نام کتاب: عزاداری در سیره اهل بیت (علیهم السلام)
تألیف: مهدی آقابابایی
ناشر: مؤلف
چاپ: اول 1399
قطع و صفحه: 360 صفحه / وزیری
شابک: 7-7-96452-622-978
قیمت: 80000 تومان
ص:1
عزاداری در سیره اهل بیت (علیهم السلام)
مهدی آقابابایی
ص:2
ص:3
بسم الله الرحمن الرحیم
ص:4
تقدیم به:
«غَوْثِ اللَّهْفَانِ »
(فریادرس دلسوختگان)
«قُرَّةِ عَیْنِ فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ»
(نور چشمان حضرت زهرا (علیها السلام) سرور زنان جهانیان)
«مَنْ کُسِرَت قُلُوبُ شِیعَتِهِ بِغُرْبَتِهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ»
(کسی که دلهای شیعیانش به خاطر غربت او شکسته و محزون است تا روز قیامت)
« عَلَی الْإِمَامِ الرَّءُوفِ الَّذِی هَیَّجَ أَحْزَانَ یَوْمِ
الطُّفُوفِ»
بر امام رئوف و مهربان که خاطرات غم انگیز صحنۀ کربلا را زنده کرد.
(فرازهایی از زیارت جوادیه یا زیارت چهارم امام رضا (علیه السلام))
ص:5
فهرست
مقدمه: 17
ریشههای عزاداری در قرآن 19
فصل اول: سیره عزاداری اهل بیت (علیهم السلام) برای امام حسین (علیه السلام) . 21
مجالس امام حسین (علیه السلام) در قیامت تحت عرش 21
عزاداری رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) قبل از شهادت امام حسین (علیه السلام) 22
عزاداری رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام) 23
عزاداری حضرت فاطمه (علیها السلام) در محشر 24
عزاداری کاروان اسرای آل الله (علیهم السلام) 25
عزاداری امام رضا (علیه السلام) 27
فصل دوم: تشکیل مجالس عزا 29
برگزاری مجلس روضه در زمان تقیّه 31
منبر روضه خوانی امام سجاد (علیه السلام) . 33
احیای امر اهل بیت (علیهم السلام) 36
اینگونه مجالس را دوست دارم 37
تاکید و سفارش معصومان (علیهم السلام) به تشکیل مجالس عزا در خانههای خود 37
وثاقت فضیل بن یسار 39
خدمتگزاری در مجالس عزا 43
فصل سوم: بذل مال / انفاق ما در عزاداری امام حسین (علیه السلام) . 44
انفاق اموال 44
جلوههایی از صرف اموال در عزاداری 45
ص:6
سنّتهای حسنه در انفاق مال 48
تهیه غذا واطعام در عزاداری 49
اطعام طعام در عزای سیدالشهدا (علیه السلام) 52
ثواب خرج کردن در عزای امام حسین (علیه السلام) 52
فتوای حضرت امام (ره) درباره مخارج روضه 53
اطعام فقرا در مجلس عزاداری 53
اقامه عزاداری در کشور بیگانه و اطعام عزاداران 54
اطعام عزاداران یا اطعام فقراء 54
سئوال: آیا خرج کردن برای امام حسین (علیه السلام) بهتر است یا اینکه بتوان به فقیری کمک کرد؟ یا به جای اینکه برای حسینیه ها خرج کنیم یا به سفرهای مکرر زیارتی برویم مشکل کسی را حل کنیم؟ آیا ثواب بیشتری نمی بریم؟ 55
فصل چهارم: نصب پرچم عزا 58
سیاه پوش کردن و نصب پارچۀ سیاه 59
فصل پنجم: سیاهپوشی در عزای سیدالشهداء (علیه السلام) . 61
سیره سیاهپوشی در عزاداری 62
توضیحات: 63
اسماء کیست؟ و وثاقت آن بانو 63
منهال کیست؟ و وثاقت وی 68
وثاقت سیف عمیره 70
برخی فتاوای فقهای شیعه در سیاهپوشی برای امام حسین (علیه السلام) 82
1: شیخ ابن نما حلی (م 645 ق) عالم بزرگوار شیعه در قرن هفتم: 82
2: مرحوم شیخ یوسف بحرانی (قدس سره) صاحب کتاب «حدائق»: 82
3: مرحوم سید محمد جعفر طباطبایی حائری (قدس سره): 83
4: علامه شیخ محمد حسین کاظمینی (قدس سره) معروف به محقق کاظمی (م1308ق): 85
ص:7
5: میرزا ابوالفضل تهرانی (م 1317ق)، شاگرد مبرز میرزای شیرازی و فیه و ادیب نامدار عصر قاجار 85
6: مرحوم میرزا حسین نوری (قدس سره) صاحب «مستدرک الوسائل» (م 1320ق): 86
7: مرحوم آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی (قدس سره): 86
8: وصیت نامه مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی (قدس سره): 87
9: آیت الله العظمی سیدمحمدرضاگلپایگانی (قدس سره): 87
10: آیت الله العظمی سید علی حسینی سیستانی (مد ظله العالی): 87
11: آیت الله سید ابراهیم میلانی مینویسد: 88
12: حضرت آیت الله حاج سید محمدصادق روحانی مد ظله العالی: 89
فتوای فقها بر استحباب سیاه پوشی در عزای ائمه (علیهم السلام) به استناد حسنه محاسن برقی 89
1: فتوای استدلالی آیت الله العظمی حاج شیخ لطف الله صافی گلپایگانی مدظله العالی 90
2: رساله «مجمع الدرر فی مسائل اثنتی عشر»، نوشته آیت الله عبدالله مامقانی در استحباب سیاه پوشی در عزای ائمه (علیهم السلام) 95
نتیجه: 100
فصل ششم: مرثیه خوانی، نوحه سرایی و شعر 101
واژۀ «رثاء و مرثیه»: 101
واژه «نوحه و نیاحه» 102
شواهدی از منابع تاریخی: 103
واژۀ «شعر» 106
احادیث 106
وثاقت حسن بن جهم: 107
وثاقت زید شحام 108
دستور اهل بیت (علیهم السلام) به مرثیه سرایی 110
ص:8
مرثیه سرایی حضرت ام البنین (علیها السلام) 115
از مرثیه های ام البنین (علیها السلام) . 115
کراهت نداشتن مرثیه سرایی اهل بیت (علیهم السلام) در شب و روز جمعه 117
اجرت گرفتن برای مرثیه خوانی و تعیین آن 118
1: پاداش امام سجاد (علیه السلام) به فرزدق 119
2: عطا کردن امام باقر (علیه السلام) پیراهن خود را به کمیت 120
کمیت در محضر امام صادق (علیه السلام) 120
3: صله امام صادق (علیه السلام) به اشجع اسلمی 121
4: صله امام رضا (علیه السلام) به دعبل خزاعی و ابو نواس حسن بن هانی 122
اجرت گرفتن از صاجب مجلس توسط مداحان 122
دستور به مرثیه سرایی اهل بیت (علیهم السلام) 122
مرثیه سرایی امام حسین (علیه السلام) بر جناب حر 124
فصل هفتم: حافی / پابرهنه و سربرهنه در عزای مظلوم عالم 125
منظور از سربرهنه بودن چیست؟ 127
سخن کارشناسان 129
به یاد پا برهنگان! 130
سیره علامه امینی (قدس سره) 130
سیره صاحب جواهر 131
فصل هشتم: برداشتن عبا از روی دوش 132
وثاقت علی بن ابراهیم بن هاشم 132
وثاقت ابراهیم بن هاشم القمی 133
وثاقت محمد بن ابی عمیر 136
پاداش رفتن به زیارت کربلا 137
ص:9
فصل نهم: هروله (راه رفتن سریع و با جنب و جوش شبیه دویدن/ حرکت با شتاب) 139
فصل دهم: گریستن در مصیبت امام حسین (علیه السلام) . 142
گریه در روز ولادت امام حسین (علیه السلام) . 142
گریه فاطمه زهرا (علیها السلام) 143
گریه امیرالمؤمنین (علیه السلام) . 144
گریۀ امام حسن (علیه السلام) . 145
پیام امام حسین (علیه السلام) به شیعیان 145
چرا امام حسین (علیه السلام) در کربلا گریستند؟ 146
گریههای امام سجاد (علیه السلام) در سوگ پدر بزرگوارشان 148
ام البکاء حضرت رقیه (علیها السلام) 149
عزاداری به امام باقر (علیه السلام) 149
گریه امام صادق (علیه السلام) در عزای جد مظلومش 150
گریههای امام کاظم و امام رضا (علیهما السلام) 152
تأسی شیعیان به اهل بیت (علیهم السلام) در گریستن بر حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) 154
بلند گریستن بانوان اهل بیت (علیهم السلام) در مصیبت امام حسین (علیه السلام) . 155
گریۀ حضرت زهرا (علیها السلام) در مصیبت امام حسین (علیه السلام) 157
اسرار گریۀ صدیقه طاهره (علیها السلام) . 159
فصل یازدهم: اشکهای همیشه جاری 162
فصل دوازدهم: تداوم عزاداری 163
شیعیان از عزاداری خود عذر تقصیر بخواهند! 164
فصل سیزدهم: گردیدن اشک در چشم پیش از جاری شدن آن 166
ص:10
فصل چهاردهم: جاری شدن اشک بر صورت (گونهها) 167
فصل پانزدهم: جاری شدن گریه بر صورت، ریش و سینه 168
فصل شانزدهم: بلند کردن صدا به گریه 169
فصل هفدهم: گریستن به گونهای که مردم برای او دلسوزی کنند 170
فصل هجدهم: ممزوج شدن اشک چشم با غذا و آب 171
فصل نوزدهم: پاره شدن رگ قلب در اثر شدت مصیبت (نیاط القلب) 172
فصل بیستم: مردن از شدت گریستن (ازهاق) 173
شرح: 173
فصل بیست و یکم: آرزو و تمنای گریستن تا آخرین لحظه زندگی 175
فصل بیست و دوم: تباکی 176
تباکی در لغت: 176
احادیث تباکی: 179
تباکی در کلام علما 182
1: مرحوم علامه مجلسی 182
2: مرحوم آیت الله شیخ جعفر شوشتری 183
3: مرحوم طریحی در مجمع البحرین 184
4: سایر علما و بزرگان فرمودهاند که: تباکی یعنی خود را به گریه زدن، حتی اگر کسی نگرید، گرفتن این حالت هم در خود شخص حالت اندوه و حزن ایجاد میکند و هم به مجلس عزا چهره و رنگ غم میبخشد. 184
نتیجه: 184
فصل بیست و سوم: ضجه: ناله و فریاد 185
ضجه: 185
فصل بیست و چهارم: شیون شدید (صرخه) 188
صرخه و شیونهای بلند و این نوع عزاداری در روز قیامت 190
ص:11
فصل بیست و پنجم: شیون بلند (شهقه) 192
برخی از احادیث مرتبط با شهقه زدن معصومین (علیهم السلام) . 192
شهقه حضرت فاطمه (علیها السلام) در روز قیامت 193
شهقۀ امام سجاد (علیه السلام) 195
فصل بیست و ششم: جزع و بی تابی (از خود بیخود شدن) 196
فرمایش امام باقر (علیه السلام) در معنای جزع 197
کلام مرحوم آیت الله دربندی دربارۀ جزع 198
احادیث درباره جزع بر امام حسین (علیه السلام) . 199
جزع و بی تابی حضرت ابراهیم (علیه السلام) در عزای امام حسین (علیه السلام) 201
اهل جزع چه کسانی هستند؟ 203
حدیث معاویه بن وهب: 207
1: وثاقت شیخ مفید (قدس سره): 208
2: وثاقت ابن قولویه (قدس سره): 208
3: وثاقت محمد بن قولویه (قدس سره): 209
4: وثاقت سعد بن عبدالله 209
5: وثاقت احمد بن محمد بن عیسی 210
6: وثاقت حسن بن محبوب 211
7: وثاقت ابی محمدانصاری 212
8: وثاقت معاویه بن وهب 212
معنای عدم کراهت جزع در سوگ امام حسین (علیه السلام): 213
فصل بیست و هفتم: دست بر سر نهادن از شدت اضطرار 214
فصل بیست و هشتم: کئیب و اندوهگین بودن 215
ص:12
فصل بیست و نهم: امتناع از خوردن طعام (بی رغبتی به آب و غذا در هنگام عزا و ایام عزاداری) 218
فصل سیام: لرزش مدام بدن عزادار حسین (علیه السلام) تا روز قیامت 223
فصل سی و یکم: مایل به سیاهی شدن چهره 224
فصل سی و دوم: سفید شدن موها در عزای سیدالشهداء (علیه السلام) . 226
فصل سی و سوم: بی قرار و بی اختیار بودن در عزای امام حسین (علیه السلام) 227
فصل سی و چهارم: واله: مبهوت شدن از شدت مصیبت 229
فصل سی و پنجم: رائع: وحشت زده از مصیبت 230
فصل سی و ششم: به هیجان در آوردن 231
فصل سی و هفتم: تجدید العزاء (سال به سال و نسل به نسل عزاداری را تجدید کنیم) 232
فصل سی و هشتم: البهره و خنقته: بیتابی بسته شدن راه تنفس از شدت گریه و بریده شدن نفس 234
فصل سی و نهم: هلع: بالاتر از جزع 237
فصل چهلم: تمثیل و تعزیه 239
نظریه صاحب قوانین درباره شبیه خوانی 241
فصل چهل و یکم: زخم (شدن) نمودن و جراحت چشم و پلک از گریه 246
فصل چهل و دوم: خراشیدن صورت 248
برخی از روایات در این زمینه: 249
عزاداری زنان انصار در سوگ عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) 249
خراشیدن صورت توسط اهل حرم 250
فصل چهل و سوم: از هوش رفتن از شدت گریه 255
از هوش رفتن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) 255
ص:13
از هوش رفتن امیرالمؤمنین (علیه السلام) 256
از هوش رفتن امام حسین (علیه السلام) در برخی از مصائب 256
از هوش رفتن حضرت زینب (علیها السلام) 257
از هوش رفتن امام رضا (علیه السلام) 258
اسرار از هوش رفتن حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) 260
فصل چهل و چهارم: خاک بر سر ریختن در عزای سید الشهداء (علیه السلام) 262
مراسم عاشورا 264
فصل چهل و پنجم: ژولیده و غبارآلود بودن ملائک تا روز قیامت 267
غبار آلودن بودن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) 267
فصل چهل و ششم: مریض شدن از شدت مصیبت سیدالشهداء (علیه السلام) . 270
فصل چهل و هفتم: سینه زدن 272
لدم: 272
لطم: 272
سینه زنی در تاریخ و روایات 273
در وفات امام موسی بن جعفر (علیهما السلام): 273
نکته: 274
دیدگاه مسیحیان دربارۀ سینه زنی برای امام حسین (علیه السلام) . 274
استفتاء 275
حکم سینه زدن، خراشیدن و سیلی زدن به صورت در مصائب اهل بیت (علیهم السلام) چیست؟ 275
بعضی از عزاداران حسینی به گونهای سینه میزنند که گاهی مشاهده میشود از محل سینه زدن خون خارج میشود، نظر مبارک شما چیست؟ 275
فصل چهل و هشتم: لطمه زنی 277
ص:14
روایات لطمه زنی 277
7: لطمه زدن حورالعین در عزای سیدالشهداء (علیه السلام) 281
سِر مطلب: 282
12: بانوان در مجالس زنانه موهار ا پریشان کنند 284
فتاوای علما و مراجع بزرگ تقلید 285
فصل چهل و نهم: موی پریشان نمودن 287
سئوال: 288
چگونه ممکن است اهل بیت (علیهم السلام) با این خصوصیات موجود در زیارت ناحیه از خیام حرم (در حالی که موهای خود را پریشان کرده بودند و ...) خارج شده و به طرف مقتل حرکت کرده باشند؟ 288
آیا پریشان نمودن موهای سر، شایستۀ اهل حرم حسینی است؟ 289
پاسخ: 289
فصل پنجاهم: گریبان چاک زدن 292
تعریف گریبان چاک زدن: 292
گریبان چاک نمودن حضرت زهرا (علیها السلام) 292
جامه دریدن اهل حرم در هنگام اسارت 293
پاسخ به وهابیت 298
پاسخ نقضی: 300
گریبان چاک زدن در مرگ نووی (یکی از علمای پرآوازۀ اهل سنت) 301
پاسخ حلی: 301
خودداری از رفتارهای جاهلی و کفرآمیز 301
ضعف سند روایات مخالفان 301
امضای معصوم (علیه السلام) بر گریبان چاک زدن زنان حرم حسینی (علیه السلام) 302
استثناء شدنِ چاک زدن گریبان در عزای سیدالشهدا (علیه السلام) 303
ص:15
روایات عام 303
موارد دیگر از گریبان چاک زدنها 304
گریبان چاک زدن حضرت موسی (علیه السلام) در وفات برادرش حضرت هارون (علیه السلام) 305
گریبان چاک زدن زنان انصار برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) 305
گریبان چاک زدن امام عسکری (علیه السلام) در شهادت برادر بزرگوارش 305
پزشکی گریبان چاک زدن 306
نظرات ارکان و بزرگان شیعه 307
جواهر الکلام 307
شهید اول (قدس سره) 309
شهید ثانی (قدس سره) 309
مرحوم میرزای قمی (قدس سره) 310
صاحب کتاب شفاء الصدور 310
ابن ادریس در سرائر: 311
فصل پنجاه و یکم: لا تبصر من تواتر البکاء 312
فصل پنجاه و دوم: المصیبة اجلی من البکاء 313
فصل پنجاه و سوم: خضاب نکردن و روغن نزدن مو عطر نزدن 316
فصل پنجاه و چهارم: زفره 319
فصل پنجاه و پنجم: دائم الصوم بودن به خاطر مصیبت 321
فصل پنجاه و ششم: آسمانها تا ابد بر مصائب امام حسین (علیه السلام) گریانند 324
فصل پنجاه و هفتم: خارج شدن از آبادیها به سوی ویرانهها 325
فصل پنجاه و هشتم: مذعور 328
تعلیقات: 329
زیارت ناحیه 329
ص:16
بررسی زیارت ناحیه مقدسه 329
مصادر زیارت ناحیه مقدسه 329
بحثی پیرامون شخصیت ابن مشهدی و کتاب ایشان 332
صدور زیارت ناحیه 333
اسناد زیارت ناحیه 335
زیارت ناحیه دوم (زیارت شهداء) 336
سند زیارت ناحیه دوم 336
شبهات 337
پاسخ: 337
منابع و مآخذ 342
ص:17
عزاداری بر اهل بیت (علیهم السلام) از شعائر اصلی مذهب تشیع است و مورد خواست و دستور مؤکّد صاحبان شریعت و آمیخته با سرشت پیروان ایشان است.
نگاهی گذرا به عزاداری در سیره اهل بیت (علیهم السلام) و متون دینی و روایی بیندازیم، تا از طرفی این شعار اصلی شیعه رمز بقای مذهب هر چه پر عظمتتر و سزاوارتر برگزار شود و از طرفی پاسخی باشد به بدخواهان و غرض ورزان که در طول تاریخ، عزاداری شیعیان را مورد حملات فرهنگی خود قرار داده اند و نیز اشارتی باشد برای دوستانی که از سرناآگاهی در این حرکت عظیم خلل و آسیب وارد میکنند و باعث دلسردی دیگر عزاداران میشوند.
عدم انحصار به زمان و مکان خاص
این احادیث منحصر به زمان و مکان خاصی نیست تا گفته شود چون بنی امیه و بنی عباس امروز نیستند پس عنوان جهاد و مبارزه صدق نمیکند؛ زیرا نخست، از دستورات ائمه (علیهم السلام) در صورتی که قرینه خاصی مبنی بر انحصار به مورد خاصی وجود نداشته باشد استفاده اطلاق و شمول میشود چنانکه در دستورات دیگر اخلاقی و فقهی چنین است.
هر چند امروز خلفای بنی امیه و بنی عباس نیستند اما درست همان دو جبهه حق و باطل که در آن زمان صف آرایی داشته، امروز بیشتر از آن زمان به چشم میخورند. آن زمان باطل در چهره بنی امیه و بنی عباس ظهور کرده بودند و امروزه در چهره کسانی که راه آنان را ادامه میدهند و در کشورهای اسلامی از راههای گوناگون نفوذ کرده و بر علیه مسلمانان تلاش میکنند.
در این نوشتار مختصر سعی شده است تا روایات و احادیثی از اهل بیت معصومین (علیهم السلام) را بیش از 50 نوع عزاداری آن هم در سیره و سنّت حضرات معصومین (علیهم السلام) بوده است تقدیم شود تا مایۀ درک عمیقتر از عزای اهل بیت (علیهم السلام) و عمل صحیح و دقیقتر و عزاداری با کمیت و کیفیت بیشتر و بهتر باشد ان شاء الله.
ص:18
و از آنجا که کلام اهل بیت (علیهم السلام) نور است و آئننۀ وحی و کلام الهی، جا دارد با تدبر و تعمق و تأمل هر چه بیتشر در احادیث ایشان، حق این کلمات نورانی را بهتر ادا کرده و بهرههای کاملتری ببریم و چه بسا لازم است هر یک از احادیث را بارها و بارها مطالعه کنیم، تا به تدریج بر درک و معرفت ما از موضوع افزوده شود و این معارف در عمق جان ما مستقر شده و مستحکم گردد و باعث عملی با بصیرت و اخلاص و عشقی بیشتر باشد ان شاء الله.
یا رب الحسین، بحق الحسین، اشف صدرالحسن، بظهور الحجه
مهدی آقابابایی
محرم الحرام 1442 هجری فمری
شهریور ماه 1399شمسی
ص:19
از نظر قرآن، عزاداری ریشههایی دارد. اولین روضه خوان خودِ خداوند است.
خداوند در سوره بروج میفرماید:
{ قُتِلَ أصْحابُ الْأخْدُود* النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ *إِذْ هُمْ عَلَیْها قُعُودٌ *وَ هُمْ عَلی ما یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنینَ شُهُودٌ * وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أنْ یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزیزِ الْحَمیدِ؛ مرده باد صاحبان آن خندق [ که مؤمنان را در آن سوزاندند . ] آن آتشی که آتش گیرانه اش فراوان و بسیار بود، هنگامی که آنان پیرامونش [ به تماشا ] نشسته بودند، و آنچه را از شکنجه و آسیب درباره مؤمنان انجام می دادند تماشاگر و ناظر بودند، و از مؤمنان چیزی را منفور و ناپسند نمی داشتند مگر ایمانشان را به خدای توانای شکست ناپذیر و ستوده.} (1)
قرآن میفرماید (که این مؤمنین) فقط به جرم اینکه مؤمن بودند سوخته شدند. قرآن (در این جا) روضه سوخته شدن این مظلومینِ مؤمن را میخواند. پس اولین روضه را خود قرآن (خوانده) است.
قرآن میفرماید: { وَ کَأیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثیرٌ } (2) چه پیغمبرانی بودند و چه یاران مخلصی داشتند. این یاران مخلص، تلاش و جهاد میکردند، خسته نمیشدند، سست نمیشدند و تا آخرین، تا آخرین نفر و تا آخرین فشنگ قیام کردند؛ یعنی قرآن دارد از ایثار آنها تعریف میکند.
ص:20
قرآن میفرماید: { وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهیمَ } (1) ابراهیم فداکاری کرد و تو ای پیغمبر! مأموری یاد ابراهیم را گرامی بداری. { وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَمَ } (2) ای پیغمبر! تو مأموری نام مریم و سختیهایی را که به او چشیده شده، بیان کنی.
قرآن روضه میخواند و میگوید: { إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ * وَ إِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ * وَ إِذَا الْجِبالُ سُیِّرَتْ * وَ إِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ * وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ؛ (3) روز قیامت نور خورشید گرفته میشود، دریاها به جوش میآید و مردم پا به فرار میگذارند، آن روز، {وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ * بِأیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ } سئوال میشود که به چه گناهی این مظلوم را کشتید؟ پس در سوره شمس هم روضه خوانده شده است.} (4)
ص:21
امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرماید:
«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی اطَّلَعَ عَلَی الْأرْضِ فَاخْتَارَنَا وَ اخْتَارَ لَنَا شِیعَةً یَنْصُرُونَّا وَ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَ یَبْذُلُونَ أنْفُسَهُمْ وَ أمْوَالَهُمْ فِینَا وَ إِلَیْنَا فاؤلئک منّا و إلینا و هم معنا فی الجنّة؛ همانا خدای تبارک و تعالی ما را از میان زمینیان [برای هدایت بشر] انتخاب فرموده و برگزید، و برای ما پیروانی برگزید که ما را یاری میکنند، و در سرور و خشنودی ما خشنود و مسرور هستند و در حزن و اندوه ما محزون و اندوهناک، آنان مال و جان خود را در راه ما میدهند، سرشت آنان از ما میباشد و به سوی ما باز میگردند و در بهشت همنشین ما میباشند.» (1)
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
« مَا مِنْ عَبْدٍ یُحْشَرُ إِلَّا وَ عَیْنَاهُ بَاکِیَةٌ إِلَّا الْبَاکِینَ عَلَی جَدِّیَ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) فَإِنَّهُ یُحْشَرُ وَ عَیْنُهُ قَرِیرَةٌ وَ الْبِشَارَةُ تِلْقَاهُ وَ السُّرُورُ بَیِّنٌ عَلَی وَجْهِهِ وَ الْخَلْقُ فِی الْفَزَعِ وَ هُمْ آمِنُونَ وَ الْخَلْقُ یُعْرَضُونَ وَ هُمْ حُدَّاثُ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) تَحْتَ الْعَرْشِ وَ فِی ظِلِّ الْعَرْشِ لَا یَخَافُونَ سُوءَ یَوْمِ الْحِسَابِ یُقَالُ لَهُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ فَیَأْبَوْنَ وَ یَخْتَارُونَ مَجْلِسَهُ وَ حَدِیثَهُ وَ إِنَّ الْحُورَ لَتُرْسِلُ إِلَیْهِمْ أنَّا قَدِ اشْتَقْنَاکُمْ مَعَ الْوِلْدَانِ الْمُخَلَّدِینَ فَمَا یَرْفَعُونَ رُءُوسَهُمْ إِلَیْهِمْ لِمَا یَرَوْنَ فِی مَجْلِسِهِمْ مِنَ السُّرُورِ وَ الْکَرَامَةِ؛ هر بندهای با دیدگان گریان محشور میگردد، مگر گریه کنندگان بر جدم امام حسین (علیه السلام) که در حالی محشور میگردند که دیدهاش روشن است و مژده به او میرسد و شادمانی بر چهرهاش نمودار است. خلایق در
ص:22
بیم و هراسند در حالی که اینان زیر عرش و در سایۀ آن با امام حسین (علیه السلام) هم سخن خواهند بود. از سختی روز حساب ترسان نیستند، به ایشان گفته میشود: داخل بهشت شوید، پس امتناع میورزند و سخن و مجلس آن حضرت را بر میگزینند و همانا حوریان به آنها پیغام میدهند: ما اشتیاق شما را داریم، پس آنها به سوی حورالعین سر بر نمیدارند، به جهت آنچه از خوشی و بزرگواری در مجلسشان میبیند.» (1)
مصیبت حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) به قدری عظیم است که قبل از آن که حضرت متولد شوند، هنگامی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) را به حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) میدهند، ایشان بی تاب شده و گریبان خویش پاره میکنند.
امام صادق (علیه السلام) میفرمایند:
«دَخَلَتْ فَاطِمَةُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ عَیْنَاهُ تَدْمَعُ فَسَألَتْهُ مَا لَکَ؟!
فَقَالَ: إِنَ جَبْرَئِیلَ أخْبَرَنِی أنَ أمَّتِی تَقْتُلُ حُسَیْناً فَجَزِعَتْ وَ شَقَّ عَلَیْهَا فَأخْبَرَهَا بِمَنْ یَمْلِکُ مِنْ وُلْدِهَا فَطَابَتْ نَفْسُهَا وَ سَکَنَتْ؛
حضرت فاطمه (علیها السلام) به محضر مبارک پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و چشمان مبارک ایشان را گریان دید، از آن جناب پرسید: شما را چه میشود؟
حضرت فرمودند: جبرئیل به من خبر داده که امتم به زودی حسین (علیه السلام) را میکشند.
پس فاطمه (علیها السلام) به جزع آمده و دست برد و جامۀ خود را پاره کرد.
ص:23
حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: یکی از فرزندان این مولود مالک امور گشته و انتقام از قاتلین خواهد گرفت. پس از این خبر حضرت فاطمه (علیها السلام) اندکی آرام و نفس مبارکش تسکین یافت.» (1)
«حدثنا ابوسعید الاشج حدثنا ابوخالد الاحمر حدثنا رزین (2) قال حدثنی سلمی (3) قال دَخَلْتُ عَلَی اُمِّ سَلَمَةَ وَ هِیَ تَبْکِی فَقُلْتُ: مَا یُبْکِیکِ؟ قَالَتْ: رَأیْتُ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) تعنی فِی الْمَنَامِ وَ عَلَی رَأْسِهِ وَ لِحْیَتِهِ التُّرَابُ فَقُلْتُ مَا لَکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ شَهِدْتُ قَتْلَ الْحُسَیْنِ آنِفاً؛
سلمی میگوید: بر ام سلمه وارد شدم در حالی که ایشان گریه میکردند، عرضه داشتم چرا گریانید؟
ایشان فرمودند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را در خواب دیدم در حالی که موهای سر و محاسن ایشان خاک آلود بود، عرضه داشتم: یا رسول الله شما را چه شده است (چرا شما را به این حالت میبینم؟) ایشان فرمودند: هم اکنون شاهد کشته شدن حسین بودم.» (4)
همانطوری که در این روایات میبینید رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز برای امام حسین (علیه السلام) به گریه و عزاداری پرداختهاند آن هم سالیان قبل از واقعه عاشورا و شهادت ایشان که
ص:24
این خود حکایت از اهمیت و بزرگی این مطلب (عزاداری) دارد. آیا سیره و سنت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در اتفاقات فوق نمیتواند بهترین دلیل و حجت شرعی بر اقامه عزا برای امام حسین (علیه السلام) باشد؟
حرکت حضرت صدیقه طاهره (علیها السلام) در عرصۀ محشر دلیلی محکم بر اقامه عزاداری بر شهادت امام حسین (علیه السلام) میباشد. و از این جهت تأسی به تنها یادگار پیامبر گرامی اسلام وظیفه ارادتمندان به خاندان رسالت و پیروی از روش نیکوی آنان در تشکیل مجالس عزاداری امام حسین (علیه السلام) خواهد بود.
علی بن محمد شافعی مغازلی از ابواحمد عامر از حضرت علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) و آن حضرت از پدران گرامیاش از امیرالمؤمنین (علیه السلام) از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این حدیث را نقل میکند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
تُحْشَرُ ابْنَتِی فَاطِمَةُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ مَعَهَا ثِیَابٌ مَصْبُوغَةٌ بِدَمِ الْحُسَیْنِ فَتَتَعَلَّقُ بِقَائِمَةٍ مِنْ قَوَائِمِ الْعَرْشِ- فَتَقُولُ یَا عدل یا جبار احْکُمْ بَیْنِی وَ بَیْنَ قَاتِلِ وُلْدِی قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) فَیَحْکُمُ لِابْنَتِی وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ؛
هنگامی که روز قیامت فرا رسد دخترم فاطمه (علیها السلام) در حالی محشور میشود که لباسهای خون آلودی با وی خواهد بود. آنگاه یکی از پایههای عرش خدا را میگیرد و میگوید: ای خدای عادل! بین من و قاتل فرزندانم حکم کن! سپس پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: به خدای کعبه سوگند! که خداوند برای دخترم [به حق] قضاوت می
ص:25
کند؛ زیرا خداوند برای غضب فاطمه (علیها السلام) غضب مینماید و با رضایت وی راضی خواهد شد.» (1)
ریشهها و سرچشمههای سنت عزاداری را باید در سالهای قبل از واقعه کربلا جستجو کرد. شاهدان واقعه کربلا به بهترین شیوه قادر بودند زوایای این حادثه غمبار را برای مردم شرح دهند و با اقامۀ عزای امام حسین (علیه السلام) و یارانش، رسالت خود را در رسوا کردن حکومت به انجام رسانند و در این زمینه امام سجاد (علیه السلام) و حضرت زینب (علیها السلام) الگو و سرمشق بودند.
حضرت زینب کبری (علیها السلام) با همراهان از شام بیرون آمد ولی در هر منزل از منزلگاههایی که میرسید مجلس عزاداری به پا میکرد و وقایع جانسوز عاشورا را با احساسات پرشور بیان میکرد. (2)
کاروان اسرای کربلا هنگام بازگشت از کربلا به مدینه و گذر از شهرهای مسیر حرکت، به خصوص کوفه و شام، با اقامه عزای امام حسین (علیه السلام) و سایر شهدای کربلا همراه بود، به گونهای که گریه و پشیمانی مسلمانان را به دنبال داشت.
میتوان گفت: جملات منسوب به حضرت زینب (علیها السلام) در روز عاشورا پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) و هنگام عبور از کشته برادر، خطاب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مرثیههای جانسوزی است که در گرامیداشت خاطره امام حسین (علیه السلام) و واقعۀ کربلا سرودهاند.
ص:26
قرۀ بن قیس تمیمی (1) میگوید: « فراموش نمیکنم هنگامی را که زینب (علیها السلام) دختر فاطمه (علیها السلام) از کنار قتله گاه برادرش میگذشت در حالی که میگفت: یا محمداه! یا محمداه! ملائکه آسمان بر تو درود میفرستند، این همان حسین است زیر آسمان [بی سایهبان] قرار گرفته، به خاک و خون آغشته و اعضایش قطعه قطعه شده است. یا محمداه! دخترانت اسیر گردیده، فرزندانت کشته شدهاند، باد صبا گرد و غبارش را بر آنان میگستراند. [قره که خود جزء لشکر عمر بن سعد بوده میگوید:] و الله [زینب] دوست و دشمن را به گریه انداخت به طوری که زنان ضجه زده، بر صورتهای خویش سیلی میزدند. (2)
ابن طیفور در کتاب «بلاغات النساء» مینویسد: خدیم اسدی میگوید:
در سال 61 ه.ق که سال قتل (امام) حسین (علیه السلام) بود، وارد کوفه شدم، دیدم زنان کوفه گریبان چاک زده کریه میکنند و علی بن الحسین (علیهما السلام) را دیدم که با حالت بیماری خطاب به آنان گفت: بر مظلومیت و مصیبت ما گریه میکنید؟ و ...» (3)
ص:27
در برخی از روایات از خواب عجیب و عبرت انگیز همسر یزید ذکر شده که آن ملعون برای دلجویی و جلب رضایت اهل بیت امام حسین (علیه السلام) خواست آنان را برآورده نمود و اسرای اهل بیت (علیهم السلام) هفت روز برای امام حسین (علیه السلام) عزاداری، ندبه و سواگواری کردند. (1)
در روایات است که امام رضا (علیه السلام) شخصاً اقدام به آماده سازی مجلس عزا مینمودند. هنگامی که دعبل (2) خواست اشعاری در مصائب سیدالشهداء (علیه السلام) در محضر ثامن
ص:28
الائمه (علیه السلام) قرائت کند، خود حضرت برخاستند و پردهای نصب کردند، که در یک طرف آن دوستان و محبین و در طرف دیگر خانواده و منسوبین آن حضرت قرار گیرند و در مصائب جدشان امام حسین (علیه السلام) گریه کنند. (1)
امام رضا (علیه السلام) میفرماید: روز حسین (علیه السلام) چشمهای ما را از کثرت گریه و اشک زخم کرده و اشکهای ما را جاری ساخته و عزیز ما را در کربلا ذلیل نموده، و تا پروز قیامت اندوه و گرفتاری برای ما باقی گذاشته است، پس بر مثل حسین (علیه السلام) گریه کنندگان گریه کنند، چون گریه بر او گناهان بزرگ را میریزد.» (2)
همچنین امام رضا (علیه السلام) فرمودند:
این روزهای محرم، روزهای حزن و اندوهی است که بر ما اهل بیت (علیهم السلام) وارد شده است. (3)
ص:29
هر سال روز اول محرم تا روز عاشورا، پیراهن خونین و پاره پارۀ سیدالشهداء (علیه السلام) را از طرف عرش به طرف زمین معلق مینمایند. لذا از ابتدای محرم کلیۀ موجودات عالم علویه بلکه مادیات عوالم سفلیه که تعلق به آن حضرت دارند، منقلب و عزادار و محزوناند. (1)
امام حسین (علیه السلام) فرمود:
«قولوا لاولیائنا یهتمون فی اقامۀ مصائبنا؛
به دوستان و شیعیان ما بگویید در اقامه و برپایی (مجالس) عزا و مصیبتهای ما همت و کوشش نمایند.» (2)
در زمان ائمه اطهار (علیهم السلام) نسبت به سخت گیریهای حاکمان جور، (مجالس و عزاداریها) شدت و ضعف داشته است. اما در هر زمانی عزاداری در منازل دوستان اهل بیت (علیهم السلام) ترک نشده است. (3)
شخصی خدمت امام صادق (علیه السلام) عرض کرد: ما خادمهای داریم که به آنچه ما از امامت و محبت شما اهل بیت معتقدیم اعتقاد ندارند؛ ولی هرگاه تقصیری از او سر میزند و میخواهیم او را مؤاخذه کنیم، ما را چنین قسم میدهد:
« لَا وَ حَقِ الَّذِی إِذَا ذَکَرْتُمُوهُ بَکَیْتُمْ؛ نه به حق کسی که وقتی او را یاد میکنید گریه میکنید»
امام (علیه السلام) در حق آن خانه دعا کردند و فرمود: رَحِمَکُمُ اللَّهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتٍ. (4)
ص:30
این روایت دلالت دارد که در منازل شیعیان ذکر مصائب اهل بیت (علیهم السلام) میشده که آن کنیز چنین قسمی بر زبان جاری کرده است. (1)
در مورد کیفیت و مدت برگزاری مراسم عزاداری در حضور امامان شیعه (علیهم السلام) نیز از روایات و شواهد تاریخی بر میآید که بر خلاف ادعای پنهانی بودن این مراسم در زمان ایشان، امامان شیعه (علیهم السلام) برای رسیدن به اهداف مقدس خویش سعی میکردند این مراسم را به صورت دسته جمعی، حتی در صورت امکان با حضور خانواده خویش، علنی و در ملأ عام و در هر فرصت ممکن برپا دارند. (2)
در روایتی از حضرت امام رضا (علیه السلام) رسیده است:
« مَنْ تَذَکَّرَ مُصَابَنَا وَ بَکَی لِمَا ارْتُکِبَ مِنَّا کَانَ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ مَنْ ذُکِّرَ بِمُصَابِنَا فَبَکَی وَ أَبْکَی لَمْ تَبْکِ عَیْنُهُ یَوْمَ تَبْکِی الْعُیُونُ وَ مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً یُحْیَا فِیهِ أَمْرُنَا لَمْ یَمُتْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوب؛
آن کس که مصائب ما را به یادآورد و بر مصائب ما بگرید، در قیامت با ما و در درجۀ ما خواهد بود و کسی که مصیب ما را به یاد دیگران بیندازد و خود بگرید و دیگران را بگریاند، روزی که چشمها گریان است چشم او گریان نخواهد بود و کسی که در مجلسی بنشیند که امر ما (مکتب ما) در آن احیاء میگردد، روزی که دلها می میرد قلب او نمیمیرد.» (3)
ص:31
در سیره معصومان (علیهم السلام) میبینیم در خفقانی ترین شرایط برای امام حسین (علیه السلام) مجلس عزا برپا میکردند و گاه مجلس عادی را هم تبدیل به مجلس عزای امام حسین (علیه السلام) میساختند.
عَن سُفْیَانَ بْن مُصْعَبٍ الْعَبْدِیِّ (1)، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فَقَالَ: قُولُوا لِأُمِّ فَرْوَةَ تَجِی ءُ فَتَسْمَعُ مَا صُنِعَ بِجَدِّهَا . قَالَ: فَجَاءَتْ فَقَعَدَتْ خَلْفَ السِّتْرِ، ثُمَّ قَالَ: أنْشِدْنَا، قَالَ فَقُلْتُ: فَرْوُ جُودِی بِدَمْعِکِ الْمَسْکُوبِ، قَالَ: فَصَاحَتْ وَ صِحْنَ النِّسَاءُ، فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام): الْبَابَ الْبَابَ، فَاجْتَمَعَ أَهْلُ الْمَدِینَةِ عَلَی الْبَابِ، قَالَ: فَبَعَثَ إِلَیْهِمْ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) صَبِیٌّ لَنَا غُشِیَ عَلَیْهِ، فَصِحْنَ النِّسَاءُ؛
سفیان بن مصعب عبدی [شاعر اهل بیت (علیهم السلام) ] گوید: به محضر امام صادق (علیه السلام) شرفیاب شدم. آن حضرت فرمودند: به ام فروه بگویید بیاید و مصائبی راکه بر جدش
ص:32
وارد کردند، بشنود. راوی می گوید: ام فروه آمد و پشت پرده نشست. سپس حضرت به من فرمودند: برای ما شعر بخوان. من نیز این شعر را خواندم: ای ام فروه اشکهای جاری خود را هدیه کن و ارزانی بدار. در این هنگام فریاد گریۀ ام فروه بلند شد و تمام بانوان به گریه فریاد کردند. در این حال امام صادق (علیه السلام) هشدار دادند: درب خانه درب خانه [مراقب درب خانه باشید]. در اثر این صداها، مردم مدینه بر در خانۀ حضرت اجتماع کرده بودند. راوی می گوید: امام صادق (علیه السلام) کسی را به نزد آنان فرستاد تا بگوید: کودکی از ما غش کرد و بانوان برای این امر فریاد بر آوردند. (1)
نکات در این روایت:
1: در زمان وقوع این روایت، شرایط تقیّه به حدی وبده است که در شهر مدینه که مأمن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) است، امام صادق (علیه السلام) و خانواده اش از طرف همسایگان، عابرین کوچه و خیابان و اغلب مردم مدینه مورد تهدید و خطر بودهاند.
2: خاندان اهل بیت (علیهم السلام) در هنگام ذکر مصائب کربلا آنچنان از خود بی خود شده و به گریه و عزاداری میپرداخته اند که فریاد گریۀ ایشان از درون اتاقها و پشت پردهها به گوش همسایگان و عابرین کوچه میرسیده است.
3: امام صادق (علیه السلام) برای دفع خطر دشمنان به مردمی که اجتماع کرده بودند، فرمودند: کودکی از ما غش کرد. بر ما پوشیده است که آیا بعضی از کودکان و نوباوگان خانۀ حضرت که در مجلس عزای جدشان بودند، از ذکر این مصائب بی تاب شده و غش کردند و حضرت این خبر را برای دفع خطر دشمنان به مردم دادند، یا اشارۀ حضرت به آن کودکانی است که در کربلا از شدت تشنگی یا ضرب تازیانه و کعب نی غش کردند، یا در هنگام به آغوش گرفتن بدنهای بی سر و پاره پارۀ عزیزان خود از هوش رفتند و فریاد زنان در خانۀ حضرت در اثر شیندن داستان مظلومیت آن کودکان است! (2)
ص:33
بشیر بن جذلم (1) می گوید: وقتی به نزدیکی شهر مدینه رسیدیم، حضرت امام سجاد علی بن الحسین (علیهما السلام) از مرکب فرود آمد: ... مرا امر نمود تا اشعاری در مرثیه سیدالشهداء (علیه السلام) بخوانم و بعد از خواندن اشعارم: «فخرج
و معه مندیل یمسح بها دموعه و خلفه خادم معه کرسی، فوضعه له و جلیس علیه و هو یتماک عن العبرۀ، وارتفعت اصوات الناس بالبکاء و حنین انسوان و الجواری و الناس یعزونه من کل ناحیۀ فضجت تلک البقعۀ ضجۀ شدیدۀ، فأومأ (علیه السلام) بیده الی الناس ان اسکتوا فسکتت فورتهم، فقال: ایها القوم! ان الله و له الحمد ابتلانا بمصائب جلیلۀ و ثلمۀ فی الاسلام عظیمۀ، و داروا براسه فی البلدان من فوق عامل السنان، و هذه الرزیۀ التی لامثلها رزیۀ. ایها الناس! فای رجالات منکم یسرون بعد قتله، ام ای فؤاد لا یحزن من اجله ام ایّۀ عین تحبس دمعها و تضّن عنا انهما لها فلقد بکت السبع الشداد لقتله و بکت البحار بامواجها والسماوات بارکانها و الارض بارجائها و الاشجار باغضانها و الحیتان و لحج البحار و الملائکۀ المقربین و اهل السماوات اجمعون.
یا ایها الناس! ای قلب لا ینصدع لقتله ام ای فواد لا یحن الیه ام ای سمع یسمع عذه الثلمۀ التی ثلمت فی الاسلام و لا یصمّ.»
... آن حضرت از خیمه خارج شد در حالی که دستمالی در دست داشت که با آن اشکهای خود را پاک میکرد و پشت سر او خادمی بود که صندلیای به همراه
ص:34
داشت. صندلی را برای حضرت قرار داد و آن حضرت بر روی آن نشست و در این حال حضرت نمیتوانست جلوی اشکهای خود را بگیرد و بی اختیار گریه میکرد.
[با دیدن این صحنه] صدای گریه مردم بلند شد. زنان و کنیزان با صدای بلند گریه میکردند و مردم از هر طرف حضرت را تعزیت میدادند. آن سرزمین یکسره ضجه و ناله شد و فریاد گریه مردمان شدت گرفت. در این هنگام حضرت با دست خود به مردم اشاره فرمود که ساکت باشند. جوشش مردم فرو نشست و ساکت شدند. آن گاه حضرت پس از حمد و ستایش خداوند و رسولش، خطاب فرمود:
ای قوم! به درستی که خداوند که حمد و سپاس مخصوص اوست، ما را مبتلا کرد به مصیبتهای بزرگ و رخنههای عظیم که در اسلام به وجود آمد بیازمود. کشته شد اباعبدالله الحسین (علیه السلام) و عترت او!! و اسیر شدند زنان و فرزندان او!! و سر مقدس او را در شهرهای بر بلندای نیزه گرداندند!! و این مصیبتی است که هیچ مصیبتی به پایه آن نمیرسد.
ای مردم! حال، کدام یک از مردان شما بعد از کشته شدن او شادی میکنند؟ بلکه کدام قلبی است که برای او محزون نشود؟ یا کدام چشمی است که اشک خود را حبس کند و از فرو ریختن و جاری شدن آن بر ما بخل ورزد؟ در جایی که آسمانهای مستحکم هفتگانه برای کشته شدن او گریه کردند و دریاها با موجهایشان گریه کردند و آسمانها با پایههایشان و زمین با گوشه اش و درختان با شاخههایشان و ماهیها و قعر دریاها و ملائکه مقرب و اهل آسمانها همگی برای او گریه کردند.
ای مردم! کدام قلبی است که برای قتل او پاره پاره نشود؟ بلکه کدام دلی است که برای او به ترحم نیاید [و مشتاق او نشود] و کدام گوشی است که این رخنه و صدمهای را که رخ داده بشنود و کر نشود؟» (1)
امام سجاد (علیه السلام) در طول 35 سال امامت خویش در هر شرایطی کربلا و عاشورا به یاد میآورد.
ص:35
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
«بکی علی بن الحسین (علیهما السلام) عشرین سنۀ و ما وضع بین یدیه طعام الا بکی»
امام سجاد (علیه السلام) بیست سال گریه کرد و هرگاه در مقابل آن حضرت غذایی گذاشته میشد، میگریست.» (1)
هرگاه غذایی نزد حضرت گذاشته میشد چشمان مبارک حضرت پر اشک میشد، روزی یکی از خدمتگزاران آن حضرت گفت: یابن رسول الله! آیا هنوز زمان پایان حزن و اندوه شما فرا نرسیده؟
حضرت فرمود:
« وَیْحَکَ إِنَّ یَعْقُوبَ النَّبِیَّ (علیه السلام) کَانَ لَهُ اثْنَا عَشَرَ ابْناً فَغَیَّبَ اللَّهُ عَنْهُ وَاحِداً مِنْهُمْ فَابْیَضَّتْ عَیْنَاهُ مِنْ کَثْرَةِ بُکَائِهِ عَلَیْهِ وَ شَابَ رَأْسُهُ مِنَ الْحُزْنِ وَ احْدَوْدَبَ ظَهْرُهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَانَ ابْنُهُ حَیّاً فِی الدُّنْیَا وَ أنَا نَظَرْتُ إِلَی أبِی وَ أخِی وَ عَمِّی وَ سَبْعَةَ عَشَرَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی مَقْتُولِینَ حَوْلِی فَکَیْفَ یَنْقَضِی حُزْنِی؛
وای بر تو! حضرت یعقوب دارای 12 فرزند بود، خداوند یکی از آنان را از جلوی چشمش پنهان نمود در حالی که فرزندش زنده بود، چشمان یعقوب از اندوه سفید شد. اما من در جلو چشمم شاهد بودم پدرم، برادرم، عمویم و هفده تن از اهل بیتم و گروهی از یاران پدرم را به قتل رساندند، چگونه اندوه من پایان میپذیرید.» (2)
مالک جهنی میگوید: امام باقر (علیه السلام) درباره روز عاشورا فرمود:
«ثُمَّ لْیَنْدُبِ الْحُسَیْنَ (علیه السلام) وَ یَبْکِیهِ وَ یَأْمُرُ مَنْ فِی دَارِهِ بِالْبُکَاءِ عَلَیْهِ وَ یُقِیمُ فِی دَارِهِ مُصِیبَتَهُ بِإِظْهَارِ الْجَزَعِ عَلَیْهِ وَ یَتَلَاقَوْنَ بِالْبُکَاءِ بَعْضُهُمْ بَعْضاً فِی الْبُیُوتِ وَ لْیُعَزِّ بَعْضُهُمْ
ص:36
بَعْضاً بِمُصَابِ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) فَأنَا ضامن علی الله لهم اذا احتملوا ذلک ان یعطیهم ثواب الفی حجۀ و عمرۀ و غزوۀ مع رسول الله و الائمه الراشدین»
در روز عاشورا برای امام حسین (علیه السلام) زاری کرده و بگریید و اهل خانه را هم امر به گریستن به حضرت کنید، در خانه برای حضرت مجلس عزا بر پا کرده و داغ خویش را ابراز کنید و ضمن دیدار و ملاقات همدیگر بر آن حضرت گریه کنید و یکدیگر را در داغ امام حسین (علیه السلام) تعزیت دهید و هر کس این عمل را انجام دهد پس من برای آنها در نزد خداوند ثواب دو هزار حج و عمره و جهاد در رکاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان راشدین (علیهم السلام) را ضمانت میکنم.» (1)
همچنین این که روزهایی برای عزادای اختصاص یابد از سنّتها و سیرههای اهل بیت (علیهم السلام) است. همانگونه که حضرت فاطمه (علیها السلام) ایامی را برای عزاداری پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اختصاص داد؛ هم چنین اهل بیت (علیهم السلام) دستور داده اند که ایامی برای عزای اهل بیت (علیهم السلام) به ویژه امام حسین (علیه السلام) اختصاص یابد و آن ایام را ایام حزن و اندوه بدانند و شادی نکنند.
اما رضا (علیه السلام) به دعبل (شاعر) فرمود:
«یَا دِعْبِلُ ! أُحِبُ أنْ تُنْشِدَنِی شِعْراً فَإِنَّ هَذِهِ الْأَیَّامَ أَیَّامَ حُزْنٍ کَانَتْ عَلَیْنَا أَهْلَ الْبَیْتِ (علیهم السلام)؛ ای دعبل! دوست دارم که برایم شعری بسرایی و بخوانی، چرا که این روزها (ایام عاشورا) روز اندوه و غمی است که بر ما خاندان رفته است.» (2)
ص:37
برگزاری مراسم عزادای در حقیقت احیاء خط اهل بیت (علیهم السلام) است تا این که جامعه از حقیقت مقامات و مقاصد اهل بیت (علیهم السلام) دور نشوند و در همان مسیر آنها، سبک زندگی خود را انتخاب کرده و عمل نمایند.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
«... تَزَاوَرُوا وَ تَلَاقَوْا وَ تَذَاکَرُوا أَمْرَنَا وَ أَحْیُوهُ؛ به زیارت و دیدار یکدیگر بروید، با هم به سخن و مذاکره بنشینید و امر ما را زنده کنید.» (1)
مجالس حسینی (علیه السلام) یکی از مهمترین شیوههای احیای امر اهل بیت (علیهم السلام) و مقاصد و مطالب ایشان است.
«تَجْلِسُونَ وَ تَتَحَدَّثُونَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ نَعَمْ قَالَ إِنَّ تِلْکَ الْمَجَالِسَ أحِبُّهَا فَأحِبُّوا أمْرَنَا إِنَّهُ مَنْ ذَکَرَنَا وَ یا فضیل من ذُکِرْنَا عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَیْنِهِ مِثْلُ جَنَاحِ الذُّبَابَةِ غَفَرَ اللَّهُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ کَانَتْ أَکْثَرَ مِنْ زَبَدِ الْبَحْر» (2)
امام صادق (علیه السلام) از فضیل بن یسار پرسید:
آیا مجالس عزا بر پا می کنید و از اهل بیت (علیهم السلام) و آنچه بر آنان گذشته است، صحبت میکنید؟
فضیل گفت: آری قربانت گردم.
امام فرمود: اینگونه مجالس را دوست دارم، پس امرِ (امامت) ما را زنده گردانید که هر کس امر ما را زنده کند، مشمول لطف خدا قرار میگیرد. فضیل، هر کس از ما
ص:38
یاد کند یا نزد او از ما یاد کنند و به اندازۀ بال مگسی اشک بریزد، خدا گناهانش را میآمرزد، اگر چه بیش از کف دریا باشد.»
شبیه همین روایت از امام صادق (علیه السلام) در کتاب ثواب الاعمال و عقاب الاعمال شیخ صدوق آمده است که:
«حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ قَالَ حَدَّثَنِی أحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ بَکْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأزْدِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ تَجْلِسُونَ وَ تَتَحَدَّثُونَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ نَعَمْ قَالَ إِنَّ تِلْکَ الْمَجَالِسَ أحِبُّهَا فَأحِبُّوا أمْرَنَا إِنَّهُ مَنْ ذَکَرَنَا وَ ذُکِرْنَا عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَیْنِهِ مِثْلُ جَنَاحِ الذُّبَابَةِ غَفَرَ اللَّهُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ کَانَتْ أکْثَرَ مِنْ زَبَدِ الْبَحْر» (1)
بکر بن محمّد ازدی گوید: امام صادق (علیه السلام) به من فرمود: شما خاندان آیا گرد هم مینشینید و ذکر أحادیث ما میکنید؟
گفتم: قربانت گردم آری،
فرمود: راستی که این نوع مجالس را دوست دارم و بدان علاقمندم، آری امر ما را زنده کنید؛ زیرا هر کس ما را یاد کند، یا نزد او یادی از ما بشود، و به اندازه بال مگسی از دیده اش اشک جاری گردد، خداوند همه گناهان او را اگر چه به اندازه کفهای دریا باشد بیامرزد.
شرح: این حدیث شریف از نظر سند در درجه اعلای صحّت است، و راوی آن بکر بن محمّد أزدی خود اهل کوفه و ثقه و از خاندانی است بس جلیل که همه از شیعیان و مخلصین و طرفداران اهل بیت عصمت (علیهم السلام) هستند، عمّه اش «غنیمه» از روات امام صادق و موسی بن جعفر (علیهم السلام) است، و پسر عمّش «موسی بن عبد السّلام» نیز از اصحاب امام صادق و موسی بن جعفر (علیهم السلام) است، و دو عمویش شدید بن عبد الرّحمن و عبد السّلام بن عبد الرّحمن هر دو از طرفداران سر سخت اهل بیت (علیهم السلام) میباشند و بدین سبب هم زندانی شدند و مدّتی در زندان بسر بردند، فضل ابن شاذان از ابن أبی
ص:39
عمیر از بکر بن محمّد از زید شحّام روایت کرده گوید: من با امام صادق (علیه السلام) مشغول طواف کعبه بودیم و دست من در دست امام (علیه السلام) بود در حالی که امام میگریست فرمود: ای شحّام! فهمیدی که خداوند با من چه کرد؟
این میگفت و اشک میریخت و دعا میکرد، عرض کردم بفرمایید، امام (علیه السلام) فرمود: ای شحّام! من از خدا خواستم این دو را به من ببخشد و از زندان خلاصشان کند، خدا دعایم را در باره آن دو مستجاب فرمود و هر دو آزاد شدند.
پس این خاندان که به غامدیّین معروفند جملگی از موالیان و هواداران خاندان عصمتند و امام (علیه السلام) به این چنین مردی فرمود مجالس شما را دوست دارم و اشک چشم شما موجب غفران گناهان شما است، و این جهت را در بیان حدیث باید رعایت نمود و به عموم «من» در جمله «من ذکرنا أو ذکرنا عنده» نباید تمسّک کرد به نحوی که موجب تجرّی بیمایگان و یا مردم بی بندوبار شود، و واضح است که مورد این قبیل روایات شیعیان خالص و شایسته اند که در اعتقاد به ولایت راسخند، و در شناخت اولی الأمر کاملا عارفند، و در راه ترویج مرام ایشان (علیهم السلام) جان نثار و کوشایند. (1)
برگزاری مراسم سوگواری در خانهها نیز سنّت و سیره اهل بیت (علیهم السلام) است.
شیخ کشی در فضل و بزرگی این فقیه چنین میگوید: «تمام عالمان و دانشمندان شیعه بر عدالت و وثاقت فضیل اتفاق داشته و احادیث او را صحیح میدانند و او را فقیه ترین یاران امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) دانستهاند.» (2)
نجاشی میگوید: فضیل بن یسار اصالتاً عرب و از اهل بصره بود و چهرۀ موجهی است که از امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) روایت نقل میکند.» (3)
ص:40
شیخ طوسی در رجال خود به وثاقت او تصریح کرده است. (1)
علامه حلی نیز او را فقیهی موجه و محدثی بسیار جلیل القدر دانسته است. (2)
بنابراین جمیع ناقلان این حدیث، امامی و مورد اطمینان بوده و این روایت صحیح محسوب میشود.
امام محمد باقر (علیه السلام) میفرمایند:
«.. ثم لیندب الحسین (علیه السلام) و یبکیه و یأمر من فی داره بالبکاء و یقیم فی داره مصیبته باظهار الجزع علیه و یتلاتون بالبکاء بعضهم بعضاً فی البیوت و لیعز بعضهم بعضا بمصاب الحسین (علیه السلام)؛ سپس باید بر امام حسین (علیه السلام) ندبه و گریه کند و اهل خانه اش را به گریه بر او امر کند و مجلس مصیبت را با آشکار نمودن جزع بر آن بزرگواران در خانه اش برپا کند. اهل مجلس همدیگر را در مصیبت امام حسین (علیه السلام) تعزیت و تسلیت بگویند...» (3)
حَدَّثَنِی حَکِیمُ بْنُ دَاوُدَ بْنِ حَکِیمٍ وَ غَیْرُهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَی الْهَمْدَانِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الطَّیَالِسِیِّ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ وَ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ جَمِیعاً عَنْ عَلْقَمَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِیِّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ مَالِکٍ الْجُهَنِیِّ عَنْ أبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ (علیه السلام) قَالَ مَنْ زَارَ الْحُسَیْنَ (علیه السلام) یَوْمَ عَاشُورَاءَ مِنَ الْمُحَرَّمِ- حَتَّی یَظَلَّ عِنْدَهُ بَاکِیاً لَقِیَ اللَّهَ تَعَالَی یَوْمَ الْقِیَامَةِ بِثَوَابِ ألْفَیْ [ألْفِ] ألْفِ حِجَّةٍ وَ ألْفَیْ [ألْفِ] ألْفِ عُمْرَةٍ- وَ ألْفَیْ ألْفِ غَزْوَةٍ وَ ثَوَابُ کُلِّ حِجَّةٍ وَ عُمْرَةٍ وَ غَزْوَةٍ کَثَوَابِ مَنْ حَجَّ وَ اعْتَمَرَ وَ غَزَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ مَعَ الْأَئِمَّةِ الرَّاشِدِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ- فَمَا لِمَنْ کَانَ فِی بُعْدِ الْبِلَادِ وَ أقَاصِیهَا وَ لَمْ یُمْکِنْهُ الْمَصِیرُ [الْمَسِیرُ] إِلَیْهِ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ قَالَ
ص:41
إِذَا کَانَ ذَلِکَ الْیَوْمُ بَرَزَ إِلَی الصَّحْرَاءِ أوْ صَعِدَ سَطْحاً مُرْتَفِعاً فِی دَارِهِ وَ أوْمَأ إِلَیْهِ بِالسَّلَامِ وَ اجْتَهَدَ عَلَی قَاتِلِهِ بِالدُّعَاءِ وَ صَلَّی بَعْدَهُ رَکْعَتَیْنِ یَفْعَلُ ذَلِکَ فِی صَدْرِ النَّهَارِ قَبْلَ الزَّوَالِ ثُمَّ لْیَنْدُبِ الْحُسَیْنَ (علیه السلام) وَ یَبْکِیهِ وَ یَأمُرُ مَنْ فِی دَارِهِ بِالْبُکَاءِ عَلَیْهِ وَ یُقِیمُ فِی دَارِهِ مُصِیبَتَهُ بِإِظْهَارِ الْجَزَعِ عَلَیْهِ وَ یَتَلَاقَوْنَ بِالْبُکَاءِ بَعْضُهُمْ بَعْضاً فِی الْبُیُوتِ وَ لْیُعَزِّ بَعْضُهُمْ بَعْضاً بِمُصَابِ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) فَأنَا ضَامِنٌ لَهُمْ إِذَا فَعَلُوا ذَلِکَ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ جَمِیعَ هَذَا الثَّوَابِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ أنْتَ الضَّامِنُ لَهُمْ إِذَا فَعَلُوا ذَلِکَ وَ الزَّعِیمُ بِهِ قَالَ أَنَا الضَّامِنُ لَهُمْ ذَلِکَ وَ الزَّعِیمُ لِمَنْ فَعَلَ ذَلِکَ قَالَ قُلْتُ فَکَیْفَ یُعَزِّی بَعْضُهُمْ بَعْضاً قَالَ یَقُولُونَ عَظَّمَ اللَّهُ أجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَیْنِ (علیه السلام) وَ جَعَلَنَا وَ إِیَّاکُمْ مِنَ الطَّالِبِینَ بِثَأْرِهِ مَعَ وَلِیِّهِ الْإِمَامِ الْمَهْدِیِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله و سلم) . (1)
امام (علیه السلام) فرمودند:
وی در چنین روزی به صحراء رفته یا به پشت بام بلندی در خانه اش برآید و با سلام به حضرت اشاره کرده سپس در نفرین بر قاتلان آن حضرت سعی و کوشش نموده و پس از آن دو رکعت نماز بخواند.
البتّه توجه داشته باشد که این زیارت را در روز قبل از ظهر انجام دهد، سپس برای امام حسین (علیه السلام) ندبه و گریه نموده و به کسانی که در خانه می باشند نیز امر نماید که برای آن حضرت بگریند و با اظهار جزع و فزع بر آن جناب در خانه اش اقامه مصیبت نماید و مواظب باشند هر گاه اهل خانه یک دیگر را ملاقات کردند با گریه باشند و لازم است برخی از آنها بعضی دیگر را نسبت به مصیبت حضرت ابا عبد اللَّه الحسین (علیه السلام) تسلیت دهند و در صورتی که به این دستورهایی که داده شد عمل کنند من ضامن می شوم که حقتعالی تمام ثواب هائی که ذکر شد را به ایشان اعطاء فرماید.
ص:42
محضر مبارکش عرض کردم: فدایت شوم شما برای ایشان ضامن این ثوابها می شوید؟
حضرت فرمودند:
در صورتی که به دستورهای داده شده عمل کنند البته من ضامن آن می باشم.
علقمه می گوید: محضر مبارک امام (علیه السلام) عرض کردم: اگر بعضی خواهند برخی دیگر را تسلیت بدهند چگونه و چه بگویند:
حضرت فرمودند:
بگویند: عظّم اللَّه اجورنا بمصابنا بالحسین (علیه السلام)، و جعلنا و إیّاکم من الطالبین بثاره مع ولیّه الإمام المهدی من آل محمّد صلوات اللَّه علیهم (خداوند متعال اجرها و ثواب های عزادار بودن ما را برای امام حسین (علیه السلام) زیاد گردانده و ما و شما را در رکاب ظفر قرین ولیّ آن حضرت، حضرت امام مهدی قائم آل محمّد صلوات اللَّه علیهم اجمعین از طلب کنندگان خون آن جناب قرار دهد). (1)
آن حضرت در روز عاشورا برای امام حسین (علیه السلام) مجلس عزا بر پا نموده و بر مصائب آن حضرت گریستند. (2)
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زیارت ناحیه مقدسه، خطاب به جد بزرگوارشان امام حسین (علیه السلام) عرضه میدارند:
«مجالس ماتم برای شما در اعلی علیین برپا شد و حوریان بهشتی بر سر و رصورت زدند و آسمان و ساکنانش گریستند.» (3)
ص:43
خدمتگزاری در آستان اهل بیت (علیهم السلام) گذشته از اجر و ثوابی که دراد، تأسی به امام معصوم (علیه السلام) نیز هست که حضرت زین العابدین (علیه السلام) برای زنان عزادار فاطمیات و علویات غذا آماده میکردند. (1)
در حدیث قدسی آماده است:
هر درهم و دیناری که در راه امام حسین (علیه السلام) مصرف شود، خداوند هفتاد هزار برابر آن را در دنیا برکت میدهد. (2)
باید در راه عزاداری سید الشهداء (علیه السلام) از مال و هستی خود تا حد امکان دریغ نکنیم تا مشمول کلام امام علی (علیه السلام) شویم که می فرماید:
« وَ یَبْذُلُونَ أَمْوَالَهُمْ وَ أَنْفُسَهُمْ فِینَا ...؛ آنان که در راه ما، مال و جان خود را بذل میکنند...» (3)
امام صادق (علیه السلام) در حق صرف کنندگان اموال در راه عزای امام حسین (علیه السلام) چنین دعا فرمودند:
«اغْفِرْ لِی وَ لِإِخْوَانِی وَ زُوَّارِ قَبْرِ أَبِیَ الْحُسَیْنِ الَّذِینَ أَنْفَقُوا أَمْوَالَهُمْ وَ أَشْخَصُوا أَبْدَانَهُمْ رَغْبَةً فِی بِرِّنَا وَ رَجَاءً لِمَا عِنْدَکَ فِی صِلَتِنَا وَ سُرُوراً أَدْخَلُوهُ عَلَی نَبِیِّکَ ...؛ بارالها! مرا و برادران مرا که مال خود را از روی میل در راه نیکی به ما و امید به فضل تو و صلۀ ما و مسرور نمودن نبی تو انفاق کردند، بیامرز...» (4)
ص:44
اصولاً هر آنچه در جامعۀ اسلامی از ارزش و اهمیت والایی برخوردار است، پذیرایی و اطعام نمودن اندیشه ای است که ریشه در اعتقادات، سنت ها و باورهای مردم دارد و در بین سایر جوامع زبانزد خاص و عام است. موضوع بحث و مشترک بین تمامی جوامع است، که از زمان های بسیار دور و در میان تمام ملل و اقوام مختلف وجود داشته است و همۀ انسان ها با هر خصوصیت، تیره و نژادی در هر منطقۀ دنیا که زندگی می کنند، این خصیصه را در جان و دلشان ثبت کرده و این کار پسندیده را ارج می نهند و به آن عمل می کنند.
این خصلت بسیار خوب و نیک، با ظهور دین مقدس اسلام در بین جوامع و پذیرش آن از طرف مردم برای همیشه ثبت و جاودانی شد و دین مبین اسلام، این خصلت نیک را تأیید و بر آن تأکید می کند.
انفاق مال در مواد مختلف جهت عظمت نام اهل بیت (علیهم السلام) بالاخص عزاداری حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) از مهمترین و بالاترین اعمال است.
بذل مال در عزای سیدالشهداء (علیه السلام) از آثار حزن و اندوه بر آن بزرگوار است. عدهای از کثرت محبت و وفای به اهل بیت (علیهم السلام) و احساس مسئولیت در این امر مهم اموالی را قرض میکنند تا در عزای امام حسین (علیه السلام) اطعام و پذیرایی کنند. عدهای در طول سال مبلغی را جهت پذیرایی از عزاداران حسینی (علیه السلام) پس انداز میکنند. گروهی از دوستان اهل بیت (علیه السلام) اضافه بر پرداخت خمس مال خود، یک دهم یا کمتر و بیشتر از سود مال خود را با امام حسین (علیه السلام) شریک میشوند، تا در راه عزاداری حضرت قدمی برداشته باشند و مالشان نیز برکت پیدا کند.
ص:45
مبالغ بسیاری توسط افراد متمکن در ایام عزاداری صرف آذوقه، گوشت، برنج، قند و چای و غیره میشود. این مبالغ مخصوصاً در جاهایی که افراد مستمند هستند کمکی به قرا به حساب میآید. بارها دیده شده که افراد بی بضاعت سرسفره و یا وقت رسیدن غذا به منزل آنها بانی و ساعی را دعا نمودهاند. این علاوه بر عنایت خداوند و اهل بیت (علیهم السلام) بالاخص امام حسین (علیه السلام) برکت در مال و توفیق در صالح اعمال است.
گاهی با خرید پرچم و کتیبه و پارچۀ مشکی انفاق میکنند. گاهی با خرید چند تابلوی مربوط به عزاداری، نام امام حسین (علیه السلام)، مناظری از کربلای معلی و مکانهای زیارتی و سفره و دیگر لوازم پذیرایی، گاهی با خرید پرده برای جلوی عزاخانۀ امام حسین (علیه السلام)، گاهی با خرید فرش زیر پای عزاداران و گاهی با خرید وسیلهای برای گرما یا خنکی مکان عزاداری انفاق میکند.
سفارش اکید برای صرف اموال در عزای امام حسین (علیه السلام)، نه تنها از چهارده معصوم (علیهم السلام) رسیده، بلکه سابقۀ آن به دوران انبیای گذشته باز میگردد.
حدیث اول:
در حدیث مناجات حضرت موسی (علیه السلام) با خداند متعال است:
در آنجا که از خداوند سئوال کرد: پروردگارا! چرا امت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را بر سایر امتها برتری دادی؟
خداوند فرمود: به جهت ده خصلت.
حضرت موسی (علیه السلام) عرض کرد: آن خصلت ها که امت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) عمل میکنند، کدام است تا من نیز به بنی اسرائیل دستور دهم به آنها عمل کنند؟
خداوند تعالی فرمود: نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، جمعه، جماعت، قرآن، علم و عاشورا.
ص:46
حضرت موسی (علیه السلام) سئوال کرد: پروردگارا عاشورا چیست؟ [و چگونه عملی است؟]
خداوند فرمود: گریه کردن و خود را به گریه زدن [تلاش برای گریه] بر فرزند دختر حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و مرثیه خوانی و عزاداری در مصیبت فرزند مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) است.
هیچ بندهای نیست که از مال خود به اندازۀ درهم یا دیناری در راه محبت فرزند دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، طعام یا چیز دیگری را انفاق کند، مگر آنکه برکت دهم برای او در عالم دنیا هر درهمی را به هفتاد مقابل و بهشت ارزانی او خواهد بود و گناهان او را خواهم بخشید.
به عزت و جلالم قسم! هر مرد یا زنی، در روز عاشورا یا روز دیگر، یک قطره اشک از چشمش [در عزای بر حسین (علیه السلام) ] جاری شود، برای او اجر صد شهید نوشته خواهد شد. (1)
حدیث دوم:
امام صادق (علیه السلام) در حق صرف کنندگان اموال در راه عزای امام حسین (علیه السلام) چنین دعا فرمودهاند:
اغْفِرْ لِی وَ لِإِخْوَانِی، وَ لِزُوَّارِ قَبْرِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ، الَّذِینَ أَنْفَقُوا أمْوَالَهُمْ، وَ أشْخَصُوا أبْدَانَهُمْ، رَغْبَةً فِی بِرِّنَا، وَ رَجَاءً لِمَا عِنْدَکَ فِی صِلَتِنَا، وَ سُرُوراً أَدْخَلُوهُ عَلَی نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَ إِجَابَةً مِنْهُمْ لِأَمْرِنَا، وَ غَیْظاً أَدْخَلُوهُ عَلَی عَدُوِّنَا، أَرَادُوا بِذَلِکَ رِضْوَانَکَ.
فَکَافِهِمْ عَنَّا بِالرِّضْوَانِ، وَ اکْلَأْهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ، وَ اخْلُفْ عَلَی أَهَالِیهِمْ وَ أَوْلَادِهِمُ الَّذِینَ خُلِّفُوا بِأَحْسَنِ الْخَلَفِ، وَ اصْحَبْهُمْ، وَ اکْفِهِمْ شَرَّ کُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ، ...، وَ أَعْطِهِمْ أَفْضَلَ مَا أَمَّلُوا مِنْکَ فِی غُرْبَتِهِمْ عَنْ أَوْطَانِهِمْ، وَ مَا آثَرُونَا عَلَی أَبْنَائِهِمْ وَ أَهَالِیهِمْ وَ قَرَابَاتِهِمْ ... اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَوْدِعُکَ تِلْکَ الْأَنْفُسَ، وَ تِلْکَ الْأَبْدَانَ، حَتَّی تُرَوِّیَهُمْ مِنَ الْحَوْضِ یَوْمَ الْعَطَشِ.
ص:47
بار الها! مرا و برادران مرا که مال خود را از روی میل در راه نیکی به ما و امید به فضل تو و صلۀ ما و مسرور نمودن نبی تو انفاق کردند بیامرز.
بار الها! در مقابل این نیکی آنان را در رضوان خود جای ده و شب وروز از نعمتهای بهشتی به آنان بچشان، و از شر هر جبار بد اندیش حفظ کن، و به آنان و فرزندان و خانواده و نزدیکانشان در قبال آنچه فدای ما کردهاند بیشتر و بهتر از آنچه به آن امید و آرزو دارند عطا کن.
خدایا! این روحها و بدنها را نزد تو امانت میگذارم تا آنچه به آنها وعده دادهایم در روز تشنگی (قیامت) در کنار حوض وفا کنیم. (1)
حدیث سوم:
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام): إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی اطَّلَعَ إِلَی الْأرْضِ فَاخْتَارَنَا وَ اخْتَارَ لَنَا شِیعَةً یَنْصُرُونَنَا وَ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَ یَبْذُلُونَ أَمْوَالَهُمْ وَ أَنْفُسَهُمْ فِینَا أُولَئِکَ مِنَّا وَ إِلَیْنَا.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمود:
به درستی که خداوند بر زمین مطلع شد [و نظر کرد] و ما اهل بیت (علیهم السلام) را انتخاب فرمود و برای ما شیعیانی را انتخاب فرمود که ما را یاری و نصرت کنند و برای شادی ما شاد شوند و با غم و حزن ما غمگین شوند و اموال خود و جانهایشان را در راه ما بذل کنند. آنها از ما هستند و به سوی ما میآیند. (2)
حدیث چهارم:
امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
ص:48
من دوستانی دارم که برای ما عزاداری و سوگواری مینمایند و در راه ما اموال خود را صرف میکنند و از جان خود هم دریغ نمیکنند و اشک از دیدگان جاری مینمایند و از راه دور ونزدیک ما را زیارت میکنند. بدانید وقت مردن و شب اول قبر به دیدار آنان میآیم و مادرم زهرای مرضیه (علیها السلام) برای ایشان اشک جاری میکند و اقامۀ عزاداری جهت آنان مینماید و روز قیامت آنها را شفاعت کرده و داخل بهشت مینمایم. (1)
بدون تردید نصرت و یاری ائمه اطهار (علیهم السلام) با بذل مال، محب را به ائمه (علیهم السلام) نزدیکتر مینماید.
امام حسن مجتبی (علیه السلام) میفرماید: « مَنْ أَحَبَّنَا بِقَلْبِهِ وَ نَصَرَنَا بِیَدِهِ وَ لِسَانِهِ فَهُوَ مَعَنَا فِی الْغُرْفَةِ الَّتِی نَحْنُ فِیهَا ...؛ هر کس ما را به دل و زبان و دست دوست بدارد با ما در بهشت در غرفهای است که ما هستیم.» (2)
در اکثر شهرها و روستاهای شیعه نسیت یکی از باقیات صالحات که اجر و ثواب بسیاری دارد، وقف در اموال جهت عزاداری سیدالشهداء (علیه السلام) است. کمتر جایی پیدا میشود که جه عزاداری سیدالشهداء (علیه السلام) موقوفهای نداشته باشد؛ که از در آمد حاصل از آن موقوفه، قند و چای و فرش و برنج و گوسفند و روغن و غیره برای اطعام و پذیرایی عزاداران امام حسین (علیه السلام) تهیه میشود.
ص:49
در بعضی مناطق اطعام برای امام حسین (علیه السلام) در دهۀ اول محرم برقرار است. عدهای تا اربعین و برخی دو ماه محرم و صفر را هم ادامه میدهند. بعضی در ایام شهادت دیگر معصومین (علیهم السلام) هم اطعام و پذیرایی میکنند.
آیت الله بروجردی (قدس سره) وصیت فرمود: ثلث اموال ایشان وقف عزاداری حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) و سایر ائمه بشود. (1)
علمای گذشته و مخلصین در عزای سیدالشهداء (علیه السلام) و ارادتمندان به اهل بیت (علیهم السلام) بذل و انفاق مال در عزاداری در حیات و بعد از فوتشان را، از بزرگترین و بهترین سنتها میدانستهاند.
یکی از خواص مهم انفاق مال در راه اهل بیت (علیهم السلام) بالاخص در عزای سیدالشهداء (علیه السلام) ترویج مذهب شیعه و تبلیغ ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و تعظیم شعائر الله (2) است، که تعظیم ولایت اهل بیت (علیهم السلام) و نام مبارک ایشان خواهد بود.
یکی از سنت های عزاداری امام حسین (علیه السلام) مخصوصاً در ایران – که گذشت زمان نه تنها تأثیری بر آنها نداشته بلکه روز به روز وسعت بیشتری یافته- نذری پزان در روزهای ماه محرم و صفر خصوصاً روز عاشوراست. نوع غذا در کشورهای مختلف و شهرهای مختلف متناسب با آداب و رسوم همان منظقه است. هر کس سعی دارد به طریقی در این راه قدم بردارد. عدهای هم حوائجشان برآورده شده، و نذری میدهند.
تمام شیعیان و محبین به احترام سیدالشهداء (علیه السلام) غذا تهیه نموده، به دوستان و عزاداران امام حسین (علیه السلام) هدیه میدهند و به این عمل خود افتخار مینمایند.
ص:50
کسانی که قصد غذا دادن دارند، سعی کنند مجلس را با عظمت و سخاوت برگزار کنند و غذا را به مقداری تهیه کنند که به همه برسد. از بهترین مواد استفاده کنند و در بهترین ظروف منزل از عزاداران پذیرایی کنند. چنان که خداوند میفرماید: «لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون؛ هرگز به نیکی دست نمییابید تا انفاق کنید از آنچه دوست دارید.» (1)
با این ضابطه بهترینها را برای بهترینهای عالم باید صرف کرد. در حدیث شریف آمده است: آن چیزی را که از همه بیشتر دوست دارید در اه اهل بیت (علیهم السلام) انفاق کنید. (2)
نمونههای جالبی برای اهدای بهترینها در مجالس عزاداری به چشم میخورد. در فصل گرما، بر سر راه ها و جلوی حسینیهها و تکایا و مساجد، ظرف های مخصوص آب سرد پوشیده با پارچههای مشکی همراه با جملاتی از قبیل «سلام بر حسین»، «فدای لب تشنهات یا حسین»، «لعنت بر یزید» به چشم میخورد.
حدیث اول:
عن الصادق (علیه السلام): ... وکان علی بن الحسین (علیهما السلام) یعمل لهن الطعام للمآتم..؛ امام صادق (علیه السلام) فرمود: .. حضرت علی بن الحسین امام سجاد (علیه السلام) برای زنانی که [در مصیبت اما حسین (علیه السلام) ] مجلس ماتم بر پا کرده بود غذا میپخت ... (3)
حدیث دوم:
فی الحدیث: من سقی یوم عاشورا عند قیر الحسین (علیه السلام) کان کمن سقی عسکر الحسین (علیه السلام) و شهد معه؛
ص:51
در روایت است که: هر کس در روز عاشورا نزد قبر امام حسین (علیه السلام) به مردم آب بدهد مانند کسی است که به لشکر امام حسین (علیه السلام) آب داده باشد و با امام حسین (علیه السلام) در لشکر او همراه و حاضر بوده باشد.» (1)
طبق این دو حدیث، خوشا به سعادات کسانی که در مجالس عزاداری و ایام مناسبات اهل بیت (علیهم السلام) مسئولیت تهیه و طبخ غذا و رساندن آب و غذا به عزاداران را به عهده میگیرند و با تحمل زحمت این کار چه بسا خود ظاهراً از شرکت در مجلس محروم میشوند، ولی در نهایت موفق به درک فیض عظیم اقامۀ عزا و بر پا نمودن محافل اهل بیت (علیهم السلام) میشوند. و چه بسا مؤمنین غالباً کراماتی از اهل بیت (علیهم السلام) در هنگام تهیۀ مقدمات مجالس عزا و خصوصاً تهیۀ غذا در این مجالس مشاهده کردهاند که گویای اهمیت دادن حضرات معصومین (علیهم السلام) به این امر است. در این جا خوب است به یک قضیه در این باب اشاره کنیم:
علامه دربندی (قدس سره) در کتاب اسرار الشهادات میفرماید:
بدان که در گفتههای جمعی از صالحان و افرادی که در نقل موثوق هستند چنین آمده: جماعتی از زنان اهل بحرین و قطیف در بعضی مجالس عزا امور عجیبی مشاهده کردند، من جمله این که: در خانههایی که برای عزای امام حسین (علیه السلام) اختصاص داده شده و جایی که متعلق به مجالس ذکر مصائب است، گروهی از زنان که مشغول تدارک مقدمات مجلس روضه بودند، جمعی از بانوان پاک و نورانی و ملکوتی را مشاهده کردند که با حالت مصیبت زده و زعادار و ندبه کنان و صرخه زنان، در حالی که لباسهای سیاه بر تن داشته و موها را پریشان کرده و بر صورت و سینه خود لطمه میزنند، در آن منزل حاضر شدند. جمع زیادی از زنانی که آنجا حاضر بودند از دهشت و عظمت این امر بیهوش شدند و جمع کمی به هوش باقی ماندند و مشاهده کردند که آن بانوان ملکوتی شروع کردند به تهیه مقدمات و
ص:52
مایحتاج مجلس روضه و بعضی به روشن کردن آتش اجاق و بعضی دیگر به پختن غذا برای مجلس که بنا بود در آنجا روضه زنانه و مردانه برگزار شود و برخی دیگر به مرتب کردن امور دیگر پرداختند. در اینجا تعدادی از زنان که هنوز به هوش بودند از آن بانوان سئوال کردند که: شما چه کسانی هستید و برای چه امری به اینجا آمدهاید؟
یکی از بانوان جواب داد: من کلثوم دختر امیرالمؤمنین (علیه السلام) هستم ... ویان بانو زینب (علیها السلام) دختر امیرالمؤمنین (علیه السلام) است ... و آن بانوی دیگر خدیجه (علیها السلام) جدۀ ماست ... واما آن بانویی که نور او از زمین تا آسمان متلألأ است و نور او بر نور ماه وخورشید و ستارگان غلبه دارد، او مادر مظلومۀ سید الشهداء حضرت فاطمۀ زهرا (علیه السلام) است. ما در اینجا جاضر شدیم تا از آنجایی که وقت شما برای مرتب کردن مقدمات مجلس عزای مظلوم شهیدی که لب تشنه سر او را بریدند، تنگ شده است، به شما کمک کنیم تا مردهای شما از میهمانان حاضر در مجلس عزای سیدالشهداء (علیه السلام) خجالت زده نشوند و شما نیز نزد مردانتان و زنانی که در مجلس شما حضور پیدا کرده و گریه وعزاداری میکنند خجالت زده نباشید. (1)
از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت است جیرئیل به آن حضرت عرض کرد:
«الا و من انفق درماً علی عزائه او زیارته تاجرت الاملائکه یوم القیامۀ
هر درهمی که در زیارت یا عزای آن حضرت خرج کنند، هفتاد حسنه و قصری در بهشت خداوند به صاحب آن درهم عطا میفرماید و اشکها را در قواریر ملائکه ضبط کنند و روز قیامت به او گویند:
ص:53
ای دوست خدا بگیر این اشکهای توست که در دنیا بر امام حسین (علیه السلام) جاری نمودی. پس به وسیله آنها آتش دوزخ از تو دور میشود آن آتشی که بیش از 500 سال میباشد.»
پس روی حضرت رسول خدا از شنیدن آن خبر – از جبرئیل (علیه السلام) - درخشان شد و آثار شادمانی بر آن حضرت ظاهر شد. (1)
امام خمینی (قدس سره) در مورد افرادی که می گفتند مخارج روضه صرف جنگ زدگان شود فرمودهاند:
اشخاصی که میگویند مخارج روضه را صرف جنگ زدگان کنید اشتباه میکنند. هر کدام از این دو از اهیمت خاصی برخوردارند که باید کاملاً رعایت شوند یعنی هم باید اهل ایمان که معتقد به مکتب انبیا و اوصیا هستند اهمیت به امر عزاداری بدهند و هم به امرجهاد و جنگ زدگان در راه اسلام که متحمل مصائب شدهاند باید توجه نمود. (2)
حکیم فرزانه ملاهادی سبزواری (قدس سره) به خاطر عشق و علاقه به خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام) و احترام زیادی به سادات میگذاشت و همه ساله روزهای عید غدیر به فقرا کمک میکرد. او در این روز به سادات احترام بیشتری میگذاشت و بیشتر از دیگران به آنها کمک میکرد.
ص:54
این حکیم عارف، هر ساله، سه شب از دهۀ آخر ماه صفر را در منزل خویش مجلس روضه خوانی برپا میکرد و پس از پایان ذکر مصیبت که توسط یکی از روضه خوانان سبزوار صورت میگرفت، فقرا و مستمندان حاضر در مجلس را با آبگوشت پذیرایی میکرد و پس از صرف شام به هر نفر یک قرآن هدیه میداد. (1)
در شب عاشورا در نوفل لوشاتو بعد از اینکه نماز جماعت تمام شد، امام خمینی (قدس سره) فرمودند: کسی هست روضه بخواند؟ و به یکی از برادرها امر فرمودند که روضه بخواند همه ناظر بودند تا ذاکر شروع به ذکر مصیبت کرد، امام دستمالشان را در آورده و شروع کردند به گریه کردن.
این عمل امام به ما آموزش داد که در حادترین جریانات سیاسی، اجتماعی، هدف و مقصد که احیای سنت رسول الله میباشد، نباید فراموش شود.
در نوفل لوشاتو روز عاشورا که فرا رسید امام فرمودند: تمام حضار در منزل ایشان را، به مناسبت این روز اطعام کنند. (2)
سئوال: نذری دادن و اطعام عزاداران چه معنا دارد و آیا بهتر نیست غذاهایی که در مجالس عزای اهل بیت (علیهم السلام) داده می شود بین فقراء تقسیم شود ؟
جواب: باید به فقرا کمک کرد و همیشه هم متمکنین مالی این کار را می کنند ولی اطعام عزاداران ثواب دارد و موجب بقاء مکتب می شود و اگر ترک شود همین سائل اصل امامت و شهادت او را انکار می کند. (3)
ص:55
سئوال: آیا خرج کردن برای امام حسین (علیه السلام) بهتر است یا اینکه بتوان به فقیری کمک کرد؟ یا به جای اینکه برای حسینیه ها خرج کنیم یا به سفرهای مکرر زیارتی برویم مشکل کسی را حل کنیم؟ آیا ثواب بیشتری نمی بریم؟
ابتدا دقت کنیم که راه های وسوسۀ شیاطین انس و جنّ متفاوت است و به هر کسی نیز از راه خودش وارد می شوند. قرار دادن هزاران هزار کار دیگر در مقابل زیارت رفتن و یا خرج کردن برای مساجد، حرم ها، حسینه ها و مراسم، یکی از همین وسوسه های شیطانی و القائات دشمنان می باشد.
تردید ننمایید اگر برای همان فردی که ایجاد سؤال می کند «آیا خرج کردن برای حسینه یا مراسم یا زیارت بهتر است یا فقرا؟)، مراسمی مثل جشن نامزدی و عروسی یا سفر تفریحی و یا هزاران هزینه ی تفریحی و اسرافی دیگر پیش آید، هرگز فکر فقرا را به مخیله اش راه نمی دهد.
یک مثال ملموس:
شما در میان مسلمین و مؤمنینی که از توان مالی برخوردارند، بسیار دیده اید که روزی چند وعده سُفره ی آنچنانی می اندازند و غذای چرب و لذیذ می خورند، ماهی چند وعده نیز از پیتزا و مرغ سوخاری و فست فوت گرفته تا شیشلیک و برگ، غذای رستورانی می خورند، اما در عید فطر که نوبت به پرداخت فطریه برای سیر کردن گرسنگان می رسد، بحث می کنند که آیا برنج خوار هستند یا نان خوار و سعی می کنند آن که کمتر است را به خود اختصاص دهند. در حالی که اساساً نه نانخوار هستند و نه برنج خوار، بلکه گوشت خوار و لذیذ خوار هستند و یک وعده طعام نیز قیمتی ندارد که به این همه بحث بیارزد.
الف – امر خیر، یکی و دو تا و هزار تا نیست. لذا هر امر نیکو و خیری، در جای خودش خوب و گاه لازم است. رسیدگی به فقرا، نیازمندان و مستضعفین، به ویژه اگر در میان خویشاوندان یا نزدیکان و همسایگان باشند، نه تنها امری بسیار نیکو، بلکه لازم و ضروری است و اگر کسی عمداً اهمال کند، مورد مؤاخذه نیز قرار می گیرد. بر پایی شعائر اسلامی، حفظ آنها، تبلیغات و ...، به ویژه در مباحث و مسائلی که در
ص:56
آگاهی و بیداری مردم و جهت دادن به اذهان عمومی نقش آفرین است نیز امری بسیار نیکو و البته لازم و ضروری است و اهمال در آن نیز مورد سؤال خواهد بود.
ب – هیچ لزومی به «قیاس» یا قرار دادن «این به جای آن» وجود ندارد. شما از یک سو می توانید بگویید: «این فرد گرسنه است، پس من چرا به حسینه کمک کنم، بلکه برای او نان و گوشت می خرم» - از سوی دیگر می توانید بگویید: «البته عقل، قلب، روح و اعتقادات مردم، به مراتب مهم تر و حیاتی تر از معده ی آنهاست؛ مضاف بر این که با برپایی حسینه ها و مساجد، دین احیا می گردد و کمک های مالی به نیازمندان نیز به صورت مستمر و بیشتر صورت می پذیرد و ...».
ج - پس، هر کس هر دلیلی برای توجیه کار خود می تواند بیاورد و این که گفته می شود به جای حسینه، مسجد، زیارت و عزاداری به فقرا و گرسنگان و ... کمک کنیم، ظاهرش قشنگ است، اما باطنش به خاطر اولاً دور کردن مردم از تفکرات و گرایشات اعتقادی و سرمایه های معنوی و ارتباط با اهل عصمت و اولیاء الله است و ثانیاً به خاطر مادی کردن فکر و قلب مردم است. و گرنه فرد مؤمن از هیچ کدام باز نمی ماند. هم به نیازمند کمک می کند، هم به مسجد و هیئت و هم زیارت می رود و همه نیز خیر و صواب است و ثواب دارد.
ج – اما این که ثواب (پاداش) کدام بیشتر است؟
باید دقت کنیم که برای خدا چرتکه نیاندازیم، محاسبه حق تعالی عددی، ریالی، کیلویی و متری نیست و بسیار دقیق و عادلانه است و به قول معصوم (علیه السلام): «خداوند متعال راجع به بهشت اش گول نمی خورد». لذا نزد خداوند متعال آن عملی [از واجب یا مستحب]، نیکوتر و مأجورتر است که با اخلاص بیشتری انجام پذیرد. خواه کمک به مستمند باشد و خواه زیارت یا عزاداری یا کمک به ساخت مسجد و مدرسه و بیمارستان.
ضربه شمشیر امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، به خاطر شدت اخلاصش وزین تر و والاتر از عبادات انسان ها و ملائک گردید و نه به خاطر طول شمشیر و یا شدت ضربه.
ص:57
از این رو خداوند متعال در کلام وحی تصریح می نماید که از این قربانی های شما، گوشت و خونش به من نمی رسد، بلکه اخلاص و تقوای شما ملاک محاسبه است:
«لَن یَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَکِن یَنَالُهُ التَّقْوَی مِنکُمْ کَذَلِکَ سَخَّرَهَا لَکُمْ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَی مَا هَدَاکُمْ وَبَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ» (1)
هرگز [نه] گوشت های آنها و نه خون هایشان به خدا نخواهد رسید ولی [این] تقوای شماست که به او می رسد این گونه [خداوند] آنها را برای شما رام کرد تا خدا را به پاس آنکه شما را هدایت نموده به بزرگی یاد کنید و نیکوکاران را مژده ده.
پس، اصلاً ذهن خود را درگیر این «این بهتر است یا آن»، یا «این به جای آن» ننمایید و سعی کنید با اخلاص و بصیرت، از هر صوابی (کار خیری) بهره ای ببرید.
ص:58
حدیث 1: (قالت زینب الکبری (علیها السلام) لعلی بن الحسین (علیهما السلام) حینما رأته یجود نفسه): ... لَا یَجْزَعَنَّکَ مَا تَرَی فَوَ اللَّهِ إِنَّ ذَلِکَ لَعَهْدٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ إِلَی جَدِّکَ وَ أبِیکَ وَ عَمِّکَ وَ لَقَدْ أخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ أنَاسٍ مِنْ هَذِه الْأُمَّةِ- لَا تَعْرِفُهُمْ فَرَاعِنَةُ هَذِهِ الْاُمّۀ وَ هُمْ مَعْرُوفُونَ فِی أهْلِ السَّمَاوَاتِ أَنَّهُمْ یَجْمَعُونَ هَذِهِ الْأعْضَاءَ الْمُتَفَرِّقَةَ فَیُوَارُونَهَا وَ هَذِهِ الْجُسُومَ الْمُضَرَّجَةَ وَ یَنْصِبُونَ لِهَذَا الطَّفِّ عَلَماً لِقَبْرِ أَبِیکَ سَیِّدِ الشُّهَدَاءِ لَا یَدْرُسُ أَثَرُهُ وَ لَا یَعْفُو رَسْمُهُ عَلَی کُرُورِ اللَّیَالِی وَ الْأَیَّامِ وَ لَیَجْتَهِدَنَّ أئِمَّةُ الْکُفْرِ وَ أَشْیَاعُ الضَّلَالَةِ فِی مَحْوِهِ وَ تَطْمِیسِهِ فَلَا یَزْدَادُ أثَرُهُ إِلَّا ظُهُوراً وَ أمْرُهُ إِلَّا عُلُوّاً ...؛
حضرت زینب کبری (علیها السلام) هنگامی که دید امام سجاد (علیه السلام) در اثر دیدن منظرۀ شهدا نزدیک است جانش را از کف دهد، به آن حضرت عرض کرد): آنچه میبینی، تو را بی تاب نکند؛ به خدا قسم! این به خاطر عهدی است از طرف رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با جد تو و پدر و عمویت به تحقیق خداوند از گروهی از این امت که فرعونهای این زمین [و این امت] آنها را نمیشناسند، ولی در نزد اهل آسمانها معروف و شناخته شده میباشند عهد و میثاق گرفته است که این عضوهای جدا افتاده از هم را جمع کنند و این بدنهای به خون رنگین را دفن نمایند و پرچمی را در این سرزمین طف [و ساحل فرات] برای قبر پدرت سیدالشهدا (علیه السلام) نصب کنند که هیچگاه [در طول دوران ها] و گذشت روزها و شبها اثر آن محو نشود و نشان آن پاک نگردد و سردمداران کفر و پیروان ضلالت هر آینه سعی خواهند کرد که آن را محو کنند و بپوشانند، اما [هر چه بیشتر تلاش کنند] اثر آن [روز به روز] ظاهرتر و آشکارتر و شأن و منزلت آن بالاتر و عالیتر خواهد شد.» (1)
ص:59
حدیث 2: فی الدمعه الساکبه عن بعض المقاتل: لمادخل بشیر بن حذلم المدینه و اخبر الناس بقتل الحسین (علیه السلام) و ضج الناس بالبکاء و النحیب کان محمد بن الحنفیۀ مریضا و لم یکن له علم بذلک الخبر الشنیع، فسمع اصواتاً عظیمۀ و رجۀ عظیمه ... ثم ارکبوه جواده و اتت خدامه امامه حتی خرج من المدینۀ فلم یر الا اعلاماً سوداً فقال: ما هذه الاعلام السود و الله قتل الحسین (علیه السلام) بنوامیه! فصاح صیحۀ عطیمۀ و خر عن جواده الی الارض مغشیاً علیه ...؛
در کتاب الدمعه الساکبه از بعضی از مقاتل نقل شده است:
هنگامی که بشیر بن حذلم وارد شهر مدینه شد و خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) را به مردم داد و مردم ضجه کردند و صدای آنان به گریه بلند شد، محمد بن حنفیه مریض بود و هنوز از این خبر ناگوار مطلع نشده بود. در این هنگام صداهای هولناکی را [در اثر ضجۀ مردم مدینه] شنید و لرزش و حرکت شدید [شهر مدینه ] را حس کرد ...
پس از آن سوار بر اسبش کردند و خادمان او در پیش روی او می رفتند تا از شهر مدینه خارج شد. در آنجا چیزی به چشم او نخورد، مگر پرچمهای سیاه! سئوال کرد: این پرچمهای سیاه چیست؟ [و قبل از آنکه منتظر جواب شود خودش فرمود]: به خدا قسم! بنی امیه حسین (علیه السلام) را کشتند؛ سپس فریاد بلندی زد و از بالای اسبش بیهوش بر روی زمین افتاد ...» (1)
در هنگام خروج اهل بیت (علیهم السلام) از شام هودجها و شترها را با پارچههای پر زرق و برق آراستند، حضرت زینب (علیها السلام) فرمود:
اجعلوها سوداء حتی یعلم الناس انا فی مصیبۀ و عزاء لقتل اولاد الزهرا (علیها السلام)؛
ص:60
پارچه های شترها و محمل ها را با پارچۀ سیاه عوض کنید و شترها و محمل ها را سیاه پوش کنید تا مردم بدانند که ما برای کشته شدن فرزندان زهرا (علیها السلام) در مصیبت و عزا هستیم.» (1)
ص:61
این جامه سیاه فلک در عزای کیست؟
وین جیب چاک گشته صبح از برای کیست؟ (1)
سیاه، تیرهترین رنگهاست. (2)
و نگاه به آن سبب افسردگی روح میشود، بنابراین- به خاطر طبیعت این رنگ- مصیبت دیدگان لباس سیاه به تن میکنند تا گرفتگی و ناراحتی خویش را ابراز کنند. این مسأله پیش از اسلام نیز وجود داشت و اختصاص به اسلام ندارد، بلکه در بین غیر مسلمانان رواج داشته است؛ ایرانیان، رومیان، روسها و آلمانیها نیز هرگاه حادثهای مثل زلزله، غرق کشتی، و ... پیش میآمد، پرچمهای سیاه نصب میکنند و نوار و علامتهای سیاه رنگی به هنگام فوت یکی از نزدیکان حمل میکنند.
شیعیان پوشیدن لباس مشکی و سیاه پوش کردن دیوارها را به خاطر فاجعۀ عظیم کربلا از پیشینیان خود به ارث بردهاند و این عمل، کاری شعارگونه است که جوی غمناک و حزین ایجاد میکند و مقدمات احیای قیام امام شهید را از طریق ناراحتی و عزاداری ایجاد میکند.
لباس سیاه بر دل کسانی که پوشیدهاند، اثر عمیق میگذارد و همواره به یادشان میآورد که چه حادثۀ عظیمی اتفاق افتاده است و به این طریق همواره به یاد قیام امام حسین (علیه السلام) بر ضد یزید و اهداف ایشان خواهند بود.
لباس مشکی برتری بر گریه نیز دارد؛ چرا که اثر گریستن موقت است و شخص پس از مدتی آرام میگیرد، لیکن رنگ لباس سیاه اثر عمیق بر قلب شخص میگذارد و همواره او را چونان ساعت دقیقی تذکر میدهد. بنابراین که لباس سیاه، نشان دهندۀ مصیبت وارده بر انسان است، طبیعی است در سالروز شهادت امام حسین (علیه السلام) برای کسانی که عزای او را اقامه میکنند، مستحب باشد. (3)
ص:62
شکی نیست که سیرۀ علما، صلحا، ابرار و اخیار در همۀ قرون و اعصار بر این بوده است که در مصیبت جامۀ سیاه بپوشند و همینطور در ایام عزای معصومین (علیهم السلام)، خصوصاً حضرت سیدالشهدا (علیه السلام)، بلکه سیرۀ همۀ عقلا بر این جاری بوده است. زیرا لباس سیاه را لباس حزن و اندوه میدانستند. در شرع مقدس اسلام هیچگونه ردع و منعی از این سیره نرسیده، بلکه احادیث و شواهد فراوانی بر تأیید آن وارد شده است، ما در چند قضیه که دلالت بر وجود سیره میکنیم میآوریم، سپس احادیث دال بر مطلوبیت سیاه پوشی در عزای ائمه (علیهم السلام) را نقل میکنیم در پایان فتوای بعضی از فقها را میآوریم.
موارد زیر شامل فعل معصوم (علیه السلام) در سیاه پوشی در عزاداری و همچنین تقریر ایشان میباشد و در بردارنده نقل قولهایی از سیرۀ مؤمنان متصل به زمان و در حضور امام معصوم (علیه السلام) است:
1: در جنگ احد که هفتاد تن از مسلمانان شهید شدند، زنان مسلمان از جمله ام المؤمنین ام سلمه در سوگ شهیدان جامه سیاه در برکردند. (1)
2: عمادالدین ادریسی قرشی از ابونعیم اصفهانی به سندش از ام سلمه نقل کرده که:
«انها لمّا بلغها مقتل الحسین ضربت قبّۀ فی مسجد رسول الله جلست فیها و لبست سواد»
هنگامی که خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) به ام سلمه رسید در مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) قبه و خیمهای زد و جامۀ سیاه پوشید. (2)
ص:63
این دو روایت به بانوی جلیل القدری مربوط میشود که هفت سال همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود و بیش از 50 سال با امامان معصوم (علیهم السلام) از نزدیک مربوط، محشور و مأنوس بود. ودایع حضرت امیرمؤمنین و امام حسین (علیهما السلام) در نزد او بود و امام حسین (علیه السلام) او را مادر خطاب میکرد. با توجه به اینکه اقامۀ مراسم عزا از مسائل مبتلا به بود و همواره رخ میداد، می توان عمل او را به تقریر معصومین (علیهم السلام) نیز نسبت داد و عمل او را علاوه بر سیره، کاشف از سنّت دانست.
3: اسماء بنت عمیس، پس از جنگ موته در عزای همسر خویش «جعفر طیار» به دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) لباس سیاه پوشید. (1)
اسماء بنت عمیس همواره در محضر حضرت فاطمه زهرا و امیرالمؤمنین (علیهما السلام) حضور داشت. و عمل او نیز بیش از مسأله سیره برای ما مطرح میباشد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) او را از زنان بهشتی خواند و بر صدق ایمان او شهادت داد. (2) و از وی و خواهرانش با تعبیر خواهرانِ مؤمن یاد کرد. (3) اسماء از زنان محدثه و راویان اخبار نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) است که با نقل 60 روایت، نقش مهمی در حوزه فکری فرهنگ جامعه ایفا نموده است. (4) اسما از نزول آیۀ: «الیوم اکملت لکم دینکم» در غدیر خم خبر داده است.
ص:64
نزدیکی اسماء به خانواده پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تا بدانجا رسید که حضرت فاطمه (علیها السلام) او را مادر خطاب میکرد. (1) احادیثی که از وی در منزلت حضرت علی (علیه السلام) رسیده، حاکی از عشق و علاقۀ وافر او به حضرت و خاندان رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) است. (2) ایشان از اهل سرّ ایشان بود به گونهای که در تغسیل حضرت صدیقه اطهر (علیها السلام) دخیل بوده است. امام صادق (علیه السلام) در حق اسماء دعا کرد و مرحوم مامقانی به استناد همین دعا، وی را در نقل حدیث، ثقه دانسته است. (3)
اسماء از کسانی بود که در قصۀ فدک به نفع بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) گواهی داده و در این مورد، همپای ام ایمن و ام سلمه بوده، و از کسانی بوده است که در ماجرای شهادت حضرت فاطمه (علیها السلام) که آزمونی دشوار برای مسلمانان بود در جناح حق حضور داشته و از این آزمون سربلند بیرون آمده است.
سخن عمر دربارۀ اسماء که حامی از محبت و علاقۀ اسماء به خاندان ابی طالب است و این که اسماء، به نفع بنی هاشم شهادت داده است. (4)
اسماء چه در کتب شیعه و چه در کتب اهل تسنن ستایش شده است. دشمن با آن که در نهایت دشمنی و عناد بوده، اما نه تنها اسماء را ستوده، بلکه نسل و ذریۀ گرامی این بانو را مورد اعتماد (5) دانسته و آنان را تمجید کرده است. اهل تسنن گفتهاند: آنان، بهترین بندگان خدایند. (6)
ص:65
اسماء عون را نیز از امیرالمؤمینن (علیه السلام) به دنیا آورد که در واقعۀ کربلا جزو شهیدان لشکر امام حسین (علیه السلام) بود. (1) امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) او را ستودهاند. (2) امام صادق (علیه السلام) او را در شمار هفت خواهرِ اهل بهشت نام برد و برای آنان دعا کرد. (3) این دعا نشان میدهد که اسما تا پایان زندگی بر ایمان خود استوار بود و هیچگاه در لغزشهای فکری و سیاسی نلغزید.
4: زنان بنی هاشم در ماتم امام حسین (علیه السلام) لباسهای سیاه و ضخیم پوشیدند.
روی عن عمر بن زین العابدین (علی بن الحسین) (علیه السلام) انه قال: «لما قتل جدی الحسین المظلوم الشهید لبس نساء بنی هاشم فی مأتمه ثیاب السواد و لمیغیّرنها فی حرّ او برّد و کان الامام زین العابدین یصنع لهن الطعام فی المأتم.»
یکی از فرزندان امام سجاد (علیه السلام) نقل میکند: هنگامی که جدم حسین (علیه السلام) شهید شد، زنان بنی هاشم لباس سیاه و ضخم پوشیدند و از گرما و سرما شکایتی نمیکردند و امام سجاد (علیه السلام) برای آنها غذای ماتم زدگان و عزاداران تهیه میکرد. (4)
الحسن بن طریف بن ناصح عن ابیه عن الحسین بن زید عن عمر علی بن الحسین (علیه السلام) قال: «لما قتل الحسین بن علی صلوات الله لبس نساء بنی هاشم السواد و المسوح و کن لا یشتکین من حرّ و لا برد و کان علی بن الحسین (علیهما السلام) یعمل لهن الطعام للمأتم.»
ص:66
احمد بن ابی عبدالله برقی (قدس سره) روایت کرده است که چون امام حسین (علیه السلام) شهید شد، زنان بنی هاشم لباس سیاه و خشن پوشیدند و از گرما و سرما شکایتی نمیکردند و امام سجاد (علیه السلام) برای آنها غذای ماتم زدگان و عزاداران تهیه میکرد. (1)
سند روایت هیچگونه مشکلی ندارد و از نظر دلالت هم دلالت این روایت کاملاً بر رجحان پوشیدن لباس سیاه روشن است؛ زیرا از شخصیتهایی همچون خواهر، همسر، دختران سیدالشهداء و ام البنین همسر وفادار مولای متقین بعید است کاری سر زند که بر خلاف موازین شرع باشد.
توضیحات: باید گفت که وجود افرادی چون عقیلۀ بنی هاشم، نائبۀ حضرت زهرا، قهرمان کربلا، حضرت زینب کبری (علیها السلام) در میان بانوان سیاه پوش، مسأله را از حد سیره بالاتر میبرد. مخصوصاً از نظر اینکه این بانوان در حضور امام زین العابدین (علیه السلام) بودند و حضرت شخصاً برای آنها غذا تهیه میکرد و طبعاً وضع لباس آنها را میدید و نهی نمیکرد، به عنوان تقریر معصوم حجت شرعی میشود و مطلوبیت آن را اثبات میکند.
این عمل و سیره هاشمیات – که از زنان بزرگوار و عالم بودند- از قبیل خواهران، همسران و دختران سیدالشهدا (علیه السلام) و سایر بنی هاشم و زنانی همچون ام المؤمنین ام سلمه، و حضرت زینب کبری (علیها السلام) آن هم در حضور حضرت سجاد (علیه السلام) میتواند برای ما الگو و سرمش خوبی باشد.
5: هنگامی که یزید، اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را طلبید و آنان را میان ماندنِ در شام و در برگشتن به مدینه مخیّر نمود، گفتند: «ما بیش از هر چیز دوست داریم که برای امام مظلوم مجلس ماتم و عزا بر پا کنیم و گریه و زاری کنیم.»
یزید گفت: آنچه میخواهید انجام دهید. آنگاه خانههایی را برای آنها مهیا ساخت، پس از زنان بنی هاشم و طایفه قریش کسی باقی نماند، جز اینکه (به نشانه عزاداری)
ص:67
برای حسین (علیه السلام) لباس سیاه پوشیدند، و به مدت هفت روز برای آن حضرت ندبه و زاری کردند. (1)
این روایت هم مانند روایت قبل میباشد و در حد حجت شرعی میباشد.
6: پس از پایان خطبه تاریخی و افشاگرانه امام سجاد (علیه السلام) در مسجد دمشق، منهال برخاست و عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! چگونه صبح کردی؟
امام زین العابدین (علیه السلام) فرمود:
«کیف حال من اصبح و قد قتل ابوه و قلّ ناصره و ینظر الی حرم من حوله اساری فقد فقدوا الستر و الغطاء و قد اعدموا الکامل و الحمی، فما ترانی الا اسیراً ذلیلاً قد عدمت الناصر و الکفیل قدد لسیت انان و اهل بیتی ثیاب الأسی و قد حرمت علینا جدی العری»
چگونه است حال کسی که پدرش به قتل رسیده و یارانش اندکند و اهل و عیالش اسیر و بی پوشش و حجاب و بی سرپرست و حامی هستند. پس مرا جز (به هیئت) اسیری خوار (و گرفتار در چنگ دشمن) که یاور و سرپرست خویش را از دست داده نمیبینی، همانا من و اهل بیتم لباس عزا پوشیدهایم و (پوشیدن) لباس نو بر ما روا نیست. (2)
این روایت بیش از روایات قبل دلالت دارد، جز اینکه به لفظ سیاه تصریح نشد، بلکه به عنوان لباس عزا مطرح شده است.
سیاه پوشیدن هاشمیان تحت اشراف امام معصوم حضرت زین العابدین (علیه السلام) بوده، ایشان نه تنها از این کار نهی نمیفرمودند بلکه فعل امام (علیه السلام) در عزای ایشان به عنوان تقریر، تأیید و رجحان فعل هاشمیان و نوعی خدمت به سیاه پوشان بر عزای امام حسین (علیه السلام) است. و دلیل صحت و مقبول بودن آن است.
ص:68
هاشیمان چند سال بعد از شهادت حضرت امام حسین (علیه السلام)، لباس مشکی زبر و ضخیم خود را بیرون نیاوردند.
منهال بن عمرو اسدی، بی واسطه از امام سجاد (علیه السلام) و با واسطه از امام علی (علیه السلام) روایت نقل کرده است. او از طریق عبدالله بن حارث نوفل حدیث منزلت (1) و از طریق عباد بن عبدالله حدیثی از حضرت علی (علیه السلام) نقل کرده که بر اساس آن فقط امام علی (علیه السلام) صدیق اکبر است. (2) همچنین روایتی با واسطه عباد بن عبدالله از حضرت علی (علیه السلام) نقل کرده که آن حضرت شأن نزول تمام آیات قرآن را میدانسته است. (3) برخی از رجالیان اهل سنت او را ثقه دانسته (4) و به یحیی بن معین نیز نسبت داده اند که او را ثقه میدانسته است. (5)
وی راوی نفرین امام سجاد (علیه السلام) در حق حرمله میباشد.
شیخ طوسی (قدس سره) منهال را از اصحاب حضرت سجاد (علیه السلام) شمرده است. (6) برخی او را از اصحاب امام حسین و امام باقر و امام صادق (علیهم السلام) نیز به شمار آوردهاند. (7)
7: و بالاسناد عن محمد بن عیسی بن رشید عن ابیه قال: « رَأیْتُ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ (علیهما السلام) وَ عَلَیْهِ دُرَّاعَةٌ سَوْدَاءُ وَ طَیْلَسَانٌ أزْرَقُ»
ص:69
سلیمان بن راشد از پدرش نقل میکند که امام سجاد (علیه السلام) را دیدم که جبهای سیاه رنگ و جلو باز پوشیده بودند. (1)
8: امام سجاد (علیه السلام):
«... انا و اهل بیتی ثیاب الأسی و قد حرمت علینا جدید العری؛ همانا من و اهل بیتم لباس عزا پوشیدهایم و (پوشیدن) لباس نو بر ما روا نیست.» (2)
باید گفت که وجود افرادی چون نائبۀ الزهرا (علیها السلام)، عقیلۀ بنی هاشم، حضرت زینب کبری (علیها السلام) در میان بانوان سیاه پوش، مسأله را از حد سیره بالاتر میبرد. و حجت شرعی است. علاوه بر آن تقریر امام زین العابدین (علیه السلام) تأییدی محکم در این قضیه است.
9: نعمان بن بشیر هنگامی که خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) را به گوش اهالی مدینه رسانید، همۀ مردها سیاه پوشیدند و فریاد ناله سر دادند. (3) و در روایتی هم آمده که: (در مدینه زنی نبود جز آنکه از پشت پرده بیرون آمد و لباس مشکی پوشیده، مشغول عزاداری شد.) (4)
10: سلیمان بن ابی جعفر (عموی هارون) در تشییع پیکر مطهر حضرت کاظم (علیه السلام) جامۀ سیاه پوشیده بود. (5)
11: سیف بن عمیره، در سوگنامۀ خود میگوید:
«والبس ثیاب الحزن یوم مصابه ما بین اسود حالک او اخضر»
در روز شهادت آن حضرت (روز عاشورا) جامههای عزا بر تن کن، جامههایی به رنگ سیاه تند و یا سبز تیره». (6)
ص:70
سیف بن عمیره نخعی کوفی از اصحاب بزرگوار امام صادق و امام کاظم (علیهما السلام) و از راویان برجسته و مشهور شیعه است، فقه را از ائمه (علیهم السلام) روایت کرده است.
سیف بن عمیره، همچنین از جمله راویان زیارت معروف عاشورا به نقل از امام باقر (علیه السلام) است که قرائت آن در طول سال، از سنن رایج میان شیعیان میباشد. (1)
شیخ طوسی در «الفهرست» فرمودهاند: سیف بن عمیره ثقۀ له کتاب.
نجاشی در رجال فرمودند: سیف بن عمیره النخعی، عربی، کوفی، ثقه، روی عن ابی عبدالله (علیه السلام) و ابی الحسن (علیه السلام) له کتاب یرویه جماعات من اصحابنا. (2)
محدث نوری در مستدرک الوسائل میفرمایند: سیف بن عمیره، صحیح فی الفهرست.
از این رو بر وثاقت او تصریح شده و هیچ کس ایرادی بر او وارد نکرده است.
علاه بر تصریحات مذکور دربارۀ وی، وثاقت او را میتوان در ضمن برخی توثیقات عام دیگر نیز یافت که عبارتند از:
1: از جمله مستثنی منه از رجال کتاب «نوادر الحکمه» است.
2: از قسم اول و دوم از رجال کتاب «تفسیر قمی» است.
3: از جمله رجال کتاب «المزار ابن مشهدی» است.
4: از جمله رجالی است که مشایخ ثقات، از او روایت کردهاند.
علاوه بر آنچه گذشت او از کسانی است که کتابشان مشهور بوده و از اجلایی به شمار میرود که روایتش ازدیگری دلیل بر وثاقت او میشود و این رتبه فوق وثاقت است. (3)
مرحوم نجاشی، شیخ طوسی و ابن شهر آشوب صراحتاً او را توثیق کردهاند. (4)
ص:71
عظمت او به حدی است که حتی مخالفین نیز او را جزء مشایخ فقها و روات امامیه شمردهاند. (1)
برخی از اصحاب اجماع و بزرگان از روات امامیه مثل «ابن ابی عمیر»، «علی بن اسباط»، «حماد بن عثمان»، «یونس بن عبدالرحمان»، «حسن بن علی بن بقاح»، «حسن بن محبوب» از او روایت مستقیم دارند. (2)
تعبیر نجاشی که فرموده: «له کتاب یرویه جماعات من اصحابنا» حاکی از عظمت، مقام علمی و جایگاه روایی اوست. در رجال نجاشی هر جا تعبیر «له کتاب یرویه جماعات من اصحابنا» آمده است، راوی ثقه است. (3) بر خلاف تعبیر «له کتاب یرویه جماعۀ» گاهی در مورد ضعاف هم به کار برده شده است. (4)
سیف بن عمیره را شیخ در«فهرست» و نجاشی و علامه در «خلاصه» تصریح به وثاقت کردهاند. (5)
اسم ایشان در کتاب شریف «کافی» حدود 151 مرتبه آمده است و در کتاب «من لا یحضر الفقیه» حدود 8 مرتبه و در کتاب «تهذیب الاحکام»، حدود 124 مرتبه و در «وسائل الشیعه» حدود 313 مرتبه و در «بحار الانوار» حدود 153 مرتبه و در منابع دیگر هم آمده است. (6)
ص:72
این موارد از قضایای مربوط به صدر اسلام به روشنی ثابت میکند که در قرون اولیۀ اسلام (1) نیز همانند روزگار ما، لباس سیاه علامت عزا بوده و افراد مصیبت زده لباس مشکی و یا حداقل لباس تیره به تن میکردند.
اینک به روایاتی که حاکی از قول معصوم (علیه السلام) میباشد میپردازیم:
1: اصبغ بن نباته گوید: بعد از شهادت مولای متقیان امیرالمؤمینن (علیه السلام) وارد مسجد کوفه شدم، دیدم که:
«ان الحسنین لبسنا السواد علی ابیهما فی الکوفۀ بعد شهادته...»
به درستی امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) بعد از شهادت پدر بزرگوارشان (علیه السلام) در کوفه در عزای پدرشان مشکی پوشیدند. (2)
2: بعد از شهادت امیرالمؤمنین (علیه السلام)، عبدالله بن عباس به سوی مردم بیرون آمد و گفت: امیرالمؤمنین (علیه السلام) از میان ما رفت و برای خود جانشینی گذاشت که اگر دوست دارید به سوی شما بیرون آید و گر نه کسی را بر کسی (اجباری) نیست. مردم به گریه افتادند و گفتند: بیرون آید. پس امام حسن (علیه السلام) در حالی که جامههای سیاه پوشیده بود به سوی مردم بیرون آمد و برای آنان خطبه خواند. (3)
ص:73
ابن ابی الحدید در جای دیگر از شرح نهج البلاغه از مدائنی نقل میکند که چون امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به شهادت رسید، امام حسن (علیه السلام) در حالی که لباس مشکی بر تن داشت، خطبهای ایراد فرمود. (1)
امام حسن (علیه السلام) پس از شهادت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بر مسجد کوفه برای مردم خطبه خواند در حالی که لباس سیاه بلندی بر تن داشت و عمامۀ مشکی بر سر داشت و در عزای پدرش امیرالمؤمنین (علیه السلام) میگریست. (2)
این روایات صراحت دارند که امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) در شهادت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) لباس سیاه بر تن کرده بودند و به روشنی دلالت بر رجحان این کار از نظر دو حجت پروردگار دارد.
3: در شهادت امام مجتبی (علیه السلام) اهل مدینه تا هفت روز به تبعیت از خاندان عصمت، سیاه پوشیدند. (3)
4: دو شخصیت برجسته اهل سنت (ابن عساکر (4) و حاکم (5)) به سند متصل از عایشه دختر سعد روایت کرده است که: زنان بنی هاشم در سوگ امام حسن مجتبی (علیه السلام) یک سال زینت را ترک کردند و لباس سیاه پوشیدند.
5: رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در آستانه شهادتشان سیاه پوشیدند، چنانکه امام صادق (علیه السلام) فرمودند: روزی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رحلت فرمود، در حالی که پیراهن سیاهی بر تن
ص:74
داشتند، نماز صبح را به جماعت در مسجد خواندند و سپس به ایراد خطبه پرداختند. (1)
در این روایت علت سیاه پوشیدن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بیان نشده؛ ولی روشن است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در آستانۀ انقطاع وحی، یتیمی حضرت زهرا (علیها السلام)، هجوم ددمنشانۀ ستمگران به خانۀ وحی، آتش افروزی دژخیمان برای سوزانیدن در خانۀ حضرت فاطمه (علیها السلام) و شهادت حضرت محسن (علیه السلام) بر خلاف شیوۀ همیشهاش جامۀ سیاه بر تن کرده، مسلمانان را از جنایات فجیعی که به وسیلۀ دو بت بزرگ قریش در شرف تکوین بود، آگاه ساخت. (2)
6: امام باقر (علیه السلام) میفرماید: هنگامی که امام حسین (علیه السلام) کشته شد، لباس تیره مایل به مشکی یا مشکی در تن شریف حضرت بود. (3)
7: پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) فرشتهای از آسمان به دریاها فرودآمد و صیحهای زد و گفت: «البسوا ثواب الحزن فان فرخ رسول الله مذبوح، جامههای عزا بپوشید که فرزند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را سر بریدند.» (4)
(فرشته ای از فرشتگان بهشتی بر دریاها فرود آمد و بالهای خویش را بر فراز آن گسترد، سپس صیحهای کشید و گفت: ای اهل دریاها! جامۀ عزا بر تن کنید که فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را سر بریدند.)
ص:75
عن هشام بن سعد قال: اخبرنی المشیخه ... و ذلک ان ملکاً من ملائکۀ الفردوس نزل علی البحر و نشر اجنحته علیها، ثم صاح صیحۀ و قال: یا اهل البحار البسوا اثواب الحزن، فان فرخ الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) مذبوح، ثم حمل من تربته فی اجنحته الی السماوات فلم یلق ملکاً فیها الا شمها و صار عنده لها اثر و لعن قتلته و اشیاعهم و اتباعهم.
هشام بن سعد گوید: اساتیدم برای من روایت کردهاند ... و چنین بوده است که: یکی از فرشتگان بهشت بر دریا نازل شد و بالهای خود را بر ان گسترد، سپس فریاد زد و گفت: ای اهل دریاها! لباسهای حزن و عزا را در بر کنید، چرا که فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سر بریده شده است. سپس بالهای خود از تربت امام حسین (علیه السلام) برداشت و به آسمانها برد و این ملک با هیچ فرشتهای در آسمانها ملاقات نکرد، مگر آنکه او از آن تربت بویید و اثری از آن تربت نزدش باقی ماند و بر قاتلان امام حسین (علیه السلام) و پیروان و دنبالهروهای آنان لعنت فرستاد.» (1)
همچنین فرشتهای دیگر در آسمانها و زمین ندا کرد: «یا عبادالله البسوا اثواب الاحزان و اظهروا التفجع و الاشبان؛ ای بندگان خداً لباسهای حزن بپوشید و ناراحتی و نالههای خود را آشکار کنید». (2)
گرچه در این روایات به لفظ سیاه تصریح نشده؛ ولی تعبیر جامۀ عزا به روشنی، آن معنی را ایفاء میکند.
8: حضرت سکینه دختر امام حسین (علیه السلام) خطاب به یزید ملعون فرمود:
«دیشب خواب دیدم که ... سپس خادم بهشتی دستم را گرفت و داخل قصر نموده آنجا با 5 بانوی بزرگ و نورانی روبرو شدم که در میان آنها زنی بزرگوار و نورانیتر از
ص:76
همه به چشم میخورد که موی پریشان کرده و لباس سیاه پوشیده و در دستش پیراهن خونآلود بود او فاطمه زهرا (علیها السلام) بود.» (1)
رؤیای صادقه حضرت سکینه خاتون (علیها السلام) و سیاهپوشی صدیقۀ طاهره (علیها السلام) در عالم برزخ به روشنی موضوع را ثابت میکند.
9: حضرت زینب (علیها السلام) در آستانۀ ورود به مدینه دستور داد: «محملها را سیاه پوش کنید تا مردم بدانند ما در مصیبت و عزاداری فرزندان فاطمه (علیها السلام) به سر میبریم.» (2)
10: حضرت زینب (علیها السلام) در راه کوفه و شام لباس مشکی پوشیدند... (3)
11: هنگامی که امیرالمؤمنین (علیه السلام) از فضیلت نهم ربیع الاول صحبت میفرمایند چنین خطاب فرمودند:
«یوم الغدیر الثانی ... یوم عیدالله الاکبر، ... یوم نزع السواد ... یوم الفطر الثانی؛ نهم ربیع الاول روز غدیر دوم، ... روز عید بزرگ خداوند ...، روز بیرون آوردن لباس سیاه ... روز فطر دوم ... میباشد.» (4)
امام حسن عسکری (علیه السلام) در اوصاف روز نهم ربیع الاول فرمودند: « یوم نزع السواد؛ روز بیرون آوردن جامههای سیاه است». (5)
با توجه به اینکه امام حسن عسکری (علیه السلام) این حدیث را از جد بزرگوارشان حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت نموده، بر صحه گذاشتن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به سیاهپوشی در ایام عزا و لزوم در آوردن آن در ایام جشن و سرور دلالت روشن دارد.
ص:77
این عادت که امروزه میان شیعیان رواج دارد که تا روز نهم ربیع الاول سیاه میپوشند و در این روز از عزا در میآیند دنبالۀ همان تقریر و امضای معصوم (علیه السلام) است. از پارهای از احادیث چنین فهمیده میشود که از نظر شیعه در عصر ائمه طاهرین (علیهم السلام) عادت بر این بوده که مقداری از ماه محرم و صفر تا ماه ربیع الاول لباس سیاه میپوشیدهاند، و این عمل مورد تقریر و امضاء فعلی و قولی ائمه (علیهم السلام) قرار گرفته است. مرحوم علامه مجلسی به مناسبت روز نهم ربیع الاول حدیث مفصلی نقل میکند و سپس میفرماید: ما احادیث دیگری یافتهایم که مؤید این مطلب است، و به این احادیث اعتماد میکنیم. از احمد بن اسحاق قمی نماینده امام حسن عسکری (علیه السلام) روایت میکند که ضمن روایتی گفت: «... امروز روز بیرون آوردن لباس سیاه است». و مرحوم سید بن طاووس قریب به این حدیث را در کتاب «الاقبال» از کتاب «نشروطی» با اسناد خود از حضرت امام رضا (علیه السلام) نقل میکند. بنابراین مادام که معصومین و اهل بیت (علیهم السلام) در عزای امیرالمؤمنین و امام حسین (علیهما السلام) لباس سیاه میپوشیدهاند چرا نباید ما لباس سیاه بر تن کنیم و به آنان اقتدا کنیم. (1)
برخی از بزرگان در این رابطه کتب مستقلی نوشتهاند که از آن جمله است:
1: ارشاد العباد الی الاستحباب لبس السواد علی سیدالشهداء (علیه السلام) و الائمه الامجاد، تألیف: سید جعفر طباطبایی، نوۀ صاحب ریاض، متوفی 1321ق، چاپ 1404ق. قم.
2: تببین الرشاد فی استحباب لبس السواد علی الائمه الامجاد، تألیف: سید حسن صدر، متوفی 1354ش. (2)
3: سیاهپوشی در سوگ ائمه نور (علیهم السلام)، تألیف: مرحوم علی ابوالحسنی منذر – معاصر- چاپ 1375ش، در 392 صفحه، قم. در این کتاب علاوه بر بررسی ابعاد
ص:78
مختلف مسأله فتوای دهها مرجع بزرگ تقلید، از زمان صاحب حدائق و صاحب عروه تا مراجع عصر. از رسالههای عملیه، کتب فقهیه و استفتائات موجود نقل شده است.
کتابهای دیگری نیز درد ست است که به گردآوری فتاوای فقها از گذشته دور تا عصر حاضر اختصاص دارد و آنها متن پرسش و پاسخ مراجع بزرگ تقلید با مهر و امضاء آنها چاپ و گراور شده است که از آن جمله است:
4: عزاداری سید الشهداء (علیه السلام)، تألیف: سبط حسین زیدی –معاصر- چاپ 1415ق، 216 صفحه. در این کتاب صدها فتوا از مراجع گذشته تا معاصر در مورد ابعاد مختلف عزاداری از جمله پوشیدن لباس سیاه در سوگ سیدالشهداء (علیه السلام) عیناً گراور شده است.
5: عزاداری از دیدگاه مرجعیت شیعه، تألیف: علی ربانی خلخالی – معاصر- چاپ 1415ق، در 240 صفحه، قم. در این کتاب نیز فتوای صدها مرجع بزرگ شیعه پیرامون مسائل مختلف عزاداری از جمله پوشیدن لباس مشکی گردآوری شده است.
6: مجمع الدرر فی مسائل اثنی عشر، تألیف: مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالله مامقانی متوفی 1315ق، چاپ سنگی.
7: الدعاۀالحسینیۀ، تألیف: مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد علی نخجوانی، متوفی 1334ق، گزیدۀ این کتاب اخیراً به پیوست دهها استفتاء از مراجع معاصر در 240 صفحه در قم چاپ و منشتر شده است.
8: نجاۀ الامۀ فی اقامۀ اعزاء علی الحسین و الائمه، تألیف: حاج سید محمد رضا حسنی فهام –معاصر- چاپ 1413ق، قم. ایشان در این کتاب و در کتاب دیگرش «احسن الجزاء فی اقامة العزاء علی سیدالشهداء (علیه السلام) » چاپ 1399ق، قم. مسأله را دقیقاً بررسی نموده و بر رجحان شرعی آن استدلال کرده است.
در بعضی از این کتابها و دهها کتاب دیگر «کراهت لباس مشکی» (1) مورد تشکیک قرار گرفته و تصریح شده که برای اثبات آن راهی وجود ندارد زیرا:
1: اجماعی بر آن محقق نشده است.
ص:79
2: حجیت شهرت فتوایی ثابت نیست. به ویژه در جایی که مستند فتاوی معلوم باشد.
3: روایات وارده همه مرسل و ضعیف هستند.
4: استناد اصحاب به این روایات از باب «تسامح در ادله سنن» میباشد و ضعف سند آنها را جبران نمیکند.
5: بر فرض صحت سند، دلالت هم ندارد؛ زیرا معطل میباشند. در این روایات آمده است که لباس مشکی، لباس فرعون و آل فرعون میباشد، و حداکثر بر کراهت شعار قرار دادن دلالت میکند نه مطلق پوشیدن. از این روایات و روایات امام صادق (علیه السلام) که میفرمایند: «من آن را میپوشم و میدانم که لباس اهل آتش است». به خوبی روشن میشود که این روایات ناظر بر بنی عباس و تعریض بر خلفای ستمگر آن زمان است که لباس مشکی را شعار خود قرار داده بودند.
داوود رقی میگوید: گروهی از شیعیان از امام صادق (علیه السلام) در مورد لباس مشکی پرسیدند، در حالی که ایشان جبه سیاهی بر تن و قلنسوۀ سیاهی بر سر و کفش سیاهی در پا داشتند. امام صادق (علیه السلام) در پاسخ آنها، رشتهای از لباس خود را به دست گرفت و فرمود: « پنبۀ این لباس سیاه است، شما دلهای خود را سفید کنید و هر چه میخواهید بپوشید». (1) امام (علیه السلام) با این بیان لطیف اشاره کردند که تیرگی محبت دشمنان ما را از دل خود بزدایید و دلها را با نور محبت ما نورانی کنید. آن گاه هر چه خواستید بپوشید. همۀ اینها اشاره به این است که نهی از لباس مشکی تعریض به بنی عباس بوده که آنها به پیروی از آل فرعون لباس مشکی را شعار خود قرار داده بودند و در مقام بیان حکم شرعی نیست. (2)
آنچه از ملاحظۀ مجموع اخبار وارده در باب لباس نمازگزار فهمیده میشود این است که بهترین رنگها، رنگ سفید است و هر رنگ تیرهای مکروه است و سیاه نیز که تیرهترین رنگهاست. البته هر مکروهی جایز است؛ خداوند عزوجل اگر در چیزی
ص:80
مصلحتی نمیدید، قطعاً آن را حرام میکرد. پس در رنگ سیاه نیز مصلحتی وجود دارد که حرام نشده است. پس نهی وارد شده در این احادیث، دلالت بر کراهت رنگ سیاه دارد که در فقه ما نیز ثابت شده است.
این که چیزی لباس اهل جهنم یا زبان آنان باشد، دلیل بر حرمت آن چیز در دنیا نمیشود؛ چرا که اگر چنین بود، در اخبار بسیاری وارد شده که دعای اهل جهنم، لباس آنان و زبانشان و ... را تعیین کرده و اگر همۀ اینها در دنیا حرام باشد، بسیاری از اشیاء و کارهای مباح و بلکه مستحب، حرام خواهد شد.
اضافه بر این، اگر لباس جهنمیان حرام باشد و همانگونه که در دنیا حرام بوده، به جهت اضافه شدن بر عذابشان به علت کفرشان، اجازه به پوشیدن آن نمیدادند؛ همانگونه که انجام سایر منکرات هم بدانها اجازه داده میشود. همۀ اخباری که دلالت بر کراهت لباس سیاه دارد، بنابر این است که فرعون انجام داد و قسسیسها و راهبان انجام میدهند و یا کار بنی عباس است.
در کتاب « وسائل الشیعه» از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل شده است که فرمودند: لباس سیاه نپوشید، چرا که لباس فرعون است. (1)
پس پوشیدن لباس سیاه به دلیلی که فرعون پوشید مکروه است، نه مطلق سیاه پوشیدن. بنابراین اخبار و روایاتی که دال بر کراهت لباس سیاه دارند، به این خاطر است که آن رنگ، شعار و مظهر دشمنان خدا بوده است. اما پوشیدن لباس مشکی به دلیل مصیبت و در زمان موقت و یا در تمام طول عمر به دلیل مصیبتی یا حتی بدون مصیبت مکروه نیست؛ همانگونه که ائمه اطهار (علیهم السلام) انجام دادند.
شایان ذکر است اگر این روایات و اخبار دربارۀ حرمت پوشیدن لباس سیاه صحیح باشند واجب است که یا به آنها توجهی نشود و یا حرمت را حمل بر کراهت کرد؛ چرا که بسیاری از امامان (علیهم السلام) در مصایب یا حتی غیر مصایب لباس مشکی به تن میکردند.
ص:81
محدث نوری (قدس سره) و شیخ صدوق (قدس سره) از امام جعفر صادق (علیه السلام) نقل کرده اند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روزی لباس سیاه پوشیده بود و از خانه خارج شد. فقیل له یا رسول الله! من کساک هذه الخمیص؟
فقال: کسانی حبیبی.
پرسیدند: یا رسول الله! چه کسی لباس مشکی بر تن شما کرده؟ فرمود: حبیبم بر تنم کرده است. (1)
(عبا و چادر سیاه در نماز استثناء شده است.)
آنچه در این رابطه مورد استفاده مخالفان شیعه قرار گرفته و میگیرد، میگویند: چون لباس سیاه سنّت عباسیان بوده است مکروه است و متأسفانه عدهای از این دوش خصمانه شیعه ستیزان تبعیت کردهاند در صورتی که با توجه به طرح دو موضوع در این زمینه چنین توطئهای که از جمله روشهای تخریب تشیع است جواب داده میشود.
1: حکم مکروه بودن پوشیده سیاه در عزای حسینی را که چون لباس سیاه عباسیان بوده است از مراج عظام تقلید سئوال کردهاند نه اینکه بلا مانع دانستهاند، بل پوشیدن سیاه را در عزای شهیدان کربلا مستحب و حتی بعضی واجب دانستهاند. (2)
2: این که عباسیان چون در طول به دست آوردن حکومت، داعیه خون خواهی حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) را داشتند؛ دولت خود را دولت آل محمد (علیهم السلام) و ادامۀ خلافت علی امیرالمؤمنین (علیه السلام) قلمداد میکردند لباس سیاه را انتخاب کرده بودند تا با این ترفند دوستدران اهل بیت (علیهم السلام) را به دور خود گرد آورند و برای آنان که این تبلیغ
ص:82
ظاهری را در اذهان مردم زنده نگه دارند؛ پس از به قدرت رسیدن هم در ظاهر، سیاهی پرچم و لباس را شعار همیشگی خویش ساختند. (1)
به همین لحاظ حضرت امام صادق (علیه السلام) و دیگر ائمه (علیهم السلام) به رنگ و لباس سیاه تعرضاتی داشتهاند.
فقهای شیعه پس از بررسی دو دسته روایات نهی کننده از پوشش سیاه و روایات جواز، دسته نخست را بر کراهت حمل نموده و پوشیدن لباس سیاه در ایام عزاداری حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) را جایز، بلکه مستحب میدانستهاند.
شیعیان را در سوگ اهل بیت سیدالشهدا (علیه السلام) و شهدای کربلا، به ظاهر ساختنِ شعار اندوه و پوشیدن لباس عزاداران (لُبسِ شعارِ الاحران) دعوت کرده و کسانی را که چنین نمیکنند سرزنش میکند. (2)
این فقیه نام آور، پس از آن که نظر خود را در مورد کراهت رنگ سیاه در نماز ابراز میکند، میفرماید: بعید نیست پوشیدن لباس سیاه در عزای امام حسین (علیه السلام) را به خاطر روایات مستفیضه در امر به اظهار شعائر حزن، از این اخبار استثناء کرده و قائل به عدم کراهت شویم. (3)
ص:83
همو در پایان، کلامش را مستند به روایاتی در این زمینه میسازد.
جایگاه فقهی مرحوم صاحب «حدائق» به قدری است که دیگر فقها نیز در کتب فقهی خود، با استفاده از روایات اهل بیت (علیهم السلام) و اشاره به سخنان مرحوم بحرانی (قدس سره) همان حکم را استنباط مینمایند؛ به عنوان نمونه از محضر مرحوم آیت الله العظمی میرزا جوادتبریزی (قدس سره) در مورد نظر مرحوم بحرانی در رجحان لباس سیاه در عزای امام حسین (علیه السلام) پرسیده شد و ایشان نیز با تأیید نظر مرحوم بحرانی، پوشیدن لباس سیاه را از مظاهر حزن در مصیبت سیدالشهدا و اهل بیت (علیهم السلام) دانسته و اظهار اندوه را در مصائب آنان با توجه به روایات از نظر شرعی مستحب می داند.
پرسش: به عقیده شما پوشش در عزای امام حسین (علیه السلام) و سائر ائمه (علیهم السلام) رجحان شرعی دارد؟ چنان چه صاحب حدائق نظرش همین است.
پاسخ: نظر صاحب حدائق صحیح است؛ زیرا پوشش سیاه از مظاهر حزن در مصیبت سیدالشهدا (علیه السلام) و اهل بیت (علیهم السلام) و یاران او و سائر ائمه هدی (علیهم السلام) است و اظهار حزن در مصیبت آنان به خاطر روایات فراونی که میان آنها روایت صحیح هم وجود دارد، مستحب است. (1)
3: مرحوم سید محمد جعفر طباطبایی حائری (2) (قدس سره):
ص:84
وی در کتابی که در همین مورد و با همین نام نگاشته، پس از آن که نظرش را بر استحباب پوشی در مراسم عزاداری سالار شهیدان (علیه السلام) اقامه داشته در بخشی از کتابش میگوید:
زنان بنی هاشم در محضر امام سجاد (علیه السلام) در سوگ سیدالشهدا (علیه السلام) به ماتم و عزاداری پرداختند و لباس سیاه را در بر کرده و امام هم با سکوتش کار آنان را تأیید فرمود. اگر این کار، مورد تأیید آن حضرت نبود یا جایز نمی بود، حتماً آن حضرت مانع میشد و در صورت نهی، اطاعت امام زمانشان بر آنان واجب بود، سکوت و تأیید امام دلیل بر جواز و استحباب این کار است؛ به ویژه این که در میان زنانی که جامۀ سیاه پوشیده، حضرت زینب (علیها السلام) بوده که بالاترین مقام را پس از معصوم دارد. (1)
ص:85
او در جای دیگر عقیده و رفتار پدرش (حاج میرزا علامه سید علی نقی طباطبایی که از اعاظم مجتهدین کربلا بوده) را این گونه بیان میکند: در اواخر عمر پدرم علامه، پوشیدن لباس سیاه و ندبۀ او در ایام عزاداری مولای ما امام حسین (علیه السلام) در فتوا و عمل تا هنگامی که به رحمت حق پیوست دیده میشود. (1)
ایشان نیز در تأیید سیاه پوشی برای اقامۀ عزای اباعبدالله الحسین (علیه السلام) چنین مینویسد:
در استثای پوشش سیاه در عزای امام حسین (علیه السلام) و مانند آن (از کراهت) بعید نیست. چنان که در کتاب «حدائق» نیز استثناء شده است. دلیل استثنای آن [روایاتی] است که بر اظهار سعائر حزن بر امام حسین (علیه السلام) دلالت میکند و دلیل دیگر، روایتی است که زنان بنی هاشم در ماتم آن حضرت، سیاه پوشیدند که حتی در گرما و سرما هم از تن بیرون نکردند و امام زین العابدین (علیه السلام) در مدتی که زنان مشغول عزاداری بودند، غذا آماده میفرمود و هرگز زنان را از این کار باز نداشت. (2)
پوشیدن جامۀ سیاه در عزای امام حسین (علیه السلام) را «قیام به وظیفه عزاداری» و «تعظیم شعار و احیای امر ائمه» میداند. (3)
ص:86
محدث فقیه، مرحوم میرزای نوری (قدس سره) در «مستدرک الوسائل» پس از نقل اخبار دال بر کراهت جامه سیاه و ورایت محاسن برقی نظر خود را بر استحباب را این گونه بیان میفرماید:
در این اخبار و قصهها، اشاره یا دلالت بر عدم کراهت پوشش سیاه یا رجحان آن در حزن حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) است همچنان که سیره بسیاری در ایام حزن و ماتم آن حضرت بر این است. (1)
این بزرگوار در پاسخ به استفتایی چنین فرموده است:
پرسش: مستدعی است نظرتان را دربارۀ مسالهای که پس از مسألۀ مظلومیت حضرت زهرا (علیها السلام) جایگاه مهمی در کویت پیدا کرده، بیان فرمایید. و آن مسأله پوشیدن لباس سیاه و سینه زنی در اثنای مراسم عزاداری سیدالشهدا (علیه السلام) در ماه محرم و ایام عزاداری ائمه (علیهم السلام) است.
پاسخ: بدون شک میان شیعه اختلافی نیست که سینه زنی و پوشیدن لباس سیاه از شعائر اهل بیت (علیهم السلام) و از مصادیق بارز این آیه کریمه است که میفرماید: «هر کس شعائر الهی را بزرگ دارد، این کار نشانۀ تقوای دلهاست». (2) چنانچه این کارها از مظاهر جزع در مصائب و سوگواری اهل بیت (علیهم السلام) است که روایات فراوان بر رجحان آن دلالت میکند. هر کس در تضعیف یا کم رنگ نمودن اهمیت آن در میان جوانان شیعه
تلاش نماید از جفاکاران در حق اهل بیت (علیهم السلام) و از جمله کسانی است که در
ص:87
قیامت به خاطر به اشتباه انداختن مردم دربارۀ ظالمان به اهل بیت (علیهم السلام) مورد سئوال قرار خواهد گرفت. خداوند مؤمنان را بر ایمان و ولایت اهل بیت (علیهم السلام) ثابت قدم نگه دارد و خداوند هدایت کننده به راه راست است. (1)
ایشان در وصیت نامه خود این چنین مینویسد:
به پسرم وصیت میکنم لباس سیاهی که جهت حزن و اندوه در مصائب آل رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) در ماه محرم و صفر میپوشیدم با من دفن نماید. (2)
سیاه پوشی در عزای سالار شهیدان سیره مستعمره شیعه در طول تاریخ بوده و امری مجاز و مستحسن است.
ص:88
در کتاب استفتائات آیت الله العظمی سیستانی این چنین آمده است:
پرسش: نظر شما در مورد پوشیدن لباس مشکی در عزای امام حسین (علیه السلام) (خامس اصحاب کساء) چیست؟
پاسخ: پوشیدن لباس سیاه در عزای سیدالشهداء (علیه السلام) امر پسندیدهای است. (1) و (2)
و همچنین وی، میفرمایند: کراهت لباس سیاه ثابت نیست. (3)
«در صورتی که آل عصمت و طهارت (علیهم السلام) در عزای ختمی مرتبت و علی مرتضی و صدیقه شهیده فاطمه زهرا و ائمه طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین سیاه پوشیدهاند، بدون هیچ تردیدی نه تنها استفاده از لبس سیاه کراهت ندارد، بلکه به لحاظ حفظ سیرۀ آن ذوات مقدسه در ایام عزای اهل بیت (علیهم السلام) نوعی احیاء امر ایشان بوده، مستحبی است که نباید تحت هیچ عنوان و بهانهای ترک شود و چه بسا به جهت عنوان ثانوی و وجوب انزجار و نفرت از قاتلان شهدا (علیهم السلام) حفظ فرع با اهمیت تولا و تبرا تشیع جنبۀ وجوب پیدا کند. و اگر در لسان بعضی از بزرگان قوم -رحمه الله علیهم اجمعین- برای استفادۀ آن کراهت نقل شده اولاً در غیر ایام عزای آل البیت (علیهم السلام) بوده که استفادۀ آن تشبّه به بنی العباس به شمار میرفته است با توجه به این مورد اخیر نیز پوشیدن سیاه در عزای ائمه طاهرین (علیهم السلام) نوعی احیاء امر و مظلومیت آل رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) محسوب میشود و چون به روزگار ما اشقیاء و خبثاء اموی و عباسی وجود خارجی ندارد و سیاه پوشی نشانۀ انزجار و تنفر از برخورد ظالمانۀ آنان با خاندان وحی است میباید به طور جدی سنّت سیاه پوشیدن در عزای ائمه
ص:89
اطهار (علیهم السلام) خاصه حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) مراعات گردد و بر آن اصرار داشت و اگر جایی بر اثر عدم استطاعت مالی ترک سیاه پوشی میشود باید در تهیه آن کوشا بود حتی در مواردی که با غرض عدهای را فریب میدهند و مانع پوشیدن سیاه در عزای آل البیت (علیهم السلام) میشوند باید مانند سایر امور که امر به معروف وظیفه میشود تا حدی که تولید فساد نشود و موجب تضعیف وحدت ضروری عصر ما که امویان و عباسیانی دیگر سعی در تخریب و تحذیف و تخریب اسلام دارند نگردد، امر به معروف نموده ...» (1)
سیاه پوشیدن در عزای ائمه (علیهم السلام) بدون شک مکروه نیست بلکه مستحسن است. من خودم مقیّدم به پوشیدن سیاه، در غیر ایام عزاداری هم کراهت پوشیدن سیاه معلوم نیست، بلکه در زمان خاصی (خلافت بنی العباس) چون شعار آنان پوشیدن سیاه بود نهی شده است، فعلاً هیچ اشکالی ندارد. (2)
آنچه در بالا از نظرات علمای بزرگوار بیان شد از باب نمونه بود، علاوه بر این که علمای بزرگ معاصر شیعه نیز در ایام شهادت سالار شهیدان (علیه السلام) و ایام شهادت ائمه اطهار (علیهم السلام) لباس سیاه پوشیده و به عزاداری پرداخته و هم اکنون نیز چنین میکنند.
«اتقان سند» و «وضوح دلالتِ حسنه» برقی بر جواز سیاه پوشی در سوگ سالا رشهیدان (علیه السلام) سبب شده که این حدیث شریف، که مفاد آن، مؤیّدات گوناگونی نیز در کتب سیره و حدیث و تاریخ دارد، مورد توجه خاص فقها قرار گیرد و مراجع قله پویی چون صاحب عروه طبق آن فتوا دهند.
ص:90
توجه شما را به نوشته محققانه دو تن از فقهای بزرگ دوران اخیر که در باب جواز بل استحباب سیاه پوشی در وفیات ائمه (علیهم السلام) به حدیث محاسن برقی استدلال کردهاند، جلب میکنیم:
مرجع عالیقدر حاج شیخ لطف الله صافی گلپایگانی در پاسخ به سئوال از «رجحان شرعی پوشیدن لباس سیاه در عزای امام حسین (علیه السلام) و دیگر امامان (علیهم السلام) » در تاریخ 8 ذی الحجه 1415ق جواب مفصل و مستدلی مرقوم داشتهاند که خود بخشی مستوفی و منقّح در استدلال به حدیث محاسن برقی بر رجحان سیاه پوشی در مصیبت حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) است. متن استفتاء و پاسخ ارزشمند و خواندن ایشان را، برای ثبت در تاریخ، نقل میکنیم:
سئوال:
محضر مبارک حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ لطف الله صافی گلپایگانی دامت برکاته
به نظر مبارک حضرتعالی پوشیدن لباس سیاه در عزای امام حسین (علیه السلام) و دیگر امامان (علیهم السلام) چنانکه از کلام صاحب «حدائق» استفاده میشود رجحان شرعی دارد یا خیر؟ 13/2/1374.
جواب:
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام الله و سلام انبیائه و ملائکته علی سیدنا و مولانا ابی عبدالله الحسین المظلوم سیدالشهدا و ابی الاحرار و علی اهل بیته و اولاده و اصحابه.
با توجه به اینکه پوشیدن لباس سیاه شعار اهل مصیبت و علامت سوگواری و عزاست، پوشیدن آن در عزای سیدالشهدا (علیه السلام) و سایر حضرات معصومین – صلوات الله علهیم اجمعین- بی شبهه راجح و تعظیم شعائر و اعلان ولایت و برائت از اعداء آل محمد – صلوات الله علیهم اجمعین-، تجلیل از ایثار و فداکاری و شهادت در راه خدا، پاسداری از دین و مذهب، و مصداق عناوین و جهات راجحه دیگر است. یکی از شعائر شیعیان در عراق در دهه عاشورا برافراشتن پرچمهای سیاه عزا بر بالای خانهها
ص:91
بود، که حتی کسی که در وسط بیابان تنها در یک خانه و کوخ محقر زندگی میکرد ملتزم به این اعلام عزا و سوگواری بود. یقیناً این برنامهها و سیاه پوشیدن و سیاه پوش کردن در و دیوار خانهها و حسینیهها و تکایا و مجالس که متضمن درسهای بسیار آموزنده و موجب تعالی افکار و اهداف و تبلور شعور مذهبی و انسانی است، همه راجح و سبب احیاء و بسط امر مذهب و تحکیم علایق و روابط با خاندان رسالت و تجدید میاق تشیع و پیروی از آن بزرگواران و محکوم کردن ظلم و استضعاف و استکبار است.
و ما مسئله کراهت پوشیدن لباس سیاه که به اجماع و اخبار بر کراهت آن استناد شده است:
اولاً: اصل حکم به کراهت قابل خدشه و اشکال است؛ زیرا عمده دلیل آن که اجماع است محصّل نیست، و به فرض محصل بودن، با وجود احتمال استناد مُجمعین به اخبار، حجت و کاشف از قول معصوم (علیه السلام) نیست و روایاتی که بر آنها استناد شده است اخباری مُرسل و ضعیف است و تمسک به آنها – به عنوان تسامح در ادله مکروهات جریا علی التسامح فی ادلۀ المستحبات- مثبتِ حکم شارع مقدس به کراهت نیست. علاوه بر اینکه اثبات حکم موضوعی برای موضوع دیگر یا اثبات حکم موضوع ذی الخصوصیۀ برای فاقد خصوصیت، بدون یقین به تساوی هر دو موضوع در موضوعیت برای حکم و بدون یقین به عدم دخالت خصوصیت (مثل ما نحن فیه) قیاس و حکم به غیر علم است.
بنابراین با اخبار تسامح در ادله سنن، جواز تسامح در ادله مکروهات و حکم به کراهت ثابت نمیشود، مضافاً بر اینکه در اصل مقیس علیه نیز استفاده محکم به استحباب ما بلغ فیه الثواب عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) محل تأمل و اشکال است.
غایۀ الامر نقول: انه یستفاد من هذه الاخبار ان من بلغه عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) ثواباً علی امر ثبت رجحانه بالشرع سواء کان مستحباً او واجباً او لم یثبت عدم رجحانه ان اتی به
ص:92
التماساً لهذا الثواب یعطی به ذلک الثواب و یوجر ربه؛ و این هذا من الحکم بالاستحباب حتی یقال به فی غیره؟!
به هر حال، اخبار داله بر کراهت از جهت سند فاقد اعتبارند، و جبران ضعف آنها به عمل اصحاب – بنابراینکه عمل جابر ضعف سند باشد- در صورتی است که استناد ایشان در فتوی به نفس خبر باشد، ولی در مثل این مورد که محتمل است بر اساس همان تسامح در ادله مشی کرده باشد، عمل به استناد به نفس حدیث ثابت نمیشود. مضافاً بر اینکه، به فرض جبر ضعف سند به عمل، دلالت روایات بر کراهت مطلقه مورد اشکال است؛ زیرا از خود آنها استفاده میشود که حکم در این موضوع به عنوان اولی موضوع نیست، بلکه به جهت تَعَنوُنِ آن به عنوان ثانوی و شعار و لباس بنی عباس بودن است که پوشیدن آن تشبّه به آنها و موجب ارائه نفوذ و کثرت جمعیت پیروان آنها است. و در واقع، نهی از آن به ملاحظه این بوده که یکی از مصادیق تلبّس به لباس ظلمه و تشبّه به آنهاست و مثل این حکم طبعاً دائر مدار بقاء تعنون موضوع به عنوان مورد نظر است. بنابراین اگر بنی عباس از بین رفتند و این شعاریت و عنوان، بی موضوع و منتفی شد، یا رنگ دیگر شعار آنها یا ظلمه و کنار و اهل باطل شد، موضوع عوض میشود و حکم بر موضوع خود مترتب میگردد و پوشیدن لباسی که شعار فعلیّه مثل کروات دارد مکروه میشود.
ثانیاً: با قبول اینکه اصل حکم فی الجمله ثابت است، دلیل آن اگر اجماع باشد دخول پوشیدن لباس سیاه در عزا – که ظاهراً در اعصار ائمه (علیهم السلام) و بعد از ایشان متداول بوده – در معقد اجماع معلوم نیست و قدر متیقن از آن، مواردی است که این عنوان عزا را نداشته باشد و تلبس به لباس و شعار اعدا بر آن صادق باشد؛ و اگر احادیث را هم مستند حکم بشماریم شمول و ظهور اطلاق یا عموم آنها در این مورد به مناسبت حکم و موضوع قابل منع است. و بعد از تمام این تفاصیل، همان روایتی که صاحب حدائق به عنوان تأئیدِ نفی بُعدِ استثناء لُبسِ سَواد در عزای حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) از جلاء العیون علامه مجلسی (قدس سره) نقل کرده دلیل است و به نظرِ حقیر، با آن حصر
ص:93
مفاد روایات کراهت در غیر موارد عزا فهمیده میشود، و هم میتوان به فرض قبول اطلاق یا عموم روایات آن را مقیّد یا مخصص آنها دانست، و جهت اینکه صاحب حدائق صریحاً به آن استناد نفرموده ظاهراً عدم ذکر سند آن در جلاء و عدم اطلاع یا عدم مراجعه ایشان به واسطه ضیق مجال به کتابهای دیگر بوده است. اینک حدیث شریف:
محدث مشهور احمد بن محمد بن خالد برقی از طبقه سابعه در کتاب محاسن، ص 420، ح 195 از پدرش محمد بن خالد از حسن بن ظریف بن ناصح از طبقه ششم از پدرش ظریف بن ناصح از طبقه پنجم از حسین بن زید که ظاهراً حسین بن زید بن علی بن الحسین (علیهما السلام) معروف به ذی الدمعه و از طبقه پنجم است و او از (عمویش) عمر بن علی بن الحسین (علیهما السلام) روایت کرده است و سند و لفظ حدیث به این شرح است:
«عنه عن الحسن بن ظریف بن ناصح عن ابیه عن الحسین بن زید عن عمر بن علی بن الحسین (علیهما السلام) قال: لما قتل حسین بن علی (علیهما السلام) لبسن نساء بنی هاشم السواد و المسوح و کن لا تشتکین من حرّ و لا برد، و کان علی بن الحسین (علیهما السلام) یعمل لهن الطعام للمأتم» (1)
از این حدیث شریف که مورد اعتماد و حجت است و شخصیت هایی از مشاهیر و از ثقات و اکابر اهل بیت (علیهم السلام) آن را روایت نموده اند استفاده میشود:
1: اینکه پوشیدن لباس سیاه در ماتم و عزا از صدر اول مرسوم بوده است. و لذا بانوان معظمه بنی هاشم در ماتم حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) لباس سیاه پوشیدهاند و ظاهر این است که این عادت و سنّتی بوده است که قبل از آن تا عصر رسالت هم سابقه داشته است و مثل این است که لباس سیاه به عنوان ترک تزیّن و شعار عزادار بودن متداول و مرسوم بوده است بنابراین، روایات کراهت لبس سواد شامل اینگونه لبس موقت و معمول نمیشود و منصرف به این است که لباس متعارف و رسمی شخص، سیاه باشد
ص:94
و به فرضی که اطلاق یا عموم داشته باشد این روایت آن اطلاق یا عموم را تقیید یا تخصیص میدهد.
2: تشویق و ترغیب امام (علیه السلام) از این عمل، دلیل بر رجحان آن است و از آن فهمیده میشود که ادامه آن، جهت فراموش نشدن این واقعه بسیار بزرگ تاریخی و بزرگداشت موقف عظیم سیدالشهدا (علیه السلام)، راجح و مستحب است.
گفته نشود: که حدیث، حکایت از عمل بانوان و تصویب امام (علیه السلام) دارد و دلالت بر رجحان پوشیدن لباس سیاه در عزای آن حضرت برای مردها ندارد؛ زیرا گفته میشود: وجه تصویب وتشویق امام (علیه السلام) حال حزن و مصیبتی است که به وسیله پوشیدن لباس سیاه ظاهر میشود و خصوصیت صدور این حال از زن یا مرد ملحوظ نیست و این حال در هر کس ظاهر شود، مطلوب است؛ البته اگر پوشیدن لباس سیاه فقط ظهور این حال را از زنها نشان میداد اختصاص به آنها پیدا میکرد. ولی وقتی در هر دو – عندالعرف- علی السواء ظاهر میشود یا گاهی در مردها ظاهرتر است وجهی برای اختصاص نیست و مثل رجلٌ شکَّ بین الثلاث و الاربع است که چون این شک برای زن و مرد- هر دو – علی السواء حاصل میشود از آن، اشتراک زن یا مرد در حکم معلوم میشود. این حدیث مانند کلام امیرالمؤمنین (علیه السلام) است: «الخضاب زینۀ و نحن قوم فی مصیبۀ» که از آن استفاده میشود زینت مناسب مصیبت زدگی نیست، خواه خضاب باشد یا چیز دیگر؛ مصیبت زده مرد باشد یا زن. از این حدیث هم استفاده میشود، اظهار عزاداری به وسیله پوشیدن لباس سیاه مورد تصویب و تشویق است خواه از مرد صادر شود یا از زن. و چنان نیست که با اینکه از جانب مرد نیز این اظهار ممکن باشد رجحان اظهار آن مختص به زن باشد؛ زیرا عرف آنچه را موضوع مطلوبیت این عمل مییابد ارائه حال عزا و سوگواری است که صدور آن از زن و مرد – هر دو – مطلوب است.
بلکه میتوانیم بگوییم ا ز مثل این حدیث میفهمیم که: ارائه حال سوگواری در مصیبت حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) به هر نحو مشروع که عندالعرف حال سوگواری باشد
ص:95
مطلوب است؛ خواه به وسیلۀ پوشیدن لباس سیاه یا صیحه زدن در مجالس عزا یا ناله و گریه کردن یا مرثیه خواندن یا پا برهنه رفتن یا صورتهای مشروع و مقبول دیگر، موجب اجر عظیم الهی در آخرت خواهد بود.
جعلنا الله من القائمین بها و حشرنا فی زمرتهم بحق محمد و آله الطاهرین، صلوات الله علیهم اجمعین.
8 ذی الحجه 1415، لطف الله صافی. (1)
مرجع عالی قدر، آیت الله شیخ عبدالله مامقانی اثری به نام کتاب «الاثنی عشر» دارند که سال 1344 ق در مطبعه مرتضویه نجف اشرف به چاپ رسیده است. این کتاب حاوی 12 رساله است که یکی از آنها تحت عنوان «مجمع الدرر فی مسائل اثنتی عشر» به بحث پیرامون استحباب سیاه پوشی در عزای ائمه (علیهم السلام) اختصاص دارد. متن رساله «مجمع الدرر» را ذیلاً میخوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
احمدالله علی جزیل نعمه و اصلّی علی اشرف رسله و اله و عترته سیّما ابن عمه و صهره و خلیفته.
و بعد فیقول الفقیر الی الله الغنی و الجانی الفانی عبدالله المامقانی عفی عنه ربه ابن الشیخ قدّس [سرّهبمانّه لمّا کان بعض المستفتین یلتمس التعرض فی الجواب الدلیل الفتوی اجمالاً و کنت اجیب الالتماس احببت ضبط صورها لتکون للمبتدی تصبرۀ و للمنتهی
ص:96
تذکرۀ و تنفعنی یوم الفقر و الفاقۀ و سمیتها بمجمع الدرر فی ماسئل اثنتی عشر و من الله استمد و به استعین.
السئوال الاول: ما یقول شیخنا و ملاذنا – ادام الله ظله العالی – فی لبس السواد فی مصیبۀ الاعزۀ من الاموات خصوص عزاء مولینا سیدالشهدا علیه افضل الصلوۀ و السلام و سایر المعصومین صلوات الله علیهم اجمعین هل هو مکروه او مباح او فی عزاء المعصومین (علیهم السلام) مستحب و راجح؟ فان اطلاق الاخبار یقتضی الکراهۀ الشدیدۀ حتی ورد ان الاسود من الالبسۀ ما عدا الخف و العمامۀ و الکساء لباس فرعون و ورد انّه لباس اهل لنار و ورد النهی عن الصلوۀ فیه سیّما لامام الجماعۀ فماوجه تداول الشیعۀ لبس السواد ایّام عزاء الائمۀ (علیهم السلام) و فی مصیبۀ موتاهم و
اقامتهم الصلوۀ فیه و هل لذاک مخرج عن العمومات او انّه مندرج تحتها؟ افیدونا ادام الباری سبحانه تاییدکم.
الجواب: لا ریب فی قیام السیرۀ القویمۀ من العلماء و الصلحاء و المتدینین و الابرار فی کافۀ الامصار علی لبس اهل المصیبۀ السواد و کذا فی ایام عزاء المعصومین صلوات الله علیهم اجمعین سیّما سیدالشهداء ارواحنا له الفداء حتی صار ذلک من شعارهم و الذی به یمتازون عن غیرهم، و من البعید جدّا ان تستمرّ سیرتهم القویمۀ و طریقتهم المستقیمۀ خلفلا عن سلف من غیر تحاشی منهم و لا نکیر علی ارتکاب مثل هذا المکروه کراهۀ شدیدۀ من غیر مستندٍ شرعی. فالمصنف المتدبّر یستکشف بالتزامهم بذلک و استمرارهم علیه عن وجو مقیّد لاطلاقات کراهۀ لبس السواد سیّما فی الصلوۀ و مخصّص لعموماتها، بل یستکشف بذلک عن وجود مایفید رجحانه اذ لولا الرجحان لما التزموا به هذا الالتزام التام و ما اهتموا به هذا ال اهتمام؛ بل السیرۀ قائمۀ علی لبس السواد فی عزاء ا لآباء و الارحام و حملۀ شرع سیّد الانام ایضاً، فیکشف ذلک عن وجود مخرج المطلق العزاء عن العموم.
ص:97
و لک ان تتمسک لرجحان لبس السواد فی عزاء المعصومین (علیهم السلام) و نوّابهم و اباحته بالمعنی الاخص فی عزاء الارحام بما دلّ عموماً علی رجخان اظهار الحزن لی نوابهم (رض) و المؤمنین الابرار و ما دلّ علی اباحۀ اظهار الحزن علی الابوین و الارحام. غایۀ ما هناک وقوع التعارض من وجه بین هذه العمومات وبین عمومات کراهۀ لبس السواد سیّما فی الصلوۀ، و لا مانع من ترجیح هذه العمومات بالسیرۀ القویمۀ المذکورۀ.
و یؤیّد المطلوب بل یدل علیه جملۀ من الاخبار:
فمنها الحسن الذی رواه الفاضل المجلسی (قدس سره) فی البحار فی باب الوقایع المتأخرۀ عن قتل سیّدنا المظلوم ابی عبدالله الحسین – صلوات الله علیه- عن المحاسن عنالحسن بن ظریف عن ابیه عن الحسین بن زید عن عمر بن علی با الحسین (علیهما السلام) قال لمّا قتل الحسین بن علی (علیهما السلام) لبس نساء بنی هاشم الوساد و المسوح و کن لا یشتکین حرّا و لا بردا و کان علی بن الحسین (علیهما السلام) یعمل لهن الطعام للمأتم. فان لبس الهاشمیات السواد و فیهنّ محرام علی بن الحسین (علیهما السلام) کعمّاته و اخواته، و سکوته (علیه السلام) عنهن و عمله الطعام لهنّ تقریر لهن علی لبس السواد فی العزاء و لو کان ذلک مکروها لمنعهنّ البتّۀ، و تقریره (علیه السلام) حجۀ فلا مجال لتوهم انّ فعل الهاشمیات مع عدم عصمتهن لیس بحجّۀ.
و منها ما رواه فی الباب المذکور فی خبر طویل الی ان قال (علیه السلام) فلما اصبح – یعنی یزید لعنه الله – استدعی بحرم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فقال لهنّ ایّما احبّ الیکنّ: المقام عندی او الرجوع الی المذینۀ؟ و لکم الجئزۀ السنیّۀ، قالوا نحبّ اولاً ان ننوح علی الحسین (علیه السلام) . قال افعلوا ما بدا لکم ثمّ اخلیت لهنّ الحجر و البیوت فی دمشق و لم تبق هاشمیۀ و لا قرشیّۀ الا و لبست السّواد علی الحسین و ندبوه علی ما نقل سبعۀ ایام (الحدیث). فانّ لبسهن
ص:98
السّواد بمحضر زین العابدین (علیه السلام) او عدم منعه ایّاهنّ عن ذلک یکشف عن کون العزاء مستثنی، و کیف یغضی صوات الله علیه عن اتفاق اهل بیت الطهارۀ و العصمۀ سلام الله علیهم علی ارتکاب المکروه کراهۀ شدیدۀ؟!
و منها ما رواه هو (ره) فی الباب المذکور عن الحسین بن علی الزعفرانی عن محمد بن عمر النصیبی عن هشام بن سعد قال اخبرنی المشیخۀ انّ الملک الذی جاء الی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و اخبره بقتل الحسین بن علی (علیهما السلام) ملک البحار و ذلک ان ملکا من ملائکۀ الفردوس نزل علی البحر و نشر اجنحۀ علیها ثم صاح صیحۀ و قال یا اهل البحار البسوا اثواب الحزن علی الحسین (علیه السلام)؛ و لباس الحزن عند الناس لیس الا الثوب الاسود، فتأمل.
و منها ما رواه هو (ره) فی الباب المذکور الی ان قال (علیه السلام) قال الوصیف یا سکینۀ اخفضی صوتک فقد ا بکمیت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) ثو الوصیف اخذ بیدی فادخلنی القصر فاذا بخمس نسوۀ قد عظم الله تعالی خلقهنّ و زاده فی نورهنّ و بینهنّ امرئۀ عظیمۀ الخلقۀ ناشرۀ شعورها و علیها ثیاب سود بیدها قمیص مضمّخ بالدّم و اذا قامت یقمن معها و اذا جلست جلسن معها فقلت للوصیف ما هؤلاء النسوۀ اللآتی قد عظم الله خلقتهنّ فقال یا سکینۀ هذه حوّاء ام البشر و هذه مریم بنت عمران و عپهذه خدیجۀ بنت خویلد و هذه سارۀ و هذه التی بیدها القمیص المضمّخ و اذا قامت یقمن معها و اذا جلست یجلس معها هی جدتک فاطمۀ الزهرا (علیها السلام) فدنوت منها و قلت لها یا جدّتاه قتل والله ابی و اوتمت علی صغر سنّی فضمّتنی الی صدرها و بکت بکاء شدیدا و بکین النسوۀ کلّهن و قلن لها یا فاطمۀ و یحکم الله بینک و بین یزید یوم فصل القضاء (الحدیث). فان لبس سیدتنا الزهرا صلوات الله علیها الصیاب السّود یکشف عن عدم کراهۀ ذلک للحزن، الا ان یناقض
ص:99
بانّ لبسها للسّواد بعد ارتحالها عن هذا العالم لا یدل علی عدم کراهۀ لبس الثوب فی هذا العالم الذی هو عالم التکالیف، فتأمل.
و منها ما فی شرح ابن ابی الحدید علی نهج البلاغۀ عن الاصبغ بن نباتۀ قال دخلت مسجد الکوفه بعد قتل امیرالمؤمنین (علیه السلام) و رأیت الحسن و الحسین (علیهما السلام) لابسی السواد؛ فان فعلهما حجۀ و فی نهایۀ العبد اقدامهما علی ارتکاب المکروه کراهۀ شدیدۀ، بل اقدامهما (علیهما السلام) علی ذلک یکشف عن رجحانه لانه الاصل فی افعالهم کما تقرر فی محله.
و منها ما فی جزء السادس عشر من الشرح المذکور عن المداینی انه قال لمّا توفّی علی (علیه السلام) خرج عبدالله بن العباس بن عبدالمطلب الی الناس فقال ان امیرالمؤمنین (علیه السلام) توفّی و قد ترک خلفا فان احببتم خرج الیکم و ان کرهتم فلا احد علی احد فبکی الناس و قالوا بل یخرج الینا فنخرج الحسین (علیه السلام) فخطبهم فقال ایها الناس فانا امرائکم و اولیائکم و انا اهل البیت الّذین قال الله فینا انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت فبایعه الناس و کان خرج الیهم و علیه ثیاب سود، و دلالته کسابقه؛ الی غیر ذلک مما یقف علیه المتتبّع من الاخبار.
و قد تحصل من ذلک کلّه عدم کراهۀ لبس السواد فی عزاء الائمۀ (علیهم السلام) بل رجحانه بل عدم کراهۀ لبس السواد فی عزاء مطلق المؤمن احتراما له بل رجحانه لما دل من العقل و النقل علی حُسنِ احترام المؤمن حیّاً و میّتاً و ما دل علی رجحان العزاء علیه؛ و النسبۀ بین تلک الادلۀ و بین ادلۀ کراهۀ لبس السواد- و ان کان هو العموم من وجه – الا ان ترجّح تلک الادلۀ بالسیرۀ القویمۀ و الله العالم.
و یؤیّد ما ذکرنا ما عن ابن شهر آشوب من ان السّواد حداد آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و شهداء کربلاء و زید و یحیی، و ما عن ابن فهد فی التحصین من انّه قیل لراهب رأی علیه مدرعۀ
ص:100
شعر سوداء ما الذی جعلت علی لبس السواد؟ فقال هو لباس المحزونین و انا اکبرهم، فقیل له و من ای شیء انت محزون؟ قال لاننی اصبت فی نفسی و ذلک انّی قتلتها فی معرکۀ الذنوب فانا حزین علیها ثم اسبل دمعه. القصّۀ. (1)
سیاه پوشی شیعیان در عزاداری یک نوع اظهار محبت و ارادت به ساحت مقدس امامان اهل بیت (علیهم السلام) و اظهار همدردی با صاحب عزای اصلی و حجت الهی حضرت حجت بن الحسن المهدی ارواحنا فداه است.
سیاه پوشی حضرات معصومین (علیهم السلام) فعل خود معصوم است.
سیاه پوشیدن، اقتدا به سیرۀ اهل بیت (علیهم السلام) در عزاداریها میباشد.
ص:101
از آیینهای عزای امام حسین (علیه السلام) در فرهنگ و سیره اهل بیت (علیهم السلام) مرثیه سرایی و مرثیه خوانی است.
در لغت نامههای عرب «رثاء» از ریشۀ «ر ث ی» به معنای «گریستن بر مرده» و «برشمردن نیکوییهای او» و «شعرگفتن درباره مرگ کسی با اظهار دلسوزی» است. (1)
در لغت فارسی، «مرثیه» عبارت است از: «عزاداری»، «در عزای کسی شعر سرودن»، «گریستن بر مرده و بر شمردن خوبیهای او» را سوگواری، «روضه»، «مراسم سوگواری که یاد شهدای کربلا بر پا کنند»، «اشعاری که در ذکر مصیبتهای معصومان (علیهم السلام) میخوانند.» (2)
در کتاب امالی شیخ مفید (قدس سره) از قول ابراهیم بن واحد نقل شده است:
«اول شعر رُثی به الحسین بن علی (علیهما السلام) قول عقبۀ بن عمرو السهمی؛ اولین شهری که برای حسین (علیه السلام) سروده شد، کلام عقبه بن عمر سهمی است.» (3)
توصیههای اهل بیت (علیهم السلام) مبنی بر بزرگداشت واقعۀ دلخراش طف و عمق و شدت تراژدی عاشورا از عواملی است که بسیاری از ادیبان متعهد را از دورههای خفقان بار اموی و عباسی تاکنون تحت تأثیر قرار داد و عواطفشان را شعله ور ساخت و آنان سوگ سرودههایی از خود پیرامون واقعۀ کربلا به جای گذاشتهاند. و در تاریخ شیعه شعرای برجسته همچون فرزدق، کمیت، عبدالله بن کثیر، دعبل و سید حمیری،
ص:102
فضائل و مناقب اهل بیت (علیهم السلام) به ویژه شهدای کربلا را به بهترین شکل ترسیم کردهاند. استاد جواد شبّر بخشی از مراثی سیدالشهدا (علیه السلام) را در فرهنگی قطور به نام «ادب الطف» (1) و کتاب «عبرات المصطفین» اثر: آقای محمودی، «شعراء کربلا او الحائریات» اثر: آقای علی الخاقانی محتوی معرفی 84 تن شاعر این شهر میباشد (2) و «عاشورا فی الادب العاملی المعاصر» اثر: سید حسن نورالدین، پیرامون شاعران جبل عامل و محتوا و سبکهای شعری آنان پیرامون حادثه کربلا را میتوان نام برد.
ص:103
اشکالی ندارد که «نوحه» به معنای شیون و اندوه و گریه باشد؛ زیرا اجتماع زنان نیز بدین جهات است. (1)
در لغت نامههای فارسی «نوحه» اینگونه تعریف شده است: «بیان مصیبت، گریه کردن با صدا و شیون و زاری، شعری که در سوگواری با صوت حزین و ناله و زاری خواننده، اعم از سوگواری برای کسی که تازه وفات کرده، یا برای امامان شیعه (علیهم السلام) ». (2)
1: در جنگ اُُحُد، شهادت مجاهدان فداکار به ویژه شهادت حضرت حمزه (علیه السلام) برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مسلمانان بسیار سخت بود، به طوری که وقتی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از بازگشت به مدینه از کنار خانه انصار گذشتند، صدای نوحه و گریۀ زنان انصار را که بر شهدای خود میگریستند شنیدند (فسمع بکاء النوائح) چشمان مبارکشان پر از اشک شد آنگاه فرمودند: عمویم حمزه امروز گریه کن ندارد». (3) لکن حمزه لا بواکی له الیوم .
جماعت بسیاری در سوگ حضرت حمزه (علیه السلام) و شهدای اُحُد مرثیه سرایی نمودهاند از جمله:
صفیّه در سوگ برادرش حضرت حمزه (علیه السلام)؛ کعب بن مالک انصاری در قصائد بسیار؛ حسان بن ثابت در قصیدههای متعدد مرثیه سرایی نمودهاند. (4)
ص:104
در کتاب شریف «وسائل الشیعه» بابی منعقد شده است با عنون: «باب جواز النوح و البکاء علی المیت و القول الحسن عند ذلک الدعاء» باب جواز نوحه کردن و گریستن بر مرده و گفتار نیکو و دعا کردن در آن وقت. (1)
هنگامی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به شهادت رسید، نزدیگان، یاران و صحابه ایشان در فقدان آن حضرت، عزاداری و مرثیه سرایی نمودند از جمله:
حضرت زهرا (علیها السلام) (2)؛ صفیّه دختر عبدالمطلب (3)؛ حسان بن ثابت (4)؛ ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب بن هشام (5)؛ ابوذؤیب هذلی (6)؛ ابوهیثم بن تیهان (7)؛ ام رعله قشیری (8)؛
ص:105
عامر بن طفیل (1)؛ سواد بن قارب (2) و .... (3)
2: حضرت زهرا (علیها السلام)، سرور زنان دو جهان، در رثای پدر بزرگوارشان شعرهایی را خوانده که موجب برانگیختن حزن و اندوه انسان میشود از جمله:
ان حزنی علیک حزن جدید و نوادی والله صب عیند
کل یوم یرید فیه شجونی واکتیابی علیک لیس یبید
همانا حزن من برای تو حزن تازهای است و قلبم به خدا قسم جریحه دار و سخت شده و هر روز غصهام گلوگیرتر میشود و چهرهام در غم تو شکسته میشود، که این نابود شدنی نیست. (4)
3: امیرالمؤمنین (علیه السلام) در مصیبت شهادت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) این مرثیه را ایراد فرمود:
نَفْسِی عَلَی زَفَرَاتِهَا مَحْبُوسَةٌ
یَا لَیْتَهَا خَرَجَتْ مَعَ الزَّفَرَاتِ
لَا خَیْرَ بَعْدَکَ فِی الْحَیَاةِ وَ إِنَّمَا أبْکِی مَخَافَةَ أنْ تَطُولَ حَیَاتِی
جانم در نالهها زندانی است، کاش با این نالهها خارج می شد؛ زندگی بعد از تو خیری ندارد و من گریه میکنم از ترس طولانی شدن عمرم. (5)
ص:106
بعضی از بزرگان این اشعار حضرت علی (علیه السلام) را در مصیبت همسر بزرگوارشان حضرت زهرا (علیها السلام) نقل نمودهاند.
در روایت آمده است که امام حسین (علیه السلام) بعد از شهادت برادر بزرگوارشان امام حسن مجتبی (علیه السلام) هنگامی که او را در قبر قرار دادند در رثای آن بزرگوار اشعاری ایراد فرمودند. (1)
«شعر» از مادۀ «ش ع ر» به معنای «شناخت دقیق همراه با فطانت و موشکافی» است. (2)
برای همین شاعر به کسی گفته میشود که با قدرت تحلیل خود، دقیقترین مطالب را که دیگران از فهم و درک آن عاجزند، به خوبی درک کند و در قالب سخنانی موزون و زیبا به دیگران بفهماند.» (3)
امام سجاد (علیه السلام) میفرماید:
یَا بَشِیرُ رَحِمَ اللَّهُ أبَاکَ لَقَدْ کَانَ شَاعِراً فَهَلْ تَقْدِرُ عَلَی شَیْ ءٍ مِنْهُ قُلْتُ بَلَی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّی لَشَاعِرٌ قَالَ فَادْخُلِ الْمَدِینَةَ وَ انْعَ أبَا عَبْدِ اللَّهِ .
«ای بشیر! خداوند رحمت کند پدرت را که شاعر بود. آیا تو نیز میتوانی چند شعری بگویی؟
گفتم: بلی ای فرزند رسول خدا ! من نیز شاعرم.
ص:107
فرمود: داخل مدینه شو و خبر شهادت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) را به مردم برسان. (1)
ابوطالب قمی شعری در فضیلت امام سجاد (علیه السلام) سرود و ان را برای امام باقر (علیه السلام) نوشت و اجازه خواست دربارۀ آن حضرت نیز شعر بسراید. امام باقر (علیه السلام) در جای خالی بالای همان کاغذ نوشت: «کار نیکی انجام دادی، خداوند پاداش خیر به تو عنایت فرماید». (2)
حسن بن جهم میگوید: از امام رضا (علیه السلام) شنیدم که میفرمود: «هیچ مؤمنی در مدح ما شعری نمیسراید، مگر آنکه خداوند برای او شهری در بهشت بنا کند که هفت مرتبه از تمام دنیا بزرگتر باشد و در آن شهر تمام ملائکه مقرب و انبیای مرسل به دیدار او میآیند.» (3)
نجاشی میگوید: حسن بن جهم بن بکیر، ابومحمد ثقه است. از ابوالحسن موسی بن جعفر و امام رضا (علیهما السلام) روایت کرده و دارای یک کتاب است که عدهای از اصحاب آن را برای ما روایت کردهاند. (4)
وی از کسانی است که امام رضا (علیه السلام) از شهادتشان به او خبر داده است. (5)
زید شحام میگوید: ما گروهی از اهل کوفه در محضر امام صادق (علیه السلام) بودیم که جعفر بن عفان خدمت آن حضرت رسید. حضرت او را به سوی خود فرا خواند و نزدیک خود جای داد. سپس به او فرمود: ای جعفر! به من خبر رسیده که تو دربارۀ امام حسین (علیه السلام) شعر میگویی و این کار را به خوبی انجام میدهی؟
ص:108
عرض کرد: بله. سپس جعفر شروع به خواندن اشعار کرد و امام صادق (علیه السلام) با کسانی که گرداگردشان بودند گریستند؛ به طوری که اشکهای حضرت بر صورت و محاسن شریفش جاری شد. سپس فرمود: ای جعفر! قسم به خداوند! ملائکه مقرب خدا در اینجا حاضر بودند و سخن تو را دربارۀ امام حسین (علیه السلام) شنیدند و همانا آنها نیز مثل ما، بلکه بیشتر، گریستند و حق تعالی در همین ساعت بهشت را با تمام نعمتهای آن برای تو واجب گردانید و گناهان تو را آمرزید. سپس فرمود: ای جعفر! میخواهی زیادتر بگویم؟
جعفر عرض کرد: بله، سرور من.
حضرت (علیه السلام) فرمود: هر که در مرثیۀ حسین (علیه السلام) شعری بگوید و بگرید و بگریاند، حق تعالی او را میآمرزد و بهشت را برای او واجب میگرداند. (1)
زید بن محمد بن یونس، ابواسامه لقبش شحام، اهل کوفه روایت میکند از دو تن از پیشوایان بزرگوار شیعه، حضرت امام صادق و امام کاظم (علیهما السلام)، این بزرگوار کتابی دارد که شاگرد بلند مرتبه اش «صفوان بن یحیی» از او روایت میکند. (2)
شیخ مفید، زید شحام را یکی از فقیهان و برگزیدگان شیعه میداند که شیعیان در مسائل شرعی و احکام دین آموزههای مکتب تشیّع و فراگیری فتاوا به آن مراجعه میکردند. (3)
شیخ طوسی در دو اثر گرانسنگ خود که در زمینه زندگینامه و معرفی چهرههای محدثان پدید آورده است، زید را بدینسان میشناساند:
ص:109
زید شحام، کنیهاش ابواسامه، نام پدرش محمد، شهروند کوفه، و از تبار ازدیان است. او یکی از از راویان موجّه و قابل اعتماد شیعه است. (1)
ابن شهر آشوب: زید الشحام کان من خواص اصحاب ابی عبدالله؛ زید شحام یکی از یاوران ویژه امام صادق (علیه السلام) بود. (2) و حامل اسرار آن حضرت به شمار میرفت.
علامه مجلسی (قدس سره) بعد از نقل دیدگاه نجاشی و شیخ طوسی چنین مینگارد: زید شحام در حوزه نشر و گسترش روایات آل البیت (علیهم السلام) از جایگاه بلند و ممتازی برخوردار است. افزون بر آنکه او چهرۀ بزرگی از محدثان شیعی است. (3)
کشی می نویسد: زید شحام به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد: آیا نام من در سلسله گروه اصحاب الیمین – مؤمنان و شیعیان خالص و ولایتمدار- قرار دارد؟
حضرت فرمودند: بلی. (4)
از شاگردان وی میتوان افراد زیر را نام برد:
جمیل بن دراج، ابان بن عثمان، عمار بن مروان، حماد بن عثمان، علی بن نعمان، حسن بن محبوب، سیف بن عمیره، معاویۀ بن عمار، بکر بن محمد بن ازدی، جعفر بن بشیر، حریر بن عبیدالله سجستانی، ابن ابی عمیر، عبدالرحمان بن حجاج، عبدالله بن مسکان، درست بن ابی منصور و ابراهیم بن عمر الیمانی و ... (5)
قال الصادق (علیه السلام): مَا قَالَ فِینَا قَائِلٌ بَیْتاً مِنَ الشِّعْرِ حَتَّی یُؤَیَّدَ بِرُوحِ الْقُدُسِ؛ گویندهای در حق ما بیت شعری را نسروده است، مگر آنکه روح القدس او را تأیید کرده باشد.» (6)
ص:110
مطابق این سخن، شعر دربارۀ معصومان (علیهم السلام) با تأیید و الهام جبرئیل (علیه السلام) بر زبان شاعر متعهد جاری میشود و شاعر این خاندان حامل پیام الهی روح القدس است. با توجه به اینکه روح القدس امتیاز بزرگی است که هر کسی از آن برخوردار نیست، میتوان به جایگاه عالی شاعر اهل بیت (علیهم السلام) پی برد.
1: علامه مجلسی (قدس سره) به نقل از متأخرین از دعبل نقل میکند که امام رضا (علیه السلام) در روز عاشورا فرمود: ای دعبل! هر کس بر مصیبت جدم حسین (علیه السلام) گریه کند، خداوند حتماً گناهانش را میآمرزد. آن گاه امام (علیه السلام) برخاست و پردهای میان ما و خانوادهاش زد. اهل بیت خود را پشت پرده نشاند تا بر مصیبت جدش حسین (علیه السلام) گریه کنند. آن گاه رو به من کرد و فرمود: ای دعبل! برای حسین (علیه السلام) مرثیه بخوان. (1)
2: امام رضا (علیه السلام) به دعبل شاعر فرمود:
یا دعبل! ارث الحسین (علیه السلام) فانت ناصرنا و مادحنا مادمت حیا فلا تقصر عن نصرنا ما استطعت؛ ای دعبل! برای امام حسین (علیه السلام) مرثیه بگو، تا زندهای یاور و ستایشگر مایی، پس تا میتوانی از یاری ما کوتاهی مکن. (2)
(طبق این روایت یکی از شیوههای یاری اهل بیت (علیهم السلام) بالاخص امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
مرثیه گفتن میباشد).
3: حضرت امام صادق (علیه السلام) درباره سیرۀ جدش فرمودند:
«نیح علی الحسین بن علی سنۀ فی کل یوم و لیلۀ و ثلاث سنین من الیوم الذی اصیبک فیه»
ص:111
یک سال تمام، هر شب و روز بر حسین بن علی (علیهما السلام) نوحه خوانی شد و سه سال در روز شهادتش سوگواری برپا گشت. (1)
اجاره کردن نوحه خوان نیز عملی است که در سنت و سیره امامان (علیهم السلام) برای امام حسین (علیه السلام) گزارش شده است.
4: امام صادق (علیه السلام) میفرماید: پدرم امام باقر (علیه السلام) به من فرمود:
یا جعفر! اوقف لی من مالی کذا و کذا النوادب تندبنی عشر سنین بمنی ایام منی»
ای جعفر! از مال خودم فلان مقدار وقف نوحه خوانان کن که به مدت ده سال در منا در ایام حج، بر من نوحه خوانی و سوگواری کنند. (2)
5: امام باقر (علیه السلام) فرمودند:
بر حسین (علیه السلام) ندبه و زاری کنید و در خانهها و اهل آن، عزاداری بر پا نمایید و یکدیگر را در حالت ماتم و تعزیت گویی ملاقات کنند.» (3)
6: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْبَصْرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) ... ثُمَّ قَالَ: بَلَغَنِی أَنَّ قَوْماً یَأْتُونَهُ مِنْ نَوَاحِی الْکُوفَةِ وَ نَاساً [أُنَاساً] مِنْ غَیْرِهِمْ وَ نِسَاءً یَنْدُبْنَهُ، وَ ذَلِکَ فِی النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ، فَمِنْ بَیْنِ قَارِئٍ یَقْرَأُ، وَ قَاصٍّ یَقُصُّ، وَ نَادِبٍ یَنْدُبُ، وَ قَائِلٍ یَقُولُ الْمَرَاثِیَ، فَقُلْتُ: نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَدْ شَهِدْتُ بَعْضَ مَا تَصِفُ، فَقَالَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ فِی النَّاسِ مَنْ یَفِدُ إِلَیْنَا وَ یَمْدَحُنَا وَ یَرْثِی لَنَا وَ جَعَلَ عَدُوَّنَا مَنْ یَطْعُنُ عَلَیْهِمْ مِنْ قَرَابَتِنَا وَ غَیْرِهِمْ یَهُدُّونَهُمْ [یُهَدِّدُونَهُمْ] وَ یُقَبِّحُونَ مَا یَصْنَعُونَ.
عبدالله بن حماد بصری از امام صادق (علیه السلام) نقل میکند:
ص:112
.... سپس حضرت فرمودند: به من خبر رسیده است که قوم و گروهی از نواحی کوفه و مردمان دیگری از جاهای دیگر برای زیارت امام حسین (علیه السلام) میآیند و زنانی [به زیارت او میآیند که] در عزای او ندبه میکنند. (1) و این امر در نیمۀ شعبان است [که مردم دسته دسته برای زیارت امام حسین (علیه السلام) مشرف میشوند و در بین مردم گروههای مختلفی هستند]. خوانندگان [در عزای او] میخوانند و قصه گویان قصۀ [مصائب] او را بازگو میکنند و ندبه کنندگان بر او ندبه میکنند و خوانندکانِ مرثیه، به مرثیه خوانی میپردازند. راوی گوید: به حضرت عرض کردم: بلی فدایت گردم، من خود شاهد برخی از آنچه توصیف فرمودید بودهام.
پس از آن حضرت فرمودند: شکر و سپاس مخصوص خداوندی است که در بین مردم کسانی را قرار داده که به زیارت ما میآیند و به مدیحه سرایی برای ما میپردازند و برای ما مرثیه میخوانند و [شکر خدا که] دشمنان ما را کسانی قرار داده که طعنه میزنند و عیب جویی میکنند اعم از اینکه خویشان ما باشند یا غیر آنان و خون آنان را هدر میدانند و کارهای آنان را تقبیح میکنند و زشت میپندارند. (2)
7: ابوهارون مکفوف میگوید:
خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدم، حضرت مرا امر کرد که ذکر مصیبتی بخوان و من نیز اشعاری خواندم، هارون مکفوف تا مصرع اول مرثیه را برای حضرت خواند، امام صادق (علیه السلام) چندان گریست که ابوهارون ساکت شد، حضرت فرمود: او را بخوان و تمام کن اشعار را، بیشتر بخوان، که بعد از آن، صدای فریاد و ناله و گریه و ولولۀ زنان در منزل بلند شد. (3)
ص:113
8: عن ابی هارون مکفوف قال: «دخلت علی ابی عبدالله (علیه السلام): فقالی لی: انشدنی، فانشدته فقال: لا، کما تنشدون و کما ترثیه عند قبره، فانشدته: امرر علی جدت الحسین (علیه السلام) فقل لاعظمه الزکیّه، قال: فلما بکی امسکت انا فقال: مر فمررت، قال ثم قال: زدنی قال: فانشدته:
یا مریم قومی اندبی مولاک و علی الحسین (علیه السلام) فاسعدی ببکاک
قال فبکی و تهایج النساء. قال: قلما ان سکتن قال لی: یا ابا هارون! من انشد فی الحسین (علیه السلام) فابکی عشرۀ فله الجنۀ، ثم جعل ینتقص واحداً و احداً حی بلغ الواحد، فقال: من انشد فی الحسین (علیه السلام) فابکی و احدا فله الجنه ثم قال: من ذکره فبکی فله الجنۀ؛
از ابوهارون مکفوف روایت شده است که گفت:
بر حضرت صادق (علیه السلام) وارد شدم حضرت به من فرمود: برای من [در مرثیۀ اباعبدالله الحسین (علیه السلام) ] شعر بخوان. من نیز برای حضرتش به شعر خواند پرداختم.
حضرت فرمود: نه [به این کیفیت]، بلکه آنچنان که شما [در بین خود] شعر میخوانید (1) [بخوان] و آنچنان که رثای آن حضرت را در نزد قبر او میخوانی رایم بخوان!
من نیز شروع کردم به خواندن این اشعار: بر قبر حسین (علیه السلام) گذر کن و به استخوانهای پاک او بگو ...
ص:114
راوی میگوید: هنگامی که آن حضرت گریه کردند من از خواند بقیۀ اشعار خودداری کردم؛ حضرت فرمودند: به شعر خواندن ادامه بده. من نیز ادامه دادم. راوی گوید: سپس حضرت به من فرموند: بیشتر برایم بخوان [و این جمله را تکرار کردند]. من نیز این اشعار را برای حضرت خواندم: ای مریم برخیز و برای مولای خود ندبه کن و با گریۀ خود حسین (علیه السلام) را یاری کن.
راوی گوید: آن حضرت گریه کردند و بانوان از شدت گریه به جوشش و التهاب آمدند. هنگامی که ساکت شدند حضرت به من فرمود: ای اباهارون! هرکس دربارۀ حسین (علیه السلام) شعر بخواند و ده نفر با بگریاند بهشت برای او خواهد بود. سپس شروع کردند یک نفر یک نفر کم کنند تا ریدند به یک نفر و فرمودند: هر کس دربارۀ حسین (علیه السلام) شعر بخواند و یک نفر را با آن بگریاند بهشت برای او خواهد بود سپس فرمودند: هر کسی حسین (علیه السلام) را به یاد آورد و گریه کند بهشت برای او میباشد». (1)
9: بعد از واقعه کربلا، حضرت ام البنین (علیها السلام) همواره به بقیع میرفت و با سوزناکترین ناله، بر سیدالشهدا و اصحابش نوحه گری میکرد. (2)
10: امام صادق (علیه السلام) به جعفر بن عفان فرمود:
«ما من احد قال فی الحسین شعراً فبکی و ابکی به الا اوجب الله له الجنۀ و غفر له؛ هیچ کس نیست که درباره امام حسین (علیه السلام) شعری بسراید و بگرید و با آن بگریاند مگر آن که خداوند، بهشت را بر او واجب میکند و او را میآمرزد. (3)
11: امام صادق (علیه السلام) نیز فرموده است:
«من انشد فی الحسین بیتا من شعر فبکی و ابکی عشرۀ فله و لهم الجنه و من انشد فی الحسین فبکی و ابکی تسعۀ فله و لهم الجنه ...»
کسی که یک بیت شعر درباره امام حسین (علیه السلام) بسراید و گریه کند و ده تن یا نه تن را بگریاند جایگاه آنان بهشت است...» (4)
ص:115
علامه سماوی در «ابصار العین» آورده است: حضرت ام البنین (علیها السلام) هر روز به بقیع میرفت و بر حضرت ابالفضل العباس (علیه السلام) مرثیه خوانی میکرد. او فرزند حضرت عباس (علیه السلام)، عبیدالله را با خود میبرد و مردم برای شنیدن مرثیه خوانی ام البنین (علیها السلام) گرد میآمدند و در میان آنان مروان بن حکم نیز بود . مردم از سوز گریهام البنین (علیها السلام) میگریستند.
یا من رأی العباس کرّ علی جماهیر النقد و وراه من ابناء حیدر کلّ لیث ذی لبد
أنبئت انّ ابنی أصیب برأسه مقطوع ید ویلی علی شبلی أمال برأسه ضرب العمد
لو کان سیفک فی یدیک لما دنی منه أحد (1)
ای کسی که عباس را دیده است که بر دشمنان هجوم میآورد، و در پی او دیگر فرزندان حیدر هر یک بسان شیر بیشهای است. به من خبر داده اند که بر سر فرزندم عمود آهنین زدند، در حالی که دست هایش را بریده بودند. وای بر فرزندم! آیا بر سرش عمود آهن فرود آمد؟ اگر شمشیر در دست داشتی، هیچ کس به او نزدیک نمیشد!
همچنین میخواند:
لا تدعونّی ویک أمّ البنین تذکّرینی بلیوث العرین
کانت بنون لی أدعی بهم و الیوم أصبحت و لا من
بنین أربعة مثل نسور الرّبی قد واصلوا الموت بقطع الوتین
تنازع الخرصان أشلاءهم فکلّهم أمسی صریعاً طعین
ص:116
یا لیت شعری أکما أخبروا بأنّ عبّاسا قطیع الیمین
دیگر مرا «ام البنین» نخوانید؛ که مرا به یاد شیرهای بیشهام میاندازد.
من پسرانی داشتم که مرا به آنان میخواندند، در حالیکه امروز هیچ پسری ندارم . چهار پسر همانند باز شکاری داشتم که رگ گردنشان را دشمنان بریدند و پسرانم کشته شدند. نیزههای بسیاری بر جسم آنان فرود آمد و آنان در حالی روز به پایان رساندند که همگی با بدنهای چاک چاک بر روی خاک افتادهاند.
کاش میدانستم؛ آیا این خبر درست است که دستهای عباس (علیه السلام) را بریدهاند؟! (1)
حضرت ام البنین (علیها السلام) در خروج به بقیع، از فاطمه زهرا (علیها السلام) الگو گرفته بود. چنانکه آن مظلومۀ شهیده، حسنین (علیهما السلام) را به همراه گرفته و به بقیع میرفت و در آن مکان بر پدر گرامیاش میگریست.
ابوالفرج اصهفانی میگوید: ام البنین مادر آن چهار برادر شهید به بقیع میرفت و به سوزناکترین و اندوهناکترین گریهها بر فرزندانش میگریست. مردمان نیز نزد و گرد آمده، به او گوش میسپردند. مروان نیز در میان آنان برای شنیدن گریههای ام البنین میآمد و همواره گریه ام البنین را میشنید و میگریست. (2)
ص:117
برخی روایات دلالت دارد به اینکه شعر خواندن در شبها، شب و روز جمعه و تمام ماه مبارک رمضان کراهت دارد. (1)
اما از کلمات نورانی معصومین (علیهم السلام) و سیرۀ علمی آنان معلوم میشود که کراهت یاد شده، شامل اشعار مرتبط با مدح و سوگ اهل بیت (علیهم السلام) نمیشود از جمله:
1: از امیرمؤمنان (علیه السلام) نقل است که در شب 19 رمضان اشعاری دربارۀ شهادت خود خواندند. (2)
2: اشعار متعددی از امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا که مطابق با روز جمعه بود نقل کردهاند. (3)
3: خَلف بن حمّاد (4) از امام رضا (علیه السلام) پرسید: شیعیان از پدران شما روایت میکند که شب و روز جمعه و ماه رمضان و شبها شعر خواندن کراهت دارد و من تصمیم
ص:118
گرفتهام برای امام کاظم (علیه السلام) مرثیه سرایی کنم. با اینکه ماه رمضان است. حضرت فرمود: مرثیه سرایی کن برای آن حضرت در شب جمعه و ماه رمضان و بقیه ایام، خداوند تو را پاداش خواهد داد. (1)
بر پایۀ همین روایات است که فقهای شیعه اشعار مربوط به اهل بیت (علیهم السلام) را نه تنها از حکم کراهت خارج کردهاند، بلکه به استحباب آن در تمام اوقات فتوا دادهاند. (2)
شاعر اهل بیت (علیهم السلام) با هنر زیبا و کلام رسای خود، امامان (علیهم السلام) را بر مردم میشناساند و آنها را به پیروی از ایشان دعوت میکند، امامان معصوم (علیهم السلام) هنگامی که
ص:119
شاعران و مرثیه سرایان خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به حضورشان شرفیاب میشدند آنان را مورد تشویق و دلجویی قرار داده و عمل آنها را نوعی دفاع از مکتب اهل بیت (علیهم السلام) تلقی کرده و از آنها درخواست میکردند که سرودههای خویش را در حضورشان بخوانند که به برخی از این عطایا اشاره میکنیم:
هشام بن عبدالملک، پادشاه اموی، به حج آمده بود. در ازدحام مسجدالحرام نتوانست حجرالاسود را استلام کند. در جایگاهی نشست و اهل شام او را طواف میدادند. در این حال، امام سجاد (علیه السلام) وارد مسجدالحرام و مشغول طواف شد. او دید که مردم کنار میروند و به امام راه میدهند تا ایشان به راحتی حجرالاسود را استلام کند. مردی شامی از هشام پرسید: «امیرمؤمنان! این مرد کیست؟»
هشام برای اینکه اهل شام به امام رغبت پیدا نکنند، به دروغ گفت: «او را نمیشناسم».
ابوفراس فرزدق شاعر حاضر بود. گفت: «ولی من او را میشناسم.» سپس شعر زیبایی در وصف امام سجاد (علیه السلام) سرود و آن را خواند.
هشام خشمگین شد. جایزهای که به او نداد، به او هم عتاب کرد و گفت: «چرا دربارۀ ما چنین شعری نمیسرایی؟»
فرزدق پاسخ داد: «تو جدی همانند جد امام سجاد (علیه السلام) و پدری مثل پدر او و مادری نظیر مادر او برای خود بیاور تا دربارۀ تو نیز مثل آن بسرایم! »
هشام وی را در عُسفان، جایی بین مکه و مدینه، زندانی کرد. خبر به امام سجاد (علیه السلام) رسید، امام، دوازده هزار درهم برایش فرستاد و فرمود: «ای ابافراس! عذر ما را بپذیر. اگر بیش از این داشتیم آن را به تو میدادیم».
فرزدق پول را برگرداند و عرض کرد: «ای پسر رسول خدا! آن اشعار را جز برای خدا و رسولش (صلی الله علیه و آله و سلم) نگفتم و در صدد پاداش مادی آن نبودم.»
ص:120
امام سجاد (علیه السلام) دوباره پول را برایش فرستاد و فرمود: «به حقی که من بر تو دارم، آن را بپذیر. خداوند از جایگاهت آگاه است و نیّت تو را میداند». فرزدق صلۀ امام را پذیرفت و در زندان هشام با شعر خویش، هشام را هجو میگفت. (1)
امام باقر (علیه السلام) پس از شنیدن شعر کمیت رو به کعبه کرد و سه بار فرمود: بار خدایا! رحمت نما و او را بیامرز. سپس فرمود: ای کمیت! این صد هزار درهم است که از اهل بیتم برایت جمع کردهام. کمیت عرض کرد: نه، به خدا سوگند! پول را نمیگیرم تا خدای متعال پاداشم را بدهد؛ ولی خواهشمندم یکی از پیراهنهای خود را به من هدیه دهید. امام هم پیراهنی به وی داد. (2)
کُمِیت در ایام تشریق (3) شرفیاب محضر مبارک امام صادق (علیه السلام) شد، اجازه گرفت تا اشعارش را بخواند، حضرت اشاره به عظمت ایام تشریق فرمود، او عرض کرد که اشعارم مربوط به شماست، ابیات گذشته را قرائت کرد، صدای گریۀ حاضرین بلند شد و بسیار اشک ریختند. هنگامی که چهار بیت اخیر را دربارۀ سیدالشهدا (علیه السلام) خواند، امام صادق (علیه السلام) دستهای مبارک را بلند کرده و دعا نمود: خدایا! گناهان گذشته و آینده، مخفی و آشکار کُمِیت را بیامرز، آن قدر به او عطا کن تا راضی و خشنود گردد.
سپس حضرت هزار سکه طلا و لباسهایی به او عنایت فرمود.
کمیت سوگند یاد نمود که: من برای دنیا به شما محبت نمیورزم و گرنه نزد اهل دنیا (یعنی خلفا) میرفتم. من شما را برای (خدا و) آخرت دوست دارم، لباسهایی
ص:121
که به بدن (پاک و طاهر) شما اصابت کرده برای تبرک میپذیرم ولی مال (و سکههای طلا) را نه. (1)
اشجع اسلمی شاعر به عیادت امام صادق (علیه السلام) آمد و دو بیت برای امام (علیه السلام) خواند. امام (علیه السلام) به خادم خود فرمود: چقدر پول همراه داری؟
عرض کرد: چهارصد درهم. امام صادق (علیه السلام) چهارصد درهم به او صله داد. اشجع شکرکنان میرفت. امام (علیه السلام) او را طلبید و انگشتری خود را به او عطا کرد که ده هزار درهم قیمت داشت. (2)
ص:122
یاسر خادم گزارش کرده است: «ابونواس حسن بن هانی» در مدم امام رضا (علیه السلام) شعری سرود و آن را خواند. امام رضا (علیه السلام) به او فرمود: ای حسن بن هانی! ابیاتی را گفتی که پیش از تو کسی مثل آن را نسروده است. خداوند جزای خیرت دهد. سپس به خادم خویش فرمود: چقدر پول داریم؟ عرض کرد: سیصد دینار. امام (علیه السلام) به او امر کرد آنها را به ابونواس بدهد. علاوه بر آن اسب خویش را هم به او بخشید. (1)
بر اساس این احادیث، اجرت گرفتن و پول از صاحب مجلس توسط مداحان اگر بدون شرط و تعیین مبلغ باشد، هیچ اشکالی ندارد؛ ولی اگر مرثیه سرایی اهل بیت (علیهم السلام) را به شرط گرفتن مبلغ هنگفت قبول کنند، اگر چه حرام نیست، مذموم است و با اخلاصی که شایسته آنان است منافات دارد. همانطور که امیرمؤمنان (علیه السلام) میفرماید: اصل الاخلاص الیأس عما فی ایدی الناس؛ ریشۀ اخلاص ناامید شدن از چیزهایی است که در دست مردم است. (2)
1: سفیان گوید: نزد امام صادق (علیه السلام) رفتم، حضرت فرمود: به ام فروه – دختر حضرت- بگویید بیاید تا بشنود چه بر سر جدش آمده است. او آمد و پشت پرده نشست، حضرت به من فرمود: بخوان، شروع کردم به خواندن اشعارم، نالۀ ام فروه بلند شد و فریادی کشید، صیحۀ بانوان دیگر نیز به گوش میرسید، مردم مدینه از شنیدن صدای شیون و ناله (تعجب کرده سراسیمه) درب خانه حضرت اجتماع کردند،
ص:123
حضرت بلافاصله دستور داد که به آنها گفته شود: کودکی از ما غش کرد، زنان بر او شیون نمودند. (1)
قال الشیخ المازندرانی فی شرح قوله: (عن سفیان بن مصعب العبدی): شاعر کوفی من أصحاب الصادق (علیه السلام)، و فی روایة قال له (علیه السلام): قل شعرا تنوح به النساء. (2) و فی اخری قال (علیه السلام) «یا معشر الشیعة علموا أولادکم شعر العبدی. (3)
در شرح کافی آمده: سفیان عبدی شاعری از اهل کوفه است، در روایت آمده که امام صادق (علیه السلام) به او فرمود: شعری بگو تا زنان با آن نوحه سرایی نمایند.
در حدیث دیگر نقل شده که فرمود: ای شیعیان! اشعار عبدی را به فرزندانتان بیاموزید.
2: عبدالله بن غالب گوید: شرفیاب محضر مبارک امام صادق (علیه السلام) شده و در عزای سیدالشهدا (علیه السلام) مرثیه سرایی نمودم، هنگامی که به بیت گذشته رسیدم، شیون و نالۀ بانویی که گریه میکرد از پشت پرده بلند شد: (آه) ای پدر! (4)
ص:124
3: عَنْ أبِی طَالِبٍ یَعْنِی عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الصَّلْتِ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَی أبِی جَعْفَرِ بْنِ الرِّضَا (علیهما السلام) فَأذِنَ لِی أنْ أرْثِیَ أبَا الْحَسَنِ (علیه السلام) أعْنِی أبَاهُ- قَالَ وَ کَتَبَ إِلَیَّ انْدُبْنِی وَ انْدُبْ أبِی.
عبدالله بن صلت گوید: به حضرت جوادالائمه (علیه السلام) نامهای نوشته و از آن حضرت رخصت طلبیدم که برای پدر بزرگوارش مرثیه سرایی کنم. حضرت در پاسخ نوشت: برای من و پدرم نوحه سرایی (و مرثیه سرایی) کن. (1)
... ثُمَّ قُتِلَ فَأتَاهُ الْحُسَیْنُ (علیه السلام) وَ دَمُهُ یَشْخَبُ، فَقَالَ بَخْ بَخْ یَا حُرُّ، أنْتَ حُرٌّ کَمَا سُمِّیتَ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ. ثُمَّ أنْشَأ الْحُسَیْنُ (علیه السلام) یَقُولُ:
لَنِعْمَ الْحُرُّ حُرُّ بَنِی رِیَاحٍ صبور عِندَ مُخْتَلَفِ الرِّمَاح
وَ نِعْمَ الْحُرُّ إِذْ نَادَی حُسَیْناً فَجَادَ بِنَفْسِهِ عِنْدَ الصَّبَاح
و زاد بعضهم:
فیا ربّی أضفه فی جنان و زوّجه مع الحور الملاح
هنگامی که جناب حر به شهادت رسید، حضرت بالای سر او آمد، خون از بدن او جاری بود، حضرت دست به صورت او کشیده و فرمود: تو آزادمردی، چنانکه مادرت نامیده.
و بنابر روایتی فرمود: به به ای حر! چنانکه نامت را نهادهاند تو در دنیا و آخرت حر هستی. سپس شعر مذکور را سرود. (2)
ص:125
در روایت وارد شده است:
«صاحب المصیبۀ ... یستحب ان یمشی حافیاً حاسراً مکشوف الرأس؛ صاحب مصیبت مستحب است که پابرهنه و سربرهنه و سرباز باشد». (1)
عن ابی عبدالله (علیه السلام) فی حدیث: أنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) أمَرَ بِغُسْلِ سَعْدِ بْنِ مُعَاذٍ حِینَ مَاتَ ثُمَّ تَبِعَهُ بِلَا حِذَاءٍ وَ لَا رِدَاءٍ، فَسُئِلَ عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ:إِنَّ الْمَلَائِکَةَ کَانَتْ بِلَا رِدَاءٍ وَ لَا حِذَاءٍ فَتَأَسَّیْتُ بِهَا؛
امام صادق (علیه السلام) در حدیثی فرمود: هنگامی که سعد بن معاذ فوت کرد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داد که او را غسل دهند. سپس آن حضرت پشت سر جنازۀ او بدون کفش و عبا حرکت کردند. دربارۀ این موضوع از حضرت سئوال شد، فرمودند: ملائکه [را دیدم که پشت سر جنازه] بدون کفش و عبا حرکت میکردند، من نیز به آنان تأسی کردم.» (2)
عن الصادق (علیه السلام): مَنْ أَتَی قَبْرَ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) مَاشِیاً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِ خُطْوَةٍ أَلْفَ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ أَلْفَ سَیِّئَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ أَلْفَ دَرَجَةٍ فَإِذَا أَتَیْتَ الْفُرَاتَ فَاغْتَسِلْ وَ عَلِّقْ نَعْلَیْکَ وَ امْشِ حَافِیاً وَ امْشِ مَشْیَ الْعَبْدِ الذَّلِیلِ؛
هر کسی که پیاده به زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) بیاید، خداوند برای او به ازای هر قدم هزار حسنه مینویسد و هزار [گناه و] عمل بد از او پاک میکند و هزار درجه برای او بالا برده میشود. تو نیز هرگاه که [برای زیارت او] به نزد نهر فرات آمدی، غسل کن، و کفشهای خود را بیاویز و پابرهنه راه برو و مانند راه رفتن بندۀ ذلیل حرکت کن ...» (3)
ص:126
در ورود اهل بیت (علیهم السلام) به مدینه گویی بانک بشیر نفخۀ صور بود ... با صورتهای مکشوفه و گیسوهای آشفته و پاهای برهنه بیرون دویدند. (1)
در مورد عزاداری اهل بیت (علیهم السلام)، اموری مجاز شمرده شده است که در مصائب دیگر مجاز نمیباشد. مثل لطم و خدش و خاک بر سرریختن و... در این روایات فرموده است که در مصائب معمولی مستحب است که فرد پابرهنه و سر برهنه باشد، پس به طریق اولی، استحباب آن در عزای اهل بیت (علیهم السلام) ثابت است.
همچنین در مورد نساء طاهرات حرم حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) وارد شده است که:
« ثُمَّ أُخْرِجَ النِّسَاءُ مِنَ الْخَیْمَةِ وَ أَشْعَلُوا فِیهَا النَّارَ فَخَرَجْنَ حَوَاسِرَ مُسَلَّبَاتٍ حَافِیَاتٍ بَاکِیَاتٍ یَمْشِینَ سَبَایَا فِی أَسْرِ الذِّلَّةِ ...؛ سپس بانوان را از خیمه خارج کردند و آتش در خیمهها افروختند، بانوان هم از خیمهها خارج شدند، در حالی که قناع از سرافکنده و غارت زده و پابرهنه بودند و گریان بودند و راه میرفتند در حالی که در بند ذلت اسیر بودند.» (2)
و در روایت دیگر:
«وخرج بنات سیدالانبیاء و قرۀ عین الزهراء حاسرات مبدیات للنیاحۀ و العویل یندبن علی الشباب و الکهول و اضرمت النار فی الفسطاط فخرجن هاربات؛ و دختران سیدالانبیاء و نور دیدگان فاطمه زهرا (علیها السلام) خارج شدند در حالی که سر برهنه بودند و برای نوحه و طلب یاری خواستن ظاهر شدند و با صدای بلند میگریستند بر جوان ها و پیرانشان و آتش بر خیمههایشان شعله میکشید، پس خارج شدند در حالی که میگریختند.» (3)
همچنین روایت شده است که:
ص:127
«... قداجتمع فیها جل بنی هاشم من الطالبین و العباسین و القوّاد و غیرهم و اجتمع خلق من الشیعۀ، خرج بعده ابومحمد (علیه السلام) حاسراً مکشو الرأس مشقوق الثیاب و علیه مبطنۀ ملحم بیضاء...؛ ... بزرگان بنی هاشم از طالبین (از نسل حضرت ابوطالب (علیه السلام)) عباسیها و رهبران و ایشان و جمعی از شیعیان در (خانه ابی الحسن امام هادی (علیه السلام)) خارج شدند در حالی که عمامه بر سرنداشت و پیراهنش دریده شده بود و آستر لباسشان کاملاً دیده میشد) پارچۀ سفید بود ...» (1)
قابل توجه آنان که میگویند دشمنان ما را تمسخر میکنند. امام عسکری (علیه السلام) در مصیبت امام هادی (علیه السلام) را در جمعی که بسیاری از دشمنان حاضر بودندهاند بی عمامه و با گریبان چاک زده حاضر میشوند. و لو این که حضرت را تمسخر کنند و بگویند چرا حاسر و چرا گریبان دریده است، باز امام به صورت هیأت عزادار بیرون میآید و البته باید توجه داشت که مصیبت امام حسین (علیه السلام) از هر مصیبتی عظیمتر است. از این روست که برخی علمای اعلام در ایام عاشورا، بدون عمامه در جمع عزاداران حاضر میشدند.
به راستی چقدر حرف آن عده احمق شبیه با حرفهایی است که این روزها میشنویم که: آیا دیدهاید ائمه (علیهم السلام) در عزاداری این چنین کنند؟
باور کنید! اگر اینها روزی با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم برخورد کنند همین ایرادات را بگیرند چنانکه این عده شیعیان ضعیف الایمان حتی به امام حسن عسکری (علیه السلام) ایراد گرفتند.
ص:128
همچنین در مورد حضرت زینب (علیها السلام) وارد شده است که امام زین العابدین (علیه السلام) فرمودند:
«و هی امراۀ و من شأن النساء الرق و الجزع فلم تملک نفسها و ثبت ثوبها و هی حاسرۀ حتی انتهیت الیه و قالت: اثکلاه لیت الموت اعدمنی الحسیا الیوم ماتت امی فاطمۀ و ابی علی و اخی الحسن؛ و چون او زن بود و رقت قلب و بیتابی از خصوصیت زنان است، بی قرار شد و از جا پرید و پیراهنش را پاره کرد و در حالی که سرش باز بود سریع به طرف پدرم دویدم و عرض کرد: وای از مصیبت! ای کاش مرک مرا نابود میکرد. امروز مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسن از دنیا رفتند. (1)
البته پر واضح است که روسری برداشتن حضرت زینب (علیها السلام) در خیمه خصوصی ایشان بوده است و جای آن دارد که بانوان در اوج عزاداری در مجالس خودشان روسری از سر بکنند و موهای خود را پریشان کنند.
اقتداءً به ام المصائب زینب الکبری.
و البته در روایاتی که میفرماید:
مخدرات حرم به صورت حاسر از خیمه بیرون آمدهاند، منظور این است که مکشوف الرأس باشند. بلکه حجاب آن زمانها تنها مقنعه و چادر و روبند نبوده است. تا برداشتن یک روسری، مکشوف الرأس شوند. مخصوصاً حجاب نوامیس الهی لذا اینکه به صورت حاسر بوده باشند منظور این است که نساء طاهرات به نشانه عزا پارچه یا روسری از سر خود باز میکردند به گونه ای که مکشوف الرأس باشد. و در روایتی ذکر شده است که شایسته است فرد عزادار حافی، حاسر و مکشوف الرأس باشد که در کنار گرفتن این سه لفظ این را میرساند که ظاهراً این سه لفظ مباین هستند حداقل بدین معناست که لزوماً فردی که حاسر است، مکشوف الرأس نمیباشد.
همچنین در روایت آمده است که:
ص:129
«... فسمع اولاد مسلم بن عقیل ذلک الکلام و تنفسوا الصعداء و بکوا بکاءً شدیداً و رموا بعمائمهم الی الارض و نادوا مسلماه وا ابن عقیلاه؛ ... فرزندان مسلم بن عقیل آن سخن را شنیدند و از سوز دل نفسهای بلند کشیدند و گریۀ شدیدی کردند و عمامهها را از سر به روی زمین انداختند و ندا سر دادند: وامسلماه [وای از مصیبت مسلم] وای از مصیبت فرزند عقیل!» (1)
امروزه کارشناسان میگویند: زمانی که کسی با پای برهنه روی چمن راه میرود به میدان مغناطیسی زمین که به نوبۀ خود بر میدان الکتریکی و مغناطیسی بدن تأثیر میگذارد، متصل میشود و این اتصال به خنثی کردن آثار منفی در بدن و کاهش استرس و بهبود بیماری و پاک سازی بدن کمک میکند.
لذا یکی از آداب زیارت پابرهنه بودن است. مردم به ویژه انبیا و اولیا در مکانهای مقدس پابرهنه بودند. امام باقر (علیه السلام) فرمودهاند: هر کس پابرهنه و با فروتنی و خشوع به مسجد در آید خداوند گناهان او را میبخشد. (2)
پای برهنه نشان بندگی حق و تواضع است. داستان خلع نعلین حضرت موسی (علیه السلام) که مورد توجه است خدا به موسی (علیه السلام) امر میکند تا کفش را بیفکند؛ زیرا پا برهنگی در برابر معبود باتواضع و حسن ادب سازگارتر است به همین دلیل، از آن روست که شرافت آن وادی به قدمهای موسی برسد و از برکت آن زمین نصیب برد. افراد گاه برای بیان خواستهای بزرگی و بهنشانه عجز و پریشانی و نیاز و یا توبه پا برهنه میشدند.
کفش نماد آلودگیهای خاکی است و آن که پابرهنه است از این آلودگیها به دور است. خلق زینت ظاهر را میبیند و آن که حق را میبیند جویای زینت باطن است، پابرهنه میگردد تا وجودش نظرگاه خلق نباشد. (3)
ص:130
محفل عزای سرور مظلومان حسین بن علی (علیهما السلام) در هر کجای عالم که باشد گوشهای از حرم حسین (علیه السلام) و دیدگاه نظر او و محل حضور مادر غمدیدۀ او و جد بزرگوار و پدر و برادر و فرزندان معصوم اوست.
خوشا به حال کسی که در ایام خاص عزاداری با پای برهنه در این محضر حاضر شده و به این حرم مشرف میشوند و به زبان حال میگویند: ای حسین! اگر عصر عاشورا فرزندان و اهل حرمت پابرهنه از خیمهها بیرون دویدند، اکنون عزادارانت به احترام آن قدمهای نازنین که از سنگ و خار بیابان آزرده شده بود، پابرهنه عزاداری میکنند و عزای تو را تا روز قیام منتقمت استمرار میبخشند...
پابرهنه در عزا بیرون آمدن از یک سو علامت شدت تأثر عزادار است و از سوی دیگر یادی از پابرهنه دویدن آل الله در بیابان کربلاست. در نجف اشرف در ایام عاشورا جمع کثیری از علما که پیشاپیش آنان میرزا محمد نائینی و سید جمال گلپایگانی و سید محمد هادی میانی و جمعی دیگر از علما بودند بر سر و سینه میزدند و خاک بر سر میریختند و بعضی سر و صورت خود را به گل آغشته کرده، جهت عزاداری وارد صحن مطهر علوی میشدند. شبیه به همین هیئت عزاداری در شهادت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم حرکت میکرده است. (1)
حضرت علی (علیه السلام) در شهادت حضرت زهرا بدون عبا و عمامه بودند.
حضرت آیت الله سیدمرتضی نجومی در مورد حالات علامه امینی (قدس سره) در روز عاشورا مینویسد:
ص:131
در روز عاشورا با «پای برهنه» به مجالس عزای حسینی در حسینیۀ بوشهریهای نجف اشرف میآمد و فرش را به کناری زده و بر روی زمین مینشست و به مجرد نشستن، نهیب و گریهاش بلند میشد. (1)
در مجلس روضهای که مرحوم «صاحب جواهر» دهۀ عاشورا در منزل خود برپا مینمود در روز عاشورا رسم بر این بود که پذیرایی را ترک نموده و همگی حزین و ماتم زده نشسته و به یاد مصائب امام حسین (علیه السلام) میگریستهاند. در آن روز، مقتل امام حسین (علیه السلام) خوانده میشد و شور و هیجانی از حزن و گریه برپا میشد. مرحوم صاحب جواهر و اولادشان عادت داشتهاند که روز عاشورا را با پای برهنه در مراسم عزاداری امام حسین (علیه السلام) حرکت میکردهاند. (2)
مرحوم حاج سید حسین قمصری، روز عاشورا زیر آسمان با سر و پای برهنه در حالی که اشک میریخت، زیارت عاشورا میخواند سپس داخل اتاق میشد و ظرف آبی مقابل خود میگذاشت و به آن نگاه میکرد و برای تشنگی حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) و اهل بیت و اصحاب آن حضرت میگریست. (3)
ص:132
حدیث 1: امام صادق (علیه السلام): علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر من بعض اصحابه عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال:
یَنْبَغِی لِصَاحِبِ الْمُصِیبَةِ أَنْ یَضَعَ رِدَاءَهُ حَتَّی یَعْلَمَ النَّاسُ أَنَّهُ صَاحِبُ الْمُصِیبَةِ؛
با سند صحیح از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که حضرت فرمودند: برای صاحب مصیبت سزاوار است که عبا را از دوش بردارد تا مردم بدانند که او صاحب عزا و مصیبت زده است.» (1)
راویان ذکر شده در سند این حدیث همه راویان ثقه و امامی هستند و در نتیجه این حدیث صحیح میباشد.
ص:133
نجاشی در رجالش از قول ابوعمر کشی نقل میکند: «وی از یاران امام رضا (علیه السلام) و شاگرد یونس بن عبدالرحمان بوده و اصحاب شیعه در مورد وی میگویند: او اولین کسی بود که حدیث کوفیین را در قم نشر داد.» (1)
بسیاری از دانشمندان به وثاقت و عدالت وی تصریح کردهاند. (2)
برخی علمای قدیم، به جهت اینکه کلام مشخصی در وثاقت او به دوستان نرسیده است روایت او را حَسَن (3) خواندهاند. (4)
ابن طاووس درباره حدیثی که ابراهیم در روایاتش باشد میگوید: «روایت گران این حدیث، همگی از موثقین هستند» (5)
ابن قولویه به وثاقت تمام کسانی که احادیث کتابش،کامل الزیارات، روایت نقل میکنند، شهادت میدهد که از جملۀ آنها ابراهیم بن هاشم است. (6)
علامه حلی دربارۀ وی میگوید: من هیچ یک از دانشمندان را پیدا نکردم که او را مذمت کرده باشد و نیز کسی که به عدالت او تصریح کرده باشد احادیث او بسیار
ص:134
است و نظر قوی تر نزد من قبول آن روایات است. (1) شهید ثانی حدیث وی را از بهترین مراتب «حسن» و روش روایی او را از بهترین راهها میشناسد. (2)
شیخ بهایی به نقل از پدرش گفته است: «من حیا میکنم حدیث ابراهیم را صحیح ندانم». (3)
از عبارات محقق اردبیلی و محقق بحرانی بر میآید که وی جزو موثقان شیعه بوده است. (4)
علامه مجلسی نیز احادیث او را «حسن»، اما در مرتبه، صحیح معرفی میکند. (5)
علامه بحرالعلوم مینویشد: «قول قوی نزد من آن است که او ثقه و روایتش صحیح است.» (6)
سید داماد نیز احادیث ابراهیم را نزدیک روایت صحیح میداند. (7)
به نظر میرسد علاوه بر مطلب ذکر شده، با مراجعه به کتابهای رجالی میتوان شواهد بسیاری بر صحت روایات و وثاقت ابراهیم بن هاشم به دست آورد، از جملۀ آن شواهد میتوان به اینها اشاره کرد:
فرزند بزرگوار ابراهیم در مقدمۀ تفسیرش مینویسد: «احادیثی را که به ما رسیده است، بیان میداریم مشایخ و ثقات ما، از کسانی که خداوند اطاعت و ولایت آنها را بر ما واجب ساخته است [اهل بیت]، آن را روایت کردهاند». بنابراین تصریح وی مبنی بر وثاقت ناقلان این کتاب، که از جملۀ آنها پدرش ابراهیم است که ناقل بیشترین روایات است، بدین معناست که به وثاقت ابراهیم نیز اذعان کرده است. (8)
ص:135
بسیاری از علمای متأخر، دانشمندان بعد از علامه حلی، وی را توثیق کردهاند. توثیق نکردن صریح متقدمان، علمای قبل از علامه حلی، نیز به علت دست نیافتن به سببهای توثیق بوده است. (1)
احادیث ابراهیم را در موارد بسیار، علمای شیعه از قبیل: شهید اول، شهید ثانی و علامه حلی به «صحت» توصیف کردهاند. (2)
مقدمان و متأخران بر قبول احادیث ابراهیم بن هاشم اتفاق داشته و در قبول روایاتش درنگ نکردهاند؛ با آنکه در حجیت حدیث «حسن» نظریات گوناگونی بیان کردهاند. (3)
دانشمندان رجالی شیعه، از قبیل کشّی، و نجاشی و شیخ طوسی، در توصیف ابراهیم نگاشتهاند: «او اولین کسی بود که حدیث کوفیین را در قم نشر داد». حال با توجه به انیگه حوزۀ قم در پذیرش روایات شیوۀ سخت گیرانهای داشته است، نمیتوانسته نسبت به روایات ابراهیم و انتشار آنها بیاعتنا باشد. این خود دلیل مستقلی بر وثاقت ابراهیم است؛ زیرا طرد او از جانب بزرگان قم، دلیل بر نهایت وثاقت اوست. (4)
آیت الله خویی بعد از ذکر برخی شواهد فوق مینگارد که در وثاقت ابراهیم بن هاشم هیچ تردیدی سزاوار نیست. در بسیاری از ابواب فقهی و اخلاقی ار او روایت نقل شده است و کمتر بابی است که از روایات او تهی باشد. وی متجاوز از 6400 حدیث نقل کرده و رجالیان مشایخ و استادان او را در حدود 160 تن ذکر کرده اند. این مطالب بر مقام بزرگ و ارزشمند او میافزاید. (5)
بر این اساس، با توجه به شواهد بیان شده، نتیجه میگیریم ابراهیم بن هاشم بزرگتر از آن است که در وثاقت او تردید روا باشد.
ص:136
نجاشی درباره او میگوید: اصالت او بغدادی است . زمان امام کاظم (علیه السلام) را درک کرده است و از آن حضرت و امام رضا (علیه السلام) روایت شنیده است. در برخی روایات حضرت کاظم (علیه السلام) او را کنیۀ «ابامحمد» خوانده است. وی شخصیتی جلیل القدر و دارای مرتبۀ بالا در میان ما و اهل سنت است.» (1)
شیخ طوسی در کتابش مینویسد: وی نزد شیعه و اهل تسنن، شخصی موثق و متقی است.» (2)
حدیث 2: (فی الزیارۀ الصادرۀ من الناحیۀ المقدسه ): ... وَ قَامَ نَاعِیکَ عِنْدَ قَبْرِ جَدِّکَ الرَّسُولِ (صلی الله علیه و آله و سلم)، فَنَعَاکَ إِلَیْهِ بِالدَّمْعِ الْهَطُولِ قَائِلًا یَا رَسُولَ اللَّهِ ! قُتِلَ سِبْطُکَ وَ فَتَاکَ وَ اسْتُبِیحَ أَهْلُکَ وَ حِمَاکَ وَ سُبِیَ بَعْدَکَ ذَرَارِیُّکَ وَ وَقَعَ الْمَحْذُورُ بِعِتْرَتِکَ وَ بَنِیکَ فَنَزَعَ الرَّسُولُ (صلی الله علیه و آله و سلم) الرِّدَاءَ وَ عَزَّاهُ بِکَ الْمَلَائِکَةُ وَ الْأَنْبِیَاءُ ...؛
.... خبر آورنده شهادت تو نزد قبر جدت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حاضر شد و با اشکی که پی در پی و لاینقطع از چشمانش جاری بود خبر کشته شدن تو را برای او آورد و گفت: ای رسول خدا! کشته شد میوۀ تو و فرزند جوانمرد [و کریم] تو و حلال دانسته شد [ریختن خون] اهل تو و حریم تو و به اسارت گرفته شد بعد از تو ذریۀ تو، و آنچه نباید واقع شود در مورد عترت و فرزندانت واقع شد. آنگاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ردا را از دوش خود برداشت و ملائکه و انبیاء دربارۀ تو به آن حضرت تعزیت دادند.» (3)
حدیث 3: امام صادق (علیه السلام) در حدیثی فرمود: هنگامی که سعد بن معاذ درگذشت. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داد او را غسل دهند. سپس آن حضرت پشت سر جنازۀ او
ص:137
بدون کفش و عبا حرکت کرد. دربارۀ این موضوع از حضرت سئوال کردند فرمود: ملائکه بدون کفش و عبا حرکت میکردند، من نیز به آنان تأسی کردم.» (1)
با توجه به این روایت میتوان برداشت کرد که حرکت کردن با پای برهنه نیز در سوگواری مناسبت دارد؛ همچنانکه بنابر احادیث، زائر کربلا نیز برای همدلی با امام حسین (علیه السلام) و یاران و همراهانش مستحب است کفشهای خود را در بیاورد و با پای برهنه، مثل راه رفتن بندۀ ذلیل حرکت کند. « فَإِذَا أتَیْتَ الْفُرَاتَ فَاغْتَسِلْ وَ عَلِّقْ نَعْلَیْکَ وَ امْشِ حَافِیاً وَ امْشِ مَشْیَ الْعَبْدِ الذَّلِیل» (2)
جابر مکفوف به نقل از ابی الصامت میگوید: از حضرت ابی عبدالله (علیه السلام) شنیدم که میفرمودند:
کسی که پیاده به زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) برود خداوند متعال به هر قدمی که بر میدارد هزار حسنه برایش ثبت و هزار گناه از وی محو میفرماید و هزار درجه مرتبهاش را افزایش میدهد، سپس فرمودند: وقتی به فرات وارد شدی ابتدا غسل کن و کفشهایت را در آور و پای برهنه مانند بنده ذلیل راه برو ... (3)
عَنْ بُرَیْدِ بْنِ مُعَاوِیَةَ الْعِجْلِیِّ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ قَادِمٌ مِنْ خُرَاسَانَ مَاشِیاً فَأخْرَجَ رِجْلَیْهِ وَ قَدْ تَغَلَّفَتَا وَ قَالَ أمَا وَ اللَّهِ مَا جَاءَ بِی مِنْ حَیْثُ جِئْتُ إِلَّا حُبُّکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ فَقَالَ أبُو جَعْفَرٍ (علیه السلام) وَ اللَّهِ لَوْ أحَبَّنَا حَجَرٌ حَشَرَهُ اللَّهُ مَعَنَا وَ هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُّ إِنَّ
ص:138
اللَّهَ یَقُولُ قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ قَالَ یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ وَ هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحَبُ » (1)
استاد مطهری (قدس سره) در توضیح و ترجمه این روایت میفرمانید: شخصی که اهل خراسان بود، از راه دور با رنج فروان آمد خدمت امام باقر (علیه السلام) (عشق به اهل بیت او را کشانده بود) در حالی که چون با پای پیاده آمده بود کفش هایش از بین رفته و پایش ترک خورده و پاشنه آن شکاف زیادی برداشته بود . آمد خدمت امام با یک عشق و ولعی. خدا را شکر کرد که بالاخره به مقصود خودش رسید. بعد پایش را نشان داد و با آن شکافها که خون آمده بود، و عرض کرد: یابن رسول الله! نکشید مرا به اینجا جز محبت شما اهل بیت که از خراسان تا اینجا پیاده آمدم ام. امام این جمله را فرمود: هر کس هر چه را دوست داشته باشد با هموست و حقیقتش همان میشود و با همان محشور میشود. (2)
از اعمال روز عاشورا این است که عبا از دوش بردارند و و بدون عمامه باشند.
ص:139
تعریف: «هروله» مصدری از ریشۀ « ه رل» (1) یا «ه ر و ل» (2) است و به معنای شتاب در راه رفتن، به گونهای که ما بین راه رفتن معمولی و دویدن است. (3)
هروله به معنای راه رفتن بین راه عادی و معمولی و دویدن است. (4)
حالت هروله نشان از نوعی سردرگمی و حیرت دارد. شاید به همین دلیل عدهای در عزای امام حسین (علیه السلام) اینگونه رفتار میکنند.
هروله را خداوند عملی مستحب برای مردان در میان صفا و مروه قرار داده است. حکمتهایی نیز دارد که یکی از آنها بنا بر فرمایش امام صادق (علیه السلام)، تجدید خاطرۀ هاجر (علیها السلام)، همسر حضرت ابراهیم (علیه السلام)، در طلب آب است. (5)
هروله کردن در مراسم سوگواری یادآوری مصائب اهل بیت (علیهم السلام) است، از قبیل آنچه در زیارت ناحیه مقدسه آمد است که:
«... فَلَمَّا رَأیْنَ النِّسَاءُ جَوَادَکَ مَخْزِیّاً، وَ نَظَرْنَ سَرْجَکَ عَلَیْهِ مَلْوِیّاً، بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ، ... وَ إِلَی مَصْرَعِکَ مُبَادِرَاتٍ.»
ص:140
«... آن هنگام که بانوان اسب تو را دیدند که خوار و ذلیل گردیده و نگاه کردند به زین اسب که کج شده [و در هم پیچیده] است، از حریم و پناهگاه خیمه خارج شدند .... و به سوی محل کشته شدنت شتابان میرفتند.
و همچنین، مانند آنچه در مقاتل ذکر شده است:
.... و لما سقط الحسین (علیه السلام) الی الارض خرجت زینب (علیها السلام) من باب الفسطاط و هی تنادی: وا اخاه واسیده...
هنگامی که امام حسین (علیه السلام) از اسب به زمین افتاد، حضرت زینب (علیها السلام) از درب خیمه خارج شد در حالی که ندا سر میداد؛ وای از مصیبت برادرم! وای از مصیبت آقا و بزرگم! (1)
و فی تظلم الزهرا (علیها السلام): ان زینب (علیها السلام) لما علمت بالوقعۀ خرّت مغشیاً علیها، فلما افاقت من غشیتها رکضت نحو المعرکۀ و هی تارۀ تعثر باذیالها و تارۀ تسقط علی وجهها من عظم دهستتها، حتی انتهت الی المعرکۀ فجعلت تنظر یمیناً و شمالاً فرأت اخاها الحسین (علیه السلام) علی وجه الارض...
و در کتاب تظلم الزهرا (علیها السلام) آمده است: وقتی حضرت زینب (علیها السلام) از واقعه مطلع شد بی هوش بر روی زمین افتاد. آنگاه که به هوش آمد دوان دوان به سمت معرکه رفت و در این حال گاهی پایش به پایین لباسش گیر میکرد و گاهی از شدت مصیبت و دهشت با صورت بر زمین میافتاد. تا وقتی که به آنجا رسید. در آن لحظه شروع کرد به نگاه کردن به سمت چپ و راست و برادر خود حسین (علیه السلام) را دید که بر روی زمین افتاده است... (2)
همچنین روایت شده است که:
ص:141
... ان زینب الکبری (علیها السلام) اقبلت علی زین العابدین (علیه السلام) و قالت: یا بقیۀ الماضین و ثمال الباقین قد اضرموا الناس فی مصاربنا فما رأیک فینا؟ فقال (علیه السلام): علیکن بالفرار. ففررن بنات رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) صائحات باکیات نادبات ...
... حضرت زینب کبری (علیها السلام) به سوی حضرت زین العابدین (علیه السلام) رو آورد و فرمود: ای باقی مانده از گذشتگان و ای سرپرست و مددکار بازماندگان! اینان در خیمههای ما آتش افروختند. اینک درباره ما چه دستوری میفرمایی؟
امام سجاد (علیه السلام) فرمود: بر شما باد به فرار کردن. آنگاه دختران رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از دشمنان فرار کردند در حالی که صیحه میزدند و گریه میکردند و ندبه مینمودند. (1)
با توجه به مطالب ذکر شده میگوییم: هروله کردن در مراسم سوگواری، اگر به نحو متعارف و به گونهای باشد که از مظاهر اندوه محسوب شود، سنخیت و قابل نماد بودن با عزاداری را دارد و مصداق حرام و ضرر معتنا به و وهن مذهب نیست.
عن ابی عبدالله (علیه السلام)، عن ابیه (علیه السلام): ان قوماً مشاۀ ادرکهم النبی فشکور الیه شده المشی. فقال لهم: استعینوا بالسنل.
امام صادق (علیه السلام) از قول پدرشان (علیه السلام) فرمودند: گروهی پیاده به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برخوردند و از خستگی راه رفتن به آن حضرت شکایت کردند. پس حضرت به آنها فرمود: از هروله کردن کمک بگیرید. (2)
در این موضوع شش روایت از معصومین (علیهم السلام) وارد شده است.
لذا یکی از راه کارهای اربعین هروله، یعنی دویدن آهسته که سبب زدودن خستگی در راهپیمایی میشود میباشد.
ص:142
با نگاهی به شیوۀ عزاداری برای امام حسین (علیه السلام) در اهل بیت (علیهم السلام) میتوان دریافت که مهمترین آیین در عزاداری آن حضرت (علیه السلام) گریستن است که از آدم تا خاتم بر مصائب سیدالشهداء (علیه السلام) گریستهاند.
احادیث و روایتهای فراوانی از معصومین (علیهم السلام) در مورد گریه کردن بر مصیبت سیدالشهداء (علیه السلام)، گریه انداختن دیگران، اظهار کردن حزن برای سالار شهیدان و دیگر مواردی که دخالت مستقیم و یا غیر مستقیم به زنده نمودن شعائر حسینی (علیه السلام) دارد، نقل شده است که همه و همه بر اظهار نمودن حزن در مصیبت سیدالشهداء (علیه السلام) دلالت دارد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«... ألا وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی الْبَاکِینَ عَلَی الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیهما السلام) رَحْمَةً وَ شَفَقَة...»
آگاه باشید که خداوند بر گریه کنندگان امام حسین (علیه السلام) از روی رحمت و مهربانی درود میفرستد.» (1)
نه تنها پیامبران الهی برای حضرت اباعبدالله (علیه السلام) عزاداری کردند که اهل بیت (علیهم السلام) نیز از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تا حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و حضرت زهرا (علیها السلام) همه و همه در عزای آن حضرت گریه سر دادند و ناله زدند و میزنند.
در روز ولادت امام حسین (علیه السلام) تمام ملائکه به خدمت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده و حضرت را به میلاد نور دیدهاش تبریک گفته و در همان حال خبر شهادت او را داده
ص:143
و هر یک به گونهای مرثیه شهادت را برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میخواند و حضرت اشک میریخت. (1)
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
رُوِیَ أَنَّهُ لَمَّا أَخْبَرَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله و سلم) ابْنَتَهُ فَاطِمَةَ بِقَتْلِ وَلَدِهَا الْحُسَیْنِ وَ مَا یَجْرِی عَلَیْهِ مِنَ الْمِحَنِ بَکَتْ فَاطِمَةُ بُکَاءً شَدِیداً وَ قَالَتْ یَا أَبَهْ مَتَی یَکُونُ ذَلِکَ قَالَ فِی زَمَانٍ خَالٍ مِنِّی وَ مِنْکِ وَ مِنْ عَلِیٍّ فَاشْتَدَّ بُکَاؤُهَا وَ قَالَتْ یَا أبَهْ فَمَنْ یَبْکِی عَلَیْهِ وَ مَنْ یَلْتَزِمُ بِإِقَامَةِ الْعَزَاءِ لَهُ فَقَالَ النَّبِیُّ یَا فَاطِمَةُ إِنَّ نِسَاءَ أُمَّتِی یَبْکُونَ عَلَی نِسَاءِ أَهْلِ بَیْتِی وَ رِجَالَهُمْ یَبْکُونَ عَلَی رِجَالِ أَهْلِ بَیْتِی وَ یُجَدِّدُونَ الْعَزَاءَ جِیلًا بَعْدَ جِیلٍ فِی کُلِّ سَنَةٍ فَإِذَا کَانَ الْقِیَامَةُ تَشْفَعِینَ أَنْتِ لِلنِّسَاءِ وَ أَنَا أَشْفَعُ لِلرِّجَالِ وَ کُلُّ مَنْ بَکَی مِنْهُمْ عَلَی مُصَابِ الْحُسَیْنِ أَخَذْنَا بِیَدِهِ وَ أَدْخَلْنَاهُ الْجَنَّةَ یَا فَاطِمَةُ کُلُّ عَیْنٍ بَاکِیَةٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا عَیْنٌ بَکَتْ عَلَی مُصَابِ الْحُسَیْنِ فَإِنَّهَا ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعِیمِ الْجَنَّةِ.
هنگامی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) و مصائبی که بر آن حضرت وارد میشود برای حضرت فاطمه (علیها السلام) بیان کرد، حضرت فاطمه (علیها السلام) گریه شدیدی نمود، بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سئوال نمود، پدرم این واقعه در چه زمانی است؟
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: در زمانی این حادثه واقع میشود که من و تو و علی (علیهم السلام) نیستیم، گریه حضرت فاطمه (علیها السلام) بیشتر شد و فرمود: پدرم چه کسی بر حسینم گریه خواهد کرد؟ و چه کسی مجالس عزا برای پسرم بر پا میکند؟
ص:144
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ای فاطمه! زنان امت من بر زنان اهل بیتم گریه میکنند و مردان امتم بر مردان اهل بیتم گریه می کنند. و این عزاداری را هر سال بر پا میکنند (و پاداش این عزاداریها این است که) روز قیامت تو برای زنان امتم شفاعت میکنی و من هم برای مردان، و هر کس از این امت من بر مصیبت حسین (علیه السلام) گریه کرده باشد، این چشم روز قیامت خندان است و بشارت بر او به نعمتهای بهشتی باد.
ای فاطمه! هر چشمی روز قیامت گریان است مگر چشمی که بر امام حسین (علیه السلام) گریسته باشد، پس همانا آن چشم در روز قیامت خندان است و به نعمتهای بهشتی مژده داده میشود.» (1)
1: امیرالمؤمنین (علیه السلام) بارها و بارها برای مصیبت فرزندش اشک ریخت، از جمله هنگامی که به طرف صفین میرفتند گذرشان از کربلا بود، به این سرزمین که رسیدند گریۀ سختی کرده تا جایی که اشک حضرت روی سینۀ مبارکشان ریخت و فرمودند:
« أوْهِ أوْهِ مَا لِی وَ لِآلِ أبِی سُفْیَانَ مَا لِی وَ لِآلِ حَرْبٍ حِزْبِ الشَّیْطَانِ وَ أولِیَاءِ الْکُفْرِ صَبْراً یَا أبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ لَقِیَ أبُوکَ مِثْلَ الَّذِی تَلْقَی مِنْهُم»
«آه آه! مرا با آل ابی سفیان چه کار؟ مرا با آل حرب حزب شیطان و سردمداران کفر چه کار؟ ای اباعبدالله! صبر کن همانا پدر تو نیز از این گروه دید آنچه راکه تو میبینی». (2)
2: امیرالمؤمنین (علیه السلام) در سفر خود به صفین به نینوا رسیدند. نام آن منطقه را سئوال فرمودند. به ایشان عرض شد، نام اینجا کربلاست.
ص:145
«فبکی حتی بل الارض من دموعه من دمعت عیناه فینا دمعۀ او قطرت عیناه فینا قطرۀ اتاه الله عزوجل الجنۀ.»
به قدری امیرالمؤمنین (علیه السلام) گریه کردند که زمین جلوی ایشان از اشک چشمان حضرت خیس و گل شد. پس فرمودند: کسی که برای ما گریه کند یا قطره اشکی در عزای ما بریزد (خداوند) پاداش اشکش را بهشت قرار خواهد. (1)
این روایت را حتی مخالفین شیعه نقل کردهاند.
حضرت امام حسن (علیه السلام) در روز شهادت خود هنگامی که امام حسین (علیه السلام) برای غربت و مظلومیت برادر گریه میکردند، فرمودند:
«... لا یوم کیومک یا اباعبدالله»
«روزی، به سختی روز شهادت تو نیست ای اباعبدالله». (2)
امام حسین (علیه السلام) در آخرین لحظات جانسوز خود، به امام سجاد (علیه السلام) فرمودند:
«پسرم! به شیعیانم سلام مرا برسان و به آنها بگو: پدرم غریبانه از دنیا رفت، پس بر او با ناله گریه کنید، و شهید از دنیا رفت پس بر او اشک بریزید.» (3)
ص:146
با وجودی که خود آن جناب طالب شهادت بودند و با شوق و شعف تمام در این مرحله اقدام مینمودند، پس علت چه بود که آن سرور در مصیبت دوستان، یاوران، برادران، برادرزادگان و فرزندان گریان و نالان بودند؟
جواب از این سئوال- چنانچه در مهیج الاحزان ذکر شده (مجلس نهم، صفحه 419) به چند وجه است:
وجه اول:
گریۀ ایشان برای ناشکیبایی و راضی نبودن به قضای خداوند نبود؛ زیرا اگر گریۀ بر مصیبت را دلیل بر نارضایتی بدانیم، پس باید گفت پیغمبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی مرتضی (علیه السلام) نیز راضی نبودند؛ زیرا ایشان نیز در این مصیبت بسیار گریستند. چنانچه پیغمبران گذشته بر مصائب خود و مصائب آن سرور نیز بسیار گریستند. چنانچه حکایت گریستن یعقوب و یوسف معروف، و گریۀ آدم و نوح (علیهما السلام) مشهور است. و گریستن سیدۀ نساء (علیها السلام) و سیدالساجدین (علیه السلام) معروف است.
وجه دوم:
گریۀ بر مصائب اهل بیت (علیهم السلام) از بالاترین عبادت و برترین قربات است و محزون بودن در مصیبت ایشان عبادت و بندگی است. و این عبادت چنانچه از ما و تو مطلوب است، از ایشان نیز مطلوب است. و چه مصیبتی بالاتر از کشته شدن جوانان اهل بیت، تشنگی جوانان محنت نصیب، غریبی و بی کسی خواهران، اطفال و زنان آن امام مظلوم و غریب است؟!
وجه سوم:
بعد از آنکه آن سرور مشاهده میفرماید که شریعتی که در نصب پرچمهای آن سالهای سال پیغمبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) زحمت کشیده؛ در مرتب شدن آن کوشش بسیار نموده، و پدر بزرگوارش علی بن ابیطالب (علیهما السلام) جهادها نموده و بنای آن را محکم گردانده، میبیند که به سبب کشته شدن او، اقربا و خویشان آن سرور، کهنه و از هم پاشیده
ص:147
میگردد؛ بنای آن ویران میشود؛ آثار هدایت و معرفت بر طرف میگردد؛ پرچم علم و حکمت سرنگون میگردد و بازار کفر و نفاق رواج مییابد. چنانچه گردیده.
حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در یکی از فقرات زیارت آن سرور میفرماید: « لَقَدْ قَتَلُوا بِقَتْلِکَ الْإِسْلَامَ، وَ عَطَّلُوا الصَّلَاةَ وَ الصِّیَامَ، وَ نَقَضُوا السُّنَنَ وَ الْأحْکَامَ؛ با کشتن تو اسلام را کشتند؛ نماز و روزه را تعطیل نمودند و سنّت و احکام را نقض نمودند.» (1)
با وجود این حال، آن برگزیدۀ ذوالجلال چرا محزون نگردد و اشک از دیده ببازند؟!
و اگر به مجرد گریستن از درجۀ صبر و شکر بیرون میرفتند، پس باید انبیاء نیز بیرون روند. در حالی که خداوند جلیل در کلام خود مکرراً ایشان را صابر یاد فرموده است؛ چنانچه میفرماید: «فاصبر کما صبر اولواالعزم من الرسل؛ پس صبر کن و شکیبا باش چنانکه پیغمبران اولوالعزم و دارندگان احکام و آنچه را که خدا بر بندگانش واجب کرده، صبر کردند». (2)
وجه چهارم:
شکی نیست که ایشان بشر بودند و اندوه وقت محنت و مصیبت؛ و خوشحالی هنگام نعمت از لوازم بشریت است. همچنانکه گرسنگی و تشنگی از لوازم بشریت است، هم چنانکه وقت گرسنگی گرسنه در تشنگی تشنه میشود، بی اختیار میشود، هم چنین هنگام وقوع ناراحتیها بی اختیار گریان میشود. بلی العیاذ بالله اگر کار مکروهی انجام دهد یا شکایت و مثل آن نماید، با مقصود منافات دارد.
وقتی حضرت یوسف (علیه السلام) را به زندان بردند، آن قدر گریست که اهل زندان از گریۀ او به تنگ آمدند پس سیدالشهدا روحی و ارواح العالمین له الفداء که از یک جانب بدن کشتگان، از طرفی جسد پاره پاره نوجوانان، از یک جانب تشنگی کودکان، از یک سمت غریبی زنان و از یک جانب نوحه و زاری خواهران را در مصیبت نوجوانان
ص:148
مشاهده مینمود، چگونه محزون نشود و اشک از دیدهاش نبارد؟! بلکه نسوختن دل بر آنها، علامت قساوت قلب و بی رحمی است و این از صفات رذیله و از اخلاق قبیحه است و آن سرور از آن صفات عاری بودند. (1)
حضرت سجاد (علیه السلام) از بعد از عاشورا تا به هنگام شهادتشان هر زمان که غذا یا آب برای حضرت میآوردند، به یاد تشنگی و گرسنگی پدر و اهل حرم و کودکان گریه میکردند. (2)
از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است:
«إِنَّ زَیْنَ الْعَابِدِینَ (علیه السلام) بَکَی عَلَی أبِیهِ أَرْبَعِینَ سَنَةً صَائِماً نَهَارَهُ وَ قَائِماً لَیْلَهُ فَإِذَا حَضَرَ الْإِفْطَارُ جَاءَ غُلَامُهُ بِطَعَامِهِ وَ شَرَابِهِ فَیَضَعُهُ بَیْنَ یَدَیْهِ فَیَقُولُ کُلْ یَا مَوْلَایَ فَیَقُولُ قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) جَائِعاً !، قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) عَطْشَاناً فَلا یَزَالُ یُکَرِّرُ ذَلِکَ وَ یَبْکِی حَتَّی یَبْتَلَّ طَعَامُهُ مِنْ دُمُوعِهِ ثُمَّ یُمْزَجُ شَرَابُهُ بِدُمُوعِهِ فَلَمْ یَزَلْ کَذَلِکَ حَتَّی لَحِقَ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
به درستی که امام زین العابدین (علیه السلام) چهل سال بر پدرش گریه کرد در حالی که روزها را روزه میگرفت و شبها را تا صبح به عبادت میپرداخت. هنگامی که موقع افطار میشد، خادم آن حضرت غذا و نوشیدنی او را میآورد و در مقابل حضرت قرار میداد و عرض میکرد: میل کنید آقای من، آن حضرت میفرمود: فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) کشته شد در حالی که گرسنه بود! فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) کشته شد در حالی که تشنه بود! و دائماً این جملات را تکرار میکرد و گریه میکرد، تا جایی که غذای خود را از اشکهای جاریاش خیس مینمود و نوشیدنی خود را با قطرات اشکش ممزوج
ص:149
میکرد. آن حضرت تمام عمر را به همین حال سپری کرد تا زمانی که به دیدار خداوند عزوجل شتافت. (1)
هنگامی که حضرت رقیه (علیها السلام) ریحانه و دختر سیدالشهداء (علیه السلام) سر مطهر بابا را به دو دستش گرفته و ساکت نمیشد و گریه میکرد، امام سجاد (علیه السلام) خواهر را در آغوش گرفت تا او را ساکت نماید، ولی او گریه میکرد، ناگهان نفس بی بی رقیه (علیها السلام) قطع شد و صدای ناله حضرت زین العابدین (علیه السلام) بلند شد و خرابه یک پارچه اشک و ناله شد. (2)
امام سجاد (علیه السلام) میفرماید:
«هر مؤمنی که چشمانش برای کشته شدن حسین (علیه السلام) گریان شود به طوری که اشک بر گونههایش سرازیر گردد، خداوند به سبب آن، او را در غرفههای بهشتی جای دهد که روزگاران درازی را در آنها به سر برد.» (3)
کمیت شاعر به مدینه آمد و در حضور امام باقر (علیه السلام) قصیدهای خواند . وقتی به این بیت رسید:
و قتیل بالطف غودر منهم بین غوغاء امۀ و طعام
امام باقر (علیه السلام) گریست و فرمود: ای کمیت! اگر نز ما مالی بود به تو میدادیم، ولی برای تو همان چیزی هست که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به حسنان بن ثابت فرمود: «همیشه مورد تأیید روح القدس خواهی بود مادامی که از ما اهل بیت حمایت میکنی ...» (4)
ص:150
راوی میگوید: محضر امام صادق (علیه السلام) بودیم یادی از امام حسین بن علی (علیهما السلام) کردیم، حضرت گریه کرد ما هم گریه کردیم، سپس حضرت سرش را بلند کرد و فرمود، امام حسین (علیه السلام) فرمود: «من کشته اشکهایم، هیچ مؤمنی مرا یاد نمیکند مگر آنکه میگرید.» (1)
در روایتی آمده است:
«روزی که نام امام حسین (علیه السلام) در محضر امام صادق (علیه السلام) برده میشد، تا شب لبخندی بر لبان حضرت نبود.» (2)
زید شحام میگوید: همراه جماعتی از اهل کوفه در خدمت امام صادق (علیه السلام) بودیم، یکی از شعرای عرب به نام جعفر بن عفان وارد شد آن حضرت او را احترام نموده و در نزدیک خود جای داد، آن گاه فرمود: ای جعفر! او عرض کرد: لبیک، حضرت فرمود: به من گفتهاند تو اشعار نیکی درباره امام حسین (علیه السلام) سرودهای؟
عرض کرد: آری.
حضرت فرمود: اشعارت را بخوان. او شعر میخواند و امام و اطرافیانش میگریستند به گونهای که قطرات اشک بر صورت و محاسن آن حضرت جاری بود. سپس امام فرمود:
«یا جعفر! والله لقد شهدت ملائکۀ الله المقربون هاهنا یسمعون قولک فی الحسین و لقد بکوا کما بکینا او اکثر...؛ ای جعفر! فرشتگان مقرب الهی در این مجلس حاضر شدند و شعرت را شنیدند و گریه کردند همانگونه که ما گریه کردیم بلکه بیشتر از ما گریستند.» (3)
ص:151
شیخ صدوق (قدس سره) با سند خویش از امام صادق (علیه السلام) روایت میکند:
بسیار گریه کنندگان پنج نفرند: آدم، یعقوب، یوسف، فاطمه دختر پیامبر و علی بن الحسین (علیهم السلام) و اما علی بن الحسین (علیهما السلام) بیست یا چهل سال بر امام حسین (علیه السلام) گریه کرد.
هرگاه غذا مقابلش میگذاشتند گریه میکرد و ... میفرمود: من هرگاه به یاد شهادت فرزندان فاطمه (علیها السلام) میافتم، اشک در چشمم میآید. (1)
امام صادق (علیه السلام) به مسمع بن عبدالملک فرمود:
آیا مصائب آن جناب (امام حسین (علیه السلام)) را یاد میکنی؟
عرض کرد: بلی والله مصائب ایشان را یاد کرده و گریه میکنم.
حضرت فرمود: آگاه باش که در وقت مردن پدران مرا خواهی دید که به ملک الموت وصیت تو را میکنند که سبب روشنی چشم تو باشد.»
همچنین فرمود:
«ای مسمع! گریه بر احوالات حسین (علیه السلام) سبب میشود که ملک الموت بر تو مهربانتر از مادر گردد. گریه بر حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) باعث راحتی در قبر، فرحناک شدن مرده، شادمان و پوشیده بودن او در هنگام خروج از قبر است در حالی که او مسرور است، فرشتگان الهی به او بشارت بهشت و ثواب الهی را میدهند. اجر و مزد هر قطرۀ آن این است که شخص همیشه در بهشت منزل کند. (2)
و همچنین از امام رضا (علیه السلام) نقل کرده که فرمود: از امام صادق (علیه السلام) از زیارت امام حسین (علیه السلام) سئوال شد فرمود که:
ص:152
« إِنَّ حَوْلَ قَبْرِهِ أَرْبَعِینَ أَلْفَ مَلَکٍ شُعْثاً غُبْراً یَبْکُونَ عَلَیْهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ؛ آری هفتاد هزار فرشته و ملائکه تا روز قیامت در کنار مضجع نورانی سیدالشهدا (علیه السلام) غبارآلود، دائماً در حال گریه و ماتم هستند.» (1)
امام صادق (علیه السلام) میفرماید:
«حادثه روز عاشورا دلهای ما را آتش میزند، اشکهای ما را جاری میسازد، و ما وارث غم و اندوه سرزمین کربلا هستیم، پس گریه کنندگان بر مثل حسین (علیه السلام) باید گریه کنند، زیرا ای مومنان! گریه بر او گناهان را از بین میبرد.» (2)
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
کَانَ أبِی (علیه السلام) إِذَا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لا یُرَی ضَاحِکاً وَ کَانَتِ الْکِئَابَةُ تَغْلِبُ عَلَیْهِ حَتَّی یَمْضِیَ مِنْهُ عَشَرَةُ أیَّامٍ فَإِذَا کَانَ یَوْمُ الْعَاشِرِ کَانَ ذَلِکَ الْیَوْمُ یَوْمَ مُصِیبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُکَائِهِ؛ با فرا رسیدن ماه محرم پدرم موسی بن جعفر (علیهما السلام) با چهره خندان دیده نمیشد و حزن و اندوه سراسر وجودش را فرا میگرفت تا روز دهم فرا میرسید آن روز، روز مصیبت، اندوه و گریه آن حضرت بود.» (3)
دعبل خزاعی شاعر بزرگ اهل بیت (علیهم السلام) میگوید:
«در ایام محرم بر امام رضا (علیه السلام) وارد شدم، حضرت فرمود: دوست دارم برای من شعر بخوانی، این روزها روز حزن و اندوه ما اهلبیت و شادی دشمنان ما به ویژه بنی امیه است ...، پس از آن امام رضا (علیه السلام) برخاست پردهای را جهت حضور خانواده در مصیبت
ص:153
جدشان حسین (علیه السلام) آویزان کردند. سپس فرمود: دعبل برای حسین (علیه السلام) مرثیه بخوان تا زندهای یار و مدیحه سرای ما هستی، آنگاه گریستم به گونهای که قطرات اشک بر صورتم جاری شد و این شعر را سرودم که: «افاطم لو خلت الی آخر» امام رضا (علیه السلام) گریست و به همراه حضرت خانواده و فرزندان حضرت گریستند.» (1)
امام رضا (علیه السلام) میفرماید:
«... فَإِنَّ الْبُکَاءَ یَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ؛ گریه بر امام حسین (علیه السلام) گناهان بزگ را محو میکند.» (2)
از امام معصوم (علیه السلام) نقل شده است: «هر که بگرید یا بگریاند یا حالت اندوه و گریه داشته باشد بر مصیبت امام حسین (علیه السلام)، بهشت برای او واجب میشود.» (3)
حضرت امام رضا (علیه السلام) فرمودند:
« إِنَّ یَوْمَ الْحُسَیْنِ أقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أذَلَّ عَزِیزَنَا بِأرْضِ کَرْبٍ وَ بَلَاءٍ وَ أوْرَثَتْنَا الْکَرْبَ وَ الْبَلَاءَ إِلَی یَوْمِ الِانْقِضَاءِ فَعَلَی مِثْلِ الْحُسَیْنِ فَلْیَبْکِ الْبَاکُونَ ...؛ همانا روز شهادت حسین (علیه السلام) پلکهای ما را مجروح نمود، و اشکهای ما را جاری ساخت، و عزیز ما را در سرزمین کربلا به ذلت کشاند و از آن روز ذلت و سختی را تا روز تمام شدن مشکلات به ارث بردیم، پس باید بر کسی مثل حسین (علیه السلام) گریه کنندگان گریه کنند...» (4)
امام رضا (علیه السلام) فرمود:
ص:154
«من کان یوم عاشورا یوم المصیبۀ و حزنه و بکائه جعل الله عزوجل یوم القیامۀ یوم فرحه و سروره؛ هر کس که عاشورا، روز مصیبت و اندوه و گریهاش باشد، خداوند روز قیامت را برای او روز شادی و سرور قرار میدهد. (1)
گریه با اشک نشان از سوز دل است. قطرات اشک برای امام حسین (علیه السلام) ریختن، برات بهشت و رهایی از دوزخ است.
امام حسین (علیه السلام) در این باره میفرماید:
« مَنْ دَمَعَتْ عَیْنَاهُ فِینَا قطرۀ بَوَّأَهُ اللَّهُ عزوجل الجنۀ؛ چشمان هر کس در مصیبتهای ما قطرهای اشک بریزد، خداوند او را در بهشت جای میدهد.» (2)
در سوگ تو با سوز درون میگریم از نیل و فرات و شط فزون میگریم
گر چشمه چشم من بخشکد تا حشر از دیده به جای اشک، خون میگریم (3)
شیعیان حضرت با تأسی به حضرت عقیلۀ بنی هاشم، در ماتم سرور شهیدان دائماً میگریند، همچنانکه در زیارت نامه حضرت زینب کبری (علیها السلام) آمده است:
«میگریم به حال بانویی که روزگار او را از منظرههای وحشت انگیزی غمگین کرد، در حالی که مصیبت او با دیگر مصیبتها شباهتی نداشت.
میگریم به حال بانویی که بدنهای پاره پاره مقتولین را بر روی زمین افتاده دید.
میگریم به حال بانویی که قتلگاه خویشاوندان و برادران و عموزادگان شهید خود را مشاهده فرمود که شمشیر میان سر و بدنهای آنان جدایی انداخته و حرارت آفتاب رنگ آنان را دگرگون ساخته بود و در میان آنان پیکر گل گلزار مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) آقای
ص:155
جوانان اهل بهشت بر روی خاکهای گرم کربلا افتاده بود به ناگاه فریادش به گریه بلند شد و فرمود: خدایا! این قربانی را از آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) قبول فرما.» (1)
و زهی سعادت بر گریه کنندگان سیدالشهداء (علیه السلام) چرا که از امام حسن عسکری (علیه السلام) روایت شده که فرمودند:
اگاه باشید! خداوند به فرشتگان مقرب خویش دستور میدهد اشکهای گریه کنندگان بر عزای حسین (علیه السلام) را گرفته و گرد آوردند و به خزانه بهشت ببرند و آن را با آب حیات بیامیزند تا هزار بار گواراتر و خوشبوتر گردد و ... (2)
نساء طاهرات و حرم مطهر ائمه معصومین (علیهم السلام) در مصیبت امام حسین (علیه السلام) صدا را به گریه و فریاد و زاری بلند میکردند. هنگامی که سیدالشهداء (علیه السلام) مقابل لشکر دشمن خطبه خواندند، روایت شده است که:
« فَلَمَّا خَطَبَ هَذِهِ الْخُطْبَةَ وَ سَمِعَ بَنَاتُهُ وَ أُخْتُهُ زَیْنَبُ کَلَامَهُ بَکَیْنَ وَ نَدَبْنَ وَ لَطَمْنَ وَ ارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُهُنَّ ...؛ چون دختران و خواهرش زینب (علیها السلام)، کلام ابی عبدالله (علیه السلام) را شنیدند اشک ریختند و بلند گریه کردند و لطمه زدند و صداهایشان بلند شد...» (3)
«فلما نظر اخوات الحسین و بناته و اهله الی الفرس لیس علیه احد رفعت اصواتهن بالبکاء و العویل...؛ هنگامی که نگاه خواهران امام حسین (علیه السلام) و دختران و اهل حرم او به اسب حضرت (علیه السلام) افتاد که احدی بر او سوار نیست صدا را به گریه بلند نموند...» (4)
ص:156
عبدالله بن غالب نقل کرده گفت: بر حضرت امام صادق (علیه السلام) داخل شده، پس شعری در مرثیه حضرت امام حسین (علیه السلام) خواندنم و وقتی به این بیت منتهی شدم:
لبلیۀ تسقو حسینا بمسقاۀ الثری غیر التراب
هر آینه مصیبتی بود که آن مصیبت حسین (علیه السلام) را در آب خورگاه زمینی مرطوب (دارای آب) نه خشک سیراب نمود.
«فصاحت باکیۀ من وراء الستر وا ابتاه؛ پس مخدره ای که در پشت پرده می گریست با صدای بلند فریاد زد: وا ابتاه». (1)
این تنها چند نمونه از صدها نمونهای است که نساء طاهرات اهل بیت (علیهم السلام) در مصیبت امام حسین (علیه السلام) صدا را به گریه بلند کردهاند.
با تذکر این دو نکته که:
اولاً: بی تردید ائمه اطهار (علیهم السلام) بسیار از ما غیورتر بودهاند، بلکه غیرت الله هستند و اگر بلند گریستن اهل حرمشان اشکال داشت، از این کار ممانعت میکردند.
ثانیاً: نساء طاهرات اهل بیت (علیهم السلام) بسیار با حیاتر و عفیفتر از خانمهای ما بوده اند، اما با این وجود در مصیبت امام حسین (علیه السلام) صدا به گریه و زاری بلند میکردهاند.
پس آنان را چه شده که از اهل بیت (علیهم السلام) جلو افتاده و میگویند: بلند گریستن زن در عزاداری امام حسین (علیه السلام) اشکال دارد!
گریستن به گونهای که اشک تمام صورت را فرا گیرد و کاملاً خیس کند. صورت غرق در اشک شود.
روایت شده است که:
ص:157
«ان زین العابدین (علیه السلام) بکی علی ابیه اربعین سنۀ، صائماً نهاره، قائماً لیله ... ثم رفع رأسه من السجود و ان لحیه و وجه؛ همانا امام زین العابدین (علیه السلام) چهل سال بر پدر بزرگوارشان گریست، روزها روزه میگرفت و شبها به نماز میایستاد. سپس سر را از سجده بلند نمودند و در حالی که محاسن و صورت حضرت غرق اشک چشم شده بود.» (1)
به سند معتبر روایت شده از ابابصیر، که وی میگوید: در خدمت حضرت امام صادق (علیه السلام) بودم و مطالب خود را به آن حضرت عرض میکردم؛ ناگاه بر آن حضرت طفل کوچکی داخل شد، پس به او فرمود:
مرحباً بک یا ولدی.
و او را گرفته و به سینۀ خود چسبانید و او را بوسید و فرمود:
«حقرالله من حقرکم و انتقم ممن و ترکم؛ خدا حقیر و ذلیل گرداند کسی که شما را حقیر کرد و انتقام بکشد از کسی که شما را یکه و تنها گردانید.
لعن الله من قتلکم
و خدا لعنت کند کسی را که شما را کشت.
و خدا شما را حافظ و یار و معین میباشد.
فقد طال بکاء النساء و بکاء الانبیاء و الصدیقین و الشهداء و ملائکۀ السماء؛ پس به تحقیق که طول کشیده گریۀ زنان و گریۀ پیغمبر و صدیقان و شهدا و ملائکه آسمانها بر شما.
و بعد از آن حضرت گریست گریۀ شدیدی و فرمود: ای ابابصیر!
اذا نظرت الی ولد الحسین اتانی ما لا املکه مما اتی الی ابیهم و الیهم.
ص:158
هر وقت که نظرم میافتد به سوی اولاد امام حسین (علیه السلام) حالتی به من دست میدهد که دیگر مالک خود نمیباشم و نمیتوانم خود را حفظ نمایم، به سبب مصیبتهایی که بر پدر ایشان، امام حسین (علیه السلام) وارد شده است.
ای ابابصیر! به درستی که فاطمه (علیها السلام) چنان بر حسین مظلوم گریه میکند و نعره میزند که آتش جهنم به خروش میآید و اگر حافظین و موکلین جهنم در وقتی که صدای نالۀ حضرت فاطمه (علیها السلام) را میشنوند آن را حفظ نکنند، میسوزاند جمیع اهل زمین را و جهنم آرام نمیگیرد تا صدای گریۀ حضرت زهرا (علیها السلام) ساکن نشود. و دریاها به جهت گریۀ او به خروش و موج و اضطراب میآیند و بر هر قطرهای از آن، ملکی است که آن را حفظ میکند و نمیگذارد که طغیان بگیرد و بالهای خود را بر آن میزنند و آن را حبس میکنند که غرق نکند زمین و اهل آن را.
فلا تزال الملائکه مشفقین یبکون لبکائها.
پیوسته ملائکه به جهت گریۀ فاطمه گریه میکنند و به جهت گریۀ آن مظلوم به درگاه خدا تضرع و زاری میکنند. و بلند است صدای ملائکه به تقدیس و تسبیح خدا، به جهت خوف بر اهل زمین و اگر صدایی از صداهای ایشان برسد بر زمین، هر آینه، زمین از هم میپاشد و زَهرِه خواهند شکافت اهل زمین و پاره پاره خواهند شد کوهها و زلزله در زمین به نحوی واقع خواهد شد که همۀ اهل زمین را هلاک نماید.
ابابصیر عرض کرد: پس این امری بسیار عظیم و شدید است.
حضرت فرمود: آنچه شنیدهای اعظم از این است. بعد از آن، فرمود: ای ابابصیر!
اما تحب ان تکون ممکن یسعد فاطمه؟
آیا دوست نمیداری که از جمله یاری کنندگان فاطمه (علیها السلام) در این مصیبت باشی ؟
فبکیت حین قالها فما قدرت علی المنطق و ما قدر علی کلام من البکاء
ص:159
ابابصیر میگوید: به گریه در آمدم وقتی که حضرت این سخن را فرمودند و از شدت گریه نتوانستم جواب بگویم و حضرت هم نتوانست از شدت گریه متوجه کلام من بشود. پس حضرت به نماز ایستاد و من بیرون رفتم. (1)
اخبار متعدی در خصوص گریۀ آن معصومۀ مظلومه در اکثر اوقات عالم برزخ ذکر گردیده، کسی که در این اخبار تدبر و تأمل کند در مییابد که نسبت گریه و ناله آن مظلومه صدیقه (علیها السلام) در دنیا با عالم برزخ مثل نسبت اقل قلیل است به اکثر کثیر. حال آنکه حضرت در دنیا فرمود:
صبت علی مصائب لوانها صبت علی الایام صرن لیالیا
گرفتاریها و مشکلات زیادی بر من وارد آمد که اگر اینها بر روز وارد میشد تحمل آن را نداشت و به شب و تاریکی تبدیل میشد.
هیچ کس به اندازۀ حضرت صدیقۀ کبری (علیها السلام) پس از وفات [شهادت] پدر بزرگوارش سیدالمرسلین (صلی الله علیه و آله و سلم) گریه و زاری نکرد. وقتی این امر مشخص شد یک سئوال در این بحث وارد میشود که:
چطور میشود خداوند عالمیان راضی شود که حبیبۀ خودش، صدیقۀ عظمی و افضل خلق پس از رسول خدا و امیرالمؤمنین (علیهما السلام)، علی الدوام و الاتصال هم در دنیا و هم در عُقبی در حزن و غم، گریه و بکاء و جزع و ناله باشد. حال آنکه حق تعالی هر دو عالم را به خاطر وجود شریف آن معصومۀ مظلومه خلق فرموده است؟ علاوه بر اینکه دار عُقبی و اخرت برای حجج الله و خلفاء الله و اولیاء الله (علیهم السلام) و همچنین برای شیعیان مؤمنین و مؤمنان خانه نعمت، راحت و سرور است، پس باید از آن اموری که در دنیا داشتند (حزن و غم و بکاء و گریه) ذرهای در آخرت نداشته باشند؟!
ص:160
بعد از تدبر و تأمل در خصوص این سئوال، برای عاقِل عارف سئوال دیگری مطرح میشود با این مقدمه که در شهادت حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) همه موجودات گریه کردند. از آن جمله اهل بهشت و آنچه در آن است (مانند حورالعین و غلمان، چنانکه حورالعین لطمه بر صورت زدند و سینهها را خراشیدند) و اهل جهنم همه و همه گریه کرده و صیحه و ضجه زدند. در مورد تمامیِ این اتفاقات اخبار متکاثری وجود دارد و اینها از ضروریات مذهب امامیه محسوب میشود.
با این مقدمه سئوال دوم مطرح میشود که: اهل بهشت و سعادتمندان برزخ باید در نعمت، زینت، فرح، سرور و نشاط باشند. این امر با گریه، بکاء، حزن، غم، الم، لطمه بر صورت و خراشیدن سینه منافات دارد. علاوه بر اینکه از اخباری که درباره گریه و بکاء حضرت صدیقۀ عظمی فاطمه زهرا (علیها السلام) وارد شده استفاده میشود که هرگاه آن معصومۀ مظلومه مشغول گریه و ناله میشود، همه کسانی که گریه حضرت را میشنوند گریه میکنند و ناله میزنند. پس لازمۀ این قضیه این است که همه اهل بهشت و برزخ غرق در حزن و بکاء و الم باشند!
برای پاسخ به این دو سئوال ابتدا مقدمهای مختصر و مفید را ذکر میکنیم و سپس به پاسخ سئوال میپردازیم. بر هر عاقل عارف روشن است که التذاذ و بهرهمندی از نعمات، فرح و سرور و انبساط در میان اهل جنان خواه در نشئۀ برزخی باشد، خواه در آخرت به یک سطح و اندازه نیست؛ بلکه انواع و اقسام دارد. چه بسا مقربین درگاه حق تعالی و فانیان عبودیت، در خضوع، خشوع برای حق سبحانه و تعالی، بهرهمندی از نعمات حسی ظاهری را مثل خوردن، آشامیدن، همنشینی با حور عین و امثال اینها را از جنس لذات به حساب میآورند.
بلکه لذت واقعی در نزد ایشان به اقسام روحانی و تقرّبات الهی و در زیر پرچم ملکوت منحصر است و این مقام در واقع مقام تقرب رضای حق تعالی است. این بهترین نعمت و لذت اهل بهشت است کما اینکه در قرآن مجید هم به این امر اشاره شده است.
ص:161
با این مقدمه مختصر و مفید سِرّی از اسرار شهادت آشکار میشود و آن این است که آنچه در خصوص بسیاری گریه و کثرت بکاء حضرت صدیقه عظمی فاطمه زهرا (علیها السلام) و همچنین گریه مقربین انبیاء و ملائکه بیان شده است در واقع مقامی است که به مقربین کبریایی عطا میشود. پس مقام گریه، زاری، بکاء، جزع و فزع برای سیدالشهداء (علیه السلام) عین مقام جزاء مقربین و رضوان الله است. در حقیقت مقام رضوان الله، اکبر مقامات، اعظم درجات، اشرف پاداشها و نعمتهای ظاهری و باطنی است به عبارت روشنتر گریه کنندگان و جزع و فزع کنندگان بر حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) (از مرد و زن) در حین بکاء و گریه در دریای رضای خداوند و سرچشمه رحمت و محبت حق تعالی (در دنیا و برزخ و آخرت) غرق هستند. (1)
ص:162
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
«ما بکی لنا من الملائکۀ اکثر و ما رقأت دموع الملائکۀ منذ قتلنا؛ موجودی بیشتر از فرشتگان بر ما گریه نکرده است، ایشان اشکهایشان لا ینقطع جاری بوده و هرگز قطع نمیشود.» (1)
به راستی چه مصیبتی صعب و سخت روی داده است که ملائکه در عالم بالا اشکهایشان متصل جاری است؟
آسمانها و زمین تا ابد بر مصائب امام حسین (علیه السلام) گریانند.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
«اذا قبض الله نبیا علیه السماء اربعین سنۀ و اذا مات امام من الائمۀ الاوصیاء بکت علیه السماء و الارض اربعین شهراً و اذا مات العالم العامل بعلمه بکت اربعین یوماً علیه. و اما الحسین (علیه السلام) فتبکی علیه السماء و الارض طول الدهر و تصدیق ذلک ان یوم قتلۀ قطرت السماء دماً.»
همانا هنگامی که خداوند متعال قبض روح پیامبری را کند، آسمان تا چهل سال بر او میگرید و هنگامی که امامی از امت از دنیا مفارقت کند، آسمان بر او تا چهل ماه میگرید و هنگامی که عالمی که به علم خود عمل مینموده بمیرد، آسمان بر او تا چهل روز میگرید ... و اما حسین (علیه السلام)، پس گریست بر او آسمانها و زمین به طول روزگار و تصدیق آن این است که روزی که به شهادت رسید، از آسمان باران خون بارید. (2)
ص:163
فصل: همیشه برای مصائب اباعبدالله الحسین (علیه السلام) عزادار باشیم
عن الصادق (علیه السلام): رحم الله شیعتنا لقد شارکونا فی المصیبۀ بطول الحزن و الحسرۀ علی مصاب الحسین (علیه السلام) .
امام صادق (علیه السلام) فرمود: خداوند رحمت کند شیعیان ما را، به تحقیق که مشارکت کردند با ما در مصیبت [و] با حزن و حسرت همیشگی بر مصائب امام حسین (علیه السلام) [با ما همدردی کردند]. (1)
قال الرضا (علیه السلام): إِنَّ یَوْمَ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) أقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أذَلَّ عَزِیزَنَا بِأرْضِ کَرْبٍ وَ بَلَاءٍ وَ أوْرَثَتْنَا الْکَرْبَ وَ الْبَلَاءَ إِلَی یَوْمِ الِانْقِضَاءِ ...؛
امام رضا (علیه السلام) فرمود: به درستی که روز حسین (علیه السلام) پلکهای چشم ما را [در اثر گریههای همیشگی] مجروح کرد و [هماره] اشکهای ما را روان و جاری ساخت و عزیز ما را در سرزمین کربلا ذلیل کرد. کرب و غم نفس گیر و بلا و مصیبت را تا روز پایان برای ما به ارث گذاشت. (2)
قال دعبل بن علی الخزاعی: دخلت علی سیدی و مولای علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) ... ثم التفت الی و قال: یا دعبل ارث الحسین (علیه السلام) فانت ناصرنا و مادحنا، فلا تقصر عن نصرنا ما استطعت ما دمت حیاً ...؛
دعبل بن علی خزاعی میگوید: بر آقا و مولای خود علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) وارد شدم ... سپس به من رو کرد و فرمود: ای دعبل! هماره رثای امام حسین (علیه السلام) را بخوان
ص:164
که تو یار و کمک کار ما و مدح کنندۀ ما هستی. از این رو تا جایی که میتوانی و تا زمانی که زنده هستی، در یاری ما کوتاهی نکن... (1)
فإذا کان أواخر نهار یوم عاشوراء فقم قائما و سلم علی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی مولانا أمیر المؤمنین (علیه السلام) و علی مولانا الحسن بن علی و علی سیدتنا فاطمة الزهراء و عترتهم الطاهرین صلوات الله علیهم أجمعین و عزهم علی هذه المصائب بقلب محزون و عین باکیة و لسان ذلیل بالنوائب ثم اعتذر إلی الله جل جلاله و إلیهم من التقصیر فیما یجب لهم علیک و أن یعفو عما لم تعمله مما کنت تعمله مع من یعز علیک فإنه من المستبعد أن یقام فی هذا المصاب الهائل بقدر خطبة النازل ...»
در هنگامی که ساعات پایانی روز عاشورا فرا میرسد، از جای خود برخیز و بایست و بر آقا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و مولایمان امیرالمؤمنین (علیه السلام) و مولایمان امام حسن (علیه السلام) و بر بی بی فاطمۀ زهرا (علیها السلام) و عترت طاهرین ایشان (علیهم السلام)، سلام بفرست و با قلبی محزون و چشمی اشکبار و زبانی که از شدت مصیبت خاضع و ذلیل شده است، آن بزرگوار را دربارۀ این مصائب تعزیت بده. سپس به درگاه خداوند متعال جل جلاله و اهل بیت (علیهم السلام) عذرخواهی کن و به جهت کوتاهی خود در آن حقی که برای ایشان بر گردن تو واجب است، پوزش بطلب و از ایشان نسبت به آن کارهایی که میتوانستی در عزای ایشان انجام دهی [و کوتاهی کردی] و انجام ندادی، که [چه بسا] اگر عزای عزیزان خودت بود، آن کارها را انجام میدادی، طلب عفو و بخشش کن؛ زیرا که
ص:165
بسیار بعید است که بتوانی در این مصیبت هولناک به اندازۀ لازم و درخور شایستۀ شأن آن مصائب عظیم که بر ساحت اهل بیت (علیهم السلام) نازل شد، عزاداری نمایی. (1)
ص:166
«ما بکی احد رحمۀ لنا و لما لقینا الا رحمۀالله قبل از تخرج الدمعه من عینیه» (1)
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: خداوند گریه کننده را رحمت کند، پیش از آن که اشک از چشمش بیرون آید.
ص:167
1: امام صادق (علیه السلام) درباره کیفیت گریه کردن امام سجاد (علیه السلام) میفرماید:
« کَانَ جَدِّی إِذَا ذَکَرَهُ بَکَی حَتَّی تَمْلَأ عَیْنَاهُ لِحْیَتَهُ وَ حَتَّی یَبْکِیَ لِبُکَائِهِ رَحْمَةً لَهُ مَنْ رَآهُ » (1)
عادت جدم این بود که هر وقت به یاد امام حسین (علیه السلام) میافتاد، میگریست تا آنکه محاسنش از اشک چشمش خیس میشد و آن قدر میگریست که هر که او را میدید به گریه در میآمد و دلش برای او میسوخت.
2: حضرت رضا (علیه السلام) به ریان بن شبیب فرمودند:
اگر به گونهای بر حسین (علیه السلام) گریه کنی که اشکهایت بر گونههایت جاری شود، خداوند هر گناهی که مرتکب شده باشی، چه کوچک، چه بزرگ و چه کم و چه زیاد، خواهد بخشید. (2)
3: امام صادق (علیه السلام) به فضیل فرمود: «یَا فُضَیْلُ، مَنْ ذَکَرَنَا- أوْ ذُکِرْنَا عِنْدَهُ- فَخَرَجَ مِنْ عَیْنِهِ مِثْلُ جَنَاحِ الذُّبَابِ، غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ کَانَتْ أَکْثَرَ مِنْ زَبَدِ الْبَحْرِ». (3)
کسی که در حضورش یادی از مصیبت ما شود و از چشمش به اندازه بال مگسی اشک جاری شود، خداوند گناهانش را هر چند مانند کف دریاها باشد، میآمرزد.
تعبیر «جناح ذباب؛ به مقدار بال مگس» ناظر به این نکته است که هر طور شده، بکوشید خود را از طریق گریه به امام حسین (علیه السلام) متصل کنید، هر چند به کمترین حد آن، چرا که آن چه مهم است اصل اتصال است، هر چند که اگر اشک بیشتری بیرون آید پاداش بیشتری خواهد داشت. (4)
ص:168
1: «...یابن عباس اتعرف هذا الموضع ؟ قلت له ما اعرفه یا امیرالمؤمنین. فقال: لو عرفته کمعرفتی لم تکن تجوزه حتی تبکی کبکایی قال فبکی طویلاً حتی اخضلت لحیته و سالت الدموع علی صدره».
ابن عباس میگوید همراه حضرت علی (علیه السلام) در جنگ صفین از سرزمین نینوا گذشتیم. به من فرمود: ای ابن عباس! آیا این سرزمین را میشناسی؟
عرض کردم: خیر، ای امیرمؤمنان.
حضرت فرمودند: اگر مثل من آن را میشناختی از اینجا عبور نمیکردی، مگر آنکه مانند من می گریستی، آنگاه شروع به گریستن کرد تا اینکه اشک، محاسنش را فرا گرفت و بر سینۀ مبارک جاری شد. (1)
2: « فَبَکَی وَ مَنْ حَوْلَهُ حَتَّی صَارَتِ الدُّمُوعُ عَلَی وَجْهِهِ وَ لِحْیَتِهِ ثُمَّ قَالَ یَا جَعْفَرُ وَ اللَّهِ لَقَدْ شَهِدَتْ مَلَائِکَةُ اللَّهِ الْمُقَرَّبُونَ هَاهُنَا یَسْمَعُونَ قَوْلَکَ فِی الْحُسَیْنِ (علیه السلام) وَ لَقَدْ بَکَوْا کَمَا بَکَیْنَا وَ أکْثَرَ »
امام صادق (علیه السلام) وقتی که مرثیه خوان مرثیه میخواند میگریست، تا اینکه اشک محاسنش را فرا میگرفت و بر سینۀ مبارک جاری میشد. سپس میفرمود: هر آینه ملائه گریه کردند، چنان که ما گریه کردیم، بلکه بیشتر . خداوند تمام بهشت را برای تو واجب کرد. (2)
ص:169
1: هنگامی که نگاه خواهران امام حسین (علیه السلام) و دختران و اهل احرم او به اسب حضرت افتاد که صاحبش بر او سوار نیست، صدا را به گریه بلند کردند.
«فلما نظر اخوات الحسین (علیه السلام) و بناته و اهله الی الفرس علیه احد رفعن اصواتهن بالبکاء و العویل». (1)
2: عبدالله بن غالب نقل میکند: خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدم و شعری در مرثیه امام حسین (علیه السلام) خواندم پس شنیدم مخدرهای که در پشت پرده میگریست . با صدای بلند فریاد زد: وا ابتاه.
عن عبدالله بن غالب قال: دخلت علی ابی عبدالله (علیه السلام) فانشدته مرثیۀ الحسین (علیه السلام) فلما انتهیت الی هذه الموضع ... فصاحت باکیۀ من وراء الستر وا ابتاه . (2)
این دو روایت نمونههایی بود از نمونههای بسیار که زنان اهل بیت (علیهم السلام) در حضور امام معصوم (علیه السلام) صدا را به گریه بلند کردهاند و معصومین (علیهم السلام) نیز از این کار ممانعت نکردهاند.
ص:170
امام صادق (علیه السلام) در مورد حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) فرمودند:
«و کان جدی اذا ذکره بکی حتی تملأ عیناه لحیته و حتی یبکی لبکائه رحمۀ له من رآه؛ و عادت جدم این بود که هر وقت یاد و ذکر امام حسین (علیه السلام) میشد میگریست تا آن که محاسنش از اشک چشمش خیس میشد و آن قدر می گریست که هر که او را میدید از گریه او به گریه در میآمد و دلش بر او میسوخت.» (1)
حضرت زینب کبری (علیها السلام) نیز به قتلگاه آمده و پس از آنکه بدن پاره پاره برادر را یافت به مرثیه سرایی پرداخت که تمام اهل بیت (علیهم السلام) و حتی لشکریان کفر نیز گریستند. (2)
ص:171
روی عن الصادق (علیه السلام) انه قال ان زین العابدین (علیه السلام) بکی علی ابیه اربعین سنۀ صائمً نهاره قائماً لیله فاذا حضر لافطار جاءه غلامه بطعامه و شرابه فیضعه بین یدیه فیقول کل یا مولای فیقول قتل ابن رسول الله (علیه السلام) لی جائعاً قتل ابن رسول الله (علیه السلام) عطشاناً فلا یزال یکرر ذلک و یبکی حتی یبل طعامه من دموعه ثم یخرج شرابه بدموعکم یزل کذلک حتی لحق بالله عزوجل.
اماو صادق (علیه السلام) میفرماید: زین العابدین (علیه السلام) چهل سال در عزای پدرش گریه کرد، در حالیکه روزها روزه بود و شبها عبادت میکرد. هنگامی که وقت افطار فرا میرسید، غلام آن بزرگوار خوراک و آشامیدنی آن حضرت را حاضر میکرد و در مقابل آن بزرگوار مینهاد و میگفت: ای مولای من! افطار کن. امام سجاد (علیه السلام) میفرمود: پسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گرسنه کشته شد . پسر پیغمبر خدا با لب تشنه شهید شد. آن بزرگوار همچنان این سخنان را میگفت و گریه میکرد، تا اینکه غذای آن حضرت با اشک چشمشتر میشد و آب آشامیدنی آن بزرگوار با اشک چشمش ممزوج میشد. امام سجاد (علیه السلام) همیشه این حال را داشت تا به لقای حق تعالی پیوست. (1)
ص:172
انقطاع نیاط القلب: نیاط القلب: رگ دل است. انطاع نیاط القاب: یعنی درد مصیبت به رگ قلب مصیبت زده رسیده و آن را پاره کند.
وقتی حضرت سکینه (علیها السلام) در شام، حضرت زهرا (علیها السلام) را در خواب میبیند و از مصائب کربلا خدمتشان عرض میکنند، حضرت زهرا (علیها السلام) میفرمایند:
«کُفِّی صَوْتَکِ یَا سُکَیْنَة فَقَدْ أحْرَقْتِ کَبِدِی وَ قَطَعْتِ نِیَاطَ قَلْبِی هَذَا قَمِیصُ أَبِیکِ الْحُسَیْنِ مَعِی لَا یُفَارِقُنِی حَتَّی أَلْقَی اللَّهَ »
ای سکینه! همانا که جگرم را آتش زدی و رگ قلبم را قطع نمودی این پیراهن پدرت حسین (علیه السلام) است که از من جدا نمیشود تا خداوند را با آن ملاقات کنم. (1)
ص:173
«ازهاق» در کتب لغت به معنای جدا شدن روح از بدن و هلاک شدن است. (1) در روایت فوق، حضرت امیرمؤمنان (علیه السلام) نمیفرماید: اگر مصیبت سیدالشهداء (علیه السلام) را میدانستید جان میدادید؛ این که جای خود دارد. بلکه روایت میفرماید: اگر اثری که مصیبت امام حسین (علیه السلام) بر اهل دریاها و ساکنین کوهها کرد را میدانستید روحتان از بدن جدا میشد . یعنی از اثر مصیبت میمردید؛ خود مصیبت که جای خود دارد !
اینجاست که باید اقرار کرد که حد مصیبت، ما فوق جان دادن ماست.
حضرت اباذر (علیه السلام) روایت ذیل را نقل میکنند که:
« وَ إِنَّکُمْ لَوْ تَعْلَمُونَ مَا یَدْخُلُ عَلَی أَهْلِ الْبِحَارِ وَ سُکَّانِ الْجِبَالِ فِی الْغِیَاضِ وَ الْآکَامِ وَ أَهْلِ السَّمَاءِ مِنْ قَتْلِهِ لَبَکَیْتُمْ وَ اللَّهِ حَتَّی تَزْهَقَ أَنْفُسُکُمْ وَ مَا مِنْ سَمَاءٍ یَمُرُّ بِهِ رُوحُ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) إِلَّا فَزِعَ لَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ یَقُومُونَ قِیَامَا تُرْعِدُ مَفَاصِلُهُمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ مَا مِنْ سَحَابَةٍ تَمُرُّ وَ تُرْعِدُ وَ تُبْرِقُ إِلَّا لَعَنَتْ قَاتِلَهُ وَ مَا مِنْ یَوْمٍ إِلَّا وَ تُعْرَضُ رُوحُهُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) فَیَلْتَقِیَانِ»
اگر شما میدانستید که از این مصیبت چه چیز بر اهل دریاها و ساکنین کوهها در جنگلها و تپهها و اهل آسمانها وارد خواهد آمد والله که جانهایتان از سینه بیرون میآمد. روح امام حسین (علیه السلام) را به آسمانها بردند، به هیچ آسمانی نگذشت، مگر آن که هفتاد هزار ملک فزع کردند و از جای برخاستند، و در حالی که مفاصل آنها میلرزید و به همین حال ماندند تا روز قیامت و هیچ ابری نیست که حرکت کرده و بغرد
ص:174
و برق زند مگر آنکه کشندۀ حضرت را لعنت میکند و هیچ روزی نیست مگر آنکه روح مطهر آن حضرت را بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عرضه داشته پس آن دو با هم ملاقات میکنند.» (1)
به احتمال قوی همین سختی مصیبت بود که سبب شد:
حضرت رقیه (علیها السلام)، بیست و پنج روز بعد از عاشورا در پنجم ماه صفر به شهادت رسیدند. (2)
حضرت ام کلثوم (علیها السلام)، چهارماه بعد از بازگشت قافله کربلا به مدینه رحلت نمودند. (3)
همچنین ام سلمه (علیها السلام)، یک سال بعد از عاشورا از دینا رفت. (4)
و نیز حضرت رباب (علیها السلام)، نیز یک سال در کربلا ماند و بعد از آن به مدینه برگشت و از غصه وفات نمود. (5)
و حضرت رقیه همسر حضرت مسلم بن عقیل (علیهما السلام) و خواهرا مام حسین (علیه السلام) چند روز قبل از حضرت زینب (علیها السلام) به شهادت رسیدند.
همچنین حضرت زینب (علیها السلام) یک سال و نیم بعد از عاشورا در نیمه رجب رحلت شهادتگونه داشتهاند. (6) [البته عدهای از علما قائلند که حضرت زینب (علیها السلام) را به شهادت رساندند.]
ص:175
امام صادق (علیه السلام) در مورد گریه کنندگان بر امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
«فلو علم الباکون ای اجر یؤجرون لتمنوا دوام هذه الحال حتی المأل»
اگر گریه کنندگان بر حسین (علیه السلام) میدانستند چه اجری برای آنها در نظر گرفته شده هر آینه تمنا و آرزوی این را میداشتند که تا آخرین نفس در گریه و ناله بر آن بزرگوار باشند. (1)
منتها تمنایی که امام صادق (علیه السلام) برای گریه کنندگان امام حسین (علیه السلام) میفرمایند این است که: «تا آخرین نفس برای امام حسین (علیه السلام) گریه کنند.»
اگر به فرمایش امام صادق (علیه السلام) ایمان داریم باید منتها تمنا و آرزوی ما گریستن دائمی در مصیبت امام حسین (علیه السلام) باشد و بس.
ص:176
تباکی بر وزن تفاعل است که یکی از معانی وزن تفاع، تظاهر میباشد که در کتب ادبیات عرب مذکور است. قد یکون وزن تفاعل للتظاهر بما لیس فی الواقع نحو تمارض ای: اری من نفسه المرض و لیس به. (1)
خود را به گریه زدن، خود را گریه نشان دادن، خود را شبیه گریه کننده ساختن، حالت گریه به خود گرفتن.
گذاشتن دست مقابل پیشانی و چشمها، پایین انداختن سر، خشوع در اعضا و جوارح، انکسار و شکستگی در چهره و هر کاری که انسان را شبیه گریه کنندگان در آورد از مصادیق تباکی است.
در راه احیای عاشورا و سوگواری بر عزای امام حسین (علیه السلام) هم گریستن، هم گریاندن و هم حالت گریه داشتن، ثواب دارد. حتی اگر کسی نگرید یا گریه اش نیاید، گرفتن این حالت، هم در خود شخص حالت اندوه و تحسُّر ایجاد میکند، هم به مجلس عزا، چهره و رنگ غم میبخشد.
تباکی، هم سویی با داغ داران سوگ عاشوراست و مثل گریستن و گریاندن است.
نداشتن گریه و خشک بودن چشم؛ نشانه عدم رقت قلب، و طبق روایات علامت شقاوت است، بدین لحاظ اگر افراد در مراسم سوگواری سیدالشهدا (علیه السلام) گریه نمیکنند، باید به مصائب آن بزرگوار و اهل بیت او (علیهم السلام) توجه کنند و همراه با گریه کنندگان، تباکی و اظهار حزن و تأثر و اصرار به گریه کردن نمایند.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
«اذا لم یجئک البکاء فتباک فان خرج مثل راس الذباب فبخ بخ»
ص:177
اگر گریهات نمیآید، خود را به گریه وادار کن، زیرا اگر به اندازه سرمگشی اشک از چشم تو بیرون آید، مبارک است و جای خوشحالی دارد. (1)
همانطور که اشاره شد «تباکی» خود را به گریه زدن است، که گاهی با ناله سردادن، به پیشانی زدن، و خود را به حزن و اندوه واداشتن همراه است و دارای اجر و پاداش نیز میباشد.
البته غیر از تباکی در مصیبت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) حالت گریه به خود گرفتن در مناجات و دعا و از خوف خدا نیز مطلوب است و این از نمونههای روانی تأثیر ظاهر در باطن است.
تباکی، نفس گریه را دارد و با صدا همراه است، یا با منقبض کردن عضلات صورت و یا با حرکت کردن و زدن بر پیشانی، بدون اینکه اشک جاری شود.
تباکی معمولاً برای کسانی است که به لزوم گریستن بر فاجعهای باور دارند، اما به دلایل پزشکی (طبی)، توان اشک ریختن ندارد؛ بنابراین حالت ناراحتی به خود میگیرند.
کسی که تلاش میکند گریه کند، اگر چه توان آن را نداشته باشد، در حقیقت انسان مؤمنی است که به وجوب حمایت از مظلوم و قیام علیه ظالم، اعتقاد دارد؛ اگر چه عملاً توان آن را نداشته باشد. این سعی و کوشش او نشان دهندۀ اعتقاد درونی وی برای از بیان بردن ضعف درونی است و هر کس برای اصلاح خود کوشش کند، قطعاً پیروز خواهد شد؛ چرا که هر کس در راه درست گام نهد، حتماً به مقصود خواهد رسید. هر شخصی که نقطه ضعف خویش را بشناسد و برای اصلاح آن تلاش کند، موفق خواهد شد.
بنابراین کسی که حالت گریه به خود می گیرد، ثواب گریه کننده را دارد؛ به جهت اشتراک هر دو در انجام واجب دینیشان.
ص:178
ائمه معصومین (علیهم السلام) به مساوی بودن ثواب گریه کردن و حالت گریه به خود گرفتن در چندین مناست تأکید کردهاند و همانگونه که به گریستن تشویق کردهاند، همانطور نیز تباکی (حالت گریه گرفتن) را ترغیب کردهاند.
در کتاب «کنزالعمال» مذکور است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای گروهی از انصار آیۀ شریفۀ: « وَ سیقَ الَّذینَ کَفَرُوا إِلی جَهَنَّمَ زُمَراً » (1) را خواند، همه گریه کردند جز یک جوان! وی نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و گفت: قطرهای اشک از چشم من نیامد، اما حالت گریه به خود گرفتم.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هر کس که حالت گریه هم به خود بگیرد، بهشت جایگاهش خواهد بود. (2)
از جریر نقل شده که: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «من آیۀ «الهئکم التکاثر» را برای شما میخوانم، هر کس گریه کرد بهشت جایگاهش خواهد بود. همانا من برای مرتبۀ دوم این آیه را میخوانم، هر کس گریه کرد، جایگاه او بهشت خواهد بود و کسی که نتواند گریه کند، پس باید خود را شبیه گریه کنندگان در آورد.» (3)
در مجموعۀ شیخ ورام آمده است: اباذر غفاری از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کرد که فرمودند:
«هر کس از شما توانست بگرید، پس باید گریه کند و هر کس نتوانست گریه کند، حالت اندوه به خود بگیرد و خود را شبیه گریه کنندگان در آورد؛ چرا که قسی القلب از خدا دور است.» (4)
ص:179
روایاتی که درباره تباکی صحبت میکند در حد تواتر اجمالی است (یعنی انسان قطع به صدور برخی آن روایات دارد) و فقط منحصر به آن روایتی نیست که در آن لفظ «اظنه» آمده است.
1: شیخ صدوق در کتاب «امالی» از ابوعماره و او نیز از امام صادق (علیه السلام) چنین نقل میکند:
ای اباعماره! هر کس که شعری دربارۀ امام حسین (علیه السلام) بخواند و پنجاه نفر را بگریاند، بهشت جایگاه اوست و هر کس شعری دربارۀ امام حسین (علیه السلام) بخواند و چهل نفر را بگریاند، بهشت جایگاه اوست و هر کس که شعری دربارۀ امام حسین (علیه السلام) بخواند و سی نفر را بگریاند، بهشت جایگاه اوست، و هر کس شعری دربارۀ امام حسین (علیه السلام) بخواند و بیست نفر را بگریاند هم بهشت جایگاه اوست. و هر کس شعری دربارۀ امام حسین (علیه السلام) بخواند و ده نفر را بگریاند هم بهشت جایگاه اوست و هر کس شعری دربارۀ امام حسین (علیه السلام) بخواند و حالت گریه به خود بگیرد جایگاه او هم در بهشت است. (1)
بنابراین، گریستن و حالت گریه به خود گرفتن، یک کارند و دارای یک اثر هستند؛ لذا ثواب واحدی هم خواهند داشت. پس هر کس که توان لازم بدنی را داشته باشد، میگرید و هر کس سلامت کامل را دارا نباشد، حالت گریه به خود میگیرد.
2: حضرت موسی (علیه السلام) در مناجات
حضرت موسی (علیه السلام) در مناجات خود از پروردگار متعال برای یک نفر از بنی اسراییل درخواست آمرزش نمود. خداوند تبارک و تعالی فرمود:
ای موسی! هر کس از من در خواست آمرزش و بخشش کند من او را میبخشم و مورد عفو خود قرار میدهم، مگر قاتلین امام حسین (علیه السلام) .
ص:180
حضرت موسی (علیه السلام) عرض کرد: پروردگارا این حسین (علیه السلام) کیست؟
خداوند متعال فرمود: همان کسی که در کوه طور ذکری از او شنیدی.
عرض کرد: قاتلین او چه کسانی هستند؟
خداوند متعال فرمود: گروهی از طاغیان و ظالمان امت جدش در زمین کربلا او را میکشند و اسب او ناله میکند و فریاد میزند: «الظلیمه الظلیمه من امۀ قتلت ابن بنت نبیها؛ فریاد فریاد از امتی که پسر دختر پیامبرشان را کشتند.»
پس بدن او بدون غسل و کفن و بر روی ریگ ها میگذارند و اموال او را به غارت میبرند و اهل و عیال او را به اسیری میبرند و یار و یاورانش را میکشند و سر مقدسش را با سر یاورانش بر روی نیزه میگذارند و میگردانند.
ای موسی! اطفال کوچکش از تشنگی میمیرند و پوست بدن بزرگانشان از تشنگی جمع میشود، هر چه استغاثه و امان میخواهند کسی آنها را یاری نمیکند و امان نمیدهد.
حضرت موسی (علیه السلام) گریه کرد و عرض کرد: ای پروردگار! چه عذابی برای قاتلین او هست.
خداوند متعال فرمود: عذابی که اهل آتش از شدت آن عذاب به آتش پناه میبرند رحمت من و شفاعت جدش به آنها نخواهد رسید و اگر برای کرامت و بزرگواری آن حضرت نبود من همه آنها را به زمین فرو میبردم.
حضرت موسی (علیه السلام) فرمود: پروردگارا از آنها و کسانی که راضی به کار آنها باشند بیزارم.
خداوند متعال فرمود: من برای تابعین ان حضرت رحمت قرار دادم و بدان هر کس که بر او گریه کند و یا دیگری را بگریاند یا خود را مانند گریه کنندگان در آورد، بدن او را بر آتش حرام میگردانم. (1)
3: وَ فِی حَدِیث مُنَاجَاةِ مُوسَی (علیه السلام) وَ قَدْ قَالَ یَا رَبِّ لِمَ فَضَّلْتَ أُمَّةَ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله و سلم) عَلَی سَائِرِ الْأمَمِ فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَی فَضَّلْتُهُمْ لِعَشْرِ خِصَالٍ قَالَ مُوسَی وَ مَا تِلْکَ الْخِصَالُ الَّتِی یَعْمَلُونَهَا حَتَّی آمُرَ بَنِی إِسْرَائِیلَ یَعْمَلُونَهَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَی الصَّلَاةُ وَ الزَّکَاةُ وَ الصَّوْمُ وَ الْحَجُّ
ص:181
وَ الْجِهَادُ وَ الْجُمُعَةُ وَ الْجَمَاعَةُ وَ الْقُرْآنُ وَ الْعِلْمُ وَ الْعَاشُورَاءُ قَالَ مُوسَی (علیه السلام) یَا رَبِّ وَ مَا الْعَاشُورَاءُ قَالَ الْبُکَاءُ وَ التَّبَاکِی عَلَی سِبْطِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ الْمَرْثِیَةُ وَ الْعَزَاءُ عَلَی مُصِیبَةِ وُلْدِ الْمُصْطَفَی یَا مُوسَی مَا مِنْ عَبْدٍ مِنْ عَبِیدِی فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ بَکَی أَوْ تَبَاکَی وَ تَعَزَّی عَلَی وُلْدِ الْمُصْطَفَی (صلی الله علیه و آله و سلم) إِلَّا وَ کَانَتْ لَهُ الْجَنَّةُ ثَابِتاً فِیهَا وَ مَا مِنْ عَبْدٍ أَنْفَقَ مِنْ مَالِهِ فِی مَحَبَّةِ ابْنِ بِنْتِ نَبِیِّهِ طَعَاماً وَ غَیْرَ ذَلِکَ دِرْهَماً إِلَّا وَ بَارَکْتُ لَهُ فِی الدَّارِ الدُّنْیَا الدِّرْهَمَ بِسَبْعِینَ دِرْهَماً وَ کَانَ مُعَافاً فِی الْجَنَّةِ وَ غَفَرْتُ لَهُ ذُنُوبَهُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی مَا مِنْ رَجُلٍ أَوِ امْرَأَةٍ سَالَ دَمْعُ عَیْنَیْهِ فِی یَوْمِ عَاشُورَاءَ وَ غَیْرِهِ قَطْرَةً وَاحِدَةً إِلَّا وَ کُتِبَ لَهُ أَجْرُ مِائَةِ شَهِیدٍ.
حضرت موسی (علیه السلام) در مقام مناجات به حضرت قاضی الحاجات عرض کرد: ای پروردگار! چرا امت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را بر سایر امتها برتری دادی؟
خداوند فرمود: به جهت ده خصلت.
حضرت موسی (علیه السلام) عرض کرد: آن خصلتها که امت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) عمل میکنند، کدام است تا من نیز به بنی اسرائیل دستور دهم به آنها عمل کنند؟
خداوند فرمود: نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، جمعه، جماعت، قرآن، علم و عاشورا.
حضرت موسی (علیه السلام) سئوال کرد: پروردگارا عاشورا چیست؟ [و چگونه عملی است؟]
خداوند فرمود: گریه کردن و خود را به گریه زدن [تلاش برای گریه] بر فرزند دختر حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و مرثیه خوانی و عزاداری در مصیبت فرزند مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) است.
هیچ بندهای نیست که از مال خود به اندازۀ درهم یا دیناری در راه محبت فرزند دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، طعام یا چیز دیگری را انفاق کند، مگر آنکه برکت دهم برای او در عالم دنیا هر درهمی را به هفتاد مقابل و بهشت ارزانی او خواهد بود و گناهان او را خواهم بخشید.
ص:182
به عزت و جلالم قسم! هر مرد یا زنی، در روز عاشورا یا روز دیگر، یک قطره اشک از چشمش [در عزای بر حسین (علیه السلام) ] جاری شود، برای او اجر صد شهید نوشته خواهد شد. (1)
4: امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
«... من انشد فی الحسین فتباکی فله الجنۀ...»
هر که درباره حسین (علیه السلام) شعری بخواند و تباکی کند، بهشت برای اوست. (2)
5: در حدیثی سید بن طاووس نقل کرده:
«من تباکی فله الجنۀ؛ هر کسی تباکی کند، بهشت بر او واجب است.» (3)
6: در حدیث قدسی آمده است:
«یا موسی! ما من عبد من عبیدی فی ذلک الزمان بکی او تباکی و تعزّی علی ولد المصطفی الا و کانت له الجنۀ ثابتاً فیها»
ای موسی! هر یک از بندگانم که در زمان شهادت فرزند مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) گریه کند یا حالت گریه به خود گیرد و بر مصیبت سبط پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تعزیت گوید، همواره در بهشت خواهد بود. (4)
«التباکی حُمل النفس علی البکاء و السعی فی تحصیله و قیل: المراد به اظهار البکاء و التشبیه بالباکین فی الهیئۀ و هو ایضاً حسن فان من تشبه بقوم قهو منه و الاول اظهر.»
ص:183
تباکی یعنی اینکه انسان خودش را وادار به گریه کند و در این امر تلاش کند و برخی گفتهاند به این معناست که انسان خودش را تشبیه گریه کنندگان در بیاورد و اظهار گریه کند که این معنا نیز نیکوست؛ زیرا هر کس که خودش را به گروهی تشبیه کند از آن گروه محسوب میشود. البته معنی اول ظاهرتر است. (1)
نکته: میتوان گفت که این دو معنایی که علامه مجلسی ذکر فرموده است لازم و ملزوم یکدیگر هستند یعنی هر کس که خودش را وادار بر گریه کردن بکند قطعاً در اظهر هم شبیه گریه کنندگان در میآید.
«التشبیه بالبکاکی و هو التباکی الذی ورد فیه بالخصوص ان من تباکی فله الجنۀ؛ یعنی اینکه انسان خودش را تشبیه گریه کنندگان در آورد، همان تباکی است.» (2)
مشابهت با گریه کننده که همان تباکی است؛ در این خصوص وارد شده است که: کسی که تباکی کند بهشت از آن اوست. یعنی اکر کسی سنگ دل شده و دلش آتش نمیگیرد، باید سر را به زیر افکند و خود را شبیه مصیبت زده و دلشکسته بنماید. من نمیدانم چگونه قلب قساوت پیدا میکند و بر ذکر مظلوم نمیسوزد. ذکری که حتی صبر – اگر صبر بر مصیبتش تحقق یابد – بر آن میگرید. (3)
شیخ در جای دگر از کتابش مینویسد:
«این از شگفتیها است که گریه بر حسین (علیه السلام) اگر صورت ظاهر پیدا نکند و تشبه به آن حاصل شود، ثواب آن نصیب شخص میگردد. یعنی اگر گریه تحقق پیدا نکند و تباکی صورت گیرد، یعنی شخص حالت خود را شبیه کسی کند که گریه مینماید و سرش را پایین اندازد و صدای گریه در آورد و علائم رقت و تأثر در او ظاهر شود،
ص:184
ثواب گریه برای او مقدر میگردد؛ نه به این معنا که برای خدا تباکی کند، نه برای تظاهر به مردم؛ زیرا تباکی عملی است که اخلاص شرط آن میباشد. (1)
«تباکی الرجل: تکلف البکاء» تباکی یعنی اینکه انسان در گریه کردن خودش را به سختی بیندازد.
4: سایر علما و بزرگان فرمودهاند که: تباکی یعنی خود را به گریه زدن، حتی اگر کسی نگرید، گرفتن این حالت هم در خود شخص حالت اندوه و حزن ایجاد میکند و هم به مجلس عزا چهره و رنگ غم میبخشد. (2)
تباکی نه تنها ریاکاری نیست، بلکه از مصادیق شعائر الهی است که از نشانههای تقوای قلوب است میباشد و مانند لباس مشکی به تن کردن است که فایدهاش این میباشد که زنگ عزا و ماتم به جامعه میبخشد و انسان با دیدن کسی که خودش را شبیه گریه کنندگان در آورده، یا لباس مشکی پوشیده به یاد مصائب حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) میافتد، در واقع کسی که تباکی میکند، به مرور زمان هم، خودش واقعاً محزون میشود و اشک او جاری میشود. چنانچه در روایات فراوانی وارد شده: کسی که یک صفت حسنه اخلاقی را ندارد، بر خودش آن صفت را تحمیل و وادار کند تا کم کم آن صفت در او ایجاد شود.
ص:185
ناله و فریاد زدن در مصائب اهل بیت (علیهم السلام)، به ویژه امام حسین (علیه السلام)، امری است که مکرر در روایات مختلف ذکر شده است و این کار در سیره معصومین (علیهم السلام)، ملائکه و حتی توسط آسمانها و زمین صورت گرفته است.
از ریشه «ض ج ج» است و در اکثر کتب لغت به معنای «ناله زدن هنگام مصیبت آمده است.» (1)
فیومی و طریحی میگویند: به نالهای که شخص هنگام ترس از مصیبت، از خود خارج کند و با آن مردم را به خود جلب میکند «ضجیج» گفته میشود. (2) فریاد از شدت غم و دهشت را ضجه میگویند.
ضجه زدن بر مصیبتهای بزرگی چون مصیبت شهادت امام حسین (علیه السلام) ارزشمند است و پاداش بزرگی را نصیب شخص میکند.
1: در دعای ندبه آمده است: « پس بر پاکان از اهل بیت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی (علیه السلام) باید گریه کنند گریه کنندگان و بر خصوص آنها باید ندیه کنند ندبه کنندگان و برای مانند آنها باید جاری شود اشک ها و صرخه بزنند صرخه زنندگان و ضجه بزنند ضجه زنندگان و صدای خود را بلند کنند فریاد گران». (3)
2: امام صادق (علیه السلام) میفرماید: هنگامی که کار حسین بن علی (علیهما السلام) بدانجا انجامید [که به دست اشقیاء به شهادت رسید] ملائکه به درگاه خدا ضجه زدند [و از شدت غم و خوف و دهشت این مصیبت عظیم، فریاد برآوردند] و گفتند: پروردگارا! آیا با
ص:186
حسین (علیه السلام)، برگزیدۀ خود و فرزند پیغمبرت این چنین رفتار میشود؟ امام صادق (علیه السلام) فرمود: در این هنگام خداوند برای ملائکه سایۀ حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را برپا داشت و فرمود: توسط این شخص برای حسین (علیه السلام) از ظالمینش انتقام میگیرم. (1)
3: در حدیث ام ایمن از کلماتی که جبرئیل خطاب به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کرد:
... [ای محمد!] هنگامی که آن روز [عاشورا] فرا رسد که در آن نوۀ تو و خاندانش کشته شوند، و لشکریان اهل کفر و ملعونین بر گرد آنان احاطه پیدا کنند، زمین با تمام نواحی و گوشههای آن به حرکت میآید و کوهها از جای خود جنبش کرده و به اضطراب شدید میافتند و دریاها امواج خود را زیر و رو مینمایند و آسمان بر اهلش به هیجان و اضطراب میافتد، و این از سر غضب برای تو و ذریۀ تو خواهد بود. یا محمد! و به جهت سختی و عظمت حرمتی که از تو هتک میشود ... در آن هنگام هر آنچه در آسمانها و زمینهاست، ضجه (فریاد) خواهد کرد و لعن بر کسانی را که به عترتت ظلم کردند و حرمت تو را حلال دانستند.
و آنگاه که آن گروه به آرامگاههای خود برسند، خداوند عزوجل به دست خود جانهای آنان را قبض خواهد کرد [و خود قبض روح آنان را به عهده خواهد گرفت] و فرشتگانی از آسمان به زمین فرود خواهند آمد که به دست آنها ظرفهایی از یاقوت و زمرد باشد که لبریز از آب حیات است و لباسهایی از لباسهای بهشتی و عطرهایی از عطر بهشت به همراه آن ملائکه خواهد بود. پس جسدهای شهدا را با آن آب غسل
ص:187
میدهند و لباسها را بر ایشان میپوشانند و به آن عطرها آنان را حنوط میکنند و ملائکه صف به صف بر آنان نماز میخوانند... (1)
4: در کتاب علل الشرایع مسنداً از ابی حمزه ثمالی روایت کرده که امام باقر (علیه السلام) فرمود:
«لما قتل الحسین جدی ضجت الملائکۀ الی الله عزوجل بالبکاء و النحیب...»
«وقتی که جد من حسین (علیه السلام) کشته شد فرشتگان به درگاه خدا نالیدند و به گریه و زاری فریاد برآوردند...» (2)
5: گریه جناب ام کلثوم (علیها السلام):
ام کلثوم (علیها السلام) اشعاری قرائت فرمود که صدای شیون بلند شد و صدای نالۀ بلندی از قبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بیرون آمد که شنیدند و ضجه و ناله مردم همه جا را فرا گرفت. (3)
ص:188
صرخه: فریاد غم و دادخواهی با جدیت و شدت تمام
«صرخه» از ریشه «ص ر خ» است و در لسان العرب چنین معنا شده است: «الصیحۀ الشدیدۀ عند الفزع او المصیبۀ؛ صرخه، شیون شدیدی است که هنگام ناآرامی یا وحشت مصیبت، از فرد سر میزند. (1) البته در سایر کتاب های لغت به «ناله و شیون بلند که همراه با استغاثه و دادخواهی باشد» معنا شده است. (2)
بعضی از روایات در مورد صرخه از قرار ذیل میباشد:
1: ابن عباس روایت میکند که ام سلمه از طریق خواب دیدن حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) از شهادت امام حسین (علیه السلام) خبردار شد:
«بینا انا راقد فی منزلی اذ سمعت صراخاً عظیماً عالیاً من بیت ان سلمه ... و قالت: یا بنات عبدالمطلب اسعدننی و ابکین معی»
من در منزلم خوابیده بودم که ناگاه از خانۀ ام سلمه صدای گریه و فریاد دادخواهی بلندی را شنیدم ... که او میگفت: ای دختران عبدالمطلب! مرا کمک کنید و با من گریه کنید، چرا که آقای شما کشته شد». به ام سلمه گفتند: از کجا این را دانستی؟
گفت: در این ساعت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را در خواب دیدم در حالی که ژولیده و خراسان بود. از حضرتش دربارۀ علت این امر پرسیدم. فرمود: فرزندم حسین (علیه السلام) و اهل بیتش کشته شدند و من آنان را دفن کردم.
ام سلمه گفت: در آن وقت به تربت حسین (علیه السلام) نگاه کردم، دیدم که به خون تبدیل شده است، خونی که تازه است در حال جوشش و فوران.» (3) و این تربت همان تربتی
ص:189
است که جبرئیل (علیه السلام) آن را از کربلا آورده بود و به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عرضه داشت: هرگاه به خون تبدیل شد، فرزند تو کشته شده است. پیغمبر آن تربت را به ام سلمه داد و فرمود: آن را در شیشهای قرار بده و نزد تو باشد. هرگاه به خون تبدیل شد، بدان حسین (علیه السلام) کشته شده است. (1)
2: ابن قولویه در «کامل الزیارات» از امام صادق (علیه السلام) نقل میکند که در سجده برای زائرین و عزاداران امام حسین (علیه السلام) دعای طولانی میفرمود و چنین فرمودند: (معاویه بن وهب میگوید)
« اللهم... وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْأعْیُنَ الَّتِی جَرَتْ دُمُوعُهَا رَحْمَةً لَنَا وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْقُلُوبَ الَّتِی جَزِعَتْ وَ احْتَرَقَتْ لَنَا وَ ارْحَمِ الصَّرْخَةَ الَّتِی کَانَتْ لَنَا »
خدایا... آن دیدگان را که اشکهایش در راه ترحم و عاطفه بر ما جاری شده و دلهایی را که به خاطر ما بی تاب گشته و سوخته و آن فریادها و نالههایی را که در راه ما بوده است، مورد رحمت قرار بده. (2)
3: اما صرخه میتواند سبب مرگ شود، به عنوان نمونه هنگامی که حضرت زینب (علیها السلام) وارد شهر کوفه میشدند، به شمر ملعون رو کرده و فرمودند:
«قل لحامل الرأس اخی الحسین (علیه السلام) ان یخرجه من بین المحامل لان نبته سکینه کمانظرت الیه تصرخ صراخاً تکاد ان تهلکم و تموت من کثرۀ خریها و شجوها لابیها ثم مر بنا من مکان قلیل النظارۀ و بعید الشمامه»
به حامل سر برادرم حسین (علیه السلام) بگو: سر را از بین محملها خارج کند که هرگاه دخترش سکینه (علیها السلام) بدان مینگرد، چنان مینالد که نزدیک است هلاک شود و
ص:190
بمیرد از شدت و زیادی ذلت و خوار شدنش، امر کن ما را از جای خلوت ببرند که مردم کمتر به ما نگاه کنند. (1)
4: امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:
«ان الحسین لما قتل اتاهم آتٍ و هم فی العسکر فصرخ فزبر فقال لهم و کیف لا اصرخ و رسول الله قائم ینظر الی الارض مرۀ و الی حربکم مرۀ ... جعلت فداک من هذا الصارخ قال ما نراه الا جبرییل اما انه لو اذن له فیهم لصاح بهم صیحۀ یخطف به ارواحهم من ابدانهم الی النار و لکن امهل لهم لیزدادوا اثماً و لهم عذاب الیم.
هنگامی که امام حسین (علیه السلام) کشته شد فردی نزد قاتلین آمد در حالی که قاتلین در لشکر بودند و پراکنده نشده بودند، پس این فرد شیون بلندی کشید و مصیبت زده شد رو به لشکر نمود و گفت: چگونه شیون نکنم در حالی که رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) ایستاده و یکبار نگاه به زمین می کند و یکبار نگاه به گروه شما... از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم: فدایتان گردم این شیون کننده چه کسی بود؟
فرمود: اعتقاد ندارم کسی غیر از جبرییل باشد. آگاه باش که اگر اذن داشت صیحهای بر سر آنها میکشید که از آن صیحه، ارواح آنها و بدنهایشان به سوی آتش ربوده میشد، لکن خداوند آنها را مهلت داد تا بر گناهانشان افزوده شود و برای آنها عذاب دردناکی است. (2)
5: حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
ص:191
« إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ جَاءَتْ فَاطِمَةُ ع فِی لُمَةٍ مِنْ نِسَائِهَا فَیُقَالُ لَهَا ادْخُلِی الْجَنَّةَ فَتَقُولُ لَا أَدْخُلُ حَتَّی أَعْلَمَ مَا صُنِعَ بِوُلْدِی مِنْ بَعْدِی فَیُقَالُ لَهَا انْظُرِی فِی قَلْبِ الْقِیَامَةِ فَتَنْظُرُ إِلَی الْحُسَیْنِ ع قَائِماً وَ لَیْسَ عَلَیْهِ رَأْسٌ فَتَصْرُخُ صَرْخَةً وَ أَصْرُخُ لِصُرَاخِهَا ...»
هنگامی که روز قیامت شود حضرت فاطمه (علیها السلام) با عدهای از زنان همراهش وارد میشوند، پس به او گفته میشود به بهشت داخل شو؟
میفرماید: داخل نمیشوم تا بدانم که بعد از من با فرزندانم چه کردند؟
پس به ایشان گفته میشود: وسط صحنۀ قیامت را نگاه کن، نگاه میکند به امام حسین (علیه السلام) که ایستاده و سری بر بدن شریفش نیست، پس شیون و فریادی می زند که من هم از شیون او شیون میکنم و ملائکه از شیون او به شیون فریاد میآیند...» (1)
6: در دعای ندبه آمده است: «پس بر پاکان ازاهل بیت محمد و علی (علیهما السلام) باید گریه کنند گریه کنندگان ... صرخه بزنند صرخه کنندگان...» (2)
ص:192
یکی از موارد عزاداری حسینی (علیه السلام) «شهقه» میباشد.
شهقه از ریشه «ش ه ق» است و در کتب لغت «شهقه» چنین معنا شده است:
شیون بسیار بلند. (1)
شهق، الشهیق: ردد البکاء فی صدره ... اللیث: الشهیق ضد الزفیر، و الزفیر اخراج النفس ... و الشهقه: کالصیحۀ، یقال: شهق فلان و شهق شهقۀ فمات ... (2)
شهق: الشهیق ضد الزفیر، فالشهیق رد النفش و الزفیر اخراجه، شهق یشهق شهیقاً و جبل طولاء و یجمع: شواهق و هو یشهق شهوقاً (3)شهق شهقه و مات (4)
گریه را در سینه گردانیدن، نعرهای که سبب مرگ میشود، ناله و نعرهای که از اندوه و خشم و گیج کننده است و سبب میشود اشک و ناله و صوت در سینه حبس و گاهی منجر به جان دادن شود.
منظور از شهقه، گیر کردن نفس در خود سینه است بدون اینکه بیرون بیاید، به صورتی که منجر به جان باختن شخص شود. (5)
امام صادق (علیه السلام) در مورد حالت و نوع عزاداری حضرت زهرا (علیها السلام) لفظ «شهقه» را به کار میبرند و میفرمایند:
ص:193
«... ان فاطمۀ اذا نظرت الیهم و معها الف نبی و الف صدیق و الف شهید و من الکروبیین الف الف یسعدونها علی البکاء و انها لشهق شهقۀ فلا یبقی فی السماوات ملک الا بکی رحمۀ لصوتها و ما تسکن حتی یاتیها النبی [ابوها] فیقول: یا بنیۀ قد ابکیت اهل السموات و شغلتهم عن التسبیح و التقدیس فکفی حتی یقدسوا...؛ ... همانا وقتی حضرت فاطمه (علیها السلام) به آنها (ملائکی که حسین (علیه السلام) را زیارت می کنند) نگاه می کند، در حالی که هزار پیامبر و هزار صدیق و هزار شهید و از کروبیان هزار هزار (یک میلیون) نفر با او هستند که او ار در گریه بر حسین (علیه السلام) کمک میکنند، او (یعنی بی بی دو عالم) از شدت ناراحتی شهقه و فریادی میزند که در آسمانها ملکی نمیماند که به سبب صدای او به گریه نیفتد، و آرام نمیشود تا اینکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نزد او میآید و میفرماید: دخترم! همانا اهل آسمانها را به گریه انداختی و از تسبیح و تقدیس خدا باز داشته شدند، دست از گریه بردارد تا تقدیس الهی کنند...» (1)
همانطور که از روایت بر میآید اینکه به سبب گریۀ حضرت فاطمه (علیها السلام) تمامی مراتب ملائکه الله و قدّیسین و مسبّحین از فعل خود یعنی تسبیح و تهلیل و تقدیس الهی دست بر میدارند. افعال ملائکه الهیه که مامور بدانند، مختل میگردد.
نکته مهمتر اینکه چنان که در روایات صحیحه آمده: این فعل مربوط به هر روزی است که ملائکه زوار به سوی آسمان صعود میکنند.
شهقه و فریاد در مصیبت امام حسین (علیه السلام) حتی در روز قیامت هم وجود دارد.
حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
ص:194
«اذا کان یوم القیامه نصب لفاطمه قبۀ من نور و اقبل الحسین صلوات الله علیه رأسه فی یده فاذا راته شهقت شهقه لا یبقی فی الجمع ملک مقرب و لا نبی مرسل و لا عبد مومن الا بکی ...؛ چون روز قیامت شود برای فاطمه (علیها السلام) قبه ای از نور نصب میشود. حسین که – صلوات خدا بر او باد- در حالی که سر خود را به دست گرفته است میآید. پس هنگامی که فاطمه (علیها السلام) او را میبیند چنان شیون و شهقهای میزند که در اثر نالۀ او هیچ فرشتۀ مقرب و هیچ نبی مرسل و هیچ بندۀ مومنی باقی نمیماند مگر آن که میگرید...» (1)
به درستی چه فردی و چه مرتبهای از وجود، چنین در غم امام حسین (علیه السلام) شهقه و فریاد میزد؟ وجود نورانی که علت خلقت و حبیبۀ خدا و ناموس الله است. منزلت حضرت صدیقه طاهره (علیها السلام) که در رتبۀ اسوه و حجت بر تمامی حجج الهی از انبیاء و اوصیاء تا ائمه معصوم (علیهم السلام) قرار دارد وقتی چنین عزاداری میفرمایند؛ پس حجت بر حجج و مخلوقین در این زمیه واضح خواهد بود.
امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمود:
«نحن حجۀ الله علی خلقه و امنا فاطمه حجۀ علینا؛ ما حجتهای خداوند بر خلقیم و مادران حضرت فاطمه (علیها السلام) حجت بر ماست.» (2)
از امام صادق (علیه السلام) روایت کردهاند که فرمود: « یا ابابصیر! ان فاطمه لتبکیه و تشهق؛ ای ابابصیر! به درستی که فاطمه (علیها السلام) هر آینه گریه میکند برای حسین (علیه السلام) و در مصیبت او شهقه میزند. (3)
ص:195
غلامی از غلامان امام سجاد (علیه السلام) روایت کرده است که آن حضرت روزی به صحرا رفت. به دنبال آن حضرت راه افتادم و او را در رحالی یافتم که بر روی سنگ ریزهای سجده میکرد؛ در این حال صدای شهقه و نالۀ غم و گریۀ او را میشنیدم. سپس سر از سجده برداشت در حالی که محاسن آن حضرت و صورتش از اشک چشمش پوشیده شده بود. به آن حضرت عرض کردم: آقای من! آیا زمان آن نرسیده است که حزن شما پایان پذیرد و گریه شما کم شود؟
فرمود: وای بر تو! یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم داراری دوازده فرزند بود خداوند یکی از آنان را از جلوی چشمش پنهان کرد، در حالی که فرزندش زنده بود، چشمان یعقوب (علیه السلام) از اندوه سفید شد؛ اما من به چشم خود شاهد بودم پدرم، برادرم، عمویم و هفده تن از اهل بیتم و گروهی از یاران پدرم را به قتل رساندند و سرهایشان را از تن جدا کردند. چگونه اندوه من پایان پذیرد. (1)
ص:196
«جزع» از ریشه «ج ز ع» است و اهل لغت برای آن دو معنا ذکر کردهاند:
«بریدن» (1)، « بی صبری» (2) بعضی معنای اصلی آن را بریدن و قطع کردن دانسته و معنای دوم را به آن برگرداده اند؛ به این گونه که شخص جزع کننده از ادامۀ صبر و طمأنینه دست بر میدارد. (3) در هر صورت آنچه مسلم است، جزع کردن در مصیبت به معنای «بی تابی» است و این بی تابی هرگونه که آشکار شود، «جزع» به شمار میرود. همچنان که طبق تصریح آیات قرآن، حضرت یعقوب (علیه السلام) نیز در فرق یوسف (علیه السلام) آن قدر گریست که بینایی چشمان خود را از دست داد. (4) و جزع و بیتابی او به حدی بود که فرزندانش میترسیند که پدر در فراق یوسف (علیه السلام) جان خود را از دست بدهد. (5)
جزع و بی تابی مراتب مختلفی دارد که از فریاد و زاری و دست از غذا خوردن کشیدن، شروع میشود تا سر و سینه و کندن مو و محاسن و ...، به عنوان نمونه روایت ذیل معنای «جزع» را این گونه تبیین میکند.
«جزع » نقیض صبر و به معنای اظهار حزن و درد و مصیبت است.
ابن منظور میگوید: و جزع نقیض صبر است. و الجزع نقیض الصبر. (6)
در اقرب الموارد در تفسیر جزع آمده است: «او صبر نکرده و اظهار حزن نموده است». لم یصبر فاظهر الحزن. (7)
ص:197
در المنجد نیز به همین معنا تفسیر شده است.
اظهار حزن دارای انواع و اقسامی است:
1: بلند کردن صدا به همراه گریه که به آن نوحه سرایی میگویند.
2: گریه همراه شیون که به آن عویل میگویند.
3: گریه همراه با شمردن محاسن شخص از دنیا رفته که به ان ندبه میگویند.
4: گاهی هم با قول است مثل گفتن واویلا و ...
5: گاهی هم همراه با عمل است، به این که دستش را بر پیشانی یا صورت و یا سینهاش میزند و جزع میکند در هر حال، هر کردار و گفتاری که از آثار غلبه حزن و اظهار آن باشد از مصادیق این جزع است و این مطلبی است که در روایات نیز به آن اشاره شده است.
جابر از امام محمد باقر (علیه السلام) نقل میکند که عرض کردم:
«... ما الجزع قال اشد الجزع الصراخ بالویل و العویل و لطم الوجه و الصدر و جز الشعر من النواصی و من اقام النواحۀ فقد ترک الصبر ...؛ جزع چیست؟ فرمود: شدیدترین نوع جزع، فریاد با صدای بلند گریستن و شیون زدن و بر صورت و سینه زدن و کندن مو از بالای پیشانی است و کسی که اقامه کند گلایهها را، پس به تحقیق صبر را ترک کرده است.» (1)
در روایتی که در مورد امام زین العابدین (علیه السلام) که تعبیر «فکادت نفسی ان تخرج» وارد شده است معنای جزع را تا مرتبۀ جان دادن نیز توسعه داده است و آن موقعی است
ص:198
که اسرا را از قتلگاه عبور میدادند و چیزی نمانده بود تا جان از سینۀ امام سجاد (علیه السلام) مفارقت کند، و در جواب عمه جانشان حضرت زینب (علیها السلام) میفرماید:
«کیف لا اجزع و اهلع؛ چگونه جزع نکنم و بی قرار نباشم». (1)
طبق این روایت جزع تا مرتبه جان دادن نیز میباشد. لذا معنای «کادت نفسی ان تخرج» چنین میشود که: «هیچ نمانده بود که من جان بدهم».
الجزع هو نقیض الصبر لغۀو عرفاً، و کما یدخل تحته رفعالصوت فی النوح و البکاء و اعلان الصیحۀ و الضجۀ و النحیب و تنفس الصعداء فکذا تدخل تحته دق الصدر و ضرب الرؤوس و شق الجیوب و تمزیق الثیاب و حثو التراب و الرماد علی الرؤوس و التلبس اهل المصائب.
جزع [بی تابی] همان نقیض صبر است در عرف و لغت و چنانکه در معنای جزع اموری مانند بالا بردن صدا در نوحه گری و گریه، اظهار فریاد [داد زدن]، ضجه [و فریاد از شدت غم و دهشت]، گریۀ با صدای بلند و نفس کشیدنهای طولانی از شدت هم و غم داخل می شود، همچنین اموری مانند کوبیدن بر سینه و زدن بر سر و چاک دادن گریبان و پاره کردن لباسها و ریختن خاک و خاکستر بر روی سر و پوشیدن لباسهای اهل عزا و مصیبت، در این معنی داخل میشود.
و نشر الشعور ولطم الوجوه و خدش الخدود و الصدور و ضرب الافخاذ و الرؤوس و الجباه بالاکف ... الی غیر ذلک من جملۀالامور الأخر، داخل تحت الجرع.
ص:199
و پریشان کردن موها و لطمه زدن بر صورتها و خراش دادن و خدشه زدن بر گونه ها و سینهها و زدن با دست بر روی رانها و سر و صورت و ... و نیز آن از امور دیگر داخل است در معنای جزع. (1)
آنچه در مورد عزای بر حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) وارد شده است هر نوع بی صبری مجاز شمرده است، بلکه مأجور معرفی شده است:
علی بن حمزه از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که حضرت فرمودند: «ان البکاء و الجزع مکروه للعبد فی کل ما جزع، ما خلا البکاء و الجزع علی الحسین بن علی (علیهما السلام) فانه فیه ماجور»
همانا گریه و چزع برای انسان در هر چه جزع میشود مکروه است به جز گریه و جزع بر حسین بن علی (علیهما السلام) که در این مورد ثواب دارد. (2)
«... کل الجزع و البکاء مکروه ما خلا الجزع و البکاء لقتل الحسین (علیه السلام) فانه مأجور؛ هر بی صبری و گریهای مکروه است مگر بی صبری و گریه در مورد قتل امام حسین (علیه السلام)، همانا که آن دارای اجر است.» (3)
همانطور که از لفظ جزع و همچنین از اطلاق و عموم آن در احادیث بر میآید، مصادیق زیادی را در بر میگیرد؛ زیرا در روایت فوق واژۀ «کل» یعنی هر نوع جزع وارد شده است. و همچنین در این روایت و روایت قبل و مانند آن «الجزع» به صورت مفرد محلّی به الف ولام و اسم جنس میباشد که شامل تمامی افراد خود است. از این
ص:200
رو مصداق تمام اعمال و رفتاری میشود که در اثر بی تابی و بی صبری از انسان سر میزند.
آری، اگر چه صبر، صفتی پسندیده و نیک است اما صبر در مصیبت حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) و خودداری از بی تابی نمودن در مصیبت ایشان، صبری مذموم و قبیح میباشد. همین مطلب در مورد مصیبت شهادت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شده است که امیرالمؤمنین (علیه السلام) هنگام دفن بدن مبارک پیامبر اکرم (علیه السلام) فرمود:
«ان الصبر لجمیل الا عنک، و ان الجزع لقبیح الا علیک؛ همانا صبر زیباست اما در مصیبت غیر تو و همانا جزع و بی تابی زشت و قبیح است مگر بر تو.» (1)
و در مورد امام حسین (علیه السلام) امر به اظهار این جزع شدهایم، «باظهار الجزع علیه» یعنی اگر چه جزع همان بی تابی و بی صبری است و بی تابی و بی صبری در ظاهر هر انسان مصیبت زدهای دیده میشود، اما ائمه اطهار (علیهم السلام) باز برای تاکید در علنی بودن شعائر امام (علیه السلام) لفظ «اظهار» را نیز در کنار «جزع» ذکر نمودهاند.
امام باقر (علیه السلام) در بیان آداب روز عاشورا میفرماید: باید ندبه و گریه کند بر حسین و به اهل منزل و کسانی که در خانۀ او هستند، دستور بدهد که بر حسین (علیه السلام) گریه کنند و در خانۀ خود مصیبت آن حضرت را بر پا کند، به این ترتیب که برای آن حضرت اظهار جزع کنند و با گریه یکدیگر را ملاقات کنند. (2)
همچنین روایت شده است:
«و لما نظر علی بن الحسین (علیهما السلام) الی جنۀ ابیه و بنی ابیه... عظم ذلک فی صدره و اشتد علیه فزاد قلقه و عظم جزعه، فکادت نفسه ان تخرج من بدنه و تفارق روحه
ص:201
الدنیا...؛ و هنگامی که علی بن الحسین (علیهما السلام) به جسد شریف پدرش و فرزندان پدرش نظر کرد ... مصیبت بر سینه او بزرگ آمد و برای او سخت و طاقت فرسا گردید و اضطراب او فزونی گرفت و بی تابی او زیاده از حد گردید. پس نزدیک بود که جانش از بدن خارج شود و روحش از دنیا مفارقت کند... (1)»
عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ (2) قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا (علیه السلام) یَقُولُ لَمَّا أمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) أنْ یَذْبَحَ مَکَانَ ابْنِهِ إِسْمَاعِیلَ الْکَبْشَ الَّذِی أنْزَلَهُ عَلَیْهِ تَمَنَّی إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) أنْ یَکُونَ قَدْ ذَبَحَ ابْنَهُ إِسْمَاعِیلَ بِیَدِهِ وَ أنَّهُ لَمْ یُؤْمَرْ بِذَبْحِ الْکَبْشِ مَکَانَهُ لِیَرْجِعَ إِلَی قَلْبِهِ مَا یَرْجِعُ إِلَی قَلْبِ الْوَالِدِ الَّذِی یَذْبَحُ أعَزَّ وُلْدِهِ عَلَیْهِ بِیَدِهِ فَیَسْتَحِقَّ بِذَلِکَ أرْفَعَ دَرَجَاتِ أهْلِ الثَّوَابِ عَلَی الْمَصَائِبِ فَأوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ یَا إِبْرَاهِیمُ مَنْ أحَبُّ خَلْقِی إِلَیْکَ فَقَالَ یَا رَبِّ مَا خَلَقْتَ خَلْقاً هُوَ أحَبُّ إِلَیَّ مِنْ حَبِیبِکَ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله و سلم) فَأوْحَی اللَّهُ تَعَالَی إِلَیْهِ أ فَهُوَ أحَبُّ إِلَیْکَ أمْ نَفْسُکَ قَالَ بَلْ هُوَ أحَبُّ إِلَیَّ مِنْ نَفْسِی قَالَ فَوُلْدُهُ أحَبُّ إِلَیْکَ أمْ وُلْدُکَ قَالَ بَلْ وُلْدُهُ قَالَ فَذَبْحُ وُلْدِهِ ظُلْماً عَلَی أیْدِی أعْدَائِهِ أوْجَعُ لِقَلْبِکَ أوْ ذَبْحُ وُلْدِکَ بِیَدِکَ فِی طَاعَتِی قَالَ یَا رَبِّ بَلْ ذَبْحُ وُلْدِهِ ظُلْماً عَلَی أیْدِی أعْدَائِهِ أوْجَعُ لِقَلْبِی قَالَ یَا إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ طَائِفَةً تَزْعُمُ أنَّهَا مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ سَتَقْتُلُ الْحُسَیْنَ ابْنَهُ مِنْ بَعْدِهِ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْشُ وَ یَسْتَوْجِبُونَ بِذَلِکَ سَخَطِی فَجَزِعَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) لِذَلِکَ وَ تَوَجَّعَ قَلْبُهُ وَ أقْبَلَ یَبْکِی
ص:202
فَأوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ یَا إِبْرَاهِیمُ قَدْ فَدَیْتُ جَزَعَکَ عَلَی ابْنِکَ إِسْمَاعِیلَ لَوْ ذَبَحْتَهُ بِیَدِکَ بِجَزَعِکَ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ قَتْلِهِ وَ أوْجَبْتُ لَکَ أرْفَعَ دَرَجَاتِ أهْلِ الثَّوَابِ عَلَی الْمَصَائِبِ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیم (1)؛
امام رضا (علیه السلام) فرمود: هنگامی که خدای عزوجل به حضرت ابراهیم (علیه السلام) دستور داد که به جای حضرت اسماعیل (علیه السلام) قوچی را که برای او فرستاده بود قربانی کند، حضرت ابراهیم (علیه السلام) آرزو کرد که ای کاش اسماعیل (علیه السلام) را ذبح کرده بود نه قوچ را تا قلبش در عزای عزیزترین فرزندانش – که به دست خود ذبح شده – داغدار میشد و به بالاترین درجات پاداش مصیبت زدگان نائل میگشت.
خداود به او وحی کرد: محبوبترین خلق نزد تو کیست؟
عرض کرد: خدایا! حبیب تو محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) .
او را بیشتر دوست میداری یا خودت را؟
او را از خودم بیشتر دوست دارم.
فرزند او را بیشتر دوست داری یا فرزند خودت را؟
فرزند او را.
اگر فرزند او به دست دشمنان مظلومانه کشته شود، بیشتر قلب تو را به درد میآورد، یا اینکه با دست خود فرزندت را به جهت اطاعت من ذبح کنی؟
پروردگارا! کشته شدن فرزند او را بر دست دشمنان، بیشتر قلب مرا به درد میآورد.
ای ابراهیم! گروهی که خودر ا از امت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) میدانند پس از او فرزندش حسین (علیه السلام) را از روی ستم و دشمنی به قتل میرسانند و مستوجب خشم و غضب من خواهند گشت.
حضرت ابراهیم (علیه السلام) از شنیدن این خبر بیتاب شد، قلبش به درد آمد و شروع به گریه نمود.
ص:203
خدای عزوجل به او وحی فرمود: بیتابی و جزع تو را در عزای امام حسین (علیه السلام) به جای بی تابی در کشته شدن فرزندن اسماعیل – اگر او را با دست خود قربانی میکردی- پذیرفتم و بالاترین درجات و پاداش مصیبت زدگان را بر تو (ثبت نموده و ) لازم دانستم.
سپس امام رضا (علیه السلام) فرمود: مقصود از آیه شریفه «و فدیناه بذبح عظیم» (1) نیز همین قضیه است. (2)
جزع و بی تابی در مصائب ائمه اطهار (علیهم السلام) از درجۀ اهمیتی برخوردار است که عدهای از یاران خاص اهل بیت (علیهم السلام) را به نام «اهل الجزع» میخوانند و بالاترین نوع بشارت را به ایشان میدهند:
مسمع کردین میگوید: ... امام باقر (علیه السلام) سئوال فرمود:
آیا یادی از مصائب امام حسین (علیه السلام) مینمایی؟
عرض کردم: آری،
حضرت فرمود: آیا جزع و فزع میکنی؟
ص:204
عرض کردم: آری، به خدای قسم به خاطر این یادآوری، اشکم جاری میشود تا آنجا که خانوادهام اثر آن را در صورتم میبینند و نیز از خوردن غذا امتناع میکنم تا آن که اثر آن در صورتم پدید میآید.
سپس حضرت (علیه السلام) فرمود:
«رحم الله دمعتک اما اتک من الذین یعدون من اهل الجزع لنا و الذین یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا و یخافون لخوفنا و یامنون اذا امنا...؛ خدا رحمت کند اشکهای تو را، بدان که قطعاً تو از کسانی محسوب میشوی که به خاطر ما جزع نموده و به واسطۀ سرور و فرح ما مسرور گشته و به خاطر حزن ما محزون گردیده و به خاطر خوف ما خائف بوده و هنگام ایمنی ما در امان است. (1)»
سپس بالاترین بشارتها را به «اهل الجزع» میدهند و میفرمایند:
«آگاه باش! به زودی ما را خواهی دید و هنگام مرگ پدران مرا زیارت میکنی و آنان را کنار بستر مرگ مینگری که به فرشتۀ مرگ سفارش تو را میکنند، سپس ملک الموت از مادر نسبت به فرزندش بر تو مهربانتر میگردد.»
مسمع میگوید: زمانی که سخنان حضرت به این جا رسید شروع به گریه نمودند و من نیز گریستم. بعد فرمود:
«.. به راستی هیچ کس به مصیبتها و ظلمهایی که بر ما وارد شده نمیگرید، مگر آنکه خداوند پیش از آنکه اشک از چشمان او بیرون آید رحمت و درودش را بر او میفرستد و هرگاه اشک بر صورتش جاری شد اگر قطرهای از آن در دوزخ افتد، حرارت آن را خاموش میکند و هنگام مرگ شاد و مسرور است تا وقتی که در کنار حوض کوثر بر ما وارد شود، کوثر هم از دیدار او شاد میگردد و پیوسته از آب کوثرو لذتهای بهشتی بهره میبرد.» (2)
ص:205
در عزای حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) جزع یعنی آنچه که بی صبری نامیده شود، چه بر سر و صورت زدن باشد یا زنجیر و ... نه تنها اشکالی ندارد بلکه مأجور میباشد و مکرر از جانب ائمه اطهار (علیهم السلام) بدان توصیه شده است.
امام صادق (علیه السلام) در سجده خود بر جزع کنندگان بر امام حسین (علیه السلام) چنین دعا میکرد و میفرمود:
«اللهم ... وارحم تلک الاعین التی جرت دموعها رحمۀ لنا و ارحم تلک القلوب التی جزعت و احترقت بنا و ارحم الرصخۀ التی کانت لنا؛ خدایا!.. آن دیدگان را که اشکهایش در راه ترحم و عاطفه بر ما جاری شده و دلهایی را به که خاطر ما نالان گشته و سوخته و آن فریادها و نالههایی را که در راه ما بوده است، مورد رحمت قرار بده». (1)
وقتی دل محب، داغ امام حسین (علیه السلام) در آن جلوه کند، آرام و قرار را از دست میدهد و به بالاترین نوع جزع دست میزند.
اللهم اجعنلی من اهل الجزع علی مصائب الامام الحسین (علیه السلام)
عن ابن قولویه قال: حدثنی ابی و اخی رحمهما الله عن احمد بن ادریس و محمد بن یحیی جمیعاً عن العمرکی بن علی البوفکی قال: حدثنا یحیی و کان فی خدمۀ ابی جعفر الثانی (علیه السلام) عن علی عن صفوان الجمال عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال: سئلته فی طریق المدینه و نحن نرید مکه فقلت یابن رسول الله مالی اراک کئیباً حزیناً منکسراًف فقال (علیه السلام): لو تسمع ما اسمع لشغلک عن مسئلتی. قلت: فما الذی تسمع؟ قال (علیه السلام):
ص:206
ابتهال الملائکه الی الله عزوجل علی قتله امیرالمؤمینن و قتله الحسین (علیهما السلام) و نوح الجن و بکاء الملائکه الذین حوله و شده جزعهم، فمن یتهنّا معه هذا بطعام او بشراب او نوم؟
راوی میگوید در راه مدینه در حالی که ما قصد مکه را داشتیم از حضرت صادق (علیه السلام) پرسیدم: ای پسر پیامبر چرا شما را غمگین و حزین و شکسته میبینم.
پس حضرت فرمود: اگر تو میشنیدی آنچه را که من میشنوم دیگر این سئوال را از من نمیکردی.
از ایشان پرسیدم چه چیز شما میشنوید؟
حضرت فرمود: تضرع ملائکه در نزد خدا در نفرین و لعن بر قاتلان امیرالمومنین و قاتلان امام حسین (علیهما السلام) و نوحه جن و گریه ملائکهای که بر گرد قبر او هستند از شدت جزع و بی قراری آنها، پس با همه اینها چه کسی از غذا یا نوشیدن یا خواب شاد میگردد؟ (1)
امام باقر (علیه السلام) روز عاشورا به تمامی اهل خانه که از آنها تقیه نمیکرد میفرمود: بر آن حضرت گریه کنند و در خانهاش مجلس عزا بر پا کرده و اظهار جزع میکنند، یعنی بی تابی خود را آشکار کرده نشان دهید. (2)
عن الرضا (علیه السلام): فجزع ابراهیم (علیه السلام) لذلک و توجع قلبه و اقبل یبکی فاوحی الله عزوجل: یا ابراهیم قد فدیت جزعک علی ابنک اسماعیل لو ذبحته بیدک بجزعک علی الحسین (علیه السلام) و قتله ... (3)
امام رضا (علیه السلام) میفرماید: ابراهیم (علیه السلام) در هنگام شنیدن مصیبت حضرت حسین (علیه السلام) به جزع افتاد و قلبش دردناک شد و شروع به گریه کرد. آنگاه خداوند متعال وحی
ص:207
فرمود: ای ابراهیم! جزع تو را بر حسین (علیه السلام) و کشته شدن او، فدیۀ جزع تو بر فرزندت اسماعیل اگر او را به دست خود ذبح میکردی قرار دادم.
عن ابی جعفر الباقر (علیه السلام): ... ثم لیندب الحسین (علیه السلام) یبکیه و یأمر من فی داره بالبکاء و یقیم فی داره مصیبته باظهار الجزع علیه و یتلاقون بالبکاء ...
از امام باقر (علیه السلام) روایت شده است که فرمودند:
... سپس باید ندبه کند بر حسین (علیه السلام) بر او گریه کند و به اهل منزل و کسانیکه در خانۀ او هستند، دستور بدهد که بر امام حسین (علیه السلام) گریه کنند و در خانۀ خود مصیبت آن حضرت را بر پا کند، به این ترتیب که برای آن حضرت اظهار بی تابی و جزع نمایند و با گریه یکدیگر را ملاقات کنند [و گرد هم بیایند] ... (1)
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَیْهِ (قدس سره)، قَالَ: حَدَّثَنِی أبِی، قَالَ: حَدَّثَنِی سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ الزَّرَّادِ، عَنْ أبِی مُحَمَّدٍ الْأنْصَارِیِّ، عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ عن ابی عبدالله (علیه السلام): کُلُ الْجَزَعِ وَ الْبُکَاءِ مَکْرُوهٌ سِوَی الْجَزَعِ وَ الْبُکَاءِ عَلَی الْحُسَیْنِ (علیه السلام) . (2)
تمام راویان این حدیث امامی و ثقهاند. در سند این روایت هفت شخص واقع شده که به توثیق آنها میپردازیم:
ص:208
نجاشی در رجال خود، وی را با عنوان«محمد بن محمد بن النعمان» ذکر میکند و میگوید:
«فضل او فراتر است از اینکه در وثاقت و دانش، فقه، کلام و روایت توصیف شود.» (1)
شیخ طوسی که افتخار شاگردی او را دارد مینویسد:
«محمد بن محمد بن نعمان» معروف به ابن المعلم، از متکلمان شیعه است که مرجعیت و ریاست امامیه در عصر خویش به او منتهی شد. وی در فقه و کلام بر هر دانشمندی مقدم بود و حافظۀ خوب و ذهنی دقیق داشت و در پاسخ به سئوالات، حاضر جواب بود. او بیش از دویست جلد کتاب کوچک و بزرگ دارد». (2)
نجاشی دربارۀ او چنین میگوید:
«هر زیبایی و دانش و فقهی که مردم با آن وصف گردند، ابن قولویه برتر و فوق آن است.» (3)
شیخ طوسی در «الفهرست» مینویسد:
«ابوالقاسم، جعفر بن محمد بن قولویه قمی، شخصی معتمد بوده و دارای نگاشته های فراوان، به تعداد ابواب فقه است». (4)
علامه حلی نقل میکند: «ابوالقاسم از علمای موثق و ارزشمند در حدیث و فقه است». (5)
ص:209
ابن طاووس در توصیف وی میگوید: «راوی صادقی بوده است که تمام بزرگان بر امانتداری او اتفاق دارند». (1)
ابن حجر عسقلانی از علمای اهل سنت، او را از بزرگان و علمای مشهور شیعه میداند. (2)
ابوجعفر محمد بن جعفر بن موسی بن مسرور بن قولویه قمی، پدر ابن قولویه، محدث والامقام و از مهمترین ناقلان حدیث شیعه در سده های سوم و چهارم هجری است. شیخ مفید در شعری که در معرفی استادش سروده، او را فرزند صالح و محل اعتماد دانسته است. (3)
نجاشی در رجالش، او را از یاران خوب سعد بن عبدالله اشعری قمی برشمرده است. (4)
آیت الله خوسی در «معجم رجال الحدیث» مینویسد: « پسرش جعفر، از او روایات بسیاری در کامل الزیارات نقل کرده است و این در حالی بوده که خود را ملزم میدانسته است در این کتاب به جز از معتمدان، به نقل روایت نپردازد ... این دلیل خوبی بر ثقه بودن اوست». (5)
شیخ طوسی می نویسد: « سعد نزد بزرگان امامیه محدثی معتبر به شمار میآید. او محدثی جلیل القدر، ثقه، راوی اخبار و مؤلف چند کتاب است». (6)
ص:210
شیخ طوسی نیز از سعد به نیکی یاد کرده است. « سعد از یاران امام عسکری (علیه السلام) و معاصر آن حضرت بوده، ولی به روایتش از امام دسترسی ندارم.» (1) به همین دلیل، نام سعد را در ردیف کسانی آورده است که از معصومان (علیهم السلام) روایت نقل نکردهاند. (2)
نجاشی مینویسد: «ابوالقاسم سعد بن عبدالله اشعری، فقیه و محدثی والامقام، مورد اطمینان و از بزرگان و استادان خاندان اشعری بوده است ... سعد حدود 36 تألیف دارد. » (3)
بسیاری از علمای رجال از قبیل شیخ کشی (4) و علامه مجلسی (5) و علامه حلی (6) نیز از سعد به نیکی یاد کردهاند.
وی فرزند محمد بن عیسی است که از نظر بزرگان امامیه شخصیتی جلیل القدر شمرده میشود. قدیمیترین اظهار نظر دربارۀ او از احمد بن علی بن نوح سیرافی، استاد نجاشی است که در جواب نامۀ نجاشی نوشته است: «میخواستی نظر مرا در بارۀ کتابهای حسن بن سعید اهوازی بدانی؟ در جواب باید بگویم آنچه معتمد اصحاب شیعه است همان است که احمد بن محمد بن عیسی نقل کرده است». (7)
نجاشی دربارۀ او مینگارد: «احمد بن محمد بن عیسی که رحمت خدا بر او باد، از دانشمندان اهل قم است . او رئیس و فقیه بی نظیر شیعه بوده است که با حاکمان قم
ص:211
رابطه داشت و به خدمت سه امام، امام رضا، امام جواد و امام هادی (علیهم السلام) رسیده است.» در ادامه سخن نیز به نه کتاب از تألیفات او اشاره میکند». (1)
علامه حلی نام او را در قسمت اول کتاب خود (کسانی که به آنها اعتماد دارد) ذکر کرده و همانند نجاشی او را به نیکی توصیف میکند. (2)
برقی در رجال خود میگوید: «حسن پسر محبوب بود و جدش وهب نام داشته و کنیهاش ابوعلی و لقب وی سرّاد یا زرّاد است.» (3)
علامه مجلسی او را راوی و فقیه بزرگ شیعه دانسته و از یاران امام کاظم و امام رضا و امام جواد (علیهم السلام) برشمرده است. وی میگوید: «رجال شناسان و محدثان متقدم و متأخر در وثاقتش متفقاند». (4)
کشی وی را یکی از اصحاب اجماع، یکی از شش فقیه برجسته از یاران امام کاظم و امام رضا (علیهما السلام) میشمارد که به گفتۀ او طایفۀ امامیه بر صحت احادیث و فقاهتشان اجماع دارند.» (5)
طبق بررسی آیت الله خویی، او علاوه بر چند حدیث که بی واسطه از امام کاظم و امام رضا (علیهما السلام) روایت کرده از 188 راوی حدیث شنیده است که 60 تن از آنان از یاران امام صادق (علیه السلام) بودهاند. همچنین نام او در طریق نزدیک به سه هزار حدیث از کتب اربعۀ امامیه دیده میشود. (6)
ص:212
بنابر تحقیق آیت الله مامقانی، برخی علمای شیعه همانند شهید ثانی و محقق سبزواری، عقیده داشتند که وی مانند محمد ابن ابی عمیر، حدیث مرسل را جز از راویان ثقه نقل نمیکند و این والاترین درجه و میزان اعتماد به راوی است. (1)
نجاشی در رجالش از او با عنوان «عبدالله بن حمّاد الانصاری» و باتعبیر «شیوخ اصحابنا» یاد کرده است. (2)
به نظر میرسد تعبیر نجاشی به «مشایخ اصحاب امامیه» دلالت بر وثاقت او دارد؛ زیرا رجال شناسان قدیم هنگامی از این تعبیر استفاده میکنند که راوی به قدری معروف است که از توثیق بی نیاز باشد و به عبارت دیگر، توثیق کردن او حد و مرتبه او را پایین میآورد. (3)
شیخ طوسی او را از یاران امام رضا (علیه السلام) و با عنوان «عبدالله بن ابراهیم» در رجال و فهرست خود ذکر کرده است. (4)
نجاشی میگوید: «ابوالحسن، معاویه بن وهب، عربی الاصل، معتمد و بر عقیده مستقیم بوده و از امام صادق و امام کاظم (علیهما السلام) روایت نقل کرده است. وی کتابی به نام «فضائل الحج» دارد که ابن ابی عمیر از آن حدیث نقل میکند. (5)
حاصل واکاوی سند حدیث معاویه بن وهب این است که راویان این سند، همگی از راویان موثق شیعهاند و این حدیث بنابر اصطلاح متاخران، صحیح است.
ص:213
شیخ یوسف بحرانی در شرح روایت «معاویه بن وهب» از امام صادق (علیه السلام) که فرمود: «همه انواع جزع و گریه مکروه است، مگر جزع و گریه در شهادت امام حسین (علیه السلام) ». میفرمایند:
پس ظاهر آن است که مراد به کراهت در انجا مجازاً عدم ترتب ثواب و اجر بر گریه باشد، نه کراهتی که موجب مذمت گردد و جهت آن این است که در هیچ نوع گریه چیزی که موجب ثواب ارزشمند و اجر زیبا شود نیست، همانند گریه بر امام حسین (علیه السلام) و گریه بر پدر و اجداد و فرزندان او (علیهم السلام) که چنین ثواب و اجری دارد. و نهایت حکمی که مترتب بر گریه بر دیگران می شود آن است که مباح است. (1)
ص:214
فرد مصیبت زده از شدت اضطرار و بیچاره شدن از مصیبت، دست بر روی سر قرار دهد. در مورد حضرت ام کلثوم (علیها السلام) وارد شده است که در روز عاشورا:
«وضعت ام کلثوم یدها علی رأسها و نادت وامحمداه واجداه واعلیاه ...
ام کلثوم دست خود را بر سر نهاد و فریاد زد: ای محمد! ای جدبزرگوار! ای امیرالمؤمنین! (1)
در مورد حضرت زینب (علیها السلام) نیز روایت شده است که:
واضعاً یدها علی رأسها تندب وتقول وامحمدا هذا حسین بالعراء قد سلب العمامۀ و الرداء.
دستش را روی سرش قرار داده و ندبه میکرد و میگفت: وای ای جد بزرگوار! این حسین توست که در صحرا افتاده است در حالی که عمامه و ردای او را به غارت بردهاند. (2)
این ماهی فتاده به خون حسین توست وین صید دست و پا زده در خون حسین توست. (3)
ص:215
کئیب به معنای اندوهگین و دلشکسته و در هَم بودن، به گونهای که انکسار در چهره شخص مشخص شود و چهرهاش تیره و مایل به سیاهی شود.
در مورد اهل بیت (علیهم السلام) آمده است که در عزای امام حسین (علیه السلام) کئیب بودند.
1: دعبل خزایی شاعر میگوید:
«دخلت علی سیدی و مولای علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) فی مثل هذه الایام فرأیته جالساً جلسه الحزین الکئیب و اصحابه من حوله ...»
محضر آقایم و مولایم علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) وارد شدم در مثل چنین روزی (عاشورا) پس دیدم که نشسته اند در نشستن فردی حزین و غمگین و دَرهم شکسته و یاران حضرت پیرامون ایشان بودند پس به محض اینکه مرا دید فرمود ... (1)
2: همچنین روایت شده است:
«خرج النبی الی سفر فوقف فی بعض الطریق استرجع و دمعت عیناه فسئل عن ذلک فقال هذا جبرئیل یخبرنی عن ارض بشط فرات یقال لها کربلاء یقتل فیها ولدی الحسین ... کانی انظر الیه و الی مصرعه و مدفنه بها ... رجع عن سفره مغموماً مهموماً کئیباً حزیناً...»
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای سفری خارج شدند پس در بین راه توقف نموده و آیه استرجاع [انا لله و انا الیه راجعون] را خواندند و از چشمانشان اشک جاری شد، پس از حضرت در این مورد پرسیند. فرمودند: جبرئیل است که به من خبر میدهد از سرزمینی در شط فرات که به آن کربلا گفته میشود فرزندم حسین (علیه السلام) در آن کشته میشود... گویا
ص:216
نگاه میکنم به سوی او و به سوی مقتل و محل دفن او ... پس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از سفر خود بازگشتند در حالی که مصیبت زده، بی تاب و درهم شکسته و محزون بودند.» (1)
3: قال الرضا (علیه السلام): ... کان ابی اذا دخل شهر المحرم لا یری ضاحکاً و کانت الکآبۀ تغلب علیه ...
امام رضا (علیه السلام) میفرماید:
پدرم امام کاظم (علیه السلام) چنان بود که هرگاه ماه محرم فرا میرسید دیگر کسی او را خندان نمیدید و غم و شکسته حالی از حزن بر او چیره میشد [ و افسردگی و دلگیر میگردید]. (2)
4: صدیقه طاهره حضرت فاطمه (علیها السلام) میفرمایند:
ان حزنی علیک حزن جدید و فؤادی والله صب عنید
کل یوم یزید فیه سجونی واکتیابی علیک لیس یبید
ان قلنا علیک یألف صبرا او عزاء فانه لجلید
همانا حزن من بر تو حزن تازهای است و قلبم والله که شیدا و جانسوز شده.
هر روز غصهام گلوگیرتر میشود و چهرهام شکستهتر میشود بر تو، که این غم نابود شدنی نیست.
به راستی قلبی که در برابر مصیبت تو با صبر یا آرامش خو بگیرد آن قلب واقعاً قلب سختی است. (3)
5: عن الصادق (علیه السلام): اذا اردت زیارۀ الحسین (علیه السلام) فزره و انت کئیب حزین مکروب، شعث مغبّر، جائع عطشان، فان الحسین (علیه السلام) قتل حزیناً مکروباً شعثاً مغبّراً جائعاً عطشاناً ...
ص:217
امام صادق (علیه السلام) فرمود: هرگاه اراده کردی امام حسین (علیه السلام) را زیارت کنی، با خاطر افسردگی و شکسته حال و محزون او را زیارت کن و در حالت شدت غم [و اندوهی که راه نفس را میگیرد] باش و ژولیده و غبارآلود و گرسنه و تشنه او را زیارت کن. چرا که حسین (علیه السلام) در حالتی که محزون و غم زده بود و با حال شدت غم [و اندوه نفس گیر] شهید شد ژولیده و غبار آلود و گرسنه و تشنه کشته شد... (1)
6: عن صفوان الجمال عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال: سئلته ... مالی اراک کئیباً حزینا منکسراً ....
صفوان جمال از امام صادق (علیه السلام) نقل میکند که از آن حضرت پرسیدم: ... چه شده است که شما را دلگیر و افسرده و محزون و شکسته حال میبینم. (2)
ص:218
فرد مصیبت زده از شدت مصیبت و جزع، از خوردن طعام خودداری کند به گونهای که آثار آن در صورت نمایان شود.
1: « عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ کِرْدِینٍ الْبَصْرِی عَنْ ابی عبدالله (علیه السلام) ... قَالَ لِی: أ فَمَا تَذْکُرُ مَا صُنِعَ بِهِ؟ قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَ: فَتَجْزَعُ ؟ قُلْتُ إِی وَ اللَّهِ وَ أسْتَعْبِرُ لِذَلِکَ حَتَّی یَرَی أهْلِی أثَرَ ذَلِکَ عَلَیَّ، فَأمْتَنِعُ مِنَ الطَّعَامِ حَتَّی یَسْتَبِینَ ذَلِکَ فِی وَجْهِی . قَالَ رَحِمَ اللَّهُ دَمْعَتَکَ أمَا إِنَّکَ مِنَ الَّذِینَ یُعَدُّونَ مِنْ أهْلِ الْجَزَعِ لَنَا وَ الَّذِینَ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا ...»
امام صادق (علیه السلام) به من [مسمع کردین] فرمود: .. آیا یادی از مصائب حسین (علیه السلام) مینمایی؟
عرض کردم: اری،
فرمودند: آیا جزع و فزع میکنی؟
عرض کردم: آری به خدا قسم، به خاطر این یادآوری، اشکم جاری میشود تا آنجا که خانوادهام اثر آن را در صورتم میبینند و نیز از خوردن غذا امتناع میکنم تا آنکه اثر آن در صورتم پدید میآید.
امام فرمود: خدا اشکهای تو را رحمت کند، آگاه باش که تو از افرادی هستی که از اهل جزع بر مایی و از کسانی هستند که شادند به شادی ما و محزونند به حزن ما. (1)
ص:219
ص:220
2: عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ عَنْ أبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: سَألْتُهُ فِی طَرِیقِ الْمَدِینَةِ وَ نَحْنُ نُرِیدُ المکة [مَکَّةَ] فَقُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا لِی أرَاکَ کَئِیباً حَزِیناً مُنْکَسِراً فَقَالَ لَوْ تَسْمَعُ مَا أسْمَعُ لَشَغَلَکَ عَنْ مَسْألَتِی قُلْتُ فَمَا الَّذِی تَسْمَعُ قَالَ ابْتِهَالَ الْمَلَائِکَةِ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی قَتَلَةِ أمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ قَتَلَةِ الْحُسَیْنِ (علیهما السلام) وَ نَوْحَ الْجِنِّ وَ بُکَاءَ الْمَلَائِکَةِ الَّذِینَ حَوْلَهُ وَ شِدَّةَ جَزَعِهِمْ فَمَنْ یَتَهَنَّأ مَعَ هَذَا بِطَعَامٍ أوْ بِشَرَابٍ أوْ نَوْمٍ؛
صفوان جمال از امام صادق (علیه السلام) نقل میکند که در خدمت حضرت از مدینه به سمت مکه میرفتیم. در راه از آن حضرت پرسیدم: ای فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چه شده است که شما را غمگین و افسرده و محزون و شکسته حال میبینم؟
حضرت فرمودند: اگر آنچه را که من میشنوم، تو نیز میشنیدی، تو را از سئوال و جواب کردن با من باز میداشت.
عرض کردم: چه چیزی میشنوید؟
فرمودند: جد و جهد کردن ملائکه به درگاه خداوند عزوجل در طلب لعنت بر قاتلان امیرالمؤمنین و قاتلان امام حسین (علیهما السلام) و نوحهگری جنیان و گریۀ ملائکی که در اطراف او [گرداگرد قبر حسین (علیه السلام) ] هستند و شدت جزع و بی تابی ایشان! اکنون با این حال چه کسی میتواند از خوردن غذا و نوشیدن و خوابیدن بهره ببرد [و گوارایش شود]؟ (1)
ص:221
3: المفید فی مسارالشیعه [ص 60] قال: فی العاشر من المحرم قتل الحسین و جائت (علیه السلام) الروایه عن الصادق (علیه السلام) باجتناب الملاذّ فیه و اقامۀ سنن المصائب و الامساک عن لطعام و الشراب الی ان تزول الشمس، و التغذی بعد ذلک بما یتغذی به اصحاب المصائب کالالبان و ما اشبهها دون اللذیذ من الطعام؛
شیخ مفید در کتاب مسار الشیعه [ص60] فرموده: روز دهم ماه محرم، روزی است که امام حسین (علیه السلام) کشته شد و روایت از امام صادق (علیه السلام) وارد شده است که باید در این روز از چیزهای لذت بخش اجتناب شود و سنتهای عزا و مصیبت بر پا شود و از خوردن و آشامیدن پرهیز شود تا هنگام ظهر و نیمروز و بعد از آن خوراکیهایی که اهل مصیبت میخورند، مانند لبنیات و امثال آن بخورند و از خوراکیهای لذیذ استفاده نکنند. (1)
4: فی الانوار المحمدیۀ تالیف یوسف بن اسماعیل النبهانی: کان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) یوم عاشورا یدعا برضعائه و رضعاء ابنته فاطمه (علیها السلام) فیتفل فی افواههم و یقول للامهات: لا ترضعنهم الی اللیل، فکان ریقه یجزیهم؛
در کتاب الانوارالمحمدیه تألیف یوسف بن اسماعیل نبهانی آمده است:
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در روزهای عاشورا فرزندان شیرخوار خود و فرزندان شیرخوار دخترشان فاطمه (علیها السلام) را طلب میکردند؛ آنگاه از آب دهان مبارک خود در دهان آن شیرخواران قرار میدادند و به مادران ایشان سفارش میفرمودند: «تا شب به این کودکان شیر ندهید» و آب دهان مبارک آن حضرت، آن کودکان را از آب و غذا بی نیاز میکرد. (2)
ص:222
5: عن الصادق (علیه السلام): اذا اردت زیارۀ الحسین (علیه السلام) فزره و انت کئیب حزین مکروب، شعث مغبّر، جائع عطشان، فان الحسین (علیه السلام) قتل حزیناً مکروباً شعثاً مغبّراً جائعاً عطشاناً ...
امام صادق (علیه السلام) فرمود: هرگاه اراده کردی امام حسین (علیه السلام) را زیارت کنی، با خاطر افسردگی و شکسته حال و محزون او را زیارت کن و در حالت شدت غم [و اندوهی که راه نفس را میگیرد] باش و ژولیده و غبارآلود و گرسنه وتشنه او را زیارت کن. چرا که حسین (علیه السلام) در حالتی که محزون و غم زده بود و با حال شدت غم [و اندوه نفس گیر] شهید شد ژولیده و غبار آلود و گرسنه و تشنه کشته شد... (1)
ص:223
علامه مجلسی (قدس سره) در بحارالانوار از ابوذر رحمه الله حدیثی را روایت و نقل کرده است که گفت: اگر بدانید چقدر حزن و اندوه و الم وارد میشود بر اهل دریاها در وقت موج آنها و بر ساکنین کوهها و تلها و بیابانها و اهل آسمانها و از شهادت آن حضرت هر آینه به ذات خدا قسم آن قدر میگریستند که روحهای شما از بدن هایتان مفارقت کند و از گریه هلاک شوید:
« مَا مِنْ سَمَاءٍ یَمُرُّ بِهِ رُوحُ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) إِلَّا فَزِعَ لَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ یَقُومُونَ قِیَامَا تُرْعِدُ مَفَاصِلُهُمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ مَا مِنْ سَحَابَةٍ تَمُرُّ وَ تُرْعِدُ وَ تُبْرِقُ إِلَّا لَعَنَتْ قَاتِلَهُ وَ مَا مِنْ یَوْمٍ إِلَّا وَ تُعْرَضُ رُوحُهُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ ص فَیَلْتَقِیَانِ»
آسمانی نیست که روح سیدالشهداء (علیه السلام) به آن عبور کند، مگر آنکه هفتاد هزار ملک به فزع در میآیند و بیتاب میشوند، این ملائکه و فرشتگان میایستند به طوری که مفاصل آنها تا روز قیامت میلرزد و هیچ ابری نیست که حرکت کرده و بغرّد و برق زند مگر آن که کشندۀ حضرت را لعنت میکند و هیچ روزی نیست مگر آن که روح مطهر آن حضرت را بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عرضه داشته پس آن دو با هم ملاقات میکنند.» (1)
وقتی در عالم بالا که اشرف است بر این عالم؛ اینچنین عزا بر حضرت اباعبدالله (علیه السلام) تا روز قیامت بر قرار است، آیا این سئوال برای عقلاً پدید نمیآید که چگونه باید حق این مصیبت عظمی و داهیه کبری را در این دنیا ادا نمود؟
آیا فقط گریه و اشک کافی است؟
ص:224
چهره انسان تغییر کند و مایل به سیاهی شود.
« دَخَلْتُ عَلَی سَیِّدِی أبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (علیه السلام) فِی یَوْمِ عَاشُورَاءَ، فَألْفَیْتُهُ کَاسِفَ اللَّوْنِ ظَاهِرَ الْحُزْنِ، وَ دُمُوعُهُ تَنْحَدِرُ مِنْ عَیْنَیْهِ کَاللُّؤْلُؤِ الْمُتَسَاقِطِ، فَقُلْتُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مِمَّ بُکَاؤُکَ لَا أَبْکَی اللَّهُ عَیْنَیْکَ؟
فَقَالَ لِی أ وَ فِی غَفْلَةٍ؟ أنْتَ أ مَا عَلِمْتَ أنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیِّ اُصِیبَ فِی مِثْلِ هَذَا الْیَوْمِ؟
در روز عاشورا خدمت آقایم امام صادق (علیه السلام) رسیدم ایشان را در حالی افتم که رنگش پریده بود و حزن و ناراحتی در او نمایان بود و اشک از چشمانش سرازیر بود مانند لؤلؤ پی در پی فرو ریخته میشد.
عرض کردم: یابن رسول الله! برای چه گریه میکنید؟ خدا هیچگاه چشمان شما را گریان نکند.
پس حضرت به من فرمود: آیا در غفلتی؟ آیا نمیدانی که در مثل چنین روزی حسین بن علی (علیهما السلام) به شهادت رسید. (1)
در روایت فوق سه اثری که در مصیبت امام حسین (علیه السلام) از چهره مبارک امام صادق (علیه السلام) نمودار بوده ذکر شده است:
یکی «ظاهر الحزن» است، یعنی حزن در چهره مبارک حضرت ظاهر و نمایان شده بود. دوم اینکه: «دموعه تنحدر» یعنی اشکهای شریفشان سرازیر بود. و سوم اینکه: «کاسف اللون» بودند یعنی چهره حضرت از اندوه زرد و متمایل به سیاه شود. بسیار قابل تأمل است، سئوالی که از امام صادق (علیه السلام) میشود و جواب حضرت، وقتی راوی از
ص:225
حالت حضرت تعجب میکند، امام (علیه السلام) با خطاب و تخدر میفرمایند: «اماعملت؛ آیا هنوز نفهمیدی؟» یعنی این باید برای شما جا افتاده باشد که مصیبت امام حسین (علیه السلام) در جایگاهی قرار دارد که من امام معصوم در آن بی قراری میکنم.
خطاب «اما عملت»، بیانگر این است که این امر یعنی عزاداری بدین نحو، یک امر بدیهی است و باید مانند اولیات و بدیهیات برای شما حل شده باشد و جای پرسش ندارد.
ص:226
امام باقر (علیه السلام) فرمودند:
هنگامی که حضرت حسین (علیه السلام) با افراد و نفرات، از مدینه آهنگ خروج نمودند، زنان بنی عبدالمطلب پیش آمده برای نوحه سرایی و گریستن اجتماع نمودند و گفتند:
بکو حسیناً سیدا و لقتله شاب الشعر
برای (علیه السلام) که سرور و آقای همه است گریه کنیند و به خاطر شهادتش مویها سفید شد. (1)
ص:227
در روایت صحیحه «کامل الزایارت» از ابی نصیر روایت شده است که:
«کنت عند ابی عبدالله (علیه السلام) احدثه فدخل علیه ابنه فقال له: مرحباً و ضمّه و قبّله و قال: حقرالله و حقّرکم ... ثم بکی و قال: یاابابصیر اذا نظرت الی ولد الحسین اتانی ما لا املکه بما اتی الی ابیهم و الیهم»
نزد امام صادق (علیه السلام) بودم و حدیث میگفتم: پس فرزند حضرت داخل شد، پس حضرت به او خوش آمد گفتند و او را در آغوش گرفتند و بوسیدند و فرمودند: خدا حقیر کند هر کس شما را حقیر کند ... سپس گریستند و فرمودند: ای ابابصیر! هرگاه نگاه میکنم به فرزندان حسین (علیه السلام) حالتی به من عارض میشود که مالک آن نیستم، تاب آن نمیآورم به خاطر آن مصائبی که پدر ایشان حضرت امام حسین (علیه السلام) و به ایشان وارد شد. (1)
در این تردیدی نیست که امام و حجت خدا، واجد صبر الهی است. تاب و تحمل و آرامش و قرار او مافوق تصور ماست. امام کسی است که قرار و آرام زمین و زمان به وجود اوست که:
«لو خلت یوماً بغیر حجه لماجت باهلها، کما یموج البحر باهله»
«اگر زمین لحظهای از حجت خالی باشد موج میزند به اهلش، همانگونه که اهل دریا دچار موج میشوند.» (2)
امامی که در این مرتبه از قرار و آرامش است، که آرامش عالم وجود بسته به اوست مگر در مصیبت امام حسین (علیه السلام) چه میبیند که میفرماید:
ص:228
«اتانی ما لا املکه، بر من وارد میشود آنچه که مالکیت آن را ندارم» از حد بی قراری در این مصیبت عظمی؟!
فتأمل! که این تعابیر والای امام و حجت خدا بسی قابل تدبر است.
ص:229
در برخی روایات چنین آمده است که:
«الواله من شدۀ الحزن»؛ واله بدین معناست: «به شدت اندوهگین به گونه ای که نزدیک بود عقل خود را از دست بدهد و از شدت مصبت مات و سرگشته شد. حیران و بی تاب و بی قرار.»
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زیارت جد غریبشان میفرمایند:
«سلام من قلبه بمصابک مقروح و دمعه عند ذکرک مسفوح، سلام المفجوع الحزین الواله...»
سلام بر کسی که قلبش در مصیبت تو مجروح است و اشکش هنگام یاد تو پی در پی جاری است.
سلام بر کسی که در مصیبت او دردمند شده و غمین و مات و مبهوت و بیچاره و مقهور است...» (1)
ص:230
رائع به معنای ترسیده و وحشت زده از مصیبت است.
امام زین العابدین (علیه السلام) در خطبهای که بعد از اسارت خود در مدینه ایراد نمودند، فرمودند:
«ایهاالناس ای قلب لا یتصرع لقتله ام ای فؤاد لا یحن الیه ام ای سمع یسمع هذه الثلمۀ التی ثلمت فی الاسلام فلا یرتاع لها»
ای مردم! کدام دل است که در شهادت او نشکند و کدام قلبی است که در مصیبت او ترحم نکند و نسوزد؟! یا کدام گوشی است که این رخنۀ بزرگ را که در اسلام روی داده، بشنود و فزع و بیتابی نکند؟! (1)
ص:231
در روایت آمده است که اباهارون به خدمت امام صادق (علیه السلام) رسید:
«دخلت ابی عبدالله فقال لی انشدنی فانشدته فقال لا کما تنشدون و کما ترثیه عند قبره قال فانشدته: امرر علی جدث الحسین فقل لاعظمه الزکیۀ ... قال زدنی انشدته یا مریم قومی فاندبی مولاک و علی الحسین فاسعدی ببکاک؛ قال فبکی و تهایج النساء»
ای اباهارون! درباره حسین (علیه السلام) برایم چند بیت شعر بخوان. پس من هم خواندم. (حضرت گریستند) سپس فرمودند: آن طور برایم بخوان که خودتان میخوانید و آن چنان که نزد قبرش مرثیه میخوانید (یعنی با لحن) من هم این ابیات را خواندم:
مرور کن بر خاکهایی که در اطراف قبر حسین (علیه السلام) است و به استخوانهای والایش بگو.
پس حضرت گریه کردند و سپس فرمودند: باز هم بخوان،
من هم شعر دیگری را برایش خواندم. پس حضرت گریه کرد و من صدای گریه خانمهای حرم را از پشت پرده شنیدم که همدیگر را در مصیبت به هیجان در میآوردند. (1)
چقدر زیباست که محب در عزای مولایش هم خود بی قرار شود و دیگران را به شور و هیجان در آورد. این روایت قابل توجه آنانی باشد که به شور حسینی ایراد میگیرند.
ص:232
تجدید عزا یعنی تازهتر شدن مصیبت؛ بدین معنا که گویا الآن مصیبت وارد شده است. تجدید عزا یعنی هر روز که میگذرد نه تنها از حزن مصیبت زده به سبب نسیان و فراموشی و گذر زمان کم نشود، بلکه هر لحظه این غم زیادتر گردد.
1: حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
لما اخبر النبی ابنته فاطمه بقتل ولدها الحسین و ما یجری علیه من المحن بکت فاطمۀ بکاء شدیداً، وق تالت یا ابل متی یکون ذلک؟
قال فی زمان حال منی و منک و من علیِ، فاشتد بکاءها و قالت: یا ابت فمن یبکی علیه؟ ومن یلتزم باقامۀ العزاء له؟
فقال النبی: یا فاطمۀ، ان نساء امتی یبکون علی نساء اهل بیتی و رجالهم یبکون علی رجال اهل بیتی، و یجددون العزاء جیلاً بعد جیل، فی کل سنۀ...
هنگامی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و آله خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) و مصائبی که بر آن حضرت وارد میشود برای حضرت فاطمه (علیها السلام) بیان کرد، حضرت فاطمه (علیها السلام) گریه شدیدی نمود، بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سئول نمود، پدرم این واقعه در چه زمانی است؟
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: در زمانی این حادثه واقع میشود که من و تو و علی (علیهم السلام) نیستیم، گریه حضرت فاطمه (علیها السلام) بیشتر شد و فرمود: پدرم چه کسی بر حسینم گریه خواهد کرد؟ و چه کسی مجالس عزا برای پسرم بر پا میکند؟
ص:233
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ای فاطمه! زنان امت من بر زنان اهل بیتم گریه میکنند و مردان امتم بر مردان اهل بیتم گریه میکنند. و این عزاداری را هر سال بر پا میکنند.» (1)
این روایت حائز نکته بسیار مهمی است که تسلی دادن حضرت صدیقه طاهره (علیها السلام) به تجدید عزای هر ساله شیعیان بر امام حسین (علیه السلام) میباشد.
2: در مورد عزای حضرت صدیقه طاهره (علیها السلام) بعد از شهادت پدرش وارد شده است که:
«و لم یکن فی اهل الارض و الاصحاب و الاقرباء و الاحباب اشد حزناً و اعظم بکاءً و انتخاباً من مولاتی فاطمۀ الزهرا و کان حزنها یتجدد و یزید و بکاؤها یشتد.»
«اما در اهل زمین و اصحاب و خویشان و دوستداران پیامبر کسی شدیدترین حزن و بیشترین گریه و بی قراری را مانند سرورم حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) نداشت. این چنین بود که حزن او جدید و زیاد میشد و گریهاش شدت میگرفت. (2)
ص:234
بُهرَه به چه معنایی است؟ «وقعت علیه البهره؛ شگفتی بر او واقع شد». نفسش در اثر مصیبت برید. بریدن نَفَس در اثر خستگی زیاد و مصیبت بزرگ، به نفس افتادن، مات شدن. (1)
1: « إِنِّی لَمْ أذْکُرْ مَصْرَعَ بَنِی فَاطِمَةَ إِلَّا خَنَقَتْنِی الْعَبْرَةُ لِذَلِکَ.» (2)
امام سجاد (علیه السلام) میفرماید: من هیچگاه کشته شدن فرزندان فاطمه (علیه السلام) را به یاد نمیآورم، مگر آنکه به سبب آن، اشک راه نفس را بر من میبندد. (و گریه گلوگیر من میشود).
2: سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَألْتُ الْقَائِمَ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عَنْ تَأوِیلِ کهیعص قَالَ هَذِهِ الْحُرُوفُ مِنْ أنْبَاءِ الْغَیْبِ أطْلَعَ اللَّهُ عَلَیْهَا عَبْدَهُ زَکَرِیَّا ثُمَّ قَصَّهَا عَلَی مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ ذَلِکَ أنَّ زَکَرِیَّا (علیه السلام) سَألَ رَبَّهُ أنْ یُعَلِّمَهُ الْأسْمَاءَ الْخَمْسَةَ فَأهْبَطَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلَ فَعَلَّمَهُ إِیَّاهَا فَکَانَ زَکَرِیَّا إِذَا ذَکَرَ مُحَمَّداً وَ عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ سُرِّیَ عَنْهُ هَمُّهُ وَ انْجَلَی کَرْبُهُ وَ إِذَا ذَکَرَ اسْمَ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) خَنَقَتْهُ الْعَبْرَةُ وَ وَقَعَتْ عَلَیْهِ الْبُهْرَةُ فَقَالَ ذَاتَ یَوْمٍ إِلَهِی مَا بَالِی إِذَا ذَکَرْتُ أرْبَعاً مِنْهُمْ تَسَلَّیْتُ بِأسْمَائِهِمْ مِنْ هُمُومِی وَ إِذَا ذَکَرْت الْحُسَیْنَ تَدْمَعُ عَیْنِی وَ تَثُورُ زَفْرَتِی؟ فَأنْبَأهُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَنْ قِصَّتِهِ فَقَالَ کهیعص فَالْکَافُ اسْمُ کَرْبَلَاءَ وَ الْهَاءُ هَلَاکُ الْعِتْرَةِ وَ الْیَاءُ یَزِیدُ وَ هُوَ ظَالِمُ الْحُسَیْنِ وَ الْعَیْنُ عَطَشُهُ وَ الصَّادُ صَبْرُهُ فَلَمَّا سَمِعَ بِذَلِکَ زَکَرِیَّا (علیه السلام) لَمْ یُفَارِقْ مَسْجِدَهُ ثَلَاثَةَ أیَّامٍ وَ مَنَعَ فِیهِنَّ النَّاسَ مِنَ الدُّخُولِ عَلَیْهِ وَ
ص:235
أقْبَلَ عَلَی الْبُکَاءِ وَ النَّحِیبِ وَ کَانَ یُرْثِیهِ إِلَهِی أ تُفْجِعُ خَیْرَ جَمِیعِ خَلْقِکَ بِوَلَدِهِ؟ إِلَهِی أ تُنْزِلُ بَلْوَی هَذِهِ الرَّزِیَّةِ بِفِنَائِهِ؟ إِلَهِی أ تُلْبِسُ عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ ثَوْبَ هَذِهِ الْمُصِیبَةِ؟ إِلَهِی تُحِلُّ کُرْبَةَ هَذِهِ الْمُصِیبَةِ بِسَاحَتِهِمَا ثُمَّ کَانَ یَقُولُ إِلَهِی ارْزُقْنِی وَلَداً تَقَرُّ بِهِ عَیْنِی عَلَی الْکِبَرِ فَإِذَا رَزَقْتَنِیهِ فَافْتِنِّی بِحُبِّهِ ثُمَّ افْجَعْنِی بِهِ کَمَا تُفْجِعُ مُحَمَّداً حَبِیبَکَ بِوَلَدِهِ فَرَزَقَهُ اللَّهُ یَحْیَی وَ فَجَعَهُ بِهِ وَ کَانَ حَمْلُ یَحْیَی سِتَّةَ أشْهُرٍ وَ حَمْلُ الْحُسَیْنِ کَذَلِکَ ...؛
سعدبن عبدالله گوید: از حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) درباره تأویل «کهیعص» پرسیدم.
حضرت فرمودند: این حروف از اخبار غیبی است که خداوند بندۀ خود حضرت زکریا (علیه السلام) را بر آن مطلع کرد و سپس این قضیه را [در قرآن] بر حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بازگو کرد و قضیه از این قرار است که:
حضرت زکریا (علیه السلام) از پروردگار خود در خواست کرد که نام «پنج تن» را به او تعلیم فرماید. خداوند هم جبرئیل (علیه السلام) را بر او نازل کرد و او نامها را به زکریا (علیه السلام) تعلیم نمود. از آن پس حضرت زکریا (علیه السلام) چنان بود که هرگاه نام محمد و علی و فاطمه و حسن (علیهم السلام) را ذکر میکرد، حزن و اندوه او برطرف میشد و غم از دل او زدوده میشد و هرگاه اسم حسین (علیه السلام) را ذکر میکرد اشک راه نفس را بر او میبست [و از شدت گریه] نفسهایش بریده بریده میشد.
روزی حضرت زکریا (علیه السلام) از خداوند سئوال کرد: خدایا! مرا چه می شود که هرگاه چهار نفر از پنج تن را یاد میکنم، در اثر ایشان از غمهای خود فارغ شده و تسلی پیدا کنم و هرگاه حسین (علیه السلام) را ذکر میکنم، چشمم اشکبار میشود [و از شدت حزن] نفسهای سوزناک سینهام زیاد میشود؟
خداوند تبارک و تعالی بها و قصۀ حسین (علیه السلام) را خبر داد و فرمود:
«کهیعص»: کاف اسم کربلاست و هاء هلاکت عترت طاهره است و یاء یزید است که ظالم حسین (علیه السلام) است و عین عطش حسین (علیه السلام) است و صاد صبر اوست.
ص:236
هنگامی که زکریا (علیه السلام) این را شنید، سه روز از مسجد خود بیرون نیامد و در این مدت مردم را از این که بر او داخل شوند، منع کرد و به عزاداری و گریههای بلند برای امام حسین (علیه السلام) رو آورد و چنین بر او مرثیه میخواند:
خدایا! آیا بهترین خلق خودت را به فرزندش مصیبت زده میکنی [و این فاجعه را بر او وارد میکنی]؟
خدایا! بلای این مصیبت را به درگاه او نازل میکنی؟ خداوندا! آیا لباسهای این مصیبت را بر علی (علیه السلام) و فاطمه (علیها السلام) میپوشانی؟ خدایا! غم جانکاه و نفس گیر این مصیبت را بر ساحت علی و فاطمه (علیهما السلام) وارد میکنی؟
پس از آن حضرت زکریا (علیه السلام) میگفت: خدایا! فرزندی به من روزی کن که در سن پیری نور چشم و مایۀ فرح و سرور من باشد. آنگاه که این فرزند را به من عطا فرمودی، مرا به محبت او مفتون نما و سپس مرا به او مصیبت زده کن، آنچنان که حبیبت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را در مورد فرزندش مصیبت زده می نمایی. خداوند هم به او حضرت یحیی (علیه السلام) را عطا فرمود و او را به حضرت یحیی (علیه السلام) مصیبت زده کرد و مدت حمل و زمان ماندن حضرت یحیی (علیه السلام) در شکم مادر شش ماه بود، چنانکه مدت حمل امام حسین (علیه السلام) همین مقدار بود.». (1)
وقتی معصوم (علیه السلام) چنین عزاداری کند تکلیف دیگران مشخص است.
ص:237
یکی دیگر از انواع عزاداری امام معصوم (علیه السلام) در مصیبت حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) «هلع» میباشد.
«الهلع» الحرص و قیل الجزع و قلۀ الصبر و قیل هو اسواء الجزع و افحشه؛
«الهلع» حرص است و گفته شده جزع و قلت صبر میباشد و برخی گفتهاند هلع بدتر از جزع و فاحشتر از آن است. (1)
جزع و فزع و بیتابی و بی قراری به گونهای که از آن سیر نشود و به چیز دیگر توجهی نکند نا آرامی که از شدت مصیبت باشد.
امام زین العابدین میفرماید:
«...لما اصابنا بالطف ما اصابنا و قتل ابی و قتل معه من ولده و اخوته و سائر اهله و حملت حرمه و نساؤه علی الاقتاب یراد بنا الکوفه فجعلت انظر الیهم صرعی و لم یواروا فعظم ذلک فی صدری و اشتد لما اری منهم فلقی فکادت نفی تخرج و تبینت ذلک منی عمتی زینب الکبری بنت علی قالت ما لی اراک تجود بنفسک یا بقیۀ جدی و ابی و اخوتی فقلت و کیف لا اجزع و اهلع و قد اری سیدی و اخوتی و عمومتی و ولد عمی و اهلی مصرعین بدمائهم مرملین بالعزاء مسلبین لا یکفنون و لا یوارون و لا یعرج علیهم احد و لا یقربهم بشرکائهم اهل بیت من الدیلم و الخزر...»
هنگامی که در کربلا آن مصیبت بر ما وارد شد و پدرم و تمام فرزندان و برادران و جمیع اهلش که با او بودند کشته شدند و حرم و زنان آن حضرت را بر روی شتران بی جهاز نشانده و ما را به کوفه میبردند، پس به قتلگاه ایشان چشم دوختم و بدنهای (طاهره را برهنه و عریان) دیدم که روی خاک افتاده و دفن نشدهاند، این حال
ص:238
بر من گران آمد و در سینهام اثرش را یافته و هنگامی که از ایشان چنین منظرهای را دیدم، اضطراب و بی آرامی در من شدت یافت به حدی که چیزی نمانده بود که روح از کالبدم خارج شود، این هیئت و حالت را وقتی عمهام زینب کبری دختر علی بن ابیطالب (علیهما السلام) از من مشاهده نمود، عرض کرد: این چه حالتی است که از تو میبینم، ای یادگار جد و پدر و برادرم! چرا با جان خود بازی میکنی؟
گفتم: چگونه جزع و بیتابی نکنم در حالی که میبینم سرور و برادران و عموها و پسر عموها و اهل خود را در خون خود طپیده، عریان و برهنه بوده، جامههایشان را از بدن بیرون آوردهاند، بدون اینکه کفن شده یا دفن گردیده باشند، احدی بالای سرشان نبوده و بشری نزدیکشان نمیشود، گویا ایشان از خاندان دیلم و خزر میباشند.» (1)
همان طور که از روایت به دست میآید «هلع» تا آنجا بوده است که امام میفرماید:
«فکادت نفسی تخرج» «چیزی نمانده بود که جان از سینۀ من خارج شود.»
فعل کادَ وقتی سر یک فعلی آید آن فعل را بسیار قریب الوقوع میکند. امام (علیه السلام) میفرماید: هیچ نمانده بود که جان از سینۀ من خارج شود.
حال سئوال اینجاست: وقتی امام معصوم (علیه السلام) که دارای صبر و طمأنینۀ الهیه است کسی است که بقای جهان وابسته به اوست که در روایات متعدد وارد شده است: «لو بقیت الارض بغیر امام لساخت» اگر زمین بدون امام باقی بماند، هر آینه اهلش را فرو میبرد. (2) چنین مقامی به چنین جزعی دست میزند. تکلیف غیر از امام مشخص است. وقتی او که حفظ جانش از حفظ جان عالمیان از حفظ جان پیغمبران و اولیاء و جبرئیل و ... اولی است در مصیبت امام حسین (علیه السلام) به چنین جزعی دست میزند، تکلیف ما که به ایشان عرضه میداریم:
بابی انتم و امی و نفسی و اهلی و مالی؛ پدر و مادرم و جانم و اهل و مالم فدای شماست، چیست؟!
ص:239
بی شک یادآوری مصیبت اباعبدالله (علیه السلام) زنده کردن یاد او و امر اوست. لذا از دیر باز تاکنون روشهای مختلفی برای زنده کردن مصائب کربلا و نمایش دادن مصیبت آل الله (علیهم السلام) انجام میگرفته است، نظیر تعزیه که خود شامل مناقب خوانی، رجزخوانی، نوحه خوانی، بحر طویل خوانی، مقتل خوانی، شهادت خوانی، هجران خوانی (زبان حال اسرا)، اشقیاء خوانی و شمر خوانی (از زبان سران سپاه عمر سعد علیه لعائن الله) است. همچنین مواکب عزا و مراسم تشبیه و تمثیل از برخی از وقایع کربلا، نظیر سوزاندن نمادین خیام و زنجیر زدن بر دست و پاهای حضرت زین العابدین (علیه السلام) و اهل حرم سیدالشهداء؛ این تشبیه و تمثیل در سیرۀ اهل بیت (علیهم السلام) نیز بوده است، به عنوان نمونه:
کمیت شاعر بر امام صادق (علیه السلام) وارد شد و برای آن حضرت اشعار و مرثیه میخواند و آن جناب گریۀ شدیدی مینمود، همچنین زنها و اهل حرم در پشت پرده گریه مینمودند و نالۀ آنها بلند بود. ناگاه کنیزی از پشت پرده بیرون آمد و کودکی در دامن امام صادق (علیه السلام) گذاشت، گریه حضرت بینهایت شدید شد و صدای آن حضرت و زنان از پشت پرده به گریه بلند شد.» (1)
بیتردید آوردن کودک، تمثیلی و حکایتی از داغ جانسوز حضرت علی اصغر (علیه السلام) و یا اطفال دیگر حرم سیدالشهدا (علیه السلام) بوده است و بی شک این نمادها و تمثیلهاست که بر سوز و گریه و شدت حزن و عزاداری میافزاید. همانگونه که بعد از گذاردن کودک در آغوش امام صادق (علیه السلام) بر گریۀ حضرت افزوده میشود.
ص:240
از همین روست جریان معروف حضرت زین العابدین (علیه السلام) که با مشاهدۀ آب، ذبح گوسفند، جوان، طفل شیرخوار و ... بر بیتابی و گریههایشان افزوده میشد؛ زیرا در نگاه محب عزادار، هر کدام حکایتی از داغهای بینهایت عظیم کربلاست. این تشابه تا جایی از اهمیت قرار دارد که حتی شبیه گریه کنندۀ امام حسین (علیه السلام) شدن در بسیاری از روایات امر شده و آن را مأجور و مُثاب معرفی فرمودهاند، چه رسد به شبیه خونین کفنان و یاران امام حسین (علیه السلام) شدن.
از جملۀ این تحاکی و تماثیل، مشق شب عاشوراست که به یاد رزمایش نمادین و تمثیلی حبیب بن مظاهر (علیه السلام) در شب عاشورا برای تسلای خاطر حضرت زینب (علیها السلام) و در صبح عاشورا، شیعیان به یاد ضربات و زخمهایی که بر بدن و فرق سر مقدس اباعبدالله الحسین (علیه السلام) وارد شد، انجام میدهند. شیعیان چه زیبا بیان میدارند که اگر دست روزگار آنان را به این زمان انداخت و نبودند تا سر و جان را فدای یک تار موی امام حسین (علیه السلام) کنند، نه تنها در این غم بگریند، بلکه به یاد مصائب بیشمار مولایشان به یاد شلاقها و زنجیرهای سنگینی که بر سر و صروت بانوان اطفال و اهل حرم امام حسین (علیه السلام) زدند، زنجیر بر تن خویش میزنند و اگر نبودند تا ضربههای تیر و سنان و نیزه و شمشیر را بر جان بخرند، خود را به خون خویش مزیّن میکنند تا علاوه بر اینکه تشبیه و تمثیل از واقعه عاشورا بوده، نماد آمادگی و ایستادن تا مرزخون و جان دادن در راه انتقام سیدالشهدا (علیه السلام) باشد.
اینگونه است که حبیب وار به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تسلیت عرض میکنند.
ذکر روایت ذیل خالی از لطف نیست:
فرعون دلقک و مسخرهگری داشت که با افعال و حرکات او تفریح میکرد و برای تمسخر و استهزاء خود را در گفتار و حرکات و لباس به شکل حضرت موسی (علیه السلام) در میآورد، تا اینکه فرعون با قوم خود غرق شدند، ولی او به سلامت نجات یافت.
ص:241
حضرت موسی (علیه السلام) به خداوند عرض کرد: خدایا! او به من اذیت و اهانت نمود، چرا او هلاک نشد؟
خطاب شد: «یا موسی! انه تشبه بک فی الثیاب و الکلام فانجیته لها تشبه باحبایی»
ای موسی! او در لباس و سخن گفتن به تو شباهت پیدا کرد و به جهت این که به دوستان من شبیه شد، او را نجات دادم». (1)
حال کسانی که بر اساس اعتقاد صحیج و صدق نیت و به خاطر محبت به امام و یادآوری و زنده کردن مصیبت او، خود را مانند حبیب خدا، امام حسین (علیه السلام) میسازند، در پیشگاه خداوند متعال به چه مقام و منزلتی نائل میشوند. آنان که برای کم رنگ شدن ظلمی که بر امام حسین (علیه السلام) و اهل بیت ایشان شد، و به جهت آمادکی برای انتقام خون سیدالشهداء (علیه السلام) که هدف قیام منتقم الله است، خود را شبیه به امام و مولای خویش امام حسین (علیه السلام) میکنند، چه اجر عظیمی در پیشگاه خدای حسین (علیه السلام) دارند؟ فطوبی لهم.
مرحوم صاحب قوانین، حضرت آیت الله العظمی میرزا ابوالقاسم قمی متوفی 1231ق دربارۀ جواز شبیه خوانی در محرم به جواز و رجحان و استحباب مؤکد با عملیاتی که در آن واقع میشود با ذکر ادله مشروحاً در اوائل متفرقه کتاب «جامع الشتات» چاپ شده است. (2)
ص:242
سئوال: در ولایت ترکستان در ماه محرم تشبیه در میآوریم که مردم عوام گریه کنند. و بعضی نوحه را از پیش خودمان اختراع میکنیم که مردم گریه کنند. آیا این ضرر دارد یا نه؟
جواب: تشبیه در آوردن به جهت گریه کردن – یعنی کسی را به صورت شهدا یا کفار و اشقیاء در آوردن- ظاهری ضرری ندارد و دروغ و افترا در مرثیه و نوحه و غیر آن جایز نیست. (1)
این سئوال و جواب مدرک و سند قاطع است بر علیه کسانی که با ژست محققانه میگویند شبیه خوانی ار ناصر الدین شاه بنا نهاده است که در سفر فرنگ تحت تأثیر نمایش به دارآوریختن عیسی (علیه السلام) قرار گرفت و شبیه خوانی را بنا نهاد. میرزا (قدس سره) متوفای 1231قمری میباشد و جلوس ناصرالدین شاه در سال 1261قمری است.
مرحوم صاحب قوانین درباره مسئله شبیه خوانی در مسئله 104 به طور کاملاً مشروح و مستدل بحث کرده است که ما در اینجا تمام گفتار معظم له را میآوریم:
سؤال: آیا جایز است در ایّام عاشوراء، تشبیه به صورۀ امام یا اعادی اهل بیت، به جهت گریانیدن مردم؟ و آیا جایز است که مردان در لباس زنان اهل بیت (علیهم السلام) یا غیر ایشان متشبّه شوند به همان [نساء] (2) یا نه؟
جواب:
بدان که تحقیق این مطلب موقوف است به تمهید مقدمه، و آن این است که: علما ذکر کردهاند حرمت تزیین مرد به آن چه از مختصّات زنان است؛ خواه [از] محرمات ذاتیّه باشد مثل طلا و حریر در غیر مواضع مستثنی، یا غیر آن مثل خلخال و[دستَرَنج] (3) و امثال آن. و طلا و حریر اجماعی است و اخبار اهل بیت (علیهم السلام) بر آن
ص:243
مستفیض است. و اما مثل خلخال و غیر آن از لباس های مختصّی که به حسب هر زمان و مکان، مختلف میشود؛ پس ظاهر این است که در آن نیز خلافی نباشد. و کتب اصحاب که الآن نزد حقیر موجود است (از کتب فاضلین و شهیدین و غیرهم) در هیچکدام نقل خلاف نشده. و علاوه بر این، دلالت دارد بر این، اخبار بسیار که دلالت میکنند بر منع از «لباس شهرت». و در برخی از اخبار صحیحه از جملۀ آنها فرموده اند: «إِنَّ اللَّهَ یُبْغِضُ شُهْرَهَ اللِّبَاس» (1)و اخبار به این مضمون بسیار است. و عموم آن چه وارد شده است که «الشُّهْرَهُ خَیْرُهَا وَ شَرُّهَا فِی النَّارِ» (2) هم مؤیّد است.
و همچنین؛ دلالت دارد بر این، اخباری که دلالت دارد بر حرمت [تشبّه] (3) رجال به نساء، و به عکس. چنان که از علل و غیره نقل شده (4)و ظاهر این است که در این معانی قائل به فرقی مابین زنان و مردان نباشد.
هرگاه این را دانستی؛ پس میگوییم در تشبیه به معصوم و نیکان، راه منعی در نظر نیست. و عمومات رجحان بکاء و ابکاء و تباکی برسیّد الشهداء (علیه السلام) و تابعان ایشان، دلالت بر آن دارد. و شکی نیست که اعانت بر «برّ» است. و گاه است که توهم شود که این موجب هتک حرمت بزرگان دین است. این توهم فاسد است. زیرا مراد تشبیه نفس به نفس و شخص به شخص نیست. بل که تشبیه صورت وزیّ و لباس است محض از برای تذکرۀ احوال ایشان را.
[اگر] (5) مراد آن چیزی است که در اَلسنه است که هتک حرمت ایشان است از جهت این که [خواری] (6) ها
ص:244
که نسبت به ایشان رسیده نباید به نظرها[ی] مردم در آورده [شود] که مردم مطلع بر آن خواریها بشوند. پس آن نیز باطل است. زیرا که در احادیثی از ائمّۀ اطهار (علیهم السلام) وارد شده ذکر از خواریها و ما را مامور کردهاند به خواندن آنها در مجامع........ (1) است. و ما الحال تصویر آن خواری ها [را] در شخص غیر ایشان جلوه می دهیم.
با وجود آن که میگوییم: در اخبار و السنۀ اخبار، تشبیه امیرالمؤمنین (علیه السلام) به شیر که حیوانی است، و جناب سید الشهداء (علیه السلام) به گوسفندی که سر آن را ببرند، و نیکان و متقیان به غرّ المحجلّین که امیرالمؤمنین (علیه السلام) قائد آنها است، بسیار است. پس چرا تشبیه ایشان به صورت شیعه[ای] از شیعیان و محبّی از محبّان ایشان، جایز نباشد؟ و این هتک حرمت باشد؟ و همچنین تصویر عورات (2) سواره بر شتران برهنه به اشخاص مشابه آنها، چه ضرر دارد؟ با وجود اخبار بسیار که چنین واقع شده، و در مجالس میخوانند آنها را.
و اما تشبّه به اعدای اهل بیت (علیهم السلام): پس دلیل بر آن، [آن سخن] مشهور است که «من تشبّه بقوم فهو منهم». و مظنون این است که مضمون روایت باشد. (3)
و لکن الحال در نظرم نیست. و بر این وارد است که اولاً: این که این را «تشبه» نگویند. چون ظاهر از تشبه این است که خواهد خود را از ایشان داند و به طوع و رغبت در آن لباس رود، خواهد که خود را از جملۀ آنها شمرد. سلّمنا که عموم، شامل آن باشد، پس میگوییم: بعد منع سند و دلالت، و تسلیم عموم این که نسبت میان آن، و عمومات ابکاء، عموم من وجه است. و شکی نیست که عموم رجحان بکاء سنداً و دلالۀً و اعتضاداً، راجح است بر حرمت این گونه [تشبّه]. (4) و همچنین هرگاه استدلال
ص:245
شود بر حرمت اذلال مؤمن نفس خود را، [که] (1) همچنین جواب میگوییم منعاً و تسلیماً و تضعیفاً. بل که گاه است که این از اعظم مجاهدات است، و این را محض از برای رضای خدا کردن جهاد عظیم است. و حق تعالی اکرم از آن است که کسی خود را در راه او ذلیل کند، محروم کند از فیض. و دیگر این که اشخاص مختلف میباشند و نسبت به بعض اشخاص، اذلال نیست، به جهت مهانت نفس او، و غالب این است که از این اشخاص متشبّه میشوند به صورت اعادی.
و اما مسئلۀ تشبه بر زنان: پس جواب از آن نیز از آن چه گفتیم ظاهر میشود که ممنوع است که مراد از «تشبه» این باشد، به جهت آن که این شخص متشبّه به زنان از حیثیت آن که تشبّه به زنان است، نمیکند. بل که میخواهد که مثلاً زینب خاتون را مصور کند به لباسی که صریح در زنان نیست غالباً، و اگر باشد هم مضر نیست؛ مثل چادر شب به سرکردن، و مکالماتی که ایشان میفرمودند، بکند به جهت ابکاء. و این را تشبّه به زنان نمیگویند. چون ظاهر آن تشبه به آنچه مختص به جنس زنان است بدون غرضی دیگر. و در این جا لباس زنان پوشیدن نه از برای نمود خود است در صورت زن. و فرق بسیار است میانۀ ملاحظۀ تشبّه به شخص معین از زنان از راه خصوصیات فِعال آن زن، و تشبّه به جنس زنان از راه تشبّه به این جنس. پس خوب تأمّل کن. (2)
ص:246
«القرح بالفتح و السکون» الجراح، به جراحت و ددر جرحت «قرح» میگویند.
در معنای «قرح» چنین وارد شده است:
«قرح القرح: مما یجرح من الجسد (1) قرح ذکر القرح بالفتح و السکون: الجراح و قیل القرح بالفتح الجراح و القرح بالضم ألم الجراح، بفتح القاف و سکون الراء واحدة القرح و القروح و هی حبة تخرج فی البدن» (2)
«قیل: القَرْحُ الآثارُ، و القُرْحُ الأَلَمُ؛ و قال یعقوب: کأنَّ القَرْحَ الجِراحاتُ بأعیانها...کأنَّ القَرْحَ الجِراحُ بأعیانها؛.. الصحیح أن القَرْحةَ الجِراحة...و قیل: الأقْرَحُ الذی غُرَّته مثل الدرهم أو أقل بین عینیه أو فوقهما من الهامة؛ قال أبو عبیدة: الغُرَّةُ ما فوق الدرهم و القُرْحة قدر الدرهم فما دونه» (3)
«قرح» آن چیزی است که از بدن خارج میشود. به جراحت و درد جراحت نیز اطلاق میشود همچنین به دانههایی که از بدن خارج میشود. گقته شده قرح، آثار جراحت و یا درد آن است. گفته شده قرح جراحتی مانند درهم است برخی گفتهاند مقداری کمتر از آن است و برخی گفتهاند: بیشتر از یک درهم میباشد.
در مورد عزای امام حسین (علیه السلام) «اقرح جفوننا» وارد شده است.
امام رضا (علیه السلام) فرمودند:
ص:247
«إِنَّ یَوْمَ الْحُسَیْنِ أقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أسْبَلَ دُمُوعَنَا- وَ أذَلَّ عَزِیزَنَا بِأرْضِ کَرْبٍ وَ بَلَاءٍ- أوْرَثَتْنَا الْکَرْبَ وَ الْبَلَاءَ إِلَی یَوْمِ الِانْقِضَاء»
همانا روز امام حسین (علیه السلام) دیدگان ما را مجروح کرده است و اشکهای ما را جاری قرار داد و عزیز ما را در سرزمین کربلا خوار ساخته و برای ما بلا و سختی را تا روز قیامت به ارث گذاشت. (1)
به راستی وقتی معصوم (علیه السلام) که در جایگاه حجت الهی بر تمام خلق و عالمیان هستند؛ در مقام عزای بر امام حسین (علیه السلام) به گونهای جراحت بر چشمان و پلکان خود وارد میکنند و پلکهایشان از شدت گریه زخم میشود؛ دیگر جایی برای بحث «لا ضرر» و ... باقی نمیماند، بلکه صحبت در این جا مستقر میشود که فعل امام رجحان ذاتی دارد و عنوان حجت بر آن تلقی میشود.
محمد بن حنفیه نقل میکند که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هنگام شهادت خود به امام حسین (علیه السلام) فرمود:
«... فقال: یا حسین یا اباعبدالله! ادن منی فدنا منه و قد قرحت اجفان عینیه من البکاء فمسح الدموع من عینیه و وضع یده علی قلبه و قال له یا بنی ربط الله قلبک بالصبر و اجزل لک و لاخوتک عظیم الاجر...»
پس حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: ای حسین! ای اباعبدالله! نزدیک من بیا. پس حضرت نزدیک رفت در حالی که پلک چشمشان از شدت گریه زخم شده بود. پس اشک را از دو چشمانش پاک کرد و دستش را بر قلبش نهاد و فرمود: ای فرزندم! خدا قلبت را صبور گرداند و در این مصیبت اجر عظیم و جزای جزیل برای تو و برادرت قرار دهد.» (2)
ص:248
آری، اگر چشممان در عزای سیدالشهداء (علیه السلام) درد گرفت، پایمان مجروح شد، پیشانیمان ضربه خورد، کربلا و نهر علقمه و عصر عاشورا و پیشانی خونین مولایمان را به خاطر میآوریم.
یکی از انواع عزاداری که اهل بیت (علیه السلام) در مصیبت حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) انجام میدادند «خدش و خمش» میباشد.
خدش در کتب لغت به معنای پاره کردن یا پاره شدن پوست است کم یا زیاد... (1)
و «الخدش» آثار آن است، پوست خراشیده شده. (2)
«خمش» علاوه بر معنای «خدش» به معنای بریدن نیز استعمال میشود. (3)
ابومنصور میگوید: خدش و خمش با ناخنها است. (4)
ابن درید نیز با استناد به اشعار عرب میگوید: «خمش» هنگامی که صورت با ناخنها خراشیده و خون جاری شود». سپس گوید: زنان این عمل را در مجالس ماتم و سوگواری انجام میدادند. (5)
بنابراین «خدش» هنگامی است که جراحت در ظاهر پوست باشد. و «خدش» بالاتر از کدح (پوست خراشیده شده) است و کمتر از «خمش» می باشد، زیرا خمش در معنای بریدن نیز استعمال میشود، گفته میشود: خمش فلان فلاناً؛ یعنی از و عضوی را قطع کرده است. (6)
ص:249
درمعنای «خمش» نیز چنین گفته شده است: خمش (چنگ) در صورت است و گاهی اوقات در سایر اعضای بدن نیز استفاده میشود.
در حدیثی موثق از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که فرمود:
«علی مثل الحسین فلتشق الجیوب، و لتخمش الوجوه و لتلطم الخدود..»
برای مثل حسین (علیه السلام) بایستی گریبانها چاک شود و صورتها خراشیده شود و برگونهها سیلی زد. (1)
1: امام صادق (علیه السلام) در مورد عزاداری زنان انصار در عزای عموی (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«... نساء الانصار قد خدشن الوجوه و نشرن الشعور و جزرن النواصی و خرقن الجیوب وحزمن البطون علی النبی فلم رأینه قال لهن خیراً و امرهن ان یستترن و یدخلن منازلهن»
زنان انصار، صورتهایشان را خراشیدند و موهایشان را پراکنده کردند و موهای بالای پیشانی خود را کندند و گریبان پاره کردند و به خاطر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) غذا نمیخوردند. هنگامی که زنان حضرت را دیدند، حضرت برای آنها دعا کرد و امر کردند که خودشان را بپوشانند و داخل منازلشان بشوند. (2)
2: و عن خالد بن سلمه قال: لما جاء نعی زید بن حارثه. الی النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)، اتی النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) منزل زید، فخرجت الیه بنیۀ لزید، فلما رأت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) خمشت فی وجهها، فبکی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) قال هاه هاه فقیل یا رسول الله ما هذا ؟ فقال: شوق الحبیب الی حبیبه»
ص:250
خالد بن سلمه میگوید: موقعی که خبر شهادت زید بن حارثه به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید، دختری از زید به طرف حضرت آمد. زمانی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را دید بر صورت خود پنجه زد. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) گریه کرد و فرمودند: هاه هاه، عرض کردند: این چیست؟
فرمودند: شوق حبیب به حبیبش. (1)
آنچه که از این دو روایت بر میآید این است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عمل زنان انصار و دختر زید را نهی نمیفرماید، بلکه از این حالت وی اشک میریزد و گریه میکنند و چون از سبب گریه میپرسند، اینگونه جواب میدهند که: «شوق حبیب به حبیب» است.
*در روز دوازدهم، وقتی کاروان اسرا را به کوفه آوردند جدیل اسدی میگوید:
«رأیت اهل البیت مهتکات الجیوب مخمشات الوجوه یلطمن الخدود داخلات الی الکوفه و رایت علی بن الحسین یبکی لسوء حاله و فقد رجاله؛ دیدم اهل بیت (علیهم السلام) را وقتی وارد کوفه میشدند؛ در حالی که گریبان چاک کرده بودند و صورتهای خود را میخراشیدند و لطمه به گونههای خود میزدند و دیدم علی بن الحسین (علیهما السلام) را در حالی که بر اسیری خود و کشته شدن مردان خود میگریید.» (2)
*در مصادر روایی و تاریخی مختلف این تعابیر آمده است که:
« وضعن التراب علی رؤسهن و خمشن وجوههن و ضربن خدودهن»
بانوان حرم خاک بر سر میریختند و صورتهایشان را میخراشیدند و بر صورت میزدند. (3)
ص:251
این همه در حالی است که اولاً اهل حرم تربیت شدۀ ائمه معصومین (علیهم السلام) هستند، ثانیاً حضرت حوراء، مخدره زینب (علیها السلام) پرورش یافتۀ دامن فاطمه زهرا (علیها السلام) در میان ایشان است و بر صورت خدش وارد میکند، و ثالثاً امام معصوم حضرت زین العابدین (علیه السلام) همراه ایشان است و اهل حرم را از این کار نهی نمیفرمایند، با امعان نظر بدین مطلب که در برخی مواضع در سفر اسارت امر و نهی فرمودند که به عنوان نمونه به حضرت زینب (علیها السلام) فرمودند: «یا عمتی اسکتی؛ ای عمۀ من! سکوت کن.» (1)
ابی مخنف در مورد ورود آل الله (علیهم السلام) به کوفه چنین نقل میکند که:
«روی بو جدیله الاسدی (فی بعض النسخ حذیفه) قال: کنت بالکوفه سنۀ قتل الحسین،فرأیت نساء اهل الکوفه مشققات الجیوب، ناشدات الشعور، لاطمات الخدود، مخمشات الوجوه، فاقبلت الی شیخ کبیر قلت: ما هذا البکاء و النحیب؟ فقال: هذا لاجل رأس الحسین».
راوی میگوید من در سال قتل امام حسین (علیه السلام) در کوفه بودم، پس دیدم زنان کوفه را که گریبانها دریدهاند و موهای خود را رها کردهاند و بر گونهها میزنند و صورتها میخراشیدند، پس به طرف پیرمردی رفتم و گفتم: این بلند گریستن برای چیست؟ پس گفت: به خاطر سر حسین (علیه السلام) ». (2)
*و هنگامی که اهل بیت (علیهم السلام) به همراه زین العابدین (علیه السلام) به مدینه بر میگشتند چنین نقل شده است:
«فما بقیت فی المدینه مخدرۀ و لا محجبۀ الا برزن من خدورهن مکشوفۀ شعورهن مخمشۀ وجوههن ضاربات خدودهن یدعون بالویل و الثبور فلم ار باکیاً اکثر من ذلک الیوم»
ص:252
پس در مدینه هیچ زنی نماند، مگر آن که از خانهها بیرون آمدند، در حالی که پریشان مو و خراشیده رو بودند و بر صورت های خود میزدند و واویلا و واثبورا میگفتند، هیچ روزی بیشتر از آن روز گریه کن ندیدم» (1)
و بعد از مشاهدۀ این صحنه امام سجاد (علیه السلام) سخنرانی میکنند و علاوه بر آنکه از این نوع عزاداری، نهی نمیفرمایند، بلکه عباراتی به کار میگیرند که تک تک آنها برای عزاداری بیشتر مردم بر اباعبدالله (علیه السلام) دلالت دارد و مردم را تشویق و ترغیب به عزای دائمی و همیشگی بر آن مظلوم مینمایند که این همه، رجحان سیلی زدن و صورت خراشیدن در عزای امام حسین (علیه السلام) را دارد بلکه بیشتر از آن.
« قُتِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ وَ عِتْرَتُهُ وَ سُبِیَ نِسَاؤُهُ وَ صِبْیَتُهُ ... أَیُّهَا النَّاسُ فَأَیُّ رِجَالاتٍ مِنْکُمْ یُسَرُّونَ بَعْدَ قَتْلِهِ أَمْ أَیَّةُ عَیْنٍ مِنْکُمْ تَحْبِسُ دَمْعَهَا وَ تَضَنُّ عَنِ انْهِمَالِهَا فَلَقَدْ بَکَتِ السَّبْعُ الشِّدَادُ لِقَتْلِهِ وَ بَکَتِ الْبِحَارُ بِأَمْوَاجِهَا وَ السَّمَاوَاتُ بِأَرْکَانِهَا وَ الْأَرْضُ بِأَرْجَائِهَا وَ الْأَشْجَارُ بِأَغْصَانِهَا وَ الْحِیتَانُ وَ لُجَجُ الْبِحَارِ وَ الْمَلَائِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَ أَهْلُ السَّمَاوَاتِ أَجْمَعُونَ أَیُّهَا النَّاسُ أَیُّ قَلْبٍ لَا یَنْصَدِعُ لِقَتْلِهِ أَمْ أَیُّ فُؤَادٍ لَا یَحِنُّ إِلَیْهِ أَمْ أَیُّ سَمْعٍ یَسْمَعُ هَذِهِ الثُّلْمَةَ الَّتِی ثُلِمَتْ فِی الْإِسْلَامِ أَیُّهَا النَّاسُ أَصْبَحْنَا مَطْرُودِینَ مُشَرَّدِینَ مَذُودِینَ شَاسِعِینَ عَنِ الْأَمْصَارِ کَأَنَّا أَوْلَادُ تُرْکٍ وَ کَابُلَ مِنْ غَیْرِ جُرْمٍ اجْتَرَمْنَاهُ وَ لَا مَکْرُوهٍ ارْتَکَبْنَاهُ وَ لَا ثُلْمَةٍ فِی الْإِسْلَامِ ثَلَمْنَاهَا- ما سَمِعْنا بِهذا فِی آبائِنَا الْأَوَّلِینَ- إِنْ هذا إِلَّا اخْتِلاقٌ- وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ النَّبِیَّ تَقَدَّمَ إِلَیْهِمْ فِی قِتَالِنَا کَمَا تَقَدَّمَ إِلَیْهِمْ فِی الْوِصَایَةِ بِنَا لَمَا ازْدَادُوا عَلَی مَا فَعَلُوا بِنَا فَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ مِنْ مُصِیبَةٍ مَا أَعْظَمَهَا وَ أَوْجَعَهَا وَ أَفْجَعَهَا وَ أَکَظَّهَا وَ أَفَظَّهَا وَ أَمَرَّهَا وَ أَفْدَحَهَا فَعِنْدَ اللَّهِ نَحْتَسِبُ فِیمَا أَصَابَنَا وَ مَا بَلَغَ بِنَا إِنَّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقامٍ .
ص:253
«ای مردم! کدام یک از شما میتواند پس از کشته شدن حسین (علیه السلام) شاد و خرم باشد؟ و یا کدامین قلب است که برای او اندوهگین نشود؟ و کدامین چشمی است که بتواند اشکش را نگه دارد و از دیدگان جاری سازد؟ در حالی که آسمانهای هفتگانه بر او گریستند و ارکان آسمان به خروش آمد و زمین با اعماق و اطرافش و درختان با شاخه و ماهیان در قعر دریا و ملائکه مقرب الهی و جمیع اهل آسمانها بر او گریستند.
ای مردم! کدام دل است که در شهادت او نشکند و کدام قلبی است که در مصیبت او ننالد؟! و یا کدام گوشی است که بشنود این شکاف بزرگی را که در اسلام پدیدار شد و کر نشود؟!
ای مردم! ما را پراکنده ساختند و از خانههایمان دور کردند و آوارۀ بیابانها نمودند، که گویا ما فرزندان ترک و کابل هستیم، بی آنکه جرمی داشته باشیم و یا کار زشتی از ما سرزده باشد، یا رخنهای در اسلام ایجاد کرده باشیم، و این رفتاری که با ما کردند نظیر آن در امتهای پیشین سراغ ندارم و این بدعتی بیش نیست.
قسم به خدا! اگر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور قتل کار را میدادند همانگونه که وصیت به نیکی به ما فرمودند بیش از آنچه که با ما کردند، انجام نمیدادند.
... انا لله و انا الیه راجعون از مصیبت بزرگتر و دردناکتر و ضجیعتر و گلوگیرتر و ناگوار و تلختر و تر ما همۀ مصائب را نزد خدا به حساب میگذاریم که او قادر و منتقم میباشد.» (1)
در روایتی امام سجاد (علیه السلام) فرمودند: حضرت زینب (علیها السلام) هنگامی که شنید امام حسین (علیه السلام) این ابیات را میخوانند:
یا دهر اف لک من خلیل کل لک بالاشراق و الاصیل
صورت خود را خراشید و پیراهن خود را پاره کردند و بیهوش بر زمین افتادند. (2)
و نیز در حدیثی از حضرت صادق (علیه السلام) روایت گشته:
ص:254
«... و لقد شققن الجیوب و لطمن الخدود الفاطمیات علی الحسین بن علی (علیهما السلام) و علی مثه تلطم الخدود و تشقّ الجیوب» «فاطمیات (زنان فاطمی) گریبانها را دریدند و بر صورتها زدند و به جهت شهادت حسین بن علی (علیهما السلام)، و بر مانند (علیه السلام) به صورتها زده میشود و گریبانها و یقهها چاک داده میشود.» (1)
آری؛ جز در روز مصیبت حضرت ابی عبدالله الحسین (علیه السلام) و اهل بیت اطهار (علیهم السلام) امری است محبوب و پسندیده و اظهار آن به صورتهای مختلف است و اگر آن اظهار جزع با هدف «مواسات» با حضرت ابی عبدالله (علیه السلام) و اصحاب و اهل بیتش (علیهم السلام) همراه باشد مقبولتر است، یعنی هر چه شدیدتر باشد، پسندیدهتر و محبوبتر است.
روز عاشورا در وداع آخر امام حسین (علیه السلام) با اهل بیتش، نوبت به حضرت سکینه (علیها السلام) رسید که بیاید و با پدر بزرگوار خود وداع کند، آن مخدره با دلی پر خون پیش آمد در حالی که صورت خود را خراشیده بود و لباس سیاه در عزای برادرانش پوشیده بود. (2)
ص:255
یکی از دیگر انواع عزاداری در سیره اهل بیت (علیهم السلام) گریستن در حد از هوش رفتن است. با امعان نظر بدین مطلب که اولاً: در هوش رفتن احتمال مرگ وجود دارد و ثانیاً: اگر چه ممکن است بی هوشی اختیاری نباشد اما مقدمات آن مثل یادآوری مصیبت و جزع نمودن و فکر کردن روی آن اختیاری است؛ به نمونههایی که اهل بیت (علیهم السلام) از شدت مصیبت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) از هوش میرفتند میپردازیم:
از ابن عباس روایت شده است که:
چون امام حسین (علیه السلام) متولد شد – و در آن وقت قابله او، صفیّه [ دختر عبدالمطلب، عمۀ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ] بود- پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر او وارد شد و فرمودند:
ای عمه! فرزندم را نزد من بیاور، صفیّه عرض کرد: پدران و مادران فدایت شوند! هنوز او را پاکیزه نکردهام، چگونه بیاورم؟
حضرت فرمودند: به آن خدایی که جانم در دست اوست، او را خداوند از بلندای عرشش طاهر و پاکیزه نمود، آنگاه حضرت دستش را دراز نمود و صفیّه، امام حسین (علیه السلام) را به او داد، حضرت خم شد و پیشانی و گونههای او را غرق بوسه نمود و زبانش را میمکید گویی عسل یا شیر میمکد.
«ثم بکی طویلاً فلما افاق قال (صلی الله علیه و آله و سلم): قتل الله قوماً قتلوک؛ سپس گریه طولانی نمود و از هوش رفت. وقتی به حال عادی برگشت، فرمود: خدا بکشد قومی که تو را می کشند.» (1)
ص:256
از تعبیر «افاق» معلوم می گردد که گریههای طولانی حضرت به قدری شدید بوده که راوی بدین کلمه تعبیر نموده است، یعنی از شدت گریه از هوش رفته و بعد به هوش آمدهاند.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) در جنگ صفین از زمین کربلا عبور نموده و خاک آن را برداشته و بو نموده و فرمود:
«خداوندا! ... به کشندگان حسین (علیه السلام) و یاری دهندگان دشمن او و آنان که او را کمک نکنند برکت مده».
ابن عباس می گوید:
«... ثم بکی بکاءً طویلاً و بکینا معه ختی سقط لوجهه و غشی علیه طویلا...»
سپس گریست گریه ای طولانی و ما نیز با او گریستیم تا آن که از بسیاری گریه از صورت بر زمین خورد و مدت زیادی به حالت غش بود...» (1)
شدت مصیبت در واقعۀ کربلا به گونهای بود که امام حسین (علیه السلام) نیز از اثر آن بیهوش میشدند. به عنوان نمونه در قضیۀ به میدان رفتن حضرت (علیه السلام) چنین وارد شده است:
«ثم خرج القاسم بن الحسن و هو غلام صغیر لم یبلغ الحلم فلما نظر الیه الحسین اعتنقه جعلا یبکیان حتی غشی علیهما ثم استأذن الحسین (علیه السلام) فی المبازه ...؛ سپس حضرت قاسم فرزند امام حسن (علیه السلام) خارج شد که نوجوانی نابالغ بود و به سن بلوغ نرسیده بود، برای وداع با امام حسین (علیه السلام) و اذن میدان گرفتن، بیرون آمد. هنگامی که چشم
ص:257
امام حسین (علیه السلام) به او افتاد، مدتی طولانی او را در آغوش گرفت و آنقدر هر دو گریستند تا از هوش رفتند پس از آن قاسم (علیه السلام) اجازه مبارزه گرفت . (1)
شیخ مفید (قدس سره) هنگامی که حدیث خواب امام حسین (علیه السلام) را در خیام روایت میکند، میگوید: چون حضرت زینب (علیها السلام) میشنوند:
« لَطَمَتْ وَجْهَهَا وَ هَوَتْ إِلَی جَیْبِهَا فَشَقَّتْهُ وَ خَرَّتْ مَغْشِیّاً عَلَیْهَا؛ حضرت زینب (علیها السلام) بر صورت زدند و گریبان دریدند و در حالی که غش کرده بودند افتادند.» (2)
ملاقات جابر با حضرت زینب (علیها السلام) و از هوش رفتن حضرت (علیها السلام)
فی الدمعه قال: فلما بلغوا ارض کربلا نزلوا فی موضع مصرعه و وجدوا جابر بن عبدالله الانصاری و جماعته من بنی ها شم و غیرهم و قد وردوا الی زیارۀ الحسین (علیه السلام) فتلاقوا فی وقت واحد و اخذوا بالبکاء و النحیب و اللطم و اقاموا العزاء الی مزۀ ثلاثۀ ایام، و اجتمع الیهم نساء اهل السواد. فخرجت زینب (علیها السلام) فی الجمع و اهوت الی جیبها فشقته و نادت بصوت حزین یقرح القلوب: وا اخاه! واحسیناه! واحبیب رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) !و ابن مکۀ و منی! و ابن فاطمه الزهرا (علیها السلام) ! و ابن علی المرتضی (علیه السلام) ! آه ثم آه! و وقعت مغشیاً علیها؛
در کتاب الدمعةالساکبه آمده است:
هنگامی که [کاروان اهل بیت از شام برگشتند و ] به سرزمین کربلا رسیدند، محل کشته شدن حضرت فرود آمدند در آنجا جابر بن عبدالله را یافتند که با گروهی از بنی هاشم و دیگران که به همراه او بودند، برای زیارت امام حسین (علیه السلام) وارد شدند. این دو
ص:258
گروه در یک زمان [وارد شدند و] با هم ملاقات کردند و شروع کردند به گریه کردن و صداها را به گریه بلند نمودند و بر خود لطمه زدند و تا سه روز عزاداری بر پا کردند.
زنهای روستاها و مناطق اطراف [با اطلاع از این قضیه] گرد ایشان جمع شدند، آنگاه حضرت زینب (علیها السلام) در آن جمع حاضر شد و دست برد و گریبان خود را چاک داد و با صدای محزون و غمناکی که قلبها را مجروح میساخت، ندا داد: وای از مصیبت برادرم! وای حسینم! وای از مصیبت حبیب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ! وای از مصیبت فرزند مکه و منی! وای از مصیبت فرزند فاطمۀ زهرا (علیها السلام) ! وای از مصیبت فرزند علی مرتضی (علیه السلام) ! آه آه! و بعد از آن [که این جملات را فرمود] غش کرد و بیهوش بر زمین افتاد. (1)
در قصیدهای که دعبل خزاعی در محضر امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) میسراید چنین میگوید:
افاطم خلت الحسین مجدلا و قد مات عطشاناً بشظ فرات
اذا لطمت الخذ فاطمۀ عنده واجریت دمع العین فی الوجنات (2)
ای فاطمه! اگر در نظر میآوری حسین (علیه السلام) را که تیغ دشمن بر خاک افتاده و بر کنار فرات، تشنه لب جان داده است، هر آینه نزد او بر چهره میزدی و آب دیده را بر گونههای گلگونت روان میساختی.
« و للامام الثامن (علیه السلام) مع دعبل الخزاعی قضیۀ مشهورۀ: و ذلک لما وفد علیه بعبقریته التائیۀ، تلک القصیدۀ التاریخیۀ الرنانۀ، التی تجاذبت بها اندیۀ الادب و انتشرت فی اقطر العرب و قامت بتلاوتها فی دار الرضا (علیه السلام) ققیامۀ الاحزان و قرعت ساحته الشریفۀ بنوح دعبل
ص:259
بها الاشجان، فبکی الامام احرّ بکاء و علا من وراء الستر صراخ النساء و و کان لاطفاله انین و مأق و رغاء، حتی استولی علیه الاغماء، و اشترک معه جنۀ الارض و ملائکۀ السماء.
قضیه مشهوری است از امام هشتم (علیه السلام) با دعبل خزاعی و این ماجرا در هنگامی بود که دعبل با آن شعر بی نظیر و اعجاب انگیز خود، ابیاتی که به حرف «ت» منتهی میشود، به محضر امام (علیه السلام) شرفیاب شد [و شعر را به حضرت تقدیم کرد] همان قصیدۀ تاریخی خوش آوایی که مجامع ادبی را تحت تأثیر قرار داد و مجذوب ساخت؛ در تمامی نواحی عرب منتشر شد و در اثر خواندن آن در منزل امام رضا (علیه السلام) قیامتِ حزن و اندوه برپا شد.
وقتی دعبل با خواندن این اشعار بر مصائب امام حسین (علیه السلام) نوحه گری کرد، به ناگاه غمها و غصهها بر ساحت مقدس امام رضا (علیه السلام) وارد شد؛ آن حضرت سوزناکترین گریهها را سر دادند و صدای گریه و فریاد غم بانوان از پشت پرده بلند شد و صدای کودکان آن حضرت به گریه شنیده میشد. آن کودکان با بالاترین صدا گریه میکردند و در اثر شدت گریه، نفسهای آنان منقطع میشد و ناله میزدند.
عزاداری امام (علیه السلام) به حدی رسید که حالت اغماء و بی هوشی بر حضرت مستولی شد و در این عزاداری به همراه حضرت، جنیان زمینی و ملائکۀ آسمان شرکت داشتند. (1)
- در مورد حضرت ام سلمه نیز روایت شده که چون خبر کشته شدن امام حسین (علیه السلام) به ایشان رسید گفت:
«او قد فعلوها ملأ الله بیوتهم و قبورهم ناراً»
آیا آن کار زشت را مرتکب شدند، خدا خانهها و گورهاشان را از آتش پر کند.»
آنگاه چندان بگریست که بی هوش شد و بعد از سی روز از شهادت مصیبت امام حسین (علیه السلام) از شدت مصیبت جان داد. (2)
ص:260
از این قبیل موارد در تاریخ و سیره اهل بیت (علیهم السلام) بسیار نقل شده است، اما آنچه مهم است اینکه فعل معصوم (علیه السلام) مجوز و حجت است که عزاداری تا چه حد و مرتبه است و توجه شود به آنکه حفظ جان ولی خدا اوجب واجبات است.
حضرت پس از افتادن از پشت ذوالجناح به روی خاک کربلا، دوبار از هوش رفتند و عجب این است که لشکر کفار با آن که در کشتن حضرت شتاب و عجله زیادی داشتد در این حالت نزدیک نمیآمدند. با وجود اینکه این وقت برای اتمام امر شهادت بسیار راحتتر بود.
در بیان سرّ و توضیح این وجه می گوییم:
خلیفه الله و ولی مطلق پروردگار یعنی صاحب ولایت تامه و مطلقه چنانچه این خلافت و ولایت مختص خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) و اوصیاء گرامی آن بزرگوار که وارث جمیع کمالات او بودند، است. بر خلاف و ولایت مطلقه و تامه، آثار، مراتب و خواص بی شماری مترتب میشود از جمله خواصش این است که صاحب این خلافت و ولایت، به منزلۀ قطب عوالم امکان و مانند قلب همه موجودات است.
پس به مقتضای این قاعده، در حین از هوش رفتن امام مبین و صاحب خلافت و ولایت مطلقه، میبایست همه عوالم از فرش تا عرش متلاشی، متفرق و معدوم شوند. به غیر از ارواحی که در قرب حقتعالی هستند و انوار و ارواح بزرگ و بزرگوار مانند: روح سیدالمرسلین (صلی الله علیه و آله و سلم) و ارواح امیرالمؤمنین، صدیقه کبری، و سید جوانان بهشت امام حسن مجتبی (علیهم السلام) .
اما آنچه مانع از هم پاشیده شدن عوالم امکان و سلسله موجودات و انهدام و نابودی آنها شده اراده و عنایت ازلی پروردگار بود. در عین حال مشیّت و اراده حق تعالی موجب جلوگیری از اضطراب، تزلزل، حیرت و بی حرکت ماندن همه موجودات نشد، یعنی مخلوقات در زمان از هوش رفتن خلیفه الله حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) در
ص:261
اضطراب و تزلزل و بی حرکتی بودند؛ زیرا بدون جانشین و خلیفه خدا عوالم امکان و موجودات قرار نخواهند گرفت.
این زمان وقتی بود که خلافت و ولایت تامه مطلقه به حضرت زین العابدین (علیه السلام) منتقل نشده بود و خلعت این مقام بر اندام آن حضرت پوشانده نشده و تاج اعظم بر سر ایشان گذارده نشده بود.
از این قاعده ظریف، محکم و ملکوتی استفاده میشود که در زمان از هوش رفتن سیدالشهداء (علیه السلام) (خواه سه ساعت و یا دقیقتر 6 ساعت که نظر مؤلف نیز شق دوم است)، اعضاء و جوارح منحوس آن قوم کافر اطاعت اوامر نفسها و ارواح خبیث آنها را نمیکرد؛ زیرا در حالت اضطراب، تزلزل و بی حرکتی بودند. حتی میتوان گفت نفسها و ارواح خبیث آنها چون در اضطراب و حیرت بودند قدرت امر کردن به اعضاء و جوارح را نداشتند و این در حقیقت مقام دیگری از مقامات حجت خدا است. (1)
ص:262
بارها دیده شده است که مصیبت زده در غم و عزای عزیزش، خاک بر سر میریزد.
اما از آن زمان که امام حسین (علیه السلام) جوان در خون تپیدۀ خویش را در آغوش کشید و فرمود: «علی الدنیا بعدک العفا؛ بعد از تو خاک بر سر دنیا باد» (1)
خدا دعای حضرت را در ظاهر و باطن برآورده ساخت و خاکستر بر سر اهل دنیا ریخت.
« تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ یَبْکِی عَلَیْکَ کُلُّ شَیْ ءٍ حَتَّی الْوُحُوشُ فِی الْفَلَوَاتِ وَ الْحِیتَانُ فِی الْبِحَارِ؛ و آسمان خاکستر و خون میبارد و میگرید بر تو همه چیزها، حتی وحشیان در بیابان و ماهیان در دریا». (2)
هنگامی که قافله اسرا وارد کوفه گشت حضرت زینب و ام کلثوم و فاطمه صغری و حضرت سجاد (علیهم السلام) به ذکر مصائب امام حسین (علیه السلام) پرداختند؛ آنقدر جانسوز اقامه عزا نمودند که اهل کوفه از زن و مرد صدای شیونشان بلند شد و خاک بر سر خود ریختند. (3)
همچنین از محمد بن سلمه روایت شده است که:
«لما قتل الحسین بن علی امطرت السماء تراباً احمر؛ چون حسین بن علی (علیهما السلام) کشته شد از آسمان خاک سرخ بارید.» (4)
ص:263
و خاک بر سر دنیا و اهل دنیا شد. از این روست که اولیاء الله و انبیاء الله (علیهم السلام) در این مصیبت خاک بر سر ریختند و چون زنان جوان مرده گریستند.
[روی ابی مخنف عن الطرماح]: قال الطرماح بن عدی: کنت فی القتلی و قد وقع فی جراحات، و لو حلفت لکنت صادقاً انی کنت غیر نائم اذا اقبل عشرون فارساً و علیهم ثیاب بیض یفوح منهم المسک و العنبر، فقلت فی نفسی هذا عبیدالله بن زیاد لعنه الله قد اقبل یطلب جثۀ الحسین (علیه السلام) لیمثّل به، فجاؤوا حتی صاروا قریباً منه، فتقدم رجل الی جثۀ الحسین (علیه السلام) و جلس قریباً منه و اجلسه فأومی بیده الی الکوفه و اذا بالرأس قد اقبل، فرکب علی الجسد مثل ما کان بقدرۀ الله تعالی و هو یقول: یا ولدی قتلوک، أتراهم ما عرفوک و من شرب الماء منعوک، و ما اشد جرأتهم علی الله، ثم التفت الی من کان عنده فقال یا ابی آدم! و یا ابی ابراهیم! و یا ابی اسماعیل! و یا اخی موسی! و یا اخی عیسی! أما ترون ما صنعت الطغاۀ بولدی؟ لا انالهم الله شفاعتی یوم القیامۀ، فتأملته فاذا هو رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) .
و زاد السید الجزائری فی الانوار: فجعلوا یبکون و یعزون النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) زماناً طویلاً و هو یحثوا التراب علی رأسه و شیبته الطاهرۀ، و الحسین (علیه السلام) یقصّ علیه ما صدر و ما عملوه فیه حتی غشی علیه من البکاء...؛
[ابی مخنف
از طرماح روایت کرده:] طرماح بن عدی گوید:
در میان کشتگان کربلا بودم، در حالی که جراحات زیادی بر من وارده شده بود و اگر بر این مطلب قسم میخوردم راستگو بودم که من خواب نبودم و دیدم که ناگاه بیست نفر اسب سوار به طرف ما آمدند، در حالی که لباسهای سفیدی پوشیده بودند و از ایشان عطر مشک و عنبر متصاعد بود. با خود گفتم: این عبیدالله بن زیاد (لعنت الله علیه) است که در پی جسد شریف حسین (علیه السلام) آمده تا آن را مُثله و قطعه قطعه کند.
ص:264
آن گروه آمدند تا نزدیک حسین (علیه السلام) رسیدند. یکی از مردان به سمت جسد شریف امام حسین (علیه السلام) آمد. نزدیک او نشست و آن بدن مبارک را [از زمین بلند کرد و] به حالت نشسته قرار داد، پس از آن با دست خود به سمت کوفه اشاره کرد. در این هنگام به قدرت خداوند متعال سر مقدس [از جانب کوفه] رو آورده و بر روی جسد شریف قرار گرفت، همانگونه که قبلاً بوده است.
در این حال آن مرد [که نزد جسد شریف حسین (علیه السلام) آمده بود] می فرمود: ای فرزندم تو را کشتند! آیا آنها تو را نشناختند؟ و از نوشیدن آب تو را منع کردند! چه قدر جرأت آنان بر خدا زیاد است! سپس رو کرد به کسانی که [به همراه او و] نزد او بودند و فرمود: ای پدرم آدم! و ای پدرم ابراهیم! و ای پدرم اسماعیل! و ای برادرم موسی! و ای برادرم عیسی! ایا نمیبینید طغیان گران با فرزندم چه کردند؟ خداوند شفاعت مرا در روز قیامت نصیب آنان نکند. [طرماحج میگوید:] من خوب در [چهرۀ] ان مرد تأمل کردم و دیدم که او رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است.
«و سید جزائری در کتاب انوار اصافه کرده است»: آن گروه شروع کردند به گریه کردن و تعزیت دادن به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و تا مدت طولانی به این کار پرداختند و در این حال رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خاکها را بر و محاسن شریفش میریخت و حسین (علیه السلام) واقعه را و آنچه را که بر سر او آورده بودند نقل میکرد، تا جایی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از شدت گریه غش کرده و از هوش رفت...». (1)
مرحوم علامه دربندی صاحب کتاب شریف «اسرار الشهاده» از شاگردان شریف العلماء شیخ مرتضی انصاری اعلی الله مقامه الشریف بوده است، ایشان در اقامۀ عزای سیدالشهداء (علیه السلام) اهتمام فراوانی داشته و بر آن مواظبت مینمود. در بالای منبر از
ص:265
شدت گریه غش میکرد، روز عاشورا، لباسهای خود را از بدن در میآورد و پارچهای به خود میبست و خاک بر سر میریخت و گِل به بدن میمالید و با همان شکل و صورت منبر میرفت و روضه خوانی میکرد. (1)
مرحوم آیت الله العظمی حاج سیدنور الدین حسینی الهاشمی معروف به آیت الله شیرازی (قدس سره) از مراجع طراز اول ایران و مؤسس حزب دینی و ضد استعماری «برادران» بوده است. فرزند ایشان مرحوم حجت الاسلام سید منیرالدین (قدس سره) در مورد عزاداری آن مرحوم در روز عاشورا میفرمود:
«پدرم روز عاشورا، حالتی متفاوت با همیشه داشتند، انقلابی در روح ایشان رخ مینمود و حزن و اندوه همۀ وجود ایشان را در بر میگرفت و رفتار ایشان به کلی دگرگون میشد، پا برهنه به سوی
«مسجد وکیل» که پایگاه قدرت و خدمت ایشان بود، حرکت نموده تا هنگام ظهر در مراسم عزای حسینی شرکت مینمود.
آنگاه پس از خواندن نمازهای «فریضه» با مردم در حالی که همۀ هیئت های «برادران» به مسجد آمده و منتظر بودند، درست پس از نماز عصر (که حسب روایات ساعات نزدیک به پایان فاجعه است) حسب دستور ایشان، ظرفی بزرگی مملو از «گِلی پاک» که قبلاً مهیا شده بود، همراه با سفرههای بزرگ «کاه» به حضور ایشان میآورند. ایشان بر عمامۀ خود گِل میزدند و پس از ایشان همۀ حاضران در مجلس، به خصوص بزرگان بر پیشانی و سر خود با گل نشان عزا نموده، سپس بر سر و روی همه کاه میریختند (این رسوم کلاً در عزای حسینی نماد خاک بر سر کردن است) آنگاه مرجعی که تمام طول سال در نهایت هیبت و وقار حرکت و رفتار مینمود. درست مانند کسی که هم اکنون عزیزترین عزیزان خود را از دست داده و فشار مصیبت او را بیتاب نموده، گاه به گاه دستهای خود را میگشودند و از دل سوخته آههای جانسوز کشیده، آرام آرام ضجه میزدند. ریزش اشک از چشمان ایشان قطع نمیشد، با همین حال، پابرهنه، شال عزا افکنده، پیراهن عزا به گونهای مودّب چاک
ص:266
زده، بدون عبا و با چهره و حالتی که از فرط تأثر هر کسی را منقلب میکرد به حرکت عظیم عصر عاشورای شیراز، میپیوستند. (1)
در احوال برخی از علمای شیعه آمده که دستور میدادند روز عاشورا فرش زیر پای ایشان را بردارند و به جای آن خاکستر بریزند و روی خاکستر مینشستند و عزاداری میکردند. (2)
ص:267
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
«ان اربعۀ آلاف ملک هبطوا یریدون القتال مع الحسین بن علی (علیهما السلام) فلم یؤذن فی القتال، فرجعوا فی الاسدئذان و هبطوا و قد قتل الحسین (علیه السلام) فهم عنده قبره شعث غیر یبکونه الی یوم القیامۀ و رئیسهم ملک یقال له منصور؛ به درستی که چهار هزار فرشته به قصد جنگیدن به همراه حسین بن علی (علیهما السلام) از آسمان هبوط کردند ولی به آنها اجازه داده نشد در جنگ شرکت کنند. آنها برای گرفتن اجازه به آسمان برگشته و دوباره به زمین هبوط کردند. ولی زمانی رسیدند که حسین (علیه السلام) کشته شده بود.و از آن پس این ملائک با حالت ژولیده و غبارآلود در نزد قبر حسین (علیه السلام) باقی ماندند و تا روز قیامت برای او گریه میکنند و رئیس آنان فرشتهای است که منصور نامیده میشود.» (1)
ام سلمه همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میگوید:
«خرج رسول الله منع ندنا ذات لیلۀ فغاب عنا طویلاً ثم جاءنا و هو اشعث اغبر و یده مضمومۀ قلت یا رسول الله ما لی اراک شعثاً مغبراً. فقال اسری بی فی هاالوقت الی موضع من العراق یقال له کربلا فاریت فیه مصرعالحسین ابنی و جماعۀ من ولدی و اهل بیتی فلم ازل القط دماءهم فها هی فی یدی و سبطها الی فقال خذیها و احتفظی بها فاخذتها فاذا هی شبه تراب احمر...؛ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شبی از نزد ما خارج شد و غیبت
ص:268
طولانی نمود، سپس نزد ما آمد در حالی که آشفته موی و خاک آلود و دستانشان بسته بود، به ایشان عرض کردم: ای رسول خدا! چه می بینم، شما پریشان مو و خاک آلودید؟
حضرت فرمودند: در این وقت به سوی مکانی از عراق برده شدم که به آن کربلا گفته میشود، پس مقتل فرزندم حسین (علیه السلام) و جماعتی از فرزندان و اهل بیتم را مشاهده کردم، همواره خونهایشان را جمع میکردم و الآن در دست من است، دست خود را به طرف من باز نموده و فرمود: بگیر آن را و نگهداری کن، پس دیدم آن را که شبیه خاکی سرخ بود.» (1)
طبیعتاً باید مصیبت بر انسان وارد شود تا در غم آن بنشیند و خاک بر سر ریزد و اما چه غمی است که قبل از واقعۀ کربلا عقل اول و اشرف مخلوقات و واسطۀ خلقت و حبیب خدا و خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) بر سر و روی خویش خاک ریختند.
2: عن الصادق (علیه السلام): اذا اردت زیارۀ الحسین (علیه السلام) فزره و انت کئیب حزین مکروب، شعث مغبّر، جائع عطشان، فان الحسین (علیه السلام) قتل حزیناً مکروباً شعثاً مغبّراً جائعاً عطشاناً ...
امام صادق (علیه السلام) فرمود: هرگاه اراده کردی امام حسین (علیه السلام) را زیارت کنی، با خاطر افسردگی و شکسته حال و محزون او را زیارت کن و در حالت شدت غم [و اندوهی که راه نفس را میگیرد] باش و ژولیده و غبارآلود و گرسنه و تشنه او را زیارت کن. چرا که حسین (علیه السلام) در حالتی که محزون و غم زده بود و با حال شدت غم [و اندوه نفس گیر] شهید شد ژولیده و غبار آلود و گرسنه و تشنه کشته شد... (2)
3: از امام رضا (علیه السلام) نقل شده که فرمود: از امام صادق (علیه السلام) از زیارت امام حسین (علیه السلام) سئوال شد فرمود که:
ص:269
« إِنَّ حَوْلَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) سَبْعِینَ ألْفَ مَلَکٍ شُعْثاً غُبْراً یَبْکُونَ عَلَیْهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَة؛ همانا هفتاد هزار فرشته و ملائکه تا روز قیامت در کنار مضجع نورانی سیدالشهدا (علیه السلام) غبارآلود، دائماً در حال گریه و ماتم هستند.» (1)
4: قَالَ َبُو عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقُ (علیه السلام) إِنَّ أرْبَعَةَ آلَافِ مَلَکٍ هَبَطُوا یُرِیدُونَ الْقِتَالَ مَعَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیهما السلام) فَلَمْ یُؤْذَنْ لَهُمْ فِی الْقِتَالِ فَرَجَعُوا فِی الِاسْتِئْذَانِ وَ هَبَطُوا وَ قَدْ قُتِلَ الْحُسَیْنُ (علیه السلام) فَهُمْ عِنْدَ قَبْرِهِ شُعْثٌ غُبْرٌ یَبْکُونَهُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ رَئِیسُهُمْ مَلَکٌ یُقَالُ لَهُ مَنْصُورٌ؛
امام صادق (علیه السلام) فرمود: به درستی که چهارهزار فرشته به قصد جنگیدن به همراه حسین بن علی (علیهما السلام) از آسمان هبوط کردند ولی به آنها اجازه داده نشد که در جنگ شرکت کنند. آنها برای گرفتن اجازه به آسمان برگشته و دوباره به زمین هبوط کردند، ولی زمانی رسیدند که امام حسین (علیه السلام) کشته شده بود. از آن پس این ملائک با حالت ژولیده و غبارآلود در نزد قبر امام حسین (علیه السلام) باقی ماندند و تا روز قیامت برای او گریه میکنند و رئیس آنان فرشتهای است که منصور نامیده میشود. (2)
ص:270
از حضرت صادق (علیه السلام) در مورد تفسیر آیۀ: «فنظر نظرۀ فی النجوم فقال انی سقیم» (1) پرسیدند:
فرمودند: مراد این نیست که به ستارهها نظر کرد. پس گفت: مریضم.
حضرت فرمودند: بلکه در نجوم نظر کرد و حساب کرد، «فرأی ما یحل بالحسین (علیه السلام) »؛ پس دانست که بر حسین (علیه السلام) چه روی میدهد، چون این آیه را دید، گفت: «انی سقیم لما یحل بالحسین (علیه السلام)؛ من بیمارم و مریض شدهام به جهت آنچه بر حسین (علیه السلام) [از مصایب] میرسد. (2)
بلی، غم حسین (علیه السلام)، دوستان خدا را بیمار کرد، انبیاء را مریض گردانید.
وقتی به حضرت زکریا (علیه السلام) خبر دادند که (کهیعص) یعنی: در کربلا حسین (علیه السلام) و عترت او، توسط یزید در حالت عطش و تشنگی هلاک میشوند و ایشان به جز صبر کاری نخواهند کرد چون زکریا (علیه السلام) این قصه را شنید، سه روز از خانه بیرون نیامد و در ندبه و گریه و زاری بود و کسی را به نزد خود راه نمیداد.
آن گاه گفت: خدایا! مرا فرزندی بده و او را قرةالعین من گردان و مرا فریفتۀ محبت او گردان و او را از من به منزلۀ حسین (علیه السلام) نسبت به جدش گردان، پس دل مرا در مصیبت او به درد آور، همچنان که دل حبیب محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در مصیبت فرزندش به درد میآید. (3)
ص:271
ص:272
سینه و لطمه زنی بر صورت و سینه از بهترین شیوههای عزاداری است که در سنت و سیره اهل بیت (علیهم السلام) وارد شده است و از مصادیق جزع، لطم میباشد.
به معنای سینه زدن میباشد...؛ و التدام زنان: به معنای به سینه و صورت زدن زنان در مصیبت است. (1)
به معنای این واژه در لغت عربی «ضرب الخدّ و صفحات الجسم بسیط الید» (2) «او بالکف مفتوحه» (3) که بسیاری از لغت شناسان لطم را به معنای ضربه زدن با کف دست بر سینه و سیلی زدن (4) و سایر اعصای بدن را نیز به معنای لطم افزودهاند. «با پهنای دست به صورت زدن» (5) . همانطور که در روایت امام باقر (علیه السلام) نیز لطم به صورت منحصر نشده، بلکه «لطم صدر» نیز افروده شده است. (6) و همچنین «تیره و سیاه شدن صورت بر اثر ضربه» (7) معنا کردهاند.
سینه زنی به ویژه در میان زنان، سنت عرب است. (8)
ص:273
کلینی به سند خود از جابر نقل میکند که به امام باقر (علیه السلام) عرض کرد: جزع چیست؟
حضرت فرمود: اشد الجزع الصراخ بالویل و لطم الوجه و الصدر.. شدیدترین جزع، فریاد و واویلا و صیحه و زدن به صورت و سینه است.» (1)
با استفاده از متون تاریخی متوجه میشویم که در عرب آن دوران و حتی قبل از شهادت امام حسین (علیه السلام) سینه زنی بسیار شایع بوده و هنگام عزاداری به سر و سینه میزدند. در این زمینه گزارشهای تاریخی بسیار زیادی در دست میباشد، مثلاً نقل شده که زنان پیامبر نیز به همین روش، نسبت به شهادت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ابراز عزاداری نمودهاند.
1: ابن هشام، احمد و دیگران به سند صیح از عایشه نقل کرهاند که گفت: «... رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) قبض روح شد. (2) آنگاه سر او را بر بالشتی قرار دادم. در این هنگام من با زنان برخواسته و سینه میزدم و من به صورت خود میزدم. (3)
محمد سلیم اسد درباره سند این حدیث میگوید: این سند صحیح است. (4)
2: (فی وفاۀ الامام موسی بن جعفر (علیهما السلام)) ... و خرجت الشیعه و هی تلطم الصدور و تذرف الدموع و خرجت السیدات من نسائهم و هن یندبن الامام (علیه السلام) و یرفعن اصواتهن بالنیاحۀ علیه.
ص:274
شیعیان از خانههای خود خارج شدند در حالی که به سینههای خود لطمه میزدند و اشکهای آنان جاری بود و بانوان بزرگ از زنان شیعیان خاج شدند، در حالی که بر امام (علیه السلام) ندبه میخواندند و صدای خود را به نوحه گری بر آن حضرت بلند میکردند. (1)
همین که حدیثی علیه سینه زنی در روایات نقل نشده، نشان دهندۀ مباح بودن آن است. چرا که در روایات آمده است: «کل شیء مطلق حتی یرد فیه نهی؛ همه چیزها جایز است تا زمانی که نهی ای علیه آن وارد شود»
و نیز گفته شده است: «کل شیء لک حلال، حتی تعرف انه حرام؛ هر چیزی برای تو حلال است مادامی که حرامی برای آن ندانی.»
و هم چنین: «الاشیاء مطلقۀ ما لم یرد علیک امر او نهی؛ اشیاء مباح میباشند مادامی که برای تو امر یا نهیای در مورد آن نباشد.»
جرجی زیدان میگوید:
«شکی نیست که ابن زیاد با کشتن امام حسین (علیه السلام) جرم بزرگی را مرتکب شد که فجیعتر از آن در تاریخ عالم واقع نشده است. و لذا باکی نیست بر شیعه که به جهت کشته شدن امام حسین (علیه السلام) اظهار تظلم کرده، بر او در هر سال بگرید، و گریبان چاک دهد، و با اظهار تأسف بر او به سینههای خود زند؛ زیرا او مظلومانه کشته شد.» (2)
ص:275
آنطوان بارا در این باره میگوید:
«مشاهده میکنم که عزاداری سهم زیادی در تحول ذهن و ضمیر انسانها دارد؛ زیرا شما با این کار واقع عاشورا را بدون آنکه به کسی آزار رسانید مجسم مینمایید، و این برای شما ذخیرهای ایمانی در طول زندگانی از خود به جای میگذارد؛ تو هنگامی که به خود میزنی گویا نفست را عقاب معنوی مینمایی که چرا در زمان یاری حسین (علیه السلام) نبودی، و این به معنای آن است که تو الآن آماده جانفشانی هستی، و هر آنچه را که داری در راه ملحق شدن به قافلۀ حسینی صرف مینمایی.» (1)
بسمه تعالی: هر چه که عنوان جزع بر آن منطبق شود، ثواب و اجر دارد، هر چند که موجب ضرر جانی شود [و لیکن نباید به حد جنایت برسد] و مؤمنین باید با تمام وجود با شرکت در مجالس با گریه و سینه زنی شدید، هر چند که به سیاهی یا خون مردگی دچار شوند، مجالس وفیات اهل بیت (علیهم السلام) را با عظمت برگزار نمایند. (2)
بسمه تعالی: سینه زدن شدید به دلیل حزن و جزع بر سید الشهداء و اهل بیت (علیهم السلام) مطلوب است و هر کاری که عنوان جزع بر آن منطبق شود، مطلوب میباشد و اما در مورد سئوال مطرح شده، سینه زنی اگر منجر به ضرر جانی شود، مانعی ندارد و لیکن
ص:276
نباید به حد جنایت برسد. در حفظ شعائر تلاش کنید که بهترین ذخیرۀ آخرت است، به حرف مشککین گوش ندهید که القاء شیطان میباشد. (1)
ص:277
لطم:
به معنای این واژه در لغت عربی «ضرب الخدّ و صفحات الجسم بسیط الید» (1) «او بالکف مفتوحه» (2) که بسیاری از لغت شناسان لطم را به معنای ضربه زدن با کف دست بر سینه و سیلی زدن (3) و سایر اعصای بدن را نیز به معنای لطم افزودهاند. «با پهنای دست به صورت زدن» (4) . همانطور که در روایت امام باقر (علیه السلام) نیز لطم به صورت منحصر نشده، بلکه «لطم صدر» نیز افروده شده است. (5) و همچنین «تیره و سیاه شدن صورت بر اثر ضربه» (6) معنا کردهاند.
1: لطمه به صورت زدن فاطمیات
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود:
«... و لقد شققن الجیوب و لطمن الخدود الفاطمیات علی الحسین (علیه السلام) و علی مثله فلطم الخدود و شققن الجیوب؛
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: ... و هر آینه زنان فاطمی در
ص:278
شهادت امام حسین (علیه السلام) گریبانها را دریدند و بر صورتها لطمه زدند و بر مانند حسین (علیه السلام) باید به صورتها لطمه بزنند و گریبانها و یقهها چاک دهند.» (1)
عدهای میگویند: این حدیث از نظز سند ضعیف است؛ ولی عمل فقهای امامیه به آن در مورد احکام کفاراتی که در آن مطرح شده و نیز استناد فقها به آن در مورد عزاداری ائمه اطهار (علیهم السلام) و امام حسین (علیه السلام) ضعف سند را جبران میکند. چنان که مشهور فقها، قائل به جبران ضعف سند به واسطۀ شهرت هستند. (2)
صاحب جواهر در باب کفارات کتاب «ظهار» در مورد این روایت میگوید: ضعف خبر خالد بن سدیر با آنچه از عدم خلاف و ادعای اجماع سید مرتضی در «انتصار» شنیدی، جبران شده است. (3)
همچنین آیت الله خویی (قدس سره) مینویسد: فقهای امامیه حرمت انجام این امور را [لطمه زدن، گریبان چاک کردن و ...] در مصیبت ائمه و امام حسین (علیهم السلام) استثناء کردهاند و در این زمینه به آنچه زنان بنی هاشم از لطمه زدن به صورت و گریبان چاک کردن برای امام حسین (علیه السلام) انجام دادهاند، استناد کردهاند. چنان که در روایت خالد بن سدیر وارد شده است. (4)
دلالت این روایت بر جواز کارهایی مانند لطمه و گریبان چاک زدن در عزای امام حسین (علیه السلام) روشن است؛ چرا که در این روایت ابتدا عمل زنان فاطمی در گریبان چاک کردن و لطمه زدن در مصیبت امام حسین (علیه السلام) ذکر شده و سپس قاعدهای کلی ارائه شده که در چنین مصیبتی شایسته است بر گونهها لطمه زده شود و
ص:279
گریبانها چاک گردد. این کلام به زمان یا مکان خاصی مربوط نیست و دلیلی بر تخصیص آن به موردی خاص وجود ندارد.
حضرت رجحان لطمه زدن و گریبان دریدن در عزای سیدالشهدا (علیه السلام) را بیان میدارند و با تعبیر «تلطم؛ زده میشود» و «شقق؛ دریده میشود» چنین بیان میدارند که گوئیا دائماً چنین بوده و این سنتی است دیرینه که در این عزا، چنین شود.
صاحب کتاب شفاء الصدور ذیل این حدیث می نویسد: و از این حدیث، شرف و جلالت خاندان عصمت معلوم می شود که امام (علیه السلام) به فعل دختران علی و فاطمه (علیهما السلام) در روز عاشورا احتجاج میکند تا دلالت کند بر اینکه در آن حالت هم کاری که از قانون شرع بیرون باشد نکردهاند و فعل ایشان، دلیل جواز است، چه در منزل وحی تربیت شده و در خانه نبوت نشو و نما کرده و از پستان عصمت و طهارت ارتضاع فرمودهاند: سلام الله علیهم اجمعین. (1)
2: دیدن حضرت سکینه (علیها السلام) در رؤیا مادرش حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) را به این حالت که:
«فلطمت علی وجهها و نادت وا ولداه...؛ حضرت زهرا (علیها السلام) در عزای امام حسین (علیه السلام) بر صورت خویش لطمه زد و صدای نالهاش به وای پسرم بلند بود.» (2)
3: «فی روایۀ حیث ینقل حدیث الحسین (علیه السلام) مع اخته زینب (علیها السلام) – ثم لطمت وجهها و هوت الی جبینها فشقته و خرت مغشیا علیها؛
شیخ مفید طبق روایتی بعد از گفتگوی امام حسین (علیه السلام) با حضرت زینب (علیها السلام) چنین نقل میکند:حضرت زینب (علیها السلام) بر صورت زدند و گریبان دریدند و به زمین افتاد در حالی که غش کرده بودند، افتادند» (3)
ص:280
4: «فلما خطب هذه الخطبه و سمعت بناته و اخته زینب کلامه بکین و ندبن و لطمن خدودهن و ارتفعت اصواتهن فوجه الیهن ...؛ هنگامی که سیدالشهدا (علیه السلام) مقابل لشکر دشمن خطبه خواندند، چون دختران و خواهرش زینب (علیها السلام)، کلام ابی عبدالله (علیه السلام) را شنیدند اشک ریختند و بلند گریه کردند و لطمه زدند و صداهایشان بلند شد..» (1)
5: «فلما نظرت النسوۀ الی القتلی صحن و ضربن وجوههن؛ هنگامی که چشم زنان به کشتگان افتاد شیون کردند و بر صورتشان لطمه زدند.» (2)
این در حالی است که هرگز امام سجاد (علیه السلام) که همراهشان بود به عمل آنان اعتراض نکرد.
6: «و جلس الحسین فرقد ثم استیقظ فقال: یا اختاه انی رأیت الساعۀ جدی محمداً و ابی علیاً و امی فاطمه و اخی الحسن (علیهم السلام) و هم یقولون یا حسین انک رائح الینا عن قریب. قال الراوی: فلطمت زینب وجهها و صاحت و بکت؛ هنگامیکه امام (علیه السلام) در خیام لحظهای به خواب میروند. هنگامیکه از خواب برخواست فرمود: خواهرم! الآن جدم رسول (صلی الله علیه و آله و سلم)، پدرم علی (علیه السلام)، مادرم فاطمه زهرا (علیها السلام) و برادرم امام حسن (علیه السلام) رادر خواب دیدم که آنها همگی به من گفتند: حسین جان! به زودی نزد ما خواهی آمد.
راوی گفت: هنگامی که حضرت زینب (علیها السلام) این سخن را شنید بر صورت خود سیلی زد و با صدای بلند شروع به گریستن نمود.» (3)
علاوه بر این که فعل حضرت زینب (علیها السلام) فعل معصوم (علیه السلام) میباشد؛ همۀ این موارد در مقابل امام معصوم (علیه السلام) صورت پذیرفته و حضرت هیچ نهیای نمیفرمایند؛ لذا تقریر معصوم (علیه السلام) مهر تأیید دیگری است بر آن؛ بلکه طبق روایت «تهذیب الاحکام» امام
ص:281
صادق (علیه السلام) امر به لطمه زدن در این مصیبت فرموده است. همچنین در مقامی که حورالعین در عالم ملکوت لطمه میزنند، جای هیچگونه اعترضی نیست.
7: لطمه زدن حورالعین در عزای سیدالشهداء (علیه السلام)
در زیارت ناحیه مقدسه آمده:
«برزن من الخدور، ناشرات الشعور علی الخدود، لاطمات ... و اختلفت جنودالملائکه المقربین، تعزی اباک امیرالمؤمنین و اقیمت لک المآتم فی اعلی علیین، و لطمت علیک الحورالعین، و بکت السماء و سکانها و الجنان و خزانها و الهضاب و اقطارها و الارض و اقطارها، و البحار و حیتانها و مکه و بنیانها و الجنان ولدانها و البیت و المقام و المشعر الحرام و الحل و الحرام؛ بانوان حرام از حریم و پناهگاه خیمه ها خارج شدند ود ر حالیکه موها پریشان کرده بودند و بر گونههای خود لطمه میزدند ... و لشکریان ملائک مقربان الهی به آمد و شد پرداختند تا بر پدرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) تعزیت بدهند. و برای تو در اعلی علیین مجالس ماتم و عزا بر پا داشته شد و حورالعین در عزای تو بر خود لطمه زدند و آسمانها و ساکنان آنها و بهشتها و خزانه داران آنها و کوهها و گوشه گوشههای آنها و دریاها و ماهیان آنها و بهشتها و فرزندان بهشتی آنها و خانه خدا و مقام ابراهیم و مشعرالحرام و خارج حرم و داخل حرم در مصیبت تو گریه کردند». (1)
دلیل بر جواز لطمه زدن علاوه بر حدیث بالا، فرمودۀ حضرت بقیت الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
است که در زیارت معروفه از حال بانوان معظمات فاطمیات و مجللات علویات حکایتی فرموده: «لاطمات الوجوه» (2)
ص:282
ابن قولویه نقل کرده که: حورالعین در اعلی علیین بر حسین (علیه السلام) به سینه و صورت زدند. (1)
سِر مطلب:
شاید سر مطلب این باشد که تمام عالم از نور ائمه (علیهم السلام) خلق شدهاند مخصوصاً اینکه طبق حدیث پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حوریان بهشتی از نور امام حسین (علیه السلام) آفریده شدهاند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) صدر ضمن حدیثی میفرمایند:
فتق نور الحسین (علیه السلام) فخلق منه الجنان و الحور العین و الحسین و الله افضل من الحور العین؛ خداوند متعال نور امام حسین (علیه السلام) را گشود و از آن بهشت و حوریان را آفرید و به خدا سوگند که امام حسین (علیه السلام) از حورالعین افضل است؛ (2) لذا حوریان بهشتی عزاداری را وظیفه خودشان میدانند؛ زیرا وجودشان را مدیون امام حسین (علیه السلام) هستند. (3)
8: امام رضا (علیه السلام) در جمع یاران نشسته بودند و خانوادۀ حضرت در پشت پرده بودند که دعبل خزاعی این اشعار را در مصیبت حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) خواند:
افاطم لو خلت الحسین مجدلا و قد مات عطشانا بشط فرات
اذن لطمت الخد فاطم عنده و اجریت الدمع العین فی الوجنات
«ای فاطمه! اگر حسینت را با آن وضع میدیدی که لب تشنه کنار شط فرات جان سپرد.
اگر میدیدی در کنارش به صورت خود لطمه میزدی و قطرات اشک به گونهات جاری میساختی.
ص:283
سپس امام رضا (علیه السلام) دعبل را مورد تشویق قرار داد و صلهای به او عطا فرمود و برایش دعا کرد. (1)
امام رضا (علیه السلام) به وی نفرمود: تو چگونه این مطلب ار فهمیدی؟! چرا که تعبیری مسامحی است که هر کس مصیبتی بزرگ بر او وارد شده، آن را میگوید.
9: «فلما خطب هذه الخطبه و سمع بناته و اخته زینب کلامه بکین و ندبن و لطمن و ارتفعت اصواتهن فوجه الیهن اخاه العباس و علیا ابنه و قال لهما سکناهن فلعمری لیکثرن بکاءهن؛ هنگامی که امام حسین (علیه السلام) این خطبه را خواند و دخترانش و خواهرش حضرت زینب (علیها السلام) آن را شنیدند گریه کردند و ندبه کردند و به گونههای خود لطمه زدند و صدای آنها بلند شد و آنگاه امام حسین (علیه السلام) برادرش حضرت عباس (علیه السلام) و فرزندش حضرت علی اکبر (علیه السلام) را به سوی آن بانوان فرستاد و به برادر و فرزند خود فرمود: آن بانوان را ساکت کنید به جان خودم قسم گریۀ آنها بعد از این بسیار زیاد خواهد بود..» (2)
10: ابومخنف نقل میکند از راوی که گوید:
«.. نظرت الی تلک النسوۀ لما مرر بالحسین و اهله و ولده و هم صعی تسفی علیهم الریاح، فصحن و لطمن وجوههن؛ نگاه کردم به آن بانوان در حالی که بر حسین (علیه السلام) و خاندان و فرزندانش گذر کردند؛ در حالی که آنها کشته شده و بر زمین افتاده بودند و بادها بر بدن آنان میوزید، پس آن بانوان فریاد غم سر دادند و به صورتهای خود لطمه زدند...» (3)
11: در ورود اهل بیت (علیهم السلام) به مدینه آمده است:
ص:284
«... فبما کان الا ساعۀ و اذا قد اتت نساء اهل المدینه فتلقتهن نساء الحسین بلطم یکاد الصخر یتصدع الیه؛ ساعتی نگذشت که زنان اهل مدینه آمدند و بانوان حسین (علیه السلام) با آنان روبرو گردیدند، در حالی که چنان به خود لطمه میزدند که نزدیک بود سنگ از چنین لطمهای قطعه قطعه شود.» (1)
12: بانوان در مجالس زنانه موهار ا پریشان کنند
فی ورود اهل البیت بکربلا: و اما ام کلثوم فقد نشرت شعرها و لطمت خدیها و نادت برفیع صوتها: الیوم مات جدی محمد المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، الیوم مات ابی علی المرتضی (علیه السلام)، الیوم ماتت امی فاطمه الزهرا (علیها السلام)، الیوم جل الثکل بالزهرا (علیها السلام)، و باقی النساء لاطمات نادیات ناعیات ...؛
در قضیۀ ورود اهل بیت به کربلا:
حضرت ام کلثوم (علیها السلام) موهای خود را پریشان کرد و بر گونههای خود لطمه زد و با بلندترین صدای خود ندا سر داد: امروز جدم محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا رفت! امروز پدرم علی مرتضی (علیه السلام) از دنیا رفت! امروز مادرم فاطمه زهرا (علیها السلام) از دنیا رفت! امروز مصیبت مرگ فرزند بر زهرا (علیها السلام) وارد شد! [و او به فرزند خود داغ دیده گشت] و بقیۀ بانوان به خود لطمه میزدند و ندبه میکردند و از شهادت امام حسین (علیه السلام) خبر میدادند [و مرثیه میخواندند]. (2)
13: قال بشیر فرکبت فرسی و رکضت حتی دخلت المدینه فلما بلغت مسجد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) رفعت صوتی بالبکاء فانشأت اقول: یا اهل یثرب لا مقام لکم بها ... قال فما بیت فی
ص:285
المدینۀ محذرۀ و لا محجبۀ الا برزن من خدودهن مکشوفۀ شعورهن مخمشۀ وجوههن ضاربات خدودهن یدعون بالویل و الثبور...؛
بشیر گوید: سوار بر اسبم شدم و آن را به سرعت راندم تا و ارد شهر مدینه شدم. هنگامی که به مسجدالنبی (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیدم صدایم را به گریه بلند کردم این ابیات شعر را بخوانم: «ای اهل مدینه! دیگر در مدینه جایگاهی برای شما نیست...»
در این هنگام احدی از بانوان پرده نشین و بانوان محجبه باقی نماند مگر آنکه از پس پرده و حریم خود خارج شدند و زنان مدینه از خانههای خود بیرون آمدند، در حالی که موهای آنان مکشوف بود و به صورتهای خود پنجه میکشیدند و بر گونههای خود ضربه میزدند و فر یاد واویلا و واثبورا سر میدادند [و از شدت حزن این واقعۀ مهلک و مصیبت بار شکایت و استغاثه میکردند.] (1)
1: صاحب جواهر (قدس سره) فرموده است: از حرمت جزع استثنا میشود (جزع، لطمه زنی بر سر و صورت و سینه و فریاد زدن و ...) به خاطر روایاتی که گذشت.
2: آیت الله نائینی (2) (قدس سره) درباره مسائل عزاداری سیدالشهدا (علیه السلام) فتوای معروفی دارند که پس از ایشان مراجع بزرگ تقلید آن را تأیید کرده و درستی و صحت آن را از واضحات شریعت دانستهاند. ایشان فرمودهاند:
بر سر و سینه و صورت زدن به حدی که به مرتبه سرخی عضو یا سیاهی رسد اشکالی ندارد، بلکه اگر موجب شود که خون کمی از عضو صدمه دیده بیاید اشکالی ندارد. (3)
ص:286
پس از این فتوا، علمای بزرگی چون آیت الله سیدعبدالهادی شیرازی، آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی، آیت الله سید محسن حکیم، آیت الله سید محمود شاهرودی، و بسیاری از علمای دیگر فتوا را تأیید کردهاند. (1)
3: آیت الله میرزا جواد تبریزی (قدس سره):
لطمه زدن و پوشیدن لباس سیاه از شعائر اهل بیت (علیهم السلام) است ... و هر کس در تضعیف این شعائر تلاش کند در حق اهل بیت (علیهم السلام) گناه کرده است. (2)
ص:287
فی ورود اهل البیت بکربلا: و اما ام کلثوم فقد نشرت شعرها و لطمت خدیها و نادت برفیع صوتها: الیوم مات جدی محمد المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، الیوم مات ابی علی المرتضی (علیه السلام)، الیوم ماتت امی فاطمه الزهرا (علیها السلام)، الیوم جل الثکل بالزهرا (علیها السلام)، و باقی النساء لاطمات نادیات ناعیات ...؛
در قضیۀ ورود اهل بیت به کربلا:
حضرت ام کلثوم (علیها السلام) موهای خود را پریشان کرد و بر گونههای خود لطمه زد و با بلندترین صدای خود ندا سر داد: امروز جدم محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا رفت! امروز پدرم علی مرتضی (علیه السلام) از دنیا رفت! امروز مادرم فاطمه زهرا (علیها السلام) از دنیا رفت! امروز مصیبت مرگ فرزند بر زهرا (علیها السلام) وارد شد! [و او به فرزند خود داغ دیده گشت] و بقیۀ بانوان به خود لطمه میزدند و ندبه میکردند و از شهادت امام حسین (علیه السلام) خبر میدادند [و مرثیه میخواندند]. (1)
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زیارت ناحیه مقدسه (2) فرمودند:
«و اسرع فرسک شارداً الی خیامک قاصداً محمحما باکیا فلما راین النساء جوادک ... برزن من الخدور للشعور ناشرات و للخدود لاطمات و للوجوه سافرات و بالعویل داعیات؛ در این هنگام اسب تو شیون کنان و شیهه کنان با سرعت به سوی حرمت
ص:288
بازگشت، زنان که این صحنه را دیدند از خیمهها بیرون آمدند در حالی که موهایشان پریشان بود بر سر و صورت خود میزدند و با صدای بلند گریه و شیون میکردند». (1)
سئوال:
چگونه ممکن است اهل بیت (علیهم السلام) با این خصوصیات موجود در زیارت ناحیه از خیام حرم (در حالی که موهای خود را پریشان کرده بودند و ...) خارج شده و به طرف مقتل حرکت کرده باشند؟
اول: «خرجن» که در زیارت ناحیه آمده، مستلزم آن نیست که عیالات اهل بیت (علیهم السلام) مخالف تکلیف شرعی را عمداً مرتکب شده باشند.
دوم: اهل بیت (علیهم السلام) به خاطر شدت مصیبت و دیدن سر بریدۀ امام حسین (علیه السلام) در زیر حجاب موهای خود را پریشان کردند و بر سر و صورت زدند و در همان حال به سوی قتلگاه حرکت کردند.
سوم: اگر خروج اهل بیت (علیهم السلام) از خیام با آن حالت گیسوان پریشان کرده در حالی که حجاب نداشته بودند واقع میشد، دشمنان آن را مادۀ تاریخ میکردند و این واقعه را نقل کرده و بهانه قرار میدادند و میگفتند: ببینید خاندان اهل بیت (علیهم السلام) اینگونه عمل کردند، بلکه آنان در حالی که زیر حجاب، موها را پریشان کرده بودند خارج شدند.
چهارم: اینگونه تعبیر در این زیارت مقدسه، حکمی از عظمت ظلمی است که در حق اهل بیت (علیهم السلام) روا شد و حاصل ما وقع، در زیارت ناحیۀ مقدسه نقل شده است.
پنجم: خروج زنان در اطراف خیام، هنگامی واقع شد که اسبِ بی صاحب سیدالشهدا (علیه السلام) کنار خیام آمد و با دیدن اسب خونی، عیالات حضرت (علیه السلام) در خیام و اطراف آن شروع به شیون کردند و این عمل از دید دیگران پنهان بود؛ زیرا سیدالشهدا (علیه السلام) خیام حرم را طوری قرار داده بود که حرم اهل بیت (علیهم السلام) در معرض دید نباشد.
ص:289
ششم: در مقتل بدین نحو نقل شده است: هنگامی که خواهران و دختران اهل بیت (علیهم السلام) اسب بی صاحب امام (علیه السلام) را دیدند، فریاد و شیون و زاری برآوردند ام کلثوم دست بر سر نهاد، فریاد زد: وامحمداه، واجداه و ا... و فریاد زد این حسین است که بر زمین افتاده، سرش از قفا بریده شده و عمامه و ردایش به یغما رفته است... و همچنین آمده است: دختران رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) از حریم خیمهها بیرون آمدند و گریستند و در فراق حامیان و عزیزان خود شیون کردند، آنگاه است: «خرجن من الخدور ناشرات الشعور علی الخدود لاطمات» (1) که نشر شعر (در حالی که زیر حجاب انجام داده بودند) بر سر و صورت میزدند و به اطراف قتلهگاه حرکت کردند. (2)