خلاصه دروس عقاید: نبوت

مشخصات کتاب

سرشناسه:بیابانی اسکوئی ، محمد، ‫1341 -

Biabani Oskouei, Mohammad

عنوان قراردادی:نبوت .برگزیده

عنوان و نام پدیدآور:خلاصه دروس عقاید: نبوت/محمد بیابانی اسکویی ؛ به اهتمام محمدهاشم رسولی.

مشخصات نشر:مشهد : انتشارات ولایت، ‫ 1397.

مشخصات ظاهری: ‫ 136 ص.

شابک: ‫ 300000 ریال ‫: ‫ ج. 3 ‫: ‫ ‮ 978-964-6172-56-2 ؛ ‫ دوره ‫: ‫ ‮ 978-964-6172-05-0

وضعیت فهرست نویسی:فیپا

یادداشت:کتابنامه.

موضوع:نبوت

موضوع:Prophecy

موضوع:شیعه -- اصول دین

موضوع:Shi'ah -- *Pillars of Islam

شناسه افزوده:رسولی، محمدهاشم، ‫1364 -

رده بندی کنگره: ‫ ‮ BP220 ‫ ‮ /ب9ن201 1397

رده بندی دیویی: ‫ ‮ 297/43

شماره کتابشناسی ملی:5272473

ص: 1

اشاره

ص: 2

خلاصه دروس عقاید: نبوت

محمد بیابانی اسکویی

به اهتمام محمدهاشم رسولی

ص: 3

سرشناسه:بیابانی اسکوئی ، محمد، ‫1341 -

Biabani Oskouei, Mohammad

عنوان قراردادی:نبوت .برگزیده

عنوان و نام پدیدآور:خلاصه دروس عقاید: نبوت/محمد بیابانی اسکویی ؛ به اهتمام محمدهاشم رسولی.

مشخصات نشر:مشهد : انتشارات ولایت، ‫ 1397.

مشخصات ظاهری: ‫ 136 ص.

شابک: ‫ 300000 ریال ‫: ‫ ج. 3 ‫: ‫ ‮ 978-964-6172-56-2 ؛ ‫ دوره ‫: ‫ ‮ 978-964-6172-05-0

وضعیت فهرست نویسی:فیپا

یادداشت:کتابنامه.

موضوع:نبوت

موضوع:Prophecy

موضوع:شیعه -- اصول دین

موضوع:Shi'ah -- *Pillars of Islam

شناسه افزوده:رسولی، محمدهاشم، ‫1364 -

رده بندی کنگره: ‫ ‮ BP220 ‫ ‮ /ب9ن201 1397

رده بندی دیویی: ‫ ‮ 297/43

شماره کتابشناسی ملی:5272473

ص: 4

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحیم

«ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ»

علم و معرفت بزرگ ترین و بهترین نعمت الهی است که خداوند متعال آن را به بندگان صالح خویش عطامی فرماید و آنها را در مسیر عبودیت و کمال بندگی به سوی خود با آن یاری می کند. بزرگ ترین افتخار بندگان خدا برخورداری آنها از این نعمت گرانسنگ است. عالمان ربانی و عارفان حقیقی کسانی هستند که در راه بندگی خدا همواره پیامبران الهی و امامان معصوم (علیهم السّلام)را چراغ راه خویش قرار داده و از سلوک طریق علمی و عملی آنها هیچ وقت احساس خستگی به خود راه نداده و از هر طریق دیگری غیر از راه امامان معصوم (علیهم السّلام) دوری و بیزاری می جویند. این بنیاد با هدف احیای آثار چنین بزرگانی که در طول تاریخ تشیع همواره مدافع و پشتیبان معارف اصیل وحیانی و علوم راستین اهل بیت (علیهم السّلام) بوده اند، تشکل می یابد. امید است با توجهات خاص حضرات معصومین در این راه توفیق یارشان باشد تا بتوانند قدم های مثبت مهمی در احیای آثار ارزشمند آن بزرگان با شرایط روز بردارند.

ص: 5

اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا”

ص: 6

فهرست مطالب

پیشگفتار11

فصل اول: نبوت عامه ..13

درس اوّل: معنای نبوّت و رسالت، معرفت نبی و رسول و ضرورت وجود پیامبران ..15

معنای نبوّت و رسالت .....17

1. تعریف نبی و رسول ....17

2. تفاوت نبی و رسول..18

3. تجزیه پذیری نبوّت ...20

معرفت نبی و ایمان به او...20

1. ایمان و اقرار به انبیا و رسل...20

2. مراد از شناخت نبی و رسول...24

ضرورت وجود نبی و رسول...24

1. معنای وجوب ارسال رسل از نظر فلاسفه....25

2. معنای وجوب ارسال رسل از نظر متکلمان.....26

اشکالات وجوب لطف بر خدای تعالی.....28

1. اشکال نظر فلاسفه...29

ص: 7

2. اشکال نظر متکلّمین...31

اختلاف درجات پیامبران .33

خودآزمایی...37

درس دوم: حکمت های بعثت پیامبران ..39

1. بیدارگری و بازخواست پیمان فطری ..41

2. شناساندن طریق عبادت و بندگی.42

3. اثارۀ گنج های عقول .44

4. شناساندن حق از باطل...46

5. بیان مصالح و مفاسد.48

6. اتمام حجّت .49

7. بشارت و انذار..51

8. برقراری عدل و داد ..52

9. تعلیم و تربیت ..53

10. بقای عالم و یادآوری آیات و نعمت های الهی...57

خودآزمایی..60

درس سوم: ویژگی های پیامبران و راه های شناخت آنان.61 الف) عصمت ...63

1. معنای لغوی و اصطلاحی عصمت..63

2. عصمت و اختیار.64

3. مقدّمات عصمت.64

3- 1) معرفت..64

3- 2) تقوا و پارسایی..65

3- 3) دور بودن از نفوذ شیطان .66

3 - 4) طینت پاک، اصلاب و ارحام پاکیزه .66

ص: 8

4. انواع عصمت ...67

5. لزوم عصمت پیامبران .68

ب) علم . .69

1. چگونگی عالم شدن پیامبران ..69

2. حدود علم پیامبران ..70

ج) سایر ویژگی ها.74

1. امامت و وجوب طاعت .74

2. پیامبران گواهان امّت ها..75

3. مردانی از جنس بشر...76

4. ابتلای پیامبران .77

5. صدق رؤیا ...78

6. اخلاق خوب .79

راه های شناخت پیامبران .81

1. عقل و خرد.81

2. تنصیص و معرّفی پیامبران پیشین.82

3. آیۀ بیّنه (معجزه). .83خودآزمایی.90

فصل دوم: نبوّت خاصّه .91

درس چهارم: پیامبران پیشین و پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله) ..93

پیامبران پیشین. .95

1. منبع صحیح شناخت پیامبران پیشین..95

2. تعداد پیامبران .96

3. پیامبران اولوالعزم .96

4. سخن و زبان پیامبران ...97

ص: 9

5. کتاب های پیامبران .98

پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله) ..99

1. زمان بعثت پیامبر اسلام(صلّی الله علیه وآله).99 2. جهانی بودن بعثت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله) .100

3. افضلیت پیامبر اسلام ی(صلّی الله علیه وآله) بر پیامبران دیگر...100

4. امّی بودن پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله) ...102

5. راه های شناخت پیامبر اسلام(صلّی الله علیه وآله) ..103

6. ختم نبوّت و جاودانگی شریعت ..105

خودآزمایی.107

درس پنجم: وحی و شریعت .109

1. حقیقت وحی.111

2. اقسام وحی..114

3. روح الأمین و روح القدس.114

4. مصونیت وحی...115

5. انقطاع وحی.118

6. ابعاد وحی.119

شریعت .119

1. ماهیّت شریعت.119

2. حدود قلمرو شریعت ..120

3. حجّیّت و اعتبار شریعت ..122

خودآزمایی..123

منابع و مآخذ.125

ص: 10

پیشگفتار

از آنجا که اعتقادات مذهبی همواره در طول تاریخ مذاهب در معرض شبهات و انحرافات بوده وهست برهمۀ شیعیان لازم است برای تحفظ بر اصالت اصول اعتقادی خویش، همواره اعتقادات خویش را با منابع اصیل آن (یعنی قرآن و روایات معصومین (علیهم السّلام) تطبیق کرده و هرگونه کاستی و فزونی و انحرافات را از آنها زدوده و در مقابل شبهات منحرفان از اصول مذهب خود دفاع کرده و آنها را با سلامت کامل به نسل های بعدی انتقال دهیم.

مجموعه ای که پیش روی طالبان علم و دانش قرار دارد

خلاصه ای در اصول اعتقادات شیعه امامیه است که بر اساس آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت عالی شکل گرفته است . نویسنده سعی کرده است با دسته بندی مناسب آیات قرآن واحادیث معصومان (علیهم السّلام) مخاطب خویش را با اصول صحیح اعتقادی امامیه در توحید و نبوت و عدل و امامت و معاد آشنا کند.

ص: 11

این مجموعه خلاصه ای از پنج جلد کتاب مفصّل در همین موضوعات است که پیش از این بارها چاپ و منتشر گردیده است.

ضمن تشکر از حُسن عنایت مخاطبان ارجمند و التماس دعای خیر از این عزیزان، تقاضای نگارنده این است که با پیشنهادات و انتقادات سازنده خویش ما را در بهبود و اصلاح این مجموعه یاری نمایید.

در خاتمه از فاضل ارجمند و دوست گرامی جناب آقای حجة الاسلام و المسلمین شیخ هاشم رسولی که با زحمات فراوان، تلخیص و نگارش این اثر را به عهده گرفته و به انجام رساندند تشکر و قدردانی می کنم. از خداوند متعال برای خود و ایشان و همه شیعیان امامان معصوم (علیهم السّلام) استدعای سلامت کامل در دنیا و آخرت با اعتقادی سالم و عالمانه و عارفانه دارم . به امید آن روزی که پرچمدار عدل کامل از پشت پرده غیبت برون آید و همۀ عالم را پر از عدل و داد و نور و روشنایی کند. و چه خوب است که خداوند رؤوف و مهربان آن زمان را هر چه زودتر روزی بندگان خویش کند تا در سایۀ حاکمیت آن بزرگوار تعالیم دینی از غربت بیرون آمده و عبودیت همه جای زمین را در بر بگیرد. وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین.

98/2/17

محمد بیابانی اسکویی

ص: 12

فصل اول: نبوّت عامّه

اشاره

ص: 13

ص: 14

درس اول: معنای نبوّت و رسالت، معرفت نبی و رسول و ضرورت وجود پیامبران

اشاره

ص: 15

ص: 16

معنای نبوّت و رسالت

1. تعریف نبی و رسول

نبی در لغت، هم به معنای «صاحب خبر» و هم به معنای « مرتفع» است. اگرچه معنای اوّل نبی، مفهومی عام داشته و شامل هرصاحب خبرویا آورندۀ خبری می شود، لکن در کلام عرب و آیات و روایات، تنها دربارۀ صاحبان خبر خاص از ناحیۀ خدای تعالی به کار رفته است.

رسول در لغت به کسی گفته می شود که از سوی فرد دیگری برای رساندن پیامی فرستاده می شود و بدین ترتیب، نقش واسطه میان فرستنده و اشخاصی که به سوی آنها فرستاده شده را ایفا می نماید. این واژه در کلام عرب و آیات و روایات، اختصاصی به پیامبران الهی که واسطۀ میان خدا و خلق هستند نداشته و در مفهوم عامّ خود به کار رفته و شامل انسان و غیر انسان می شود. به عنوان مثال، در قرآن کریم گاهی واژۀ رسول در مورد فرشتگان الهی به کار رفته است.(1) ویا در روایتی،

ص: 17


1- ر.ک: سورۀ انعام، آیۀ 61؛ سورۀ حج، آیۀ 75.

از امام باقر (علیه السّلام) در مورد رسولی سؤال می شود که نه از جنس فرشتگان و بشر بوده و نه از جنس جنّیان، و آن حضرت در جواب به کلاغی اشاره می فرمایند که خداوند متعال او را فرستاد تا به قابیل نشان دهد چگونه جسد برادرش را دفن کند. (1)

2. تفاوت نبی و رسول

اگر از نبی و رسول معنای خاصّ آن دو، یعنی فرستادۀ خدای تعالی مورد نظر باشد، این پرسش پیش می آید که نبی و رسول چه فرقی با هم دارند و چه نسبتی میان این دو وجود دارد؟

در روایات اهل بیت (علیهم السّلام) این دو مقام از هم تفکیک شده و نسبت میان آنها همانند نسبت میان ایمان و اسلام بیان گشته است. به این معنی که تمام رسولان الهی نبی هم هستند، ولی چنین نیست که تمام انبیای الهی رسول هم باشند، بلکه تنها برخی از انبیا، رسول هم هستند. به همین

جهت است که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) انبیای الهی را صد و بیست و چهار هزار نفر معرفی نموده و بیان می فرمایند که از میان آنان تنها سیصد و سیزده نفر علاوه بر مقام نبوّت، مقام رسالت نیز داشته اند.(2)

در روایات دیگر، توضیح بیش تری در مورد تفاوت نبی و رسول آمده است. از جمله اینکه نبی صدای فرشتۀ وحی را می شنود و او را در خواب می بیند، ولی در بیداری شخص او

ص: 18


1- ر.ک: احتجاج، ج2، ص329.
2- ر.ک: خصال، ج2، ص524؛ بحار الأنوار، ج11، ص32.

را مشاهده نمی کند؛ در حالی که رسول علاوه بر آنکه صدای فرشتۀ وحی را می شنود و او را در خواب می بیند، در بیداری هم توانایی مشاهده فرشتۀ وحی را دارد. امام باقر (علیه السّلام) در این باره می فرمایند:

النَّبِیُّ الَّذِی یرَی فِی منَامِهِ ویَسْمَعُ الصَّوتَ وَلَا یُعَایِنُ الْمَلَکَ وَ الرَّسُولُ الَّذِی یَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ یَری فِی الْمَنَامِ وَیُعَاینُ الْمَلَکَ.(1) نبی شخصی است که در خواب می بیند و صدا را می شنود و فرشته را مشاهده نمی کند؛ و رسول شخصی است که صدا را می شنود و در خواب می بیند و فرشته را مشاهده می کند.

نکتۀ دیگری که در این جا لازم است متذکّر گردیدم آنکه: اگرچه معنای لغوی رسول، «مأمور به تبلیغ بودن» را نیز در بردارد، امّا از نظر قرآن و روایات این مطلب اختصاصی به رسول نداشته و در معنای نبی و رسول چنین چیزی لحاظ نگشته است ، بلکه در استعمال قرآن و روایات، هردو واژۀ نبی و رسول متعلَّق

بعث» و «ارسال» قرار گرفته اند. به عنوان نمونه، خدای تعالی

می فرماید: «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِیٍّ »(2)؛

رسول و نبیّی پیش از تو نفرستادیم .

ص: 19


1- کافی، ج1، ص176؛ بحار الأنوار، ج11، ص41.
2- سورۀ حج، آیۀ 52.

در نتیجه نبی و رسول هر دو در مواردی از سوی خداوند

متعال برای ابلاغ اموری به مردم مأموریت می یابند.

3. تجزیه پذیری نبوّت

به عنوان آخرین نکته، باید توجّه داشت که نبوت فی حدّ نفسه قابل تجزیه نبوده و دارای اجزا نمی باشد، بلکه منظور از آنچه در برخی از روایات تحت عنوان تجزیه پذیری نبوّت، و با تعابیری همچون هفتاد یا چهل و پنج جزء داشتن نبوّت مطرح می شود،(1) تجزیه پذیری نبوت از جهت طرق واسباب و خبرهایی است که انسان آنها را دارا می شود.

معرفت نبی و ایمان به او

1. ایمان و اقرار به انبیا و رسل

می دانیم که ایمان و اقرار به نبوت پیامبر گرامی اسلام حضرت محمدبن عبدالله (صلّی الله علیه وآله) از اصول و ارکان مهمّ اسلام به شمار می آید؛ به گونه ای که تا این ایمان و اقرار در شخصی محقّق نگردد، آن فرد، مسلمان محسوب نمی شود. البتّه باید توجّه داشت که برای صدق اسلام در مورد یک فرد، اقرار و شهادت قلبی لازم نیست ، بلکه اقرار زبانی برای اثبات مسلمان بودنش کفایت می کند. حتّی در مورد شخص منافق که حقیقتاً و در واقع مسلمان محسوب نمی شود، تا وقتی که نفاق درونی او معلوم نگشته

ص: 20


1- ر.ک: کافی، ج 8، ص90؛ خصال، ج1، ص178؛ بحار الأنوار، ج58، ص 177 و ج68، ص343.

واقرار زبانی و عمل ظاهری داشته باشد، جزو مسلمانان به شمار آمده و احکام فرد مسلمان براو جاری می شود. امام صادق (علیه السّلام) در این باره می فرمایند:

الإِسلَامُ هُوَ الظَّاهِرُ الَّذِی عَلَیْهِ النَّاسُ شَهَادَةُ أَنْ لَا إلَهَ إلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَإقَامُ الصَّلاَةِ وإیتَاءُ الزَّکَاۃِ وَحِجُّ الْبَیْتِ وَصِیَامُ شَهْر رَمَضَانَ فَهَذَا الإسْلَامُ.(1) اسلام امر ظاهر و آشکاری است که همۀ مردم بر آن هستند؛ یعنی شهادت به اینکه خدایی جز الله نیست و او یگانه است و شریکی ندارد، و این که محمّد بنده و رسول اوست، و به پا داشتن نماز و دادن زکات و حجّ خانۀ خدا و روزۀ ماه رمضان، پس اسلام همین است.

با کمی تأمّل، روشن است که لازمۀ پذیرفتن رسالت و نبوّت رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) ، ایمان و اقرار به همۀ آن چیزی است که آن حضرت از ناحیۀ خدای تعالی آورده است. یکی از این موارد که در قرآن کریم و روایات اهل بیت (علیهم السّلام) نیز به آن اشاره شده است، تصدیق و ایمان به پیامبران الهی دیگر و اموری است که بر آن ها نازل شده است. خداوند متعال در قرآن کریم در مقابل یهود و نصارا که هدایت را تنها از آن خود می دانستند، به مردم چنین دستور می دهد:

ص: 21


1- کافی، ج2، ص24؛ وسائل الشیعة، ج1، ص19؛ بحار الأنوار، ج65، ص 247.

«قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْنَا وَمَا أُنْزِلَ إِلَی إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِیَ مُوسَی وَعِیسَی وَمَا أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ *«فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِی شِقَاقٍ »(1) ؛ بگویید: ایمان آوردیم به خدا و آنچه بر ما نازل شده و آنچه به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط نازل شده است. و آنچه به موسی و عیسی داده شده است. و آنچه به پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است. بین هیچکدام از آنها فرق نمی گذاریم و ما در مقابل خدای تعالی تسلیم هستیم.

پس اگر ایمان آورند به گونه ای که شما ایمان آوردید، قطعاً هدایت خواهند یافت و اگر اعراض کنند، پس همانا در اختلاف و دشمنی خواهند بود.

پس معلوم می شود که از نظر خدای تعالی ایمان به هیچ پیامبری بدون ایمان به پیامبران دیگر تمام و کامل نیست. امام رضا (علیه السّلام) نیز در جواب مأمون که از آن حضرت خواسته بود اسلام را به اختصار بیان نمایند، به خطّ مبارک خویش چنین نوشتند:

...مَحْض الإِسلَامِ شَهَادَةُ أَنْ لَا إلَهَ إلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ... وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَمِینُهُ... وَأَنَّ جَمِیعَ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِاللهِ هُوَالْحَقُّ المُبِینُ والتَّصْدِیقُ

ص: 22


1- سورۀ بقره(2)، آیات 136 - 137.

بِهِ وَ بِجَمِیِعِ مَنْ مَضَی قَبْلَهُ مِنْ رُسُل اللهِ وَ أَنْبِیَائِهِ وَ حُجَجِهِ. (1). حقیقت اسلام عبارت است از شهادت به این که

خدایی جزالله نیست و او یگانه است و شریکی ندارد... و این که محمّد (صلّی الله علیه وآله) بنده و رسول و امین اوست ... و این که جمیع آنچه محمّد بن عبدالله(صلّی الله علیه وآله) آورده است حقّ آشکاری است، و تصدیق به او و به همۀ رسولان خدا و پیامبرانش و حجّت های او که پیش از پیامبر اسلام آمده اند. بدین ترتیب روشن می شود که اقرار و شهادت به نبوّت و رسالت همۀ انبیا و رسولان الهی از اصول دین اسلام بوده و تکذیب یکی از پیامبران، تکذیب همۀ آن ها می باشد. به عبارت دیگر، کسی که یکی از پیامبران الهی را انکار نماید، همانند کسی است که پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله) را انکار نموده باشد و جزو مسلمانان محسوب نمی گردد. امام صادق (صلّی الله علیه وآله) در این زمینه می فرمایند:

وَاعْلَمُوا أَنَّهُ لَوْ أَنْکَرَ رَجُلٌ عیَسَی ابْنَ مَرْیَمَ (علیه السّلام) وَ أَقَرَّبِمَنْ سِواهُ مِنَ الرُّسُلِ لَم یُؤْمِنْ.(2) بدانید کسی که عیسی بن مریم را انکار کند و به همه رسولان دیگر اقرار کند مؤمن محسوب نمی شود.

ص: 23


1- عیون أخبار الرضا علی، ج2، ص121- 122؛ بحار الأنوار، ج10، ص352.
2- کافی، ج1، ص182؛ کمال الدین، ج2، ص412؛ بحار الأنوار، ج 23، ص 96.
2. مراد از شناخت نبی و رسول

همان طور که گفتیم، اقرار به نبوّت همۀ پیامبران الهی از اصول مهم اسلام است. از سوی دیگر، بدیهی است که اقرار به هر چیز فرع بر معرفت آن است و هر اقراری معرفتی را در بردارد. پس شخص اقرارکننده برای آنکه اقرارش صحیح باشد، باید به نبوّت و رسالت و نسبِ این مقامات با شخص نبی و رسول معرفت داشته باشد. در حدیثی امام صادق (علیه السّلام) پایین ترین درجۀ معرفت به رسول را اقرار و شهادت به نبوّت او دانسته و فرموده اند:

أَدْنَی مَعْرِفَةِ الرَّسُولِ الإِقْرَارُ بِنُبُوَّتِهِ وَ أَنَّ مَا أَتَی بِهِ مِنْ کِتَابٍ أَوْ أَمْرٍ أَوْ نَهْیٍ فَذَلِکَ مِنَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ.(1) درجۀ اوّل معرفت رسول اقرار به نبوّت اوست و این که هر کتاب و امر و نهیی که آورده است، همگی از سوی خدای تعالی می باشد.

ضرورت وجود نبی و رسول

اشاره

ضرورت وجود نبی و رسول از دو منظر قابل تأمل و بررسی است:

1) نیاز انسان به وجود پیامبران؛

2) وجوب فرستادن پیامبران بر خدای تعالی.

در بخش حکمت بعثت پیامبران الهی، ثابت خواهیم کرد که انسان از جهات گوناگونی به وجود پیامبران الهی نیاز دارد؛ ولی ..

ص: 24


1- کفایة الأثر ، ص 262 - 263؛ بحار الأنوار، ج36، ص 407.

از آن جایی که اثبات نیاز انسان به وجود پیامبران الهی مساوی با اثبات لزوم و وجوب ارسال پیامبران بر خدای تعالی نمی باشد، لازم است بحث وجوب ارسال رسل بر خداوند را به صورت جداگانه بررسی نماییم . در این بخش، ابتدا به تبیین دیدگاه های موجود درباره این بحث خواهیم پرداخت و پس از آن، اشکالات وارد بر هریک از این دیدگاه ها را بیان خواهیم کرد.

دربارۀ وجوب فرستادن پیامبران و لزوم این لطف بر خداوند متعال، دو دیدگاه وجود دارد: دیدگاه فلسفی و دیدگاه کلامی.

1. معنای وجوب ارسال رسل از نظر فلاسفه

وجوب از نظر فلاسفه به معنای ضرورت وجودِ لطف و جود و کرم در ذات خدای تعالی وعدم انفکاک آن از ذات پروردگار می باشد؛ چراکه لطف و کرم و فیض از صفات ذات خداوند متعال بوده وفرض وجود ذات بدون این لطف و فیض و کرم، فرضی محال می باشد. در نتیجه ذات خداوند همواره دارای این لطف و فیض خواهد بود. به عبارت دیگر، مقتضای کمال مطلق الهی آن است که همواره به بندگان نیازمند خویش لطف و احسان نماید؛ زیرا عدم این لطف و احسان به معنای بخل و وجود نقص در ذات الهی می باشد. مرحوم مظفّر در این باره می نویسد:

لطف به بندگان از کمال مطلق الهی است. و او نسبت به بندگانش لطیف و جواد و کریم است. هرگاه محل، قابلیت و استعداد فیض وجود و لطف را داشته باشد،

ص: 25

بر خدا لازم است که فیض کند. زیرا در رحمت او بخلی نیست و جود و لطف او را نقصی نمی باشد. و وجوب در این جا بدان معنا نیست که شخصی او را به این امر فرمان دهد پس بر او اطاعت واجب گردد، خداوند از این بلند مرتبه تر است، بلکه معنای وجوب در این جا مانند وجوب در «واجب الوجود» است. (1)

2. معنای وجوب ارسال رسل از نظر متکلّمان

از آن جایی که متکلّمان عدلیّه به جای حسن و قبح شرعی و یا اعتباری، قائل به حسن و قبح عقلی می باشند، معتقدند ارسال رسولان لطفی است که از باب حسن و قبح عقلی بر خداوند متعال واجب می باشد؛ چراکه عدم ارسال رسولان از سوی خدای تعالی، در واقع نقض غرض خداوند از خلقت می باشد، که عقلاً قبیح بوده و با حکمت الهی سازگار نمی باشد. در نتیجه بر خدای تعالی لازم است پیامبرانی را به سوی خلقش بفرستد. آیت الله سبحانی ضمن اشاره به نقش کلیدی مسألۀ حسن و قبح عقلی در بسیاری از مسائل مهمّ کلامی و مباحث فکری و اعتقای(2) ، مسألۀ لزوم لطف بر خدای تعالی و وجوب بعثت پیامبران را مبتنی بر همین اندیشه دانسته است .(3)

ص: 26


1- عقاید الامامیّه، ص 51.
2- ر.ک: حسن و قبح عقلی، ص12.
3- ر.ک: حسن و قبح عقلی، ص145- 147.

قاضی ابن بَرّاج در مورد وجوب لطف بر خداوند متعال

می نویسد:

لطف بر خدا واجب است. پس لطف عبارت است از نصب دلیل ها و کامل کردن عقل و ارسال رسولان در زمانشان و بعد از انقطاع آنها ابقای امام، تا رشتۀ غرض الهی قطع نگردد.(1)

خواجه نصیرالدین طوسی نیز در این باره می فرماید:

همانا لطف واجب است برای اینکه تحصیل غرض بدان وابسته است.(2)

همچنین شیخ طوسی معتقد است همان طور که اگر کسی مهمانی را به هدف حضور در منزلش و صَرف طعام دعوت نماید ولی امکانات لازم برای این منظور را تهیّه نکند یا درب را به روی آن فرد ببندد، از نظر عقلا مستحقّ مذمّت و نکوهش خواهد بود، منع لطف از سوی خدای تعالی و عدم ارسال پیامبران نیز عقلاً قبیح شمرده می شود و به همین جهت است که چنین لطفی بر خداوند واجب و لازم می گردد.(3)

در مورد نظریۀ شیخ مفید در این مسأله نیز باید گفت:

اگرچه شیخ مفید وجوب لطف را از باب جود و کرم دانسته(4)

ص: 27


1- جواهر الفقه، ص 247.
2- شرح تجرید الإعتقاد، ص 324.
3- ر.ک: الإقتصاد، ص80.
4- ر.ک: اوائل المقالات، ص59.

واین اختلاف میان کلمات و الفاظ او با سایر متکلّمین موجب گشته عدّه ای چنین برداشت کنند که او در مسألۀ وجوب لطف راه فیلسوفان را طی نموده و بر خلاف سایر متکلّمان عدلیّه، این مسأله را از فروع حسن و قبح عقلی نمی داند، امّا باید دانست که منظور وی از اینکه وجوب لطف را از باب جود و کرم عنوان نموده، همانند دیگر متکلّمان، همان نقض غرض می باشد. شاهد بر این مطلب عبارت خود شیخ در کتاب «النکت الإعتقادیّة» است؛ آن جا که می نویسد:

اگر گفته شود: وجوب لطف از باب حکمت چه دلیلی دارد؟

جواب آن است که: دلیل بر این وجوب، توقّف غرض مکلّف بر لطف است، پس از باب حکمت واجب می شود و آن مطلوب است.(1)

اشکالات وجوب لطف برخدای تعالی

اشاره

وجوب ارسال پیامبران بر خدای تعالی که از آن به وجوب لطف بر خداوند نیز تعبیر می شود - چه از باب ضرورت و لزوم فلسفی و چه از باب حسن و قبح عقلی، دچار اشکالاتی جدّی می باشد که در این جا، به بیان این اشکالات می پردازیم.

1. اشکال نظر فلاسفه

اشکال اوّل آنکه وجوب از دیدگاه فلاسفه همان ضرورتی است

ص: 28


1- النکت الإعتقادیّه، ص 35.

که از درون ذات پدید می آید، بدون این که ذات بتواند از پدید آمدن آن جلوگیری کند. براین اساس، جود و کرم و لطف ، صفت ذات خدای تعالی محسوب می گردد و به همین جهت ذات الهی همواره دارای فیض ولطف بوده و فرض وجود ذات بدون این لطف و فیض، فرضی محال است. در حالی که چنین اعتقادی برخلاف خالقیّت ارادی و فیض مقتدرانه و همراه با عدل خداوند متعال می باشد؛ و باید دانست که جود و لطف به معنایی که با وجود آن چیزی غیر از خدا موجود می شود، از صفات فعل الهی است نه صفات ذات.

اشکال دیگر آن که لازمۀ چنین اعتقادی آن است که بپذیریم همواره خلق با ذات الهی همراه بوده است. در حالی که بر اساس معارف و آموزه های صحیح دینی، خداوند متعال بود و هیچ خلقی در کار نبود و بعد شروع به آفرینش نمود و پیش از خلق و بعد از خلق، هیچ تغییری در خداوند متعال پدید نیامده است.

اشکال سوم آن که از نظر فلاسفه منع لطف از سوی خدای تعالی مساوی بخل و راه یافتن نقص به ذات الهی می باشد. در حالی که اتّصاف خدای تعالی به حقیقت جود و کرم و لطف پیش از خلق و بعد از آن، هیچ فرقی در حقیقت ذات او ایجاد نکرده است. زیرا او آنگاه که خلق نکرده بود، بر خلق کردن توانا بود و بعد از آفرینش هم بر از بین بردن و ابقای آن تواناست.

ص: 29

پس آن گاه که خلق نکرده بود، از سر بخل نبود و حال که از بین نمی برد از عجز و ناتوانی او نیست. علاوه بر این، باید دانست که چون بندگان هیچ حقّی بر خدای تعالی ندارند، پس هر چه خداوند به آنان می دهد فضل و احسان است و اگر چیزی به آنان ندهد، ناشی از بخل و عدم جود خداوند نبوده و هیچ حقّی از آنان ضایع نگشته ، بلکه خدای تعالی همواره و در هر حال جواد است. در روایتی در همین رابطه چنین آمده که مردی از امام کاظم (علیه السّلام) سؤال کرد:

أَخْبِرْنِی عَنِ اَلْجَوَادِ فَقَالَ إِنَّ لِکَلاَمِکَ وَجْهَیْنِ فَإِنْ کُنْتَ تَسْأَلُ عَنِ اَلْمَخْلُوقِ فَإِنَّ اَلْجَوَادَ اَلَّذِی یُؤَدِّی مَا اِفْتَرَضَ اَللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ عَلَیْهِ وَ اَلْبَخِیلُ مَنْ بَخِلَ بِمَا اِفْتَرَضَ اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ إِنْ کُنْتَ تَعْنِی اَلْخَالِقَ فَهُوَ اَلْجَوَادُ إِنْ أَعْطَی وَ هُوَ اَلْجَوَادُ إِنْ مَنَعَ لِأَنَّهُ إِنْ أَعْطَی عَبْداً أَعْطَاهُ مَا لَیْسَ لَهُ وَ إِنْ مَنَعَ مَنَعَ مَا لَیْسَ لَهُ .(1) جواد یعنی چه؟ فرمودند: سخن تو دو جهت دارد. اگر مقصودت جواد در خلق است، جواد کسی را گویند که فرایض الهی را ادا کند. و اگر مقصودت خداست، پس خدا عطا هم بکند جواد است منع هم کند جواد است؛ زیرا او چیزی را به تو می دهد که حقّ تو نیست و چیزی را که به تو نمی دهد، باز هم حقّ تو نیست.

ص: 30


1- کافی، ج2، ص39؛ معانی الأخبار، ص 357، تحف العقول، ص 408.

امیرالمؤمنین (علیه السّلام) نیز در این باره می فرمایند:

کُلُّ مَانِعٍ مَذْمُومٌ مَا خَلَاهُ! (1)

هر کسی که منع کند نکوهش می شود جز خدا.

2. اشکال نظر متکلّمین
اشاره

اولاً دیدگاه متکلّمین برای کسانی مانند اشاعره که به حسن وقبح شرعی معتقدند ویا حکما و برخی از اصولیان که به اعتباری بودن حسن و قبح اعتقاد دارند، قانع کننده نخواهد بود؛ چراکه استدلال متکلّمان بر پایۀ اعتقاد به عقلی بودن حسن و قبح استوار است. گذشته از این مطلب، می دانیم که دستیابی به حکمت کارهای خداوند متعال برای بشر، تنها به وسیلۀ ارتباط با خود او و از طریق مراجعه به آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت (علیهم السّلام) میسّر خواهد بود. از طرفی در آیات و روایات، حکمت های مختلفی برای خلقت انسان ذکر شده است. از جمله: عبادت خداوند متعال، رحمت و لطف الهی، معرفت پروردگار، اظهار قدرت، رساندن منفعت ، ایصال به نعمت جاویدان، اظهار حکمت، انفاذ علم و امضای تدبیر. بدین ترتیب معلوم می شود که هدف از خلقت، تنها یک هدف واحد نیست تا بتوان به سادگی با از بین رفتن آن اثبات کرد که خلقت لغو و بیهوده شده است. به عبارت دیگر، نقض یکی از این اغراض و حکمت ها، موجب نقض غرض به طور کلّی

ص: 31


1- نهج البلاغه، خطبه 91، بحار الأنوار، ج 52، ص 106.

نخواهد شد و در این صورت عمل قبیحی هم صورت نخواهد گرفت.

ممکن است عدّه ای بگویند ارسال رسولان، از باب عدل الهی بر خداوند متعال واجب است؛ چراکه با نفرستادن پیامبران از سوی خدای تعالی، حجّت بر خلق تمام نشده و عقاب بلا بیان لازم خواهد آمد و این، ظلم به بندگان است. در پاسخ به این ادعا نیز باید گفت: از آن جایی که عمل به وعید و تهدید بر خداوند متعال واجب نیست ، ارسال رسولان هم بر او واجب نخواهد بود.

علاوه بر همۀ مطالب فوق، وجود فترت ها(1) و انسان هایی که هیچ خبر آسمانی ای به گوش آنها نخورده است و نیز روایاتی که در باب اطفال و دیوانگان و مستضعفین رسیده که آنان پیش از اتمام حجّت بر ایشان از دنیا می روند، همه و همه نشان دهندۀ این مطلب است که هیچ دلیلی برای اثبات لزوم ارسال رسولان بر خداوند متعال وجود ندارد و همۀ الطاف الهی بر مخلوقات، از جمله ارسال رسولان و اعطای عقل و شعور و نظایر آنها، فضل و احسانی بیش نیست و اگر خداوند این فضل و احسان را نمی کرد، هیچ اشکالی متوجّه او نمی شد. مرحوم آیت الله خویی نیز بر خلاف بیش تر متکلّمان امامیّه ، قائل به عدم وجوب لطف بر خداوند متعال بوده و معتقد است

ص: 32


1- فترت فاصلۀ زمانی میان دو پیامبر است که انسان ها در آن زمان از تعالیم پیامبران و اوصیای آنان دور شده باشند.

هر چیزی که از سوی خدای تعالی صادر می شود، فضل و رحمت صرف بر بندگانش می باشد. (1)

اختلاف درجات پیامبران

می دانیم که همۀ پیامبران الهی در یک درجه و مرتبه نبوده اند، بلکه به تصریح قرآن کریم و روایات اهل بیت (علیهم السّلام) برخی از آنها بر عدّۀ دیگر برتری و فضیلت داشته اند. خداوند متعال در قرآن کریم دربارۀ اختلاف درجات پیامبران می فرماید:

«تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَیْنَا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ »(2)؛ این رسولان برخی را بر برخی برتری دادیم. با بعضی از آنها خدا سخن گفته و بعضی را درجاتی بالا برده است و به عیسی بن مریم دلایل آشکار دادیم و با روح قدسی یاری اش کردیم . «وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَی بَعْضٍ وَآتَیْنَا دَاوُودَ زَبُورًا »(3)؛

و همانا بعضی از پیامبران را بر بعضی دیگر برتری دادیم و داوود را زبور عطا کردیم .

ص: 33


1- ر.ک: مصباح الأصول، ج2، ص138.
2- سورۀ بقره(2)، آیه 253.
3- سورۀ اسراء (17)، آیۀ 55.

در این آیات به برخی از جهات تفضیل و برتری بعضی از

پیامبران بر برخی دیگر اشاره شده است. از جمله اعطای آیات روشن، تأیید به وسیلۀ روح القدس، کلیم الله بودن و داشتن کتاب . علاوه بر این امور، جهات برتری و فضیلت دیگری هم در روایات اهل بیت (علیهم السّلام) بیان شده است. یکی از این جهات برتری آن است که تعدادی از انبیا صاحب شریعت بوده اند و انبیای دیگر از شرایع آنها پیروی می کرده اند. در روایتی امام رضا (علیه السّلام) اولوالعزم بودن پیامبران اولوالعزم (علیهم السّلام) را به صاحب شریعت بودن آن ها تفسیر نموده و فرموده اند که همۀ پیامبرانی که مابین دو پیامبر اولو العزم بوده اند، تابع شریعت و روش و کتاب پیامبر اولوالعزم قبل از خود بوده اند. (1)

جهت دیگری که در روایات برای برتری بعضی از انبیا ذکر

شده، رسیدن برخی از آنان به مقام امامت و سلطنت و تفاوت در گسترۀ نبوّت آنان می باشد. امام صادق (علیه السّلام) در حدیثی پیامبران الهی را به چهار دسته تقسیم فرموده و اختلاف درجات آنان را این گونه شرح می دهند:

اَلْأَنْبِیَاءُ وَ اَلْمُرْسَلُونَ عَلَی أَرْبَعِ طَبَقَاتٍ فَنَبِیٌّ مُنَبَّأٌ فِی نَفْسِهِ لاَ یَعْدُو غَیْرَهَا وَ نَبِیٌّ یَرَی فِی اَلنَّوْمِ وَ یَسْمَعُ اَلصَّوْتَ وَ لاَ یُعَایِنُهُ فِی اَلْیَقَظَةِ وَ لَمْ یُبْعَثْ إِلَی أَحَدٍ وَ عَلَیْهِ إِمَامٌ مِثْلُ مَا کَانَ إِبْرَاهِیمُ عَلَی لُوطٍ (علیه السّلام) وَ نَبِیٌّ یَرَی فِی مَنَامِهِ وَ یَسْمَعُ

ص: 34


1- ر.ک: عیون أخبار الرضا (علیه السّلام)، ج22، ص80؛ بحار الأنوار، ج11، ص 34.

اَلصَّوْتَ وَ یُعَایِنُ اَلْمَلَکَ وَ قَدْ أُرْسِلَ إِلَی طَائِفَةٍ قَلُّوا أَوْ کَثُرُوا کَیُونُسَ قَالَ اَللَّهُ لِیُونُسَ «وَ أَرْسَلْناهُ إِلی مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ»(1)- قَالَ یَزِیدُونَ ثَلاَثِینَ أَلْفاً- وَ عَلَیْهِ إِمَامٌ وَ اَلَّذِی یَرَی فِی نَوْمِهِ وَ یَسْمَعُ اَلصَّوْتَ وَ یُعَایِنُ فِی اَلْیَقَظَةِ وَ هُوَ إِمَامٌ مِثْلُ أُولِی اَلْعَزْمِ وَ قَدْ کَانَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السّلام) نَبِیّاً وَ لَیْسَ بِإِمَامٍ حَتَّی قَالَ اَللَّهُ «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً».(2).(3)

پیامبران و رسولان چهار طبقه اند:1) پیامبری که پیامبر نفس خویش است واز نفس خود فراتر نمی رود.

2) پیامبری که در خواب می بیند و صدا را می شنود، ولی در بیداری نمی بیند و به احدی مبعوث نشده و امامی بر او امامت می کند، مانند امامت حضرت ابراهیم (علیه السّلام) نسبت به لوط (علیه السّلام). 3) پیامبری که در خواب می بیند و صدا را می شنود و فرشتۀ وحی را مشاهده می کند و بر گروهی کم یا زیاد مبعوث شده است، مانند یونس که خداوند دربارۀ او فرموده: «و او را به صد هزار یا بیش تر فرستادیم» - امام (علیه السّلام) فرمودند: «یزیدون» یعنی سی هزار نفر . . برای این پیامبران امامی هم وجود دارد. 4) پیامبری که در خواب می بیند و صدا را می شنود و در بیداری هم مشاهده می کند و امامت هم دارد، مانند پیامبران اولو العزم. و ابراهیم (علیه السّلام) پیامبر بود

ص: 35


1- سورۀ صافات (37)، آیه 147.
2- سورۀ بقره (2)، آیۀ 124.
3- کافی، ج1، ص174 - 175؛ بحار الأنوار، ج11، ص55.

و امامت نداشت تا این که خدای تعالی فرمود: «همانا تو

را برای مردم امام قرار دادم».

تفاوت دیگری که در روایات به آن اشاره شده، آن است که برخی از پیامبران الهی، نبوّتشان علنی و آشکار بوده و برخی دیگر پنهان و مخفی. در حدیثی از امام باقر (علیه السّلام) چنین آمده که در فاصلۀ زمانی بین حضرت آدم و حضرت نوح (علیه السّلام) پیامبرانی به صورت پنهان بوده اند و به همین جهت نامشان در قرآن نیامده است، چنان که پیامبران علنی در قرآن نام برده شده اند.(1)

ص: 36


1- ر.ک: کافی، ج 8، ص 115.

خودآزمایی

1. معنای لغوی نبی و رسول چیست و این دو واژه در آیات

و روایات به چه معنایی به کار رفته اند؟

2. تفاوت نبی و رسول چیست و چه نسبتی میان این دو

وجود دارد؟

3. منظور از تجزیه پذیری نبوت چیست؟

4. چرا ایمان و اقرار به نبوّت و رسالت همه پیامبران الهی

از اصول دین اسلام بوده و تکذیب یکی از آنان به منزلۀ

تکذیب همۀ پیامبران می باشد؟

5. مراد از شناخت نبی و رسول چیست؟

6. معنای «وجوب ارسال رسل» را از دیدگاه فلاسفه و متکلّمین

توضیح داده و اشکالات وارد بر هر یک از این نظریه ها را

بیان نمایید.

7. چند مورد از جهاتی که سبب اختلاف درجات پیامبران

و برتری عدّه ای از آنان بر عدّۀ دیگر گشته را بیان نمایید.

ص: 37

ص: 38

ص: 39

ص: 40

درس دوم : حکمت های بعثت پیامبران

اشاره

در قرآن کریم و روایات اهل بیت (علیهم السّلام) آثار و فواید و اهداف فراوانی برای بعثت پیامبران و رسولان الهی ذکر شده است . روشن است که با توجّه به اختلاف درجات پیامبران، فلسفۀ بعثت و فواید و آثار آن نیز مختلف خواهد بود و همه آثار و فواید بعثت انبیا متوجّه همۀ پیامبران نمی شود، بلکه عمدۀ این حکمت ها و فواید و آثار، اختصاص به پیامبرانی دارد که علاوه بر مقام نبوّت و رسالت، بر گروهی خاص یا بر همۀ مردمان مبعوث شده باشند. اکنون برخی از این حکمت ها را به اختصار بیان می نماییم:

1. بیدارگری و بازخواست پیمان فطری

می دانیم که براساس آیات و روایات، خداوند متعال نفس خویش را در عالم ذرّ به همۀ بندگان معرفی نموده و از آنان بر ربوبیّت خویش قرار گرفته و با آنان بر این امر عهد و پیمان بسته است. لکن به خواست خدای تعالی هنگامی که بندگان به این دنیا وارد می شوند، نسبت به عوالم پیشین و این معرفت

ص: 41

فطری دچار فراموشی می شوند؛ به گونه ای که در این دنیا آن معرفت فطری به خودی خود شکوفا نمی گردد. یکی از فواید و آثار مهم بعثت انبیا، بیدار کردن بشر از خواب غفلت و فراموشی و یادآوری نعمتی فراموش شدۀ معرفت الهی می باشد. پس پیامبران الهی مردم را به خدای تعالی متوجّه می سازند و پیمانی را که آنان با خدای خویش در عوالم پیشین بسته اند بازخواست می کنند. امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در این باره می فرمایند:

فبَعَثَ فیهِم رُسُلَهُ و واتَرَ إلَیهِم أنبیاءهُ ؛ لِیَستَأدُوهُم مِیثاقَ فِطرَتِهِ ، و یُذَکِّروهُم مَنسِیَّ نِعمَتِهِ .(1) پس در میان آنها رسولانش را مبعوث کرد و پیامبرانش را پی در پی فرستاد تا پیمان فطرتش را از آنها طلب کنند و نعمت فراموش شده اش را به آنان یادآوری کنند. و به همین جهت است که خداوند عزّوجلّ پیامبرش را با

عنوان «مذکّر» یاد کرده و می فرماید:

«فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَکِّرٌ * لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ »(2)؛

پس یاد آور که تو فقط یادآوری . بر آنها مسلّط نیستی .

2. شناساندن طریق عبادت و بندگی

عبادت به معنای خضوع و خشوع و اطاعت و پرستش،

ص: 42


1- نهج البلاغه، خطبه 1؛ بحار الأنوار، ج11، ص60.
2- سورۀ غاشیه(88)، آیات 21 - 22.

و عبودیّت به معنای بندگی کردن و بنده بودن است.(1) عبادت از شؤون و وظایف بنده در مقابل مولا و مالک خویش محسوب می گردد. همچنین به تصریح قرآن کریم، یکی از اهداف اصلی خلقت انسان و جنیّان، عبادت خداوند متعال می باشد.(2) البتّه منظور از عبادت در این جا، عبادت اختیاری است نه عبادت و خضوع تکوینی؛ که همۀ موجودات در مقابل عظمت خدای تعالی تکویناً خاضع و خاشع اند. این عبادت و عبودیّت اختیاری انسان در صورتی تحقق پیدا می کند که اولاً او متوجّه خدای خویش شده باشد و بداند که خالق و مالک او و همۀ موجودات، خداوند است؛ ثانیاً بداند که چگونه باید خضوع و فروتنی خود را به پروردگارابراز نموده و نعمت های او را سپاس گوید. پس همۀ انسان ها علاوه بر این که در شناخت خدا به تذکّرات و تعالیم پیامبران الهی نیازمندند، در کیفیّت عبادت او نیز به آنان سخت محتاجند. به همین جهت است که بیش ترامّت ها با اندکی دور افتادن از پیامبران و اوصیای الهی و تعالیم آن ها، دچار شرک و بت پرستی گشته اند.

پس یکی از اهداف مهمّ پیامبران ، دعوت مردم به عبادت و پرستش خداوند متعال و ترک شرک و بت پرستی و مبارزه با آن بوده است. نگاهی گذرا به سرگذشت پیامبران الهی در قرآن کریم ، به خوبی نشان دهندۀ آن است که تاریخ زندگی آنان سرشار

ص: 43


1- ر.ک: لسان العرب، ج3، ص271-273.
2- ر.ک: سورۀ ذاریات (51)، آیه 56.

از این مبارزات بوده است؛ مواردی نظیر شکستن بت ها توسّط حضرت ابراهیم (علیه السّلام) ، گوساله پرستی امّت حضرت موسی (علیه السّلام) و بت پرستی اعراب جاهلی در زمان پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) که کعبه را تبدیل به بتکده کرده بودند. امیرالمؤمنین (علیه السّلام) نیز دربارۀ این هدف بعثت می فرمایند:

فَإِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بَعَثَ مُحَمَّداً صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِالْحَقِّ لِیُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ عِبَادِهِ إِلَی عِبَادَتِهِ وَ مِنْ عُهُودِ عِبَادِهِ إِلَی عُهُودِهِ وَ مِنْ طَاعَةِ عِبَادِهِ إِلَی طَاعَتِهِ وَ مِنْ وَلاَیَةِ عِبَادِهِ إِلَی وَلاَیَتِهِ .(1) همانا خداوند متعال محمّد (صلّی الله علیه وآله) را به حق مبعوث کرد تا بندگانش را از عبادت بندگانش به عبادت خودش، و از عهد و پیمان با بندگانش به عهد و پیمان خودش، و از پیروی بندگانش به پیروی خودش، و از ولایت بندگانش به ولایت خویش بیرون آورد.

3. اثارۀ گنج های عقول

یکی از اهداف و وظایف مهمّ پیامبران الهی آن است که مردمان را به نور عقل و خردشان که به واسطۀ جهل و نادانی و پیروی از هوای نفس محجوب شده، متوجّه و متذکّر نمایند، تا آنان در پرتو نور عقل، راه حق را از باطل بشناسند. به همین

جهت است که قرآن کریم با تعابیری همچون « أَفَلَا تَعْقِلُونَ »

ص: 44


1- کافی، ج8، ص 386؛ فلاح السائل، ص 212؛ بحار الأنوار، ج 74، ص 365.

وعباراتی از این دست، در آیات فراوانی مردم را به تعقّل و خردورزی دعوت می کند و آنان را که عقل و خرد خویش را به کار نمی گیرند سرزنش می کند. امیرالمؤمنین (علیه السّلام) از این هدف و وظیفۀ مهمّ رسولان الهی به «إثارۀ گنج های عقول» تعبیر نموده و می فرمایند:

فبَعَثَ فیهِم رُسُلَهُ و واتَرَ إلَیهِم أنبیاءهُ ؛ لِیَستَأدُوهُم مِیثاقَ فِطرَتِهِ... ، و یُثیروا لَهُم دَفائنَ العُقولِ .(1) پس در میان آنها رسولانش را مبعوث کرد و پیامبرانش را پی در پی به سوی آن ها گسیل داشت تا پیمان فطرتش را از آنها طلب کنند. و گنج های خردهایشان را

برایشان بیرون آورند.

امام کاظم (علیه السّلام) نیز در این رابطه فرموده اند:

ما بَعَثَ اللّهُ أَنْبِیاءَهُ وَ رُسُلَهُ إِلی عِبادِهِ إِلاّ لِیعْقِلُوا عَنِ اللّهِ.(2)

خداوند پیامبران و رسولانش را به سوی بندگانش مبعوث

نکرد جز این که از ناحیۀ خدا به عقل دریابند.

امام کاظم (علیه السّلام) در ادامۀ این حدیث شریف عقل را به عنوان حجّت باطنی خدا و پیامبران را حجّت های ظاهری خداوند متعال معرّفی فرموده اند. پس یکی از کارهای مهمّ پیامبران الهی به کار انداختن و به کمال رساندن خردها و عقول بندگان

ص: 45


1- نهج البلاغه، خطبۀ 1؛ بحار الأنوار، ج11، ص60.
2- کافی، ج1، ص16؛ تحف العقول، ص 386؛ و رک: بحار الأنوار، ج75، ص300.

الهی است تا با کمک عقل که حجّت باطنی خداوند است، حجّت را بر بندگان تمام کنند. و به همین خاطر است که پیامبران الهی از کامل ترین مردم از جهت عقل و خردورزی انتخاب شده اند. رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) می فرمایند:

وَ لاَ بَعَثَ اَللَّهُ نَبِیّاً وَ لاَ رَسُولاً حَتَّی یَسْتَکْمِلَ اَلْعَقْلَ وَ یَکُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِیعِ عُقُولِ أُمَّتِهِ.(1) و خداوند پیامبر و رسولی را مبعوث نکرد تا این که عقل او را کامل کرد و عقل او از عقول همه امت خویش برتر باشد.

4. شناساندن حق از باطل

خداوند متعال در قرآن کریم چنین فرموده است:

«کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلَّا الَّذِینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ فَهَدَی اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ »(2) امّت یکدست بود، پس خداوند پیامبران بشارت دهنده و بیم دهنده فرستاد و با آنها کتاب را به حق نازل کرد تا این که بین مردم در آنچه اختلاف دارند، حکم کند.

ص: 46


1- کافی، ج1، ص13.
2- سورۀ بقره (2)، آیه 213

و در آن اختلاف نمی کنند مگر آنان که کتاب به آنها داده شده است بعد از آن که دلیل های آشکار برایشان آمد. و این اختلاف به خاطر تجاوز بین آنها بود. پس خداوند آنان را که ایمان آوردند به آنچه در آن اختلاف پیدا کرده بودند از حق، به اذن خود هدایت کرد. و خدا هرکس را بخواهد به راه مستقیم هدایت می کند. طبق این آیۀ شریفه، پیش از آمدن پیامبران، مردم امّتی واحد و یکدست بودند و اختلافی در میان آنها وجود نداشت. با مراجعه به روایاتی که از اهل بیت (علیهم السّلام) در تفسیر این آیه آمده، متوجّه می شویم که منظور از این یکدستی، عدم اختلاف مردم از جهت کفر و ایمان و شرک می باشد؛ چراکه قبل از آمدن پیامبران و بدون بهره مندی از تعالیم آنان، مردم اصلاً متذکّر و متوجّه خدای تعالی و معرفت فطری خود نبودند تا بتوانند او را انکار نموده یا به او اقرار نمایند و در زمرۀ کافران یا مؤمنان درآیند. چنین انسان هایی در کلام اهل بیت (علیهم السّلام) « ضُلَّالَ» نامیده شده اند.(1) یعنی گمشدگانی که از خدا غافل بوده اند.

با آمدن پیامبران و توجّه دادن مردم به خدای تعالی، اختلاف در میانشان پدید آمد و عدّه ای مؤمن گشته، عدّه ای کفر ورزیدند و عدّۀ دیگری مشرک شدند. پیامبران الهی مردم را انذار کرده و بشارت می دهند و کتب الهی بر آنها نازل می شود تا با آمدن پیامبران و نزول کتب آسمانی، حق از باطل

ص: 47


1- ر.ک: تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 104.

شناخته شود و مردم متوجّه حقوق خود شوند و قوانین الهی به گوش همۀ آنها برسد. و پس از همۀ این هاست که خداوند متعال درباره اختلاف آنها حکم می نماید و آنان با مراجعه به دلیل های روشن الهی حق را از باطل تشخیص می دهند.

5. بیان مصالح و مفاسد

هیچ انسانی بدون ارتباط با خالق و به وجود آورندۀ خویش، از کنه ساختمان وجودی خود اطّلاع کافی ندارد. به همین جهت نمی تواند اموری را که به مصلحت یا ضرر اوست تشخیص دهد؛ پس چاره ای ندارد جز این که با خالق خود ارتباط برقرار کرده و مصالح و ضررهایی را که متوجّه اوست از او جویا شود. و برای این امر راهی جز ارتباط با رسولان الهی ندارد. علاوه بر این، هر انسانی برای آگاهی از حکمت خلقتش، باز هم محتاج راهنمایی های پیامبران الهی می باشد تا بتواند خود را در مسیر حکمت مورد نظر خالق متعال قرار دهد. امام صادق (علیه السّلام) در جواب زندیقی که درباره پیامبران و رسولان سؤال کرده بود،

فرمودند:

إِنَّا لَمَّا أَثْبَتْنَا أَنَّ لَنَا خَالِقاً صَانِعاً مُتَعَالِیاً عَنَّا وَ عَنْ جَمِیعِ مَا خَلَقَ وَ کَانَ ذَلِکَ اَلصَّانِعُ حَکِیماً مُتَعَالِیاً لَمْ یَجُزْ أَنْ یُشَاهِدَهُ خَلْقُهُ وَ لاَ یُلاَمِسُوهُ فَیُبَاشِرَهُمْ وَ یُبَاشِرُوهُ وَ یُحَاجَّهُمْ وَ یُحَاجُّوهُ ثَبَتَ أَنَّ لَهُ سُفَرَاءَ فِی خَلْقِهِ یُعَبِّرُونَ عَنْهُ إِلَی خَلْقِهِ وَ عِبَادِهِ وَ یَدُلُّونَهُمْ عَلَی مَصَالِحِهِمْ

ص: 48

وَ مَنَافِعِهِمْ وَ مَا بِهِ بَقَاؤُهُمْ وَ فِی تَرْکِهِ فَنَاؤُهُمْ.(1)

ما آنگاه که اثبات کردیم برای ما صانعی است برتر از ما و از همۀ خلق، و معلوم شد که صانع، حکیم و متعالی است و ممکن نیست خلق او را مشاهده کنند و او را لمس نمایند و با او رو در رو شوند و او با آنها رو در رو گردد و با آنان احتجاج کند و آنان نیز با او احتجاج کنند، پس ثابت می شود که او سفیرانی در میان خلق دارد که از سوی او به خلق و بندگانش تعبیر می کنند و آن ها را به مصالح و منافع و اسباب بقا و فنایشان، راهنمایی

می کنند.

6. اتمام حجّت

از آن جایی که عذاب و کیفر بدون بیان و اتمام حجّت ، عقلاً قبیح و ناپسند می باشد، چنین امری هرگز از خدای تعالی سر نخواهد زد. پس اگر خداوند متعال بخواهد بندگانش را عقاب نماید، نخست باید آنها را آگاه نموده و فرمان ها و دستورات خویش را به آنان برساند و بدین ترتیب حجّت را بر آنان تمام نماید. و خداوند عزّوجلّ این کار را با فرستادن پیامبرانش و اعطای عقل - که حجّت باطنی است به انجام می دهد. پس یکی از اهداف مهمّ بعثت پیامبران ، اتمام حجّت بر خلق است. خدای تعالی در قرآن کریم به این هدف از بعثت پیامبران تصریح نموده و می فرماید:

ص: 49


1- کافی، ج1، ص168؛ علل الشرایع، ج1، ص120.

«رُسُلًا مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ »(1)؛

رسولانی بشارت دهنده و ترساننده، تا اینکه برای مردم بر

خدا حجّتی بعد از رسولان نباشد.

و در جای دیگری در همین رابطه فرموده:

« وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولًا »(2)؛

ما عذاب کننده نیستیم تا این که رسولی را مبعوث کنیم . امیرالمؤمنین (علیه السّلام) نیز درباره این حکمت بعثت فرموده اند:

فبَعَثَ فیهِم رُسُلَهُ و واتَرَ إلَیهِم أنبیاءهُ ؛ لِیَستَأدُوهُم مِیثاقَ فِطرَتِهِ ، و یُذَکِّروهُم مَنسِیَّ نِعمَتِهِ ، و یَحتَجُّوا علَیهِم بالتَّبلیغِ ، (3). پس در میان آن ها رسولانش را مبعوث ساخت و پیامبرانش را پی در پی به سوی آن ها گسیل داشت... تا... با تبلیغ بر آن ها احتجاج کنند. امام صادق (علیه السّلام) نیز در پاسخ مردی که از آن حضرت دربارۀ

علت بعثت پیامبران پرسیده بود فرمودند:

لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللهِ حُجَّةٌ مِنْ بَعْدِ الرُّسُلِ (وَ لِئَلَّا یَقُولُوا ما جاءَنا مِنْ بَشِیرٍ وَ لا نَذِیرٍ وَ لِتَکُونَ حُجَّهْ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَ لَا تَسْمَعُ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ حِکَایَهْ عَنْ خَزَنَهْ جَهَنَّمَ وَ احْتِجَاجِهِمْ عَلَی أَهْلِ النَّارِ بِالْأَنْبِیَاءِ وَ الرُّسُلِ

ص: 50


1- سورۀ نساء(4)، آیه 165.
2- سورۀ اسراء (17)، آیۀ 15.
3- نهج البلاغه، خطبۀ 1؛ بحار الأنوار، ج11، ص60.

أَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ* قالُوا بَلی قَدْ جاءَنا نَذِیرٌ فَکَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللهُ مِنْ شَیْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِی ضَلالٍ کَبِیرٍ»(1)- (2).

تا این که برای مردم بر خدا حجّتی بعد از رسولان نباشد، و تا نگویند: بشارت دهنده و ترساننده ای برای ما نیامده است، و تا این که حجّت خدا بر آنها تمام گردد. آیا نشنیدی که خدای تعالی از خزانه داران جهنّم حکایت می کند که آنان براهل جهنّم به وجود پیامبران و رسولان در میان آنها این چنین احتجاج می کنند: «آیا بیم دهنده ای برای شما نیامد؟ می گویند: چرا، بیم دهنده ای برای ما آمد و ما تکذیب کردیم و گفتیم خداوند چیزی نازل نکرده است. شما جز در گمراهی آشکار نیستید».

7. بشارت و انذار

همان طور که پیش از این بیان شد، هدف از خلقت انسان این است که او به اختیار، خدای خویش را عبادت نماید. خدای متعال بهشت و جهنم را در راستای همین هدف آفریده و آن دو را جزای اعمال بندگان خویش قرار داده است. و برای آگاهی بندگانش از این امر، پیامبرانش را به سوی آنان فرستاده تا پس از دعوت به خدا و هدایت خلق و بیان دستورات الهی، آنان را به بهشت الهی و نعمت هایش بشارت داده و از جهنّم

ص: 51


1- سورۀ ملک (67)، آیات 9-8.
2- علل الشرایع، ج1، ص121؛ بحار الأنوار، ج11، ص39.

و عذاب های آن بر حذر دارند. خدای تعالی در این باره می فرماید:

«وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ »(1)؛

وما رسولان را جزبشارت دهنده و ترساننده ارسال نکردیم . اگرچه اخلاص در عبادت مطلوب خداوند است، ولی عبادت برای رسیدن به بهشت و دوری از آتش جهنّم هم پذیرفته شده و عبادت به شمار آمده است. پس بشارتها وانذارهای پیامبران موجب می شود بندگان کوشش بیش تری در راه بندگی و عبادت خدای خویش داشته باشند.

8. برقراری عدل و داد

برقراری عدل و داد یکی از خواسته های الهی است که در آیاتی از قرآن کریم به آن تصریح شده است. به عنوان مثال، در سورۂ نحل چنین آمده:

«إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ »(2)؛

همانا خداوند به عدل و احسان امر می کند.

به همین جهت، برقراری عدل و داد در میان مردم به معنای رعایت حقوق و شؤون فردی و اجتماعی انسان ها نسبت به خود و دیگران و عدم تجاوز و تعدّی از آن، از اهداف مهم بعثت پیامبران الهی بوده است. برای رسیدن به این

ص: 52


1- سورۀ انعام (6)، آیه 48؛ سورۀ کهف (18)، آیۀ 56.
2- سورۀ نحل (16)، آیۀ 90.

هدف، مقدّماتی از جمله آگاهی و شناخت کامل از حقوق و توانایی های انسان ها و میزان مناسب برای این کار، لازم است؛ که خداوند متعال با فرستادن پیامبران و انزال کتب و دادن میزان، این امر را تحقّق بخشیده است. خدای تعالی در این زمینه می فرماید:

«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ »(1)؛ همانا ما رسولان خویش را با دلیل های روشن فرستادیم و با آنها کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم به واسطۀ عدل قوام پیدا کنند.

9. تعلیم و تربیت

تعلیم و تربیت، دو پایه و دو رکن اساسی برای همۀ کمالات انسانی هستند و برای رسیدن به هر کمالی، وجود هر دوی آنها ضروری می باشد. به عبارت دیگر، برای رسیدن به هر کمالی لازم است هر انسانی علاوه بر علم و دانش و شناخت و آگاهی درست ( = تعلیم صحیح) از تربیت صحیحی نیز برخوردار باشد. و منظور از تربیت ، مهار کردن توانایی های جسم و روح و متمرکز کردن آن ها در جهت هدفی است که موجب کمال وسعادت انسان می شود و این هدف، همان عبادت و بندگی خداوند متعال می باشد که هدف از خلقت انسان می باشد.

ص: 53


1- سورۀ حدید (57)، آیه 25.

یکی از اهداف و وظایف مهمّ پیامبران الهی، تعلیم و تربیت بندگان می باشد. خدای تعالی در این باره می فرماید:

«هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ »(1)؛

او کسی است که در میان مردمانی اُمّی رسولی از خودشان مبعوث کرد که آیاتش را بر آن ها تلاوت می کند و آنان را تزکیه می نماید و کتاب و حکمت به آن ها می آموزد ، اگرچه آن ها پیش از او در گمراهی آشکار بودند.

اگرچه این آیه درباره رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله) نازل شده، ولی روشن است که اختصاص به آن حضرت نداشته و شامل همه رسولان الهی می گردد. اصول تعلیم و تربیت پیامبران الهی عبارت اند از: 1. تذکّر و توجّه دادن به خداوند متعال 2. اقرار واعتقاد و تسلیم در مقابل خداوند 3. دعوت به عبادت و بندگی پروردگار 4. دوری از شیطان و وسوسه های او 5. دوری از مستکبرین و طاغوت 6. اقرار و اعتقاد به معاد و حیات پس از مرگ و جزای اعمال و بهشت و جهنّم 7. تصدیق نبوّت و رسالت همۀ انبیای الهی و کتاب های آسمانی.

پیامبران الهی، علاوه بر آن که در راه تعلیم و تربیت بندگان از

هیچ کوششی دریغ نمی کردند و در این راه از جان و مال خویش

ص: 54


1- سورۂ جمعه (62)، آیۀ 2.

می گذشتند و هیچ هراسی از هیچ کس به خود راه نمی دادند،

خود برترین نمونه های رفتاری در عمل به تعالیمشان بودند. زیرا امام و پیشوای خلق باید پیش از دیگران به گفته هایش عمل کند و بعد از آن که خود به خوبی آموخت و به دانسته هایش جامۀ عمل پوشانید، از مردم بخواهد که گفته های او را آموخته و عمل نمایند. امیرالمؤمنین (علیه السّلام) می فرمایند:

مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ وَ لْیَکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ .(1) کسی که خود را امام مردم قراد داده است، باید پیش از تعلیم دیگران ، نفس خویش را تعلیم کند و ادب کردنش به عمل، قبل از ادب کردن به زبان باشد. و تعلیم دهندۀ نفس خویش و ادب کنندۀ آن، به بزرگ شمردن سزاوارتر از

تعلیم دهندۀ مردم و ادب کنندۀ آن هاست.

امام صادق (علیه السّلام) نیز در همین رابطه و درباره این که بهترین روش تبلیغ، تبلیغ عملی است می فرمایند:

کُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ لِیَرَوْا مِنْکُمُ الِاجْتِهَادَ وَ الصِّدْقَ وَ الْوَرَع .(2). دعوت کنندگان مردم به غیر زبان هایتان باشید تا از شما تلاش و راستی و پرهیزکاری را ببینند.

ص: 55


1- نهج البلاغه، حکمت 73؛ بحار الأنوار، ج2، ص56.
2- مشکاة الأنوار، ص46؛ بحار الأنوار، ج 67، ص309.

و به همین جهت است که خدای تعالی به بندگانش

دستور داده که پیامبران را سرمشق خود قرار دهند

«قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ»(1) ؛ به یقین برای شما در ابراهیم و همراهان او الگویی خوب است...

«لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»(2)؛

به یقین برای شما در رسول خدا الگویی نیکو وجود دارد.

و اگر انسان ها در طول تاریخ به سخنان پیامبرانشان گوش می دادند و تعالیم آنها را به خوبی فرا می گرفتند و در عمل به آنها کوتاهی نمی کردند، خداوند متعال نعمت هایش را بر آنها ارزانی می داشت و برکاتش را بر آنها فرو می فرستاد. در قرآن کریم آمده است:

«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ »(3)؛

و اگر اهالی آبادی ها ایمان آورده و تقوا پیشه می کردند،

برایشان برکاتی از آسمان و زمین می گشودیم .

ولی افسوس که همیشه در مقابل پیامبران الهی گروهی از سرمایه داران کوتاه بین و دنیاطلب و سلطه جویان خودکامه

ص: 56


1- سورۀ ممتحنه (60)، آیۀ 4.
2- سورۀ احزاب (33)، آیۀ 21.
3- سورۀ اعراف (7)، آیۀ 96.

و ستمگر وجود داشتند که مانع ترویج تعالیم آنان شده و از گرویدن مردم به آنان جلوگیری می کردند.

«وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِنْ نَذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ کَافِرُونَ *وَقَالُوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ »(1) ؛ ما هیچ بیم دهنده ای در آبادی ای نفرستادیم جز این که آنان که در رفاه بودند گفتند: همانا ما به آنچه فرستاده شده اید، کافر هستیم. و گفتند: اولاد و اموال ما بیش تر است و ما عذاب نخواهیم شد.

با این وجود، در هر جامعه ای عدّه ای بودند که تحت تأثیر

تعالیم انبیا قرار گرفته، از بندگی شیاطین و پیروی هوای نفس رهایی می یافتند و با جان و مال خویش از پیامبران حمایت می نمودند.

10. بقای عالم و یادآوری آیات و نعمت های الهی

اگر انسان به حال خود رها شود، هرگز متوجّه نعمت های فراوانی که خدای تعالی به او ارزانی داشته نخواهد شد. به همین جهت خداوند متعال پیامبرانش را مبعوث می کند تا نعمت هایش را بر بندگان یادآوری کنند و بدین ترتیب آنان در بندگی ولی نعمتشان ثابت و استوار گردند. امام باقر (علیه السّلام) دربارۀ این وظیفه انبیا می فرمایند:

ص: 57


1- سورۀ سبأ (34)، آیات 35-34.

أَوْحَی اللَّهُ تَعَالَی إِلَی مُوسَی (علیه السّلام) أَحْبِبْنِی وَ حَبِّبْنِی إِلَی خَلْقِی قَالَ مُوسَی یَا رَبِّ إِنَّکَ لَتَعْلَمُ أَنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ أَحَبَّ إِلَیَّ مِنْکَ فَکَیْفَ لِی بِقُلُوبِ الْعِبَادِ فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ فَذَکِّرْهُمْ نِعْمَتِی وَ آلَائِی فَإِنَّهُمْ لَا یَذْکُرُونَ مِنِّی إِلَّا خَیْراً.(1)

خدای تعالی به موسی وحی کرد: مرا دوست بدار و خلقم را نیز دوستدار من کن.

موسی گفت: پروردگارا! همانا تو می دانی که برای من احدی محبوب تر از تو نیست؛ اما من به دل های بندگان چه راهی دارم؟

خداوند به او وحی کرد: پس نعمت ها و عطایای مرا به

آنان یادآوی کن که آنان از من جز به خیر یاد نمی کنند.

یکی دیگر از وظایف و اهداف پیامبران، نشان دادن آیات قدرت الهی به بندگان می باشد. امیرالمؤمنین (علیه السّلام) ضمن اشاره به این هدف، برخی از این آیات را نیز بر می شمرند:

(فَبَعَثَ فیهِمْ رُسُلَهُ وَ واتَرَ اَلَیْهِم اَنْبیائَهُ لِ ... یُرُوهُمْ آیَاتِ الْمَقْدِارِةِ مِنْ سَقْف فَوْقَهُمْ مَرْفُوع وَ مِهاد تَحْتَهُمْ مَوْضُوع وَ مَعایِشَ تُحْیِیهمْ و آجال تُفْنیهِمْ وَ اَوْصاب تُهْرِمُهُمْ وَ اَحْداث تَتابَعُ عَلَیْهِمْ.(2) پس در میان آنان رسولانش را مبعوث کرد و پیامبرانش را پی در پی فرستاد تا... آیات قدرت و توانایی را به آنان نشان

ص: 58


1- بحار الأنوار، ج 67، ص22؛ نقل مشابه: قصص الأنبیاء، ص161.
2- نهج البلاغه، خطبۀ 1؛ بحار الأنوار، ج11، ص60 - 61.

دهند: سقفی که بالای سرشان افراشته شده است و گهواره ای که در زیر پاهایشان قرار گرفته و اسباب عیش که آن ها را زنده می کند و اجل ها که آنان را می میراند و امراض دائمی که پیرشان می کند و حوادثی که پی در پی برآنان در می آیند.

و در حدیثی دیگر، امام باقر (علیه السّلام) در پاسخ فردی که از آن حضرت دربارۀ سبب نیاز خلق به پیامبر و امام پرسیده بود، بقای عالم بر صلاح و درستی را از اهداف بعثت پیامبران ذکر فرموده اند.(1)

ص: 59


1- ر.ک: علل الشرایع، ج1، ص123؛ بحار الأنوار، ج 23، ص19.

خودآزمایی

1. چرا خداوند عزّوجلّ در قرآن کریم پیامبرش را با عنوان

«مذکّر» یاد کرده است؟

2. پیامبران در شناساندن طریق عبادت و بندگی خدای

متعال چه نقشی دارند؟

3. توضیح دهید منظور از «یکدستی و وحدت امّت» در آیۀ

«کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً »؛ چیست و انبیا چگونه موجب از بین رفتن این وحدت و به وجود آمدن اختلاف در میان مردم گشتند؟

4. پیامبران و انبیای الهی در اتمام حجّت خداوند بر مردمان چه نقشی دارند؟

5. بشارت و انذار پیامبران چه نتیجه و فایده ای در راه

بندگی خداوند متعال دارد؟

6. برقراری عدل و داد در میان مردم به چه معناست و به

چه مقدماتی نیاز دارد؟

7. تعلیم و تربیت انبیا شامل چه اصولی می شود؟

ص: 60

درس سوم : ویژگی های پیامبران و راه های شناخت آنان

اشاره

درس سوم : ویژگی های پیامبران(1) و راه های شناخت آنان

ص: 61


1- اگرچه ویژگی هایی که در این جا بیان می شود، بی تردید در همۀ فرستادگان الهی وجود دارد، اما بیان آنها به عنوان ویژگی های پیامبران ، به معنای نحصارشان در انبیای الهی و نفی آن ها از دیگران نمی باشد.

ص: 62

الف) عصمت

1. معنای لغوی و اصطلاحی عصمت

عصمت در لغت به معنای امساک، منع و حفظ است و در لسان شرع به کسی معصوم می گویند که به لطف خدای تعالی از هرگونه آلودگی به گناه و زشتی و پلیدی امتناع نماید، در حالی که توان انجام آن ها را داشته باشد؛ و همچنین سهو و نسیان و خطا در او راه نیابد و از اغوای شیطان به دور باشد. امام صادق (علیه السّلام) در این باره می فرمایند:

المَعصومُ هُوَ المُمتَنِعُ بِاللّه ِ مِن جَمیعِ مَحارِمِ اللّه ِ ، وقد قالَ اللّه ُ تَبارَکَ و تَعالی : «و مَن یَعتَصِمْ بِاللّه ِ فقَد هُدِیَ إلی صِراطٍ مُستَقیمٍ»(1)- (2)

معصوم کسی است که به واسطۀ خدا از همه حرام های خدا امتناع کند. و خداوند متعال می فرماید: «و کسی که به خدا دست آویزد، قطعاً به راه راست هدایت یافته است».

ص: 63


1- سورۀ آل عمران (3)، آیۀ 101.
2- معانی الأخبار، ص 132؛ بحار الأنوار، ج 25، ص 194- 195 .
2. عصمت و اختیار

باید توجّه داشت که وجود عصمت در پیامبران به این معنا نیست که این ویژگی، امری اجباری و الزامی می باشد که با وجود آن، دیگر پیامبران توان انجام هیچ گناهی را نداشته باشند، بلکه عصمت امری اختیاری است و پیامبران با این که توان انجام گناه را دارند، مرتکب آن نمی شوند. البتّه نقش توفیق و لطف الهی را در این زمینه نباید نادیده گرفت. روایتی که از امام صادق (علیه السّلام) در توضیح معنای اصطلاحی عصمت ذکر گردید نیز به خوبی بیانگر همین نکته می باشد.

3. مقدّمات عصمت
3- 1) معرفت

معرفت و آگاهی کامل پیامبران نسبت به حقایق دنیا وآخرت و شناخت کامل آنها نسبت به آثار اشیا و پیامدهای اعمال در جهان هستی، تأثیر فراوانی در دوری آنها از گناه و معصیت دارد. یکی از عوامل انحراف و عصیان ما انسان ها نیز ناآگاهی و غفلت ما از جهان آخرت و رویدادهای آن است. امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در این باره می فرمایند:

فَإِنَّکُمْ لَوْ عَایَنْتُمْ مَا قَدْ عَایَنَ مَنْ مَاتَ مِنْکُمْ لَجَزِعْتُمْ وَ وَهِلْتُمْ وَ سَمِعْتُمْ وَ أَطَعْتُمْ وَ لَکِنْ مَحْجُوبٌ عَنْکُمْ مَا قَدْ عَایَنُوا وَ قَرِیبٌ مَا یُطْرَحُ الْحِجَابُ.(1)

ص: 64


1- نهج البلاغه، خطبۀ 20؛ بحار الأنوار، ج39، ص 244.

پس همانا اگر شما به عیان می دیدید آنچه را که مردگان از شما به عیان دیدند، به یقین ناله می کردید و سست می شدید و گوش فرا می دادید و فرمان می بردید. اما آنچه آنها به عیان دیدند از شما پوشیده است، و زود باشد که پرده برداشته شود.

3- 2) تقوا و پارسایی

رعایت تقوای الهی و پرهیز از گناهان کوچک، خود باعث مصون ماندن از ارتکاب گناهان بزرگ تر می گردد. امام رضا (علیه السّلام) در این رابطه می فرمایند:

الصَّغَائِرُ مِنَ الذُّنُوبِ طُرُقٌ إِلَی الْکَبَائِرِ وَ مَنْ لَمْ یَخَفِ اللَّهَ فِی الْقَلِیلِ لَمْ یَخَفْهُ فِی الْکَثِیرِ .(1) گناهان کوچک راه هایی هستند به سوی گناهان بزرگ . کسی که از خدا در گناه کم نترسد، در گناه زیاد از او نخواهد ترسید.

علاوه بر این، به واسطۀ تقوا و اطاعت از خدا، علم و معرفت انسان که از عوامل مهمّ عصمت است، افزوده می گردد. خدای تعالی می فرماید:

«إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا »(2) ؛ اگر از خدا تقوا کنید، برای شما اسباب تمیز قرار می دهد.

ص: 65


1- عیون أخبار الرضا (علیه السّلام)، ج2، ص180؛ بحار الأنوار، ج68، ص174.
2- سورۀ انفال (8)، آیۀ 29.
3- 3) دور بودن از نفوذ شیطان

از آن جایی که اغوای شیطان یکی از عوامل لغزش آدمی و ارتکاب گناهان می باشد، دوری از او، یکی از عوامل مهمّ عصمت می باشد. بی شک پیامبران الهی یکی از مصادیق مخلَصین و کسانی هستند که به اعتراف خود شیطان، از نفوذ او به دور هستند.(1)

3- 4) طینت پاک، اصلاب وارحام پاکیزه و تغذیۀ مناسب

از عوامل دیگری که تأثیر به سزایی در آلوده نشدن به گناهان و زشتیها دارد، پاکی طینت و خمیرمایۀ وجود انسان و جای گرفتن در اصلاب و ارحام پاکیزه و قرار گرفتن در محیط های سالم و استفاده از غذاهای مناسب است؛ چراکه موارد فوق موجب سلامت روح و جسم گشته و سلامت روح و جسم در رفتار و کردار آدمی مؤثر می باشد. امام سجاد (علیه السّلام)دربارۀ طینت انبیا می فرمایند:

إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ اَلنَّبِیِّینَ مِنْ طِینَةِ عِلِّیِّینَ قُلُوبَهُمْ وَ أَبْدَانَهُمْ .(2) همانا خداوند متعال روح و بدن های پیامبران را از طینت علّیّین آفرید.

ص: 66


1- ر.ک: سورۀ حجر(15)، آیات 39 - 40.
2- کافی، ج2، ص2؛ علل الشرایع، ج1، ص116؛ بحار الأنوار، ج 5، ص 239.

امام صادق (علیه السّلام) نیز دربارۀ پیامبران الهی می فرمایند:

مَا بَعَثَ اللهُ نَبِیّاً قَطُّ مِنْ غَیْرِ نَسْلِ الْأَنبیَاءِ ... طُهِّرُوا فِی الْأَصلَابِ وَ حُفِظُوا فِی الْأرْحَامِ لَمْ یُصِبْهُمْ سِفَاحُ الْجَاهِلیَّةِ وَلاَشَابَ أَنْسَابَهُمْ.(1)

خداوند هیچ پیامبری را از نسل غیر پیامبران مبعوث نکرد. پیامبران در اصلاب پاک بودند و در رحم ها محافظت شدند و بی عفّتی زمان جاهلیّت به آنان نرسید و نسب آنها در هم نیامیخت. آن حضرت در ادامۀ همین حدیث شریف، دلیل این که پیامبران الهی پیش از به دنیا آمدنشان و در همۀ حالات، این چنین مورد توجّه و حمایت و محافظت خداوند متعال بوده اند را آگاهی خدای تعالی از مقدّم بودن آنان نسبت به سایر بندگان در اطاعت از خداوند بیان می نمایند.(2)

4. انواع عصمت

عصمت را می توان با توجّه به متعلَّق آن به عصمت از گناه ، عصمت از سهو و نسیان و عصمت از هرگونه آلودگی و پلیدی در اصلاب و ارحام تقسیم نمود. همانگونه که بیان شد، پیامبران الهی از همه انواع عصمت برخوردار بوده و به لطف و عنایت الهی از هر گونه سهو و نسیان و پلیدی و گناهی پاک بوده اند.

ص: 67


1- احتجاج، ج2، ص337؛ بحار الأنوار، ج10، ص165.
2- ر.ک: احتجاج، ج2، ص340؛ بحار الأنوار، ج10، ص170.
5. لزوم عصمت پیامبران

از آن جایی که پیامبران الهی تنها کسانی هستند که از سوی خدای تعالی برای رساندن اخبار الهی و دستورات و خواسته های خداوند متعال به مردم انتخاب شده اند، لازم است در اخذ وحی و حفظ و تبلیغ آن، از هرگونه سهو و نسیان و پیروی از هوای نفس و نفوذ شیطان مصون و محفوظ باشند تا بتوانند اخبار الهی را بدون هیچ تصرّفی به دست بندگان برسانند. علاوه براین، همان گونه که پیش از این بیان شد، یکی از اهداف مهم بعثت انبیا، اتمام حجّت بر بندگان می باشد. بنابراین، پیامبران حجّت های مطلق الهی بر خلق هستند که با وجود آنان ، حجّت الهی بر مردم از هرجهت تمام می گردد. لازمۀ چنین امری عصمت آنان از هرگونه سهو و نسیان و پلیدی و گناه می باشد. امام رضا (علیه السّلام) در این باره فرموده اند:

إنَّ العَبدَ إذَا اختارَهُ اللّه ُ عَزَّوجَلَّ لاِمورِ عِبادِهِ شَرَحَ لِذلِکَ ...وهُوَ مَعصومٌ مُؤَیَّدٌ ، مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ ، قَد أمِنَ الخَطایا والزَّلَلَ والعِثارَ ، یَخُصُّهُ اللّه ُ بِذلِکَ لِیَکونَ حُجَّتَهُ عَلی عِبادِهِ ، وشاهِدَهُ عَلی خَلقِهِ.(1)

همانا بنده آن گاه که خدا او را برای امور بندگانش برمی گزیند، سینه او را برای این امر فراخ می کند. و او معصوم و مؤیّد و موفّق و مورد تسدید الهی است.

ص: 68


1- کافی، ج1، ص202 - 203؛ بحار الأنوار، ج25، ص127.

از خطاها و لغزشها و لیز خوردن ها در امان است . خداوند او را به این امور اختصاص داده است تا حجّت او بر بندگانش و گواه او بر خلقش باشد.

ب) علم

1. چگونگی عالم شدن پیامبران

علوم پیامبران الهی تعلیمی و کسبی نیست، بلکه خداوند متعال علم را به آن بزرگواران الهام کرده و در قلب آنان قرار می دهد و یا به آنان تلقین می نماید. امام رضا (علیه السّلام) در این باره می فرمایند:

إنَّ العَبدَ إذَا اختارَهُ اللّه ُ عَزَّوجَلَّ لاِمورِ عِبادِهِ شَرَحَ لِذلِکَ صَدرَهُ ، وأودَعَ قَلبَهُ یَنابیعَ الحِکمَةِ ، وألهَمَهُ العِلمَ إلهامًا ، فَلَم یَعیَ بَعدَهُ بِجَوابٍ ، ولا یَحیرُ فیهِ عَنِ الصَّوابِ .(1) همانا بنده آن گاه که خدا او را برای امور بندگانش برمی گزیند، سینۀ او را برای این امر فراخ می کند و در قلب او چشمه های حکمت را به ودیعه میگذارد و علم را به او الهام می کند، پس بعد از آن در هیچ جوابی فرو نمی ماند و از حق در تحیّر نمی شود.

علاوه بر این، پیامبران الهی علومی را هم از پیامبران پیش از خود به ارث می برند. امام باقر (علیه السّلام) دربارۀ این نحوه از انتقال علوم پیامبران می فرمایند:

ص: 69


1- کافی، ج 1، ص 202؛ معانی الأخبار، ص 101؛ بحارالأنوار، ج 25، ص 127.

فَلَمَّا انْقَضَتْ نُبُوَّةُ آدَمَ (علیه السّلام) وَ اسْتَکْمَلَ أَیَّامَهُ أَوْحَی اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِلَیْهِ أَنْ یَا آدَمُ إِنَّهُ قَدِ انْقَضَتْ نُبُوَّتُکَ وَ اسْتَکْمَلْتَ أَیَّامَکَ فَاجْعَلِ الْعِلْمَ الَّذِی عِنْدَکَ وَ الْإِیمَانَ وَ الِاسْمَ الْأَکْبَرَ وَ مِیرَاثَ الْعِلْمِ وَ آثَارَ النُّبُوَّةِ فِی الْعَقِبِ مِنْ ذُرِّیَّتِکَ عِنْدَ ابْنِکَ هِبَةِ اللَّهِ فَإِنِّی لَنْ أَقْطَعَ الْعِلْمَ وَ الْإِیمَانَ وَ الِاسْمَ الْأَکْبَرَ وَ مِیرَاثَ الْعِلْمِ وَ آثَارَ النُّبُوَّةِ مِنَ الْعَقِبِ مِنْ ذُرِّیَّتِکَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ لَنْ أَدَعَ الْأَرْضَ إِلَّا وَ فِیهَا عَالِمٌ یُعْرَفُ بِهِ دِینِی.(1) آن گاه که نبؤت آدم ب(علیه السّلام) به پایان رسید و روزهایش را به اتمام رساند، خداوند متعال به او وحی کرد که: ای آدم ! نبوّت تو تمام شد و روزهایت به سر آمد، پس علمی که نزد توست و ایمان و اسم اکبر و میراث علم و آثار علم نبوّت را در هبة الله قرار ده که از فرزندان و اعقاب توست . پس همانا من علم و ایمان و اسم اکبر و آثار نبوّت را از فرزندان اعقاب تو تا روز قیامت قطع نخواهم کرد و زمین را بدون عالمی که به واسطۀ او دینم شناخته شود، رها نخواهم کرد.

و این امر همواره تداوم یافته تا اکنون که همۀ علوم پیامبران

در پیش حضرت مهدی(علیه السّلام)گرد آمده است.

2. حدود علم پیامبران

پیش تر گفتیم که خداوند متعال هیچ کس را به نبوّت مبعوث

ص: 70


1- کافی، ج 8، ص 114؛ کمال الدین، ج 1، ص 214، بحار الأنوار، ج 11، ص44.

نمی کند مگر آنکه عقل و خردش از همۀ اهل زمان خود بالاتر باشد. امام رضا (علیه السّلام) نیزدر حدیثی به برتری علوم انبیا بر علوم مردمان روزگارشان تصریح نموده و می فرمایند:

إنَّ الأنْبِیَاءَ وَ الأئِمَّةَ یُوَفِّقُهُمُ الله وَ یُؤْتِیهِمْ مِنْ مَخْزُونِ عِلْمِهِ وَ حِلْمِهِ مَا لا یُؤْتِیهِ غَیْرَهُمْ فَیَکُونُ عِلْمُهُمْ فَوْقَ کُلِّ عِلْمِ أهْلِ زَمَانِهِمْ.(1) همانا پیامبران و امامان (علیهم السّلام) را خداوند توفیق داده و از علم مخزون و حکمت هایش به اندازه ای به آن ها داده است که به غیر آن ها نداده است، پس علم آنها بالاتر

از علم اهل زمانشان است.

البتّه ممکن است در موردی خاص و به جهت حکمت و مصلحت ویژه ای، خدای تعالی علمی را به شخصی یا موجودی عطا کند که آن علم را به پیامبرش نداده باشد. به عنوان مثال، از امام کاظم (علیه السّلام) نقل شده که در زمان حضرت سلیمان (علیه السّلام) با این که آن حضرت زبان پرندگان را می دانست و جن و انس و شیاطین و باد و مورچگان همه فرمانبرش بودند، امّا از محلّ آب آگاهی نداشت و خدای متعال این علم را به هدهد داده بود و دلیل غضب حضرت سلیمان (علیه السّلام) بر هدهد در ماجرای غیبتش، این بود که هدهد آن حضرت را به آب راهنمایی می کرد.(2) روشن است که این موارد خاص،

ص: 71


1- کافی، ج 1، ص 202؛ معانی الأخبار، ص 100؛ بحار الأنوار، ج 25، ص 127.
2- ر.ک: کافی، ج1، ص226؛ بحار الأنوار، ج 14، ص112 - 113.

هرگز به گونه ای نیست که حجّیت پیامبر الهی زیر سؤال برود و یا آن که بر عصمت و نبوّت او خدشه ای وارد شود.

نکتهّ دیگری که در روایات اهل بیت (علیهم السّلام) در مورد علوم پیامبران بیان گشته است، آن است که خداوند متعال دو گونه علم دارد: یکی علم مخزون و مکنون که هیچ کس جز خدای تعالی از آن اطّلاعی ندارد و دیگری علمی که به پیامبران و فرشتگان تعلیم می دهد.(1) همچنین برخی از روایات حاکی از آن اند که پیامبران علم طب و نجوم را می دانستند.(2) و نیز در روایتی از امام باقر (علیه السّلام) تصریح شده که پیامبران از زیر عرش تا زیر خاک، همه را می شناسند(3) واین، کنایه از علوم فراوان آن هاست. در حدیثی دیگر از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) نقل شده که آن حضرت فرمودند:

إنّا مَعاشِرَ الأنبیاءِ تَنامُ عُیونُنا ولا تَنامُ قُلوبُنا ، ونَری مِن خَلفِنا کما نَری مِن بَینِ أیدِینا .(4) ما گروه پیامبران چشمانمان می خوابد، ولی قلب هایمان نمی خوابد. و از پشت سر می بینیم همان طور که از پیش رو می بینیم.

ص: 72


1- ر.ک: کافی، ج1، ص147؛ بصائر الدرجات، ص 109؛ بحار الأنوار، ج26، ص163.
2- ر.ک: بحار الأنوار، ج10، ص 172 و ج48، ص146 وج58، ص235.
3- ر.ک: کافی، ج1، ص272؛ بحار الأنوار، ج25، ص55.
4- بصائر الدرجات، ص 420 - 421؛ بحار الأنوار، ج 11، ص55.

نکتۀ دیگری که ارتباط مستقیمی با علم پیامبران دارد، آن است که پیامبران الهی گواهان امّت های خویش هستند و روشن است که گواهی و شهادت، وقتی درست است که شخص شاهد حضور داشته و مورد ادّعا را شهود کرده و از آن مطّلع باشد.

آخرین نکته ای که در این مبحث به آن اشاره می نماییم،

آن است که پیامبران الهی از نظر علم، درجات و مراتب متفاوتی دارند و همۀ آن ها از نظر علمی در یک درجه نیستند. به عنوان مثال، در مورد آگاهی از اسم اعظم، از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده که آن حضرت فرمودند:

إنَّ اللّه َ عَزَّ و جلَّ جَعَلَ اسمَهُ الأعظَمَ علی ثلاثَةٍ و سَبعینَ حَرفا ، فَأعطی آدَمَ مِنها خَمسةً و عِشرینَ حَرفا ، و أعطی نُوحا مِنها خَمسةً و عِشرینَ حَرفا ، و أعطی مِنها إبراهیمَ ثمانیةَ أحرُفٍ ، و أعطی موسی مِنها أربَعةَ أحرُفٍ ، و أعطی عیسی مِنها حَرفَینِ و کانَ یُحیِی بِهِما المَوتی و یُبرِئُ الأکمَهَ و الأبرَصَ ، و أعطی محمّدا اثنَینِ و سَبعینَ حَرفا ، و احتَجَبَ حَرفا لِئلاّ یُعلَمَ ما فی نفسِهِ و یَعلَمُ ما فی نَفسِ العِبادِ.(1) همانا خداوند متعال اسم اعظم را هفتادوسه حرف قرارداد. بیست و پنج حرف از آن را به آدم داد و پانزده حرف از آن را به نوح عطا کرد. و به ابراهیم هشت حرف داد. و به موسی چهار حرف داد. و به عیسی دو حرف داد که با آن دو مردگان را زنده می کرد و کور مادرزاد و مرض

ص: 73


1- بصائر الدرجات، ص 208؛ بحار الأنوار، ج 11، ص 68.

پیسی را شفا می داد. و به محمّد هفتاد و دو حرف داد و یکی را پوشاند تا آنچه در نفس اوست دانسته نشود و آنچه را در نفس بندگان است، بداند.

همچنین جریان حضرت موسی و حضرت خضر (علیههما السّلام) که در قرآن کریم به آن اشاره گشته است، به صراحت بر این مطلب دلالت دارد که حضرت خضر (علیه السّلام) مطالبی را می دانست که حضرت موسی (علیه السّلام) از آن آگاهی نداشت.

ج) سایر ویژگی ها

1. امامت و وجوب طاعت

مقام امامت و وجوب اطاعت مقامی بس بلند و با عظمت می باشد که حتّی برخی از پیامبران الهی با وجود اینکه دارای مقام نبوّت و رسالت بوده اند، حائزاین مقام نگشته اند. به عنوان نمونه، حضرت ابراهیم (علیه السّلام) با این که از پیامبران اولو العزم بود، بعد از مدّت ها پیامبری به این مقام نایل گردید. امام صادق (علیه السّلام) دربارۀ آن حضرت می فرمایند:

إنَّ اللّه َ تبارَکَ و تعالی اتَّخَذَ إبراهیمَ عَبْدا قَبْلَ أنْ یَتَّخِذَهُ نَبِیّا ، و إنَّ اللّه َ اتَّخَذَهُ نَبِیّا قَبْلَ أنْ یَتَّخِذَهُ رَسُولاً، و إنَّ اللّه َ اتَّخَذَهُ رَسُولاً قَبْلَ أنْ یَتَّخِذَهُ خَلیلاً، و إنَّ اللّه َ اتَّخ_ذَهُ خَلیلاً قَبْلَ أنْ یَجْعَلَهُ إماما ، فَلَمّا جَمَعَ لَهُ الأشیاءَ «قالَ : إنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إماماً»(1)-(2)

ص: 74


1- سورۀ بقره(2)، آیه 124.
2- کافی، ج1، ص175؛ بحار الأنوار، ج 12، ص 12.

همانا خداوند متعال ابراهیم را به بندگی قبول کرد پیش از آن که به او نبوّت عطا کند. و همانا خداوند او را نبوّت عطا کرد پیش از آن که رسالت به او دهد. و همانا خداوند او را رسالت عطا کرد پیش از آن که او را به خلیل بودن قبول کند. و خداوند او را به خلیل بودن قبول کرد پیش از آن که او را به امامت نایل کند. پس آنگاه که همۀ این امور را برای او جمع کرد، فرمود: «من تو را برای

مردم امام قرار دادم».

دربارۀ این مقام، در بخش «امامت» مباحث مفصّل تری را

ارائه خواهیم کرد.

2. پیامبران گواهان امّت ها

یکی از ویژگی های مهمّ پیامبران الهی این است که خداوند متعال آنان را شاهد و گواه بر امّتشان قرار داده است و پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله) را گواه بر همۀ آن ها. خدای تعالی می فرماید:

«وَیَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّةٍ شَهِیدًا عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِکَ شَهِیدًا عَلَی هَؤُلَاءِ »(1)؛

و روزی که در هرامّتی گواهی بر آن ها از خودشان مبعوث

می کنیم و تو را بر آنان گواه می آوریم .

رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) و نیز در این باره فرموده اند:

کَانَ إِذَا بَعَثَ نَبِیّاً جَعَلَهُ شَهِیداً عَلَی قَوْمِهِ.(2)

ص: 75


1- سورۀ نحل (16)، آیۀ 89.
2- قرب الإسناد، ص 84؛ بحار الأنوار، ج 22، ص 444.

وقتی [خداوند متعال ] پیامبری را مبعوث می کند، او را

گواه بر قومش قرار می دهد.

امام رضا (علیه السّلام) نیز شرح صدر و علم و عصمت را مقدمۀ لازم برای شهادت و گواهی بر خلق دانسته اند.(1)

3. مردانی از جنس بشر

یکی دیگر از ویژگی های پیامبران الهی آن است که خداوند متعال آنان را از جنس بشر و مانند انسان های معمولی قرار داده که می خورند و می آشامند و در میان مردم زندگی می کنند.

خدای تعالی می فرماید:

«وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَیَأْکُلُونَ الطَّعَامَ وَیَمْشُونَ فِی الْأَسْوَاقِ »(2)؛ ما پیش از تورسولانی نفرستادیم مگر اینکه غذا می خوردند و در بازارها راه می رفتند.

همچنین خداوند عزّوجلّ همه پیامبرانش را از میان مردان انتخاب نموده و از گروه زنان پیامبری برنگزیده است. خدای تعالی در این رابطه می فرماید:

«وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِی إِلَیْهِمْ »(3)؛ ما پیش از تو نفرستادیم مگر مردانی که به آن ها وحی کردیم.

ص: 76


1- ر.ک: کمال الدین، ج 2، ص 680-681؛ معانی الأخبار، ص 101؛ بحار الأنوار، ج 25، ص127.
2- سورۀ فرقان (25)، آیۀ 20.
3- سورۀ نحل (16)، آیۀ 43.

البتّه در آیات قرآن کریم به حکمت این امر اشاره ای نشده،

ولی در جواب کسانی که از پیامبر نشدن فرشتگان سؤال می کردند، چنین آمده:

«وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَکًا لَجَعَلْنَاهُ رَجُلًا »(1)؛ اگر او را فرشته ای قرار می دادیم، قطعاً [به شکل] مردی

قرار می دادیم.

رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) نیز در جواب آنان که می گفتند چرا خداوند فرشته ای را نفرستاده است، فرمودند: چون حواسّ شما، فرشتگان را مشاهده نمی کند. و اگر هم بر نیروی حواسّ شما افزوده می شد که آن ها را مشاهده کنید، باز هم باید آن ها را به صورت بشر مشاهده می کردید تا سخن و مراد آن ها را متوجّه شوید.(2)

4. ابتلای پیامبران

از ویژگی های دیگر پیامبران الهی، سختی امتحان آنان و شدّت ابتلایشان می باشد؛ چراکه اگر پیامبران در رفاه و آسایش و بدون هیچ مشکلی زندگی می کردند و امّت هایشان در تنگ دستی و گرفتاری به سر می بردند، هرگز پیروی از پیامبران را برنمی تافتند. همچنین از آن جایی که پیامبری و رسالت مقامی والا می باشد، ابتلای آن نیز متناسب با عظمت همان مقام، سخت تر و شدیدتر می باشد.

ص: 77


1- سورۀ انعام (6)، آیۀ 9.
2- ر.ک: احتجاج، ج1، ص32-31؛ بحار الأنوار، ج9، ص272.

امام صادق (علیه السّلام) در این باره می فرمایند:

إِنَّ أَشَدَّ اَلنَّاسِ بَلاَءً اَلْأَنْبِیَاءُ ثُمَّ اَلَّذِینَ یَلُونَهُمْ ثُمَّ اَلْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ .(1) شدید ترین بلاها از میان مردمان بر پیامبران است ، سپس آنان که به دنبال آن ها هستند و بعد، آنان که در رتبه های بعدی قرار دارند.

به فرمودۀ امام باقر (علیه السّلام) حکمت دیگر این امر، علاوه بر افزایش درجات آن بزرگواران، آن است که مردم با دیدن این مشکلات، پیامبران را از مقام بشری فراتر نبرده و به درجۀ خدایی نمی رسانند.(2) البتّه آن حضرت در همین حدیث شریف تصریح می نمایند که خداوند متعال هیچگاه پیامبرانش را به چیزی که نفرت انگیز و چندش آور باشد و یا مردم را به وحشت بیاندازد، مبتلا نمی گرداند.

5. صدق رؤیا

یکی دیگر از ویژگی های پیامبران الهی، راست بودن رؤیای آن هاست. امیرالمؤمنین (علیه السّلام) از رؤیای پیامبران به «وحی» تعبیر نموده و فرموده اند:

رُؤْیَا الْأَنْبِیَاءِ وَحْیٌ.(3) رؤیای پیامبران وحی است.

ص: 78


1- کافی، ج 2، ص 252؛ بحار الأنوار، ج 64، ص231.
2- ر.ک: خصال، ج2، ص400؛ بحار الأنوار، ج12، ص 348.
3- أمالی طوسی، ص 338؛ متشابه القرآن، ج 1، ص 38؛ بحار الأنوار، ج 58، ص181.

امام صادق (علیه السّلام) نیز در مورد حکمت مشتبه شدن رؤیاهای صادق و کاذب فرموده اند:

فَإِنَّهَا لَوْ کَانَتْ کُلُّهَا تَصْدُقُ لَکَانَ اَلنَّاسُ کُلُّهُمْ أَنْبِیَاءَ وَ لَوْ کَانَتْ کُلُّهَا تَکْذِبُ، لَمْ یَکُنْ فِیهَا مَنْفَعَةٌ.(1) اگر همۀ رؤیاها راست می شد، همۀ انسان ها پیامبر می شدند، و اگر همۀ رؤیاها کاذب می شد، رؤیاها هیچ

منفعتی نداشتند.

ظاهراً به همین دلیل که رؤیاهای صادق نوعی وحی الهی محسوب می گردند، رؤیای مؤمن نیز جزئی از هفتاد جزء نبوّت شمرده شده است.

6. اخلاق خوب
اشاره

از ویژگی های مهم و اساسی پیامبران که در تربیت و تبلیغ دین الهی و دعوت به سوی آن تأثیر فراوان دارد، اخلاق خوب پیامبران الهی است. بدیهی است کسی که برای تربیت بندگان الهی مبعوث می گردد، خود باید تربیت یافته و دارای کرامت نفس باشد و با بندگان خداوند رفتاری خوب و برخوردی نیکو داشته باشد. پیامبران الهی که زیر نظر خداوند متعال تربیت گشته و به کمال رسیده اند، نمونه های کامل و والای اخلاق نیکوو آداب پسندیده اند که هرگونه بدی و زشتی و آلودگی، از ساحتشان دور است. امام صادق (علیه السّلام) یکی از ویژگی های

ص: 79


1- توحید مفضّل، ص 85؛ بحار الأنوار، ج58، ص 183.

پیامبران الهی را مکارم اخلاق شمرده و آن را عبارت می دانند از: یقین، قناعت، صبر، شکر، حلم، خوش خویی، سخاوت، غیرت، شجاعت و جوانمردی. در برخی از روایات علاوه بر این ها، از صداقت و امانت نیز یاد شده است.(1) آن حضرت همۀ خوی های نیک را از سپاهیان عقل و همۀ بدی ها و زشتی ها را از سپاهیان جهل و نادانی برشمرده و فرموده اند:

فَلا تَجتَمِعُ هذِهِ الخِصالُ کُلُّها مِن أجنادِ العَقلِ إلاّ فی نَبِیٍّ أو وَصِیِّ نَبِیٍّ ، أو مُؤمِنٍ قَدِ امتَحَنَ اللّه ُ قَلبَهُ لِلإِیمانِ ، وأمّا سائِرُ ذلِکَ مِن مَوالینا فَإِنَّ أحَدَهُم لا یَخلو مِن أن یَکونَ فیهِ بَعضُ هذِهِ الجُنودِ حَتّی یَستَکمِلَ ویَنقی مِن جُنودِ الجَهلِ ، فَعِندَ ذلِکَ یَکونُ فِی الدَّرَجَةِ العُلیا مَعَ الأَنبِیاءِ وَالأَوصِیاءِ.(2)

همۀ این خصال که لشگریان عقل هستند، جمع نمی شود مگر در نبی یا وصیّ نبی یا مؤمنی که قلب او با ایمان امتحان شده است. و امّا دیگر دوستان ما، پس هیچ کدام از آن ها از داشتن بعضی از این لشگریان خالی نخواهند بود، تا این که این خصال در او کامل شود و از لشگریان جهل پاک گردد؛ در این هنگام در درجۀ بالا با پیامبران و اوصیا خواهد بود.

ص: 80


1- ر.ک: کافی، ج 2، ص 56.
2- کافی، ج 1، ص23؛ خصال، ج 2، ص 591؛ بحار الأنوار، ج 1، ص 111.
راه های شناخت پیامبران
1. عقل و خرد

از آن جایی که پیامبران مدّعی ارتباط خاصّی با خدای تعالی هستند که نمی توان آن را با حواس درک کرد، برای شناخت پیامبران راستین، به دلالت و راهنمایی نور عقل محتاجیم. از این رو امام صادق (علیه السّلام) می فرمایند:

حُجَّةُ اللهِ عَلَی الْعِبَادِ النَّبِیُّ، وَ الْحُجَّةُ فِیمَا بَیْنَ الْعِبَادِ وَ بَیْنَ اللهِ الْعَقْلُ.(1)

نبی حجّت خدا بر بندگان است و حجّت بین بندگان و خدا عقل است.

چراکه خداوند با مبعوث کردن پیامبران در میان خلق، حجّت را بر آنان تمام می کند، ولی همین انسان تا از نور عقل برخوردار نباشد، نمی تواند حجّت راستین را از دروغین تشخیص دهد. امام رضا (علیه السّلام) نیز در پاسخ ابن سکّیت که از آن حضرت پرسیده بود امروز حجّت خداوند بر خلق چیست، فرمودند:

العَقلُ ، یُعرَفُ بِهِ الصّادِقُ عَلَی اللّه ِ فیُصَدِّقُهُ ، و الکاذِبُ عَلَی اللّه فیُکَذِّبُهُ.(2)

عقل که به واسطۀ آن راستگو بر خدا شناخته می شود

ص: 81


1- کافی، ج 1، ص25.
2- کافی، ج 1، ص25؛ عیون أخبار الرضا (علیه السّلام)، ج2، ص80؛ بحار الأنوار، ج 75، ص 344.

و مورد تصدیق قرار می گیرد و دروغگو بر خدا هم شناخته

می شود و مورد تکذیب قرار می گیرد.

از طرف دیگر، روشن است که برای تشخیص پیامبران راستین از مدّعیان دروغین، لازم است ابتدا از معرفت خداوند متعال بهره مند باشیم؛ چراکه شناخت نبوّت بدون شناخت خداوند محال است و تا خدای تعالی خود را به ما نشناساند، نمی توانیم تشخیص دهیم چه کسانی در ادّعای خویش مبنی بر ارتباط با او و فرستاده شدن از جانب او راستگویند و چه کسانی دروغگو. به همین جهت است که امام صادق (علیه السّلام) نخست از خداوند عزّوجلّ معرفت خود او را طلب می نمایند و شناخت پیامبران را بدون معرفت خداوند، امری ناممکن دانسته و می فرمایند:

اَللّهُمَّ عَرِّفْنی نَفْسَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی نَفْسَکَ، لَمْ اَعْرِف نَبِیَّکَ؛ (1)

خداوندا! نفس خویش را به من بشناسان که اگر نفس خویش را به من نشناسانی، پیامبرت را نخواهم شناخت.

2. تنصیص و معرفی پیامبران پیشین

زمین هیچ گاه از حجّت خدا خالی نبوده و نخواهد بود. وهر پیامبری مردم روزگار خود را از حجّت و پیامبر آینده آگاه می نموده است . امیرالمؤمنین (علیه السّلام) می فرمایند:

ص: 82


1- کافی، ج1، ص337.

مِنْ سَابِقٍ سُمِّیَ لَهُ مَنْ بَعْدَهُ أَوْ غَابِرٍ عَرَّفَهُ مَنْ قَبْلَهُ.(1)

پیامبری پیشین که برای او پیامبر پسین نامیده شده و پیامبر پسین که توسّط پیشین شناسانده شده است.

به همین جهت کسانی که با پیامبران و حجج الهی در ارتباط بوده اند، مشکلی در شناخت پیامبر آینده و حجّت بعدی نداشتند؛ تا جایی که گاهی این معرّفی به حدی می رسید که آنان پیامبر آینده را همچون فرزندان خویش می شناختند. همانند اهل کتاب که به فرمودۀ قرآن کریم، رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) راهمچون پسران خود می شناختند.(2)

3. آیۀ بیّنه (معجزه)

یکی دیگر از راه های شناخت پیامبران الهی و تشخیص صدق ادّعای آنان، کارهای خارق العاده ای است که خداوند متعال برای تأیید پیامبرانش ایجاد کرده و به آنان اعطا نموده است. در قرآن کریم برای اشاره به این کارها، به جای واژۀ «معجزه» از واژه هایی همچون «آیه» و «بیّنه» استفاده شده است. به عنوان مثال، دربارۀ حضرت موسی (علیه السّلام) چنین آمده است:

«وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَی تِسْعَ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ »(3)؛

و به تحقیق موسی را به نُه آیۀ روشن عطا کردیم.

ص: 83


1- نهج البلاغه، خطبۀ 1؛ بحار الأنوار، ج 11، ص 60.
2- ر.ک: سورۀ بقره (2)، آیۀ 146.
3- سورۀ اسراء (17)، آیۀ 101.

حکمت استفاده از چنین واژه هایی آن است که هدف اصلی از ایجاد این کارها، توجّه دادن بشر به خدای سبحان و یادآوری او بوده است، نه تعجیز وقدرت نمایی؛ چراکه بسیاری از این کارهای خارق العاده به جهت اطمینان قلب مؤمنان و گروندگان به پیامبران الهی و برای استجابت خواسته های آنان صورت گرفته است. و بالاتر از این، برخی از این امور به خواست خود پیامبران و برای استحکام ایمان و استوار ساختن اطمینان آنان تحقّق پیدا کرده است. نظیر آنچه به درخواست حضرت ابراهیم (علیه السّلام) و برای مشاهده کیفیّت احیای مردگان صورت گرفت. دربارۀ این جریان، در قرآن کریم چنین آمده است:

«وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَی قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَی وَلَکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی» (1)؛ و آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من نشان بده که مردگان را چگونه زنده می کنی.

[خداوند] فرمود: آیا ایمان نیاوردی؟

[ ابراهیم (علیه السّلام)] گفت: چرا، ولی برای این که دلم مطمئن شود.

علاوه بر این، بیش ترین معجزات پیامبران برای ترساندن مردم از عذاب الهی و تنبّه و عبرت گرفتن آنان صورت گرفته است. خدای تعالی می فرماید:

ص: 84


1- سورۀ بقره (2)، آیۀ 260.

« وَمَا نُرْسِلُ بِالْآیَاتِ إِلَّا تَخْوِیفًا »(1)؛

ما آیات را جز برای ترساندن نمی فرستیم.

دربارۀ امّت هایی که پیامبران الهی را تکذیب نموده و آنان را به سخره می گرفتند، شاهد آن هستیم که خداوند متعال بیش تر آن ها را با آیات قهر و غضب خویش هلاک ساخته تا مایۀ تذکّرو عبرت کسانی باشند که از احوال آنان با خبر می شوند. بنابراین، معجزات پیامبران الهی بیش تر جنبۀ هدایتی و راهنمایی و یادآوری دارد تا تعجیز و مبارزه و قدرت نمایی. حتّی در مواردی هم که تعجیز و تحدّی در میان بوده، اصل و اساس، جنبۀ هدایتی و آیه بودن این امور است تا سرکوب مخالفان و منکران. البتّه گاهی در برخی از روایات از واژۀ «معجزه» نیز استفاده شده است؛ به جهت این که همۀ آیات پیامبران الهی فعل خداوند متعال بوده و بشر از مقابله با آن کارها و آوردن نظایر آنها عاجز و ناتوان است. امّا همان طور که گفتیم باز هم مقصود اصلی از این امور، آیه و نشانه بودن برای اثبات صداقت و راستی ادّعای پیامبران بوده است. همان گونه که در آیات قرآن نیز به این مطلب اشاره شده که مخالفان پیامبران از آنان طلب آیه و نشانه کرده و می گفتند:

« إِنْ کُنْتَ جِئْتَ بِآیَةٍ فَأْتِ بِهَا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ» .(2) اگر می توانی آیه ای بیاوری، آن را بیاور اگر از راستگویان هستی.

ص: 85


1- سورۀ اسراء (17)، آیۀ 59.
2- سورۀ اعراف (7)، آیۀ 106؛ آیۀ مشابه: سورۀ شعراء (26)، آیه 154.

امام صادق (علیه السّلام) نیز دربارۀ علّت اعطای معجزه به پیامبران می فرمایند: لِیَکُونَ دَلِیلًا عَلَی صِدْقِ مَنْ أَتَی بِهِ وَ الْمُعْجِزَةُ عَلَامَةٌ لِلَّهِ لَایُعْطِیهَا إِلَّا أَنْبِیَاءَهُ وَ رُسُلَهُ وَ حُجَجَهُ لِیُعْرَفَ بِهِ صِدْقُ الصَّادِقِ مِنْ کَذِبِ الْکَاذِب؛(1) تا این که دلیل بر صدق آورندۀ آن باشد. معجزه علامتی برای خداست که عطا نمی کند آن را مگر به پیامبران و رسولان و حجت هایش، تا به واسطه آن، راستی راستگو از دروغ دروغگو شناخته شود.

این آیات و معجزات، متناسب با مسائل غالب و شایع در هر زمان و علوم و فنون رایج در هر روزگاری، متنوع و گوناگون بوده است تا تذکر و یادآوری و اتمام حجّت برای مردمانی هر عصری، هرچه کامل تر محقّق گردد. امام رضا (علیه السّلام) در مورد گوناگونی معجزات حضرت موسی (علیه السّلام) ، حضرت عیسی (علیه السّلام) و حضرت محمّد (صلّی الله علیه وآله) فرموده اند:

إنَّ اللّه َ لَمّا بَعَثَ موسی علیه السلام کانَ الغالِبُ عَلی أهلِ عَصرِهِ السِّحرَ، فأتاهُم مِن عِندِ اللّه ِ بِما لَم یَکُن فی وُسعِهِم مِثلُهُ، وما أبطَلَ بِهِ سِحرَهُم، وأثبَتَ بِهِ الحُجَّةَ عَلَیهِم.

وإنَّ اللّه َ بَعَثَ عیسی علیه السلام فی وَقتٍ قَد ظَهَرَت فیهِ الزَّماناتُ واحتاجَ النّاسُ إلَی الطِّبِّ، فأتاهُم مِن عِندِ اللّه ِ بِما لَم یَکُن عِندَهُم مِثلُهُ، وبِما أحْیا لَهُمُ المَوتی، وأبرَأ

ص: 86


1- علل الشرایع، ج 1، ص 122؛ بحار الأنوار، ج 11، ص71.

الأکمَهَ والأبرَصَ بِإذنِ اللّه ِ، وأثبَتَ بِهِ الحُجَّةَ عَلَیهِم. وإنَّ اللّه َ بَعَثَ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله فی وَقتٍ کانَ الغالِبُ علی أهلِ عَصرِهِ الخُطَبَ والکَلامَ وأظُنُّهُ قالَ: الشِّعرَ فأتاهُم مِن عِندِ اللّه ِ مِن مَواعِظِهِ وحِکَمِهِ ما أبطَلَ بِهِ قَولَهُم، وأثبَتَ بِهِ الحُجَّةَ عَلَیهِم.(1)

همانا خداوند آنگاه که موسی (علیه السّلام) را مبعوث کرد، سحر بر اهل زمان او غالب بود، پس او از ناحیۀ خدا چیزی را آورد که مانند آن، از توان آنان خارج بود و به واسطۀ آن، سحر آن ها را باطل کرد و حجّت را بر آن ها تمام کرد. و همانا خداوند عیسی (علیه السّلام) را در وقتی مبعوث کرد که فلج شایع شده بود و مردم نیاز به طبابت داشتند، پس او از ناحیۀ خداوند چیزی را آورد که آوردن مثل آن در توان آن ها نبود، و او چیزی آورد که با آن مردگان را زنده می کرد و کور مادرزاد و مرض پیسی را به اذن خدا شفا می داد و با آن حجّت را بر آنها تمام می کرد.

و همانا خداوند محمّد(صلّی الله علیه وآله) را در زمانی مبعوث کرد که بر اهل آن زمان خطبه خواندن و کلام غالب بود. پس او از ناحیۀ خدا مواعظ و حکمت هایی آورد که با آن ها گفتار آنان را باطل کرد وحجت را تمام کرد.

آخرین نکته در باب معجزات انبیا آن است که: اگرچه این آیات ظاهرا نشانۀ قدرت الهی هستند، لکن با کمی تأمّل

ص: 87


1- کافی، ج 1، ص 24 - 25؛ احتجاج، ج 2، ص 432؛ بحار الأنوار، ج 17، ص 210.

و دقّت می توان فهمید که همۀ آن ها ریشه در علم الهی داشته و نشانه ای از علم خداوند نیز می باشند. به عنوان نمونه، قرآن کریم آصف بن برخیا را که در یک چشم به هم زدن تخت بلقیس را نزد حضرت سلیمان (علیه السّلام) آورد، به داشتن علمی از کتاب توصیف می نماید:

قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ (1)؛ کسی که نزد او علمی از کتاب بود گفت: من او را پیش از آن که چشم به هم زنی می آورم.

امام هادی (علیه السّلام) نیز درباره علم آصف بن برخیا فرموده اند: اسمَ اللّه ِ الأعظَمَ ثلاثةٍ و سَبعینَ حَرفا ، کانَ عندَ آصَفَ حَرفٌ فَتَکَلَّمَ بهِ فَانْخَرَقَتْ لَهُ الأرضِ ما فیِمَا بَینَهُ و بینَ سَبأِ فتَناوَلَ عَرشَ بِلقِیسَ حَتَّی صَیَّرَهُ إلیَ سُلَیْمَانَ ، ثُمّ انْبَسَطَتِ الأَرْضُ فِی أَقَلَّ مِن طَرفَةِ عَیْنِ.(2)

اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرف است که نزد آصف یک حرف از آن بود و به آن تکلّم کرد و زمین بین او و سبا برای او شکافته شد و او تخت بلقیس را گرفت و نزد سلیمان آورد، سپس زمین در یک چشم به هم زدن به هم آمد.

در مورد معجزات حضرت عیسی (علیه السّلام) نیز از امام صادق(علیه السّلام)

ص: 88


1- سورۀ نمل (27)، آیۀ 40.
2- کافی، ج 1، ص 230؛ بحار الأنوار، ج 14، ص 113.

روایت شده که فرمودند:

وَ أَعْطَی عیِسیَ مِنْهَا حَرْفَیْنِ وَ کَانَ یُحْیی بِهمَا الْمَوْتَی و یُبْرئُ بِهِمَا الأْکْمَهَ وَ الأَبْرَصَ.(1)

و به عیسی از آن ها دو حرف داد که با آن دو مردگان را زنده می کرد و کور مادرزاد و مرض پیسی را شفا می داد.

ص: 89


1- بصائر الدرجات، ص 208؛ بحار الأنوار، ج 11، ص 68.

خودآزمایی

1. معنای لغوی و اصطلاحی عصمت را بیان نمایید.

2. مقدّمات عصمت را نام برده و هر یک را به صورت

مختصر توضیح دهید.

3. چرا لازم است پیامبران الهی معصوم باشند؟

4. راه های انتقال علوم به پیامبران را بیان نمایید.

5. آیا همۀ پیامبران الهی از نظر علمی در یک درجه و رتبه

قرار دارند؟ با توجّه به روایات در این باره توضیح دهید.

6. به غیر از علم و عصمت، سه مورد از ویژگی های دیگر

پیامبران الهی را شرح دهید.

7. عقل و خرد انسان در شناخت پیامبران الهی چه نقشی

دارد؟

8. چرا خدای متعال در قرآن کریم برای اشاره به معجزات

انبیا از واژه هایی همچون «آیه» و «بیّنه» استفاده نموده

است؟

9 با توجه به روایت امام رضا (علیه السّلام) ، در مورد تناسب معجزات انبیا با مسائل رایج در هر زمان توضیح داده و حکمت

این امر را نیز بیان نمایید.

10. در مورد رابطۀ معجزات پیامبران با علم الهی توضیح

دهید.

ص: 90

فصل دوم: نبوّت خاصّه

اشاره

ص: 91

ص: 92

ص: 93

ص: 94

درس چهارم: پیامبران پیشین و پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله)

پیامبران پیشین

1. منبع صحیح شناخت پیامبران پیشین

تنها منبع صحیح برای آگاهی از پیامبران پیشین، قرآن کریم و روایات اهل بیت (علیهم السّلام) می باشد؛ چراکه بر مبنای آیات قرآن، هیچ یک از کتاب های پیامبران پیشین بدون تحریف به دست بشر امروزی نرسیده و هیچ کدام از آن ها به تنهایی و بدون تأیید قرآن کریم برای هیچ کس حجّت نیست. علاوه بر این، تمام آثار پیامبران پیشین به توارث به پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله) و اهل بیت آن حضرت رسیده است.

2. تعداد پیامبران

در مورد تعداد پیامبران الهی، عددهای متفاوتی در روایات اهل بیت (علیهم السّلام) ذکر شده است؛ اما آنچه از بین این روایات مشهور است، آن است که پیامبران الهی صد و بیست و چهار هزار نفر بوده اند.(1) در قرآن کریم تنها نام بیست و شش نفر از این

ص: 95


1- ر.ک: بحار الأنوار، ج11، ص 30 و 32

پیامبران آمده است و به تصریح خود قرآن ، رسولانی هم هستند که ذکری از آن ها به میان نیامده است: «وَرُسُلًا قَدْ قَصَصْنَاهُمْ عَلَیْکَ مِنْ قَبْلُ وَرُسُلًا لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ »(1)؛

و رسولانی که پیش از این، آن ها را برتونقل کردیم و رسولانی

که برتو آن ها را نقل نکردیم.

تعدادی از پیامبران نیز هستند که به صورت مبهم و بدون

آن که نامشان ذکر شود از آنها یاد شده است. مانند:

«وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ »(2) ؛

پیامبرشان به آنها گفت.

برخی دیگر از پیامبران الهی نیز در روایات نام برده شده اند.

مانند آنچه از امام صادق (علیه السّلام) در دعای امّ داوود آمده است.(3)

3. پیامبران اولوالعزم

در این که پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (صلّی الله علیه وآله) و حضرت نوح، ابراهیم، موسی و عیسی (علیه السّلام) پیامبران اولوالعزم می باشند و نسبت به سایر پیامبران از درجه و مقام بالاتری برخوردارند، هیچ تردید و اختلافی وجود ندارد. امّا در مورد علّت نام گذاری این پیامبران به «اولو العزم»، دلایل مختلفی در روایات

ص: 96


1- سورۀ نساء(4)، آیۀ 164.
2- سورۀ بقره (2)، آیۀ 247.
3- ر.ک: بحار الأنوار، ج11، ص59 و ج95، ص401.

ذکر شده است. از جمله صاحب شریعت بودن آنان، مبعوث شدن فراگیر آنان به کرانه های زمین و جن وانس، کمال ولایت و دوستی آنان نسبت به اهل بیت (علیهم السّلام) و پیشی گرفتن آنان در اقرار به خداوند متعال .(1)

4. سخن و زبان پیامبران

به طور کلّی می دانیم که همۀ پیامبران الهی به زبان قوم خویش سخن می گفتند. خدای تعالی می فرماید:

«وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ »(2)؛

و ما هیچ رسولی نفرستادیم مگر به زبان قومش.

همچنین در برخی از روایات در مورد زبان برخی از پیامبران الهی تصریح شده است. به عنوان مثال، در یکی از این روایات چنین نقل شده که زبان حضرت آدم، شیث، ادریس، نوح و ابراهیم (علیهم السّلام) عبرانی و زبان حضرت اسحاق، یعقوب ، موسی، داوود و عیسی علی عبرانی و زبان رسول گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله) ، حضرت هود، صالح، شعیب و اسماعیل (علیهم السّلام) عربی بوده است.(3)

ص: 97


1- ر.ک: بحار الأنوار، ج11، ص 33 - 35.
2- سورۀ ابراهیم (14)، آیۀ 4.
3- ر.ک: بحار الأنوار، ج11، ص 56.
5. کتاب های پیامبران

رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) در مورد تعداد کتاب هایی که بر پیامبران الهی نازل گشته فرموده اند:

مِائَةَ کِتَابٍ وَ أَرْبَعَةَ کُتُبٍ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَی شَیْثٍ خَمْسِینَ صَحِیفَةً وَ عَلَی إِدْرِیسَ ثَلَاثِینَ صَحِیفَةً وَ عَلَی إِبْرَاهِیمَ عِشْرِینَ صَحِیفَةً وَ أَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَان. (1)

خدا صد و چهار کتاب نازل کرد. پنجاه صحیفه بر شیث و سی صحیفه بر ادریس و بیست صحیفه بر ابراهیم و تورات و انجیل و زبور و فرقان را نازل کرد.

از امام صادق (علیه السّلام) نیز نقل شده که مجوس پیامبری داشتند که او را کشتند و کتابش را که در دوازده هزار پوست گاو گرد آمده بود، سوزاندند.(2)

در قرآن کریم نیز به کتاب برخی از پیامبران الهی اشاره شده است. مثلاً در مورد حضرت داوود (علیه السّلام) چنین آمده: « وَآتَیْنَا دَاوُودَ زَبُورًا ». (3) و یا در مورد حضرت عیسی (علیه السّلام)، « وَآتَیْنَاهُ الْإِنْجِیلَ »(4) آمده است.

درمورد محتوای این کتاب ها نیزباید گفت: اگرچه در قرآن کریم

ص: 98


1- خصال، ج 2، ص 524؛ بحار الأنوار، ج 74، ص71.
2- ر.ک: کافی، ج3، ص 568؛ بحار الأنوار، ج 14، ص463.
3- سورۀ نساء، آیۀ 163.
4- سورۀ مائده، آیۀ 46.

و روایات اهل بیت (علیهم السّلام) به مقداری از آن اشاره شده، اما هرگز نمی توان از محتوای آن کتاب ها اطّلاع کاملی به دست آورد. ولی بر مبنای روایات می دانیم که اصل همۀ آن کتاب ها نزد حضرت ولی عصر(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) محفوظ است.(1)

پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله)

1. زمان بعثت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله)

امیرالمؤمنین (علیه السّلام) زمان بعثت رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) را این چنین توصیف می فرمایند:

أَرْسَلَهُ عَلَی حِینِ فَتْرَةٍ مِنَ اَلرُّسُلِ وَ طُولِ هَجْعَةٍ مِنَ اَلْأُمَمِ وَ اِنْبِسَاطٍ مِنَ اَلْجَهْلِ وَ اِعْتِرَاضٍ مِنَ اَلْفِتْنَةِ وَ اِنْتِقَاضٍ مِنَ اَلْمُبْرَمِ.(2) او را به هنگام انقطاع رسولان و خواب زدگی طولانی امّت ها و فراگیری نادانی و گسترش فتنه و از هم گسستن

تار و پود واقعیت ها فرستاد.

و در جای دیگری می فرمایند:

اَلنَّاسُ یَسْتَحِلُّونَ اَلْحَرِیمَ وَ یَسْتَذِلُّونَ اَلْحَکِیمَ یَحْیَوْنَ عَلَی فَتْرَةٍ وَ یَمُوتُونَ عَلَی کَفْرَةٍ.(3)

مردم مرزها وحریم ها را از بین برده بودند و حکیم را خوار

ص: 99


1- ر.ک: کافی، ج1، ص223 - 228.
2- کافی، ج 1، ص 60؛ نهج البلاغه، خطبۀ 158؛ بحار الأنوار، ج 89، ص 81.
3- نهج البلاغه، خطبۀ 151؛ بحار الأنوار، ج 18، ص 221 - 222.

می شمردند و در انقطاع فترت زندگی می کردند وبر کفر می مردند.

2. جهانی بودن بعثت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله)

به تصریح قرآن کریم و به دلالت روایات اهل بیت (علیهم السّلام) ، رسالت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله) جهانی می باشد. خداوند متعال در این باره می فرماید:

«وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِیرًا وَنَذِیرًا »(1) ؛ ما تو را بشارت دهنده و ترساننده نفرستادیم مگر برای

همه مردم.

امام صادق (علیه السّلام) نیز دربارۀ گسترۀ رسالت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله)فرموده اند:

إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَعْطَی مُحَمَّداً (صلّی الله علیه وآله)شَرَائِعَ نُوحٍ وَ إِبْرَاهِیمَ وَ مُوسَی وَ عِیسَی. وَ أَرْسَلَهُ کَافَّهْ إِلَی الْأَبْیَضِ وَ الْأَسْوَدِ وَ الْجِنِ وَ الْإِنْس.(2) همانا خداوند متعال به محمّد (صلّی الله علیه وآله) شرایع نوح و ابراهیم و موسی وعیسی را عطا کرد . واو را برهمۀ سفید وسیاه وجن وانس فرستاد.

3. افضلیّت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله) بر پیامبران دیگر

اگرچه نبوّت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله) به ظاهر و از نظر زمان، بعد از همۀ پیامبران الهی واقع گشته، ولی در حقیقت، پیش از همه آن ها

ص: 100


1- سورۀ سبأ (34)، آیۀ 28.
2- کافی، ج 2، ص17؛ محاسن، ج 1، ص 287؛ بحار الأنوار، ج 16، ص330- 331.

بوده و آن حضرت برهمۀ پیامبران الهی برتری و فضیلت دارد. رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) در جواب قریش که از ایشان دربارۀ پیشی گرفتنشان بر پیامبران دیگر سؤال کرده بودند، فرمودند:

إنّی کُنْتُ أَوّلَ مَنْ أَقَرَّبِرَبیّ جَلَّ جَلاَلُهُ وَ أوَلَ مَنْ أَجَابَ حَیْثُ أَخَذَ اللهُ میِثَاقَ النَّبِیِینَ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلیٰ أَنْفُسِهِمْ ألَسْتُ بِربِّکُمْ قَالوُا بَلیٰ فَکُنْتُ أَوَّلَ نَبِیّ قَالَ بَلَیٰ فَسَبَقْتُهُمْ إلَی الإِقْرٰارِ بِاللهِ عَزَّ وَجَلَّ.(1) همانا من اوّلین کسی بودم که به پروردگارم اقرار کردم و اوّلین کسی بودم که او را اجابت کردم، آنگاه که از پیامبران پیمان گرفت و آنان را بر نفس خویش شاهد ساخت: «آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: چرا». پس من نخستین پیامبری بودم که «بلی» گفتم. پس در اقرار به خدای تعالی بر آنها پیشی گرفتم. و در جواب شخصی یهودی که از فضل و برتری آن حضرت

و حضرت موسی (علیه السّلام) سؤال کرده بود، فرمودند:

یَایَهُودِیُّ! إنَّ مُوسَی لَوْ أَدْرَکَنِی ثُمَّ لَمْ یُؤْمِنْ بِی وَبِنَبُوَّتِی مَا نَفَعَهُ إیمَانُهُ شَیئاً وَلَا نَفَعْتهُ النُّبُوَّةُ.(2)

ای یهودی ! همانا اگر موسی مرا درک می کرد و به من ایمان نمی آورد و نبوّت مرا قبول نمی کرد، ایمانش هیچ نفعی به

حال او نداشت و نبوّتش نیز نفعی به او نمی رساند.

ص: 101


1- علل الشرایع، ج 1، ص 124؛ بحار الأنوار، ج 115، ص15-16.
2- احتجاج، ج 1، ص 48؛ أمالی صدوق، ص 218؛ روضة الواعظین، ج 2، ص272؛ بحار الأنوار، ج 16، ص366.
4. امّی بودن پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله)

باتوجّه به آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت (علیهم السّلام) ، امّی بودن پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله) دو معنا خواهد داشت: معنای اوّل که بیش تر در آیات قرآن به آن اشاره شده، آن است که آن حضرت پیش از نبوّت، سابقۀ درس خواندن و نوشتن نداشته اند. دلیل این موضوع، در قرآن کریم چنین بیان شده:

«وَمَا کُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذًا لَارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ »(1) ؛ و تو پیش از این، کتابی تلاوت نکرده بودی و به دست راست خویش ننوشته بودی ، که در این صورت باطل گرایان شک و تردید می کردند.

البتّه باید توجّه داشت که این موضوع به معنی عدم توانایی آن حضرت در خواندن و نوشتن نمی باشد؛ چراکه به تصریح برخی از روایات، آن حضرت خواندن و نوشتن را می دانستند.(2) بنابراین باید گفت: آن حضرت با وجود توانایی خواندن و نوشتن، بنا بر مصالحی این کارها را انجام نمی دادند.

و امّا معنای دوم که در برخی از روایات به آن اشاره شده است، منسوب بودن آن حضرت به «امّ القریٰ» یعنی شهر مکّه

می باشد.(3)

ص: 102


1- سورۂ عنکبوت (29)، آیۀ 48.
2- ر.ک: علل الشرایع، ج1، ص 125-124؛ اختصاص، ص 263؛ بحار الأنوار، ج16، ص132.
3- ر.ک: بحار الأنوار، ج16، ص133.
5. راه های شناخت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله)

همان طور که پیش از این گفتیم، بهترین راه شناخت صدق نبوّت هر پیامبری - از جمله پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله)- ، عقل و خرد انسانی است که حجّت باطنی خداوند متعال است. علاوه براین راه، دو راه دیگر نیز برای شناخت پیامبران معرفی نمودیم که یکی از آن ها عبارت بود از تنصیص و بشارت های پیامبران پیشین. به گواهی قرآن کریم این معرفی و بشارت ، در مورد پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله) به گونه ای بوده است که اهل کتاب آن حضرت را همچون فرزندان خود می شناختند:

«الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمُ »(1) ؛ آنان که کتاب برایشان دادیم او را مانند پسرانشان می شناسند.

حتّی در انجیل نام آن حضرت نیز آورده شده است:

«وَإِذْ قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ ... وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ »(2)؛ و آن گاه که عیسی بن مریم گفت: ای بنی اسرائیل ! همانا من رسول خدا به سوی شما هستم ... بشارت دهنده ام به رسولی که بعد از من خواهد آمد و اسمش احمد است.

همچنین در جای دیگری از قرآن کریم در مورد بشارت های موجود در تورات و انجیل درباره پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله) چنین آمده:

ص: 103


1- سورۀ بقره (2)، آیۀ 146.
2- سورۀ صف (61)، آیۀ 6.

«الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ »(1)؛ آنان که رسول نبیّ امّی را پیروی می کنند، او را نزد خود در تورات و انجیل، مکتوب می یابند.

مرحوم علّامه مجلسی در جلد پانزدهم از کتاب بحار الأنوار،

صفحات 174 الی 248 بخشی از این بشارات را تحت عنوان «البشارة بمولده و نبوّته» جمع کرده است و بحث های مفصّل تری در این زمینه در کتاب هایی نظیر «انیس الأعلام»، «محضر الشهود»، «بشارات عهدین» و «نقش ائمّه در احیای دین»(2) مطرح گشته است.

راه دیگری که برای شناخت پیامبران الهی معرّفی گردید،

آیات و معجزات بود که در مورد پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله) به جهت رعایت اختصار، فقط دربارۀ مهم ترین معجزۀ آن حضرت یعنی قرآن کریم بحث می نماییم. قرآن کریم همگان را به معارضه طلبیده و از آنان می خواهد که اگر در نبوّت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله) شک و تردید دارند، سوره ای مانند یکی از سوره های آن و یا کتابی نظیر آن بیاورند:

«وَإِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَی عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ *فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ

ص: 104


1- سورۀ اعراف (7)، آیۀ 157.
2- درس 8، ص 317 - 318 و پیوست شمارۀ 4.

وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ »(1) ؛ اگر در آنچه به بندۀ خودمان نازل کردیم شک دارید، پس سوره ای از مثل او بیاورید و گواهانی که غیرخدا قبول دارید بخوانید اگر راست می گویید. پس اگر نتوانستید و به هیچ وجه نخواهید توانست، پروا کنید از آتشی که آتش زنه اش انسان و سنگ است که برای کافران مهیّا شده است.

البتّه روشن است که وجه تحدّی قرآن کریم، انحصار به بلاغت و فصاحت آن ندارد، بلکه در درجۀ اوّل، جنبۀ هدایت و معارف الهی آن مورد نظر است و فصاحت و بلاغت در مرتبه دیگر قرار دارد.

6. ختم نبوّت و جاودانگی شریعت

طبق آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت (علیهم السّلام) ، پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله) آخرین فرستادۀ الهی، و آیین و شریعت آن حضرت آخرین شریعت الهی است و بعد از آن حضرت نه پیامبر جدیدی خواهد آمد و نه شریعت جدیدی. در قرآن کریم در این باره آمده است:

«مَا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِکُمْ وَلَکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ »(2) ؛ محمّد پدر هیچ یک از مردان شما نیست، ولی رسول خدا و خاتم(3) پیامبران است.

ص: 105


1- سورۀ بقره (2)، آیات 23-24.
2- سورۀ احزاب (33)، آیۀ 40.
3- خِتامُ القوم و خاتِمُهم و خاتَمُهم: آخرُهم. (لسان العرب، ج 12، ص 164)

از رسول خدا(صلّی الله علیه وآله) نیز در این باره نقل شده که خطاب به مردم فرمودند:

أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّهُ لاَ نَبِیَّ بَعْدِی وَ لاَ سُنَّةَ بَعْدَ سُنَّتِی.(1) ای مردم! پیامبری بعد از من نیست و سنّتی بعد از سنّت من وجود ندارد. امام رضا (علیه السّلام) هم در این باره می فرمایند:

... أَنَّ مُحَمداً عَبْدُهُ وَ ... خَاتَمُ النَّبِیِّینَ وَ أَفْضَلُ الْعَالَمِینَ لَا نَبِیَّ بَعْدَهُ وَ لَا تَبْدِیلَ لِمِلَّتِهِ وَ لَا تَغْیِیرَ لِشَرِیعَتِهِ.(2)... و این که محمّد بنده خداست و... ختم کنندۀ پیامبران و برترین عالمیان است و پیامبری بعد از او نیست و آیین او را تبدیلی نیست و شریعت او را تغییری نیست .

نکتۀ مهم آنکه ختم نبوّت و شریعت مسأله ای نیست که با عقل انسانی قابل اثبات باشد و دلیل اصلی آن مشیّت و خواست خداوند متعال است نه هیچ امر دیگری. لذا اگر خدای تعالی اراده می فرمود بعد از پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله) و آیین او، پیامبر و آیین جدیدی برای بشر بفرستد، هیچ اشکال و استبعادی وجود نداشت.

ص: 106


1- من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص163؛ بحار الأنوار، ج 22، ص 531.
2- عیون أخبار الرضا (علیه السّلام)، ج 2، ص121؛ بحار الأنوار، ج 10، ص 352.

خودآزمایی

1. چرا تنها منبع صحیح شناخت پیامبران پیشین، قرآن

کریم و روایات اهل بیت (علیهم السّلام) می باشد؟

2. در مورد علّت نام گذاری پیامبران اولو العزم به این نام

توضیح دهید.

3. در آیات و روایات دربارۀ زبان پیامبران چه مطالبی بیان

شده است ؟

4. جهانی بودن بعثت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله) را با استفاده از آیات و روایات اثبات نمایید.

5. رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) در پاسخ به سؤال قریش، علت پیشی گرفتنشان بر سایر انبیا را چه چیزی بیان فرمودند؟

6. امّی بودن پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله) به چه معناست؟ 7. چرا معتقدیم پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله) آخرین فرستادۀ الهی و آیین آن حضرت آخرین شریعت الهی می باشد؟

ص: 107

ص: 108

درس پنجم: وحی و شریعت

اشاره

ص: 109

ص: 110

1. حقیقت وحی

«وحی» در لغت به معنای القای مطلبی است به دیگری به صورت پنهان و سریع.(1) این واژه در قرآن کریم و روایات نیز به همین معنا استعمال گشته است. در بیشتر موارد کاربرد واژه وحی در قرآن و روایات، فاعل آن خداوند متعال می باشد؛ اگرچه گاهی به غیر خدا نیز نسبت داده شده است. به عنوان نمونه ، در قرآن کریم در مورد وحی کردن شیاطین چنین آمده:

« وَإِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَی أَوْلِیَائِهِمْ» (2)؛

همانا شیاطین به اولیای خویش وحی می کنند.

و یا در روایتی از امام باقر (علیه السّلام) چنین نقل شده:

کَانَ الْوَحْیُ یَنْزِلُ عَلَی مُوسَی وَ مُوسَی یُوحیه إلیٰ هَاروُنَ .(3) وحی بر موسی نازل می شد و موسی آن را به هارون وحی می کرد.

ص: 111


1- ر.ک: مفردات، ص 858؛ معجم مقاییس اللغة، ج6، ص93.2
2- سورۀ انعام (6)، آیۀ 121.
3- تفسیر قمی، ج 2، ص 137؛ بحار الأنوار، ج 13، ص27.

و امّا در مورد وحی الهی که فاعل آن خدای تعالی می باشد،

بیش ترین موارد استعمال آن در قرآن و روایات مربوط به وحی خداوند به پیامبران و رسولانش می گردد، و در مواردی دربارۀ انسان های دیگر، فرشتگان، جانداران و موجودات بی جان نیز به کار رفته است. همانند وحی الهی به مادر حضرت موسی (علیه السّلام)(1) ، زمین(2) و زنبور(3).

در تمام موارد استعمال این واژه، یا وحی به مطلبی علمی تعلق گرفته و یا به مطلبی عملی؛ به این معنا که به واسطۀ وحی، یا علمی به مخاطب آن داده شده و یا دستوری که به آن عمل شود. تنها در یک آیه از قرآن کریم است که سخن از وحی کرد روحی از جانب خداوند متعال به میان آمده است:

«وَکَذَلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَلَا الْإِیمَانُ »(4) ؛ و همین طور وحی کردیم به سوی تو روحی از امر خویش را و نمی دانستی کتاب و ایمان چیست؟

با توجّه به روایاتی که در توضیح این آیه از ائمّه (علیهم السّلام) رسیده ، به نظر می رسد منظور از روح در این آیه، نوری است که وقتی به پیامبر و امام داده می شود، بر معلومات و علوم او افزوده می شود.(5)

ص: 112


1- سورۀ قصص(28)، آیۀ 7.
2- سورۀ زلزله (99)، آیات 5-4.
3- سورۀ نحل (16)، آیۀ 68.
4- سورۀ شوری (42)، آیۀ 52.
5- ر.ک: کافی، ج1، ص273-274.

وحی در قرآن کریم یکی از اقسام سخن گفتن خدای تعالی

شمرده شده است:

«وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاءُ »(1)؛ خداوند با هیچ بشری سخن نمی گوید مگر به وحی یا از پشت پرده یا رسولی می فرستد و به اذن او هر چه را بخواهد وحی می کند. البتّه باید توجّه داشت که سخن گفتن از پس پرده، قسیم وحی و ارسال رسولان نمی باشد، بلکه در طول آن ها قرار دارد. این نکته، از کلام امیرالمؤمنین (علیه السّلام) نیز به خوبی روشن می گردد:

فَإنَّهُ مَا یَنْبَغِی لِبَشَرٍ أنْ یُکَلّمَهُ اللهُ إلَّا وَحْیَاً وَ لَیْسَ بِکَائِنٍ إلاَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ.(2) همانا هیچ بشری را نمی رسد که خدا با او سخن بگوید مگر به صورت وحی، و وحی تحقّق پیدا نمی کند مگر از پشت پرده.

در برخی از روایات نیز چنین آمده که هرگاه جبرئیل واسطۀ وحی نبود و یا وحی از پس پرده صورت نمی گرفت و خداوند متعال بی هیچ واسطه و حجابی با پیامبرش سخن می گفت، رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) به حالت غش و بیهوشی می افتادند.(3)

ص: 113


1- سورۀ شوری: 51.
2- توحید صدوق، ص264؛ بحار الأنوار، ج 10، ص 136.
3- ر.ک: بحار الأنوار، ج 18، ص 268؛ أمالی طوسی، 663.

2. اقسام وحی

امیرالمؤمنین (علیه السّلام) وحی را با توجّه به کاربردهای قرآنی آن هفت گونه دانسته اند: 1) وحی رسالت و نبوّت(1) (2) وحی الهام(2) 3) وحی ارشاد(3) 4) وحی تقدیر(4) 5) وحی امره(5) 6) وحی دروغ(6) 7) وحی خیر(7)

3. روح الأمین و روح القدس

همان طور که بیان شد، یکی از اقسام سخن گفتن خداوند متعال با بشر، سخن گفتن به واسطۀ رسولان می باشد. رسولان الهی دو نوع اند: رسولان آسمانی و رسولان زمینی. یکی از رسولان آسمانی که کلام الهی را به رسولان زمینی می رساند و از مقرّبان خدای تعالی بوده و مقامی بس بلند در میان آسمانیان دارد، جبرئیل می باشد. خداوند متعال در توصیف او می فرماید:

«إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ *«ذِی قُوَّةٍ عِنْدَ ذِی الْعَرْشِ مَکِینٍ *مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ »(8)؛

ص: 114


1- سورۀ نساء (4)، آیۀ 163.
2- سورۀ نحل (16)، آیۀ 68؛ سورۀ قصص (28)، آیۀ 7.
3- سورۀ مریم (20)، آیۀ 11.
4- سورۀ فصّلت (41)، آیۀ 12.
5- سورۀ مائده (5)، آیۀ 111.
6- سورۀ انعام (6)، آیۀ 112.
7- سورۂ انبیاء (21)، آیۀ 73.
8- سورۀ تکویر(81)، آیات 19- 21.

همانا آن سخن رسولی کریم است. دارای قوّت و مکنت نزد صاحب عرش است. در آن جا از او فرمان برده می شود و امانت دار است.

در قرآن کریم از این رسول الهی با عنوان «روح الأمین»(1) و «روح القدس»(2) نیز یاد شده است. البتّه روح القدس به معنای دیگری هم در روایات به کار رفته است که در بحث امامت به آن اشاره خواهیم نمود.

4. مصونیت وحی

برای آنکه وحی الهی به سلامت به بندگان برسد، علاوه بر عصمت پیامبران الهی که رسولان زمینی هستند، لازم است رسولان آسمانی و فرشتگان وحی نیز معصوم باشند. با توجّه به آنچه در قرآن و روایات دربارۀ جبرئیل که امین وحی الهی است وارد گشته ، در عصمت و امانت او هیچ شک و تردیدی وجود ندارد. علاوه براین، خداوند متعال برای حفظ وحی، عدّه ای از فرشتگانش را نیز مأمور ساخته است. علامه مجلسی از ابن عبّاس در همین رابطه چنین نقل کرده است:

مَا أَنْزَلَ اللهُ عَلَی نَبِیِهِ آیَةً مِنَ الْقُرآنِ إلاَّ وَمَعَهُ أَرْبَعَةُ حَفَظَةٍ مِنَ الْمَلاَئِکةِ یَحْفَظُونَهَا حَتَّی یُؤَدُّونَهَا إلیَ النَّبیِ (صلّی الله علیه وآله).(3)

ص: 115


1- ر.ک: سورۂ شعراء (26)، آیۀ 193.
2- ر.ک: سورۀ نحل (16)، آیۀ 102.
3- بحار الأنوار، ج 56، ص201.

خداوند هیچ آیه ای از قرآن را بر پیامبرش نازل نکرد مگر این که چهار فرشته حافظ آن بودند. آن را نگهبانی می کردند تا به پیامبر (صلّی الله علیه وآله) برسد.

امّا عصمت پیامبران دربارۀ وحی در سه مرحله مورد بحث قرار می گیرد: الف) دریافت وحی ب) حفظ وحی ج) ابلاغ وحی.

برای تحقّق عصمت پیامبران در وحی، لازم است آنان نسبت به خداوند متعال و فرشتگان وحی معرفت کامل داشته باشند و هرگونه القایی که از ناحیه شیاطین جن و انس می باشد را به خوبی بشناسند تا به درستی بدانند آنچه به ایشان می رسد از سوی خدای تعالی است. امام صادق (علیه السّلام) در این باره می فرمایند:

إِنَّ اَللَّهَ إِذَا اِتَّخَذَ عَبْداً رَسُولاً أَنْزَلَ عَلَیْهِ اَلسَّکِینَةَ وَ اَلْوَقَارَ، فَکَانَ [اَلَّذِی] یَأْتِیهِ مِنْ قِبَلِ اَللَّهِ مِثْلُ اَلَّذِی یَرَاهُ بِعَیْنِهِ.(1) همانا خداوند وقتی بنده ای را رسول خویش کند، بر او سکینه و وقار نازل می کند؛ پس آنچه از ناحیۀ خدا برایش می آید، برای او مثل امری می شود که به چشم خود آن را مشاهده می کند.

همچنین در دعایی که از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) نقل شده می خوانیم:

وَأَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی کَتَبْتَهُ عَلَی قَلْبِ مُحَمَّدٍ(صلّی الله علیه وآله) فَعَرَفَ

ص: 116


1- تفسیر عیّاشی، ج 2، ص201؛ بحار الأنوار، ج 18، ص 262.

مَا أَوْجَبْتَهُ إلَیْهِ مِنْ وَحْیِکَ.(1) و تو را به آن اسمت می خوانم که آن را بر قلب

محمّد(صلّی الله علیه وآله) نوشتی پس وحیی را که به او کردی شناخت.

و در حدیثی دیگر امام باقر(علیه السّلام) در پاسخ راوی که سؤال می کند: وقتی پیامبر صدای فرشته را می شنود و خود او را نمی بیند، از کجا تشخیص می دهد که این وحی الهی است ؟ می فرمایند:

یُبَیِّنُهُ اللهُ حَتَّی یَعْلَمَ أَنَّ ذَلِکَ حَقٌ.(2)

خداوند به او روشن می کرد تا بداند که آن حقّ است .

با توجّه به این مطالب و آنچه در بحث عصمت پیامبران مطرح گردید، به روشنی معلوم می شود که: چون پیامبران الهی پیش از آنکه وحی بر آنان فرود آید، مورد توجّه و عنایت خاصّ الهی قرار می گیرند و با شناخت کامل دربارۀ خداوند متعال و فرشته وحی و شیطان، با وحی الهی مواجه می شوند، پس به هنگام دریافت وحی هیچ گونه تردیدی در تشخیص وحی الهی به خود راه نمی دهند و در دریافت آن دارای عصمت می باشند. علاوه بر این، از آن جایی که از نفوذ شیطان در امان اند و از سوی خدای تعالی دارای «روح القدس» و نور و معرفتی ویژه هستند، از سهوو غفلت و نسیان و لغزش مبرّا هستند. در نتیجه در مقام حفظ و ابلاغ وحی نیز دارای عصمت می باشند. پس وحی الهی

ص: 117


1- بلد الأمین، ص 421؛ بحار الأنوار، ج 90، ص 266 .
2- بصائر الدرجات، ص 370؛ بحار الأنوار، ج26، ص75.

در هر سه مرحلۀ دریافت، حفظ و ابلاغ مصون و محفوظ خواهد بود. بدین ترتیب، بطلان آنچه دربارۀ ترس و تردید رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) در آغاز وحی و بعثت نقل شده و همچنین بی پایه بودن مطالبی نظیر افسانه غرانیق، به خوبی روشن می گردد.

5. انقطاع وحی

بنابر روایات اهل بیت (علیهم السّلام) گاهی خدای تعالی وحی و ارتباط با پیامبرانش را قطع می فرموده است. اگرچه اصل این امر را نمی توان محال دانست ، امّا حکمت آن نیز خیلی روشن نیست . البتّه از آن جایی که تداوم و استمرار وحی نیز همچون اصل نبوّت و فرستادن پیامبران تنها از سر لطف و کرم خدای تعالی به بندگان صورت گرفته، ممکن است خداوند متعال در مواردی که بندگان به دعوت پیامبران جواب مثبت نداده و یا آنان را اذیّت نموده اند، برای مجازات مردم وحی را از پیامبرانش قطع نموده باشد. از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) نقل شده که در جواب سؤال درباره حبس وحی فرمودند:

کَیْفَ لَا یَحْتَبِسُ عَنِّی الْوَحْیُ و َأَنْتُمْ لَا تُقَلِّمُونَ أَظْفَارَکُمْ وَ لَا تُنَقُّونَ رَوَائِحَکُمْ .(1) چگونه وحی از من محبوس نشود در حالی که شماناخن های خود را کوتاه نمی کنید و بوی خویش را پاکیزه نمی نمایید.

ص: 118


1- کافی، ج 6، ص 492؛ قرب الإسناد، ص24؛ بحار الأنوار، ج 18، ص 255.

بر پایۀ روایات، انقطاع وحی درباره پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله) در دو مورد و دربارۀ حضرت موسی (علیه السّلام) در یک مورد و به مدّت سی یا چهل روز اتّفاق افتاده است.(1)

6. ابعاد وحی

اشاره

با توجّه به عصمت پیامبران و آیۀ «وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَی *إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَی »(2)، می توان گفت که وحی به معنای عامّ آن همۀ افعال و گفتار پیامبران الهی و جانشینان معصومشان را در بر می گیرد؛ چراکه تمام آنها منشأ وحیانی و آسمانی داشته و بر پایۀ خواهش نفس نبوده است. امّا وحی به معنای خاصّ آن که وحی نبوّت و رسالت می باشد، موارد محدودتری را در برمی گیرد که در مورد پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله) تنها شامل قرآن کریم می گردد.

شریعت
1. ماهیّت شریعت

حقیقت شریعت عبارت است از تمام آنچه پیامبران الهی از ناحیۀ خدای تعالی برای رساندن بشر به هدف نهایی خلقت او که همان عبادت و معرفت و تقرّب به سوی خداوند متعال است، آورده اند. به همین جهت است که خداوند متعال دین همۀ انبیای

ص: 119


1- ر.ک: کافی، ج 6، ص 138 و 139، بحار الأنوار، ج16، ص136 و ج13، ص 8 و ج14، ص423؛ من لایحضره الفقیه، ج3، ص363؛ علل الشرایع، ج1، ص56.
2- سورۂ نجم (53)، آیات 4-3.

الهی را «اسلام» می داند؛ چراکه اسلام به معنای تسلیم در برابر عظمت پروردگار و اطاعت از فرمان های اوست. در جای دیگری خدای تعالی شریعت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله) را همان می داند که به حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی و حضرت عیسی (علیه السّلام) توصیه شده است:

«شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّی بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَی وَعِیسَی أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ »(1) ؛ برای شما از دین، راه باز کرد آنچه را که به نوح وصیّت کرد. و آنچه به تو وحی کردیم و به ابراهیم و موسی و عیسی وصیّت کردیم این بود که دین را به پا دارید و در آن اختلاف نکنید.

2. حدود قلمرو شریعت

با توجّه به تعریف شریعت، معلوم می شود که شریعت اسلام عبارت است از مجموع آنچه در قرآن کریم و احادیث رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) و اوصیای معصوم آن حضرت به دست ما رسیده است. البتّه باید دانست که مراد از حدیث، معنای گسترده آن یعنی قول و فعل و تقریر معصومین می باشد؛

چراکه همۀ اعمال و گفتارهای آنان به دور از هوای نفس و مبتنی بر وحی بوده و در نتیجه جزو دین الهی محسوب گشته

ص: 120


1- سورۀ شوری (42)، آیۀ 13.

و بر دیگران حجّت می باشد. بدین ترتیب قلمرو دین، تمام اعمال و رفتار فردی و اجتماعی، عبادی و غیر عبادی، سیاسی و حکومتی، دنیوی و اخروی انسان را دربرمی گیرد و در متون دینی در مورد همه آن ها دستورات و وظایفی بیان شده است. پس هیچ چیزی در خارج وجود ندارد جز اینکه در شریعت حدود آن بیان شده است. به همین جهت است که خداوند متعال قرآن کریم را روشنگر همۀ امور معرّفی نموده و می فرماید:

« وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ »(1) ؛

کتاب را برای تو، بیان و توضیح هر چیزی نازل کردیم .

امام صادق (علیه السّلام) نیز در این رابطه فرموده اند:

مَا مِنْ شَیءٍ یَحْتَاجُ إلَیهِ وُلْدُ آدَمَ إلَّا وَقَدْ خَرَجَتْ فِیهِ السُّنَّةُ مِنَ اللهِ وَ مِنْ رَسُولِهِ.(2) همۀ آنچه فرزند آدم به آن نیاز دارد، سنّت در آن از خدا

و از رسول وارد شده است.

و در حدیث دیگری از آن حضرت چنین آمده:

إِنَّ عِنْدَنَا لَصَحِیفَةً طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً إمْلَاءُ رَسُولِ الله(صلّی الله علیه وآله) وَخَظُّ عَلیٍّ (علیه السّلام) بِیَدِهِ مَامِنْ حَلَالٍ وَ حَرَامٍ إِلَّا

وَهُوَ فِیهَا حَتَّی أَرْشُ الْخَدْشِ.(3)

ص: 121


1- سورۀ نحل (16)، آیۀ 89.
2- بصائر الدرجات، ص 517؛ بحار الأنوار، ج 2، ص 169.
3- بصائر الدرجات، ص 142- 143؛ بحار الأنوار، ج 26، ص22.

همانا نزد ما صحیفه ای است که طول آن هفتاد ذراع است. آن را رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) املا کرده و علی (علیه السّلام) به دست خویش نوشته است. هیچ حلال و حرامی نیست مگر این که در آن موجود است، حتّی قیمت خراشی که در بدن کسی ایجاد می شود.

همچنین از امام باقر (علیه السّلام) نقل شده که آن حضرت فرمودند:

إنَهُ لَیْسَ شَیءٌ مِمَّا خَلَقَ اللهُ صَغِیراً وَلاَ کَبِیراً إلاَّ وَقَدْ جَعَلَ اللهُ لَهُ حَدّاً إذَا جُوِّزَبِهِ ذَلِکَ الْحَدُّ فَقَدْ تُعُدِّیَ حَدُّ اللهِ فِیهِ.(1) هیچ مخلوق کوچک و بزرگ خدا نیست مگر این که خداوند برای آن حدّی قرار داده است. هرگاه از آن تجاوز

شود، حدّ الهی در آن، مورد تجاوز قرار گرفته است.

3. حجّیّت و اعتبار شریعت

همان گونه که پیش از این بیان شد، در حجّیّت اصل وحی و گفتار و کردار معصومین هیچ گونه شک و تردیدی وجود ندارد . امّا در مورد حجّیّت و اعتبار متون موجود دینی باید گفت:

الف) استناد قرآن موجود به وحی الهی و حجّیّت آن نزد همۀ مسلمانان، مسلّم بوده و هیچ تردیدی در آن وجود ندارد.

ب) اعتبار روایاتی که حاکی از سخنان و اعمال معصومین می باشند، از اعتبار کتاب ها و راویان آنها مشخّص می شود .

ص: 122


1- محاسن، ج 1، ص 274؛ وسائل الشیعة، ج 24، ص 433؛ بحار الأنوار، ج 2، ص 170 - 171.

و این امر به عهدۀ دو علم «رجال» و «درایه» می باشد که حدیث را از جهت سند و متن بررسی نموده و حدود اعتبار آن را معیّن می نمایند.

خودآزمایی

1. واژۀ «وحی» در قرآن کریم و روایات اهل بیت (علیهم السّلام) به چه معنا و در چه مواردی به کار گرفته شده است؟

2. اقسام وحی را نام ببرید.

3. در مورد چگونگی مصون ماندن وحی الهی در سه مرحلۀ

دریافت، حفظ و ابلاغ وحی توسّط پیامبران و ارتباط عصمت انبیا با این مسأله توضیح دهید.

4. انقطاع وحی در چند مورد اتفاق افتاده و حکمت وقوع

آن چه چیزی می تواند باشد؟

5. معنای عامّ وحی و معنای خاصّ آن، هر کدام چه مواردی را در بر می گیرد؟

6. حقیقت شریعت چیست؟

7. با توجّه به آیات و روایات، حدود قلمرو شریعت را تبیین

نمایید.

8. در مورد حجّیّت و اعتبارمتون موجود دینی چه می توان گفت؟

ص: 123

ص: 124

منابع و مآخذ

• قران کریم

• نهج البلاغة . صحیفه سجادیه

9. ابن بابویه، محمد بن علی (381 ق)، الخصال، تحقیق: علی

اکبر غفاری، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1362 ش.

1. ابن بابویه، محمد بن علی (381 ق)، علل الشرایع، المکتبة

الحیدریة، نجف، 1385.

2. ابن بابویه، محمدبن علی(381 ق)، عیون الاخبار الرضا (علیه السّلام)تحقیق: سید مهدی حسینی و رضا مشهدی، مشهد،

1363 ش.

3. ابن بابویه، محمدبن علی(381 ق)، کمال الدین و تمام

النعمة، تحقیق: علی اکبر غفّاری، مکتبة الصدوق ، تهران،

1390ق.

4. ابن بابویه، محمد بن علی (381 ق)، معانی الاخبار، تحقیق:

علی اکبر غفّاری، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1363ش.

ص: 125

5. ابن بابویه، محمدبن علی(381 ق)، من لا یحضره الفقیه،

تحقیق: علی اکبر غفّاری، انتشارات جامعة مدرّسین حوزه

علمیه، قم، 1413 ق.

6. قمی، علی بن ابراهیم (قرن 3 ق)، تفسیر القمی، موسسه دار الکتاب، قم، 1404ق.

7. ابن براج، عبدالعزیز بن نحریر، (481 ه ق)، جواهر الفقه،

تحقیق: ابراهیم بهادری، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه

مدرسین حوزه علمیه، قم، 1411 ق.

8. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی(قرن 4)، تحف العقول،

تحقیق: علی اکبر غفاری، انتشارات جامعه مدرسین، قم،

1363ش.

9. ابن شهرآشوب مازندرانی، محمدبن علی (588ق)، متشابه

القرآن، انتشارات بیدار، قم، 1328 ش.

10. ابن طاوس، علی بن موسی(664 ق)، فلاح السائل ونجاح

المسائل، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم.

11. ابن فارس، احمدبن فارس (395 ق)، معجم مقاییس اللغة،

تحقیق: محمد هارون عبد السلام، دارالکتب العلمیه، قم.

12. ابن منظور، محمدبن مکرم (711 ق)، لسان العرب، تصحیح

امین محمد عبدالوهاب و محمد صادق العبیدی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1416 ق.

13. برقی، احمد بن محمد (274 ق)، المحاسن، تحقیق: سید

مهدی رجائی، المجمع العالمی لاهل البیت، 1416ق.

14. جعفی، مفضل بن عمر (148 ق)، التوحیدر المفضل)،

انتشارات مکتبة الداوری، قم، 1969 م.

ص: 126

15. حرّ عاملی، محمدبن حسن (1104 ق)، وسائل الشیعة،

تحقیق: مؤسسه آل البیت (علیهم السّلام) ، نشر مهر، 1409ق. 16. حمیری، عبدالله بن جعفر(نیمه دوم قرن 3 ق)، قرب الإسناد،

مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث (علیهم السّلام) ، قم، 1413 ق. 17. خزاز قمی، علی بن محمد(قرن 44)، کفایة الأثر فی النصّ

علی الأئمّة الإثنی عشر، تحقیق: عبدالّطیف حسینی کوه

کمری، انتشارات بیدار، قم، 1401 ق.

18. راغب اصفهانی، حسین بن محمد (502 ق)، المفردات فی

غریب القرآن، مکتبه المرتضویه، تهران.

19. سبحانی تبریزی، جعفر، حسن و قبح عقلی، مؤسسه امام

صادق (علیه السّلام) ، قم، 1389ش.

20. صفار قمی، محمد بن حسن (290 ق)، بصائرالدرجات فی

فضائل آل محمّد صلّی الله علیهم، تحقیق: میرزا محسن

کوچه باغی، مکتبة آیت الله مرعشی نجفی، قم، 1404ق.

21. طبرسی، علی بن حسن (600 ق)، مشکاة الأنوار فی غرر

الأخبار، کتابخانه حیدریه نجف اشرف، 1385ق.

22. طبرسی، احمدبن علی(588ق)، الاحتجاج علی أهل

اللجاج، تحقیق: شیخ ابراهیم بهادری و شیخ محمّد

هادی، اسوه، قم، 1422ق.

23. طوسی، محمدبن حسن (460 ق)، الاقتصاد الهادی إلی طریق الرشاد، مکتبه جامع چهل ستون ، تهران، 1359 ق.

24. طوسی، محمدبن حسن (460 ق)، الامالی، تحقیق: علی

اکبر غفاری و بهراد جعفری ، دارالکتب الاسلامیه، تهران،

1381ش.

ص: 127

25. عیاشی، محمدبن مسعود(320 ق)، تفسیر العیاشی، تحقیق

سید هاشم رسولی، قم.

26. قطب راوندی، سعیدبن هبة الله (573 ق)، قصص الأنبیاء علی

چاپ بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی، 1409ق.

27. کلینی، محمد بن یعقوب (329 ق)، الکافی، تهران، دارالکتب

الاسلامیه، 1363 ق.

28. مجلسی، محمّد باقربن محمدتقی(1110 ق)، بحارالانوار،

دارالکتب، تهران.

29. مظفر، محمدرضا(1388 ق)، عقائد الامامیة، مؤسسه امام

علی (علیه السّلام) ، قم، 1375ق.

30. مفید، محمد بن محمد (413 ق)، النکت الاعتقادیة( مصنفات

الشیخ المفید، ج10)، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید،

1372ش.

31. مفید، محمدبن محمد(413 ق)، اوائل المقالات من

مصنفات شیخ مفید، الموتمر العالمی لالفیه شیخ المفید،

1413ق.

32. نصیرالدین طوسی، محمدبن محمد(672 ق)، کشف المراد

فی شرح تجرید الاعتقاد، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه

مدرسین حوزه علمیه، قم، 1407 ق.

33. واعظ الحسینی، محمد سرور، مصباح الاصول (تقریرات آیه

الله خویی)، ناشر مکتبه الداوری، 1422ق.

34. مفید، محمد بن محمد (413 ق)، الاختصاص، قم، کنگره

هزاره شیخ مفید، 1413ق.

ص: 128

ص: 129

الملخّص

النبوة والرسالة مقامان ربوبیان، یختص الله تعالی بهما لبعض خواص عباده .

إن الأنبیاء والرسل لدیهم من جهة نبوتهم ورسالتهم خصائص من عند الله تعالی، من جملتها العلم والقدرة بإذن الله ، وأیضا تأییدهم بروح القدس والعصمة الإلهیة .

بعض الأنبیاء بلغوا مرتبة الإمامة والطاعة المفترضة.

للأنبیاء علامات ودلائل من عند الله تدل علی صدقهم. الأنبیاء المتقدمون بشّروا بمن یأتی بعدهم من الأنبیاء، وأمروا قومهم بالإیمان بالأنبیاء السابقین .

لیس للناس طریق الی الشرائع والأوامر الإلهیة سوی طریق النبوة والرسالة .

دارالولایة للنشر

إیران: المشهد المقدس، شارع الاخوند الخراسانی 1/ 20

- جنب مسجد الزهراء (علیها السّلام) .

هاتف: 00989151162907 - 00989151576003

ص: 130

BOOK SUMMARY

Prophethood is a Godly status, which only some of Allah's close servants are endowed with

Messengers and prophets are given unique faculties, i.e special knowl edge, exceptional abilities, Sacred Spirit, and infallibility.

Some prophets attain the sublime position of Imamat.

Prophets have signs that support their truthfulness.

Every prophet informs his people of the messengers that will succeed him, and orders to have faith in the his predecessors.

People have no access to Allah's laws but through His messengers.

The publisher Velayat publishers

Address: Iran, Mashhad, central bazaar, Velayat publisher.

Tel: 00989151576003 - 00989151162907

ص: 131

Prophethood

Mohammad Biabani Oskouii

Velayat Publishers

T9A-2019

ص: 132

بسم الله الرحمن الرحیم

«ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ »

یُعدّ العلم والمعرفة أفضل وأکبر النِّعم الإلهیّة المهداة لعباد الله الصالحین لأنّ بالعلم یُعینهم الله علی عبودیّته والخضوع له و به یخضعون له، کما یُعدّ ذلک من اکبر النّعم التی بها یفتخرون فی حیاتهم الدنیا. والعلماء الربانیّون والعرفاء الإلهیّون هم من یستضیئون بهدی الانبیاء و والائمّة (علیهم السّلام) ولا یشعرون بالتَّعب أو الملل أبداً فی سلوک هذا الطریق.

طریق العلم والعمل، ویتجنّبون الطُرُق الأُخری التی لا تنتهی بهم إلی نیل معارف الأئمّة (علیهم السّلام).

تهدف هذه المؤسسة التی تأسست بدافع إحیاء آثار هذه الثلة المخلصة التی تحملت علی عاتقها مهمّة الدفاع عن المعارف الوحیانیّة والعلوم الإلهیّة الأصیلة. إلی نشر هذا الفکر عبر الوسائل العصریة المتاحة ومن الله التوفیق.

عالم المدد

infopalermalmohammad.com

ص: 133

In the Name of Allah, the Compassionate, the

Merciful

«ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ »

Call on to the way of your lord with wisdom and good preaching

Knowledge is arguably God's most precious blessing given to hu

manity, with which they can understand, worship, and submit to

the Almighty's commandments. It is indeed the greatest of His gifts

for both in this life and the afterlife.

And those with divine understanding are the true inheritors of the

prophets and their successors. Those are the people of wisdom who op stop at nithing in carrying on their endeavor in seeking knowledge

from its one and only source; The messengers of Allah.

This institution, was founded on the revival and republishing the

canons and original works of the scholars who gave their life in

supporting the foundations of the religion and the teachings of the

holy prophet and his immaculate household. We ask Allah to guide

us in this holy path.

ص: 134

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109