سرشناسه : بهبهانی، محمدعلی، 1352 -
عنوان و نام پدیدآور : گلشن یاس نبی/ محمدعلی بهبهانی؛ ویراستار جواد برکچیان، سیدحسن یوسفی؛ [تحقیق مهدی امامی، مرتضی اسلامی، سیدرسول میرحسینی].
مشخصات نشر : اصفهان: عطر عترت، 1394.
مشخصات ظاهری : 352 ص.؛ 20×5/10س م.
شابک : 100000 ریال 978-600-243-160-15 :
یادداشت : فارسی -- عربی.
یادداشت : عنوان روی جلد: صد منقبت در مقامات حضرت زهرا علیه السلام.
یادداشت : کتابنامه: ص. [341 - 352]؛ همچنین به صورت زیرنویس.
عنوان روی جلد : صد منقبت در مقامات حضرت زهرا علیه السلام.
عنوان دیگر : صد منقبت در مقامات حضرت زهرا علیه السلام.
موضوع : فاطمه زهرا (س)، 8؟ قبل از هجرت - 11ق. -- مدایح و مناقب
موضوع : Fatimah Zahra, The Saint -- Eulogies
شناسه افزوده : امامی، مهدی
شناسه افزوده : اسلامی، مرتضی
شناسه افزوده : میرحسینی، سیدرسول
رده بندی کنگره : BP27/26/ب835گ8 1394
رده بندی دیویی : 297/973
شماره کتابشناسی ملی : 5068694
ص: 1
بسم الله الرحمن الرحیم
ص: 2
ص: 3
گلشن یاس نبی
محمد علی بهبهانی
ص: 4
ص: 5
بخش اول:
فاطمۀ زهرا علیها السلام پیش از خلقت تکوینی و پس از آن / 17
فصل اول: پیش از خلقت19
منقبت اول: قبول محنت پیش از خلقت19
منقبت دوم: وجود حقیقت فاطمیه علیها السلام در غامض علم خدا21
فصل دوم: خلقت نورانی23
منقبت سوم: خلقت از نور عظمت خدا23
منقبت چهارم: اقتباس نور فاطمه علیها السلام از نور پیامبر صلی الله علیه و آله 25
منقبت پنجم: لولا فاطمه علیها السلام لما خلقتکما27
فصل سوّم: پیدایش خلقت آن حضرت علیها السلام در بهشت29
منقبت ششم: پیدایش مایۀ جسمانی فاطمۀ زهرا علیها السلام از شجرۀ طوبی29
فصل چهارم: خلقت جسمانی آن حضرت علیها السلام 33
منقبت هفتم: سخن گفتن در بطن مادر و لحظات تولّد و اشراق در آن هنگام33
ص: 6
بخش دوم:
فاطمۀ زهرا در حریم الهی / 41
منقبت هشتم: رضا و غضب خدا به تبع رضا وغضب فاطمۀ زهرا علیها السلام 43
منقبت نهم: اصابت ثلث نور وجه الله به فاطمۀ زهرا علیها السلام 45
منقبت دهم: نصرت الهی، نصرت فاطمه زهرا علیها السلام 47
منقبت یازدهم: اشتقاق اسم فاطمه علیها السلام از اسم فاطر و فاطم خداوند51
منقبت دوازدهم: حجّت خدا در غیب55
منقبت سیزدهم: حجّت خدا بر خلق57
بخش سوم:
فاطمۀ زهرا علیها السلام و پیامبر صلی الله علیه و آله / 61
منقبت چهاردهم: اَنت منّی و اَنا منک63
منقبت پانزدهم: نور چشم پیامبر صلی الله علیه و آله و ثمرۀ قلب آن حضرت65
منقبت شانزدهم: پارۀ وجود پیامبر صلی الله علیه و آله 69
منقبت هفدهم: شاخه و شعبه ای از پیامبر صلی الله علیه و آله 71
منقبت هجدهم: عنصر درخت رسالت و امامت73
منقبت نوزدهم: شباهت به پیامبر صلی الله علیه و آله در گفتارو حدیث و نشستن75
منقبت بیستم: شبیه ترین مردم به پیامبر صلی الله علیه و آله در سیما و صورت77
منقبت بیست و یکم: قلب و روح پیامبر صلی الله علیه و آله 79
منقبت بیست و دوم: زیارت فاطمه علیها السلام، زیارت پیامبر صلی الله علیه و آله 81
منقبت بیست و سوم: پدرت به فدایت83
منقبت بیست و چهارم: محبوبترین زنان نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله 87
منقبت بیست و پنجم: احترام متقابل از پیغمبرخدا صلی الله علیه و آله و حضرت زهرا علیها السلام 89
ص: 7
منقبت بیست و ششم: آخرین وداع و اولین دیدار91
منقبت بیست و هفتم: خروج از مُصلی و سلام بر پ-یامبر صلی الله علیه و آله 93
بخش چهارم:
فاطمۀ زهرا علیها السلام و ائمۀ طاهرین / 95
فصل اول: فاطمۀ زهرا علیها السلام و امیرمؤمنان علیه السلام 97
منقبت بیست و هشتم: حضرت زهرا علیها السلام رکن امیر مؤمنان علیه السلام 97
منقبت بیست و نهم: کُفو امیرمؤمنان علیه السلام 99
منقبت سی ام: حضرت زهرا علیها السلام و امیرمؤمنان علیه السلام «شفع» در سورۀ فجر101
فصل دوم: فاطمۀ زهرا علیها السلام و ائمه علیهم السلام 103
منقبت سی و یکم: بذر خوشۀ امامت103
منقبت سی و دوم: حجّت خدا بر ائمه علیهم السلام 105
فصل سوّم: فاطمۀ زهرا علیها السلام و امام عصر عجل الله تعالی فرجه 107
منقبت سی و سوم: اسوۀحسنۀ امام عصر عجل الله تعالی فرجه 107
بخش پنجم:
فاطمۀ زهرا علیها السلام و پیامبران علیهم السلام / 109
منقبت سی و چهارم: معرفت فاطمه علیها السلام، شرط تکامل نبوت111
منقبت سی و پنجم: وجوب اطاعت فاطمۀ زهرا علیها السلام بر انبیاء علیهم السلام و جمیع مخلوقات113
منقبت سی و ششم: اقتدا به حضرت زهرا علیها السلام در غیاب شمس رسالت و قمر ولایت115
منقبت سی و هفتم: برتر از جمیع انبیا علیهم السلام 117
ص: 8
بخش ششم:
فاطمۀ زهرا علیها السلام و زنان برگزیدۀ عالم / 119
فصل اول: فاطمۀ زهرا علیها السلام و حضرت خدیجه علیها السلام 121
منقبت سی و هشتم: سلام و تسلیت خداوند در وفات مادر121
فصل دوّم: فاطمۀ زهرا علیها السلام و حضرت مریم علیها السلام 123
منقبت سی و نهم: فاطمۀ زهرا علیها السلام مریم کبری123
بخش هفتم:
فاطمۀ زهرا علیها السلام و فرزندان آن حضرت و مؤمنین / 129
فصل اول: فاطمۀ زهرا علیها السلام و فرزندانشان131
منقبت چهلم: حرام شدن آتش بر ذریۀ حضرت زهرا علیها السلام 131
منقبت چهل و یکم: سلام بر ذریّه در وصیّت آخرین135
منقبت چهل و دوم: حیّ عَلَی خَیرِ العَمَل، بِرّ فاطمه و فرزندانش139
فصل دوّم: فاطمۀ زهرا علیها السلام و مؤمنان141
منقبت چهل و سوم: فاطمۀ زهرا علیها السلام أم المؤمنین141
بخش هشتم:
فاطمۀ زهرا علیها السلام و ملائکه / 143
منقبت چهل و چهارم: محدّثۀ ملائک و سرور تمام زنان هستی145
منقبت چهل و پنجم: مَلَک، گهواره جنبان فرزندان فاطمۀ زهرا علیها السلام 147
ص: 9
بخش نهم:
فاطمۀ زهرا علیها السلام با قرآن، دین و حقایق تشریعی / 149
فصل اول: فاطمۀ زهرا علیها السلام محل نزول قرآن کریم151
منقبت چهل و ششم: لیلة القدر خدا151
منقبت چهل و هفتم: حقیقت لیلۀ مبارکه153
فصل دوّم: فاطمۀ زهرا علیها السلام و حقیقت دین155
منقبت چهل و هشتم: فاطمۀ زهرا علیها السلام حقیقت دین قَ-یّمه155
فصل سوّم: فاطمۀ زهرا علیها السلام و ولایت بر هستی157
منقبت چهل و نهم: عرضۀ ولایت فاطمۀ زهرا علیها السلام بر تمام هستی157
فصل چهارم: فاطمۀ زهرا علیها السلام و عبادت159
منقبت پنجاهم: عابدترین امت159
فصل پنجم: فاطمۀ زهرا علیها السلام و دعا161
منقبت پنجاه و یکم: تعلیم دعای نور به سلمان161
فصل ششم: فاطمۀ زهرا علیها السلام و اذکار167
منقبت پنجاه و دوم: تسبیحات حضرت زهرا علیها السلام محبوبتر از هزار رکعت نماز167
منقبت پنجاه و سوم: تسبیحات فاطمۀ زهرا علیها السلام افضل عبادت ها171
فصل هفتم: فاطمۀ زهرا علیها السلام و اعمال173
منقبت پنجاه و چهارم: الحاق به خاتم انبیا صلی الله علیه و آله در بهشت با صلوات بر فاطمۀ زهرا علیها السلام 173
منقبت پنجاه وپنجم: وجوب بهشت با سه روز سلام بر فاطمۀ زهرا علیها السلام 175
منقبت پنجاه و ششم: فضیلت طواف از جانب فاطمۀ زهرا علیها السلام 177
ص: 10
بخش دهم:
فاطمۀ زهرا علیها السلام در عوالم تکوینی / 179
فصل اول: فاطمۀ زهرا علیها السلام در عالم ارواح181
منقبت پنجاه و هفتم: فاطمۀ زهرا علیها السلام روح القدس181
فصل دوّم: فاطمۀ زهرا علیها السلام در آسمان ها و زمین183
منقبت پنجاه و هشتم: خلقت آسمان و زمین و روشنایی آن ها از پرتو نور فاطمی علیها السلام 183
منقبت پنجاه و نهم: فاطمۀ زهرا علیها السلام بلد امین187
بخش یازدهم:
شمّه ای از صفات و خصائص فاطمۀ زهرا علیها السلام / 189
فصل اول: فاطمۀ زهرا علیها السلام و محوریت معرفت به آن حضرت191
منقبت شصتم: معرفت فاطمۀ زهرا علیها السلام محور ادوار خلقت191
فصل دوّم: علم فاطمۀ زهرا علیها السلام 193
منقبت شصت و یکم: علم فاطمۀ زهرا علیها السلام به گذشته و آینده193
منقبت شصت و دوم: باز گرفتن از شیر، توأم با علم195
منقبت شصت و سوم: مُصحف فاطمۀ زهرا علیها السلام 197
منقبت شصت و چهارم: نزول جبرئیل بر حضرت زهرا علیها السلام 201
فصل سوّم: قدرت فاطمۀ زهرا علیها السلام 203
منقبت شصت و پنجم: ظهور قدرت فاطمۀ زهرا علیها السلام با کنده شدن دیوارمسجد النبی صلی الله علیه و آله 203
فصل چهارم: عصمت207
منقبت شصت و ششم: شمس عصمت فاطمیه علیها السلام 207
ص: 11
فصل پنجم: طهارت209
منقبت شصت و هفتم: طهارت از هر آلودگی209
فصل ششم: حُسن مطلق211
منقبت شصت و هشتم: برتر از حقیقت حُسن211
فصل هفتم: صبر و تحمل سختی ها213
منقبت شصت و نهم: صبر بر سختی ها و گرسنگی، و فراغ از آن به دعای خاتم صلی الله علیه و آله 213
فصل هشتم: صدق215
منقبت هفتادم: راستگوترین خلائق215
فصل نهم: انفاق217
منقبت هفتاد و یکم: حکایت سه روز روزه و نزول هل أت-ﻰ217
منقبت هفتاد و دوم: برکت الهی در ایثار گردنبند آن حضرت علیها السلام 227
منقبت هفتاد و سوم: بخشش لباس عروسی235
منقبت هفتاد و چهارم: برکت اکرام میهمان241
فصل دهم: هدایت و ارشاد245
منقبت هفتاد و پنجم: راهنمایی مادر پیش از ولادت245
منقبت هفتاد و ششم: فضیلت پاسخ به سؤال دینی و تکفّل ایتام آل محمد علیهم السلام 247
منقبت هفتاد و هفتم: اجر ارشاد در امر دین و پاسخ شبهات251
منقبت هفتاد و هشتم: اسلام آوردن زنان یهودی با دیدن لباس بهشتی آن حضرت علیها السلام 253
فصل یازدهم: انذار255
منقبت هفتاد و نهم: فاطمۀ زهرا علیها السلام إحدَی الکُبَر و نذیراً للبشر255
فصل دوازدهم: خصائص اسماء مبارکۀ فاطمۀ زهرا علیها السلام 257
ص: 12
منقبت هشتادم: اسماء آن حضرت علیها السلام در مقام عندالّهی257
بخش دوازدهم:
اشراقات نوری فاطمۀ زهرا علیها السلام / 259
منقبت هشتاد و یکم: اشراق آسمان به هنگام تولّد آن حضرت علیها السلام 261
منقبت هشتاد و دوم: مشکات نور و کوکب دُرّی263
منقبت هشتاد و سوم: تابشی چون خورشید و ماه و کوکب265
منقبت هشتاد و چهارم: جلوه های سفید و زرد و سرخ267
منقبت هشتاد و پنجم: اشراق نورفاطمۀ زهرا علیها السلام در محراب بر سماواتیان271
منقبت هشتاد و ششم: اشراق بهشت از نور خندۀ امیرمؤمنان و حضرت زهرا علیها السلام 273
منقبت هشتاد و هفتم: اسلام هشتاد یهودی به نور چادر حضرت زهرا علیها السلام 275
بخش سیزدهم:
خدمت در آستان فاطمۀ زهرا علیها السلام / 277
منقبت هشتاد و هشتم: مقام خادمین فاطمۀ زهرا علیها السلام 279
منقبت هشتاد و نهم: مبعوث شدن زوقابیل یا جبرائیل برای خدمت فاطمۀ زهرا علیها السلام 281
منقبت نودم: جبرئیل و میکائیل و اسرافیل، خدمت گزاران فاطمۀ زهرا علیها السلام 283
بخش چهاردهم:
فاطمۀ زهرا علیها السلام در قیامت / 287
فصل اول: شفاعت در محشر289
منقبت نود ویکم: شفاعت در نزول آیۀ (و لسوف یعطیک ربک فترضی)289
منقبت نود و دوم: مظهر عفو و رحمت الهی و شفاعت کبری در محشر291
منقبت نود و سوم: مهریۀ حضرت زهرا علیها السلام شفاعت گنهکاران امت297
ص: 13
فصل دوّم: اولین شخصیت انسانی در جنت خُلد303
منقبت نود و چهارم: اولین شخصیتی که به بهشت در آید303
فصل سوّم: کیفیت ورود به بهشت305
منقبت نود و پنجم: ورود به محشر با بهترین صورت و کرامت و منظر305
منقبت نود و ششم: حضور در صحرای محشر با پیراهن خونین امام حسین علیه السلام 307
منقبت نود وهفتم: مشاهدۀ رگ های بریدۀ امام حسین علیه السلام در محشر311
فصل چهارم: نام آن حضرت بر درب بهشت319
منقبت نود و هشتم: نام فاطمۀ زهرا علیها السلام بر باب جنّت319
فصل پنجم: قبۀ آن حضرت در بهشت321
منقبت نود و نهم: قبّة الزهراء علیها السلام 321
فصل ششم: آثار محبت آن حضرت علیها السلام در قیامت325
منقبت صدم: آثار محبت فاطمۀ زهرا علیها السلام در صد موطن از موت تا قیامت325
فهرست منابع کتاب: 327
ص: 14
ص: 15
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله الذی فطر الخلائق بفاطریته، و أزهرت السماوات و الأرض بالنور الزاهر الذی خلقه من نور عظمته، ثمّ الصلوات الطیبات و التسلیمات النامیات علی أشرف الممکنات و مدار الکائنات و خلاصة الموجودات، أول الأولیاء و خاتم الأنبیاء محمّد المصطفی صلی الله علیه و آله و أهل بیته الطیبین و الطاهرین، معادن الجود و الرحمة و خزّان العلم و الحکمة و الأسماء الحسنی الإلهیة و مبادئ الفیوضات الربانیة.
این صحیفۀ مبارکه، منشوری است از فضائل و مناقب کوثر سماء رسالت، قلب و روح خاتمیّت، کفو امیر ولایت، مادر بروج امامت، معدن علم و رحمت، اصل جود و سماحت، سرچشمۀ بحار فضیلت، عنصر کواکب منقبت، جوهره و کنه عبودیّت، ثمرۀ شجرۀ بعثت، امّ الأئمّة النجباء، الصدّیقة الکبری، حضرت فاطمۀ زهرا علیها السلام .
گر چه احصاء فضائل آن دریای بیکران، و اکتناه هر منقبتی از مناقب آن کوکب درّی آسمانیان، از عهدۀ بشریت خارج و عالم انسانیت واله و حیران یک لمحه از فروغ آن لیلة القدر ناشناختۀ شجرۀ محمدی صلی الله علیه و آله است، ولی المیسور لا یترک بالمعسور.
ص: 16
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگی باید چشید
زین روی به حکم آنکه در مناقب کفو والایش امیر مؤمنان علیه السلام صد منقبت به تصویر آمده و مأة منقبة نام گرفته، این مصحف مناقب فاطمی علیها السلام را به مأة منقبة فی مقامات الصدّیقة الطاهرة علیها السلام عنوان نهاده، و به «گلشن یاس نبی» مسمّا نمودیم تا شاید در حریم درگاه اهل بیت طاهرینش(، آن شموس طالعۀ سماوات معرفت، و آن اقمار دوائر افلاک رفعت مقبول افتد، و فرزندان و ذریّۀ داغدار آن حضرت علیها السلام را تسلّایی در خاطر آید.
در ختام زحمات بی دریغ و تلاش فراوان سروران گرامی و محققین مکرم و معزز حضرات آقایان حجج اسلام و مسلمین، مهدی امامی، مرتضی اسلامی، سید رسول میرحسینی، سید جواد برکچیان، سید حسن یوسفی که در امر تحقیق، ترجمه و ویراستاری این اثر، نقش بسزایی داشته اند، شایستۀ کمال تشکر و مورد تقدیر و امتنان است.
و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین، و صلّی الله علی محمد و آله الطاهرین علیهم السلام .
محمد علی بهبهانی
ص: 17
فصل اول: پیش از خلقت
فصل دوم: خلقت نورانی
فصل سوم: پیدایش خلقت آن حضرت علیها السلام در بهشت
فصل چهارم: خلقت جسمانی آن حضرت علیها السلام
ص: 18
ص: 19
إبراهیمُ بْنُ مُحَمَّدِ بنِ عِیسَی الْعُرَیْضِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام ذَاتَ یَوْمٍ قَالَ: «إِذَا صِرْتَ إِلَی قَبْرِ جَدَّتِکَ فَاطِمَةَ علیها السلام فَقُلْ یَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صَابِرَةً.»((1))
ترجمه:
ابراهیم بن محمد بن عیسی عُریضی گفت: روزی امام جواد علیه السلام به ما فرمود:
ص: 20
هنگامی که به جانب قبر جدّه ات فاطمه علیها السلام رفتی بگو: ای امتحان شده، خدایی که تو را آفرید، پیش از آن که تو را خلق نماید، امتحانت فرمود، پس تو را بر آنچه امتحانت نمود، صابر یافت.
ص: 21
عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ الْعَسْکَرِیِّ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: «لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ وَ حَوَّاءَ علیهما السلام تَبَخْتَرَا فِی الْجَنَّةِ فَقَالَ آدَمُ لِحَوَّاءَ مَا خَلَقَ اللَّهُ خَلْقاً هُوَ أَحْسَنُ مِنَّا فَأَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَی جَبْرَئِیلَ أَنِ ائْتِنِی بِعَبْدَتِیَ الَّتِی فِی جَنَّةِ الْفِرْدَوْسِ الْأَعْلَی فَلَمَّا دَخَلَا الْفِرْدَوْسَ نَظَرَا إِلَی جَارِیَةٍ عَلَی دُرْنُوکٍ مِنْ دَرَانِیکِ الْجَنَّةِ عَلَی رَأْسِهَا تَاجٌ مِنْ نُورٍ وَ فِی أُذُنَیْهَا قُرْطَانِ مِنْ نُورٍ قَدْ أَشْرَقَتِ الْجِنَانُ مِنْ حُسْنِ وَجْهِهَا [مِنْ نُورِ وَجْهِهَا].
قَالَ آدَمُ علیه السلام: حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ مَنْ هَذِهِ الْجَارِیَةُ الَّتِی قَدْ أَشْرَقَتِ الْجِنَانُ مِنْ حُسْنِ وَجْهِهَا؟ فَقَالَ: هَذِهِ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ نَبِیٍّ مِنْ وُلْدِکَ یَکُونُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ.
قَالَ علیه السلام: فَمَا هَذَا التَّاجُ الَّذِی عَلَی رَأْسِهَا؟ قَالَ: بَعْلُهَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ.
قَالَ علیه السلام: فَمَا الْقُرْطَانِ اللَّذَانِ فِی أُذُنَیْهَا؟ قَالَ: وَلَدَاهَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ.
قَالَ علیه السلام: حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ أَخُلِقُوا قَبْ-لِی؟ قَالَ: هُمْ مَوْجُودُونَ فِی غَامِضِ عِلْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَبْلَ أَنْ تُخْلَقَ بِأَرْبَعَةِ آلَافِ سَنَة».((1))
ص: 22
ترجمه:
از امام حسن عسکری علیه السلام از پدرانش علیهم السلام روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
آن هنگام که خدای تعالی آدم و حوا را آفرید، ایشان در بهشت به خود بالیدند، و آدم علیه السلام به حوا فرمود: خدای تعالی خلقی بهتر از ما نیافریده است.
خدای عزوجل به جبرئیل وحی فرمود: آن بنده من که در بهشت فردوس اعلی جای دارد، را به نزد من بیاور. پس چون آدم علیه السلام و حوا به فردوس داخل شدند، چشمشان به جاریه ای افتاد که بر فراز فرشی از فرش های بهشت نشسته بود، بر سرش تاجی از نور و در دو گوشش، دو گوشواره از نور قرار داشت و بهشت از حُسن صورتش [نور صورتش] روشن شده بود.
آدم علیه السلام فرمود: ای حبیب من جبرائیل! این جاریه ای که بهشت از حُسن صورتش روشن شده کیست؟ جبرئیل فرمود: این (جاریه)، فاطمه علیها السلام است دختر محمد صلی الله علیه و آله - پیامبری از فرزندان تو در آخرالزمان-.
آدم علیه السلام پرسید: این تاج که بر سر اوست چیست؟ جبرئیل پاسخ داد: شوهرش علی بن ابی طالب علیه السلام .
آدم علیه السلام پرسید: این دوگوشواره که در گوش او هستند، چیست؟ جبرئیل علیه السلام پاسخ داد: دو فرزندش حسن و حسین علیهما السلام .
آدم علیه السلام پرسید: ای حبیبم جبرئیل! آیا ایشان قبل از من آفریده شده اند؟جبرئیل فرمود: ایشان چهار هزار سال قبل از این که تو خلق شوی در غامض علم الله موجود بودند.
ص: 23
عَنْ جَابِر [بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِ] عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ: لِمَ سُمِّیَتْ فاطمةُ الزَّهْرَاءُ، زهراءَ؟ فقَالَ: «لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ و جَلَّ خَلَقَهَا مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ فَلَمَّا أَشْرَقَتْ أَضَاءَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ بِنُورِهَا...»((1))
ترجمه:
از جابر بن یزید جعفی، از امام صادق علیه السلام روایت شده که گفت: پرسیدم چرا
ص: 24
حضرت فاطمۀ زهرا علیها السلام، «زهراء» نامیده شدند؟ حضرت علیه السلام فرمود: برای این که خدای تعالی او را از نور عظمت خود آفرید و زمانی که آن نور درخشید، تمام آسمانها و زمین به نور او روشن گشت.((1))
ص: 25
عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ عَنِ الْإِمَامِ الْعَالِمِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ الْکَاظِمِ علیهما السلام قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی خَلَقَ نُورَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله مِنْ نُورٍ اخْتَرَعَهُ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ وَ جَلَالِهِ وَ هُوَ نُورُ لَاهُوتِیَّتِهِ الَّذِی ابْتَدَأَ مِنْ لَاهٍ أَیْ مِنْ إِلَهِیَّتِهِ مِنْ إِنِّیَّتِهِ الَّذِی ابْتَدَأَ مِنْه وَ تَجَلَّی لِمُوسَی بْنِ عِمْرَانَ علیهما السلام بِهِ فِی طُورِ سَیْنَاءَ فَمَا اسْتَقَرَّ لَهُ وَ لَا طَاقَ مُوسَی لِرُؤْیَتِهِ وَ لَا ثَبَتَ لَهُ حَتَّی خَرَّ صَاعِقاً مَغْشِیّاً عَلَیْهِ وَ کَانَ ذَلِکَ النُّورُ مُحَمَّداً[صلی الله علیه و آله] فَلَمَّا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یَخْلُقَ مُحَمَّداً[صلی الله علیه و آله] مِنْهُ قَسَّمَ ذَلِکَ النُّورَ شَطْرَیْنِ فَخَلَقَ مِنَ الشَّطْرِ الْأَوَّلِ مُحَمَّداً[صلی الله علیه و آله] وَ مِنَ الشَّطْرِ الْآخَرِ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام وَ لَمْ یَخْلُقْ مِنْ ذَلِکَ النُّورِ غَیْرَهُمَا... ثُمَّ اقْتَبَسَ مِنْ نُورِ مُحَمَّدٍ[صلی الله علیه و آله] فَاطِمَةَ[علیها السلام] ابْنَتَهُ؛ کَمَا اقْتَبَسَ نُورَهُ مِنْ نُورِهِ وَ اقْتَبَسَ مِنْ نُورِ فَاطِمَةَ وَ عَلِیٍّ، الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ[علیهم السلام] کَاقْتِبَاسِ الْمَصَابِیحِ. هُمْ خُلِقُوا مِنَ الْأَنْوَارِ...»((1))
ترجمه:
جابر بن یزید جعفی از امام عالم موسی بن جعفر علیهما السلام نقل نموده که فرمودند: خدای
ص: 26
تعالی نورحضرت محمد صلی الله علیه و آله را از نوری آفرید که از نور عظمت و جلالش اختراع نموده بود و آن نورِ لاهوتیت اوست که از «لاه» است؛ یعنی الوهیت و انیّتی که شروع خلقت از او است و با آن نور بر موسی بن عمران علیهما السلام در طور سینا تجلی نمود که موسی بن عمران در برابر آن تجلی، استقرار و طاقت دیدار نداشت و نتوانست تحمل کند تا بیهوش بر زمین افتاد و آن نور، حضرت محمد صلی الله علیه و آله بود و چون خدا اراده نمود که حضرت محمد صلی الله علیه و آله را از آن خلق نماید آن نور را دو قسمت نمود و از قسمت اول، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و از قسمت دوم، علی بن ابی طالب علیهما السلام را آفرید و غیر از ایشان کسی را از آن نور نیافرید.
سپس از نور حضرت محمد صلی الله علیه و آله [نور] حضرت فاطمه علیها السلام دخترش را اقتباس نمود، همانطور که نور حضرت محمد صلی الله علیه و آله را از نور خود اقتباس نموده بود و از نور حضرت علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام [نور] امام حسن و امام حسین علیهما السلام را اقتباس نمود همانگونه که چراغی را از چراغی می افروزند و ایشان همه از آن نورها آفریده شده اند.
ص: 27
[بِسَندٍ صَحِیح] فِی کِتَابِ کَشْفِ اللّآلِی لِصَالِحِ بْنِ عَبْدِ الْوَهَّابِ بْنِ الْعَرَنْدَسِ أَنَّهُ رَوَی عَنْ الشَّیْخِ إبْرَاهِیمِ بْنِ الْحَسَنِ الذراق عَنْ الشَّیْخِ عَلِیِّ بْنِ هِلَالٍ الجزائری عَنْ الشَّیْخِ أَحْمَدِ بْنِ فَهْدٍ الْحِلِّی عَنْ الشَّیْخِ زَیْنِ الدِّینِ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ الْخَازِنِ الْحَائِرِیِّ عَنْ الشَّیْخِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ مَکِّیٍّ الشَّهِید بِطُرُقِهِ الْمُتَّصِلَةِ إِلَی أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی بْنِ بَابَوَیْهِ الْقُمِّی بِطَرِیقِهِ إِلَی جَابِرِ بْنِ یَزِیدِ الْجُعْفِیِّ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَنْ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَنَّهُ قَالَ:
«یَا أَحْمَدُ لَوْلَاکَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاکَ وَ لَوْ لَا عَلِیٌّ لَمَا خَلَقْتُکَ وَ لَوْ لَا فَاطِمَةَ لَمَا خَلَقْتُکُمَا».
ثُمَّ قَالَ جَابِرٌ: هَذَا مِنْ الْأَسْرَارِ الَّتِی أَمَرَنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِکِتْمَانِهِ إِلَّا عَنْ أَهْلِهِ.((1))
ص: 28
ترجمه:
[به سند صحیح] صالح بن عرندس در کتاب کشف اللآلی((1)) از شیخ ابراهیم بن حسن ذرّاق از شیخ علی بن هلال جزائری از شیخ احمد بن محمد حلّی از شیخ زین الدین علی بن حسن خازن حائری از شیخ ابی عبدالله محمد بن مکی (شهید اول) و ایشان به طُرُق متصله خودش((2)) سند را به علی بن موسی بن بابویه قمی و ایشان به طریق خودش((3)) از جابر بن یزید جعفی از جابر بن عبد الله انصاری از رسول خدا صلی الله علیه و آله و آن حضرت فرمودند که خداوند تبارک و تعالی فرمود:
«ای احمد صلی الله علیه و آله اگر تو نبودی افلاک را نمی آفریدم و اگر علی علیه السلام نبود تو را خلق نمی کردم و اگر فاطمه علیها السلام نبود شما را خلق نمی کردم.»
سپس جابر گفت: این حدیث از اسرار است که رسول خدا صلی الله علیه و آله به ما امر فرموده تا آن را کتمان کنیم و فقط به اهلش برسانیم.
ص: 29
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یُکْثِرُ تَقْبِیلَ فَاطِمَةَ علیها السلام فَأَنْکَرَتْ [فَغَضَبَتْ مِنْ] ذَلِکَ عَائِشَةُ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: یَا عَائِشَةُ إِنِّی لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ دَخَلْتُ الْجَنَّةَ فَأَدْنَانِی جَبْرَئِیلُ مِنْ شَجَرَةِ طُوبَی وَ نَاوَلَنِی مِنْ ثِمَارِهَا فَأَکَلْتُ فَحَوَّلَ اللَّهُ ذَلِکَ مَاءً فِی ظَهْرِی فَلَمَّا هَبَطْتُ إِلَی الْأَرْضِ وَاقَعْتُ خَدِیجَةَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ فَمَا قَبَّلْتُهَا قَطُّ إِلَّا وَجَدْتُ رَائِحَةَ شَجَرَةِ طُوبَی مِنْهَا.»((1))
ترجمه:
از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فاطمه علیها السلام را بسیار
ص: 30
می بوسید. عایشه از این موضوع اظهار ناراحتی کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای عایشه! وقتی که مرا به آسمان بردند، داخل بهشت شدم. و جبرئیل مرا نزدیک درخت طوبی برد و مقداری از میوه های آن به من داد. پس از خوردن آن میوه، خداوند آن را به آبی در پشت من تبدیل نمود. هنگامی که به زمین بازگشتم با خدیجه علیها السلام مواقعه نمودم و او به فاطمه علیها السلام حامله شد؛ پس هیچ گاه فاطمه علیها السلام را نبوسیده ام مگر اینکه بوی درخت طوبی را از او استشمام کرده ام.((1))
ص: 31
ص: 32
ص: 33
عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ علیه السلام: کَیْفَ کَانَ وِلَادَةُ فَاطِمَةَ؟ فَقَالَ علیه السلام: «نَعَمْ إِنَّ خَدِیجَةَ علیها السلام لَمَّا تَزَوَّجَ بِهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله هَجَرَتْهَا نِسْوَةُ مَکَّةَ فَکُنَّ لَا یَدْخُلْنَ عَلَیْهَا وَ لَا یُسَلِّمْنَ عَلَیْهَا وَ لَا یَتْرُکْنَ امْرَأَةً تَدْخُلُ عَلَیْهَا فَاسْتَوْحَشَتْ خَدِیجَةُ لِذَلِکَ وَ کَانَ جَزَعُهَا وَ غَمُّهَا حَذَراً عَلَیْهِ.
فَلَمَّا حَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ علیها السلام کَانَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام تُحَدِّثُهَا مِنْ بَطْنِهَا وَ تُصَبِّرُهَا وَ کَانَتْ تَکْتُمُ ذَلِکَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَدَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَوْماً فَسَمِعَ خَدِیجَةَ علیها السلام تُحَدِّثُ فَاطِمَةَ علیها السلام فَقَالَ لَهَا: یَا خَدِیجَةُ مَنْ تُحَدِّثِینَ؟
قَالَت علیها السلام: الْجَنِینُ الَّذِی فِی بَطْنِی یُحَدِّثُنِی وَ یُؤْنِسُنِی.
قَالَ صلی الله علیه و آله: یَا خَدِیجَةُ هَذَا جَبْرَئِیلُ یُخْبِرُنِی [یُبَشِّرُنِی] أَنَّهَا أُنْثَی وَ أَنَّهَا النَسِمَةُ [النَّسْلَةُ] الطَّاهِرَةُ الْمَیْمُونَةُ وَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی سَیَجْعَلُ نَسْلِی مِنْهَا وَ سَیَجْعَلُ مِنْ نَسْلِهَا أَئِمَّةً وَ یَجْعَلُهُمْ خُلَفَاءَهُ فِی أَرْضِهِ بَعْدَ انْقِضَاءِ وَحْیِهِ.
فَلَمْ تَزَلْ خَدِیجَةُ علیها السلام عَلَی ذَلِکَ إِلَی أَنْ حَضَرَتْ وِلَادَتُهَا فَوَجَّهَتْ إِلَی نِسَاءِ قُرَیْشٍ وَ بَنِی هَاشِمٍ أَنْ تَعَالَیْنَ لِتَلِینَ مِنِّی مَا تَلِی النِّسَاءُ مِنَ النِّسَاءِ فَأَرْسَلْنَ إِلَیْهَا أَنْتِ عَصَیْتِنَا وَ
ص: 34
لَمْ تَقْبَلِی قَوْلَنَا وَ تَزَوَّجْتِ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله یَتِیمَ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَقِیراً لَا مَالَ لَهُ فَلَسْنَا نَجِی ءُ وَ لَا نَلِی مِنْ أَمْرِکِ شَیْئاً.
فَاغْتَمَّتْ خَدِیجَةُ علیه السلام لِذَلِکَ فَبَیْنَا هِیَ کَذَلِکَ إِذْ دَخَلَ عَلَیْهَا أَرْبَعُ نِسْوَةٍ سُمْرٍ طِوَالٍ کَأَنَّهُنَّ مِنْ نِسَاءِ بَنِی هَاشِمٍ فَفَزِعَتْ مِنْهُنَّ لَمَّا رَأَتْهُنَّ فَقَالَتْ إِحْدَاهُنَّ: لَا تَحْزَنِی یَا خَدِیجَةُ فَأَرْسَلَنَا رَبُّکِ إِلَیْکِ وَ نَحْنُ أَخَوَاتُکِ أَنَا سَارَةُ وَ هَذِهِ آسِیَةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ وَ هِیَ رَفِیقَتُکِ فِی الْجَنَّةِ وَ هَذِهِ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ هَذِهِ کُلْثُومُ أُخْتُ مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ بَعَثَنَا اللَّهُ إِلَیْکِ لِنَلِیَ مِنْکِ مَا تَلِی النِّسَاءُ فَجَلَسَتْ وَاحِدَةٌ عَنْ یَمِینِهَا وَ أُخْرَی عَنْ یَسَارِهَا وَ الثَّالِثَةُ بَیْنَ یَدَیْهَا وَ الرَّابِعَةُ مِنْ خَلْفِهَا فَوَضَعَتْ خَدِیجَةُ فَاطِمَةَ علیها السلام طَاهِرَةً مُطَهَّرَةً فَلَمَّا سَقَطَتْ إِلَی الْأَرْضِ أَشْرَقَ مِنْهَا النُّورُ حَتَّی دَخَلَ بُیُوتَاتِ مَکَّةَ وَ لَمْ یَبْقَ فِی شَرْقِ الْأَرْضِ وَ لَا غَرْبِهَا مَوْضِعٌ إِلَّا أَشْرَقَ فِیهِ ذَلِکَ النُّورُ وَ دَخَلَ عَشْرٌ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ کُلُّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ مَعَهَا طَسْتٌ مِنَ الْجَنَّةِ وَ إِبْرِیقٌ مِنَ الْجَنَّةِ وَ فِی الْإِبْرِیقِ مَاءٌ مِنَ الْکَوْثَرِ فَتَنَاوَلَتْهَا الْمَرْأَةُ الَّتِی کَانَتْ بَیْنَ یَدَیْهَا فَغَسَلَتْهَا بِمَاءِ الْکَوْثَرِ وَ أَخْرَجَتْ خِرْقَتَیْنِ بَیْضَاوَیْنِ أَشَدَّ بَیَاضاً مِنَ اللَّبَنِ وَ أَطْیَبَ رِیحاً مِنَ الْمِسْکِ وَ الْعَنْبَرِ فَلَفَّتْهَا بِوَاحِدَةٍ وَ قَنَّعَتْهَا بِالثَّانِیَةِ ثُمَّ اسْتَنْطَقَتْهَا فَنَطَقَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام بِالشَّهَادَتَیْنِ وَ قَالَتْ: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ أَبِی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله سَیِّدُ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَنَّ بَعْلِی سَیِّدُ الْأَوْصِیَاءِوَ وُلْدِی سَادَةُ الْأَسْبَاطِ ثُمَّ سَلَّمَتْ عَلَیْهِنَّ وَ سَمَّتْ کُلَّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ بِاسْمِهَا وَ أَقْبَلْنَ یَضْحَکْنَ إِلَیْهَا وَ تَبَاشَرَتِ الْحُورُ الْعِینُ وَ بَشَّرَ أَهْلُ السَّمَاءِ بَعْضُهُمْ بَعْضاً بِوِلَادَةِ فَاطِمَةَ علیها السلام وَ حَدَثَ فِی السَّمَاءِ نُورٌ زَاهِرٌ لَمْ تَرَهُ الْمَلَائِکَةُ قَبْلَ ذَلِکَ وَ قَالَتِ النِّسْوَةُ: خُذِیهَا یَا خَدِیجَةُ طَاهِرَةً مُطَهَّرَةً زَکِیَّةً مَیْمُونَةً بُورِکَ فِیهَا وَ فِی نَسْلِهَا فَتَنَاوَلَتْهَا فَرِحَةً مُسْتَبْشِرَةً وَ أَلْقَمَتْهَا ثَدْیَهَا فَدَرَّ عَلَیْهَا.
فَکَانَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام تَنْمِی فِی الْیَوْمِ کَمَا یَنْمِی الصَّبِیُّ فِی الشَّهْرِ وَ تَنْمِی فِی الشَّهْرِ کَمَا یَنْمِی الصَّبِیُّ فِی السَّنَةِ».((1))
ص: 35
ترجمه:
از مفضّل بن عمر نقل شده است که گفت: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: ولادت حضرت فاطمه علیها السلام چگونه بوده است؟
امام علیه السلام فرمود: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله با حضرت خدیجه علیها السلام ازدواج کرد، زنان مکه از خدیجه علیها السلام کناره گیری نمودند و نزد وی نمی رفتند؛ به او سلام نمی کردند و به هیچ زنی اجازه نمی دادند که با او معاشرت و تماس داشته باشد. این برخورد زنان سبب ناراحتی و اندوه خدیجه علیها السلام شد، البته غم و اندوه وی برای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بود [که مبادا آسیبی متوجّه وی گردد].
وقتی خدیجه علیها السلام به حضرت فاطمه علیها السلام حامله شد، فاطمه علیها السلام در رحم مادر [همدم او بود و] با او سخن می گفت، و وی را به صبر توصیه می نمود. خدیجه علیها السلام این موضوع را از رسول خدا صلی الله علیه و آله مخفی می داشت تا اینکه یک روز پیامبر صلی الله علیه و آله نزد خدیجه علیها السلام آمد و شنید که او با فاطمه علیها السلام سخن می گوید. پس به او گفت: ای خدیجه! با چه کسی سخن می گویی؟ خدیجه علیها السلام گفت: بچه ای که در رحم دارم با من سخن می گوید و مونس ساعات تنهایی من است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای خدیجه! جبرئیل مرا بشارت داده که او دختری پاک و مبارک است و خداوند تبارک و تعالی مقدّر نموده که نسل من از طریق او برقرار و پایدار بماند و مقرّر فرموده که فرزندان او پس از انقطاع وحی، امام و خلیفه خدا در زمین باشند.
خدیجه علیها السلام دائماً در همین حال بود تا اینکه هنگام وضع حمل وی فرا رسید. کسی
ص: 36
را نزد زنان قریش و بنی هاشم فرستاد که بیایید و مرا در امر تولّد فرزند یاری نمایید. آنان در جواب گفتند: چون تو سخن ما را در بارۀ ازدواج با محمّد صلی الله علیه و آله نادیده گرفتی و با آن مرد فقیر و یتیم ازدواج کردی، ما نیز نزد تو نخواهیم آمد و تو را در این امر یاری نخواهیم نمود.
خدیجه علیها السلام از شنیدن این جواب غمگین شد. در همان حال چهار زن گندمگون و بلند بالا که خدیجه فکر می کرد از زنان بنی هاشم هستند نزد او حاضر شدند. هنگامی که خدیجه علیها السلام آنها را دید اظهار ناراحتی کرد، یکی از آنان گفت: ای خدیجه! نگران نباش، زیرا ما فرستادۀ خداییم تا تو را در امر زایمان کمک کنیم. ما خواهران تو هستیم، من ساره هستم و این بانو آسیه دختر مزاحم- که در بهشت دوست و همراه تو خواهد بود- و این مریم دختر عمران و آن دیگری کلثوم خواهر موسی بن عمران است، پس یکی از آنان در سمت راست خدیجه و یکی در طرف چپ وی و دیگری در مقابل او و چهارمی ایشان در بالای سر او نشستند و بدین ترتیب خدیجه علیها السلام، حضرت فاطمه علیها السلام را در حالیکه پاک و پاکیزه بود به دنیا آورد.
هنگامی که آن حضرت متولّد شد نوری از او ساطع گردید و داخل خانه های مکّه شد به طوری که در شرق و غرب این شهر محلّی باقی نماند مگر آنکه آن نور در آن محل تابید. آنگاه ده حور العین داخل اتاق شدند در حالی که به دست هر کدامشان یک طشت و آبریز بود از بهشت که در آن آب کوثر بود. آن بانویی که در پایین پاهای خدیجه قرار گرفته بود حضرت فاطمه علیها السلام را گرفت و با آب کوثر شستشو داد. سپس دو حولۀ سفید - که از شیر سفید تر و از مشک و عنبر خوشبوتر بود- در آورد و یکی را به دور طفل پیچید و با دیگری سر او را پوشانید و بعد از آن از او خواست که سخن بگوید. حضرت فاطمه علیها السلام زبان به شهادتین گشود و فرمود: شهادت می دهم که معبودی جز خدای یگانه وجود ندارد، و شهادت می دهم که پدرم رسول خدا و برترین پیامبران است و همسرم علیّ، برترین اوصیا و فرزندانم برترین فرزندان و سرور مردمان
ص: 37
هستند. آنگاه به آن بانوان سلام کرد و هر یک را به نامشان خطاب نمود. آنان نیز خندان و شادمان رو به سوی او کردند و حور العین تولّد و اهل آسمان ولادت او را به یکدیگر تبریک می گفتند و [به واسطۀ تولّد حضرت فاطمه علیها السلام] در آسمان نیز نور درخشنده ای ظاهر گردید که ملائکه پیش از آن نظیر آن را ندیده بودند. پس آن زنان به خدیجه گفتند: این مولود پاک و مبارک را بگیر که در خود او و نسل او برکت قرار داده شده است. حضرت خدیجه علیها السلام در حالی که خوشحال بود حضرت فاطمه علیها السلام را در آغوش گرفت و به او شیر داد. این نوزاد [از رشد فوق العاده ای برخوردار بود به طوری که] در هر روز به اندازه یک ماه و در هر ماهی به اندازۀ یک سال رشد می کرد. (1)
تذکر:
در پیرامون سخن گفتن فاطمۀ زهرا علیها السلام با مادر خویش، پیش از تولد، رجوع شود به منقبت: 75 و 81
ص: 38
ص: 39
ص: 40
ص: 41
ص: 42
ص: 43
قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله لِفَاطِمَةَ علیها السلام: «إنَّ اللهَ [الرَّبَّ] یَغْضَبُ لِغَضَبِکِ وَ یَرْضَی لِرِضَاکِ». (1)
ترجمه:
رسول خدا صلی الله علیه و آله به فاطمه علیها السلام فرمودند: به راستی خداوند [پروردگار] به سبب خشم تو خشم می کند و به خشنودی تو خشنود می شود.
ص: 44
ص: 45
عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ: «لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ الْجَنَّةَ خَلَ-قَهَا مِنْ نُورِ وَجْهِهِ[مِنْ نُورِ الْعَرْش] ثُمَّ أَخَذَ ذَلِکَ النُّورَ فَقَذَفَهُ فَأَصَابَنِی ثُلُثُ النُّورِ وَ أَصَابَ فَاطِمَةَ ثُلُثُ النُّورِ وَ أَصَابَ عَلِیّاً وَ أَهْلَ بَیْتِهِ ثُلُثُ النُّورِ فَمَنْ أَصَابَهُ مِنْ ذَلِکَ النُّورِ اهْتَدَی إِلَی وَلَایَةِ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ مَنْ لَمْ یُصِبْهُ مِنْ ذَلِکَ النُّورِ ضَلَّ عَنْ وَلَایَةِ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله .»((1))
ترجمه:
از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمود: وقتی که خداوند بهشت را آفرید آن را از نور وجه خویشتن آفرید، سپس آن نور را گرفت و افکند [تاباند] یک سوم آن نور به من اصابت کرد و یک سوم دیگرش به دخترم فاطمه علیها السلام و یک سوم آن به علی علیه السلام و فرزندانش رسید.
پس کسی که از آن نور به وی رسیده باشد به ولایت آل محمّد علیهم السلام هدایت خواهد شد و کسی که از آن نور به او نرسیده باشد از ولایت آنان گمراه می گردد.
ص: 46
ص: 47
«عَنْ سَدِیرٍ الصَّیْرَفِیِّ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ علیهم السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله خُلِقَ نُورُ فَاطِمَةَ علیها السلام قَبْلَ أَنْ تُخْلَقَ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ.
فَقَالَ بَعْضُ النَّاسِ یَا نَبِیَّ اللَّهِ فَلَیْسَتْ هِیَ إِنْسِیَّةً؟ فَقَالَ صلی الله علیه و آله: فَاطِمَةُ حَوْرَاءُ إِنْسِیَّةٌ. قَالَ: یَا نَبِیَّ اللَّهِ وَ کَیْفَ هِیَ حَوْرَاءُ إِنْسِیَّةٌ؟ قَالَ: خَلَقَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ نُورِهِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ إِذْ کَانَتِ الْأَرْوَاحُ، فَلَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ عُرِضَتْ عَلَی آدَمَ.
قِیلَ: یَا نَبِیَّ اللَّهِ وَ أَیْنَ کَانَتْ فَاطِمَةُ؟ قَالَ: کَانَتْ فِی حُقَّةٍ تَحْتَ سَاقِ الْعَرْشِ.
قَالُوا یَا نَبِیَّ اللَّهِ فَمَا کَانَ طَعَامُهَا؟ قَالَ التَّسْبِیحُ وَ التقْدِیسُ وَ التَّهْلِیلُ وَ التَّحْمِیدُ. فَلَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ وَ أَخْرَجَنِی مِنْ صُلْبِهِ أَحَبَّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُخْرِجَهَا مِنْ صُلْبِی جَعَلَهَا تُفَّاحَةً فِی الْجَنَّةِ وَ أَتَانِی بِهَا جَبْرَئِیلُ علیه السلام فَقَالَ لِی: السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ یَا مُحَمَّدُ. قُلْتُ: وَ عَلَیْکَ السَّلَامُ وَ رَحْمَةُ اللَّهُ حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ. فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّکَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ. قُلْتُ: مِنْهُ السَّلَامُ وَ إِلَیْهِ یَعُودُ السَّلَامُ.
قَالَ: یَا مُحَمَّدُ إِنَّ هَذِهِ تُفَّاحَةٌ أَهْدَاهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْکَ مِنَ الْجَنَّةِ فَأَخَذْتُهَا وَ ضَمَمْتُهَا إِلَی صَدْرِی قَالَ یَا مُحَمَّدُ یَقُولُ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ کُلْهَا فَفَلَقْتُهَا فَرَأَیْتُ نُوراً سَاطِعاً فَفَزِعْتُ مِنْهُ. فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ مَا لَکَ لَا تَأْکُلُ، کُلْهَا وَ لَا تَخَفْ فَإِنَّ ذَلِکَ النُّورَ الْمَنْصُورَةُ فِی السَّمَاءِ وَ هِیَ فِی الْأَرْضِ فَاطِمَةُ.
ص: 48
قُلْتُ: حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ وَ لِمَ سُمِّیَتْ فِی السَّمَاءِ الْمَنْصُورَةَ وَ فِی الْأَرْضِ فَاطِمَةَ؟ قَالَ: سُمِّیَتْ فِی الْأَرْضِ فَاطِمَةَ لِأَنَّهَا فَطَمَتْ شِیعَتَهَا مِنَ النَّارِ وَ فُطِمَ أَعْدَاؤُهَا عَنْ حُبِّهَا وَ هِیَ فِی السَّمَاءِ الْمَنْصُورَةُ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: (یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ * بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشاءُ)((1)) یَعْنِی نَصْرَ فَاطِمَةَ لِمُحِبِّیهَا.»((2))
ترجمه:
سدیر صیرفی گوید: امام صادق علیه السلام از پدرش از اجدادش علیهم السلام روایت نمود: که پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: نور فاطمه علیها السلام پیش از آفرینش زمین و آسمانها آفریده شد.
بعضی از مردم گفتند: ای پیامبر خدا بنا بر این فاطمه از جنس بشر نیست؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در پاسخ او فرمود: فاطمه علیها السلام حوریه ای از جنس بشر است.
گفتند: ای پیغمبر خدا! چگونه می شود که زهرا حوریّه و انسیّه باشد؟ فرمود: پیش از این که پروردگار متعال، حضرت آدم را خلق نماید، در آن هنگام که ارواح وجود داشتند، فاطمه علیها السلام را از نور خود خلق کرد، و وقتی آدم را آفرید نور فاطمه علیها السلام را بر آدم علیه السلام عرضه نمود.
گفته شد: ای پیامبر خدا! حضرت فاطمه علیها السلام در آن هنگام کجا بود؟ فرمود: نور او در میان یک ظرف در زیر ساق عرش جای داشت. گفتند: ای رسول خدا! غذای وی چه بود؟ فرمود: «تسبیح و تقدیس خدا و لا اله الّا اللَّه گفتن، و حمد خدا را بجای آوردن.
وقتی که پروردگار متعال، آدم را آفرید، مرا از صلب او بیرون نمود، و دوست داشت فاطمه علیها السلام را از صلب من بیرون آرد، پس او را به صورت یک سیب در بهشت در آورد، و
ص: 49
جبرئیل آن سیب را نزد من آورد و به من گفت: ای محمّد درود و رحمت و برکات خدا بر تو باد! گفتم: ای دوست من جبرئیل! بر تو باد درود و رحمت خدا و برکات او!
آنگاه جبرئیل گفت: ای محمّد! خدا تو را سلام می رساند، گفتم: سلام از جانب خداست و به سوی او باز خواهد گشت، گفت: ای محمّد، این سیبی است که خدای عزّ و جلّ از بهشت برای تو هدیه فرستاده است، من آن را گرفتم و به سینۀ خود نهادم. جبرئیل گفت: ای محمّد! خداوند جلّ جلاله می فرماید: این سیب را میل نما! چون آن سیب را شکافتم. نوری از آن تابید که من ترسان شدم. گفت: ای پیامبر خدا چرا آن را میل نمی کنی؟ آن را بخور و مهراس! زیرا آن نور بانوئی است که در آسمان «منصوره» و در زمین «فاطمه» نام دارد.
گفتم: ای حبیب من جبرئیل، چرا در آسمان «منصوره» و در زمین «فاطمه» است؟
جبرئیل گفت: بدین سبب در زمین «فاطمه» نامیده شده که شیعیان وی از آتش جهنم باز نگه داشته شده اند و دشمنانش از دوستی و محبّت وی محروم می مانند و در آسمان «منصوره» نامیده شده است که این همان کلام خدای تعالی است که فرموده: (یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ * بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشاءُ)؛((1)) [در روز (قیامت) مؤمنان به نصرت الهی شادمان می گردند] منظور از این یاری همان نصرتی است که حضرت فاطمه علیها السلام به دوستان خویش خواهد کرد.
ص: 50
ص: 51
قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمَا حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ قَالَ: «یَا عِبَادَ اللَّهِ إِنَّ آدَمَ لَمَّا رَأَی النُّورَ سَاطِعاً مِنْ صُلْبِهِ إِذْ کَانَ اللَّهُ نَقَلَ أَشْبَاحَنَا مِنْ ذِرْوَةِ الْعَرْشِ إِلَی ظَهْرِهِ رَأَی النُّورَ وَ لَمْ یَتَبَیَّنِ الْأَشْبَاحَ فَقَالَ: یَا رَبِّ مَا هَذِهِ الْأَنْوَارُ؟
قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: أَنْوَارُ أَشْبَاحٍ نَقَلْتُهُمْ مِنْ أَشْرَفِ بِقَاعِ عَرْشِی إِلَی ظَهْرِکَ وَ لِذَلِکَ أَمَرْتُ الْمَلَائِکَةَ بِالسُّجُودِ لَکَ إِذْ کُنْتَ وِعَاءً لِتِلْکَ الْأَشْبَاحِ فَقَالَ آدَمُ: یَا رَبِّ لَوْ بَیَّنْتَهَا لِی فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَی: انْظُرْ یَا آدَمُ إِلَی ذِرْوَةِ الْعَرْشِ فَنَظَرَ آدَمُ علیه السلام وَ وَقَعَ نُورُ أَشْبَاحِنَا مِنْ ظَهْرِ آدَمَ عَلَی ذِرْوَةِ الْعَرْشِ فَانْطَبَعَ فِیهِ صُوَرُ أَشْبَاحِنَا کَمَا یَنْطَبِعُ وَجْهُ الْإِنْسَانِ فِی الْمِرْآةِ الصَّافِیَةِ فَرَأَی أَشْبَاحَنَا فَقَالَ مَا هَذِهِ الْأَشْبَاحُ یَا رَبِّ؟
فَقَالَ: یَا آدَمُ هَذِهِ الْأَشْبَاحُ أَفْضَلُ خَلَائِقِی وَ بَرِیَّاتِی هَذَا مُحَمَّدٌ وَ أَنَا الْحَمِیدُ الْمَحْمُودُ فِی أَفْعَالِی شَقَقْتُ لَهُ اسْماً مِنِ اسْمِی وَ هَذَا عَلِیٌّ وَ أَنَا الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ شَقَقْتُ لَهُ اسْماً مِنِ اسْمِی وَ هَذِهِ فَاطِمَةُ وَ أَنَا فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ فَاطِمُ أَعْدَائِی عَنْ رَحْمَتِی یَوْمَ فَصْلِ قَضَائِی وَ فَاطِمُ أَوْلِیَائِی عَمَّا یَعْتَرِیهِمْ وَ یَشِینُهُمْ [یَعُرُّهُمْ وَ یُسِیئُهُمْ] فَشَقَقْتُ لَهَا اسْماً مِنِ اسْمِی وَ هَذَا الْحَسَنُ وَ هَذَا الْحُسَیْنُ [هَذَان الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ]وَ أَنَا الْمُحْسِنُ [وَ] الْمُجْمِلُ شَقَقْتُ لَهُمَا اسْماً [اسمیهما]مِنِ اسْمِی هَؤُلَاءِ خِیَارُ خَلِیقَتِی وَ کِرَامُ بَرِیَّتِی بِهِمْ آخُذُ وَ بِهِمْ أُعْطِی وَ بِهِمْ أُعَاقِبُ وَ بِهِمْ أُثِیبُ فَتَوَّسَلْ إِلَیَّ بِهِمْ.
ص: 52
یَا آدَمُ وَ إِذَا دَهَتْکَ دَاهِیَةٌ فَاجْعَلْهُمْ إِلَیَّ شُفَعَاءَکَ فَإِنِّی آلَیْتُ عَلَی نَفْسِی قَسَماً حَقّاً لَا أُخَیِّبُ بِهِمْ آمِلًا وَ لَا أَرُدُّ بِهِمْ سَائِلًا فَلِذَلِکَ حِینَ زَلَّتْ مِنْهُ الْخَطِیئَةُ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِمْ فَتَابَ عَلَیْهِ وَ غَفَرَ لَهُ...».((1))
ترجمه:
حضرت علی بن الحسین علیهما السلام فرمودند: پدرم از پدر خود از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرد که فرمود: ای بندگان خدا، آدم علیه السلام دید نوری از صلب او می درخشد - چون خداوند اشباح ما را از بالای عرش به صلب او منتقل کرده بود- او آن نور را مشاهده کرد اما اشباح را واضح ندید. به خداوند عرض کرد: خدایا این نورها چیست؟
خداوند فرمود: نورِ اشباحی است که از بهترین بقعه های عرشم به صلب تو منتقل کرده ام و به همین جهت ملائکه را دستور دادم به تو سجده نمایند چون تو ظرف و محل برای این اشباح بودی.
آدم علیه السلام گفت: پروردگارا، ای کاش این اشباح را برایم آشکار نمایی.
خداوند فرمود: آدم! نگاه کن به بالای عرش. آدم علیه السلام نگاه کرد؛ نور اشباح ما از صلب آدم به بالای عرش افتاد و صورتِ اشباح ما در عرش نقش بست مثل آینۀ صاف که در آن چهره انسان نقش می بندد. او اشباح ما را مشاهده کرد و عرض کرد: خدایا، این شبح ها چیست؟
خداوند فرمود: این اشباح، بهترین خلق من هستند؛ این محمّد است و من حمید
ص: 53
محمود [ستایش شده] در افعالم هستم. یک اسم از اسمهای خود برای او جدا کرده ام و این علی است و من علی عظیم هستم اسمی از نام های خود برای او جدا کرده ام و این فاطمه علیها السلام است و من فاطر آسمان ها و زمین هایم و جدا کننده دشمنان خود از رحمتم در روز قیامت و جداکننده دوستانم از عیب هایی که بر آنها عارض می گردد. برای او یک اسم از اسم های خود جدا کردم و این حسن و این حسین است و من محسن نیکوکارم یک اسم از اسم های خود برای آن دو جدا کرده ام. این ها بهترین مخلوق من و کریمان از خلق من هستند. به وسیلۀ آن ها [نعمت ها را] باز پس می گیرم و به وسیلۀ آن ها می بخشم و به آن ها کیفر می کنم و به وسیله آن ها ثواب می دهم. ای آدم! به وسیلۀ آنها به من توسل کن
ای آدم! هر گاه ناراحتی بزرگی به تو رسید آن ها را شفیع خود [در نزد من] قرار بده. من سوگند یاد کرده ام بر خود سوگندی حق که کسی که به واسطۀ ایشان امیدی داشته باشد ناامید نکنم و کسی که به واسطۀ ایشان از من درخواستی نماید رد نکنم به همین جهت وقتی از آدم علیه السلام لغزشی سر زد خدا را به واسطه آن ها خواند و خدا توبۀ او را پذیرفت و او را بخشید. ((1))
ص: 54
ص: 55
«عَنْ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ، عَنْ آبَائِهِ (عَلَیْهِمُ السَّلَامُ)، قَالُوا: لَمَّا بَلَغَ فَاطِمَةَ علیها السلام إِجْمَاعُ أَبِی بَکْرٍ عَلَی مَنْعِهَا فَدَکَ، وَ انْصَرَفَ عَامِلُهَا مِنْهَا، لَاثَتْ خِمَارَهَا، ثُمَّ أَقْبَلَتْ فِی لُمَّةٍ مِنْ حَفَدَتِهَا وَ نِسَاءِ قَوْمِهَا، تَطَأُ ذُیُولَهَا، مَا تَخْرِمُ مِشْیَةَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله حَتَّی دَخَلَتْ عَلَی أَبِی بَکْرٍ، وَ قَدْ حَفَّلَ حَوْلَهُ الْمُهَاجِرُونَ وَ الْأَنْصَارُ، فَنِیطَتْ دُونَهَا مُلَاءَةٌ، ثُمَّ أَنَّتْ أَنَّةً أَجْهَشَ لَهَا الْقَوْمُ بِالْبُکَاءِ، ثُمَّ أمْهَلَتْ حَتَّی هَدَأَتْ فَوْرَتُهُمْ، وَ سَکَنَتْ رَوْعَتُهُمْ، وَ افْتَتَحَتِ الْکَلَامَ، فَقَالَتْ: ... فَاحْمَدُوا اللَّهَ الَّذِی بِعَظَمَتِهِ وَ نُورِهِ ابْتَغَی مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ، فَنَحْنُ وَسِیلَتُهُ فِی خَلْقِهِ، وَ نَحْنُ آلُ رَسُولِهِ، وَ نَحْنُ حُجَّةُ غَیْبِهِ [حُجَّتُهُ فِی غَیْبِهِ]، وَ نَحنُ خَاصَّتُه، وَ مَحَلُّ قُدسِه، وَ وَرَثَةُ أَنْبِیَائِهِ». ثُمَّ قَالَتْ: «أَنَا فَاطِمَةُ وَ أَبِی مُحَمَّد صلی الله علیه و آله [ابنَةُ مُحَمَّد]...» (1)
ترجمه:
زید بن علی از آباء طاهرینش علیهم السلام روایت می نماید: هنگامی که به حضرت زهرا علیها السلام
ص: 56
خبر رسید که ابوبکر او را از فدک منع کرده [و آن را غصب نموده است] و عامل آن حضرت از فدک بیرون شده چادر خویش را بر سر کرد و با جمعی از زنان قومش حرکت کرد - در حالی که چادر آن حضرت بر زمین کشیده می شد و همانند رسول خدا صلی الله علیه و آله گام بر می داشتند- تا بر ابوبکر وارد شدند و اطراف او را مهاجرین و انصار گرفته بودند. پارچه ای در مقابل حضرت کشیده شد و آن بانو ناله ای کردند که همۀ آن گروه به گریه افتادند. پس اندکی درنگ فرمود تا صدای جوشش جمعیت، خاموش شد و اضطرابشان آرام گشت.
آنگاه کلام را آغاز نمود و فرمود: ...سپاسگزار باشید خدایی را که به عظمت و نورش، اهل آسمانها و زمین، وسیله ای به سوی او طلب کردند و ما وسیلۀ خدا در مخلوقاتش و آل رسول و حجّت خدا برای غیبش هستیم و ما خاصّان خدا و محل قُدس او و وارثان انبیائیم. سپس فرمود: من فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله هستم...
ص: 57
«عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: أَنَّهُ جَاءَ إِلَیْهِ رَجُلٌ فَقَالَ: یَا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّکَ تُدْعَی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ فَمَنْ أَمَّرَکَ عَلَیْهِمْ؟ قَالَ علیه السلام: اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ أَمَّرَنِی عَلَیْهِمْ. فَجَاءَ الرَّجُلُ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ أَیَصْدُقُ عَلِیٌّ فِیمَا یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ أَمَّرَهُ عَلَی خَلْقِهِ؟ فَغَضِبَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله ثُمَّ قَالَ: إِنَّ عَلِیّاً أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ بِوَلَایَةٍ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَقَدَهَا لَهُ فَوْقَ عَرْشِهِ وَ أَشْهَدَ عَلَی ذَلِکَ مَلَائِکَتَهُ. إِنَّ عَلِیّاً خَلِیفَةُ اللَّهِ وَ حُجَّةُ اللَّهِ وَ إِنَّهُ لَإِمَامُ الْمُسْلِمِینَ طَاعَتُهُ مَقْرُونَةٌ بِطَاعَةِ اللَّهِ وَ مَعْصِیَتُهُ مَقْرُونَةٌ بِمَعْصِیَةِ اللَّهِ فَمَنْ جَهِلَهُ فَقَدْ جَهِلَنِی وَ مَنْ عَرَفَهُ فَقَدْ عَرَفَنِی وَ مَنْ أَنْکَرَ إِمَامَتَهُ فَقَدْ أَنْکَرَ نُبُوَّتِی وَ مَنْ جَحَدَ إِمْرَتَهُ فَقَدْ جَحَدَ رِسَالَتِی وَ مَنْ دَفَعَ فَضْلَهُ فَقَدْ تَنْقُصُنِی وَ مَنْ قَاتَلَهُ فَقَدْ قَاتَلَنِی وَ مَنْ سَبَّهُ فَقَدْ سَبَّنِی لِأَنَّهُ مِنِّی خُلِقَ مِنْ طِینَتِی وَ هُوَ زَوْجُ فَاطِمَةَ ابْنَتِی وَ أَبُو وَلَدَیَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ.
ثُمَّ قَالَ صلی الله علیه و آله: أَنَا وَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ حُجَجُ اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ أَعْدَاؤُنَا أَعْدَاءُ اللَّهِ وَ أَوْلِیَاؤُنَا أَوْلِیَاءُ اللَّهِ.» ((1))
ص: 58
ترجمه:
مردی خدمت حضرت علی علیه السلام آمد و عرض کرد: به شما امیرالمؤمنین علیه السلام گویند؛ چه کسی تو را بر مؤمنان امیر کرده است؟ حضرت علیه السلام فرمودند: خدای جلّ جلاله مرا امیر آنها کرده است.
آن شخص نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: یا رسول اللَّه، علی علیه السلام راست می گوید که خدا او را امیر بر خلق کرده است؟
پیامبر صلی الله علیه و آله با خشم فرمود: به راستی که علی علیه السلام به ولایتِ خدای عز و جل امیر بر خلق است و خداوند از بالای عرش خود آن را برای علی علیه السلام منعقد نمود و ملائکه را گواه گرفت که علی علیه السلام خلیفه و حجت خدا و امام مسلمانان است. طاعتش همان طاعت خدا و نافرمانیش، نافرمانی خداست. هر کس او را نشناسد مرا نشناخته و هر کس او را بشناسد مرا شناخته است. هر کس منکر امامت اوست منکر نبوت من است و هر کس امیر بودن او را انکار کند رسالت مرا انکار کرده است. هر کس فضل او را قبول نکند مرا کوچک کرده و هر کس با او نبرد کند با من به نبرد پرداخته است و هر که او را دشنام دهد مرا دشنام داده است؛ زیرا او از من است و از گِل وجود من خلق شده است. او شوهر فاطمه علیها السلام دخترم و پدر دو فرزندم حسن و حسین علیهما السلام است.
حضرت صلی الله علیه و آله در ادامه فرمود: من و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام و نُه فرزند حسین علیه السلام حجتهای خدا بر خلقیم. دشمنانمان دشمنان خدا و دوستانمان دوستان خدایند. (1)
تذکر: رجوع شود به منقبت: 32
ص: 59
ص: 60
ص: 61
ص: 62
ص: 63
عَنِ الصَّادق علیه السلام: قَالَت فَاطِمَة علیها السلام: لَمَّانَزَلَتْ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله: (لاَ تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضًا)((1)) قَالَتْ فَاطِمَةُ فتهیَّبْتُ [هبت] النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله أَنْ أَقُولَ لَهُ: یَا أَبَتِ فَجَعَلْتُ أَقُولُ لَهُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ فَأَقْبَلَ عَلَیَّ فَقَالَ لِی: یَا بُنَیَّةُ لَمْ تَنْزِلْ فِیکِ وَ لاَ فِی أَهْلِکِ منْ قَبْلُ [وَ لَا فِی أَهْلِکِ وَ لَا فِی نَسْلِک] أَنْتِ مِنِّی وَ أَنَا مِنْکِ وَ إِنَّمَا نَزَلَتْ فِی أَهْلِ الْجَفَاءِ[وَ الْغِلْظَةِ مِنْ قُرَیْش] وَ الْبَذَخِ وَ الْکِبْرِ قُولِی: یَا أَبَتِ فَإِنَّهُ أحیی لِلْقَلْبِ وَ أَرْضَی لِلرَّبِّ. ثُمَّ قَبَّلَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله جَبْهَتِی وَ مَسَحَنِی بِرِیقِهِ فَمَا احْتَجْتُ إِلَی طِیبٍ بَعْدَهُ. (2)
ترجمه:
امام صادق علیه السلام از حضرت زهرا علیها السلام روایت می فرمایند که ایشان فرمودند: چون آیۀ (لاَ تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضًا) [«آن چنان که یکدیگر را صدا
ص: 64
می زنید پیامبر صلی الله علیه و آله را صدا مزنید»] بر پیامبر نازل شد، به دلیل مراعات عظمت پیامبر صلی الله علیه و آله، من نیز او را «پدر» صدا نکردم و او را «رسول الله» می خواندم.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله [چون تغییر رویه را در من مشاهده نمود] به من رو کرد و فرمود: ای دخترم! این آیه در مورد تو و اهل تو نازل نشده است. تو از منی و من از تو هستم؛ بلکه این آیه در مورد جفاکاران و متکبران فرود آمده است. تو مرا «پدر» صدا بزن چراکه این کلام، قلب مرا بیشتر زنده می کند و پروردگار را راضی تر می نماید.
آنگاه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پیشانیم را بوسید و آب دهانش را به رویم کشید که از آن پس به [استعمال] بوی خوش نیازمند نگردیدم.
ص: 65
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ذَاتَ یَوْمٍ جَالِساً إِذْ أَقْبَلَ الْحَسَنُ علیه السلام فَلَمَّا رَآهُ بَکَی ثُمَّ قَالَ: إِلَیَّ إِلَیَّ یَا بُنَیَّ فَمَا زَالَ یُدْنِیهِ حَتَّی أَجْلَسَهُ عَلَی فَخِذِهِ الْأَیْمَنِ ثُمَّ أَقْبَلَ الْحُسَیْنُ علیه السلام فَلَمَّا رَآهُ بَکَی ثُمَّ قَالَ: إِلَیَّ إِلَیَّ یَا بُنَیَّ فَمَا زَالَ یُدْنِیهِ حَتَّی أَجْلَسَهُ عَلَی فَخِذِهِ الْأَیْسَرِ ثُمَّ أَقْبَلَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام فَلَمَّا رَآهَا بَکَی ثُمَّ قَالَ: إِلَیَّ إِلَیَّ یَا بُنَیَّةُ فَمَا زَالَ یُدْنِیهَا حَتَّی أَجْلَسَهَا بَیْنَ یَدَیْهِ ثُمَّ أَقْبَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام فَلَمَّا رَآهُ بَکَی ثُمَّ قَالَ: إِلَیَّ إِلَیَّ یَا أَخِی فَمَا زَالَ یُدْنِیهِ حَتَّی أَجْلَسَهُ إِلَی جَنْبِهِ الْأَیْمَنِ فَقَالَ لَهُ أَصْحَابُهُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَا تَرَی أَحَداً مِنْ هَؤُلَاءِ إِلَّا بَکَیْتَ أَ وَ مَا فِیهِمْ مَنْ تُسَرُّ بِرُؤْیَتِهِ؟
فَقَالَ صلی الله علیه و آله: وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ نَبِیّاً وَ بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ اصْطَفَانِی عَلَی جَمِیعِ الْبَرِیَّةِ إِنِّی وَ إِیَّاهُمْ لَأَکْرَمُ الْخَلْقِ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَا عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ نَسَمَةٌ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْهُمْ.
أَمَّا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام فَإِنَّهُ أَخِی وَ شَفِیقِی وَ صَاحِبُ الْأَمْرِ بَعْدِی وَ صَاحِبُ لِوَائِی فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ صَاحِبُ حَوْضِی وَ شَفَاعَتِی وَ هُوَ مَوْلَی کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ قَائِدُ کُلِّ تَقِیٍّ وَ هُوَ وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی عَلَی أُمَّتِی فِی حَیَاتِی وَ بَعْدَ مَمَاتِی مُحِبُّهُ مُحِبِّی وَ مُبْغِضُهُ مُبْغِضِی وَ بِوَلَایَتِهِ صَارَتْ أُمَّتِی مَرْحُومَةً وَ بَعْدَ وَفَاتِی صَارَتْ بِالْمُخَالَفَةِ لَهُ مَلْعُونَةً فَإِنِّی
ص: 66
بَکَیْتُ حِینَ أَقْبَلَ لِأَنِّی ذَکَرْتُ غَدْرَ الْأُمَّةِ بِهِ بَعْدِی حَتَّی إِنَّهُ لَیُزَالُ عَنْ مَقْعَدِی وَ قَدْ جَعَلَهُ اللَّهُ بَعْدِی لَهُ ثُمَّ لَا یَزَالُ الْأَمْرُ بِهِ حَتَّی یُضْرَبَ عَلَی قَرْنِهِ ضَرْبَةً تُخْضَبُ مِنْهَا لِحْیَتُهُ فِی أَفْضَلِ الشُّهُورِ وَ هُوَ شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدیً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدی وَ الْفُرْقانِ.
وَ أَمَّا ابْنَتِی فَاطِمَةُ علیها السلام فَإِنَّهَا سَیِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ هِیَ بَضْعَةٌ مِنِّی وَ هِیَ نُورُ عَیْنِی وَ ثَمَرَةُ فُؤَادِی وَ هِیَ رُوحِیَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیَّ وَ هِیَ الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِیَّةُ. مَتَی قَامَتْ فِی مِحْرَابِهَا بَیْنَ یَدَیْ رَبِّهَا جَلَّ جَلَالُهُ ظَهَرَ نُورُهَا لِمَلَائِکَةِ السَّمَاءِ کَمَا یَظْهَرُ نُورُ الْکَوَاکِبِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ وَ یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَلَائِکَتِهِ یَا مَلَائِکَتِی انْظُرُوا إِلَی أَمَتِی فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ إِمَائِی قَائِمَةً بَیْنَ یَدَیَّ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهَا مِنْ خِیفَتِی وَ قَدْ أَقْبَلَتْ بِقَلْبِهَا عَلَی عِبَادَتِی أُشْهِدُکُمْ أَنِّی قَدْ آمَنْتُ شِیعَتَهَا مِنَ النَّارِ.
وَ أَنِّی لَمَّا رَأَیْتُهَا ذَکَرْتُ مَا یُصْنَعُ بِهَا بَعْدِی کَأَنِّی بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ بَیْتَهَا وَ انْتُهِکَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ إِرْثَهَا وَ کُسِرَ جَنْبُهَا [وَ کُسِرَتْ جَنْبَتُهَا] وَ أَسْقَطَتْ جَنِینَهَا وَ هِیَ تُنَادِی یَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِیثُ فَلَا تُغَاث فَلَا تَزَالُ بَعْدِی مَحْزُونَةً مَکْرُوبَةً بَاکِیَة... ((1))
ترجمه:
ابن عباس گوید: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بود که حسن علیه السلام آمد. پیامبر با دیدن او گریست و فرمود نزد من بیا، نزد من بیا، ای پسرم و او را به خود نزدیک نمود تا بر زانوی
ص: 67
راستش نشانید. سپس حسین علیه السلام آمد و پیامبر صلی الله علیه و آله با دیدن او نیز گریست و فرمود: نزد من بیا، نزد من بیا، پسر جانم و او را هم نزدیک نمود تا بر زانوی چپ خود نشانید. سپس فاطمه علیها السلام آمد و آن حضرت صلی الله علیه و آله تا او را دید گریست و فرمود: نزد من بیا، نزد من بیا، دخترم و او را هم به خود نزدیک نمود تا برابر خود نشانید و سپس امیر المؤمنین علیه السلام آمد. پیامبر صلی الله علیه و آله با دیدن علی علیه السلام گریست و فرمود: نزد من بیا، نزد من بیا، ای برادرم و او را رسول اللَّه صلی الله علیه و آله هر کدام را دیدی گریستی! آیا در ایشان کسی نیست تا از دیدنش شاد گردی؟
حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: قسم به آنکه مرا به حق [به عنوانِ] نبیّ و بشارت دهنده و ترساننده بر انگیخت و بر همۀ مردم برگزید، من و اینها گرامی ترین مخلوقات نزد خداییم و روی زمین کسی نیست که نزد من محبوبتر از اینها باشد.
اما علی بن ابی طالب علیهما السلام برادر و شفیق و صاحب امر من پس از من است. او صاحب لواء من در دنیا و آخرت و صاحب حوض من و شفاعت من است. او مولای هر مؤمن و پیشوای هر متقی است. او وصیّ و خلیفۀ من بر امتم در زندگی و پس از رحلتم است. دوستش دوست من و دشمنش دشمن من است امتم به ولایت او مورد رحمت الهی قرار گرفته اند و به سبب مخالفت با او بعد از وفاتم از رحمت خدا دور و مورد لعن الهی قرار گرفته اند. زمانی که علی علیه السلام آمد گریستم چون یادم آمد که پس از من امتم با او نیرنگ می کنند و او را از مَسندم بر می دارند در حالی که خدا آن را پس از من برای او مقرر کرده و سپس همواره گرفتاری کشد تا ضربتی به سرش زنند که محاسنش از آن خضاب شود در بهترین ماه که ماه رمضان است و در آن قرآن نازل شده برای هدایت مردم و و به عنوان گواهی بر هدایت و جدائی حق و باطل.
و اما دخترم فاطمه علیها السلام بانوی زنان جهانیان است از اولین و آخرین و پارۀ وجود من و نور دیده و میوه دل و روح من است که درون من جای دارد و او حوراء انسیه است. هر وقت در محراب خود برابر پروردگارش جل جلاله بایستد نورش به فرشتگان آسمان
ص: 68
بتابد همانطور که نور ستارگان بر زمین بتابد و خدای عز و جل به فرشتگانش فرماید: فرشتگانم ببینید کنیزم فاطمه را که در برابرم ایستاده و دلش از ترسم می لرزد و دل به عبادتم داده است. گواه باشید که شیعیانش را از آتش امان دادم.
سپس پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر گاه زهرا علیها السلام را مشاهده می کنم. آن ستم هایی به یادم می آید که بعد از من در حقّ او خواهد شد. گویا می بینم که ذلّت، داخل خانۀ وی شده است. احترامش از دست رفته است و حقّش را غصب کرده اند و از دریافت ارث خود ممنوع شده است. پهلوی او را شکسته اند و جنین وی را سقط شده می بینم در حالی که او فریاد می زند: وا محمّداه! ولی کسی به دادش نمی رسد. استغاثه می کند ولی کسی به فریادش نخواهد رسید. لذا بعد از من دائما محزون، غصّه دار و گریان خواهد بود...
ص: 69
إنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ: «فَاطِمَةُ[علیها السلام] بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِی». (1)
ترجمه:
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: فاطمه علیها السلام پارۀ وجود من است و هر کس او را به غضب در آورد مرا به غضب در آورده است.
ص: 70
ص: 71
إنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قَالَ: «إِنَّمَا فَاطِمَةُ شِجْنَةٌ مِنِّی یَقْبِضُنِی مَا یَقْبِضُهَا وَ یَبْسُطُنِی مَا یَبْسُطُهَا». (1)
ترجمه:
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: همانا فاطمه علیها السلام شعبه و بخشی از وجود من است. آنچه او
ص: 72
را ناراحت کند مرا ناراحت می کند و آنچه وی را خوشحال نماید مرا خوشحال می نماید.
ص: 73
عَنْ سَلَّامِ بْنِ الْمُسْتَنِیرِ قَالَ: «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی: (کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّها)((1)) فَقَالَ علیه السلام: الشَّجَرَةُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله نَسَبُهُ ثَابِتٌ فِی بَنِی هَاشِمٍ وَ فَرْعُ الشَّجَرَةِ عَلِیٌّ علیه السلام وَ عُنْصُرُ الشَّجَرَةِ فَاطِمَةُ علیها السلام وَ أَغْصَانُهَا الْأَئِمَّةُ علیهم السلام وَ وَرَقُهَا الشِّیعَةُ وَ إِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ لَیَمُوتُ فَتَسْقُطُ مِنْهَا وَرَقَةٌ وَ إِنَّ الْمَوْلُودَ مِنْهُمْ لَیُولَدُ فَتُورِقُ وَرَقَةً.»((2))
ترجمه:
سلّام بن مستنیر می گوید: از امام باقر علیه السلام سؤال کردم دربارۀ قول خداوند متعال که می فرماید: (کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّها)[مانند درختی پاک است که ریشه اش استوار و شاخه اش در آسمان است و در
ص: 74
هر زمان به اذن پروردگارش میوه می دهد]. امام باقر علیه السلام فرمودند: آن درخت، رسول الله صلی الله علیه و آله است که نسب آن حضرت در بنی هاشم ثابت است و تنۀ درخت، علی علیه السلام و ریشۀ آن فاطمه علیها السلام و شاخه هایش ائمه علیهم السلام و برگ های این درخت شیعیان هستند و یک نفر از شیعیان که می میرد برگی از آن می افتد و فرزندی از شیعیان که متولد می شود بر درخت یک برگ می روید. ((1))
ص: 75
عَنْ عَائِشَةَ أَنَّهَا قَالَتْ: «مَا رَأَیْتُ أَحَداً مِنَ النَّاسِ [کَانَ] أَشْبَهَ بِالنَّبِیِ [بِرَسُولِ اللّه] صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ [وَ آلِهِ] وَ سَلَّمَ کَلَاماً وَ لَا حَدِیثاً وَ لَا جِلْسةً مِنْ فَاطِمَةَ...» (1)
ترجمه:
از عایشه چنین نقل شده است: هیچ کس از مردم را ندیدم که در گفتار و حدیث نمودن و نشستن، از فاطمه [علیها السلام] به پیامبر- صلّی اللّٰه علیه [و آله] و سلّم- شبیه تر باشد.
ص: 76
ص: 77
عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ أُمِّ الْمُؤْمِنِینَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَتْ: «کَانَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَشْبَهَ النَّاسِ وَجْهاً بِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ». (1)
ترجمه:
امّ سلمه گوید: فاطمه علیها السلام دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله از نظر صورت، شبیه ترین مردم به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بود.
ص: 78
ص: 79
رُوِیَ عَنْ مُجَاهِدٍ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله وَ هُوَ آخِذٌ بِیَدِ فَاطِمَةَ علیها السلام فَقَالَ: «مَنْ عَرَفَ هَذِهِ فَقَدْ عَرَفَهَا وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهَا فَهِیَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ هِیَ بَضْعَةٌ مِنِّی وَ هِیَ قَلْبِی وَ رُوحِیَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیَّ فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَی اللَّهَ». (1)
ترجمه:
از مجاهد روایت شده است: پیامبراکرم صلی الله علیه و آله در حالی که دست فاطمه علیها السلام را [در دست] گرفته بود فرمود: هر کس این دختر را می شناسد که می شناسد و هر کس که نمی شناسد [بداند که] او فاطمه علیها السلام دختر محمّد صلی الله علیه و آله است. او پاره ای از وجود من است و او قلب من و روح من است که بین دو پهلویم جای دارد. پس هر که او را آزار دهد مرا آزرده است و هر که مرا بیازارد خدا را آزرده است.
ص: 80
ص: 81
حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی الصُّهْبَانِ الْبَاهِلِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ علیهم السلام عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَال قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: «..إِنَّ اللَّهَ قَدْ وَکَّلَ بِفَاطِمَةَ علیها السلام رَعِیلاً مِنَ الْمَلَائِکَةِ یَحْفَظُونَهَا مِنْ بَیْنِ یَدَیْهَا وَ مِنْ خَلْفِهَا وَ عَنْ یَمِینِهَا وَ عَنْ یَسَارِهَا وَ هُمْ مَعَهَا فِی حَیَاتِهَا وَ عِنْدَ قَبْرِهَا بَعْدَ مَوْتِهَا یُکْثِرُونَ الصَّلَاةَ عَلَی أَبِیهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِیهَا فَمَنْ زَارَنِی بَعْدَ وَفَاتِی فَکَأَنَّمَا زَارَنِی فِی حَیَاتِی وَ مَنْ زَارَ فَاطِمَةَ علیها السلام فَکَأَنَّمَا زَارَنِی وَ مَنْ زَارَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام فَکَأَنَّمَا زَارَ فَاطِمَةَ علیها السلام وَ مَنْ زَارَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ علیهما السلام فَکَأَنَّمَا زَارَ عَلِیّاً علیه السلام وَ مَنْ زَارَ ذُرِّیَّتَهُمَا فَکَأَنَّمَا زَارَهُمَا..»((1))
ترجمه:
امام صادق علیه السلام از امام باقر علیه السلام و ایشان از جابر بن عبدالله انصاری روایت می فرمایند
ص: 82
که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: خدای مهربان گروهی از ملائکه را موکل به فاطمه علیها السلام قرار داده که او را از پیش رو و پشت سر و از سمت راست و چپش حفظ می نمایند و این ملائکه همراه اویند در زمان حیاتش علیها السلام و بعد از رحلت او نزد قبر او هستند و صلوات بسیار بر پدر و شوهر و فرزندانش می فرستند. کسی که مرا پس از وفاتم زیارت نماید گویا مرا در زمان حیاتم زیارت کرده است و کسی که فاطمه علیها السلام را زیارت کند مانند این است که مرا زیارت کرده و کسی که علی بن ابی طالب علیهما السلام را زیارت کند مثل این است که فاطمه علیها السلام را زیارت کرده و کسی که حسن و حسین علیهما السلام را زیارت کند گویا علی بن ابی طالب علیهما السلام را زیارت کرده و کسی که فرزندان امام حسن و حسین علیهما السلام را زیارت کند نظیر این است که خود ایشان را زیارت کرده باشد.
ص: 83
قَالَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِیُّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ: «دَخَلْتُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی مَرَضِهِ الَّذِی تُوُفِّیَ فِیهِ فَقَالَ: یَا أَبَا ذَرٍّ ایتِنِی بِابْنَتِی فَاطِمَةَ علیها السلام قَال: َ فَقُمْتُ وَ دَخَلْتُ عَلَیْهَا وَ قُلْتُ: یَا سَیِّدَةَ النِّسْوَانِ أَجِیبِی أَبَاکِ قَالَ: فَلَبِسَتْ جِلْبَابَهَا وَ خَرَجَتْ حَتَّی دَخَلَتْ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَلَمَّا رَأَتْ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله انْکَبَّتْ عَلَیْهِ وَ بَکَتْ وَ بَکَی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِبُکَائِهَا وَ ضَمَّهَا إِلَیْهِ ثُمَّ قَالَ: یَا فَاطِمَةُ علیها السلام لَا تَبْکِی فِدَاکِ أَبُوکِ فَأَنْتِ أَوَّلُ مَنْ تَلْحَقِینَ بِی مَظْلُومَةً مَغْصُوبَةً وَ سَوْفَ تَظْهَرُ بَعْدِی حَسِیکَةُ النِّفَاقِ وَ یَسْمُلُ جِلْبَابُ الدِّینِ...».((1))
ترجمه:
ابو ذر غفاری رحمة الله گفت: بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شدم در همان بیماری که در آن از دنیا رحلت فرمود. ایشان به من فرمود: ای ابوذر! دخترم فاطمه علیها السلام را نزد من بیاور. ابوذر گوید: برخاستم و نزد فاطمه علیها السلام رفتم و عرض کردم: ای سرور زنان، پدرت را اجابت فرما. حضرت علیها السلام، چادر خود را پوشید و بیرون آمد تا بر آن حضرت وارد شد. چون
ص: 84
رسول خدا صلی الله علیه و آله را دید خود را به روی او انداخت و گریست. از گریۀ او پیامبر صلی الله علیه و آله نیز گریست و فاطمه علیها السلام را به خویش چسبانید و فرمود: ای فاطمه علیها السلام - پدرت به فدایت - گریه مکن. تو اولین کسی هستی که به من ملحق شوی در حالی که به تو ستم شده و حقّت غصب شده است [و به ناحق گرفته شده] و به همین زودی، کینه ها و عداوتهای نفاق آشکار گردد، و جامۀ دین کهنه شود.((1))
ص: 85
ص: 86
ص: 87
عَنِ ابْنِ بُرَیدَة، عَنْ أَبِیهِ قَالَ: «کَانَ أَحَبَّ النِّسَاءِ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَاطِمَةُ علیها السلام وَ مِنَ الرِّجَالِ عَلِیٌّ علیه السلام ». (1)
ترجمه:
ابن بُریده از پدرش نقل می کند که گفت: محبوب ترین زنان نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله فاطمه علیها السلام و محبوب ترین مردان، علی علیه السلام بود.
ص: 88
ص: 89
عَنْ عَائِشَةَ أَنَّهَا قَالَتْ: «کَانَتْ [فاطمةُ علیها السلام] إِذَا دَخَلَتْ عَلَیْهِ [صلی الله علیه و آله] رَحَّبَ بِهَا وَ قَامَ إِلَیْهَا فَأَخَذَ بِیَدِهَا فَقَبَّلَهَا وَ أَجْلَسَهَا فِی مَجْلِسِهِ وَ کَانَ إِذَا دَخَلَ عَلَیْهَا رَحَّبَتْ بِهِ وَ قَامَتْ إِلَیْهِ فَأَخَذَتْ بِیَدِهِ فَقَبَّلَتْهُ وَ أَجْلَسَتْهُ فِی مَجْلِسِهَا».((1))
ترجمه:
از عایشه چنین نقل شده است که: هرگاه فاطمه علیها السلام به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله می آمد رسول خدا صلی الله علیه و آله او را خوش آمد می گفت و [به احترام او] می ایستاد و به سوی آن حضرت علیها السلام می رفت و دستان او را می گرفت و او را می بوسید و او را در جای خود می نشانید و هرگاه پیامبر صلی الله علیه و آله نزد فاطمه علیها السلام می رفت، حضرت فاطمه علیها السلام به پدر، خوش
ص: 90
آمد می گفت و بر می خاست و به سوی ایشان می رفت و دست حضرت را می گرفت و او را می بوسید و در جای خود می نشانید. ((1))
ص: 91
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ: «کَانَ النَّبِیُّ إِذَا أَرَادَ سَفَراً کَانَ آخِرَ النَّاسِ عَهْداً بِفَاطِمَةَ وَ إِذَا قَدِمَ کَانَ أَوَّلَ النَّاسِ عَهْداً بِفَاطِمَةَ.» (1)
ترجمه:
از ابن عباس نقل شده که گفت: هر گاه پیامبر صلی الله علیه و آله تصمیم به مسافرت می گرفت آخرین کسی که پیامبر صلی الله علیه و آله با او وداع می کرد حضرت فاطمه علیها السلام بود و هنگامی که از سفر باز می گشت اوّلین کسی که پیامبر صلی الله علیه و آله با او ملاقات می کرد فاطمه علیها السلام بود.
ص: 92
ص: 93
أَبُو سَعِیدٍ الْخُدْرِیُّ قَالَ: «کَانَتْ فَاطِمَةُ[علیها السلام] مِنْ أَعَزِّ النَّاسِ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ فَدَخَلَ عَلَیْهَا یَوْماً وَ هِیَ تُصَلِّی فَسَمِعَتْ کَلَامَ رَسُولِ اللَّهِ فِی رَحْلِهَا فَقَطَعَتْ صَلَاتَهَا وَ خَرَجَتْ مِنَ الْمُصَلَّی فَسَلَّمَتْ عَلَیْهِ فَمَسَحَ یَدَهُ عَلَی رَأْسِهَا وَ قَالَ: یَا بُنَیَّةُ کَیْفَ أَمْسَیْتِ رَحِمَکِ اللَّهِ عَشِّینَا غَفَرَ اللَّهُ لَکِ وَ قَدْ فَعَلَ.» (1)
ترجمه:
ابو سعید خدری گوید: فاطمه علیها السلام در نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله از عزیزترین مردم بود، در یکی از روزها که فاطمه علیها السلام مشغول نماز بود رسول خدا صلی الله علیه و آله نزد وی آمد و فاطمه علیها السلام تا صدای رسول خدا صلی الله علیه و آله را در سجادۀ خود شنید، نماز را قطع نموده از مصلّای خود
ص: 94
خارج شد و به آن حضرت سلام کرد، رسول خدا صلی الله علیه و آله دست خود را بر سر فاطمه علیها السلام کشیده و فرمود: دخترم! خدا تو را رحمت کند امروز را چگونه به شب رساندی؟ برایمان شام بیاور. خدا تو را مورد غفران قرار دهد و البته تو مورد غفران هستی.
ص: 95
فصل اول: فاطمۀ زهرا علیها السلام و امیرمؤمنان علیه السلام
فصل دوم: فاطمۀ زهرا علیها السلام و ائمه علیهم السلام
فصل سوم: فاطمۀ زهرا علیها السلام و امام عصر عجل الله تعالی فرجه
ص: 96
ص: 97
قَالَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللّٰه: سَمِعْتُ رَسُولَ اللّٰه صلی الله علیه و آله یَقُولُ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام قَبْلَ مَوْتِهِ بِثَلَاثٍ: «سَلَامُ اللَّهِ عَلَیْکَ یَا أَبَا الرَّیْحَانَتَیْنِ أُوصِیکَ بِرَیْحَانَتَیَّ مِنَ الدُّنْیَا فَعَنْ قَلِیلٍ یَنْهَدُّ رُکْنَاکَ وَ اللَّهُ خَلِیفَتِی عَلَیْکَ. فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: هَذَا أَحَدُ رُکْنَیَّ الَّذِی قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ فَلَمَّا مَاتَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: هَذَا الرُّکْنُ الثَّانِی الَّذِی قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ». (1)
ترجمه:
جابر بن عبد اللّٰه گفت: شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله سه روز قبل از ارتحالش به علی بن ابی طالب علیهما السلام چنین می فرمود: سلام خدا بر تو باد ای پدر دو ریحانه (حسن و حسین علیهما السلام). به تو دربارۀ دو ریحانه ام در دنیا سفارش می کنم. به زودی دو رکن تو
ص: 98
منهدم می شود، و خدا خلیفۀ من بر تو است. [یعنی خدا جای خالی من را برای تو پر خواهد نمود.]چون رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رحلت نمود، حضرت علی علیه السلام فرمود: این یکی از دو رکن من بود که رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله به من فرموده بود و چون حضرت فاطمه علیها السلام به شهادت رسید، علی علیه السلام فرمود: این رکن دومی بود که رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله فرموده بود.
ص: 99
عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ علیهم السلام قَالَ: قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: «یَا عَلِیُّ لَقَدْ عَاتَبَنِی رِجَالٌ مِنْ قُرَیْشَ فِی أَمْرِ فَاطِمَةَ علیها السلام وَ قَالُوا خَطَبْنَاهَا إِلَیْکَ فَمَنَعْتَنَا وَ زَوَّجْتَ عَلِیّاً فَقُلْتُ لَهُمْ: وَ اللَّهِ مَا أَنَا مَنَعْتُکُمْ وَ زَوَّجْتُهُ بَلِ اللَّهُ مَنَعَکُمْ وَ زَوَّجَهُ فَهَبَطَ عَلَیَّ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ صلی الله علیه و آله إِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ یَقُولُ: لَوْ لَمْ أَخْلُقْ عَلِیّاً علیه السلام لَمَا کَانَ لِفَاطِمَةَ علیها السلام ابْنَتِکَ کُفْوٌ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ آدَمُ علیه السلام فَمَنْ دُونَهُ».((1))
ترجمه:
از امام رضا علیه السلام از پدرش از پدران گرامیش از علی علیهم السلام روایت شده است که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله خطاب به من فرمود: ای علی علیه السلام ! جمعی از مردان قبیلۀ قریش مرا به دلیل امر فاطمه علیها السلام مورد عتاب قرار داده و گفتند: ما او را از تو خواستگاری کردیم ولی نپذیرفتی و او را به ازدواج حضرت علی علیه السلام در آوردی.
در جواب آنها گفتم: به خداوند سوگند من نبودم که خواستگاری شما را رد کردم و او را همسر علی علیه السلام قرار دادم بلکه خدا خواستگاری شما را نپذیرفت و او را همسر
ص: 100
علی علیه السلام قرار داد؛ زیرا جبرئیل بر من فرود آمد و گفت: ای محمد صلی الله علیه و آله ! همانا خداوند جل جلاله می فرماید: اگر من علی علیه السلام را خلق نکرده بودم، از زمان حضرت آدم علیه السلام به بعد، کُفو و همتایی برای دخترت فاطمه علیها السلام بر روی زمین یافت نمی شد.((1))
ص: 101
عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: «قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ (وَ الْفَجْرِ)((1)) هُوَ الْقَائِمُ عجل الله تعالی فرجه وَ «اللَّیَالِی الْعَشْرُ» الْأَئِمَّةُ علیهم السلام مِنَ الْحَسَنِ إِلَی الْحَسَنِ علیهما السلام وَ (الشَّفْع) أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ فَاطِمَةُ علیها السلام وَ (الْوَتْر) هُوَ اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ (وَ اللَّیْلِ إِذا یَسْرِ) هِیَ دَوْلَةُ حَبْتَرٍ فَهِیَ تَسْرِی إِلَی قِیَامِ الْقَائِمِ عجل الله تعالی فرجه ».((2))
ترجمه:
جابر جعفی از حضرت صادق علیه السلام در بارۀ آیۀ (وَ الْفَجْرِ) روایت کرده که فرمود: «فجر» [در سورۀ مبارکۀ فجر] قائم عجل الله تعالی فرجه است و «شبهای ده گانه» ائمه علیهم السلام هستند از امام حسن مجتبی علیه السلام تا امام حسن عسکری علیه السلام و (الشَّفْع) امیرالمؤمنین علیه السلام و فاطمه علیها السلام است و (الْوَتْر) خدای یکتاست که شریکی ندارد. (وَ اللَّیْلِ إِذا یَسْرِ) [و آن شبی که
ص: 102
سپری می شود] حکومت حَبتَر ((1)) است که تا قیام قائم عجل الله تعالی فرجه ادامه دارد.
ص: 103
عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجُعْفِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ (کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ)((1)) قَالَ: الْحَبَّةُ فاطمة علیها السلام وَ السَّبْعُ السَّنَابِلِ سَبْعَةٌ مِنْ وُلْدِهَا سَابِعُهُمْ قَائِمُهُمْ قُلْتُ: الحَسَن علیه السلام قَالَ: إِنَّ الحَسَن علیه السلام إِمَامٌ مِنَ اللَّهِ مُفْتَرَضٌ طَاعَتُهُ وَ لَکِنْ لَیْسَ مِنْ السَّنَابِلِ السَّبْعَةِ أَوَّلُهُمْ الحُسَیْن علیه السلام وَ آخِرُهُمْ القَائِم عجل الله تعالی فرجه فَقُلْتُ: قَوْلُهُ (فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ) قَالَ: یُولَدُ الرَّجُلُ مِنْهُمْ فِی الْکُوفَةِ مِائَةٌ مِنْ صُلْبِهِ وَ لَیْسَ ذَاکَ إِلَّا هَؤُلَاءِ السَّبْعَةُ».((2))
ترجمه:
مفضل بن محمد جعفی گفت: از امام صادق علیه السلام دربارۀ گفتۀ خدای سبحان
ص: 104
(کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ)((1)) [همانند دانه ای است که هفت خوشه رویانید]، پرسیدم، حضرت فرمود: منظور از «حبّه»، فاطمه علیها السلام است و هفت سنبل، هفت تن از فرزندان اوست، که هفتمین آنها قائم آنان است، عرض کردم: امام حسن علیه السلام [پس چه؟] فرمود: حسن علیه السلام امامی است از ناحیۀ خداوند که اطاعتش واجب است ولی از سنبل های [خوشههای] هفتگانه نیست، بلکه نخستین فرد آنان حسین علیه السلام، و آخرین آنها قائم عجل الله تعالی فرجه است.
عرض کردم: اینکه خداوند فرمود: (فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ)((2)) [در هر خوشه ای صد دانه باشد] منظور چیست؟ فرمود: از صُلب هر کدام از آنها، صد نفر در کوفه به وجود می آید، و آنها جز این هفت تن نیستند.((3))
ص: 105
عَنِ الإمَامِ الْعَسْکَری علیه السلام: «نَحْنُ حُجَجُ اللّهُ عَلَی خَلْقِهِ وَ أُمُّنَا [جَدَّتُنَا] فَاطِمَةُ علیها السلام حُجَّةُ اللّهِ عَلَیْنَا».((1))
ترجمه:
امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند: ما حجّت های خدا بر خلقش هستیم و مادرمان فاطمه علیها السلام حجّت خداست بر ما. ((2))
تذکر:
رجوع شود به منقبت 12 و 13.
در ذیل منقبت: 39 نیز پیامبر صلی الله علیه و آله به امیرمؤمنان علیه السلام امر نمودند که: «یَا عَلِی انْفُذْ لِمَا أَمَرَتْکَ بِهِ فَاطِمَةُ».
ص: 106
ص: 107
تَشَاجَرَ ابْنُ أَبِی غَانِمٍ الْقَزْوِینِیُّ وَ جَمَاعَةٌ مِنَ الشِّیعَةِ فِی الْخَلَفِ فَذَکَرَ ابْنُ أَبِی غَانِمٍ أَنَّ أَبَا مُحَمَّدٍ علیه السلام مَضَی وَ لَا خَلَفَ لَهُ ثُمَّ إِنَّهُمْ کَتَبُوا فِی ذَلِکَ کِتَاباً وَ أَنْفَذُوهُ إِلَی النَّاحِیَةِ وَ أَعْلَمُوهُ بِمَا تَشَاجَرُوا فِیهِ فَوَرَدَ جَوَابُ کِتَابِهِمْ بِخَطِّهِ -عَلَیْهِ وَ عَلَی آبَائِهِ السَّلَامُ:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ عَافَانَا اللَّهُ وَ إِیَّاکُمْ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ الْفِتَنِ وَ وَهَبَ لَنَا وَ لَکُمْ رُوحَ الْیَقِینِ ... وَ نَحْنُ صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ الْخَلْقُ بَعْدُ صَنَائِعُنَا ... وَ فِی ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِی أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ..».((1))
ترجمه:
ابن ابی غانم قزوینی و جماعتی از شیعیان دربارۀ فرزند امام حسن عسکری علیه السلام مشاجره نمودند. ابن ابی غانم گفت: حضرت عسکری علیه السلام به شهادت رسیده و اولادی ندارد. آنها نامه ای در این خصوص نوشتند و به ناحیۀ مقدسه فرستادند و مشاجرۀ
ص: 108
خود را به عرض رساندند. جواب نامۀ آنها به خط مبارک حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه بدین مضمون صادر گشت:
بسم اللَّه الرحمن الرحیم. خداوند ما و شما را از گمراهی و فتنه ها نگاه دارد و به ما و شما روح یقین موهبت کند... ما صنع خدائیم و مردم، ساختۀ ما هستند، ... و در [فاطمه علیها السلام] دخت گرامی رسول خدا صلی الله علیه و آله الگوی خوبی برای من است.
ص: 109
ص: 110
ص: 111
عَن الصَّادِقِ علیه السلام: «مَا تَکَامَلَتِ النُّبُوَّةُ لِنَبِیٍّ حَتّی أَقَرَّ بِفَضْلِهَا وَ مَعْرِفَتِهَا [مَحَبَّتِهَا]».((1))
ترجمه:
امام صادق علیه السلام فرمودند: نبوت هیچ پیامبری به کمال نرسید تا اینکه به فضل و معرفت [محبت] حضرت زهرا علیها السلام اقرار کرد. ((2))
ص: 112
ص: 113
عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ علیهم السلام: «... لَقَدْ کَانَتْ طَاعَتُهَا (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا) مَفْرُوضَةً عَلَی جَمِیعِ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ مِنَ الْجِنِّ، وَ الْإِنْسِ، وَ الطَّیْرِ، وَ الْبَهَائِمِ، وَ الْأَنْبِیَاءِ، وَ الْمَلَائِکَةِ».((1))
ترجمه:
ابوبصیر از امام باقر علیهما السلام روایت کرده که فرمودند: اطاعت از حضرت فاطمۀ زهرا علیها السلام بر جمیع آنان که خدا آفریده است از جن و انس و پرندگان و چهارپایان و پیامبران و ملائکه واجب است.
ص: 114
ص: 115
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله: «اقْتَدُوا بِالشَّمْسِ فَإِذَا غَابَتِ [غَابَ] الشَّمْسُ فَاقْتَدُوا بِالْقَمَرِ فَإِذَا غَابَ الْقَمَرُ فَاقْتَدُوا بِالزُّهَرَةِ فَإِذَا غَابَتِ الزُّهَرَةُ فَاقْتَدُوا بِالْفَرْقَدَیْنِ. فَقَالُوا [فَقِیلَ]یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا الشَّمْسُ وَ مَا الْقَمَرُ وَ مَا الزُّهَرَةُ وَ مَا الْفَرْقَدَانِ؟ فَقَالَ صلی الله علیه و آله أَنَا الشَّمْسُ وَ عَلِیٌّ علیه السلام الْقَمَرُ وَ الزُّهَرَةُ فَاطِمَةُ علیها السلام وَ الْفَرْقَدَانِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْن علیهما السلام »((1))
ترجمه:
جابر بن عبد اللَّه انصاری گوید: پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: باید به خورشید اقتدا کنید،
ص: 116
و هر گاه که خورشید غایب گشت باید از ماه پیروی نمایید، و چون ماه نیز از شما پنهان گردید، زهره را مقتدای خود سازید، و چون زهره هم از دید شما پنهان گشت از دو ستاره پیروی نمایید. مردم عرض کردند: یا رسول اللَّه خورشید و قمر و زهره و فرقدان چه هستند؟ حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: من خورشیدم، و علیّ علیه السلام ماه است و «زهره» فاطمه علیها السلام، و فَرقدان حسن و حسین علیهما السلام هستند.((1))
ص: 117
«عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قُلْتُ: لِمَ سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ علیها السلام زَهْرَاء؟
فَقَالَ: لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَهَا مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ فَلَمَّا أَشْرَقَتْ أَضَاءَتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِنُورِهَا وَ غَشِیَتْ أَبْصَارَ الْمَلَائِکَةِ وَ خَرَّتِ الْمَلَائِکَةُ للهِ سَاجِدِینَ وَ قَالُوا: إِلَهَنَا وَ سَیِّدَنَا مَا هَذَا النُّورُ؟
فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِمْ: هَذَا نُورٌ مِنْ نُورِی وَ أَسْکَنْتُهُ فِی سَمَائِی خَلَقْتُهُ مِنْ عَظَمَتِی أُخْرِجُهُ مِنْ صُلْبِ نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَائِی أُفَضِّلُهُ عَلَی جَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ وَ أُخْرِجُ مِنْ ذَلِکَ النُّورِ أَئِمَّةً یَقُومُونَ بِأَمْرِی یَهْدُونَ إِلَی حَقِّی وَ أَجْعَلُهُمْ خُلَفَائِی فِی أَرْضِی بَعْدَ انْقِضَاءِ وَحْیِی». (1)
ترجمه:
جابر، از امام صادق علیه السلام نقل نموده است که: محضر مبارک امام صادق علیه السلام عرض کردم: چرا فاطمۀ زهرا علیها السلام به «زهراء» نامگذاری شدند؟
ص: 118
حضرت فرمودند: زیرا خدای عزّوجلّ او را از نور عظمت خودش آفرید و هنگامی که [نور وجود] فاطمۀ زهرا علیها السلام درخشید آسمان ها و زمین به نورش روشن گردید و دیدگان فرشتگان از شدّت نورش بسته شد و تمام ملائکه برای خدای تبارک و تعالی سجده نمودند و عرض کردند: اله ما و سرور ما! این نور، چیست؟
خداوند متعال به آنها وحی فرمود: این نوری از نور من است که در آسمان ساکنش کرده ام. او را از عظمت خویش آفریدم و از صلب پیامبری از پیامبرانم خارج نمودم و بر تمام انبیاء برتری دادم. از این نور، پیشوایانی را که به امر من قیام می کنند و مردم را به حق من هدایت می نمایند بیرون می آورم و این پیشوایان را پس از انقطاع وحی، جانشینان خود در روی زمین قرار می دهم.
ص: 119
فصل اول: فاطمۀ زهرا علیها السلام و حضرت خدیجه علیها السلام
فصل دوم: فاطمۀ زهرا علیه السلام و حضرت مریم علیها السلام
ص: 120
ص: 121
عَنْ بُرَیْدٍ الْعِجْلِیِّ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ علیهما السلام یَقُولُ: «لَمَّا تُوُفِّیَتْ خَدِیجَةُ علیها السلام جَعَلَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام تَلُوذُ بِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ تَدُورُ حَوْلَهُ، وَ تَقُولُ: یَا أَبَتِ، أَیْنَ أُمِّی؟ قَالَ: فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام فَقَالَ لَهُ: رَبُّکَ یَأْمُرُکَ أَنْ تُقْرِئَ فَاطِمَةَ علیها السلام السَّلَامَ، وَ تَقُولَ لَهَا: إِنَّ أُمَّکِ فِی بَیْتٍ مِنْ قَصَبٍ، کِعَابُهُ مِنْ ذَهَبٍ، وَ عُمُدُهُ یَاقُوتٌ أَحْمَرُ، بَیْنَ آسِیَةَ وَ مَرْیَمَ بِنْتِ عِمْرَانَ، فَقَالَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام: إِنَ اللَّهَ هُوَ السَّلَامُ، وَ مِنْهُ السَّلَامُ، وَ إِلَیْهِ السَّلَامُ».((1))
ترجمه:
از برید عجلی روایت شده که گفت: شنیدم از امام صادق علیه السلام که می فرمود:
هنگامی که حضرت خدیجه رحلت نمود فاطمه علیها السلام دائما به رسول خدا صلی الله علیه و آله پناه می برد و در اطراف او می گشت و می گفت: ای پدر! مادرم کجاست؟
ص: 122
[در این حال] جبرئیل بر او نازل گردید و گفت: پروردگارت دستور داده است به فاطمه سلام برسانی و به او بگویی که مادرت در خانه ای است از جنس قَصَب [گیاهی که ساقه اش گره گره است] که گره هایش از طلاست و ستونهای آن از یاقوت سرخ است بین آسیه [همسر فرعون] و مریم دختر عمران.
پس فاطمه علیها السلام فرمود: خداوند سلام است، و سلام از او و به سوی اوست.
تذکر:
ذیل منقبت 63 و 73 خدای تعالی به حضرت زهرا علیها السلام سلام می رساند.
و فاطمۀ زهرا علیها السلام در دورانی که در بطن مادر می زیست و هنوز قدم به این دنیا نگذاشته بود به دلداری و راهنمایی مادر می پرداخت و با آن حضرت سخن می گفت. رجوع شود به منقبت 7 و 75 و 81.
ص: 123
حَدَّثنِی عِیسی، قَالَ: قُلتُ لِأبِی الحَسَن علیه السلام فَمَا کَانَ بَعْدَ خُرُوجِ الْمَلَائِکَةِ مِن عِنْد [عَنْ] رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ؟
قَالَ: فَقَالَ لما کَانَ الیَوم الَّذِی ثقل فِیهِ وجع النَّبِی صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ خیف عَلَیهِ فِیه المَوت، دَعَا عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ علیهم السلام وَ قَالَ لِمَنْ فِی بَیْتِهِ اخْرُجُوا عَنِّی وَ قَالَ لِأُمِّ سَلَمَةَ تکونی ممّن عَلَی الْبَابِ فَلَا یَقْرَبْهُ أَحَدٌ فَفَلَعَتْ أمّ سلمة فَقَالَ: یَا عَلِیُّ ادْنُ مِنِّی فَدَنَا مِنْهُ فَأَخَذَ بِیَدِ فَاطِمَةَ فَوَضَعَهَا عَلَی صَدْرِهِ طَوِیلًا وَ أَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ بِیَدِهِ الْأُخْرَی فَلَمَّا أَرَادَ رَسُولُ اللَّهِ الْکَلَامَ غَلَبَتْهُ عَبْرَتُهُ فَلَمْ یَقْدِرْ عَلَی الْکَلَامِ فَبَکَتْ فَاطِمَةُ بُکَاءً شَدِیداً وَ عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ علیهم السلام لِبُکَاءِ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ قَطَعْتَ قَلْبِی وَ أَحْرَقْتَ کَبِدِی لِبُکَائِکَ یَا سَیِّدَ النَّبِیِّینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ یَا أَمِینَ رَبِّهِ وَ رَسُولَهُ وَ یَا حَبِیبَهُ وَ نَبِیَّهُ مَنْ لِوُلْدِی بَعْدَکَ وَ لِذُلٍّ یَنْزِلُ بِی بَعْدَکَ مَنْ لِعَلِیٍّ أَخِیکَ وَ نَاصِرِ الدِّینِ مَنْ لِوَحْیِ اللَّهِ وَ أَمْرِهِ ثُمَّ بَکَتْ وَ أَکَبَّتْ عَلَی وَجْهِهِ فَقَبَّلَتْهُ وَ أَکَبَّ عَلَیْهِ عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ فَرَفَعَ رَأْسَهُ صلی الله علیه و آله إِلَیْهِمْ وَ یَدُهَا
ص: 124
فِی یَدِهِ فَوَضَعَهَا فِی یَدِ عَلِیٍّ وَ قَالَ لَهُ: یَا أَبَا الْحَسَنِ هَذِهِ وَدِیعَةُ اللَّهِ وَ وَدِیعَةُ رَسُولِهِ مُحَمَّدٍ عِنْدَکَ فَاحْفَظِ اللَّهَ وَ احْفَظْنِی فِیهَا وَ إِنَّکَ لِفَاعِلُهُ.
یَا عَلِیُّ هَذِهِ وَ اللَّهِ سَیِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ هَذِهِ "وَ اللَّهِ مَرْیَمُ الْکُبْرَی" أَمَا وَ اللَّهِ مَا بَلَغَتْ نَفْسِی هَذَا الْمَوْضِعَ حَتَّی سَأَلْتُ اللَّهَ لَهَا وَ لَکُمْ فَأَعْطَانِی مَا سَأَلْتُهُ.
یَا عَلِی انْفُذْ لِمَا أَمَرَتْکَ بِهِ فَاطِمَةُ فَقَدْ أَمَرْتُهَا بِأَشْیَاءَ أَمَرَنی بِهَا جَبْرَئِیلُ وَ اعْلَمْ یَا عَلِیُّ أَنِّی رَاضٍ عَمَّنْ رَضِیَتْ عَنْهُ ابْنَتِی فَاطِمَةُ وَ کَذَلِکَ رَبِّی وَ مَلَائِکَتُهُ.
یَا عَلِیُّ وَیْلٌ لِمَنْ ظَلَمَهَا وَ وَیْلٌ لِمَنِ ابْتَزَّهَا حَقَّهَا وَ وَیْلٌ لِمَنْ انتهک [هَتَکَ] حُرْمَتَهَا وَ وَیْلٌ لِمَنْ أَحْرَقَ بَابَهَا وَ وَیْلٌ لِمَنْ آذَی جنینها [خَلِیلَهَا] و شجّ جنبیها وَ وَیْلٌ لِمَنْ شَاقَّهَا وَ بَارَزَهَا اللَّهُمَّ إِنِّی مِنْهُمْ بَرِی ءٌ وَ هُمْ مِنِّی بُرَآءُ. ثُمَّ سَمَّاهُمْ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ ضَمَّ فَاطِمَةَ إِلَیْهِ وَ عَلِیّاً وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ علیهم السلام وَ قَالَ: اللَّهُمَّ إِنِّی لَهُمْ وَ لِمَنْ شَایَعَهُمْ سِلْمٌ وَ زَعِیمٌ بِأَنَّهُمْ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ عَدُوٌّ وَ حَرْبٌ لِمَنْ عَادَاهُمْ وَ ظَلَمَهُمْ وَ تَقَدَّمَهُمْ أَوْ تَأَخَّرَ عَنْهُمْ وَ عَنْ شِیعَتِهِمْ زَعِیمٌ لهم [بِأَنَّهُمْ] یَدْخُلُونَ النَّارَ ثُمَّ وَ اللَّهِ یَا فَاطِمَةُ لَا أَرْضَی حَتَّی تَرْضَی ثُمَّ لَا وَ اللَّهِ لَا أَرْضَی حَتَّی تَرْضَی ثُمَّ [لَا] وَ اللَّهِ لَا أَرْضَی حَتَّی تَرْضَی».((1))
ص: 125
ترجمه:
امام کاظم علیه السلام نقل می کند که از پدرم پرسیدم: وقتی فرشتگان پیامبر صلی الله علیه و آله را ترک گفتند چه اتفاقی افتاد؟ فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فاطمه و علی و حسن و حسین علیهم السلام را به گرد خود خواند و به کسانی که در خانه بودند گفت: از نزد من بیرون بروید و به همسر خود ام سلمه فرمود که بر درگاه بایستد تا کسی وارد خانه نشود. ام سلمه اطاعت کرد. آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام گفت: «یا علی! نزدیک من بیا» علی علیه السلام نزدیک تر رفت، پیامبراکرم دست زهرا علیها السلام را گرفت و بر سینه گذاشت بعد با دست دیگر خود دست علی علیه السلام را گرفت و چون خواست با آنها سخنی بگوید، اشک از چشمانش فرو غلتید و نتوانست کلامی بگوید. فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام وقتی حالت گریه پیامبر صلی الله علیه و آله را مشاهده کردند به سختی به گریه درآمدند و فاطمه علیها السلام گفت: ای پیامبر خدا صلی الله علیه و آله رشتۀ قلبم از هم گسست و جگرم آتش گرفت وقتی که گریۀ شما را دیدم. ای آقای پیامبران از اولین تا آخرین آنها، ای امین پروردگار و رسول او، ای محبوب خدا! فرزندانت پس از تو چه کسی را دارند و با آن خواری که بعد از تو مرا فرا گیرد چه کنم؟ چه کسی علی علیه السلام را که یاور دین است کمک خواهد کرد؟ چه کسی وحی خدا و فرمانهایش را دریافت خواهد نمود؟ سپس به سختی گریست و پیامبر صلی الله علیه و آله را در آغوش گرفت و چهرۀ او را بوسید و علی و حسن و حسین علیهم السلام نیز چنین کردند. رسول خدا صلی الله علیه و آله سر بلند کرد و دست فاطمه علیها السلام را در دست علی علیه السلام نهاد و گفت: «ای اباالحسن! این امانت خدا و امانت محمد رسول خدا صلی الله علیه و آله در دست توست و در مورد فاطمه علیها السلام خدا را و مرا به یاد داشته باش! و به راستی که تو چنین رفتار می کنی. یا علی سوگند به خدا که فاطمه علیها السلام
ص: 126
سیدۀ زنان بهشت است از اولین تا آخرین آنها. به خدا قسم! فاطمه علیها السلام همان «مریم کبری» است. آگاه باش که من به این حالت نیفتاده بودم مگر این که برای شما و فاطمه علیها السلام دعا کردم و خدا آنچه خواسته بودم به من عطا فرمود.
ای علی علیه السلام هر چه فاطمه علیها السلام به تو فرمان داد به جای آور که هر آینه من به فاطمه علیها السلام اموری را بیان نموده ام که جبرئیل مرا به آنها امر کرد. بدان ای علی علیه السلام که من از آن کس راضیم که دخترم فاطمه علیها السلام از او راضی باشد و پروردگار و فرشتگان هم با رضایت او راضی خواهند شد. وای بر آن کس که بر فاطمه علیها السلام ستم کند. وای بر آن کس که حق وی را از او بستاند. وای بر آن کس که هتک حرمت او کند. وای بر آن کس که در خانه اش را آتش زند. وای بر آن که دوست وی را بیازارد و وای بر آن که با او کینه ورزد و ستیزه کند. خداوندا من از ایشان بیزارم و آنان نیز از من بری هستند.
سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله فاطمه و علی و حسن و حسین علیهم السلام را به نام خواند و آنان را در بر گرفت و عرضه داشت: بار خدایا! من با اینان و هر کس که پیروی ایشان کند سر صلح دارم و بر عهدۀ من است که آنان را داخل بهشت سازم و هر کس با اینها بستیزد و بر ایشان ستم کند یا بر اینها پیشی گیرد یا از ایشان و شیعیانشان بازپس ماند، من دشمن او هستم و با او می جنگم و بر من است که آنان را به دوزخ درآورم. سوگند به خدا ای فاطمه! راضی نخواهم شد تا این که تو راضی شوی! نه به خدا سوگند راضی نمی شوم مگر آن که تو راضی شوی! نه به خدا سوگند راضی نخواهم شد مگر آن که تو راضی شوی! ((1))
ص: 127
ص: 128
ص: 129
فصل اول: فاطمۀ زهرا علیها السلام و فرزندانشان
فصل دوم: فاطمۀ زهرا و مؤمنان
ص: 130
ص: 131
عَنِ الرِّضَا علیه السلام عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ: «سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ: سُمِّیَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ اللَّهَ فَطَمَهَا وَ ذُرِّیَّتَهَا مِنَ النَّارِ مَنْ لَقِیَ اللَّهَ مِنْهُمْ بِالتَّوْحِیدِ وَ الْإِیمَانِ بِمَا جِئْتُ بِهِ». (1)
ترجمه:
امام رضا علیه السلام از اجداد طاهرینشان از امیر مؤمنان علیه السلام روایت فرموده که از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود: دخترم، «فاطمه» نامیده شد زیرا خداوند تعالی او و ذرّیّه اش را از آتش بُریده است [و آتش را بر ایشان حرام نموده است] مشروط بر اینکه [ذریۀ او] پروردگارشان را با توحید و ایمان به آنچه من از جانب پروردگارم آورده ام ملاقات نمایند((2)).
ص: 132
ص: 133
ص: 134
ص: 135
«عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّهَا بَقِیَتْ أَرْبَعِینَ یَوْماً بَعْدَهُ وَ فِی رِوَایَةٍ سِتَّةَ أَشْهُرٍ وَ سَاقَ ابْنُ عَبَّاسٍ الْحَدِیثَ إِلَی أَنْ قَالَ: لَمَّا تُوُفِّیَتْ علیها السلام شَقَّتْ أَسْمَاءُ جَیْبَهَا وَ خَرَجَتْ فَتَلَقَّاهَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ علیهما السلام فَقَالا: أَیْنَ أُمُّنَا؟ فَسَکَتَتْ فَدَخَلَا الْبَیْتَ فَإِذَا هِیَ مُمْتَدَّةٌ فَحَرَّکَهَا الْحُسَیْنُ علیه السلام فَإِذَا هِیَ مَیِّتَةٌ فَقَالَ: یَا أَخَاهْ آجَرَکَ اللَّهُ فِی الْوَالِدَةِ وَ خَرَجَا یُنَادِیَانِ: یَا مُحَمَّدَاهْ یَا أَحْمَدَاهْ الْیَوْمَ جُدِّدَ لَنَا مَوْتُکَ إِذْ مَاتَتْ أُمُّنَا ثُمَّ أَخْبَرَا عَلِیّاً علیه السلام وَ هُوَ فِی الْمَسْجِدِ فَغُشِیَ عَلَیْهِ حَتَّی رُشَّ عَلَیْهِ الْمَاءُ ثُمَّ أَفَاقَ فَحَمَلَهُمَا حَتَّی أَدْخَلَهُمَا بَیْتَ فَاطِمَةَ علیها السلام وَ عِنْدَ رَأْسِهَا أَسْمَاءُ تَبْکِی وَ تَقُولُ: وَا یَتَامَی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله کُنَّا نَتَعَزَّی بِفَاطِمَةَ علیها السلام بَعْدَ مَوْتِ جَدِّکُمَا فَبِمَنْ نَتَعَزَّی بَعْدَهَا؟ فَکَشَفَ عَلِیٌّ علیه السلام عَنْ وَجْهِهَا فَإِذَا بِرُقْعَةٍ عِنْدَ رَأْسِهَا فَنَظَرَ فِیهَا فَإِذَا فِیهَا:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ هَذَا مَا أَوْصَتْ بِهِ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَوْصَتْ وَ هِیَ تَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ النَّارَ حَقٌ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ یَا عَلِیُّ أَنَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ زَوَّجَنِیَ اللَّهُ مِنْکَ لِأَکُونَ لَکَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ أَنْتَ أَوْلَی بِی مِنْ غَیْرِی حَنِّطْنِی وَ غَسِّلْنِی وَ کَفِّنِّی بِاللَّیْلِ
ص: 136
وَ صَلِّ عَلَیَّ وَ ادْفِنِّی بِاللَّیْلِ وَ لَا تُعْلِمْ أَحَداً وَ أَسْتَوْدِعُکَ اللَّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَی وُلْدِیَ السَّلَامَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ.
فَلَمَّا جَنَّ اللَّیْلُ غَسَّلَهَا عَلِیٌّ علیه السلام وَ وَضَعَهَا عَلَی السَّرِیرِ وَ قَالَ لِلْحَسَنِ علیه السلام: ادْعُ لِی أَبَاذَرٍّ فَدَعَاهُ فَحَمَلَاهُ إِلَی الْمُصَلَّی فَصَلَّی عَلَیْهَا ثُمَّ صَلَّی رَکْعَتَیْنِ وَ رَفَعَ یَدَیْهِ إِلَی السَّمَاءِ فَنَادَی: هَذِهِ بِنْتُ نَبِیِّکَ فَاطِمَةُ علیها السلام أَخْرَجْتَهَا مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ فَأَضَاءَتِ الْأَرْضُ مِیلًا فِی مِیلٍ فَلَمَّا أَرَادُوا أَنْ یَدْفِنُوهَا نُودُوا مِنْ بُقْعَةٍ مِنَ الْبَقِیعِ: إِلَیَّ إِلَیَّ فَقَدْ رُفِعَ تُرْبَتُهَا مِنِّی فَنَظَرُوا فَإِذَا هِیَ بِقَبْرٍ مَحْفُورٍ فَحَمَلُوا السَّرِیرَ إِلَیْهَا فَدَفَنُوهَا فَجَلَسَ عَلِیٌّ علیه السلام عَلَی شَفِیرِ الْقَبْرِ فَقَالَ: یَا أَرْضُ اسْتَوْدَعْتُکِ وَدِیعَتِی هَذِهِ بِنْت رَسُولِ اللَّهِ فَنُودِیَ مِنْهَا: یَا عَلِیُّ أَنَا أَرْفَقُ بِهَا مِنْکَ فَارْجِعْ وَ لَا تَهْتَمَّ فَرَجَعَ وَ انْسَدَّ الْقَبْرُ وَ اسْتَوَی بِالْأَرْضِ فَلَمْ یُعْلَمْ أَیْنَ کَانَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ.»((1))
ترجمه:
از ابن عبّاس نقل شده که گفت: حضرت زهرا علیها السلام مدّت چهل روز و به قولی شش ماه بعد از پدر بزرگوارش زنده بود، تا آنجا که می گوید: وقتی فاطمه علیها السلام شهید شد، اسماء، گریبان خود را پاره کرد و [از خانه] بیرون آمد. حسنین علیهما السلام با او برخورد کردند و به او گفتند: مادر ما کجاست؟ اسماء جوابی نداد. آنان وارد خانه شدند و دیدند مادر
ص: 137
بزرگوارشان خوابیده است. امام حسین علیه السلام مادر خود را حرکت داد دید از دنیا رفته است. گفت: ای برادر! خدا در [مصیبتِ] مادر به تو اجر دهد.
آنگاه در حالی خارج شدند که می گفتند: یا محمّداه! یا احمداه! امروز مصیبت تو برای ما تجدید شد چرا که مادرمان از دنیا رفت.
سپس علی علیه السلام را که در مسجد بود از شهادت مادرشان آگاه نمودند. امیرالمؤمنین علی علیه السلام [بعد از شنیدن این خبر دلخراش] غش کرد، آب به صورت آن حضرت پاشیدند تا به هوش آمد، آنگاه حسنین علیهما السلام را برداشت و داخل خانه حضرت زهرا علیها السلام برد. اسماء [را] بالای سر زهرا علیها السلام [دید] گریه می کند و می گوید: ای یتیمان حضرت محمّد صلی الله علیه و آله ! بعد از رحلت جدّ شما به فاطمه علیها السلام تسلی و آرامش می یافتیم حال بعد از فاطمه علیها السلام به چه کسی دل خوش باشیم! آنگاه علی علیه السلام صورت مبارک فاطمه علیها السلام را باز کرد رقعه ای نزد سر آن بانوی معظّمه یافت. به آن نظری کرد که نوشته بود:
بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم، این وصیّتی است که فاطمه دختر پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله کرده است. وصیت می کند در حالی که شهادت می دهد خدایی جز خدای یگانه وجود ندارد و حضرت محمّد صلی الله علیه و آله بنده و پیامبر خداست. بهشت و دوزخ، حق است و قیامت خواهد آمد و شکّی در آن نیست و خداوند همۀ آنها که در قبرهایند را بر خواهد انگیخت. یا علی! من فاطمه علیها السلام دختر حضرت محمّد صلی الله علیه و آله هستم. خدا مرا همسر تو قرار داد تا در دنیا و آخرت برای تو باشم. تو اولی از دیگران به من هستی، مرا شبانه حنوط کن غسل بده و کفن کن و شبانه بر بدنم نماز بگزار و به خاک بسپار، احدی را آگاه منمای، من تو را به خداوند می سپارم و بر فرزندانم تا روز قیامت سلام می رسانم.
چون شب، تاریک شد حضرت علی علیه السلام پیکر مقدّس حضرت فاطمه علیها السلام را غسل داد و او را روی تختی نهاد و به امام حسن علیه السلام فرمود: ابو ذر را بیاور! امام حسن علیه السلام او را
ص: 138
صدا زد و دو نفری تخت را به محل نماز آوردند. علی علیه السلام بر او نماز خواند. سپس دو رکعت نماز گزارد و دو دست مبارک خود را به جانب آسمان بلند کرد و گفت: [پروردگارا!] این دختر پیغمبر تو فاطمه علیها السلام است که او را از ظلمتها به طرف نور بردی. در این هنگام زمین یک میل در یک میل روشن شد.
هنگامی که تصمیم گرفتند پیکر مطهر آن بانو را دفن کنند صدایی از یکی از بقعه های بقیع شنیدند که می گفت: به سوی من! به سوی من! زیرا تربت و خاک وی از من برداشته شده است. و چون نگاه کردند با قبری حفر شده و آماده مواجه شدند. تابوت را به سوی آن بقعه بردند و جنازه را در آن دفن نمودند. سپس حضرت امیر علیه السلام بر جانبی از قبر نشست و فرمود: ای قبر! من امانت خود را به تو سپردم، این دختر رسول خدا است. ناگاه ندایی شنیدند که می گفت: یا علی! من از تو به وی مهربانترم. برگرد و مغموم و مهموم مباش! علی علیه السلام بازگشت و قبر مسدود شد و با زمین هم سطح گردید و آن قبر تا روز قیامت معلوم نخواهد شد.
ص: 139
«عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: أَ تَدْرِی مَا تَفْسِیرُ حَیَّ عَلَی خَیْرِ الْعَمَلِ قَالَ قُلْتُ: لَا. قَالَ علیه السلام: دَعَاکَ إِلَی الْبِرِّ أَ تَدْرِی بِرَّ مَنْ؟ قُلْتُ: لَا. قَالَ علیه السلام: دَعَاکَ إِلَی بِرِّ فَاطِمَةَ وَ وُلْدِهَا.» (1)
ترجمه:
امام باقر علیه السلام به محمد بن مروان فرمودند: آیا تفسیر «حیّ علی خیر العمل» را می دانی؟ راوی می گوید: عرضه داشتم: خیر.
ص: 140
حضرت علیه السلام فرمود: [مؤذّن] تو را به خوبی و نیکی دعوت کرد، آیا می دانی به نیکی و خوبی چه کسی؟ عرضه داشتم: خیر.
حضرت علیه السلام فرمود: تو را به نیکی به فاطمه علیها السلام و فرزندانش دعوت کرد.
ص: 141
حَدّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ القَاسِمِ بْنِ عبیدٍ مُعَنعَناً عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ) اللَّیْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّه ... وَ قَوْلُهُ (وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ * لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ) یَعْنِی خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ مُؤْمِنٍ وَ هِیَ أُمُّ الْمُؤْمِنِینَ».((1))
ترجمه:
محمد بن قاسم بن عبید با سند از امام صادق علیه السلام روایت کرده که در تفسیر آیۀ: (إِنَّا
ص: 142
أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ) فرمودند: منظور از «لیلة» فاطمه علیها السلام، و منظور از «القدر» خداوند است ... و در مورد فرمایش خداوند عزّوجلّ: «و تو چه می دانی شب قدر چیست؟ شب قدر از هزارماه بهتر است» فرمود: [بهتر از هزار شب]؛ یعنی بهتر از هزار مؤمن است و او [فاطمه علیها السلام] مادر مؤمنین است.
ص: 143
ص: 144
ص: 145
حَدَّثَنِی إِسْحَاقُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی بْنِ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: «إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام مُحَدَّثَةً لِأَنَّ الْمَلَائِکَةَ کَانَتْ تَهْبِطُ مِنَ السَّمَاءِ فَتُنَادِیهَا کَمَا تُنَادِی مَرْیَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ فَتَقُولُ یَا فَاطِمَةُ: اللَّهُ (اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلی نِساءِ الْعالَمِینَ)((1)) یَا فَاطِمَةُ: (اقْنُتِی لِرَبِّکِ وَ اسْجُدِی وَ ارْکَعِی مَعَ الرَّاکِعِینَ)((2)) فَتُحَدِّثُهُمْ وَ یُحَدِّثُونَهَا فَقَالَتْ لَهُمْ ذَاتَ لَیْلَةٍ: ألَیْسَتِ الْمُفَضَّلَةُ عَلَی نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مَرْیَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ؟ فَقَالُوا: إِنَّ مَرْیَمَ کَانَتْ سَیِّدَةَ نِسَاءِ عَالَمِهَا وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَکِ سَیِّدَةَ نِسَاءِ عَالَمِکِ وَ عَالَمِهَا وَ سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ.»((3))
ترجمه:
اسحاق بن جعفر می گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمودند: فاطمه علیها السلام را به
ص: 146
این دلیل «محدَّثه» نامیدند که فرشتگان از آسمان فرود می آمدند و آن حضرت را می خواندند همان طوری که مریم دختر عمران علیها السلام را صدا می زدند، باری فرشتگان می گفتند: ای فاطمه علیها السلام خدا تو را برگزید و پاکیزه ات نمود و بر تمام زنان عالم اختیارت کرد، ای فاطمه علیها السلام پروردگارت را فرمان بردار باش و سجده اش نما و با رکوع کنندگان رکوع کن و بدین ترتیب حضرت با آنها سخن می گفت و آنها نیز با فاطمه علیها السلام سخن می گفتند. شبی فاطمه علیها السلام به فرشتگان فرمود: مگر آنکه بر تمام زنان عالم برتری دارد مریم دختر عمران علیها السلام نیست؟
فرشتگان عرضه داشتند: مریم بانو و سرور زنان عالَم[زمان] خودش بود و خداوند عزّ و جلّ تو را بانو و سرور زنان عالَم خودت و عالَم مریم علیها السلام و سرور تمام زنان [عالم هستی] از اوّلین و آخرین قرار داده است. ((1))
ص: 147
رُوِیَ «أَنَّهَا علیها السلام رُبَّمَا اشْتَغَلَتْ بِصَلَاتِهَا وَ عِبَادَتِهَا فَرُبَّمَا بَکَی وَلَدُهَا فَرُؤِیَ الْمَهْدُ یَتَحَرَّکُ وَ کَانَ مَلَکٌ یُحَرِّکُه.»((1))
ترجمه:
روایت شده که حضرت فاطمه علیها السلام گاهی به نماز و عبادت اشتغال داشت و در این
ص: 148
حال فرزندش گریه می کرد؛ مشاهده می شد که گهوارۀ کودک [به خودی خود] حرکت می کند و [علّت آن این بوده که] فرشته ای آن را به حرکت در می آورد.
تذکر:
جبرئیل و میکائیل و اسرافیل برای خدمت حضرت زهرا علیها السلام به نزد ایشان تنزّل نموده اند و به خدمتشان مفتخر گردیدند. رجوع شود به منقبت: 89 و 90.
ص: 149
فصل اول: محل نزول قرآن کریم
فصل دوم: حقیقت دین
فصل سوم: فاطمۀ زهرا علیها السلام و ولایت بر هستی
فصل چهارم: فاطمۀ زهرا علیها السلام و عبادت
فصل پنجم: فاطمۀ زهرا علیها السلام و دعا
فصل ششم: فاطمۀ زهرا علیها السلام و اذکار
فصل هفتم: فاطمۀ زهرا علیها السلام و اعمال
ص: 150
ص: 151
حَدّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ القَاسِمِ بْنِ عبیدٍ مُعَنعَناً عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: «(إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ) اللَّیْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ وَ إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا».((1))
ترجمه:
محمد بن قاسم بن عبید با سند از امام صادق علیه السلام روایت کرده که در تفسیر آیۀ: (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ) فرمودند: منظور از «لیلة» فاطمه علیها السلام، و منظور از «القدر» خداوند است، پس هر که فاطمه را به حق معرفتش بشناسد لیلة القدر را درک کرده است و همانا او فاطمه علیها السلام نامیده شد چون مردمان از کسب معرفت واقعی نسبت به وی عاجز هستند.
ص: 152
ص: 153
عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَی علیه السلام إِذْ أَتَاهُ رَجُلٌ نَصْرَانِیٌّ وَ نَحْنُ مَعَهُ بِالْعُرَیْض... فَقَالَ النَّصْرَانِیُّ: إِنِّی أَسْأَلُکَ أَصْلَحَکَ اللَّهُ قَالَ علیه السلام: سَلْ. قَالَ: أَخْبِرْنِی عَنْ کِتَابِ اللَّهِ تَعَالَی الَّذِی أَنْزَلَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ نَطَقَ بِهِ ثُمَّ وَصَفَهُ بِمَا وَصَفَهُ بِهِ فَقَالَ: (حم * وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ * إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ * فِیهَا یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ) ((1)) مَا تَفْسِیرُهَا فِی الْبَاطِنِ؟
فَقَالَ [مُوسَی بْن جَعْفَر علیهما السلام]: «أَمَّا (حم) فَهُوَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله وَ هُوَ فِی کِتَابِ هُودٍ الَّذِی أُنْزِلَ عَلَیْهِ وَ هُوَ مَنْقُوصُ الْحُرُوفِ. وَ أَمَّا (الْکِتاب الْمُبِین) فَهُوَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلِیٌّ علیه السلام وَ أَمَّا اللَّیْلَةُ فَفَاطِمَةُ علیها السلام وَ أَمَّا قَوْلُهُ (فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ) یَقُولُ یَخْرُجُ مِنْهَا خَیْرٌ کَثِیرٌ فَرَجُلٌ حَکِیمٌ وَ رَجُلٌ حَکِیمٌ وَ رَجُلٌ حَکِیم...».((2))
ص: 154
ترجمه:
یعقوب بن جعفر بن ابراهیم می گوید: خدمت موسی بن جعفر علیه السلام بودم که مردی نصرانی نزد آن حضرت آمد -و ما در عریض (وادی مدینه) با آن حضرت بودیم- ... نصرانی گفت: أصلحک الله می خواهم از شما سؤالی بپرسم.
[حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام] فرمود: بپرس.
گفت: به من خبر ده از کتاب خدای تعالی که آن را بر محمد صلی الله علیه و آله نازل کرد و بدان تکلم نمود سپس اوصافی را برایش ذکر کرد و فرمود: (حم * وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ * إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ * فِیهَا یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ)((1)) [حم، سوگند به کتاب روشن که آن را در شبی مبارک نازل کرده ایم. ما بیم دهنده ایم. در آن شب هر امر محکمی مقدّر گردد] تفسیر باطنی این آیات چیست؟
حضرت علیه السلام فرمود: اما «حم» محمد صلی الله علیه و آله است و آن [اسم آن حضرت صلی الله علیه و آله] در کتابی است که بر هود علیه السلام نازل گشته و [این کلمه] از حروفش کاسته شده (یعنی در کتاب هود علیه السلام از محمد صلی الله علیه و آله به حم تعبیر شده و دو حرف «م» و «د» آن، افتاده است) و اما «کتاب مبین» امیرمؤمنان علی علیه السلام و «شب مبارک» فاطمه علیها السلام است و اینکه فرموده است: (فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ) [در آن شب هر امر محکمی مقدّر گردد]؛ یعنی از فاطمه علیها السلام خیر بسیاری بیرون آید و آن [خیر بسیار]مردی حکیم و مردی حکیم و مردی حکیم [یعنی ائمۀ معصموین علیهم السلام از اولاد حضرت زهرا علیها السلام] است.
ص: 155
«عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ.. (وَ ذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ)((1)) قَالَ: هِیَ فَاطِمَةُ علیها السلام ».((2))
ترجمه:
جابر بن یزید از امام باقر علیه السلام روایت می کند که در بارۀ آیۀ (وَ ذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ) فرمودند: منظور حضرت فاطمه علیه السلام است.
ص: 156
ص: 157
«... عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ علیهم السلام قَالَ: «لَمَّا عُرِجَ بِالنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله إِلَی السَّمَاءِ قَالَ الْعَزِیزُ عَزَّوَجَلَ ..یَا مُحَمَّدُ إِنِّی خَلَقْتُکَ وَ خَلَقْتُ عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ مِنْ شَبحِ نُورٍ ثُمَّ عَرَضْتُ وَلَایَتَهُمْ عَلَی الْمَلَائِکَةِ وَ سَائِرِ خَلْقِی وَ هُمْ أَرْوَاحٌ فَمَنْ قَبِلَهَا کَانَ عِنْدِی مِنَ الْمُقَرَّبِینَ وَ مَنْ جَحَدَهَا کَانَ عِنْدِی مِنَ الْکَافِرِین...» (1)
ترجمه:
از موسی بن جعفر علیهما السلام از پدرش از جدش روایت شده که فرمود: وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به آسمان عروج دادند خداوند عزیز فرمود: ... ای محمد صلی الله علیه و آله همانا من تو و علی و
ص: 158
فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را از شبحی از نور آفریدم. سپس ولایت آنها را در حالی که روح بودند بر ملائکه و سایر خلقم عرضه داشتم. هر که [ولایت آنان را] پذیرفت در نزد من از مقربین شد و هر که نپذیرفت نزد من از کافرین گردید.
ص: 159
الْحَسَنُ الْبَصْرِیُّ: «مَا کَانَ فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ أَعْبَدُ مِنْ فَاطِمَةَ علیها السلام کَانَتْ تَقُومُ حَتَّی تَوَرَّمَ قَدَمَاهَا.»((1))
ترجمه:
حسن بصری گوید: هیچ کس در بین این امّت عابدتر از حضرت فاطمه علیه السلام نبود. او آنقدر برای عبادت خدا به روی پا می ایستاد که پاهایش ورم کرد.((2))
ص: 160
ص: 161
«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: خَرَجْتُ مِنْ مَنْزِلِی یَوْماً بَعْدَ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِعَشَرَةِ أَیَّامٍ فَلَقِیَنِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام ابْنُ عَمِّ الرَّسُولِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فَقَالَ لِی: یَا سَلْمَانُ جَفَوْتَنَا بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله .
فَقُلْتُ: حَبِیبِی أَبَا الْحَسَنِ مِثْلُکُمْ لَا یُجْفَی غَیْرَ أَنَّ حُزْنِی عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله طَالَ فَهُوَ الَّذِی مَنَعَنِی مِنْ زِیَارَتِکُمْ.
فَقَالَ علیه السلام: یَا سَلْمَانُ ائْتِ مَنْزِلَ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَإِنَّهَا إِلَیْکَ مُشْتَاقَةٌ تُرِیدُ أَنْ تُتْحِفَکَ بِتُحْفَةٍ قَدْ أُتْحِفَتْ بِهَا مِنَ الْجَنَّةِ قُلْتُ لِعَلِیٍّ علیه السلام: قَدْ أُتْحِفَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام بِشَیْ ءٍ مِنَ الْجَنَّةِ بَعْدَ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ؟ قَالَ: نَعَمْ بِالْأَمْسِ.
قَالَ سَلْمَانُ الْفَارِسِیُّ: فَهَرْوَلْتُ إِلَی مَنْزِلِ فَاطِمَةَ علیها السلام بِنْتِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فَإِذَا هِیَ جَالِسَةٌ وَ عَلَیْهَا قِطْعَةُ عَبَاءٍ إِذَا خَمَّرَتْ رَأْسَهَا انْجَلَی سَاقُهَا وَ إِذَا غَطَّتْ سَاقَهَا انْکَشَفَ رَأْسُهَا فَلَمَّا نَظَرَتْ إِلَیَّ اعْتَجَرَتْ ثُمَّ قَالَ: یَا سَلْمَانُ جَفَوْتَنِی بَعْدَ وَفَاةِ أَبِی صلی الله علیه و آله .
قُلْتُ: حَبِیبَتِی أ أجفاکم؟ قَالَتْ علیها السلام: فَمَهْ اجْلِسْ وَ اعْقِلْ مَا أَقُولُ لَکَ إِنِّی کُنْتُ
ص: 162
جَالِسَةً بِالْأَمْسِ فِی هَذَا الْمَجْلِسِ وَ بَابُ الدَّارِ مُغْلَقٌ وَ أَنَا أَتَفَکَّرُ فِی انْقِطَاعِ الْوَحْیِ عَنَّا وَ انْصِرَافِ الْمَلَائِکَةِ عَنْ مَنْزِلِنَا فَإِذَا انْفَتَحَ الْبَابُ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَفْتَحَهُ أَحَدٌ فَدَخَلَ عَلَیَّ ثَلَاثُ جَوَارٍ لَمْ یَرَ الرَّاءُونَ بِحُسْنِهِنَّ وَ لَا کَهَیْأَتِهِنَّ وَ لَا نَضَارَةِ وُجُوهِهِنَّ وَ لَا أَزْکَی مِنْ رِیحِهِنَّ فَلَمَّا رَأَیْتُهُنَّ قُمْتُ إِلَیْهِنَّ مُتَنَکِّرَةً لَهُنَّ فَقُلْتُ علیها السلام: بِأَبِی أَنْتُنَّ مِنْ أَهْلِ مَکَّةَ أَمْ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ؟
فَقُلْنَ: یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ لَسْنَا مِنْ أَهْلِ مَکَّةَ وَ لَا مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ وَ لَا مِنْ أَهْلِ الْأَرْضِ جَمِیعاً غَیْرَ أَنَّنَا جَوَارٍ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ مِنْ دَارِ السَّلَامِ أَرْسَلَنَا رَبُّ الْعِزَّةِ إِلَیْکِ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ إِنَّا إِلَیْکِ مُشْتَاقَاتٌ.
فَقُلْتُ علیها السلام لِلَّتِی أَظُنُّ أَنَّهَا أَکْبَرُ سِنّاً: مَا اسْمُکِ؟ قَالَتْ: اسْمِی مَقْدُودَةُ. قُلْتُ علیها السلام: وَ لِمَ سُمِّیتِ مَقْدُودَةَ؟ قَالَتْ: خُلِقْتُ لِلْمِقْدَادِ بْنِ الْأَسْوَدِ الْکِنْدِیِّ صَاحِبِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله .
فَقُلْتُ لِلثَّانِیَةِ: مَا اسْمُکِ؟ قَالَتْ: ذَرَّةُ قُلْتُ: وَ لِمَ سُمِّیتِ ذَرَّةَ وَ أَنْتِ فِی عَیْنِی نَبِیلَةٌ قَالَتْ: خُلِقْتُ لِأَبِی ذَرٍّ الْغِفَارِیِّ صَاحِبِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله .
فَقُلْتُ لِلثَّالِثَةِ: مَا اسْمُکِ؟ قَالَتْ: سَلْمَی قُلْتُ: وَ لِمَ سُمِّیتِ سَلْمَی؟ قَالَتْ: أَنَا لِسَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ مَوْلَی أَبِیکِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله .
قَالَتْ فَاطِمَةُ: ثُمَّ أَخْرَجْنَ لِی رُطَباً أَزْرَقَ کَأَمْثَالِ الْخُشْکَنَانَجِ الْکِبَارِ أَبْیَضَ مِنَ الثَّلْجِ وَ أَزْکَی رِیحاً مِنَ الْمِسْکِ الْأَذْفَرِ فَأَحْضَرَتْهُ فَقَالَتْ لِی: یَا سَلْمَانُ أَفْطِرْ عَلَیْهِ عَشِیَّتَکَ فَإِذَا کَانَ غَداً فَجِئْنِی بِنَوَاهُ -أَوْ قَالَتْ عَجَمِهِ- قَالَ سَلْمَانُ: فَأَخَذْتُ الرُّطَبَ فَمَا مَرَرْتُ بِجَمْعٍ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِلَّا قَالُوا: یَا سَلْمَانُ أَمَعَکَ مِسْکٌ؟ قُلْتُ: نَعَمْ.
فَلَمَّا کَانَ وَقْتُ الْإِفْطَارِ أَفْطَرْتُ عَلَیْهِ فَلَمْ أَجِدْ لَهُ عَجَماً وَ لَا نَوًی فَمَضَیْتُ إِلَی بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی الْیَوْمِ الثَّانِی فَقُلْتُ لَهَا: إِنِّی أَفْطَرْتُ عَلَی مَا أَتْحَفْتِینِی بِهِ فَمَا وَجَدْتُ لَهُ عَجَماً وَ لَا نَوًی. قَالَتْ علیها السلام: یَا سَلْمَانُ وَ لَنْ یَکُونَ لَهُ عَجَمٌ وَ لَا نَوًی وَ إِنَّمَا هُوَ نَخْلٌ غَرَسَهُ اللَّهُ فِی دَارِ السَّلَامِ بِکَلَامٍ عَلَّمَنِیهِ أَبِی مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله کُنْتُ أَقُولُهُ غُدْوَةً وَ عَشِیَّةً قَالَ سَلْمَانُ: قُلْتُ: عَلِّمِینِی الْکَلَامَ یَا سَیِّدَتِی.
ص: 163
فَقَالَتْ: إِنْ سَرَّکَ أَنْ لَا یَمَسَّکَ أَذَی الْحُمَّی مَا عِشْتَ فِی دَارِ الدُّنْیَا فَوَاظِبْ عَلَیْهِ((1)) ثُمَّ قَالَ سَلْمَانُ: عَلَّمَتْنِی هَذَا الْحِرْزَ فَقَالَتْ:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بِسْمِ اللَّهِ النُّورِ بِسْمِ اللَّهِ نُورِ النُّورِ بِسْمِ اللَّهِ نُور عَلَی نُورٍ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی هُوَ مُدَبِّرُ الْأُمُورِ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ الْحَمْدُ للهِ الَّذِی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ وَ أَنْزَلَ النُّورَ عَلَی الطُّورِ فِی کِتابٍ مَسْطُورٍ فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ بِقَدَرِ مَقْدُورٍ عَلَی نَبِیٍّ مَحْبُورٍ الْحَمْدُ للهِ الَّذِی هُوَ بِالْعِزِّ مَذْکُورٌ وَ بِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ وَ عَلَی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ مَشْکُورٌ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ.
قَالَ سَلْمَانُ: فَتَعَلَّمْتُهُنَّ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ عَلَّمْتُهُنَّ أَکْثَرَ مِنْ أَلْفِ نَفْسٍ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ وَ مَکَّةَ مِمَّنْ بِهِمُ الْحُمَّی فَکُلٌّ بَرَأَ مِنْ مَرَضِهِ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَی.»((2))
ترجمه:
عبد الله پسر سلمان فارسی از پدرش نقل می کند که گفت: ده روز پس از رحلت رسول اللَّه صلی الله علیه و آله از منزل خود خارج شدم و علی بن ابی طالب علیه السلام پسر عموی پیامبر مرا دید و به من فرمود: ای سلمان! تو بعد از پیامبر خدا بر ما جفا کردی.
گفتم: حبیب من ای ابو الحسن! به مثل شمایی کسی جفا نمی کند الا این که حزن و اندوه من بر رسول اللَّه صلی الله علیه و آله شدید بود و آن مانع زیارت شما شد.
امیر مومنان علیه السلام فرمود: ای سلمان! بیا به منزل فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله زیرا او به
ص: 164
زیارت تو اشتیاق دارد و می خواهد از تحفه ای که از بهشت برایش آورده اند به تو بدهد. گفتم: آیا بعد از رحلت رسول اللَّه صلی الله علیه و آله برای او از بهشت تحفه ای رسیده است؟ فرمود: آری، دیروز [تحفه ای از بهشت برای او آورده اند].
سلمان می گوید: من شتابان به سوی خانه حضرت فاطمه علیها السلام دختر محمد صلی الله علیه و آله حرکت کردم، [پس از ورودم به خانه] دیدم که فاطمه علیها السلام نشسته و یک قطعه عبا بر روی اوست وقتی چشم وی به من افتاد آن عبا را به سرش کشید و گفت: ای سلمان! تو بعد از رحلت پدرم به من جفا کردی.
گفتم: ای حبیبۀ من! آیا من به شما جفا کنم؟ فاطمه علیها السلام فرمود: بنشین و در بارۀ آنچه که به تو می گویم خوب بیندیش. من دیروز در همین مکان نشسته بودم و در خانه بسته بود و در بارۀ انقطاع وحی از ما و اینکه فرشتگان دیگر در این خانه رفت و آمد نمی کنند فکر می کردم که ناگاه در خانه باز شد بدون این که کسی آن را باز کند. سه جاریه وارد شدند که کسی به نیکویی و زیبایی و شادابی صورتشان ندیده است و خوشبوتر از بوی آنها نبوییده است. وقتی چشمم به آنها افتاد برخاستم و به سویشان رفتم و گفتم: آیا از اهل مکّه هستید یا از اهل مدینه؟ گفتند: ای دختر محمد! ما نه از اهل مکه ایم و نه از اهل مدینه و نه از اهل زمین. ما جاریه هایی از حور العین از بهشت هستیم که پروردگار عزیز ما را پیش تو فرستاده است زیرا ما [بهشتیان] شوق دیدار شما را داریم.
[فاطمه علیها السلام گفت: ] من به یکی از آنها که فکر می کردم به لحاظ سنّ بزرگتر است گفتم: نام تو چیست؟ گفت: مقدوده. گفتم: برای چه این نام را برای تو گذارده اند؟ گفت: [زیرا] من برای مقداد بن اسود کندی صاحب رسول خدا آفریده شده ام.
سپس به دومی گفتم: نام تو چیست؟ گفت: نام من ذرّه است. گفتم: برای چه تو را ذرّه نام نهاده اند؟ و حال آن که تو در چشم من عظیم و شریفی گفت: [زیرا] من برای ابو ذر صاحب رسول خدا آفریده شده ام.
ص: 165
به سومی گفتم: نام تو چیست؟ گفت: نام من سلمی است. گفتم: چرا تو را به این نام می خوانند؟ گفت: من برای سلمان فارسی.
حضرت فاطمه علیها السلام فرمود: [آن سه حوریّه] خرمایی کبود رنگ به من دادند مانند خشکه نان بزرگ [نانی که از آرد گندم خالص درست می شود و در آن شکر و بادام یا پسته می ریزند] سفیدتر از برف و خوشبوتر از مشک اذفر [مشک عالی با بوی شدید]. حضرت فاطمه علیها السلام آن خرما را برای من حاضر کرد و به من فرمود: ای سلمان! امشب با این خرما افطار کن و فردا هسته آن را نزد من بیاور.
سلمان می گوید: خرما را گرفتم [و از خانۀ فاطمه علیها السلام خارج شدم] از هیچ جمعی از اصحاب رسول خدا نگذشتم الا این که گفتند: ای سلمان! آیا مُشک به همراه داری؟ و من می گفتم: آری.
هنگامی که وقت افطار شد با آن خرما افطار کردم ولی هسته ای در میان آن ندیدم، پس روز بعد نزد دختر پیامبر خدا رفتم و به او عرض کردم: من با آنچه به من تحفه دادی افطار کردم ولی هسته ای برایش نیافتم. فرمود: ای سلمان! چنین خرمایی نباید هسته داشته باشد زیرا خرمایی است که خداوند آن را در بهشت کاشته است با کلامی که پدرم محمد صلی الله علیه و آله به من تعلیم نمود و من هر صبح و شام آن را می خواندم.
سلمان گفت: آن کلام را به من یاد بده ای بانوی من!
حضرت علیها السلام فرمود: اگر دوست داری مادامی که در دنیا زندگی می کنی دچار تب نشوی بر خواندن این دعا مواظبت کن.
سپس سلمان گفت: فاطمه علیها السلام این حرز را به من آموخت:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. بِسْمِ اللَّهِ النُّورِ، بِسْمِ اللَّهِ نُورِ النُّورِ، بِسْمِ اللَّهِ نُور عَلَی نُورٍ، بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی هُوَ مُدَبِّرُ الْأُمُورِ، بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، الْحَمْدُ للهِ الَّذِی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، وَ أَنْزَلَ النُّورَ عَلَی الطُّورِ، فِی کِتابٍ مَسْطُورٍ، فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ، بِقَدَرِ مَقْدُورٍ، عَلَی نَبِیٍّ مَحْبُورٍ، الْحَمْدُ للهِ
ص: 166
الَّذِی هُوَ بِالْعِزِّ مَذْکُورٌ، وَ بِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ، وَ عَلَی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ مَشْکُورٌ،وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ.
سلمان می گوید: من این دعا را فراگرفتم و به خدا قسم به بیش از هزار نفر از اهالی مدینه و مکّه که دچار تب شده بودند تعلیم دادم و همۀ آنها به اذن خدا از تب نجات یافتند. ((1))
ص: 167
عَنْ أَبِی خَالِدٍ الْقَمَّاطِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: «تَسْبِیحُ فَاطِمَةَ علیها السلام فِی کُلِّ یَوْمٍ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ صَلَاةِ أَلْفِ رَکْعَةٍ فِی کُلِّ یَوْمٍ».((1))
ترجمه:
ابی خالد قَمّاط گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: تسبیح فاطمه علیها السلام در هر روز به دنبال هر نمازی، برای من از هزار رکعت نماز در هر روز محبوب تر است. ((2))
ص: 168
ص: 169
ص: 170
ص: 171
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: «مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَیْ ءٍ مِنَ التَّمْجِیدِ أَفْضَلَ مِنْ تَسْبِیحِ فَاطِمَةَ علیها السلام وَ لَوْ کَانَ شَیْ ءٌ أَفْضَلَ مِنْهُ لَنَحَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَاطِمَةَ علیها السلام ».((1))
ترجمه:
امام باقر علیه السلام فرمودند: خداوند به تمجیدی برتر از تسبیح حضرت فاطمه علیها السلام پرستش نشده است و اگر چیزی بالاتر از آن وجود داشت، رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را به فاطمه علیها السلام هدیه می داد. ((2))
ص: 172
ص: 173
عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام عَنْ فَاطِمَةَ علیها السلام قَالَتْ: «قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَا فَاطِمَةُ مَنْ صَلَّی عَلَیْکِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ أَلْحَقَهُ بِی حَیْثُ کُنْتُ مِنَ الْجَنَّةِ».((1))
ترجمه:
از حضرت زهرا علیها السلام روایت شده که فرمودند: پدرم رسول خدا به من فرمودند: ای فاطمه! کسی که بر تو صلوات بفرستد خدا او را می آمرزد و در هر جای بهشت که باشم وی را به من ملحق می نماید.
ص: 174
ص: 175
عَنْ یَزِیدَ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: «دَخَلْتُ عَلَی فَاطِمَةَ علیها السلام فَبَدَأَتْنِی بِالسَّلَامِ ثُمَ قَالَتْ: مَا غَدَا بِکَ؟ قُلْتُ: طَلَبُ الْبَرَکَةِ قَالَتْ: أَخْبَرَنِی أَبِی وَ هُوَ ذَا هُوَ أَنَّهُ مَنْ سَلَّمَ عَلَیْهِ وَ عَلَیَّ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ الْجَنَّةَ قُلْتُ لَهَا: فِی حَیَاتِهِ وَ حَیَاتِکِ؟ قَالَتْ: نَعَمْ وَ بَعْدَ مَوْتِنَا».((1))
ترجمه:
یزید بن عبد الملک از پدرش، از جدّش روایت کرده است که گفت: من بر حضرت فاطمه علیها السلام وارد شدم، او در سلام، پیش دستی کرد و فرمود: چه چیزی تو را به اینجا آورده است؟ گفتم: طلب برکت.
آن حضرت فرمود: پدرم - که صاحب چنان عظمتی است - به من خبر داد که هر کس بر او [رسول خدا صلی الله علیه و آله] و بر من سه روز سلام دهد خداوند بهشت را بر او واجب سازد.
ص: 176
گفتم: در زمان حیات او و شما؟ فرمود: بله [در زمان حیات ما] و بعد از وفات ما.((1))
ص: 177
«أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ مُوسَی بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی علیه السلام قَدْ أَرَدْتُ أَنْ أَطُوفَ عَنْکَ وَ عَنْ أَبِیکَ فَقِیلَ لِی إِنَّ الْأَوْصِیَاءَ لَا یُطَافُ عَنْهُمْ. فَقَالَ لِی: بَلْ طُفْ مَا أَمْکَنَکَ فَإِنَّهُ جَائِزٌ.
ثُمَّ قُلْتُ لَهُ بَعْدَ ذَلِکَ بِثَلَاثِ سِنِینَ إِنِّی کُنْتُ اسْتَأْذَنْتُکَ فِی الطَّوَافِ عَنْکَ وَ عَنْ أَبِیکَ فَأَذِنْتَ لِی فِی ذَلِکَ فَطُفْتُ عَنْکُمَا مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ وَقَعَ فِی قَلْبِی شَیْ ءٌ فَعَمِلْتُ بِهِ. قَالَ علیه السلام: وَ مَا هُوَ؟ قُلْتُ طُفْتُ یَوْماً عَنْ رَسُولِ اللَّه صلی الله علیه و آله . فَقَالَ علیه السلام: ثَلَاثَ مَرَّاتٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ. ثُمَّ الْیَوْمَ الثَّانِیَ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ثُمَّ طُفْتُ الْیَوْمَ الثَّالِثَ عَنِ الْحَسَنِ علیه السلام وَ الرَّابِعَ عَنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ الْخَامِسَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ السَّادِسَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام وَ الْیَوْمَ السَّابِعَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام وَ الْیَوْمَ الثَّامِنَ عَنْ أَبِیکَ مُوسَی علیه السلام وَ الْیَوْمَ التَّاسِعَ عَنْ أَبِیکَ عَلِیٍّ علیه السلام وَ الْیَوْمَ الْعَاشِرَ عَنْکَ یَا سَیِّدِی. وَ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ أَدِینُ اللَّهَ بِوَلَایَتِهِمْ فَقَالَ إِذَنْ وَ اللَّهِ تَدِینَ اللَّهَ بِالدِّینِ الَّذِی لَا یَقْبَلُ مِنَ الْعِبَادِ غَیْرَهُ. قُلْتُ: وَ رُبَّمَا طُفْتُ عَنْ أُمِّکَ فَاطِمَةَ علیها السلام وَ رُبَّمَا لَمْ أَطُفْ. فَقَالَ: اسْتَکْثِرْ مِنْ هَذَا فَإِنَّهُ أَفْضَلُ مَا أَنْتَ عَامِلُهُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.» ((1))
ص: 178
ترجمه:
موسی بن قاسم گوید: به امام جواد علیه السلام عرض کردم: من می خواستم به نیابت از شما و نیابت از پدرت ابو الحسن الرضا علیه السلام طواف کنم. مردم گفتند که اوصیا نیازی به طواف ندارند. آیا درست است؟ ابو جعفر علیه السلام گفت: نه، هر چند که ممکن باشد به نیابت از اوصیا طواف کن که نیابت از اوصیا جایز است.
چند سال بعد به امام جواد علیه السلام گفتم: من سه سال پیش از شما اجازه گرفتم که به نیابت از شما و پدرت ابو الحسن علیه السلام طواف کنم و مدتها طواف کردم. بعد، فکری در خاطرم گذشت که به آن عمل کردم. حضرت علیه السلام فرمود: چه فکری؟
من گفتم: یک روز به نیابت از رسول خدا صلی الله علیه و آله طواف کردم. حضرت علیه السلام بلافاصله فرمود: «صلوات خدا بر رسول خدا صلی الله علیه و آله باد» و این را سه مرتبه فرمود. گفتم: روز دوم به نیابت از امیر المؤمنین علیه السلام طواف کردم و روز سوم به نیابت از امام حسن مجتبی علیه السلام و روز چهارم به نیابت از سید الشهدا علیه السلام و روز پنجم به نیابت از علی بن الحسین امام سجاد علیه السلام و روز ششم به نیابت از ابو جعفر محمد بن علی امام باقر علیه السلام و روز هفتم به نیابت از ابو عبد اللَّه امام صادق علیه السلام و روز هشتم به نیابت از جدّت موسی بن جعفر علیه السلام و روز نهم به نیابت از پدرت علی بن موسی علیه السلام و روز دهم به نیابت از طرف شما، ای سرور من این اوصیا همان رهبرانی هستند که من با ولایت آنان خدا را بندگی می کنم.
ابو جعفر علیه السلام فرمود: در این صورت خدا را با دین و آئینی بندگی می کنی که خداوند، غیر آن را نمی پذیرد.
من گفتم: گاه می شود که به نیابت از طرف مادرت فاطمه علیها السلام طواف می کنم و گاه می شود که طواف نمی کنم.
حضرت علیه السلام فرمود: هر چه بیشتر به نیابت از مادرم فاطمه علیها السلام طواف کن که این طواف، افضل است از هر آنچه تو انجام می دهی إن شاءاللَّه.
ص: 179
فصل اول: فاطمۀ زهرا علیها السلام در عالم ارواح
فصل دوم: فاطمۀ زهرا علیها السلام در آسمان ها و زمین
ص: 180
ص: 181
«سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ الله علیه السلام: ... (تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها)((1)) وَ الْمَلَائِکَةُ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ یَمْلِکُونَ عِلْمَ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ الرُّوحُ الْقُدُسُ هِیَ فَاطِمَةُ علیها السلام ».((2))
ترجمه:
از امام صادق علیه السلام روایت شده است که در مورد قول خدای تعالی: (تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها) [و در این شب فرشتگان و روح نازل می شوند] فرمود: فرشتگان یعنی مؤمنانی که از علم آل محمد صلی الله علیه و آله ب-ه-ره م-ند هست-ند و روح ال-ق-دس ف-اط-م--ۀ زه-را علیها السلام است.((3))
ص: 182
ص: 183
ذَکَرَهُ الشَّیْخُ أَبُو جَعْفَرٍ الطُّوسِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ مِصْبَاحِ الْأَنْوَارِ قَالَ: فِی حَدِیثِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله لِعَمِّهِ الْعَبَّاسِ:
«...لَمَّا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یَخْلُقَنَا تَکَلَّمَ کَلِمَةً خَلَقَ مِنْهَا نُوراً ثُمَّ تَکَلَّمَ کَلِمَةً أُخْرَی فَخَلَقَ مِنْهَا رُوحاً ثُمَّ مَزَجَ النُّورَ بِالرُّوحِ فَخَلَقَنِی وَ خَلَقَ عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ فَکُنَّا نُسَبِّحُهُ حِینَ لَا تَسْبِیحَ وَ نُقَدِّسُهُ حِینَ لَا تَقْدِیسَ فَلَمَّا أَرَادَ اللَّهُ تَعَالَی أَنْ یُنْشِئَ الصَّنْعَةَ فَتَقَ نُورِی فَخَلَقَ مِنْهُ الْعَرْشَ فَالْعَرْشُ مِنْ نُورِی وَ نُورِی مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ نُورِی أَفْضَلُ مِنَ الْعَرْشِ ثُمَّ فَتَقَ نُورَ أَخِی عَلِیٍّ فَخَلَقَ مِنْهُ الْمَلَائِکَةَ فَالْمَلَائِکَةُ مِنْ نُورِ عَلِیٍّ وَ نُورُ عَلِیٍّ مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ عَلِیٌّ أَفْضَلُ مِنَ الْمَلَائِکَةِ ثُمَّ فَتَقَ نُورَ ابْنَتِی فَاطِمَةَ فَخَلَقَ مِنْهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فَالسَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ مِنْ نُورِ ابْنَتِی فَاطِمَةَ وَ نُورُ ابْنَتِی فَاطِمَةَ مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ ابْنَتِی فَاطِمَةُ أَفْضَلُ مِنَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ...
ثُمَّ أَمَرَ اللَّهُ الظُّلُمَاتِ أَنْ تَمُرَّ عَلَی سَحَائِبِ الْقَطْرِ فَأَظْلَمَتِ السَّمَاوَاتُ عَلَی الْمَلَائِکَةِ فَضَجَّتِ الْمَلَائِکَةُ بِالتَّسْبِیحِ وَ التَّقْدِیسِ وَ قَالَتْ: إِلهَنَا وَ سَیِّدَنَا مُنْذُ خَلَقْتَنَا وَ عَرَّفْتَنَا هَذِهِ الْأَشْبَاحَ لَمْ نَرَ بُؤْساً فَبِحَقِّ هَذِهِ الْأَشْبَاحِ إِلَّا مَا کَشَفْتَ عَنَّا هَذِهِ الظُّلْمَةَ فَأَخْرَجَ اللَّهُ
ص: 184
مِنْ نُورِ ابْنَتِی فَاطِمَةَ قَنَادِیلَ فَعَلَّقَهَا فِی بُطْنَانِ الْعَرْشِ فَأَزْهَرَتْ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ ثُمَّ أَشْرَقَتْ بِنُورِهَا فَلِأَجْلِ ذَلِکَ سُمِّیَتْ الزَّهْرَاءَ فَقَالَتِ الْمَلَائِکَةُ: إِلَهَنَا وَ سَیِّدَنَا لِمَنْ هَذَا النُّورُ الزَّاهِرُ الَّذِی قَدْ أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهَا: هَذَا نُورٌ اخْتَرَعْتُهُ مِنْ نُورِ جَلَالِی لِأَمَتِی فَاطِمَةَ ابْنَةِ حَبِیبِی وَ زَوْجَةِ وَلِیِّی وَ أَخِی نَبِیِّی وَ أَبِی حُجَجِی عَلَی عِبَادِی أُشْهِدُکُمْ مَلَائِکَتِی أَنِّی قَدْ جَعَلْتُ ثَوَابَ تَسْبِیحِکُمْ وَ تَقْدِیسکُمْ لِهَذِهِ الْمَرْأَةِ وَ شِیعَتِهَا وَ مُحِبِّیهَا إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ.((1))
ترجمه:
در حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله به عمویشان عباس است که فرمودند:
وقتی که خداوند متعال اراده کرد ما را خلق کند کلمه ای فرمود و خلق کرد از آن کلمه، نوری سپس کلمه ای دیگر تکلم فرمود و از آن کلمه، روحی را خلق کرد، سپس نور را با روح آمیخت و مرا و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را خلق نمود.
ما خداوند را تسبیح و تقدیس می کردیم آن هنگام که تسبیح و تقدیسی نبود. پس هنگامی که خداوند خواست جهان را بیافریند نور مرا شکافت و از آن عرش را بیافرید؛ پس عرش از نور من است و نور من از نور خدا است و نور من برتر از عرش است.
آنگاه نور برادرم علی علیه السلام را شکافت و از آن [نور] فرشتگان را آفرید؛ پس فرشتگان از نور علی علیه السلام هستند و نور علی علیه السلام از نور خداست و علی علیه السلام برتر از ملائکه است.
آن گاه نور دخترم فاطمه علیها السلام را شکافت و از آن آسمان ها و زمین را بیافرید؛ پس آسمان ها و زمین از نور دخترم فاطمه علیها السلام است و نور دخترم فاطمه علیها السلام از نور خداست و دخترم فاطمه علیها السلام والاتر از آسمان ها و زمین است.
ص: 185
... سپس خداوند به تاریکی ها امر کرد که بر روی ابرهای باران قرار گیرند پس آسمانها بر ملائکه تیره شد. ملائکه با تسبیح و تقدیس ضجه زدند و گفتند: ای معبود و سرور ما! از وقتی ما را آفریدی و این اشباح را به ما شناساندی چیز بدی مشاهده نکردیم. تو را به حق این اشباح سوگند می دهیم که این تاریکی را از ما برطرف فرما. در این موقع خداوند از نور دخترم فاطمه قندیل هایی خارج نمود و بر وسط عرش آویخت پس [آن قندیلها] آسمانها و زمین را روشن کرد و [آسمانها و زمین] به نور آن [قندیلها] تابان گشت و به این دلیل او «زهرا» نامیده شد.
ملائکه گفتند: ای معبود و سرور ما! این نور تابان که آسمانها و زمین به آن روشن است از کیست؟
خداوند به آنها وحی نمود: این نوری است که از نور جلالم اختراع کردم برای کنیزم فاطمه علیها السلام دختر حبیبم و همسر ولیّم و برادر نبیّم و پدر حجتهایم بر بندگانم. شما را -ای ملائکه من!- گواه می گیرم که ثواب تسبیح و تقدیستان را تا روز قیامت برای این زن و شیعۀ او و دوستداران او قرار دادم.((1))
ص: 186
ص: 187
عَن الإمَام البَاقِر علیه السلام: «(وَ التِّینِ)((1)) الْحَسَن علیه السلام وَ (وَ الزَّیْتُونِ) الْحُسَیْن علیه السلام (وَ طُورِ سِینِینَ) أمیرالمؤمنین علیه السلام (وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمینِ) فَاطِمَة صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِین».((2))
ترجمه:
مراد به «تین» امام حسن علیه السلام است و از «زیتون» امام حسین علیه السلام که دو میوۀ دل مصطفی و مرتضی و فاطمۀ زهرا علیهم السلام بودند و از «طور سینین» امیر المؤمنین صلوات اللّه و سلامه علیه و از «بلد امین» فاطمه زهرا علیها السلام .((3))
ص: 188
ص: 189
فصل اول: محوریت معرفت به آن حضرت
فصل دوم: علم فاطمۀ زهرا علیها السلام
فصل سوم: قدرت
فصل چهارم: عصمت
فصل پنجم: طهارت
فصل ششم: حسن مطلق
فصل هفتم: صبر و تحمل سختی ها
فصل هشتم: صدق
فصل نهم: انفاق
فصل دهم: هدایت
فصل یازدهم: انذار
فصل دوازدهم: خصائص اسماء مبارکۀ آن حضرت علیها السلام
ص: 190
ص: 191
عَنْ أبی بَصیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: «إِنَّ اللَّهَ (تَعَالَی) أَمْهَرَ فَاطِمَةَ علیها السلام رُبعَ الدُّنْیَا، فَرُبعُهَا لَهَا، وَ أَمْهَرَهَا الْجَنَّةَ وَ النَّارَ، تُدْخِلُ أَعْدَاءَهَا النَّارَ، وَ تُدْخِلُ أَوْلِیَاءَهَا الْجَنَّةَ، وَ هِیَ الصِّدِّیقَةُ الْکُبْرَی، وَ عَلَی مَعْرِفَتِهَا دَارَتِ الْقُرُونُ الْأولَی [الْأُوَلُ]».((1))
ترجمه:
ابو بصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: همانا خداوند تبارک و تعالی مهریّه حضرت فاطمه علیها السلام را ربع دنیا قرار داد، پس یک چهارم دنیا به آن حضرت تعلّق دارد و مهریه او را بهشت و جهنّم قرار داد، دشمنانش را داخل جهنّم و دوستانش را داخل بهشت می گرداند و او صدّیقۀ کبری است [بزرگترین صدّیقه] و قرنهای نخستین بر محور معرفت او گردش نموده است.
ص: 192
ص: 193
رُوِیَ عَنْ حَارِثَةَ بْنِ قُدَامَةَ قَالَ حَدَّثَنِی سَلْمَانُ قَالَ: حَدَّثَنِی عَمَّارٌ وَ قَالَ: أُخْبِرُکَ عَجَباً قُلْتُ: حَدِّثْنِی یَا عَمَّارُ قَالَ: نَعَمْ شَهِدْتُ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیهما السلام وَ قَدْ وَلَجَ عَلَی فَاطِمَةَ علیها السلام فَلَمَّا أَبْصَرَتْ بِهِ نَادَتْ: «ادْنُ لِأُحَدِّثَکَ بِمَا کَانَ وَ بِمَا هُوَ کَائِنٌ وَ بِمَا لَمْ یَکُنْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ حِینَ تَقُومُ السَّاعَةُ. قَالَ عَمَّارٌ فَرَأَیْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَرْجِعُ الْقَهْقَرَی فَرَجَعْتُ بِرُجُوعِهِ إِذْ دَخَلَ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ...
قَالَ عَمَّارٌ فَخَرَجَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ خَرَجْتُ بِخُرُوجِهِ فَوَلَجَ عَلَی فَاطِمَةَ علیها السلام وَ وَلَجْتُ مَعَهُ. فَقَالَتْ: کَأَنَّکَ رَجَعْتَ إِلَی أَبِی صلی الله علیه و آله فَأَخْبَرْتَهُ بِمَا قُلْتُهُ لَکَ. قَالَ: کَانَ کَذَلِکِ یَا فَاطِمَةُ. فَقَالَتْ: إعْلَمْ یَا أَبَا الْحَسَنِ! أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی خَلَقَ نُورِی وَ کَانَ یُسَبِّحُ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ ثُمَّ أَوْدَعَهُ شَجَرَةً مِنْ شَجَرِ الْجَنَّةِ فَأَضَاءَتْ فَلَمَّا دَخَلَ أَبِی الْجَنَّةَ أَوْحَی اللَّهُ تَعَالَی إِلَیْهِ إِلْهَاماً أَنِ اقْتَطِفِ الثَّمَرَةَ مِنْ تِلْکَ الشَّجَرَةِ وَ أَدِرْهَا فِی لَهَوَاتِکَ فَفَعَلَ فَأَوْدَعَنِی اللَّهُ سُبْحَانَهُ صُلْبَ أَبِی صلی الله علیه و آله ثُمَّ أَوْدَعَنِی خَدِیجَةَ بِنْتَ خُوَیْلِدٍ فَوَضَعَتْنِی وَ أَنَا مِنْ ذَلِکَ النُّورِ. أَعْلَمُ مَا کَانَ وَ مَا یَکُونُ وَ مَا لَمْ یَکُنْ.» ((1))
ص: 194
ترجمه:
از حارثة بن قدامه روایت شده که گفت: سلمان برایم روایت نمود و گفت:
[روزی] عمّار به من گفت: آیا می خواهی چیز عجیبی را برایت نقل کنم؟ گفتم: برایم نقل کن ای عمار! گفت: آری، من شاهد بودم که [روزی] علی بن ابی طالب علیهما السلام بر فاطمه علیها السلام داخل شد، هنگامی که چشمان فاطمه علیها السلام بر او افتاد، گفت: نزدیک بیا تا به تو بگویم آنچه [در جهان هستی] بوده و آنچه نبوده و آنچه نخواهد شد تا روز قیامت آن هنگام که ساعت برپا شود!
عمّار گفت: در این حال دیدم که علی علیه السلام بازگشت، پس من هم به دنبال او بازگشتم تا اینکه به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله رسید...
امیرمومنان علیه السلام از حضور پیامبر خارج گردید و من نیز با او خارج شدم. پس از آن حضرت علی علیه السلام به خانه اش داخل شد و من نیز با او داخل شدم؛ حضرت فاطمه علیها السلام به اوعرض کرد: مثل اینکه نزد پدرم رفته بودی تا آنچه را که به تو گفته بودم برایش نقل کنی؟ امیرمومنان علیه السلام فرمود: چنین است ای فاطمه! فاطمه علیها السلام گفت: ای ابو الحسن! بدان که خدای تعالی نور مرا خلق کرد و او بلا فاصله مشغول تسبیح خداوند گردید، سپس آن نور را به صورت درختی نورانی در بهشت درآورد، هنگامی که پدرم در معراج داخل بهشت گردید خداوند تعالی به او وحی نمود تا از میوه های این درخت بخورد و پدرم چنین کرد و بدین وسیله خداوند مرا در صلب پدرم و سپس در بطن مادرم خدیجه علیها السلام دختر خویلد قرار داد و من از وی متولّد شدم؛ پس من از آن نورم. [یا علی! بدان] که نسبت به هر آنچه بوده و هست و خواهد بود عالم و آگاه هستم.
ص: 195
«عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: لَمَّا وُلِدَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام أَوْحَی اللَّهُ إِلَی مَلَکٍ فَأَنْطَقَ بِهِ لِسَانَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فَسَمَّاهَا فَاطِمَةَ علیها السلام . ثُمَّ قَالَ: إِنِّی فَطَمْتُکِ بِالْعِلْمِ وَ فَطَمْتُکِ مِنَ الطَّمْثِ.
ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: وَ اللَّهِ لَقَدْ فَطَمَهَا اللَّهُ بِالْعِلْمِ وَ عَنِ الطَّمْثِ فِی الْمِیثَاقِ».((1))
ترجمه:
امام باقر علیه السلام فرمود: وقتی فاطمه علیها السلام متولد شد، خدا به فرشته ای وحی کرد و به وسیلۀ آن مَلَک، زبان حضرت محمد صلی الله علیه و آله را به سخن در آورد و آن حضرت، مولود را «فاطمه علیها السلام » نامید. سپس [خداوند] فرمود: من تو را با دانش [از دیگر زنان یا از جهل جدا کردم] و تو را از ناپاکی جدا نمودم. سپس امام باقر علیه السلام فرمود: به خدا قسم، خداوند او را در میثاق (عهد الست و عالم ذر) به علم و دانش جدا نمود و از ناپاکی برکنار داشت. ((2))
ص: 196
ص: 197
عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ وَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ علیهم السلام عَنْ مُصْحَفِ فَاطِمَةَ علیها السلام، فَقَالَ: أُنْزِلَ عَلَیْهَا بَعْدَ مَوْتِ أَبِیهَا. فَقُلْتُ: فَفِیهِ شَیْ ءٌ مِنَ الْقُرْآنِ؟ قَالَ: مَا فِیهِ شَیْ ءٌ مِنَ الْقُرْآنِ.
قَالَ: قُلْتُ: فَصِفْهُ لِی. قَالَ: لَهُ دَفَّتَانِ مِنْ زَبَرْجَدَتَیْنِ عَلَی طُولِ الْوَرَقِ وَ عَرْضِهِ حَمْرَاوَیْنِ. قُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ صِفْ لِی وَرَقَهُ. قَالَ: وَرَقُهُ مِنْ دُرٍّ أَبْیَضَ قِیلَ لَهُ: کُنْ فَکَانَ. قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ، فَمَا فِیهِ؟ قَالَ: فِیهِ خَبَرُ مَا کَانَ، وَ خَبَرُ مَا یَکُونُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ، وَ فِیهِ خَبَرُ سَمَاءٍ سَمَاءٍ، وَ عَدَدُ مَا فِی سَمَاءٍ سَمَاءٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ، وَ غَیْرُ ذَلِکَ، وَ عَدَدُ کُلِّ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ مُرْسَلًا وَ غَیْرَ مُرْسَلٍ، وَ أَسْمَاؤُهُمْ، وَ أَسْمَاءُ الَّذِینَ أُرْسِلُوا إِلَیْهِمْ، وَ أَسْمَاءُ مَنْ کَذَّبَ وَ مَنْ أَجَابَ مِنْهُمْ، وَ فِیهِ أَسْمَاءُ جَمِیعِ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْکَافِرِینَ، مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ، وَ أَسْمَاءُ الْبُلْدَانِ، وَ صِفَةُ کُلِّ بَلَدٍ فِی شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا، وَ عَدَدُ مَا فِیهَا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ، وَ عَدَدُ مَا فِیهَا مِنَ الْکَافِرِینَ، وَ صِفَةُ کُلِّ مَنْ کَذَّبَ، وَ صِفَةُ الْقُرُونِ الْأُوَلی وَ قِصَصُهُمْ، وَ مَنْ وُلِّیَ مِنَ الطَّوَاغِیتِ وَ مُدَّةُ مُلْکِهِمْ وَ عَدَدُهُمْ، وَ فِیهِ أَسْمَاءُ الْأَئِمَّةِ وَ صِفَتُهُمْ، وَ مَا یَمْلِکُ وَاحِداً وَاحِداً، وَ فِیهِ صِفَةُ کَرَّاتِهِمْ، وَ فِیهِ صِفَةُ جَمِیعِ مَنْ تَرَدَّدَ فِی الْأَدْوَارِ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ.
ص: 198
قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ کَمِ الْأَدْوَارُ؟ قَالَ: خَمْسُونَ أَلْفَ عَامٍ، وَ هِیَ سَبْعَةُ أَدْوَارٍ؛ وَ فِیهِ أَسْمَاءُ جَمِیعِ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ آجَالُهُمْ، وَ صِفَةُ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَ عَدَدُ مَنْ یَدْخُلُهَا، وَ عَدَدُ مَنْ یَدْخُلُ النَّارَ، وَ أَسْمَاءُ هَؤُلَاءِ وَ أَسْمَاءُ هَؤُلَاءِ، وَ فِیهِ عِلْمُ الْقُرْآنِ کَمَا أُنْزِلَ، وَ عِلْمُ التَّوْرَاةِ کَمَا أُنْزِلَتْ، وَ عِلْمُ الْإِنْجِیلِ، وَ الزَّبُورِ، وَ عَدَدُ کُلِّ شَجَرَةٍ وَ مَدَرَةٍ فِی جَمِیعِ الْبِلَادِ.
قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: فَلَمَّا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یُنْزِلَهُ عَلَیْهَا، أَمَرَ جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ وَ إِسْرَافِیلَ أَنْ یَحْمِلُوا الْمُصْحَفَ فَیَنْزِلُوا بِهِ عَلَیْهَا، وَ ذَلِکَ فِی لَیْلَةِ الْجُمُعَةِ مِنَ الثُّلُثِ الثَّانِی مِنَ اللَّیْلِ، هَبَطُوا بِهِ عَلَیْهَا وَ هِیَ قَائِمَةٌ تُصَلِّی، فَمَا زَالُوا قِیَاماً حَتَّی قَعَدَتْ، فَلَمَّا فَرَغَتْ مِنْ صَلَاتِهَا سَلَّمُوا عَلَیْهَا، وَ قَالُوا لَهَا: السَّلَامُ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ. وَ وَضَعُوا الْمُصْحَفَ فِی حِجْرِهَا، فَقَالَتْ لَهُمْ: اللَّهُ السَّلَامُ، وَ مِنْهُ السَّلَامُ، وَ إِلَیْهِ السَّلَامُ، وَ عَلَیْکُمْ یَا رُسُلَ اللَّهِ السَّلَامُ. ثُمَّ عَرَجُوا إِلَی السَّمَاءِ، فَمَا زَالَتْ مِنْ بَعْدِ صَلَاةِ الْفَجْرِ إِلَی زَوَالِ الشَّمْسِ تَقْرَأُهُ، حَتَّی أَتَتْ عَلَی آخِرِه ».((1))
ترجمه:
از ابی بصیر روایت شده که گفت: از امام باقر علیه السلام در مورد مصحف فاطمه علیها السلام، سؤال کردم. حضرت علیه السلام فرمود: پس از رحلت پدرش بر او فرو فرستاده شد. گفتم: در آن چیزی از قرآن هست؟ فرمود: چیزی از قرآن در آن نیست.
گفتم: آن را برایم توصیف کنید. فرمود: برای آن دو جلد است که هر دو از زبرجد سرخ اند به قدر طول ورق و عرض آن. گفتم: فدایت شوم! ورق آن را برایم وصف کن.
حضرت علیه السلام فرمود: ورق آن از درّ سفید است که به آن گفته شد: باش، پس موجود شد. گفتم: فدایت شوم! محتوای آن مصحف چیست؟
ایشان فرمودند: اخبار تمام وقایع از ابتدا تا قیامت و اخبار تمام آسمان ها و هر آنچه
ص: 199
در آنهاست از ملائک و غیر ملائک و تعداد پیامبران مرسل و غیر مرسل که خدا آفریده است با نام آنها. و نام کسانی که پیامبران را تکذیب کردند و کسانی که پیامبران را پذیرفته اند. نام تمام مؤمنان و کافران از ابتدا تا انتها و نام تمام شهرها با صفت شهرها در مشرق و مغرب و تعداد مؤمنان و کافران با صفات کافران و امت های گذشته و داستان آنها و تعداد طاغوت هایی که حکومت می کنند و مقدار حکومتشان. نام های پیشوایان و صفات آنها و هرچه مالک می شوند و بزرگان اقوام و صفاتشان و هرچیزی که در ادوار مختلف آمده است.
گفتم: فدایت شوم! ادوار چندتاست؟فرمود: پنجاه هزار سال و آن هفت دور است و در آن نام های همۀ مخلوقات خدا از اولین و آخرین و مدّت عمر ایشان و صفت اهل بهشت و عدد کسانی که داخل آن می شوند، و عدد کسانی که داخل آتش می شوند و نام های این گروه و نام آن گروه آمده است. علم قرآن همچنانکه نازل شده و علم تورات همانطوری که نازل شده، و علم انجیل و زبور، و عدد هر درختی و خاک و کلوخی در تمام شهرها در آن نوشته شده است.
حضرت امام محمّد باقر علیه السلام فرمود: چون خدای تعالی اراده فرمود که این مصحف را بر او نازل فرماید، به جبرئیل و میکائیل و اسرافیل دستور داد که مصحف را با خود بردارند و بر او نازل شوند. آنها در ثلث دوم شب جمعه فرود آمدند، نزد او که برای نماز ایستاده بود، ایستادند. وقتی نماز حضرت زهرا علیها السلام تمام شد، به او سلام کردند و گفتند: خدایی که سلام است، تو را سلام می رساند و مصحف را در کنار او گذاردند.
حضرت زهرا علیها السلام فرمود: خداوند سلام است و از اوست سلام و بازگشت سلام به سوی اوست و سلام بر شما باد ای فرستادگان خدا. سپس به جانب آسمان بالا رفتند و آن حضرت بعد از نماز صبح تا هنگام زوال آفتاب تا آخر آن را قرائت فرمود.((1))
ص: 200
ص: 201
عَنِ الصَّادِق علیه السلام: «... إِنَّ فَاطِمَةَ مَکَثَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله خَمْسَةً وَ سَبْعِینَ یَوْماً وَ کَانَ دَخَلَهَا حُزْنٌ شَدِیدٌ عَلَی أَبِیهَا وَ کَانَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام یَأْتِیهَا فَیُحْسِنُ عَزَاءَهَا عَلَی أَبِیهَا وَ یُطَیِّبُ نَفْسَهَا وَ یُخْبِرُهَا عَنْ أَبِیهَا وَ مَکَانِهِ وَ یُخْبِرُهَا بِمَا یَکُونُ بَعْدَهَا فِی ذُرِّیَّتِهَا وَ کَانَ عَلِیٌّ علیه السلام یَکْتُبُ ذَلِکَ فَهَذَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ علیها السلام ». (1)
ترجمه:
از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند: همانا فاطمه علیها السلام پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله هفتاد و پنج روز زنده بود و اندوه فراوانی از رحلت پدرش بر او وارد شده بود و جبرئیل
ص: 202
می آمد و او را در رحلت پدر تسلیت می گفت و او را خوشدل می داشت و از پدرش و جایگاه وی به او گزارش می داد و از آنچه پس از وی برای ذریه اش پیش می آید خبر می داد و علی علیه السلام آنها را می نوشت؛ این مصحف فاطمه علیها السلام است.
ص: 203
رَوَی النُّعْمَانُ الْمَعْرُوفُ بِابْنِ الشَّیْخِ: قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ، عَنْ زُرَارَةَ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام، قَالَ: «لَمَّا خَرَجَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیٌّ علیه السلام مِنْ مَنْزِلِهِ، خَرَجَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام [وَالِهَةً]! فَمَا بَقِیَتْ امْرَأَةٌ هَاشِمِیَّةٌ إِلَّا خَرَجَتْ مَعَهَا حَتَّی انْتَهَتْ مِنَ الْقَبْرِ فَقَالَتْ: خَلُّوا عَنِ ابْنِ عَمِّی، فَوَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً [أَبِی] بِالْحَقِّ لَئِنْ لَمْ تُخَلُّوا عَنْهُ، لَأَنْشُرَنَّ شَعْرِی، وَ لَأَضَعَنَّ قَمِیصَ رَسُولِ اللَّهِ [الَّذِی کَانَ عَلَیْهِ حِینَ خَرَجَتْ نَفْسُهُ] عَلَی رَأْسِی وَ لَأَخْرُجَنَ [لَأَصْرُخَنَّ] إِلَی اللَّهِ، فَمَا صَالِحٌ علیه السلام بِأَکْرَمَ عَلَی اللَّهِ مِنِ ابْنِ عَمِّی، وَ لَا النَّاقَةُ بِأَکْرَمَ عَلَی اللَّهِ مِنِّی، وَ لَا الْفَصِیلُ بِأَکْرَمَ عَلَی اللَّهِ مِنْ وَلَدِی.
قَالَ سَلْمَانُ: وَ کُنْتُ قَرِیباً مِنْهَا، فَرَأَیْتُ وَ اللَّهِ حِیطَانَ مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ انْقَلَعَتْ [تَقَلَّعَتْ] مِنْ أَسْفَلِهَا، حَتَّی لَوْ أَرَادَ الرَّجُلُ أَنْ یَنْفُذَ مِنْ تَحْتِهَا لَنَفَذَ!
فَقُلْتُ: یَا سَیِّدَتِی وَ مَوْلَاتِی، إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بَعَثَ أَبَاکِ رَحْمَةً فَلَا تَکُونِی نَقِمَةً، فَرَجَعَتِ الْحِیطَانُ! [فَرَجَعَتْ وَ رَجَعْتِ الْحِیطَانُ] حَتَّی سَطَعَتِ الْغَبَرَةُ مِنْ أَسْفَلِهَا فَدَخَلَتْ فِی خَیَاشِیمِنَا».((1))
ص: 204
نعمان معروف به ابن الشیخ روایت نموده و می فرماید: پدرم از محمد بن جمهور از زرارة از امام صادق علیه السلام حدیث نموده که می فرمایند: آن هنگام که علی علیه السلام [به زور برای بیعت] از خانه اش خارج شد، حضرت فاطمه علیها السلام نیز از خانه خارج شد در حالی که تمامی زنان بنی هاشم با آن حضرت خارج شدند، تا اینکه نزد قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و فرمود: پسر عموی مرا رها کنید، به حقّ خداوندی که محمّد را به حقّ مبعوث کرد، اگر علی را رها نکنید موهای سرم را پریشان می کنم و پیراهن رسول خدا صلی الله علیه و آله را که در آن از دار دنیا رفت، بر سر می گذارم و در درگاه خدا فریاد برمی آورم و شما را نفرین می کنم. به خداوند سوگند کسی شایسته تر و عزیزتر از پسر عمویم نزد خدا نیست و ناقۀ او گرامی تر از من و فرزند ناقۀ صالح گرامی تر از فرزندان من نیست.
سلمان می گوید: من نزدیک آن حضرت علیه السلام بودم. به خداوند سوگند دیدم که پایه های دیوار مسجد از جا کنده شد به طوری که اگر کسی می خواست می توانست از آنجا داخل مسجد گردد. نزد حضرت فاطمه علیها السلام رفتم و به او گفتم: ای سرور و مولای من! ای بانوی بزرگ! خداوند متعال پدر شما را مبعوث فرمود تا رحمت برای عالمیان باشد؛ پس شما نقمت و عذاب را برای آنها نخواهید و نفرینشان نکنید. در این حال
ص: 205
دیدم که پایه ها به جای خود بازگشتند و از زیر آنها چنان گرد و خاکی برخاست که داخل بینی های ما شد.((1))
ص: 206
ص: 207
عَنْ طَارِقِ بْنِ شِهَابٍ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَنَّهُ قَال: «... فَهُمُ الْکَوَاکِبُ الْعِلْوِیَّةُ وَ الْأَنْوَارُ الْعَلَوِیَّةُ الْمُشْرِقَةُ مِنْ شَمْسِ الْعِصْمَةِ الْفَاطِمِیَّةِ فِی سَمَاءِ الْعَظَمَةِ الْمُحَمَّدِیَّةِ وَ الْأَغْصَانُ النَّبَوِیَّةُ النَّابِتَةُ فِی الدَوْحَةِ الْأَحْمَدِیَّة». (1)
ترجمه:
طارق بن شهاب از امیرمؤمنان علیه السلام نقل می نماید که فرمود: آنان (امامان) ستارگان عالَم بالایند و انوار علویه که از خورشید عصمت فاطمیّه علیها السلام در آسمان
ص: 208
عظمت محمّدی صلی الله علیه و آله می تابند و [ایشان] شاخه های نبوی روییده از درخت احمدی هستند.
ص: 209
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ: «إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ الطَّاهِرَةَ لِطَهَارَتِهَا مِنْ کُلِّ دَنَسٍ وَ طَهَارَتِهَا مِنْ کُلِّ رَفَثٍ وَ مَا رَأَتْ قَطُّ یَوْماً حُمْرَةً وَ لَا نِفَاساً». (1)
ترجمه:
امام باقر علیه السلام از پدران بزرگوارش علیهم السلام روایت کرده است که: فاطمه علیها السلام دختر رسول
ص: 210
خدا صلی الله علیه و آله را به سبب پاک بودنش از هر آلودگی و پاک بودنش از هر زشتی، «طاهره» نامیدند، و او هرگز مبتلا نشد به آنچه زنان دیگر مبتلا می گردند.
ص: 211
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: «... لَوْ کَانَ الْحِلْمُ رَجُلًا لَکَانَ عَلِیّاً علیه السلام وَ لَوْ کَانَ الْفَضْلُ شَخْصاً لَکَانَ الْحَسَنَ علیه السلام [حَسَناً]وَ لَوْ کَانَ الْحَیَاءُ صُورَةً لَکَانَ الْحُسَیْنَ علیه السلام [حُسَیناً]وَ لَوْ کَانَ الْحُسْنُ شَخْصاً [هَیْئَةً] لَکَانَتْ فَاطِمَةَ علیها السلام بَلْ هِیَ أَعْظَمُ إِنَّ فَاطِمَةَ علیها السلام ابْنَتِی خَیْرُ أَهْلِ الْأَرْضِ عُنْصُراً وَ شَرَفاً وَ کَرَماً».((1))
ص: 212
ترجمه:
از ابن عباس منقول است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: ... اگر حلم و بردباری به صورت یک انسان مجسّم در آید، می شود علی بن ابیطالب علیهما السلام و اگر فضل به صورت شخصی مجسم شود، آن شخص، امام مجتبی علیه السلام است. اگر حیا صورتی باشد، آن صورت امام حسین علیه السلام است. اگر حُسن و نیکی به صورت شخصی در آید آن شخص، حضرت فاطمۀ زهرا علیها السلام است. بلکه آن حضرت علیها السلام اعظم از حُسن است، به راستی که دخترم فاطمه علیها السلام از جهت ریشه و شرافت و کرم، بهترینِ اهل زمین است.
ص: 213
عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ: «خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یُرِیدُ فَاطِمَةَ علیها السلام وَ أَنَا مَعَهُ فَلَمَّا انْتَهَیْتُ إِلَی الْبَابِ وَضَعَ یَدَهُ عَلَیْهِ فَدَفَعَهُ ثُمَّ قَالَ: السَّلَامُ عَلَیْکُمْ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ: عَلَیْکَ السَّلَامُ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: أَدْخُلُ؟ قَالَتْ: ادْخُلْ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: أَدْخُلُ أَنَا وَ مَنْ مَعِی؟ فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ لَیْسَ عَلَیَّ قِنَاعٌ فَقَالَ: یَا فَاطِمَةُ خُذِی فَضْلَ مِلْحَفَتِکِ فَقَنِّعِی بِهِ رَأْسَکِ فَفَعَلَتْ ثُمَّ قَالَ: السَّلَامُ عَلَیْکُمْ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ: وَ عَلَیْکَ السَّلَامُ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: أَدْخُلُ؟ قَالَتْ: نَعَمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: أَنَا وَ مَنْ مَعِی؟قَالَتْ: وَ مَنْ مَعَکَ قَالَ جَابِرٌ فَدَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ دَخَلْتُ وَ إِذَا وَجْهُ فَاطِمَةَ علیها السلام أَصْفَرُ کَأَنَّهُ بَطْنُ جَرَادَةٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَا لِی أَرَی وَجْهَکِ أَصْفَرَ؟ قَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ الْجُوعُ. فَقَالَ صلی الله علیه و آله: اللَّهُمَّ مُشْبِعَ الْجَوْعَةِ وَ دَافِعَ الضَّیْعَةِ أَشْبِعْ فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ قَالَ جَابِرٌ: فَوَاللَّهِ لَنَظَرْتُ إِلَی الدَّمِ یَنْحَدِرُ مِنْ قُصَاصِهَا حَتَّی عَادَ وَجْهُهَا أَحْمَرَ فَمَا جَاعَتْ بَعْدَ ذَلِکَ الْیَوْمِ.»((1))
ص: 214
ترجمه:
عمرو بن شمر از جابر جعفی از امام باقر علیه السلام و حضرت از جابر بن عبد اللَّه انصاری روایت می کند که گفت: یک روز پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله متوجه خانه فاطمۀ زهرا علیها السلام شد من هم با آن بزرگوار بودم، وقتی به در خانه رسیدیم رسول خدا دست مبارک خود را به در نهاد و آن را فشار داد سپس فرمود: السلام علیکم، فاطمۀ زهرا علیها السلام عرض کرد: علیک السلام یا رسول اللَّه! پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: داخل شوم؟ عرض کرد: داخل شوید یا رسول الله! فرمود: من با کسی که همراهم است داخل شوم؟ فاطمه علیها السلام گفت: یا رسول الله! من مقنعه بر سر ندارم، پیغمبر خدا فرمود: ای فاطمه! گوشه ملحفه ات را بگیر و با آن سر خود را بپوشان. فاطمه علیها السلام این عمل را انجام داد باز رسول خدا فرمود: السلام علیکم، فاطمه علیها السلام عرض کرد: و علیک السلام یا رسول اللَّه! پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: [اجازه هست که] داخل شوم؟ فاطمه علیها السلام گفت: بله یا رسول الله! فرمود: با کسی که همراهم است داخل شوم؟ عرض کرد: چه کسی همراهتان است؟ فرمود: جابر.
[جابر می گوید: ] پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله داخل شد و من هم داخل شدم، صورت مبارک فاطمه علیها السلام زرد شده بود، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: چرا صورت تو را زرد می بینم؟ گفت: یا رسول الله! [از شدت] گرسنگی.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله [دعا کرد و] گفت: ای خدایی که گرسنگی را به سیری بدل می کنی ... فاطمه دختر محمّد را سیر کن. جابر می گوید: به خدا قسم دیدم که خون از قسمت جلوی سر فاطمه اطهر علیها السلام به طرف پایین جریان یافت طوری که صورتش قرمز و گلگون گردید و دیگر بعد از آن روز گرسنه نشد.
تذکر:
در منقبت 71 نیز، ضمن بیان نزول سورۀ هل أتی، به صبر آن حضرت علیها السلام بر سه روز گرسنگی، اشاره گردیده است.
ص: 215
ص: 216
ص: 217
«حَدَّثَنَا مَسْلَمَةُ بْنُ خَالِدٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام فِی قَوْلِهِ عَزَّوَجَلَ: (یُوفُونَ بِالنَّذْرِ)((1)) قَالَ: مَرِضَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ علیهما السلام وَ هُمَا صَبِیَّانِ صَغِیرَانِ فَعَادَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ مَعَهُ رَجُلَانِ فَقَالَ أَحَدُهُمَا: یَا أَبَا الْحَسَنِ لَوْ نَذَرْتَ فِی ابْنَیْکَ نَذْراً إِن اللَّهُ عَافَاهُمَا.
فَقَالَ: أَصُومُ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ شُکْراً لله عَزَّ وَ جَلَّ وَ کَذَلِکَ قَالَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام وَ قَالَ الصَّبِیَّانِ: وَ نَحْنُ أَیْضاً نَصُومُ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ وَ کَذَلِکَ قَالَتْ جَارِیَتُهُمْ فِضَّةُ فَأَلْبَسَهُمَا اللَّهُ عَافِیَةً فَأَصْبَحُوا صِیَاماً وَ لَیْسَ عِنْدَهُمْ طَعَامٌ فَانْطَلَقَ عَلِیٌّ علیه السلام إِلَی جَارٍ لَهُ مِنَ الْیَهُودِ یُقَالُ لَهُ شَمْعُونُ یُعَالِجُ الصُّوفَ فَقَالَ: هَلْ لَکَ أَنْ تُعْطِیَنِی جِزَّةً مِنْ صُوفٍ تَغْزِلُهَا لَکَ ابْنَةُ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله بِثَلَاثَةِ أَصْوُعٍ مِنْ شَعِیرٍ ؟قَالَ: نَعَمْ. فَأَعْطَاهُ فَجَاءَ بِالصُّوفِ وَ الشَّعِیرِ وَ أَخْبَرَ فَاطِمَةَ علیها السلام فَقَبِلَتْ وَ أَطَاعَتْ ثُمَّ عَمَدَتْ فَغَزَلَتْ ثُلُثَ الصُّوفِ ثُمَّ أَخَذَتْ صَاعاً مِنَ الشَّعِیرِ فَطَحَنَتْهُ وَ عَجَنَتْهُ وَ خَبَزَتْ مِنْهُ خَمْسَةَ أَقْرَاصٍ لِکُلِّ وَاحِدٍ قُرْصاً وَ صَلَّی عَلِیٌّ علیه السلام مَعَ
ص: 218
النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله الْمَغْرِبَ ثُمَّ أَتَی مَنْزِلَهُ فَوُضِعَ الْخِوَانُ وَ جَلَسُوا خَمْسَتُهُمْ فَأَوَّلُ لُقْمَةٍ کَسَرَهَا عَلِیٌّ علیه السلام إِذَا مِسْکِینٌ قَدْ وَقَفَ بِالْبَابِ فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ مُحَمَّدٍ أَنَا مِسْکِینٌ مِنْ مَسَاکِینِ الْمُسْلِمِینَ أَطْعِمُونِی مِمَّا تَأْکُلُونَ أَطْعَمَکُمُ اللَّهُ عَلَی مَوَائِدِ الْجَنَّةِ فَوَضَعَ اللُّقْمَةَ مِنْ یَدِهِ ثُمَّ قَالَ:
فَاطِمُ ذَاتَ الْمَجْدِ وَ الْیَقِینِ
یَا بِنْتَ خَیْرِ النَّاسِ أَجْمَعِینَ
أَ مَا تَرَیْنَ الْبَائِسَ الْمِسْکِینَ
جَاءَ إِلَی الْبَابِ لَهُ حَنِینٌ
یَشْکُو إِلَی اللَّهِ وَ یَسْتَکِینُ
یَشْکُو إِلَیْنَا جَائِعٌ حَزِینٌ
کُلُّ امْرِئٍ بِکَسْبِهِ رَهِینٌ
مَنْ یَفْعَلِ الْخَیْرَ یَقِفْ سَمِینٌ
مَوْعِدُهُ فِی جَنَّةٍ رَهِینٌ
حَرَّمَهَا اللَّهُ عَلَی الضَّنِینِ
تَهْوِی بِهِ النَّارُ إِلَی سِجِّینٍ
وَ صَاحِبُ الْبُخْلِ یَقِفُ حَزِینٌ
شَرَابُهُ الْحَمِیمُ وَ الْغِسْلِینُ
فَأَقْبَلَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام تَقُولُ:
أَمْرُکَ سَمْعٌ یَا ابْنَ عَمِّ وَ طَاعَةٌ
مَا بِیَ مِنْ لُؤْمٍ وَ لَا وَضَاعَةٌ
غُذِّیتُ بِاللُّبِّ وَ بِالْبَرَاعَةِ
أَرْجُو إِذَا أَشْبَعْتُ مِنْ مَجَاعَةٍ
أَنْ أَلْحَقَ الْأَخْیَارَ وَ الْجَمَاعَةَ
وَ أَدْخُلَ الْجَنَّةَ فِی شَفَاعَةٍ
وَ عَمَدَتْ إِلَی مَا کَانَ عَلَی الْخِوَانِ فَدَفَعَتْهُ إِلَی الْمِسْکِینِ وَ بَاتُوا جِیَاعاً وَ أَصْبَحُوا صِیَاماً لَمْ یَذُوقُوا إِلَّا الْمَاءَ الْقَرَاحَ ثُمَّ عَمَدَتْ إِلَی الثُّلُثِ الثَّانِی مِنَ الصُّوفِ فَغَزَلَتْهُ ثُمَّ أَخَذَتْ صَاعاً مِنَ الشَّعِیرِ فَطَحَنَتْهُ وَ عَجَنَتْهُ وَ خَبَزَتْ مِنْهُ خَمْسَةَ أَقْرِصَةٍ لِکُلِّ وَاحِدٍ قُرْصاً وَ صَلَّی عَلِیٌّ علیه السلام الْمَغْرِبَ مَعَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ثُمَّ أَتَی مَنْزِلَهُ فَلَمَّا وُضِعَ الْخِوَانُ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ جَلَسُوا خَمْسَتُهُمْ فَأَوَّلُ لُقْمَةٍ کَسَرَهَا عَلِیٌّ علیه السلام إِذَا یَتِیمٌ مِنْ یَتَامَی الْمُسْلِمِینَ قَدْ وَقَفَ بِالْبَابِ فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ مُحَمَّدٍ أَنَا یَتِیمٌ مِنْ یَتَامَی الْمُسْلِمِینَ أَطْعِمُونِی
ص: 219
مِمَّا تَأْکُلُونَ أَطْعَمَکُمُ اللَّهُ عَلَی مَوَائِدِ الْجَنَّةِ فَوَضَعَ عَلِیٌّ علیها السلام اللُّقْمَةَ مِنْ یَدِهِ ثُمَّ قَالَ:
فَاطِمُ بِنْتَ السَّیِّدِ الْکَرِیمِ
بِنْتَ نَبِیٍّ لَیْسَ بِالزَّنِیمِ
قَدْ جَاءَنَا اللَّهُ بِذَا الْیَتِیمِ
مَنْ یَرْحَمِ الْیَوْمَ فَهُوَ رَحِیمٌ
مَوْعِدُهُ فِی جَنَّةِ النَّعِیمِ
حَرَّمَهَا اللَّهُ عَلَی اللَّئِیمِ
وَ صَاحِبُ الْبُخْلِ یَقِفُ ذَمِیمٌ
تَهْوِی بِهِ النَّارُ إِلَی الْجَحِیمِ
شَرَابُهَا الصَّدِیدُ وَ الْحَمِیمُ
فَأَقْبَلَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام وَ هِیَ تَقُولُ:
فَسَوْفَ أُعْطِیهِ وَ لَا أُبَالِی
وَ أُوثِرُ اللَّهَ عَلَی عِیَالِی
أَمْسَوْا جِیَاعاً وَ هُمْ أَشْبَالِی
أَصْغَرُهُمَا یُقْتَلُ فِی الْقِتَالِ
بِکَرْبَلَا یُقْتَلُ بِاغْتِیالٍ
لِقَاتِلِیهِ الْوَیْلُ مَعَ وَبَالٍ
یَهْوِی فِی النَّارِ إِلَی سَفَالٍ
کُبُولُهُ زَادَتْ عَلَی الْأَکْبَال
ثُمَّ عَمَدَتْ فَأَعْطَتْهُ جَمِیعَ مَا عَلَی الْخِوَانِ وَ بَاتُوا جِیَاعاً لَمْ یَذُوقُوا إِلَّا الْمَاءَ الْقَرَاحَ وَ أَصْبَحُوا صِیَاماً وَ عَمَدَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام فَغَزَلَتِ الثُّلُثَ الْبَاقِیَ مِنَ الصُّوفِ وَ طَحَنَتِ الصَّاعَ الْبَاقِیَ وَ عَجَنَتْهُ وَ خَبَزَتْ مِنْهُ خَمْسَةَ أَقْرَاصٍ لِکُلِّ وَاحِدٍ قُرْصاً وَ صَلَّی عَلِیٌّ علیه السلام الْمَغْرِبَ مَعَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ثُمَّ أَتَی مَنْزِلَهُ فَقَرَّبَ إِلَیْهِ الْخِوَانَ وَ جَلَسُوا خَمْسَتُهُمْ فَأَوَّلُ لُقْمَةٍ کَسَرَهَا عَلِیٌّ علیه السلام إِذَا أَسِیرٌ مِنْ أُسَرَاءِ الْمُشْرِکِینَ قَدْ وَقَفَ بِالْبَابِ فَقَالَ: السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ مُحَمَّدٍ تَأْسِرُونَنَا وَ تَشُدُّونَنَا وَ لَا تُطْعِمُونَنَا فَوَضَعَ عَلِیٌّ علیه السلام اللُّقْمَةَ مِنْ یَدِهِ ثُمَّ قَالَ:
فَاطِمُ یَا بِنْتَ النَّبِیِّ أَحْمَدَ
بِنْتَ النَّبِیِّ سَیِّدٍ مُسَوَّدٍ
قَدْ جَاءَکِ الْأَسِیرُ لَیْسَ یَهْتَدِی
مُکَبَّلًا فِی غُلِّهِ مُقَیَّدٌ
یَشْکُو إِلَیْنَا الْجُوعَ قَدْ تَقَدَّدَ
مَنْ یُطْعِمِ الْیَوْمَ یَجِدْهُ فِی غَدٍ
عِنْدَ الْعَلِیِّ الْوَاحِدِ الْمُوَحَّدِ
َا یَزْرَعُ الزَّارِعُ سَوْفَ یُحْصَدُ
م
فَأَعْطِیَن لَا تَجْعَلِیهِ یَنْکَدُ
ص: 220
فَأَقْبَلَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام وَ هِیَ تَقُولُ:
لَمْ یَبْقَ مِمَّا کَانَ غَیْرُ صَاعٍ
قَدْ دَبِرَتْ کَفِّی مَعَ الذِّرَاعِ
شِبْلَایَ وَ اللَّهِ هُمَا جِیَاعٌ
یَا رَبِّ لَا تَتْرُکْهُمَا ضِیَاعٌ
أَبُوهُمَا لِلْخَیْرِ ذُو اصْطِنَاعٍ
عَبْلُ الذِّرَاعَیْنِ طَوِیلُ الْبَاعِ
وَ مَا عَلَی رَأْسِیَ مِنْ قِنَاعٍ
إِلَّا عَبَا نَسَجْتُهَا بِصَاعٍ
وَ عَمَدُوا إِلَی مَا کَانَ عَلَی الْخِوَانِ فَأَتَوْهُ وَ بَاتُوا جِیَاعاً وَ أَصْبَحُوا مُفْطِرِینَ وَ لَیْسَ عِنْدَهُمْ شَیْ ءٌ.
قَالَ شُعَیْبٌ فِی حَدِیثِهِ: وَ أَقْبَلَ عَلِیٌّ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ علیهما السلام نَحْوَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ هُمَا یَرْتَعِشَانِ کَالْفِرَاخِ مِنْ شِدَّةِ الْجُوعِ فَلَمَّا بَصُرَ بِهِمُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله قَالَ: یَا أَبَا الْحَسَنِ شَدَّ مَا یَسُوؤُنِی مَا أَرَی بِکُمْ انْطَلِقْ إِلَی ابْنَتِی فَاطِمَةَ علیها السلام فَانْطَلَقُوا إِلَیْهَا وَ هِیَ فِی مِحْرَابِهَا قَدْ لَصِقَ بَطْنُهَا بِظَهْرِهَا مِنْ شِدَّةِ الْجُوعِ وَ غَارَتْ عَیْنَاهَا فَلَمَّا رَآهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ضَمَّهَا إِلَیْهِ وَ قَالَ: وَا غَوْثَاهْ بِاللَّهِ أَنْتُمْ مُنْذُ ثَلَاثٍ فِی مَا أَرَی فَهَبَطَ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ خُذْ مَا هَیَّأَ اللَّهُ لَکَ فِی أَهْلِ بَیْتِکَ قَالَ: وَ مَا آخُذُ یَا جَبْرَئِیلُ؟ قَالَ: (هَلْ أَتی عَلَی الْإِنْسانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ)،((1)) حَتَّی إِذَا بَلَغَ (إِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً).» ((2))
ص: 221
ترجمه:
مسلمة بن خالد از امام صادق علیه السلام از پدرشان روایت کرده که دربارۀ آیۀ (یُوفُونَ بِالنَّذْرِ)((1)) [به نذر وفا می کنند] فرمود: حسن و حسین علیهما السلام بیمار شدند در حالی که دو کودک خردسال بودند. جدّشان محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله همراه دو نفر به عیادت ایشان رفت. یکی از آن دو گفت: یا ابا الحسن! ای کاش در حقّ دو فرزندت نذری کنی تا خداوند به آن دو عافیت دهد.
امیر المؤمنین علی علیه السلام فرمود: [اگر خدای اینان را شفا دهد] من برای شکر خداوند سه روز روزه می گیرم و فاطمه علیها السلام هم چنین فرمود. آن دو کودک (امام حسن و امام حسین علیهما السلام) نیز فرمودند: ما نیز سه روز روزه می گیریم. فضّه خادمه ایشان هم چنین گفت.
خدای تعالی ایشان را عافیت داد و آنها روزه گرفتند ولی طعامی نزد ایشان نبود. امیر المؤمنین علیه السلام نزد یکی از همسای گانش- که از یهود بود و به او شمعون گفته می شد و روی پشم کار می کرد - رفت و فرمود: آیا می توانی تکه ای از پشم که دختر محمد صلی الله علیه و آله آن را برایت ببافد در قبال سه صاع جو به من بدهی؟ گفت: آری و مقداری پشم و سه صاع جو داد. امیر مؤمنان به فاطمه علیها السلام خبر داد و او پذیرفت و اطاعت کرد. پس فاطمه علیها السلام سراغ پشم رفت و یک سوم آن را بافت سپس صاعی از جو را گرفت آن را آرد کرد بعد خمیرش نمود و پنج قرص از آن پخت. برای هر نفر، یک قرص نان جو.
امیر المؤمنین علیه السلام با پیامبر صلی الله علیه و آله نماز مغرب بگزارد و به خانه بازگشت. سفره را نهادند و هر پنج نفرشان نشستند [که افطار کنند]. تا اولین لقمه نان را حضرت علی علیه السلام تکه کرد فقیری دم در خانه ایستاد و گفت: السلام علیکم ای اهل بیت محمد صلی الله علیه و آله . من مسکینی از مساکین مسلمین هستم. به من از آنچه می خورید طعام دهید خداوند
ص: 222
شما را بر سفره های بهشت طعام دهد. علی علیه السلام لقمه را از دستش پایین گذاشت. سپس فرمود:
ای فاطمه! ای صاحب مجد و یقین! ای دختر بهترین مردم! آیا نمی بینی این گرفتار مستمند را که به در خانه آمده و ناله دارد [و] به سوی خداوند شکایت و تضرع می نماید. یک انسان گرسنه و محزون به سوی ما شکایت آورده است؛ هر کس در گروی کرده خویش است. هر که خیر انجام دهد در موقف سمین خواهد بود[یعنی کفۀ ترازوی اعمالش سنگین خواهد بود]؛ موعد او در بهشت است که خدا آن را بر بخیل حرام گردانیده است؛ و صاحب صفت بخل [در قیامت] می ایستد در حالی که محزون است و آتش او را درون سجین خواهد انداخت؛ نوشیدنیش حمیم و غسلین خواهد بود.
فاطمه علیها السلام رو به او کرد و فرمود:
امر شما مسموع و مطاع است ای پسر عمّ. در من هیچ خواری و سبکی نیست؛ به من غذای خِرَد و براعت داده شده. امید دارم وقتی [کسی را] از گرسنگی سیر نمایم به نیکان و جماعت ملحق گردم و داخل بهشت شوم.
فاطمه علیها السلام قصد نمود به سوی آنچه بر سفره بود و آن را به مسکین داد و آن شب را گرسنه خوابیدند و صبح نمودند در حالی که روزه بودند و جز آب خالص چیزی نخورده بودند. روز دیگر فاطمه علیها السلام سراغ ثلث دوم پشم رفت آن را بافت. سپس صاعی دیگر از جو را برداشت. آن را آرد و خمیر نمود و از آن پنج قرص بپخت قرصی برای هر نفر. علی علیه السلام نماز مغرب را با پیامبر صلی الله علیه و آله خواند و به منزل آمد. وقتی سفره در پیش او نهاده شد و هر پنج نفرشان نشستند، اول لقمه نان را که علی علیه السلام تکه کرد یتیمی از یتیمان مسلمین پشت در ایستاده بود گفت: السلام علیکم ای اهل بیت محمد صلی الله علیه و آله من یتیمی از ایتام مسلمین هستم از آنچه می خورید به من طعام دهید که خدا شما را بر مائده بهشت طعام دهد. امیر المؤمنین علیه السلام لقمه را از دستش پایین گذاشت و فرمود:
ص: 223
فاطمه علیها السلام ! ای دختر سید کریم! ای دختر پیامبری که لئیم نیست؛ خداوند این یتیم را [اینجا] آورده است هر که امروز رحم نماید [فردا] مورد مرحمت قرار می گیرد؛ موعد او در بهشت نعیم است که خداوند آن را بر لئیم حرام نموده است و صاحب صفت بخل [در قیامت] می ایستد در حالی که مورد مذمت است و آتش، او را درون جحیم می اندازد؛ و نوشیدنیش صدید و حمیم خواهد بود.
پس فاطمه علیها السلام رو کرد و فرمود: به او عطا خواهم کرد و باکی ندارم و خداوند را ترجیح می دهم بر عیال خود که شب کرده اند در حالی که گرسنه اند و آنها شیر بچه های منند. کوچکترشان در قتال کشته می شود؛ در کربلا او را ناجوانمردانه می کشند. ویل و وبال برای قاتلین اوست؛ می افتد در آتش به سوی پایین. قیدهای او از همۀ قیدها بیشتر است.
پس حضرت زهرا علیها السلام هر آنچه را بر سفره بود به آن یتیم داد و خودشان شب را گرسنه خوابیدند و جز آب خالص چیزی را نچشیدند و صبح کردند در حالی که روزه دار بودند و حضرت فاطمه علیها السلام ثلث باقی پشم را بافتند و صاع باقی مانده را آرد و خمیر کردند و از آن پنج قرص نان پختند، یک قرص برای هر نفر و علی علیه السلام نماز مغرب را با پیامبر صلی الله علیه و آله خواند سپس به منزل آمد. سفره را به حضرت نزدیک کردند و هر پنج نفرشان نشستند. اول لقمه ای را که علی علیه السلام تکه کرد اسیری که از اسرای مشرکین دم در ایستاده بود گفت: سلام بر شما ای اهل بیت محمد صلی الله علیه و آله من اسیری از اُسرای شما هستم و طعامی ندارم.
حضرت علی علیه السلام لقمه را از دستش پایین گذاشت و فرمود: فاطمه! ای دختر نبی احمد! ای دختر نبی- آن آقایی که خدا او را سید همه قرار داده- اسیر نزد تو آمده در حالی که راه به جایی نبرده و در غل و زنجیر خود گرفتار و دربند است؛ از گرسنگی به سوی ما شکایت می کند. دچار درد شکم شده است هر که امروز اطعام کند آن را فردا نزد خدای علی یگانه خواهد یافت و آنچه زارع بکارد به زودی آن را برداشت خواهد
ص: 224
کرد؛ پس به او عطا کن و عطای او را کم قرار مده. آنگاه فاطمه علیها السلام به علی علیه السلام رو نمود و فرمود: از آنچه بود غیر از صاعی نمانده است کف دست و بازوی من مجروح شده است؛ دو شیر بچه من به خدا قسم گرسنه اند پروردگارا آن دو را گرسنه رها مکن؛ پدرشان کار خیر می کند و [در کار خیر] دو ذراع قوی و ید طولایی دارد و مقنعه ای بر سر من نیست جز عبایی که آن را در قبال یک صاع بافته ام.
و هر چه را بر سفره بود به آن اسیر دادند و خودشان شب را گذراندند در حالی که گرسنه بودند. صبح روز بعد دیگر روزه نبودند اما چیزی هم نزدشان نبود.
شعیب در حدیث خود روایت کرده است: علی علیه السلام حسن و حسین علیهما السلام را پیش رسول خدا صلی الله علیه و آله آورد در حالی که ایشان از شدت گرسنگی مثل جوجه ها می لرزیدند. وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله آنها را دید فرمود: یا ابا الحسن! آنچه را به شما می بینم مرا ناراحت می کند بیا تا به نزد دخترم فاطمه علیها السلام رویم. آمدند به سوی فاطمه علیها السلام و او در محرابش بود در حالی که از گرسنگی شکمش به پشتش چسبیده بود و دو چشمش فرو رفته بود. وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله او را دید او را به خود چسبانید و گفت: واغوثاه شما سه روز است که وضعتان این گونه است! پس جبریل علیه السلام نازل شد و گفت: ای محمد صلی الله علیه و آله بگیر آنچه را خدا برای تو مهیا کرده در اهل بیتت. فرمود: چه را بگیرم ای جبرئیل؟ گفت: (هَلْ أَتی عَلَی الْإِنْسانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ) تا رسید به آیۀ (إِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً).((1))
ص: 225
ص: 226
ص: 227
«عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ علیهم السلام عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ: صَلَّی بِنَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله صَلَاةَ الْعَصْرِ فَلَمَّا انْفَتَلَ جَلَسَ فِی قِبْلَتِهِ وَ النَّاسُ حَوْلَهُ فَبَیْنَا هُمْ کَذَلِکَ إِذْ أَقْبَلَ إِلَیْهِ شَیْخٌ مِنْ مُهَاجِرَةِ الْعَرَبِ عَلَیْهِ سَمَلٌ قَدْ تَهَلَّلَ وَ أَخْلَقَ وَ هُوَ لَا یَکَادُ یَتَمَالَکُ کِبَراً وَ ضَعْفاً فَأَقْبَلَ عَلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَسْتَحِثُّهُ الْخَبَرَ فَقَالَ الشَّیْخُ: یَا نَبِیَّ اللَّهِ أَنَا جَائِعُ الْکَبِدِ فَأَطْعِمْنِی وَ عَارِی الْجَسَدِ فَاکْسُنِی وَ فَقِیرٌ فَأَرِشنِی فَقَالَ: مَا أَجِدُ لَکَ شَیْئاً وَ لَکِنَّ الدَّالَّ عَلَی الْخَیْرِ کَفَاعِلِهِ انْطَلِقْ إِلَی مَنْزِلِ مَنْ یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ یُؤْثِرُ اللَّهَ عَلَی نَفْسِهِ انْطَلِقْ إِلَی حُجْرَةِ فَاطِمَةَ وَ کَانَ بَیْتُهَا مُلَاصِقَ بَیْتِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الَّذِی یَنْفَرِدُ بِهِ لِنَفْسِهِ مِنْ أَزْوَاجِهِ وَ قَالَ: یَا بِلَالُ قُمْ فَقِفْ بِهِ عَلَی مَنْزِلِ فَاطِمَةَ فَانْطَلَقَ الْأَعْرَابِیُّ مَعَ بِلَالٍ فَلَمَّا وَقَفَ عَلَی بَابِ فَاطِمَةَ علیها السلام نَادَی بِأَعْلَی صَوْتِهِ: السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِکَةِ وَ مَهْبِطَ جَبْرَئِیلَ الرُّوحِ الْأَمِینِ بِالتَّنْزِیلِ مِنْ عِنْدِ رَبِّ الْعَالَمِینَ.
فَقَالَتْ فَاطِمَةُ: وَ عَلَیْکَ السَّلَامُ فَمَنْ أَنْتَ یَا هَذَا؟ قَالَ: شَیْخٌ مِنَ الْعَرَبِ أَقْبَلْتُ عَلَی أَبِیکِ سَیِّدِ الْبَشَرِ مُهَاجِراً مِنْ شُقَّةٍ وَ أَنَا یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ عَارِی الْجَسَدِ جَائِعُ الْکَبِدِ
ص: 228
فَوَاسِینِی یَرْحَمُکِ اللَّهُ وَ کَانَ لِفَاطِمَةَ وَ عَلِیٍّ فِی تِلْکَ الْحَالِ وَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ثَلَاث [لیالٍ] مَا طَعِمُوا فِیهَا طَعَاماً وَ قَدْ عَلِمَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ذَلِکَ مِنْ شَأْنِهِمَا فَعَمَدَتْ فَاطِمَةُ إِلَی جِلْدِ کَبْشٍ مَدْبُوغٍ بِالْقَرَظِ کَانَ یَنَامُ عَلَیْهِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ علیهما السلام فَقَالَتْ: خُذْ هَذَا أَیُّهَا الطَّارِقُ فَعَسَی اللَّهُ أَنْ یَرْتَاحَ لَکَ مَا هُوَ خَیْرٌ مِنْهُ.
قَالَ الْأَعْرَابِیُّ: یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ شَکَوْتُ إِلَیْکِ الْجُوعَ فَنَاوَلْتِینِی جِلْدَ کَبْشٍ مَا أَنَا صَانِعٌ بِهِ مَعَ مَا أَجِدُ مِنَ السَّغَبِ قَالَ: فَعَمَدَتْ لَمَّا سَمِعَتْ هَذَا مِنْ قَوْلِهِ إِلَی عِقْدٍ کَانَ فِی عُنُقِهَا أَهْدَتْهُ لَهَا فَاطِمَةُ بِنْتُ عَمِّهَا حَمْزَةَ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَقَطَعَتْهُ مِنْ عُنُقِهَا وَ نَبَذَتْهُ إِلَی الْأَعْرَابِیِّ فَقَالَتْ: خُذْهُ وَ بِعْهُ فَعَسَی اللَّهُ أَنْ یُعَوِّضَکَ بِهِ مَا هُوَ خَیْرٌ مِنْهُ فَأَخَذَ الْأَعْرَابِیُّ الْعِقْدَ وَ انْطَلَقَ إِلَی مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ وَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله جَالِسٌ فِی أَصْحَابِهِ فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ أَعْطَتْنِی فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ هَذَا الْعِقْدَ فَقَالَتْ: بِعْهُ فَعَسَی اللَّهُ أَنْ یَصْنَعَ لَکَ قَالَ: فَبَکَی النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله وَ قَالَ: وَ کَیْفَ لَا یَصْنَعُ اللَّهُ لَکَ وَ قَدْ أَعْطَتْکَهُ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ سَیِّدَةُ بَنَاتِ آدَمَ فَقَامَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ تَأْذَنُ لِی بِشِرَاءِ هَذَا الْعِقْدِ؟
قَالَ صلی الله علیه و آله: اشْتَرِهِ یَا عَمَّارُ فَلَوِ اشْتَرَکَ فِیهِ الثَّقَلَانِ مَا عَذَّبَهُمُ اللَّهُ بِالنَّارِ فَقَالَ عَمَّارٌ: بِکَمِ الْعِقْدُ.
یَا أَعْرَابِیُّ قَالَ: بِشَبْعَةٍ مِنَ الْخُبْزِ وَ اللَّحْمِ وَ بُرْدَةٍ یَمَانِیَّةٍ أَسْتُرُ بِهَا عَوْرَتِی وَ أُصَلِّی فِیهَا لِرَبِّی وَ دِینَارٍ یُبْلِغُنِی إِلَی أَهْلِی وَ کَانَ عَمَّارٌ قَدْ بَاعَ سَهْمَهُ الَّذِی نَفَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مِنْ خَیْبَرَ وَ لَمْ یُبْقِ مِنْهُ شَیْئاً فَقَالَ: لَکَ عِشْرُونَ دِینَاراً وَ مِائَتَا دِرْهَمٍ هَجَرِیَّةٌ وَ بُرْدَةٌ یَمَانِیَّةٌ وَ رَاحِلَتِی تُبْلِغُکَ أَهْلَکَ وَ شِبَعُکَ مِنْ خُبْزِ الْبُرِّ وَ اللَّحْمِ فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ: مَا أَسْخَاکَ بِالْمَالِ أَیُّهَا الرَّجُلُ وَ انْطَلَقَ بِهِ عَمَّارٌ فَوَفَّاهُ مَا ضَمِنَ لَهُ وَ عَادَ الْأَعْرَابِیُّ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: أَشَبِعْتَ وَ اکْتَسَیْتَ؟
قَالَ الْأَعْرَابِیُّ: نَعَمْ وَ اسْتَغْنَیْتُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی. قَالَ: فَاجْزِ فَاطِمَةَ علیها السلام بِصَنِیعِهَا فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ: اللَّهُمَّ إِنَّکَ إِلَهٌ مَا اسْتَحْدَثْنَاکَ وَ لَا إِلَهَ لَنَا نَعْبُدُهُ سِوَاکَ وَ أَنْتَ رَازِقُنَا عَلَی کُلِّ الْجِهَاتِ اللَّهُمَّ أَعْطِ فَاطِمَةَ مَا لَا عَیْنٌ رَأَتْ وَ لَا أُذُنٌ سَمِعَتْ فَأَمَّنَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله عَلَی دُعَائِهِ
ص: 229
وَ أَقْبَلَ عَلَی أَصْحَابِهِ فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَعْطَی فَاطِمَةَ علیها السلام فِی الدُّنْیَا ذَلِکَ أَنَا أَبُوهَا وَ مَا أَحَدٌ مِنَ الْعَالَمِینَ مِثْلِی وَ عَلِیٌّ علیه السلام بَعْلُهَا وَ لَوْ لَا عَلِیٌّ علیه السلام مَا کَانَ لِفَاطِمَةَ کُفْوٌ أَبَداً وَ أَعْطَاهَا الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ مَا لِلْعَالَمِینَ مِثْلُهُمَا سَیِّدَا شَبَابِ أَسْبَاطِ الْأَنْبِیَاءِ وَ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ کَانَ بِإِزَائِهِ مِقْدَادٌ وَ عَمَّارٌ وَ سَلْمَانُ.
فَقَالَ: ... أَلَا وَ أَزِیدُکُمْ مِنْ فَضْلِهَا إِنَّ اللَّهَ قَدْ وَکَّلَ بِهَا رَعِیلًا مِنَ الْمَلَائِکَةِ یَحْفَظُونَهَا مِنْ بَیْنِ یَدَیْهَا وَ مِنْ خَلْفِهَا وَ عَنْ یَمِینِهَا وَ عَنْ شِمَالِهَا وَ هُمْ مَعَهَا فِی حَیَاتِهَا وَ عِنْدَ قَبْرِهَا وَ عِنْدَ مَوْتِهَا یُکْثِرُونَ الصَّلَاةَ عَلَیْهَا وَ عَلَی أَبِیهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِیهَا فَمَنْ زَارَنِی بَعْدَ وَفَاتِی فَکَأَنَّمَا زَارَنِی فِی حَیَاتِی وَ مَنْ زَارَ فَاطِمَةَ فَکَأَنَّمَا زَارَنِی وَ مَنْ زَارَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ فَکَأَنَّمَا زَارَ فَاطِمَةَ وَ مَنْ زَارَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ فَکَأَنَّمَا زَارَ عَلِیّاً وَ مَنْ زَارَ ذُرِّیَّتَهُمَا فَکَأَنَّمَا زَارَهُمَا فَعَمَدَ عَمَّارٌ إِلَی الْعِقْدِ فَطَیَّبَهُ بِالْمِسْکِ وَ لَفَّهُ فِی بُرْدَةٍ یَمَانِیَّةٍ وَ کَانَ لَهُ عَبْدٌ اسْمُهُ سَهْمٌ ابْتَاعَهُ مِنْ ذَلِکَ السَّهْمِ الَّذِی أَصَابَهُ بِخَیْبَرَ فَدَفَعَ الْعِقْدَ إِلَی الْمَمْلُوکِ وَ قَالَ لَهُ: خُذْ هَذَا الْعِقْدَ فَادْفَعْهُ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ أَنْتَ لَهُ فَأَخَذَ الْمَمْلُوکُ الْعِقْدَ.
فَأَتَی بِهِ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ أَخْبَرَهُ بِقَوْلِ عَمَّارٍ فَقَالَ النَّبِیُّ: انْطَلِقْ إِلَی فَاطِمَةَ فَادْفَعْ إِلَیْهَا الْعِقْدَ وَ أَنْتَ لَهَا فَجَاءَ الْمَمْلُوکُ بِالْعِقْدِ وَ أَخْبَرَهَا بِقَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَأَخَذَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام الْعِقْدَ وَ أَعْتَقَتِ الْمَمْلُوکَ فَضَحِکَ الْغُلَامُ فَقَالَتْ: مَا یُضْحِکُکَ یَا غُلَامُ؟ فَقَالَ: أَضْحَکَنِی عِظَمُ بَرَکَةِ هَذَا الْعِقْدِ أَشْبَعَ جَائِعاً وَ کَسَا عُرْیَاناً وَ أَغْنَی فَقِیراً وَ أَعْتَقَ عَبْداً وَ رَجَعَ إِلَی رَبِّهِ.»((1))
ترجمه:
حمزة بن حمران از حضرت صادق علیه السلام از پدرش علیه السلام از جابر بن عبد اللَّه انصاری روایت می کند که گفت: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز عصر را به جای آورد. وقتی نماز تمام شد رو به قبله [در محراب مسجد] نشست و مردم نیز اطراف او را گرفته بودند. در
ص: 230
این حال، پیرمردی از مهاجرین عرب به نزد ایشان آمد که لباس کهنه ای بر تن داشت و از شدّت پیری و ضعف، قدرت حفظ خود را نداشت. پیامبر صلی الله علیه و آله به سوی او نگریست و از احوالش سؤال کرد.
پیر مرد گفت: ای پیامبر خدا! گرسنه ام غذایی به من بده. برهنه ام لباسی به من بپوشان. فقیرم بی نیازم کن.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: من چیزی ندارم که به تو بدهم ولی [تو را به جایی راهنمایی می کنم که] راهنمای به خیر مانند عامل به خیر است. به سوی خانه آن کسی برو که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول هم وی را دوست می دارند؛ آن کسی که خدا را بر خود مقدّم می دارد. به سوی خانۀ فاطمه علیها السلام برو. خانۀ فاطمه علیها السلام چسبیده به خانل رسول خدا صلی الله علیه و آله بود - آن خانه ای که مختصّ رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده و جدا از همسرانش در آن زندگی می نمود- پیامبر صلی الله علیه و آله به بلال فرمود: برخیز و این اعرابی را تا خانۀ فاطمه علیها السلام راهنمایی کن.
آن پیر مرد همراه بلال رفت. وقتی بر در خانۀ فاطمه علیها السلام ایستاد با صدای بلند گفت: سلام بر شما ای اهل بیت نبوت! و ای محل آمد و شد ملائکه! و ای محل نزول جبرئیل و روح الأمین همراه با تنزیل از سوی رب العالمین!
فاطمه علیها السلام فرمود: و علیک السلام، تو کیستی؟
پیر مرد گفت: من پیر مردی از عرب هستم که از راه دور به سوی پدر تو - که بهترین بشر است- آمدم. ای دختر محمّد! من برهنه و گرسنه ام، با من مواسات کن. خدا تو را رحمت کند.
[راوی گوید: ] آن زمان، هنگامی بود که پیامبر صلی الله علیه و آله، علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام سه روز بود که غذا نخورده بودند و رسول خدا صلی الله علیه و آله هم از حال علی و زهرا علیهما السلام آگاهی داشت.
[راوی گوید: ] آن زمان، هنگامی بود که پیامبر صلی الله علیه و آله، علی و فاطمه علیهما السلام سه روز بودند که غذا نخورده بودند و رسول خدا صلی الله علیه و آله هم از حال علی و زهرا علیهما السلام آگاهی داشت.
ص: 231
حضرت فاطمه علیها السلام پوست گوسفند دباغی شده را با [چوب درختِ] قَرَظ [نظیر درخت گردو] -که حسن و حسین علیهما السلام روی آن می خوابیدند- به او داد و فرمود: این را بگیر ای که شب [سراغ ما] آمدی! شاید که خدا بهتر از آن را برای تو مهیا فرماید.
پیر مرد گفت: ای دختر محمّد! من از گرسنگی به تو شکایت کردم و تو پوست گوسفندی را به من می دهی؟! من با وجود این [ضعف و] گرسنگی که احساس می کنم با این پوست چه کنم؟ [و این به چه درد من می خورد؟]
راوی گوید: هنگامی که فاطمه علیها السلام این سخن را شنید گردنبندی را که فاطمه علیها السلام دختر عمویش - حمزة بن عبد المطلب - به وی هدیه کرده بود از گردن خویش باز کرد و به پیرمرد داد و فرمود: این گردنبند را بگیر و بفروش. شاید خداوند بهتر از آن را در عوضش به تو عطا فرماید.
پیر مرد گردنبند را گرفت و به سوی مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت و به حضرت صلی الله علیه و آله که در بین اصحاب خود نشسته بود گفت: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله ! این گردنبند را دخترت فاطمه علیها السلام به من بخشید و گفت: آن را بفروش، شاید خداوند بهتر از آن را نصیب تو فرماید.
پیامبر صلی الله علیه و آله [با دیدن گردنبند] گریه اش گرفت و گفت: چگونه خداوند بهتر از آن نصیب تو نفرماید در حالی که فاطمه علیها السلام دختر محمد صلی الله علیه و آله، سرور دختران آدم، آن را به تو عطا کرده است.
در این حال عمّار یاسر برخاست و گفت: ای رسول خدا! آیا اجازه می دهی که من این گردنبند را بخرم؟
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آن را خریداری کن ای عمار که اگر جن و انس در خریداری آن شراکت کنند خدا هرگز آنان را به آتش عذاب نخواهد کرد.
عمار گفت: ای پیر مرد! این گردنبند را به چه قیمتی می فروشی؟
پیر مرد گفت: به یک شکم سیر از نان و گوشت و یک برد یمانی که عورت خود را
ص: 232
به وسیلۀ آن بپوشانم و با آن برای پروردگارم نماز بگزارم و یک دینار که مرا به اهل و عیالم برساند.
عمّار همۀ سهمش را -که رسول خدا صلی الله علیه و آله از غنیمت خیبر به او داده بود- فروخته بود و چیزی از آن [سهم] را باقی نگذاشته بود پس به پیر مرد گفت: بیست دینار و دویست درهم هَجَری و یک برد یمانی و شترم که تو را به وطنت می رساند، با یک شکم سیر از نان گندم و گوشت به تو می دهم [و آن را از تو خریداری می نمایم]. پیر مرد گفت: ای مرد، تو چقدر سخاوتمندی! سپس عمار او را برد و به آنچه ضمانت کرده بود وفا کرد [و گردنبند را گرفت] و اعرابی پیش رسول خدا صلی الله علیه و آله برگشت. رسول خدا صلی الله علیه و آله به او گفت: آیا سیر شدی و لباس پوشیدی؟
پیر مرد گفت: آری، و بی نیاز گردیدم پدر و مادرم به فدای تو.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اکنون که چنین است فاطمه علیها السلام را به دلیل کارش جزا بده.
اعرابی گفت: خداوندا! تو معبودی هستی ازلی و ما غیر از تو معبودی که بپرستیم نداریم، تو رازق ما هستی بر همه جهات. بارخدایا! به فاطمه چیزی عطا کن که چشم هیچ کس مانند آن را ندیده باشد و گوش هیچ کس نشنیده باشد.
پیامبر صلی الله علیه و آله بر دعای او آمین گفت و رو به اصحاب کرد و فرمود: خداوند این دعا را در دنیا، نسبت به فاطمه علیها السلام اجابت نموده است زیرا من پدر اویم که کسی مثل من نیست و علی علیه السلام شوهر اوست که اگر نبود، فاطمه علیها السلام، هرگز کفوی نداشت و به او حسن و حسین علیهما السلام را داده که هیچ کس همانند آنها را ندارد دو سرور جوانان اسباط انبیا و دو سرور جوانان اهل بهشت.
آنگاه حضرت صلی الله علیه و آله - در حالی که مقداد، عمار و سلمان مقابل ایشان بودند- فرمود: آیا می خواهید که بیش از این را برای شما بگویم؟ گفتند: بله یا رسول الله! ... خداوند متعال گروهی از فرشتگان را مأمور نموده که فاطمه علیها السلام را [از هر چهار طرف] از پیش رویش و از پشت سر و از راست و از چپش محافظت نمایند و این فرشتگان در زمان
ص: 233
حیات فاطمه علیها السلام و در قبر او و هنگام رحلتش با او همراهند و درودهای فراوانی را نثار او، پدر، شوهر و فرزندانش می نمایند. پس کسی که مرا پس از رحلتم زیارت نماید مثل آن است که مرا در زمان حیاتم زیارت نموده و کسی که فاطمه علیها السلام را زیارت کند مثل آن است که مرا زیارت کرده و کسی که علی بن ابی طالب علیه السلام را زیارت کند مانند آن است که فاطمه علیها السلام را زیارت کرده باشد. و کسی که حسن و حسین علیهما السلام را زیارت کند گویا علی علیه السلام را زیارت کرده است و کسی که فرزندان حسن و حسین علیهما السلام را زیارت کند چنان است که آن دو را زیارت کند.
پس از این سخنان، عمّار، گردنبند فاطمه علیها السلام را با مُشک خوشبو نمود و آن را در میان بُردی یمانی پیچید -و او بنده ای داشت که نامش سهم بود و او را از سهمی که در خیبر به او رسیده بود خریداری نموده بود- آن [گردن بند] را تحویل غلام داد و به او گفت: این گردنبند را بگیر و تحویل پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بده تو نیز از امروز برای فاطمه علیها السلام هستی.
آن غلام، گردنبند را گرفت و آن را نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آورد و سخنان عمّار را برای ایشان باز گفت. پیامبر فرمود: برو به سوی فاطمه علیها السلام و گردنبند را به او بده و تو برای او هستی. سهم [غلام عمار] با گردنبند [به نزد فاطمه] آمد و سخن پیامبر را برای او بیان نمود. فاطمه علیها السلام آن گردنبند را گرفت و غلام را آزاد کرد.
غلام خندید. حضرت فاطمه علیها السلام فرمود: ای غلام! برای چه می خندی؟ گفت: عظمت برکت این گردن بند [مرا خندان نموده است زیرا] گرسنه ای را سیر کرد؛ برهنه ای را پوشانید؛ فقیری را بی نیاز کرد؛ غلامی را آزاد نمود و [در نهایت] به صاحبش بازگشت.
ص: 234
ص: 235
«أَنَّهُ لَمَّا اشْتَدَّ الْمَرَضُ بِسَیِّدَةِ النِّسَاءِ علیها السلام دَخَلَ عَلِیٌّ علیه السلام وَ عِنْدَهَا وَلَدَاهَا ... فَقَالَتْ: یَا ابْنَ عَمِّی وَ یَا بَابَ مَدِینَةِ عِلْمِ النَّبِیِّ وَ یَا زَوْجِی فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ یَا صَاحِبَ السُّلَالَةِ الطَّاهِرَةِ أُوصِیکَ مِنْ بَعْدِی بِحِفْظِ هَذَیْنِ الْوَلَدَیْنِ فَهُمَا قُرَّتَا عَیْنِ الرَّسُولِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ کَفَاهُمَا مَا لَقِیَاهُ مِنْ فِرَاقِ جَدِّهمَا وَ عَنْ قَرِیبٍ یَفْقِدَانِ أُمَّهُمَا...
فَبَکَی عَلِیٌّ علیه السلام وَ قَالَ: یَا بِنْتَ الْمُصْطَفَی وَ یَا سَیِّدَةَ النِّسَاءِ رُوحِی لِرُوحِکِ الْفِدَاءُ. یَا بِنْتَ الْبَشِیرِ النَّذِیرِ وَ مَنْ أَرْسَلَ رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ. فَلَمَّا عَرَفَت[فاطمه] الرِّضَا مِنْ الْمُرْتَضَی قَالَتْ: إِذَا فَرَغْتَ مِنْ أَمْرِی وَ وَضَعْتَنِی فِی قَبْرِی فَخُذْ تِلْکَ الْقَارُورَةَ وَ الْحُقَّةَ وَ وَضَعَهُمَا فِی لَحَدِی...
سَأَلَهَا عَلِیٌّ علیه السلام مَا فِی هَذِهِ الْحُقَّةِ فَفَتَحَهَا فَإِذَا فِیهَا حَرِیرَةٌ خَضْرَاءُ وَ فِی الْحَرِیرَةِ وَرَقَةٌ بَیْضَاءُ فِیهَا أَسْطُر مَکْتُوبَة وَ النُّور یَلْمَعُ.
قَالَتْ علیها السلام: یَا أَبَا الْحَسَنِ لَمَّا زَوَّجْنِی مِنْکَ أَبِی کَانَ عِنْدِی فِی لَیْلِ الزَّوَاجِ قَمِیصَانِ أَحَدُهُمَا جَدِید وَ الْآخَرُ عَتِیق مُرَقَّعٌ فَبَیْنَمَا أَنَا عَلَی سَجَّادَةٍ إِذْ طَرَقَ الْبَابَ سَائِلٌ وَ قَالَ: یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنَ الْخَیْرِ وَ الْفُتُوَّةِ جَرَتْ الْعَادَةُ فِی النَّاسِ یَقْصِدُونَ بُیُوتَ الْأَعْرَاسِ لِأَنَّهَا لاَ تَخْلُو مِنَ الطَّعَامِ لِمَنْ حَضَرَ مِنْ الْخَاصِّ وَ الْعَامِّ وَ إِنْ کَانَ عِنْدَکُمْ
ص: 236
قَمِیصٌ خَلق فَإِنِّی بِهِ جَدِیرٌ لِأَنِّی رَجُلٌ فَقِیرٌ یَا أَهْلَ بَیْتِ مُحَمَّدٍ فَقِیرکُمْ عَارِی الْجَسَدِ.
فَعَمَدَتُ إِلَی الْقَمِیصِ الْجَدِیدِ فَدَفَعْتُهُ إِلَیْهِ وَ لَبِسْتُ الْقَمِیصَ الْخَلِقَ.
قَالَتْ علیها السلام: یَا أَبَا الْحَسَن! فَلَمَّا أَصْبَحْتُ عِنْدَکَ بِالْقَمِیصِ الْخَلِقِ دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَلَیَّ فَقَالَ صلی الله علیه و آله: یَا بُنَیَّة أَ لَیْسَ قَدْ کَانَ لَکِ الْقَمِیصُ الْجَدِید فَلِمَ لاَ تلبسیه؟
فَقُلْتُ: یَا أَبَتِ تصدقتها لِسَائِلٍ فَقَالَ صلی الله علیه و آله: نِعْمَ مَا فَعَلْتِ وَ لَوْ لَبِسْتِ الْجَدِیدَ لِأَجْلِ بَعْلکِ وَ تَصَدَّقْتِ بِالْعَتِیقِ لَحَصَلَ لَکِ بِالْحَالَیْنِ التَّوْفِیقُ.
قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ بِکَ اهْتَدَیْنَا وَ اقْتَدَیْنَا إِنَّکَ لَمَّا تَزَوَّجْتَ بِأُمِّی خَدِیجَة وَ أَنْفَقْتَ جَمِیعَ مَا أَعْطَتْکَ فِی طَاعَةِ الْمَوْلَی حَتَّی أَفْضَت بِکَ الْحَالُ أنْ وَقَفَ بِبَابِکَ بَعْضُ السَّائِلِینَ فَأَعْطَیْتَهُ قَمِیصکَ وَ الْتَّحَفْتَ بِالْحَصِیرِ حَتَّی نَزَلَ جَبْرَئِیلُ [بِنزُولِ آیة فی شَأنِکَ]. فَبَکَی النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله ثُمَّ ضَمَّنِی إِلَی صَدْرِهِ فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ وَ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ یُقْرِؤُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ: اقْرَأْ عَلَی فَاطِمَةَ السَّلَامَ وَ قُلْ لَهَا: تَطْلُبُ مَا شَاءَتْ وَ لَوْ طَلَبَتْ مَا فِی الْخَضْرَاءِ وَ الْغَبْرَاءِ وَ بَشّرْهَا أنِّی اُحِبُّهَا.
فَقَالَ صلی الله علیه و آله لِی: بُنَیَّة إنَّ رَبَّکِ یُسَلِّمُ عَلَیْکِ وَ یَقُولُ لَکِ اطْلُبِی مَا شِئْتِ.
فَقُلْتُ: یَا أَبَتَاهْ قَدْ شَغَلَنِی لَذَّةُ خِدْمَتِهِ عَنْ مَسْأَلَتِهِ لا حَاجَة لِی غَیْرُ النَّظَرِ إِلَی وَجْهِهِ الْکَرِیمِ فِی دَارِ السَّلَامِ.
فَقَالَ صلی الله علیه و آله: یَا بُنَیَّة ارْفَعِی یَدَیْکِ فَرَفَعْتُ یَدَیّ وَ رَفَعَ یَدَیْهِ وَ قَالَ صلی الله علیه و آله: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِأُمَّتِی وَ أَنَا أَقُولُ: آمِینَ. فَجَاءَ جَبْرَئِیلُ بِرِسَالَةٍ مِنَ الْجَلِیلِ: قَدْ غَفَرْتُ لِعُصَاةِ أُمَّتِکَ مِمَّنْ فِی قَلْبِهِ مَحَبَّةُ فَاطِمَةَ وَ أبیها وَ بَعْلِهَا وَ بَنِیهَا علیهم السلام .
فَقَالَ صلی الله علیه و آله: أُرِیدُ بِذَلِکَ سِجِلًّا فَأَمَرَ اللَّهُ جَبْرَئِیلَ أَنْ یَأْخُذَ سندسةً خَضْرَاءَ وَ سندسةً بَیْضَاءَ وَ کَانَ فِیهِمَا: (کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ)((1)) وَ شَهِدَ جَبْرَئِیلُ وَ مِیکَائِیلُ وَ شَهِدَ الرَّسُولُ وَ قَالَ صلی الله علیه و آله: یَا بُنَیَّة یَکُونُ هَذَا الْکِتَابُ فِی هَذِهِ الْحُقَّة فَإِذَا کَانَ یَوْمُ وَفَاتِکَ
ص: 237
فَعَلَیْکِ بِالْوَصِیَّةِ أَنْ یُوضَعَ فِی لَحْدِکِ فَإِذَا قَامَ النَّاسُ فِی الْقِیَامَةِ وَ انْقَطَعَ الْمُذْنِبُونَ وَ سحبتهم الزَّبَانِیَةُ إِلَی النَّارِ فَسَلِّمِی الْوَدِیعَة إِلَیَّ حَتَّی أَطْلُبَ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیَّ وَ عَلَیْکِ فَأَنْتِ وَ أَبُوکِ رَحْمَةٌ لِلْعَالَمِینَ.»((1))
ترجمه:
در آن هنگام که مریضی حضرت زهرا علیها السلام [به جهت مصائبی که به ایشان وارد نمودند] شدت گرفت، حضرت علی علیها السلام بر ایشان وارد شد.حسن و حسین علیهما السلام نزد حضرت زهرا علیها السلام بودند...
حضرت زهرا علیها السلام به امیرمؤمنان علیه السلام عرض کرد: ای پسر عمویم و ای باب شهر علم پیامبر صلی الله علیه و آله و ای آقایی که همسر من در دنیا و آخرت هستی و ای صاحب نسل پاکان، وصیت می کنم که بعد از من این دو پسرم را حفظ کنی که این دو نور چشم پیامبر هستند و ایشان را در فراق جدّشان کفایت نما که به زودی مادرشان را نیز از دست خواهند داد.
پس امیرمومنان علیه السلام گریان شدند و فرمودند: ای دختر آنکه خدا او را برگزید و ای سرور زنان عالَم، روح من به فدایت باد. ای دختر کسی که بشیر و نذیر و رحمت برای عالمین بود.
در این هنگام که حضرت زهرا علیها السلام رضایت مرتضی علیه السلام را از خویش دید، عرض کرد: یا علی پس از این که مرا در قبر گذاشتی این شیشه[که اشکهای حضرت زهرا علیها السلام در آن بود] و این حُقّه را درون لحد من بگذار...
سپس علی علیه السلام از فاطمه علیها السلام پرسید: در این حُقّه چیست؟
ص: 238
آن مخدره حُقّه را گشود در آن حریر سبزی بود و در حریر، ورقۀ سفیدی که در آن چند سطر نوشته شده بود و نور از آن می درخشید.
حضرت زهرا علیها السلام فرمود: چون پدرم مرا به شما تزویج نمود من در شب عقد دو جامه داشتم یکی نو و دیگری کهنه و وصله دار، و در حالی که بر سجادۀ عبادت خود نشسته بودم ناگاه سائلی در را کوبید و فریاد کرد ای اهل بیت نبوّت و ای معدن خیر و فتوّت در بین مردم مرسوم است که شب عروسی به در خانۀ عروس می روند چون در آن خانه برای عموم مردم غذا حاضر است. حتی اگر جامۀ کهنه ای دارید [مرا بدهید] که من به آن سزاوارم زیرا مردی فقیرم. ای اهل بیت محمد صلی الله علیه و آله فقیر شما برهنه است.
پس من آن جامۀ نو را به او دادم و خودم لباس کهنه را پوشیدم. یا ابا الحسن وقتی صبح با لباس کهنه خدمت شما آمدم رسول خدا صلی الله علیه و آله بر من داخل شد و فرمود: دخترم! تو جامۀ نو نداشتی؟ چرا آن را نمی پوشی؟ عرض کردم: پدر جان، آن را به سائلی صدقه دادم.
پدرم [در جواب] فرمود: خوب کاری کردی [اما] اگر جامۀ نو را برای شوهرت می پوشیدی و جامۀ کهنه را صدقه می دادی در هر دو حال برایت توفیق حاصل شده بود [یعنی هم سائل را رد نکرده بودی و هم لباس نو را برای شوهرت پوشیده بودی].
من عرض کردم ای رسول خدا صلی الله علیه و آله ! در این عمل به شما اقتدا کردم وقتی که با مادرم خدیجه علیها السلام ازدواج نمودی هرچه او به شما داده بود همه را در اطاعت از مولی [خداوند] انفاق کردی تا اینکه سائلی از شما سؤال کرد و شما پیراهن خود را به سائل دادی و خود را به حصیر پوشاندی. تا اینکه در شأن شما آیه ای نازل شد.
پس رسول خدا صلی الله علیه و آله گریست و مرا به سینۀ خود چسبانید. آنگاه جبرئیل نازل شد و گفت: خداوند به تو سلام می رساند و می گوید: به فاطمه علیها السلام سلام برسان و به او بگو هرچه می خواهد درخواست کند اگر حتی آنچه در زمین و آسمان است، بخواهد به او عطا می کنم و او را بشارت بده که من او را دوست دارم.
ص: 239
رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: دخترم، پرودگار به تو سلام می کند و می گوید: هرآنچه خواهی طلب نما.
من عرض کردم: پدر جان، لذّت خدمت به خدا مرا از درخواست حاجت از او مشغول نموده است و تنها حاجتم نظر به وجه کریم خداوند در دار السلام است.
پس پدرم فرمود: دو دست خود را بلند کن! من دو دستم را بلند کردم ایشان نیز دستهای خود را بلند کرد و فرمود: خدایا امتم را بیامرز و من نیز آمین گفتم.
آنگاه جبرئیل نامه ای از خدای جلیل آورد [به این مضمون که]: گنهکاران امت تو را آمرزیدم؛ آنانکه محبت به فاطمه علیها السلام و پدر فاطمه و شوهر فاطمه و اولاد فاطمه در قلبشان است.
آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله سند مکتوبی درخواست نمود و خداوند به جبرئیل امین امر کرد که دو تکه ابریشم نازک سبز و سفید بگیرد که در آن دو نوشته شده بود: (کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ)((1)) و جبرئیل و میکائیل و پیامبر صلی الله علیه و آله شاهد شدند و پیامبر فرمود: دخترم این نوشته در این حُقّه است پس وقتی روز وفاتت فرا رسید وصیت کن که در لحدت گذاشته شود؛ پس زمانی که مردم در قیامت به پا خیزند و گنهکاران جدا شوند و ملائکه موکّل بر جهنم آنها را به سوی آتش بکشند این ودیعه را به من تحویل بده تا طلب نمایم انعامی که خداوند بر من و تو کرده است که تو و پدرت رحمت برای عالمین هستید.
ص: 240
ص: 241
«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: صَلَّی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَیْلَةً صَلَاةَ الْعِشَاءِ فَقَامَ رَجُلٌ مِنْ بَیْنِ الصَّفِّ فَقَالَ: یَا مَعَاشِرَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ أَنَا رَجُلٌ غَرِیبٌ فَقِیرٌ وَ أَسْأَلُکُمْ فِی مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَأَطْعِمُونِی فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: أَیُّهَا الْحَبِیبُ لَا تَذْکُرِ الْغُرْبَةَ فَقَدْ قَطَعْتَ نِیَاطَ قَلْبِی أَمَّا الْغُرَبَاءُ فَأَرْبَعَةٌ قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ هُمْ؟
قَالَ مَسْجِدٌ ظَهْرَانَیْ قَوْمٍ لَا یُصَلُّونَ فِیهِ وَ قُرْآنٌ فِی أَیْدِی قَوْمٍ لَا یَقْرَؤونَ فِیهِ وَ عَالِمٌ بَیْنَ قَوْمٍ لَا یَعْرِفُونَ حَالَهُ وَ لَا یَتَفَقَّدُونَهُ وَ أَسِیرٌ فِی بِلَادِ الرُّومِ بَیْنَ الْکُفَّارِ لَا یَعْرِفُونَ اللَّهَ ثُمَّ قَالَ صلی الله علیه و آله: مَنِ الَّذِی یَکْفِی مَؤونَةَ هَذَا الرَّجُلِ فَیُبَوِّأَهُ اللَّهُ فِی الْفِرْدَوْسِ الْأَعْلَی فَقَامَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ أَخَذَ بِیَدِ السَّائِلِ وَ أَتَی بِهِ إِلَی حُجْرَةِ فَاطِمَةَ علیها السلام فَقَالَ: یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ انْظُرِی فِی أَمْرِ هَذَا الضَّیْفِ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام: یَا ابْنَ الْعَمِّ لَمْ یَکُنْ فِی الْبَیْتِ إِلَّا قَلِیلٌ مِنَ الْبُرِّ صَنَعْتُ مِنْهُ طَعَاماً وَ الْأَطْفَالُ مُحْتَاجُونَ إِلَیْهِ وَ أَنْتَ صَائِمٌ وَ الطَّعَامُ قَلِیلٌ لَا یُغْنِی غَیْرَ وَاحِدٍ فَقَالَ: أَحْضِرِیهِ فَذَهَبَتْ وَ أَتَتْ بِالطَّعَامِ وَ وَضَعَتْهُ فَنَظَرَ إِلَیْهِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَرَآهُ قَلِیلًا فَقَالَ فِی نَفْسِهِ: لَا یَنْبَغِی أَنْ آکُلَ مِنْ هَذَا الطَّعَامِ فَإِنْ أَکَلْتُهُ لَا یَکْفِی الضَّیْفَ فَمَدَّ یَدَهُ إِلَی السِّرَاجِ یُرِیدُ أَنْ یُصْلِحَهُ فَأَطْفَأَهُ وَ قَالَ لِسَیِّدَةِ النِّسَاءِ علیها السلام: تَعَلَّلِی فِی إِیقَادِهِ حَتَّی یُحْسِنَ الضَّیْفُ أَکْلَهُ ثُمَّ ائْتِینِی بِهِ وَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یُحَرِّکُ فَمَهُ الْمُبَارَکَ یُرِی الضَّیْفَ أَنَّهُ یَأْکُلُ وَ لَا یَأْکُلُ إِلَی أَنْ فَرَغَ الضَّیْفُ مِنْ أَکْلِهِ وَ شَبِعَ وَ أَتَتْ خَیْرُ
ص: 242
النِّسَاءِ علیها السلام بِالسِّرَاجِ وَ وَضَعَتْهُ وَ کَانَ الطَّعَامُ بِحَالِهِ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام لِضَیْفِهِ: لِمَ مَا أَکَلْتَ الطَّعَامَ؟
فَقَالَ: یَا أَبَا الْحَسَنِ أَکَلْتُ الطَّعَامَ وَ شَبِعْتُ وَ لَکِنَّ اللَّهَ تَعَالَی بَارَکَ فِیهِ ثُمَّ أَکَلَ مِنَ الطَّعَامِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَیِّدَةُ النِّسَاءِ وَ الْحَسَنَانِ: وَ أَعْطَوْا مِنْهُ جِیرَانَهُمْ وَ ذَلِکَ مِمَّا بَارَکَ اللَّهُ تَعَالَی فِیهِ فَلَمَّا أَصْبَحَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَتَی إِلَی مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ صلی الله علیه و آله: یَا عَلِیُّ کَیْفَ کُنْتَ مَعَ الضَّیْفِ؟
فَقَالَ: بِحَمْدِ اللَّهِ یَا رَسُولَ اللَّهِ بِخَیْرٍ فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی تَعَجَّبَ مِمَّا فَعَلْتَ الْبَارِحَةَ مِنْ إِطْفَاءِ السِّرَاجِ وَ الامْتِنَاعِ مِنَ الْأَکْلِ لِلضَّیْفِ فَقَالَ: مَنْ أَخْبَرَکَ بِهَذَا؟ فَقَالَ: جَبْرَائِیلُ وَ أَتَی بِهَذِهِ الْآیَةِ فِی شَأْنِکَ (وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ...)».((1))
ترجمه:
از عبد الله بن مسعود روایت شده که گفت: شبی رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز عشاء را خواند. مردی از بین صف ایستاد و گفت: ای گروه مهاجر و انصار، من مردی غریب و فقیرم و در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله از شما می خواهم که به من طعام دهید.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: ای حبیب! غربت را یاد نکن که رگ قلبم را بریدی. غریب ها چهار گروه هستند. گفتند: یا رسول الله! آنها چه کسانی هستند؟ فرمود: مسجدی در وسط قومی که در آن نماز نمی خوانند و قرآنی در دست قومی که آن را قرائت نمی کنند و عالِمی بین قومی که حال اورا نمی دانند و از او تفقّد نمی نمایند و اسیری در بلاد روم بین کفار که خدا را نمی شناسند. سپس فرمود: کیست که کفایت کند مؤونۀ این مرد را تا خدا او را در فردوس اعلی جای دهد؟
امیر المؤمنین علیه السلام ایستاد و دست سائل را گرفت و او را به حجرۀ فاطمه علیها السلام برد و فرمود: ای دختر رسول خدا! در امر این مهمان نظری بنما.
ص: 243
فاطمه علیها السلام فرمود: ای پسر عمو! در خانه جز کمی گندم نبود که از آن غذایی درست کردم... و شما روزه داری و غذا کم است و غیر از یک نفر را سیر نمی کند. امیر مومنان علیه السلام فرمود: غذا را حاضر کنید. حضرت فاطمه علیها السلام رفت و غذا را آورد و آن را گذاشت امیر المؤمنین علیه السلام به آن نگاه کرد و دید که کم است پس به خود گفت: سزاوار نیست که از این غذا بخورم اگر بخورم مهمان را کفایت ننماید. پس دستش را به قصد اصلاح چراغ به سوی آن دراز کرد و آن را خاموش کرد و به سیده زنان فرمود: در روشن کردن چراغ تعلل کن تا مهمان غذایش را خوب بخورد. بعد آن را برایم بیاور و امیرالمؤمنین علیه السلام دهان مبارک خود را تکان می داد و چنان وانمود می کرد که او نیز مشغول خوردن غذا است ولی غذا نمی خورد تا این که مهمان از خوردن فارغ شد و سیر گشت و سیده زنان چراغ را آورد و گذاشت و غذا به حال خود بود [چیزی از آن کم نشده بود].
امیر المؤمنین علیه السلام به مهمانش فرمود: چرا غذا را نخوردی؟ گفت: یا ابا الحسن! غذا خوردم و سیر شدم و لکن خداوند به آن برکت داده است. پس امیر المؤمنین علیه السلام و سیده زنان علیها السلام و حسنین از غذا خوردند و از آن به همسایگانشان دادند و خداوند به آن برکت داده بود. وقتی صبح شد امیر المؤمنین علیه السلام به مسجد رسول خدا آمدند. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: یا علی! با مهمان چگونه بودی؟ گفت: بحمد الله ای رسول خدا! به خیر بود. فرمود: خداوند تعجب نمود از آنچه دیشب کردی - خاموش کردن چراغ و خودداری از خوردن به خاطر مهمان- عرض کرد: چه کسی این خبر را به شما داد؟
حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: جبرئیل و این آیه را در شأن تو آورد: «و [دیگران] را بر خودشان ترجیح می دهند- تا آخر آیه-». ((1))
ص: 244
ص: 245
«إِنَّ خَدِیجَةَ علیها السلام کَانَتْ تُصَلِّی یَوْماً فَقَصَدَت أَنْ تُسَلِّمَ فِی الثَّالِثَةِ فَنَادَتْهَا فَاطِمَةُ علیها السلام مِنْ بَطْنِهَا: قُومِی یَا أُمَّاهْ فَإِنَّکِ فِی الثَّالِثَةِ».((1))
ترجمه:
روزی حضرت خدیجه علیها السلام نماز می خواند خواست در رکعت سوم سلام دهد، فاطمه علیها السلام از شکم وی ندا داد: برخیز ای مادر تو در رکعت سوم هستی.
ص: 246
ص: 247
«حَضَرَت امْرَأَةٌ عِنْدَ الصِّدِّیقَةِ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ علیها السلام فَقَالَتْ: إِنَّ لِی وَالِدَةً ضَعِیفَةً وَ قَدْ لُبِسَ عَلَیْهَا فِی أَمْرِ صَلَاتِهَا شَیْ ءٌ، وَ قَدْ بَعَثَتْنِی إِلَیْکِ أَسْأَلُکِ فَأَجَابَتْهَا فَاطِمَةُ علیها السلام عَنْ ذَلِکَ، ثُمَّ ثَنَّتْ، فَأَجَابَتْ، ثُمَّ ثَلَّثَتْ [فَأَجَابَتْ] إِلَی أَنْ عَشَّرَتْ فَأَجَابَتْ، ثُمَّ خَجِلَتْ مِنَ الْکَثْرَةِ، فَقَالَتْ: لَا أَشُقُّ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ.
قَالَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام: هَاتِی وَ سَلِی عَمَّا بَدَا لَکِ، أَرَأَیْتِ مَنِ اکْتُرِیَ یَوْماً یَصْعَدُ إِلَی سَطْحٍ بَحَمْلٍ ثَقِیلٍ، وَ کِرَاؤُهُ مِائَةُ أَلْفِ دِینَارٍ، أَیَثْقُلُ عَلَیْهِ؟ فَقَالَتْ: لَا.
فَقَالَتْ: اکْتُرِیتُ أَنَا لِکُلِّ مَسْأَلَةٍ بِأَکْثَرَ مِنْ مِلْ ءِ مَا بَیْنَ الثَّرَی إِلَی الْعَرْشِ لُؤْلُؤاً فَأَحْرَی أَنْ لَا یَثْقُلَ عَلَیَّ، سَمِعْتُ أَبِی [رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله] یَقُولُ: إِنَّ عُلَمَاءَ شِیعَتِنَا یُحْشَرُونَ، فَیُخْلَعُ عَلَیْهِمْ مِنْ خِلَعِ الْکَرَامَاتِ عَلَی قَدْرِ کَثْرَةِ عُلُومِهِمْ، وَ جِدِّهِمْ فِی إِرْشَادِ عِبَادِ اللَّهِ، حَتَّی یُخْلَعَ عَلَی الْوَاحِدِ مِنْهُمْ أَلْفُ أَلْفِ خِلْعَةٍ مِنْ نُورٍ.
ثُمَّ یُنَادِی مُنَادِی رَبِّنَا عَزَّ وَ جَلَّ: أَیُّهَا الْکَافِلُونَ لِأَیْتَامِ آلِ مُحَمَّدٍ، النَّاعِشُونَ لَهُمْ عِنْدَ انْقِطَاعِهِمْ عَنْ آبَائِهِم- الَّذِینَ هُمْ أَئِمَّتُهُمْ- هَؤُلَاءِ تَلَامِذَتُکُمْ وَ الْأَیْتَامُ الَّذِینَ کَفَلْتُمُوهُمْ وَ نَعَشْتُمُوهُمْ فَاخْلَعُوا عَلَیْهِمْ [کَمَا خَلَعْتُمُوهُمْ] خِلَعَ الْعُلُومِ فِی الدُّنْیَا.
فَیَخْلَعُونَ عَلَی کُلِّ وَاحِدٍ مِنْ أُولَئِکَ الْأَیْتَامِ عَلَی قَدْرِ مَا أَخَذُوا عَنْهُمْ مِنَ الْعُلُومِ
ص: 248
حَتَّی إِنَّ فِیهِمْ- یَعْنِی فِی الْأَیْتَامِ- لَمَنْ یُخْلَعُ عَلَیْهِ مِائَةُ أَلْفِ خِلْعَةٍ وَ کَذَلِکَ یَخْلَعُ هَؤُلَاءِ الْأَیْتَامُ عَلَی مَنْ تَعَلَّمَ مِنْهُمْ.
ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی یَقُولُ: أَعِیدُوا عَلَی هَؤُلَاءِ الْعُلَمَاء الْکَافِلِینَ لِلْأَیْتَامِ حَتَّی تُتِمُّوا لَهُمْ خِلَعَهُمْ، وَ تُضَعِّفُوهَا فَیُتِمُّ لَهُمْ مَا کَانَ لَهُمْ قَبْلَ أَنْ یَخْلَعُوا عَلَیْهِمْ، وَ یُضَاعِفُ لَهُمْ، وَ کَذَلِکَ مَنْ بِمَرْتَبَتِهِمْ مِمَّنْ یُخْلَعُ عَلَیْهِ عَلَی مَرْتَبَتِهِمْ.
وَ قَالَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام: یَا أَمَةَ اللَّهِ إِنَّ سِلْکاً مِنْ تِلْکِ الْخِلَعِ لَأَفْضَلُ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ أَلْفَ أَلْفِ مَرَّةٍ».((1))
ترجمه:
زنی خدمت حضرت زهرا علیها السلام شرفیاب شد و عرضه داشت: مادری دارم ضعیف و رنجور که در امر نمازش مطلبی بر او مشتبه شده است. مرا نزد شما فرستاد تا پاسخ را از شما دریافت کنم. فاطمۀ زهرا علیها السلام پرسش او را پاسخ دادند؛ آن زن پرسش دیگری را مطرح نمود و حضرت پاسخ گفتند و بدین منوال پرسش سوم، چهارم، تا دهم را با حضرت در میان نهاد و حضرت به تمامی آنها پاسخ دادند. آن زن به سبب کثرت سؤال، شرمنده گردید و گفت: ای دختر فرستادۀ خدا، زحمت بر شما نباشم.
فاطمۀ زهرا علیها السلام فرمود: هر سؤالی به ذهنت می رسد در میان بگذار [و از بازگو کردن آن شرمگین مباش]. به من بگو اگر کسی در مدت یک روز، اجیر شود که بار گران و سنگینی را بر دوش بکشد و آن را به بالای بام خانه ای رساند و در برابر آن پاداشی معادل با صد هزار دینار زر ستاند آیا بر او ثقیل و سنگین است؟
آن زن عرضه داشت: خیر. حضرت علیها السلام فرمود: من هم اجیر شده ام و اُجرت من در
ص: 249
برابر پاسخ به هر سؤال، فزونتر است از این که ما بین ثری تا عرش پر از مروارید باشد پس سزاوارتر است که این بار بر من سنگینی ننماید!
شنیدم که پدرم رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود: عالمان از شیعیان ما [در روز رستاخیز] در حالی که محشور می شوند به میزان وفور دانش و تلاششان در ارشاد بندگان خدا بر آنها لباس کرامت پوشانیده می شود تا این اندازه که بر قامت یکی از آنان هزار هزار خلعت از نور پوشانده می شود.
آنگاه منادی پروردگارمان ندا می کند: ای کسانی که سرپرستی یتیمان آل محمد صلی الله علیه و آله را به عهده گرفتید و آنها را [از زمین] بلند کردید در زمانی که از پدران خویش - که امامانشان باشند- دور ابودند! اینان شاگردان شما هستند. همان یتیمانی که سرپرستیشان را بر عهده گرفتید و آنان را بلند نمودید. بر آنان خلعت دهید آنگونه که آنان را در دنیا با خلعت علوم پوشاندید. پس بر هر یک از آن ایتام به قدر علومی که آن ایتام از ایشان گرفته اند خلعت می دهند حتی در آن ایتام کسی یافت می شود که صد هزار جامه بر اندامش پوشانده می شود و همین شاگردان به نوبۀ خود بر قامت شاگردانشان جامه های نورانی می پوشانند.
آنگاه خداوند می فرماید: بر قامت علمایی که سرپرستی یتیمان آل محمد صلی الله علیه و آله را بر دوش داشتند دوباره از این خلعتها بپوشانید تا این که خلعتهایشان را کامل و دو برابر نمایید. پس خداوند قبل از این که بر شاگردانشان خلعت دهندنعمت را بر آنها تمام می سازد و دوچندان می کند و آنهایی که در مرتبه شان هستند نیز به قدر مرتبه شان خلعت می گیرند.
آنگاه حضرت زهرا علیها السلام فرمودند: ای بنده خدا، یک تار از آن جامه ها از تمامی آنچه آفتاب بر آن تابیده است هزار هزار بار با ارزش تر است.
ص: 250
ص: 251
«عَنْ أبِی مُحَمَّد علیه السلام، قال: قَالَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام وَ قَدِ اخْتَصَمَ إِلَیْهَا امْرَأَتَانِ، فَتَنَازَعَتَا فِی شَیْ ءٍ مِنْ أَمْرِ الدِّینِ إِحْدَاهُمَا مُعَانِدَةٌ وَ الْأُخْرَی مُؤْمِنَةٌ، فَفَتَحَتْ عَلَی الْمُؤْمِنَةِ حُجَّتَهَا، فَاسْتَظْهَرَتْ عَلَی الْمُعَانِدَةِ، فَفَرِحَتْ فَرَحاً شَدِیداً. فَقَالَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام: إِنَّ فَرَحَ الْمَلَائِکَةِ بِاسْتِظْهَارِکِ عَلَیْهَا أَشَدُّ مِنْ فَرَحِکِ، وَ إِنَّ حُزْنَ الشَّیْطَانِ وَ مَرَدَتِهِ بِحُزْنِهَا عَنْکِ أَشَدُّ مِنْ حُزْنِهَا. وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ لِلْمَلَائِکَةِ: أَوْجِبُوا لِفَاطِمَةَ علیها السلام بِمَا فَتَحَتْ عَلَی هَذِهِ الْمِسْکِینَةِ الْأَسِیرَةِ مِنَ الْجِنَانِ أَلْفَ أَلْفِ ضِعْفِ مَا کُنْتُ أَعْدَدْتُ لَهَا وَ اجْعَلُوا هَذِهِ سُنَّةً فِی کُلِّ مَنْ یَفْتَحُ عَلَی أَسِیرٍ مِسْکِینٍ، فَیَغْلِبُ مُعَانِداً مِثْلَ أَلْفِ أَلْفِ مَا کَانَ لَهُ مُعَدّاً مِنَ الْجِنَانِ.»((1))
ترجمه:
امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: دو زن خصومت خود را نزد حضرت فاطمه علیها السلام بردند. آن دو در مسأله ای از امر دین با هم اختلاف داشتند. یکی معاند بود و دیگری مؤمن.
ص: 252
آن حضرت علیها السلام بر آن زن مؤمن [راه اقامه] دلیل و برهانش را گشود و او بر زن معاند غالب گشت و به همین دلیل بسیار خوشحالی نمود.
فاطمۀزهرا علیها السلام فرمود: خوشحالی فرشتگان به سبب ظهور و غلبۀ تو بر او، بیش از شادی تو ست و حزن و اندوه شیطان و یارانش - که به خاطر حزن آن زن حاصل شده- بیش از حزن و اندوه آن زن [که در عقیدۀ باطل خود مغلوب شد] است.
خداوند به فرشتگان فرمود: به جهت اینکه فاطمه علیها السلام حجّت را برای آن زن مؤمنِ مسکین و اسیر گشود، برای فاطمه علیها السلام هزار هزار برابر آنچه از جنان تهیّه دیده بودم مقرر سازید و این را سنّتی قرار دهید برای هر که راه غلبه را برای بندۀ اسیر مسکینم باز کند تا او بر معاندی غالب گردد و هزار هزار برابر آنچه از جنان برایش آماده شده برایش مقرر دارید.
ص: 253
«رُوِیَ أَنَّ الْیَهُودَ کَانَ لَهُمْ عُرْسٌ فَجَاءُوا إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ قَالُوا: لَنَا حَقُّ الْجِوَارِ فَنَسْأَلُکَ أَنْ تَبْعَثَ فَاطِمَةَ بِنْتَکَ إِلَی دَارِنَا حَتَّی یَزْدَادَ [یزدانَ] عُرْسُنَا بِهَا وَ أَلَحُّوا عَلَیْهِ فَقَالَ: إِنَّهَا زَوْجَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ هِیَ بِحُکْمِهِ وَ سَأَلُوهُ أَنْ یَشْفَعَ إِلَی عَلِیٍّ فِی ذَلِکَ وَ قَدْ جَمَعَ الْیَهُودُ الطِّمَّ وَ الرِّمَّ مِنَ الْحُلِیِّ وَ الْحُلَلِ وَ ظَنَّ الْیَهُودُ أَنَّ فَاطِمَةَ تَدْخُلُ فِی بِذْلَتِهَا وَ أَرَادُوا اسْتِهَانَةً بِهَا فَجَاءَ جَبْرَئِیلُ بِثِیَابٍ مِنَ الْجَنَّةِ وَ حُلِیٍّ وَ حُلَلٍ لَمْ یَرَوْا مِثْلَهَا فَلَبِسَتْهَا فَاطِمَةُ وَ تَحَلَّتْ بِهَا فَتَعَجَّبَ النَّاسُ مِنْ زِینَتِهَا وَ أَلْوَانِهَا وَ طِیبِهَا فَلَمَّا دَخَلَتْ فَاطِمَةُ دَارَ الْیَهُودِ سَجَدَ لَهَا نِسَاؤُهُمْ یُقَبِّلْنَ الْأَرْضَ بَیْنَ یَدَیْهَا وَ أَسْلَمَ بِسَبَبِ مَا رَأَوْا خَلْقٌ کَثِیرٌ مِنَ الْیَهُودِ».((1))
ترجمه:
روایت شده یهود [مجلس] عروسی داشتند، به حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و گفتند: ما [بر شما] حقّ همسایگی داریم، از شما تقاضا می کنیم که دخترت فاطمه علیها السلام را به خانۀ ما بفرستی تا موجب زینت عروسی ما باشد و در این مورد خیلی اصرار
ص: 254
کردند تا اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله به ایشان فرمود: فاطمه علیها السلام همسر علی بن ابی طالب علیه السلام است و باید علی علیه السلام در این مورد نظر دهد. آنها [وقتی این جواب را شنیدند] از رسول خدا صلی الله علیه و آله تقاضا کردند که در این رابطه با علی علیه السلام صحبت کند و رضایت وی را جلب نماید.
زنان یهودی برای شرکت در آن مجلس، هرچه زیور و لباس فاخر داشتند جمع کردند و فکر می کردند که فاطمه علیها السلام با همان لباس های معمول روزمرّه در آن مجلس حاضر خواهد شد و آنان می خواستند او را مورد توهین و تحقیر قرار دهند. جبرئیل، لباس ها، زیورها و حله هایی از بهشت آورد که مثل آن را ندیده بودند. حضرت فاطمه علیها السلام آنها را پوشید و خود را به آنها زینت کرد همه از زیبایی و رنگ و بوی خوش آنها تعجب نمودند و هنگامی که فاطمه علیها السلام [با آن وضعیت] وارد خانه یهودیان گردید زنان حاضر در مجلس [از روی بُهت و حیرت] در مقابل آن حضرت به سجده افتادند و زمینِ جلوی پای حضرت زهرا علیها السلام را می بوسیدند و بسیاری از یهودیان به سبب آنچه که دیدند اسلام آوردند.
تذکر:
در منقبت: 87 به هدایت هشتاد یهودی به نور چادر آن حضرت علیها السلام اشاره گردیده است.
ص: 255
«عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فِی قَوْلِهِ تَعَالَی (إِنَّها لَإِحْدَی الْکُبَرِ * نَذِیراً لِلْبَشَرٍ)((1)) قَالَ: یَعْنِی فَاطِمَةَ علیها السلام ».((2))
ترجمه:
از ابی حمزه از امام محمّد باقر علیه السلام روایت شده که دربارۀ آیۀ «همانا او یکی از بزرگترین ها است؛ هشدار دهندۀ بشر است» فرمود: منظور خدا در این آیه حضرت فاطمۀ زهرا علیها السلام است.
ص: 256
ص: 257
عَنْ یُونسَ بْنِ ظَبْیَانَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: «لِفَاطِمَةَ علیها السلام تِسْعَةُ أَسْمَاءَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فَاطِمَةُ وَ الصِّدِّیقَةُ وَ الْمُبَارَکَةُ وَ الطَّاهِرَةُ وَ الزَّکِیَّةُ وَ الرَّاضِیَةُ وَ الْمَرْضِیَّةُ وَ الْمُحَدَّثَةُ وَ الزَّهْرَاء.»((1))
ترجمه:
یونس بن ظبیان از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمودند: فاطمۀ زهرا علیها السلام نزد خدای تعالی نُه نام دارد: «فاطمه و صدیقه و مبارکه و طاهره و زکیه و راضیه و مرضیه و محدَّثه و زهرا.»
تذکر: رجوع شود به منقبت: 3،10،11،37،40،44،46،58،62،67،80،82،83،84،85،99.
ص: 258
ص: 259
ص: 260
ص: 261
«فَلَمَّا سَأَلَهُ الْکُفَّار أَنْ یُرِیَهُمْ انْشِقَاق الْقَمَرِ وَ قَدْ بَانَ لِخَدِیجَةَ حَمْلُهَا بِفَاطِمَةَ وَ ظَهَرَ، قَالَتْ خَدِیجَةُ: وَا خَیْبَةَ مَنْ کَذَّبَ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله وَ هُوَ خَیْرُ رَسُولٍ وَ نَبِیٍّ، فَنَادَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام مِنْ بَطْنِهَا: یَا أُمَّاهْ لَا تَحْزَنِی وَ لاَ تَرهَبی فَإِنَّ اللَّهَ مَعَ أَبِی، فَلَمَّا تَمَّتْ أَیَّامُ حَمْلِهَا وَ انْقَضَی وَضَعَتْ فَاطِمَةَ فَأَشْرَقَ بِنُورِ وَجْهِهَا الْفَضَاءُ».((1))
ترجمه:
آن هنگام که کفار، از رسول خدا صلی الله علیه و آله درخواست نمودند تا شکافتن ماه را به آنها نشان دهد - زمانی بود که خدیجه علیها السلام، تازه دریافته بود که به فاطمه علیها السلام حامله است.- خدیجه علیها السلام در مقابل در خواست کفار چنین گفت: چقدر زیانکار است آنکه حضرت محمد صلی الله علیه و آله را تکذیب نماید و حال آنکه او بهترین رسول و پیامبر صلی الله علیه و آله است.
ص: 262
وقتی فاطمه علیها السلام از رحم مادرش این سخنان را شنید، ندا داد: ای مادر! محزون مباش و مترس؛ زیرا که خدا با پدر من است.
چون مدّت حمل به سر آمد، فاطمه علیها السلام متولد شد و فضا به نور روی او روشن گردید.
ص: 263
«قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَی: (اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ)((1)) فَاطِمَةُ علیها السلام (فِیهَا مِصْباحٌ) الْحَسَنُ علیه السلام (الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ) الْحُسَیْنُ علیه السلام (الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌ) فَاطِمَةُ کَوْکَبٌ دُرِّیٌ بَیْنَ نِسَاءِ أَهْلِ الدُّنْیَا...»((2))
ترجمه:
امام صادق علیه السلام راجع به قول خدای تعالی (اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ) [خدا نور آسمانها و زمین است، حکایت نور او چون چراغدانی است] فرمود: [آن چراغدان] فاطمه علیها السلام است.
(فِیهَا مِصْباحٌ) [در آن چراغدان چراغیست] آن چراغ حسن علیه السلام است.
ص: 264
(الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ) [چراغ در حبابی بلورین است] آن حباب بلورین، حسین علیه السلام است.
(الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌ) [آن حباب بلورین مانند اختر درخشانی است] فاطمه علیها السلام اختری درخشان در میان زنان جهان است. ((1))
ص: 265
«أَبُو هَاشِمٍ الْعَسْکَرِیُّ: سَأَلْتُ صَاحِبَ الْعَسْکَرِ علیه السلام: لِمَ سُمِّیَتْ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءَ علیها السلام ؟ فَقَالَ: کَانَ وَجْهُهَا یَزْهَرُ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام مِنْ أَوَّلِ النَّهَارِ کَالشَّمْسِ الضَّاحِیَةِ وَ عِنْدَ الزَّوَالَ کَالْقَمَرِ الْمُنِیرِ وَ عِنْدَ غُرُوبِ الشَّمْسِ کَالْکَوْکَبِ الدُّرِّیِّ».((1))
ترجمه:
ابو هاشم عسکری گوید: از امام حسن عسکری علیه السلام پرسیدم: چرا حضرت فاطمه علیها السلام را «زهراء» نامیدند؟ فرمود: زیرا چهره او برای امیر المؤمنین علیه السلام از اوّل روز مانند آفتاب روشن و به هنگام زوال مانند ماه درخشان و به هنگام غروب آفتاب مانند ستارۀ درخشنده نور می داد.
ص: 266
ص: 267
عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لِمَ سُمِّیَتِ الزَّهْرَاءُ زَهْرَاءَ؟ فَقَالَ: «لِأَنَّهَا تَزْهَرُ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فِی النَّهَارِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ بِالنُّورِ کَانَ یَزْهَرُ نُورُ وَجْهِهَا صَلَاةَ الْغَدَاةِ وَ النَّاسُ فِی فِرَاشِهِمْ فَیَدْخُلُ بَیَاضُ ذَلِکَ النُّورِ إِلَی حُجُرَاتِهِمْ بِالْمَدِینَةِ فَتَبْیَضُّ حِیطَانُهُمْ فَیَعْجَبُونَ مِنْ ذَلِکَ فَیَأْتُونَ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَیَسْأَلُونَهُ عَمَّا رَأَوْا فَیُرْسِلُهُمْ إِلَی مَنْزِلِ فَاطِمَةَ علیها السلام فَیَأْتُونَ مَنْزِلَهَا فَیَرَوْنَهَا قَاعِدَةً فِی مِحْرَابِهَا تُصَلِّی وَ النُّورُ یَسْطَعُ مِنْ مِحْرَابِهَا مِنْ وَجْهِهَا فَیَعْلَمُونَ أَنَّ الَّذِی رَأَوْهُ کَانَ مِنْ نُورِ فَاطِمَةَ علیها السلام .
فَإِذَا انْتَصَفَ النَّهَارُ وَ تَرَتَّبَتْ لِلصَّلَاةِ زَهَرَ نُورُ وَجْهِهَا علیها السلام بِالصُّفْرَةِ فَتَدْخُلُ الصُّفْرَةُ فِی حُجُرَاتِ النَّاسِ فَتَصفَرُّ ثِیَابُهُمْ وَ أَلْوَانُهُمْ فَیَأْتُونَ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَیَسْأَلُونَهُ عَمَّا رَأَوْا فَیُرْسِلُهُمْ إِلَی مَنْزِلِ فَاطِمَةَ علیها السلام فَیَرَوْنَهَا قَائِمَةً فِی مِحْرَابِهَا وَ قَدْ زَهَرَ نُورُ وَجْهِهَا - صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا وَ عَلَی أَبِیهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِیهَا- بِالصُّفْرَةِ فَیَعْلَمُونَ أَنَّ الَّذِی رَأَوْا کَانَ مِنْ نُورِ وَجْهِهَا.
فَإِذَا کَانَ آخِرُ النَّهَارِ وَ غَرَبَتِ الشَّمْسُ احْمَرَّ وَجْهُ فَاطِمَةَ فَأَشْرَقَ وَجْهُهَا بِالْحُمْرَةِ فَرَحاً وَ شُکْراً للهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَکَانَ تَدْخُلُ حُمْرَةُ وَجْهِهَا حُجُرَاتِ الْقَوْمِ وَ تَحْمَرُّ حِیطَانُهُمْ فَیَعْجَبُونَ مِنْ ذَلِکَ وَ یَأْتُونَ النَّبِیَّ علیها السلام وَ یَسْأَلُونَهُ عَنْ ذَلِکَ فَیُرْسِلُهُمْ إِلَی مَنْزِلِ فَاطِمَةَ فَیَرَوْنَهَا جَالِسَةً تُسَبِّحُ اللَّهَ وَ تُمَجِّدُهُ وَ نُورُ وَجْهِهَا یَزْهَرُ بِالْحُمْرَةِ فَیَعْلَمُونَ أَنَّ الَّذِی رَأَوْا کَانَ
ص: 268
مِنْ نُورِ وَجْهِ فَاطِمَةَ علیها السلام فَلَمْ یَزَلْ ذَلِکَ النُّورُ فِی وَجْهِهَا حَتَّی وُلِدَ الْحُسَیْنُ علیه السلام فَهُوَ یَتَقَلَّبُ فِی وُجُوهِنَا إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ فِی الْأَئِمَّةِ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتَ علیهم السلام إِمَامٍ بَعْدَ إِمَامٍ».((1))
ترجمه:
ابان بن تغلب روایت کرده: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: ای فرزند رسول خدا! چرا فاطمه علیها السلام را «زهراء» نامیدند؟
حضرت علیه السلام فرمودند: برای اینکه نور حضرت فاطمه علیها السلام روزی سه مرتبه برای امیرمؤمنان، علی بن ابی طالب علیهما السلام جلوه می کرد. نور چهرۀ او به هنگام اقامۀ نماز صبح -در حالی که مردمان در رختخوابشان بودند- چنان می درخشید که سفیدی آن نور، داخل خانه های مردم مدینه می گردید و دیوارهایشان سفید می شد، آنان از این نور تعجّب می کردند و به سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله می آمدند و از او دربارۀ آنچه دیدند سؤال می کردند. رسول خدا صلی الله علیه و آله آنها را به خانۀ حضرت فاطمه علیها السلام می فرستاد و آنها به منزل فاطمه علیها السلام می آمدند و می دیدند که فاطمه علیها السلام در محراب عبادت ایستاده (و نماز می خواند) و نور از صورت آن حضرت علیها السلام ساطع می شود، و آنگاه در می یافتند که آنچه دیدند از نور فاطمه علیها السلام بوده است.
هنگامی که ظهر فرا می رسید و فاطمه علیها السلام آمادۀ نماز می شد نور زردی از چهرۀ وی ساطع می گردید و داخل خانه های اهل مدینه می شد به طوری که لباس و رنگ ایشان زرد می گشت، آنها به سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله می آمدند و از ایشان دربارۀ آنچه دیدند سؤال می کردند. رسول خدا صلی الله علیه و آله آنها را به خانۀ حضرت فاطمه علیها السلام می فرستاد. آنها می دیدند که فاطمه علیها السلام در محراب عبادت ایستاده و نور صورتش به رنگ زرد می درخشد؛ در می یافتند که آنچه دیدند از نور صورت فاطمه علیها السلام بوده است.
هنگامی که آخر روز می شد و آفتاب غروب می کرد چهرۀ فاطمه علیها السلام سرخ می شد و
ص: 269
صورت او با این رنگ سرخ می درخشید [که این سرخی] از روی شادی و شکر خداوند [بود]. پس سرخی صورت او داخل خانه های مردم می شد و دیوار خانه های ایشان سرخ می گشت و مردم مدینه از این امر تعجّب می کردند و به سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله می آمدند و از او دربارۀ آن می پرسیدند. رسول خدا صلی الله علیه و آله آنها را به خانۀ حضرت فاطمه علیها السلام می فرستاد، و آنها می دیدند که فاطمه علیها السلام نشسته و به تسبیح و تمجید خدا مشغول است و آن نور سرخ از صورت وی ساطع است و می فهمیدند که آنچه دیدند از نور صورت فاطمه علیها السلام بوده است. پس آن نور در چهرۀ فاطمه علیها السلام باقی بود تا زمانی که حسین علیه السلام از وی متولّد شد. پس آن نور در صورتهای ما ائمه است تا روز قیامت؛ امامی بعد از امام دیگر.
ص: 270
ص: 271
عَنِ ابْنِ عُمَارَةَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ فَاطِمَةَ علیها السلام لِمَ سُمِّیَتْ زَهْرَاءَ فَقَالَ: «لِأَنَّهَا کَانَتْ إِذَا قَامَتْ فِی مِحْرَابِهَا زَهَرَ نُورُهَا لِأَهْلِ السَّمَاءِ کَمَا یَزْهَرُ نُورُ الْکَوَاکِبِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ».((1))
ترجمه:
ابن عماره از پدرش روایت کرده که گفت: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: چرا حضرت فاطمه علیها السلام، «زهراء» نامیده شد؟
امام صادق علیه السلام فرمود: به این دلیل که ایشان وقتی در محراب عبادت می ایستاد نور
ص: 272
آن حضرت علیها السلام برای اهل آسمان تلألؤ می نمود. آنچنان که نور ستارگان برای ساکنین زمین می درخشد.
تذکر:
رجوع شود به منقبت7: «اشراق نوری حضرت زهرا علیها السلام در هنگام تولد» و منقبت 86: «اشراق بهشت از نور خندۀ امیرمؤمنان علیه السلام و حضرت زهرا علیها السلام ».
ص: 273
قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَبَیْنَا أَهْلُ الْجَنَّةِ فِی الْجَنَّةِ إِذْ رَأَوْا مِثْلَ الشَّمْسِ قَدْ أَشْرَقَتْ لَهَا [لَهُ] الْجِنَانُ فَیَقُولُ أَهْلُ الْجَنَّةِ: یَا رَبِّ إِنَّکَ قُلْتَ فِی کِتَابِکَ: (لا یَرَوْنَ فِیها شَمْساً [وَ لا زَمْهَرِیراً])((1)) فَیُرْسِلُ اللَّهُ جَلَّ اسْمُهُ إِلَیْهِمْ جَبْرَئِیلَ فَیَقُولُ: لَیْسَ هَذِهِ شَمْساً [بِشَمْسٍ] وَ لَکِنَّ عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ علیهما السلام [فَاطِمَةُ وَ عَلِیٌّ قَدْ] ضَحِکَا فَأَشْرَقَتِ الجَنَّةُ [الْجِنَانُ] مِنْ نُورِ ضَحِکِهِمَا.»
ترجمه:
ابن عباس (2)گوید: در این میان که اهل بهشت در بهشت قرار گرفته اند، نوری مثل
ص: 274
نور خورشید ببینند که بهشت از آن نور درخشان گشته، اهل بهشت گویند: پروردگارا تو در کتابت گفتی که: (لا یَرَوْنَ فِیها شَمْساً)((1)) [در آن [بهشت] آفتابی نبینند]. خدای تعالی جبرئیل را نزد آنها فرستد و به ایشان گوید: این نه خورشید است و نه ماه بلکه حضرت علی و فاطمه علیهما السلام خندیدند و بهشت از نور خنده شان درخشان شد.
ص: 275
رُوِیَ أَنَّ عَلِیّاً اسْتَقْرَضَ مِنْ یَهُودِیٍّ شَعِیراً فَاسْتَرْهَنَهُ شَیْئاً فَدَفَعَ إِلَیْهِ مُلَاءَةَ فَاطِمَةَ رَهْناً وَ کَانَتْ مِنَ الصُّوفِ فَأَدْخَلَهَا الْیَهُودِیُّ إِلَی دَارٍ وَ وَضَعَهَا فِی بَیْتٍ فَلَمَّا کَانَتِ اللَّیْلَةُ دَخَلَتْ زَوْجَتُهُ الْبَیْتَ الَّذِی فِیهِ الْمُلَاءَةُ بِشُغُلٍ فَرَأَتْ نُوراً سَاطِعاً فِی الْبَیْتِ أَضَاءَ بِهِ کُلُّهُ فَانْصَرَفَتْ إِلَی زَوْجِهَا فَأَخْبَرَتْهُ بِأَنَّهَا رَأَتْ فِی ذَلِکَ الْبَیْتِ ضَوْءً عَظِیماً فَتَعَجَّبَ الْیَهُودِیُّ زَوْجُهَا وَ قَدْ نَسِیَ أَنَّ فِی بَیْتِهِ مُلَاءَةَ فَاطِمَةَ علیها السلام فَنَهَضَ مُسْرِعاً وَ دَخَلَ الْبَیْتَ فَإِذَا ضِیَاءُ الْمُلَاءَةِ یَنْشُرُ شُعَاعَهَا کَأَنَّهُ یَشْتَعِلُ مِنْ بَدْرٍ مُنِیرٍ یَلْمَعُ مِنْ قَرِیبٍ فَتَعَجَّبَ مِنْ ذَلِکَ فَأَنْعَمَ النَّظَرَ فِی مَوْضِعِ الْمُلَاءَةِ فَعَلِمَ أَنَّ ذَلِکَ النُّورَ مِنْ مُلَاءَةِ فَاطِمَةَ علیها السلام فَخَرَجَ الْیَهُودِیُّ یَعْدُو إِلَی أَقْرِبَائِهِ وَ زَوْجَتُهُ تَعْدُو إِلَی أَقْرِبَائِهَا فَاجْتَمَعَ ثَمَانُونَ مِنَ الْیَهُودِ فَرَأَوْا ذَلِکَ فَأَسْلَمُوا کُلُّهُمْ.((1))
ترجمه:
روایت شده که حضرت علی علیه السلام مقداری جو از یک یهودی قرض کردند و آن
ص: 276
یهودی چیزی بابت گرو از آن حضرت خواست و امیر مؤمنان علیه السلام چادر حضرت فاطمه علیها السلام را - که از پشم بود- بابت رهن به او دادند.
یهودی چادر را به خانه برد و در اتاقی گذاشت. به هنگام شب، زن آن شخص برای انجام کاری داخل آن اتاق شد و نوری دید که تمام اتاق را روشن کرده است. به سوی شوهرش آمد و به او اطلاع داد که در آن اتاق، نور با عظمتی دیده است! مرد یهودی - که فراموش کرده بود چادر فاطمه علیها السلام در آن اتاق است- تعجّب نمود و به سرعت داخل آن اتاق شد و دید که شعاع نور آن چادر [به همۀ اطراف] منتشر می شود و گویا آن شعاع، شعله ای است از قرص کامل و نورانی ماه که از مکانی نزدیک می تابد. [یهودی] از [دیدن] آن تعجب نمود و با دقت به محل چادر نگاه کرد و دانست که آن نور از چادر فاطمه علیها السلام است. مرد یهودی و همسرش از خانه خارج شدند و هر یک به سوی اقوام خویش شتافتند. هشتاد نفر از یهود جمع شدند و آن [چادر نورانی] را دیدند و همۀ آنها اسلام آوردند.
ص: 277
ص: 278
ص: 279
رَوَیَ الروانْدِی فِی الخَرَائِج: «أَنَّ أُمَّ أَیْمَنَ لَمَّا تُوُفِّیَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام حَلَفَتْ أَنْ لَا تَکُونَ بِالْمَدِینَةِ إِذْ لَا تُطِیقُ أَنْ تَنْظُرَ إِلَی مَوَاضِعَ کَانَتْ بِهَا فَخَرَجَتْ إِلَی مَکَّةَ فَلَمَّا کَانَتْ فِی بَعْضِ الطَّرِیقِ عَطِشَتْ عَطَشاً شَدِیداً فَرَفَعَتْ یَدَیْهَا و قَالَتْ: یَا رَبِّ أَنَا خَادِمَةُ فَاطِمَةَ تَقْتُلُنِی عَطَشاً. فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهَا دَلْواً مِنَ السَّمَاءِ فَشَرِبَتْ فَلَمْ تَحْتَجْ إِلَی الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ سَبْعَ سِنِینَ وَ کَانَ النَّاسُ یَبْعَثُونَهَا فِی الْیَوْمِ الشَّدِیدِ الْحَرِّ فَمَا یُصِیبُهَا عَطَشٌ». (1)
ترجمه:
راوندی قدس سره در خرائج روایت کرده: وقتی حضرت فاطمه علیها السلام از دنیا رحلت نمود، امّ ایمن سوگند خورد که در مدینه نماند؛ زیرا طاقت دیدن آن مواضع و محل هایی که حضرت فاطمه علیها السلام را در آنجا دیده بود نداشت. از مدینه خارج شد و به سوی مکّه حرکت کرد. در بین راه، آب او تمام شد و تشنگی شدیدی بر او غلبه کرد، پس دستان
ص: 280
خود را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: پروردگارا، من خدمتکار حضرت فاطمه علیها السلام هستم. آیا می خواهی مرا به واسطۀ عطش و در حال تشنگی قبض روح کنی؟
در این حال خداوند متعال دلوی آب از آسمان برای او فرستاد. او از آن آب نوشید و هفت سال از آب و غذا بی نیاز گردید. به طوریکه مردم او را در روز بسیار گرم به دنبال کارهایی می فرستادند ولی هرگز تشنه نمی شد.
ص: 281
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِی علیهم السلام قالَ: «بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ سَلْمَانَ إِلَی مَنْزلِ فَاطِمَةَ لِحَاجَةٍ. قَالَ سَلْمَانُ: فَوَقَفْتُ بِالْبَابِ وَقْفَةً حَتَّی سَلَّمْتُ فَسَمِعْتُ فَاطِمَةَ تَقْرَأُ الْقُرْآنَ جوا [مِنْ جو] وَ تَدُورُ الرَّحَی برّاً [مِنْ برٍّ] مَا عِنْدَهَا أَنِیسٌ.
قَالَ: فَعُدْتُ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، رَأَیْتُ أَمْراً عَظِیماً! فَقَالَ: هِیهِ یَا سَلْمَانُ، تَکَلَّمْ بِمَا رَأَیْتَ وَ سَمِعْتَ.
قَالَ: وَقَفْتُ بِبَابِ ابْنَتِکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ، وَ سَلَّمْتُ، فَسَمِعْتُ فَاطِمَةَ تَقْرَأُ الْقُرْآنَ مِنْ جَوَّا، وَ الرَّحَی تَدُورُ مِنْ بَرَّا مَا عِنْدَهَا أَنِیسٌ! فَتَبَسَّمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ قَالَ: یَا سَلْمَانُ ابْنَتِی فَاطِمَةُ مَلَأَ اللَّهُ قَلْبَهَا وَ جَوَارِحَهَا إِیمَاناً إِلَی مُشَاشِهَا تَفَرَّغَتْ لِطَاعَةِ اللَّهِ فَبَعَثَ اللَّهُ مَلَکاً اسْمُهُ زُوقَابِیلُ وَ فِی خَبَرٍ آخَرَ: رَحْمة [جَبْرَئِیلُ] فَأَدَارَ لَهَا الرَّحَی وَ کَفَاهَا اللَّهُ مَؤُنَةَ الدُّنْیَا مَعَ مَؤُنَةِ الْآخِرَة»((1))
ترجمه:
امام محمّد باقر علیه السلام فرمودند: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله سلمان را نزد حضرت فاطمه علیها السلام فرستاد.
ص: 282
سلمان می گوید: من بر درب خانه ایستادم و سلام کردم. شنیدم که حضرت فاطمه علیها السلام در داخل خانه مشغول تلاوت قرآن است و آسیاب در حیاط می چرخید در حالی که کسی آن را نمی چرخانید.
سلمان گوید: نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله نشستم و گفتم: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله امر عظیمی مشاهده نمودم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای سلمان بازگو آنچه را که دیده ای و شنیده ای.
سلمان گفت: به در خانۀ دخترت فاطمه علیها السلام رفتم و بر او سلام کردم و شنیدم فاطمه علیها السلام قرآن می خواند و آسیاب در بیرون خانه می چرخید در حالی که کسی کنار آن نبود.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله تبسّمی کرد و فرمود: ای سلمان! خداوند متعال، قلب و اعضای دخترم فاطمه را تا سر استخوانهایش سرشار از ایمان نموده است. وی خود را برای عبادت پروردگار فارغ نمود خداوند [هم] ملکی به نام زوقابیل (و در روایت دیگر جبرئیل) را مأمور نموده تا آسیاب را بگرداند. خداوند کارهای دنیا و آخرت فاطمه علیها السلام را کفایت نموده است.((1))
ص: 283
«أَنَّ أُمَّ أَیْمَنَ قَالَتْ مَضَیْتُ ذَاتَ یَوْمٍ إِلَی مَنْزِلِ مَوْلَاتِی فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ علیها السلام لِأَزُورَهَا فِی مَنْزِلِهَا وَ کَانَ یَوْماً حَارّاً مِنْ أَیَّامِ الصَّیْفِ فَأَتَیْتُ إِلَی بَابِ دَارِهَا وَ إِذَا بِالْبَابِ مُغْلَقٌ فَنَظَرْتُ مِنْ شُقُوقِ الْبَابِ فَإِذَا بِفَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ نَائِمَةٌ عِنْدَ الرَّحَی وَ رَأَیْتُ الرَّحَی تَطْحَنُ الْبُرَّ وَ هِیَ تَدُورُ مِنْ غَیْرِ یَدٍ تُدِیرُهَا وَ الْمَهْدُ أَیْضاً إِلَی جَانِبِهَا وَ الْحُسَیْنُ علیه السلام نَائِمٌ فِیهِ وَ الْمَهْدُ یَهْتَزُّ وَ لَمْ أَرَ مَنْ یَهُزُّهُ وَ رَأَیْتُ کَفّاً یُسَبِّحُ اللَّهَ تَعَالَی قَرِیباً مِنْ کَفِّ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ.
قَالَتْ أُمُّ أَیْمَنَ فَتَعَجَّبْتُ مِنْ ذَلِکَ فَتَرَکْتُهَا وَ مَضَیْتُ إِلَی سَیِّدِی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ وَ قُلْتُ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی رَأَیْتُ عَجَباً مَا رَأَیْتُ مِثْلَهُ أَبَداً فَقَالَ لِی مَا رَأَیْتِ یَا أُمَّ أَیْمَنَ فَقُلْتُ إِنِّی قَصَدْتُ مَنْزِلَ سَیِّدَتِی فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ فَلَقِیتُ الْبَابَ مُغْلَقاً وَ إِذَا أَنَا بِالرَّحَی تَطْحَنُ الْبُرَّ وَ هِیَ تَدُورُ مِنْ غَیْرِ یَدٍ تُدِیرُهَا وَ رَأَیْتُ مَهْدَ الْحُسَیْنِ یَهْتَزُّ مِنْ غَیْرِ یَدٍ تَهُزُّهُ وَ رَأَیْتُ کَفّاً یُسَبِّحُ اللَّهَ تَعَالَی قَرِیباً مِنْ کَفِّ فَاطِمَةَ علیها السلام وَ لَمْ أَرَ شَخْصَهُ فَتَعَجَّبْتُ مِنْ ذَلِکَ یَا سَیِّدِی.
فَقَالَ صلی الله علیه و آله: یَا أُمَّ أَیْمَنَ اعْلَمِی أَنَّ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءَ صَائِمَةٌ وَ هِیَ مُتْعَبَةٌ جَائِعَةٌ وَ الزَّمَانُ قَیْظٌ فَأَلْقَی اللَّهُ تَعَالَی عَلَیْهَا النُّعَاسَ فَنَامَتْ فَسُبْحَانَ مَنْ لَا یَنَامُ فَوَکَّلَ اللَّهُ مَلَکاً یَطْحَنُ عَنْهَا قُوتَ عِیَالِهَا وَ أَرْسَلَ اللَّهُ مَلَکاً آخَرَ یَهُزُّ مَهْدَ وَلَدِهَا الْحُسَیْنِ علیه السلام لِئَلَّا یُزْعِجَهَا مِنْ
ص: 284
نَوْمِهَا وَ وَکَّلَ اللَّهُ مَلَکاً آخَرَ یُسَبِّحُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَرِیباً مِنْ کَفِّ فَاطِمَةَ یَکُونُ ثَوَابُ تَسْبِیحِهِ لَهَا لِأَنَّ فَاطِمَةَ لَمْ تَفْتُرْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ فَإِذَا نَامَتْ جَعَلَ اللَّهُ ثَوَابَ تَسْبِیحِ ذَلِکَ الْمَلَکِ لِفَاطِمَةَ.
فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ أَخْبِرْنِی مَنْ یَکُونُ الطَّحَّانَ وَ مَنِ الَّذِی یَهُزُّ مَهْدَ الْحُسَیْنِ وَ یُنَاغِیهِ وَ مَنِ الْمُسَبِّحُ؟ فَتَبَسَّمَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله ضَاحِکاً وَ قَالَ أَمَّا الطَّحَّانُ فَجَبْرَئِیلُ وَ أَمَّا الَّذِی یَهُزُّ مَهْدَ الْحُسَیْنِ فَهُوَ مِیکَائِیلُ وَ أَمَّا الْمَلَکُ الْمُسَبِّحُ فَهُوَ إِسْرَافِیل.» ((1))
ترجمه:
ام ایمن گوید در تابستان که هوا بسیار گرم بود به خانۀ مولایم فاطمه علیها السلام رفتم تا ایشان را زیارت نمایم. به در خانۀ حضرت زهرا علیها السلام که رسیدم دیدم که درب خانه بسته است اما از شکاف در، درون خانه دیده می شد. پس دیدم که حضرت زهرا علیها السلام کنار آسیاب به خواب رفته است اما آسیاب بدون این که کسی آن را بگرداند می چرخد. همچنین دیدم که گهواره ای که حسین علیه السلام درون آن خوابیده است تکان می خورد و کسی را ندیدم که آن را تکان دهد و نیز کفِ دستی را دیدم که کنار دست فاطمه علیها السلام مشغول گفتن تسبیح است.
ام ایمن گوید که از این امر متعجب شدم و به سوی آقای خودم رسول خدا صلی الله علیه و آله رفتم و بر ایشان سلام کردم و گفتم: ای رسول خدا! من امر عجیبی را دیدم که تا به حال چنین چیزی مشاهده نکرده بودم و حکایت آسیاب و تکان خوردن گهواره و کفِ دستی که تسبیح می گفت را برای ایشان عرض کردم.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: ای ام ایمن بدان که فاطمه علیها السلام روزه است و به دلیل گرمی زیاد هوا از کارهای خانه به زحمت اُفتاده است. پس خداوند خواب را به فاطمه علیها السلام القا
ص: 285
نمود [خواب را بر ایشان غلبه داد] و سپس مَلَکی را عهده دار آسیاب کردن نمود و نیز ملک دیگری را ارسال فرمود که گهوارۀ حسین علیه السلام را بجنباند تا این که فاطمه علیها السلام بیدار نشود و ملکی را فرستاد تا نزدیک دست فاطمه علیها السلام تسبیح گوید و ثواب تسبیحش را برای حضرت فاطمه علیها السلام قرار دهد چرا که دخترم فاطمه علیها السلام دائماً ذکر خدا می گوید. پس هنگامی که فاطمه علیها السلام به خواب می رود خداوند ثواب تسبیح آن ملک را برای فاطمه علیها السلام قرار می دهد.
ام ایمن گوید به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کردم: یا رسول الله، آن ملکی که آسیاب می کرد و ملکی که گهواره را تکان می داد و با حسین علیه السلام نجوا می کرد و آن ملکی که تسبیح می گفت نامشان چیست؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تبسمی کردند و فرمودند: ملکی که آسیاب می کرد جبرئیل بود و آن ملکی که گهواره را تکان می داد میکائیل و ملکی که تسبیح می گفت اسرافیل بود.((1))
ص: 286
ص: 287
فصل اول: شفاعت در محشر
فصل دوم: اولین شخصیت انسانی در جنت خلد
فصل سوم: کیفیت ورود به بهشت
فصل چهارم: نام آن حضرت علیها السلام بر درب بهشت
فصل پنجم: قبۀ آن حضرت علیها السلام در بهشت
فصل ششم: آثار محبت آن حضرت علیها السلام در قیامت
ص: 288
ص: 289
«عَنْ جَابِر الأَنْصَارِی أنّهُ رَأَی النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله فَاطِمَةَ علیها السلام وَ عَلَیْهَا کِسَاءٌ مِنْ أَجِلَّةِ الْإِبِلِ وَ هِیَ تَطْحَنُ بِیَدَیْهَا وَ تُرْضِعُ وُلْدَهَا فَدَمَعَتْ عَیْنَا رَسُولِ اللّٰه صلی الله علیه و آله فَقَالَ: یَا بِنْتَاهْ تَعَجَّلِی مَرَارَةَ الدُّنْیَا بِحَلَاوَةِ الآخِرَةِ فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللّٰه صلی الله علیه و آله الْحَمْدُ للهِ عَلَی نَعْمَائِهِ وَ الشُّکْرُ للهِ عَلَی آلَائِهِ فَأَنْزَلَ اللّٰه: (وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَی)»((1))
ترجمه:
جابر بن عبداللّٰه انصاری روایت می کند که پیامبر صلی الله علیه و آله حضرت فاطمه علیها السلام را در حالی دید که کسائی از پوست شتر بدوش افکنده و با دست خود مشغول آسیاب کردن و شیر دادن فرزندش است.
ص: 290
چشمان پیامبر صلی الله علیه و آله پر از اشک شد و به حضرت فاطمه علیها السلام فرمود: ای دختر عزیزم، تلخیهای دنیا را در مقابل شیرینی آخرت قرار بده.
فاطمۀ زهرا علیها السلام گفت: یا رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله خدا را سپاس به سبب نعمتهای فراوانی که عنایت فرموده، و شکر برای اوست در مقابل عطاهایش.
در همین موقع بود که خداوند متعال این آیۀ شریفه را نازل فرمود: (وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی)؛ و به زودی پروردگارت [در قبال این مرارت و سختی، مقام شفاعت امت در روز قیامت را] به تو عطا می کند که راضی شوی.((1))
ص: 291
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ علیهما السلام قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیَّ یَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: «إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ تُقْبِلُ ابْنَتِی فَاطِمَةُ علیها السلام عَلَی نَاقَةٍ مِنْ نُوقِ الْجَنَّةِ مُدَبَّجَةَ الْجَنْبَیْنِ خِطَامُهَا مِنْ لُؤْلُؤٍ رَطْبٍ قَوَائِمُهَا مِنَ الزُّمُرُّدِ الْأَخْضَرِ ذَنَبُهَا مِنَ الْمِسْکِ الْأَذْفَرِ عَیْنَاهَا یَاقُوتَتَانِ حَمْرَاوَانِ عَلَیْهَا قُبَّةٌ مِنْ نُورٍ یُرَی ظَاهِرُهَا مِنْ بَاطِنِهَا وَ بَاطِنُهَا مِنْ ظَاهِرِهَا دَاخِلُهَا عَفْوُ اللَّهِ وَ خَارِجُهَا رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَی رَأْسِهَا تَاجٌ مِنْ نُورٍ لِلتَّاجِ سَبْعُونَ رُکْناً کُلُّ رُکْنٍ مُرَصَّعٌ بِالدُّرِّ وَ الْیَاقُوتِ یُضِی ءُ کَمَا الْکَوْکَبُ الدُّرِّیُّ فِی أُفُقِ السَّمَاءِ وَ عَنْ یَمِینِهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ وَ عَنْ شِمَالِهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ وَ جَبْرَئِیلُ آخِذٌ بِخِطَامِ النَّاقَةِ یُنَادِی بِأَعْلَی صَوْتِهِ: غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ حَتَّی تَجُوزَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فَلَا یَبْقَی یَوْمَئِذٍ نَبِیٌّ وَ لَا رَسُولٌ وَ لَا صِدِّیقٌ وَ لَا شَهِیدٌ إِلَّا غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ حَتَّی تَجُوزَ فَاطِمَةُ فَتَسِیرُ حَتَّی تُحَاذِیَ عَرْشَ رَبِّهَا جَلَّ جَلَالُهُ فَتَزُخُّ [فتَزُجُّ]بِنَفْسِهَا عَنْ نَاقَتِهَا وَ تَقُولُ: إِلَهِی وَ سَیِّدِی احْکُمْ بَیْنِی وَ بَیْنَ مَنْ ظَلَمَنِی اللَّهُمَّ احْکُمْ بَیْنِی وَ بَیْنَ مَنْ قَتَلَ وُلْدِی فَإِذَا النِّدَاءُ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ: یَا حَبِیبَتِی وَ ابْنَةَ حَبِیبِی سَلِینِی تُعْطَیْ وَ اشْفَعِی تُشَفَّعِی فَوَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَا جَازَنِی ظُلْمُ ظَالِمٍ فَتَقُولُ: إِلَهِی وَ سَیِّدِی ذُرِّیَّتِی وَ شِیعَتِی وَ شِیعَةَ ذُرِّیَّتِی وَ مُحِبِّیَّ وَ مُحِبِّی ذُرِّیَّتِی فَإِذَا النِّدَاءُ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ: أَیْنَ ذُرِّیَّةُ فَاطِمَةَ وَ
ص: 292
شِیعَتُهَا وَ مُحِبُّوهَا وَ مُحِبُّو ذُرِّیَّتِهَا فَیُقْبِلُونَ وَ قَدْ أَحَاطَ بِهِمْ مَلَائِکَةُ الرَّحْمَةِ فَتَقْدُمُهُمْ فَاطِمَةُ علیها السلام حَتَّی تُدْخِلَهُمُ الْجَنَّةَ».((1))
ترجمه:
از امام باقر علیهما السلام روایت شده که فرمود: شنیدم جابر بن عبد اللَّه انصاری می گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: چون روز قیامت شود دخترم فاطمه علیها السلام بر ناقه ای از ناقه های بهشت به محشر رو کند که دو پهلویش نگار دارد و مهارش از لؤلؤ تر و چهارپایش از زمرد سبز و دمش از مشک اذفر [با بوی شدید] و دو چشمش از یاقوت سرخ است. بر روی آن ناقه، قبّه ای است از نور که برونش از درونش دیده شود و درونش از برونش. درون آن گذشت خداست و برونش رحمت خدا. بر سر آن مخدره، تاجی است از نور که آن تاج، هفتاد رکن دارد و هر رکنی مرصّع به دُرّ و یاقوت است. بدرخشد چنانچه اختر فروزان در افق آسمان بدرخشد و بر سمت راستش هفتاد هزار فرشته باشد و بر سمت چپش هفتاد هزار فرشته و جبرئیل مهار آن ناقه را گرفته و به بلندترین صدایش فریاد کشد: دیده بر هم نهید تا فاطمه علیها السلام دختر محمد بگذرد. پس در آن روز تمام پیغمبران، رسولان، صدیقان و شهیدان، دیده بر هم نهند تا فاطمه علیها السلام بگذرد. فاطمۀ زهرا علیها السلام حرکت می کند تا در برابر عرش پروردگارش جل جلاله قرار گیرد و از ناقه اش فرود آید و گوید:
معبودا! سیدا! میان من و هر که به من ستم کرده حکم کن. خدایا، حکم کن میان
ص: 293
من و هر کس که فرزندانم را کشته است. به ناگاه پاسخی از طرف خدای جل جلاله می رسد که: ای حبیبۀ من و زادۀ حبیبم از من بخواه تا عطا شوی و شفاعت کن تا پذیرفته گردد. به عزت و جلالم سوگند که ستم هیچ ستمگری [بدون حساب] از من نمی گذرد.
پس می گوید: ای معبود من و ای آقای من! ذریه ام و شیعیانم و شیعیان ذریه ام و دوستانم و دوستان ذریه ام [را دریاب]. پس از طرف خدای جل جلاله ندا رسد: کجایند ذریۀ فاطمه و شیعیان او و دوستان او و دوستان فرزندان او؟ پس آنها پیش آیند در حالی که فرشتگان رحمت آنان را احاطه کرده اند و فاطمه علیها السلام جلوی آنها می رود تا آنها را وارد بهشت کند.((1))
ص: 294
ص: 295
ص: 296
ص: 297
«فَلَمَّا بَلَغَت فَاطِمَةُ علیها السلام مَبْلَغَ النِّسَاءِ کَانَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله یَغْتَمُّ لِأَجْلِهَا وَ یَقُولُ: لَیْسَتْ لَهَا وَالِدَةٌ تُرَبِّیهَا وَ تُهَیِّئُ أَسْبَابِ تَزْوِیجِهَا فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ وَ قَالَ: الْجَبَّارُ یُقْرِؤُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ: یَا مُحَمَّدُ لَا تَغْتَمَّ فِی أَمْرِ تَزْوِیجِهَا فَإِنَّهَا أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْکَ فَفَوَّضَ أَمَرَ تَزْوِیجِهَا مِنْکَ إِلَیَّ فَإِنِّی أُزَوِّجُهَا مِمَّنْ أُحِبُّ فَسَجَدَ رَسُولُ الل