زبان دعا در صحیفه سجادیه

مشخصات کتاب

سرشناسه : سلمانپور، محمدجواد، 1343 - ، توشیحگر

عنوان قراردادی : صحیفه سجادیه .فارسی. برگزیده. شرح

عنوان و نام پدیدآور : زبان دعا در صحیفه سجادیه/ محمدجواد سلمانپور.

مشخصات نشر : تهران: دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم، 1392.

مشخصات ظاهری : 128 ص.

شابک : 50000 ریال 978-600-91331-7-8 :

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

یادداشت : کتابنامه: ص. 128؛ همچنین به صورت زیرنویس.

موضوع : علی بن حسین (ع)، امام چهارم، 38 - 94ق . صحیفه سجادیه -- نقد و تفسیر

موضوع : دعا

شناسه افزوده : علی بن حسین (ع)، امام چهارم، 38 - 94ق . صحیفه سجادیه. برگزیده . شرح

رده بندی کنگره : BP267/1/ع8ص30423445 1392

رده بندی دیویی : 297/772

شماره کتابشناسی ملی : 3374480

ص:1

اشاره

زبان دعا در صحیفه سجادیه

دکتر محمد جواد سلمانپور

عضو هیات علمی دانشگاه شیراز

ص:2

ص:3

بسم الله الرحمن الرحیم

ص:4

ص:5

فهرست

گفتار اول11

1. ظهور ائمه معصومین(ع) بر اساس مقتضای زمان12

گفتار دوم15

2- نهادینه شدن فرهنگ دعا با ظهور صحیفه سجادیه16

1-2- ضرورت دعا در حیات انسانی16

1-1-2- دلیل تاریخی17

2-1-2- دلیل فطرت17

3-1-2- دلیل عقلی20

1-3-1-2-تقریر اول: اقتضای فقر وجودی20

2-3-1-2-تقریر دوم: ضرورت پیوند به قدرت بی نهایت20

3-3-1-2-تقریر سوم : دفع ضرر محتمل20

4-3-1-2-تقریر چهارم: تقلیل هزینه تأمین امنیت21

4-1-2- دلیل نقلی22

1-4-1-2- قرآن22

2-4-1-2- روایات23

گفتار سوم25

3- تبیین فرهنگ دعا با زبان دعا26

1-3- تبیین حقیقت زبان دعا26

1-1-3- زبان دعا زبان مشترک تمام انسان ها(زبان انسانی)27

2-1-3- زبان دعا وجه بیانی وجودی(زبان ذاتی)27

3-1-3- زبان دعا واقعیتی فراتر از زبان عرفی (زبان فطرت)28

4-1-3- غیر لفظی بودن زبان دعا (زبان خاموش)32

5-1-3- غیر وضعی بودن زبان دعا(زبان وجودی)33

6-1-3- غیر نشانمند بودن زبان دعا (زبان بی نشانه ها)33

ص:6

7-1-3- وجدان زبان دعا معیار دعای حقیقی(زبان حقیقت)34

2-3- ویژگی زبان دعا بر اساس تحلیل زبان دعا38

1-2-3- زبان دعا مبتنی بر علم حضوری38

2-2-3- زبان دعا مبتنی بر علم و یقین38

3-2-3- زبان دعا ترجمان رتبه ی وجودی داعی39

4-2-3- زبان دعا ترجمان فطرت40

5-2-3- زبان دعا ترجمان عواطف42

6-2-3-زبان دعا ترجمان قلب و دل44

7-2-3- زبان دعا زیبا و ترجمان زیباترین حالات انسانی45

8-2-3-زبان دعا آرامش بخش و ترجمان روان آرام46

9-2-3- لذت آفرینی زبان دعا47

10-2-3- زبان دعا مبتنی بر نظام علیت ربوبی49

11-2-3-زبان دعا مبتنی بر تضرع و اعتراف52

12-2-3- زبان دعا مبتنی بر اصرار و الحاح54

13-2-3- زبان دعا مبتنی بر اخلاص55

3-3- تبیین دعا با زبان دعا در صحیفه سجادیه56

1-3-3- هدف دعا56

2- 3-3- عوامل کششی به دعا57

3-3-3- عوامل بازدارنده از دعا59

4-3-3- ارکان اصلی بایسته دعا59

1-4-3-3-نمونه توصیف و تمجید مدعو60

2-4-3-3-نمونه توصیف وسائط71

3-4-3-3- نمونه توصیف و تذلیل خود75

4-4-3-3-نمونه خواسته ها79

5-3-3- حال دعا در حین دعا80

1-5-3-3-ذهنیت داعی در حین دعا80

ص:7

2-5-3-3-کیفیت دل داعی در حین دعا82

3-5-3-3-وضعیت ظاهر داعی در حین دعا91

6-3-3-ثمرات دعا95

7-3-3- عوامل استجابت دعا100

8-3-3- عوامل رد دعا103

نسیان ذکر، غفلت از احسان و ناامیدی از استجابت104

گفتار چهارم106

4- فرهنگ سازی صحیفه در تدوین معاجم دعایی107

گفتار پنجم110

5- فرهنگ سازی در نهاد تعلیم و تربیت با زبان دعا111

گفتار ششم114

6- فرهنگ تبلیغ و مبارزه با زبان دعا115

1-6- نهادینه کردن فرهنگ خطر ستیزی و بن بست شکنی115

2-6- تربیت سیاسی با زبان دعا117

3-6- طرح ریزی حکومت دینی با زبان دعا119

4-6- آرمان سازی با زبان دعا121

5-6- بصیرت طلبی در مصاف با دشمنان122

گفتار هفتم124

7- نفرین ندای رسای منکر ستیزی125

1-7- نفرین در باره دشمنان اهل بیت126

2-7- نفرین درباره دشمن معاند126

3-7- نفرین درباره دشمن خانگی127

4-7- نفرین در باره شیطان128

منابع129

ص:8

تقدیم

به نرجس دوازده ساله ام او که هستی حقیقیش را به خدا وگلبرگ های پرپر شده اش را به خاک سپردم.

ص:9

مقدمه

هر یک از ائمه اطهار(ع) برحسب شرایط زمان و مقتضای دوران حیات خود رسالت امامت و رهبری خود را پیش بردند و هرگز شرایط زمانه مانع آنان از ایفای نقش پیشبردی اسلام نگردید. برای امام سجاد(ع) شرایط و اوضاعی درست شد که بهترین راه، بلکه تنها روش برای ایفای رسالت آن حضرت برگزیدن زبان و سلاح دعا بود. آن حضرت(ع) با زبان دعا به فرهنگ سازی در حوزه تعلیم و تربیت، تبلیغ و ستیز سیاسی پرداخت و فرهنگ دعای شیعی را نهادینه کرد و میراث گرانبهایی را در باب رابطه انسان و خدا برای مسلمین بلکه بشریت به ودیعه نهاد. در این کتاب سعی شده است که زبان دعا را بر اساس ادعیه صحیفه سجادیه مورد تبیین و تحلیل قرار گیرد و در ضمن تلاش آن حضرت(ع) در فرهنگ سازی با زبان دعا در حوزه های دعا، تعلیم، تربیت، تبلیغ و ستیز سیاسی نشان داده شود.

زبان دعا که امام سجاد(ع) در فرهنگ سازی به کار گرفت در حقیقت یکی از عناصر مشترک و مهم بین تمام انسان ها و فرهنگ ها است و جایگاه ویژه ای در فرهنگ شیعی دارد. این زبان منشأ فطری و تاریخی به قدمت تاریخ انسان دارد و ترجمان و مبیّن دعای حقیقی است و ارتباط خاصی بین فقیر محض و غنی مطلق؛ خداوند متعال برقرار می سازد.

حقیقت زبان دعا ویژگی هایی به این زبان بخشیده که آنرا از سایر زبان ها ممتاز می کند و به زبان عرفان نزدیک می کند، لذا در این کتاب حقیقت زبان دعا مورد توجه بیشتر قرار گرفته و ضمن بهره فراوان از ادعیه پیشوایان دین اسلام به ویژه ادعیه امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه به تحلیل آن پرداخته شده و ویژگی های زبان دعا مورد اشاره قرار گرفته است. در این کتاب ابتدا ضرورت دعا برای انسان و نهادینه شدن فرهنگ آن تبیین شده، سپس به اختصارفرهنگ سازی امام سجاد(ع) با زبان دعا در موضوع دعا، تعلیم و تربیت، حق طلبی و ظلم ستیزی مبرهن گردیده است. البته ضروری بود قبل از هر امری زبان دعا مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد، لذا اولین فصل به تبیین نظریه ای پیرامون زبان دعا اختصاص یافته که تا حدودی جدید به نظر می رسد. در کتاب پیش رو غالب

ص:10

فقرات دعاهای صحیفه سجادیه همراه با ترجمه آنها از سه استاد گرانقدر علامه شعرانی، شیخ حسین انصاریان و علی شیروانی استفاده و اخذ شده است.

دکتر محمد جواد سلمانپور

دانشیار دانشگاه شیراز و

رئیس دانشکده مطالعات تطبیقی قرآن شیراز

ص:11

گفتار اول: ظهور ائمه معصومین برای بشر

اشاره

ص:12

1- ظهور ائمه معصومین(ع) بر اساس مقتضای زمان

ائمه اطهار(ع) هر یک شمعی در دوره ی تاریکی از حیات بشری بودند. هر یک به نحوی ظهور پیدا کردند و عنصری از عناصر فرهنگ و مکتب اسلام را تثبیت و نهادینه نمودند. ائمه ی اطهار(ع) با ظهور در زمان خود راه بردی خاص به مسلمین، بلکه بشریت عرضه داشتند. آنان به تقاضای روزگار خود نمایان شدند، گاهی عدل و عرفان، دوره ای حلم و صلح، هنگامی شجاعت و جهاد، زمانی تقیه و تبیین، وقتی صبر و کظم و... از آنان نمودار شد که در زمان امام عصر(ع) تمام آن ظهورات در آن امام(ع) متجلی خواهد شد (1).

ظهور امام سجاد(ع) به شکل دعا و نیایش بود. آن حضرت(ع) این عنصر فرهنگی تشیع و اسلام راستین را تثبیت و نهادینه نمود. با زبان دعا در مسجد و خانه ی خود برای دومین بار مکتب فرهنگی را تأسیس، تقویت و نهادینه نمود، همان مکتبی که جد ایشان علی(ع) برای اولین بار ایجاد نمود (2).

تأسیس مکتب دعا توسط آن حضرت(ع) به ویژه با بارش صحیفه سجادیه از وجود ایشان فقط برای خطر ستیزی، بن بست شکنی و طرح ریزی حکومت دینی شیعی نبود، بلکه برای استکمال فرهنگ اسلامی و شیعی بود، زیرا عنصر دعا که نیاز ضروری برای بقاء حیات معنادار انسانی است جزیی از فرهنگ و مکتب حیات بخش اسلام بوده و باید با ظهور انسان کاملی کمال می یافت و نهادینه می شد و اگر حق تبیین و تثبیت این عنصر فرهنگی توسط اسلام و اوصیاء الهی ادا نمی شد، اسلام کمال نمی یافت.

برای تبیین عظمت مکتب دعای امام سجاد(ع) وفرهنگ سازی آن حضرت با زبان دعا، قبل از هر چیز باید ضرورت دعا برای حیات متعالی انسان و حقیقت دعا را مورد تحقیق قرار داد. ادعیه مأثوره از اوصیاء الهی به ویژه صحیفه کامله ی سجادیه بهترین منبع برای این تحقیق و بررسی می باشد، زیرا مکتب امام سجاد(ع) قبل از هر امر دیگری نفس


1- خیابانی تبریزی، ملا علی، و قایع الایام ص78
2- حسن الامین در این باره می گوید: "یعتبر علی بن الحسین المؤسس الثانی للمدرسه الاسلامیه، اذ أن جده علی بن ابی طالب هو المؤسس الاول"( دائره المعارف الاسلامیه الشیعه ج1، ص 35 )

ص:13

دعا را تعلیم می دهد و نهادینه می کند، سپس با زبان دعا نهاد تعلیم و تربیت، حق طلبی و ظلم ستیزی را پیش می برد و فرهنگ سازی می نماید. البته تمام ادعیه و به خصوص صحیفه سجادیه در حقیقت ظهور توحید خالص و ناب در تمام ابعاد بی نهایت آن می باشد، از همین رو دعا سرزمین عظیم شور، لذت و شعف انسانی نیز می باشد. سزاوار است هر انسانی و لو غیر مؤمن در حیات خود ولو برای لحظاتی به این سرزمین سرکی بکشد، شاید برای همیشه میل اقامت پیدا کرد و از شمار اولیاء و یا مجاور آنان گردید و معنای زندگی را دریافت، لذا صحیفه سجادیه را می توان از طرفی کتاب شعور توحید و توحید شعور و از طرف دیگر سرزمین شور لذت و لذت شور نامید.

در این کتاب ابتدا ضرورت دعا برای انسان و نهادینه شدن فرهنگ آن تبیین شده، سپس به تبیین و تحلیل زبان دعا بر اساس ادعیه صحیفه سجادیه پرداخته شده و در ضمن به اختصار فرهنگ سازی امام سجاد(ع) با زبان دعا در موضوع دعا، تعلیم و تربیت، حق طلبی و ظلم ستیزی مبرهن گردیده است.

ص:14

ص:15

گفتار دوم: صحیفه سجادیه و فرهنگ دعای شیعی

اشاره

ص:16

2- نهادینه شدن فرهنگ دعا با ظهور صحیفه سجادیه

اشاره

امام سجاد(ع) به اقتضای زمان خود متظاهر به ظهور دعا و نیایش شدند و با این ظهور، قسمتی از فرهنگ تشیع را برای تمام دوران حیات شیعه بلکه مسلمین تثبیت کردند. این ظهور باید توسط یکی از اوصیاء الهی به گونه ای که تمام ابعاد آن را احیاء، روشن و تثبیت شود متجلی می شد. خداوند امام سجاد(ع) را مأمور تجلی به این جلوه نمود. پیامبر(ص)، علی (ع)، فاطمه زهرا(ع)، و امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) بلکه جمیع پیامبر سلف ظهور به جلوه ی دعا داشتند، اما ظلمات و مهلکات زمانه آن ظهورات را به محاق کشانده بود و این امام سجاد(ع) بود که حقیقت دعا را احیاء و برای همیشه تثبیت نمود، از همین رو می توان ادعا کرد ظهور حضرت زین العابدین(ع) به شکل دعا و تهجد فقط به علت تحمیل زمانه نبود، بلکه حکمت الهی و رسالات الله چنان اقتضایی داشت.

ابن جوزی از دانشمندان اهل سنت اعتراف می نماید که امام علی بن الحسین(ع) نسبت به امت اسلامی در باب دعا و کیفیت انشاء سخن و گفتگو با خدا و عرض حوایج به پیشگاه او حق تعلیم دارد، چه آنکه اگر نبود آن امام و تعلیماتش، مسلمانان نمی دانستند که چگونه باید با خدا سخن بگویند و با چه بیان اظهار نیاز به درگاهش بنمایند... (1).

1-2- ضرورت دعا در حیات انسانی

اشاره

برای تبیین اهمیّت نقش صحیفه سجادیه و ظهور خاص امام سجاد(ع) و اثبات این نکته که صحیفه سجادیه ناشی از حکمت بالغه الهی و رسالات الله بوده و شرایط زمانه جزو علل ناقصه بلکه علت معدّه بوده است، ناگزیریم به ضرورت دعا در حیات انسانی اشاره ای داشته باشیم، زیرا راز تأسیس مکتب دعای شیعی به ویژه توسط امام سجاد(ع) در ضرورت حضور دعا در نهاد زندگی بشر و معنادار شدن آن نهفته است.


1- نجفی مرعشی، مقدمه صحیفه سجادیه.

ص:17

1-1-2- دلیل تاریخی

تاریخ دعا به پیدایش انسان و هبوط آدم(ع) باز می گردد. احساس نیاز، خواستن و ناتوانی از درون و برون همواره با انسان بوده و همین احساس از اولین احساسات و ادراکات حضرت آدم(ع) بوده است، لذا از آغاز توسل و پناه بردن به قدرتی لایزال برای آرامش و بقاء خود ضروری می دیده است. از همین رو تاریخ بشریت هرگز از توجه به مبداء عالم و دعا در درگاه او تهی نبوده است. آیات قرآن و روایات برخی دعاهای حضرت آدم(ع) و حوا را بعد از هبوط بیان می کنند (1). همچنین از سایر انبیای الهی وامت های آنان دعاهای فراوانی در آیات و روایات نقل شده است (2).

همین دعا و نیایش ها سرآغاز فصلی خاص در فرهنگ و حیات بشریت بوده است (3).

تاریخ دعا دلیل روشنی است که دعا و توجه به قدرت مطلق لایزال جزو لاینفکی از حیات انسانی است، حتی اگر انسان غرق در کفر و بت پرستی باشد، باز زبان دعا در مقطعی از زندگی وی زبان به بیان می گشاید.

2-1-2- دلیل فطرت

در جای خود ثابت شده که واقعیت مخلوق از جمله انسان چیزی جز فقر و نیاز به غنی مطلق نیست (4) و این فقر امری مقطعی نبوده بلکه فقری سیال و دایمی است و فقر،


1- فعال عراقی،حسین، داستان های قرآن و تاریخ انبیاء درالمیزان ج1،ص 125
2- خداوند در باره ابراهیم می فرماید: ان ابراهیم لأواه حلیم (توبه، آیه 114) و امام باقر(ع) در بیان کلمه اواه در این آیه می فرمایند: الأواه هو الدعا (کلینی، اصول کافی، ج4، ص210). در حدیث قدسی خداوند خطاب به موسی می فرماید: یا موسی مر عبادی یدعونی و از عیسی چنین می خواهد: یا عیسی آمن بی و تقرب الی المؤمنین و مرهم ان یدعونی معک (کلینی، اصول کافی، ج4، ،ص 223). قرآن خطاب به رسول اکرم(ص) می فرماید: قل ادعوا الله ( اسراء آیه 110).
3- رک حائری، سید مهدی دایره المعارف تشیع ج7
4- رک صدر المتألهین، الحکمه المتعالیه فی اسفار الاربعه، ج2،ص 131و ج8، ص110 و طباطبائی، محمد حسین، نهایه الحکمه ص139

ص:18

فقیر و مفتقر به عین یکدیگرند. به بیان دیگر فقر عین تحقق ذات مخلوقات است و آنان عین ربط به خالقند و برای بودن جز رو به خالق داشتن و دریافت دایمی فیض راهی دیگری وجود ندارد، لذا چنین وجودی هرگز نمی تواند در جبلت و ذات خویش از دعا انفکاک پیدا کند، اگر چه از این حقیقت غفلت بورزد، افزون بر این که انسان در اصل و اساس خلقتش به حال دعا است، همانگونه که دعای تکوینی بر سراسر عالم طنین انداز است. اکثر انسانها در غوغای شهوت، قسوت و جهالت از این دعا غافلند، اما چنانکه در تنگنای مصایب گرفتار شوند، غوغاها فرو می نشیند و حجاب ها کنار می رود و آویختگی فطری و فقر جبلی خود را نمایان می سازد و در این هنگام انسان هوشیار شده و از سر اضطرار دست به دعا بر می دارد و به سوی او جؤار (1) می آورد و با تمام خلوص یا رب می گوید: وَجَاءهُمُ الْمَوْجُ مِن کُلِّ مَکَانٍ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ أُحِیطَ بِهِمْ دَعَوُاْ اللّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ (2) یعنی [هنگامی که] امواج دریا از هر سو به سراغ آنها می آید و گمان می کنند بر آنان مسطولی شده. هلاکشان می کند [و به هیچ کمکی دسترسی نداشته و از همه منقطع می گردند] خدا را از روی خلوص تمام می خوانند.

وَمَا بِکُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ۖ ثُمَّ إِذَا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فَإِلَیْهِ تَجْأَرُونَ (3) آنچه از نعمتها دارید، همه از سوی خداست! و هنگامی که ناراحتی به شما رسد، فقط او را می خوانید!

به سخن دیگر اصل خواندن غیر جزو جبلت انسان و فطری است، لذا هیچ انسانی نمی تواند ادعا کند در طول زندگی خود کسی یا چیزی را نخوانده است. تاریخ گواهی می دهد همواره بشر چیزی یا کسی را خوانده و فریاد زده است، برخی ستاره ای، برخی حیوانی، برخی بت های دست ساز و برخی قدرت، ثروت و نیرنگ و یا آهن سرد را خوانده و


1- هر وقت به انسان خطری غیر قابل دفع رسید و سانحه غیر قابل تحمل برایش رخ داد و راه دفاعی برایش باقی نمانده باشد به سوی خدا گرایش پیدا می کند و لابه رفاه طلبی و ناله نجات خواهی و بانک فریادرسی سر می دهد این استغاثه مخصوص را جؤار گویند( جوادی آملی، مبدأ و معاد، ص77 ).
2- یونس، آیه 22
3- نحل،آیه 53

ص:19

مدد گرفته اند، در این بحث مهم نیست که چه چیز و چه کس را خوانده است، بلکه مهم فهم حقیقت خالی نبودن زندگی بشر از خواندن و درخواست است. این حقیقت نشان می دهد که در حین مهندسی انسان در بدو خلقتش به دست حکیم و پاک متعال، اصل خواندن و درخواست در واقعیت حق انسان مانند سایر فطریات مندرج و حکاکی شده است. این اصل فطری به نحوی تجلی یکی از اخلاقیات خداوند متعال می باشد، اخلاقی که از انسان ها خواسته شده تا به آن متخلق گردند تخلقوا باخلاق الله، خداوند به وضوح می خواند و درخواست می نماید، اگر چه درخواست عالی از دانی عرفا امر و نه دعا یا التماس گویند. در عین حال خداوند درخواست قرض الحسنه از بنده خود نمود وَأَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا (1) یا درخواست یاری از بنده کردیَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ (2) در مناجات شعبانیه بسیار اسرارگونه پرده از این حقیقت والابرداشته شده آنجا که علی(ع) نجوا می کند... إِلَهِی وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ نَادَیْتَهُ فَأَجَابَکَ... (3). در این فراز مناجات حقیقت نجوای خدا با بنده خود و اجابت خواست خدا توسط بنده از پرده بیرون می افتد. این اخلاق الهی مانند سایر اخلاق های خداوند متعال بذرگونه یا قطره وار در سرزمین حقیقت وجود انسان قرار داده شده و مهندس انسان آن را یکی از خشت های سرشت آدم قرار داده است که از آن به عنوان اصل فطری یاد می کنیم. از این رو تمام طلب های خدا از انسان که در تشریع به نام امر خدا ظاهر است و تمام انسان طلبی های خداوند که راز گونه عناوینی چون قرض دادن به خداوند، یاری کردن، نجوا نمودن سری خدا با انسان همه حاکی از اخلاق خداوند متعال در دعای غیر خود است، لذا دعای انسان تجلی فطرت و ظهور اراده تکوینی خدا و آن اخلاق الهی در زندگی انسان می باشد.


1- حدید، آیه 18
2- محمد، آیه 7
3- مناجات شعبانیه

ص:20

3-1-2- دلیل عقلی
1-3-1-2- تقریر اول: اقتضای فقر وجودی

عقل کسانی که عالم به حقیقت ربط و فقر وجودی خود و جمیع مخلوقات هستند حکم می کندکه انسان ملزم به توجه تام به مبداء متعالی عالم باشد، لذا این خردورزان جز با خدا با هیچ موجود دیگری ارتباط مسئلت آمیز برقرار نمی کنند و به تمام وسائط به عنوان ابزار نظر دارند و روی نیاز به ابزار نمی آورند و چاره ای نمی بینند که دائماً در رابطه ی مستقیم با خدای خود باشد و فقط حاجات خود را از آن وجود غنی طلب کنند. چنین انسان آگاه و عاقلی چه در شدت و چه در رخاء و چه در تنگنا و چه در گشایش علی السوی مشغول دعای پرودگار است.

2-3-1-2- تقریر دوم: ضرورت پیوند به قدرت بی نهایت

انسان به محض توجه به وضع خود و واقعیات پیرامون خود به انبوهی احتیاج پیوسته می رسد که رسیدن به آنها به تلاش و عمر بی نهایت نیاز دارد. انسان با عمر محدود خود در راه دست یابی به انبوه نیازهای بی نهایتش یا از یأس و سرخوردگی سر در می آورد و یا به جنون تلاش که محنت زا برای خود و دیگران است مبتلا می شود. در این میان عقل راه سومی پیشنهاد می کند؛ انسان با دعا نیروی ناتوان خود را به مبدأ قدرت لایزال پیوند زند و نیروی غیر متناهی را به مدد طلبد تا از رهگذر انبوه نیازها دچار خلاء معنوی نشود، نه مأیوس گردد و نه دچار تلاش جنون آمیز گردد، بلکه در راه اهداف متعالی استقامت نماید و از مشکلات نهراسد.

3-3-1-2- تقریر سوم : دفع ضرر محتمل

به حکم عقل دفع ضرر خواه مقطوع، مظنون یا متحمل به شرط قدرت واجب است. بدون تردید دنیا محل آفات و بلیات بوده و انسان همواره در معرض آن حوادث است دَارٌ بِالْبَلاءِ مَحْفُوفَةٌ (1). این واقعیتی مجرب و قطعی بوده و در متون اسلامی از آن سخن بسیار


1- . نهج البلاغه، خطبه 217

ص:21

رفته است و از آنجا که آیات قرآنی و اخبار متواتر (1) در هر حال دعا را تنها راه و ابزاری معرفی می کند که می تواند حوادث و شرور را برگرداند، عقل حکم می کند که انسان باید دائماً در حال دعا و التجاء به خداوند باشد.

حضرت امیر(ع) می فرماید: مَا الْمُبْتَلَی الَّذی قَدِ اشْتَدَّ بِهِ الْبَلاءُ بِاَحْوَجَ اِلَی الدُّعاءِ مِنَ الْمُعافَی الَّذی لایَأْمَنُ الْبَلاءَ (2) یعنی انسان گرفتاری که سخت در ورطه ی بلا افتاده نیازمندتر به دعا نیست از آدم بی بلائی که از عروض بلا در امان نیست. در جای دیگر آن حضرت(ع) می فرماید: إدفعوا امواج البلاء عنکم بالدعا قبل ورود البلاء (3) یعنی امواج مصیبت ها را با دعا از خود دور کنید.

امام سجاد(ع)در مناجات خود می فرماید: ...لاتجعلنی ممن یبطره الرخا و یصرعه البلاء فلایدعوک الا عند حلول نازلة و لایذکرک الا وقوع جائعة فیصرع لک خده و ترفع بالمسئلة الیک یده... (4). آن امام(ع) در جای دیگری می فرماید: الدعاء یدفع البلاء النازل و ما لم ینزل (5).

4-3-1-2- تقریر چهارم تقلیل هزینه تأمین امنیت

عقل سالم حکم می نماید آنچه لازمش داریم و به آن نیاز داریم حفظش کنیم و در این جهت هزینه نماییم و باز همان عقل حکم می نماید که هزینه حفظ و تأمین امنیت داشته ها را کاهش دهیم تا برای استفاده و بهره بری از آنها بودجه بیشتری بماند. بر اساس


1- . کلینی، کافی، ج4.ص 215
2- . نهج البلاغه، حکمت 294
3- مجلسی، بحارالانوار، ح90،ص 289
4- مجلسی، بحارالانوار، ج 91،ص 130 و ری شهری، میزان الحکمه، ج3، ص251
5- کلینی، ج4، ص216، باید توجه داشت که استناد به نقل و روایت در این استدلال جنبه صغروی دارد و موجب نقلی شدن استدلال نمی شود.

ص:22

همین حکم عقلی است که تمام انسان ها ، اقوام و ملل برای حفظ داشته های خود مانند جان، مال ، ابرو، عقل، دین، مملکت و نظام خود هزینه می نمایند و برخی زرنگی نموده با رهکاری درست و برخی نادرست، قسمتی از این هزینه را بر دوش دیگران می اندازند. از آنجا که بر اساس آموزه های دینی دعا راه مؤثری برای حفظ داشته های ارزشمند از طریق جلب قدرت لایزال الهی است، بدیهی است عقل حکم می کند از طریق دعا نیز به حفظ داشته ها همت گماریم و هم برای تقلیل هزینه تأمین امنیت داشته ها به دعا رو آوریم.

4-1-2- دلیل نقلی
1-4-1-2- قرآن

قُلْ مَا یَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ ۖ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزَامًا ای رسول ما! بگو تا دعای شما نباشد توجه و بذل عنایتی از سوی خدای من به سوی شما نمی شود (1). این آیه بیان می دارد که دعا یگانه راه ارتباط بندگان با مبداء بوده و عنایت خاصه پروردگار در پرتو دعا نصیب بندگان می شود و قدر و منزلت انسان در پیشگاه خدا در گرو دعای آنها است.

وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی یَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ (2) پروردگار شما گفته است: «مرا بخوانید تا (دعای) شما را بپذیرم! کسانی که از عبادت من تکبّر می ورزند به زودی با ذلّت وارد دوزخ می شوند! . مراد از عبادت در این آیه دعا می باشد و آنکه از دعا دست بردارد دچار نوعی استکبار شده است.

امام سجاد(ع) در دعای خود به همین آیه اشاره نموده و می فرماید: ... فَسَمّیْتَ دُعَاءَکَ عِبَادَةً، وَ تَرْکَهُ اسْتِکْبَاراً، وَ تَوَعّدْتَ عَلَی تَرْکِهِ دُخُولَ جَهَنّمَ دَاخِرِینَ.... پس دعا به


1- فرقان ، آیه77
2- مؤمن، آیه 60

ص:23

درگاهت را عبادت، و ترک آن را کبر نام نهادی و تهدید نمودی که ترک کننده دعا با خواری وارد دوزخ گردد. (1)

مجموعه آیات در این موضوع که عدد آنها به 300 می رسد، انسان را به دعا فرا می خواند و راز این دعوت نیز به حقیقت فقر انسان و غنای پروردگار باز می گردد.

2-4-1-2- روایات

در این زمینه روایات زیادی به دست ما رسیده که مرحوم کلینی (2)، علامه مجلسی (3)، مرحوم فیض (4) و ری شهری (5) نقل کرده اند. افزون بر اینها بهترین دلیل روایی، فقرات متعددی از صحیفه سجادیه است. این روایات و ادعیه برای هیچ مسلمانی به خصوص شیعه در رو نیاوردن به دعا عذری باقی نمی گذارد. در اینجا به ذکر چند نمونه اکتفا می شود.

امام صادق(ع) می فرماید: ان عند الله منزلة لاتنال الا بمساءلة هرآینه در نزد خداوند جایگاهی [ویژه ای] وجود دارد که فقط با درخواست و دعا به آن دست یافته می شود (6) . آن حضرت در جای دیگر می فرماید: فاکثر من الدعا فإنة مفتاح کل رحمة و نجاح کل حاجة دعا و درخواست از خدا را زیاد نمائید زیرا دعا کلید تمام رحمت ها و راه دست یابی به تمام حاجات است» (7).


1- صحیفه سجادیه، ترجمه شیروانی، دعای 45. ص199
2- کافی، ج4، صص 210- 393
3- بحارالانوار، ج 91و 90
4- المحجه البیضاء ج2، ص 228
5- میزان الحکمه ج3
6- فیض، المحجه البیضاء ج2،ص 283
7- کلینی،کافی، ج4، ص 216

ص:24

نبی اکرم(ص) فرمودند: افزعوا الی الله فی حوائجکم و الجئوا الیه فی ملماتکم و تضرعوا الیه و ادعوه فان الدعا مخ العبادة (1).

راز پدید آمدن صحیفه سجادیه در همین نیاز بشری به دعا نهفته است. باید توجه داشت که مکتب دعا شروعش با علی(ع) بود، اما تثبیت و نهادینه شدن آن با پدید آمدن صحیفه سجادیه و دعاهای امام سجاد(ع) بود. شرایط و فضای زمان پدید آمدن، نحوه ی املاء حضرت و کتابت آن به وسیله زید بن علی و امام باقر(ع)، کیفیت حفظ آن در نسل بعد از آن حضرت و بالاخره نشر آن در میان امت اسلامی گواه این مطلب است.


1- مجلسی، بحارالانوار، ج93، ص302

ص:25

گفتار سوم: تحلیل زبان دعا

اشاره

ص:26

3- تبیین فرهنگ دعا با زبان دعا

اشاره

امام سجاد(ع) به دوگونه فرهنگ دعای شیعی را تعلیم دادند. اول با عرضه نمودن ادعیه صحیفه سجادیه؛ حضرت(ع) با ادعیه در مضامین مختلف ضمن موضوعات متعدد فرهنگ دعا را آموزش دادند و آنرا نهادینه و تثبیت کردند. مضامین متن، شروع و خروج ادعیه صحیفه سجادیه به ما نشان می دهند که با خداوند چگونه وارد گفتگوی نیازمندانه بشویم، با چه حال و مقالی انس برقرار کنیم و چه بخواهیم و به چه و چگونه تمسک جوییم و چطور ادب حضور در محضر قدس ربوبی را رعایت کنیم. در واقع صحیفه سجادیه یک دوره آموزش عملی و کاربردی دعا است. گونه دوم این است که حضرت(ع) در ضمن ادعیه صحیفه سجادیه فرهنگ دعا را با زبان دعا به ما تعلیم می دهد. در خلال دعاهای صحیفه سجادیه مضامینی وجود دارد که مربوط به نفس دعا است و موضوعات مختلف در باره دعا کردن و ابعاد و جنبه های آن را مطرح می کند. در واقع صحیفه سجادیه با زبان دعا فرهنگ دعای شیعی را هم بیان می کند.

1-3- تبیین حقیقت زبان دعا

اشاره

برای درک ماهیت دعای حقیقی در مکتب صحیفه سجادیه قبل از هر چیزی باید حقیقت زبان دعا را بررسی و درک نمود از همین رو امام سجاد(ع) در خلال ادعیه زبان دعا را آشکار نموده است. به عنوان مقدمه این گفتار باید گفت: زبان دعا زبان مشترک آدمیان است و منشأ فطری دارد و می تواند محور وحدت انسانها و بستر گفتگوی تمدنها و ادیان قرار گیرد. و آن غیر از زبان عرفی و زبان سر می باشد، بلکه یک وجه بیانی وجود انسانی است، لذا وضع و نشانه ها در زبان دعا راه ندارد و قواعد حاکم بر زبان عرفی بر آن حاکم نیست، البته زبان سر می تواند ترجمان زبان دعا بشود. در دعای حقیقی زبان دعا وجود دارد و چنانچه زبان دعا در وجود داعی به بیان در نیاید، داعی و دعا مجازی است و نه تنها لذت آور نیست بلکه قابلیت استجابت ندارد، زیرا خداوند وعده قطعی استجابت دعای حقیقی داده است. زبان دعا داری ویژگی هایی است که ریشه در حقیقت آن دارد. همین ویژگی ها زبان دعا را از سایر زبان ها ممتاز می کند و آنرا به زبان عرفان نزدیک می سازد. ادعیه پیشوایان دینی به ویژه دین اسلام، به خصوص صحیفه سجادیه و تحلیل دعاهای آنان ویژگی های زبان دعا را به دست می دهند. این ویژگی ها راه را برای شناخت

ص:27

بیشتر حقیقت زبان دعا هموار می نمایند. آنچه در این گفتار می آید تفصیل نکات فوق می باشد.

1-1-3- زبان دعا زبان مشترک تمام انسان ها(زبان انسانی)

تاریخ دعا، منشأ فطری آن و تحلیل زبان دعا برای ما این حقیقت را آشکار می کند که زبان دعا زبانی بین المللی و تنها زبان مشترک بین تمام انسان ها است و نیاز به آموزش کلاسیک ندارد. استعداد آن در تمامی آدمیان با تمام اختلاف نژادها و جغرافیاها به طور مساوی نهفته است. التفات و توجه مهمترین راه شکوفائی و بالفعل شدن این استعداد است. اگر رهبران بشری، به ویژه رهبران ادیان در خصوص دعا آموزش و تعلیماتی ارائه کرده اند برای آموزش زبان دعا نبوده است، بلکه برای توجه دادن و ملتفت کردن بشر به آن زبان و گویایی آن بوده است.

اشتراک زبان دعا بین تمام ملل و ادیان مهمترین محور وحدت بشریت را به دست می دهد که می تواند زبان همدلی و همراهی تمام آدمیان در تمام اعصار قرار گیرد. زبان دعا مستحکم ترین بستر گفتگوی بین تمدن ها و ادیان است که تا کنون مورد غفلت بوده است. این نکته قابل توجه است که اگر امروزه در تمام ادیان بسیاری از آموزه های عرفانی بسیار به هم نزدیک یا واحد می باشد و یا بیان مولوی در مثنوی مورد اقبال پیروان سایر ادیان به ویژه در اروپا و امریکا قرار گرفته، به این جهت است که به نوعی آمیخته با بیان زبان دعا بوده و زبان عرفان با زبان دعا قرابت دارد، بلکه همزادآن است.

2-1-3- زبان دعا وجه بیانی وجودی(زبان ذاتی)

زبان دعا حقیقتی از سنخ الفاظ و گویش که از صوت در فضای دهان درست می شود نیست، همچنان که از سنخ نشانه ها و علایم که مفاهیمی را القا می کند نمی باشد، بلکه یک وجه بیانی وجود انسانی است که می تواند در تمام انسان ها با تمام اختلاف گویش ها و یا اختلاف فهم هایشان از نشانه ها یکسان جریان یابد. در زبان دعا چون مخاطب در حقیقت خداوند متعال است، الفاظ موضوعیت ندارد، اگر چه وقتی بیان زبان دعا بر زبان سر جاری شود و در قالب الفاظ به پیش گاه خداوند عرضه گردد دارای تأثیر بیشتری است و از همین جهت پیشوایان دین اسلام سفارش کرده اند که خواستن و خواسته ها را از خدا به زبان آوریم و زبان دعا را با زبان سر به قصد استعمالی جدی ظاهر سازیم.

ص:28

امام صادق(ع) می فرماید: إن الله تبارک و تعالی یعلم ما یرید العبد اذا دعاه و لکنه یحب أن تبث الیه الحوائج فإذا دعوت فسم حاجتک... (1) یعنی خداوند متعال آنچه بنده در دعا می خواهد از قبل می داند، اما دوست دارد که بنده اش خواسته های خود را با زبان عرضه بدارد لذا هرگاه دعا می کنی حاجات خود را مشخص نما و نام ببر.

اساسا الفاظ شفاهی یا کتبی و نشانه ها زمانی در زبان موضوعیت پیدا می کنند که مخاطب به غیر از الفاظ گوینده راه دیگری برای فهم و درک نیات و مقاصد متکلم یا شهود وجه بیانی وجود او نداشته باشد، اما در زبان دعا مخاطب خداوند است که حتی قبل از داعی به باطن وی آگاه است و خواسته شکل گرفته در ضمیر داعی را حتی قبل از شکل گیری می داند.

3-1-3- زبان دعا واقعیتی فراتر از زبان عرفی (زبان فطرت)

برای درک بیشتر زبان دعا ناچار به تحلیل زبان عرفی و مقایسه زبان دعا با آن هستیم. در زبان عرفی گاهی کلمات و الفاظی بدون این که ریشه در ذهن و قصد گوینده داشته باشد از دهان خارج می شود و متکلم اساساً اراده استعمالی ندارد، درست مانند انسان خواب که حرف می زند یا هاذل و ساهی که سخن بر زبان می راند. در این مرحله، هرگز آن الفاظ را نمی توان زبان نامید و این قبیل الفاظ افاده معنی که بتوان به متکلم نسبت داد نمی کند. در مباحث زبانشناسی دانش اصول فقه، فهم معانی الفاظ در این مرحله را دلالت تصوری می نامند (2). بدون تردید این نحوه درخواست نمودن هرگز دعا نمی باشد. شاید دعای لاهی در فرمایش امیر المؤمنین(ع) را بتوان حمل بر همین مرحله از دعا نمود. حضرت(ع) فرمود: إذا دعا أحدکم للمیت فلایدعو له و قلبه لاه عنه و لکن لیجتهد


1- کلینی، اصول کافی، ج4. ص225
2- ر.ک نائینی، فوائد الاصول، ج3. 1ص40 و ج4، ص716

ص:29

له فی الدعا (1) یعنی هنگامی که کسی از شما برای مرده دعا می کند، دعا نکند درحالی که قلبش سرگرم به چیزی غیر از دعا و مرده است، البته تلاش کنید در دعا کردن صحیح برای مرده. (2)

مرحله دوم زبان هنگامی شکل می گیرد که الفاظ ریشه در معانی ذهنی داشته باشد و گویند در حین تکلم به معنای آن هوشیار باشد و قصد آن معانی و الفاظ نماید و اراده استعمالی داشته باشد. این مرحله همان زبان عرفی است و در نزد دانشمندان اصول فقه به دلالت تصدیقی مشهور است (3). برای ارتباط با دیگران و برقرار شدن مفاهمه همین معنی ذهنی قصد شده از الفاظ کفایت می کند و مخاطب می تواند معانی ظاهری الفاظ گوینده را به وی نسبت دهد. این معانی ذهنی گوینده ممکن است ریشه در قلب هم داشته باشد، همانگونه که می تواند با قلب گوینده هیچ ربطی نداشته باشد و توجه قلبی به معانی نباشد. این نحو دعا کردن نیز دعای حقیقی نخواهد بود و داعی فقط با زبان عرفی دعا می کند و فاقد زبان دعا می باشد و در لسان روایات به دعای غافل یا ساهی معروف است.

فراتر از اتکای الفاظ به معانی ذهنی که در زبان عرفی لازم است، مرحله دیگری وجود دارد که وجود عینی معنی در نفس حاضر است و بیان با اتکا به وجود عینی معنا و نه وجود ذهنی شکل می گیرد. در این مرحله ابتدا زبان دعا که نزدیک به زبان عرفان است محقق می شود و سپس ممکن است با الفاظ مأنوس عرفی بر زبان سر هم جاری شود در حالی که نمی تواند عین وجودات معانی را به عموم مخاطبین بشری القاء نماید، لذا


1- کلینی، اصول کافی، ج4. ص 22
2- علامه مجلسی در شرح این روایت می گوید " تخصیص به مرده در این روایت به این جهت است که در میان مردم شایع و معمول است که برای سر سلامتی به باز ماندگان طبق معمول و مرسوم برای مرده دعا می کنند بدون اینکه توجهی به مرده و اصل دعا داشته باشند. بر طبق این شرح از روایت، دعای اینچنینی اساساً مبتنی بر معانی ذهنی نیست و فقط دلالت تصوری دارد لذا نمی توان دعا به حساب آورد.
3- ر.ک نائینی، فوائد الاصول، ج3،ص 140 و ج4،ص716

ص:30

مخاطبین بشری از الفاظ آن ادعیه در حد وسع خود یک سلسله معانی را فهم می کنند. در این نحوه بیان انسانی، وجود عینی معنا و نه وجود ذهنی آن، قبل از حضور در نزد نفس انسان در نزد خداوند متعال حاضر است إن الله یحول بین المرء و قلبه (1) یعنی خداوند بین انسان و دل او قرار دارد، لذا وقتی دعا عبارت شد از حضور وجود عینی در خواست حتی قبل از توجه انسان به وجود خواسته خود، خداوند متعال از آن آگاه است. همین گونه که زبان دعا در انسان فراتر از زبان عرفی است و اساساً نیازی به تکلم ندارد، دعای تکوینی انسان نیز نیاز به الفاظ ندارد.

طبق آیات قرآن خداوند متعال تمام حوائج انسانی را که تکوینا مورد نیاز و خواست انسان است و بسیاری از مهماتی که راحتی وی در آنها قرار دارد و مطلوب او است، قبل از این که انسان به آنها توجه کند، به وی عطا نموده و در قرآن کریم اعطای آن نعمت ها و نیازهای حیاتی را متفرع بر دعا و مسئلت انسان نموده، در حالی که چیزی به عنوان دعا و مسئلت به زبان عرفی به آستان پروردگار نیاورده و عرضه نداشته و اساساً بدان هوشیار نبوده است ... و أتاکم کل ما سألتموه و إن تعدوا نعمة الله لا تحصوها... (2) خداوند تمام آنچه [تکوینا] از او درخواست کرده اید به شما داده است لذا اگر نعمت های خدا را بخواهید بشمارید نمی توانید به عدد درآورید. ...لَمْ اَخْلُ فِی الْحالاتِ کُلِّها مِنِ امْتِنانِکَ،... : و در هیچ حالی از انعام و لطف تو بی نصیب نبوده ام (3). البته اگر در اثر عارضه ای یکی از آن نعمت های حیاتی و ضروری زندگی از انسان سلب شود، وی متوجه آن مهم شده و از خداوند عطای دوباره آنرا می خواهد.

از همین رو دعا ذاتاً نیاز به تفوه، زبان عرفی و بر زبان سر جاری کردن ندارد. علی(ع) در مناجات شعبانیه این حقیقت را چنین بیان نموده است ... وَ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَ تَخْبُرُ


1- انفال، آیه 24
2- نحل، آیه 18
3- صحیفه سجادیه، ترجمه شیروانی، دعای 12/5، ص67

ص:31

حَاجَتِی وَ تَعْرِفُ ضَمِیرِی وَ لایَخْفَی عَلَیْکَ أَمْرُ مُنْقَلَبِی وَ مَثْوَایَ وَ مَا أُرِیدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِی وَ أَتَفَوَّهَ بِهِ مِنْ طَلِبَتِی وَ أَرْجُوهُ لِعَاقِبَتِی ... (1) [خداوندا] تو می دانی که در دل چه دارم و از نیازم آگاهی و نهادم را می شناسی؛ و کار این سرای و آن سرایم برتو پوشیده نیست و آنچه می خواهم به زبانم بیاورم و بنمایم و خواسته ام بگویم و آنچه برای سرانجام خویش بدان امیدوارم.

امام سجاد(ع) در ادعیه صحیفه به دفعات به این حقیقت اشاره نموده و آنرا لازمه سنت افضال پروردگار معرفی می کند: بَلْ مَلَکْتَ - یا اِلهی - اَمْرَهُمْ قَبْلَ اَنْ یَمْلِکُوا عِبادَتَکَ، وَ اَعْدَدْتَ ثَوابَهُمْ قَبْلَ اَنْ یُفیضُوا فی طاعَتِکَ، وَ ذلِکَ اَنَّ سُنَّتَکَ الْاِفْضالُ،. (2) بلکه ای خدای من، پیش از آنکه آنان مالک عبادت تو گردند تو مالک امرشان بوده ای، و پیش از آنکه در راه طاعت تو گام بردارند اجرشان را مهیا کرده ای چرا که تفضل نمودن سنت توست.

... وَ فِی خِلَالِ ذَلِکَ مَا کَتَبَ لِیَ الْکَاتِبَانِ مِنْ زَکِیّ الْأَعْمَالِ، مَا لَا قَلْبٌ فَکّرَ فِیهِ، وَ لَا لِسَانٌ نَطَقَ بِهِ، وَ لَا جَارِحَةٌ تَکَلّفَتْهُ، بَلْ إِفْضَالًا مِنْکَ عَلَیّ، در خلال آن به من عنایت می کنی که کاتبان چیزهای پاکی برایم بنویسند که فکر آن به قلب خطور نمی کرد و زبان به آن سخن نگفت و اعضاء به انجام ان حرکت نکردند بلکه اعطای آنها به من فقط بر اساس سنت افضال بود. (3)

... یَا إِلَهِی فَلَکَ الْحَمْدُ فَکَمْ مِنْ عَائِبَةٍ سَتَرْتَهَا عَلَیّ فَلَمْ تَفْضَحْنِی، وَ کَمْ مِنْ ذَنْبٍ غَطّیْتَهُ عَلَیّ فَلَمْ تَشْهَرْنِی، وَ کَمْ مِنْ شَائِبَةٍ أَلْمَمْتُ بِهَا فَلَمْ تَهْتِکْ عَنّی سِتْرَهَا،... (4) بار خدایا، سپاس


1- مناجات شعبانیه
2- صحیفه سجادیه، ترجمه شیروانی، دعای 37/7، ص167
3- پیشین، دعای 15، ص268
4- پیشین، دعای 16/21، ص83

ص:32

از توست، چه بسیار عیب هایی که بر من پوشانده ای و مرا با آنها رسوا نساختی و چه بسیار گناهانی که بر آنها پرده افکندی و مرا بدانها مشهور نساختی و چه بسیار زشتی ها که مرتکب گشتم و پرده اعتبار مرا ندریدی

...فَکَمْ یا اِلهی مِنْ کُرْبَهٍ قَدْ فَرَّجْتَها وَ هُمُومٍ قَدْ کَشَفْتَها وَ عَثْرَهٍ قَدْ اَقَلْتَها رَحْمَهٍ قَدْ نَشَرْتَها وَ حَلْقَهِ بَلاَّءٍ قَدْ فَکَکْتَها ... ای معبود من چه بسیار گرفتاری که برطرف کردی و چه بسیار اندوه که زدودی و لغزش ها که چشم پوشیدی و مهر و رحمت که گستردی و زنجیر بلا که از هم باز کردی .... (1)

4-1-3- غیر لفظی بودن زبان دعا (زبان خاموش)

حقیقت زبان دعا از سطح لفظ بی جان خارج بوده و در مرتبه لفظ نیست، بلکه توجه به حضور عینی درخواست است، لذا یک وجه وجودی بیانی است که داعی را در ارتباطی وثیق با مدعو (خداوند متعال) قرار می دهد و واسطه یک جذب و إنجذاب معنوی است. فقیر علی الاطلاق را به غنی علی الاطلاق پیوند می دهد. از همین رو تمام دعاهای حقیقی عبادت است فَسَمَّیْتَ دُعآئَکَ عِبادَةً پس دعا به درگاهت را عبادت نام نهادی (2). و از طرف دیگر تمام عبادات نیز زبان دعا است. لذا سخن صاحب تفسیر المنار که گفته است هر عبادتی دعا نیست پنداری بیش نیست، زیرا در حقیقت هر عبادتی زبان دعا نهفته است. حقیقت هر عبادت، وجه وجودی بیانی انسان است که با فقر خویش رو به غنی نموده و او را می خواند و از او طلب رفع فقر می نماید. ادله دیگری بر این حقیقت اقامه شده که از مجال این کتاب بیرون است (3).


1- قمی، عباس، مفاتیح الجنان، دعای افتتاح
2- صحیفه سجادیه، ترجمه شیروانی، دعای 45، ص199
3- ر.ک، طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج2

ص:33

5-1-3- غیر وضعی بودن زبان دعا(زبان وجودی)

زبان دعا تکوینا ترجمان معانی دعا، خواسته و نیازند. بیان در آن زبان با معانی متحد و یکی است، نه این که الفاظ فانی در معنا یا آینه ی معانی باشند آنگونه که در زبان عرفی است، لذا وضع و قرار داد که اساس زبان عرفی می باشد (1) در آن راه ندارد و چنانچه زبان سر ترجمان زبان دعا شود و دعا به لفظ در آید قلب، ذهن و زبان سر با هم، هم سو می باشند و علاوه بر اراده استعمالی الفاظ و اراده جدی معانی الفاظ، عین وجود معنا نیز در نفس حاضر و نفس عین آن معنا است. زبان دعا در این هنگام که به مرتبه زبان عرفی تنزل می نماید به ناچار با الفاظ و نشانه های زبان عرفی و به شکل جملات انشائی و طلبی ادا می شوند، لذا ظاهراً متصف به صدق و کذب نمی شوند و فرض صدق و کذب یا یقین، ظن و شک در آن راه پیدا نمی کند، زیرا خبری نیست تا در نفس الامر دنبال مطابق مخبربه و میزان تطابق خبر با نفس الامر باشیم، در عین حال زبان دعا چون مبتنی بر علم حضوری است، مصداقاً فقط متصف به صدق می شود و مبتنی بر یقین خواهد بود، زیرا نیاز عین نفس انسان است و در نفس با وجود ذاتیش موجود است نه با وجود بالعرض، لذا ظهور خواسته کذب نیست کما اینکه داعی هیچ تردیدی در نیاز و عرضه آن به پیشگاه حق ندارد.

6-1-3- غیر نشانمند بودن زبان دعا (زبان بی نشانه ها)

از ویژگی های فوق روشن می گردد که زبان دعا زبانی بی نیاز از علائم و نشانه های قراردادی است. هر زبانی نشانه های با صدا یا بی صدا و خاموش دارد که در نظر عرف همان نفس زبان است مثلا حروف، حرکات، کلمات، اوزان و هیأت ها در زبان عرفی اعم از عربی یا انگلسی و فارسی و دیگر زبان ها علائم و نشانه های آن زبان ها هستند و نقش واسطه بین ذهن گوینده و ذهن شنونده برای انتقال معنی ایفا می کنند، بدین نحو که ابتدا وجود بالعرض معنا را در ذهن ایجاد نموده و نفس با اتحاد با آن وجود بالعرض با معنا و منظور


1- ر.ک خراسانی، کفایه الاصول ص24

ص:34

بالذات در خارج یا ذهن گوینده ارتباط برقرار می کند، در عرف و به نحو مجازی به آن نشانه ها زبان گویند. در زبان نقاشی نقوش و تصاویر، در زبان راهنمائی رانندگی علائم منصوب، در زبان طبیعت اشیاء و فعل و انفعال آنها، در زبان درد تغییر و بی نظمی در جسم همه نشانه اند و نه اصل زبان. البته در برخی زبان ها علائم، قراردادی بین انسان ها و در برخی دیگر، علائم قرارداد تکوینی خداوند است.

در زبان دعا هیچ نشانه و علامت واسطی برای ایجاد معنی در ذهن مخاطب و برای دلالت کردن بر مدلول و فهماندن نیاز و خواسته به خداوند وجود ندارد، زیرا مدلول یعنی ذات نیاز و ذات درخواست رفع آن، که در دل نیاز نهفته، به پیشگاه فهمنده متعال عرضه می شود، نه وجود بالعرض نیاز تا به واسطه و ابزار واسطه نیاز باشد. بلکه بالاتر از این که اساسا ذات نیاز و عرضه ذات خواسته قبل از عرضه به پیشگاه ربوبی در پیشگاه خداوند حاضر است، حتی قبل از آنکه داعی خود متفتن به وجود نیاز و درخواست در درون خود گردد در نزد خداوند حاضر است، زیرا «وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ» (1).

7-1-3- وجدان زبان دعا معیار دعای حقیقی(زبان حقیقت)

تحلیلی که از زبان دعا گذشت روشن می سازد که بسیاری از دعاها دعای حقیقی نیست، بلکه داعی و دعا مجازی است. دعای مجازی قابلیت استجابت ندارد و این راز عدم استجابت بسیاری از ادعیه مردم است. در حالات مختلفی داعی با زبان سر و الفاظ به دعا نشسته اما با زبان دعا از خداوند در خواست نمی کند مثلا:

1- داعی با زبان عرفی درخواست خود را به پیشگاه خداوند عرضه می نماید اما خواست و خواسته اش حضور عینی در قلب ندارد. معانی خواسته هایش معانی و مفاهیم ذهنی و برآمده از علم حصولی است و نه علم حضوری. دعا در این صورت به حمل اولی دعا است اما به حمل شایع صناعی دعا نمی باشد، زیرا وجه وجودی بیانی خواست و خواسته که همان معانی و زبان دعا می باشد در نفس و قلب معدوم است. دعای چنین


1- انفال، آیه 24

ص:35

داعی فقط لقلقه زبان بوده و ترجمان ذهن متحد با معانی الفاظ است و نه ترجمان ذهن متحد با قلب و معنی!

رسول الله (ص) دعای چنین شخصی را به عنوان دعای غافل و امام صادق(ع) دعای ساهی که شایستگی استجابت ندارد معرفی کرده اند و اعلموا أن الله سبحانه لایستجیب دعا من قلب غافل (1) آگاه باشید خداوند سبحان دعایی که از دل غافل عرضه شود استجابت نخواهد کرد.

قال الصادق(ع) إن الله لایستجیب دعاء بظهر قلب ساه فإذا دعوت فأقبل بقلبک ثم استیقن بالاجابه (2) هر آینه خداوند دعای برخواسته از ورای قلب ساهی نمی پذیرد، پس با دل بیدارت به دعا بپرداز، سپس به اجابت شدن آن یقین داشته باش.

2- در درون داعی زبان دعا وجود دارد و خواستی حضور وجودی یافته، اما به جهت فقدان توجه و محدودیت علم داعی آنرا به وضوح نمی بیند، لذا با زبان عرفی چیزی مغایر خواسته اش به زبان می آورد و به پیشگاه خداوند عرضه می کند. یعنی آنچه با زبان سر می طلبد با آنچه با زبان دعا مسئلت می کند مغایر است. نقل شده است که امیرالمؤمنین(ع) شنید که مردی می گوید: اللهم إنی اعوذبک من الفتنة خدایا از فتنه به تو پناه می آورم. حضرت(ع) به او فرمود: اراک تتعوذ من مالک و ولدک! یقول الله تعالی: إنما اموالکم و اولادکم فتنة. ولکن قل: اللهم إنی اعوذبک من مضلات الفتن یعنی، مشاهده می کنم که تو از مال و فرزندت به خدا پناه می بری چرا که خداوند فرمود: هرآینه اموال و فرزندان شما فقط فتنه اند. البته تو باید از گمراهی های فتنه به خدا پناه ببری [نه از اصل فتنه]. امام صادق(ع) می فرماید: ... و اعرف طریق نجاتک و هلاکک کیلا تدعو الله بشئ


1- فیض، محسن، المحجه البیضاء، ج2،ص 294
2- پیشین

ص:36

منه هلاکک و انت تظن فیه نجاتک (1). تو باید راه نجات واقعی و هلاکت واقعی خودت را بشناسی تا مبادا از خداوند چیز هلاک کننده درخواست کنی در حالی که می پنداری آن چیز نجات بخش توست.

البته خداوند متعال از آنجا که استجابت را بر اساس امتنان قرار داده، در این موارد خواسته ی زبان دعا را مورد توجه قرار می دهد و نه دعای زبان عرفی و الا خلاف امتنان خواهد بود.

3- گاهی داعی زبان دعا دارد اما در اثر عدم آگاهی یا عدم توجه به زبان عرفی و قواعد و دستور زبان، الفاظ را نادرست ادا می کند و بدین شکل زبان دعا با زبان عرفی مغایرت پیدا می کند. البته اعراب الفاظ دعا و صحت کلمات دعا در زبان عرفی شرط اجابت یا ترتب ثواب بر دعا نمی باشد، اما شرط ادب حضور است و در نتیجه ی عالی تر مؤثر است. امام جواد(ع) فرمود: ... و دعائه الیه من حیث لا یلحن به منزلة مدح درخواست از خداوند در حالی که با الفاظ و جملات غلط صورت می پذیرد در واقع فقط مدح است. باید توجه نمود که در این صورت دو نوع دعا وجود دارد، یکی دعای حقیقی با زبان دعا که لفظی نیست و در حقیقت مبین همان نیاز واقعی و مقصود اصلی داعی است و دیگری دعای ملفوظ که داعی با زبان عرفی اما با الفاظ غلط بر زبان سر جاری می کند، این نوع دعا نیز دعای حقیقی نیست، زیرا حضرت در ادامه می فرماید: إن الدعا الملحون لا یصعد إلی اللهیعنی دعا با الفاظ و جملات غلط به سوی خدا بالا نمی رود.

اجابت دعا لطفی عظیم است و اجابت دعای ملحون خلاف این لطف است. البته در این صورت داعی دست خالی باز نمی گردد، خداوند دعای حقیقی او را که عبد اراده جدی آن دارد می شنود و ترتیب اثر می دهد، چون عبد با زبان دعا به پیشگاه خدا عرضه داشته است. دلیل این مطلب مفهوم موافق فرمایش نبی اکرم (ص) است که فرمود: ان الرجل


1- پیشین

ص:37

الأعجمی من امتی لیقرء القرآن بعجمته فترفعه الملائکة علی عربیته (1) هر آینه مرد غیر عرب قرآن را با اغلاط فراوان تلاوت می کند اما ملائکه تلاوت او را با قرائت عربی درست بالا برده و به محضر پروردگار می رسانند.

4- گاهی داعی با زبان عرفی دعا می کند و خدا را می خواند و از او مسئلت می کند اما در درون او زبان دعا وجود ندارد، زیرا در حقیقت خدا را نمی خواند، در دل همه امید و نگاه به اسباب عادی یا اموری که توهم کرده در زندگی مؤثر است دارد، لذا با زبان سر خدا را می خواند اما با زبان دل اسباب و وسائط توهمی را می جوید (2). این نوع دعا نیز قابلیت استجابت ندارد و دعای مجازی است. در واقع داعی که در دعا اخلاص نداشته باشد داعی و دعا مجازی است.

امام سجاد(ع) لازمه دعای حقیقی را انقطاع کامل و اخلاص می داند اللّهُمّ إِنّی أَخْلَصْتُ بِانْقِطَاعِی إِلَیْکَ وَ أَقْبَلْتُ بِکُلّی عَلَیْکَ وَ صَرَفْتُ وَجْهِی عَمّنْ یَحْتَاجُ إِلَی رِفْدِکَ...، وَ رَأَیْتُ أَنّ طَلَبَ الْمُحْتَاجِ إِلَی الْمُحْتَاجِ سَفَهٌ مِنْ رَأْیِهِ ..فَکَمْ قَدْ رَاَیْتُ مِنْ اُناسٍ طَلَبُوا الْعِزَّ بِغَیْرِکَ فَذَلُّوا، وَ رامُوا الثَّرْوَةَ مِنْ سِواکَ فَافْتَقَرُوا، وَ حاوَلُوا الْاِرْتِفاعَ فَاتَّضَعُوا..... (3).:خدایا، من با دل بریدن از همه کس، قلب خود را از یاد غیر تو پیراسته ام، و با تمام وجودم به تو روی آورده ام، و از آن کس که خود نیازمند احسانِ توست، رویِ حاجت برگردانده ام، و از آن کس که از فضل تو بی نیاز نیست، خواهش خود را پس گرفته ام، و دانسته ام که نیاز خواهیِ انسانِ نیازمند از نیازمندی دیگر، نشانه ی کم خردی و کج اندیشی است. ای معبود من! چه بسیار دیده ام مردمی را که از غیر تو عزّت طلبیده اند و ذلّت نصیب شان شده است و


1- کلینی، اصول کافی، ج4،ص 424
2- ر.ک طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج2
3- صحیفه سجادیه، ترجمه شیروانی، دعای 28/7-1،ص 137

ص:38

توانگری را نزد دیگران جسته اند و به تنگ دستی رسیده اند؛ و هوسِ سربلندی کرده اند و به سر افکندگی دچار آمده اند.

2-3- ویژگی زبان دعا بر اساس تحلیل زبان دعا

1-2-3- زبان دعا مبتنی بر علم حضوری

تحلیل حقیقت زبان روشن می نماید که خواستن و خواسته ها در دعای حقیقی فقط مفاهیم و تصورات ذهنی نمی باشد، بلکه حضور وجودی دارند و اگر زبان دعا با زبان سر متحد شود، الفاظ دعا متکی به مفاهیم ذهنی که محصول علم حصولی انسان است نمی باشد بلکه محصول نیاز حقیقی است که حضور وجودی در جان انسان دارد.

2-2-3- زبان دعا مبتنی بر علم و یقین

وقتی زبان دعا مبتنی بر علم حضوری گردید، بیان آن مبتنی بر یقین واقعی است و نه یقین اعتقادی و یا ظن وگمان که احتمال خطا در آن می رود. انسان به خاطر قیود و محدودیت هایی که در علم حصولیش دارد بسیاری از حرفهایش متکی بر مفاهیم و معانی ظنی الفاظ می باشد که در ذهن اندوخته است و از طرف دیگر در استخدام الفاظ برای بیان معانی و نیات ذهنی خود ممکن است دچار اشتباه گردد، چون ارتباط الفاظ و معانی از طریق علم حصولی به دست آورده، لذا نمی توان گفت زبان عرفی و یا زبان سر همواره مبتنی بر یقین و صدق است اما زبان دعا همواره مبتنی بر یقین است، چون معنی در واقع با زبان به نحو اتحاد حقیقی متحد و یکی است. در زبان دعا موضوع و موضوع له واحد است لذا وضع و اقسام وضع در آن راه ندارد. این ویژگی در سراسر ادعیه ائمه اطهار(ع) و صحیفه سجادیه مشهود و جاری است و گاهی با صراحت این ویژگی زبان دعا بیان شده است.

ص:39

بسیاری از فقرات دعای ملفوظ ائمه اطهار(ع) ترجمان این مبنای زبان دعا است، لذا با کلماتی مانند رأیت (1) وجدت، علمت و ایقنت (2) که دلالت بر یقین و علم به خواسته و استجابت می کند، شروع می شود.

با تعمق دقیق در ادعیه صحیفه سجادیه می یابیم که امام(ع) در هیچ کدام از فرازهای دعا شک و تردید ندارد و اساساً بوی ظن و گمان به مطالب و حوایجی که ابراز شده به مشام نمی رسد تا چه رسد به شک یا تردید، همانگونه که یقین به استجابت نیز در آن ادعیه موج می زند.

باید متذکر شد که تمام جملات ادعیه جملات طلبی و انشایی هستند که در ظاهر صدق و کذب در آنها راه ندارد، اما می توان همه آنها را به جملات اخباری باز گرداند که حکایت از واقع و نفس الامر می نماید، لذا این ویژگی دچار چنین شبهه ای نمی شود که صدق و کذب چون در ادعیه راه ندارد، مقطوع یا مظنون بودن آنها نیز بی معنی است، سید ساجدین(ع) می فرماید: اَللَّهُمَّ فَها اَنَاذا قَدْجِئْتُکَ مُطیعاً لِأَمْرِکَ فیما اَمَرْتَ بِهِ مِنْ الدُّعآءِ، مُتَنَجِّزاً وَعْدَکَ فیما وَعَدْتَ بِهِ مِنَ الْاِجابَةِ، اِذْ... (3) خداوندا، اکنون این من هستم که به نزد تو آمده ام، در حالی که فرمان تو را که به دعا کردن امر نموده ای، اطاعت کرده ام و وفا به وعده ای را که پیرامون اجابت داده ای، خواستارم.

3-2-3- زبان دعا ترجمان رتبه ی وجودی داعی

رتبه وجودی انسان امری تشکیکی است و مراتب قرب انسان ها و میزان فقر وجودی در نوع انسان سیال و متفاوت است. پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) در مرتبه وجودی قرار دارند که از جمیع فرشتگان بالاتر می باشد و شدت وجود آنان در رتبه ی بعد از اطلاق وجود پروردگار قرار دارد و سایر ملائک و انسان ها در مراتب بعد از آنان هستند.


1- پیشین، دعای 28/6،ص137
2- پیشین، دعای 12، ص67
3- پیشین، دعای 31/11،ص144

ص:40

زبان دعا در رتبه ی وجودی انسان شکل می گیرد، لذا زبان دعا قبل از هر امری شدت و رتبه ی وجودی و میزان فقر داعی را نشان می دهد. لازمه این سخن این نیست که الزاماً داعی با زبان دعا و دعاهای خود،رتبه وجودی خود را مشاهده و درک می کند. البته اگر بخواهد می تواند با تحلیل دعا و درک زبان دعا در وجود خود، میزان فقرش را به خدا دریابد. راز عظمت، شگفتی، عمق و حلاوت ادعیه ی مأثوره ی ائمه اطهار(ع) و صحیفه سجادیه در همین نکته نهفته است.

دعا در ادعیه معصومین(ع) به معنی حقیقی بوده و زبان دعا در آن ادعیه قبل از بیان هر نیازی تجلی رتبه وجودی و فقر آنان است. آنان در ادعیه به تمام وجود و شدیدترین مرتبه فقر ممکن انسانی ظهور و تجلی یافته اند، از همین رو در ادعیه معصومین(ع) سخن از کلم الناس علی قدر عقولهم مطرح نمی باشد. آنان این اصل را در زبان عرفی، آن هم با عموم مردم رعایت کردند و نه با خواص اما در زبان دعا رعایت این اصل مشاهده نمی شود. البته این سخن به معنی عدم امکان استفاده عوام از ادعیه معصومین(ع) نمی باشد. امام سجاد(ع) می فرماید: ... وَ اَقْبَلْتُ بِکُلّی عَلَیْکَ،... با تمام وجود به تو روی آوردم (1).

4-2-3- زبان دعا ترجمان فطرت

فقر عین ذات و حقیقت داعی و غنا حقیقت مدعو؛ خداوند متعال؛ است، پس جبلت و فطرت انسان بر فقر استوار شده است، لذا احساس فقر و نیاز احساس و درکی فطری است. اساساً دعا رویکرد وجه وجودی بیانی فقیر به غنی مطلق و زبان دعا همین وجه وجودی است. این که فطرت انسانی فقط در پی طلب و جستن- خداجویی، حقیقت جویی، فضیلت طلبی، زیبا طلبی و... - می باشد به جهت این است که فطرت و جبلت انسان عین فقر است و چون فطرت طلب های خود و جستن هایش را فقط در خدا می یابد و دعا نیز چیزی جز خواستن از خداوند متعال نمی باشد، معلوم می شود که زبان دعا در واقع زبان فطرت و ترجمان آن است.


1- پیشین، دعای 28،ص137

ص:41

تمام ادعیه بدون استثناء و تمام در خواستها از خداوند متعال آنگاه که حقیقی باشد به نحوی بیان همین فقر و نقص وجودی است که با رو نمودن وجهی از آینه فقر به سوی خداوند- غنی مطلق- رحمت الهی می جوییم که با انعکاس وجهی از ذات اقدس آن غنی در آن آینه، صفحه آینه ی فقر منقوش به وجهی از غنا گردد و تصویری مجازی و ظلی از غنا در آن منعکس گردد.

سراسر صحیفه سجادیه بیان رویکرد آینه فقر و انعکاس است. به بیان دیگر زبان دعا در آن صحیفه از طرفی بیان فقر وجودی داعی و از طرف دیگر شهود غنا به قدر سعه وجودی داعی و از جهت سوم اظهار چگونگی ربط بین فقیر و غنی است. هر فقره از صحیفه سجادیه به طور ضمنی یا صریح یکی از این سه را بیان می کند.

امام سجاد(ع) در دعای 13 چنین ظهور پیدا می کند: اَللَّهُمَّ یا مُنْتَهی مَطْلَبِ الْحاجاتِ، وَ یا مَنْ عِنْدَهُ نَیْلُ الطَّلِباتِ، .... تَمَدَّحْتَ بِالْغَنآءِ عَنْ خَلْقِکَ وَ اَنْتَ اَهْلُ الْغِنی عَنْهُمْ، وَ نَسَبْتَهُمْ اِلَی الْفَقْرِ وَ هُمْ اَهْلُ الْفَقْرِ اِلَیْکَ، فَمَنْ حاوَلَ سَدَّ خَلَّتِهِ مِنْ عِنْدِکَ، وَرامَ صَرْفَ الْفَقْرِ عَنْ نَفْسِهِ بِکَ، فَقَدْ طَلَبَ حاجَتَهُ فی مَظآنِّها، وَ اَتی طَلِبَتَهُ مِنْ وَجْهِها... بار الها ای نهایت درخواست حاجت ها و ای آن که رسیدن به خواسته ها به دست توست،...تو خود را به بی نیازی از خلق ستوده ای و تو شایسته بی نیازی از آنان هستی؛ آنان را نیازمند خودت می شماری و آنان سزاوار نیازمندی به تو هستند. پس، آن که بخواهد به کمک تو نیازش را برآورد و توسط تو فقرش را برطرف سازد، به راستی حاجت خویش را از جایگاه اصلیش خواسته است.

... لَکَ -یااِلهی-وَحْدانِیَّةُالْعَدَدِ، وَمَلَکَةُالْقُدْرَةِ الصَّمَدِ ... وَ مَنْ سِواکَ مَرْحُومٌ فی عُمْرِهِ، مَغْلُوبٌ عَلی اَمْرِهِ، مَقْهُورٌ عَلی شَاْنِهِ، ... (1) بار خدایا یکتایی تنها از آن توست و تنها از


1- صحیفه سجادیه، ترجمه شیروانی، دعای 28،ص 138

ص:42

آن توست ملکه قدرت بی نیازی،... و دیگران جملگی درسراسر زندگانی خویش محتاج رحمت تو، و در کار خویش ناتوانند.

... وَ بِفَقْرِی إِلَیْکَ، وَ غِنَاکَ عَنّی، فَإِنّی لَمْ أُصِبْ خَیْراً قَطّ إِلّا مِنْکَ، وَ لَمْ یَصْرِفْ عَنّی سُوءاً قَطّ أَحَدٌ غَیْرُکَ،... و من به تو نیازمند و تو از من بی نیازهستی، چه من هرگز خیری به دست نیآوردم مگر از سوی توو هیچ گاه کسی غیر تو شری را از من دور نساخت (1). ... وَ زِدْنِی إِلَیْکَ فَاقَةً وَ فَقْراً.. (2) : و نیازمندی ام به درگاهت را افزون ساز.

5-2-3- زبان دعا ترجمان عواطف

حقیقت دعا مبنی بر یک جذب و إنجذاب بین داعی و مدعو حقیقی است. هر بیانی در دعا محفوف به حب و شوق است و شمیمی از عشق با خود به همراه دارد، لذا در حقیقت زبان دعا عشق و حب نهفته است. اساساً زبان دعا پیام آور آن عشق است، بلکه خود زبان دعا عین شوق و عشق داعی است تا آنجا که مدعو نیز عشق خود را به داعی در زبان دعای داعی می گنجاند و بوی عشق خداوند به داعی از آن به مشام جان می رسد.

از همین جهت در نهاد هر فقره ی دعاهای حضرت زین العابدین(ع) ندای حب، پیام عشق و بیان شوق آن حضرت(ع) به خدا نهفته و در عین حال بوی عشق خداوند متعال به امام سجاد(ع) نیز از آن فقرات به مشام جان می رسد. این بیان زبان دعا برای داعی حقیقی در حد سعه وجودی آنان آشنا و قابل شهود و درک است.

بر همین اساس می توان گفت، داعی که در دعای خود شوق و عشق نیابد و بوی عشق خدا به خود را استشمام ننماید داعی مجازی و دارای زبان دعا نمی باشد. باید توجه داشت اینکه با زبان دعا از خداوند عشق و شوق به خدا طلب کنیم الهی أغرس فی أفئدتنا


1- پیشین، دعای 48، ص243
2- پیشین، دعای 47 ص 236

ص:43

محبتک (1) خدایا در دلهای ما درخت محبتت را بنشان» با این حقیقت که نفس زبان دعا بیان عشق و شوق و مبتنی بر حب است، دو حقیقت مختلف است.

این ویژگی زبان دعا گاهی آنقدر صریح در ادعیه صحیفه سجادیه آمده که کسانی که با دعا و زبان دعا آشنایی ندارند احساس وجود مبالغه در ادعیه می کنند و حال آنکه زبان دعا در اظهار عشق و شوق به خداوند هرگز مبالغه ندارد و اساساً مبالغه در زبان دعا راهی ندارد و مبالغه خاص زبان عرفی است.

سید الساجدین(ع) در دعای خود می فرماید: ... وَ لَیْسَ عَذَابِی مِمّا یَزِیدُ فِی مُلْکِکَ مِثْقَالَ ذَرّةٍ، وَ لَوْ أَنّ عَذَابِی مِمّا یَزِیدُ فِی مُلْکِکَ لَسَأَلْتُکَ الصّبْرَ عَلَیْهِ، وَ أَحْبَبْتُ أَنْ یَکُونَ ذَلِکَ لَکَ،... (2): خدایا! عذاب من چیزی نیست که ذره ای بر فرمانروائیت بیفزاید و اگر چنان بود که عذابم در فرمانروائیت می افزود از تو می خواستم که مرا بر آن شکیبا سازی و دوست داشتم که آن بهره برای تو باشد.

اللّهُمّ اجْعَلْ رَغْبَتِی فِی مَسْأَلَتِی مِثْلَ رَغْبَةِ أَوْلِیَائِکَ فِی مَسَائِلِهِمْ،... اللّهُمّ هَذِهِ حَاجَتِی فَأَعْظِمْ فِیهَا رَغْبَتِی، (3): بار خدایا اشتیاق مرا به خواستن از تو همانند اشتیاق دوستانت به تقاضا کردن از خودت قرار ده... بار الها این نیاز من است، پس میلم را به آن زیاد کن.

فَقَصَدْتُکَ، یَا إِلَهِی، بِالرّغْبَةِ،... فَمَا أَنَا بِأَوّلِ رَاغِبٍ رَغِبَ إِلَیْکَ فَأَعْطَیْتَهُ... (4) پس ای خدای من، از روی میل و شوق آهنگ تو کردم،... حقیقتا من نخستین کسی نیستم که با اشتیاق به سوی تو روی آورده و در حالی که سزاوار منع و محرومیت بود، تو به او عطا فرمودی.


1- مجلسی، بحارالانوار،، ج91،ص 153
2- صحیفه سجادیه، ترجمه شیروانی، دعای50، ص 257
3- پیشین، دعای 54، ص 269
4- پیشین، دعای 13،ص72

ص:44

6-2-3- زبان دعا ترجمان قلب و دل

دعا فضای راه یابی به مشاهدات غیبی و مکاشفات اشراقی است و گاهی زبان دعا در داعی از آن افق و فضا سخن می گوید و از آن جا خبر می دهد. زبان دعا در این حالت با زبان عرفان نزدیک می شود (1). البته در این هنگام، اگر زبان دعا به زبان عرفی تنزل کرده و بر زبان سر جاری شود، بیان شهودی و کشفی زبان دعا را که اخباری است در قالب انشاء ابراز می کند، لذا این قبیل ادعیه معصومین(ع) با اندکی تدقیق می توان همه را به جملات اخباری بازگرداند، در این صورت می یابیم که بیان عرفا رقیقه ای از این قبیل ادعیه می باشد.

در واقع زبان دعا در مواقعی تبدیل به زبان فوق عقل و زبان غیب می شود و بر اسرار نهفته در عالیترین مقام وجود و امکان وصول به آن اشاره می کند و به وصول به آن مقامات راهنمایی می کند.

سید الساجدین(ع) در مناجاتی چنین ظهور می نماید: ... الهی فاجعلنا من الذین ترسخت اشجار الشوق الیک فی حدائق صدورهم و اخذت لوعة محبتک بمجامع قلوبهم فهم الی اوکار الأفکار یأوون و فی ریاض القرب و المکاشفة یرتعون و من حیاض المحبة بکأس الملاطفه یکرعون و شرایع... یعنی، خدای من! مرا از آن گروه قرار ده که نهال های شوق لقایت در باغ دلهایشان سبز و خرم گشته و سوز محبت تو سراسر قلب آنها را گرفته است، از آن رو آنان در آشیانه های افکار عالی أنس نشیمن یافته و به باغهای مقام قرب و شهود می خرامند و از سرچشمه محبتت با جام لطف می آشامند و در جویبار صفا در آمده اند در حالی که پرده از مقابل چشم هایشان در افتاده و ظلمت شک و ریب از باطن شان زایل گردیده است. چقدر عشق به تو شیرین است و شربت قرب به تو گوارا! خدایا ما را از


1- تهرانی، جواد، عارف و صوفی چه می گوید،ص 138

ص:45

خاص ترین آشنایانت و صالح ترین بندگانت قرار ده (1)، ... یا من أنوار قدسه لأبصار محبیه رائقة، و سبحات وجهه لقلوب عارفیه شائقة (2).

زین العابدین(ع) در صحیفه سجادیه از افق غیب سخن می گوید: ... ثُمّ سَلَکَ بِهِمْ طَرِیقَ إِرَادَتِهِ، وَ بَعَثَهُمْ فِی سَبِیلِ مَحَبّتِهِ، لَا یَمْلِکُونَ تَأْخِیراً عَمّا قَدّمَهُمْ إِلَیْهِ، وَ لَا یَسْتَطِیعُونَ تَقَدّماً إِلَی مَا أَخّرَهُمْ عَنْهُ.... (3) آنگاه همه خلایق را در راه اراده خویش راهی نمود و در مسیر عشق به خود برانگیخت _ به گونهای که خلایق نتوانند از حدودی که خداوند برایشان مقرر کرده قدمی جلوتر یا عقب تر روند.

وَ الْحَمْدُ لِلّهِ الّذِی رَکّبَ فِینَا آلَاتِ الْبَسْطِ، وَ جَعَلَ لَنَا أَدَوَاتِ الْقَبْضِ،... (4) سپاس خدای را که در بدن ما آلات گشودن را تعبیه نمود و ابزار بستن را قرار داد.

... اللّهُمّ وَ حَمَلَةُ عَرْشِکَ الّذِینَ لَا یَفْتُرُونَ مِنْ تَسْبِیحِکَ،... (5) بار خدایا (درود فرست بر) فرشتگان حامل عرشت، همان ها که از تسبیح تو سست نمی گردند.

7-2-3- زبان دعا زیبا و ترجمان زیباترین حالات انسانی

زبان دعا علاوه بر این که به تنهایی خود از زیباترین واقعیات عالم انسانی است ترجمان حالت زیبای روحی و معنوی انسان می باشد که چشم روشن را از تمام زیبایی ها منصرف و به خود مشغول می نماید. جالب اینکه، آنچه به عالم تکوین زیبایی می بخشد زبان دعای تکوینی است که سراسر موجودات دایم با آن سخن می گویند و خدا را تسبیح و سجده می کنند.


1- مجلسی، بحارالانوار،، ج91، 150 و15
2- پیشین، ج91،ص 149
3- صحیفه سجادیه، ترجمه شیروانی، دعای1، ص30
4- پیشین، دعای 1، ص34
5- پیشین، دعای 3،ص 39

ص:46

سید الساجدین(ع) می فرماید: وَ زَیّنْ لِیَ التّفَرّدَ بِمُنَاجَاتِکَ بِاللّیْلِ وَ النّهَارِ... (1) خدایا... دعا و مناجات در حال تنهایی در شب و روز را برای من زیبا ساز یعنی زیبایی آن را برایم نمایان ساز.

8-2-3- زبان دعا آرامش بخش و ترجمان روان آرام

زبان دعا ابزار و دارویی آرامش بخش است، افزون بر این که از افق درونی متعادل و روانی آرام سخن می گوید.

سید الساجدین(ع) می فرماید: ... وَ اجْعَلْ لِی عِنْدَکَ مَقِیلًا آوِی إِلَیْهِ مُطْمَئِنّاً،... (2) و در آستان خود جایگاهی برایم قرارده که با آرامش در آن پناه گیرم. ... یَا أُنْسَ کُلّ مُسْتَوْحِشٍ غَرِیبٍ،... (3) ای آرام دل هر وحشت زده دور از دیار.

اساساً آنچه بر دل انسان غم و ترس می نشاند و روان را نامتعادل و مضطرب می سازد سایه شوم تردید و شک است، لذا تنها با یقین و علم می توان ترس، غم و اضطراب را از درون بیرون کرد و راههای دیگر موقتی یا فرسایشی است. ... وَ اجْعَلْ قَلْبِی وَاثِقاً بِمَا عِنْدَکَ،... (4) دلم را به آنچه نزد توست مطمئن ساز. و چون انسان داعی در حال دعا با زبانی سخن می گوید که مبتنی بر یقین و علم است و در افق و فضای دعا تردید و شک راه ندارد، بر جان داعی آرامش مستولی است، لذا زبان دعا با افق دعا در یک آرامش بخشی دو سویه قرار دارد. چه زیبا سید الساجدین(ع) در مناجات المریدین می فرماید: ... و فی مناجتک روحی و راحتی و عندک دواء علتی و شفاء غلتی و بردلوعتی... و در مناجات تو


1- پیشین، دعای 47،ص233
2- پیشین، دعای 47، ص239
3- پیشین، دعای 16، ص80
4- پیشین، دعای 47، ص239

ص:47

خوشحالی و آسایش من و در نزد تو داروی بیماری من و علاج تشنگی قلب و تسکین سوزش جان من است (1)

9-2-3- لذت آفرینی زبان دعا

یکی از دلپذیرترین ویژگی زبان دعا لذت آفرینی و بهجت زایی آن در نهاد داعی است. این ویژگی نیز از خصیصه ی ذاتی زبان دعا است، لذا اگر داعی چنین لذت و بهجتی در حین دعا احساس و شهود نکند، دلیل بر فقدان زبان دعا و مجازی بودن دعای او است.

فطرت انسان به دنبال لذات معنوی و شور متعالی است و جمیع لذات حتی مادی در حقیقت نوعی شهود، درک و احساس می باشد که از طریق دل، عقل یا حواس به دست می آیند، و ورای این شهود، درک و حس، لذت واقعیت و معنا ندارد.

با عنایت به تحلیلی که از حقیقت دعا و زبان آن گذشت، بر اهل دقت پوشیده نیست که داعی در حال دعا در جذب و انجذاب و دریافت اشراقات غنی مطلق و انعکاس وجه حق متعال در آینه ی فقر وجودی خود می باشد. آنچه این اشراقات و انعکاس ها را سبب می شود زبان دعا و وجه بیانی وجودی فقر داعی است و انعکاس و اشراق بالاتر از احساس و ادراک است که خود عین لذت و دلپذیری است.

از همین رو زبان دعا ذاتاً مطلوب جان آدمی بوده و در نظر اهل دقت، استجابت و اجابت فرع آن است. به بیان دیگر استجابت و اجابت در دعا طریقیت و پدید آمدن زبان دعا و خود دعا موضوعیت دارد، یعنی اجابت و استجابت در واقع راهی برای پدید آمدن زبان دعا و نیل به خود دعا است، اما افسوس که اکثر داعیان چون با زبان سر به دعا می نشینند و فاقد زبان دعا هستند استجابت و اجابت را مقصد اصلی و دعا را طریق تلقی نموده و از لذت دعا و لذت آفرینی زبان دعا محروم می باشند.

از این حقیقت مهمتر این که دعا در نهاد داعی برای مدعو و باری تعالی نیز محبوب و لذت بخش است و همین راز جذب و انجذاب داعی و مدعو است، لذت خداوند از


1- مجلسی، بحارالانوار،، ج91،ص 148 و قمی، مفاتیح الجنان، ص215

ص:48

دعای ائمه هدی(ع) یکی از رازهای کثرت دعا و تضرع آن پاکان(ع) بوده و بسا آنان نظر به لذت دعا برای خود نیز نداشتند و در دعای خود لذت را برای خدا می جستند.

امام صادق(ع) می فرماید: إن المؤمن لیدعو الله عزوجل فی حاجته، فیقول الله عز و جل أخروا اجابته شوقا إلی صوته و دعائه... (1) چه بسا مؤمن، خداوند را برای حاجت خود می خواند و خدا دستور می دهد در اجابت او تأخیر کنید چون به صدا و دعای او اشتیاق دارم...

در روایتی آمده است که از جمله آنچه بر عیسی(ع) وحی شده این بود که و اعلم أن سروری أن تبصبص الی و کن فی ذالک حیا و لااکن میتا؛ بدان خوشحالی من در این است که با خوف و رجا به سوی من بیائی و مبادا با قلبی مرده بلکه با قلبی زنده و پرنشاط بیا (2).

سید الساجدین(ع) در مناجات خود می فرماید: الهی من ذا الذی ذاق حلاوة محبتک فرام منک بدلا؟ و من ذا الذی أنس بقربک فابتغی عنک حولا... (3) ای معبود من کیست که شیرینی محبت تو را چشیده باشد و آنگاه چیز یا کس دیگری را به جای تو مقصد و مقصود خودش بسازد و کیست که به قرب تو مأنوس گشته باشد و آنگاه از تو چشم پوشیده و در مقام طلب و جستجوی چیز دیگری بر آید؟ فأنت لا غیرک مرادی و لک لالسواک سهری و سهادی... (4) .

باید متذکر شد که لذت آفرینی زبان دعا غیر از لذت آفرینی اجابت دعا توسط خداوند می باشد اللهم... وَ اَذِقْنی حَلاوَةَ الْمَغْفِرَةِ،... (5) پروردگارا! شیرینی آمرزشت را به من بچشان.


1- کلینی، اصول کافی، ج4،ص 246
2- عده الداعی ص 267
3- مجلسی، بحارالانوار،، ج91،ص 148
4- پیشین
5- صحیفه سجادیه، ترجمه شیروانی، دعای 16، ص 87

ص:49

10-2-3- زبان دعا مبتنی بر نظام علیت ربوبی

از آنجا که حقیقت دعا رویکرد حقیقی وجود انسان به سوی خداوند متعال و برابر قرار دادن آینه ی فقر وجودی با غنای وجودی حق متعال و طلب انعکاس آن وجود غنی در آینه ی وجودی خود بوده و زبان دعا وجه بیانی وجودی این رویکرد و طلب انعکاس است، زبان دعا در افق و فضایی داد بیان و سخن دارد که حقیقت علیت، سببیت و مؤثریت آشکار است، در حالی که بر فضای زبان عرفی نوعی مسامحه و پندار حکم فرما است، در نتیجه غالباً اسباب و وسائط مستقلاً سبب و مؤثر پنداشته می شود، اما در فضا و افقی که زبان دعا در آن به سخن و بیان می نشیند، هر چیز در حد و شأن خود دیده می شود و هرگز علیت، سببیت و مؤثریت در غیر خداوند و اسماء و صفات او جسته نمی شود.

از همین رو بارزترین خصیصه ی ادعیه ی معصومین(ع) به خصوص صحیفه سجادیه این است که سببیت و مؤثریت را مستقیماً به اسماء و صفات الهی منسوب می نمایند. در زبان دعا، نظام ربوبی سبب و علت محض تمامی حوادث و حقایق کثرات این جهان معرفی می شود و اراده مطلق پروردگار در همه امور بدون واسطه ساری و حتمی فرض شده است.

ص:50

از این جهت، عرفان نزدیکترین مسلک به مکتب دعا است. در مسلک عرفا نیز قاعده علیت نیز معلول اراده حتمی خلق عالم و در طول خواست ربوبی تلقی می شود و هر چه در این عالم از کثرات مشاهده می شود تجلی یکی از شؤن حضرت رب الارباب به حساب می آید (1)، از همین رو است که مکتب عرفان حقیقی نخست ریشه در ادعیه معصومین(ع) دارد و ناشی از زبان دعا است.

این ویژگی زبان دعا در سراسر صحیفه سجادیه منعکس است و سید الساجدین(ع) به طور صریح یا به طور ضمنی این حقیقت را ظاهر ساخته است که به ذکر چند نمونه اکتفا می شود.

... وَ یَا مَنْ لَا تُبَدّلُ حِکْمَتَهُ الْوَسَائِلُ... (2) و ای آنکه اسباب و وسایل، حکمت او را دگرگون نسازد.... الْحَمْدُ لِلّهِ الّذِی خَلَقَ اللّیْلَ وَ النّهَارَ بِقُوّتِهِ وَ مَیّزَ بَیْنَهُمَا بِقُدْرَتِهِ وَ جَعَلَ لِکُلّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا حَدّاً مَحْدُوداً،... (3)

حمد و ستایش از آن خدایی است که شب و روز را به قوت خود خلق کرد و با قدرت خود بین آن دو جدایی انداخت و برای هر یک اندازه ای معین قرار داد...


1- برای نمونه چند فقره از کلمات اولیاء الهی ذکر می گردد. "... فهو الحقیقه و الباقی شئونه و هو الذات و غیره اسمائه و ونعوته و هو الاصل و ماسواه اطواره و فروعه..." (صدرالمتألهین،الشواهد الربوبیه،ص 50)."... و ثبت انه بذاته فیاض و بحقیقته ساطع و بهویته منور للسماوات و الارض... و هو الاصل و ماسواه اطواره و شئونه و هو الموجود و ما ورائه جهاته و حیثیاته..." (صدرالمتألهین، اسفار، ج2،ص 300 ). "... اعلم ان المقول علیه سوی الحق أو مسمی العالم هو بالنسبه الی الحق کالظل للشخص و هو ظل الله..." (ابن عربی، فصوص الحکم،ص101 ). "عارف در سیر بالله جمیع کثرات را قایم به وجود واحد می بیند و سریان وجود مطلق در کونین، همچون سریان واحد در عداد است، چه کثرات مراتب اعداد جز تکرار واحد نیست و وجود واحد (خداوند) با مراتب کثرات در تنوعات ظهور به عینه همچون نسبت واحد با مراتب عدد است (لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز،ص 75).
2- صحیفه سجادیه، ترجمه شیروانی، دعای13،ص71
3- پیشین، دعای6،ص51

ص:51

این بیان در حالی است که زبان عرفی شب و روز را ناشی از گردش زمین به دور خورشید و حرکت وضعی زمین معرفی می کند.

... فَخَلَقَ لَهُمُ اللّیْلَ لِیَسْکُنُوا فِیهِ مِنْ حَرَکَاتِ التّعَبِ، ... شب را خلق کرد تا در آن بیاسایند ... وَ خَلَقَ لَهُمُ النّهَارَ مُبْصِراً لِیَبْتَغُوا فِیهِ مِنْ فَضْلِهِ، وَ لِیَتَسَبّبُوا إِلَی رِزْقِهِ،... (1) روز را روشن آفرید تا از فضل خدا بهره برند و وسیله رسیدن روزی خداوند را به دست آورند ... وَ أَنْزِلْ عَلَیْنَا نَفْعَ هَذِهِ السّحَائِبِ وَ بَرَکَتَهَا، وَ اصْرِفْ عَنّا أَذَاهَا وَ مَضَرّتَهَا، ... خدایا برکت و نفع این ابرها را بر ما فرو فرست و آزار و زیان آنرا از ما دور گردان ...اللّهُمّ أَذْهِبْ مَحْلَ بِلَادِنَا بِسُقْیَاکَ، وَ أَخْرِجْ وَحَرَ صُدُورِنَا بِرِزْقِکَ،... (2) خدایا خشکسالی را از سرزمین ما ببر و بد اندیشی را از سینه های ما خارج نما... ... فَصَلّ عَلَیْهِمْ وَ عَلَی الرّوْحَانِیّینَ مِنْ مَلَائِکَتِکَ،... وَ خُزّانِ الْمَطَرِ وَ جِرِ السّحَابِ... وَ مُشَیّعِی الثّلْجِ وَ الْبَرَدِ، وَ الْهَابِطِینَ مَعَ قَطْرِ الْمَطَرِ إِذَا نَزَلَ،.... وَ الْقُوّامِ عَلَی خَزَائِنِالرّیَاحِ،... (3) پس پروردگارا، بر همه آنان درود ورحمت فرست، و همچنین بر روحانیون از فرشتگانت، و بر خزانه داران باران و به حرکت درآورندگان ابرها، و فرشتگان بدرقه کننده برف و تگرگ و فرشتگانی که همراه قطره های باران فرود می آیند، و فر شتگانی که بر خزائن بادها گمارده شده اند.

امام(ع) هنگام نگاه به هلال ماه شب اول می فرماید: ... آمَنْتُ بِمَنْ نَوّرَ بِکَ الظّلَمَ، وَ أَوْضَحَ بِکَ الْبُهَمَ، وَ جَعَلَکَ آیَةً مِنْ آیَاتِ مُلْکِهِ، وَ عَلَامَةً مِنْ عَلَامَات سُلْطَانِهِ، وامْتَهَنَکَ بِالزّیَادَةِ وَ النّقْصَانِ،... ایمان آوردم به آنکه به وسیله تو تاریکی ها را روشنایی داد و آنچه را که به دشواری می توان یافت آشکار ساخت. تو را نشانه ای از نشانه های استیلای خود قرار


1- صحیفه سجادیه ، ترجمه انصاری، دعای 6
2- صحیفه سجادیه، ترجمه شیروانی، دعای 36،ص164
3- پیشین، دعای 3، ص42

ص:52

داد ...اَسْئَلُ اللَّهَ رَبّی وَ رَبَّکَ، وَ خالِقی وَ خالِقَکَ، وَ مُقَدِّری - وَ مُقَدِّرَکَ، وَ مُصَوِّری وَ مُصَوِّرَکَ، ... (1) (ای ماه)... پس از خداوند که آفریننده من و تو، سرنوشت ساز من و توست و صورت آفرین من و تو است می خواهم....

11-2-3- زبان دعا مبتنی بر تضرع و اعتراف

شدت انابه و تضرع ائمه اطهار(ع) در حین دعا به ویژه سید الساجدین(ع) به راستی انسان را به شگفتی وا می دارد و اعجاب هر ناظر را بر می انگیزاند. راز این انابه و تضرع چیست؟! در حالی که آنان از گناه پاک بوده و از رفیع ترین مرتبه وجودی عالم امکان برخوردار بودند.

شاید راز مطلب در این نهفته باشد که آنان به تمام حقیقت داعی بودند و دعای آنان به تمام معنا دعای حقیقی بود، لذا زبان چنین دعایی آکنده و محفوف به تضرع، گریه و انابه است. اساساً وجه بیانی وجود فقیر محض وقتی فقر و نقص نامحدود خود را در قیاس غنی مطلق مشاهده می کند به وحشت می افتد و این وحشت با انعکاس غنی مطلق در آینه ی فقر وجودی داعی تبدیل به اشک، تضرع، زاری و انابه می شود، وحشت پایان یافته و دامنه تضرع وسعت می یابد، لذا از ویژگی ذاتی زبان دعا باید همین تضرع،انابه و گریه به حساب آورد و نتیجه گرفت که آنجا که داعی فاقد حال انابه و تضرع است در واقع فاقد زبان دعا بوده و فقط با زبان سر و به لسان عرفی داعی می باشد، لذا دعا و داعی هر دو مجازی است.

ادعیه سید الساجدین(ع) و سایر ائمه(ع) مملو از استغفار های پی درپی، گریه های ممتد، اظهار عجزها و قصورهای زیاد، اقرارها و اعترافها به گناه، جهل، ناتوانی و ابراز نقصها، فقدانها و کوتاهی ها... می باشد و این در حالی است که هیچ خردورزی به خود اجازه نمی دهد که گناه و قصور و جهل... در ساحت مقدس آن انوار باهره ی وجود فرض نماید؛


1- پیشین، دعای 43، ص187

ص:53

آن حضراتی که حتی جبرائیل امین در سرادقات کمال و قرب الهی آنان راه ندارد؛ بنابراین باید گفت این ویژگی در ادعیه ائمه(ع) ناشی از خصیصه ی ذاتی زبان دعا است.

سید الساجدین(ع) در دعای ابوحمزه فرمود: یا سَیِدی لَوْ نَهَرْتَنی ما بَرِحْتُ مِنْ بابِکَ وَلاکَفَفْتُ عَنْ تَمَلُّقِکَ ... پس به عزتت قسم ای مولای من! اگر مرا از خود برانی از در خانه تو نخواهم رفت و از تملق گویی تو باز نخواهم ایستاد... سَیّدی اَنَا الصَّغیرُ الَّذی رَبَّیْتَهُ وَاَنَا الْجاهِلُ الَّذی عَلَّمْتَهُ وَاَنَا الضّآلُّ الَّذی هَدَیتَهُ ... وَالْخاطِئُ الَّذی اَقَلْتَهُ ....وَمالی لا اَبْکی؟

من همان بنده خردسالی هستم که پروریدی و همان نادانی هستم که دانایش کردی و همان گمراهی هستم که راهنماییش کردی... و خطاکاری هستم که از او گذشتی... و چرا گریه نکنم ... (1).

... هَذَا مَقَامُ مَنْ تَدَاوَلَتْهُ أَیْدِی الذّنُوبِ، وَ قَادَتْهُ أَزِمّةالْخَطَایَا،... (2) این جایگاه کسی است که گناهان او را دست به دست گردانده و زمام خطیات او را به دنبال خود کشیده و شیطان بر او غالب شده لذا در برابر امر تو کوتاهی کرده است.

اللّهُمّ إِنّی أَعْتَذِرُ إِلَیْکَ مِنْ جَهْلِی، وَ أَسْتَوْهِبُکَ سُوءَ فِعْلِی،... (3) بار خدایا من از جهل و نادانی خویش از تو پوزش می طلبم و بخشایش افعال زشتم را از تو تقاضا دارم.

اَللَّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ سُؤالَ مَنِ اشْتَدَّتْ فاقَتُهُ، وَضَعُفَتْ قُوَّتُهُ، وَکَثُرَتْ ذُنُوبُهُ، سُؤالَ مَنْ لایَجِدُ لِفاقَتِهِ مُغیثاً، وَلالِضَعْفِهِ مُقَوِّیاً، وَلا لِذَنْبِهِ غافِراً غَیْرَکَ،... (4) بارخدایا از تو تقاضا می کنم همچون تقاضای کسی که نیازمندیش شدید، نیرویش ضعیف و گناهانش فراوان شده،


1- قمی، مفاتیح الجنان، ص 319
2- صحیفه سجادیه، ترجمه شیروانی، دعای 31، ص 142
3- پیشین، دعای 31،ص 147
4- پیشین، دعای 54، ص 268

ص:54

همانند تقاضای آن که برای نیازش فریادرس، و برای ضعفش نیروبخش و برای گناهانش آمرزنده ای غیر تو نمی یابد.

... وَ لَا یُنْجِینِی مِنْکَ إِلّا التّضَرّعُ إِلَیْکَ وَ بَیْنَ یَدَیْکَ... (1) و از کیفر تو تنها ناله و فغان به درگاهت و در پیشگاهت نجاتم می دهد.

... قَدْ تَرَی یَا إِلَهِی، فَیْضَ دَمْعِی مِنْ خِیفَتِکَ، وَ وَجِیبَ قَلْبِی مِنْ خَشْیَتِکَ، وَ انْتِقَاضَ جَوَارِحِی مِنْ هَیْبَتِکَ... (2) خدای من، ریزش اشکم را از ترس خود و نگرانی دلم را از بیم خود و ناتوانی اندامم را از هیبت خود می بینی.

... یَا إِلَهِی لَوْ بَکَیْتُ إِلَیْکَ حَتّی تَسْقُطَ أَشْفَارُ عَیْنَیّ،... (3) بارخدایا، در آستانت چنان بگریم که پلک چشمانم بر هم افتد.

12-2-3- زبان دعا مبتنی بر اصرار و الحاح

از ویژگی های برجسته زبان دعا اصرار، الحاح و پافشاری در اعتراف، خواسته و خواستن است. این ویژگی بارز ریشه در حقیقت دعا و زبان آن دارد و از زبان دعا جدائی ناپذیر است. اصرار و الحاح یا در اعتراف به غنای مدعو است که خود نوعی تسبیح و تحمید مدعو می باشد و یا در خواست و طلب است که خود عین انعکاس اشعه غنی در آینه فقیر است. در هر حال اصرار و الحاح، استمرار قوت بخشی به پیوند و انعکاس جمال خداوند در آینه وجودی انسان است و برای داعی مطلوب و لذت بخش است، لذا زبان دعا و آن وجه بیانی وجودی داعی در این حالت از اصرار و الحاح جدائی ناپذیر است.

از همین رو معصومین(ع) در تعالیم خود در باب دعا ما را به الحاح و اصرار در دعا فراخوانده و توصیه نموده اند و در سراسر صحیفه سجادیه این ویژگی مشاهده می شود.


1- پیشین، دعای 48، ص 246
2- پیشین، دعای 16، ص 82
3- پیشین، دعای 16، ص 85

ص:55

از رسول خدا(ص) روایت شده که: إن الله یحب السائل اللحوح (1). یعنی خداوند درخواست کننده مصر و پافشار را دوست دارد.

امام صادق(ع) فرمود: إن الله عزوجل کره إلحاح الناس بعضهم علی بعض فی المسالة و أحب ذلک لنفسه، إن الله عزوجل یحب أن یسأل و یطلب ما عنده (2). خداوند اصرار و پافشاری مردم بر خواسته های خود از مردم دیگر را بد می دارد اما اصرار بر خواسته از خود را دوست می دارد. هرآینه خداوند دوست می دارد آنچه در نزدش می باشد از او درخواست و طلب شود.

راز تکرار پی در پی یک مضمون با عبارات مختلف در یک فقره یا فقرات متعدد در صحیفه سجادیه در همین ویژگی زبان دعا نهفته است. به عنوان نمونه سید الساجدین(ع) در دعایی می فرماید: اللّهُمّ صَلّ عَلَی مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ کُنْ لِدُعَائِی مُجِیباً، وَ مِنْ نِدَائِی قَرِیباً، وَ لِتَضَرّعِی رَاحِماً، وَ لِصَوْتِی سَامِعاً... (3) خداوندا بر محمّد و خاندانش درود فرست و درخواستم را اجابت کن و به آوازم نزدیک شو و به زاریم ترحم فرما و صدایم را شنوا باش ...بَلْ اَنَا یااِلهی، اَکْثَرُ ذُنُوباً، وَاَقْبَحُ اثاراً، وَاَشْنَعُ اَفْعالاً، وَاَشَدُّ فِی الْباطِلِ تَهَوُّراً، وَاَضْعَفُ عِنْدَ طاعَتِکَ تَیَقُّظاً.... (4) وگرنه ای خدای من، گناهانم فراوان تر، وآثارم زشت تر، و کردارم شنیع تر، و گستاخیم در باطل شدیدتر، و بیداریم برای طاعتت بسیار ضعیف تر،....

13-2-3- زبان دعا مبتنی بر اخلاص

زبان دعا هنگامی در انسان به بیان و سخن می نشیند که داعی فقط خداوند را بخواند و وجه فقر وجودی خود را فقط برابر وجه غنای پروردگار قرار دهد و به هیچ رو نظر به


1- فیض، محسن، المحجه البیضاء، ج2،ص 282
2- کلینی، اصول کافی، ج4،ص 224
3- صحیفه سجادیه، ترجمه شیروانی، دعای 13، ص 73
4- صحیفه سجادیه ، ترجمه انصاری،دعای 16

ص:56

اسباب و وسائلی که به وهم و پندار علیت، سببیت یا مؤثریت برای آنها ثابت کرده ایم نداشته باشد.

در حقیقت وقتی زبان دعا در افق علیت محض نظام ربوبی جاری شود و داعی و دعا حقیقی باشد نه مجازی، اخلاص قهراً رخ می نماید، لذا آنکه در حین دعا اخلاص ندارد و به ریا نشسته و یا به غیر خدا نظر دوخته به مجاز به دعا نشسته است و خداوند وعده اجابت قطعی دعای داعی به معنی حقیقی داده است و نه دعای مجازی. امام صادق(ع) در جواب عده ای که خدمت ایشان عرضه داشتند که چرا دعایمان مستجاب نمی شود؟ فرمود: لأنکم تدعون من لاتعرفون و تسألون ما لاتفهمون (1) چون شما کسی را می خوانید مه آنگونه که باید نمی شناسید و چیزی درخواست می کنید که دقیقا فهمش نمی کنید.

سید الساجدین(ع) از این حقیقت چنین سخن می گوید: اللّهُمّ إِنّی أَخْلَصْتُ بِانْقِطَاعِی إِلَیْکَ أَقْبَلْتُ بِکُلّی عَلَیْکَ وَ صَرَفْتُ وَجْهِی عَمّنْ یَحْتَاجُ إِلَی رِفْدِکَ... (2) بار خدایا، با گسستن از دیگران خالصانه به تو پیوستم و با تمام وجودم به تو روی آوردم و از کسی که محتاج بخشش توست روی برگرفتم...

3-3- تبیین دعا با زبان دعا در صحیفه سجادیه

1-3-3- هدف دعا

در حقیقت هدف اصلی و مبنایی دعا یاری جستن از خداوند قادر مطلق در ناتوانی ها بر کارهایی است که انسان در جهت کمال و یا برای زندگی باید انجام دهد. به بیان دیگر هدف دعا وصل و انضمام فقیر محض به غنی مطلق برای معنی یافتن« بودن» فقیر است.


1- فیض، تفسیر الصافی،، ج1، ص204
2- صحیفه سجادیه، ترجمه شیروانی، دعای 28، ص137

ص:57

...وَ یَا مَنْ لَا تَنْقَطِعُ عَنْهُ حَوَائِجُ الْمُحْتَاجِینَ (1) ای آنکه رشته نیاز محتاجان از توبریده نگردد. تَمَدّحْتَ بِالْغَنَاءِ عَنْ خَلْقِکَ وَ أَنْتَ أَهْلُ الْغِنَی عَنْهُمْ (2) تو خود را به بی نیازی از آفریدگانت ستوده ای، و تو شایسته بی نیازی از آنان هستی ...وَ نَسَبْتَهُمْ إِلَی الْفَقْرِ وَ هُمْ أَهْلُ الْفَقْرِ إِلَیْکَ.فَمَنْ حَاوَلَ سَدّ خَلّتِهِ مِنْ عِنْدِکَ، وَ رَامَ صَرْفَ الْفَقْرِ عَنْ نَفْسِهِ بِکَ فَقَدْ طَلَبَ حَاجَتَهُ فِی مَظَانّهَا وَ أَتَی طَلِبَتَهُ مِنْ وَجْهِهَا... (3) : آنان را نیازمند خودت میشماری و آنان سزاوار نیازمندی به تو هستند. پس، آن که بخواهد به کمک تو نیازش را برآورد و توسط تو فقرش را برطرف سازد، به راستی حاجت خویش را از جایگاه اصلیش خواسته است... اللّهُمّ وَلِی إِلَیْکَ حَاجَةٌ قَدْ قَصّرَ عَنْهَا جُهْدِی، وَ تَقَطّعَتْ دُونَهَا حِیَلِی (4): بارخدایا، من به آستانت حاجتی آورده ام که توان دستیابی به آن را ندارم،و رشته چاره جوئیم در برابر آن گسسته است.

2-3-3- عوامل کششی به دعا

امام(ع) در جاهای متعدد صحیفه سجادیه عواملی که انسان را به دعاکردن در پیشگاه خداوند متعال می کشاند بر می شمارد. این عوامل به انسان توفیق می بخشد تا به ضمیمه کردن قدرت لایزال حق به عجز خود فکر نماید و آن انضمام را با دعا اراده کند. به عنوان نمونه حضرت عناصر باطنی و روانی زیر را سبب روی آوردن انسان به دعا می داند؛

1 - آگاهی و اعتقادبه فضل و احسان خداوند

2 - حسن ظن و اعتماد به خداوند متعال


1- پیشین، دعای 13/ فقره10، ص71
2- پیشین، دعای 13/12 ص71
3- پیشین، دعای 13/14،ص71
4- پیشین، دعای 13/15، ص72

ص:58

... وَ یَحْدُونِی عَلَی مَسْأَلَتِکَ تَفَضّلُکَ عَلَی مَنْ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ إِلَیْکَ، وَ وَفَدَ بِحُسْنِ ظَنّهِ إِلَیْکَ،... (1) : اما آنچه مرا به درخواست از تو فرا می خواند لطف و مهربانی توست به کسی که به سوی تو روی آورده و با خوش گمانی بر تو وارد گشته است.

... فَضْلُکَ آنَسَنِی، وَ إِحْسَانُکَ دَلّنِی، فَأَسْأَلُکَ بِکَ وَ بِمُحَمّدٍ وَ آلِهِ، صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِمْ، أَن لَا تَرُدّنِی خَائِباً. (2) : فضل تو مرا آرام می سازد و احسانت مرا راه می نماید،پس به حق خودت و به حق محمد و آل او - درود تو بر آنان باد- از تو می خواهم که مرا از آستانت نومید بازنگردانی.

3- آگاهی و یقین به غنای مطلق پروردگار و اینکه تنها او می تواند و بر هرکار قادر است.

4- تشویق و امر نمودن خود خداوند به خواستن و دعا.

5- یقین و آگاهی به شایستگی خدا برای عبادت

... وَ أَنْتَ الّذِی دَلَلْتَهُمْ بِقَوْلِکَ مِنْ غَیْبِکَ وَ تَرْغِیبِکَ الّذِی فِیهِ حَظّهُمْ عَلَی وَ قُلْتَ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ ...، فَسَمّیْتَ دُعَاءَکَ عِبَادَةً،... (3) : و تو آن خدایی هستی که با سخن برآمده از غیب و با تشویق خود که سود ایشان در آن است، آنان را راهنمایی کردی... و فرمودی: مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم... پس دعا به درگاهت را عبادت نام نهادی ... و دعوک بامرک... (4): و به فرمانت به نیایش برخاستند.


1- پیشین، دعای 12/4، ص 66
2- پیشین، دعای 13/25 ص74
3- پیشین، دعای 45/14 و 15 ص 199
4- پیشین، دعای 45/16ص 200

ص:59

3-3-3- عوامل بازدارنده از دعا

از نظر آن حضرت(ع) عوامل متعدد و گوناگونی انسان را از دعا کردن و روی نیاز به درگاه بی نیاز آوردن باز می دارد. از جمله آنها عبارتند از :

1- استکبار که مهمترین عامل باز دارنده انسان از دعا است.... فَسَمّیْتَ دُعَاءَکَ عِبَادَةً، وَ تَرْکَهُ اسْتِکْبَاراً،.. (1): پس دعا به درگاهت را عبادت و ترک آن را کبر نام نهادی.

2- کندی در انجام اوامر خداوند.

3- سرعت گرفتن در ارتکاب معاصی و نواهی پروردگار.

4- کوتاهی و اهمال در شکر نعمت های حق متعال.

سه امر اخیر عوامل دیگری است که آن حضرت در یک فقره دعا به عنوان عامل باز دارنده انسان از دعا ذکر می کند. ... اللّهُمّ إِنّهُ یَحْجُبُنِی عَنْ مَسْأَلَتِکَ خِلَالٌ ثَلَاثٌ،...یَحْجُبُنِی أَمْرٌ أَمَرْتَ بِهِ فَأَبْطَأْتُ عَنْهُ، وَ نَهْیٌ نَهَیْتَنِی عَنْهُ فَأَسْرَعْتُ إِلَیْهِ، وَ نِعْمَةٌ أَنْعَمْتَ بِهَا عَلَیّ فَقَصّرْتُ فِی شُکْرِهَا... (2) : خداوندا، سه خصلت مرا از حاجت خواستن از تو باز می دارد... آن سه که مرا باز می دارند عبارتند از : فرمانی که صادر کرده ای و من در انجام آن کندی کرده ام، نهیی که با آن مرا از کاری باز داشتی و من بدان کار شتافته ام و نعمتی که به من عطا فرمودی، و من در سپاس آن کوتاهی ورزیده ام.

4-3-3- ارکان اصلی بایسته دعا
اشاره

حضرت در تعلیم کیفت دعا و نهادینه ساختن فرهنگ دعا ارکان بایسته دعا را بیان می کنند. دعای مطلوب که در حقیقت عبادت، ذکر و اتصال فقیر به غنی است باید دارای چهار رکن اساسی و کلی باشد.


1- پیشین، دعای 45/15ص 199
2- پیشین، دعای 12/1 و 2 ص66

ص:60

توصیف و تمجید مدعو یعنی خداوند متعال

توصیف و ستایش وسائط و وسایل یعنی محمد(ص) و اهلبیت او.

توصیف و تذلیل داعی

عرضه حاجات و خواسته ها

ساختار ادعیه صحیفه سجادیه همه مشتمل بر این چهار رکن است، افزون بر اینکه در مواردی حضرت وقتی حال اولیاء و دعا کنندگان حقیقی را بیان می کند دعای آنان را بگونه ای توصیف می کند که دارای ساختار چهارگاه فوق می باشد.

1-4-3-3- نمونه توصیف و تمجید مدعو

در صحیفه سجادیه نمونه های توصیف و تمجید خداوند متعال به عنوان مدعو و مرجع عرضه نیاز و حاجات بسیار زیاد و متعدد است و هیچ دعائی خالی از این رکن نمی باشد.

إِلَهِی مَا وَجَدْتُکَ بَخِیلًا حِینَ سَأَلْتُکَ، وَ لَا مُنْقَبِضاً حِینَ أَرَدْتُکَ، (1): بار خدایا وقتی از تو چیزی خواستم تو را بخیل نیافتم و چون آهنگ تو نمودم تو را گرفته ندیدم فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجّهْتَ (2) : و آنچه تو آوردی دیگری نتواند برد و آنچه تو فرستاده ای دیگری نتواند باز گرداند. اللّهُمّ یَا مُنْتَهَی مَطْلَبِ الْحَاجَات (3) : بارالها، ای نهایت درخواست حاجت ها، وَ عَلِمْتُ أَنّ کَثِیرَ مَا أَسْأَلُکَ یَسِیرٌ فِی وُجْدِکَ،... (4): و دانستم خواسته های فراوان من در برابر دارایی تو ناچیز، یا واحد و یا احد یا صمد و یا من لم یلد و لم یولد... (5) : ای یگانه، ای یکتا، ای بی نیاز، ای که نه فرزند داری و نه فرزند کسی باشی ... وَ یَا مَنْ تَحَمّدَ


1- پیشین، دعای 51/5 ص259
2- پیشین، دعای 7/7 ص 57
3- پیشین، دعای 13/1 ص70
4- پیشین، دعای 13/19ص 72
5- پیشین، دعای 54/2 ص 267

ص:61

إِلَی خَلْقِهِ بِحُسْنِ التّجَاوُزِ (1): و ای آنکه با گذشت نیک خویش سزاوارحمد و ثنای آفریدگان گردیده ای.

اللّهُمّ یَا مُنْتَهَی مَطْلَبِ الْحَاجَات وَ یَا مَنْ عِنْدَهُ نَیْلُ الطّلِبَات وَ یَا مَنْ لَا یَبِیعُ نِعَمَهُ بِالْأَثْمَانِ وَ یَا مَن لَایُکَدّرُ عَطَایَاهُ بِالِامْتِنَانِ وَ یَا مَنْ یُسْتَغْنَی بِهِ وَ لَایُسْتَغْنَی عَنْهُ وَ یَا مَنْ یُرْغَبُ إِلَیْهِ وَ لَا یُرْغَبُ عَنْهُ وَ یَا مَنْ لَاتُفْنِی خَزَائِنَهُ الْمَسَائِلُ وَ یَا مَنْ لَاتُبَدّلُ حِکْمَتَهُ الْوَسَائِلُ وَ یَا مَنْ لَا تَنْقَطِعُ عَنْهُ حَوَائِجُ الْمُحْتَاجِینَ وَ یَا مَنْ لَا یُعَنّیهِ دُعَاءُ الدّاعِینَ. تَمَدّحْتَ بِالْغَنَاءِ عَنْ خَلْقِکَ وَ أَنْتَ أَهْلُ الْغِنَی عَنْهُمْ (2): بارالها ای نهایت درخواست حاجت ها و ای آن که رسیدن به خواسته ها به دست توست و ای آنکه نعمت هایت را به بها نفروشی و ای آنکه داده هایت را با منت گزاردن تیره نسازی و ای آنکه با تو بی نیاز شویم و از تو هرگز بی نیاز نگردیم و ای آنکه به تو روی آوریم و از تو روی بر نتابیم و ای آنکه خواهش ها و درخواست ها گنج هایت را به پایان نرساند و ای آنکه اسباب و وسایل، حکمت او را دگرگون نسازد و ای آنکه رشته نیاز محتاجان از تو بریده نگردد و ای آنکه دعای دعا کنندگان تو را به زحمت نیندازد، تو خود را به بی نیازی از آفریدگانت ستوده ای و توشایسته بی نیازی از آنان هستی. فَضْلُکَ آنَسَنِی، وَ إِحْسَانُکَ دَلَّنِی، فَأَسْأَلُکَ بِکَ وَ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِمْ أَن لَا تَرُدَّنِی خَائِباً (3): فضل تو مرا آرام می سازد و احسانت مرا راه می نماید، پس به حق خودت و به حق محمد و آل او- درود تو بر آنان باد- از تو می خواهم که مرا از آستانت نومید باز نگردانی.خدا کسی است که بخشش گناهان برایش سنگین نیست- تحمل جنایات زشت برایش گران نیست- دعا کنندگان او را به زحمت نمی اندازند.


1- پیشین، دعای 12/10ص68
2- پیشین، دعای 13/1الی12 ص 71
3- پیشین، دعای 13/25 ص 74

ص:62

یَا مَنْ یَرْحَمُ مَنْ لَا یَرْحَمُهُ الْعِبَادُ وَ یَا مَنْ یَقْبَلُ مَنْ لَا تَقْبَلُهُ الْبِلَادُ وَ یَا مَنْ لَا یَحْتَقِرُ أَهْلَ الْحَاجَةِ إِلَیْهِ وَ یَا مَنْ لَا یُخَیِّبُ الْمُلِحِّینَ عَلَیْهِ. وَ یَا مَنْ لَا یَجْبَهُ بِالرَّدِّ أَهْلَ الدَّالَّةِ عَلَیْهِ وَ یَا مَنْ یَجْتَبِی صَغِیرَ مَا یُتْحَفُ بِهِ، وَ یَشْکُرُ یَسِیرَ مَا یُعْمَلُ لَهُ. وَ یَا مَنْ یَشْکُرُ عَلَی الْقَلِیلِ وَ یُجَازِی بِالْجَلِیلِ وَ یَا مَنْ یَدْنُو إِلَی مَنْ دَنَا مِنْهُ. وَ یَا مَنْ یَدْعُو إِلَی نَفْسِهِ مَنْ أَدْبَرَ عَنْهُ. وَ یَا مَنْ لَا یُغَیِّرُ النِّعْمَةَ، وَ لَا یُبَادِرُ بِالنَّقِمَةِ. وَ یَا مَنْ یُثْمِرُ الْحَسَنَةَ حَتَّی یُنْمِیَهَا، وَ یَتَجَاوَزُ عَنِ السَّیِّئَةِ حَتَّی یُعَفِّیَهَا. انْصَرَفَتِ الْآمَالُ دُونَ مَدَی کَرَمِکَ بِالْحَاجَاتِ، وَ امْتَلَأَتْ بِفَیْضِ جُودِکَ أَوْعِیَةُ الطَّلِبَاتِ، وَ تَفَسَّخَتْ دُونَ بُلُوغِ نَعْتِکَ الصِّفَاتُ، فَلَکَ الْعُلُوُّ الْأَعْلَی فَوْقَ کُلِّ عَالٍ، وَ الْجَلَالُ الْأَمْجَدُ فَوْقَ کُلِّ جَلَالٍ. کُلُّ جَلِیلٍ عِنْدَکَ صَغِیرٌ، وَ کُلُّ شَرِیفٍ فِی جَنْبِ شَرَفِکَ حَقِیرٌ، خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَی غَیْرِکَ، وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَکَ، وَ ضَاعَ الْمُلِمُّونَ إِلَّا بِکَ، وَ أَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ إِلَّا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَکَ بَابُکَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِینَ، وَ جُودُکَ مُبَاحٌ لِلسَّائِلِینَ، وَ إِغَاثَتُکَ قَرِیبَةٌ مِنَ الْمُسْتَغِیثِینَ. لَا یَخِیبُ مِنْکَ الْآمِلُونَ، وَ لَا یَیْأَسُ مِنْ عَطَائِکَ الْمُتَعَرِّضُونَ، وَ لا یَشْقَی بِنَقِمَتِکَ الْمُسْتَغْفِرُونَ. رِزْقُکَ مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصَاکَ، وَ حِلْمُکَ مُعْتَرِضٌ لِمَنْ نَاوَاکَ، عَادَتُکَ الْإِحْسَانُ إِلَی الْمُسِیئِینَ، وَ سُنَّتُکَ الْإِبْقَاءُ عَلَی الْمُعْتَدِینَ حَتَّی لَقَدْ غَرَّتْهُمْ أَنَاتُکَ عَنِ الرُّجُوعِ، وَ صَدَّهُمْ إِمْهَالُکَ عَنِ النُّزُوعِ. وَ إِنَّمَا تَأَنَّیْتَ بِهِمْ لِیَفِیئُوا إِلَی أَمْرِکَ، وَ أَمْهَلْتَهُمْ ثِقَةً بِدَوَامِ مُلْکِکَ، فَمَنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ السَّعَادَةِ خَتَمْتَ لَهُ بِهَا، وَ مَنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الشَّقَاوَةِ خَذَلْتَهُ لَهَا. کُلُّهُمْ صَائِرُونَ، إِلَی حُکْمِکَ، وَ أَمُورُهُمْ آئِلَةٌ إِلَی أَمْرِکَ، لَمْ یَهِنْ عَلَی طُولِ مُدَّتِهِمْ سُلْطَانُکَ، وَ لَمْ یَدْحَضْ لِتَرْکِ مُعَاجَلَتِهِمْ بُرْهَانُکَ. حُجَّتُکَ قَائِمَةٌ لَا تُدْحَضُ، وَ سُلْطَانُکَ ثَابِتٌ لَا یَزُولُ، فَالْوَیْلُ الدَّائِمُ لِمَنْ جَنَحَ عَنْکَ، وَ الْخَیْبَةُ الْخَاذِلَةُ لِمَنْ خَابَ مِنْکَ، وَ الشَّقَاءُ الْأَشْقَی لِمَنِ اغْتَرَّ بِکَ. مَا أَکْثَرَ تَصَرُّفَهُ فِی عَذَابِکَ، وَ مَا أَطْوَلَ تَرَدُّدَهُ فِی عِقَابِکَ، وَ مَا أَبْعَدَ غَایَتَهُ مِنَ الْفَرَجِ، وَ مَا أَقْنَطَهُ مِنْ سُهُولَةِ الْمَخْرَجِ عَدْلًا مِنْ قَضَائِکَ لَا تَجُورُ فِیهِ، وَ إِنْصَافاً مِنْ حُکْمِکَ لَا تَحِیفُ عَلَیْهِ. فَقَدْ ظَاهَرْتَ الْحُجَجَ، وَ أَبْلَیْتَ الْأَعْذَارَ، وَ قَدْ تَقَدَّمْتَ بِالْوَعِیدِ، وَ تَلَطَّفْتَ فِی التَّرْغِیبِ، وَ ضَرَبْتَ الْأَمْثَالَ، وَ

ص:63

أَطَلْتَ الْإِمْهَالَ، وَ أَخَّرْتَ وَ أَنْتَ مُسْتَطِیعٌ لِلمُعَاجَلَةِ، وَ تَأَنَّیْتَ وَ أَنْتَ مَلِی ءٌ بِالْمُبَادَرَةِ لَمْ تَکُنْ أَنَاتُکَ عَجْزاً، وَ لَا إِمْهَالُکَ وَهْناً، وَ لَا إِمْسَاکُکَ غَفْلَةً، وَ لَا انْتِظَارُکَ مُدَارَاةً، بَلْ لِتَکُونَ حُجَّتُکَ أَبْلَغَ، وَ کَرَمُکَ أَکْمَلَ، وَ إِحْسَانُکَ أَوْفَی، وَ نِعْمَتُکَ أَتَمَّ، کُلُّ ذَلِکَ کَانَ وَ لَمْ تَزَلْ، وَ هُوَ کَائِنٌ وَ لَا تَزَالُ. حُجَّتُکَ أَجَلُّ مِنْ أَنْ تُوصَفَ بِکُلِّهَا، وَ مَجْدُکَ أَرْفَعُ مِنْ أَنْ یُحَدَّ بِکُنْهِهِ، وَ نِعْمَتُکَ أَکْثَرُ مِنْ أَنْ تُحْصَی بِأَسْرِهَا، وَ إِحْسَانُکَ أَکْثَرُ مِنْ أَنْ تُشْکَرَ عَلَی أَقَلِّهِ وَ قَدْ قَصَّرَ بِیَ السُّکُوتُ عَنْ تَحْمِیدِکَ، وَ فَهَّهَنِیَ الْإِمْسَاکُ عَنْ تَمْجِیدِکَ، وَ قُصَارَایَ الْإِقْرَارُ بِالْحُسُورِ، لَا رَغْبَةً یَا إِلَهِی بَلْ عَجْزاً. (1)

ای آن که رحمت می آوری بر آن کس که بندگانت به او رحم نمی کنند.

ای آن که انسانِ رانده از هر شهر و دیار را پذیرایی.

ای آن که نیازمندان خود را خفیف و خوار نمی گردانی.

ای آن که گستاخانِ درگاه خود را ناامید نمی سازی.

ای آن که دست ردّ بر سینه ی بندگان پر توقّع خود نمی زنی.

ای آن که هر تحفه ی ناچیزی تقدیمت کنند، می پذیری، و هر اندک عملی برایت انجام دهند، جزا می بخشی.

ای آن که کارِ بی ارزش را به لطف می پذیری و در برابر آن پاداش بزرگ می دهی.

ای آن که نزدیک می شوی به هر کس که به تو تقرّب جوید.

ای آن که به سوی خود می خوانی هر که را که از تو روی برگرداند.

ای آن که نعمت خود را دگرگون نمی سازی و به کیفر دادنِ ما شتاب نمی ورزی.

ای آن که نهال کار نیک می پروری تا آن را به ثمر نشانی و انبوه کُنی، و از کار بد چشم خود می پوشی تا آن را از ریشه برکَنی.


1- پیشین، دعای 46/1 الی25 ص210الی214

ص:64

آرزوها پیش از رسیدن به منتهای کرم تو، با نیازهای برآورده باز آمدند، و کاسه های گدایی محتاجان، از بخششِ بسیار تو لبالب گردیدند، و صفت ها پیش از آن که حقیقت نعمت تو را دریابند، از هم گسیخته شدند. اینک تو را سزاست آن برترین کمال که برتر از هر کمالی است، و آن والاترین شکوه که از هر شکوهی والاتر است.

هر بزرگی در برابر تو کوچک است، و هر شریفی در کنار شرف تو بی مقدار. آنان که به سوی غیر تو رو کردند، نومید شدند، و آنان که نیاز خود پیش دیگری بردند، زیان دیدند، و آنان که بر آستانِ غیر تو فرود آمدند، تباه گردیدند، و آنان که در جایی جز وادی فضل تو رزق و روزی جُستند، به قحطی درآمدند.

درگاه نعمتت به روی خواهندگان باز است، و بخششت در حق نیازمندان روا، و فریاد رسی ات به دادخواهان نزدیک.

امیدواران از تو ناامید نشوند، و آنان که نیاز خود نزد تو آورند، از عطای تو مأیوس نگردند، و آمرزش خواهان با عذاب تو به تیره روزی نیفتند.

خوانِ روزی ات برای کسی که نافرمانی ات کند گسترده است، و بردباری ات برای آن که با تو دشمنی ورزد، آماده. شیوه ی پروردگاری تو، نیکی کردن به بدکاران است و طریقتت مهربان بودن با تجاوزکاران؛ تا آن جا که مدارا کردن تو آنا را می فریبد که توبه نکنند، و مهلت دادنت بازشان می دارد که از گناه دوری گزینند.

اما تو در کیفر دادنِ ایشان شتاب نکرده ای تا مگر به فرمانت گردن نهند، و مهلت شان داده ای، چون به پایداری مُلک خود مطمئن بودی. پس هر که سزاوار نیک بختی بوده، عمرش را به نیک بختی فرجام داده ای، و آن که سزاوار تیره بختی بوده، او را به تیره بختی اش خوار کرده ای.

سرانجامِ کار همه چنان شود که تو خواهی، و بازگشت امورشان به سوی تو باشد. هر چه عمرشان به درازا کشد، پایه های فرمانروایی تو سست نگردد، و چون در کیفر دادنشان درنگ کنی، حجّت آشکار تو باطل نشود.

حجّت تو پایدار و باطل نشدنی، و فرمانروایی ات جاودان و زائل نگشتنی است. پس عذاب سخت و دائم نصیب کسی است که از تو روی برتافته، و ناامیدیِ بیچاره کننده آن

ص:65

راست که از درگاه تو دست خالی برگشته، و بدترین تیره بختی از آنِ کسی است که به مهلت دادنت گول خورده است.

این چنین کسی، در آتش عذاب تو چه بسیار دست و پا خواهد زد، و روزگار سرگشتگی اش در وادی عقاب تو چه طولانی خواهد بود، و چه دور است که اندوهش به پایان رسد، و بسی ناامید است از این که راه رهایی اش گشوده شود. این همه، بر پایه ی حکم عادلانه و منصفانه ی توست که در آن بر کسی جور و ستم روا نمی داری.

خدایا، تو دلیل آشکار خود را فراوان و پی در پی فرستاده ای، و پیش از این، حجّت های خود را بیان داشته ای، و ما را از عذاب خود بیم داده ای، و از سَرِ لطف و مهربانی تشویق کرده ای، و مَثَل ها زده ای، و مهلت را طولانی ساخته ای، و عذاب را به تأخیر افکنده ای، حال آن که می توانستی در آن عجله کنی؛ و درنگ ورزیده ای، حال آن که بر شتاب کردن توانا بودی.

درنگ تو در عقاب ما نه از روی بی قدرتی، و مهلت دادنت نه از روی سستی، و خودداری ات از مؤاخذه نه از روی غفلت، و به تأخیر افکندن عذابت نه از روی مداراست، بلکه تا دلیل تو رساتر، و کرم تو در حقّ ما کامل تر، و احسانت تمام تر گردد، و نعمتت به نهایت حدّ خود رسد. همه ی این امور، پیش از این بوده، و اکنون هست، و تا همیشه خواهد بود.

دلیل تو برتر از آن است که جملگی به وصف درآید، و بزرگواری تو بالاتر از آن که دستِ اندیشه به بلندایش رسد، و نعمت تو بیش از آن است که یک به یک در شمار آید، و احسان تو افزون تر از آن که بر کمترینِ آن سپاست گویند.

بی زبانی، مرا از حمد و ستایش تو ناتوان می دارد، و درماندگی از بزرگداشت تو، زبان مرا می بندد، و نهایت کوشش من این تواند بود که به ضعف و درماندگی خود اعتراف کنم؛ و این - ای معبود من - نه از سَرِ بی رغبتی، که از ناتوانی من است.،

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِحَمْدِهِ، وَ جَعَلَنَا مِنْ أَهْلِهِ لِنَکُونَ لِإِحْسَانِهِ مِنَ الشَّاکِرِینَ، وَ لِیَجْزِیَنَا عَلَی ذَلِکَ جَزَاءَ الْمُحْسِنِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی حَبَانَا بِدِینِهِ، وَ اخْتَصَّنَا بِمِلَّتِهِ، وَ سَبَّلَنَا فِی سُبُلِ إِحْسَانِهِ لِنَسْلُکَهَا بِمَنِّهِ إِلَی رِضْوَانِهِ، حَمْداً یَتَقَبَّلُهُ مِنَّا، وَ یَرْضَی بِهِ عَنَّا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ

ص:66

مِنْ تِلْکَ السُّبُلِ شَهْرَهُ شَهْرَ رَمَضَانَ، شَهْرَ الصِّیَامِ، وَ شَهْرَ الْإِسْلَامِ، وَ شَهْرَ الطَّهُورِ، وَ شَهْرَ التَّمْحِیصِ، وَ شَهْرَ الْقِیَامِ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ، هُدًی لِلنَّاسِ، وَ بَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَی وَ الْفُرْقَانِ فَأَبَانَ فَضِیلَتَهُ عَلَی سَائِرِ الشُّهُورِ بِمَا جَعَلَ لَهُ مِنَ الْحُرُمَاتِ الْمَوْفُورَةِ، وَ الْفَضَائِلِ الْمَشْهُورَةِ، فَحَرَّمَ فِیهِ مَا أَحَلَّ فِی غَیْرِهِ إِعْظَاماً، وَ حَجَرَ فِیهِ الْمَطَاعِمَ وَ الْمَشَارِبَ إِکْرَاماً، وَ جَعَلَ لَهُ وَقْتاً بَیِّناً لَا یُجِیزُ جَلَّ وَ عَزَّ أَنْ یُقَدَّمَ قَبْلَهُ، وَ لَا یَقْبَلُ أَنْ یُؤَخَّرَ عَنْهُ. ثُمَّ فَضَّلَ لَیْلَةً وَاحِدَةً مِنْ لَیَالِیهِ عَلَی لَیَالِی أَلْفِ شَهْرٍ، وَ سَمَّاهَا لَیْلَةَ الْقَدْرِ، تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ سَلَامٌ، دَائِمُ الْبَرَکَةِ إِلَی طُلُوعِ الْفَجْرِ عَلَی مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ بِمَا أَحْکَمَ مِنْ قَضَائِهِ (1).

ستایش برای خداست که ما را به سپاس خود رهنمون گردید، و بدان اهلیّت بخشید تا از شکرگزارانِ احسان او باشیم، و بر این کار، ما را پاداش نیکوکاران دهد.

ستایش برای خداست که دین خود را به ما عطا فرمود، و ما را به آیین خود ویژه گردانید، و به راه های احسان خویش پویا ساخت تا به فضل نعمت او به سوی خشنودی اش روانه شویم؛ ستایشی که آن را از ما قبول کند و به سبب آن از ما راضی شود.

ستایش برای خداست که ماه خود، ماه رمضان، را از جمله راه های احسان قرار داد، که ماه روزه، ماه اسلام، ماه پاکیزگی از آلودگی ها، ماه رها شدن از گناهان و ماه شب زنده داری است؛ ماهی که قرآن در آن نازل گردیده؛ قرآنی که راهنمای مردم و نشانه ی آشکار هدایت و جدا کننده ی حق از باطل است.

پس به سبب حرمت های فراوان و فضیلت های نمایان که برای این ماه مقرّر داشت، برتری آن را بر دیگر ماه ها عیان فرمود. برای بزرگداشت آن، چیزهایی را که در ماه های دیگر حلال کرده بود، در این ماه حرام گردانید، و خوردنی ها و آشامیدنی ها را غدغن کرد، و برای آن زمانی معین قرار داد، که نه اجازه می دهد آن زمانِ معین پیش انداخته شود، و نه می پذیرد که به تأخیر افتد.


1- پیشین، دعای 44/1 الی6، ص189

ص:67

آن گاه یکی از شب های این ماه را بر شب های هزار ماه دیگر برتری داد و نام آن را «شب قدر»

نهاد؛ شبی که در آن، فرشتگان و روح به فرمان پروردگارشان بر هر یک از بندگان او که بخواهد، با

تقدیرِ بی تغییر الاهی که برای هر کاری در نظر گرفته شده، فرود می آیند.

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ بَدِیعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ، ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ، رَبَّ الْأَرْبَابِ، وَ إِلَهَ کُلِّ مَأْلُوهٍ، وَ خَالِقَ کُلِّ مَخْلُوقٍ، وَ وَارِثَ کُلِّ شَیْ ءٍ، لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ، وَ لَا یَعْزُبُ عَنْهُ عِلْمُ شَیْ ءٍ، وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ مُحِیطٌ، وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ رَقِیبٌ. أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْأَحَدُ الْمُتَوَحِّدُ الْفَرْدُ الْمُتَفَرِّدُ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْکَرِیمُ الْمُتَکَرِّمُ، الْعَظِیمُ الْمُتَعَظِّمُ، الْکَبِیرُ الْمُتَکَبِّرُ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْعَلِیُّ الْمُتَعَالِ، الشَّدِیدُ الْمِحَالِ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ، الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ. وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، السَّمِیعُ الْبَصِیرُ، الْقَدِیمُ الْخَبِیرُ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْکَرِیمُ الْأَکْرَمُ، الدَّائِمُ الْأَدْوَمُ، وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْأَوَّلُ قَبْلَ کُلِّ أَحَدٍ، وَ الْآخِرُ بَعْدَ کُلِّ عَدَدٍ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الدَّانِی فِی عُلُوِّهِ، وَ الْعَالِی فِی دُنُوِّهِ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، ذُو الْبَهَاءِ وَ الْمَجْدِ، وَ الْکِبْرِیَاءِ وَ الْحَمْدِ وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الَّذِی أَنْشَأْتَ الْأَشْیَاءَ مِنْ غَیْرِ سِنْخٍ، وَ صَوَّرْتَ مَا صَوَّرْتَ مِنْ غَیْرِ مِثَالٍ، وَ ابْتَدَعْتَ الْمُبْتَدَعَاتِ بِلَا احْتِذَاءٍ. أَنْتَ الَّذِی قَدَّرْتَ کُلَّ شَیْ ءٍ تَقْدِیراً، وَ یَسَّرْتَ کُلَّ شَیْ ءٍ تَیْسِیراً، وَ دَبَّرْتَ مَا دُونَکَ تَدْبِیراً أَنْتَ الَّذِی لَمْ یُعِنْکَ عَلَی خَلْقِکَ شَرِیکٌ، وَ لَمْ یُوَازِرْکَ فِی أَمْرِکَ وَزِیرٌ، وَ لَمْ یَکُنْ لَکَ مُشَاهِدٌ وَ لَا نَظِیرٌ. أَنْتَ الَّذِی أَرَدْتَ فَکَانَ حَتْماً مَا أَرَدْتَ، وَ قَضَیْتَ فَکَانَ عَدْلًا مَا قَضَیْتَ، وَ حَکَمْتَ فَکَانَ نِصْفاً مَا حَکَمْتَ. أَنْتَ الَّذِی لَا یَحْوِیکَ مَکَانٌ، وَ لَمْ یَقُمْ لِسُلْطَانِکَ سُلْطَانٌ، وَ لَمْ یُعْیِکَ بُرْهَانٌ وَ لَا بَیَانٌ. أَنْتَ الَّذِی أَحْصَیْتَ کُلَّ شَیْ ءٍ عَدَداً، وَ جَعَلْتَ لِکُلِّ شَیْ ءٍ أَمَداً، وَ قَدَّرْتَ کُلَّ شَیْ ءٍ تَقْدِیراً. أَنْتَ الَّذِی قَصُرَتِ الْأَوْهَامُ عَنْ ذَاتِیَّتِکَ، وَ عَجَزَتِ الْأَفْهَامُ عَنْ کَیْفِیَّتِکَ، وَ لَمْ تُدْرِکِ الْأَبْصَارُ مَوْضِعَ أَیْنِیَّتِکَ. أَنْتَ الَّذِی لَا تُحَدُّ فَتَکُونَ مَحْدُوداً، وَ لَمْ تُمَثَّلْ فَتَکُونَ مَوْجُوداً،

ص:68

وَ لَمْ تَلِدْ فَتَکُونَ مَوْلُوداً. أَنْتَ الَّذِی لَا ضِدَّ مَعَکَ فَیُعَانِدَکَ، وَ لَا عِدْلَ لَکَ فَیُکَاثِرَکَ، وَ لَا نِدَّ لَکَ فَیُعَارِضَکَ. أَنْتَ الَّذِی ابْتَدَأَ، وَ اخْتَرَعَ، وَ اسْتَحْدَثَ، وَ ابْتَدَعَ، وَ أَحْسَنَ صُنْعَ مَا صَنَعَ. سُبْحَانَکَ مَا أَجَلَّ شَأْنَکَ، وَ أَسْنَی فِی الْأَمَاکِنِ مَکَانَکَ، وَ أَصْدَعَ بِالْحَقِّ فُرْقَانَکَ سُبْحَانَکَ مِنْ لَطِیفٍ مَا أَلْطَفَکَ، وَ رَءُوفٍ مَا أَرْأَفَکَ، وَ حَکِیمٍ مَا أَعْرَفَکَ سُبْحَانَکَ مِنْ مَلِیکٍ مَا أَمْنَعَکَ، وَ جَوَادٍ مَا أَوْسَعَکَ، وَ رَفِیعٍ مَا أَرْفَعَکَ ذُو الْبَهَاءِ وَ الْمَجْدِ وَ الْکِبْرِیَاءِ وَ الْحَمْدِ. سُبْحَانَکَ بَسَطْتَ بِالْخَیْرَاتِ یَدَکَ، وَ عُرِفَتِ الْهِدَایَةُ مِنْ عِنْدِکَ، فَمَنِ الْتَمَسَکَ لِدِینٍ أَوْ دُنْیَا وَجَدَکَ سُبْحَانَکَ خَضَعَ لَکَ مَنْ جَرَی فِی عِلْمِکَ، وَ خَشَعَ لِعَظَمَتِکَ مَا دُونَ عَرْشِکَ، وَ انْقَادَ لِلتَّسْلِیمِ لَکَ کُلُّ خَلْقِکَ سُبْحَانَکَ لَا تُحَسُّ وَ لَا تُجَسُّ وَ لَا تُمَسُّ وَ لَا تُکَادُ وَ لَا تُمَاطُ وَ لَا تُنَازَعُ وَ لَا تُجَارَی وَ لَا تُمَارَی وَ لَا تُخَادَعُ وَ لَا تُمَاکَرُ سُبْحَانَکَ سَبِیلُکَ جَدَدٌ. وَ أَمْرُکَ رَشَدٌ، وَ أَنْتَ حَیٌّ صَمَدٌ. سُبْحَانَکَ قَولُکَ حُکْمٌ، وَ قَضَاؤُکَ حَتْمٌ، وَ إِرَادَتُکَ عَزْمٌ. سُبْحَانَکَ لَا رَادَّ لِمَشِیَّتِکَ، وَ لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِکَ. سُبْحَانَکَ بَاهِرَ الْآیَاتِ، فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ، بَارِئَ النَّسَمَاتِ لَکَ الْحَمْدُ حَمْداً یَدُومُ بِدَوَامِکَ (1)

ستایش برای خداست، پروردگار هستی ها.خدایا ستایش برای توست که آسمان ها و زمین را بی مثال آفریدی، ای صاحب بزرگیِ تام و احسانِ تمام، مهتر مهتران، معبود هر معبود، آفریدگار هر آفریده، میراث بَرنده ی هر چه هست. هیچ کس به تو نمانَد و علم به هیچ موجودی از دسترست به دور نباشد. بر همه چیز احاطه داری، و همه را نگاهبانی.تو آن خدایی که جز تو معبودی نیست؛ آن یکتایِ تنهایِ بی همتای بدل ناپذیر.تو آن خدایی که جز تو معبودی نیست؛ آن بخشنده ی در اوج بخشندگی، آن بزرگِ در بزرگی بی همتا، و آن برترین، که همه چیز در برابرش حقیر و ناچیز است.تو آن خدایی که جز تو معبودی نیست، آن بلند مرتبه که به قدرت خود بر همه استیلا دارد، و سخت انتقام گیرنده است.


1- پیشین، دعای 47/1 الی 32ص 214 الی 218

ص:69

تو آن خدایی که جز تو معبودی نیست، آن بخشاینده ی مهربان و دانای کل که هر چیز را از روی دانش و به استواری آفرید.تو آن خدایی که جز تو معبودی نیست؛ آن شنوایِ بینا که وجودش بی سبب، و خود بر همه چیز آگاه است.

تو آن خدایی که جز تو معبودی نیست؛ آن بخشنده ی در بخشش از همه پیش، و پاینده ی تا همیشه پا برجا. تو آن خدایی که جز تو معبودی نیست؛ آن نخستین که پیش از همه بوده است، و آن واپسین که پس از همه خواهد بود.

تو آن خدایی که جز تو معبودی نیست؛ آن که در اوج بلند مرتبگی، نزدیک است، و در عین نزدیکی، بلند مرتبه است.تو آن خدایی که جز تو معبودی نیست؛ صاحب شکوه و عظمت و بزرگواری، و سزاوار سپاس.تو آن خدایی که جز تو معبودی نیست؛ پدیده ها را بی اصل و مایه پدید آورده ای، و صورت ها را بی مثال و نمونه نقش بسته ای، و آفریده ها را بی پیروی از دیگران هستی بخشیده ای.

تویی که با حکمت خود، هر چیز را کمالی بسزا بخشیده ای، و هر چیز را برای انجام دادن وظیفه ای آماده ساخته ای، و هر چه غیر خود را به نیکی سامان داده ای.

تویی که در آفرینش، هیچ شریکی یاری ات نکرده، و هیچ وزیری دستیار تو نشده، و هیچ کس تو را ندیده، و برای تو مثل و مانندی نبوده است.

تویی که چون اراده کنی، هر چه خواهی همان شود، و چون حکم برانی، حکم تو عین عدالت است، و چون داوری کنی، داوری کردنت بر اساس انصاف است.

تویی که هیچ مکانی گنجایشت را ندارد، و هیچ قدرتی اقتدار تو را تحمل نتواند، و هیچ برهانی و بیانی تو را درمانده نکند.تویی که همه چیز را یک به یک به شمار آورده ای، و برای هر چیز پایانی گذاشته ای، و به مقتضای حکمت، اندازه معین کرده ای. تویی که دستِ درازِ اوهام از رسیدن به اوج ذاتت کوتاه است، پای اندیشه ها را به چگونگی تو راهی نیست، و دیده ها کجاییِ تو را در نیابند.

تویی که چون به پایان نمی رسی، محدود نیستی، و چون به صورتی مجسّم نمی شوی، به ادراک در نیایی، و چون فرزند نمی زایی، زاییده نشده ای.

تویی که رقیبی نداری تا با تو رقابت کند، و همتایی که بر تو برتری یابد، و همانندی که پیش تو عرضِ اندام نماید. تویی که بی پیروی از کسی، آفرینش را بنیاد نهادی، و از

ص:70

هیچ، همه را آفریدی، و بی هیچ سابقه ای پدید آوردی، و بی هیچ وسیله ای جهان را ساختی، و هر نقشی که بستی، همه نیکو بستی.

پاک و منزّهی تو، و چه والا مرتبه ای تو، و چه بلند است جایگاه تو، و چه خوب آشکار کرده است حق را «فرقان» تو.پاک و منزّهی تو، ای خدای لطیف، چه بسیار است لطفِ تو؛ ای خدای مهربان، چه فراوان است مهربانیِ تو؛ ای خدای حکیم، چه اندازه است داناییِ تو.پاک و منزّهی تو، ای فرمانروا، چه نفوذ ناپذیر است قدرتِ تو؛ ای بخشنده، چه گسترده است خوانِ بخشش تو؛ ای بلند پایه، چه رفیع است شأن و مقام تو. تویی که شکوه و جلال و بزرگی داری و سزاوار حمد و سپاسی.پاک و منزّهی تو، که به نیکی ها دست خود گشوده ای، و هدایت همه از جانب توست، و تو آن را به ما آموخته ای. پس هر که برای دین یا دنیای خود از تو چیزی خواست، لطف و احسان تو را دریافت.پاک و منزّهی تو، که هر چه در وادی علم تو وارد شده، سر به فرمان تو فرود آورده، و هر چه زیر عرش توست، در برابر عظمتت فرو تن گشته، و هر آفریده تسلیم حُکم تو شده است.

پاک و منزّهی تو، با هیچ یک از حواس بیرونی و درونی تو را درنیابند، و با سودنِ دست و لمس احساست نکنند. نتوانند با تو حیله گری کنند و از خویش دورت سازند و با تو دشمنی نمایند و به مخالفت برخیزند و بر تو چیره شوند و فریبت دهند و با تو نیرنگ بازند.پاک و منزّهی تو، راه تو مستقیم و هموار است، و طریقت تو بر پایه ی حق استوار، و تو زنده ای هستی که همه نیاز خواه تواَند. پاک و منزّهی تو، سخنت حِکمت، فرمانت لازم، و اراده ات پا برجاست.

پاک و منزّهی تو، هیچ کس نتواند مشیتّت را باز گرداند و کلماتت را دگرگون سازد.پاک و منزّهی تو، نشانه های تو آشکار است، ای خدایی که پدید آورنده ی آسمان ها و آفریدگار جان هایی.

ص:71

وَ لَقَدْ سُئِلْتَ فَأَعْطَیْتَ، وَ لَمْ تُسْأَلْ فَابْتَدَأْتَ، وَ اسْتُمِیحَ فَضْلُکَ فَمَا أَکْدَیْتَ، أَبَیْتَ یَا مَوْلَایَ إِلَّا إِحْسَاناً وَ امْتِنَاناً وَ تَطَوُّلًا وَ إِنْعَاماً، وَ أَبَیْتُ إِلَّا تَقَحُّماً لِحُرُمَاتِکَ، وَ تَعَدِّیاً لِحُدُودِکَ، وَ غَفْلَةً عَنْ وَعِیدِکَ، فَلَکَ الْحَمْدُ إِلَهِی مِنْ مُقْتَدِرٍ لَا یُغْلَبُ، وَ ذِی أَنَاةٍ لَا یَعْجَلُ (1) :

به خدا سوگند که چون چیزی از تو خواستند، بخشیدی، و بی آن که بخواهند، نیز عطا کردی، وچون فضل تو را طلب کردند، بخل نورزیدی. ای مولای من، تو از هر چه اِبا کنی، احسان و نعمت بخشیدن و نیکی انعام را دریغ نخواهی کرد، و من از هر چه دوری کنم، از انجام دادن محرّمات و پا فراتر نهادن از حدود احکامت و غفلت نمودن از بیم دادن هایت خود را نگاه نخواهم داشت. پس حمد و ستایش تو را سزد ای معبود من، ای مقتدری که شکست ناپذیری، و ای مهلت دهنده ای که شتاب نمی ورزی.

2-4-3-3- نمونه توصیف وسائط

ادعیه صحیفه مشحون از صلوات بر پیامبر(ص) و خاندان او است، تا آنجا که گویا دعای فاقد صلوات دعا نیست. افزون بر توصیف و ستایش پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) با صلوات، حضرت با زبان دعا با مضامین مختلف اعم از ذکر اوصاف پیامبر و خاندان او، ذکر عملکردهای تاریخی آنان، ذکر مقام و منزلت آنان نزد خداوند متعال، آن مقربان را توصیف و تمجید می کند و رکن دوم و اساسی دعا را به ما تعلیم می دهد و از خداوند می خواهد که آنان را وسیله و شفیع در استجابت دعاهایش قرار دهد ... اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ لَا تُخَیِّبِ الْیَوْمَ ذَلِکَ مِنْ رَجَائِی (2): بارخدایا، پس بر محمد و آل محمد درود فرست و امروز امید مرا به نومیدی بدل مساز، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ نَبِیِّنَا وَ آلِهِ کَمَا صَلَّیْتَ عَلَی مَلَائِکَتِکَ الْمُقَرَّبِینَ، وَ صَلِّ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَمَا صَلَّیْتَ عَلَی أَنْبِیَائِکَ الْمُرْسَلِینَ، وَ صَلِّ عَلَیْهِ وَ آلِهِ


1- پیشین، دعای 49/14 ص 254
2- پیشین، دعای 48/6 ص244

ص:72

کَمَا صَلَّیْتَ عَلَی عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ، وَ أَفْضَلَ مِنْ ذَلِکَ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ، صَلَاةً تَبْلُغُنَا بَرَکَتُهَا، وَ یَنَالُنَا نَفْعُهَا، وَ یُسْتَجَابُ لَهَا دُعَاؤُنَا، إِنَّکَ أَکْرَمُ مَنْ رُغِبَ إِلَیْهِ، وَ أَکْفَی مَنْ تُوُکِّلَ عَلَیْهِ، وَ أَعْطَی مَنْ سُئِلَ مِنْ فَضْلِهِ، وَ أَنْتَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ (1) :

خدایا، بر محمد، پیامبر ما، و خاندانش درود فرست، همچنان که بر فرشتگان مقرّب خود درود می فرستی. بر او و خاندانش درود فرست، آن گونه که بر پیامبران مُرسَلِ خود درود می فرستی. بر او و خاندانش درود فرست، آن سان که بر بندگان شایسته ی خود درود می فرستی، و برتر از دورد آنان، ای پروردگار هستی ها؛ درودی که فضل و برکت آن به ما رسد، و سوی آن نصیب ما گردد، و دعای ما با آن مستجاب شود. تو بزرگوارتر کسی هستی که همه رو به سوی او می آورند، و کارسازتر کسی که بر او توکّل می کنند، و بخشنده تر کسی که از فضل او بخشش می خواهند، که تو بر هر کار توانایی.

یَا مَنْ لَا یَخْفَی عَلَیْهِ أَنْبَاءُ الْمُتَظَلِّمِینَ وَ یَا مَنْ لَا یَحْتَاجُ فِی قَصَصِهِمْ إِلَی شَهَادَاتِ الشَّاهِدِینَ. وَ یَا مَنْ قَرُبَتْ نُصْرَتُهُ مِنَ الْمَظْلُومِینَ وَ یَا مَنْ بَعُدَ عَوْنُهُ عَنِ الظَّالِمِینَ قَدْ عَلِمْتَ، یَا إِلَهِی، مَا نَالَنِی مِنْ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ مِمَّا حَظَرْتَ وَ انْتَهَکَهُ مِنِّی مِمَّا حَجَزْتَ عَلَیْهِ، بَطَراً فِی نِعْمَتِکَ عِنْدَهُ، وَ اغْتِرَاراً بِنَکِیرِکَ عَلَیْهِ. اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ خُذْ ظَالِمِی وَ عَدُوِّی عَنْ ظُلْمِی بِقُوَّتِکَ، وَ افْلُلْ حَدَّهُ عَنِّی بِقُدْرَتِکَ، وَ اجْعَلْ لَهُ شُغْلًا فِیمَا یَلِیهِ، وَ عَجْزاً عَمَّا یُنَاوِیهِ. اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تُسَوِّغْ لَهُ ظُلْمِی، وَ أَحْسِنْ عَلَیْهِ عَوْنِی، وَ اعْصِمْنِی مِنْ مِثْلِ أَفْعَالِهِ، وَ لَا تَجْعَلْنِی فِی مِثْلِ حَالِهِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَعْدِنِی عَلَیْهِ عَدْوَی حَاضِرَةً، تَکُونُ مِنْ غَیْظِی بِهِ شِفَاءً، وَ مِنْ حَنَقِی عَلَیْهِ وَفَاءً. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ عَوِّضْنِی مِنْ ظُلْمِهِ لِی عَفْوَکَ، وَ أَبْدِلْنِی بِسُوءِ صَنِیعِهِ بِی رَحْمَتَکَ، فَکُلُّ مَکْرُوهٍ جَلَلٌ دُونَ سَخَطِکَ، وَ کُلُّ مَرْزِئَةٍ


1- پیشین، دعای 45/56ص209

ص:73

سَوَاءٌ مَعَ مَوْجِدَتِکَ. اللَّهُمَّ فَکَمَا کَرَّهْتَ إِلَیَّ أَنْ أُظْلَمَ فَقِنِی مِنْ أَنْ أَظْلِمَ. اللَّهُمَّ لَاأَشْکُو إِلَی أَحَدٍ سِوَاکَ، وَ لَا أَسْتَعِینُ بِحَاکِمٍ غَیْرِکَ، حَاشَاکَ، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ صِلْ دُعَائِی بِالْإِجَابَةِ، وَ اقْرِنْ شِکَایَتِی بِالتَّغْیِیرِ. اللَّهُمَّ لَا تَفْتِنِّی بِالْقُنُوطِ مِنْ إِنْصَافِکَ، وَ لَا تَفْتِنْهُ بِالْأَمْنِ مِنْ إِنْکَارِکَ، فَیُصِرَّ عَلَی ظُلْمِی، وَ یُحَاضِرَنِی بِحَقِّی، وَ عَرِّفْهُ عَمَّا قَلِیلٍ مَا أَوْعَدْتَ الظَّالِمِینَ، وَ عَرِّفْنِی مَا وَعَدْتَ مِنْ إِجَابَةِ الْمُضْطَرِّینَ. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ وَفِّقْنِی لِقَبُولِ مَا قَضَیْتَ لِی وَ عَلَیَّ وَ رَضِّنِی بِمَا أَخَذْتَ لِی وَ مِنِّی، وَ اهْدِنِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ، وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا هُوَ أَسْلَمُ. اللَّهُمَّ وَ إِنْ کَانَتِ الْخِیَرَةُ لِی عِنْدَکَ فِی تَأْخِیرِ الْأَخْذِ لِی وَ تَرْکِ الِانْتِقَامِ مِمَّنْ ظَلَمَنِی إِلَی یَوْمِ الْفَصْلِ وَ مَجْمَعِ الْخَصْمِ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَیِّدْنِی مِنْکَ بِنِیَّةٍ صَادِقَةٍ وَ صَبْرٍ دَائِمٍ وَ أَعِذْنِی مِنْ سُوءِ الرَّغْبَةِ وَ هَلَعِ أَهْلِ الْحِرْصِ، وَ صَوِّرْ فِی قَلْبِی مِثَالَ مَا ادَّخَرْتَ لِی مِنْ ثَوَابِکَ، وَ أَعْدَدْتَ لِخَصْمِی مِنْ جَزَائِکَ وَ عِقَابِکَ، وَ اجْعَلْ ذَلِکَ سَبَباً لِقَنَاعَتِی بِمَا قَضَیْتَ، وَ ثِقَتِی بِمَا تَخَیَّرْتَ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ، إِنَّکَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ، وَ أَنْتَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ. (1)

ای آن که از رنج مردمِ جفا دیده آگاهی. ای آنکه اخبار و ماجرای جفادیدگان دادخواه برایش پوشیده نیست. ای آن که برای دانستن حال و روز ایشان، به گواهی گواهان نیاز ندارد. ای آن که مددکاری ات به ستم دیدگانت نزدیک، و از ستمگران دوراست.

معبود من، تو می دانی که از فلانی فرزند فلان، چه بدی ها به من رسیده که تو خود همگان را از آنها باز داشته ای، و چه بی حرمتی ها نصیبم شده که تو خود از آنها نهی فرموده ای. این همه، از روی سرکشی است، به خاطر نعمتی که عطایش کرده ای، و از سر بی اعتنایی و بی پروایی در برابر کیفری که آن را به تأخیر انداخته ای.


1- صحیفه سجادیه، ترجمه شیروانی، دعای14 ص74

ص:74

خدایا، بر محمد و خاندانش درود فرست و به نیروی خویش آن را که بر من ستم کند و با من دشمنی ورزد، از ستم بازدار، و به قدرت خود، سرسختی اش را در هم شکن، و او را به گرفتاری هایش سرگرم ساز، و پیش دشمنانش ناتوان گردان.

خدایا، بر محمد و خاندانش درود فرست و مگذار که او بر من ستم روا دارد، و مرا در برابر او به نیکی یاری فرما، و از پرداختن به کارهایی چون کارهای او و درافتادن به حال و روزی که او دارد. نگاه دار.

خدایا، بر محمد و خاندانش درود فرست، و هم اینک مرا بر دشمنم چنان یاوری کن که با آن طوفانِ خشم من فرو نشیند و کارِ انتقام من از او تمام شود.

خدایا، بر محمد و خاندانش درود فرست و به جای آن ستم که او بر من کرده، بخشایش خود را نصیب من فرما، و به جای بدرفتاری هایش، بر من رحمت آور، که هر ناخوشایندی در برابر خشم تو ناچیز است، و هر مصیبتی در برابر غضب تو آسان.

خدایا، همچنان که ستم دیدگی را در چشم من بد آراسته ای، مرا از ستمگری نیز رویگردان کن.

خدایا، جز در پیشگاه تو دادخواهی نمی کنم، و از هیچ داوری جز تو یاری نمی خواهم؛ هرگز! پس بر محمد و خاندانش درود فرست و دعایم را به اجابت رسان و دادخواهی ام را به دگرگون شدنِ حالِ من پایان ده.

خدایا، مرا به ناامیدی از دادگری خویش میازمای، و آن که را بر من ستم روا می دارد، به ایمن شدن از کیفر خود امتحان مکن، تا در ستمگری بر من پای فشارد و به زور حقّم را باز ستاند. به زودی آنچه را به ستمکاران وعده داده ای، برای او پیش آور، و آن مژده ی اجابت که به درماندگان داده ای، درباره ی من به انجام رسان.

خدایا، بر محمد و خاندانش درود فرست و چنان کن که قبول آنچه بر من مقدّر کرده ای، چه مرا سود دهد و چه زیان، برایم آسان باشد، و مرا به آنچه از من گرفته ای یا به من داده ای، خشنود گردان، و به راست ترین راه، هدایت فرما، و به درست ترین کارها وادار.

خدایا، اگر خیر مرا در آن می بینی که گرفتن حقّ من و انتقام من از کسی که بر من ستم روا داشته است - تا روز جدایی حق از باطل و روزِ گرد آمدن مدّعیان حق - به تأخیر

ص:75

افتد، پس بر محمد و خاندانش درود فرست و مرا با نیّت درست و شکیبایِ پیوسته یاری فرما.

و مرا از خواهش های نکوهیده و نابردباریِ آزمندان در امان دار، و آن پاداش نیک را که برای من اندوخته ای و آن کیفر و عقاب را که برای دشمنِ من آماده کرده ای، در دلم نمایان کن. و آن را برای من دستاویزی قرار ده تا به مدد آن، به آنچه برایم مقدّر کرده ای، خرسند شوم، و به آنچه برایم برگزیده ای، اطمینان یابم. چنین باد، ای پروردگار هستی ها، که تنها تو دارای بخشش بزرگ هستی و تنها تو بر هر کار توانایی.

وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، صَلَاةً دَائِمَةً نَامِیَةً لَا انْقِطَاعَ لِأَبَدِهَا وَ لَا مُنْتَهَی لِأَمَدِهَا، وَ اجْعَلْ ذَلِکَ عَوْناً لِی وَ سَبَباً لِنَجَاحِ طَلِبَتِی، إِنَّکَ وَاسِعٌ کَرِیمٌ (1).

خدایا، بر محمد و خاندانش درود فرست؛ درودی پیوسته و بالنده؛ بی گسست و بی پایان، و این درود را یاری رسانِ من و وسیله ی برآمدنِ حاجتم گردان، که تو کارگشایِ نیکو خصالی.

حضرت (ع) در این فقرات دعا با آنکه اعتراف می کند فقط از خداوند متعال درخواست می نماید در عین حال به صلوات بر محمد و آل محمد (ص) نیز تمسک می جوید و قرائت صلوات را به عنوان راهی و وسیله ای برای نزدیکتر نمودن خواسته ها و دعاها به استجابت تکرار می فرمایند.

3-4-3-3- نمونه توصیف و تذلیل خود

قسمت اعظمی از ادعیه صحیفه سجادیه توصیف داعی است. داعی در ضمن دعا خود را به فقر، نقص، عجز، جهل، گناه،... می نمایاند و به پیشگاه ربوبی پروردگار عرضه می کند. در واقع این قسمت از ادعیه یک نوع خودشکنی و استکبار زدائی فردی می باشد که توأم با نوعی تخلیه روانی برای فرار از احساس پوچی و بی هویتی است. این نوع اقرار در نزد خداوند متعال نوعی معنایابی زندگی است. حضرت (ع) تخلیه خود از خودِپنداری و


1- پیشین، دعای 13/24ص74

ص:76

دریافت خود حقیقی برای معنایابی واقعی را در این فقرات ادعیه صحیفه به ما تعلیم می دهد.

دعائی که خالی از روح خود شکنی داعی و استکبار زدائی درونی باشد در حقیقت دعا نیست و این مرکز و اساس دعای حقیقی است که امام سجاد(ع) به صورت مستقیم و غیر مستقیم به ما نشان می دهد. بسیاری از فقرات ادعیه که با «انا» یا « اناالذی...» شروع می شود، حضرت(ع) در پی معرفی خود است و به نوعی تعلیم معرفی و تذلیل خود و زدودن استکبار درونی از خود واقعی است.

وَ سَأَلْتُکَ مَسْأَلَةَ الْحَقِیرِ الذَّلِیلِ الْبَائِسِ الْفَقِیرِ الْخَائِفِ الْمُسْتَجِیرِ، وَ مَعَ ذَلِکَ خِیفَةً وَ تَضَرُّعاً وَ تَعَوُّذاً وَ تَلَوُّذاً، لَا مُسْتَطِیلًا بِتَکَبُّرِ الْمُتَکَبِّرِینَ، وَ لَا مُتَعَالِیاً بِدَالَّةِ الْمُطِیعِینَ، وَ لَا مُسْتَطِیلًا بِشَفَاعَةِ الشَّافِعِینَ. وَ أَنَا بَعْدُ أَقَلُّ الْأَقَلِّینَ، وَ أَذَلُّ الْأَذَلِّینَ، وَ مِثْلُ الذَّرَّةِ أَوْ دُونَهَا، فَیَا مَنْ لَمْ یُعَاجِلِ الْمُسِیئِینَ، وَ لَا یَنْدَهُ الْمُتْرَفِینَ، وَ یَا مَنْ یَمُنُّ بِإِقَالَةِ الْعَاثِرِینَ، وَ یَتَفَضَّلُ بِإِنْظَارِ الْخَاطِئِینَ. أَنَا الْمُسِی ءُ الْمُعْتَرِفُ الْخَاطِئُ الْعَاثِرُ. أَنَا الَّذِی أَقْدَمَ عَلَیْکَ مُجْتَرِئاً. أَنَا الَّذِی عَصَاکَ مُتَعَمِّداً. أَنَا الَّذِی اسْتَخْفَی مِنْ عِبَادِکَ وَ بَارَزَکَ. أَنَا الَّذِی هَابَ عِبَادَکَ وَ أَمِنَکَ. أَنَا الَّذِی لَمْ یَرْهَبْ سَطْوَتَکَ، وَ لَمْ یَخَفْ بَأْسَکَ. أَنَا الْجَانِی عَلَی نَفْسِهِ أَنَا الْمُرْتَهَنُ بِبَلِیَّتِهِ. أَنَا القَلِیلُ الْحَیَاءِ. أَنَا الطَّوِیلُ الْعَنَاءِ. (1)

همچون بنده ی حقیر خوار بینوای فقیر ترسانی که به تو پناه آورده است، نیاز خود را از تو خواسته ام؛ با ترس و تضرّع و پناه جویی و امان طلبی، نه از سَرِ گردن فرازیِ متکبّران به تکبّر، و نه از روی بلند پروازیِ طاعت پیشگان به گستاخی، و نه از روی دلخوشی به شفاعت شفیعان.

اینک من از هر کمی کم تر، و از هر خواری خوارترم؛ چنان ذرّه ای یا کم تر از آن. پس ای آن که در کیفر بدکاران شتاب نمی ورزی و ناز پروردگانِ در نعمت را به ناگاه


1- پیشین، دعای 47/74 الی 86ص 229

ص:77

نمی میرانی، ای آن که به احسان حود گنهکاران را می آمرزی و خطاکاران را به نیکی کردن زیاد مهلت می دهی،

من بنده ی گنهکار معترفِ خطا پیشه ی لغزش خورده ام. من کسی هستم که در برابر تو گستاخی ورزیده ام. من کسی هستم که به دلخواه خود تو را نافرمانی کرده ام. من کسی هستم که اعمال زشت خود را از بندگانت پوشیده ام و پیش تو آشکارشان ساخته ام. من کسی هستم که از بندگانت ترسیده ام و خود را از تو در امان دیده ام. من کسی هستم که از قهر و غلبه ی تو پروا نکرده ام و از خشم تو نهراسیده ام. منم که بر خود ستم کرده ام. منم که گروگانِ بلای خود شده ام. منم که شرم و حیای اندک دارم. منم که رنجی دراز و دیرینه خواهم داشت.

حضرت(ع) در پاره ای از فقرات دعاهای صحیفه تصریح به اقرار و اعتراف می نماید و با تبیین نسبت خود با پروردگار، خود را در پیشگاه ربوبی می نمایاند تا آنجا که شائبه ای از کبر و غنا در داعی باقی نماند و فقر محض نمایان گردد، در این حالت است که داعی انتظار استجابت می کشد و گویا شرط مهم دعا را فراهم کرده است. از همین رو در برخی فقرات حضرت(ع) پس از نمایاندن فقر خود نتیجه می گیرد که خدایا اکنون دعایم را قبول کن و وعدهایت به من را ادا نما و باز برای آنکه تمام شائبه های احتمالی را بر طرف سازد مجددا به فقر محض خود اعتراف می فرمایند. به بیان دیگر حضرت با این ادبیات دعائی ابراز می کنند که اعتراف به فقر موجب حقی یا غنا برای عبد داعی نمی گردد، فقیر را طلب کار درگاه حق قرار نمی دهد. از همین رو اگر پس از تذلل و خودشکنی باز دعا استجابت نشد عجب نیست، باز عبد همان فقیر است کما اینکه پس از قبول و استجابت و دریافت خواسته باز همان فقیر قبلی است.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ کُنْ لِدُعَائِی مُجِیباً، وَ مِنْ نِدَائِی قَرِیباً، وَ لِتَضَرُّعِی رَاحِماً، وَ لِصَوْتِی سَامِعاً (1) :


1- پیشین، دعای 13/21ص 73

ص:78

خدایا، پس بر محمد و خاندانش درود فرست و دعای مرا اجابت کن و ندایم را پاسخ گو و بر زاری های من رحمت آور و آواز مرا بشنو.

وَ أَنَا، یَا إِلَهِی، عَبْدُکَ الَّذِی أَمَرْتَهُ بِالدُّعَاءِ فَقَالَ لَبَّیْکَ وَ سَعْدَیْکَ، هَا أَنَا ذَا، یَا رَبِّ، مَطْرُوحٌ بَیْنَ یَدَیْکَ (1):

و من، ای معبودِ من، بنده ی تو هستم که به دعا فرمانش داده ای؛ پس می گوید: لبّیک و سعدیک. اینک این منم، ای پروردگار من، افتاده بر درگاهِ تو.

إِلَهِی أَصْبَحْتُ وَ أَمْسَیْتُ عَبْداً دَاخِراً لَکَ، لَا أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعاً وَ لَا ضَرّاً إِلَّا بِکَ، أَشْهَدُ بِذَلِکَ عَلَی نَفْسِی، وَ أَعْتَرِفُ بِضَعْفِ قُوَّتِی وَ قِلَّةِ حِیلَتِی، فَأَنْجِزْ لِی مَا وَعَدْتَنِی، وَ تَمِّمْ لِی مَا آتَیْتَنِی، فَإِنِّی عَبْدُکَ الْمِسْکِینُ الْمُسْتَکِینُ الضَّعِیفُ الضَّرِیرُ الْحَقِیرُ الْمَهِینُ الْفَقِیرُ الْخَائِفُ الْمُسْتَجِیرُ (2):

ای معبود من، شب را به روز می آورم و روز را به شب می رسانم در حالی که بنده ی زبون تو هستم، و جز به یاری تو سود و زیانی به خود نتوانم رساند، و با این سخن علیه نَفْسِ خود گواهی می دهم و به بیچارگی ام اعتراف می کنم. پس آنچه را به من وعده فرموده ای، برآورده ساز،و هر چه را به من عطا کرده ای به کمال رسان، که من بنده ی تهی دستِ زارِ ناتوانِ رنجورِ بی سر و پایِ خوارِ فقیرِ ترسانِ پناهنده ی تواَم.

وَ أَنَا أَبْرَأُ إِلَیْکَ مِنْ أَنْ أَسْتَکْبِرَ، وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ أَنْ أُصِرَّ، وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِمَا قَصَّرْتُ فِیهِ، وَ أَسْتَعِینُ بِکَ عَلَی مَا عَجَزْتُ عَنْهُ (3):


1- پیشین، دعای 16/13 ص 81
2- پیشین، دعای 21/7ص107
3- پیشین، دعای 12/14ص69

ص:79

خدایا من از گردن کشی در برابرِ تو بیزاری می جویم و از پافشاری بر گناه به تو پناه می برم و از هر کوتاهی که کرده ام آمرزش می طلبم و بر آن کار که در آن فرو مانم از تو یاری می خواهم.

4-4-3-3- نمونه خواسته ها

گرچه بیشتر فقرات دعا های حضرت(ع) در صحیفه سجادیه به توصیف خداوند، تذلیل و بیان فقر و نقص داعی اختصاص دارد، در عین حال حضرت خواسته های خود را نیز عرضه می کند که به اجمال در چند عنوان کلی قابل تقسیم و بیان می باشد؛

میل و رغبت به خواسته ها و شوق به خواستن از خداوند

اللَّهُمَّ هَذِهِ حَاجَتِی فَأَعْظِمْ فِیهَا رَغْبَتِی، وَ أَظْهِرْ فِیهَا عُذْرِی، وَ لَقِّنِّی فِیهَا حُجَّتِی، وَ عَافِ فِیهَا جَسَدِی (1):

بار الها این نیاز من است، پس میلم را به آن زیادکن و عذرم را در آن هویدا ساز، و حجتم را در آن به من تلقین کن، بدنم را در آن سلامت ده.

اللَّهُمَّ اجْعَلْ رَغْبَتِی فِی مَسْأَلَتِی مِثْلَ رَغْبَةِ أَوْلِیَائِکَ فِی مَسَائِلِهِمْ، وَ رَهْبَتِی مِثْلَ رَهْبَةِ أَوْلِیَائِکَ، وَ اسْتَعْمِلْنِی فِی مَرْضَاتِکَ عَمَلًا لَا أَتْرُکُ مَعَهُ شَیْئاً مِنْ دِینِکَ مَخَافَةَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ (2):

بار خدایا اشتیاق مرا به خواستن از تو همانند اشتیاق دوستانت به تقاضا کردن از خودت قرار ده و ترسم را مانند ترس دوستانت گردان و مرا در راه خشنودی خود چنان به کار گمار که به خاطر ترس از هیچ آفریده ای، ذره ای از دین تو را فرو نگذارم.


1- پیشین، دعای 54/7 ص269
2- پیشین، دعای 54/6 ص269

ص:80

حضرت به ما تعلیم می دهد که همه چیز از خداوند طلب کنیم. البته در خواسته ها اولویت های اساسی مشاهده می شود. اموری که مربوط به معنویت، دیانت و آخرت است مقدم بر دنیا، خواسته های طبیعی، جسمی و امور دنیوی می باشد.

خواسته ها هم مادی و هم معنوی، هم فردی و هم اجتماعی، هم سیاسی، نظامی، اقتصادی و هم خانوادگی... است.

5-3-3- حال دعا در حین دعا
اشاره

حال داعی در حین ابراز دعا بستر اصلی و زمینه اساسی نتیجه گرفتن و ثمر دادن دعا است. امام سجاد(ع) هم با حال خود که از تک تک فقرات دعا های صحیفه آشکار است و هم در خلال ادعیه حال بایسته داعی را در حین دعا آموزش می دهد.

داعی در حین دعا باید یک ذهنیت خاص، یک دل خاص و یک ظاهر خاص داشته باشد.

1-5-3-3-ذهنیت داعی در حین دعا

داعی در زمان دعا کردن هرگز فارغ از ذهنیت نسبت به مدعو، داعی، صفات آن دو، خواسته ها، استجابت و اطمینان یا سوءظن نمی باشد. نوع این ذهنیت در نفس پنهان داعی فضای درونی و بیرونی داعی و دعا را می سازد. در اجابت یا عدم اجابت یا به بیان بهتر در پیدایش دعای حقیقی و دعای مجازی نقش دارد. در افراد و دعا کنندگان مختلف، حتی در دعا کننده واحد در زمانهای متفاوت یا مکانهای مختلف این ذهنیات مختلف و متفاوت است، لذا امام سجاد(ع) ذهنیت صحیح داعی را که باید در حین داعا برخوردار باشد بیان می نماید. پر واضح است این ذهنیات باید در ذهن داعی رسوخ کرده و جان یافته باشد و الا بیان آن در حال دعا یک لقلقه زبان بیش نیست و این لقلقه برای استجابت و درک لذت دعا و دریافت فیض و فضل خداوند کافی نیست.

1- علم و یقین به استجابت و عفو الهی داشته باشد.

ص:81

عَالِمٍ بِأَنَّ الْعَفْوَ عَنِ الذَّنْبِ الْعَظِیمِ لَا یَتَعَاظَمُکَ، وَ أَنَّ التَّجَاوُزَ عَنِ الْإِثْمِ الْجَلِیلِ لَا یَسْتَصْعِبُکَ، وَ أَنَّ احْتِمَالَ الْجِنَایَاتِ الْفَاحِشَةِ لَا یَتَکَأَّدُکَ، وَ أَنَّ أَحَبَّ عِبَادِکَ إِلَیْکَ مَنْ تَرَکَ الِاسْتِکْبَارَ عَلَیْکَ، وَ جَانَبَ الْإِصْرَارَ، وَ لَزِمَ الِاسْتِغْفَارَ (1):

می داند که آمرزش گناهان بزرگ، پیش تو کار سختی نیست، و در گذشتن از خطاهای سنگین بر تو دشوار نباشد، و بردباری در برابر تباهکاری آشکار ما تو را به زحمت نیندازد، و محبوب ترین بندگان تو آن کس است که در برابرِ تو سرکشی نکند و از پافشاری بر گناه بپرهیزد و پیوسته از تو آمرزش خواهد.

2- دعا در راستای امر خدا تلقی کند

اللَّهُمَّ فَهَا أَنَا ذَا قَدْ جِئْتُکَ مُطِیعاً لِأَمْرِکَ فِیما أَمَرْتَ بِهِ مِنَ الدُّعَاءِ، مُتَنَجِّزاً وَعْدَکَ فِیما وَعَدْتَ بِهِ مِنَ الْإِجَابَةِ، إِذْ تَقُولُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ (2).

خداوندا، اکنون این من هستم که به نزد تو آمده ام، در حالی که فرمان تو را که به دعا کردن امر نموده ای، اطاعت کرده ام و وفا به وعده ای را که پیرامون اجابت داده ای، خواستارم. زیرا که می فرمایی: «مرا بخوانید، تا شما را اجابت کنم.»

3- در باب توحید و نبوت در ذهن او اعتقادات صحیح وجود باشد و ودر حین دعا آن باورها حاضر باشد.

... وَ إِنِّی وَ إِنْ لَمْ أُقَدِّمْ مَا قَدَّمُوهُ مِنَ الصَّالِحَاتِ فَقَدْ قَدَّمْتُ تَوْحِیدَکَ وَ نَفْیَ الْأَضْدَادِ وَ الْأَنْدَادِ وَ الْأَشْبَاهِ عَنْکَ، وَ أَتَیْتُکَ مِنَ الْأَبْوَابِ الَّتِی أَمَرْتَ أَنْ تُؤْتَی مِنْهَا، وَ تَقَرَّبْتُ إِلَیْکَ بِمَا لَا یَقْرُبُ أَحَدٌ مِنْکَ إِلَّا بِالتَّقَرُّبِ بِهِ (3): ... و گرچه تحقیقا من کارهای شایسته ای را که آنها پیش فرستاده اند، پیش نفرستادم، ولی یگانه دانستن تو و نفی شریکان و همتایان و مانندهایی


1- پیشین، دعای 12/ 13ص 69
2- پیشین، دعای 31 /11ص 144
3- پیشین، دعای 47/72ص228

ص:82

از تو را، پیش فرستاده ام. و از همان درهایی که فرمان داده ای از آنها وارد شوند، نزد تو آمده ام. و به آنچه احدی نزدیک نمی شود به تو جز با نزدیکی جستن به آن، به تو نزدیکی جسته ام.

4- قصد فرار از گناهان به سوی خدا داشته باشد

وَ أَسْتَقِیلُکَ عَثَرَاتِی، وَ أَتَنَصَّلُ إِلَیْکَ مِنْ ذُنُوبِیَ الَّتِی قَدْ أَوْبَقَتْنِی، وَ أَحَاطَتْ بِی فَأَهْلَکَتْنِی، مِنْهَا فَرَرْتُ إِلَیْکَ رَبِّ تَائِباً فَتُبْ عَلَیَّ، مُتَعَوِّذاً فَأَعِذْنِی، مُسْتَجِیراً فَلَا تَخْذُلْنِی، سَائِلًا فَلَا تَحْرِمْنِی مُعْتَصِماً فَلَا تُسْلِمْنِی، دَاعِیاً فَلَا تَرُدَّنِی خَائِباً (1):

و از تو می خواهم که از لغزش هایم درگذری و به درگاه تو از گناهانم که تباهم ساخته و مرا فراگرفته تا هلاکم کند، پوزش می طلبم. پروردگار من، از آن (گناهان)، با حال توبه به سوی تو گریخته ام، پس توبه ام را بپذیر. پناهنده ام، پس پناهم ده. زنهارخواهنده ام، پس خوارم نکن. درخواست کننده ام، پس بی بهره ام نگردان. چنگ زننده ام، پس رهایم نکن. خواهانم، پس مرا ناامید برنگردان.

2-5-3-3-کیفیت دل داعی در حین دعا

همانگونه که در ذهن دائی اعتقاداتی موجود داشت و نوع و سطح آن در اذهان افراد داعی امکان

تفاوت داشت دل افراد داعی نیز متفاوت است و شدت و ضعف آن محتوایات مختلف است. فقط با

یک دل و یک محتوا در دل می توان دعای حقیقی که وعده استجابت داده شده ایجاد نمود.

حضرت (ع) بر اساس همین حقیقت به بیان وضعیت دل داعی حقیقی در حلال ادعیه می پردازند؛


1- پیشین، دعای 51/8ص260

ص:83

1- دل باید مملو از اطمینان به خدا باشد

فَنَادَیْتُکَ یَا إِلَهِی مُسْتَغِیثاً بِکَ، وَاثِقاً بِسُرْعَةِ إِجَابَتِکَ، عَالِماً أَنَّهُ لَا یُضْطَهَدُ مَنْ أَوَی إِلَی ظِلِّ کَنَفِکَ، وَ لَا یَفْزَعُ مَنْ لَجَأَ إِلَی مَعْقِلِ انْتِصَارِکَ، فَحَصَّنْتَنِی مِنْ بَأْسِهِ بِقُدْرَتِکَ (1): ای خدای من، پس تو را خواندم، در حالی که از تو یاری خواسته و به اجابت سریع تو اطمینان داشتم، و می دانستم هر که به سایه رحمت تو پناه بَرَد، شکست نمی خورد. و هر که به پناهگاه یاری تو پناهنده شود، هراسی ندارد. پس تو به قدرت خویش، مرا از سختی و نیروی او بازداشتی.

2- مملو از اعتماد و امید به خدا باشد

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ کُنْ لِدُعَائِی مُجِیباً، وَ مِنْ نِدَائِی قَرِیباً، وَ لِتَضَرُّعِی رَاحِماً، وَ لِصَوْتِی سَامِعاً (2) ...

خداوندا بر محمّد و خاندانش درود فرست و درخواستم را اجابت کن و به آوازم نزدیک شو و به زاریم ترحم فرما و صدایم را شنوا باش.

ثُمَّ أَتْبَعْتُ ذَلِکَ بِالْإِنَابَةِ إِلَیْکَ، وَ التَّذَلُّلِ وَ الِاسْتِکَانَةِ لَکَ، وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِکَ، وَ الثِّقَةِ بِمَا عِنْدَکَ، وَ شَفَعْتُهُ بِرَجَائِکَ الَّذِی قَلَّ مَا یَخِیبُ عَلَیْهِ رَاجِیکَ (3) :

سپس بازگشت به سوی تو و فروتنی و زاری برای تو و خوش گمانی به تو و اعتماد به آنچه نزد توست را، در پی آن روانه ساخته ام. و آن را جفت امید به تو کردم. همان (امیدی) که با وجود آن، امیدوار به تو کمتر ناامید می شود.


1- پیشین، دعای 49/10ص 253
2- پیشین، دعای 13/21 ص73
3- پیشین، دعای 47/73 ص 228

ص:84

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تَجْعَلْنِی نَاسِیاً لِذِکْرِکَ فِیما أَوْلَیْتَنِی، وَ لَا غَافِلًا لِإِحْسَانِکَ فِیما أَبْلَیْتَنِی، وَ لَا آیِساً مِنْ إِجَابَتِکَ لِی وَ إِنْ أَبْطَأَتْ عَنِّی، فِی سَرَّاءَ کُنْتُ أَوْ ضَرَّاءَ، أَوْ شِدَّةٍ أَوْ رَخَاءٍ، أَوْ عَافِیَةٍ أَوْ بَلَاءٍ، أَوْ بُؤْسٍ أَوْ نَعْمَاءَ، أَوْ جِدَةٍ أَوْ لَأْوَاءَ، أَوْ فَقْرٍ أَوْ غِنًی (1) :

خداوندا بر محمّد و خاندانش درود فرست و مرا فراموشکارِ یادت در آنچه به من عطا نمودی، و غافل از احسانت در آنچه به من بخشیدی، و ناامید از اجابتت -گرچه دیر شود- قرار نده، در خوشی باشم یا سختی، یا تنگی یا فراخی، یا تندرستی یا گرفتاری، یا فقر یا نعمت، یا توانگری یا تنگدستی، یا تهی دستی یا ثروت.

أَنْتَ الْمخْصُوصُ قَبْلَ کُلِّ مَدْعُوٍّ بِدَعْوَتِی، لَا یَشْرَکُکَ أَحَدٌ فِی رَجَائِی، وَ لَا یَتَّفِقُ أَحَدٌ مَعَکَ فِی دُعَائِی، وَ لَا یَنْظِمُهُ وَ إِیَّاکَ نِدَائِی (2) :

تویی مخصوص به خواندن من، پیش از آنکه کسی را بخوانم! هیچ کس در امید من، با تو شریک نیست و در دعایم، کسی با تو برابر نیست و ندایم کسی را با تو جمع نمی کند.

اللَّهُمَّ فَهَا أَنَا ذَا قَدْ جِئْتُکَ مُطِیعاً لِأَمْرِکَ فِیما أَمَرْتَ بِهِ مِنَ الدُّعَاءِ، مُتَنَجِّزاً وَعْدَکَ فِیما وَعَدْتَ بِهِ مِنَ الْإِجَابَةِ، إِذْ تَقُولُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ (3):

خداوندا، اکنون این من هستم که به نزد تو آمده ام، در حالی که فرمان تو را که به دعا کردن امر نموده ای، اطاعت کرده ام و وفا به وعده ای را که پیرامون اجابت داده ای، خواستارم.زیرا که می فرمایی: «مرا بخوانید، تا شما را اجابت کنم.»

واقِفاً بَیْنَ الرَّغْبَةِ اِلَیْکَ وَ الرَّهْبَةِ مِنْکَ، وَ اَنْتَ اَوْلی مَنْ رَجاهُ،... فَاَعْطِنی یارَبِّ مارَجَوْتُ...


1- پیشین، دعای 21/8ص107
2- پیشین، دعای 28/9ص 138
3- پیشین، دعای 31/11 ص144

ص:85

درمیان بیم و امیدِ به تو ایستاده، و تو شایسته تر کسی هستی که به او امید ورزد،..الهی پس آنچه را امید دارم به من بخشش،...

... وَ وَثِقْتُ بِکَ رَبِّ فِی الْمَغْفِرَةِ لی، وَ اَنْتَ اَوْلی مَنْ وُثِقَ بِهِ، وَ اَعْطی مَنْ رُغِبَ اِلَیْهِ، ... و به تو اطمینان کردم ای خدای من، که مرا ببخشی، و توسزاوارکسی هستی که به او اعتماد شود، وبخشنده ترکسی هستی که به او روی آورده شود (1).

3- مملو از رغبت و شوق به دعا و آهنگ خدا کردن باشد

وَ یا مَنْ یُرْغَبُ اِلَیْهِ وَ لایُرْغَبُ عَنْهُ، ... و ای آن که به تو رو کنند، و از تو روی برنتابند، .... فَقَصَدْتُکَ، یا اِلهی، بِالرَّغْبَةِ، وَ اَوْفَدْتُ عَلَیْکَ رَجآئی بِالثِّقَةِ بِکَ، وَ عَلِمْتُ اَنَّ کَثیرَ ما اَسْئَلُکَ یَسیرٌ فی وُجْدِکَ... پس ای خدای من از سر شوق و رغبت آهنگ تو کردم، و از باب اطمینان امید خویش به تو بستم، و دانستم که خواسته من از تو هر چند زیاد باشد در کنار دارائیت بسیار ناچیز است،... (2)

الهی فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِهِ، وَ لاتُعْرِضْ عَنّی وَ قَدْ اَقْبَلْتُ عَلَیْکَ، وَ لاتَحْرِمْنی وَ قَدْ رَغِبْتُ اِلَیْکَ، وَلاتَجْبَهْنی بِالرَّدِّ وَقَدِ انْتَصَبْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ،... خدای من، پس بر محمد و آلش درود فرست، و اکنون که به تو روی آورده ام از من روی مگردان، و در حالی که دل به تو داده ام محرومم منما، و اکنون که در درگاهت به پای ایستاده ام دست رد به سینه ام مزن . (3)

... اِنَّا اِلَیْکَ راغِبُونَ، ... ما به سوی تو راغب و پر شوقیم ... (4)

4- در دل فقط به خدا توکل و اعتماد داشته باشد


1- صحیفه سجادیه ترجمه انصاری ، دعای 32
2- پیشین ، دعای 13
3- پیشین دعای 16
4- پیشین دعای 35

ص:86

اَنْتَ یا مَوْلایَ دُونَ کُلِّ مَسْئُولٍ مَوْضِعُ مَسْئَلَتی، وَ دُونَ کُلِّ مَطْلُوبٍ اِلَیْهِ وَلِیُّ حاجَتی، اَنْتَ الْمَخْصُوصُ قَبْلَ کُلِّ مَدْعُوٍّ بِدَعْوَتی، لایَشْرَکُکَ اَحَدٌ فی رَجآئی، وَ لایَتَّفِقُ اَحَدٌ مَعَکَ فی دُعآئی، وَ لایَنْظِمُهُ وَ اِیّاکَ نِدآئی...

پس ای مولای من مرجع خواهش من تویی نه هیچ مسئول دیگر، و برآورنده نیازم تویی نه هیچ مطلوب الیه دیگر، پیش از آنکه کسی را بخوانم تو را می خوانم و بس، احدی در چشم انداز امید من با تو شریک نیست، و هیچ کس در دعای من با تو همراه نیست، و ندای من او و تو را با هم در بر نمی گیرد (1).

فَاِلَیْکَ اَفِرُّ، وَمِنْکَ اَخافُ، وَ بِکَ اَسْتَغیثُ، وَاِیّاکَ اَرْجُو، وَ لَکَ اَدْعُو، وَ اِلَیْکَ اَلْجَاُ، وَ بِکَ اَثِقُ، وَ اِیّاکَ اَسْتَعینُ، وَ بِکَ اُومِنُ، وَعَلَیْکَ اَتَوَکَّلُ، وَ عَلی جُودِکَ وَ کَرَمِکَ اَتَّکِلُ.

فراوانت بازم گردانی، زیرا که به سوی تو می گریزم، و از تو می ترسم، و از حضرتت فریادرسی می نمایم، و به تو امیدوارم، و تو را می خوانم، و به تو پناه می آورم، و به تو اطمینان دارم، و از تو یاری می خواهم، و به تو ایمان دارم، و بر تو توکل می کنم، و بر جود و کرمت اعتماد می نمایم (2).

اَدْعُوکَ فَتُجیبُنی وَاِنْ کُنْتُ بَطیئاً حینَ تَدْعُونی، وَ اَسْئَلُکَ کُلَّ ما شِئْتُ مِنْ حَوآئِجی، وَحَیثُ ماکُنْتُ وَضَعْتُ عِنْدَکَ سِرّی، فَلا اَدْعُو سِواکَ، وَلااَرْجُو غَیْرَکَ، لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ، تَسْمَعُ مَنْ شَکا اِلَیْکَ، وَتَلْقی مَنْ تَوَکَّلَ عَلَیْکَ، وَتُخَلِّصُ ....

تو را می خوانم و تو مرا پاسخ می گویی گرچه هنگامی که تو مرا می خوانی در پاسخ تو کند هستم، و هر حاجتی که دارم از تو می طلبم، و هر کجا که باشم رازم را پیش تو می سپارم، پس غیر تو کسی را نمی خوانم، و به غیر حضرتت به احدی امید ندارم، لبّیک،


1- پیشین دعای 28
2- پیشین، دعای 52

ص:87

لبّیک، تو شکایت شاکی به درگاهت را می شنوی، و به کسی که به تو اعتماد کند رو می آوری، و هرکه را به دامان رحمتت درآویزد رهایی می دهی... (1)

5- دل فقط به خدا رو نماید و مملو از اخلاص باشد

اللَّهُمَّ إِلَیْکَ تَعَمَّدْتُ بِحَاجَتِی، وَ بِکَ أَنْزَلْتُ الْیَوْمَ فَقْرِی وَ فَاقَتِی وَ مَسْکَنَتِی، وَ إِنِّی بِمَغْفِرَتِکَ وَ رَحْمَتِکَ أَوْثَقُ مِنِّی بِعَمَلِی، وَ لَمَغْفِرَتُکَ وَ رَحْمَتُکَ أَوْسَعُ مِنْ ذُنُوبِی، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ تَوَلَّ قَضَاءَ کُلِّ حَاجَةٍ هِیَ لِی بِقُدْرَتِکَ عَلَیْهَا، وَ تَیْسِیرِ ذَلِکَ عَلَیْکَ، وَ بِفَقْرِی إِلَیْکَ، وَ غِنَاکَ عَنِّی، فَإِنِّی لَمْ أُصِبْ خَیْراً قَطُّ إِلَّا مِنْکَ، وَ لَمْ یَصْرِفْ عَنِّی سُوءاً قَطُّ أَحَدٌ غَیْرُکَ، وَ لَا أَرْجُو لِأَمْرِ آخِرَتِی وَ دُنْیَایَ سِوَاکَ (2)

خداوندا، برای نیازم به سوی تو قصد نمودم و در این روز، تنگدستی و نیازمندی و بی چیزی ام را به سوی تو فرود آوردم، و حال آنکه اطمینانم به آمرزش و رحمت تو، از (اطمینانم به) عملم بیشتر است و آمرزش و رحمت تو، از گناهانم وسیع تر است. پس بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و برآوردن هر درخواستی را برای من به عهده گیر، به قدرتی که بر آن داری و آسان بودن آن بر تو، و به نیازمندی من به تو و به بی نیازی تو از من. پس به درستی که هرگز به خیری جز از جانب تو نرسیده ام و هیچ کس جز تو بدی ای را از من برنگردانده است. و برای کار آخرت و دنیایم به احدی جز تو امید ندارم.

فَإِلَیْکَ أَفِرُّ، و مِنْکَ أَخَافُ، وَ بِکَ أَسْتَغِیثُ، وَ إِیَّاکَ أَرْجُو، وَ لَکَ أَدْعُو، وَ إِلَیْکَ أَلْجَأُ، وَ بِکَ أَثِقُ، وَ إِیَّاکَ أَسْتَعِینُ، وَ بِکَ أُومِنُ، وَ عَلَیْکَ أَتَوَکَّلُ، وَ عَلَی جُودِکَ وَ کَرَمِکَ أَتَّکِلُ (3):

پس فقط به سوی تو می گریزم و تنها از تو می ترسم و تنها از تو فریادرسی می خواهم و فقط به تو امیدوارم و تو را می خوانم و تنها به سوی تو پناه می برم و به تو اعتماد می کنم


1- پیشین، دعای 51
2- صحیفه سجادیه، ترجمه شیروانی، 48/4 ص243
3- پیشین، دعای 52/11ص 265

ص:88

و فقط از تو یاری می جویم و تنها به تو ایمان دارم و فقط بر تو توکّل می کنم و تنها بر بخشش و بزرگواری تو دل می بندم.

إِلَهِی لَمْ تَفْضَحْنِی بِسَرِیرَتِی، وَ لَمْ تُهْلِکْنِی بِجَرِیرَتِی، أَدْعُوکَ فَتُجِیبُنِی وَ إِنْ کُنْتُ بَطِیئاً حِینَ تَدْعُونِی، وَ أَسْأَلُکَ کُلَّمَا شِئْتُ مِنْ حَوَائِجِی، وَ حَیْثُ مَا کُنْتُ وَضَعْتُ عِنْدَکَ سِرِّی، فَلَا أَدْعُو سِوَاک، وَ لَا أَرْجُو غَیْرَکَ (1):

خدای من، به (ناپاکی) درونم مرا رسوا نکردی و به گناهمْ مرا هلاک ننمودی. تو را می خوانم، پس مرا اجابت می کنی و اگر چه هنگامی که مرا می خوانی، کُند هستم. و هر حاجتی که می خواهم، از تو درخواست می کنم و هر کجا که باشم راز خود را نزد تو می گذارم. پس جز تو را نمی خوانم و به جز تو امیدوار نیستم.

فَمَنْ حَاوَلَ سَدَّ خَلَّتِهِ مِنْ عِنْدِکَ، وَ رَامَ صَرْفَ الْفَقْرِ عَنْ نَفْسِهِ بِکَ فَقَدْ طَلَبَ حَاجَتَهُ فِی مَظَانِّهَا، وَ أَتَی طَلِبَتَهُ مِنْ وَجْهِهَا (2): پس هر که دفع فقرش را از تو جوید، و برطرف کردن احتیاجش را به وسیله تو بخواهد، بی گمان نیازمندی اش را در جایگاه بایسته طلب کرده و از راهش به مراد خود رسیده.

فَأَنْتَ یَا مَوْلَایَ دُونَ کُلِّ مَسْؤُولٍ مَوْضِعُ مَسْأَلَتِی، وَ دُونَ کُلِّ مَطْلُوبٍ إِلَیْهِ وَلِیُّ حَاجَتِی (3): پس- ای سرور من- جایگاه درخواستم تویی، نه هر که از او درخواست شود. و صاحب حاجتم تویی، نه هر که از او طلب شود.


1- پیشین، دعای 51/11ص261
2- پیشین، دعای 13/13ص، 71
3- پیشین، دعای 28/8 ص 138

ص:89

وَ قُلْتُ سُبْحَانَ رَبِّی کَیْفَ یَسْأَلُ مُحْتَاجٌ مُحْتَاجاً وَ أَنَّی یَرْغَبُ مُعْدِمٍ اِلَی مُعْدِمٍ (1): و گفتم: منزّه است پروردگارم چگونه نیازمند از نیازمند درخواست کند؟ و کجا تهی دست به تهی دست روآورد؟

اللَّهُمَّ لَا أَشْکُو إِلَی أَحَدٍ سِوَاکَ، وَ لَا أَسْتَعِینُ بِحَاکِمٍ غَیْرِکَ، حَاشَاکَ، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ صِلْ دُعَائِی بِالْإِجَابَةِ، وَ اقْرِنْ شِکَایَتِی بِالتَّغْیِیرِ (2) : خداوندا به کسی جز تو شکوه نمی کنم و از حکم کننده ای جز تو یاری نمی جویم، پاک و منزّهی پس بر محمّد و خاندانش درود فرست و درخواستم به روا شدن متّصل گردان و دادخواهیم را با دگرگونی پیوند ده.

أَنْتَ الْمخْصُوصُ قَبْلَ کُلِّ مَدْعُوٍّ بِدَعْوَتِی، لَا یَشْرَکُکَ أَحَدٌ فِی رَجَائِی، وَ لَا یَتَّفِقُ أَحَدٌ مَعَکَ فِی دُعَائِی، وَ لَا یَنْظِمُهُ وَ إِیَّاکَ نِدَائِی (3): تویی مخصوص به خواندن من، پیش از آنکه کسی را بخوانم! هیچ کس در امید من، با تو شریک نیست و در دعایم، کسی با تو برابر نیست و ندایم کسی را با تو جمع نمی کند.

6- پر از ترس و خوف از خدا باشد

وَ لَا أَخَافُ عَلَی نَفْسِی إِلَّا إِیَّاکَ، إِنَّکَ أَهْلُ التَّقْوَی وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ اقْضِ حَاجَتِی، وَ أَنْجِحْ طَلِبَتِی، وَ اغْفِرْ ذَنْبِی، وَ آمِنْ خَوْفَ نَفْسِی، إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ، وَ ذَلِکَ عَلَیْکَ یَسِیرٌ (4):

و من بر خود جز از تو نمی ترسم. زیرا تو سزاواری که از تو پروا کنند و سزاواری که بیامرزی، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و حاجتم را روا کن و درخواستم را برآور، و


1- پیشین، دعای 13/17 ص 72
2- پیشین، دعای 14/11 ص 76
3- پیشین، دعای 28/9 ص 138
4- پیشین، دعای 12/16 ص70

ص:90

گناهم را بیامرز و ترسم را ایمنی ده. زیرا تو به هر چیز توانایی و آنچه خواستم بر تو آسان است. بپذیر، پروردگار جهانیان.

7- دل پر از اضطرار و احساس مضطرب بودن باشد

اَنْتَ الَّذی اَجَبْتَ عِنْدَ الْاِضْطِرارِ دَعْوَتی،.... دَعَوْتُکَ یا رَبِّ مِسْکیناً، مُسْتَکیناً، مُشْفِقاً، خآئِفاً، وَجِلاً، فَقیراً، مُضْطَرّاً اِلَیْکَ، .. تویی که به وقت اضطرار دعایم را اجابت کردی، .... خدای من، تورا در حالی که مسکین، مستکین، ترسنده، هراسناک، بیمناک، فقیر و بیچاره درگاهت هستم خواندم،.. (1)

سُبْحانَکَ نَحْنُ الْمُضْطَرُّونَ الَّذینَ اَوْجَبْتَ اِجابَتَهُمْ، وَ اَهْلُ السُّوءِ الَّذینَ وَعَدْتَ الْکَشْفَ عَنْهُمْ. وَ اَشْبَهُ الْاَشْیآءِ بِمَشِیَّتِکَ، وَ اَوْلَی الْاُمُورِ بِکَ فی عَظَمَتِکَ رَحْمَةُ مَنِ اسْتَرْحَمَکَ، وَ غَوْثُ مَنِ اسْتَغاثَ بِکَ، فَارْحَمْ تَضَرُّعَنا اِلَیْکَ، وَاَغِثْنا اِذْ طَرَحْنا اَنْفُسَنا بَیْنَ یَدَیْکَ.

پاک و منزهی، ما از آن درماندگانیم که قبول دعای آنان را واجب کرده ای، و از آن گرفتارانیم که رفع گرفتاری را به ایشان وعده داده ای. و شبیه ترین چیزها به خواسته تو، و سزاوارترین کار به بزرگواری تو، رحمت آوردن بر کسی است که از تو رحمت خواهد، و به فریاد رسیدن کسی است که به تو فریادرسی کرده، پس بر زاری ما نزد خود رحمت آر، و به خاطراینکه خود را درپیشگاهت به خاک افکنده ایم به فریادمان رس. (2)

اَللَّهُمَّ ...وَ عَرِّفْنی ما وَعَدْتَ مِنْ اِجابَةِ الْمُضْطَرّینَ. بارالها ... و مرا به اجابتی که به بیچارگان وعده داده ای آگاهی ده، (3)


1- صحیفه سجادیه ، ترجمه انصاری، دعای51
2- پیشین، دعای 10
3- پیشین، دعای 14

ص:91

3-5-3-3-وضعیت ظاهر داعی در حین دعا
1- تذلل وجودی و اظهار خواری

ثُمَّ أَتْبَعْتُ ذَلِکَ بِالْإِنَابَةِ إِلَیْکَ، وَ التَّذَلُّلِ وَ الِاسْتِکَانَةِ لَکَ، وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِکَ، وَ الثِّقَةِ بِمَا عِنْدَکَ، وَ شَفَعْتُهُ بِرَجَائِکَ الَّذِی قَلَّ مَا یَخِیبُ عَلَیْهِ رَاجِیکَ (1):

سپس بازگشت به سوی تو و فروتنی و زاری برای تو و خوش گمانی به تو و اعتماد به آنچه نزد توست را، در پی آن روانه ساخته ام. و آن را جفت امید به تو کردم. همان (امیدی) که با وجود آن، امیدوار به تو کمتر ناامید می شود.

2- اظهار فقر

فَهَلْ یَنْفَعُنِی، یَا إِلَهِی، إِقْرَارِی عِنْدَکَ بِسُوءِ مَا اکْتَسَبْتُ وَ هَلْ یُنْجِینِی مِنْکَ اعْتِرَافِی لَکَ بِقَبِیحِ مَا ارْتَکَبْتُ أَمْ أَوْجَبْتَ لِی فِی مَقَامِی هَذَا سُخْطَکَ أَمْ لَزِمَنِی فِی وَقْتِ دُعَایَ مَقْتُکَ (2) :

ای خدای من آیا نزد تو اقرار به بدی ای که انجام داده ام، مرا سود می دهد؟ و آیا اعترافم در درگاه تو به زشتی آنچه مرتکب شده ام، مرا رها می نماید؟ یا در جایگاهم خشم خود را بر من قرار داده ای؟ یا هنگامی که تو را می خوانم، دشمنی ات مرا لازم گشته است؟

3- اظهار اخلاص

إِلَهِی أَصْبَحْتُ وَ أَمْسَیْتُ عَبْداً دَاخِراً لَکَ، لَا أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعاً وَ لَا ضَرّاً إِلَّا بِکَ، أَشْهَدُ بِذَلِکَ عَلَی نَفْسِی، وَ أَعْتَرِفُ بِضَعْفِ قُوَّتِی وَ قِلَّةِ حِیلَتِی، فَأَنْجِزْ لِی مَا وَعَدْتَنِی، وَ تَمِّمْ لِی مَا


1- صحیفه سجادیه ، ترجمه شیروانی، دعای 47/73ص 228
2- پیشین، دعای 12/6ص67

ص:92

آتَیْتَنِی، فَإِنِّی عَبْدُکَ الْمِسْکِینُ الْمُسْتَکِینُ الضَّعِیفُ الضَّرِیرُ الْحَقِیرُ الْمَهِینُ الْفَقِیرُ الْخَائِفُ الْمُسْتَجِیرُ (1) :

خدای من، صبح و شام را به سر کردم، در حالی که بنده خوار توام. جز به یاری تو سود و زیانی را مالک نیستم. بر خود، به این مطلب گواهی می دهم. و به ضعف قوّتم و کمی چاره اندیشی ام اعتراف دارم. پس آنچه به من وعده دادی، انجام ده و آنچه به من عطا کردی، تمام گردان. که من بنده بینوا، زار، ضعیف، بدحال و خوار، ناچیز، پست، فقیر، ترسان و پناه گیرنده توام.

4- گریه و سرعت در زاری

هَلْ أَنْتَ، یَا إِلَهِی، رَاحِمٌ مَنْ دَعَاکَ فَأُبْلِغَ فِی الدُّعَاءِ أَمْ أَنْتَ غَافِرٌ لِمَنْ بَکَاکَ فَأُسْرِعَ فِی الْبُکاء أَمْ أَنْتَ مُتَجَاوِزٌ عَمَّنْ عَفَّرَ لَکَ وَجْهَهُ تَذَلُّلًا أَمْ أَنْتَ مُغْنٍ مَنْ شَکَا اِلَیْکَ، فَقْرَهُ تَوَکُّلاً (2) :

ای خدای من آیا تو بر کسی که تو را بخواند رحم کننده ای تا من هر چه بیشتر در دعا بکوشم؟ یا گریه کننده ات را می آمرزی تا من در گریستن شتاب نمایم؟ یا از آنکه به خواری برای تو روی خود را به خاک مالید، درمی گذری؟ یا هر کس را که از تهی دستی اش با توکّل، به سوی تو شکایت کرد، بی نیاز می سازی؟

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ شَفِّعْ فِی خَطَایَایَ کَرَمَکَ، وَ عُدْ عَلَی سَیِّئَاتِی بِعَفْوِکَ، وَ لَا تَجْزِنِی جَزَائِی مِنْ عُقُوبَتِکَ، وَ ابْسُطْ عَلَیَّ طَوْلَکَ، وَ جَلِّلْنِی بِسِتْرِکَ، وَ افْعَلْ بِی فِعْلَ عَزِیزٍ تَضَرَّعَ الیه عَبْدٌ ذَلِیلٌ فَرَحِمَهُ، او غنی تعرض له عبد فقیر فنعشه (3):

خداوندا بر محمّد و خاندانش درود فرست و کرمت را شفیع خطاهایم گردان و به گذشت خود بدی هایم را ببخشای و مرا به جزایم که عقوبت توست، مجازات نکن و بخشش


1- پیشین، دعای 21 /7 ص 107
2- پیشین، دعای 16/ 15 ص81
3- پیشین، دعای 31/24 ص148

ص:93

خود را بر من بگستر و مرا به پرده خویش بپوشان و با من همچون رفتارِ عزیزی که بنده ذلیلی پیش او زاری کرده، پس به او مهربانی نموده، رفتار نما. یا همانند توانگری که بنده بینوایی پیش او آمده، پس او را بی نیاز کرده.

5- اظهارترس، پناه طلبی

وَ سَأَلْتُکَ مَسْأَلَةَ الْحَقِیرِ الذَّلِیلِ الْبَائِسِ الْفَقِیرِ الْخَائِفِ الْمُسْتَجِیرِ، وَ مَعَ ذَلِکَ خِیفَةً وَ تَضَرُّعاً وَ تَعَوُّذاً وَ تَلَوُّذاً، لَا مُسْتَطِیلًا بِتَکَبُّرِ الْمُتَکَبِّرِینَ، وَ لَا مُتَعَالِیاً بِدَالَّةِ الْمُطِیعِینَ، وَ لَا مُسْتَطِیلًا بِشَفَاعَةِ الشَّافِعِینَ (1) :

و از تو درخواست می نمایم، درخواستِ خُرد، خوار، بدحال، نیازمند، ترسان، پناهنده. و با آن احوال، درخواستم به همراه ترس و زاری و پناه خواهی و پناه جویی است، نه از روی برتری جستنْ به تکبّر متکبّران و نه از روی بلندی خواهیْ به گستاخی و اعتمادِ فرمانبران و نه از روی گردنکشی نمودن به شفاعتِ شفاعت کنندگان.

6- تضرع

اللَّهُمَّ لَیْسَ یَرُدُّ غَضَبَکَ إِلَّا حِلْمُکَ، وَ لَا یَرُدُّ سَخَطَکَ إِلَّا عَفْوُکَ، وَ لَا یُجِیرُ مِنْ عِقَابِکَ إِلَّا رَحْمَتُکَ، وَ لَا یُنْجِینِی مِنْکَ إِلَّا التَّضَرُّعُ إِلَیْکَ وَ بَیْنَ یَدَیْکَ، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ هَبْ لَنَا یَا إِلَهِی مِنْ لَدُنْکَ فَرَجاً بِالْقُدْرَةِ الَّتِی بِهَا تُحْیِی أَمْوَاتَ الْعِبَادِ، وَ بِهَا تَنْشُرُ مَیْتَ الْبِلَادِ (2):

خداوندا، غضب تو را جز بردباری ات دور نمی سازد، و خشم تو را جز بخشایشت فرونمی نشاند و از کیفرت جز رحمتت پناه نمی دهد و جز زاری به درگاهت و در پیش رویت، مرا از (عذاب) تو نجات نمی دهد. پس بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و ما را -ای خدای من- از جانب خود به توانایی ای که با آن بندگان مرده را زنده می کنی و با


1- پیشین، دعای 47/74 ص 228
2- پیشین، دعای 48/13 ص 246

ص:94

آن سرزمین های مرده را زندگی می بخشی، گشایش ده. دَعَوْتُکَ یَا رَبِّ مِسْکِیناً، مُسْتَکِیناً، مُشْفِقاً، خَائِفاً، وَجِلًا، فَقِیراً، مُضْطَرّاً إِلَیْکَ (1): تو را خواندم - ای پروردگار من - در حالی که بینوا، فروتن، حذرکننده، ترسان، بیمناک، فقیر و بیچاره درگاه تو هستم.

7- اصرار در خواستن

وَ یَا مَنْ لَا یُخَیِّبُ الْمُلِحِّینَ عَلَیْه (2) : و ای کسی که اصرارکنندگانِ خود را ناامید نمی کند.

8- یادآوری امر خدا به دعا و وعده استجابت در طول دعا برای تقویت امید

اللَّهُمَّ فَکَمَا أَمَرْتَ بِالتَّوْبَةِ، وَ ضَمِنْتَ الْقَبُولَ، وَ حَثَثْتَ عَلَی الدُّعَاءِ، وَ وَعَدْتَ الْإِجَابَةَ، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اقْبَلْ تَوْبَتِی، وَ لَا تَرْجِعْنِی مَرْجِعَ الْخَیْبَةِ مِنْ رَحْمَتِکَ، إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ عَلَی الْمُذْنِبِینَ، وَ الرَّحِیمُ لِلْخَاطِئِینَ الْمُنِیبِینَ (3) .

خداوندا، پس چنانکه به توبه فرمان دادی و پذیرفتن را ضمانت کردی و بر دعا ترغیب نمودی و اجابت را نوید دادی، پس بر محمّد و خاندانش درود فرست و توبه ام را قبول کن و مرا به ناامیدی از رحمتت بازنگردان. که تو توبه گنهکاران را می پذیری و بر خطاکارانِ توبه پیشه، مهربانی.

6-3-3-ثمرات دعا
اشاره

جدای از خواسته ها که داعی از خدا درخواست می نماید و افزون بر استجابت آنها ثمرات متعدد دیگری در حین دعا و بعد از دعا در همین دنیا برای شخص داعی دارد. امام سجاد این ثمرات را در ضمن ادعیه خود بیان کرده است از جمله:

1- داعی را محبوب ترین نزد خدا قرار می دهد

1- پیشین، دعای 51/9 ص 260
2- پیشین، دعای 46/4 ص210
3- پیشین، دعای 31/29 ص149

ص:95

... وَ أَنَّ أَحَبَّ عِبَادِکَ إِلَیْکَ مَنْ تَرَکَ الاِسْتِکْبَارَ عَلَیْکَ، وَ جَانَبَ الْاِصْرَارَ، وَ لَزِمَ الاِسْتِغْفَارَ (1): ...

و محبوب ترین بندگانت نزد تو کسی است که بر تو گردنکشی نکند[دعا نماید] و پافشاری [بر گناه] را ترک کند و پیوسته آمرزش خواهد.

اللَّهُمَّ فَلَکَ الْحَمْدُ إِقْرَاراً بِالْإِسَاءَةِ، وَ اعْتِرَافاً بِالْإِضَاعَةِ، وَ لَکَ مِنَ قُلُوبِنَا عَقْدُ النَّدَمِ، وَ مِنْ أَلْسِنَتِنَا صِدْقُ الِاعْتِذَارِ، فَأْجُرْنَا عَلَی مَا أَصَابَنَا فِیهِ مِنْ التَّفْرِیطِ أَجْراً نَسْتَدْرِکُ بِهِ الْفَضْلَ الْمَرْغُوبَ فِیهِ، وَ نَعْتَاضُ بِهِ مِنْ أَنْوَاعِ الذُّخْرِ الْمَحْرُوصِ عَلَیْهِ (2):

خداوندا، پس سپاس برایتوست، در حالی که به بدکرداری، اقرارکننده و به سهل انگاری، اعتراف کننده ایم و پشیمانی قطعی دل هایمان و عذر خواستن راستین زبان هایمان، برای توست. پس ما را بر آنچه از کوتاهی در آن ماه به ما رسیده، پاداش ده. پاداشی که با آن فضل پسندیده را دریابیم و با آن اندوخته های گوناگون که بر آن حریص و آزمند شده ایم را عوض بستانیم.

2- داعی را در مراتب توحید بالا می برد

اللّهُمّ وَ وَسِیلَتِی إِلَیْکَ التّوْحِیدُ، وَ ذَرِیعَتِی أَنّی لَمْ أُشْرِکْ بِکَ شیئاً (3)، و وسیله ام به سوی تو توحید است، و دستگیره ام آن است که چیزی را با حضرتت شریک نساختم.

وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَهْلِ التّوْحِیدِ (4) بارالها، و مرا از اهل توحید و ایمان به خود.


1- پیشین، دعای 12/13 ص 69
2- پیشین، دعای 45/54ص208
3- صحیفه سجادیه ، ترجمه انصاری، دعای 49
4- پیشین دعای 48

ص:96

3- داعی به مرتبه صالحین و مؤمنین صعود می دهد.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ تَوِّجْنِی بِالْکِفَایَةِ، وَ سُمْنِی حُسْنَ الْوِلَایَةِ، وَ هَبْ لِی صِدْقَ الْهِدَایَةِ، وَ لَا تَفْتِنِّی بِالسَّعَةِ، وَ امْنِحْنِی حُسْنَ الدَّعَةِ، وَ لَا تَجْعَلْ عَیْشِی کَدّاً کَدّاً، وَ لَا تَرُدَّ دُعَائِی عَلَیَّ رَدّاً، فَإِنِّی لَا أَجْعَلُ لَکَ ضِدّاً، وَ لَا أَدْعُو مَعَکَ نِدّاً (1) :

خداوندا بر محمّد و خاندانش درود فرست و تاج بی نیازی بر سرم گذار. و نیک سرپرستی نمودن را، بر عهده من قرار ده. و مرا هدایت راستین ببخش. و به توانگری آزمایشم مکن. و آسودگی خاطر به من عطا فرما. و زندگی ام را پر دردسر قرار نده. و دعایم را به خودم بازنگردان. زیرا من برای تو ضدّی قرار نمی دهم و با تو همانندی را نمی خوانم.

وَ اسْمَعْ لَنَا مَا دَعَوْنَا بِهِ، وَ أَعْطِنَا مَا أَغْفَلْنَاهُ، وَ احْفَظْ لَنَا مَا نَسِینَاهُ، وَ صَیِّرْنَا بِذَلِکَ فِی دَرَجَاتِ الصَّالِحِینَ وَ مَرَاتِبِ الْمُؤْمِنِینَ. آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ (2):

و آنچه خواسته ایم بشنو و آنچه از ذکرش غافل شدیم به ما عطا فرما و آنچه فراموشش کردیم برای ما نگهدار و به وسیله آن ما را در مرتبه های نیکوکاران و جایگاه های اهل ایمان قرار ده. پروردگار جهانیان اجابت فرما . وَصَیِّرْنا بِذلِکَ فی دَرَجاتِ الصّالِحینَ، وَ مَراتِبِ الْمُؤْمِنینَ، امینَ رَبَّ الْعالَمینَ...: و ما را بدی سبب(دعا) به درجات شایستگان، و مقام مؤمنان انتقال ده، ای پروردگار جهانیان دعای ما را اجابت فرما (3) .

4- شیطان را از داعی حبس می کند.

اللَّهُمَّ فَاقْهَرْ سُلْطَانَهُ عَنَّا بِسُلْطَانِکَ حَتَّی تَحْبِسَهُ عَنَّا بِکَثْرَةِ الدُّعَاءِ لَکَ فَنُصْبِحَ مِنْ کَیْدِهِ فِی الْمَعْصُومِینَ بِکَ (4): خداوندا با سلطه خود، تسلّط او را از ما دور کن، تا اینکه با دعای زیاد


1- صحیفه سجادیه، ترجمه شیروانی، دعای/22 ص103
2- پیشین، دعای 17/16 ص91
3- صحیفه سجادیه ، ترجمه انصاری، دعای 17
4- صحیفه سجادیه، ترجمه شیروانی، دعای 25/8 ص125

ص:97

ما، او را از ما بازداری. پس به وسیله تو از نیرنگ او، در زمره بازداشته شدگان (از گناه) درآییم.

5- در داعی لذات معنوی ایجاد می کند

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ ارْزُقْنِی خَوْفَ غَمِّ الْوَعِیدِ، وَ شَوْقَ ثَوَابِ الْمَوْعُودِ حَتَّی أَجِدَ لَذَّةَ مَا أَدْعُوکَ لَهُ، وَ کَأْبَةَ مَا أَسْتَجیِرُ بِکَ مِنْهُ (1) :

خداوندا بر محمّد و خاندانش درود فرست و ترسِ اندوهِ وعده ها(ی عذاب) و اشتیاقِ پاداشِ وعده ها(ی بهشتی) را روزی ام فرما. تا لذّت آنچه را که تو را برای آن می خوانم و اندوه آنچه را که از آن به تو پناه می آورم، دریابم.

و به ویژه زیبائی تفرد در دعا را مشهود داعی می کند ... زَیِّنْ لِیَ التَّفَرُّدَ بِمُنَاجَاتِکَ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَار (2): و تنهایی مناجات با خودت را در شب و روز برایم بیارا.

6- داعی را از غفران پروردگار برخوردار می کند.

اساساً دعا برای دیگران و هر نوع دعائی موجب غفران است ولو داعی در خواست غفران نکرده باشد.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اغْفِرْ لِی بِدُعَائِی لَهُمَا، وَ اغْفِرْ لَهُمَا بِبِرِّهِمَا بِی مَغْفِرَةً حَتْماً، وَ ارْضَ عَنْهُمَا بِشَفَاعَتِی لَهُمَا رِضیً عَزْماً، وَ بَلِّغْهُمَا بِالْکَرَامَةِ مَوَاطِنَ السَّلَامَةِ (3):.خداوندا بر محمّد و خاندانش درود فرست و مرا

به (برکت) دعایم برای آنان، بیامرز. و ایشان را به خاطر نیکی یشان بر من، آمرزشی حتمی عنایت کن. و به میانجیگری من از آنها یکسره خوشنود شو. و ایشان را با کرامت به جایگاه های سلامتی رسان.


1- پیشین، دعای 22/9 ص113
2- پیشین، دعای 47/110 ص233
3- پیشین، دعای 24/14 ص 122

ص:98

7- تقدیر و تدبیر خدا را به نفع داعی می گرداند و به وی چیرگی می بخشد.

اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ کِدْ لَنَا وَ لَا تَکِدْ عَلَیْنَا، وَ امْکُرْ لَنَا وَ لَا تَمْکُرْ بِنَا، وَ أَدِلْ لَنَا وَ لَا تُدِلْ مِنَّا (1): خداوندا بر محمّد و خاندانش درود فرست و به سود ما نه به زیان ما تدبیر کن و برای (نفع) ما مکر فرما و بر (ضرر) ما مکر نکن و چیرگی را برای (نفع) ما قرار ده و بر ضرر ما قرار نده.

8- غم و ترس را در داعی فرو می کاهد

اللَّهُمَّ أَنْتَ عُدَّتِی إِنْ حَزِنْتُ، وَ أَنْتَ مُنْتَجَعِی إِنْ حُرِمْتُ، وَ بِکَ اسْتِغَاثَتِی إِنْ کَرِثْتُ، وَ عِنْدَکَ مِمَّا فَاتَ خَلَفٌ، وَ لِمَا فَسَدَ صَلَاحٌ، وَ فِیما أَنْکَرْتَ تَغْیِیرٌ، فَامْنُنْ عَلَیَّ قَبْلَ الْبَلَاءِ بِالْعَافِیَةِ، وَ قَبْلَ الطَّلَبِ بِالْجِدَةِ، وَ قَبْلَ الضَّلَالِ بِالرَّشَادِ، وَ اکْفِنِی مَؤُونَةَ مَعَرَّةِ الْعِبَادِ، وَ هَبْ لِی أَمْنَ یَوْمِ الْمَعَادِ، وَ امْنِحْنِی حُسْنَ الْاِرْشَادِ (2) :

خداوندا اگر اندوهگین شوم، مایه دلخوشی ام تویی. و اگر ناامید گردم، امید من به توست. و اگر اندوه مرا فراگیرد، از تو فریادرسی خواهم. و عوض هر آنچه از دست رفته و اصلاح آنچه تباه شده، و تغییر آنچه زشت دانسته ای، نزد توست. پس پیش از گرفتاری، با تندرستی و پیش از درخواست، با توانگری و پیش از گمراهی، با ارشاد، بر من منّت گذار و سنگینی گناهِ عیب جوییِ بندگان را از من بردار. و مرا آسایشِ روز بازگشت ببخش. و خوب ارشاد کردن را به من عطا نما

9- داعی را از غضب خدا نجات می دهد و به خشنودی خدا می رساند

فَذَکَرُوکَ بِمَنِّکَ، وَ شَکَرُوکَ بِفَضْلِکَ، وَ دَعَوْکَ بِأَمْرِکَ، وَ تَصَدَّقُوا لَکَ طَلَباً لِمَزِیدِکَ، وَ فِیهَا کَانَتْ نَجَاتُهُمْ مِنْ غَضَبِکَ، وَ فَوْزُهُمْ بِرِضَاکَ (3).: پس با نعمتِ خودت، تو را یاد کردند و


1- پیشین، دعای 5/8 ص 49
2- پیشین، دعای 20/20 ص 102
3- پیشین، دعای 45/16 ص200

ص:99

با تفضّلت، تو را شکر گزاردند و به فرمانت، تو را خواندند و جهت طلبِ افزودن (نعمت) تو، برای (رضای) تو صدقه دادند و در (همه) اینها نجات ایشان از خشمت و دست یافتنشان به خوشنودی ات نهفته بود.

10- به داعی عزت می دهد و احساس استغناء از غیر خدا و فقر به او می بخشد

ذَلِّلْنِی بَیْنَ یَدَیْکَ، وَ أَعِزَّنِی عِنْدَ خَلْقِکَ، وَ ضَعْنِی إِذَا خَلَوْتُ بِکَ، وَ رْفَعْنِی بَیْنَ عِبَادِکَ، وَ أَغْنِنِی عَمَّنْ هُوَ غَنِیٌّ عَنِّی، وَ زِدْنِی إِلَیْکَ فَاقَةً وَ فَقْراً (1): و مرا در پیشگاهت ذلیل کن و در نزد آفریدگانت عزیز دار و چون با تو خلوت کردم، مرا فروتن گردان و مرا در میان بندگانت سربلند فرما و از کسی که از من بی نیاز است، بی نیازم گردان و بر فقر و نیازم به درگاهت بیفزا.

11- احساس عدم شکست به داعی می بخشد،

واثِقاً بِسُرْعَةِ اِجابَتِکَ، عالِماً اَنَّهُ لایُضْطَهَدُ مَنْ اَوی اِلی ظِلِّ کَنَفِکَ، وَلایَفْزَعُ مَنْ لَجَأَ اِلی مَعْقِلِ انْتِصارِکَ،... (2): درحالی که به سرعت مستجاب شدن دعا اطمینان داشتم، و آگاه بودم که هرکس در سایه حمایتت جا گرفت ستم نبیند، و هر که به پناهگاه انتقام تو پناه برد او را وحشتی نباشد.

7-3-3- عوامل استجابت دعا
اشاره

امام سجاد(ع) در خلال ادعیه به طور مستقیم و با خود ادعیه به صورت غیر مستقیم عوامل استجابت دعا را تعلیم دادند که نمونه آنها عبارتند از:

1- وجود حال دعا در حین دعا در داعی

... و لا ینجینی الا تضرع الیک و بین یدیک... مرا نجات نمی بخشد [و دعایم به استجابت نمی رسد] مگر تضرع به سوی تو آن هم در پیشگاه تو اللَّهُمَّ لَیْسَ یَرُدُّ غَضَبَکَ إِلَّا


1- پیشین، دعای 47/118ص236
2- صحیفه سجادیه ، ترجمه انصاری، دعای 49

ص:100

حِلْمُکَ، وَ لَا یَرُدُّ سَخَطَکَ إِلَّا عَفْوُکَ، وَ لَا یُجِیرُ مِنْ عِقَابِکَ إِلَّا رَحْمَتُکَ، وَ لَا یُنْجِینِی مِنْکَ إِلَّا التَّضَرُّعُ إِلَیْکَ وَ بَیْنَ یَدَیْکَ، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ هَبْ لَنَا یَا إِلَهِی مِنْ لَدُنْکَ فَرَجاً بِالْقُدْرَةِ الَّتِی بِهَا تُحْیِی أَمْوَاتَ الْعِبَادِ، وَ بِهَا تَنْشُرُ مَیْتَ الْبِلَادِ (1):

خداوندا، غضب تو را جز بردباری ات دور نمی سازد، و خشم تو را جز بخشایشت فرونمی نشاند و از کیفرت جز رحمتت پناه نمی دهد و جز زاری به درگاهت و در پیش رویت، مرا از (عذاب) تو نجات نمی دهد. پس بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و ما را -ای خدای من- از جانب خود به توانایی ای که با آن بندگان مرده را زنده می کنی و با آن سرزمین های مرده را زندگی می بخشی، گشایش ده.

ثُمَّ أَتْبَعْتُ ذَلِکَ بِالْإِنَابَةِ إِلَیْکَ، وَ التَّذَلُّلِ وَ الِاسْتِکَانَةِ لَکَ، وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِکَ، وَ الثِّقَةِ بِمَا عِنْدَکَ، وَ شَفَعْتُهُ بِرَجَائِکَ الَّذِی قَلَّ مَا یَخِیبُ عَلَیْهِ رَاجِیکَ (2): سپس بازگشت به سوی تو و فروتنی و زاری برای تو و خوش گمانی به تو و اعتماد به آنچه نزد توست را، در پی آن روانه ساخته ام. و آن را جفت امید به تو کردم. همان (امیدی) که با وجود آن، امیدوار به تو کمتر ناامید می شود.

2- رعایت بایسته ها و ارکان چهارگانه اصلی دعا

چنانچه گذشت توصیف و تمجید مدعو[خدای متعال]، توصیف وسائط، توصیف و تذلیل

داعی [عبد] و عرضه داشتن خواسته ها ارکان چهارگانه اصلی دعاهای صحیفه سجادیه است. رعایت بایسته آنها در حین دعا استجابت دعا را مطمئن تر می سازد.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ نَبِیِّنَا وَ آلِهِ کَمَا صَلَّیْتَ عَلَی مَلَائِکَتِکَ الْمُقَرَّبِینَ، وَ صَلِّ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَمَا صَلَّیْتَ عَلَی أَنْبِیَائِکَ الْمُرْسَلِینَ، وَ صَلِّ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَمَا صَلَّیْتَ عَلَی عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ، وَ


1- صحیفه سجادیه، ترجمه شیروانی،دعای48/13 ص 246
2- پیشین، دعای 47/73ص228

ص:101

أَفْضَلَ مِنْ ذَلِکَ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ، صَلَاةً تَبْلُغُنَا بَرَکَتُهَا، وَ یَنَالُنَا نَفْعُهَا، وَ یُسْتَجَابُ لَهَا دُعَاؤُنَا، إِنَّکَ أَکْرَمُ مَنْ رُغِبَ إِلَیْهِ، وَ أَکْفَی مَنْ تُوُکِّلَ عَلَیْهِ، وَ أَعْطَی مَنْ سُئِلَ مِنْ فَضْلِهِ، وَ أَنْتَ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ (1):

خداوندا بر محمّد پیامبرمان و خاندانش درود فرست. همچنانکه بر فرشتگان مقرّبت درود فرستادی. و بر او و خاندانش درود فرست، همچنانکه بر پیامبران فرستاده شده ات درود فرستادی. و بر او و خاندانش درود فرست، همچنانکه بر بندگان شایسته ات درود فرستادی. و برتر از آن ای پروردگار جهانیان، درودی که برکت آن به ما رسد و سودش ما را دریابد و دعای ما به سبب آن مستجاب گردد. به درستی که تو کریم تر کسی هستی که از او درخواست شده و بی نیازکننده تر کسی هستی که بر او اعتماد شده و بخشنده تر کسی هستی که از فضل او درخواست شده و تو بر هر چیزی توانایی.

3- اعتقاد صحیح در باب توحید نبوت، امامت

داشتن اعتقادات نسبت به مسائل اصلی و بنیادی دین اسلام مانند توحید، نبوت، امامت و میزان بودن ذهن با آموزه های قرانی و وحیانی سنت از عوامل دیگر استجابت است. عواملی که در حین دعا باید نسبت به آنها حضور ذهن داشت تا افکار، امیال، خواسته ها و انتظارات از خداوند در حین دعا در مسیر توحید ناب قرار گیرد و داعی دچار شریک ساخته نشود و نفس دعا به شرک ورزی تبدیل نشود، باید خداوند به معنای واقعی خوانده شود و نه خدای ذهن ساخته که اثری در خارج از ذهن از آن نیست، و این فقط با وجود اصول اعتقادات و باورهای صحیح و یقینی ممکن است. به خاطر اعتقادات وهمی و غلط و فاصله دار از قرآن و تعلیمات معصومین(ع) بسیار می شود که غیر خدا با نام خدا در حین دعا خوانده می شود.


1- پیشین، دعای 45/56 ص 209

ص:102

وَ إِنِّی وَ إِنْ لَمْ أُقَدِّمْ مَا قَدَّمُوهُ مِنَ الصَّالِحَاتِ فَقَدْ قَدَّمْتُ تَوْحِیدَکَ وَ نَفْیَ الْأَضْدَادِ وَ الْأَنْدَادِ وَ الْأَشْبَاهِ عَنْکَ، وَ أَتَیْتُکَ مِنَ الْأَبْوَابِ الَّتِی أَمَرْتَ أَنْ تُؤْتَی مِنْهَا، وَ تَقَرَّبْتُ إِلَیْکَ بِمَا لَا یَقْرُبُ أَحَدٌ مِنْکَ إِلَّا بِالتَّقَرُّبِ بِهِ.وَ إِنِّی وَ إِنْ لَمْ أُقَدِّمْ مَا قَدَّمُوهُ مِنَ الصَّالِحَاتِ فَقَدْ قَدَّمْتُ تَوْحِیدَکَ وَ نَفْیَ الْأَضْدَادِ وَ الْأَنْدَادِ وَ الْأَشْبَاهِ عَنْکَ، وَ أَتَیْتُکَ مِنَ الْأَبْوَابِ الَّتِی أَمَرْتَ أَنْ تُؤْتَی مِنْهَا، وَ تَقَرَّبْتُ إِلَیْکَ بِمَا لَا یَقْرُبُ أَحَدٌ مِنْکَ إِلَّا بِالتَّقَرُّبِ بِهِ (1) :

و همانا گرچه من کارهای شایسته ای را که آنها پیش فرستاده اند، پیش نفرستادم، ولی یگانه دانستن تو و نفی شریکان و همتایان و مانندهایی از تو را، پیش فرستاده ام. و از همان درهایی که فرمان داده ای از آنها وارد شوند، نزد تو آمده ام. و به آنچه احدی نزدیک نمی شود به تو جز با نزدیکی جستن به آن، به تو نزدیکی جسته ام.

4- رو نمودن به وسائط و تمسک به آنها

... و اتیتک من الابواب التی امرت ان تؤتی منها (2) : و از همان درهایی که فرمان داده ای از آنها وارد شوند، نزد تو آمده ام.

وَ لَا شَفَاعَةِ مَخْلُوقٍ رَجَوْتُهُ إِلّا شَفَاعَةَ مُحَمّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ سَلَامُکَ... (3): و با تکیه به شفاعتِ آفریده ای که به او امید بسته باشم به درگاه تو نیامده ام، جز شفاعت محمّد و خانواده او -که درود تو بر او و بر ایشان باد-


1- پیشین، دعای 47/72ص228
2- پیشین، دعای 47/72 ص 228
3- پیشین، دعای 48/6 ص 244

ص:103

5- شرکت در دعای مؤمنان

وَ أَنْ تُشْرِکَنَا فِی صَالِحِ مَنْ دَعَاکَ فِی هَذَا الْیَوْمِ مِنْ عِبَادِکَ الْمُؤْمِنِینَ،.. (1): و از تو مسئلت می کنم که ما را در دعای شایسته هر یک از بندگان مؤمنت که در این روز ترا بخواند شریک سازی

8-3-3- عوامل رد دعا

امام سجاد(ع) افزون برتعلیم و عرضه عوامل استجابت دعا به علل و عوامل رد و بازگشت دعا از سوی خداوند نیز بیان داشته اند، از جمله آنها؛

نسیان ذکر، غفلت از احسان و ناامیدی از استجابت

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تَجْعَلْنِی نَاسِیاً لِذِکْرِکَ فِیما أَوْلَیْتَنِی، وَ لَا غَافِلًا لِإِحْسَانِکَ فِیما أَبْلَیْتَنِی، وَ لَا آیِساً مِنْ إِجَابَتِکَ لِی وَ إِنْ أَبْطَأَتْ عَنِّی، فِی سَرَّاءَ کُنْتُ أَوْ ضَرَّاءَ، أَوْ شِدَّةٍ أَوْ رَخَاءٍ، أَوْ عَافِیَةٍ أَوْ بَلَاءٍ، أَوْ بُؤْسٍ أَوْ نَعْمَاءَ، أَوْ جِدَةٍ أَوْ لَأْوَاءَ، أَوْ فَقْرٍ أَوْ غِنًی (2):

خداوندا بر محمّد و خاندانش درود فرست و مرا فراموشکارِ یادت در آنچه به من عطا نمودی، و غافل از احسانت در آنچه به من بخشیدی، و ناامید از اجابتت-گرچه دیر شود- قرار نده، در خوشی باشم یا سختی، یا تنگی یا فراخی، یا تندرستی یا گرفتاری، یا فقر یا نعمت، یا توانگری یا تنگدستی، یا تهی دستی یا ثروت.

2- ناامیدی از قدرت خدا ... وَ لَا تَحْرِمْنِی بِالْخَیْبَةِ مِنْکَ... (3)... با ناامیدی از خودت محرومم مساز.

3- عدم اخلاص، حد قرار دادن برای خدا و شریک وعدل برای خدا قرار دادن در دعا و استجابت


1- صحیفه سجادیه ، ترجمه انصاری، دعای 48
2- صحیفه سجادیه، ترجمه شیروانی،دعای21/8 ص 107
3- پیشین، دعای 41/1 ص 177

ص:104

اللَّهُمَّ إِنَّکَ إِنْ صَرَفْتَ عَنِّی وَجْهَکَ الْکَرِیمَ أَوْ مَنَعْتَنِی فَضْلَکَ الْجَسِیمَ أَوْ حَظَرْتَ عَلَیَّ ِزْقَکَ أَوْ قَطَعْتَ عَنِّی سَبَبَکَ لَمْ أَجِدِ السَّبِیلَ إِلَی شَیْءٍ مِنْ أَمَلِی غَیْرَکَ، وَ لَمْ أَقْدِرْ عَلَی مَا عِنْدَکَ ِمَعُونَةِ سِوَاکَ، فَاِنِّی عَبْدُکَ وَ فِی قَبْضَتِکَ، نَاصِیَتِی بِیَدِکَ (1):

خداوندا اگر روی کریمت را از من برگردانی یا فضل بزرگت را از من بازداری یا روزی ات را بر من دریغ نمایی یا رشته (رحمت) خود را از من ببری، راهی به سوی هیچ یک از آرزویم، غیر تو نیابم و به آنچه نزد توست، با کمک غیر تو دسترسی ندارم. چون من بنده تو و در مشت توام و موی پیشانی (و اختیار)م به دست توست.


1- پیشین، دعای 21/5 ص106

ص:105

گفتار چهارم: فرهنگ تدوین کتاب دعا

اشاره

ص:106

4- فرهنگ سازی صحیفه در تدوین معاجم دعایی

صحیفه سجادیه ششمین کتابی است که در خاندان وحی تألیف یافته است و از جهت محتوی و کیفیت تدوین بدیع و بی بدیل می باشد. امام سجاد(ع) با تدوین آن، فرهنگ تدوین معاجم دعایی و کتب ادعیه را در بین مسلمین به خصوص شیعه نهادینه و ترویج نمود. بعد از پدیدار شدن صحیفه سجادیه، بزرگان دین و اولیاء الهی از این مجموعه به نحوی تقلید کرده اند و مجامع دعائی متعددی را پدید آوردند، در عین حال هیچ یک به کمال صحیفه نرسیده است.

مرحوم شیخ آقا بزرگ در این باره می گوید: اصحاب ائمه(ع) در ضبط الفاظ و متون ادعیه ای که از ائمه(ع) روایت شده کمال سعی را به کار بردند و آنها را در اصول و کتابهای خود نقل کردند. که قسمت عمده ای از آن آثار با شرح حال مؤلفین آنها از ما مفقود گردیده است (1).

وی در ادامه به تفصیل به سیر تاریخی کتب ادعیه می پردازد و می گوید هنگام تألیف کشف الحجه در کتابخانه سید ابن طاووس حلی بیش از 60 کتاب دعا موجود بوده و بعد از آن در وقت تألیف نهج الدعوات به سال 662ق بیش از هفتاد مجلد کتاب در ادعیه نزد او بوده است (2).

در الذریعه صدها کتاب با عناوین مختلف الادعیه، الدعاء، الزیاره، الدعوات و... با عناوین خاصی معرفی شده است. مشهورترین آثار در این زمینه به قرار زیر است: مصباح المتهجد و سلاح المتعبد تألیف شیخ الطائفه محمد طوسی، اقبال الاعمال، نهج الدعوات، جمال الاسبوع، فلاح السائل از آثار سید ابن طاووس حلی، عده الداعی و نجاح الساعی، التحصین فی صفات العارفین تألیف شیخ ابن فهد حلی، البلد الامین، المصباح تألیف بهاء الدین عاملی


1- تهرانی، محمد محسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه ج8،.ص173
2- پیشین، ص175

ص:107

و زادالمعاد، مقباس المصابیح، تحفه الزائر تألیف محمد باقر مجلسی (1). در عصر حاضر مفاتیح الجنان که توسط شیخ عباس قمی تدوین شده معروفترین و شایعترین معجم دعائی است. البته مجال تدوین یک دایره المعارف بزرگ ادعیه که هم مشتمل بر ادعیه باشد و هم در بر دارنده معارف پیرامونی دعا باشد هنوز خالی است.

سبک صحیفه سجادیه از طرف دیگر باعث شد دانشمندان شیعی سایر ادعیه امام سجاد(ع) که در صحیفه نیامده است به عنوان مستدرک صحیفه سجادیه بر اساس سبک آن گردآوری نمایند که برخی عدد آنها را به هشت مورد رسانده اند (2).

شیخ حر عاملی مستدرکی به عنوان الصحیفه الثانیه السجادیه تألیف نمود و میرزا عبدالله افندی اصفهانی مستدرک دیگری تحت عنوان الدرر المنظومه المأثوره تنظیم کرد که به صحیفه السجادیه الثالثه معروف شد. حاج میرزا حسین نوری صحیفه چهارم و سید محسن امین بعد از او صحیفه پنجم را ترتیب داد (3). از بعض تراجم دانشمندان به دست می آید که قبل از تدوین صحیفه ثانیه، مستدرکی بر صحیفه کامله نوشته شده که صاحبان صحایف اربعه بر آن واقف نشدند. سید ناصر حسینی از شاگردان شیخ طوسی کتابی در ادعیه زین العابدین مشتمل بر ادعیه صحیفه کامله و سایر ادعیه مأثوره امام زین العابدین(ع) داشت (4).


1- حائری، سید مهدی،دایره المعارف تشیع ج7، ص520
2- مبشری، اسدالله، مقدمه صحیفه سجادیه ص 18
3- امین، سید محسن، اعیان الشیعه ج1،ص 638
4- خیابانی تبریزی، ملا علی، و قایع الایام ص 79

ص:108

ص:109

گفتار پنجم: تعلیم و تربیت و زبان دعا

اشاره

ص:110

5- فرهنگ سازی در نهاد تعلیم و تربیت با زبان دعا

بدون تردید امام سجاد(ع) با زبان دعا مکتبی برای تعلیم و تربیت ترتیب داد که در نوع خود بدیع بود. 1- کیفیت تألیف و سند صحیفه سجادیه که در آغاز آن ذکر شده، 2- فهرست ابواب صحیفه سجادیه، 3-برخی فقرات ادعیه آن4- اوضاع و شرایط دوران امام سجاد(ع) 5- گشایش مکتب وسیع تعلیمی و تربیتی امام صادق(ع) بعد از دوران امام سجاد(ع) همه دلیل و گواه این مطلب می باشد که غرض حضرت(ع) از به کار گیری زبان دعا، فقط فرهنگ سازی برای عنصر دعا نبود، بلکه علاوه بر آن به دنبال تأسیس یک فرهنگ در نظام تعلیم و تربیت اسلامی نیز بوده اند.

آن حضرت(ع) در عصر خویش در مدرسه ی خود که خانه یا مسجد بود با قرائت بلند ادعیه در نمازها، مناسبتها، سحرها و با به ودیعه گذاردن آن ادعیه به ویژه صحیفه سجادیه انسان ها را به نیل به جایگاه عظیم خودشان دعوت کردند و از همه خواستند تا با تلاش علمی و عملی به آن مقام رفیع برسند. ادعیه آن حضرت و سایر معصومین(ع) این پیام تعلیمی و تربیتی به همه انسانها می دهند که در هر شرایطی راه دست یابی به کمالات بر روی انسان ها باز است، لذا باید از خدا خواست و به طرف آن کمالات حرکت کنند. اگر چه قبلاً گفته شد که در ادعیه معصومین(ع) به خصوص صحیفه سجادیه، اصل کلم الناس علی قدر عقولهم رعایت نشده و ائمه اطهار(ع) با تمام مرتبه ی وجودی خود ظهور و تجلی نموده اند، اما دعای آن حضرات(ع) همچون اقیانوس وسیعی می ماند که هرکس در حد سعه ی وجودی خود می تواند از آنها تعلیم یابد و تربیت گردد. آنان به ما یاد دادند که از ساده ترین تا متعالی ترین مقاصد خود را از خدا بخواهیم، لذا هر مرتبه از دعا و داعی که در انسانها ظهور نماید در لابلای ادعیه حضرت سجاد(ع) مشاهده می شود و سر آن این است که امام سجاد(ع) مکتبی که تأسیس و تکمیل نمود برای عموم بوده، در حالی که خواص را هم سیراب می کند و این خصیصه فقط در مکتب قرآن نازله یافت می شود و در هیچ یک از مکتب های تعلیمی و تربیتی دیگر به چشم نمی خورد.

مکتب دعایی صحیفه سجادیه، مکتب عرفان نیست که تا فلسفه ندانی راه نیابی و مکتب فلسفه هم نیست که تا منطق یاد نگیری در گشوده نشود. مبادی تصوری و تصدیقی

ص:111

مکتب دعا در صحیفه ی جان انسانها نوشته شده که زبان دعا این صحیفه را قبل از دعا، حین دعا و بعد از دعا بر روی هر داعی در حد سعه وجودیش می گشاید.

راز اختلاف سطح در ادعیه مأثور و صحیفه سجادیه در همین نکته نهفته است، لذا مکتب دعای ائمه اطهار به خصوص مکتب صحیفه سجادیه قبل از هر خاصیت و اثری در صدد القای معارف بلندی هست که در روایات مورد سئوال واقع نشده است.

نکته دیگر که اثبات می کند امام سجاد(ع) با صحیفه سجادیه در صدد تأسیس یک مدرسه فرهنگی برای تعلیم عموم و تربیت خواص بود این است که اگر جملات صحیفه سجادیه را از شکل طلبی و انشایی خارج نموده و به شکل جملات اخباری بنویسیم، شاهد چندین کتاب در فلسفه، کلام، عرفان، علوم انسانی، علوم اجتماعی، سیاسی، نظامی و حقوق هستیم که در عالیترین سطح قرار دارند و هر جمله ی این کتب می تواند به چندین کتاب در موضوع خود در پرتو شرح و تفسیر بسط داده شود و مجموع آن معارف به دایره المعارف بزرگ سجادیه تبدیل گردد. مثلاً در زمینه معارف الهی که جنبه فلسفی، عرفانی و کلامی دارد مطالب به صورت قضایای عقلانی، عرفان نظری، و کلامی در لابلای ادعیه آمده است که خود محتاج نوشتن مجلدات فراوانی است.

کافی است که در این فقره از دعای سید الساجدین(ع) تأمل شود: اللّهُمّ یَا ذَا الْمُلْکِ الْمُتَأَبّدِ بِالْخُلُودِ وَ السّلْطَانِ الْمُمْتَنِعِ بِغَیْرِ جُنُودٍ وَ لَا أَعْوَانٍ وَ الْعِزّ الْبَاقِی عَلَی مَرّ الدّهُورِ وَ خَوَالِی الْأَعْوَامِ وَ مَوَاضِی الْأَزمَانِ وَالْأَیّامِ عَزّ سُلْطَانُکَ عِزّاً لَا حَدّ لَهُ بِأَوّلِیّةٍ، وَ لَامُنْتَهَی لَهُ بآخِرِیّةٍ وَ اسْتَعْلَی مُلْکُکَ عَلُوّاً سَقَطَتِ الْأَشْیَاءُ دُونَ بُلُوغِ أَمَدِهِ وَ لَا یَبْلُغُ أَدْنَی مَااسْتَأْثَرْتَ بِهِ مِنْ ذَلِکَ أَقْصَی نَعْتِ النّاعِتِینَ ضَلّتْ فِیکَ الصّفَاتُ، وَ تَفَسّخَتْ دُونَکَ النّعُوتُ، وَ حَارَتْ فِی کِبْرِیَائِکَ لَطَائِفُ الْأَوْهَامِ کَذَلِکَ أَنْتَ اللّهُ الْأَوّلُ فِی أَوّلِیّتِکَ، وَ عَلَی ذَلِکَ أَنْتَ دَائِمٌ لَا تَزُولُ ...

خدایا ای صاحب پادشاهی و حاکمیتی که جاودانه دائم است، و سلطنتی که خود بدون سپاه و پشتیبانها نیرومند است، و عزتی که بر مرور دهور و سالهای گذشته و زمان های در نوشته باقی است. سلطنتت چنان غالب است که محدود به آغاز و انجام نیست. و پادشاهیت چنان بلند پایه است که همه چیز از رسیدن به کنه آن فرو مانده است. و منتهای توصیف واصفان، به نازلترین مرتبه از آن رفعت که به خود تخصیص داده ای

ص:112

نمی رسد. کاروان اوصاف در بیان عظمتت به گمراهی افتاده و رشته نعت ها در پیشگاه تو از هم بگسیخته، ولطائف تصورات در مقام کبریائیت سرگردان شده اند. تو ای خدای ازلی - در ازلیتت چنان بوده ای، و تو - ای خدای جاودان بی زوال بر همین منوال خواهی بود. (1)

یا ... ابْتَدَعَ بِقُدْرَتِهِ الْخَلْقَ ابْتِدَاعاً، وَ اخْتَرَعَهُمْ عَلَی مَشِیّتِهِ اخْتِرَاعاً ثُمّ سَلَکَ بِهِمْ طَرِیقَ إِرَادَتِهِ، وَ بَعَثَهُمْ فِی سَبِیلِ مَحَبّتِهِ،... :

خلایق را به دست قدرت خود به گونه ای شایسته آفرید و آنان را بر اساس خواست خود صورت بخشید آنگاه همه خلایق را در راه اراده خویش راهی نمود و در مسیر عشق به خود برانگیخت. (2) از نظر علامه شعرانی این فقره از دعا به حرکت جوهری اشاره می کند (3).


1- صحیفه سجادیه، ترجمه شیروانی، دعای 32/1الی 9، ص150
2- پیشین، دعای 1/3و4،ص30
3- شعرانی، صحیفه سجادیه ص16

ص:113

گفتار ششم: تبلیغ و مبارزه با زبان دعا

اشاره

ص:114

6- فرهنگ تبلیغ و مبارزه با زبان دعا

1-6- نهادینه کردن فرهنگ خطر ستیزی و بن بست شکنی

دوران امام سجاد(ع) به گونه ای بود که در جامعه اسلامی برای هر مسلمان نابی جهت پیشبرد اهداف و مقاصد والای اسلام بن بست وجود داشت و چنین می نمود که هیچ راهی برای در هم شکستن مخاطراتی که متوجه دین و دینداری واقعی و جامعه اسلامی بود وجود نداشت.

تبیین دقیق این بن بست و نبود راه خطر ستیزی نیاز به تحلیل و شکافتن فضای حاکم بر زمان سید الساجدین(ع) دارد که از مجال این گفتار از کتاب خارج است. در عین حال در اینجا اشاره اجمالی به مطلب وافی مقصود می باشد.

وضعیت حاکم در دوران امام سجاد(ع) بنا به تحلیل حضرت آیة الله خامنه ای (1) چهار ویژگی داشت.

1- رعب و وحشت؛ حادثه تکان دهند کربلا تکان سختی در ارکان شیعه بلکه در تمام دنیای اسلام به جای گذاشت. پیش از این قتل، تعقیب، شکنجه و ظلم وجود داشت، اما دنیای اسلام کشتن اولاد پیغمبر(ص)، اسارت خانواده آن حضرت(ص)، سر بر نیزه کردن و گرداندن آنان و تخریب خانه خدا را به خود ندیده بود، لذا برای هر کس این یقین حاصل شد که شکنجه و آزار در این دوران از آنچه تاکنون حدس زده می شد بالاتر است. واقعه حره بر این رعب و وحشت افزود چرا که تاکنون جان، مال، ناموس مسلمین برای مسلم مباح نشده بود و در آن واقعه چنین شد.

2- انحطاط فکری؛ در کنار جو رعب و وحشت، انحطاط فکری سرتاسر دنیای اسلام فرا گرفته بود. این ناشی از بی اعتنایی به تعلیمات دینی در دوران 20 ساله گذشته بود. مردم از پایه های اعتقادی و ایمانی سخت خالی و پوچ شده بودند.


1- خامنه ای، علی، پژوهشی در زندگی امام سجاد(ع)

ص:115

3- فساد اخلاقی؛ اخلاق مردم به شدت خراب شده بود. بزرگترین خواننده ها، رقاصه ها، نوازنده ها، عیاش ها، عشرت طلب های دنیا یا از مدینه و یا از مکه بودند. رجوع به کتاب الاغانی ابوالفراج برای درک این فاجعه کافی است (1).

4- فساد سیاسی؛ اغلب شخصیت های بزرگ سر در آخور تمنیات مادی که به وسیله رجال حکومت بر آورده می شد داشتند. نامه حضرت به بزرگی چون محمدبن شهاب زهری (2) گویای این واقعیت تلخ است.

در روایتی نقل شده که بعد از ماجرای عاشورا فقط سه نفر ماندند، ابوخالد کابلی، یحیی بن ام طویل و جبیربن مطعم (3)، البته روایت دیگری هست که اسم چهار نفر را ذکر می کند (4) و در برخی روایات پنج نفر که اینها با هم قابل جمع می باشند.

امام سجاد(ع) خطاب به سهل بن شعب وضعیت خود را چنین بیان می کندکه وضع ما در میان قوم خود مانند وضع بنی اسرائیل در میان فرعونیان است که پسرانشان را می کشتند و دخترانشان را زنده نگه می داشتند. امروز وضع ما چنان دشوار است که مردم با ناسزاگویی به بزرگ و سالار ما بر فراز منبرها به دشمنان ما تقرب می جویند (5).

امام سجاد(ع) به عنوان ولی الله در این فضا چه باید می کرد؟! کار عظیم خود را با چه کسی و چگونه باید شروع و پیش می برد؟!

مرحوم محمد باقرصدر در این باره می فرماید: دو خطر عظیم مسلمین را تهدید می نمود: اول خطری که ناشی از فتوحات مسلمین و ورود فرهنگها و وتمدنهای مختلف به جهان اسلام بود و آن محو اسلام اصیل در سایر فرهنگها بود. حفظ اصالت اسلام نیاز به


1- ابوالفراج، الاغانی ج10،ص57
2- ابن شعبه حرانی، ابومحمد، تحف العقول ص 198
3- مجلسی بحارالانوار، ج46،ص144
4- پیشین
5- پیشین

ص:116

تلاش و کوشش سخت و عظیم و وسیع علمی داشت و حال آنکه کسی به فکر این خطر نبود.

دوم خطری که می رفت تا جمیع ارزش های اسلامی را واژگون سازد و اهداف عالی انسانی را تبدیل به اهداف پست مادی در جامعه اسلامی نماید. مبارزه با این خطر متوقف به کاری سختر و دشوارتر برای تهذیب و تربیت بود و باز کسی متوجه این خطر نبود. در این میان فقط امام سجاد(ع) متوجه این دو خطر بود (1).

فضای حاکم بر آن دوران، فقدان راوی موثق، فقدان یاوری شجاع و ضرورت تقیه به ظاهر برای امام(ع) بن بستی پدید آورده بود که گویا می بایست تسلیم آن شود.

اما امام(ع) در این بن بست اخلاقی، فکری و سیاسی به تأسیس مدرسه دعا دست زد و با زبان دعا بن بست را شکست و به ستیز با خطرات رفت. در واقع دعا از این جهت پوششی برای فعالیت های سیاسی، اجتماعی و تعلیمی- تربیتی آن حضرت(ع) بود. در واقع صحیفه سجادیه بارزترین نمود این بن بست شکنی بود.

2-6- تربیت سیاسی با زبان دعا

امام(ع) در راستای بن بست شکنی و خطر ستیزی به تربیت انسانهایی شجاع همت گمارد که بتوانند با روشنگری و تبیین معارف الهی مسیر اسلام راستین و تشیع سرخ علوی را استمرار بخشند. در اثر تلاش های بنیادی امام(ع) افراد زیادی در مکتب آن حضرت تربیت معنوی، علمی و سیاسی شدند که نام 170 تن از آنان در کتب رجالی و تراجم آمده است (2).به عنوان مثال یکی از این شاگردان یحیی بن ام طویل است که در مسجد پیامبر(ص)، در مدینه، برای مردم سخن می گفت و طرفداران ستمگران را این چنین مخاطب قرار داد: ما مخالف شما و منکر راه و روش شما هستیم. میان ما و شما دشمنی آشکار و همیشگی است. هر کس به امام علی(ع) دشنام دهد، لعنت خدا بر او باد و


1- ر.ک صدر، مقدمه صحیفه سجادیه
2- طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص 119 و طوسی، ابوجعفرمحمد رجال طوسی، ص181.

ص:117

ما از آل مروان و آنچه غیر خدا می پرستید، بیزاریم. به همین جهت حجاج ابن یوسف دستها و پاهای او را قطع کرد و این شاگرد مکتب امام سجاد(ع) با آن وضع دنیا را وداع کرد (1).

اصولاً شخصیت امام زین العابدین(ع) به عنوان نمونه ای متعالی از مبارزه علیه حکومت اموی مطرح بود و مردم او را با همین جهت گیری می شناختند. در همین راستا نام و یاد ایشان از نظر خلفای بنی امیه و بنی مروان جرم محسوب می شد و کسانی که حضرت(ع) از آنان ستایش و تعریف می کرد، به زندان افکنده و از بیت المال محروم می ساختند، چنانکه فرزدق شاعر دچار چنین عاقبتی شد. او که فقط شعری در مدح علی ابن الحسین(ع) خواند به زندان افتاد و نامش از دیوان مالی حذف شد (2). دستگاه خلافت تا آنجا از شخصیت سیاسی حضرت بیم داشت که حجاج در نامه ای به عبدالملک می نویسد: اگر می خواهی حکومت تو تثبیت گردد و استمرار یابد، باید علی ابن الحسین را به قتل برسانی (3).

اساساً فردی که به نیایشهای آن بزرگوار در صحیفه فکر کند، به خوبی می فهمد که چگونه باید از ستمگران بیزاری جوید و به یاری مظلومان بشتابد و در این راه حرکت خود را بر اساس امامت امامان راستین(ع) قرار دهد. مثلاً دعای 38 که در نکوهش ظالم و دعای 20 که در بیان ستیز با ظالم و دعای 47 که در معرفی امام راستین است این واقعیت را به روشنی آشکار میکند. در دعای 48 امام به موضوعاتی چون مقام خلافت که خاص اوصیای الهی است، یورش و غصب مقام خلافت، تبدیل و واژگون شدن احکام خدا و غفلت آنها، واجبات تحریف شده و سنت متروک شده پیامبر(ص) می پردازد و در هنگامی که برفراز منابر، امیر مومنان(ع) را لعن می کنند، به مقام امارت و رهبری می پردازد و آنرا خاص اهل بیت(ع) که از هر پلیدی پیراسته اند و واسطه بین خالق و خلق اند معرفی می کند و در حالی که اطاعت از ائمه را واجب الهی معرفی می کند، می فرماید دین فقط به وسیله امام


1- کلینی، اصول کافی، ج4، ص 89 : بی تا .
2- مجلسی، بحارالانوار، ج46، ص 127
3- پیشین، ص28

ص:118

منصوب تقویت می شود. مدام از مظلوم سخن می راند و به ظالم می تازد. در محضر خدا از اینکه نتوانسته یاری و نصرت مؤثر را به مظلوم برساند عذرخواهی می کند و چنین ظلم ستیزی را در جان مخاطبان خود نهادینه می کند ؛ اَللَّهُمَّ اِنّی اَعْتَذِرُ اِلَیْکَ مِنْ مَظْلُومٍ ظُلِمَ بِحَضْرَتی لَمْ اَنْصُرْهُ، ... بار خدایا به پیشگاهت عذر خواهم در حق ستمدیده ای که در حضور من بر او ستم رفته و من یاریش ننمودم (1)

3-6- طرح ریزی حکومت دینی با زبان دعا

اگر به موضوعات مطرح در صحیفه سجادیه خوب تأمل شود و مضامین برخی ادعیه آن موشکافی گردد به خوبی می توان دریافت که در مجموع، حضرت(ع) طرح ریزی و بنای یک حکومت دینی با زبان دعا را دنبال می کرده است.

حکومت دینی قبل از هر چیزی به یک بنیاد اعتقادی و آرمانی مستحکم و سپس به رهبری و زعامت دینی نیاز دارد و در مرتبه سوم، دستور العملی برای تنظیم روابط اجتماعی، سیاسی، اقتصاد و... می طلبد.

آنچه در صحیفه آمده نشان می دهد که امام(ع) این سه امر ضروری و بنیادی برای تشکیل حکومت دینی را اساس قرار داده و به ارائه ی آنها پرداخته است. حتی فهرست موضوعی صحیفه می تواند گویای این حقیقت باشد، لذا در اینجا فهرست کلی ابواب صحیفه موضوعی که به همت آقای غرویان تهیه شده اشاره می شود.

باب توحید و بحث در باره خدا و صفات خدا.

باب نوبت و بحث در باره بعثت انبیاء و هدف آنان.

باب امامت و مسئله رهبری بعد از پیامبر(ص).

باب معاد و مقصد نهائی از خلقت انسان.

باب اسلام و معرفی اسلام و دستور العمل های آن.

باب فرشتگان و مأموریتهای آنان.


1- صحیفه سجادیه ، ترجمه انصاری، دعای38

ص:119

باب اخلاق و صفات عالی انسانی.

باب طاعات و نحوه اطاعت و عبادت خدا.

باب ذکر و دعا و نحوه دعا کردن.

باب سیاست و تدبیر کشور، شهر، بخش، خانه و تدبیر کلیه امور.

باب اقتصاد و کلیات امور مالی

باب انسان و معرفی چیستی و کیستی او.

باب وجود و هستی شناسی.

باب اجتماع و بیان مسائل جامعه شناسی

باب علم و ارزش دانش.

باب زمان و شناخت اوقات.

باب تاریخ و شناخت تاریخ و عبرت ها.

باب صحت و تندرستی.

باب نظامیگری و مسائل نظامی و دفاع (1).

در این تعالیم یک اندیشه انقلابی، سیاسی و اجتماعی نهفته که با زبان دعا آنرا بارور می سازد و زیر بنای یک حکومت فراگیر دینی را تشکیل می دهد. دیری نپایید که این اندیشه خود را نشان داد. وقتی که اندکی فضا باز شد مکتب تعلیمی امام صادق و امام باقر(ع) مملو از شاگرد شد.

روایتی در کافی از ابوحمزه ثمالی نقل شده که خداوند قرارش بود که این امر [حکومت عدل اسلامی به دست ائمه(ع)] در سال 70 اتفاق افتد، وقتی مردم کمک نکردند و امام حسین(ع) در سال 61 شهید شد و خداوند بر مردم خشم گرفت آن را به سال 140 تأخیر انداخت؛ ما به شما شیعیان گفتیم که قرار است جریان در سال 140 به وقوع


1- غرویان، صحیفه موضوعی

ص:120

بپیوندد و بناست حکومت آن وقت تشکیل شود اما شما جریان را فاش ساختید. وقتی افشا کردید دیگر خداوند زمانی را تعیین نکرد (1)

سال 70 نه سال بعد از واقعه ی کربلا و زمان امامت امام سجاد(ع) است و سال 140 سالی است که امام صادق(ع) رحلت فرمودند: واقعاً اگر قرار بوده سال 70 یا 140 حکومت تشکیل شود بایستی زیر بنای فکری و رهبردی این حکومت آماده می شد! آیا نمی توان صحیفه سجادیه را در این راستا ارزیابی نمود؟!

4-6- آرمان سازی با زبان دعا

از مهم ترین عناصر دشمن ستیزی، تربیت سیاسی و برپاکردن حکومت داشتن آرمان متعالی سیاسی است . حضرت در خلال ادعیه های متعدی برای پیروان خود بلکه مسلمین به تبیین آرمان می پردازد. بدیهی است این آرمانها موجب پدید آمدن دشمنیهای متعدد می شود و مهمتر اینکه دنبال کردن این نوع آرمانها که حضرت بیان می کند جز در پرتو دائر کردن حکومت اسلامی غیر ممکن است. مثلا در دعا برای سپاه اسلام آرمان و نقطه نهائی حرکت را نشان می دهند که عبارت است از حاکمیت توحید بر تمام نقاط زمین بدون هیچ استثنائی. و کرنش و سجده تمام آدمیان روی زمین فقط برای خداوند متعال.

حَتّی لایُعْبَدَ فی بِقاعِ الْاَرْضِ غَیْرُکَ، وَ لا تُعَفَّرَ لِأَحَدٍمِنْهُمْ جَبْهَةٌ دُونَکَ: تا که در سراسر زمین جز تو پرستش نشود، و احدی از آنان جز برای تو صورت به زمین نساید.

لِیَکُونَ دینُکَ الْاَعْلی وَحِزْبُکَ الْاَقْوی (2) :تا دین تو برتری یابد، و حزب تو نیرومندتر شود،

برای رسیدن به این آرمان بدیهی است که مسلمین در هر گوشه ای از دنیا با مشرکان درگیر خواهند شد. و در این کارزار دائمی فقط نصرت الهی آنان را به آن آرمان نزدیک می سازد.


1- کلینی،اصول کافی، ج2،ص190
2- صحیفه سجادیه ، ترجمه انصاری، دعای 27

ص:121

اَللَّهُمَّ اغْزُ بِکُلِّ ناحِیَةٍ مِنَ الْمُسْلِمینَ عَلی مَنْ بِاِزآئِهِمْ مِنَ الْمُشْرِکینَ، وَ اَمْدِدْهُمْ بِمَلائِکَةٍ مِنْ عِنْدِکَ مُرْدِفینَ، حَتّی یَکْشِفُوهُمْ اِلی مُنْقَطَعِ التُّرابِ قَتلاً فی اَرْضِکَ وَ اَسْراً، اَوْ یُقِرّوُا بِاَنَّکَ اَنْتَ اللَّهُ الَّذی لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ وَحْدَکَ لاشَریکَ لَکَ. اَللَّهُمَّ وَ اعْمُمْ بِذلِکَ اَعْدآئَکَ فی اَقْطارِ الْبلادِ مِنَ الْهِنْدِ وَالرُّومِ وَالتُّرْکِ وَالْخَزَرِ وَالْحَبَشِ وَالنُّوبَةِ وَالزَّنْجِ وَالسَّقالِبَةِ وَالدَّیالِمَةِ وَ سآئِرِ اُمَمِ الشِّرْکِ، الَّذینَ تَخْفی اَسْمآؤُهُمْ وَ صِفاتُهُمْ، وَ قَدْ اَحْصَیْتَهُمْ بِمَعْرِفَتِکَ، وَاَشْرَفْتَ عَلَیْهِمْ بِقُدْرَتِکَ (1):

بارخدایا مسلمانان را در هر ناحیه با مشرکانی که در برابر آنانند به کارزار بدار، و ایشان را از جانب خود به صفوف پیاپی از فرشتگانت مدد فرست، تا دشمنان را به دورترین نقطه زمین رانده، شرشان را به کشتن و اسارت آنان از سر مردم بردارند، یا اینکه به وحدانیت تو که برایت همتا و شریکی نیست اقرار نمایند. بارخدایا این سرنوشت را بر همه دشمنانت در هر اقلیم،- چه در هند و روم و ترکستان و خزر وحبشه و نوبه و زنگبار و سرزمین سقالبه و دیلمان و دیگر طوائف مشرکین که نام و نشانشان بر ما معلوم نیست، و تو به علم خود شمارشان را می دانی، و به قدرت خود بر ایشان اشراف داری فراگیر کن.

5-6- بصیرت طلبی در مصاف با دشمنان

امام(ع) در مصاف با دشمن اعم از شیطان یا مشرکان و معاندان با زبان دعا بر معرفت و شناخت روشهای دشمنی و بصیرت بر فریب های آنان تأکید می کند و راز موفقیت و عدم زمین خوردن مسلمان واقعی در مقابله با دشمنان را افزون بر معرفت دینی، بصیرت سیاسی معرفی می نماید

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَ اَمْتِعْنا مِنَ الْهُدی بِمِثْلِ ضَلالَتِهِ،...: بارخدایا بر محمد و آلش درود فرست، و ما را از هدایتی که در دوام و پابرجایی مانند گمراهی او(دشمن) باشد بهرمند ساز.


1- صحیفه سجادیه ، ترجمه انصاری، دعای 27

ص:122

اَللَّهُمَّ وَما سَوَّلَ لَنا مِنْ باطِلٍ فَعَرِّفْناهُ، وَ اِذا عَرَّفْتَناهُ فَقِناهُ، وَبَصِّرْنا ما نُکائِدُهُ بِهِ: بارخدایا ما را به هر باطل که در نظرمان بیاراید آگاه کن،و چون آگاهمان کردی ما را از آن حفظ کن، و به راه و روش جنگ با او بینایی بخش، وَاَلْهِمْنا ما نُعِدُّهُ لَهُ، وَاَیْقِظْنا عَنْ سِنَةِ الْغَفْلَةِ بِالرُّکُونِ اِلَیْهِ، وَاَحْسِنْ بِتَوْفیقِکَ عَوْنَنا عَلَیْهِ ... : و ما را ملهم ساز که برای نبرد با او چه باید آماده کرد، و از خواب غفلتی که سبب گرایش به اوست بیدار کن، و به توفیق خود ما را در مسیر مبارزه با او یاری ده (1)


1- صحیفه سجادیه ، ترجمه انصاری، دعای 17

ص:123

گفتار هفتم: نفرین و زبان دعا

اشاره

ص:124

7- نفرین ندای رسای منکر ستیزی

اشاره

در فرهنگ اسلامی به دعای سلبی و منفی برای دیگران نفرین گفته می شود و منعی از آن نشده است، البته لعن نمودن نیز نوعی نفرین است که فقط در خصوص برخی اشخاص تجویزگردیده است. به نفرین متقابل بین دو شخص یا دو گروه مباهله گویند که در آثار اسلامی غالبا در اثبات حقانیت رسالت رسول اکرم(ص) (1) یا امامت ائمه اطهار(ع) وارد شده است مانند روایت ابی مسروق از امام صادق(ع) (2). امام سجاد(ع) نیز از سلاح نفرین در صحیفه سجادیه بهره برده است. حضرت(ع) تعلیمات فراوانی در دشمن شناسی و منکرستیزی با زبان نفرین عرضه داشته است.

باید توجه داشت که زبان نفرین همان زبان دعا و بیان وجودی خواسته است لکن درخواست سلب وجودی خاص از طرف مقابل توسط خداوند متعال است. مانند شیطان، دشمن معاند که دشمنی می ورزد و قابل هدایت نمی باشد یا دشمنی که بالفعل با توطئه و ضربه زدن با مسلم یا داعی درگیر است. زبان نفرین زبان عجز یک انسان در مقابل انسان دیگر نیست، بلکه مانند زبان دعا ضمیمه کردن قدرت پروردگار به ضعف بی نهایت داعی برای مقابله استوار و ظفرمندانه در مقابل دشمن است. اگر زبان نفرین زبان عجز بنده در مقابل مخلوق بود اساسا دشمنی و لطمه زدن پیش نمی آمد چون عاجز به دنبال تسلیم است نه مقابله، راز نفرین در مقابله عبد با دشمن نهفته است و نه در عجز و تسلیم و در واقع نفرین مسئلت از خداوند در مصاف با دشمن بر علیه او است و نه در جریان تسلیم و ذلت!

حضرت(ع) در موارد متعددی از صحیفه سجادیه با زبان نفرین با ما سخن گفته است. آنجا که به شیطان نفرین می فرماید، در واقع با زبان نفرین منکرستیزی تعلیم می دهند و وقتی به دشمنان انسی مانند معاندین و سپاه مشرکین نفرین می نمایند فرهنگ ظلم ستیزی و جهاد را تبیین می فرمایند. در اینجا به چند نمونه از نفرین های حضرت(ع) اشاره می گردد؛


1- آیه مباهله
2- عده الداعی ص 354

ص:125

1-7- نفرین در باره دشمنان اهل بیت

اللّهُمّ الْعَنْ أَعْدَاءَهُمْ مِنَ الْأَوّلِینَ وَ الآخِرِینَ، وَ مَنْ رَضِیَ بِفِعَالِهِمْ وَ أَشْیَاعَهُمْ وَ أَتْبَاعَهُمْ (1):

خدایا دشمنان ایشان را از اولین و آخرین و هر که را به اعمال ایشان راضی و خشنود شده وشیعیان آنان و پیروانشان را بدست عذاب بسپار، و از رحمت خود محروم بدار.

2-7- نفرین درباره دشمن معاند

اَللَّهُمَّ افْلُلْ بِذلِکَ عَدُوَّهُمْ، وَاقْلِمْ عَنْهُمْ اَظْفارَهُمْ، وَفَرِّقْ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ اَسْلِحَتِهِمْ، وَاخْلَعْ وَثآئِقَ اَفْئِدَتِهِمْ، وَ باعِدْ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ اَزْوِدَتِهِمْ، وَ حَیِّرْهُمْ فی سُبُلِهِمْ، وَ ضَلِّلْهُمْ عَنْ وَجْهِهِمْ، وَاقْطَعْ عَنْهُمُ الْمَدَدَ، وَانْقُصْ مِنْهُمُ الْعَدَدَ، وَامْلَأْ اَفْئِدَتَهُمُ الرُّعْبَ، وَاقْبِضْ اَیْدِیَهُمْ عَنِ الْبَسْطِ، وَاخْزِمْ اَلْسِنَتَهُمْ عَنِ النُّطْقِ، وَ شَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ، وَنَکِّلْ بِهِمْ مَنْ وَرآئَهُمْ، وَاقْطَعْ بِخِزْیِهِمْ اَطْماعَ مَنْ بَعْدَهُمْ. اَللَّهُمَّ عَقِّمْ اَرْحامَ نِسآئِهِمْ، وَ یَبِّسْ اَصْلابَ رِجالِهِمْ، وَاقْطَعْ نَسْلَ دَوآبِّهِمْ وَ اَنْعامِهِمْ، لاتَاْذَنْ لِسَمآئِهِمْ فی قَطْرٍ، وَ لا لِأَرْضِهِمْ فی نَباتٍ...:

بارخدایا بدین وسیله دشمنانشان را درهم شکن، و دست قدرت آن بی خبران از حق را از ایشان کوتاه کن، و بین دشمن و جنگ افزارشان جدایی افکن، و بندهای دلشان را بگسل، و میان آنان و زاد و توششان جدایی انداز، و در راه ها سرگردانشان ساز، و از مقصد گمراهشان کن، وکمک و مدد را از آنان قطع فرما، و از تعدادشان بکاه، و دلشان را پر از رعب و وحشت کن، و دستشان را از فعالیت علیه مرزداران بازدار، و زبانشان را از سخن بر علیه آنان قطع فرما، و با شکست دشمن جمع پشت سر ایشان را متفرق کن، و به واسطه شکست اینان پیروانشان را از ادامه جنگ بازدار، و با خواری و زبونی آنها طمع کسانی را که پس از آنها آیند قطع ساز. بارخدایا، زنانشان را از بارداری عقیم کن، و صلب مردانشان را خشک فرما، و نسل چهارپایان و گاو و گوسفندشان را بگسل، به آسمانشان اجازه باریدن، و به زمینشان اذن روئیدن مده.

اَللَّهُمَّ اشْغَلِ الْمُشْرِکینَ بِالْمُشْرِکینَ عَنْ تَناوُلِ اَطْرافِ الْمُسْلِمینَ، وَخُذْهُمْ بِالنَّقْصِ عَنْ تَنَقُّصِهِمْ، وَ ثَبِّطْهُمْ بِالْفُرْقَةِ عَنِ الْاِحْتِشادِ عَلَیْهِمْ. اَللَّهُمَّ اَخْلِ قُلُوبَهُمْ مِنَ الْاَمَنَةِ، وَ اَبْدانَهُمْ مِنَ الْقُوَّةِ، وَاَذْهِلْ قُلُوبَهُمْ عَنِ الْاِحْتِیالِ، وَ اَوْهِنْ اَرْکانَهُمْ عَنْ مُنازَلَةِ الرِّجالِ، وَ جَبِّنْهُمْ عَنْ مُقارَعَةِ الْاَبْطالِ، وَابْعَثْ عَلَیْهِمْ جُنْداً مِنْ مَلآئِکَتِکَ بِبَاْسٍ مِنْ بَاْسِکَ، کَفِعْلِکَ یَوْمَ بَدْرٍ، تَقْطَعُ بِهِ دابِرَهُمْ، وَ تَحْصُدُ بِهِ شَوْکَتَهُمْ، وَ تُفَرِّقُ بِهِ عَدَدَهُمْ. اَللَّهُمَّ وَ امْزُجْ مِیاهَهُمْ بِالْوَبآءِ، وَ اَطْعِمَتَهُمْ


1- صحیفه سجادیه ، ترجمه انصاری، دعای 48

ص:126

بِالْاَدْوآءِ، وَ ارْمِ بِلادَهُمْ بِالْخُسُوفِ، وَ اَلِحَّ عَلَیْها بِالْقُذُوفِ، وَ افْرَعْها بِالْمُحُولِ، وَاجْعَلْ مِیَرَهُمْ فی اَحَصِّ اَرْضِکَ وَ اَبْعَدِها عَنْهُمْ، وَامْنَعْ حُصُونَها مِنْهُمْ، اَصِبْهُمْ بِالْجُوعِ الْمُقیمِ وَالسُّقْمِ الْاَلیمِ...:

بارخدایا مشرکان را به مشرکان گرفتار ساز تا از دستیابی بر سرزمین های مسلمانان بازمانند، و آنان را با کاستن عددشان از کاستن مسلمین بازدار، و رشته اتحادشان را بگسل تا از همدستی بر علیه مسلمین بازمانند. الهی دل هاشان را از آرامش تهی ساز، و بدن هاشان را از توانایی بی بهره کن، و دل هاشان را از چاره جویی غافل ساز، و اعضائشان را در هماوردی - با رجال مسلمین سست گردان، و از زد و خورد با قهرمانان اسلامی در دلشان هراس افکن، و سپاهی از ملائکه ات را بر آنان برانگیز تا بر آنان عذاب بارند، چنانکه روز بدر کردی، و به نیروی خود بنیانشان را برکنی، و شوکتشان را ریشه کن سازی، و جمعیتشان را پراکنده نمایی. بارخدایا، آب آشامیدنی آنان را به وبا مخلوط کن، و خوراکشان را به بیماری ها بیامیز، و شهرهایشان را در زمین فرو بر، و پیوسته بر آنها سنگ بباران، و به قحطی و خشکسالی دچارشان ساز، و آذوقه آنان را در بی برکت ترین و دورترین نقاط زمین قرار ده، و دژهای آن زمین را از حفاظت آنان بازدار، و گرسنگی دائم، و بیماری دردناک به آنان برسان (1) .

3-7- نفرین درباره دشمن خانگی

اَللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَ خُذْ ظالِمی وَ عَدُوّی عَنْ ظُلْمی بِقُوَّتِکَ، وَ افْلُلْ حَدَّهُ عَنّی بِقُدْرَتِکَ، وَاجْعَلْ لَهُ شُغْلاً فیما یَلیهِ، وَ عَجْزاً عَمّا یُناویهِ. اَللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِهِ، وَلاتُسَوِّغْ لَهُ ظُلْمی...:

بار خدایا بر محمد و آلش درود فرست، و ستم کننده بر من و دشمنم را با قوّت خود از ستم بر من بازدار، و با قدرت خود تندی و بُرّایی او را بر من بشکن، و او را به خودش مشغول دار، و در برابر آن که با او به دشمنی برمی خیزد ناتوان ساز. بارخدایا بر محمد و آلش درود فرست، و ستمکار را رخصت ستم بر من مده (2).


1- صحیفه سجادیه ، ترجمه انصاری، دعای 27
2- صحیفه سجادیه ، ترجمه انصاری، دعای 14

ص:127

4-7- نفرین در باره شیطان

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَاشْغَلْهُ عَنّا بِبَعْضِ اَعْدآئِکَ اَللَّهُمَّ وَ اهْزِمْ جُنْدَهُ، وَاَبْطِلْ کَیْدَهُ، وَاهْدِمْ کَهْفَهُ، وَاَرْغِمْ اَنْفَهُ...:

بار خدایا بر محمد و آلش درود فرست، و شیطان را با سرگرم شدن به برخی دشمنانت از ما منصرف کن، و هر تدبیری که اندیشیده درهم شکن، و از هر کار که قصد می کند بازش دار، و هرچه را محکم نموده سست کن. بارخدایا، سپاهش را بشکن، و مکرش را باطل ساز، و پناهگاهش را ویران کن، و بینیش را به خاک بمال (1).


1- صحیفه سجادیه ، ترجمه انصاری، دعای17

ص:128

منابع

1- ابن عربی، محی الدین(1400ق) فصوص الحکم، تعلیق ابوالعلا عفیفی؛ بیروت؛ دارالکتب العربی.

2- ابن شعبه حرانی، ابومحمد (1364ق) تحف العقول، بیروت، مؤسسه الأعلمی.

3- ابوالفراج اصفهانی (1324). الاغانی، 21 جلدی، بولاق، بی تا.

4- امین، سید محسن (بی تا)اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات

5- تهرانی، جواد (1369) عارف و صوفی چه می گوید، تهران، بنیاد بعثت.

6- تهرانی(آقا بزرگ)، محمد محسن (1408ق)، الذریعه الی تصانیف الشیعه، قم، اسماعلیان.

7- جوادی آملی، عبدالله (1364) مبدأ و معاد، قم، انتشارات الزهراء.

8- حائری، سید مهدی (1380) دایره المعارف تشیع، ج7، تهران، نشر شهید محبی.

9- حسن الامین (1401ق) دائره المعارف الاسلامیه الشیعه، بیروت، دارالتعارف.

10- حلی، احمد ابن فهد(1381) عده الداعی، ترجمه حسین غفاری، قم، بنیاد معارف اسلامی،

11- خامنه ای، علی (1361) پژوهشی در زندگی امام سجاد(ع)، تهران، دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی.

12- خراسانی، محمد کاظم (1412ق) کفایه الاصول. قم، مؤسسه النشر الاسلامی.

13- خیابانی تبریزی، ملا علی (1385ق) و قایع الایام، تبریز، کتابفروشی قرشی.

14- ری شهری محمدی (1362)، میزان الحکمه، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.

15- شعرانی، ابوالحسن(بی تا)، صحیفه سجادیه، ترجمه و شرح شعرانی، تهران، کتاب فروشی اسلامیه.

16- صحیفه سجادیه (1379)، ترجمه علی شیروانی، قم، دارالفکر.

17- صدر، محمد باقر (1419ق)، مقدمه صحیفه سجادیه، بی جا، دارالمشعر.

18- صدرالمتألهین، محمدبن ابراهیم (1360)الشواهد الربوبیه، تعلیق و تصحیح آشتیانی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی.

19- صدرالمتألهین، محمدبن ابراهیم(1981م) الحکمه المتعالیه فی اسفار الاربعه، بیروت، داراحیاء التراث العربی.

20- طباطبائی،محمد حسن(1393ق)، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، موسسه الاعلمی.

21- طباطبائی، محمد حسن (1363) نهایه الحکمه، قم، انتشارات دارالتبلیغ.

22- طوسی، ابوجعفرمحمد (1381ق) رجال طوسی. نجف، الحیدریه.

23- طوسی، ابوجعفرمحمد (1348) اختیار معرفه الرجال، تصحیح و تعلیق حسن مصطفوی، مشهد، دانشگاه مشهد.

24- غرویان، محسن (1382) صحیفه موضوعی. قم دفتر نشر معارف.

25- فعال عراقی، حسین (1378)، داستانهای قرآن و تاریخ انبیاء درالمیزان. تهران. نشر سبحان.

26- فیض کاشانی، محسن (1383ق)، المحجه البیضاء، 8 جلدی، قم، دفتر انتشارات اسلامی.

27- فیض کاشانی، محسن(1399ق)تفسیر الصافی، مشهد، دارالمرتضی للنشر.

28- قمی، عباس (1378) مفاتیح الجنان، تهران، انتشارات حر.

29- کلینی، محمد ابن یعقوب (بی تا)، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، 4جلدی، تهران، نشر اهل البیت.

30- لاهیجی، عبدالرزاق (1365) گوهر مراد، تهران، کتابفروشی اسلامیه.

31- لاهیجی،محمد(1368) مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، تهران، کتابفروشی محمودی.

32- مبشری، اسدالله(1370)مقدمه صحیفه سجادیه. ترجمه و مقدمه مبشری، تهران، نشرنی.

33- مجلسی، علامه محمد باقر( 1403ق) بحارالانوار، بیروت، داراحیا التراث العربی.

34- مرعشی نجفی،شهاب الدین(1361)مقدمه صحیفه سجادیه. مقدمه نجفی مرعشی، تهران.

35- نائینی، میرزا محمد حسین(1412ق) فوائد الاصول، قم موسسه نشر اسلامی.

36- نهج البلاغه (1379)، ترجمه محمد دشتی، قم، نشر روح

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109