار، حدیث غدیر و لیلة المبیت و مباهله و امثال آن که معروف و متواترند بارها مطرح شده و در منابع فراوانی آمده است

ص:124

بدینجهت در اینجا متعرض نمی شویم.

آنچه در این جا می آوریم، با اینکه آنهانیز تقریبا متواترند قسمتی از روایاتی است که به ولایت و امامت و زعامت آن حضرت، دلالت صریحتری دارند و در گفته ها و نوشته ها، به آن ها اشاره شده است وهرکدام در منابع زیاد اهل سنّت آمده و من فقط بعضی از آنها رابرای نمونه آورده ام.

1 -علی جانشین و وارث من است

از ابن بریده...نقل شده است که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآلهفرمود: «لکلّ نبیٍ ّ وصیّ و وارث و انّ علیّاً وصیّی و وارثی؛برای هر پیغمبری جانشین و وارثی است، و براستی علی جانشین و وارث من است. المناقب، الموفق بن احمد الخوارزمی، قم، جامعه مدرسین، چاپ چهارم ، ص 319، حدیث 322 »

ص:125

2 -انگشتر به دست راست کن

پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله به علیعلیه السلام فرمود: انگشتر به دست راست کن تا از مقرّبین باشی،عرض کرد یا رسول اللّه ؟ چه انگشتری بر دست کنم. فرمود: عقیق سرخ پس براستی آن کوه و سنگی است که به وحدانیّت خدا «ولی بالنّبوّة ولک بالوصیّة ولولدک بالامامة...؛ وبه نبوت من و ولایت اولادت، اقرار کرده است. المناقب، الموفق بن احمد الخوارزمی، قم، جامعه مدرسین، چاپ چهارم ، ص 85، حدیث 84.

3 -شما را شاهد می گیرم

در روایت مربوط به عبادت آن حضرت این جمله را داریم که خداوند به ملائکه اش فرمود: «أشهدکم أنّه امام خلقی و مولی بریّتی»؛ شما را شاهد می گیرم که او (علی) امام مخلوقم و سرپرست آفریده های من است. ابن کثیر دمشقی، البدایة و النهایة،

ص:126

بیروت، مکتبة المعارف، ج 7، ص346.

4 -تو بعد از من رهبر و سرپرست تمام مؤمنین

هستی

عمروبن میمون از ابن عباس نقل نموده که رسول خداصلی اللّه علیه وآله به علیعلیه السلام فرمود: أنت ولیّ کلّ مؤمنٍ بعدی؛ یا علی! تو بعد از من رهبر و سرپرست تمام مؤمنین هستی. المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، بیروت، دارالمعرفه، ج 3، ص 124، ینابیع المودة، سلیمان قندوزی، باب 20، ص 103، تاریخ الخلفاء سیوطی، باب فضائل علی علیه السلام، ص173.

در این حدیث با توجّه به کلمه »بعدی« معنای ولیّ صراحت در رهبری و امامت دارد، و معنی ندارد که پیامبر بفرماید تو محبوب مؤمنان بعد از من هستی.

راستی باید گفت پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله در معرّفی علیعلیه السلام و بیان منزلت ها و مقامات امیرمؤمنان علیه السلام

ص:127

هرگز کوتاهی نکرد و با شیوه های مختلف محوریت و رهبریت او را به جامعه معرّفی نمود، گاه دست او را بالا برد و فرمود:

این علی مولا و رهبر مردم است»

5 -علی با قرآن است

و گاه می فرمود: «علی مع القرآن و القرآن مع علی لن یفترقا...؛ علی با قرآن است و قرآن با علیعلیه السلام است و هرگز آن دو از هم جدا نمی شوند. المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، بیروت، دارالمعرفه، ج 3، ص 124، ، فرائد السمطین، همان، ج 1، ص 439، ینابیع المودة، همان، باب 20، ص 104، هیثمی، مجمع الزوائد، ج 9، ص 135.

6 -او را محور حق معرّفی نمود

گاه او را محور حق معرّفی نمود، در حدیث متواتر این جمله آمده است که پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه وآله فرمود: «علیّ

ص:128

مع الحقّ و الحقّ مع علیّ و لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض یوم القیامة؛ المناقب، الموفق بن احمد الخوارزمی، قم، جامعه مدرسین، چاپ چهارم ، ص 105، حدیث 108 علی با حق است و حق با علی است و هرگز آن دو از هم جدا نمی شوند تا روز قیامت در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.»

7 -جدا کننده بین حق و باطل است.

در روایت دیگر فرمود: سیکون من بعدی فتنة، فاذا کان ذلک، فالزموا علی بن ابی طالب، فانّه الفاروق بین الحقّ و الباطل؛بزودی بعد از من فتنه(ها) پیدا می شود، پس همراه علی بن ابی طالب باشید، زیرا او(معیار) جدا کننده بین حق و باطل است. المناقب، الموفق بن احمد الخوارزمی، قم، جامعه مدرسین، چاپ چهارم ، ص 105، حدیث 109

و فرمود: کسی که از علی جدا شود از من جدا شده، و کسی

ص:129

که از من جدا شود از خدا فاصله گرفته است. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج 6، ص 221، شماره 3275؛ ینابیع المودة، همان، باب 42، ص 148؛ تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج 2، ص 431.

8 -خلافت علی علیه السلام

از رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم نقل شده است به علی علیه السّلام فرمود: «لاینْبَغی أَنْ أَذْهَبَ إِلا وَ أَنْتَ خَلِیفَتی... أَنْتَ وَلِیی فِی کل مُؤْمِنٍ بَعْدی؛ روا نیست که من از دنیا بروم و تو جانشین من نباشی....تو سرپرست برگزیده من بر هر مؤمن بعد از من هستی؛ مسند احمد، ج1، ص331؛ مستدرک حاکم، ج3، ص13؛ مجمع الزوائد، ج9، ص120؛ السنن الکبری، ج، ص113.

9 -عدم قبول ایمان جز با قبول ولایت او

رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: .... و لا یقبل اللّه إیمان عبد

ص:130

إلا بولایته و البراءة من أعدائه؛ و خداوند متعال ایمان بنده ای را قبول نمی کند، مگر اینکه ولایت او (حضرت علی علیه السلام) را داشته باشد و از دشمنان او بیزار باشد.(نام کتاب ولایت شرط قبولی اعمال از این احادیث، برداشته شده است).

کنزالعمال، ج11، ص1؛ أمالی شیخ صدوق، ص138؛ ارشادالقلوب، ج2، ص209، مئة منقبه، ص176؛ روضة الواعظین، ج1، ص114؛ کشف الیقین، ص4؛ کشف الغمه، ج1، ص112؛ بناء المقالة الفاطمیه، ص369؛ تأویل الآیات، ص844 و..).

حضرت رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله فرموده اند: ... النظر الی وجه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب عبادة و ذکره عبادة ولایقبل اللّه ایمان عبد الا بولایته والبرائة من اعدائه».نگاه کردن به چهره امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب عبادت، و یاد او عبادت است. و ایمان کسی جز با قبول ولایت و بیزاری جستن از دشمنان او پذیرفته نمی شود.(مناقب خوارزمی، 19 و 212؛ کفایة الطالب، گنجی شافعی، 214. )

ص:131

10 -همچون مشک خشک گردد

جابر بن عبداللّه انصاری از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلمنقل نموده خدای عزّوجلّ در شب معراج فرمود:یا محمد؛ لو أن عبداً من عبادی عبدنی حتی ینقطع أو یصیر کالشن البالی ثم أتانی جاحداً لولایتکم ما غفرت له أو یقرّ بولایتکم. ای محمد! اگر بنده ای از بندگانم، مرا آن چنان عبادت کند که بمیرد یا همچون مشک خشک گردد سپس نزد من آید در حالی که ولایت شما را انکار کند او را نمی بخشم یا به ولایت شما اقرار نماید.

مناقب ابن مغازلی شافعی:297 ح 240). الشهب الثاقب، ص 66؛ الجواهر السنیة، ص 312؛ الاربعین شیخ ماحوذی، ص 212. الغیبه، ص95؛ مأة منقبة 17، ص 38؛ الاربعون حدیثاً، منتجب الدین بن بابویه، ص 4؛ الطرائف، ص173؛ شیخ البطحاء ابوطالب (علیه السلام)، ص 31؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص

ص:132

143؛ غایة المرام، ج 7، ص 78؛ مکیال المکارم، ج 1، ص 65؛ شرح احقاق الحق، ج 5، ص 46؛ بحار، ج 36، ص 216؛ الزام الناصب، ج 1، ص 163؛ مدینة المعاجز، ج 2، ص 312، ح 575؛

11 -بوی بهشت به مشام او نخواهد رسید

علمای اهل سنت نقل کرده اند که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله فرمودند: یا علی! اگر کسی به اندازه عمر (حضرت) نوح خدا را عبادت کند، و به اندازه کوه احد طلا داشته باشد و در راه خدا انفاق نماید و به اندازه ای عمرش طولانی باشد که بتواند هزار بار پیاده به حج برود، آنگاه در (مکه) بین صفا و مروه مظلومانه کشته شود، ...ثم لم یوالیک یا علی لم یشم رائحة الجنة ولم یدخلها ولی، ولایت تو را « ای علی!» نداشته باشد، بوی بهشت به مشام او نخواهد رسید و هرگز وارد بهشت نخواهد شد. (مناقب، خطیب خوارزمی، مقتل الحسین (علیه السلام)، خوارزمی،

ص:133

1/37).

و روایات فراوان دیگر که با کمترین مراجعه به مصادر و منابع حدیثی و روائی ، مسئله مانند آفتاب درخشان روشن می شود.

12 -ولایت علی (علیه السلام) و بعثت پیامبر اکرم (ص

)

عن سفیان الثوری، قال: حدثنی أبو عبداللّه جعفر بن محمد قال: قال النبی(صلی الله علیه و آله): أنه لیلة اسری بی إلی اللّه تعالی عرجت سماءا سماءا، و حاوزت الکروبیین و الملائکة الصافین و جاوزت موضعا لم ینته إلیه جبرئیل(علیه السلام)، وبلغت طوبی وسدرة المنتهی فأوحی إلیّ ربّی ما أوحی. فقالت لی حملة العرش: بم بعثت یا محمد؟. فقلت: بولایتی وولایة أخی علی بن أبی طالب.

نوادر المعجزات، محمّد بن جریر، ص 71، ح 34.

شبی که مرا به سوی پروردگار(معراج) بردند، آسمان به

ص:134

آسمان بالا بردند و از مقام های فرشتگان کروبیین و صافین گذشتم و از مقام جبرئیل بالاتر و به سدرة المنهی رسیدم، پس حملة عرش الهی به من گفتند: ای محمد! برای چه مبعوث شدی؟ گفتم: به ولایت خودم و ولایت برادرم علی بن ابی طالب علیه السلام.

13 -ولایت علی(علیه السلام) و بعثت پیامبران

ما رواه أبو نعیم الحافظ: تفسیر قوله تعالی: وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا (زخرف: 45)؛ أن النبی(صلی الله علیه و آله) لیلة أسری به إلی السماء جمع اللّه بینه و بین الأنبیاء ثم قال له: سلهم یا محمد؛ علی ما ذا بعثتم؟ فقالوا: بعثنا علی شهادة أن لا إله إلا اللّه، و الإقرار بنبوتک، و الولایة لعلی بن أبی طالب ع).شب معراج خداوند متعال تمام پیامبران را جمع کرد و به پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله فرمود: ای محمد! از اینان سؤال کن برای

ص:135

چه شما به پیامبری مبعوث شدید؟ پس تمام پیامبران گفتند:

مبعوث شده ایم که شهادت دهیم هیچ خدایی جز اللّه نیست و اینکه اقرار کنیم بر نبوت تو و ولایت حضرت علی علیه السلام.

شواهد التنزیل، ج 2، ص 223، ح 855؛العمده، ص353، ح 680؛ خصائص الوحی المبین، ص 170، ح 116؛ الطرائف، ص 101، ح 147؛ تأویل الآیات الظاهره، ص 546؛ نهج الحق، ص183؛ بحار، ج 36، ص 155؛ ینابیع المودة، ج 2، ص 246، ح 692؛ تفسیر اثنی عشری، ج 11، ص 478؛ تفسیر شریف لاهیجی، ج 4، ص 81؛ تفسیر منهج الصادقین، ج 8، ص 249؛ الزام الناصب فی اثبات الحجة الغائب، ج1، ص207؛ طرائف المقال، ج 2، ص 299؛ الامام علی(علیه السلام)، احمد رحمانی همدانی، ص 73، ح 19.

ای محمد! من تو را و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهما السلام را از سنخ نور خود خلق کردم و ولایت شما را بر اهل آسمان و زمین عرضه کردم. پس هر کس ولایت شما را قبول کند نزد من از مؤمنین خواهد بود و هر کس منکر ولایت شما شود نزد من از کافرین خواهد بود.

ص:136

14 -حدیث منزلت و شباهت به هارون علیه السلام

وقتی مسلمانان برای جنگ (تبوک) با رومیان آماده حرکت شدند، پیامبر حضرت علی را در مدینه باقی گذارد و فرمود:

یا علی! مدینه در این شرایط جز با وجود من یاتو سامان نمی پذیرد. دشمن منتظر است با خروج من از مدینه، به شهر حمله کند. و من هم به فرمان خدا باید به تبوک بروم. اما اگر تو در مدینه بمانی کسی جرأت حمله به مدینه را نخواهد داشت.

منافقان -همان دشمنان علی -شایعه پراکندند، که چون علی از همراهی با پیامبر در جنگ با رومیان سرپیچی کرده است، پیامبر بناچار برای حفظ آبرو، او را در مدینه گذارده است.

حضرت علی پس از شنیدن این شایعه، فوری سلاح

ص:137

برگرفت، لباس رزم پوشید و خود را به اردوگاه پیامبر رسانید.

خدمت حضرت شرفیاب شد و عرض کرد:

ای رسول خدا، دشمن شایع کرده است که شما بخاطر سرپیچی من از رفتن به جنگ، مرا در مدینه با کودکان و پیرمردان و بیماران باقی گذارده اید. اینک من به لشگر پیوسته ام و منتظر فرمان شما هستم.

پیامبر وقتی سخن علی را شنید فرمود: مدینه جز با وجود من یا تو سامان نمی پذیرد، و آنگاه افزود:

اما تَرْضی انْ تَکُونَ مِنّی بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسی الا انَّهُ لانَبِی بَعْدی؟ آیا راضی نیستی که منزلت تو نزد من همانند هارون به موسی باشد، جز آنکه پس از من پیامبری نخواهد بود. (سنن ترمذی 5/638، صحیح بخاری 14/245. .) برای آگاهی بیشتر به کتاب «المراجعات» تألیف سید شرف الدین، تحقیق شده توسط شیخ حسین راضی صفحه 376 مراجعه کنید).

حضرت علی هم در پاسخ رسول خدا عرض کرد:راضی و

ص:138

خشنود شدم .

و این کلام را سه بارتکرار نمود. سپس به مدینه بازگشت تا مأموریت خویش را به انجام رساند.

روایت مشهور و مورد قبول فریقین.

«أَنْتَ مِنی بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسی إِلا أَنهُ لا نَبِی بَعْدی؛ تو نسبت به من به منزله هارون به موسی هستی، تنها با این تفاوت که بعد از من پیامبری نخواهد بود». صحیح مسلم، ج7، ص120 و 121؛ سنن ترمذی، ج?، ص302 30?؛ مستدرک حاکم، ج2، ص337؛ ج3، ص109.

این ماجرا به «حدیث منزلت» شهرت یافته است. پیامبر حدیث منزلت را در مواقف دیگری غیر از تبوک نیز گفته است

بنا بر این، علی علیه السلام تا زمانی که زنده باشد، واجد مقام خلافت و جانشینی پیامبر است چه در غیبت کوتاه پیامبر مانند جنگ تبوک، و چه در غیبت دائمی ایشان پس از رحلت.

ص:139

15 -حق همیشه با علی است

وقتی که حضرت علی برای جنگ با اصحاب جمل عازم بصره بود، پیش از حرکت به نزد جناب امّ سَلَمه، همسر گرامی رسول خدا آمد تا از او خداحافظی کند.

جناب امّ سلمه گفت:

در حفظ و پناه خداوند حرکت کن، که سوگند به خدا، تو بر حق هستی و حق همیشه با توست. اگر نبود فرمان خدا و رسولش که به ما -همسران پیامبر- فرموده اند تا خانه نشینی اختیار کنیم، همراه تو حرکت می کردم. اما عزیزترین و بهترین کسانم را که از جانم بیشتر دوستش دارم -یعنی پسرم را -همراه تو می فرستم تا در رکاب تو بجنگد. المستدرک علی الصحیحین 3/129.

امّ سلمه خوب می دانست که چه می گوید. او آنچه را که

ص:140

گفت از پیش خود نگفت. او هم مانند بسیاری از مردم شنیده بود که پیامبر می فرمود:

رَحِمَ اللّه عَلِیاً، اللّهُمَ ّ ادِرِ الْحَقَ ّ مَعَهُ حَیثُ دارَ.

خدا علی را مورد رحمت خویش قرار دهد. بار الها حق را هر طور که علی گردید، همراه با او بگردان. المستدرک علی الصحیحین 3/135- سنن ترمذی 5/633.

یعنی هر کجا که علی است، حق هم آن جاست.

16 -علی با قرآن و قرآن با علی علیه السلام

ابو ثابت، غلام ابوذر می گوید:

در جنگ جمل من در لشکر علی بودم. وقتی عایشه، همسر پیامبر را دیدم که در صف مقابل، رو در روی علی به جنگ برخاسته است، مثل عده دیگری از مردم، تردید و

ص:141

دودلی ذهن مرا به خود مشغول داشت. تا ظهر در این تردید باقی ماندم. هنگام ظهر تردید از دلم رخت بربست و بر حقانیت علی یقین کردم و در رکاب او جنگیدم. پس از پایان جنگ به مدینه آمدم و به حضور یکی دیگر از همسران پیامبر - امّ سلمه -شتافتم، و به آن بانو عرض کردم:

نیامده ام که از شما درخواستی داشته باشم. من غلام ابوذر هستم و از جنگ جمل می آیم.

آن بانو به من خوش آمد گفت و من هم گزارش حضور خود در جبهه جنگ جمل را بیان کردم.

او به من فرمود: آن هنگام که دلها به تردید افتادند تو کجا بودی؟

من ماجرای دودلی خود را تا هنگام ظهر و سپس جنگیدن در رکاب علی را برایش تعریف کردم.

جناب امّ سلمه، پس از شنیدن داستان من، فرمود: آفرین بر تو که از یاری علی دست نکشیدی. من از پیامبر شنیدم که می

ص:142

فرمود: علیٌّ مَعَ الْقُرْانِ وَ الْقُرانُ مَعَ عَلیّ، لَنْ یفْتَرِقا حَتّی یرِدا عَلَیّ الْحَوْضَ. علی همیشه همراه قرآن است، و قرآن هم با علی است، و این دو هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا آنکه در کنار حوض کوثر بر من فرود آیند. المستدرک علی الصحیحین 3/134.

17 -علم علی (علیه السلام)

علم و دانش علی اکتسابی نیست تا استاد برتر از خود و شاگردان و هم دوره هایی همسان خود داشته باشد، بلکه علم او «لدنّی» است و و ریشه در علم الهی و آسمانی دارد، به این جهت علم او برهمه انسان های معمولی و غیر مرتبط با وحی آسمانی برتری و امتیاز دارد، و به همین جهت است که حتی در منابع اهل سنّت نیز از او به عنوان «أعلم النّاس» یاد شده است که به نمونه هایی اشاره می شود:

1- پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله فرمود: أعلم امّتی من بعدی

ص:143

علیّ بن أبی طالب علیه السّلام؛ داناترین امّت من بعد از من علی بن ابی طالب علیه السلام، است.

المناقب، الموفق بن احمد الخوارزمی، قم، جامعه مدرسین، چاپ چهارم ، ص 82، حدیث 67.فرائدالسمطین، جوینی، ج 1، ص 97، کفایة الطالب، الکرخی ص 332.

2- عبداللّه بن مسعود می گوید، پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآلهفرمود: «قُسّمت الحکمة علی عشرة أجزاءٍ فاعطی علیّ تسعة و النّاس جزءً واحداً؛ حکمت (و دانش) به ده جزء تقسیم شده است و به علی نه قسمت آن و به (مابقی مردم) یکدهم داده شده است. المناقب، الموفق بن احمد الخوارزمی، قم، جامعه مدرسین، چاپ چهارم ، ص 82، حدیث 68.و حلیة الاولیاء، ابی نعیم، ج 1، ص 64.

تمامی علوم بشری و پیشرفت های آن جزء همان یکدهم است، و علم علی علیه السلام، نُه برابر دانش تمامی بشریت است. و راز آن هم این است که ریشه در مهبط وحی الهی یعنی پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه وآله دارد، که خود فرمود: «انا مدینة

ص:144

العلم و علیٌ بابها، فمن أرادالعلم فیأت الباب؛ من شهر علم (الهی و وحیانی) هستم و علی دَرِ آن است پس هر کس اراده دانش دارد باید از درب (شهر) وارد شود. المناقب، الموفق بن احمد الخوارزمی، قم، جامعه مدرسین، چاپ چهارم ، ص 91، حدیث 84.و انساب الاشراف، ج 2، ص 124.

3- عایشه درباره علیعلیه السلام، می گوید: «هو أعلم النّاس بالسّنة؛ او داناترین مردم نسبت به سنّت )پیامبر اکرمصلی اللّه علیه وآله می باشد.کنزالعمّال، همان، ج 11، ص 605، حدیث 32926. ای کاش خود عائشه به این حدیث عمل می کرد، و به توصیه های امیرمؤمنان علیه السلام توجّه می کرد و جنگ جمل را به وجود نمی آورد.

4- پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله بعد از تزویج فاطمه به علیعلیه السلام، به دختر خود فرمود: «زوّجتک خیر أهلی، أعلمهم علماً و أفضلهم حلماً و أوّلهم سلماً؛ ترا تزویج کردم به بهترین بستگانم و اهلم، که از نظر دانش داناترین، و از نظر حلم

ص:145

و بردباری برترین، و از نظر اسلام اوّلین می باشد.

المناقب، الموفق بن احمد الخوارزمی، قم، جامعه مدرسین، چاپ چهارم ، ص 319، حدیث 322.

از جاحظ که یکی از علمای عامه است، نقل شده که: فلان خطبه امیرالمؤمنین علیه السلام را چهل مرتبه مطالعه کردم و در هر بار استفاده جدید کردم. قرآن هم این گونه است، که با مطالعه و تأمل و تدبّر در آیات آن انسان برداشت ها و استفاده هایی می کند که قبلاً نکرده بود.

احمدبن حنبل می نویسد: آیاتی که در شأن علی علیه السلامدر قرآن نازل شده، درباره هیچ کدام از صحابه نازل نشده است.

19 -آیا بعد از شما ما چنین خواهیم شد؟

در کتاب الموطأ حدیثی آمده که مضمونش این است:

رسول خدا به شهدای احد گفت: بر اینها من شاهد هستم و

ص:146

شهادت می دهم، آن وقت ابوبکر گفت: یا رسول اللّه! آیا ما برادران آنها نیستیم، ما هم مثل آنها اسلام آوردیم و مثل آنها جهاد کرده ایم. حضرت فرمود: بله، لکن خبر ندارم که بعد از من چه چیزهایی را به وجود می آوری. با شنیدن این پیشگویی ابوبکر گریه کرد و بعد گفت: ائنا لکائنون بعدک؟ آیا بعد از شما ما چنین خواهیم شد؟ این حدیث را در کنار احادیث ارتداد و تعبیرات آن مانند «هل تدری ما احدثوا بعدک، لاتدری ما احدثوا بعدک، لاتعلم بما عملا بعدک و...» بگذاریم، نتیجه چه خواهد شد؟

امام انس بن مالک، کتاب الموطا، ج2، ص462، ابن الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، دار احیاء الکتب العربیة، ج15، ص38.

20 -ریش تو با خضاب سرخ خواهد شد

در حدیثی آمده است رسول خدا فرمود: «یا علی تغدر بک

ص:147

بعدی الامة»؛ یا علی، امت بعد از من با تو غدر می کنند و تو بر ملت و دین من زندگی خواهی کرد و بر سنتم کشته خواهی شد. هر کس تو را دوست بدارد دوست من است و هر کس تو را دشمن بدارد مرا هم دشمن داشته و ریش تو با خضاب سرخ خواهد شد. ابوعبداللّه محدبن اسماعیل بخاری، التاریخ الکبیر، ج2، ص174، محمدبن محمد حاکم نشابوری، المستدرک، ج3، ص140، گوید: این حدیث صحیح است؛ ابی باکر احمدبن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج11، ص216؛ ابن عساکر، علی بن حسن ابن هبة اللّه بن عبداللّه، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق علی شیری، بی جا، دارالفکر، ج42، ص428427؛ حافظ شمس الدین ذهبی، تذکرة الحفاظ، ج3، ص995؛ همان، میزان الاعتدال، ج1، ص371؛ ابوالفداء اسماعیل بن کثیر دمشقی، البدایة و النهایة، ج6، ص244؛ متقی هندی، نزالعمال، ج11، ص297، ح3299731562.

21 -بامرگ جاهلیت مردگان

ص:148

احادیثی با عنوانهای: «من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة» «من نزع یده من الطاعة... مات میتة جاهلیة» و...

در کتبی مانند مسند الطیالسی 100.طیالسی، ابن ابی داوود، سنن ابی داود، ص259.

مسند احمد،101. امام احمدبن حنبل، ج1، ص310297؛ ج2، ص15470؛ ج3، ص446445؛ ج4، ص96.

صحیح بخاری،102. ابوعبداللّه محمدبن اسماعیل بخاری، کتاب الفتن، ح70547053، ص589؛ ح7143، ص595.

صحیح مسلم 103. مسلم بن حجاج سجستانی، ح47934786، ص1010.

و سنن نسائی 104. عبدالرحمن احمدبن شعیب نسائی، ح4119، ص2357.

یافت می شود. مضمون این احادیث انسان را ملزم به التزام به یک امام و یک مطاع می کند و در غیر این صورت موت او مانند موت به شرک و کفر است. اگر چنین است، کسانی که

ص:149

بعد از رسول خدا راه دیگری رفتند و از لحاظ افکار و عقاید، گفتار و کردار با علیعلیه السلام به جنگ برخاستند و علم مخالفت و دشمنی را بلند کردند، مرگ آنها چگونه خواهد بود؟ درکنار همین احادیث احادیثی دیگر هم یافت می شود.

از جمله: «من مات یبغضک مات میتة جاهلیة» «من ابغضک اماته اللّه میتة جاهلیة» «من مات وهو یبغضک یا علی مات میتة جاهلیة.» 105. احمدبن علی بن مثنی تمیمی، مسند ابی یعلی، الموصلی.

ج1، ص403؛ طبرانی، سلیمان بن احمدبن ایوب، المعجم الاوسط، تحقیق ابراهیم حسینی، بی جا، دارالحرمین، ج8، ص40؛ همان، المعجم الکبیر، ج12، ص321؛ موفق بن احمدبن محمد مکی خوارزمی، المناقب، ص105؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج42، ص405.

22 -در فتنه ها علی را بگیرید

احادیثی با عنوان: «ستکون بعدی فتنة فاذا کان ذلک فالزموا علی بن ابی طالب...» علی بن ابی طالب را به عنوان راه نجات و

ص:150

نجات دهنده معرفی می کند 106. موفق بن احمد مکی خوارزمی، المناقب، ص105؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج42، ص450؛ ابن الاثیر، اسد الغابة، ج5، ص287؛ حافظ شمس الدین ذهبی، میزان الاعتدال، ج2، ص2؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابة، ج7، ص294؛ همان، لسان المیزان، ج2، ص414؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج11، ح32964، ص612.

23 -مودت علی واجب است

در کنار این احادیث و عناوین، در جای خود ثابت شده که مودّت علی به عنوان اهل بیت واجب است.

محبت به علی واجب و بغض علی منهی عنه است. «علیٌّ أحبّ الخلائق عنداللّه» است. علی معیار حقیقت و حق است، علی مشمول آیه تطهیرست.

به اعتراف دانشمندان اهل سنت، در قضیه قتل عمار و خوارج، علی بر حق و حقیقت و نیز «أولی و أدنی الطائفتین

ص:151

بالحق الی الحق» بوده است.

روایتی از ابن عباس در شواهد التنزیل آمده است: قال: «من یتولی اللّه( یعنی یحب اللّه (ورسوله) یعنی محمداً(والذین آمنوا) یعنی ویحب علی بن ابی طالب (فان حزب اللّه هم الغالبون) یعنی شیعة اللّه و شیعة محمد و علی هم الغالبون علی جمیع العباد الظاهرون علی المخالفین لهم.» شیعه مساوی با شیعه خدا و رسولش هستند که بر عباد مخالف پیروزند.

24 -اظهار عمربن خطاب در باره علی علیه السّلام

الریاض النضرة ج 2/ 412 از «عمر بن خطّاب» روایت کرده است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود:

هیچکسی به اندازه علی علیه السّلام به کسب فضائل نائل نیامده است؛ فضائل آن حضرت به اندازه ای است که هر کسی

ص:152

به حقیقت آنها برسد، او را به راه راست هدایت می کند و از گمراهی رهائی می بخشد.

«طبرانی» هم، این روایت را نقل کرده است.

25 -دو وزنه سنگین

زید بن أرقم گفت: رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: انّی تارک فیکم (الثّقلین) ما ان تمسّکتم به لن تضلّوا کتاب اللّه و عترتی أهل بیتی، انّهما لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض. من در میان شما دو وزنه سنگین ترک می کنم، مادام که به آنها چنگ زده اید، گمراه نمی شوند، کتاب خدا (قرآن) و عترت و اهلبیتم، آنها از همدیگر جدا نمی شوند تا در حوض کوثر، بمن وارد شوند.

کمال الدین: ج 1 ص 273 ح 54 ب 22، عیون أخبارالرّضاء: ج 2 ص62 ح 259، العمدة ص 72 ب 11 ح 89، با زیادی «أحدهما أعظم من الاخر و

ص:153

هو کتاب اللّه حبل ممدود من السّماء الی الارض» یکی از دیگری بزرگتر است و آن هم کتاب خداست، ریسمان کشیده شده از آسمان به زمین است. صحیح التّرمذی: ج 5 ص 663، جامع الاصول: ج 1 ص 945 و 873 و مثله 943، ینابیع المودة ص 28، أنساب الاشراف: ج 1 ص 315 ح 46، مستدرک الحاکم: ج 3 ص 109، مناقی الخوارزمی: ص 93 ب 14، تاریخ دمشق: ج 2 ص 36 ح 52، الخصائص أمیر المؤمنین علیه السلام ص 93، ذخائرالعقبی: ص 16، ب فضائل اهل البیت.

26 -اعتراض مرد همدانی به عمروعاص

الامامة و السیاسة ص 39 نقل کرده است، گویند:

مردی از قبیله همدان به نام «برد» بر معاویه وارد شد، در این هنگام «عمرو بن عاص» از حضرت علی علیه السّلامنکوهش می کرد، مرد همدانی خطاب به او گفت: ای عمرو! از پیرمردان خودمان شنیده ام که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله

ص:154

فرموده است: «من کنت مولاه فعلیّ مولاه» و اضافه کرد: آیا این حدیث که از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله روایت شده است، صحیح است یا باطل، درست است یا نادرست؟ «عمرو» گفت: این حدیث صحیح و درست است. و من برای تأیید درستی آن، اضافه می کنم که مناقب و فضائل هیچیک از صحابه پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله، به اندازه مناقب و فضایل علی علیه السّلام نیست! مرد همدانی از شنیدن آن، شگفت زده و بیمناک شد.

27 -مانند کشتی نوح است،

از ابی ذر رحمة اللّه علیه از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: انّما مثل أهل بیتی فیکم کمثل سفینة نوح، من رکبها نجی و من تخلّف عنها غرق و مثل باب حطّة من دخله نجی و من لم یدخله هلک. همانا مثل اهلبیت من در میان شما مانند کشتی

ص:155

نوح است، هرکس سوار آن شود، نجات می یابد و هرکس دور بماند غرق شود و مانند دَرِ حطّة است هرکس داخل آن شود نجات یافت و هرکس داخل نشد، به هلاکت رسید.

بشارة المصطفی: ص 106، ذخائرالعقبی: ص 20، أمالی الطّوسی: ج 1 ب 12 ص 359 بدون زیادة الاخیرة، و اسناد فراوان دیگر از هل سنّت در باب روایات شیعه، خواهد آمد.

28 -اگر دریاها مرکّب و جنگلها قلم شوند

ابن عباس می گوید پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «لو انّ الفیاض اقلام و البحر مدادٌ و الجنّ حُسّابٌ و الانس کُتّابٌ ماأحصوا فضائل علیّ بن ابی طالبٍ؛ اگر انبوه جنگلها (درختان و باغها) قلم، و دریا مرکب، و تمام جنّیان حسابگر، و تمام انسان ها نویسنده باشند قادر به شمارش فضائل علی بن ابی طالب نخواهند بود این حدیث را منابع متعدد اهل سنت

ص:156

مانند، عسقلانی، لسان المیزان، ج 5، ص 62، ذهبی، میزان الاعتدال، ص 467و...نقل نموده است.المناقب، الموفق بن احمد الخوارزمی، قم، جامعه مدرسین، چاپ چهارم، ص 32، ابن شاذان، مأة منقبه، قم مدرسة الامام المهدی(علیه السلام)، ص 177، حدیث 99،

29 -فضائل بیشمار علی علیه السلام

و در جای دیگر پیامبر اعظم فرمود: «انّ اللّه تعالی جعل لاخی علیٍ ّ فضائل لاتحصی کثرة فمن ذکر فضیلةً من فضائله مقرّابها غفر اللّه له ما تقدّم من ذنبه و ماتأخّر؛ براستی خداوند برای برادرم علی(علیه السلام) فضائل بی شماری قرار داده است که اگر کسی یکی از آن فضایل را از روی اعتقاد و اعتراف بیان نماید، خداوند گناهان گذشته و آینده او را می بخشد.

ص:157

30 -استغفار فرشتگان برنویسندگان فضائل علی

علیه السلام

و من کتب فضیلةً من فضائله لم تزل الملائکة تستغفرله ما بقی لتلک الکتابه رسم، و من استمع فضیلةً من فضائله کفّر اللّه له الذّنوب الّتی اکتسبها بالاستماع و من نظر الی کتابٍ من فضائله کفّر اللّه له الذّنوب الّتی اکتسبها بالنّظر،(6)6- المناقب، همان ص 32، حدیث 2؛ فرائد السمطین، ج 1، ص 19، ینابیع المودة، قندوزی باب 56، مناقب السبعون، حدیث 70.

اگر کسی یکی از فضائل آن حضرت را بنویسد، تا هنگامی که آن نوشته باقی است، ملائکه برای او استغفار می کنند و اگر کسی یکی از فضائل آن حضرت را بشنود، خداوند همه گناهانی را که از راه گوش انجام داده است می بخشد، و اگر کسی به نوشته ای درباره فضائل علی علیه السّلام، نگاه کند، خداوند تمام گناهانی که از راه چشم کرده است می پوشاند و از

ص:158

آن در می گذرد.»

31 -تو سرپرست برگزیده من بر هر مؤمن

از رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم نقل شده است به علی علیه السّلام فرمود: «لاینْبَغی أَنْ أَذْهَبَ إِلا وَ أَنْتَ خَلِیفَتی... أَنْتَ وَلِیی فِی کل مُؤْمِنٍ بَعْدی؛ روا نیست که من از دنیا بروم و تو جانشین من نباشی....تو سرپرست برگزیده من بر هر مؤمن بعد از من هستی»؛ ر.ک: مسند احمد، ج1، ص331؛ مستدرک حاکم، ج3، ص13؛ مجمع الزوائد، ج9، ص120؛ السنن الکبری، ج، ص113.

32 -علی علیه السلام أمیر و سر مؤمنان

از ابن عباس از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله نقل نموده که آن حضرت فرمود:

ما انزل آیة فیها «یا أیّها الذین آمنوا» و علیّ رأسها و امیرها؛

ص:159

آیه ای در قرآن نازل نشده که در آن «یا أیّها الذین آمنوا» آمده، مگر آن که علی در رأس آن قرار دارد. یعنی تمامی این آیات در ابتدا و قبل از همه در شأن علی و مربوط به آن حضرت است. المناقب، ص 316، حدیث 316؛ فرائد السمطین، ج 1، ص 78.)

33 -فضائل فراوان علی علیه السلام

حاکم نیشابوری از استوانه های علمی اهل سنت است در (مستدرک الصحیحین) نقل می کند از احمد بن حنبل رئیس حنبلی مذهب ها که می گوید:

ما جاء لأحد من أصحاب رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله من الفضائل ما جاء لعلی بن أبی طالب رضی اللّه عنه. فضائلی که در حق علی بن أبی طالب آمده، در حق هیچ یک از اصحاب پیامبر صلی اللّه علیه و سلم نیامده است.(مستدرک الصحیحین للحاکم النیشابوری، ج3، ص107).

ص:160

ابن جوزی در مناقب احمد بن حنبل می گوید:

ما لأحد من الصحابة من الفضائل بالأسانید الصحاح مثل ما لعلی رضی اللّه عنه.

در باره هیچیک از صحابه، فضائلی که با سندهای صحیح در حق علی آمده، نیامده است.

(مناقب احمد بن حنبل، ص163- تهذیب التهذیب لإبن حجر العسقلانی، ج7، ص298 ج الإصابة، ج4، ص464 -شواهد التنزیل للحاکم الحسکانی، ج1، ص27 -الإستیعاب لابن عبد البر، ج3، ص51)/

قبلا گفتیم: بسیاری از علمای اهل سنت نقل کرده اند که یک چهارم قرآن در حق امیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام نازل شده است .

34 -حدیث طیر مشوی

روایت طیر مَشوِی: «أَللهم! آتِنی بِأَحَب خَلْقِک إِلَیک یأْکلُ مَعِی مِنْ هذَا الطیرِ فَجاءَ عَلِی؛ خداوند، محبوب ترین اشخاص در نزد

ص:161

خود را حاضر کن تا این پرنده را همراه با من بخورد... ناگاه علی علیه السلام فرارسید». المعجم الکبیر ابوالقاسم طبرانی: ج 7 ص 82 ح 6437، مستدرک حاکم، ج3، ص130 و 132؛ مجمع الزوائد هیثمی، ج9، ص12? و 12?؛ کنزالعمال، ج13، ص1?? و ?19.

محمد بن حجاج از کسانی بود که بر اثر تبلیغاتی که بر ضد علی علیه السلام براه افتاده بود، مرتبت علی علیه السلام را کوچک می شمرد. او همراه باعده ای دیگر، به عیادت انَس بن مالک آمده بود. انس خادم پیامبر بود و مورد احترام مردم. در آن مجلس، سخن از علی علیه السلام به میان آمد ومحمد بن حجاج علی علیه السلام را کوچک شمرد. انس که این سخن را شنید، پرسید این کیست که قدر و منزلت علی علیه السلام را نمی شناسد؟ او را کنار من بنشانید. وقتی پسر حجاج را کنار او نشاندند، انس گفت: به خدا سوگند، آنچه راکه می گویم راست است.

یک روز که من در محضر پیامبر بودم، امّ ایمَنْ خادمه آن

ص:162

حضرت، مرغی بریان آورد. پیامبر پرسید این را برای چه کسی آورده ای؟ ام ایمن عرض کرد: آن را برای شما فراهم کرده ام. پیامبر فرمود:

اَللّهُمَ ّ جِئْنی بِأَحَبِ ّ خَلْقِکَ الَیکَ وَ الَیّ یأکُلُ مَعی مِنْ هذَا الطّائِر.

بار الها! محبوبترین خلق تو نزد خودت و نزد من را برسان تا با من از این مرغ بریان بخورد.

در این هنگام صدای کوفتن در برخاست. پیامبر به من فرمود: انس، بنگر چه کسی در می زند. من پیش خود گفتم:

خدایا کاش مردی از انصار آمده باشد. وقتی در را گشودم، علی را دیدم، راستش دلم نمی خواست علی آن کسی باشد که پیامبر فرموده بود، برای همین، به علی گفتم: پیامبر مشغول کاری است و از ملاقات معذور است. این را گفتم که علی داخل خانه نشود. وقتی برگشتم، دوباره در زدند. این بار هم با خود گفتم: کاش مردی از انصار باشد. اما وقتی در را گشودم با تعجب، علی را دیدم. باز عذر او را خواستم و برگشتم. بار سوم

ص:163

که در را کوفتند، پیامبر به من فرمود: هر کس بود او را داخل کن، تو نخستین کسی نیستی که به قوم خود علاقمند است، او از انصار نیست، او را داخل کن.

من هم رفتم و در را گشودم. علی بود و داخل شد و به دعوت پیامبر بر سر سفره نشست وهمراه آن حضرت از آن مرغ بریان خورد و مشمول دعای پیامبر شد.

محمد بن حجاج که این را شنید، گفت: ای انس به راستی تو خود حاضر بودی و دیدی که چنین ماجرایی رخ داد؟

انس گفت: آری من خود شاهد این ماجرا بودم.

پسر حجاج گفت: با خدای خویش عهد می بندم که از این پس، هرگز مرتبت و منزلت علی را کوچک نشمارم و هر کس که قدر و مرتبت او را نداند، علی را به او می شناسانم.(المستدرک علی الصحیحین 3/143).

البته حدیث طیر مشوی از اشخاص زیاد نقل شده مانند خود امیرمؤمنان علیه السلام، أنس بن مالک، عبدالله بن عباس،

ص:164

ابوسعیدخدری، سفینه خادم رسول خدا صلی الله علیه و آله،سعدبن أبی وقاص، عمروبن عاص ابوالطفیل عامری بن واثله و یعلی بن مره از اصحاب و در کتابهای زیاد بزرگان اهل سنّت ثبت گردیده است.

35 -محبت و علاقه پیامبر(صلی الله علیه و آله) به علی(ع )

هر کس جامع کمالات باشد محبوب دلها نیز هست، پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله که خود محبوب عالمیان و خوبان و پاکان است، عاشق شیدای علی است، چرا که به تصریح آیه مباهله، علی جان پیامبر است «أنفسنا» و جان هر کس شیرین و دوست داشتنی است.

به همین جهت بارها پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله می فرمود:

«من أحبّ علیّاً فقد أحبّنی...؛ هر کس علی را دوست بدارد به من محبّت ورزیده است.»

ص:165

کنزالعمّال، متقی هندی، بیروت، مؤسسة الرساله، ج 11، ص 622، حدیث 33024. باز همان، روایت 33023.

و فرمود: «محبّک محبّی و مبغضک مبغضی؛ دوستدار تو دوست من، و دشمن تو دشمن من است.

کنزالعمّال، متقی هندی، بیروت، مؤسسة الرساله، ج 11، ص 622، حدیث 33023.

شخصی از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله پرسید: «یا رسول اللّه انّک تحبّ علیّاً؟ قال: أو ماعلمت انّ علیّاً منّی و أنا منه؛ ای رسول خدا علیعلیه السلام را دوست می داری؟ فرمود: مگر نمی دانی که علی از من و من از اویم.

المناقب، الموفق بن احمد الخوارزمی، قم، جامعه مدرسین، چاپ چهارم، ص 64.

آیا کسی جان شیرین و پاره تنش را دوست نمی دارد؟

مناقب با اسنادش از رسول خدا صلی اللّه علیه وآله نقل می کند که آن حضرت فرمود: «انّ اللّه عزّ و جلّ أمرنی بحبّ أربعةٌ من

ص:166

أصحابی و أخبرنی أنّه یحبّهم. قلنا: یا رسول اللّه من هم؟ فکلّنایحبّ أن یکون منهم، فقال: ألا انّ علیّاً منهم ثم سکت، ثمّ قال:

الا أنّ علیّاً منهم ثمّ سکت؛ براستی خدای عزیز و جلیل مرا امر کرده است به دوستی چهارنفر از اصحاب، و خبر داد مرا که خداوند(نیز) آنها را دوست می دارد، گفتم: ای رسول خدا آنها کیستند؟ پس هر یکی از ماها دوست داریم جزو آنان باشیم.

پس فرمود: آگاه باشید علی از آنهاست، سپس سکوت کرد، دوباره فرمود: به راستی علی از آنهاست و سکوت کرد.»

المناقب، الموفق بن احمد الخوارزمی، قم، جامعه مدرسین، چاپ چهارم ، ص 69، حدیث 42.

36 -اطاعت از علی(علیه السلام)

وقتی علی علیه السلام امام و پیشوای مردم است و محبوب پیغمبر، و دارای علم لدنّی و الهی، و در اوج طاعت و بندگی قرار دارد، و معیار حق و باطل و ثقل جدا نشدنی از قرآن

ص:167

بحساب می آید بر مردم است که از او و هر کس را که او تعیین نموده است اطاعت کنند، و این اطاعت لازم و ضروری است پیامبر عظیم الشأن درباره اطاعت و پیروی از امیرمؤمنان تعبیرات فوق العاده ارزشمندی دارد که به نمونه هایی اشاره می شود:

37 -براستی او مولا و سرپرست شماست

سلمان با سندش به فاطمه زهرا علیهاالسلام نقل می کند که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله فرمود: «علیکم بعلیّ بن ابی طالب علیه السّلام فانّه مولاکم فاحبّوه، و کبیرکم فاتّبعوه، و عالمکم فاکرموه، و قائدکم الی الجنّة(فعزّزوه) و اذا دعاکم فاجیبوه و اذا امرکم فاطیعوه، احبّوه بحبّی و اکرموه بکرامتی، ماقلت لکم فی علیٍ ّ الّا ما أمرنی به ربّی جلّت عظمته؛ بر شما باد به (همراهی) علی بن ابی طالب علیه السلام، براستی او مولا و سرپرست شماست پس او را دوست بدارید، و بزرگ شماست پس از او

ص:168

پیروی کنید و دانشمند شماست پس از او اکرام کنید و پیشوای شما به سوی بهشت است پس او را عزیز دارید، هرگاه شما را (به کاری) دعوت کند اجابت کنید، و اگر دستور داد اطاعت کنید، بخاطر دوستی من او را دوست بدارید و به خاطر بزرگی من او را بزرگ شمارید.(بدانید) من چیزی درباره علی به شما نگفتم جز آنچه خدای بزرگ عظمت به آن امر کرده است.

کنزالعمّال، متقی هندی، بیروت، مؤسسة الرساله، ج 11، ص 624، حدیث 32971.

حدیث آن قدر گویا و روشن است که نیازی به هیچ توضیحی ندارد، و بالصراحة می گوید آنچه درباره علی علیه السلام سفارش شده، تماماً اوامری است که از سوی خداوند متعال صادر شده است راستی اگر جامعه اسلامی فقط به همین حدیث عمل می کردند، این همه دچار انحراف و اختلاف و انشعاب نمی شدند.

ص:169

38 -تو با علی حرکت کن

پیامبراکرم صلی اللّه علیه وآله به عمّار فرمود: «یا عمّار! ان رأیت علیّاً قدسلک وادیّاً و سلک النّاس وادیاً غیره فاسلک مع علیّ ودع النّاس انّه لن یدلّک علی ردی و لن یخرجک من الهدی؛ ای عمّار! اگر دیدی علی به راهی می رود، و مردم به راهی غیر از او، تو با علی حرکت کن، و مردم (دیگر) را رها کن، زیرا علی (فقط بر حق هدایت می کند و) بر بدی و پستی راهنمایی نمی کند و از هدایت خارج نمی سازد.

تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج 4، ص 410، و ابونعیم، حلیة الاولیاء، ج 1، ص 86.

و با تأسف باید گفت اکثریت مردم به هر راهی رفتند و سرشان به سنگ خورد، جز راه علی را. و فقط گروه قلیلی در طول تاریخ با علی و راه علی و اهداف و آرمان های علی ماندند.

ص:170

39 -محبوب مرا بخوانید

عایشه می گوید: هنگامی که رسول خداصلی اللّه علیه وآله به حالت احتضار درآمد فرمود: ادعوا الیّ حبیبی؛ محبوب مرا بخوانید، من به سراغ ابی بکر رفتم و او را احضار نمودم. وقتی ابابکر بر پیغمبر داخل شد حضرت نظری به سوی او افکند سپس از او روی گردانید و (برای مرتبه دوم) فرمود: «ادعوا الیّ حبیبی؛ محبوب مرا بخوانید. آنگاه حفصه عمر را احضار کرد پیغمبر همان گونه که از ابی بکر روی گردانید از عمر نیز روی گرداند. عایشه گوید: من گفتم وای بر شما پیغمبر علی بن ابی طالب علیه السلام را می خواند، سوگند به پروردگار جز علی را نمی خواهد. پس رفتند سراغ علی علیه السلام، وقتی که پیغمبر علی را دید، او را محکم به سینه چسبانید آنگاه در گوش آن حضرت هزار حدیث بیان فرمود که هر حدیثی راهگشای هزار

ص:171

حدیث بود.(در نوشته های فراوان اهل سنّت).

40 -علی نسبت به من مانند سر است

از ابن عباس نقل شده است که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآلهفرمود: «علیّ منّی مثل رأسی من بدنی؛ علی نسبت به من مانند سر است نسبت به بدن.»المناقب، الموفق بن احمد الخوارزمی، قم، جامعه مدرسین، چاپ چهارم ، ص 144، حدیث 167.

صد البته که محبّت های پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله به علی صرف محبّت عاطفی نیست بلکه بر اساس لیاقت ها و کمالاتی است که مولا علیعلیه السلام دارا می باشد دلیل آن این است که خدا را باید از راهی که او می گوید شناخت و دستورات او را به کار بست و مسئله امامت یکی از مسائل مهم اعتقادی است که تبعیت از آن تبعیت از خدا و رسولش می باشد و کسی که به خدا و رسول او اعتقاد دارد باید سخنان و دستورات آن ها را

ص:172

در زندگی خود اطاعت کند و پشت کردن به دستورات آن ها که یکی از آن ها امامت است در واقع عدم تبعیت از خدا و رسولش می باشد.

41 -عبور از صراط با جواز ولایت

از مناقب ابن المغازلی با اسنادش از أنس قال: رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله: اذا کان یوم القیامة و نصب الصّراط علی شفیر جهنّم لم یجز علیه الاّ من معه کتاب ولایة علیّ بن أبی طالب علیه السلام. (العمدة: ص 193، بحار ج 27 ص 131 ح 148 از آن.

زمانی که روز قیامت شد و صراط روی جهنم نصب گردید برآن نمی گذرد مگر آن کس که نوشته ای برولایت علی بن ابی طالب داشته باشد.

اگر طالب روایات و مدارک و اسناد بیشتر هستید به خود کتابهای برادران اهل سنّت مراجعه نمائید.

ص:173

چند روایت در باره دوستی آن حضرت

1 -ای علی، تو را جز مؤمن دوست نمی دارد

حدثنا ابوبکربن ابی شبیه ناوکیع و ابومعاویه عن الاعمش و حدثنا یحیی بن یحیی و اللفظ له اخبرنا ابومعاویه عن الاعمش عن عدی بن ثابت عن زرّ(بن حبیش) قال: قال علی علیه السلام والذی خلق الحبة و برأ النسمة انّه لعهد النبیّ الامیّ) الیّ ان لا یحبنی الاّ مؤمن و لایبغضنی الاّ منافق. ای علی، تو را جز مؤمن دوست و جز منافق دشمن نمی دارد.

مسلم بن حجاج سجستانی، صحیح مسلم، کتاب الایمان، باب الدلیل علی ان جب انصار و علی...، ح239، ص692؛ عبدالرحمن احمدبن شعیب نسائی، سنن نسائی، کتب الایمان، علامة الایمان، ش ح5021، ص2411؛ قزوینی، امام

ص:174

حافظ ابی عبداللّه محمدبن یزید الربعی ابن ماجه، سنن ابن ماجه، تصحیح و ترتیب، شیخ صالح بن عبدالعزیزبن محمدبن ابراهیم آل الشیخ، الریاض، دارالسلام، چ3، 1421، السنة فضائل اصحاب، فضل علی (علیه السلام)، ح114، ص2492.

2 -ترا دوست نمی دارد مگر مؤمن

أخبرنا یوسف بن عیسی... عن زرّبن حبیش قال: قال علی علیه السلام انّه لعهد النبی الامی الیّ أنّه لایحبّک الا مؤمن و لا یبغضک الا منافق. محمدبن عیسی ترمذی، جامع ترمذی، المناقب، باب مناقب علی علیه السلام ح3726، ص2036.

علی علیه السلام فرمود: پیغمبر به من عهد نمود ترا دوست نمی دارد مگر مؤمن و دشمن نمی دارد مگر منافق.

این معنا با ادات حصر و استثنای بعد از نفی آورده شده که بیشترین تأکید را می رساند. حدیث انسانها را به دو قسمت

ص:175

تقسیم نموده و برای شناخت نفاق از ایمان و ایمان از نفاق، در زندگی انسان ها، حضرت علی علیه السلام را معیار معرفی کرده است. مؤمن واقعی حضرت علی علیه السلام را دوست می دارد و منافق واقعی حضرت علی علیه السلام را نه فقط دوست ندارد، بلکه دشمنی دارد.

3 -منافق علی را، دوست نمی دارد

حضرت علی علیه السلام را منافق دوست و مؤمن دشمن نمی دارد.

حدثنا واصل بن عبدالاعلی بن محمد بن فضیل عن عبدالرحمن ابی النصر عن المساور الحمیری، من امه قالت:

دخلت ام سلمة فسمعتها تقول: کان رسول اللّه یقول: «لایحب علیاً منافق ولایبغضه مؤمن. به محضر ام السلمة داخل شدم پس شنیدم او می گفت رسول خدا می فرمود: منافق علی را،

ص:176

دوست نمی دارد و مؤمن اورا دشمن نمی دارد.

سنائی، امام حافظ ابی عبدالرحمن احمدبن شعیب، سنن سنائی، کتاب الایمان، علامة الایمان، ج5025، ص2411.

از حدیث استفاده می شود که گفتار رسول خدا صلی اللّه علیه وآله استمرار داشته و همواره می فرموده که منافق محب حضرت علیعلیه السلام و مؤمن مبغض حضرت علی علیه السلامنمی شود.

4 -معیار شناخت منافقین

ما گروه انصار منافقین را به بغض حضرت علی علیه السلاممی شناسیم.

حدثنا قتیبة بن جعفر بن سلیمان بن ابی هارون العبدی عن ابی سعید الخدری، قال: انّا کنّا لنعرف المنافقین نحن معشر الانصار لبغضهم علی بن ابی طالب(علیه السلام).«گفت: ما گروه انصار، منافقین را با دشمن داشتن آنها، علی را، می شناختیم.

ص:177

محمدبن عیسی ترمذی، سنن ترمذی، المناقب، علی (علیه السلام)، ح3717، ص2035.

5 -من با هرکس با شما بجنگد در جنگم

حدثنا سلیمان بن عبدالجبار البغدادی حدثنا سباط بن نصر الهدائی عن السدی عن صحیح مولی ام سلمه عن زید بن ارقم: ان الرسول(صلی الله علیه و آله) قال لعلی(علیه السلام) وفاطمة والحسن والحسین (علیه السلام): «أنا حرب لمن حاربکم وسلم لمن سالمکم. رسول خدا صلی اللّه علیه وآله به علی و فاطمه و حسنین علیهم السلام فرمود: من با هرکس با شما بجنگد، در جنگم و تسلیم شود، تسلیمم.

محمدبن عیسی ترمذی، سنن ترمذی، جامع ترمذی، المناقب باب ماجاء فی فضل فاطمة بنت محمد(صلی الله علیه و آله)، ح3870، ص2048؛ ابوعبداللّه محمدبن یزید قزوینی، سنن ابن ماجه، السنة، فضائل الحسن والحسین(علیه السلام)، ص2486.

ص:178

6 -هر کس بر محبت آل محمّد از دنیا برود شهید

مرده

روایت ذیل را زمخشری در تفسیر الکشّاف و فخر رازی در تفسیرش و سایر علمای اهل سنّت نقل کرده اند.

عَنِ النَّبِی ص أَنَّهُ قَالَ:مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ شَهِیداً ألا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ مَغْفُوراً لَهُ ألا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ تَائِباً ألا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ مُؤْمِناً مُسْتَکمِلَ الْإِیمَانِ ألا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ بَشَّرَهُ مَلَک الْمَوْتِ بِالْجَنَّةِ ثُمَّ مُنْکرٌ وَ نَکیرٌ ألا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ یزَفُّ إِلَی الْجَنَّةِ کمَا تُزَفُّ الْعَرُوسُ إِلَی بَیتِ زَوْجِهَا ألا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ ص فُتِحَ لَهُ فِی قَبْرِهِ بَابَانِ إِلَی الْجَنَّةِ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ جَعَلَ اللّه قَبْرَهُ مَزَارَ مَلَائِکةِ الرَّحْمَةِ ألا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ عَلَی السُّنَّةِ وَ الْجَمَاعَةِ ألا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ جَاءَ یوْمَ الْقِیامَةِ مَکتُوبٌ بَینَ عَینَیهِ

ص:179

آیسٌ مِنْ رَحْمَةِ اللّه أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ کافِراً أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ لَمْ یشَمَّ رَائِحَةَ الْجَنَّة بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار ج 23 ص233

هر کس با محبت آل محمّد از دنیا برود شهید مرده.

متوجه باشید هر کس بر محبت آل محمّد بمیرد آمرزیده است توجه کنید هر کس بر محبت آل محمّد بمیرد با توبه از دنیا رفته هر کس بر محبت آل محمّد بمیرد با ایمان کامل از دنیا رفته و هر کس بر محبت آل محمّد بمیرد ملک الموت باو بشارت بهشت میدهد بعد از او نکیر و منکر هر کس بر محبت آل محمّد بمیرد چنان با جلال او را به بهشت میبرند مانند عروسی که بخانه شوهر میرود هر کس بر محبت آل محمّد بمیرد دربی از قبرش به بهشت گشوده می شود. توجه کنید هر کس بر محبت آل محمّد بمیرد خداوند قبر او را جایگاه زیارت ملائکه رحمت قرار میدهد هر کس بر محبت آل محمّد بمیرد بر راه و روش پیامبر و جماعت مؤمنین مرده هر کس با کینه آل

ص:180

محمّد بمیرد روز قیامت که می آید بر پیشانی او نوشته است:

مأیوس از رحمت خداست. هر کس بر بغض آل محمّد بمیرد کافر از دنیا رفته و هر کس بر بغض آل محمّد بمیرد بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد.

7 -محبت علی واجب است

جابر از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل کرده است که پیامبر فرمود: «جبرئیل از طرف خدای عزیز و جلیل ورقه سبزی از یاس را آورد که بر روی آن (با رنگ) سفید نوشته بود:

«انی افترضت محبّة علیّ بن ابی طالب علی خلقی عامةً، فبلّغهم ذلک عنّی؛ المناقب، الموفق بن احمد الخوارزمی، قم، جامعه مدرسین، چاپ چهارم ، ص 77، حدیث 59 براستی من محبت علی را بر همه مردم واجب کردم و این را از طرف من (به همه) برسان. المناقب، ص 67، روایت 40؛ خوارزمی مقتل الحسین، ج 1، ص 69، ینابیع الموده، همان

ص:181

ص 252؛ و ج 2، ص 76 ؛ لسان المیزان، ج 5، ص 219 ؛ مودة القربی، شافعی همدانی، چاپ لاهور؛ ص 64 ؛ مناقب ابن مردویه، ص 73.

نیمه شب زمزمه ای هست بلند که مرا می گسلد بند از بند

هست جانسوزتر از ناله نی کرده صد ناله به یک زمزمه طی

چه روان بخش صدایی دارد سوز عشق است و نوایی دارد

بس که با شور و نوا دمساز است به سماوات طنین انداز است

آسمان ها همه با آن عظمت رفته زین حال فرو در حیرت

دشت و صحرا همه در بهت و سکوت که بلند است نوای ملکوت

این نوای ابدیت ازلیست شاید آهنگ مناجات علیست

نیمه شب خلوت و رازی دارد با خدا راز و نیازی دارد

المناقب، الموفق بن احمد الخوارزمی، قم، جامعه مدرسین، چاپ چهارم ، ص 326، حدیث 335

ص:182

روایاتی از شیعه در باره ولایت و حبّ اهلبیت علیهم

اشاره

السلام

کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست

که تر کنم سرانگشت و صفحه بشمارم

راستی این شخصیت ملکوتی جهان آفرینش کیست که انسانها در شناخت او در مانده اند، عدّه ای او را تا سر حدّ خدایی بالا برده اند، و عدّه ای حتی در بندگی او شک دارند که:

در مسجد کوفه شهیدش کردند. گفتند مگر اهل نماز است علی؟!

و آن که او را حقیقتاً شناخت خدای او و رسول خدایش بود.

ص:183

علی را کسی جز خدا و نبی(صلی الله علیه و آله) نشناختند

پیامبر اعظم صلّی اللّه علیه و آله خطاب به علی(علیه السلام) فرمود: «یا علی ما عرف اللّه حق معرفته غیری و غیرک و ما عرفک حق معرفتک غیر اللّه و غیری؛ ای علی! خداوند متعال را نشناخت به حقیقت شناختش جز من و تو، و تو رانشناخت آن گونه که حق شناخت توست، جز خدا و من. مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 268.

و در جای دیگر فرمود: «یا علی لایعرف اللّه تعالی الّا أنا و انت و لایعرفنی الّا اللّه و انت و لا یعرفک الّا اللّه و انا؛ای علی!خدا را نشناخت جز من و تو، و مرا نشناخت جز خدا و تو و تو را نشناخت مگر خدا و من. محمد تقی مجلسی، روضة المتقین، ج 13، ص 273.

صاحب فضائل بی شمار پیامبری هم که علی را شناخته، اعتراف دارد که فضائل او قابل شماره و احصاء نیست، برای

ص:184

نمونه به چند مطلب بعدی توجه و دقت داشته باشیم، کسی که در این مراحل قدم می زند و با بساط (حدیث بساط) در آسمان قدم می زند و با انبیاء همدوش می گردد و به جبرئیل استادی می کند و. و .و. را فقط خدا می شناسد و رسولش و بس.

(علی باأنبیاء در باطن و بامن در ظاهر)

بعث علیّ مع کلّ نبیّ سرّاً و بعث معی جهراً علی با تمامی انبیاء درباطن و با من در ظاهر برانگیخته شده است. کتاب «از مباهله تاعاشوراء» ص 302 از شرح أسماء الحسنی: ملاّ هادی سبزواری 1 / 28 ( شرح جوشن کبیر ؛ الإمام علی: أحمد رحمانی همدانی ص 86.

این روایت با تعبیرهای گوناگون آمده است که به بعضی از آنها اشاره می شود .

عن النّبیّ صلی الله علیه و آله إنّه قال لعلیّ علیه السلام یا علی إنّ اللّه تعالی قال یامحمد بعثت علیّاً مع الأنبیاء باطناً و معک ظاهراً پیغمبر

ص:185

فرمود: ای علی خداوند گفت: ای محمد من علی را با پیامبران در باطن فرستادم و با تو در ظاهر. (أنوار النّعمانیّة جزائری: ج 1 / 30 ؛ الإمام علی: ص 86 از همان مصدر) وقال صلی الله علیه و آله ما من نبیّ الاّ و بعث معه علیّ باطناً و معی ظاهراً نبود پیغمبری مگر اینکه علی در باطن و با من در ظاهر بود (المجلی ابن ابی جمهور: ص 368 ؛ الإمام علی: ص 86 .) قال جبرئیل علیه السلام للنّبیّ صلی الله علیه و آله إنّ اللّه بعث علیّاً مع الأنبیاء باطناً و بعثه معک ظاهراً جبرئیل به پیغمبر گفت: همانا، خداوند علی را با انبیاء در باطن و با تو در ظاهر برانگیخته کرد ( قصص الأنبیاء جزائری ص 105 بنقل از کتاب «القدسیات» نوشتۀ یکی از علماء اهل سنت ) .

امام صادق علیه السلام : کان علیّ علیه السلام مع رسول اللّه فی غیبته و لم یعلم به أحد

علی با رسول خدا در پنهانی اش بود که کسی از آن اطلاعی نداشت .بحارالأنوار:18 176. این روایت با تعابیر گوناگون در همان مصدر آمده است .

ص:186

باز از امام صادق است علیه السلام «قال اکتتم رسول اللّه صلی الله علیه و آله بمکّة مختفیاً خائفاً خمس سنین (ثلاث سنین ،غیبة الطوسی 216» لیس یظهر أمره و علیّ معه و خدیجة، ثمّ أمره اللّه أن یصدع بماأمر به ، فظهر رسول اللّه صلی الله علیه و آله و أظهر أمره.( همان مصدر از کمال الدین: ص 197.)

این روایت یکی از مشکلات أخبار و غوامض أسرار أمیر مؤمنان علیه السلام است مانند تعلیم جبرئیل به پاسخ سؤال خداوند « من أنا و من أنت من کیم و تو کیستی؟! پس از سه بار تکرار سؤال و ناتوانی جبرئیل از جواب، علی علیه السلام از دریائی (دریای، علم یانور، یا هر دریائی که خدا می داند) ظاهر شد و به جبرئیل گفت: بگو أنت الرّبّ الجلیل و أنا عبدک الذّلیل و إسمی جبرئل، و روایتی که یکی از جنّیان در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله بود امیر علیه السلام را که، دید کوچک و کوچکتر شد حضرت سبب ترس اورا پرسید؟ عرض کرد ای رسول خدا ما جنیان که از اطراف سلیمان بن داود پراکنده همین جوان، مارا گرفته و با ذلّت و خواری جلوی تخت سلیمان می افکند،

این گونه روایات، کاشف از مقام های ملکوتی و لاهوتی مولا امیر مؤمنان علیه السلام است که برای هر صاحب عقلی

ص:187

دلیل روشن و برهان شفّاف بر ولایت الهیّۀ اوست .

برای مزید اطلاع به گوشه ای از روایت شب معراج فقال اللّه:

یامحمّد قال لبیک ربّی، قال: من لامّتک من بعدک؟ قال: اللّه أعلم قال علیّ بن ابی طالب أمیر المؤمنین و سیّد المسلمین و قائد الغرّ المحجّلین سپس امام صادق فرمود:یا أبامحمد واللّه ما جائت ولایة علیّ علیه السلام من الارض و لکن جائت من السّماء مشافهة.اصول کافی ج 1 ص 443روایت 13.پس خداوند فرمود:

ای محمد، گفت لبیک خدای من، فرمود: بعد از تو کیست برای أمّتت؟ گفت: خدا می داند فرمود: علی بن ابی طالب امیر مؤمنان و آقای مسلمانها و سرور بزرگان نشاندار.

ابی حمزه گفت: شنیدم آباجعفر علیه السلام می فرمود:أوحی اللّه الی محمد صلّی اللّه علیه و آله انّی خلقتک ولم تک شیئا و نفخت فیک من روحی کرامتا منّی أکرمتک به حین أوجبت لک الطاعة علی خلقی جمیعا، فمن أطاعک فقد أطاعنی و من عصاک فقد عصانی و أوجبت ذالک علیّ و فی

ص:188

نسله ممّن اختصصته منهم لنفسی خداوند. به محمد وحی فرستاد، من ترا چیزی نبودی آفریدم و از روح خودم، روی کرامتی از من، بتو دمیدم و ترا با آن گرامی داشتم هنگامی که اطاعت ترا به همه آفریده هایم، واجب نمودم، پس هرکس ترا اطاعت نماید مرا اطاعت کرده و هرکس به تو نافرمانی کند مرامعصیت کرده و این (مقام) را به علی و نسل او، واجب کردم از آنانکه او را برای خودم، اختصاص داده ام. اصول کافی ج 1 ص 440روایت 4.

پس، از دیدگاه قرآن و شیعه شرط اصلی پذیرش اعمال قبول ولایت است برای مزید اطلاع به نمونه هائی از آیات و روایات دراین باره توجه نمائید: البته این روایات هرکدام در مدارک و اسناد زیاد، ضبط گردیده و ما فقط برای نمونه یکی، و دوتا را آورده ایم.

ص:189

1 -این علی برادر و وصی و وزیر من است

سلمان فارسی گوید: شنیدم رسول خدا صلی اللّه علیه و آلهمی فرمود: یا معشر المهاجرین و الانصار ألاأدلّکم علی ما ان تمسّکتم به لن تضلّوا بعدی أبدا؟ قالوا بلی یارسول اللّه، قال هذا علیٌّ أخی، و وصییّ و وزیری و وارثی و خلیفتی، امامکم فأحبّوه لحبّی و أکرموه لکرامتی، فانّ جبرئیل أمرنی أن أقول لکم. ای گروه مهاجرین و انصار، آیا راهنمائی نکنم شما را به چیزی که اگر به آن چنگ بزنید، ابدا بعد از من گمراه نمی شوید؟ گفتند:

بلی ای رسول خدا، فرمود: این علی برادر من و وصی و وزیر و وارث و جانشین من است، امام شماست، او را دوست بدارید بخاطر دوستی من و اوراگرامی بدارید برای گرامی داشتن من، همانا جبرئیل مرا امر کرد این سخنان را بشما بگویم.

أمالی الصدوق: 385 مجلس 21/72، أمالی الطّوسی: ج 1 المجلس 227/8، نوادرالاخبار: ص 122.

ص:190

2 -او صدّیق اکبراست

امام باقر علیه السلام از رسول خداصلی اللّه علیه و آله در باره علی علیه السلام فرمود: انّه الصّدّیق الاکبرو هو الفاروق یفرّق بین الحق و الباطل، من أحبّه هداه اللّه و من أبغضه، أبغضه اللّه ومن تخلّف عنه محقه اللّه. او صدّیق اکبر و جدا کننده بین حق و باطل است، هرکس او را دوست بدارد، خدا او را هدایت می کند، و هر کس او را دشمن بدارد، خدا او را دشمن می دارد،و هرکس از او تخلّف نماید، خدا اورا ذلیل (ونابود می نماید. أمالی الصدوق:180/ ب 38/ح 37.

3 -علی جدا کننده میان حق و باطل

در روایت ابن عباس از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود:

معاشر النّاس انّ علیّا صدّیق هذه الامّة و فاروقها و محدّثها، انّه

ص:191

هارونها و یوشعها و آصفها و شمعونها، انّه باب حطّتها و سفینة نجاتها، انّه طالوتها و ذوقرنیها، معاشرالنّاس انّه محنة الوری والحجة العظمی و الایة الکبری و امام أهل الدّنیا و االعروة الوثقی الحدیث. ای گروه مردم همانا علی راستگوی و جدا کننده میان حق و باطل و سخنگوی آن است، اوست هارون (موسی) و یوشع (بن نون) و آصف (بن برخیاء) و شمعون (بن حمون عیسای) این امت است.

او دَرِ حطّه (گناهریز) و کشتی نجات و طالوت (فرمان روا از سوی خدا) و ذوالقرنین ( امیر) این امت است.

ای گروه مردم او بزرگ جهان و حجت عظمای خدا و نشانه کبرای و امام مردم دنیا و ریسمان محکم (خداست) تا آخرحدیث أمالی الصدوق: 35/المجلس 4/8 ضمن حدیث طولانی، مشارق أنوار الیقین:

56. کنزالفوائد: 68/1 با اختلاف کمی: نوادر الاخبار: فیض کاشانی ص 122 بنقل از آنها.

ص:192

4 -برادرت علی را به خلافت راضی شدم

رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: خداوند درمعراج بمن فرمود:...فانّی رضیت لک عبدا، و حبیبا و رسولا و نبیّا و بأخیک علیّ خلیفة و بابا فهو حجتی علی عبادی و امام لخلقی... من ترا برای بندگی و دوستی و فرستادگی و نبوت (خبر دهنده از سوی خودم) راضی شدم، و برادرت علی را به خلافت و دَرِ (خودم راضی شدم) پس او حجّت من است بر بندگانم و امامت خلقم است.

أمالی الصدوق: 504/المجلس 4/92، نوادر الاخبار: فیض کاشانی ص 119 بنقل از آن.

5 -علی را برای او برگزیدم،

امام رضا از پدرانش علیهم السلاماز رسول خدا صلی اللّه علیه و آلهاز جبرئیل از میکائل از اسرافیل از خدای عزّ و جلّ فرمود: انّی

ص:193

أنا اللّه لا اله الاّ أنا خلقت الخلق بقدرتی، فاخترت منهم من شئت من أنبیائی و اخترت من جمیعه محمّدا(صلی الله علیه و آله) حبیبا و خلیلا و صفیّا، فبعثته رسولا الی خلقی، واصطفیت له علیّا فجعلته له أخا و وصیّا و وزیرا و مؤدّیا عنه بعده الی خلقی و خلیفتی علی عبادی لیبیّن لهم کتابی و یسیر فیهم بحکمی.... منم خدائی که جز من خدای دیگری، وجود ندارد، مخلوقات را با قدرت خود، آفریدم پس از میان آنها، انبیایم را، اختیار کردم و از میان همه آنها محمد را به حبیبی و خلبلی صفییّ خودم اختیار کردم، پس اورا فرستاده از سوی خودم، برای مخلوقاتم مبعوث نمودم، و علی را برای او برگزیدم، و اورابرای او، برادر و وصی و وزیر و انجام دهنده کارها بعداز او بر مخلوقاتم و خلیفه خودم بر بندگانم، قرار دادم، تا برای آنها کتاب (قرآن) مرا بیان کند و در میان آنها با حکم من، رفتار نماید.

أمالی الصدوق: 134/المجلس 28/ح 10، نوادر الاخبار: فیض کاشانی ص 119 بنقل از آن.

ص:194

6 -ای علی، تو وصی و جانشین منی

امام صادق از پدران بزرگوارش علیهم السلام از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: یا علی أنت منّی بمنزلة هبة اللّه من آدم و بمنزلة سام من نوح و بمنزلة اسحاق لابراهیم و بمنزلة هرون من موسی و بمنزلة شمعون من عیسی الاّ أنّه لا نبیّ بعدی، یا علی أنت و صییّ و خلیفتی فمن جحد وصیّتک و خلافتک، فلیس منّی و لست منه فأنا خصمه یوم القیامة، یا علی أنت أفضل أمّتی فضلا و أقدمهم سلما و اکرمهم علما و أوفرهم حلما و أشجعهم قلبا و أسخاهم کفّا، یاعلی أنت الامام بعدی و الامیر، وأنت الصّاحب بعدی و الوزیر، و ما لک فی أمّتی من نظیر یاعلی أنت قسیم الجنّة و النّار، بمحبّتک یعرف الابرار من الفجّار و یمیّزبین الاشرار و الاخیار و بین المؤمنی والکفّار. ای علی تو برای من بمنزله هبة اللّه ((وصیّ) از آدم و سام بن نوح برای نوح و در درجه اسحاق برای ابراهیم و مانند

ص:195

هارون برای موسی و در مقام شمعون برای عیسی، هستی ولی پس از من پیغمبری وجود ندارد.

ای علی، تو وصی و جانشین منی، پس هرکس وصایت و خلافت ترا انکار نماید، پس او از من، و من از او نیستم و من دشمن او در قیامت هستم.

ای علی تو افضل امت من هستی از نظر فضل و جلوتر از آنهایی از جهت تسلیم (به حق) و بالاتری از جهت علم و حلیم تر و شجاعترین آنهائی از جهت قلب سخی ترین امتی از نظر گشاده دستی.

ای علی توئی، امام و امیر بعد از من، و صاحب خلافت و وزیر پس از منی، در امت من، مانند تو نیست، ای علی تو تقسیم کننده بهشت و جهنّمی، با محبت تو ابرار از فجّار شناخته می شود، و (با محبت تو) میان اشرار و اخیار و مؤمن از کفّار، تمییز داده می شود. أمالی الصدوق: 47/المجلس 11/ح 4، نوادر الاخبار: فیض کاشانی ص 119 بنقل از آن.

ص:196

7 -خلیفه و حجّت خدا

رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: انّ علیّا أمیرالمؤمنین بولایة من اللّه تعالی عقدها له فوق عرشه و أشهد علی ذالک ملائکته، أنّ علیّا خلیفة و حجّة اللّه و أنّه لامام المسلمین.... همانا علی امیر مؤمنان است، با ولایت خدای تعالی، این مقام را برای او، دربالای عرش، گره زده و فرشتگان را، بر این امر، شاهد گرفته که علی خلیفه و حجّت خدا و امام، مسلمانهاست.أمالی الصدوق: 113/ب 27 /ح 8، معالم الزلفی: ص 25.

8 -ای علی تو برادر و وارث و وصی و خلیفه منی

امام صادق علیه السلام از پدرانش از علی علیهم السلام از رسول

ص:197

خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: یاعلی أنت أخی و وارثی و وصییّ و خلیفتی فی أهلی و أمّتی، فی حیاتی و بعد مماتی، محبّک محبّی و مبغضک مبغضی، یا علی أنت و أنا أبوا هذه الامّة یاعلی أنت و أنا و الائمّة من ولدک سادة فی الدّنیا و ملوک فی الاخرة، من عرفنا فقد عرف اللّه و من أنکرنا فقد أنکراللّه عزّ و جلّ.

ای علی تو برادر و وارث و وصی و خلیفه منی در خانواده و در امّتم، در زندگی و بعد از مرگ من، دوستدار تو دوست من و دشمن تو دشمن من است، ای علی تو و من پدران این امّتیم، ای علی تو و من و امامان از فرزندان تو، سادات (و بزرگانیم) در دنیا و پادشاهانیم در آخرت، هر کس ما را بشناسد، بیقین خدا را شناخته و هرکس ما را انکار نماید، خدای عزّ و جلّ را، انکار کرده است.أمالی الصدوق: 523/المجلس 94/ح 6، نوادر الاخبار:

فیض کاشانی ص 121 بنقل از آن.

ص:198

9 -کسی را بالاتر از علی شمردن کفرست

ابن عمر گفت: رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: من فضّل أحدا من أصحابی علی علیّ فقد کفر. هرکس احدی از اصحاب مرا، بر علی، تفضیل دهد، بتحقیق کافر شده است.(أمالی الصدوق: 523/المجلس 94/ح 4، نوادر الاخبار: فیض کاشانی ص 121 بنقل از آن.

10 -نبوت مرا انکار کرده

ابن عباس گفت: رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: من أنکر امامة علیّ بعدی کان کمن أنکر نبوّتی، و من أنکر نبوّتی کمن أنکر ربوبیّة ربّی عزّ و جلّ. هرکس امامت علی را بعد از من منکر شود مانند آنست که نبوت مرا انکار کرده و هرکس نبوت مرا منکر شود مانند کسی است که ربوبیت پروردگارم را انکار نموده است. أمالی الصدوق: 523/المجلس 94/ح 5، نوادر الاخبار:

ص:199

فیض کاشانی ص 121 بنقل از آن.

11 -نزدیکست از دنیا بروم

از امیرالمؤمنین علیه السلام رسول خدا صلی اللّه علیه و آلهفرمود: انّی امرؤ مقبوض و أوشک أن ادعی فأجیب، و قد ترکت فیکم الثّقلین أحدهما أفضل من الاخر کتاب اللّه و عترتی أهل بیتی، فانّهما لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض. من مرد گرفته شده ام ونزدیک است مرا بخوانند و جواب دهم (و از دنیا بروم) و در میان شما دو وزنه سنگین، ترک می کنم یکی از دیگری، افضل است، کتاب خدا (قرآن) و عترت و اهلبیتم، آنها از همدیگر جدا نمی شوند تا در حوض کوثر، بمن وارد شوند. کمال الدّین: ج 1 ص 236 ح 49 ب 22 و 237، ذخائرالعقبی: ص 16 ب فضائل أهل البیت.

12 -دو وزنه سنگین

زید بن أرقم گفت: رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: انّی

ص:200

تارک فیکم (الثّقلین) ما ان تمسّکتم به لن تضلّوا کتاب اللّه و عترتی أهل بیتی، انّهما لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض. من در میان شما دو وزنه سنگین ترک می کنم، مادام که به آنها چنگ زده اید، گمراه نمی شوند، کتاب خدا (قرآن) و عترت و اهلبیتم، آنها از همدیگر جدا نمی شوند تا در حوض کوثر، بمن وارد شوند.

کمال الدین: ج 1 ص 273 ح 54 ب 22، عیون أخبارالرّضاء: ج 2 ص62 ح 259، العمدة ص 72 ب 11 ح 89، نوادر الاخبار: فیض کاشانی ص 123 و اسناد فراوان دیگر که تعدادی آز آنها در باب روایات اهل سنّت گذشت.

13 -مانند کشتی نوح است،

از ابی ذر رحمة اللّه علیه از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود:

انّما مثل أهل بیتی فیکم کمثل سفینة نوح، من رکبها نجی و من تخلّف عنها غرق و مثل باب حطّة من دخله نجی و من لم یدخله

ص:201

هلک. همانا مثل اهلبیت من در میان شما مانند کشتی نوح است، هرکس سوار آن شود، نجات می یابد و هرکس دور بماند غرق شود و مانند دَرِ حطّة است هرکس داخل آن شود نجات یافت و هرکس داخل نشد، به هلاکت رسید.

أمالی الطّوسی: ج 1 ب 12 ص 359 بدون زیادة الاخیرة، بشارة المصطفی:

ص 106، ذخائرالعقبی: ص 20 بدون (مابعدغرق) و اضافة «و من تعلّق بها فاز و من تخلّف عنها زج فی النّار»، و هرکس به آن آویزان شود، رستگار شد و هرکس عقب مان به آتش سرنگون شد. جامع الاخبار: ص 198، دعائم الاسلام: ج 1 ص 80، مناقب الامام أمیرالمؤمنین علیه السلام ص 132 ح 173 و 174 و 175 و 176 و177، وفی الاخیر زیادة «و من قاتلنا فی آخرالزّمان فکأنّ قاتل مع الدّجّال»، الصّواعق المحرقة:ص 234، ینابیع المودّة:ص 28، أرجح المطالب:ص 330: خطیب در تاریخ البغداد:ج 12 ص 91،ابن کثیرالدمشقی در تفسیرش:ج 9 ص 115 الخصایص الکبری:ج 2 ص 266، مستدرک حاکم: ج 3 ص 150 و ج 2 ص 343، طبرانی در المعجم الکبیر: ص 130 و 131، المعجم الصغیر: ص 78، خطیب تبریزی در

ص:202

مشکاة المصابیح: ص 573، حلیة الاولیاء:ج 4 ص 306، میزان الاعتدال: ج 1 ص 224 و ج 1 ص 482 ح 182، المعارف ابن قتیبه: ص 86، و عیون الاخبار ابن قتیبة: ج 1 ص 211، تاریخ الخلفاء: ص 573، منتخب کنزالعمال: ج 5 ص 91، الکنی والاسماء: للحافظ الدولابی ج 1 ص 76، نوادرالاخبار فیض کاشانی:ص 122.

14 -ولایت سبب قبولی نماز است ؟

در حدیثی امام زین العابدین علیه السلام در پاسخ کسی که پرسید چه چیزی سبب قبولی نماز است ؟ فرمودند: « وَلَایتُنَا وَ الْبَرَاءَهُ مِنْ أَعْدَائِنَا » بحارالأنوار: ج 81، ص 244 ولایت ما اهل بیت، و برائت از دشمنان ما. بنابراین شرط قبولی نماز هم، ولایت است.

15 -عملی برای او، بالا نمی رود

در حدیث دیگر می خوانیم: «فمن لم یتوّلنا لم یرفع اللّه له

ص:203

عملاً» کافی: ج 1 ص 430.

هر کس ولایت ما را نپذیرد، خدا عملی برای او، بالا نمی برد.

حضرت علی علیه السّلام فرمود: ما «باب اللّه» هستیم و راه خدا از طریق ما معرّفی و شناخته می شود. کافی: ج 1، ص 193 و 145.

16 -ولایت با تقوی

امام باقر علیه السّلام می فرماید: «و ما تنال و لایتنا الّا بالعمل و الورع» به ولایت مارسیده نمی شود، مگر با عمل و تقوا.کافی، ج 2، ص 75، بحارالانوار، ج 71، ص 187. پس شرط قبولی کلّ عبادات هم، ولایت (با تقوا) است.

چرا کسی که ولایت امامانعلیهم السلام را قبول نداشته باشد اعمال او پذیرفته نمیشود و باید پذیرش اعمال در گرو پذیرش ولایت باشد؟!.

ص:204

زیرا از دیدگاه قرآن و شیعه و از نظر آیات و اخبار، برای ما این دستور را داده است.

17 -اگر بنده ای در روز قیامت عمل هفتاد پیغمبررا

بیاورد

امام سجاد علیه السلام به نقل از رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله که آن وجود مقدس صلی اللّه علیه و آله فرموده اند: ... قسم به آن کس که جان محمد صلی اللّه علیه و آله در دست او است اگر بنده ای در روز قیامت عمل هفتاد پیغمبر را بیاورد خداوند از او نپذیرد تا خدا را به ولایت من و اهل بیتم (علیهم السلام) دیدار کند

( أمالی مفید، ص 115، ناشر، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413 ق).

18 -نخستین چیزی که پرسیده خواهد شد

امام صادق علیه السلام هم فرموده است: نخستین چیزی که

ص:205

از بنده به هنگامی که در پیشگاه خدا می ایستد، پرسیده می شود از نمازهای واجب و زکات واجب و روزه واجب و حج واجب و از ولایت ما اهل بیت علیهم السلام است که اگر اقرار به ولایت ما کرده و بر آن مرده باشد نماز و روزه و زکات و حجش پذیرفته می شود و اگر در پیشگاه خدا جل جلاله بر ولایت ما اقرار نکند خدای عزوجل چیزی از اعمالش را نخواهد پذیرفت.

(مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج27، ص 167، نشراسلامیة، تهران، سال چاپ، مختلف، نوبت چاپ، مکرر).

19 -ایمان بنده ای قبول نشود مگر باقبول ولایت او

رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود:.... و لا یقبل اللّه إیمان عبد إلا بولایته و البراءة من أعدائه«؛ و خداوند متعال ایمان بنده ای

ص:206

را قبول نمی کند، مگر اینکه ولایت او (حضرت علی علیه السلام) را داشته باشد و از دشمنان او بیزار باشد.

(امالی شیخ صدوق، ص138؛ ارشادالقلوب، ج2، ص209، مأة منقبه، ص176؛ کنزالعمال، ج11، ص1؛ روضة الواعظین، ج1، ص114؛ کشف الیقین، ص4؛ کشف الغمه، ج1، ص112؛ بناء المقالة الفاطمیه، ص369؛ تأویل الآیات، ص844 و..).

20 -عمل منکِر ولایت قبول نمی شود

خدای عزّوجلّ در شب معراج فرمود: یا محمد؛ لو أن عبداً من عبادی عبدنی حتی ینقطع أو یصیر کالشن البالی ثم أتانی جاحداً لولایتکم ما غفرت له أو یقر بولایتکم. ای محمد! اگر بنده ای از بندگانم، مرا آن چنان عبادت کند که بمیرد یا همچون مشک خشک گردد سپس نزد من آید در حالی که ولایت شما را انکار کند او را نمی بخشم یا به ولایت شما اقرار نماید. ر.ک: الجواهر السنیة، ص 313.

ص:207

21 -خدا عمل کسی را نمی پذیرد تا از حبّ علی

سؤال کند

....پیامبر صلی اللّه علیه و آله فرمودند: بر تو باد به مودت و دوستی علی بن ابی طالب علیه السلام. «و الذی بعثنی بالحق نبیاً لا یقبل اللّه من عبد حسنة حتی یسأله عن حب علی بن أبی طالب(علیه السلام).»قسم به خدایی که مرا به حق مبعوث کرد، هیچ بنده ای حسنه ای از آن قبول نمی شود تا اینکه دربارة دوستی علیعلیه السلام از او سؤال می کنند و خداوند تبارک و تعالی هم خود به همة امور آگاه است.

22 -شک در علی کفر به خداست

....ای ابن عباس! اگر می خواهی خدا را ملاقات کنی در حالی که از تو راضی باشد، پس راه علی بن ابی طالب علیه السلام را طی کن و با او به هر سمتی رفت، حرکت کن. و راضی

ص:208

باش از کسی که علی علیه السلام را پیشوای خود قرار داده و دشمن بدار هر کس که او را دشمن می دارد و دوست بدار هر کس که علیعلیه السلام را دوست می دارد.

«یا ابن عباس؛ احذر أن یدخلک شک فیه فإن الشک فی علی (علیه السلام) کفر باللّه تعالی»؛ای ابن عباس! بترس از اینکه در مورد علی(علیه السلام) شک کنی که همانا شک در مورد او کفر به خداوند تبارک و تعالی است.

أمالی شیخ طوسی، ص 104؛ الثاقب فی المناقب، ص 142، ح 135؛ بشارة المصطفی، ص 41؛ الفضایل ابن شاذان، ص 5؛ کشف الغمه، ج 1، ص 380؛ کشف الیقین، ص 462؛ تأویل الآیات، ج 1، ص 276، ح 6؛ المحتضر، ص 107؛ بحار، ج 18، ص 370، ح 77؛ مدینة المعاجز، ج 2، ص 9، ج 353.

23 -آگاه باش اگر مردی

امام باقر علیه السلام می فرماید:

أَمَا لَوْ أَنَّ رَجُلًا قَامَ لَیْلَهُ وَ صَامَ نَهَارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِیعِ مَالِهِ وَ

ص:209

حَجَّ جَمِیعَ دَهْرِهِ وَ لَمْ یَعْرِفْ وَلَایَةَ وَلِیِّ اللّه فَیُوَالِیَهُ وَ یَکُونَ جَمِیعُ أَعْمَالِهِ بِدَلَالَتِهِ إِلَیْهِ مَا کَانَ لَهُ عَلَی اللّه جَلَّ وَ عَزَّ حَقٌّ فِی ثَوَابِه.

(کلینی، محمد، کافی، ج2،ص19).

آگاه باش اگر مردی شب ها را بعبادت بپا خیزد و روزها را روزه دارد و تمام اموالش را صدقه دهد و در تمام دوران عمرش بحج رود، و امر ولایت ولی خدا را نشناسد تا از او پیروی کند و تمام اعمالش با راهنمائی او باشد، برای او از ثواب خدای جل و عز حقی نیست.

24 -اسماء ائمّة علیهم السلام

ابی سلمی، چوپان پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله، می گوید: از رسول خداصلّی اللّه علیه و آله شنیدم که می فرمود: شبی که به معراج برده شدم خداوند جل ثنائه به من فرمود:

آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیهِ مِنْ رَبِّهِ؛ )ایمان آورد رسول به آنچه از طرف پروردگارش به سوی او نازل شد(.

ص:210

من هم گفتم: وَ الْمُؤْمِنُونَ؛ )ایمان آوردیم(. خداوند فرمود:

راست گفتی ای محمد؛ چه کسی را برای امتت جانشین خود قرار داده ای؟ گفتم: بهترین از امتم را. خداوند فرمود: علی بن بیطالب علیه السلام را. گفتم: بله.

خداوند فرمود: ای محمد! من اطلاعی دقیق از زمین و احوال آن دارم، پس تو را از روی آن اختیار کردم و اسمی از اسامی خودم را برای تو جدا کردم و به خاطر همین در هیچ جایی مرا یاد نمی کنند، مگر اینکه ذکر تو هم با من خواهد بود؛ من محمود هستم و تو هم محمد.و علی علیه السلام را هم انتخاب کرده و برای او هم

اسمی از اسامی خود جدا کردم؛ من أعلی هستم و او هم علی.

یا محمد؛ إنی خلقتک و خلقت علیاً و فاطمة و الحسن و الحسین)علیهما السلام( من سنخ نوری و عرضت ولایتکم علی أهل السماوات و الأرضین؛ فمن قَبِلها کان عندی من المؤمنین و

ص:211

من جحدها کان عندی من الکافرین.

ای محمد! من تو را و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهما السلام را از سنخ نور خود خلق کردم و (ولایت) شما را بر اهل آسمان و زمین عرضه کردم. پس هر کس ولایت شما را قبول کند نزد من از مؤمنین خواهد بود و هر کس منکر ولایت شما شود نزد من از کافرین خواهد بود.

یا محمد؛ لو أن عبداً من عبادی عبدنی حتی ینقطع أو یصیر کالشن البالی ثم أتانی جاحداً لولایتکم ما غفرت له أو یقر بولایتکم.ای محمد! اگر بنده ای از بندگانم، مرا آن چنان عبادت کند که همچون مُشک پوسیده گردد پس نزد من آید در حالی که ولایت شما را نداشته باشد او را وارد بهشت نخواهم کرد.

بعد از این خداوند متعال فرمود: ای محمد! آیا دوست می داری که اهل بیت و جانشینان خود را ببینی؟ گفتم: بله پروردگارا.

ص:212

پس فرمود: نگاه کن به جانب راست عرشم. من نگاه کرده و دیدم علی و فاطمه و حسن و حسین و علی بن حسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و المهدی علیهم السلام را که در اوج نور بودند در حالی که همگی آنها در حال نماز بودند و مهدی علیه السلام در وسط آنها مانند ستاره ای فروزان، کوْکبٌ دُرِّیدرخشش داشت.نور، آیة 35.

پس خداوند متعال فرمود: یا محمد؛ هؤلاء الحجج و هو الثائر من عترتک. و عزتی و جلالی؛ إنه الحجة الواجبة لأولیائی و المنتقم من أعدائی.ای محمد! اینان حجتهای من می باشند و مهدی علیه السلام هم انقلابی ای از عترت توست که خون خواه عترت تو می باشد؛ قسم به عزت و جلالم، مهدیعلیه السلامامام واجب الاطاعت برای دوستان من می باشد و او کسی است از دشمنان من انتقام می گیرد.

(الغیبه، ص95؛ مأة منقبة، منقبة 17، ص 38؛ الربعون حدیثاً، منتجب الدین

ص:213

بن بابویه، ص 4؛ الطرائف، ص173؛ شیخ البطحاء ابوطالب (علیه السلام)، ص 31؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 143؛ غایة المرام، ج 7، ص 78؛ مکیال المکارم، ج 1، ص 65؛ شرح احقاق الحق، ج 5، ص 46؛ بحار، ج 36، ص 216؛ الزام الناصب، ج 1، ص 163؛ الشهب الثاقب، ص 66؛ الجواهر السنیة، ص 312؛ مدینة المعاجز، ج 2، ص 312، ح 575؛ الاربعین شیخ ماحوذی، ص 212.

در اعتبار این روایت همین بس که عالمان بزرگ حدیث، چه از شیعه و چه از اهل عامه این روایت را در کتب معتبر خود نقل کرده اند. در کتب معتبر شیعی عالمانی همچون شیخ طوسی رحمة اللّه، سید بن طاووس و از اهل سنت، خوارزمی و قندوزی این روایت را نقل کرده و دیگران نیز به طریق آنها، به نقل آن در کتب روایی خود اهتمام داشته اند.

شیخ حرّ عاملی رحمة اللّه در مورد این روایت گوید:

«دلالت این حدیث شریف بر اثبات امامت اثناعشری، واضح تر و روشن تر از همه آن ادلة قبلی است )که برای اثبات امامت آوردم(. الجواهر السنیة، ص 313.

ص:214

یا ایهَا الَّذینَ امَنُوآ اطیعُوا اللّه و اطیعُوا الرَّسُولَ وَ اوُلِی الأمْرِ مِنْکُمْ فَاِنْ تَنازَعْتُمْ فی شَئٍ فَرُدُّوهُ الَی اللّه وَ الرَّسُولِ انْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّه وَ الْیوْمِ الأخِرِ ذلِکَ خَیرٌ وَ احْسَنُ تَاوْیلاً. نساء /59

ای کسانی که ایمان آوردید، از خدا اطاعت کنید و نیز از رسول و صاحبان امر(دین) خود اطاعت ورزید. پس اگر در چیزی نزاع کردید، (داوری) آن را به خدا و رسول وانهید، (البته) اگر به خدا و جهان آخرت ایمان دارید. این (کار برای شما) بهتر است و سرانجام نیکوتری دارد.

در تفسیر البرهان ده ها روایت از منابع اهل بیت علیهم السلامدر ذیل این آیه آمده است که می گوید: آیه مزبور درباره علی علیه السلام یا آن حضرت و سایر ائمه اهل بیت علیهم السلامنازل شده و حتی در بعضی از روایات نام دوازده امام علیه السلامیک یک آمده است. تفسیر برهان، ج 1، ص 381 ج 387.

گفته اند که آیه اولی الامر درباره حضرت علی علیه السلامنازل شده است.

جابر بن عبداللّه انصاری صحابی بزرگ پیامبر می گوید:

ص:215

وقتی این آیه بر پیامبر نازل شد، پرسیدم: ای رسول خدا، ما خدا را شناختیم و فهمیدیم رسولش کیست تا اطاعتشان کنیم، اما اولو الأمری که خداوند اطاعت آنها را با اطاعت شما قرین کرده است، چه کسانی هستند؟

جابر به درستی فهمیده بود که پرسش خود را از چه کسی باید بپرسد. همو که با کلام خدا و آهنگ وحی آشنایی کامل دارد و سخنی هم از سرهوی و هوس نمی گوید.

«اولوالامر» برای او کلمه ای غریب و ناآشنا بود. چرا که مصادیق بارز و مشخصی برای آن نمی شناخت و مهمتر از آن اینکه اطاعت آنها، همردیف و همدوش اطاعت از رسول خدا شمرده شده بود و هیچگونه قید و شرطی هم برای آن ذکر نگردیده بود.

پس بهترین کار را جابر انجام داد که از شخص پیامبر پرسید و از پیش خود رأی و نظری نداد. نگفت باید به سلیقه خود در آیه تدبّر کنم و تفسیری دلخواه از آن بیابم و مراد خدا را کشف نمایم. هر چند خداوند در جای دیگر به تدبّر در آیات خود

ص:216

امرکرده است،امّا روشن است که این تدبّر باید به راهنمایی و دلالت راه یافتگان و هدایتگران الهی و در پرتو کلام آنها، صورت پذیرد تا از هر گونه خطا و انحرافی مصون باشد.

رسول خدا صلی اللّه علیه وآله در مقام پاسخ به جابر فرمود:

ای جابر، آنان جانشینان من و پیشوایان مسلمانان پس از من هستند که نخستین آنها «علی بن ابیطالب» است سپس «حسن» و پس از او «حسین» صاحبان امرند. پس از آنان، «علی بن الحسین» و سپس «محمد بن علی» است که در تورات او را باقر نامیده اند، و تو به دیدار او نایل خواهی شد. آنگاه که او را ملاقات کردی سلام مرا به او برسان. پس از او «جعفر بن محمد»ملقب به صادق و سپس «موسی بن جعفر» و «علی بن موسی» هستند. آنگاه نوبت به «محمد بن علی» و پس از او به «علی بن محمد» و «حسن بن علی» خواهد رسید. سپس هم نام و هم کینه من و حجت خدا در زمین و بقیه او در میان بندگانش، فرزند

ص:217

حسن بن علی، صاحب امر خواهد شد. او همان کسی است که خداوند متعال به وسیله او دین خود را در سراسر جهان فراگیر می کند. او غیبتی طولانی خواهد داشت و پیروان او در آن زمان با این امر امتحان می شوند، اما آنها بر اعتقاد و ایمانشان نسبت به امامت او پا بر جا و استوارند.

آنگاه جابر می پرسد: آیا پیروان او در آن زمان از وجوداو بهره می برند؟

رسول خدا در پاسخ می فرماید:

به خدایی که مرا به پیامبری برگزید، سوگند می خورم که آنها از پرتو نور ولایت او بهره می برند همچنانکه از نور خورشید بهرمندند، اگر چه پشت ابرها پنهان باشد.... کمال الدین: 1 / 253 / ح 3، أعلام الوری: 397، مناقب ابن شهر آشوب: 1 / 242، کفایة الاثر: ص 53، تأویل الایات الطاهرة: 1 / 135 / ح 13، نوادر الاخبار:

فیض کاشانی ص 126، وتفاسیر روایی مانند صافی، برهان، کنز الدقائق و ... ذیل آیه اولوالامر.

ص:218

مشابه این روایت از سلمان فارسی مفصّلا باکمی تفاوت .

القصص ص 5، نوادر الاخبار: فیض کاشانی ص 128.

25 -نظر کردن به روی علی عبادت است.

خداوند تبارک و تعالی برای برادرم علیعلیه السلام فضایلی قرار داده است که به خاطر کثرت آن، قابل شمارش نیست؛ پس هرکس یک فضیلت از فضایل او را ذکر کند در حالی که به آن اقرار و اعتقاد داشته باشد، خداوند گناهان گذشته و آیندة او را می بخشد؛ و هرکس یک فضیلت از فضایل او را بنویسد، ملائکه تا مادامی که، آن نوشته باقی باشد برای او استغفار می کنند؛ و هرکس یک فضیلت از فضایل او را بشنود، خداوند گناهانی که با گوشش شنیده را می بخشد؛ و هرکس نگاه کند به کتابی که فضایل علیعلیه السلام در آن نوشته شده است، خداوند تمام گناهانی را که با چشم انجام داده است را می

ص:219

آمرزد.

سپس پیامبر فرمودند: النظر إلی أخی علی بن أبی طالب(علیه السلام) عبادة و ذکره عبادة و لا یقبل اللّه إیمان عبد إلا بولایته و البراءة من أعدائه؛نگاه به برادرم علی بن ابی طالب علیه السلام عبادت، و ذکرش عبادت است. و خداوند متعال ایمان بنده ای را قبول نمی کند، مگر اینکه (ولایت) حضرت علیعلیه السلام را داشته باشد و از دشمنان او بیزار باشد.

امالی شیخ صدوق، ص138؛ ارشادالقلوب، ج2، ص209، مأة منقبه، ص176؛ کنزالعمال، ج11، ص1؛ روضة الواعظین، ج1، ص114؛ کشف الیقین، ص4؛ کشف الغمه، ج1، ص112؛ بناء المقالة الفاطمیه، ص369؛ تأویل الآیات، ص844 و...

26 -ولایت علی(علیه السلام) و بعثت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)

سفیان ثوری از امام صادق علیه السلام نقل می کند که

ص:220

حضرت فرمودند: پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمودند: چون خداوند تبارک و تعالی مرا به سوی آسمان ها برد، و از آسمانی به آسمان دیگر می رفتم و به ملائکة مقرب الهی رسیدم و از جایگاهی عبور کردم که جبرئیل علیه السلام نیز بدانجا نرسیده بود، خداوند وحی کرد به من آنچه قرار بود وحی کند. فقالت لی حملة العرش: بم بعثت یا محمد؟. فقلت:

بولایتی وولایة أخی علی بن أبی طالب. پس حملة عرش الهی به من گفتند: ای محمد! برای چه مبعوث شدی؟ گفتم: به ولایت خودم و ولایت برادرم علی بن ابی طالب علیه السلام.

(نوادر المعجزات، محمّد بن جریر، ص 71، ح 34).

27 -ولایت علی(علیه السلام) و بعثت پیامبران

أبو نعیم الحافظ: در تفسیر قوله تعالی: (وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا) : آیة 45، سورة مبارکة زخرف ای پیامبر! سؤال کن از پیامبرانی که قبل از تو بودند که برای چه چیز مبعوث شدند)

ص:221

آمده است که:

شب معراج خداوند متعال تمام پیامبران را جمع کرد و به پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آلهفرمود: ای محمد! از اینان سؤال کن برای چه شما به پیامبری مبعوث شدید؟ پس تمام پیامبران گفتند: «بعثنا علی شهادة أن لا إله إلا اللّه، و الإقرار بنبوتک، و الولایة لعلی بن أبی طالب(علیه السلام)»؛ مبعوث شده ایم که شهادت دهیم هیچ خدایی جز اللّه نیست و اینکه اقرار کنیم بر نبوت تو و ولایت حضرت علی علیه السلام

العمده، ص353، ح 680؛ خصائص الوحی المبین، ص 170، ح 116؛ الطرائف، ص 101، ح 147؛ تأویل الآیات الظاهره، ص 546؛ شواهد التنزیل، ج 2، ص 223، ح 855؛ نهج الحق، ص183؛ بحار، ج 36، ص 155؛ ینابیع المودة، ج 2، ص 246، ح 692؛ تفسیر اثنی عشری، ج 11، ص 478؛ تفسیر شریف لاهیجی، ج 4، ص 81؛ تفسیر منهج الصادقین، ج 8، ص 249؛ الزام الناصب فی اثبات الحجة الغائب، ج1، ص207؛ طرائف المقال، ج 2، ص 299؛ الامام علی(علیه السلام)، احمد رحمانی همدانی، ص 73، ح 19.

ص:222

علاوه بر اسناد معتبر و خوب روایت، نقل منابع معتبر و کثرت آن، مؤید خوبی نیز می تواند در قبول روایت باشد.

28 -ولایت علی علیه السلام قلعۀ أمن خدا

به دو حدیث ذیل با دقت کامل توجه نمائید.

1 -در عیون اخبار الرضا: ج 2 باب 38 از امام رضا علیه السلام با سند خود (سند طلائیست) از آباء گرام از رسول خدا از جبرئیل از میکائیل از اسرافیل از خدای تبارک و تعالی فرمود: «ولایة علیّ بن أبی طالب حصنی فمن دخل حصنی أمن من عذابی» ولایت علی قلعه محکم من است هرکس به قلعه من داخل شود از عذاب من در امان باشد.(بحار: ج 39 ص 246 باب 87).

2 -در روایت سلسلة الذهب امام رضا علیه السلام در نیشابور در برابر دوازده هزار قلم به دست فرمود: کلمة "«لا اله

ص:223

الاّ اللّه حصنی فمن دخل حصنی أمن من عذابی» در آخر فرمود:

«بشرطها و شروطها و أنا من شروطها».

واضح است منظور ولایت شخصی امام رضا علیه السلام نیست بلکه مقصود ولایت همه أئمه اثنی عشر علیهم السلام که اول آن ولایت علی علیه السلام و آخرش ولایت حضرت بقیة اللّه الاءعظم روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء می باشد.

پس آنجا که فرمود:«لا اله الاّاللّه حصنی الخ»یعنی این حصن آن وقت محکم است شامل ولایت باشد و بدون ولایت، استحکامی ندارد و حفظ توحید و شرط قبولی تمام اعمال، ولایت است و بس.

29 -انکار فضایل علی (علیه السلام) کفر به خداست

ابن عباس می گوید از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله شنیدم که می فرمود: خداوند تبارک و تعالی به من پنج چیز عطا فرمود و

ص:224

به علی علیه السلام هم پنج چیز: به من جوامع الکلم )قرآن( و به علی علیه السلام همة علوم عطا کرد. مرا نبی قرار داد و او را وصی. به من کوثر و به او سلسبیل. وحی را بر من و الهام را بر او عطا کرد. مرا به معراج و آسمانها برد و برای او درهای آسمان را باز و حجابها را برایش پاره کرد و کنار زد، تا اینکه او به من نگاه می کرد و من هم به او نگاه می کردم.

ابن عباس می گوید: پیامبر صلّی اللّه علیه و آله تا اینها را برای من گفتند شروع کردند به گریه کردند! گفتم: یا رسول اللّه، پدر و مادرم فدای شما؛ چرا گریه می کنید؟

گفت: ای ابن عباس! اول چیزی که )شب معراج( خداوند به من فرمود این بود که: ای محمد! به پایین نگاه کن و من هم نگاه کردم. در این حین دیدم حجابها پاره و کنار زده شد و درهای آسمان هم باز شد. و علیعلیه السلام را دیدم که سرش را به طرف آسمان بلند کرده و با من صحبت می کند و من هم با او صحبت می کردم و خدا هم با من تکلم می کرد.

ص:225

ابن عباس می گوید، گفتم: ای رسول خدا! در مورد چه چیزی خداوند متعال با شما صحبت می کرد؟

پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند: خداوند به من فرمود: یا محمد؛ إنی جعلت علیاً (علیه السلام) وصیک و وزیرک و خلیفتک من بعدک فأعلمه فها هو یسمع کلامک فأعلمته و أنا بین یدی ربی عز و جل. فقال لی: قد قبلت و أطعت. ای محمد! من علیعلیه السلام را وصی، وزیر و جانشین تو قرار دادم و او را از علم خود آگاهی داده ام.

و من در حالی که در پیشگاه قرب الهی بودم، گفتم: خداوندا! قبول کردم و اطاعت می نمایم.

پس خداوند هم ملائکه را امر کرد که بر علی علیه السلامدرود و سلام فرستند پس ایشان چنین کردند و بر ملائکه هم خطاب شد: و بر شما هم سلام.

و دیدم ملائکه را که به یکدیگر در مورد علی علیه السلامبشارت می دادند و من به هیچ ملکی از ملائکة آسمان عبور نکردم، مگر اینکه مرا در مورد علی(علیه السلام) تهنیت می گفتند و می

ص:226

گفتند: یا محمد؛ و الذی بعثک بالحق لقد دخل السرور علی جمیع الملائکة باستخلاف اللّه عز و جل لک ابن عمک.ای محمد! قسم به خدایی که تو را به حق مبعوث کرده، ما ملائکه از اینکه خداوند عزوجل، علی علیه السلام را جانشین تو قرار داده است، غرق شادی و سروریم.

و دیدم تمام حملة عرش الهی، سرشان را به طرف زمین پایین انداخته اند. پس گفتم: ای جبرئیل! چرا حملة عرش چنین کرده اند؟

جبرئیل گفت: ای محمد! هیچ ملکی از ملائکه نیست، مگر اینکه با چهره ای باز به علی علیه السلام نگاه می کند بجز حملة عرش، که خداوند متعال در این لحظه به آنها اجازه داد که به علی علیه السلام نگاه کنند و آنها هم الآن چنین می کنند.

پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله در ادامه فرمودند: چون به زمین برگشتم همة وقایع معراج را برای علی علیه السلام تعریف کردم و او هم مرا از همة آن اتفاقات آگاهی داد. پس دانستم که در

ص:227

هیچ جایگاهی نبودم، مگر اینکه حضرت علی علیه السلام از آن جایگاه اطلاع داشته و همه چیز را می دانسته است.

ابن عباس می گوید: کلام پیامبر صلّی اللّه علیه و آله که به اینجا رسید عرض کردم: یا رسول اللّه، مرا توصیه ای بفرمایید؟

پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمودند: علیک بمودة علی بن أبی طالب (علیه السلام). و الذی بعثنی بالحق نبیاً لا یقبل اللّه من عبد حسنة حتی یسأله عن حب علی بن أبی طالب(علیه السلام) و هو تعالی أعلم فإن جاءه بولایته قبل عمله علی ما کان منه و إن لم یأت بولایته لم یسأله عن شی ء ثم أمر به إلی النار.بر تو باد به مودت و دوستی علی بن ابی طالب علیه السلام. قسم به خدایی که مرا به حق مبعوث کرد، هیچ بنده ای حسنه ای از آن قبول نمی شود تا اینکه دربارة دوستی علی علیه السلام از او سؤال می کنند و خداوند تبارک و تعالی هم خود به همة امور آگاه است.

پس اگر دوستی علی علیه السلام را با خود در قیامت بیاورد عملش مقبول خواهد شد و اگر ولایت علی علیه السلام را همراه

ص:228

خود نداشته باشد، از هیچ چیز از او سؤال نخواهد شد و او را روانة آتش خواهند کرد.

ای ابن عباس! قسم به خدایی که مرا به حق مبعوث کرد، آتش بیشترین غضب و شدت خود را بر دشمن و غضب دارندة علی علیه السلام دارد و بر کسی که قائل باشد خداوند تبارک و تعالی دارای فرزند است.

ای ابن عباس! اگر تمام ملائکة مقرب الهی و پیامبران و رسولان بر بغض و دشمنی علی علیه السلام اجتماع کنند، هر آینه خداوند تبارک و تعالی ایشان را با آتش خشم خود عذاب می کرد.

سخن پیامبرصلّی اللّه علیه و آله که به اینجا می رسد ابن عباس می گوید: به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله گفتم: آیا کسی هم هست که بغض حضرت علی علیه السلام را داشته باشد؟

پیامبرصلّی اللّه علیه و آله فرمودند: یا ابن عباس؛ نعم یبغضه قوم یذکرون أنهم من أمتی لم یجعل اللّه لهم فی الإسلام نصیباً.

ص:229

یا ابن عباس؛ إنّ من علامة بغضهم له تفضیلهم من هو دونه علیه. و الذی بعثنی بالحق ما بعث اللّه نبیا؛ أکرم علیه منی و لا وصیاً أکرم علیه من وصیی علی (علیه السلام).ای ابن عباس! از امت من کسانی هستند که بغض حضرت علی علیه السلام را دارند که خداوند آنها را از اسلام هیچ بهره ای نداده است.

ای ابن عباس! از نشانه های کسانی که بغض علی علیه السلامرا دارند، این است که خود را بالاتر از آن می دانند.

قسم به خدایی که مرا به حق مبعوث کرد، خداوند هیچ پیامبری را گرامی تر از من مبعوث نکرد و هیچ جانشینی گرامی تر از علی بن ابی طالب علیه السلام نیست.

ابن عباس می گوید: همان طور که رسول خداصلّی اللّه علیه و آله مرا به دوستی حضرت علی علیه السلام امر کردند، محبت حضرت را همیشه خواهم داشت.

بعد ابن عباس می گوید: زمانی از این ماجرا گذشت تا اینکه موقع وفات پیامبر صلّی اللّه علیه و آله شد، دوباره نزد او رفته

ص:230

و گفتم: یا رسول اللّه! پدر و مادرم فدای شما، اجل شما نزدیک است، آیا مرا به چیزی نصیحت می فرمایید؟

پس پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمودند: ای ابن عباس! با من مخالفت کرده است هرکس علیعلیه السلام را مخالفت کند و در روز قیامت برای چنین شخصی هیچ پشت و پناه و یاوری نخواهد بود.

پس گفتم: یا رسول اللّه! چرا مردم را امر نمی کنید که مخالفت حضرت علی علیه السلامرا نکنند؟

ابن عباس می گوید: تا این را گفتم پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله شروع کردند به گریه کردن که من هم از گریة ایشان بسیار متأثر شدم.

سپس پیامبر صلّی اللّه علیه و آله فرمودند: ای ابن عباس! قسم به خدایی که مرا به حق نبی مبعوث کرد، احدی از کسانی که مخالفت علی علیه السلام را در دنیا کرده اند و منکر حق او بوده اند، از دنیا خارج نمی شود تا اینکه خداوند تبارک و تعالی از

ص:231

نعمتهایی که دست او بوده همه را تغییر می دهد. )و برایش تبدیل به نقمت می کند. ای ابن عباس! اگر می خواهی خدا را ملاقات کنی در حالی که از تو راضی باشد، پس راه علی بن ابی طالب علیه السلام را طی کن و با او به هر سمتی رفت، حرکت کن. و راضی باش از کسی که علیعلیه السلام را پیشوای خود قرار داده و دشمن بدار هر کس که او را دشمن می دارد و دوست بدار هر کس که علیعلیه السلام را دوست می دارد.

«یا ابن عباس؛ احذر أن یدخلک شک فیه فإن الشک فی علی (علیه السلام) کفر باللّه تعالی»؛ای ابن عباس! بترس از اینکه در مورد علی علیه السلام شک کنی که همانا شک در مورد او کفر به خداوند تبارک و تعالی است.

أمالی شیخ طوسی، ص 104؛ الثاقب فی المناقب، ص 142، ح 135؛ بشارة المصطفی، ص 41؛ الفضایل ابن شاذان، ص 5؛ کشف الغمه، ج 1، ص 380؛ کشف الیقین، ص 462؛ تأویل الآیات، ج 1، ص 276، ح 6؛ المحتضر، ص 107؛ بحار، ج 18، ص 370، ح 77؛ مدینة المعاجز، ج 2، ص 9، ج 353.

ص:232

چندین طریق و اسناد برای این روایت در کتب روایی مهم نقل شده است. ابن حمزة طوسی رحمه اللّه )معروف به ابن الشیخ، متوفای 560 ق(، در کتاب الثاقب فی المناقب، به دو طریق این روایت را نقل کرده است. به طریقی با استناد از معلی بن هلال، از کلبی، از أبی صالح، از ابن عباس؛ و به طریقی دیگر از احمد بن ولید، از پدرش، از سعد، از عبداللّه بن هارون، از محمد بن عبدالرحمان، از ابن عباس.

و حسن بن سلیمان رحمه اللّه در کتاب المحتضر و ابن شاذان در الفضایل و... نیز این روایت را با اسنادی دیگر در کتب خود نقل نموده اند.

عمادالدین محمّد بن جریر طبری )متوفای 525 ق( به نقل از محمّد بن أبی القاسم گوید:

«این روایت دلالت دارد بر اینکه هرکس دیگری را بر علیعلیه السلام مقدّم بدارد و یا او را برتر از حضرت بداند، او دشمن علیعلیه السلام است، هرچند که ادّعا کند دوستدار

ص:233

علیعلیه السلام می باشد. و نیز بر این مطلب گواه است که شک در برتری و تقدیم امام علی علیه السلام بر دیگران و اطاعت از آنان، محکوم به کفر است، اگرچه به ظاهر اسلام آورده باشد و بر مطالبی دیگر نیز اشاره دارد که ذکرش در این مجال مناسب نیست». بشارة المصطفی، ص 79.

شهید مطهری(ره) در این زمینه می فرماید:

باید دید ایمان به نبوت و امامت از چه نظر لازم است و چرا باید شرط قبول اعمال باشد؟ به نظر می رسد دخالت ایمان به انبیاء و اولیاء خدا در پذیرش

اعمال از دو جهت است: یکی اینکه معرفت آنان برمی گردد به معرفت خدا. در حقیقت شناختن خدا و شؤون او بدون معرفت اولیاء خدا کامل نمی گردد، به عبارت دیگر اینکه شناختن خدا بطور کامل شناختن مظاهر هدایت و راهنمایی است.

دیگر اینکه شناختن مقام نبوت و امامت از این نظر لازم

ص:234

است که بدون معرفت آنان، بدست آوردن برنامه کامل و صحیح ممکن نیست

(مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج1، ص، 310).

پس کسی نماز خوانده، زکات داده ، حج و عمره بجا آورده ولی معرفت آن کس که خدا اطاعت او را واجب ساخته است را نداشته باشد، نه نماز خوانده، نه روزه گرفته چرا؟. (چون:

ولایت شرط قبولی اعمال است)

آن هنگام که خدا ابلیس را به سجده آدم امر کرد، ابلیس تکبر نموده از خدا خواست که او را از این فرمان معاف داشته در عوض، عبادتی کند که هیچ کس خدا را آن گونه عبادت نکرده باشد! خداوند در پاسخ او فرمود: عبادت آن است که من فرمان می دهم نه آن که تو می خواهی

(مضمون فوق در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است: مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار ج63، ص250).

یعنی عبادت، اطاعت از فرمان خدا است، و تنها به سجده

ص:235

رفتن و تضرع نمودن عبادت نیست. نماز و دعا به شرطی عبادت است که در اطاعت از فرمان خدا باشد.

امام صادق علیه السلام فرمودند: به خدا قسم اگر ابلیس پس از نافرمانی و تکبر از اطاعت دستور خدا، به مقدار عمر دنیا بر خدا سجده می کرد، برای او سودی نمی داشت و خدا از او نمی پذیرفت، مگر اینکه او طبق فرمان خدا بر آدم سجده می کرد.

وضعیت این امتی که بعد از پیامبرش صلی اللّه علیه و آله و سلمنافرمانی کرده گمراه شده است نیز چنین است. بعد از ترک گفتن پیشوایی که پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلم برای آنها منصوب کرد، خداوند هرگز عملی از آنها را نمی پذیرد و نیکیهای آنها را بالا نمی برد، مگر از آن جهتی که خدا امر کرده است بیایند و امامی را که خدا به ولایتش امر کرده اطاعت کنند و از بابی که خدا و رسول برای آنها گشوده اند وارد شوند. ( حر عاملی، حسین، وسائل الشیعه، ج1، باب29، ح5).

ص:236

امام باقر یا امام صادق علیهما السلام فرمودند: خاندانی در بنی اسرائیل بودند که در پی چهل روز عبادت، هر چه از خدا طلب می کردند، خداوند به آنها مرحمت می فرمود. یکی از آنان به عبادتی چهل روزه پرداخت ولی دعای او پذیرفته نشد.

به نزد حضرت عیسی شکایت کرد. حضرت عیسی علیه السلامتطهیر نموده نماز خواند. آن گاه به درگاه حق دعا کرد.

وحی آمد:

یَا عِیسَی إِنَّ عَبْدِی أَتَانِی مِنْ غَیْرِ الْبَابِ الَّذِی أُوتَی مِنْهُ إِنَّهُ دَعَانِی وَ فِی قَلْبِهِ شَکٌّ مِنْکَ فَلَوْ دَعَانِی حَتَّی یَنْقَطِعَ عُنُقُهُ وَ تَنْتَثِرَ أَنَامِلُهُ مَا اسْتَجَبْتُ لَهُ- فَالْتَفَتَ عِیسَی ع فَقَالَ تَدْعُو رَبَّکَ وَ فِی قَلْبِکَ شَکٌّ مِنْ نَبِیِّهِ قَالَ یَا رُوحَ اللّه وَ کَلِمَتَهُ قَدْ کَانَ وَ اللّه مَا قُلْتَ فَاسْأَلِ اللّه أَنْ یَذْهَبَ بِهِ عَنِّی فَدَعَا لَهُ عِیسَی ع فَتَقَبَّلَ اللّه مِنْهُ وَ صَارَ فِی حَدِّ أَهْلِ بَیْتِهِ کَذَلِکَ نَحْنُ أَهْلَ الْبَیْتِ لَا یَقْبَلُ اللّه عَمَلَ عَبْدٍ وَ هُوَ یَشُکُّ فِیناَ.

ای عیسی این بنده ام از غیر آن دری که باید نزد من آید نزد

ص:237

من آمده، او مرا خوانده در حالی که در نبوّت و پیغمبر بودن تو شکّ دارد بنا بر این اگر به اندازه ای مرا بخواند که گردنش قطع و بندهایش از هم بگسلد من دعایش را مستجاب نخواهم کرد.

عیسی به وی رو کرده فرمود: پروردگارت را می خوانی و در دل خود به پیامبرش شک داری؟ گفت: ای روح و کلمه خدا، به خدا سوگند همین طور است که می فرمائی، از خداوند بخواه که این شک را از دل من بزداید. عیسی برای وی دعا کرد و خداوند از وی پذیرفت، و او در حدّ سایر افراد خاندان خویش قرار گرفت. ما خاندان نیز این چنین هستیم، خداوند عمل بنده ای را که در باره ما شک دارد قبول نمی فرماید.

(کلینی، محمد، کافی، ج2، ص400).

در عصر حاضر نیز، آن بابی که هیچ عبادتی جز از طریق ولایت او پذیرفته نیست، وجود مقدس امام زمان روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء است.

در زیارت جامعه، خطاب به این بزرگواران می گوییم:

ص:238

و بموالاتکم تقبل الطاعه المفترضه. با ولایت شما است که خداوند عبادات واجب را می پذیرد.

پس کسی که خدا را از غیر این باب، بندگی کند، خدا از او نخواهد پذیرفت. نماز و روزه و حج و زکات تنها با پذیرفتن ولایت قبول است.

امام صادق علیه السلام در نامه ای به مفضل بن عمر مرقوم فرمودند:

کسی که نماز خوانده، زکات بدهد، حج و عمره بجا آورد ولی معرفت آن کس که خدا اطاعت او را واجب ساخته است نداشته باشد، نه نماز خوانده، نه روزه گرفته، نه زکات داده، نه حج و عمره بجا آورده، نه از جنابت غسل کرده و تطهیر نموده، و نه حرامی را رها کرده و نه حلالی را حلال داشته است. برای او نماز نیست هر چند که رکوع و سجود کند، و برای او زکات و حجی نخواهد بود. تمام این اعمال با شناخت آن فردی انجام می شود که خداوند بزرگ با امر به اطاعت او بر

ص:239

مردم منت نهاده است. (مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار ج27، ص175).

مضمون روایات گذشته در مجامیع حدیثی شیعه آن قدر زیاد است که فقهاء شیعه در آغاز کتب فقهی خویش، بابی تحت عنوان «ابطال العباده بدون ولایه الائمه علیهم السلام و اعتقاد امامتهم» گشوده اند. یعنی هر عبادتی که بدون ولایت ائمه و اعتقاد به امامت آنها انجام شده باشد باطل است. محدث بزرگ شیعه، مرحوم شیخ حر عاملی باب 29 جلد اول از کتاب وسائل الشیعه خویش را به این مطلب اختصاص داده و در آن 19 حدیث نقل نموده و محدث نوری در مستدرک الوسائل، 66 حدیث دیگر به این مجموعه در این موضوع افزوده است.

پس از آنجائی که اولین شرط قبولی و کمال حج در هر زمان، شناخت حجت آن زمان است، از این رو در دوران غیبت بر منتظران واجب است نسبت به شناخت حجت خدا

ص:240

یعنی امام زمان روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء. اقدام نموده تا حج کامل و مقبول را تجربه نمایند. زیرا بر اساس روایات بسیاری که در کتاب های حدیثی آمده، عبادت و حج بدون ولایت نه تنها حج کامل نبوده، بلکه مورد قبول درگاه حق تعالی نیز نمی باشد. بنا براین در زمان غیبت، پذیرش حجّت الهی شرط قبولی اعمال، علاوه بر قبول ولایت است.

انتظار فرج هم ؛ شرط قبولی اعمال است.

اشاره

برابر بعضی از روایات، انتظار فرج، شرط قبولی اعمال است، از جمله روایات ذیل است .

1 -محمد بن ابراهیم النعمانی در کتاب الغیبه روایت کرده است که روزی امام صادق علیه السلام خطاب به اصحاب خود فرمودند:

اَلا اخبِرُکُم بِما لا یَقبَلُ اللّه، عزَّ وَ جلَّ، مِنَ العِبادِ عَمَلاً الاّ بهِ؟ فَقُلتُ: بَلی، فَقَالَ: شَهادَهُ ان لا الِهَ الاّ اللّه، وَ انَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ

ص:241

(رَسُولُهُ) وَ الاقرارُ بِما امَرَ اللّه، وَ الوِلایَهُ لَنا، وَالبرائهُ مِن اعدائَنا- یَعنی الاَئِمَّهَ خاصَّهً- وَالتَّسلیمُ لَهُم، وَالوَرَعُ، وَ الاجتِهادُ، وَالطُّماَنینَهُ، والانتظارُ لِلقائمِ، عَلَیهِ السَّلامُ. محمد بن ابراهیم النعمانی، کتاب الغیبه، ص 200، ح 16. آیا شما را خبر ندهم به آنچه خدای، صاحب عزت و جلال، هیچ عملی را جز به آن از بندگان نمی پذیرد؟ گفتم: چرا فرمود: گواهی دادن به اینکه هیچ شایسته پرستشی جز خداوند نیست و اینکه محمد صلی اللّه علیه و اله بنده و فرستاده اوست، و اقرار کردن به آنچه خداوند به آن امر فرموده، و ولایت ما، و بیزاری از دشمنانمان- یعنی خصوص امامان- و تسلیم شدن به آنان، و پرهیزکاری و تلاش و مجاهدت و اطمینان و انتظار قائم علیه السلام.(بحارالانوار، 140 / 52 حدیث 50 از غیبه النعمانی)

2 -ثقه الاسلام الکلینی در کتاب الکافی روایت می کند که روزی مردی بر حضرت ابوجعفر امام باقرعلیه السلام وارد شد و حضرت صفحه ای در دست داشت؛ حضرت باقرعلیه السلام به

ص:242

او فرمود:

هَذِهِ صَحیفَهُ مُخاصِمٍ سَاَلَ عَنِ الدِّینِ الَّذی یُقبَلُ فیهِ العَمَلُ.

فَقَالَ: رَحِمَکَ اللّه. هذَا الَّذی اریدُ. فَقَالَ ابُوجَعفَرٍ)علیه السلام(:

شَهادَهٌ ان لا الِهَ الَّا اللّه وَحَدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وَ انَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ رَسوُلُه وَ تَقِرُّ بِما جاءَ مِن عِندِ اللّه وَ الوِلایَهُ لَنا اهلَ البَیتِ، وَ البَرائَهُ مِن عَدُوِّنَا وَ التَّسلیمُ لِامرِناً، وَالوَرَعُ، وَ التَّواضُعُ وَ انتِظارُ قائِمِنا، فَاِنَّ لَنا دَولَهً، اذا شاءَ اللّه جاءِ بِها. محمد بن یعقوب الکلینی، الکافی، ج 2، ص 22، ح 13.

این نوشته مناظره کننده ای است که پرسش دارد از دینی که عمل در آن مورد قبول است. آن مرد عرض کرد: رحمت خداوند بر تو باد همین را خواسته ام. پس حضرت ابو جعفر باقرعلیه السلام فرمود: گواهی دادن به اینکه خدا یکی است و هیچ شریکی برای او وجود ندارد، و این که محمد بنده و رسول اوست، و این که اقرار کنی به آنچه از سوی خداوند آمده، و ولایت ما خاندان و بیزاری از دشمنان ما، و تسلیم به

ص:243

امر ما، و پرهیزکاری و فروتنی، و انتظار قائم ما، که ما را دولتی است که هر وقت خداوند بخواهد آن را خواهد آورد.

3 -شیخ صدوق در کتاب کمال الدین از «عبدالعظیم حسنی» روایت می کند که: روزی بر آقایم محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن ابی طالبعلیهم السلام وارد شدم و می خواستم که درباره قائم از آن حضرت سؤال کنم که آیا همان مهدی است یا غیر او پس خود آن حضرت آغاز سخن کرد و به من فرمود:

یا ابَا القاَسِمِ، انَّ القائِمِ مِنّا هُوَ المَهدِیُّ الَّذی یَجِبُ ان یُنتَظَرَ فی غَیبَتِهِ وَ یُطاعُ فی ظُهُورِهِ، وَ هُوَ الثَّالِثُ مِن وُلدی. کمال الدین و تمام النعمه،ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین )شیخ صدوق(، ج 2، ص 377، ح1.

ای ابوالقاسم! بدرستی که قائم از ماست و او است مهدی که واجب است در

( زمان) غیبتش انتظار کشیده شود و در(زمان) ظهورش اطاعت گردد، و او سومین (امام) از فرزندان من است.

ص:244

روایات یاد شده و بسیاری روایات دیگر- که در این مجال فرصت طرح آن ها نیست- همگی بر لزوم انتظار حضرت قائم در دوران غیبت دلالت می کند، اما حال باید دید که انتظار- که این همه بر آن تاکید شده و یکی از شرایط اساسی اعتقاد اسلامی شمرده می شود- چه فضیلتی دارد و در کلام معصومین علیهم السلام از چه جایگاهی برخوردار است.

روایتی درباره ایام غیبت و دعا در آن.

امام صادق علیه السلام می فرمایند:

إِنَّ لِلْغُلَامِ غَیْبَةً قَبْلَ أَنْ یَقُومَ قَالَ قُلْتُ وَ لِمَ قَالَ یَخَافُ وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَی بَطْنِهِ ثُمَّ قَالَ یَا زُرَارَةُ وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ وَ هُوَ الَّذِی یُشَکُّ فِی وِلَادَتِهِ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ مَاتَ أَبُوهُ بِلَا خَلَفٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ حَمْلٌ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ إِنَّهُ وُلِدَ قَبْلَ مَوْتِ أَبِیهِ بِسَنَتَیْنِ وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ غَیْرَ أَنَّ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ أَنْ یَمْتَحِنَ الشِّیعَةَ فَعِنْدَ ذَلِکَ یَرْتَابُ

ص:245

الْمُبْطِلُونَ یَا زُرَارَةُ، قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنْ أَدْرَکْتُ ذَلِکَ الزَّمَانَ أَیَّ شَیْ ءٍ أَعْمَلُ قَالَ یَا زُرَارَةُ إِذَا أَدْرَکْتَ هَذَا الزَّمَانَ فَادْعُ بِهَذَا الدُّعَاءِ:

اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی (کلینی، محمد، کافی، ج1، ص237).

برای آن جوان پیش از آنکه قیام کند، غیبتی است، عرض کردم: چرا؟ فرمود: میترسد- و با دست اشاره بشکم خود کرد- (یعنی میترسد شکمش را پاره کنند) سپس فرمود: ای زراره! اوست که چشم براهش باشند، و اوست که در ولادتش تردید شود: برخی گویند: پدرش بدون فرزند مرد، و برخی گویند: در شکم مادر بود (که پدرش وفات یافت و سپس هم بدنیا نیامد) و برخی گویند: دو سال پیش از وفات پدرش متولد شد و اوست که در انتظارش باشند ولی خدای عز و جل دوست دارد شیعه را بیازماید.

ص:246

در زمان (غیبت) است ای زراره که اهل باطل شک می کنند، زراره گوید: من عرض کردم، قربانت، اگر من به آن زمان رسیدم چکار کنم؟ فرمود: ای زراره: اگر به آن زمان رسیدی، با این دعا از خدا بخواه:

«خدایا خودت را به من بشناسان، زیرا اگر تو خودت را به من نشناسانی، من رسولت را نشناسم. خدایا تو پیغمبرت را به من بشناسان، زیرا اگر تو پیغمبرت را به من نشناسانی، من حجت تو را نشناسم. خدایا حجت خود را به من بشناسان، زیرا اگر تو حجتت را به من نشناسانی، از طریق دینم گمراه می شوم».

در روایت فوق امام صادق علیه السلام از جمله وظایف مهم منتظران در دوران غیبت را ذکر دعایی می داند که در آن اشاره به شناخت امام زمان روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء. شده است. شاید اختصاص پیدا کردن این دعا به دوران غیبت به این جهت باشد که در دوران پنهان زیستی امام، معرفت به او

ص:247

بخاطر فقدان ظاهری ایشان سخت تر از دوره های دیگر است.

پس این راه سخت را همه ما باید به پیمائیم.

پرسش: عدم قبولی اعمال کسی که به ولایت اعتقاد نداشته باشد با عقل جور در نمی آید. ممکنه یک فرد مسیحی یا ..... باشه یعنی اگه خوبی به کسی بکنه (مانند مخترعین) در دیدگاه خدا نادیده گرفته میشه، بر خلاف عقل و عدالت است ؟!.

پاسخ : این سؤال را قبلا توضیح دادم مضافا بر آن اگر یک شخص به امامت اعتقاد نداشته باشد را می توان به دو دسته تقسیم کرد.

الف: می داند ولایت و امامتی هست و خداوند گفته باید به آن ایمان داشته باشیم ولی با این همه مخالفت می کند و در برابر خواست خدا می ایستد، در این صورت اعمال عبادی او

ص:248

و اعمالی که برای خداوند انجام می دهد طبق آیات و احادیث مورد قبول واقع نمی شود:

«مَنْ کانَ یُرِیدُ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمالَهُمْ فِیها وَ هُمْ فِیها لا یُبْخَسُونَ أُولئِکَ الَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ النّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فِیها وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ »؛ (هود: 8) کسانی که زندگی دنیا و زینت آن را بخواهند، )نتیجه( اعمالشان را در همین دنیا بطور کامل به آنها می دهیم و چیزی کم و کاست از آنها نخواهد شد! )ولی( آنها در آخرت، جز آتش، )سهمی( نخواهند داشت و آنچه را در دنیا )برای غیر خدا( انجام دادند، بر باد می رود و آنچه را عمل می کردند، باطل و بی اثر می شود!

مَنْ کانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَ مَنْ کانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ نَصِیبٍ شورا : 20

کسی که زراعت آخرت را بخواهد، به کشت او برکت و افزایش می دهیم و بر محصولش می افزاییم؛ و کسی که فقط کشت دنیا را بطلبد، کمی از آن به او می دهیم امّا در آخرت هیچ بهره ای ندارد!

این گونه آیات شریفه، برای ما نتیجه اعمال ما را روشن

ص:249

میکند.

عمل آدمی هر طور که باشد تنها آن نتیجه ای را که منظور آدمی از آن عمل است به او می دهد، اگر منظورش نتیجه ای دنیوی باشد نتیجه اش در دنیا، عائدش می شود.

و اگر نیتش صرفا برای به دست آوردن رضای خدا باشد، نتیجه اش را هم در دنیا و هم در آخرت خواهد دید.

به همین جهت است که در آیات و روایات اعمال را به صالح و طالح و نیک و بد، تقسیم نموده است.

ب: نمی داند ولایت و امامتی هست و در واقع جاهل غیر مقصر است و یا در محیطی زندگی می کند که ازین گونه تکالیف، به گوشش نخورده و در این مورد، از همه جا بی خبرست، در این صورت ازینجهت عقابی متوجه او نخواهد شد.

از نظراسلام، نفس عمل به تنهایی کافی نیست، بلکه عمل اگر برای خود نمائی و حفظ موقعیت باشد، هر چند بزرگ و با

ص:250

عظمت باشد، برایش نفعی نخواهد داشت.

ولی به عکس اگر کسی کار کوچکی انجام دهد با اخلاص تمام و انگیزه ای صددرصد انسانی و روحانی، برایش عفو و بخش خداوندی را، در پی خواهد داشت.

دلیل این مسأله علاوه بر حکم عقل، اشاراتی است که در آیات یا روایات آمده است:

آیه فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ :زلزله/8-7. هر کس به اندازه سنگینی ذرّه ای کار نیک کند آن را می بیند- و هر کس به مقدار ذرّه ای کار بد کند آن را خواهد دید. به وضوح شامل چنین اشخاص می شود.

در حدیثی از علیّ بن یقطین از امام کاظم علیه السلاممی خوانیم: در بنی اسرائیل مرد باایمانی بود که همسایه کافری داشت. مرد بی ایمان نسبت به همسایه باایمان خود نیک رفتاری می کرد. وقتی از دنیا رفت خدا برای او خانه ای بنا کرد که مانع از گرمای آتش شود ... و به او گفته شد: این به

ص:251

سبب نیک رفتاریت نسبت به همسایه مؤمنت می باشد(ر.ک،تفسیر نمونه ، ج10ص 344-339 با دخل و تصرف ،

حال برای تأیید این اعتقاد به روایات ذیل و تعیین گروه نجات از هفتاد فرقه راتوجه نمائید.

رستگاران از 73 ملّت

فرقة ناجیه از 73 فرقة

در باره پیشگوئیهای رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و أئمه معصومین علیهم السلام، روایات زیاد به دست ما رسیده است که با گذشت زمان فرد فرد آنها تحقق یافته و مصداق پیدا کرده و خواهد کرد.

هرکس به منابع و مدارک آنها مراجعه نماید، می داند که این سخنان دریافت شده از درگاه ربوبی، بتدریج محقق شده و با مرور زمان انجام می شود.

ص:252

برای اطلاع از این جریانها به کتاب (اسلام فراتر از زمان) که در این مورد تألیف گردیده، مراجعه نماید.

حال به تعدادی از آیات و روایات، که از کتاب (ازمباهله تاعاشورا) بخش 2 ص 152 ببعد می آورم توجه نمائید.

1 - وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللّهُ الشّاکِرِینَ آل عمران : 144 . محمد فرستادۀ خداست؛ و پیش از او، فرستادگان دیگری نیز بودند؛ اگر او بمیرد و یا کشته شود؛ آیا شما به عقب بر می گردید ؟! (و اسلام را رها کرده به دوران جاهلیت و کفر باز گشت خواهید نمود؟! و هرکس به عقب بازگردد، هرگز به خدا ضرری نمی رساند و خداوند بزودی شاکران ( و استقامت کنند گان ) را پاداش (نیک ) خواهد داد .

2 - وَ لَوْ شاءَ اللّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ ، وَ لکِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَ مِنْهُمْ مَنْ کَفَرَ ، وَ لَوْ

ص:253

شاءَ اللّهُ مَا اقْتَتَلُوا وَ لکِنَّ اللّهَ یَفْعَلُ ما یُرِیدُ از بقرة : 253 .این آیه استدلال کرده اند بر اختلاف اصحاب بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بعضیها پس از اختلاف ایمان آوردند و بعضی کافر شدند چون شیعه و سنی به اتفاق

این روایات را در کتابهای خود پذیرفته اند که آنحضرت فرمود :

3 - و الذی نفسی بیده لترکبن سنن من کان قبلکم حذو النعل بالنعل و القذة بالقذة. قسم به کسی که جان من در دست قدرت اوست، سر گذشت پیشنیان را گام به گام و مو به مو، سوار خواهید شد (همۀ آن سرگذشتها بر شما نیز خواهد گذشت ) .

4 -و قال : رسول اللّه صلی الله علیه و آله کلّ ماکان فی الأمم السّالفة فإنّه یکون فی هذه الأمّة مثله حذو النّعل بالنّعل و القذّة بالقذّة تمامی آنچه در امتهای گذشته بود مو به مو (مانند گذاشتن اسب پای عقبی را به جای پای جلوئی )در این امت نیز مثل آن پیش

ص:254

خواهد آمد .

این دو روایت را دانشمندان زیادی از اهل سنت روایت کرده اند مانند ؛ مسند أحمد : 2 / 527 و 4 / 125 ؛ صحیح بخاری : 4 / 144 ( ط دار الفکر )؛ مستدرک حاکم : 1 / 37 و 129 ( ط دار المعرفة) ؛ نهایۀ ابن اثیر : 1 / 357 ص؛ کنزالعمال : 1 / 211 و 11 / 253 ؛ شرح نهج البلاغة : 9 / 286 ؛ و همان دو روایت رت در کتابهای شیعه نیز فراوان آورده اند بلکه به صحت آن حکم نموده اند مانند کتاب إعلام الوری :ص 476 ؛ کشف الغمّة : 2 / 545 ؛ مختصر بصائر الدّرجات : ص 205 ؛ تأویل الایات : ص 402 ؛ الصوارم المهرقة : ص 195 .

5 -لاتقوم السّاعة حتّی تأخذ أمّتی ما أخذ القرون قبلها شبراً بشبر و ذراعاً بذراع. منار الهدی: ص 497 از صحیح بخاری .

لترکبنّ لتتّبعنّ سنن من کان قبلکم شبراً بشبر و ذراعاً بذراع صحیح التّرمذی: کتاب الفتن باب 18 ؛ منار الهدی: 498 .

رستاخیز برپا نمی شود، تا امت مرا، فراگیرد چیزهائی که امتها را در قرن های گذشته فرا گرفت، وجب به وجب و ذراع به ذراع (حتماً به شما پیش خواهد آمد و برشما سوار خواهد

ص:255

شد جریانهای کسانی که پیش از شما می زیستند وجب به وجب و..

در منابع حدیثی زیاد، این روایت را از رسول خدا صلی الله علیه و آله با تعابیر متفاوت آورده اند بگونه ای که مورد قبول فریقین (شیعه و سنّی) قرار گرفته است .

که آن حضرت فرمود:

6 -ستفترق أمّتی بعدی ثلاثة و سبعون فرقة، واحدة منها ناجیة ثنتان و سبعون فی النّار امّتم بعد از مرگ من به 73 دسته تقسیم می شود همگی در آتشند و (فقط) یک دسته از آنها رستگارند .

الرّسائل العشر شیخ طوسی :ص 127 ؛مسئلتان فی النّص علی علیّ علیه السلام شیخ مفید: 2 / 30 ؛الأعلام خیر الدین زرکلی: ص 53 ؛ کنزالفوائد کراجکی: ص 297 ؛ بحارالأنوار: 2 / 312 ؛ تأویل الایات شرف الدین الحسینی: ص 190 ؛ مبادی الوصول علاّمه حلّی: ص 215 ؛ السقیفة محمد رضاالمظفر: ص 32 ؛

و منابع زیاد از فریقین .

ص:256

7 -قال صلی الله علیه و آله افترقت الیهود علی احدی و سبعین فرقة و افترقت النصاری اثنتین و سبعین فرقة و تفرق أمّتی علی ثلاث و سبعین فرقة کلّهم فی النّار الاّ واحدة یهود بر هفتاد و یک فرقه و نصارا هفتاد و دو فرقه تقسیم شدند ، أمّت من نیز به هفتاد و سه فرقه تقسیم می شوند ، همۀ این فرقه ها در آتشند جز یک فرقه .

مستدرک حاکم : 1 / 128 ؛ الفرق بین الفرق ، عبدالقادر بغدادی : ص 7 و 8 صحابه از دیدگاه نهج البلاغه : ص 11 .

البته شناخت این گروه رستگار از هفتاد و سه ملّت مسلمان برای ما بسیار حائز أهمیّت است ، متأسّفانه ناقلان حدیث و شارحان آنها به توضیح این قسمت ، از خود عنایتی نشان نداده اند ، تا آنجا که شیخ محمد عبده پیشوای اهل سنّت انگشت حیرت به دندان گرفته می گوید: گروه رستگار تاکنون برای من معلوم نشده ، زیرا تمام فرق اسلامی بر آن ادعا دارند.

صحابه ازدیدگاه نهج البلاغه : ص 11 بنقل از تفسیر المنار : 8 /221 -222 .

ص:257

روایت فوق کدام گروه را مورد توجه قرار داده است، کسانی را که دنباله رو بنی تیم و یا بنی عدی و بنی امیه و بنی العباس وو.. بودند؟! یا آنهائی که بدون میل به یمین ویسار، صرفاً دامن ذریّۀ صلبی رسول خدا صلی الله علیه و آله را گرفته و سوار بر کشتی های نجات خاندان او شده و از امواج خطرناک دریای ژرف و مخوفِ، تبلیغات و افکار گمراه کنندۀ فرزندان نوزاد سقیفه، عبور کرده و بدون توجه به فشارهای شکننده جسمی و روحی آنها در طول تاریخ، خود را به ساحل نجات رسانیدند و می رسانند و انشاء اللّه خواهند رساند .

7 -ستفترق أمّتی ثلاثة و سبعین، فرقة منها ناجیة و الباقون هالکون، و النّاجون الّذین یتمسّکون بولایتکم و یقتبسون من علمکم و لا یعملون برأیهم فأولئک ما علیهم من سبیل وسائل الشّیعة: 27 / 50 و 18 / 31 ؛ بحارالأنوار:36 / 336.

قال علیّ علیه السلام هم أنا و شیعتی مناقب آل ابیطالب ابن شهرآشوب: 2 / 270 . الباقرین علیهما السلام قالا نحن هم مناقب آل ابیطالب ابن شهرآشوب: 2 /

ص:258

270 .

به زودی امت من به 73 فرقه متفرق می شود یک فرقه از آنها رستگار است و باقی ها به هلاکت می رسند و رستگارها کسانی اند که به ولایت شما چنگ بزند و از علم شما استفاده کنند و به رأی خود عمل نکنند، آنهایند که (برای سوخته شدن ) آنها، راهی نیست ؛

در روایت دیگر علی علیه السلام فرمود: آنها یعنی فرقه ناجیه من و شیعیانم هستند، و امام باقر و صادق علیهما السلام فرمودند: ما آن فرقۀ ناجیه هستیم.

روایتی که متّفق علیه فریقین است پیامبر فرمود:

8 -أهل بیتی کمثل سفینة نوح من رکبها نجا و من تخلّف عنها غرق نورالبراهین سید نعمة اللّه جزائری: 1 / 62 و کتابهای فراوان دیگر.

اهل بیت من مانند کشتی نوح است، هرکهِ سوار آن شود نجات یابد و اگر تخلف کند غرق می شود . أمثال این روایات فرقۀ ناجیة را دقیقاً تعیین نموده است، دیگر برای شیخ محمد

ص:259

عبده و امثال او اگر منصفانه بررسی کنند ابهامی باقی نخواهد ماند؛ البته توجه داشته باشید این روایت ها مؤیّد روایات زیاد (ولایت امیرمؤمنان علیه السلام شرط قبولی اعمال است) می باشد اگر کسی این دو قسمت از روایات را، کنار هم گذاشته با دقت و منصفانه، مطالعه نماید، هیچ تردیدی برایش باقی نمی ماند آنهائی که دامن اهل بیت رسولخدا را گرفتند، بدون شبهه رستگار شدند.

خدایا به احترام این مقربین درگاهت ما را در دنیا و آخرت از اینها جدا نفرما آمین یارب العالمین.

والصّلوة والسّلام علی سیّدالانبیاء والمرسلین وعلی أهل بیته الطّیّبین الطاهرین لاسیّما علی بقیّة اللّه فی الارضین و حجّته علی العالمین روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداءآمین یاربّ العالمین.

ص:260

اشعاری چند در باره مولا أمیر مؤمنان علی علیه السلام

شعر از سید محمد حسین شهریار

علی آن شیر خدا شاه عرب ألفتی داشت با این دل شب

شب ز اسرار علی آ گاه استدل شب محرم سرّاللّه است

شب علی دید به نزدیکی دید گرچه او نیز به تاریکی دید

شب شنفته است مناجات علی جوشش چشمۀ عشق ازلی

شاه را دید به نوشینی خواب روی بر سینۀ دیوار خراب

قلعه بانی که به قصر أفلاک سر دهد نالۀ زندانی خاک

ص:261

اشگباری که چو شمع بیزار میفشاند زر ومی گرید زار

دردمندی که چو لب بگشاید در و دیوار به زینهار آید

کلماتی چو دُر آویزۀ گوش مسجد کوفه هنوزش مدهوش

فجر تا سینۀ آفاق شکافت چشم بیدار علی خفته نیافت

روزه داری که به مهر اسحار بشکند نان جوین افطار

ناشناسی که به تاریکی شب می برد شام یتیمان عرب

پادشاهی که به شب برقع پوش می کشد بار گدایان بردوش

ص:262

تا نشد پردگی آن سرّ جلی نشد افشاکه علی بود علی

شاهبازی که ببال و پر راز می کند در ابدیّت پرواز

شهسواریکه ببرق شمشیر در دل شب بشکافد دل شیر

عشقبازی که هم آغوش خطر خفت در خوابگه پیغمبر

آن دم صبح قیامت تأثیر حلقۀ دَرْشد از او دامنگیر

دست در دامن مولا زد دَرْ که علی بگذر و از ما مگذر

شال شه وا شد و دامن بگرو زینبش دست به دامن که مرو

ص:263

شال می بست و ندائی مبهم کمر بند شهادت ببندد محکم

پیشوائی که زشوق دیدار می کند قاتل خود را بیدار

ماه محراب عبودیّت حق سر به محراب عبادت منشق

می زند پس لب او کاسۀ شیر می کند چشم اشارت به اسیر

چه اسیری که همان قاتل اوست توخدائی مگر ای دشمن دوست

در جهانی همه شور و همه شر ها علیّ بشر کیف بشر

کفن از گریۀ غسّال گریست پیرهن از رخ وصّال گریست

ص:264

شبروان مست ولای تو علی جان عالم به فدای توعلی(1)

مناجات

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدارا که به ما سوی فکندی همه سایۀ همارا

دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین به علی شناختم من بخدا قسم خدا را

بخدا که در دو عالم اثر از فنانماند چو علی گرفته باشد سر چشمۀ بقارا

مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ به شرار قهر سوزد همه جان ما سوی را

ص:265


1- (1)دیوان شهریار: ص 604. در(ساعت 3/5 -5 /11 / 1362 هجری شمسی ؛ در منزل دوست عزیز آقای حاج اصغر رشیدی نظامی در فلکۀ صادقیّۀ تهران نسخه برداری شد )

برو ای گدای مسکین دَرِ خانۀ علی زن که نگین پادشاهی دهد از کرم گدارا

به جز از علی کهِ گوید به پسر که قاتل من من چو اسیر تو ست اکنون به اسیر کن مدارا

به جز از علی کهِ آردپسر ابوالعجائب که علم کند به عالم شهدای کربلا را

چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان چو علی کهِ می تواند که به سر برد وفارا

نه خداتوانمش خواند نه بشرتوانمش گفت متحیرم چه نامم شهِ ملک لافتی را

بدو چشم خونفشانم هله ای نسیم رحمت که زکوی او غباری بمن آر توتیارا

به امید آنکه شاید برسد بخاکپایت چه پیامها سپردم همه سوز دل صبارا

ص:266

چوتوئی قضایگردان بدعای مستمندان که زجان دوست بگردان ره آفت قضارا

چه زنم چونای هردم زنوای شوق اودم که لسان غیب خوشتربنوازداین نوارا

همه شب دراین امیدم که نسیم صبحگاهی به پیام آشنائی بنوازد آشنا را

زنوای مرغ یاحق بشنوکه دردل شب غم دل بدوست گفتن چه خوشست شهریارا

(1)

گزیده ای از اشعار ولایت در معراج

از کتاب «امام علی (علیه السلام) در آینه معراج» نوشتۀ علیرضا زکی زاده رنانی

ص:267


1- (1) دیوان شهریار : ص 676 .

گفتگو داریم در معراج باز چونکه باشد مبحثش جای نیاز

منکرآن کرده تکذیب رسول زاهل حق آن کس نمی گرددقبول

زِ اعتقادات است معراج نبی کرد مهمانی خدا او را شبی

خواست بنماید جمال احمدی بر ملایک آن جلال سرمدی

حق نمایدبر حبیبش بس عجیب وَز جلال کبریایی بس غریب

تا که در برگشت، ختم انبیاء کرده آنها را به امت رهنما

جمله افزایند بر ایمان و دین از جلال و فضل ختم المرسلین

ص:268

نه چنانست که خدا در آسمان یا زمین باشد چوجسمی در مکان

پس توسبحان الذی أسری بخوان سرّ من آیاتنا را هم بدان

سیر دادش حق درعالمهای خود آگهش فرمود از بود و نبود

مقصد از معراج، تعریف علیست امرِ تأکید ولایت از ولی است

حق تعالی با زبان مرتضی هم سخن شد با حبیبش مصطفی

از همه اسرار آگاهش نمود آنچه را در شأن غیر او نبود

بس سفارش کرد در فضل علی از جلال و از کمال آن ولی

ص:269

آگهی دادش ز ناموس خدا آنچه بر زهرا دهد امت روا

دید آن حضرت بهشت و نار را مزد خوبان، کیفر بدکار را

سیر فرمود از زمین کربلا دید در آن مقتل شاه هدا

بر گرفت از تربت اعلای او از مزار و مرقد والای او

آن امانت را به امّ السّلمه داد بر گرفت آنرا و در شیشه نهاد

گفت بانو، ای رسول کردگار این چه خاک وتربتست در روزگار

آگهی دادش رسول از ماجرا تا که باشد آن نشان کربلا

ص:270

بود این مطلب که تا عزم عراق کرد مولانا حسین(علیه السلام)با اشتیاق

ام سلمه می نمود در آن نظر می گرفت هر روز زان تربت خبر

تاکه روزی دیدآن گردیده خون زان مصیبت گشت حالش واژگون

با خبر شد از شهید نینوا که حسینش کشته گشته از جفا

ازغمش شد دیده گریان دل بجوش روز و شب گردید زاه غم در خروش

تا که آمد آن خبر از کربلا در مدینه بانگ غوغا شد به پا

ص:271

زان مصیبت هم (مقدّم)(1)زد به سر تا مزار شاه دین گیرد به بر

در شبِ معراج خلوتگاه دوست خلوت حق باحبیبش خوش نکوست

تا بقاب قوسین أوأدنی رسید نور ایزد بر همه عالم دمید

یک صدای دلربا آمد بگوش که از آن مستان همه آیند بهوش

زنده می گردد از آن دلهای پاک گر که آید یک صدا بر اهل خاک

ص:272


1- (1) . سید محمد تقی مقدّم

آشنا آمد به گوش مصطفی وه چه صوتی چون صدای مرتضی

گفت یارب این تویی گویی سخن یا که می باشد علی در انجمن

نیست مانندش صدایی دلنشین در همه عالم صدایی بِه ز این

حق تعالی گفت این نه از منست از برای من نه جسم ونه تن است

ص:273

چونکه یااحمد حبیب تو علیست بر زبان او کلام حق جلیست

دوست تر کس را نداری از علی بر صدای او سخن آمد جلی

نی توان کردن به من کس را قیاس من نگنجم در عقول و در حواس

چونکه برگشتی دوباره بر زمین گشتی همره باز با حبل المتین

می رسانی بر علی از من سلام چون ولی اللّه می باشد مدام

پس علی باشد امیرالمؤمنین در سما همراه خیر المرسلین

در زمین همواره یار و یاورش هم برادر، زوج پاک دخترش

دوستدار اوست هرنیکوسرشت حب او باشد مسانید بهشت

دشمن او جای دارد در سقر گرچه باطاعت رودعمرش به سر

ص:274

آنچه آورده مقدّم در قلم از مضامین حدیث آمد رقم

(1)

مصطفی شاه ملک امکانی اولین موج بحر یزدانی

در شب قرب واجب از دامان چون برافشاند گرد امکانی

سم رخشش حجاب نه گردون کرد منشق ز گرم جولانی

این عجب بین ک آنشب اشیا را دادجسمش عروج روحانی

هست یعنی حقیقت هر شیء ظلّ آن جسم پاک نورانی

ص:275


1- (1) . سید محمد تقی مقدّم.

تابقوسین و قاب، پیغمبر(صلی الله علیه و آله) گشت عارج بجسم ربانی

سرحد آن کمال شنو کاینک من ترا گویم ار سخندانی

تا بواجب چون دوره پرگار کن تصور تو دور امکانی

جامع دوره را نبوت دان بر نبوت دو وجه ارزانی

وجه أدنی ظهور اوست بر او در رسالت بنص قرآنی

وجه اعلی بطون اوست که هست آن ولایت بصدق عرفانی

والی آن ولایت است علی وجه یزدان ولی سبحانی

ص:276

هستی ممکنات سر تا سرفرع جسم نبی است تا دانی

چونکه اول بسیط در خود بود منبسط شد بخویش در ثانی

چون شدش دورة تجلی طی هشت پا در حریم سلطانی

عکس وجه ولایتش در دم یافت آنجا چنانکه می دانی

اندر آن بزم الغرض چون حق کرده بُد دعوتش به مهمانی

خوانی آندم زغیب شد حاضر از نعیم سرای سبحانی

دستی از آستین غیب برون آمد او را برسم همخوانی

ص:277

دید دستی که داد با او دست بهر پیمان به امر یزدانی

پیش از ایجاد عالم و آدم بود کاخ وجود را بانی

با پیمبر علی اعلی گفت در ثنای علی عمرانی

که حقیقت به ملک هستی شاه نیست غیراز علی ولی اللّه

«صفی علیشاه »

کند ثابت حدیث قدسی این فرخنده معنا را که یزدان در عبودیت ربوبیت دهد ما را

ز آدم تا به خاتم چون امیرالمؤمنین حیدر طریق بندگی نسپرده کس معبود یکتا را

اگر کنه عبودیت ربوبیت بود یاران برای من کنید از بهر حق حل این معما را

ص:278

به قرآن آیة میمون سبحان الذی أسری نماید شمه یی از فضلش آگه مرد دانا را

خدا فرموده تا بنمایمش آیات خود بر دم سوی معراج از روی زمین سلطان بطحا را

امیرالمؤمنین فرموده در تفسیر این آیه نباشد آیتی اکبر ز من ایزد تعالی را

مرحوم صغیر اصفهانی

شبی بعادت روز شباب عیش آور شبی به سیرت صبح وصال جان پرور

شبی زبسکه زمین روشن از فروغ نجوم و برگ لاله عیان از درون سنگ شرر

رسول امی مشکوی ام هانی را نموده از رخ و لب رشک جنت کوثر

ص:279

که جبرئیل امین و خجسته پیک خدای به امر ایزد دادار حلقه زد بر در

ز بانگ حلقة سر حلقه انام ز شوق بسان حلقه ندانست پای را از سر

خطاب کرد به جبرئیل کای امین خدای بگو پیام چه داری ز حضرت داور

جواب دادش جبرئیل کای پیمبر پاک تو خود پیام دهی و تو خود پیام آور

سخن ز دل بزبان و زبان بدل گذرد در این میانه زبان منهی است فرمان بر

اگرچه آینه خالی بود زصورت شخص بود بواسطة شخص، شخص را مظهر

بُراز شکوفه برون آید و شکوفه ز شاخ گمان خلق چنان کز شکوفه خیزد بر

ص:280

ثمر نهفتة اصل است و آشکار ز فرع کنون تو اصلی و من فرع و سر وحی ثمر

گرت هوس که زمن بشنوی حکایت خویش درون آینة حق نمای من بنگر

ولی چو آینة من محیط ذات تو نیست حکایتش زتو ناقص نماید و ابتر

من و ملایک سکان آسمان و زمین تمام مظهر ذات توییم ای سرور

کنون مجال سخن نیست برنشین به براق کز انتظار تو بس دیده است در معبر

همی برآمد و چون برق بر براق و نخست به بیت مقدس چون پیک و هم کرد گذر

وزان بمسجد اقصی چمید و شد زکرم خجسته روح رسل را بسوی حق رهبر

ص:281

فرود پایه و بخشید مایه داد فروغ به هر فرشته بر آسمان به هر اختر

بسدره ماند ز ره جبرئیل ز آنگونه که باز ماند از پیک عقل پیک نظر

رسول گفتش که ای طایر حظیرة قدس سبب چه بود که کردی بشاخ سدره مقر

جواب دادش که ای محرم حریم وصال من ار فراتر پرم بسوزدم شهپر

تویی که داری در کاخ لی مع اللّه جای تویی که داری از تاج لا بسر افسر

تو نیز هستی خویش اندر این محل بگذر بسیج بزم بقا کن وزین فنا بگذر

براق عقل رها کن بِران به رفرف عشق که عقل را نبود با فروغ عشق اثر

ص:282

به پشت رفرف بر شد نبی ز پشت براق چنانکه مرغ ز شاخ نگون به شاخ زبر

ز سدره شد به مقامی که بود بیگانه در آن مقام تن از جان و جانش از پیکر

صعود کرد به اوجی کزان نبود هبوط رجوع یافت به مِلکی کزان نبود سفر

از سدره صد ره برتر چمید از پی آنک ز سدره آید و از جیب لا بر آرد سر

دو قوس دایره درملتقای نقطة او سر زد و سو بهم آورد چون خط پرگر

به عالمی شد ک آنجا نه اسم بود و نه رسم بمحفلی شد ک آنجا نه خواب بود و نه خور

وجود شاهد و مشهود اتحاد گرفت چو اتحاد فروغ بصر بذات بصر

ص:283

شنیده ام که نبی آنشب از ورای حجاب بگوشش آمد آواز حیدر صفدر

«قاآنی»

ص:284

منابع کتاب:

1 -قرآن کریم.

2 -نهج البلاغة.

(الف)

3 -الاربعون حدیثاً، منتجب الدین بن بابویه،

4 -الأربعین فی إمامة الأئمة الطاهرین: شیخ محمد طاهر قمی، یک مجلد، تحقیق، السید مهدی رجائی، الناشر: المحقق، 1418 ق.

5 -الأربعین حدیثا فی إثبات إمامة امیرالمؤمنین(علیه السلام): شیخ سلیمان بن عبداللّه الماحوذی البحرانی، ، یک مجلد، تحقیق السید مهدی رجائی، ناشر: المحقق، 1417 ق.

6 -الإحتجاج: ابو منصور احمد بن علی طبرسی، یک جلد، نشر مرتضی، مشهد مقدس، 1403 ق.

7 -الاصابة فی تمیز الصحابة: أحمد بن علی بن حجر

ص:285

العسقلانی، ، دار الکتب العلمیة بیروت.

8 -الأمالی: شیخ صدوق، یک جلد، انتشارات کتابخانه اسلامیه، 1362 شمسی.

9 -الأمالی: شیخ طوسی، ، یک جلد، انتشارات دارالثقافة قم، 1414 ق.

10 -الأمالی: شیخ مفید، یک جلد، انتشارات کنگره جهانی شیخ مفید قم، 1413 ق.

11 -الامام علی(علیه السلام): حاج حسین شاکری، چاپ اول 1421 ق، ناشر: مؤلف.

12 -الامام علی(علیه السلام): أحمد رحمانی همدانی، یک مجلد،

13 -الإحتجاج: ابو منصور احمد بن علی طبرسی، یک جلد، نشر مرتضی، مشهد مقدس، 1403 ق.

14 -الاصابة فی تمیز الصحابة: أحمد بن علی بن حجر العسقلانی، ، دار الکتب العلمیة بیروت.

15 -الأمالی: شیخ صدوق، یک جلد، انتشارات کتابخانه اسلامیه،

ص:286

1362 شمسی.

16 -الأمالی: شیخ طوسی، ، یک جلد، انتشارات دارالثقافة قم، 1414 ق.

17 -الأمالی: شیخ مفید، یک جلد، انتشارات کنگره جهانی شیخ مفید قم، 1413 ق.

المنیر للطباعة و النشر تهران، الطبعة الاولی، 1417ق.

18 -الامام الثانی عشر: سید محمد سعید موسوی آل صاحب العبقات،یک جلد، انتشارات مکتبة نینوی الحدیثیه کربلا.

19 -الامام الحسین (علیه السلام) فی احادیث الفریقین من قبل الولادة الی بعد الشهاده: سید علی موحد ابطحی اصفهانی، چاپ اول، 1418ق، ناشر: مؤلف.

20 -البدایة و النهایة،ابن کثیر دمشقی،بیروت، مکتبة المعارف،

21-البدایة و النهایة،متقی هندی،

22 -البیان فی تفسیر القرآن،ابوالقاسم خویی، .

23 -التاریخ الکبیر: محمد بن اسماعیل بن ابراهیم البخاری، نه

ص:287

مجلد، الناشر: المکتبة الاسلامیة دیار بکر.

24 -التحصین: سید علی بن موسی بن طاوس، یک جلد، مؤسسة دارالکتاب، قم، 1413 ق.

25 -التّسهیل / تالیف کلبی

26-التمهید فی علوم القرآن، محمدهادی معرفت.

27 -الثاقب فی المناقب؛

28-الثقات: محمد بن حبان التمیمی، نه مجلد، نشر مؤسسة الکتب الثقافیة الهند، الطبعة الاولی 1393 ق.

29 -الجرح و التعدیل،الرازی، شیخ الاسلام، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1371.

30 -الجواهر السنیة فی الاحادیث القدسیة: محمد بن الحسن بن علی بن الحسین الحر العاملی، منشورات مکتبة المفید، قم ایران.

31 -الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندی، سه جلد، مؤسسة امام مهدی (عج)، قم، 1409 ق.

32 -الخصال، شیخ صدوق، دو جلد در یک مجلد، انتشارات

ص:288

جامعه مدرسین، قم، 1403 ق.

33 -السیرة النبویة،ابن کثیر قرشی دمشقی، ابوالفداء اسماعیل، تحقیق مصطفی عبدالواحد، بیروت، دارالمعرفه،

34 -الشهب الثواقب فی رجم شیاطین النواصب: شیخ محمد آل عبدالجبار، یک جلد، انتشارات الهادی قم، 1418 ق.

35 -الصراط المستقیم: علی بن یونس نباطی بیاضی، سه جلد در یک مجلد، چاپ کتابخانة حیدریة نجف، 1384 ق.

36 -الصواعق المحرقه ابن حجر مکی،

37 -الضعفاء الکبیر: العقیلی، چهار مجلد، تحقیق الدکتور عدبالمعطی أمین قلعجی، نشر دار الکتب العلمیة

38 -الطبقات الکبری: محمد بن سعد، هشت مجلد، نشر دار صادر، بیروت.

39 -الطرائف: سید علی بن موسی بن طاوس، یک جلد، چاپخانه خیام قم، 1400ق.

40 -العقلیة و الفواطم: حاج حسین شاکری، یک جلد، ناشر:

ص:289

مؤلف.

41 -العلل المتناهیة فی احادیث الواهیة: ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن، بیروت، دارالکتب العلمیة،

42 -العمدة: ابن بطریق یحیی بن حسن حیی، یک جلد، انتشارات جامعة مدرسین قم، 1407ق.

43 -العقائد الاسلامیه: علی کورانی عاملی، چهار جلد، چاپ اول، مرکز المصطفی للدراسات الاسلامیه.

44 -الغدیر، علامه امینی، یازده مجلد، نشر دار الکتب العربی بیروت، 1379 ق.

45 -الغیبة: شیخ طوسی، یک جلد، مؤسسة معارف اسلامی، قم، 1411ق.

46 -الغیبه، محمد بن ابراهیم النعمانی،

47-الفایق: زمخشری،

48-الفصول المهمّه: تالیف ابن صبّاغ مالکی

49-الفضایل: شاذان بن جبرئیل قمی، یک جلد، انتشارات

ص:290

رضی، قم، 1363 شمسی.

50 -الفهرست: أبی جعفر محمد بن الحسن الطوسی، تحقیق شیخ جواد القیومی، مؤسسة نشر

51-46 -الفقاهة، الطبعة الاولی، 1417 ق.

52 -القدسیات: نوشتۀ یکی از علماء اهل سنت ) .

53 -الکافی: ثقة الاسلام کلینی، هشت جلد، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365 شمسی.

54 -الکنی و الألقاب: شیخ عباس قمی، سه مجلد.

55 -المجروحین من المحدثین و الضعفاء و المتروکین: محمد بن حبان البستی، سه مجلد، تحقیق محمود ابراهیم زاید.

56 -المهدی المنتظر (علیه السلام)، حاج حسین شاکری، دو جلد، چاپ اول، 1421 ق، ناشر: مؤلف.

57 -الکامل فی ضعفاء الرجال،عبداللّه بن عدی،

58-المُستَدرَک علی الصَّحیحَین: محمدبن عبداللّه، معروف به حاکم نیشابوری درگذشته به سال 405 ه.ق. حاکم نیشابوری، این

ص:291

کتاب را برای آن تألیف کرده تا بگوید، احادیث صحیح دیگری هم بوده است که بخاری و مسلم نیاورده اند، ولی باید آنها را ذکر می کردند. به هر ترتیب، کتاب مورد استفاده ما، با تحقیق مصطفی عبد القادر عطا در سال 1411 ه.ق بوسیله دار الکتاب العلمّیه بیروت در 4 جلد چاپ شده است.

59 -المصنف: کوفی، ابن ابی شیبه، تحقیق سیعد محمد اللحام، بی جا، دارالفکر،

60 -المعیار والموازنة،اسکافی معتزلی، ابو جعفر محمدبن عبداللّه، تحقیق شیخ محمدباقر محمودی،

61 -المصنف: ابن همام صنعانی، عبدالرزاق، تحقیق، حبیب الرحمن الاعظمی،

62 -المعجم: الکبیر، علاء الدین علی بن بلبان الفارسی.

63 -المعجم:الکبیر طبرانی.بن احمدبن ایوب لخمی طبرانی،

64 -المعجم الاوسط، بن احمدبن ایوب لخمی طبرانی،

65 -المعجم: الصغیر، بن احمدبن ایوب لخمی طبرانی،

ص:292

66 -الأنوار العلویة و أسرار المرتضویة: شیخ جعفر نقدی، یک مجلد، المطبعة الحیدریة النجف، الطبعة الثانیة، 1381 ق.

67 -العوالم الامام الحسین(علیه السلام): الشیخ عبداللّه البحرانی، ، تحقیق مدرسة الامام المهدی(علیه السلام)، المطبعة امیر، قم، الطبعة الاولی، 1407ق.

68 -المراجعات، السید عبدالحسین شرف الدین، یک مجلد، تحقیق حسین الراضی، نشر جمعیة الاسلامیة، الطبعة الثانیة 1402ق.

69 -المحتضر: الشیخ الجلیل حسن بن سلیمان الحلی، الطبعة الاولی، منشورات المطبعة الحیدریة فی النجف، 1370ق.

70 -المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الکریم: محمد فؤاد عبدالباقی،مؤسسة اعلمی للمطبوعات بیروت، طبع اول، 1420ق.

71 -المناقب: الموفق بن أحمد بن محمد الخوارزمی، مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المقدسة، الطبعة الثانیة 1411ق.

72 -الیقین: سید علی بن موسی بن طاوس، یک جلد، مؤسسه دارالکتاب، قم، 1413ق.

ص:293

73 -الایضاح: فضل بن شاذان الأزدی النیسابوری، یک مجلد، تحقیق سید جلال الدین الحسینی الأرموی؟

74 -آیات ولایت در قرآن: آیه اللّه مکارم شیرازی

75-آیات الولایه: در فضایل امیرالمومنین علی علی السلام ، سید کاظم ارفع انتشارات فیض کاشانی

76 -آموزش علوم قرآن: محمدهادی معرفت، ترجمه ابومحمد وکیلی

77 -ابو تراب سایت تخصصی امید مؤمنان علیه السلام.

78 -اثبات الحجة الغائب:

79 -احکام القرآن: رازی جصاص، ابی بکر احمدبن علی، بیروت، دارالکتب العلمیة،

80 -اختیار معرفة الرجال المعروف برجال الکشی: شیخ طوسی، دو مجلد، نشر مؤسسة آل البیت)علیهما السلام(، 1404 ق.

81 -إرشاد القلوب: حسن بن ابی الحسن دیلمی، دو جلد در یک مجلد، انتشارات شریف رضی1412 ه.ق

82-از مباهله تاعاشوراء: محمد امینی گلستانی.

ص:294

83-اسباب النزول: تالیف واحدی نیشابوری چاپ دار العلمیّه بیروت

84 -اسد الغابة: ابن الاثیر.

85 -اسرار الفاطمیه: شیخ محمد فاضل مسعودی، چاپ اول، 1402 ق، مؤسسة زائر فی الروضه.

86 -اشک شفق.

87 -اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی.

88-أعلام الدین: حسن بن ابی الحسن دیلمی، یک جلد، مؤسسه آل البیت (علیه السلام)، قم، 1408 ق.

89 -الزام الناصب فی اثبات الحجة الغائب: شیخ علی یزدی حائری، دو جلد در یک مجلد، تحقیق سید علی عاشور؟!

90 -امام شناسی : علامه مجلسی ، پرتوی از غدیر ، آیت مهدی حائری بنیاد فرهنگی امام مهدی (علیه السلام) تهران

91 -امام علی (علیه السلام) در آینه معراج نوشتۀ علیرضا زکی زاده رنانی

92 -انتظار باید و نبایدها: ابراهیم شفیعی سروستانی، ،(1343)، ، تهران: موعود عصر(عج)، چاپ ششم، 1386.) و بخش قرآن تبیان،

ص:295

منبع: سایت معارف قرآن

93 -انساب الاشراف، احمدبن یحیی بن جابر البلاذری،

94-انوار الساطعه من الغراء الطاهره خدیجه بنت خویلد(س):

شیخ غالب سیلاوی، چاپ اول، 1421 ق، ناشر: مؤلف.

95 -إیضاح الاشتباه: علامه حلی، ، یک مجلد، تحقیق شیخ محمد حسون، مؤسسة نشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین قم، الطبعة الاولی، 1411 ق.

(ب)

96 -بحار الأنوار: علامه مجلسی، 110 جلد، مؤسسة الوفاء بیروت لبنان، 1404 ق.

97 -بشارة المصطفی: عماد الدین طبری، یک جلد، چاپ کتابخانة حیدریة نجف، 1383 ق.

98 -بصائر الدرجات: محمد بن حسن بن فروخ صفار، یک جلد، انتشارات کتابخانه آیت اللّه مرعشی، قم، 1404 ق.

99 -بناء المقالة الفاطمیة: سید احمد بن موسی بن طاوس، یک جلد، مؤسسه آل البیت)علیهما السلام( قم، 1411 ق.

ص:296

100 -بشارة المصطفی صلی الله علیه و آله لشیعة المرتضی : أبی جعفرمحمد بن ابی القاسم محمد بن علی الطّبری (از علمای قرن 6).

(پ)

101 -پرتوی ازاسرارنماز: محسن قرائتی

(ت)

102 -تأویل الآیات الظاهره: سید شرف الدین حسینی استرآبادی، یک جلد، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1409 ق.

103 -تاریخ الخلفاء: سیوطی: -

104-تاریخ قرآن کریم، محمدباقر حجتی،

105 -تاریخ قرآن،محمد هادی معرفت، .

106 -تاریخ بغداد، الخطیب البغدادی، ابی بکر احمدبن علی، تحقیق مصطفی عبدالقادر عطاء، بیروت،

107 -تاریخ سماء الثقات،عمربن شاهین.

108 -تاریخ بغداد أو مدینة السلام: أبی بکر أحمد بن علی الخطیب البغدادی، چهارده مجلد، نشر دار الکتب العلمیة بیروت، الطبعة الاولی، 1417 ق.

ص:297

109 -تاریخ مدینة دمشق: أبی القاسم علی بن الحسن ابن هبة اللّه بن عبداللّه الشافعی المعروف بابن عساکر، دراسة وتحقیق علی شیری، دار الفکر، بیروت لبنان، 1415ق.

110 -تحبیر التیسیر،ابن جزری، ؛

111-ترتیب کتاب العین،.

112 -ترجمة الامام علیّ ابن ابیطالب من تاریخ الدمشق: چاپ بیروت

113 -ترجمه تفسیر المیزان

114-ترجمه المنجد: احمد سیاح، انتشارات اسلام، چاپ نوزدهم، 1377 شمسی.

115 -تحفة الاحوذی فی شرح سنن ترمذی: مبارکفوری، ابی العلاء محمد عبدالرحمن ابن عبدالرحیم، بیروت،

116 -تذکرة الحفاظ حافظ شمس الدین ذهبی،

117-تفسیر جامِعُ البَیان فی تَفسیر القرآن: معروف به «تفسیر طبری» نوشته ابو جعفر محمد بن جریر طبری درگذشته به سال 310 ه.ق. این کتاب از مهمترین کتابهای تفسیر در جهان اسلام است، که

ص:298

نزد پیروان مکتب خلفا از اعتبار و اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد. نسخه مورد استفاده ما در 30جلد (12 مجُلّد( در سال 1406 ه.ق توسط دار المعرفه )بیروت( افست شده است.

118 -تفسیرالکَشّاف: تالیف جار اللّه محمود بن عمر، معروف به زمخشری درگذشته به سال 538 ه.ق. کتاب مذکور از تفسیرهای مهم و مقبول نزد دانشمندان عامّه است. نسخه مورد استفاده ما بوسیله دارالمعرفة بیروت در 4 جلد به چاپ رسیده است.

119 -تفسیر الکبیر: نوشته فخر الدین محمد بن عمر رازی در گذشته به سال 606 ه.ق در هرات. نام اصلی این تفسیر مفاتیح الغیب است که به تفسیر کبیر مشهور شده است. این کتاب، از مهم ترین ومعروفترین تفسیرهای جهان اسلام است. فخر رازی با نوشتن این تفسیر نزد پیروان مکتب خلفا، به امام مفسرّان شهرت یافته است. این کتاب به وسیله مرکز نشر مکتب اعلام اسلامی در 32 جلد در تهران چاپ شده است.

120 -الدُرّ المَنثور فی التفسیر المَأْثور: نوشته جلال الدین سیوطی در گذشته به سال 911ه.ق. این کتاب نیز، مهم ترین تفسیر روایی

ص:299

علمای عامّه به شمار می رود، که بوسیله دار الفکر بیروت در سال1403 ه.ق در 8 مجلد چاپ شده است.

121 -تفسیر ابو الفتوح رازی

122-تفسیر غرائب قرآن: تالیف نظام الدین نیشابوری چاپ دار الکتب علمیّه بیروت

123 -تفسیر فتح البیان: تالیف صدّیق حسن قنوجی چاپ دار الکتب علمیّه بیروت

124 -تفسیر انوار التنزیل: تالیف قاضی ناصر الدّین بیضاوی چاپ دار الصادر بیروت

125 -تفسیر کشّاف و البیان: تالیف ثعلبی چاپ دار احیاء التراث العربی بیروت

126 -تفسیرنمونه : جمعی از نویسندگان ، زیر نظر آیت اللّه مکارم شیرازی

127 -تفسیر فرات،33- فرات بن ابراهیم کوفی، یک جلد، مؤسسة چاپ و نشر، 1410 ق.

128 -تفسیر الأصفی،34- ملا محسن فیض کاشانی، دو جلد،

ص:300

مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، الطبعة الاولی، 1418ق.

129 -تفسیر صافی، مشهد، انتشارات دارالمرتضی، چاپ اول.

130 -تفسیر برهان: سید هاشم حسینی بحرانی، تهران، بنیاد بعثت، چاپ اول، 1415 ق.

131 -تفسیر القرآن الکریم: أبی حمزة ثابت بن دینار الثمالی، جمعه وتألیفه عبد الرزاق محمد حسین حرز الدین راجعه وقدم له سماحة العلامة الشیخ محمد هادی معرفة.

132 -تفسیر اثنی عشری: حسین بن احمد حسینی شاه عبدالعظیمی، انتشارات میقات، چاپ اول، 1364 شمسی.

133 -تفسیر شریف لاهیجی: بهاء الدین محمد شیخ علی شریف لاهیجی، مؤسسه مطبوعات اعلمی، 1363 شمسی.

134 -تفسیر القمی: علی بن ابراهیم، دو مجلد، تصحیح سید طیب الجزائری، نشر مؤسسة دار الکتاب قم، الطبعة الثالثة، 1404 ق.

135 -تفسیر العیاشی: محمد بن مسعود عیاشی، دو جلد، چاپخانة علمیة تهران، 1380 ق.

136 -تفسیر گازر: ابوالمحاسن الحسین بن حسن جرجانی،

ص:301

چاپخانة دانشگاه تهران، چاپ اول 1337 شمسی.

137 -تفسیر نور الثقلین: الشیخ عبد علی بن جمعه العروسی الحویزی، مؤسسة اسماعیلیان، قم الطبعة الرابعة، 1412 ق.

138 -تفسیر المیزان: استاد علامه سید محمد حسین طباطبایی، نشر بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، چاپ پنجم، 1376 شمسی.

139 -تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین: ملا فتح اللّه کاشانی، کتابفروشی اسلامیه، چاپ دوم، 1344 شمسی.

140 -تهذیب التهذیب: عسقلانی، احمدبن علی بن حجر، بی جا، دارالفکر،

141 -تهذیب الکمال: تحقیق أبو الحجاج یوسف المزی، الدکتور بشار عواد معروف، سی و پنج مجلد، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة الرابعة، 1406ق.

142 -تقریب التهذیب: ابن حجر عسقلانی، دو مجلد، نشر دار الکتب العلمیة بیروت، الطبعة الثانیة، 1415 ق.

ص:302

143 -تنبیه الغافلین عن فضایل الطالبین: شرف الاسلام بن سعید المحسن بن کرامه، تحقیق سید تحسین آل شبیب، نشر مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیة، 1420ق.

(ث)

144 -ثم اهتدیت: محمد تیجانی سماوی، یک جلد، مؤسسة فجر لندن.

(ج)

145 -جامع ترمذی: محمدبن عیسی ترمذی،

146-جواهرالمطالب فی مناقب الامام علی(علیه السلام): دمشقی شافعی، محمدبن احمد، ، قم، مجمع احیاء الثقافة الاسلامیة،

147 -الجرح و التعدیل. رازی،

(ح)

148 -حاشیه الصّاوی بر تفسیر جلالین: تالیف الصاوی چاپ دارالتجاریّه الکبری مصر

149 -حاشیة شهاب علی تفسیر البیضاوی: تالیف قاضی شهاب الدین خفاجی

150 -حلیة الابرار فی أحوال محمد و آله الأطهار: سید هاشم

ص:303

بحرانی، مؤسسة المعارف الاسلامیه، الطبعة الاولی، 1411 ق.

151 -حلیة الاولیاء، ابی نعیم.

(خ)

152 -خلاصة الأقوال فی معرفة الرجال: علامه حلی، المطبعة الحیدریة النجف، الطبعة الثانیة، 1381 ق.

153 -خصال شیخ صدوق، جامعه مدرسین،

154 -خصائص نسائی،

155 -خصائص الوحی المبین، ؛

(د)

156 -دلائل الصّدق: الامام المظفّر شیخ محمدالحسن.

157-دلائل الإمامة: محمد بن جریر طبری، یک جلد، دار الذخائر للمطبوعات، قم

158 -دیوان مقدم: سید محمد تقی مقدم، چاپ پنجم، 1376 شمسی، انتشارات مقدم، مشهد.

159 -درسنامه علوم قرآنی: حسین جوان آراسته،

(ذ)

ص:304

160 -ذخائر العقبی: تالیف محب الدّین أحمد بن عبداللّه الطبری شافعی، الناشر: مکتبة القدسی، یک مجلد، الطبعة 1356ق.

(ر)

161 -رجال ابن داود، تقی الدین ابن داود الحلی، المطبعة الحیدریة النجف، 1392ق.

162 -رجال الطوسی: أبی جعفر محمد بن الحسن الطوسی، یک مجلد، مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المقدسة، 1415ق.

163 -رجال النجاشی:فهرست أسماء مصنفی الشیعة المشتهر برجال النجاشی الشیخ أبی العباس أحمد بن علی النجاشی الکوفی مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المقدسة، الطبعة الخامسة، 1416 ق.

164 -رسم الخط مصحف: غانم قدوری الحمد، ترجمه یعقوب جعفری،.

165 -روضة الواعظین: محمد بن حسن فتال نیشابوری، یک جلد، انتشارات رضی، قم.

ص:305

166 -روضة المتقین، محمد تقی مجلسی.

(س)

167-سُنَن ابن ماجه قزوینی: ابوعبداللّه محمدبن یزیدابن ماجه قزوینی، درگذشته به سال 275 ه.ق. این کتاب از مجموعه کتابهای فقهی مورد قبول نزد دانشمندان مکتب خلفا است. کتاب مورد استفاده ما با تحقیق محمد فؤاد عبد الباقی در سال 1395 ه.ق بوسیله دار احیاء التراث العربی بیروت در دو مجلّد چاپ شده است.

168 -سُنَن تِرمِذی: نوشته محمد بن عیسی درگذشته به سال 297 ه.ق. این کتاب هم از کتابهای مورد اعتماد علمای عامّه است که با تحقیق و تعلیق ابراهیم عطوة عوض از استادان دانشگاه الازهر بوسیله دار احیاء التراث العربی بیروت در 5 مجلد چاپ شده است.

169 -سُنَن نَسائی: نوشته ابو عبد الرحمن احمد بن شعیب نسائی درگذشته به سال 303 ه.ق. این کتاب نیز از کتابهای معتبر علمای عامّه در فقه است. نسخه مورد استفاده ما به شرح دانشمند معروف آنها «جلال الدین سیوطی» است که «سندی» نیز بر آن حاشیه دارد. این کتاب در 8 جلد (4مجلد( به وسیله دار احیاء التراث العربی بیروت به

ص:306

چاپ رسیده است.

170 -سنن ابی داوود: ابی داوود سلیمان بن اشعث سجستانی،

171-سیر أعلام النبلاء: ذهبی، بیست و سه مجلد، تحقیق شعیب الارنؤوط حسین الاسد، نشر مؤسسة الرسالة بیروت، الطبعة التاسعة 1413 ق.

(ش)

172 -شرح تجرید الاعتقاد: علامه حلّی، جامعه مدرسین قم،

173 -شرح سنن نسائی: سیوطی، جلال الدین عبدالرحمن، تحقیق حمدی عبدالمجید سلفی، قاهره، مکتبة ابنتیمیة،

174 -شرح مسلم: یحیی الدین نووی.

175 -شواهدالتنزیل: حاکم حسکانی، عبیداللّه بن احمد، دو جلد تحقیق شیخ محمدباقر محمودی،

176 -شرح أسماء الحسنی: ملاّ هادی سبزواری

177-شرح جوشن کبیر: الإمام علی: أحمد رحمانی همدانی.

178 -شجرة طوبی: الشیخ محمد مهدی الحائری، منشورات المکتبة الحیدریة فی النجف، الطبعة الخامسة، 1385 ق.

ص:307

179 -شرح احقاق الحق و ازهاق الباطل: آیت اللّه العظمی مرعشی نجفی رحمه اللّه، سی و دو جلد، منشورات مکتبة آیت اللّه العظمی مرعشی نجفی، قم ایران.

180 -شرح الأخبار فی فضایل أئمة الأطهار: قاضی نعمان مغربی، تحقیق سید محمد الحسینی الجلالی، مؤسسة النشرالاسلامی، التابعة لجماعة المدرسین قم.

181 -شرح نهج البلاغه: ابن ابی الحدید المعتزلی، دار احیاء الکتب العربیة عیسی البابی الحلبی وشرکاه، الطبعة الاولی، 1378ق.

182 -شرح أصول الکافی: مولی محمد صالح المازندرانی، دوازده مجلد؟

183 -شیخ البطحاء ابوطالب (علیه السلام): حاج حسین شاکری، یک جلد، ناشر: مؤلف.

(صلی الله علیه و آله)

184 -صحیح بخاری، امام ابوعبداللّه محمدبن اسماعیل، وفات به سال 256 ه.ق. تصحیح و ترتیب شیخ صالح بن عبدالعزیزبن ابراهیم آل الشیخ، الریاض، این کتاب، معروف ترین و معتبرترین کتاب

ص:308

حدیثی علمای عامّه به شمار می رود. آن را «صحیح» نامیدند، زیرا معتقدند تمام احادیث کتاب از لحاظ سند و دلالت، صحیح هستند ناشر دیگرکتاب، داراحیاء التراث العربی است که 25 جلد را در 9 مجلّد به چاپ رسانده است.

185-صحیح مسلم، امام ابوالحسین مسلم بن حجاج سجستانی، نیشابوری، درگذشته به سال 261 ه.ق این کتاب پس از صحیح بخاری، معتبرترین و مهم ترین کتاب حدیث در میان اهل سنت است، و تمام احادیث آن را صحیح می دانند.

186-صحیح مسلم بشرح النووی، نووی دمشقی، یحیی بن شرف، در 18 جلد دار احیاء التراث العربی بیروت در 9 مجلد چاپ گردیده است.

(ط)

187 -طرائف المقال، الامام علی(علیه السلام): احمد رحمانی همدانی،

(علیه السلام)

188 -علی (علیه السلام) در مکتب اهل سنت نوشته : محمد باقر موسوی همدانی

ص:309

189-علوم القرآن عند المفسرین،

190-علل الشرائع، شیخ صدوق یک جلد، انتشارات مکتبة الداوری، قم.

191 -عیون أخبار الرضا(علیه السلام): دو جلد در یک مجلد، انتشارات جهان، 1378 ق.

192 -عقائد الاسلامیه:.

193 -عون المعبود عظیم آبادی: محمد شمس الدین حق، بیروت، دارالکتب العلمیة،

(غ)

194 -غایة المرام و حجة الخصام فی تعیین الامام من طریق الخاص و العام: سید هاشم بحرانی، ، هفت جلد.

(ف)

195 -فتح القدیر: تالیف شوکانی

196-فتح الباری عسقلانی: احمدبن علی بن حجر، شرح صحیح بخاری، بیروت، دارالمعرفة بی تا

197-فرائد السمطین: جوینی،

ص:310

198-فضائل سیدة النساء: عمربن شاهین،

199-فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت:

سید مرتضی فیروزآبادی/ مترجم محمدباقر ساعدی، ج1،ص:289

200 -فیض القدیر شرح الجامعة الصغیر: مناوی، محمد عبدالرئوف، تحقیق احمد عبدالسلام، بیروت

(ق)

201 -قاموس قرآن: سید علی اکبر قرشی، هفت جلد در سه مجلد، انتشارات دارالکتب اسلامیه، چاپ ششم، 1371 شمسی.

202 -قصص الأنبیاء جزائری

203-قاموس الصحیفه السجّادیة صاحب ریاض السالکین این کتاب اخیرا بوسیله جناب حجة الاسلام حاجی سید ابو الفضل حسینی بسبک جالب و زیبا در شرح لغات صحیفه سجادیه تألیف شده و تعلیقات او اضافاتی نیز از نظر نقل حدیث و مطالب سودمند با استفاده از منابع ارزنده در آن منظور گردیده است مطالعه این کتاب نفیس برای محققین و اهل علم توصیه میشود.

(ک)

ص:311

204 -کتاب الثقات: تمیمی بستی، محمدبن حبان احمد ابی حاتم، حیدرآباد دکن، مؤسسة الکتب الثقافیة،

205 -کتاب السنة: ابوعبداللّه محمدبن یزید ابن ماجه.

206 -کتاب الموطا: امام انس بن مالک،

207-کتاب «دلائل الصّدق» مرحوم علامه شیخ حسن مظفر (ره)

208 -کَنزُ العُمّال فی سُنَنِ الأقوالِ و الأفعال: نوشته علامه علی متّقی هندی درگذشته به سال 975 ه.ق. از کتابهای حدیثی مورد اعتماد و مجموعه ای گرانقدر از احادیث کتابهای اهل سنت است.

کتابی که ما از آن استفاده کرده ایم، در 16جلد توسط مؤسسه الرّساله )بیروت( در سال 1405 ه.ق چاپ شده است.

209 -کفایة الخصام:

210-کفایة الطالب: تالیف کنجی شافعی الکرخی چاپ نجف اشرف

211 -کفایة الأثر: علی بن محمد خزاز قمی، یک جلد، انتشارات بیدار، قم، 1401 ق.

212 -کمال الدین: شیخ صدوق، دو جلد در یک مجلد، دار الکتب

ص:312

الإسلامیه، قم، 1395ق.

213 -کشف الغمة: علی بن عیسی إربلی، دو جلد، چاپ مکتبة بنی هاشمی، تبریز، 1381ق.

214 -کشف الغطاء عن مبهمات شریعة الغراء: الشیخ جعفر کاشف الغطاء، ، دو مجلد، نشر مهدوی اصفهان.

215 2 -کشف الیقین: علامه حلی حسن بن یوسف، یک جلد، مؤسسة چاپ و انتشارات وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1411ق.

216 -کمال الدین: ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین شیخ صدوق، ، دو جلد در یک مجلد، دار الکتب الإسلامیه، قم، 1395ق.

217 -کنز الفوائد: ابی الفتح محمد بن علی الکراجکی، مکتبة المصطفی، قم، الطبعة الثانیة، 1410ق.

218 -کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال: علی المتقی بن حسام الدین الهندی، مؤسسة الرسالة بیروت، 1409ق.

(ل)

219 -لباب النقول: تالیف سیوطی در حاشیه تفسیر جلالین

ص:313

220-لسان المیزان: ابن حجر عسقلانی، هفت مجلد، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات بیروت، الطبعة الثانیة، 1390 ق.

(م)

221 -مأة منقبة فی فضایل ومناقب أمیر المؤمنین والائمة من ولده)علیهما السلام: محمد بن أحمد بن الحسن بن شاذان القمی، (، مدرسة الامام المهدی(علیه السلام)،الطبعة الاولی، 1407ق.

222 -مدینة المعاجز، بحرانی.

223-مجموعه آثار استاد شهید مطهری،

224-مجمع الزوائد و منبع الفوائد: هیثمی، نورالدین علی بن ابی بکر، بیروت، دارالکتب العلمیة، بی جا،

225 -مرکز فرهنگ و معارف قرآن، علوم القرآن عندالمفسرین،

226 -مُسنَد احمد بن حنبل: نوشته احمد بن محمد بن حنبل درگذشته به سال 241ه.ق. احمد بن حنبل، رئیس مذهب حنبلی از مذاهب چهارگانه مکتب خلفا است. او خود شاگرد محمد بن ادریس شافعی رئیس مذهب شافعی بوده است. کتاب او هم از کتابهای مهم حدیث و از منابع معتبر نزد علمای عامّه است. نسخه مورد استفاده ما

ص:314

با ضبط و تعلیق و فهرست صدقی محمد جمیل العطار بوسیله دار الفکر بیروت در سال 1414 (چاپ سوم) چاپ شده است.

227 -مسند ابی داوود: طیالسی، ابن ابی داوود، بیروت، دارالحدیث،

228 -مسند ابن جعد،جوهری: علی بن جعدبن عبید، تحقیق ابی القاسم عبداللّه بن محمد بغوی، بیروت.

229 -مسند ابی یعلی: احمدبن علی بن مثنی تمیمی، الموصلی.

طبرانی،

230 -معرفة الثقات: عجلی، حافظ احمدبن عبداللّه ، مدینة المنورة، مکتبة الدار.

231 -مقتل الحسین: سیّد عبدالرّزّاق المقرّم.

232 -مودة القربی: شافعی همدانی، چاپ لاهور؛

233-مناقب: ابن مردویه.

234 -مناقب علیّ ابن ابی طالب: تالیف ابن مغازلی شافعی

235-مستدرک سفینة البحار: حاج شیخ علی النمازی الشاهرودی، مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفه.

ص:315

236 -مستدرک الوسائل: محدث نوری، هجده جلد، مؤسسه آل البیت)علیهما السلام(، قم، 1408ق.

237 -مختصر بصائر الدرجات: حسن بن سلیمان الحلی، الطبعة الاولی، منشورات المطبعة الحیدریة فی النجف، 1370ق.

238 -مدینة معاجز الائمة الاثنی عشر و دلائل الحجج علی البشر:

السید هاشم بن سلیمان البحرانی، مؤسسة المعارف الاسلامیة، الطبعة الاولی، 1413ق.

239 -مناقب السبعون،

240 -موعود عصر(عج): چاپ ششم، 1386.)

241 -منهاج الکرامة فی معرفة الامامة: علامة حلی، یک جلد، مؤسسة پژوهش و مطالعات عاشوراء، قم.

242 -ما نزل من القرآن فی شأن فاطمه)س: سید محمد علی حلو، ، دو جلد، چاپ اول 1421، ناشر: مؤلف.

243 -مکارم الأخلاق: رضی الدین حسن بن فضل طبرسی، یک جلد، انتشارات شریف رضی، قم، 1412ق.

244 -مکیال المکارم فی فوائد الدعا للقائم: سیّد محمّد تقی موسوی

ص:316

اصفهانی. (م1348ه.ق) چاپ دوّم 1398ق.

245 -میرزا محمد تقی اصفهانی، دو جلد، مؤسسة اعلمی للمطبوعات بیروت، 1421ق.

246 -معالم العلماء: ابن شهر آشوب، المطبعة قم.

247 -معرفة الثقات: أحمد بن عبداللّه العجلی، دو مجلد، نشر مکتبة الدار بالمدینة المنورة، الطبعة الاولی، 1405ق.

248 -معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة: سید أبوالقاسم الموسوی الخوئی، بیست و چهار مجلد، الطبعة الخامسة، 1413ق.

249 -معراج پیامبر (صلی الله علیه و آله): علیرضا زکی زاده رنانی، یک جلد، انتشارات موعود اسلام، چاپ دوم، 1384 شمسی.

250 -مجمع الزوائد ومنبع الفوائد: علی بن أبی بکر هیثمی، مکتبة القدسی بالقاهرة دار الکتب العلمیة بیروت لبنان.

251 -مجمع البیان فی تفسیر القرآن: فضل بن حسن طبرسی، مؤسسة اعلمی للمطبوعات بیروت، طبع اول، 1415 ق.

252 -مجمع النورین و ملتقی البحرین: أبوالحسن المرندی، یک مجلد.

ص:317

253 -مسند الامام الرضا (علیه السلام): شیخ عزیز اللّه عطاردی، ، دو مجلد، مؤسسة نشر و طبع آستان قدس الرضوی، 1406ق.

254 -من لا یحضره الفقیه: شیخ صدوق، چهار جلد، انتشارات جامعة مدرسین، قم، 1413ق.

255 -مناقب آل أبی طالب (علیه السلام): ابن شهر آشوب مازندرانی، چهار جلد، مؤسسة انتشارات علامه، قم، 1379ق.

256 -میزان الحکمه: محمد محمدی ری شهری، پانزده جلد با ترجمه، انتشارات دارالحدیث، ویرایش سوم، 1377 شمسی.

257 -میزان الاعتدال: ذهبی، چهار مجلد، تحقیق علی محمد البجاوی، نشر دار المعرفة بیروت، الطبعة الاولی، 1382ق.

(ن)

258 -نظم درر السمطین: محمد بن یوسف الزرندی الحنفی، یک مجلد، الطبعة الاولی، 1377ق.

259 -نفحات الازهار فی خلاصة عبقات الانوار: سید علی حسینی میلانی، سی جلد، چاپ اول، 1414ق، ناشر: مؤلف.

260 -نقد الرجال: سید مصطفی تفرشی، پنج مجلد، مؤسسة آل

ص:318

البیت)علیهما السلام( لإحیاء التراث، الطبعة الاولی، 1418ق.

261 -نهج الایمان: زین الدین علی بن یوسف بن جبر، یک جلد، انتشارات مجتمع امام هادی(علیه السلام) مشهد، چاپ اول، 1401 ق.

262 -نهج البلاغه امام علی بن ابی طالب(علیه السلام): یک جلد، انتشارات دارالهجره، قم.

263 -نوادر المعجزات، محمد بن جریر الطبری الشیعی، مؤسسة الامام المهدی(علیه السلام)، قم، الطبعة الاولی، 1410ق.

264 -نزول قرآن و رؤیای هفت حرف: سید رضا مؤدب،

265-نصب الرایة لاحادیث الهدایة: زینعلی، جمال الدین، تحقیق عبدالفتاح، بیروت، دار احیاء التراث العربی،

266 -نظم المتناثر فی الحدیث: کتانی، محمد بن جعفر، تحقیق شرف حجازی، مصر، دارالکتب السلفیة،

267 -نحو انقاذ التاریخ الاسلامی: مالکی، حسن بن فرحان، بی جا، مؤسسة الیمامة الصحیفة، ص142.

268 -نهج الحق، و کشف الصدق: علامه حلّی.

269-نورالابصار: شبلنجی.

ص:319

(ه)

270 -هجرالدم: یوسف بن المبرد،

(و)

271 -وسائل الشیعه: شیخ حر عاملی، بیست و نه جلد، مؤسسه آل البیت)علیهما السلام(، قم، 1409 ق.

(ی)

272 -ینابیع الموّدة لذوی القربی: نوشته شیخ سلیمان ابن شیخ ابراهیم قندوزی بلخی معروف بخواجه کلان، در گذشته به سال 1294 ه .ق او از دانشمندان مذهب حنفی و از بزرگان فرقه نقشبندیه صوفیه بوده است. کتاب وی در مناقب اهل بیت علیهم السلام تألیف شده و از منابع حدیثی معتبر نزد پیروان مکتب خلفاست. کتاب مورد استفاده مادر 4 جلد توسط دار الأسوة للطباعة و النشر -قم در سال 1416 ه.ق به چاپ رسیده است.

ص:320

جلد 2

مشخصات کتاب

سرشناسه:امینی گلستانی، محمد، 1317 -

عنوان و نام پدیدآور:ولایت شرط قبولی اعمال [کتاب]/ محمد امینی گلستانی.

مشخصات نشر:قم: سپهر آذین، 1395 .

مشخصات ظاهری:2ج

شابک:100000 ریال:978-600-6920-27-6

وضعیت فهرست نویسی:فیپا

یادداشت:کتابنامه.

موضوع:علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق -- اثبات خلافت

موضوع:Ali ibn Abi-talib, Imam I, 600-661 -- *Proof of caliphate

موضوع:ولایت

موضوع:*Sainthood

رده بندی کنگره:BP223/54/الف816و8 1395

رده بندی دیویی:297/452

شماره کتابشناسی ملی:4245896

ص :1

اشاره

ص :2

ولایت شرط قبولی اعمال

مؤلّف: محمد امینی گلستانی .

ص :3

نام: ولایت شرط قبولی اعمال ج 2 .

مؤلّف: محمد امینی گلستانی .

ناشر: مؤلّف .

تلفن مؤلّف: همراه (09123793915)

نوبت چاپ: اول .

تاریخ چاپ :

قطع وزیری .

تیراژ: 2000 .

قیمت .

چاپخانه: قم .

حقوق طبع شرعاً، قانوناً، اخلاقاً، مخصوص مؤلّف است.

ص:4

ص:5

فهرست موضوعات

ج 2 1

محمد امینی گلستانی 1

فهرست موضوعات 5

پیشگفتار 17

ولایت شرط قبولی اعمال 20

انتخاب جانشین نقطه پایان رسالت 20

شان نزول آیه تبلیغ 24

خلاصه جریان غدیر 29

گفتگوها و ایرادها 37

روز اکمال دین کدام روز است 51

فضائل امام علی (علیه السلام) در کلام خلفا 63

1 -سخنان و مرویات ابوبکر بن ابی قحافه 66

نگاه کردن به روی علی عبادت است 68

2 -سخنان و مرویات از عمر بن خطاب درباره 80

علی علیه السلام 80

1 -در قبال ولایت امیرالمومنین علیه السلام 88

از همه سؤال خواهد شد. 88

2 -آفرینش یک میلیون فرشته از نور علی (علیه السلام) 96

ص:6

ص:7

3 -عمر بن خطاب پرسید علامت دوستدار اهل 97

بیت شما چیست؟! 97

4 -نگاه کردن به چهره امیرالمؤمنین 97

علیه السلام عبادت است. 97

5 -حق با امیرالمؤمنین علیه السلام و او با حق 98

است 98

6 -جوان خوش سیما به عمر چه گفت؟ 101

7 -امتیازهای سه گانه علی علیه السلام 103

از زبان عمر. 103

8 -اگر آسمانها و زمینها در کفه ترازویی نهاده 106

شود و ایمان علی در کفه دیگر، 106

ایمان علی برتر خواهد بود. 106

9 -زنان عاجزند فرزندی مثل علی بن ابی 109

طالب به دنیا آورند 109

10 -نام امیرالمومنین در عرش...!!! 110

11 -نور خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام 111

چهارده هزار سال قبل از آفرینش آدم. 111

12 -ای بریدة آیا من از مؤمنان سزاوارتر از 112

خودشان نیستم؟ 112

ص:8

13 -انکار علی(علیه السلام) انکار رسول خداست(صلی الله علیه و آله). 115

14 -علم نامحدود امیرالمؤمنین علیه السلام 115

15 -اعتراف عمر به برتری های علمی و قضایی 117

امیر مؤمنان علی علیه السلام. 117

16 -این به پیغمبر و کتابش داناتر است! 118

17 -برتری علی (علیه السلام) در قضاوت 119

18 -خداوند مرا بعداز تو نگه ندارد ای علی! 120

19 -اگر علی نبود عمر هلاک می شد! 123

20 -استواری اسلام با شمشیر علی ( علیه السلام) 125

21 -هر سبب و نسبی در روز قیامت قطع 125

می شود مگرسبب و نسب من. 125

22 -تمام اسرار قرآن در وجود از 126

امیرالمؤمنین علیه السلام است 126

23 -فضائلی که کسی طاقت درک آن را ندارد 127

24 -خدا با او مناجات می کرد 127

25 -مباهات خدای متعال به امیرالمؤمنین علیه 128

26 -امیر المؤمنین علیه السلام مولای 128

کل عالم است. 128

27 -وای برتو نمی دانی این مولای من است! 131

ص:9

28 -اگر مردم به محبت علی جمع می شدند 132

آتش آفریده نمی شد. 132

29 -تو را چشم خدا دیده و دست خدا زده 133

30 -همراه با پیامبر در بهشت 134

31 -علی برگزیده و امین پیامبرصلی الله علیه وآله 135

32 -آزردن علی علیه السلام آزردن رسول 135

خداست 135

33 -پدر و مادرم فدای تو 136

34 -اعترافهائی از عمر 137

35 -علی از من و ابوبکر به خلافت 139

سزاوارتر بود 139

36 -سلام عمر به علی علیه السلام با عنوان 140

امیرالمومنین 140

37 -امیرالمؤمنین (علیه السلام) از تمام پیامبران جز 142

خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) افضل است 142

38 -اطاعت و عصیان از امیرالمؤمنین 146

(علیه السلام)همان اطاعت و عصیان از رسول الله 146

(صلی الله علیه و آله)است. 146

39 -ای علی! تو برادر منی در دنیا و آخرت. 148

ص:10

40 -علی از پیامبر و پیامبر صلی الله علیه وآله ازعلی 150

41 -علی محبوب ترین شخص نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) 152

42 -امیرالمؤمنین علیه السلام، ولی و سرپرست 157

هر مؤمن 157

43 -ای بریده علی از من ومن از علیم 159

44 -امیرالمؤمنین علیه السلام، فاروق اعظم 161

و صدیق اکبر 161

45 -غصب لقب صدیق و فاروق! 163

46 -امیرالمؤمنین علیه السلام و شیعیان او، 167

رستگاران در قیامت. 167

48 -دوستان علی(علیه السلام) سعداء و دشمنانش 168

اشقیامی باشند. 168

49 -وصایت علی (علیه السلام) 169

50 -حدیث منزلت 170

51 -امیرالمؤمنین علیه السلام جانشین پیامبر 179

صلی الله علیه و آله وسلّم در اولین دعوت 179

علنی 179

42 -محبت امیرالمؤمنین علیه السلام معیار 181

سنجش نفاق و ایمان است. 181

ص:11

53 -هیچکس مانند علی فضیلت به دست 182

نیاورد، 182

3 -روایاتی از عبداللّه بن عمر 183

1 -به تعداد موهای بدن دوستداران علی شهری 183

دربهشت به آنهاداده می شود. 184

2 -چه شده گروهی را که صحبت از کسی میکنند 184

که مقامش مانند مقام من است بجز نبوت. 184

3 -هر که بخواهد از عذاب قبر نجات یابد باید 188

اهل بیت مرا دوست داشته باشد. 188

4 -سخنان و مرویات عثمان بن عفان 189

نگاه کردن به علی عبادت است. 189

2 -...خلیفه سوم عثمان،سه مرتبه از علی علیه 190

السلام دعوت کرد که با وی همکاری نماید، 190

3 -در ایامی که عثمان به کشته شدن نزدیک 191

می شد 191

4 -سخن عثمان در خطابش به علی علیه السلام: 191

فضائل امیرالمومنین علی(علیه السلام) از زبان عایشه 192

یاد کردن علی عبادت است 195

خدا علی را رحمت کند که حقیقتا بر حق بود 196

ص:12

محبوبترین مردم نزد پیامبر اکرم کهِ بود 197

خداوند نیآفریدکسی رانزد رسول اکرم 197

محبوبتر از علی باشد 197

خداوند مقرر نمود که هر کس بر علی، خروج 198

کند، کافر و در آتش دوزخ است( عایشه). 198

دانشمند ترین مردم برسنّت علیست. 199

حبیب مرا بخوانید 200

رسول خدا علی را بوسید ودوبار گفت:پدرم 202

فدای شهید تنها. 202

از من درباره کسی می پرسی که من، کسی را که از 202

او و زنش نزد پیامبر خدا محبوب تر باشد نمیدانم، 203

من دوست داشتم هر آنچه که روی زمین است، 204

به آن کارم فدیه بدهم! 205

آنچه که بین من و علی اتّفاق افتاد، مانع از آن 206

نمی شود که حقّ را بگویم. 206

عایشه وقتی که فهمید علی ذو ثُدیَه را کشته است، 207

حدیث دق الباب 208

أم السلمه چه می گوید 209

2 -کامروایان رستاخیز 211

ص:13

لعن آن دو نفر 212

روایات عبدالرحمن بن عوف 213

روایت أنس بن مالک 215

روایت یکی از اولاد ابی لهب 219

معاذ بن جبل: 221

روایتی از تفسیر ثعلبی 222

روایات ابو هریره 223

روایات از ابن عباس 224

علی روشنی تاریکی و چراغ هدایت و حجّت بر 231

مردم دنیاست. 231

آن دو را دوست دارم و دوستان آنهارا. 235

گفتار و اظهار نظرهای تعدادی از بزرگان 238

اهل سنّت 238

5 -عبدالله بن مسعود: 243

اعمال قبول نمی شود مگر باولایت 254

بخدا قسم اگر کسی هزار سال عبادت کند قبول 256

نیست مگربا ولایت ما اهل بیت 256

وجوب محبت اهل بیت و پرهیز از بغض آنها 276

روایت از ابی هریرة در باره محبت علی علیه السلام 283

ص:14

منظور از آیه وَ إِنِّی لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ ... چیست ؟ 297

کمال دین ولایت ماست 303

خداوند مردم را به پنج کار مأمور نموده 304

سوال از چهار چیز 306

علی حجت من است بر مخلوقاتم 307

جواز عبور از صراط، ولایت علیست 308

دوستان و دشمنان خدا کیانند. 314

علی چراغ هدایت و روشنی تاریکیهاست 316

در میان امت جانشین پیامبرکیست؟ 317

طرفداران ولایت از گردنه گذشتند. 319

ازجبرئیل پرسیدم این درخت از کیست؟ 320

هرکس باولایت بمیرد شهید است. 322

امتیازاتی بر ولایتمداران 322

آنها حجت خدایند به تمام عالمیان و جمیع 323

مخلوقات 324

اسماء امامان بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) 335

منظور از معرفت اهل بیت امامت آنهاست 344

اعمال کسانی قبول است که معتقد 353

به امامت آنها باشد. 353

ص:15

امسال حاجی چقدر زیاد است؟! 356

آنچه لازم است مراعاتش از نظر حفظ احترام 365

و عذاب هرکس که با آنها بجنگد . 365

ابدال همان ائمه علیهم السّلام هستند 370

صاحب این امر محفوظ است و او به پیشگاه 371

پروردگار می آید با مؤمنین هر عصر 371

گناهانشان بخشیده می شود اگرچه به تعداد 373

ریگ های بیابان باشد. 373

لزوم دوستی با دوستان ائمه علیهم السّلام 374

و دشمنی با دشمنان آنها 374

ثواب دوست داشتن و یاری و ولایت ائمه علیهم 382

السّلام امان از آتش جهنم است 382

تفسیر العیّاشیّ 233 :2. 384

چهار دسته هستند که من از آن ها شفاعت میکنم 389

محب و دوستدار ما منتظر رحمت است 393

این از شیعیان آنهاست 399

ای علی تو مانند قل هوالله أحدی 403

نه بحق آن کسی که وقتی نامش را می برید گریه 411

میکنید. 411

ص:16

یک روز دوستی با آل محمّد بهتر است از عبادت 411

یک سال 412

پدرم فدای پدرتان و مادرم فدای مادرتان. 412

آن دو را دوست دارم و دوستان آنهارا. 413

از شاهراه هدایت خارج نمیکنند 414

بخدا قسم اگر نباشید شما در زمین 414

این روایت را بخوانید 416

دست از علی بر ندارید او مولای شما است 418

مصافحه کننده با علی با انبیاء مصافحه کرده است. 420

به حمزه و پسر عمویم جعفر گفتم کدام عمل را در 421

آخرت بهترین اعمال یافتید؟ 421

هر که دخترم فاطمه علیهاالسلام از او راضی باشد 422

من از او راضیم 422

عبور فاطمة علیها السلام از محشر 424

خداوند فاطمه را به ازدواج علی در آورد 426

از وحشت روز قیامت در امان است 428

اینک برای تو جریانی را میگویم 428

تعهد خدا 430

روایات در شأن شیعیان 432

ص:17

بخدا قسم ما بدیدار شما انس داریم 437

شما مردان پاک و طیب هستید 445

امام رضا علیه السلام درنیشابور 449

قبول توبه شیعیان تا دم مرگ 451

نهی بد گفتن به شیعیان 451

شیعیان در حکم شهید 453

سرزنش دشمن ائمه علیهم السّلام و اینکه او کافر 454

است وخونش حلال و ثواب لعنت بر دشمنان ائمه علیهم 454

دوست بدار دوست آل محمّد را گر چه فاسق و 456

زناکار باشد 456

سعادتمند واقعی کسی است که ترا دوست بدارد 456

ای علی این شخص همان ریاح غلام 458

آل نجار است. 458

من و خدا و تمام انبیاءآنها را لعنت کرده اند. 462

دستت را در دست من بگذار من و تو از یک 463

درخت آفریده ایم. 463

ما را وادار بر فحش دادن بعلی علیه السّلام کرد. 464

مگر نمیدانی خانه من خانه تو است 465

دشمن ما خانواده از بت پرست بدتر است. 466

ص:18

خداوند مرجئه را کور محشور مینماید 467

اعتقادات صدوق: 472

مختصری از زندگی نامه مؤلّف کتاب 479

منابع کتاب 478

پیشگفتار

در جلد اول این کتاب، در باره ولایت مولای متقیان امیرمؤمنان صلوات اللّه و سلامه، علیه و علی أولاده الطّیّبین الطّاهرین،قسمتی از آیات و اخبار فریقین شیعه و سنّی ولی أکثرا از اهل سنّت، تحقیق و بر رسی شد و در اختیار عزیزان قرار گرفت.

در جلد دوم تعدادی از آیات و أحادیث، در مورد (ولایت) را از فریقین ولی اکثرا از اهل تشیّع، به سروران عزیز، ارائه می دهیم و استدعا دارد در تفسیر هر تک تک آیات و تشریح اخبار، مخصوصا روایاتی که از مخالفین (از خلفای ثلاثة ابوبکر بن أبی قحافة و عمر بن خطاب و عثمان بن عفان و عایشه و عبداللّه بن عمر و عبدالرحمن بن عوف و أنس بن مالک و أبوهریره و همچنین از عبداللّه بن عباس و عبداللّه بن مسعود و سمرة بن جندب و تعدادی از بزرگان علما و

ص:19

دانشمندان اهل سنّت و غیرهم) آورده ام با دیده انصاف و دقت خاص، پژوهش و مورد مطالعه قرار داده و خود قضاوت نمایند که، در باره امیر مظلومان علی علیه السلام ، چه ستمهائی روا داشته و اعمال نموده اند و راهی را انتخاب نمایند که فردا، در برابر خدای منتقم و روز بیچارگی، بتوانند از خود دفاع نموده و جوابگو باشند.

و ضمنابخاطر داشته باشیم که روایات این کتاب، یک هزارم اخبار و أحادیثی نیست که از خدا و رسول خدا، در باره آنحضرت، به دست ما رسیده است، آنهم پس از گذشت یک قرن از ممنوعیت روایت یا نوشتن أحادیث وارده از نبیّ مکرّم وسیله خلفای ثلاثة، به وجود آمده بود، که همه أصحاب و همنشینان رسول خدا صلّی اللّه علیه وآله و بیشتر تابعین، از دنیا رفته و زیر خاک آرمیده بودند.

و چون أکثر روایات ولایت و خلافت و محبّت، در باره مولا و أهلبیت علیهم السلام، قریب المضمون هستند، از تشریح آنها خود داری گردید تاحجم کتاب زیاد نشده و سبب خستگی و کسالت، بزرگواران عزیز نگردد.

اکثر قریب به اتفاق أحادیث شیعی را از کتاب وزین بحار الانوار تألیف علاّمه بزرگوار شیخ محمد باقر مجلسی رحمة

ص:20

اللّه علیه آورده ام و از خدای توانا برای مؤلّف آن، محشور شدن با أولیاء خدا و قرار گرفتن در بهشت برین را، خواستارم آمین یا رب العالمین.

یا امیرالمؤمنین!

کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست

که تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم

یا مولی الموحدین!

در پس پرده نهان بودی و قومی به ضلالت

حرمت ذات تو نشناخته گفتند خدایی

پس چه گویند گر از طلعت زیبا که تو داری

پرده برداری و آنگونه که هستی بنمایی؟!

ولایت شرط قبولی اعمال

ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام شرط قبولی اعمال است یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ مائده 67 -ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملا ( به مردم ) برسان و اگر نکنی ، رسالت او را انجام نداده ای و خداوند تو را از ( خطرات احتمالی ) مردم نگاه می دارد ، و خداوند جمعیت کافران ( لجوج ) را هدایت نمی کند .تفسیر نمونه ذیل آیات.

انتخاب جانشین نقطه پایان رسالت

این آیه لحن خاصی بخود گرفته که آنرا از آیات قبل و بعد ،

ص:21

ص:22

مشخص می سازد ، در این آیه روی سخن ، فقط به پیامبر است ، و تنها وظیفه او را بیان می کند ، با خطاب ای پیامبر ( یا أَیُّهَا الرَّسُولُ ) شروع شده و با صراحت و تاکید دستور می دهد ، که آنچه را از طرف پروردگار بر او نازل شده است به مردم برساند (بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ ) .

سپس برای تاکید بیشتر به او اخطار می کند که اگر از این کار خودداری کنی ( که هرگز خودداری نمی کرد ) رسالت خدا را تبلیغ نکرده ای! (وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ ) .

سپس به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) که گویا از واقعه خاصی اضطراب و نگرانی داشته ، دلداری و تامین می دهد و به او می گوید : از مردم در ادای این رسالت وحشتی نداشته باش ، زیرا خداوند تو را از خطرات آنها نگاه خواهد داشت (وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ ) .

و در پایان آیه به عنوان یک تهدید و مجازات ، به آنهائی که این رسالت مخصوص را انکار کنند و در برابر آن از روی لجاجت کفر بورزند ، می گوید : خداوند کافران لجوج را هدایت نمی کند (إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ ) .

جمله بندی های آیه و لحن خاص و تاکیدهای پی در پی آن و همچنین شروع شدن با خطاب یا ایها الرسول که تنها در دو

ص:23

مورد از قرآن مجید آمده و تهدید پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) به عدم تبلیغ رسالت در صورت کوتاهی کردن که منحصرا در این آیه از قرآن آمده است ، نشان می دهد که سخن از حادثه مهمی در میان بوده است که عدم تبلیغ آن مساوی بوده است با عدم تبلیغ رسالت .

بعلاوه این موضوع مخالفان سرسختی داشته که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) از مخالفت آنها که ممکن بوده است مشکلاتی برای اسلام و مسلمین داشته باشد ، نگران بوده و به همین جهت خداوند به او تامین میدهد .

اکنون این سؤال پیش می آید که با توجه به تاریخ نزول سوره که مسلما در اواخر عمر پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) نازل شده است ، چه مطلب مهمی بوده که خداوند پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) را با این تاکید مامور ابلاغ آن می کند .

آیا مسائل مربوط به توحید و شرک و بت شکنی بوده که از سالها قبل برای پیامبر و مسلمانان حل شده بود ؟

آیا مربوط به احکام و قوانین اسلامی بوده با اینکه مهمترین آنها تا آن زمان بیان شده بود ؟ و آیا مربوط به مبارزه با اهل کتاب و یهود و نصاری بوده با اینکه می دانیم مساله اهل کتاب بعد از ماجرای بنی النضیر و بنی قریظه و بنی

ص:24

قینقاع و خیبر و فدک و نجران مشکلی برای مسلمانان محسوب نمی شد .

و آیا مربوط به منافقان بوده در حالی که می دانیم پس از فتح مکه و سیطره و نفوذ اسلام در سراسر جزیره عربستان منافقان از صحنه اجتماع طرد شدند ، و نیروهای آنها در هم شکسته شد ، و هر چه داشتند در باطن بود .

راستی چه مساله مهمی در این آخرین ماههای عمر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) مطرح بوده که آیه فوق این چنین در باره آن تاکید می کند ؟ ! این نیز جای تردید نیست که وحشت و نگرانی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) برای شخص خود و جان خود نبوده بلکه برای کارشکنیها و مخالفتهای احتمالی منافقان بوده که نتیجه آن برای مسلمانان خطرات یا زیانهائی به بار می آورد .

یا مساله ای جز تعیین جانشین برای پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) و سرنوشت آینده اسلام و مسلمین می تواند واجد این صفات بوده باشد .

اکنون به روایات مختلفی که در کتابهای متعدد اهل تسنن و شیعه در زمینه آیه فوق وارد شده باز می گردیم تا ببینیم از آنها در زمینه اثبات احتمال فوق چه استفاده می شود ؟ سپس

ص:25

اشکالات و ایرادهائی را که در زمینه این تفسیر از طرف جمعی از مفسران اهل تسنن اظهار شده است مورد بررسی قرار می دهیم :

شان نزول آیه تبلیغ

گرچه متاسفانه پیشداوریها و تعصبهای مذهبی مانع از آن شده است که حقایق مربوط به این آیه بدون پرده پوشی در اختیار همه مسلمین قرار گیرد ، ولی در عین حال در کتابهای مختلفی که دانشمندان اهل تسنن ، اعم از تفسیر و حدیث و تاریخ نوشته اند ، روایات زیادی دیده می شود که با صراحت می گوید : آیه فوق درباره علی (علیه السلام) نازل شده است .

این روایات را جمع زیادی از صحابه از جمله زید بن ارقم و ابو سعید خدری و ابن عباس و جابر بن عبد الله انصاری و ابو هریره و براء بن عازب و حذیفه و عامر بن لیلی بن ضمره و ابن مسعود نقل کرده اند و گفته اند که آیه فوق درباره علی (علیه السلام) و داستان روز غدیر نازل گردید .

بعضی از احادیث فوق مانند حدیث زید بن ارقم به یک طریق .

ص:26

و بعضی از احادیث مانند حدیث ابو سعید خدری به یازده طریق ! و بعضی از این احادیث مانند حدیث ابن عباس نیز به یازده طریق ! و بعضی دیگر مانند حدیث براء بن عازب به سه طریق نقل شده است .

دانشمندانی که به این احادیث در کتب خود تصریح کرده اند ، عده کثیری هستند که به عنوان نمونه از جمعی از آنها نام می بریم : حافظ ابو نعیم اصفهانی در کتاب ما نزل من القرآن فی علی ( بنقل از خصائص صفحه 29 ) .

و ابو الحسن واحدی نیشابوری در اسباب النزول صفحه 150 .

و حافظ ابو سعید سجستانی در کتاب الولایه ( بنقل از کتاب طرائف ) .

و ابن عساکر شافعی ( بنا بنقل در المنثور جلد 2 صفحه 298 ) و فخر رازی در تفسیر کبیر خود جلد 3 صفحه 636 .

و ابو اسحاق حموینی در فرائد المسطین .

و ابن صباغ مالکی در فصول المهمة صفحه 27 .

و جلال الدین سیوطی در در المنثور جلد 2 صفحه 298 .

و قاضی شوکانی در فتح القدیر جلد سوم صفحه 57 .

و شهاب الدین آلوسی شافعی در روح المعانی جلد 6

ص:27

صفحه 172 .

و شیخ سلیمان قندوزی حنفی در ینابیع المودة صفحه 120 .

و بدر الدین حنفی در عمدة القاری فی شرح صحیح البخاری جلد 8 صفحه 584 .

و شیخ محمد عبده مصری در تفسیر المنار جلد 6 صفحه 463 .

و حافظ ابن مردویه ( متوفای 416 ) ( بنا به نقل سیوطی در در المنثور ) و جمع کثیری دیگر این شان نزول را برای آیه فوق نقل کرده اند .

اشتباه نشود منظور این نیست که دانشمندان و مفسران فوق نزول این آیه را درباره علی (علیه السلام) پذیرفته اند بلکه منظور این است که روایات مربوط به این مطلب را در کتب خود نقل کرده اند ، اگر چه پس از نقل این روایت معروف آنها به خاطر ترس از شرائط خاص محیط خود ، و یا به خاطر پیشداوریهای نادرستی که جلو قضاوت صحیح را در اینگونه مباحث می گیرد ، از پذیرفتن آن خودداری کرده اند ، بلکه گاهی کوشیده اند تا آنجا که ممکن است آن را کم رنگ و کم اهمیت جلوه دهند ، مثلا فخر رازی که تعصب او در مسائل

ص:28

خاص مذهبی معروف و مشهور است برای کم اهمیت دادن این شان نزول آن را دهمین احتمال آیه قرار داده و 9 احتمال دیگر که غالبا بسیار سست و واهی و بی ارزش است قبل از آن آورده است ! .

از فخر رازی زیاد تعجب نمی کنیم ، زیرا روش او در همه جا چنین است ، تعجب از نویسندگان روشن فکری همچون سید قطب در تفسیر فی ظلال و محمد رشید رضا در تفسیر المنار داریم که یا اصلا سخنی از این شان نزول که انواع کتابها را پرکرده است به میان نیاورده اند ، یا بسیار کم اهمیت جلوه داده اند به طوری که بهیچوجه جلب توجه نکند ، آیا محیط آنها اجازه بیان حقیقت را نمی داده و یا پوششهای فکری تعصب آمیز بیش از آن بوده است که برق روشنفکری در اعماق آن نفوذ کند و پرده ها را کنار زند ؟ ! نمی دانیم .

ولی جمعی دیگر نزول آیه را در مورد علی (علیه السلام)مسلّم دانسته اند ، اما در اینکه دلالت بر مساله ولایت و خلافت دارد تردید نموده اند که اشکال و پاسخ آنها را بزودی بخواست خدا خواهیم شنید .

به هر حال همانطور که در بالا گفتیم روایاتی که در این زمینه در کتب معروف اهل تسنن -تا چه رسد به کتب شیعه

ص:29

- نقل شده ، بیش از آن است که بتوان آنها را انکار کرد ، و یا به سادگی از آن گذشت نمی دانیم چرا درباره شان نزول سایر آیات قرآن به یک یا دو حدیث قناعت می شود اما درباره شان نزول این آیه اینهمه روایت کافی نیست ، آیا این آیه خصوصیتی دارد که در سایر آیات نیست ؟ و آیا برای اینهمه سختگیری در مورد این آیه دلیل منطقی می توان یافت ؟ موضوع دیگری که در اینجا یادآوری آن ضرورت دارد این است که روایاتی که در بالا ذکر کردیم تنها روایاتی بود که در زمینه نزول آیه درباره علی (علیه السلام) وارد شده است ( یعنی روایاتی مربوط به شان نزول آیه بود ) و گرنه روایاتی که درباره جریان غدیر خم و خطبه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) و معرفی علی به عنوان وصی و ولی نقل شده به مراتب بیش از آن است ، تا آنجا که نویسنده محقق علامه امینی در الغدیر حدیث غدیر را از 110 نفر از صحابه و یاران پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) و با اسناد و مدارک و از 84 نفر از تابعین و از 360 دانشمند و کتاب معروف اسلامی نقل کرده است که نشان می دهد حدیث مزبور یکی از قطعی ترین روایات متواتر است و اگر کسی در تواتر این روایت شک و تردید کند .

باید گفت که او هیچ روایت متواتری را نمی تواند بپذیرد .

ص:30

چون بحث درباره همه روایاتی که در شان نزول آیه وارد شده و همچنین درباره تمام روایاتی که در مورد حدیث غدیر نقل شده نیاز به نوشتن کتاب قطوری دارد و ما را از طرز نوشتن تفسیر خارج می سازد بهمین اندازه قناعت کرده ، و کسانی را که می خواهند مطالعه بیشتری در این زمینه کنند به کتابهای الدر المنثور سیوطی و الغدیر علامه امینی و احقاق الحق قاضی نور الله شوشتری و المراجعات شرف الدین و دلائل الصدق محمد حسن مظفر ارجاع می دهیم .

خلاصه جریان غدیر

در روایات فراوانی که در این زمینه نقل شده در عین اینکه همه یک حادثه را تعقیب می کند ، تعبیرات گوناگونی وجود دارد ، بعضی از روایات بسیار مفصل و طولانی و بعضی مختصر و فشرده است ، بعضی از روایات گوشه ای از حادثه را نقل می کند و بعضی گوشه دیگر را ولی از مجموع این روایات و همچنین تواریخ اسلامی و ملاحظه قرائن و شرائط و محیط و محل چنین استفاده می شود که : در آخرین سال عمر پیامبر مراسم حجة الوداع ، با شکوه هر چه تمامتر در

ص:31

حضور پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) به پایان رسید ، قلبها در هاله ای از روحانیت فرو رفته بود ، و لذت معنوی این عبادت بزرگ هنوز در ذائقه جانها انعکاس داشت .

یاران پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) که عدد آنها فوق العاده زیاد بود ، از خوشحالی درک این فیض و سعادت بزرگ در پوست نمی گنجیدند .

نه تنها مردم به مدینه در این سفر ، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) را همراهی می کردند بلکه مسلمانان نقاط مختلف جزیره عربستان نیز برای کسب یک افتخار تاریخی بزرگ به همراه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) بودند .

آفتاب حجاز آتش بر کوهها و دره ها می پاشید ، اما شیرینی این سفر روحانی بی نظیر ، همه چیز را آسان می کرد ، ظهر نزدیک شده بود ، کم کم سرزمین جحفه و سپس بیابانهای خشک و سوزان غدیر خم از دور نمایان می شد .

اینجا در حقیقت چهارراهی است که مردم سرزمین حجاز را از هم جدا می کند ، راهی به سوی مدینه در شمال ، و راهی به سوی عراق در شرق ، و راهی به سوی غرب و سرزمین مصر و راهی به سوی سرزمین یمن در جنوب پیش می رود و در همین جا باید آخرین خاطره و مهمترین فصل این سفر

ص:32

بزرگ انجام پذیرد ، و مسلمانان با دریافت آخرین دستور که در حقیقت نقطه پایانی در ماموریتهای موفقیت آمیز پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) بود از هم جدا شوند .

روز پنجشنبه سال دهم هجرت بود ، و درست هشت روز از عید قربان می گذشت ، ناگهان دستور توقف از طرف پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) به همراهان داده شد ، مسلمانان با صدای بلند ، آنهائی را که در پیشاپیش قافله در حرکت بودند به بازگشت دعوت کردند ، و مهلت دادند تا عقب افتادگان نیز برسند ، خورشید از خط نصف النهار گذشت ، مؤذن پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) با صدای الله اکبر مردم را به نماز ظهر دعوت کرد ، مردم به سرعت آماده نماز می شدند ، اما هوا بقدری داغ بود که بعضی مجبور بودند ، قسمتی از عبای خود را به زیر پا و طرف دیگر آن را به روی سر بیفکنند ، در غیر این صورت ریگهای داغ بیابان و اشعه آفتاب ، پا و سر آنها را ناراحت می کرد .

نه سایبانی در صحرا به چشم می خورد و نه سبزه و گیاه و درختی ، جز تعدادی درخت لخت و عریان بیابانی که با گرما ، با سرسختی مبارزه می کردند .

جمعی به همین چند درخت پناه برده بودند ، پارچه ای بر

ص:33

یکی از این درختان برهنه افکندند و سایبانی برای پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) ترتیب دادند ، ولی بادهای داغ به زیر این سایبان می خزید و گرمای سوزان آفتاب را در زیر آن پخش می کرد نماز ظهر تمام شد، مسلمانان تصمیم داشتند فورا به خیمه های کوچکی که با خود حمل می کردند پناهنده شوند ، ولی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) به آنها اطلاع داد که همه باید برای شنیدن یک پیام تازه الهی که در ضمن خطبه مفصلی بیان می شد خود را آماده کنند .

کسانی که از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) فاصله داشتند قیافه ملکوتی او را در لابلای جمعیت نمی توانستند مشاهده کنند .

لذا منبری از جهاز شتران ترتیب داده شد و پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) بر فراز آن قرار گرفت و نخست حمد و سپاس پروردگار بجا آورد و خود را به خدا سپرد ، سپس مردم را مخاطب ساخت و چنین فرمود : من به همین زودی دعوت خدا را اجابت کرده ، از میان شما می روم .

من مسئولم شما هم مسئولید .

شما درباره من چگونه شهادت می دهید ؟ مردم صدا بلند کردند و گفتند : نشهد انک قد بلغت و نصحت و جهدت

ص:34

فجزاک الله خیرا : ما گواهی می دهیم تو وظیفه رسالت را ابلاغ کردی و شرط خیر خواهی را انجام دادی و آخرین تلاش و کوشش را در راه هدایت ما نمودی ، خداوند ترا جزای خیر دهد .

سپس فرمود : آیا شما گواهی به یگانگی خدا و رسالت من و حقانیت روز رستاخیز و برانگیخته شدن مردگان در آن روز نمی دهید ؟ ! همه گفتند : آری ، گواهی می دهیم فرمود :

خداوندا گواه باش ! ... بار دیگر فرمود : ای مردم ! آیا صدای مرا می شنوید ؟ ... گفتند : آری و به دنبال آن ، سکوت سراسر بیابان را فرا گرفت و جز صدای زمزمه باد چیزی شنیده نمی شد .

پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) فرمود : ... اکنون بنگرید با این دو چیز گرانمایه و گرانقدر که در میان شما به یادگار می گذارم چه خواهید کرد ؟ یکی از میان جمعیت صدا زد ، کدام دو چیز گرانمایه یا رسول الله ؟ ! .

پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) بلافاصله گفت : اول ثقل اکبر ، کتاب خدا است که یک سوی آن به دست پروردگار و سوی دیگرش در دست شما است ، دست از دامن آن برندارید تا گمراه نشوید ، و اما دومین یادگار گرانقدر من خاندان منند و

ص:35

خداوند لطیف خبیر به من خبر داده که این دو هرگز از هم جدا نشوند ، تا در بهشت به من بپیوندند ، از این دو پیشی نگیرید که هلاک می شوید و عقب نیفتید که باز هلاک خواهید شد .

ناگهان مردم دیدند پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) به اطراف خود نگاه کرد گویا کسی را جستجو می کند و همینکه چشمش به علی (علیه السلام) افتاد ، خم شد و دست او را گرفت و بلند کرد ، آنچنان که سفیدی زیر بغل هر دو نمایان شد و همه مردم او را دیدند و شناختند که او همان افسر شکست ناپذیر اسلام است ، در اینجا صدای پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) رساتر و بلندتر شد و فرمود : ایها الناس من اولی الناس بالمؤمنین من انفسهم : چه کسی از همه مردم نسبت به مسلمانان از خود آنها سزاوارتر است ؟ ! .

گفتند : خدا و پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) داناترند ، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) گفت : خدا ، مولی و رهبر من است ، و من مولی و رهبر مؤمنانم و نسبت به آنها از خودشان سزاوارترم ( و اراده من بر اراده آنها مقدم ) سپس فرمود : فمن کنت مولاه فعلی مولاه : هر کس من مولا و رهبر او هستم ، علی ، مولا و رهبر او است -و این سخن را سه بار و به گفته بعضی

ص:36

از راویان حدیث ، چهار بار تکرار کرد و به دنبال آن سر به سوی آسمان برداشت و عرض کرد : اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادر الحق معه حیث دار : خداوندا ! دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار ، محبوب بدار آن کس که او را محبوب دارد ، و مبغوض بدار آن کس که او را مبغوض دارد ، یارانش را یاری کن ، و آنها را که ترک یاریش کنند ، از یاری خویش محروم ساز ، و حق را همراه او بدار و او را از حق جدا مکن .

سپس فرمود : الا فلیبلغ الشاهد الغائب : آگاه باشید ، همه حاضران وظیفه دارند این خبر را به غائبان برسانند .

خطبه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) بپایان رسید ، عرق از سر و روی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) و علی (علیه السلام) و مردم فرو می ریخت ، و هنوز صفوف جمعیت از هم متفرق نشده بود که امین وحی خدا نازل شد و این آیه را بر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) خواند/: اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی ... : امروز آئین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم ، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) فرمود : الله اکبر ، الله اکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمة و رضی الرب

ص:37

ص:

ص:

گفتگوها و ایرادها

شک نیست اگر این آیه در غیر مورد خلافت علی (علیه السلام) بود -همانطور که گفتیم -به کمتر از این مقدار از روایات و قرائن موجود در خود آیه قناعت می شد ، همانطور که مفسران بزرگ اسلامی در تفسیر سایر آیات قرآن گاهی به یک دهم مدارک موجود در این آیه و یا کمتر قناعت کرده اند ، ولی متاسفانه حجاب تعصب در اینجا مانع از قبول بسیاری از واقعیات شده است .

کسانی که پرچم مخالفت در برابر تفسیر این آیه و روایات متعددی که در شان نزول آن و روایات ما فوق تواتری که درباره اصل حادثه غدیر وارد شده برافراشته اند ، دو دسته اند : آنهائی که از آغاز با روح عناد و لجاجت و حتی با هتک و توهین و بدگوئی و دشنام به شیعه ، وارد این بحث شده اند و دسته دیگری که روح تحقیق و بررسی حقیقت را تا حدودی در خود حفظ کرده و به صورت استدلالی مساله را تعقیب کرده اند ، و به همین دلیل به قسمتی از حقایق اعتراف کرده ولی به دنبال ذکر پاره ای از اشکالات که شاید نتیجه شرائط خاص محیط فکریشان بوده است ، از آیه و روایات مربوط به آن گذشته اند .

ص:40

نمونه بارز دسته اول ابن تیمیه در کتاب منهاج السنه است که درست مانند کسی است که در روز روشن چشم خود را بر هم گذارد و انگشتها را محکم در گوش کند و فریاد بزند خورشید کجا است ؟ نه حاضر است گوشه چشم را بگشاید و کمی از حقایق را ببیند و نه انگشت از گوش بردارد و کمی از غوغای محدثان و مفسران اسلامی را بشنود پی در پی دشنام می دهد و هتاکی می کند ، عذر این افراد جهل و بی خبری و تعصبهای آمیخته با لجاجت و خشونت آنها است که تا

انکار بدیهیات و مسائل واضحی که هر کس آن را درک می کند پیش می رود ، لذا ما هرگز زحمت نقل سخنان آنها را بخود و زحمت شنیدن پاسخ آنرا به خوانندگان نمی دهیم ، کسی که در برابر اینهمه دانشمندان و مفسران بزرگ اسلامی که اکثریت آنها از علمای اهل تسنند و به نزول آیه در شان علی (علیه السلام) تصریح کرده اند ، با کمال وقاحت می گوید : احدی از دانشمندان در کتاب خود چنین چیزی را نقل نکرده ! در مقابل او چه می توانیم بگوئیم و سخن او چه ارزشی دارد که روی آن بحث کنیم .

جالب اینکه ابن تیمیه برای تبرئه خود در برابر کتابهای معتبر فراوانی که به نزول آیه درباره علی (علیه السلام) تصریح

ص:41

می کند ، با این جمله مضحک که احدی از دانشمندانی که می دانند چه می گویند ، این آیه را در شان علی (علیه السلام) نمی داند ! اکتفا کرده است .

گویا تنها دانشمندانی می فهمند چه می گویند که با تمایلات افراطی عناد آلود و لجوجانه ابن تیمیه هم صدا باشند و گر نه هر کس هم صدا نشد ، دانشمندی است که نمی فهمد چه می گوید ! این منطق کسی است که خود خواهی و لجاج بر فکر او سایه شوم افکنده است ... از این دسته بگذریم .

ولی از میان ایراداتی که دسته دوم ذکر کرده اند چند موضوع قابل بحث است که ذیلا از نظر می گذرانیم :

1 -آیا مولی به معنی اولی به تصرف است ؟

مهمترین ایرادی که در مورد روایت غدیر می شود ، این است که مولی از جمله به معنی دوست و یار و یاور آمده است ، و معلوم نیست در اینجا به این معنی نباشد .

پاسخ این سخن ، پیچیده نیست ، زیرا هر ناظر بی طرفی می داند تذکر و یادآوری دوستی علی (علیه السلام) نیاز به اینهمه مقدمات و تشکیلات و خطبه خوانی در وسط بیابان

ص:42

خشک و سوزان و متوقف ساختن جمعیت و گرفتن اعترافهای پی در پی از جمعیت ، ندارد ، دوستی مسلمانان با یکدیگر یکی از بدیهی ترین مسائل اسلامی است که از آغاز اسلام وجود داشته است .

و آنگهی این مطلبی نبود که پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلّم)تا آن زمان آن را تبلیغ نکرده باشد ، بارها آن را تبلیغ کرده بود .

چیزی نبود که از ابراز آن وحشت داشته باشد تا خدا به او دلداری تامین دهد .

مساله ای نبود که خداوند با این لحن که اگر ابلاغ آن را نکنی تبلیغ رسالت نکرده ای با پیامبرش سخن بگوید .

همه اینها گواهی می دهد ، مساله مافوق یک دوستی ساده و عادی بوده که جزء الفبای اخوت اسلامی از روز اول اسلام محسوب می شده است .

به علاوه اگر منظور بیان یک دوستی ساده بود ، چرا پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) قبلا از مردم اقرار می گیرد (ألست أولی بکم من أنفسکم:) آیا من نسبت به شما از خود شما سزاوارتر و صاحب اختیارتر نیستم ؟ آیا این جمله هیچ تناسبی با بیان یک دوستی ساده دارد ؟ و نیز یک دوستی ساده جای این نداشت که مردم حتی شخص عمر به علی (علیه السلام) با این

ص:43

جمله اصبحت مولای و مولا کل مؤمن و مؤمنه : ای علی تو مولای من و مولای هر مرد و زن مسلمان شدی تبریک و تهنیت بگویند و آنرا یک موفقیت تازه بشمرند مگر علی (علیه السلام) تا آن روز به عنوان یک مسلمان عادی که دوستیش بر همه لازم است شناخته نشده بود ، مگر دوستی مسلمانان با یکدیگر چیز تازه ای بود که نیاز به تبریک داشته باشد آن هم در سال آخر عمر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) .

به علاوه رابطه ای میان حدیث ثقلین و تعبیرات آمیخته با وداع پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) با مساله دوستی علی (علیه السلام) می تواند وجود داشته باشد ، دوستی ساده علی (علیه السلام) با مؤمنان ایجاب نمی کند که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) او را در ردیف قرآن قرار دهد .

آیا هر ناظر بی طرفی از این تعبیر نمی فهمد که در اینجا مساله رهبری مطرح است ، زیرا قرآن بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) نخستین رهبر مسلمانان و بنابر این اهل بیت (علیهم السلام) دومین رهبر بوده اند .

2 -ارتباط آیات

گاهی گفته می شود آیات قبل و بعد درباره اهل کتاب و

ص:44

خلافکاریهای آنها است ، مخصوصا نویسنده تفسیر المنار در جلد 6 صفحه 466 روی این مساله ، پا فشاری زیادی کرده است .

ولی همانطور که در تفسیر خود آیه گفتیم این موضوع اهمیت ندارد ، زیرا

اولا لحن آیه و تفاوت آن با آیات قبل و بعد ، کاملا نشان میدهد که موضوع سخن در این آیه ، موضوعی است که با آیات قبل و بعد تفاوت دارد و ثانیا همانطور که بارها گفته ایم ، قرآن یک کتاب کلاسیک نیست که مطالب آن در فصول و ابواب معینی دسته بندی شده باشد ، بلکه طبق نیازها و حوادث مختلف و رویدادها نازل گردیده است ، لذا مشاهده می کنیم قرآن در حالی که درباره یکی از غزوات بحث می کند فی المثل یک حکم فرعی را به میان می آورد ، و در حالی که درباره یهود و نصاری سخن می گوید ، روی سخن را به مسلمانان کرده و یکی از دستورهای اسلامی را برای آنها بازگو می کند ( برای توضیح بیشتر مجددا به بحثی که در آغاز تفسیر آیه داشتیم مراجعه فرمائید ) .

عجیب اینکه بعضی از متعصبان اسرار دارند که بگویند این آیه در آغاز بعثت نازل شده است ، با اینکه سوره مائده در

ص:45

اواخر عمر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) نازل شده و اگر بگویند : این یک آیه در مکه در آغاز بعثت نازل شده و سپس به تناسب در لابلای آیات این سوره قرار داده شده می گوئیم :

این درست ضد آن است که شما آن را می جوئید و می طلبید ، زیرا می دانیم که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) در آغاز بعثت نه مبارزه با یهود داشت و نه با نصاری ، بنابر این پیوند این آیه و آیات قبل و بعد بریده خواهد شد ( دقت کنید ) اینها همه نشان می دهد که این آیه در معرض وزش طوفان تعصب قرار گرفته و به همین دلیل احتمالاتی در آن مطرح می شود که در آیات مشابه آن به هیچوجه از آن سخنی نیست ، هر یک می کوشد با بهانه و یا دستاویز بی اساسی آن را از مسیرش منحرف سازد !

3 -آیا این حدیث در همه کتب صحاح نقل شده ؟ !

بعضی می گویند : چگونه می توانیم این حدیث را بپذیریم ، در حالی که بخاری و مسلم آن را در دو کتاب خود نقل نکرده اند .

این ایراد نیز از عجائب است زیرا اولا بسیار است احادیث معتبری که دانشمندان اهل تسنن آنها را پذیرفته اند و در صحیح بخاری و مسلم نیست و این نخستین حدیثی نیست

ص:46

که این وضع را بخود گرفته ، ثانیا مگر کتاب معتبر نزد آنها منحصر به این دو کتاب است ، با اینکه در سایر منابع مورد اعتماد آنها حتی بعضی از صحاح سته ( شش کتاب معروف و مورد اعتماد اهل سنت ) مانند سنن ابن ماجه و مسند احمد حنبل این حدیث آمده است و دانشمندانی مانند حاکم و ذهبی و ابن حجر با تمام شهرت و تعصبی که دارند به صحیح بودن بسیاری از طرق این حدیث ، اعتراف کرده اند ، بنابر این هیچ بعید نیست بخاری و مسلم در آن جو خاص و خفقان آلود محیط خود نتوانسته و یا نخواسته اند چیزی را که بر خلاف مذاق زمامداران وقتشان بوده است ، صریحا در کتاب خود بیاورند .

4 -چرا علی (علیه السلام)

و اهل بیت به این حدیث استدلال نکردند ؟ ! بعضی می گویند : اگر حدیث غدیر با این عظمت وجود داشت ، چرا خود علی (علیه السلام) و اهل بیت او و یاران و علاقمندانش در موارد لزوم به آن استدلال نکردند ؟ ! آیا بهتر نبود که آنها به چنین مدرک مهمی برای اثبات حقانیت علی (علیه السلام) استناد بجویند ؟ این ایراد نیز از عدم احاطه به کتب اسلامی ، اعم از حدیث و تاریخ و تفسیر ، سرچشمه گرفته است ، زیرا

ص:47

در کتب دانشمندان اهل تسنن موارد زیادی نقل شده که خود علی (علیه السلام) و یا ائمه اهل بیت (علیهم السلام) و یا علاقمندان به این مکتب با حدیث غدیر استدلال کرده اند : از جمله خود علی (علیه السلام) در روز شوری طبق نقل خطیب خوارزمی حنفی در

مناقب از عامر بن واصله چنین نقل می کند : در روز شوری با علی (علیه السلام) در آن خانه بودم و شنیدم که با اعضای شوری چنین می گفت : دلیل محکمی برای شما اقامه می کنم که عرب و عجم توانائی تغییر آن را نداشته باشند : شما را بخدا سوگند آیا در میان شما کسی هست که قبل از من خدا را به یگانگی خوانده باشد ( و سپس مفاخر معنوی خاندان رسالت را برشمرد تا رسید به اینجا ) شما را بخدا سوگند آیا در میان شما احدی جز من هست که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) در حق او گفته باشد .

من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و انصر من نصره لیبلغ الشاهد الغائب همه گفتند : نه این روایت را حموینی در فرائد السمطین در باب 58 و همچنین ابن حاتم در دار النظیم و دارقطنی و ابن عقده و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه نقل کرده اند .

ص:48

و نیز می خوانیم که علی (علیه السلام) بنا به نقل فرائد السمطین در باب 58 در ایام عثمان در مسجد در حضور جمعیت به جریان غدیر استدلال کرد ، و همچنین در کوفه در برابر کسانی که نص بر خلافت بلافصل او را از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) انکار میکردند صریحا به این روایت استدلال کرد .

این حدیث را طبق نقل الغدیر چهار نفر از صحابه ، و چهارده نفر از تابعین طبق نقل منابع معروف اهل تسنن روایت کرده اند .

و نیز در روز جنگ جمل طبق نقل حاکم در کتاب مستدرک جلد سوم صفحه 371 در برابر طلحه با آن استدلال فرمود .

و نیز در روز جنگ صفین طبق نقل سلیم بن قیس هلالی علی (علیه السلام) در لشگرگاه خود در برابر جمعی از مهاجرین و انصار و مردمی که از اطراف گرد آمده بودند ، به این حدیث استدلال کرد ، و دوازده نفر از بدریین ( کسانی که

جنگ بدر را در خدمت پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) درک کرده بودند ) برخاستند و گواهی دادند که این حدیث را از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) شنیده اند ! بعد از علی (علیه السلام) بانوی اسلام فاطمه زهرا س و امام حسن و امام حسین و عبد

ص:49

الله بن جعفر و عمار یاسر و قیس بن سعد و عمر بن عبد العزیز و مامون خلیفه عباسی به آن استناد جستند و حتی عمرو بن عاص در نامه ای که به معاویه نوشت برای اینکه به او اثبات کند بخوبی از حقایق مربوط به موقعیت علی (علیه السلام) و وضع معاویه آگاه است صریحا مساله غدیر را یادآوری کرده و خطیب خوارزمی حنفی در کتاب مناقب صفحه 124 آن را نقل کرده است ( کسانی که مایل به توضیحات بیشتر و آگاهی از منابع مختلف این روایات در زمینه استدلال علی (علیه السلام) و اهل بیت و جمعی از صحابه و غیر صحابه به حدیث غدیر هستند می توانند به کتاب الغدیر جلد اول صفحات 159 تا 213 مراجعه کنند ، مرحوم علامه امینی استدلال به این حدیث را از 22 تن از صحابه و غیر صحابه در موارد مختلف نقل کرده است ) .

5 -جمله آخر آیه چه مفهومی دارد ؟

میگویند : اگر این آیه مربوط به نصب علی (علیه السلام) به خلافت و ولایت و داستان غدیر خم است پس این جمله آخر که می گوید: إِنَّ اللّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ : خداوند قوم کافر را هدایت نمی کند چه ارتباطی با این مساله می تواند

ص:50

داشته باشد ؟ برای پاسخ به این ایراد کافی است بدانیم که کفر در لغت و همچنین در لسان قرآن به معنی انکار و مخالفت و ترک است ، گاهی به انکار خدا و یا نبوت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم)اطلاق می شود و گاهی به انکار و یا مخالفت در برابر دستورات دیگر ، در سوره آل عمران آیه 97 در مورد حج می خوانیم: وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ : کسانی که دستور حج را زیر پا بگذارند و با آن مخالفت نمایند به خدا زیانی نمی رسانند خداوند از همه جهانیان بی نیاز است و در سوره بقره آیه 102 درباره

تفسیر نمونه ج : 5 ص : 22

ساحران و آنها که آلوده به سحر شدند اطلاق کلمه کفر شده است ( و ما یعلمان من احد حتی یقولا انما نحن فتنة فلا تکفر ) و نیز در آیه 22 سوره ابراهیم می بینیم که شیطان در برابر کسانی که از او پیروی و اطاعت کردند در روز رستاخیز صریحا اظهار تنفر کرده و به آنها می گوید : شما در اطاعت اوامر الهی مرا شریک او ساختید و من امروز نسبت به این کار شما کفر می ورزم (إِنِّی کَفَرْتُ بِما أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ ) بنابر این اطلاق کفر بر مخالفان مساله ولایت و رهبری جای تعجب نیست .

ص:51

6 -آیا دو ولی در یک زمان ممکن است ؟

بهانه دیگری که برای سرباز زدن از این حدیث متواتر و همچنین آیه مورد بحث ذکر کرده اند این است که اگر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) علی (علیه السلام) را در غدیر خم به ولایت و رهبری و خلافت نصب کرده باشد ، لازمه اش وجود دو رهبر و دو پیشوا در زمان واحد خواهد بود ! ولی توجه به شرائط و اوضاع خاص زمان نزول آیه و ورود حدیث و همچنین قرائنی که در گفتار پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم)وجود دارد این بهانه را به کلی برطرف می کند ، زیرا می دانیم که این جریان در ماههای آخر عمر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) واقع شد ، در حالی که او آخرین دستورات را به مردم ابلاغ می کرد به خصوص اینکه صریحا فرمود : من بزودی از میان شما می روم و دو چیز گرانمایه را در میان شما می گذارم .

کسی که این سخن را می گوید پیدا است در صدد تعیین جانشین خویش است و برای آینده برنامه ریزی می کند نه برای زمان حاضر ، بنابر این روشن است که منظورش وجود دو رهبر و دو پیشوا در زمان واحد نیست .

موضوع جالب توجه اینکه در حالی که بعضی از دانشمندان اهل تسنن این ایراد را مطرح می کنند بعضی دیگر

ص:52

ایرادی درست در نقطه مقابل آن مطرح کرده اند و آن اینکه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) ولایت و خلافت علی (علیه السلام)را تعیین کرد ولی

تاریخ آن را روشن نساخت چه مانعی دارد که این ولایت و خلافت بعد از سه خلیفه دیگر باشد ؟ ! راستی حیرت آور است ، بعضی از این طرف بام می افتند و بعضی از آن طرف ، و تعصبها مانع می شود که روی متن قضیه تکیه کنند ، باید کسی از آنها سؤال کند که اگر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم)می خواست چهارمین خلیفه خود را تعیین کند و در فکر آینده مسلمانان بود پس چرا خلیفه اول و دوم و سوم خود را که مقدم بر او بودند و تعیین آن لازمتر بود در مراسم غدیر بیان نکرد ؟ ! بار دیگر گفته سابق خود را تکرار می کنیم و این بحث را پایان می دهیم که اگر نظرهای خاصی در کار نبود این همه اشکال تراشی در زمینه این آیه و این حدیث نمی شد ، همانطور که در موارد دیگر نشده است .

تفسیر نمونه ج : 5 از ص : 2 ببعد.

تفسیر نمونه ج : 4 ص : 263 ببعد.

( الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً ) .

ص:53

روز اکمال دین کدام روز است

در اینجا بحث مهمی پیش می آید که منظور از الیوم(امروز) که در دو جمله بالا تکرار شده چیست ؟ یعنی کدام روز است که این چهار جهت در آن جمع شده هم کافران در آن مایوس شده اند ، و هم دین کامل شده ، و هم نعمت خدا تکامل یافته ، و هم خداوند آئین اسلام را به عنوان آئین نهائی مردم جهان پذیرفته است .

در میان مفسران در اینجا سخن بسیار است ولی آنچه جای شک نیست این است که چنین روزی باید روز بسیار مهمی در تاریخ زندگی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) باشد ، نه یک روز ساده و عادی و معمولی ، زیرا اینهمه اهمیت برای یک روز عادی معنی ندارد ، و لذا در پاره ای از روایات آمده است که بعضی از یهود و نصاری با شنیدن این آیه گفتند اگر چنین آیه ای در کتب آسمانی ما نقل شده بود ، ما آن روز را روز عید قرار می دادیم .

اکنون باید از روی قرائن و نشانه ها و تاریخ نزول این آیه و این سوره و تاریخ زندگانی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) و روایاتی که از منابع مختلف اسلامی بدست ما رسیده این روز

ص:54

مهم را پیدا کنیم .

آیا منظور روزی است که احکام بالا در باره گوشتهای حلال و حرام نازل شده ؟ قطعا چنین نیست ، زیرا نزول این احکام واجد این همه اهمیت نیست نه باعث تکمیل دین است زیرا آخرین احکامی نبوده که بر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) نازل شده ، بدلیل اینکه در دنباله این سوره به احکام دیگری نیز برخورد میکنیم ، و تازه یاس کفار می شود ، فراهم ساختن پشتوانه محکمی برای آینده اسلام است ، و به عبارت دیگر نزول این احکام و مانند آن تاثیر چندانی در روحیه کافران ندارد و اینکه گوشتهائی حلال یا حرام باشد آنها حساسیتی روی آن ندارند .

آیا منظور از آن روز عرفه در آخرین حج پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) است ؟ ! ( همانطور که جمعی از مفسران احتمال داده اند ) .

پاسخ این سؤال نیز منفی است ، زیرا نشانه های فوق بر آن روز نیز تطبیق نمیکند ، چون حادثه خاصی که باعث یاس کفار بشود در آن روز واقع نشد ، اگر منظور انبوه اجتماع مسلمانان است که قبل از روز عرفه نیز در خدمت پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) در مکه بودند و اگر منظور نزول احکام

ص:55

فوق در آن روز است که آن نیز همانطور که گفتیم چیز وحشتناکی برای کفار نبود .

و آیا مراد روز فتح مکه است ( چنانکه بعضی احتمال داده اند ) با اینکه تاریخ نزول این سوره مدتها بعد از فتح مکه بوده است ؟ ! و یا منظور روز نزول آیات سوره برائت است که آنهم مدتها قبل از نزول این سوره بوده است ؟ ! و از همه عجیبتر احتمالی است که بعضی داده اند که این روز ، روز ظهور اسلام و یا بعثت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) باشد با اینکه آنها هیچگونه ارتباطی با روز نزول این آیه ندارند و سالهای متمادی در میان آنها فاصله بوده است .

بنا بر این هیچیک از احتمالات ششگانه فوق با محتویات آیه سازگار نیست .

در اینجا احتمال دیگری هست که تمام مفسران شیعه آن را در کتب خود آورده اند و روایات متعددی آن را تایید می کند و با محتویات آیه کاملا سازگار است و آن اینکه : منظور روز (غدیر خم) است ، روزی که پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلّم)امیر مؤمنان علی (علیه السلام) را رسما برای جانشینی خود تعیین کرد ، آن روز بود که کفار در میان امواج یاس فرو رفتند ، زیرا انتظار داشتند که آئین اسلام قائم به شخص باشد ، و با از

ص:56

میان رفتن پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) اوضاع به حال سابق برگردد ، و اسلام تدریجا برچیده شود ، اما هنگامی که مشاهده کردند مردی که از نظر علم و تقوا و قدرت و عدالت بعد از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) در میان مسلمانان بی نظیر بود بعنوان جانشینی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) انتخاب شد و از مردم برای او بیعت گرفت یاس و نومیدی نسبت به آینده اسلام آنها را فرا گرفت و فهمیدند که آئینی است ریشه دار و پایدار .

در این روز بود که آئین اسلام به تکامل نهائی خود رسید ، زیرا بدون تعیین جانشین برای پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) و بدون روشن شدن وضع آینده مسلمانان ، این آئین به تکامل نهائی نمی رسید .

آن روز بود که نعمت خدا با تعیین رهبر لایقی همچون علی (علیه السلام) برای آینده مردم تکامل یافت .

و نیز آن روز بود که اسلام با تکمیل برنامه هایش بعنوان آئین نهائی از طرف خداوند پذیرفته شد ( بنابراین جهات چهارگانه در آن جمع بوده ) .

علاوه بر این ، قرائن زیر نیز این تفسیر را تایید می کند :

الف -جالب توجه اینکه در تفسیر فخر رازی و تفسیر روح

ص:57

المعانی و تفسیر المنار در ذیل این آیه نقل شده است که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) بعد از نزول این آیه بیش از هشتاد و یک روز عمر نکرد .

و با توجه به اینکه وفات پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم)در روایات اهل تسنن و حتی در بعضی از روایات شیعه ( مانند آنچه کلینی در کتاب معروف کافی نقل کرده است ) روز دوازدهم ماه ربیع الاول بوده چنین نتیجه می گیریم که روز نزول آیه درست روز هیجدهم ذی الحجه بوده است .

ب -در روایات فراوانی که از طرق معروف اهل تسنن و شیعه نقل شده صریحا این مطلب آمده است که آیه شریفه فوق در روز غدیر خم و به دنبال ابلاغ ولایت علی (علیه السلام)نازل گردید ، از جمله اینکه :

1 -دانشمند معروف سنی ابن جریر طبری در کتاب ولایت از زید بن ارقم صحابی معروف نقل می کند که این آیه در روز غدیر خم در باره علی (علیه السلام) نازل گردید .

2 -حافظ ابو نعیم اصفهانی در کتاب ما نزل من القرآن فی علی (علیه السلام) از ابو سعید خدری ( صحابی معروف ) نقل کرده که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) در غدیر خم ، علی (علیه السلام) را به عنوان ولایت به مردم معرفی کرد و مردم

ص:58

متفرق نشده بودند تا اینکه آیه اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ ... نازل شد ، در این موقع پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) فرمود : الله اکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمة و رضی الرب برسالتی و بالولایة لعلی (علیه السلام) من بعدی ، ثم قال من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله : الله اکبر بر تکمیل دین و اتمام نعمت پروردگار و خشنودی خداوند از رسالت من و ولایت علی (علیه السلام) بعد از من ، سپس فرمود : هر کس من مولای اویم علی (علیه السلام) مولای او است ، خداوندا ! آن کس که او را دوست بدارد دوست بدار ، و آن کس که او را دشمن دارد ، دشمن بدار ، هر کس او را یاری کند یاری کن و هر کس دست از یاریش بر دارد دست از او بردار .

3 -خطیب بغدادی در تاریخ خود از ابو هریره از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) چنین نقل کرده که بعد از جریان غدیر خم و پیمان ولایت علی (علیه السلام) و گفتار عمربن خطاب .

بخ بخ یا بن ابی طالب اصبحت مولای و مولا کل مسلم .

آیه اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ نازل گردید .

در کتاب نفیس الغدیر علاوه بر روایات سه گانه فوق سیزده روایت دیگر نیز در این زمینه نقل شده است .

ص:59

در کتاب احقاق الحق از جلد دوم تفسیر ابن کثیر صفحه 14 و از مقتل خوارزمی صفحه 47 نزول این آیه را در باره داستان غدیر از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلّم) نقل کرده است .

در تفسیر برهان و نور الثقلین نیز ده روایت از طرق مختلف نقل شده که این آیه در باره علی (علیه السلام) یا روز غدیر خم نازل گردیده ، که نقل همه آنها نیازمند به رساله جداگانه است .

مرحوم علامه سید شرف الدین در کتاب المراجعات چنین می گوید : که نزول این آیه را در روز غدیر در روایات صحیحی که از امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام)نقل شده ذکر گردیده و اهل سنت ، شش حدیث با اسناد مختلف از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) در این زمینه نقل کرده اند که صراحت در نزول آیه در این جریان دارد .

از آنچه در بالا گفتیم روشن می شود که : اخباری که نزول آیه فوق را در جریان غدیر بیان کرده در ردیف خبر واحد نیست که بتوان با تضعیف بعضی اسناد آن ، آنها را نادیده گرفت بلکه اخباری است که اگر متواتر نباشد لااقل مستفیض است ، و در منابع معروف اسلامی نقل شده ، اگر چه بعضی

ص:60

از دانشمندان متعصب اهل تسنن ، مانند آلوسی در تفسیر روح المعانی تنها با تضعیف سند یکی از این اخبار کوشیده اند بقیه را به دست فراموشی بسپارند و چون روایت را بر خلاف مذاق خویش دیده اند مجعول و نادرست قلمداد کنند ، و یا مانند نویسنده تفسیر المنار با تفسیر ساده ای از آیه گذشته ، بدون اینکه کمترین اشاره ای به این روایات کند ، شاید خود را در بن بست دیده که اگر بخواهد روایات را ذکر کرده و تضعیف کند بر خلاف انصاف است و اگر بخواهد قبول کند بر خلاف مذاق او است ! نکته جالبی که باید در اینجا به آن توجه کرد این است که قرآن در سوره نور آیه 55 چنین می گوید : وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً ... خداوند به آنهائی که از شما ایمان آوردند و عمل صالح انجام داده اند وعده داده است که آنها را خلیفه در روی زمین قرار دهد همانطور که پیشینیان آنانرا چنین کرد ، و نیز وعده داده آئینی را که برای آن پسندیده است مستقر و مستحکم گرداند و بعد از ترس به آنها آرامش بخشد .

در این آیه خداوند می فرماید : آئینی را که برای آنها

ص:61

پسندیده در روی زمین مستقر می سازد ، با توجه به اینکه سوره نور قبل از سوره مائده نازل شده است و با توجه به جمله رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً که در آیه مورد بحث ، در باره ولایت علی (علیه السلام) نازل شده ، چنین نتیجه می گیریم که اسلام در صورتی در روی زمین مستحکم و ریشه دار خواهد شد که با ولایت توأم باشد ، زیرا این همان اسلامی است که خدا پسندیده و وعده استقرار و استحکامش را داده است ، و به عبارت روشنتر اسلام در صورتی عالمگیر می شود که از مساله ولایت اهل بیت جدا نگردد .

مطلب دیگری که از ضمیمه کردن آیه سوره نور با آیه مورد بحث استفاده می شود این است که در آیه سوره نور سه وعده به افراد با ایمان داده شده است نخست خلافت در روی زمین ، و دیگر امنیت و آرامش برای پرستش پروردگار ، و سوم استقرار آئینی که مورد رضایت خدا است .

این سه وعده در روز غدیر خم با نزول آیه اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ ... جامه عمل بخود پوشید زیرا نمونه کامل فرد با ایمان و عمل صالح ، یعنی علی (علیه السلام) به جانشینی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) نصب شد و به مضمون جمله اَلْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ مسلمانان در آرامش و امنیت نسبی قرار

ص:62

گرفتند و نیز به مضمون وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً آئین مورد رضایت پروردگار در میان مسلمانان استقرار یافت .

البته این تفسیر منافات با روایاتی که می گوید آیه سوره نور در شأن مهدی (علیه السلام) نازل شده ندارد زیرا آمنوا منکم ...

دارای معنی وسیعی است که یک نمونه آن در روز غدیر خم انجام یافت و سپس در یک مقیاس وسیعتر و عمومی تر در زمان قیام مهدی (علیه السلام) انجام خواهد یافت ( بنابراین کلمه الارض در آیه به معنی همه کره زمین نیست بلکه معنی وسیعی دارد که هم ممکن است بر تمام کره زمین گفته شود ، و هم به قسمتی از آن ، چنانکه از موارد استعمال آن در قرآن نیز استفاده می شود که گاهی بر قسمتی از زمین اطلاق شده و گاهی بر تمام زمین ) ( دقت کنید ) .

یک سؤال لازم

تنها سؤالی که در مورد آیه باقی می ماند این است که اولا طبق اسناد فوق و اسنادی که در ذیل آیه یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ خواهد آمد هر دو مربوط به جریان غدیر است ، پس چرا در قرآن میان آن دو فاصله افتاده ؟ ! یکی آیه 3 سوره مائده و دیگری آیه 67 همین سوره است .

ثانیا این قسمت از آیه که مربوط به جریان غدیر است

ص:63

ضمیمه به مطالبی شده که در باره گوشتهای حلال و حرام است و در میان این دو تناسب چندانی به نظر نمی رسد .

در پاسخ باید گفت :

اولا می دانیم آیات قرآن ، و همچنین سوره های آن ، بر طبق تاریخ نزول جمع آوری نشده است بلکه بسیاری از سوره هائی که در مدینه نازل شده مشتمل بر آیاتی است که در مکه نازل گردیده و بعکس آیات مدنی را در لابلای سوره های مکی مشاهده می کنیم .

با توجه به این حقیقت جدا شدن این دو آیه از یکدیگر در قرآن جای تعجب نخواهد بود ( البته طرز قرار گرفتن آیات هر سوره تنها به فرمان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) بوده است ) آری ، اگر آیات بر طبق تاریخ نزول جمع آوری شده بود جای این ایراد بود .

ثانیا ممکن است قرار دادن آیه مربوط به غدیر در لابلای احکام مربوط به غذاهای حلال و حرام برای محافظت از تحریف و حذف و تغییر بوده باشد ، زیرا بسیار می شود که برای محفوظ ماندن یک شیء نفیس آن را با مطالب ساده ای می آمیزند تا کمتر جلب توجه کند ( دقت کنید ) .

حوادثی که در آخرین ساعات عمر پیامبر

ص:64

(صلی الله علیه وآله وسلّم) واقع شد ، و مخالفت صریحی که از طرف بعضی افراد برای نوشتن وصیتنامه از طرف پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم)به عمل آمد تا آنجا که حتی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) را ( العیاذ بالله ) متهم به هذیان و بیماری ! و گفتن سخنان ناموزون کردند ، و شرح آن در کتب معروف اسلامی اعم از کتب اهل تسنن و شیعه نقل شده شاهد گویائی است بر اینکه بعضی از افراد حساسیت خاصی در مساله خلافت و جانشینی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم)داشتند و برای انکار آن حد و مرزی قائل نبودند ! .

آیا چنین شرائطی ایجاب نمی کرد که برای حفظ اسناد مربوط به خلافت و رساندن آن به دست آیندگان چنین پیش بینی هائی بشود و با مطالب ساده ای آمیخته گردد که کمتر جلب توجه مخالفان سر سخت را کند ؟ ! .

از این گذشته -همانطور که دانستیم -اسناد مربوط به نزول آیه اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ در باره غدیر و مساله جانشینی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلّم) تنها در کتب شیعه نقل نشده است که چنین ایرادی متوجه شیعه شود ، بلکه در بسیاری از کتب اهل تسنن نیز آمده است ، و به طرق متعددی این حدیث از سه نفر از صحابه معروف (خلفای سه گانه) نقل شده است .

ص:65

تفسیر نمونه در شرح آیات فوق.

فضائل امام علی (علیه السلام) در کلام خلفا

اشاره

همه صاحبان عقل و دانش می دانند فضیلت و کمال بی انتهای علی علیه السلام و خاندان پاک آن حضرت به اندازه ای درخشنده است که هیچ کس و هیچ چیز قادر به جلوگیری از پرتو افکنی آن نیست.

در طول تاریخ اسلام، گروههای زیاد با ترفندهای گوناگون خواستند، از انتشارفضایل و مناقب آنحضرت و از رسیدن روایات بیشمار، درباره آن مظلوم تاریخ، به دست نسل های بعدی، (باتحریم سردمداران باطل از نوشتن و روایت آنها، حد اقل یک قرن و تا دوران زمامداری عمر بن عبدالعزیز أموی)، جلوگیری نمایند، اما موفق نشدند.

جالب اینکه از زبانهای همین سردمداران، کلمات و عباراتی، بیرون آمده و قسمتی از آنها را، تاریخ ثبت و ضبط نموده که واقعا، جای شگفتی و برحق و با حق بودن آن بزرگوار، دلالت می نماید.

مانند کلمات و مرویات خلفای سه گانه و اتباعش می باشد

ص:66

که دانستن این مطالب از چند جهت مورد توجه و اهمیت است:

اولامقام رفیع امیر المؤمنین علی علیه السلام را از زبان کسانی که به عنوان بعضی از صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مطرح بودند، و سخنان آن حضرت را شنیدند، می شناسیم .ثانیا:به طور قطع، میزان شناخت پیروان مذاهب مختلف عامه با مطالعه این مطالب، نسبت به آن حضرت بیشتر و کاملتر خواهد شد. و تحولی نو در آنان پدید خواهد آمد. (مانند، فؤاد فاروقی، یکی از نویسندگان اهل سنت که در مورد عظمت و مقام رفیع علی علیه السلام کتب متعددی تألیف کرده،در صفحه 260 از کتاب «بیست و پنج سال سکوت علی علیه السلام» در مورد آغاز شناخت وسیعتر خود نسبت به شخصیت برجسته اسلام یعنی علی علیه السلام چنین می نویسد:«به یاد آوردن این که چه زمانی با نام مبارک علی علیه السلام آشنا شده ام برایم ممکن نیست،اما خوب به خاطر می آورم که چه زمانی شیفته اش شدم:زمانی که اقدام به جمع آوری سخنان» (عمر بن خطاب) درباره این شخصیت ممتاز عالم اسلام،کردم.جملات سپاسمندانه و ستایشگرانه عمر،سردار بزرگ سده نخستین برقراری اسلام،مرا مجذوب علی علیه السلام کرد...

ثالثا:از این طریق،ماهیت کسانی که بعد از پیامبر اکرم صلی

ص:67

الله علیه و آله و سلم، سفارشها و وصایای آن حضرت را در مورد خلافت و ولایت علی علیه السلام نادیده گرفته و با ایجاد شورای انحصاری،اقدام به تعیین خلیفه برای مسلمین کردند،کاملا روشن می شود.در ادامه همین مباحث،سخنان و روایاتی که عایشه در زمینه عظمت علی علیه السلام بیان کرده است نیز مورد توجه قرار خواهد گرفت و نیز گفتارها و اظهار نظرهای گروهی از بزرگان و علمای اهل سنّت را در دیدگاه عزیزان قرار می دهیم تا خود به حقیقت، پی برده و منصفانه، قضاوت نمایند.

اکنون به ترتیب و به صورت جداگانه قسمتی از سخنان و مرویات آنان را مورد دقت و توجه قرار می دهیم :

1 -سخنان و مرویات ابوبکر بن ابی قحافه

اشاره

1 -جواز عبور از صراط

عن قیس بن حازم قال:اِلتقی ابو بکر الصدیق و علی بن ابی طالب، فتبسم ابو بکرفی وجه علیّ فقال له ما لک تبسّمت؟قال :سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یقول:لا یجوز احد الصّراط الا من کتب له علیّ الجواز. نقل از سید جواد مهری در

ص:68

مقدمه کتاب «آنگاه هدایت شدم» تألیف دکتر سید محمد تیجانی سماوی ص 2 به نقل از: ابان السمان در الموافقه،ص 137،و ابن حجر در الصواعق المحرقه،ص 126 و ابن مغازلی شافعی در مناقب علی علیه السلام ص 119

از قیس بن حازم روایت شد که:ابو بکر با علی بن ابی طالب ملاقات کرد،پس ابو بکر به چهره علی علیه السلام نگاه کرده و تبسم می نمود،علی علیه السلام به او فرمود:چرا تبسم می کنی؟گفت :شنیدم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلممی فرمود:هیچ کس بر صراط نمی گذرد،مگر کسی که علی برایش گذرنامه صادر کرده باشد.

2 -ابوبکر:

هرکس دوست دارد به مردی بنگرد که نزد رسول خدا «ص» عظیم ترین منزلت را داشت و قرابتش نیز به آن جناب نزدیک تر و دخالتش در رفع حوایج آن جناب و بی نیازی خودش از دیگران بیشتر بود به این مرد یعنی علی نگاه کند.

کنزالعمال، ج 13، ص 115

3 -دست من و علی در عدالت، مساویست

...فقال ابو بکر:صدق الله و رسوله،قال لی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم لیلة الهجرة،و نحن خارجان من الغار نرید المدینه: کفی و کف علی فی العدل سواء.

ص:69

...ابو بکر گفت:خدا و رسولش راست گفتند،رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در شب هجرت در حالی که بیرون از غار بودیم و اراده )رفتن( به مدینه را داشتیم به من فرمود:دست من و دست علی در عدل و داد برابر است.

(ابن مغازلی در مناقب،حدیث 170،ص 129، و ابن عساکر در شرح حال امام علی علیه السلام از تاریخ دمشق،ج 2،ص 438،اواخر حدیث .953 )شرح محمودی( شیخ سلیمان قندوزی حنفی در ینابیع الموده،باب مناقب السبعون،ص 277،حدیث 17 و ص 300، متقی هندی در کنز العمال،ج 11،ص 604 )مؤسسه الرساله بیروت،چاپ پنجم( ،و دیگران).

نگاه کردن به روی علی عبادت است

جمله (النظر إلی وجه علیّ عبادة) در روایات از خلفای سه گانه و عایشه آمده است که در فصل مربوط به هرکدام، خواهد آمد.

4 -عن عائشة قالت: رأَیت أَبابکر الصِّدِّیق یکثر النَظر إلی وجه علیّ بن أبی طالب فقلتُ: یا أَبة إنّک لتکثر النَّظر إِلی علیِّ بن أَبی طالب فقال لی: یا بنیّة سمعت رسول اللَّه یقول: النظر إلی وجه علیّ عبادة. از عائشه نقل شده است که گفت: دیدم که ابوبکر زیاد به چهره امیرالمؤمنین علیه السلام نگاه می کند، پس

ص:70

گفتم: ای پدر! شما زیاد به چهره علی بن أبی طالب نگاه می کنی! پس به من گفت: ای دخترم! از رسول خدا شندیم که می گفت: نگاه کردن به چهره علی عبادت است.

(الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة، ج2، ص517، مؤسسة الرسالة؛ المعجم الکبیر، ج10، ص76، ح10006، مکتبة الزهرا؛ المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص152، ح4682، دار الکتب العلمیة؛ تاریخ الخلفاء سیوطی، ج1، ص172 مطبعة السعادة. ابن کثیر در البدایه و النهایه، ج 7، ص 358؛ ؛ مناقب ابن مغازلی ، ص 210، حدیث 252 ط 1،؛ ابن عساکر در شرح حال امام علی علیه السلام از تاریخ دمشق،ج 2،ص 391،حدیث 895 )به شرح محمودی( ،و دیگران.

نکاتی چند پیرامون این حدیث.

الف -عبادت امر مشترکی بین تمامی ادیان است:

قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلی کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً )آل عمران 64)

بگو ای اهل کتاب بیائید به سوی امری که بین ما و شما مشترک است و آن اینکه غیر از خدا را عبادت نکنیم و چیزی را با خدا شریک قرار ندهیم.

وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ (نحل 36)

و همانا در هر امتی ما رسول قرار دادیم تا عبادت خدا

ص:71

کنند.

ب -حقیقت عبادت یعنی آنچه که باآن بندگی خدا انجام و رضایت خداباآن وسیله جلب شود، مگر نگاه کردن به شخصی چه فعل عبادی است که با آن نگاه کردن رضای خدا به دست می آید و عبادت محسوب می شود.

معلوم می شود تمام وجود چنین شخصی تجلیگاه صفات الهی و مورد توجه خود ذات احدیت میباشد.

ج -از طرفی طبق دو آیه مبارکه بالا و آیه «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ » (الذاریات:56) ) هدف از خلقت «عبادت» است و ما جن و انس را خلق نکردیم مگر برای اینکه عبادت کنند.

و این عبادت به نگاه کردن به امیرالمؤمنین حاصل می شود. پس آیا جز این است که نظر و نگاه محبت آمیز به امیرالمؤمنین هدف و غایت خلقت است؟! زیرا اینها اول ماخلق اللّه و علت غائی آفرینشند.

پس بنا به گفته عاشقان مولای متقیان علی علیه السلام (یعنی ابوبکر و دخترش عایشه و عمر و عثمان !!!که حدیث هر دو در فصل خودش خواهد آمد) در روایت بالا«النظر الی وجه علیّ عبادة» نگاه کردن به چهره این شخصیت دوم جهان آفرینش، عین عبادت

ص:72

پروردگار جهان است.

البته معنای نظر تنها دیدن با چشم نیست بلکه دیدن با قلب را نیز نظر می گویند. )لسان العرب، ج5، ص215).

پس اینکه نظر قلب دائم بر امیرالمؤمنین باشد و در برابر او خاضع و ذلیل باشد و در دفاع از مظلومیت او بتپد این همان عبادت واقعی حق تعالی است.

د -در روایت فوق گفته نشده: نگاه به امیرالمؤمنین صلاة است، یا حج، بلکه گفته شده عبادت است. و از طریق مصدر از آن تعبیر کرد: «عبادةٌ». اگر امری ازطریق مصدر از آن تعبیر شود یعنی مطلق و محض آن چیز است پس نگاه به امیرالمؤمنین علیه السلام مطلق و محض عبادت و عبادت مطلق است.

به عبارت دیگر هر عبادتی تأثیر خاصی بر روح و روان انسان و سیر و سلوک او به سوی حق تعالی دارد اما نگاه کردن به چهره امیرالمؤمنین علیه السلام مطلق این عبادات است و تمامی این تأثیرات را یکجا برای انسان به ارمغان می آورد.

با این عبادت است که انسان به درجه یقین می رسد:

وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ )حجر 99) پس پروردگارت را عبادت کن تا تو را به یقینت برساند.

ص:73

از همین روست که در روایت آمده است که حضرت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم "یقول" یعنی دائماً و مستمراً می فرمودند:نظر کردن به چهره امیرالمؤمنین علیه السلامعبادت است.

ه -این روایت عصمت امیرالمؤمنین علیه السلام را هم ثابت می کند. زیرا اگر کسی که نگاه کردن به او عبادت باشد یعنی خدا بایک نگاه کردن به او به خدایی ستایش و پرستش می شود.

چنین شخصی باید معصوم باشد زیرا اگر یک لحظه از لحظات از خدا جدا باشد و از ذکر خدا غافل باشد و خدا از او راضی نباشد دیگر شامل اطلاق روایت نمی گردد.

وّ -این روایت افضل بودن امیرالمؤمنین علیه السلام بر انبیاء دیگر را نیز ثابت می کند. زیرا خداوند وقتی ذکر انبیاء پیشین را می کند تمام شرف و افتخار آنها را این می داند که عبد و بنده او هستند مثلا در مورد نوح، ابراهیم، موسی و هارون، داوود و ایوب و اسحاق چنین می فرماید: سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ ... إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ (81-79 صافات)

سَلامٌ عَلی إِبْراهِیمَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ ) صافات:

111-109)

ص:74

سَلامٌ عَلی مُوسی وَ هارُونَ ... إِنَّهُما مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ (صافات 122-120) وَ اذْکُرْ عَبْدَنا داوُدَ (ص17). وَ اذْکُرْ عَبْدَنا أَیُّوبَ (ص41)

وَ اذْکُرْ عِبادَنا إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ (ص45).

اما در مورد امیرالمؤمنین علیه السلام چنین است که نه تنها او عبد الهی باشد بلکه نگاه کردن به او هم عبادت است یعنی عبادت از وجود او بوجود می آید. و این بسیار مافوق مقام عبد بودن است.

ز -جای تحیّر است که این روایت، یعنی آن فضیلتی که سرسخت ترین دشمن بآن اقرار دارد و نتوانسته آن را انکار کند پس چرادر برابرش سرتعظیم فرود نیاوردند بلکه سعی در مخفی کردن فضائل و مناقب او بودند و کردند و. و. و. ؟!.

6 -رعایت کنید محمد (صلی الله علیه و آله) را در اهل بیتش.

عن ابن عمر قال:قال ابو بکر الصدیق:ارقبوا محمدا صلی الله علیه و آله و سلم فی أهل بیته،ای احفظوه فیهم فلا تؤذوهم . از ابن عمر روایت شده که ابو بکر گفته است:رعایت کنید محمد صلی الله علیه و آله و سلم را در )مورد( اهل بیت او.یعنی حفظ کنید )حرمت( او را در میان اهل بیتش،پس اهل بیت آن

ص:75

حضرت را اذیت نکنید.شیخ سلیمان قندوزی حنفی در ینابیع الموده،باب 54،ص 194 و.356 و متقی هندی در کنز العمال،ج 13 -ص 638 مؤسسه الرساله بیروت،چاپ پنجم.

7 -به به مثل تو کجا خواهد بود ای ابو الحسن.

از حارث ابن اعور روایت شد که روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در میان جمعی از یاران خود حاضر بود،پس فرمود:به شما نشان می دهم آدم علیه السلام را از جنبه علمش و نوح را از جنبه فهمش و ابراهیم را از جنبه حکمتش،پس چیزی نگذشت که علی علیه السلام آمد.ابو بکر عرضه داشت:

یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم اقتست رجلا بثلاثه من الرسل،بخ بخ لهذا الرجل،من هو یا رسول الله؟قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم:أولا تعرفه یا ابا بکر؟قال:الله و رسوله اعلم.قال صلی الله علیه و آله و سلم:هو ابو الحسن علی بن ابی طالب علیه السلام فقال ابو بکر:بخ بخ لک یا ابا الحسن و این مثلک یا ابا الحسن. بوستان معرفت تألیف سید هاشم حسینی تهرانی،ص 447 به نقل از:مناقب خوارزمی،فصل 7،ص .45

ابو بکر عرضه داشت:( یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلممردی را با سه نفر از پیامبران برابر کردی،به به به این مرد،او کیست،ای رسول خدا؟پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم

ص:76

فرمود:آیا او را نمی شناسی ای ابا بکر؟ابو بکر عرض کرد:خدا و رسولش داناترند .حضرت فرمود:او ابو الحسن علی بن ابی طالب علیه السلام است.پس ابو بکر گفت:به به به تو ای ابو الحسن،مثل تو کجا خواهد بود ای ابو الحسن.

8 -نزدیک ترین مردم به پیامبر ) صلی الله علیه و آله (

قال الشعبی:بینا ابو بکر جالس اذ طلع علی بن ابی طالب من بعید فلمّا رآه ابو بکر قال :من سرّه ان ینظر الی اعظم الناس منزلة و اقربهم قرابة و افضلهم دالة و اعظمهم غناء عن رسول الله صلی الله علیه )و آله( و سلم،فلینظر الی هذا الطالع.

شعبی گوید : «روزی ابوبکر در جایی نشسته بود ، علی بن ابی طالب (علیه السلام) از دور نمایان شد . چون ابوبکر او را دید گفت : هر کس خوش دارد بنگرد به کسی که بزرگ ترین مردم در مقام و منزلت و نزدیک ترین مردم به پیامبر ) صلی الله علیه و آله ( و برترین مردم به نام و نشان و بزرگ ترین مردم در بی نیازی از مردم که از جهت رسول اکرم ) صلی الله علیه و آله (به دست آورده ، بنگرد به این کس که از دور نمایان شد » .

بوستان معرفت«ص 650 به نقل از:ابن عساکر در تاریخ امیر المؤمنین علیه السلام،ج 3،ص 70،حدیث 1100 و از مناقب خوارزمی فصل 14،ص .98، کنز العمال»،ج 12،ص 489 -مؤسسه الرساله بیروت،چاپ پنجم، مناقب

ص:77

خوارزمی ، فصل 14 ، ص 161 .

9 -علی (علیه السلام) پیشگام ترین مسلمان

همچنین وی نقل می کند : روزی علی علیه السلام ابوبکر و همراهان او را دید و بر آنان سلام کرد و به راه خود ادامه داد .

ابوبکر گفت : « هر کس مایل است به نخستین و پیشگام ترین مسلمان و نزدیک ترین خویشاوند رسول خدا صلی الله علیه و آلهبنگرد ، باید علی بن ابی طالب را نگاه کند » . مناقب خوارزمی ، فصل 14 ، ص 161 .

10 -عن زید بن علی بن الحسین قال:سمعت ابی علی بن الحسین یقول :سمعت أبی الحسین بن علی یقول:قلت لأبی بکر،یا ابابکر،من خیر الناس بعد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم؟فقال لی:ابوک ،...از زید بن علی بن الحسین علیه السلام روایت شد که گفت:از پدرم علی بن الحسین علیه السلام،شنیدم که می فرمود:از پدرم حسین بن علی علیه السلام شنیدم که می فرمود:به ابو بکر گفتم،ای ابو بکر،بهترین مردم بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چه کسی است؟به من گفت :پدر تو،...

11 -عن معقل بن یسار المزنی قال:سمعت أبا بکر الصدیق

ص:78

یقول:علی بن ابی طالب عترة رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آثار الصادقین،ج 13،ص 115

از معقل بن یسار مزنی روایت شد که گفت:از ابوبکر شنیدم که می گفت:علی بن ابی طالب از اهل بیت و خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است.

12 -الریاض النضره ج 2،ص 163) قال:جاء ابو بکر و علی علیه السلام یزوران قبر النبی«صلی الله علیه (و آله) و سلم»بعد وفاته بستة أیّام،قال علیّ علیه السلام لأبی بکر:تقدم فقال ابو بکر:ما کنت لأتقدم رجلا سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یقول:علیّ منّی بمنزلتی من ربّی.

(در کتاب ریاض النضره ج 2،ص 163) گوید:ابو بکر و علی علیه السلام برای زیارت قبر مطهر رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلمشش روز پس از رحلت حضرت مشرف شدند،علی علیه السلامبه ابو بکر فرمود:پیش برو )و جلو حرکت کن( ابو بکر گفت:من هرگز بر مردی تقدم نمی جویم که خود شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در باره او( می فرمود: علی نزد من منزلتی را دارد که من آن منزلت را در پیشگاه پروردگارم دارم.

( آثار الصادقین،ج 14،ص 277،به نقل از فضائل الخمسه،ج 1،ص 2979. رهبر ، محمد تقی ، علی علیه السلام ابر مرد مظلوم ، ص 114).

ص:79

13... )عن( معقل بن یسار المزنی یقول:

سمعت ابابکر الصدیق یقول لعلی بن ابی طالب،عقده رسول الله،صلی الله علیه و آله و سلم. ابن عساکر در شرح حال امام علی علیه السلام از تاریخ دمشق،ج 3،حدیث 1092،ص 54.(العقده:کحرمه،و الجمع عقد کحرم،الولایه.البیعه المعقوده.

از معقل ابن یسار مزنی روایت شد که می گفت:

شنیدم که ابو بکر به علی بن ابی طالب علیه السلاممی گفت:«عقده رسول الله» )یعنی کسی که عقد بیعتش را با مسلمین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم منعقد کرد(

14 -ابو بکر در موارد متعدد،بالای منبر و در حضور تعداد زیادی از مسلمانان گفت:

اقیلونی،اقیلونی و لست بخیر منکم و علیّ فیکم .

مرا رها کنید،مرا رها کنید،که من بهترین شما نیستم در حالی که علی در میان شماست«.. چرا شیعه شدم»تألیف جناب محمد رازی،ص 332 به نقلش از: فخر رازی در نهایة العقول،طبری در تاریخ خود،بلاذری در انساب الاشراف،سمعانی در فضائل،غزالی در سر العالمین،سبط ابن جوزی در تذکره،قاضی فضل بن روزبهان و ابن ابی الحدید و دیگران.

- قابل ذکر است که صحت این گفتار ابو بکر در کلمات علی علیه

ص:80

السلام در نهج البلاغه کاملا روشن است،آنجا که فرمود: فیا عجبا بینا هو یستقیلها فی حیاته اذ عقدها لاخر بعد مماته«یعنی»پس چقدر جای تعجب و شگفت است که ابو بکر استقاله می کرد )و امتناع می نمود( از خلافت در حال حیات خود در حالی که گره می زد خلافت را برای دیگری )یعنی عمر( بعد از مرگش.

روزی ابوبکر درباره ی خلافت خود و بیعت مردم با او بر فراز منبر گفت : « اقیلونی و لست بخیرکم و علی فیکم ؛ مرا رهایی کنید ، در حالی که علی علیه السلام در بین شماست من بهترین شما نیستم . فقیه ایمانی ، مهدی ، الأمام امیر المومنین علی علیه السلام از دیدگاه خلفا ، ص 58. .

15 -بعد از آن که امیرالمؤمنین علیه السلام در غدیر خم جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله شد ابوبکر و عمر در هنگام بیعت با امام علی علیه السلام با تعبیرات مختلفی به آن حضرت تبریک گفتند که بعضی از آن تعبیرات عبارتند از :

« بخ بخ لک یا ابن ابی طالب ؛ یخ بخ لک یا ابالحسن و ... »

« هنیئاً لک یابن ابی طالب اصبحت مولی کل مؤمن و مؤمنة...

« و یا امسیت یا بن ابی طالب ، مولی کل مؤمن و مؤمنة ...»

مبارک،مبارکت باد بر تو ای پسر ابوطالب ، مبارک باد ،

ص:81

مبارک باد بر تو ای ابالحسن ! گوارا باد بر تو ای پسر ابوطالب ! صبح کردی در حالی که مولی و سرپرست هر مرد و زن با ایمان گشتی . گوارا باد بر تو ای پسر ابوطالب ! ای که روز را به شب رساندی در حالی که سرپرست و پیشوای همه ی مؤمنان گردیدی. فقیه ایمانی ، مهدی ، الأمام امیر المومنین علی علیه السلام از دیدگاه خلفا ص 99 -97

16 -اظهار پشیمانی ابوبکر هنگام مرگ

ابوبکر هنگام مرگ می گفت : « به خدا قسم جز از سه کار متأسف نیستم و ای کاش مرتکب آن نمی شدم از جمله : ای کاش دست از خانه ی علی علیه السلام می کشیدم اگرچه او علیه من اعلان جنگ می داد. ابن قتیبه ، الأمامه و السیاسه ، ص 24 .

2 -سخنان و مرویات از عمر بن خطاب درباره علی

اشاره

علیه السلام

در آغاز به این مطلب توجه نموده و بخاطر بسپارید.

یکی از خصائص تمامی حجتهای الهی و رسول خدا صلی الله علیه و آله، اخلاق حسنه و رأفت و مهربانیست.

بنا براین در آیات مکرر قرآن به این صفات مدح شده است:

ص:82

انّک لعلی خلق عظیم )قلم 4)همانا تو بر خلق عظیم مبعوث شده ای.

فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ (آل عمران 159) به مرحمت خدا با خلق مهربان گشته ای و اگر تندخو و سخت دل بودی مردم از گرد تو متفرق می شدند.

لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ )توبه 128) همانا رسولی از جنس شما برای هدایت شما آمد که فقر و پریشانی و جهل شما بر او سخت است و بر هدایت شما بسیار حریص و به مؤمنان رئوف و رحیم است.

وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحی (نجم 4-3) و هیچ گاه از روی هوی و هوس صحبت نمی کند هیچ نمی گوید مگر آنکه وحیی است که بر او وحی شده است.

حال سؤالی پیش می آید: آیا أمیرالمؤمنین علی علیه السلام، که از خود پیامبر است و در تمامی خصال با پیامبر مشترک است و دارای کمالات بی انتها وصاحب عفو و بخش حتّی نسبت به قاتل خودش بود، لایق جانشینی اوست یا کسی که بهره ای از این خصال نبرده است بلکه عکس آن در وجود

ص:83

اوست:

در منابع متعددی از مخالفین ذکر شده است که عمر بن الخطاب فظّ و غلیظ القلب بوده است:

عن زبید قال: لما حضرت ابابکر الوفاة بعث الی عمر یستخلفه فقال الناس: استخلف علینا فظّا غلیظا لو قد ملکنا کان أفظّ و أغلظ. زبید نقل می کند: هنگامی که مرگ ابوبکر نزدیک شد، فرستاد نزد عمر تا او را خلیفه خود کند، مردم گفتند: بر ما تند خوئی بداخلاق را خلیفه کرده است؛ اگر حاکم ما شود، تندخوتر و بداخلاق تر می شود. )اسدالغابه:4/69؛ تاریخ المدینه المنوره:2/671؛ التمهید:197؛ مناقب عمر:53و54)

حتی خود عمر نیز به این خصلت خود معترف است:

قال عمر: ... بلغنی ان الناس قد هابوا شدّتی و خافوا غلظتی و قالوا: قد کان عمر یشتدّ علینا و رسول الله بین اظهرنا ثم اشتد علینا و ابوبکر والینا دونه فکیف الان و قد صارت الامور الیه و لعمری من قال ذلک فقد صدق، عمر )بر فراز منبر( چنین گفت: به من خبر رسیده است که مردم از شدت و تندی من واهمه و ترس دارند و از خشونت و درشتی من در بیم و هراس می باشند؛ آنها می گویند: عمر بر ما سخت می گرفت در حالی که رسول خدا میان ما بود و در زمان خلافت ابوبکر

ص:84

هم همانطور رفتار می کرد، پس چگونه است که الان امور به دست اوست. به خدا قسم هرکس چنین بگوید تحقیقا راست گفته است. )حیوة الحیوان الکبری:1/71)

ابن ابی الحدید می گوید: «استدعی عمر امرأة لیسألها عن أمر و کانت حاملاً فلشدة هیبته ألقت ما فی بطنها فأجهضت به جنیناً میّتاً» عمر زن بارداری را احضار کرد و تا از او در موردی سؤال کند. آن زن از بیم، کودک خویش را سقط کرد و جنین او مرده به دنیا آمد.)شرح نهج البلاغه: 1/174)

همچنین نقل شده است:

(کان عمر) اول من ضرب بالدّرّة، اولین کسی که با تازیانه مردم را زد، عمر بود. )حیوة الحیوان :1/494؛ صفة الصفوة:1/277؛ نورالابصار:67؛ تاریخ الخلفاء:137)

ابن ابی الحدید چنین می نویسد:

کان یقال درّة عمر أهیب من سیف الحجاج، تازیانه عمر بیم انگیزتر از شمشیر حجاج است. )شرح نهج البلاغه: 1/181؛حیوة الحیوان: 1/74)

عمر نسبت به جبلة بن الایهم که بزرگ طائفه غسان بود، و تازه اسلام آورده بود، چنان خشونتی کرد که او را وادار به هجرت از مدینه و سپس هجرت از تمام سرزمین اسلام کرد و

ص:85

او از آئین اسلام بر گشت و مسیحی شد و پانصد نفر از طائفه اش مرتد شدند و به پادشاه روم پناه بردند. و این به مناسبت سیلی ای بود که عمر به جبله زد. )شرح نهج البلاغه:7069و 81و 79؛ مروج الذهب:2/85)

سختگیری وی تا آنجا رسید که ابی بن ابی کعب روزی به وی گفت: «لا تکن عذاباً علی اصحاب رسول الله» برای اصحاب رسول خدا عذاب نباش. (صحیح مسلم:6/179و 180)

ابن عباس می گوید: «من برای پرسیدن یک سؤال از عمر دو سال صبر کردم. مانع من از پرسش، ترس از عمر بود. (ابن جوزی تاریخ عمر ابن خطاب: 126)

خشونت وی به حدی رسید که اگر شخصی از معنای آیة قرآن سؤال می کرد او را شکنجه می نمود چناچه ضبیع بن تمیمی را هنگامی که از معنای «والذاریات ذروا» را سؤال کرد به زندان انداخت و بارها او را به صد ضربه شلاق محکوم کرد و سرانجام نیز وی را به بصره تبعید نموده و مردم را از گفتگو با وی برحذر داشت. )شرح نهج البلاغه:102 /12)

آیا این است خصلت «بالمؤمنین رئوف رحیم» نسبت به مؤمنین رئوف و رحیم است؟!

همچنین رفتارهای بسیار زشتی که ابی بکر و عثمان با

ص:86

اصحاب رسول خدا داشته اند بیش از آن است که در این مختصر بیان شود. به عنوان نمونه در مورد عثمان نقل شده است که:

گروهی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم جمع شدند و نامه ای خطاب به عثمان نوشتند و به برخی از اعمال ناشایست او اعتراض کردند از قبیل: بخشش خمس آفریقا به مروان، اسراف در ساختمان سازی و ساختن هفت منزل برای خود و همسر، دختران و اقوامش و قصرهای مروان که از ناحیه خمس واجب ساخته شده بود، سپردن کارهای دولتی و استانداریها به خویشان و پسرعموهای خود که جوان و خام بودند و بهره ای از لیاقت و مصاحبت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلّم نداشتند و نسپردن مسئولیت ها به مهاجرین و انصار و نیز اجرا ننمودن حد بر ولید زناکار. دادن جوایز به اطرافیان خود و شکنجه مردم و چیزهای فراوان دیگر. بعد از نوشتن نامه بحث پیش آمد که چه کسی حاضر است نامه را نزد عثمان ببرد. عمّاریاسر آمادگی خود را اعلام نمود. هنگامی که عمّار بر عثمان وارد شد، بنی امیه دراطراف عثمان حاضربودند و به دستور او عمار را به باد کتک گرفتند، خود عثمان نیز در زدن عمار شرکت نمود. سپس وی را از منزل عثمان بیرون

ص:87

انداختند.

ام سلمه همسر پیامبر صلی الله علیه وآله و سلّم گفت: عمار را برای مداوا به منزل او ببرند.

(ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسة: 1/33؛ بلاذری، انساب الاشراف:

5/49؛ ابن عبدربه، العقد الفرید: 2/287)

هر چه فضائل و مناقب مولایمان امیرالمؤمنین بی حد و حساب است، فضائح و مطاعن و رذائل این سه بی حد و حساب است.

حال باید پرسید: «هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُماتُ وَ النُّورُ» ؟! آیا ظلمت با نور یکسان است؟!

روی این اصل و شایستگی های بی حد و حصر، علی علیه السلام شخصیتی یگانه در تمام زمان هاست و به این نکته نه تنها دوستان ، بلکه مخالفانشان نیز اذعان کرده اند به روایات آتی توجه و دقت نمائید.

عمر بن خطاب در روز اول خلافتش به منبر رفت و گفت:

بخدا قسم دوازده فضیلت به علی بن ابیطالب (علیه السلام) داده شد که یکی از آنها برای من نیست و نه از برای احدی از مردم.

و آن دوازده تا این است:

اولین فضیلت: بدنیا آمدن آن بزرگوار در کعبه.

ص:88

دومین فضیلت: عقد حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) در آسمان برای علی (علیه السلام).

سومین فضیلت: زهرا (علیهاالسلام) همسر علی (علیه السلام) است و این بهترین فضیلت هاست.

چهارمین فضیلت: آقا حسن و حسین (علیهماالسلام) فرزندان او هستند.

پنجمین فضیلت: فرمایشات پیغمبر (صلی الله علیه و آله) در حضور من، کسی که من مولای او هستم پس علی مولای اوست خدایا دوست بدار کسی که علی را دوست بدارد و دشمن بدار کسی که علی را دشمن بدارد.

ششمین فضیلت: روز عید غدیر خم که حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) فرمود و من حاضر بودم، یا علی منزلت تو به من مثل منزلت هارون به موسی علی نبینا و آله و علیه السّلام است یعنی تو برادر و وصی بلافصل من هستی.

هفتمین فضیلت: بسته شدن تمام درهای خانه اصحاب که به مسجد باز می شد. مگر در خانه علی (علیه السلام) که بسته نشد.

هشتمین فضیلت: قول پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله): کسی که عبادت کند در مثل مکه و مدینه نهصدو پنجاه سال مثل نوح (علیه السلام) که در ما بین قومش عبادت کرد و صبر کند بر گرمای مکه و

ص:89

گرسنگی مدینه و انفاق کند مالش را که بقدر کوه احد باشد و جهاد کند مابین کوه صفا و مروه در راه خدا با اختیار خودش برای رضای خدا و نیاید روز قیامت با ولای تو یا علی پس عمل او و زهد و انفاق او قبول نمی شود.

نهمین فضیلت: فرود آمدن ستاره در خانه علی (علیه السلام).

دهمین فضیلت برگشتن خورشید برای علی (علیه السلام) دو مرتبه.

یازدهمین فضیلت: حرف زدن علی (علیه السلام) با مردگان به اذن خدای تعالی و صحبت کردن با شیر و گرگ و آهو و اژدها و ماهی و سایر حیوانات.

دوازدهمین فضیلت: علی قادر است که پنجاه هزار نفر مثل مرا با دست چپش به قتل برساند

و آقا علی (علیه السلام) در این جلسه حضور داشتند سر مبارک بلند نمود و فرمود اعتراف کرد به حق قبل از آنکه شهادت بر او بدهند...

1 -در قبال ولایت امیرالمومنین علیه السلام از همه

سؤال خواهد شد.

تعدادی از آیات نازله و روایات گوناگون، درباره علی علیه السلام را در جلد اول این کتاب از جمله آیه ذیل را آورده ام ولی اینجاکمی مشروح ترمی آورم.

ص:90

خداوند متعال در کتاب آسمانی خویش می فرماید:

وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ (صافات:24)

در روز قیامت خداوند به ملائکه فرمان می دهد که آنها یعنی مردمان کفر پیشه و گمراه را متوقف سازید که در کارشان سخت مسؤل هستند و باید مورد بازپرسی قرار بگیرند.

خاصه و عامه اتفاق نظر دارد که این آیه در مورد ولایت امیرالمومنین علیه السلام است.

1 -شیخ طوسی در امالی از انس بن مالک از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم نقل می کند:

اذا کان یوم القیامه و نصب الصّراط علی جهنم لم یجز علیه الا من معه جواز فیه ولایة علی بن ابیطالب، و ذلک قوله تعالی:

و قفوهم انهم مسئولون یعنی عن ولایة علی بن ابیطالب علیه السلام هنگامی که روز قیامت می شود و صراط بر روی جهنم نصب می گردد. هیچ کس نمی تواند از روی آن عبور کند مگر اینکه جوازی در دست داشته باشد که در آن ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) باشد و این همان است که خداوند می گوید: «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ » این روایت را در کتاب ینابیع المودّة از ثمامة بن عبدالله بن انس از پدرش از جدش از رسول خداصلی الله علیه و آله آورده است(دلایل الصدق ج 2 ص 151. در بسیاری از

ص:91

کتب اهل سنّت، در تفسیر این آیه به سؤال شدن از ولایت امیرالمومنین علیه السلام بیان شده است.

از جمله بزرگان عامه که این حدیث را نقل کرده اند عبارتند از: ابن حجر هیثمی در صواعق المحرقه ص 147؛ عبد الرزاق حنبلی )طبق نقل کشف الغمه ص92)؛ علامه سبط ابن جوزی در تذکره ص21؛ آلوسی در روح المعانی ذیل آیه مورد بحث؛ ابو نعیم اصفهانی )طبق نقل کفایه الخصال ص360) و حاکم نیشابوری با اسناد متعدد این روایت را نقل می کند:

2 -عبید الله بن محمد العائشی قال حدثنا مسلم بن إبراهیم الفراهیدی وقیس بن حفص الدارمی قالا حدثنا عیسی بن میمون عن أبی هارون العبدی عن أبی سعید الخدری فی قوله: وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ ، قال: عن إمامة علی بن أبی طالب.

شواهد التنزیل حاکم حسکانی ج 2 ص 162 -161

حاکم روایت فوق را به چهار طریق ذکر می کند. همچنین روایت می کند:

3 -حدثنی أبو الحسن الفارسی حدثنا أبو الفوارس الفضل بن محمد الکاتب حدثنا محمد بن بحر الرهنی بکرمان حدثنا أبو کعب الأنصاری حدثنا عبد الله بن عبد الرحمن حدثنا إسماعیل بن موسی حدثنا محمد بن فضیل حدثنا عطاء بن السائب عن سعید بن جبیرعن إبن عباس قال قال رسول الله:

ص:92

إذا کان یوم القیامة أوقف أنا و علیّ علی الصراط فما یمرّ بنا أحد إلاّ سألناه عن ولایة علی، فمن کانت معه وإلاّ ألقیناه فی النار وذلک قوله: وقفوهم إنهم مسئولون.حضرت رسول خدا صلی الله علیه واله و سلم فرمودند:هنگامی که روز قیامت شود من و علی بر صراط می ایستیم و احدی از صراط عبور نمی کند الا اینکه از او در مورد ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام می پرسیم.

پس هر کس با او باشد نجات یافته و هر کس با او نباشد او را در آتش جهنم می اندازیم. و این است قول خداوند متعال که فرمود: آن ها را نگه دارید که آنها مسئولند. (شواهد التنزیل حاکم حسکانی ج 2 ص163).

در منابع معتبر دیگری از علمای اهل سنّت نیز این قضیه ذکر شده است:

4 -أخبرنا أبو الحسن الأهوازی أخبرنا أبوبکر البیضاوی حدثنا علی بن العباس حدثنا إسماعیل بن إسحاق حدثنا محمد بن أبی مرة عن عبد الله بن الزبیر عن سلیمان بن داود بن حسن بن حسن عن أبیه عن أبی جعفر فی قوله: وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ قال: عن ولایة علی بن أبی طالب

نظم درر السمطین، الزرندی الحنفی ص 109

و روی فی قوله تعالی: وقفوهم إنهم مسئولون )أی( عن ولایة علی والمعنی: إنهم یسئلون هل والوه حق الموالاة کما

ص:93

أوصاهم النبی أم أضاعوها وأهملوها. و روایت شده در مورد قول خداوند که فرمود: ایشان را نگه دارید که اینها مسئولند.

یعنی از ولایت امیرالمومنین علیه السلامو معنای آن این است که: همانا ایشان مسئولند که آیا ولایت او را پذیرفتند آنگونه که حق موالات او بود همانگونه که پیامبر به ایشان وصیت کرده بود؟ یا اینکه آن را ضایع ساختند و در مورد آن اهمال و سستی کردند؟!

کشف الغمة عز الدین عبدالرزاق الحنبلی ص92 ؛ خصائص الوحی المبین، الحافظ إبن البطریق ص142.

5 -حتی سبط ابن جوزی نیز این روایت را در تذکرة نقل کرده است: قوله تعالی: وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ ، قال أبو سعید الخدری صاحب رسول الله: مسئولون عن ولایة علی بن أبی طالب. التذکرة سبط إبن الجوزی ص22. همچنین منابع دیگر:

الصواعق المحرقة ابن حجر ص 89 ؛ ما نزل من القرآن فی علی علیه السلام حافظ ابی نعیم اصبهانی، ذیل آیه شریفه؛ خطیب بغدادی در ترجمه اسماعیل بن محمد بن عبدالرحمن در شماره 3275 از تاریخ بغداد، ج 6، ص 221؛ أرجح المطالب الأمر تسری ص 63 ؛ کفایة الخصام أبو نعیم الإصبهانی ص360؛ آل محمد العلامة المردی الحنفی ص 282؛ الإمام المهاجر العلامة عبدالله الجیابخوری ص 216 ؛ بحر المناقب العلامة درویش برهان ص 155 ،

ص:94

مخطوط؛ فردوس الأخبار، شیرویه، طبعة طهران؛ مناقب علی، علامة العینی الحیدر آبادی ص57،طبعة بریش چهار منار؛ ینابیع المودة ، القندوزی الحنفی ص270 طبعة إسلامبول؛

6 -آلوسی در تفسیر خود همین مطلب را ذکر کرده است اما به جای ولایت امیرالمومنین ولایت اهل البیت علیهم السلامرا ذکر می کند: قال: ومنها قوله تعالی: وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ ، قال الواحدی : مسئولون ، عن ولایة أهل البیت.

تفسیر الآلوسی ص 74

7 -همچینن حموینی نیز آیه را به ولایت و محبت اهل البیت علیهم السلام تفسیر کرده است: روی، عن أبی معاویة ضریر عن إلأعمش عن مسلم البطین عن سعید بن جبیر عن إبن عباس روایة مفصلة وفیها یقول الله تعالی یوم القیامة: قفوهم إنهم مسئولون ، عن ولایة علی وحب أهل البیت.(الحموینی -فرائد السمطین -مخطوط).

8 -و نیز از بزرگان اهل سنّت این آیه را به ولایت اهل البیت علیهم السلامتفسیر کرده اند: قال الحافظ جمال الدین الزرندی عقیب حدیث من کنت مولاه فعلی مولاه: قال الإمام الواحدی: هذه الولایة التی أثبتها النبی وهی مسئول عنها کما فی قوله تعالی: وقفوهم إنهم مسئولون، عن ولایة علی وأهل

ص:95

البیت. حافظ جمال الدین زرندی بعد از ذکر حدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه» می گوید امام واحدی گفته است: این ولایتی است که آن را پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم آن را ثابت کرده است و اینکه مسئولند از آن همانگونه که در قول خداوند متعال هم هست که در قرآن فرموند: ایشان را نگه دارید که ایشان مسئولند از ولایت امیرالمومنین و اهل بیت علیهم السلام.

الحافظ محمد بن مؤمن الشیرازی -المستخرج من تفاسیر الإثنی عشر - مخطوط

9 -علامه شهاب الدین شافعی روایت مفصل دیگری را دال بر همین مطلب ذکر کرده اند:

روی عن أبی معاویة الضریر عن الأعمش عن مسلم البطین عن سعید بن جبیرعن إبن عباس قال:إذا کان یوم القیامة أمر الله مالکاًً أن یسعر النیران السبع وأمر رضوان أن یزخرف الجنان الثمان ویقول: یا میکائیل مد الصراط علی متن جهنم ویقول: یا جبرائیل إنصب میزان العدل تحت العرش وینادی یا محمد قرّب أمّتک للحساب ثم یأمر الله تعالی: إن یقعد علی الصراط سبع قناطر طول کل قنطرة سبعة عشر ألف فرسخ وعلی کل قنطرة سبعون ألف ملک قیام فیسألون هذه الأمة نساؤهم ورجالهم علی القنطرة

ص:96

الأولی عن ولایة أمیر المؤمنین وحب أهل بیت محمد فمن أتی به جاز علی القنطرة الأولی کالبرق الخاطف ومن لم یحب أهل بیت نبیه سقط علی أم رأسه فی قعر جهنم ولو کان معه من أعمال البر عمل سبعین صدیقاً وعلی القنطرة الثانیة فیسألون عن الصلاة وعلی الثالثة یسألون عن الزکاة وعلی الرابعة عن الصیام وعلی الخامسة عن الحج وعلی السادسة عن الجهاد وعلی السابعة عن العدل فمن أتی بشیء من ذلک جازعلی الصراط کالبرق الخاطف ومن لم یأت عذب وذلک قوله تعالی:

وقفوهم إنهم مسئولون یعنی معاشر الملائکة قفوهم یعنی العباد علی القنطرة الأولی عن ولایة علی وحب أهل البیت.

هنگامی که روز قیامت می شود خدا امر می کند به مالک جهنم که آتش هفتگانه را شعله ور سازد و به رضوان بهشت امر می کند که بهشت های هشتگانه را زینت دهد و می گوید:

ای میکائیل! صراط را به روی جهنم پهن کن و می گوید: ای جبرائیل! میزان عدل را زیر عرش نصب کن و ندا می دهد: ای محمد! امتت را برای حساب بیاور. سپس خداوند امر می کند: که بر صراط هفت پل نصب کنند که طول هر پلی هفده هزار فرسخ است. و هر پلی هفتادهزار ملک دارد که از زن و مرد این امت سوال می پرسند. بر پل اول از ولایت

ص:97

امیرالمؤمنین علیه السلام و حب اهل بیت پیامبر می پرسند پس هر کس ولایت ایشان را داشت از پل اول عبور می کند مثل رعد و کسی که محبت اهل بیت را ندارد از سر در قعر آتش جهنم سقوط می کند اگر چه از اعمال نیک عمل هفتاد صدیق را داشته باشد. و بر پل دوم از نماز از او می پرسند و بر پل سوم از زکات و بر پل چهارم از روزه و بر پل پنجم از حج و بر پل ششم از جهاد و بر پل هفتم از عدل، پس هر کس که اینها را آورده باشد مانند برق از صراط می گذرد و کسی که اینها را نیاورده باشد عذاب می شود. و این قول خداوند متعال است که فرمود: آنها را نگه دارید که ایشان مسئولند یعنی ای گروه ملائکه! آنها را نگه دارید یعنی بندگان را بر پل اول از ولایت امیرالمومنین و محبت اهل البیت سوال کنید.

کتاب توضیح الدلائل، علامة شهاب الدین الشافعی ص 165، النسخة المصورة من مخطوطة مکتبة الملی بفارس.

پس این روایت را اجلاء و بزرگان اهل سنّت در معتبرترین کتب خود، ذکر کرده اند. و در وضوح و صراحت این روایت بر ولایت و خلافت بلافصل امیرالمومنین علیه السلام هیچ خدشه ای نیست.

2 -آفرینش یک میلیون فرشته از نور علی (علیه السلام)

ص:98

عَنْ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی خَلَقَ مِنْ نُورِ وَجْهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع سَبْعِینَ أَلْفَ أَلْفِ مَلَکٍ یُسَبِّحُونَهُ وَ یُقَدِّسُونَهُ وَ یَکْتُبُونَ ذَلِکَ لِمُحِبِّیهِ وَ مُحِبِّی وُلْدِهِ . إیضاح دفائن النواصب: 48. عمر بن خطاب گفت شنیدم از پیامبر اکرم میفرمود: خداوند تبارک و تعالی از نور صورت علی بن ابی طالب هفتاد هزار هزار (یک میلیون) ملک آفریده که خدا را تسبیح و تقدیس میکنند و ثوابش را برای دوستان او و دوستان فرزندانش مینویسند.

3 -عمر بن خطاب پرسید علامت دوستدار اهل

بیت شما چیست؟!

بشارة المصطفی سَلْمَانَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لَا یُؤْمِنُ رَجُلٌ حَتَّی یُحِبَّ أَهْلَ بَیْتِی وَ حَتَّی یَدَعَ الْمِرَاءَ وَ هُوَ مُحِقٌّ فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ مَا عَلَامَةُ حُبِّ أَهْلِ بَیْتِکَ قَالَ هَذَا وَ ضَرَبَ بِیَدِهِ عَلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع . بشارة المصطفی: 188.

بشارة: سلمان گفت: پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّمفرمود ایمان ندارد کسی که اهل بیت مرا دوست نداشته باشد و تا وقتی که بحث و جدال را رها کند گر چه حق با او باشد عمر بن خطاب گفت علامت دوستدار اهل بیت شما چیست فرمود این، و با دست خود بر شانه علی بن ابی طالب زد.

ص:99

4 -نگاه کردن به چهره امیرالمؤمنین علیه السلام

عبادت است

در فصل ابوبکر از مدارک معتبر اهل سنّت گذشت النظر إلی وجه علیّ عبادة. ودر فصل عثمان و عایشه هم خواهد آمد.

توجه کنید از زبان هرسه خلیفه و عایشه این عبارت آمده است.

عن...و عمر بن الخطاب و...،ان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم قال:النظر الی وجه علیّ عبادة. (ابن کثیر در البدایه و النهایه،ج 7،ص 358. جمعی از راویان که از جمله آنها عمر بن خطاب است از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت می کنند که فرمود:نگاه کردن به چهره علی (علیه السلام) عبادت است.(التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، ج1، ص168)

5 -حق با امیرالمؤمنین علیه السلام و او با حق است

1 -قرآن ملازم همیشگی امیرالمؤمنین علیه السلام است

علی مع القرآن و القرآن مع علی لا یفترقان حتی یردا علیّ الحوض. علی با قرآن و قرآن با علی است و هرگز از هم جدا

ص:100

نمی شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.

علمای اهل سنّت تصریح کرده اند که «هذا حدیث صحیح الاسناد» این حدیث صحیح السندی است، چنانکه حاکم در مستدرک نقل کرده است.

2 -فَقال سعد: فإنی سمعت رسول الله یقول لعلی: أنت مع الحقّ والحقّ معک حیث ما دار. سعد گفت: من از رسول خدا شنیدم که به علی می گفت: «تو با حق هستی و حق با تو است؛ هر کجا که باشی. بدین مضمون نقل شده است که:

3 -الحق لن یزال مع علیّ و علیّ مع الحقّ لن یختلفا و لن یفترقا

حق هرگز از علی جدا نمی شود و پیوسته حق با علی و علی با حق بوده و هرگز از هم جدا نخواهند شد.

برخی از دانشمندان سنّی روایات دیگری در این موردنقل کرده اند از جمله: تاریخ بغداد، ج14، ص312؛ فردوس دیلمی، ج3، ص230؛ مجمع الزوائد، ج2، ص212؛ الامامة و السیاسة، ج1، ص73؛ مستدرک حاکم، ج3، ص124؛ معجم الاوسط، ج5، ص135؛ مناقب خوارزمی، ص177؛ جامع الصغیر، ج2، ص177؛ الصواعق المحرقه، ص126؛ تاریخ مدینة دمشق ج20، ص361؛ یبابیع المودة، ج1، ص124و269؛ فرائد السمطین، ج1، ص177؛ مناقب خوارزمی، ص177؛

ص:101

تاریخ الخلفا،ص173؛ فیض القدیر، ج4، ص470؛ کفایة الطالب، ص265).

4 -در بعضی از منابع نیز دعای حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است که فرمودند:

رحم اللَّه علیًّا اللهمّ أَدر الحقّ معه حیث دار

خداوند علی علیه السلام را رحمت کند، خدایا! حق را بر مدار علی بچرخان، هر طرف که او برود.

حاکم در المستدرک علی الصحیحین ج3، ص 134 می گوید: «هذا حدیث صحیح علی شرط مسلم»، «این حدیث صحیح است بر شرط مسلم»

این احادیث بسیار قابل تأمل است زیرا حضرت رسول صلی الله علیه واله وسلم نفرمودند: خدایا امیرالمؤمنین علیه السلامرا به دور حق بگردان بلکه فرمودند خدایا حق را بر مدار امیرالمؤمنین بگردان. گویا اگر بنا باشد علی الظاهر تزاحمی بین حق و امیرالمؤمنین علیه السلام قرار گیرد باید امیرالمؤمنین را اختیار کرد زیرا حق حقیقی نیز بر گرد او در طواف است.

فخر الدین رازی، تصریح می کند که به صورت متواتر نقل شده است هرکس در دینش به علی بن أبی طالب اقتدا کند، هدایت خواهد شد و سپس برای اثبات به همین روایت استناد می کند:

ص:102

قد ثبت بالتواتر ومن اقتدی فی دینه بعلی بن أبی طالب فقد اهتدی والدلیل علیه قوله علیه السلام: اللهم أدر الحق مع علی حیث دار به درستی که با روایات متواتر ثابت شده است که هرکس در دینش به علی بن أبی طالب علیه السلام اقتدا کند، به راستی که هدایت شده است. دلیل بر این مطلب این سخن رسول خدا صلی الله علیه وآله است که فرمود: خدایا حق را بر مدار علی بگردان، هر جا که او باشد.(التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، ج1، ص168)

عن عمر بن الخطاب قال:کنت أنا و أبو بکر و ابو عبیدة و جماعة اذ ضرب النبی صلی الله علیه و آله و سلم منکب علیّ فقال: یا علیّ أنت أوّل المؤمنین ایمانا و أولهم اسلاما و أنت منّی بمنزله هارون من موسی از عمر بن خطاب روایت شد که گفت:من و ابو بکر و ابو عبیده و عده ای دیگر بودیم وقتی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بر کتف علی زد،پس فرمود:ای علی تو اولین مؤمنین از نظر ایمان و اولین آنها از جهت اسلام آوردن می باشی.و تو برای من به منزله هارونی نسبت به موسی علیه السلام. شیخ سلیمان قندوزی حنفی در ینابیع الموده،ص 239 چاپ قم،س 3711 و متقی هندی در کنز العمال ج 13،ص 122 و ص 123 )مؤسسه الرساله بیروت،چاپ پنجم.

ص:103

6 -جوان خوش سیما به عمر چه گفت؟

عن عمر بن الخطاب قال:نصب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم علیّا علما فقال:من کنت مولاه فعلیّ مولاه،اللهم وال من والاه و عاد من عاداه،و اخذل من خذله و انصر من نصره اللهم انت شهیدی علیهم. قال عمر:و کان فی جنبی شاب حسن الوجه،طیّب الرّیح، فقال:یا عمر،لقد عقد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم عقدا لا یحلّه الا منافق فاحذر ان تحلّه.

قال عمر:فقلت یا رسول الله انک حیث قلت فی علیّ (ما قلت) کان فی جنبی شاب حسن الوجه،طیب الریح قال کذا و کذا.

قال صلی الله علیه و آله و سلم:نعم یا عمر، انّه لیس من ولد آدم،لکنّه جبرئیل أراد أن یؤکّد علیکم ما قلته فی علیّ. -شیخ سلیمان قندوزی حنفی در ینابیع الموده )باب موده الخامسه( ص .297

ابن عساکر در شرح حال امام علی علیه السلام از تاریخ دمشق ج 2،ص 80 )شرح محمودی( بنقل از بخاری در تاریخ کبیر،ج 1،ص 375 و دیگران.

از عمر بن خطاب روایت شد که گفت:رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم،علی را مهتر و بزرگ )مسلمین( قرار داد،پس فرمود:هر کس من مولای او هستم پس علی مولای اوست، پروردگارا دوست بدار دوست او را و دشمن بدار

ص:104

دشمن او را،و ذلیل نما کسی را که او را ذلیل می کند و یاری فرما کسی را که یاور اوست. خدایا تو گواه من بر آنان می باشی.عمر گفت:در کنار من جوان خوش سیما و خوش بویی بود،پس گفت:ای عمر به درستی که رسول خدا پیمان و بیعتی انجام داد که جز منافق آن را نقض نمی کند پس بر حذر باش که مبادا آن را نقض کنی.عمر گفت:پس عرض کردم یا رسول الله،وقتی که شما در مورد علی سخن می گفتی در کنارم جوان خوش چهره و خوش بویی بود که به من چنین و چنان گفت.حضرت فرمود:بله ای عمر،او از فرزندان آدم نبود،بلکه جبرئیل بود و خواست تا بر شما در مورد آنچه که من در مورد علی گفتم تأکید کند.

عن عمرو بن میمون قال:لما ولی عمر الستة فقاموا أتبعهم بصره ثم قال:لئن ولّوها الأجیلح لیرکبنّ بهم الطریق. (43)43- بلاذری در انساب الاشراف،ج 2،ص 103،حدیث 35 )چاپ بیروت،ط 1. از عمرو بن میمون روایت شد که گفت:وقتی که عمر آن شش نفر را برای خلافت معرفی کرد،آنان برخاستند )که بروند( عمر چشم به آنها دوخت،سپس گفت:هر آئینه اگر ولایت را به اجیلح واگذار کنید مسلمین را رهبری می کند.

توضیح آنکه اجیلح به معنای اصلع است یعنی کسی که موی جلوی سرش

ص:105

ریخته که از مشخصات ظاهری علی علیه السلام بوده است.

7 -امتیازهای سه گانه علی علیه السلام از زبان عمر.

اخبرنا محمد بن بشار قال حدثنا محمد بن جعفر قال حدثنا عوف بن میمون ابی عبدالله عن زید بن ارقم قال:

1 -کان لنفر من اصحاب رسول الله ابواب شارعة لمسجد فقال رسول الله سدّوا هذه الابواب إلا باب علیّ

فتکلم فی ذلک اناس فقام رسول الله فحمد الله و اثنی علیه ثم قال: اما بعد فإنی امرت بسد هذه الابواب غیر باب علیّ فقال فقه قائلکم والله ما سددته و لا فتحته و لکنّی أمرت بشئ فاتّبعه

زید بن ارقم می گوید: درهای خانه گروهی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به مسجد گشوده می شد پس رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «تمام این درها جز در خانه علی علیه السلام را ببندید.»

برخی از مردم در این باره به بحث و جدال پرداختند، پس رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلّم به پاخواست و حمد و ستایش خدا را به جای آورد و سپس فرمود: اما بعد، من دستور دارم تمام این درها جز در خانه علی علیه السلام را ببندم.

ص:106

برخی از شما زبان اعتراض گشوده اند، به خدا سوگند من از پیش خود دری را نبستم و نگشودم. بلکه از ناحیه خدا دستور گرفتم و پیروی کردم.

(مسند احمد حنبل، ج3، ص41، ح19287؛ مستدرک حاکم، ج3، ص125؛ مناقب خوارزمی، ص327، ح328؛ القول المسدد، ص28)

2 -قال عمر بن الخطاب:لقد أعطی علیّ ثلاث خصال لأن تکون لی خصله منها أحبّ الیّ من أن أعطی حمر النعم،فسئل و ما هی؟قال:تزویج النبی صلی الله علیه و آله و سلم ابنته و سکناه المسجد لا یحل لأحد فیه ما یحل لعلی و الرّایة یوم خیبر.

عمر بن خطاب گفت،به علی سه خصلت کرامت شده که اگر یک خصلت از آن به من داده می شد برای من محبوبتر از داشتن شتران سرخ مو )که دارای قیمت بسیار هستند) بود،پرسیده شد آن خصائل کدام است؟گفت:به ازدواج در آوردن پیامبر دخترش را )برای علی علیه السلام و جای گرفتن او در مسجد که حلال نبود بر هیچ کس در مسجد آنچه که برای علی حلال بود و گرفتن پرچم در جنگ خیبر. (شیخ سلیمان قندوزی حنفی در ینابیع الموده،فصل سوم،ص .343

و حاکم در المستدرک ج 3،ص 125 -هیثمی در مجمع الزوائد،ج 9،ص .120. ابن عساکر در شرح حال امام علی علیه السلام از تاریخ دمشق،ج 1،ص

ص:107

219،حدیث 282 (شرح محمودی) ،و دیگران.

3 -عن عبد الله بن عباس قال:سمعت عمر بن الخطاب یقول:کفوا عن ذکر علی بن ابی طالب علیه السلام فلقد رأیت من رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فیه خصالا لان تکون لی واحدة منهن فی آل الخطاب احب الی مما طلعت علیه الشمس.

عبد الله بن عباس گوید:از عمر بن خطاب شنیدم می گفت:از بدگویی علی بن ابی طالب علیه السلام خودداری کنید که من از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم درباره فضیلت او خصلت هایی دیدم که اگر یکی از آن خصلتها در خاندان خطاب می بود در نزد من از هر جا و هر چه که آفتاب بر آن می تابد محبوبتر می بود.(آثار الصادقین،ج 14،ص 211 به نقل از فضائل الخمسه، ج 2،ص 239.عن کنز العمال،ج 6،ص 393).

8 -اگر آسمانها و زمینها در کفه ترازویی نهاده شود

و ایمان علی در کفه دیگر، ایمان علی برتر خواهد بود.

1 -عن عبد الله بن ضبیعه العبدی،عن ابیه،عن جده قال:أتی عمر بن الخطاب رجلان سألاه عن طلاق الأمة، فقام معهما فمشی حتی أتی حلقة فی المسجد،فیها رجل أصلع،فقال:ایّها الأصلع ما تری

ص:108

فی طلاق الأمة؟ فرفع رأسه الیه ثم أومأ الیه بالسبابه و الوسطی،فقال له عمر:تطلیقتان .فقال احدهما:سبحان الله،جئناک و أنت امیر المؤمنین فمشیت معنا حتی وقفت علی هذه الرجل فسألته،فرضیت منه أن أومأ الیک؟!فقال لهما -عمر- ما تدریان من هذا؟ قالا: لا. قال: هذا علی بن ابی طالب.أشهد علی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم لسمعته و هو یقول:ان السماوات السبع و الأرضین السبع لو وضعتا فی کفة -میزان - ثم وضع ایمان علی فی کفة میزان لرجّح ایمان علی. عبد الله بن ضبیعه عبدی از پدرش،از جدش روایت کرد که گفت: دو مرد نزد عمر بن خطاب آمدند و از او در مورد طلاق کنیز سؤال کردند؟پس عمر به اتفاق آنها به طرف مسجد آمد،جمعی در مسجد بودند که در میان آنان مردی اصلع (اصلع:به کسی گویند که موی جلوی سرش ریخته باشد که یکی از مشخصات ظاهری علی علیه السلام است. حضور داشت.پس عمر از او پرسید نظر تو در طلاق کنیز چیست؟پس او سرش را بلند کرد و بعد با انگشت سبابه و وسطی اشاره کرد )و پاسخ گفت( پس عمر سائل را )به مقصود متوجه کرد و( گفت:دو طلاق است.پس یکی از آن دو مرد گفت:سبحان الله،ما نزد تو آمدیم و تو امیر المؤمنین )و خلیفه ما( هستی.پس تو با ما نزد این مرد آمدی و

ص:109

از او می پرسی؟!و از پاسخ او که با اشاره انجام داد راضی شدی؟!پس عمر در خطاب به آنان گفت:نمی دانید که او کیست؟گفتند:نه،عمر گفت:او علی بن ابی طالب علیه السلاماست و من شهادت می دهم که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که می فرمود:اگر آسمانها و زمینها در کفه ترازویی نهاده شود و ایمان علی در کفه دیگر،ایمان علی برتر خواهد بود.(ابن عساکر در شرح حال امام علی علیه السلام از تاریخ دمشق،ج 2،ص 365،حدیث .872 )شرح محمودی( .ابن مغازلی در مناقب ص 289،شماره 330،ط 1 و خوارزمی در فضل 13 از مناقب،ص 78،ط تبریز،گنجی شافعی در کفایه الطالب اواخر باب 62،ص 258 و دیگران.

2 -برتری ایمان علی (علیه السلام)

عمر هنگام مرگ شش نفر را حاضر کرد و برای هر یک عیبی یادآور شد . اما درباره ی علی ( علیه السلام) در خطاب به وی چنین گفت: ای علی ، اگر ایمان همه ی خلایق را با ایمان تو مقایسه کنیم ، ایمان تو بر ایمان آنان برتری دارد . مظاهری ، حسین ، چهارده معصوم ، ص 43 .

3 -عن ابن عباس قال:سمعت عمر بن الخطاب یقول:قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم :یا علی انت اول

ص:110

المسلمین اسلاما و اول المؤمنین ایمانا. (آثار الصادقین،ج 14،ص 43)به نقل از مناقب ابن شهر آشوب،ج 2،ص 6. و نیز متقی هندی در کنز العمال،در قسمت آخر یک روایت،ج 6،ص 395و ابن عباس رحمه الله گفت:از عمر بن الخطاب شنیدم می گفت:رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:یا علی،تو نخستین مسلمان و اولین مؤمن می باشی.

4 -عمر گفت: اگر آسمان های هفت گانه را در یک کفه ترازو بگذارند و ایمان علی علیه السلام را در کفه ی دیگر ، ایمان علی علیه السلام از آن سنگین تر است. انصاری ، عذرا ، جلوه ی ولایت ، ص 284 .

9 -زنان عاجزند فرزندی مثل علی بن ابی طالب به

دنیا آورند

1 -...فقال عمر -بن الخطاب -:عجزت النساء ان یلدن مثل علیّ. عمر بن خطاب گفت:زنان عاجزند فرزندی مثل علی بن ابی طالب به دنیا آورند.( شیخ سلیمان قندوزی حنفی در ینابیع الموده،باب 65،ص 448رهبر ، محمد تقی ، علی علیه السلام ابر مرد مظلوم ، ص 155 .

2 -عجزت النساء ان تلدن مثل علی بن ابی طالب و لولا علی لهلک عمر ؛ همانا که زن ها از زائیدن همانند علی علیه

ص:111

السلامناتوان باشند و چنان چه علی علیه السلام نبود عمر هلاک شده بود«. فقیه ایمانی ، مهدی ، الأمام امیر المومنین علی علیها السلام از دیدگاه خلفا ، ص 125 .

3 -عن عمر بن الخطاب،قال:قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:ما اکتسب مکتسب مثل فضل علی،یهدی صاحبه الی الهدی و یرد عن الردی. عمر بن خطاب گفت:رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ف رمود:هیچ کس مانند علی علیه السلام فضیلتی به دست نیاورد که صاحب و همنشین خود را به هدایت،ارشاد می کند و از گمراهی باز می دارد.(آثار الصادقین،ج 14،ص 212 به نقل از الغدیر،ج 5،ص 363 و فضائل الخمسه،ج 1،ص 167 عن مستدرک الصحیحین.

10 -نام امیرالمومنین در عرش...!!!

نام امیرالمؤمنین علیه السلام بعد از نام خدا و پیامبر در عرش اعلا ثبت گردیده است

1 -رسول اکرم صلی الله علیه وآله و سلم فرمودند:

مکتوب علی ساق العرش لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان محمد عبدی و رسولی ایّدته بعلی بن ابی طالب

بر ساق عرش این کلمات مقدسه نوشته شده است: نیست

ص:112

خدایی مگر ذات ذو الجلال یگانه ایست که شریکی ندارد و محمد بنده و رسول من است که تأیید نمودم او را به علی بن ابی طالب علیه السلام. (تاریخ ابن عساکر، ج2، ص280؛ کفایة الطالب، ص234؛ حلیة الاولیاء، ج7، ص256؛ ینابیع المودة، ج2، ص247). مانند همین مضمون در: )خصائص الکبری، ج1، ص10؛ الدر المنثور، ج3، ص199)

2 -و نیز از جابر بن عبدالله انصاری نقل شده که حضرت رسول صلی الله علیه واله و سلم فرمودند: مکتوب علی باب الجنة لا اله الا الله محمد رسول الله علی ولی الله اخو رسول الله قبل ان یخلق السموات والارض بألفی عام.بر در بهشت نوشته شده است لا اله الا الله محمدرسول خدا و علی ولی خدا و برادر رسول خدا بوده پیش از آن که خلق شود آسمانها و زمین به دو هزار سال. )ینابیع الموده، ج2، ص237؛ موده القربی ابن مغازلی شافعی ، ص20؛ مناقب خوارزمی، ص144؛ مناقب شافعی، ص290)

11 -نور خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام چهارده

هزار سال قبل از آفرینش آدم.

کنت أنا و علی بن ابی طالب نورا بین یدی الله من قبل ان

ص:113

یخلق آدم باربعة عشر الف عام فلمّا خلق الله تعالی آدم رکب ذلک النور فی صلبه فلم یزل فی نور واحد حتی افترقنا فی صلب عبدالمطلب ففیّ النبوة و فی علیّ الخلافة.من وعلی بن ابی طالب (علیه السلام) نوری بودیم در اختیار قدرت خدای تعالی، چهارده هزار سال قبل از این که خدا آدم را خلق کند.

پس وقتی آدم را خلق فرمود خدای متعال ما را که آن نور بودیم در صلب آدم قرار داد و از صلب او پیوشته با هم بودیم تا در صلب عبدالمطلب از هم جدا شدیم پس در من نبوت و در امیرالمؤمنین خلافت را ظاهر ساخت.

(فضائل احمد حنبل، ج2، ص662؛ مودة القربی، ص26؛ مناقب ابن مغازلی، ص91؛ مطالب السؤال، ص320)

و همچنین در همین مضمون در کتب ذیل روایت آمده است: (شرح نهج البلاغه، ج9، ص117؛ ینابیع المودة ج1، ص307؛ مناقب ابن مغازلی، ص91؛ فردوس الاخبار، ج2، ص191؛ فرائد السمطین، ج1، ص43؛ مناقب خوارزمی، ص144، ح168)

12 -ای بریدة آیا من از مؤمنان سزاوارتر از

خودشان نیستم؟

1 -اخبرنا ابوداوود )سلیمان بن سیف( قال: حدثنا ابونعیم قال: حدثنا عبدالملک بن ابی غنیَة قال: حدثنا الحکم )بن عتیبة( عن سعید بن جبیر عن ابن

ص:114

عباس عن بریدة قال: خرجت مع علیّ إلی الیمن فرأیت منه جفوة فقدمت علی النبی فذکرت علیّاً فتنقصته فجعل رسول الله یتغیّر وجهه قال: یا بریدة! ألست أولی بالمؤمنین من انفسهم؟! قلت: بلی یا رسول الله قال: «من کنت مولاه فعلیّ مولاه». بریده می گوید با علی (علیه السلام) به سوی یمن رفتیم من از او (به خیال خودم) ستمی دیدم نزد پیامبر صلی الله علیه وآله و سلّم که آمدیم از علی علیه السلام یاد کردم و بر او خرده گرفتم، پس چهره رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم دگرگون شد و فرمود:

«ای بریدة آیا من از مؤمنان سزاوارتر از خودشان نیستم؟ گفتم آری ای رسول خدا! فرمود: هر کس من مولای اویم پس علی هم مولای اوست.مصنف ابن ابی شیبة: ج6، ص376، ح32123؛ مسند احمد حنبل: ج5، ص347؛ فضائل احمد: ص76، ح113؛ سنن کبری نسائی:

ج5، ص45، ح8145؛ مناقب کوفی: ج2، ص425، ح917 و ص442، ح937 و ص454، ح956؛ مستدرک حاکم: ج3، ص110؛ اخبار اصبهان: ج2، ص219؛ مناقب ابن مغازلی: ص24، ح36؛ مناقب خوارزمی: ص134، ح150.

2 -همین حدیث به الفاظ دیگر:

اخبرنا قتیبة بن سعید قال: اخبرنا )محمد بن ابراهیم بن( أبی عدیّ عن عوف )الاعرابی( عن میمون أبی عبدالله قال )قال(: زید بن ارقم: قام رسول

ص:115

الله فحمدالله و اثنی علیه ثم قال: الستم تعلمون أنّی أولی بکلّ مؤمن من نفسه؟ قالوا: بلی نشهد لأنت أولی بکلّ مؤمن من نفسه قال: فإنّی من کنت مولاه فهذا مولاه و أخذ بید علیّ

زید بن ارقم می گوید: رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم برخاستند و سپاس و ستایش خدا را به جای آوردند و سپس فرمودند: آیا شما نمی دانید من از هر مؤمنی از خودش به او سزاوارترم؟ گفتیم: آری، گواهی می دهیم که شما از هر مؤمنی از خودش سزاوارترید، آنگاه حضرت دست امیرالمؤمنین علیه السلام را گرفت و فرمود: پس هر کس من مولای اویم پس این )علی( مولای اوست. مسند احمد حنبل: ج4، ص372، ح65؛ فضائل احمد: ص93، ح139؛ کتاب السنة: ص591، ح1362؛ سنن ترمذی، ج6، ص633، ح3713؛ کشف الاستار: ج3، ص189؛ مناقب کوفی: ج2، ص398، ح883 و ص404، ح893 و ص404، ح883 و ص423، ح915؛ کامل ابن عدی: ج6، ص413، رقم 1895؛ معجم کبیر طبرانی: ج5، ص202، ح5092؛ کنزالعمال: ج13، ص104، ح36342؛ الکنی و الاسماء: ج2، ص61.

در روایت فوق آمده است حضرت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: هرکس من برای او مولا هستم علی علیه السلام مولای اوست. حال این سؤال را باید پرسید که مولویت

ص:116

حضرت رسالت مآب تا کجاست. حضرت رسول خدا مولای ما سوی الله است. مولای جبرئیل و ملائکه مقرب و مولای انبیاء مرسل، مولای ابراهیم خلیل و موسای کلیم و .. چنانکه در آیات قرآن آمده است لیکون للعالمین نذیرا، برای عالمیان منذر است.

3 -پس من کنت مولاه فعلی مولاه سروری امیرالمرمنین بر تمامی پیامبران غیر از خاتم الانبیاء را نیز می رساند.

13 -انکار علی(علیه السلام) انکار رسول خداست(صلی الله علیه و آله).

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در مواضع متعددی فرمودند: من اطاع علیا فقد اطاعنی و من اطاعنی فقد اطاع الله و من انکر علیا فقد انکرنی و من انکرنی فقد انکر الله

هر کس از امیرالمؤمنین علیه السلام اطاعت کند از من اطاعت کرده است و هر کس از من اطاعت کند از خدا اطاعت کرده است و کسی که امیرالمؤمنین علیه السلام را انکار کند مرا انکار کرده است و کسی که مرا انکار کند خدا را انکار کرده است. صحیح مسلم، ج3، ص1466؛ تاریخ دمشق، ج42، ص307؛ ذخائر العقبی، ص16؛ کنزالعمال، ج11، ص614؛ ینابیع المودة، ج2، ص313؛ مستدرک حاکم، ج3، ص121.

ص:117

14 -علم نامحدود امیرالمؤمنین علیه السلام

1 -احمد حنبل در مسند و ابن ابی الحدید و سلیمان بلخی نقل کرده اند که: امیرالمؤمنین علیه السلام در بالای منبر می فرمودند: سلونی قبل ان تفقدونی سلونی عن طرق السّموات فإنّی أعلم بها من طرق الارض. از من بپرسید قبل از این که مرا نیابید سؤال کنید از من از راههای آسمانها! پس به درستی که من عالم ترم به راه های آسمانها از راههای زمین.

(مسند احمد حنبل، ج1، ص83؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج2، ص286 وج6، ص136 و ج7، ص46 و57)

2 -همچنین محمد بن طلحه شافعی و خطیب خوارزمی روایت کرده اند که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمودند: «سلونی عن اسرار الغیوب فأنّی وارث علوم الانبیاء و المرسلین». «از من بپرسید از اسرار غیبیه پس بدرستیکه من وارث علوم انبیاء و مرسلینم.»

(مطالب السؤول محمد بن طلحه، ص26؛ مناقب خوارزمی، ص90، ح80؛ ینابیع المودة، ج1، ص213 وج3، ص211)

3 -همچنین قریب به همین مضمون در کتب زیر نقل شده است. (تفسیر ابن کثیر، ج2، ص108؛ الاستیعاب ابن عبدالبر، ج3،

ص:118

ص889؛ فرائد السمطین، ج1، ص355؛ مودة القربی مسیر سید علی شافعی، ص38؛ حلیة الاولیاء حافظ ابونعیم اصفهانی، ج1، ص65؛ صحیح بخاری، ج1، ص32؛ تاریخ الخلفاء، ص185؛ عمدة القاری، ج19، ص190؛ ریاض النضرة، ج2، ص188؛ تفسیر الاتقان، ج2، ص319؛ فتح الباری، ج10، ص221؛ تهذیب التهذیب، ج7، ص337)

15 -اعتراف عمر به برتری های علمی و قضایی امیر

مؤمنان علی علیه السلام.

1 -عمر: علی اعلم الناس بما انزل الله علی محمد (صلی الله علیه و آله) ؛ علی علیه السلام آگاه ترین مردم است بدان چه خدا بر محمد صلی اله علیه و آله نازل فرموده ، یعنی قرآن و اسرارش . فقیه ایمانی ، مهدی ، الأمام امیر المومنین علی علیها السلام از دیدگاه خلفا ، ص 125 .

2 -یا اباالحسن انت لکل معضله و شدة تدعی ؛ ای ابوالحسن تو ، یگانه کسی هستی ، که برای حل و فصل هر مشکلی و سختی ، آماده ای ، و دعوت می شوی « . فقیه ایمانی مهدی ، الأمام امیر المومنین علی علیها السلام از دیدگاه خلفا ، ص 134 .

3 -یا بن ابی طالب ، فمازلت کاشف کل شبهه و موضح کل حکم ) علم ( ؛ ای پسر ابوطالب ، (علی) همانا که پیوسته پرده

ص:119

بردار از هر شبهه ای و تضویح دهنده هر حکمی ) علمی هستی فقیه ایمانی مهدی، الأمام امیر المومنین علی علیها السلام از دیدگاه خلفا ، ص 134.

4 -انت (یا علی) خیر هم فتوی ؛ تو ای علی بهترین صحابه در امر فتوی هستی. فقیه ایمانی ، مهدی ، الأمام امیر المومنین علی علیها السلام از دیدگاه خلفا ، ص 123 .

5 -عن عمیر بن بشر الخثعمی قال:قال عمر:علیّ أعلم الناس بما انزل الله علی محمد.(بوستان معرفت)،ص 677،به نقل از حسکانی در شواهد التنزیل،جزء اول،ص 30،حدیث 29. عمیر بن بشر گفت،عمر (بن خطاب) گفت:علی (علیه السلام) داناترین مردم است به آنچه که خداوند بر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل کرده است.

16 -این به پیغمبر و کتابش داناتر است!

1 -هذا أعلم بنبینا و بکتاب نبینا ؛ این ، علیعلیه السلام، اعلم و آگاه تر ) از صحابه ( است به پیامبر ما و به کتاب پیامبر ما. فقیه ایمانی مهدی الأمام امیرالمومنین علی علیها السلام از دیدگاه خلفا،ص 133.

2 -عن سعید بن المسیب قال:قال عمر ابن الخطاب:اعوذ بالله من معضلة لیس لها أبو الحسن،علی بن ابی طالب. (بلاذری

ص:120

در انساب الاشراف،ج 2،ص 99،حدیث 29 از شرح حال علی علیه السلام -و گنجی شافعی در کفایه الطالب باب 57،ص 217 -و سیوطی در تاریخ الخلفاء،ص 171 -و حاکم در المستدرک )کتاب المناسک( ،ج 1،ص 457 - و ابن کثیر در البدایه و النهایه،ج 7،ص 36 و دیگران. (سعید ابن مسیب گوید،از عمر شنیدم که گفت:به خدا پناه می برم از مشکلی که برای حل آن ابو الحسن )علی علیه السلام( نباشد.

3 -قال عمر ابن الخطاب:اللهم لا تنزل بی شدیدة الا و ابو الحسن الی جنبی. -آثار الصادقین،ج 14،ص 492،به نقل از«امام الصادق»ج 2،ص 825. عمر ابن خطاب گفت:بار خدایا کار سختی بر من نازل مفرما مگر آنکه ابو الحسن )علی علیه السلام( در کنار من باشد.

17 -برتری علی (علیه السلام) در قضاوت

1 -قال عمر بن الخطاب:علی أقضانا. ( حافظ ابی نعیم در حلیه الاولیاء،ج 1،ص 65،و سیوطی در تاریخ الخلفاء،ص 170

ابن کثیر در البدایه و النهایه،ج 7،ص 360

بلاذری در انساب الأشراف،ج 2،ص 97،حدیث 21،ط 1،و دیگران.

حلیة الاولیاء 1 ر 65 طبقات ابن سعد 459، 460، استیعاب 4 ر 38، 39 حاشیه اصابه ریاض النضرة 2 ر 198، 244، تاریخ ابن کثیر 7 ر 359 و گفته است این کلام از عمر به ثبوت رسیده است، اسنی المطالب جزری 14، تاریخ

ص:121

الخلفای سیوطی 115.

2 -عمر بن خطاب گفت:بیناترین ما در داوری و قضاوت،علی بن ابی طالب علیه السلام است. علی اقضانا ، و اقضانا علی ؛ علی علیه السلام در قضاوت از همه برتر است « .

فقیه ایمانی ، مهدی ، الأمام امیر المومنین علی علیها السلام از دیدگاه خلفا ، ص 142 .

3 -نیروی داوری علی از همه ما بیشتر است.أقضانا علیّ

طبقات ابن سعد 860 استیعاب 3 ر 41، تاریخ ابن عساکر 2 ر 325 مطالب- السؤل 30

4 -قال عمر بن الخطاب:لا یفتین أحد فی المسجد و علیّ حاضر. ( آثار الصادقین،ج 14،ص 492 به نقل از«الامام الصادق علیه السلام،ج 2،ص 825. عمر بن خطاب گفت:تا وقتی که علی علیه السلام در مسجد حضور دارد کسی نباید فتوی دهد.

5 -قال عمر بن الخطاب:یابن ابیطالب،فما زلت کاشف کل شبهه،و موضع کل علم. ( آثار الصادقین،ج 14،ص 493،به نقل از«الامام الصادق علیه السلام،ج 2،ص 825).عمر بن ابن خطاب )در سخن خود به علی علیه السلام گفت:ای پسر ابو طالب همیشه تو موارد شبهه را بر طرف ساخته ای و موضع و جایگاه علم بوده ای.

ص:122

18 -خداوند مرا بعداز تو نگه ندارد ای علی!

1 -قال عمر:لا أبقانی الله بعد ابن ابیطالب. (آثار الصادقین،ج 14،ص 493.به نقل از الغدیر ج 6،ص 126. عمر )بن خطاب( گفت:خداوند پس از علی بن ابی طالب علیه السلام مرا باقی نگذارد.

2 -لا ابقایی الله بعدک یا علی ؛ باقی نگذارد خدا مرا بعد از تو ای علی « ریاض النضرة 2 ر 197، مناقب خوارزمی 60، تذکره سبط 88، فیض القدیر 4 ر 357.فقیه ایمانی ، مهدی ، الأمام امیر المومنین علی علیها السلام از دیدگاه خلفا ص 128 .

3 -عمر: لا ابقانی الله لمعضله لیس لها ابوالحسن ؛ باقی نگذارد خدا مرا در برابر مشکلی که ابوالحسن ، علی (علیه السلام) برای حل و فصلش نباشد. تذکره سبط 87، مناقب خوارزمی 58، مقتل خوارزمی 1 ر 45.سرزمینی که تو ای ابو الحسن نباشی، خدا مرا باقی نگذارد»

4 -لا أبقانی اللَّه بأرض لستَ فیها أبا الحسن

ارشاد ساری 3 ر 195.

5 -أعوذ باللَّه من معضلة و لا أبو حسن لها.به خدا پناه می برم از مشکلی که ابو الحسن برای گشودنش نباشد.تاریخ ابن کثیر 7 ر 359، فتوحات الاسلامیه 2 ر 302. به خدا پناه می برم که در

ص:123

قومی زندگی کنم و تو ای ابو الحسن در میان آنها نباشی.

6 -أعوذ باللَّه أن أعیش فی قوم لستَ فیهم یا أبا الحسن.

ریاض النضرة 197، منتخب کنز العمال حاشیه مسند احمد 2 ر 352. فیض القدیر 4 ر 357 گوید دار قطنی از ابی سعید نقل کرده که

عمر وقتی پاسخ سؤالی را از علی علیه السلام می شنید می گفت .خدایا مشگلی بر من وارد مساز مگر علی در کنارم باشد.

7 -اللهمّ لا تنزل بی شدیدة إلّا و أبو الحسن إلی جنبی

ابن بختری بقول ریاض 2 ر 194 آن را آورده.

امید است در مشگلی که ابو الحسن گشاینده آن نباشد واقع نشوم

8 -لا بقیت لمعضلة لیس لها أبو الحسن خدا مرا آنقدر باقی نگذارد تا در میان مردمی قرار گیرم که ابو الحسن در میان آنها نباشد« ترجمه علی بن ابیطالب 79.

9 -لا أبقانی اللَّه إلی أن أدرک قوماً لیس فیهم أبو الحسن

حاشیه شرح عزیزی 2 ر 417 مصباح الظلام 2 ر 56.

سعید بن مسیب گوید: عمر به خدا پناه می برد از مشکلی که برای گشودنش ابو الحسن نباشد.

10 -و قال سعید بن المسیّب: کان عمر یتعوّذ باللَّه من معضلة

ص:124

لیس لها أبو الحسن. این حدیث را احمد در مناقب نقل کرده و در استیعاب حاشیه اصابه 3 ر 39، صفة الصفوة 1 ر 121، ریاض النضرة 2 ر 194، تذکرة السبط 85، طبقات شافعیه شیرازی 10 اصابه 2 ر 509، صواعق 76، فیض القدیر 4 ر 357، الف باء 1 ر 222 یافت میشود.

11 -معاویه گوید: وقتی عمر در امری به مشکلی بر می خورد پاسخش را از او (علی) میگرفت و قال معاویة: کان عمر إذا أشکل علیه شیءٌ أخذه منه مناقب احمد، ریاض النضرة 2 ر 195.

19 -اگر علی نبود عمر هلاک می شد!

در جلد اول این کتاب در این باره روایاتی از عمر آوردیم و در اینجا مقداری مشروح تر می آوریم.

عمر بن خطاب ، که تاریخ حکایت های فراوان از او و علی بن ابی طالب علیه السلام روایت کرده ، بیش از هفتاد بار گفته است که اگر علی نبود عمر هلاک می شد .

1 -قال عمر بن الخطاب فی عدة مواطن:لو لا علی لهلک عمر.

شیخ سلیمان قندوزی حنفی در ینابیع الموده،باب 14،ص 80 و نیز ص 249. و نیز گنجی شافعی در کفایه الطالب،باب 59 ص 227.عمر بن خطاب در مواضع متعدد( گفت:اگر وجود علی علیه السلام نمی بود عمر

ص:125

هلاک می شد.

2 -کاد یهلک ابن الخطاب لولا علی بن ابی طالب ؛ نزدیک بود پسر خطاب (عمر) هلاک شود اگر علی بن ابی طالب علیه السلام نبود.فقیه ایمانی مهدی الأمام امیرالمومنین علی علیها السلام از دیدگاه خلفاص 126.

3 -لو لا علی لضلّ عمر ؛ اگر علیعلیه السلام نبود عمر گمراه شده بود » فقیه ایمانی ، مهدی ، الأمام امیر المومنین علی علیها السلام از دیدگاه خلفا ص 129.

4 -لو لا علی لهلک عمر ؛ اگر علی علیه السلامنبود عمر هلاک شده بود«. فقیه ایمانی ، مهدی ، الأمام امیر المومنین علی علیها السلام از دیدگاه خلفا ، ص 128 .این حدیث را احمد و عقیلی و ابن السمان نقل کرده اند، در استیعاب 3 ر 39، ریاض 2 ر 194، تفسیر نیشابوری در سوره احقاف، مناقب خوارزمی 48، شرح جامع صغیر شیخ محمد حنفی 417 در حاشیه سراج المنیر، تذکره سبط 87. مطالب السؤل 13 فیض القدیر 4 ر 357.

5 - لولاک لا فتضحنا ؛ ) یا علی ( اگر تو نبودی هر آینه ما مفتضح و رسوا می شدیم » . فقیه ایمانی ، مهدی ، الأمام امیر المومنین علی علیها السلام از دیدگاه خلفا ، ص 132 .

حافظ بخاری ، بزرگ محدث اهل تسنن از عمر بن خطاب نقل می کند که عمر گفت : رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنیا

ص:126

رفت در حالی که از علی علیه السلام راضی و خوشنود بود .

صحیح بخاری ، ج 1 ، ص 181. علامه خطیب خوارزمی با ذکر سند نقل می کند که عمر گفت : برای اصحاب محمد صلی الله علیه و آله هیجده سابقه (یعنی مایه امتیاز و برتری بر دیگران) بود که سیزده عدد آن به علی علیه السلام اختصاص داشت و در پنج امتیاز دیگر هم علی علیه السلام با ما شریک و همسان بود. فقیه ایمانی ، مهدی ، الأمام امیر المومنین معلی علیه السلام زا دیرگاه خلفا ، ص 155 -154 .

20 -استواری اسلام با شمشیر علی ( علیه السلام)

اگر شمشیر علی علیه السلام نبود اسلام استوار نمی گشت انصاری ، عذرا ، جلوه ی ولایت ، ص 285 .

به خدا سوگند اگر شمشیر او نبود، اساس اسلام استوار نمی شد. و علاوه بر آن او داناترین فرد این امت در امر قضاست و با سابقه ترین و شریف ترین آنان است. طبقات ابن سعد، ج 2، ص 337

21 -هر سبب و نسبی در روز قیامت قطع می شود

مگرسبب و نسب من.

عن عمر بن الخطاب،عن النبی صلی الله علیه و آله و

ص:127

سلم:کل سبب و نسب ینقطع یوم القیامه الا سببی و نسبی و کل ولد آدم فان عصبتهم لأبیهم ما خلا ولد فاطمه،فإنی أنا أبوهم و عصبتهم. شیخ سلیمان قندوزی حنفی در ینابیع الموده،باب 57،ص 320

عمر بن خطاب از نبی گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم روایت کرد )که فرمود( :هر سبب و نسبی در روز قیامت قطع می شود مگرسبب و نسب من.و همه فرزندان آدم پس همانا نسبت آنها به پدرشان است بجز فرزندی فاطمه علیها السلام پس به درستی که من پدر و عصبه آنان هستم.

22 -تمام اسرار قرآن در وجود از امیرالمؤمنین

علیه السلام است

در ینابیع المودة نقل می کند که صاحب درّ المنظم ابن طلحه می گوید:اعلم ان جمیع اسرار الکتبی السماویة فی القرآن و جمیع ما فی القرآن فی الفاتحة و جمیع ما فی الفاتحة فی البسملة و جمیع ما فی البسملة فی باء البسملة و جمیع ما فی الباء البسملة فی النقطة التی هی تحت الباء قال الامام علی کرم الله وجهه انا النقطة التی تحت الباء. بدان که اسرار جمیع کتب آسمانی در قرآن است و تمام اسرار و رموز قرآن در سورهفاتحه است و جمیع حقایق که در سوره فاتحه است در بسمله

ص:128

)بسم الله الرحمن الرحیم( است و هرچه در بسمله است در باء بسمله است و تمام اسرار باء بسمله در نقطه زیر باء است و امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمودند: من آن نقطه زیر باء هستم.(ینابیع المودة قندوزی، ج1، ص213)

23 -فضائلی که کسی طاقت درک آن را ندارد

قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم: والذی نفسی بیده لولا ان تقول طوائف من امتی فیک ما قالت النصاری فی ابن مریم لقلت الیوم فیک مقالاً لا تمر بملأ المسلمین إلا اخذوا التراب من تحت قدمیک للبرکة. قسم به آنکه جانم در دست اوست اگر طایفه هایی از امت من درباره تونمی گفتند آنچه نصاری درباره عیسی گفتند هر آینه امروز در شأن تو سخنانی می گفتم که عبور نکنی بر جماعتی از مسلمین مگر این که خاک زیر پای تو را برای تبرک برگیرند. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج9، ص168 و ج18، ص282؛ مجمع الزوائد هیثمی، ج9، ص131؛ المعج الکبیر طبرانی، ج1، ص320

24 -خدا با او مناجات می کرد

قام النبی مع علیّ ملیّا من النهار فقال له ابوبکر: یا رسول الله! لقد طالت مناجاتک علیّا منذ الیوم فقال رسول الله ما أنا

ص:129

ناجیته و لکن الله انتجاه» «پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلّم با امیرالمؤمنین علیه السلام مدت مدیدی از روز را مناجات می کرد پس ابوبکر عرض کرد: ای رسول خدا! امروز چقدر طولانی شد مناجات شما با علی! پس حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: من با علی مناجات نمی کردم بلکه خدا با او مناجات می کرد.»

)معجم الکبیر طبرانی، ج1، ص159، ح1756؛ سنن ترمذی، باب 20، ص1065، ح3734؛ مسند ابویعلی موصلی، ج2، ص434، ح2160)

25 -مباهات خدای متعال به امیرالمؤمنین

علیه السلام

شبی که امیرالمؤمنین علیه السلام در بستر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلّم خوابیدند جبرئیل امین وحی خدا نزد ایشان آمد و میکائیل امین خزائن ارزاق خدای متعال پائین پای امیرالمؤمنین علیه السلام آمده و جبرئیل ندا داد:

«بخ بخ من مثلک یابن ابی طالب یباهی الله بک الملائکة»

آفرین آفرین کیست مثل شما ای امیرالمؤمنین! خداوند متعال به تو بر ملائکه مباهات و افتخار می کند.

اسد الغابة، ج4، ص25؛ ینابیع المودة، ج1، ص274؛ شواهد

ص:130

التنزیل،ج1ص123؛ تاریخ یعقوبی، ج2، ص39)

26 -امیر المؤمنین علیه السلام مولای کل

عالم است.

1 -عن ابی هریره،عن عمر بن الخطاب قال:قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:من کنت مولاه فعلی مولاه. (ابن عساکر در شرح حال امام علی علیه السلام از تاریخ دمشق ج 2،ص 79،حدیث .581 شرح محمودی. و نیز ابن مغازلی در مناقب،ص 22،شماره 31 ،ط 1

از ابو هریره روایت شد که عمر بن خطاب گفت:رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود :هر کس را که من مولای او هستم،پس علی مولای اوست.

2 -عن عمار الدهنی عن ابی فاخته،قال: أقبل علیّ و عمر جالس فی مجلسه فلما رآه عمر تضعضع و تواضع وتوسّع له فی المجلس، فلما قام علیّ،قال بعض القوم:یا امیر المؤمنین انک تصنع بعلی صنیعا ما تصنعه باحد من أصحاب محمد صلی الله علیه و آله و سلم قال عمر:و ما رأیتنی اصنع به؟قال:رأیتک کلما رأیته تضعضعت و تواضعت و اوسعت حتی یجلس.قال:و ما یمنعنی،و الله انّه مولای و مولی کل مؤمن. ابن عساکر در شرح حال امام علی علیه السلام از تاریخ دمشق،ج 2،ص 82 حدیث .585 شرح

ص:131

محمودی

عمار دهنی از ابی فاخته روایت کند که گفت:علی علیه السلام آمد در حالی که عمر در جایگاه خود نشسته بود چون عمر آن حضرت را دید لرزید و تواضع کرد و برای نشستن علی علیه السلام جائی باز کرد،وقتی که علی علیه السلام برخاست:شخصی به عمر گفت:ای امیر،تو با علی علیه السلام روشی به کار بردی که با هیچ یک از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آن رفتار را انجام نداده ای عمر گفت:من چه رفتاری با او داشتم که تو دیدی؟گفت:دیدم که چون به او نظر افکندی،لرزیدی و تواضع کردی و جای نشستن برای او گشودی تا بنشیند،عمر گفت:چه چیزی مرا از این رفتار باز می دارد قسم به خدا که او مولای من و مولای همه مؤمنین است.

3 -عن عمار الدهنی،عن سالم بن ابی الجعد،قال:قیل لعمر:انک تصنع بعلیّ شیئا لا تصنعه بأحد من اصحاب النبی صلی الله علیه و آله و سلم قال:انّه مولای ابن عساکر در شرح حال امام علی علیه السلام از تاریخ دمشق،ج 2،ص 82،حدیث .584 شرح محمودی، فقیه ایمانی ، مهدی ، الأمام امیر المومنین علی علیها السلام از دیدگاه خلفا ، ص ص 146 .

ص:132

عمار دهنی،از سالم بن ابی جعد روایت کرد که گفت:به عمر )بن خطاب( گفته شد که همانا تو به گونه ای با علی رفتار )نیکو و شایسته( داری که با کسی از اصحاب پیامبر چنین رفتاری را نداری؟عمر گفت:به درستی که علی مولای من است.

27 -وای برتو نمی دانی این مولای من است!

1 -عن الحافظ الدار القطنی عن عمر،و قد جاءه اعرابیان یختصمان فقال لعلی:اقض بینهما. فقال احدهما:هذا یقضی بیننا؟!فوثب الیه عمر و اخذ بتلبیبه،و قال:ویحک ما تدری من هذا؟هذا مولای و من لم یکن مولاه فلیس بمؤمن. ( مأخوذ از پاورقی کتاب شرح حال امام علی علیه السلام از تاریخ دمشق،ابن عساکر ج 2،ص 82 شرح محمودی. حافظ دار قطنی از عمر )بن خطاب( روایت می کند که دو تن اعرابی جهت مخاصمه و دعوا نزد او )یعنی نزد عمر بن خطاب( آمدند.پس عمر به علی علیه السلام عرض کرد:بین آنها قضاوت کن.یکی از آن دو اعرابی گفت:آیا این مرد میان ما قضاوت کند؟پس عمر به طرف آن مرد پرید و یقه او را گرفت و گفت:وای بر تو،چه می دانی که این کیست؟!او مولای من است،و هر کس که او مولایش نباشد پس مؤمن نیست.

ص:133

2 -عمر بن خطاب: او (علی(علیه السلام) مولای من است. زیرا پیامبر شرف را در ولایت علی می دید. لذا می گفت: نسبت به افراد شریف و با شخصیت محبت و دوستی از خود نشان دهید و در رابطه با حفظ آبروی خود از افراد پست و بی شخصیت بپرهیزید و برحذر باشید و دانسته باشید که هیچگونه شرفی به درجه تمامیت نرسید مگر به ولایت علی.« المناقب الخوارزمی، ص 97

3 -...قال عمر بن الخطاب یوم غدیر خم:هنیئا لک یابن ابی طالب اصبحت مولی کل مؤمن و مؤمنة. (ابن عساکر در شرح حال امام علی علیه السلام از تاریخ دمشق،ج 2،ص 48 تا .51 )شرح محمودی(ابن کثیر در البدایه و النهایه،ج 7،ص350 گنجی شافعی در کفایه الطالب،باب اول،ص 62 )تبریک ابو بکر و عمر به علی علیه السلام. شیخ سلیمان قندوزی حنفی در ینابیع الموده،باب مناقب السبعون،ص 283،حدیث 56 و باب 4،ص 33 و 34.و دیگران.

4 -عمر ابن خطاب )در روز غدیر خم،بعد از آنکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم علی را به ولایت منصوب فرمود،خطاب به علی علیه السلام گفت:گوارا باد بر تو ای پسر ابی طالب که مولا و صاحب اختیار همه مردان و زنان مؤمن شدی.

ص:134

28 -اگر مردم به محبت علی جمع می شدند آتش

آفریده نمی شد.

1 -عمر بن الخطاب رفعه:لو اجتمع الناس علی حب علی بن ابی طالب لما خلق الله النار. ( شیخ سلیمان قندوزی حنفی در ینابیع الموده،باب الموده السادسه،ص 299. عمر بن خطاب به حدیث مرفوع روایت کرد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که:اگر مردم بر دوستی علی بن ابی طالب اتفاق و اجتماع می کردند خدا آتش را خلق نمی کرد.

2 -عن عمر بن خطاب: قال رسول الله صلی الله علیه وآله: حبُّ علیٍّ براءهٌ مِنَ النار؛ محبت علی مایه دوری از آتش دوزخ است.

3 -عمر بن خطاب گفت -:الحمد لله که خداوند در این امت کسی -یعنی علی علیه السلام -را قرار داد که هر گاه ما راه

کج برویم ما را به راه راست هدایت می کند. (بیست و پنج سال سکوت علی علیه السلام»تألیف فؤاد فاروقی،ص 114

29 -تو را چشم خدا دیده و دست خدا زده

عمر بن خطاب در زمان خلافت خود برای حج به مکه مشرف شده در اثنای طواف نظرش به جوانی افتاد که یک

ص:135

طرف صورتش سیاه و چشمش قرمز و خون آلود است.عمر او را صدا زد و گفت :یا فتی من فعل بک هذا؟ای جوان چه کسی با تو چنین کرده و چه کسی تو را زده است؟جوان گفت :ضربنی ابو الحسن علی بن ابی طالب.علی علیه السلام مرا زده است.عمر گفت:تأمل کن تا علی بیاید.در همین حال علی بن ابی طالب رسید.عمر گفت:یا علی ءانت ضربت هذا الشباب؟یا علی آیا تو این جوان را زدی؟علی علیه السلامفرمود:آری من او را زدم.عمر گفت:چه چیز سبب شد که او را بزنی؟علی علیه السلام فرمود:رأیته ینظر حرم المسلمین.دیدم او را که نظر به زنان مسلمان و ناموس مردم می کرد )به دنبال ناموس مردم بود( .عمر گفت:ای جوان،لعنت بر تو،بر خیز و برو.فقد رآک عین الله و ضربک ید الله.به درستی که تو را چشم خدا دیده و دست خدا زده است.

چرا شیعه شدم«تألیف محمد رازی،ص 218،به نقل از شهرستانی در ملل و نحل و طبری در»ریاض النضره و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه.

30 -همراه با پیامبر در بهشت

عن عمر، قال: سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول

ص:136

لعلیّ: یا علیّ یَدک فی یدی تدخل معی الجَنَّه حیث أدخل؛ ای علی! روز قیامت در حالی که دست تو در دست من باشد وارد بهشت می شوی و من هر کجا که داخل شدم، وارد خواهی شد.

31 -علی برگزیده و امین پیامبر صلی الله علیه وآله

واخبرنی عن زکریا بن یحیی قال حدثنا محمد بن یحیی بن ابی عمر و ابومروان محمد بن عثمان بن خالد قالا حدثنا عبدالعزیز بن محمد الدارودی عن یزید بن عبدالله بن اسامة بن الهاد عن محمد بن نافع بن عجیر عن ابیه عن امیرالمؤمنین علیه السلام قال: قال رسول الله صلی الله علیه واله وسلم: أما أنت یا علی فصفیّی و أمینی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: اما تو ای علی، برگزیده و امین من هستی. تاریخ کبیر بخاری، ج1، ص249؛ سنن ابن ابی داوود، ج2، ص284؛ کتاب السنة، ص585ح1330؛ مناقب ابن کوفی،245

ج1، ص497ح413؛ سنن کبری بیهقی، ج8، ص6؛ مشکل الآثار، ج4، ص120،ح3354)

32 -آزردن علی علیه السلام آزردن رسول

خداست

علامه عینی حنفی به نقل از احمد بن حنبل می نویسد :

ص:137

عمر بن خطاب گفته است : هر کسی که علی علیه السلام را آزرده و اذیت کند رسول خدا صلی الله علیه و آله را آزرده و اذیت کرده است.فقیه ایمانی مهدی الأمام امیر المومنین علی علیه السلام از دیرگاه خلفا ص 157. عروة بن زبیر گفته است : مردی در حضور عمر از علی علیه السلام بد گفت : عمر به او گفت : « آیا صاحب این قبر را می شناسی ؟ او محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب است و علی پسر ابوطالب پسر عبدالمطلب است ؛ پس جز به نیکی از علی یاد مکن که اگر او را دشمن بداری ، این را که در قبر خفته است ، آزرده کرده ای رشاد علی اکبر دانشنامه ی امام علی علیه السلام ج 10 ، ص 323.

33 -پدر و مادرم فدای تو

خطاب عمر به علی علیه السلام پدر و مادرم فدای تو، زمخشری و دیگر علمای مخالفین با ذکر سند نقل کرده اند و همچنین عبدالله بن عباس گفته: در زمان حکومت عمر وقتی که عمر در مسجد بود و امیرالمومنین نیز در آنجا حاضر بود.

شخصی از امیرالمومنین علیه السلام نزد عمر شکایت کرد.

عمر نیز برای تشکیل محکمه و قضاوت بین ایشان با اشاره به امیرالمومنین علیه السلام گفت:ای اباالحسن! بر خیز و در کنار

ص:138

خصمت بنشین. امیرالمومنینعلیه السلامبر خاست پهلوی آن مرد نشست و پس از گفتگو و قضاوت عمر و پایان قضیه و رفتن آن شخص حضرت به جای خود بازگشت. اما عمر در چهره حضرت ناراحتی و در همی را مشاهده کرد . پس گفت:ابوالحسن! از چه رو چهره ات را متغیر می بینم. مگر از آنچه گذشت نا خشنودی؟امیرالمومنین فرمودند: آری. عمر گفت: چرا؟ امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: برای اینکه مرا در برابر شاکیم به کنیه )ابوالحسن(- که احترام آمیزتر از اسم است و مایه تبعیض بین طرفین دعوا در محکمه می تواند باشد. ج صدا زدی. چرا نگفتی: یا علی برخیز پهلوی خصمت بنشین؟! عمر که از این خرده گیری حضرت علیه خود به شگفت آمده بود. سر آن حضرت را گرفت و چشمانش را بوسید و گفت: بابی انتم و امی بکم هدانا الله و بکم اخرجنا من الظلمات الی النور پدرم و مادرم به فدای شما باد. به وسیله شما خداوند ما را هدایت فرمود و به وسیله شما ما را از تیرگی و تاریکی به نور مشرف ساخت. ربیع الابرار ج3، ص595؛ مناقب خوارزمی:ج7، ص51؛ شرح ابن ابی الحدید: ج4، ص133؛ نزهه المجالس صفوری ج2 ص211؛ فرائد السمطین حموینی: ج1، ص349 ؛ المستطرف ابشیهمی ج1 ص9

ص:139

34 -اعترافهائی از عمر

عن ابن عباس:مشیت و عمر بن الخطاب فی بعض ازقه المدینه فقال لی:...یا ابن عباس...و الله لسمعت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یقول لعلی بن ابی طالب: من احبّک احبّنی و من احبّنی احبّ الله،و من احبّ الله ادخله الجنه مدلا. (پاورقی کتاب در شرح حال امام علی علیه السلام از تاریخ دمشق،ج 2،ص 388 )شرح محمودی

از ابن عباس روایت شد که )گفت( :من و عمر بن خطاب دریکی از کوچه های مدینه می رفتیم پس عمر به من گفت:...ای فرزند عباس...به خدا سوگند همانا شنیدم از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که به علی بن ابی طالب می فرمود:کسی که تو را دوست بدارد مرا دوست داشته و کسی که مرا دوست بدارد خدا را دوست داشته و کسی که خدا را دوست بدارد خداوند او را وارد بهشت می کند.

در تاریخ آمده است که عمر همراه عباس ، عموی پیامبر به شام رفت . به هنگام ورود عمر به شام مردم به او تواضع می کردند و وی را امیرالمؤمنین می خواندند ...

عمر رو کرد به عباس و گفت : می خواهی به تو خبر دهم

ص:140

که چه کسی از من و تو افضل و بالاتر است و او امیرالمؤمنین می باشد . عباس گفت : بلی ، عمر گفت : « آن مردی است که او را در مدینه گذاشتیم ، یعنی علی علیه السلام عباس گفت : اگر چنین است پس چرا تو و رفیق تو ) ابوبکر ( با او چنین کردید ، عمر گفت : « او را افضل می شناسیم و به آن هم اعتراف می کنیم و لیکن او را به این جهت مقدم نساختیم ، که قریش کینه او را در دل داشتند و ترسیدیم که اعراب با او بیعت نکنند و این کار از دست ما بیرون رود » . مقدس اردبیلی ، حدیقه الشیعه ، ص 314 .

35 -علی از من و ابوبکر به خلافت سزاوارتر بود

- عن ابن عباس قال:کنت أسیر مع عمر بن الخطاب فی لیلة، و عمر علی بغل و انا علی فرس،فقرأ آیة فیها ذکر علی بن ابی طالب فقال:أما و الله یا بنی عبد المطلب لقد کان علیّ فیکم أولی بهذا الأمر منّی و من أبی بکر،... -الی ان قال -و الله ما نقطع امرا دونه،و لا نعمل شیئا حتی نستأذنه. ( راغب در محاضرات،ج 7،ص 213. از ابن عباس روایت شد که گفت:در یکی از شبها من و عمر بن خطاب سیر می کردیم )همسفر بودیم( و عمر بر قاطر و من بر اسب بودم،پس آیه ای قرائت شد که در آن آیه نام

ص:141

علی بن ابی طالب یاد آوری می شد.پس )عمر بن خطاب( گفت:آگاه باشید به خدا سوگند ای فرزندان عبد المطلب،به تحقیق که علی در میان شما سزاوارترین است به این امر )خلافت( از من و ابو بکر... )تا آنکه گفت( :به خدا سوگند هیچ کاری را بدون او تمام نمی کنم.و عملی بدون اجازه او انجام نمی دهم.

ابن ابی الحدید جریان مفصلی از یک ملاقات و گفتگویی که میان ابن عباس و عمر )بن خطاب( واقع گردیده است نقل می کند که در ضمن آن گفتگو و مصاحبه،خود عمر بدین حقیقت اعتراف کرده و می گوید:«آری رسول خدا خواست که در حال بیماری،به نام علی تصریح کند )و بنویسد( ولی من از این کار مانع گردیدم».

«و لقد أراد ان یصرّح باسمه فمنعت من ذلک»

ابن ابی الحدید سپس می گوید:این جریان را احمد بن ابی طاهر،مؤلف تاریخ بغداد در کتاب خود با اسنادش نقل نموده است. ( سیری در صحیحین«تألیف محمد صادق نجمی،ج 2،ص 273، )به نقل از شرح نهج البلاغه،ج 12،ص 21 و مشابه آن در ص 78)

البته حدیث منع عمر،از این وصیت از مسلمات بین شیعه و سنی است که بخاری در صحیح خود و احمد در مسند و

ص:142

ابن حجر در صواعق و دیگران آن را نقل کرده اند .

36 -سلام عمر به علی علیه السلام با عنوان

امیرالمومنین

1 -ابن مردویه از سالم ، غلام علی علیه السلامنقل می کند ، که با علی علیه السلامدر زمینی زراعتی که ملک حضرت بود کار می کردیم . ابوبکر و عمر به آنجا آمدند و گفتند : «السلام علیک یا امیرالمؤمنین و رحمة الله و برکاته » بعضی از همراهانشان از آن دو نفر سؤال کردند : آیا شما این سلام را در حیات رسول الله صلی الله علیه و آله نیز گفتید ، عمر گفت : « پیامبر صلی الله علیه و آله ما را به این موضوع امر کرده است « فقیه ایمانی ، مهدی ، الأمام امیر المومنین علی علیه السلام از دیدگاه خلفا ، ص 612 -همچنین نقل شده است که روزی عمر در مسجد نشسته بود و جمعی از مردم هم دور از جمع شده بودند ، حرفی از علی (علیه السلام) به میان آمد ، یکی از آنها برای این که عمرخوشش آید گفت : علی انسان مغروری است . عمر سریعاً واکنش نشان داد و او را منع کرد از تکرار چنین حرف هایی ، سپس عمر گفت : « به خدا قسم اگر شمشیر علی (علیه السلام) نبود ، عمود اسلام استحکام نمی یافت . او

ص:143

حاکم ترین امت است و در دین بر همگان سبقت دارد ، و دارای شرف و بزرگی در دین است » .

وقتی که آن شخص این جملات را از عمر شنید گفت :

پس چرا او را مقدم نداشتید. عمر در پاسخ آن شخص گفت :

به دو جهت « یکی به جهت کمی سن او . و دیگر آن که بنی عبدالمطلب او را دوست می داشتند « .ابن ابی الحدید ، شرح البلاغه ، ج 12 ، ص 82 .

37 -امیرالمؤمنین (علیه السلام) از تمام پیامبران جز خاتم

الانبیاء (صلی الله علیه و آله) افضل است

فخر رازی، می گوید: و یؤید الاستدلال بهذه الآیة الحدیث المقبول عند الموافق والمخالف، و هو قوله علیه السلام: من أراد أن یری آدم فی علمه و نوحاً فی طاعته و إبراهیم فی خلته و موسی فی هیبته و عیسی فی صفوته فلینظر إلی علی بن أبی طالب در تأیید این استدلال به آیه شریفه حدیثی است که مورد قبول موافق و مخالف است و آن سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است که فرمود:«هر که می خواهد به علم آدم، طاعت نوح، محبوبیّت ابراهیم، هیبت موسی و برگزیدگی عیسی بنگرد باید به علی بن ابی طالب بنگرد.التفسیرالکبیر فخررازی ج 8 ص 72 دارالکتب العلمیة. نکات این

ص:144

روایت.

الف -اعتراف فخر رازی به برتری امیرالمؤمنین علیه السلامبر پیامبران.فالحدیث دلّ علی أنّه اجتمع فیه ما کان متفرقاً فیهم، وذلک یدل علی أن علیاً رضی الله عنه أفضل من جمیع الأنبیاء سوی محمد صلی الله علیه )و آله( و سلّم... .زیرا این حدیث دلالت دارد که همه این صفاتی که در این پیامبران به طور پراکنده موجود است یکجا در علی علیه السلامگرد آمده است، و همین دلیل است که علی علیه السلام از همه پیامبران جز محمد صلی الله علیه و آله و سلم افضل است.التفسیر الکبیر فخر رازی، ج 8، ص 72 دار الکتب العلمیة.

پس فردی که از همه پیامبران غیر از خاتم الانبیاء افضل است، و صاحب برتری و فضل همه پیامبران می باشد؛ چنین فردی لایق جانشینی سرور رسل می باشد.

ب -دلالت روایت به ضمیمه آیات قرآن

1. حدیث فرمود: «من أراد أن یری آدم فی علمه» «هر کس می خواهد آدم را در علم ببیند، به امیرالمؤمنین علیه السلام نگاه کند. علم آدم چیست؟ برای اینکه اندکی از این فراز را متوجه شویم این آیات را باید متذکر شد:

ص:145

وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ * وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ * ... قالَ یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ * وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبْلِیسَ أَبی وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ (بقره 34-30)و هنگامی که پروردگار تو به ملائکه گفت: همانا من در زمین خلیفه قرار می دهم، گفتند: آیا قرار می دهی کسی را در زمین فساد کند و خون بریزد در حالی که ما برای تو تسبیح و تقدیس می کنیم. پرودگارت گفت: همانا من چیزی می دانم که شما نمی دانید! به آدم، علم تمامی اسماء را دادیم.

آنچه که از این روایات به دست می آید خدا آدم را خلیفه قرار داد. اما ممیزه و مشخصه آدم که سبب شد خلیفه شود علم الهی بود، چنانکه خداوند متعال در جواب به اعتراض ملائکه می گوید: من چیزی را می دانم که شما نمی دانید.

از طرفی این علم را به آدم تعلیم داد: وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ،و وقتی آدم در مقام معلّمی ملائکه قرار گرفت، و ملائکه آن علمی را که سبب شد آدم خلیفه خدا باشد را دانستند و

ص:146

بعد از آنکه حکمت و علم را یافتند خدا به آنها گفت سجده کنند. آدم به خاطر علم الهی، مسجود ملائکه قرار گرفت. و این همان علمی بود که به آدم داده شد.

طبق روایت فوق امیرالمؤمنین علیه السلام علم آدم را دارد.

همان علمی که آدم را خلیفه ساخت و سپس مسجود ملائکه قرار داد. پس خلافت امیرالمؤمنین از این روایت به ضمیمه آیه قرآن ثابت شد.

2. فراز دیگر حدیث این بود که «من أراد أن یری... إبراهیم فی خلّته... فلینظر إلی علی بن أبی طالب» کسی که می خواهد ابراهیم را در مقام خلتش ببیند پس نگاه کند به علی بن ابی طالب علیه السلام. مقام خلّت چیست؟ خداوند در قرآن می فرماید:

وَ مَنْ أَحْسَنُ دِیناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ اتَّخَذَ اللّهُ إِبْراهِیمَ خَلِیلاً (نساء 125)

دین چه کسی بهتر از آن کسی است که خود را تسلیم خدا نموده و هم نیکوکار است و پیروی از آیین ابراهیم حنیف نموده است آن ابراهیمی که خدا او را به مقام دوستی خود برگزیده است؟. آیه فوق می فرماید: خدا ابراهیم را به عنوان دوست خود برگزید. آن وصفی که ابراهیم دارد و از او تبعیّت

ص:147

می شود، خلّت و مقام دوستی با خداست. و باتبعیت از ابراهیم خلیل، بهترین دین نصیب انسان می شود.

در فراز مورد بحث، امیرالمؤمنین دارای مقام خلّت و دوستی ویژه با خداست. پس به حکم قرآن تبعیت از او بهترین دین و آئین است. مقام خلّت مقامی است که خداوند دوستی فرد را بر می گزیند.

38 -اطاعت و عصیان از امیرالمؤمنین (علیه السلام)همان

اطاعت و عصیان از رسول الله (صلی الله علیه و آله)است.

أخبرنا أبو أحمد محمد بن محمد الشیبانی من أصل کتابه ، ثنا- علی بن سعید بن بشیر الرازی بمصر ، ثنا الحسن بن حماد الحضرمی ، ثنا یحیی بن یعلی ، ثنا بسام الصیرفی عن الحسن بن عمرو الفقیمی ، عن معاویة بن ثعلبة ، عن أبی ذر قال

قال رسول اللَّه )صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وآلِه وسلم( لعلیِّ بن أَبی طالب: مَن أَطَاعنِی فَقد أَطاعَ اللَّه و من عصانی فَقَد عصی اللَّه و من أَطاعک فَقَد أَطَاعَنِی و مَن عصَاکَ فَقَد عصَانِی

ابوذر غفاری از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است که به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:

هرکس از من اطاعت کند، به راستی که از خداوند اطاعت

ص:148

کرده است، و هر کس از من سرپیچی کند، به راستی که از خداوند سرپیچی کرده است، هر کس از تو اطاعت کند به راستی که از من اطاعت کرده، هر کس تو سرپیچی کند، از من سرپیچی کرده است.

هذا حدیث صحیح الإسناد و لم یخرّجاه

این حدیثی است که اسناد آن صحیح می باشد ولی بخاری و مسلم تخریج نکرده است. المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص131، ح4641؛ ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی ، ج1، ص66؛ با الفاظ مشابه در: صحیح مسلم، ج3، ص1266؛ من حدیث خیثمة بن سلیمان، ج1، ص72،الریاض النضرة فی مناقب العشرة طبری، باب 4 فصل 6 ذکر اختصاصه أن من آذاه؛ ذخائر العقبی، ج11، ص614؛ ینابیع المودة، ج2، ص313؛ تاریخ دمشق، ج22، ص307. ذهبی نیز در تلخیص مستدرک در مورد این روایت چنین می گوید: صحیح است. المستدرک علی الصحیحین و بذیله التلخیص للحافظ الذهبی، ج3، ص121 -کتاب معرفة الصحابة، باب ذکر اسلام امیر المؤمنین.

تصحیح ذهبی بر این روایت بسیار حائز اهمیت است زیرا ذهبی فردی است بسیار متعصب که بسیاری از احادیث فضایل امیرالمومنین علیه السلام را به راحتی رد می کند تا جایی که احمد بن صدیق مغربی در(فتح الملک العلی) ص 50 چنین می

ص:149

گوید:

ولکن الذهبی اذا رأی حدیثا فی فضل علی علیه السلام بادر الی انکاره بحق و بباطل حتی کانّه لا یدری ما یخرج من رأسه

ولی ذهبی زمانی که حدیثی در فضیلت علی علیه السلام می بیند ، مبادرت به انکار آن می کند (چه صحیح و چه غلط) تا جایی که نمی داند که از سرش چه می گذرد .

شوکانی در(درّالسحابة) نیز این روایت را به نقل از حاکم نیشابوری بیان می کند و تصحیح حاکم را نیز آورده و در مورد آن سکوت می کند . درّ السحابة فی مناقب القرابة و الصحابة، ص 227.

39 -ای علی! تو برادر منی در دنیا و آخرت

حدیث مؤاخاة یا همان برادری بین حضرت رسول صلی الله علیه واله و امیرالمؤمنین به صورت متواتر نقل شده است از جمله از عبدالله بن عمر روایت شده است که: لما ورد رسول الله المدینه آخی بین الصحابة فجاء علیّ تدمع عیناه، فقال: یا رسول الله آخیت بین اصحابک و لم تواخ بینی و بین أحد؟ فقال رسول الله: یا علی أنت أخی فی الدنیا و الآخرة

هنگامی که پیامبر خدا صلی الله علیه واله وسلم وارد مدینه شدند بین صحابه برادری و اخوت ایجاد کردند پس

ص:150

امیرالمؤمنین علیه السلام آمدند در حالیکه چشمانشان پر از اشک بود و عرض کردند: ای رسول خدا! بین اصحاب خود برادری ایجاد کردی و بین من و هیچ کس دیگر برادری برنگزیدی؟ حضرت فرمودند: ای علی! تو برادر من در دنیا و آخرت هستی.(المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص14؛ سنن تزمذی، ج5، ص300؛ اسد الغابة، ج4، ص29؛ البدایة و النهایة، ج7؛ ص371؛ مجمع الزوائد، ج9، ص112؛ فتح الباری، ج7، ص211؛ تاریخ بغداد، ج12، ص263؛ نظم دررالسمطین، ص95-94؛ کنزالعمال، ج13، ص140؛ تاریخ مدینه دمشق، ج42، ص18و53و61؛ انساب الاشراف، ص145؛ ینابیع المودة، ج2، ص392؛ تحفة الاحوذی، ج10، ص152)

این اخوت دلالت بر رفعت مقام امیرالمؤمنین علیه السلاممی کند. زیرا خداوند در قرآن می فرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ » «تنها مؤمنین برادر یکدیگر هستند.« زیرا برادری واخوت به قدر منزلت و مقام آنهاست همانگونه که ابی بکر و عمر برادر یکدیگر بودند و عثمان و عبدالرحمن بن عوف برادر یکدیگر شدند. حال کسی که برادر اشرف ولد آدم و خاتم الانبیاء هست اوست که در تمامی مراتب و مقامات با رسول خدا شریک است چنانکه خداوند متعال در آیه مباهله حضرت امیرالمؤمنین را نفس پیامبر صلی الله علیه واله و سلم

ص:151

معرفی می کند.

از طرفی حضرت رسول الله صلی الله علیه واله و سلمفرمودند:أنت أخی فی الدنیا و الاخرة

ای علی تو برادر من در دنیا و آخرت هستی.

باید دید مقامات حضرت رسول در دنیا و آخرت چیست تا بتوان مقام امیرالمؤمنین علیه السلام که برادر و همرتبه ایشان در مقامات هستند مشخص شود.

مقام «أخوّت» و برادری امیرالمؤمنین علیه السلام دلالت صریحی بر خلافت و جانشینی ایشان بعد از حضرت رسول خدا را دارد چنانکه امیرالمؤمنین علیه السلام در روز شوری فرمود:

أفیکم من آخی رسول الله غیری؟!

آیا در بین شما کسی غیر من هست که با رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم برادر شده باشد؟!)لسان المیزان، ج2، ص157؛ تاریخ مدینه دمشق، ج42، ص52؛ کنزالعمال، ج5، ص725)

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلّم به عمّار فرمود:

یا عمّار! ان رأیت علیّاً قدسلک وادیاً و سلک النّاس وادیاً غیره فاسلک مع علیّ ودع النّاس. ای عمّار! اگر دیدی علی (علیه السلام) به راهی می رود، و همه مردم به راهی دیگر، تو

ص:152

با علی علیه السلام حرکت کن، و همه مردم را رها کن.تاریخ بغداد خطیب بغدادی، ج 4، ص 410؛ حلیة الاولیاء ابونعیم ، ج 1، ص 86

40 -علی از پیامبر و پیامبر صلی الله علیه وآله ازعلی

پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم خطاب به مولی امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: یا علی! أنت منّی و أنا منکای علی تو از منی و من از تو. صحیح بخاری، ج3، ص168، کتاب الصلح و ج4، ص207، باب مناقب علی بن ابی طالب و ج5، ص85، باب عمرة القضاء؛ مسند احمد حنیل، ج1، ص98 و115 ، ج5، ص204؛ صحیح ابن حیان، ج11، ص229 و 230؛ السنن الکبری بیهقی، ج8، ص5؛ مجمع الزوائد هیثمی، ج9، ص275، المصنف عبدالرزاق، ج11، ص227؛ مصنف ابن ابی شیبة ج7، ص499؛ السنن الکبری نسائی، ج5، ص127 و 148 و 168 و 169؛ خصائص امیرالمؤمنین علیه السلام، ص88 و89 و122 و151؛ کنزالعمال، ج5، ص579 و ج11، ص599 و 639 و755و ج13، ص255؛ معانی القرآن، ج5، ص40؛ شواهد التنزیل، ج2، ص143؛ الجامع لاحکام القرآن، ج13، ص60 و ج15، ص215؛ تفسیر ابن کثیر، ج3، ص475وج4، ص218؛ تاریخ بغداد، ج4، ص364؛ تاریخ مدینه دمشق، ج19، ص362 و ج42، ص63،53 و 179؛ تهذیب الکمال، ج5، ص54؛ البدایة و النهایة، ج4، ص267.

طبق این روایت امیرالمؤمنین علیه السلام از پیامبر و پیامبر از

ص:153

ایشان است. پس در تمامی صفات ومراتبی که خاتم الانبیاء دارند امیرالمؤمنین نیز با ایشان شریکند.

جای آن دارد که در درک این حدیث، تمام فضائل و اوصافی که خداوند در قرآن برای پیامبرش می شمارد بررسی شود زیرا در همه آنها امیرالمؤمنین از ایشان است. و آن اوصاف را دارند.

اما اگر اشکال شود «مِن» در کلامی که فرمود: «علیّ منّی» شاید بعضی از خصال حضرت را برساند، پاسخ می دهیم:

بله، اگر تنها می فرمود «علیّ منّی» شاید اشکال موجه می بود اما در ادامه فرمود «و أنا منک» من از توأم و این خود این را می رساند که هر چه خصلت پسندیده در وجود خاتم الانبیائی است در وجود حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام موجود است.

41 -علی محبوب ترین شخص نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله)

1 -اخبرنی عن زکریا بن یحیی قال حدثنا ابراهیم بن سعید قال: حدثنا )اسود بن عامر( شاذان عن جعفر بن زیاد الاحمر عن عبدالله بن عطاء عن ابن بریدة قال: جاء رجل إلی أبی فسأله أیّ الناس کان أحبّ إلی رسول الله؟ فقال: کان أحبّ الناس إلی رسول الله من النساء فاطمة و من الرجال علیّ.ابن بریده می گوید: مردی از پدرم پرسید: چه

ص:154

کسی محبوبترین مردم نزد رسول خداصلی الله علیه وآله وسلمبود؟ گفت: محبوب ترین زنان نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و محبوب ترین مردان نزد ایشان، امیرالمؤمنین علیه السلام بود. سنن ترمذی، ج5، ص698، ح3868؛ مسند رویانی، ص26، ح41؛ مستدرک حاکم، ج3، ص155؛ الاستیعاب، ج4، ص1879؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق، ج2، ص162، ح649.

سؤال اینست که حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم با چه معیاری امیرالمؤمنین علیه السلام را دوست دارند؟! آیا پناه برخدا، از روی هوای نفس و امور مادی و دنیوی است؟

یا دوستی حضرت و اینکه محبوبترین فرد نزد خاتم الانبیاء صلی الله علیه وآله وسلم است از روی حکمت و به معیار قرب پروردگار و مراتب ایمانی و ارزشهای معنوی و اسلامی است. اینگونه است که چون امیرالمؤمنین علیه السلام در تمام مراتب ایمان و در تمامی آنچه که در لسان قرآن به عنوان ارزش حساب می شود سرآمد همه است. افضل الناس در جمیع فضائل می باشد. از این روست که وقتی احبّیّت ثابت شد، افضلیّت نیز ثابت می شود.

به برادران اهل تسنّن باید گفت وقتی امر دایر شود بین

ص:155

امیرالمؤمنین و عمر و ابی بکر و عثمان در امر خلافت چه کسی مقدم است؟! آیا او که احبّ است یا کسی که رسول خدا او را دوست نداشته؟!

و این اعتراف خود عایشه است که می گوید رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم امیرالمؤمنین را بیش از پدر او دوست می داشته است: والله لقد علمتُ أنّ علیّاً أحب إلیک من أبی، به خدا قسم بدون تردید می می دانم که علی علیه السلام نزد تو از پدر من محبوب تر است.(مسند احمد، ج30، ص341، ح18394وص372، ح18421؛ سنن ابی داوود، ج4، ص300، ح4999؛ سنن کبری نسائی، ج5، ص365، ح9155؛ مسند بزار، ج8، ص223، ح3275؛ مجمع الزوائد، ج9، ص127؛ کشف الاستار، ج3، ص194). آیا در جنگ جمل که امر دایر می شود بین امیرالمؤمنین و عایشه چه کسی را باید انتخاب کرد؟ آیا امیرالمؤمنین علیه السلام را یا عایشه ای که پیامبر انتظار مرگ او را می کشید؟

عایشه می گوید: رسول خدا آرزومند مرگ من بود و میگفت: دوست داشتم تا زنده هستم پیش بیاید که بر تو نماز بخوانم و تو را دفن کنم. (الطبقات ابن سعد ج2ص206).

در روایتی دیگر عایشه می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و اله بر من وارد شد در حالی که سر درد داشت و من نیز از سر

ص:156

درد شکایت کردم و گفتم: ای وای سرم. پیامبر اکرم فرمودند:

بلکه به خدا این من هستم که باید بگویم ای وای سرم. سپس فرمود: چه می شد ای عایشه اگر قبل از من می مردی و من کارهای تو را به عهده می گرفتم و بر تو نماز می گذاشتم و تو را دفن می کردم. )السیرة النبویة ابن کثیر دمشقی 4/446 و البدایة و النهایة ابن کثیر 5/244)

امیرالمؤمنین علیه السلام بر اساس تاویل قرآن می جنگد همانگونه که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم بر اساس تنزیل قرآن می جنگید.

2 -اخبرنا اسحاق بن ابراهیم ابن راهویه و محمد بن قدامة و اللفظ له عن جریر ابن عبدالحمید عن الاعمش عن اسماعیل بن رجاء بن ربیعة الزبیدی، عن ابیه عن ابی سعید الخدری، قال:کنّا جلوساً نتتظر رسول الله فخرج إلینا قد انقطع شسع نعلیه فرمی بها إلی علیّ فقال إنّ منکم من یقاتل علی تأویل القرآن کما قاتلت علی تنزیله فقال ابوبکر: أنا، قال: لا، قال عمر: أنا قال لا و لکن صاحب النعل. ابوسعید خدری می گوید: ما به انتظار رسول خدا صلی الله علی وآله وسلم بودیم.

حضرت که بند نعلینشان پاره شده بود به نزد ما آمدند نعل را به امیرالمؤمنین علیه السلام دادند تا وصله بزنند سپس فرمودند:

از شما کسی است که بر اساس تأویل قرآن می جنگد

ص:157

همانگونه که من بر اساس تنزیل قرآن می جنگم. ابوبکر گفت:

آن کس منم؟ فرمود: نه. عمر گفت: منم؟ فرمود:نه، او کسی است که هم اکنون نعل را وصله می زند. مسند احمد؛ ج17، ص360، ح11258 و ص30، ح11289 و ج18، ص296، ح11773؛ فضائل احمد، ص130، ح193 و ص205؛ مسند ابویعلی، ج2، ص341، ح1086؛ صحیح ابن حبّان، ج15، ص385، ح6937؛ کامل ابن عدی، ج3، ص327؛ مناقب کوفی، ج2، ص554-552، ح1065-1064؛ مستدرک حاکم، ج3، ص122؛ حلیة الاولیاء، ج1، ص67؛ دلائل النبوة بیهقی، ج6، ص436-435؛ مناقب خوارزمی، ص260، ح243؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق، ج3، ص164، ح1180-1179 و ص169-167، ح1187-1182 و ص170، ح1190-1189؛ شرح السنة بغوی، ج10، ص233، ح2557.

از این روایت به دست می آید که امیرالمؤمنین علیه السلام بر اساس تأویل قرآن می جنگید. آنگونه که پیامبر با تنزیل قرآن جنگیدند. پس به نص روایت فوق، جنگیدن با عایشه و معاویه و خوارج بر اساس تأویل قرآن است.

3 -نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله و سلّم به منزل عایشه اشاره کردند و فرمودند: فتنه اینجاست فتنه اینجاست. از اینجا شاخ شیطان بیرون می آید.صحیح بخاری، ج2، ص125، باب ما جاء فی بیوت ازواج النبی من کتاب الجهاد و السیر.

ص:158

4 -همچنین در صحیح مسلم آمده است خرج رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم من بیت عایشه فقال رأس الکفر من هاهنا حیث یطلع قرن الشیطان پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله از منزل عایشه خارج شدند و فرمودند: رأس کفر اینجاست. از اینجا شاخ شیطان بیرون می آید.صحیح مسلم ج2 ص503، کتاب الفتن و اشراط الساعة.

42 -امیرالمؤمنین علیه السلام، ولی و سرپرست هر

مؤمن

اخبرنا قتیبة بن سعید قال حدثنی جعفر بن سلیمان عن یزید عن مطرف بن عبدالله عن عمران بن حصین، قال: بعث رسول الله جیشاً فاستعمل علیهم علی بن ابی طالب فمضی فی السریّة فأصاب جاریة فأنکروا علیه و تعاقدوا اربعة من اصحاب رسول الله إذا لقینا رسول الله اخبرناه بما صنع و کان المسلمون إذا رجعوا من السفر بدؤا برسول الله فسلّموا علیه ثم انصرفوا إلی رحالهم فلما قدمت السریة سلّموا علی النبی فقام احد الاربعة فقال یا رسول الله ألم تر إلی علی بن ابی طالب صنع کذا و کذا؟ فأعرض عنه رسول الله ثم قام یعنی الثانی فقال مثل ذلک ثم قام الثالث فقال مثل مقالته ثم قام الرابع فقال مثل ما قالوا. فأقبل إلیهم رسول الله والغضب )یبصر( فی وجهه فقال:ما تریدون

ص:159

من علی؟! إن علیّاً منی و أنا منه و هو ولیّ کل مؤمن من بعدی.عمران بن حصین می گوید: رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم، سپاهی را با فرماندهی علی بن ابی طالب فرستادند پس وی )امیرالمؤمنین( وارد نیرد شد و )اسیرانی گرفت( در این میان کنیزکی را برای خود برداشت پس )برخی( کار او را نپسندیدند و بر آن ایراد گرفتند و چهار نفر از اصحاب، پیمان بستند که همین که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را ملاقات کنند، حضرت را از کار ایشان آگاه کنند. عادت مسلمانان این بود که هرگاه از سفر برمی گشتند در آغاز خدمت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم شرفیاب می شدند و بر ایشان سلام می کردند سپس به سوی بار و بنه خود می رفتند.

پس چون سپاه از راه رسید خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسیدند و سلام کردند آنگاه یکی از آن چهار نفر برخاست و گفت: یا رسول الله! آیا علی بن ابی طالب را نمی نگرید که چه کرده است؟ رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم از آن شخص روی برگرداند آنگاه نفر دوم برخاست و همان را گفت سپس نفر سوم برخاست و همان سخن را تکرار کرد و همین طور نفر چهارم برخاست و همان که دیگران گفتند، گفت. رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم روی به آنان کردند و در حالی که خشم در

ص:160

چهره مبارکشان نمودار بود فرمودند: از علی چه می خواهید؟! علیعلیه السلام از من و من از علی ام و او ولیّ هر مؤمنی پس از من است. مصنف ابن ابی شیبة، ج6، ص375، ح32112؛ مسند احمد حنبل، ج4، ص437 و ج33، ص154، ح19928؛ فضائل احمد، ص104، ح157 وص123، ح182؛ سنن ترمذی، ج5، ص632، ح3712؛ کتاب السنة، ص550، ح1187؛ سنن کبری نسائی، ج5، ص45، ح8146؛ امالی عبدالرزاق، ص79، ح109؛ مسند طیالسی، ص111، ح829؛ مسند رویانی، ج1، ص62، ح119؛ مناقب کوفی، ج1، ص449، ح351 و354 و ص490، ح397؛ کامل ابن عدی، ج2، ص145؛ معجم کبیر طبرانی، ج18، ص128، ح265؛ مستدرک حاکم، ج3، ص110؛ حلیة الاولیاء، ج6، ص294؛ مناقب خوارزمی، ص153، ح180.

مانند این جریان در روایت دیگر در کتب اهل تسنّن روایت شده است:

43 -ای بریده علی از من ومن از علیم

اخبرنا واصل بن عبدالاعلی عن محمد بن فضیل عن الاجلح عن عبدالله بن بریدة عن ابیه قال:بعثنا رسول الله إلی الیمن مع خالد بن الولید و بعث علیّاً علی جیش آخر و قال: ان التقیتما فعلیّ علی النّاس و إن تفرقتما فکل واحد منکما علی حدته فلقینا بنی زبید من اهل الیمن و ظهر المسلمون علی المشرکین فقتلنا المقاتلة و سبینا

ص:161

الذریة فاصطفی علی جاریّة لنفسه من السبی فکتب بذلک خالد بن الولید إلی النبی و أمرنی أن أنال منه فقال: فدفعت الکتاب الیه و نلت من علیّ فتغیّر وجه رسول الله فقلت: هذا مکان العائذ بعثنی مع رجل و أمرتنی بطاعته فبلّغت ما أرسلت به فقال رسول الله )صلی الله علیه وآله وسلم(: لا تقعنّ یا بریدة فی علیّ فإن علیّاً منی و أنا منه و هذا ولیّکم بعدیبریده می گوید:

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ما را با فرماندهی خالد بن ولید و سپاهی دیگر را با فرماندهی امیرالمؤمنین به یمن فرستاد و فرمود: اگر دو سپاه هم دیگر را ملاقات کردید، علی (علیه السلام) فرمانده همه است و اگر جدا بودید هرکدام با فرماندهی خود. ما با طایفه بنی زبید از یمن روبه رو شدیم و پس از نبرد، مسلمانان بر مشرکان چیره شدند، افراد جنگجو را کشتیم و فرزندانشان را به اسارت گرفتیم. امیرالمؤمنین علیه السلام کنیزکی را از میان اسیران برای خود برداشت. خالد بن ولید )از سر شکایت( این ماجرا را برای پیامبر صلی الله علیه وآله وسلّم نوشت و به من مأموریت داد درباره امیرالمؤمنین علیه السلام گلایه کنم.

من نامه را به حضرت پیامبر دادم و درباره امیرالمؤمنین علیه السلام گلایه کردم در این هنگام رنگ چهره رسول خدا صلی

ص:162

الله علیه وآله وسلّم دگرگون شد پس گفتم: این مکان پناه آورنده است )کنایه از اینکه من بی تقصیرم( شما من را با خالد بن ولید فرستادید و دستور دادید اطاعتش کنم من تنها مأموریتم را می رسانم، رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمودند:

ای بریدة! درباره علی عیب جوئی مکن. علیعلیه السلام از من است و من از علی ام و این علی ولیّ شما پس از من است.

مصنف ابن ابی شیبة، ج6، ص375، ح32110؛ مسند احمد، ج38، ص118، ح23012؛ فضائل احمد، ص219، ح298؛ مناقب کوفی، ج1، ص479، ح388 وص487، ح397 و ج2، ص388، ح863، ص390، ح903؛ مناقب ابن مغازلی، ص225، ح271؛ ترجمه الامام علی من تاریخ دمشق، ج1، ص401-400، ح468-466 وص406-402، ح478-470.

44 -امیرالمؤمنین علیه السلام، فاروق اعظم و

صدیق اکبر

روایات زیادی در منابع اهل سنّت موجود است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم امیرالمؤمنین علیه السلام را ملقب به لقب فاروق و صدیق فرموده بودند از جمله:

1 -أخذ رسول الله بید علی فقال إن هذا اول من آمن بی و هو اول من یصافحنی یوم القیامة و هذا الصدیق الأکبر و هذا

ص:163

فاروق هذه الأمة، یفرق بین الحق و الباطل و هذا یعسوب المؤمنین و المال یعسوب الظالمین. حضرت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم دست امیرالمؤمنین علیه السلام را گرفته و فرمودند: این اولین فردی است که به من ایمان آورد و اولین کسی است که در روز قیامت با من مصافحه خواهد کرد و این صدیق اکبر و فاروق )جدا کننده حق از باطل( این امت می باشد و جدا می کند بین حق و باطل را و این ثروت مؤمنین است و مال ثروت ظالمین می باشد. (معجم کبیر طبرانی، ج6، ص269؛ اسد الغابة لإبن أثیر جزری، ج5، ص287؛ کنز العمال متقی هندی، ج11، ص616؛ مجمع الزوائد للهیثمی، ج9، ص102؛ تاریخ مدینة دمشق لإبن عساکر، ج42، ص41).

2 -رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: پس از من فتنه ای خواهد بود. وقتی آن فتنه اتفاق افتاد همراه علی بن ابی طالب باشید؛ زیرا او اولین کسی است که فردای قیامت مرا می بیند و اولین کسی است که با من مصافحه می کند. او صدّیق اکبر و فاروق این امت است که حق را از باطل جدا می سازد. و او سرور مؤمنین است. تاریخ مدینة دمشق ابن عساکر، ج 42، ص 450؛ المناقب خوارزمی، ص 105؛ اسد الغابة ابن اثیر، ج 6، ص 265؛ الاستیعاب ابن عبدالبر، ج 4، ص 307؛ الاصابة، ج 7، ص 294.

ص:164

3 -ابن عباس و ابوذر نقل کرده اند که ما از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شنیدیم که خطاب به علی علیه السلام می فرمود:

انت الصدیق الاکبر، و انت الفاروق الذی یفرق بین الحق و الباطل. تویی صدّیق اکبر و تویی فاروق که حق و باطل را از هم جدا خواهی کرد. المواقف قاضی ایجی، ص409؛ الریاض النضرة محب الدین طبری، ج 3، ص 96؛ الاربعین المنتقی احمد بن اسماعیل طالقانی، ح 28، باب 21؛ مسند شمس الاخبار قرشی، ج 1، ص 94؛ فرائد السمطین شیخ الاسلام حموئی، ج 1، ص 140، ح 102و103؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 13، ص 228، خطبه 238؛ نزهة المجالس صفوری، ج 2، ص 205.

4 -ابن عباس از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل کرده که فرمود: الصدّیقون ثلاثة: حزقیل مؤمن آل فرعون، و حبیب النّجار صاحب آل یاسین، و علی بن ابی طالب راستگویان سه نفرند: حزقیل، مؤمن آل فرعون، حبیب نجّار صاحب آل یاسین، و امیرالمؤمنین علیه السلام (مناقب علی علیه السلام از احمد حنبل، ص 131، ح 194؛ الریاض النضرة محب الدین طبری، ج 3، ص 94؛ کفایة الطالب گنجی شافعی، ص 124، باب 24؛ کنزالعمال متقی هندی، ج 11، ص 601، ح 32897؛ صواعق المحرقه ابن حجر هیثمی، ص 125).

ص:165

45 -غصب لقب صدیق و فاروق!

از جمله کارهای ناشایست اهل سنّت، اطلاق لقب صدّیق را به ابی بکر و لقب فاروق را نیز به عمر است.

البته از کسانی که غصب خلافت خلیفة اللهی امیرالمؤمنین علیه السلام را می کنند توقع بیش از این نیز نمی توان داشت که القاب ایشان را نیز غصب کرده و به خود بدهند.

لذاکتب اینان پر است از روایات جعلی در مورد فضائل دشمنان امیرالمؤمنین از جمله این دو لقب. اما جالب این جاست که برخی از علمای خودشان به کذب و جعل این حدیث معترفند از جمله: ابن جوزی از علمای نامدار مخالفین، حدیث صدیق نامیدن ابوبکر توسط پیامبر صلی الله علیه واله وسلم را می آورد، می گوید: این روایت ضعیف و باطل و جعلی است. الموضوعات لإبن جوزی، ج1، ص327 تاریخ بغداد للخطیب البغدادی، ج7، ص437

نقل می کنند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم گفته است که من در معراج، رفته بودم به عرش و دیدم که نوشته اند: لا إله إلا الله، محمد رسول الله، ابو بکر الصدیق، عمر الفاروق. نیست

ص:166

خدایی جز الله و محمد صلی الله علیه وآله وسلم فرستاده خدا و ابوبکر صدیق و عمر فاروق است. ابن حبان می گوید: هذان خبران باطلان موضوعان لا شک فیه. این دو روایت، باطل است و جعلی و هیچ شکی هم نیست. المجروحین لإبن حبان، ج2، ص116

جالب این است که بسیاری از علمای اهل سنّت نقل کرده اند که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:أنا عبداللَّه و اخو رسوله و انا الصدیق الاکبر لایقولها بعدی الاّ کذّاب مفترٍ، لقد صلّیت قبل الناس سبع سنین. من بنده خدا و برادر رسول خدایم، و من صدّیق اکبرم، کسی بعد از من این ادعا را به جز بسیار دروغگو و افترا زننده نمی کند. به تحقیق من هفت سال قبل از مردم نماز به جای آوردم. (المصنّف ابن ابی شیبة، ج 12، ص 65، ح 12133؛ خصائص امیر المؤمنین علیه السلام، ص 25، ح 7؛ السنن الکبری نسائی، ج 5، ص 107، ح 8395؛ السنة ابن ابی عاصم، ص 584، ح 1324؛ المستدرک علی الصحیحین حاکم نیشابوری، ج 3، ص 121، ح 4584؛ معرفة الصحابة ابونعیم، ج 1، ص 301؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 44، ح 120؛ تاریخ الامم و الملوک طبری، ج 2، ص 310؛ الکامل فی التاریخ ابن اثیر، ج 1، ص 484؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 13، ص 200، خطبه 238؛ الریاض النضرة محب الدین طبری، ج 3، ص 96 و 100 و 111؛

ص:167

فرائد السمطین حموئی، ج 1، ص 248، ح 192؛ کنزالعمال متقی هندی، ج 13، ص 122، ح 36389؛ الطبقات الکبری ابن سعد، ج 2، ص 60، رقم 315؛ الطبقات الشعرانی، ج 2، ص 55).

همچنین معاذه می گوید: از امیرالمؤمنین علیه السلام در حالی که بر منبر بصره خطبه می خواند شنیدم که می فرمود:

انا الصدیق الاکبر، آمنت قبل ان یؤمن ابوبکر، و أسلمت قبل أن یسلم ابوبکر. من صدّیق اکبرم، قبل از آن که ابوبکر ایمان آورد ایمان آوردم و قبل از آن که ابوبکر اسلام آورد اسلام آوردم. المعارف ابن قتیبه، ص 169؛ الریاض النضرة محب الدین طبری، ج 3، ص 95 و 99؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحددی، ج 13، ص 200 و 228، خطبه 238؛ کنزالعمال متقی هندی، ج 13، ص 164.

از طرفی دیگر، جماعت زیادی از علمای سُنّیان به این مطلب تصریح کرده اند که: یهودیان کلمه فاروق را برای عمر انتخاب کردند. الطبقات الکبری لإبن سعد، ج3، ص270 تاریخ مدینة دمشق لإبن عساکر، ج44، ص51 تاریخ مدینه لإبن شبة النُمِیْری، ج2، ص662 تاریخ طبری، ج3، ص267.

جالب اینکه ابن کثیر دمشقی که مورد تائید تمام فرق مخالفین است می گوید: الملقب بالفاروق قیل لقبه بذلک اهل الکتاب.گفته اند که عمر را اهل کتاب، ملقب به فاروق کرده اند.

ص:168

البدایة و النهایة لإبن کثیر الدمشقی، ج7، ص150 أسد الغابة لإبن أثیر، ج4، ص57.

پس روشن شد که لقب فاروق و صدیق اکبر، جز بر نور وجود مولی الموحدین امیرالمؤمنین علیه افضل صلوات المصلیناطلاق نمی شود و هر که ادعا کند که برای فرد دیگری است جز کذّاب و افترا گو،نیست.

46 -امیرالمؤمنین علیه السلام و شیعیان او،

رستگاران در قیامت.

وأخرج ابن عساکر عن جابر بن عبد الله قال کنا عند النبی صلی الله علیه وسلم فأقبل علی فقال النبی صلی الله علیه وسلم: والذی نفسی بیده إنّ هذا وشیعته لهم الفائزون یوم القیامة ونزلت «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ » فکان أصحاب النبی صلی الله علیه وسلم إذا أقبل علی قالوا: جاء خیر البریة ابن عساکر از جابر بن عبد الله روایت کرده است که گفت: ما نزد پیامبر صلی الله علیه وآله و سلمبودیم که علی از راه رسید، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

سوگند به آن که جانم به دست او است ، این و شیعیان اویند که در روز قیامت رستگارند . و این آیه نازل شد: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا...» و یاران رسول خدا هر گاه امیرالمؤمنین از راه می

ص:169

رسید می گفتند: بهترین رستگاران آمد.

(الدر المنثور ، ج 8، ص 589) همچنین این روایت و مضمون آن در )تاریخ مدینة دمشق، ج 42،ص 371؛ تفسیر آلوسی، ج 30، ص 207؛ شواهد التنزیل حاکم الحسکانی، ج2، ص 460 461 و ص 271 272 ؛ فتح القدیر شوکانی، ج 5، ص477؛ کنز العمال متقی الهندی، ج 13، ص 157156؛ نظم درر السمطین الزرندی الحنفی، ص 92). لغت نامه نویسان از اهل سنّت نیزدر توضیحاتشان در مورد کلمه «شیعه« همین شان نزول را در کتاب هایشان ذکر نموده اند. )لسان العرب، ابن منظور، ج 2 ، ص566؛ تاج العروس زبیدی، ج 4، ص 176)

48 -دوستان علی(علیه السلام) سعداء و دشمنانش اشقیامی

باشند.

از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نقل شده است که فرمودند: در شام عرفه پدرم رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلمنزد ما بیرون آمد و فرمودند: ان الله عزوجل باهی بکم الملائکة عامّة و غفر لکم عامة و لعلیّ خاصّة و انی رسول الله غیر محابّ لقرابتی ان السعید کل السعید من احبّ علیّاً فی حیاته و بعد موته و ان الشقی من ابغش علیّا فی حیاته و بعد مماته. خدای عزوجل مباهات می کند به شماها بر ملائکه عموما و شما را آمرزیده عموماً و امیرالمؤمنین علیه السلام را

ص:170

خصوصا و من که رسول خدایم بدون اینکه نظر محبت و دوستی به خویشانم داشته باشم به درستی که سعید با تمام سعادت کسی است که دوست بدارد علی علیه السلام را در حیات و بعد از وفاتش و شقی با تمام شقاوت کسی است که دشمن بدارد علی علیه السلام را در حیات و بعد از مماتش.(المعجم الکبیر طبرانی، ج2، ص415؛ مطالب السؤال، 95-83؛ مسند احمد، ج4، ص107؛ فضائل احمد، ج2، ص658؛ مودة القربی میر سید علی همدانی، ص28؛ مناقب خوارزمی، ص79؛ شرح نهج البلاغه، ج9، ص154؛ فصول المهمه ابن صباغ، ج1، ص585؛ معالم العترة النبویة، ص53)

49 -وصایت علی (علیه السلام)

1 -انس بن مالک گفت به سلمان گفتم: از پیامبرصلی الله علیه واله وسلم سؤال کن که وصی او کیست؟

فقال سلمان: یا رسول الله من وصیّک؟ فقال یا سلمان من کان وصیّ موسی؟ فقال: یوشع بن نون قال: ان وصیّی و وارثی دینی و ینجز موعدی علی بن ابی طالب. سلمان گفت: ای رسول خدا! چه کسی وصی شماست؟ پس حضرت فرمودند: ای سلمان وصی موسی چه کسی بود؟ عرض کرد:

یوشع بن نون حضرت فرمودند: همانا وصی من و وارث دین

ص:171

من و کسی که وعده های مرا منجز می کند، علی بن ابی طالب علیه السلام می باشد. (ینابیع الموده، ج1، ص235؛ تذکرة الخواص، ص48)

2 -همچنین موفق بن احمد اخطب الخطباء خوارزم از بریده نقل می کند که رسول اکرم صلی الله علیه واله وسلم فرمود:

ل کل نبی وصی و وارث و ان علیّا وصیّی و وارثی

برای هر پیامبری وصی و وارثی هست و بدون هیچ تردیدی علی علیه السلام وصی و وارث من می باشد

کفایة الطالب، ص260، باب 62؛ مناقب خوارزمی، ص147،ح171)

3 -شیخ الاسلام حموینی از ابی ذر غفاری نقل می کند که: قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم:

أنا خاتم النبیین و أنت یا علی خاتم الوصیین إلی یوم الدین

من خاتم الانبیاء هستم و تو یا علی خاتم اوصیا هستی تا روز قیامت.(فرائد السمطین، ج1، ص147)

50 -حدیث منزلت

1 -منزلت امیرالمؤمنین علیه السلام نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم.

عن سوید بن غفله،قال:رأی عمر رجلا یخاصم علیا،فقال له

ص:172

عمر:انی لأظنک من المنافقین !سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یقول:علیّ منّی بمنزلة هارون من موسی إلا انّه لا نبی بعدی. (آثار الصادقین،ج 14،ص 286 به نقل از شرح حال امام علی علیه السلام از تاریخ دمشق ابن عساکر ج 1،ص 360

از سوید بن غفله روایت شد که گفت،عمر مردی را دید که با علی علیه السلام خصومت می کند عمر به وی گفت:گمان دارم که تو از منافقان باشی!زیرا من از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلمشنیدم که می فرمود:علی در نزد من منزلت و جایگاه هارون در نزد موسی علیه السلام را دارد جز آنکه پیغمبری پس از من نباشد

2 -اخبرنا بشر ین هلال قال حدثنا جعفر و هو ابن سلیمان قال حدثنا حرب بن شداد عن قتادة عن سعید بن مسیّب عن سعد بن ابی وقاص قال:

لما غزا رسول الله غزوة تبوک خلّف علیّاً بالمدینة فقالوا فیه: ملّه و کره صحبته فتبع )علیّ( النبی حتی لحقه فی الطریق فقال یا رسول الله! خلّفتی فی المدینة مع الذراری و النساء حتی قالوا: ملّه و کره صحبته. فقال له النبی:یا علی إنما خلّفتک علی أهلی أما ترضی أن تکون منّی بمنزلة هارون من موسی غیر أنه لا نبیّ بعدی. سعد بن ابی وقاص گفت: چون رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم عازم جنگ تبوک شدند، امیرالمؤمنین

ص:173

علیه السلام را در مدینه جانشین خود کرد مردم در این باره می گفتند: پیامبر از امیرالمؤمنین به ستوه آمده و همراهی اش را نمی پسندد. پس امیرالمؤمنین علیه السلام به دنبال پیامبر روانه شد و در راه به ایشان رسید و فرمود: ای رسول خدا! آیا من را در مدینه با کودکان و زنان وامی گذارید تا بگویند: از او به ستوه آمده، همراهی اش را نمی پسندد! پس پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به ایشان فرمودند:ای علی من تو را بر اهل خود جانشین کردم. آیا تو خشنود نیستی برای من بمنزله هارون برای موسی باشی جز آنکه پیغمبری پس از من نخواهد بود؟.کتاب السنة، ص587، ح1342و1343؛ مسند بزار، ج3، ص284،ح1076؛ مناقب کوفی، ج1، ص520، ح422و442و463وص522، ح458و466 وص523،ح467 و468؛ سنن کبری، ج5، ص44، ح8138؛ مسند ابی یعلی، ج2، ص136ح738؛ کامل ابن عدی، ج2، ص416، ح164؛ معجم اوسط طبرانی، ج5، ص136، ح4260؛ تاریخ بغداد، ج1، ص324، ح227؛ مناقب ابن مغازلی، ص35، ح53.

3 -در برخی دیگر از منابع اهل سنّت تنها این کلام پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را نقل کرده اند:أن النبی قال لعلیّ «اما ترضی منّی بمنزلة هارون من موسیآیا خشنود نیستی که تو برای من بمنزلة هارون برای موسی هستی؟!.سنن ترمذی، ج5،

ص:174

ص641، ح3731؛ معج صغیر طبرانی، ج2، ص22، ح824؛ طبقات المحدثین، ج4، ص264، ح1020؛ حلیة الاولیاء، ج7، ص196؛ مسند طیالسی، ج1، ص28، ح205؛ صحیح بخاری، ج6، ص3، ح6؛ صحیح مسلم، ج4، ص1871؛ سنن ابن ماجه، ج1، ص42، ح115.

4 -در مصادر دیگر از سعید بن مسیّب روایت را اینگونه ذکر کرده اند: قال النبی لعلی: أما ترضی أن تکون منی بمنزلة هارون من موسی إلا أنه لا نبوة قال سعید: فلم ارض حتّی أتیت سعدا فقلت شیئا حدّثنی به ابنک عنک؟ قال و ماهو؟ وانتهرنی، فقلت: شیئاً حدّثنی: أما علی هذا فلا. فقال: ما هو یابن اخی؟ فقلت:

هل سمعت النبی یقول لعلی کذا وکذا؟ قال: نعم، و اشار إلی اذنیه و إلا فاسکتّا لقد سمعته یقول ذلک.سعید بن مسیب می گوید از ابراهیم بن سعد بن ابی وقاص شنیدم که از پدرش چنین شنیده است، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:

آیا تو خشنود نیستی برای من بمنزله هارون برای موسی باشی جز پیغمبری. سعید بن مسیب می گوید: به این خبر اکتفا نکردم تا به نزد سعد بن ابی وقاص آمدم و گفتم: فرزندت از تو چیزی برای من گفته است. گفت: چه چیزی؟ آیا مرا سرزنش کرد؟ گفتم: نه در این مورد نیست. گفت پس چه گفته

ص:175

ای برادرزاده ام؟ گفتم: آیا تو از پیامبر شنیده ای که درباره امیرالمؤمنین چنین و چنان گفته است؟ گفت: آری و به دو گوش خود اشاره کرد و گفت: و إلاّ این دو گوش کر شود من خودم شنیده ام. فضائل احمد، ص136،ح201؛ صحیح مسلم، ج4، ص1870، ح2404؛ کتاب السنة، ص578، ح1335؛ مسند بزار، ج2، ص316، ح744؛ مناقب کوفی، ج1، ص512، ح435 و ص522و523، ح466و467وص535-534، ح484-483؛ سنن کبری نسائی، ج5، ص44، ح8140؛ مسند ابی یعلی، ج2، ص86، ح739 و ص99، ح755؛ معج شیوخ ابویعلی، ص230، ح188؛ الکنی و الاسماء دولابی، ج1، ص192؛ صحیح ابن حبّان، ج15، ص369، ح6926؛ مناقب ابن مغازلی، ص27، ح42-40 و ص34، ح51؛ مناقب خوارزمی، ص133، ح148؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق، ج1، ص327، ح350 و ص318، ح353-351.

حال سؤال اینست که: منازل هارون نسبت به موسی چه بوده است؟. آیات زیادی در مورد حضرت موسی و هارون علی نبینا و آله و علیهماالسلام در قرآن آمده است از جمله این آیات:

وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی * هارُونَ أَخِی * اُشْدُدْ بِهِ أَزْرِی * وَ أَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی (طه: 32-29) موسی گفت: خدایا برای من وزیری از اهل من قرار بده* برادرم هارون را*پشت مرا به او محکم کن* و او را در امرِ من، شریک ساز .

ص:176

وَ قالَ مُوسی لِأَخِیهِ هارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ )اعراف: 142)

و موسی به برادرش هارون گفت: خلیفه من در قوم من باش و راه صلاح پیش گیر و پیرو راه اهل فساد نباش.

در دو آیه فوق چند مقام هارون نسبت به موسی بیان شده است که عبارتند از:

الف -مقام وزارت

آنچه که نص آیه است اینکه حضرت موسی فرمود:

«وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً» «خدایا برای من وزیری قرار بده.

در آیات قرآن «وزر« به معنای پناه آمده است:

یَقُولُ الْإِنْسانُ یَوْمَئِذٍ أَیْنَ الْمَفَرُّ*کَلاّ لا وَزَرَ )قیامة 11-7)

در آن روز انسان گوید کجا مفرّ و پناهگاهی است * هرگز مفر و پناهگاهی نیست.

در کتاب لغت چنین معنا شده است:الوزر: الملجأ، و اصل الوزر الجبل المنیع...قال ابواسحاق: الوزر فی کلام العرب الجبل الذی یلتجأ إلیه. و کل ما التجأت إلیه و تحصنت به فهو وزر. وزر به معنای ملجأ و پناهگاه است و اصل وزر، کوه بلند است و هر پناهگاهی است ابواسحاق گفته است: وزر در کلام عرب کوهی است که بدان پناه می برند. و هر آنچه که به سوی آن پناهنده می شوند و

ص:177

توسط آن محافظت می شوند وزر است.(لسان العرب، ج5، ص282، ماده وزر).

پس وقتی کسی ملجأ و پناهگاه حضرت سرور انبیاء صلی الله علیه واله و سلم باشد عظمت آن روشن می شود.

حضرت رسولی که خود پشت و پناه دین خدا و پشت و پناه مسلمین است، ملجأ او امیرالمؤمنین می شود، این واضح و روشن است که تنها این وجود مقدس می تواند جانشین و رهبر امت بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم باشد.

البته باید تأکید کرد که تنها این روایت نیست که مقام وزارت را برای امیرالمؤمنین علیه السلام ثابت کرده است، بلکه در منابع ذیل نیز روایاتی وارد شده است که صراحتا مقام وزارت را برای ایشان بیان کرده است: تفسیر کبیر فخر رازی، ج12، ص26، الطبقات الکبری، ج3ف

ص23؛ تاریخ مدینه دمشق، ج42، ص52و57؛ ینابیع المودة، ج1، ص258وج2، ص153و288.

ب -مقام اهل بیت بودن (من أهلی)

همانگونه که هارون از اهل بیت موسی بود، امیرالمؤمنین علیه السلام نیز از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، یعنی برادر وداماد و پسر عم ایشان است. در منابع زیاد أهل سنّت

ص:178

آمده است. دعا رسول الله علیا و فاطمه و الحسن و الحسین فقال اللهم هؤلاء اهلی. پیامبر اکرم حضرت امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین علیه السلام را طلبیدند پس فرمودند: خداوندا این ها اهل من هستند.

صحیح مسلم، ص1198، ح6114، باب فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام.

ج -مقام أخوّت (هارون أخی).

غیر از اینکه حدیث منزلت مقام برادری حضرت رسول را برای امیرالمؤمنین علیه السلام ثابت می کند. در بسیاری از منابع اهل سنّت ذکر شده است که:آخی رسول الله بین اصحابه فجاء علی تدمع عیناه فقال: یا رسول الله! آخیت بین اصحابک و لم تواخ بنی و بین احد فقال رسول الله أنت اخی فی الدنیا و الآخرة رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بین اصحاب خود عقد اخوت و برادری بست. پس امیرالمؤمنین علیه السلام در حالی که چشمانشان گریان بود نزد حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم آمدند و فرمودند: ای رسول خدا! بین اصحابتان عقد اخوت بستید و بین من و احدی دیگر عقد برادری نبستید.

پس حضرت رسول خدا فرمودند: تو برادر من در دنیا و آخرت هستی.

سنن ترمذی، باب مناقب امیرالمؤمنین علیه السلام، ص1063، ح4741)

ص:179

د -پشت و پناه بودن (أشدد به أزری)

در این هیچ تردیدی نیست که رسالت خاتم، اعظم مسئولیاتی است که خداوند آن را به دوش هیچ کسی غیر از پیامبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم قرار نداده است. آن هم بر دوش و بر کمر کسی که خود ظهر و پشت و پناه انبیاء بوده است.

وقتی موسی دعا می کند و خداوند اجابت می کند، این دلیلی است بر اینکه انجاز وعده رسولش متحقق نمی شود مگر اینکه هارون ظهیر و پشت و پناه او باشد، همینطور در مورد حضرت رسالت مآب چنین است. یعنی انجاز عهد و رسالت ختم الانبیائی در گرو پشت و پناه بودن امیرالمؤمنین علیه السلام برای رسول خداست.

ه -مقام شرکت در امر (و أشرکه فی أمری)

طبق این فراز از کلام حضرت موسی در مورد هارون، هر چه در مورد حضرت رسول الله صلی الله علیه واله وسلم بتوان تصور نمود؛ امیرالمؤمنین علیه السلام در آن با رسول خدا شریک می باشند. چه مشارکت در صنعات نفسانیه و چه مشارکت در مراتب ایمانیه و همچنین مشارکت در قرب پروردگار عالم، و مشارکت در تمام صفات پسندیده و اخلاق

ص:180

حمیده و .. است.

وّ -مقام اصلاح (وأصلح)

همانگونه که هارون مصلح و نائب مناب حضرت موسی در اصلاح امت بود، همینگونه این منزلت برای امیرالمؤمنین علیه السلام در امت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم است.

ز -مقام خلافت (أخلفنی)

در مورد خلافت به حدیث منزلت به ضمیمه آیه قرآن که موسی به هارون فرمود:(أخلفنی فی قومی) می توان استناد کرد. نصوص صریح تری نیز موجود است که صریحا لفظ خلافت را در مورد امیرالمؤمنین به کار برده شده است.

ح -مقام أحبّیّت

یکی از وجوهی که در حدیث منزلت غالبا از آن غفلت می شود این است که هارون برای موسی از همه محبوبتر است.

وقتی حضرت موسی دعا می کند. نه برای بنی اسرائیل و نه برای پدر و مادر و نه برای اهل و عیال و نه حتی برای شعیب پیغمبر پدر زن خود، برای احدی از آنها دعا نمی کند بلکه تنها و تنها برای حضرت هارون دعا می کند. و این نشان می دهد که هارون در نزد موسی محبوبترین افراد بوده است. همچنین امیرالمؤمنین علیه السلام نزد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلّم چنین

ص:181

اند.

51 -امیرالمؤمنین علیه السلام جانشین پیامبر صلی

الله علیه و آله وسلّم در اولین دعوت علنی

هنگامی که آیه« و انذر عشیرتک الاقربین« نازل شد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دستور یافت تا اولین دعوت علنی خود را از خویشان شروع فرماید. حضرت در آن مجلس فرمودند: ای فرزندان عبدالمطلب سوگند به خداوند من جوانی در عرب سراغ ندارم که چیزی برای قوم خود آورده باشد، بهتر از آنچه من برای شما به ارمغان آورده ام. من برای شما خیر دنیا و آخرت را آورده ام. خداوند تعالی به من امر فرموده است که شما را به سوی او دعوت کنم. سپس فرمودند:فأیّکم یؤازرنی هذا الامر و أن یکون أخی و وصیی و خلیفتی فیکم.کدام یک از شما شریک رنج های من و کمک کار در ادای رسالت من می شود تا او برادر و وصیّ و خلیفه من در میان شما باشد. همه سکوت کردند و تنها امیرالمؤمنین علیه السلام که کم سن تر از همه آنها بود ایستاده و فرمودند: أنا یا نبی الله أکون وزیرک علیه؛ من ای پیامبر خدا! وزیر و مددکار تو می شوم در تحمل بار رسالت. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم،

ص:182

امیرالمؤمنین علیه السلام را گرفت و فرمود:إنّ هذا أخی و وصیی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و اطیعوا.این برادر و وصی و خلیفه من در میان شماست از او فرمان برید و به گفته و دستورش گوش دهید. پیرمردان بنی هاشم و بزرگان قوم از جای برخاستند در حالی که از سر تمسخر و استهزاء می خندیدند؛ به ابوطالب گفتند: این برادرزاده ات امر می کند که از کودک خردسالت فرمان بری! )با این که تو شیخ و رئیس قریش هستی(

(تاریخ الرسل و الملوک طبری، ج2، ص321-319؛ تفسیر طبری، ج19، ص75-74؛ الکامل فی التاریخ ابن اثیر، ج2، ص42-41)

خداوند متعال امیرالمؤمنین علیه السلام را بر محضر حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم وارد می کند

42 -محبت امیرالمؤمنین علیه السلام معیار سنجش

نفاق و ایمان است.

أخبرنا )ابوکریب( محمد بن العلاء )الکوفی( قال: حدثنا ابومعاویة عن الاعمش عن عدّی بن ثابت عن زر بن حبیش، عن امیرالمؤمنین علیه السلام:والذی فلق الحبة و برأ النسمة لعهد النبی الأمی إلیّ أن لا یحبنی إلا مؤمن و لا یبغضنی إلا المنافق.سوگند به خدایی که

ص:183

دانه را می شکافد و هستی را می آفریند، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم با من چنین در میان گذاشت و سفارش فرمود:

جز مؤمن من را دوست ندارد و جز منافق به من کینه نمی ورزد. (مصنف ابن ابی شیبة،ج6، ص368 ح32055؛ صحیح مسلم، ج1، ص86 ح131؛ سنن ابن ماجه، ج1، ص114؛ کتاب السنة، ص548، ح1325؛ سنن کبری نسائی، ج5، ص47 ح8153؛ صحیح ابن حبان، ج15، ص376ح6924؛ مناقب کوفی، ج2، ص479 ح978؛ ترجمة الامام علی من تاریخ دمشق، ج2، ص195ح689و690)

مانند آن در مسند احمد حنبل، ج2، ص136؛ فضائل احمد، ص45،ح71؛ کنزالفوائد، ج2، ص83؛ مناقب ابن مغازلی، ص193ح228 و ص195،ح231.

53 -هیچکس مانند علی فضیلت به دست نیاورد

محب الدین طبرانی و دیگران به روایت از طبرانی صاحب معجم های سه گانه از عمر بن خطاب نقل کرده اند که گفت:

رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمودند:

ما اکتسب مکتسب مثل فضل علیِ یهدی صاحبه الی الهدی و

یرده علی الردیهیچ به دست آورنده ای همانند علی فضیلت به دست نیاورد، او همراهش را به راه راست هدایت

ص:184

کند و از گمراهی برگرداند.ذخائر العقبی: ص61؛ ریاض النضرة: ج2، ص214؛ ینابیع المودة: ص203؛ ارجح المطالب: ص98؛ وسیلة الم آل باکثیر حضرمی: ص110 مخطوط )ملحقات احقاق الحق: ج17، ص29)؛ مناقب سیدنا علی، عینی حیدرآبادی: ص41-40؛

قابل توجه است که بر خلاف نقل و نوشته های قاطعانه نامبردگان که بدون شک از روی یک یا چند نسخه خطی معجم این حدیث را عینا نقل کرده اند متصدی چاپ معجم صغیر طبرانی ص286شماره677 با استفاده از متن تحریفی مجمع الزوائد: ج1، ص121 به جای کلمه علیّ کلمه علم را جایگزین و ثبت نموده است. وجود مقدسی که خود ایشان برای هدایت نیازمند احدی نیست؛ و اگر کسی بخواهد هدایت شود باید مصاحب ایشان باشد؛ تنها چنین فردی می تواند خلیفه بعد از پیامبر باشد. و تنها از چنین فردی باید تبعیت شود طبق آیه: أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاّ أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ (یونس: 35) آیا کسی که به حق هدایت می کند، به پیروی کردن از او سزاوارتر است یا کسی که خود از هدایت بی بهره است مگر آن که )توسط دیگری( هدایت شود؛ پس چگونه داوری می کنید؟

عمرگوید: توسط امیرالمومنین، خدا ما را هدایت می کند و

ص:185

ما را از ظلمات بیرون می آورد

3 -روایاتی از عبداللّه بن عمر

1 -به تعداد موهای بدن دوستداران علی شهری

دربهشت به آنهاداده می شود.

وَ عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَحَبَّ عَلِیّاً قَبِلَ اللَّهُ تَعَالَی مِنْهُ صَلَاتَهُ وَ صِیَامَهُ وَ قِیَامَهُ وَ اسْتَجَابَ دُعَاءَهُ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِیّاً أَعْطَاهُ اللَّهُ بِکُلِّ عِرْقٍ فِی بَدَنِهِ مَدِینَةً فِی الْجَنَّةِ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ آلَ مُحَمَّدٍ أَمِنَ مِنَ الْحِسَابِ وَ الْمِیزَانِ وَ الصِّرَاطِ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ فَأَنَا کَفِیلُهُ بِالْجَنَّةِ مَعَ الْأَنْبِیَاءِ أَلَا وَ مَنْ أَبْغَضَ آلَ مُحَمَّدٍ جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَکْتُوباً بَیْنَ عَیْنَیْهِ آیِسٌ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ .

إیضاح دفائن النواصب: 56.ابن عمر گفت پیامبر اکرم فرمود: هر که علی را دوست بدارد خداوند نماز و روزه و قیام و دعایش را می پذیرد. هر کس علی را دوست بدارد خداوند بتعداد هر رگی که در بدن دارد شهری در بهشت باو میدهد. بدانید هر کس دوست بدارد آل محمّد را از حساب و میزان و صراط در امان است و هر که بمیرد با حب آل محمّد من ضامن بهشت برای او هستم با انبیاء بدانید هر کس دشمن بدارد آل محمّد را روز قیامت می آید در حالی که در پیشانیش نوشته است

ص:186

مایوس از رحمت خدا است.

2 -چه شده گروهی را که صحبت از کسی میکنند که

مقامش مانند مقام من است بجز نبوت.

این روایت إیضاح دفائن النواصب: 26 -24 را مطالعه کنید مهم است از پسر عمر نقل میکند که گفت: ما از پیامبر اکرم سؤال کردیم راجع بعلی بن ابی طالب علیه السّلام آن جناب خشمگین شده فرمود: چه شده گروهی را که صحبت از کسی میکنند که مقامش مانند مقام من است بجز نبوت.

آگاه باشید هر کسی علی را دوست داشته باشد مرا دوست داشته و هر که مرا دوست داشته باشد خدا از او خشنود است و هر که خدا از او خشنود باشد او را پاداش بهشت میدهد آگاه باشید هر که علی را دوست داشته باشد ملائکه برای او استغفار میکنند و درب های بهشت برای او باز می شود که از هر درب خواست وارد شود بدون حساب.

آگاه باشید هر که علی را دوست داشته باشد خداوند نامه عملش را بدست راستش میدهد و حساب او را مانند انبیاء میکشد بدانید هر کسی علی را دوست داشته باشد از دنیا خارج نمیشود مگر اینکه از کوثر می آشامد و از درخت طوبی میل میکند و مقام خود را در بهشت می بیند بدانید هر کس

ص:187

علی را دوست داشته باشد خداوند سکرات مرگ را بر او آسان میکند و قبرش را باغی از باغهای بهشت قرار میدهد.

بدانید هر کسی علی را دوست داشته باشد خداوند باو عنایت خواهد کرد در مقابل هر رگی که در بدن دارد حوریه ای در بهشت و او را شفیع قرار میدهد در باره هشتاد نفر از خانواده اش و مقدار موی های بدنش باو باغ در بهشت میدهند بدانید هر کس علی را بشناسد و او را دوست بدارد خداوند ملک الموت را پیش او می فرستد همان طوری که بسوی انبیاء میفرستد و وحشت نکیر و منکر را از او برطرف مینماید و قبرش را نورانی مینماید و آن را وسعت میدهد باندازه هفتاد سال و صورتش را در قیامت سفید میکند.

بدانید هر کسی علی را دوست داشته باشد خدا او را در سایه عرش خود با صدیقین و شهداء و صالحین قرار میدهد و او را از وحشت بزرگتر و وحشتهای روز قیامت در امان خواهد نمود بدانید هر کس علی را دوست داشته باشد خداوند حسنات او را قبول میکند و از گناهانش میگذرد و در بهشت رفیق حمزه سید الشهداء خواهد بود بدانید هر کس علی را دوست داشته باشد خداوند حکمت را در دلش قرار میدهد و بر زبان او واقعیت را اجرا میکند و درهای رحمت را برویش

ص:188

میگشاید بدانید هر کس علی را دوست بدارد مطیع خدا نامیده می شود در زمین و خدا با ملائکه و حاملین عرش بواسطه او مباهات میکند.

بدانید هر کسی علی را دوست داشته باشد فرشته ای از زیر عرش او را صدا میزند: ای بنده ی خدا کار خود را از سر بگیر خداوند تمام گناهانت را آمرزیده بدانید هر کسی علی را دوست داشته باشد روز قیامت خواهد آمد در حالی که صورتش چون ماه میدرخشد بدانید هر کسی علی را دوست داشته باشد

این حدیث از طریق اهل سنت نقل شده.

خداوند بر سر او تاج کرامت و بر پیکرش لباس عزت می پوشاند آگاه باشید هر کسی علی را دوست داشته باشد از صراط رد می شود مانند برق جهنده و هیچ مشکلی را نخواهد دید. بدانید هر کسی علی را دوست داشته باشد برای او برات آزادی از جهنم و آزادی از نفاق و عبور از صراط و امان از عذاب مینویسند. بدانید هر کسی علی را دوست داشته باشد نامه عملش باز نمیشود و برایش ترازوی حساب نمیگذارند باو گفته می شود داخل بهشت بشو بدون حساب.

بدانید هر کسی علی را دوست داشته باشد از حساب و

ص:189

میزان و صراط در امان است بدانید هر کسی بمیرد با محبت آل محمّد صلّی اللَّه علیه و آله ملائکه باو دست میدهند و ارواح انبیاء بدیدار او می آیند و هر حاجتی که در نزد خدا داشته باشد خداوند برایش برآورده میکند بدانید هر کس بمیرد با دشمنی آل محمّد کافر از دنیا میرود بدانید هر کسی بمیرد با دوستی آل محمّد بر ایمان مرده و من کفیل او خواهم بود به بهشت.

3 -هر که بخواهد از عذاب قبر نجات یابد بایداهل

بیت مرا دوست داشته باشد.

وَ عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَرَادَ التَّوَکُّلَ عَلَی اللَّهِ فَلْیُحِبَّ أَهْلَ بَیْتِی وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ یَنْجُوَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ فَلْیُحِبَّ أَهْلَ بَیْتِی وَ مَنْ أَرَادَ الْحِکْمَةَ فَلْیُحِبَّ أَهْلَ بَیْتِی وَ مَنْ أَرَادَ دُخُولَ الْجَنَّةِ بِغَیْرِ حِسَابٍ فَلْیُحِبَّ أَهْلَ بَیْتِی فَوَ اللَّهِ مَا أَحَبَّهُمْ أَحَدٌ إِلَّا رَبِحَ فِی الدُّنْیَا وَ الآْخِرَةِ . إیضاح دفائن النواصب: 35.

ابن عمر گفت پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود هر کسی میخواهد توکل بر خدا کند باید اهل بیت مرا دوست داشته باشد و هر که بخواهد از عذاب قبر نجات یابد باید اهل بیت مرا دوست داشته باشد و هر که جویای حکمت باشد اهل- بیتم را دوست بدارد و هر که مایل است داخل بهشت

ص:190

بدون حساب شود اهل بیت مرا دوست داشته باشد بخدا قسم دوست ندارد آنها را کسی مگر اینکه سود برده در دنیا و آخرت.

4 -عبدالله بن عمر:

از دنیا هیچ اندوه و تاسفی ندارم جز اینکه چرا به همراه علی با فئه باغیه )گروه سرکش( نجنگیدم. (7)7. المستدرک، جلد 3، ص115

5 -ابو هارون عبدی گفت من پیش عبد اللَّه بن عمر نشسته بودم که نافع بن ازرق آمد. گفت بخدا قسم من علی را دشمن میدارم. عبد اللَّه بن عمر سر بلند کرده گفت خدا ترا دشمن بدارد. دشمنی میکنی با کسی که یکی از سوابق او بهتر از تمام دنیا و آنچه در دنیا است میباشد.(المسندالجامع، جلد 10، ص 771

4 -سخنان و مرویات عثمان بن عفان: نگاه کردن به
اشاره

علی عبادت است.

1 -

... رجع عثمان الی علی فسأله المصیر الیه،فصار الیه فجعل یحد النظر الیه،فقال له علیّ: مالک یا عثمان؟مالک تحد

ص:191

النظر الی؟قال:سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یقول:النظر الی علیّ عبادة....عثمان به سوی علی بازگشت و از آن حضرت درخواست کرد که به سوی او برگردد.حضرت به طرف او آمد.پس )در این وقت( عثمان شروع کرد به نگاه کردن )و تماشای( آن حضرت.علی علیه السلام فرمود:تو را چه شده است ای عثمان؟چه شده تو را که اینگونه به من خیره شده و نگاهم می کنی؟عثمان گفت:از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که می فرمود:نگاه کردن به علی عبادت است.

(ابن کثیر در البدایه و النهایه،ج 7،ص 358،باب فضائل علی علیه السلام.

ابن عساکر در شرح حال امام علی علیه السلام از تاریخ دمشق،ج 2،ص 393،شرح محمودی. سیوطی در تاریخ الخلفاء ،ص172

2 -...خلیفه سوم عثمان،سه مرتبه از علی علیه

السلام دعوت کرد که با وی همکاری نماید

مرتبه اول در سال 22 هجرت،یعنی در همان سالی که خلیفه شد آن دعوت به عمل آمد،و مرتبه دیگر در سال 27 هجری،و سومین مرتبه در سال 32 بعد از هجرت پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، )اما( علی علیه السلام هیچ

ص:192

ص:

4 -سخن عثمان در خطابش به علی علیه السلام:

«...به خدا اگر بمیری،دوست ندارم بعد از تو زنده بمانم،زیرا جانشینی پس از تو نمی بینم .و اگر باقی بمانی هیچ سرکشی را نمی بینم که تو را به عنوان نردبان و وسیله یاوری انتخاب کرده باشد و تو را پناهگاه و ملجأ شمرده باشد..نسبت من به تو مانند فرزندی است که از طرف پدرش عاق شده...«. (امام علی بن ابی طالب علیه السلام )روزگار عثمان( تألیف:عبد الفتاح عبد المقصود،ص202

محمد ابراهیم سراج- امام علی(علیه السلام) خورشید بی غروب- ص 227 اندیشه قم

سراج ، محمد ابراهیم ، امام علی علیه السلام خورشید بی غروب ، ص 254 ، نقل از عبد الفتاح عبد المقصود ، امام علی بن ابی طالب علیه السلام ، 202 .

فضائل امیرالمومنین علی(علیه السلام) از زبان عایشه

اشاره

عایشه دختر ابی بکر بن ابی قحانه ، یکی از همسران پیامبر گرامی اسلام ( صلی الله علیه و آله) بر اساس تواریخ معتبر ، میانه ی خوبی با علی ( علیه السلام) و فاطمه ( علیها السلام) و فرزندان ارجمند آنان نداشت . و این بغض ، کینه و خصومت

ص:194

در جنگ جمل کاملاً ظاهر شد . و او همه سفارش هایی را که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در مورد لزوم پیروی و اطاعت از علی (علیه السلام) بیان فرموده بود ، نادیده گرفت و آشکارا با هم دستی طلحه و زیبر در مقابل امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) اقدام به مبارزه کرد .

اما کمال بی پایان علی (علیه السلام) و خاندان پاک آن حضرت به اندازه ای درخشندگی و نورافشانی دارد ، که بسان خورشید تابان ، هیچ کس و هیچ چیز قادر به جلوگیری از پرتو افکنی آن نیست . به طوری که حتی عایشه با چنین تفکری هرگز نتوانست فضایل و کمالات آن ها را کتمان کند .

مانند: عبادت بودن یاد علی، وارد بودن حدیث کساء و آیه تطهیر در حق علی و اهل بیتش، بر مدار حق بودن علی و محبوب ترین بودن علی و فاطمه نزد پیامبر و... را در حق آن حضرت بیان نمود.

اکنون به چند مورد از مواردی که وی بر زبان آورده است اشاره می کنیم .

1 -علی علیه السلام داناترین شخص به سنت پیامبر صلی الله علیه و آله.

2 -حاکم حسکانی به نقل از عایشه می نویسد : « از میان

ص:195

اصحاب پیامبر علی علیه السلام نسبت به آن چه بر پیامبر نازل شده داناترین اصحاب است «. حسکانی ، شواهد التنزیل ، ج 1 ، ص 47 .

3 -بزرگواری علی علیه السلام از قول عایشه « ما ازددت مع ابن ابی طالب الا کرامة ؛ در برخورد با علی بن ابی طالب علیه السلامچیزی جز بزرگواری نیافتم «. احمدی میانجی ، علی ، مواقف الشیعه ، ج 3 ، ص 300 .

4 -علیعلیه السلام بهترین انسان.

5 -عطا پسر ابی رباح گفت : از عایشه در مورد علی علیه السلام سؤال کردم ، عایشه گفت : « او علی علیه السلام بهترین انسان است ، و در این مطلب شک و تردید نمی کند مگر کافر.

سراج ، محمد ابراهیم ، امام علی علیه السلام خورشید بی غروب ، ص 258 .

6 -عطا از عایشه روایت کرد که گفت : عالم ترین شما به سنت پیامبر صلی الله علیه و آله علی بن ابی طالب علیه السلاماست « . سراج ، محمد ابراهیم ، امام علی علیه السلام خورشید بی غروب ، ص 259 .

7 -داناترین اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله

همچنین از عطا روایت شد که عایشه گفت : « داناترین اصحاب محمد صلی الله علیه و آله علی علیه السلام است « . سراج ،

ص:196

محمد ابراهیم ، امام علی علیه السلام خورشید بی غروب.

8 -محبوب ترین مردم در نزد رسول خداصلی الله علیه و آلهاز عایشه روایت شده است که از او پرسیدند که محبوب ترین مردم در نزد رسول خداصلی الله علیه و آله که بود ؛ گفت : « علی علیه السلام و پرسید از زنان چه کسی گفت : فاطمه ) علیها السلام .

مقدس اردبیلی ، حدیقه الشیعه ، ص 208 .

9 -عایشه می گوید : « خداوند کسی را خلق نکردکه محبوب تر از علی علیه السلام پیش رسول خدا باشد. ابن عساکر ، ترجمه الأمام علی بن ابی طالب ، ج 2 ، ص 162.

یاد کردن علی عبادت است

10 -عن عایشه و ابن عباس: قال رسول الله صلی الله علیه و آله : ذکر علیّ عبادة؛ یادکردن از علی عبادت است.

12 -عن هشام بن عروة، عن ابیه، عن عائشة قالت: قال رسول الله )صلی الله علیه وآله و سلم(: ذکر علی عبادة هشام بن عروه از پدرش، از عایشه روایت می کند که گفت: رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم فرمود: یاد کردن علی عبادت است.

(ابن مغازلی درحدیث 243 از مناقب،ص 206،ط.1 ابن عساکر در شرح حال امام علی علیه السلام از تاریخ دمشق،ج 2،ص 408،حدیث 914 شرح

ص:197

محمودی. ابن کثیر در البدایة و النهایة،ج 7،ص 358،و متقی هندی در کنز العمال،ج 11،ص.601 سیوطی در تاریخ الخلفاء،ص.172 شیخ سلیمان قندوزی حنفی در ینابیع المودة،باب مناقب السبعون،ص 281،حدیث 46 و نیز ص.312.

13 -عن عائشة أنّ رسول الله)صلی الله علیه و آله و سلم( خرج و علیه مرط مرجل من شعر أسود، فجاء الحسن فأدخله، ثم جاء الحسین فأدخله، ثم فاطمة، ثم علی، ثم قال:

«إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ » (زمخشری در تفسیر کشاف،ج 1،ص 369،ذیل آیه 61 از سوره آل عمران،فمن حاجک...،

)از عایشه روایت شده که رسول خداصلی الله علیه و آله و سلمبیرون آمد در حالی که عبای منقوش را که از موی سیاه بود، برتن خود داشت. پس حسن علیه السلام آمد و پیامبرصلی الله علیه و آله و سلماو را داخل آن کساء کرد. سپس حسینعلیه السلام آمد و آن حضرت او را نیز داخل کساء نمود، آنگاه فاطمه علیها السلام( و بعد علیعلیه السلام آمدند و داخل کساء شدند. سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم این جملات قرآن کریم را بیان فرمود: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ »؛ )خداوند فقط می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.

ص:198

خدا علی را رحمت کند که حقیقتا بر حق بود

14 -عن عائشة... قالت: رحم الله علیّا لقد کان علیّ الحق...

( ابن کثیر در البدایة و النهایة،ج 7،ص 305،حدیث.14.

)عایشه گفت: خدا علی را رحمت کند که حقیقتا بر حق بود...(

محبوبترین مردم نزد پیامبر اکرم کهِ بود

15 -عن جمیع بن عمیر قال دخلت علی عائشة، فقلت لها:

من کان احب الناس الی رسول الله )صلی الله علیه و آله و سلم(، قالت: أما من الرجال فعلیٌّ، و أما من النساء ففاطمة(حاکم در المستدرک،ج 3،ص 154 و.157 شیخ سلیمان قندوزی حنفی در ینابیع المودة باب 55،ص 202 و 241. ابن عساکر در شرح حال امام علی علیه السلام از تاریخ دمشق،ج 2،ص 167،شرح محمودی. ابن کثیر در البدایة و النهایة،ج 7،ص 355 و دیگران.

)جمیع بن عمیر گوید که بر عایشه وارد شدم، پس به او گفتم: محبوبترین مردم نزد پیامبر اکرم )صلی الله علیه و آله و سلم( چه کسی است؟ گفت: از مردان علی و از زنان فاطمه نزد پیامبر )صلی الله علیه و آله و سلم( محبوبترند(.

خداوند نیآفریدکسی رانزد رسول اکرم محبوبتر از

علی باشد

ص:199

16 -عن شریح بن هانی، عن ابیه، عن عائشة، قالت:ما خلق الله خلقا کان أحب الی رسول الله )صلی الله علیه و آله و سلم( من علی(ابن عساکر در شرح حال امام علی علیه السلام از تاریخ دمشق،ج 2،ص 162،حدیث 648،شرح محمودی.

شریح بن هانی از پدرش روایت می کند که عایشه گفت:

خلق نکرد خداوند آفریده ای را که نزد رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم محبوبتر از علی علیه السلام باشد.

17 -)عن عطاء، قال: سألت عائشة عن علی(علیه السلام)، فقالت: ذاک خیر البشر لا یشک فیه الا کافر(ابن عساکر در شرح حال امام علی علیه السلام از تاریخ دمشق ،ج 2،ص 448،حدیث.972 شیخ سلیمان قندوزی حنفی در ینابیع المودة باب مودة،الثالثة،ص.293.

)عطا گفت از عایشه در مورد علی(علیه السلام) سؤال کردم، عایشه گفت: او بهترین انسان است، و در این مطلب شک و تردید نمی کند مگر کافر(.

18 -)حدثنا جعفر بن برقان قال: بلغنی ان عائشة کانت تقول: زیّنوا مجالسکم بذکر علی (علیه السلام)«؛

)جعفر بن برقان روایت کرد که با خبر شدم که عایشه می گفت: مجالس و محافل خود را با یاد علی (علیه السلام) زیبایی ببخشید(.

ص:200

خداوند مقرر نمود که هر کس بر علی، خروج کند،

کافر و در آتش دوزخ است( عایشه).

19 -)عائشة رفعته: ان الله قد عهد إلیّ من خرج علی علیٍّ فهو کافر فی النار، قیل: لم خرجت علیه؟! قالت: أنا نسیت هذا الحدیث یوم الجمل حتی ذکرته بالبصرة و أنا استغفر الله( شیخ سلیمان قندوزی حنفی در ینابیع المودة،باب مودة الثالثة،ص.294.

)عایشه به حدیث مرفوع )از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم( روایت کرد که:همانا خداوند مقرر نمود که هر کس بر علی، خروج کند، کافر و در آتش دوزخ است. )وقتی عایشه این حدیث را بیان کرد به او( گفته شد: چرا تو بر علی خروج کردی؟ عایشه گفت: من این حدیث را در جمل فراموش کرده بودم تا آنکه در بصره به یادم آمد و توبه کردم(.

دانشمند ترین مردم برسنّت علیست.

20.در التاریخ الکبیر بخاری(به نقل از عایشه) آمده است:

«أعلَمُ النّاسِ بِالسُّنّةِ عَلِیُّ بنُ أبی طالِب(علیه السلام)»؛ )آگاه ترینِ مردم به سنّت، علی بن ابی طالب علیه السلام است.التاریخ الکبیر، ج 3، ص 228، الرقم 768؛ تاریخ دمشق، ج 42، ص 408؛ الاستیعاب، ج 3، ص 206، الرقم 1875؛ مناقب خوارزمی، ص 91، ح 84.

ص:201

21 -شواهد التنزیل از عایشه نقل می کند که: «عَلِیٌّ(علیه السلام) أعلَمُ أصحابِ مُحَمَّد(صلی الله علیه وآله) بِما انزِلَ عَلی مُحَمَّد(صلی الله علیه وآله)»؛ عایشه: علی علیه السلام آگاهترینِ یاران محمّد صلی الله علیه وآله( است بر آنچه که بر محمّدصلی الله علیه وآله نازل شد. شواهد التنزیل، ج 1، ص 47، ح 40.

22 -)عن عطاء بن ابی رباح، عن عائشة، قالت: علی بن ابی طالب اعلمکم بالسنة( سیوطی در تاریخ الخلفاء،ص 171،و شیخ سلیمان قندوزی حنفی در ینابیع المودة،فصل سوم ص 343،و ابن عبد البر در استیعاب،اواسط شرح حال علی علیه السلام ج 3،ص1104،روایت 1855 )به همین مضمون( و ابن عساکر در شرح حال امام علی علیه السلام از تاریخ دمشق،ج 3،حدیث 1079،ص 48 )شرح محمودی( و بلاذری در حدیث 86 از شرح حال علی علیه السلام از انساب الاشراف،ج 2،ص 124 ط 1 بیروت و دیگران.

عطا پسر ابی رباح، از عایشه روایت کرد که گفت:

عالمترین شما به سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، علی بن ابی طالب است.

23)عن عطاء عن عائشة قالت: علیّ اعلم اصحاب محمد)صلی الله علیه و آله و سلم( حسکانی در شواهد التنزیل جزء اول،ص 35،حدیث.40. )از عطا روایت شد که عایشه

ص:202

گفت:داناترین اصحاب محمدصلی الله علیه و آله و سلم، علیعلیه السلام است.

حبیب مرا بخوانید

24 -عن عائشة، قالت: قال رسول الله)صلی الله علیه و آله و سلم(، و هو فی بیتها لما حضره الموت: ادعوا لی حبیبی (قالت ) فدعوت له ابو بکر فنظر الیه ثم وضع رأسه ثم قال:

ادعوا لی حبیبی، فدعوا له عمر، فلما نظر الیه وضع رأسه، ثم قال: ادعوا لی حبیبی، فقلت: ویلکم ادعوا له علی بن ابی طالب، فوالله ما یرید غیره (فدعوا علیا فأتاه) فلما أتاه أفرد الثوب الذی کان علیه ثم أدخله فیه فلم یزل یحتضنه حتی قبض و یده علیه(«ابن کثیر در البدایة و النهایة،ج 7،ص 360 )عن عبد الله بن عمر(. نیز ابن عساکر در شرح حال امام علی علیه السلام از تاریخ دمشق،ج 3،ص 14،حدیث 1027 )شرح محمودی( عین روایت. حاکم در المستدرک،ج 3،ص 138 و 139 )اشارتی به این موضوع(. ذهبی در میزان الاعتدال،ج 2،ص 482،در شماره.4530 سیوطی در اللئالی المصنوعه،ج 1،ص 193،ط 1،و مناقب خوارزمی،ج 1،ص 38،فصل.4.

از عایشه روایت است که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به هنگام رحلت و احتضار در خانه او بود و فرمود:

حبیب مرا نزد من فرا خوانید پس ابو بکر را فرا خواندیم،

ص:203

حضرت نگاهی به او کرد و سپس سر خود را برگرداند آنگاه فرمود: حبیب مرا نزد من فراخوانید، پس عمر را فراخواندیم، وقتی حضرت به او نگاه کرد سر خود را برگرداند آنگاه فرمود:

حبیب مرا نزد من فراخوانید، پس من گفتم: وای بر شما، علی بن ابی طالب را برای او فراخوانید، به خدا سوگند غیر از علی را اراده نفرموده است، پس علی را فراخواندند وقتی آن حضرت آمد، رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم پارچه ای را که روی خود داشت، کنار زد و علی علیه السلام را داخل آن پارچه نمود، و او را از خود جدا نکرد تا رحلت نمود، در حالی که دست پیامبر بر بدن علی علیه السلام بود.

رسول خدا علی را بوسید ودوبار گفت:پدرم فدای

شهید تنها.

25 -عن عائشة قالت: رأیت النبی )صلی الله علیه و آله و سلم( التزم علّیاً و قبَّله و (هو) یقول: بابی الوحید الشهید، بأبی الوحید الشهید(«هیثمی در مجمع الزوائد،ج 9،ص 138،و ابن عساکر در شرح حال امام علی علیه السلام از تاریخ دمشق،ج 3،ص 285،حدیث 1376 )شرح محمودی(. و نیز قندوزی در ینابیع المودة،باب 59،ص 339 )...یقول:یا ابا الوحید الشهید،...(. متقی هندی در کنز العمال،ج 11،ص 617 )بیروت،چاپ پنجم( »یأتی الوحید الشهید«. عایشه گوید که پیامبر

ص:204

اکرمصلی الله علیه و آله و سلم را دیدم ملتزم و همراه علی بود و او را بوسید و می فرمود: پدرم فدای شهید تنها، پدرم فدای شهید تنها.

از من درباره کسی می پرسی که من، کسی را که از او

و زنش نزد پیامبر خدا محبوب تر باشد نمیدانم،

26 -تاریخ دمشق از جمیع بن عمیر نقل می کند که:

»دَخَلتُ مَعَ امّی عَلی عائِشَةَ، فَسَمِعتُها تَسأَلُها مِن وَراءِ الحِجابِ عَن عَلِیٍّ(علیه السلام)، فَقالَت: تَسأَلینی عَن رَجُل ما أعلَمُ أحَداً کانَ أحَبَّ إلی رَسولِ اللّهِ)صلی الله علیه وآله( مِنهُ ولا أحَبَّ إلَیهِ مِنِ امرَأَتِهِ؟!»؛ )جمیع بن عمیر: همراه مادرم به خانه عایشه رفتیم. از پشت پرده شنیدم که مادرم درباره علی علیه السلام از وی می پرسد. گفت: از من درباره کسی می پرسی که من، کسی را که از او و زنش نزد پیامبر خداصلی الله علیه وآله محبوب تر باشد، نمی شناسم؟!( خصائص امیرالمؤمنین للنسائی، ص 211، ح 111 و 112؛ مناقب خوارزمی، ص 79، ح 63.

27 -اخبرنی محمد بن آدم بن سلیمان المصیصی قال حدثنا )یحیی بن عبدالملک بن حمید( بن ابی غنیّة عن ابیه عن ابی اسحاق الشیبانی عن جُمیع و هو ابن عمیر قال: دخلت مع أمّی علی عائشة و أنا غلام فذکرت لها علیّاً فقالت ما رأیتُ رجلاً أحب إلی رسول الله منه و لا امرأة أحبّ

ص:205

الی رسول الله من امرأته. جمیع بن عمیر می گوید: نوجوان بودم با مادرم نزد عایشه رفتیم مادرم نزد وی سخن از امیرالمؤمنین علیه السلام به میان آورد، عایشه گفت: هیچ مردی را نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم محبوب تر از او و هیچ زنی را نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم محبوبتر از همسر او (حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها) ندیدم.مسند احمد، ج43، ص170، ح25046؛ سنن ترمذی، ج5، ص701، ح3874؛ مسند ابویعلی، ج8، ص270، ح4857؛ مناقب کوفی، ج2، ص11، ح577 و ص132، ح617و ص94، ح666 و 470، ح964؛ معجم کبیر طبرانی، ج22، ص403، ح1008؛ تاریخ جرجان، ص213، رقم329؛ الاستیعاب، ج4، ص1897؛ شواهد التنزیل، ج2، ص62، ح684؛ مناقب خوارزمی، ص70، ح63؛ فرائد السمطین، ج1، ص367، ح296. همچنین در برخی دیگر از منابع اهل تسنّن با سندی دیگر، اینگونه روایت شده است که جمیع بن عمیر گفت: دخلت مع امی علی عائشة تسألها من وراء الحجاب عی علیّ؟ فقالت: تسألینی عن رجل ما أعلم أحداً کان أحبّ إلی رسول الله منه و لا أحبّ إلیه من امرأته. با مادرم نزد عایشه رفتیم از پشت پرده شنیدم مادرم درباره امیرالمؤمنین از عایشه پرسید، عایشه گفت: از مردی می پرسی که هیچ کسی را محبوبتر از او و همسرش )حضرت

ص:206

فاطمه زهرا سلام الله علیها( نزد رسول خدا )صلی الله علیه واله وسلم( نمی شناسم. شرح الاخبار، ج1، ص140، ح70و72؛ مسترشد طبری، ص449،ح146؛ مستدرک حاکم، ج3، ص154.

من دوست داشتم هر آنچه که روی زمین است، به

آن کارم فدیه بدهم!

28 -تاریخ دمشق عن صدقة بن سعید عن جمیع بن عمیر : »إنّ امَّهُ و خالَتَهُ دَخَلَتا عَلی عائشة، فَقالتا: یا امَّ المؤمنینَ، أخبِرینا عَن عَلِیٍّ(علیه السلام).قالت: أیَّ شیء تَسألنَ؟! عن رجل وَضَعَ یَدَهُ مِن رسول اللهِ)صلی الله علیه وآله( مَوضِعاً فَسالَت نَفسُهُ فی یده فَمَسَحَ بِها وَجهَهُ، واختلفوا فی دفنه، فقال: إنّ أحبَّ البِقاعِ إلَی اللّهِ مکانٌ قُبِضَ فیه نَبیُّهُ؟! قالَتا: فَلِمَ خَرَجتِ عَلَیهَ؟ قالَت: أمرٌ قُضِیَ؛ لَوَدِدتُ أن أفدِیَهُ بِما عَلَی الأَرضِ!»؛ )صدقة بن سعید به نقل از عمیر: مادر و خاله عمیر وارد خانه عایشه شدند و گفتند: ای مادر! از علیّ(علیه السلام) به ما خبر بده عایشه گفت: از چه چیزی می پرسید؟! از مردی که دستش را در جایی از بدن رسول خدا)صلی الله علیه وآله( گذاشت که جان پیامبر خدا)صلی الله علیه وآله( از دست او گذشت و آن را به صورتش کشید. در محلّ دفن پیامبر)صلی الله علیه وآله(، اختلاف کردند. فرمود: محبوب ترین مکان برای خدا،

ص:207

جایی است که در آن جا پیامبر خدا)صلی الله علیه وآله( قبض روح شده است.گفتند: پس چرا بر وی علیعلیه السلامخروج کردی؟ گفت: حادثه ای بود که روی داد و من دوست داشتم همه آنچه را که روی زمین است، به عنوان تاوان آن کار، می پرداختم!( تاریخ دمشق، ج 42، ص 394؛ مسند أبی یعلی، ج 4، ص 422، ح 4845.

آنچه که بین من و علی اتّفاق افتاد، مانع از آن

نمی شود که حقّ را بگویم.

29 -نبیط بن شریط اشجعی می گوید: هنگامی که علی بن ابی طالب(علیه السلام) از جنگ با نهروانیان فارغ شد، ابو قتاده انصاری با شصت یا هفتاد نفر از انصار برگشتند. نخست به دیدار عایشه رفت.

ابو قتاده می گوید: وارد خانه عایشه شدم، پرسید: چه خبر؟

به وی گفتم: هنگامی که حَکمیّتْ خواهان از لشکر امیر مؤمنان جدا شدند، با آنان روبه رو شدیم و آنان را کشتیم... .

عایشه گفت: آنچه که بین من و علی(علیه السلام) اتّفاق افتاد، مانع از آن نمی شود که حقّ را بگویم. از پیامبر خدا)صلی الله علیه وآله( شنیدم که می فرمود: »امّت من، دو

ص:208

گروه می شوند و بین آن دو، گروهی )از دین( جدا می شوند که سر هایشان را می تراشند، سبیل هایشان را می چینند، دامن هایشان تا نیمه ساقشان است، قرآن می خوانند؛ امّا قرآن از گلویشان تجاوز نمی کند، محبوب ترین مرد امّت نزد من و خدای متعال، آنان را می کشد«.گفتم: ای مادر مؤمنان! با این که موضوع را می دانی، چرا آن کارها از تو سرزد؟. گفت:

ای ابو قتاده! تقدیر الهی بود و سرنوشت، اسبابی دارد.(تاریخ بغداد، ج 1، ص 160.

عایشه وقتی که فهمید علی ذو ثُدیَه را کشته است

30 -مسروق می گوید: عایشه وقتی که فهمید علی(علیه السلام) ذو ثُدیَه را کشته است، به وی گفت: خدا عمرو بن عاص را لعنت کند! وی به من نوشت و خبر داد که ذو ثدیه را در اسکندریه کشته است. آنچه در دل دارم مانع از آن نمی شود که چیزی را که از پیامبر خدا شنیدم، بگویم. پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: »او را بهترینِ امّت من پس از من، خواهد کشت«.(شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 268؛ و رجوع شود به مناقب ابن مغازلی، ص 56، ح 79 و کشف الغمّة، ج 1، ص 147 و شرح الأخبار، ج 1، ص 142، ح 74.

(از کتاب: دانش نامه امیرالمومنین(علیه السلام)، محمد محمدی ری شهری، ناشر:

ص:209

دارالحدیث، چاپ اول، ج8، ص 462.سایت جامع سربازان اسلام

31 -جناب عایشه:

به خدا قسم بین من و علی در قدیم مطلبی جز آنچه که بین زن و خویشان شوهرش می باشد وجود نداشته است... و در نظر من او از نیکان است... (کامل ابن اثیر، ج 3، ص 197

حدیث دق الباب

32 -عایشه میگوید روزی با رسول الله(صلی الله علیه و آله) در منزل نشسته بودیم که صدای دق الباب آمد رسول الله(صلی الله علیه و آله) به من اشاره کرد فرمود برخیز و ببین چه کسی پشت در است.

عایشه میگوید رفتم و پدرم ابوبکر بود و وارد شد، پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) همان جای که نشسته بود جواب سلامش را داد و گوشه خانه را اشاره کرد و فرمود آنجا بنشین. دومین بار صدای دق الباب آمد پیغمبر فرمود عایشه برخیز و در را باز کن. رفتم و دیدم عمَر پشت در است،

وارد شد و به پیغمبر سلام کرد و جواب شنید و پیغمبر فرمود کنار ابوبکر بنشین. عایشه میگوید سومین بار صدای دق الباب آمد. خودم برخاستم که در را باز کنم رسول الله(صلی الله علیه و آله)

فرمود بنشین خودم در را باز میکنم، پیغمبر در را باز کرد و

ص:210

علی(علیه السلام) وارد شد پیغمبر لب او، چشم او و گردن او را بوسید و جایی را که خودش نشسته بود به او داد نشست.

تعجب مرا فرا گرفت پیغمبر فرمود تعجب نکن من خودم ارحم الراحمینم و نمی گذارم زنم در را باز کند. اولین بار که در زده شد جبرئیل نازل شد و فرمود بنشین دوم بار هم همین طور. سوم بار که در زده شد برادرم جبرئیل آمد و فرمود برخیز صد و بیست و دو هزار ملک پشت در درگیرند و دعوا میکنند که چه کسی در را به روی علی باز کند.خودم رفتم و آنهارا آرام کردم و در را به روی علی باز کردم.

صحیح بخاری ج 2 ص 621)

صحیح مسلم ج3 ص 452)

ابن حجر عسقلانی ج1 ص198)

نویسنده : سیدحسین طباطبائی.

أم السلمه چه می گوید

اشاره

1 -اخبرنا محمد بن قدامة قال حدثنا جریر بن عبدالحمید عن مغیرة بن مقسم عن ام موسی قالت: قالت ام موسی قالت ام سلمة: والذی تحلف به ام سلمة إن کان أقرب الناس عهداً برسول الله علیّ قالت: لمّا کان غداة قبض رسول الله فأرسل إلیه رسول الله و کان أری فی

ص:211

حاجة أظنّه بعثه فجعل یقول: جاء علیّ، ثلاث مرّات قالت: فجاء قبل طلوع الشمس فلمّا أن جاء عرفنا أن له إلیه حاجة فخرجنا من البیت و کنّا عدنا رسول الله یومئذ فی بیت عایشه فکنت فی آخر من خرج من البیت ثم جلست أدناهنّ من الباب فأکبّ علیه علیّ فکان آخر النّاس به عهداً جعل یسارّه و یناجیه. ام سلمه می گوید: سوگند به آن که ام سلمه به او سوگند می خورد نزدیکترین مردم به رسول خدا، امیرالمؤمنین علیه السلام بود.

می گوید: در صبحگاهی که رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم از دنیا رفتند به دنبال امیرالمؤمنین علیه السلام فرستادند به گمانم برای حاجتی بود. ما آن روز در اتاق عایشه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را عیادت کردم حضرت سه بار می فرمودند:

علی بیاید.

پس چون آمد و پیش از طلوع آفتاب بود دانستیم با ایشان سخنی دارند. از اتاق بیرون آمدم، من پشت در کنار دیگر همسران حضرت نشستم. امیرالمؤمنین علیه السلام به خدمت حضرت شتافت و بر ایشان گوش سپرد. حضرت با ایشان راز می گفت و نجوا می کرد و ایشان آخرین کسی بود که با رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بود.طبقات ابن سعد، ج2، ص263-262؛ مصنف ابن ابی شیبة، ج6، ص368، ح32057؛ مسند احمد، ج44، ص190،

ص:212

ح26565؛ فضائل احمد، ص215، ح293؛ مسند ابویعلی، ج12، ص364، ح6934؛ مناقب کوفی، ج1، ص456،ح358 و ج2، ص87، ح573؛ مستدرک حاکم، ج3، ص138؛ اخبار اصبهان، ج1، ص250؛ مقتل الحسین خورازمی، ج1، ص38؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج10، ص179.

در این هیچ تردیدی نیست که اقرب الناس به حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم، اقرب الناس به خدای تبارک و تعالی است. احمد حنبل به سند خود از ابن عباس آورده است که گفت: وقتی آیه «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی » نازل شد، گفتند: ای رسول خدا! نزدیکان تو کیانند که مودّتشان بر ما واجب گردیده است؟ فرمود: علی و فاطمه و دو فرزند ایشان.

فضائل صحابه لابن حنبل: 2/644/1141؛ المعجم الکبیر: 3/47/2641؛ الکشاف: 3/402؛ المستدرک علی الصحیحن:3/172؛ صواعق المحرقه:170؛ المناقب ابن مغازلی:112؛ ذخائر العقبی:1/25؛ الدر المنثور:7/48 نقلا عن علی بن المنذر وابن ابی حاتم والطبرانی و ابن مردویه.

2 -کامروایان رستاخیز

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ قَالَ سَمِعْتُ النَّبِیَّ ص یَقُولُ إِنَّ عَلِیّاً وَ شِیعَتَهُ هُمُ الْفَائِزُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ .

ام سلمه گفت شنیدم پیامبر اکرم می فرمود علی و

ص:213

شیعیانش در روزقیامت رستگارند.

3 -علی علیه السلام و قرآن

عن أم سلمه، قال رسول الله صلی الله علیه وآله: علیٌّ مع القرآن، والقرآن مع علیّ، لایفترقان حتّی یردا علی الحوض؛ علی با قرآن است، و قرآن با علی است، و از یکدیگر جدا نمی شوند تا آنکه در روز قیامت کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.

لعن آن دو نفر

1 -سعید بن عبداللّه عن فلفلة (قَلْقَلَةَ) عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ جَبَلًا مُحِیطاً بِالدُّنْیَا مِنْ زَبَرْجَدَةٍ خَضْرَاءَ وَ إِنَّمَا خُضْرَةُ السَّمَاءِ مِنْ خُضْرَةِ ذَلِکَ الْجَبَلِ وَ خَلَقَ خَلْفَهُ خَلْقاً لَمْ یَفْتَرِضْ عَلَیْهِمْ شَیْئاً مِمَّا افْتَرَضَهُ عَلَی خَلْقِهِ مِنْ صَلَاةٍ وَ زَکَاةٍ وَ کُلٌّ یَلْعَنُ رَجُلَیْنِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ سَمَّاهُمَا. مختصر البصائر: 11 و 12. و یوجد أیضا فی المحتضر: 160 از کتاب بصائر: سعید بن عبد اللَّه از قلقله از حضرت باقر علیه السّلام نقل میکند که فرمود:

خداوند کوهی محیط بر دنیا آفریده از زبرجد سبز و سبزی آسمان نیز از سبزی همین کوه است و گروهی را در پشت آن کوه آفریده که هیچ یک از چیزهائی که بر مردم واجب نموده از قبیل نماز و زکات بر آنها واجب نکرده همه آنها دو نفر از این امت را لعنت میکنند نام آن دو را برد.

ص:214

2 -... لَا یَدْرُونَ أَ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ أَمْ لَمْ یَخْلُقْهُ یَتَبَرَّءُونَ مِنْ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ قِیلَ لَهُ کَیْفَ هَذَا یَتَبَرَّءُونَ مِنْ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ هُمْ لَا یَدْرُونَ أَ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ أَمْ لَمْ یَخْلُقْهُ فَقَالَ لِلسَّائِلِ أَ تَعْرِفُ إِبْلِیسَ قَالَ لَا إِلَّا بِالْخَبَرِ قَالَ فَأُمِرْتَ بِاللَّعْنَةِ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْهُ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَکَذَلِکَ أُمِرَ هَؤُلَاءِ .

عجلان ابی صالح گفت از حضرت صادق علیه السّلام

... نمیدانند خدا آدم را هم آفریده یا نه از فلانی و فلانی بیزاری میجویند. عرضکردند چگونه ممکن است از فلان و فلان تبری بجویند با اینکه آنها نمیدانند خدا آدم را خلق کرده یا نه. در جواب آنها فرمود: تو شیطان را می شناسی جوابداد نه، جز از راه خبر فرمود دستور داده اند بتو او را لعنت کن و از او بیزاری جو گفت آری. فرمود همین طور بآنها نیز دستور داده اند به تبری.

روایات عبدالرحمن بن عوف

1 -المجالس للمفید عَبْدِ الرَّزَّاقِ بْنِ هَمَّامِ بْنِ نَافِعٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: أَخْبَرَنِی مِینَا مَوْلَی عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ قَالَ قَالَ لِی عَبْدُ الرَّحْمَنِ یَا مِینَا أُحَدِّثُکَ بِحَدِیثٍ سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص قُلْتُ بَلَی قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ أَنَا شَجَرَةٌ وَ فَاطِمَةُ ع فَرْعُهَا وَ عَلِیٌّ ع لِقَاحُهَا وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ ع ثَمَرَتُهَا وَ

ص:215

مُحِبُّوهُمْ مِنْ أُمَّتِی وَرَقُهَا .مجالس المفید: 144 و 145. مجالس مفید:

عبد الرزاق بن همام بن نافع از پدر خود نقل کرد که مینا غلام عبد الرحمن بن عوف بمن گفت: عبد الرحمن بمن گفت نمیخواهی حدیثی را که از پیامبر اکرم شنیده ام برایت نقل کنم گفتم چرا. گفت شنیدم که میفرمود من درخت هستم و فاطمه علیها السّلام شاخه آن است و علی شکوفه آن و حسن و حسین میوه آن درخت و دوستان آنها از امتم برگ آن درخت هستند.

2 -المجالس للمفید بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا یَزُولُ قَدَمُ عَبْدٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِنْ بَیْنِ یَدَیِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّی یَسْأَلَهُ عَنْ أَرْبَعِ خِصَالٍ عُمُرِکَ فِیمَا أَفْنَیْتَهُ وَ جَسَدِکَ فِیمَا أَبْلَیْتَهُ وَ مَالِکَ مِنْ أَیْنَ اکْتَسَبْتَهُ وَ أَیْنَ وَضَعْتَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ وَ مَا عَلَامَةُ حُبِّکُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ مَحَبَّةُ هَذَا وَ وَضَعَ یَدَهُ عَلَی رَأْسِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع . مجالس المفید: 209 و 210.

مجالس مفید: با همین اسناد گفت پیامبر اکرم فرمود بنده در پیشگاه پروردگار روز قیامت قدم برنمیدارد مگر اینکه از او راجع بچهار چیز سؤال میکنند. عمرت را در چه راه از بین برده ای و پیکرت را در چه راه فرسوده نموده ای. و مالت را از کجا بدست آورده ای و کجا خرج کرده ای و از محبت ما اهل

ص:216

بیت. مردی از حاضرین گفت علامت دوستی شما چیست؟.

فرمود: دوستی با این، دست خود را گذاشت بر سر علی بن ابی طالب علیه السّلام.

3 -بشارة المصطفی عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ أَنَّهُ قَالَ: أَ لَا أُحَدِّثُکَ حَدِیثاً قَبْلَ أَنْ تُشَابَ الْأَحَادِیثُ بِأَبَاطِیلَ إِنَّهُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنَا شَجَرَةٌ وَ فَاطِمَةُ وَ عَلِیٌّ فَرْعُهَا وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ ثَمَرُهَا وَ مُحِبُّهُمْ مِنْ أُمَّتِی وَرَقُهَا وَ حَیْثُ نَبَتَ أَصْلُ الشَّجَرِ نَبَتَ فَرْعُهَا فِی جَنَّةِ عَدْنٍ وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِ . بشارة المصطفی: 183 و 184.بشارة المصطفی: عبد الرحمن بن عوف گفت مایلی حدیثی را برایت نقل کنم قبل از اینکه احادیث در هم مخلوط شود با گفتارهای باطل. آن حدیث این است که پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله فرمود:

من درختی هستم و فاطمه و علی شاخه آن و حسن و حسین میوه درخت و دوستان آنها از امتم برگ درخت هر جا ریشه درخت بروید شاخه اش نیز میروید در بهشت عدن. قسم بکسی که مرا به پیامبری بر انگیخت.

توضیح: شاید منظور از روئیدن درخت در جنت عدن گرفتن طینت و سرشت آنها از آنجا بوده تا کنایه از رسیدن ایشان به جنت عدن باشد یا اشاره بارزش زیبائی و طراوت و بلندی مرتبه آنها باشد یا تشبیه بدرخت بهشت عدن ممکن است نیز در بهشت عدن درختی باشد که در آن مبتداء آنها شاخه و برگ

ص:217

باشد چنانچه بعضی از اخبار شاهد آنست.

روایت أنس بن مالک

1 -إیضاح دفائن النواصب: 47 و 48.

ایوب سجستانی گفت من مشغول طواف بودم که انس بن مالک با من روبرو شد گفت: ترا مژده ای ندهم که خوشحال شوی. گفتم چرا گفت در مسجد مدینه خدمت پیامبر اکرم بودم او در صحن مسجد نشسته بود بمن فرمود برو و علی بن ابی طالب را بیاور رفتم علی و فاطمه علیها السّلام را دیدم باو گفتم پیامبر اکرم شما را صدا میزند. علی علیه السّلام آمد پیامبر فرمود: یا علی بجبرئیل سلام کن علی علیه السّلام گفت سلام علیک جبرئیل! جبرئیل جواب سلامش را داد پیامبر اکرم فرمود جبرئیل میگوید خداوند بتو سلام میرساند و میگوید خوشا بحال تو و شیعیان و محبینت وای وای بر دشمنانت.

وقتی روز قیامت شد یک منادی از دل عرش فریاد میزند کجا هستند محمّد و علی شما را بآسمان میبرند تا در پیشگاه پروردگار میایستید به پیامبر میفرماید علی را ببر بر لب حوض و این جامی است باو بده تا دوستان و شیعیان خود را سیرآب

ص:218

کند مبادا بدشمنان خود بدهد و امر میکند از دوستان علی حساب ساده و آسانی بکشند و آنها را روانه بهشت میکند.

2 -وَ بِسَنَدٍ آخَرَ عَنْ أَنَسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَدْخُلُ مِنْ أُمَّتِی الْجَنَّةَ سَبْعُونَ أَلْفاً لَا حِسَابَ عَلَیْهِمْ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَی عَلِیٍّ ع فَقَالَ هُمْ مِنْ شِیعَتِکَ وَ أَنْتَ إِمَامُهُمْ . العمدة: 193.

و با سند دیگر از انس نقل میکند که گفت پیامبر اکرم فرمود:

داخل بهشت میشوند از امت من هفتاد هزار نفر که حسابی بر آنها نیست سپس متوجه علی بن ابی طالب علیه السّلام شده فرمود: آنها از شیعیان تو هستند و تو امام آنهائی.

3 -أنس بن مالک قال : رجعنا مع رسول الله (صلی الله علیه و آله) قلقین من تبوک فقال لی فی بعض الطریق ألقوا لی الاحلاس والاقتاب ، ففعلوا فصعد رسول الله (صلی الله علیه و آله) فخطب فحمد الله وأثنی علیه بما هو أهله. ثم قال : معاشر الناس مالی إذا ذکر آل إبراهیم علیه السلام تهللت وجوهکم وإذا ذکر آل محمد کأنما یفقأ فی وجوهکم حب الرمان؟ فوالذی بعثنی بالحق نبیا لوجاء أحدکم یوم القیامة بأعمال کأمثال الجبال ولم یجئ بولایة علی بن أبی طالب علیه السلام لاکبّه الله عزوجل فی النار.(امالی ابن الشیخ : 17). انس بن مالک گفت در خدمت پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم از تبوک بر میگشتیم نگران و

ص:219

ناراحت، در بین راه بمن فرمود: پالان های شتر و پلاس ها را بیاندازید. این عمل را انجام دادند پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم بر فراز آنها رفت و سخن رانی کرد. حمد و سپاس خدا را نمود و چنانچه شایسته اوست ثنا گفت سپس فرمود: مردم! چه شد وقتی سخن از آل ابراهیم علیه السّلام می شود چهره های شما گشاده و خندان است ولی وقتی صحبت از آل محمّد می شود چنان ناراحت میشوید و از خشم بر افروخته می گردید مثل اینکه دانه انار بر صورت شماپاشیده اند. قسم ب آن کسی که مرا به پیامبری برانگیخته اگر هر یک از شما روز قیامت بیاید با اعمالی بمقدار کوهها ولی بدون ولایت علی بن ابی طالب برو او را در جهنم می افکنند.

بیان : الفقأ : الشق ، وهو کنایة عن شدة احمرار الوجه للغضب.

4 -وَ مِنْ مَنَاقِبِ ابْنِ الْمَغَازِلِیِّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَنَسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ وَ نُصِبَ الصِّرَاطُ عَلَی شَفِیرِ جَهَنَّمَ لَمْ یَجُزْ عَلَیْهِ إِلَّا مَنْ مَعَهُ کِتَابُ وَلَایَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع .از مناقب ابن مغازلی باسناد خود از انس نقل میکند که گفت پیامبر اکرم فرمود روز قیامت صراط را بر کنار جهنم نصب میکنند از روی آن رد نمیشود مگر کسی که با خود نوشته ی ولایت علی بن ابی طالب را داشته باشد.

ص:220

5 -وَ بِسَنَدٍ آخَرَ عَنِ الزُّهْرِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ یَقُولُ وَ اللَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ عُنْوَانُ صَحِیفَةِ الْمُؤْمِنِ حُبُّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع .العمدة: 193.

با سند دیگری از زهری نقل کرد که گفت از انس بن مالک شنیدم می فرمود قسم بخدائی که جز او خدائی نیست از پیامبر اکرم شنیدم می فرمود: عنوان نامه عمل مؤمن حب علی بن ابی طالب علیه السّلام است.

6 -حجت خدا بر بندگان

عن أنس: قال رسول الله صلی الله علیه و آله : أنا وعلی حجّه الله علی عباده؛ من و علی حجت خدا بر بندگانش می باشیم.

7 -عن أنس: قال رسول الله صلی الله علیه و آله : ثلاثه تشتاق إلیهم الجنّه: علیّ وعمّار و سلمان؛ بهشت در آرزوی دیدار سه تن به سر می برد: علی، عمار و سلمان.

8 -عن أنس: قال رسول الله صلی الله علیه و آله : علی بن أبی طالب یزهر فی الجنه ککوکب الصبح لأهل الدنیا؛ علی بن ابی طالب در بهشت می درخشد چنان که ستاره صبحگاهی بر اهل دنیا می درخشد.

9 -امالی: انس گفت پیامبر اکرم فرمود هر که با علی دشمنی ورزد با خدا بجنگ پرداخته و هر که در باره علی شک

ص:221

کند کافر است.

روایت یکی از اولاد ابی لهب

الأمالی للشیخ الطوسی أمالی الشیخ: 53 و 54.

مجالس مفید: حنان بن سدیر گفت من و پدرم بمردی از اولاد ابی لهب گذشتیم که عبد اللَّه بن ابراهیم نام داشت مرا صدا زد و گفت ابو الفضل! این مرد ترا حدیث میکند- اسم مرد حدیث گو را که سدیف نام داشت و در آخر حدیث نقل کرده ولی اینجا نگفته از حضرت باقر علیه السّلام. ما نزدیک آنها شدیم و سلام کردیم باو گفت حدیث را برایش نقل کن. او چنین نقل کرد:

حضرت باقر علیه السّلام که از اولاد پیامبر شخصی را نظیر او ندیده بودم فرمود: جابر بن عبد اللَّه انصاری گفت پیامبر اکرم تشریف آورد و بر منبر رفت مهاجر و انصار با سلاح اجتماع کردند فرمود: مردم هر که ما اهل بیت را دشمن بدارد خداوند او را یهودی محشور میکند جابر گفت من حرکت کرده گفتم یا رسول اللَّه گر چه شهادت بلا اله الا اللَّه و رسالت شما بدهد فرمود آری.

این شهادت موجب حفظ خون او و ندادن جزیه )مالیات اهل کتاب( با کمال خواری می شود.

ص:222

سپس فرمود: مردم!! هر که ما خانواده را دشمن بدارد روز قیامت یهودی محشور می شود و اگر دجال را درک کند باو ایمان می آورد و اگر درک نکند در زمان دجال از قبر خارج می شود تا بدجال ایمان آورد خداوند عزیر امت مرا برایم بصورت گل نشان داد، اسمای آنها را بمن آموخت همان طوری که بآدم اسماء را آموخت از جلو من رد شدند صاحب پرچم ها، برای علی و شیعیانش استغفار کردم.

حنان گفت پدرم بمن گفت این حدیث را بنویس من نوشتم. فردا بجانب مدینه رفتیم وارد مدینه شدیم و خدمت حضرت صادق علیه السّلام رسیدیم من گفتم فدایت شوم مردی از اهالی مکه بنام سدیف از پدرتان حدیثی نقل کرد فرمود:

حدیث را حفظ داری گفتم آن را نوشته ام فرمود بمن بده.

تقدیم کردم همین که رسید باین جمله که پیامبر اکرم فرمود امتم برای من مجسّم شدند بصورت گل و اسم آنها را بمن آموخت همان طور که بآدم تمام اسماء را آموخت. حضرت صادق علیه السّلام فرمود: چه وقت این حدیث را آن مرد از پدرم برای تو نقل کرد.گفتم امروز هفت روز است که از پدرتان نقل کرد فرمود من گمان داشتم این حدیث از پدرم بهیچ کس

ص:223

نقل نشده.

معاذ بن جبل:

قال رسول الله صلی الله علیه وآله: حبُّ علیّ بن ابیطالب حسنه لایضرّ معها سیّئهٌ، وبغضُه سیّئهٌ لاتنفع معها حسنه؛ محبت علی بن ابی طالب حسنه ای است که با وجود آن، گناه زیان نمی رساند، و دشمنی او گناهی است که با وجود آن، هیچ عمل نیکی سودی نمی بخشد.

روایتی از تفسیر ثعلبی

1 -ابْنُ بِطْرِیقٍ رَحِمَهُ اللَّهُ فِی الْعُمْدَةِ مِنْ تَفْسِیرِ الثَّعْلَبِیِّ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عُمَرَ بْنِ مُوسَی عَنْ زَیْدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ قَالَ: شَکَوْتُ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ ص حَسَدَ النَّاسِ لِی فَقَالَ أَ مَا تَرْضَی أَنْ تَکُونَ رَابِعَ أَرْبَعَةٍ أَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ أَنَا وَ أَنْتَ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ أَزْوَاجُنَا عَنْ أَیْمَانِنَا وَ شَمَائِلِنَا وَ ذُرِّیَّتُنَا خَلْفَ أَزْوَاجِنَا وَ شِیعَتُنَا خَلْفَ ذُرِّیَّتِنَا . العمدة: 25 فیه: من خلف ذریتنا.

ابن بطریق در عمده از تفسیر ثعلبی باسناد خود از عمر بن موسی از زید بن علی بن الحسین از پدرش از جد خود از علی بن ابی طالب صلوات اللَّه علیه نقل کرد که فرمود من به پیامبر

ص:224

اکرم شکایت کردم از حسادت مردم نسبت بخودم فرمود راضی نیستی چهارمی چهار نفر باشی اول کسی که داخل بهشت می شود من و تو و حسن و حسین هستیم همسران ما در طرف راست و چپ ما هستند و ذریه ما پشت سر همسران مایند و شیعیان ما پشت سر ذریه ما.

روایات ابو هریره

1 -وَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ قَالَ: نَظَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَی عَلِیٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ فَقَالَ أَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبْتُمْ وَ سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمْتُمْ. العمدة: 25 و 26 و فیه: الی علی و فاطمة و الحسن و الحسین.

ابو هریره گفت پیامبر اکرم نگاه بعلی و حسن و حسین صلوات اللَّه علیهم کرده فرمود: من جنگ دارم با کسی که با تو جنگ کند و با کسی که راه مسالمت با تو پیش گیرد مسالمت پیشه ام.

2 -عن ابی هریره،عن عمر بن الخطاب قال:قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:من کنت مولاه فعلی مولاه. (ابن عساکر در شرح حال امام علی علیه السلام از تاریخ دمشق ج 2،ص 79،حدیث .581 شرح محمودی. و نیز ابن مغازلی در مناقب،ص 22،شماره 31 ،ط 1

از ابو هریره روایت شد که عمر بن خطاب گفت:رسول

ص:225

خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود :هر کس را که من مولای او هستم،پس علی مولای اوست.

3 -سند را بابی هریره میرساند که گفت خدمت پیامبر اکرم بودم که علی علیه السّلام وارد شد پیامبر اکرم فرمود میدانی این شخص کیست؟ عرضکردم علی بن ابی طالب فرمود دریای خروشان، خورشید درخشان، بخشنده تر از نهر- فرات و گشاده دلتر از دنیا هر که با او دشمنی ورزد لعنت خدا بر او باد.

4 -ابن شاذان از ابی هریره نقل کرد که پیامبر اکرم فرمود بهترین ای امت پس از من علی بن ابی طالب و فاطمه و حسن و حسین است هر کسی جز این سخن را بگوید بر او باد لعنت خدا.

روایات از ابن عباس

اشاره

چند روایت از روایات فراوان درباره امیرمؤمنان علیه السلاماز ابن عباس که در کتابهای حدیثی فریقین آمده است را در اینجا جدا گانه می آوریم تا مطالعه آنها در دسترس و مشخص باشد و تعدادی نیز در متون ج 1 و ج 2 این کتاب گذشت.

1 -عن ابن عباس قال:کنت أسیر مع عمر بن الخطاب فی

ص:226

لیله،و عمر علی بغل و انا علی فرس،فقرأ آیة فیها ذکر علی بن ابی طالب فقال:أما و الله یا بنی عبد المطلب لقد کان علی فیکم أولی بهذا الأمر منی و من أبی بکر،... -الی ان قال -و الله ما نقطع امرا دونه،و لا نعمل شیئا حتی نستأذنه. ( راغب در محاضرات،ج 7،ص 213 از ابن عباس روایت شد که گفت:در یکی از شبها من و عمر بن خطاب سیر می کردیم )همسفر بودیم( و عمر بر قاطر و من بر اسب بودم،پس آیه ای قرائت شد که در آن آیه نام علی بن ابی طالب یاد آوری می شد.پس )عمر بن خطاب( گفت:آگاه باشید به خدا سوگند ای فرزندان عبد المطلب،به تحقیق که علی در میان شما سزاوارترین است به این امر )خلافت( از من و ابو بکر... )تا آنکه گفت( :به خدا سوگند هیچ کاری را بدون او تمام نمی کنم.و عملی بدون اجازه او انجام نمی دهم.

2 -علی علیه السلام درِ آمرزش الهی

عن ابن عباس: قال رسول الله صلی الله علیه وآله: علیّ بن ابی طالب باب حطه، من دخل منه کان مؤمناً، و من خرج منه کان کافراً؛ علی بن ابی طالب باب حطه بنی اسرائیل است کسی که از آن در وارد شود مؤمن است و کسی که از او خارج گردد کافر است.

ص:227

3 -عن عبد الله بن عباس قال:سمعت عمر بن الخطاب یقول:کفوا عن ذکر علی بن ابی طالب علیه السلام فلقد رأیت من رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فیه خصالا لان تکون لی واحدة منهن فی آل الخطاب احب الی مما طلعت علیه الشمس.

(آثار الصادقین،ج 14،ص 211 به نقل از فضائل الخمسه،ج 2،ص 239.عن کنز العمال،ج 6،ص 393. عبد الله بن عباس گوید:از عمر بن خطاب شنیدم می گفت:از بدگویی علی بن ابی طالب علیه السلام خودداری کنید که من از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم درباره فضیلت او خصلت هایی دیدم که اگر یکی از آن خصلتها در خاندان خطاب می بود در نزد من از هر جا و هر چه که آفتاب بر آن می تابد محبوبتر می بود.

4 -عن ابن عباس: قال رسول الله صلی الله علیه و آله : لو اجتمع الناس علی حبّ علی بن أبی طالب لما خلق الله عزّوجلّ النّار؛ اگر مردم بر محبت علی بن ابی طالب اتفاق داشتند خدای بزرگ، آتش دوزخ را نمی آفرید.

5 -عن ابن عباس: قال رسول الله صلی الله علیه وآله: حبّ علیّ بن ابی طالب یأکل الذنوب کما تأکل النار الحطب؛ دوستی علی بن ابی طالب گناهان را می خورد چنانچه آتش، هیزم را.

دوستی امام علی علیه السلام برائت از آتش

ص:228

6 -علی علیه السلام هادی امت

عن ابن عباس: قال رسول الله صلی الله علیه و آله : أنا المنذر وعلی هادی و أشار بیده إلی علی و قال : بک یهتدی المهتدون؛ من بیم دهنده ام و علی هدایت کننده و با دستش به علی علیه السلام اشاره کرده، فرمودند: به واسطه تو هدایت شوندگان راه می یابند و هدایت می شوند.

7 -ورود به شهر علم پیامبر صلی الله علیه و آله

عن علیّ علیه السلام و ابن عباس و جابر بن عبدالله: قال صلی الله علیه و آله : أنا مدینه العلم و علیّ بابُها، فَمَن أراد العلم فلیأت الباب؛ من شهر علمم و علی دروازه آن، پس هر کس طالب علم باشد از دروازه آن وارد شود.

8 -عن ابن عباس قال:سمعت عمر بن الخطاب یقول:قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم :یا علی انت اول المسلمین اسلاما و اول المؤمنین ایمانا. (آثار الصادقین،ج 14،ص 43)به نقل از مناقب ابن شهر آشوب،ج 2،ص 6. و نیز متقی هندی در کنز العمال،در قسمت آخر یک روایت،ج 6،ص 395. ابن عباس رحمه الله گفت:از عمر بن الخطاب شنیدم می گفت:رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:یا علی،تو نخستین مسلمان و اولین مؤمن می باشی.

ص:229

9 -ابن عباس قال : قال رسول الله صلّی اللّه علیه وآله : أیها الناس ألزموا مودتنا أهل البیت فانه من لقی الله بودّنا دخل الجنة بشفاعتنا ، فو الذی نفس محمد بیده لاینفع عبدا عمله إلا بمعرفتنا وولایتنا . امالی المفید : 82.

ابن عباس گفت پیامبر اکرم فرمود: در راه محبت و علاقه بما اهل بیت پایدار باشید زیرا هر کس بملاقات خدا برود با محبت ما بشفاعت ما داخل بهشت می شود قسم ب آن کسی که جان محمّد صلّی اللَّه علیه و آله در دست اوست هیچ بنده ای را عملش سود نمی بخشد مگر با معرفت و ولایت ما.

10 -وَ بِسَنَدَیْنِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلِیٌّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَی الْحَوْضِ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ جَاءَ بِجَوَازٍ مِنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ . العمدة: 157.

و با دو سند از ابن عباس پیامبر اکرم فرمود: علی علیه السّلام روز قیامت کنار حوض کوثر است داخل بهشت نخواهد شد احدی مگر با اجازه عبور از علی بن ابی طالب علیه السّلام.

11 -وَ بِإِسْنَادِهِ إِلَی سُنَنِ أَبِی دَاوُدَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ: أَحِبُّوا اللَّهَ لِمَا یَغْذُوکُمْ بِهِ مِنْ نِعَمِهِ وَ لِمَا هُوَ أَهْلُهُ وَ أَحِبُّونِی لِحُبِّ اللَّهِ تَعَالَی وَ أَحِبُّوا أَهْلَ بَیْتِی لِحُبِّی ابن

ص:230

عباس گفت پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: خدا را دوست بدارید بواسطه نعمتهائی که بشما عنایت کرده و چون شایسته ی دوست داشتن است و مرا دوست بدارید برای دوستی خدا و اهل بیتم را دوست بدارید بواسطه دوستی من.

بیان: قوله أن یسایل و فی بعض النسخ یسال لعله من السیلان فإن لین الوجه کنایة عن طلاقته و غلظته عن عبوسه قوله نجت بالجیم المشددة من قولهم نج إذا أسرع أو المخففة من نجا إذا أسرع أو خلص أی خلصت من العیوب.

12 -کِتَابُ فَضَائِلِ الشِّیعَةِ، لِلصَّدُوقِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص حُبُّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ تَأْکُلُ السَّیِّئَاتِ کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ الْحَطَبَ . فضائل الشیعة: 11.

کتاب فضیلت الشیعه صدوق از ابن عباس نقل میکند که پیامبر اکرم فرمود حبّ علی علیه السّلام گناهان را از بین می برد چنانچه آتش هیزم را نابود می کند.

13 -ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَلَایَتِی وَ وَلَایَةُ أَهْلِ بَیْتِی أَمَانٌ مِنَ النَّارِ . أمالی الصدوق: 283 و 284.

امالی صدوق: ابن عباس گفت پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود ولایت من و اهل بیتم امان از آتش جهنم است.

ص:231

14 -کنز جامع الفوائد و تأویل الآیات الظاهرة ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ أَمَرَ اللَّهُ مَالِکاً أَنْ یُسَعِّرَ النِّیرَانَ السَّبْعَ وَ أَمَرَ رِضْوَانَ أَنْ یُزَخْرِفَ الْجِنَانَ الثَّمَانَ وَ یَقُولُ یَا مِیکَائِیلُ مُدَّ الصِّرَاطَ عَلَی مَتْنِ جَهَنَّمَ وَ یَقُولُ یَا جَبْرَئِیلُ انْصِبْ مِیزَانَ الْعَدْلِ تَحْتَ الْعَرْشِ وَ یَقُولُ یَا مُحَمَّدُ قَرِّبْ أُمَّتَکَ لِلْحِسَابِ ثُمَّ یَأْمُرُ اللَّهُ تَعَالَی أَنْ یُعْقَدَ عَلَی الصِّرَاطِ سَبْعُ قَنَاطِرَ طُولُ کُلِّ قَنْطَرَةٍ سَبْعَةَ عَشَرَ أَلْفَ فَرْسَخٍ وَ عَلَی کُلِّ قَنْطَرَةٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ یَسْأَلُونَ هَذِهِ الْأُمَّةَ نِسَاءَهُمْ وَ رِجَالَهُمْ عَلَی الْقَنْطَرَةِ الْأُولَی عَنْ وَلَایَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ حُبِّ أَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ ع فَمَنْ أَتَی بِهِ جَازَ الْقَنْطَرَةَ الْأُولَی کَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ وَ مَنْ لَا یُحِبُّ أَهْلَ بَیْتِهِ سَقَطَ عَلَی أُمِّ رَأْسِهِ فِی قَعْرِ جَهَنَّمَ وَ لَوْ کَانَ مَعَهُ مِنْ أَعْمَالِ الْبِرِّ عَمَلُ سَبْعِینَ صِدِّیقاً .کنز جامع الفوائد: 276 و 277 من النسخة الرضویة.

(3) الشوری: 22. کنز الفوائد: ابن عباس گفت: پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: روز قیامت خداوند بمالک دستور میدهد که جهنم هفتگانه را بیافروزد و برضوان امرمیکند بهشت هشت گانه را بیاراید و بمیکائیل دستور میدهد که صراط را بر روی جهنم بکشد و بجبرئیل می فرماید که ترازوی عدل را برقرار نماید در زیر عرش و میفرماید ای محمّد امتت را برای حساب بیاور.

ص:232

بعد دستور میدهد خدا که بر صراط هفت پل قرار دهند طول هر پل هفده هزار فرسخ است و بر روی هر پل هفتاد هزار ملک از مرد و زن این امت بر پل اولی میرسند از ولایت علی بن ابی طالب و حب اهل بیت محمّد. هر کس ولایت و حب او درست باشد از پل اوّلی چون برق جهنده میگذرد و هر که اهل بیت پیامبر را دوست نداشته باشد بسر در قعر جهنم می افتد اگر چه اعمال نیکوی او برابر با هفتاد صدیق باشد.

علی روشنی تاریکی و چراغ هدایت و حجّت بر

مردم دنیاست.

15 -ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَا عَلِیُّ إِنَّ جَبْرَئِیلَ أَخْبَرَنِی عَنْکَ بِأَمْرٍ قَرَّتْ بِهِ عَیْنِی وَ فَرِحَ بِهِ قَلْبِی قَالَ یَا مُحَمَّدُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَقْرِئْ مُحَمَّداً مِنِّی السَّلَامَ وَ أَعْلِمْهُ أَنَّ عَلِیّاً إِمَامُ الْهُدَی وَ مِصْبَاحُ الدُّجَی وَ الْحُجَّةُ عَلَی أَهْلِ الدُّنْیَا وَ أَنَّهُ الصِّدِّیقُ الْأَکْبَرُ وَ الْفَارُوقُ الْأَعْظَمُ وَ أَنِّی آلَیْتُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی أَنْ لَا أُدْخِلَ النَّارَ أَحَداً تَوَالاهُ وَ سَلَّمَ لَهُ وَ لِلْأَوْصِیَاءِ مِنْ بَعْدِهِ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ وَ أَطْبَاقَهَا مِنْ أَعْدَائِهِ وَ لَأَمْلَأَنَّ الْجَنَّةَ مِنْ أَوْلِیَائِهِ وَ شِیعَتِهِ

ابن عباس گفت پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله فرمود یا

ص:233

علی جبرئیل در مورد تو برایم خبری آورد که چشمم روشن شد و دلم شاد گشت گفت یا محمّد خداوند سلامت رسانده و فرموده است باو بگو علی امام هدی و چراغ تاریکی ها و حجت بر اهل دنیا و

صدیق اکبر و فاروق اعظم است من سوگند بعزت و جلالم یاد کرده ام که داخل آتش نکنم کسی که او را دوست داشته باشد و تسلیم او و جانشینان بعدش باشد این یک واقعیت است که جهنم و طبقه های آن را پر از دشمنان او خواهم کرد و بهشت را پر از دوستان و شیعیانش می کنم.

16 -کِتَابُ الْمَنَاقِبِ، لِابْنِ شَاذَانَ أُسْتَادِ الْکَرَاجُکِیِّ بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَا عَلِیُ إِنَّ جَبْرَئِیلَ أَخْبَرَنِی فِیکَ بِأَمْرٍ قَرَّتْ بِهِ عَیْنِی وَ فَرِحَ بِهِ قَلْبِی قَالَ لِی یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی قَالَ لِی أَقْرِئْ مُحَمَّداً مِنِّی السَّلَامَ وَ أَعْلِمْهُ أَنَّ عَلِیّاً إِمَامُ الْهُدَی وَ مِصْبَاحُ الدُّجَی وَ الْحُجَّةُ عَلَی أَهْلِ الدُّنْیَا فَإِنَّهُ الصِّدِّیقُ الْأَکْبَرُ وَ الْفَارُوقُ الْأَعْظَمُ وَ إِنِّی آلَیْتُ بِعِزَّتِی أَنْ لَا أُدْخِلَ النَّارَ أَحَداً تَوَلَّاهُ وَ سَلَّمَ لَهُ وَ لِلْأَوْصِیَاءِ مِنْ بَعْدِهِ وَ لَا أُدْخِلَ الْجَنَّةَ مَنْ تَرَکَ وَلَایَتَهُ وَ التَّسْلِیمَ لَهُ وَ لِلْأَوْصِیَاءِ مِنْ بَعْدِهِ وَ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ وَ أَطْبَاقَهَا مِنْ أَعْدَائِهِ وَ لَأَمْلَأَنَّ الْجَنَّةَ مِنْ أَوْلِیَائِهِ وَ شِیعَتِهِ .إیضاح دفائن النواصب: 20.

ص:234

کتاب مناقب ابن شاذان: ابن عباس گفت: پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود:یا علی جبرئیل مرا خبر داد بامری در باره تو که موجب روشنی چشم و شادی قلبم شد. بمن گفت یا محمّد خداوند بمن فرمود محمّد را از جانب من سلام برسان و باو اعلام کن که علی پیشوای هدایت و چراغ تاریکی و حجت بر اهل دنیا است او صدیق اکبر و فاروق اعظم است من بذات خود سوگند خورده ام داخل جهنم نکنم کسی که او را دوست داشته باشد و تسلیم او و اوصیای بعد از او باشد و داخل بهشت نمیکنم کسی را که ولایت او را رها نماید و تسلیم او و اوصیای پس از او نشود، این یک واقعیت است که میگویم جهنم و طبقات آن را پر خواهم کرد از دشمنان او و بهشت را پر از دوستان و شیعیانش میکنم.

17 -ابن عباس أن رسول الله صلّی اللّه علیه و آله قال : یابنی عبدالمطلب إنی سألت الله عزوجل ثلاثا : أن یثبت قائلکم ، وأن یهدی ضالکم ، وأن یعلم جاهلکم ، وسألت الله تعالی أن یجعلکم جودآء نجبآء رحماء ، فلو أن امرء صف بین الرکن والمقام فصلی وصام ثم لقی الله عزوجل وهو لاهل بیت محمد صلّی اللّه علیه وآله مبغض دخل النار .امالی ابن الشیخ : 14. ابن عباس گفت پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله فرمود ای فرزندان عبد

ص:235

المطلب من از خدا سه چیز خواسته ام شخص معتقد شما را ثابت قدم بدارد و گمراه شما را هدایت کند و نادان شما را تعلیم نماید و از خداوند خواسته ام که شما را شخصیت برجسته و نجیب و مهربان قرار دهد اگر شخصی بپا ایستد بین رکن و مقام نماز بخواند و روزه بگیرد ولی دشمن اهل بیت محمّد باشد داخل آتش می گردد.

ابن عبا س مثله کشف الغمه.

18 -ابن عباس قال :قال رسول الله صلّی اللّه علیه وآله : یابنی عبدالمطلب إنی سألت الله لکم أن یعلم جاهلکم وأن یثبت قائمکم وأن یهدی ضالکم وأن یجعلکم نجداء جوداء رحماء ، ولو أن رجلا صلی وصف قدمیه بین الرکن والمقام ولقی الله ببغضکم أهل البیت دخل النار .امالی ابن الشیخ :

73.وامالی ابن الشیخ:13وامالی المفید: 148

19 -ابن عباس گفت: زعموا أنهم علی الرشد من غیهم ، وإلی من یفزع خلف هذه الامة وقد درست أعلام الملة ودانت الامة بالفرقة والاختلاف ، یکفر بعضهم بعضا؟! والله تعالی یقول : » ولاتکونوا کالذین تفرقوا واختلفوا من بعد ماجاءتهم البینات آل عمران : 101. فمن الموثوق به علی إبلاغ الحجة وتأویل الحکمة إلا أهل الکتاب وأبناء أئمة الهدی ومصابیح الدجی الذین

ص:236

احتج الله بهم علی عباده ، ولم یدع الخلق سدی من غیر حجة؟ هل تعرفونهم أو تجدونهم إلا من فروع الشجرة المبارکة ، وبقایا الصفوة الذین أذهب الله عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا وبرأهم من الآفات وافترض مودتهم فی الکتاب؟ هم العروة الوثقی وهم معدن التقی وخیرجبال العالمین ونیقها (کشف الغمة : 205.

20 -وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللَّهِ کَذِباً أُولئِکَ یُعْرَضُونَ عَلی رَبِّهِمْ وَ یَقُولُ الْأَشْهادُ هؤُلاءِالَّذِینَ کَذَبُوا عَلی رَبِّهِمْ أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ. الَّذِینَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً وَ هُمْ بِالآْخِرَةِ هُمْ کافِرُونَ.

ابن عباس در تفسیر این آیه میگوید: سبیل اللَّه در این آیه علی بن ابی- طالب است.

آن دو را دوست دارم و دوستان آنهارا

21 -بشارة المصطفی ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: خَرَجَ عَلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ ص وَ مَعَهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ هَذَا عَلَی عَاتِقٍ وَ هَذَا عَلَی عَاتِقٍ وَ هُوَ یَلْثِمُ هَذَا مَرَّةً وَ هَذَا مَرَّةً فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِیلُ إِنَّکَ تُحِبُّهُمَا قَالَ إِنِّی أُحِبُّهُمَا وَ أُحِبُّ مَنْ یُحِبُّهُمَا فَإِنَّ مَنْ أَحَبَّهُمَا فَقَدْ أَحَبَّنِی وَ مَنْ أَبْغَضَهُمَا فَقَدْ أَبْغَضَنِی . بشارة المصطفی: 63.بشارة المصطفی: ابن عباس گفت پیامبر اکرم از خانه خارج شد با حسن و حسین یکی را روی شانه و دیگری را روی شانه دیگر یک مرتبه او را

ص:237

میبوسید و یک مرتبه این را جبرئیل باو گفت آیا این دو را دوست دارید فرمود دوست دارم این دو را و کسی که آنها را دوست داشته باشد هر که آنها را دوست داشته باشد مرا دوست داشته و هر که با آنها دشمن باشد با من دشمن است.

22 -عن عایشه و ابن عباس: قال رسول الله صلی الله علیه و آله : ذکر علیّ عبادة؛ یادکردن از علی عبادت است.

23 -امالی شیخ: ابن عباس گفت بحضرت پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم عرض کردم مرا سفارشی فرما.

فرمود بتو سفارش میکنم دوستی با علی را از دست ندهی قسم بآن کسی که مرا بحق برانگیخت خداوند از بنده ای کار نیک نمی پذیرد مگر اینکه از او سؤال میکند راجع بحبّ علی بن ابی طالب علیه السّلام با اینکه خداوند خود بهتر میداند اگر دارای ولایت بود عملش را می پذیرد بهر طور که باشد. و اگر دارای ولایت نباشد دیگر از چیزی پرسش نمیکند دستور میدهد او را در آتش اندازند.ای پسر عباس! قسم بآن کس که مرا به نبوت مبعوث کرد آتش خشمش بر دشمن علی بیشتر است از کسی که معتقد است خدا دارای فرزند است. ای پسر عباس! اگر ملائکه مقربین و تمام انبیای مرسل اجتماع بر

ص:238

دشمنی علی نمایند و حال اینکه چنین کاری را نمی کنند همه را خداوند ب آتش جهنم می افکند. عرضکردم یا رسول اللَّه آیا کسی با او دشمنی میورزد. فرمود آری پسر عباس! گروهی که مدعی هستند از امت منند با او دشمنی میورزند با اینکه از اسلام بهره ای نبرده اند.

ای پسر عباس از علامت دشمنی با آنها مقدم داشتن کسانی است که از آنها پائین ترند قسم بخدائی که مرا بحق مبعوث کرده پیامبری از من گرامی تر نفرستاده و نه وصی از علی وصی من گرامی تر ابن عباس گفت پیوسته دستور پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم را در مورد محبت علی بجا می آوردم و این بزرگترین عمل من است ....

24 -برسی در مشارق الانوار از کتاب واحده از ابن عباس نقل میکند که گفت دشمن علی از قبر خارج می شود در گردنش طوقی از آتش است و بر گرد سرش شیطانهائی هستند که او را لعنت میکنند تا وارد صحرای محشر شود.

25 -کتاب بصائر از ابن جبیر از ابن عباس نقل شده که پیامبر اکرم فرمود مخالف علی بعد از من کافر است و شک کننده در باره او مشرک و حیله گر است و دوست دار او مؤمن صادق و دشمن او منافق و جنگ کننده با او از دین

ص:239

برگشته و ردکننده او نابود و منحرف و پیرو او بهدف رسیده است.

26 -در کتاب فضائل الصحابه سمعانی باسناد خود از جابر بن عبد اللَّه انصاری نقل میکند از ابن عباس گفت پیامبر اکرم فرمود هر که علی راسب و ناسزا گوید مرا سب نموده و هر که مرا سب کند خدا را ناسزا گفته و هر که خدا را ناسزا گوید داخل جهنم می شود و بعذابی شدید گرفتار می گردد.

27 -کنز الفوائد: از ابن عباس نقل میکند که پیامبر اکرم فرمود:

خداوند باران را از بنی اسرائیل جلوگیری کرد بواسطه اعتقاد بدی که در باره پیامبران خود داشتند و باران را از این امت حبس میکند بواسطه دشمنی آنها با علی بن ابی طالب علیه السّلام.

گفتار و اظهار نظرهای تعدادی از بزرگان اهل سنّت

1 -سعد بن ابی وقاص:

عامر پسر سعد بن ابی وقاص نقل می کند: معاویه پس از

ص:240

طواف کعبه در دارالندوه پدرم را پهلوی خود بر تخت نشاند و به پدرم گفت چه چیز تو را باز می دارد که به پسر ابوطالب ناسزا نمی گویی؟ پدرم از معاویه ناراحت شد و گفت: به خدا قسم مادام که من سه جمله از رسول خدا درباره او به یاد دارم او را ناسزا نمی گویم. برای اینکه اگر یکی از آن سه را درباره من فرموده بود از تمامی نعمتهای ارزنده بیشترش ارج می نهادم.

اول اینکه شنیدم درباره علی که در بعضی از جنگ ها که او را جانشین خود کرد و به جنگ نبرد، علی غمناک شد و گفت:

آیا مرا از فیض جهاد محروم می فرمایی؟ پیامبر فرمود: آیا راضی نیستی که نسبت به من به منزله هارون باشی نسبت به موسی، با این تفاوت که دیگر بعد از من نبوتی نیست؟

دوم اینکه شنیدم در روز فتح خیبر درباره او فرمود: فردا بیرق جنگ را به دست کسی می دهم که رسول خدا را دوست دارد و خدا و رسول نیز او را دوست دارند. و چون فردا شد همه گردن کشیدیم شاید ما را صدا بزند و نزد خود بخواند ولی ناگهان فرمود: علی را نزد من بخوانید و چون او را خواندند درد چشم داشت. پس آب دهان در دیدگان او انداخت و رایت جنگ به به دست او داده و در نتیجه خدا

ص:241

قلعه را به دستش گشود.

سوم اینکه وقتی آیه «أَنَّما یُرِیدُ اللّهُ ...» نازل شد علی و فاطمه و حسنین را نزد خود خواند و گفت: بارال ها اینان اهل بیت منند. ( صحیح مسلم، جلد 7، ص 120

2 -اخبرنا بشر ین هلال قال حدثنا جعفر و هو ابن سلیمان قال حدثنا حرب بن شداد عن قتادة عن سعید بن مسیّب عن سعد بن ابی وقاص قال:لما غزا رسول الله غزوة تبوک خلّف علیّاً بالمدینة فقالوا فیه: ملّه و کره صحبته فتبع )علیّ( النبی حتی لحقه فی الطریق فقال یا رسول الله! خلّفتی فی المدینة مع الذراری و النساء حتی قالوا:

ملّه و کره صحبته. فقال له النبی:یا علی إنما خلّفتک علی أهلی أما ترضی أن تکون منّی بمنزلة هارون من موسی غیر أنه لا نبیّ بعدی. سعد بن ابی وقاص گفت: چون رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم عازم جنگ تبوک شدند، امیرالمؤمنین علیه السلامرا در مدینه جانشین خود کرد مردم در این باره می گفتند:

پیامبر از امیرالمؤمنین به ستوه آمده و همراهی اش را نمی پسندد. پس امیرالمؤمنین علیه السلام به دنبال پیامبر روانه شد و در راه به ایشان رسید و فرمود: ای رسول خدا! آیا من را در مدینه با کودکان و زنان وامی گذارید تا بگویند: از او به ستوه آمده، همراهی اش را نمی پسندد! پس پیامبر صلی الله

ص:242

علیه وآله وسلم به ایشان فرمودند:ای علی من تو را بر اهل خود جانشین کردم. آیا تو خشنود نیستی برای من بمنزله هارون برای موسی باشی جز آنکه پیغمبری پس از من نخواهد بود؟.

کتاب السنة، ص587، ح1342و1343؛ مسند بزار، ج3، ص284،ح1076؛ مناقب کوفی، ج1، ص520، ح422و442و463وص522، ح458و466 وص523،ح467 و468؛ سنن کبری، ج5، ص44، ح8138؛ مسند ابی یعلی، ج2، ص136ح738؛ کامل ابن عدی، ج2، ص416، ح164؛ معجم اوسط طبرانی، ج5، ص136، ح4260؛ تاریخ بغداد، ج1، ص324، ح227؛ مناقب ابن مغازلی، ص35، ح53.

3 -در برخی دیگر از منابع اهل تسنّن تنها این کلام پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را نقل کرده اند:أن النبی قال لعلیّ »اما ترضی منی بمنزلة هارون من موسی«آیا خشنود نیستی که تو برای من بمنزلة هارون برای موسی هستی؟!. سنن ترمذی، ج5، ص641، ح3731؛ معج صغیر طبرانی، ج2، ص22، ح824؛ طبقات المحدثین، ج4، ص264، ح1020؛ حلیة الاولیاء، ج7، ص196؛ مسند طیالسی، ج1، ص28، ح205؛ صحیح بخاری، ج6، ص3، ح6؛ صحیح مسلم، ج4، ص1871؛ سنن ابن ماجه، ج1، ص42، ح115.

4 -خدای متعال، امیرالمؤمنین علیه السلام را بر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم وارد و از نزد ایشان خارج می کند

ص:243

قرأت علی محمد بن سلیمان لوین عن ابن عتیبه عن عمرو بن دینار عن ابی جعفر محمد بن علی عن ابراهیم بن سعد بن ابی وقاص عن ابیه و لم یقل مرّة عن ابیه قال:کنا عند النبی و عنده قوم جلوس فدخل علیّ فلما دخل خرجوا فلما خرجوا تلاوموا فقالوا: والله ما أخرجنا و أدخله فرجعوا فدخلوا فقال: والله ما أنا أدخلته و أخرجتکم بل الله أدخله و أخرجکم

سعد بن ابی وقاص می گوید: نزد پیامبر خدا صلی الله علیه واله وسلّم با گروهی نشسته بودیم چون امیرالمؤمنین علیه السلام وارد شد دیگران بیرون رفتند )یا حضرت رسول به دیگران فرمود بیرون شوید( چون بیرون آمدند یکدیگر را سرزنش کردند و گفتند به خدا قسم روا نیست ما را بیرون کند و وی را بپذیرد. پس برگشتند و داخل شدند. پس رسول خدا فرمودند:

به خدا سوگند من از پیش خود، او را وارد و شما را بیرون نکردم، بلکه خدا او را وارد و شما را بیرون کرد.

مسند بزار، ج4، ص34، ح1195؛ علل دار قطنی، ج4، ص263، ح629؛ طبقات محدثین، ج2، ص145ح165؛ تاریخ ابونعیم، ج2، ص147ح1328؛ تاریخ بغداد، ج5، ص293و294؛ سنن کبری نسائی، ج5، ص46؛ تاریخ مدین? دمشق، ج2، ص312 ح823و824)

ص:244

2 -طلحه بن عبدالله

علامه خوارزمی از ابی عامر انصاری روایت می کند که در لحظات آخر جان کندن طلحه در جنگ جمل نزد او رسیدم.

او گفت: تو که هستی؟ گفتم از یاران امیرالمومنین علی. گفت دستت را بده تا با تو با امیرالمومنین بیعت کنم. من دست دراز کرده و او بیعت کرد. (المناقب للخوارزمی، 112

3 -ابوسعید خدری:

ما منافقین انصار را با دشمنی آنان با علی می شناختیم.

(فضائل الصحابه، ج2، ص 579

4 -جابر بن عبدالله انصاری:

1 -او بهترین انسان است. ( فضائل الصحابه، ج 2، ص 564

2 -ما منافقین را به نشانی دشمنی با علی می شناختیم.

فضائل الصحابه، ج 2، ص 639

3 -زاهدتر از علی بن ابیطالب در دنیا ندیده ام (مناقب للخوارزمی، ص 71

5 -عبدالله بن مسعود:

1 -افضل اهالی مدینه علی بن ابی طالب است. (فضائل

ص:245

الصحابه، ج 2، ص 646

2 -ردّ عمربن الخطاب و ابابکر و تعیین امیر المؤمنین علیه السلام به عنوان جانشین توسط پیامبر صلی الله علیه و آله

عبدالله بن مسعود،قال:کنت مع رسول الله «صلی الله علیه و آله» وقد اصحر فتنفّس السعداء،فقلت :یا رسول الله ما لک تتنفّس؟ قال:یا ابن مسعود نعیت الیّ نفسی. قلت :استخلف یا رسول الله . قال: » من؟« قلت : أبابکر.فسکت،ثمّ تنفّس ، فقلت :ما لک تتنفّس فدتک نفسی یا رسول الله ؟ قال: » نعیت الی نفسی « قلت استخلف یا رسول الله؟ قال :» من؟ «قلت : عمربن الخطاب .

فسکت ، ثمّ تنفّس ثالثا، فقلت : فداک أبی و أمّی ما لی أراک تتنفّس یا رسول الله؟قال:»نعیت الیّ نفسی«. قلت :استخلف یا رسول الله؟ قال : » من؟ «قلت :علیّ ابن أبی طالب ، فبکی و قال: » أوه و لن تفعلوا ، فوالله لو أطعمتوه لیدخلنّکم الجنّه ، و ان خالفتموه لیحبطنّ أعمالکم.

عبدالله بن مسعود گوید: روزی در خدمت پیامبر اکرم »صلی الله علیه و اله « به صحرا رفته بودم ، دیدم ان حضرت به تندی نفس می زند ،عرض کردم : ای رسول خدا! شما را چه می شود که به تندی نفس می زنی فرمود:

ای ابن مسعود !نفسم به من خبر مرگ می دهد، عرض

ص:246

کردم : ای رسول خدا ، جانشینی برای خود معلوم نما،فرمود:

چه کسی را؟ عرض کردم :ابابکر را ، پیامبر اکرم »صلی الله علیه و اله « ساکت شد.

دوباره دیدم ان حضرت به تندی نفس می زند ،عرض کردم: فدایت شوم شما را چه میشود ؟ فرمود:نفسم به من خبر مرگ می دهد، عرض کردم رسول خدا جانشینی برای خود قرار بده ، فرمود: چه کسی را ؟عرض کردم عمربن الخطاب را، بار دیگر ان حضرت ساکت شد دوباره دیدم به تندی نفس می زند، باز عرض کردم پدر و مادرم به فدای تو باد چرا نفس میزنی؟فرمود :نفسم به من خبر مرگ می دهد ، عرض کردم: علی بن ابی طالب.در این هنگام رسول خدا صلی الله علیه و اله گریست و آهی کشید و فرمود:چنین نمی کنید )یعنی نمی گذارید او به خلافت برسد( به خدا قسم اگر از او اطاعت کنید، خداوند همه شما را داخل بهشت می نماید و اگر با او مخالفت کنید همه اعمالتان نابود می شود.)خوارزمی، مناقب ص 114، فرائد السمطین ج 1 ص 276 )حموینی(

6 -حسن بصری:

خدا علی را رحمت کند. به خدا سوگند که او برای دشمنانش همچون تیری صائب و به هدف خورده از جمله

ص:247

تیرهای الهی بود و از همه داناتر و از همه به پیامبر نزدیک تر و درویش این امت بود. چنانکه به مال دنیا رغبتی نداشت و در فرمان پذیری امر الهی نیز سستی به خرج نداد و از ملامت نکوهش گران باک نداشت و قرآن محور هدف و دانش و عمل او بود و از این راه بر بهشتی زیبا دست یافت. (البدایه و النهایه، جلد 8، ص 6

7 -امام ابوحنیفه:

در جنگ میان علی و مخالفان او حق به جانب علی بود. ( الاصابه ابن حجر، ج 2، ص 50

8 -امام شافعی:

ایشان در جواب فردی که به او گفت: در این مساله با علی بن ابی طالب مخالفت نموده اید، گفت: این مسئله را از علی با سند و دلیل ارائه کن تا پیشانی بر خاک بگذارم و اظهار خطا کنم و از رایم برگردم و به رای علی تمسک جویم. ( الائمه الاربعه، ج 4، ص 114

9 -امام احمد بن حنبل:

عبدالله فرزند احمد بن حنبل از ایشان نقل می کند: »علی بن ابی طالب از اهل بیت است و کسی با آن ها قابل مقایسه نیست.« عبدالله همچنین نقل می کند: در حق علی باید

ص:248

بگویم که خلافت علی را مقام و منزلت نداد، بلکه علی به خلافت منزلت بخشید.« (الائمه الاربعه، ج 4، ص 117

امام حنابله به این موضوع اعتراف کرده و می گوید: »ما لأحد من الصحابة من الفضائل بالأسانید الصحاح مثل ما لعلی رضی الله عنه. مناقب احمد، احمد بن حنبل، محقق: عبد الله بن سلمان، ناشر:دار طیبه للنشر و التوزیع، مکه مکرمه، ص162

آن فضائلی که با سندهای صحیح برای علی است، برای هیچ یک از صحابه چنین فضائلی نیست.« اگر دنبال افضلیت می گردند، چطور این گفته احمد بن حنبل را به عنوان أفضلیت نمی گیرند؟

10 -امام بخاری:

ایشان در کتاب صحیح بخاری به نقل مناقب حضرت علی »ع« پرداخته که از آن جمله روایات مربوط به کنیه ابوتراب، دادن پرچم پیروزی در روز خیبر به علی و حدیث منزلت است. او از خلیفه دوم نقل می کند: پیامبر رحلت فرمود در حالی که از علی راضی بود. (صحیح بخاری، ج 5، ص 22 ج 24

11 -امام مسلم بن حجاج:

ایشان در کتاب مناقب صحیح مسلم به نقل روایاتی در

ص:249

منقبت علی »ع« از پیامبر «ص» می پردازد. او روایاتی همچون دادن پرچم پیروزی را در روز خیبر به علی با اسناد مختلف، ابوتراب خواندن علی »ع« از جانب پیامبر «ص»، و سفارش پیامبر در رعایت حرمت اهل بیت و همچنین سخنان سعد بن ابی وقاص را در مقابل معاویه نقل می کند. (صحیح مسلم، ج7، ص120 ج 124

12 -امام نسائی:

ایشان با نوشتن کتاب خصائص امیرالمومنین علی بن ابی طالب کرم الله وجهه، حدود 178 روایت در مناقب آن حضرت ذکر می کند. خوارزمی نقل می کند که امام نسائی گفته است در فضیلت هیچ یک از یاران پیامبر «ص» به اندازه فضیلت علی »ع« روایت وجود ندارد. (المناقب للخوارزمی، ص 6

13 -ابن عبدالبر:

1 -ابن عبد البر -از استوانه های علمی اهل سنت- می گوید: »لم یرو فی فضائل أحد من الصحابة بالأسانید الحسان ما روی فی فضائل علی بن أبی طالب.الإستیعاب، إبن عبد البر، ناشر: دارالجیل، بیروت، لبنان، ج3، ص1115 / تهذیب التهذیب، إبن حجر عسقلانی، دار صادر، بیروت، لبنان، ج7، ص298/ الإصابة، إبن حجر

ص:250

العسقلانی، محقق: معوض، ناشر: دار الکتب العلمیه، بیروت، ج4، ص464

روایاتی که با بهترین سند، در فضیلت علی بن أبی طالب آمده است، در فضیلت أحدی از صحابه نیامده است.

« طبق ادبیات عرب افعل تفضیل، برترینی است که باید از همه بالاتر و بهتر باشد شامل یک نفر می شود. و طبق روایات بالا و نظر علمایی چون احمد بن حنبل و ابن عبد البر افضلیت فقط شامل علی (علیه السلام) می شود و لاغیر.

2 -فضائل علی در میان برگ ها نمی گنجد... بنی امیه علی را به باد ناسزا می گرفتند و از او بدگویی می کردند اما این حرکات جز بلندی مرتبه وشان و محبت در نزد علما چیز دیگری بر علی نمی افزود (استیعاب در حاشیه اصابه، ج 3، ص 26

14 -امام فخر رازی:

هرکه علی »رض« را پیشوای دینی خود قرار دهد حقا به دستاویز محکمی در دین و دنیای خود چنگ زده است.

(تفسیر کبیر، ج1، ص 205

هرکه در دین خود به علی بن ابی طالب اقتدا کند حقا هدایت یافته است به دلیل آنکه پیامبر «ص» فرمود: خداوندا حق را بر همان محوری بگردان که علی می گردد. ( تفسیر کبیر، ج1، ص 207

ص:251

15 -ابن حجر عسقلانی:

نزد اکثر اهل علم علی »رض« اولین کسی است که اسلام آورد و در دامان پیامبر اکرم «ص» پرورش یافت و هیچگاه از او جدا نشد. در تمام جنگ ها یار و همراه پیامبر «ص» بود مگر در تبوک. در این جنگ پیامبر «ص» به خاطر تاخیر علی »رض« به او فرمود: آیا نمی خواهی نسبت به من همچون هارون نسبت به موسی باشی. (الاصابه، ج 2، ص 507

16 -جلال الدین عبدالرحمن سیوطی:

ایشان در کتاب حدیثی معروف خود »جامع الاحادیث« حدود 3158 روایت در مسند علی »ع« نقل می کنند. (جامع الاحادیث، ج 15 و 16

17 -شیخ عبدالحق دهلوی حنفی:

مناقب علی »رض« بسیارند و خارج از حد و حصر و احصا مذکور است. ( مناقب علی بن ابی طالب »رض«، ص 354

18 -شیخ محمد عبده:

در میان دانشمندان و سخن شناسان زبان و ادبیات عرب کسی نیست که به عظمت علی »رض« اعتراف نکند. کلام امام علی بن ابی طالب پس از کلام خدا و پیغمبرش، شریف ترین و برترین سخن و محتوا را دارد. هنگامی که

ص:252

پاره ای از عبارات نهج البلاغه را با دقت می خواندم صحنه هایی در نظرم مجسم می گشت که شاهد زنده ای برای پیروزی نیروی سخن و بلاغت بود. آنجا که دل ها با برهان حقایق آمیخته می گشت، و سپاه سخنان محکم و نیرومند، چنان به درهم شکستن باطل و یاری حق به پا می خواست که هر شک و باطلی را نابود می کرد. قهرمان میدان که پرچم پیروزی را به اهتزاز در آورده بود، امیرالمومنین علی بن ابی طالب بود. ( شرح نهج البلاغه عبده، ص 3

19 -ابراهیم نظام معتزلی:

علی »رض« در جنگ های خود بر حق بود و کسانی که با او جنگیدند بر خطا رفتند. (تاریخ اندیشه های کلامی، ج1، ص 229 به نقل از مقالات الاسلامیین، ج2، ص 130

20 -ابوجعفر محمد بن عبدالله اسکافی معتزلی:

نادانی و کوردلی بزرگ تر این است که معاویه را قابل سنجش با علی بدانند و این همان چیزی است که پاره ای از عوام سرگردان و فرومایگان از حشویه که با حقیقت فاصله دارند به آن معتقد شده اند. (المعیار و الموازنه، ص37

21 -عزالدین ابوحامد ابن ابی الحدید معتزلی:

اگر علی را در مورد خصائص اخلاقی و فضائل نفسانی و

ص:253

دینی بنگری، او را سخت درخشان و بر اوج شرف خواهی دید. اما در مورد شجاعت چنان است که نام همه شجاعان پیش از خود را از یاد مردم برده است و نام همه کسانی را که پس از او آمده اند را محو کرده است... اما از نظر جود و سخاوت، حال علی »رض« در آن آشکار است. روزه می گرفت و با آنکه از گرسنگی سست می شد، باز خوراک و توشه خود را ایثار می فرمود و آیات نهم و دهم سوره انسان درباره او نازل شده است که می فرماید: »و خوراک را با آنکه دوست دارندش به درویش و یتیم و اسیر می خورانند، جز این نیست که می خورانیم شما را برای رضای خدا و از شما پاداش و سپاسگذاری نمی خواهیم« ( مقدمه شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج3، ص 5

22 -ابن میثم بحرانی:

پیشوای بزرگ ما امیرالمومنین صاحب نشانه های آشکار و نورهای درخشان علی بن ابی طالب »رض« در تمام آنچه از سخنانش به ما رسیده است و آنچه از کارها و دستورالعمل ها که از آن بزرگوار صادر شده، مقصود و منظورش این است که آنچه شریعت ارزشمند از اغراض و اهداف دربردارد و آنچه قرآن از قوانین و قواعد داراست همه را توضیح و تشریح کند.

ص:254

به گونه ای که حتی یک جمله در غیر این منظور از آن حضرت یافت نشده است. چون سخنان آن حضرت این ویژگی را دارد، ناگزیر سخن او سخنی است که رنگ و نمودی از کلام خدا دارد. در عین حال دارای بوی خوش کلام پیغمبر «ص» است. ( شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج1، ص 33

23 -صبحی صالح:

هیچ مسلمانی نیست که خویشاوندی نزدیک و منزلت ویژه پسرعموی پیامبر اکرم «ص» حضرت علی کرم الله وجهه را نزد آن حضرت نداند... علی کرم الله وجهه در حمایت از پیامبر «ص» قدمهایی برداشت که پهلوانان از آن عاجزند و قدم ها می لغزند... باارزش ترین مقام ها در تاریخ به نام او ثبت شد. جنگاوری روز بدر، کشتن عمرو بن عبدود در غزوه خندق، پایداری و وفا در غزوه احد و حنین و پرچمداری روز خیبر امتحان خوبی بود. ( مقدمه شرح نهج البلاغه صبحی صالح، ص 2- 1

لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار

هست عنوانی که از حق خواجه قنبر گرفت

ای خوش آن نیک اختری کز روی ایمان و خلوص

در دو عالم دامن آن مظهر داور گرفت

ص:255

کی نشیند تا ابد گرد کدورت بر دلی

کز ولایش روشنی چون خسرو خاور گرفت

می شود سیراب از چشمه فیض خدای

هرکسی جامی ز دست ساقی کوثر گرفت

اعمال قبول نمی شود مگر باولایت

الایات :

1 -مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ کَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عاصِفٍ لا یَقْدِرُونَ مِمّا کَسَبُوا عَلی شَیْ ءٍ ذلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِیدُ. (إبراهیم آیه 18.

2 -وَ إِنِّی لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی . (طه 82 )

3 -وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا یَخافُ ظُلْماً وَ لا هَضْماً (طه آیه 112).

در آیه اول خداوند حکم نموده به بطلان اعمال کافرین و اخبار زیاد و مستفیضه داریم که کافر را به مخالفین اطلاق کرده چون آنها نص های وارده در باره امامان علیهم السلام را، انکار

ص:256

می نمایند و علی بن ابراهیم در تفسیر آن آیه روایت کرده : من لم یقرّ بولایة أمیر المؤمنین بطل عمله ، مثل الرماد الذی تجئ الریح فتحمله . تفسیر القمی : 345.

هرکس به ولایت امیر مؤمنان اقرار نکند، عملش باطل می شود، مانند خاکستر که باد می آید برمیدارد (و به هوا می پاشد).

و اهتداء را در آیه دوم در اخبار زیاد به «ولایت» تفسیر نموده است.

و اما ایمان در آیه سوم شکی نیست که «ولایت» داخل در آن است، پس خداوند شرط بودن ایمان در اعمال صالحه را سبب نترسیدن از منع ثوابی که مستحق آنست می داند.

در تفسیر قمی آمده، واعلم أن الامامیة أجمعوا علی اشتراط صحة الاعمال و قبولها بالایمان الذی من جملته الاقرار بولایة جمیع الائمة : وإمامتهم ، والاخبار الدالة علیه متواترة بین الخاصة والعامة. بدانکه امامیه (شیعیان) اجماع دارند بر مشروط بودن صحت اعمال و قبوا آن، بر ایمانی که از جمله آن اقرار کردن به ولایت تمام امامان علیهم السلام و امامت آنهاست و اخبار دلالت کننده بر آن متواترست میان شیعه واهل سنّت.

ص:257

در جلد اول این کتاب، قسمتی از آیات و اخبار مربوط به ولایت را، از کتابها و بزرگان اهل سنّت در اختیار عزیزان قرار دادیم، اینک در جلد دوم کتاب تعدادی از روایات فراوان شیعه، می آوریم و از سروران بزرگوار استدعا دارد به تک تک اخبار آتی و مفاد آن، خود دقت وبررسی دقیق و تأمل کامل و منصفانه نمایند تا در ذیل هر حدیث گفتار و نظر ما تکرار نشود.

1 -در روایت أبی الجارود از أبی جعفر علیه السلام در تفسیر (آیه 112 طه) خدای تعالی می فرماید: » فلا یخاف ظلما ولا هضما « یعنی از ناقص شدن و از بین رفتن عملش نمی ترسد .

(تفسیر القمی : 425).

بخدا قسم اگر کسی هزار سال عبادت کند قبول

نیست مگربا ولایت ما اهل بیت

1 -روی عن الصادق عن أبیه عن جده : قال : مر أمیر المؤمنین علیه السلام فی مسجد الکوفة وقنبر معه فرأی رجلا قائما یصلی فقال : یا أمیر المؤمنین مارأیت رجلا أحسن صلاة من هذا ، فقال أمیر المؤمنین : یاقنبر فوالله لرجل علی یقین من

ص:258

ولایتنا أهل البیت خیر ممن له عبادة ألف سنة ، ولو أن عبدا عبدالله ألف سنة لا یقبل الله منه حتی یعرف ولایتنا أهل البیت ، ولو أن عبدا عبدالله ألف سنة وجاء بعمل اثنین وسبعین نبیا مایقبل الله منه حتی یعرف ولایتنا أهل البیت وإلا أکبه الله علی منخریه فی نار جهنم . جامع الاخبار : 207 ، ط نشر الکتاب.

از حضرت صادق علیه السّلام از پدر بزرگوارش از جد عزیزش نقل کرد که امیر المؤمنین علیه السّلام با قنبر در مسجد کوفه بمردی برخوردند که ایستاده و نماز میخواند قنبر گفت یا امیر المؤمنین شخصی را ندیده ام که بهتر از این مرد نماز بخواند امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود ای قنبر کسی که یقین بولایت ما اهل- بیت داشته باشد بهتر است از کسی که هزار سال عبادت کند اگر شخصی هزار سال خدا را عبادت کند و عمل هفتاد و دو پیامبر را انجام دهد خداوند از او نمی پذیرد مگر اینکه عارف بولایت ما باشد و گر نه او را بسر در آتش جهنم می افکند.

2 -سلیمان الاعمش از جعفر بن محمد عن آبائه : قال : قال رسول الله صلّی اللّه علیه وآله : یا علی أنت أمیر المؤمنین وإمام المتقین ، یا علی أنت سید الوصیین ووارث علم النبیین وخیر الصدیقین وأفضل السابقین ، یا علی أنت زوج سیدة نساء

ص:259

العالمین وخلیفة المرسلین. یا علی أنت مولی المؤمنین ، یا علی أنت الحجة بعدی علی الناس أجمعین استوجب الجنة من تولاک واستحق دخول النار من عاداک ، یا علی والذی بعثنی بالنبوة واصطفانی علی جمیع البریة لو أن عبدا عبدالله ألف عام (ثم ألف عام). ماقبل الله ذلک منه إلا بولایتک وولایة الائمة من ولدک ، وإن ولایتک لاتقبل إلا بالبراءة من أعدائک وأعداء الائمة من ولدک ، بذلک أخبرنی جبرئیل علیه السلام فمن شاء فلیؤمن ومن شاء فلیکفر . ایضاح دفائن النواصب : 6 و 7 ، کنز الکراجکی : 185.

سلیمان اعمش از حضرت صادق علیه السّلام نقل کرد که پیامبر اکرم فرمود یا علی تو امیر المؤمنین و امام متقین و سرور اوصیاء و وارث علم پیامبران و بهترین صدیقان و برتر از همه گذشتگان هستی یا علی تو همسر بهترین زنان عالم و جانشین پیامبر خاتمی.

یا علی تو مولای مؤمنین و حجت خدا بر مردم پس از منی سزاوار بهشت است هر که ترا دوست بدارد و سزاوار جهنم است هر که با تو دشمن باشد.

یا علی قسم ب آن کس که مرا به پیامبری برگزید و از تمام مردم برترم نمود اگر بنده ای خدا را هزار سال عبادت کند از او

ص:260

نخواهد پذیرفت مگر با ولایت تو و ولایت ائمه از فرزندانت و ولایت تو پذیرفته نمیشود مگر با بیزاری از دشمنانت و دشمنان ائمه از فرزندانت این خبر را برایم جبرئیل آورد هر که

مایل است ایمان آورد و هر که میخواهد کافر شود.

3 -أبی سعید الخدری قال : کان رسول الله صلّی اللّه علیه وآله جالسا وعنده نفر من أصحابه وفیهم علی بن أبی طالب علیه السلام فقال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : من قال : لا إله إلا الله دخل الجنة ، فقال رجلان من أصحابه :

فنحن نقول : لا إله إلا الله ، فقال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : إنما تقبل شهادة لا إله إلا الله من هذا وشیعته ، ووضع رسول الله (صلی الله علیه و آله) یده علی رأس علی علیه السلام وقال لهما : من علامة ذلک أن لاتجلسا مجلسه ولا تکذبا قوله.

وقال رسول الله صلّی اللّه علیه وآله : من أبغضنا أهل البیت بعثه الله یهودیا ، ولو أن عبدا عبدالله بین الرکن والمقام ألف سنة ثم لقی الله بغیر ولایتنا أکبه الله علی منخریه فی النار ، ومن مات لا یعرف إمام زمانه مات میتة جاهلیة ، والله ما ترک الله الارض منذ قبض آدم إلا وفیها إمام یهتدی به حجة علی العباد من ترکه هلک ومن لزمه نجا.

وقال الله تعالی فی بعض کتبه : لاعذبن کل رعیة أطاعت إمام جائرا وإن کانت برة تقیة ، ولاعفون عن کل رعیة أطاعت

ص:261

إماما هادیا وإن کانت ظالمة مسیئة ومن ادعی الامامة ولیس بامام فقد افتری علی الله وعلی رسوله . اعلام الدین : مخطوط.

اعلام دین دیلمی از ابو سعید خدری گفت پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم با چند نفر از اصحاب نشسته بود که در میان آنها علی بن ابی طالب علیه السّلام نیز حضور داشت پیامبر فرمود هر کس بگوید لا اله الا اللَّه

داخل بهشت می شود دو نفر از اصحاب گفتند پس ما لا اله الا اللَّه را که میگوئیم پیامبر اکرم فرمود:

لا اله الا اللَّه قبول می شود از این و شیعیانش، دست خود را روی سر علی علیه السّلام گذاشت و ب آن دو فرمود از نشانه های این مطلب آن است که جای او را نگیرید و سخنش را تکذیب ننمائید.

و پیامبر اکرم فرمود: هر کسی ما اهل بیت را دشمن بدارد خداوند او را یهودی مبعوث میکند اگر بنده ای خدا را بین رکن و مقام هزار سال پرستش کند بعد بملاقات خدا برود بدون ولایت ما خداوند او را با سر در آتش جهنم میاندازد و هر که بمیرد بی آنکه امام زمانش را بشناسد بنوع مردم جاهلیت مرده بخدا قسم خداوند زمین را از موقعی که آدم قبض روح شد خالی از امام و رهبری که مردم بوسیله او

ص:262

هدایت یابند و حجت بر مردم باشد نگذاشته هر که او را رها کند هلاک است و هر که پیروش باشد رستگار.

و خداوند در یکی از کتابهای خود فرموده البته عذاب خواهم کرد هر شخصی که پیرو رهبر و امام ستمگری باشد گر چه آدم نیکوکاری و پرهیز- کاری باشد و میبخشم هر که پیرو امام هادی و رهنمای واقعی باشد گر چه خود آن ستمگر و بدکار باشد هر که مدعی امامت شود بدروغ بر خدا و پیامبر تهمت زده.

این روایت در امالی نیز نقل شده.

4 -میسر بیاع الزطی قال : دخلت علی أبی عبدالله علیه السلام فقلت له :

جعلت فداک إن لی جارا لیست أنتبه إلا بصوته (انتبه الاعلی صوته اما تالیا کتابا.

إما تالیاکتابه یکرره ویبکی ویتضرع ، وإما داعیا ، فسألت وسألت عنه.

فقال : یامیسر یعرف شیئا مما أنت علیه؟ قال : قلت : الله أعلم. قال : فحججت من قابل فسألت عن الرجل فوجدته لایعرف شیئا من هذا الامر فدخلت علی أبی عبدالله علیه السلام فأخبرته بخبر الرجل ، فقال لی مثل ماقال فی العام الماضی : یعرف شیئا مما أنت علیه؟ قلت : لا.

قال : یامیسر أی البقاع أعظم حرمة؟ قال : قلت : الله ورسوله

ص:263

وابن رسوله أعلم.

قال : یامیسر مابین الرکن والمقام روضة من ریاض الجنة وما بین القبر والمنبر روضة من ریاض الجنة ، ولو أن عبدا عمره الله فیما بین الرکن والمقام وفیما بین القبر والمنبر یعبده ألف عام ثم ذبح علی فراشه مظلوما کما یذبح الکبش الاملح ثم لقی الله عزوجل بغیر ولایتنا لکان حقیقا علی الله عزوجل أن یکبه علی منخریه فی نار جهنم .(ثواب الاعمال : 202 و 203).

بیان : الاملح : الذی بیاضه أکثر من سواده ، وقیل : هو النقی البیاض ، ولعل صرعه کأکبه.

میسر گفت خدمت حضرت صادق علیه السّلام رسیدم.

گفتم فدایت شوم مرا همسایه ای است که پیوسته از صدای او بیدار میشوم قرآن میخواند و مکرر ادام میدهد و مشغول دعا و گریه و زاری است پنهان و آشکارا در

باره او جستجو کردم از تمام کارهای حرام خودداری میکند.

فرمود میسر بگو ببینم چیزی از راهی که تو در آن قدم برمیداری اعتقاد دارد؟. گفتم خدا میداند. گفت سال بعد بحج رفتم از خود او در این مورد سؤال کردم دیدم اعتقادی

ص:264

بامامت ندارد.خدمت حضرت صادق علیه السّلام رسیده گفتم. باز پرسیدند آیا اعتقادی باین راه که بر میداری دارد.

گفتم نه.

فرمود میسر کدام محل احترامش از همه جا در نزد خدا

بیشتر است عرض کردم خدا و پیامبر و پسر پیامبرش میدانند.

فرمود میسر! بین رکن و مقام است که باغی از باغهای بهشت است و ما بین قبر و منبر پیامبر که باغی از باغهای بهشت اگر بنده ای را خداوند عمر طولانی بدهد و او را عبادت کند بین رکن و مقام و بین قبر و منبر هزار سال و بعد او را د

رختخوابش مظلوم بکشند مثل کشتن گوسفند سفید سپس

بملاقات پروردگار رود بدون ولایت ما بر خدا لازم است او رابا سر میان آتش جهنم اندازد.

توضیح: شاید اختصاص بگوسفندی که سفید باشد که بعضی معنی اصلی را چنین گفته اند یا گوسفندی که سفیدی او بیشتر از سیاهیش باشد بجهت آن است که زودتر کشته می شود.

ص:265

5 -معلی بن خنیس قال : قال أبوعبدالله علیه السلام : یا معلی لو أن عبدا عبدالله مائة عام مابین الرکن والمقام یصوم النهار ویقوم اللیل حتی یسقط حاجباه علی عینیه وتلتقی تراقیه هرما ، جاهلا لحقنا لم یکن له ثواب . (ثواب الاعمال : 197).

معلی بن خنیس گفت حضرت صادق علیه السّلام فرمود ای معلی اگر بنده ای خدا را صد سال عبادت کند بین رکن و مقام روزها روزه بگیرد و شبها بشب زنده داری مشغول باشد تا ابروهایش روی چشمش بیفتد و از پیری استخوانهای سینه اش بهم برسد در صورتی که جاهل بحق ما باشد ثوابی برای او نیست.ازوشاء مانند آن درالمحاسن : 90.

6 -از ساباطی از أبی عبدالله علیه السلام فرمود : إن أول مایسأل عنه العبد إذا وقف بین یدی الله جل جلاله عن الصلوات المفروضات وعن الزکاة المفروضة وعن الصیام المفروض وعن الحج المفروض وعن ولایتنا أهل البیت ، فان أقرّ بولایتنا ثم مات علیها قبلت منه صلاته وصومه وزکاته وحجّه، وإن لم یقرّ بولایتنا بین یدی الله جلّ جلاله لم یقبل الله عزّوجلّ منه شیئا من أعماله .(امالی الصدوق : 154 و 155).

بنده وقتی که در پیش خدای جلّ جلاله می ایستد اولین چیزی که از آن سؤال می شود: نمازها و زکات هاو روزه و

ص:266

حج های واجب و از ولایت ما اهل بیت خواهد شد.

پس اگر به ولایت ما اقرار نماید و با آن عقیده مرده باشد، نماز و رزه و زکات و حجش قبول می شود، و اگر در پیشگاه خدا جلّ جلاله، به ولایت ما اقرار نکند خدای عزّ وجلّ هیچ عملی را از او، قبول نخواهد کرد.

7 -محمد بن جعفر بن محمد ازپدرش از پدرانش فرمود:

نزل جبرئیل علی النبی (صلی الله علیه و آله) فقال : یامحمد السلام یقرئک السلام ویقول : خلقت السماوات السبع ومافیهن والارضین السبع ومن علیهن وما خلقت موضعا أعظم من الرکن والمقام ، ولو أن عبدا دعانی هناک منذ خلقت السماوات والارضین ثم لقینی جاحدا لولایة علی لاکببته فی سقر . (امالی الصدوق : 290).

محمّد بن جعفر بن محمّد از پدرش از آباء گرامش نقل کرد که جبرئیل بر پیامبر اکرم نازل شد گفت یا محمّد خداوند سلام میرساند و میگوید آسمانهای هفتگانه و آنچه در آنها است و زمین های هفتگانه و هر چه در آنها است آفریدم محلی را عظیم تر از رکن و مقام نیافریده ام اگر بنده ای از اول خلقت آسمانها و زمین ها مرا در آنجا بخواند ولی بملاقات من بیاید با انکار ولایت علی او را برو میاندازم در آتش جهنم.

8 -حفص از امام صادق علیه السلام نقل میکند که فرمود:

ص:267

إن علیّا علیه السلام کان یقول : لا خیر فی الدنیا إلا لاحد رجلین :

رجل یزداد کل یوم إحسانا ، ورجل یتدارک سیئته (منیته) (المحاسن ، و در خصال : ذنبه).بالتوبة! وأنّی له بالتوبة؟ والله لو سجد حتی ینقطع عنقه ماقبل الله منه إلا بولایتنا أهل البیت.(امالی الصدوق : 395 و 396).

علی علیه السّلام میگفت بهره ای در دنیا نیست مگر برای یکی از دو نفر. شخصی که هر روز بر کارهای نیکش بیفزاید و کسی که گناهش را با توبه جبران کند کجا میتواند توبه کند.

بخدا قسم اگر سجده کند تا گردنش قطع شود خداوند از او نخواهد پذیرفت مگر با ولایت ما اهل بیت.

این روایت در الخصال : ج 1 ص 22. والمحاسن : ص 224 فیه : الا بمعرفة الحق آمده است.

9 -مفضل : » یامحمد لو أن عبدا یعبدنی حتی ینقطع ویصیر کالشن البالی ثم أتانی جاحدا لولایتهم ما اسکنته جنتی ولا أظللته تحت عرشی «ای محمد اگر بنده ای مرا چنان عبادت کنند تا نفس قطع شود و مانند مشک فرسوده شود و سپس پیش من آید باانکار ولایت شما، من اورا در بهشت خود ساکن نمی کنم و در سایه عرش خود قرار نمی دهم.

10 -محمد بن یعقوب النهشلی از امام رضا از پدرانش علیهم لسلام

ص:268

«قال الله تعالی : لا أقبل عمل عامل منهم إلا بالاقرار بولایته مع نبوة أحمد رسولی». خداوند فرمود: عمل هیچکدام آنها پذیرفته نخواهد شد مگر با اقرار به ولایت او(علی علیه السلام)و احمد فرستادۀ من.

11 -عبدالجبار از علی بن الحسین علیه السلام قال : قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : مابال أقوام إذا ذکر عندهم آل ابراهیم علیه السلام فرحوا واستبشروا ، وإذا ذکر عندهم آل محمد اشمأزت قلوبهم ، والذی نفس محمد بیده لو أن عبدا جاء یوم القیامة بعمل سبعین نبیا ماقبل الله ذلک منه حتی یلقاه بولایتی وولایة أهل بیتی.(امالی ابن الشیخ : 87).

رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: چشده برای گروههائی وقتی که نزد آنها از آل ابراهیم علیه السلام سخنی می رود خوشحال و شاد می شوند اما اگر از آل محمد صحبتی شود دلهایشان پیچیده(و گرفته) می شود، سوگند به کسی که جان محمد در دست اوست اگر بنده ای روز قیامت با عمل هفتاد پیغمبر آید، از او پذیرفته نمی شود تا خدا را با ولایت من و اهل بیتم، ملاقات نماید.

بیان : قال الفیروزآبادی : اشمأز : انقبض واقشعر أو ذعر ، والشئ : کرهه.

12 -أبی حمزة الثمالی قال : قال لنا علی بن الحسین زین

ص:269

العابدین علیه السلام : أی البقاع أفضل؟ فقلنا الله ورسوله وابن رسوله أعلم : فقال : إن أفضل البقاع مابین الرکن والمقام ، ولو أن رجلا عمّر ماعمّر نوح فی قومه ألف سنة إلا خمسین عاما یصوم النهار ویقوم اللیل فی ذلک الموضع (المقام) ثم لقی الله بغیر ولایتنا لم ینفعه ذلک شیئا. (امالی ابن الشیخ : 72). ابو حمزه از علی بن الحسین علیه السّلام نقل کرد که پرسید از ما کدامیک از سرزمین ما بهتر است. گفتیم خدا و پیامبر و پسر پیامبر بهتر می دانند. فرمود بهترین مکان ها ما بین رکن و مقام است اگر مردی باندازه نوح در میان مردم عمر کند نهصد و پنجاه سال روزها روزه بدارد و شبها شب زنده دار باشد در همین محل بعد خدا را ملاقات کند بدون ولایت ما این اعمال او را ذرّه ای سود نمی بخشد.

این روایت در کتاب ثواب الاعمال : 197 و المحاسن: ص 91 نیز آمده است.

13 -ساباطی قال : قلت لابی عبدالله علیه السلام : إن أبا امیة یوسف بن ثابت حدث عنک أنک قلت : لایضر مع الایمان عمل ، ولاینفع مع الکفر عمل؟ فقال : إنه لم یسألنی أبوامیة عن تفسیرها ، إنما عنیت بهذا أنه من عرف الامام من آل محمد ، ویتولاه ثم عمل لنفسه بما شاء من عمل الخیر قبل منه ذلک

ص:270

وضوعف له أضعافا کثیرة فانتفع بأعمال الخیر مع المعرفة ، فهذا ماعنیت بذلک وکذلک لایقبل الله من العباد الاعمال الصالحة التی یعملونها إذا تولوا الامام الجائر الذی لیس من الله تعالی.

فقال له عبدالله ابن أبی یعفور : ألیس الله تعالی قال : » من جاء بالحسنة فله خیر منها وهم من فزع یومئذ آمنون « فکیف لاینفع العمل الصالح ممن تولی أئمة الجور؟ فقال له أبوعبدالله علیه السلام : وهل تدری ما الحسنة التی عناها الله تعالی فی هذه الآیة؟ هی واللّه معرفة بالامام وطاعته ، وقد قال الله عزوجل ومن جاء بالسیئة فکُبّت وجوههم فی النار هل تجزون إلا ماکنتم تعملون (النمل : 91 و 92). وإنما أراد بالسیئة إنکار الامام الذی هو من الله تعالی ، ثم قال أبوعبدالله علیه السلام : من جاء یوم القیامة بولایة إمام جائر لیس من الله وجاءه منکرا لحقنا جاحدا لولایتنا أکبّه الله تعالی یوم القیامة فی النار. (امالی ابن الشیخ :

193 و 194).

ساباطی گفت بحضرت صادق علیه السّلام عرضکردم ابو امیه یوسف بن ثابت از شما نقل کرد که فرموده ای: با ایمان عمل زیان بخش نیست و با کفرعمل سودی نمی بخشد.

فرمود ابو امیه از تفسیر این مطلب نپرسید. همانا مقصودم

ص:271

این است که هر کس امام از آل محمّد را بشناسد و او را دوست بدارد آنگاه بنفع خود هر کار نیک انجام دهد از او قبول می شود و چندین چندین برابر می شود از اعمال نیک با معرفت بهره مند می شود مقصودم این بود.

همچنین خداوند از بندگان اعمال صالح را اگر امام ستمگری را که خدا قرار نداده دوست داشته باشند نخواهد پذیرفت.

عبد اللَّه بن ابی یعفور گفت: مگر خداوند نمی فرمایند مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ چگونه عمل صالح سودمند نیست از کسی که دوستدار پیشوایان جور باشد.

حضرت صادق علیه السّلام فرمود: میدانی حسنه ای که خداوند در این آیه می فرماید چیست. معرفت امام و اطاعت از اوست خداوند می فرماید وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ منظور از سیئه در این آیه انکار امامی است که از جانب خدا تعیین شده سپس فرمود هر کس روز قیامت بیاید با ولایت امام ستمگری که از جانب خدا تعیین نشده و منکر حق و ولایت ما باشد خداوند او را برو در آتش جهنم میافکند.

ص:272

14 -قال الصادق علیه السلام : أعظم الناس حسرة یوم القیامة. رجل جمع مالا عظیما بکد شدید ومباشرة الاهوال وتعرض الاخطار ثم أفنی ماله فی صدقات ومبرات وأفنی شبابه وقوته فی عبادات وصلوات وهو مع ذلک لایری لعلی بن أبی طالب علیه السلام حقه ولا یعرف له من الاسلام محله ویری أن من لا یعشره ولا یعشر عشیر معشاره أفضل منه علیه السلامیواقف علی الحجج فلا یتأملها ویحتج علیها بالآیات والاخبار فیأبی إلا تمادیا فی غیه فذاک أعظم حسرة من کل من یأتی یوم القیامة وصدقاته ممثلة له فی مثال الافاعی تنهشه وصلواته وعباداته ممثلة له فی مثال الزبانیة تتبعه حتی تدعه إلی جنهم دعا ، یقول : یاویلی ألم أک من المصلین؟ ألم أک من المزکین؟ ألم أک عن أموال الناس ونسائهم من المتعففین؟ فلماذا دهیت بما دهیت؟فیقال له : یاشقی مانفعک ماعملت وقد ضیعت أعظم الفروض بعد توحید الله والایمان بنبوة محمد رسول الله صلّی اللّه علیه وآله و ضیعت مالزمک من معرفة حق علی ولی الله ، علیک من الایتمام بعدو الله ، فلو کان لک بدل أعمالک هذه عبادة الدهر من أوله إلی آخره وبدل صدقاتک الصدقة بکل أموال الدنیا بل بملء الارض ذهبا لما زادک ذلک من رحمة الله إلا بعدا ومن سخط الله إلا قربا .التفسیر المنسوب إلی الامام العسکری 14 : 7 و

ص:273

15.

حضرت صادق علیه السّلام فرمود: اندوهناکترین مردم کسی است که ثروت زیادی را با رنج فراوان و برخورد با هول و هراس های زیاد و خطرهای عظیم جمع کرده باشد بعد این ثروت را در راه صدقه و انفاق در کارهای نیک صرف کند و جوانی و نیروی خود را در عبادت و نماز بپایان رساند با این کارها حقی برای علی بن ابی طالب علیه السّلام قائل نباشد و موقعیت او را در اسلام نشناسد و چنین به پندارد کسی که یکدهم و یک دهم از یک دهم های او ارزش و مقام ندارد از علی علیه السّلام بهتر است برخورد به براهین مینماید ولی دقت نمیکند با آیات و اخبار بر او استدلال می شود ولی بیشتر در گمراهی خود فرو میرود این چنین شخصی از هر کسی در روز قیامت حسرت و اندوهش بیشتر.

انفاق های او بصورت افعی ها برایش مجسم میشوند و او را میگزند و نمازها و عباداتش بصورت شعله های آتش پیکرش را فرا میگیرند و او را به جهنم

میکشند. میگوید ای وای مگر من نمازخوان نبودم مگر من زکات نمیدادم مگر من از مال و ناموس مردم پرهیز نداشتم چرا چنین گرفتار و مبتلا شده ام.

ص:274

باو میگویند ای بدبخت اعمالت هیچ سودی برایت نخواهد داشت در صورتی که بزرگترین واجب را بعد از توحید و ایمان به پیامبری حضرت محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم ضایع کرده باشی. آنچه بر تو لازم بود از معرفت بحق علی علیه السّلام ولیّ خدا نابود کردی و پیرو دشمن خدا شدی که بر تو حرام بود اگر بجای اعمالی که انجام داده ای از اول دنیا تا آخر آن عبادت میکردی و بجای صدقه هایت تمام روی زمین پر از طلا را انفاق می کردی جز فاصله و دور شدن از رحمت خدا چیزی نصیبت نمیشد و پیوسته بخشم خدا نزدیک تر میشدی.

15 -مرازم از امام صادق علیه السلام قال : قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : ما بال أقوام من امتی إذا ذکر عندهم إبراهیم وآل إبراهیم استبشرت قلوبهم وتهللت وجوههم ، وإذا ذکرت و أهل بیتی اشمأزت قلوبهم وکلحت وجوههم ، والذی بعثنی بالحق نبیا لو أن رجلا لقی الله بعمل سبعین نبیا ثم لم یأت.

بولایة اولی الامر منا أهل البیت ماقبل الله منه صرفا ولا عدلا امالی المفید : 67.

رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: چشده برای گروههائی وقتی که نزد آنها از ابراهیم و آل ابراهیم علیه السلام

ص:275

سخنی می رود دلهایشان خوشحال و روهایشان شاد می شوند اما اگر از من و آل بیتم صحبتی شود دلهایشان پیچیده و روهایشان گرفته می شود، سوگند به کسی که مرا به حق به پیغمبری مبعوث نموده است، اگر مردی روز قیامت با عمل هفتاد پیغمبر با خدا ملاقات نماید، از او پذیرفته نمی شود تا سپس با ولایت صاحبان ولایت از ما هل بیت نیاید از او هیچ عملی پذیرفته نخواهد شد.

16 -عن یوسف بن ثابت عن أبی عبدالله علیه السلام قال : قیل له لما دخلنا علیه : إنا أحببناکم لقرابتکم من رسول الله صلّی اللّه علیه وآله ولما أوجب الله من حقکم ، ما أحببناکم لدنیا نصیبها منکم إلا لوجه الله والدار الآخرة ولیصلح لامرئ منادینه فقال أبوعبدالله علیه السلام : صدقتم صدقتم ، من أحبنا جاء معنا یوم القیامة هکذا ، ثم جمع بین السبابتین ، وقال : والله لو أن رجلا صام النهار وقام اللیل ثم لقی الله بغیر ولایتنا للقیه وهو غیر راض أو ساخط علیه.

ثم قال : وذلک قول الله: « وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلاّ أَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللّهِ وَ بِرَسُولِهِ » إلی قوله: «وَ هُمْ کافِرُونَ » التوبة : 54 و 55. ثم قال : وکذلک الایمان لایضر معه عمل کما أن الکفر لاینفع معه عمل . تفسیر العیاشی 89 : 2.

ص:276

یوسف بن ثابت از حضرت صادق علیه السّلام نقل کرد وقتی ما خدمت ایشان رسیدیم یک نفر گفت ما شما را دوست میداریم بواسطه خویشاوندی که با پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله دارید و بواسطه حقی که خداوند برای شما واجب نموده هرگز برای رسیدن بمنافع دنیوی نیست فقط برای خدا و روز قیامت و اصلاح امر دین مان امام صادق علیه السّلام فرمود راست میگوئید هر که ما را دوست بدارد با ما خواهد آمد در روز قیامت مانند این دو انگشت من بین نشانه خود

جمع کرد و فرمود بخدا قسم اگر یک نفر روز را روزه بدارد و شب شب زنده دار باشد و بملاقات خدا برود بدون ولایت ما خدا از او ناراضی خواهد بود یا بر او خشم می گیرد سپس فرمود! این آیه همان مطلب را میفرماید وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلاّ أَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللّهِ وَ بِرَسُولِهِ تا اینجا که وَ هُمْ کافِرُونَ سپس فرمود، همین طور است ایمان که با داشتن عملی زیان نمیرساند و با نداشتن ایمان عملی سود نمی بخشد.

این روایت را دیلمی در کتاب أعلام الدین نیز آورده است.

17 -حبیب السجستانی از أبی جعفر علیه السلام قال : قال الله

ص:277

عزوجل : لاعذبن کل رعیة فی الاسلام دانت بولایة کل إمام جائر لیس من الله ، وإن کانت الرعیة فی أعمالها برة تقیة ، ولاعفون عن کل رعیة فی الاسلام دانت بولایة کل إمام عادل من الله ، وإن کانت الرعیة فی أعمالها ظالمة مسیئة . غیبة النعمانی : 64 و 65.

حبیب سجستانی از حضرت باقر علیه السّلام نقل کرد که خداوند بزرگ فرموده واقعا عذاب خواهم کرد هر جمعیتی را در اسلام که معتقد بولایت امام ستمگری باشد که از جانب خدا تعیین نشده گر چه آن جمعیت از نظر عمل نیکوکار و متقی باشند و بطور قطع میبخشم هر جمعیتی را در اسلام که معتقد بولایت امام عادلی باشند که از جانب خدا تعیین شده گر چه آن جمعیت از نظر عمل ستمکار و گنه کار باشند.

18 -المجالس للمفید مُحَمَّدِ بْنِ شُرَیْحٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

إِنَّ اللَّهَ فَرَضَ وَلَایَتَنَا وَ أَوْجَبَ مَوَدَّتَنَا وَ اللَّهِ مَا نَقُولُ بِأَهْوَائِنَا وَ لَا نَعْمَلُ بِ آرَائِنَا وَ لَا نَقُولُ إِلَّا مَا قَالَ رَبُّنَا عَزَّ وَ جَلَ . مجالس المفید:

37 و 38. مجالس مفید: محمّد بن شریح از حضرت صادق علیه السّلام نقل کرد که فرمود: خداوند ولایت ما را لازم دانست و محبت ما را واجب نمود بخدا قسم ما از روی هوای نفس حرف نمی زنیم و نه از روی رای و خواست خود کار میکنیم جز آنچه پروردگارمان بگوید نمی گوئیم.

ص:278

وجوب محبت اهل بیت و پرهیز از بغض آنها

1 -جابر از أبی جعفر علیه السلام قال : قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) :

لو أن عبدا عبدالله ألف عام ثم ذبح کما یذبح الکبش ثم أتی الله ببغضنا أهل البیت لرد الله علیه عمله (المحاسن : 168.

جابر از حضرت باقر علیه السّلام نقل کرد که پیامبر اکرم فرمود: اگر بنده ای خدا را عبادت کند هزار سال و بعد او را مثل گوسفند بکشند سپس با بغض و دشمنی ما اهل بیت بیاید، خداوند عملش را بخودش رد میکند.

2 -أبی سعید الخدری قال : سمعت رسول الله صلّی اللّه علیه وآلهیقول : لو أن عبدا عبدالله ألف عام مابین الرکن والمقام ثم ذبح کما یذبح الکبش مظلوما لبعثه الله مع النفر الذین یقتدی بهم ویهتدی بهداهم ویسیر بسیرتهم إن جنة فجنة وإن نارا فنارالمحاسن : 61. ابو سعید خدری گفت از پیامبر اکرم شنیدم اگر بنده ای خدا را هزار سال بین رکن و مقام عبادت کند آنگاه او را بکشند چنانچه گوسفند را میکشند مظلوم وار خداوند او را مبعوث خواهد کرد با کسانی که ب آنها اقتداء کرده و از هدایت ایشان پیروی می نموده و روش خود آنها را از پیش

ص:279

گرفته است اگر بهشتی باشند بهشت و اگر جهنمی باشند جهنم:

3 -میسر عن أبیه النخعی قال : قال لی

أبوعبدالله علیه السلام : یامیسر أی البلدان أعظم حرمة ، قال :

فما کان منا أحد یجیبه حتی کان الراد علی نفسه فقال : مکة ، فقال : أی بقاعها أعظم حرمة؟ قال : بین الرکن إلی الحجر ، والله لو أن عبدا عبدالله ألف عام حتی ینقطع علباؤه هراما ثم أتی الله ببغضنا أهل البیت. لرد الله علیه عمله (المحاسن : 168.

میسر از پدر خود نخعی. گفت حضرت صادق علیه السّلامبمن فرمود: میسر! کدام یک از شهرها بنظر تو احترام زیادتر دارد هیچ کس نتوانست جواب بدهد. خود امام علیه السّلام فرمود مکه. بعد پرسید کدام قسمت مکه حرمت بیشتر دارد کسی جوابش را نداد خود امام علیه السّلام فرمود: بین رکن تا حجر الاسود بخدا قسم اگر بنده ای هزار سال خدا را عبادت کند تا عصب گردنش قطع شود از پیری بعد با بغض و کینه ما وارد قیامت شود خداوند عمل او را رد میکند.

4 -ومن مناقب الخوارزمی عن علی علیه السلام عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال : یا علی لو أن عبدا عبدالله مثل ما قام نوح فقومه وکان له مثل احد ذهبا فأنفقه فی سبیل الله ومد فی عمره حتی حج ألف

ص:280

عام علی قدمیه ثم قتل بین الصفا والمروة مظلوما ثم لم یوالک یا علی لم یشم رائحة الجنة ولم یدخلها . کشف الغمة : 30.

در مناقب خوارزمی از علی علیه السلام از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود یاعلی اگر بنده ای عبادت کند خدا را باندازه عمر نوح و برای او مانند (کوه) أحد طلا باشد و آن را در راه خدا انفاق نماید و عمرش دراز شود تا هزار سال پیاده به حج رود و سپس میان صفا و مروه مظلومانه کشته شود و ترا دوست نداشته باشد، بوی بهشت را استشمام نکرده و به آن داخل نخواهد شد.

5 -ورو عن النبی صلّی اللّه علیه وآله أنه قال : امتی امتی إذا اختلف الناس بعدی وصاروا فرقة فرقة فاجتهدوا فی طلب الدین الحق حتی تکونوا مع أهل الحق ، فان المعصیة فی دین الحق تغفر ، والطاعة فی دین الباطل لاتقبل . جامع الاخبار : 208 ، ط نشر الکتاب.

از پیامبر اکرم نقل شده که فرمود امت من. امت من. زمانی که پس از من مردم اختلاف ورزند و گروه گروه شوند. در چنین موقعی سعی کنید در جستجوی راه واقعی دین با اهل حق باشید زیرا گناه با دین حق و واقعی آمرزیده می شود ولی اطاعت در دین باطل پذیرفته نیست.

ص:281

6 -الثمالی قال : خطب أمیر المؤمنین علیه السلام فحمد الله وأثنی علیه ثم قال إن الله اصطفی محمدا بالرسالة وأنبأه بالوحی فأنال فی الناس وأنال ، وفینا أهل البیت معاقل العلم وأبواب الحکمة وضیاء الامر ، فمن یحبنا منکم نفعه إیمانه ویقبل منه عمله ، ومن لم یحبنا منکم لم ینفعه إیمانه ولایتقبل منه عمله بصائر الدرجات : 107. ثمالی گفت امیر المؤمنین علیه السّلام سخنرانی کرد برای مردم پس از حمد و ثنای خدا فرمود: خداوند محمّد مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله را برسالت برگزید و او را بوحی مطلع گردانید مردم را از علم بهره مند گردانید ولی در میان ما خانواده گنجینه علم و درب های حکمت و روشنائی و نور واقعی است هر که ما را دوست بدارد از ایمان خود بهره می برد و عملش قبول می شود هر که از شما ما را دوست نداشته باشد ایمان او را سودی نمی بخشد و عملش را نمی پذیرد.

7 -حضرت زین العابدین علیه السّلام گروهی از این امت پس از جدا شدن از ائمه دین و شجره نبوت مدعی اخلاص دینی شدند و خویشتن را طرفدار رهبانیت و کناره گیری از دنیا که بر خلاف سنت پیغمبر است نشان میدهند و پیشرفت و ترقی در علوم کرده ایمان را به نیکوترین صورت توصیف

ص:282

میکنند و خود را آراسته به بهترین روش و سنت مینمایند تا مدتی میگذرد و سفر بطول میانجامد و آزمایش میشوند با گرفتاریهای رادمردان دینی بعقب بر میگردند و از راه هدایت و رستگاری کناره گیری میکنند چنان شانه از زیر بار دیانت خالی میکنند بمانند بچه شترهائی که طاقت بارهای سنگین را ندارند.

و لا تحرز السبق الروایا و ان جرت و لا یبلغ الغایات الا سبوقها

مبادا شترهای آبکش را بمیدان مسابقه ببری گر چه تند رو باشند هرگز بهدف و نشانه ای که در انتهای مسابقه هست نخواهند رسید مگر شترهای تیزرو و آماده مسابقه.

و گروهی دیگر در مورد ما کوتاهی میکنند از متشابهات قرآن دلیل می آورند و با نظر خود آن آیات را تاویل میکنند و اخبار را طبق صلاحدید توجیه مینمایند فرو میروند در گردابهای مسائل مبهم و تاریکی های شدید بی آنکه چراغی روشنی بخش از قرآن بهمراه داشته باشند و معلوماتی از خاندان علم فرا گرفته باشند مردم را با این کار خود از پی حق و واقعیت رفتن باز میدارند و سرگرم این شبهات و مبهمات میکنند از گمراهی خود، خیال میکنند واقعیت را آنها کشف کرده اند (و دیگران بر باطلند).

ص:283

وقد درست أعلام الملة ودانت الامة بالفرقة والاختلاف ، یکفر بعضهم بعضا؟! والله تعالی یقول :(ولاتکونوا کالذین تفرقوا واختلفوا من بعد ماجاءتهم البینات )(آل عمران : 101). فمن الموثوق به علی إبلاغ الحجة وتأویل الحکمة إلا أهل الکتاب وأبناء أئمة الهدی ومصابیح الدجی الذین احتج الله بهم علی عباده ، ولم یدع الخلق سدی من غیر حجة؟ هل تعرفونهم أو تجدونهم إلا من فروع الشجرة المبارکة ، وبقایا الصفوة الذین أذهب الله عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا وبرأهم من الآفات وافترض مودتهم فی الکتاب؟ هم العروة الوثقی وهم معدن التقی وخیرجبال العالمین ونیقها (کشف الغمة : 205.

اینک که راهنمایان ملّت از بین رفته اند و مردم افتراق و اختلاف را وظیفه خود میدانند و هر دسته دسته دیگر را بکفر نسبت میدهد باید به چه کس پناه برد خداوند تبارک و تعالی می فرماید وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ مبادا چون آن دسته از مردم شوید که باختلاف و جدائی روی آوردند بعد از اینکه دلائل آشکار برای ایشان آمد.

به چه کس میتوان اعتماد کرد که حجت را برساند و حکمت را توجیه و تاویل کند؟ جز باهل کتاب و فرزندان ائمه

ص:284

هدی و چراغهای روشنی بخش تاریکی. همان کسانی که خداوند بوسیله ایشان حجت را بر مردم تمام کرده و مردم را مهمل وانگذاشته بی آنکه راهنمائی داشته باشند. آیا ایشان را میشناسید و آیا جز شاخه های درخت تناور نبوّت و بازماندگان خاندان بر- گزیده رسالت هستند که خداوند ایشان را از هر پلیدی بدور داشته و پاک و پاکیزه شده اند و از آفات دورشان داشته و محبت با آنها را در کتاب خود واجب نموده.

هم العروة الوثقی و هم معدن التقی و خیر جبال العالمین و نیقها

آنها دستاویز محکم و پایگاه تقوی و پرهیزکاریند بهترین افراد جهان و بلندپایه ترین مردم دنیا هستند.

روایت از ابی هریرة در باره محبت علی علیه السلام

8 -بالاسناد یرفعه إلی أبی هریرة قال : مرّ علی بن أبی طالب علیه السلام بنفر من قریش فی المسجد فتغامزوا علیه فدخل علی رسول الله (صلی الله علیه و آله) فشکاهم إلیه فخرج علیه السلام وهو مغضب فقال لهم : أیها الناس مالکم إذا ذکر إبراهیم وآل إبراهیم أشرقت وجوهکم ، وإذا ذکر محمد وآل محمد قست قلوبکم ، وعبست

ص:285

وجوهکم؟ والذی نفسی بیده لو عمل أحدکم عمل سبعین نبیا لم یدخل الجنة حتی یحب هذا أخی علیا وولده ، ثم قال علیه السلام :

إن لله حقا لا یعلمه إلا أنا وعلی ، وإن لی حقا لایعلمه إلا الله وعلی ، وله حق لایعلمه إلا الله وأنا(الفضائل. الروضة : 147.

سند را میرساند به ابو هریره گفت: علی بن ابی طالب علیه السّلام از کنار چند نفر قریشی رد شد در مسجد الحرام. آنها با چشم بر او خورده گرفتند.

خدمت پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم رسید و شکایت آنها را خدمت ایشان نمود پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم خارج شد با خشم. بآنها فرمود: مردم شما را چه می شود وقتی اسم ابراهیم و آل ابراهیم را میشنوید چهره تان شاد و خندان است وقتی نام محمّد و آل محمّد را میشنوید دلهایتان تیره میگردد و چهره تان در هم می شود. قسم بکسی که جانم در دست اوست اگر یکی از شما عمل هفتاد پیامبر را انجام دهد داخل بهشت نمیشود مگر اینکه دوست داشته باشد این برادرم علی و فرزندانش را سپس فرمود خداوند را حقی است که جز من و علی نمیداند و مرا حقی است که نمیداند آن را جز خدا و علی و از برای علی حقی است که نمیداند آن را جز خدا و من.

ص:286

9 -حبیب السجستانی از أبی جعفر الباقر عن آبائه عن علی علیه السلام عن رسول الله (صلی الله علیه و آله) عن جبرئیل عن الله عزوجل قال : وعزتی وجلالی لاعذبن کل رعیة فی الاسلام دانت بولایة إمام جائر لیس من الله عزوجل وإن کانت الرعیة فی أعمالها برة تقیة ، ولاعفون عن کل رعیة دانت بولایة إمام عادل من الله تعالی وإن کانت الرعیة فی أعمالها طالحة مسیئة امالی الشیخ :

46

حبیب سجستانی از امام باقراز پدرانش از علی علیهم السلاماز رسول خدا صلّی اللّه علیه وآله از جبرئیل از خدای عزّ وجلّ فرمود: فسم به عزّت و جلالم البته عذاب خواهم کرد تمام افراد مسلمانهائی را که، به ولایت امام ستمگر که از سوی خدای عزّ وجلّ نباشد، نزدیک شود اگرچه آن افراد در عملهایشان نیکی کننده و پرهیزکار باشند و البته می بخشم تمام کسانی را که به ولایت امام عادل (تعیین شده) ازجانب خدای تعالی، باشد نزدیک شوند اگرچه آنها در اعمالشان بد و طالح باشند.

10 -قال عبدالله بن أبی یعفور : سألت أبا عبدالله الصادق علیه السلام: ما العلة أن لا دین لهؤلاء وما عتب لهؤلاء قال : لان سیئات الامام الجائر تغمز حسنات أولیائه وحسنات الامام

ص:287

العادل تغمز سیئات أولیائه . امالی الشیخ : 46.

عبد اللَّه بن ابی یعفور گفت از حضرت صادق علیه السّلامپرسیدم بچه علت اینها دین ندارند و آنها را کسی سرزنش نمیکند فرمود: برای اینکه کارهای بد امام ستمگر نیکی های پیروانش را نابود میکند و حسنات امام عادل موجب چشم پوشی از گناهان پیروانش میگردد.

11 -یزید بن فرقد النهدی قال : قال جعفر ابن محمد علیهماالسلامفی قوله تعالی: « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَکُمْ » یعنی إذا أطاعوا الله وأطاعوا الرسول مایبطل أعمالکم ، وقال : عداوتنا تبطل أعمالهم تفسیر فرات : یزید بن فرقد نهدی گفت حضرت صادق علیه السّلام فرمود: در مورد آیه یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَکُمْ وقتی اطاعت از خدا و پیامبر بکنند اعمالشان باطل نمیشود. و فرمود دشمنی با ما اعمال آنها را باطل میکند.

12 -أبی حمزة قال : سمعت أبا عبدالله علیه السلام یقول :

من خالفکم وإن تعبّد (عبد). واجتهد منسوب إلی هذه الآیة:

وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ . عامِلَةٌ ناصِبَةٌ تَصْلی ناراً حامِیَةً .

(غاشیه آیات 4-2)(تفسیر القمی : ص 723.

ص:288

ابو حمزه گفت از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرمود: هر کس مخالف شما باشد گر چه پیوسته عبادت کند و کوشش نماید مشمول این آیه می شود وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ . عامِلَةٌ ناصِبَةٌ تَصْلی ناراً حامِیَةً .

غاشیه : 2 چهره هایی در آن روز خاشع و ذلّت بارند،

غاشیه : 3 آنها که پیوسته عمل کرده و خسته شده اند (و نتیجه ای عایدشان نشده است)، غاشیه : 4 و در آتش سوزان وارد می گردند؛

13 -عبد الرحمان بن کثیر از أبی عبدالله علیه السلام در باره آیه: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها (الانعام : 160). قال :

هی للمسلمین عامة ، والحسنة الولایة ، فمن عمل من حسنة کتبت له عشرا فان لم یکن ولایة دفع عنه بما عمل من حسنته فی الدنیا وماله فی الآخرة من خلاق .(تفسیر القمی : 480 و 481).

عبد الرحمن بن کثیر از حضرت صادق علیه السّلام در مورد آیه مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها فرمود: این آیه مربوط بعموم مسلمین است و حسنه عبارت از ولایت است هر کسی کار نیکی بکند برای او ده برابر نوشته می شود اگر ولایت نداشته باشد پاداش او را در مقابل عمل نیکش در دنیا میدهند و در آخرت او را بهره ای نیست.

ص:289

اخبار با سندهای زیادی در ابواب تفسیر آیات مربوط به ولایت و امامت در مجلدات امامت و نصوص برامامت امیر مؤمنان علیه السلام بحار الانوار وجود دارد طالبین به آنجا مراجعه نمایند.

14 -میسر (میسرة). قال : کنت عند أبی جعفر علیه السلام وعنده فی الفسطاط نحو من خمسین رجلا فجلس بعد سکوت منا طویل، فقال : مالکم (لاتنطقون)لعلکم ترون أنی نبی الله؟ والله ما أنا کذلک ، ولکن لی قرابة من رسول الله صلی الله علیه وآله و ولادة.فمن وصلنا وصله الله ، ومن أحبنا أحبه الله عزوجل ، ومن حرمنا حرمه الله أفتدرون أی البقاع أفضل عند الله منزلة؟ فلم یتکلم أحد منا ، فکان هو الراد علی نفسه قال :

ذلک مکة الحرام التی رضیها الله لنفسه حرما وجعل بیته فیها.ثم قال : أتدرون أی البقاع أفضل فیها عند الله حرمة فلم یتکلم أحد منا فکان هو الراد علی نفسه فقال : ذلک المسجد الحرام ، ثم قال : أتدرون أی بقعة فی المسجد الحرام أفضل عند الله حرمة؟ فلم یتکلم أحد منا فکان هو الراد علی نفسه فقال :

ذاک بین الرکن والمقام وباب الکعبة ، وذلک حطیم إسماعیل علیه السلام ذاک الذی کان یزود فیه غنیماته ویصلی فیه ، ووالله لو أن عبدا صف قدمیه فی ذلک المکان قام

ص:290

اللیل مصلیا حتی یجیئه النهار وصام النهار حتی یجیئه اللیل ولم یعرف حقنا وحرمتنا أهل البیت لم یقبل الله منه شیئا أبدا .ثواب الاعمال : 197 و 198).

میسر گفت خدمت حضرت باقر علیه السّلام در خیمه حدود پنجاه نفر بودند امام علیه السّلام در حالی که ما مدتی سکوت کرده بودیم نشسته بود فرمود شما را چه شده شاید خیال میکنید من پیامبرم. بخدا قسم من چنین نیستم.

ولی من با پیغمبر خویشاوندی دارم و از اولاد اویم هر که با ما به پیوندد خدا با او می پیوندد و هر که ما را دوست بدارد خدا او را دوست میدارد و هر که ما را محروم نماید خدا محرومش میکند آیا شما میدانید کدامیک از محل ها در نزد خداوند با ارزشتر است هیچ کدام از ما سخنی در پاسخ نگفت. خود آن جناب فرمود آن محل مکه است که آنجا را برای خود حرم قرار داده و خانه اش را آنجا قرار داده.

سپس فرمود: آیا میدانید چه محلی در نزد خدا احترام بیشتر دارد.

هیچ کدام از ما در جواب سخنی نگفتیم خود آن جناب در جواب خویش فرمود: آن محل بین رکن و مقام و درب کعبه است و این محل همان محلی است که اسماعیل علیه السّلام

ص:291

گوسفندان خود را علوفه میداد و نماز میخواند. قسم بخدا اگر بنده ای بپا بایستد در این محل شب را تا بصبح نماز بخواند و روز را تا بشب روزه بدارد ولی عارف بحق و حرمت ما اهل بیت نباشد خداوند هرگز از او چیزی را قبول نخواهد کرد.

تفسیر فرات: حسین بن سعید باسناد خود از امام باقر علیه السّلام همان خبر را نقل کرده و در آخر آن افزوده است پدر ما ابراهیم خلیل از چیزهائی که با خدا قرار گذاشت. این بود که گفت خدایا دلهای مردم را متوجه و علاقمند بخاندان و فرزندان من بگردان. منظور ابراهیم همه مردم نبود. شما اولیا ما و کسانی که شبیه شمایند اولیای او هستید. شما در میان مردم مانند یک موی سیاه در پیکر گاوی سفید و مانند موی سفیدی در گاو سیاهی هستید. سزاوار است مردم حج خانه خدا را بجا آورند و ما را احترام و تعظیم کنند بواسطه عظمتی که خدا بما عنایت کرده و با ما برخورد کنند با مقامی که ما داریم ما راهنمایان بسوی خدا هستیم.

در المحاسن : 91 و 92. نیز این روایت آمده است.

15 -ابن مسکان أبی عبدالله عن آبائه : قال : مر موسی بن عمران علیه السلام برجل رافع یده إلی السماء یدعو فانطلق موسی فی حاجته فغاب عنه سبعة أیام ثم رجع إلیه وهو رافع

ص:292

یدیه یدعو ویتضرع ویسأل حاجته ، فأوحی الله عزوجل إلیه :

یاموسی لو دعانی حتی تسقط لسانه ما استجبت له حتی یأتینی من الباب الذی أمرته به قصص الانبیاء : المخطوط.

ابن مسکان از حضرت صادق از آباء گرامش علیهم السّلام نقل کرد که موسی بن عمران بمردی گذشت که دست بسوی آسمان بدعا برداشته بود موسی بدنبال کار خود رفت هفت روز گذشت که ب آن محل نیامد پس از هفت روز برگشت دید دستش را بلند کرده و دعا میکند و زاری و تضرع دارد و حاجت خود را از خدا میخواهد خداوند بموسی وحی کرد که ای موسی اگر آنقدر دعا کند که زبانش قطع شود دعایش را مستجاب نمی کنم مگر اینکه بدر خانه من بیاید از راهی که باو دستور داده ام.

توضیح: یعنی از راه ولایت انبیاء و اوصیای آنها و پیروی از ایشان.

16 -پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: هر کس زکات را به مستحق آن برساند و نماز را طبق شرایطش بجا آورد و کار ناشایستی هم انجام ندهد که موجب بطلان نماز و زکاتش گردد روز قیامت که می آید هر کس در محشر است بر مقام او حسرت میخورد و ببالاترین غرفه های بهشتی و عالی ترین درجات آن میرسد در حضور خاندان پیامبر اکرم

ص:293

صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم است که آنها را دوست میداشت.

و هر کس در پرداخت زکات بخل ورزد ولی نماز بجای آورد. نماز او را در بین آسمان نگه می دارند تا موقعی که زکاتش را بپردازد اگر پرداخت کرد آن زکات بصورت بهترین مرکب برای نماز می شود و آن را بطرف عرش بالا می برد.

خداوند می فرماید بجانب بهشت برو در میان بهشت بتاز تا روز قیامت بهر کجا که تاختن تو منتهی شد تمام آن ها از کسی است که ترا فرستاده.

آن مرکب در بهشت میدود هر دویدن او باندازه یک سال راه است بمقدار دید چشمش از آن روز تا روز قیامت بالاخره تا روز قیامت بهر کجا خدا بخواهد منتهی می شود تمام این مقامات متعلق باو است برابر همین مقدار از طرف راست و چپ و پیش رو و عقب و بالا و پائین باو می دهند.

اگر نسبت به پرداخت زکات بخل ورزد و نپردازد نمازش را باو رد میکنند

و چون جامه کهنه ای درهم می پیچند و بصورتش میزنند باو می گویند ای بنده خدا با این نماز بدون زکات چه میکنی اصحاب پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله گفتند چقدر بد- بخت و بیچاره است بخدا قسم این شخص. پیامبر اکرم فرمود

ص:294

میخواهید بدبخت تر از او را معرفی کنم. گفتند آری .. فرمود مردی که در جهاد و پیکار راه خدا شرکت کند و در این راه کشته شود در حال حمله بدشمن نه فرار. حوران بهشتی و خزینه داران آنجا انتظار آمدن روح او را دارند و فرشته های زمین پیوسته انتظار آمدن حوران بهشتی را دارند که بسوی او بیایند با ملائکه و خزّان بهشت، اما نمی آیند.

فرشته های زمین که اطراف این مقتول هستند میگویند چرا حوران بهشتی پیش این شخص نیامدند و چرا خازنان بهشت نمی آیند. از بالای آسمان هفتم بآن ها می گویند: ای ملائکه بافق آسمان ها و پائین آن تماشا کنید. توحید و ایمان به پیامبر و نماز و زکات و صدقه و اعمال نیکوی او را می بینید در آسمان نگه داشته شده درهای آسمان بروی آنها بسته است همچون قافله ای بزرگ شرق و غرب و شمال و جنوب را فرا گرفته اند ملائکه ای که مأمور حمل این اعمال هستند فریاد میزنند چه شده که درب های آسمان را نمی گشایند تا داخل شویم با اعمال این شهید.

خداوند دستور میدهد درب های آسمان باز می شود.

سپس ندائی میرسد ای ملائکه اگر می توانید داخل شوید بال و پر آنها توان ندارد و نمی توانند با آن اعمال بالا روند.

ص:295

میگویند خدایا ما نمی توانیم با این اعمال بالا بیائیم منادی پروردگار فریاد میزند ای ملائکه شما نمی توانید این اعمال سنگین را بالا بیاورید باید مرکب های مخصوص آن ها این اعمال را بیاورند و در بهشت قرار دهند.

ملائکه میگویند مرکب مخصوص آن ها چیست؟

فیقول الملائکة : یاربنا مامطایاها؟ فیقول الله تعالی : وما الذی حملتم من عنده؟ فیقولون : توحیده لک وإیمانه بنبیک ، فیقول الله تعالی : فمطایاها موالاة علی أخی نبیی ، وموالاة الائمة الطاهرین ، فان أتت فهی الحاملة الرافعة الواضعة لها فی الجنان ، فینظرون فاذا الرجل مع ماله من هذه الاشیاء لیس له موالاة علی والطیبین من آله ومعاداة أعدائهم ، فیقول الله تبارک وتعالی للاملاک الذین کانوا حاملیها : اعتزلوها والحقوا بمراکزکم من ملکوتی لیأتیها من هو أحق بحملها ووضعها فی موضع استحقاقها ، فتلحق تلک الاملاک بمراکزها المجعولة لها.

ثم ینادی منادی ربنا عزوجل : یا أیتها الزبانیة تناولیها وحطیها إلی سواء الجحیم لان صاحبها لم یجعل لها مطایا من موالاة علی علیه السلام والطیبین من آله ، قال :

کله له ومثله عن یمینه وشماله وأمامه وخلفه وفوقه وتحته ، فان بخل بزکاته ولم یؤدها امر بالصلاة فردت إلیه ولفت کما

ص:296

یلف الثوب الخلق ثم یضرب بها وجهه ویقال له : یاعبدالله ماتصنع بهذا دون هذا؟

قال : فقال له أصحاب رسول الله صلّی اللّه علیه وآله : ما أسوأ حال هذا والله قال رسول الله صلّی اللّه علیه وآله : أولا انبئکم بأسوأ

حالا من هذا؟ قالوا : بلی یارسول الله قال : رجل حضر الجهاد فی سبیل الله فقتل مقبلا غیر مدبر والحور العین یطلعن إلیه وخزان الجنان یتطلعون ورود روحه علیهم ، أملاک السماء واملاک الارض. یتطلعون نزول حور العین إلیه ، والملائکة وخزان الجنان لایردون علیه فلا یأتونه فتقول ملائکة الارض حوالی ذلک المقتول : مابال الحور العین لاینزلن إلیه؟ وما بال خزان الجنان لایردون علیه ، فینادون من فوق السماء السابعة :

یا أیتها الملائکة انظروا إلی آفاق السماء ودوینها ، فینطرون فاذا توحید هذا العبد وإیمانه برسول الله صلّی اللّه علیه وآله وصلاته وزکاته وصدقته وأعمال بره کلها محبوسات دوین السماء قد طبقت آفاق السماء کلها کالقافلة العظیمة قد ملات مابین أقصی المشارق والمغارب ومهاب الشمال والجنوب ، تنادی أملاک تلک الاثقال الحاملون لها الواردون بها : مابالنا لاتفتح لنا أبواب السماء لندخل إلیها بأعمال هذا الشهید. وهو یشک فینا .امالی المفید : 2.

ص:297

می فرماید: چه عملی از او آورده اید. می گویند اعتقاد بوحدانیت تو و ایمان به پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم خداوند

میفرماید: مرکب این اعتقادها دوستی علی برادر پیامبر است و دوستی ائمه طاهرین علیهم السّلام اگر این موالات را دارد میتواند این اعمال را به بهشت برساند وقتی دقت میکنند می بینند با تمام این اعمالی که دارد موالات با علی و ائمه طاهرین و دشمنی با دشمنان آن ها را ندارد. خداوند بملائکه می فرماید این اعمال را رها کنید و بروید بمحل خود از ملکوت تا آنها که شایسته حمل و بردن این اعمال هستند بیایند و آنها را بجائی که شایسته است ببرند آن فرشته ها میروند بمحلی که مخصوص آنها است.

سپس خداوند به شراره های آتش دستور میدهد آنها را فرا می گیرند و بداخل جهنم می کشانند زیرا صاحب این اعمال دارای مرکب ولایت علی و ائمه طاهرین علیهم السّلام نیست.

آن ملائکه این اعمال را بدل بگناه و بلا میکنند بواسطه نداشتن محبت علی امیر المؤمنین علیه السّلام خداوند این ملائکه را بر آن اعمال بصورت شیرها مسلط می گرداند و آن اعمال شبیه کلاغ و سوسک هستند از دهان این شیرها شراره هائی خارج می شود و آن اعمال را می سوزاند تمام

ص:298

اعمالش از بین میرود فقط می ماند دوستی او با دشمنان علی علیه السّلام و انکار ولایت علی علیه السّلام این عمل را در وسط جهنم قرار میدهند. در این موقع اعمالش نابود شده و گناهانش افزون گردیده این شخص بدتر است از کسی که مانع زکات باشد با انجام دادن نماز.

این روایت در کتابهای کنزالدقائق و جامع الفوائد: عدة الداعی نیز از محمدبن مسلم آمده است.

بیان : إنما مثلنا ، أی مثل أصحابنا وأهل زماننا ، أو المراد بمثل أهل البیت مثل صاحب أهل بیت.

منظور از آیه وإنّی لغفّار لمن تاب...چیست ؟

1 -أبی ذر الغفاری قدّس سرّه فی قول الله تعالی : (وَ إِنِّی لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی ) قال : آمن بما جاء به محمد (صلی الله علیه و آله) وعمل صالحا قال : أداء الفرائض ، ثم اهتدی إلی حب آل محمد.

وسمعت رسول الله صلّی اللّه علیه وآله یقول : والذی بعثنی بالحق نبیا لاینفع أحدکم الثلاثة حتی یأتی بالرابعة ، فمن شاء حققها ومن شاء کفر بها ، فانا منازل الهدی (منار الهدی).

ص:299

وأئمة التقی وبنا یستجاب الدعاء ویدفع البلاء وبنا ینزل الغیث من السماء ودون علمنا تکل ألسن العلماء ونحن باب حطة وسفینة نوح ، ونحن جنب الله الذی ینادی من فرط فینا یوم القیامة بالحسرة والندامة ، ونحن حبل الله المتین الذی من اعتصم به هدی إلی صراط مستقیم ، ولا یزال محبنا منفیا مؤذیا منفردا مضروبا مطرودا مکذوبا محزونا باکی العین حزین القلب حتی یموت ، وذلک فی الله قلیل (تفسیر فرات : 94.

تفسیر فرات: ابو ذر غفاری در آیه وَ إِنِّی لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی گفت: یعنی ایمان ب آنچه پیامبر اکرم آورده بیاورد و عمل صالح یعنی انجام واجبات )ثم اهتدی( یعنی هدایت بحب و علاقه ب آل محمّد صلّی اللَّه علیه و آله پیدا کند.

گفت از پیامبر اکرم شنیدم میفرمود: قسم ب آن کس که مرا به پیامبری برگزید آن سه قسمت اول برایتان سودی نخواهد بخشید مگر اینکه چهارمی را بجا آورید. هر که مایل است بپذیرد و هر که مایل نیست کفر ورزد ما پایگاه های هدایت و پیشوای پرهیزکاران هستیم دعا بوسیله ما مستجاب می شود و بلا بوسیله ما دفع میگردد باران از آسمان بوسیله ما می بارد در مقابل علم ما زبان دانشمندان لال است ما درب حطه و

ص:300

کشتی نوح هستیم ما جنب اللَّه میباشیم که در روز قیامت هر کسی کوتاهی در مورد ما کرده باشد با حسرت و پشیمانی روبرو است. ما ریسمان محکم پروردگاریم که هر کسی ب آن چنگ زند براه مستقیم هدایت یافته پیوسته دوست ما در حال انزوا و آزار و کتک و تبعید و تهمت و حزن و اشک و اندوه بسر می برد تا از دنیا برود و این پیش آمدها در راه خدا چیز اندکی است.

2 -جعفر بن موسی معنعنا عن أبی جعفر علیه السلام فی قول الله تعالی : (وَ إِنِّی لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی ) قال : إلی ولایتنا . تفسیر فرات : 91.

جعفر بن موسی سند را بحضرت باقر میرساند که در باره آیه وَ إِنِّی لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی فرمود هدایت بولایت ما بیابند.

3 -کتاب فضائل الشیعة للصدوق ؛ عن داود الرقی قال : دخلت علی

أبی عبدالله علیه السلام فقلت له : جعلت فداک قوله تعالی :

(وَ إِنِّی لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی ) فما هذا الهدی بعد التوبة والایمان والعمل الصالح؟ قال : فقال : معرفة الائمة والله إمام بعد إمام . فضائل الشیعة : 26 و 27.

کتاب فضائل الشیعه صدوق رحمة اللَّه علیه: داود رقی

ص:301

گفت خدمت امام صادق علیه السّلام رسیدم عرضکردم فدایت شوم در مورد آیه وَ إِنِّی لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی این هدایت چیست که بعد از توبه و ایمان و عمل صالح قرار گرفته فرمود معرفت ائمه است بخدا قسم امام ها یکی پس از دیگری.

4 -یعقوب بن شعیب قال : سألت أبا عبدالله علیه السلام عن قول الله تبارک وتعالی: « وَ إِنِّی لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی قال : ومن تاب من ظلم وآمن من کفر وعمل صالحا ثم اهتدی إلی ولایتنا ، وأومأ بیده إلی صدره . (بصائر الدرجات : 23).

یعقوب بن شعیب گفت: از حضرت صادق علیه السّلام راجع ب آیه وَ إِنِّی لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی پرسیدم فرمود هر کس توبه از ظلم کند و ایمان آورد از کفر و عمل صالح انجام دهد سپس هدایت یابد بولایت ما با دست اشاره بسینه خود کرد.

5 -عبید بن کثیر معنعنا عن أبی جعفر محمد بن علیعلیهماالسلام قال : قال الله تعالی فی کتابه: « وَ إِنِّی لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی » قال : والله لو أنه تاب وآمن وعمل صالحا ولم یهتد إلی ولایتنا ومودتنا ویعرف فضلنا ما

ص:302

أغنی عنه ذلک شیئا تفسیر فرات : 93 والایة فی طه : 84.

حضرت باقر علیه السّلام فرمود: خداوند در قرآن میفرماید وَ إِنِّی لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی فرمود: بخدا قسم اگر توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد و هدایت بولایت و محبت ما نیابد و مقام ما را نشناسد این اعمال او را سودی نخواهد بخشید.

6 -سعد بن طریف قال : کنت جالسا عند أبی جعفر علیه السلام فجاءه عمرو بن عبید فقال : أخبرنی عن قول الله تعالی:

«وَ لا تَطْغَوْا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوی * وَ إِنِّی لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی » قال له أبوجعفر علیه السلام : قد أخبرک أن التوبة والایمان والعمل الصالح لایقبل إلا بالاهتداء أما التوبة فمن الشرک بالله ، وأما الایمان فهو التوحید لله ، وأما العمل الصالح فهو أدآء الفرائض ، وأما الاهتداء فبولاة الامر ونحن هم فإنما علی الناس أن یقرأوا القرآن کما انزل ، فاذا احتاجوا إلی تفسیره فالاهتداء بنا وإلینا یاعمرو تفسیر فرات : 91 و 92. سعد بن طریف گفت خدمت حضرت باقر علیه السّلام بودم که عمرو بن عبید آمده گفت در مورد آیه وَ لا تَطْغَوْا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِی وَ مَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوی . وَ إِنِّی لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی

ص:303

توضیح بفرمائید حضرت باقر فرمود: خداوند میفرماید که توبه و ایمان

و عمل صالح را نمی پذیرد مگر با هدایت یافتن اما توبه یعنی از شرک توبه نمودن اما ایمان یعنی نسبت بیکتائی خدا و توحید اما عمل صالح انجام واجبات است ولی هدایت یافتن یعنی اعتقاد بولایت امر و ما آن اولو الامر هستیم مردم باید قرآن را آن طور که نازل شده بخوانند در هر مورد احتیاج به تفسیر آن پیدا کردند راهنمائی بوسیله ما است و بما بر میگردد ای عمرو!

7 -حارث بن یحیی از أبی جعفر علیه السلام فی قول الله:

وَ إِنِّی لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی » طه :

84. قال : ألا تری کیف اشترط ولم تنفعه التوبة أو الایمان والعمل الصالح حتی اهتدی ، والله لو جهد أن یعمل بعمل ماقبل منه حتی یهتدی قال : قلت : إلی من؟ جعلنی الله فداک ، قال : إلینا.

(تفسیر القمی : ص 420).

حارث بن یحیی از حضرت باقر علیه السّلام در باره آیه وَ إِنِّی لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدی فرمود دقت میکنید چگونه شرط شده، توبه و ایمان و عمل صالح برایش سودی ندارد مگر وقتی که هدایت یابد.

ص:304

قسم بخدا اگر کوشش خود را بکار برد که عمل کند از او نمی پذیرند مگر وقتی هدایت یابد. گفتم هدایت بسوی چه کس؟ فرمود بسوی ما.

این روایت با سندهای دیگر نیز آمده است .

کمال دین ولایت ماست

1 -وَ رُوِیَ عَنِ الرِّضَا ع أَنَّهُ قَالَ: کَمَالُ الدِّینِ وَلَایَتُنَا وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ عَدُوِّنَا ثُمَّ قَالَ الصَّفْوَانِیُّ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا یَتِمُّ الْوَلَایَةُ وَ لَا تَخْلُصُ الْمَحَبَّةُ وَ لَا تَثْبُتُ الْمَوَدَّةُ لآِلِ مُحَمَّدٍ إِلَّا بِالْبَرَاءَةِ مِنْ عَدُوِّهِمْ قَرِیباً کَانَ أَوْ بَعِیداً فَلَا تَأْخُذْکَ بِهِ رَأْفَةٌ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الآْخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ الآْیَةَ. از حضرت رضا علیه السّلام روایت شده که فرمود: کمال دین با ولایت ما و بیزاری از دشمنان ما است.

سپس صفوانی مینویسد باید توجه داشت که ولایت تکمیل نمیشود و همچنین محبت و مودت خاندان نبوّت خالص نیست مگر با بیزاری از دشمنانشان چه خویشاوند او

ص:305

باشد یا غیر خویشاوند مبادا دلسوزی در این مورد موجب ضعف برائت و بیزاری شود، زیرا خداوند در این آیه میفرماید: لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الآْخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ .

نخواهی یافت گروهی را که ایمان بخدا و پیامبر و روز قیامت دارند دوست داشته باشند دشمنان خدا و پیامبر را گر چه پدر یا فرزند یا برادر یا خویشاوند آن ها باشد.

خداوند مردم را به پنج کار مأمور نموده

1 -المجالس للمفید أَبِی هَارُونَ الْعَبْدِیِّ قَالَ: کُنْتُ أَرَی رَأْیَ الْخَوَارِجِ لَا رَأْیَ لِی غَیْرُهُ حَتَّی جَلَسْتُ إِلَی أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ أُمِرَ النَّاسُ بِخَمْسٍ فَعَمِلُوا بِأَرْبَعٍ وَ تَرَکُوا وَاحِدَةً فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ یَا بَا سَعِیدٍ مَا هَذِهِ الْأَرْبَعُ الَّتِی عَمِلُوا بِهَا قَالَ الصَّلَاةُ وَ الزَّکَاةُ وَ الْحَجُّ وَ صَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ قَالَ فَمَا الْوَاحِدَةُ الَّتِی تَرَکُوهَا قَالَ وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ الرَّجُلُ وَ إِنَّهَا الْمُفْتَرَضَةُ مَعَهُنَّ قَالَ أَبُو سَعِیدٍ نَعَمْ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ قَالَ الرَّجُلُ فَقَدْ کَفَرَ النَّاسُ إِذَنْ قَالَ أَبُو سَعِیدٍ فَمَا ذَنْبِی . مجالس المفید: 82.

مجالس مفید: ابو هارون عبدی گفت من عقیده ی خوارج

ص:306

را داشتم جز این رای را نمی پسندیدم تا با ابو سعید خدری رحمة اللَّه علیه برخورد کردم شنیدم میگفت مردم را خداوند به پنج کار مأمور نموده که چهار عمل را انجام میدهند و یکی را رها کرده اند. شخصی گفت آن چهار چیز که انجام میدهند چیست؟

گفت نماز زکات حج، و روزه ماه رمضان و آنچه ترک کرده اند چیست؟ گفت: ولایت علی بن ابی طالب. آن مرد گفت ولایت نیز مثل آن چهار چیز واجب است. ابو سعید گفت آری قسم بپروردگار کعبه. آن مرد گفت پس در این صورت مردم کافر شده اند. ابو سعید جواب داد مرا چه گناهی است.

2 -المجالس للمفید الثُّمَالِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَی خَمْسَةِ دَعَائِمَ إِقَامِ الصَّلَاةِ وَ إِیتَاءِ الزَّکَاةِ وَ صَوْمِ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ حِجِّ الْبَیْتِ وَ الْوَلَایَةِ لَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ .

مجالس المفید: 209.

مجالس مفید: ثمالی از حضرت باقر علیه السّلام نقل کرد که فرمود اسلام بر پنج پایه نهاده شده. نماز خواندن و زکات و روزه ماه رمضان و حج خانه خدا و ولایت ما اهل بیت.

3 -المحاسن عَلِیِّ بْنِ عُثْمَانَ بْنِ رَزِینٍ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ أَمِیرِ

ص:307

الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ: سِتُّ خِصَالٍ مَنْ کُنَّ فِیهِ کَانَ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ عَنْ یَمِینِهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمَرْءَ الْمُسْلِمَ الَّذِی یُحِبُّ لِأَخِیهِ مَا یُحِبُّ لِنَفْسِهِ وَ یَکْرَهُ لَهُ مَا یَکْرَهُ لِنَفْسِهِ وَ یُنَاصِحُهُ الْوَلَایَةَ وَ یَعْرِفُ فَضْلِی وَ یَطَأُ عَقِبِی وَ یَنْتَظِرُ عَاقِبَتِی .المحاسن: 9 و 10.

محاسن: علی بن عثمان بن زرین از دیگری روایت کرد که امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود شش امتیاز است هر که دارای آن باشد در پیشگاه پروردگار است و در طرف راست او است )یعنی خیلی مورد توجه خدا است(.

: خداوند دوست دارد مسلمانی را که برای برادر خود دوست بدارد آنچه را برای خود دوست میدارد و ناپسند شمارد برای او آنچه برای خود ناپسند میشمارد و ولایت را به او سفارش دهد و آشنا بمقام من باشد و پیروی از من کند و منتظر عاقبت من باشد.

شاید منظور حضرت از عاقبتی انتظار دولت خود و فرزندانش در رجعت و یا منتظر ظهور امام غائب روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء باشد.

سوال از چهار چیز

1- الأمالی للشیخ الطوسی أَبِی بُرْدَةَ الْأَسْلَمِیِّ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ

ص:308

اللَّهِ ص یَقُولُ لَا یَزُولُ قَدَمُ عَبْدٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حَتَّی یُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعٍ عَنْ جَسَدِهِ فِیمَا أَبْلَاهُ وَ عَنْ عُمُرِهِ فِیمَا أَفْنَاهُ وَ عَنْ مَالِهِ مِمَّا اکْتَسَبَهُ وَ فِیمَا أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ . أمالی الشیخ: 25 و 26.

مجالس مفید: ابو برده اسلمی گفت از پیامبر اکرم شنیدم می فرمود: قدم برنمی دارد بنده در روز قیامت مگر اینکه از چهار چیز از او بازخواست میکنند. از بدن و پیکرش که در چه راه آن را فرسوده کرده و از عمرش که در چه راه فانی کرده و از مالش که از چه راه بدست آورده و در چه راه خرج کرده و از حبّ ما اهل بیت.

علی حجت من است بر مخلوقاتم

1 -وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِی الصَّلْتِ الْهَرَوِیِّ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا ع یُحَدِّثُ عَنْ آبَائِهِ ع عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ سَمِعْتُ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ یَقُولُ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ حُجَّتِی عَلَی خَلْقِی وَ نُورِی فِی بِلَادِی وَ أَمِینِی عَلَی عِلْمِی لَا أُدْخِلُ النَّارَ مَنْ عَرَفَهُ وَ إِنْ عَصَانِی وَ لَا أُدْخِلُ الْجَنَّةَ مَنْ أَنْکَرَهُ وَ إِنْ أَطَاعَنِی . إیضاح دفائن النواصب: 32.

با همان سند از ابا صلت هروی نقل میکند که گفت از حضرت رضا شنیدم که از آباء گرام خود از امیر المؤمنین

ص:309

صلوات اللَّه علیه از پیامبر اکرم نقل میکرد که میفرمود از خداوند تبارک و تعالی شنیدم میفرمود علی بن ابی طالب حجت من بر مردم و نور من در بلادم و امین من در علم من است. داخل آتش نمیکنم کسی که او را بشناسد گر چه معصیت مرا کرده باشد و داخل بهشت نمیکنم کسی را که منکر او باشد گر چه اطاعت مرا نموده باشد.

جواز عبور از صراط، ولایت علیست

در فصل عمربن خطاب روایاتی در تفسیر آیه مبارکه «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ » روایاتی از خلفاء و بزرگان اهل سنّت گذشت منظور سؤال از ولایت علی علیه السلام و هرکس از آنحضرت جواز عبور نداشته باشد، با سر به قعرجهنّم خواهد افتاد، برای مزید اطلاع به روایات ذیل توجه نمائید.

1 -وَ بِسَنَدَیْنِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلِیٌّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَی الْحَوْضِ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ جَاءَ بِجَوَازٍ مِنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ . العمدة: 157.

و با دو سند از ابن عباس پیامبر اکرم فرمود: علی علیه السّلام روز قیامت کنار حوض کوثر است داخل بهشت نخواهد شد احدی مگر با اجازه عبور از علی بن ابی طالب

ص:310

علیه السّلام.

2 -وَ مِنْ مَنَاقِبِ ابْنِ الْمَغَازِلِیِّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَنَسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ وَ نُصِبَ الصِّرَاطُ عَلَی شَفِیرِ جَهَنَّمَ لَمْ یَجُزْ عَلَیْهِ إِلَّا مَنْ مَعَهُ کِتَابُ وَلَایَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع .از مناقب ابن مغازلی باسناد خود از انس نقل میکند که گفت پیامبر اکرم فرمود روز قیامت صراط را بر کنار جهنم نصب میکنند از روی آن رد نمیشود مگر کسی که با خود نوشته ی ولایت علی بن ابی طالب را داشته باشد.

3 -عبداللّه بن عمر از رسول خداصلی الله علیه و آله ...آگاه باشید هر کسی علی را دوست داشته باشد از صراط رد می شود مانند برق جهنده و هیچ مشکلی را نخواهد دید.

بدانید هر کسی علی را دوست داشته باشد برای او برات آزادی از جهنم و آزادی از نفاق و عبور از صراط و امان از عذاب مینویسند.

بدانید هر کسی علی را دوست داشته باشد نامه عملش باز نمیشود و برایش ترازوی حساب نمیگذارند باو گفته می شود داخل بهشت بشو بدون حساب.

بدانید هر کسی علی را دوست داشته باشد از حساب و میزان و صراط در امان است...إیضاح دفائن النواصب: 26 -24.

ص:311

4 -ابن عباس از رسول خدا صلی الله علیه و آله ...ثُمَّ یَأْمُرُ اللَّهُ تَعَالَی أَنْ یُعْقَدَ عَلَی الصِّرَاطِ سَبْعُ قَنَاطِرَ طُولُ کُلِّ قَنْطَرَةٍ سَبْعَةَ عَشَرَ أَلْفَ فَرْسَخٍ وَ عَلَی کُلِّ قَنْطَرَةٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ یَسْأَلُونَ هَذِهِ الْأُمَّةَ نِسَاءَهُمْ وَ رِجَالَهُمْ عَلَی الْقَنْطَرَةِ الْأُولَی عَنْ وَلَایَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ حُبِّ أَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ ع فَمَنْ أَتَی بِهِ جَازَ الْقَنْطَرَةَ الْأُولَی کَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ وَ مَنْ لَا یُحِبُّ أَهْلَ بَیْتِهِ سَقَطَ عَلَی أُمِّ رَأْسِهِ فِی قَعْرِ جَهَنَّمَ وَ لَوْ کَانَ مَعَهُ مِنْ أَعْمَالِ الْبِرِّ عَمَلُ سَبْعِینَ صِدِّیقاً .کنز جامع الفوائد: 276 و 277 من النسخة الرضویة.بعد دستور میدهد خدا که بر صراط هفت پل قرار دهند طول هر پل هفده هزار فرسخ است و بر روی هر پل هفتاد هزار ملک از مرد و زن این امت بر پل اولی میرسند از ولایت علی بن ابی طالب و حب اهل بیت محمّد. هر کس ولایت و حب او درست باشد از پل اوّلی چون برق جهنده میگذرد و هر که اهل بیت پیامبر را دوست نداشته باشد بسر در قعر جهنم می افتد اگر چه اعمال نیکوی او برابر با هفتاد صدیق باشد.

5 -وَ بِسَنَدٍ آخَرَ عَنِ الزُّهْرِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ یَقُولُ وَ اللَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ عُنْوَانُ صَحِیفَةِ الْمُؤْمِنِ حُبُّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع .العمدة: 193.

با سند دیگری از زهری نقل کرد که گفت از انس بن مالک

ص:312

شنیدم می فرمود قسم بخدائی که جز او خدائی نیست از پیامبر اکرم شنیدم می فرمود: عنوان نامه عمل مؤمن حب علی بن ابی طالب علیه السّلام است.

6 -وَ عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ یَقْعُدُ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَی الْفِرْدَوْسِ وَ هُوَ جَبَلٌ قَدْ عَلَا عَلَی الْجَنَّةِ وَ فَوْقَهُ عَرْشُ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ مِنْ سَفْحِهِ تَنْفَجِرُ أَنْهَارُ الْجَنَّةِ وَ تَتَفَرَّقُ فِی الْجِنَانِ وَ هُوَ جَالِسٌ عَلَی کُرْسِیٍّ مِنْ نُورٍ تَجْرِی بَیْنَ یَدَیْهِ التَّسْنِیمُ لَا یَجُوزُ أَحَدٌ عَلَی الصِّرَاطِ إِلَّا وَ مَعَهُ بَرَاءَةٌ بِوَلَایَتِهِ وَ وَلَایَةِ أَهْلِ بَیْتِهِ یُشْرِفُ عَلَی الْجَنَّةِ فَیُدْخِلُ مُحِبِّیهِ الْجَنَّةَ وَ مُبْغِضِیهِ النَّارَ .إیضاح دفائن النواصب: 35 فیه: الا و من معه.

ابن مسعود گفت پیامبر اکرم فرمود: وقتی روز قیامت شود علی بن ابی طالب بر فردوس می نشیند که کوهی مشرف بر بهشت و بالای آن عرش خدای جهان است از پائین آن کوه نهرهای بهشت خارج می شود و در اطراف بهشت جاری می گردد روی تختی از نور نشسته از جلو آن جناب نهر تسنیم جاری است از صراط عبور نمیکند احدی مگر اینکه با او نوشته ای از ولایت علی و اهل بیتش باشد مشرف به بهشت می شود محبین خود را داخل بهشت و دشمنان خود را داخل جهنم می نماید.

ص:313

7 -امالی: برادر دعبل از حضرت رضا علیه السّلام از آباء گرامش نقل کرد که پیامبر اکرم این آیه را تلاوت نمود لا یَسْتَوِی أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُونَ فرمود: اصحاب بهشت کسانی هستند که مرا اطاعت کنند و تسلیم علی بن ابی طالب علیه السّلام پس از من باشند و اقرار بولایت او نمایند یک نفر پرسید اصحاب جهنم کیانند.

فرمود کسی که مخالف ولایت باشد و پیمان شکنی کند و با علی علیه السّلام پس از من بجنگ پردازد.

8 -وَ بِسَنَدٍ آخَرَ عَنِ الزُّهْرِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ یَقُولُ اللَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ عُنْوَانُ صَحِیفَةِ الْمُؤْمِنِ حُبُّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع .العمدة: 193.

با سند دیگری از زهری نقل کرد که گفت از انس بن مالک شنیدم می فرمود قسم بخدائی که جز او خدائی نیست از پیامبر اکرم شنیدم می فرمود: عنوان نامه عمل مؤمن حب علی بن ابی طالب علیه السّلام است.

9 -ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَلَایَتِی وَ وَلَایَةُ أَهْلِ بَیْتِی أَمَانٌ مِنَ النَّارِ . أمالی الصدوق: 283 و 284.

امالی صدوق: ابن عباس گفت پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود ولایت من و اهل بیتم امان از آتش جهنم

ص:314

است.

10 -بصائر: جابر از حضرت باقر علیه السّلام نقل کرد که چون این آیه نازل شد یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ مسلمانان گفتند یا رسول اللَّه مگر شما امام تمام مردم نیستی.

پیامبر اکرم فرمود: من رسول خدا برای تمام مردمم ولی پس از من امام هائی برای مردم از جانب خدا تعیین شده از اهل بیتم در میان مردم قیام بحق میکنند ولی آنها را تکذیب مینمایند و مورد ستم قرار میدهند پیشوایان کفر و گمراهی و پیروان آنها بدانید هر کسی آنها را دوست بدارد و پیرو ایشان باشد و تصدیق کند ایشان را او از من است و بزودی مرا ملاقات خواهد نمود و بدانید هر کسی بآنها ستم کند و یا همکاری با ظالم بنماید و تکذیب کند آنها را او از من نیست و نه با من خواهد بود و من از او بیزارم.

11 -الأمالی للصدوق أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَلِیٍّ ع یَا عَلِیُّ مَا ثَبَتَ حُبُّکَ فِی قَلْبِ امْرِئٍ مُؤْمِنٍ فَزَلَّتْ بِهِ قَدَمٌ عَلَی الصِّرَاطِ إِلَّا ثَبَتَتْ لَهُ قَدَمٌ حَتَّی یُدْخِلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِحُبِّکَ الْجَنَّةَ .أمالی الصدوق:

347 و 348. ابو حمزه ثمالی از امام محمد باقر از پدرانش علیهم السلام، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به علی (علیه السلام) فرمود: ای علی محبت تو

ص:315

در قلب مؤمنی که ثابت شد، پس اگر یک پای او در صراط متزلزل شد، پای دیگرش ثابت می ماند تا او را، خدای عزّ و جلّ بخاطر محبتش بر تو، به بهشت داخل نماید.

و أحادیث زیاد که در ضمن روایات این کتاب و کتاب های روائی فراوان دیگر، آمده است.

دوستان و دشمنان خدا کیانند.

1 -تفسیر العیاشی عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع یَا أَبَا حَمْزَةَ إِنَّمَا یَعْبُدُ اللَّهَ مَنْ عَرَفَ اللَّهَ وَ أَمَّا مَنْ لَا یَعْرِفُ اللَّهَ کَأَنَّمَا یَعْبُدُ غَیْرَهُ هَکَذَا ضَالًّا قُلْتُ أَصْلَحَکَ اللَّهُ وَ مَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ قَالَ یُصَدِّقُ اللَّهَ وَ یُصَدِّقُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللَّهِ ص فِی مُوَالاةِ عَلِیٍّ وَ الِایتِمَامِ بِهِ وَ بِأَئِمَّةِ الْهُدَی مِنْ بَعْدِهِ وَ الْبَرَاءَةُ إِلَی اللَّهِ مِنْ عَدُوِّهِمْ وَ کَذَلِکَ عِرْفَانُ اللَّهِ قَالَ قُلْتُ أَصْلَحَکَ اللَّهُ أَیُّ شَیْ ءٍ إِذَا عَمِلْتُهُ أَنَا اسْتَکْمَلْتُ حَقِیقَةَ الْإِیمَانِ قَالَ تُوَالِی أَوْلِیَاءَ اللَّهِ وَ تُعَادِی أَعْدَاءَ اللَّهِ وَ تَکُونُ مَعَ الصَّادِقِینَ کَمَا أَمَرَکَ اللَّهُ قَالَ قُلْتُ وَ مَنْ أَوْلِیَاءُ اللَّهِ فَقَالَ أَوْلِیَاءُ اللَّهِ- مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ انْتَهَی الْأَمْرُ إِلَیْنَا ثُمَّ ابْنِی جَعْفَرٌ وَ أَوْمَأَ إِلَی جَعْفَرٍ وَ هُوَ جَالِسٌ فَمَنْ وَالَی هَؤُلَاءِ فَقَدْ وَالَی أَوْلِیَاءَ اللَّهِ وَ کَانَ مَعَ الصَّادِقِینَ کَمَا أَمَرَهُ اللَّهُ قُلْتُ وَ مَنْ أَعْدَاءُ اللَّهِ أَصْلَحَکَ اللَّهُ قَالَ

ص:316

الْأَوْثَانُ الْأَرْبَعَةُ قَالَ قُلْتُ مَنْ هُمْ قَالَ أَبُو الْفَصِیلِ وَ رُمَعُ وَ نَعْثَلٌ وَ مُعَاوِیَةُ وَ مَنْ دَانَ دِینَهُمْ فَمَنْ عَادَی هَؤُلَاءِ فَقَدْ عَادَی أَعْدَاءَ اللَّهِ.

المجادلة: 23. ت فس یر العیّاشیّ 156 :1.تفسیر العیّاشیّ 116 :2.تفسیر عیاشی: ابو حمزه ثمالی گفت حضرت باقر علیه السّلام فرمود ای ابا حمزه خدا را کسی پرستیده که او را بشناسد، کسی که خدا را نشناخته باشد گویا دیگری را پرستیده. این چنین گمراه می شود. عرضکردم شناخت خدا چیست؟

فرمود تصدیق کند خدا و پیامبرش محمّد مصطفی را در باره ولایت علی و پیروی از او و ائمه بعد از آن جناب و بیزاری از دشمنان آنها شناخت خداوند این طوری است.

گفت: عرضکردم چکار بکنم ایمان واقعی را تکمیل نمایم؟ فرمود:

دوست داشتن دوستان خدا و دشمنی با دشمنان او و با صادقین باشی آن طور که خدا دستور داده.

عرضکردم: اولیای خدا کیانند؟ فرمود: محمّد رسول اللَّه و علی و حسن و حسین و علی بن الحسین سپس منتهی بما شد، بعد پسرم جعفر در این موقع اشاره بفرزندش جعفر کرد که نشسته بود گفتم دشمنان خدا کیانند فرمود بتهای چهارگانه

ص:317

گفتم آن چهار بت کیانند فرمود ابو الفیصل و رمع و نعثل و معاویه و هر کس پیرو آنها باشد. هر که دشمن اینها باشد دشمنی با دشمنان خدا کرده.

علی چراغ هدایت و روشنی تاریکیهاست

1 -کِتَابُ الْمَنَاقِبِ، لِابْنِ شَاذَانَ أُسْتَادِ الْکَرَاجُکِیِّ بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَا عَلِیُ إِنَّ جَبْرَئِیلَ أَخْبَرَنِی فِیکَ بِأَمْرٍ قَرَّتْ بِهِ عَیْنِی وَ فَرِحَ بِهِ قَلْبِی قَالَ لِی یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی قَالَ لِی أَقْرِئْ مُحَمَّداً مِنِّی السَّلَامَ وَ أَعْلِمْهُ أَنَّ عَلِیّاً إِمَامُ الْهُدَی وَ مِصْبَاحُ الدُّجَی وَ الْحُجَّةُ عَلَی أَهْلِ الدُّنْیَا فَإِنَّهُ الصِّدِّیقُ الْأَکْبَرُ وَ الْفَارُوقُ الْأَعْظَمُ وَ إِنِّی آلَیْتُ بِعِزَّتِی أَنْ لَا أُدْخِلَ النَّارَ أَحَداً تَوَلَّاهُ وَ سَلَّمَ لَهُ وَ لِلْأَوْصِیَاءِ مِنْ بَعْدِهِ وَ لَا أُدْخِلَ الْجَنَّةَ مَنْ تَرَکَ وَلَایَتَهُ وَ التَّسْلِیمَ لَهُ وَ لِلْأَوْصِیَاءِ مِنْ بَعْدِهِ وَ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ وَ أَطْبَاقَهَا مِنْ أَعْدَائِهِ وَ لَأَمْلَأَنَّ الْجَنَّةَ مِنْ أَوْلِیَائِهِ وَ شِیعَتِهِ .إیضاح دفائن النواصب: 20.

کتاب مناقب ابن شاذان: ابن عباس گفت: پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود:

ص:318

یا علی جبرئیل مرا خبر داد بامری در باره تو که موجب روشنی چشم و شادی قلبم شد. بمن گفت یا محمّد خداوند بمن فرمود محمّد را از جانب من سلام برسان و باو اعلام کن که علی پیشوای هدایت و چراغ تاریکی و حجت بر اهل دنیا است او صدیق اکبر و فاروق اعظم است من بذات خود سوگند خورده ام داخل جهنم نکنم کسی که او را دوست داشته باشد و تسلیم او و اوصیای بعد از او باشد و داخل بهشت نمیکنم کسی را که ولایت او را رها نماید و تسلیم او و اوصیای پس از او نشود، این یک واقعیت است که میگویم جهنم و طبقات آن را پر خواهم کرد از دشمنان او و بهشت را پر از دوستان و شیعیانش میکنم.

در میان امت جانشین پیامبرکیست؟

1 -وَ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ لَقِیَنِی أَبِی نُوحٌ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ مَنْ خَلَّفْتَ عَلَی أُمَّتِکَ فَقُلْتُ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ فَقَالَ نِعْمَ الْخَلِیفَةُ خَلَّفْتَ ثُمَّ لَقِیَنِی أَخِی مُوسَی فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ مَنْ خَلَّفْتَ عَلَی أُمَّتِکَ فَقُلْتُ عَلِیّاً فَقَالَ نِعْمَ الْخَلِیفَةُ خَلَّفْتَ ثُمَّ لَقِیَنِی أَخِی عِیسَی فَقَالَ لِی

ص:319

مَنْ خَلَّفْتَ عَلَی أُمَّتِکَ فَقُلْتُ عَلِیّاً فَقَالَ نِعْمَ الْخَلِیفَةُ خَلَّفْتَ قَالَ فَقُلْتُ لِجَبْرَئِیلَ یَا جَبْرَئِیلُ مَا لِی لَا أَرَی إِبْرَاهِیمَ قَالَ فَعَدَلَ بِی إِلَی حَظِیرَةٍ فَإِذَا فِیهَا شَجَرَةٌ لَهَا ضُرُوعٌ کَضُرُوعِ الْغَنَمِ کُلَّمَا خَرَجَ ضَرْعٌ مِنْ فَمِ وَاحِدٍ رَدَّهُ اللَّهُ تَعَالَی إِلَیْهِ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ مَنْ خَلَّفْتَ عَلَی أُمَّتِکَ فَقُلْتُ عَلِیّاً فَقَالَ نِعْمَ الْخَلِیفَةُ خَلَّفْتَ إِنِّی یَا مُحَمَّدُ سَأَلْتُ اللَّهَ رَبِّی أَنْ یُوَلِّیَنِی غِذَاءَ أَطْفَالِ شِیعَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَأَنَا أُغَذِّیهِمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ . إیضاح دفائن النواصب: 57 و 58.

بیان: الدارة ما أحاط بالشیء و هالة القمر و زخ به فی مکان أی دفع و رمی فحبوا علی بناء المفعول من الحبوة و هی العطیة.

از حضرت رضا از آباء گرامش از حسین بن علی علیه السّلام نقل کرد که پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله فرمود:

وقتی مرا بجانب آسمان بردند پدرم نوح مرا دید پرسید محمّد! چه کسی را در میان امت خود جانشین قرار داده ای گفتم علی بن ابی طالب را. گفت خوب جانشینی است بعد برادرم موسی مرا دید گفت چه کسی را در میان امت بجانشینی تعیین کرده ای گفتم علی را گفت خوب جانشینی است سپس با عیسی برخورد کردم او نیز پرسید چه کسی را جانشین خود قرار داده ای گفتم علی را گفت خوب جانشینی است.

ص:320

بجبرئیل گفتم چرا ابراهیم را نمی بینم مرا بجانب باغی برد که در آن درختی بود دارای پستان هائی مانند پستان گوسفند هر وقت پستان از دهان یکی از آنها خارج میشد خداوند آن را بر میگرداند ابراهیم باو گفت ای محمّد چه کسی را جانشین میان امت قرار داده ای گفتم علی را گفت خوب جانشینی است یا محمّد صلّی اللَّه علیه و آله من از خدا درخواست کردم مرا مامور غذا دادن اطفال شیعه علی بن ابی طالب بگرداند تا روز قیامت ب آنها غذا خواهم داد.

2 -الأمالی للشیخ الطوسی مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ وَلَایَتُنَا وَلَایَةُ اللَّهِ الَّتِی لَمْ یُبْعَثْ نَبِیٌّ قَطُّ إِلَّا بِهَا .

أمالی الشیخ: 63.

مجالس مفید: محمّد بن عبد الرحمن گفت از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرمود ولایت ما ولایت خدا است آن ولایتی که هیچ پیامبری را مبعوث نکرده مگر باین ولایت.

طرفداران ولایت از گردنه گذشتند.

1 -وَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِهِ تَعَالَی فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ

ص:321

فَقَالَ مَنِ انْتَحَلَ وَلَایَتَنَا فَقَدْ جَازَ الْعَقَبَةَ البلد: 11 و 14.

البلد: 11 و 14.فَنَحْنُ تِلْکَ الْعَقَبَةُ الَّتِی مَنِ اقْتَحَمَهَا نَجَا ثُمَّ مَهْلًا أُفِیدُکَ حَرْفاً هُوَ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا قَوْلُهُ تَعَالَی فَکُّ رَقَبَةٍ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی فَکَّ رِقَابَکُمْ مِنَ النَّارِ بِوَلَایَتِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ أَنْتُمْ صَفْوَةُ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّ الرَّجُلَ مِنْکُمْ یَأْتِی بِذُنُوبٍ مِثْلِ رَمْلِ عَالِجٍ لَشَفَعْنَا فِیهِ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَی فَلَکُمُ الْبُشْرَی فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الآْخِرَةِ لا تَبْدِیلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ

از حضرت صادق علیه السّلام در باره آیه فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ فرمود هر کس طرفدار ولایت ما باشد از گردنه گذشته است ما همان گردنه ای هستیم که هر کس از آن بگذرد نجات یابد اینک توجه کن برایت حرفی میزنم که بهتر از دنیا و آنچه در دنیا است باشد در این آیه می فرماید فَکُّ رَقَبَةٍ خداوند

شما را از آتش جهنم بواسطه ولایت ما رهانید شما برگزیده خدائید اگر مردی از شما بمحشر آید با گناهی باندازه انبوهی شن ما شفیع او خواهیم بود نزد خداوند شما را بشارت باد در دنیا و آخرت تغییری در کلمات خدا نیست اینست آن رستگاری بزرگ.

ازجبرئیل پرسیدم این درخت از کیست؟

ص:322

1 -وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ التَّقِیِّ عَنْ آبَائِهِ عَنِ الْبَاقِرِ ع عَنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهَا وَ عَمِّهَا الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ع عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَمَّا أُدْخِلْتُ الْجَنَّةَ رَأَیْتُ فِیهَا شَجَرَةً تَحْمِلُ الْحُلِیَّ وَ الْحُلَلَ أَسْفَلُهَا خَیْلٌ بُلْقٌ وَ أَوْسَطُهَا الْحُورُ الْعِینُ وَ فِی أَعْلَاهَا الرِّضْوَانُ قُلْتُ لِجَبْرَئِیلَ لِمَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةُ قَالَ هَذِهِ لِابْنِ عَمِّکَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع إِذَا أَمَرَ اللَّهُ الْخَلِیقَةَ أَنْ تَدْخُلَ الْجَنَّةَ یُؤْتَی بِشِیعَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع حَتَّی یَنْتَهِیَ بِهِمْ إِلَی هَذِهِ الشَّجَرَةِ فَیُلْبَسُونَ الْحُلِیَّ وَ الْحُلَلَ وَ یُرْکَبُونَ خَیْلَ الْبُلْقِ وَ یُنَادِی مُنَادٍ هَؤُلَاءِ شِیعَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ صَبَرُوا فِی الدُّنْیَا عَلَی الْأَذَی فَحُبُوا الْیَوْمَ .إیضاح دفائن النواصب: 56 و 57 فیه:

فجوزوا الیوم.

حضرت جواد از آباء گرام خود از حضرت باقر از فاطمه دختر حسین علیه السّلام از پدرش و عمویش حسن بن علی از امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه نقل کرد که فرمود: وقتی مرا داخل بهشت کردند دیدم درختی زیور و زینت هائی دارد پائین درخت مرکب های سفید و سیاهند و در وسط آن حور عین هستند و در بالای درخت رضوان است.

بجبرئیل گفتم این درخت از کیست؟ گفت متعلق به پسر

ص:323

عمویت امیر- المؤمنین است وقتی خداوند دستور دهد مردم داخل بهشت شوند شیعیان علی بن ابی طالب را می آورند تا باین درخت میرسند آنگاه لباسهای زینتی و حله های بهشتی را میپوشند و سوار بر مرکبهای سیاه و سفید بهشتی میگردند منادی فریاد میزند اینها شیعیان علی بن ابی طالب هستند که در دنیا بر آزار و اذیت صبر کردند امروز ب آنها این کرامت بخشیده شده.

هرکس باولایت بمیرد شهید است.

1 -وَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: قَالَ لِیَ الصَّادِقُ ع یَا بَا مُحَمَّدٍ إِنَّ الْمَیِّتَ عَلَی هَذَا الْأَمْرِ شَهِیدٌ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ إِنْ مَاتَ عَلَی فِرَاشِهِ قَالَ وَ إِنْ مَاتَ عَلَی فِرَاشِهِ فَإِنَّهُ حَیٌّ یُرْزَقُ . کنز جامع الفوائد:

419 من النسخة الرضویة.

ابو بصیر گفت حضرت صادق بمن فرمود ای ابا محمّد! کسی که با ولایت ما بمیرد شهید است گفتم فدایت شوم گر چه در رختخواب از دنیا رود. فرمود گر چه در رختخواب از دنیا رود او زنده است و باو روزی می بخشد.

2 -... قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ

ص:324

شَهِیداً...رَوَی صَاحِبُ الْکَشَّافِ وَ الثَّعْلَبِیُ

امتیازاتی بر ولایتمداران

1 -المحاسن: 152. جابر از حضرت باقر علیه السّلام نقل کرد پیامبر اکرم فرمود:

رحمت و آسایش و رستگاری و پیروزی و آسودگی و برکت و آمرزش و سلامتی و تندرستی و بی نیازی از مردم و بشارت و شادمانی و خشنودی و نزدیکی بخدا و خویشاوندی با ائمه و یاری و ظفر و تمکین قدرت و سرور و محبت از جانب خداوند تبارک و تعالی اختصاص بکسی دارد که علی بن ابی طالب را دوست بدارد و او را ولی امر بداند و از او پیروی کند و بمقامش اقرار نماید و جانشینانش را پس از او دوست بدارد و بر من لازم است که آنها را مشمول شفاعت خود کنم و بر

خداوند لازم است دعای مرا در باره آن ها مستجاب نماید ایشان پیروان من هستند و هر که پیرو من باشد از من است. در باره من و جانشینانم پس از من مثل ابراهیم جاری است زیرا من از ابراهیم و ابراهیم علیه السّلام از من است دین او دین

ص:325

من و سنت او سنت من است و من از او برتر و افضلم و فضل او از فضل من است سخن مرا سخن پروردگارم تصدیق می نماید

آنها حجت خدایند به تمام عالمیان و جمیع

مخلوقات

1- عَنِ الْعِبَادِیِّ عَبْدِ الْخَالِقِ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اثْنَیْ عَشَرَ أَلْفَ عَالَمٍ کُلُّ عَالَمٍ مِنْهُمْ أَکْبَرُ مِنْ سَبْعِ سَمَاوَاتٍ وَ سَبْعِ أَرَضِینَ مَا یَرَی عَالَمٌ مِنْهُمْ أَنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَالَماً غَیْرَهُمْ وَ إِنِّی الْحُجَّةُ عَلَیْهِمْ. الخصال 171 :2 و 172، بحارالانوار: 57، 320 و ج 27 از آن و از منتخب البصائر از محمد بن سنان از مفضّل از ابی عبداللّه علیه السلام.

عبادی عبد الخالق از دیگری نقل کرد که او از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرد که فرمود: خداوند را دوازده هزار عالم است، هر عالمی بزرگتر از هفت آسمان و هفت زمین است هیچ کدام از این عوالم برای خدا عالمی غیر خود نمیدانند و من حجت (خدا) بر آنها هستم.

2 -ابوحمزه ثمالی از علیّ بن الحسین علیهماالسلام قال:

انّ اللّه خلق محمدا و علیّا والطیّبین من ذریّتهما من نور عظمته و أقامهم أشباحا قبل المخلوقات، ثمّ قال: أتظنّ أنّ اللّه لم یخلق

ص:326

خلقا سواکم؟ بلی واللّه لقد خلق اللّه ألف ؟لف آدم و ألف ألف عالم، و أنت واللّه فی آخر تلک العوالم. بحارالانوار ج 57 ص 331 از مشارق الانوار: برسی .

فرمود: همانا خداوند محمد و علی و پاکان از نسل آنها را، قبل از مخلوقات از نور عظمتش آفرید و آنها را به صورت اشباح پایدار نمود، سپس فرمود: آیا چنین گمان می کنی خداوند جز شما خلقی نیافریده؟ بلی بخدا قسم یقینا خدا هزار هزار آدم و هزار هزار عالم آفرید به خدا قسم تو در آخر آن عالم ها هستی.

3 -محمد بن سنان گوید نزد ابی جعفر دوم (امام محمد تقی) علیه السلام بودم، اختلاف شیعه را پیش کشیدم فرمود:

یامحمد انّ اللّه لم یزل متفردا بوحدانیته ثمّ خلق محمّدا و علیّا و فاطمة فمکثوا ألف دهر، ثمّ خلق جمیع الاشیاء فأشهدهم خلقها، و أجری طاعتهم علیها و فوّض أمورها الیهم فهم یحلّون ما یشائون و یحرّمون ما یشاؤن ولن یشاؤ الاّ أن یشاء اللّه تبارک و تعالی، ثمّ قال: هذه الدیانة الّتی من تقدّمها مرق و من تخلّف عنها محق، و من لزمها لحق، خذها الیک یا محمد. اصول کافی: ج 1 ص 440، بحار الانوار: اج57 ص 195 از آن.

ای محمد همانا خداوند در وحدانیتش تنها بود سپس

ص:327

محمد و علی و فاطمه را آفرید پس هزار دوران ماندند سپس تمام اشیاء را آفرید و آنها را به آفرینش آنها شاهد گرفت و اطاعت آنها را به همه اشیاء واجب نمود و کارهای آن اشیاء را به آنها سپرد، پس آنهایند هرچه را بخواهند حلال می کنند و حرام می کنند هرچه بخواهند و ابدا چیزی را نمی خواهند تا خدای تبار و تعالی بخواهد سپس فرمود: اینست دیانتی که هرکس برآن پیشی گیرد، دور انداخته شده و اگر تخلّف نماید، نابود می گردد و هرکس به آن چنگ زند، به حقیقت رسیده است، بگیر ای محمد (این گفته ها را نجاتت در آن است).

4 -بصائر الدرجات ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ رِجَالِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع یَرْفَعُ الْحَدِیثَ إِلَی الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ع أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ مَدِینَتَیْنِ إِحْدَاهُمَا بِالْمَشْرِقِ وَ الْأُخْرَی بِالْمَغْرِبِ عَلَیْهِمَا سُورَانِ مِنْ حَدِیدٍ وَ عَلَی کُلِّ مَدِینَةٍ أَلْفُ أَلْفِ مِصْرَاعٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ فِیهَا سَبْعُونَ أَلْفَ أَلْفِ لُغَةٍ یَتَکَلَّمُ کُلٌّ لُغَةً بِخِلَافِ لُغَةِ صَاحِبِهِ وَ أَنَا أَعْرِفُ جَمِیعَ اللُّغَاتِ وَ مَا فِیهَا وَ مَا بَیْنَهُمَا وَ مَا عَلَیْهِمَا حُجَّةٌ غَیْرِی وَ الْحُسَیْنِ أَخِی . بصائر الدرجات: 98.

ابو عمیر از رجال خود از حضرت صادق علیه السّلام نقل

ص:328

کرد و حدیث را بحسن بن علی علیه السّلام نسبت داد فرمود:

خدا را دو شهر است یکی در مشرق و دیگری در مغرب آن دو شهر دو دروازه از آهن دارد و بر هر شهر یک میلیون درب از ذهب است و در آن هفتاد میلیون لغت است که هر زبانی بر خلاف دیگری صحبت میکند من تمام آن زبانها را میدانم و آنچه در آن شهرها است و آنچه بین آنها است در آن دو شهر حجتی غیر من و برادرم نیست.

5 -أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ قَالَ قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ع إِنَّ

لِلَّهِ مَدِینَةً بِالْمَشْرِقِ وَ مَدِینَةً بِالْمَغْرِبِ عَلَی کُلِّ وَاحِدَةٍ سُورٌ مِنْ حَدِیدٍ فِی کُلِّ سُورٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مِصْرَاعٍ مِنْ ذَهَبٍ یَدْخُلُ مِنْ کُلِّ مِصْرَاعٍ سَبْعُونَ أَلْفَ لُغَةِ آدَمِیِّینَ وَ لَیْسَ فِیهَا لُغَةٌ إِلَّا مُخَالِفٌ لِلْأُخْرَی وَ مَا مِنْهَا لُغَةٌ إِلَّا وَ قَدْ عَلِمْتُهَا وَ لَافِیهِمَا وَ لَا بَیْنَهُمَا ابْنُ نَبِیٍّ غَیْرِی وَ غَیْرُ أَخِی وَ أَنَا الْحُجَّةُ عَلَیْهِمْ . بصائر الدرجات: 145 المحتضر: 103 و 104

ابی الجارود از ابی سعید گفت: (امام) حسن بن علی علیهمالسلام فرمود: همانا برای خدا شهریست در مشرق و شهریست در مغرب، برای هر کدام دیوارقلعه ایست از آهن و در هر دیوار هفتاد هزار لنگه دریست از طلا، و از هر مصراع هفتاد هزار لغت آدمیست و در آن نیست مگر مخالف لغت

ص:329

دیگر و نیست در آن دوشهر لغتی مگر اینکه من آنها را می دانم و نیست در آن دوشهر و نه در میان آن دو فرزند پیغمبری غیر از من و برادرم (حسین) و منم حجت (خدا) برای آنها.

روایت فوق را در مختصر بصائرالدرجات ص 10 و 11 نیز با سندهای دیگر آورده .

6 -هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْمَشْرِقِ مَدِینَةً اسْمُهَا جَابَلْقَا لَهَا اثْنَا عَشَرَ أَلْفَ بَابٍ مِنْ ذَهَبٍ بَیْنَ کُلِّ بَابٍ إِلَی صَاحِبِهِ فَرْسَخٌ عَلَی کُلِّ بَابٍ بُرْجٌ فِیهِ اثْنَا عَشَرَ أَلْفَ مُقَاتِلٍ یَهْلُبُونَ الْخَیْلَ وَ یَشْهَرُونَ السَّیْفَ وَ السِّلَاحَ یَنْتَظِرُونَ قِیَامَ قَائِمِنَا وَ إِنِّی الْحُجَّةُ عَلَیْهِمْ . المحتضر: 102.

از هشام بن سالم از حضرت صادق علیه السّلام نقل میکند که فرمود: خداوند را در مشرق شهری بنام جابلقا است که دارای دوازده هزار درب است از طلا بین هر درب تا درب دیگر یک فرسخ فاصله است بر کنار هر درب برجی است در آن دوازده هزار جنگجو است آماده جنگ با شمشیر آخته و سلاح لازم، منتظر قیام قائم ما هستند من حجت خدا بر آنهایم.

7 -بصائر الدرجات: 144 و 145.

هشام جوالیقی از حضرت صادق علیه السّلام نقل کرد که

ص:330

فرمود خدا را شهری است پشت دریا وسعت آن باندازه مسیر چهل روز خورشید در آنجا گروهی هستند که هرگز خدا را معصیت نکرده اند و شیطان را نمی شناسند و نمیدانند که خدا ابلیس را آفریده ما در هر روز آنها را ملاقات میکنیم و نیازهای خود را از ما سؤال میکنند از ما تقاضای دعا مینمایند بآنها می آموزیم و می پرسند قائم ما کی ظهور خواهد کرد.

آنها دارای عبادت و کوشش شدیدی هستند شهر آنها را درب هائی است که بین هر لنگه درب تا لنگه دیگر صد فرسخ است دارای تقدیس و کوشش زیادی هستند اگر آنها را مشاهده کنید عمل خویش را حقیر خواهید شمرد.

یک مرد از آنها یک ماه در سجده است که سر برنمیدارد غذای آنها تسبیح و لباس ایشان برگ، پوست چهره های آنها میدرخشد وقتی یکی از ما را مشاهده میکنند اطرافش را می گیرند و از رد پای او برای برکت برمیدارند. هنگام نماز صدائی دارند شدیدتر از صدای باد تند، در میان آنها گروهی هستند که از ابتدا هنوز سلاح را بزمین نگذاشته انتظار قائم ما را دارند دعا میکنند او را مشاهده نمایند هر کدام هزار سال عمر میکنند وقتی آنها را مشاهده کنی مجسمه ای از خشوع و تواضع و درخواست نزدیکی بخدا خواهی دید.

ص:331

وقتی ما دیرتر پیش آنها برویم خیال میکنند این تاخیر از خشم و ناراحتی بوده پیوسته انتظار آن ساعتی را دارند که ما بیائیم نه کسل می شوند و نه خسته. کتاب خدا را همان طور که ب آنها آموخته ایم میخوانند در بین آنچه ما بایشان آموخته ایم چیزهائی است که اگر بر مردم بخوانند آن را انکار میکنند و نخواهند پذیرفت وقتی اشتباهی داشته باشند راجع بقرآن از ما می- پرسند، برای آنها که توضیح میدهیم شرح صدر پیدا میکنند از شنیدن توضیح ما تقاضای طول زندگی میکنند که ما را از دست ندهند میدانند منت از جانب خدا است بر آنها در باره تعلیمی که بآنها میدهیم.

آنها با امام قیام خواهند کرد وقتی ظهور کند اسلحه داران ایشان جلوتر خواهند بود دعا میکنند خداوند آنها را از کسانی قرار دهد که دین خدا را یاری میکنند، در میان ایشان پیر و جوان وجود دارد وقتی جوانی پیرمردی را مشاهده میکند مانند بنده ای در مقابل او می نشیند از جای حرکت نمیکند تا باو دستور دهد. آنها خود بطریقی با امام ارتباط دارند که خواسته امام را از همه مردم بهتر میدانند وقتی امام بآنها دستوری دهد پیوسته آن کار را انجام میدهند تا خود امام ایشان را بکار دیگری مامور نماید اگر آنها بجمعیتی که بین

ص:332

مشرق و مغرب را فرا گرفته باشند حمله کنند در فاصله یک ساعت همه را از بین می برند، آهن در آنها اثر نمی گذارد.

دارای شمشیرهائی از آهن هستند غیر از این آهنها اگر مردی از ایشان با شمشیر بکوهی فرود آورد آن را دو نیم میکند. امام بهمراهی آنها با هند و دیلم کرد و ترک و روم و بربر و ما بین جابرسا و جابلقا که دو شهر هستند یکی در مشرق و دیگری در مغرب جنگ خواهد کرد باهل هر دین که برخورد کنند آنها را دعوت بخدا و دین اسلام می کنند و اقرار بمحمّد صلّی اللَّه علیه و آله و هر کس اقرار باسلام نکند و نپذیرد او را می کشند تا هر که در شرق و غرب و تمام دنیا هست اقرار آورد.

توضیح: ظاهرا در صورت ثابت شدن حدیث، آن در عالم دیگر غیر از زمین است و گرنه لازم می آید یک قطعه از زمین، چهل برابر تمام زمین، شود.

8 -عَجْلَانَ أَبِی صَالِحٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قُبَّةِ آدَمَ فَقُلْتُ لَهُ هَذِهِ قُبَّةُ آدَمَ فَقَالَ نَعَمْ وَ لِلَّهِ قِبَابٌ کَثِیرَةٌ أَمَا إِنَّ خَلْفَ مَغْرِبِکُمْ هَذَا تِسْعَةً وَ ثَلَاثِینَ مَغْرِباً أَرْضاً بَیْضَاءَ مَمْلُوَّةً خَلْقاً یَسْتَضِیئُونَ بِنُورِنَا لَمْ یَعْصُوا اللَّهَ طَرْفَةَ عَیْنٍ لَا یَدْرُونَ أَ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ أَمْ لَمْ یَخْلُقْهُ یَتَبَرَّءُونَ مِنْ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ قِیلَ لَهُ کَیْفَ هَذَا یَتَبَرَّءُونَ مِنْ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ هُمْ لَا یَدْرُونَ أَ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ أَمْ لَمْ

ص:333

یَخْلُقْهُ فَقَالَ لِلسَّائِلِ أَ تَعْرِفُ إِبْلِیسَ قَالَ لَا إِلَّا بِالْخَبَرِ قَالَ فَأُمِرْتَ بِاللَّعْنَةِ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْهُ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَکَذَلِکَ أُمِرَ هَؤُلَاءِ .

عجلان ابی صالح گفت از حضرت صادق علیه السّلام راجع بقبه آدم پرسید عرضکردم این قبه آدم است؟ فرمود:

آری خداوند را قبه های زیادی است پشت این مغرب شما سی و نه مغرب است سرزمین سفید که پر از مخلوق است و از نور ما استفاده می نمایند یک چشم بهم زدن معصیت خدا را نکرده نمیدانند خدا آدم را هم آفریده یا نه از فلانی و فلانی بیزاری میجویند.

عرضکردند چگونه ممکن است از فلان و فلان تبری بجویند با اینکه آنها نمیدانند خدا آدم را خلق کرده یا نه. در جواب آنها فرمود تو شیطان را می شناسی جوابداد نه، جز از راه خبر فرمود دستور داده اند بتو او را لعنت کن و از او بیزاری جو گفت آری. فرمود همین طور ب آنها نیز دستور داده اند به تبری.

9 -جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ إِنَّ مِنْ وَرَاءِ شَمْسِکُمْ هَذِهِ أَرْبَعِینَ عَیْنَ شَمْسٍ مَا بَیْنَ شَمْسٍ إِلَی شَمْسٍ أَرْبَعُونَ عَاماً فِیهَا خَلْقٌ کَثِیرٌ مَا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ آدَمَ أَوْ لَمْ یَخْلُقْهُ وَ إِنَّ مِنْ وَرَاءِ قَمَرِکُمْ هَذَا أَرْبَعِینَ قَمَراً مَا بَیْنَ قَمَرٍ إِلَی قَمَرٍ

ص:334

مَسِیرَةُ أَرْبَعِینَ یَوْماً فِیهَا خَلْقٌ کَثِیرٌ مَا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ آدَمَ أَوْ لَمْ یَخْلُقْهُ قَدْ أُلْهِمُوا کَمَا أُلْهِمَتِ النَّحْلُ لَعْنةَ الْأَوَّلِ وَ الثَّانِی فِی کُلِّ وَقْتٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ وَ قَدْ وُکِّلَ بِهِمْ مَلَائِکَةٌ مَتَی لَمْ یَلْعَنُوهُمَا عُذِّبُوا. مختصر البصائر: 104.بصائر الدرجات: 145.

جابر از حضرت باقر علیه السّلام نقل کرد که می فرمود بجز این خورشید چهل خورشید است که فاصله هر خورشید تا خورشید دیگر چهل سال است در آن ها گروه زیادی هستند که نمیدانند خداوند آدم را آفریده یا نه و بجز این ماه شما چهل ماه است که فاصله هر ماه تا ماه دیگر چهل روز راه است در آنها گروه زیادی هستند که نمیدانند خداوند آدم را آفریده یا نه، بآنها الهام شده همان طور که بزنبور عسل الهام گردیده لعنت بر اوّلی و دوّمی در هر وقت ملائکه هائی مامورند که هر وقت آنها را لعنت نکردند ایشان را عذاب کنند.

توضیح: مجلسی (قده) می فرماید: اخبار زیادی در این مورد در باب عوالم از کتاب السماء و العالم نقل کرده ام.

10 -السرائر مِنْ جَامِعِ الْبَزَنْطِیِّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ مَا مِنْ شَیْ ءٍ وَ لَا مِنْ آدَمِیٍّ وَ لَا إِنْسِیٍّ وَ لَا جِنِّیٍ وَ لَا مَلَکٍ فِی السَّمَاوَاتِ إِلَّا وَ نَحْنُ الْحُجَجُ عَلَیْهِمْ وَ مَا خَلَقَ اللَّهُ خَلْقاً إِلَّا وَ قَدْ عُرِضَ وَلَایَتُنَا عَلَیْهِ وَ احْتُجَّ بِنَا عَلَیْهِ

ص:335

فَمُؤْمِنٌ بِنَا وَ کَافِرٌ وَ جَاحِدٌ حَتَّی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ الآْیَةَ . السرائر: 473. سلیمان بن خالد گفت از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم میفرمود: هیچ چیز نه از آدم و نه انس و نه جن و نه ملک در آسمانها نیست مگر ما حجت بر آنها هستیم هیچ آفریده ای را خدا نیافرید مگر اینکه ولایت ما را بر او عرضه داشت و بوسیله ما بر او حجت تمام کرد. بعضی ایمان بما دارند و بعضی کافر و منکرند حتّی آسمانها و زمین و کوهها تا آخر آیه.

11 -الإختصاص عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ:

کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْیَمَنِ فَسَلَّمَ فَرَدَّ عَلَیْهِ السَّلَامَ ثُمَّ قَالَ لَهُ عِنْدَکُمْ عُلَمَاءُ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَمَا بَلَغَ مِنْ عِلْمِ عَالِمِکُمْ قَالَ یَزْجُرُ الطَّیْرَ وَ یَقْفُو الْأَثَرَ فِی السَّاعَةِ الْوَاحِدَةِ مَسِیرَةَ شَهْرٍ لِلرَّاکِبِ الْمُحِثِّ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ عَالِمَ الْمَدِینَةِ أَعْلَمُ مِنْ عَالِمِکُمْ قَالَ وَ مَا بَلَغَ مِنْ عِلْمِ عَالِمِ الْمَدِینَةِ قَالَ إِنَّ عَالِمَ الْمَدِینَةِ یَنْتَهِی إِلَی أَنْ لَا یَقْفُوَ الْأَثَرَ وَ لَا یَزْجُرَ الطَّیْرَ وَ یَعْلَمَ فِی اللَّحْظَةِ الْوَاحِدَةِ مَسِیرَةَ الشَّمْسِ یَقْطَعُ اثْنَیْ عَشَرَ بُرُوجاً وَ اثْنَیْ عَشَرَ بَرّاً وَ اثْنَیْ عَشَرَ بَحْراً وَ اثْنَیْ عَشَرَ عَالَماً فَقَالَ لَهُ الْیَمَانِیُّ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّ أَحَداً یَعْلَمُ هَذَا وَ مَا أَدْرِی مَا هُنَّ وَ خَرَجَ. الاختصاص: 319.

ص:336

(اختصاص: علی بن حسان از عموی خود عبد الرحمن نقل کرد که گفت خدمت حضرت صادق علیه السّلام بودم که مردی از اهالی یمن وارد شد سلام کرد امام علیه السّلام باو جواب داد باو فرمود: آیا در شهر شما دانشمندان هستند جوابداد آری. فرمود علم عالم شما چقدر است جوابداد عالم ما از حرکت و صدای پرندگان و اوضاع ستارگان در یک ساعت باندازه یک ماه برای یک سوار تندرو اطلاع میدهد.

حضرت صادق علیه السّلام فرمود عالم مدینه از عالم شما داناتر است. پرسید علم عالم مدینه چقدر است فرمود عالم مدینه بدون اینکه توجه بصدا و حرکت پرندگان داشته باشد در یک چشم بهم زدن بقدر حرکت خورشید در دوازده برج و دوازده بیابان و دوازده دریا و دوازده عالم اطلاع دارد مرد یمانی گفت: فدایت شوم خیال نمیکنم کسی این قدر اطلاع داشته باشد و نمیدانم اینها چیست؟ این را گفت و خارج شد.

روایات در این موارد زیاد است و به جلد امامت و السماءو العالم بحار الانوار و سایر منابع مراجعه شود.

اسماء امامان بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله)

ص:337

در جلد اول این کتاب در فصل 24 -اسماء ائمّة علیهم السلام دو روایت مفصل در این مورد، نوشتم و این هم روایات دیگر در این باره.

1 -وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَدَّثَنِی جَبْرَئِیلُ عَنْ رَبِّ الْعِزَّةِ جَلَّ جَلَالُهُ أَنَّهُ قَالَ مَنْ عَلِمَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِی وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدِی وَ رَسُولِی وَ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالبٍ خَلِیفَتِی وَ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ حُجَجِی أَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِی وَ نَجَّیْتُهُ مِنَ النَّارِ بِعَفْوِی وَ أَبَحْتُ لَهُ جِوَارِی وَ أَوْجَبْتُ لَهُ کَرَامَتِی وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْهِ نِعْمَتِی وَ جَعَلْتُهُ مِنْ خَاصَّتِی وَ خَالِصَتِی إِنْ نَادَانِی لَبَّیْتُهُ وَ إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ وَ إِنْ سَکَتَ ابْتَدَأْتُهُ وَ إِنْ أَسَاءَ رَحِمْتُهُ وَ إِنْ فَرَّ مِنِّی دَعَوْتُهُ وَ إِنْ رَجَعَ إِلَیَّ قَبِلْتُهُ وَ إِنْ قَرَعَ بَابِی فَتَحْتُهُ وَ مَنْ لَمْ یَشْهَدْ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِی أَوْ شَهِدَ بِذَلِکَ وَ لَمْ یَشْهَدْ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدِی وَ رَسُولِی أَوْ شَهِدَ بِذَلِکَ وَ لَمْ یَشْهَدْ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ خَلِیفَتِی أَوْ شَهِدَ بِذَلِکَ وَ لَمْ یَشْهَدْ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ حُجَجِی فَقَدْ جَحَدَ نِعْمَتِی وَ صَغَّرَ عَظَمَتِی وَ کَفَرَ بِ آیَاتِی وَ کُتُبِی وَ رُسُلِی إِنْ قَصَدَنِی حَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی حَرَمْتُهُ وَ إِنْ نَادَانِی لَمْ أَسْمَعْ نِدَاءَهُ وَ إِنْ دَعَانِی لَمْ أَسْتَجِبْ دُعَاءَهُ وَ إِنْ رَجَانِی خَیَّبْتُهُ وَ ذَلِکَ جَزَاؤُهُ مِنِّی وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ فَقَامَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیُّ فَقَالَ یَا

ص:338

رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنِ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ قَالَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ ثُمَّ سَیِّدُ الْعَابِدِینَ فِی زَمَانِهِ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ الْبَاقِرُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ وَ سَتُدْرِکُهُ یَا جَابِرُ فَإِذَا أَدْرَکْتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْکَاظِمُ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ الرِّضَا عَلِی بْنُ مُوسَی ثُمَّ التَّقِیُّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ النَّقِیُّ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الزَّکِیُّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ ابْنُهُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ مَهْدِیُّ أُمَّتِی الَّذِی یَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً هَؤُلَاءِ یَا جَابِرُ خُلَفَائِی وَ أَوْصِیَائِی وَ أَوْلَادِی وَ عِتْرَتِی مَنْ أَطَاعَهُمْ فَقَدْ أَطَاعَنِی

وَ مَنْ عَصَاهُمْ فَقَدْ عَصَانِی وَ مَنْ أَنْکَرَهُمْ أَوْ أَنْکَرَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ أَنْکَرَنِی وَ بِهِمْ یُمْسِکُ اللَّهُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَی الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِهِمْ یَحْفَظُ اللَّهُ الْأَرْضَ أَنْ تَمِیدَ بِأَهْلِهَا . إیضاح دفائن النواصب: 55 -53. این حدیث از روایات سنّی هاست غف لت نکن.

با همان اسناد از حضرت صادق علیه السّلام از آباء گرامش فرمود: پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود:

جبرئیل مرا خبر داد از جانب پروردگار عزیز که فرمود هر کس بداند خدائی جز من نیست و محمّد بنده و پیامبر من و علی بن ابی- طالب خلیفه من و ائمه از فرزندان او حجتهای منند او را برحمت خود داخل بهشت میکنم و با عفوم از آتش

ص:339

نجات میدهم و همسایگی خود را باو میبخشم و مستوجب لطف خویش میگردانم و نعمتم را بر او تکمیل میکنم و او را از برجسته ها و شخصیتهای مخصوص خود می گردانم اگر مرا بخواند جوابش را میدهم و اگر درخواستی بکند باو عنایت می نمایم اگر ساکت باشد پیش از سؤال باو می دهم اگر خطا کند می بخشم و اگر از من فرار نماید صدایش میزنم. اگر برگردد او را می پذیرم. اگر درب خانه مرا بکوبد برایش میگشایم.

و هر که گواهی بیکتائی من ندهد یا گواهی بدهد و گواهی به بندگی و رسالت پیامبرم ندهد یا این را قبول داشته باشد اما گواهی بخلافت علی بن ابی طالب ندهد یا این گواهی را بدهد و گواهی باینکه ائمه از فرزندان او حجت منند ندهد نعمت مرا منکر و عظمت مرا تحقیر و بآیات و کتابها و پیامبران من کافر شده اگر بجانب من آید راهش نمی دهم اگر تقاضا کند تقاضایش را بر نمی آورم اگر مرا بخواند بحرفش گوش نمی دهم اگر دعا کند دعایش را مستجاب نمیکنم اگر بمن امیدی داشته باشد ناامیدش میکنم، اینست کیفر او از جانب من، من هرگز ستم به بندگان روا نمی دارم.

جابر بن عبد اللَّه انصاری از جای حرکت کرده گفت: یا

ص:340

رسول اللَّه ائمه از فرزندان علی بن ابی طالب کیانند؟! فرمود:

حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت بعد از او زینت بخش عبادت کنندگان در زمان خود علی بن الحسین سپس باقر، محمّد بن علی در آینده او را خواهی دید اگر او را دیدی سلام مرا باو برسان. پس از او صادق: جعفر بن محمّد. آنگاه کاظم:

موسی بن جعفر. بعد رضا: علی بن موسی. سپس تقی: محمّد بن علی بعد نقی: علی بن محمّد بعد زکی: حسن بن علی سپس پسری قائم بحق مهدی امت من که زمین را پر از قسط و عدل میکند همان طوری که پر از ظلم و جور شده.

جابر! اینها خلفاء و اوصیا و اولاد و عترت من هستند هر که از آنها اطاعت کند مرا اطاعت نموده و هر که با آنها مخالفت کند معصیت مرا نموده و هر کس منکر یک نفر از آنها باشد منکر من است بواسطه آنها خدا نگه میدارد آسمان را که بر زمین نیفتد مگر باجازه خودش و بوسیله آنها خداوند نگه میدارد که زمین اهلش را نلرزاند.

2 -وروی ابن شاذان باسناده قال : قال رسول الله صلّی اللّه علیه وآله: لیلة اسری بی إلی الجلیل جل جلاله أوحی إلی : آمن الرسول بما انزل إلیه من ربه ، قلت : والمؤمنون ، قال : صدقت یا محمد ، من خلفت فی امتک؟ قلت : خیرها ، قال : علی بن أبی طالب؟ قلت :

ص:341

نعم یارب ، قال : یامحمد إنی اطلعت إلی الارض اطلاعة فاخترتک منها فشققت لک اسما من أسمائی فلا اذکر فی موضع إلا ذکرت معی فأنا المحمود وأنت محمد صلّی اللّه علیه وآله ، ثم اطلعت الثانیة فیها فاخترت منها علیا وشققت له اسما من أسمائی فأنا الاعلی وهو علی. یامحمد إنی خلقتک وخلقت علیا وفاطمة والحسن والحسین والائمة من ولده من سنخ نور من نوری ، وعرضت ولایتکم علی أهل السماوات وأهل الارضین فمن قبلها کان عندی من المؤمنین ، ومن جحدها کان عندی من الکافرین ، یا محمد لو أن عبدا من عبیدی عبدنی حتی ینقطع ویصیر کالشن البالی ثم أتانی جاحدا لولایتکم ماغفرت له حتی یقر بولایتکم ، یا محمد تحب أن تراهم؟ قلت : نعم یارب ، فقال لی : التفت عن یمین العرش. فالتفت : فاذا أنا بعلی وفاطمة والحسن والحسین وعلی بن الحسین ومحمد بن علی وجعفر بن محمد وموسی بن جعفر وعلی بن موسی ومحمد بن علی وعلی بن محمد والحسن بن علی والمهدی فی ضحضاح من نور قیام یصلون وفی وسطهم المهدی یضی ء کأنه کوکب دری ، فقال : یا محمد هؤلاء الحجج والقائم من عترتک وعزتی وجلالی له الحجة الواجبة لاولیائی وهو المنتقم من أعدائی ، بهم یمسک الله السماوات أن تقع علی الارض إلا باذنه . ایضاح دفائن النواصب : 11 و 12.

ص:342

ابن شاذان باسناد خود نقل کرد که پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: در شب معراج خداوند بمن وحی کرد: آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ پیامبر ایمان آورد ب آنچه بر او نازل شده بود عرض کردم پروردگارا مؤمنین نیز ایمان آوردند.

فرمود راست میگوئی یا محمّد چه کسی را در میان امت خود جانشین قرار دادی گفتم بهترین آنها را. فرمود علی بن ابی طالب؟.

عرضکردم آری. فرمود یا محمّد من توجهی بزمین کردم و از میان جهانیان ترا برگزیدم و برایت یک اسم از اسم های خود جدا کردم هیچ جا از من ذکری نمیشود مگر اینکه تو با من یاد خواهی شد من محمودم و تو محمّد صلّی اللَّه علیه و آله باز دو مرتبه توجه بزمین کردم علی را انتخاب نمودم و برای او اسمی از اسمهای خود جدا کردم من اعلی هستم و او علی.

یا محمّد من تو و علی و فاطمه و حسن و حسین و ائمه از فرزندان حسین را از سنخ نوری از نور خود آفریدم و ولایت شما را بر اهل آسمانها و اهل زمینها عرضه کردم هر که پذیرفت در نزد من از مؤمنین است و هر که کافر ب آن شد نزد من از کافرین است ای محمّد! اگر بنده ای از بندگانم مرا چنان

ص:343

عبادت کند که همچون مشکی خشک گردد بعد بیاید پیش من با انکار ولایت شما هرگز او را نمی آمرزم مگر اقرار بولایت شما نماید.

ای محمّد مایلی آنها را تماشا کنی؟ عرضکردم آری پروردگارا! فرمود نگاه براست عرش کن نگاه کردم علی و فاطمه و حسن و حسین و علی بن الحسین و محمّد بن علی و جعفر بن محمّد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمّد بن علی و علی بن محمّد و حسن بن علی و مهدی را در توده ای از نور دیدم که ایستاده اند و نماز میخوانند در وسط آنها مهدی همچون ستاره ای درخشان میدرخشد فرمود ای محمّد اینها حجت های منند با قائم از عترت تو بعزت و جلالم این حجت لازم برای اولیای من است و او انتقام گیرنده از دشمنانم.

بوسیله آنها خدا آسمان ها

را نگه داشته که بر زمین فرو نریزند مگر با اجازه خودش.

3 -کِتَابُ صَفْوَةِ الْأَخْبَارِ.

کتاب صفوة الاخبار از ابراهیم بن محمّد نوفلی از پدرش که خادم حضرت رضا علیه السّلام بود نقل میکند که حضرت موسی بن جعفر از آباء گرام خود از امیر المؤمنین علی بن ابی طالب صلوات اللَّه علیه نقل کرد که فرمود: برادر و دوستم پیامبر

ص:344

اکرم فرمود: هر کس مایل است خدا را ملاقات نماید در حالی که باو توجه داشته باشد و از او روی نگرداند باید ترا دوست داشته باشد یا علی و هر که دوست دارد خدا را ملاقات کند در حالی که از او راضی باشد باید دوست

بدارد فرزندت حسن را هر که میخواهد خدا را ملاقات نماید در حالی که ترسی نداشته باشد باید دوست داشته باشد فرزندت حسین را و هر که بخواهد خدا را ملاقات نماید در حالی که گناهانش از بین رفته باشد باید علی بن الحسین را دوست بدارد زیرا او از کسانی است که خداوند در باره آنها فرموده سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ.

و هر که دوست دارد خدا را ملاقات کند با چشم روشن باید دوست داشته باشد محمّد بن علی حضرت باقر را و هر که مایل است خدا را ملاقات نماید در حالی که نامه عملش را بدست راستش بدهند دوست بدارد جعفر بن محمّد علیه السّلام را و هر که دوست دارد خدا را ملاقات نماید پاک و پاکیزه باید دوست بدارد موسی بن جعفر علیه السّلام را و هر که مایل است خدا را شاد و خندان دوست بدارد علی بن موسی الرضا علیه السّلام را و هر که دوست دارد خدا را ملاقات کند با درجات بلند و گناهانش تبدیل بحسنه شده

ص:345

باشد باید دوست بدارد محمّد بن علی حضرت جواد را.

و هر که مایل است خدا را ملاقات نماید و از او بسادگی حساب بکشند و داخل بهشت عدنی شود که عرض آن باندازه آسمانها و زمین است که آماده پذیرائی برای پرهیزگاران است باید دوست بدارد علی بن محمّد حضرت هادی علیه السّلام را.

و هر که میخواهد خدا را ملاقات کند در حالی که از رستگاران باشد باید دوست بدارد حسن بن علی حضرت عسکری را و هر که مایل است خدا را ملاقات کند با ایمان کامل و اسلام نیکو باید دوست بدارد حجة بن حسن امام منتظر صلوات اللَّه علیه را اینهایند پیشوایان هدایت و راهنمای تقوی هر که آنها را دوست بدارد من بهشت را ضامن میشوم برای او از جانب خدا.

منظور از معرفت اهل بیت امامت آنهاست

1 -أبی لیلی عن الحسین ابن علی علیه السلام قال : قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : ألزموا مودتنا أهل البیت فانه من لقی الله یوم القیامة وهو یودّنا دخل الجنة بشفاعتنا ، والذی نفسی بیده لاینفع عبدا

ص:346

عمله إلا بمعرفة حقنا. (امالی ابن الشیخ : 266 و 267).

ابو لیلی از حسین بن علی علیه السّلام نقل کرد که پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله فرمود پایدار باشید در راه محبت ما اهل بیت زیرا هر کس خدا را در قیامت ملاقات کند با دوستی ما بشفاعت ما داخل بهشت می شود قسم ب آن کس که جانم در دست اوست هیچ کس از عمل خود بهره ای نخواهد برد مگر با شناختن حق ما.

2 -فضیل ابن عثمان قال : سئل أبوعبدالله علیه السلام فقیل له : إن هؤلاء الاجانب(الاخابث)یروون عن أبیک یقولون : إن أباک علیه السلام قال : إذا عرفت فاعمل ماشئت ، فهم یستحلون من بعد ذلک کل محرم فی نسخة : یستحلون بذلک کل محرم.

قال : مالهم لعنهم الله؟ إنما قال أبی علیه السلام : إذا عرفت الحق فاعمل ماشئت من خیر یقبل منک المعانی ص 181 و 182.

معانی الاخبار: فضیل بن عثمان گفت از حضرت صادق علیه السّلام پرسیدند که آقا این ناپاکان از پدرت حدیثی نقل می کنند. که فرموده: وقتی عرفان یافتی هر چه میخواهی بکن بهمین دلیل هر کار حرامی را حلال میدانند فرمود خدا آنها را لعنت کند اینها را چه شده؟ پدرم فرمود وقتی حق را شناختی

ص:347

هر عمل خیری که مایلی انجام ده که از تو خدا قبول میکند.

3 -عن المفضل بن عمر أن أبا عبدالله علیه السلام کتب إلیه کتابا فیه : إن الله عز وجل لم یبعث نبیا قط یدعو إلی معرفة الله لیس معها طاعة فی أمر ولا نهی ، وإنما یقبل الله من العباد العمل بالفرائض التی افترضها الله علی حدودها مع معرفة من دعا إلیه ، ومن أطاع حرم الحرام ظاهره وباطنه وصلی وصام وحج واعتمر وعظم حرمات الله کلها لم یدع منها شیئا وعمل بالبر کله ومکارم الاخلاق کلها وتجنب سیئها.

ومن زعم أنه یحل الحلال ویحرم الحرام بغیر معرفة النبی صلّی اللّه علیه وآله لم یحل لله حلالا ولم یحرم له حراما وإن من صلی وزکی وحج واعتمر وفعل ذلک کله بغیر معرفة من افترض الله علیه طاعته فلم یفعل شیئا من ذلک لم یصل ولم یصم ولم یزک ولم یحج ولم یعتمر ولم یغتسل من الجنابة ولم یتطهر ولم یحرم لله حراما ولم یحل لله حلالا ، لیس له صلاة وإن رکع وإن سجد ، ولا له زکاة ولا حج ، وإنما ذلک کله یکون بمعرفة رجل من الله عزوجل علی خلقه بطاعته وأمر بالاخذ عنه.

فمن عرفه وأخذ عنه أطاع الله ، ومن زعم أن ذلک إنما هی المعرفة وأنه إذا عرف اکتفی بغیر طاعة فقد کذب وأشرک ، وإنما

ص:348

قیل : اعرف واعمل ماشئت من الخیر فانه لایقبل منک ذلک بغیر معرفة ، فاذا عرفت فاعمل لنفسک ماشئت من الطاعة قل أو کثر فانه مقبول منک.(علل الشرائع : 91).

مفضل بن عمر گفت حضرت صادق علیه السّلام نامه ای نوشت که در آن چنین نوشته بود: خداوند هیچ پیامبری را نفرستاده که دعوت بمعرفت خدا کند ولی اطاعت از امر و نهی در دعوت او نباشد خداوند از بندگان قبول میکند عمل بواجباتی را که قرار داده با حفظ حدودی که معین کرده با معرفت کسی که دعوت بخدا می نماید هر کسی اطاعت کند حرام میداند ظاهر و باطن حرام را نماز میخواند و روزه میگیرد و حج و عمره انجام میدهد و تعظیم تمام دستورات خدا را مینماید هیچ یک را وانگذارد و تمام خوبی ها را عمل کند و تمام اخلاق پسندیده را و از هر بدی پرهیز کند.

و هر کسی گمان کند حلال پیمبر را حلال و حرام را حرام دانسته بدون معرفت پیامبر حلالی را حلال و حرامی را برای خدا حرام ندانسته و هر که نماز بخواند و زکات دهد و حج و عمره بجا آورد تمام این کارها بدون معرفت کسی که خدا اطاعت او را واجب نموده انجام دهد هیچ کاری را انجام نداده نه نماز و نه روزه و نه زکات و حج و عمره بجا آورده و نه

ص:349

غسل از جنابت کرده و پاک نشده نه حرامی را حرام و نه حلالی را حلال دانسته اهل نماز نبوده گر چه رکوع و سجود کرده و نه زکات و حج انجام داده تمام اینها در صورتی صحیح است که بشناسد کسی را که خداوند بر مردم منت نهاده با اطاعت کردن و پیروی از او.

هر که او را بشناسد و اطاعت کند خدا را اطاعت نموده و هر کسی خیال کند که فقط معرفت کافی است بدون اطاعت دروغ گفته و مشرک است گفته شده بشناس آنگاه هر چه میخواهی کار نیک انجام ده زیرا از تو نمی پذیرند کار نیک را مگر با معرفت. وقتی معرفت پیدا کردی آنگاه هر چه مایلی بنفع خود اطاعت و فرمانبرداری کن چه کم و چه زیاد مقبول و پذیرفته است.

4 -إسحاق بن غالب از أبی عبدالله علیه السلام قال : عبدالله حبر من أحبار بنی إسرآئیل حتی صار مثل الخلال فأوحی الله عزوجل إلی نبی زمانه : قل له : وعزتی وجلالی وجبروتی لو أنک عبدتنی حتی تذوب کما تذوب الالیة فی القدر ماقبلت منک حتی تأتینی من الباب الذی أمرتک .(ثواب الاعمال : 196).

اسحاق بن غالب از حضرت صادق علیه السّلام نقل کرد که فرمود یکی از احبار بنی اسرائیل آنقدر عبادت کرد که

ص:350

همچون خلالی )نازک( شد خداوند به پیامبر زمان او وحی کرد که باو بگو بعزت و جلال و جبروتم سوگند اگر آنقدر مرا عبادت کنی که همچون چربی در دیگ آب شوی از تو نخواهم پذیرفت مگر از آن راهی بیایی که بتو دستور داده ام.

این روایت در المحاسن : ص 98 نیز آمده است.

5 -باسناده عن زریق عن أبی عبدالله علیه السلام قال : قلت له :

أی الاعمال هو أفضل بعد المعرفة؟ قال : ما من شئ بعد المعرفة یعدل هذه الصلاة ولا بعد المعرفة والصلاة شئ یعدل الزکاة ، ولا بعد ذلک شئ یعدل الصوم ، ولا بعد ذلک شئ یعدل الحج ، وفاتحة ذلک کله معرفتنا ، وخاتمته معرفتنا. الخبر .امالی الشیخ :

74.

بااسناد خود از زریق از حضرت صادق علیه السّلام نقل میکند که عرض- کردم چه عملی بعد از معرفت از همه اعمال افضل است. فرمود هیچ کاری بعد از معرفت معادل نماز نیست بعد از معرفت و نماز چیزی برابر زکات نیست و بعد از آن چیزی برابر روزه نیست و بعد از آن چیزی برابر حج.

و پیش آهنگ تمام اینها معرفت ما است و پایان تمام آنها نیز معرفت ما است .... در صحیفة الرضا: نیز همین روایت آمده است

6 -الأمالی للصدوق أَبِی قُدَامَةَ الْفَدَّانِیِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ

ص:351

صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْهِ بِمَعْرِفَةِ أَهْلِ بَیْتِی وَ وَلَایَتِهِمْ فَقَدْ جَمَعَ اللَّهُ لَهُ الْخَیْرَ کُلَّهُ .أمالی الصدوق: 283 و 284.

أمالی الصدوق: 283 و 284.

امالی صدوق: ابو قدامه گفت پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: هر کس خدا بر او منت نهد بمعرفت اهل بیت من و ولایت آنها برایش خداوند تمام خیر و نیکی را جمع نموده.

6 -المجالس للمفید عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی لَیْلَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْزَمُوا مَوَدَّتَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَإِنَّهُ مَنْ لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ یُحِبُّنَا دَخَلَ الْجَنَّةَ بِشَفَاعَتِنَا وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَا یَنْتَفِعُ عَبْدٌ بِعَمَلِهِ إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا . مجالس المفید: 7.

مجالس مفید: عبد الرحمن بن ابی لیلی از حسین بن علی علیه السّلام نقل کرد پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود محبت ما را از دست ندهید زیرا هر کس خدا را با محبت ما اهل بیت ملاقات کند بشفاعت ما داخل بهشت می شود قسم ب آن کسی که جانم در دست اوست هیچ بنده ای از عمل خود بهره مند نمیشود مگر با معرفت ما.

7 -المحاسن ابْنِ أَبِی لَیْلَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْزَمُوا مَوَدَّتَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَإِنَّهُ مَنْ لَقِیَ اللَّهَ وَ هُوَ یَوَدُّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ دَخَلَ الْجَنَّةَ بِشَفَاعَتِنَا وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَا

ص:352

یَنْتَفِعُ عَبْدٌ بِعَمَلِهِ إِلَّا بِمَعْرِفَةِ حَقِّنَا. المحاسن: 61.

محاسن: ابن ابی لیلی از حسین بن علی علیه السّلام نقل کرد که پیامبر اکرم فرمود: در راه محبت اهل بیت پایدار باشید زیرا هر که بملاقات خدا با مودت ما اهل بیت برود داخل بهشت می شود بشفاعت ما، قسم ب آن کسی که جانم در دست اوست هیچ کس بهره مند از عمل خود نمیشود مگر با شناخت حق ما.

8 -وَ سَأَلَهُ أَبُو بَصِیرٍ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً مَا عَنَی بِذَلِکَ فَقَالَ مَعْرِفَةَ الْإِمَامِ وَ اجْتِنَابَ الْکَبَائِرِ وَ مَنْ مَاتَ وَ لَیْسَ فِی رَقَبَتِهِ بَیْعَةٌ لِإِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً وَ لَا یُعْذَرُ النَّاسُ حَتَّی یَعْرِفُوا إِمَامَهُمْ فَمَنْ مَاتَ وَ هُوَ عَارِفٌ لِإِمَامِهِ لَمْ یَضُرَّهُ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ فَکَانَ کَمَنْ هُوَ مَعَ الْقَائِمِ فِی فُسْطَاطِهِ قَالَ ثُمَّ مَکَثَ هُنَیْئَةً ثُمَّ قَالَ لَا بَلْ کَمَنْ قَاتَلَ مَعَهُ ثُمَّ قَالَ لَا بَلْ وَ اللَّهِ کَمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص.

ابو بصیر از امام علیه السّلام سؤال کرد راجع باین آیه وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً منظورش چیست؟ فرمود منظور از حکمت معرفت امام است و اجتناب کبائر. هر کس بمیرد و بر گردن او تعهد امامی نباشد بنوع جاهلیت مرده.

بهانه ای از مردم نمی پذیرند در راه شناسائی امامشان هر که با

ص:353

عرفان امام خویش بمیرد او را زیانی نخواهد رسید که ظهور پیش افتد یا تاخیر شود او مثل کسی است که با قائم بوده در خیمه اش. راوی گفت مختصری مکث نمود سپس فرمود نه بلکه مانند کسی است که در رکابش بجنگ پردازد سپس فرمود: نه بخدا مانند کسی است که در سپاه پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله بشهادت رسیده باشد.

9 -تفسیر فرات بن ابراهیم : الحسین بن سعید باسناده عنه علیه السلام مثله وزاد فی آخره :

ألا إن أبانا إبراهیم خلیل الله کان ممن اشترط علی ربه قال :

» فاجعل أفئدة من الناس تهوی ابراهیم : 4.

إلیهم « إنه (اما انه). لم یعن الناس کلهم فأنتم أولیاؤه رحمکم الله ونظراؤکم ، وإنما مثلکم فی الناس مثل الشعرة السودآء فی الثور الابیض ومثل الشعرة البیضاء فی الثور الاسود ، ینبغی

للناس أن یحجوا هذا البیت ویعظمونا (فی المصدر : یعظموها لتعظیم الله ایاه وان یلقونا). لتعظیم الله وأن تلقونا حیث کنا ، نحن الادلاء علی الله تعالی .تفسیر فرات : 80.

تفسیر فرات: حسین بن سعید باسناد خود از امام باقر علیه السّلام همان خبر را نقل کرده و در آخر آن افزوده است پدر ما ابراهیم خلیل از چیزهائی که با خدا قرار گذاشت. این بود که

ص:354

گفت خدایا دلهای مردم را متوجه و علاقمند بخاندان و فرزندان من بگردان. منظور ابراهیم همه مردم نبود. شما اولیا ما و کسانی که شبیه شمایند اولیای او هستید. شما در میان مردم مانند یک موی سیاه در پیکر گاوی سفید و مانند موی سفیدی در گاو سیاهی هستید. سزاوار است مردم حج خانه خدا را بجا آورند و ما را احترام و تعظیم کنند بواسطه عظمتی که خدا بما عنایت کرده و با ما برخورد کنند با مقامی که ما داریم ما راهنمایان بسوی خدا هستیم.

سن : أبی عن حماد بن عیسی فیما أعلم عن یعقوب بن شعیب قال : سألت أبا عبدالله علیه السلام عن قول الله عزوجل : » إلا من تاب وآمن وعمل صالحا ثم اهتدی « طه : 84. قال : إلی ولایتنا والله ، أما تری کیف اشترط الله عزوجل . المحاسن : 142.

اعمال کسانی قبول است که معتقد به امامت آنها

باشد.

1 -عبید الله بن علی الحلبی قال : ق ال أبوعبدالله علیه السلام : ما أردت أن احدثکم ولاحدثنکم ولانصحن لکم ، وکیف لا أنصح لکم وأنتم والله جند الله ، والله ما یعبد الله عزوجل أهل دین غیرکم ، فخذوه ولا تذیعوه ولاتحبسوه عن أهله ، فلو حبست عنکم

ص:355

یحبس عنی .المحاسن : 145 و 146. عبید اللَّه بن علی حلبی گفت حضرت صادق علیه السّلام فرمود: نمیخواهم برایتان حدیث بگویم برای شما حدیث خواهم گفت و نصیحت خواهم کرد چگونه شما را نصیحت نکنم با اینکه شما بخدا قسم سپاه خدا هستید بخدا سوگند خدا را نپرستیده دینداری جز شما این را بگیرید و از بین نبرید و از اهل آن جلوگیری نکنید اگر از شما جلوگیری کنم از من جلوگیری می شود.

2 -زرارة قال : سئل أبوعبدالله علیه السلام وأنا جالس عن قول الله:(من جاء بالحسنة فله عشر أمثالها) (الانعام : 161).یجری لهؤلاء ممن لا یعرف منهم هذا الامر؟ فقال : لا إنما هذه للمؤمنین خاصة قلت له : أصلحک الله أرأیت من صام وصلی واجتنب المحارم وحسن ورعه ممن لایعرف ولا ینصب؟ فقال : إن الله یدخل اولئک الجنة برحمته .المحاسن : 158. زراره گفت از حضرت صادق علیه السّلام سؤال کردند من نیز حضور داشتم از این آیه مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها شامل کسانی که اعتقاد بامامت نداشته باشند می شود؟ فرمود: نه این اختصاص بمؤمنین دارد عرضکردم آیا کسی که روزه بدارد و نماز بخواند و از کارهای حرام پرهیز کند و پرهیز- کار باشد اما اعتقاد بامامت نداشته باشد ولی ناصبی و دشمن هم نباشد. فرمود:

ص:356

خداوند آن ها را برحمت خود وارد بهشت میکند.

3 -عمر بن حنظلة قال : قلت لابی عبدالله علیه السلام: إن آیة فی القرآن تشککنی ، قال : وماهی؟ قلت : قول الله :

« إنما یتقبل الله من المتقین « قال : أی شئ شککت فیها؟ قلت :

من صلی وصام وعبدالله قبل منه ، قال : إنما یتقبل الله من المتقین العارفین ، ثم قال : أنت أزهد فی الدنیا أم الضحاک بن قیس؟ قلت : لا ، بل الضحاک بن قیس ، قال :فان ذلک. لا یتقبل منه شئ مما ذکرت . المحاسن : 168. عمر بن حنظله گفت بحضرت صادق علیه السّلام عرضکردم یک آیه در قرآن مرا بشک انداخته فرمود: کدام آیه. عرضکردم إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ فرمود:

در چه چیز این آیه مشکوک شده ای گفتم: هر کس نماز بخواند و روزه بگیرد و خدا را بپرستد از او می پذیرد. فرمود: خداوند از پرهیزکاران عارف می پذیرد.

بعد فرمود: تو پارسا و زاهدتر هستی یا ضحاک بن قیس.

گفتم نه ضحاک بن قیس فرمود: از او هیچ یک از عبادتهائی که ذکر کردی نمی پذیرند.

4 -أمیر المؤمنین علیه السلام در نامه ای که با محمد بن أبی بکر به أهل مصر نوشت : یاعباد الله إن اتقیتم الله وحفظتم نبیکم فی أهل بیته فقد عبدتموه بأفضل ماعبد ، و ذکرتموه

ص:357

بأفضل ماذکر ، وشکرتموه بأفضل ماشکر ، وأخذتم بأفضل الصبر والشکر واجتهدتم أفضل الاجتهاد ، وإن کان غیرکم أطول منکم صلاة وأکثر منکم صیاما فأنتم أتقی لله منه وأنصح لاولی الامر (امالی ابن الشیخ : 117).

در ضمن نامه ای که امیر المؤمنین علیه السّلام بوسیله محمّد بن ابی بکر برای مردم مصر فرستاد نوشت ای بندگان خدا اگر از خدا بپرهیزید و مراعات پیامبر خود در راه اهل بیتش بنمائید با بهترین وجه خدا را پرستیده اید و با بهترین صورت او را یاد کرده اید و بهترین سپاسگزاری را کرده اید و بهترین صبر و شکر را نموده اید و عالی ترین کوشش را کرده اید گر چه دیگران از شما نماز بیشتر و روزه زیادتری داشته باشند شما پرهیزگارتر و خیرخواه تر برای ائمه و پیشوایان دین خود هستید.

امسال حاجی چقدر زیاد است؟!

1 -عبدالرحمان یعنی ابن کثیر (در مصدر : عبدالکریم).

قال : حججت مع أبی عبدالله علیه السلام فلما صرنا فی بعض الطریق صعد علی جبل فأشرف فنظر إلی الناس فقال : ما أکثر الضجیج وأقل الحجیج؟ فقال له داود الرقی : یابن رسول

ص:358

الله هل یستجیب الله دعاء هذا الجمع الذی أری؟ قال : ویحک یابا سلیمان إن الله لایغفر أن یشرک به ، الجاحد لولایة علی کعابد وثن. قال : قلت : جعلت فداک هل تعرفون محبکم ومبغضکم؟ قال : ویحک یا أبا سلیمان إنه لیس من عبد یولد إلا کتب بین عینیه : مؤمن أو کافر ، وإن الرجل لیدخل إلینا بولایتنا وبالبراءة من أعدآئنا فنری مکتوبا بین عینیه : مؤمن أو کافر ، قال الله عزوجل : » إن فی ذلک لآیات للمتوسمین « الحجر : 75.

نعرف عدونا من ولینا بصائر الدرجات : 105. عبد الرحمن بن کثیر: گفت با حضرت صادق علیه السّلام بحج رفتم در بین راه امام علیه السّلام بر فراز کوهی رفت و مردم را از نظر گذرانید.

فرمود چقدر سر و صدا زیاد است ولی حاجی کم است. داود رقی عرضکرد یا ابن رسول اللَّه آیا خداوند دعای این جمعیت را مستجاب میکند. فرمود وای بر تو ای ابا سلیمان خداوند نمی آمرزد کسی را که برایش شریک قرار دهد و منکر ولایت علی مانند بت پرست است.

عرضکرد: که آیا شما دوست و دشمنتان را میشناسید.

فرمود: وای بر تو ابا- سلیمان هیچ کس متولد نمیشود مگر اینکه در پیشانی او نوشته می شود. مؤمن یا کافر است.

شخصی پیش ما می آید با ولایت ما و بیزاری از دشمنانمان ما

ص:359

می بینیم در پیشانیش نوشته است مؤمن است یا کافر، خداوند در قرآن میفرماید إِنَّ فِی ذلِکَ لآَیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ ما دشمنانمان را از دوست مان باز میشناسیم.

2 -معاذ بن کثیر قال : نظرت إلی الموقف والناس فیه کثیر فدنوت إلی أبی عبدالله علیه السلام فقلت : إن أهل الموقف کثیر ، قال : فضرب ببصره فأدراه فیهم ثم قال : ادن منی یابا عبدالله ، فدنوت منه فقال : غثاء یأتی به الموج من کل مکان ، والله ما الحج إلا لکم ، لا والله مایتقبل الله إلا منکم. (امالی الشیخ : 116).

معاذ بن کثیر گفت در عرفات تماشا کردم جمعیت زیادی دیدم نزدیک بحضرت صادق علیه السّلام رفتم عرضکردم در عرفات جمعیت کثیری شرکت کرده اند. چشم باطراف انداخت سپس فرمود نزدیک من بیا خدمت آن جناب رفتم.

پس گفت: خار و خاشاکی است که موج از این طرف و آن طرف می آورد بخدا قسم حج نیست مگر برای شما نه بخدا قسم قبول نمیکند خدا مگر از شما.

3 -عمر الکلبی قال : کنت أطوف مع أبی عبدالله علیه السلام وهو متکئ علیّ إذ قال : یا عمر ما أکثر السواد یعنی الناس ، فقلت : أجل جعلت فداک ، فقال : أما والله ما یحج لله غیرکم ولا یؤتی أجره مرتین غیرکم ، أنتم والله رعاة الشمس والقمر ،

ص:360

وأنتم والله أهل دین الله ، منکم یقبل ولکم یغفر المحاسن : 145.

عمر الکلبی گفت با حضرت صادق علیه السّلام طواف خانه کعبه میکردم او بر من تکیه کرده بود فرمود عمر! چقدر جمعیت زیاد است عرضکردم آری فدایت شوم فرمود بخدا قسم حج بجا نمی آورد غیر شما و دو چندان پاداش نمی دهند بکسی جز شما، بخدا قسم شما مورد عنایت خورشید و ماه هستید و شما بخدا قسم اهل دین خدا هستید از شما قبول میکنند و شما را می آمرزند.

4 -أبی الجارود قال أبوجعفر علیه السلام : یا أبا الجارود أماترضون أن تصلوا فیقبل منکم ، وتصوموا فیقبل منکم ، وتحجوا فیقبل منکم؟ والله إنه لیصلی غیرکم فما یقبل منه ، ویصوم غیرکم فما یقبل منه ، ویحج غیرکم فما یقبل منه بشارة المصطفی : 82 ج 84. ابو الجارود از حضرت باقر علیه السّلام نقل کرد فرمود: ای اباجارود آیا راضی نمی شوید نماز گذارید ازشما پذیرفته شود؟! و ر.زه بدارید قبول شود و حج بجا آورید از شما قبول شود؟ بخدا قسم غیر از شماها نماز می خوانند و روزه می دارند و حج بجا می آورند از آنها قبول نمی شود.

(چون به ولایت و امامت اهل بیت عقیده ندارند).

ص:361

5 -أبی الجارود عن أبی جعفر علیه السلام قال : قلت له بمکة أو بمنی : یابن رسول الله ما أکثر الحاج؟ قال : ما أقل الحاج ما یغفر الله، إلا لک ولاصحابک ولا یتقبل إلا منک ومن أصحابک بشارة المصطفی : 88. با همین اسناد از ابو الجارود از حضرت باقر علیه السّلام نقل کرد که عرضکردم بایشان در مکه یا منی یا ابن رسول اللَّه چقدر حاجی زیاد است:

فرمود چقدر حاجی کم است نمی آمرزند مگر شما و دوستانتان را پذیرفته نمیشود مگر از شما و یارانت.

6 -عمر بن أبان الکلبی قال : قال لی أبوعبدالله علیه السلام : ما أکثر السواد : قلت : أجل یابن رسول الله قال : أما والله ما یحج لله غیرکم ولا یصلی الصلاتین غیرکم ، ولایؤتی أجره مرتین غیرکم ، وإنکم لرعاة الشمس والقمر والنجوم وأهل الدین ، ولکم یغفر ومنکم یقبل (المحاسن : 167. عمر بن ابان کلبی گفت:

حضرت صادق علیه السّلام بمن فرمود چقدر جمعیت زیادی هستند. عرضکردم آری یا ابن رسول اللَّه فرمود: بخدا قسم بجز شما کسی حج برای خدا انجام نمیدهد و نماز نمیخواند و پاداش دو چندان را نمیدهند مگر بشما و مراقبین ماه و خورشید و ستارگان (یعنی مراقب برای انجام نمازها و اوقات آنها) و اهل دین شما هستید و شما را می آمرزند و از شما

ص:362

می پذیرند.

7 -وباسناده عن منصور الصیقل قال : کنت عند أبی عبدالله علیه السلام فی فسطاطه بمنی ، فنظر إلی الناس فقال : یأکلون الحرام ویلبسون الحرام وینکحون الحرام وتأکلون الحلال وتلبسون الحلال وتنکحون الحلال ، لا والله مایحج غیرکم ولا یتقبل إلا منکم (فضائل الشیعة : 39.

با همان سند از منصور صیقل نقل کرده که گفت در منی خدمت حضرت صادق در خیمه آن جناب بودم نگاهی بمردم نموده فرمود غذایشان حرام و لباسشان حرام و ازدواج آنها حرام است اما شما غذایتان حلال و لباستان حلال و ازدواجتان حلال است بخدا قسم جز شما حج را انجام نمیدهد و از غیر شما پذیرفته نخواهد شد.

8 -ابن أبی عمیر عن بعض أصحابه از أبی عبدالله علیه السلام قال :

قیل له : إن أبا الخطاب یذکر عنک أنک قلت له : إذا عرفت الحق فاعمل ماشئت ، فقال : لعن الله أبا الخطاب والله ما قلت له هکذا ولکنی قلت له : إذا عرفت الحق فاعمل ماشئت من خیر یقبل منک ، إن الله عز وجل یقول : » من عمل صالحا من ذکر أواثنی وهو مؤمن فاولئک یدخلون الجنة یرزقون فیها بغیر حساب « المؤمن :

43. ویقول تبارک وتعالی : من عمل صالحا من ذکر أو انثی وهو

ص:363

مؤمن فلنحیینه حیاة طیبة «.(النحل : 99. (معانی الاخبار : 388 و 389. ابن ابی عمیر از یکی از اصحاب و یاران خود نقل کرد از حضرت صادق علیه السّلام که بآن جناب عرض کردند ابو الخطاب از قول شما نقل کرده که فرموده اید وقتی حق را شناختی هر عملی مایلی انجام بده فرمود:

خدا لعنت کند ابو الخطاب را بخدا قسم این طور باو نگفته ام من باو گفتم وقتی حق را شناختی هر عمل خیری که میخواهی انجام بده خداوند می پذیرد خداوند می فرماید مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یُرْزَقُونَ فِیها بِغَیْرِ حِسابٍ

و در این آیه می فرماید: مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً .

9 -معانی الاخبار: فضیل بن عثمان گفت از حضرت صادق علیه السّلام پرسیدند که آقا این ناپاکان از پدرت حدیثی نقل می کنند. که فرموده: وقتی عرفان یافتی هر چه میخواهی بکن بهمین دلیل هر کار حرامی را حلال میدانند فرمود خدا آنها را لعنت کند اینها را چه شده؟ پدرم فرمود وقتی حق را شناختی هر عمل خیری که مایلی انجام ده که از تو خدا قبول میکند.

ص:364

10 -أبی سعید الخدری قال : سمعت رسول الله صلّی اللّه علیه وآلهیقول : لو أن عبدا عبدالله ألف عام مابین الرکن والمقام ثم ذبح کما یذبح الکبش مظلوما لبعثه الله مع النفر الذین یقتدی بهم ویهتدی بهداهم ویسیر بسیرتهم إن جنة فجنة وإن نارا فنارالمحاسن : 61. ابو سعید خدری گفت از پیامبر اکرم شنیدم اگر بنده ای خدا را هزار سال بین رکن و مقام عبادت کند آنگاه او را بکشند چنانچه گوسفند را میکشند مظلوم وار خداوند او را مبعوث خواهد کرد با کسانی که ب آنها اقتداء کرده و از هدایت ایشان پیروی می نموده و روش خود آنها را از پیش گرفته است اگر بهشتی باشند بهشت و اگر جهنمی باشند جهنم:

11 -علا از محمد از أحدهما علیه ما السلام قال : قلت له : إنا نری الرجل من المخالفین علیکم له عبادة واجتهاد وخشوع ، فهل ینفعه ذلک شیئا؟ فقال : یامحمد إنما مثلنا أهل البیت مثل أهل بیت کانوا فی بنی إسرائیل وکان لایجتهدأحد منهم أربعین لیلة إلا دعا فاجیب وإن رجلا منهم اجتهد أربعین لیلة ثم دعا فلم یستجب له ، فأتی عیسی بن مریم علیه السلام یشکو إلیه ماهو فیه ، ویسأله الدعاء له ، فتطهر عیسی وصلی ثم دعا فأوحی الله إلیه : یاعیسی إن عبدی أتانی من غیر الباب الذی اوتی منه ،

ص:365

إنه دعانی وفی قلبه شک منک ، فلو دعانی حتی ینقطع عنقه وتنتشر أنامله ما استجبت له.

التفت عیسی فقال : تدعو ربک وفی قلبک شک من نبیه؟ فقال : یا روح الله وکلمته قد کان والله ماقلت ، فاسئل الله أن یذهب به عنی ، فدعا له عیسی علیه السلام فتقبل الله منه وصار فی حد أهل بیته کذلک نحن أهل البیت لایقبل الله عمل عبدوهو یشک فینا (امالی المفید : 2. علا از محمّد از حضرت صادق یا باقر علیهما السّلام نقل کرد که گفت من خدمت ایشان عرضکردم ما مشاهده می کنیم مردی از مخالفین شما را که دارای عبادت و کوشش و خشوع است آیا این اعمال برای او نفعی دارد فرمود مثل ما اهل بیت مانند خانواده ایست که در بنی اسرائیل بود که هر کدام از این خانواده اگر چهل شب بعبادت میپرداخت دعائی که می کرد مستجاب می شد.

یکی از آنها چهل شب عبادت کرد بعد دعا کرد ولی مستجاب نشد خدمت عیسی بن مریم رسید و شکایت از حال خود کرد و تقاضای دعا برای خود نمود عیسی وضو گرفت و نماز خواند سپس دعا کرد. خداوند باو وحی نمود:

ای عیسی این بنده من از دری که باید نیامده او دعا کرد ولی در دل نسبت بتو مشکوک بود اگر آنقدر دعا کند که

ص:366

گردنش بشکند و بندهای انگشتش از هم بپاشد دعایش را مستجاب نخواهم کرد.

عیسی رو باو نموده فرمود خدا را میخوانی با اینکه در دل نسبت به پیامبرش شک داری گفت ای روح اللَّه و ای کلمة اللَّه بخدا قسم این مطلب در دلم بود از خدا بخواه از دلم بزداید عیسی برایش دعا کرد خداوند پذیرفت و مانند سایر خانواده خود شد همچنین است وضع ما اهل بیت عمل کسی را که در باره ما مشکوک باشد خدا پذیرد.

این روایت از کنز الفوائد 38 و 39 و عدة الداعی از محمّد بن مسلم نیز نقل شده.

آنچه لازم است مراعاتش از نظر حفظ احترام و

عذاب هرکس که با آنها بجنگد

1 -داود بن سلیمان عن الرضا عن آبائه عن أمیر المؤمنین : قال : قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : حرمت الجنة علی من ظلم أهل بیتی وقاتلهم وعلی المتعرض علیهم والساب لهم اولئک لاخلاق لهم فی الآخرة ولا یکلمهم الله یوم القیامة ولا ینظر الیهم. یوم القیامة.( آل عمران : 71. ولایزکیهم ولهم عذاب ألیم .(امالی ابن الشیخ :

102. پیامبر در مورد ائمه علیهم السّلام و کیفر قاتل و ظالم و

ص:367

خوارکننده آنها و کسی که بایشان کمک نکرده

امالی: داود بن سلیمان از حضرت رضا علیه السّلام از آباء گرامش از امیر- المؤمنین نقل کرده که پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: بهشت حرام شده بر کسی که ستم باهل بیت من نماید و با آنها جنگ کند و کسی که با ایشان برخورد بد داشته و ناسزا ب آنها بگوید آنها را در آخرت بهره ای نیست و خداوند با ایشان روز قیامت سخن نخواهد گفت و نه پاکشان میکند و دچار عذابی سخت میشوند.

در صحیفة الرضا: همین روایت نقل شده پس از جنگ کننده با آنها آمده است و کسی که همکاری با ستمگر آنها نماید و کسی که ناسزا بایشان بگوید.

2 -امالی: با همین اسناد از علی بن ابی طالب علیه السّلام از پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله نقل کرد که این آیه را تلاوت نمود فَأُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ عرضکردند یا رسول اللَّه اصحاب آتش کیانند فرمود هر کسی پس از من با علی علیه السّلام جنگ کند اینها اصحاب آتشند با کافران. اینها کافر بحق شده اند وقتی برای آنها حق آمد. بدانید علی پاره تن من است هر کس با او جنگ کند با من جنگ کرده و خدا را بخشم در آورده سپس علی علیه السّلام را صدا زده فرمود یا علی جنگ تو

ص:368

جنگ من و سازش تو سازش من و تو راهنمای مردم بعد از من برای امتم هستی.

3 -امالی مفید: زیاد بن احمر از زید بن علی بن الحسین نقل کرد که این آیه را تلاوت کرد وَ أَمَّا الْجِدارُ فَکانَ لِغُلامَیْنِ یَتِیمَیْنِ سپس گفت خداوند آن دو بچه را حفظ کرد چون پدرشان مرد صالحی بود چه کسی از ما سزاوارتر به حفظ است جدّ ما پیامبر و دخترش سرور زنان بهشت، مادر ما است و اولین کسی که ایمان بخدا آورد و موحد شد و نماز خواند پدر ما است.

4 -امالی: ابو العباس بن شبیب از حضرت صادق علیه السّلام نقل میکند که فرمود: مراعات کنید در باره ما آنچه را عبد صالح در باره آن دو یتیم مراعات کرد که پدرشان مرد صالحی بود (اشاره بداستان خضر است).

5 -ثواب الاعمال: عمرو بن قیس مشرقی گفت خدمت حضرت حسین رسیدم من و پسر عمویم، امام علیه السّلام در محلی بنام قصر بنی مقاتل بود سلام کردیم پسر عمویم عرضکرد: یا ابا عبد اللَّه آنچه در چهره مبارکتان می بینم خضاب است یا رنگ موی شما است؟ فرمود خضاب است پیری بسرعت بما خانواده روی می آورد آنگاه بما توجه نموده

ص:369

فرمود آمده اید برای نصرت و یاری من. عرضکردم من مردی پیر و قرض دار و عیالوارم و مقداری مال مردم در اختیار من است و نمی دانم چه- می شود و مایل نیستم امانتها از بین برود پسر عمویم نیز شبیه همین حرف را زد، فرمود: پس بروید تا صدای گرفتاری مرا نشنوید و چشمتان بسیاهی جمعیت ما نیفتد زیرا هر کس صدای گرفتاری ما را بشنود یا سیاهی جمعیت ما را ببیند و ما را اجابت نکند و بداد ما نرسد بر خداست که او را با سر در آتش جهنم افکند.

6 -عیون اخبار الرضا: از حضرت رضا علیه السّلام از آباء گرامش نقل کرد که پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود خداوند و پیامبرش بشدت خشم می گیرند بر کسی که خون مرا بریزد و مرا آزار نماید در باره عترتم.

عیون: با همین سند پیامبر اکرم فرمود وای بر ستمگر اهل بیت من گویا می بینم که آنها فردا در پائین ترین درجه آتش جهنم هستند.

7 -عیون: با همین سند پیامبر اکرم فرمود هر کسی بهمراه ما قتال نماید در آخر الزمان مثل این است که قتال بهمراهی ما نموده با دجال.

8 -عیون اخبار الرضا: حسین بن علی علیه السّلام از پیامبر

ص:370

اکرم از جبرئیل از خداوند بزرگ نقل میکند که فرمود: هر کسی با اولیای من دشمنی ورزد با من بمبارزه جنگی پرداخته و هر کس با اهل بیت بجنگ بپردازد عذاب من او را فرا می گیرد و هر که غیر آنها را دوست بدارد مشمول غضب من می شود و هر که عزیز شمارد غیر ایشان را مرا آزرده و هر که مرا بیازارد اهل آتش است.

توضیح: منظور از اینکه دیگری را عزیز بدارد یعنی کاری بکند که موجب خواری ائمه بشود با این عزیز داشتن.

9 -امالی: عمرو بن خالد گفت زید بن علی در حالی که موی خود را بدست داشت از زین العابدین پدر خود نقل کرد که موی را بدست داشت گفت شنیدم پدرم حسین بن علی در حالی که موی خود را بدست داشت فرمود پدرم امیر المؤمنین در حالی که موی خود را در دست داشت فرمود پیامبر اکرم در حالی که موی خود را در دست داشت فرمود هر که یک موی مرا بیازارد مرا آزرده و هر که مرا بیازارد خدا را آزرده و هر که خدا را بیازارد او را اهل آسمانها و زمین لعنت میکنند و این آیه را تلاوت نمود إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِیناً.

10 -تفسیر عیاشی: ابو سعید خدری گفت پیامبر اکرم

ص:371

فرمود خداوند سخت خشم گرفت بر یهود که گفتند عزیر پسر خدا است و سخت خشم گرفت برنصرانیان که گفتند عیسی مسیح پسر خدا است و سخت غضبناک است بر کسی که خون مرا بریزد و آزارم نماید در مورد عترتم.

ابدال همان ائمه علیهم السّلام هستند

1 -ج، الإحتجاج رُوِیَ عَنِ الْخَالِدِ بْنِ الْهَیْثَمِ الْفَارِسِیِّ قَالَ:

قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع إِنَّ النَّاسَ یَزْعُمُونَ أَنَّ فِی الْأَرْضِ أَبْدَالًا فَمَنْ هَؤُلَاءِ الْأَبْدَالُ قَالَ صَدَقُوا الْأَبْدَالُ الْأَوْصِیَاءُ جَعَلَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْأَرْضِ بَدَلَ الْأَنْبِیَاءِ إِذْ رَفَعَ الْأَنْبِیَاءَ وَ خَتْمُهُمْ مُحَمَّدٌ ص .

احتجاج طبرسی: هیثم فارسی گفت: بحضرت رضا علیه السّلام گفتم: مردم معتقدند که در زمین ابدالی وجود دارد این ابدال کیانند فرمود راست میگویند ابدال همان اوصیا هستند خداوند آنها را در زمین بدل و بجای انبیاء قرار داده، چون انبیاء از دنیا رفته اند و حضرت محمّد صلّی اللَّه علیه و آله خاتم است.

توضیح: ظاهر دعائی که از ام داود از حضرت صادق علیه السّلام نقل شده در نیمه رجب که میفرماید:

ص:372

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْحَمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ بَارِکْ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیْتَ وَ رَحِمْتَ وَ بَارَکْتَ عَلَی إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی الْأَوْصِیَاءِ وَ السُّعَدَاءِ وَ الشُّهَدَاءِ وَ أَئِمَّةِ الْهُدَی اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی الْأَبْدَالِ وَ الْأَوْتَادِ وَ السُّیَّاحِ وَ الْعُبَّادِ وَ الْمُخْلِصِینَ وَ الزُّهَّادِ وَ أَهْلِ الْجِدِّ وَ الِاجْتِهَادِ.

احتجاج الطبرسیّ: 240. تا آخر دعا.

حاکی است ابدال با ائمه علیهم السّلام فرق دارند ولی صراحت ندارد ممکن است حمل بر تاکید شود ممکن است منظور از ابدال در دعا خواص اصحاب ائمه باشند.

ظاهر خبر نفی میکند ادعای صوفیه اهل سنت که خود را ابدال میدانند چنانچه متتبع و محقق خود این مطلب را دریافت میکند ).

صاحب این امر محفوظ است و او به پیشگاه

پروردگار می آید با مؤمنین هر عصر

1 -تفسیر العیاشی سُلَیْمَانَ بْنِ هَارُونَ قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنَّ بَعْضَ هَذِهِ الْعِجْلِیَّةِ یَقُولُونَ إِنَّ سَیْفَ رَسُولِ اللَّهِ ص عِنْدَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا رَآهُ هُوَ وَ لَا أَبُوهُ بِوَاحِدَةٍ مِنْ عَیْنَیْهِ إِلَّا أَنْ یَکُونَ رَآهُ أَبُوهُ عِنْدَ الْحُسَیْنِ ع وَ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ مَحْفُوظٌ لَهُ فَلَا تَذْهَبَنَّ یَمِیناً وَ لَا

ص:373

شِمَالًا فَإِنَّ الْأَمْرَ وَ اللَّهِ وَاضِحٌ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ اجْتَمَعُوا عَلَی أَنْ یُحَوِّلُوا هَذَا الْأَمْرَ مِنْ مَوْضِعِهِ الَّذِی وَضَعَهُ اللَّهُ فِیهِ مَا اسْتَطَاعُوا وَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ کَفَرُوا جَمِیعاً حَتَّی لَا یَبْقَی أَحَدٌ لَجَاءَ اللَّهُ لِهَذَا الْأَمْرِ بِأَهْلٍ یَکُونُونَ مِنْ أَهْلِهِ ثُمَّ قَالَ أَ مَا تَسْمَعُ اللَّهَ یَقُولُ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکافِرِینَ المائدة: 59. حَتَّی فَرَغَ مِنَ الآْیَةِ وَ قَالَ فِی آیَةٍ أُخْرَی فَإِنْ یَکْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَکَّلْنا بِها قَوْماً لَیْسُوا بِها بِکافِرِینَ الأنعام: 89. ثُمَّ قَالَ إِنَّ أَهْلَ هَذِهِ الآْیَةِ هُمْ أَهْلُ تِلْکَ الآْیَةِ . تفسیر العیّاشیّ 326 :1.

تفسیر عیاشی: سلیمان بن هارون گفت بامام علیه السّلام گفتم بعضی از عجلیها می گویند شمشیر پیامبر اکرم پیش عبد اللَّه بن حسن است فرمود بخدا قسم آن را ندیده و نه پدرش با یک چشمش مگر اینکه پدرش در نزد حضرت حسین علیه السّلام دیده باشد. صاحب این امر محفوظ است برای او نگهداری می شود بطرف راست و چپ نرو مطلب بخدا قسم واضح است.

بخدا قسم اگر اهل آسمان و زمین اجتماع کنند بر تغییر مقام امامت و قرار دادن آن را از محلی که خدا قرار داده بدیگری قدرت نخواهند داشت اگر همه مردم کافر شوند

ص:374

بطوری که احدی باقی نماند خداوند گروهی راخواهد آورد که معتقد بامامت باشند مگر این آیه را نشنیده ای که خداوند می فرماید یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکافِرِینَ تا آخرای مؤمنین هر کس از دین خود منحرف شود بزودی خداوند گروهی را خواهد آورد که آنها را دوست می دارد و آنها خدا را دوست می دارند در مقابل مؤمنین متواضع هستند ولی در مقابل کافران با شخصیت و بزرگوار.

و در آیه دیگر میفرماید: فَإِنْ یَکْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَکَّلْنا بِها قَوْماً لَیْسُوا بِها بِکافِرِینَ اگر اینها کافر شوند ما گروهی را قرار داده ایم که نسبت ب آن کافر نیستند«.

سپس فرمود افرادی که در این آیه مورد نظرند همان کسانی هستند که در آن آیه از ایشان ذکر شده.

گناهانشان بخشیده می شود اگرچه به تعداد

ریگ های بیابان باشد.

1 -الأمالی للشیخ الطوسی الْحُسَیْنِ بْنِ مُصْعَبٍ قَالَ سَمِعْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع یَقُولُ مَنْ أَحَبَّنَا لِلَّهِ وَ أَحَبَّ مُحِبَّنَا لَا لِغَرَضِ دُنْیَا یُصِیبُهَا مِنْهُ وَ عَادَی عَدُوَّنَا لَا لِإِحْنَةٍ کَانَتْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُ ثُمَّ جَاءَ

ص:375

یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ عَلَیْهِ مِنَ الذُّنُوبِ مِثْلُ رَمْلِ عَالِجٍ وَ زَبَدِ الْبَحْرِ غَفَرَ اللَّهُ تَعَالَی لَهُ . أمالی ابن الشیخ: 97 (الإحنة بالکسر الحقد).

.امالی ابن شیخ: حسین بن مصعب گفت از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم. می فرمود هر که ما را دوست داشته باشد برای خدا و دوست داشته باشد دوست ما را نه بجهت هدفی مادی که از او چشم دارد و دشمن بدارد دشمن ما را نه بواسطه اختلافی که بین او و دشمن ما است. در صورتی که وارد قیامت شود با اینکه دارای گناهی باشد باندازه ریگ انبوه و کف دریا خداوند او را می آمرزد.

2 -ثواب الأعمال صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ أَحَبَّنَا وَ أَبْغَضَ عَدُوَّنَا فِی اللَّهِ مِنْ غَیْرِ تِرَةٍ وَتَرَهَا إِیَّاهُ فِی شَیْ ءٍ مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا ثُمَّ مَاتَ عَلَی ذَلِکَ فَلَقِیَ اللَّهَ وَ عَلَیْهِ مِنَ الذُّنُوبِ مِثْلُ زَبَدِ الْبَحْرِ غَفَرَهَا اللَّهُ لَهُ . ثواب الأعمال: 165.

ثواب الاعمال: صالح بن سهل از حضرت صادق نقل کرد که فرمود: هر که ما را دوست بدارد و دشمن ما را دشمن بی آنکه اختلافی با او داشته باشد در امور دنیا بعد با همین وضع بمیرد اگر باندازه کف دریا گناه داشته باشد خدا او را می آمرزد.

ص:376

لزوم دوستی با دوستان ائمه علیهم السّلام و دشمنی با

دشمنان آنها

1 -تفسیر القمی فِی رِوَایَةِ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی قَوْلِهِ ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ فَیُحِبَّ بِهَذَا وَ یُبْغِضَ بِهَذَا فَأَمَّا مَحَبَّتُنَا فَیُخْلِصُ الْحُبَ لَنَا کَمَا یَخْلُصُ الذَّهَبُ بِالنَّارِ لَا کَدَرَ فِیهِ مَنْ أَرَادَ أَنْ یَعْلَمَ حُبَّنَا فَلْیَمْتَحِنْ قَلْبَهُ فَإِنْ شَارَکَهُ فِی حُبِّنَا حُبَّ عَدُوِّنَا فَلَیْسَ مِنَّا وَ لَسْنَا مِنْهُ وَ اللَّهُ عَدُوُّهُمْ وَ جَبْرَئِیلُ وَ مِیکَائِیلُ وَ اللَّهُ عَدُوٌّ لِلْکَافِرِینَ. تفسیر القمّیّ: 514.

المصدر و نسخة من الکتاب خال عن قوله: ینظر إلی اللّه و.

تفسیر قمی: ابو الجارود از حضرت باقر علیه السّلام در آیه ما جَعَلَ اللّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ نقل کرد که فرمود دوست داشته باشد با این قلب و دشمن داشته باشد با همان قلب، اما محبت ما دوستی را خالص میکند چنانچه طلا بوسیله آتش خالص می شود که دیگر کدورتی در آن نیست هر که مایل است آزمایش محبت ما را نماید بقلب خود مراجعه کند اگر در قلب خود با محبت ما محبت با دشمنان ما را نیز یافت از ما نیست و ما نیز از او نیستیم خدا با آنها دشمن است و جبرئیل و میکائیل و خداوند دشمن کافران است.

2 -قرب الإسناد ابْنُ عِیسَی عَنِ الْبَزَنْطِیِّ قَالَ: کَتَبَ إِلَیَّ الرِّضَا ع قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ مَنْ سَرَّهُ أَنْ لَا یَکُونَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ

ص:377

حِجَابٌ حَتَّی یَنْظُرَ إِلَی اللَّهِ وَ یَنْظُرَ اللَّهُ إِلَیْهِ فَلْیَتَوَلَّ آلَ مُحَمَّدٍ وَ یَبْرَأْ مِنَ عَدُوِّهِمْ وَ یَأْتَمَّ بِالْإِمَامِ مِنْهُمْ فَإِنَّهُ إِذَا کَانَ کَذَلِکَ

نَظَرَ اللَّهُ إِلَیْهِ وَ نَظَرَ إِلَی اللَّهِ . قرب الإسناد: 153.

قرب الاسناد: بزنطی گفت حضرت رضا علیه السّلام بمن نوشت حضرت باقر علیه السّلام فرموده است هر که مایل است بین او و خدا حجابی نباشد تا بسوی خدا تماشا کند و خدا باو توجه نماید، دوست بدارد آل محمّد را و از دشمنان آن ها بیزاری جوید و پیرو ائمه از آل محمّد باشد وقتی چنین بود توجه بخدا نموده و خدا نیز متوجه اوست.

توضیح: نگاه کردن بخدا کنایه از کمال معرفت است بحسب طاقت و قابلیت او و نگاه خداوند به بنده کنایه از کمال لطف و مرحمت است.

3 -الخصال فِی خَبَرِ الْأَعْمَشِ عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ: حُبُّ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ وَاجِبٌ وَ الْوَلَایَةُ لَهُمْ وَاجِبَةٌ وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ أَعْدَائِهِمْ وَاجِبَةٌ...

.الخصال: 153 :2 و 154.خصال: در خبر اعمش از حضرت صادق علیه السّلام نقل میکند که فرمود:

دوستی اولیای خدا واجب است ولایت آنها لازم است و بیزاری از دشمنان آنها واجب است و هم از کسانی که ستم به آل محمّد صلّی اللَّه علیه و آله کرده اند و حجاب ایشان را هتک نموده و از فاطمه زهرا علیها السّلام فدک را گرفته اند و او را از

ص:378

میراثش بازداشته و حق او و شوهرش را غصب کرده اند و کوشش برای سوختن خانه اش کردند و بنیاد ظلم را نهاده سنت پیامبر را تغییر دادند و بیزاری از پیمان شکنان و ستمگران و منحرفین لازم است و بیزاری از شقی ترین فرد گذشتگان و آیندگان همتای پی کننده شتر ثمود کشنده امیر المؤمنین علیه السّلام لازم است همچنین بیزاری از تمام کشندگان اهل بیت واجب است.

و ولایت مؤمنینی که تغییر و تبدیلی پس از پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم بوجود نیاورده اند لازم است مانند سلمان فارسی و ابو ذر غفاری و مقداد بن اسود کندی و عمار بن یاسر و جابر بن عبد اللَّه انصاری و حذیفة بن یمان و ابی الهیثم بن التیهان و سهل بن حنیف و ابو ایوب انصاری و عبد اللَّه بن صامت و عبادة بن صامت و خزیمة بن ثابت ذو الشهادتین و ابی سعید خدری و هر کس از راه اینها رفته باشد و کردارش شبیه آنها و ولایت پیروان و اقتداکنندگان بایشان و هدایتشان لازم و واجب است.

توضیح: از حضرت رضا علیه السّلام شبیه این روایت با مختصرتغییری در نامه ای که آن جناب برای مامون می نویسد راجع باصول و فروع دین، آمده است.

ص:379

4 -الأمالی للصدوق هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: مَنْ جَالَسَ لَنَا عَائِباً أَوْ مَدَحَ لَنَا قَالِیاً أَوْ وَاصَلَ لَنَا قَاطِعاً أَوْ قَطَعَ لَنَا وَاصِلًا أَوْ وَالَی لَنَا عَدُوّاً أَوْ عَادَی لَنَا وَلِیّاً فَقَدْ کَفَرَ بِالَّذِی أَنْزَلَ السَّبْعَ الْمَثَانِیَ وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ . أمالی الصدوق:

34 و 35.امالی صدوق: هشام بن سالم از حضرت صادق علیه السّلام نقل کرد که فرمود هر کس با عیبجوی ما بنشیند یا تعریف کند از دشمن و کینه توز ما و همبستگی داشته باشد با کسی که از ما قطع نموده یا قطع نماید از کسی که با ما پیوسته است یا دشمن ما را دوست بدارد و یا دوست ما را دشمن بدارد کافر شده است بخدائی که سبع مثانی و قرآن کریم را نازل نموده.

5 -المجالس للمفید ، الأمالی للشیخ الطوسی الْمُفِیدُ حُبَیْشِ بْنِ الْمُعْتَمِرِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ کَیْفَ أَمْسَیْتَ قَالَ أَمْسَیْتُ مُحِبّاً لِمُحِبِّنَا وَ مُبْغِضاً لِمُبْغِضِنَا... مجالس المفید: 197. حبیش بن معتمر گفت: خدمت امیر المؤمنین علی بن ابی طالب رسیده گفتم سلام علیک و رحمة اللَّه و برکاته شب را چگونه گذرانده اید فرمود شب کردم در حالی که دوست دارم دوستان خود را و دشمنم با دشمنان خود و

ص:380

دوست ما شب کرد در حالی که مورد حسرت است از رحمتی که خدا باو عنایت کرده و انتظار آن را میکشد اما دشمن ما شب کرد در حالی که پای بر کنار گودالی پر از آتش نهاده که این کناره او را ب آتش جهنم سقوط می دهد گویا درهای رحمت برای اهل آن باز شده گوارا باد رحمت برای اهل آن مرگ بر اهل جهنم و سزاوار آتشند.

یا حبیش هر کس دوست دارد بفهمد دوست یا دشمن ما است دل خود را آزمایش کند اگر دوست ما را دوست داشته باشد دشمن ما نیست و اگر دشمن بدارد دوستی از ما را دوست ما نیست خداوند پیمان گرفته از دوستانمان بر

محبت و دوستی ما و در ذکر نام دشمن ما را نوشته. ما نجیبانیم و فرزندان ما فرزندان انبیاء هستند.

6 -التفسیر العسکریّ: 18، معانی الأخبار: 113، عیون الأخبار: 161، علل الشرائع: 58.

امام حسن عسکری از آباء گرام خود نقل کرد که پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله به یکی از اصحاب خود فرمود ای بنده خدا دوست بدار برای خدا و دشمن بدار برای خدا و محبت داشته باش در راه خدا و دشمنی را براه خدا اختصاص بده هرگز بولایت خدا نخواهی رسید مگر بهمین کار و شخص

ص:381

طعم ایمان را نخواهد چشید اگر چه نماز و روزه زیاد داشته باشد مگر چنین باشد مدار دوستی مردم حالا بیشتر در مسائل دنیوی است هدف های دنیوی موجب دوستی و دشمنی می شود اما این مطلب آنها را از جانب خدا بی نیاز نمیکند.

عرض کرد بچه وسیله بدانم دوستی و دشمنی من در راه خدا است و دوست خدا کیست تا او را دوست بدارم و دشمن خدا کیست تا او را دشمن بدارم.

پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم اشاره بعلی علیه السّلامنمود فرمود این را می بینی عرض کرد آری فرمود دوست او دوست خدا است او را دوست بدار و دشمن او دشمن خدا است او را دشمن بدار فرمود دوست علی را دوست بدار گر چه قاتل پدر فرزندت باشد و دشمن بدار دشمن او را اگر چه پدر یا فرزندت باشد.

7 -الأمالی للصدوق الثُّمَالِیِّ عَنِ ابْنِ جُبَیْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَجْمَعَ اللَّهُ لَهُ الْخَیْرَ کُلَّهُ فَلْیُوَالِ عَلِیّاً بَعْدِی وَ لْیُوَالِ أَوْلِیَاءَهُ وَ لْیُعَادِ أَعْدَاءَهُ .أمالی الصدوق: 283.

امالی صدوق: ابن عباس گفت پیامبر اکرم فرمود هر که دوست دارد خداوند برایش تمام خیر را فراهم کند باید علی

ص:382

را بعد از من دوست داشته دوستانش را دوست بدارد و دشمنانش را دشمن.

8 -ثواب الأعمالجَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَنْ لَمْ یَعْرِفْ سُوءَ مَا أَتَی إِلَیْنَا مِنْ ظُلْمِنَا وَ ذَهَابِ حَقِّنَا وَ مَا رَکِبَنَا بِهِ فَهُوَ شَرِیکُ مَنْ أَتَی إِلَیْنَا فِیمَا وُلِّینَا بِهِ . ثواب الأعمال: 200.

ثواب الاعمال: جابر از حضرت باقر علیه السّلام نقل کرد که فرمود هر کس نشناسد زشتی ستمی که بما وارد شده و حق ما را که از بین رفته و آنچه ما دیده ایم، او شریک کسی است که بما آن ستم را روا داشته در این حکومت ستمگرانه ای که بما داشته.

9 -تفسیر العیاشی سَعْدَانَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِهِ وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ قَالَ حَقِیقٌ عَلَی اللَّهِ أَنْ لَا یُدْخِلَ الْجَنَّةَ مَنْ کَانَ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالُ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ حُبِّهِمَا .

تفسیر عیاشی: سعدان از مردی از حضرت صادق علیه السّلام نقل کرد که در باره آیه وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللّهُ فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ فرمود:

سزاوار است که خداوند داخل بهشت نکند کسی را که در دل باندازه یک دانه خردل محبت آن دو را داشته باشد.

ص:383

بیان: من حبهما أی من حب أبی بکر و عمر فالمراد بقوله لِمَنْ یَشاءُ الشیعة کما ورد فی الأخبار الکثیرة.

10 -السرائر مِنْ کِتَابِ أُنْسِ الْعَالِمِ لِلصَّفْوَانِیِّ قَالَ: إِنَّ رَجُلًا قَدِمَ عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنِّی أُحِبُّکَ وَ أُحِبُّ فُلَاناً وَ سَمَّی بَعْضَ أَعْدَائِهِ فَقَالَ ع أَمَّا الآْنَ فَأَنْتَ أَعْوَرُ فَإِمَّا أَنْ تَعْمَی وَ إِمَّا أَنْ تُبْصِرُ. السرائر: 488. از کتاب انس العالم صفوانی می نویسد مردی خدمت حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام رسیده گفت یا امیر المؤمنین من ترا دوست دارم و فلانی را هم دوست دارم یکی از دشمنان علی را نام برد فرمود اکنون تو یک چشم سالم داری یا کور باش و یا بینا.

11 -وَ قِیلَ لِلصَّادِقِ ع إِنَّ فُلَاناً یُوَالِیکُمْ إِلَّا أَنَّهُ یَضْعُفُ عَنِ الْبَرَاءَةِ مِنْ عَدُوِّکُمْ فَقَالَ هَیْهَاتَ کَذَبَ مَنِ ادَّعَی مَحَبَّتَنَا وَ لَمْ یَتَبَرَّأْ مِنْ عَدُوِّنَا. بحضرت صادق علیه السّلام عرضکردند فلان کس شما را دوست میدارد ولی در بیزاری از دشمنانتان ضعیف است فرمود: هیهات دروغ میگوید کسی که مدعی است ما را دوست میدارد ولی از دشمنان ما بیزاری نمیجوید.

ثواب دوست داشتن و یاری و ولایت ائمه علیهم

السّلام امان از آتش جهنم است

ص:384

الآیات المائدة

إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ إبراهیم فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ

تفسیر: منظور از (الَّذِینَ آمَنُوا) در هر دو آیه ائمه علیهم السّلام هستند و بزودی اخبار متواتر از طریق شیعه و سنی در این مورد خواهیم آورد. وجوب دوست داشتن و محبت آنها و اعتقاد بامامتشان ثابت شده اما آیه دوم در اخبار زیاد مورد اعتماد خواهد آمد که مقصود از ذریه، آنهایند در دعای ابراهیم علیه السّلام. ابراهیم دعا کرد برای شیعیان آنها دعا کرد که دلهایشان متمایل بائمه گردد.

از حضرت باقر علیه السّلام در روایت عیاشی نقل شده که فرمود: در دعای خود، ابراهیم همه مردم را در نظر نگرفته بود بلکه شما و هم عقیده های شما مورد نظر ابراهیم هستید مثل شما مانند موی سفیدی است بر پیکر گاوی سیاه.

در کافی از امام باقر علیه السّلام نقل میکند که فرمود: ابراهیم خانه کعبه را مورد نظر نگرفته اگر نه باید میگفت دلهای مردم

ص:385

را متوجه آن بکن. بخدا قسم ما مقصود از دعای ابراهیم هستیم آنجا که میگوید: دلهای مردم را متمایل بآنها بگردان.

در بصائر: از حضرت صادق علیه السّلام نقل میکند که فرمود: دلهای مردم را متمایل بما گردانید.

علی بن ابراهیم از حضرت صادق علیه السّلام نقل کرد که فرمود: خداوند از این آیه وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ منظور از ثمرات، ثمرات دلها است یعنی دوستی ایشان که موجب توجه مردم بآنها شود اخبار در این مورد خواهد آمد.

تفسیر العیّاشیّ 233 :2

1 -الأمالی للصدوق عَبَّادٍ الْکَلْبِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ فَاطِمَةَ الصُّغْرَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أُمِّهِ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ قَالَتْ خَرَجَ عَلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ ص عَشِیَّةَ عَرَفَةَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بَاهَی بِکُمْ وَ غَفَرَ لَکُمْ عَامَّةً وَ لِعَلِیٍّ خَاصَّةً وَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ غَیْرَ مُحَابٍ لِقَرَابَتِی هَذَا جَبْرَئِیلُ یُخْبِرُنِی أَنَّ السَّعِیدَ کُلَّ السَّعِیدِ حَقَّ السَّعِیدِ مَنْ أَحَبَّ عَلِیّاً فِی حَیَاتِهِ وَبَعْدَ مَوْتِهِ وَ أَنَّ الشَّقِیَّ کُلَّ الشَّقِیِّ حَقَّ الشَّقِیِّ مَنْ أَبْغَضَ عَلِیّاً فِی حَیَاتِهِ وَ بَعْدَ وَفَاتِهِ .أمالی الصدوق: 109 و 110. امالی صدوق: علی بن الحسین از فاطمه

ص:386

صغری از حسین بن علی از مادرش فاطمه زهرا علیها السّلامنقل کرد که فرمود: پیامبر اکرم پیش ما آمد در شب عرفه، فرمود:

خداوند عزیز مباهات و افتخار کرد بتمام شما و شما را آمرزید بطور عموم و علی را خصوصا مورد عنایت قرار داد. من پیامبر خدایم بسوی شما بی آنکه حمایت از خویشاوندانم کنم اینک جبرئیل بمن خبر میدهد که سعادتمند یعنی بتمام معنی سعادتمند و سعید واقعی کسی است که علی را دوست داشته باشد در زمان حیاتش و بعد از درگذشت او. و شقی شقاوتمند کامل و واقعی کسی است که با علی علیه السّلامدشمنی ورزد در حیات و بعد از درگذشتش.

2 -الأمالی للصدوق جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَی النَّبِیِّ ص فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ کُلُّ مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُؤْمِنٌ قَالَ إِنَّ عَدَاوَتَنَا تُلْحِقُ بِالْیَهُودِ وَ النَّصَارَی إِنَّکُمْ لَا تَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّی تُحِبُّونِی وَ کَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یُحِبُّنِی وَ یُبْغِضُ هَذَا یَعْنِی عَلِیّاً ع. أمالی الصدوق: 161 و 162.

جابر جعفی از حضرت صادق علیه السّلام از آباء گرام خود نقل کرد که مردی خدمت پیامبر اکرم آمده گفت یا رسول اللَّه آیا هر کس بگوید لا اله الا اللَّه مؤمن است؟ فرمود: دشمنی ما شامل یهود و نصاری می شود شما داخل بهشت نخواهید شد

ص:387

مگر اینکه مرا دوست داشته باشید و دروغ میگوید کسی که گمان میکند مرا دوست میدارد ولی با این یعنی علی علیه السّلام دشمن باشد.

3 -الإختصاص عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْجُعْفِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ عَمِّیَ الْحُصَیْنُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَأَدْنَاهُ وَ قَالَ مَنْ هَذَا مَعَکَ قَالَ ابْنُ أَخِی إِسْمَاعِیلَ فَقَالَ رَحِمَ اللَّهُ إِسْمَاعِیلَ وَ تَجَاوَزَ عَنْهُ سَیِّئَ عَمَلِهِ کَیْفَ خَلَفْتُمُوهُ قَالَ بِخَیْرٍ مَا أَبْقَی اللَّهُ لَنَا مَوَدَّتَکُمْ فَقَالَ یَا حُصَیْنُ لَا تَسْتَصْغِرُوا مَوَدَّتَنَا فَإِنَّهَا مِنَ الْبَاقِیَاتِ الصَّالِحَاتِ قَالَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا اسْتَصْغَرْتُهَا وَ لَکِنْ أَحْمَدُ اللَّهَ عَلَیْهَا .الاختصاص: 85 و 86. عبد الرحمن جعفی گفت من و عمویم حصین بن عبد الرحمن خدمت حضرت صادق رسیدیم، امام عمویم را نزدیک خود خوانده پرسید این کیست؟ جوابداد پسر برادرم اسماعیل است. فرمود خدا اسماعیل را رحمت کند و از کردار زشتش درگذرد. حالش چطور است. عرضکردیم خوب بود و ما نیز خوب هستیم تا موقعی که افتخار مودّت شما را داشته باشیم.

فرمود: حصین مبادا مودت ما را کوچک شماری چون مودت ما از باقیات الصالحات است. عمویم گفت من هرگز کوچک نمی شمارم خدا را بر این نعمت سپاسگزارم.

ص:388

4 -الأمالی للصدوق مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی لَیْلَی عَنْ أَبِیهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا یُؤْمِنُ عَبْدٌ حَتَّی أَکُونَ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ أَهْلِی أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ أَهْلِهِ وَ عِتْرَتِی أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ عِتْرَتِهِ وَ ذَاتِی أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ ذَاتِهِ قَالَ فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ یَا بَا عَبْدِ الرَّحْمَنِ مَا تَزَالُ تَجِیءُ بِالْحَدِیثِ یُحْیِی اللَّهُ بِهِ الْقُلُوبَ . أمالی الصدوق: 201.

امالی: محمّد بن عبد الرحمن بن ابی لیلی از پدر خود نقل کرد که گفت پیامبر اکرم فرمود ایمان ندارد شخص مگر مرا از خود بیشتر دوست داشته باشد و خانواده مرا از خانواده خود و عترت مرا از عترت خود و ذات مرا )یعنی هر چه بمن انتساب دارد غیر از چیزهائی که قبلا ذکر شد( از ذات خود و گفت یکی از مردم گفت ای عبد الرحمن پیوسته برای ما احادیثی را نقل میکنی که باعث زنده شدن دلها می شود.

5 -الأمالی للصدوق مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَحِبُّوا اللَّهَ لِمَا یَغْذُوکُمْ بِهِ مِنْ نِعَمِهِ وَ أَحِبُّونِی لِحُبِّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَحِبُّوا أَهْلَ بَیْتِی لِحُبِّی .أمالی الصدوق: 219. عبد اللَّه بن عباس از پدرش نقل کرد که پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: خدا را دوست بدارید بواسطه نعمت هائی که بشما عنایت کرده و مرا دوست بدارید بواسطه دوستی خدا و اهل بیت مرا دوست بدارید بواسطه دوستی

ص:389

من. این حدیث در الخصال و الأمالی للشیخ الطوسی نیز آمده است.

6 -علل الشرائع، الأمالی للصدوق زَیْدِ بْنِ ثَابِتٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَحَبَّ عَلِیّاً فِی حَیَاتِهِ وَ بَعْدَ مَوْتِهِ کَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ مِنَ الْأَمْنِ وَ الْإِیمَانِ مَا طَلَعَتْ عَلَیْهِ شَمْسٌ وَ غَرَبَتْ وَ مَنْ أَبْغَضَهُ فِی حَیَاتِهِ وَ بَعْدَ مَوْتِهِ مَاتَ مَوْتَةً جَاهِلِیَّةً وَ حُوسِبَ بِمَا عَمِلَ . علل الشرائع: 59، زید بن ثابت گفت پیامبر اکرم فرمود هر کس علی را دوست داشته باشد در زمان حیات و بعد از فوتش خداوند برای او مقرر میدارد امن و ایمان بمقدار فاصله طلوع خورشید و غروب آن و هر کس او را دشمن بدارد در حیات و بعد از مرگش بمثل جاهلیت خواهد مرد و مورد محاسبه قرار میگیرد بواسطه اعمالی که انجام داده.

7 -امالی: ابو حمزه ثمالی از حضرت باقر علیه السّلام از آباء گرام خویش نقل کرد که پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله بعلی علیه السّلام فرمود: یا علی محبت تو در دل هر مرد مؤمنی که ثابت شود اگر یک قدم او بلغزد پای دیگرش ثابت می شود تا با محبت تو وارد بهشت گردد.

8 -قرب الإسناد ابْنُ سَعْدٍ عَنِ الْأَزْدِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَنْ أَحَبَّنَا نَفَعَهُ اللَّهُ بِذَلِکَ وَ لَوْ کَانَ أَسِیراً فِی یَدِ الدَّیْلَمِ وَ مَنْ أَحَبَّنَا لِغَیْرِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ بِهِ مَا یَشَاءُ إِنَّ حُبَّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ لَیَحُطُّ

ص:390

الذُّنُوبَ عَنِ الْعِبَادِ کَمَا تَحُطُّ الرِّیحُ الشَّدِیدَةُ الْوَرَقَ عَنِ الشَّجَرِ .

قرب الاسناد: ازدی گفت حضرت صادق علیه السّلام فرمود: هر کس ما را دوست داشته باشد خداوند از آن دوستی بهره مندش میکند گر چه اسیر در دست دیلمیان باشد و هر که ما را برای غیر خدا دوست داشته باشد خداوند با او هر چه بخواهد انجام میدهد. محبت ما خانواده گناهان را از بندگان میزداید همان طوری که باد شدید برگ را از درخت میریزد.

چهار دسته هستند که من از آن ها شفاعت میکنم

9 -عیون أخبار الرضا علیه السلام و الخصال دَاوُدَ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَرْبَعَةٌ أَنَا الشَّفِیعُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لَوْ أَتَوْنِی بِذُنُوبِ أَهْلِ

الْأَرْضِ مُعِینٌ لِأَهْلِ بَیْتِی وَ الْقَاضِی لَهُمْ حَوَائِجَهُمْ عِنْدَ مَا اضْطُرُّوا إِلَیْهِ وَ الْمُحِبُّ لَهُمْ بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ وَ الدَّافِعُ عَنْهُمْ بِیَدِهِ عیون أخبار الرضا: 143 الخصال 91 :1. داود بن سلیمان از حضرت رضا از آباء گرامش نقل میکند که پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: چهار دسته هستند که من از آن ها شفاعت میکنم روز قیامت گر چه با گناه تمام اهل زمین بیایند.

1- کمک کننده باهل بیتم.

ص:391

2- برآورنده نیازهای آنها هنگام اضطرار ایشان بآن.

3- دوست دار ایشان با دل و زبان.

4- دفاع کننده از آنها با دستش.

10 -رَوَی ابْنُ شِیرَوَیْهِ فِی الْفِرْدَوْسِ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَرْبَعَةٌ أَنَا لَهُمْ شَفِیعٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ الْمُکْرِمُ لِذُرِّیَّتِی وَ الْقَاضِی لَهُمْ حَوَائِجَهُمْ وَ السَّاعِی لَهُمْ فِی أُمُورِهِمْ عِنْدَ مَا اضْطُرُّوا إِلَیْهِ وَ الْمُحِبُّ لَهُمْ بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ .

ابن شیرویه در فردوس از علی علیه السّلام روایت میکند که پیامبر اکرم فرمود چهار نفرند که من از آنها روز قیامت شفاعت میکنم.

1- کسی که بازماندگان مرا گرامی بدارد.

2- برآورنده حوائج آنها.

3- سعی کننده در کارهای ایشان هنگامی که راهی ب آن نداشته باشند.

4- و دوستدار ایشان با دل و زبان.

11- الخصال 99 :2.

ابو سعید خدری گفت: پیامبر اکرم فرمود: هر کس به او روزی شود حبّ ائمه از اهل بیت من بخیر دنیا و آخرت

ص:392

رسیده، نباید شکی داشته باشد در اینکه بهشتی است همانا در محبت اهل بیت من بیست امتیاز است. ده امتیاز آن در دنیا است و ده امتیاز در آخرت.

اما در دنیا: زهد و اشتیاق بعمل ورع در دین و علاقه بعبادت و توبه قبل از مرگ و آمادگی و شوق برای شب زنده داری بعبادت و قطع امید از آنچه در دست مردم است و حفظ دستور خدا و نهی او نهم دشمنی دنیا و دهم سخاوت.

و اما در آخرت، نامه عملش گشوده نمیشود و برای حساب اعمال ترازو نمی نهند و نامه عملش را بدست راستش میدهند و باو برات آزادی از آتش جهنم خواهند داد و چهره اش سفید می شود و از زیورهای بهشت میپوشد و در باره صد نفر از فامیل خود میتواند شفاعت کند. خداوند با دیده رحمت باو توجه میکند و از تاجهای بهشت بر سر میگذارد دهم وارد بهشت می شود بدون حساب خوشا بحال دوستداران اهل بیت من.

12 -عیون أخبار الرضا علیه السلام بِالْأَسَانِیدِ الثَّلَاثَةِ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ قَدْ غَفَرَ لَکَ وَ لِأَهْلِکَ وَ لِشِیعَتِکَ وَ مُحِبِّی شِیعَتِکَ وَ مُحِبِّی مُحِبِّی شِیعَتِکَ فَأَبْشِرْ

ص:393

فَإِنَّکَ الْأَنْزَعُ الْبَطِینُ مَنْزُوعٌ مِنَ الشِّرْکِ بَطِینٌ مِنَ الْعِلْمِ . عیون أخبار الرضا: 211.

از حضرت رضا علیه السّلام از آباء گرامش نقل میکند که پیامبر اکرم فرمود: یا علی خداوند آمرزید تو و خانواده و شیعه ات را و دوستان شیعیانت و دوست دوست شیعه ترا مژده باد که تو انزع البطین هستی )انزع یعنی( از شرک جداشده ای و پر از علم هستی )معنی بطین(.

13- عیون أخبار الرضا علیه السلام بِإِسْنَادِ التَّمِیمِیِّ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَتَمَسَّکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَی فَلْیَتَمَسَّکْ بِحُبِّ عَلِیٍّ وَ أَهْلِ بَیْتِی .

عیون أخبار الرضا: 220. عیون: باسناد تمیمی از حضرت رضا از آباء گرام خود نقل میکند که پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود هر که دوست دارد که چنگ بزند بعروة الوثقی باید چنگ بزند بمحبت علی و اهل بیت من.

14 -عیون أخبار الرضا علیه السلام بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ حَشَرَهُ اللَّهُ آمِناً یَوْمَ الْقِیَامَةِ .

عیون أخبار الرضا: 220. عیون: با همین اسناد پیامبر اکرم فرمود: هر که ما اهل بیت را دوست بدارد خداوند او را روز قیامت با امان محشور میکند.

ص:394

15- عیون أخبار الرضا علیه السلام وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ص لِعَلِیٍّ ع مَنْ أَحَبَّکَ کَانَ مَعَ النَّبِیِّینَ فِی دَرَجَتِهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ مَنْ مَاتَ وَ هُوَ یُبْغِضُکَ فَلَا یُبَالِی مَاتَ یَهُودِیّاً أَوْ نَصْرَانِیّاً .

عیون أخبار الرضا: 220. عیون با همین اسناد پیامبر اکرم بعلی علیه السّلام فرمود: هر کس ترا دوست داشته باشد با پیمبران خواهد بود در درجه ایشان روز قیامت، و هر کس بمیرد در حال دشمنی با تو باکی نیست که یهودی بمیرد یا نصرانی.

16- عیون أخبار الرضا علیه السلام بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ ص وَ أَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ ع مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یُحِبُّنِی وَ لَا یُحِبُّ هَذَا فَقَدْ کَذَبَ .

عیون أخبار الرضا: 221. عیون: پیامبر اکرم در حالی که دست علی را گرفته بود فرمود هر کس گمان کند مرا دوست میدارد و حال اینکه این شخص را دوست نمیدارد دروغ گفته.

17 -عیون أخبار الرضا علیه السلام وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ النَّبِیُّ ص أَوَّلُ مَا یُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ .عیون أخبار الرضا: 222 و 223. عیون: با همین اسناد پیامبر اکرم فرمود: اول چیزی که از بنده میپرسند حب ما اهل بیت است. مجالس المفید: 158 و 159، و امالی ابن الشیخ، 20.

محب و دوستدار ما منتظر رحمت است

18. مجالس مفید و امالی شیخ : ابو اسحاق سبیعی گفت

ص:395

رفتیم پیش مسروق اجدع، میهمانی داشت که او را نمی شناختیم مشغول غذا خوردن بودند، میهمان گفت من با پیامبر اکرم بودم در خیبر همین که این حرف را زد فهمیدیم که از اصحاب پیامبر بوده.

گفت: صفیه دختر حی بن اخطب خدمت پیامبر اکرم آمده گفت یا رسول اللَّه من مثل سایر زنان تو نیستم پدر و برادر و عمویم کشته شده اگر برای شما پیش آمدی بکند مرا بکه میسپاری. پیامبر اکرم فرمود: باین، اشاره بعلی بن ابی- طالب کرد.

سپس گفت: مایل نیستید برای شما حدیثی که حارث بن اعور برایم نقل کرده بگویم گفتیم چرا گفت خدمت علی بن ابی طالب رسیدم فرمود: برای چه آمده ای اعور! عرض کرد محبت تو یا امیر المؤمنین. فرمود ترا بخدا؟ گفتم بخدا سوگند سه مرتبه مرا قسم داد سپس فرمود بنده ای از بندگان خدا نیست که دلش را بایمان خداوند آزمایش کرده باشد مگر اینکه محبت ما را در قلب خود می یابد او ما را دوست میدارد.

و بنده ای نیست از بندگان خدا که مورد خشم خدا قرار گرفته باشد مگر اینکه او بغض ما را در قلب خود می یابد و ما

ص:396

را دشمن میدارد.

محب و دوستدار ما منتظر رحمت است درهای رحمت بروی او گشوده شده و دشمن ما در کنار گودالی از آتش جهنم است گوارا باد اهل رحمت را رحمتشان و مرگ بر دوزخیان باد در جایگاهشان.

روایت فوق در بشارة المصطفی و کشف الغمة 40 از کفایة الطالب

نیز آمده است.

19 -الْعَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا لَنَا وَ لِقُرَیْشٍ إِذَا تَلَاقَوْا تَلَاقَوْا بِوُجُوهٍ مُسْتَبْشِرَةٍ وَ إِذَا لَقَوْنَا لَقَوْنَا بِغَیْرِ ذَلِکَ فَغَضِبَ النَّبِیُّ ص ثُمَّ قَالَ وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَا یَدْخُلُ قَلْبَ رَجُلٍ الْإِیمَانُ حَتَّی یُحِبَّکُمْ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ . أمالی ابن الشیخ: 30.

امالی ابن شیخ: عباس بن عبد المطلب )رضی اللَّه عنه( گفت عرض کردم یا رسول اللَّه ما را با قریش چکاری است که هر وقت با یک دیگر روبرو میشوند با صورتهای شاد و شادمان هستند ولی وقتی ما را می بینند بر خلاف اینست.

پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم خشمگین شد سپس فرمود قسم بآن کسی که جانم در دست اوست ایمان وارد قلب کسی نمیشود مگر اینکه شما را بواسطه خدا و پیامبر دوست داشته باشد.

ص:397

20 -المجالس للمفید ما، الأمالی للشیخ الطوسی عِمْرَانَ بْنِ الْحُصَیْنِ قَالَ:

کُنْتُ أَنَا وَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ جَالِسَیْنِ عِنْدَ النَّبِیِّ ص وَ عَلِیٌّ جَالِسٌ إِلَی جَنْبِهِ إِذْ قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللّهِ قَلِیلاً ما تَذَکَّرُونَ النمل: 64 قَالَ فَانْتَقَضَ عَلِیٌّ ع انْتِقَاضَ الْعُصْفُورِ فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ص مَا شَأْنُکَ تَجْزَعُ فَقَالَ وَ مَا لِی لَا أَجْزَعُ وَ اللَّهُ یَقُولُ إِنَّهُ یَجْعَلُنَا خُلَفَاءَ الْأَرْضِ فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ص لَا تَجْزَعْ وَ اللَّهِ لَا یُحِبُّکَ إِلَّا مُؤْمِنٌ وَ لَا یُبْغِضُکَ إِلَّا مُنَافِقٌ .مجالس المفید: 181، امالی ابن الشیخ: 47. عمران بن حصین گفت: من و عمر بن خطاب خدمت پیامبر اکرم نشسته بودیم علی علیه السّلام نیز پهلویش نشسته بود. پیامبر این آیه را خواند أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ ...

امیر المؤمنین علیه السّلام چون گنجشکی بلرزه افتاد پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود ترا چه شد که ناراحت شدی. عرضکرد چگونه ناراحت نشوم که خداوند میفرماید:

ما را خلیفه زمین قرار میدهد پیامبر اکرم فرمود ناراحت نشو بخدا سوگند ترا دوست نمیدارد مگر مؤمن و دشمنی با تو نمی کند مگر منافق.

21 -لأمالی للشیخ الطوسی جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ:

لَمَّا قَضَی رَسُولُ اللَّهِ ص مَنَاسِکَهُ مِنْ حَجَّةِ الْوَدَاعِ رَکِبَ رَاحِلَتَهُ وَ

ص:398

أَنْشَأَ یَقُولُ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ کَانَ مُسْلِماً فَقَامَ إِلَیْهِ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْإِسْلَامُ فَقَالَ ع الْإِسْلَامُ عُرْیَانٌ وَ لِبَاسُهُ التَّقْوَی وَ زِینَتُهُ الْحَیَاءُ وَ مِلَاکُهُ الْوَرَعُ وَ کَمَالُهُ الدِّینُ وَ ثَمَرَتَهُ الْعَمَلُ وَ لِکُلِّ شَیْ ءٍ أَسَاسٌ وَ أَسَاسُ الْإِسْلَامِ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ . امالی ابن الشیخ: 52.

جابر از حضرت باقر از آباء گرام خود نقل کرد که فرمود وقتی پیامبر اکرم اعمال حج خود را در حجة الوداع انجام داد سوار بر مرکب خود شد و این چنین میفرمود: داخل بهشت نمیشود مگر کسی که مسلمان باشد.

ابو ذر از جای حرکت کرده گفت یا رسول اللَّه اسلام چیست؟ فرمود:

اسلام عریان است لباس او تقوی است و زینت آن حیاء و ملاک و قوامش ورع و کمال آن دین و ثمره آن عمل و برای هر چیزی اساسی است و اساس اسلام محبت ما خانواده است.

22 -الأمالی للشیخ الطوسی زَاذَانَ قَالَ سَمِعْتُ سَلْمَانَ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ یَقُولُ لَا أَزَالُ أُحِبُّ عَلِیّاً ع فَإِنِّی رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَضْرِبُ فَخِذَهُ وَ یَقُولُ مُحِبُّکَ لِی مُحِبٌ وَ مُحِبِّی لِلَّهِ مُحِبٌّ وَ مُبْغِضُکَ لِی مُبْغِضٌ وَ مُبْغِضِی لِلَّهِ تَعَالَی مُبْغِضٌ . أمالی ابن الشیخ: 82 و 83.

زاذان گفت از سلمان شنیدم میگفت من پیوسته علی را

ص:399

دوست میدارم پیامبر اکرم را دیدم که بر ران علی میزد و میفرمود دوستدار تو دوستدار من است و دوستدار من دوست خداست و دشمن تو دشمن من است و دشمن من دشمن خداست.

23 -المحاسن بِشْرِ بْنِ غَالِبٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ قَالَ: قَالَ لِی یَا بِشْرَ بْنَ غَالِبٍ مَنْ أَحَبَّنَا لَا یُحِبُّنَا إِلَّا لِلَّهِ جِئْنَا نَحْنُ وَ هُوَ کَهَاتَیْنِ وَ قَدَّرَ بَیْنَ سَبَّابَتَیْهِ وَ مَنْ أَحَبَّنَا لَا یُحِبُّنَا إِلَّا لِلدُّنْیَا فَإِنَّهُ إِذَا قَامَ قَائِمُ الْعَدْلِ وَسِعَ عَدْلُهُ الْبَرَّ وَ الْفَاجِرَ .المحاسن: 61. محاسن: بشر بن غالب از حسین بن علی علیه السّلام نقل کرد که فرمود یا بشر بن غالب! هر که ما را دوست بدارد فقط برای خدا ما و او خواهیم آمد مانند بین این دو انگشت سبابه خود را جمع نمود. و هر که ما را دوست داشته باشد فقط برای دنیا زمانی که امام قیام نماید عدالت او شامل نیکوکار و تبهکار هر دو می شود.

24 -ما، الأمالی للشیخ الطوسی عِیسَی بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الثَّالِثِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ قَالَ النَّبِیُّ ص أَرْبَعَةٌ أَنَا لَهُمْ شَفِیعٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ الْمُحِبُّ لِأَهْلِ بَیْتِی وَ الْمُوَالِی لَهُمْ وَ الْمُعَادِی فِیهِمْ وَ الْقَاضِی لَهُمْ حَوَائِجَهُمْ وَ السَّاعِی لَهُمْ فِیمَا یَنُوبُهُمْ مِنْ أُمُورِهِمْ. أمالی ابن الشیخ: 197.

ص:400

مجالس المؤمنین: عیسی بن احمد از حضرت امام علی النقی از آباء گرام خود از امیر المؤمنین علیه السّلام نقل کرد که پیامبر اکرم فرمود چهار دسته هستند که من شفیع آنها هستم در روز قیامت. دوستدار اهل بیتم و علاقمند ب آنها. دشمن با دشمنان ایشان و برآورنده نیازهای آنها و کوشش کننده در راه گرفتاری ایشان.

25 -علل الشرائع الْحَکَمِ بْنِ أَبِی لَیْلَی قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا یُؤْمِنُ عَبْدٌ حَتَّی أَکُونَ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ یَکُونَ عِتْرَتِی أَحَبَ إِلَیْهِ مِنْ عِتْرَتِهِ وَ یَکُونَ أَهْلِی أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ أَهْلِهِ وَ تَکُونَ ذَاتِی أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ ذَاتِهِ .علل الشرائع: 58 و 133 طبعة قم.

حکم بن ابی لیلی گفت پیامبر اکرم فرمود ایمان ندارد شخص مگر اینکه مرا از خود بیشتر دوست داشته باشد و عترتم را بیشتر از عترت خود و خانواده ام را بیشتر از خانواده خود و ذات مرا )آنچه بمن انتساب دارد غیر از آنچه ذکر شد( بیشتر از ذات خود.

روایت فوق در کتاب بشارة المصطفی 63-62 نیز آمده است.

این از شیعیان آنهاست

ص:401

1 -الصَّبَّاحِ بْنِ سَیَابَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الرَّجُلَ لَیُحِبُّکُمْ وَ مَا یَدْرِی مَا تَقُولُونَ فَیُدْخِلُهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَیُبْغِضُکُمْ وَ مَا یَدْرِی مَا تَقُولُونَ فَیُدْخِلُهُ اللَّهُ النَّارَ وَ إِنَّ الرَّجُلَ لَیَمْلَأُ صَحِیفَتَهُ مِنْ غَیْرِ عَمَلٍ قُلْتُ فَکَیْفَ قَالَ یَمُرُّ بِالْقَوْمِ یَنَالُونَ مِنَّا وَ إِذَا رَأَوْهُ قَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ إِنَّ هَذَا الرَّجُلَ مِنْ شِیعَتِهِمْ وَ یَمُرُّ بِهِمُ الرَّجُلُ مِنْ شِیعَتِنَا فَیَرْمُونَهُ وَ یَقُولُونَ فِیهِ فَیَکْتُبُ اللَّهُ لَهُ بِذَلِکَ حَسَنَاتٍ حَتَّی یَمْلَأَ صَحِیفَتَهُ مِنْ غَیْرِ عَمَلٍ . فضائل الشیعة: 38 و 39. باسناد صدوق از صباح بن سیابه از حضرت صادق علیه السّلام نقل کرد که فرمود شخص شما را دوست میدارد اما از عقیده شما اطلاعی ندارد با همین حبّ خداوند او را وارد بهشت میکند و شخص با شما دشمن است و نمیداند عقیده شما چیست بواسطه همین دشمنی با شما خدا او را بجهنم می برد و مرد نامه عملش پر از ثواب می شود بدون اینکه عملی انجام داده باشد. عرضکردم چگونه چنین- چیزی ممکن است.

فرمود: از کنار گروهی رد می شود که بدگوئی از ما می کنند همین که چشمشان باو می افتد بیکدیگر میگویند این مرد از شیعیان آنها است و مردی از شیعیان ما از کنار آنها رد می شود او را هدف قرار می دهند و باو بد میگویند خداوند بواسطه این مطلب آنقدر باو ثواب می دهد که نامه عملش پر می شود

ص:402

بدون عملی.

2 -معانی الأخبار ثَعْلَبَةَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: إِنَّ الرَّجُلَ لَیَخْرُجُ مِنْ مَنْزِلِهِ إِلَی حَاجَتِهِ فَیَرْجِعُ وَ مَا ذَکَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَتَمْلَأُ صَحِیفَتُهُ حَسَنَاتٍ قَالَ فَقُلْتُ وَ کَیْفَ ذَلِکَ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ یَمُرُّ بِالْقَوْمِ وَ یَذْکُرُونَّا أَهْلَ الْبَیْتِ فَیَقُولُونَ کُفُّوا فَإِنَّ هَذَا یُحِبُّهُمْ

فَیَقُولُ الْمَلَکُ لِصَاحِبِهِ اکْتُبْ هَیْبَ آلِ مُحَمَّدٍ فِی فُلَانٍ الْیَوْمَ .معانی الأخبار: 56 و 57.

ثعلبه از حضرت صادق علیه السّلام نقل کرد که شخصی از منزل خود خارج می شود برای کاری که دارد برمیگردد با اینکه سخنی از خدا بر زبان نیاورده (و یادی از خدا نکرده) اما نامه عملش پر از حسنه میگردد.

گفت عرضکردم چگونه چنین می شود. فرمود بگروهی میگذرد که حرف ما اهل بیت را میزنند. تا او را مشاهده میکنند میگویند حرف نزنید که این شخص دوستدار آنها است ملک موکّل بر او بملک دیگر میگوید بنویس حمایت کرد از آل محمّد در فلان روز و موجب وحشت دشمنان ما شد.

30 -الأمالی للصدوق أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع مَنْ أَقَامَ فَرَائِضَ اللَّهِ وَ اجْتَنَبَ مَحَارِمَ اللَّهِ وَ أَحْسَنَ

ص:403

الْوَلَایَةَ لِأَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّ اللَّهِ وَ تَبَرَّأَ مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلْیَدْخُلْ مِنْ أَیِّ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ الثَّمَانِیَةِ شَاءَ .أمالی الصدوق: 285.

امالی صدوق: ابو بصیر گفت حضرت صادق علیه السّلام فرمود هر کس واجبات را بجا آورد و از محرمات پرهیز نماید و در ولایت اهل بیت پیامبر طریق احسن را به پیماید و از دشمنان خدا بیزاری جوید از هر درب هشت گانه بهشت که مایل است وارد می شود.

31 -علل الشرائع زَیْدِ بْنِ ثَابِتٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَحَبَّ عَلِیّاً فِی حَیَاتِی وَ بَعْدَ مَوْتِی کَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ الْأَمْنَ وَ الْإِیمَانَ مَا طَلَعَتْ شَمْسٌ أَوْ غَرَبَتْ وَ مَنْ أَبْغَضَهُ فِی حَیَاتِی وَ بَعْدَ مَوْتِی مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً وَ حُوسِبَ بِمَا عَمِلَ . علل الشرائع: 59.

زید بن ثابت گفت پیامبر اکرم فرمود هر که دوست بدارد علی را در حیات من و بعد از مرگم خداوند برای او امن و ایمان را مینویسد در طول عمر و هر که او را دشمن بدارد در حیات من و بعد از مرگم بمرگ جاهلیت مرده و نسبت بکردارش محاسبه خواهد شد.

32 -المحاسن الْمُفَضَّلِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ أَحَبَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ حَقَّقَ حُبَّنَا فِی قَلْبِهِ جَرَی یَنَابِیعُ الْحِکْمَةِ عَلَی لِسَانِهِ وَ جُدِّدَ الْإِیمَانُ فِی قَلْبِهِ وَ جُدِّدَ لَهُ عَمَلُ سَبْعِینَ نَبِیّاً وَ سَبْعِینَ

ص:404

صِدِّیقاً وَ سَبْعِینَ شَهِیداً وَ عَمَلُ سَبْعِینَ عَابِداً عَبَدَ اللَّهَ سَبْعِینَ سَنَةً .المحاسن: 61. مفضل از حضرت صادق علیه السّلام نقل کرد که فرمود هر که اهل بیت را دوست داشته باشد و محکم کند حب ما را در دل خویش سرچشمه های حکمت از زبانش جاری می شود، ایمان در دلش تجدید می گردد و برای او عمل هفتاد پیامبر را می نویسند با هفتاد صدیق و هفتاد شهید و عمل هفتاد عابدی را که هفتاد سال عبادت خدا را کرده باشد.

ای علی تو مانند قل هوالله أحدی

1 -المحاسن عَمْرِو بْنِ أَبِی الْمِقْدَامِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع إِنَّمَا مَثَلُکَ مَثَلُ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ فَإِنَّهُ مَنْ قَرَأَهَا مَرَّةً فَکَأَنَّمَا قَرَأَ ثُلُثَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ قَرَأَهَا مَرَّتَیْنِ فَکَأَنَّمَا قَرَأَ ثُلُثَیِ الْقُرْآنِ وَ مَنْ قَرَأَهَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَکَأَنَّمَا قَرَأَ الْقُرْآنَ وَ کَذَلِکَ مَنْ أَحَبَّکَ بِقَلْبِهِ کَانَ لَهُ مِثْلُ ثُلُثِ ثَوَابِ أَعْمَالِ الْعِبَادِ وَ مَنْ أَحَبَّکَ بِقَلْبِهِ وَ نَصَرَکَ بِلِسَانِهِ کَانَ لَهُ مِثْلُ ثُلُثَیْ ثَوَابِ أَعْمَالِ الْعِبَادِ وَ مَنْ أَحَبَّکَ بِقَلْبِهِ وَ نَصَرَکَ بِلِسَانِهِ وَ یَدِهِ کَانَ لَهُ مِثْلُ ثَوَابِ ثواب الْعِبَادِ .المحاسن: 153. عمرو بن ابی المقدام از حضرت صادق علیه السّلام نقل کرد که پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم به امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود مثل تو مانند قُلْ هُوَ

ص:405

اللَّهُ أَحَدٌ است هر که یک بار بخواند مثل این است که یک سوم قرآن را خوانده و هر که دو بار بخواند دو سوم قرآن را و هر که سه مرتبه بخواند مثل این است که تمام قرآن را خوانده.

همچنین هر کس ترا با دل دوست داشته معادل ثواب یک سوم از اعمال بندگان باو میدهند و هر که ترا با دل دوست داشته باشد و با زبان یاریت کند باو دو سوم از ثواب اعمال بندگان را میدهند و هر کس ترا با دل دوست داشته باشد و با زبان و دست خود یاری کند معادل ثواب تمام بندگان باو میدهند.

2 -در کتاب مشارق الانوار از رسول خدا صلی الله علیه و آلهروایت شده است که به علی علیه السلام فرمود:ای علی؛ مثل تو در میان امت من مثل )قل هو الله احد( است، هرکس آن را یک بار بخواند یک سوم قرآن را خوانده است و کسی که دو بار بخواند مانند آن است که دو سوم قرآن را خوانده است، و آنکه سه بار بخواند مانند آن است که همه قرآن را خوانده است. سپس فرمودند:فمن احبک بلسانه فقد کمل ثلث الایمان، و من احبک بلسانه و قلبه فقد کمل ثلثی الایمان، و من احبک بیده و قلبه و لسانه فقد کمل الایمان. والذی بعثنی بالحق نبیاً لو احبک اهل الارض کمحبة اهل السماء لما عذّب الله احداً

ص:406

بالنار.کسی که تو را به زبان دوست داشته باشد یک سوم ایمان را احراز کرده است، و کسی که تو را به زبان و قلبش دوست داشته باشد دوسوم ایمان را به دست آورده، و آنکه تو را به دست خود و قلب و زبانش دوست داشته باشد ایمان او کامل است. و قسم به حق آنکه مرا به پیغمبری به راستی برانگیخت اگر اهل زمین تو را همانند آسمان دوست داشته باشند خداوند یکی از آن ها را به آتش دوزخ وارد نمی کند.ای علی؛ جبرئیل از طرف پروردگار عالم به من بشارت داده و فرموده است: یا محمد بشّر اخاک علیاً علیه السلام إنّی لا اعذّب من تولاه و لا ارحم من عاداه.ای محمد به برادرت علی علیه السلام مژده بده که من اهل ولایت و محبت او را عذاب نمی کنم و به دشمنان او رحم نخواهم کرد.

3 -الخصال 164 :2 و 165 و 168.

خصال: از جمله احادیث اربعمائة (چهارصدتا) امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: هر که بما چنگ زند بهدف میرسد و هر که از غیر راه ما برود غرق می شود برای محبین و دوستان ما فوجهائی از رحمت خدا است و برای دشمنان ما نیز فوجهائی از خشم خدا.

و فرمود: هر که ما را با دل دوست داشته باشد و با زبان

ص:407

کمک کند و بکمک ما با دشمنانمان با دست خود بجنگد با ما خواهد بود در درجه ی ما و هر که با دل ما را دوست داشته باشد و بزبان کمک کند ولی بهمراه ما با دشمنانمان نجنگد او یک درجه کمتر از اولی است و هر که ما را با دل دوست بدارد ولی با زبان کمک نکند و نه با دست، او در بهشت است و هر که ما را با دل دشمن بدارد و با زبان دوست بر ضرر ما کار کند او با دشمن ما در جهنم است و هر که با دل دشمن بدارد و بر ضرر ما بوسیله دست و زبان کمک نکند در جهنم است.

فرمود: من پشتیبان مؤمنینم و مال پیشتیبان ستمکاران.

بخدا سوگند دوست نمیدارد مرا مگر مؤمن و دشمن نمیدارد مرا مگر منافق.

4 -المجالس للمفید ابْنِ أَبِی الْمِقْدَامِ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ع أَنَّهُ قَالَ: مَنْ أَحَبَّنَا بِقَلْبِهِ وَ نَصَرَنَا بِیَدِهِ وَ لِسَانِهِ فَهُوَ مَعَنَا فِی الْغُرْفَةِ الَّتِی نَحْنُ فِیهَا وَ مَنْ أَحَبَّنَا بِقَلْبِهِ وَ نَصَرَنَا بِلِسَانِهِ فَهُوَ دُونَ ذَلِکَ بِدَرَجَةٍ وَ مَنْ أَحَبَّنَا بِقَلْبِهِ وَ کَفَّ بِیَدِهِ وَ لِسَانِهِ فَهُوَ فِی الْجَنَّةِ .مجالس المفید: 20 و 21.

مجالس مفید: ابن ابی المقدام از پدر خود از حسن بن علی علیه السّلام نقل کرد که فرمود: هر که ما را با دل دوست داشته باشد و با دست و زبان یاری کند با ما خواهد بود در غرفه ای

ص:408

که ما در آن هستیم و هر که ما را بدل دوست داشته باشد و با زبان یاری کند او یک درجه پائین تر خواهد بود و هر که با دل دوست داشته باشد اما دست و زبان خود را نگه دارد او اهل بهشت است.

36 -تفسیر العیاشی أَبِی عُبَیْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی أَبِی جَعْفَرٍ ع فَقُلْتُ بِأَبِی أَنْتَ رُبَّمَا خَلَا بِیَ الشَّیْطَانُ فَخَبُثَتْ نَفْسِی ثُمَّ ذَکَرْتُ حُبِّی إِیَّاکُمْ وَ انْقِطَاعِی إِلَیْکُمْ فَطَابَتْ نَفْسِی فَقَالَ یَا زِیَادُ وَیْحَکَ وَ مَا الدِّینُ إِلَّا الْحُبُّ أَ لَا تَرَی إِلَی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ . آل عمران: 29.

تفسیر العیّاشیّ 167 :1. ابو عبیده حذاء گفت خدمت حضرت باقر علیه السّلام رسیدم. عرضکردم فدایت شوم گاهی که شیطان مرا تنها یابد نفس مرا آلوده میکند بعد بیاد دوست داشتنم شما را می افتم و اینکه خدمت شما میرسم باز خوشحال میشوم فرمود: ای زیاد مگر دین جز حبّ است مگر این آیه را نشنیده ای إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ اگر خدا را دوست دارید از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست داشته باشد.

توضیح: شاید استشهاد بآیه یا به جهت این است که دوستی با آنها دوستی با خدا است یا باینکه حب تکمیل نمیشود مگر با متابعت.

ص:409

37 -تفسیر العیاشی بُرَیْدِ بْنِ مُعَاوِیَةَ الْعِجْلِیِّ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ ع إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ قَادِمٌ مِنْ خُرَاسَانَ مَاشِیاً فَأَخْرَجَ رِجْلَیْهِ وَ قَدْ تَغَلَّفَتَا وَ قَالَ أَمَا وَ اللَّهِ مَا جَاءَ بِی مِنْ حَیْثُ جِئْتُ إِلَّا حُبُّکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ اللَّهِ لَوْ أَحَبَّنَا حَجَرٌ حَشَرَهُ اللَّهُ مَعَنَا وَ هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُّ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ قَالَ یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ وَ هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحَبُ تفسیر العیّاشیّ 167 :1 و 168 و الآیة فی آل عمران: 31.

برید بن معاویة عجلی گفت خدمت حضرت باقر علیه السّلام بودم که یک نفر تازه وارد از خراسان داخل شد که پیاده آمده بود پاهای خود را نشان داد که پینه بسته بود گفت بخدا قسم مرا از این راه دور خدمت شما نیاورده مگر محبت شما اهل بیت. حضرت باقر علیه السّلام فرمود بخدا قسم اگر ما را سنگی دوست داشته باشد خداوند او را با ما محشور میکند هل الدین الا الحب مگردین غیر حب و دوستی است خداوند فرموده: إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ.

38 -تفسیر العیاشی عَنْ رِبْعِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قِیلَ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّا نُسَمِّی بِأَسْمَائِکُمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِکُمْ فَیَنْفَعُنَا ذَلِکَ فَقَالَ إِی وَ اللَّهِ وَ هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُّ قَالَ اللَّهُ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ

ص:410

اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ .

ربعی پسر عبد اللَّه گفت بحضرت صادق عرضکردند فدایت شویم ما بچه های خود را بنام شما و پدران گرامتان می نامیم آیا این کار برای ما سودمند است. فرمود آیا دین جز محبت است خداوند میفرماید إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ .

توضیح: جواب این است که نام نهادن فرزندان بنام ائمه علیهم السّلام از حبّ و دوستی سرچشمه میگیرد.

39 -التفسیر المنسوب الی الامام العسکریّ (علیه السلام).

تفسیر امام: ثوبان غلام پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله از جای حرکت کرده گفت پدر و مادرم فدایت یا رسول اللَّه کی قیامت بر پا می شود. پیامبر اکرم فرمود:

چه چیز برای قیامت آماده کرده ای که می پرسی گفت یا رسول اللَّه من عمل زیادی آماده نکرده ام جز اینکه خدا و پیامبرش را دوست میدارم پیامبر اکرم فرمود چقدر پیامبر را دوست میداری؟ گفت قسم بآن کسی که ترا بحق به پیامبری مبعوث نموده در دل من آنقدر محبت شما جای گرفته که اگر مرا با شمشیر قطعه قطعه کنند و با ارّه ببرند و با مقراض ریز ریزه کنند و با آتش بسوزانند و با آسیاب سنگ نرم کنند برایم

ص:411

بهتر و ساده تر است از اینکه در دل خود غلّ و غشی یا کینه ای بیابم نسبت بشما یا یکی از اهل بیتت و اصحابت.

و محبوب ترین شخص نزد من بعد از شما کسی است که او را بیشتر دوست میداری و دشمن ترین شخص نزد من کسی است که ترا دوست نداشته باشد و دشمن تو یا یکی از اصحابت باشد عرضکرد این بود مقدار علاقه من بشما و علاقه ام بدوستانت و دشمنی با دشمنان شما یا کسی که دشمن باشد با یکی از دوستان شما اگر این مقدار از من قبول شود سعادتمند هستم اگر عمل دیگری غیر از این از من خواسته باشید چیزی که آماده کرده باشم و بتوان بر آن اعتماد داشت ندارم همه شما را دوست میدارم با اصحابت گر چه عمل آنها را ندارم.

فرمود بتو بشارت میدهم همانا در روز قیامت شخص محشور می شود با کسی که او را دوست میدارد ای ثوبان اگر آنقدر گناه داشته باشی بمقدار فاصله بین زمین تا عرش با این موالاتی که داری تمام آنها از بین میرود با سرعتی زیادتر از رفتن سایه از روی سنگ صاف هنگامی که آفتاب بر آن بتابد و مانند رفتن نور خورشید از روی همین سنگ وقتی خورشید غروب کند.

ص:412

40 -تفسیر الإمام علیه السلام مَنْ أَدْمَنَ مَحَبَّتَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَتَحَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ مِنَ الْجَنَّةِ ثَمَانِیَةَ أَبْوَابِهَا وَ أَبَاحَهُ جَمِیعَهَا یَدْخُلُ مِمَّا شَاءَ مِنْهَا وَ کُلُّ أَبْوَابِ الْجِنَانِ یُنَادِیهِ یَا وَلِیَّ اللَّهِ أَ لَمْ تَدْخُلْنِی أَ لَمْ تَخُصَّنِی مِنْ بَیْنِهَا .التفسیر المنسوب الی الامام العسکریّ (علیه السلام): 243.

تفسیر امام: فرمود هر کس پیوسته دوستدار ما اهل بیت باشد، خداوند هشت درب بهشت را بروی او میگشاید و او را اجازه میدهد که از هر درب مایل است داخل شود هر یک از درب ها او را صدا میزنند: ای ولی اللَّه از من داخل

نمیشوی مرا از بین سایر درب ها باین امتیاز مفتخر نمیکنی؟

نه بحق آن کسی که وقتی نامش را می برید گریه

میکنید.

41 -رجال الکشی عَلِیِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ لَنَا خَادِمَةً لَا تَعْرِفُ مَا نَحْنُ عَلَیْهِ فَإِنْ أَذْنَبَتْ ذَنْباً وَ أَرَادَتْ أَنْ تَحْلِفَ بِیَمِینٍ قَالَتْ لَا وَ حَقِّ الَّذِی إِذَا ذَکَرْتُمُوهُ بَکَیْتُمْ قَالَ فَقَالَ رَحِمَکُمُ اللَّهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتٍ .رجال الکشّیّ: 220.

علی بن عقبه از پدر خود نقل کرد بحضرت صادق علیه السّلام گفتم من یک کنیز و کارگر زنی دارم که اطلاع از اعتقاد ما ندارد وقتی کار بدی میکند و بخواهد قسم بخورد میگوید نه

ص:413

بحق آن کسی که وقتی نامش را می برید گریه میکنید. امام علیه السّلام فرمود: خداوند شما را رحمت کند بپاداش محبتی که با اهل بیت دارید.

یک روز دوستی با آل محمّد بهتر است از عبادت

یک سال

42 -کشف الغمة ابْنِ مَسْعُودٍ عَنِ النَّبِیِّ ص قَالَ: حُبُّ آلِ مُحَمَّدٍ یَوْماً خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ وَ مَنْ مَاتَ عَلَیْهِ دَخَلَ الْجَنَّةَ. کشف الغمّة:

39. کشف الغمه: ابن مسعود از پیامبر اکرم نقل کرد که فرمود:

یک روز دوستی با آل محمّد بهتر است از عبادت یک سال هر که بر محبت اهل بیت بمیرد داخل بهشت می شود.

43 -أَبِی هُرَیْرَةَ عَنِ النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ: خَیْرُکُمْ خَیْرُکُمْ لِأَهْلِی. ابو هریره از پیامبر اکرم نقل کرد که فرمود:

بهترین شما کسی است که بهتر باشد برای خانواده من.

پدرم فدای پدرتان و مادرم فدای مادرتان.

44 -کتاب الروضة، الفضائل لابن شاذان

فضائل الشیعه: جابر بن عبد اللَّه انصاری گفت: پیامبر اکرم در مسجد نشسته بود که علی در حالی که حسن طرف راست و حسین طرف چپش بود، وارد شد، پیامبر از جای حرکت

ص:414

کرد علی را در بغل گرفت و حسن را روی زانوی چپش نشاند پیوسته آن دو را می بوسید و لبان آنها را می مکید و میفرمود پدرم فدای پدرتان و مادرم فدای مادرتان.

سپس فرمود: مردم خداوند تبارک و تعالی مباهات کرد باین دو و بپدر و مادرشان و به نیکوکاران از فرزندان این دو بر تمام ملائکه. بعد فرمود: خدایا گواه باش من اینها را دوست میدارم و هر کس اینها را دوست داشته باشد خدایا هر کس مرا اطاعت کند در مورد اینها و وصیت مرا حفظ نماید او را رحمت فرما برحمت خود یا ارحم الراحمین اینها خانواده من و بپاداران دین من و زنده کنندگان سنّتم و خواننده کتاب پروردگارم، اطاعت از آنها اطاعت من و مخالفت با آنها مخالفت با من است.

آن دو را دوست دارم و دوستان آنهارا.

1 -بشارة المصطفی ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: خَرَجَ عَلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ ص وَ مَعَهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ هَذَا عَلَی عَاتِقٍ وَ هَذَا عَلَی عَاتِقٍ وَ هُوَ یَلْثِمُ هَذَا مَرَّةً وَ هَذَا مَرَّةً فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِیلُ إِنَّکَ تُحِبُّهُمَا قَالَ إِنِّی أُحِبُّهُمَا وَ أُحِبُّ مَنْ یُحِبُّهُمَا فَإِنَّ مَنْ أَحَبَّهُمَا فَقَدْ أَحَبَّنِی وَ مَنْ أَبْغَضَهُمَا فَقَدْ أَبْغَضَنِی . بشارة المصطفی: 63.

بشارة المصطفی: ابن عباس گفت پیامبر اکرم از خانه خارج

ص:415

شد با حسن و حسین یکی را روی شانه و دیگری را روی شانه دیگر یک مرتبه او را میبوسید و یک مرتبه این را جبرئیل باو گفت آیا این دو را دوست دارید فرمود دوست دارم این دو را و کسی که آنها را دوست داشته باشد هر که آنها را دوست داشته باشد مرا دوست داشته و هر که با آنها دشمن باشد با من دشمن است.

از شاهراه هدایت خارج نمیکنند

45 -بشارة المصطفی زَیْدِ بْنِ مُطَرِّفٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَرَادَ أَنْ یَحْیَا حَیَاتِی وَ یَمُوتَ مَوْتِی وَ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ الَّتِی وَعَدَنِی رَبِّی فَلْیَتَوَلَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ وَ ذُرِّیَّتَهُ فَإِنَّهُمْ لَنْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ بَابِ هُدًی وَ لَمْ یُدْخِلُوکُمْ فِی بَابِ ضَلَالَةٍ. بشارة المصطفی:

108.بشارة المصطفی: زید بن مطرف گفت: پیامبر اکرم فرمود:

کسی که میخواهد بزندگی من زنده باشد و بنوع مردن من بمیرد و داخل بهشتی که خدایم وعده داده شود علی بن ابی طالب و ذریه اش را دوست بدارد همانا ایشان شما را از شاهراه هدایت خارج نمیکنند و بوادی گمراهی نمیکشانند.

بخدا قسم اگر نباشید شما در زمین

46 -تفسیر فرات بن إبراهیم : 208 و 209.

تفسیر فرات: جعفر بن احمد از حضرت صادق علیه السّلام

ص:416

نقل کرد که فرمود: من با پدرم روزی رفتیم بجانب مسجد پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله دیدیم گروهی از اصحاب بین منبر و قبر پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله نشسته اند پدرم بر آنها سلام کرد سپس فرمود اما و اللَّه انی لا حب ریحکم و ارواحکم فاعینونی علی ذلک بورع و اجتهاد، من ائتم بعبد فلیعمل بعمله.

توجه داشته باشید بخدا قسم من دوست دارم بوی شما و ارواحتان را مرا کمک کنید بر این محبت با پارسائی و کوشش هر کسی پیرو شخصی باشد باید پیرو عمل او باشد شما شیعه آل محمّد و پاسدار خدا و یاران خدا و شما سبقت گیران از گذشتگان و سبقت گیران هستید از آیندگان در دنیا و سبقت گیران هستید در آخرت بسوی بهشت ما بهشت را برای شما تضمین کرده ایم از جانب خدا و پیامبر و اهل بیت آن جناب.

شما طیبین هستید و زنان شما طیب انند هر زن و مرد مؤمنی صدیق است.

چند مرتبه امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السّلامبقنبر فرمود قنبر! مژده باد ترا و مژده بده بدیگران و خوشحال باش بخدا قسم پیامبر اکرم از دنیا رفت در حالی که بر تمام امت خشم داشت بجز شیعه برای هر چیزی شرفی است شرف دین اسلام شیعه است باید بدانی که هر چیزی را دست

ص:417

آویزی است دست آویز دین اسلام شیعه است هر چیزی را امامی است امام زمین زمینی است که شیعه در آن ساکن است هر چیزی سروری دارد سرور مجالس مجلس شیعه است هر- چیزی بجهت و سرور دنیا و لذت او بجهت سکونت شیعه است در آن.

بخدا قسم اگر نباشید شما در زمین مخالفین شما از خوبیهای زندگی خود بهره نمی برند و در آخرت نصیبی ندارند هر دشمن ناصب اگر چه پارسا باشد مشمول این آیه است وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ عامِلَةٌ ناصِبَةٌ تَصْلی ناراً حامِیَةً تُسْقی مِنْ عَیْنٍ آنِیَةٍ . الغاشیة: 5 -2.

این روایت را بخوانید

47 -وَ رَوَی صَاحِبُ الْکَشَّافِ وَ الثَّعْلَبِیُ فِی تَفْسِیرِ قَوْلِهِ تَعَالَی قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً الآْیَةَ.

بِإِسْنَادِهِ إِلَی جَرِیرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْبَجَلِیِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ شَهِیداً أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ مَغْفُوراً لَهُ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ تَائِباً أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ مُؤْمِناً مُسْتَکْمِلَ الْإِیمَانِ

ص:418

أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ بَشَّرَهُ مَلَکُ الْمَوْتِ بِالْجَنَّةِ ثُمَّ مُنْکَرٌ وَ نَکِیرٌ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ یُزَفُّ إِلَی الْجَنَّةِ کَمَا تُزَفُّ الْعَرُوسُ إِلَی بَیْتِ زَوْجِهَا أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ جَعَلَ اللَّهُ زُوَّارَ قَبْرِهِ الْمَلَائِکَةَ بِالرَّحْمَةِ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ عَلَی السُّنَّةِ وَ الْجَمَاعَةِ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَکْتُوباً بَیْنَ عَیْنَیْهِ آیِسٌ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَی بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ لَمْ یَشَمَّ رَائِحَةَ الْجَنَّةِ .

صاحب کشاف و ثعلبی در تفسیر این آیه قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً* باسناد خود تا جریر بن عبد اللَّه بجلی نقل میکند که پیامبر اکرم فرمود هر که بمیرد با حب آل محمّد شهید مرده و هر که بمیرد با حب آل محمّد آمرزیده مرده.

بدانید هر که بمیرد با حب آل محمّد با توبه مرده و هر که بمیرد با حب آل محمّد مؤمن مرده با ایمان کامل.

هر که بمیرد با حب آل محمّد ملک الموت او را بشارت بهشت میدهد. بعد از ملک الموت منکر و نکیر. بدانید هر که با حب آل محمّد بمیرد چنان روانه بهشت می شود مثل عروسی که بحجله داماد میرود بدانید هر که با حب آل محمّد بمیرد ملائکه رحمت بدستور خدا در قبر بزیارت می آیند بدانید هر کس بمیرد با حب آل محمّد بر سنت و جماعت

ص:419

بوده و هر که بمیرد بر بغض آل محمّد روز قیامت می آید در حالی که بر پیشانی او نوشته شده مایوس از رحمت خدا است بدانید هر که با بغض آل محمّد بمیرد بوی بهشت را نمی شنود.

دست از علی بر ندارید او مولای شما است

48 -کَنْزُ الْفَوَائِدِ لِلْکَرَاجُکِیِّ، ابْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: سُئِلَ سَلْمَانُ الْفَارِسِیُّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ عَلَیْکُمْ بِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَإِنَّهُ مَوْلَاکُمْ فَأَحِبُّوهُ وَ کَبِیرُکُمْ فَاتَّبِعُوهُ وَ عَالِمُکُمْ فَأَکْرِمُوهُ وَ قَائِدُکُمْ إِلَی الْجَنَّةِ فَعَزِّرُوهُ وَ إِذَا دَعَاکُمْ فَأَجِیبُوهُ وَ إِذَا أَمَرَکُمْ فَأَطِیعُوهُ أَحِبُّوهُ لِحُبِّی وَ أَکْرِمُوهُ لِکَرَامَتِی مَا قُلْتُ لَکُمْ فِی عَلِیٍّ إِلَّا مَا أَمَرَنِی بِهِ رَبِّی . کنز الکراجکیّ: 208 و 209.

ابن نباته گفت از سلمان فارسی راجع به علی بن ابی طالب علیه السّلام پرسیدند گفت: شنیدم پیامبر اکرم میفرمود دست از علی بر ندارید او مولای شما است او را دوست بدارید او بزرگ شما است از او پیروی کنید او عالم شما است گرامی بدارید و رهبر شما بسوی بهشت است احترامش کنید هر گاه شما را دعوت کرد اجابتش نمائید اگر فرمانی داد اطاعت کنید او را دوست بدارید برای دوستی من و گرامی بدارید بواسطه گرامی داشت من چیزی در باره علی علیه السّلام بشما

ص:420

نمیگویم مگر اینکه خدا بمن دستور داده.

49 -کنز الکراجکیّ: 214 و 215.

سهل بن سعد گفت ابا ذر با گروهی از اصحاب پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله نشسته بود من نیز از آن جمله بودم علی بن ابی طالب علیه السّلام آمد ابا ذر چشم بآن جناب دوخت و بعد برگشت و رو بجمعیت نموده گفت که میتواند معرفی کند مردی را که محبت او گناهان را چنان میزداید همچون بادی شدید و سخت که برگ را از درخت میریزد؟ من از پیامبر اکرم شنیدم در باره او چنین میفرمود گفتند آن کیست؟ فرمود همین مردی که بجانب شما می آید پسر عموی پیامبرتان شنیدم میفرمود علی باب علم من روشنگر تمام چیزهائی است که من از جانب پروردگار برای امت آورده ام پس از من.

حب علی ایمان و دشمنی با او نفاق است تماشای او با مهربانی و علاقه عبادت است.

از پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم شنیدم میفرمود: مثل اهل بیت من در امتم مانند کشتی نوح است هر که سوار آن شد نجات یافت و هر که فاصله گرفت غرق شد و مانند باب حطه در بنی اسرائیل است.

سپس فرمود: یا ابا ذر هر که عمل برای آخرت خود کند

ص:421

خداوند امور دنیا و آخرتش را کفایت خواهد کرد و هر که بین خود و خدا به نیکی پردازد خداوند آنچه بین او و مردم است برایش درست میکند و هر که قلبش را اصلاح نماید خداوند ظاهر او را نیکو مینماید. لقمان حکیم بفرزندش در حالی که او را پند میداد گفت پسرم چه کسی جویای خدا شد او را نیافت و چه کسی بخدا پناه برد خدا از او دفاع نکرد و چه کس بخدا توکل کرد، خداوند کار او را درست نکرد.

سپس علی علیه السّلام رد شد ابو ذر جمعیت را مخاطب قرار داده گفت قسم بآن کس که جان ابا ذر در اختیار اوست هیچ امتی نیست که پیشوا قرار داد (یا گفت پیروی کرد از شخصی) و حال اینکه در میان آنها داناتر از آن شخص بخدا و دین وجود دارد مگر اینکه کار آنها تباه شده.

مصافحه کننده با علی با انبیاء مصافحه کرده است.

1 -وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ صَافَحَ عَلِیّاً فَکَأَنَّمَا صَافَحَنِی وَ مَنْ صَافَحَنِی فَکَأَنَّمَا صَافَحَ أَرْکَانَ الْعَرْشِ وَ مَنْ عَانَقَهُ فَکَأَنَّمَا عَانَقَنِی وَ مَنْ عَانَقَنِی فَکَأَنَّمَا عَانَقَ الْأَنْبِیَاءَ کُلَّهُمْ وَ مَنْ صَافَحَ مُحِبّاً لِعَلِیٍّ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ الذُّنُوبَ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ بِغَیْرِ

ص:422

حِسَابٍ . إیضاح دفائن النواصب: 27. از ابن عباس نقل میکند که پیامبر اکرم فرمود هر که با علی مصافحه کند و دست دهد مثل این است که با من مصافحه نموده و هر که با من مصافحه کند مثل این است که با ارکان عرش مصافحه نموده و هر که با او معانقه کند )او را در آغوش بگیرد( مثل این است که با من معانقه کرده و هر که با من معانقه کند مثل این است که با تمام انبیاء معانقه کرده هر که بعلی دست دهد با علاقه و محبت خداوند گناهانش را می آمرزد و بدون حساب وارد بهشت می شود.

به حمزه و پسر عمویم جعفر گفتم کدام عمل را در

آخرت بهترین اعمال یافتید؟

1 -وَ عَنْ سَمُرَةَ قَالَ: کَانَ النَّبِیُّ ص کُلَّمَا أَصْبَحَ أَقْبَلَ عَلَی أَصْحَابِهِ بِوَجْهِهِ فَقَالَ هَلْ رَأَی أَحَدٌ مِنْکُمْ رُؤْیَا وَ إِنَّ النَّبِیَّ ص أَصْبَحَ ذَاتَ یَوْمٍ فَقَالَ رَأَیْتُ فِی الْمَنَامِ عَمِّی حَمْزَةَ وَ ابْنَ عَمِّی جَعْفَراً جَالِسَیْنِ وَ بَیْنَ یَدَیْهِمَا طَبَقُ تِینٍ وَ هُمَا یَأْکُلَانِ مِنْهُ فَمَا لَبِثَا أَنْ تَحَوَّلَ رُطَباً فَأَکَلَا مِنْهُ فَقُلْتُ لَهُمَا فَمَا وَجَدْتُمَا أَفْضَلَ الْأَعْمَالِ فِی الآْخِرَةِ قَالا الصَّلَاةَ وَ حُبَّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ إِخْفَاءَ الصَّدَقَةِ.

إیضاح دفائن النواصب: 43 و 44. سمره گفت پیامبر اکرم هر روز صبح رو باصحاب خود میکرد و میفرمود گویا کسی از

ص:423

شما خوابی دیده؟ یک روز پیامبر اکرم فرمود در خواب عمویم حمزه و پسر عمویم جعفر را دیدم نشسته اند و جلو آنها ظرفی از انجیر است مشغول خوردن هستند انجیر تبدیل بخرما شد از آن نیز خوردند به آن دو گفتم کدام عمل را در آخرت بهترین اعمال یافتید گفتند نماز و دوست داشتن علی بن ابی طالب و پنهان صدقه دادن.

هر که دخترم فاطمه علیهاالسلام از او راضی باشد من

از او راضیم

1 -وَ عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَا سَلْمَانُ مَنْ أَحَبَّ فَاطِمَةَ ابْنَتِی فَهُوَ فِی الْجَنَّةِ مَعِی وَ مَنْ أَبْغَضَهَا فَهُوَ فِی النَّارِ یَا سَلْمَانُ حُبُّ فَاطِمَةَ یَنْفَعُ فِی مِائَةِ مَوْطِنٍ أَیْسَرُ تِلْکَ الْمَوَاطِنِ الْمَوْتُ وَ الْقَبْرُ وَ الْمِیزَانُ وَ الْمَحْشَرُ وَ الصِّرَاطُ وَ الْمُحَاسَبَةُ فَمَنْ رَضِیَتْ عَنْهُ ابْنَتِی فَاطِمَةُ رَضِیتُ عَنْهُ وَ مَنْ رَضِیتُ عَنْهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ وَ مَنْ غَضِبَتْ عَلَیْهِ فَاطِمَةُ غَضِبْتُ عَلَیْهِ وَ مَنْ غَضِبْتُ عَلَیْهِ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ یَا سَلْمَانُ وَیْلٌ لِمَنْ یَظْلِمُهَا وَ یَظْلِمُ

ذُرِّیَّتَهَا وَ شِیعَتَهَا . سلمان فارسی گفت پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: ای سلمان هر که فاطمه را دوست بدارد او در بهشت با من خواهد بود و هر که دشمن بدارد در جهنم.

ص:424

سلمان! دوستی فاطمه در صد جایگاه سود میبخشد که ساده ترین این جایگاه ها مرگ و قبر و میزان و محشر و صراط و محاسبه است هر که دخترم فاطمه از او راضی باشد من از او راضیم و هر که من از او راضی باشم خدا از او راضی است و هر که فاطمه بر او خشم بگیرد من بر او خشم میگیرم و هر کس من بر او خشم بگیرم خدا بر او خشمگین است. سلمان وای بر کسی که او را ستم نماید و ستم بر ذریه و شیعیانش کند.

2 -أَعْلَامُ الدِّینِ، لِلدَّیْلَمِیِّ مِنْ کِتَابِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ أَحَبَّنَا وَ لَقِیَ اللَّهَ وَ عَلَیْهِ مِثْلُ زَبَدِ الْبَحْرِ ذُنُوباً کَانَ حَقّاً عَلَی اللَّهِ أَنْ یَغْفِرَ لَهُ.

اعلام الدین: صفوان از حضرت صادق نقل میکند که فرمود هر کس ما را دوست بدارد و خدا را ملاقات کند با اینکه باندازه کف دریا گناه داشته باشد سزاوار است که خدا او را بیامرزد.

3 -حُبَیْشِ بْنِ الْمُعْتَمِرِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی عَلِیٍّ ع وَ هُوَ فِی الرَّحْبَةِ مُتَّکِئاً فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ کَیْفَ أَصْبَحْتَ قَالَ فَرَفَعَ رَأْسَهُ وَ رَدَّ عَلَیَّ وَ قَالَ أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ مُحِبّاً لِمُحِبِّنَا صَابِراً عَلَی بُغْضِ مُبْغِضِنَا إِنَّ مُحِبَّنَا یَنْتَظِرُ الرَّوْحَ وَ

ص:425

الْفَرَجَ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ وَ إِنَ مُبْغِضَنَا بَنَی بُنْیَاناً فَأَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَی شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَکَأَنَّمَا بُنْیَانُهُ قَدْ انْهَارَ .

حبیش بن معتمر گفت خدمت علی علیه السّلام رسیدم او در صحن مسجد تکیه کرده بود عرضکردم سلام علیک یا امیر المؤمنین و رحمة اللَّه و برکاته حال شما چطور است. آن جناب سر بلند نمود و جواب مرا داد فرمود هم اکنون در حالی هستم که دوست دارم دوستدار خود را و صبر میکنم بر دشمنی دشمنانم دوستان ما منتظر آسایش و فرج در هر شب و روز هستند و دشمنان ما بنیانی را بنا نهاده بر کنار گودالی سراشیب که هر آن انتظار سرازیر شدن آنها است.

عبور فاطمة علیها السلام از محشر

4 -کنز جامع الفوائد و تأویل الآیات الظاهرة فاطر: 31 و 32.: 253 و 254. ابو ذر رحمة اللَّه علیه گفت سلمان و بلال را مشاهده کردم خدمت پیامبر اکرم می آیند سلمان خود را بر پاهای پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم انداخت و شروع ببوسیدن کرد پیامبر اکرم او را از این کار منع کرد باو فرمود سلمان نسبت بمن آن کاری که ایرانیان نسبت بپادشاهان خود میکنند نکن! من بنده ای از بندگان خدایم مانند بندگان غذا میخورم و مانند آنها

ص:426

می نشینم.

سلمان گفت مولای من شما را بخدا سوگند می دهم مرا از مقام فاطمه علیها السّلام در روز قیامت اطلاع دهید. پیامبر اکرم با چهره ای خندان و شاد توجه نموده فرمود قسم بکسی که جانم در دست اوست فاطمه دختری است که از صحرای قیامت می گذرد سوار بر شتری است که سر او از خشیت خدا و چشمانش از نور خدا است آرایش آن از جلال خدا است و گردنش از بهاء اللَّه و کوهانش از رضوان اللَّه و دم او از قدس اللَّه و پاهایش از مجد خدا است اگر راه رود تسبیح میکند و اگر سرعت بگیرد تقدیس میکند بر روی آن هودجی از نور است که در آن هودج دختری از نسل انسان ولی حوریه ای بس ارجمند که آفرینش او از سه چیز جمع و ساخته شده اول آن مشک ناب وسطش عنبر الشهب و آخر آن زعفران قرمز است که با آب حیات آمیخته شده اگر آب دهان در هفت دریای شور بیاندازد شیرین می شود و اگر ناخن انگشت کوچک خود را بطرف دنیا خارج کند خورشید و ماه را میپوشاند. جبرئیل طرف راست و میکائیل طرف چپ علی علیه السّلام جلو و حسن و حسین پشت سرش خداوند او را نگه میدارد و حفظ میکند.

ص:427

از صحرای قیامت رد می شود در این موقع ندائی از جانب خدا بلند می شود مردم! چشم بپوشید و سر بزیر اندازید این دختر پیغمبر شما است و همسر علی امامتان مادر حسن و حسین از صراط رد می شود چادری سفید دارد وقتی وارد بهشت شود و نگاه میکند ب آنچه خداوند برایش آماده کرده از جاه و جلال این آیه را میخواند بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ .*اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ اَلَّذِی أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا یَمَسُّنا فِیها نَصَبٌ وَ لا یَمَسُّنا فِیها لُغُوبٌ خداوند باو وحی میکند: ای فاطمه از من بخواه تا بتو عطا کنم و از من درخواست کن تا خشنودت کنم.

او میگوید الهی تو آرزوی من و بالاتر از آرزوی منی از تو درخواست میکنم که دوست من و دوست عترتم را عذاب نکنی خداوند باو وحی میکند: ای فاطمه بعزت و جلال و مقام ارجمندم و بذات خود سوگند خورده ام دو هزار سال قبل از آفرینش آسمانها و زمین که عذاب نکنم دوستان تو را و دوستان عترت ترا با آتش.

خداوند فاطمه را به ازدواج علی در آورد

5 -وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ بِلَالِ بْنِ حَمَامَةَ قَالَ: طَلَعَ عَلَیْنَا النَّبِیُّ ص ذَاتَ یَوْمٍ وَ وَجْهُهُ مُشْرِقٌ کَدَارَةِ الْقَمَرِ فَقَامَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَوْفٍ وَ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذَا النُّورُ

ص:428

فَقَالَ بِشَارَةٌ أَتَتْنِی مِنْ رَبِّی فِی أَخِی وَ ابْنِ عَمِّی وَ ابْنَتِی وَ أَنَّ اللَّهَ زَوَّجَ عَلِیّاً بِفَاطِمَةَ وَ أَمَرَ رِضْوَانَ خَازِنَ الْجِنَانِ فَهَزَّ شَجَرَةَ طُوبَی فَحَمَلَتْ رِقَاعاً یَعْنِی صِکَاکاً بِعَدَدِ مُحِبِّی أَهْلِ بَیْتِی وَ أَنْشَأَ مِنْ تَحْتِهَا مَلَائِکَةً مِنْ نُورٍ وَ دَفَعَ إِلَی کُلِّ مَلَکٍ صَکّاً فَإِذَا اسْتَوَتِ الْقِیَامَةُ بِأَهْلِهَا نَادَتِ الْمَلَائِکَةُ فِی الْخَلَائِقِ فَلَا تَلْقَی مُحِبّاً لَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ إِلَّا دَفَعْتَ إِلَیْهِ صَکّاً فِیهِ فَکَاکُهُ مِنَ النَّارِ بِأَخِی وَ ابْنِ عَمِّی وَ ابْنَتِی فَکَاکُ رِجَالٍ وَ نِسَاءٍ مِنْ أُمَّتِی مِنَ النَّارِ. إیضاح دفائن النواصب:

39 فیه: ویل لمن یظلمها و یظلم بعلها أمیر المؤمنین علیا ویل لمن یظلم ذریتها و شیعتها.

با همان سند از بلال بن حمامه گفت: روزی پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم با چهره ای درخشان همچون ماه تابان پیش ما آمد عبد اللَّه بن عوف از جای حرکت کرده گفت یا رسول اللَّه این چه نوری است؟ فرمود: بشارتی است که از جانب خدا در مورد برادر و پسر عمو و دخترم آمده. خداوند بازدواج علی در آورده فاطمه را و دستور داد برضوان نگهبان بهشت که درخت طوبی را تکان دهد تکه های کاغذی بارور گردید بتعداد دوستان اهل بیتم و از زیر درخت طوبی ملائکه ای از نور بوجود می آید و در اختیار هر ملکی یکی از نوشته ها قرار میگیرد وقتی قیامت برپا می شود ملائکه در

ص:429

میان خلایق فریاد میزنند بهر یک از دوستان ما اهل بیت میرسند یکی از آن نامه ها را که آزادی از جهنم است باو می دهند بوسیله برادر و پسر عمویم و دخترم آزاد میشوند گروهی از امتم از آتش جهنم.

از وحشت روز قیامت در امان است

62 -وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لِدَاوُدَ الرَّقِّیِ أَ لَا أُحَدِّثُکَ بِالْحَسَنَةِ الَّتِی مَنْ جَاءَ بِهَا أَمِنَ مِنْ فَزَعِ یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ بِالسَّیِّئَةِ الَّتِی مَنْ جَاءَ بِهَا أَکَبَّهُ اللَّهُ عَلَی وَجْهِهِ فِی النَّارِ قَالَ قُلْتُ بَلَی قَالَ الْحَسَنَةُ حُبُّنَا وَ السَّیِّئَةُ بُغْضُنَا. حضرت صادق علیه السّلام بداود رقی گفت برایت توضیح ندهم حسنه ای را که هر کس انجام دهد از وحشت روز قیامت در امان است و آن سیئه ای که هر کس انجام دهد خداوند او را بصورت در آتش میاندازد؟ گفتم چرا.

فرمود:

حسنه حب ما است و سیّئه دشمنی با ما است.

اینک برای تو جریانی را میگویم

63 -وَ عَنِ الْحَارِثِ الْأَعْوَرِ قَالَ: أَتَیْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقَالَ مَا جَاءَ بِکَ فَقُلْتُ حُبُّکَ فَقَالَ اللَّهَ اللَّهَ مَا جَاءَ بِکَ إِلَّا حُبِّی فَقُلْتُ نَعَمْ

ص:430

فَقَالَ أَمَا إِنِّی سَأُحَدِّثُکَ بِشُکْرِهَا إِنَّهُ لَا یَمُوتُ عَبْدٌ یُحِبُّنِی حَتَّی یَرَانِی حَیْثُ یُحِبُّ وَ لَا یَمُوتُ عَبْدٌ یُبْغِضُنِی حَتَّی یَرَانِی حَیْثُ یَکْرَهُهُ. حارث اعور گفت خدمت امیر المؤمنین علیه السّلام رسیدم فرمود: برای چه آمده ای. گفتم علاقه بشما مرا اینجا آورده فرمود: ترا بخدا راست بگو فقط محبت ترا آورده گفتم آری. فرمود اینک برای تو جریانی را میگویم که پاداش آن را ببینی. هیچ بنده ای نمی میرد که مرا دوست داشته باشد جز اینکه مرا خواهد آن طور دوست دارد و نخواهد مرد بنده ای که با من دشمن است جز اینکه مرا می بیند آن طور که موجب ناراحتی او می شود.

64 -وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لِعُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ یَا بَا صَخْرٍ إِنَّ اللَّهَ یُعْطِی الدُّنْیَا لِمَنْ یُحِبُّهُ وَ یُبْغِضُ وَ لَا یُعْطِی هَذَا الْأَمْرَ إِلَّا أَهْلَ صَفْوَتِهِ أَنْتُمْ وَ اللَّهِ عَلَی دِینِی وَ دِینِ آبَائِی.

حضرت صادق علیه السّلام بعمر بن حنظله فرمود ای ابا صخر خداوند دنیا را هم بکسی که او را دوست میدارد و هم بکسی که با او دشمن است ولی مسأله ولایت را نمیدهد مگر به برگزیدگانش بخدا قسم شما بر دین من و دین آبای من هستید.

65 -وَ قَالَ ع وَ اللَّهِ لَنَشْفَعَنَّ وَ اللَّهِ لَنَشْفَعَنَّ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ حَتَّی

ص:431

یَقُولَ عَدُوُّنَا فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ وَ لا صَدِیقٍ حَمِیمٍ إِنَّ شِیعَتَنَا یَأْخُذُونَ بِحُجَزِنَا وَ نَحْنُ آخِذُونَ بِحُجْزَةِ نَبِیِّنَا وَ نَبِیُّنَا آخِذٌ بِحُجْزَةِ اللَّهِ.

فرمود بخدا قسم شفاعت خواهم کرد بخدا قسم شفاعت خواهم کرد البته سه مرتبه تکرار کرد تا جایی که دشمن ما میگوید ما شفاعت کننده ودوست مهربانی نداریم شیعیان ما دامن ما را می گیرند و ما دامن پیامبرمان را میگیریم و او چنگ بلطف خدا میزند.

66 -وَ قَالَ لَهُ زِیَادٌ الْأَسْوَدُ إِنِّی أُلِمُّ بِالذُّنُوبِ فَأَخَافُ الْهَلَکَةَ ثُمَّ أَذْکُرُ حُبَّکُمْ فَأَرْجُو النَّجَاةَ فَقَالَ ع وَ هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُّ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ قَالَ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ قَالَ رَجُلٌ لِرَسُولِ اللَّهِ ص إِنِّی أُحِبُّکَ فَقَالَ إِنَّکَ لَتُحِبُّنِی فَقَالَ الرَّجُلُ إِی وَ اللَّهِ فَقَالَ النَّبِیُّ ص أَنْتَ مَعَ مَنْ أَحْبَبْتَ.

زیاد اسود بامام عرضکرد من متوجه گناهانم میشوم میترسم که هلاک شوم بعد بیاد محبت شما می افتم امیدوار بنجات می شوم امام علیه السّلام فرمود آیا دین جز حبّ است خداوند می فرماید حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ و فرموده إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ و مردی به پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله عرضکرد من شما را دوست دارم فرمود: تو مرا

ص:432

دوست میداری عرضکرد آری بخدا فرمود تو با آن کسی خواهی بود که او را دوست میداری.

تعهد خدا

67 -جابر جعفی از حضرت باقر علیه السّلام نقل کرد که فرمود: مؤمن نزد خدا بیست امتیاز دارد که خداوند برایش وفا خواهد کرد: یکی این است که نفریبد او را و گمراهش نکند و او را عریان نکند و گرسنه اش نکند و او را خوار نگرداند و عزیزش کند و اینکه خدا او را بغرق و یا سوختن نکشد و اینکه بر روی چیزی نیفتد و چیزی بر روی او نیفتد و اینکه او را از حیله حیله گران نگه دارد و از ستم ستمگران و اینکه خداوند او را با ما قرار دهد در دنیا و آخرت و اینکه خداوند بر او مسلط نکند بیماری هائی را که شکل او را بد و زشت میکند.

و او را بر گناه کبیره نمیراند و اینکه خداوند او را نفراموشاند از گناهان تا تجدید توبه نماید و او را از دانش خود مانع نشود و او را عارف بحجت خود نماید و اینکه باطل را از دلش بیرون کند و اینکه خداوند او را روز قیامت محشور نماید در حالی که نورش پیشاپیش می درخشد و او را موفق

ص:433

برای هر کار نیک کند و دشمنش را بر او مسلط نکند تا خوار و ذلیلش نماید و عاقبت او را با من و ایمان ختم کند و او را با ما قرار دهد در رفیق اعلی اینست تعهد خدا برای مؤمنین.

روایات در شأن شیعیان

1 -وَ مِنْ کِتَابِ فَرَجِ الْکَرْبِ،

از کتاب فرج الکرب از ابی بصیر نقل کرده که گفت حضرت صادق علیه السّلام فرمود: ای ابا محمّد مردم بدسته های مختلف متفرق شدند شما دل بستید باهل بیت پیامبرتان آنچه خدا میخواست خواستید و آن کس را که خدا دوست میدارد شما دوست دارید و کسی را که خدا انتخاب نموده شما انتخاب نمودید بشارت باد شما را شاد باشید، شما بخدا قسم آمرزیده هستید و حسنات شما را قبول میکنند و از گناهان شما می گذرند آیا موجب شادی تو شدم عرض کردم آری.

فرمود: ای ابا محمّد گناه ها از پشت شیعیان ما میریزد چنانچه برگ ها بوسیله باد از درخت می ریزد این آیه همان است که می فرماید: وَ تَرَی الْمَلائِکَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ الزمر: 75.

ص:434

فرمود: بخدا قسم ای ابا محمّد خداوند در این آیه جز شما را اراده نکرده.

(شبیه این آیه در سوره غافر آیه 7 اینگونه است. اَلَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا ).

آیا ترا مسرور کردم گفتم آری اضافه بفرمائید.

فرمود خداوند شما را در کتاب کریمش ذکر کرده رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَیْهِ أحزاب 23.

منظور این است که شما وفا کرده اید به پیمانی که در مورد ولایت ما از شما گرفته شده و دیگری را بجای ما نگرفتید و فرموده است اَلْأَخِلاّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقِینَ الزخرف: 67.

بخدا قسم از متقین جز شما را اراده نکرده آیا ترا مسرور کردم عرضکردم آری اضافه بفرمائید.

فرمود خداوند در این آیه شما را ذکر نموده إِخْواناً عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ الحجر: 47

بخدا قسم جز شما را اراده نکرده آیا شادت کردم.

عرضکردم آری ولی بیشتر بفرمائید فرمود: در این آیه خداوند از شما یاد کرده فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحِینَ النساء: 69،

ص:435

پیامبر اکرم در این آیه نبیین است ما صدیقین و شهداء هستیم و شما صالحین هستید بخدا قسم شما شیعیان ما هستید آیا مسرورت کردم؟ گفتم: آری اضافه بفرمائید.

خداوند شما را از تسلط شیطان استثناء کرد فرموده إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ الحجر: 42.

بخدا قسم جز شما را از این آیه اراده نکرده آیا مسرورت کردم گفتم آری اضافه بفرمائید.

فرمود خداوند می فرماید: یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً الزمر:53. بخدا قسم جز شما را اراده نکرده آیا مسرورت کردم ای ابا محمّد؟ گفتم آری بیشتر بفرمائید فرمود ای ابا محمّد هیچ یک از پیامبران و پیروان آنها را استثناء نفرموده جز شیعیان ما را فرموده است یَوْمَ لا یُغْنِی مَوْلًی عَنْ مَوْلًی شَیْئاً وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ إِلاّ مَنْ رَحِمَ اللّهُ الدخان: 41 و 2 4.

آنها که مورد رحمت خدا قرار میگیرند شیعیان ما هستند آیا ترا مسرور کردم؟ عرضکردم:

آری اضافه بفرمائید یا ابن رسول اللَّه فرمود: خداوند شما را در کتاب خود یاد کرده در این آیه هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ الزمر : 9 ما کسانی

ص:436

هستیم که میدانیم و دشمنان ما آنهایند که نمی دانند و شیعیان ما اولو الالباب هستند عرض کردم بیشتر بفرمائید.

فرمود: یا ابا محمّد چند برابر شدن ثواب اعمال شما از حدّ شماره بیرون است. ای ابا محمّد هر آیه ای که معنی آن برگشت به بهشت میکند و اهل بهشت را به نیکی یاد میکند در باره ما و شما است و هر آیه ای که اشاره بجهنم دارد در باره دشمن ما و مخالفین ما است بخدا قسم بر دین محمّد و ملّت ابراهیم جز ما و شما نیست سایر مردم از شما بیزارند ای ابا محمّد آیا ترا مسرور کردم گفتم آری یا ابن رسول اللَّه فدایت شوم بعد با شادی و خوشحالی از خدمت امام مرخص شدم.

2 -میسر گفت من و علقمه پسر حضرمی و ابو حسان عجلی و عبد اللَّه بن عجلان منتظر حضرت باقر بودیم خارج شدند و فرمودند خوش آمدید شاد باشید بخدا قسم من بوی شما و ارواح شما را دوست می دارم شما بر دین خدا هستید علقمه گفت هر کس بر دین خود باشد شما برای او گواهی بهشت میدهید مختصری امام علیه السّلام توقف نمود سپس فرمود خود را بیازمائید اگر مرتکب کبائر نباشید من گواهی میدهم عرضکردیم کبائر چیست؟ فرمود شرک بخدای بزرگ و خوردن مال یتیم و نسبت ناشایست دادن بزنان شوهردار و

ص:437

نافرمانی پدر و مادر و آدم کشی و ربا و فرار از جنگ.

گفت هیچ یک از ما فاعل یکی از اینها نبوده فرمود در این صورت نجات می یابید این ولایت خود را برای خدا قرار دهید مبادا برای مردم باشد زیرا هر چه برای مردم باشد بمردم بر میگردد و هر چه برای خدا باشد ارتباط بخدا پیدا میکند. با مردم بنزاع نپردازید راجع بدین خود زیرا خصومت دل را بیمار میکند خداوند به پیامبرش می فرماید إِنَّکَ لا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ و فرموده أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ النّاسَ حَتّی یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ .

3 -وَ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ شِیعَتُنَا أَقْرَبُ الْخَلْقِ مِنْ عَرْشِ اللَّهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ قَالَ أَنْتُمْ أَهْلُ تَحِیَّةِ اللَّهِ بِالسَّلَامِ وَ أَهْلُ أَثَرَةِ اللَّهِ بِرَحْمَتِهِ وَ أَهْلُ تَوْفِیقِ اللَّهِ بِعِصْمَتِهِ وَ أَهْلُ دَعْوَتِهِ بِطَاعَتِهِ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمْ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ أَسْمَاؤُکُمْ عِنْدَنَا الصَّالِحُونَ الْمُصْلِحُونَ وَ أَنْتُمْ أَهْلُ الرِّضَا لِرِضَائِهِ عَنْکُمْ وَ الْمَلَائِکَةُ إِخْوَانُکُمْ فِی الْخَیْرِ فَإِذَا اجْتَهَدْتُمْ ادْعُوا وَ إِذَا أَذْنَبْتُمْ اسْتَغْفِرُوا وَ أَنْتُمْ خَیْرُ الْبَرِّیَّةِ بَعْدَنَا دِیَارُکُمْ لَکُمْ جَنَّةٌ وَ قُبُورُکُمْ لَکُمْ جَنَّةٌ- لِلْجَنَّةِ خُلِقْتُمْ وَ فِی الْجَنَّةِ نَعِیمُکُمْ وَ إِلَی الْجَنَّةِ تَسِیرُونَ. ابو حمزه گفت از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم می فرمود شیعیان ما نزدیکترین خلق بعرش خدا هستند در روز قیامت و فرمود شما را خداوند تحیت بسلام

ص:438

میگوید و شما برگزیده رحمت خدائید و کسانی هستید که خداوند توفیق بآنها داده برای جلوگیری از گناه و شما را دعوت باطاعت نموده هیچ باکی بر شما نیست و نه محزون میشوید. اسامی شما در نزد ما صالحین خیرخواه هستید شما اهل رضا هستید بواسطه خشنودی خدا از شما ملائکه برادران شما هستند

در نیکی هر وقت کوشش نمودید دعا کنید و اگر گناهی کردید استغفار نمائید شما بهترین مردم هستید بعد از ما، شهر و دیار شما برایتان بهشت است.

و قبرهای شما برایتان بهشت است برای بهشت آفریده شده اید و در بهشت نعمتهای شما است و بسوی بهشت در حرکت هستید.

بخدا قسم ما بدیدار شما انس داریم

4 -وَ رَوَی خَالِدُ بْنُ نَجِیحٍ قَالَ: دَخَلْنَا عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ مَرْحَباً بِکُمْ وَ أَهْلًا وَ سَهْلًا وَ اللَّهِ إِنَّا لَنَسْتَأْنِسُ بِرُؤْیَتِکُمْ إِنَّکُمْ مَا أَحْبَبْتُمُونَا لِقَرَابَةٍ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ وَ لَکِنْ لِقَرَابَتِنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص فَالْحُبُّ لِرَسُولِ اللَّهِ ص عَلَی غَیْرِ دُنْیَا أَصَبْتُمُوهَا مِنَّا وَ لَا مَالٍ أُعْطِیتُمْ عَلَیْهِ أَجَبْتُمُونَا فِی تَوْحِیدِ اللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ إِنَّ اللَّهَ

ص:439

قَضَی عَلَی أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ أَهْلِ الْأَرْضِ فَقَالَ کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ وَ لَیْسَ یَبْقَی إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ اللَّهُمَّ کَمَا کَانُوا مَعَ آلِ مُحَمَّدٍ فِی الدُّنْیَا فَاجْعَلْهُمْ مَعَهُمْ فِی الآْخِرَةِ اللَّهُمَّ کَمَا کَانَ سِرُّهُمْ عَلَی سِرِّهِمْ وَ عَلَانِیَتُهُمْ عَلَی عَلَانِیَتِهِمْ فَاجْعَلْهُمْ فِی ثِقْلِ مُحَمَّدٍ َوْمَ الْقِیَامَةِ. خالد بن نجیح گفت: خدمت حضرت صادق علیه السّلام رسیدیم فرمود: خوش آمدید شاد باشید و موفق، بخدا قسم ما بدیدار شما انس داریم شما ما را بواسطه خویشاوندی که بینمان باشد دوست نمیدارید ولی برای خویشاوندی ما با پیامبر است این علاقه شما بواسطه پیامبر است نه برای بهره ای دنیوی که از ما ببرید و نه مالی بر این محبت بشما پرداخت شده شما دعوت ما را در راه یکتائی خدا که شریک ندارد پذیرفتید خداوند در باره ساکنین آسمانها و زمین حکمی مقرر نموده فرموده کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ همه چیز از بین میرود جز وجه پروردگار چیزی باقی نمی ماند مگر خدای یکتا که شریک ندارد خدایا همان طوری که اینها در دنیا با آل محمّد بوده اند در آخرت نیز ایشان را با آل محمّد قرار ده خدایا همان طوری که پنهان و آشکار آنها مانند پنهان و سرّ آل محمّد است ایشان را در گروه آل محمّد در قیامت قرار ده.

ص:440

5 -حارث بن احول گفت از حضرت باقر علیه السّلام شنیدم می فرمود پیامبر اکرم بعلی علیه السّلام فرمود شبی که مرا بآسمان بردند در بهشت نهری سفیدتر از شیر و شیرین تر از عسل دیدم کنار نهر آفتابه هائی بتعداد ستارگان آسمان بود بر کنارش قبه های یاقوت قرمز و درّ سفید بود جبرئیل با پر خود زد بیک طرف آن ناگاه مشک ناب مشاهده شد.

سپس فرمود قسم بآن کس که جان محمّد (صلی الله علیه و آله) در دست اوست در آن بهشت درختی است صدائی به تسبیح بلند میکند که پیشینیان و آیندگان مانند آن صدا را نشنیده اند میوه هائی مانند انار میدهد. میوه آن فرو می ریزد برای شخص آن را میشکافد دارای هفتاد زیور است. یا علی مؤمنین بر روی تخت هائی از نور نشسته اند و آنها دارای چهره ای درخشانند و تو امام آنها هستی شخص دارای کفشی است که بند کفش او چنان می درخشد که راهش را روشن میکند هر جای بهشت را که بخواهد. در همین موقع زنی از بالای سر آنها مشرف می شود و میگوید: سبحان اللَّه ای بنده خدا ما را مفتخر نمیفرمائی باو میگوید تو که هستی. جواب میدهد من از آن بانوانی هستم که خداوند در قرآن میفرماید در نزد ما افزون هست )و لدینا من مزید( در همین موقع زن دیگری بر او

ص:441

مشرف می شود از بالای سرشان و میگوید سبحان اللَّه ای بنده خدا آیا مرا مفتخر نمی فرمائی.

میگوید تو که هستی جواب میدهد من از آن نعمت هائی هستم که خداوند میفرماید فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ هیچ کس نمیداند چه چیزها برای آنها ذخیره شده است از چیزهائی که موجب روشنی چشمش می گردد در مقابل اعمالی که انجام داده اند.

سپس فرمود قسم ب آن کسی که جان محمّد در دست اوست هفتاد هزار فرشته پیش او می آیند او را بنام خود و پدرش می نامند.

6 -کِتَابُ الْمُحْتَضَرِ، لِلْحَسَنِ بْنِ سُلَیْمَانَ: 101 و 102.

حسن بن سلیمان سند را میرساند به سلمان فارسی رضی اللَّه عنه گفت در نزد پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله بودیم که مرد عربی از بنی عامر وارد شد سلام کرده گفت یا رسول اللَّه از طرف شما پیکی آمد و ما را دعوت باسلام نمود مسلمان شدیم بعد ما را به نماز و روزه و جهاد دعوت کرد دیدیم کار خوبی است بعد ما را از زنا و دزدی و غیبت و کار زشت باز داشت ما هم این کارها ترک کردیم پیک شما بما گفت بر ما واجب است داماد شما علی بن ابی طالب علیه السّلام را

ص:442

دوست بداریم سرّ این چیست با اینکه عبادت شمرده نمیشود.

پیامبر اکرم فرمود: بواسطه پنج امتیاز. اول اینکه من در روز بدر پس از تمام شدن جنگ نشسته بودم که جبرئیل نازل شده گفت خداوند سلامت میرساند.

و میگوید من مباهات کردم امروز بواسطه علی با ملائکه آن موقعی که در بین صفوف جنگ در نبرد بود و اللَّه اکبر میگفت ملائکه با او تکبیر میگفتند.

قسم بعزت و جلالم حب او را ارزانی میدارم بکسی که دوست او باشد و بغضش را بکسی که با او دشمن باشد.

دوم من روز جنگ احد نشسته بودم کار تجهیز عمویم حمزه تمام شده بود که جبرئیل بر من نازل شد. گفت یا محمّد خداوند می فرماید نماز را واجب کردم.

و آن را از مریض برداشتم و روزه را واجب نمودم اما از مریض و مسافر برداشتم و حج را واجب نمودم اما از ناتوان فقیر برداشتم و زکات را واجب نمودم اما از کسی که مالک نصاب نباشد برداشتم ولی دوستی علی بن ابی طالب را برایش راه فراری نگذاشتم.

سوم. خداوند هیچ کتابی را نفرستاده و نه خلقی را آفریده

ص:443

جز اینکه برایش سروری قرار داده قرآن سرور کتابهای آسمانی است و جبرئیل سرور ملائکه یا فرمود اسرافیل. و من سرور انبیاء هستم و علی سرور اوصیاء، هر چیزی سروری دارد دوستی من و دوستی علی بهترین چیزی است که بنده مطیع میتواند بوسیله آن بخدا تقرب جوید.

چهارم. خداوند در دلم انداخت که حبّ علی درخت طوبی است که خداوند در بهشت آن را بدست خویش کاشته.

پنجم. جبرئیل گفت روز قیامت برای تو منبری نصب می شود طرف راست عرش و تمام پیامبران در طرف چپ عرش و جلو آن هستند و برای علی یک تخت قرار داده می شود در طرف پهلوی تو بجهت احترام او کسی که دارای چنین امتیازهایی باشد واجب است او را دوست بدارید مرد عرب گفت بدیده می پذیرم و اطاعت میکنم.

7 -المحتضر: 97 و 98. و الآیة فی القمر: 55.

جابر بن عبد اللَّه گفت روزی در مسجد مدینه اطراف پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله را گرفته بودیم یکی از اصحاب صحبت از بهشت کرد. ابو دجانه گفت یا رسول اللَّه از شما شنیدم می فرمودی بهشت حرام است بر پیامبران و سایر امت تا وقتی شما داخل شوی- فرمود ابو دجانه! مگر نمیدانی

ص:444

خداوند پرچمی از نور و ستونی از نور دارد که آن دو را دو هزار سال قبل از آفرینش آسمان ها آفرید بر روی آن پرچم نوشته است »

لا اله الا اللَّه. محمّد رسول اللَّه. آل محمّد خیر البریه«

صاحب پرچم علی علیه السّلام که پیشوای مردم است ابو دجانه گفت خدا را ستایش میکنیم که ما را بوسیله تو هدایت نمود و مفتخر فرمود.

پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله فرمود نمیدانی هر کس ما را دوست داشته باشد و محبت ما را پذیرفته باشد خداوند او را با ما ساکن میکند و این آیه را خواند فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ.

8 -یَعْقُوبَ بْنِ مِیثَمٍ أَنَّهُ وَجَدَ فِی کِتَابِ أَبِیهِ أَنَّ عَلِیّاً ع قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَی عَلِیٍّ ع فَقَالَ نَعَمْ أَنْتَ یَا عَلِیُّ وَ شِیعَتُکَ وَ مِیعَادُکَ وَ مِیعَادُهُمُ الْحَوْضُ غُرّاً مُحَجَّلِینَ مُکَحَّلِینَ مُتَوَّجِینَ قَالَ یَعْقُوبُ فَحَدَّثْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع بِهَذَا فَقَالَ هَکَذَا هُوَ عِنْدَنَا فِی کِتَابِ عَلِیٍّ ع

ثُمَّ قَالَ وَ رَوَی مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ فِی کِتَابِهِ نَحْوَ خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ حَدِیثاً فِی تَفْسِیرِ هَذِهِ الآْیَةِ مِثْلُ مَا ذَکَرَهُ فِی هَذَا الْحَدِیثِ أَنَّ خَیْرَ الْبَرِیَّةِ هُوَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع

ص:445

وَ شِیعَتُهُ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ هُمْ عَدُوُّهُ وَ شِیعَتُهُمْ . المحتضر: 126.

رواه صاحب الکنز فی ص 400 و الآیة فی البینة: 6.

یعقوب بن میثم در نوشته های پدر خود چنین دید که علی بن ابی طالب علیه السّلام گفت از پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم شنیدم می فرمود خداوند فرموده: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ کسانی که ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند بهترین مردمند.

در این موقع روی بجانب علی علیه السّلام نموده فرمود آری تو یا علی و شیعیانت هستید وعده گاه تو و آنها حوض کوثر است با چهره ای درخشان چشمهای زیبا و قدم های آراسته با تاج مرصع بر سر.

یعقوب گفت من حدیث را برای حضرت باقر علیه السّلام نقل کردم فرمود در نوشته های حضرت علی علیه السّلام همین طور نوشته شده است.سپس گفت و محمّد بن عباس در کتاب بیست و پنج در تفسیر این آیه نقل میکند شبیه آنچه در همین حدیث نقل شده بود: بهترین مردم امیر المؤمنین و شیعیان اویند و تفسیر اَلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ کسانی که کافرند از اهل کتاب.

دشمنان علی و پیروان آنهایند.

ص:446

9 -المحتضر: 112 و 113.

از کتاب منهج التحقیق روایت کرده از کتاب آل ابن خالویه حدیث را بجابر انصاری میرساند که پیامبر اکرم می فرمود خداوند من و علی و فاطمه و حسن و حسین را از یک نور آفرید آن نور را فشرد از فشردن آن نور شیعیان ما خارج شدند ما خدا را تسبیح کردیم آنها تسبیح کردند ما تقدیس کردیم پس آنها تقدیس کردند ما تهلیل کردیم بعد آنها تهلیل کردند ما تمجید کردیم پس آنها تمجید کردند و خدا را بیکتائی ستودیم آنها نیز ستودند.

سپس خداوند آسمانها و زمین و ملائکه را آفرید ملائکه صد سال بود که نه تسبیح و نه تقدس را می دانستند ما تسبیح نمودیم بعد شیعیانمان بعد ملائکه تسبیح کردند همچنین در سایر چیزها پس ما موحدینی هستیم که موحدی غیر ما نبوده، بر خدا شایسته است همان طوری که بما و شیعیانمان امتیاز بخشیده ما و شیعیانمان را در اعلی علیین جای دهد خداوند ما و شیعیانمان را برگزید قبل از اینکه بصورت بدن باشیم ما را خواند جواب دادیم ما و شیعیانمان را آمرزید پیش از اینکه استغفار کنیم.

ص:447

شما مردان پاک و طیب هستید

10 -أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ لِرَجُلٍ مِنَ الشِّیعَةِ أَنْتُمُ الطَّیِّبُونَ وَ نِسَاؤُکُمُ الطَّیِّبَاتُ وَ کُلُّ مُؤْمِنٍ صِدِّیقٌ وَ قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ شِیعَتُنَا أَقْرَبُ الْخَلْقِ مِنْ عَرْشِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بَعْدَنَا وَ مَا مِنْ شِیعَتِنَا أَحَدٌ یَقُومُ إِلَی الصَّلَاةِ إِلَّا اکْتَنَفَتْهُ فِیهَا عَدَدَ مَنْ خَالَفَهُ مِنَ الْمَلَائِکَةِ یُصَلُّونَ عَلَیْهِ جَمَاعَةً حَتَّی یَفْرُغَ مِنْ صَلَاتِهِ وَ إِنَّ الصَّائِمَ مِنْکُمْ لَیَرْتَعُ فِی رِیَاضِ الْجَنَّةِ تَدْعُو لَهُ الْمَلَائِکَةُ حَتَّی یُفْطِرَ . المحتضر: 156.

ابو حمزه از حضرت صادق علیه السّلام نقل کرد که شنیدم بمردی از شیعیان می فرمود. شما مردان پاک و طیب هستید و زنانتان طیبات هستند و هر مؤمنی صدیق است و شنیدم شیعیان ما نزدیکترین خلق خدا هستند بعرش خدا در روز قیامت بعد از ما. هر یک از شیعیان ما که بنماز می ایستد بتعداد مخالفین عقیده ی او ملائکه اطرافش را می گیرند بر او درود می فرستند دسته جمعی تا از نماز فارغ شود و روزه دار شما در باغ های بهشت می خرامد و ملائکه برایش دعا می کنند تا افطار کند.

11 -عیسی بن ابی منصور گفت ما در خدمت حضرت صادق بودیم من و ابن ابی یعفور و عبد اللَّه بن طلحه امام

ص:448

علیه السّلام بدون سؤال قبلی فرمود ای پسر ابی یعفور هر که دارای شش امتیاز باشد در پیش خدا در طرف راست او قرار خواهد گرفت.

ابن ابی یعفور گفت فدایت شوم آنها چیست؟ فرمود: مرد مسلمان برای برادر خود بخواهد آنچه برای عزیزترین فرد خانواده خود میخواهد و ناپسند شمارد برای برادر خود آنچه برای عزیزترین فرد خانواده خود ناپسند میشمارد.

و در راه ولایت خیرخواه او باشد. ابن ابی یعفور گریه کرده گفت چگونه خیرخواه او باشد در ولایت.

فرمود ای ابن ابی یعفور اگر با او آنقدر همبستگی داشته باشد اندوه او اندوه اینست و شادی او شادی این در صورتی که دوستش شاد شود. و محزون می شود بواسطه حزن او اگر بتواند گره از کارش بگشاید میگشاید و گر نه دعا برایش میکند. سپس حضرت صادق فرمود سه چیز را باید شما انجام دهید و سه چیز را ما. شما فضل و مقام ما را بشناسید و در مورد فرزندان ما نیز مراعات کنید و انتظار عاقبت ما را داشته باشید. هر کسی چنین باشد در نزد خدا طرف راست او خواهد بود و کسی که در نزد خدا طرف راست باشد از نورش کسانی که پائین از او باشند استفاده خواهند کرد و اما آن کس

ص:449

که در طرف راست خداست دیگران اگر او را ببینند که در چه ناز و نعمت است زندگی برای آنها خوش نمیگذرد بواسطه فضل و مقامی که از آنها می بینند.

ابن ابی یعفور گفت چرا آنها را نبیند با اینکه طرف راست خدا هستند فرمود آنها پوشیده در نور خدایند مگر این حدیث پیامبر اکرم را نشنیده ای فرموده خداوند را خلقی است طرف راست و در مقابلش صورتشان از برف سفیدتر و از خورشید تابان درخشان تر است سؤال میکنند اینها کیانند؟ گفته می شود اینها کسانی هستند که دوستی آنها در راه خدا بود.

12 -نَوَادِرُ الرَّاوَنْدِیِّ، بِإِسْنَادِهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَثْبَتُکُمْ عَلَی الصِّرَاطِ أَشَدُّکُمْ حُبّاً لِأَهْلِ بَیْتِی وَ لِأَصْحَابِی .نوادر الراوندیّ.

نوادر راوندی باسناد خود از حضرت صادق علیه السّلام نقل میکند که پیامبر اکرم فرمود ثابت ترین شما در صراط کسی است که بیشتر اهل بیت و اصحاب مرا دوست داشته باشد.

13 -محمّد بن مسلم از جعفر بن محمّد از پدرش از آباء گرامش از علی بن ابی- طالب علیه السّلام از پیامبر اکرم صلّی

ص:450

اللَّه علیه و آله فرمود: یا علی شیعیان ما از قبرهای خود روز قیامت خارج میشوند با عیب ها و گناههائی که دارند صورتهای آنها مانند ماه شب چهارده میدرخشد ناراحتی ها از آنها دور شده و شدائد برای ایشان ساده گردیده بآنها امن و امان عنایت شده و حزن و اندوه از آنها برطرف گردیده مردم میترسند اما آنها ترسی ندارند مردم محزون هستند آنها اندوهی ندارند بند کفش های آنها از نور می درخشد سوار بر شترهای سفیدی هستند که دارای بال هستند رام و آرامند بی آنها مرا بیازاری و سرعت می گیرند بدون ناراحتی و زحمت گردن آنها از طلای قرمز است و نرم تر از حریر این الطاف بواسطه قدر و منزلت آنها است در نزد خدا.

امام رضا علیه السلام درنیشابور

14 -الأمالی للشیخ الطوسی أمالی الشیخ: 24.

مجالس مفید: ابا صلت هروی گفت با حضرت رضا علیه السّلام بودم وقتی داخل نیشابور شد سوار قاطر خاکستری رنگ بود علمای نیشابور باستقبالش خارج شده بودند همین که رسید بسر چهار راه دانشمندان لجام قاطرش را گرفته گفتند

ص:451

یا ابن رسول اللَّه شما را بحق آباء طاهرینت سوگند می دهیم که ما را حدیثی از آباء گرام خود صلوات اللَّه علیهم نقل فرما.

امام علیه السّلام سر از هودج بیرون آورد و تن پوشی از خز داشت فرمود پدرم موسی بن جعفر از پدرش جعفر بن محمّد از پدرش محمّد بن علی از پدرش علی بن الحسین از پدرش حسین بن علی سرور جوانان بهشت از امیر المؤمنین از پیامبر اکرم نقل کرد که فرمود جبرئیل بمن خبر داد از روح الامین از خداوند پاک و بزرگ فرمود: من خداوند یکتایم که جز من خدائی نیست بندگانم مرا بپرستید! بدانید هر که بدیدن من آید با گواهی دادن بلا اله الا اللَّه با اخلاص داخل دژ و حصار من شده و هر که داخل حصار من شود از عذابم در امان است عرضکردند اخلاص شهادت لا اله الا اللَّه چیست؟ فرمود: اطاعت خدا و پیامبرش و ولایت اهل بیت او.

15 -وَ رَوَی الْبُرْسِیُّ فِی کِتَابِ مَشَارِقِ الْأَنْوَارِ عَنْ حُذَیْفَةَ بْنِ الْیَمَانِ قَالَ: رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص آخِذاً بِیَدِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ع وَ هُوَ یَقُولُ أَیُّهَا النَّاسُ هَذَا ابْنُ عَلِیٍّ فَاعْرِفُوهُ فَوَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ إِنَّهُ لَفِی الْجَنَّةِ وَ مُحِبُّوهُ فِی الْجَنَّةِ وَ مُحِبُّو مُحِبِّهِ فِی الْجَنَّةِ .

مشارق الأنوار. برسی در کتاب مشارق الانوار از حذیفة بن

ص:452

یمان نقل میکند که گفت دیدم پیامبر اکرم دست حسن بن علی علیهما السّلام را گرفته و می فرماید مردم! این پسر علی است او را بشناسید سوگند ب آن کس که جان من در دست اوست او و دوستانش در بهشت هستند و دوستان دوستانش در بهشت هستند.

قبول توبه شیعیان تا دم مرگ

1 -کنز جامع الفوائد و تأویل الآیات الظاهرة رُوِیَ عَنِ النَّبِیِّ ص أَنَّهُ قَالَ لِعَلِیٍّ ع یَا عَلِیُّ إِنِّی سَأَلْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ لَا یَحْرِمَ شِیعَتَکَ التَّوْبَةَ حَتَّی تَبْلُغَ نَفْسُ أَحَدِهِمْ حَنْجَرَتَهُ فَأَجَابَنِی إِلَی ذَلِکَ وَ لَیْسَ ذَلِکَ لِغَیْرِهِمْ .کنز جامع الفوائد: 304.

کنز الفوائد: از پیامبر اکرم نقل شده که بعلی علیه السّلام فرمود یا علی من از خداوند درخواست کردم که شیعیان ترا از توبه محروم نکند تا جانشان بگلو میرسد این درخواست مرا پذیرفت این امتیاز را بدیگری نداده اند.

نهی بد گفتن به شیعیان

1 -کنز جامع الفوائد و تأویل الآیات الظاهرة: 304 و 305.

ص:453

کنز الفوائد: یونس شحام گفت بحضرت موسی بن جعفر علیه السّلام گفتم بعضی از دوستان شما گنه کارند شراب میخورند و گناهان زشتی مرتکب میشوند که ما از آن بیزاریم فرمود از کارش بیزار باشید ولی از خوبی اوبیزار نباشید عملش را دشمن بدارید. گفتم میتوانیم باو بگوئیم فاسق فاجر؟

فرمود نه. فاسق فاجر کافر و منکر ولایت ما است خدا امتناع دارد از اینکه ولی ما فاسق و فاجر باشد گر چه آن کارها را انجام دهد ولی بگوئید فاسق العمل و فاجر العمل و فاجر العمل است اما مؤمن النفس و بدکار است پیکر و روان پاک دارد.

بخدا قسم نه، دوست ما خارج نمیشود از دنیا مگر اینکه خدا و پیامبر و ما از او راضی هستیم خداوند او را با همان گناهی که دارد با چهره ای درخشان محشور میکند عیب هایش پوشیده و دلش آسوده است ترس و اندوهی ندارد.

و این جریان چنین است که از دنیا خارج نمیشود مگر اینکه از آلودگی های گناه پاک می شود یا بمصیبتی در مال یا جان یا فرزند یا بیماری و کمترین کاری که خداوند نسبت

ص:454

بدوست ما انجام می دهد خواب وحشتناکی می بیند و صبح میکند اندوهگین از این خواب همین کفاره گناهش می شود یا ترس و وحشتی که از طرف دولت باطل بر او وارد می شود و یا بر او سخت گرفته می شود هنگام مرگ بعد بملاقات خدا میرود پاک از گناه با دلی آسوده بواسطه محمّد و امیر المؤمنین صلّی اللَّه علیهما و آلهما بعد در پیش روی خود با یکی از دو امر روبرو می شود. رحمت خدا که وسیع تر از تمام مردم جهان است یا شفاعت محمّد و امیر المؤمنین علیهما السّلام بعد مشمول رحمت وسیع خدا می شود که شایسته آن است و از مزایای آن بهره مند می شود.

شیعیان در حکم شهید

1 -کنز جامع الفوائد و تأویل الآیات الظاهرة رَوَی صَاحِبُ کِتَابِ الْبِشَارَاتِ مَرْفُوعاً إِلَی الْحُسَیْنِ بْنِ حَمْزَةَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع جُعِلْتُ فِدَاکَ قَدْ کَبِرَ سِنِّی وَ دَقَّ عَظْمِی وَ اقْتَرَبَ أَجَلِی وَ قَدْ خِفْتُ أَنْ یُدْرِکَنِی قَبْلَ هَذَا الْأَمْرِ الْمَوْتُ قَالَ فَقَالَ لِی یَا بَا حَمْزَةَ أَ وَ مَا تَرَی الشَّهِیدَ إِلَّا مَنْ قُتِلَ قُلْتُ نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَقَالَ لِی یَا بَا حَمْزَةَ مَنْ آمَنَ بِنَا وَ صَدَّقَ حَدِیثَنَا وَ انْتَظَرَنَا کَانَ کَمَنْ قُتِلَ تَحْتَ

ص:455

رَایَةِ الْقَائِمِ بَلْ وَ اللَّهِ تَحْتَ رَایَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص . کنز جامع الفوائد:

332 و 333.

صاحب کتاب بشارات سند را به حسین بن حمزه میرساند از پدرش نقل میکند که گفت بحضرت صادق عرض کردم فدایت شوم سنّم زیاد شده و استخوانم نازک شده و اجلم نزدیک است می ترسم پیش از شناختن امام از دنیا بروم فرمود ای ابا حمزه مگر عقیده ات این نیست که شهید کسی است که کشته شود. گفتم فدایت شوم همین طور است.

فرمود ابا حمزه! هر کس ایمان بما آورد و تصدیق کند حدیث ما را و انتظار ما را داشته باشد مثل کسی است که زیر پرچم قائم است بلکه زیر پرچم پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم.

محل این دو در بالا پیدا شود

برای این حدیث اولی دارد یا مصنف مختصرکرده یا از نسخه او ساقط شده است اول این است: قال: قلت لابی عبد اللّه علیه السّلام: جعلت فداک أرأیت الراد علی هذا الامر فهو کالراد علیکم؟ فقال:یا با محمّد من ردّ علیک هذا الامر فهو کالراد علی رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و علی اللّه تبارک و تعالی، یا با محمّد المیت منکم. و فیه: فقال: ای و اللّه و ان مات اه.

ص:456

سرزنش دشمن ائمه علیهم السّلام و اینکه او کافر

است وخونش حلال و ثواب لعنت بر دشمنان ائمه

علیهم السّلام

1 -ثواب الاعمال: محمّد بن مروان از حضرت صادق علیه السّلام از آباء گرامش نقل کرد: پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود هر کس ما اهل بیت را دشمن بدارد خداوند او را یهودی بر می انگیزاند عرض شد یا رسول اللَّه گر چه گواهی بدو شهادت بدهد ( گواهی بلا اله الا اللَّه و محمد رسول اللَّه است).

فرمود آری چون او با اعتراف باین دو گواهی جان خود را حفظ کرده یا جلو پرداخت جزیه را با کمال خواری گرفت.

سپس فرمود هر کسی اهل بیت را دشمن بدارد خداوند او را یهودی برمی انگیزاند عرض شد یا رسول اللَّه چگونه چنین چیزی ممکن است فرمود اگر او دجال را درک کند باو ایمان می آورد.

2 -امالی: از حضرت صادق علیه السّلام شنیدم میفرمود اگر دشمن علی بیاید کنار نهر فرات در حالی که آب موج میزند و تمام اطراف رود را پر کرده و از آن یک کف بیاشامد و بگوید بسم اللَّه. و پس از آشامیدن بگوید الحمد للَّه این

ص:457

آشامیدن او مردار یا خون ریخته شده و یا گوشت خوک است.

توضیح: منظور اینست با اینکه آب این قدر فراوان و زیاد است و احتمال اسراف و غصب و سختگیری در آن نیست وقتی از آن آب می آشامد با حفظ آداب مستحب این آب برای او حرام است چون کافر است زیرا نعمتهای دنیا برای مؤمنین حلال شده است نه بر کافران.

دوست بدار دوست آل محمّد را گر چه فاسق و

زناکار باشد

3 -امالی شیخ: یعقوب بن میثم تمار غلام زین العابدین علیه السّلام گفت خدمت حضرت باقر علیه السّلام رسیدم گفتم فدایت شوم یا ابن رسول اللَّه من در نوشته های پدرم میثم دیدم نوشته است که علی علیه السّلام بپدرم فرموده است: دوست بدار دوست آل محمّد را گر چه فاسق و زناکار باشد و دشمن بدار دشمن آل محمّد را گر چه روزه- گیر و شب زنده دار باشد من از پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله شنیدم میفرمود اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ در این موقع متوجه من شده فرمود بخدا قسم اینها تو و شیعیان تو هستند وعده گاه تو و آنها فردا در کنار حوض است در حالی که چهره ای درخشان و امتیاز دارند و بتاج کرامت

ص:458

آراسته اند.

امام باقر علیه السّلام فرمود این مطلب عینا در نوشته های حضرت علی هست.

سعادتمند واقعی کسی است که ترا دوست بدارد

4 -امالی شیخ: قاسم بن ولید از پیرمردی از ثماله نقل کرد که گفت پیش پیره زنی بس پیر از قبیله بنی تمیم رفتم که برای مردم صحبت میکرد گفتم مرا حدیثی از فضائل علی علیه السّلام بفرما گفت برایت حدیث نقل کنم با بودن این پیرمرد که مشاهده میکنی؟! گفتم این پیرمرد کیست؟ گفت ابو الحمراء خادم پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم است جلو پیرمرد رفتم همین که احساس کرد من آمده ام از جای حرکت کرد و نشست. گفتم خدا ترا رحمت کند مرا حدیثی بگو از آنچه دیده ای پیامبر اکرم نسبت بعلی علیه السّلام انجام میدهد و خداوند از آن بازخواست خواهد کرد گفت بسیار خوب پیش شخص واردی آمده ای. روز عرفه پیامبر اکرم خارج شد و پیش ما آمد در حالی که دست در دست علی داشت فرمود ای جمعیت! خداوند افتخار کرد بشما در این روز تا بیامرزد همه شما را بطور عموم در این موقع روی بعلی علیه السّلام نموده فرمود: خداوند ترا آمرزید بطور خصوصی.

ص:459

بعد فرمود یا علی نزدیک من بیا. علی علیه السّلام نزدیک رفت فرمود سعادتمند واقعی کسی است که ترا دوست بدارد و از تو اطاعت کند و بدبخت واقعی کسی است که با تو دشمن باشد و کینه بورزد و دشمنی ترا شعار خود قرار دهد یا علی دروغ گفته کسی که خیال میکند مرا دوست میدارد در حالی که با تو دشمن است هر که با تو جنگ کند با من جنگ کرده و هر که با من جنگ کند با خدا جنگ کرده یا علی هر که با تو دشمنی بورزد با من دشمنی کرده و هر که با من دشمنی کند با خدا دشمن است نصیب و بهره او هلاک است و خداوند او را در آتش جهنم می افکند.

ای علی این شخص همان ریاح غلام آل نجار است.

شیخ صدوق از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود:رسول خدا در میان جمعی از اصحاب نشسته بودند که ناگهان چهار نفر از سیاهان جنازه سیاه چهره ای را به دوش گرفته و در حالی که او را میان پارچه ای پیچیده بودند به طرف قبرش حمل می کردند.رسول خدا فرمود اورا نزد من آورید. وقتی جنازه را آوردند در مقابل خود به زمین گذاشت و صورتش را باز کرد سپس به علی علیه السلام فرمود ای علی،

ص:460

این شخص همان ریاح غلام آل نجار است.علی علیه السلام فرمود: به خدا قسم هرگاه مرا می دید تواضع می کرد و خجالت می کشید و می گفت ای علی، تو را دوست دارم.بعد رسول خدا صلی الله علیه و آله دستور داد او را غسل دادند و در لباسی از لباس های خودش او را کفن کرد و به همراه مسلمانان تا کنار قبرش تشییع نمود و مردم زمزمه شدیدی را در آسمان می شنیدند.رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:انّه قد شیّعه سبعون الف قبیله من الملائکة، کل قبیلة سبعون الف ملک، والله ما نال ذلک الا بمحبتک یا علی.هفتاد هزار گروه از فرشتگان او را مشایعت کردند که هر گروهی هفتاد هزار نفر بودند، و به خدا قسم جز به محبت و دوستی علی علیه السلام به این مرتبه نرسید.سپس رسول خدا با دست خود او را در میان قبر نهاد و بعد از آنکه از او برای مدّتی روی خود را برگردانید خاک ها را روی آن ریخت.اصحاب فرمودند ای رسول خدا! دیدیم شما مدتی از او روی برگرداندی، سپس قبر را با خاک پوشاندی. علتش چه بود؟یغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: این بنده فرمانبردار خدا تشنه از دنیا رفته بود. همسران بهشتی او یعنی حورالعین با شتاب برایش از بهشت آب آوردند و او چون

ص:461

غیرتمند است دوست نداشتم با نگاه کردن به همسرانش او را محزون سازم، مدتی از او روی برگرداندم تا آب آشامید.

5 -امالی شیخ: محمّد بن حنفیه از پدر خود نقل کرد که فرمود خداوند چیزی از سگ بدتر نیافریده ناصبی از او هم بدتر است.

6 -مجالس مفید و امالی شیخ: ابیّ صیرفی گفت از حضرت باقر علیه السّلام شنیدم می فرمود: خدا بیزار باشد از کسی که کناره گیری از ما میکند و لعنت کند کسی را که ما را لعنت میکند خدا هلاک کند شخصی را که با ما دشمن است خدایا تو میدانی ما واسطه هدایت آنهائیم ما را در راه تو دشمن میدارند پس خود به- تنهائی ایشان را عذاب فرما.

7 -تفسیر قمی: ابو الجارود از حضرت باقر علیه السّلام نقل کرد در مورد آیه وَ مِنْهُمْ مَنْ یُؤْمِنُ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لا یُؤْمِنُ بِهِ وَ رَبُّکَ أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدِینَ فرمود کسانی که ایمان نمی آورند باو دشمنان آل محمّدند و منظور از فساد در آیه مخالفت با خدا و پیامبر است.

8 -عیون اخبار الرضا: با سه سند از حضرت رضا علیه السّلام از آباء گرامش نقل میکند که پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله فرمود بهشت حرام شده است بر کسی که اهل بیت مرا

ص:462

ستم کند و بر کسی که با آنها جنگ نماید و بر کسی که بر ضرر آنها قدم بر- دارد و بر کسی که بآنها ناسزا گوید اینها را در آخرت بهره ای نیست و با آنها خدا سخن نمی گوید و نه بآنها توجه می نماید در روز قیامت و نه پاکشان میکند و دچار عذابی سخت میشوند.

9 -تفسیر منسوب بامام: حضرت صادق علیه السّلام در آیه اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ فرمود یعنی ما را راهنمائی کن براه راست. یعنی براهی دار که ما را برساند بمحبت تو و مانع شود از پیروی هوای نفس که موجب نابودی ما است و با متکی شدن ب آراء خود هلاک میشویم.

سپس حضرت صادق علیه السّلام فرمود خوشا بحال کسانی که مطابق فرموده پیامبر اکرمند.

آن جناب فرمود بار این علم را بدوش می گیرند از هر جمعیتی بازماندگان پاک و عادلی که مانع از تحریف و تغییر دادن سرکشان و ادعای یاوه سرایان و تاویل و توجیه نادانان میشوند.

مردی از حاضرین عرضکرد یا ابن رسول اللَّه من عاجزم از اینکه با بدن خود شما را یاری کنم جز بیزاری از دشمنان شما و لعنت بر آنها کاری از دستم نمی آید حال من چگونه است؟

ص:463

حضرت صادق علیه السّلام در جواب او فرمود پدرم از پدرش از جدش از پیامبراکرم صلوات اللَّه علیه نقل کرد که فرمود هر کس ناتوان باشد از یاری ما اهل بیت ولی در خلوت دشمنان ما را لعنت کند خداوند صدای او را بتمام ملائکه جهان از زمین تا عرش میرساند هر وقت او لعنت کند با او هم زبان میشوند و کسی را که او لعنت میکند آنها نیز لعنت میکنند بعد او را میستایند و میگویند خدایا درود فرست از جانب خود بر این شخصی که باندازه قدرت خود خدمت کرد اگر بیشتر میتوانست انجام میداد. ندائی از جانب پروردگار بر می آید که دعای شما را پذیرفتم و صدایتان را شنیدم درود بر روح او فرستادم در میان ارواح و او را در نزد خود از برگزیدگان نیک سیرت قرار دادم.

من و خدا و تمام انبیاءآنها را لعنت کرده اند

12 -تفسیر فرات: حضرت صادق علیه السّلام فرمود هر دشمن ما و ناصبی منسوب باین آیه است وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌ . عامِلَةٌ ناصِبَةٌ . تَصْلی ناراً حامِیَةً . تُسْقی مِنْ عَیْنٍ آنِیَةٍ .

مجلسی میگوید: در فردوس ابن شیرویه نقل میکند از ابن عباس که پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود چهار نفرند که من و خدا و تمام انبیای دارای مقام اجابت آنها را

ص:464

لعنت کرده اند.

1 -کسی که در کتاب خدا بیفزاید 2 -تکذیب قدر خدا را نماید.3 -کسی که خویشتن را با جبروت بزرگ شمارد تا خوار کند آن کسی را که خدا عزیز کرده و عزیز نماید کسی را که خدا ذلیل کرده 4 -و کسی که حلال شمارد در باره عترتم آنچه را خدا حرام نموده.

13 -ابن بطریق در عمده از تفسیر ثعلبی در باره آیه عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ نقل میکند که گفت چکاوک در صدای خود میگوید خدایا لعنت کن دشمن آل محمّد صلّی اللَّه علیه و آله را.

دستت را در دست من بگذار من و تو از یک درخت

آفریده ایم

14 -و نیز در کتاب فضائل الصحابه سمعانی باسناد خود از جابر بن عبد اللَّه انصاری نقل میکند که من و علی در خدمت پیامبر اکرم بودیم در عرفات. پیامبر اکرم اشاره بعلی علیه السّلام نموده فرمود: دستت را در دست من بگذار من و تو از یک درخت آفریده شده ایم من اصل آن هستم و تو تنه آن و حسن و حسین شاخه های آن هستند هر کس چنگ بیکی از شاخه های آن بزند داخل بهشت شده یا علی اگر امت من روزه

ص:465

بگیرند تا همچون کمان خمیده شوند و نماز بخوانند تا چون نخی باریک گردند ولی ترا دشمن بدارند خداوند آنها را برو در آتش میافکند.

15 -در کتاب فضائل الصحابه: از کتاب فردوس. از جابر بن عبد اللَّه. گفت پیامبر اکرم فرمود سه چیز است که هر کس دارای یکی از آنها باشد نه از من محسوب می شود و نه من از او. هر که علی را دشمن بدارد و برای اهل بیت من علم مخالف بپا کند و ناصبی باشد. و هر که بگوید ایمان فقط اقرار با زبان است.

16 -ابن شاذان از موسی بن جعفر از آباء گرامش نقل کرد که پیامبر اکرم فرمود وارد بهشت شدم دیدم بر در آن نوشته است.

لا اله الا اللَّه محمّد حبیب اللَّه علی بن ابی طالب ولی اللَّه فاطمه امة اللَّه و الحسن و الحسین صفوة اللَّه بر دشمنان ایشان لعنة اللَّه.

ما را وادار بر فحش دادن بعلی علیه السّلام کرد.

17 -عبد الرحمن بن سائب از پدرش نقل کرد که زیاد ما را در میدان جلو قصر خود جمع کرد داخل قصر و میدان پر از جمعیت بود و ما را وادار بر فحش دادن بعلی علیه السّلام و

ص:466

بیزاری از او کرد مردم گرفتار ناراحتی بزرگی شدند.

پدرم گفت من در همان حال مختصر چرتی زدم در خواب دیدم شخصی گردن دراز که مژه های چشمش دراز بود مویهایش ریخته بود و لبهای بزرگی داشت از آسمان بزمین سرازیر شد. من ترسیدم و گفتم تو کیستی. گفت من نقّاد ذو الرقبه هستم خدا مرا فرستاده پیش صاحب این قصر. از خواب بیدار شدم و جریان را بدوستان گفتم. گفتند تو دیوانه شده ای. هنوز متفرق نشده بودیم که مأموری آمد و گفت بخانه های خود بروید که امیر گرفتار ناراحتی شده.

متوجه شدیم که گرفتار سکته گردیده عبد الرحمن این شعر را سرود:

ما کان منتهیا عما اراد بنا حتی تناوله النقاد ذو

الرقبة

فاسقط الشق منه بضربة ثبتت کما تناول منه صاحب الرحبة

از ما دست برنداشت تا نقاد ذو الرقبه گریبانش را گرفت با یک ضربت کارش را ساخت همان طوری که او امیر المؤمنین علیه السّلام را بباد ناسزا گرفت.

مگر نمیدانی خانه من خانه تو است

23 -زید بن علی از پدر خود و از جده خویش از امیر

ص:467

المؤمنین علیه السّلام نقل کرد که گفت وارد خدمت پیامبر اکرم شدم در یکی از خانه هایش اجازه ورود خواستم اجازه داد همین که داخل شدم فرمود: مگر نمیدانی خانه من خانه تو است چرا اجازه میخواهی. گفتم یا رسول اللَّه من مایلم این کار را بکنم. فرمود آنچه را خدا میخواهد تو خواستی و بآداب خداوند پرداختی مگر نمیدانی یا علی خداوند و خالق و رازق من امتناع ورزیده از اینکه من سرّ و رازی داشته باشم که تو مطلع نباشی یا علی وصی من هستی پس از من تو مظلوم و مغلوب هستی بعد از من، یا علی کسی که در راه تو ثابت قدم باشد با من خواهد بود و کسی که از تو جدا شود از من جدا شده یا علی دروغ گفته کسی که گمان کرده مرا دوست میدارد ولی با تو دشمن باشد چون خدا من و ترا از یک نور آفریده.

دشمن ما خانواده از بت پرست بدتر است.

30 -ثواب الاعمال: ابو بصیر گفت حضرت صادق علیه السّلام فرمود شراب خوار مثل بت پرست و دشمن ما خانواده از او بدتر است. عرضکردم فدایت شوم چه کس از بت پرست بدتر است؟ فرمود شراب خوار را ممکن است روزی شفاعت فرا- گیرد اما دشمن ما خانواده را اگر تمام اهل

ص:468

آسمانها و زمین شفاعت کنند شفاعت آنها پذیرفته نمیشود.

31 -ثواب الاعمال: حمران از حضرت باقر علیه السّلام نقل کرد که فرمود اگر تمام ملائکه ای که خدا آفریده و همه انبیای فرستاده شده و هر صدیق و همه شهیدان شفاعت کنند در باره ناصبی و دشمن ما اهل بیت که از آتش جهنم خارج شود خداوند هرگز او را خارج نخواهد کرد خداوند در قرآن میفرماید ماکِثِینَ فِیهِ أَبَداً در آنجا خواهند بود همیشه.

توضیح: این آیه در مورد اهل بهشت است ولی ممکن است استدلال بواسطه مفهوم آیه باشد که دلالت میکند غیر مؤمن صالح در بهشت نخواهد بود چه رسد به کسی که ایمان ندارد شاید بر راوی اشتباه شده زیرا آیه وَ نادَوْا یا مالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ قالَ إِنَّکُمْ ماکِثُونَ اشتباه در لفظ مکث شده.

خداوند مرجئه را کور محشور مینماید

32 -ثواب الاعمال: علی بن سلیمان سند را بامیر المؤمنین علیه السّلام میرساند که فرمود خداوند مرجئه را کور محشور مینماید و امام آنها نیز کور است بعضی از مردم که آنها را می بینند میگویند ما امت محمّد را جز کور ندیدیم بآنها میگویند اینها امّت محمّد نیستند اینها تغییر دادند. خداوند هم آنها را تغییر داد.

چون موجب تغییر شدند خدا هم وضع آنها را دگرگون

ص:469

کرد.

33 -ثواب الاعمال: ابو سعید گفت حضرت ابو الحسن علیه السّلام فرمود خداوند در موقع هر نماز که مردم میخوانند آنها را لعنت میکند عرضکردم فدایت شوم چرا فرمود بواسطه انکار کردن حق ما و تکذیب نمودن ما.

34 -ثواب الاعمال: حنان بن سدیر گفت حضرت باقر علیه السّلام فرمود دشمن علی از دنیا خارج نخواهد شد مگر اینکه جرعه ای از حمیم جهنم می آشامد فرمود برای کسی که مخالف امامت باشد مساویست چه نماز بخواند و چه زنا کند.

35 -در حدیث دیگر حضرت صادق علیه السّلام میفرماید دشمن و ناصب اهل- بیت فرقی ندارد روزه بدارد یا نماز بخواند زنا کند یا دزدی نماید او در آتش است او در آتش است.

36 -ثواب الاعمال: ابو سعید مکاری از مردی از حضرت صادق علیه السّلام نقل کرد که حضرت علی علیه السّلام فرمود دشمن ما بر کنار گودالی از آتش است او را سراشیب آتش جهنم نموده مرگ بر اهل جهنم باد در جایگاهشان.

خداوند میفرماید فَلَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکَبِّرِینَ هیچ کس تقصیر از

ص:470

حب و دوستی ما ندارد بواسطه چیزی که خدا در او قرار داده )که چون شخص خوبی است در محبت ما تقصیر کند(.

37 -ثواب الاعمال: علی صائغ گفت حضرت صادق علیه السّلام فرمود مؤمن شفاعت میکند دوستش را مگر اینکه ناصبی باشد اگر در باره ناصبی تمام پیمبران مرسل و تمام ملائکه شفاعت کنند شفاعت آنها پذیرفته نمیشود.

38 -ثواب الاعمال: ابو بصیر از حضرت صادق علیه السّلام نقل کرد که نوح در کشتی سگ و خوک قرار داد ولی ولد زنا را راه نداد و ناصبی از او بدتر است.

39 -ثواب الاعمال: عبد الحمید گفت بحضرت باقر علیه السّلام عرضکردم همسایه ای دارم که تمام کارهای زشت را انجام میدهد تا جایی که نماز نمیخواند تا چه رسد بدیگر اعمال فرمود سبحان اللَّه چه کار بزرگی. فرمود بتو اطلاع ندهم از کسی که بدتر از اوست گفتم چرا فرمود ناصبی و دشمن ما بدتر از اوست.

40 -محاسن: محمّد بن علی یا دیگری میگوید بحضرت صادق علیه السّلام عرضکردم آیا حذیفه بن یمان منافقین را می شناخت مردی گفت او دوازده نفر را می شناخت و شما دوازده هزار نفر را میشناسی خداوند تبارک و تعالی میفرماید:

ص:471

لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ میدانی بد زبانی چیست.

عرضکردم نه بخدا فرمود بغض علی بن ابی طالب بپروردگار کعبه قسم.

توضیح: یعنی کفر و نفاق آنها از آنچه خارج می شود از دهنشان راجع

به بغض و دشمنی با علی علیه السّلام معلوم می شود.

و در مجمع از خدری روایت کرده که گفت )لحن القول( دشمنی با علی بن ابی طالب علیه السّلام است گفت ما منافقین را در زمان پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم میشناختیم با همین کینه و دشمنی که با علی بن ابی طالب علیه السّلام است. گفت ما منافقین را در زمان پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله میشناختیم با همین کینه و دشمنی که با علی بن ابی طالب علیه السّلام داشتند.

شبیه همین روایت از جابر نیز نقل شده و انس گفت هیچ منافقی بعد از نزول این آیه در زمان پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله پنهان نبود.

41 -محاسن: ابو بصیر گفتم آیا بنظر شما کسی که رد کند این امر را مثل کسی است که شما را رد کرده باشد فرمود ای ابا محمّد هر کس بر تو این امر را )منظور اعتقاد بامامت است( رد کند او مانند کسی است که بر پیامبر اکرم رد کرده.

42 -محاسن: ابو بصیر گفت بحضرت صادق علیه السّلام

ص:472

عرض کردم آیا کسی که با علی آغاز جنگ کند مثل کسی است که با پیامبر جنگ نموده فرمود آری بخدا کسی که با تو ستیز کند این کار او بواسطه اعتقاد تو است او نیز مثل کسی است که جنگ با پیامبر اکرم کرده.

43 -محاسن: جابر از حضرت باقر علیه السّلام نقل کرد که فرمود پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرموده است کسانی که ترک ولایت علی را کنند و منکر فضل او باشند و کسانی که دشمنان او را کمک کنند از اسلام خارجند هر کدام بر همین عقیده از دنیا روند.

44 -مناقب: از حضرت باقر علیه السّلام راجع باین آیه سؤال کردند وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ ما لَکُمْ لا تَناصَرُونَ (در متن حدیث خود آیه نقل نشده بلکه نقل بمعنی شده است).

فرمود آنها را نگه میدارند و سؤال میکنند چطور شد حالا در آخرت با یک دیگر همداستان و همکار نمیشوید در راه مخالفت با علی چنانچه در دنیا این کار را میکردید خداوند میفرماید: بَلْ هُمُ الْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ . وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ تا )مجرمین( امروز دیگر تسلیم هستند بعضی بعض دیگر را سرزنش میکنند.

ص:473

45 -تفسیر عیاشی: طیالسی از حضرت صادق علیه السّلام نقل کرد که سؤال کردم از این آیه وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّوا اللّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ فرمود آیا دیده ای کسی خدا را فحش دهد عرضکردم فدایت شوم پس چگونه است؟

فرمود هر کس ولی خدا را فحش دهد خدا را ناسزا گفته.

(مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بخش امامت).

اعتقادات صدوق:

اعتقاد ما در باره ظالمین این است که آن ها مورد لعنت خدایند و بیزاری از آن ها واجب است خداوند میفرماید: وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللّهِ کَذِباً أُولئِکَ یُعْرَضُونَ عَلی رَبِّهِمْ وَ یَقُولُ الْأَشْهادُ هؤُلاءِ الَّذِینَ کَذَبُوا عَلی رَبِّهِمْ أَلا لَعْنَةُ اللّهِ عَلَی الظّالِمِینَ . اَلَّذِینَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ کافِرُونَ .

ابن عباس در تفسیر این آیه میگوید: سبیل اللَّه در این آیه علی بن ابی- طالب است.

امام در قرآن دو نوع است

1 -امام هدایت کننده

ص:474

2 -امام گمراه کننده. خداوند در قرآن میفرماید وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا السجدة: 24. و در مورد امامان گمراه کننده میفرماید وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النّارِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ لا یُنْصَرُونَ . القصص: 41 و 42.

وَ أَتْبَعْناهُمْ فِی هذِهِ الدُّنْیا لَعْنَةً وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِینَ .

چون این آیه نازل شد: وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً الأنفال: 25.پیامبر اکرم فرمود: هر کس علی علیه السّلام را مورد ستم قرار دهد که جانشین من بعد از مرگم هست مثل کسی است که منکر پیامبری من و پیامبران قبل از من است هر که دوست بدارد ظالمی را او خود ظالم است خداوند میفرماید یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَکُمْ وَ إِخْوانَکُمْ أَوْلِیاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکُفْرَ عَلَی الْإِیمانِ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ التوبة: 23.

و در این آیه می فرماید یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِمْ الممتحنة: 13.

و در این آیه می فرماید لا تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ المجادلة: 23.

ص:475

و در این آیه میفرماید وَ لا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النّارُ. هود: 113.

ظلم عبارت است از قرار دادن چیزی در غیر محل خودش. پس کسی که ادعای امامت کند با اینکه امام نباشد او ظالم و ملعون است و هر که امامت را نسبت دهد بکسی که شایسته آن نیست او نیز ظالم و ملعون است. پیامبر اکرم فرمود: هر کس منکر امامت علی بعد از من بشود منکر نبوت من شده و هر که نبوّت مرا منکر شود منکر خدا شده است.

پیامبر اکرم بعلی علیه السّلام فرمود: یا علی تو پس از من مظلوم خواهی بود هر که بتو ستم روا دارد بمن ستم روا داشته و هر که حق ترا مراعات کند حق مرا مراعات نموده و هر که منکر تو شود منکر من شده هر کس ترا دوست داشته باشد مرا دوست داشته و کسی که دشمن تو باشد دشمن من شده و هر که پیرو تو باشد پیروی از من نموده و کسی که با تو مخالفت کند با من مخالفت نموده.

اعتقاد ما اینست که منکر امامت علی بن ابی طالب و امامان پس از او مانند کسی است که منکر نبوّت انبیاء باشد.

و اعتقاد ما در باره کسی که اقرار بامیر المؤمنین داشته باشد ولی منکر یکی از ائمه پس از او باشد مانند کسی است

ص:476

که ایمان بتمام انبیاء داشته باشد ولی منکر نبوّت پیامبر ما باشد. حضرت صادق علیه السّلام فرمود: کسی که آخرین نفر ما را منکر شود مثل کسی است که منکر اوّلی ما باشد.

وَ قَالَ النَّبِیُّ ص الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ طَاعَتُهُمْ طَاعَتِی وَ مَعْصِیَتُهُمْ مَعْصِیَتِی مَنْ أَنْکَرَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ أَنْکَرَنِی.

وَ قَالَ الصَّادِقُ ع مَنْ شَکَّ فِی کُفْرِ أَعْدَائِنَا وَ الظَّالِمِینَ لَنَا فَهُوَ کَافِرٌ.پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: ائمه علیهم السّلام بعد از من دوازده نفرند که اولی آنها امیر المؤمنین علی بن ابی طالب و آخری آنها قائم است اطاعت از آن ها اطاعت از من و مخالفت با آنها مخالفت با من است و هر کس منکر یکی از آنها باشد منکر من شده.

حضرت صادق علیه السّلام فرمود: هر کس شک در کفر دشمنان و ظالمین ما داشته باشد او کافر است.

امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمود: من پیوسته از زمان تولد مظلوم بوده ام بطوری که گاهی عقیل بدرد چشم مبتلا میشد میگفت من نمیگذارم دوا بچشم من بکنید مگر اینکه اول بچشم علی بنمائید با اینکه من مبتلا به درد چشم نبودم.

ص:477

وَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع مَا زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ وَلَدَتْنِی أُمِّی حَتَّی إِنَّ عَقِیلًا کَانَ یُصِیبُهُ رَمَدٌ فَقَالَ لَا تَذُرُّونِّی حَتَّی تَذُرُّوا عَلِیّاً فَیَذُرُّونِّی وَ مَا بِی رَمَدٌ .

وَ اعْتِقَادُنَا فِیمَنْ قَاتَلَ عَلِیّاً ع کَقَوْلِ النَّبِیِّ ص مَنْ قَاتَلَ عَلِیّاً فَقَدْ قَاتَلَنِی وَ قَوْلِهِ مَنْ حَارَبَ عَلِیّاً فَقَدْ حَارَبَنِی وَ مَنْ حَارَبَنِی فَقَدْ حَارَبَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ .

وَ قَوْلِهِ ص لِعَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ ع أَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَهُمْ وَ سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَهُمْ.

وَ أَمَّا فَاطِمَةُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا فَاعْتِقُادُنَا أَنَّهَا سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الآْخِرِینَ وَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَغْضَبُ لِغَضَبِهَا وَ یَرْضَی لِرِضَاهَا وَ أَنَّهَا خَرَجَتْ مِنَ الدُّنْیَا سَاخِطَةً عَلَی ظَالِمِهَا وَ غَاصِبِهَا وَ مَانِعِی إِرْثِهَا.

وَ قَالَ النَّبِیُّ ص فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ غَاظَهَا فَقَدْ غَاظَنِی وَ مَنْ سَرَّهَا فَقَدْ سَرَّنِی امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمود: من پیوسته از زمان تولد مظلوم بوده ام بطوری که گاهی عقیل بدرد چشم مبتلا میشد میگفت من نمیگذارم دوا بچشم من بکنید مگر اینکه اول بچشم علی بنمائید با اینکه من مبتلا به درد چشم نبودم.

اعتقاد ما در باره کسی که با علی علیه السّلام جنگ کند

ص:478

مانند فرمایش پیامبر است که فرموده هر که با علی جنگ کند مثل کسی است که با من جنگ کند و فرمایش دیگر پیامبر: که هر کس با علی جنگ کند با من جنگ کرده و باخدا جنگ نموده.

و فرمایش دیگر پیامبر بعلی علیه السّلام و فاطمه و حسن و حسین که من جنگ دارم با کسی که با آنها جنگ کند و در حال صلح هستم با کسی که با آن ها مسالمت نماید.

اما در باره حضرت فاطمه علیها السّلام معتقد هستیم که بهترین زنان جهان است از گذشتگان و آیندگان خداوند بواسطه خشم او خشمگین می شود و با خشنودی او خشنود میگردد فاطمه علیها السّلام از دنیا رفت در حالی که خشم داشت بر ستمگران خود و غاصبین حقش و کسانی که مانع ارث او شدند.

وَ قَالَ ص فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی وَ هِیَ رُوحِیَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیَّ یَسُوؤُنِی مَا سَاءَهَا وَ یَسُرُّنِی مَا سَرَّهَا وَ اعْتِقَادُنَا فِی الْبَرَاءَةِ أَنَّهَا وَاجِبَةٌ مِنَ الْأَوْثَانِ الْأَرْبَعَةِ وَ الْإِنَاثِ الْأَرْبَعِ وَ مِنْ جَمِیعِ أَشْیَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ وَ أَنَّهُمْ شَرُّ خَلْقِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ لَا یَتِمُّ الْإِقْرَارُ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ بِالْأَئِمَّةِ ع إِلَّا بِالْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِهِمْ .اعتقادات الصدوق:

114 -111.

ص:479

پیامبر اکرم فرموده: فاطمه پاره تن من است هر که او را بیازارد مرا آزرده و هر که او را بخشم آورد مرا خشمگین نموده و هر که او را مسرور نماید مرا مسرور کرده.

و فرموده: فاطمه پاره تن من و او روح من است که در کالبد من است مرا ناراحت میکند هر چه او را ناراحت کند و مرا مسرور می نماید هر چه او را مسرور کند.

اعتقاد ما در مورد بیزاری از دشمنان آنها اینست که برائت واجب است از آن چهار بت و چهار زن و از تمام پیروان و یاران آنها و اعتقاد داریم که آنها بدترین خلق خدایند. اقرار بخدا و پیامبر و ائمه تکمیل نمیشود مگر با بیزاری از دشمنان آنها.

ص:480

مختصری از زندگی نامه مؤلّف کتاب

نام: محمد نام خانوادگی: امینی گلستانی ش ش 15 فرزند:

حاج سردار مرحوم کشور: ایران،استان: اردبیل روستای گلستان.

تخصّص : فلسفه و فقه و اصول، تفسیر، تبلیغ. تألیفات(33). تحصیلات (خارج فقه و اصول و فلسفه).استادانمعروف از مراجع وغیرهم (21 نفر).

در سال 1329 شمسی از زادگاهم قریه گلستان در 30 کیلومتری اردبیل نزدیک شهرستان (نیر) به مدرسه علمیه ملا ابراهیم اردبیل وارد و پس از گذراندن دوره مقدماتی صرف و نحو و منطق از استاد سید مسلم خلخالی و شیخ سعید اصغری و غیرهما.

در سال 1331 به حوزه علمیه قم وارد شده و نزد اساتید آنجا (آقایان شیخ عبدالکریم ملائی و سید جواد خطیبی و میرزا احمد پایانی و مسلم ملکوتی و میرزا محسن دوزدوزانی وغیرهم) استفاده نموده است ، و در نیمه دوم سال 1334 به نجف اشرف وارد شده و از اساتید آنجا (آیات عظام سید ابوالقاسم خویی و سید محسن حکیم و مراجع دیگر و شیخ مجتبی لنکرانی و عارف بزرگ شیخ محمدعلی سرابی و آقای

ص:481

تسوجی وسید اسدالله مدنی آذرشهری و غیرهم دروس فقه و اصول و فلسفه و تفسیر وغیره )، استفاده نموده ام . و درتاریخ 1340 از نجف اشرف مراجعت نموده و در شهر توریستی سرعین اردبیل با صبیه آیت الله حاج شیخ علی عرفانی از شاگردان علامه محمدحسین نائینی و هم دوره آیات عظام سید ابوالقاسم خوئی و سید محسن حکیم ازدواج کرده و به مدت یازده سال در آن شهر که آن وقت یک روستای کوچک بیش نبود اقامت نموده ام. در طول این مدت مشغول کارهای تبلیغی و علمی و فرهنگی شده و بناهای مفید و مجلل از خود به یادگار گذاشته ام.

مانند.

1 -مسجد مجلل و بزرگ حضرت بقیة الله الأعظم امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به مساحت 800 متر به اضافه کتابخانه و شبستان زنانه و سایر متعلقات و فضای باز مسجد 1400 متر.

2- احداث چشمه های آب شرب چندین روستای اطراف سرعین.

4 -تأسیس صندوق های خیریه بنام حضرت باب الحوائج ابوالفضل (علیه السلام) که اول از 17 صندوق شروع و

ص:482

فعلاً بیشتر مناطق استان اردبیل را فراگرفته است.

5 -اگر عمری باقی باشد در فضای حیاط آن حوزه علمیه خواهران ،تأسیس نمایم انشاءاللّه.

در سال 1351 شمسی از سرعین به اردبیل مهاجرت نموده و مقیم گشته و در خلال مدت 14 سال اقامت در اردبیل به کارهای روحانیت و تبلیغاتی اسلامی و 11 سال سرپرستی حجاج بیت الله الحرام را ادامه داده ام.

در سال 1357 شمسی از اردبیل به تهران مهاجرت کرده و در بحبوحه انقلاب اسلامی در نازی آباد ساکن شده و پس از پیروزی انقلاب .

در سال 1359 به اردبیل برگشته مشغول کارهای روحانیت خود شده و به تدریس و تفسیر قرآن مجید اشتغال داشته ام. تا اینکه در سال 1365 دوباره به تهران برگشته و در خانه خیابان دانشگاه جنگ ساکن گشته و مشغول تبلیغ و تفسیر وکارهای مربوط به روحانیت شده ام. تا این که در سال 1375 از تهران به قم هجرت نموده و در خانه پشت صدا و سیما ساکن شدم.

در سال 1375 شمسی در اردبیل زلزله ویرانگر به وقوع پیوست که در اثر آن تعداد یک صد و یازده روستا را از 25

ص:483

درصد تا صد در صد ویران و گروه زیادی را به کام مرگ فرستاد.

در سال 1381 بنا به دعوت بزرگان سرعین جهت تبلیغ ماه مبارک رمضان، دوباره به آنجارفته و با دیدن وضع مسجد امام زمان (علیه السلام) که در اثر زلزله مقاومت خود را از دست داده بود بازسازی و تقویت و توسعه داده و تعداد چهار باب مغازه برای هزینه مسجد، و ایجاد گنبد و مناره هاو کاشیکاریهای آنرا انجام دادم.

در این سفر باز در سرعین و اطراف، به کارهای امور خیر شروع و ادامه دادم از جمله.

1 -مسجد مجلل باب الحوائج حضرت ابوالفضل علیه السلام به مساحت 1500 متر با متعلقات آن که در سال 1382 تا سال 1392 ادامه پیدا کرد، و الان مورد استفاده مردم محل و دهها هزار مسافر شهرتوریستی می باشد و در نظر است که اگر عمری باقی باشد، تأسیس حوزه علمیه برادران و درمانگاه عمومی و 15 باب مغازه برای هزینه های مسجد را شروع نماینم انشاءالله.

2 -در زادگاهم روستای گلستان، که در اثر زلزله دو مسجد آنجا خراب شده بود، مسجد امیرالمومنین (علیه السلام) را بنا و

ص:484

تأسیس نموده و به پایان رساندم.

3 -در سال 1382 مسجد مجللی در روستای (جن قشلاقی) از دهستان های یورتچی احداث و در سال 1384 تقریباً به اتمام رسید و مورد استفاده قرار گرفت.

4 -احداث غسال خانه های متعدد در روستاهای اطراف سرعین.

5 -با حصارکشی قبرستان سرعین که در وسط شهر، زیر پای حیوانات و مورد تجاوز ساکنین دور و بر قبرستان بود، محافظت نمودم.

در دوران سکونت جدید قم مشغول تألیفات متعدد گشته ام، که تعدادی از آنها را از نظر خوانندگان عزیز می گذرانم.

تالیفات چاپ شده از مؤلّف

1 -سرچشمه حیات -وزیری یک جلد 402 صفحه.

در این کتاب مطالب ارزنده علمی و دینی و فلسفی و طبی، درباره آب و آفرینش مخلوقات از آن از نظر قرآن و روایات و کلمات بزرگان فن که مورد استقبال دانشمندان و

ص:485

محققان داخل و خارج کشور قرار گرفت که در مدت کوتاه 4 مرتبه چاپ شد و فعلاً کمیاب می باشد.

2 -سیمای جهان در عصر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در دوجلد ضخیم وزیری 1283 صفحه در باره کیفیت کشورداری و مدیریت آن حضرت کشوری به وسعت کره زمین را از نظر فرهنگی و قضائی واقتصادی و نظامی و اجتماعی و هزاران مطالب نو و متنوع در این مورد که امتیازش را به انتشارات مسجد مقدس جمکران، واگذار و آن را چاپ و نشر می کند.

خواب سیده سکینه خانم طباطبائی

در 29 ماه صفر سال 1386 در روز آخر مجالس روضه دخترم امینه خانم در شهر قدس من صحبت کردم و برای خانمها مسائل گفته و موعظه کرده و درنهایت چون روز شهادت امام رضا علیه السلام بود، به امام رضا علیه السلام توسل نمودم ، چند روز بعد دخترم امینه گفت: بابا یک نفر سیده خانم هست به نام سکینه طباطبائی که آن روز در مجلس روضه حضور داشت باگریه شدید گفت : از مجلس شما که رفتم شب خوابیدم در خواب دیدم درمجلس روضه شما هستم ، ناگهان

ص:486

یک نفر سید نورانی که من تا آن روز شخصیت چنانی با آن نورانیت ندیده بودم وارد شد و مستقیماً رفت پیش حاجی آقا(یعنی من ) روبرو نشست و حاجی آقا در دستش دو جلد کتاب بود و با زبان عربی باهم صحبت زیاد نمودند و من هم پشت سر آن آقا نشسته گریه می کردم و به من متوجه شده و فرمود: زیاد گریه نکن چشمهایت خراب می شود تو که هرهفته نزد من هستی ، دوباره با حاجی آقا به صحبت ادامه دادند و می دانستم راجع به آن کتاب صحبت می کردند ، حاجی آقا آن دو جلد کتاب را به آن آقا تحویل داد و ایشان هم تحویل گرفتند و چون آش شما را من تقسیم می کردم آن آقا به من فرمود: به هرکس که از آش می دهید هم نامش را بنویسید و هم آن را مهر نموده به من دهید و ما هم به این دستور عمل کردیم و تمامی آنها را لای کتاب حاجی آقا گذاشت و با خود برد، در این حال من به صدای گریه خودم از خواب بیدار شدم .

البته آن دو جلد کتاب (سیمای جهان در عصر امام زمان علیه السلام ) است که در باره حالات و نحوه مدیریت و حکومت آن حضرت بعد از ظهور نوشته ام که انشاء اللّه مورد قبول آن آخرین امید شیعیان، قرار گرفته است و امتیاز آن را مسجد

ص:487

مقدس جمکران قم از من گرفت و خودشان چاپ کردند که خدا را شکر مورد قبول اقشارمختلف جامعه قرار گرفته است که

در مدت یک سال دوبار با تیراژ بالا 16 هزار جلد چاپ شده است والحمدللّه.

3 -از مباهله تا عاشورا -در یک جلد وزیری 684 صفحه در باره مباهله رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با نصارای نجران و سر انجام تسلیم آنها و مقایسه آن جریان باسرگذشت پنج تن آل عبا علیهم السلام و عدم تسلیم مسلمان نماهای دشت کربلا به امام حسین علیه السلام فرزند آن حضرت و شهید کردن آن امام را با مظلومیت تمام. این کتاب حاوی مطالب جالب و مفید فراوان می باشد.

4 -والدین دو فرشته جهان آفرینش -در یک جلد وزیری در 320 صفحه در باره حقوق متقابل والدین و اولاد در برابر هم از نظر آیات و اخبار وگفتار بزرگان و مطالب فراوان در این مورد.

5 -آداب ازدواج و زندگی خانوادگی -وزیری 276 صفحه. کتابیست تحقیقی و تحلیلی درباره ازدواج جوانان عزیز و راهنمائی آنها در انتخاب همسر و کیفیت زندگی مادام

ص:488

العمر، از منظر آیات و اخبار و... که در واقع مکمّل کتاب والدین دو فرشته جهان آفرینش می باشد.

6 -کتاب مهم اسلام فراتر از زمان -درباره پاسخ به کسانی است که ایراد نموده و اشکال می گیرند، دین اسلام چگونه می تواند تا دامنه قیامت، دنیای رو به ترقی روزانه را اداره نماید و اساساً رهبران این دین چه جایگاهی از علم و دانش داشتند که مدیریت جهان را تا آخر دنیا به دست گیرند.

در این کتاب قسمت مهمی از پیشگوئیهای بزرگان اسلام آورده شده است (مانند فرمایش امیرمؤمنان علیه السلام به کمیل: یا کمیل بن زیاد هاهنا موضع قبرک ثمّ أشار بیده المبارکة یمیناً و شمالاً و قال ستبنی من هاهنا و هاهنا دور و قصور ما من بیت فی ذلک الزّمان الّا و فیه شیطاناً أریل.

کلمه أریل لغت انگلیسی است که به گیرنده و آنتن أریال گویند، حضرت 1400 سال پیش نه انگلیسی بود و نه از صنعت آنتن اثری این بیان را داشتند. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: سیأتی: زمان علی أمّتی یُخربون قباب الأئمّة بالبنادیقبه زودی می آید زمانی بر امت من، قبه (و گنبد)های قبرهای امامان را با بندق ها (یعنی با نارنجک یا بمب) ویران سازند!!.

دقت بفرمائید این کلام در زمانی گفته شده است که نه امامی

ص:489

شهید شده و نه در جائی مدفون شده بود و نه از گنبد حرمها و اختراع بمب خبری بود که پس از قرنها در سامرا و قبلاً نیز در بقیع اتفاق افتاد یا روایت در مورد ازدواج همجنسها یتزوّج الرّجال بالرّجال و یتزوّج النساء بالنساء، و روایت لعن اللّه المتشبّهین من الرّجال بالنّساء و المتشبّهات من النّساء بالرّجال درباره تغییر جنسیت دهندگان و صدها امثال این روایتها، در 688 صفحه وزیری. پیشگوئی های آیات و روایات، از بزرگان دین در باره پیشرفت علوم آیندگان و اوضاع حیرت انگیز جهان، این کتاب در نوع خود منحصر به فرد و حاوی مطالب نو آوری زیاد می باشد.

7 -آغلار ساولان -سبلان گریان یا سبلان می گرید: رقعی 50 صفحه. با زبان آذری در باره زلزله سال 1375 استان اردبیل و تخریب 111 بخش و روستا از 25 در صد تا صد در صد که یکی از آنها روستای گلستان زادگاه مؤلف و کشته شدن و زیر آوار ماندن 77 نفر ا ز نزدیکان نسبی و سببی ام و بیان نام تک تک آنها.

8 -111 پرسش و پاسخ در بار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف -رقعی در 295 صفحه سوال و جواب های متنوع در طول سال های تبلیغی مؤلف در شهر توریستی و ییلاقی

ص:490

سرعین اردبیل و بیان مطالب نو .

9 -فلسفه قیام و عدم قیام امامان -در 198 صفحه جیبی در باره این که چرا بعضی از آن بزرگواران قیام و اکثرشان قعود نمودند و اساسا قیامی از آنها وجود داشت یا برایشان تحمیل نمودند و مطالب متنوع و مفید دیگر.

10 -گلستان سخنوران شامل 110 مجلس سخنرانی مذهبی در دو جلد وزیری 1480 صفحه چکیده ای از تبلیغات متنوع مؤلف.

11 -جلد اول «ولایت شرط قبولی أعمال» در 320 صفحه در باره ولایت أمیر مؤمنان و ساید أئمة علیهم السلام بعد از رحلت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله.

12 -شرح دعاهای روزانه ماه مبارک رمضان در 328 صفحه که طی مصاحبه نشریه حوزه علمیه قم با اینجانب ضبط و هر روز در انترنت پخش گردید.

13 -جلد دوم «ولایت شرط قبولی أعمال» در 510 صفحه زیر چاپ.

14 -کتاب «اسلام دین صلح و گفتگو با ادیان» در 2 جلد (همین کتاب) که برای چاپ آماده می شود.

کتاب های آماده چاپ ودر دست تألیف

ص:491

1 -آیا و چرا -درباره زیر سؤال بردن برادران اهل سنت و علمای آنان و آوردن دلایل فراوان از کتاب های معتبر خود آنان در بار ه امیرمؤمنان و فاطمه زهراء علیهماالسلام و به زیر سوال بردن آنها در عمل نکردن به این دلیلها و اسناد خودشان.

2 -600 مجلس سخنرانی مذهبی از منبرهای 55 ساله مؤلّف و بیان مطالب متنوع دینی و اسناد و روایات فراوان در هر مقوله، که سخنرانان مذهبی و منبری های محترم را از مراجعه به کتاب های متفرقه و جمع آوری مطالب برای بیان در سخنرانی هایشان. بی نیاز می سازد در 12 جلد و در دست تنظیم و آماده سازیست و بخواست خدا، بتدریج به چاپ خواهد رسید.

3 -رحمت واسعه -در باره رحمت عالمگیر و فراگیر خدای متعال و آوردن آیات و روایات متنوع و جریان های توبه کنند گان و شمول غفران الهی در باره آنها . این کتاب امید دهنده گناهکاران و دور ساختن آنان از یأس و نومیدی و جذب دور شدگان از خدا را به سوی پروردگار بخشنده و مهربان.

ص:492

4 -شب -کتابیست در باره برکات و فضایل و امتیازات شب و اینکه شب مردان خدا روز جهان افروز است و شب خود مورد توجه بزرگان عالم و خلوتگه راز و نیاز آنان با معبودشان و مطالب فراوان در این موارد.

5 -عتابات قرآن -در باره این که چرا خداوند متعال بعضی از انبیاء علیهم السلام را، مورد عتاب قرار داده و آیا این عتاب ها با عصمت آنها منافات دارد؟ مانند (عفا الله عنک لم اذنت لهم) یا مسئله چیز دیگر است.

6 -خاطرات زندگی یا سرگذشت تلخ و شیرین من -این نوشته حاوی شرح حال دوران زندگی از بدو تولد تا امروز 1393/6/30 که به 400 صفحه رسیده است و هنوز هم خلاصه و امهات اوضاع و زوایای زندگی ام را می نویسم.

7 -دعای عرشیان برفرشیان -درباره استغفار فرشتگان و حاملان عرش خدا برای بنی آدم به استناد آیه 7 سوره غافر و سایر آیات، نزدیک به اتمام .

8 -نشانه هائی از او -کتابیست در باره آیات بیان کننده نشانه های خدا شناسی و روایات پیرامون آن.

9 -مرزهای زندگی -از دید آیات و روایات و سیره پیشوایان.

ص:493

10 -مرزخوراکی ها و نوشیدنی ها -از منظر آیات و احادیث و پزشکی.

11 -نوادر -روایات و سرگذشت ها و نوادر جریان های گوناگون به صورت کشکول در 7 جلد.

12 - شیطان: علت وجودی او و پرسش و پاسخهائی درباره وی.

13 -مادران 14 معصوم علیهم السلام، هنگام ازدواج هیچکدام بیوه نبودند.

14 -یاد داشتهای انترنتی ام درسایت «امینی گلستانی» در دو جلد که وسیله (مؤسسه مرکز تحقیقات علوم اسلامی «نور» حوزه علمیه قم) پخش می شود و هنوزهم ادامه دارد 15 - متفّرقات مطالب گلچینی شده از کتاب های فراوان گوناگون.

و چندین کتاب دیگر ناتمام و در دست تألیف و مقاله های زیاد.

ص:494

منابع کتاب

1-قرآن کریم.

2 -نهج البلاغة.

الف:

3-»آنگاه هدایت شدم«تألیف دکتر سید محمد تیجانی سماوی ص 2.

4 -آثار الصادقین

5 -آل محمد العلامة المردی الحنفی

6-أعلام الدین: حسن بن ابی الحسن دیلمی، یک جلد،

7 -احقاق الحق قاضی نور الله شوشتری

ص:495

8-اخبار اصبهان:

9 -اسباب النزول ابو الحسن واحدی نیشابوری .

10-اسدالغابة: لإبن أثیر جزری

11 -أرجح المطالب الأمر تسری

12-التمهید:

13-الخصائص)

14-ایضاح دفائن النواصب :

15-ارشاد مفید:

16-ارشاد ساری

17 -اسنی المطالب جزری

18 -استدراک سیف بن عمیرة

19-امام علی علیه السلام خورشید بی غروب: سراج ، محمد ابراهیم.

20 -اندیشه قم.

21-امام علی بن ابی طالب علیه السلام عبد الفتاح عبد المقصود.

22 -امام علی بن ابی طالب علیه السلام )روزگار عثمان( تألیف:عبد الفتاح عبد المقصود

23 -امام علی علیه السلام خورشید بی غروب: سراج ، محمد ابراهیم.

24 -امالی عبدالرزاق

25-انساب الاشراف،بلاذری.

ص:496

26 -الائمه الاربعه،

27 -الاربعین المنتقی احمد بن اسماعیل طالقانی

28-الإحتجاج: ابو منصور احمد بن علی طبرسی، یک جلد،

29-الأمالی: شیخ صدوق، یک جلد،

30-الأمام امیر المومنین علی علیها السلام از دیدگاه خلفا فقیه ایمانی ، مهدی ،

31-الأمالی: شیخ طوسی، ، یک جلد،

32-الأمالی: شیخ مفید، یک جلد،

33-الامالی ابن الشیخ :

34 -الأمامه و السیاسه:ابن قتیبه.

35 -الإصابة، إبن حجر العسقلانی، محقق: معوض، ناشر: دار الکتب العلمیه، بیروت،

36 -الإمام المهاجر العلامة عبدالله الجیابخوری

37 -السیرة النبویة ابن کثیر دمشقی

38 -المصنف عبدالرزاق،

39 -الخصال، شیخ صدوق، دو جلد در یک مجلد،

40-الجامع لاحکام القرآن

41 -المعیار و الموازنه،

42 -السنة ابن ابی عاصم،

ص:497

43-الطرائف: سید علی بن موسی بن طاوس، یک جلد،

44 -العقده:

45-الفتوح نوشته ابو محمد احمد بن علی اعثم کوفی کندی،ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی

46 -الموافقه: ابان السمان.

47-الصواعق المحرقه: ابن حجرص 126

48 -المناقب: الموفق بن أحمد بن محمد الخوارزمی،

49-المناقب علی علیه السلام ابن مغازلی شافعی ص 119

50 -الاستیعاب ابن عبدالبر،

51-المسندالجامع،

52-المجروحین لإبن حبان،

53-الموضوعات لإبن جوزی

54 -العقد الفرید: ابن عبدربه،

55-الغدیر، علامه امینی، یازده مجلد.

56 -الغیبة: شیخ طوسی، یک جلد، مؤسسة معارف اسلامی، قم، 1411ق.

57 -الغیبه، محمد بن ابراهیم النعمانی،

58-الفضایل: شاذان بن جبرئیل قمی، یک جلد، .

59 -الکافی: ثقة الاسلام کلینی، هشت جلد، .

ص:498

60 -المراجعات، السید عبدالحسین شرف الدین، یک مجلد،

61 -المحتضر: الشیخ الجلیل حسن بن سلیمان الحلی، الطبعة الاولی،

62-الولایه: حافظ ابو سعید سجستانی (

63 -الدُرّ المَنثور فی التفسیر المَأْثور: نوشته جلال الدین سیوطی در گذشته به سال 911ه.ق.

64 -المعجم الکبیر: طبرانی. مکتبة الزهرا؛

65-المعجم الوسط : طبرانی.

66-المعجم الصغیر: طبرانی.

67-المستدرک علی الصحیحین: حاکم دار الکتب العلمیة؛

68-البدایه و النهایه: ابن کثیر.

69 -الروضة :

70 -الریاض النضرة فی مناقب العشرة طبری،

71 -المجالس للمفید

72 -الْمَنَاقِبِ، لِابْنِ شَاذَانَ

73-الْمُحْتَضَرِ، لِلْحَسَنِ بْنِ سُلَیْمَانَ:

74-الملل و نحل شهرستانی

75-الاختصاص: شیخ مفید.

76 -الخصال: شیخ صدوق، جامعه مدرسین.

77 -الغارات، ابراهیم محمد الثقفی.

ص:499

78 -الْفِرْدَوْسِ ابْنُ شِیرَوَیْهِ.

79-الفضائل: سمعانی.

80-الکنی و الاسماء دولابی

81-الکامل فی التاریخ ابن اثیر،

82-المستطرف ابشیهمی

83-الطبقات الشعرانی

84 -الطبقات الکبری ابن سعد،

85 -المسترشد طبری

86 -المصنف عبدالرزاق،

87 -المعارف ابن قتیبه

88 -المواقف قاضی ایجی

89 -المهمه ابن صباغ،

ب:

90-بحار الأنوار: علامه مجلسی، 110 جلد، مؤسسة الوفاء بیروت لبنان، 1404 ق.

91 -بحر المناقب العلامة درویش برهان، مخطوط؛

92 -بصائرالدرجات فی فضائل آل محمد : ابی جعفرمحمدبن حسن بن فروخ صفار قمی، م 290 منشورات مکتبه مرعشی نجفی قم 1404 ق.

93-بیان الأئمّة: شیخ محمد مهدی نجفی، نشر مکتبة الاسلامیة بیروت.

ص:500

94-بشارة المصطفی لشیعة المرتضی : أبی جعفرمحمد بن ابی القاسم محمد بن علی الطّبری (ازعلمای قرن 6).

95 -بیست و پنج سال سکوت علی علیه السلام: فؤاد فاروقی.

96-بوستان معرفت تألیف سید هاشم حسینی تهرانی

ت

97 -تاریخ عمر ابن خطاب:ابن جوزی

98 -تاریخ المدینه المنوره:

99-تاریخ الخلفاء سیوطی : مطبعة السعادة.

100-تاریخ الامم و الملوک طبری .

101 -تاریخ یعقوبی،

102 -تاریخ بغداد للخطیب البغدادی

103-تاریخ کبیر،

104 -تاریخ مدینه لإبن شبة النُمِیْری،

105 -تاریخ ابن کثیر

106-تاریخ جرجان،

107-تاریخ دمشق: ابن عساکر.

108-تاریخ اندیشه های کلامی،

109 -تاج العروس: الزبیدی

110-تبیا User Name

ص:501

111 -تحفة الاحوذی

112 -تذکرة الخواص: سبط ابن جوزی

113 -ترجمه علی بن ابیطالب

114 -تفسیر الاتقان،

115 -تفسیر نیشابوری

116-تفسیر کشّاف و البیان: تالیف ثعلبی چاپ دار احیاء التراث العربی بیروت

117 -تفسیر کشاف: زمخشری

118-تفسیرنمونه : جمعی از نویسندگان ، زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی

119 -تفسیر فرات،33- فرات بن ابراهیم کوفی، یک جلد .

120 -تفسیر القمی: علی بن ابراهیم، دو مجلد، تصحیح سید طیب الجزائری، 122121-تفسیر العیاشی: محمد بن مسعود عیاشی، دو جلد .

123 -تفسیر منسوب به امام حسن العسکری علیه السلام.

124-تفسیر کبیر: فخر رازی .

125-تفسیر المنارشیخ محمد عبده مصری.

126-تفسیر ابن کثیر،

127-توضیح الدلائل، علامة شهاب الدین الشافعی النسخة المصورة من مخطوطة مکتبة الملی بفارس.

128 -تهذیب التهذیب، إبن حجر عسقلانی، دار صادر، بیروت، لبنان.

ص:502

129-تهذیب الکمال،

ث:

130-ثواب الاعمال:

ج :

131 -جامع الصغیر،

132 -جامع الاخبار:

133 -جامع الفوائد:

134 -جلوه ی ولایت: عذرا انصاری، .

چ:

135-چهارده معصوم ، مظاهری ، حسین .

136 -چرا شیعه شدم«تألیف محمد رازی،ص 218،

ح: تاریخ ابن کثیر.

137 حاشیه مسند احمد

138-حاشیه اصابه ریاض النضرة

139-حاشیه شرح عزیزی

140-حاشیه سراج المنیر،

141 -حدیقه الشیعه: مقدس اردبیلی.

142 -حیوة الحیوان الکبری:الدمیری.

143-حلیة الاولیاء حافظ ابونعیم اصفهانی

ص:503

خ:

144-خصائص الوحی المبین، الحافظ إبن البطریق

145 -خصائص امیرالمؤمنین علیه السلام

د:

146 -درّ السحابة فی مناقب القرابة و الصحابة،

147 -دلائل الصدق محمد حسن مظفر.

148-دانش نامه امیرالمومنین(علیه السلام)، محمد محمدی ری شهری، ناشر:

دارالحدیث، چاپ اول.

149 -دانشنامه ی امام علی علیه السلام رشاد ، علی اکبر.

150 -دلائل النبوة بیهقی

ذ:

151-ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی

ر:

152 -رجال الکشی

153 -ربیع الابرار: زمخشری.

154-روح المعانی شهاب الدین آلوسی شافعی.

155-ریاض النضره طبری.

س :

156 -سایت جامع سربازان اسلام

ص:504

157 -سایت جامع سربازان اسلام

158 -سایت التوحید

159 -سایت علی (علیه السلام) غلام غلامان امیرمؤمنان علیه السلام

160-سرّالعالمین: غزالی.

161 -سنن کبری نسائی:

162 -سنن ابن ابی داوود،

163 -سنن کبری بیهقی،

164 -سنن ابن ماجه

165 -سیری در صحیحین«تألیف محمد صادق نجمی

ش:

166-شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید

167-شرح الأخبار: .

168 -شرح حال امام علی علیه السلام: ابن عساکر.

169-شرح محمودی برینابیع المودة.

170 -شرح جامع صغیر شیخ محمد حنفی

171 -شرح السنة بغوی

172-شواهد التنزیل حاکم حسکانی

ص:

173-صحیح مسلم،

ص:505

174 -صحیح بخاری

175-صحیح ابن حیان،

176-صَفْوَةِ الْأَخْبَارِ

177 -صحیفة الرضا:

ط:

178-طبقات ابن سعد 459، 460،

179 -طبقات المحدثین،

180-طبقات شافعیه شیرازی

ع:

181-علل الشرائع، شیخ صدوق یک جلد، انتشارات مکتبة الداوری، قم.

182 -عیون أخبار الرضا(علیه السلام): دو جلد در یک مجلد، انتشارات جهان، 1378 ق.

183 -عمدة القاری فی شرح صحیح البخاری بدر الدین حنفی.

184-عدة الداعی: ابْنُ بِطْرِیق.

185 -علی از زبان دیگران . /س

186 -علی علیه السلام ابر مرد مظلوم.

ف:

187 -فرائد السمطین . ابو اسحاق حموینی

188-فرائد السمطین شیخ الاسلام حموئی

ص:506

189-فردوس الأخبار، شیرویه، طبعة طهران؛

190 -فردوس الاخبار: دیلمی،

191 -فصول المهمة: ابن صباغ مالکی .

192-فتح القدیر: قاضی شوکانی.

193-فتح الباری فی شرح صحیح البخاری:

194-فتح الملک العلی:احمد بن صدیق مغربی

195 -فضائل الشیعه صدوق رحمة اللَّه علیه:

196 -فضائل الخمسه: رهبر ، محمد تقی ،

197 -فضائل صحابه لابن حنبل:

198-فیض القدیر: الشوکانی.

ق:

199-قصص الانبیاء: جزایری .

200 -قرب الإسناد

ک:

201-کامل ابن عدی:

202 -کشف الغمة: علی بن عیسی إربلی، دو جلد،

203 -کشف الغمة عز الدین عبدالرزاق الحنبلی

204-کشف الاستار:

205 -کتاب السنة:

ص:507

206 -کنز جامع الفوائد و تأویل الآیات الظاهرة: ابی الفتح محمد بن علی الکراجکی،

207-کشف الیقین:

208 -کنزالدقائق

209-کفایة الطالب: تالیف کنجی شافعی الکرخی چاپ نجف اشرف

210 -کفایه الخصال:

211 -کفایة الخصام أبو نعیم الإصبهانی

212 -کامل ابن اثیر، ج 3، ص 197

213 -کنز العمال: متقی هندی مؤسسه الرساله بیروت،چاپ پنجم( ،

ل:

214 -لسان المیزان،

215 -لسان العرب، ابن منظور، ؛

م:

216-ما نزل من القرآن فی علی علیه السلام حافظ ابی نعیم اصبهانی،

217 -مصنف ابن ابی شیبة:

218-معانی الاخبار: شیخ صدوق .

219 -ما نزل من القرآن فی علیّ: حافظ ابو نعیم اصفهانی .

220-منهاج السنه: ابن تیمیه

221-مجمع الزوائد: هیثمی.

ص:508

222 -مستدرک حاکم،

223 -مسند احمد حنبل:

224 -مسند ابویعلی موصلی

225 -مسند رویانی

226 -مسند شمس الاخبار قرشی،

227-مسند بزار،

228 -مشکل الآثار،

229-محاسن برقی:

230-مصباح الظلام

231 -مقالات الاسلامیین،

232 -معجم کبیر طبرانی:

233 -معرفة الصحابة ابونعیم،

234-مناقب عمر:

235 -مناقب الخوارزمی

236 -مناقب ابن مغازلی.

237 -مناقب علی، علامة العینی الحیدر آبادی طبعة بریش چهار منار؛

238 -مناقب ابن شهر آشوب،

239 -مناقب شافعی،

240 -مناقب کوفی:

ص:509

241 -معانی القرآن

242 -معالم العترة النبویة

243-منتخب البصائر

244-منتخب کنز العمال

245 -مشارق الانوار: برسی .

246 -مقاله »محمد ابراهیم سراج«.

247 -مختصر بصائر الدرجات: حسن بن سلیمان الحلی، الطبعة الاولی

248 -مقتل الحسین خوارزمی

249-مقدمه شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید

250 -مقدمه شرح نهج البلاغه صبحی صالح،

251-مقاله »محمد ابراهیم سراج«.

252 -مطالب السؤل، محمد بن طلحه،

253 -موده القربی ابن مغازلی شافعی

254 -مودة القربی میر سید علی شافعی،

255 -مودة القربی میر سید علی همدانی.

ن :

256-نزهه المجالس صفوری

257 -نورالابصار:

258 -نظم درر السمطین، الزرندی الحنفی

ص:510

259 -نهایة العقول: فخر رازی.

و:

260 -وسیلة المأل باکثیر حضرمی

ی:

261-ینابیع الموّدة لذوی القربی: نوشته شیخ سلیمان ابن شیخ ابراهیم قندوزی بلخی معروف بخواجه کلان.

ص:511

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109