اسرار مناسک حج

مشخصات کتاب

سرشناسه:اکبرنژاد، محمدتقی، ‫1358 -

عنوان و نام پدیدآور:اسرار مناسک حج/ محمدتقی اکبرنژاد.

مشخصات نشر:قم: مسجد مقدس جمکران ‫، 1386.

مشخصات ظاهری: ‫159ص.

شابک: ‫12000 ریال ‫ 978-964-973-121-6 :

یادداشت:کتابنامه به صورت زیرنویس.

موضوع:حج

رده بندی کنگره: ‫ BP188/8 ‫ /‮الف 736‮الف 5 1386

رده بندی دیویی: ‫ 297/357

شماره کتابشناسی ملی:1303025

ص: 1

اشاره

ص: 2

اسرار مناسک حج

تألیف

محمّد تقی اکبر نژاد

ص: 3

ص: 4

فهرست

اهداء··· 12

مقدمه··· 13

جایگاه حج در اسلام··· 18

در آرزوی کعبه··· 18

حجّ را حجّ نامیدند...··· 20

جایگاه حجّ در اسلام··· 21

فضیلت حجّ نسبت به بسیاری از عبادات··· 22

حکایتی از سعدی··· 24

مولوی و بیان گرفتاری های مسیر حج··· 24

حج عامل عزّت و شخصیّت··· 25

کسانی که در راه حجّ بمیرند...··· 27

جهات مشابهت حجّ و مرگ··· 27

منزلت مسجد الحرام در نزد خدا··· 28

شکایت کعبه و وعده خدا به کعبه در مورد امّت حضرت محمد صلی الله علیه و آله··· 29

آثار حج··· 30

ص: 5

حجّ بی نیازی می آورد!··· 30

بشارتی مخصوص کسانی که حجّ واجب را ترک می کنند!··· 30

تفسیر «من کان فی هذه اعمی فهو فی الآخرة اعمی»··· 32

دسیسه ای برای تعطیل کردن حجّ··· 32

حجّ اجباری··· 33

شمّه ای از اسرار حج به صورت خلاصه··· 34

فلسفه حجّ از زبان امام صادق علیه السلام ··· 36

اهمیت حج از نظر مقام معظم رهبری مد ظله العالی··· 37

آداب عمومی حج··· 38

رکن معنوی حج از نظر مقام معظم رهبری مد ظله العالی··· 40

نشانی امام زمان علیه السلام برای کسانی که به دنبال امام می گردند!··· 40

اسرار احرام··· 44

حج سواره یا پیاده··· 46

خودتان را با امام حسن علیه السلام مقایسه نکنید!··· 48

محدوده حرم و اسرار آن··· 48

ای شبلی احرام نبستی!··· 49

تفسیر عرفانی امام صادق علیه السلام از احرام··· 54

فلسفه احرام از زبان امام رضا علیه السلام ··· 55

تفسیر مقام معظم رهبری از جنبه های فردی حج··· 56

روایتی از یک احرام شگفت انگیز··· 57

ص: 6

وجوب لبیک گفتن در هنگام احرام··· 58

تفسیر عرفانی سیاسی امام خمینی رحمه الله از لبیک گفتن...··· 59

لبیک اللهم لک لبیک در روز قیامت!··· 59

احرام پیامبر از مسجد شجره··· 59

تحریم صید در حرم··· 60

مجازات حرمت شکنان··· 61

نکته جالب··· 63

خلاصه مطالب··· 64

اسرار مکه··· 70

ای شبلی مکه نرفتی!··· 70

تفسیر عرفانی امام صادق علیه السلام از ورود به کعبه··· 71

مکّه را مکّه نامیدند...··· 71

مکّه را بکّه نامیدند...··· 72

دلیل دومی برای بکّه بودن مکّه!··· 72

کراهت ماندگاری در شهر مکّه··· 73

کراهت احتباء در حرم··· 74

کراهت خوابیدن در مکّه··· 74

اسرار مسجدالحرام··· 75

کعبه را بکّه نامیدند...··· 75

کعبه را کعبه نامیدند...··· 75

ص: 7

مکعّب بودن خانه خدا··· 76

کعبه، بیت اللّه الحرام نامیده شد...··· 76

کعبه را بیت العتیق نامیدند...··· 77

دلیل دومی برای بیت العتیق شدن کعبه··· 77

علت نامگذاری حطیم··· 77

علت این که کعبه در بد آب و هواترین نقطه زمین بنا شده است!··· 78

توضیح··· 82

کیفیت پیدایش مناسک حجّ··· 83

جواب امام صادق علیه السلام از سرّ غیر عاقلانه بودن اعمال حجّ··· 88

علّت ورود حجّ اولی ها به داخل کعبه··· 90

علّت استحباب غسل ورود به مسجد الحرام··· 91

دلیل کراهت و حتی حرمت هدیه دادن به کعبه··· 91

کسانی که برای کعبه نذورات و هدایا می دهند باید بدانند...!··· 93

اسرار طواف··· 95

آشنایی با مناسک حج··· 95

ای شبلی طواف نکردی...··· 96

تفسیر عرفانی سیاسی امام خمینی رحمه الله از طواف...··· 97

کیفیت پیدایش خانه کعبه و طواف··· 97

علّت دورهای طواف··· 98

توضیح··· 99

ص: 8

اسرار حجرالاسود و مقام ابراهیم··· 102

ای شبلی نماز نخوانده و با حجرالاسود دیدار نکردی...··· 102

تفسیر عرفانی امام صادق از استلام حجر··· 104

تفسیر عرفانی سیاسی امام خمینی رحمه الله از لمس حجرالاسود...··· 104

علّت دست مالیدن به حجرالاسود··· 105

با دست راست خدا بیعت کنید...!··· 105

سنگی از بهشت که سیاه شد...··· 106

تفاوت های ارکان کعبه··· 106

نکته··· 107

سنگی که ابراهیم علیه السلام را تحمل نمی کند!··· 109

دلیل بنا شدن حجر اسماعیل علیه السلام ··· 110

فضیلت آب زمزم··· 110

توضیح··· 111

اسرار صفا و مروه··· 114

ای شبلی سعی میان صفا و مروه نکرده ای...··· 115

تفسیر عرفانی امام صادق علیه السلام از سعی··· 116

تفسیر عرفانی سیاسی امام خمینی رحمه الله از سعی ...··· 116

حکایت زنی که تشنه می دوید...··· 116

از اسرار سعی میان صفا و مروه··· 119

بهترین مکان در نزد خدا··· 119

ص: 9

توضیح··· 120

اسرار عرفات··· 125

روز هشتم را ترویه نامیدند...··· 126

عرفه روز اجابت دعا··· 127

عرفات، محل اعتراف!··· 130

ای شبلی عرفات نرفته ای...··· 131

توضیح··· 133

تفسیر عرفانی امام صادق علیه السلام از وقوف عرفات··· 133

اسرار مشعر··· 135

اعمال مشعر··· 135

مزدلفه را مزدلفه نامیدند...··· 136

مشعر را مزدلفه نامیدند...··· 136

ای شبلی مشعر نرفتی...··· 137

تفسیر عرفانی سیاسی امام خمینی رحمه الله از وقوف عرفات و مشعر...··· 139

اسرار منا··· 140

اعمال منا··· 140

منا را منا نامیدند...··· 140

ای شبلی منا نرفتی و قربانی نکردی...··· 141

تفسیر عرفانی امام صادق علیه السلام از منا··· 144

تفسیر عرفانی سیاسی امام خمینی رحمه الله از منا··· 145

ص: 10

سنگسار شیطان··· 146

دلیل نامگذاری مسجد خیف و فضیلت آن··· 146

مختصری از اسرار قربانی کردن··· 146

قربانی و پل صراط··· 148

کراهت روزه داری در ایام تشریق··· 148

نقل یک خاطره··· 148

بد نیست که حجّاج بترسند!!!··· 149

تذکر پیامبر صلی الله علیه و آله برای حاجی ها··· 149

رابطه حج و ولایت اهل بیت علیهم السلام··· 150

روش به پایان بردن حجّ··· 151

داد و فریاد چه بسیار است!··· 151

زهری؛ فریب نخور، سر و صدا زیاد است!··· 152

حجّاج آخر الزمانی بترسند. پیامبر چنین خبر داده است...··· 155

نصیحت عرفانی امام صادق علیه السلام برای حاجی ها··· 156

علامت قبول شدن حجّ··· 156

نحوه استقبال از حاجی··· 157

ص: 11

اهداء

سلام بر مجاهد راه خدا

سلام بر فقیه اهل بیت علیهم السلام

سلام خدا بر عالم نستوهی که خود را فدای اسلام کرد تا معارف شیعی را حفظ کند.

سلام بر یگانه عالمی که حفظ معارف و کتب علمی را بر حج ابراهیمی ترجیح داد.

سلام بر او که کعبه طوافش نمود و زلالی صفا و مروّت مروه در روحش تجلی یافت. او که به جای هدی و قوچ، خود را قربانی منای عشق ساخت. او که شیطان را نه با هفت سنگ که با هزاران سنگ، رمی جمرات کرد.

این اثر را که اسرار مناسک حج نام دارد، خدمت عالم متشرع حضرت آیت اللّه العظمی مرعشی نجفی تقدیم می کنم. کسی که تمام دارایی خود را صرف خرید و حفظ کتاب های خطی کرد تا میراث تشیع را از نابودی حفظ کند و به همین جهت هیچ گاه استطاعت حج برایش حاصل نشد. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

ص: 12

مقدمه

«وَللّه ِِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ اللّه َ غَنِیٌّ عَنِ

الْعالَمِینَ»(1)

حجّ، اقدام به دیدار خانه خدا، بلکه رویت جمال صاحب خانه است. که قصد خانه برای دیدار صاحب خانه می کنند. حجّ عبادتی همزاد با آدم است. آن گاه که خداوند متعال اراده خلقت انسان را نمود و این کار با مخالفت ملائکه الهی مواجه شد. آن ها برای توبه از این بی ادبی، ملازم عرش شده و به طواف آن پرداختند. به همین جهت خداوند در زمین کعبه را بنا ساخت تا آدمیان نیز مانند ملائکه الهی ملازم عرش فرشی او باشند و به گرد او بچرخند.

آدم معلم الملائکه اولین حاجی و ابراهیم خلیل الرحمان اولین منادی حجّ است. حجّ یک سمبل است. مناسک آن هر کدام دارای پیام خاص و تأثیر ویژه است و یکی از اعمال عبادی و سیاسی است. به عبارتی در عین عبادت بودنش نقش بسیار شگرف سیاسی نیز دارد. به عنوان مثال نماز جمعه در حین عبادت بودن، سیاست نیز است. یا نماز جماعت در حین عبادی بودن، سیاسی نیز است.

ص: 13


1- . سوره آل عمران، آیه 97.

اجتماع میلیونی انسان های واله و دلداده می تواند نقشه های فراوانی را در هم بریزد و زمینه اتحاد و انسجام امت اسلامی را فراهم کند و در نهایت اتحاد فکری در برابر دشمنان اسلام را ایجاد نماید.

یکی از ویژگی های منحصر به فرد حجّ آن است که اعمال و مناسک آن با عرف های متعارف و عقل های مادی قابل درک نیست. اعمال حجّ بیش از هر عبادتی با عادت های ما ناسازگاری دارد و بیش از هر عملی ذهن ما را به خود مشغول می سازد. به عنوان مثال معنای رکوع و سجده برای هر انسانی قابل درک است؛ زیرا رکوع سمبل تعظیم و سجده سمبل اوج خفت سجده گزار و عظمت سجده شونده است. بنابراین با عرف زندگی ما انسان ها و عقل های ناقص مان سازگاری زیادی دارد. امّا حج از همان لحظه که شروع می شود ما را بر خلاف عادت هایمان به حرکت می اندازد. لباس های دوخته را از تن در می آوریم. لباس های کفن مانند احرام را به تن می کنیم. از نقاط مخصوصی که میقات نامیده می شوند، وارد حرم می شویم و با لبیک گفتن حلال خدا را بر خود حرام می کنیم. حتی حق نداریم پشه ای را از خود برانیم. یا علف هرزه ای را از زمین بکنیم. یا با همسران خویش مرتبط باشیم. زیر سایه برویم و صورت خود را بپوشانیم!

به همین جهت است که سنگینی روحی حج از سایر عبادات بیشتر است. به عبارتی کسانی می توانند مناسک و اعمال حج را با جان و دل انجام دهند که از تعبّد و سرسپردگی بیشتری برخوردار باشند و این همان نقطه ممتاز حج نسبت

ص: 14

به سایر عبادات است. حقیقت عبادت چیزی جز سرسپردگی نیست. از نظر عابد واله دلیلی بالاتر از طلب یار نیست و توجیهی بالاتر از کسب رضای دوست وجود ندارد. چه دلیلی بالاتر از این که با این عمل سرسپردگی ثابت شود و دلبری محقق گردد. در واقع حج بهترین میدان برای تمرین بندگی است. بهترین میدان برای در هم شکستن حصار شیشه ای عقل بشری و رها شدن از چون و چرا و رسیدن به میدان وسیع عاشقی.

جهت دیگر حج که آن را از سایر عبادات ممتاز می کند، تجلی «فذکرهم بایام اللّه » بودن آن است. حج تنها عبادتی است که در قدم به قدم آن انسان تاریخ گذشته خوبان عالم را به یاد می آورد و مرور می کند. خانه کعبه اولین خانه ای بود که بر روی زمین بنا شد. به همین جهت یاد آور مناسک آدم علیه السلام است. صفا و مروه یاد آور داستان آدم و حواست که در اثر تخلف از فرمان الهی باغ خرامان را از دست دادند و در سرزمین بی آب و علف مکه فرود آمدند و یکی بر صفا و دیگری بر مروه نزول کرد. مقام ابراهیم یاد آور ندای حج ابراهیم و حجرالاسود یاد آور سنگی بهشتی است که از دامن جبرئیل بر زمین گذاشته شد. لحظه لحظه حج تکرار تاریخ است. از سعی هاجر تا زمزم اسماعیل، از ظهور شیطان در جمرات و ذبح اسماعیل توسط ابراهیم خلیل، همه و همه صفحات زرین تاریخ بندگان صالح خداست. مسجد خیف که مصلای هزار پیامبر بوده و حجر اسماعیل که مدفن مادرش هاجر است. راستی این همه تاریخ را در کدامین نقطه از زمین یکجا می توان یافت؟!

ص: 15

همه این لطایف و نکات است که ذهن ها را کنجکاو می کند و به دنبال اسرار نهان مناسک حج سوق می دهد. شاید هیچ عبادتی به اندازه حج سؤال برانگیز نباشد. البته این مطلب هم قابل درک است و هم حرکتی مثبت در راستای افزایش معرفت دینی و عبادت عارفانه می باشد؛ زیرا اعمال حج هر کدام سمبلی است که معنایی را بیان می کند و اگر کسی از این معنا و پیام خبر نداشته باشد، از رسیدن به حقیقت آن عمل دور می ماند و به پیشرفت و ترقی نمی رسد. همان طور که هر یک از علایم راهنمایی و رانندگی دارای پیامی است که اگر کسی از آن مطلع نباشد، از منافع علایم نصب شده محروم مانده و راه را گم خواهد کرد. یا همان طور که هر یک از الفاظی که در مکالمات و نوشتار خود به کار می بریم، حاوی معنایی هستند که اگر کسی از آن ها بی خبر باشد، تکرار الفاظ برایش سودی نخواهد بخشید. نسل های قبل از ما قرار گذاشته اند که مثلاً لفظ انسان بر فلان معنا دلالت کند و لفظ فیل بر معنایی دیگر و... حال اگر کسی از این قرار داد خبر نداشته باشد، تکرار لفظ انسان و فیل و درخت و میز و ... برایش سودی نخواهد داشت.

با این توضیح روشن می شود که خداوند متعال نیز بنا به مناسبت های تاریخی و یا تکوینی هر یک از اعمال حج را برای منظور و هدفی قرار داده است. به عنوان مثال سعی میان صفا و مروه را به عنوان یادگاری از هاجر و سمبل تحیرو سرگردانی و کمک خواهی قرار داده است. بنابراین اگر حاجی از این مطلب بی خبر باشد، چرخش در میان این دو کوه برایش بی خاصیت خواهد بود. در حالی که اگر از این معنا خبر داشته باشد، می داند که سعی میان صفا و مروه به

ص: 16

معنای سرگردانی میان خوف و رجا است و انسان باید هاجر وار به دنبال یاری از خدا باشد تا در نهایت، رحمت خدا را به خروش آورده و چشمه آب حیات زمزم را از اعماق دل خویش بجوشاند.

بنابراین همان طور که الفاظ کوچک می توانند معانی بزرگی را به همراه داشته باشند، تک تک اعمال حج نیز می توانند معانی بسیار عظیمی را در دل خود جای دهند. لذا نباید تعجب کنیم که درآوردن پیراهن دوخته به معنای درآوردن لباس ریاکاری باشد که انسان با سوزن کردن اعمال به همدیگر، لباس تقوای ظاهری برای خود می دوزد.

با این مقدمه می توان به این نتیجه رسید که دانستن اسرار مناسک حج برای هر حاجی از ضروریات است و کسی که از این اسرار خبر نداشته باشد به تعبیر امام سجاد علیه السلام نه احرام بسته نه لبیک گفته، نه طواف و سعی صفا و مروه به جای آورده است. نوشته ای که پیش رویتان قرار دارد، در جواب به این نیاز مثبت به رشته تحریر درآمده است. اما نه به صورتی فنی و تخصصی و با بیانی سنگین و دقیق که درک آن تنها از عهده عدّه ای مخصوص برآید. بلکه با بیانی عمومی که هم برای روحانیان کاروان و اهل فن مفید است و هم برای عموم حجّاجی که قصد وصول به حقایق بی بدیل حج را در سر دارند. مطالب بر اساس مناسک فصل بندی شده اند و در مواردی که نیاز بوده، خلاصه ای از اعمال حج آورده شده است. در خلال روایات توضیحاتی اضافه شده تا شرحی بر روایت باشد.

ص: 17

جایگاه حج در اسلام

اشاره

«وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالاً وَعَلَی کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ»؛(1)

«در میان مردم اعلان عمومی برای حج بکن تا پیاده و سواره از هر راه دوری به سوی تو بیایند».

در آرزوی کعبه

هوس کعبه و آن منزل و آنجاست مرا

آرزوی حرم مکه و بطحاست مرا

در دل آهنگ حجازست و زهی یاری بخت

اگر یک آهنگ درین پرده شود راست مرا

سرم از دایره صبر برون خواهد شد

شاید ار بگسلم این بند که در پاست مرا

از خیال حجر اسود و بوسیدن او

آب زمزم همه در عین سویداست مرا

ص: 18


1- . سوره حج، آیه 27.

دل من روشن از آنست که از روزن فکر

ریگ آن بادیه در دیده بیناست مرا

بر سر آتش سوزنده نشینم هردم

کز جهان نیست جزین مرتبه درخواست مرا

دلم از حلقه آن خانه مبادا محروم

کز جهان نیست جزین مرتبه درخواست مرا

از هوی و هوس خویش جدا باش، ای دل

خاک آن خانه و آن خانه خدا باش، ای دل

عمر بگذشت، ز تقصیر حذر باید کرد

به در کعبه اسلام گذر باید کرد

ناگزیرست در آن بادیه از خشک لبی

تکیه بر گریه این دیده تر باید کرد

گرد ریگی که از آن زیر قدم ها ریزد

سرمه وارش همه در دیده سر باید کرد

آب و نان و شتر و راحله تشویش دلست

خورد آن مرحله از خون جگر باید کرد

روی چون در سفر کعبه کنند اهل سلوک

از خود و هستی خود جمله سفر باید کرد

ص: 19

سر تراشیدن و احرام گرفتن سهلست

از سر این نخوت بیهوده بدر باید کرد

شرح احرام و وقوف و صفت رمی و طواف

با دل خویش به تقریر دگر باید کرد

هر دلی را که ز تحقیق سخن بویی هست

بشناسد که سخن را بجزین رویی هست

یارب، امسال بدان رکن و مقامم برسان

کام من دیدن کعبه است و به کامم برسان

دولت وصل تو هرچند که خاصست، دمی

عام گردان و بدان دولت عامم برسان

جز به کام مدد و عون تو نتوان آمد

راه عشق تو، بدان قوت و کامم برسان

صبرم از پای درآمد، تو مرا دست بگیر

به سر تربت این صدر همامم برسان(1)

حجّ را حجّ نامیدند...

حجّ در لغت به معنای اقدام و اراده به کار رفته است. در برخی از کتب لغت نیز آمده است اقدام به کار بزرگ را حج می نامند.(2)

ص: 20


1- . اوحدی مراغه ای، دیوان اشعار.
2- . کتاب العین، ج 3، ص 9 / لسان العرب، ج 2، ص 226.

از آنجا که خداوند متعال در قرآن اقدام به زیارت خانه خود را با تعبیر حج بیان فرمود، از آن پس این عمل در میان مردم به نام حج شهرت یافت.

«وَللّه ِِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ اللّه َ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ»(1)

در روایتی حجّ به معنای رستگاری به کار رفته است:

«...عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ لِمَ سُمِّیَ الْحَجُّ حَجّا قَالَ حَجَّ فُلَانٌ أَیْ أَفْلَحَ فُلَانٌ»؛(2)

«از امام صادق علیه السلام سؤال شد که چرا حج را حج نامیدند؟ ایشان فرمودند: حج کردن به معنای رستگار شدن و صالح شدن است».

دلیل این که امام علیه السلام حج را به معنای رستگاری به کار می برد این است که رستگاری نتیجه این اقدام است. یعنی اگر انسان حج کند، رستگار می شود. درست می شود. تبدیل به انسان صالح می شود. به همین خاطر ایشان از حج با عنوان فلاح یاد می کنند.

جایگاه حجّ در اسلام

حج به عنوان یکی از فروع دین اسلام جزو ارکان اصلی آن محسوب می شود. حج باشکوه ترین اجتماعی است که در سطح جهانی در قالب یک عبادت و با قصد قربت و خالص از تمام مقاصد مادی برگزار می شود. کمتر عبادتی در اسلام به اندازه حج توصیه شده است. در این مختصر به برخی از روایاتی که در این زمینه وارد شده اند، اکتفا می کنیم.

ص: 21


1- . سوره آل عمران، آیه 97.
2- . وسائل الشیعة، ج 11، ص 103، باب 38، باب استحباب التطوع بالحج، 14356.

فضیلت حجّ نسبت به بسیاری از عبادات

شنیدم حاجییی احرام بسته

چو در ریگ بیابان گشت خسته

بخود گفت: ار چه پر تشویش راهست

جمال کعبه نیکو عذر خواهست

اگر در خانه خود را قید سازی

کجا مرغ حرم را صید سازی؟

ز هجران گر چه داری صد شکایت

به روز وصل بگذار آن حکایت

به ماهی گر پدید آید گناهی

توان بخشید جرمش به ماهی(1)

«... عَنْ عَبْدِ اللّه ِ بْنِ یَحْیَی الْکَاهِلِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّه ِ علیه السلام یَقُولُ

وَیَذْکُرُ الْحَجَّ فَقَالَ قَالَ رَسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله هُوَ أَحَدُ الْجِهَادَیْنِ هُوَ جِهَادُ الضُّعَفَاءِ وَنَحْنُ الضُّعَفَاءُ أَمَا إِنَّهُ لَیْسَ شَیْءٌ أَفْضَلَ مِنَ الْحَجِّ إِلاَّ الصَّلَاةُ وَفِی الْحَجِّ لَهَاهُنَا صَلَاةٌ وَلَیْسَ فِی الصَّلَاةِ قِبَلَکُمْ حَجٌّ لا تَدَعِ الْحَجَّ وَأَنْتَ تَقْدِرُ عَلَیْهِ أَمَا تَرَی أَنَّهُ یَشْعَثُ رَأْسُکَ وَیَقْشَفُ فِیهِ جِلْدُکَ وَیَمْتَنِعُ فِیهِ مِنَ النَّظَرِ إِلَی النِّسَاءِ وَإِنَّا نَحْنُ لَهَاهُنَا وَنَحْنُ قَرِیبٌ وَلَنَا مِیَاهٌ مُتَّصِلَةٌ مَا

ص: 22


1- . اوحدی مراغه ای / منطق العشاق.

نَبْلُغُ الْحَجَّ حَتَّی یَشُقَّ عَلَیْنَا فَکَیْفَ أَنْتُمْ فِی بُعْدِ الْبِلَادِ وَمَا مِنْ مَلِکٍ وَلا سُوقَةٍ یَصِلُ إِلَی الْحَجِّ إِلاَّ بِمَشَقَّةٍ فِی تَغْیِیرِ مَطْعَمٍ أَوْ مَشْرَبٍ أَوْ رِیحٍ أَوْ شَمْسٍ لا یَسْتَطِیعُ رَدَّهَا وَذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّوَجَلَّ وَتَحْمِلُ أَثْقالَکُمْ إِلی بَلَدٍ لَمْ تَکُونُوا بالِغِیهِ إِلاَّ بِشِقِّ الأَنْفُسِ إِنَّ رَبَّکُمْ لَرَوفٌ رَحِیمٌ»؛(1)

«عبداللّه بن یحیی کاهلی نقل می کند که از امام صادق علیه السلام شنیدم که درباره حج می گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود که حج یکی از دو جهاد است. حج جهاد ضعفاست و ما از آن ضعفاء _ مقصود امام این است که امکان جهاد به معنای جنگ با مخالفان، برایمان مهیا نیست. _ هستیم. غیر از نماز هیچ عملی بالاتر از حج نیست. حتی این که در خود حج نماز است. اما در نماز حج نیست. در صورت توانایی حج را رها نکن. مگر نمی بینی که در حال حج موی سرت آشفته شده و پوست صورتت خراب می شود. از نگاه به زنان منع می شوی. ما که در مدینه و نزدیک مکه هستیم و در مسیر مکه همیشه آب داریم، برای انجام حج سختی های فراوانی را تحمل می کنیم. بماند به شما که از راه های دور و دراز می آیید. هیچ پادشاه و تاجری نیست که بتواند خود را به حج برساند. الاّ این که تحمل مشقت کند. مانند تغییر طعم غذا و آب و هوا و حرارت خورشید. از طرفی هم امکان رد کردن آن وجود ندارد. حج

ص: 23


1- . الکافی، ج 4، ص 253، باب فضل الحج و العمرة و ثوابهما، ح 7.

مصداق آیه قرآن است که می فرماید: «و بارهای خود را به شهرهای دیگری حمل می کند و نمی توانید خود را به آن برسانید مگر با تحمل مشقت های فراوان. همانا پروردگارتان نسبت به شما دلسوز و مهربان است».

حکایتی از سعدی

شبی در بیابان مکه از بی خوابی پای رفتنم نماند. سربنهادم و شتربان را گفتم

دست از من بدار.

پای، مسکین پیاده چند رود

کز تحمل ستوده شد بختی(1)

تا شود جسم فربهی لاغرلاغری مرده باشد از سختی

گفت: ای برادر احرام در پیش است وحرامی در پس. اگر رفتی بردی و اگر خفتی مردی.

خوش است زیر مغیلان به راه بادیه خفت

شب رحیل، ولی ترک جان بباید گفت(2)

مولوی و بیان گرفتاری های مسیر حج

عزت مقصد بود ای ممتحن

پیچ پیچ راه و عقبه راهزن

عزت کعبه بود آن ناحیه

دزدی اعراب و طول بادیه(3)

ص: 24


1- . شتر قوی هیکل.
2- . سعدی، گلستان، باب دوم.
3- . مولوی، مثنوی به شرح جعفری، ج 12، ص 432؛ نیکلسون، ج 3، ص 206؛ رمضانی، ج 5، ص 333.

حج عامل عزّت و شخصیّت

«اللّه َ اللّه َ فِی بَیْتِ رَبِّکُمْ فَلَا یَخْلُو مِنْکُمْ مَا بَقِیتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِکَ لَمْ تُنَاظَرُوا وَأَدْنَی مَا یَرْجِعُ بِهِ مَنْ أَمَّهُ أَنْ یُغْفَرَ لَهُ مَا سَلَفَ»؛(1)

«از خدا بترسید. از خدا بترسید و به خانه او اهمیت بدهید. مادامی که زنده هستید آن را خالی نکنید؛ زیرا اگر خانه خدا خالی شود کمترین توجهی به شما نمی شود. کمترین عنایتی که در حق زائر می شود این است که تمام گناهان گذشته اش بخشیده می شود».

در این روایت حضرت امیر علیه السلام با تعبیر اللّه اللّه که یکی از تعبیرات حاکی از تأکید فراوان در زبان عربی است، مردم را به زیارت خانه خدا می خواند و آن را عامل مهم شخصیت و عزت ایشان می شمارد. حضرت امام خمینی رحمه الله در این رابطه خطاب به حجاج می فرماید:

«اکنون که موسم حج بیت اللّه الحرام است و مسلمین از اطراف جهان به زیارت خانه خدا آمده اند، لازم است در خلال اعمال شریفه حج به یکی از بزرگترین فلسفه این اجتماع عظیم توجه داشته و به وضع اجتماعی و سیاسی کشورهای اسلامی رسیدگی کرده و از گرفتاریهای برادران ایمانی خود مطلع گشته و در رفع آن در حد وظیفه اسلامی و وجدانی کوشش کنند. اهتمام به امر مسلمین از فرائض مهمه اسلام است.»(2)

ص: 25


1- . الکافی، ج 7، ص 51، باب صدقات النبی صلی الله علیه و آله و فاطمة و الأئمة علیهم السلام.
2- . صحیفه نور، ج 2، ص 172.

همچنین مقام معظم رهبری _ مدّ ظله العالی _ در این باره بیانی لطیف دارند که خدمت خوانندگان گرامی عرضه می شود:

این که خداوند متعال همه مسلمانان و هر که از ایشان را که بتواند، به نقطه ای خاص و در زمانی خاص فرا می خواند و در اعمال و حرکاتی که مظهر همزیستی و نظم و هماهنگی است، آنان را روزها و شب هایی در کنار یکدیگر مجتمع می سازد، نخستین اثر نمایانش، تزریق احساس وحدت و جماعت در یکایک آنان و نشان دادن شکوه و شوکت اجتماع مسلمین به آنان و سیراب کردن ذهن هر یک تن آنان از احساس عظمت است.

با احساس این عظمت است که مسلمان اگر تنها در شکاف کوهی هم زندگی کند، خود را تنها حس نمی کند. با احساس این حقیقت است که مسلمین در هر یک از کشورهای اسلامی، شجاعت برخورد با اردوگاه ضدیت با اسلام، یعنی همین سلطه سیاسی، اقتصادی دنیای سرمایه سالاری و عوامل و ایادی آن و نیرنگ و فتنه گری آن را می یابند و افسون تحقیر _ که اولین سلاح استعمارگران غربی در برابر ملل مورد تهاجمشان بوده و هست _ درآنان نمی گیرد. با احساس این عظمت است که دولت های مسلمان با تکیه به مردم خود، از تکیه به قدرت های بیگانه خود را بی نیاز حس می کنند و این فاصله مصیبت بار میان ملت های مسلمان با دستگاه های حاکم بر آنان پدید نمی آید.(1)

ص: 26


1- . پیام مقام معظم رهبری به حج سال 1370.

کسانی که در راه حجّ بمیرند...

«... عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِاللّه ِ علیه السلام قَالَ مَنْ مَاتَ فِی طَرِیقِ مَکَّةَ ذَاهِبا أَوْ جَائِیا أَمِنَ مِنَ الْفَزَعِ الأَکْبَرِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ»؛(1)

«ابن سنان از امام صادق علیه السلام نقل می کند که اگر کسی در راه رفت و یا برگشت از مکه بمیرد از هول و هراس بزرگ روز قیامت در امان خواهد بود».

جهات مشابهت حجّ و مرگ

«... رُوِیَ أَنَّ أَحْوَالَ الْحَجِّ کَأَحْوَالِ الْمَوْتِ فَکَمَا یَکْتُبُ الْإِنْسَانُ وَصِیَّتَهُ عِنْدَ الْمَوْتِ کَذَلِکَ عِنْدَ الْحَجِّ وَکَمَا یَرْکَبُ عَلَی رَاحِلَتِهِ یُحْمَلُ عَلَی الْجَنَازَةِ وَکُلُّ امْرِئٍ یَوْما سَیَرْکَبُ کَارِها عَلَی النَّعْشِ أَعْنَاقَ الْعِدَی وَالأَقَارِبِ وَإِذَا دَخَلَ الْبَادِیَةَ فَکَأَنَّمَا أُدْخِلَ قَبْرَهُ وَالاِغْتِسَالُ لِلْإِحْرَامِ کَغُسْلِ الْمَیِّتِ وَلُبْسُ ثِیَابِ الْإِحْرَامِ کَالْکَفَنِ وَإِذَا خَرَجَ مِنَ الْمِیقَاتِ فَکَأَنَّهُ نُشِرَ مِنْ قَبْرِهِ وَالتَّلْبِیَةُ إِجَابَةُ الدُّعَاءِ وَیُرَی أَشْعَثَ أَغْبَرَ فَکَأَنَّهُ خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ وَکُلَّمَا سَلَکَ عَقَبَةً یَذْکُرُ عَقَبَاتِ یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَعَلَّهُ یُکْفَاهَا»؛(2)

«روایت شده است که احوال حج مانند احوال مرگ است؛ زیرا همان طور که انسان وصیت خود را هنگام مرگ می نویسد، به هنگام حج نیز می نویسد. همان طور که در هنگام حج بر مرکب سوار می شود، بعد از مرگ نیز بر

ص: 27


1- . الکافی، ج 4، ص 263، باب فضل الحج و العمرة و ثوابهما، ح 45.
2- . مستدرک الوسائل، ج10، ص 174، ب 17، باب نوادر ما یتعلق بأبواب العود، ح 11775 _ 10.

روی جنازه خود حمل می شود. هر انسانی بالاخره روزی سوار بر نعش خود بر روی گردن های یاران و نزدیکان خود حمل خواهد شد. حاجی زمانی که وارد بیابان می شود و مسافرت را شروع می کند مانند آن است که وارد قبر شده است و زمانی که غسل احرام را به جای می آورد مانند آن است که غسل میت می کند. همان طور که لباس احرام مانند کفن است و زمانی که از میقات خارج می شود مانند آن است که از قبر برانگیخته شده و لبیک گفتن هم به معنای اجابت خواسته هایش در روز رستاخیر است. حاجی با وضع پریشان و غبار گرفته دیده می شود. گویا از قبر خارج شده و هر گاه که مرحله ای از مراحل حج را پشت سر می گذارد. مانند آن است که مراحل قیامت را می پیماید. به امید این که این مراحل او را از مراحل مخوف قیامت نجات خواهند داد».

منزلت مسجد الحرام در نزد خدا

«...عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام فِی حَدِیثِ الأَرْبَعِمِائَةِ قَالَ الصَّلَاةُ فِی الْحَرَمَیْنِ تَعْدِلُ أَلْفَ صَلَاةٍ وَنَفَقَةُ دِرْهَمٍ فِی الْحَجِّ تَعْدِلُ أَلْفَ دِرْهَمٍ»؛(1)

«از حضرت امیر علیه السلام نقل شده است که در حدیث اربعمائه فرموده اند: نماز در حرمین شریفین مکه و مدینه معادل صد هزار نماز و خرج کردن یک درهم برای حج معادل هزار درهم در سایر عبادات است».

ص: 28


1- . وسائل الشیعة، ج 5، ص 289، باب 63، باب استحباب الصلاة، ح 6571.

در تف تند جگر سوز تبم

دود آه است بلند از دو لبم

آه از درد ستوه آور هجر

کعبه وصل تو را می طلبم(1)

شکایت کعبه و وعده خدا به کعبه در مورد امّت حضرت محمد صلی الله علیه و آله

«رُوِیَ أَنَّ الْکَعْبَةَ شَکَتْ إِلَی اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ فِی الْفَتْرَةِ بَیْنَ عِیسَی وَمُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللّه ِ عَلَیْهِمَا فَقَالَتْ یَا رَبِّ مَا لِی قَلَّ زُوَّارِی مَا لِی قَلَّ عُوَّادِی فَأَوْحَی اللّه ُ جَلَّ جَلَالُهُ إِلَیْهَا أَنِّی مُنْزِلٌ نُورا جَدِیدا عَلَی قَوْمٍ یَحِنُّونَ إِلَیْکِ کَمَا تَحِنُّ الأَنْعَامُ إِلَی أَوْلادِهَا وَیُزَفُّونَ إِلَیْکِ کَمَا تُزَفُّ النِّسْوَانُ إِلَی أَزْوَاجِهَا یَعْنِی أُمَّةَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله»؛(2)

«روایت شده است که کعبه در مدت زمانی که میان حضرت عیسی علیه السلام و حضرت محمد صلی الله علیه و آله فاصله شد، خدمت خداوند متعال شکایت کرد و گفت: پروردگارا چه اتفاقی افتاده که زائران من کم شده است؟ خداوند به او وحی کرد که من بزودی نور جدیدی _ پیامبر خاتم _ را بر این قوم نازل می کنم. همان طور که حیوانات به بچه هایشان مهر می ورزند، آن ها به تو محبت خواهند کرد و همان طور که زنان، خود را برای همسرانشان تزئین می کنند، آنان خود را برایت زیور خواهند کرد».

تابم ای کعبه مقصود برفت

از تنور دل من دود برفت

در غم هجر تو ای کعبه عشق

صبر ایوبم اگر بود برفت(3)

ص: 29


1- . محمد شجاعی.
2- . من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 244، باب ابتداء الکعبة و فضلها، ح 2310.
3- . محمد شجاعی.

آثار حج

علاوه بر آثار و برکات بی پایان سیاسی و معنوی حج که در فصل بعدی خواهد آمد، برخی از آثار مادی نیز برای حج بیان شده است که در ادامه می آید.

«... قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام ثَلَاثَةٌ مَعَ ثَوَابِهِنَّ فِی الآْخِرَةِ الْحَجُّ یَنْفِی الْفَقْرَوَالصَّدَقَةُ تَدْفَعُ الْبَلِیَّةَ وَالْبِرُّ یَزِیدُ فِی الْعُمُرِ»؛(1)

«امام باقر علیه السلام فرمود: سه چیز علاوه بر ثواب اخروی برکات مادی نیز دارد. حج فقر را دور می کند. صدقه بلا را دفع می نماید و نیک رفتاری با مردم عمر را زیاد می گرداند».

حجّ بی نیازی می آورد!

«... قَالَ رَسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله سَافِرُوا تَصِحُّوا وَجَاهِدُوا تَغْنَمُوا وَحُجُّوا تَسْتَغْنُوا»؛(2)

«رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مسافرت کنید تا تنتان سالم بماند. جهاد کنید تا به غنیمت برسید و حج کنید تا بی نیاز گردید».

بشارتی مخصوص کسانی که حجّ واجب را ترک می کنند!

اهمیت یک چیز را از دو راه می توان شناخت. اول از طریق ثواب و آثار مثبتی که برای آن شمرده شده و دوم از راه عقاب و عذابی که برای آن در نظر گرفته شده است. حج از جمله عباداتی است که خداوند در قرآن تصریح کرده است که اگر

ص: 30


1- . مستدرک الوسائل ،ج 8، ص 43، باب 24، باب استحباب التطوع بالحج و العمره، ح 9031 _ 31.
2- . من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 265، باب ما جاء فی السفر إلی الحج و غیره، ح2387.

کسی آن را ترک کند، کافر است. به عبارتی این افراد اگر چه در دنیا مسلمان محسوب می شوند. اما در آخرت که جهان حقیقت است و نه ظاهر، با کفار محشور خواهند شد و در آتش جهنم با آن ها خواهند سوخت.

«وَللّه ِِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ اللّه َ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ»:(1)

«خداوند بر گردن مردم حق دارد که در صورت توانایی خانه او را زیارت کنند. در غیر این صورت اگر کسی کافر شود. بدانید که خداوند از تمام عالیمان بی نیاز است».

از آنجا که خداوند کافر شدن را در نقطه مقابل امر به حج آورده است. مقصودش آن است که اگر کسی حج را ترک کند و نافرمانی نماید، کافر است. در پایان آیه نیز اشاره می کند که خدا نیازی به حج شما ندارد. بلکه تمام آثار و برکات دنیوی و اخروی آن متوجه خود شماست و این شما هستید که برای بقای خود نیازمند حج هستید.

در تأیید این مطلب روایات متعددی وارد شده است.

«یَا عَلِیُّ تَارِکُ الْحَجِّ وَهُوَ مُسْتَطِیعٌ کَافِرٌ یَقُولُ اللّه ُ تَبَارَکَ وَتَعَالَی وَلِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللّه َ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ یَا عَلِیُّ مَنْ سَوَّفَ الْحَجَّ حَتَّی یَمُوتَ بَعَثَهُ اللّه ُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَهُودِیّا أَوْ نَصْرَانِیّا»؛(2)

«ای علی کسی که حج را با وجود استطاعت ترک کند،

ص: 31


1- . سوره آل عمران، آیه 97.
2- . من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 368، باب النوادر و هو آخر أبواب الکتاب.

کافر است؛ زیرا خداوند متعال می فرماید: برای خداست که مردم در صورت استطاعت حج به جای آورند و اگر کسی کفر ورزد، بداند که خدا از تمام جهانیان بی نیاز است. ای علی کسی که امروز و فردا کند و یا تأخیر بیندازد تا بمیرد در این صورت خداوند در روز قیامت او را یهودی و نصرانی محشور می کند».

تفسیر «من کان فی هذه اعمی فهو فی الآخرة اعمی»

«... عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی وَمَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمی فَهُوَ فِی الآْخِرَةِ أَعْمی وَأَضَلُّ سَبِیلاً قَالَ نَزَلَتْ فِیمَنْ یُسَوِّفُ الْحَجَّ حَتَّی مَاتَ وَلَمْ یَحُجَّ فَهُوَ أَعْمَی فَعَمِیَ عَنْ فَرِیضَةٍ مِنْ فَرَائِضِ اللّه ِ»؛(1)

«از امام صادق علیه السلام درباره این آیه سؤال شد: کسی که در این دنیا کور باشد در آخرت نیز کور و گمراه خواهد بود. امام علیه السلام فرمود: این آیه درباره

کسانی نازل شده است که حج را به تأخیر انداختند تا مرگشان رسید. چنین افرادی از واجب الهی کور شده اند».

دسیسه ای برای تعطیل کردن حجّ

«...عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللّه ِ قَالَ قُلْتُ لأَِبِی عَبْدِ اللّه ِ علیه السلام إِنَّ نَاسا مِنْ هَولاءِ الْقُصَّاصِ یَقُولُونَ إِذَا حَجَّ الرَّجُلُ حَجَّةً ثُمَّ تَصَدَّقَ وَوَصَلَ کَانَ خَیْرا لَهُ فَقَالَ کَذَبُوا لَوْ فَعَلَ هَذَا النَّاسُ لَعُطِّلَ هَذَا الْبَیْتُ إِنَّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ

ص: 32


1- . تفسیرالقمی، ج 2، ص 24، کیفیة خلقة العرش / مستدرک الوسائل، ج 8، ص 17، باب 5، باب وجوب الحج مع الاستطاعة، ح 8948 _ 4.

جَعَلَ هَذَا الْبَیْتَ قِیَاما لِلنَّاسِ»؛(1)

«عبد الرحمان نقل می کند که به امام صادق علیه السلام عرض کردم که برخی از این مردم می گویند: اگر مردی یک

بار حج به جای آورد و بعد از آن به جای تکرار حج به فقرا صدقه بدهد، بهتر است. آیا این حرف درست است؟

فرمود: این ها دروغ می گویند. اگر مردم این کار را بکنند. خانه خدا تعطیل شود. در حالی که خداوند زیارت کعبه را مایه سربلندی و عزت مسلمین قرار داده است».(2)

حجّ اجباری

«... عَنْ عَبْدِ اللّه ِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّه ِ علیه السلام قَالَ لَوْ عَطَّلَ النَّاسُ الْحَجَّ لَوَجَبَ عَلَی الْإِمَامِ أَنْ یُجْبِرَهُمْ عَلَی الْحَجِّ إِنْ شَاءُوا وَإِنْ أَبَوْا فَإِنَّ هَذَا الْبَیْتَ إِنَّمَا وُضِعَ لِلْحَجِّ»؛(3)

«عبداللّه بن سنان از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمود: اگر مردم زیارت خانه خدا را ترک کنند، بر امام واجب

ص: 33


1- . وسائل الشیعة، ج 11، ص 22، باب 4، باب عدم جواز تعطیل الکعبة، ح 14145.
2- . البته لازم به توضیح است که در گذشته به جهت مشکلات فراوان حج و مخارج بسیار سنگین آن، کمتر کسی حاضر به انجام عمل حج می شد. به همین خاطر نیز اهل بیت علیهم السلاممردم را به تکرار حج تشویق می کردند تا خانه خدا معطل نماند. به همین جهت در زمان ما که تعداد زوار بسیار زیاد است، تکرار حج و یا عمره نه تنها موجب رونق زیارت خانه خدا نمی شود، بلکه گاه باعث بروز مشکلات فراوانی نیز می گردد. به همین جهت در زمانی مثل زمان ما انفاق به جای حج و عمره مستحبی پسندیده است. همان طور که در روایتی از امام کاظم علیه السلام آمده است که سرپرستی یک خانواده نیازمند از هفتاد بار حج و عمره با فضیلت تر است.
3- . الکافی، ج 4، ص 272، باب الإجبار علی الحج، ح 2.

است که آن ها را چه بخواهند و چه نخواهند مجبور به انجام حج بکند؛ زیرا این خانه برای حج کردن بنا شده است و نباید خالی بماند».

این روایت بیش از هر روایت دیگری گویای اهمیت و ضرورت حج است که حتی اگر مردم کوتاهی کنند و خانه کعبه معطل بماند. در این صورت امام وظیفه دارد که مردم را با اجبار به حج بفرستد.

شمّه ای از اسرار حج به صورت خلاصه

با وجود این که فلسفه مناسک حج در ادامه به طور منظم و پیوسته و کامل بیان خواهد شد. در این فصل شمّه ای از اسرار آن را که در واقع روح و روان حج است می آوریم تا آمادگی نسبت به درک حقایق حج و تأمل در آن ها بیش از پیش مهیا گردد.

امام رضا علیه السلام در حدیث مفصلی که در آن اسرار بسیاری از عبادات و اعمال را بیان کرده اند، به خلاصه ای از اسرار اعمال و مناسک حج را اشاره نموده اند که در ادامه به طور کامل می آوریم.

«... عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا علیه السلام فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ قَالَ إِنَّمَا أُمِرُوا بِالْحَجِّ لِعِلَّةِ الْوِفَادَةِ إِلَی اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ وَطَلَبِ الزِّیَادَةِ وَالْخُرُوجِ مِنْ کُلِّ مَا اقْتَرَفَ الْعَبْدُ تَائِبا مِمَّا مَضَی مُسْتَأْنِفا لِمَا یَسْتَقْبِلُ مَعَ مَا فِیهِ مِنْ إِخْرَاجِ الأَمْوَالِ وَتَعَبِ الأَبْدَانِ وَالاِشْتِغَالِ عَنِ الأَهْلِ وَالْوَلَدِ وَحَظْرِ النَّفْسِ عَنِ اللَّذَّاتِ شَاخِصا فِی الْحَرِّ وَالْبَرْدِ ثَابِتا عَلَی ذَلِکَ دَائِما مَعَ الْخُضُوعِ

وَالاِسْتِکَانَةِ وَالتَّذَلُّلِ مَعَ مَا فِی ذَلِکَ لِجَمِیعِ الْخَلْقِ مِنَ الْمَنَافِعِ لِجَمِیعِ مَنْ فِی شَرْقِ الأَرْضِ

ص: 34

وَغَرْبِهَا وَمَنْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ مِمَّنْ یَحُجُّ وَمِمَّنْ لَمْ یَحُجَّ مِنْ بَیْنِ تَاجِرٍ وَجَالِبٍ وَبَائِعٍ وَمُشْتَرٍ وَکَاسِبٍ وَمِسْکِینٍ وَمُکَارٍ وَفَقِیرٍ وَقَضَاءِ حَوَائِجِ أَهْلِ الأَطْرَافِ فِی الْمَوَاضِعِ الْمُمْکِنِ لَهُمُ الاِجْتَِماعُ فِیهِ مَعَ مَا فِیهِ مِنَ التَّفَقُّهِ وَنَقْلِ أَخْبَارِ الأَئِمَّةِ علیهم السلام إِلَی کُلِّ صُقْعٍ وَنَاحِیَةٍ کَمَا قَالَ اللّه ُ عَزَّ وَجَلَّ فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ ...»؛(1)

«اگر مردم به حج کردن امر شده اند، برای آن است که به محضر خدا برسند و افزایش نعمت ها را طلب بکنند. از آلودگی ها خارج شده و توبه کنند. اعمال صالح را از سر بگیرند. به خصوص که حاجی برای حج مجبور است از اموال خود بگذرد و سختی را به تن بخرد و از دوستان و فرزندان دور شود و لذت های مادی را بر خود حرام کند و در سرما و گرما به حج مشغول شود و پیوسته در حال خضوع و بیچارگی و ذلت باشد.

گذشته از منافع عمومی که برای همه افراد از شرق و غرب تا دریا و خشکی از کسانی که حج کرده و یا نکرده اند، از تاجر و خریدار، فروشنده و مشتری، درمانده و کرایه دهنده و فقیر همه و همه در این مسافرت خیر می بینند.(2)

همچنین باعث می شود که نیازهای اهالی

ص: 35


1- . وسائل الشیعة، ج 11، ص 12، باب 1، باب وجوبه علی کل مکلف مستطیع، ح 14121.
2- . زیرا یک مسافرت جهانی که تمام نقاط زمین را به هم پیوند می دهد، موجب رونق مبادلات اقتصادی می شود.

نواحی مختلف در جاهایی که امکان اجتماع وجود دارد، برطرف شود.(1)

علاوه بر این که در این اجتماعات می توانند اخبار ما ائمه را نقل کنند و حقانیت ما را به همگان از تمام نواحی برسانند. همان طور که خدا می فرماید: چرا از هر فرقه گروهی به سوی مراکز علم کوچ نمی کنند تا دین خدا را یاد بگیرند و بعد از بازگشت به وطن خود، مردم را انذار کنند و از خدا بترسانند. تا شاید مردم بترسند».

فلسفه حجّ از زبان امام صادق علیه السلام

«... عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللّه ِ علیه السلام فَقُلْتُ لَهُ مَا الْعِلَّةُ

الَّتِی مِنْ أَجْلِهَا کَلَّفَ اللّه ُ الْعِبَادَ الْحَجَّ وَالطَّوَافَ بِالْبَیْتِ فَقَالَ إِنَّ اللّه َ خَلَقَ الْخَلْقَ ... أَمَرَهُمْ بِمَا یَکُونُ مِنْ أَمْرِ الطَّاعَةِ فِی الدِّینِ وَمَصْلَحَتِهِمْ مِنْ أَمْرِ دُنْیَاهُمْ فَجَعَلَ فِیهِ الاِجْتَِماعَ مِنَ الشَّرْقِ وَالْغَرْبِ لِیَتَعَارَفُوا وَلِیَنْزِعَ کُلُّ قَوْمٍ مِنَ التِّجَارَاتِ مِنْ بَلَدٍ إِلَی بَلَدٍ وَلِیَنْتَفِعَ بِذَلِکَ الْمُکَارِی وَالْجَمَّالُ وَلِتُعْرَفَ آثَارُ رَسُولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله وَتُعْرَفَ أَخْبَارُهُ وَیُذْکَرَ وَلا یُنْسَی وَلَوْ کَانَ کُلُّ قَوْمٍ إِنَّمَا یَتَّکِلُونَ عَلَی بِلَادِهِمْ وَمَا فِیهَا هَلَکُوا وَخَرِبَتِ الْبِلَادُ وَسَقَطَتِ الْجَلَبُ وَالأَرْبَاحُ وَعَمِیَتِ الأَخْبَارُ وَلَمْ تَقِفُوا عَلَی ذَلِکَ فَذَلِکَ عِلَّةُ الْحَجِّ»؛(2)

ص: 36


1- . یعنی مؤمنین در این اجتماعات خود می توانند مشکلات جهان اسلام را برطرف سازند.
2- . وسائل الشیعة، ج 11، ص 14، باب 1، باب وجوبه علی کل مکلف مستطیع، ح 14124.

«هشام بن حکم نقل می کند که از امام صادق علیه السلام درباره علت حج

سؤال کردم و پرسیدم که چرا خداوند متعال بندگانش را مکلف به انجام حج و طواف ساخته است؟ فرمود: خداوند بندگانش را آفرید و آن ها را به چیزهایی که مصلحت دین و دنیایشان در آن بود امر کرد. خداوند اجتماع در حج را از مشرق و مغرب واجب کرد تا مسلمین همدیگر را بشناسند و مردمان مختلف برای تجارت از شهر خود خارج شوند تا به این وسیله کرایه دهندگان شتر نفع ببرند و روایات و آثار رسول خدا صلی الله علیه و آله شناخته شوند و با گفتگوی درباره آن ها به فراموشی سپرده نشوند. در حالی که اگر هر قومی تنها به آنچه که در شهر خودشان است، قناعت می کردند از بین می رفتند و شهرها خراب و منافع و سودها ساقط می شدند و اخبار خاندان رسالت از بین می رفت و مردم از آن ها باخبر نمی شدند. این ها علت وجوب حج هستند».

اهمیت حج از نظر مقام معظم رهبری مدّ ظلّه العالی

خدا را سپاس که حج را همچون ذخیره ای تمام نشدنی و چشمه ای همیشه جوشان و چون جویباری زلال و مستمر برای امت خالده قرارداد که در هر حال آن که بشناسد و قدر داند، توان استفاده از آن را خواهد داشت و آن را داروی این بیماری های مهلک خواهد ساخت.(1)

ص: 37


1- . پیام رهبری به حج در سال 1370.

آداب عمومی حج

«... عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّه ِ علیه السلام یَقُولُ مَا یُعْبَأُ بِمَنْ یَومُّ هَذَا الْبَیْتَ إِذَا لَمْ یَکُنْ فِیهِ خِصَالٌ ثَلَاثٌ حِلْمٌ یَمْلِکُ بِهِ غَضَبَهُ وَخُلُقٌ یُخَالِقُ بِهِ مَنْ صَحِبَهُ وَوَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِی اللّه ِ»؛(1)

«صفوان جمال

نقل می کند که از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: اگر کسی که به زیارت این خانه می رود، فاقد سه خصلت باشد، زیارتش ارزشی ندارد. حلمی که در هنگام غضب جلودار او باشد. اخلاق نیکویی که با همراهان مأنوس باشد. ورعی که او را از معصیت خدا بازدارد».

شاید بهترین روایت در زمینه آداب عمومی حج، روایتی است که از امام صادق علیه السلام در این باره صادر شده است. نورانیت خیره کننده ای فقرات رسای آن را در بر گرفته است و متن آن بهترین دلیل بر صدور آن از امام علیه السلام می باشد و امّا متن روایت:

«... قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام إِذَا أَرَدْتَ الْحَجَّ فَجَرِّدْ قَلْبَکَ لِلَّهِ تَعَالَی مِنْ کُلِّ شَاغِلٍ وَحِجَابٍ وَفَوِّضْ أُمُورَکَ إِلَی خَالِقِهَا وَتَوَکَّلْ عَلَیْهِ فِی جَمِیعِ حَرَکَاتِکَ وَسَکَنَاتِکَ وَسَلِّمْ لِقَضَائِهِ وَحُکْمِهِ وَقَدَرِهِ وَدَعِ الدُّنْیَا وَالرَّاحَةَ وَالْخَلْقَ وَاخْرُجْ مِنْ حُقُوقٍ تَلْزِمُکَ مِنْ جِهَةِ الْمَخْلُوقِینَ وَلا تَعْتَمِدْ عَلَی زَادِکَ وَرَاحِلَتِکَ وَأَصْحَابِکَ وَقُوَّتِکَ وَشَبَابِکَ وَ مَالِکَ مَخَافَةَ أَنْ

ص: 38


1- . تهذیب الأحکام، ج 5، ص 445، باب 26، باب من الزیادات فی فقه الحج، ح 195.

یَصِیرَ ذَلِکَ عَدُوّا وَوَبَالاً فَإِنَّ مَنِ ادَّعَی رِضَی اللّه ِ وَاعْتَمَدَ عَلَی مَا سِوَاهُ صَیَّرَهُ عَلَیْهِ وَبَالاً وَعَدُوّا لِیَعْلَمَ أَنَّهُ لَیْسَ لَهُ قُوَّةٌ وَلا حِیلَةٌ وَلا لأَِحَدٍ إِلاَّ بِعِصْمَةِ اللّه ِ وَ تَوْفِیقِهِ فَاسْتَعِدَّ اسْتِعْدَادَ مَنْ لا یَرْجُو الرُّجُوعَ وَأَحْسِنِ الصُّحْبَةَ وَرَاعِ أَوْقَاتَ فَرَائِضِ اللّه ِ وَ سُنَنِ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله وَمَا یَجِبُ عَلَیْکَ مِنَ الأَدَبِ وَالاِحْتِمَالِ وَالصَّبْرِ وَالشُّکْرِ وَالشَّفَقَةِ وَالسَّخَاوَةِ وَإِیثَارِ الزَّادِ عَلَی دَوَامِ

الأَوْقَاتِ...»؛(1)

«امام صادق علیه السلام فرمود: هر گاه خواستی به حج بروی دلت را از هر مشغول کننده و حجابی خالی کن و امورت را به خالق خویش بسپار و در تمام حرکات و اعمال به او توکل کن. تسلیم قضا و حکم و تقدیرات او باش. دنیا و راحتی و غیر خدا را رها کن و از تمام حقوقی که از سوی بندگان به گردن داری خود را آزاد کن. به چیزی غیر از خدا از قبیل توشه و مرکب و دوستان و توانمندی ها، جوانی و ثروتت تکیه نکن. از ترس این که ممکن است خداوند همه آن ها را وبال گردن و دشمنت قرار بدهد؛ زیرا هر کس که مدّعی جلب رضای خدا باشد و با این حال به غیر او تکیه کند. خداوند همه آن چیزها را وبال و دشمنش قرار می دهد. تا بفهمد که نیرو و مانع و چاره ای جز با عنایت و حفظ خداوند متعال وجود ندارد.

مانند کسی که امید برگشت ندارد خود را مهیّای حج کن و اوقات

ص: 39


1- . مستدرک الوسائل، ج10، ص 172، باب 17، باب نوادر ما یتعلق بأبواب العود، ح 11771 _ 6.

واجبات و مستحباتی را که سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله هستند، مراعات کن و ادب و تحمل و صبر و شکر و دلسوزی و سخاوت و ایثار در توشه را در همه احوال مد نظر داشته باش...».

رکن معنوی حج از نظر مقام معظم رهبری مد ظله العالی

حج مظهر توحید، و کعبه خانه توحید است. این که در آیات کریمه مربوط به حج، بارها از ذکراللّه سخن رفته، نشانه آن است که در این خانه و به برکت آن، باید هر عامل غیر خدا از صحنه ذهن و عمل مسلمین زدوده شود و بساط انواع شرک از زندگی آنان برچیده شود. در این محیط، محور و مرکز هر حرکتی خداست و طواف و سعی و رمی و وقوف و دیگر شعائراللّه حج، هر یک به نحوی نمایش انجذاب به «اللّه » و طرد و نفی و برائت از «انداد اللّه »(1)

است. این است آن «ملت حنیف»

ابراهیم علیه السلام ؛ بت شکن بزرگ و منادی توحید بر فراز قله تاریخ.(2)

نشانی امام زمان علیه السلام برای کسانی که به دنبال امام می گردند!

«...عَنْ عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّه ِ علیه السلام یَقُولُ یَفْقِدُ النَّاسُ

إِمَامَهُمْ فَیَشْهَدُ الْمَوْسِمَ فَیَرَاهُمْ وَلا یَرَوْنَهُ»؛(3)

«از عبید اللّه بن زراره نقل شده که از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: روزگاری می رسد که مردم امام خودشان را گم می کنند. او در موسم حج حاضر می شود و مردم را می بیند. اما آن ها او را نمی بینند».

ص: 40


1- . انداد اللّه = دشمنان خدا.
2- . پیام مقام معظم رهبری به حجاج در سال 1370.
3- . وسائل الشیعة، ج 11، ص 135، باب 46، باب استحباب الحج و العمرة، ح 14455.

غیر از این روایت، روایات بسیاری دلالت می کنند که آن حضرت هر ساله در موسم حج حاضر می شود و همراه با مردم به طواف و سعی و وقوف در عرفات و مشعر می پردازد. با آن ها می نشیند. با ایشان صحبت می کند. مردم او را می بینند اما نمی شناسند. نمونه هایی از این دیدارها در کتاب «موسوعة توقیعات الامام المهدی» و ترجمه آن کتاب «مجموعه کامل نامه ها و رهنمودهای امام زمان علیه السلام » آمده است.

دینِ ترا تا شود اَرکان تمام

روی نِه از خانه به رُکن و مَقام

گرنه بُوَد راحله باد پای

راحله از پا کن و اندر رَه آی

سایه بَفَرقَت که مَغیلان کند

بِه کِه سرا پرده سلطان کند

بانگِ حَدی بشنو و صوتِ دَرای

شو چو شُتُر گرم رَود تیزپای

بار به میعادِ تَعَبُّد رسان

رخت به میقاتِ تَجَرُّد رسان

رشته تدبیر ز سوزن بکش

خلعتِ سوزن زده از تن بکش

هرچه دران بخیه زدی ماه و سال

آر برون از همه، سوزن مثال

گر نَه زمرگشت فراموشِیَت

بِه که بُوَد کارْ کَفَن پوشِیَت

لب بگشا یافتنِ کام را

نعره لبیک زن اِحرام را

موی پژولیده و رُخ گردناک

سینه خراشیده و دل دردناک

رُو به حَرَم کن که در آن خوش حریم

هست سیه پوش نگاری مقیم

صحن حَرَم روضه خُلدِ برین

او بچنان صحنی مربّع نشین

تا شِکَنی شیشه ناموس و ننگ

کرده نهان در ته دامانْت سنگ

ص: 41

چو تو از آن سنگ شوی بوسه چین

بوسه زنِ دستِ کِه باشی؟ ببین!

سوی قدمگاهِ خلیل اللّه آی

پا چو نیابی، به رَهَش دیده سای

از لبِ زمزم شنو این زمزمه

کز نمِ ما زنده دِلَند این همه

تا نشود در عَرَفاتَت وُقوف

کَی شود از راهِ نجاتت وقوف

کَبْشِ مَنِی را به مِنا ریز خون

نَفْسِ دَنی را به فنا کُن زبون

سنگ بدست آر زِ رَمی جمار

دیوِ هَوا را کُن از آن سنگسار

چون دل از این سنگ بپرداختی

کارِ حج و عُمره بهم ساختی

شکرِ خدا گوی که توفیق داد

ره بسوی خانه خویشش گشاد

ورنه، کِه یارَد که به آن رَه بَرَد!

ورچه شود مرغ بدان ره پَرَد

ای ز گلت نازده سر حب دل

مانده ز حب وطنت پا به گِل

خیز که شد پرده کش و پرده ساز

مطرب عشاق به راه حجاز

یکدم از این پرده سماعی بکن

هر چه نه زین پرده و داعی بکن

دین تو را تا شود ارکان تمام

روی نه از خانه برون کن مقام

ناقه اگر نیست تو را زیر ران

بر قدم ناقه روان شو روان

گر نبود راحله ای، باد پای

راحله از پا کن و در ره در آی

گر باد یمت نبود دسترس

جلد قدم پای فرار تو بس

ته به تَهَش بسته ز گرد و غبار

کرده تَهَش خار به میخ استوار

پا شنه از خنده دهان کرده باز

زآبله ها ریخته اشک نیاز

واله و حیران زده و مستهام

خنده کنان، گریه کنان می خرام

ص: 42

پشت امید تو به خورشید گرم

بستر آسایشت از ریگ نرم

سایه فرقت که مغیلان کنند

به که سرا پرده سلطان کنند

باد مخالف زده دردیده ریگ

پای فرو رفته به تفسیده ریگ

به که نشینی به مهب شمال(1)

* * *

ص: 43


1- . عبدالرحمان جامی.

اسرار احرام

اشاره

«الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَّعْلُومَاتٌ فَمَن فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِی الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللّهُ وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَی وَاتَّقُونِ یَا أُوْلِی الأَلْبَابِ»؛(1)

«مناسک حج تنها در ماه های معینی صورت می گیرد. بنابراین کسانی که حج بر آن ها واجب شده است. بدانند که ارتباط جنسی، معصیت و جرّ و بحث های بیهوده در حج وجود ندارد و هر کار نیکی که انجام بدهید خدا از آن آگاه است بنابراین تا می توانید زاد و توشه بردارید که بهترین توشه تقوا است. از معصیت من بترسید ای صاحبان عقل و خرد».

مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست

دل سرگشته ما غیر تو را ذاکر نیست

اشکم احرام طواف حرمت می بندد

گر چه از خون دل ریش دمی طاهر نیست

عاشق مفلس اگر قلب دلش کرد نثار

مکنش عیب که بر نقد روان قادر نیست(2)

ص: 44


1- . سوره بقره، آیه 197.
2- . حافظ شیرازی.

از نظر جغرافیایی خانه کعبه در میان مسجد الحرام و مسجد الحرام در میان شهر مکه و شهر مکه نیز در میان بیابان وسیعی که به آن حرم گفته می شود، قرار دارد. حرم به محدوده وسیعی که در اطراف شهر مکه قرار دارد گفته می شود. منطقه ای بی آب و گیاه، خشک و فاقد هر نوع امکانات زندگی که از قداست ویژه ای برخوردار است. بعد از احرام کارهای بسیاری بر حاجی حرام می شود. به همین دلیل این منطقه را حرم و عملی را که باعث حرام شدن کارهای حلال بر حاجی می شود، احرام می گویند. به عبارتی همان طور که بعد از تکبیر اول نماز، کارهای مباح و جایزی مانند غذا خوردن، راه رفتن، خندیدن، صحبت کردن بر نمازگزار حرام می شود، حاجی نیز بعد از رسیدن به حرم و با گفتن لبیک اللهم لک لبیک اعمال مباح بسیاری را بر خود حرام می گرداند. صحرایی که حرم نامیده می شود، شکل مشخصی ندارد. برخی از اطراف آن نزدیک مکه و برخی دیگر کیلومترها از آن دور هستند.

همان طور که شخص نمازگزار زمانی می تواند تکبیرة الاحرام بگوید که رو به قبله ایستاده باشد. حاجی نیز زمانی می تواند احرام ببندد که به نقاط خاصی از حرم که به آن ها میقات گفته می شود، برسد. به عبارتی در صورت اختیار تنها باید از محل های معینی وارد حرم شود و لبیک بگوید. خلاصه این که احرام عمره تمتع باید در محل خاصی که «میقات» نامیده می شود انجام شود. در راه هایی که به مکه منتهی می شود پنج میقات به نام های زیر وجود دارد:

1 _ مسجد شجره (ذوالحلیفه): میقات کسانی است که از سمت مدینه وارد حرم می شوند.

ص: 45

2 _ وادی عتیق: میقات کسانی است که از عراق و نجد به سوی حرم حرکت کرده باشند.

3 _ قرن المنازل: میقات کسانی است که از سمت طائف وارد حرم بشوند.

4 _ یلملم: میقات کسانی است که از راه یمن وارد حرم شوند.

5 _ جحفه: میقات کسانی است که از راه شام به سمت حرم حرکت کرده باشند.

از جمله آداب و اعمال احرام آن است که حاجی بعد از رسیدن به میقات غسل می کند و لباس های دوخته را از تن خارج کرده و لباس های غیر دوخته می پوشد و با لبیک اللهم لک لبیک گفتن به حالت احرام در می آید و بسیاری از مباحات را بر خود حرام می کند که برخی عبارتند از: تمام زنان حتی همسر خود، عطر و هر چیز خوشبو کننده، آیینه، زیر سایه رفتن، شکار حیوانات خشکی حتی اگر کشتن مگسی باشد. مگر حیواناتی که مانند مار و عقرب که قصد گزیدن داشته باشند. کندن گیاهان داخل حرم، قسم خوردن به نام اللّه و اموری از این قبیل. در صورتی که مرتکب آن ها شود، معصیت کرده و در برخی از موارد باید کفاره بدهد.

حج سواره یا پیاده

مرد حجی همره حاجی طلب

خواه هندو خواه ترک و یا عرب

منگر اندر نقش و اندر رنگ او

بنگر اندر عزم و در آهنگ او

گر سیاه است و هم آهنگ تو است

تو سپیدش دان که همرنگ تو است

ور سفید است و ورا آهنگ نیست

زو ببرکز دل مر او را رنگ نیست(1)

ص: 46


1- . مولوی، مثنوی، به اهتمام علاّمه محمّدتقی جعفری، ج 2، ص 354؛ نیکلسون، ج 1، ص 178؛ رمضانی، ج 1، ص 58.

بسیاری از حجاج خانه خدا، از راه های دور خود را به این مکان مقدّس می رسانند. به همین جهت اغلب از وسایل نقلیه متناسب با زمان خود به این سفر الهی عازم می شوند. در میان حضرات معصومین علیهم السلام برخی مانند امام حسن علیه السلام با وجود توانایی مالی و داشتن مرکب و وسیله نقلیه، با پای پیاده مسیر مدینه تا مکه را راه می رفتند و سوار مرکب نمی شدند. به همین جهت برخی از اصحاب و شیعیان به پیروی از آن امام علیه السلام اقدام به چنین کاری می کردند که با مخالفت اهل بیت علیهم السلام مواجه شد. برای دانستن دلیل این ممانعت به این روایات توجه نمایید.

«... عَنْ سَیْفٍ التَّمَّارِ قَالَ قُلْتُ لأَِبِی عَبْدِ اللّه ِ إِنَّا کُنَّا نَحُجُّ مُشَاةً فَبَلَغَنَا عَنْکَ شَیْءٌ فَمَا تَرَی قَالَ إِنَّ النَّاسَ لَیَحُجُّونَ مُشَاةً وَیَرْکَبُونَ قُلْتُ لَیْسَ عَنْ ذَلِکَ أَسْأَلُکَ قَالَ فَعَنْ أَیِّ شَیْءٍ سَأَلْتَ قُلْتُ أَیُّهُمَا أَحَبُّ إِلَیْکَ أَنْ نَصْنَعَ قَالَ تَرْکَبُونَ أَحَبُّ إِلَیَّ فَإِنَّ ذَلِکَ أَقْوَی لَکُمْ عَلَی الدُّعَاءِ وَالْعِبَادَةِ»؛(1)

«سیف تمار نقل می کند که به امام صادق علیه السلام عرض کردم. ما با پای پیاده به حج می رفتیم تا این که سخن عجیبی از طرف شما به ما رسید! نظرتان چیست؟ امام فرمود: این طبیعی است برخی با پای پیاده و برخی سواره به حج می روند! عرض کردم: منظورم این نبود. فرمود: پس سؤالت چیست؟ عرض کردم: دوست دارید ما با کدام یک از این

ص: 47


1- . الکافی، ج 4، ص 456، باب الحج ماشیا و انقطاع مشی الماشی، ح 2.

دو روش حج به جای آوریم؟ فرمود: اگر سواره به حج بروید از نظر من بهتر است؛ زیرا در این صورت حال عبادت و دعا برایتان بیشتر خواهد بود».

خودتان را با امام حسن علیه السلام مقایسه نکنید!

«... عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ قَالَ قُلْتُ لأَِبِی عَبْدِ اللّه ِ علیه السلام إِنَّا نُرِیدُ أَنْ نَخْرُجَ إِلَی مَکَّةَ مُشَاةً فَقَالَ لَنَا لا تَمْشُوا وَاخْرُجُوا رُکْبَانا قُلْتُ أَصْلَحَکَ اللّه ُ إِنَّهُ بَلَغَنَا عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهماالسلام أَنَّهُ کَانَ یَحُجُّ مَاشِیا فَقَالَ کَانَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ علیهماالسلام یَحُجُّ مَاشِیا وَتُسَاقُ مَعَهُ الْمَحَامِلُ وَالرِّحَالُ»؛(1)

«ابن بکیر نقل می کند به امام صادق علیه السلام عرض کردم: آقا ما با پای پیاده عازم حج خواهیم شد. فرمود: پیاده نروید. بلکه سواره بروید. عرض کردم: خدا شما را حفظ کند. در خبرها آمده است که جدتان امام حسن علیه السلام با پای پیاده به حج

می رفتند. چرا ما نرویم؟ فرمود: حسن بن علی علیهماالسلام پیاده می رفت در حالی که شتران و بارها در مقابلشان حرکت می کردند. خودتان را با ایشان مقایسه نکنید».

محدوده حرم و اسرار آن

درباره کیفیت تعیین محدوده حرم به روایت ذیل توجه نمایید.

«... عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام

ص: 48


1- . الکافی، ج 4، ص 455، باب الحج ماشیا و انقطاع مشی الماشی، ح 1.

عَنِ الْحَرَمِ وَأَعْلَامِهِ کَیْفَ صَارَ بَعْضُهَا أَقْرَبَ مِنْ بَعْضٍ وَبَعْضُهَا أَبْعَدَ مِنْ بَعْضٍ فَقَالَ إِنَّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ لَمَّا أَهْبَطَ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ هَبَطَ عَلَی أَبِی قُبَیْسٍ فَشَکَا إِلَی رَبِّهِ الْوَحْشَةَ وَأَنَّهُ لا یَسْمَعُ مَا کَانَ یَسْمَعُهُ فِی الْجَنَّةِ فَأَهْبَطَ اللّه ُ عَزَّ وَجَلَّ عَلَیْهِ یَاقُوتَةً حَمْرَاءَ فَوَضَعَهَا فِی مَوْضِعِ الْبَیْتِ فَکَانَ یَطُوفُ بِهَا آدَمُ فَکَانَ ضَوْوهَا یَبْلُغُ مَوْضِعَ الأَعْلَامِ فَیُعَلَّمُ الأَعْلَامُ عَلَی ضَوْئِهَا وَجَعَلَهُ اللّه ُ حَرَما»؛(1)

«احمد بن محمد نقل می کند که از امام کاظم علیه السلام درباره حرم و میقات های آن سؤال کردم و پرسیدم که چرا برخی از این میقات ها از برخی دیگر به مکه نزدیک تر است! در جواب فرمود: زمانی که خداوند آدم علیه السلام را از باغی که در آن بود پایین آورد، او را بر بالای کوه ابی قبیس فرود آورد. آدم از تنهایی خود به خدا شکایت کرد. از این که در بهشت صداهای خوشی را می شنید که در اینجا نمی شنود. خداوند متعال یاقوت سرخی را فرود آورد و در محل فعلی کعبه قرار داد تا آدم علیه السلام به دور آن طواف کند. یاقوت درخشان نور افشانی می کرد و نور آن تا همان حدودی می رسید که امروزه میقات نامیده می شوند. خداوند متعال نیز این محدوده را حرم قرار داد».

ای شبلی احرام نبستی!

جامع ترین و کامل ترین روایت در زمینه اسرار حجّ که به صورتی بسیار پر

ص: 49


1- . الکافی، ج 4، ص 195، باب علة الحرم و کیف صار هذا المقدار، ح 1.

محتوا و غنی و جامع بیان شده است، روایتی است که طی آن امام سجاد علیه السلام یکی از اصحاب نزدیک خود را خطاب قرار می دهد. ماجرا از این قرار است که امام علیه السلام تازه از حج رسیده بود. یکی دیگر از اصحاب ایشان به نام شبلی نیز از حج برگشته بود. شبلی به دیدار امام علیه السلام می رود تا خیر مقدم بگوید. امام علیه السلام از شبلی می پرسد که آیا تو نیز به حج رفته بودی؟ شبلی می گوید: بله. داستان از اینجا شروع می شود. امام علیه السلام مانند والهی دلسوخته او را خطاب قرار می دهد که آیا فلان مناسک و اعمال را انجام دادی؟ شبلی می گوید: بلی. امام علیه السلام می فرماید: آیا وقتی آن عمل را انجام می دادی به فلان اسرار آن توجه داشتی؟ شبلی می گوید: نه خیر. امام علیه السلام می فرماید: پس خودت را بی خود خسته کردی؛ زیرا در واقع تو آن عمل را انجام نداده ای. تا این که روایت به پایان می رسد و شبلی با چشمان اشکبار از خدمت امام علیه السلام مرخص شده و خود را برای حج در سال بعد آماده می کند.

به جهت جامعیت این روایت ما تمام بخش های آن را بنا به تناسب مطلب نقل می کنیم و آدرس آن را تنها در اولین بخش آن ذکر خواهیم کرد.

«... أَنَّهُ لَمَّا رَجَعَ مَوْلانَا زَیْنُ الْعَابِدِینَ علیه السلام مِنَ الْحَجِّ اسْتَقْبَلَهُ الشَّبْلِیُّ فَقَالَ علیه السلام لَهُ حَجَجْتَ یَا شَبْلِیُّ قَالَ نَعَمْ یَا ابْنَ رَسُولِ اللّه ِ

فَقَالَ علیه السلام أَنَزَلْتَ الْمِیقَاتَ وَتَجَرَّدْتَ عَنْ مَخِیطِ الثِّیَابِ وَاغْتَسَلْتَ قَالَ نَعَمْ

قَالَ فَحِینَ نَزَلْتَ الْمِیقَاتَ نَوَیْتَ أَنَّکَ خَلَعْتَ ثَوْبَ الْمَعْصِیَةِ وَلَبِسْتَ ثَوْبَ الطَّاعَةِ قَالَ لا.

قَالَ فَحِینَ تَجَرَّدْتَ عَنْ مَخِیطِ ثِیَابِکَ نَوَیْتَ أَنَّکَ تَجَرَّدْتَ مِنَ الرِّیَاءِ

ص: 50

وَالنِّفَاقِ وَالدُّخُولِ فِی الشُّبُهَاتِ قَالَ لا.

قَالَ فَحِینَ اغْتَسَلْتَ نَوَیْتَ أَنَّکَ اغْتَسَلْتَ مِنَ الْخَطَایَا وَالذُّنُوبِ قَالَ لا

قَالَ فَمَا نَزَلْتَ الْمِیقَاتَ وَلا تَجَرَّدْتَ عَنْ مَخِیطِ الثِّیَابِ وَلا اغْتَسَلْتَ

ثُمَّ قَالَ تَنَظَّفْتَ وَأَحْرَمْتَ وَعَقَدْتَ بِالْحَجِّ قَالَ نَعَمْ

قَالَ فَحِینَ تَنَظَّفْتَ وَأَحْرَمْتَ وَعَقَدْتَ الْحَجَّ نَوَیْتَ أَنَّکَ تَنَظَّفْتَ بِنُورَةِ التَّوْبَةِ الْخَالِصَةِ لِلَّهِ تَعَالَی قَالَ لا

قَالَ فَحِینَ أَحْرَمْتَ نَوَیْتَ أَنَّکَ حَرَّمْتَ عَلَی نَفْسِکَ کُلَّ مُحَرَّمٍ حَرَّمَهُ اللّه ُ عَزَّ وَجَلَّ قَالَ لا

قَالَ فَحِینَ عَقَدْتَ الْحَجَّ نَوَیْتَ أَنَّکَ قَدْ حَلَلْتَ کُلَّ عَقْدٍ لِغَیْرِ اللّه ِ قَالَ لا

قَالَ لَهُ علیه السلام مَا تَنَظَّفْتَ وَلا أَحْرَمْتَ وَلا عَقَدْتَ الْحَجَّ

قَالَ لَهُ أَدَخَلْتَ الْمِیقَاتَ وَصَلَّیْتَ رَکْعَتَیِ الْإِحْرَامِ وَلَبَّیْتَ قَالَ نَعَمْ

قَالَ فَحِینَ دَخَلْتَ الْمِیقَاتَ نَوَیْتَ أَنَّکَ بِنِیَّةِ الزِّیَارَةِ قَالَ لا

قَالَ فَحِینَ صَلَّیْتَ الرَّکْعَتَیْنِ نَوَیْتَ أَنَّکَ تَقَرَّبْتَ إِلَی اللّه ِ بِخَیْرِ الأَعْمَالِ مِنَ

الصَّلَاةِ وَأَکْبَرِ حَسَنَاتِ الْعِبَادِ قَالَ لا

قَالَ فَحِینَ لَبَّیْتَ نَوَیْتَ أَنَّکَ نَطَقْتَ لِلَّهِ سُبْحَانَهُ بِکُلِّ طَاعَةٍ وَصُمْتَ عَنْ کُلِّ مَعْصِیَةٍ قَالَ لا

قَالَ لَهُ علیه السلام مَا دَخَلْتَ الْمِیقَاتَ وَلا صَلَّیْتَ وَلا لَبَّیْتَ»؛(1)

«زمانی که امام

ص: 51


1- . مستدرک الوسائل، ج10، ص 166، باب 17، باب نوادر ما یتعلق بأبواب العود، ح 11770 _ 5.

سجاد علیه السلام از حج برگشت. شبلی به استقبال امام علیه السلام رفت. امام علیه السلام به او گفت: ای شبلی آیا مناسک حج را به جای آوردی ؟ عرض کرد: بله ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله

فرمود: آیا به میقات رفته و لباس های دوخته را از تن خود خارج کرده و غسل احرام به جای آوردی؟ عرض کرد: بله.

فرمود: آیا وقتی که به میقات رسیدی قصد کردی که با پیاده شدن در میقات لباس معصیت را از تن خود خارج کرده و لباس اطاعت خدا را بپوشی؟ عرض کرد: خیر.

فرمود: آیا وقتی که لباس های دوخته را از تن در آوردی نیت کردی که خود را از ریا و دورویی و دخول در شبهات خالص و جدا سازی؟ گفت: خیر.

فرمود: آیا زمانی که غسل احرام کردی، در نیت داشتی که با این غسل خود را از تمام لغزش ها و گناهان بشویی؟ گفت: خیر.

فرمود: پس با این حساب نه به میقات رفته ای و نه لباس های دوخته را در آورده ای و نه غسل احرام کرده ای!

امام علیه السلام ادامه داد: آیا خود را با نوره(1)

نظافت کرده و احرام بسته و نیت حج کردی؟ عرض کرد: بله.

ص: 52


1- . ماده ای آهکی است که جهت زدودن موهای زاید بدن مورد استفاده قرار می گیرد و استعمال آن بسیار مورد تأکید قرار گرفته است.

فرمود: آیا هنگامی که خود را پاک می کردی در نیت داشتی که با این عمل توبه خالص خود را برای خدا انجام دهی؟ گفت: خیر.

فرمود: آیا وقتی که احرام بستی نیت کردی که با این کار تمام محرمات خدا را بر خود حرام کنی؟ گفت: خیر.

فرمود: آیا وقتی که نیت حج نمودی، هدفت این بود که با این کار تمام علقه های غیر الهی را باز کنی؟ گفت: خیر.

فرمود: پس با این حساب نه خود را پاک کرده ای و نه احرام بسته و قصد حج نموده ای. امام علیه السلام ادامه داد: آیا وارد میقات شده و دو رکعت نماز احرام را خواندی و لبیک گفتی؟ گفت: بلی.

فرمود: آیا وقتی که وارد میقات شدی، قصد زیارت خانه خدا را کردی؟ گفت: خیر.

فرمود: وقتی که دو رکعت نماز را خواندی قصد کردی که با بهترین اعمال و حسنات به خدا نزدیک شوی؟ گفت: خیر.

فرمود: وقتی که لبیک گفتی، قصدت آن بود که با این کار تنها در اطاعت خدا سخن بگویی و از معصیت او زبان ببندی؟ گفت: خیر.

فرمود: پس با این حساب نه داخل میقات شدی، نه نماز خواندی و نه لبیک گفتی».

ص: 53

احرام چه بندیم چو آن قبله نه اینجاست

در سعی چه کوشیم چو از مروه صفا رفت(1)

* * *

تو زین احرام و زین کعبه چه دانی کز برون چشمت

زکعبه پوششی دیده است و از احرام عریانی(2)

تفسیر عرفانی امام صادق علیه السلام از احرام

امام صادق علیه السلام در روایتی مختصر به برخی از آداب عمومی حج پرداخته و در ادامه پرده از اسرار عرفانی حج بر می دارد و با بیانی بسیار لطیف و زیبا به صورت مختصر عالی ترین معارف خفته در اعمال و مناسک حج را توضیح می دهد. بخش اول از این روایت در آداب عمومی حج گذشت. بقیه روایت به تناسب بخش ها، ذکر خواهد شد. به همین جهت در نقل سند روایت به همان سند اول اکتفا می کنیم.

«...ثُمَّ اغْسِلْ بِمَاءِ التَّوْبَةِ الْخَالِصَةِ ذُنُوبَکَ وَالْبَسْ کِسْوَةَ الصِّدْقِ وَالصَّفَا وَالْخُضُوعِ وَ الْخُشُوعِ وَأَحْرِمْ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ یَمْنَعُکَ عَنْ ذِکْرِ اللّه ِ وَیَحْجُبُکَ عَنْ طَاعَتِهِ وَلَبِّ بِمَعْنَی إِجَابَةٍ صَادِقَةٍ صَافِیَةٍ خَالِصَةٍ زَاکِیَةٍ لِلَّهِ سُبْحَانَهُ فِی دَعْوَتِکَ مُتَمَسِّکا بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَی»؛ «سپس با آب توبه خالص گناهانت را بشوی و لباس راستی و صفا و خضوع و خشوع قلبی را به تن کن و از هر چیزی که مانع یاد خدا شده و میان تو و طاعت

ص: 54


1- . حافظ شیرازی.
2- . خاقانی شروانی، دیوان اشعار.

او حجاب می شود، احرام ببند و لبیک بگو به این قصد که دعوت خدا را در تمسک به طناب محکم الهی که خاندان رسالتند، اجابت کنی. اجابتی از سر صدق و صفا و اخلاص و پاکی...».

در بیخودی و مستی جایی رسی، که آنجا

در هم شود عبادات، پی گم کند اشارات

تا گم نگردی از خود گنجی چنین نیابی

حالی چنین نیابد گم گشته از ملاقات

تا کی کنی به عادت در صومعه عبادت؟

کفر است زهد و طاعت تا نگذری ز میقات

تا تو ز خودپرستی وز جست و جو نرستی

می دان که می پرستی در دیر عزی و لات(1)

فلسفه احرام از زبان امام رضا علیه السلام

«... عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ وَإِنَّمَا أُمِرُوا بِالْإِحْرَامِ لِیَخْشَعُوا قَبْلَ دُخُولِهِمْ حَرَمَ اللّه ِ وَأَمْنَهُ وَلِئَلاّ یَلْهُوا وَیَشْتَغِلُوا بِشَیْءٍ مِنْ أُمُورِ الدُّنْیَا وَزِینَتِهَا وَلَذَّاتِهَا وَ یَکُونُوا جَادِّینَ فِیَما هُمْ فِیهِ قَاصِدِینَ نَحْوَهُ مُقْبِلِینَ عَلَیْهِ بِکُلِّیَّتِهِمْ مَعَ مَا فِیهِ مِنَ التَّعْظِیمِ لِلَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَلِبَیْتِهِ وَالتَّذَلُّلِ لأَِنْفُسِهِمْ عِنْدَ قَصْدِهِمْ إِلَی اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ وَوِفَادَتِهِمْ إِلَیْهِ رَاجِینَ ثَوَابَهُ

ص: 55


1- . فخر الدین عراقی / دیوان اشعار.

رَاهِبِینَ مِنْ عِقَابِهِ مَاضِینَ نَحْوَهُ مُقْبِلِینَ إِلَیْهِ بِالذُّلِّ وَالاِسْتِکَانَةِ وَالْخُضُوعِ»؛(1)

«فضل بن شاذان از امام رضا علیه السلام نقل می کند که امام علیه السلام فرمود: اگر مردم به احرام امر شده اند به خاطر آن است که دل هایشان قبل از ورود به حرم الهی خاشع گردد و به کارهای بی فایده نپردازند و از پرداختن به امور دنیا و زینت و لذات آن باز مانند و در رسیدن به آنچه که قصدش را دارند، جدی تر باشند و با همه وجود به آن اقبال کنند. علاوه بر این هنگامی که انسان قصد رسیدن به خدا و امید ثواب و خوف عقابش را دارد، احرام بستن به معنای تعظیم و اجابت خدا و ذلیل کردن نفس است. در واقع احرام کنندگان با این کار با ذلت و درماندگی و خضوع به سوی خدا رو می کنند».

تفسیر مقام معظم رهبری از جنبه های فردی حج

حج، یک هجرت است. هجرت از خود ماست؛ هجرت از منیّت ماست،

هجرت از آن زندانی است که ما را احاطه کرده، و گوهر یکدانه بی نظیر انسانی را در وجود ما مخفی و پنهان نگه داشته است. حج، هجرت از خود پرستی هایی است که از هوا و هوس ناشی می شود، هجرت از خود خواهی هایی است که ما را از خدا دور می کند، هجرت از طبقه بندی ها و مرزبندی هایی است که زندگی انسان ها را از هم جدا می کند و فقیر و غنی، شریف و وضیع، بزرگ و کوچک برطبق معیارهای

ص: 56


1- . وسائل الشیعة، ج 12، ص 314، باب 1، باب وجوبه و حکم من ترکه، ح 16388.

عامیانه مردمی را به هم نزدیک می کند و در کنار هم قرار می دهد، و وجه مشترک همه انسان ها، یعنی عبودیت را در همه زنده می کند. «اِن الرّاحل الیک قریب المسافه.» یک قدم به سوی خدا برداشتن، دل انسان را روشن می کند. به انسان فتوح می بخشد. زنگارها را از جلو بصیرت انسان پاک می کند، و قدم بعدی و ادامه راه را برای انسان راحت تر می کند. این، همان موضوع اساسی در جنبه فردی مسأله حج است؛ هیچ چیز جای این را نخواهد گرفت.(1)

روایتی از یک احرام شگفت انگیز

«... عَنْ مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ أَنَّهُ قَالَ فِی حَدِیثٍ وَلَقَدْ حَجَجْتُ مَعَهُ أَیِ الصَّادِقِ علیه السلام سَنَةً فَلَمَّا اسْتَوَتْ بِهِ رَاحِلَتُهُ عِنْدَ الْإِحْرَامِ کَانَ کُلَّمَا هَمَّ بِالتَّلْبِیَةِ انْقَطَعَ الصَّوْتُ فِی حَلْقِهِ وَکَادَ أَنْ یَخِرَّ مِنْ رَاحِلَتِهِ فَقُلْتُ قُلْ یَا ابْنَ رَسُولِ اللّه ِ وَلا بُدَّ لَکَ مِنْ أَنْ تَقُولَ فَقَالَ یَا ابْنَ أَبِی عَامِرٍ کَیْفَ أَجْسُرُ أَنْ أَقُولَ لَبَّیْکَ اللَّهُمَّ لَبَّیْکَ وَأَخْشَی أَنْ یَقُولَ عَزَّوَجَلَّ لِی لا لَبَّیْکَ وَلا سَعْدَیْکَ»؛(2)

«مالک بن انس نقل می کند که یک سال خدمت امام صادق علیه السلام به حج مشرف شدم. وقتی که شترشان ایستاد تا امام علیه السلام وارد حرم شود. هر بار که ایشان می خواست لبیک بگوید و احرام ببندد، صدایش قطع می شد و چیزی نمانده بود که از شترش زمین بیفتد! عرض کردم: ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله چاره ای نیست. باید ذکر لبیک

ص: 57


1- . بخشی از پیام مقام معظم رهبری به حجاج، سال 1370.
2- . الخصال، ج 1، ص 167 / کان الصادق علیه السلام لا یخلو...؛ مستدرک الوسائل، ج 9، ص197، باب 39، باب نوادر ما یتعلق بأبواب الإحرام، ح 10656 _ 2.

را بگویید. پس معطل نکنید و بگویید. فرمود: ای ابن ابی عامر چگونه جسارت کرده و لبیک اللهم لک لبیک (که به معنای اظهار آمادگی در راه بندگی است)، بر زبان جاری سازم. در حالی که می ترسم خداوند در جوابم بگوید: لا لبیک و لا سعدیک یعنی من تو را نمی پذیرم و قبولت ندارم».

لب لعلش، کزو زنم لبیک

کرد اشارت که: السلام علیک

گفتمش: صد دلت فدای سلام

و علیک السلام و الاکرام(1)

وجوب لبیک گفتن در هنگام احرام

«... عَنْ سُلَیَْمانَ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام عَنِ التَّلْبِیَةِ وَعِلَّتِهَا فَقَالَ إِنَّ النَّاسَ إِذَا أَحْرَمُوا نَادَاهُمُ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ فَقَالَ عِبَادِی وَإِمَائِی لَأُحَرِّمَنَّکُمْ عَلَی النَّارِ کَمَا أَحْرَمْتُمْ لِی فَقَوْلُهُمْ لَبَّیْکَ اللَّهُمَّ لَبَّیْکَ إِجَابَةٌ لِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ عَلَی نِدَائِهِ لَهُمْ»؛(2)

«سلیمان بن جعفر نقل می کند که از امام کاظم علیه السلام درباره لبیک گفتن و علت آن سؤال کردم. در پاسخ فرمود: وقتی که مردم احرام می بندند. خداوند متعال آن ها را خطاب کرده و ندا می کند: (بندگان و کنیزانم آتش را بر شما حرام کردم. همان طور که شما برای من احرام بستید و تمام امور حلال را بر خود حرام کردید.) بنابراین وقتی که شما لبیک می گویید در واقع ندای خدای متعال را جواب می دهید».

ص: 58


1- . فخرالدین عراقی / عشاق نامه.
2- . من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 196، باب علل الحج، ح 2124.

ساقی همتش از جام کرم جرعه بریخت

آز دستارکشان راه در و بام گرفت

حرم کعبه ملکش چو بنا کرد قضا

شیر لبیک زد آهوبره احرام گرفت(1)

تفسیر عرفانی سیاسی امام خمینی رحمه الله از لبیک گفتن...

در لبیک، لبیک، «نه» بر همه بت ها گویید و فریاد «لا» بر همه طاغوت ها و طاغوتچه ها کشید و در طواف حرم خدا که نشانه عشق به حق است، دل را از دیگران تهی کنید و جان را از خوف غیر حق پاک سازید و به موازات عشق به حق، از بت های بزرگ و کوچک و طاغوت ها و وابستگانشان برائت جویید که خدای تعالی و دوستان او از آنان برائت جستند و همه آزادگان جهان از آنان برئ هستند.(2)

لبیک اللهم لک لبیک در روز قیامت!

کسی که در حال احرام بمیرد روز قیامت چنین محشور می شود:

«... مَنْ مَاتَ مُحْرِما بُعِثَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مُلَبِّیا بِالْحَجِّ مَغْفُورا لَهُ»؛(3)

«کسی که در حال احرام بمیرد. در روز قیامت در حال لبیک گفتن محشور می شود و مورد بخشش قرار می گیرد».

احرام پیامبر از مسجد شجره

«... عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْوَلِیدِ عَمَّنْ ذَکَرَهُ قَالَ قُلْتُ لأَِبِی عَبْدِ اللّه ِ علیه السلام لأَِیِّ

ص: 59


1- . انوری ابیوردی / دیوان اشعار.
2- . از پیام امام خمینی به زائران بیت اللّه الحرام، تاریخ 16/5/65، صحیفه نور، ج 20، ص 18.
3- . من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 229، باب فضائل الحج، ح 2268.

عِلَّةٍ أَحْرَمَ رَسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله مِنْ مَسْجِدِ الشَّجَرَةِ وَلَمْ یُحْرِمْ مِنْ مَوْضِعٍ دُونَهُ فَقَالَ لأَِنَّهُ لَمَّا أُسْرِیَ بِهِ إِلَی السَّمَاءِ وَصَارَ بِحِذَاءِ الشَّجَرَةِ نُودِیَ یَا مُحَمَّدُ قَالَ لَبَّیْکَ قَالَ أَلَمْ أَجِدْکَ یَتِیما فَآوَیْتُکَ وَوَجَدْتُکَ ضَالًّا فَهَدَیْتُکَ فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله إِنَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ وَالْمُلْکَ لَکَ لا شَرِیکَ لَکَ فَلِذَلِکَ أَحْرَمَ مِنَ الشَّجَرَةِ دُونَ الْمَوَاضِعِ کُلِّهَا»؛(1)

«حسین بن ولید از راوی نقل می کند که خدمت امام صادق علیه السلام عرض کردم که چرا رسول خدا صلی الله علیه و آله تنها از مسجد شجره احرام بست و از جای دیگری احرام نبست؟ فرمود: زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به معراج برده شد. وقتی به مقابل مسجد شجره رسید ندا داده شد ای محمد. ایشان در جواب گفتند: لبیک.

خدا فرمود: آیا تو همان یتیمی نبودی که تو را پناه دادم و همان گمراهی نبودی که هدایتت کردم. پیامبر گفت: چرا، حمد و نعمت و ملک برای توست و تو شریکی نداری.

به همین خاطر نیز پیامبر تنها از مسجد شجره احرام بست».

تحریم صید در حرم

«... عَنِ الْحَلَبِیِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللّه ِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللّه ِ عَزَّ وَجَلَّ یا أَیُّهَا

ص: 60


1- . وسائل الشیعة، ج11، ص 311، باب 1، باب تعیین المواقیت التی یجب الالحاح...، ح 14885.

الَّذِینَ آمَنُوا لَیَبْلُوَنَّکُمُ اللّه ُ بِشَیْءٍ مِنَ الصَّیْدِ تَنالُهُ أَیْدِیکُمْ وَرِماحُکُمْ قَالَ حُشِرَ عَلَیْهِمُ الصَّیْدُ فِی کُلِّ مَکَانٍ حَتَّی دَنَا مِنْهُمْ لِیَبْلُوَهُمُ اللّه ُ بِهِ»؛(1)

«حلبی نقل می کند که از امام صادق علیه السلام سؤال کردم که مقصود خداوند متعال از این آیه که می فرماید: (ای کسانی که ایمان آورده اید خداوند شما را با مقداری از صیدی که با دست و نیزه به چنگ می آورید، امتحان می کند.) چیست؟

فرمود: مقصود این است که خداوند متعال در حال احرام جانوران زیادی را به سمت او می فرستد تا او را امتحان کند که آیا مطیع خداست یا نه!»

مجازات حرمت شکنان

یکی از ویژگی های خاص حرم این است که از هر نظر منطقه امن می باشد. به همین جهت است که حتی حیوانات در فضای حرم از امنیت کامل برخوردار هستند. یکی دیگر از جلوه های این امنیت آن است که اگر کسی مرتکب جرمی در خارج از حرم شود و به داخل حرم فرار کند، کسی حق تعرض به او را ندارد. به عبارتی اگر تهدیدی برای دیگران و افراد داخل حرم محسوب نشود، حکومت و مردم با او کاری ندارند و هیچ کس حق قصاص کردن هم ندارد. البته این حکم به معنای پناه دادن به افراد جانی نیست. بلکه در این شرایط باید شخص مورد نظر

ص: 61


1- . الکافی، ج 4، ص 396، باب نوادر، ح 2.

را در مضیقه قرار بدهند تا مجبور شود از حرم خارج شود. بعد از خروج از حرم قصاص می شود و به جزای عمل خود می رسد. در این باره به روایت ذیل توجه کنید.

«... عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللّه ِ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ قَتَلَ رَجُلاً فِی الْحِلِّ ثُمَّ دَخَلَ الْحَرَمَ فَقَالَ لا یُقْتَلُ وَلا یُطْعَمُ وَلا یُسْقَی وَلا یُبَایَعُ وَلا یُووَی حَتَّی یَخْرُجَ مِنَ الْحَرَمِ فَیُقَامَ عَلَیْهِ الْحَدُّ قُلْتُ فَمَا تَقُولُ فِی رَجُلٍ قَتَلَ فِی الْحَرَمِ أَوْ سَرَقَ قَالَ یُقَامُ عَلَیْهِ الْحَدُّ فِی الْحَرَمِ صَاغِرا إِنَّهُ لَمْ یَرَ لِلْحَرَمِ حُرْمَةً وَقَدْ قَالَ اللّه ُ تَعَالَی فَمَنِ اعْتَدی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدی عَلَیْکُمْ فَقَالَ هَذَا هُوَ فِی الْحَرَمِ فَقَالَ فَلا عُدْوانَ إِلاَّ عَلَی الظَّالِمِینَ»؛(1)

«معاویة بن عمار نقل می کند که از امام صادق علیه السلام سؤال کردم با مردی که در خارج حرم مرتکب قتل شده و به داخل حرم فرار کرده چه باید کرد؟

فرمود: او را نمی کشند. اما به او غذا و آب نمی دهند. به او چیزی نفروخته و پناه نمی دهند تا این که مجبور به خروج از حرم شود. بعد از خروج اقامه حدّ می شود.

عرض کردم: نظرتان در مورد کسی که در خود حرم مرتکب قتل و یا سرقت شود، چیست؟

ص: 62


1- . الکافی، ج 4، ص 227، باب الإلحاد بمکة و الجنایات، ح 4.

فرمود: حدود الهی را در داخل حرم در مورد او اجرا می کنند؛ زیرا او حرمت حرم را نگه نداشته است. این مطلب مصداق آن آیه است که می فرماید: (کسی که بر علیه شما تجاوز کند به همان اندازه نیز شما بر علیه او تجاوز کنید.) این در موردی است که جنایت در حرم باشد. (بنابراین دشمنی تنها برای ظالمان است)».

نکته جالب

نکته جالب این است که وقتی امام حسین علیه السلام از مدینه خارج شدند، ایام حج

نزدیک شده بود. ایشان جهت ادای مناسک حج به سمت مکه حرکت کردند. امام علیه السلام موقع انجام اعمال عمره تمتع متوجه مزدورانی شدند که قصد کشتن ایشان را در داخل حرم امن الهی داشتند. به همین خاطر نیز عمره تمتع را به عمره مفرده تبدیل کرده و بدون این که به مناسک حج برسند، از مکه به سمت عراق خارج شدند.

نکته قابل توجّه این است که بعد از حدود پنجاه سال از وفات پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آلهکار دنیای اسلام به جایی می رسد که حرمت فرزندان ایشان در داخل حرم امن الهی مورد تعدی قرار می گیرد. جایی که حتی شخص جانی و قاتل نیز احساس امنیت می کند، فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله احساس راحتی و امنیت نمی کند. این ناامنی به اندازه ای جدّی بود که امام حسین علیه السلام مجبور می شود از خیر مناسک حج گذشته و به عمره مفرده قناعت کند و جهت حفظ جان خود و حفظ امامت راه عراق را در پیش گیرد.

ص: 63

خلاصه مطالب:

حج به معنای اقدام به دیدار خانه خداست. اگر کعبه را خانه خدا نامیده اند، به جهت شرافت آن و حضور و تجلی خدا در آنجا است. به دیدار خانه رفتن کنایه از دیدار صاحب خانه است. به همین خاطر حاجی باید خیال دیدار خدا را در این مسافرت عظیم در سر داشته باشد و به قصد دیدن صاحب خانه پا در این راه بگذارد و مبادا که در و دیوار مسجد الحرام او را به خود مشغول ساخته و از رؤیت جمال دوست غافل گرداند. نقل است که کودکی شنید که پدرش به زیارت خانه خدا می رود. با اصرار فراوان و گریه و زاری پدر را راضی کرد تا به همراه او به خانه

خدا برود. وقتی که وارد مسجد الحرام شدند، پدر متوجه شد که فرزند خردسالش با کنجکاوی فراوان به گوشه و کنار مسجد نگاه می کند! از او سؤال کرد: عزیز دلم دنبال چه می گردی؟! آن طفل خردسال با زبان کودکانه اش جواب داد: پدرجان مگر نگفته بودی این جا خانه خداست! من دنبال خدا می گردم. آن طفل این را گفت و غش کرد و مرد. پدر محزون و نالان در عالم رویا ندایی را شنید که می گفت: فرزندت دنبال من می گشت. من هم خودم را به او نشان دادم!

آری بسیارند کسانی که با دیدن کعبه مدهوش می شوند. اما نه از عظمت معنوی آن بلکه از عظمت ساختمان و بلندی و ارتفاع آن و پارچه های قیمتی و گران بهایی که بر آن انداخته اند. بسیارند کسانی که توجه به ظواهر، آن ها را از وصول به حقایق باز می دارد. تا جایی که شخصیتی مانند شبلی که از یاران و نزدیکان امام سجاد علیه السلام است، دچار غفلت می شود و تمام همت خود را صرف به

ص: 64

جای آوردن احکام ظاهری می کند. غافل از این که احکام ظاهری مانند غذایی هستند که اگر نیرو نبخشند جز خستگی و ملال برای انسان ثمری نخواهند داشت.

آنچه که از مجموع روایات استفاده می شود آن است که میقات مانند دروازه قصر شاهان است که در آنجا خود را آماده دیدار پادشاه می کنند و همان طور که ورود به حریم شاهان و بزرگان دارای آدابی است، ورود به حرم الهی که سلطان لایزان و حقیقی عالم است، دارای تشریفات خاصی است. همه ما وقتی که بخواهیم به دیدار بزرگی برویم، به سر و وضع خودمان می رسیم. اگر چرکین و آلوده باشیم، حمام می کنیم. اگر ژولیده باشیم، شانه می زنیم. اگر لباس های مناسب آن مجلس را به تن نداشته باشیم، لباس مناسب می پوشیم و در نهایت به هنگام ورود به مجلس با ادب و احترام سلام می کنیم و اجازه ورود می خواهیم.

میقات جایی است که انسان باید خود را آماده دیدار و ورود به حریم کبریا کند. کسی که به میقات می آید، نباید در دل هوای غیر خدا را داشته باشد. بلکه باید با تمام وجود خود را آماده این دیدار نماید. ظاهر خود را به قصد طهارت باطن بشوید و غسل کند؛ زیرا غسل بر خلاف شستشوهای متعارف، با روح انسان ارتباط پیدا می کند و آن را نیز شستشو می دهد و سرّ قصد قربت در آن نیز همین است تا به این واسطه با روح و جان آدمی ارتباط یافته و آن را نیز شستشو بدهد. تأمل در مضامین ادعیه ای که برای انجام وضو و غسل وارد شده است، بیان گر این مطلب است.

بعد از این که حاجی، آن مسافر کوی دوست با آب توبه غسل کرد و آلودگی های گناهان را از روح و جان خود شست، لباس احرام را به تن می کند و لباس هایی را

ص: 65

که بنی آدم برای پوشیدن دوخته اند، از تن خود بیرون می آورد. تا از قید و بندهای حاکم بر رفتارهای بشری که غالبا جهت حفظ شخصیت و ظاهر هستند، خود را رها کند. به همین خاطر است که امام سجاد علیه السلام می فرماید: وقتی که لباس های دوخته را از تن در می آوردی آیا قصد کنار گذاشتن ریا و نفاق را داشتی؟ بعد از این که حاجی لباس نفاق و ریا را از تن درآورد، لباس سادگی و صفا و بی دوز کلکی را به تن می کند و سپس با گفتن «لبیک اللهم لک لبیک» در واقع اجازه دخول طلبیده و اظهار ارادت می کند. به همین جهت وقتی که امام صادق علیه السلام لباس احرام به تن می کند و زمان لبیک گفتن فرا می رسد، لرزه بر اندام آن امام همام می افتد که مبادا من با لبیک گفتن اجازه ورود به حریم کبریا را طلب کنم و او مرا با لا لبیک گفتن رد کرده و مأیوس گرداند.

به عزم کعبه قربت چو بسته ایم احرام

زما سعادت وصل حرم دریغ مدار(1)

حاجی با لبیک الّلهمّ لک لبیک گفتن مُحرم شده و وارد حریم خدا می شود. با محرم شدن حاجی، امور بسیاری بر او حرام می شود. که برخی از آن ها عبارتند از: تمام زنان عالم اگر چه همسر خودش بوده باشد. استفاده از هر چیز معطر، زیر سایه رفتن، شکار حیوانات خشکی، کندن گیاهان داخل حرم و موارد دیگر که از محرمات احرام می باشند. احرام حج مشابهت بسیاری به احرام نماز دارد؛ زیرا

ص: 66


1- . خواجوی کرمانی / دیوان اشعار.

همان طور که نمازگزار با گفتن اللّه اکبر احرام نماز را می بندد و امور حلال را بر

خود حرام می کند. به عبارتی هر چیزی را که موجب مشغولیت از یاد خداست، بر خود حرام می کند. خندیدن، گریستن برای دنیا، خوردن و آشامیدن، نگاه کردن به اطراف و رویگرداندن از سمت قبله، حرکاتی که باعث به هم خوردن صورت عبادت می شود، همه بر نمازگزار حرام می شوند. در احرام حج نیز هر عملی که مخلّ به حال عبادت و توجه به خدا باشد بر حاجی حرام می شود و او باید تمام توجه خود را به خدا معطوف کند و از هر عملی که او را از یاد خدا مشغول می کند، ولو نگاه به همسر خودش باشد، پرهیز کند. ایام حج، زمان دل بریدن از غیر خدا و دل بستن به خداست. حج جایی است که انسان باید عبودیت بی قید و شرط را تمرین کند. حج محل تمرین بریدن از غیر خدا و توجه به مالکیت کامله خداست. سرّ عظیم حرام شدن امور حلال این است که حاجی بفهمد که اگر زنش برای او حلال بود، به جهت اذن خدا بوده است و خدا مالک زن اوست و اگر بخواهد می تواند بر او حرام بگرداند. حاجی باید بداند که حیوانات خشکی و دریا همه ملک مطلق خداست و اگر خدا بخواهد می تواند دریایی را حلال و خشکی را حرام کند. همان طور که اگر اراده می کرد، می توانست بر عکس نماید. حاجی باید درک کند که گیاهان در ملکیت خدا هستند و این خداست که آن ها را در اختیار انسان قرار داده و مسخر و فرمانبردار او کرده است و اگر بخواهد می تواند بر او حرام گرداند. حاجی باید بداند که حتی پراندن یک مگس و یا برداشتن یک شپش نیز باید با اجازه خدا باشد و اگر او حق راندن یک پشه را دارد، به لطف عنایت

ص: 67

خداست و الاّ اگر خدا بخواهد می تواند حتی چنین چیزهایی را نیز بر او حرام کند. حاجی باید از تمام عطریات پرهیز کند تا دریابد که برای رسیدن به خدا حتی باید از بوی خوش دنیا هم اعراض کرد و هر چیزی که بوی دنیا را می دهد می تواند مانع مسیر بندگی باشد. حاجی باید از زیر سایه رفتن دوری کند تا بداند که حتی زیر سایه رفتن و یا نرفتن انسان به دست خداست و اگر او بخواهد می تواند همه این ها را بر او حرام گرداند. در این نگاه حاجی در مدرسه بندگی وارد می شود و عبودیت را درس می گیرد. مهم ترین سرّی که باعث شده است تا اعمال حج به ظاهر دور از عقل و درک انسان باشد، همین است که انسان بندگی بدون علم را تمرین کند. دانسته عمل کردن، سخت نیست که ندانسته عمل کردن و تعبد ورزیدن، عشق می خواهد و سرسپردگی می طلبد. انسان باید یاد بگیرد که در مقام بندگی چون و چرا نمی کنند و انسان را با ندانسته هایش به امتحان می کشند. همان طور که خداوند متعال شیطان را با چیزی به امتحان کشید که برای شیطان قابل درک نبود. آن گاه که به او امر کرد تا در برابر موجودی خاکی سجده کند. او سؤال کرد که چرا من باید در برابر او سجده کنم در حالی که من از جنس برتری آفریده شده ام. من از آتشم و او از خاک است. بنابراین من مستحق آنم که سجده شوم. شاید اگر شیطان می دانست که سرّ سجده کردن به آدم نه جنس او که استعداد عظیم او در بندگی خدا و روح غیر مادی بلند اوست، اعتراض نمی کرد و سر خم می نمود. اما خداوند در حریم کبریای خود شیطان را با ندانسته های او امتحان کرد و البته شیطان لغزید و از مقام عظمای خود نزول

ص: 68

کرده و به درجات جهیم فرود آمد. در هر حال راز بزرگ محرمات احرام دور شدن از هر چیزی است که انسان را از یاد خدا مشغول می کند و درک این مطلب است که همه امورات عالم به دست خداست و خدا هر گونه که بخواهد در مورد آن ها تصمیم می گیرد.

احرام گرفته ام به کویت

لبیک زنان به جستجویت

احرام شکن بسی است زنهار

ز احرام شکستنم نگهدار

من بیکس و رخنه ها نهانی

هان ای کس بیکسان تو دانی

چون نیست به جز تو دستگیرم

هست از کرم تو ناگزیرم

یک ذره ز کیمیای اخلاص

گر بر مس من زنی شوم خاص(1)

ص: 69


1- . نظامی گنجوی / لیلی و مجنون.

اسرار مکه

اشاره

«جَعَلَ اللّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ قِیَاما لِلنَّاسِ»؛(1)

«خداوند کعبه؛ بیت اللّه الحرام را موجب عزت مردم قرار داد».

ای شبلی مکه نرفتی!

«ثُمَّ قَالَ لَهُ أَدَخَلْتَ الْحَرَمَ وَرَأَیْتَ الْکَعْبَةَ وَصَلَّیْتَ قَالَ نَعَمْ

قَالَ فَحِینَ دَخَلْتَ الْحَرَمَ نَوَیْتَ أَنَّکَ حَرَّمْتَ عَلَی نَفْسِکَ کُلَّ غِیبَةٍ تَسْتَغِیبُهَا الْمُسْلِمِینَ مِنْ أَهْلِ مِلَّةِ الْإِسْلَامِ قَالَ لا.

قَالَ فَحِینَ وَصَلْتَ مَکَّةَ نَوَیْتَ بِقَلْبِکَ أَنَّکَ قَصَدْتَ اللّه َ قَالَ لا

قَالَ علیه السلام فَمَا دَخَلْتَ الْحَرَمَ وَلا رَأَیْتَ الْکَعْبَةَ وَلا صَلَّیْتَ»؛ «امام علیه السلام خطاب به شبلی فرمود: آیا وارد حرم شده و کعبه را دیدی و نماز خواندی؟ عرض کرد: بله

فرمود: آیا زمانی که وارد حرم شدی نیت کردی که با ورود به حرم امن الهی غیبت کردن از تمام مسلمانان را بر خود حرام کنی؟ عرض کرد: خیر.

فرمود: آیا زمانی که وارد مکه شدی در دل خود نیت کردی که با این عمل خدا را قصد کرده ای؟ عرض کرد: خیر.

امام فرمود: پس با این حساب نه داخل حرم شدی و نه کعبه را دیدی و نه نماز خواندی!»

ص: 70


1- . سوره مائده، آیه 97.

تفسیر عرفانی امام صادق علیه السلام از ورود به کعبه

«وَ ادْخُلْ فِی أَمَانِ اللّه ِ وَکَنَفِهِ وَسَتْرِهِ وَکِلَاءَتِهِ مِنْ مُتَابَعَةِ مُرَادِکَ بِدُخُولِ الْحَرَمِ وَدُخُولِ الْبَیْتِ مُتَحَقِّقا لِتَعْظِیمِ صَاحِبِهِ وَمَعْرِفَةِ جَلَالِهِ وَسُلْطَانِهِ»؛ «با ورود به حرم و کعبه از پیروی نفست، در امان خدا و کنف و پوشش و حفظ او داخل شو. در حالی که صاحب خانه را تعظیم می کنی و به اوج جلالت و سلطنتش آگاه هستی».

چنان رانی سخن، زین توده گل

که گویی فارغی از کعبه دل

ترا چیزی برون از آب و گل نیست

مبارک کعبه ای مانند دل نیست

ترا گر ساخت ابراهیم آذر

مرا بفراشت دست حیّ داور

ترا گر آب و رنگ از خال و سنگ است

مرا از پرتو جان، آب و رنگ است

ترا گر گوهر و گنجینه دادند

مرا آرامگاه از سینه دادند

ترا در عیدها بوسند درگاه

مرا بازست در، هر گاه و بیگاه

ترا گر بنده ای بنهاد بنیان

مرا معمار هستی، کرد آباد(1)

مکّه را مکّه نامیدند...

«... وَ سُمِّیَتْ مَکَّةُ مَکَّةَ لأَِنَّ النَّاسَ کَانُوا یَمْکُونَ فِیهَا وَکَانَ یُقَالُ لِمَنْ قَصَدَهَا قَدْ مَکَا وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللّه ِ عَزَّ وَجَلَّ وَما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلاَّ مُکاءً وَتَصْدِیَةً فَالْمُکَاءُ الصَّفِیرُ وَالتَّصْدِیَةُ صَفْقُ الْیَدَیْنِ»؛(2)

«مکه را

ص: 71


1- . پروین اعتصامی / دیوان اشعار.
2- . عیون أخبار الرضا علیه السلام ، ج 2، ص 90، باب 33، باب فی ذکر ما کتب به الرضا علیه السلام ... بحارالأنوار، ج 6، ص 96، الفصل الثانی ما ورد من ذلک بروایة ... .

مکه نامیده اند به خاطر این که مردم در آنجا سر و صدا می کنند و از قدیم به کسی که قصد مکه را می کرد می گفتند که مکا کرد. این مطلب از فرمایش خداوند متعال قابل استفاده است که فرمود: نماز آن عده در کنار کعبه چیزی جز مکاء و تصدیه نیست. مکاء سر و صدا کردن و تصدیه به معنای بر هم زدن دست ها است».

مکّه را بکّه نامیدند...

«... عَنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ إِنَّمَا سُمِّیَتْ مَکَّةُ بَکَّةَ لأَِنَّهُ یَبْتَکُّ فِیهَا الرِّجَالُ وَ النِّسَاءُ وَالْمَرْأَةُ تُصَلِّی بَیْنَ یَدَیْکَ وَعَنْ یَمِینِکَ وَعَنْ یَسَارِکَ وَمَعَکَ وَلا بَأْسَ بِذَلِکَ وَإِنَّمَا یُکْرَهُ فِی سَائِرِ الْبُلْدَانِ»؛(1)

«فضیل از امام صادق علیه السلام نقل می کند که مکه را بکه نامیده اند. به خاطراین که مردم در آن ازدحام کرده و همدیگر را هول می دهند. به همین خاطر زنان در جلو و عقب و راست و چپ مردان نماز می خوانند و این اشکالی ندارد و تنها در سایر شهرها کراهت دارد».

دلیل دومی برای بکّه بودن مکّه!

«...عَنِ الْعَزْرَمِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّه ِ علیه السلام قَالَ إِنَّمَا سُمِّیَتْ مَکَّةُ بَکَّةَ لأَِنَّ النَّاسَ یَتَبَاکَوْنَ فِیهَا»؛(2)

«عزرمی از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمود مکه را بکه نامیدند به خاطر این که مردم در آنجا گریه و زاری می کنند».

ص: 72


1- . وسائل الشیعة، ج 5، ص 126، باب 5، باب کراهة صلاة الرجل و المرأة، ح 6109.
2- . وسائل الشیعة، ج 13، ص 280، ب 38، باب استحباب البکاء فی الکعبة، ح 17747.

کراهت ماندگاری در شهر مکّه

الف: «... عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ الْکِنَانِیِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللّه ِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللّه ِ عَزَّ وَجَلَّ وَمَنْ یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ فَقَالَ کُلُّ ظُلْمٍ یَظْلِمُهُ الرَّجُلُ نَفْسُهُ بِمَکَّةَ مِنْ سَرِقَةٍ أَوْ ظُلْمِ أَحَدٍ أَوْ شَیْءٍ مِنَ الظُّلْمِ فَإِنِّی أَرَاهُ إِلْحَادا وَلِذَلِکَ کَانَ یُتَّقَی أَنْ یُسْکَنَ الْحَرَمُ»؛(1)

«ابی الصّباح کنانی نقل می کند که از امام صادق علیه السلام درباره این آیه سؤال کردم «و کسی که بخواهد در مکّه با ظلم خود ملحد شود او را به عذاب دردناکی مبتلا می کنیم». ایشان فرمود: از نظر من هر ظلم و تجاوزی که انسان در مکّه انجام بدهد اعم از سرقت و ظلم به دیگران یا هر ظلم دیگری موجب الحاد می شود و به همین خاطر انسان باید از سکونت در حرم پرهیز بکند».

ب: «رُوِیَ عَنِ النَّبِیِّ وَالأَئِمَّةِ علیهم السلام أَنَّهُ یُکْرَهُ الْمُقَامُ بِمَکَّةَ لأَِنَّ رَسُولَ اللّه ِ صلی الله علیه و آلهخَرَجَ عَنْهَا وَالْمُقِیمُ بِهَا یَقْسُو قَلْبُهُ»؛(2)

«از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلامروایت شده است که ماندگار شدن در مکه کراهت دارد؛ زیرا

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از آنجا خارج شده است. کسی که در آنجا ماندگار شود، دلش قساوت پیدا می کند».

ص: 73


1- . الکافی، ج 4، ص 227، باب الإلحاد بمکة و الجنایات، ح 3.
2- . وسائل الشیعة، ج 13، ص 234، باب 16، باب کراهة سکنی مکة و الحرم سنة، ح 17629.

کراهت احتباء در حرم

«... عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ رَأَیْتُ أَبَا عَبْدِ اللّه ِ علیه السلام یَکْرَهُ الاِحْتِبَاءَ لِلْمُحْرِمِ قَالَ وَیَکْرَهُ الاِحْتِبَاءُ فِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِعْظَاما لِلْکَعْبَةِ»؛(1)

«حماد بن عثمان نقل می کند از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: برای محرم کراهت دارد دست ها را در زانو حلقه کرده و بنشیند. همین طور به خاطر تعظیم کعبه برای کسی که در مسجد الحرام است کراهت دارد».

کراهت خوابیدن در مکّه

«... عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام قَالَ إِنَّ عَلِیّا علیه السلام لَمْ یَبِتْ بِمَکَّةَ بَعْدَ إِذْ هَاجَرَ مِنْهَا حَتَّی قَبَضَهُ اللّه ُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَیْهِ قُلْتُ وَلِمَ ذَاکَ قَالَ کَانَ یَکْرَهُ أَنْ یَبِیتَ بِأَرْضٍ قَدْ هَاجَرَ مِنْهَا فَکَانَ یُصَلِّی الْعَصْرَ وَیَخْرُجُ مِنْهَا وَیَبِیتُ بِغَیْرِهَا»؛(2)

«جعفر بن عقبه از امام کاظم علیه السلام نقل می کند که حضرت امیر علیه السلام بعد از هجرت از مکه مادامی که زنده بود، هیچ گاه درآنجا شب نکرد و نخوابید.

عرض کردم: چرا؟ فرمود: برای این که دوست نداشت در شهری بخوابد که از آن مهاجرت کرده بود. به همین خاطر وقتی که نماز عصر را می خواند از آنجا خارج می شد و در بیرون از شهر استراحت می کرد».

ص: 74


1- . وسائل الشیعة، ج 13، ص 267، باب 31، باب جواز الاحتباء مستقبل الکعبة، ح 17715.
2- . وسائل الشیعة، ج 13، ص 235، باب 16، باب کراهة سکنی مکة و الحرم سنة، ح 176319.

اسرار مسجدالحرام

اشاره

«وَأَذَانٌ مِنَ اللّه ِ وَرَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الأَکْبَرِ أَنَّ اللّه َ بَرِیءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ...وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ»؛(1)

«این اعلامی

است از خدا و رسول او به همه مردم در روز حج اکبر که خدا و رسولش از مشرکین بیزارند... و کسانی را که کفر ورزیدند به عذابی دردناک بشارت بده».

کعبه را بکّه نامیدند...

«... عَنْ عَبْدِ اللّه ِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللّه ِ علیه السلام لِمَ سُمِّیَتِ الْکَعْبَةُ بَکَّةَ فَقَالَ لِبُکَاءِ النَّاسِ حَوْلَهَا وَفِیهَا»؛(2)

«عبداللّه بن سنان نقل می کند که از امام صادق علیه السلام پرسیدم که چرا کعبه را بکه نامیده اند؟ فرمود: به خاطر این که مردم در اطراف آن گریه می کنند».

کعبه را کعبه نامیدند...

قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله سُمِّیَتِ الْکَعْبَةُ کَعْبَةً لأَِنَّهَا وَسَطُ الدُّنْیَا»؛(3)

«پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: کعبه را کعبه نامیدند به خاطر این که وسط دنیا است».

ص: 75


1- . سوره توبه، آیه 3.
2- . وسائل الشیعة، ج 13، ص 281، باب 38، باب استحباب البکاء فی الکعبة، ح 17748.
3- . من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 190، باب علل الحج، ح 2109.

مکعّب بودن خانه خدا

«... أَنَّهُ إِنَّمَا سُمِّیَتْ کَعْبَةً لأَِنَّهَا مُرَبَّعَةٌ وَصَارَتْ مُرَبَّعَةً لأَِنَّهَا بِحِذَاءِ الْبَیْتِ

الْمَعْمُورِ وَهُوَ مُرَبَّعٌ وَصَارَ الْبَیْتُ الْمَعْمُورُ مُرَبَّعا لأَِنَّهُ بِحِذَاءِ الْعَرْشِ وَهُوَ مُرَبَّعٌ وَصَارَ الْعَرْشُ مُرَبَّعا لأَِنَّ الْکَلِمَاتِ الَّتِی بُنِیَ عَلَیْهَا الْإِسْلَامُ أَرْبَعٌ وَهِیَ سُبْحَانَ اللّه ِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ وَلا إِلَهَ إِلاَّ اللّه ُ وَاللّه ُ أَکْبَرُ»؛(1)

«بی شک کعبه را کعبه نامیدند؛ زیرا چهار ضلع دارد و سرّ این که چهار ضلع دارد، آن است که کعبه در مقابل بیت المعمور قرار دارد و آن نیز مربع است. بیت المعمور چهار ضلع دارد؛ زیرا آن نیز در مقابل عرش الهی است و آن نیز مربع است به خاطر این که کلماتی که اسلام بر آن ها بنا شده است، چهار کلمه است. که عبارتند از: سبحان اللّه ، الحمد للّه ، لا اله الا اللّه ، اللّه اکبر».

کعبه، بیت اللّه الحرام نامیده شد...

«... عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْوَلِیدِ قَالَ قُلْتُ لأَِبِی عَبْدِ اللّه ِ علیه السلام لِمَ سُمِّیَ بَیْتُ اللّه ِ

الْحَرَامَ قَالَ لأَِنَّهُ حُرِّمَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ أَنْ یَدْخُلُوهُ»؛(2)

«حسین بن ولید نقل می کند که خدمت امام صادق علیه السلام عرض کردم که چرا به کعبه بیت اللّه الحرام می گویند؟ فرمود: زیرا برای مشرکین حرام است که در آن وارد شوند».

ص: 76


1- . من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 190، باب علل الحج، ح 2110.
2- . علل الشرائع، ج 2، ص 398، باب 139، باب العلة التی... وسائل الشیعة، ج 13، ص 236، باب 17، باب کراهة رفع البناء بمکة، ح 17634.

کعبه را بیت العتیق نامیدند...

«... عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ لِمَ سُمِّیَ الْبَیْتُ الْعَتِیقَ قَالَ هُوَ بَیْتٌ حُرٌّ عَتِیقٌ مِنَ النَّاسِ لَمْ یَمْلِکْهُ أَحَدٌ»؛(1)

«راوی نقل می کند که از امام باقر علیه السلام سؤال کردم که چرا به کعبه بیت عتیق گفته می شود. فرمود: زیرا آن خانه ای است که از همه مردم آزاد است و کسی مالک آن نیست».(عتیق در عربی به معنای آزاد می باشد. البته به معنای هر چیز قدیمی نیز استعمال می شود. به همین خاطر به اشیایی که متعلق به قرن های گذشته باشند، عتیقه گفته می شود.)

دلیل دومی برای بیت العتیق شدن کعبه

«سُمِّیَ الْبَیْتُ الْعَتِیقَ لأَِنَّهُ أُعْتِقَ مِنَ الْغَرَقِ»؛(2)

«در روایت آمده است که کعبه را بیت العتیق نامیدند؛ زیرا از غرق شدن در طوفان نوح نجات یافت».

علّت نامگذاری حطیم

از ما سلام بادا بر رکن و بر حطیم

ای شوق ما به زمزم و آن منزل وفا(3)

«... عَنْ مُعَاوِیَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللّه ِ علیه السلام عَنِ الْحَطِیمِ فَقَالَ هُوَ مَا بَیْنَ الْحَجَرِ الأَسْوَدِ وَبَیْنَ الْبَابِ وَسَأَلْتُهُ لِمَ سُمِّیَ الْحَطِیمَ فَقَالَ لأَِنَّ النَّاسَ

ص: 77


1- . الکافی، ج 4، ص 189، باب أن أول ما خلق اللّه من الأرضین، ح 6.
2- . من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 191، باب علل الحج، ح 2112.
3- . مولوی / دیوان شمس.

یَحْطِمُ بَعْضُهُمْ بَعْضا هُنَاکَ»؛(1)

«معاویه از اصحاب امام صادق نقل می کند که از ایشان درباره حطیم سؤال کردم. فرمودند: حطیم به فضای میان حجرالاسود و در کعبه گفته می شود. سپس از دلیل این نامگذاری سؤال کردم و امام علیه السلام جواب دادند: برای این که مردم از شدت ازدحام در آنجا با همدیگر برخورد می کنند».

علّت این که کعبه در بد آب و هواترین نقطه زمین بنا شده است!

«رُوِیَ أَنَّ أَمِیرَ الْمُومِنِینَ علیه السلام قَالَ فِی خُطْبَةٍ لَهُ وَلَوْ أَرَادَ اللّه ُ جَلَّ ثَنَاوهُ بِأَنْبِیَائِهِ حَیْثُ بَعَثَهُمْ أَنْ یَفْتَحَ لَهُمْ کُنُوزَ الذِّهْبَانِ وَمَعَادِنَ الْعِقْیَانِ وَمَغَارِسَ الْجِنَانِ وَأَنْ یَحْشُرَ طَیْرَ السَّمَاءِ وَوَحْشَ الأَرْضِ مَعَهُمْ لَفَعَلَ وَلَوْ فَعَلَ لَسَقَطَ الْبَلَاءُ وَبَطَلَ الْجَزَاءُ وَاضْمَحَلَّتِ الأَنْبَاءُ وَلَمَا وَجَبَ لِلْقَائِلِینَ أُجُورُ الْمُبْتَلِینَ وَلا لَحِقَ الْمُومِنِینَ ثَوَابُ الُْمحْسِنِینَ وَلا لَزِمَتِ الأَسْمَاءُ أَهَالِیَهَا عَلَی مَعْنًی مُبِینٍ وَلِذَلِکَ لَوْ أَنْزَلَ اللّه ُ مِنَ السَّمَاءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِینَ وَلَوْ فَعَلَ لَسَقَطَ الْبَلْوَی عَنِ النَّاسِ أَجْمَعِینَ»؛(2) «روایت شده است که حضرت امیر علیه السلام در خطبه ای فرمودند: اگر خداوند متعال اراده می کرد تا در هنگام مبعوث کردن انبیاء، گنج های طلا و نقره و معادن عقیق و سنگ های قیمتی و باغ های با شکوه را برایشان قرار داده و مرغان آسمان و حیوانات زمین را با آن ها همراه سازد، انجام می داد

ص: 78


1- . الکافی، ج 4، ص 527، باب فضل الصلاة فی المسجد الحرام، ح 12.
2- . الکافی، ج 4، ص 198، باب ابتلاء الخلق و اختبارهم بالکعبه، ح 2.

و اگر این کار را می کرد، بلا و ابتلاء و در نتیجه جزا و پاداش و اخبار غیبی از هم می پاشید و مؤمنین مستحق اجر مبتلایان نمی شدند و به ثواب نیکوکاران نمی رسیدند و اسماء و صفات الهی بر اهل آن ها لازم نمی شد. به همین خاطر اگر خدا می خواست نشانه ای از آسمان نازل می کرد و همه را در برابر آن خاضع می ساخت. ولی اگر این کار را می کرد ابتلاء به گرفتاری ها از همه مردم برداشته می شد».

«... وَ لَکِنَّ اللّه َ أَرَادَ أَنْ یَکُونَ الاِتِّبَاعُ لِرُسُلِهِ وَالتَّصْدِیقُ بِکُتُبِهِ وَالْخُشُوعُ لِوَجْهِهِ وَالاِسْتِکَانَةُ لأَِمْرِهِ وَالاِسْتِسْلَامُ لِطَاعَتِهِ أُمُورا لَهُ خَاصَّةً لا تَشُوبُهَا مِنْ غَیْرِهَا شَائِبَةٌ وَکُلَّمَا کَانَتِ الْبَلْوَی وَالاِخْتِبَارُ أَعْظَمَ کَانَتِ الْمَثُوبَةُ وَالْجَزَاءُ أَجْزَلَ أَلا تَرَوْنَ أَنَّ اللّه َ جَلَّ ثَنَاوهُ اخْتَبَرَ الأَوَّلِینَ مِنْ لَدُنِ آدَمَ إِلَی الآخِرِینَ مِنْ هَذَا الْعَالَمِ بِأَحْجَارٍ لا تَضُرُّ وَلا تَنْفَعُ وَ لا تُبْصِرُ وَلا تَسْمَعُ فَجَعَلَهَا بَیْتَهُ الْحَرَامَ الَّذِی جَعَلَهُ لِلنَّاسِ قِیَاما ثُمَّ وَضَعَهُ بِأَوْعَرِ بِقَاعِ الأَرْضِ حَجَرا وَأَقَلِّ نَتَائِقِ الدُّنْیَا مَدَرا وَأَضْیَقِ بُطُونِ الأَوْدِیَةِ مَعَاشا وَأَغْلَظِ مَحَالِّ الْمُسْلِمِینَ مِیَاها بَیْنَ جِبَالٍ خَشِنَةٍ وَرِمَالٍ دَمِثَةٍ وَعُیُونٍ وَشِلَةٍ وَقُرًی مُنْقَطِعَةٍ وَأَثَرٍ مِنْ مَوَاضِعِ قَطْرِ السَّمَاءِ دَاثِرٍ لَیْسَ یَزْکُو بِهِ خُفٌّ وَلا ظِلْفٌ وَلا حَافِرٌ»؛ «ولکن خداوند متعال اراده کرده است که تبعیت از پیامبران و تصدیق کتاب هایش و خشوع در برابرش و تقیّد به اوامرش و تسلیم بودن در طاعتش همه و همه خالصانه برای او باشند و غیر او از انگیزه های مادی در آن دخیل نباشند. هر چه بلا و امتحان بزرگتر

ص: 79

باشد، ثواب نیز بیشتر خواهد بود. آیا نمی بینید که خداوند متعال همه را از آدم تا آخرین نسل از بشر با سنگ هایی _ کعبه _ به امتحان کشیده است که سود و ضرری ندارد. نه می بیند و نه می شنود. آن را خانه مورد احترام خود و مایه عزّت بشر قرار داده است. آن گاه آن را در سفت ترین و کم باران ترین و بی زراعت ترین و کم آب ترین نقطه زمین در میان کوه های خشن و رمل های سست و چشمه های کم آب و آبادی های جدا از هم و خالی از قطرات باران قرار داد. جایی که پای هیچ انسان و حیوان سم دار و بدون سم در آن راحت نمی باشد».

«ثُمَّ أَمَرَ آدَمَ وَوُلْدَهُ أَنْ یَثْنُوا أَعْطَافَهُمْ نَحْوَهُ فَصَارَ مَثَابَةً لِمُنْتَجَعِ أَسْفَارِهِمْ وَغَایَةً لِمُلْقَی رِحَالِهِمْ تَهْوِی إِلَیْهِ ثِمَارُ الأَفْئِدَةِ مِنْ مَفَاوِزِ قِفَارٍ مُتَّصِلَةٍ وَجَزَائِرِ بِحَارٍ مُنْقَطِعَةٍ وَمَهَاوِی فِجَاجٍ عَمِیقَةٍ حَتَّی یَهُزُّوا مَنَاکِبَهُمْ ذُلُلاً یُهَلِّلُونَ لِلَّهِ حَوْلَهُ وَیَرْمُلُونَ عَلَی أَقْدَامِهِمْ شُعْثا غُبْرا لَهُ قَدْ نَبَذُوا الْقُنُعَ وَالسَّرَابِیلَ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ وَحَسَرُوا بِالشُّعُورِ حَلْقا عَنْ رُءُوسِهِمُ ابْتِلَاءً عَظِیما وَاخْتِبَارا کَبِیرا وَامْتِحَانا شَدِیدا وَتَمْحِیصا بَلِیغا وَقُنُوتا مُبِینا جَعَلَهُ اللّه ُ سَبَبا لِرَحْمَتِهِ وَوُصْلَةً وَوَسِیلَةً إِلَی جَنَّتِهِ وَعِلَّةً لِمَغْفِرَتِهِ وَابْتِلَاءً لِلْخَلْقِ بِرَحْمَتِهِ وَلَوْ کَانَ اللّه ُ تَبَارَکَ وَتَعَالَی وَضَعَ بَیْتَهُ الْحَرَامَ وَمَشَاعِرَهُ الْعِظَامَ بَیْنَ جَنَّاتٍ وَأَنْهَارٍ وَسَهْلٍ وَقَرَارٍ جَمَّ الأَشْجَارِ دَانِیَ الِّثمَارِ مُلْتَفَّ النَّبَاتِ مُتَّصِلَ الْقُرَی مِنْ بُرَّةٍ سَمْرَاءَ وَرَوْضَةٍ خَضْرَاءَ وَأَرْیَافٍ مُحْدِقَةٍ وَعِرَاصٍ مُغْدِقَةٍ وَزُرُوعٍ نَاضِرَةٍ وَطُرُقٍ عَامِرَةٍ وَحَدَائِقَ

ص: 80

کَثِیرَةٍ لَکَانَ قَدْ صَغُرَ الْجَزَاءُ عَلَی حَسَبِ ضَعْفِ الْبَلَاءِ»؛ «با این حال

خداوند متعال به آدم و فرزندان او امر کرد تا به سوی آن توجه کنند و آن را مقصد بهترین سفرهای خود و رحل سفر انداختن خود قرار دهند. جایی که دل های مسلمین از مناطق متصل و جزایز دریاهای دور دست و اعماق دره ها متوجه آن باشند تا این که شانه های خود را با فروتنی به حرکت در آورند و به دور آن خانه سنگی لا اله الا اللّه گفته و غبار ذلت بر روی قدم های خود بریزند. در حالی که روسری ها و پیراهن ها را از سر انداخته و با موهای آشفته و تراشیده و در ابتلا عظیم و امتحان بزرگ و شدید و پاکی کامل و فرمانبرداری روشنی قرار گرفته اند.

خداوند متعال این کارها را از سر رحمت، سبب رحمت و رسیدن به بهشت و دلیل بخشش و مبتلا شدن خلق قرار داد. در حالی که اگر خدای متعال خانه مورد احترام و نشانه های عظیمش را در میان باغ ها و نهرها و صحرا و جنگل های انبوه درختان و زراعت های خوش منظره و راه های آباد و باغ های بسیار قرار می داد، در این صورت پاداش به خاطر ضعف ابتلاء کمتر می شد».

«ثُمَّ لَوْ کَانَتِ الأَسَاسُ الْمَحْمُولُ عَلَیْهَا وَالأَحْجَارُ الْمَرْفُوعُ بِهَا بَیْنَ زُمُرُّدَةٍ خَضْرَاءَ وَیَاقُوتَةٍ حَمْرَاءَ وَنُورٍ وَضِیَاءٍ لَخَفَّفَ ذَلِکَ مُصَارَعَةَ الشَّکِّ فِی الصُّدُورِ وَلَوَضَعَ مُجَاهَدَةَ إِبْلِیسَ عَنِ الْقُلُوبِ وَلَنَفَی مُعْتَلِجَ الرَّیْبِ مِنَ النَّاسِ وَلَکِنَّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ یَخْتَبِرُ عَبِیدَهُ بِأَنْوَاعِ الشَّدَائِدِ وَیَتَعَبَّدُهُمْ بِأَلْوَانِ

ص: 81

الْمَجَاهِدِ وَیَبْتَلِیهِمْ بِضُرُوبِ الْمَکَارِهِ إِخْرَاجا لِلتَّکَبُّرِ مِنْ قُلُوبِهِمْ وَإِسْکَانا لِلتَّذَلُّلِ فِی أَنْفُسِهِمْ وَلِیَجْعَلَ ذَلِکَ أَبْوَابا فُتُحا إِلَی فَضْلِهِ وَأَسْبَابا ذُلُلاً لِعَفْوِهِ وَفِتْنَتِهِ کَمَا قَالَ الم. أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا یُفْتَنُونَ. وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللّه ُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ»؛ «گذشته از این که اگر پی کعبه و سنگ هایی که بر آن بنا شده اند، از جنس زمرد سبز و یاقوت سرخ و نورانی و زیبا بودند. در این صورت زمینه شک و تردید کاهش یافته و کار و تلاش شیطان کم اثر می شد و تردید از مردم دور می گشت. اما خداوند متعال بندگانش را با انواع بلاها امتحان کرده و از آن ها اقسام مجاهدت را خواسته است و آن ها را به صور گوناگون گرفتاری ها مبتلا می کند تا تکبر از دل هایشان خارج شده و خشیت و خشوع در آن جایگیر شود و زمینه ای برای گشایش فضل و سببی برای عفو و آمرزش و امتحانش باشند. همان طور که در قرآن فرموده است: الم آیا مردم گمان می کنند که با گفتن ایمان آوردیم، رهایشان می کنیم و به امتحان و ابتلاء گرفتار نمی کنیم. و ما بی شک کسانی را که قبل از ایشان بودند، امتحان کردیم تا خدا بداند که چه کسانی در ایمان خود صادق و چه کسانی دروغگو هستند».

توضیح:

در این روایت نورانی حضرت امیر علیه السلام به سرّ تمام عبادات و از جمله حج اشاره می کند. به این که معیار در عبادت و بندگی تحمل سختی و تعبد و فرمانبرداری

ص: 82

است. اراده خدا بر آن قرار گرفته است که بندگان با پای اختیار خود صراط مستقیم را بپیمایند و در این راه قدم بردارند. به همین خاطر هیچ گاه آیه از آسمان نازل نفرمود تا آن ها را مجبور به اطاعت کند. همان طور که هیچ گاه نعمت را به اندازه ای نگردانید تا مردم از سر طمع در دنیای خود، او را بندگی کنند. بلکه خدا می خواست تا بندگان را با چیزهایی که ندیده اند و تنها اخباری از آن را شنیده اند، امتحان کند. به همین خاطر نیز محل حج را منطقه ای بی آب و علف و به دور از تمدن و همراه با هزاران بدبختی و گرفتاری قرار داد. تا بندگان خالص از غیر خالص جدا شوند و بندگان خالص به خاطر انجام این عمل عظیم و تعبد منیع به درجات عالی اخروی نایل شوند. خداوند کعبه را نه از طلا و نقره و یاقوت و الماس که از سنگ سیاه و خارا قرار داد تا مردم در هنگام طواف و نماز به یاد دنیا نیفتند و به زیبایی های آن نپردازند. بلکه تنها برای خدا او را عبادت کنند و زمینه اشتغالات نفسانی در آن ها کم شود. و به همین خاطر است که در روایات مختلفی از تزئین کردن مساجد و دنیایی کردن خانه خدا نهی شده است؛ زیرا اگر مساجد سادگی خود را به تزئینات گرانبها بدهند. مؤمنین به جای این که خدا را جستجو نمایند، مدهوش زیبایی های مادی آن خواهند شد. به عبارتی مسجد به جای این که خدا نما باشد، آینه تمام نمای دنیا خواهد بود.

کیفیت پیدایش مناسک حجّ

«... عَنْ أَبِی إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّه ِ علیه السلام قَالَ إِنَّ اللّه َ عَزَّ وَجَلَّ لَمَّا أَصَابَ آدَمُ وَزَوْجَتُهُ الْحِنْطَةَ أَخْرَجَهُمَا مِنَ الْجَنَّةِ وَأَهْبَطَهُمَا إِلَی الأَرْضِ فَأُهْبِطَ

ص: 83

آدَمُ عَلَی الصَّفَا وَأُهْبِطَتْ حَوَّاءُ عَلَی الْمَرْوَةِ وَإِنَّمَا سُمِّیَ صَفا لأَِنَّهُ شُقَّ لَهُ مِنِ اسْمِ آدَمَ الْمُصْطَفَی وَذَلِکَ لِقَوْلِ اللّه ِ عَزَّ وَجَلَّ إِنَّ اللّه َ اصْطَفی آدَمَ وَنُوحا وَسُمِّیَتِ الْمَرْوَةُ مَرْوَةً لأَِنَّهُ شُقَّ لَهَا مِنِ اسْمِ الْمَرْأَةِ فَقَالَ آدَمُ مَا فُرِّقَ بَیْنِی وَبَیْنَهَا إِلاَّ أَنَّهَا لا تَحِلُّ لِی وَلَوْ کَانَتْ تَحِلُّ لِی هَبَطَتْ مَعِی عَلَی الصَّفَا وَلَکِنَّهَا حُرِّمَتْ عَلَیَّ مِنْ أَجْلِ ذَلِکَ وَفُرِّقَ بَیْنِی وَبَیْنَهَا فَمَکَثَ آدَمُ مُعْتَزِلاً حَوَّاءَ فَکَانَ یَأْتِیهَا نَهَارا فَیَتَحَدَّثُ عِنْدَهَا عَلَی الْمَرْوَةِ فَإِذَا کَانَ اللَّیْلُ وَخَافَ أَنْ تَغْلِبَهُ نَفْسُهُ یَرْجِعُ إِلَی الصَّفَا فَیَبِیتُ عَلَیْهِ وَلَمْ یَکُنْ لآِدَمَ أُنْسٌ غَیْرَهَا وَلِذَلِکَ سُمِّینَ النِّسَاءَ مِنْ أَجْلِ أَنَّ حَوَّاءَ کَانَتْ أُنْسا لآِدَمَ لا یُکَلِّمُهُ اللّه ُ وَلا یُرْسِلُ إِلَیْهِ رَسُولاً ثُمَّ إِنَّ اللّه َ عَزَّ وَجَلَّ مَنَّ عَلَیْهِ بِالتَّوْبَةِ وَتَلَقَّاهُ بِکَلِمَاتٍ فَلَمَّا تَکَلَّمَ بِهَا تَابَ اللّه ُ عَلَیْهِ وَبَعَثَ إِلَیْهِ جَبْرَئِیلَ علیه السلام فَقَالَ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا آدَمُ التَّائِبُ مِنْ خَطِیئَتِهِ الصَّابِرُ لِبَلِیَّتِهِ إِنَّ اللّه َ عَزَّ وَجَلَّ أَرْسَلَنِی إِلَیْکَ لِأُعَلِّمَکَ الْمَنَاسِکَ الَّتِی تَطْهُرُ بِهَا فَأَخَذَ بِیَدِهِ فَانْطَلَقَ بِهِ إِلَی مَکَانِ الْبَیْتِ وَأَنْزَلَ اللّه ُ عَلَیْهِ غَمَامَةً فَأَظَلَّتْ مَکَانَ الْبَیْتِ وَکَانَتِ الْغَمَامَةُ بِحِیَالِ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ فَقَالَ یَا آدَمُ خُطَّ بِرِجْلِکَ حَیْثُ أَظَلَّتْ عَلَیْکَ هَذِهِ الْغَمَامَةُ فَإِنَّهُ سَیُخْرِجُ لَکَ بَیْتا مِنْ مَهَاةٍ یَکُونُ قِبْلَتَکَ وَقِبْلَةَ عَقِبِکَ مِنْ بَعْدِکَ فَفَعَلَ آدَمُ علیه السلام وَأَخْرَجَ اللّه ُ لَهُ تَحْتَ الْغَمَامَةِ بَیْتا مِنْ مَهَاةٍ وَأَنْزَلَ اللّه ُ الْحَجَرَ الأَسْوَدَ وَکَانَ أَشَدَّ بَیَاضا مِنَ اللَّبَنِ وَأَضْوَأَ مِنَ الشَّمْسِ وَإِنَّمَا اسْوَدَّ لأَِنَّ الْمُشْرِکِینَ تَمَسَّحُوا بِهِ فَمِنْ نَجَسِ الْمُشْرِکِینَ اسْوَدَّ الْحَجَرُ وَأَمَرَهُ جَبْرَئِیلُ علیه السلام أَنْ یَسْتَغْفِرَ اللّه َ مِنْ ذَنْبِهِ عِنْدَ جَمِیعِ

ص: 84

الْمَشَاعِرِ وَیُخْبِرُهُ أَنَّ اللّه َ عَزَّ وَجَلَّ قَدْ غَفَرَ لَهُ وَأَمَرَهُ أَنْ یَحْمِلَ حَصَیَاتِ الْجِمَارِ مِنَ الْمُزْدَلِفَةِ فَلَمَّا بَلَغَ مَوْضِعَ الْجِمَارِ تَعَرَّضَ لَهُ إِبْلِیسُ فَقَالَ لَهُ یَا آدَمُ أَیْنَ تُرِیدُ فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِیلُ علیه السلام لا تُکَلِّمْهُ وَارْمِهِ بِسَبْعِ حَصَیَاتٍ وَکَبِّرْ مَعَ کُلِّ حَصَاةٍ فَفَعَلَ آدَمُ علیه السلام حَتَّی فَرَغَ مِنْ رَمْیِ الْجِمَارِ وَأَمَرَهُ أَنْ یُقَرِّبَ الْقُرْبَانَ وَهُوَ الْهَدْیُ قَبْلَ رَمْیِ الْجِمَارِ وَأَمَرَهُ أَنْ یَحْلِقَ رَأْسَهُ تَوَاضُعا لِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فَفَعَلَ آدَمُ ذَلِکَ ثُمَّ أَمَرَهُ بِزِیَارَةِ الْبَیْتِ وَأَنْ یَطُوفَ بِهِ سَبْعا وَیَسْعَی بَیْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ أُسْبُوعا یَبْدَأُ بِالصَّفَا وَیَخْتِمُ بِالْمَرْوَةِ ثُمَّ یَطُوفَ بَعْدَ ذَلِکَ أُسْبُوعا بِالْبَیْتِ وَهُوَ طَوَافُ النِّسَاءِ لا یَحِلُّ لِلْمُحْرِمِ أَنْ یُبَاضِعَ حَتَّی یَطُوفَ طَوَافَ النِّسَاءِ فَفَعَلَ آدَمُ علیه السلام فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِیلُ إِنَّ اللّه َ عَزَّ وَجَلَّ قَدْ غَفَرَ ذَنْبَکَ وَقَبِلَ تَوْبَتَکَ وَأَحَلَّ لَکَ زَوْجَتَکَ فَانْطَلَقَ آدَمُ وَغُفِرَ لَهُ ذَنْبُهُ وَقُبِلَتْ مِنْهُ تَوْبَتُهُ وَحَلَّتْ لَهُ زَوْجَتُهُ»؛(1)

«ابی ابراهیم از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمود: زمانی که آدم و همسرش گرفتار گندم شدند، خداوند آن دو را از باغ خارج کرد و در زمین فرود آورد. آدم بر روی کوه صفا و حواء بر روی کوه مروه فرود آمد. کوه صفا را صفا نامیده اند به خاطر این که از نام آدم علیه السلام که مصطفی بود، گرفته شده است. آنجا که خداوند فرمود: «اللّه اصطفی آدم و نوحا...» و مروه را مروه نامیدند به خاطر این که مروه از اسم مرأة به معنای زن گرفته شده است.

ص: 85


1- . الکافی، ج 4، ص 190، باب فی حج آدم علیه السلام ، ح 1.

آدم علیه السلام با خود گفت: دلیل این که او جدای از من و بر بالای تپه دیگری فرود آمده است، این است که خداوند او را بر من حرام کرده است. به همین خاطر آدم علیه السلام از حواء علیهاالسلامدوری می گزید. وقتی که روز می شد. به کوه مروه می رفت و با او سخن می گفت. اما زمانی که شب می شد. از ترس این که نفسش او را وسوسه کند، از او دور می شد و به صفا بر می گشت و در آنجا به تنهایی می خوابید. البته حضرت آدم علیه السلام غیر از حواء علیهاالسلام با کسی انس نداشت. اگر زن ها را نساء نامیده اند. به همین خاطر است. به خاطر این که حواء انس حضرت آدم بوده است.

روزگار به همین صورت ادامه داشت. خداوند ملکی را نمی فرستاد و با او سخن نمی گفت. تا این که بر او منّت گذاشت و توبه اش را پذیرفت و جبرئیل را به سوی او فرستاد. جبرئیل به آدم علیه السلام گفت: سلام بر تو ای آدم توبه کننده از لغزش و صبور بر بلایا، خداوند متعال مرا فرستاد تا اعمالی را که باعث پاک شدن تو از معصیت می شود، بیاموزم. جبرئیل او را به مکانی که امروزه کعبه است، برد. خداوند متعال ابری را فرستاد تا در محل فعلی کعبه سایه بیندازد. ابر در مقابل بیت المعمور قرار داشت. جبرئیل به آدم گفت: ای آدم با پای خود دور تا دور سایه این ابر را خط بکش؛ زیرا خداوند به زودی خانه ای را در این جا درست می کند که قبله تو و نسل بعد از تو خواهد بود. آدم این کار را کرد. خداوند خانه ای را به آرامی از زمین خارج کرد و حجرالاسود را نازل

ص: 86

فرمود. در آن موقع حجرالاسود، سفیدتر از شیر و نورانی تر از خورشید بود. اگر امروز حجرالاسود سیاه شده است، به خاطر این است که مشرکین دست خود را به آن مالیده اند. از نجاست مشرکین است که حجرالاسود سیاه شده است.

جبرئیل از آدم علیه السلام خواست تا در هنگام انجام اعمال حج، استغفار کند و به او خبر داد که خداوند متعال همه گناهان او را بخشیده و از او خواسته تا از مزدلفه _ مکانی نزدیک مشعر _ سنگریزه هایی را بردارد. وقتی که آدم علیه السلام به مکان فعلی رمی جمرات رسید، شیطان مجسم شده و گفت: ای آدم کجا می روی؟ جبرئیل فرمود: ای آدم با او سخن نگو و هفت بار به او سنگ پرتاب کرده و با هر سنگ انداختن تکبیر بگو.

آدم علیه السلام نیز این کار را کرد. تا این که رمی جمره ها را تمام کرد. جبرئیل از او خواست تا قربانی را آماده کند. قربانی همان هدیی است که قبل از رمی جمره با خود می آورند. در ادامه از او خواست تا موی سرش را برای اظهار تواضع و خشیت در برابر خداوند متعال بتراشد. آدم همه این کارها را انجام داد. بعد از او خواست تا به زیارت کعبه رفته و هفت بار آن را طواف کند و آن طواف نساء بود. همان طوافی که قبل از انجام آن نزدیکی با زنان جایز نیست. آدم علیه السلام طواف را نیز انجام داد.

جبرئیل علیه السلام به او گفت: خداوند گناهت را بخشید و توبه ات را پذیرفت و همسرت را بر تو حلال کرد. آدم علیه السلام برگشت در حالی که گناهش

بخشیده شده، توبه اش پذیرفته شده و همسرش حلال شده بود».

ص: 87

جواب امام صادق علیه السلام از سرّ غیر عاقلانه بودن اعمال حجّ

«... عَنْ عِیسَی بْنِ یُونُسَ قَالَ کَانَ ابْنُ أَبِی الْعَوْجَاءِ مِنْ تَلَامِذَةِ الْحَسَنِ الْبَصْرِیِّ فَانْحَرَفَ عَنِ التَّوْحِیدِ فَقِیلَ لَهُ تَرَکْتَ مَذْهَبَ صَاحِبِکَ وَدَخَلْتَ فِیمَا لا أَصْلَ لَهُ وَلا حَقِیقَةَ فَقَالَ إِنَّ صَاحِبِی کَانَ مِخْلَطا کَانَ یَقُولُ طَوْرا بِالْقَدَرِ وَطَوْرا بِالْجَبْرِ وَمَا أَعْلَمُهُ اعْتَقَدَ مَذْهَبا دَامَ عَلَیْهِ وَقَدِمَ مَکَّةَ مُتَمَرِّدا وَإِنْکَارا عَلَی مَنْ یَحُجُّ وَکَانَ یَکْرَهُ الْعُلَمَاءُ مُجَالَسَتَهُ وَمُسَاءَلَتَهُ لِخُبْثِ لِسَانِهِ وَفَسَادِ ضَمِیرِهِ فَأَتَی أَبَا عَبْدِ اللّه ِ علیه السلام فَجَلَسَ إِلَیْهِ فِی جَمَاعَةٍ مِنْ نُظَرَائِهِ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللّه ِ إِنَّ الْمَجَالِسَ أَمَانَاتٌ وَلا بُدَّ لِکُلِّ مَنْ بِهِ سُعَالٌ أَنْ یَسْعُلَ أَفَتَأْذَنُ فِی الْکَلَامِ فَقَالَ تَکَلَّمْ فَقَالَ إِلَی کَمْ تَدُوسُونَ هَذَا الْبَیْدَرَ وَتَلُوذُونَ بِهَذَا الْحَجَرِ وَتَعْبُدُونَ هَذَا الْبَیْتَ الْمَعْمُورَ بِالطُّوبِ وَالْمَدَرِ وَتُهَرْوِلُونَ حَوْلَهُ هَرْوَلَةَ الْبَعِیرِ إِذَا نَفَرَ إِنَّ مَنْ فَکَّرَ فِی هَذَا وَقَدَّرَ عَلِمَ أَنَّ هَذَا فِعْلٌ أَسَّسَهُ غَیْرُ حَکِیمٍ وَلا ذِی نَظَرٍ فَقُلْ فَإِنَّکَ رَأْسُ هَذَا الأَمْرِ وَسَنَامُهُ وَأَبُوکَ أُسُّهُ وَتَمَامُهُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللّه ِ علیه السلام إِنَّ مَنْ أَضَلَّهُ اللّه ُ وَأَعْمَی قَلْبَهُ اسْتَوْخَمَ الْحَقَّ وَلَمْ یَسْتَعِذْ بِهِ وَصَارَ الشَّیْطَانُ وَلِیَّهُ وَرَبَّهُ وَقَرِینَهُ یُورِدُهُ مَنَاهِلَ الْهَلَکَةِ ثُمَّ لا یُصْدِرُهُ وَهَذَا بَیْتٌ اسْتَعْبَدَ اللّه ُ بِهِ خَلْقَهُ لِیَخْتَبِرَ طَاعَتَهُمْ فِی إِتْیَانِهِ فَحَثَّهُمْ عَلَی تَعْظِیمِهِ وَزِیَارَتِهِ وَجَعَلَهُ مَحَلَّ أَنْبِیَائِهِ وَقِبْلَةً لِلْمُصَلِّینَ إِلَیْهِ فَهُوَ شُعْبَةٌ مِنْ رِضْوَانِهِ وَطَرِیقٌ یُؤَدِّی إِلَی غُفْرَانِهِ»؛(1)

«عیسی بن یونس نقل می کند که ابن ابی العوجاء از شاگردان

ص: 88


1- . الکافی، ج 4، ص 197، باب ابتلاء الخلق و اختبارهم بالکعبة، ح 1.

حسن بصری بود. او از توحید منحرف شد. به او گفتند چرا مذهب استادت را رها کرده و به عقاید بی پایه و اساسی روی آوردی؟ گفت: استادم مذهب روشنی نداشت. گاه معتقد به قدر و گاه معتقد به جبر بود. من سراغ ندارم که او در مذهبی پایدار بوده باشد. یک بار که به مکه آمد، حج و حج گزاران را انکار می کرد. علماء به خاطر بد زبانی و آلودگی روحیش از نشست و برخاست و مباحثه با او کراهت داشتند. در ایام حج پیش امام صادق علیه السلام آمد و به همراه عده ای از یارانش در مجلس امام نشست و گفت: ای ابا عبداللّه سخنانی که در مجالس گفته می شوند، مانند امانت هستند و همان طور که اگر کسی سرفه داشته باشد، باید سرفه کند هر کسی که سؤال داشته باشد باید سؤال بکند. آیا اجازه می دهی تا سخن بگویم؟ فرمود: بگو.

گفت: تا کی در این بیابان پای کوبی می کنید و ملازم این سنگ شده و به عبادت این خانه ای که با آجر و گل ساخته شده است، ادامه می دهید؟ و تا کی مانند شتر به دور این خانه می دوید. کسی که در این باره فکر کند می فهمد که این کار را تنها شخص غیر حکیم پایه ریزی می کند! جواب بده. تو سرکرده این تفکراتی و پدرت ریشه و اساس آن بود.

امام علیه السلام فرمود: کسی که خداوند به خاطر اعمال ناشایست او را گمراه کند و دلش را گور گرداند، پذیرش حق برایش سنگین شده و به آن پناه نخواهد برد. شیطان سرپرست و مربی و دوست او گشته و او را به

ص: 89

هلاکت خواهد کشاند و هیچ گاه باز نخواهد گرداند. اما این خانه ای که تو از آن حرف زدی، خانه ای است که خداوند خلق خود را بوسیله آن به عبودیت و بندگی فرا خوانده تا امتحانشان کند که آیا با سجده کردن در برابر این خانه از او فرمان می برند. به همین خاطر آنان را به گرامی داشتن آن تشویق کرده و آن را محل انبیا و قبله نماز گزاران قرار داده است. به همین جهت این خانه یکی از قسمت های بهشت و راهی به سوی بخشش اوست».

علّت ورود حجّ اولی ها به داخل کعبه

«قُلْتُ وَکَیْفَ صَارَ الصَّرُورَةُ یُسْتَحَبُّ لَهُ دُخُولُ الْکَعْبَةِ دُونَ مَنْ قَدْ حَجَّ فَقَالَ لأَِنَّ الصَّرُورَةَ قَاضِی فَرْضٍ مَدْعُوٍّ إِلَی حَجِّ بَیْتِ اللّه ِ فَیَجِبُ أَنْ یَدْخُلَ الْبَیْتَ الَّذِی دُعِیَ إِلَیْهِ لِیُکْرَمَ فِیهِ»؛ «عرض کردم: چطور است افرادی که برای اولین بار به حج می روند، مستحب است که به داخل کعبه بروند در حالی که این کار برای دیگران استحباب ندارد؟ فرمود: زیرا کسی که برای اولین بار به حج می رود، دعوت قرآن را اجابت کرده و برای به جای آوردن عمل واجب اقدام کرده است. به همین خاطر باید وارد خانه ای شود که به آن دعوت شده است تا با این کار مورد اکرام و احترام قرار گیرد».

ص: 90

علّت استحباب غسل ورود به مسجد الحرام

غسل در اشک زدم کاهل طریقت گویند

پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز(1)

«... عَنْ عِمْرَانَ الْحَلَبِیِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللّه ِ علیه السلام أَتَغْتَسِلُ النِّسَاءُ إِذَا أَتَیْنَ الْبَیْتَ فَقَالَ نَعَمْ إِنَّ اللّه َ تَعَالَی یَقُولُ وَطَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْعاکِفِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ وَیَنْبَغِی لِلْعَبْدِ أَنْ لا یَدْخُلَ إِلاَّ وَهُوَ طَاهِرٌ قَدْ غَسَلَ عَنْهُ الْعَرَقَ وَالأَذَی وَتَطَهَّرَ»؛(2)

«عمران حلبی از امام صادق علیه السلام نقل می کند که از ایشان سؤال کردم آیا زنان هم وقتی که می خواهد وارد خانه کعبه شوند غسل می کنند؟ فرمود: بله؛ زیرا خداوند فرموده است: (خانه مرا برای طواف کنندگان و معتکفین و رکوع و سجود کنندگان پاک کنید.) بنابراین شایسته است که بنده خدا قبل از ورود به خانه خدا خود را پاک کند و عرق و بوی بد را از خود بشوید و پاک کند».

دلیل کراهت و حتی حرمت هدیه دادن به کعبه

از قدیم رسم بوده است که مؤمنین نذوراتی را برای اماکن متبرکه در نظر می گرفتند. همان طور که امروزه برای ضریح حضرات معصومین علیهم السلام این کار انجام می گیرد. یکی از مکان هایی که از گذشته های دور نذورات و هدایای زیادی برای آن در نظر گرفته می شد، خانه کعبه است که شاید مقدس ترین مکان روی

ص: 91


1- . حافظ شیرازی.
2- . تهذیب الأحکام، ج 5، ص 251، باب 18، باب زیارة البیت، ح 12.

زمین باشد. با این حال برخلاف انتظار، حضرات معصومین در روایات متعددی با هدیه دادن به خانه کعبه مخالفت کرده و آن را به شدت تحریم کرده اند. سرّ این تحریم آن است که این مبالغ هنگفت به دست کسانی می رسید که عهده دار کعبه بودند. و چون اکثر این افراد مردمان صالحی نبودند و دشمنی اهل بیت علیهم السلام را می کردند و هدایا را برای خود بر می داشتند. در نتیجه طبیعی بود که ایشان اقدام به تحریم آن بکنند. حتی در مواردی که کسی از شهر دوری به حاجی مبلغی را داده بود تا به کعبه هدیه کند، امام علیه السلام دستور می دادند چنین مبالغی در جاهای دیگری که در ادامه می آید، خرج شود.

امروزه نیز این مطلب به قوّت خود باقی است و مؤمنین نباید چنین کاری را بکنند؛ زیرا نباید از یاد برد که خانه خدا در زمان ما در دست دشمنان اهل بیت علیهم السلام اسیر است. کسانی که خون شیعیان را حلال می شمارند و اساس مذهبشان توسط استعمار انگلیسی و به دست جاسوسی به نام همفر و طلبه جوان تندروی سنی به نام محمد بن عبد الوهاب بنیان گذاشته شده است. حتی توصیه می شود که مؤمنین حدالمقدور از شیعیان عربستان خرید کنند؛ زیرا شیعیان در کشور عربستان تحت شدیدترین مراقبت ها و فشارها زندگی می کنند. بنابراین بهتر است که مؤمنین گوشت قربانی را به آن ها بدهند و از آن ها خریداری کنند. شاید همین امر باعث تخفیف فشار صعودی ها گردد؛ زیرا اگر آن ها احساس کنند که در دنیای اسلام مردم زیادی از شیعیان عربستان حمایت می کنند. قطعا در سیاست های خودشان تجدید نظر خواهند کرد.

ص: 92

«... عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ لَوْ کَانَ لِی وَادِیَانِ یَسِیلَانِ ذَهَبا وَفِضَّةً مَا أَهْدَیْتُ إِلَی الْکَعْبَةِ شَیْئا لأَِنَّهُ یَصِیرُ إِلَی الْحَجَبَةِ دُونَ الْمَسَاکِینِ»؛(1)

«سکونی از امام صادق علیه السلام و ایشان از پدرانشان تا از حضرت امیر علیه السلام نقل می کند که فرمود: اگر من دو رودخانه از طلا و نقره داشته باشم. ذره ای از آن را به کعبه هدیه نمی کنم؛ زیرا این پول ها به دست فقرا نمی رسد. بلکه به دست مسئولین کعبه می رسد».

کسانی که برای کعبه نذورات و هدایا می دهند باید بدانند...!

«... عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ جَعَلَ جَارِیَتَهُ هَدْیا لِلْکَعْبَةِ کَیْفَ یَصْنَعُ قَالَ إِنَّ أَبِی أَتَاهُ رَجُلٌ قَدْ جَعَلَ جَارِیَتَهُ هَدْیا لِلْکَعْبَةِ فَقَالَ لَهُ قَوِّمِ الْجَارِیَةَ أَوْ بِعْهَا ثُمَّ مُرْ مُنَادِیا یَقُومُ عَلَی الْحِجْرِ فَیُنَادِی أَلا مَنْ قَصُرَتْ بِهِ نَفَقَتُهُ أَوْ قُطِعَ بِهِ طَرِیقُهُ أَوْ نَفِدَ بِهِ طَعَامُهُ فَلْیَأْتِ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ وَمُرْهُ أَنْ یُعْطِیَ أَوَّلاً فَأَوَّلاً حَتَّی یَنْفَدَ ثَمَنُ الْجَارِیَةِ»؛(2)

«علی بن جعفر نقل می کند از برادرم امام کاظم علیه السلام درباره

مردی سؤال کردم که کنیزش را به عنوان هدیه برای کعبه نذر کرده است. چه باید بکند؟ امام علیه السلام در جواب فرمود: روزی مردی خدمت پدرم رسید و اظهار کرد که کنیزش را برای کعبه هدیه کرده است چه

ص: 93


1- . وسائل الشیعة، ج 13، ص 255، باب 24، باب عدم استحباب الإهداء، ح 17682.
2- . الکافی، ج 4، ص 242، باب ما یهدی إلی الکعبة، ح 2.

باید بکند! امام علیه السلام فرمود: یا کنیز را برای خودت بردار و قیمت آن را کنار بگذار و یا آن را بفروش و به یک ندا کننده ای بگو برود بالای حجر اسماعیل _ حلقه نیم دایره مانندی که در کنار کعبه قرار دارد _ بایستد و صدا بزند که آیا کسی هست که سرمایه حجش کم آمده باشد؟ آیا کسی هست که اموالش را دزدیده باشند؟ آیا کسی هست که گرسنه مانده باشد؟ این افراد پیش فلانی بروند. بعد به او بگو که یکی یکی قیمت کنیز را به آن ها بدهد تا وقتی که همه پول تمام شود».

ص: 94

اسرار طواف

اشاره

هر کبوتر کز حریم کعبه جان آمده

زیر پرش نامه توفیق پنهان دیده اند

عاشقان اول طواف کعبه جان کرده اند

پس طواف کعبه تن فرض فرمان دیده اند(1)

آشنایی با مناسک حج

جهت این که رشته مطلب از دست خوانندگان گرامی خارج نشود، باید اشاره کنیم که حاجی بعد از احرام عمره تمتع با مراعات محرمات الهی به سمت مکه حرکت می کند. بعد از رسیدن به مکه هر وقت از شبانه روز که خواست به مسجد الحرام می رود و اعمال عمره را به جای می آورد که عبارتند از:

1) طواف خانه کعبه به تعداد هفت دور

2) نماز طواف در پشت مقام ابراهیم که دو رکعت و مانند نماز صبح است.

3) سعی و یا حرکت هفت باره در میان دو کوه صفا و مروه

4) تقصیر (مقداری از موی سر خود را می زند و با این کار از احرام عمره تمتع

ص: 95


1- . خاقانی شروانی / دیوان اشعار.

خارج می شود و تمام چیزهایی که برایش حرام بودند. حلال می شوند. غیر صید که در هر حال در داخل حرم حرام می باشد).

ای شبلی طواف نکردی...

«ثُمَّ قَالَ طُفْتَ بِالْبَیْتِ وَمَسِسْتَ الأَرْکَانَ وَسَعَیْتَ قَالَ نَعَمْ قَالَ علیه السلام فَحِینَ سَعَیْتَ نَوَیْتَ أَنَّکَ هَرَبْتَ إِلَی اللّه ِ وَعَرَفَ مِنْکَ ذَلِکَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ قَالَ لا قَالَ فَمَا طُفْتَ بِالْبَیْتِ وَلا مَسِسْتَ الأَرْکَانَ وَلا سَعَیْتَ»؛ «امام سجاد علیه السلام خطاب به شبلی فرمود: آیا به دور خانه کعبه طواف کرده و ارکان و گوشه های آن را دست کشیده و سعی کردی؟ عرض کرد: بله.

فرمود: آیا زمانی که سعی می کردی، نیت کردی که با این کار خود به سوی خدا فرار کرده و این نیت تو برای خدا ثابت باشد؟

عرض کرد: خیر.

فرمود: پس با این حساب نه طواف خانه کرده ای و نه به ارکان دست کشیده ای و نه سعی کرده ای».

طواف کعبه عشق از کسی درست آید

که دیده زمزم او گشت و دل مقام خلیل(1)

* * *

ص: 96


1- . خواجوی کرمانی / دیوان اشعار.

تفسیر عرفانی سیاسی امام خمینی رحمه الله از طواف...

گردش به دور خانه خدا، نشان دهنده این است که به غیر از خدا، گِرد دیگری نگردید و رجم عقبات، رجم شیاطین انس و جن است. شما با رجم، با خدای خود عهد کنید تا شیاطین انس و ابرقدرت ها را از کشورهای اسلامی عزیز برانید.

امروز جهان اسلام به دست آمریکا گرفتار است. شما برای مسلمانانِ قاره هایِ مختلف جهان پیامی از خداوند ببرید، پیامی که به غیر از خدا بردگی و بندگی هیچ کس را نداشته باشد.(1)

کیفیت پیدایش خانه کعبه و طواف

«... عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحَدِهِمَا علیه السلام أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ ابْتِدَاءِ الطَّوَافِ فَقَالَ إِنَّ اللّه َ لَمَّا أَرَادَ خَلْقَ آدَمَ قَالَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً فَقَالَ مَلَکَانِ مِنَ الْمَلَائِکَةِ أَتَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَیَسْفِکُ الدِّماءَ فَوَقَعَتِ الْحُجُبُ فِیَما بَیْنَهُمَا وَبَیْنَ اللّه ِ وَکَانَ نُورُهُ ظَاهِرا لِلْمَلَائِکَةِ فَعَلِمَا أَنَّهُ قَدْ سَخِطَ قَوْلَهُمَا قَالَ فَلَاذَا بِالْعَرْشِ حَتَّی أَنْزَلَ اللّه ُ تَوْبَتَهُمَا وَ رَفَعَ الْحُجُبَ بَیْنَهُمَا وَبَیْنَهُ وَأَحَبَّ اللّه ُ أَنْ یُعْبَدَ بِتِلْکَ الْعِبَادَةِ فَخَلَقَ اللّه ُ الْبَیْتَ فِی الأَرْضِ وَجَعَلَ عَلَی الْعِبَادِ الطَّوَافَ حَوْلَهُ...»؛(2)

«برخی از اصحاب از یکی از دو امام باقر و صادق علیهماالسلام نقل کرده اند که از ایشان درباره

ص: 97


1- . از پیام امام خمینی به زائران بیت اللّه الحرام تاریخ 7/7/58 صحیفه نور، ج 9، ص226.
2- . علل الشرائع، ج 2، ص 402، باب 142، باب علة وجوب الحج و الطواف وسائل الشیعة، ج 13، ص 296، باب 1، باب وجوب طواف الحج و العمرة، ح 17787.

کیفیت پیدایش طواف سؤال شد. ایشان فرمود: خداوند متعال زمانی که اراده کرد تا آدم علیه السلام را خلق کند. به ملائکه فرمود: من می خواهم بر روی زمین جانشینی برای خودم خلق کنم. دو نفر از ملائکه گفتند: (آیا کسی را بر روی زمین خلق می کنی که فساد کرده و خونریزی می کند؟) با گفتن این سخن پرده ای میان خدا و آن دو افتاد که نور خدا از ورای پرده تابان بود. آن دو فهمیدند که خداوند از آن ها ناراحت شده است. به همین خاطر ملازم عرش خدا شدند تا این که خداوند توبه آن ها را پذیرفت و حجاب ها را از میان خود و آن دو برداشت و از آنجا که خداوند عبادت آن ها را که ملازمت عرش بود پسندید. کعبه را در مقابل عرش بر روی زمین آفرید و بندگانش را به طواف که ملازمت کعبه است امر فرمود».

علّت دورهای طواف

«... عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام قَالَ قُلْتُ لأَِیِّ عِلَّةٍ

صَارَ الطَّوَافُ سَبْعَةَ أَشْوَاطٍ فَقَالَ إِنَّ اللّه َ قَالَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً فَرَدُّوا عَلَیْهِ وَقَالُوا أَتَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَیَسْفِکُ الدِّماءَ فَقَالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ وَکَانَ لا یَحْجُبُهُمْ عَنْ نُورِهِ فَحَجَبَهُمْ عَنْ نُورِهِ سَبْعَةَ آلافِ عَامٍ فَلَاذُوا بِالْعَرْشِ سَبْعَةَ آلافِ سَنَةٍ فَرَحِمَهُمْ وَتَابَ عَلَیْهِمْ وَجَعَلَ لَهُمُ الْبَیْتَ الْمَعْمُورَ فِی السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ وَجَعَلَهُ مَثَابَةً وَجَعَلَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ تَحْتَ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ وَجَعَلَهُ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنا

ص: 98

فَصَارَ الطَّوَافُ سَبْعَةَ أَشْوَاطٍ وَاجِبا عَلَی الْعِبَادِ لِکُلِّ أَلْفِ سَنَةٍ شَوْطا وَاحِدا»؛(1)

«ابی حمزه نقل می کند که خدمت امام سجاد علیه السلام عرض کردم که چرا طواف هفت دور است؟ فرمود: برای این که وقتی خداوند متعال به ملائکه فرمود که می خواهم جانشینی را در زمین خلق کنم. اعتراض کردند که آیا می خواهی موجودی را بیافرینی که فساد کرده و خونریزی می نماید؟ خداوند فرمود: من چیزی را می دانم که شما نمی دانید. این بی ادبی باعث شد که خداوند آن ها را از نور جمال خود به مدت هفت هزار سال محروم کند. آن ها در این مدت ملازم عرش شده و توبه کردند. خداوند متعال رحم کرده و توبه ایشان را پذیرفت و بیت المعمور را در آسمان چهارم در مقابل عرش خلق کرد و آن را محل توجه و اجتماع ملائکه قرار داد و در زمین کعبه را در مقابل بیت المعمور خلق کرد و آن را محل توجه و اجتماع و امنیت مردم قرار داد و در مقابل هر هزار سال عبادت ملائکه یک شوط قرار داد. که جمعا هفت شوط می شود».

توضیح

در عرف ما انسان ها دور چیزی گشتن به معنای ارزش و اهمیت دادن و با عمق جان دوست داشتن آن است. دور خانه گشتن به معنای پای بندی به خدا

ص: 99


1- . وسائل الشیعة، ج 13، ص 331، باب 19، باب وجوب کون الطواف سبعة أشواط، ح 17874.

و اوامر اوست. به معنای آن است که ما خدا را محور و اصل در همه امورات می دانیم و از این مرکزیت دست بر نمی داریم. دور کعبه گردیدن به معنای اعراض و رویگردانی از هر چیزی است که غیر خدا باشد؛ زیرا کسی که به دور چیزی می چرخد تمام توجهش معطوف در آن شده و از توجه به امور دیگر باز می ماند. روایاتی که نقل شدند، تأیید کننده این مطلب می باشند، چرا که ملائکه بعد از تخلف خود برای اظهار توبه و ندامت ملازم و معتکف عرش الهی شدند و چون خدا این نوع عبادت را که همراه با ملازمت و پیوستگی و توجه کامل است، پسندید. آن را همگانی کرد و در مقابل عرش الهی کعبه را در زمین قرار داد تا بندگانش نیز مانند آن ملائکه ملازم عرش او باشند و از توجه به غیر او خودداری کنند.

یکی از مستحباب مؤکد طواف هروله کردن در حین طواف است. که از آن تعبیر به سعی می شود. هروله بدان معناست که حاجی به دور از روش متعارف در میان انسان ها که همراه با حفظ شأن و جایگاه است و به دور از هر نوع تشریفاتی، به حرکتی سریع تر از راه رفتن و کندتر از دویدن آن هم همراه با نوعی ذلت و درماندگی اقدام بکند. این عمل به معنای پشت پا زدن به تمام خودبینی ها است.

نقل می کنند که مردی با اسب خود می خواست از روی نهر زلالی عبور کند. هر چه به اسب فشار می آورد تا از میان نهر عبور کند، اسب سرپیچی می کرد

ص: 100

و عبور نمی کرد. مرد حکیمی متوجه این واقعه بود. نزدیک تر رفت و به مرد سوار گفت: این اسب سیمای خودش را در آب زلال نهر می بیند. به همین خاطر نمی تواند پا روی خودش بگذارد. اگر می خواهی عبور کنی اول باید آب را گل آلود کنی تا اسب تصویر خودش را نبیند. در این صورت عبور خواهد کرد!

داستان سیر و سلوک ما انسان ها دست کمی از این ماجرا ندارد. ما اگر در بسیاری از کارها سست می شویم و حوصله اقدام را از دست می دهیم. به خاطر آن نیست که از قدرتمان خارج باشد بلکه به خاطر خودبینی ها است. کسی که خود را می بیند، خدا را نمی بنید. اگر نماز را واجب کرده اند به آن جهت است که انسان با سجده کردن بر روی خاک و به ذلت انداختن خویش، خود را متوجه نهایت ذلت و درماندگیش در برابر خداوند متعال بکند و از خود بینی ها جدا شود.

بنابراین اگر طواف به دور خانه سنگی را واجب کرده اند. برای آن است که به ما بگویند شما باید خدا محور باشید و تمام توجهتان در زندگی به خدا باشد. باید دور خدا بگردید و از هر چیزی که غیر از اوست روی بگردانید و از آنجا که این خدابینی در انسان زنده نخواهد شد مگر با خودکشی و خود ندیدن، از ما خواسته اند تا طواف را خالی از عظمت و وقار مادی و با ذلت و خشیت و حالتی شبیه دویدن شتر انجام دهیم که بالا و پایین می رود و حالتی ذلیلانه در برابر آن یگانه هستی پیدا می کند. در این حالت می توان به اوج عظمت ملکوتی رسید.

ص: 101

اسرار حجرالاسود و مقام ابراهیم

اشاره

«وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنا وَاتَّخِذُواْ مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِیمَ مُصَلًّی وَعَهِدْنَا إِلَی إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ أَن طَهِّرَا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْعَاکِفِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ»؛(1)

«و یاد آور زمانی را که کعبه را محل مراجعت و امنیت مردم قرار دادیم. بنابراین در مجاورت مقام ابراهیم نماز بخوانید و ما با ابراهیم و اسماعیل عهد بستیم تا کعبه را برای طواف کنندگان و معتکفان و راکعان و ساجدان پاکیزه نگهدارند».

ای شبلی نماز نخوانده و با حجرالاسود دیدار نکرده ای...

«ثُمَّ قَالَ لَهُ صَافَحْتَ الْحَجَرَ وَوَقَفْتَ بِمَقَامِ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام وَصَلَّیْتَ بِهِ رَکْعَتَیْنِ قَالَ نَعَمْ فَصَاحَ علیه السلام صَیْحَةً کَادَ یُفَارِقُ الدُّنْیَا ثُمَّ قَالَ آهِ آهِ ثُمَّ

قَالَ علیه السلام مَنْ صَافَحَ الْحَجَرَ الأَسْوَدَ فَقَدْ صَافَحَ اللّه َ تَعَالَی فَانْظُرْ یَا مِسْکِینُ لا تُضَیِّعْ أَجْرَ مَا عَظُمَ حُرْمَتُهُ وَتَنْقُضِ الْمُصَافَحَةَ بِالْمُخَالَفَةِ وَقَبْضِ الْحَرَامِ نَظِیرَ أَهْلِ الآثَامِ

ص: 102


1- . سوره بقره، آیه 125.

ثُمَّ قَالَ علیه السلام نَوَیْتَ حِینَ وَقَفْتَ عِنْدَ مَقَامِ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام أَنَّکَ وَقَفْتَ عَلَی کُلِّ طَاعَةٍ وَتَخَلَّفْتَ عَنْ کُلِّ مَعْصِیَةٍ قَالَ لا

قَالَ فَحِینَ صَلَّیْتَ فِیهِ رَکْعَتَیْنِ نَوَیْتَ أَنَّکَ صَلَّیْتَ بِصَلَاةِ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام وَأَرْغَمْتَ بِصَلَاتِکَ أَنْفَ الشَّیْطَانِ قَالَ لا

قَالَ لَهُ فَمَا صَافَحْتَ الْحَجَرَ الأَسْوَدَ وَلا وَقَفْتَ عِنْدَ الْمَقَامِ وَلا صَلَّیْتَ فِیهِ رَکْعَتَیْنِ

ثُمَّ قَالَ علیه السلام لَهُ أَشْرَفْتَ عَلَی بِئْرِ زَمْزَمَ وَشَرِبْتَ مِنْ مَائِهَا قَالَ نَعَمْ

قَالَ نَوَیْتَ أَنَّکَ أَشْرَفْتَ عَلَی الطَّاعَةِ وَغَضَضْتَ طَرْفَکَ عَنِ الْمَعْصِیَةِ قَالَ لا

قَالَ علیه السلام فَمَا أَشْرَفْتَ عَلَیْهَا وَلا شَرِبْتَ مِنْ مَائِهَا»؛ «امام سجاد علیه السلام در ادامه حدیث مذکور به شبلی فرمود: آیا با حجرالاسود دست دادی و در مقام ابراهیم ایستاده و نماز طواف به جای آوردی؟ امام وقتی این را گفت فریادی جانسوز کشید و نزدیک بود که بکلی جان از تنش خارج شود. سپس گفت: آه آه و ادامه داد: کسی که با حجرالاسود دست بدهد، گویا با خدا مصافحه کرده است. پس ای بیچاره دقت کن تا اجر کاری را که احترامش عظیم است ضایع نکنی و دستی را که با خدا داده ای با مخالفت و گرفتن حرام مانند اهل معصیت نقض نکنی.

امام علیه السلام ادامه داد: آیا وقتی که دو رکعت نماز طواف را می خواندی نیت کردی که نماز ابراهیم را می خوانی و بینی شیطان را به خاک می مالی؟ گفت: خیر.

ص: 103

فرمود: پس نه با حجرالاسود دست داده ای و نه در مقام ابراهیم ایستاده و نماز طواف خوانده ای!

امام علیه السلام ادامه داد: آیا کنار چاه زمزم رفته و از آن نوشیدی؟ عرض کرد: بله.

فرمود: آیا وقتی که کنار چاه ایستادی نیت کردی که اشراف و اقدام به اطاعت خدا کرده ای و چشمانت را بر معصیت بسته ای؟ عرض کرد: خیر.

فرمود: بنابراین نه بر چاه اشراف پیدا کرده ای و نه از آب آن نوشیده ای».

تفسیر عرفانی امام صادق از استلام حجر

«وَ اسْتَلِمِ الْحَجَرَ رِضًی بِقِسْمَتِهِ وَخُضُوعا لِعِزَّتِهِ»؛ «دستانت را به حجرالاسود برسان به خاطر اظهار رضایت در قسمتش و خضوع در برابر عزتش».

تفسیر عرفانی سیاسی امام خمینی رحمه الله از لمس حجرالاسود...

و در لمس «حجرالاسود» بیعت با خدا بندید، که با دشمنان او و رسولانش و صالحان و آزادگان دشمن باشید و به اطاعت و بندگی آنان هر که باشد و هر جا باشد سر ننهید و خوف و زبونی را از دل بزدایید که دشمنان خدا و در رأس آنان شیطان بزرگ زبونند، هر چند در ابزار آدمکشی و سرکوبی و جنایتشان برتری داشته باشند.(1)

ص: 104


1- . از پیام امام خمینی به زائران بیت اللّه الحرام تاریخ 16/5/65، صحیفه نور، ج 20، ص 18.

علّت دست مالیدن به حجرالاسود

«... عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّه ِ علیه السلام قَالَ إِنَّ اللّه َ تَبَارَکَ وَتَعَالَی لَمَّا أَخَذَ مَوَاثِیقَ الْعِبَادِ أَمَرَ الْحَجَرَ فَالْتَقَمَهَا وَلِذَلِکَ یُقَالُ أَمَانَتِی أَدَّیْتُهَا وَمِیثَاقِی تَعَاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِی بِالْمُوَافَاةِ»؛(1)

«معاویه بن عمار از امام صادق علیه السلام نقل می کند که وقتی که خداوند متعال عهد و پیمان خود را از فرزندان آدم علیه السلام گرفت. به حجرالاسود امر کرد تا این عهد و پیمان را نگه دارد. او نیز همه آن ها را ثبت کرد. به همین خاطر نیز مستحب است انسان در هنگام دست مالیدن به حجرالاسود بگوید: امانت و عهد خود را ادا کردم و میثاق خدا را به جای آوردم تا در روز رستاخیز شاهد من باشی».

با دست راست خدا بیعت کنید...!

«... عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّه ِ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله:

اسْتَلِمُوا الرُّکْنَ فَإِنَّهُ یَمِینُ اللّه ِ فِی خَلْقِهِ یُصَافِحُ بِهَا خَلْقَهُ مُصَافَحَةَ الْعَبْدِ أَوِ الرَّجُلِ یَشْهَدُ لِمَنِ اسْتَلَمَهُ بِالْمُوَافَاةِ»؛(2)

«محمد بن مسلم از امام صادق علیه السلام و ایشان از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کند که به حجرالاسود دست بمالید؛ زیرا در حکم دست راست خداست و خداوند به واسطه آن با بندگانش دست می دهد مانند دست دادن بندگان و مردان و در روز قیامت به وفای عهد آن ها شهادت می دهد».

ص: 105


1- . الکافی، ج 4، ص 184، باب بدء الحجر و العلة فی استلامه، ح 1.
2- . الکافی، ج 4، ص 406، باب المزاحمة علی الحجر الأسود، ح 9.

سنگی از بهشت که سیاه شد...

«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَ رُوِیَ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وَالأَئِمَّةِ علیهم السلام أَنَّهُ إِنَّمَا یُقَبَّلُ الْحَجَرُ وَیُسْتَلَمُ لِیُؤَدَّی إِلَی اللّه ِ الْعَهْدُ الَّذِی أُخِذَ عَلَیْهِمْ فِی الْمِیثَاقِ وَإِنَّمَا یُسْتَلَمُ الْحَجَرُ لأَِنَّ مَوَاثِیقَ الْخَلَائِقِ فِیهِ وَکَانَ أَشَدَّ بَیَاضا مِنَ اللَّبَنِ فَاسْوَدَّ مِنْ خَطَایَا بَنِی آدَمَ وَلَوْ لا مَا مَسَّهُ مِنْ أَرْجَاسِ الْجَاهِلِیَّةِ مَا مَسَّهُ ذُو عَاهَةٍ إِلاَّ بَرَأَ»؛(1)

«محمد بن علی بن حسین نقل می کند که از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام روایت شده است که حجرالاسود هم بوسیده می شود و هم دست کشیده می شود. تا عهدی که خداوند متعال در عالم ذرّ از بندگان خود گرفته است، ادا شود. اگر با آن دست داده می شود. به خاطر این است که عهد و پیمان بندگان در آن است. این سنگ قبلاً سفیدتر از شیر بود. ولی به خاطر گناهان بنی آدم سیاه شد. اگر مشرکین نجس دوران جاهلیت آن را مسّ نکرده بودند، هر بیماری که به آن دست می کشید شفا می یافت».

تفاوت های ارکان کعبه

«... عَنْ بُرَیْدِ بْنِ مُعَاوِیَةَ الْعِجْلِیِّ قَالَ قُلْتُ لأَِبِی عَبْدِ اللّه ِ علیه السلام کَیْفَ صَارَ النَّاسُ یَسْتَلِمُونَ الْحَجَرَ وَالرُّکْنَ الْیَمَانِیَّ وَلا یَسْتَلِمُونَ الرُّکْنَیْنِ الآخَرَیْنِ فَقَالَ قَدْ سَأَلَنِی عَنْ ذَلِکَ عَبَّادُ بْنُ صُهَیْبٍ الْبَصْرِیُّ فَقُلْتُ إِنَّ رَسُولَ اللّه ِ صلی الله علیه و آله اسْتَلَمَ هَذَیْنِ وَلَمْ یَسْتَلِمْ هَذَیْنِ فَإِنَّمَا عَلَی النَّاسِ أَنْ یَفْعَلُوا مَا

ص: 106


1- . وسائل الشیعة، ج 13، ص 318، باب 13، باب استحباب استلام الحجر الأسود، ح 17836.

فَعَلَ رَسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله وَسَأُخْبِرُکَ بِغَیْرِ مَا أَخْبَرْتُ بِهِ عَبَّادا إِنَّ الْحَجَرَالأَسْوَدَ وَالرُّکْنَ الْیَمَانِیَّ عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ وَإِنَّمَا أَمَرَ اللّه ُ أَنْ یُسْتَلَمَ مَا عَنْ یَمِینِ عَرْشِهِ ...»؛(1)

«برید بن معاویه نقل می کند که خدمت امام صادق علیه السلام عرض کردم که چرا مردم به حجرالاسود و رکن یمانی دست می کشند اما به دو رکن دیگر دست نمی کشند؟

امام علیه السلام فرمود: همین سؤال را عباد بن صهیب بصری که مردی متحجر است، از من پرسید. به او گفتم که رسول خدا صلی الله علیه و آله این دو را مسح کرد ولی به آن دوی دیگر دست نزد و وظیفه مردم است که طبق سیره ایشان عمل کنند. (در واقع دلیل واقعی را به او نگفتم زیرا اهل آن نبود.) اما به تو جوابی بهتر از عباد خواهم داد. حجرالاسود و رکن یمانی در مقابل سمت راست عرش خدا هستند و خدا دوست دارد به چیزی که از سمت راست عرشش است، دست کشیده شود».

نکته:

اگرچه دست مالیدن و بوسیدن حجرالاسود جزو مستحباب مؤکد بوده و از فضایل بسیاری برخوردار است. اما باید توجه داشت که این عبادت نباید همراه با اعمال نابخردانه و لغزش و معصیت باشد. به عنوان مثال در زمانی مثل زمان ما که گاه صدها هزار نفر با هم به طواف خانه خدا مشغول هستند، دست زدن به

ص: 107


1- . وسائل الشیعة، ج 13، ص 340، باب 22، باب تأکد استحباب استلام الرکن...، ح 17897.

حجرالاسود با سختی و دشواری همراه است. ازدحام جمعیت و تراکم و زیادی نفرات باعث ممانعت از استلام می شود. در چنین شرایطی افراد اصرار نشان می دهند تا خود را به هر قیمتی که شده است به حجرالاسود برسانند و آن را مسح نمایند. غافل از این که ممکن است برای انجام این عمل مستحبی به معصیت و گناه کبیره بیفتند. مثلاً افراد ضعیف را زیر دست و پا بگذارند و یا به شدت فشار بدهند.

در روایت است که امام صادق علیه السلام در زمان ازدحام جمعیت از دور برای حجرالاسود دست تکان می دادند و نزدیک نمی رفتند. از ایشان سؤال شد که جدّتان رسول خدا صلی الله علیه و آله نزدیک تر رفته و دست به آن می زدند. چرا شما از این سنت رویگردان شده اید؟!

امام علیه السلام در جواب فرمودند: وقتی که پیامبر برای طواف می آمدند. مردم به احترام ایشان راه می دادند و آن حضرت بدون تعرض به کسی می توانست به حجرالاسود دست بزند. اما این مردم حرمت مرا نگه نمی دارند و برای من راه باز نمی کنند. به همین خاطر من از دور استلام می کنم!

به یاد خاطره یکی از اساتید بزرگ و اخلاقی افتادم که نقل می کرد، در حال طواف بودم. ازدحام جمعیت کشنده بود. به همین خاطر امکان استلام برایم مهیا نمی شد. در این وضع بود که مردی جوان و بسیار قوی هیکل جلو آمد و به من گفت اگر می خواهید شما را به حجرالاسود برسانم! گفتم اگر ممکن باشد ممنون می شوم. وقتی که این مرد خواست برای من راه باز کند، متوجه شدم که

ص: 108

در هر قدمی که بر می دارد یکی را زیر پایش له می کند و جلو می رود. داد زدم که خدا تو را حفظ کند من قصد استلام ندارم و برگشتم!

خلاصه سخن این که اگر ما نیّت خالصی در اعمال حج داشته باشیم و استلام را مانند امام صادق علیه السلام از دور و با اشاره دست انجام دهیم، قطعا به فضائل و ثواب استلام حقیقی خواهیم رسید.

سنگی که ابراهیم علیه السلام را تحمل نمی کند!

«... عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّه ِ علیه السلام قَالَ لَمَّا أَوْحَی اللّه ُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَی إِبْرَاهِیمَ علیه السلام أَنْ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ أَخَذَ الْحَجَرَ الَّذِی فِیهِ أَثَرُ قَدَمَیْهِ وَهُوَ الْمَقَامُ فَوَضَعَهُ بِحِذَاءِ الْبَیْتِ لاصِقا بِالْبَیْتِ بِحِیَالِ الْمَوْضِعِ الَّذِی هُوَ فِیهِ الْیَوْمَ ثُمَّ قَامَ عَلَیْهِ فَنَادَی بِأَعْلَی صَوْتِهِ بِمَا أَمَرَهُ اللّه ُ عَزَّ وَجَلَّ بِهِ فَلَمَّا تَکَلَّمَ بِالْکَلَامِ لَمْ یَحْتَمِلْهُ الْحَجَرُ فَغَرِقَتْ رِجْلَاهُ فِیهِ فَقَلَعَ إِبْرَاهِیمُ علیه السلام رِجْلَیْهِ مِنَ الْحَجَرِ قَلْعا»؛(1)

«عمار ساباطی از امام صادق علیه السلام نقل می کند که وقتی خداوند متعال به ابراهیم علیه السلام وحی کرد که در میان مردم اذان بده و اعلام کن تا همه به حج بیایند، او سنگی را که جای پایش در آن قرار دارد و به مقام ابراهیم مشهور است، در کنار کعبه و چسبیده به آن قرار داد. درست در موازات محل فعلی آن(2)

و بعد بر

ص: 109


1- . مستدرک الوسائل، ج9، ص428، باب63، باب نوادر ما یتعلق بأبواب الطواف، ح 11265 _ 9.
2- . مکان فعلی مقام ابراهیم چند قدم از کعبه فاصله دارد و طبق مشهور فقهای شیعه طواف باید در فاصله میان مقام ابراهیم و خانه کعبه باشد. در ضمن نماز طواف باید در پشت مقام خوانده شود.

روی آن ایستاد و با صدای بلند دستور خدا را به جای آورد و مردم را به حج دعوت کرد. وقتی که شروع به سخن گفتن کرد، سنگ نتوانست او را تحمل کند و ذوب شد و پاهای حضرت ابراهیم علیه السلام در آن فرو رفت

و پاهایش را به سختی از میان آن بیرون کشید».

دلیل بنا شدن حجر اسماعیل علیه السلام

حجر اسماعیل به آن بخش از اطراف کعبه گفته می شود که دیواره ای کوتاه مانند نیم دایره آن را در بر گرفته است. درباره دلیل بنای این دیواره می خوانیم:

«... عَنْ أَبِی بَکْرٍ الْحَضْرَمِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّه ِ علیه السلام قَالَ إِنَّ إِسْمَاعِیلَ دَفَنَ أُمَّهُ فِی الْحِجْرِ وَ حَجَّرَ عَلَیْهَا لِئَلاّ یُوطَأَ قَبْرُ أُمِّ إِسْمَاعِیلَ فِی الْحِجْرِ»؛(1)

«ابوبکر خضرمی از امام صادق علیه السلام نقل می کند که اسماعیل علیه السلام مادرش هاجر را در کنار کعبه و در داخل هجر دفن کرد و برای این که قبر مادرش زیر پا نماند. دیواره از سنگ در اطراف آن درست کرد».

فضیلت آب زمزم

«... عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ جَابِرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّه ِ علیه السلام یَقُولُ مَاءُ زَمْزَمَ شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَأَظُنُّهُ قَالَ کَائِنا مَا کَانَ»؛(2)

«اسماعیل بن جابر از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمود: آب زمزم شفای هر دردی است. هر چه که باشد».

ص: 110


1- . الکافی، ج 4، ص 210، باب حج إبراهیم و إسماعیل و بنائهما، ح 13.
2- . الکافی، ج 6، ص 386، باب فضل ماء زمزم و ماء المیزاب، ح 4.

توضیح

عالم ماده، عالم مجاز است. عالمی است که ظرفیت نشان دادن حقایق را ندارد. عالم حجاب است. یعنی نمی تواند حقایق هستی را به وضوح نشان دهد. ما مانند کسی می مانیم که با عینک دودی به عالم نگاه می کند. موجود مادی به ناچار با تصورات و توهمات و تخیّلات خود به درک وقایع و حقایق می پردازد. در این دنیای مادی، معانی مجرد و عاری از ماده باید مادی شوند تا برای بشر قابل درک شوند. به عنوان مثال اگر نویسنده بخواهد مقاصد خود را به خواننده برساند. به ناچار باید از کلمات نوشتاری استفاده کند. کلماتی که خود انسان ها آن ها را ساخته اند و قرار داد کرده اند که هر کدام از آن ها بیانگر یکی از معانی ذهنی و مجرد باشند. مثلاً ما برای این که فقط تصویر لیوان را در ذهن مخاطب ایجاد کنیم. از کلمه (لیوان) استفاده می کنیم. برای این که معانی مرکبی مانند (حسن به مدرسه رفت.) را برای مخاطبمان بفهمانیم. از این کلمات مخصوص و جمله بندی قراردادی خودمان استفاده می کنیم.

عموم احکام عبادات و به خصوص احکام حج از این قاعده پیروی می کنند. به عبارتی اعمال عبادی همچون قراردادهایی هستند که هر کدام برای بیان مطلبی وضع و قرارداد شده اند. به عنوان مثال تکبیر اول نماز به عنوان سمبلی برای احرام بستن و تحریم امور حلال بر نمازگزار قرار داده شده است. سجده به عنوان سمبلی برای اظهار خشوع و بندگی در نظر گرفته شده است. در حج که حضور این سمبل ها بیشتر به چشم می خورد، رسیدن به میقات سمبل بریدن از

ص: 111

غیر خدا و اقدام به ورود به حریم الهی دانسته شده است. در آوردن لباس های دوخته نشانه دور شدن از اعمال ریاکارانه متعارف در میان انسان ها قرار داده شده است. پوشیدن لباس احرام به عنوان علامت پوشیدن لباس بندگی و تقوا و لبیک گفتن به معنای اظهار بندگی به خدا است و حرام دانستن آنچه خدا حرام می داند و حلال دانستن آنچه خدا حلال می داند. ورود به حرم سمبل ورود به حریم بندگی خداست. به معنای آن است که خدایا من طوق بندگی به گردن می زنم و حتی اگر همسر خودم را بر من حرام کنی از تو تبیعت کرده و از او دوری می گزینم. اگر بوی خوشی را بر من حرام کنی که قبل از این به آن توصیه کرده بودی، اطاعت خواهم کرد.

آری اعمال و مناسک حج اموری قرار دادی هستند که مانند کلمات هر کدام حامل معنایی هستند. با این تفاوت که مناسک حج به کلماتی می مانند که در عین کوچکی معانی بزرگی را می رسانند. به عنوان مثال کلمه (اللّه ) با تمام کوتاهی و کوچکی ظاهری بزرگ ترین معنای عالم وجود را به ما منتقل می کند. (محمد) بزرگ ترین و باشکوه ترین مخلوق را به ما معرفی می کند. کلماتی مانند (احمق) در عین کوچکی می تواند مردان بزرگ را به جان هم بیندازد. کلماتی مانند (تو را دوست دارم.) در عین کوتاهی می تواند دریایی از محبت را در دل هایمان جاری سازد. بنابراین جای تعجب نیست که اعمال بسیار ساده و کوتاه حج معانی بسیار بلند و بزرگی را به همراه داشته باشند. بنابراین بعید نیست که حجرالاسود با همه سیاهی و کوچکی خود که شاید چند کیلو بیشتر

ص: 112

نباشد. سمبل دست راست خدا باشد. البته خدا دست ندارد تا راست و چپ داشته باشد. از آنجا که ما انسان ها کارهای خود را با دست هایمان انجام می دهیم. با دستمان بیعت می کنیم و برای اظهار محبت دست می دهیم و یا برای تأکید عهد و پیمان دست می دهیم. کلمه دست در مورد خدا سمبل قدرت و عظمت است و راست سمبل خیر خواهی و شکوه و عظمت است؛ زیرا شما اکثر کارهایتان را با دست راست انجام می دهید و نیرو و برکت دست راستتان از دست چپتان بسیار بیشتر است. به همین خاطر نیز دست راست سمبل قدرت است و از آنجا که بیعت را نیز با دست راست انجام می دهند. پس دست راست به معنای دست بیعت خداست.

بنابراین می توان قبول کرد که حجرالاسود دست راست خداست و کسی که به آن دست بکشد مانند آن است که با خدا دست داده است و عهد و پیمان بندگی را با او تازه نموده و در واقع با خدا بیعت بندگی نموده است.

ص: 113

اسرار صفا و مروه

اشاره

«إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعآئِرِ اللّه ِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِ أَن یَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَن تَطَوَّعَ خَیْرا فَإِنَّ اللّه َ شَاکِرٌ عَلِیم»؛(1)

«صفا و مروه از نشانه های خدا هستند. بنابراین کسانی که حج و یا عمره به جای می آورند، اشکالی(2)

ندارد که در میان آن دو سعی کنند و کسی که کار نیک انجام دهد، خداوند شکرگزار و آگاه است».

سعی در لغت به معنای دویدن است و در اصطلاح به راهپیمایی هفت باره در میان دو کوه صفا و مروه است. اگر چه دویدن از واجبات آن نیست. اما تند رفتن به گونه ای که عظمت و کبر انسان را به هم بزند، جزو مستحبات آن است. این دو کوه در کنار مسجد الحرام قرار دارند و در اثر توسعه فعلی مسجد تقریبا به آن چسبیده اند. در ضمن به جهت افزایش جمعیت زائران خانه خدا، آن را به صورت سالن سر پوشیده دو طبقه ساخته اند.

ص: 114


1- . سوره بقره، آیه 158.
2- . از آنجا که در دوران جاهلیت بر روی صفا و مروه بت هایی گذاشته بودند و میان آن دو بت سعی می کردند، برای مؤمنین شبهه شده بود که آیا بعد از اسلام می توانند در میان این دو کوه سعی نمایند. خداوند متعال در این آیه می فرماید که این عمل در دوران جاهلیت مانع از سعی شما نخواهد بود.

در مورد نحوه پیدایش سعی میان صفا و مروه روایتی از حضرت آدم گذشت. در آن روایت آمده بود که صفا مشتق از مصطفی است و مصطفی از القاب مبارک حضرت آدم علیه السلام می باشد و به جهت فرود حضرت آدم علیه السلام بر روی آن، اسمش را صفا گذاشتند. همین طور مروه همان کوهی است که حضرت حواء علیهاالسلام بر روی آن فرود آمد و نام مروه مشتق از نام مرأة به معنای زن است. طبق این روایت حضرت آدم علیه السلام دور از حضرت حواء افتاده بود و روزها پیش همسرش می آمد و شب ها از ایشان فاصله می گرفت و در کوه صفا به سر می برد.

علاوه بر این روایت، روایات دیگری نیز وجود دارد که از اسرار دیگری پرده می گشاید و راز آن را به خانواده ابراهیم خلیل الرحمان بر می گرداند. البته میان این دو حکایت تعارضی نیست و ممکن است که هر دو درست و صحیح باشند.

ای شبلی سعی میان صفا و مروه نکرده ای...

«ثُمَّ قَالَ لَهُ علیه السلام أَسَعَیْتَ بَیْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ وَمَشَیْتَ وَتَرَدَّدْتَ بَیْنَهُمَا قَالَ نَعَمْ قَالَ لَهُ نَوَیْتَ أَنَّکَ بَیْنَ الرَّجَاءِ وَالْخَوْفِ قَالَ لا قَالَ فَمَا سَعَیْتَ وَلا مَشَیْتَ وَلا تَرَدَّدْتَ بَیْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ»؛ «امام سجاد علیه السلام ادامه داد: ای شبلی آیا سعی میان صفا و مروه کردی و در میان آن دو کوه رفت و آمد کردی؟ عرض کرد: بله.

فرمود: آیا نیت کردی که با این عمل در واقع میان امید به رحمت و خوف از عذاب در حرکت بودی؟ عرض کرد: خیر.

فرمود: پس سعی نکرده ای و میان صفا و مروه رفت و آمد نکرده ای!»

ص: 115

تفسیر عرفانی امام صادق علیه السلام از سعی

«وَ أَصْفِ رُوحَکَ وَسِرَّکَ لِلِقَائِهِ یَوْمَ تَلْقَاهُ بِوُقُوفِکَ عَلَی الصَّفَا وَکُنْ بِمَرْأًی مِنَ اللّه ِ نَقِیّا عِنْدَ الْمَرْوَةِ»؛ «روحت و اعماق وجودت را برای روز دیدار زلال کن وقتی که بر روی کوه صفا می ایستی و خود را در معرض دید خدا پاک کن هنگامی که بر روی کوه مروه قرار می گیری».

تفسیر عرفانی سیاسی امام خمینی رحمه الله از سعی ...

و در سعی بین صفا و مروه، با صدق و صفا سعی در یافتن محبوب کنید که با یافتن او همه بافت های دنیوی گسسته شود و همه شک ها و تردیدها فرو ریزد و همه خوف و رجاهای حیوانی زایل شود و همه دلبستگی های مادی گسسته شود و آزادگی ها شکفته گردد و قید و بند شیطان و طاغوت که بندگان خدا را به اسارت و اطاعت کشند، درهم ریزد.(1)

حکایت زنی که تشنه می دوید...

«... عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّه ِ علیه السلام قَالَ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام لَمَّا خَلَّفَ إِسْمَاعِیلَ بِمَکَّةَ عَطِشَ الصَّبِیُّ فَکَانَ فِیَما بَیْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ شَجَرٌ فَخَرَجَتْ أُمُّهُ حَتَّی قَامَتْ عَلَی الصَّفَا فَقَالَتْ هَلْ بِالْبَوَادِی مِنْ أَنِیسٍ فَلَمْ تُجِبْهَا أَحَدٌ فَمَضَتْ حَتَّی انْتَهَتْ إِلَی الْمَرْوَةِ فَقَالَتْ هَلْ بِالْبَوَادِی مِنْ أَنِیسٍ فَلَمْ تُجَبْ ثُمَّ رَجَعَتْ إِلَی الصَّفَا وَقَالَتْ ذَلِکَ حَتَّی صَنَعَتْ ذَلِکَ

ص: 116


1- . از پیام امام خمینی به زائران بیت اللّه الحرام تاریخ 16/5/65، صحیفه نور، ج 20، ص 18.

سَبْعا فَأَجْرَی اللّه ُ ذَلِکَ سُنَّةً وَأَتَاهَا جَبْرَئِیلُ فَقَالَ لَهَا مَنْ أَنْتِ فَقَالَتْ أَنَا أُمُّ وَلَدِ إِبْرَاهِیمَ قَالَ لَهَا إِلَی مَنْ تَرَکَکُمْ فَقَالَتْ أَمَا لَئِنْ قُلْتَ ذَاکَ لَقَدْ قُلْتُ لَهُ حَیْثُ أَرَادَ الذَّهَابَ یَا إِبْرَاهِیمُ إِلَی مَنْ تَرَکْتَنَا فَقَالَ إِلَی اللّه ِ عَزَّ وَجَلَّ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام لَقَدْ وَکَلَکُمْ إِلَی کَافٍ قَالَ وَکَانَ النَّاسُ یَجْتَنِبُونَ الْمَمَرَّ إِلَی مَکَّةَ لِمَکَانِ الْمَاءِ فَفَحَصَ الصَّبِیُّ بِرِجْلِهِ فَنَبَعَتْ زَمْزَمُ قَالَ فَرَجَعَتْ مِنَ الْمَرْوَةِ إِلَی الصَّبِیِّ وَقَدْ نَبَعَ الْمَاءُ فَأَقْبَلَتْ تَجْمَعُ التُّرَابَ حَوْلَهُ مَخَافَةَ أَنْ یَسِیحَ الْمَاءُ وَلَوْ تَرَکَتْهُ لَکَانَ سَیْحا قَالَ فَلَمَّا رَأَتِ الطَّیْرُ الْمَاءَ حَلَّقَتْ عَلَیْهِ فَمَرَّ رَکْبٌ مِنَ الْیَمَنِ یُرِیدُ السَّفَرَ فَلَمَّا رَأَوُا الطَّیْرَ قَالُوا مَا حَلَّقَتِ الطَّیْرُ إِلاَّ عَلَی مَاءٍ فَأَتَوْهُمْ فَسَقَوْهُمْ مِنَ الْمَاءِ فَأَطْعَمُوهُمُ الرَّکْبُ مِنَ الطَّعَامِ وَأَجْرَی اللّه ُ عَزَّ وَجَلَّ لَهُمْ بِذَلِکَ رِزْقا وَکَانَ النَّاسُ یَمُرُّونَ بِمَکَّةَ فَیُطْعِمُونَهُمْ مِنَ الطَّعَامِ وَیَسْقُونَهُمْ مِنَ الْمَاء»؛(1)

«معاویه بن عمار از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمود: وقتی که ابراهیم علیه السلام اسماعیل را در مکه تنها رها کرد، طفل از تشنگی عطشان شد. در میان کوه صفا و مروه درختی بود. مادرش هاجر به دنبال آب رفت تا این که به بالای صفا رسید و گفت: آیا در این بیابان سوزان انیسی است؟ کسی جواب نداد. به دنبال آب رفت تا به کوه مروه رسید و داد زد: آیا در این بیابان سوزان انیسی است؟ اما

ص: 117


1- . الکافی، ج 4، ص 202، باب حج إبراهیم و إسماعیل و بنائهما، ح 2.

جوابی نشنید. دوباره به دنبال آب به سمت صفا حرکت کرد و همان حرف ها را زد. این کار هفت بار صورت گرفت و خداوند این عمل را سنت و رسمی عمومی برای آیندگان قرار داد.

حضرت جبرئیل در صورت انسانی پیش او آمد و پرسید: تو کیستی؟ گفت: من مادر فرزند ابراهیم علیه السلام هستم. پرسید: ابراهیم در این بیابان سوزان شما را به چه کسی سپرده و رفته است؟! گفت: همین سؤال را من از ابراهیم در زمان جدا شدن از ما پرسیدم. گفت: شما را به خدای متعال می سپارم. جبرئیل گفت: او شما را به کسی سپرده که کفایتتان می کند.

در آن زمان مردم از مکه رفت و آمد نمی کردند؛ زیرا در آنجا آبی وجود نداشت. وقتی که اسماعیل از شدت عطش پایش را بر روی زمین می کشید. خداوند متعال آب را از زیر پای او جاری ساخت و چاه زمزم جاری شد. مادرش هاجر با خستگی و نگرانی به سوی طفلش بازگشت. اما ناگهان متوجه جاری شدن آب گوارا از زیر پای طفلش شد. اقدام به جمع کردن خاک به دور آب کرد تا جاری نشود. اگر او این خاک ها را جمع نکرده بود، زمزم به جای این که چاه باشد، مانند نهری جاری می شد.

وقتی که پرندگان متوجه وجود آب شدند. در آنجا اجتماع کرده و در اطراف آن به پرواز در آمدند. کاروانی از یمن در حال گذر بودند که

ص: 118

متوجه پرواز پرندگان شدند و با خود گفتند که پرندگان تنها در اطراف آب حلقه می زنند. به همین خاطر به محل پرواز آن ها آمدند و متوجه چشمه آب شدند. حضرت هاجر و اسماعیل به آن ها آب می دادند و در مقابل از آن ها غذا می گرفتند. خداوند به این واسطه روزی آن ها را تأمین کرد. مردم از مکه عبور می کردند و در مقابل غذایی که به ایشان می دادند، از آب زمزم استفاده می کردند».

از اسرار سعی میان صفا و مروه

«... عَنِ الْحَلَبِیِّ قَالَ قُلْتُ لأَِبِی عَبْدِ اللّه ِ علیه السلام لِمَ جُعِلَ السَّعْیُ بَیْنَ الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ قَالَ لأَِنَّ الشَّیْطَانَ تَرَاءَی لإِِبْرَاهِیمَ علیه السلام فِی الْوَادِی فَسَعَی وَهُوَ مَنَازِلُ الشَّیَاطِینِ»؛(1)

«حلبی نقل می کند که از امام صادق علیه السلام درباره سعی میان صفا و مروه سؤال کردم. فرمود: حکمت سعی آن است که در این مکان شیطان خودش را به ابراهیم علیه السلام نشان داد و آن حضرت از شیطان فرار کرد. فاصله میان صفا و مروه منازل شیاطین است».

بهترین مکان در نزد خدا

«... عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّه ِ علیه السلام یَقُولُ مَا مِنْ بُقْعَةٍ أَحَبَّ إِلَی اللّه ِ مِنَ الْمَسْعَی لأَِنَّهُ یُذِلُّ فِیهَا کُلَّ جَبَّارٍ»؛(2)

«ابو بصیر از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمود: هیچ نقطه از زمین برای خدا دوست داشتنی تر از محل سعی نیست؛ زیرا در آنجا هر متکبری خوار می شود».

ص: 119


1- . وسائل الشیعة، ج 13، ص 470، باب 1، باب وجوبه، ح 18233.
2- . الکافی، ج 4، ص 434، باب السعی بین الصفا و المروة، ح 3.

توضیح

سعی و تردد در میان صفا و مروه سمبل است. سمبلی از سرگردانی انسان، بی تکلیفی او و این که نمی داند که آتیه و آینده اش چه خواهد شد. آیا به رضوان رضای خدا خواهد رسید یا در درکات عذاب او غوطه خواهد خورد؟ آیا در کنار حوریان و جوانان بهشتی به حیات طیبه و ابدی خواهد رسید یا در چنگال عقرب های دوزخی و نیش های مارهای آتشین گرفتار خواهد شد؟ چه بسیار بودند کسانی که در تمام عمر خود خدا را به خدایی قبول نکردند. اما با شنیدن آیه ای از قرآن و یا موعظه ای مؤثر دست از همه چیز شستند و سر بر آستان توبه نهادند و با اشک دیده دل های آلوده را شستند و با ابر چشمانشان بر آن باریدند و بیابان سوزان دلشان را به باغی خرامان و لطیف مبدل ساختند.

در کتابی می خواندم که زنی میمونه نام در شهری از بلاد اسلام زندگی می کرد. این زن در رقّاصی و دلبری بی بدیل بود. هر شب مهمان مجلس بود و با اعیان و اشراف شهر به عیاشی می پرداخت. فساد اخلاقی او در همه جا پیچیده بود. روزی به همراه تعدادی از کنیزانش از کنار خانه ای می گذشتند. او متوجه شد که ازدحام عجیبی در خانه وجود دارد. یکی از کنیزهایش را فرستاد تا خبری از خانه بیاورد. کنیز رفت و برنگشت. کنیز دوم را فرستاد. او نیز رفت و برنگشت. کنیز سوم را هم فرستاد. تا این که خود وارد خانه شد و خطیبی را دید که مردم را موعظه می کند. خطیبی دلسوخته که از اعماق دل به موعظه مردم مشغول بود. وقتی که او رسید خطیب این آیه را می خواند. (زمانی که جهنمیان را در آتش

ص: 120

دوزخ می ریزند و آن ها داد و فریاد می کنند. نگهبانان جهنم به آن ها می گویند. فریاد بکشید که چه بسیار از این فریادها خواهید کشید.)

دل میمونه از ترس آب شد و اشک از دیدگانش جاری گشت. بعد از اتمام مجلس پیش خطیب رفت و گفت: اگر من توبه کنم آیا خدا مرا می بخشد؟! خطیب که او را نمی شناخت، گفت: حتی اگر به اندازه میمونه معصیت کرده باشی خدا می بخشد. «إِنَّ اللّه َ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعا». میمونه نگاهی به خطیب کرد و گفت: من خود میمونه هستم و رفت.

نقل می کنند که میمونه دیگر در مجالس گناه شرکت نکرد و بقیه عمر را به عبادت گذرانید. تا جایی که از کثرت روزه گرفتن بدنش نحیف شد و با همان وضع و حال از دنیا رفت.

در مقابل افرادی هم بوده اند که در اوج بندگی بودند اما پایشان لغزید و با شرک از دنیا رفتند. شاید داستان عابد مستجاب الدعوه را شنیده باشید. او کسی بود که دعایش رد خور نداشت و به عابد مستجاب الدعوه مشهور بود. در کنج خانه ای بدور از شهر زندگی می کرد و شب و روزش را با عبادت خدا سر می کرد. در آن منطقه ثروتمندی بود که دختری زیبا اما فلج داشت. از دارو و درمان او عاجز و ناامید شده بودند. به پیشنهاد یکی از برادرانش او را به منزل آن عابد سالک بردند. قرار شد که شبی را در منزل او بماند تا شاید شفا یابد.

شب شد. عابد مشغول عبادت بود. نفس اماره از یک سو و شیطان از سوی دیگر به جان او افتادند و مدام او را وسوسه کردند که کجا چنین دختری زیبا در

ص: 121

اختیار تو قرار خواهد گرفت. اگر فرصت را از دست بدهی دیگر چنین موقعیتی برایت پیش نخواهد آمد. کسی هم که متوجه نخواهد شد. بعدا می توانی توبه کنی!

عابد با فکر پریشان و پای لرزان به طرف دختر حرکت کرد. وقتی که دختر بیمار چشمانش به عابد افتاد. خیال نمی کرد که قاتل خود را می بیند. آری عابد به زور و اکراه و اصرار به آن دختر فلج تجاوز کرد. صبح نزدیک شده بود. شیطان مجسم شد و به او گفت: اگر صبح شود برادرانش به خانه تو می ریزند و وقتی که جریان را از زبان خواهرشان بشنوند، دمار از روزگارت در می آورند و آبرویت را می برند. بنابراین باید این دختر را سر به نیست کنی!

عابد همان کار را کرد. با دستانی لرزان دختر را کشت و در جایی مخفی او را دفن کرد. صبح وقتی که برادران دختر به خانه او ریختند. شیطان عابد را تشویق به فرار از خانه کرد. عابد پا به فرار گذاشت. برادران دختر وقتی که وارد خانه شدند و به جستجوی خواهر پرداختند، تازه متوجه جنایت عابد شده و به دنبال او به راه افتادند. عابد خود را به مکان خلوتی رساند. برادران دختر در نزدیکی او بودند و چیزی نمانده بود که او را بگیرند. شیطان در برابر عابد مجسم شد و به او گفت: اگر در برابر من سجده کنی تو را نجات خواهم داد!

عابد هراسان بلافاصله خود را به سجده انداخت تا شاید نجات یابد. اما وقتی که سرش را بلند کرد، خبری از شیطان نبود و برداران دختر بالای سر او ایستاده بودند. آن عابد اعدام شد اما مشرک.

به همین خاطر است که انسان مؤمن تا پای در بهشت نگذاشته است، نگران

ص: 122

است. نگران از پایان کار خود. امام سجاد علیه السلام در مناجات خود عرض می کند:

«لَیْتَ شِعْرِی أَلِلشَّقَاءِ وَلَدَتْنِی أُمِّی أَمْ لِلْعَنَاءِ رَبَّتْنِی فَلَیْتَهَا لَمْ تَلِدْنِی وَلَمْ

تُرَبِّنِی وَلَیْتَنِی عَلِمْتُ أَمِنْ أَهْلِ السَّعَادَةِ جَعَلْتَنِی وَبِقُرْبِکَ وَجِوَارِکَ خَصَصْتَنِی فَتَقِرَّ بِذَلِکَ عَیْنِی وَتَطْمَئِنَّ لَهُ نَفْسِی»؛(1)

«خدایا ای کاش

می دانستم که آیا مادرم مرا برای شقاوت و بدبختی به دنیا آورده است یا برای سختی و گرفتاری؟ پس ای کاش مرا به دنیا نمی آورد و تربیتم نمی کرد. ای کاش می دانستم که آیا مرا از اهل سعادت و قرب قرار داده و به محبت خود مخصوصم کرده ای تا چشمم بدان روشن شود و جانم آرام گیرد!»

با این بیان روشن می شود که انسان مؤمن همیشه نگران است و در فکر آینده

و آخرت خود می باشد. حاجی در صفا و مروه این حالت را در خود زنده می کند و در میان خوف و رجا سرگردان می گردد. تا بداند که نباید دلخوش عبادت و حتی حج خود باشد که همه این ها ممکن است با یک نیت بد باطل شده و تبدیل به سیئات گردند. چه بسیارند کسانی که از مکه نرفته حجشان را باطل می کنند. به یاد دارم که یکی از اساتید بزرگ حوزه نقل می کرد که در زمان قبل از انقلاب به عنوان روحانی کاروان به حج رفته بودم. هنگام بازگشت از حج، متوجه مردی شدم که پلیس جلوی او را گرفته بود. از آنجا که آوردن وسایل برقی مانند

ص: 123


1- . بحارالأنوار، ج 91، ص 143، باب 32، أدعیة المناجاة.

ضبط صوت غیر قانونی بود. از او می پرسیدند که آیا چنین چیزی به همراه دارد یا نه؟ او هم می گفت: به خدای همین کعبه ای که زیارت کردم چیزی به همراه ندارم! خلاصه کار به بررسی و چمدان گردی رسید. وقتی که ساکش را باز کردند. از زیر وسایلش ضبط صوت درآوردند!

ص: 124

اسرار عرفات

اشاره

اینک مواقف عرفات است بنگر

طولش چو عرض جنت و صد عرض اکبرش

دهلیز دار ملک الهی است صحن او

فراش جبرئیلش و جاروب شهپرش(1)

عرفات نام منطقه ای وسیع در فاصله بیست و یک کیلومتری مکه است. این منطقه یکی از مناطق بسیار متبرک و مقدس است. عرفات که در روز عرفه مالامال از جمعیت می شود. بهترین زمان و مکان برای دعا می باشد. حتی فرموده اند که اگر روزه گرفتن مانع از حال و سوز دعا شود، بهتر است که روزه نگیرند و به دعا بپردازند.

حاجی بعد از این که تقصیر کرد و از احرام عمره خارج شده و اصطلاحا محلّ شد چیزهایی که قبلاً برایشان حرام شده بود، حلال می شود. به عنوان مثال می تواند عطر بزند و به آینه نگاه کند و با همسر خود مباشرت داشته باشد. این حلیت تا روز قبل از ظهر روز نهم ادامه دارد. مگر این که حاجی خودش زودتر

ص: 125


1- . خاقانی شروانی / دیوان اشعار.

احرام ببندد. میقات احرام حجّ، خود مکه است و حجاج از مکه دوباره لباس احرام پوشیده و لبیک گفته و به سمت عرفات حرکت می کنند.

حجاج در روز نهم قبل از ظهر شرعی باید خود را به منطقه عرفات برسانند و تا غروب در آنجا بمانند. این وقوف و ماندن در عرفات جزو واجبات و بلکه ارکان حج است. یعنی اگر کسی آن را عمدا به جای نیاورد، حجش باطل می شود و حتی با دادن کفاره عملش درست نمی شود.

روز هشتم را ترویه نامیدند...

تا روز ترویه بشنو خطبه بلیغ

وانگه به جانب عرفات آی در صلا

وانگه به موقف آی و به قرب جبل بایست

پس بامداد بار دگر بایست هم به جا(1)

اگر چه وقوف عرفات از ظهر روز نهم واجب است. اما معمولاً آمادگی برای وقوف از روز هشتم صورت می گیرد و خیلی از حاجی ها از روز هشتم که آن را روز ترویه می نامند، احرام حج بسته و آماده انجام اعمال حج می شوند. از آنجا که در عرفات چاه آبی وجود نداشته است. حجاج در قدیم در این روز برای رفتن به عرفات مشک آب را در مکه پر می کردند. به همین خاطر آن را یوم الترویه یعنی روز سیرابی نام نهادند.

ص: 126


1- . مولوی / دیوان شمس.

«إِنَّمَا سُمِّیَ یَوْمَ التَّرْوِیَةِ لأَِنَّهُ لَمْ یَکُنْ بِعَرَفَاتٍ مَاءٌ وَکَانُوا یَسْتَقُونَ مِنْ مَکَّةَ مِنَ الْمَاءِ لِرَیِّهِمْ وَکَانَ یَقُولُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ تَرَوَّیْتُمْ تَرَوَّیْتُمْ فَسُمِّیَ یَوْمَ التَّرْوِیَةِ لِذَلِکَ»؛(1)

«روز هشتم ذی الحجه را ترویه نامیده اند. برای

این که در صحرای عرفات آب نبود. به همین خاطر حجاج از مکه آب برای سیراب کردن خودشان بر می داشتند و به همدیگر می گفتند: آیا خودتان را سیراب کردید. به همین خاطر نام این روز را روز ترویه گذاشتند».

عرفه روز اجابت دعا

چون عید و چون عرفه عارفان این عرفات

به هر که قدر تو دانست می دهند برات

هلال وار ز راه دراز ی آیند

برای کارگزاری زقاضی الحاجات

به مفلسان که زبازارشان نصیبی نیست

زمخزن رز سلطان همی کشند زکات

پی گشادن درهای بسته می آیند

گرفته زیر بغل کلیدهای نجات

ص: 127


1- . من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 196، باب علل الحج، ح 2125.

به دست هر جان زنبیل زفت می آید

شنیده بانک تعالو لتاخذوا الصدقات

بیا بیا گذری کن ببین زکات ملک

به طور موسی عمران و غلغل میقات

دریده پهلوی همیان از آن زر بسیار

دریده قوصره هایشان زبار قند و نبات

زخرمن دو جهان مور خود چه تاند برد

خمش کن و نبشین دور و می شنو صلوات(1)

یکی از ویژگی های منحصر به فرد روز عرفه و صحرای عرفات، یوم الدعاء و یوم الاجابة بودن آن است. شاید این خصوصیت برای هیچ روز دیگر تا این حد مورد تأکید قرار نگرفته باشد. در روایت است که اگر کسی نتواند خود را در شب قدر ببخشاند و برات دوری از آتش دوزخ بگیرد. باید منتظر روز عرفه باشد و در آن روز خود را از آتش دوزخ رها کند!

روزی که امام سجاد علیه السلام در عرفه مشغول مناجات بود، متوجه مردی شد که مشغول گدایی از حجاج بود. امام علیه السلام خطاب به او فرمود: در روزی که رحمت واسعه خدا همه جا را گرفته است و حتی طفلانی که در شکم مادرند از آن بهره مند هستند، چرا خدا را رها کرده و به خلق او متوسل شده ای؟

ص: 128


1- . مولوی / دیوان شمس.

عرفات بهترین مکان برای دعا و عرفه بهترین زمان برای آن است. در طول ایام سال در برخی از روزها و ساعات و لحظات خداوند بهانه های خوبی را برای بندگان خود درست می کند تا از آن ها استفاده کرده و خود را مورد عفو قرار دهند. همان طور که دولت ها در برخی از ایام سال به مناسبت های گوناگون تسهیلات خاصی را برای مردم ایجاد می کنند. مثلاً درصد مالیات را کاهش می دهند. یا قیمت برخی از اجناس مانند اتومبیل را کم می کنند، خداوند متعال نیز در برخی از مناسبت ها زمینه هایی را برای بندگان خویش درست می کند تا آن ها را ببخشد. بدبخت حقیقی کسی است که از این فرصت ها استفاده کامل ننماید. در روایت است:

«... الْبَزَنْطِیِّ عَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ کَانَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ مَا مِنْ بَرٍّ وَلا فَاجِرٍ یَقِفُ بِجِبَالِ عَرَفَاتٍ فَیَدْعُو اللّه َ إِلاَّ اسْتَجَابَ اللّه ُ لَهُ أَمَّا الْبَرُّ فَفِی حَوَائِجِ الدُّنْیَا وَالآْخِرَةِ وَأَمَّا الْفَاجِرُ فَفِی أَمْرِ الدُّنْیَا»؛(1)

«بزنطی از امام رضا علیه السلام نقل می کند که امام باقر علیه السلام می فرمود: هیچ انسان خوب و بدی نیست که در کوه های عرفات بایستد و خدا را بخواند، مگر این که خداوند دعایش را مستجاب می کند. کسی که نیکوکار باشد، هم دعاهای دنیوی و هم اخرویش را اجابت می کند و کسی که بدکار باشد تنها حوائج مادیش را برطرف می سازد».

ص: 129


1- . مستدرک الوسائل، ج10، ص26، ب14، باب استحباب الوقوف بعرفات علی...، ح 11371_6. قرب الإسناد، ص 166، الجزء الثالث من قرب الإسناد عن الرضا.

در روایت دیگری گمان به عدم اجابت دعا جرم شناخته شده است:

«... عَنْ رَسُولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ أَعْظَمُ أَهْلِ عَرَفَاتٍ جُرْما مَنِ انْصَرَفَ وَهُوَ یَظُنُّ أَنَّهُ لَمْ یُغْفَرْ لَهُ»؛(1)

«از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمود: مجرم ترین اهل عرفات کسی است که از آنجا برگردد و گمان بکند که خداوند متعال او را نبخشیده است».

عرفات، محل اعتراف!

در مورد این که چرا عرفات را عرفات نامیده اند. روایات مختلفی وارد شده است که به یک مورد از آن ها اشاره می شود.

«... عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللّه ِ علیه السلام عَنْ عَرَفَاتٍ لِمَ سُمِّیَتْ عَرَفَاتٍ فَقَالَ إِنَّ جَبْرَئِیلَ علیه السلام خَرَجَ بِإِبْرَاهِیمَ علیه السلام یَوْمَ عَرَفَةَ فَلَمَّا زَالَتِ الشَّمْسُ قَالَ لَهُ جَبْرَئِیلُ یَا إِبْرَاهِیمُ اعْتَرِفْ بِذَنْبِکَ وَاعْرِفْ مَنَاسِکَکَ فَسُمِّیَتْ عَرَفَاتٍ لِقَوْلِ جَبْرَئِیلَ اعْتَرِفْ فَاعْتَرَفَ»؛(2)

«معاویه بن عمار نقل می کند که از امام صادق علیه السلام درباره دلیل نامگذاری عرفات سؤال کردم. ایشان فرمودند: جبرئیل در روز عرفه پیش حضرت ابراهیم علیه السلام آمد. وقتی که ظهر شرعی شد به او گفت: ای ابراهیم به

ص: 130


1- . مستدرک الوسائل، ج10، ص 29، باب 17، باب فی وجوب حسن الظن باللّه ..، ح 11379 _ 1 دعائم الإسلام، ج 1، ص 320، ذکر الخروج إلی منی و الوقوف بعرفة.
2- . وسائل الشیعة، ج 11، ص 237، باب 2، باب کیفیة أنواع الحج و جملة... مستدرک الوسائل، ج 10، ص 26، باب 14، باب استحباب الوقوف بعرفات...، ح 11372 _ 7.

اشتباهاتت اعتراف کن و مناسک حجت را یاد بگیر. بنابراین به خاطر این حرف جبرئیل علیه السلام که گفت: اعترف نام آن عرفات شد».

در برخی از روایات آمده است که حضرت آدم و حواء علیهماالسلام در سرزمین عرفات همدیگر را پیدا کردند. به همین خاطر نام آن عرفات شد؛ زیرا عرفات به معنای شناختن و پیدا کردن است.

حجت بندگی بدو، دارم از اعتراف خود

بی خبرست مدعی، هر چه جزین بیان کند(1)

ای شبلی عرفات نرفته ای...

«ثُمَّ قَالَ لَهُ أَوَقَفْتَ الْوَقْفَةَ بِعَرَفَةَ وَطَلَعْتَ جَبَلَ الرَّحْمَةِ وَعَرَفْتَ وَادِیَ نَمِرَةَ وَدَعَوْتَ اللّه َ سُبْحَانَهُ عِنْدَ الْمِیلِ وَالْجَمَرَاتِ قَالَ نَعَمْ قَالَ هَلْ عَرَفْتَ بِمَوْقِفِکَ بِعَرَفَةَ مَعْرِفَةَ اللّه ِ سُبْحَانَهُ أَمْرَ الْمَعَارِف وَالْعُلُومِ وَعَرَفْتَ قَبْضَ اللّه ِ عَلَی صَحِیفَتِکَ وَاطِّلَاعَهُ عَلَی سَرِیرَتِکَ وَقَلْبِکَ قَالَ لا قَالَ نَوَیْتَ بِطُلُوعِکَ جَبَلَ الرَّحْمَةِ أَنَّ اللّه َ یَرْحَمُ کُلَّ مُومِنٍ وَمُومِنَةٍ وَیَتَوَلَّی کُلَّ مُسْلِمٍ وَمُسْلِمَةٍ قَالَ لا قَالَ فَنَوَیْتَ عِنْدَ نَمِرَةَ أَنَّکَ لا تَأْمُرُ حَتَّی تَأْتَمِرَ وَ لا تَزْجُرُ حَتَّی تَنْزَجِرَ قَالَ لا قَالَ فَعِنْدَ مَا وَقَفْتَ عِنْدَ الْعَلَمِ وَالنَّمِرَاتِ نَوَیْتَ أَنَّهَا شَاهِدَةٌ لَکَ عَلَی الطَّاعَاتِ حَافِظَةٌ لَکَ مَعَ الْحَفَظَةِ بِأَمْرِ رَبِّ السَّمَاوَاتِ قَالَ لا قَالَ فَمَا وَقَفْتَ بِعَرَفَةَ وَلا طَلَعْتَ جَبَلَ الرَّحْمَةِ وَلا عَرَفْتَ نَمِرَةَ وَلا

ص: 131


1- . اوحدی مراغه ای / دیوان اشعار.

دَعَوْتَ وَلا وَقَفْتَ عِنْدَ النَّمِرَاتِ»؛ «امام سجاد علیه السلام در ادامه فرمودند: ای شبلی آیا به عرفات رفته و در آنجا ماندی و از کوه رحمت بالا رفتی و به وادی نمره(1)

رفتی و خدا را در میل و جمرات خوانده و دعا کردی؟ گفت: بله.

فرمود: آیا با وقوف در عرفات دانستی که خداوند به همه معارف و علوم آگاه است و دانستی که خداوند از نامه اعمالت خبر دارد و از اعماق وجودت مطلع است؟ گفت: خیر.

فرمود: آیا هنگامی که از کوه رحمت _ نام کوهی در عرفات که حجاج از آن بالا می روند. _ بالا می رفتی نیت کردی که خداوند متعال نسبت به هر مرد و زن مؤمنی مهربان است و ولایت هر مؤمن و مؤمنه ای را به عهده

دارد؟ گفت: خیر.

فرمود: آیا زمانی که به کوه نمره رسیدی نیت کردی که به طاعتی امر نمی کنی تا خود عمل کنی و از بدی نهی نمی کنی تا خود از آن دوری گزینی؟ گفت: خیر

فرمود: آیا وقتی که در کنار علم _ نشانه های حرم _ و نمرات ایستادی نیت کردی که آن عَلَم شاهد عبادت تو است و به امر پروردگار متعال به همراه ملائکه حافظ اعمال، محافظ اعمال تو است؟ گفت: خیر.

ص: 132


1- . نام مکانی است نزدیک عرفات. البته بعدها مسجدی در عرفات به نام نمره ساخته شد که غیر از وادی نمره است.

فرمود: پس در این صورت نه در عرفات وقوف کرده ای و نه از جبل رحمت بالا رفته ای و نه نمره را دیده ای و نه دعا کرده ای و نه در کنار نمرات ایستاده ای!»

توضیح

همان طور که گذشت، اعمال و مناسک حج در حکم الفاظی هستند که هر کدام بیانگر معنایی است. همان طور که هر لفظی معنایی را می رساند، هر عملی در حج دارای پیامی است. با این حساب همان طور که اگر کسی الفاظی را به زبان بیاورد ولی از معنای آن خبر نداشته باشد و نداند که آن لفظ را برای کدام معنا قرار داده اند، از درک معنای آن فرو خواهد ماند و آن لفظ برای او ثمری نخواهد داشت. کسی هم که در حج اعمال و مناسک را انجام دهد. اما از معانی و معارف مربوط به آن عمل با خبر نباشد و یا توجه نکند، از تأثیرات آن عمل محروم خواهد ماند. مثل افراد بسیاری که به حج می روند ولی بعد از بازگشت هیچ تغییری در رفتار و کردار و اعمالشان ایجاد نمی شود. بنابراین وقتی امام علیه السلام به شبلی می فرماید که با این حساب تو در عرفات وقوف نکرده ای، حرف معنی داری است؛ زیرا پیام عرفات را نگرفته و از تأثیرات آن محروم مانده است. مانند کسی که الفاظی را بر زبان جاری کند اما از معانی آن ها خبر نداشته باشد.

تفسیر عرفانی امام صادق علیه السلام از وقوف عرفات

«وَ اعْتَرِفْ بِالْخَطَایَا بِعَرَفَاتٍ وَجَدِّدْ عَهْدَکَ عِنْدَ اللّه ِ بِوَحْدَانِیَّتِهِ وَتَقَرَّبْ إِلَیْهِ ... وَاصْعَدْ بِرُوحِکَ إِلَی الْمَلَإِ الأَعْلَی بِصُعُودِکَ إِلَی الْجَبَلِ»؛ «در

ص: 133

عرفات به خطاهای خودت اعتراف کرده و عهد بندگی و توحید خویش را با خدا نو کن و به سوی او تقرب بجوی و در هنگامی که از کوه رحمت بالا می روی روحت را به ملاء اعلی بفرست».

ص: 134

اسرار مشعر

اشاره

«فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْکُرُواْ اللّه َ عِندَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْکُرُوهُ کَمَا هَدَاکُمْ وَإِن کُنتُمْ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّآلِّینَ»؛(1)

«زمانی که از عرفات به راه افتادید، خدا را در مشعر یاد کنید. او را به خاطر این که شما را هدایت کرد، یاد کنید. اگر چه قبلاً از گمراهان بودید».

اعمال مشعر

حجّ دو وقوف و یا توقف دارد. یکی وقوف عرفات است که از ظهر روز نهم ذی الحجه شروع شده و تا غروب همان روز ادامه دارد. بعد از غروب آفتاب مستحب است که حجاج نماز را از اول وقت آن به تأخیر انداخته و خود را به مزدلفه یا همان مشعر الحرام برسانند. مشعر الحرام محلی است که در میان عرفات و منا قرار دارد. در این مکان دو نماز مغرب و عشاء را پشت سر هم و با یک اذان و دو اقامه می خوانند.

دومین وقوف از شب شروع شده و تا صبح ادامه دارد و محل وقوف نیز همان مشعر یا مزدلفه است. وقتی که صبح دمید حجاج نماز را خوانده و از وادی مسحّر

ص: 135


1- . سوره بقره، آیه 198.

که چسبیده به مشعر است می گذرند و خود را در صبح روز دهم ذی الحجه یا روز عید قربان به منا می رسانند. منا بیابانی است که بعد از مشعر قرار دارد.

مزدلفه را مزدلفه نامیدند...

مزدلفه اسم فاعل از ماده ازدلاف است. ازدلاف از ریشه زُلف به معنای نزدیک شدن است. بنابراین اگر مزدلفه را مزدلفه نامیده اند. به خاطر این است که یا مردم بعد از عرفات در آنجا اجتماع می کنند. یا به جهت این است که در آنجا دو نماز مغرب و عشاء را با یک اذان و دو اقامه می خوانند و میان آن دو فاصله نمی دهند و یا به جهت این است که جبرئیل به ابراهیم علیه السلام امر کرد که بعد از عرفات به این سرزمین نزدیک شده و خود را به آنجا برساند.

«... عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّه ِ علیه السلام قَالَ إِنَّمَا سُمِّیَتْ مُزْدَلِفَةَ لأَِنَّهُمُ ازْدَلَفُوا إِلَیْهَا مِنْ عَرَفَاتٍ»؛(1)

«معاویه بن عمار از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمود: مزدلفه را از آن جهت مزدلفه نامیدند که مردم از عرفات خارج شده و در آنجا اجتماع می کردند».

مشعر را مزدلفه نامیدند...

«سُمِّیَ الْمَشْعَرُ مُزْدَلِفَةَ لأَِنَّ جَبْرَئِیلَ علیه السلام قَالَ لإِِبْرَاهِیمَ علیه السلام بِعَرَفَاتٍ یَا إِبْرَاهِیمُ ازْدَلِفْ إِلَی الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ فَسُمِّیَتِ الْمُزْدَلِفَةَ لِذَلِکَ وَسُمِّیَتِ الْمُزْدَلِفَةُ جَمْعا لأَِنَّهُ یُجْمَعُ فِیهَا الْمَغْرِبُ وَ الْعِشَاءُ بِأَذَانٍ وَاحِدٍ

ص: 136


1- . وسائل الشیعة، ج 14، ص 11، باب 4، باب وجوب الوقوف بالمشعر، ح 18460.

وَإِقَامَتَیْنِ»؛(1)

«مشعر الحرام را مزدلفه نامیدند؛ زیرا جبرئیل بعد از وقوف حضرت ابراهیم علیه السلام در عرفات به او گفت: به مشعر الحرام نزدیک شو.

به همین خاطر مشعر را مزدلفه نامیدند. همین طور چون در آنجا دو نماز مغرب و عشاء را با یک اذان و دو اقامه می خوانند به آن مزدلفه گفته می شود».

ای شبلی مشعر نرفتی...

«ثُمَّ قَالَ أَخَرَجْتَ إِلَی مِنًی قَالَ نَعَمْ

قَالَ نَوَیْتَ أَنَّکَ آمَنْتَ النَّاسَ مِنْ لِسَانِکَ وَقَلْبِکَ وَیَدِکَ قَالَ لا

قَالَ فَمَا خَرَجْتَ إِلَی مِنًی

قَالَ مَرَرْتَ بَیْنَ الْعَلَمَیْنِ وَصَلَّیْتَ قَبْلَ مُرُورِکَ رَکْعَتَیْنِ وَمَشَیْتَ بِمُزْدَلِفَةَ وَلَقَطْتَ فِیهَا الْحَصَی وَمَرَرْتَ بِالْمَشْعَرِ الْحَرَامِ قَالَ نَعَمْ

قَالَ فَحِینَ صَلَّیْتَ رَکْعَتَیْنِ نَوَیْتَ أَنَّهَا صَلَاةُ شُکْرٍ فِی لَیْلَةِ عَشْرٍ تَنْفِی کُلَّ عُسْرٍ وَتُیَسِّرُ کُلَّ یُسْرٍ قَالَ لا

قَالَ فَعِنْدَ مَا مَشَیْتَ بَیْنَ الْعَلَمَیْنِ وَلَمْ تَعْدِلْ عَنْهُمَا یَمِینا وَشِمَالاً نَوَیْتَ أَنْ لا تَعْدِلَ عَنْ دِینِ الْحَقِّ یَمِینا وَشِمَالاً لا بِقَلْبِکَ وَلا بِلِسَانِکَ وَلا بِجَوَارِحِکَ قَالَ لا

قَالَ فَعِنْدَ مَا مَشَیْتَ بِمُزْدَلِفَةَ وَلَقَطْتَ مِنْهَا الْحَصَی نَوَیْتَ أَنَّکَ رَفَعْتَ

ص: 137


1- . من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 196، باب علل الحج.

عَنْکَ کُلَّ مَعْصِیَةٍ وَجَهْلٍ وَثَبَّتَّ کُلَّ عِلْمٍ وَعَمَلٍ قَالَ لا

قَالَ فَعِنْدَ مَا مَرَرْتَ بِالْمَشْعَرِ الْحَرَامِ نَوَیْتَ أَنَّکَ أَشْعَرْتَ قَلْبَکَ إِشْعَارَ أَهْلِ التَّقْوَی وَ الْخَوْفَ لِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ قَالَ لا

قَالَ فَمَا مَرَرْتَ بِالْعَلَمَیْنِ وَلا صَلَّیْتَ رَکْعَتَیْنِ وَلا مَشَیْتَ بِالْمُزْدَلِفَةِ وَلا رَفَعْتَ مِنْهَا الْحَصَی وَلا مَرَرْتَ بِالْمَشْعَرِ الْحَرَام»؛ «امام سجاد علیه السلام در ادامه به شبلی فرمود: آیا به منا رفتی؟ گفت: بله.

فرمود: آیا نیت کردی که با خروج به سوی منا مردم از زبان و دل و دستت در امنیت کامل خواهند بود؟ گفت: خیر.

فرمود: پس با این حساب به سوی منا خارج نشده ای!

فرمود: آیا از میان دو علامت حرم گذشتی و قبل از گذشتن از آن ها دو رکعت نماز را خواندی و به مزدلفه رفته و سنگریزه های رمی جمرات را برداشته و خود را به مشعر الحرام رساندی؟ گفت: بله.

فرمود: آیا زمانی که نماز را می خواندی نیت کردی که این نماز شکر شب دهم است که تمام گرفتاری ها را از بین برده و تمام آسودگی ها را پیش می آورد؟ گفت: خیر.

فرمود: پس وقتی که از میان علایم حرم می گذشتی و به راست و چپ نرفتی آیا نیت کردی که از دین حق با دل و زبان و اعضای تنت به راست و چپ نخواهی رفت؟ گفت: خیر.

فرمود: آیا زمانی که به مزدلفه رفتی و سنگریزه ها را پیدا کردی، نیّت

ص: 138

کردی که با این کار تمام گناهان و جهالتت را از روی دوشت برداشتی و در مقابل تمام خیرات و معارف را با خود برداشتی؟ گفت: خیر.

فرمود: آیا زمانی که از مشعر گذشتی نیت کردی که دلت را مانند دل اهل تقوا آگاه ساخته و از ترس خدا مطلعش گردانی؟ گفت: خیر.

فرمود: بنابراین نه از علمین گذشته ای و نه نماز خوانده ای و نه به مزدلفه رفته ای و نه از آنجا سنگریزه برداشته ای و نه از مشعر عبور کرده ای!»

تفسیر عرفانی سیاسی امام خمینی رحمه الله از وقوف عرفات و مشعر...

و با حال شعور و عرفان به مشعرالحرام و عرفات روید و در هر موقف به اطمینان قلب بر وعده های حق و حکومت مستضعفان بیفزایید و با سکوت و سکون، تفکر در آیات حق کنید و به فکر نجات محرومان و مستضعفان از چنگال استکبار جهانی باشید و راه های نجات را از حق، در آن مواقف کریمه طلب کنید.(1)

ص: 139


1- . از پیام امام خمینی به زائران بیت اللّه الحرام تاریخ 16/5/65، صحیفه نور، ج20، ص 18.

اسرار منا

اعمال منا

زمانی که حجاج به منا رسیدند. اعمال زیر را انجام می دهند:

1) در منا سه جمره است که آن ها را سنگ می زنند. البته در روز دهم تنها آخرین جمره که به آن جمره عقبه می گویند، سنگ زده می شود.

2) قربانی کردن

3) حلق به معنای تراشیدن کامل سر و یا تقصیر یعنی چیدن مقداری از موی سر یا ناخن

بعد از آن حجاج به مکه برگشته و طواف کرده و نماز طواف می خوانند. بعد از نماز، سعی میان صفا و مروه را انجام می دهند و با طواف نساء و نماز طواف نساء تمام محرمات حج را بر خود حلال می کنند. به عبارتی از احرام خارج می شوند.

بعد از آن به منا بر می گردند و روزهای یازدهم و دوازدهم و در شرایط خاصی حتی روز سیزدهم را در منا می مانند و تنها عملی را که در این سه روز واجب است انجام بدهند، این عمل رمی هر سه جمره است.

منا را منا نامیدند...

«الْعِلَّةُ الَّتِی مِنْ أَجْلِهَا سُمِّیَتْ مِنًی مِنًی أَنَّ جَبْرَئِیلَ علیه السلام قَالَ هُنَاکَ

ص: 140

لإِِبْرَاهِیمَ عَلَیْهِ السَّلَامُ تَمَنَّ عَلَی رَبِّکَ مَا شِئْتَ فَتَمَنَّی إِبْرَاهِیمُ علیه السلام فِی نَفْسِهِ أَنْ یَجْعَلَ اللّه ُ مَکَانَ ابْنِهِ إِسْمَاعِیلَ کَبْشا یَأْمُرُهُ بِذَبْحِهِ فِدَاءً لَهُ فَأُعْطِیَ مُنَاهُ»؛(1)

«علتی که باعث شد تا منا را منا بنامند آن است که جبرئیل علیه السلام در آنجا به ابراهیم علیه السلام گفت: هر چه می خواهی از پروردگارت بخواه و تمنّا کن! ابراهیم علیه السلام در دل خود آرزو کرد که ای کاش خداوند متعال به جای پسرش اسماعیل قوچی را مقرر فرماید و او را امر به ذبحش بکند تا فدای اسماعیل گردد. خداوند نیز او را به آرزویش رساند».

دست ابراهیم باید بر سر کوی وفا

تا نبرد تیغ بران حلق اسماعیل را(2)

ای شبلی منا نرفتی و قربانی نکردی...

«ثُمَّ قَالَ لَهُ وَصَلْتَ مِنًی وَرَمَیْتَ الْجَمْرَةَ وَحَلَقْتَ رَأْسَکَ وَذَبَحْتَ هَدْیَکَ وَصَلَّیْتَ فِی مَسْجِدِ الْخَیْفِ وَرَجَعْتَ إِلَی مَکَّةَ وَطُفْتَ طَوَافَ الْإِفَاضَةِ قَالَ نَعَمْ

قَالَ فَنَوَیْتَ عِنْدَ مَا وَصَلْتَ مِنًی وَرَمَیْتَ الْجِمَارَ أَنَّکَ بَلَغْتَ إِلَی مَطْلَبِکَ وَقَدْ قَضَی رَبُّکَ لَکَ کُلَّ حَاجَتِکَ قَالَ لا

قَالَ فَعِنْدَ مَا رَمَیْتَ الْجِمَارَ نَوَیْتَ أَنَّکَ رَمَیْتَ عَدُوَّکَ إِبْلِیسَ وَغَضِبْتَهُ بِتَمَامِ حَجِّکَ النَّفِیسِ قَالَ لا

ص: 141


1- . من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 197، باب علل الحج؛ بحارالأنوار، ج 6، ص 96، الفصل الثانی ما ورد من ذلک بروایة.
2- . سنایی غزنوی / دیوان اشعار.

قَالَ فَعِنْدَ مَا حَلَقْتَ رَأْسَکَ نَوَیْتَ أَنَّکَ تَطَهَّرْتَ مِنَ الأَدْنَاسِ وَمِنْ تَبِعَةِ بَنِی آدَمَ وَخَرَجْتَ مِنَ الذُّنُوبِ کَمَا وَلَدَتْکَ أُمُّکَ قَالَ لا

قَالَ فَعِنْدَ مَا صَلَّیْتَ فِی مَسْجِدِ الْخَیْفِ نَوَیْتَ أَنَّکَ لا تَخَافُ إِلاَّ اللّه َ عَزَّ وَجَلَّ وَذَنْبَکَ وَلا تَرْجُو إِلاَّ رَحْمَةَ اللّه ِ تَعَالَی قَالَ لا

قَالَ فَعِنْدَ مَا ذَبَحْتَ هَدْیَکَ نَوَیْتَ أَنَّکَ ذَبَحْتَ حَنْجَرَةَ الطَّمَعِ بِمَا تَمَسَّکْتَ بِهِ مِنْ حَقِیقَةِ الْوَرَعِ وَأَنَّکَ اتَّبَعْتَ سُنَّةَ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام بِذَبْحِ وَلَدِهِ وَثَمَرَةِ فُؤَادِهِ وَرَیْحَانِ قَلْبِهِ وَحَاجَّهُ سُنَّتُهُ لِمَنْ بَعْدَهُ وَقَرَّبَهُ إِلَی اللّه ِ تَعَالَی لِمَنْ خَلْفَهُ قَالَ لا

قَالَ فَعِنْدَ مَا رَجَعْتَ إِلَی مَکَّةَ وَطُفْتَ طَوَافَ الْإِفَاضَةِ نَوَیْتَ أَنَّکَ أَفَضْتَ مِنْ رَحْمَةِ اللّه ِ تَعَالَی وَرَجَعْتَ إِلَی طَاعَتِهِ وَتَمَسَّکْتَ بِوُدِّهِ وَأَدَّیْتَ فَرَائِضَهُ وَتَقَرَّبْتَ إِلَی اللّه ِ تَعَالَی قَالَ لا

قَالَ لَهُ زَیْنُ الْعَابِدِینَ علیه السلام فَمَا وَصَلْتَ مِنًی وَلا رَمَیْتَ الْجِمَارَ وَلا حَلَقْتَ رَأْسَکَ وَلا أَدَّیْتَ نُسُکَکَ وَلا صَلَّیْتَ فِی مَسْجِدِ الْخَیْفِ وَلا طُفْتَ

طَوَافَ الْإِفَاضَةِ وَلا تَقَرَّبْتَ ارْجِعْ فَإِنَّکَ لَمْ تَحُجَّ

فَطَفِقَ الشِّبْلِیُّ یَبْکِی عَلَی مَا فَرَّطَهُ فِی حَجِّهِ وَمَا زَالَ یَتَعَلَّمُ حَتَّی حَجَّ مِنْ قَابِلٍ بِمَعْرِفَةٍ وَ یَقِینٍ انْتَهَی»؛ «امام سجاد علیه السلام ادامه داد: ای شبلی آیا به منا رسیده و رمی جمره کرده و موی سر تراشیده و قربانی را ذبح نموده و نماز مسجد خیف را خوانده و به مکه برگشته و طواف بازگشت را انجام دادی؟ عرض کرد: بله.

ص: 142

فرمود: آیا وقتی که به منا رسیدی و رمی جمره کردی نیت کردی که با این کار به خواسته ات رسیدی و خداوند تمام خواسته هایت را برآورده ساخت؟ گفت: خیر.

فرمود: هنگامی که رمی جمره می کردی نیت کردی که با این کار دشمنت ابلیس را سنگسار می کنی و با تمام اعمال حجّت با او دشمنی می کنی؟ گفت: خیر.

فرمود: هنگامی که سرت را تراشیدی نیت کردی که از تمام آلودگی ها و لغزش های فرزندان آدم علیه السلام پاک شدی و از گناهان خود مانند روزی که از مادر زاده شدی خارج شده ای؟ عرض کرد: خیر.

فرمود: آیا زمانی که در مسجد خیف نماز خواندی در نیت داشتی که از غیر خدا و گناهت نمی ترسی و به چیزی غیر از رحمت خدا امیدی نداری؟ عرض کرد: خیر.

فرمود: آیا زمانی که قربانیت را سر بریدی در نیت داشتی که تو با این کار حلقوم طمع را با حقیقت ورع می بری و با این کار از روش ابراهیم علیه السلام در قربانی کردن فرزند و میوه دل و ریحانه قلبش تبعیت می کنی؟ سنتی که دلیلی بود برای آیندگان و وسیله تقربی بود برای نسل های بعد از او. عرض کرد: خیر.

فرمود: آیا زمانی که از منا به مکه برگشتی و طواف بازگشت را انجام دادی نیت کردی که از رحمت خدا بر می گردی و به اطاعت او بازگشتی

ص: 143

و به محبت او متمسک شدی و فرائضش را به جای آوردی و به خدا نزدیک تر شدی؟ عرض کرد: خیر.

حضرت زین العابدین علیه السلام فرمود: بنابراین نه به منا رسیده ای و نه رمی جمره کرده ای و نه سرت را تراشیده ای و نه مناسک خویش را به جای آورده ای و نه نماز مسجد خیف را خوانده ای و نه طواف بازگشت را انجام داده ای و نه به خدا نزدیک شده ای! برگرد که تو حج به جای نیاورده ای. شبلی به شدت به گریه افتاد و برای سستی خود در انجام حج اشک ریخت. از این رو مدام در تلاش بود تا حقایق حج را بیش از پیش یاد بگیرد و در سال آینده با معرفت و یقین حج انجام دهد».

تفسیر عرفانی امام صادق علیه السلام از منا

«وَ اخْرُجْ مِنْ غَفْلَتِکَ وَزَلَّاتِکَ بِخُرُوجِکَ إِلَی مِنًی وَلا تَتَمَنَّ مَا لا یَحِلُّ لَکَ وَلا تَسْتَحِقُّهُ وَاتَّقِهِ بِمُزْدَلِفَةَ وَاذْبَحْ حَنْجَرَةَ الْهَوَی وَالطَّمَعِ عَنْکَ عِنْدَ الذَّبِیحَةِ وَارْمِ الشَّهَوَاتِ وَالخَسَاسَةَ وَالدَّنَاءَةَ وَالذَّمِیمَةَ عِنْدَ رَمْیِ الْجِمَارِ وَاحْلِقِ الْعُیُوبَ الظَّاهِرَةَ وَالْبَاطِنَةَ بِحَلْقِ شَعْرِکَ»؛ «با رفتن به سوی منا از غفلت و لغزش خویش خارج شو و چیزی را که حلال نیست و در شأن تو نیست آرزو نکن. در مزدلفه از خدا بترس و حنجره هوای نفس و طمع خود را هنگام قربانی ببر و شهوات و خساست و پستی و پلیدی را به هنگام رمی جمرات، سنگسار کن و عیب های آشکار و پنهان را با تراشیدن سرت، بتراش و از بین ببر».

ص: 144

وقت ذبح، اللّه اکبر می کنی

همچنین در ذبح نفس کشتنی

تن چو اسماعیل و جان همچون خلیل

کرد جان تکبیر بر جسم نبیل

گشت کشته تن زشهوت ها و آز

شد به بسم اللّه بسمل در نماز(1)

* * *

سنگسار لعنت جاوید مر ابلیس را

از برای کوری چشمان خودبین کرده اند(2)

تفسیر عرفانی سیاسی امام خمینی رحمه الله از منا

پس به مِنی روید و آرزوهای حقانی را در آنجا دریابید که آن «قربانی نمودن محبوبترین چیزِ خویش، در راه محبوب مطلق» است. و بدانید تا از این محبوب ها که بالاترینش حب نفس است و حب دنیا تابع آن است، نگذرید به محبوب مطلق نرسید و در این حال است که شیطان را رجم کنید و شیطان از شما بگریزد. و رجم شیطان را در موارد مختلف با دستورهای الهی تکرار کنید که شیطان و شیطان زادگان همه گریزان شوند.(3)

* * *

ص: 145


1- . مولوی، مثنوی معنوی.
2- . امیر خسرو دهلوی، گزیده اشعار.
3- . از پیام امام خمینی به زائران بیت اللّه الحرام تاریخ 16/5/65، صحیفه نور، ج20، ص18.

جان ابراهیم مجنون گشت اندر شوق او

تیغ را بر حلق اسماعیل و اسحق می زند(1)

سنگسار شیطان

در سه جمره بود پیش مسجد خیف اهل خوف

سنگ را انداخته بر دیو غضبان دیده اند(2)

«... عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَمْیِ الْجِمَارِ لِمَ جُعِلَ قَالَ لأَِنَّ إِبْلِیسَ لَعَنَهُ اللّه ُ کَانَ یَتَرَاءَی لإِِبْرَاهِیمَ علیه السلام فِی مَوْضِعِ الْجِمَارِ فَرَجَمَهُ إِبْرَاهِیمُ علیه السلام فَجَرَتْ بِهِ السُّنَّةُ»؛(3)

«علی بن جعفر از برادرش امام کاظم علیه السلام نقل می کند که از ایشان درباره سرّ رمی جمره سؤال کردم فرمودند: به خاطر این که شیطان در محل هایی که امروزه جمرات در آن ها قرار دارند، خودش را برای ابراهیم علیه السلام نشان داد _ تا او را از قربانی کردن اسماعیل منصرف کند. _ ابراهیم علیه السلام او را سنگسار

کرد و این عمل تبدیل به یک رسم و سنت الهی شد».

دلیل نامگذاری مسجد خیف و فضیلت آن

مسجد خیف نام مسجدی بسیار مقدس و متبرک در منا است. درباره فضیلت و دلیل نامگذاری آن به روایت ذیل توجه نمایید.

«... عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّه ِ علیه السلام قَالَ صَلِّ فِی مَسْجِدِ

ص: 146


1- . مولوی، دیوان شمس.
2- . خاقانی شروانی / دیوان اشعار.
3- . وسائل الشیعة، ج14، ص 264، ب 4، باب وجوب رمی الجمار و حکم من ترک..، ح 19157.

الْخَیْفِ وَهُوَ مَسْجِدُ مِنًی وَکَانَ مَسْجِدُ رَسُولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله عَلَی عَهْدِهِ عِنْدَ الْمَنَارَةِ الَّتِی فِی وَسَطِ الْمَسْجِدِ وَفَوْقُهَا إِلَی الْقِبْلَةِ نَحْوا مِنْ ثَلَاثِینَ ذِرَاعا وَعَنْ یَمِینِهَا وَعَنْ یَسَارِهَا وَخَلْفِهَا نَحْوا مِنْ ذَلِکَ فَقَالَ فَتَحَرَّ ذَلِکَ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ یَکُونَ مُصَلَّاکَ فِیهِ فَافْعَلْ فَإِنَّهُ قَدْ صَلَّی فِیهِ أَلْفُ نَبِیٍّ وَإِنَّمَا سُمِّیَ الْخَیْفَ لأَِنَّهُ مُرْتَفِعٌ عَنِ الْوَادِی وَمَا ارْتَفَعَ عَنْهُ یُسَمَّی خَیْفا»؛(1)

«معاویه بن عمار از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمود: در مسجد خیف که مسجد سرزمین منا است نماز بخوان؛ زیرا رسول خدا در زمان خودشان در کنار مناره و پانزده متر از هر طرف آن عبادت کرده اند. سعی کن در این مکانی که گفتم نماز بخوانی زیرا هزار پیامبر در آن نماز خوانده اند.

اگر به آن خیف گفته شده است به خاطر آن است که در بلندی واقع شده است و عرب به هر بلندی خیف می گویند».

مختصری از اسرار قربانی کردن

«قَالَ رَسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله إِنَّمَا جَعَلَ اللّه ُ هَذَا الأَضْحَی لِتَشْبَعَ مَسَاکِینُکُمْ مِنَ اللَّحْمِ فَأَطْعِمُوهُمْ»؛(2)

«رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اگر این قربانی قرار داده شده است برای آن است که فقرایتان از گوشت سیر شوند. بنابراین آن ها را اطعام کنید».

ص: 147


1- . الکافی، ج 4، ص 519، باب الصلاة فی مسجد منی و من یجب علی...، ح 4.
2- . من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 200، باب علل الحج، ح 2136.

قربانی و پل صراط

«قَالَ رَسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله اِسْتَفْرِهُوا ضَحَایَاکُمْ فَإِنَّهَا مَطَایَاکُمْ عَلَی الصِّرَاطِ»؛(1)

«رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: قربانی هایتان را فربه و چاق و چله کنید؛ زیرا آنها دارایی های شما بر سر پل صراط هستند».

صبر کن مانند اسماعیل زیر تیغ تیز

تا فدا آرد برایت جبرئیل از کردگار(2)

کراهت روزه داری در ایام تشریق

ایام تشریق به سه روز بعد از عید قربان گفته می شود. یعنی روزهای یازده، دوازده و سیزدهم ذی الحجه.

«عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وَالأَئِمَّةِ علیهم السلام إِنَّمَا کُرِهَ الصِّیَامُ فِی أَیَّامِ التَّشْرِیقِ لأَِنَّ الْقَوْمَ زُوَّارُ اللّه ِ فَهُمْ فِی ضِیَافَتِهِ وَلا یَنْبَغِی لِلضَّیْفِ أَنْ یَصُومَ عِنْدَ مَنْ زَارَهُ وَأَضَافَهُ»؛(3)

«از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و ائمه هدی علیهم السلام روایت شده است که روزه گرفتن در ایام تشریق کراهت دارد؛ زیرا مردم در این روزها زائر و مهمان خدا هستند و خوب نیست که مهمان پیش صاحب خانه روزه بگیرد».

نقل یک خاطره

یکی از اعمال منا حلق یعنی تراشیدن سر است. تراشیدن سر برای کسانی که برای اولین بار به حج می روند واجب است و کسانی که بار اولشان نیست، میان

ص: 148


1- . من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 213، باب فضائل الحج، ح 2190.
2- . صائب تبریزی، دیوان اشعار.
3- . وسائل الشیعة، ج 10، ص 517، باب 2، باب تحریم صیام أیام التشریق...، ح 14002.

تراشیدن سر و تقصیر یعنی چیدن مقداری از موی سر و یا گرفتن ناخن، مخیرند.

یکی از روحانیان کاروان که وفوت کرده اند. نقل می کرد که من قبل از انقلاب روحانی کاروان بودم و یک مرد سبیل کلفت هم پزشک کاروان بود. روزی به من گفت این کارها چیست که می کنید. یعنی چه که سرتان را می تراشید و خودتان را از ریخت و قیافه می اندازید! مدام خرده می گرفت و گله می کرد. تا این که به مکه رسیدیم. مناسک حج را انجام دادیم تا این که زمان حلق رسید. وقتی که به طواف خانه خدا رفته بودم. دیدم همان آقای دکتر با سر تراشیده و قیافه ای متغیر آمده و می گوید: خدایا موی سر چیست تو از من سر بخواه تا تقدیمت کنم!!

آری بسیار هستند کسانی که قبل از حج آن ها، با بعد از حجشان مثل فرق سیاهی و سفیدی است. خداوند چنین حجی را برای همه ما روزی کند. انشاءاللّه

بد نیست که حجّاج بترسند!!!

«وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ للّه ِِ ... وَاتَّقُوا اللّه َ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّه َ شَدِیدُ الْعِقَابِ»؛(1)

«حج و عمره خود را خالصانه به اتمام برسانید... و تقوا پیشه کنید و بدانید که خداوند متعال برای عذاب متخلفان به شدت عذاب کننده است».

تذکر پیامبر صلی الله علیه و آله برای حاجی ها

«... عَنْ عَلْقَمَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله فِی خُطْبَتِهِ فِی الْغَدِیرِ مَعَاشِرَ النَّاسِ حُجُّوا الْبَیْتَ بِکَمَالِ الدِّینِ وَالتَّفَقُّهِ وَلا تَنْصَرِفُوا عَنِ الْمَشَاهِدِ إِلاَّ بِتَوْبَةٍ وَإِقْلَاعٍ

ص: 149


1- . سوره بقره، آیه 196.

الْخُطْبَةَ»؛(1)

«علقمه بن محمد از امام باقر علیه السلام نقل می کند که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله در خطبه ای که در روز عید غدیر خواند فرمود: ای مردم حج خانه خدا را با کمال دین و دین شناسی انجام دهید و از این اماکن مقدسه بدون توبه و ریشه کن کردن هوس ها برنگردید».

رابطه حج و ولایت اهل بیت علیهم السلام

همان طور که گذشت، مهم ترین شاخصه حج این است که قوام دین خدا به عمل حج است. حج با شکوه ترین اجتماع جهانی مسلمانان است. این اجتماع زمانی سودمند است که افسار آن و هدایت آن در دست ولی خدا باشد؛ زیرا اگر ولی خدا آن را سرپرستی نکند شیاطین آن را سرپرستی خواهند کرد. دلیل این مطلب تجربه عینی آن است. هزار و چهارصد سال است که مسلمین حج به جای می آورند و با این حال امروزه اکثر کشورهای اسلامی ضعیف ترین ملت ها و بیچاره ترین آن ها هستند. امروز خون مسلمان کم ارزش ترین خون ها محسوب می شود. امروز ناموس مسلمان مورد تجاوز قرار می گیرد. راستی در کجای دنیا و در میان کدامین امت چنین اجتماع با شکوهی صورت می گیرد؟! آیا این نشانگر حقیقت از یاد رفته ای نیست؟

البته به حمداللّه ، بعد از انقلاب اسلامی ایران و برپایی حکومت اسلامی براساس ولایت والیان صالح و جانشینان امام زمان علیه السلام ، شاهد تحول عظیمی در

ص: 150


1- . مستدرک الوسائل، ج10، ص 173، باب 17، باب نوادر ما یتعلق بأبواب العود، ح 11772 _ 7.

مراسم حج هستیم. حج قبل از انقلاب، حج ضعیف و کم محتوایی بود. در حالی که با ظهور حضرت امام خمینی رحمه الله و خلف صالحش مقام معظم رهبری و عنایات خاصّه امام عصر «اوراحنا فداه» به حج ابراهیمی تبدیل شد و در مسیر واقعی خود به حرکت افتاد.

«... عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ تَمَامُ الْحَجِّ لِقَاءُ الْإِمَامِ»؛(1)

«جابر از امام باقر علیه السلام نقل می کند که فرمود: تمام کردن حج باید با دیدار امام علیه السلام صورت گیرد».

روش به پایان بردن حجّ

«... عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام قَالَ إِذَا حَجَّ أَحَدُکُمْ فَلْیَخْتِمْ بِزِیَارَتِنَا لأَِنَّ ذَلِکَ مِنْ تَمَامِ الْحَجِّ»؛(2)

«اسماعیل بن مهران از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمود: هر گاه حج به جای آوردید آن را با زیارت ما به پایان ببرید؛ زیرا حج با زیارت ما تمام می شود».

داد و فریاد چه بسیار است!

«... عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ یَعْنِی ابْنَ کَثِیرٍ قَالَ حَجَجْتُ مَعَ أَبِی عَبْدِ اللّه ِ علیه السلام فَلَمَّا صِرْنَا فِی بَعْضِ الطَّرِیقِ صَعِدَ عَلَی جَبَلٍ فَأَشْرَفَ فَنَظَرَ إِلَی النَّاسِ فَقَالَ مَا أَکْثَرَ الضَّجِیجَ وَأَقَلَّ الْحَجِیجَ فَقَالَ لَهُ دَاوُدُ الرَّقِّیُّ یَا ابْنَ رَسُولِ اللّه ِ هَلْ یَسْتَجِیبُ اللّه ُ دُعَاءَ هَذَا الْجَمْعِ الَّذِی أَرَی قَالَ وَیْحَکَ یَا أَبَا سُلَیَْمانَ

ص: 151


1- . الکافی، ج 4، ص 549، باب إتباع الحج بالزیارة، ح 2.
2- . وسائل الشیعة، ج 14، ص 324، باب 2، باب تأکد استحباب زیارة النبی، ح 19316.

إِنَّ اللّه َ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ الْجَاحِدُ لِوَلایَةِ عَلِیٍّ علیه السلام کَعَابِدِ الْوَثَنِ ...»؛(1)

«عبد الرحمن نقل می کند که با امام صادق علیه السلام به حج رفتیم. وقتی به نزدیکی مکه رسیدیم. ایشان به بالای کوهی رفته و از بالا شاهد مناسک حجاج شدند و فرمودند: داد و فریاد چه بسیار و حاجی چه کم است!! داود رقی عرض کرد: یابن رسول اللّه صلی الله علیه و آله آیا دعای این جمعی که می بینم مستجاب می شود؟ فرمود: وای بر تو ای اباسلیمان خداوند کسی را که به او شرک بورزد نمی بخشد و کسی که مخالف ولایت علی علیه السلام باشد، مانند بت پرستان است...».

زهری؛ فریب نخور، سر و صدا زیاد است!

«... قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَهُوَ وَاقِفٌ بِعَرَفَاتٍ لِلزُّهْرِیِّ کَمْ تُقَدِّرُ هَاهُنَا مِنَ النَّاسِ قَالَ أُقَدِّرُ أَرْبَعَةَ آلافِ أَلْفٍ وَخَمْسَمِائَةِ أَلْفٍ کُلُّهُمْ حُجَّاجٌ قَصَدُوا اللّه َ بِآمَالِهِمْ وَیَدْعُونَهُ بِضَجِیجِ أَصْوَاتِهِمْ

فَقَالَ لَهُ یَا زُهْرِیُّ مَا أَکْثَرَ الضَّجِیجَ وَأَقَلَّ الْحَجِیجَ فَقَالَ الزُّهْرِیُّ کُلُّهُمْ حُجَّاجٌ أَفَهُمْ قَلِیلٌ فَقَالَ لَهُ یَا زُهْرِیُّ أَدْنِ لِی وَجْهَکَ فَأَدْنَاهُ إِلَیْهِ فَمَسَحَ بِیَدِهِ وَجْهَهُ ثُمَّ قَالَ انْظُرْ فَنَظَرَ إِلَی النَّاسِ

قَالَ الزُّهْرِیُّ فَرَأَیْتُ أُولَئِکَ الْخَلْقَ کُلَّهُمْ قِرَدَةً لا أَرَی فِیهِمْ إِنْسَانا إِلاَّ فِی کُلِّ عَشَرَةِ آلافٍ وَاحِدا مِنَ النَّاسِ ثُمَّ قَالَ لِی ادْنُ یَا زُهْرِیُّ فَدَنَوْتُ مِنْهُ

ص: 152


1- . مستدرک الوسائل، ج 1، ص 157، باب 27، باب بطلان العبادة بدون ولایة، ح 247 _ 22.

فَمَسَحَ بِیَدِهِ وَجْهِی»؛(1)

«امام سجاد علیه السلام در حالی که در عرفات ایستاده بود از زهری سؤال کرد. به نظرت چند نفر آدم در این صحرا وجود دارد؟ گفت: به نظرم چهار میلیون و پانصد هزار نفر(2)

که همه آن ها

حجاجی هستند که خدا را با تمام آرزوهایشان قصد کرده اند و او را با فریادهای خود می خوانند.

فرمود: ای زهری داد و فریاد کننده بسیار اما حاجی بسیار کم است. زهری گفت: همه آن ها حاجی هستند. آیا این تعداد کم است؟! امام علیه السلام فرمود: ای زهری صورتت را نزدیک بیاور! وقتی که زهری نزدیک امام شد. ایشان دست مبارکش را به صورت او کشید و فرمود: حالا نگاه کن.

زهری نقل می کند که وقتی نگاه کردم همه را به صورت میمون دیدم. تنها شاید در میان هر ده هزار نفر یک نفر را به صورت انسان مشاهده می کردم. بعد امام فرمود: زهری نزدیک بیا. نزدیک شدم و امام دوباره دست به صورتم کشید».

«ثُمَّ قَالَ انْظُرْ فَنَظَرْتُ إِلَی النَّاسِ قَالَ الزُّهْرِیُّ فَرَأَیْتُ أُولَئِکَ الْخَلْقَ ذِئْبَةً إِلاَّ تِلْکَ الْخَصَائِصَ مِنَ النَّاسِ نَفْرا یَسِیرا فَقُلْتُ بِأَبِی وَأُمِّی یَا ابْنَ رَسُولِ اللّه ِ قَدْ أَدْهَشَتْنِی آیَاتُکَ وَحَیَّرَتْنِی عَجَائِبُکَ قَالَ یَا زُهْرِیُّ مَا

ص: 153


1- . مستدرک الوسائل، ج 10، ص 39، باب 24، باب نوادر ما یتعلق بإحرام الحج، ح 11405 _ 2.
2- . احتمالاً در عدد اشتباه شده است؛ زیرا این عدد ممکن نیست. امروزه با وجود این که تعداد حجاج بسیار زیادتر از گذشته است. بیش از دو میلیون نفر نمی شود.

الْحَجِیجُ مِنْ هَولاءِ إِلاَّ النَّفْرُ الْیَسِیرَ الَّذِینَ رَأَیْتَهُمْ بَیْنَ هَذَا الْخَلْقِ الْجَمِّ الْغَفِیرِ ثُمَّ قَالَ لِی امْسَحْ یَدَکَ عَلَی وَجْهِکَ فَفَعَلْتُ فَعَادَ أُولَئِکَ الْخَلْقُ فِی عَیْنِی نَاسا کَمَا کَانُوا أَوَّلاً ثُمَّ قَالَ مَنْ حَجَّ وَوَالَی مُوَالِیَنَا وَهَجَرَ مُعَادِیَنَا وَ وَطَّنَ نَفْسَهُ عَلَی طَاعَتِنَا ثُمَّ حَضَرَ هَذَا الْمَوْقِفَ مُسَلِّما إِلَی الْحَجَرِ الأَسْوَدِ مَا قَلَّدَهُ اللّه ُ مِنْ أَمَانَاتِنَا وَوَفِیّا بِمَا لَزِمَهُ مِنْ عُهُودِنَا فَذَلِکَ هُوَ الْحَاجُّ وَالْبَاقُونَ هُمْ مَنْ قَدْ رَأَیْتَهُمْ»؛ «بعد به من فرمود: حالا نگاه کن. وقتی که به مردم نگاه کردم همه را به غیر از همان چند نفر قبلی به صورت گرگ دیدم. عرض کردم: ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله پدر و مادرم

به فدایت نشانه ها و عجایب تو مرا به وحشت انداخت.

فرمود: ای زهری در میان این جمع فراوان تنها همان عده ای که به صورت انسان دیدی حاجی هستند. دستت را به صورتت بکش. زهری نقل می کند وقتی که دستم را به صورتم کشیدم دوباره همه را به صورت انسان دیدم. سپس امام علیه السلام فرمود: هر کسی که حج به جای آورد و دوستان ما را دوست بدارد و از دشمنانمان دوری گزیند و روح و جانش را مطیع ما گرداند و سپس در این موسم حاضر شود و آنچه را که خداوند از ما نزد او به امانت سپرده بود به حجرالاسود تسلیم کند و به عهد و پیمانی که با ما بسته پایبند باشد. چنین شخصی حاجی است و بقیه همان طوری هستند که دیدی!»

ص: 154

حجّاج آخر الزمانی بترسند. پیامبر چنین خبر داده است...

«... عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ فِی حَجَّةِ الْوَدَاعِ إِنَّ مِنْ أَشْرَاطِ الْقِیَامَةِ إِضَاعَةَ الصَّلَاةِ وَاتِّبَاعَ الشَّهَوَاتِ وَالْمَیْلَ مَعَ الأَهْوَاءِ وَتَعْظِیمَ الْمَالِ وَبَیْعَ الدُّنْیَا بِالدِّینِ فَعِنْدَهَا یُذَابُ قَلْبُ الْمُومِنِ فِی جَوْفِهِ کَمَا یُذَابُ الْمِلْحُ فِی الْمَاءِ مِمَّا یَرَی مِنَ الْمُنْکَرِ فَلَا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُغَیِّرَهُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ عِنْدَهَا یَکُونُ الْمُنْکَرُ مَعْرُوفا وَالْمَعْرُوفُ مُنْکَرا وَیُوتَمَنُ الْخَائِنُ وَیُخَوَّنُ الأَمِینُ و ثُمَّ قَالَ وَعِنْدَهَا حَجُّ أَغْنِیَاءِ أُمَّتِی لِلنُّزْهَةِ وَیَحُجُّ أَوْسَاطُهَا لِلتِّجَارَةِ وَیَحُجُّ فُقَرَاوهُمْ لِلرِّیَاءِ وَالسُّمْعَةِ فَعِنْدَهَا یَکُونُ أَقْوَامٌ یَتَعَلَّمُونَ الْقُرْآنَ لِغَیْرِ اللّه ِ فَیَتَّخِذُونَهُ مَزَامِیرَ وَیَکُونُ أَقْوَامٌ یَتَفَقَّهُونَ لِغَیْرِ اللّه ِ»؛(1)

«ابن عباس از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نقل می کند که در حجه الوداع فرمود: از جمله مراحل قیامت ضایع کردن نماز و تبعیت از شهوات و تمایل به هوای نفس و تعظیم مال و خریدن دنیا بوسیله دین است. در آن زمان است که دل مؤمن از منکراتی که می بیند و نمی تواند جلوگیری کند، در سینه اش ذوب می شود. همان طور که نمک در آب ذوب می شود. سپس فرمود: در آن زمان بدی ها خوب و خوبی ها بد شمرده می شود. خیانت کار امین دانسته شده و امین خیانت کار شمرده می شود و سپس فرمود: در آن زمان است که حج ثروتمندان امتم برای تفریح است و متوسط ها برای

ص: 155


1- . وسائل الشیعة، ج 15، ص 348، باب 49، باب جملة مما ینبغی ترکه من ...، ح 20705.

تجارت و فقرا برای ریا کردن حج می کنند. در آن زمان است که عده ای قرآن را برای غیر خدا یاد می گیرند و آن را با صدای ترانه می خوانند و در آن زمان است که عده ای دین را برای غیر خدا می آموزند».

نصیحت عرفانی امام صادق علیه السلام برای حاجی ها

«وَ دَعْ مَا سِوَاهُ بِطَوَافِ الْوَدَاعِ ...وَ اسْتَقِمْ عَلَی شَرْطِ حَجَّتِکَ هَذِهِ وَوَفَاءِ عَهْدِکَ الَّذِی عُوهِدْتَ بِهِ مَعَ رَبِّکَ وَأُوجِبْتَ لَهُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ ...»؛ «با طواف وداع، غیر خدا را رها کن... و به شرطی که در همین حج با خدا قرار دادی و در وفای به عهدی که با پروردگارت بسته ای و به عمل به آن ها تا روز قیامت تکلیف شده ای، استقامت نشان بده».

علامت قبول شدن حجّ

«... قَالَ رَسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله مِنْ عَلَامَةِ قَبُولِ الْحَجِّ إِذَا رَجَعَ الرَّجُلُ رَجَعَ عَمَّا کَانَ عَلَیْهِ مِنَ الْمَعَاصِی هَذَا عَلَامَةُ قَبُولِ الْحَجِّ وَإِنْ رَجَعَ مِنَ الْحَجِّ ثُمَّ انْهَمَکَ فِیَما کَانَ عَلَیْهِ مِنْ زِنًی أَوْ خِیَانَةٍ أَوْ مَعْصِیَةٍ فَقَدْ رُدَّ عَلَیْهِ حَجُّهُ»؛(1)

«رسول خدا صلی الله علیه و آلهفرمود: از جمله علامات قبولی حج آن است که حاجی بعد از حج از تمام گناهان خود رویگردان شود. این علامت قبول شدن حج است. اما اگر از حج برگشت ولی به همان معاصی قبلی از قبیل زنا و خیانت و هر معصیت دیگر مشغول شد در این صورت بداند که حجش به خودش برگردانده شده است».

ص: 156


1- . مستدرک الوسائل، ج10، ص 165، باب 17، باب نوادر ما یتعلق بأبواب العود، ح 11767 _ 2.

ثواب روزه و حج قبول آن کس برد

که خاک میکده عشق را زیارت کرد.(1)

نحوه استقبال از حاجی

«... جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام أَنَّ رَسُولَ اللّه ِ صلی الله علیه و آله کَانَ یَقُولُ لِلْقَادِمِ مِنْ مَکَّةَ تَقَبَّلَ اللّه ُ نُسُکَکَ وَغَفَرَ ذَنْبَکَ وَأَخْلَفَ عَلَیْکَ نَفَقَتَکَ»؛(2)

«حضرت امام صادق علیه السلام از پدرانشان و ایشان از حضرت امیر علیه السلام نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله به استقبال کسانی که از مکه می آمدند، تشریف می برد و می فرمود: خداوند اعمالت را قبول کرده و گناهانت را بیامرزد و نفقه و دارائیت را افزون گرداند».

ای خان و مان بمانده و از شهر خود جدا

شاد آمدیت از سفر خانه خدا

روز از سفر به فاقه و شب ها قرار نی

در عشق حج کعبه و دیدار مصطفی

مالیده رو و سینه در آن قبله گاه حق

در خانه خدا شده قد کان آمنسا

ص: 157


1- . حافظ شیرازی.
2- . من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 299، باب تهنئة القادم من الحج مستدرک الوسائل، ج 8، ص 232، باب 44، باب استحباب المبادرة بالسلام..، ح 9328 _ 1.

چونیدو چون بدید در این راه با خطر

ایمن کند خدای در این راه جمله را

در آسمان ز غلغل لبیک حاجیان

تا عرش نعره ها و غریوست از صدا

جان چشم تو ببوسد و بر پات سر نهد

ای مروه را بدیده و بر رفته بر صفا

مهمان حق شدید و خدا وعده کرده است

مهمان عزیز باشد خاصه به پیش ما

جان خاک اشتری که کشد بار حاجیان

تا مشعر الحرام و تا منزل منا

باز آمده ز حج و دل آنجا شده مقیم

جان حلقه را گرفته و تن گشته مبتلا

از شام دات جحفه و از بصره ذات عرق

با تیغ و با کفن شده این جا که ربتا

کوه صفا برآ به سر کوه رخ به بیت

تکبیر کن برادر و تهلیل و هم دعا

اکنون که هفت بار طوافت قبول شد

اندر مقام دو رکعت کن قدوم را

ص: 158

وانگه برآ به مروه و مانند این بکن

تا هفت بار و باز به خانه طواف ها

تا روز ترویه بشنو خطبه بلیغ

وانگه به جانب عرفات آی در صلا

وانگه به موقف آی و به قرب جبل بایست

پس بامداد بار دگر بیست هم به جا

وان گاه روی سوی منی آر و بعد از آن

تا هفت بار می زن و می گیر سنگ ها

از ما سلام بادا بر رکن و بر حطیم

ای شوق ما به زمزم و آن منزل وفا

صبحی بود زخواب بخیزیم گرد ما

از اذخر و خلیل به ما بو دهد صبا(1)

* * *

ص: 159


1- . مولوی / دیوان شمس.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109