‫متن کامل همراه با ترجمه مختصرالبصائر

مشخصات کتاب

سرشناسه:حلی ، حسن بن سلیمان ، ‫ قرن 8ق .

عنوان قراردادی:مختصر البصائر . فارسی - عربی

بصایر الدرجات .برگزیده

عنوان و نام پدیدآور: ‫متن کامل همراه با ترجمه مختصرالبصائر شامل احادیث: عالم رجعت، عالم ذر، قضا و قدر ، فضائل و مناقب اهل بیت علیهم السلام [کتاب]/ ‫ عزالدین حسن بن سلیمان حلی ؛ ‫ترجمه علیرضا زکی زاده رنانی.

مشخصات نشر: ‫قم : ‫آستانه مقدسه قم، انتشارات زائر ، ‫1391.

مشخصات ظاهری: ‫775 ص.

شابک: ‫200000 ریال : ‫ ‮ 978-964-180-241-9

وضعیت فهرست نویسی:فاپا

یادداشت: ‫فارسی- عربی.

یادداشت:کتابنامه : ص. [759] - 775.

موضوع:احادیث شیعه -- قرن ‫ 8ق.

شناسه افزوده:زکی زاده رنانی، علیرضا، ‫ 1354 - ، مترجم

شناسه افزوده:اشعری ، سعدبن عبدالله ، - 301ق . بصایر الدرجات . برگزیده

شناسه افزوده:آستانه مقدسه قم. انتشارات زائر

رده بندی کنگره: ‫ ‮ BP129 ‫ /‮الف 5ب604213 1391

رده بندی دیویی: ‫ ‮ 297/212

شماره کتابشناسی ملی: ‫2967225

ص :1

اشاره

ص :2

‫متن کامل همراه با ترجمه مختصرالبصائر شامل احادیث: عالم رجعت، عالم ذر، قضا و قدر ، فضائل و مناقب اهل بیت علیهم السلام

عزالدین حسن بن سلیمان حلی ؛ ‫ترجمه علیرضا زکی زاده رنانی.

ص :3

ص :4

پیش گفتار

قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی

«بگو: من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی کنم جز دوست داشتن نزدیکانم [اهل بیتم]». [شوری: 23]

یکی از مهم ترین خواسته های پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از مردم که از آن به پاداش رسالت نیز یاد می شود، دوستی و مودّت اهل بیت علیهم السلام است. دوستی و مودّتی که بنابر آیۀ شریفه بالا یکی از حقوق و وظایفی است که ادای آن بر تمام مسلمانان واجب است.

این دوستی جز با شناخت و آگاهی از شأن والای اهل بیت علیهم السلام حاصل نمی شود، و بهترین راه برای تحصیل این شناخت، تدّبر در آیات و روایاتی است که دربارۀ مقام اهل بیت علیهم السلام نقل شده است.

این نوشتار در راستای همین هدف توسط یکی از محدّثان بزرگ شیعه در قرن سوّم هجری به نام سعد بن عبدالله اشعری قمی تألیف شده و فقیهی توانا و محدّثی بزرگ به نام شیخ حسن بن سلیمان حلّی (متوفای قرن 8) که یکی از برترین شاگردان شهید اوّل نیز بوده است، آن را به صورت اختصار و به صورت کنونی در آمده است.

کتاب حاضر برای نخستین بار با تلاش علمی و پژوهشی فاضل ارجمند جناب حجت الاسلام والمسلیمن آقای علیرضا زکی زاده رنانی که برای ایشان توفیق بیشتر

ص:5

آرزو می کنیم، به صورت کنونی در آمده و ترجمه شده است، امید که مورد رضایت خداوند متعال و حضرات معصومین علیهم السلام قرار گیرد.

مدیریت پژوهشی آستان مقدس کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه علیها السلام در راستای ترویج و تبیین معارف والای قرآن کریم و اهل بیت علیهم السلام اقدام به چاپ این اثر ارزشمند نموده است.

در پایان لازم می دانم با سپاس به درگاه الهی از عنایت تولیت محترم آستان مقدس حضرت آیت الله سید محمد سعیدی دام عزّه العالی و نایب التولیه معزّز تشکر و از همه محققان، پژوهشگران و همکاران محترم در امور چاپ و طبع آثار قدردانی نمایم.

مدیریت پژوهشی

آستان مقدّس

ص:6

فهرست مطالب

پیش گفتار 5

بخش اوّل: کلیات

فصل اوّل: شرح حال سعد بن عبدالله اشعری

1 - نام: 13

2 - ولادت 14

3 - اساتید 14

4 - شاگردان (و راویان از او) 17

5 - تألیفات 20

5/1 - در فقه 21

5/2 - در کلام 22

5/3 - در علوم قرآنی 23

5/4 - در سیره و مناقب 24

5/5 - رجال، تراجم و انساب 24

5/6 - در جغرافیا 24

5/7 - در اخلاق و دعا 24

6 - سخن بزرگان در مورد مؤلّف 25

تضعیف ابن داود حلی 26

دفاع 26

ص:7

7 - ملاقات با امام حسن عسکری علیه السلام 27

الف) مخالفین این دیدار 28

ب) موافقین این دیدار 29

8 - وفات 30

فصل دوّم: شرح حال حسن بن سلیمان حلّی

1 - نام 31

2 - ولادت 31

3 - اساتید 31

3/1. محمد بن جمال الدین عاملی، مشهور به شهید اوّل 31

3/2. سید بهاء الدین، عبدالکریم نیلی نجفی 32

3/3. شیخ محمّد بن ابراهیم مطار آبادی 33

3/4. رضی الدین علی 33

4 - شاگردان 33

4/1. شیخ حسین بن محمّد بن حسن حمویانی 33

4/2. سید تاج الدین عبدالحمید بن احمد بن علی هاشمی زینی 33

5 - تألیفات 34

5/1 - إزاحة الریبة عن حکم صلاة الجمعة فی زمن الغیبة 34

5/2 - المحتضر فی إثبات حضور النبی و الأئمّه علیهم السلام عند المحتضر 34

5/3 - رسالة فی أفضلیة الأئمة علی الأنبیاء و الملائکة 34

5/4 - مختصر [یا منتخب] بصائر الدرجات 35

5/5 - کتاب الرجعة و الردّ علی أهل البدعة 35

5/6 - رسالة أحادیث الذرّ 35

6 - سخن بزرگان در مورد مؤلّف 35

ص:8

7 - وفات 36

فصل سوّم: بیان کتاب

1 - انتساب کتاب 37

نظر مرحوم افندی دربارۀ بصائر سعد اشعری 39

پاسخ 39

جمع بندی 41

توهّم یک اصل و دو بصائر الدرجات 43

پاسخ 44

2 - عنوان کتاب 45

3 - موضوع 46

4 - نسخ خطی کتاب 46

خاتمه

1 - جهت استفادۀ بهتر کتاب 47

2 - تشکر و سپاسگزاری 48

بخش دوّم: متن کتاب

روایاتی در فضائل اهل بیت علیهم السلام 51

در رجعت و حالات آن و آنچه در مورد آن روایت شده 99

روایات رجعت از غیر طریق سعد اشعری 143

دربارۀ مردان اعراف 215

فضائل اهل بیت علیهم السلام وآنچه از قرآن کریم دربارۀ ایشان آمده است 229

آنچه در باب فرمانبرداری شیعیان از اهل بیت علیهم السلام بیان شده است 277

در احادیث گوناگون و نامۀ امام صادق علیه السلام به مفضّل بن عمر 299

ص:9

در ویژگی های اهل بیت علیهم السلام و آنچه خداوند متعال ایشان را بدان خاطر برتری داده است 331

آنچه دربارۀ فرمانبرداری از اهل بیت علیهم السلام نقل شده و در مورد کسی که ایشان را رد نموده یا انکار نماید 337

رازداری سخنان اهل بیت علیهم السلام و انتشار آن 359

روایات رازداری سخنان اهل بیت علیهم السلام از غیر طریق سعد اشعری 385

در مورد این که روایات اهل بیت علیهم السلام بسیار دشوار است 437

روایات قضاء و قدَر 463

روایات باب اراده و این که اراده از صفات فعل الهی است 491

روایات عالم ذَر 521

تتمۀ آنچه از روایات رجعت بیان شد 599

تتمۀ آنچه از روایات عالم ذَر بیان شد 715

کتابنامه 759

ص:10

بخش اوّل: کلیات

اشاره

در سه فصل و یک خاتمه:

1 - شرح حال سعد بن عبدالله اشعری

2 - شرح حال حسن بن سلیمان حلّی

3 - بیان کتاب

ص:11

ص:12

فصل اوّل: شرح حال سعد بن عبدالله اشعری

1 - نام:

ابوالقاسم سعد بن عبدالله بن ابی خلف اشعری قمی - که از خاندان بزرگ اشعری [خاندانی که نیای بزرگش به «مالک بن عامر»(1) می رسید] به شمار می رفت - از جمله فقهاء جلیل القدر و رؤسای علمی حوزۀ حدیثی قم در قرن سوّم هجری بوده(2) و تعابیر به کار برده شده در مورد او همچون «شیخ الطائفه، فقیه و وجه(3)» حکایت از عظمت مقام او و مقبولیت وی دارد. پدرش نیز از راویان و محدثان شیعه بود، امّا دانشمندان رجال از او با عنوان «محدّث قلیل الحدیث»(4) یاد کرده اند.

ص:13


1- (1) وی در مدینه اسلام آورد و تا آنجا مقام پیدا کرد و خدماتش زیاد بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در حقّ او و قومش دعا کرد و فرمود: «اللّهم اغفر للأشعرین صغیرهم و کبیرهم: خدایا اشعری ها، کوچک و بزرگ آن ها را مورد لطف و رحمت خود قرار بده». (البحار: 220/57)
2- (2) رجال النجاشی: 177، رقم 467؛ الفهرست الطوسی: 215، رقم 316؛ خلاصة الأقوال: 78، رقم 3.
3- (3) آیت الله سبحانی گوید: «کسی که منابع رجالی را مورد بررسی قرار دهد، درمی یابد که این واژه فراتر از امامی و عادل بودن راوی، دلالت بر جلالت راوی نیز دارد. و رجالیون این وصف را در مواردی به کار می برند که شخص جزء طبقۀ برجسته در فضل و فضیلت باشد و این امر نشان می دهد که او در میان طائفه از نظر وِجاهت جایگاه و ارزش به مثابۀ چهره است. (أصول الحدیث و أحکامه: 162)
4- (4) نجاشی، پیشین.

2 - ولادت

تاریخ ولادت سعد بن عبدالله مشخّص نیست ولی دوران حیات وی به اواسط قرن سوّم و نیمۀ دوّم آن مربوط می شود. بنابراین او دوران امامت امام حسن عسکری علیه السلام و دوران غیبت صغری را درک کرده است.

3 - اساتید

سعد اشعری از محضر بسیاری از محدّثان و عالمان شیعی بهره برده و از ایشان نقل روایی داشته است. شمار محدّثانی که وی از آن ها نقل روایی داشته عبارتند از:(1)

- إبراهیم بن إسحاق بن إبراهیم

- إبراهیم بن محمّد ثقفی

- ابراهیم بن مهزیار

- إبراهیم بن هاشم

- ابو الجوزاء - المنبّه بن عبد الله

- ابو ایوب مکی - أبو علی بن محمد بن عبد الله بن أبی أیوب مکّی

- ابو جعفر محمد بن عبدالملک دقیقی واسطی

- ابو حاتم محمّد بن ادریس رازی

- ابو علی حسن بن عرفه عبدی بغدادی

- أحمد بن أبی عبد الله برقی

- أحمد بن الحسن بن علی بن فضال

- أحمد بن سعید

ص:14


1- (1) 1. رجال النجاشی: 178، رقم 467؛ معجم رجال الحدیث: 80/8.

- احمد بن محمد بن خالد برقی

- احمد بن محمّد بن عیسی اشعری

- أحمد بن محمد بن مطهر

- أحمد بن هلال

- أیوب بن نوح نخعی

- جمیل بن صالح

- حسن بن حسن أفطس

- حسن بن حسین اللؤلؤی

- حسن بن ظریف

- حسن بن علی بن ابراهیم بن محمّد همذانی

- حسن بن علی بن عبدالله بن مغیره

- حسن بن علی بن فضّال

- حسن بن موسی الخشّاب

- حسن بن نضر

- حسین بن بندار صرمی

- حسین بن عبیدالله سهل قمی

- حسین بن علی زیتونی

- حسین بن عمر بن یزید

- حسین بن یزید نوفلی

- حمّاد بن عثمان

- حمزة بن یعلی

ص:15

- سلمة بن الخطّاب

- سندی بن محمد بزّاز

- عباد بن سلیمان

- عباس بن معروف

- عبّاس تَرقُفی

- عبد الله بن جعفر حمیری

- علی بن الحکم

- علی بن مهزیار اهوازی

- عمران بن موسی

- عمرو بن عثمان

- فضل بن عامر

- فضل بن غانم

- قاسم بن محمد اصبهانی

- محمّد بن أبی الصهبان

- محمّد بن إسماعیل بن بزیع

- محمّد بن الحسین ابو الخطّاب

- محمّد بن خالد طیالسی

- محمّد بن عبد الجبار

- محمّد بن عبد الحمید

- محمّد بن عبد الله رازی

- محمّد بن عمر بن سعید أبی جعفر

ص:16

- محمّد بن عیسی بن عبید یقطینی

- محمد بن ولید خزّاز

- معاویة بن حکیم

- موسی بن عمر بن یزید

- هارون بن مسلم

- هیثم بن أبی مسروق نهدی

- یعقوب بن یزید

4 - شاگردان (و راویان از او)

برخی از دانشمندان شیعه نزد این شخصیت بزرگ درس فرا گرفته یا از او نقل روایت داشته اند. نام ایشان به ترتیب عبارتند از:

1 - ابراهیم بن مختار - ابراهیم بن محمّد بن عبّاس الختلی(1)

2 - ابویعلی حمزة بن قاسم علوی عباسی(2)

کتاب «المنتخبات» سعد بن عبدالله اشعری را ابویعلی روایت کرده است.

3 - احمد بن محمّد بن یحیی العطّار(3)

وی از پدرش محمّد بن یحیی، سعد بن عبدالله اشعری و عبدالله بن جعفر حمیری نقل روایی دارد.

ص:17


1- (1) معجم رجال الحدیث: 284/1، رقم 265.
2- (2) معجم رجال الحدیث: 276/6، رقم 4055.
3- (3) همان: 327/2، ذیل رقم 922 و 48/2، رقم 433 (ذیل ترجمه احمد بن اسحاق قمی).

او استاد شیخ صدوق بود و دانشمندانی چون تَلَّعُکْبَری و غضائری از او حدیث نقل کرده اند.

در وسائل الشیعة، حدود 30 روایت از او از استادش سعد نقل شده است.(1)

4 - احمد بن محمّد بن عیسی اشعری قمی

اگرچه وی جزو مشایخ سعد است ولی روایاتی را نیز از سعد نقل نموده است.(2)

5 - احمد بن مسرور(3)

6 - جعفر بن محمّد بن قولویه قمی(4)

استاد شیخ مفید و راوی موثق و در فقه و حدیث از بزرگان شیعه بود. درباره او گفته اند: «اگر مردم به فقاهت و علم توصیف شوند، او برتر از همۀ آن هاست». کامل الزیارات از جمله آثار اوست.

7 - حسین بن حسن بن بندار - حسین بن حسن قمی(5)

8 - علی بن الحسین بن بابویه قمی (پدر شیخ صدوق)

روایات او از سعد به بیش از 257 مورد می رسد.(6)

9 - علی بن عبدالله ورّاق رازی(7)

وی یکی از مشایخ صدوق نیز می باشد.

ص:18


1- (1) مانند: الوسائل: 69/1، ح 152 و 386/2، ح 2422 و 52/3، ح 3004 و.... (به نرم افزار درآیۀ النور مراجعه شود)
2- (2) معجم رجال الحدیث: 682/2.
3- (3) همان: 338/2، رقم 965.
4- (4) همان: 106/4، رقم 2254.
5- (5) همان: 214/5، رقم 3345.
6- (6) همان: 360/11، رقم 8040.
7- (7) همان: 85/12، رقم 8290.

10 - علی بن محمّد بن قولویه

برادر جعفر بن محمّد بن قولویه، صاحب کامل الزیارات؛ در این کتاب، روایاتی را از طریق برادرش از سعد نقل نموده است.(1)

11 - علی بن محمّد علّان کلینی

در الکافی، یک روایت از طریق او از سعد نقل شده است.(2)

- علی بن محمّد قزوینی(3)

- محمّد بن حسن بن احمد بن ولید(4)

یکی از مشایخ مهم و چهره های سرشناس در قم و استاد شیخ صدوق رحمه الله. ایشان در مجموع حدود 299 روایت از سعد نقل نموده است.

- محمّد بن جعفر اسدی کوفی - محمّد بن ابی عبدالله الأسدی

در التهذیب شیخ، چهار روایت از طریق او از سعد نقل شده است.(5)

- محمّد بن قولویه(6)

پدر جعفر، صاحب کامل الزیارات.

- محمّد بن موسی بن متوکّل(7)

- محمّد بن یحیی العطّار

ص:19


1- (1) مانند: الوسائل: 538/8، ح 11356 و 540/14، ح 19778.
2- (2) الکافی: 517/1، ح 4.
3- (3) معجم رجال الحدیث: 206/15، رقم 10463.
4- (4) همان: 264/2 (ذیل ترجمه احمد بن محمّد بن خالد برقی).
5- (5) التهذیب: 76/3، ح 234 و ص 91، ح 251 و ص 95، ح 257 و ص 99، ح 259.
6- (6) معجم رجال الحدیث: 167/17، رقم 11621.
7- (7) همان: 284/17، رقم 11850.

یکی از مشایخ مهم مرحوم کلینی. وی حدود یازده روایت از سعد نقل کرده است.(1)

5 - تألیفات

اشاره

مجموعه روایت های سعد در کتب چهارگانۀ مهم شیعی (الکافی، من لا یحضره الفقیه، تهذیب الأحکام و الإستبصار) به 1644 مورد می رسد(2) ، افزون بر آن روایاتی که در زمینۀ تفسیر و کلام و... در کتب روایی ثبت شده است.

بنابر گفتۀ نجاشی در رجال، سعد کتب بسیاری تألیف کرده است، و آنگاه 36 اثر از آثار نفیس او را بر می شمرد. شیخ طوسی در الفهرست علاوه بر آن آثار نامبردۀ نجاشی، نام یک اثر دیگر از سعد را ذکر کرده که در مجموع نام 37 اثر وی مشخّص است.

کتاب های وی در موضوعات مختلف و متنوّع نگارش یافته اند که خود حاکی از علم و دانش فراگیر سعد است. کتب او عمدتاً در قلمرو فقه و کلام بوده است و دربارۀ فضائل و مناقب اهل بیت علیهم السلام، دعا، زیارت، اخلاقیات و رجال نیز کتاب هایی نگاشته است.

به جز دو کتاب سعد اشعری به نام های: المقالات و الفرق - که کتابی است در علم کلام و بیان فرقه های مختلف شیعی (از زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تا زمان تألیف) همراه با

ص:20


1- (1) مانند: الکافی: 107/1، ح 4 و ص 326، ح 8 و ص 445، ح 18 و ص 446، ح 21 و ص 448، ح 27 و....
2- (2) مرحوم آیت الله خویی در معجم رجال الحدیث: 79/8، مجموع روایات او را 1142 ذکر کرده است. عدد ذکر شده در متن بر اساس نرم افزار درآیۀ النور بوده است و این به غیر از احتساب روایت های سعد در وسائل الشیعة می باشد که با احتساب این کتاب، که البته بسیاری از روایات آن تکراری می شود، مجموع روایت های وی به حدود 4448 روایت می رسد.

مختصری از ادله و دیدگاه های هر فرقه و گاهی نقد آن - و مختصر بصائر الدرجات (همین کتاب)، بقیۀ آثار وی در طول زمان از بین رفته و به دست ما نرسیده است. در مورد آثار فقهی سعد بن عبدالله، گرچه بسیاری از احادیث وی مورد روایت قرار گرفتند ولیکن می توان احتمال داد که شهرت و اعتبار کتاب الکافی در این زمینه بی تأثیر نبوده است، چه آن که گسترۀ روایات الکافی از قم گذشته و به بغداد رسیده و اکثر بلاد شیعه نشین را پوشش داد ولیکن در مورد سعد اشعری که محدّثی قمی بود، آثارش چنین گستره ای را نداشت و لذا در طول زمان از بین رفتند.

کتب سعد در موضوعات مختلف عبارتند از:(1)

5/1 - در فقه

- کتاب الرّحمة: که مشتمل بر کتب جماعتی بوده است مانند: الطهارة، الصلاة، الزکاة، صوم، حج.(2)

- کتاب الصلاة

- کتاب الوضوء

- کتاب الصیام

- کتاب الزکاة

- کتاب الحج

- کتاب جوامع الحج

- کتاب المتعه (ازدواج موقّت)

ص:21


1- (1) رجال النجاشی: 177، رقم 467؛ الفهرست الطوسی: 215، رقم 316؛ أعیان الشیعة: 225/7.
2- (2) الفهرست الطوسی: 215، رقم 316؛ معالم العلماء: 54، رقم 358.

- کتاب النوادر

- کتاب المنتخبات(1)

5/2 - در کلام

- کتاب الامامة(2)

- کتاب الرّد علی الغلاة

- کتاب بصائر الدرجات

این کتاب طبق نقل شیخ طوسی، در چهار جزء تدوین شده بوده است، و متأسفانه این کتاب اکنون در دست نیست و در کتاب هایی همچون إثبات الهداة(3) ، وسائل الشیعة(4) ، مرآة العقول(5) ، مدینة المعاجز(6) و تفسیر البرهان(7) از آن نقل حدیث شده است؛ در مورد این کتاب سخن خواهیم گفت.

ص:22


1- (1) آن را فقط حمزة بن قاسم روایت کرده است. شیخ طوسی گوید: این کتاب در هزار ورق بوده است. (ممکن است این کتاب در علم کلام نوشته شده باشد) شیخ طوسی در طریق خویش به کتب سعد و این کتاب گوید: «اخبرنا بجمیع کتبه و روایاته عدة من أصحابنا عن محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه إلّا کتاب المنتخبات فانی لم اروها عن محمّد بن الحسن الا اجزاء قرأتها علیه و اعلمت علی الأحادیث التی رواها محمّد بن موسی الهمدانی، و قد رویت عنه کلما فی کتاب المنتخبات مما اعرف طریقه من الرجال الثقات و اخبرنا الحسین بن عبید اللّه».
2- (2) زرکلی در الأعلام: 86/3 از کتابی با عنوان: «الضیاء فی الإمامة» نام برده است. (به نقل از: جبّاری، محمّدرضا، مکتب حدیثی قم: 230)
3- (3) مانند: 157/1، ذیل ح 236 و ص 213، ذیل ح 69 و ص 335، ح 258 و ص 336، ح 261 و ص 340، ح 275 و ص 341، ح 280 و 149/2، ذیل ح 464 و 5/3، ذیل ح 6 و ص 116، ح 464 و....
4- (4) مانند: 52/1، ح 101 و ص 156، ذیل ح 389 و ص 445، ح 1174 و 385/6، ح 8251 و 21/7، ح 8598 و 320/10، ح 13505 و 234/11، ح 14673 و 210/16، ح 21379 و 313/19، ح 24676 و 150/20، ح 25277 و....
5- (5) مانند: 369/2 و ص 375 و 201/3 و....
6- (6) مانند: 89/1، ح 45 و ص 282، ذیل ح 177 و ص 417، ذیل ح 276 و 97/3، ح 758 و ص 254، ح 874-875 و ص 461، ذیل ح 978 و ص 516، ح 1032 و 20/4، ح 1056 و ص 237، ح 263 و....
7- (7) مانند: 534/1، ح 8 و 60/2، ح 12 و ص 548، ح 8 و 31/3، ح 4 و 836/4، ذیل ح 1 و 397/5، ذیل ح 2 و....

این کتاب توسط شیخ حسن بن سلیمان حلّی، شاگرد شهید اوّل، تلخیص و با نام «مختصر البصائر» چاپ شده است (همین کتاب حاضر).

- کتاب الضیاء فی الردّ علی المحمدیة و الجعفریة(1)

کتاب احتجاج الشیعة علی زید بن ثابت فی الفرائض

- کتاب الرد علی المجبّرة

- کتاب فرق الشیعة(2)

- کتاب فضل النبی صلی الله علیه و آله و سلم

- کتاب فضل ابی طالب و عبد المطلب و ابی النبی(3)

- کتاب الاستطاعة

- کتاب مثالب هشام و یونس

- کتاب مقالات الإمامیة

- کتاب مناقب الشیعة

5/3 - در علوم قرآنی

- کتاب ناسخ القرآن و منسوخه و محکمه و متشابه

ص:23


1- (1) در الفهرست الطوسی و معالم العلماء، نام این کتاب: «کتاب الضیاء فی الامامة» آمده است.
2- (2) در الفهرست الطوسی و معالم العلماء: نام این کتاب: «کتاب مقالات الإمامیة» آمده است. علامۀ مجلسی در مقدمۀ البحار: 7/1 و 13 از این کتاب با عنوان: «کتاب المقالات و الفرق و أسماؤها و صنوفها» یاد می کند. این کتاب با تصحیح آقای محمّد جواد مشکور، توسط انتشارات علمی و فرهنگی تهران با عنوان: «المقالات و الفرق» در یک جلد به چاپ رسید.
3- (3) در الفهرست الطوسی: نام این کتاب: «کتاب فی فضل عبد اللّه و عبد المطلب و ابی طالب علیهم السلام» آمده است.
5/4 - در سیره و مناقب

- کتاب مناقب الشیعة

- کتاب بصائر الدّرجات

- کتاب فضل العرب

5/5 - رجال، تراجم و انساب

- طبقات الشیعة(1)

- کتاب الرد علی بن ابراهیم بن هاشم فی معنی هشام و یونس

- کتاب مناقب رواة الحدیث

- کتاب مثالب رواة الحدیث

- کتاب فضل العرب

- فهرست کتب ما رواه(2)

5/6 - در جغرافیا

- کتاب فضل قم و الکوفة(3)

5/7 - در اخلاق و دعا

- کتاب الدّعاء

ص:24


1- (1) نجاشی این کتاب را در ترجمه محمد بن یحیی المعینی، و هیثم بن عبد الله ابو کهمس ذکر می کند. (رجال النجاشی: 404، رقم 1071 و 436، رقم 1170 و الذریعة: 118/10)
2- (2) در رجال النجاشی نام این کتاب نیامده است.
3- (3) در الفهرست الطوسی نام این کتاب: «کتاب فی فضل قم و الکوفة» آمده است.

- کتاب فضل الدّعاء و الذّکر

- کتاب قیام اللیل

- کتاب المزار

6 - سخن بزرگان در مورد مؤلّف

اشاره

بزرگان از علمای علم رجال و حدیث شیعه، وی را در کتب خود ستوده و دربارۀ وی کلماتی را به کار برده اند که نشان از عظمت و مقام رفیع سعد اشعری دارد:

نجاشی (متوفّای 450 ق) دربارۀ او گوید:

شیخ هذه الطائفة و فقیهها و وجهها. کان سمع من حدیث العامّة شیئاً کثیراً و سافر فی طلب الحدیث.(1)

او رئیس این طایفه، فقیه و چهرۀ سرشناس(2) آن بود. وی از عامّه (و اهل تسنّن) فراوان حدیث شنید و در جستجوی حدیث بسیار مسافرت کرد.

شیخ طوسی (متوفّای 460 ق) در الفهرست گوید:

جلیل القدر واسع الأخبار کثیر التصانیف ثقة.(3)

او محدّثی جلیل القدر، راوی اخبار و نویسندۀ چندین کتاب و مورد اعتماد است.

و در رجال خویش گوید:

عاصره و لم أعلم أنّه روی عنه.(4)

ص:25


1- (1) رجال النجاشی: 177، رقم 467.
2- (2) در صفحات پیشین در عنوان نام مؤلّف این واژه ها توضیح داده شد.
3- (3) الفهرست الطوسی: 215، رقم 316.
4- (4) رجال الطوسی: 399، رقم 5854.

سعد اشعری از اصحاب امام حسن عسکری علیه السلام و معاصر آن حضرت بود، امّا این که از یاران امام علیه السلام (و این که مستقیم از امام روایت کند) را آگاهی ندارم.

شاید به همین دلیل نام سعد را در ردیف کسانی که از امامان معصوم علیهم السلام روایت نقل نکرده اند، آورده است.(1)

سید بن طاوس در الإقبال، ادّعای اجماع و اتّفاق بر مورد اعتماد بودن و عدالت سعد را دارد و گوید:

اخبرنا جماعة باسنادهم إلی سعد بن عبد اللّه من کتاب فضل الدعاء المتّفق علی ثقته و فضله و عدالته.(2)

تضعیف ابن داود حلی

ابن داود حلّی، رجالی معروف شیعه در اوائل قرن هشتم قمری، نام سعد بن عبدالله را در دو جای مختلف کتاب خویش ذکر نموده است: یکی در بخش اوّل کتاب خویش که مربوط به راویان مورد اعتماد [و ممدوحین] است و دیگری در بخش دوّم کتاب که اختصاص به ضعفاء دارد.(3) وی با این کار به نوعی، سعد را از جمله راویان ضعیف معرّفی کرده است.

دفاع

برخی دانشمندان رجال با توجّه به شخصیت والای سعد اشعری و این که هیچ جای اشکالی در وثاقت او نیست، در مقام دفاع از سعد بر آمده و چنین گویند:

ص:26


1- (1) همان، ص 427، رقم 6141.
2- (2) الإقبال: 428/1 و البحار: 60/88، ح 2.
3- (3) رجال ابن داود: 168، رقم 671 و ص 457، رقم 201.

1. آیت الله خویی در معجم رجال الحدیث:

به راستی که ابن داود نام سعد بن عبدالله ابی خلف اشعری قمی را در دو جا ذکر نموده و این از آن چیزهایی است که هیچ وجه [محتملی] برای آن شناخته نمی شود، چرا که سعد بن عبدالله از کسانی است که هیچ کلام و اشکالی در وثاقتش نیست.(1)

2. علامۀ مامقانی در تنقیح المقال:

یا سبحان ما دعاه إلی عدّ الرجل فی الضعفاء مع أنّه لا خلاف و لا ریب بین أثبات هذا الفن فی وثاقة الرجل و عدالته و جلالته و غزارة علمه، و إن کان الحامل له علی ذلک تضعیف بعض الأصحاب لقائه بالإمام العسکری علیه السلام کما حکاه النجاشی فهو أعجب، ضرورة أنّ عدم لقائه الإمام العسکری علیه السلام و هما فی بلدین متباعدین لا یقتضی جرحا فیه و لا طعناً.(2)

7 - ملاقات با امام حسن عسکری علیه السلام

اشاره

شیخ صدوق رحمه الله در کمال الدین روایتی را نقل نموده که در آن تصریح شده است که سعد اشعری همراه احمد بن اسحاق اشعری قمی [داناترین دانشمند قم] در سامرّا، به دیدار امام حسن عسکری علیه السلام مشرّف شده و موفّق به دیدار امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف که در آن دوران طفلی بیش نبوده است، گردیده است. در آن مجلس پرسش هایی را از محضر امام علیه السلام پرسیده و پاسخ آن را دریافت می کند. او بعد از آن دیدار به همراه احمد بن

ص:27


1- (1) معجم رجال الحدیث: 76/8.
2- (2) تنقیح المقال: 16/2، باب السین.

اسحاق اشعری به سمت قم بر می گردند که در سه فرسخی حلوان (سر پل ذهاب فعلی) احمد بن اسحاق از دنیا می رود.

اصل این دیدار و مسائل حاشیه ای آن، از سوی دانشمندان رجال و حدیث مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.

الف) مخالفین این دیدار

دانشمندانی همچون نجاشی، علامۀ حلی، ابن داود حلی و آیت الله خویی، حدیث دیدار را رد کرده و برخی همگون آیت الله خویی به نقد آن پرداخته اند.(1) نجاشی در رجال خویش گوید: «و رأیت بعض أصحابنا یضعفون لقائه لأبی محمد علیه السلام و یقولون هذه حکآیة موضوعة علیه و الله أعلم»: دیدم بعضی اصحاب این دیدار او با ابامحمّد علیه السلام را تضعیف کرده و گویند این حکایتی است که برای سعد جعل شده (و دروغ است) و خدا بهتر می داند.

آیت الله خویی گوید: به دلایل زیر روایت ذکر شدۀ دیدار او با امام مورد نقد است و نمی توان به روایت اعتماد نمود:

1 - این روایت سندش ضعیف است و فردی به نام «محمّد بن بحر بن سهل شیبانی» در آن قرار دارد که این شخص نه تنها مورد اعتماد نیست بلکه متّهم به غلوّ و زیاده گویی است.

2 - این که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف همواره انگشتان پدر بزرگوارش را گرفته و مانع آن می شد که ایشان بر کاغذ چیزی بنویسند و امام عسکری علیه السلام فرزندشان را با اناری که رها

ص:28


1- (1) ر. ک: رجال النجاشی: 177، رقم 476؛ معجم رجال الحدیث: 77/8؛ رجال ابن داود: 168، رقم 671؛ خلاصة الأقوال: 78، رقم 3.

می کردند، فرزند خویش را سرگرم می کردند تا او را از نوشتن باز ندارد، این حکایت از بچۀ ممیز قبیح است چه رسد به کسی که دانای به نهان است و مسائل مشکل را پاسخ می دهد.

3 - حکایت وفات احمد بن اسحاق در زمان امام عسکری علیه السلام، در حالی که او تا بعد از امام عسکری علیه السلام زنده بود.

4 - [چه بسا نجاشی اشتباه کرده است چون] نجاشی در ترجمۀ سعد بن عبدالله می گوید که ابوالقاسم بن قولویه فقط دو حدیث از حدیث شنیده است و در ترجمۀ جعفر بن محمد بن جعفر بن موسی بن قولویه أبی القاسم می گوید: او فقط چهار حدیث شنیده است و به نوعی تناقض در این نقل اوست.

5 - همین روایت را شیخ صدوق در الأمالی خویش، مجلس 63، حدیث 1 بدون واسطه از سعد نقل کرده و این امر ممکن نیست چون شیخ صدوق بعد از سعد به دنیا آمده است.

ب) موافقین این دیدار

دسته ای دیگر از دانشمندان همچون شیخ صدوق رحمه الله، علامۀ مجلسی رحمه الله و علامۀ مامقانی رحمه الله این روایت را پذیرفته و برخی همچون علامۀ مامقانی در صدد دفاع برآمده و موارد استبعاد روایت را توجیه کرده و پاسخ داده است.(1) مانند:

1 - راوی حدیث موثّق و مورد اعتماد تمام رجالیون است.

ص:29


1- (1) ر. ک: تنقیح المقال: 79/2.

2 - متن حدیث حاوی استدلال های محکمی دربارۀ اصل ولایت که پاسخ های موجود در آن، برگرفته از علوم غیبی است.

3 - بازی کردن آن طفل در دامان پدر چیز بعیدی نیست.

4 - ممکن است رحلت احمد بن اسحاق را تحریف شده بدانیم ولی با توجّه به حیات سعد تا انتهای قرن سوّم، و قراین موجود بر حیات احمد بن اسحاق تا بخشی از دوران سفارت دوّمین نائب خاص امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، امکان دارد پس از این سفر، سعد و احمد سفر مشترک دیگری به سامراء داشته و در بازگشت از آن سفر، احمد بن اسحاق در سه فرسخی حلوان (سر پل ذهاب فعلی) رحلت کرده باشد.

به هر حال صحّت یا عدم صحّت این نقل، لطمه ای بر جایگاه و وثاقت سعد بن عبدالله اشعری وارد نمی سازد و عظمت وی مورد انکار هیچ کس نیست.

8 - وفات

در کتب رجال، سه تاریخ وفات برای سعد اشعری ذکر شده است. بنابر یک قول، او در سال 299 قمری، و بنابر قولی دیگر در روز چهارشنبه 27 شوّال سال 300 و بنابر قول سوّم در سال 301 رحلت کرده است.

برخی معتقدند که سعد اشعری به هنگام وفات در منطقه «رستم» یا «رستمدار»(1) در نزدیکی استان مازندران حضور داشت. مرقد پاکش در قبرستان شیخان قم، نزدیک مرقد زکریا بن آدم اشعری و زکریا بن ادریس اشعری قرار دارد.

ص:30


1- (1) خلاصة الأقوال: 78، رقم 3.

فصل دوّم: شرح حال حسن بن سلیمان حلّی

1 - نام

عزّالدین ابومحمّد حسن بن سلیمان بن محمد حلّی عاملی از عالمان و فقهای شیعۀ امامیه در قرن هشتم و اوائل قرن نهم هجری است.

2 - ولادت

زمان ولادت و وفات وی روشن نیست ولی اجازه نامه ای از او به تاریخ 802 قمری وجود دارد که دست کم نشان می دهد تا این زمان حیات داشته است.

3 - اساتید

اشاره

از مهم ترین اساتید شیخ حسن بن سلیمان عبارتند از:

3/1. محمد بن جمال الدین عاملی، مشهور به شهید اوّل

ایشان یکی از بزرگان علماء و فقهاء شیعه بوده، و نخستین عالمی است که به عنوان شهید معروف گردیده و در کتب فقهی و اصولی اطلاق شهید، اشاره به او می باشد. وی کتاب های بسیاری تألیف نمود که هنوز مورد توجّه فقهاء و دانشمندان است.

ص:31

از جملۀ کتب او می توان به: لمعه دمشقیه(1) ، الذکری، الدروس، المزار، الأربعون حدیثا، رساله عقیدة محمّد بن مکّی و... اشاره نمود. او با آنکه در اثر فشار سنّی ها بسیار تقیه می نمود و به صورت آشکار اظهار تشیع نمی کرد با وجود این، قاضی بزرگ شام، عباد بن الجماعة نسبت به آن عالم ربّانی حسادت ورزید و در نزد والی شام (بیدمر) از آن فقیه عالی قدر سعایت نموده و با تهمت تشیع چنین عالم فقیهی را گرفتار نمود. بعد از یک سال که در زندان عذابش دادند در 9 یا 19 جمادی الاوّل سال 786 هجری به فتوای دو قاضی بزرگ سنّی یعنی ابن الجماعة شافعی و برهان الدین مالکی، در شهر دمشق نخست او را با شمشیر کشتند و بعد از آن، بدنش را دار زدند و سپس به تحریک آن ها به نام اینکه شیعۀ مشرکی بالای دار است عوام مردم بدنش را در بالای دار سنگسار نمودند آنگاه بدنش را از دار فرود آورده آتش زده و خاکسترش را بر باد دادند.(2)

شیخ حسن اجازه ای از ایشان به تاریخ 12 شعبان 757 قمری دارد.

3/2. سید بهاء الدین، عبدالکریم نیلی نجفی

از علمای بزرگ قرن هشتم قمری. وی در رشته های بسیاری تخصّص داشت. علاوه بر آن که فقیه بود در اصول، تفسیر، کلام، رجال و حدیث نیز تبحّر خاصّی داشت. وی از جمله علمایی بود که در زمان خویش، مسئولیت تمامی سادات منطقۀ خود را به عهده داشته و مرجع حل اختلافات و پناهگاه مستمندان از آنان بوده است.

ص:32


1- (1) او آنقدر به مسائل فقهی احاطه داشت که این کتاب [لمعه] را در مدّت هفت روز در زندان بدون این که کتب فقهی در نزد او موجود باشد، نوشت. این کتاب که بعداً شهید ثانی آن را شرح داد، امروزه یکی از منابع درسی فقهی در حوزه های علمیه است. (ر. ک: شیرازی، سلطان الواعظین، شبهای پیشاور: 237؛ علامه طباطبایی، شیعه در اسلام: 61)
2- (2) همان.

این منصب ارزش معنوی بالایی داشته و به بزرگترین فرد از خاندان سادات از حیث علم و تقوا و دیانت تعلق می گرفته است.

از جمله کتب او می توان به: منتخب الأنوار المضیئة، کتاب الرجال، الإنصاف فی الرد علی صاحب الکشاف، إیضاح المصباح لأهل الفلاح (شرح مصباح صغیر شیخ طوسی)، سرور أهل الإیمان فی علامات ظهور صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، الأنوار الإلهیة فی الحکمة الشرعیة اشاره نمود.(1)

3/3. شیخ محمّد بن ابراهیم مطار آبادی
3/4. رضی الدین علی

4 - شاگردان

4/1. شیخ حسین بن محمّد بن حسن حمویانی

که اجازه نامه ای از استاد خویش در 23 محرم سال 802 قمری نیز دارد و صاحب روضات الجنّات آن را نقل نموده است.(2)

4/2. سید تاج الدین عبدالحمید بن احمد بن علی هاشمی زینی

او نیز اجازه نامه ای از شیخ حسن بن سلیمان دارد.(3)

ص:33


1- (1) ر. ک: حسینی کوهکمری، عبداللطیف، مقدّمۀ منتخب الأنوار المضیئة: 15-21 و نرم افزار نور 3.5.
2- (2) ر. ک: امین، سید محسن، أعیان الشیعة: 106/5 و الذریعة: 172/1، رقم 866 و 183/20.
3- (3) أعیان الشیعة: 106/5.

5 - تألیفات

اشاره

از مهم ترین کتاب های شیخ حسن بن سلیمان، که امروزه به دست ما رسیده، می توان به موارد زیر اشاره کرد:

5/1 - إزاحة الریبة عن حکم صلاة الجمعة فی زمن الغیبة

(1)

این کتاب در نجف توسط المطبعة الحیدریة در سال 1370 قمری به چاپ رسید.

5/2 - المحتضر فی إثبات حضور النبی و الأئمّه علیهم السلام عند المحتضر

این کتاب شامل روایاتی دربارۀ حضور معصومین علیهم السلام بر بالین محتضر است.

5/3 - رسالة فی أفضلیة الأئمة علی الأنبیاء و الملائکة

(2)

علامه سید محسن امین در اعیان الشیعه گوید:

در پشت نسخه ای از کتاب النهایه علامه، به خطّی شبیه خطّ شیخ بهایی، چنین نوشته بود: من کتاب تفضیل محمد و آله علیهم السلام علی الأنبیاء و الملائکة منسوب إلی الشیخ حسن بن سلیمان قد جاء عن مولانا زین العابدین علیه السلام: «إیاک ان تتکلّم بما یسبق إلی القلوب إنکاره و ان کان عندک اعتذاره فلیس کل من تسمعه نکرا یمکنک ان توسعه عذرا و منه أیضا ما جاء عنهم علیهم السلام: «ما کل ما یعلم ما یقال و لا کل ما یقال حان وقته و لا کل ما حان وقته حضر اجله».(3)

این رساله همراه با المحتضر چاپ شده است.

ص:34


1- (1) به نقل از: حسینی جلالی، سید محمّد حسین، فهرس التراث: 750/1.
2- (2) الذریعة: 99/11، رقم 607؛ أعیان الشیعة: 107/5. در الذریعة: - / «و الملائکة».
3- (3) أعیان الشیعة: 107/5.
5/4 - مختصر یا منتخب بصائر الدرجات

کتاب حاضر، که در فصل بعدی بیان آن آمده است.

5/5 - کتاب الرجعة و الردّ علی أهل البدعة

که مؤلّف مختصری از آن را در مختصر البصائر آورده است. علامه سید محسن امین در اعیان الشیعه گوید: نسخه ای از این کتاب را در کتابخانۀ شیخ عبدالحسین تهرانی در کربلا دیدم.(1)

5/6 - رسالة أحادیث الذرّ

که در اوّل این رساله، طریق شیخ حسن بن سلیمان چنین نوشته شده است:

رویت عن الشیخ الفقیه الشهید السعید أبی عبد الله محمد بن مکّی، عن السید عبد المطلب بن الأعرج الحسینی، عن الحسن بن یوسف بن المطهر، عن أبیه، عن السید فخار بن معد الموسوی، عن شاذان بن جبرائیل، عن العماد الطبری، عن أبی علی ابن الشیخ أبی جعفر الطوسی، عن أبیه....(2)

6 - سخن بزرگان در مورد مؤلّف

بزرگانی از علمای شیعه، وی را در کتب خود ستوده و مدح این عالم بزرگ شیعی را بیان فرموده اند.

- مرحوم میرزا عبدالله افندی در ریاض العلماء گوید:

الشیخ عز الدین الحسن بن سلیمان بن محمد بن خالد الحلی من اجلّة تلامذة شیخنا الشهید و یروی عنه و عن السید بهاء الدین علی ابن السید عبد الکریم

ص:35


1- (1) أعیان الشیعة: 107/5.
2- (2) همان.

بن عبد الحمید الحسینی و أمثالهما، و هو محدث جلیل و فقیه نبیه.

و قد وجدت بخط الشیخ محمد بن علی بن حسن الجباعی تلمیذ ابن فهد أن الحسن بن راشد قال فی وصف هذا الشیخ الصالح العابد الزاهد عز الدین... ما صورته: الشیخ حسن بن سلیمان بن محمد بن خالد الحلی، فاضل فقیه کان من اجلّاء تلامیذ الشهید الأول و یروی عنه إجازة و معاصر لأحمد بن فهد الحلی و اجازه الشهید إجازة طویلة.(1)

- مرحوم شیخ حرّ عاملی در أمل الآمل گوید:

الحسن بن سلیمان بن خالد الحلّی فاضلٌ فقیه.(2)

7 - وفات

تاریخ وفات این عالم بزرگ دینی مشخّص نیست ولی با توجّه به این که وی در سال 802 قمری اجازه ای برای فردی به نام «حمویانی» صادر کرده اند، لذا می بایست تا اوایل قرن نهم در قید حیات بوده باشد.(3)

ص:36


1- (1) به نقل از: أعیان الشیعة: 106/5.
2- (2) همان.
3- (3) مکتب حدیثی قم: 280.

فصل سوّم: بیان کتاب

1 - انتساب کتاب

اشاره

پیش از آن که در مورد مختصر بصائر الدّرجات بحث شود، لازم به ذکر است که بصائر الدرجات نامی مشترک بین چند کتاب است:

1 - بصائر الدرجات فی تنزیه النبوّات، که نویسندۀ آن مشخص نیست و شامل معجزات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است، همچنانکه در مقدّمۀ عیون المعجزات آمده است:

و کان السبب فی تألیفه العیون أنّه وجد کتاب «بصائر الدّرجات فی تنزیه النبوّات» قد احتوی علی احادیث کثیرة فی الفضائل فعزم علی اختصاره، لیسهل تناوله علی قاریه و حیث أنّه خاص فی الأنبیاء أراد أن یلحق به معاجز النّبی و اهل بیته المعصومین علیهم السلام.(1)

2 - بصائر الدرجات محمّد بن حسن صفّار قمی (متوفای 290 قمری)(2) ، که بحث آن در ادامه خواهد آمد.

ص:37


1- (1) این عبارت در الذریعة: 123/3 چنین نقل شده است: «إنّی لمّا رأیت البصائر هذا أردت أن اختصره بحذف الأسانید و أسمّیه بعیون المعجزات المنتخب من بصائر الدرجات، لکن عدل عن هذا القصد وترک الإختصار».
2- (2) کتاب دیگری که نگارنده آن را ترجمه کرده و به فضل الهی آن را با استفاده از سیزده نسخه خطی تصحیح نمودم. ترجمۀ فارسی این کتاب توسط انتشارات وثوق قم با عنوان: «بصائر الدرجات فی علوم آل محمّد علیهم السلام» در دو جلد به چاپ رسیده است.

3 - بصائر الدرجات که نویسندۀ آن سعد بن عبدالله ابی خلف اشعری قمی (متوفّای 299 ق) است. بنابر گفتۀ شیخ طوسی این کتاب در چهار جزء دربارۀ فضائل و مناقب ائمّۀ معصومین علیهم السلام نگاشته شده است.(1)

به جز تلخیصی از این کتاب با عنوان مختصر البصائر (کتاب حاضر) که به وسیله شیخ حسن بن سلیمان حلی، از علمای شیعی قرن هشتم قمری و شاگرد شهید اوّل، نوشته شده چیزی از این کتاب باقی نمانده است.(2)

البته بخشی از آنچه در مختصر البصائر آمده، افزوده های حسن بن سلیمان حلی است که وی نیز در ابتدای باب ها تذکّر داده است که آن ها را از طریق دیگری غیر از اشعری نقل کرده است، مانند احادیث باب رجعت که بعد از نقل صد روایت از طریق سعد می گوید:

یقول العبد الضعیف الفقیر إلی ربّه الغنی حسن بن سلیمان: إنّی قد رویت فی معنی الرجعة أحادیث من غیر طریق سعد بن عبد اللّه فأنا مثبتها فی هذه الأوراق، ثمّ أرجع إلی ما رواه سعد بن عبد اللّه فی کتاب مختصر البصائر.

و آنگاه 45 حدیث را از طریق غیر سعد بن عبدالله ذکر می کند.(3)

یا بعد از اتمام بخش نخست کتاب(4) که مربوط به نقل روایات بصائر الدرجات اشعری است و 312 روایت را در این بخش ذکر می کند، بعد از آن تا پایان کتاب،

ص:38


1- (1) . الفهرست للطوسی: 216، رقم 316؛ و الذریعة إلی تصانیف الشیعة: 124/3.
2- (2) . الذریعة إلی تصانیف الشیعة: 92/1، و 26/2.
3- (3) . مختصر البصائر: 125-170، أحادیث: 101-146.
4- (4) که 321 حدیث از کتاب را نقل می کند و در این میان، 45 روایت نیز از طریق غیر سعد بن عبدالله می باشد. یعنی در حققیت حسن بن سلیمان، 276 حدیث بخش نخست کتابش را از طریق سعد بن عبدالله اشعری نقل نموده است. پس می توان به یقین قائل به این این نظریه شد که: در مجموع، کتاب مختصر البصائر حدود یک دوّم از روایاتش مربوط به بصائر الدرجات اشعری است وما بقی احادیثْ از کتب دیگر مانند الکافی مرحوم کلینی، بصائر الدرجات صفّار، برخی کتب شیخ صدوق، الخرائج راوندی، الغیبة شیخ طوسی و... گرفته شده است.

حدود 268 روایت را از کتب دیگر نقل می نماید که از جملۀ آن کتب، بصائر الدرجات محمّد بن حسن صفّار است و خود حسن بن سلیمان بدین امر تصریح دارد و در ابتدای نقل روایات بصائر صفّار می گوید:

و من کتاب محمّد بن الحسن الصفّار الموسوم ب - «بصائر الدرجات».(1)

مجموع روایاتی که در مختصر البصائر آمده 580 روایت است و سلسله اسناد همه روایات نیز ذکر شده است.

نظر مرحوم افندی دربارۀ بصائر سعد اشعری

میرزا عبدالله افندی در ریاض العلماء در ترجمۀ شیخ حسن بن سلیمان حلّی احتمال داده است که اصل بصائر الدرجات برای غیر سعد بن عبدالله اشعری است و سعد اشعری آن را تلخیص کرده و حسن بن سلیمان باری دیگر نیز آن را تلخیص کرده است.(2)

پاسخ

1 - علامه سید محسن امین گوید:

چنین نظریه ای اجتهاد در مقابل نص است، چرا که به نصّ نجاشی و شیخ طوسی و دیگران، سعد بن عبد الله، بصائر الدرجات داشته است و مختصر آن

ص:39


1- (1) . مختصر البصائر: 331، ح 355 به بعد. والبته در موارد قبل از این نیز از صفّار فراوان نقل نموده است. مانند: أحادیث: 322-329، 336، 337 و....
2- (2) ریاض العلماء: 194/1.

توسط شیخ حسن بوده و برای صفّار هم بصائر دیگری بوده است.(1)

و علامه آقابزرگ تهرانی علاوه بر سخن بالا گوید:

«منشأ اشتباه میرزا عبدالله افندی به کلام شیخ حسن بن سلیمان در آغاز إثبات الرجعه برمی گردد که گوید: «یقول العبد الضعیف الفقیر إلی ربّه الغنی حسن بن سلیمان: إنّی قد رویت فی معنی الرجعة أحادیث من غیر طریق سعد بن عبد اللّه فأنا مثبتها فی هذه الأوراق، ثمّ أرجع إلی ما رواه سعد بن عبد اللّه فی کتاب مختصر البصائر».

ومرحوم افندی «أرجع» را به صیغۀ متکلّم خوانده که بنابر آن حسن بن سلیمان بعد از ذکر روایات غیر اشعری در این کتاب مختصر، دوباره باید روایات سعد را ذکر می کرد در حالی که چنین نیست و او هیچ روایت دیگری از سعد نقل نمی کند».(2)

ولیکن کلام آقابزرگ تهرانی قابل منقاشه است:

این که حسن بن سلیمان حلّی می گوید: «من در معنای رجعت احادیث دیگری از غیر طریق سعد اشعری در این نوشتار نقل می کنم و سپس به طریق سعد در مختصر البصائر بر می گردم» معنایش این است که من بعد از نقل احادیث از غیر طریق سعد اشعری در باب رجعت، دوباره به نقل روایی از سعد در ابواب دیگر می پردازم، نه این که هیچ روایتی دیگر از او نقل نمی کنم. همچنان که با مراجعه به کتاب این امر کاملاً قابل مشاهده است، او پس از نقل احادیث باب رجعت، هفت باب دیگر را برشمرده و حدود 207 روایت از سعد اشعری نقل می نماید.

ص:40


1- (1) أعیان الشیعة: 106/5-107.
2- (2) الذریعة: 124/3، رقم 415.

2 - به نظر می رسد ابهام در دو مسأله وجود دارد:

یکی این که آیا مختصر البصائر شیخ حسن از مختصر البصائر سعد اشعری گرفته شده است. در این باره عقیده بسیاری بر همین است و در دو جای مختصر البصائر شیخ حسن نیز این مطلب ذکر شده است. یکی در مقدّمۀ کتاب که گوید: «نقلت من کتاب مختصر البصائر تألیف سعد بن عبد اللّه بن أبی خلف القمّی رحمه اللّه» و دیگری در صفحه 30 (از چاپ نجف).

و بحث دیگر (و عمده اشکال و ابهام و اصل حرف در همین است) که آیا سعد اشعری مختصر البصائر را از روی بصائر خودش نوشته یا از روی بصائر دیگری. و این مسأله ای است که نمی توان به سادگی آن را حل کرد.

جمع بندی

قرائنی وجود دارد که به نوعی احتمال میرزا عبدالله افندی، صاحب ریاض، را تقویت می کند و می توان احتمال داد که اصل کتاب بصائر همان کتاب محمّد بن حسن صفّار است که سعد بن عبدالله اشعری آن را مختصر، و شیخ حسن بن سلیمان نیز از آن مختصر، بخش هایی را انتخاب کرده است.

آن قرائن عبارتند از:

1 - در همۀ نسخه های خطّی موجود، کتاب مختصر البصائر (و نه بصائر)، به سعد بن عبدالله اشعری نسبت داده شده است.

2. مرحوم شیخ حرّ عاملی نیز در خاتمۀ وسائل، کتاب مختصر البصائر را به سعد بن عبدالله نسبت داده و سپس اضافه کرده که:

ص:41

«انتخبه الشیخ الفاضل الحسن بن سلیمان بن خالد، تلمیذ الشهید».(1)

3. مرحوم شیخ حرّ عاملی در کتاب دیگر خود به نام: «الإیقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعة»، چنین تعبیری دارد:

ما رواه الحسن بن سلیمان بن خالد القمی فی رسالته نقلاً من کتاب مختصر البصائر لسعد بن عبدالله.(2)

4 - با مقایسۀ آماری گرفته شده میان بصائر الدرجات صفّار و مختصر البصائر شیخ حسن، می توان احتمال داد که سعد اشعری مختصر البصائر را از بصائر صفّار گرفته است؛ چون بسیاری از احادیث مختصر البصائر در بصائر صفّار وجود دارد. ولی این در حدّ یک احتمال است و در حقیقت، ابهام همچنان در مورد این مسأله وجود دارد.

نمونه های آماری گرفته شده با استفاده از دو کتاب: بصائر الدرجات (چاپ کتابخانه آیت الله مرعشی در قم) و کتاب مختصر البصائر (چاپ مؤسسه نشر اسلامی قم) بدین شرح است:

- در مختصر البصائر قبل از شروع باب رجعت، 54 روایت نقل شده که فقط هشت حدیث آن [احادیث: 26 و 29 (با یک مضمون)، 33، 37، 47، 48، 53 و 55] در بصائر صفّار نیامده است.

- در باب رجعت مختصر البصائر(3) که شامل دو گونه احادیث می باشد:

نخست روایاتی که از طریق سعد اشعری نقل شده [احادیث 55 تا 100 کتاب] و دیگری روایات غیر از طریق سعد [احادیث 101 تا 146 کتاب]. در این باب فقط یک

ص:42


1- (1) الوسائل: 155/30.
2- (2) همان، صفحات: 151، 255، 267، 332.
3- (3) که در کتاب با عنوان: «باب فی الکُرّات و حالاتها و ما جاء فیها» آمده است.

روایت آن [حدیث 100] در بصائر الدرجات آمده است.

- در باب بعدی با عنوان: «فی رجال أعراف» که شامل 13 روایت است، به جز حدیث ششم آن، بقیۀ احادیث آن در بصائر الدرجات آمده است.

- در باب «فضل الأئمّه» که شامل 48 روایت است، به جز دو حدیث [46 و 48]، بقیۀ احادیث آن در بصائر الدرجات آمده است.

- در باب «ما جاء فی التسلیم» که شامل 36 روایت است، به جز چهار حدیث [احادیث: 29-31 و 36]، بقیۀ احادیث آن در بصائر الدرجات آمده است.

- در باب «فی نوادر مختلفه و کتاب أبی عبد الله علیه السلام إلی المفضل بن عمر» که شامل 5 روایت است، تمام احادیث آن بعینه در بصائر الدرجات آمده است.

- در باب «ما جاء فی التسلیم لما جاء عنهم و فی من ردّه و أنکره»، که شامل 23 روایت است، به جز 17 حدیث [احادیث: 1-2، 4-9، 11-15، 19-22]، بقیۀ احادیث آن در بصائر الدرجات آمده است.

- در باب «فی کتمان الحدیث» که شامل 43 روایت است، به جز 30 حدیث [احادیث: 1، 3، 5-14، 16-25، 27-34]، بقیۀ احادیث آن در بصائر الدرجات آمده است.

توهّم یک اصل و دو بصائر الدرجات

اگر کسی بگوید که سعد اشعری و صفّار در یک روزگار بوده و از اتّفاق قمی و در یک طبقه اند، لذا هم اشعری و هم صفّار، بصائر الدرجات را از نسخه اصل دیگری گرفته اند و به همین دلیل مطالب و حتی اسناد آن دو به یکدیگر بسیار نزدیک و مشابه

ص:43

است.(1)

پاسخ

این نظریه احتمال خوبی است و لیکن قابل دقّت و بررسی است:

1. آن نسخۀ اصل، تا چه مقدار روایت در برداشته است. اگر منظور از اصل همان اصطلاح رایج در علم حدیث می باشد که دارای ویژگی های ذیل است:(2)

الف) نداشتن نظم و ترتیب و باب بندی مناسب؛ چون هدف مؤلّفان صرفاً حفظ و نگه داری حدیث بود.

ب) حجم کم و اشتمال بر روایات اندک؛ به نحوی که طبق قرائه، محتوای این جزوات کوچک از چند صد حدیث تجاوز نمی کرد.

ج) از آنجا که به موضوع خاصّی اختصاص نداشته، اصول اغلب به نام صاحبان آن شهرت می یافتند؛ مانند اصل زید زَرّاد (شامل 34 حدیث در موضوعات مختلف) و اصل زید نَرسی (شامل 51 حدیث در موضوعات مختلف).

پس: الف) هم بصائر الدرجات صفّار و هم بصائر الدرجات اشعری دارای نظم و ترتیب و باب بندی مناسب است.

ب) به طور یقین وجود 1905 روایت موجود در بصائر صفّار نمی تواند گویای اصل باشد. مگر این که بگوئیم از چندین اصل گرفته شده است که این کلام می تواند مورد قبول باشد ولی مدّعای ذکر شده چیز دیگری است.

ص:44


1- (1) این احتمال توسط آقای مظفّر در مقدّمه کتاب مختصر البصائر، ص 32 و همچنین لوح جامع الأحادیث مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی نور در بخش کتابشناسی مختصر البصائر ذکر شده است.
2- (2) حجّت، هادی، جوامع حدیثی شیعه: 8؛ جدیدی نژاد، محمّد رضا، معجم مصطلحات الرجال والدرآیۀ: 23-24.

و اگر مراد از اصل، همان کتاب [و نسخۀ اصلی دیگر] باشد، این دو عالم دینی: یا می بایست نام کتاب را در نوشته های خود ذکر می کردند، همان گونه که دأب و روش تمام عالمان دینی شیعه چنین است؛ یا طریق خود به این کتاب را بیان می کردند، در حالی در کتب یاد شده هیچ یک از این موارد یافت نمی شود.

2. در بصائر سعد اشعری، روایات مربوط به عالم رجعت فراوان دیده می شود در حالی که در بصائر صفّار چنین روایاتی وجود ندارد. آیا اگر آن ها کتاب خود را بر اساس آن اصل نوشته اند، و هر دو هم در باب فضائل و مناقب می باشد(1) ، نباید از این گونه روایات در کتاب هر دو نفر آن ها موجود می بود.

2 - عنوان کتاب

برای نخستین مرتبه، مطبعۀ حیدریه در نجف، در سال 1370 قمری با عنوان: «مختصر بصائر الدّرجات» این کتاب را چاپ نمود و بعد از آن در سال 1421 قمری، این کتاب با عنوان: «مختصر البصائر» و با تحقیق و مقدّمۀ مشتاق مظفّر، توسط انتشارات جامعه مدرسین در قم باری دیگر چاپ شده است.

با توجه به آنچه در مباحث پیشین بحث شد، هر چند این کتاب در حقیقت: «منتخب مختصر بصائر الدرجات» است، ولیکن با توجه به نسخ خطّی موجود این کتاب و تصریح برخی دانشمندان اسلامی، عنوان این کتاب: «مختصر البصائر» است.

ص:45


1- (1) الفهرست للطوسی: 216، رقم 316.

3 - موضوع

این کتاب دارای ابواب مختلف و گوناگونی است که هر باب شامل احادیثی است که یک دوره «امام شناسی در مکتب اهل بیت علیهم السلام» را ارائه می کند. احادیث این کتاب حول محور فضائل و مناقب اهل بیت علیهم السلام است که در این بین اشاره به مباحث رجعت و بازگشت ائمّه علیهم السلام، عالم ذَر و قضاء و قدر نیز شده است.

4 - نسخ خطی کتاب

از این کتاب نسخه های متعدّد خطّی بر جای مانده است که عموماً این نسخه ها به قرن یازدهم برمی گردد که از جملۀ آن ها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

1. نسخۀ مربوط به کتابخانۀ علامه حاج شیخ عبدالحسین تهرانی در کربلا.

2. نسخه ای به خطّ مولی محمّد قاسم بن شجاع الدین نجفی که در سال 1079 قمری کتابت شده و نزد میرزا محمّد علی اردوباری نجفی بوده و شیخ آقا بزرگ تهرانی آن را نزد وی رؤیت نموده است.

3. نسخه ای که نزد شیخ محمّد سماوی بوده و بر روی آن خطّ شیخ حرّ عاملی به چشم می خورد که در این نسخه فهرست اسامی کتاب هایی که در مختصر البصائر از آن ها روایت کرده را ذکر کرده است که عبارتند از: کتاب الواحدة، مصباح المتهجّد، الخرائج و الجرائح، غیبة الشیخ الطوسی و....

4. سه نسخه ای که در آستان قدس رضوی وجود دارد و آقای مشتاق مظفّر در تصحیح این کتاب نیز از آن ها استفاده نموده است.

ص:46

خاتمه

1 - جهت استفادۀ بهتر کتاب

برای استفادۀ بهتر کتاب کارهای زیر صورت گرفته:

1. تمام عناوین کتاب و روایات آن اعراب گذاری شده است. و برای این کار از نرم افزار جامع الأحادیث مرکز کامپیوتری علوم اسلامی نیز کمک گرفته شده است.

2. اسناد روایات از متن آن با خطّی دیگر تمیز داده شده است.

3. کلام معصوم علیه السلام داخل دو قوس [«»] قرار داده شده است.

4. برای روایات دو شماره در نظر گرفته شده است. یکی شماره ای که داخل کروشه قرار گرفته، و مربوط به شماره مسلسل است و دیگری شمارۀ مربوط به رقم حدیث که مربوط به آن باب می باشد.

5. هر چند اصل در این کتاب بر این نبوده که دوباره مورد تصحیح و تعلیقه قرار گیرد ولیکن در مواردی در پاورقی، برخی عبارات با مصادر دیگر مهم روایی شیعه مقابله شده است که از دو علامت «/ +» برای زیادی عبارت و یا کلمه، و «- /» برای نقصان عبارت و یا کلمه ای، استفاده شده است.

6. به دلیل کم حجم نمودن این کتاب، از آوردن فهرستگان کلی [مانند فهرست آیات، احادیث، نام ها و... صرف نظر شد.

ص:47

2 - تشکر و سپاسگزاری

در پایان لازم می دانم از تمام کسانی که به نوعی در این تحقیق مرهون راهنمایی و لطف ایشان بوده ام، تشکر و قدردانی نمایم، و به خصوص سپاسگزاری از همسر بزرگوارم که در طول این تحقیق سختی های زندگی را متحمّل شدند، و خداوند ثوابی از این تحقیق به روح پدرشان عنایت فرماید.

از آنجا که رسم نگارنده در تدوین کتب بر این بوده که هر کتابی را به معصومی هدیه نماید، این کتاب را به نخستین کسی که به دنیا برمی گردد و رجعت می نماید، یعنی حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام تقدیم می نمایم و امیدوارم که مورد لطف و عنایت خاصّۀ فرزند گرام ایشان، امام زمان ارواحنا له الفداه قرار گیرد.

والحمدلله ربّ العالمین

علیرضا زکی زاده رنانی - بهار 1391 ش.

ص:48

بخش دوّم: متن کتاب

اشاره

شامل:

1 - احادیثی از مناقب اهل بیت علیهم السلام

2 - احادیث رجعت از طریق سعد اشعری و غیر سعد

3 - احادیث عالم ذر، قضاء و قدر، رازداری شیعیان

و...

ص:49

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ

أَحَادِیثٌ فِی فَضَائِلِ أَهْلَ الْبَیتِ علیهم السلام(1)

نَقَلْتُ مِنْ کِتَابِ مُخْتَصَرُ الْبَصَائِرِ تَأْلِیفِ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللهِ بْنِ أَبِی خَلَفِ الْقُمِّی رحمه الله.

[1] 1 - عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیِّ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ أَوْ غَیْرِهِ ، عَنْ بَشِیرٍ الدَّهَّانِ ، عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْیَنَ ، عَنْ جُعَیْدٍ الْهَمْدَانِیِ : - وَ کَانَ جُعَیْدٌ مِمَّنْ خَرَجَ مَعَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما السلام فَقُتِلَ (2)بِکَرْبَلَاءَ - قَالَ : قُلْتُ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما السلام: بِأَیِّ حُکْمٍ تَحْکُمُونَ ؟ قَالَ : «یَا جُعَیْدُ بِحُکْمِ آلِ دَاوُدَ، فَإِذَا أَعْیَیْنَا عَنْ شَیْ ءٍ تَلَقَّانَا بِهِ رُوحُ الْقُدُسِ ».(3)

[2] 2 - مُوسَی بْنُ جَعْفَرِ بْنِ وَهْبٍ الْبَغْدَادِیُّ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ قَالَ : حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ الْعَزِیزِ، عَنْ أَبِیهِ قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: إِنَّ النَّاسَ یَزْعُمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَجَّهَ عَلِیّاً علیه السلام إِلَی الْیَمَنِ لِیَقْضِیَ بَیْنَهُمْ ، فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: «فَمَا وَرَدَتْ عَلَیَّ قَضِیَّةٌ إِلَّا حَکَمْتُ فِیهَا بِحُکْمِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ حُکْمِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم» فَقَالَ : «صَدَقُوا».

فَقُلْتُ : وَ کَیْفَ ذَاکَ وَ لَمْ یَکُنْ أُنْزِلَ الْقُرْآنُ کُلُّهُ ، وَ قَدْ کَانَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم غَائِباً عَنْهُ ؟ فَقَالَ : «کَانَ یَتَلَقَّاهُ بِهِ رُوحُ الْقُدُسِ ».(4)

ص:50


1- (1) عنوان از مترجم است.
2- (2) در البصائر و بعض از نسخ مختصر البصائر: - / «فقتل».
3- (3) بصائر الدرجات: 452، ح 7؛ البحار: 57/25، ح 22؛ و در الکافی: 398/1، ح 4 به اختلاف کمی در تعابیر.
4- (4) بصائر الدرجات: 452 ح 8؛ البحار: 57/25، ح 23 و 151/39، ح 1.

به نام خدایی که رحمتش بی اندازه است و مهربانی اش همیشگی

و سپاس مخصوص اوست

روایاتی در فضائل اهل بیت علیهم السلام

از کتاب مختصر البصائر سعد بن عبدالله بن ابی خلف قمی نقل کرده ام.

[1] 1 - جُعَید همْدانی - که از جملۀ کسانی بود که همراه امام حسین علیه السلام خارج شد و در کربلا به شهادت رسید (1)- گوید: به امام حسین علیه السلام عرض کردم: چگونه (میان مردم) حکم می کنید؟ حضرت فرمود: «ای جعید! به حکم آل داود، اگر از چیزی (حکمی یا واقعه ای) درمانده شدیم (و اطّلاعی نداشتیم) روح القدس آن را به ما رسانده (و در جریان می گذارد)».(2)

[2] 2 - عبدالعزیز گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: (برخی از) مردم عقیده دارند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم علی علیه السلام را به یمن فرستاد تا بین مردم قضاوت کند و علی علیه السلام فرمود: موردی پیش نیامد مگر این که در بارۀ آن به حکم خدا و حکم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قضاوت نمودم. حضرت صادق علیه السلام فرمود: صحیح است».

گفتم: چگونه ممکن است با اینکه هنوز تمام قرآن نازل نشده بود و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز در آنجا حضور نداشت ؟

فرمود: «روح القدس به او می رساند (و او را در جریان می گذاشت)».

ص:51


1- (1) در هیچ کتابی تصریح نشده که جُعید همدانی در شمار شهداء کربلا است. (ر. ک: رجال البرقی: 7؛ رجال الطوسی: 67، رقم 2؛ خلاصة الأقوال: 310، رقم 1219؛ معجم رجال الحدیث: 111/5، رقم 2351)
2- (2) علامۀ مجلسی رحمه الله در توضیح این روایت گوید: «حکم آل داود یعنی با علم خود قضاوت می نمائیم و احتیاج به شاهد نداریم چنانچه حضرت داود گاهی چنین می کرد».

[3] 3 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی وَ أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ سَعِیدٍ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْعَبَّاسِ بْنِ حَرِیشٍ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی علیه السلام، قَالَ : «قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْبَاقِرُ علیه السلام: إِنَّ الْأَوْصِیَاءَ علیهم السلام مُحَدَّثُونَ یُحَدِّثُهُمْ رُوحُ الْقُدُسِ وَ لَا یَرَوْنَهُ ، وَ کَانَ عَلِیٌّ علیه السلام یَعْرِضُ عَلَی رُوحِ الْقُدُسِ مَا یُسْأَلُ عَنْهُ ، فَیُوجِسُ فِی نَفْسِهِ أَنْ قَدْ أَصَبْتَ الْجَوَابَ ، فَیُخْبِرُ بِهِ فَیَکُونُ کَمَا قَالَ ».(1)

[4] 4 - إِسْمَاعِیلُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِیُّ ، قَالَ : حَدَّثَنِی أَبُو الْفَضْلِ عَبْدُ اللهِ بْنُ إِدْرِیسَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام عَنْ عِلْمِ الْإِمَامِ بِمَا فِی أَقْطَارِ الْأَرْضِ وَ هُوَ فِی بَیْتِهِ مُرْخًی عَلَیْهِ سِتْرُهُ ؟ فَقَالَ : «یَا مُفَضَّلُ إِنَّ اللهَ تَعَالَی جَعَلَ فِی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ : رُوحَ الْحَیَاةِ وَ بِهَا دَبَّ وَ دَرَجَ ، وَ رُوحَ الْقُوَّةِ فَبِهَا نَهَضَ وَ جَاهَدَ عَدُوَّهُ ، وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ فَبِهَا أَکَلَ وَ شَرِبَ وَ أَتَی النِّسَاءَ مِنَ الْحَلَالِ ، وَ رُوحَ الْإِیمَانِ فَبِهَا آمَنَ (2) وَ عَدَلَ ، وَ رُوحَ الْقُدُسِ فَبِهَا حَمَلَ النُّبُوَّةَ . وَ لَمَّا قُبِضَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم انْتَقَلَ رُوحُ الْقُدُسِ فَصَارَ فِی الْإِمَامِ علیه السلام، وَ رُوحُ الْقُدُسِ لَا یَنَامُ وَ لَا یَغْفُلُ وَ لَا یَلْهُو وَ لَا یَسْهُو، وَ الْأَرْبَعَةُ الْأَرْوَاحِ تَنَامُ وَ تَلْهُووَ تَسْهُو، وَ بِرُوحِ الْقُدُسِ کَانَ یَرَی مَا فِی شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا». قُلْتُ : جُعِلْتُ فِدَاکَ یَتَنَاوَلُ الْإِمَامُ مَا بِبَغْدَادَ بِیَدِهِ ؟ قَالَ : «نَعَمْ ، وَ مَا دُونَ الْعَرْشِ ».(3)

[5] 5 - مُوسَی بْنُ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ الصَّیْقَلُ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ ، عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْأَنْبِیَاءَ وَ الْأَئِمَّةَ علیهم السلام عَلَی خَمْسَةِ

ص:52


1- (1) بصائر الدرجات: 453، ح 9؛ البحار: 57/25، ح 24.
2- (2) مختصر البصائر: «أمر»، و آنچه در متن آمده مطابق الکافی و سائر مصادر روایی است و موافق سیاق کلام.
3- (3) بصائر الدرجات: 454، ح 13؛ الکافی: 272/1، ح 3، تا «کان یری به»؛ البحار: 57/25، ح 25.

[3] 3 - حسن بن عبّاس بن حریش به نقل از ابوجعفر ثانی [امام جواد علیه السلام] گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «اوصیاء محدَّث هستند و روح القدس با آن ها سخن می گوید ولی او را نمی بیند و حضرت علی علیه السلام آنچه از او می پرسیدند را بر روح القدس عرضه می داشت و در نفس خود احساس می کرد به جواب رسیده است و آن را بیان می فرمود و همان طور بود که فرموده بود».

[4] 4 - مفضّل بن عمر گوید: از امام صادق علیه السلام راجع به «علم امام» سؤال کرده و گفتم: با اینکه امام در خانه خود است و پرده ها انداخته شده چطور از آنچه در اطراف زمین اتفاق می افتد خبر دارد؟ فرمود: «ای مفضّل! خداوند متعال در پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پنج روح قرار داد: 1 - روح زندگی که با آن بجنبد و راه رود. 2 - روح قوّت که با آن برخاسته [و قیام] و مبارزه نماید. 3 - روح شهوت که با آن بخورد و بیاشامد و با زنان حلال خود نزدیکی کند. 4 - روح ایمان که با آن ایمان آورد و عدالت ورزد. 5 - روح القُدُس که با آن بار نبوّت کشد. و چون پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم وفات کند، روح القدس از او به امام علیه السلام منتقل شود و روح القدس خواب و غفلت و یاوه گری و سهو فراموشی ندارد و چهار روح دیگر خواب و یاوه گری و غفلت و فراموشی دارند و [امام] بوسیلۀ روح القدس آنچه را در شرق و غرب زمین و در دریا و بیابان آن وجود دارد می بیند». عرض کردم: امام می تواند آنچه را که در بغداد قرار دارد به دستش بگیرد؟ فرمود: «آری، و هرچه در زیر عرش است [از عرش تا فرش را می تواند به دست آورد]».

[5] 5 - جابر بن یزید گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «همانا خداوند پیامبران و اهل بیت علیهم السلام را بر پنج روح خلق نمود: روح ایمان، روح قوّت، روح شهوت، روح زندگی (حرکت) و روح القُدُس که روح القدس از جانب خداوند است و این چهار روح

ص:53

أَرْوَاحٍ : رُوحِ الْإِیمَانِ ، وَ رُوحِ الْقُوَّةِ وَ رُوحِ الشَّهْوَةِ ، وَ رُوحِ الْحَیَاةِ ، وَ رُوحِ الْقُدُسِ ، فَرُوحُ الْقُدُسِ مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ ، وَ سَائِرُ هَذِهِ الْأَرْوَاحِ یُصِیبُهَا الْحَدَثَانُ ، وَ رُوحُ الْقُدُسِ لَا یَلْهُو وَ لَا یَتَغَیَّرُ وَ لَا یَلْعَبُ ، فَبِرُوحِ الْقُدُسِ یَا جَابِرُ عَلِمْنَا مَا دُونَ الْعَرْشِ إِلَی مَا تَحْتَ الثَّرَی».(1)

[6] 6 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیِّ ، عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ، عَنْ یَحْیَی بْنِ عِمْرَانَ الْحَلَبِیِّ ، عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ الْکِنَانِیِّ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتابُ وَ لاَ الْإِیمانُ ؟(2)

فَقَالَ : «خَلْقٌ مِنْ خَلْقِ اللهِ ، أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ ، کَانَ مَعَ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم یُخْبِرُهُ وَ یُسَدِّدُهُ ، وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ علیهم السلام مِنْ بَعْدِهِ ».(3)

[7] 7 - عَنْهُ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ بُکَیْرٍ، عَنْ زُرَارَةَ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتابُ وَ لاَ الْإِیمانُ وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا قَالَ : «لَقَدْ أَنْزَلَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِکَ الرُّوحَ عَلَی نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ مَا صَعِدَ إِلَی السَّمَاءِ مُنْذُ أُنْزِلَ ، وَ إِنَّهُ لَفِینَا».(4)

ص:54


1- (1) بصائر الدرجات: 454، ح 12؛ البحار: 58/25، ح 26.
2- (2) شوری (42):52.
3- (3) بصائر الدرجات: 456، ح 9؛ الکافی: 273/1، ح 1؛ الوافی: 630/3، ح 1217؛ البحار: 61/25، ح 34.
4- (4) بصائر الدّرجات: 457، ح 12؛ الکافی: 273/1، ح 4 (به سند دیگر با کمی اختلاف)؛ البحار: 61/25، ح 37.

اخیر را پیش آمد و آفت می رسد(1) ، ولی روح القدس بازی و تغییر و یاوه گری نکند. و ای جابر! ما [اهل بیت] بوسیله روح القدس امور و مطالب زیر عرش تا زیر خاک [از عرش تا فرش] را بدانیم».

[6] 6 - ابو بصیر گوید: از امام صادق علیه السلام دربارۀ تفسیر آیۀ: «همان گونه (که بر پیامبران پیشین وحی فرستادیم) بر تو نیز روحی را به فرمان خود وحی کردیم؛ تو پیش از این نمی دانستی کتاب و ایمان چیست (و از محتوای قرآن آگاه نبودی) - شوری: 52» پرسیدم، فرمود: «(روح) مخلوقی از مخلوقات خداست، بزرگ تر از جبرئیل و میکائیل که پیوسته با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود و به آن حضرت خبر می داد و رهبر [و محافظ ایشان] بود، و آن روح بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در خدمت ائمّه علیهم السلام نیز هست».

[7] 7 - زراره گوید: امام باقر علیه السلام در تفسیر آیۀ: «همان گونه (که بر پیامبران پیشین وحی فرستادیم) بر تو نیز روحی را به فرمان خود وحی کردیم؛ تو پیش از این نمی دانستی کتاب و ایمان چیست (و از محتوای قرآن آگاه نبودی)؛ ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بوسیله آن هر کس از بندگان خویش را بخواهیم هدایت می کنیم - شوری: 52» فرمود: «به راستی از زمانی که خداوند آن روح را بر محمّد صلی الله علیه و آله و سلم فرو فرستاده، به آسمان بالا نرفته است و آن روح در ما هست».

ص:55


1- (1) مراد به آفت و پیش آمدی که به آن چهار روح می رسد اینست که: گاهی آن ها را مانعی عارض می شود که از تأثیر باز می مانند و بازی و یاوه گری می کنند، مانند روح شهوت و حرکت در زمان پیری و مرض و امّا روح القدس که مبدأ و سبب علم و فهم امامست، آفت و یاوه گری ندارد و همیشه حقایق را بدون زیاده و نقصان به آن ها می فهماند. (علامه مصطفوی)

[8] 8 - عِمْرَانُ بْنُ مُوسَی، عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرِ بْنِ وَهْبٍ الْبَغْدَادِیِ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ الصَّیْرَفِیِّ ، عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام عَنِ الْعِلْمِ مَا هُوَ؟ أَ عِلْمٌ یَتَعَلَّمُهُ الْعَالِمُ مِنْ أَفْوَاهِ الرِّجَالِ ، أَوْ فِی کِتَابٍ عِنْدَکُمْ تَقْرَءُونَهُ فَتَتَعَلَّمُونَ مِنْهُ ؟ فَقَالَ : «الْأَمْرُ أَعْظَمُ مِنْ ذَلِکَ وَ أَوْجَبُ ، أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتابُ وَ لاَ الْإِیمانُ أَ کَانَ فِی حَالٍ لَا یَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَ لَا الْإِیمَانُ »؟ فَقُلْتُ : لَا أَدْرِی جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا تَقُولُونَ فِی ذَلِکَ ؟ قَالَ : «بَلَی قَدْ کَانَ فِی حَالٍ لَا یَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَ لَا الْإِیمَانُ حَتَّی بَعَثَ اللهُ تِلْکَ الرُّوحَ الَّتِی ذَکَرَهَا فِی الْکِتَابِ ، فَلَمَّا أَوْحَاهَا اللهُ إِلَیْهِ عَلِمَ بِهَا الْعِلْمَ وَ الْفَهْمَ ، وَ هِیَ الرُّوحُ الَّتِی یُعْطِیهَا اللهُ مَنْ یَشَاءُ، فَإِذَا أَعْطَاهَا عَلَّمَهُ الْفَهْمَ وَ الْعِلْمَ ».(1)

[9] 9 - حَدَّثَنَا یَعْقُوبُ بْنُ یَزِیدَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام یَقُولُ : وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی قَالَ : «خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ ، لَمْ یَکُنْ مَعَ أَحَدٍ مِمَّنْ مَضَی غَیْرَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم، هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ علیهم السلام یُوَفِّقُهُمْ وَ یُسَدِّدُهُمْ وَ لَیْسَ کُلُّ مَا طُلِبَ وُجِدَ».(2)

[10] 10 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ وَ مُوسَی بْنُ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ الصَّیْقَلُ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: قَالَ : «مَثَلُ رُوحِ الْمُؤْمِنِ وَ بَدَنِهِ کَجَوْهَرَةٍ فِی صُنْدُوقٍ إِذَا أُخْرِجَتِ الْجَوْهَرَةُ مِنْهُ اطُّرِحَ [طُرِحَ ] الصُّنْدُوقُ وَ لَمْ یُعْبَأْ بِهِ ».

ص:56


1- (1) بصائر الدرجات: 460، ح 5؛ الکافی: 273/1، ح 5، با اختلاف؛ البحار: 63/25، ح 42.
2- (2) بصائر الدرجات: 460، ح 1؛ الکافی: 273/1، ح 4؛ البحار: 67/25، ح 47. (و آیه: الإسراء (17):85 است)

[8] 8 - ابو حمزه ثمالی گوید: از امام صادق علیه السلام دربارۀ علم امام پرسیدم، که [حقیقت] آن چیست ؟ آیا امام آن علم را از دهان مردان [علم] فرا می گیرد یا آنکه نزد شما کتابیست که آن را می خوانید و فرا می گیرید؟

فرمود: «این مطلب [از آنچه تو گفتی] بزرگ تر و استوارتر است، این سخن خداوند متعال را نشنیده ای که: «همان گونه (که بر پیامبران پیشین وحی فرستادیم) بر تو نیز روحی را به فرمان خود وحی کردیم؛ تو پیش از این نمی دانستی کتاب و ایمان چیست (و از محتوای قرآن آگاه نبودی) - شوری: 52»، [سپس فرمود: اصحاب شما در بارۀ این آیه چه می گویند؟] آیا [اقرار دارند که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم] در حالی بود که کتاب و ایمان نمی دانست ؟» عرض کردم: فدایت شوم، نمی دانم چه می گویند. فرمود: «آری، در حالی به سر می بُرد که نمی دانست کتاب و ایمان چیست، تا آنکه خداوند روحی را که در قرآن ذکر می کند مبعوث کرد، و چون آن را به سوی او وحی فرمود به سبب آن علم و فهم آموخت، و آن همان روحست که خداوند به هر که خواهد عطا کند، و چون آن را به بنده ای عطا فرماید، به او فهم و دانش آموزد».

[9] 9 - هشام بن سالم گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام [در تفسیر آیۀ]: «و از تو دربارۀ روح سؤال می کنند، بگو: روح از فرمان پروردگار من است - اسراء: 85» می فرمود: «(روح) مخلوقی است بزرگ تر از جبرئیل و میکائیل که همراه هیچ یک از پیامبران گذشته جز حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم نبوده است، و آن همراه ائمّه علیهم السلام می باشد و ایشان را توفیق داده و رهبری [و محافظت] می کند، چنان نیست که هر چه طلب شود، به دست آید (پس همراهی این روح با پیغمبر و امامان فضلی است از خداوند متعال که به هر کس خواهد عطا کند، و با طلب و کوشش بدست نیاید)».(1)

ص:57


1- (1) در بارۀ روحی که در این آیه، مورد سؤال واقع شده اختلافست. یک قول اینست که یهود در کتاب تورات خود دیده بودند که از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم در باره هر چه بپرسند جواب گوید، ولی در بارۀ روح که سؤال کنند، جواب نگوید، لذا آن ها به قریش گفتند: شما از محمّد صلی الله علیه و آله و سلم در بارۀ روح بپرسید، اگر جواب صریح داد، بدانید که او پیغمبر نیست و اگر به خدا واگذار کرد، او پیغمبر است. (علامۀ مصطفوی، ترجمه الکافی 19:2)

وَ قَالَ : «إِنَّ الرُّوحَ لَا تُمَازِجُ الْبَدَنَ وَ لَا تُوَاکِلُهُ ، وَ إِنَّمَا هِیَ کِلَلٌ لِلْبَدَنِ مُحِیطَةٌ بِهِ ».(1)

[11] 11 - حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ وَ مُوسَی بْنُ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ الصَّیْقَلُ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : یُنَزِّلُ الْمَلائِکَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ ؟ (2) فَقَالَ علیه السلام: «جَبْرَئِیلُ الَّذِی نَزَلَ عَلَی الْأَنْبِیَاءِ، وَ الرُّوحُ یَکُونُ مَعَهُمْ وَ مَعَ الْأَوْصِیَاءِ لَا یُفَارِقُهُمْ ، یُفَقِّهُهُمْ وَ یُسَدِّدُهُمْ مِنْ عِنْدِ اللهِ ، وَ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ بِهِمَا عُبِدَ اللهُ ، وَ اسْتَعْبَدَ الْخَلْقَ عَلَی هَذَا الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ وَ الْمَلَائِکَةَ ، وَ لَمْ یَعْبُدِ اللهَ مَلَکٌ وَ لَا نَبِیٌّ وَ لَا إِنْسٌ وَ لَا جَانٌّ إِلَّا بِشَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم، وَ مَا خَلَقَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ خَلْقاً إِلَّا لِعِبَادَتِهِ ».(3)

[12] 12 - أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَیْنِ ، عَنِ الْمُخْتَارِ بْنِ زِیَادٍ الْبَصْرِیِّ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، قَالَ : کُنْتُ مَعَ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام فَذَکَرَ شَیْئاً مِنْ أَمْرِ الْإِمَامِ إِذَا وُلِدَ، فَقَالَ علیه السلام: «اسْتَوْجَبَ زِیَارَةَ الرُّوحِ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» فَقُلْتُ لَهُ : جُعِلْتُ فِدَاکَ أَلَیْسَ الرُّوحُ جَبْرَئِیلَ علیه السلام ؟

فَقَالَ : «جَبْرَئِیلُ علیه السلام مِنَ الْمَلَائِکَةِ ، وَ الرُّوحُ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنَ الْمَلَائِکَةِ ، أَ لَیْسَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ : تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها (4)».(5)

ص:58


1- (1) بصائر الدّرجات: 463، ح 12، البحار: 40/61، ح 11.
2- (2) النّحل (16):2.
3- (3) بصائر الدّرجات: 463، ح 1؛ البحار: 63/25، ح 43.
4- (4) القدر (97):4.
5- (5) بصائر الدّرجات: 464، ح 4؛ البحار: 64/25، ح 45.

[10] 10 - مفضّل بن عمر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «روح و تن مؤمن به مانند گوهریست در صندوقی که چون گوهر از آن خارج شود صندوق را به دور اندازند و بدان اعتناء نشود. و فرمود: به راستی که روح، نه با بدن آمیخته و نه به آن تکیه دارد؛ بلکه چونان پشه بندی [و هاله ای] بدن را در میان گرفته است».(1)

[11] 11 - ابو بصیر گوید: از امام باقر علیه السلام دربارۀ آیۀ: «ملائکه را با روح (الهی) به فرمانش بر هر کس از بندگانش بخواهد نازل می کند - نحل: 2» پرسیدم، فرمود: «جبرئیل بر پیامبران نازل می شود ولی روح با آن ها و اوصیاء هست وهرگز از آن ها جدا نمی شود، و از جانب خدا ایشان را توفیق داده و رهبری [و محافظت] می نماید و با دو جملۀ: «لا إِلهَ إِلَّا اللهُ و مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ » خدا پرستش شد و از جن و انس و ملائکه همین پرستش را خواسته اند. هیچ فرشته و پیامبر و انسان و جنّی، خدا را جز به شهادت «لا إِلهَ إِلَّا اللهُ و مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ » پرستش نکرده و هیچ موجودی را (نیز) خداوند جز برای عبادت نیافریده است».

[12] 12 - ابو بصیر گوید: در خدمت امام صادق علیه السلام بودم صحبت از امام هنگام تولّد نمود و فرمود: واجب است در شب قدر، [ملک] روح [او را] ملاقات کند. عرض کردم: فدایت شوم مگر روح همان جبرئیل نیست ؟

حضرت فرمود: «جبرئیل از ملائکه است و روح موجودی بزرگ تر از ملائکه است، مگر خداوند نمی فرماید: «ملائکه و روح در آن شب (قدر) نازل می شوند - قدر: 4»؛ (و روح را به خصوص ذکر می نماید)».

ص:59


1- (1) علامۀ مجلسی رحمه الله می فرماید: «این روایت را دلیلی بر تجرّد روح دانسته اند زیرا کسی نگفته جسم است و بیرون از تن؛ و ممکن است که بیان حال روح پس از مرگ باشد زیرا ظاهر آغاز خبر اینست که درون تن است».

[13] 13 - وَ عَنْهُ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ ، عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : قُلْتُ لَهُ : الْإِمَامُ إِذَا مَاتَ یَعْلَمُ الَّذِی بَعْدَهُ فِی تِلْکَ السَّاعَةِ عِلْمَهُ ؟

فَقَالَ : «یُورَثُ کُتُباً وَ یَزْدَادُ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ وَ لَا یُوکَلُ إِلَی نَفْسِهِ ».(1)

[14] 14 - حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ علیه السلام: أَخْبِرْنِی عَنِ الْإِمَامِ مَتَی یَعْلَمُ أَنَّهُ إِمَامٌ ، أَ حِینَ یَبْلُغُهُ أَنَّ صَاحِبَهُ قَدْ مَضَی، أَوْ حِینَ یَمْضِی ؟ مِثْلَ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام قُبِضَ بِبَغْدَادَ وَ أَنْتَ هَاهُنَا، قَالَ : «یَعْلَمُ ذَلِکَ حِینَ یَمْضِی صَاحِبُهُ » قُلْتُ : بِأَیِّ شَیْ ءٍ؟ قَالَ : «یُلْهِمُهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِکَ ».(2)

[15] 15 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ ابْنِ الْفُضَیْلِ ، عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : سَمِعْتُهُ یَقُولُ : «لَمَّا قَضَی مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله و سلم نُبُوَّتَهُ وَ اسْتَکْمَلَ أَیَّامَهُ ، أَوْحَی اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ : یَا مُحَمَّدُ قَدْ قَضَیْتَ نُبُوَّتَکَ وَ اسْتَکْمَلْتَ أَیَّامَکَ ، فَاجْعَلِ الْعِلْمَ الَّذِی عِنْدَکَ ، وَ الْإِیمَانَ ، وَ الِاسْمَ الْأَکْبَرَ، وَ مِیرَاثَ الْعِلْمِ ، وَ آثَارَ النُّبُوَّةِ فِی أَهْلِ بَیْتِکَ عِنْدَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام، فَإِنِّی لَنْ أَقْطَعَ الْعِلْمَ وَ الْإِیمَانَ وَ الِاسْمَ الْأَکْبَرَ وَ مِیرَاثَ الْعِلْمِ ، وَ آثَارَ عِلْمِ النُّبُوَّةِ مِنَ الْعَقِبِ مِنْ ذُرِّیَّتِکَ ، کَمَا لَمْ أَقْطَعْهَا مِنْ بُیُوتَاتِ الْأَنْبِیَاءِ علیهم السلام».(3)

ص:60


1- (1) بصائر الدّرجات: 465، ح 2؛ البحار: 95/26، ح 29 با کمی اختلاف در سند.
2- (2) بصائر الدّرجات: 466، ح 1؛ الکافی: 381/1، ح 4؛ البحار: 291/27، ح 1.
3- (3) بصائر الدّرجات: 3/469؛ تفسیر العیاشی: 168/1، ح 31؛ الکافی: 292/1، ح 2؛ البحار: 63/26، ح 145.

[13] 13 - ابوبصیر گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: وقتی امامی از دنیا برود علم او در آن شب که از دنیا می رود به امام بعد از او [به همان مقداری که امام گذشته می دانست] می رسد؟

حضرت فرمود: «[و آنچه خداوند بخواهد علم و] کتب آسمانی را به ارث به وی خواهد داد و (علم امام) در شبانه روز افزایش می یابد (و او را حفظ کرده) و به خود وا نمی گذارد».

[14] 14 - صفوان بن یحیی گوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم: مرا آگاه کن از امام، چه زمانی می داند او امام است ؟ آیا زمانی که به او خبر رسد صاحبش (امام قبلی) وفات کرده یا همان زمانی که وفات می کند، مثل این که امام کاظم علیه السلام در بغداد وفات کرد و شما اینجا (در مدینه) بودید؟

حضرت فرمود: «همان زمانی که صاحبش می میرد، آگاه می شود». عرض کردم: به چه چیز؟ فرمود: «خداوند به او الهام می کند».

[15] 15 - ابو حمزه ثمالی گوید: شنیدم امام باقر علیه السلام می فرمود: «چون حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم وظیفه نبوت خود را انجام داد و عمرش به پایان رسید، خداوند عزّوجلّ به او وحی کرد: ای محمّد! نبوّت تو به پایان رسیده و دورۀ عمرت به سر آمده است. پس، علمی را که نزد توست و ایمان و نام بزرگ و میراث دانش و آثار علم نبوّت را در میان اهل بیت خود قرار ده، نزد علی بن ابی طالب علیه السلام، که هیچ گاه من علم و ایمان و نام بزرگ و میراث دانش و آثار علم نبوت را از نسل و ذریۀ تو قطع نکنم، چنان که از خانه های پیامبران علیهم السلام قطع نکردم».

ص:61

[16] 16 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنْ أَبِیهِ وَ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ وَ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ بُرَیْدِ بْنِ مُعَاوِیَةَ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللّهَ نِعِمّا یَعِظُکُمْ بِهِ (1) قَالَ : «إِنَّمَا عَنَی أَنْ یُؤَدِّیَ الْإِمَامُ الْأَوَّلُ مِنَّا إِلَی الْإِمَامِ الَّذِی یَکُونُ بَعْدَهُ الْکُتُبَ وَ السِّلَاحَ ». وَ قَوْلُهُ : وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ قَالَ : «إِذَا ظَهَرْتُمْ حَکَمْتُمْ بِالْعَدْلِ الَّذِی فِی أَیْدِیکُمْ ».(2)

[17] 17 - حَدَّثَنَا یَعْقُوبُ بْنُ یَزِیدَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ، عَنْ مُوسَی بْنِ أُکَیْلٍ النُّمَیْرِیِّ ، عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ سَیَابَةَ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ (3) قَالَ : «یَهْدِی إِلَی الْإِمَامِ علیه السلام».(4)

[18] 18 - حَدَّثَنَا الْمُعَلَّی بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِیُّ ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جُمْهُورٍ الْعَمِّیُ ، عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ سَمَاعَةَ ، عَنْ عُمَرَ بْنِ الْقَاسِمِ الْحَضْرَمِیِ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «إِنَّ الْإِمَامَ یَعْرِفُ نُطْفَةَ الْإِمَامِ الَّتِی یَکُونُ مِنْهَا إِمَامٌ بَعْدَهُ ».(5)

[19] 19 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ ، عَنِ الْحَکَمِ بْنِ مِسْکِینٍ ، عَنْ عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَةَ وَ جَمَاعَةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا قَالُوا: سَمِعْنَا أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام یَقُولُ : «یَعْرِفُ الْإِمَامُ الَّذِی بَعْدَ الْإِمَامِ مَا عِنْدَ مَنْ کَانَ قَبْلَهُ فِی آخِرِ دَقِیقَةٍ تَبْقَی مِنَ الْإِمَامِ ».6

ص:62


1- (1) النّساء (4):58.
2- (2) بصائر الدّرجات: 475، ح 4؛ البحار: 276/23، ح 5.
3- (3) الإسراء (17):9.
4- (4) بصائر الدّرجات: 477، ح 12؛ الکافی: 216/1، ح 2؛ البحار: 144/24، ح 12.
5- (5) بصائر الدّرجات: 477، ح 13؛ البحار: 44/25، ح 18.

[16] 16 - برید بن معاویه گوید: امام باقر علیه السلام در تفسیر آیۀ: «خداوند به شما فرمان می دهد که امانت ها را به صاحبانش بدهید و هنگامی که میان مردم داوری می کنید، به عدالت داوری کنید، خداوند، اندرزهای خوبی به شما می دهد - نساء: 58» فرمود: «مقصود ما خانواده هستیم که امام اوّل به امام بعد از خود کتب و سلاح را بدهد. و (منظور از): «و هنگامی که میان مردم داوری می کنید، به عدالت داوری کنید» (یعنی) وقتی حکومت ظاهری پیدا کردند به عدالتی که در اختیارشان هست عمل کنند».

[17] 17 - علاء بن سیابه گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر آیۀ: «این قرآن، به راهی که استوارترین راه هاست، هدایت می کند - اسراء: 9» فرمود: «[یعنی] به سوی امام راهنمائی می کند».

[18] 18 - ابو بصیر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «امام می داند نطفۀ امامی که پس از او است».

[19] 19 - عبید بن زراره و گروهی از شیعیان گویند: شنیدیم امام صادق علیه السلام می فرمود: «جانشین امام، به علم امام پیش از خود، در آخرین دقیقه ای که از روح او باقی مانده، آگاه می شود».

ص:63

[20] 20 - حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی، عَنْ ذَرِیحٍ الْمُحَارِبِیِ قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام یَقُولُ : «إِنَّ أَبِی وَ نِعْمَ الْأَبُ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِ کَانَ یَقُولُ : لَوْ أَجِدُ ثَلَاثَةَ رَهْطٍ أَسْتَوْدِعُهُمُ الْعِلْمَ وَ هُمْ أَهْلٌ لِذَلِکَ لَحَدَّثْتُ بِمَا لَا یُحْتَاجُ فِیهِ إِلَی النَّظَرِ فِی الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ مَا یَکُونُ إِلَی أَنْ تَقُومَ الْقِیَامَةُ ».(1)

[21] 21 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیِّ ، عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ، عَنْ یَحْیَی بْنِ عِمْرَانَ الْحَلَبِیِّ ، عَنْ أَیُّوبَ بْنِ الْحُرِّ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام أَوْ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : قُلْنَا لَهُ : الْأَئِمَّةُ بَعْضُهُمْ أَعْلَمُ مِنْ بَعْضٍ ؟ فَقَالَ : «نَعَمْ ، وَ عِلْمُهُمْ بِالْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ تَفْسِیرِ الْقُرْآنِ وَاحِدٌ».(2)

[22] 22 - حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ ، عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ رَفَعَهُ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ : دَخَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام الْحَمَّامَ فَسَمِعَ کَلَامَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ علیهما السلام قَدْ عَلَا، فَخَرَجَ إِلَیْهِمَا فَقَالَ لَهُمَا: «مَا لَکُمَا فِدَاکُمَا أَبِی وَ أُمِّی»؟ فَقَالا: «اتَّبَعَکَ هَذَا الْفَاجِرُ - یَعْنُونَ ابْنَ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللهُ فَظَنَنَّا أَنَّهُ یُرِیدُ أَنْ یَقْتُلَکَ »، فَقَالَ : «دَعَاهُ فَوَ اللهِ مَا أَجَلِی إِلَّا لَهُ ».(3)

[23] 23 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی مَحْمُودٍ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا قَالَ : قُلْتُ لِلرِّضَا علیه السلام: الْإِمَامُ یَعْلَمُ إِذَا مَاتَ ؟ فَقَالَ : «نَعَمْ ، حَتَّی یَتَقَدَّمَ فِی الْأَمْرِ» قُلْتُ : عَلِمَ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام بِالرُّطَبِ وَ الرَّیْحَانَ الْمَسْمُومَیْنِ اللَّذَیْنِ بَعَثَ بِهِمَا إِلَیْهِ یَحْیَی بْنُ خَالِدٍ؟ فَقَالَ : «نَعَمْ » قُلْتُ : فَأَکَلَهُ وَ هُوَ یَعْلَمُ ؟ فَقَالَ : «أُنْسِیهِ لِیَنْفُذَ فِیهِ الْحُکْمُ ».(4)

ص:64


1- (1) بصائر الدّرجات: 1/478، با زیادی در آخر حدیث؛ البحار: 212/2، ح 1 و ص 213، ح 3.
2- (2) بصائر الدّرجات: 479، ح 2؛ تفسیر العیاشی: 15/1، ح 4؛ البحار: 358/25، ح 9.
3- (3) بصائر الدرجات: 481، ح 1؛ البحار: 192/42، ح 15.
4- (4) بصائر الدرجات: 481، ح 3؛ البحار: 285/27، ح 1.

[20] 20 - ذَریح مُحاربی گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود: «همانا پدرم - بهترین پدر که رحمت الهی بر او باد - همیشه می فرمود: اگر من سه گروه [هر گروه سه تا ده نفر] می یافتم که شایستگی آن را داشتند تا دانش [خود] را به ایشان بسپارم، حتماً آن چیزی را می گفتم که با وجود آن هیچ نیازی نبود که به بررسی حلال و حرام و آنچه تا روز قیامت (مورد احتیاج مردم) است، پرداخته شود».

[21] 21 - ایوب بن حرّ گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردیم: آیا بعضی از ائمّه از بعضی دیگر داناترند؟ حضرت فرمود: «آری، ولی دانش ایشان به حلال و حرام و تفسیر قرآن یکی است».

[22] 22 - علی بن اسباط در حالی که حدیث را به امیرالمؤمنین علیه السلام می رساند، گوید: امیر المؤمنین علیه السلام (جهت استحمام) داخل حمّام شد؛ صدای بلند حسن و حسین علیهما السلام را شنید، به سوی آن دو حرکت کرد و به ایشان فرمود: «(عزیزان من) پدرم و مادرم فدای شما، چه خبر است ؟ عرض کردند: این نابکار - ابن ملجم ملعون - (پنهانی) از پی شما می آمد؛ گمان بردیم می خواهد شما را به قتل رساند. فرمود: رهایش کنید، به خدا قسم، مرگ من فقط برای اوست (و اوست قاتل من)».

[23] 23 - یکی از اصحاب گوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم: (آیا) امام می داند چه زمانی می میرد؟ فرمود: «آری، خداوند به او اعلام می کند تا در کارهای مورد نیاز خود عجله کند». عرض کردم: حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام از خرمای زهرآلود و ریحان مسمومی که یحیی بن خالد فرستاده بود اطلاع داشت ؟ فرمود: «آری». گفتم: پس چرا خورد با اینکه می دانست مسموم است ؟ فرمود: «خداوند او را فراموشاند تا آنچه باید انجام شود».(1)

ص:65


1- (1) علامۀ مجلسی رحمه الله در بیان این روایت شریف می فرماید: «آنچه در این خبر ذکر شده یکی از وجوهی است که می توان جمع کرد بین علم ائمّه به عاقبت کار خود و چیزهائی که موجب از بین بردن آن ها می شود و بین اینکه جایز نیست خود را به ورطه هلاک اندازد. با قطع نظر از این خبر می توان به وجه دیگری نیز توجیه کرد که پرهیز از ورطه هلاکت در مورد کسانی است که تمام مقدّرات حتمی را آگاه نیستند و گرنه موجب می شود که هیچ پیش آمد ناراحت کننده ای برای آن ها اتّفاق نیافتد و این نیز غیر ممکن است. احکام شرعی ائمه علیهم السلام مربوط به علم ظاهری است نه به علم الهی همان طوری که احوال آن ها در تمام امور بر خلاف وضع ما است تکلیف آن ها نیز با تکلیف ما فرق دارد، با این که می توان گفت آن ها می دانستند اگر این نحو کشته شدن را نپذیرند ممکن است با وضعی بدتر کشته شوند پس راه ساده تری را انتخاب کردند همین که ما می دانیم آن ها معصوم هستند و در هر کار جز در راه رضای خدا و حق قدم بر نمی دارند، کافی است که بدانیم این کار نیز بنا بر حکمت و مصلحتی است».

[24] 24 - عَبْدُ اللهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ مُسَافِرٍ قَالَ : قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام فِی الْعَشِیَّةِ الَّتِی اعْتَلَّ فِیهَا مِنْ لَیْلَتِهَا - وَ هِیَ اللَّیْلَةُ الَّتِی تُوُفِّیَ فِیهَا -: «یَا عَبْدَ اللهِ مَا أَرْسَلَ اللهُ نَبِیّاً مِنْ أَنْبِیَائِهِ إِلَی أَحَدٍ حَتَّی أَخَذَ عَلَیْهِ ثَلَاثَةَ أَشْیَاءَ»، قُلْتُ : أَیُّ شَیْ ءٍ هِیَ یَا سَیِّدِی ؟ قَالَ : «الْإِقْرَارُ لَهُ بِالْعُبُودِیَّةِ وَ الْوَحْدَانِیَّةِ ، وَ أَنَّ اللهَ یُقَدِّمُ مَا یَشَاءُ وَ یُؤَخِّرُ مَا یَشَاءُ، وَ نَحْنُ قَوْمٌ أَوْ نَحْنُ مَعْشَرٌ إِذَا لَمْ یَرْضَ اللهُ لِأَحَدِنَا الدُّنْیَا نَقَلَنَا إِلَیْهِ ».(1)

[25] 25 - أَیُّوبُ بْنُ نُوحٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ ، عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : ذَکَرْتُ خُرُوجَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام وَ تَخَلُّفَ ابْنِ الْحَنَفِیَّةِ عَنْهُ ، فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «یَا حَمْزَةُ إِنِّی سَأُحَدِّثُکَ فِی هَذَا الْحَدِیثَ لَا تَسْأَلُ عَنْهُ بَعْدَ مَجْلِسِنَا هَذَا: إِنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ علیه السلام لَمَّا فَصَلَ مُتَوَجِّهاً دَعَا بِقِرْطَاسٍ فَکَتَبَ فِیهِ : بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * مِنَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ إِلَی بَنِی هَاشِمٍ أَمَّا بَعْدُ: فَإِنَّهُ مَنْ لَحِقَ بِی مِنْکُمُ اسْتُشْهِدَ، وَ مَنْ تَخَلَّفَ لَمْ یُدْرِکِ الْفَتْحَ وَ السَّلَامُ ».(2)

[26] 26 - وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ ، عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ ، عَنْ أَبِی عِمْرَانَ ، عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «لَمَّا کَانَتِ اللَّیْلَةُ الَّتِی وُعِدَ بِهَا عَلِیُّ بْنُ

ص:66


1- (1) بصائر الدّرجات: 481، ح 4؛ البحار: 113/4، ح 34 و 286/27، ح 3.
2- (2) بصائر الدّرجات: 5/481؛ کامل الزیارات: 75، ح 15، به سند دیگر؛ البحار: 84/45، ح 13 و 330/44، به نقل از کتاب الرّسائل کلینی با سند البصائر.

[24] 24 - عبدالله بن مسافر گوید: امام جواد علیه السلام در عصر همان شبی که بیمار بود و از دنیا رفت، فرمود: «ای عبد الله! خداوند هیچ پیامبری را برای (هدایت) کسی نفرستاد مگر این که سه چیز را از او اقرار گرفت». عرض کردم: ای سرورم، آن ها چیست ؟ فرمود: «1 - اقرار به بندگی خدا 2 - اقرار به یکتایی خدا 3 - (اقرار به این که) خدا هر چه را خواهد مقدّم دارد و یا تأخیر اندازد(1) و ما گروه یا ما جماعتی هستیم که هر وقت خداوند به ماندن یکی از ما در دنیا راضی نشود، به سوی او منتقل می شویم».

[25] 25 - حمزة بن حُمران گوید: [در حضور امام صادق علیه السلام] خروج امام حسین علیه السلام (از مدینه) و این که محمّد بن حنفیه تخلّف کرده (و با امام علیه السلام به کربلا نیامد) را یاد کردم.

حضرت فرمود: «ای حمزه! من در این باره مطلبی را برای تو می گویم که بعد از این مجلس این پرسش را ننمائی. هنگامی که امام حسین علیه السلام متوجّه سفر شد کاغذی خواست و در آن نوشت: بسم اللّه الرّحمن الرّحیم، از طرف حسین بن علی به سوی بنی هاشم، امّا بعد، هر کسی از شما به من ملحق شود شهید خواهد شد، و کسی که تخلّف نماید به فتح و پیروزی نخواهد رسید و السّلام».

[26] 26 - مردی از اصحاب گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «چون شب شهادت امام سجّاد علیه السلام رسید، به [فرزندش] محمّد علیه السلام فرمود: پسرم! برایم آب وضوئی بیاور، من برخاستم و آب وضوئی برایش آوردم فرمود: این را نمی خواهم، زیرا در آن چیز مُرده ایست.

ص:67


1- (1) و همین است معنی «بَداء» و از این روایت اهمیت موضوع «بداء» معلوم می شود، زیرا که در ردیف خداپرستی و توحید قرار گرفته است.

الْحُسَیْنِ علیه السلام قَالَ لِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ابْنِهِ : یَا بُنَیَّ ابْغِنِی وَضُوءً، قَالَ أَبِی: فَقُمْتُ فَجِئْتُهُ بِوَضُوءٍ فَقَالَ : لَا نَبْغِ هَذَا فَإِنَّ فِیهِ شَیْئاً مَیِّتاً، قَالَ : فَخَرَجْتُ فَجِئْتُ بِالْمِصْبَاحِ فَإِذَا فِیهِ فَأْرَةٌ مَیْتَةٌ ، فَجِئْتُهُ بِوَضُوءٍ غَیْرِهِ ، فَقَالَ : یَا بُنَیَّ هَذِهِ اللَّیْلَةُ الَّتِی وُعِدْتُ بِهَا، فَأَوْصَی بِنَاقَتِهِ أَنْ یُحْضَرَ لَهَا عِصَامٌ وَ یُقَامُ لَهَا عَلَفٌ فَحَصَّلْتُ لَهَا ذَلِکَ ، فَتُوُفِّیَ فِیهَا صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِ .

فَلَمَّا دُفِنَ علیه السلام لَمْ تَلْبَثْ أَنْ خَرَجَتْ حَتَّی أَتَتِ الْقَبْرَ، فَضَرَبَتْ بِجِرَانِهَا الْقَبْرَ وَ رَغَتْ وَ هَمَلَتْ عَیْنَاهَا، فَأُتِیَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ علیه السلام، فَقِیلَ لَهُ : إِنَّ النَّاقَةَ قَدْ خَرَجَتْ إِلَی الْقَبْرِ، فَأَتَاهَا فَقَالَ : مَهْ ، قُومِی الْآنَ بَارَکَ اللهُ فِیکِ ، فَلَمْ تَفْعَلْ ، فَقَالَ : دَعُوهَا فَإِنَّهَا مُوَدِّعَةٌ ، فَلَمْ تَلْبَثْ إِلَّا ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ حَتَّی نَفَقَتْ ، وَ إِنَّهُ کَانَ لَیَخْرُجُ عَلَیْهَا إِلَی مَکَّةَ فَیُعَلِّقُ السَّوْطَ بِالرَّحْلِ ، فَلَمْ یَقْرَعْهَا قَرْعَةً حَتَّی یَدْخُلَ الْمَدِینَةَ ». وَ رُوِیَ : «أَنَّهُ حَجَّ عَلَیْهَا أَرْبَعِینَ حِجَّةً ».(1)

[27] 27 - عَنْهُ وَ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی مَحْمُودٍ، قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام: الْإِمَامُ یَعْلَمُ مَتَی یَمُوتُ ؟ قَالَ : «نَعَمْ »، قُلْتُ : فَأَبُوکَ حَیْثُ بَعَثَ إِلَیْهِ یَحْیَی بْنُ خَالِدٍ بِالرُّطَبِ وَ الرَّیْحَانِ الْمَسْمُومَیْنِ عَلِمَ بِهِ ؟ قَالَ : «نَعَمْ »، قُلْتُ : فَأَکَلَهُ وَ هُوَ یَعْلَمُ فَیَکُونُ مُعِیناً عَلَی نَفْسِهِ ؟! فَقَالَ : «لَا، إِنَّهُ یَعْلَمُ قَبْلَ ذَلِکَ لِیَتَقَدَّمَ فِیمَا یَحْتَاجُ إِلَیْهِ ، فَإِذَا جَاءَ الْوَقْتُ أَلْقَی اللهُ عَلَی قَلْبِهِ النِّسْیَانَ لِیُمْضِیَ فِیهِ الْحُکْمَ ».(2)

ص:68


1- (1) بصائر الدّرجات: 483، ح 11؛ البحار: 148/46، ح 4.
2- (2) بصائر الدّرجات: 483، ح 12؛ البحار: 285/27، ح 2.

من رفتم و چراغ آوردم، دیدم موش مرده ای در آن افتاده است، آب وضوی دیگری برایش آوردم، فرمود: پسرم! این همان شبی است که مرا وعده داده اند و سفارش کرد که برای شترش اصطبلی ساخته شود و علوفه اش آماده شود سپس خودم در آنجایش بردم، و در آن شب پدرم از دنیا رفت. چون به خاک سپرده شد چیزی نگذشت که شتر بیرون آمد و بر سر قبر رفت و گردن روی آن نهاد و ناله کرد و دیدگانش پر از اشک شد.

نزد امام باقر علیه السلام آمدند و گفتند: شتر از اصطبل خارج شده است، حضرت نزدش آمد و فرمود: اکنون [خاموش باش و] برخیز بارک اللّه به تو. شتر برنخاست. حضرت فرمود: او را رها کنید که وداع کننده است و تا سه روز درنگ نکرد مگر آن که مُرد و آن شتری بود که علی ابن الحسین علیهما السلام در سفر مکّه بر آن سوار می شد و تازیانه را بر پالانش می بست ولی او را نمی زد تا به مدینه می رسید.

و روایت شده: چهل مرتبه با آن شتر به حج رفتند».

[27] 27 - ابراهیم بن ابی محمود گوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم: آیا امام می داند چه وقت می میرد؟ فرمود: «آری». عرض کردم: حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام از خرمای زهرآلود و ریحان مسمومی که یحیی بن خالد فرستاده بود اطلاع داشت ؟ فرمود: «آری». گفتم: پس چرا خورد و در قتل خود شرکت کرد با اینکه می دانست مسموم است ؟ فرمود: «اینگونه نیست [قبل از خوردن نمی دانست ولی] جلوتر اطلاع دارد تا در کارهای مورد نیاز خود عجله نماید و چون وقت مردن فرا رسد خداوند فراموشی را بر قلب او القا کرده تا آنچه باید انجام شود».

ص:69

[28] 28 - سَلَمَةُ بْنُ الْخَطَّابِ ، عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ سَمَاعَةَ وَ عَبْدِ اللهِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ الْقَاسِمِ ، عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْبَطَلِ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، أَوْ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، قَالَ : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «أَیُّ إِمَامٍ لَا یَعْلَمُ مَا یُصِیبُهُ ، وَ لَا إِلَی مَا یَصِیرُ أَمْرُهُ فَلَیْسَ ذَلِکَ بِحُجَّةِ اللهِ عَلَی خَلْقِهِ ».(1)

[29] 29 - یَعْقُوبُ بْنُ یَزِیدَ وَ إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِمٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «مَرِضَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام مَرَضاً شَدِیداً فَخِفْتُ عَلَیْهِ ، فَقَالَ : لَیْسَ عَلَیَّ مِنْ مَرَضِی هَذَا بَأْسٌ ، قَالَ : ثُمَّ مَکَثَ مَا شَاءَ اللهُ ثُمَ اعْتَلَّ عِلَّةً خَفِیفَةً فَجَعَلَ یُوصِینَا، ثُمَّ قَالَ : یَا بُنَیَّ أَدْخِلْ عَلَیَّ نَفَراً مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ حَتَّی أُشْهِدَهُمْ ، فَقُلْتُ لَهُ : یَا أَبَتِ لَیْسَ عَلَیْکَ بَأْسٌ ، فَقَالَ : یَا بُنَیَّ إِنَّ الَّذِی جَاءَنِی فَأَخْبَرَنِی أَنِّی لَسْتُ بِمَیِّتٍ فِی مَرَضِی ذَلِکَ هُوَ الَّذِی أَخْبَرَنِی أَنِّی مَیِّتٌ فِی مَرَضِی هَذَا».(2)

[30] 30 - وَ عَنْهُمَا، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : «وَ اللهِ مَا تَرَکَ اللهُ الْأَرْضَ مُنْذُ قَبَضَ اللهُ آدَمَ علیه السلام إِلَّا وَ فِیهَا إِمَامٌ یُهْتَدَی بِهِ إِلَی اللهِ ، وَ هُوَ حُجَّةٌ للهِ عَلَی عِبَادِهِ ، فَلَا تَبْقَی الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ حُجَّةِ اللهِ عَلَی عِبَادِهِ ».(3)

[31] 31 - وَ عَنْهُمْ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ یَعْقُوبَ السَّرَّاجِ قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ عَالِمٍ مِنْکُمْ حَیٍّ ظَاهِرٍ، یَفْزَعُ إِلَیْهِ النَّاسُ فِی حَلَالِهِمْ وَ حَرَامِهِمْ ؟ فَقَالَ : «لَا یَا أَبَا یُوسُفَ وَ إِنَّ ذَلِکَ لَبَیِّنٌ فِی کِتَابِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ قَوْلُهُ : یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا

ص:70


1- (1) بصائر الدّرجات: 13/484؛ البحار: 286/27، ح 4.
2- (2) إثبات الهداة: 169/4، ح 14؛ مدینة المعاجز: 79/5، ح 1484.
3- (3) بصائر الدّرجات: 485، ح 4، الکافی: 178/1، ح 8، علل الشّرائع: 197، ح 11، الغیبة النعمانی: 138، ح 7.

[28] 28 - ابو بصیر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «هر امامی اگر نداند چه بر سرش (از خیر و شر و بلا و عافیت) می آید و به سوی چه (از مرگ و شهادت) می رود او حجّت خدا بر خلقش نیست».

[29] 29 - هشام بن سالم گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «پدرم به سختی مریض شد به گونه ای که بر او ترسیدم، پس فرمود: این بیماری برای من طوری نیست (من از این بیماری نمی میرم). و بعد از آن به خواست خدا مدّتی مکث کرد [خوب شد و مدّتی زندگانی کرد]، سپس بیماری ناچیزی گرفتند و به ما (وصیت) و سفارش کرد، و فرمود: فرزندم، چند نفر از مردم مدینه را بیاور تا آن ها را شاهد بگیرم. عرض کردم: ای پدرم، (این بیماری) خطری برایت ندارد، فرمود: پسرم! به راستی کسی آمد و به من خبر داد و از آن بیماری (قبلی) نخواهم مُرد و همان [پیش من] آمد و گفت که از این بیماری خواهم مُرد».

[30] 30 - علی بن ابو حمزۀ ثمالی گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «به خدا قسم از زمان رحلت حضرت آدم علیه السلام خداوند زمین را وامگذارد مگر آن که روی آن امامی قرار داد که به واسطه اش مردم هدایت شوند، او حجّت خدا بر بندگانش است و هیچ گاه زمین بدون امام که حجّت خدا بر بندگانش است، باقی نخواهد بود».

[31] 31 - یعقوب سرّاج گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: آیا زمین از عالمی (و امامی) زنده و آشکار از شما (آل محمّد علیهم السلام) خالی خواهد ماند، امامی که مردمان در حلال و حرام خود بتوانند به او پناه برند؟

فرمود: «ای ابا یوسف! نه؛ و این امر در کتاب خدا بیان گشته است: «ای کسانی که ایمان آورده اید، استقامت کنید و پایدار باشید و فرمان برید - آل عمران: 200»، یعنی

ص:71

اِصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا (1) اصْبِرُوا عَلَی دِینِکُمْ ، وَ صَابِرُوا عَدُوَّکُمْ ، وَ رَابِطُوا إِمَامَکُمْ فِیمَا أَمَرَکُمْ وَ فَرَضَ عَلَیْکُمْ ».(2)

[32] 32 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «لَوْ بَقِیَ عَلَی الْأَرْضِ اثْنَانِ لَکَانَ أَحَدُهُمَا حُجَّةً عَلَی صَاحِبِهِ ».(3)

[33] 33 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ قَالَ : کَتَبَ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام إِلَی أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَّالِ فِی جَوَابِ کِتَابِهِ : بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * «عَافَانَا اللهُ وَ إِیَّاکَ بِأَحْسَنِ عَافِیَةٍ ، سَأَلْتَ عَنِ الْإِمَامِ إِذَا مَاتَ بِأَیِّ شَیْ ءٍ یُعْرَفُ الْإِمَامُ الَّذِی بَعْدَهُ ؟ الْإِمَامُ لَهُ عَلَامَاتٌ مِنْهَا: أَنْ یَکُونَ أَکْبَرَ وُلْدِهِ ، وَ یَکُونَ فِیهِ الْفَضْلُ ، وَ إِذَا قَدِمَ الرَّکْبُ الْمَدِینَةَ قَالُوا: إِلَی مَنْ أَوْصَی فُلَانٌ ؟ قَالُوا: إِلَی فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ ، وَ السِّلَاحُ فِینَا بِمَنْزِلَةِ التَّابُوتِ فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ ، فَکُونُوا مَعَ السِّلَاحِ أَیْنَمَا کَانَ ».(4)

[34] 34 - عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ : سَأَلْتُ الرِّضَا علیه السلام فَقُلْتُ : تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ حُجَّةٍ ؟ فَقَالَ : «لَوْ خَلَتِ الْأَرْضُ مِنْ حُجَّةٍ طَرْفَةَ عَیْنٍ لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا».(5)

[35] 35 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ قَیْسٍ ، قَالَ : لَمَّا قَدِمَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام عَلَی أَبِی جَعْفَرٍ أَقَامَ أَبُو جَعْفَرٍ مَوْلًی لَهُ عَلَی رَأْسِهِ ، وَ قَالَ لَهُ : إِذَا دَخَلَ

ص:72


1- (1) آل عمران (3):200.
2- (2) بصائر الدّرجات: 487، ح 16؛ البحار: 51/23، ح 105.
3- (3) بصائر الدّرجات: 487، ح 3 با کمی اختلاف؛ الکافی: 179/1، ح 2؛ البحار: 52/23، ح 108.
4- (4) الکافی: 284/1، ح 1؛ الخصال: 98/116، با کمی اختلاف.
5- (5) بصائر الدّرجات: 489، ح 8؛ عیون أخبار الرّضا علیه السلام: 272/1، ح 4 و علل الشّرائع: 199، ح 21 و کمال الدّین: 204.

بر دین خود «استقامت کنید»، و در برابر دشمنان و مخالفان خود «آماده باشید»، «و فرمان برید» یعنی از امام خود در بارۀ آنچه بر شما واجب کرده و فرمان داده است».

[32] 32 - حمزة بن حمران گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «اگر بر روی زمین دو نفر بماند حتماً یکی از آن دو بر رفیقش حجّت خواهد بود».

[33] 33 - احمد بن محمّد بن ابی نصر گوید: امام رضا علیه السلام در جواب نامۀ احمد بن عمر حلّال چنین نوشت:

«به نام خداوند بخشندۀ مهربان، خداوند به ما و شما صحّت و عافیت عنایت فرماید، دربارۀ این پرسیده بودی که چون امامی بمیرد، امام پس از او با چه علامتی شناخته می شود؟ امام نشانه هایی دارد: این که بزرگترین فرزند پدرش می باشد، و دارای فضیلت باشد، و هر گاه که کاروانی به مدینه آید، بپرسد که فلان (امام) چه کسی را وصی خود قرار داده، بگویند: فلانی را (یعنی جانشین امام میان مردم معروف باشد). و اسلحه (سلاح پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم) نزد ما مانند تابوت در میان بنی اسرائیل است که امام هر کجا باشد با اوست».

[34] 34 - سلیمان جعفری گوید: از امام رضا علیه السلام پرسیدم: زمین از حجّت خالی می ماند؟ فرمود: «اگر زمین به اندازۀ چشم برهم زدنی (یک لحظه) از حجّت خالی باشد، اهل خود را فرو می برد».

[35] 35 - علی بن قیس گوید: چون امام صادق علیه السلام بر أبو جعفر (منصور دوانیقی) وارد می شد، منصور یکی از غلامان خود را بالای سر خود نگهداشت و به او گفت: همین که (جعفر بن محمد علیه السلام) بر من وارد شد گردنش را بزن. حضرت علیه السلام هنگامی که

ص:73

عَلَیَّ فَاضْرِبْ عُنُقَهُ ، فَلَمَّا دَخَلَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام عَلَی أَبِی جَعْفَرٍ فَنَظَرَ علیه السلام إِلَی أَبِی جَعْفَرٍ فَأَسَرَّ شَیْئاً فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ نَفْسِهِ وَ لَمْ نَدْرِ مَا هُوَ، ثُمَّ أَظْهَرَ: «یَا مَنْ یَکْفِی خَلْقَهُ کُلَّهُ وَ لَا یَکْفِیهِ أَحَدٌ اکْفِنِی شَرَّ عَبْدِ اللهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ » فَصَارَ أَبُو جَعْفَرٍ لَا یُبْصِرُ مَوْلَاهُ وَ صَارَ مَوْلَاهُ لَا یُبْصِرُهُ ، فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ: یَا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ لَقَدْ عَنَّیْتُکَ [أَتْعَبْتُکَ ] فِی هَذَا الْحَرِّ فَانْصَرِفْ .

فَخَرَجَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام مِنْ عِنْدِهِ ، فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ لِمَوْلَاهُ : مَا مَنَعَکَ أَنْ تَفْعَلَ مَا أَمَرْتُکَ بِهِ ؟ فَقَالَ : لَا وَ اللهِ مَا أَبْصَرْتُهُ ، وَ لَقَدْ جَاءَ شَیْ ءٌ فَحَالَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ ، فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ: وَ اللهِ لَئِنْ حَدَّثْتَ بِهَذَا الْحَدِیثِ أَحَداً لَأَقْتُلَنَّکَ .(1)

[36] 36 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ وَ الْهَیْثَمُ بْنُ أَبِی مَسْرُوقٍ النَّهْدِیُّ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ : کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام بِالْمَدِینَةِ وَ هُوَ رَاکِبٌ حِمَارَهُ ، فَنَزَلَ وَ قَدْ کُنَّا صِرْنَا إِلَی السُّوقِ أَوْ قَرِیباً مِنَ السُّوقِ ، قَالَ : فَنَزَلَ وَ سَجَدَ وَ أَطَالَ السُّجُودَ وَ أَنَا أَنْتَظِرُهُ ، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ ، فَقُلْتُ : جُعِلْتُ فِدَاکَ رَأَیْتُکَ نَزَلْتَ فَسَجَدْتَ ؟! فَقَالَ : «إِنِّی ذَکَرْتُ نِعْمَةَ اللهِ عَلَیَّ فَسَجَدْتُ » قَالَ : قُلْتُ : قَرِیباً مِنَ السُّوقِ وَ النَّاسُ یَجِیئُونَ وَ یَذْهَبُونَ ؟ فَقَالَ علیه السلام: «إِنَّهُ لَمْ یَرَنِی أَحَدٌ».(2)

[37] 37 - عَلِیُّ بْنُ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عِیسَی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی نَصْرٍ الْخَزَّازِ، عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ، عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : «صَلَّی رَسُولُ

ص:74


1- (1) بصائر الدّرجات: 1/494؛ البحار: 169/47، ح 11؛ الکافی: 559/2، ح 12.
2- (2) بصائر الدّرجات: 2/495؛ البحار: 21/47، ح 19.

وارد شد و چشمش به منصور افتاد با خود ذکری گفت که کسی نفهمید و قسمت آخر را بلند خواند: «ای کسی که از همه خلق خود کفایت کنی و کسی کفایت از او نکند، شرّ عبد اللَّه بن علی (منصور دوانیقی) را از من دفع کن» منصور غلام خود را ندید و غلام نیز او را نمی دید، منصور گفت: ای جعفر بن محمّد! به راستی که من شما را در این هوای گرم به زحمت انداختم (به منزل) برگرد (و معذرت خواهی کرد).

امام از آنجا خارج شد. پس از آن منصور به غلامش گفت: چرا آنچه به تو دستور داده بودم انجام ندادی (و گردن جعفر بن محمد را نزدی ؟) گفت: به خدا قسم، من او را ندیدم و چیزی آمد و میان من و او حائل شد. منصور به او گفت: به خدا سوگند، اگر این داستان را برای کسی بگویی حتماً تو را خواهم کشت.

[36] 36 - معاویة بن وهب گوید: همراه امام صادق علیه السلام در مدینه بودم آن حضرت سوار بر الاغ بود و به بازار رسیده بودیم یا نزدیک بازار بودیم که امام علیه السلام از الاغ خود پیاده شد و سجدۀ طولانی کرد من انتظار کشیدم تا از سجده سر برداشت. عرض کردم: فدایت شوم چرا سجده نمودی ؟ فرمود: «به یاد نعمت خدا بر خود افتادم، پس سجده کردم». عرض کردم: (آقا) نزدیک بازار سجده می فرمائید با اینکه می آیند و می روند؟! فرمود: «به راستی که هیچ کس مرا نمی بیند».

[37] 37 - جابر بن یزید گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: شبی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سورۀ «تَبَّتْ یدا أَبِی لَهَبٍ » را (در نماز) خواند. به امّ جمیل زن ابو لهب (و خواهر ابو سفیان) گفتند دیشب محمّد صلی الله علیه و آله و سلم در نماز، تو و همسرت را را نفرین می کرد. پس امّ جمیل بیرون آمد و دنبال پیامبر می گشت و مدام می گفت: اگر او را دیدم حتماً دشنامش می دهم، کیست محمّد را به من نشان دهد؟ تا این که به نزدیکی پیامبر رسید و ابوبکر کنار آن

ص:75

اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم لَیْلَةً فَقَرَأَ تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ (1) فَقِیلَ لِأُمِّ جَمِیلٍ - امْرَأَةِ أَبِی لَهَبٍ - إِنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله و سلم لَمْ یَزَلِ الْبَارِحَةَ یَهْتِفُ بِکِ وَ بِزَوْجِکِ فِی صَلَاتِهِ ، فَخَرَجَتْ تَطْلُبُهُ وَ هِیَ تَقُولُ : لَئِنْ رَأَیْتُهُ لَأُسْمِعَنَّهُ ، وَ جَعَلَتْ تُنْشِدُ: مَنْ أَحَسَّ لِی مُحَمَّداً، فَانْتَهَتْ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم وَ أَبُو بَکْرٍ جَالِسٌ مَعَهُ إِلَی جَنْبِ حَائِطٍ ، فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ: یَا رَسُولَ اللهِ لَوْ تَنَحَّیْتَ ، هَذِهِ أُمُّ جَمِیلٍ وَ أَنَا خَائِفٌ أَنْ تُسْمِعَکَ مَا تَکْرَهُهُ ، فَقَالَ : أَنَّهَا لَمْ تَرَنِی وَ لَنْ تَرَانِی، فَجَاءَتْ حَتَّی قَامَتْ عَلَیْهِمَا، فَقَالَتْ : یَا أَبَا بَکْرٍ رَأَیْتَ مُحَمَّداً؟ فَقَالَ : لَا، فَمَضَتْ . قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: ضُرِبَ بَیْنَهُمَا حِجَابٌ أَصْفَرُ».(2)

[38] 38 - عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی، عَنْ حَرِیزِ بْنِ عَبْدِ اللهِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : سَمِعْتُهُ یَقُولُ : «لَیْسَ عِنْدَ أَحَدٍ شَیْ ءٌ مِنْ حَقٍّ وَ لَا صَوَابٍ (3) ، وَ لَیْسَ أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ یَقْضِی بِحَقٍّ وَ لَا بِعَدْلٍ إِلَّا شَیْ ءٌ خَرَجَ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ ، وَ لَیْسَ أَحَدٌ یَقْضِی بِقَضَاءٍ یُصِیبُ فِیهِ الْحَقَّ إِلَّا مِفْتَاحُهُ قَضَاءُ عَلِیٍّ علیه السلام، فَإِذَا کَانَ الْخَطَأُ فَمِنْ قِبَلِهِمْ وَ الصَّوَابُ مِنْ قِبَلِنَا، أَوْ کَمَا قَالَ ».(4)

[39] 39 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ جَمِیعاً عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَیُّوبَ ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ بُرَیْدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام عَنْ مِیرَاثِ الْعِلْمِ مَا مَبْلَغُهُ أَ جَوَامِعُ هُوَ مِنْ هَذَا الْعِلْمِ أَمْ تَفْسِیرُ

حضرت در کنار دیواری نشسته بود، ابوبکر گفت: ای رسول خدا! خوب است به

ص:76


1- (1) المسد (111):1.
2- (2) مجمع البیان: 260/5، از أسماء بنت أبی بکر؛ الخرائج و الجرائح: 775/2، ح 98؛ در السیرة النبویة ابن هشام 1:380 نیز با الفاظی دیگر این حادیث ذکر شده است.
3- (3) البصائر: «و لا میراث». با توجه به دیگر مصادر روایی و یساق متن، صحیح همان متن است.
4- (4) بصائر الدرجات: 519، ح 2؛ الکافی: 399/1، ح 1؛ الأمالی المفید: 95، ح 6.

کناری روید، که امّ جمیل می آید و می ترسم آنچه ناخوش دارید بشنوید. پیامبر فرمود: او مرا نخواهد دید و هرگز مرا نمی بیند، پس امّ جمیل آمد و مقابل آن دو ایستاد و گفت: ای ابوبکر! محمّد را دیده ای ؟ ابو بکر گفت: نه، پس او به خانه اش برگشت.

امام باقر علیه السلام فرمود: خدا میان او و پیامبر پردۀ زردی قرار داد.

[38] 38 - محمّد بن مسلم گوید: شنیدم امام باقر علیه السلام می فرمود: «نزد هیچ یک از مردم مطلب حق و درستی نیست و هیچ یک از مردم به حق قضاوت نکند، جز آنچه از خاندان ما بیرون آید و هیچ کسی نیست که قضاوتی کند که در آن به حق می رسد مگر آن که کلید قضاوتش [حکم و بیان آن از] علی علیه السلام است و چون اشتباه [حکم] کنند از جانب خود آن هاست و درستی [قضاوت هایشان] از جانب ماست یا همان گونه است که علی علیه السلام فرموده است».(1)

[39] 39 - محمّد بن مسلم گوید: از امام صادق علیه السلام دربارۀ اندازۀ میراث دانش پرسیدم که یک امور کلی است یا شرح هر آن چیزیست که ما در بارۀ آن سخن می گوییم ؟ حضرت فرمود: «به راستی که برای خداوند دو شهر است یکی در شرق و

ص:77


1- (1) یعنی وقتی گفتار و عقیدۀ مردم بر خلاف گفتار و عقیده علی علیه السلام باشد، همۀ آن ها بر باطل و علی علیه السلام بر حق است و پیداست که فرزندان معصوم علی علیه السلام هم مو به مو از پدر خود تبعیت کنند و این حکم در بارۀ آن ها هم جاریست. (علامه مصطفوی. ترجمه الکافی: / 2502)

کُلِّ شَیْ ءٍ مِنْ هَذِهِ الْأُمُورِ الَّتِی نَتَکَلَّمُ فِیهَا؟ فَقَالَ : «إِنَّ للهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَدِینَتَیْنِ : مَدِینَةً بِالْمَشْرِقِ وَ مَدِینَةً بِالْمَغْرِبِ ، فِیهِمَا قَوْمٌ لَا یَعْرِفُونَ إِبْلِیسَ ، وَ لَا یَعْلَمُونَ بِخَلْقِ إِبْلِیسَ ، نَلْقَاهُمْ فِی کُلِّ حِینٍ ، فَیَسْأَلُونَّا عَمَّا یَحْتَاجُونَ إِلَیْهِ ، وَ یَسْأَلُونَّا عَنِ الدُّعَاءِ فَنُعَلِّمُهُمْ ، وَ یَسْأَلُونَّا عَنْ قَائِمِنَا مَتَی یَظْهَرُ، وَ فِیهِمْ عِبَادَةٌ وَ اجْتِهَادٌ شَدِیدٌ.

وَ لِمَدِینَتِهِمْ أَبْوَابٌ مَا بَیْنَ الْمِصْرَاعِ إِلَی الْمِصْرَاعِ مِائَةُ فَرْسَخٍ ، لَهُمْ تَقْدِیسٌ وَ تَمْجِیدٌ، وَ دُعَاءٌ وَ اجْتِهَادٌ شَدِیدٌ، لَوْ رَأَیْتُمُوهُمْ لَاحْتَقَرْتُمْ عَمَلَکُمْ ، یُصَلِّی الرَّجُلُ مِنْهُمْ شَهْراً لَا یَرْفَعُ رَأْسَهُ مِنْ سَجْدَتِهِ ، طَعَامُهُمُ التَّسْبِیحُ ، وَ لِبَاسُهُمْ الْوَرَعُ ، وَ وُجُوهُهُمْ مُشْرِقَةٌ بِالنُّورِ، وَ إِذَا رَأَوْا مِنَّا وَاحِداً احْتَوَشُوهُ وَ اجْتَمَعُوا إِلَیْهِ وَ أَخَذُوا مِنْ أَثَرِهِ مِنَ الْأَرْضِ یَتَبَرَّکُونَ بِهِ ، لَهُمْ دَوِیٌّ إِذَا صَلَّوْا کَأَشَدَّ مِنْ دَوِیِّ الرِّیحِ الْعَاصِفِ .

مِنْهُمْ جَمَاعَةٌ لَمْ یَضَعُوا السِّلَاحَ مُنْذُ کَانُوا یَنْتَظِرُونَ قَائِمَنَا، یَدْعُونَ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُرِیَهُمْ إِیَّاهُ ، وَ عُمُرُ أَحَدِهِمْ أَلْفُ سَنَةٍ ، إِذَا رَأَیْتَهُمْ رَأَیْتَ الْخُشُوعَ وَ الِاسْتِکَانَةَ ، وَ طَلَبَ مَا یُقَرِّبُهُمْ إِلَی اللهِ جَلَّ وَ عَزَّ، إِذَا احْتَبَسْنَا عَنْهُمْ ظَنُّوا أَنَّ ذَلِکَ مِنْ سَخَطٍ ، یَتَعَاهَدُونَ أَوْقَاتَنَا الَّتِی نَأْتِیهِمْ فِیهَا، فَلا یَسْأَمُونَ وَ لا یَفْتُرُونَ ، یَتْلُونَ کِتَابَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ کَمَا عَلَّمْنَاهُمْ ، وَ إِنَّ فِیمَا نُعَلِّمُهُمْ مَا لَوْ تُلِیَ عَلَی النَّاسِ لَکَفَرُوا بِهِ وَ لَأَنْکَرُوهُ .

یَسْأَلُونَّا عَنِ الشَّیْ ءِ إِذَا وَرَدَ عَلَیْهِمْ مِنَ الْقُرْآنِ لَا یَعْرِفُونَهُ ، فَإِذَا أَخْبَرْنَاهُمْ بِهِ انْشَرَحَتْ صُدُورُهُمْ لِمَا یَسْتَمِعُونَ مِنَّا، وَ سَأَلُوا لَنَا الْبَقَاءَ وَ أَنْ لَا یَفْقِدُونَا، وَ یَعْلَمُونَ أَنَّ الْمِنَّةَ مِنَ اللهِ تَعَالَی عَلَیْهِمْ فِیمَا نُعَلِّمُهُمْ عَظِیمَةٌ ، وَ لَهُمْ خَرْجَةٌ مَعَ الْإِمَامِ إِذَا قَامَ ، یَسْبِقُونَ فِیهَا أَصْحَابَ السِّلَاحِ ، وَ یَدْعُونَ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَجْعَلَهُمْ مِمَّنْ یَنْتَصِرُ بِهِمْ لِدِینِهِ ، فَهُمْ کُهُولٌ

ص:78

یکی در غرب، در آنجا مردمی هستند که هرگز ابلیس را نشناسند و از آفرینش او خبر ندارند. ما آن ها را در هر حال ملاقات کنیم، از ما هر چه نیاز دارند بپرسند و از ما خواستار دعاء شوند، و به آن ها بیاموزیم و در مورد قائم ما عجل الله تعالی فرجه الشریف می پرسند که چه زمان ظهور می کند، عبادت و تلاشی بسیار در خداپرستی دارند.

و شهرشان درهای بسیاری دارد که ما بین هر دروازه ای صد فرسخ است. تمجید و دعاء و کوشش سختی دارند. اگر شما به آن ها بنگرید کردار خود را ناچیز شمرید، یکی از آنان یک ماه سرش به سجده نمازش باشد.

خوراکشان تسبیح است، و جامه شان پرهیزکاری و چهره شان تابان، چون یکی از ما اهل بیت را بینند گِردش را بگیرند، و از خاک زیر پایش بردارند و بدان تبرّک جویند، چون نماز گزارند بانگی بلند کنند سخت تر از بانگ گردباد، گروهی از آن ها از آنگاه که انتظار ظهور قائم ما عجل الله تعالی فرجه الشریف را دارند اسلحه به زمین نگذاشته اند، در حال آماده باشند، و از خداوند خواستارند که وی را به آن ها بنماید.

عمر هر کدام هزار سال است، در چهرۀ آن ها خشوع و خدا ترسی و خداجوئی نمایانست. چون خود را از آن ها باز داریم پندارند، از خشم بر آن ها است. اوقاتی که نزد آن ها می رویم در نظر دارند، نه خسته شوند و نه سست گردند، قرآن را چنانچه به آن ها آموختیم قرائت کنند، و در تعلیم ما چیزها است که اگر بر مردم خوانده شود بدان کافر شوند و منکر آن باشند.

از مشکلات قرآن از ما می پرسند و چون بر ایشان شرح می دهیم خوشدل می شوند از آنچه از ما می شنوند، و برای ما عمر دراز می خواهند و این که ما را از دست ندهند، و می دانند در اینکه به آن ها می آموزیم نعمت بزرگی است از خدا که به آن ها عطا شده، آن ها با امام قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف خروجی دارند. و اسلحه داران آن ها پیشتازند و خواستار نصرت امامند.

ص:79

وَ شُبَّانٌ ، إِذَا رَأَی شَابٌّ مِنْهُمُ الْکَهْلَ جَلَسَ بَیْنَ یَدَیْهِ جِلْسَةَ الْعَبْدِ لَا یَقُومُ حَتَّی یَأْمُرَهُ ، لَهُمْ طَرِیقٌ هُمْ أَعْلَمُ بِهِ مِنَ الْخَلْقِ إِلَی حَیْثُ یُرِیدُ الْإِمَامُ علیه السلام، فَإِذَا أَمَرَهُمُ الْإِمَامُ علیه السلام بِأَمْرٍ قَامُوا إِلَیْهِ أَبَداً حَتَّی یَکُونَ هُوَ الَّذِی یَأْمُرُهُمْ بِغَیْرِهِ ، لَوْ أَنَّهُمْ وَرَدُوا عَلَی مَا بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ مِنَ الْخَلْقِ لَأَفْنَوْهُمْ فِی سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ ، لَا یَعْمَلُ فِیهِمُ الْحَدِیدُ.

لَهُمْ سُیُوفٌ مِنْ حَدِیدٍ غَیْرِ هَذَا الْحَدِیدِ، لَوْ ضَرَبَ أَحَدُهُمْ بِسَیْفِهِ جَبَلًا لَقَدَّهُ حَتَّی یَفْصِلَهُ ، وَ یَغْزُو بِهِمُ الْإِمَامُ علیه السلام الْهِنْدَ وَ الدَّیْلَمَ وَ الْکُرْدَ وَ الرُّومَ وَ بَرْبَرَ وَ فَارِسَ .

وَ مَا بَیْنَ جَابَرْسَا إِلَی جَابَلْقَا - وَ هُمَا مَدِینَتَانِ وَاحِدَةٌ بِالْمَشْرِقِ وَ وَاحِدَةٌ بِالْمَغْرِبِ لَا یَأْتُونَ عَلَی أَهْلِ دِینٍ إِلَّا دَعَوْهُمْ إِلَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ ، وَ إِلَی الْإِسْلَامِ ، وَ الْإِقْرَارِ بِمُحَمَّدٍ علیه السلام، وَ التَّوْحِیدِ، وَ وَلَایَتِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ .

فَمَنْ أَجَابَ مِنْهُمْ وَ دَخَلَ فِی الْإِسْلَامِ تَرَکُوهُ وَ أَمَّرُوا عَلَیهِ أَمِیراً مِنْهُمْ ، وَ مَنْ لَمْ یجِبْ وَ لَمْ یقِرَّ بِمُحَمَّدٍ علیه السلام، وَ لَمْ یقِرَّ بِالْإِسْلَامِ ، وَ لَمْ یسْلِمْ قَتَلُوهُ ، حَتَّی لَا یبْقَی بَینَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ مَا دُونَ الْجَبَلِ أَحَدٌ إِلَّا آمَنَ ».(1)

[40] 40 - حَدَّثَنَا سَلَمَةُ بْنُ الْخَطَّابِ ، عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ سَمَاعَةَ وَ عَبْدِ اللهِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ الْقَاسِمِ ، عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَمَّنْ حَدَّثَهُ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ حَیٍّ وَ أَبِی الْجَارُودِ ذَکَرَاهُ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ عَقِیصَا الْهَمْدَانِیِّ قَالَ : قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ علیه السلام: «إِنَّ للهِ مَدِینَةً بِالْمَشْرِقِ وَ مَدِینَةً بِالْمَغْرِبِ ، عَلَی کُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهُمَا سُورٌ مِنْ حَدِیدٍ فِی کُلِّ سُورٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مِصْرَاعٍ ذَهَباً، یَدْخُلُ فِی کُلِّ مِصْرَاعٍ سَبْعُونَ أَلْفَ أَلْفِ آدَمِیٍّ ، لَیْسَ فِیهَا لُغَةٌ إِلَّا وَ هِیَ مُخَالِفَةٌ لِلْأُخْرَی، وَمَا مِنْهَا لُغَةٌ إِلَّا وَقَدْ عَلِمْنَاهَا، وَمَا فِیهِمَا وَمَا بَیْنَهُمَا ابْنُ نَبِیٍّ غَیْرِی وَغَیْرُ أَخِی

ص:80


1- (1) بصائر الدّرجات: 490، ح 4، از هشام الجوالیقی با کمی اختلاف؛ المحتضر: 103؛ البحار: 332/57، ح 17.

پیر دارند و جوان، چون جوانشان پیری بیند بنده وار برابر او نشیند و برنخیزد تا او فرمانش دهد. بهتر از همه می دانند امام چه دستوری دارد و تا به آن ها فرمانی دهد بر آن ایستادگی دارند تا فرمان دیگر صادر کند.

اگر به همۀ خلق میان مشرق و مغرب درآیند در یک ساعت همه را نابود کنند، آهن در آن ها اثر نکند، شمشیرهائی از آهن دارند جز آهن معمولی، اگر یکی از آن ها به کوهی شمشیر زند آن را دو نیم کند. امام با آن ها است که با هند و دیلم و کرک و ترک و روم و بربر و فارس نبرد کند.

و در میان جابرسا تا جابلقا که دو شهرند یکی در شرق و دیگری در مغرب اهل هر کیشی را به خداوند و اقرار به پیغمبری محمّد صلی الله علیه و آله و سلم و توحید و ولایت ما خانواده دعوت کنند هر که پذیرد و مسلمان شود او را رها کنند و فرماندهی بر او گمارند از خود و هر که نپذیرد و مسلمان نشود او را بکشند تا در میان مشرق و مغرب و پائین کوهستان کسی جز مؤمن نماند».(1)

[40] 40 - ابو سعید همدانی گوید: امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود: «به راستی که برای خدا دو شهر است یکی در شرق و دیگری در مغرب، گِرد آن ها دیواری از آهن است و هر یک از آن ها هفتاد هزار در [و دروازۀ] یک لنگه از طلا دارد و و در هر دروازه ای هفتاد هزار هزار آدم است، در آنجا [تکلّم] هیچ لغتی نیست مگر این که بر خلاف لغت دیگر است و من همۀ آن لغات (و زبان ها) و آنچه در آن دو شهر و میان آن هاست می دانم و در میان آن ها پیامبرزاده ای جز من و برادرم نیست و منم حجّت بر همۀ آن ها».(2)

ص:81


1- (1) بررسی این روایت و دیگر روایات مشابه آن در مقاله ای به نام: «بررسی دو شهر جابلقا و جابرسا در روایات مهدویت» اثر دیگر نگارنده، آمده است. توضیح اجمالی این روایت در پاورقی حدیث بعدی بیان شده است.
2- (2) علامۀ مصطفوی در شرح مشابه این روایت می فرماید: «این روایت از جمله روایاتی ست که اگر از لحاظ سند خدشه و اشکالی نداشته باشد، باید علم آن را به خود امام ارجاع داد و نسبت به آن سکوت کرد و تصدیق اجمالی نمود. شارح مقاصد از قول یکی از قدماء این دو شهر را در عالم مثل و واسطه میان عالم محسوس و معقول دانسته که نه لطافت مجردات را دارند و نه کثافت مادیات را و موجودات آن عالم را به عکس در آینه و صورت خیالی و نقش در آب و هوا تنظیر و تشبیه کرده و معاد جسمانی را بر این پایه مبتنی دانسته است. مرحوم مجلسی رحمه الله پس از آنکه کلام او را بتفصیل بیان می کند گوید: «و هذه الکلمات شبیهة بالخرافات و تصحیح و النصوص و الآیات لا یحتاج الی ارتکاب هذه التکلفات و اللّه یعلم حقایق العوالم و الموجودات». (نک: ترجمه الکافی: 362/2)

وَ أَنَا الْحُجَّةُ عَلَیْهِمْ ».(1)

[41] 41 - وَ عَنْهُ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ الصَّیْرَفِیِّ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ ، عَنْ یَقْطِینٍ الْجَوَالِیقِیِّ ، عَنْ فِلْفِلَةَ (2) ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ جَبَلًا مُحِیطاً بِالدُّنْیَا مِنْ زَبَرْجَدَةٍ خَضْرَاءَ، وَ إِنَّمَا خُضْرَةُ السَّمَاءِ مِنْ خُضْرَةِ ذَلِکَ الْجَبَلِ ، وَ خَلَقَ خَلْفَهُ خَلْقاً لَمْ یَفْتَرِضْ عَلَیْهِمْ شَیْئاً مِمَّا افْتَرَضَ عَلَی خَلْقِهِ مِنْ صَلَاةٍ وَ زَکَاةٍ ، وَ کُلُّهُمْ یَلْعَنُ رَجُلَیْنِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ - وَ سَمَّاهُمَا -».(3)

[42] 42 - أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَیْنِ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الرَّیَّانِ ، عَنْ عُبَیْدِ اللهِ بْنِ عَبْدِ اللهِ الدِّهْقَانِ ، عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ : سَمِعْتُهُ یَقُولُ : «إِنَّ للهِ خَلْفَ هَذَا النِّطَاقِ زَبَرْجَدَةً خَضْرَاءَ مِنْهَا اخْضَرَّتِ السَّمَاءُ» قُلْتُ : وَ مَا النِّطَاقُ ؟ قَالَ : «الْحِجَابُ ، وَ للهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَرَاءَ ذَلِکَ سَبْعُونَ أَلْفَ عَالَمٍ أَکْثَرَ مِنْ عَدَدِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ ، وَ کُلُّهُمْ یلْعَنُ فُلَاناً وَ فُلَاناً».(4)

[43] 43 - مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ بْنِ مُوسَی، عَنْ أَبِی یَحْیَی سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ الْوَاسِطِیِ ، عَنْ عَجْلَانَ بْنِ صَالِحٍ ، قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام عَنْ قُبَّةِ آدَمَ علیه السلام، فَقُلْتُ : هَذِهِ قُبَّةُ آدَمَ علیه السلام ؟ فَقَالَ : «نَعَمْ وَ

ص:82


1- (1) بصائر الدّرجات: 5/492؛ البحار: 44/27، ح 4.
2- (2) البصائر: «قلقلة». در کتب رجال نام هیچ کدام ثبت نشده است. تنها در کتاب مستدرکات علم رجال نمازی نام «قلقله» ثبت شده است. ر. ک: مستدرکات علم الرجال: 281/6، رقم 11895.
3- (3) بصائر الدّرجات: 492، ح 6؛ البحار 10/27:47، و 9/60:120.
4- (4) بصائر الدّرجات: 492، ح 7؛ المحتضر: 160-161؛ البحار: 330/57، ح 15 و 91/58، ح 10.

[41] 41 - فلفله گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «خدا کوهی از زبرجد سبز اطراف دنیا آفریده، که سبزی آسمان از آن کوه است، و پشت آن کوه خلقی آفریده که مکلّف به واجباتی مانند نماز و زکات نیستند، و همۀ آن ها دو مرد از این امّت را لعن کنند، و نام آن ها را برد».

[42] 42 - عبید الله بن عبد الله دهقان گوید: شنیدم امام رضا علیه السلام می فرمود: «همانا برای خدا پشت این نِطاق آسمانی یک زبرجد سبزیست که سبزی آسمان از آن است».

عرض کردم: نِطاق چیست ؟

فرمود: «پرده است، و برای خدا پشت آن پرده هفتاد هزار عالَم است بیش از تعداد آدمیان و اجنّه و انسان ها، و همه فلانی و فلانی را لعنت کنند».

[43] 43 - عجلان بن صالح گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: این گنبد آدم علیه السلام است ؟ فرمود: «آری به خدا سوگند، و برای خداوند متعال گنبدهای بسیاری است. بدان که در پس این مغرب شما سی و نُه مغرب دیگر است، سرزمین های سپیدی که پر است از مخلوق خدا و همگی از نور آن استفاده کرده و چشم بر هم زدنی نافرمانی خدا را نکنند، و آن ها نمی دانند که حضرت آدم خلق شده یا نه (یعنی خبری از جهان ما ندارند) و از فلان و فلان (اوّلی و دوّمی) بیزاری جویند».

ص:83

اللهِ ، وَ للهِ عَزَّ وَ جَلَّ قِبَابٌ کَثِیرَةٌ ، أَمَا إِنَّ لَخَلْفَ مَغْرِبِکُمْ هَذَا تِسْعَةً وَ ثَلَاثِینَ مَغْرِباً، أَرْضاً بَیْضَاءَ مَمْلُوءَةً خَلْقاً یَسْتَضِیئُونَ بِنُورِهَا، لَمْ یَعْصُوا اللهَ طَرْفَةَ عَیْنٍ ، لَا یَدْرُونَ أَ خَلَقَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ علیه السلام أَمْ لَمْ یَخْلُقْهُ ، یَبْرَءُونَ مِنْ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ ».

قِیلَ لَهُ : کَیْفَ هَذَا وَ کَیْفَ یَبْرَءُونَ مِنْ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ وَ هُمْ لَا یَدْرُونَ أَنَّ اللهَ خَلَقَ آدَمَ أَمْ لَمْ یَخْلُقْهُ ؟ فَقَالَ لِلسَّائِلِ عَنْ ذَلِکَ : «أَ تَعْرِفُ إِبْلِیسَ ؟» فَقَالَ : لَا، إِلَّا بِالْخَبَرِ، قَالَ : «إِذاً أُمِرْتَ بِلَعْنِهِ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْهُ ؟»، قَالَ : نَعَمْ ، فَقَالَ : «فَکَذَلِکَ أُمِرَ هَؤُلَاءِ».(1)

[44] 44 - مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ، عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ ، عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ بَشِیرٍ، عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : «إِنَّ مِنْ وَرَاءِ شَمْسِکُمْ هَذِهِ أَرْبَعِینَ عَیْنَ شَمْسٍ ، مَا بَیْنَ عَیْنِ شَمْسٍ إِلَی عَیْنِ شَمْسٍ أَرْبَعُونَ عَاماً، فِیهَا خَلْقٌ کَثِیرٌ مَا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللهَ خَلَقَ آدَمَ أَمْ لَمْ یَخْلُقْهُ .

وَ إِنَّ مِنْ وَرَاءِ قَمَرِکُمْ هَذَا أَرْبَعِینَ قُرْصاً مِنَ الْقَمَرِ، مَا بَیْنَ الْقُرْصِ إِلَی الْقُرْصِ أَرْبَعُونَ عَاماً، فِیهَا خَلْقٌ کَثِیرٌ مَا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ آدَمَ أَمْ لَمْ یَخْلُقْهُ ، قَدْ أُلْهِمُوا کَمَا أُلْهِمَتِ النَّحْلَةُ بِلَعْنِ الْأَوَّلِ وَ الثَّانِی فِی کُلِّ الْأَوْقَاتِ ، وَ قَدْ وُکِّلَ بِهِمْ مَلَائِکَةٌ مَتَی لَمْ یَلْعَنُوا عُذِّبُوا».(2)

[45] 45 - یَعْقُوبُ بْنُ یَزِیدَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ رِجَالِهِ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام یَرْفَعُهُ إِلَی الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ : «إِنَّ للهِ عَزَّوَجَلَّ مَدِینَتَیْنِ : إِحْدَاهُمَا بِالْمَشْرِقِ وَالْأُخْرَی بِالْمَغْرِبِ ، عَلَیْهِمَا سُورٌ مِنْ حَدِیدٍ، یَدُورُ عَلَی کُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهُمَا سَبْعُونَ أَلْفَ أَلْفِ مِصْرَاعٍ ذَهَباً، وَ

ص:84


1- (1) بصائر الدّرجات: 493، ح 8؛ الکافی: 231/8، ح 301، تا: «یبرأون من فلان و فلان»؛ البحار: 45/27، ح 5.
2- (2) بصائر الدّرجات: 9/493؛ البحار: 45/27، ح 6، با کمی اختلاف.

مردی گفت: چگونه از فلان و فلان بیزاری می جویند درحالی که نمی دانند خداوند آدم را خلق کرده یا نه ؟ حضرت به پرسش گر فرمود: «آیا ابلیس را می شناسی ؟» گفت: خیر، مگر به خبر (از او). فرمود: «در عین حال به لعن و بیزاری از او امر شده ای ؟» گفت: آری. فرمود: «پس کار اینان نیز چنین است».

[44] 44 - جابر گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «همانا پشت این خورشید شما چهل خورشید است که فاصلۀ میان هر خورشیدی چهل سال (راه) است که در آن ها خلق بسیاریست، نمی دانند خداوند آدم را خلق نموده یا نه.

و به راستی که پشت ماه شما چهل ماه است و فاصلۀ میان هر ماهی چهل روز راه است که در آن ها (نیز) خلق بسیاریست، نمی دانند خداوند آدمی آفریده یا نه، و به الهام همان گونه که زنبور الهام می شود، در هر زمانی اوّلی و دوّمی را لعن کنند و به تحقیق که خداوند ملائکه ای بر آن ها موکّل نموده هرگاه آن دو را لعن نکنند عذابشان نماید».

[45] 45 - امام صادق علیه السلام می فرماید: امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود: «به راستی که خدا دو شهر دارد، یکی در مشرق و دیگری در مغربست، گرد آن ها دیواری از آهن است و هر یک از آن ها هفتاد هزار هزار در یک لنگه از طلا دارد و در آنجا هفتاد هزار

ص:85

فِیهَا سَبْعُونَ أَلْفَ أَلْفِ لُغَةٍ ، یَتَکَلَّمُ أَهْلُ کُلِّ لُغَةٍ بِخِلَافِ لُغَةِ صَاحِبَتِهَا، وَ أَنَا أَعْرِفُ جَمِیعَ اللُّغَاتِ ، وَ لَا فِیهِمَا وَ لَا بَیْنَهُمَا حُجَّةٌ غَیْرِی وَ غَیْرُ الْحُسَیْنِ أَخِی علیه السلام».(1)

[46] 46 - حَدَّثَنِی الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ الصَّمَدِ، قَالَ : حَدَّثَنِی الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی عُثْمَانَ ، قَالَ : حَدَّثَنِی أَبُو الْهَیْثَمِ خَالِدُ بْنُ الْأَرْمَنِیِّ ، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «إِنَّ للهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْمَشْرِقِ مَدِینَةً اسْمُهَا جَابَلْقَا، لَهَا اثْنَا عَشَرَ أَلْفَ بَابٍ مِنْ ذَهَبٍ ، بَیْنَ کُلِّ بَابٍ إِلَی صَاحِبِهِ مَسِیرَةُ فَرْسَخٍ ، عَلَی کُلِّ بَابٍ بُرْجٌ فِیهِ اثْنَا عَشَرَ أَلْفَ مُقَاتِلٍ یَهْلُبُونَ الْخَیْلَ ، وَ یَشْحَذُونَ السُّیُوفَ وَ السِّلَاحَ ، یَنْتَظِرُونَ قِیَامَ قَائِمِنَا.

وَ إِنَّ للهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْمَغْرِبِ مَدِینَةً یُقَالُ لَهَا: جَابَرْسَا لَهَا اثْنَا عَشَرَ أَلْفَ بَابٍ مِنْ ذَهَبٍ ، بَیْنَ کُلِّ بَابٍ إِلَی صَاحِبِهِ مَسِیرَةُ فَرْسَخٍ ، عَلَی کُلِّ بَابٍ بُرْجٌ فِیهِ اثْنَا عَشَرَ أَلْفَ مُقَاتِلٍ ، یَهْلُبُونَ الْخَیْلَ ، وَ یَشْحَذُونَ السِّلَاحَ ، یَنْتَظِرُونَ قَائِمَنَا، وَ أَنَا الْحُجَّةُ عَلَیْهِمْ ».(2)

[47] 47 - وَ عَنْهُ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی عُثْمَانَ ، قَالَ : حَدَّثَنَا الْعَبَّادُ بْنُ عَبْدِ الْخَالِقِ ، عَمَّنْ حَدَّثَهُ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام. وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «إِنَّ للهِ عَزَّ وَ جَلَّ اثْنَا عَشَرَ أَلْفَ عَالَمٍ ، کُلُّ عَالَمٍ مِنْهُمْ أَکْبَرُ مِنْ سَبْعِ سَمَاوَاتٍ وَ سَبْعِ أَرَضِینَ ، مَا یَرَی کُلُّ عَالَمٍ مِنْهُمْ ، أَنَّ للهِ عَالَماً غَیْرَهُمْ وَ أَنَا الْحُجَّةُ عَلَیْهِمْ ».(3)

[48] 48 - حَدَّثَنَا مُعَاوِیَةُ بْنُ حُکَیْمٍ ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی سَمَّالٍ ، قَالَ : کَتَبْتُ إِلَی أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام: إِنَّا قَدْ رُوِّینَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «أَنَّ الْإِمَامَ لَا یُغَسِّلُهُ إِلَّا الْإِمَامُ » وَ قَدْ بَلَغَنَا هَذَا الْحَدِیثُ فَمَا تَقُولُ فِیهِ ؟

ص:86


1- (1) بصائر الدرجات: 493، ح 11؛ الکافی: 462/1، ح 5، با کمی اختلاف؛ البحار: 41/27، ح 2؛
2- (2) المحتضر: 102؛ البحار: 334/57، ح 19.
3- (3) الخصال: 639، ح 2؛ البحار: 320/57، ح 2.

هزار لغت است، تکلّم هر لغتی بر خلاف لغت دیگر است و من همۀ آن لغات (و زبان ها) را می دانم، و در میان آن ها امامی جز من و برادرم حسین علیه السلام نیست».

[46] 46 - هشام بن سالم گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «به راستی که برای خداوند شهریست در مشرق به نام «جابلقا» که دوازده هزار در طلا دارد، میان هر دری تا دیگری یک فرسخ (راه) است. بر هر دری برجی است که دوازده هزار جنگجو دارد که دم اسب ها را گره زده و تیغ و سلاح را تیز کرده و در انتظار ظهور قائم ما هستند.

و خداوند در مغرب شهری به نام «جابرسا» دارد با همین اوصاف، و منم امام بر آن ها».

[47] 47 - مفضّل بن عمر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «به راستی که برای خداوند عزوجل دوازده هزار عالَم است که هر عالَمی از آن ها بزرگ تر از هفت آسمان و هفت زمین است، و هیچ عالَمی نمی داند که به غیر از آن ها جهان دیگری هم برای خدا هست و من حجّت بر همه آن ها هستم».

[48] 48 - ابراهیم بن ابی سمّال گوید: نامه ای به امام رضا علیه السلام نوشتم که: از امام صادق علیه السلام به ما روایت رسیده که فرمود: «همانا امام را جز امام غسل نمی دهد» در مورد آن چه می فرمائید؟

حضرت در پاسخ نوشت: «آنچه به تو رسیده [درست است و] حقیقت دارد». ابراهیم گوید: بعد از آن خدمت حضرت رسیدم و عرض کردم: چه کسی پدر شما را غسل داد؟ و جانشین او چه کسی است ؟ حضرت رضا علیه السلام فرمود: «شاید کسانی که در (تشییع جنازه و موقع دفن) ایشان بودند برتر باشند از کسانی که از آن سر باز زدند (و نیامدند)»! گفتم: آن ها [که حاضر بوده و برتر می باشند] چه کسانی اند؟

ص:87

فَکَتَبَ إِلَیَّ : «أَنَّ الَّذِی بَلَغَکَ هُوَ الْحَقُّ » قَالَ : فَدَخَلْتُ عَلَیْهِ بَعْدَ ذَلِکَ ، فَقُلْتُ لَهُ : أَبُوکَ مَنْ غَسَّلَهُ ، وَ مَنْ وَلِیَهُ ؟ فَقَالَ : «لَعَلَّ الَّذِینَ حَضَرُوهُ أَفْضَلُ مِنَ الَّذِینَ تَخَلَّفُوا عَنْهُ » قُلْتُ : وَ مَنْ هُمْ ؟ قَالَ : «حَضَرَهُ الَّذِینَ حَضَرُوا یُوسُفَ علیه السلام، مَلَائِکَةُ اللهِ وَ رَحْمَتُهُ ».(1)

[49] 49 - أَبُو یُوسُفَ یَعْقُوبُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ أَبِی حَنِیفَةَ ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ السَّلْمَانِیِّ ، عَنْ حُبَیْشِ بْنِ الْمُعْتَمِرِ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام قَالَ : «دَعَانِی رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم فَوَجَّهَنِی إِلَی الْیَمَنِ لِأُصْلِحَ بَیْنَهُمْ ، فَقُلْتُ : یَا رَسُولَ اللهِ إِنَّهُمْ قَوْمٌ کَثِیرٌ وَ لَهُمْ سِنٌّ وَ أَنَا شَابٌّ حَدَثٌ ، فَقَالَ : یَا عَلِیُّ إِذَا صِرْتَ بِأَعْلَی عَقَبَةِ أَفِیقٍ فَنَادِ بِأَعْلَی صَوْتِکَ : یَا شَجَرُ، یَا مَدَرُ، یَا ثَرَی، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم یُقْرِئُکُمُ السَّلَامَ .

قَالَ : فَذَهَبْتُ ، فَلَمَّا صِرْتُ بِأَعْلَی الْعَقَبَةِ أَشْرَفْتُ عَلَی أَهْلِ الْیَمَنِ ، فَإِذَا هُمْ بِأَسْرِهِمْ مُقْبِلُونَ نَحْوِی، مُشْرِعُونَ رِمَاحَهُمْ ، مُسَوُّونَ أَسِنَّتَهُمْ ، مُتَنَکِّبُونَ قِسِیَّهُمْ ، شَاهِرُونَ سِلَاحَهُمْ ، فَنَادَیْتُ بِأَعْلَی صَوْتِی: یَا شَجَرُ، یَا مَدَرُ، یَا ثَرَی، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم یُقْرِئُکُمُ السَّلَامَ ، قَالَ : فَلَمْ تَبْقَ شَجَرَةٌ وَ لَا مَدَرَةٌ وَ لَا ثَرَی إِلَّا ارْتَجَّتْ بِصَوْتٍ وَاحِدٍ: وَ عَلَی مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللهِ السَّلَامُ وَ عَلَیْکَ السَّلَامُ ، فَاضْطَرَبَتْ قَوَائِمُ الْقَوْمِ ، وَ ارْتَعَدَتْ رُکَبُهُمْ ، وَ وَقَعَ السِّلَاحُ مِنْ أَیْدِیهِمْ ، وَ أَقْبَلُوا إِلَیَّ مُسْرِعِینَ ، فَأَصْلَحْتُ بَیْنَهُمْ وَ انْصَرَفْتُ ».(2)

[50] 50 - أَحْمَدُ وَ عَبْدُ اللهِ ابْنَا مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ ، عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ الْحَذَّاءِ وَ زُرَارَةَ بْنِ أَعْیَنَ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : «لَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ علیه السلام، أَرْسَلَ مُحَمَّدُ ابْنُ الْحَنَفِیَّةِ إِلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَخَلَا بِهِ » ثُمَّ قَالَ : یَا ابْنَ أَخِی قَدْ عَلِمْتَ

ص:88


1- (1) البحار: 288/27، ح 1.
2- (2) بصائر الدّرجات: 501، ح 2، به اختلاف در سند؛ قصص الأنبیاء راوندی: 285، ح 351؛ البحار: 252/41، ح 11.

فرمود: «همان ها که نزد حضرت یوسف علیه السلام حاضر شدند، فرشتگان الهی و رحمت خدا».

[49] 49 - حُبیش بن معتمر گوید: علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود: «رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مرا خواست و به طرف یمن فرستاد تا بین آنان اصلاح نمایم. به پیامبر گفتم: ای رسول خدا! آنان مردمی بسیار هستند و میانشان افراد کهنسال و سالمند وجود دارد ولی من جوان هستم. فرمود: ای علی! وقتی که به بالای بلندترین تپّه «گردنۀ افیق»(1) رسیدی، با بلندترین صدا بگو: ای درختان! و ای خاک ها! و ای کلوخ ها! محمّد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به شما سلام می رساند.

علی علیه السلام می فرماید: رفتم و هنگامی که به بالای بلندترین تپّه ای که مشرف بر اهل یمن بود، رسیدم، دیدم همۀ آن ها سلاح بسته و کمان به دوش افکنده و شمشیرهای برهنه، به سوی من می آیند. پس با صدای بلند گفتم: ای درختان! و ای خاک ها! و ای کلوخ ها! محمّد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به شما سلام می رساند.

علی علیه السلام می فرماید: در این هنگام، هیچ درخت و خاک و کلوخی نماند مگر این که با یک صدا گفتند: «سلام بر محمّد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و بر تو». در این هنگام زانوهای مردم سست گردید و سوارانشان لرزیدند و اسلحه از دستشان افتاد و برای صلح، به سوی من آمدند و من هم با آنان صلح کردم و برگشتم».

ص:89


1- (1) از این گردنه به سمت غور که همان اردن است، پایین می روند. (در کتب تاریخی دعا خواندن مؤذن فیق مشهور است. منخل مشجعی گوید: کسی در خواب به من گفت: اگر می خواهی به بهشت روی مانند مؤذن فیق دعا بخوان. من به فیق رفتم و اذان گو را یافته پرسیدم. وی چنین خواند: «لا اله إلاّ الله وحده لا شریک له، له الملک و له الحمد، یحیی و یمیت و هو حی لا یموت بیده الخیر و هو علی کلّ شیء قدیر، أشهد بها مع الشاهدین، و أحملها عن المجاهدین، و أعدّها لیوم الدّین، و أشهد أن الرسول کما أرسل، و الکتاب کما أنزل، و أنّ القضاء کما قدّر، و أن السّاعة آتیة لا ریب فیها، و أنّ الله یبعث من فی القبور، و علیها أحیا و علیها أموت و علیها أبعث، إن شاء الله تعالی». (ر. ک: معجم البلدان: 233/1)

أَنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم کَانَتِ الْوَصِیَّةُ مِنْهُ ، وَ الْإِمَامَةُ مِنْ بَعْدِهِ إِلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام، ثُمَّ إِلَی الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام، ثُمَّ إِلَی الْحُسَیْنِ علیه السلام، وَ قَدْ قُتِلَ أَبُوکَ علیه السلام وَ لَمْ یُوصِ ، وَ أَنَا عَمُّکَ وَ صِنْوُ أَبِیکَ ، وَ وِلَادَتِی مِنْ عَلِیٍّ علیه السلام فِی سِنِّی وَ قِدَمِی، وَ أَنَا أَحَقُّ بِهَا مِنْکَ فِی حَدَاثَتِکَ ، لَا تُنَازِعْنِی الْوَصِیَّةَ وَ الْإِمَامَةَ وَ لَا تُجَانِبْنِی، فَقَالَ لَهُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام:

«یَا عَمِّ اتَّقِ اللهَ وَ لَا تَدَّعِ مَا لَیْسَ لَکَ بِحَقٍّ ، إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ (1) ، إِنَّ أَبِی علیه السلام یَا عَمِّ أَوْصَی إِلَیَّ فِی ذَلِکَ قَبْلَ أَنْ یَتَوَجَّهَ إِلَی الْعِرَاقِ ، وَ عَهِدَ إِلَیَّ فِی ذَلِکَ قَبْلَ أَنْ یُسْتَشْهَدَ بِسَاعَةٍ ، وَ هَذَا سِلَاحُ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم عِنْدِی، فَلَا تَتَعَرَّضْ لِهَذَا فَإِنِّی أَخَافُ عَلَیْکَ نَقْصَ الْعُمُرِ وَ تَشَتُّتَ الْحَالِ .

إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی - لَمَّا صَنَعَ الْحُسَیْنُ علیه السلام مَا صَنَعَ آلَی أَنْ لَا یَجْعَلَ الْوَصِیَّةَ وَ الْإِمَامَةَ إِلَّا فِی عَقِبِ الْحُسَیْنِ علیه السلام، فَإِنْ رَأَیْتَ أَنْ تَعْلَمَ ذَلِکَ فَانْطَلِقْ بِنَا إِلَی الْحَجَرِ الْأَسْوَدِ حَتَّی نَتَحَاکَمَ إِلَیْهِ وَ نَسْأَلَهُ عَنْ ذَلِکَ .

قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: وَ کَانَ الْکَلَامُ بَیْنَهُمَا بِمَکَّةَ ، فَانْطَلَقَا حَتَّی أَتَیَا الْحَجَرَ، فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام لِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ائْتِهِ یَا عَمِّ وَ ابْتَهِلْ إِلَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُنْطِقَ لَکَ الْحَجَرَ، ثُمَّ سَلْهُ عَمَّا ادَّعَیْتَ ، فَابْتَهَلَ فِی الدُّعَاءِ وَ سَأَلَ اللهَ ثُمَّ دَعَا الْحَجَرَ فَلَمْ یُجِبْهُ .

فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام: أَمَا إِنَّکَ یَا عَمِّ لَوْ کُنْتَ وَصِیّاً وَ إِمَاماً لَأَجَابَکَ ، فَقَالَ لَهُ مُحَمَّدٌ: فَادْعُ أَنْتَ یَا ابْنَ أَخِی فَاسْأَلْهُ ، فَدَعَا اللهَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام بِمَا أَرَادَ، ثُمَّ قَالَ : أَسْأَلُکَ بِالَّذِی جَعَلَ فِیکَ مِیثَاقَ الْأَنْبِیَاءِ وَالْأَوْصِیَاءِ، وَمِیثَاقَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ لَمَّا أَخْبَرْتَنَا

ص:90


1- (1) هود (11):46.

[50] 50 - ابو عبیدۀ حذّاء و زراره گویند: امام باقر علیه السلام فرمود: «وقتی حسین بن علی علیهما السلام به شهادت رسید، محمّد بن حنفیه شخصی را به دنبال امام سجّاد علیه السلام فرستاده و با او خلوت نموده و گفت: ای پسر برادر! خود می دانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وصیت و امامت پس از خود را به علی بن ابی طالب علیه السلام سپرد، سپس به حسن علیه السلام، و بعد هم به حسین علیه السلام، حال پدرت علیه السلام به شهادت رسیده و بر کسی وصیت نکره، و من عموی تو و هم ریشه توأم، و من در این سنّ و قدمت از تو در این سنّ جوانی به آن مقام شایسته ترم، پس در مسأله وصیت و امامت با من منازعه و مخالفت مکن.

حضرت به او فرمود: ای عمو! رعایت تقوای الهی را نموده و ادّعای چیزی که حقّ تو نیست را مکن، من تو را موعظه می کنم که از بی خبران نشوی.

ای عمو! همانا پدرم پیش از آنکه به سمت عراق رود به من وصیت نمود و ساعتی پیش از شهادت با من در این باره عهد بست، و این سلاح رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است که نزد من است، پس متعرّض آن مشو و گر نه می ترسم عمرت کوتاه شده و حالت دگرگون و پراکنده شود، و بی شکّ خداوند تبارک و تعالی عهد فرموده که امامت و وصیت را فقط در نسل حسین علیه السلام قرار دهد، اگر قبول نداری بیا برویم نزد حجر الأسود تا از آن طلب حکم کنیم.

امام باقر علیه السلام فرمود: کلام میان آن دو در مکّه بود تا اینکه نزد حجر الأسود رفتند، حضرت علیه السلام به محمّد بن حنفیه فرمود: ابتدا شما به درگاه خداوند ناله و ابتهال کرده و بخواه که حجر را برایت به نطق آورد سپس من درخواست می کنم.

محمّد ناله و ابتهال نموده و درخواست کرد ولی هیچ جوابی از حجر نشنید. حضرت فرمود: ای عمو! بی شکّ اگر تو وصی و امام بودی حتماً جوابت می داد.

محمّد گفت: پسر برادرم! حال تو بخواه، پس آن حضرت دست به درگاه خداوند شد سپس خطاب به حجر گفت: تو را قسم به آن خدایی که در تو میثاق انبیا و اوصیا

ص:91

مَنِ الْإِمَامُ وَ الْوَصِیُّ بَعْدَ الْحُسَیْنِ علیه السلام، فَتَحَرَّکَ الْحَجَرُ حَتَّی کَادَ أَنْ یَزُولَ عَنْ مَوْضِعِهِ ، ثُمَّ أَنْطَقَهُ اللهُ بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ (1) فَقَالَ : اللهُمَّ إِنَّ الْوَصِیَّةَ وَ الْإِمَامَةَ بَعْدَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام إِلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم. فَانْصَرَفَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ابْنُ الْحَنَفِیَّةِ وَ هُوَ یَتَوَلَّی عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ علیه السلام».(2)

[51] 51 - مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ قَالَ : حَدَّثَنِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْکُوفِیُّ ، عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «لَمَّا انْتَهَی رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم إِلَی الرُّکْنِ الْغَرْبِیِّ فَجَازَهُ ، قَالَ لَهُ الرُّکْنُ : یَا رَسُولَ اللهِ أَ لَسْتُ قَعِیدَاً مِنْ قَوَاعِیدِ بَیْتِ رَبِّکَ فَمَا بَالِی لَا أُسْتَلَمُ ؟ فَدَنَا مِنْهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم فَاسْتَلَمَهُ وَ قَالَ : اسْکُنْ عَلَیْکَ السَّلَامُ غَیْرَ مَهْجُورٍ».(3)

[52] 52 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوْهَرِیِّ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «سُمَّ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم یَوْمَ خَیْبَرَ، فَتَکَلَّمَ اللَّحْمُ فَقَالَ : یَا رَسُولَ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْکَ وَ عَلَی آلِکَ إِنِّی مَسْمُومٌ ، فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم عِنْدَ مَوْتِهِ : الْیَوْمَ قَطَعَتْ مَطَایَایَ الْأُکْلَةُ الَّتِی أَکَلْتُهَا بِخَیْبَرَ، وَ مَا مِنْ نَبِیٍّ وَ لَا وَصِیٍّ إِلَّا شَهِیدٌ».(4)

[53] 53 - أَحْمَدُ وَ عَبْدُ اللهِ ابْنَا مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ ، عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : «إِنِّی لَفِی عُمْرَةٍ اعْتَمَرْتُهَا فِی الْحِجْرِ جَالِساً، إِذْ نَظَرْتُ إِلَی جَانٍّ قَدْ أَقْبَلَ مِنْ نَاحِیَةِ الْمَسْعَی

ص:92


1- (1) الشعراء (26):195.
2- (2) بصائر الدرجات: 502، ح 3 به اختلاف؛ الکافی: 348/1، ح 5؛ الإحتجاج: 147/2، ح 185 البحار: 111/46، ح 2.
3- (3) بصائر الدّرجات: 503، ح 4؛ علل الشّرائع: 429، ح 3؛ قصص الأنبیاء راوندی: 286، ح 353؛ البحار: 225/99، ح 23.
4- (4) بصائر الدّرجات: 503، ح 5؛ البحار: 405/17، ح 25 و 516/22، ح 21.

و همۀ مردم را قرار داد که به ما بگویی وصی پس از حسین بن علی کیست ؟ پس حجر آنچنان به جنبش آمد که نزدیک بود از جا کنده شود سپس خداوند آن را به زبان عربیّ مبین گویا فرمود پس گفت: پروردگارا! به درستی وصیت و امامت پس از حسین بن علی بن أبی طالب به علی فرزند حسین پسر علی بن أبی طالب؛ و فرزند فاطمه زهرا دخت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می رسد.

پس محمّد ابن حنفیه بازگشته و پس از آن معتقد به ولایت آن حضرت شد».(1)

[51] 51 - مردی از اصحاب گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «چون رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم (در طواف) به رکن غربی رسید و از آنجا گذشت، رکن به آن حضرت عرض کرد: ای رسول خدا! آیا من رکنی از ارکان بیت پروردگارت نیستم، پس چرا مرا دست نمی کشند؟ پیامبر نزدیکش رفته و بر آن دست کشید و فرمود: آرام بگیر، سلام بر تو باد، مهجور و کنار گذارده نیستی».

[52] 52 - ابوبصیر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در جنگ خیبر مسموم گردیدند پس گوشت یه سخن آمد و گفت: ای رسول خدا! درود خداوند بر تو و خاندانت، به راستی که من سمّی ام. پس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هنگام وفات خویش فرمود: امروز (اثر) باقی ماندۀ گوشتی که در روز خیبر خوردم مرا از پای درآورد و هیچ پیامبر و وصی ای نیست جز این که شهید است (و به شهادت از دنیا می رود)».

ص:93


1- (1) اخبار وارده از جناب محمّد بن حنفیه مختلف است، برخی دلالت بر جلالت قدر او داشته و برخی همچون این روایت نشان از لغزش وی دارد ولی ممکن است این منازعه و مخاصمه او با امام چهارم صوری و ظاهری و به جهت برخی از مصالح باشد که مبادا شیعیان ضعیف و ناتوان بگویند محمّد بن حنفیه از علی بن الحسین بزرگ تر و به امامت سزاوارتر است، و نیز موضوع عقب نشینی او از همراهی با برادرش امام حسین علیه السلام ممکن است به فرمان خود حضرت و به جهت بعضی از مصالح بوده باشد. امّا ادّعای مختار و فرقه کیسانیه در مهدویت و غیبت او ظاهراً بدون رضایت او بوده و هیچ اطّلاعی از آن نداشته، و در نهایت این که نسبت به اولاد ائمّه علیهم السلام نیکو سخن گفتن یا لب فرو بستن از نکوهش و طعن بهتر است. (مرآة العقول علامۀ مجلسی: 86/4)

حَتَّی دَنَا مِنَ الْحَجَرِ، فَطَافَ بِالْبَیْتِ أُسْبُوعاً، ثُمَّ إِنَّهُ أَتَی الْمَقَامَ فَقَامَ عَلَی ذَنَبِهِ فَصَلَّی رَکْعَتَیْنِ ، وَ ذَلِکَ عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ ، فَبَصُرَ بِهِ عَطَاءٌ وَ أُنَاسٌ مِنْ أَصْحَابِهِ فَأَتَوْنِی فَقَالُوا: یَا أَبَا جَعْفَرٍ أَ مَا رَأَیْتَ هَذَا الْجَانَّ ؟ فَقُلْتُ : رَأَیْتُهُ وَ مَا صَنَعَ ، ثُمَّ قُلْتُ لَهُمْ : انْطَلِقُوا إِلَیْهِ وَ قُولُوا: یَقُولُ لَکَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ : إِنَّ الْبَیْتَ یَحْضُرُهُ أَعْبُدٌ وَ سُودَانٌ وَ هَذِهِ سَاعَةُ خَلْوَتِهِ مِنْهُمْ ، وَ قَدْ قَضَیْتَ نُسُکَکَ وَ نَحْنُ نَتَخَوَّفُ عَلَیْکَ مِنْهُمْ ، فَلَوْ خَفَّفْتَ وَ انْطَلَقْتَ ، قَالَ : فَکَوَّمَ کُومَةً مِنْ بَطْحَاءِ الْمَسْجِدِ بِرَأْسِهِ ، ثُمَّ وَضَعَ ذَنَبَهُ عَلَیْهَا ثُمَّ مَثَلَ فِی الْهَوَاءِ».(1)

[54] 54 - الْحَسَنُ بْنُ مُوسَی الْخَشَّابُ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ ، عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ الْهَاشِمِیِ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : سَمِعْتُهُ یَقُولُ : «کَانَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم ذَاتَ یَوْمٍ قَاعِداً فِی أَصْحَابِهِ إِذْ مَرَّ بِهِ بَعِیرٌ فَجَاءَ إِلَیْهِ حَتَّی بَرَکَ بَیْنَ یَدَیْهِ ، وَ ضَرَبَ بِجِرَانِهِ الْأَرْضَ وَ رَغَا، فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ : یَا رَسُولَ اللهِ أَ یَسْجُدُ لَکَ هَذَا الْجَمَلُ ؟ فَإِنْ سَجَدَ لَکَ فَنَحْنُ أَحَقُّ أَنْ نَفْعَلَ ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: بَلِ اسْجُدُوا للهِ ، إِنَّ هَذَا الْجَمَلَ یَشْکُو أَرْبَابَهُ ، وَ یَزْعُمُ أَنَّهُمْ أَنْتَجُوهُ صَغِیراً وَ اعْتَمَلُوهُ ، فَلَمَّا کَبِرَ وَ صَارَ عَوِراً کَبِیراً ضَعِیفاً أَرَادُوا نَحْرَهُ ، شَکَا ذَلِکَ إِلَیَّ . فَدَاخَلَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ مَا شَاءَ اللهُ أَنْ یُدَاخِلَهُ مِنَ الْإِنْکَارِ لِقَوْلِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم - وَ ذَکَرَ أَبُو بَصِیرٍ أَنَّهُ عُمَرُ - فَقَالَ : أَنْتَ تَقُولُ ذَلِکَ ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: لَوْ أَمَرْتُ أَحَداً أَنْ یَسْجُدَ لِأَحَدٍ لَأَمَرْتُ الْمَرْأَةَ أَنْ تَسْجُدَ لِزَوْجِهَا.

ص:94


1- (1) الخرائج و الجرائح: 285/1، ح 18؛ روضة الواعظین: 204-205؛ المناقب: 203/4 (به اختصار)؛ البحار: 252/46، ح 48.

[53] 53 - ابو حمزۀ ثمالی گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «در یکی از عمره های خود پس از انجام اعمال در حجر اسماعیل نشسته بودم. ناگاه دیدم ماری از ناحیه سعی صفا و مروه بیرون آمد و نزدیک شد و از کنار حجر الأسود شروع به طواف کرد و چون هفت دور طواف خود را تمام کرد کنار مقام ابراهیم آمد و بر دم خود ایستاد و دو رکعت نماز گزارد، و این موضوع به هنگام ظهر صورت گرفت. عطا و گروهی از یارانش هم آن مار را دیده بودند. پیش من آمدند و گفتند: ای ابو جعفر! آیا این مار را دیدی ؟ گفتم: آری دیدم که چگونه رفتار کرد. اکنون پیش او بروید و به او بگویید: محمد بن علی می گوید این ساعت مسجد خلوت است، ولی بعد بردگان و سیاهان کنار کعبه خواهند آمد. تو اعمال خودت را انجام دادی، اکنون هم توقّف خودت را کوتاه کن و برو که ما بر تو از ایشان می ترسیم. گوید چون این پیام را گزاردیم آن مار توده ای از شن های مسجد را جمع کرد و دم خویش را بر آن نهاد و در هوا ناپدید شد».

[54] 54 - عبد الرحمان بن کثیر گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود: «روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در میان اصحاب خویش نشسته بودند، ناگهان شتری به طرف ایشان آمد و سرش را بر زمین گذاشته و صدا می کرد. مردی گفت: ای رسول خدا! آیا این شتر برای شما سجده کرد، پس ما به این کار شایسته تریم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: نه، شما نیز برای خدا سجده کنید، این شتر آمده و شکایت اربابش را می کند و گمان می کند که چون الآن بزرگ شده و از او زیاد کار کشیده اند و پیر و سالمند است می خواهند او را بکشند، از این رو شکایت دارد.

مردی داخل مجلس شد و این کلام پیامبر را انکار کرد، و ابوبصیر ذکر کرده که آن شخص، عمر بود که به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفت: تو آن را گفته ای ؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «اگر کسی را فرمان می دادم که برای کسی سجده کند، به زن فرمان می دادم که برای همسرش سجده کند».

ص:95

ثُمَّ أَنْشَأَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام فَقَالَ : ثَلَاثَةٌ مِنَ الْبَهَائِمِ تَکَلَّمُوا عَلَی عَهْدِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: الْجَمَلُ وَ الذِّئْبُ وَ الْبَقَرَةُ ، فَأَمَّا الْجَمَلُ فَکَلَامُهُ الَّذِی سَمِعْتَ ، وَ أَمَّا الذِّئْبُ فَجَاءَ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم فَشَکَا إِلَیْهِ الْجُوعَ ، فَدَعَا رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم أَصْحَابَ الْغَنَمِ فَقَالَ : افْرِضُوا لِلذِّئْبِ شَیْئاً فَشَحُّوا، فَذَهَبَ ثُمَّ عَادَ ثَانِیَةً فَشَکَا الْجُوعَ ، فَدَعَاهُمْ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم فَشَحُّوا، ثُمَّ عَادَ ثَالِثَةً فَشَکَا الْجُوعَ فَدَعَاهُمْ فَشَحُّوا.

فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم لِلذِّئْبِ : اخْتَلِسْ أَیْ خُذْ(1) ، وَ لَوْ أَنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم فَرَضَ لِلذِّئْبِ شَیْئاً مَا زَادَ الذِّئْبُ عَلَیْهِ شَیْئاً حَتَّی تَقُومَ السَّاعَةُ .

وَ أَمَّا الْبَقَرَةُ فَإِنَّهَا أَذِنَتِ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله و سلم - وَ کَانَتْ فِی مَحَلَّةِ بَنِی سَالِمٍ مِنَ الْأَنْصَارِ - فَقَالَتْ : یَا آلَ ذَرِیحٍ عَمَلٌ نَجِیحٌ صَائِحٌ یَصِیحُ بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ فَصِیحٍ : بِأَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ ، وَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم سَیِّدُ النَّبِیِّینَ ، وَ عَلِیٌّ علیه السلام سَیِّدُ الْوَصِیِّینَ ».(2)

ص:96


1- (1) مختصر البصائر: «فقال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: اختلف إلی جدّه»، که اشتباه بوده و صحیح همان متن است.
2- (2) بصائر الدرجات: 351، ح 13؛ الإختصاص: 296؛ قصص الأنبیاء راوندی: 287، ح 354.

آنگاه امام صادق علیه السلام فرمود: از میان حیوانات سه حیوان در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سخن گفتند، شتر، گرگ و گاو. شتر که کلامش را شنیدی. و امّا گرگ که پیش پیامبر آمده و از گرسنگی شکایت کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اصحابش [صاحبان گوسفندان] را خوانده و به آنان فرمود: برای این گرگ چیزی دهید و خود را از دست او آسوده نمایید. گرگ برای بار سوّم نیز از گرسنگی اش شکایت کرد و پیامبر همان را به اصحاب فرمودند. و به گرگ فرمودند: که از این گوسفندان برگیر، و اگر پیامبر برای [غذای] گرگ چیزی را معین می کرد، تا روز قیامت [حقّ خوردن] ما زاد بر آن را نداشت.

و امّا گاو در حالی که در نخلستان ابو سالم از انصار بود به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ایمان آورد، و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای دودمان ذریح! بر نیاز فریاد زنی کوشید [و کار کنید] که به زبان عربی فصیح می گوید: «خدایی غیر از پروردگار جهانیان نیست، محمد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سرور پیامبران است، و علی علیه السلام سرور جانشیان پیامبران».

ص:97

بَابٌ فِی الْکَرَّاتِ وَ حَالَاتِهَا وَ مَا جَاءَ فِیهَا

[55] 1 - حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ ، عَنِ الْمُنَخَّلِ بْنِ جَمِیلٍ ، عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : «لَیْسَ مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ لَهُ قَتْلَةٌ وَ مَوْتَةٌ ، إِنَّهُ مَنْ قُتِلَ نُشِرَ حَتَّی یَمُوتَ ، وَ مَنْ مَاتَ نُشِرَ حَتَّی یُقْتَلَ » ثُمَّ تَلَوْتُ عَلَی أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام هَذِهِ الْآیَةَ : کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ (1) فَقَالَ : «وَ مَنْشُورَةٌ ». قُلْتُ : قَوْلُکَ وَ مَنْشُورَةٌ مَا هُوَ؟ فَقَالَ : «هَکَذَا نَزَلَ بِهَا جَبْرَئِیلُ علیه السلام عَلَی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم: کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَ مَنْشُورَةٌ ».

ثُمَّ قَالَ : «مَا فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ بَرٌّ وَ لَا فَاجِرٌ إِلَّا وَ یُنْشَرُ، فَأَمَّا الْمُؤْمِنُونَ فَیُنْشَرُونَ إِلَی قُرَّةِ أَعْیُنِهِمْ ، وَ أَمَّا الْفُجَّارُ فَیُنْشَرُونَ إِلَی خِزْیِ اللهِ إِیَّاهُمْ ، أَ لَمْ تَسْمَعْ أَنَّ اللهَ تَعَالَی یَقُولُ : وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنی دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ .(2)

وَ قَوْلَهُ تَعَالَی: یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ. قُمْ فَأَنْذِرْ 3 یُعْنَی بِذَلِکَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله و سلم وَ قِیَامُهُ فِی الرَّجْعَةِ یُنْذِرُ فِیهَا.

ص:98


1- (1) آل عمران (3):185 / الأنبیاء (21):35 / العنکبوت (29):57.
2- (2) السّجده (32):21.

در رجعت و حالات آن و آنچه در مورد آن روایت شده

[55] 1 - جابر بن یزید گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «هر مؤمنی مرگی دارد و کشته شدنی، به راستی هرکه کشته شده باشد برگردد تا به مرگ خود بمیرد، و هرکه مرده باشد برگردد تا کشته شود».

آنگاه این آیه را بر حضرت خواندم: «هر انسانی طعم مرگ را می چشد - آل عمران: 185» و امام علیه السلام [در ادامۀ آیه] فرمود: «و منشورة؛ و باز برگشتی».

گفتم: مقصود از «منشوره» در کلام شما چیست ؟ فرمود: «اینچنین جبرئیل بر محمّد صلی الله علیه و آله و سلم آیه را نازل کرد که: کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ مَنْشُورَةٌ .

سپس فرمود: و هیچ فردی از افراد این امّت نیست جز اینکه نیک باشد یا بد برمی گردد، امّا مؤمنان که برگردند چشمانشان روشن شود، و بی دینان که برگردند دچار عذاب خدا گردند، آیا نشنیده ای که خداوند در قرآن می فرماید: «عذاب نزدیک تر را پیش از عذاب بزرگ تر به آن ها می چشانیم - سجده: 21».

و از آیۀ: «ای جامۀ خواب به خود پیچیده (و در بستر آرمیده)، برخیز (و عالمیان را) بترسان - مدّثر: 1-2» حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم قصد شده و به پا خواستنش در زمان رجعت (و بازگشت به دنیا) که در آن زمان (عالمیان را) می ترساند.

ص:99

وَ قَوْلَهُ تَعَالَی: إِنَّها لَإِحْدَی الْکُبَرِ. نَذِیراً لِلْبَشَرِ (1) یُعْنَی مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله و سلم نَذِیراً لِلْبَشَرِ فِی الرَّجْعَةِ .

وَ قَوْلَهُ تَعَالَی: هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ (2) قَالَ : یُظْهِرُهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الرَّجْعَةِ .

وَ قَوْلَهُ تَعَالَی: حَتّی إِذا فَتَحْنا عَلَیْهِمْ باباً ذا عَذابٍ شَدِیدٍ (3) هُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام إِذَا رَجَعَ فِی الرَّجْعَةِ ».

قَالَ جَابِرٌ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: «قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : رُبَما یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ کانُوا مُسْلِمِینَ (4) قَالَ : هُوَ أَنَا إِذَا خَرَجْتُ أَنَا وَ شِیعَتِی، وَ خَرَجَ عُثْمَانُ بْنُ عَفَّانَ وَ شِیعَتُهُ ، وَ نَقْتُلُ بَنِی أُمَیَّةَ ، فَعِنْدَهَا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ کانُوا مُسْلِمِینَ ».(5)

[56] 2 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ وَ یَعْقُوبُ بْنُ یَزِیدَ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمِیثَمِیِّ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ ، عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ ، عَنْ مُوسَی الْحَنَّاطِ ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام یَقُولُ : «أَیَّامُ اللهِ ثَلَاثَةٌ : یَوْمُ یَقُومُ الْقَائِمُ علیه السلام، وَ یَوْمُ الْکَرَّةِ ، وَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ ».(6)

ص:100


1- (1) المدّثّر (74):35-36.
2- (2) الصّفّ (61):9.
3- (3) المؤمنون (23):77.
4- (4) الحجر (15):2.
5- (5) الإیقاظ من الهجعة: 272، ح 78؛ البحار: 64/53، ح 55؛ تفسیر البرهان: 721/1، ح 7.
6- (6) الخصال: 108، ح 75 به اسنادش از سعد بن عبد اللّه، از یعقوب بن یزید، از محمد بن الحسن المیثمی، از مثنی الحنّاط ، از أبی جعفر علیه السلام؛ و معانی الأخبار: 365، ح 1 - باب معنی أیام اللّه عزّ و جلّ ، به سند دیگر از مثنّی الحنّاط ، از امام صادق علیه السلام، از پدرش امام باقر علیه السلام.

و منظور از آیۀ: «بی تردید این از بزرگ ترین پدیده هاست، که هشدار دهندۀ آدمیان است - مدّثر: 35-36» حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم است که در رجعت (و بازگشت به دنیا) ترساننده و هشدار دهندۀ آدمیان است.

و حضرت در تفسیر آیۀ: «او کسی است که فرستاده اش را با هدایت و دین حق فرستاد، تا آن را بر همه دین [ها] پیروز گرداند و گر چه مشرکان ناخشنود باشند - توبه: 33» فرمود: آن پیروزی را خداوند در هنگام رجعت آشکار سازد.

و مقصود از آیۀ: «تا هنگامی که بر آنان دری با عذاب شدید گشودیم، به ناگاه آنان در آن (حال) مأیوس شدند - مؤمنون: 77» علی بن ابی طالب علیه السلام است هنگامی که زمان رجعت (به دنیا) بازگردد.

جابر گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در تفسیر آیۀ: «چه بسا، کسانی که کفر ورزیدند، مسلمان بودنشان را آرزو می کنند - حجر: 2» فرمود: منظور از آن من و شیعیانم می باشیم هنگامی که (از قبرها) خارج شویم و عثمان بن عفّان و پیروانش نیز خارج شوند و ما بنی امیه را می کشیم در این هنگام کافران آرزو می کنند که ای کاش مسلمان بودند».

[56] 2 - موسی الحنّاط گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود: «روزهای خدا سه تا است: روز قیام قائم علیه السلام، روز رجعت [و بازگشت به دنیا] و روز قیامت».

ص:101

[57] 3 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ ، عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ ، عَنْ أَبِی دَاوُدَ، عَنْ بُرَیْدَةَ الْأَسْلَمِیِّ قَالَ : قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: «کَیْفَ أَنْتَ إِذَا اسْتَیْأَسَتْ (1) أُمَّتِی مِنَ الْمَهْدِیِّ ، فَیَأْتِیهَا مِثْلَ قَرْنِ الشَّمْسِ ، یَسْتَبْشِرُ بِهِ أَهْلُ السَّمَاءِ وَ أَهْلُ الْأَرْضِ »؟ فَقُلْتُ : یَا رَسُولَ اللهِ بَعْدَ الْمَوْتِ ؟ فَقَالَ : «وَ اللهِ إِنَّ بَعْدَ الْمَوْتِ هُدًی وَ إِیمَاناً وَ نُوراً»، قُلْتُ : یَا رَسُولَ اللهِ : أَیُّ الْعُمْرَیْنِ أَطْوَلُ ؟ قَالَ : «الْآخَرُ بِالضِّعْفِ ».(2)

[58] 4 - وَ عَنْهُ ، عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ، عَنْ رَجُلٍ ، عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ ، عَنِ الْمُعَلَّی بْنِ خُنَیْسٍ وَ زَیْدٍ الشَّحَّامِ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالا: سَمِعْنَاهُ یَقُولُ : «إِنَّ أَوَّلَ مَنْ یَکُرُّ فِی الرَّجْعَةِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ علیه السلام، وَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ أَرْبَعِینَ أَلْفَ (3) سَنَةً حَتَّی یَسْقُطَ حَاجِبَاهُ عَلَی عَیْنَیْهِ ».(4)

[59] 5 - وَ عَنْهُ ، عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ، عَنْ رَجُلٍ ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ الْمُسْتَنِیرِ، عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ، قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: یَقُولُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ : فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً (5) فَقَالَ : «هِیَ وَ اللهِ لِلنُّصَّابِ » قُلْتُ : فَقَدْ رَأَیْنَاهُمْ فِی دَهْرِهِمُ الْأَطْوَلِ ، فِی کِفَایَةٍ حَتَّی مَاتُوا، فَقَالَ : «وَ اللهِ ذَاکَ فِی الرَّجْعَةِ یَأْکُلُونَ الْعَذِرَةَ ».(6)

[60] 6 - وَ عَنْهُ ، عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ، عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : قُلْتُ لَهُ : قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : إِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ

ص:102


1- (1) الإیقاظ : «إذا سألت».
2- (2) الإیقاظ من الهجعة: 282، ح 101؛ البحار: 65/53، ح 56؛ معجم أحادیث الإمام المهدی علیه السلام: 259/1، ح 161.
3- (3) بعضی نسخ: - / «ألف».
4- (4) البحار: 63/53، ح 54؛ ریاض الأبرار بحرانی: 255/3، ح 333؛ حلیة الأبرار: 367/6، ح 13.
5- (5) طه (20):124.
6- (6) تفسیر القمی: 65/2؛ تفسیر الصافی: 325/3؛ الإیقاظ من الهجعة: 255، ح 37؛ البحار: 51/53، ح 28.

[57] 3 - بریدۀ اسلمی گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «چگونه ای زمانی که امّت من از مهدی ناامید شوند، و او همانند خورشید صبحدم طلوع می کند و اهل آسمان و زمین خُرسند می شوند». عرض کردم: ای رسول خدا، این (ظهور) بعد از مرگ (بیشتر مردم) است ؟ فرمود: «به خدا سوگند، بی تردید پس از مرگ هدایت و ایمان و نوری است». من عرض کردم: کدام یک از دو مدّت عمر طولانی تر است ؟ فرمود: «دوّمی دو برابر اوّلی است».

[58] 4 - معلّی بن خنیس و زید شَحّام گویند: شنیدیم امام صادق علیه السلام می فرمود: «نخستین کسی که به دنیا بر می گردد حسین بن علی علیه السلام است. او چهل هزار سال در زمین زندگی خواهد کرد تا (بر اثر پیری)، ابروانش بر روی چشمانش فرو می افتد».

[59] 5 - معاویة بن عمّار گوید: از امام صادق علیه السلام دربارۀ آیۀ: «(هرکه از یاد من اعراض کند) زندگی سختی دارد - طه: 124» پرسیدم، فرمود: «به خدا سوگند این در مورد دشمنان ما است». عرض کردم: ما که همواره بسیاری از آن ها را روزگار درازی در ناز و نعمت می بینیم و بدین گونه هم می میرند. فرمود: «به خدا سوگند آن ها آن زندگی ناراحت کننده و گذران تنگی را هنگام رجعت [و بازگشت دوباره به دنیا] در پی خواهند داشت که در آن موقع نجاست می خورند».

[60] 6 - جمیل بن درّاج گوید: از امام صادق علیه السلام دربارۀ آیۀ: «ما به یقین پیامبران خود و کسانی را که ایمان آورده اند، در زندگی دنیا و (در آخرت) روزی که شهیدان به پا می خیزند یاری می دهیم - غافر: 51» پرسیدم، فرمود: «به خدا قسم این در رجعت است. نمی دانی که بسیاری از پیامبران الهی در دنیا یاری نشده و کشته گشتند و ائمه هم کشته شدند و کسی آن ها را یاری نکرد؟ تأویل این آیه در رجعت است».

ص:103

اَلْأَشْهادُ (1) قَالَ : «ذَلِکَ وَ اللهِ فِی الرَّجْعَةِ ، أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ أَنْبِیَاءَ اللهِ کَثِیراً لَمْ یُنْصَرُوا فِی الدُّنْیَا وَ قُتِلُوا، وَ الْأَئِمَّةَ قَدْ قُتِلُوا وَ لَمْ یُنْصَرُوا فَذَلِکَ فِی الرَّجْعَةِ ».

قُلْتُ : وَ اسْتَمِعْ یَوْمَ یُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ . یَوْمَ یَسْمَعُونَ الصَّیْحَةَ بِالْحَقِّ ذلِکَ یَوْمُ الْخُرُوجِ (2) قَالَ : «هِیَ الرَّجْعَةُ ».(3)

[61] 7 - وَ عَنْهُ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ وَ عَبْدِ اللهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ ، عَنْ زُرَارَةَ قَالَ : کَرِهْتُ أَنْ أَسْأَلَ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام فَاحْتَلْتُ مَسْأَلَةً لَطِیفَةً لِأَبْلُغَ بِهَا حَاجَتِی مِنْهَا، فَقُلْتُ : أَخْبِرْنِی عَمَّنْ قُتِلَ مَاتَ ؟ قَالَ : «لَا، الْمَوْتُ مَوْتٌ ، وَ الْقَتْلُ قَتْلٌ » فَقُلْتُ لَهُ : مَا أَحَدٌ یُقْتَلُ إِلَّا مَاتَ ، قَالَ : فَقَالَ : «یَا زُرَارَةُ قَوْلُ اللهِ أَصْدَقُ مِنْ قَوْلِکَ قَدْ فَرَّقَ بَیْنَ الْقَتْلِ وَ الْمَوْتِ فِی الْقُرْآنِ ، فَقَالَ : أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ (4) وَ قَالَ : وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَی اللّهِ تُحْشَرُونَ (5) فَلَیْسَ کَمَا قُلْتَ یَا زُرَارَةُ ، فَالْمَوْتُ مَوْتٌ وَ الْقَتْلُ قَتْلٌ ».

وَ قَدْ قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ : إِنَّ اللّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا .(6)

ص:104


1- (1) غافر (40):51.
2- (2) ق (50):41-42.
3- (3) تفسیر القمی: 258/2-259 (صدر حدیث)، و در ج 327/2 (ذیل حدیث)؛ نوادر الأخبار فیض کاشانی: 281، ح 3؛ البحار: 65/53، ح 57؛ تفسیر البرهان: 764/4، ح 3.
4- (4) آل عمران (3):144.
5- (5) آل عمران (3):158.
6- (6) التوبه (9):111.

عرض کردم: (تأویل) آیۀ: «و گوش فرا ده و منتظر روزی باش که منادی از مکانی نزدیک ندا می دهد، روزی که مردم صدای حق را می شنوند، آن روز روز قیام است - ق: 41-42» چیست ؟ حضرت فرمود: «این آیه نیز مربوط به رجعت است».

[61] 7 - زراره گوید: مطلبی داشتم که نمی خواستم صریحاً آن را از امام باقر علیه السلام بپرسم. [پس از راه دیگری وارد شده و] گفتم: آیا کسی که کشته می شود مرده است ؟ حضرت فرمود: «نه! مرگ مرگ و کشته شدن کشته شدن است (یعنی هر کدام حساب جداگانه دارند)».

عرض کردم: جایی را در قرآن نمی یابم که خداوند میان کشته شدن و مُردن فرق گذاشته باشد. حضرت این دو آیه را: «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ ؛ آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود - آل عمران: 144» و «وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَی اللّهِ تُحْشَرُونَ ؛ بمیرید یا کشته شوید، به سوی خدا محشور می شوید - آل عمران: 158» که خداوند مرگ و کشته شدن را از هم جدا ساخته است، خواندند و سپس فرمود: «ای زراره! بنا بر این مرگ مرگ و کشته شدن کشته شدن است، با این فرق که خداوند می فرماید: «خداوند از مؤمنان، جان ها و اموالشان را خریداری کرده، که (در برابرش) بهشت برای آنان باشد؛ (به این گونه که:) در راه خدا پیکار می کنند، می کشند و کشته می شوند این وعده حقّی است بر او - توبه: 111»».

زراره گوید: عرض کردم: خداوند در آیه دیگر می فرماید: «هر کس مرگ را می چشد - آل عمران: 185» آیا می فرمائید: کسی که کشته می شود مرگ را نمی چشد؟ حضرت فرمود: «کسی که با شمشیر در راه خدا کشته می شود با آن کس

ص:105

قَالَ : فَقُلْتُ : إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ : کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ (1) أَ فَرَأَیتَ مَنْ قُتِلَ لَمْ یذُقِ الْمَوْتَ ، فَقَالَ : «لَیسَ مَنْ قُتِلَ بِالسَّیفِ کَمَنْ مَاتَ عَلَی فِرَاشِهِ ، إِنَّ مَنْ قُتِلَ لَا بُدَّ أَنْ یرْجِعَ إِلَی الدُّنْیا حَتَّی یذُوقَ الْمَوْتَ ».(2)

[62] 8 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی، عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ : سَمِعْتُهُ یَقُولُ فِی الرَّجْعَةِ : «مَنْ مَاتَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ قُتِلَ ، وَ مَنْ قُتِلَ مِنْهُمْ مَاتَ ».(3)

[63] 9 - أَحْمَدُ وَ عَبْدُ اللهِ ابْنَا مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ ، عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «إِنَّهُ بَلَغَ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم عَنْ بَطْنَیْنِ مِنْ قُرَیْشٍ کَلَامٌ تَکَلَّمُوا بِهِ ، فَقَالَ : یَرَی مُحَمَّدٌ أَنْ لَوْ قَدْ قَضَی أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ یَعُودُ فِی أَهْلِ بَیْتِهِ مِنْ بَعْدِهِ ، فَأُعْلِمَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم ذَلِکَ ، فَبَاحَ فِی مَجْمَعٍ مِنْ قُرَیْشٍ بِمَا کَانَ یَکْتُمُهُ ، فَقَالَ : کَیْفَ أَنْتُمْ مَعَاشِرَ قُرَیْشٍ وَ قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدِی، ثُمَّ رَأَیْتُمُونِی فِی کَتِیبَةٍ مِنْ أَصْحَابِی أَضْرِبُ وُجُوهَکُمْ وَ رِقَابَکُمْ بِالسَّیْفِ .

قَالَ : فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام، فَقَالَ : یَا مُحَمَّدُ قُلْ : إِنْ شَاءَ اللهُ ، أَوْ یَکُونُ ذَلِکَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام إِنْ شَاءَ اللهُ ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: أَوْ یَکُونُ ذَلِکَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام إِنْ شَاءَ اللهُ تَعَالَی، فَقَالَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام: وَاحِدَةٌ لَکَ وَ اثْنَتَانِ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام وَ مَوْعِدُکُمُ

ص:106


1- (1) آل عمران (3):185 و الأنبیاء 21:35 و العنکبوت 29:57.
2- (2) تفسیر العیاشی: 202/1، ح 160 و 112/2، ح 139، با کمی اختلاف؛ البحار: 65/53، ح 58؛ تفسیر البرهان: 705/1، ح 3؛ تفسیر نور الثقلین: 403/1، ح 404؛ تفسیر کنز الدقائق: 416/8.
3- (3) الإیقاظ من الهجعة: 273، ح 79؛ البحار: 66/53، ح 59.

که در بسترش جان می دهد یکسان نیستند، کسی که کشته می شود ناچار می باید به دنیا برگردد (و از نو زندگی کند و بعد بمیرد) تا مزۀ مرگ را بچشد».

[62] 8 - صفوان بن یحیی گوید: شنیدم امام رضا علیه السلام می فرمود: «در رجعت هر مؤمنی که مرده باشد کشته شود، و هرکه کشته شده باشد به مرگ عادی بمیرد».

[63] 9 - ابان بن تغلب گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «به پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم خبر رسید که دو دسته از قریش گفته بودند: محمد چنین می بیند که اگر از دنیا رفت منصب جانشینی وی به اهل بیت او بازگشت می کند. پیغمبر سخنان آن ها را به خاطر داشت تا روزی که قریش در یک مجلس گرد آمده بودند آنچه را پنهان می داشت به زبان آورد و به آن ها فرمود: شما جماعت قریش چگونه هستید در حالی که بی تردید بعد از من کافر می شوید، سپس مرا در لشکری از اصحاب خود می بینید که شمشیر کشیده بر روی و گردن شما فرود می آورم.

در آن موقع جبرئیل نازل شد و عرض کرد: ای محمد. بگو ان شاء الله یا اینکه گفت [تردید از راوی است]: این شمشیر زن ان شاء الله علی بن ابی طالب است. سپس جبرئیل عرض کرد: یا رسول الله شما یک رجعت و علی بن ابی طالب دو رجعت خواهید داشت و وعده گاه شما سلام است».

ابان بن تغلب عرض کرد: قربانت گردم سلام کجاست ؟ امام صادق علیه السلام فرمود: «ابان، سلام در پشت کوفه است».

ص:107

السَّلَامُ ». قَالَ أَبَانٌ : جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ أَیْنَ السَّلَامُ ؟ فَقَالَ علیه السلام: «یَا أَبَانُ السَّلَامُ مِنْ ظَهْرِ الْکُوفَةِ ».(1)

[64] 10 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ عَبْدُ اللهِ بْنُ عَامِرِ بْنِ سَعْدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیِ ، عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ ، قَالَ : قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: «کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَقُولُ : مَنْ أَرَادَ أَنْ یُقَاتِلَ شِیعَةَ الدَّجَّالِ فَلْیُقَاتِلِ الْبَاکِیَ عَلَی دَمِ عُثْمَانَ ، وَ الْبَاکِیَ عَلَی(2) أَهْلِ النَّهْرَوَانِ ، إِنَّ مَنْ لَقِیَ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُؤْمِناً بِأَنَّ عُثْمَانَ قُتِلَ مَظْلُوماً لَقِیَ اللهَ سَاخِطاً عَلَیْهِ وَ یُدْرِکُ الدَّجَّالَ إِلَّا آمَنَ بِهِ (3) ، فَقَالَ رَجُلٌ : یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَإِنْ مَاتَ قَبْلَ ذَلِکَ ؟ قَالَ : فَیُبْعَثُ مِنْ قَبْرِهِ حَتَّی یُؤْمِنَ بِهِ وَ إِنْ رَغِمَ أَنْفُهُ ».(4)

[65] 11 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ ، عَنِ الْمُثَنَّی بْنِ الْوَلِیدِ الْحَنَّاطِ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَحَدِهِمَا علیهما السلام: فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمی فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمی وَ أَضَلُّ سَبِیلاً (5) قَالَ : «فِی الرَّجْعَةِ ».(6)

[66] 12 - وَ عَنْهُ وَ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عِیسَی، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ ، عَنْ رِفَاعَةَ بْنِ مُوسَی، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عَطَاءٍ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : «کُنْتُ مَرِیضاً بِمِنًی وَ أَبِی علیه السلام عِنْدِی فَجَاءَهُ الْغُلَامُ ، فَقَالَ : هَاهُنَا رَهْطٌ مِنَ الْعِرَاقِیِّینَ یَسْأَلُونَ الْإِذْنَ عَلَیْکَ ، فَقَالَ أَبِی علیه السلام: أَدْخِلْهُمُ

ص:108


1- (1) نوادر الأخبار فیض کاشانی: 289، ح 7؛ البحار: 66/53، ح 60؛ مدینة المعاجز: 98/3، ح 759.
2- (2) الإیقاظ : + / «دم».
3- (3) الإیقاظ من الهجعة: 282، ح 103؛ البحار: 90/53، ح 92.
4- (4) المختصر: - / «إلا آمن به». و آن را از الإیقاظ شیخ حرّ اضافه نمودم که سیاق روایت نیز آن را تأیید می کند.
5- (5) الإسراء (17):72.
6- (6) تفسیر العیاشی: 306/2، ح 131؛ البحار: 67/53، ح 61؛ تفسیر البرهان: 559/3، ح 6 و ص 560، ح 10.

[64] 10 - ابوحمزه ثمالی گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «هر کس که می خواهد با پیروان دجّال بجنگد با هر کس که بر کشتن عثمان و یا کشتگان نهروان گریسته جنگ کند. (یعنی این ها از پیروان دجّال اند) و هر کس با این عقیده بمیرد که عثمان، مظلوم کشته شده در حالی مرده که خداوند از او خشمناک است و اگر تا وقت خروج دجّال زنده ماند به وی ایمان آورد».

مردی عرض کرد: یا امیر المؤمنین، اگر کسی پیش از او مرده باشد چطور؟ فرمود: «از قبر بیرونش آرند تا به او ایمان بیاورد، اگرچه مایل نباشد».

[65] 11 - ابوبصیر گوید: امام باقر یا امام صادق علیهما السلام (تردید از راوی است) در تفسیر آیۀ: «و هر کس در این دنیا کوردل باشد، در آخرت هم کوردل و گمراه تر است - اسراء: 72» فرمود: «[این] مربوط به رجعت است (که کوردلان نابینا برمی گردند)».

[66] 12 - عبدالله بن عطاء گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «در مِنا مریض بودم و پدرم (امام سجّاد علیه السلام) پیش من بود که جوانی نزد او آمد و گفت: اینجا جمعیتی (کمتر از ده نفر) از اهل عراق هستند که اجازۀ شرفیابی می خواهند. پدرم فرمود: ایشان را داخل خیمه نما، و خود نیز بلند شد و پیش آنان رفت، چند لحظه ای نگذشت که صدای خندۀ زیاد پدرم را شنیدم، در پیش خود با آن که من در آن حال مریضی بودم، خوش ندانستم.

سپس به سوی من بازگشت و فرمود: ای اباجعفر! در پیش خود از خندۀ من ناخشنود شدی ؟ عرض کردم: فدایت شوم، چه چیزی باعث شد که خنده بر شما غلبه یافت ؟ فرمود: این عراقی ها از من در مورد مطلبی پرسیدند که پدران و پیشینیان تو

ص:109

الْفُسْطَاطَ ، وَ قَامَ إِلَیْهِمْ فَدَخَلَ عَلَیْهِمْ فَمَا لَبِثَ أَنْ سَمِعْتُ ضَحِکَ أَبِی علیه السلام قَدِ ارْتَفَعَ ، فَأَنْکَرْتُ وَ وَجَدْتُ فِی نَفْسِی مِنْ ضَحِکِهِ وَ أَنَا فِی تِلْکَ الْحَالِ .

ثُمَّ عَادَ إِلَیَّ فَقَالَ : یَا أَبَا جَعْفَرٍ عَسَاکَ وَجَدْتَ فِی نَفْسِکَ مِنْ ضَحِکِی ؟ فَقُلْتُ : وَ مَا الَّذِی غَلَبَکَ مِنْهُ الضَّحِکُ جُعِلْتُ فِدَاکَ ؟ فَقَالَ : إِنَّ هَؤُلَاءِ الْعِرَاقِیِّینَ سَأَلُونِی عَنْ أَمْرٍ کَانَ مَضَی مِنْ آبَائِکَ وَ سَلَفِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یُقِرُّونَ فَغَلَبَنِی الضَّحِکُ سُرُوراً، أَنَّ فِی الْخَلْقِ مَنْ یُؤْمِنُ بِهِ وَ یُقِرُّ، فَقُلْتُ : وَ مَا هُوَ جُعِلْتُ فِدَاکَ ؟ قَالَ : سَأَلُونِی عَنِ الْأَمْوَاتِ مَتَی یُبْعَثُونَ فَیُقَاتِلُونَ الْأَحْیَاءَ عَلَی الدِّینِ ».(1)

[67] 13 - وَ عَنْهُمَا، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ ، عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ، عَنْ أَبِیهِ ، قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنِ الرَّجْعَةِ ؟ فَقَالَ : «الْقَدَرِیَّةُ تُنْکِرُهَا - ثَلَاثاً -».(2)

[68] 14 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ وُهَیْبِ بْنِ حَفْصٍ النَّخَّاسِ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ : دَخَلْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام فَقُلْتُ : إِنَّا نَتَحَدَّثُ أَنَ عُمَرَ بْنَ ذَرٍّ لَا یَمُوتُ حَتَّی یُقَاتِلَ قَائِمَ آلِ مُحَمَّدٍ علیه السلام فَقَالَ : «إِنَّ مَثَلَ ابْنِ ذَرٍّ مَثَلُ رَجُلٍ کَانَ فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ یُقَالُ لَهُ : عَبْدُ رَبِّهِ وَ کَانَ یَدْعُو أَصْحَابَهُ إِلَی ضَلَالَةٍ فَمَاتَ ، فَکَانُوا یَلُوذُونَ بِقَبْرِهِ وَ یَتَحَدَّثُونَ عِنْدَهُ ، إِذْ خَرَجَ عَلَیْهِمْ مِنْ قَبْرِهِ یَنْفُضُ التُّرَابَ مِنْ رَأْسِهِ وَ یَقُولُ لَهُمْ : کَیْتَ وَ کَیْتَ ».(3)

ص:110


1- (1) البحار: 67/53، ح 62.
2- (2) الإیقاظ من الهجعة: 275، ح 83؛ البحار: 67/53، ح 63.
3- (3) الإیقاظ من الهجعة: 292، ح 114؛ البحار: 67/53، ح 64.

فرموده بودند، و اینان [هم] به آن عقیده و اقرار دارند، و از خوشحالی خنده بر من غلبه پیدا کرد، که در میان مردم کسانی هستند که به آن ایمان و اعتراف دارند. [امام باقر علیه السلام می فرماید:] عرض کردم: آن مطلب چه بود؟ فرمود: از من در مورد مُرده ها پرسیدند که چه وقت زنده می شوند تا با زنده ها بر سر دین بجنگند؟».

[67] 13 - سَدیر گوید: از امام باقر علیه السلام راجع به رجعت پرسیدم، سه مرتبه فرمود: «قَدَریه(1) آن را انکار می کنند».

[68] 14 - ابوبصیر گوید: خدمت امام صادق علیه السلام رسیده و عرض کردم: میان ما معروف است که عمر بن ذر (یکی از قصّه پردازان) نمی میرد تا با قائم آل محمّد علیه السلام جنگ کند؟ حضرت فرمود: «به راستی که مَثَل ابن ذر مَثَل مردی اسرائیلی - به نام «عبدُ ربّه» - است که اصحابش را به گمراهی دعوت می کرد و بعد از مرگش پیروانش به قبرش پناه می بردند و آنجا با هم گفتگو می کردند، تا اینکه روزی از قبر بیرون آمد، گرد و خاک از سر افشاند و چنین و چنان گفت».(2)

ص:111


1- (1) قَدَریه فرقه ای منسوب به «قدر» اند، اینان یا همان افراطی های در امر قدر هستند، که جبری ها می باشند که همه چیز را مقدّر خدا می پندارند و بنده را بی اختیار می دانند. و یا تفریطی ها هستند که «مفوّضه» باشند، که همه چیز را در اختیار بنده می دانند و دست خدا را به کلی بسته اند. علماء هم به هر دو وجه تفسیر کرده اند، بعضی هم «قُدریه» - منسوب به قدرت - می خوانند، و باز به همان دو نحو تفسیر می کنند، و هر دو دسته منکر رجعت اند، و غیر از امامیه کسی به آن معتقد نیست. احادیث بسیاری نیز در لعن و نکوهش و کفر «قدریه» وارد شده است، مانند: «لَعَنَ اللَّهُ الْقَدَرِیةِ عَلَی لِسَانِ سَبْعِینَ نَبِیا» و «الْقَدَرِیةُ مَجُوسُ هَذِهِ الْأُمَّةِ إِنْ مَرِضُوا فَلَا تَعُودُوهُمْ وَ إِنْ مَاتُوا فَلَا تَشْهَدُوهُم». (برای توضیح بیشتر در مورد این فرقه ر. ک: الملل و النحل شهرستانی: 56/1؛ الفرق بین الفرق بغدادی: 15؛ مجمع البحرین: 178/1؛ لسان العرب: 75/5 (قدر)؛ البحار: 5/5؛ مرآة العقول: 178/2)
2- (2) شیخ حرّ عاملی رحمه الله گوید: «مراد این است که عمر بن ذر پس از مرگ زنده شود و در رجعت با حضرت قائم علیه السلام جنگ کند، و اینکه مردم گویند: نمیرد تا با وی جنگ کند مراد موقع رجعت است». (نک: الإیقاظ : 292)

[69] 15 - وَ عَنْهُ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللهِ جَلَّ وَ عَزَّ: إِنَّ اللّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ (1) إِلَی آخِرِ الْآیَةِ ، فَقَالَ علیه السلام: «ذَلِکَ فِی الْمِیثَاقِ ».

ثُمَّ قَرَأْتُ : اَلتّائِبُونَ الْعابِدُونَ (2) إِلَی آخِرِ الْآیَةِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: «لَا تَقْرَأْ هَکَذَا وَ لَکِنِ اقْرَأْ: التَّائِبِینَ الْعَابِدِینَ » إِلَی آخِرِ الْآیَةِ .

ثُمَّ قَالَ : «إِذَا رَأَیْتَ هَؤُلَاءِ فَعِنْدَ ذَلِکَ هُمُ الَّذِینَ یُشْتَرَی مِنْهُمْ أَنْفُسُهُمْ وَ أَمْوَالُهُمْ یَعْنِی فِی الرَّجْعَةِ ».

ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: «مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ لَهُ مَیْتَةٌ وَ قَتْلَةٌ ، مَنْ مَاتَ بُعِثَ حَتَّی یُقْتَلَ ، وَ مَنْ قُتِلَ بُعِثَ حَتَّی یَمُوتَ ».(3)

[70] 16 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَالِمٍ ، قَالَ : حَدَّثَنَا نُوحُ بْنُ دَرَّاجٍ ، عَنِ الْکَلْبِیِّ ، عَنْ أَبِی صَالِحٍ ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ قَالَ : قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ قَدْ خَطَبَنَا یَوْمَ الْفَتْحِ : «أَیُّهَا النَّاسُ لَأَعْرِفَنَّکُمْ تَرْجِعُونَ بَعْدِی کُفَّاراً، یَضْرِبُ بَعْضُکُمْ رِقَابَ بَعْضٍ ، وَ لَئِنْ فَعَلْتُمْ لَتَعْرِفُنِّی أَضْرِبُکُمْ بِالسَّیْفِ » ثُمَّ الْتَفَتَ عَنْ یَمِینِهِ ، فَقَالَ النَّاسُ : غَمَزَهُ جَبْرَئِیلُ علیه السلام فَقَالَ لَهُ : أَوْ عَلِیٌّ علیه السلام، فَقَالَ : «أَوْ عَلِیٌّ علیه السلام».(4)

ص:112


1- (1) توبه (9):111.
2- (2) توبه (9):112.
3- (3) تفسیر العیاشی: 112/2، ح 140؛ الإیقاظ من الهجعة: 292، ح 117؛ البحار: 53/71، ح 70؛ تفسیر البرهان: 856/2.
4- (4) الأمالی الطوسی: 502، ح 8، با کمی اختلاف؛ الإحتجاج: 196/1، با اختلاف؛ تفسیر الصافی: 409/3؛ البحار: 293/32، ح 250. و جملۀ: «فقال: أو علی علیه السلام» دوّمی در مختصر مطبوع نیامده است؛ مدینة المعاجز: 99/3، ح 760.

[69] 15 - ابوبصیر گوید: از امام باقر علیه السلام در بارۀ آیۀ: «خداوند از مؤمنان، جان ها و اموالشان را خریداری کرده، که (در برابرش) بهشت برای آنان باشد (به این گونه که:) در راه خدا پیکار می کنند، می کشند و کشته می شوند این وعده حقّی است بر او، که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده و چه کسی از خدا به عهدش وفادارتر است - توبه: 111» پرسیدم، فرمود: «این (معامله) در میثاق [و عالم ذَر] بوده است».

سپس این آیه را خواندم: «اَلتّائِبُونَ الْعابِدُونَ ... ؛ یعنی مؤمنان عبارت اند از توبه کنان؛ و عبادت کاران... - توبه: 112» فرمود: «چنین بخوان: «التائبین العابدین...» آنگاه فرمود: هرگاه اینان (توبه کنندگان و عبادت کاران...) را دیدی بدان اینان همان ها هستند که خداوند جان و مالشان را خریده (و این) یعنی در رجعت. آنگاه امام باقر علیه السلام فرمود: هیچ مؤمنی نیست جز اینکه مُردنی دارد، و کشته شدنی، هرکه بمیرد زنده شود تا کشته گردد، و هرکه کشته شود، زنده گردد تا بمیرد».

[70] 16 - جابر بن عبدالله انصاری گوید: در روز فتح مکّه(1) رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای ما خطبه خواند و فرمود: «ای مردم! به طور قطع شما را می بینم که پس از رحلت من کافر شده و بعضی از شما گردن برخی دیگر را می زنید، و اگر چنین کردید مرا خواهید دید که با شماها جنگ می کنم».

سپس به سمت راست خود متوجّه شد. مردم (از روی شواهد و قرائن) گفتند: جبرئیل علیه السلام به پیامبر اشاره کرده و به او گفت: «یا (به جای من) علی را (خواهید دید). پس حضرت فرمود: یا علی را (به جای من خواهید دید)».

ص:113


1- (1) در بیشتر مصادر، در مشابه این روایت، روز حجّة الوداع در سرزمین مِنا بیان شده است که در ظاهر به خاطر سیاق روایت، همین مورد صحیح است. (نک: الأمالی الطوسی: 363، ح 11؛ الإحتجاج: 196/1 و...)

[71] 17 - وَ عَنْهُ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ ، عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ ، عَنْ أَبِی بَکْرٍ الْحَضْرَمِیِّ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : «لَا یُسْأَلُ فِی الْقَبْرِ إِلَّا مَنْ مَحَضَ الْإِیمَانَ مَحْضاً، أَوْ مَحَضَ الْکُفْرَ مَحْضاً، وَ لَا یُسْأَلُ فِی الرَّجْعَةِ إِلَّا مَنْ مَحَضَ الْإِیمَانَ مَحْضاً، أَوْ مَحَضَ الْکُفْرَ مَحْضاً» قُلْتُ لَهُ : فَسَائِرُ النَّاسِ ؟ فَقَالَ : «یُلْهَی عَنْهُمْ ».(1)

[72] 18 - وَ عَنْهُ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ وَ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ ، عَنْ حُمَیْدِ بْنِ الْمُثَنَّی الْعِجْلِیِّ ، عَنْ شُعَیْبٍ الْحَذَّاءِ، عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ الْکِنَانِیِّ قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام فَقُلْتُ : جُعِلْتُ فِدَاکَ مَسْأَلَةٌ أَکْرَهُ أَنْ أُسَمِّیَهَا لَکَ ، فَقَالَ لِی هُوَ: «أَ عَنِ الْکَرَّاتِ تَسْأَلُنِی»؟ فَقُلْتُ : نَعَمْ ، فَقَالَ : «تِلْکَ الْقُدْرَةُ وَ لَا یُنْکِرُهَا إِلَّا الْقَدَرِیَّةُ ، لَا تُنْکِرْهَا تِلْکَ الْقُدْرَةُ لَا تُنْکِرْهَا، إِنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم أُتِیَ بِقِنَاعٍ مِنَ الْجَنَّةِ عَلَیْهِ عِذْقٌ یُقَالُ لَهُ : سُنَّةٌ ، فَتَنَاوَلَهَا رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم سُنَّةَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ ».(2)

[73] 19 - وَ عَنْهُمْ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ ، عَنْ (أَبِی الْمِعْزَی [الْمِغْرَاءِ]) حُمَیْدِ بْنِ الْمُثَنَّی، عَنْ دَاوُدَ بْنِ رَاشِدٍ، عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْیَنَ قَالَ : قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام لَنَا: «وَ لَسَوْفَ یَرْجِعُ جَارُکُمُ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ علیه السلام أَلْفاً، فَیَمْلِکُ حَتَّی تَقَعَ حَاجِبَاهُ عَلَی عَیْنَیْهِ مِنَ الْکِبَرِ».(3)

[74] 20 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُلْوَانَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ دَاوُدَ الْعَبْدِیِّ ، عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ : أَنَّ عَبْدَ اللهِ بْنَ أَبِی بَکْرٍ الْیَشْکُرِیَّ قَامَ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام، فَقَالَ : یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّ أَبَا الْمُعْتَمِرِ تَکَلَّمَ آنِفاً بِکَلَامٍ لَا یَحْتَمِلُهُ قَلْبِی، فَقَالَ : «وَ مَا ذَاکَ »؟

ص:114


1- (1) الکافی: 235/3، ح 1 و ص 236، ح 4، با کمی اختلاف؛ الإیقاظ من الهجعة: 276، ح 85؛ البحار: 235/6، ح 52.
2- (2) الإیقاظ من الهجعة: 276، ح 86؛ البحار: 72/53، ح 71.
3- (3) البحار: 44/53، ذیل حدیث 14؛ تفسیر البرهان: 506/3، ح 11؛ حلیة الأبرار: 368/6.

[71] 17 - ابوبکر حضرمی گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «پرسش قبر مختص مؤمن خالص و کافر خالص است، و در رجعت هم پرسش مختص به همین دو دسته است (این دو دسته بازگشت می کنند)». عرض کردم: سایر مردم چطور؟ فرمود: «با آن ها کاری ندارند».

[72] 18 - ابوالصّباح کِنانی گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: فدایت گردم، سؤالی است که اکراه در بردن نام آن دارم. فرمود: «آیا می خواهی از رجعت ها سؤال کنی ؟» گفتم: آری، فرمود: «رجعت از قدرت نمایی خداوند است و جز فرقۀ «قَدَریه» کسی انکار نمی کند، روزی طبقی از بهشت برای پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم آوردند که شاخۀ خرمائی در آن بود که آن را «سنّت» می گفتند، پیغمبر هم آن را گرفت در حالی که طبق، اشاره به سنت و روش مردم پیش از شما بود».(1)

[73] 19 - حمران بن اعین [که کوفی است] گوید: امام باقر علیه السلام برای ما فرمود: «به راستی که در آینده ای نزدیک به هزار (سال دیگر)، همسآیۀ شما حسین بن علی علیه السلام در رجعت به دنیا برمی گردد، و آن حضرت چندان سلطنت می کند که از پیری ابروانش روی دیدگانش را می گیرد».

[74] 20 - اصبغ بن نباته گوید: عبدالله بن ابی بکر یشکُری [معروف به ابن کوّاء] رو به روی امام علی علیه السلام ایستاد و عرض کرد: ای امیرالمؤمنین! ابو المعتمر هم اکنون کلامی برایم گفت که قلبم آن را (قبول نکرده و) تحمّل نکرد. فرمود: «آن (کلام) چیست ؟».

گفت: معتقد است که شما شنیده اید پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می فرمود: ما شخصی را دیده یا شنیده ایم که از پدرش بزرگ تر است ؟ حضرت فرمود: «این سخن بر تو گران آمده

ص:115


1- (1) علامۀ مجلسی رحمه الله گوید: «موضوع طبق بهشتی، اعلامی از جانب پیغمبر بوده که آنچه در امّت آن حضرت پدید می آید بعینه در امّت های پیشین نیز واقع شده و مسلّم است که رجعت در امتهای پیشین بسیار روی داده است».

قَالَ : یَزْعُمُ أَنَّکَ حَدَّثْتَهُ أَنَّکَ سَمِعْتَ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم یَقُولُ : «إِنَّا قَدْ رَأَیْنَا أَوْ سَمِعْنَا بِرَجُلٍ أَکْبَرَ سِنّاً مِنْ أَبِیهِ » فَقَالَ : أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: «فَهَذَا الَّذِی کَبُرَ عَلَیْکَ »؟ قَالَ : نَعَمْ ، فَهَلْ تُؤْمِنُ أَنْتَ بِهَذَا وَ تَعْرِفُهُ ؟ فَقَالَ : «نَعَمْ ، وَیْلَکَ یَا ابْنَ الْکَوَّاءِ، افْقَهْ عَنِّی أُخْبِرْکَ عَنْ ذَلِکَ ، إِنَّ عُزَیْراً خَرَجَ مِنْ أَهْلِهِ وَ امْرَأَتُهُ فِی شَهْرِهَا وَ لَهُ یَوْمَئِذٍ خَمْسُونَ سَنَةً ، فَلَمَّا ابْتَلَاهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَنْبِهِ أَمَاتَهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ (1) ، فَرَجَعَ إِلَی أَهْلِهِ وَ هُوَ ابْنُ خَمْسِینَ سَنَةً ، فَاسْتَقْبَلَهُ ابْنُهُ وَ هُوَ ابْنُ مِائَةِ سَنَةٍ ، وَ رَدَّ اللهُ عُزَیْراً فِی السِّنِّ الَّذِی کَانَ بِهِ ».

فَقَالَ : أَسْأَلُکَ ، فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: «سَلْ عَمَّا بَدَا لَکَ »، فَقَالَ : نَعَمْ ، إِنَّ أُنَاساً مِنْ أَصْحَابِکَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ یُرَدُّونَ بَعْدَ الْمَوْتِ ، فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: «نَعَمْ تَکَلَّمْ بِمَا سَمِعْتَ ، وَ لَا تَزِدْ فِی الْکَلَامِ فَمَا قُلْتَ لَهُمْ »؟

قَالَ : قُلْتُ : لَا أُؤْمِنُ بِشَیْ ءٍ مِمَّا قُلْتُمْ ، فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: «وَیْلَکَ إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ ابْتَلَی قَوْماً بِمَا کَانَ مِنْ ذُنُوبِهِمْ فَأَمَاتَهُمْ قَبْلَ آجَالِهِمُ الَّتِی سُمِّیَتْ لَهُمْ ، ثُمَّ رَدَّهُمْ إِلَی الدُّنْیَا لِیَسْتَوْفُوا أَرْزَاقَهُمْ ثُمَّ أَمَاتَهُمْ بَعْدَ ذَلِکَ ».

قَالَ : فَکَبُرَ عَلَی ابْنِ الْکَوَّاءِ وَ لَمْ یَهْتَدِ لَهُ ، فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: «وَیْلَکَ ، تَعْلَمُ أَنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فِی کِتَابِهِ : وَ اخْتارَ مُوسی قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلاً لِمِیقاتِنا (2) فَانْطَلَقَ بِهِمْ مَعَهُ لِیشْهَدُوا لَهُ إِذَا رَجَعُوا عِنْدَ الْمَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّ رَبِّی قَدْ کَلَّمَنِی فَلَوْ أَنَّهُمْ

ص:116


1- (1) البقره (2):259.
2- (2) الأعراف (7):155.

است ؟»

گفت: آری، آیا شما به این سخن ایمان داری و آن [شخص] را می شناسی ؟ فرمود: «آری، وای بر تو ای پسر کوّاء، از من می پرسیدی، تو را از آن آگاه می کردم، به راستی که «عُزیر» در سن پنجاه سالگی موقعی که عیالش نه ماهه آبستن بود از شهر خویش بیرون رفت، چون خداوند به خاطر این کوتاهیش او را امتحان کرد و «او را صد سال میراند سپس زنده اش کرد - بقره: 259»، و او در حالی که [هنوز] پنجاه ساله بود به سوی خانواده اش برگشت، پسرش که صدساله شده بود برابرش آمد و خداوند عزیر را در همان سنی بود [به سوی آنان] برگرداند».

گفت: آیا [اجازه می دهید] بپرسم ؟ امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «از هرچه می خواهی بپرس». گفت: برخی از شیعیان معتقدند که بعد از مرگ [دوباره به دنیا] باز می گردند؟ حضرت فرمود: «آری، بگو آنچه [از ایشان] شنیده ای و از آنچه گفته اند زیادتر نگو».

گوید: عرض کردم: من اطمینان به حرف های آنان ندارم. حضرت فرمود: «وای بر تو، به راستی که خداوند جمعی را به خاطر گناهانشان مبتلا کرد و پیش از مرگ حتمی، آن ها را میراند، آنگاه آن ها را به دنیا باز گرداند [و زنده شان کرد] تا تتمۀ رزق [مقدر] شان را تمام سازد، و بعد از آن، آن ها را [دوباره] میراند».

راوی گوید: این سخن بر ابن کوّاء گران آمد و [آن را نپذیرفته و] هدایت نمی شد، حضرت به او فرمود: «وای بر تو، آیا می دانی که خداوند در قرآن فرموده: «و موسی از میان قومش، هفتاد مرد را برای میعادگاه ما برگزید - اعراف: 155». آنان را با خود برد تا وقتی به سوی مردم بنی اسرائیل برگشت به نفع او شهادت دهند که پروردگارم با من سخن گفت. و آن ها اگر فرمانبردار می شدند و سخن حضرت موسی را تصدیق می کردند، حتماً برای آن ها خوب بود ولی به موسی گفتند: «ما هرگز به تو ایمان

ص:117

سَلَّمُوا ذَلِکَ لَهُ ، وَ صَدَّقُوا بِهِ ، لَکَانَ خَیْراً لَهُمْ وَ لَکِنَّهُمْ قَالُوا لِمُوسَی علیه السلام: لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتّی نَرَی اللّهَ جَهْرَةً (1) قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ : فَأَخَذَتْکُمُ الصّاعِقَةُ یَعْنِی الْمَوْتَ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ . ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ .(2) )

أَ فَتَرَی یَا ابْنَ الْکَوَّاءِ أَنَّ هَؤُلَاءِ قَدْ رَجَعُوا إِلَی مَنَازِلِهِمْ بَعْدَ مَا مَاتُوا»؟ فَقَالَ ابْنُ الْکَوَّاءِ: وَ مَا ذَاکَ ثُمَّ أَمَاتَهُمْ مَکَانَهُمْ ، فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: «وَیْلَکَ أَ وَ لَیْسَ قَدْ أَخْبَرَکَ اللهُ فِی کِتَابِهِ حَیْثُ یَقُولُ : وَ ظَلَّلْنا عَلَیْکُمُ الْغَمامَ وَ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوی (3) فَهَذَا بَعْدَ الْمَوْتِ إِذْ بَعَثَهُمْ .

وَ أَیْضاً مِثْلُهُمْ یَا ابْنَ الْکَوَّاءِ الْمَلَأُ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ حَیْثُ یَقُولُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ : أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ .(4) )

وَ قَوْلُهُ أَیْضاً فِی عُزَیْرٍ حَیْثُ أَخْبَرَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ : أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلی قَرْیَةٍ وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلی عُرُوشِها قالَ أَنّی یُحْیِی هذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللّهُ (5) وَ أَخَذَهُ بِذَلِکَ الذَّنْبِ مِائَةَ عَامٍ ، ثُمَّ بَعَثَهُ وَ رَدَّهُ إِلَی الدُّنْیَا فَقَالَ : کَمْ لَبِثْتَ ؟ فَقَالَ : لَبِثْتُ یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ فَقَالَ : بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ (6) فَلَا تَشُکَّنَّ یَا ابْنَ الْکَوَّاءِ فِی قُدْرَةِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ ».(7)

ص:118


1- (1) البقره: 55
2- (2) البقره (2):55-56
3- (3) البقره (2):57.
4- (4) البقره (2):243
5- (5) البقره (2):259
6- (6) البقره (2):259.
7- (7) الوافی: 461/2 با کمی اختلاف؛ الإیقاظ من الهجعة: 151، ح 53؛ البحار: 72/53، ح 72؛ تفسیر البرهان: 221، ح 3.

نخواهیم آورد مگر اینکه خدا را آشکارا (با چشم خود) ببینیم - بقره: 55» و خداوند فرمود: «پس صاعقه - یعنی مرگ - شما را گرفت در حالی که تماشا می کردید. سپس شما را پس از مرگتان، زنده گردانیدیم، شاید شما سپاسگزاری کنید - بقره: 55-56»».

ابن کوّاء! آیا فکر می کنی اینان بعد از آن که مردند به سوی خانه هایشان بازگشتند؟ [و] گفت: اینطور نیست بعد از آن که خانه هایشان ویران شد. حضرت فرمود: «وای بر تو، مگر نه این است که خداوند در قرآن تو را از آن خبر داده و می فرماید: «و ابرها را سایبان شما کردیم و خوراکی [عسل مانند] و مرغان بریان (از آسمان) برایتان فرو فرستادیم - بقره: 57» و این ها هم پس از مرگ زنده شدند.

و مانند این ابن کوّاء، گروه بنی اسرائیل است که خداوند [درباره شان] می فرماید: «آیا اطلاع نیافتی از (قصّۀ) آنان را که هزاران نفر بودند و از بیم مرگ، از خانه هایشان بیرون رفتند و خدا فرمود: بمیرید، سپس زنده شان کرد - بقره: 243».

عُزیر هم مثل اینان بود که خداوند فرمود: «یا آنکه بر دهکده ای گذر کرد در حالی که دیوارهای آن بر روی سقف هایش فرو ریخته بود و گفت: خدا مردم این دهکده را چگونه زنده کند؟ خدا او را میرانید - بقره: 259» و به خاطر آن کوتاهی [در مورد خانواده اش] صد سال جانش را گرفت، آنگاه، آنگاه زنده اش کرد و به دنیا بازگرداند و گفت: چه مدت [در این منطقه] بوده ای ؟ گفت یک روز بوده ام، یا قسمتی از روز، گفت: [نه] بلکه صد سال بوده ای. ابن کوّاء (بعد از این) در قدرت خداوند شک نکن».

ص:119

[75] 21 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی، عَنْ أَبِی خَالِدٍ الْقَمَّاطِ ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْقَصِیرِ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : قَرَأَ هَذِهِ الْآیَةَ : إِنَّ اللّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ (1) فَقَالَ : «هَلْ تَدْرِی مَنْ یَعْنِی»؟ فَقُلْتُ : یُقَاتِلُ الْمُؤْمِنُونَ : فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ . فَقَالَ : «لَا، وَ لَکِنْ مَنْ قُتِلَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رُدَّ حَتَّی یَمُوتَ ، وَ مَنْ مَاتَ رُدَّ حَتَّی یُقْتَلَ ، وَ تِلْکَ الْقُدْرَةُ فَلَا تُنْکِرْهَا».(2)

[76] 22 - وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی، عَنْ أَبِی خَالِدٍ الْقَمَّاطِ ، عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْیَنَ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : قُلْتُ لَهُ : کَانَ فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ شَیْ ءٌ لَا یَکُونُ هَاهُنَا مِثْلُهُ ؟ فَقَالَ : «لَا» فَقُلْتُ : فَحَدِّثْنِی عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ (3) قُلْتُ : أَحْیَاهُمْ حَتَّی نَظَرَ النَّاسُ إِلَیْهِمْ ثُمَّ أَمَاتَهُمْ مِنْ یَوْمِهِمْ ، أَوْ رَدَّهُمْ إِلَی الدُّنْیَا؟

فَقَالَ : «بَلْ رَدَّهُمْ إِلَی الدُّنْیَا حَتَّی سَکَنُوا الدُّورَ، وَ أَکَلُوا الطَّعَامَ ، وَ نَکَحُوا النِّسَاءَ، وَ لَبِثُوا بِذَلِکَ مَا شَاءَ اللهُ ، ثُمَّ مَاتُوا بِالْآجَالِ ».(4)

[77] 23 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ : سَمِعْتُ حُمْرَانَ بْنَ أَعْیَنَ

ص:120


1- (1) التّوبه (9):111.
2- (2) تفسیر العیاشی: 113/2، ح 144؛ نوادر الأخبار فیض: 281؛ الإیقاظ من الهجعة: 277، ح 87؛ البحار: 74/53، ح 73؛ تفسیر البرهان: 857/2، ح 7.
3- (3) البقره (2):243.
4- (4) تفسیر العیاشی: 130/1، ح 433؛ تفسیر الصافی: 272/1؛ الإیقاظ من الهجعة: 152، ح 54؛ البحار: 53/74، ح 74؛ تفسیر البرهان: 503/1، ح 2؛ تفسیر نور الثقلین: 243/1.

[75] 21 - عبدالرحمن بن قصیر گوید: امام باقر علیه السلام آیۀ: «خداوند از مؤمنان، جان ها و اموالشان را خریداری کرده - توبه: 111» را تلاوت کرد و فرمود: «آیا می دانی مقصود کیست ؟» عرض کردم: منظور مؤمنانند که می جنگند، می کُشند و کشته می شوند. حضرت فرمود: «نه، بلکه هر مؤمنی که کشته شود (به دنیا) بازگردانده می شود تا بمیرد(1) ، و هرکه مرده باشد برمی گردد تا کشته شود، این از قدرت خدا است، آن را منکر مشو».

[76] 22 - حمران بن اعین گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: در بنی اسرائیل چیزی بوده که نظیرش در ما نمی باشد؟ حضرت فرمود: «نه». گفتم: پس مرا خبر دهید از این آیه (و عدّه ای که خدا در باره شان می فرماید): «آیا ندیدی جمعیتی را که از ترس مرگ، از خانه های خود فرار کردند؟ و آنان، هزارها نفر بودند (که به بهانۀ بیماری طاعون، از شرکت در میدان جهاد خودداری نمودند)، خداوند به آن ها گفت: بمیرید (و به همان بیماری، که آن را بهانه قرار داده بودند، مردند) سپس خدا آن ها را زنده کرد - بقره: 243». خداوند آن ها را به دنیا برگرداند تا مردم ایشان را دیدند و همان روز مُردند یا مدّتی ماندند؟

حضرت فرمود: «به دنیا برگشتند، به طوری که در خانه ها نشستند و غذا خوردند، زن گرفتند، و مدّتی بودند سپس به مرگ طبیعی مُردند».

[77] 23 - محمّد بن مسلم گوید: شنیدم: حمران بن اعین و ابو الخطّاب - پیش از انحرافش - می گفتند: امام صادق علیه السلام فرمود: «نخستین کسی که از قبر بیرون آید و به

ص:121


1- (1) شیخ حرّ عاملی رحمه الله می فرماید: «این مخصوص مؤمنان خالص است (یعنی همان من محض الإیمان محضاً)».

وَ أَبَا الْخَطَّابِ یُحَدِّثَانِ جَمِیعاً - قَبْلَ أَنْ یُحَدِّثَ أَبُو الْخَطَّابِ مَا أُحَدِّثُ - أَنَّهُمَا سَمِعَا أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام یَقُولُ : «أَوَّلُ مَنْ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ عَنْهُ وَ یَرْجِعُ إِلَی الدُّنْیَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ علیه السلام، وَ إِنَّ الرَّجْعَةَ لَیْسَتْ بِعَامَّةٍ بَلْ هِیَ خَاصَّةٌ ، لَا یَرْجِعُ إِلَّا مَنْ مَحَضَ الْإِیمَانَ مَحْضاً أَوْ مَحَضَ الشِّرْکَ مَحْضاً».(1)

[78] 24 - وَ عَنْهُمَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ ، عَنْ بُکَیْرِ بْنِ أَعْیَنَ ، قَالَ : قَالَ لِی مَنْ لَا أَشُکُ فِیهِ - یَعْنِی أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام -: «أَنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَعَلِیّاً علیه السلام سَیَرْجِعَانِ ».(2)

[79] 25 - وَ عَنْهُمَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ ، عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : «لَا تَقُولُوا الْجِبْتَ وَ الطَّاغُوتَ ، وَ لَا تَقُولُوا الرَّجْعَةَ ، فَإِنْ قَالُوا لَکُمْ فَإِنَّکُمْ قَدْ کُنْتُمْ تَقُولُونَ ذَلِکَ ، فَقُولُوا: أَمَّا الْیَوْمَ فَلَا نَقُولُ ، فَإِنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم قَدْ کَانَ یَتَأَلَّفُ النَّاسَ بِالْمِائَةِ أَلْفِ دِرْهَمٍ لِیَکُفُّوا عَنْهُ ، فَلَا تَتَأَلَّفُونَهُمْ بِالْکَلَامِ ».(3)

[80] 26 - وَ عَنْهُمَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ ، عَنْ زُرَارَةَ قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام عَنْ هَذِهِ الْأُمُورِ الْعِظَامِ مِنَ الرَّجْعَةِ وَ أَشْبَاهِهَا، فَقَالَ : «إِنَّ هَذَا الَّذِی تَسْأَلُونَ عَنْهُ لَمْ یَجِئْ أَوَانُهُ ، وَ قَدْ قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ : بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمّا یَأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ (4)».5

ص:122


1- (1) الإیقاظ من الهجعة: 360، ح 109؛ حلیة الأبرار: 368/3، ح 15؛ البحار: 39/53، ح 1؛ تفسیر البرهان: 507/3، ح 12.
2- (2) البحار: 39/53، ح 2؛ ریاض الأبرار: 244/3، ح 312؛ مدینة المعاجز: 100/3، ح 761.
3- (3) الإیقاظ من الهجعة: 379، ح 144؛ البحار: 39/53، ح 3.
4- (4) یونس (10):39.

دنیا برمی گردد حضرت حسین بن علی علیه السلام است، و بی تردید رجعت (و بازگشت به دنیا) عمومی نیست، بلکه فقط مختصّ مؤمن خالص یا مشرک خالص است».

[78] 24 - بکیر بن اعین گوید: کسی که من در (شخصیت) او شک ندارم - یعنی امام باقر علیه السلام - به من فرمود: «بی تردید رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیه السلام به دنیا برمی گردند».

[79] 25 - فضیل بن یسار گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «در بارۀ جبت و طاغوت (اوّلی و دوّمی) و رجعت (با سنّیان و مخالفان) صحبت نکنید، اگر گفتند: شما که قبلاً راجع به آن ها مطالبی می گفتید؟ بگوئید امروز دیگر نمی گوئیم، به راستی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم گاهی تا صد هزار درهم به مردم می داد برای اینکه با وی مهربان شوند و آزارش ندهند، شما حاضر نیستید مردم را با حرف به خودتان نزدیک کنید».

[80] 26 - زراره گوید: مطالب مهمی از قبیل رجعت و امثال آن از امام صادق علیه السلام پرسیدم، فرمود: «این چیزی که شما می پرسید هنوز وقتش نرسیده، خداوند می فرماید: «بلکه چیزی را دروغ انگاشتند که به علم آن احاطه نداشتند، و هنوز سرانجام (واقعیت) آن برایشان نیامده است - یونس: 39»».

ص:123

[81] 27 - السِّنْدِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَزَّازُ، عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی، عَنْ رِفَاعَةَ بْنِ مُوسَی، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عَطَاءٍ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : «کُنْتُ أَشْتَکِی - وَ نَحْنُ بِمِنًی - شَکْوًی شَدِیدَةً ، فَدَخَلَ عَلَی أَبِی علیه السلام رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْکُوفَةِ ، فَقَالَ لِأَبِی علیه السلام: إِنَّ لَنَا إِلَیْکَ حَاجَةً ، فَأَشَارَ إِلَیْهِمْ إِلَی الْفُسْطَاطِ وَأَتْبَعَهُمْ ، فَلَمْ أَلْبَثْ أَنْ سَمِعْتُ ضَحِکَهُ مُسْتَعْلِیاً، ثُمَّ رَجَعَ إِلَیَّ وَهُوَ یَضْحَکُ ، وَ قَدْ وَجَدْتُ مِنْ ضَحِکِهِ وَ أَنَا بِی وَجَعٌ ، فَقُلْتُ : لَقَدْ غَلَبَکَ الضَّحِکُ ، فَقَالَ : إِنَّ هَؤُلَاءِ سَأَلُونِی عَنْ أَمْرٍ مَا کُنْتُ أَرَی أَنَّ أَحَداً یَعْلَمُهُ مِنْ أَهْلِ الدُّنْیَا غَیْرِی، فَقُلْتُ : عَمَّنْ سَأَلُوکَ ؟ فَقَالَ : سَأَلُونِی عَنِ الْأَمْوَاتِ مَتَی یُبْعَثُونَ یُقَاتِلُونَ الْأَحْیَاءَ عَنِ الدِّینِ ».(1)

[82] 28 - یَعْقُوبُ بْنُ یَزِیدَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ وَ إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الطَّیَّارِ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً (2) فَقَالَ : «لَیْسَ أَحَدٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ قُتِلَ إِلَّا سَیَرْجِعُ حَتَّی یَمُوتَ ، وَ لَا أَحَدٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ مَاتَ إِلَّا سَیَرْجِعُ حَتَّی یُقْتَلَ ».(3)

[83] 29 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ، عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ یَعْنِی أَبَا بَصِیرٍ قَالَ : قَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: «یُنْکِرُ(4) أَهْلُ الْعِرَاقِ الرَّجْعَةَ »؟ قُلْتُ : نَعَمْ ، قَالَ : (5)«أَ مَا یَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ : وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً » الْآیَةَ .(6)

ص:124


1- (1) البحار: 67/53، ذیل ح 62.
2- (2) النّمل (27):83.
3- (3) تأویل الآیات: 409/1، ح 15؛ الإیقاظ من الهجعة: 278، ح 90؛ البحار: 40/53، ح 5.
4- (4) الإیقاظ : «أ ینکر».
5- (5) الإیقاظ : + / «سبحان الله».
6- (6) البحار: 40/53، ح 6؛ ریاض الأبرار: 244/3؛ تفسیر البرهان: 230/4، ح 15؛ إلزام الناصب: 289/2.

[81] 27 - عبدالله بن عطاء گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «در مِنا سخت بیمار شدم، در این هنگام مردی از کوفه خدمت پدرم رسید و گفت: ما از شما (خواهش و) حاجتی داریم. پدرم به آن ها به خیمه اشاره کردند، چند لحظه ای نگذشت که صدای خندۀ بلند پدرم را شنیدم و در حالی که هنوز پدرم می خندید به سوی من برگشت. در حالی که من درد داشتم عرض کردم: شما بسیار خوشحالید! فرمود: اینان از من دربارۀ امری می پرسند که نمی پندارم جز خودم کسی (پاسخ) آن را بداند. گفتم: از چه چیزی پرسیدند؟ فرمود: از من در مورد مُرده ها پرسیدند که چه وقت زنده می شوند تا با زنده ها بر سر دین بجنگند؟».

[82] 28 - محمّد بن طیار گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر آیۀ: «و [یاد کن] روزی را که از هر امّتی گروهی از آنان را محشور می کنیم - نمل: 83» فرمود: «هیچ مؤمنی نیست که کشته شده باشد مگر این که رجعت خواهد کرد (و به دنیا بر می گردد) تا [به مرگ طبیعی] بمیرد، و هر مؤمنی که مرده باشد برمی گردد تا کشته شود».

[83] 29 - ابوبصیر گوید: امام باقر علیه السلام به من فرمود: «(آیا) اهل عراق رجعت را انکار می کنند؟» عرض کردم: آری؛ فرمود: «مگر قرآن نمی خوانند که می فرماید: «و [یاد کن] روزی را که از هر امّتی گروهی از آنان را محشور می کنیم - نمل: 83»».

ص:125

[84] 30 - وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ، عَنْ عَمَّارِ بْنِ أَبَانٍ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ بُکَیْرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «کَأَنِّی بِحُمْرَانَ بْنِ أَعْیَنَ وَ مُیَسِّرِ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ یَخْبِطَانِ النَّاسَ بِأَسْیَافِهِمَا بَیْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ ».(1)

[85] 31 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ ، عَمَّنْ حَدَّثَهُ ، عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَوْ مُتُّمْ (2) فَقَالَ : «یَا جَابِرُ أَ تَدْرِی مَا سَبِیلُ اللهِ »؟ قُلْتُ : لَا وَ اللهِ إِلَّا إِذَا سَمِعْتُ مِنْکَ ، فَقَالَ : «الْقَتْلُ فِی سَبِیلِ عَلِیٍّ علیه السلام وَ ذُرِّیَّتِهِ ، فَمَنْ قُتِلَ فِی وَلَایَتِهِ قُتِلَ فِی سَبِیلِ اللهِ (3) ، وَ لَیْسَ مِنْ أَحَدٍ یُؤْمِنُ بِهَذِهِ الْآیَةِ إِلَّا وَ لَهُ قَتْلَةٌ وَ مَیْتَةٌ ، إِنَّهُ مَنْ قُتِلَ یُنْشَرُ حَتَّی یَمُوتَ ، وَ مَنْ مَاتَ یُنْشَرُ حَتَّی یُقْتَلَ ».(4)

[86] 32 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ مُسْکَانَ ، عَنْ فَیْضِ بْنِ أَبِی شَیْبَةَ ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام یَقُولُ وَ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ : وَ إِذْ أَخَذَ اللّهُ مِیثاقَ النَّبِیِّینَ (5) الْآیَةَ ، قَالَ : «لَیُؤْمِنَنَّ بِرَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم، وَ لَیَنْصُرَنَّ عَلِیّاً أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قُلْتُ : وَ لَیَنْصُرَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ؟، قَالَ : «نَعَمْ وَ اللهِ مِنْ لَدُنْ آدَمَ علیه السلام فَهَلُمَّ جَرّاً، فَلَمْ یَبْعَثِ اللهُ نَبِیّاً وَ لَا رَسُولًا إِلَّا رَدَّ جَمِیعَهُمْ إِلَی الدُّنْیَا حَتَّی یُقَاتِلُونَ بَیْنَ یَدَیْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام».(6)

ص:126


1- (1) الإیقاظ من الهجعة: 284، ح 105؛ البحار: 40/53، ح 7؛ مکاتیب الأئمة: 278/3.
2- (2) آل عمران (3):157.
3- (3) الإیقاظ : - / «فمن قتل فی ولایته قتل فی سبیل الله».
4- (4) تفسیر العیاشی: 202/1، ح 162؛ معانی الأخبار: 167، ح 1، با کمی اختلاف و نقصان در عدم نقل ذیل روایت؛ الإیقاظ من الهجعة: 279، ح 92؛ البحار: 40/53، ح 8.
5- (5) آل عمران (3):81.
6- (6) تفسیر العیاشی: 181/1، ح 76؛ الإیقاظ من الهجعة: 360، ح 110؛ البحار: 41/53، ح 9.

[84] 30 - عبدالله بن بکیر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «گویا حُمران بن اعین و مُیسّر بن عبد العزیز(1) را می بینم (در هنگام رجعت) که با شمشیرهای خود بین صفا و مروه، مردم (بی دین) را به خاک می اندازند».

[85] 31 - جابر بن یزید گوید: از امام باقر علیه السلام در مورد تفسیر آیۀ: «و اگر [هم] در راه خدا کشته شوید، یا بمیرید (حتماً آمرزشی از جانب خدا و رحمت او، از همۀ آنچه آنان جمع می کنند، بهتر است) - آل عمران: 157» سؤال شد، حضرت فرمود: «ای جابر! آیا می دانی راه خدا چیست ؟» عرض کردم: نه به خدا قسم مگر وقتی که از شما بشنوم. فرمود: «کشته شدن در راه حضرت علی علیه السلام و اولاد اوست. هر کس در راه ولایت او کشته شود، در راه خدا کشته شده است. و هر مؤمنی که به این آیه ایمان داشته باشد کشته شدنی دارد و مرگی، اگر کشته شده باشد زنده شود تا بمیرد، و اگر مرده باشد زنده شود تا کشته شود».

[86] 32 - فیض بن ابی شیبه گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه: «و (یاد کنید) هنگامی را که خدا، از پیامبران پیمان محکم گرفت که هر گاه کتاب و دانش به شما دادم، سپس پیامبری به سوی شما آمد که آنچه را با شماست تصدیق می کند، به او ایمان بیاورید و او را یاری کنید - آل عمران: 81» می فرمود: «انبیا به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ایمان می آورند، و علی علیه السلام را یاری می کنند».

عرض کردم: و به راستی امیرالمؤمنین علیه السلام را یاری می کنند؟ فرمود: آری، به خدا

ص:127


1- (1) حمران بن أعین شیبانی: وی از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام می باشد. در رجال کشی روایات زیادی در مدح او ذکر شده است. کلام امام صادق علیه السلام در مورد او که: «تو از شیعیان ما در دنیا و آخرت هستی» و یا «مات والله مؤمناً؛ به خدا سوگند او مؤمن از دنیا رفت» می تواند تا حدودی گویای شخصیت والای حمران باشد. (ر. ک: رجال الکشی: 176، ش 303-314؛ رجال العلامة: 63، رقم 5) میسّر بن عبدالعزیز نخعی مدائنی: او نیز از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام می باشد. در کشی روایاتی در مدح او نیز ذکر شده است. عقیقی در مورد او گوید: او از کسانی که آل محمّد علیهم السلام ثنای او را گفته اند و از کسانی است که در هنگام رجعت شمشیر به دست گیرد. (ر. ک: رجال الکشی: 244، ش 246-248؛ رجال العلامة: 171، رقم 11)

[87] 33 - وَ عَنْهُ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ ، عَنْ عَامِرِ بْنِ مَعْقِلٍ ، قَالَ : حَدَّثَنِی أَبُو حَمْزَةَ الثُّمَالِیُّ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : قَالَ لِی: «یَا أَبَا حَمْزَةَ لَا تَرْفَعُوا عَلِیّاً فَوْقَ مَا رَفَعَهُ اللهُ ، وَ لَا تَضَعُوا عَلِیّاً دُونَ مَا وَضَعَهُ اللهُ ، کَفَی بِعَلِیٍّ علیه السلام أَنْ یُقَاتِلَ أَهْلَ الْکَرَّةِ ، وَ یُزَوِّجَ أَهْلَ الْجَنَّةِ ».(1)

[88] 34 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ ، عَنِ الْمُنَخَّلِ بْنِ جَمِیلٍ ، عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنْذِرْ (2)«یُعْنَی بِذَلِکَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله و سلم وَ قِیَامُهُ فِی الرَّجْعَةِ یُنْذِرُ فِیهَا. وَ فِی قَوْلِهِ : إِنَّها لَإِحْدَی الْکُبَرِ * نَذِیراً لِلْبَشَرِ (3) یُعْنَی مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله و سلم نَذِیراً لِلْبَشَرِ فِی الرَّجْعَةِ . وَ فِی قَوْلِهِ : وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ کَافَّةً لِلنّاسِ (4) فِی الرَّجْعَةِ ».(5)

[89] 35 - وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: «إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام کَانَ یَقُولُ : إِنَّ الْمُدَّثِّرَ هُوَ کَائِنٌ عِنْدَ الرَّجْعَةِ ، فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ : یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَ حَیَاةٌ قَبْلَ الْقِیَامَةِ ثُمَّ مَوْتٌ ؟ فَقَالَ لَهُ عِنْدَ ذَلِکَ : نَعَمْ وَ اللهِ لَکَفْرَةٌ مِنَ الْکُفْرِ بَعْدَ الرَّجْعَةِ أَشَدُّ مِنْ کَفَرَاتٍ قَبْلَهَا».(6)

[90] 36 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ، عَنْ أَبِی سَلَمَةَ سَالِمِ بْنِ مُکْرَمٍ الْجَمَّالِ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام

ص:128


1- (1) بصائر الدرجات: 415، ح 5؛ الأمالی الصدوق: 216، ح 4؛ الأمالی المفید: 9، ح 6؛ الإیقاظ من الهجعة: 361، ح 11؛ إثبات الهداة: 382/5، ح 33؛ البحار: 50/53، ح 22.
2- (2) المدّثّر (74):1-2.
3- (3) المدّثّر (74):35-36.
4- (4) سبأ (34):28.
5- (5) البحار: 42/53، ح 10؛ ریاض الأبرار: 245/3، ح 313؛ تفسیر البرهان: 522/5، ح 2.
6- (6) البحار: 42/53، ح 11؛ تفسیر البرهان: 522/5، ح 3.

سوگند، و خداوند از زمان آدم تا پیغمبر خاتم هر پیامبر و رسولی(1) را که مبعوث گردانید دوباره به دنیا برمی گرداند، تا در رکاب امیر المؤمنین علیه السلام جهاد کنند».

[87] 33 - ابوحمزه ثمالی گوید: امام باقر علیه السلام به من فرمود: «ای اباحمزه! علی علیه السلام را از مقامی که خدا به او داده پائین نیاورید و از آن بالاتر نبرید. برای (فضیلت) امام علی علیه السلام همین بس که در رجعت با کافران می جنگد و (در آخرت) اهل بهشت [حوریان] را به ازدواج [بهشتیان] در می آورد».

[88] 34 - جابر بن یزید گوید: امام باقر علیه السلام در تفسیر آیۀ: «ای جامه خواب به خود پیچیده! برخیز و (عالمیان را) هشدار ده - مدّثر: 1-2» فرمود: «مقصود از آن، محمّد صلی الله علیه و آله و سلم و آمدن آن حضرت در زمان رجعت است که مردم را از نافرمانی خدا برحذر می دارد. و مقصود از آیۀ: «که بی تردید آن از بزرگ ترین پدیده هاست هشدار دهنده به بشر است - مدّثر: 35-36»: نیز پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است که در هنگام رجعت (به دنیا بازگشته) هشدار دهندۀ به بشر است (و بشر را از معصیت خدا برحذر می دارد). و منظور از آیۀ: «و ما تو را جز برای همۀ مردم نفرستادیم تا (آن ها را) بشارت دهی و (از عذاب او) بترسانی - سبأ: 28» نیز آن حضرت است (که خداوند او را در رجعت برای هدایت و تأمین حوائج تمام مردم جهان برانگیخته می گرداند)».

[89] 35 - به همان سند پیشین نیز از جابر بن یزید نقل شده که گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «امیرالمؤمنین علیه السلام همواره می فرمود: آمدن مدّثر [پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم] در رجعت حتمی است».

ص:129


1- (1) در باب فرق بین رسول و پیامبر این گونه در روایات بیان شده که: رسول کسی است که فرشتۀ وحی بر او نازل می شود و پیغام از طرف خدا می آورد، امّا نبی کسی است که فرشتۀ وحی را در خواب می بیند و هر چه در خواب دید واقعیت است. رسول معجزه و کتاب آسمانی دارد و لی نبی کسی است که کتابی بر او نازل نشده بلکه مردم را به کتاب قبل از خود دعوت می کند. (برای توضیح بیشتر ر. ک: ترجمه و تصحیح بصائر الدرجات فی علوم آل محمّد علیهم السلام: 365/2، اثر دیگر نگارنده، انتشارات وثوق قم)

قَالَ : سَمِعْتُهُ یَقُولُ : «إِنِّی سَأَلْتُ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی إِسْمَاعِیلَ أَنْ یُبْقِیَهُ بَعْدِی فَأَبَی، وَ لَکِنَّهُ قَدْ أَعْطَانِی فِیهِ مَنْزِلَةً أَنْ یَکُونَ أَوَّلَ مَنْشُورٍ فِی عَشَرَةٍ مِنْ أَصْحَابِهِ ، وَ فِیهِمْ عَبْدُ اللهِ بْنُ شَرِیکٍ الْعَامِرِیُ وَ فِیهِمْ صَاحِبُ الرَّایَةِ ».(1)

[91] 37 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ مُوسَی بْنِ سَعْدَانَ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْحَضْرَمِیِّ ، عَنْ عَبْدِ الْکَرِیمِ بْنِ عَمْرٍو الْخَثْعَمِیِّ ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام یَقُولُ : «إِنَّ إِبْلِیسَ قَالَ : أَنْظِرْنِی إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ (2) فَأَبَی اللهُ ذَلِکَ عَلَیْهِ ، فَقَالَ : فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ * إِلی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (3) فَإِذَا کَانَ یَوْمُ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ظَهَرَ إِبْلِیسُ لَعَنَهُ اللهُ فِی جَمِیعِ أَشْیَاعِهِ مُنْذُ خَلَقَ اللهُ آدَمَ إِلَی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ، وَ هِیَ آخِرُ کَرَّةٍ یَکُرُّهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام. فَقُلْتُ : وَ إِنَّهَا لَکَرَّاتٌ ؟

قَالَ : نَعَمْ ، أَنَّهَا لَکَرَّاتٌ وَ کَرَّاتٌ ، مَا مِنْ إِمَامٍ فِی قَرْنٍ إِلَّا وَ یَکُرُّ مَعَهُ الْبَرُّ وَ الْفَاجِرُ فِی دَهْرِهِ حَتَّی یُدِیلَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْمُؤْمِنَ مِنَ الْکَافِرِ.

فَإِذَا کَانَ یَوْمُ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ کَرَّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فِی أَصْحَابِهِ ، وَ جَاءَ إِبْلِیسُ فِی أَصْحَابِهِ ، وَ یَکُونُ مِیقَاتُهُمْ فِی أَرْضٍ مِنْ أَرَاضِی الْفُرَاتِ ، یُقَالُ لَهَا: الرَّوْحَاءُ قَرِیبٌ مِنْ کُوفَتِکُمْ ، فَیَقْتَتِلُونَ قِتَالًا لَمْ یُقْتَتَلْ مِثْلُهُ مُنْذُ خَلَقَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْعَالَمِینَ ، فَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی أَصْحَابِ عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَدْ رَجَعُوا إِلَی خَلْفِهِمُ الْقَهْقَرَی مِائَةَ قَدَمٍ ، وَ کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِمْ وَ قَدْ وَقَعَتْ بَعْضُ أَرْجُلِهِمْ فِی الْفُرَاتِ .

ص:130


1- (1) رجال الکشی: 217، ح 391، و در آخرش به جای: «و هو صاحب لوائه»، «فیهم صاحب الرّآیۀ» است؛ الإیقاظ من الهجعة: 267، ح 69؛ البحار: 76/53، ح 82.
2- (2) الأعراف (7):14.
3- (3) الحجر (15):37-38 / ص (38):80-81.

مردی عرض کرد: یا امیر المؤمنین! آیا پیش از قیامت انسان زنده می شود و باز می میرد؟ حضرت فرمود: «آری، به خدا قسم یک لحظه کفر بعد از رجعت، سخت تر از چند کفر قبل از رجعت است».

[90] 36 - سالم بن مُکرم جمّال گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود: «من از خدا خواستم که اسماعیل (فرزندم) را پس از من باقی بگذارد خدا نخواست اما درباره او مقام دیگری به من عطا کرد، که او نخستین کسی است که با ده نفر از یارانش - که از جمله عبد الله بن شریک عامری است - از قبر بیرون می آید، و عبد اللّه پرچمدار او است».

[91] 37 - عبدالکریم بن عمرو خثعمی گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود: «ابلیس از خداوند تا روز قیامت مهلت خواست [که او را زنده نگه دارد]، خداوند به او فرمود: «تو تا روز زمان معلوم (و معین) از مهلت داده شدگانی - حجر: 37-38» چون آن روز [زمان معلوم] برسد ابلیس در میان پیروانش ظاهر شود، و این در آخرین بازگشتی است که امیر المؤمنین علیه السلام در آن [به دنیا] بازمی گردد». عرض کردم: مگر امیرالمؤمنین به دنیا باز می گردد؟

حضرت فرمود: «آری، چندین مرتبه به زمین برمی گردند، و هر امامی با اهل زمان خود برمی گردد و نیک و بد همه با او زنده می شوند تا خداوند مؤمن را از کافر جدا کند.

در آن روزِ معلوم، امیر المؤمنین علیه السلام و اصحابش، و نیز ابلیس و یاورانش برمی گردند و در سرزمینی که به آن «روحاء» می گویند در نزدیک کوفه قرار می گیرند و با هم جنگ می کنند، جنگی که مانند آن از زمانی که خداوند جهان را آفرید، نبوده است.

ص:131

فَعِنْدَ ذَلِکَ یَهْبِطُ الْجَبَّارُ عَزَّ وَ جَلَّ : فِی ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ وَ الْمَلائِکَةُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ (1) ، رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم أَمَامَهُ بِیَدِهِ حَرْبَةٌ مِنْ نُورٍ، فَإِذَا نَظَرَ إِلَیْهِ إِبْلِیسُ رَجَعَ الْقَهْقَرَی نَاکِصاً عَلَی عَقِبَیْهِ ، فَیَقُولُونَ لَهُ أَصْحَابُهُ : أَیْنَ تُرِیدُ وَ قَدْ ظَفِرْتَ ؟ فَیَقُولُ : إِنِّی أَری ما لا تَرَوْنَ (2)

... إِنِّی أَخافُ اللّهَ رَبَّ الْعالَمِینَ (3) فَیَلْحَقُهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم فَیَطْعُنُهُ طَعْنَةً بَیْنَ کَتِفَیْهِ ، فَیَکُونُ هَلَاکُهُ وَ هَلَاکُ جَمِیعِ أَشْیَاعِهِ ، فَعِنْدَ ذَلِکَ یُعْبَدُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا یُشْرَکُ بِهِ شَیْئاً. وَ یَمْلِکُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَرْبَعاً وَ أَرْبَعِینَ أَلْفَ سَنَةٍ ، حَتَّی یَلِدَ الرَّجُلُ مِنْ شِیعَةِ عَلِیٍّ علیه السلام أَلْفَ وَلَدٍ مِنْ صُلْبِهِ ذَکَراً، فِی کُلِّ سَنَةٍ ذَکَراً، وَ عِنْدَ ذَلِکَ تَظْهَرُ الْجَنَّتَانِ الْمُدْهَامَّتَانِ عِنْدَ مَسْجِدِ الْکُوفَةِ وَ مَا حَوْلَهُ بِمَا شَاءَ اللهُ ».(4)

[92] 38 - وَ عَنْهُ ، عَنْ مُوسَی بْنِ سَعْدَانَ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ الْقَاسِمِ ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَحْمَدَ الْمَعْرُوفِ بِالْمِنْقَرَیِّ ، عَنْ یُونُسَ بْنِ ظَبْیَانَ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «إِنَّ الَّذِی یَلِی حِسَابَ النَّاسِ قَبْلَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ علیه السلام فَأَمَّا یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَإِنَّمَا هُوَ بَعْثٌ إِلَی الْجَنَّةِ أَوْبَعْثٌ إِلَی النَّارِ».(5)

[93] 39 - أَیُّوبُ بْنُ نُوحٍ وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ ، عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ الْقَصَبَانِیِّ ، عَنْ سَعِیدٍ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ رَاشِدٍ، عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْیَنَ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : «إِنَّ أَوَّلَ مَنْ یَرْجِعُ لَجَارُکُمُ الْحُسَیْنُ علیه السلام، فَیَمْلِکُ حَتَّی تَقَعَ حَاجِبَاهُ عَلَی عَیْنَیْهِ مِنَ الْکِبَرِ».(6)

ص:132


1- (1) الأنفال (8):48
2- (2) الحشر (59):16
3- (3) الحشر (59):16
4- (4) البحار: 42/53، ح 12.
5- (5) نوادر الأخبار فیض: 286، ح 3؛ البحار: 43/53، ح 13؛ مرآة العقول: 202/3؛ تفسیر البرهان: 508/3، ح 16.
6- (6) الإیقاظ من الهجعة: 359، ح 108؛ البحار: 43/53، ح 14؛ ریاض الأبرار: 247/3؛ تفسیر البرهان: 507/3، ح 13.

گویا اصحاب علی را می بینم که صد قدم به عقب برگشته و برخی مردان [و جنگجویان] در فرات افتاده اند [و ابلیس لعین بر اصحاب امام علی علیه السلام غلبه می کند].

و یک باره آسمان باز می شود و ملائکه و پیامبر در حالی که در دست مبارکشان نیزه ای از نور دارند، نازل می شوند؛ وقتی ابلیس لعین این صحنه را مشاهده می کند پا به فرار می گذارد. افرادش به او می گویند: ای ابلیس! چرا فرار می کنی در حالی که می خواهی پیروز شوی ؟ ابلیس می گوید: «من چیزی می بینم که شما نمی بینیدو من از خداوند متعال می ترسم - حشر: 16». آنگاه فرار می کند و رسول خدا به او می رسند و آن نیزه را در قلب شیطان فرو می کنند و آن ساعت، ساعت هلاک شدن ابلیس لعین و اصحاب و یاران او است. در همان روز، مردم، خدا را بدون شرک عبادت خواهند کرد و امام علی علیه السلام چهل و چهار هزار سال حکومت می کند تا وقتی که شیعیان ایشان در هر سال هزار فرزند پسر به دنیا بیاورند و درهمان حال، دو بهشت سر سبز در کنار مسجد کوفه ظاهر می شود. [آنگاه فرمود: «به خدا سوگند، خداوند متعال تمام سلطنت اهل دنیا را به پیامبرش خواهد داد؛ هر چند که مشرکان از آن ناخشنود باشند»].

[92] 38 - یونس بن ظبیان گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «کسی که پیش از روز قیامت به حساب مردم رسیدگی می کند حسین بن علی علیه السلام است و حساب روز قیامت هم به دست اوست به این معنی که هر کسی را (خدا بخواهد) او به بهشت یا به دوزخ می فرستد».

[93] 39 - حمران بن اعین [که کوفی است] گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «به راستی نخستین کسی که در رجعت به دنیا برمی گردد همسآیۀ شما امام حسین علیه السلام است، و آن حضرت چندان سلطنت می کند که از پیری ابروانش روی دیدگانش را می گیرد».

ص:133

[94] 40 - أَبُو عَبْدِ اللهِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ السَّیَّارِیُّ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللهِ بْنِ قَبِیصَةَ الْمُهَلَّبِیِّ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: فِی کِتَابِ الْکَرَّاتِ فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : یَوْمَ هُمْ عَلَی النّارِ یُفْتَنُونَ (1) قَالَ : «یُکْسَرُونَ فِی الْکَرَّةِ کَمَا یُکْسَرُ الذَّهَبُ حَتَّی یَرْجِعَ کُلُّ شَیْ ءٍ إِلَی شِبْهِهِ یَعْنِی إِلَی حَقِیقَتِهِ ».(2)

[95] 41 - مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یَحْیَی، عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ، عَنْ أَبِی إِبْرَاهِیمَ علیه السلام قَالَ : قَالَ : «لَتَرْجِعَنَّ نُفُوسٌ ذَهَبَتْ ، وَ لَیُقْتَصُّ یَوْمَ یَقُومُ ، وَ مَنْ عُذِّبَ یُقْتَصُّ بِعَذَابِهِ ، وَ مَنْ أُغِیظَ أَغَاظَ بِغَیْظِهِ ، وَ مَنْ قُتِلَ اقْتُصَّ بِقَتْلِهِ ، وَ یُرَدُّ لَهُمْ أَعْدَاؤُهُمْ مَعَهُمْ حَتَّی یَأْخُذُوا بِثَأْرِهِمْ ، ثُمَّ یَعْمُرُونَ بَعْدَهُمْ ثَلَاثِینَ شَهْراً، ثُمَّ یَمُوتُونَ فِی لَیْلَةٍ وَاحِدَةٍ قَدْ أَدْرَکُوا ثَأْرَهُمْ ، وَ شَفَوْا أَنْفُسَهُمْ ، وَ یَصِیرُ عَدُوُّهُمْ إِلَی أَشَدِّ النَّارِ عَذَاباً، ثُمَّ یُوقَفُونَ بَیْنَ یَدَیِ الْجَبَّارِ عَزَّ وَ جَلَّ فَیُؤْخَذُ لَهُمْ بِحُقُوقِهِمْ ».(3)

[96] 42 - وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ، قَالَ : حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ الْحُسَیْنِ ، قَالَ : دَخَلْتُ مَعَ أَبِی عَلَی أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام فَجَرَی بَیْنَهُمَا حَدِیثٌ ، فَقَالَ أَبِی لِأَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: مَا تَقُولُ فِی الْکَرَّةِ ؟ قَالَ : «أَقُولُ فِیهَا مَا قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِکَ أَنَّ تَفْسِیرَهَا صَارَ إِلَی رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم قَبْلَ أَنْ یَأْتِیَ هَذَا الْحَرْفُ بِخَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ لَیْلَةً ، قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : تِلْکَ إِذاً کَرَّةٌ خاسِرَةٌ (4) إِذَا رَجَعُوا إِلَی الدُّنْیَا وَ لَمْ یَقْضُوا ذُحُولَهُمْ ».

ص:134


1- (1) الذاریات (51):13.
2- (2) نوادر الأخبار: 285، ح 19؛ الایقاظ من الهجعة: 291، ح 113؛ البحار: 44/53، ح 15؛ تفسیر البرهان: 159/5، ح 2.
3- (3) نوادر الأخبار: 285، ح 17؛ الإیقاظ من الهجعة: 285، ح 107؛ البحار: 44/53، ح 16.
4- (4) النّازعات (79):12.

[94] 40 - عبدالله بن قبیصه مهلّبی از قول برخی اصحاب گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر آیۀ: «روزی که آن ها بر آتش امتحان می شوند - ذاریات: 13» فرمود: «در رجعت غل و غش آن ها مانند طلا گرفته می شود، تا آنکه هر چیزی به شبیه خود یعنی به حقیقت خود باز می گردد».(1)

[95] 41 - حسن بن راشد گوید: امام کاظم علیه السلام فرمود: «بی تردید عدّه ای پس از مرگ زنده شوند، و انتقام خود را می گیرند، به هر کس آزاری رسیده به مانند آن قصاص می کند و هر کس خشمی دیده به مانند آن انتقام می گیرد و هرکه کشته شده باشد قاتلش را بکشد، و برای این منظور دشمنان آن ها نیز به دنیا برمی گردند، تا خون ریخته شده خود را تلافی کنند و بعد از کشتن آن ها سی ماه زنده می مانند، و سپس همگی در یک شب می میرند، در حالی که انتقام خون خود را گرفته و دل هاشان شفا یافته است، و دشمنان (و ستمگران) آن ها به سخت ترین آتش های دوزخ مبتلا می شوند (و بسوزند). آنگاه در پیشگاه خداوند جبار ایستاده تا حقوق از دست رفته آن ها را از دشمنان بگیرد».

[96] 42 - محمّد بن عبدالله بن حسین گوید: همراه پدرم خدمت امام صادق علیه السلام رسیدیم، بین پدرم و امام کلامی به میان آمد، پدرم به امام عرض کرد: دربارۀ رجعت، چه می فرمائید؟ حضرت فرمود: «در این باره همان را می گویم که خدا فرموده: «گویند: در این صورت آن باز گشتی زیانبار است - نازعات: 12». تفسیر این آیه بیست و پنج شب قبل از رسیدن آن به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسید. و این وقتی است که (مردم) به دنیا برمی گردند و خونخواهی آن ها تمام می شود».

ص:135


1- (1) علامه مجلسی رحمه الله در بیان این روایت می فرماید: «شاید بیان حضرت اشاره به اخباری باشد که در باره امتزاج بین دو طینت است، یا اینکه مقصود امتحان آن ها باشد تا آنکه واقعیت و باطن آن ها آشکار شود.».

فَقَالَ لَهُ أَبِی: یَقُولُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ : فَإِنَّما هِیَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ * فَإِذا هُمْ بِالسّاهِرَةِ (1) أَیَّ شَیْ ءٍ أَرَادَ بِهَذَا؟ فَقَالَ : «إِذَا انْتَقَمَ مِنْهُمْ وَ مَاتَتِ الْأَبْدَانُ ، بَقِیَتِ الْأَرْوَاحُ سَاهِرَةً لَا تَنَامُ وَ لَا تَمُوتُ ».(2)

[97] 43 - حَدَّثَنِی جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی عُثْمَانَ وَ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ الدَّیْلَمِیِ ، عَنْ أَبِیهِ ، قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : إِذْ جَعَلَ فِیکُمْ أَنْبِیاءَ وَ جَعَلَکُمْ مُلُوکاً (3) فَقَالَ : «الْأَنْبِیَاءُ: رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ إِبْرَاهِیمُ وَ إِسْمَاعِیلُ وَ ذُرِّیَّتُهُ ، وَ الْمُلُوکُ : الْأَئِمَّةُ علیهم السلام» قَالَ : فَقُلْتُ : وَ أَیَّ مُلْکٍ أُعْطِیتُمْ ؟ قَالَ : «مُلْکَ الْجَنَّةِ وَ مُلْکَ الْکَرَّةِ ».(4)

[98] 44 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیِّ ، عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ، عَنْ یَحْیَی بْنِ عِمْرَانَ الْحَلَبِیِّ ، عَنِ الْمُعَلَّی بْنِ عُثْمَانَ ، عَنِ الْمُعَلَّی بْنِ خُنَیْسٍ ، قَالَ : قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «أَوَّلُ مَنْ یَرْجِعُ إِلَی الدُّنْیَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ علیه السلام فَیَمْلِکُ حَتَّی یَسْقُطَ حَاجِبَاهُ عَلَی عَیْنَیْهِ مِنَ الْکِبَرِ».

قَالَ : فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلی مَعادٍ (5) قَالَ : «نَبِیُّکُمْ صلی الله علیه و آله و سلم رَاجِعٌ إِلَیْکُمْ ».6

ص:136


1- (1) النّازعات (79):13-14.
2- (2) الإیقاظ من الهجعة: 279، ح 93؛ البحار: 44/53، ح 17؛ تفسیر البرهان: 576/5، ح 2.
3- (3) المائده (5):20.
4- (4) الإیقاظ من الهجعة: 363، ح 115؛ البحار: 45/53، ح 18؛ ریاض الأبرار: 247/3؛ تفسیر البرهان: 266/2، ح 2.
5- (5) القصص (28):85.

پدرم عرض کرد: این که خداوند می فرماید: «ولی (بدانید) این بازگشت تنها با یک صیحه عظیم (و خروش) است، ناگهان همگی بر عرصۀ زمین (رستاخیز) ظاهر می گردند - نازعات: 13-14» مقصود چیست ؟ فرمود: «وقتی که از آن ها (ستمگران) انتقام گیرند و بدن ها بمیرند، ارواح آن ها بیدار بماند، نه خواب می رود و نه می میرد».(1)

[97] 43 - سلیمان دیلمی گوید: از امام صادق علیه السلام دربارۀ آیۀ: «... آن گاه که در میان شما پیامبرانی قرار داد و شما را حاکم (و پادشاه) کرد - مائده: 20» پرسیدم، فرمود: «(مقصود از) پیامبران: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و ابراهیم و اسماعیل و ذریۀ اوست، و (منظور از) پادشاهان، ائمۀ اطهار علیهم السلام می باشند». عرض کردم: چه سلطنتی به شما داده شده ؟ فرمود: «(سلطنت و) پادشاهی بهشت، و سلطنت زمان رجعت».

[98] 44 - معلّی بن خنیس گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: «نخستین کسی که (در رجعت) به دنیا برمی گردد حسین بن علی علیه السلام است، و آن حضرت چندان سلطنت می کند که از پیری ابروانش روی دیدگانش را می گیرد».

گوید: و امام صادق علیه السلام در تفسیر آیۀ: «به یقین کسی که [ابلاغ و عمل کردن به] قرآن را بر تو واجب کرده است، حتماً تو را به جایگاهت بازمی گرداند - قصص: 85» فرمود: «(مقصود) پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم است که به شما (یعنی به دنیا) برمی گردد».

ص:137


1- (1) علامۀ مجلسی رحمه الله در بیان این روایت می فرماید: «شاید علّت اینکه اینان به بازگشت زیان بخش توصیف شده اند، این باشد که آن ها بعد از قتل و عذاب شدن، عذابشان تمام نمی شود، بلکه کیفرهای روز قیامت نیز در انتظار آن هاست، یا اینکه به این معنی باشد که آن ها قادر نیستند برای انواع قتل ها و عذاب ها راه چاره ای بیاندیشند و «ساهره» شاید در تقدیر بنا بر اسناد مجازی این طور باشد که: آن ها در حالت بیداری می باشند، یا اینکه: در میان گروه بیدارها هستند...».

[99] 45 - مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سُفْیَانَ الْبَزَّازِ، عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ، عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «إِنَّ لِعَلِیٍّ علیه السلام فِی الْأَرْضِ کَرَّةً مَعَ الْحُسَیْنِ ابْنِهِ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمَا، یُقْبِلُ بِرَایَتِهِ حَتَّی یَنْتَقِمَ لَهُ مِنْ بَنِی أُمَیَّةَ وَمُعَاوِیَةَ وَ آلِ مُعَاوِیَةَ ، وَمَنْ شَهِدَ حَرْبَهُ .

ثُمَّ یَبْعَثُ اللهُ إِلَیْهِمْ بِأَنْصَارِهِ یَوْمَئِذٍ مِنْ أَهْلِ الْکُوفَةِ ثَلَاثِینَ أَلْفاً، وَ مِنْ سَائِرِ النَّاسِ سَبْعِینَ أَلْفاً فَیَلْقَاهُمْ بِصِفِّینَ مِثْلَ الْمَرَّةِ الْأُولَی حَتَّی یَقْتُلَهُمْ فَلَا یَبْقَی مِنْهُمْ مُخْبِراً، ثُمَّ یَبْعَثُهُمُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَیُدْخِلُهُمْ أَشَدَّ عَذَابِهِ مَعَ فِرْعَوْنَ وَ آلِ فِرْعَوْنَ .

ثُمَّ کَرَّةً أُخْرَی مَعَ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم حَتَّی یَکُونَ خَلِیفَتَهُ فِی الْأَرْضِ ، وَ یَکُونَ الْأَئِمَّةُ علیهم السلام عُمَّالَهُ ، وَ حَتَّی یُعْبَدَ اللهَ عَلَانِیَةً فَتَکُونَ عِبَادَتُهُ عَلَانِیَةً فِی الْأَرْضِ ، کَمَا عُبِدَ اللهَ سِرّاً فِی الْأَرْضِ .

ثُمَّ قَالَ : إِی وَ اللهِ وَ أَضْعَافُ ذَلِکَ - ثُمَّ عَقَدَ بِیَدِهِ أَضْعَافاً - یُعْطِی اللهُ نَبِیَّهُ مُلْکَ جَمِیعِ أَهْلِ الدُّنْیَا مُنْذُ یَوْمَ خَلَقَ اللهُ الدُّنْیَا إِلَی یَوْمِ یُفْنِیهَا، حَتَّی یُنْجِزَ لَهُ مَوْعُودَهُ فِی کِتَابِهِ کَمَا قَالَ : لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ (1)».(2)

[100] 46 - مُوسَی بْنُ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ الصَّیْقَلُ ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی، عَنْ خَالِدِ بْنِ نُجَیْحٍ 3 قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: سَمَّی رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم أَبَا بَکْرٍ صِدِّیقاً؟

ص:138


1- (1) التّوبه (9):33 / الصّفّ (61):9.
2- (2) نوادر الأخبار: 289، ح 8؛ الإیقاظ من الهجعة: 279، ح 94؛ حلیة الأبرار: 366/6، ح 12؛ البحار: 74/53، ح 75؛ مدینة المعاجز: 103/3، ح 765؛ تفسیر البرهان: 507/3، ح 15.

[99] 45 - جابر بن یزید گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «بی تردید امیر المؤمنین و فرزندش امام حسین علیهما السلام بازگشتی به دنیا دارند، با پرچم خویش بیاید تا از بنی امیه و معاویه و اولاد معاویه و آن ها که همراه آنان به جنگ حضرت آمدند، انتقام گیرد، سپس خداوند در آن روز سی هزار نفر از یاوران علی علیه السلام را که همه از اهل کوفه می باشند و هفتاد هزار نفر از سایر مردم شیعه را به یاری علی علیه السلام برانگیخته می گرداند تا مانند دفعه نخست در صفین بجنگند، و دشمنان (تمام نفرات لشکر معاویه) را بکُشند به طوری که احدی از آن ها باقی نماند که خبر آن ها را آورده و شرح واقعه گوید. آنگاه در روز رستاخیز هم خداوند آن ها را برمی انگیزد و با فرعون و آل فرعون به بدترین عذاب ها گرفتار می سازد.

آنگاه علی علیه السلام بار دیگر با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به دنیا برمی گردد و پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم پادشاه (و حاکم) روی زمین می شود و سایر ائمّه فرمانداران او خواهند بود، تا این که (همه) خداوند را آشکارا عبادت می کنند و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم (به عکس روز نخست) خداوند را آشکارا عبادت می کند همان گونه که به صورت پنهانی خداوند را عبادت می کرد».

سپس حضرت صادق علیه السلام فرمود: «آری، به خدا سوگند امیر المؤمنین به دنیا رجعت می کند، و با دست اشاره کرد که چند بار آن حضرت رجعت خواهد کرد. خداوند سلطنت تمام اهل عالم را از روز آفرینش دنیا تا روز فنای جهان به پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم می دهد تا وعده ای که در قرآن به آن حضرت داده مصداق پیدا کند چنان که فرمود: «خداوند پیغمبرش را بر تمام ادیان غالب (و پیروز) می گرداند، هر چند مشرکین نخواهند (و ناخشنود باشند) - توبه: 33»».

ص:139

فَقَالَ : «نَعَمْ ، إِنَّهُ حَیْثُ کَانَ أَبُو بَکْرٍ مَعَهُ فِی الْغَارِ، قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: إِنِّی لَأَرَی سَفِینَةَ بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ تَضْطَرِبُ فِی الْبَحْرِ ضَالَّةً ، فَقَالَ لَهُ أَبُو بَکْرٍ: وَ إِنَّکَ لَتَرَاهَا؟ قَالَ : نَعَمْ ، قَالَ : یَا رَسُولَ اللهِ تَقْدِرُ أَنْ تُرِیَنِیهَا؟ فَقَالَ : ادْنُ مِنِّی فَدَنَا مِنْهُ فَمَسَحَ یَدَهُ عَلَی عَیْنَیْهِ ، ثُمَّ قَالَ لَهُ : انْظُرْ، فَنَظَرَ أَبُو بَکْرٍ فَرَأَی السَّفِینَةَ تَضْطَرِبُ فِی الْبَحْرِ، ثُمَّ نَظَرَ إِلَی قُصُورِ أَهْلِ الْمَدِینَةِ ، فَقَالَ فِی نَفْسِهِ : الْآنَ صَدَّقْتُ أَنَّکَ سَاحِرٌ، فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم صِدِّیقٌ أَنْتَ ».

فَقُلْتُ : لِمَ سُمِّیَ عُمَرُ الْفَارُوقَ ؟ قَالَ : «نَعَمْ ، أَ لَا تَرَی أَنَّهُ قَدْ فَرَّقَ بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ ، وَ أَخَذَ النَّاسَ بِالْبَاطِلِ ».

قُلْتُ : فَلِمَ سُمِّیَ سَالِماً الْأَمِینَ ؟ قَالَ : لَمَّا أَنْ کَتَبُوا الْکُتُبَ وَ وَضَعُوهَا عَلَی یَدِ سَالِمٍ فَصَارَ الْأَمِینَ ».

قُلْتُ : فَقَالَ اتَّقُوا دَعْوَةَ سَعْدٍ؟ قَالَ : «نَعَمْ » قُلْتُ : وَ کَیْفَ ذَاکَ ؟ قَالَ : «إِنَّ سَعْداً یَکُرُّ فَیُقَاتِلُ عَلِیّاً علیه السلام».(1)

ص:140


1- (1) بصائر الدرجات: 422، ح 14، با کمی اختلاف، تا: «الصدّیق أنت»؛ تفسیر القمی: 290/1، مانند بصائر؛ البحار: 75/53، ح 76.

[100] 46 - خالد بن نجیح گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم، آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ابو بکر را صدّیق نامید؟

فرمود: «آری». [گفتم: چگونه ؟ فرمود:] هنگامی که همراه او در غار بود رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: همانا من کشتی فرزند عبدالمطلب [جعفر بن ابی طالب] را در دریا می بینم که دچار تلاطم شده است. ابوبکر گفت: ای رسول خدا آیا شما آن را می بینید؟ فرمود: آری.

گفت: آیا قادرید آن را به من نشان دهید؟ فرمود: نزدیکم بیا و دست بر چشمان او کشید، آنگاه فرمود: نگاه کن. پس ابو بکر نگاه کرده کشتی را دید که در دریا دچار تلاطم شده است، آنگاه به خانه های مردم مدینه نگاه کرد و پیش خود گفت: آلان تصدیق کردم که تو [رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم] ساحری. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم [با سرزنش و کنایه] فرمود: صدّیق تویی».

گفتم: به چه علّت عُمَر فاروق نامیده شد؟

فرمود: «آری، نمی بینی که او به تحقیق بین حقّ و باطل فرق گذاشت و باطل را برای مردم به کار برد».

گفتم: به چه علّت سالم، امین نامیده شد؟

فرمود: «هنگامی که کتاب هایی را نوشت آن را به امانت پیش سالم قرار داد، پس امین گشت».

گفتم: فرمود بترسید از دعوت سعد [وقّاص]؟

فرمود: «آری». عرض کردم: این چگونه است ؟ فرمود: «به راستی که سعد برمی گردد و علی علیه السلام را به قتل می رساند».

ص:141

أَحَادِیثٌ فِی الرَّجْعَةِ مِنْ غَیرِ طَرِیقِ سَعْدٍ

یقول العبد الضعیف الفقیر إلی ربّه الغنی حسن بن سلیمان: إنّی قد رویت فی معنی الرجعة أحادیث من غیر طریق سعد بن عبد الله فأنا مثبتها فی هذه الأوراق، ثمّ أرجع إلی ما رواه سعد بن عبد الله فی کتاب مختصر البصائر.

[101] 1 - فَمِمَّا أَجَازَ لِیَ الشَّیْخُ السَّعِیدُ الشَّهِیدُ أَبُو عَبْدِ اللهِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍّ الشَّامِیُّ رِوَایَتَهُ ، عَنْ شَیْخِهِ السَّیِّدِ عَمِیدِ الدِّینِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ بْنِ الْأَعْرَجِ الْحُسَیْنِیِّ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ یُوسُفَ بْنِ الْمُطَهَّرِ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ السَّیِّدِ فَخَّارِ بْنِ مَعَدٍّ الْمُوسَوِیِّ ، عَنْ شَاذَانَ بْنِ جَبْرَئِیلَ ، عَنِ الْعِمَادِ الطَّبَرِیِّ ، عَنْ أَبِی عَلِیِّ بْنِ الشَّیْخِ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الطُّوسِیِّ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ بَابَوَیْهِ ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ ، قَالَ : حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ یَحْیَی الْجَلُودِیُّ بِالْبَصْرَةِ ، قَالَ : حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُعَاذٍ، قَالَ : حَدَّثَنَا قَیْسُ بْنُ حَفْصٍ ، قَالَ : حَدَّثَنَا یُونُسُ بْنُ أَرْقَمَ ، عَنْ أَبِی سَیَّارٍ الشَّیْبَانِیِّ ، عَنِ الضَّحَّاکِ بْنِ مُزَاحِمٍ ، عَنِ النَّزَّالِ بْنِ سَبْرَةَ قَالَ : خَطَبَنَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَحَمِدَ اللهَ وَ أَثْنَی عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ :

«أَیُّهَا النَّاسُ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی» قَالَهَا ثَلَاثاً، فَقَامَ إِلَیْهِ صَعْصَعَةُ بْنُ صُوحَانَ ، فَقَالَ : یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَتَی یَخْرُجُ الدَّجَّالُ ؟ فَقَالَ لَهُ علیه السلام: «اقْعُدْ، فَقَدْ سَمِعَ اللهُ کَلَامَکَ وَ عَلِمَ مَا أَرَدْتَ ، وَ اللهِ مَا الْمَسْئُولُ عَنْهُ بِأَعْلَمَ مِنَ السَّائِلِ ، وَ لَکِنْ لِذَلِکَ عَلَامَاتٌ وَ أَمَارَاتٌ وَ هَنَاتٌ [هَیْئَاتٌ ] یَتْبَعُ بَعْضُهَا بَعْضاً کَحَذْوِ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ ، فَإِنْ شِئْتَ أَنْبَأْتُکَ بِهَا» فَقَالَ : نَعَمْ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ .

ص:142

روایات رجعت از غیر طریق سعد اشعری

این بندۀ ضعیف محتاج درگاه بی نیاز ربوبی حسن بن سلیمان گوید: در معنای رجعت احادیثی از غیر طریق سعد بن عبدالله روایت کرده و آن را در این اوراق ثبت نمودم، و برای اطلاع از آنچه سعد بن عبدالله روایت کرده به کتاب مختصر البصائر مراجعه کن.

[101] 1 - نزال بن سبره گوید: امام علی علیه السلام برای ما خطبه خواند و پس از حمد و ثنای الهی سه بار فرمود:

«ای مردم! پیش از آنکه مرا از دست بدهید، هر چه می خواهید از من بپرسید»! در این وقت صعصعة بن صوحان از جا برخاست و گفت: یا امیر المؤمنین! دجّال کی خواهد آمد؟ حضرت فرمود: «بنشین که خداوند سخن تو را شنید و مقصود تو را دانست. به خدا سوگند در این باره سؤال شونده (= تو) و سؤال کننده (= من) یکسان هستیم (یعنی این از اسراری است که فقط خداوند می داند)، ولی این را بدان که آمدن دجّال نشانه هایی دارد که چون دو تای کفش دنبال یکدیگر بیاید. اگر بخواهی تو را بدان آگاه نمایم». و او گفت: آری، ای امیر المؤمنین (بفرمائید).

ص:143

فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: «احْفَظْ فَإِنَّ عَلَامَةَ ذَلِکَ إِذَا أَمَاتَ النَّاسُ الصَّلَاةَ ، وَ أَضَاعُوا الْأَمَانَةَ ، وَ اسْتَحَلُّوا الْکَذِبَ ، وَ أَکَلُوا الرِّبَا، وَ أَخَذُوا الرِّشَا، وَ شَیَّدُوا الْبُنْیَانَ ، وَ بَاعُوا الدِّینَ بِالدُّنْیَا، وَ اسْتَعْمَلُوا السُّفَهَاءَ، وَ شَاوَرُوا النِّسَاءَ، وَ قَطَعُوا الْأَرْحَامَ ، وَ اتَّبَعُوا الْأَهْوَاءَ، وَ اسْتَخَفُّوا بِالدِّمَاءِ.

وَ کَانَ الْحِلْمُ ضَعْفاً، وَ الظُّلْمُ فَخْراً، وَ کَانَتِ الْأُمَرَاءُ فَجَرَةً ، وَ الْوُزَرَاءُ ظَلَمَةً ، وَ الْعُرَفَاءُ خَوَنَةً ، وَ الْقُرَّاءُ فَسَقَةً ، وَ ظَهَرَتْ شَهَادَةُ الزُّورِ، وَ اسْتَعْلَنَ الْفُجُورُ، وَ قَوْلُ الْبُهْتَانِ ، وَ الْإِثْمُ وَ الطُّغْیَانُ ، وَ حُلِّیَتِ الْمَصَاحِفُ ، وَ زُخْرِفَتِ الْمَسَاجِدُ، وَ طُوِّلَتِ الْمَنَائِرُ، وَ أُکْرِمَ الْأَشْرَارُ، وَ ازْدَحَمَتِ الصُّفُوفُ ، وَ اخْتَلَفَتِ الْقُلُوبُ ، وَ نُقِضَتِ الْعُهُودُ، وَ اقْتَرَبَ الْمَوْعُودُ، وَ شَارَکَتِ النِّسَاءُ أَزْوَاجَهُنَّ فِی التِّجَارَةِ حِرْصاً عَلَی الدُّنْیَا، وَ عَلَتْ أَصْوَاتُ الْفُسَّاقِ وَ اسْتُمِعَ مِنْهُمْ ، وَ کَانَ زَعِیمُ الْقَوْمِ أَرْذَلَهُمْ ، وَ اتُّقِیَ الْفَاجِرُ مَخَافَةَ شَرِّهِ ، وَ صُدِّقَ الْکَاذِبُ ، وَ اؤْتُمِنَ الْخَائِنُ ، وَ اتُّخِذَتِ الْقَیْنَاتُ وَ الْمَعَازِفُ ، وَ لَعَنَ آخِرُ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَوَّلَهَا، وَ رَکِبَ ذَوَاتُ الْفُرُوجِ السُّرُوجَ ، وَ تَشَبَّهَ النِّسَاءُ بِالرِّجَالِ وَ الرِّجَالُ بِالنِّسَاءِ، وَ شَهِدَ الشَّاهِدُ مِنْ غَیْرِ أَنْ یُسْتَشْهَدَ، وَ شَهِدَ الْآخَرُ قَضَاءً لِلذِّمَامِ بِغَیْرِ حَقٍّ عَرَفَهُ ، وَ تُفُقِّهَ لِغَیْرِ الدِّینِ ، وَ آثَرُوا عَمَلَ الدُّنْیَا عَلَی عَمَلِ الْآخِرَةِ ، وَ لَبِسُوا جُلُودَ الضَّأْنِ عَلَی قُلُوبِ الذِّئَابِ ، وَ قُلُوبُهُمْ أَنْتَنُ مِنَ الْجِیفَةِ وَ أَمَرُّ مِنَ الصَّبِرِ، فَعِنْدَ ذَلِکَ الْوَحَا الْوَحَا، الْعَجَلَ الْعَجَلَ ، خَیْرُ الْمَسَاکِنِ یَوْمَئِذٍ بَیْتُ الْمَقْدِسِ ، لَیَأْتِیَنَّ عَلَی النَّاسِ زَمَانٌ یَتَمَنَّی أَحَدُهُمْ أَنَّهُ مِنْ سُکَّانِهِ ».

ص:144

حضرت فرمود: «آنچه می گویم به ذهن بسپار، نشانه های آن اینست: (دجّال در وقتی می آید که) مردم نماز را بمیرانند (و تباه سازند)، و امانت را ضایع (و خیانت در آن) کنند، و دروغ گفتن را حلال شمارند، و ربا بخورند، و رشوه بگیرند، و ساختمان ها را محکم بسازند، و دین را به دنیا بفروشند، و موقعی که سفیهان را به کار گمارند، و با زنان مشورت کنند، و پیوند با خویشان را پاره نمایند، و پیرو هوی و هوس گردند و خون یکدیگر را بی ارزش (و آسان) دانند.

حلم و بردباری در میان آن ها نشانۀ ضعف و ناتوانی باشد، و ظلم و ستم باعث فخر گردد، امیران زناکار، وزیران ستمکار، و سرکردگان دانا خیانت کار، و قاریان (قرآن) فاسق باشند. و شهادت باطل (و دروغ) آشکار شود، و اعمال زشت و گفتار بهتان آمیز و گناه و طغیان و تجاوز علنی گردد، قرآن ها را زینت کنند، و مسجدها نقاشی و رنگ آمیزی (و آراسته) و مناره ها بلند گردد، و اشرار مورد عنایت قرار گیرند، وصف ها در هم بسته شود و دل ها با هم مختلف باشد.

پیمان ها نقض گردد، و موعود نزدیک شود. زن ها به واسطه حرص بر دنیا در تجارت با شوهرانشان شریک گردند. آوازهای فاسقان بلند گردد (و برتری یابد) و از آن ها شنیده شود. بزرگ قوم، پَست ترین از آن هاست، از شخص فاجر (و هرزه) به ملاحظۀ ترس از شرّش پرهیز شود، دروغگو را تصدیق، و خیانت کار امین گردد، زنان نوازنده (و آوازه خوان)، و آلات موسیقی (تار و طنبور) فراهم آورند. و مردم پیشینیان خود را لعنت نمایند. زن ها بر زین ها سوار شده و زنان به مردان و مردان به زنان شباهت پیدا کنند.

شاهد (در محکمه) بدون این که از وی درخواست شود شهادت می دهد، و دیگری (بدون آگاهی و فقط ) به خاطر دوست خود بر خلاف حق گواهی دهد. احکام دین را برای غیر دین (و برای دنیا) بیاموزند، و کار دنیا را بر آخرت ترجیح دهند، پوست میش را بر دل های گرگ ها بپوشند، در حالی که دل های آن ها از مردار متعفن تر و از گیاه صبر تلخ تر است. در آن موقع شتاب و تعجیل کنید.

ص:145

فَقَامَ إِلَیْهِ الْأَصْبَغُ بْنُ نُبَاتَةَ ، فَقَالَ : یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَنِ الدَّجَّالُ ؟ فَقَالَ : «أَلَا إِنَّ الدَّجَّالَ صَائِدُ بْنُ الصَّیْدِ، فَالشَّقِیُّ مَنْ صَدَّقَهُ ، وَ السَّعِیدُ مَنْ کَذَّبَهُ ، یَخْرُجُ مِنْ بَلْدَةٍ یُقَالُ لَهَا: أَصْفَهَانُ ، مِنْ قَرْیَةٍ تُعْرَفُ بِالْیَهُودِیَّةِ ، عَیْنُهُ الْیُمْنَی مَمْسُوحَةٌ ، وَ الْأُخْرَی فِی جَبْهَتِهِ تُضِیءُ کَأَنَّهَا کَوْکَبُ الصُّبْحِ ، فِیهَا عَلَقَةٌ کَأَنَّهَا مَمْزُوجَةٌ بِالدَّمِ ، بَیْنَ عَیْنَیْهِ مَکْتُوبٌ کَافِرٌ، یَقْرَؤُهُ کُلُّ کَاتِبٍ وَ أُمِّیٍّ .

یَخُوضُ الْبِحَارَ، وَ تَسِیرُ مَعَهُ الشَّمْسُ ، بَیْنَ یَدَیْهِ جَبَلٌ مِنْ دُخَانٍ ، وَ خَلْفَهُ جَبَلٌ أَبْیَضُ ، یَرَی النَّاسُ أَنَّهُ طَعَامٌ ، یَخْرُجُ حِینَ یَخْرُجُ فِی قَحْطٍ شَدِیدٍ، تَحْتَهُ حِمَارٌ أَقْمَرُ، خُطْوَةُ حِمَارِهِ مِیلٌ ، تُطْوَی لَهُ الْأَرْضُ مَنْهَلًا مَنْهَلًا، لَا یَمُرُّ بِمَاءٍ إِلَّا غَارَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ .

یُنَادِی بِأَعْلَی صَوْتِهِ یَسْمَعُ مَا بَیْنَ الْخَافِقَیْنِ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الشَّیَاطِینِ ، یَقُولُ : إِلَیَّ أَوْلِیَائِی أَنَا اَلَّذِی خَلَقَ فَسَوّی ، وَ قَدَّرَ فَهَدی (1) ،... أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی (2) ، کَذَبَ عَدُوُّ اللهِ ، إِنَّهُ أَعْوَرُ یَطْعَمُ الطَّعَامَ ، وَ یَمْشِی فِی الْأَسْوَاقِ ، وَ إِنَّ رَبَّکُمْ لَیْسَ بِأَعْوَرَ وَ لَا یَطْعَمُ وَ لَا یَمْشِی فِی الْأَسْوَاقِ وَ لَا یَزُولُ .

أَلَا وَ إِنَّ أَکْثَرَ أَتْبَاعِهِ یَوْمَئِذٍ أَوْلَادُ الزِّنَا وَ أَصْحَابُ الطَّیَالِسَةِ الْخُضْرِ، یَقْتُلُهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِالشَّامِ عَلَی عَقَبَةٍ تُعْرَفُ بِعَقَبَةِ أَفِیقٍ ، لِثَلَاثِ سَاعَاتٍ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ عَلَی یَدَیْ مَنْ یُصَلِّی الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ علیه السلام خَلْفَهُ . أَلَا إِنَّ بَعْدَ ذَلِکَ الطَّامَّةَ الْکُبْرَی».

ص:146


1- (1) الأعلی (87):2-3.
2- (2) النازعات (79):24.

شتاب و تعجیل کنید. بهترین جاها در آن روز بیت المقدّس است. روزی خواهد آمد که هر کسی آرزو کند که از ساکنان آنجا باشد».

در این وقت اصبغ بن نباته برخاست و عرض کرد: یا امیر المؤمنین! دجّال کیست ؟

فرمود: «بدان که دجّال صائد بن صید(1) است. بدبخت کسی است که ادّعای او را تصدیق کند و سعادتمند کسی است که او را تکذیب نماید. از شهری که آن را اصفهان می گویند و قریه ای که معروف به «یهودیه» است بیرون می آید.

چشم راست ندارد و چشم دیگر در پیشانی اوست، و مانند ستارۀ صبح می درخشد.

چیزی در چشم اوست که گوئی آمیخته به خون است، در پیشانی وی نوشته است «این کافر است» و هر شخص باسواد و بی سواد آن را می خواند. داخل دریاها می شود و آفتاب با او حرکت می کند. در جلو رویش (و مقابلش) کوهی از دود است، و پشت سر او کوه سفیدی است که مردم آن را طعام (گندم) پندارند.

وی در یک قحطی سختی می آید، و بر الاغ سفیدی سوار است، یک گام الاغش یک میل راه است! زمین منزل به منزل در زیر پایش نَوَردیده می شود. از هیچ آبی نمی گذرد مگر اینکه تا روز قیامت (فرو رفته و) خشکیده می شود. با صدای بلندی که از مشرق تا مغرب جن و انس و شیاطین صدای او را می شنوند، می گوید: «ای دوستان من به سوی من بیائید. منم آن کسی که بشر را آفریدم و اندام آن ها را معتدل و متناسب نمودم و روزی هر کسی را تقدیر نموده و همه را بیافتن آن راهنمائی می کنم. منم آن خدای بزرگ شما».

دجّال دشمن خدا دروغ می گوید، او یک چشم دارد، غذا می خورد و در بازارها راه می رود. در صورتی که خداوند شما نه یک چشمی است و نه غذا می خورد و نه در بازارها راه می رود و فناپذیر نیست.

ص:147


1- (1) در بعضی نسخه ها: «صائد بن صائد» و در سنن ترمذی: «صائد بن صیاد» آمده است.

قُلْنَا: وَ مَا ذَاکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ؟ قَالَ : «خُرُوجُ دَابَّةٍ عِنْدَ الصَّفَا، مَعَهَا خَاتَمُ سُلَیْمَانَ علیه السلام وَ عَصَا مُوسَی علیه السلام، تَضَعُ الْخَاتَمَ عَلَی وَجْهِ کُلِّ مُؤْمِنٍ فَیَنْطَبِعُ فِیهِ : هَذَا مُؤْمِنٌ حَقّاً، وَ تَضَعُهُ عَلَی وَجْهِ کُلِّ کَافِرٍ فَیُکْتَبُ فِیهِ :

هَذَا کَافِرٌ حَقّاً، حَتَّی إِنَّ الْمُؤْمِنَ یُنَادِی: الْوَیْلُ لَکَ یَا کَافِرُ، وَ إِنَّ الْکَافِرَ یُنَادِی: طُوبَی لَکَ یَا مُؤْمِنُ وَدِدْتُ الْیَوْمَ أَنِّی مِثْلُکَ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً .(1)

ثُمَّ تَرْفَعُ الدَّابَّةُ رَأْسَهَا فَیَرَاهَا مِنْ بَیْنِ الْخَافِقَیْنِ بِإِذْنِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ ، وَ ذَلِکَ بَعْدَ طُلُوعِ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا فَعِنْدَ ذَلِکَ تُرْفَعُ التَّوْبَةُ ، فَلَا تَوْبَةٌ تُقْبَلُ ، وَ لَا عَمَلٌ یُرْفَعُ وَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیْراً .(2)

ثُمَّ قَالَ علیه السلام: لَا تَسْأَلُونِّی عَمَّا یَکُونُ بَعْدَ هَذَا، فَإِنَّهُ عَهِدَ إِلَیَّ حَبِیبِی عَلَیْهِ وَ آلِهِ السَّلَامُ أَلَّا أُخْبِرَ بِهِ غَیْرَ عِتْرَتِی». ثُمَّ قَالَ النَّزَّالُ بْنُ سَبْرَةَ فَقُلْتُ لِصَعْصَعَةَ بْنِ صُوحَانَ : یَا صَعْصَعَةُ مَا عَنَی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام بِهَذَا الْقَوْلِ ؟ فَقَالَ صَعْصَعَةُ : یَا ابْنَ سَبْرَةَ إِنَّ الَّذِی یُصَلِّی خَلْفَهُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ هُوَ الثَّانِیَ عَشَرَ مِنَ الْعِتْرَةِ ، التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمَا، وَ هُوَ الشَّمْسُ الطَّالِعَةُ مِنْ مَغْرِبِهَا، یَظْهَرُ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ فَیُطَهِّرُ الْأَرْضَ وَ یَضَعُ مِیزَانَ الْعَدْلِ ، فَلَا یَظْلِمُ أَحَدٌ أَحَداً، فَأَخْبَرَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَنَّ حَبِیبَهُ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم عَهِدَ إِلَیْهِ أَلَّا یُخْبِرَ بِمَا یَکُونُ بَعْدَ ذَلِکَ غَیْرَ عِتْرَتِهِ الْأَئِمَّةِ علیهم السلام.(3)

ص:148


1- (1) النّساء (4):73.
2- (2) الأنعام (6):158.
3- (3) کمال الدّین: 525، ح 1؛ البحار: 192/52، ح 26.

بیشتر پیروانش در آن روز زنازادگانند و چیز سبزی بر سر و دوش دارند، خداوند او را در شام بر سر گردنه ای به نام «افیق» هنگامی که سه ساعت از روز جمعه گذشته است به دست کسی که عیسی بن مریم پشت سر او نماز می گزارد، می کشد. بدانید که بعد از آن حادثه بزرگی روی می دهد».

عرض کردیم: یا امیر المؤمنین آن حادثه چیست ؟ فرمود: «آمدن «دابة الأرض؛ جنبندۀ زمین» [مقصود خود حضرت می باشند] از سمت صفا، که همراه او انگشتر سلیمان و عصای حضرت موسی علیه السلام است. آن انگشتر را بر روی هر مؤمنی که می گذارد، این کلام بر آن نقش بندد: «این مؤمن حقیقی است» و بر روی هر کافری بگذارد نوشته می شود: «این کافر حقیقی است» تا جایی که مؤمن صدا می زند ای کافر وای بر تو و کافر صدا می زند: ای مؤمن خوش به حالت! دوست داشتم من هم امروز مثل تو بودم و به چنین سعادتی می رسیدم.

سپس دابة الأرض [امیرالمؤمنین علیه السلام] سر خود را بلند می کند و همۀ مردمی که در بین مشرق و مغرب هستند به اذن خداوند او را می بینند و این بعد از طلوع خورشید از جانب مغرب است. در آن وقت توبه برداشته می شود، نه توبه ای قبول و نه عملی به سوی خدا بالا می رود، «ایمان آوردن افرادی که قبلاً ایمان نیاورده اند، یا در ایمانشان عمل نیکی انجام نداده اند، سودی به حالشان نخواهد داشت - انعام: 158».

آنگاه حضرت فرمود: «از آنچه بعد از آن روی می دهد از من نپرسید. زیرا حبیبم رسول خدا با من عهد بسته که آن را جز به خاندانم نگویم».

نزال بن سبره گوید: به صعصعه گفتم: مقصود امیر المؤمنین علیه السلام از این کلام چه بود؟ صعصعه گفت: ای پسر سبره! آن کسی که عیسی بن مریم پشت سر او نماز می گزارد، دوازدهمین امام از عترت و نهمین امام از فرزندان حسین بن علی علیه السلام است و اوست خورشیدی که از مغرب خود (یعنی محلی که ناپدید شده) طلوع می کند و در بین رکن و مقام ظاهر می شود و زمین را پاک می کند و ترازوی عدالت را برقرار

ص:149

[102] 2 - وَ مِنْ کِتَابِ الْوَاحِدَةِ : رُوِیَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللهِ الْأُطْرُوشِ الْکُوفِیِّ ، قَالَ : حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَجَلِیُّ ، قَالَ : حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیُّ ، قَالَ : حَدَّثَنِی عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ أَبِی نَجْرَانَ ، عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ، عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : «قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَحَدٌ وَاحِدٌ، تَفَرَّدَ فِی وَحْدَانِیَّتِهِ ، ثُمَّ تَکَلَّمَ بِکَلِمَةٍ فَصَارَتْ نُوراً، ثُمَّ خَلَقَ مِنْ ذَلِکَ النُّورِ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله و سلم وَ خَلَقَنِی وَ ذُرِّیَّتِی، ثُمَّ تَکَلَّمَ بِکَلِمَةٍ فَصَارَتْ رُوحاً فَأَسْکَنَهُ اللهُ فِی ذَلِکَ النُّورِ وَ أَسْکَنَهُ فِی أَبْدَانِنَا، فَنَحْنُ رُوحُ اللهِ وَ کَلِمَاتُهُ ، فَبِنَا احْتَجَّ عَلَی خَلْقِهِ ، فَمَا زِلْنَا فِی ظُلَّةٍ خَضْرَاءَ حَیْثُ لَا شَمْسَ وَ لَا قَمَرَ، وَ لَا لَیْلَ وَ لَا نَهَارَ، وَ لَا عَیْنَ تَطْرِفُ ، نَعْبُدُهُ وَ نُقَدِّسُهُ وَ نُسَبِّحُهُ ، وَ ذَلِکَ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ الْخَلْقَ .

وَ أَخَذَ مِیثَاقَ الْأَنْبِیَاءِ بِالْإِیمَانِ وَ النُّصْرَةِ لَنَا، وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ إِذْ أَخَذَ اللّهُ مِیثاقَ النَّبِیِّینَ لَما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ حِکْمَةٍ ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ (1) یَعْنِی لَتُؤْمِنُنَّ بِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم، وَ لَتَنْصُرُنَّ وَصِیَّهُ ، وَ سَیَنْصُرُونَهُ جَمِیعاً. وَ إِنَّ اللهَ أَخَذَ مِیثَاقِی مَعَ مِیثَاقِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم بِالنُّصْرَةِ بَعْضِنَا لِبَعْضٍ ، فَقَدْ نَصَرْتُ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله و سلم وَ جَاهَدْتُ بَیْنَ یَدَیْهِ ، وَ قَتَلْتُ عَدُوَّهُ ، وَ وَفَیْتُ للهِ بِمَا أَخَذَ عَلَیَّ مِنَ الْمِیثَاقِ وَ الْعَهْدِ وَ النُّصْرَةِ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم، وَ لَمْ یَنْصُرْنِی أَحَدٌ مِنْ أَنْبِیَاءِ اللهِ وَ رُسُلِهِ ، وَ ذَلِکَ لِمَا قَبَضَهُمُ اللهُ إِلَیْهِ ، وَ سَوْفَ یَنْصُرُونَنِی وَ یَکُونُ لِی مَا بَیْنَ مَشْرِقِهَا إِلَی مَغْرِبِهَا، وَ لَیَبْعَثَنَّهُمُ اللهُ أَحْیَاءً مِنْ آدَمَ إِلَی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم، کُلِّ نَبِیٍّ مُرْسَلٍ ، یَضْرِبُونَ بَیْنَ یَدَیَ بِالسَّیْفِ هَامَ الْأَمْوَاتِ وَ الْأَحْیَاءِ وَ الثَّقَلَیْنِ جَمِیعاً.

ص:150


1- (1) آل عمران (3):81.

می نماید، به طوری که هیچ کس به دیگری ستم نمی کند. امیر المؤمنین علیه السلام به ما خبر داد که حبیبش پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم از وی پیمان گرفته که حوادث پس از آن را جز بر خاندانش - صلوات الله علیهم اجمعین - نگوید.

[102] 2 - امام باقر علیه السلام می فرماید: امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «خداوند تبارک و تعالی یکتا و بی همتا است و در وحدانیت خود بی نظیر است، آنگاه به کلمه ای تکلّم کرد که نوری شد، از آن نور محمّد و علی و عترتش علیهم السلام را آفرید. آنگاه به کلمه دیگری تکلّم کرد که آن کلمه روح شد و خداوند آن روح را در نور قرار داد و ساکن بدن های ما گردانید. به همین جهت ما روح الله و کلمات خدائیم، به وسیلۀ ما از خلق خود پنهان شد(1) و پیوسته ما در زیر سایبانی سبز قرار داشتیم مشغول به تسبیح و تقدیس آن زمانی که نه خورشید و ماه و شب و روزی وجود نداشت و نه چشمی به هم می خورد. ما او را پیش از آفرینش مخلوقات می پرستیدیم و تسبیح می گفتیم.

خداوند از انبیاء پیمان گرفت که به ما ایمان داشته باشند و ما را یاری کنند، و این آیه اشاره به همین مطلب دارد: «و (به یاد آورید) هنگامی را که خداوند، از پیامبران، پیمان مؤکّد گرفت، که هر گاه کتاب و دانش به شما دادم، سپس پیامبری به سوی شما آمد که آنچه را با شماست تصدیق می کند، به او ایمان بیاورید و او را یاری کنید - آل عمران: 81». یعنی به محمّد ایمان بیاورید و جانشینش را یاری کنید. ایمان به محمّد آوردند ولی وصیّ او را یاری نکردند به زودی همه او را یاری خواهند کرد. و خداوند پیمان مرا با پیمان محمّد صلی الله علیه و آله و سلم گرفت که یکدیگر را یاری کنیم. من آن حضرت را یاری کرده و در مقابلش پیکار نمودم، دشمنش را کشتم و به پیمانی که خدا از من گرفته بود دربارۀ یاری محمّد صلی الله علیه و آله و سلم وفا نمودم ولی هیچ یک از پیامبران خدا مرا یاری نکردند چون وفات نموده بودند ولی به زودی یاری خواهند کرد.

هنگامی که سلطنت شرق و غرب یابم خداوند همۀ آن پیامبران - چه نبی و چه

ص:151


1- (1) یعنی ما را حجاب بین خود و خلق قرار داد، ما وسیله و واسطه بین مخلوق و خدائیم همان طور که پرده واسطه بین محجوب و کسی که پشت پرده است می باشد. (علامۀ مجلسی رحمه الله)

فَیَا عَجَبَاهْ وَ کَیْفَ لَا أَعْجَبُ مِنْ أَمْوَاتٍ یَبْعَثُهُمُ اللهُ أَحْیَاءً یُلَبُّونَ زُمْرَةً زُمْرَةً بِالتَّلْبِیَةِ : لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ یَا دَاعِیَ اللهِ ، قَدِ انْطَلَقُوا بِسِکَکِ الْکُوفَةِ ، قَدْ شَهَرُوا سُیُوفَهُمْ عَلَی عَوَاتِقِهِمْ لَیَضْرِبُونَ بِهَا هَامَ الْکَفَرَةِ ، وَ جَبَابِرَتِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ مِنْ جَبَابِرَةِ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ حَتَّی یُنْجِزَ اللهُ مَا وَعَدَهُمْ فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ : وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً (1) أَیْ یَعْبُدُونَنِی آمِنِینَ ، لَا یَخَافُونَ أَحَداً فِی عِبَادَتِی، لَیْسَ عِنْدَهُمْ تَقِیَّةٌ .

وَ إِنَّ لِیَ الْکَرَّةَ بَعْدَ الْکَرَّةِ ، وَ الرَّجْعَةَ بَعْدَ الرَّجْعَةِ ، وَ أَنَا صَاحِبُ الرَّجَعَاتِ وَ الْکَرَّاتِ ، وَ صَاحِبُ الصَّوْلَاتِ وَ النَّقِمَاتِ ، وَ الدُّولَاتِ الْعَجِیبَاتِ ، وَ أَنَا قَرْنٌ مِنْ حَدِیدٍ، وَ أَنَا عَبْدُ اللهِ وَ أَخُو رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم، وَ أَنَا أَمِینُ اللهِ وَ خَازِنُهُ ، وَ عَیْبَةُ سِرِّهِ وَ حِجَابُهُ ، وَ وَجْهُهُ وَ صِرَاطُهُ وَ مِیزَانُهُ ، وَ أَنَا الْحَاشِرُ إِلَی اللهِ .

وَ أَنَا کَلِمَةُ اللهِ الَّتِی یَجْمَعُ بِهَا الْمُفْتَرِقَ وَ یُفَرِّقُ بِهَا الْمُجْتَمِعَ .

وَ أَنَا أَسْمَاءُ اللهِ الْحُسْنَی وَ أَمْثَالُهُ الْعُلْیَا، وَ آیَاتُهُ الْکُبْرَی.

وَ أَنَا صَاحِبُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ، أُسْکِنُ أَهْلَ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ ، وَ أَهْلَ النَّارِ النَّارَ، وَ إِلَیَّ تَزْوِیجُ أَهْلِ الْجَنَّةِ ، وَ إِلَیَّ عَذَابُ أَهْلِ النَّارِ.

ص:152


1- (1) النّور 24:55.

رسول (1)- را زنده کند در حالی که با شمشیر بر سر دشمنانم زنند و مرا یاری می کنند.

شگفتا - و چگونه در شگفت نباشم - از مُردگانی که به امر خدا دسته دسته لبیک گویان که: ای دعوت گر خدا آماده ایم، زنده شوند و به راه هموار کوفه شتابند، شمشیرها کشیده و بر فرق ستمگران و یاورانشان از نخستین و آخرین آن ها زنند تا خدا وعدۀ خویش عملی کند که فرمود: «خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و عمل صالح کردند، وعده داده که قطعاً در روی زمین جانشینشان گرداند، همان گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند، جانشین کرد و مسلماً دینشان را که برای آنان پسندیده است، به نفعشان مستقر خواهد کرد و البته بعد از ترسشان (وضعیت) آنان را به آرامش مبدّل می کند، در حالی که مرا می پرستند [و] هیچ چیز را شریک من نخواهند ساخت - نور: 55» یعنی مرا در حال امنیت می پرستند و هیچ کس در عبادت کردن من ترسی ندارد و تقیه [و پنهان کاری] در بین این ها نیست.

من بعد از بازگشت [به دنیا] بعد از بازگشتی دارم، و بعد از رجعت، رجعتی دارم و منم صاحب رجعت ها [به دنیا] و حمله ها و و انتقام ها، و دولت ها [یا دارندۀ دانش دولت ها] و عجایبم، و منم دژ آهنین، و بندۀ خدا، و برادر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، و امین خدا و خزانه دار او، و ظرفِ اسرار و نهان خدا، و منم چهرۀ خدا [در میان مردم]، و شاهراه او، و ترازوی او، و منم محشور کنندۀ به سوی خدا.

و منم کلمۀ خدا که پراکندگان [از مؤمنان و شیعیان] با آن جمع شوند و جمع شوندگان [مسلمان نما] با آن پراکنده گردند.

من، نام های نیکوی خدا، نمونه های برین او و نشانه های بزرگ ترینش هستم.

و منم صاحب بهشت و دوزخ، بهشتیان را در بهشت جای دهم و دوزخیان را در آتش، و تزویج بهشتیان به [فرمان] من است و [همین طور] عذاب دوزخیان.

ص:153


1- (1) فرق بین نبی و رسول در ذیل حدیث 86 بیان شد.

وَ إِلَیَّ إِیَابُ الْخَلْقِ جَمِیعاً، وَ أَنَا الْإِیَابُ الَّذِی یَئُوبُ إِلَیْهِ کُلُّ شَیْ ءٍ بَعْدَ الْفَنَاءِ، وَ إِلَیَّ حِسَابُ الْخَلْقِ جَمِیعاً.

وَ أَنَا صَاحِبُ الْهَنَاتِ [الْهِبَاتِ ]، وَ أَنَا الْمُؤَذِّنُ عَلَی الْأَعْرَافِ ، وَ أَنَا بَارِزُ الشَّمْسِ ، وَ أَنَا دَابَّةُ الْأَرْضِ ، وَ أَنَا قَسِیمُ النَّارِ، وَ أَنَا خَازِنُ الْجِنَانِ ، وَ أَنَا صَاحِبُ الْأَعْرَافِ ، وَ أَنَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ، وَ یَعْسُوبُ الْمُتَّقِینَ ، وَ آیَةُ السَّابِقِینَ ، وَ لِسَانُ النَّاطِقِینَ ، وَ خَاتَمُ الْوَصِیِّینَ ، وَ وَارِثُ النَّبِیِّینَ ، وَ خَلِیفَةُ رَبِّ الْعَالَمِینَ ، وَ صِرَاطُ رَبِّیَ الْمُسْتَقِیمُ ، وَ فُسْطَاطُهُ ، وَ الْحُجَّةُ عَلَی أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ وَ مَا فِیهِمَا وَ مَا بَیْنَهُمَا.

وَ أَنَا الَّذِی احْتَجَّ اللهُ بِهِ عَلَیْکُمْ فِی ابْتِدَاءِ خَلْقِکُمْ . وَ أَنَا الشَّاهِدُ یَوْمَ الدِّینِ . وَ أَنَا الَّذِی عُلِّمْتُ عِلْمَ الْمَنَایَا وَ الْبَلَایَا وَ الْقَضَایَا وَ فَصْلَ الْخِطَابِ وَ الْأَنْسَابَ ، وَ اسْتُحْفِظْتُ آیَاتِ النَّبِیِّینَ الْمُسْتَخْفِینَ الْمُسْتَحْفَظِینَ .

وَ أَنَا صَاحِبُ الْعَصَا وَ الْمِیسَمِ . وَ أَنَا الَّذِی سُخِّرَتْ لِیَ السَّحَابُ وَ الرَّعْدُ وَ الْبَرْقُ ، وَ الظُّلَمُ وَ الْأَنْوَارُ، وَ الرِّیَاحُ وَ الْجِبَالُ وَ الْبِحَارُ، وَ النُّجُومُ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ.

وَ أَنَا الَّذِی أَهْلَکْتُ عاداً وَ ثَمُودَ، وَ أَصْحابَ الرَّسِّ وَ قُرُوناً بَیْنَ ذلِکَ (1) کَثِیرَةً .

وَ أَنَا الَّذِی ذَلَّلْتُ الْجَبَابِرَةَ . وَ أَنَا صَاحِبُ مَدْیَنَ ، وَ مُهْلِکُ فِرْعَوْنَ ، وَ مُنْجِی مُوسَی علیه السلام.

وَ أَنَا الْقَرْنُ الْحَدِیدُ. وَ أَنَا فَارُوقُ الْأُمَّةِ . وَ أَنَا الْهَادِی. وَ أَنَا الَّذِی أَحْصَیْتُ کُلَّ شَیْ ءٍ عَدَداً 2 بِعِلْمِ اللهِ الَّذِی أَوْدَعَنِیهِ ، وَبِسِرِّهِ الَّذِی أَسَرَّهُ إِلَی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم وَأَسَرَّهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم إِلَیَّ .

ص:154


1- (1) الفرقان (25):38.

و بازگشت همۀ بندگان به سوی من است، و منم آن بازگشت دهنده ای که همه چیز بعد از نابود شدن به سوی او برمی گردد، حساب همۀ بندگان با من است.

و منم صاحب هبه ها و بخشش ها، و من آواز دهندۀ بر اعرافم [که لعنت خدا بر ستمکاران باد - اعراف: 44]، منم خورشید آشکار [یا ظاهر کنندۀ خورشید]، من جنبنده زمینم، من تقسیم کنندۀ آتش، و نگهبان بهشت، و صاحب حوض [کوثر]، و صاحب اعرافم، من امیر مؤمنان و رئیس پرهیزگارانم، و نشانه [و معجزۀ] گذشتگان، و زبان سخنگویان، و خاتم اوصیایم، و وارث پیامبران، و خلیفه پروردگار جهانیان، و شاهراه مستقیم پروردگارم، و خیمۀ او، و حجّت بر اهل آسمان ها و زمین و آنچه در آسمان ها و زمین و آنچه بین آن دو است.

منم آن کسی که خداوند در ابتدای آفرینش، به سبب من بر شما احتجاج کرد و من شهادت دهندۀ روز جزایم. منم آنکه دانش [زمان] مرگ و میرها و بلاها و قضاوت ها و فصل الخطاب و نژادها را فرا گرفتم، و آیات پیامبران پنهان [پیامبرانی که معروف و مشهور نیستند] را حفظ کردم.

و من صاحب عصا [ی موسی علیه السلام] و داغ زننده [انگشتر سلیمان علیه السلام] ام، و منم آنکه ابرها و رعد و برق ها و سیاهی ها و نورها و بادها و کوه ها و دریاها و ستاره ها و خورشید و ماه برایم رام شده اند.

و منم که «قوم عاد و ثَمُود و اصحاب الرَّس (یاران چاه و پرستندگان صنوبر)، و گروه های زیادی را که بین آنان بودند - فرقان: 38» را هلاک کردم.

و منم که گردنکشان را فرود آوردم، و صاحب مدین و هلاک کنندۀ فرعون، و نجات دهندۀ موسی علیه السلام.

ومنم دژ آهنین، و من فاروق امّتم، ومن هدایتگرم، ومنم که تعداد هر چیزی را به

ص:155

وَ أَنَا الَّذِی أَنْحَلَنِی رَبِّی اسْمَهُ وَ کَلِمَتَهُ وَ حِکْمَتَهُ وَ عِلْمَهُ وَ فَهْمَهُ .

یَا مَعْشَرَ النَّاسِ اسْأَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی، اللهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ وَ أَسْتَعْدِیکَ عَلَیْهِمْ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ وَ الْحَمْدُ للهِ مُتَّبِعِینَ أَمْرَهُ ».(1)

[103] 3 - وَ رَوَیْتُ بِإِسْنَادِیَ الْمُتَّصِلِ إِلَی الشَّیْخِ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الطُّوسِیِّ رَحِمَهُ اللهُ عَلَی مَا ذَکَرَهُ فِی کِتَابِ مِصْبَاحِ الْمُتَهَجِّدِ قَالَ رحمه الله: الْیَوْمُ الثَّالِثُ مِنْهُ - یَعْنِی مِنْ شَعْبَانَ -: فِیهِ وُلِدَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ علیه السلام خَرَجَ إِلَی أَبِی الْقَاسِمِ بْنِ الْعَلَاءِ الْهَمَدَانِیِ وَکِیلِ أَبِی مُحَمَّدٍ علیه السلام: «إِنَّ مَوْلَانَا الْحُسَیْنَ علیه السلام وُلِدَ یَوْمَ الْخَمِیسِ لِثَلَاثٍ خَلَوْنَ مِنْ شَعْبَانَ ، فَصُمْهُ وَ ادْعُ فِیهِ بِهَذَا الدُّعَاءِ:

اللهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ الْمَوْلُودِ فِی هَذَا الْیَوْمِ ، الْمَوْعُودِ بِشَهَادَتِهِ قَبْلَ اسْتِهْلَالِهِ وَ وِلَادَتِهِ ، بَکَتْهُ السَّمَاءُ وَ مَنْ فِیهَا، وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ عَلَیْهَا، وَ لَمَّا یَطَأْ لَابَتَیْهَا، قَتِیلِ الْعَبْرَةِ وَ سَیِّدِ الْأُسْرَةِ ، الْمَمْدُودِ بِالنُّصْرَةِ یَوْمَ الْکَرَّةِ ، وَ الْمُعَوَّضِ مِنْ قَتْلِهِ ، أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ نَسْلِهِ ، وَ الشِّفَاءَ فِی تُرْبَتِهِ ، وَ الْفَوْزَ مَعَهُ فِی أَوْبَتِهِ ، وَ الْأَوْصِیَاءَ مِنْ عِتْرَتِهِ بَعْدَ قَائِمِهِمْ وَ غَیْبَتِهِ ، حَتَّی یُدْرِکُوا الْأَوْتَارَ، وَ یَثْأَرُوا الثَّارَ، وَ یُرْضُوا الْجَبَّارَ، وَ یَکُونُوا خَیْرَ أَنْصَارٍ، صَلَّی اللهُ عَلَیْهِمْ مَعَ اخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ.

ص:156


1- (1) المناقب علوی (قرن 5):113، ح 30؛ مشارق أنوار الیقین رجب بُرسی: 65؛ تأویل الآیات: 116/1، تا: «و سوف ینصرون»؛ نوادر الأخبار فیض: 288، ح 6؛ تفسیر الصافی: 351/1؛ الإیقاظ من الهجعة: 364، ح 120 (به اختصار)؛ تفسیر البرهان: 646/1، ح 4؛ البحار: 46/53، ح 20؛ تفسیر کنز الدقائق: 148/3.

عدد بر شمرده ام، به واسطۀ دانشی که خداوند آن را به ودیعت نزدم نهاده و به رازی که خداوند آن را با محمّد صلی الله علیه و آله و سلم در میان گذاشت و پیامبر [هم] با من در میان گذاشت.

و منم آنکه پروردگارم نام خود و کلمه و حکمت و دانش و فهم خویش را به من بخشید.

ای گروه مردم! از من بپرسید پیش از آن که از دستم دهید، بارخدایا! تو را گواه می گیرم و در برابر آن ها از تو یاری می طلبم، و هیچ قدرت و توانی جز از خدای بلند مرتبه بزرگ نیست، و خدای را سپاس که ما پیرو فرمان اوییم».

[103] 3 - شیخ طوسی رحمه الله در مصباح المتهّجد گوید: روز سوّم از ماه شعبان، روز ولادت امام حسین علیه السلام، توقیعی (نامه ای) از امام حسن عسکری علیه السلام برای وکیلشان قاسم بن علاء همدانی بدین مضمون صادر گشت: «مولای ما حسین علیه السلام در روز پنجشنبه روز سوم شعبان به دنیا آمد؛ آن روز را روزه بدار و این دعا را بخوان:

خداوندا به حق مولود امروز که پیش از تولّد خبر شهادتش را دادی، و پیش از آنکه پا بر زمین مدینه نهد، آسمان و اهلش، و زمین و مردمش بر او گریستند آن کشته اشک، و سرور آل محمّد صلی الله علیه و آله و سلم که در روز رجعت خداوند او را یاری کند. آقائی که خداوند در عوض شهادتش امامان را از نسل او و تربتش را موجب شفا قرار داد. و پیروزی در زمان بازگشت (به دنیا و رجعت) برای اوست، و بعد از حضرت قائم و غیبت وی اوصیایش را از عترت آن جناب مقرّر کردی تا اینکه از قاتلان آن ها انتقام بگیرند و از دشمنانشان خونخواهی کنند و خداوند جبّار را خشنود نمایند و بهترین یاور (دین) باشند، رحمت خدا بر آن ها باد، ما دام که شب و روز پشت سر یکدیگر در حرکت اند.

ص:157

اللهُمَّ فَبِحَقِّهِمْ عَلَیْکَ أَتَوَسَّلُ وَ أَسْأَلُ سُؤَالَ مُقْتَرِفٍ مُعْتَرِفٍ مُسِیءٍ إِلَی نَفْسِهِ مِمَّا فَرَّطَ فِی یَوْمِهِ وَ أَمْسِهِ ، یَسْأَلُکَ الْعِصْمَةَ إِلَی مَحَلِ رَمْسِهِ . اللهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ وَ احْشُرْنَا فِی زُمْرَتِهِ وَ بَوِّئْنَا مَعَهُ دَارَ الْکَرَامَةِ وَ مَحَلَ الْإِقَامَةِ .

اللهُمَّ وَ کَمَا أَکْرَمْتَنَا بِمَعْرِفَتِهِ فَأَکْرِمْنَا بِزُلْفَتِهِ وَ ارْزُقْنَا مُرَافَقَتَهُ وَ مُتَابَعَتَهُ وَ اجْعَلْنَا مِمَّنْ یُسَلِّمُ لِأَمْرِهِ ، وَ یُکْثِرُ الصَّلَاةَ عَلَیْهِ عِنْدَ ذِکْرِهِ ، وَ عَلَی جَمِیعِ أَوْصِیَائِهِ وَ أَهْلِ أَصْفِیَائِهِ ، الْمَمْدُودِینَ مِنْکَ بِالْعَدَدِ الِاثْنَیْ عَشَرَ، النُّجُومِ الزُّهَرِ، وَ الْحُجَجِ عَلَی جَمِیعِ الْبَشَرِ.

اللهُمَّ وَ هَبْ لَنَا فِی هَذَا الْیَوْمِ خَیْرَ مَوْهِبَةٍ ، وَ أَنْجِحْ لَنَا فِیهِ کُلَّ طَلِبَةٍ ، کَمَا وَهَبْتَ الْحُسَیْنَ علیه السلام لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم جَدِّهِ ، وَ عَاذَ فُطْرُسُ بِمَهْدِهِ ، فَنَحْنُ عَائِذُونَ بِقَبْرِهِ مِنْ بَعْدِهِ ، نَشْهَدُ تُرْبَتَهُ ، وَ نَنْتَظِرُ أَوْبَتَهُ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ ».(1)

[104] 4 - وَ رَوَیْتُ بِإِسْنَادِیَ الْمُتَّصِلِ عَنِ الصَّدُوقِ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ بَابَوَیْهِ قَالَ : رَوَی مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ الْبَرْمَکِیُّ ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُوسَی بْنُ عَبْدِ اللهِ النَّخَعِیُ ، قَالَ : قُلْتُ لِعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهم السلام: عَلِّمْنِی یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ قَوْلًا أَقُولُ بِهِ ، بَلِیغاً کَامِلًا إِذَا زُرْتُ وَاحِداً مِنْکُمْ ، فَقَالَ : قُلْ ، وَ ذَکَرَ الزِّیَارَةَ بِتَمَامِهَا، وَ ذَکَرَ فِی أَثْنَائِهَا مَا یَدُلُّ عَلَی رَجْعَتِهِمْ علیهم السلام.

فَمِنْهَا: «فَأَنَا مُقِرٌّ بِفَضْلِکُمْ ، مُحْتَمِلٌ لِعِلْمِکُمْ ، مُحْتَجِبٌ بِذِمَّتِکُمْ ، مُعْتَرِفٌ بِکُمْ ، مُؤْمِنٌ بِإِیَابِکُمْ ، مُصَدِّقٌ بِرَجْعَتِکُمْ ، مُنْتَظِرٌ لِأَمْرِکُمْ ، مُرْتَقِبٌ لِدَوْلَتِکُمْ ».

ص:158


1- (1) مصباح المتهجّد: 758؛ إقبال الأعمال: 689-690؛ الإیقاظ من الهجعة: 318، ح 22؛ البحار: 94/53، ح 107.

خداوندا، درود بر محمد و آلش فرست و ما را در زمرۀ او محشور فرما، و با وی در منزل نیکان و سرای جاودان جایمان ده.

خداوندا چنانکه ما را به معرفت او سرفراز کردی، به مجاورتش نیز مفتخرمان فرما، و همنشینی او را نصیبمان گردان، ما را از آنان قرار ده که در برابر او تسلیم اند، چون یاد او می کنند درود فراوان بر خود و دوازده ستاره فروزان، اوصیای بزرگوارش می فرستند.

خداوندا! امروز بهترین عطاها را بما عنایت کن، چنانکه حسین را به محمّد عطا فرمودی. (خدایا) «فُطرسِ » ملک به گهواره او پناه برد ما به قبرش پناه آورده ایم، تربت پاکش را می نگریم و در انتظار بازگشتش (به دنیا) به سر می بریم، آمین ربّ العالمین».

[104] 4 - موسی بن عبدالله(1) نخعی گوید: به امام هادی علیه السلام عرض کردم: ای فرزند رسول خدا، سخنی (زیارتی) شیوا و رسا و کامل به من بیاموز تا در زیارت هر یک از شما، آن را بخوانم. فرمود: (چنین) بگو، و زیارت (جامعۀ کبیره) را به صورت کامل برایم ذکر نمودند، و در میان زیارت آنچه بر رجعت اهل بیت علیهم السلام دلالت می کرد، ذکر فرمودند:

مانند: «اعتراف کننده به فضل شما، فراگیرنده از دانش شما و زیر چتر پنهانِ شما هستم. به [حقّانیت] شما، اقرار دارم و تصدیق کننده رجعتتان هستم. منتظر ولایت شما، در آرزوی حکومت شما هستم».

و مانند: «و آمادۀ یاری شما هستم. تا آن گاه که خداوند، دین خود را به دست شما زنده کند و شما را برای روزهای خود (ایامُ اللّه)، باز گردانَد و عدل خود را با ظهور شما بگسترد و شما را در پهنۀ زمین، قدرت بخشد».

ص:159


1- (1) در عیون أخبار الرضا علیه السلام به جای «عبدالله»، «عمران» آمده است.

وَ مِنْهَا: «وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّی یُحْیِیَ اللهُ بِکُمْ دِینَهُ ، وَ یَرُدَّکُمْ فِی أَیَّامِهِ ، وَ یُظْهِرَکُمْ لِعَدْلِهِ ، وَ یُمَکِّنَکُمْ فِی أَرْضِهِ ».

وَ مِنْهَا: «وَ یُحْشَرُ فِی زُمْرَتِکُمْ ، وَ یَکُرُّ فِی رَجْعَتِکُمْ ، وَ یُمَلَّکُ فِی دَوْلَتِکُمْ ، وَ یُشَرَّفُ فِی عَافِیَتِکُمْ ، وَ یُمَکَّنُ فِی أَیَّامِکُمْ ، وَ تَقَرُّ عَیْنُهُ غَداً بِرُؤْیَتِکُمْ ».

وَ مِنْهَا: «وَ مَکَّنَنِی فِی(1) دَوْلَتِکُمْ ، وَ أَحْیَانِی فِی رَجْعَتِکُمْ ، وَ مَلَّکَنِی فِی أَیَّامِکُمْ ».(2)

[105] 5 - وَ مِنْ ذَلِکَ مَا ذَکَرَهُ الشَّیْخُ أَبُو جَعْفَرٍ الطُّوسِیُّ رحمه الله فِی کِتَابِ مِصْبَاحِ الْمُتَهَجِّدِ فِی زِیَارَةِ الْعَبَّاسِ علیه السلام: «أَشْهَدُ أَنَّکَ قُتِلْتَ مَظْلُوماً، وَ أَنَّ اللهَ مُنْجِزٌ لَکُمْ مَا وَعَدَکُمْ ، جِئْتُکَ یَا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَافِداً إِلَیْکُمْ وَ قَلْبِی مُسَلِّمٌ لَکُمْ ، وَ أَنَا لَکُمْ تَابِعٌ ، وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّی یَحْکُمَ اللهُ وَ هُوَ خَیْرُ الْحَاکِمِینَ ، فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لَا مَعَ عَدُوِّکُمْ ، إِنِّی بِکُمْ وَ بِإِیَابِکُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ».(3)

[106] 6 - وَ بِإِسْنَادِی إِلَی سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللهِ ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیِّ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ أَوْ غَیْرِهِ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: لَقَدْ أَسْرَی بِی رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ فَأَوْحَی إِلَیَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ مَا أَوْحَی، وَ کَلَّمَنِی بِمَا کَلَّمَ بِهِ ، وَ کَانَ مِمَّا کَلَّمَنِی بِهِ أَنْ قَالَ : یَا مُحَمَّدُ إِنِّی أَنَا اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ أَنَا (4)عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ ... اَلرَّحْمنُ الرَّحِیمُ .

ص:160


1- (1) الفقیه: «من دولتکم».
2- (2) من لا یحضره الفقیه: 370/2، ح 1625؛ عیون أخبار الرضا علیه السلام: 272/2، ح 1؛ التهذیب: 95/6، ح 1؛ المحتضر: 119.
3- (3) المزار المفید: 180؛ مصباح المتهجّد: 668؛ التّهذیب: 66/6؛ کامل الزیارات: 270.
4- (4) طه (20):14.

و مانند: «و در جمع شما، محشور می شود و در رجعت، با شما باز می گردد و در دولت شما، به حکومت می رسد و به زندگی در آسایش شما مفتخر می شود و در روزگار شما، فرمان روایی نیرومند می شود و چشمش در آینده، به دیدار شما، روشن می گردد».

و مانند: «و در دولت شما، جایم دهد و در رجعتِ شما، زنده ام کند و در روزگارتان، مرا مُلک دهد».

[105] 5 - و از این جمله (احادیث رجعت) است آنچه شیخ طوسی رحمه الله در باب زیارت حضرت عبّاس علیه السلام نقل کرده که: «گواهی می دهم که تو، مظلومانه کُشته شدی و بی تردید خداوند آنچه به شما وعده کرده است را عملی می سازد. ای فرزند امیر مؤمنان! به میهمانی نزد تو آمده ام در حالی که دلم در برابر شما، تسلیم است و من، پیرو شما هستم. آماده ام برای یاری شما تا خدا حکم کند و او بهترینِ حاکمان است. من با شما هستم؛ با شما، نه با دشمن شما. به راستی که من به شما و بازگشت (شما به دنیا)، ایمان دارم و به مخالفان و قاتلان شما، کفر می ورزم».

[106] 6 - امام صادق علیه السلام می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «همانا پروردگار من مرا به آسمان بالا برد، و از پس پردۀ حجاب به من وحی کرد آنچه کرد، و با من سخن گفت تا آن که به من فرمود: ای محمّد! منم خدایی که جز من معبودی نیست، «دانای آشکار و نهان، و رحمان و رحیم - حشر: 22» و منم خدایی که جز من معبودی نیست، «حاکم و مالک اصلی، از هر عیب منزّه، به کسی ستم نمی کنم، امنیت بخشم، مراقب همه چیز، قدرتمندی شکست ناپذیر که با ارادۀ نافذ خود هر امری را اصلاح می کنم، و شایستۀ عظمت؛ خداوند منزّه است از آنچه شریک برای او قرار می دهند - حشر: 23».

ص:161

إِنِّی أَنَا اللهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحانَ اللّهِ عَمّا یُشْرِکُونَ .

إِنِّی هُوَ اللّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ (1) لِی الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی، یسَبِّحُ لِی مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ، وَ أَنَا الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ .

یَا مُحَمَّدُ: إِنِّی أَنَا اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ أَنَا الْأَوَّلُ فَلَا شَیْ ءَ قَبْلِی، وَ أَنَا الْآخِرُ فَلَا شَیْ ءَ بَعْدِی، وَ أَنَا الظَّاهِرُ فَلَا شَیْ ءَ فَوْقِی، وَ أَنَا الْبَاطِنُ فَلَا شَیْ ءَ دُونِی، وَ أَنَا اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ . (2) یَا مُحَمَّدُ: عَلِیٌّ أَوَّلُ مَا آخُذُ مِیثَاقَهُ مِنَ الْأَئِمَّةِ .

یَا مُحَمَّدُ: عَلِیٌّ آخِرُ مَنْ أَقْبِضُ رُوحَهُ مِنَ الْأَئِمَّةِ ، وَ هُوَ الدَّابَّةُ الَّتِی تُکَلِّمُهُمْ .

یَا مُحَمَّدُ: عَلِیٌّ أُظْهِرُهُ عَلَی جَمِیعِ مَا أُوحِیهِ إِلَیْکَ ، لَیْسَ لَکَ أَنْ تَکْتُمَ مِنْهُ شَیْئاً.

یَا مُحَمَّدُ: أُبْطِنُهُ الَّذِی أَسْرَرْتُهُ إِلَیْکَ ، فَلَیْسَ فِیمَا بَیْنِی وَ بَیْنَکَ سِرٌّ دُونَهُ .

یَا مُحَمَّدُ: عَلِیٌّ عَلَی مَا خَلَقْتُ مِنْ حَلَالٍ وَ حَرَامٍ عَلِیٌّ عَلِیمٌ بِهِ ».(3)

[107] 7 - وَ مِنْ کِتَابِ الْخَرَائِجِ وَ الْجَرَائِحِ : تَأْلِیفِ سَعِیدِ بْنِ هِبَةِ اللهِ بْنِ الْحَسَنِ الرَّاوَنْدِیِّ رحمه الله، عَنْ أَبِی سَعِیدٍ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ، أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ ، أَخْبَرَنَا ابْنُ فُضَیْلٍ ، أَخْبَرَنَا سَعْدٌ الْجَلَّابُ ، عَنْ جَابِرٍ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : قَالَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ علیه السلام لِأَصْحَابِهِ قَبْلَ أَنْ یُقْتَلَ : إِنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم قَالَ لِی: یَا بُنَیَّ إِنَّکَ سَتُسَاقُ إِلَی الْعِرَاقِ ، وَ هِیَ أَرْضٌ قَدِ الْتَقَی فِیهَا النَّبِیُّونَ ، وَ أَوْصِیَاءُ النَّبِیِّینَ ، وَ هِیَ أَرْضٌ تُدْعَی «عَمُورَا»، وَ إِنَّکَ لَتُسْتَشْهَدُ بِهَا وَ یُسْتَشْهَدُ جَمَاعَةٌ

ص:162


1- (1) الحشر (59):22-24.
2- (2) البقره (2):29.
3- (3) بصائر الدرجات: 514، ح 36، با کمی اختلاف؛ البحار: 38/40، ح 73 و 68/53، ح 65.

به راستی منم آن خدایی که جز من معبودی نیست؛ «خالق، آفریننده ای بی سابقه، و صورتگری (بی نظیر) - حشر: 24» که برایم نام های نیک است. تمام آنان که در آسمان ها و زمینند تسبیح مرا می کنند و منم توانای حکیم.

ای محمّد! به راستی منم آن خدایی که جز من معبودی نیست، اوّلی که هیچ چیز قبل از آن نیست (یعنی ازلی)، و منم آخری که هیچ چیز بعد آن نیست (یعنی ابدی)، و منم ظاهر و پیدایی که هیچ چیز برتر (و ظاهرتر) از من نیست، و منم باطن که هیچ چیز مخفی تر از من نیست (چون کنه ذاتش بر کسی روشن نیست)، و به راستی که منم آن خدایی که جز من معبودی نیست، و به هر چیز آگاهم.

ای محمّد! علی علیه السلام اوّل است، اوّل کسی که از میان ائمّه پیمان مرا گرفت.

ای محمّد! علی علیه السلام آخر است، آخرین کسی که از میان ائمّه او را قبض روح می نمایم و اوست جنبنده ای که با آنان تکلّم می کند.(1)

ای محمّد! علی علیه السلام ظاهر است، هر آنچه که به تو وحی کردیم برای او پیدا و آشکار می شود، بر تو نیست که چیزی را از او پنهان کنی.

ای محمّد! علی علیه السلام باطن است، پنهان نمودم از او آن رازی که از تو پوشانیده بودم، و رازی بین من و تو نیست که آن را از او دریغ دارم (و پوشیده بدارم).

ای محمّد! هیچ حلال و حرامی را نیافریدم مگر این که علی علیه السلام بدان آگاه است».

[107] 7 - قطب راوندی در «نوادر کتاب خرائج» در فصل رجعت، از حضرت باقر علیه السلام نقل می کند که حضرت امام حسین علیه السلام پیش از شهادت به اصحابش فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من فرمود: «ای پسرم! تو به زودی به سوی عراق برده خواهی شد، و

ص:163


1- (1) اشاره به آیۀ 82، سورۀ نمل: وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ : «و هنگامی که فرمان عذاب آن ها رسد (و در آستانه رستاخیز قرار گیرند)، جنبنده ای را از زمین برای آن ها خارج می کنیم که با آنان تکلّم می کند (و می گوید) که مردم به آیات ما ایمان نمی آوردند».

مَعَکَ مِنْ أَصْحَابِکَ لَا یَجِدُونَ أَلَمَ مَسِّ الْحَدِیدِ، وَ تَلَا: یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلی إِبْراهِیمَ (1) تَکُونُ الْحَرْبُ بَرْداً وَ سَلَاماً عَلَیْکَ وَ عَلَیْهِمْ فَأَبْشِرُوا، فَوَ اللهِ لَئِنْ قَتَلُونَا فَإِنَّا نَرِدُ عَلَی نَبِیِّنَا صلی الله علیه و آله و سلم.

ثُمَّ أَمْکَثُ مَا شَاءَ اللهُ ، فَأَکُونُ أَوَّلَ مَنْ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ عَنْهُ ، فَأَخْرُجُ خَرْجَةً تُوَافِقُ ذَلِکَ خَرْجَةَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ قِیَامَ قَائِمِنَا علیه السلام، وَ حَیَاةَ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم ثُمَّ لَیَنْزِلَنَّ عَلَیَّ وَفْدٌ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ عِنْدِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ ، لَمْ یَنْزِلُوا إِلَی الْأَرْضِ قَطُّ ، وَ لَیَنْزِلَنَّ إِلَیَّ جَبْرَئِیلُ وَ مِیکَائِیلُ وَ إِسْرَافِیلُ ، وَ جُنُودٌ مِنَ الْمَلَائِکَةِ ، وَ لَیَنْزِلَنَّ مُحَمَّدٌ وَ عَلِیٌّ وَ أَنَا وَ أَخِی وَ جَمِیعُ مَنْ مَنَّ اللهُ عَلَیْهِ فِی حَمُولَاتٍ مِنْ حَمُولَاتِ الرَّبِّ ، خَیْلٍ بُلْقٍ مِنْ نُورٍ، لَمْ یَرْکَبْهَا مَخْلُوقٌ .

ثُمَّ لَیَهُزَّنَّ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله و سلم لِوَاءَهُ وَ لَیَدْفَعَنَّهُ إِلَی قَائِمِنَا علیه السلام مَعَ سَیْفِهِ ، ثُمَّ إِنَّا نَمْکُثُ بَعْدَ ذَلِکَ مَا شَاءَ اللهُ .

ثُمَّ إِنَّ اللهَ تَعَالَی یُخْرِجُ مِنْ مَسْجِدِ الْکُوفَةِ عَیْناً مِنْ دُهْنٍ وَ عَیْناً مِنْ لَبَنٍ وَ عَیْناً مِنْ مَاءٍ.

ثُمَّ إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَدْفَعُ إِلَیَّ سَیْفَ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم فَیَبْعَثُنِی إِلَی الشَّرْقِ وَ الْغَرْبِ ، فَلَا آتِی عَلَی عَدُوٍّ للهِ إِلَّا أَهْرَقْتُ دَمَهُ ، وَ لَا أَدَعُ صَنَماً إِلَّا أَحْرَقْتُهُ ، حَتَّی أَقَعَ إِلَی الْهِنْدِ فَأَفْتَحَهَا.

وَ إِنَّ دَانِیَالَ وَ یُوشَعَ یَخْرُجَانِ مَعَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَقُولَانِ : صَدَقَ اللهُ وَ رَسُولُهُ ، وَ یَبْعَثُ مَعَهُمَا سَبْعِینَ رَجُلًا فَیَقْتُلُونَ مُقَاتِلِیهِمْ ، وَ یَبْعَثُ بَعْثاً إِلَی الرُّومِ فَیَفْتَحُ اللهُ لَهُمْ .

ص:164


1- (1) الأنبیاء (21):69.

زمین عراق همان زمینی است که پیامبران و اوصیای آنان در آن با یکدیگر ملاقات کردند. آن زمین را «عمورا» می خوانند. تو در آن زمین شهید خواهی شد و گروهی هم با تو شهید می شوند که درد نیزه و شمشیر را احساس نمی کنند. سپس این آیه را تلاوت فرمود: «گفتیم: ای آتش بر ابراهیم سرد و سلامت شو - انبیا: 69» و فرمود: جنگ بر تو و یارانت سرد و سلامت خواهد شد.

(آنگاه امام حسین علیه السلام به یاران خود فرمود:) بشارت باد شما را، گر چه دشمنان ما را می کشند ولی ما بر پیامبر خود صلی الله علیه و آله و سلم وارد خواهیم شد. مدتی به آن حال می مانیم، آنگاه اوّل کسی که از قبر بیرون آید منم که هنگام خروج امیر المؤمنین علیه السلام و قیام حضرت قائم علیه السلام و زنده بودن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم خارج شوم، سپس افرادی از آسمان از طرف خدا نزد من می آیند که هرگز در زمین نازل نشده اند.

جبرئیل، میکائیل، اسرافیل، و گروهی از ملائکه هم نازل خواهند شد، حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیه السلام و من و برادرم با هر کس که خداوند بر او منّت نهاده باشد به وسیلۀ شترانی از نور که احدی از مخلوقین بر آن ها سوار نشده فرود آئیم. (پس از این جریان) حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم پرچم خویش را به اهتزاز آورد و آن را با شمشیر خود به (دست) قائم ما سپارد.

سپس ما آنچه را که خدا بخواهد مکث می نمائیم. بعد از آن خدای توانا چشمه ای از روغن و چشمه ای از آب و چشمه ای از شیر در مسجد کوفه خارج می کند، و امیر المؤمنین علیه السلام شمشیر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم را به من دهد و مرا به سوی مشرق و مغرب زمین فرستد، من به هیچ یک از دشمنانم بر نمی خورم مگر اینکه خون او را می ریزم هیچ بُتی را نمی بینم مگر این که آن را می سوزانم، تا این که به هند می رسم و آن را فتح می نمایم. و دانیال و یوشع خارج می شوند و به حضرت امیر علیه السلام می گویند: خدا و رسول راست گفته اند.

ص:165

ثُمَّ لَأَقْتُلَنَّ کُلَّ دَابَّةٍ حَرَّمَ اللهُ لَحْمَهَا حَتَّی لَا یَکُونَ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ إِلَّا الطَّیِّبُ ، وَ أَعْرِضُ عَلَی الْیَهُودِ وَ النَّصَارَی وَ سَائِرِ الْمِلَلِ وَ لَأُخَیِّرَنَّهُمْ بَیْنَ الْإِسْلَامِ وَ السَّیْفِ ، فَمَنْ أَسْلَمَ مَنَنْتُ عَلَیْهِ ، وَ مَنْ کَرِهَ الْإِسْلَامَ أَهْرَقَ اللهُ دَمَهُ .

وَ لَا یَبْقَی رَجُلٌ مِنْ شِیعَتِنَا إِلَّا أَنْزَلَ اللهُ إِلَیْهِ مَلَکاً یَمْسَحُ عَنْ وَجْهِهِ التُّرَابَ ، وَ یُعَرِّفُهُ أَزْوَاجَهُ وَ مَنَازِلَهُ فِی الْجَنَّةِ ، وَ لَا یَبْقَی عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ أَعْمَی وَ لَا مُقْعَدٌ وَ لَا مُبْتَلًی إِلَّا کَشَفَ اللهُ عَنْهُ بَلَاءَهُ بِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ .

وَ لَتَنْزِلَنَّ الْبَرَکَةُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ حَتَّی إِنَّ الشَّجَرَةَ لَتَنْقَصِفُ بِمَا یَزِیدُ اللهُ فِیهَا مِنَ الثَّمَرَةِ ، وَ لَتُؤْکَلَنَّ ثَمَرَةُ الشِّتَاءِ فِی الصَّیْفِ ، وَ ثَمَرَةُ الصَّیْفِ فِی الشِّتَاءِ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ تَعَالَی: وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ (1). ثُمَّ إِنَّ اللهَ لَیَهَبُ لِشِیعَتِنَا کَرَامَةً لَا یَخْفَی عَلَیْهِمْ شَیْ ءٌ مِنَ الْأَرْضِ وَ مَا کَانَ فِیهَا، حَتَّی إِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ یُرِیدُ أَنْ یَعْلَمَ عِلْمَ أَهْلِ بَیْتِهِ فَیُخْبِرَهُمْ بِعِلْمِ مَا یَعْلَمُونَ ».(2)

[108] 8 - وَ مِنَ الْکِتَابِ : قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «لَا بُدَّ مِنْ فِتْنَةٍ صَمَّاءَ صَیْلَمٍ یَسْقُطُ فِیهَا کُلُّ بِطَانَةٍ وَ وَلِیجَةٍ ، وَ ذَلِکَ عِنْدَ فَقْدِ الشِّیعَةِ الرَّابِعَ مِنْ وُلْدِی تَبْکِی عَلَیْهِ أَهْلُ السَّمَاءِ وَ أَهْلُ

ص:166


1- (1) الأعراف (7):96.
2- (2) الخرائج و الجرائح: 848/2، ح 63؛ الإیقاظ من الهجعة: 353، ح 95؛ نوادر الأخبار فیض: 286، ح 5 (از خرائج)؛ إثبات الهداة: 341/1، ح 281؛ البحار: 61/53، ح 52 (از مختصر)؛ منهاج البراعة خوئی: 152/8.

سپس ایشان با تعداد هفتاد مرد به سوی بصره می روند و دشمنان خود را می کشند. و سپاهی به جانب روم اعزام می شوند و خدای توانا پیروزی را نصیب آنان می نماید.

بعد از آن من هر حیوانی را که خداوند گوشت آن را حرام کرده می کُشم تا اینکه در روی زمین غیر از گوشت طیب و طاهر چیزی نباشد. من بر یهود و نصارا و سائر ملل شمشیر را عرضه می کنم و آنان را بین (قبول) اسلام و شمشیر مخیر می نمایم هر کسی از آنان اسلام بیاورد منت بر او می گذارم (و در امان باشد) و هر کسی که از اسلام بیزار باشد خداوند خون او را خواهد ریخت.

هیچ مردی از شیعیان ما روی زمین نیست مگر اینکه خدا ملکی می فرستد تا خاک را از روی او پاک نماید. زنان (حور العین) و مقام و منزلت او را در بهشت به وی معرفی نماید. و در روی زمین شخص کور و زمین گیر و مبتلائی نخواهد بود مگر اینکه خدا به وسیله ما اهل بیت بلا را از او بر طرف می کند. به قدری برکت از آسمان به زمین نازل می شود که شاخۀ درخت از زیادی میوه (که بر آن است) می شکند، میوۀ زمستانی در تابستان و میوۀ تابستانی در زمستان خورده می شود. همین است معنای قول خداوند سبحان که می فرماید: «و اگر اهل شهرها و آبادی ها، ایمان می آوردند و تقوا پیشه می کردند، برکات آسمان و زمین را بر آن ها می گشودیم ولی (آن ها حق را) تکذیب کردند ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم - اعراف: 96». سپس خداوند کرامتی به شیعیان ما عطا می کند که چیزی در زمین بر آنان پنهان نخواهد بود. تا آنجا که مردی از ایشان تصمیم می گیرد که علم اهل بیت خود را بداند، آنان را از آنچه می دانند آگاه می نماید».

[108] 8 - حسن بن محبوب گوید: امام رضا علیه السلام فرمود: «به ناچار آشوبی سخت و هولناک روی می دهد که در آن هر دوستی و صمیمیتی ساقط گردد و آن هنگامی

ص:167

الْأَرْضِ ، وَ کَمْ مِنْ مُؤْمِنٍ مُتَأَسِّفٍ حَیْرَانَ حَزِینٍ عِنْدَ فِقْدَانِ الْمَاءِ الْمَعِینِ ، کَأَنِّی بِهِمْ شَرُّ مَا یَکُونُونَ ، وَ قَدْ نُودُوا نِدَاءً یُسْمَعُ مِنْ بُعْدٍ کَمَا یُسْمَعُ مِنْ قُرْبٍ ، یَکُونُ رَحْمَةً لِلْمُؤْمِنِینَ وَ عَذَاباً عَلَی الْکَافِرِینَ ».

فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ : وَ أَیُّ نِدَاءٍ هُوَ؟ قَالَ : «یُنَادَوْنَ فِی رَجَبٍ ثَلَاثَةَ أَصْوَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ: صَوْتاً: أَلا لَعْنَةُ اللّهِ عَلَی الظّالِمِینَ .(1)

وَ الصَّوْتَ الثَّانِیَ : أَزِفَتِ الْآزِفَةُ (2) یا مَعْشَرَ الْمُؤْمِنِینَ .

وَ الصَّوْتَ الثَّالِثَ : یَرَوْنَ بَدَناً بَارِزاً نَحْوَ عَیْنِ الشَّمْسِ یَقُولُ : هَذَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ قَدْ کَرَّ فِی هَلَاکِ الظَّالِمِینَ ».

وَ فِی رِوَایَةِ الْحِمْیَرِیِّ : «وَ الصَّوْتَ الثَّالِثَ : بَدَنٌ یُرَی فِی قَرْنِ الشَّمْسِ یَقُولُ : إِنَّ اللهَ بَعَثَ فُلَاناً فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِیعُوا».

وَ قَالا جَمِیعاً: «فَعِنْدَ ذَلِکَ یَأْتِی النَّاسَ الْفَرَجُ ، وَ یَوَدُّ الْأَمْوَاتُ أَنْ لَوْ کَانُوا أَحْیَاءً، وَ یَشْفِی اللهُ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ (3)».(4)

ص:168


1- (1) هود (11):18.
2- (2) النجم (53):57.
3- (3) اقتباس از سورۀ توبه آیۀ: 14.
4- (4) الخرائج و الجرائح: 1168/3، ح 65؛ عیون أخبار الرضا علیه السلام: 6/2، ح 14 و کمال الدّین: 370، ح 3، تا: «و عذابا علی الکافرین» و زیادی در صدر حدیث؛ اثبات الوصیة: 227 (به اختصار)؛ الغیبة الطوسی: 439، ح 431؛ الغیبة النعمانی: 180، ح 28؛ دلائل الإمامة طبری: 245.

است که شیعه چهارمین (امام) از فرزندان مرا از دست بدهد (مقصود امام حسن عسکری علیه السلام است) و اهل آسمان و زمین بر وی گریه می کنند.

و چه بسیار از مؤمنینی که هنگام فقدان «ماء معین» [آب جاری و گوارا، حضرت قائم علیه السلام] دلسوخته و متأسّف و اندوهناک خواهند بود، گویا آن ها را در ناامیدترین حالتشان می بینم که ندا می شوند و آن صدا از دور شنیده می شود، چنان که از نزدیک شنیده می شود، وآن صدا برای اهل ایمان رحمت وبرای کفّار عذاب است».

عرض کردم: آن صدا چیست ؟

امام علیه السلام فرمود: «سه ندا از آسمان در ماه رجب شنیده می شود: ندای اوّل اینست: «أَلا لَعْنَةُ اللّهِ عَلَی الظّالِمِینَ ؛ آگاه باشید خدا ستمگران را لعنت (کرده و از رحمت خود دور) می کند - هود: 18»، صدای دوّم می گوید: ای اهل ایمان «روز رستاخیز نزدیک است - نجم: 57» و در صدای سوّم شخصی را در سمت خورشید می بینند که می گوید: «این امیر المؤمنین است که برای کشتن بیدادگران حمله می آورد».

در روایت حِمیری (از امام رضا علیه السلام چنین آمده که) گوید: در صدای سوّم شخصی از نزدیک خورشید دیده می شود که می گوید: «خداوند فلانی را فرستاد سخنان او را بشنوید و از وی پیروی کنید».

و هر دو راوی (حسن بن محبوب و حِمیری) گفته اند: در این موقع فَرَج (و برطرف شدن غم و اندوه) برای مردم فرا می رسد و آن ها که مُرده اند دوست داشتند که شاید در آن وقت زنده می بودند، و خداوند سینه های مردم با ایمان را شفا می دهد (و بر قلب آن ها مرهم می نهد).

ص:169

[109] 9 - وَ مِنْ کِتَابِ الْغَیْبَةِ : لِلشَّیْخِ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ . رَوَیْتُ بِإِسْنَادِی إِلَیْهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ ، عَنْ أَبِی حَمْزَةَ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ أَنَّهُ قَالَ : «یَا أَبَا حَمْزَةَ إِنَّ مِنَّا بَعْدَ الْقَائِمِ أَحَدَ عَشَرَ مَهْدِیّاً مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ علیه السلام».(1)

[110] 10 - الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی الْمِقْدَامِ ، عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ : «وَ اللهِ لَیَمْلِکَنَّ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ رَجُلٌ بَعْدَ مَوْتِهِ ثَلَاثَمِائَةِ سَنَةٍ یَزْدَادُ تِسْعاً»، قُلْتُ : مَتَی یَکُونُ ذَلِکَ ؟ قَالَ : «بَعْدَ الْقَائِمِ علیه السلام» قُلْتُ : وَ کَمْ یَقُومُ الْقَائِمُ فِی عَالَمِهِ (2) ؟ قَالَ : «تِسْعَ عَشْرَةَ سَنَةً (3) ، ثُمَّ یَخْرُجُ الْمُنْتَصِرُ فَیَطْلُبُ بِدَمِ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ دَمِ أَصْحَابِهِ ، فَیَقْتُلُ وَ یَسْبِی حَتَّی یَخْرُجَ السَّفَّاحُ ».(4)

[111] 11 - أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ سُفْیَانَ الْبَزَوْفَرِیِّ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ سِنَانٍ الْمَوْصِلِیِّ الْعَدْلِ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْخَلِیلِ ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمِصْرِیِ ، عَنْ عَمِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْبَاقِرِ، عَنْ أَبِیهِ ذِی الثَّفِنَاتِ سَیِّدِ الْعَابِدِینَ ، عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ الزَّکِیِّ الشَّهِیدِ، عَنْ أَبِیهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ : قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم فِی اللَّیْلَةِ الَّتِی کَانَتْ فِیهَا وَفَاتُهُ لِعَلِیٍّ علیه السلام: «یَا أَبَا الْحَسَنِ أَحْضِرْ صَحِیفَةً وَ دَوَاةً » فَأَمْلَی رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَصِیَّتَهُ حَتَّی انْتَهَی إِلَی هَذَا الْمَوْضِعِ :

فَقَالَ : «یَا عَلِیُّ إِنَّهُ سَیَکُونُ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً، وَ مِنْ بَعْدِهِمْ اثْنَا عَشَرَ مَهْدِیّاً، فَأَنْتَ

ص:170


1- (1) الغیبة الطوسی: 478، ح 504؛ الإیقاظ من الهجعة: 337، ح 68؛ البحار: 148/53، ح 7، به نقل از سید علی بن عبد الحمید به إسنادش از امام صادق علیه السلام؛ ریاض الأبرار: 267/3، ح 365.
2- (2) الغیبة النعمانی: + / «حتّی یموت».
3- (3) الغیبة النعمانی: + / «من یوم قیامه إلی یوم موته».
4- (4) الغیبة النعمانی: 332، ح 3، تا: «عشرة سنة»؛ الغیبة الطوسی: 478، ح 505؛ منتخب الأنوار المضیئة نیلی نجفی (م 803):202؛ البحار: 100/53، ح 121 و ص 145، ح 3.

[109] 9 - ابوحمزه گوید: امام صادق علیه السلام در ضمن حدیث طولانی فرمود: «ای ابو حمزه! همانا از ما اهل بیت بعد از حضرت قائم علیه السلام یازده مهدی خواهد بود که همه از نسل حسین علیه السلام می باشند».

[110] 10 - جابر بن یزید جُعفی گوید: شنیدم امام باقر علیه السلام می فرمود: «به خدا سوگند حتماً یکی از ما اهل بیت بعد از مرگ سیصد سال سلطنت می کند نه سال هم اضافه می کند». عرض کردم: این چه زمانی می باشد؟ فرمود: «بعد از حضرت قائم علیه السلام». گفتم: حضرت قائم در جهان خود چند سال بر پا است (تا آن که از دنیا بمیرد)؟ فرمود: «نوزده سال (از روز قیام تا روز مرگش)، سپس «منتصر = یاری کننده» [یعنی امام زمان علیه السلام] خارج شود و خون حسین علیه السلام و اصحابش را مطالبه کند، می کُشد و پیش می رود تا آن که «سَفّاح = بسیار بخشنده، فصیح و توانا بر سخن» [یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام] خروج کند».

[111] 11 - امام صادق علیه السلام از پدرشان امام باقر علیه السلام و ایشان از پدرش زین العابدین علیه السلام از پدرش سید الشهدا علیه السلام از پدرش امیر المؤمنین علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت کرده که آن حضرت در همان شبی که رحلتش در آن شب بود به علی علیه السلام فرمود: «ای ابا الحسن! کاغذ و دواتی بیاور و حضرت وصیت خود را املا می فرمود (و علی علیه السلام می نوشت) تا رسید به اینجا که فرمود:

ای علی! پس از من دوازده نفر امام و بعد از ایشان دوازده نفر مهدی است(1) ، و تو یا علی اوّلین نفر از دوازده امام هستی، خدای تعالی تو را در آسمان علیّ مرتضی، و امیر المؤمنین، صدّیق اکبر (بزرگ ترین راستْ مَرد)، و فاروق اعظم (برترین جدا

ص:171


1- (1) معنای این عبارت حدیث مجمل است. مرحوم شیخ حرّ عاملی گوید: «شاید مراد از مهدی در اینجا علما باشند». (الإیقاظ من الهجعة: 394)

یَا عَلِیُّ أَوَّلُ الِاثْنَیْ عَشَرَ الْإِمَامِ ، سَمَّاکَ اللهُ فِی سَمَائِهِ عَلِیّاً الْمُرْتَضَی، وَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ، وَ الصِّدِّیقَ الْأَکْبَرَ، وَ الْفَارُوقَ الْأَعْظَمَ ، وَ الْمَأْمُونَ ، وَ الْمَهْدِیَّ ، فَلَا تَصْلُحُ هَذِهِ الْأَسْمَاءُ لِأَحَدٍ غَیْرَکَ .

یَا عَلِیُّ : أَنْتَ وَصِیِّی عَلَی أَهْلِ بَیْتِی حَیِّهِمْ وَ مَیِّتِهِمْ ، وَ عَلَی نِسَائِی فَمَنْ ثَبَّتَّهَا لَقِیَتْنِی غَداً، وَ مَنْ طَلَّقْتَهَا فَأَنَا بَرِیءٌ مِنْهَا، لَمْ تَرَنِی وَ لَمْ أَرَهَا فِی عَرَصَاتِ الْقِیَامَةِ ، وَ أَنْتَ خَلِیفَتِی عَلَی أُمَّتِی مِنْ بَعْدِی. فَإِذَا حَضَرَتْکَ الْوَفَاةُ فَسَلِّمْهَا إِلَی ابْنِیَ الْحَسَنِ الْبَرِّ الْوَصُولِ .

فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْیُسَلِّمْهَا إِلَی ابْنِیَ الْحُسَیْنِ الشَّهِیدِ الْمَقْتُولِ .

فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْیُسَلِّمْهَا إِلَی ابْنِهِ سَیِّدِ الْعَابِدِینَ ذِی الثَّفِنَاتِ عَلِیٍّ .

فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْیُسَلِّمْهَا إِلَی ابْنِهِ مُحَمَّدٍ الْبَاقِرِ.

فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْیُسَلِّمْهَا إِلَی ابْنِهِ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ .

فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْیُسَلِّمْهَا إِلَی ابْنِهِ مُوسَی الْکَاظِمِ .

فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْیُسَلِّمْهَا إِلَی ابْنِهِ عَلِیٍّ الرِّضَا.

فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْیُسَلِّمْهَا إِلَی ابْنِهِ مُحَمَّدٍ الثِّقَةِ التَّقِیِّ .

فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْیُسَلِّمْهَا إِلَی ابْنِهِ عَلِیٍّ النَّاصِحِ .

فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْیُسَلِّمْهَا إِلَی ابْنِهِ الْحَسَنِ الْفَاضِلِ .

فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْیُسَلِّمْهَا إِلَی ابْنِهِ مُحَمَّدٍ الْمُسْتَحْفِظِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ - صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ وَ سَلَّمَ - فَذَلِکَ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً.

ص:172

کنندۀ حق و باطل)، و مأمون (مورد اعتماد) و مهدی نامیده و این نام ها برای غیر تو شایسته نیست.

ای علی! تو جانشین من بر خاندانم چه زنده و چه مردۀ ایشان هستی، و نیز وصی بر زنانم هستی، هر یک را که تو به همسری من باقی گذاری فردای قیامت مرا دیدار کند و هر یک را تو طلاق دادی من از وی بیزارم و مرا نخواهد دید و من نیز او را در صحرای محشر نخواهم دید، و تو پس از من خلیفه و جانشین من بر امتم هستی.

هر گاه مرگت رسید خلافت را به فرزندم حسن واگذار کن، که او نیکوکار و بسیار پیوندکننده بین خویشان است؛ چون او وفاتش رسید باید آن را به فرزندم حسین، شهید مقتول بسپارد؛ چون هنگام شهادت حسین رسید باید به فرزندش علی که سرور عبادت پیشگان و ذو الثَّفنات(1) است، بسپارد؛

چون هنگام وفات او رسد باید به فرزندش محمّد باقر بسپارد، و چون مرگ او رسد باید به فرزندش جعفر صادق واگذار کند و چون مرگ او فرا رسد، باید به فرزندش موسی کاظم بسپارد، و چون وفات او فرا رسد به فرزندش علی، که (لقبش) رضا است باید بسپارد؛ و چون مرگ او فرا رسد به فرزندش محمّد تقی باید واگذارد، و چون هنگام وفات او شود به فرزندش علی ناصح (پند دهنده) باید بسپارد؛ و چون مرگ او در رسد به فرزندش حسن فاضل باید واگذارد، و چون وفات او برسد باید به فرزندش محمّد که نگهبان (آئین) آل محمّد علیهم السلام است، بسپارد؛

این ها امامان دوازده گانه اند. سپس بعد از او دوازده مهدی خواهد آمد. وقتی زمان وفات او فرا رسد آن را به فرزندش که اوّلین مهدی هاست می سپرد و او سه نام دارد: اسمی چون نام من احمد، اسم پدرم عبدالله، و نام سوم مهدی است و او اولین از مؤمنان است».

ص:173


1- (1) ثفنه به معنای پینه ای است که سر زانو می بندد و آن حضرت را به واسطه پینه زیادی که از کثرت سجده در اعضای سجده اش می بست ذی الثّفنات می گفتند». (نک: النهآیة چ فی غریب الحدیث: 216/2، ثفن)

ثُمَّ یَکُونُ مِنْ بَعْدِهِ اثْنَا عَشَرَ مَهْدِیّاً فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْیُسَلِّمْهَا إِلَی ابْنِهِ أَوَّلِ الْمَهْدِیِّینَ ، لَهُ ثَلَاثَةُ أَسَامِی، اسْمٌ کَاسْمِی، وَ اسْمِ أَبِی وَ هُوَ عَبْدُ اللهِ وَ أَحْمَدُ، وَ الِاسْمُ الثَّالِثُ الْمَهْدِیُّ ، وَ هُوَ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ ».(1)

[112] 12 - وَ مِنْ کِتَابِ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ الْهِلَالِیِّ رحمه الله، الَّذِی رَوَاهُ عَنْهُ أَبَانُ بْنُ أَبِی عَیَّاشٍ وَ قَرَأَهُ جَمِیعَهُ عَلَی سَیِّدِنَا عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام بِحُضُورِ جَمَاعَةٍ مِنْ أَعْیَانِ الصَّحَابَةِ مِنْهُمْ أَبُو الطُّفَیْلِ فَأَقَرَّهُ عَلَیْهِ مَوْلَانَا زَیْنُ الْعَابِدِینَ علیه السلام وَ قَالَ «هَذِهِ أَحَادِیثُنَا صَحِیحَةٌ ». قَالَ أَبَانٌ : لَقِیتُ أَبَا الطُّفَیْلِ بَعْدَ ذَلِکَ فِی مَنْزِلِهِ فَحَدَّثَنِی فِی الرَّجْعَةِ عَنْ أُنَاسٍ مِنْ أَهْلِ بَدْرٍ، وَ عَنْ سَلْمَانَ وَ الْمِقْدَادِ، وَ أُبَیِّ بْنِ کَعْبٍ .

وَ قَالَ أَبُو الطُّفَیْلِ : فَعَرَضْتُ هَذَا الَّذِی سَمِعْتُهُ مِنْهُمْ عَلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام بِالْکُوفَةِ ، فَقَالَ : «هَذَا عِلْمٌ خَاصٌّ لَا یَسَعُ الْأُمَّةَ جَهْلُهُ ، وَ رَدُّ عِلْمِهِ إِلَی اللهِ ». ثُمَّ صَدَّقَنِی بِکُلِّ مَا حَدَّثُونِی، وَ قَرَأَ عَلَیَّ بِذَلِکَ قِرَاءَةً کَثِیرَةً وَ فَسَّرَهُ تَفْسِیراً شَافِیاً، حَتَّی صِرْتُ مَا أَنَا بِیَوْمِ الْقِیَامَةِ أَشَدَّ یَقِیناً مِنِّی بِالرَّجْعَةِ .

وَ کَانَ مِمَّا قُلْتُ : یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَخْبِرْنِی عَنْ حَوْضِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم فِی الدُّنْیَا أَمْ فِی الْآخِرَةِ ؟ فَقَالَ «بَلْ فِی الدُّنْیَا» قُلْتُ : فَمَنِ الذَّائِدُ عَنْهُ ؟ فَقَالَ : «أَنَا بِیَدِی، فَلْیَرِدَنَّهُ أَوْلِیَائِی وَ لْیُصْرَفَنَّ عَنْهُ أَعْدَائِی».

وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَی «لَأُورِدَنَّهُ أَوْلِیَائِی، وَ لَأَصْرِفَنَّ عَنْهُ أَعْدَائِی».

ص:174


1- (1) الغیبة الطوسی: 150؛ إثبات الهداة: 126/2، ح 376؛ نوادر الأخبار: 294؛ الإیقاظ من الهجعة: 393، باب 11؛ البحار: 68/53، ح 66؛ مکاتیب الرسول: 96/2، ح 13.

[112] 12 - از کتاب سلیم بن قیس هلالی - که ابان بن ابی عیاش آن را از سُلیم روایت می کند، و همه این کتاب را بر امام زین العابدین علیه السلام در حضور جمعی از بزرگان صحابه مانند «ابو الطُّفیل» خواند و حضرت تصدیق کردند و فرمودند این ها احادیث ما است و همه صحیح است - نقل می کند که ابان گفت:

بعد از آن ابو الطّفیل(1) را در منزلش ملاقات کردم، او در بارۀ رجعت از عده ای از اهل بدر و از سلمان و ابوذر و مقداد و ابیّ بن کعب برایم مطالبی نقل کرد.

ابو الطفیل گفت: مطالبی را که از اینان شنیده بودم در کوفه خدمت علی بن ابی طالب علیه السلام عرضه کردم. آن حضرت به من فرمود: «این دانش خاصی است که بر امّت ندانستنش روا است و می توانند دانش آن را به خداوند واگذارند». سپس حضرت آنچه آنان به من خبر داده بودند را تأیید فرمود و در این باره آیات بسیاری از قرآن برایم خواند و آن ها را تفسیر کاملی فرمود، به قدری که یقینم به رجعت به اندازۀ یقین من به قیامت رسید.

ابو الطفیل گوید: از جمله چیزهایی از حضرت پرسیدم این بود که گفتم: ای امیرمؤمنان! مرا از حوض پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با خبر ساز که در دنیا است یا آخرت ؟ فرمود: «البته (راه رسیدن به آن) در دنیا است». عرض کردم: چه کسی از آن پاسداری می کند؟ فرمود: «من با این دستم؛ دوستانم را به سوی آن رهنمون شوم و دشمنانم را از آن بازگردانم».

ص:175


1- (1) وی همان «عامر بن واثله کِنانی» است که مدّت هشت حال محضر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را درک کرد و از اصحاب آن حضرت بود. ولادتش سال اوّل هجری است. بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از خواص اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام بود و در جنگ ها نیز همراه آن حضرت بود. او از جمله کسانی است که حجّاج بن یوسف ثقفی تصمیم داشت وی را به خاطر قبول داشتن ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام به قتل برساند ولی به خاطر عبدالملک نجات یافت. وی محضر امام سجّاد علیه السلام را نیز درک نموده و در سال 107 قمری از دنیا رفت. (از کتب شیعه ر. ک: رجال الطوسی: 70، رقم 647؛ قاموس الرجال: 381/11، رقم 497؛ معجم رجال الحدیث: 203/9، رقم 6108؛ و از کتب اهل تسنّن ر. ک: معرفة الثقات عجلی: 97/1؛ الثقات ابن حبّان: 291/3؛ الکامل: 87/5، رقم 1264؛ سیر أعلام النبلاء: 467/3، رقم 97)

فَقُلْتُ : یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَوْلُ اللهِ : وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ (1) مَا الدَّابَّةُ ؟

قَالَ : «یَا أَبَا الطُّفَیْلِ الْهُ عَنْ هَذَا» فَقُلْتُ : یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَخْبِرْنِی بِهِ جُعِلْتُ فِدَاکَ ، قَالَ : «هِیَ دَابَّةٌ تَأْکُلُ الطَّعَامَ ، وَ تَمْشِی فِی الْأَسْوَاقِ ، وَ تَنْکِحُ النِّسَاءَ» فَقُلْتُ : یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ هُوَ؟ قَالَ : «هُوَ دَبُ الْأَرْضِ الَّذِی تَسْکُنُ الْأَرْضُ بِهِ » قُلْتُ : یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ هُوَ؟ قَالَ : «صِدِّیقُ هَذِهِ الْأُمَّةِ ، وَ فَارُوقُهَا، وَ رِبِّیُّهَا، وَ ذُو قَرْنَیْهَا قُلْتُ : یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ هُوَ؟ قَالَ : «الَّذِی قَالَ اللهُ تَعَالَی: وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ (2) وَ اَلَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ (3) وَ اَلَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ (4) وَ الَّذِی تَصَدَّقَ بِهِ أَنَا، وَ النَّاسُ کُلُّهُمْ کَافِرُونَ غَیْرِی وَ غَیْرَهُ ».

قُلْتُ : یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَسَمِّهِ لِی، قَالَ : «قَدْ سَمَّیْتُهُ لَکَ یَا أَبَا الطُّفَیْلِ ، وَ اللهِ لَوْ أَدْخَلْتَ عَلَیَ عَامَّةَ شِیعَتِی الَّذِینَ بِهِمْ أُقَاتِلُ ، الَّذِینَ أَقَرُّوا بِطَاعَتِی، وَ سَمَّوْنِی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ، وَ اسْتَحَلُّوا جِهَادَ مَنْ خَالَفَنِی، فَحَدَّثْتُهُمْ بِبَعْضِ مَا أَعْلَمُ مِنَ الْحَقِّ فِی الْکِتَابِ الَّذِی نَزَلَ بِهِ جَبْرَئِیلُ علیه السلام عَلَی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم لَتَفَرَّقُوا عَنِّی حَتَّی أَبْقَی فِی عِصَابَةِ حَقٍّ قَلِیلَةٍ ، أَنْتَ وَ أَشْبَاهُکَ مِنْ شِیعَتِی» فَفَزِعْتُ وَ قُلْتُ : یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَنَا وَ أَشْبَاهِی نَتَفَرَّقُ عَنْکَ أَوْ نَثْبُتُ مَعَکَ ؟ قَالَ : «بَلْ تَثْبُتُونَ ».

ص:176


1- (1) النمل (27):82.
2- (2) هود (11):17.
3- (3) النّمل (27):40.
4- (4) الزّمر (39):33.

گفتم: ای امیرمؤمنان! در آیۀ: «و هنگامی که فرمان عذاب آن ها رسد (و در آستانه رستاخیز قرار گیرند)، جنبنده ای را از زمین برای آن ها خارج می کنیم که با آنان تکلّم می کند (و می گوید) که مردم به آیات ما ایمان نمی آوردند - نمل: 82» منظور از «جنبنده» چیست ؟

حضرت فرمود: «ای ابو الطفیل! از این پرسش در گذر».

عرض کردم: ای امیرمؤمنان! فدایت گردم، مرا از آن با خبر کن. فرمود: «آن جنبنده ای است که غذا می خورد و در بازارها راه می رود و با زنان ازدواج می کند». گفتم: ای امیرمؤمنان، او کیست ؟

فرمود: «او قوام (و محور) زمین است که زمین به وجود او (و بر آن) آرامش یابد».

گفتم: ای امیرمؤمنان، او کیست ؟

فرمود: «صدّیق این امّت و فاروق و مرد الهی(1) و سردسته آنان است».

عرض کردم: ای امیرمؤمنان، او کیست ؟

فرمود: «کسی که خداوند درباره اش فرموده: «و شاهدی از خود (پیامبر) در پی آید - هود: 17» و «کسی که نزد او علم الکتاب است - رعد: 43» و «کسی که راستی آورده و راستی را تصدیق کند - زمر: 33» و آن کس که پیامبر را تصدیق کرد من بودم در حالی که همه مردم جز من و او کافر بودند».

گفتم: ای امیر مؤمنان! او کیست، برایم نام ببر؟ فرمود: «برایت نام برده ام. ای ابو طفیل! به خدا قسم اگر حتّی بر همین شیعیانم که همراه آنان می جنگم و همین کسانی که به اطاعتم اقرار کرده و مرا امیر المؤمنین نامیده اند و جهاد با مخالفانم را

ص:177


1- (1) «و ربِّیها» در روایت اشاره به آیۀ 146 از سورۀ آل عمران است که می فرماید: وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُوا: «و چه بسیار پیامبری، که همراه او، مردان الهی بسیاری پیکار کردند. و در برابر آنچه در راه خدا به آنان می رسید، سستی نورزیدند و ناتوان نشدند و تسلیم نگردیدند». (علامۀ مجلسی رحمه الله)

ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَیَّ فَقَالَ : «إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یَعْرِفُهُ وَ لَا یُقِرُّ بِهِ إِلَّا ثَلَاثَةٌ : مَلَکٌ مُقَرَّبٌ ، أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ ، أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ نَجِیبٌ امْتَحَنَ اللهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ .

یَا أَبَا الطُّفَیْلِ إِنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم قُبِضَ فَارْتَدَّ النَّاسُ ضُلَّالًا وَ جُهَّالًا إِلَّا مَنْ عَصَمَهُ اللهُ بِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ ».(1)

[113] 13 - وَ بِإِسْنَادِی إِلَی الصَّدُوقِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ بَابَوَیْهِ رحمه الله قَالَ : حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْعَطَّارُ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ : حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ قَالَ : حَدَّثَنِی یَعْقُوبُ بْنُ یَزِیدَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْمِیثَمِیِّ ، عَنْ مُثَنًّی الْحَنَّاطِ قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ : «أَیَّامُ اللهِ ثَلَاثَةٌ : یَوْمُ قِیَامِ (2) الْقَائِمِ ، وَ یَوْمُ الْکَرَّةِ ، وَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ ».(3)

[114] 14 - وَ بِإِسْنَادِی إِلَی مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ ، قَالَ : حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللهِ الرِّیَاحِیُّ ، عَنْ أَبِی الصَّامِتِ الْحُلْوَانِیِ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : «قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: أَنَا قَسِیمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ، لَا یَدْخُلُهَا دَاخِلٌ إِلَّا عَلَی أَحَدِ قِسْمَیْنِ ، وَ أَنَا الْفَارُوقُ الْأَکْبَرُ، وَ أَنَا الْإِمَامُ لِمَنْ بَعْدِی، وَ الْمُؤَدِّی عَمَّنْ کَانَ قَبْلِی، لَا یَتَقَدَّمُنِی أَحَدٌ إِلَّا أَحْمَدُ صلی الله علیه و آله و سلم وَ إِنِّی وَ إِیَّاهُ لَعَلَی سَبِیلٍ وَاحِدٍ، إِلَّا أَنَّهُ هُوَ الْمَدْعُوُّ بِاسْمِهِ ، وَ لَقَدْ أُعْطِیتُ السِّتَّ : عِلْمَ الْمَنَایَا وَ الْبَلَایَا، وَ الْوَصَایَا، وَ فَصْلَ الْخِطَابِ ، وَ إِنِّی لَصَاحِبُ الْکَرَّاتِ وَ دَوْلَةُ الدُّوَلِ ، وَ إِنِّی لَصَاحِبُ الْعَصَا وَ الْمِیسَمِ ، وَ الدَّابَّةُ الَّتِی تُکَلِّمُ النَّاسَ ».(4)

ص:178


1- (1) کتاب سلیم بن قیس: 561/2؛ الخصال: 108، ح 75؛ معانی الأخبار: 365، ح 1 - باب معنی أیام اللّه عزّ و جلّ ؛ نوادر الأخبار: 284، ح 14 (به اختصار)؛ الإیقاظ من الهجعة: 281، ح 97؛ البحار: 61/7، ح 13 و 63/53، ح 53.
2- (2) الخصال و دیگر مصادر روایی: «یقوم».
3- (3) الخصال: 108، ح 75؛ معانی الأخبار: 365، ح 1 - باب معنی أیام اللّه عزّ و جلّ ؛ البحار: 61/7، ح 13 و 50/51، ح 23.
4- (4) بصائر الدرجات: 199، ذیل ح 1؛ الکافی: 198/1، ذیل ح 3؛ البحار: 354/25، ذیل ح 3، (از بصائر)؛ المحتضر: 160.

حلال دانسته اند، وارد شوم و یک ماه تمام در بارۀ برخی حقایق کتابی که جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل کرده و بعضی از آنچه از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیده ام سخن گویم، از اطراف من پراکنده شده و با گروهی اندک امّا بر حق مانند تو و امثال تو از شیعیانم تنها می مانم».

ابوالطفیل گوید: ترسیدم و گفتم: ای امیر مؤمنان! من و امثال من از شما جدا شده یا می مانیم ؟ فرمود: «نه، شما می مانید» سپس حضرت رو به من کرد و فرمود: «همانا که امر ما اهل بیت (حال و شأن ایشان)، موضوعی سخت و دشوار است که جز سه گروه آن را نشناسند (و به آن نزدیک نشوند) و اقرار به آن ننمایند: فرشته ای مقرّب یا پیامبری مرسل یا بنده ای مؤمن که خداوند قلبش را برای ایمان آزموده باشد.

ای ابو طفیل! رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درگذشت و مردم همه به گمراهی و نادانی مرتد شدند مگر کسانی که خداوند آنان را به وسیله ما اهل بیت نجات داد و از ارتداد مصون داشت».

[113] 13 - مثنّی حنّاط گوید: شنیدم امام باقر علیه السلام می فرمود: «روزهای خداوند سه روز است: روزی که حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف قیام کند، و روز رجعت، و روز قیامت».

[114] 14 - ابوصامت حُلوانی گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: امیر المؤمنین علیه السلام می فرمود: «من تقسیم کنندۀ بهشت و دوزخم، کسی جز طبق تقسیم من به بهشت یا دوزخ نرود، و منم فاروق بزرگ (برترین جداکنندۀ حق و باطل)، و من پیشوای مردم پس از خود و مأمور و سفیرم از جانب کسی که (پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم) پیش از من بوده، هیچ کسی جز احمد صلی الله علیه و آله و سلم بر من پیشی (و برتری) ندارد و من و او در یک روش و راهیم، جز این که او را به نام (پیامبر) نامیده اند. و به من شش فضیلت عطا شده است: 1 - علم مقدّرات مرگ و میرها و بلاها (یی که بر مردم عارض می شود). 2 - علم وصیت ها (آنچه اوصیاء پیغمبران می دانند). 3 - علم نژادها (و حرام زادگان و حلال زادگان). 4 - فصل الخطاب (قرآن یا داوری میان حق و باطل و یا بیان و سخن واضح). 5 - و منم

ص:179

حَدَّثَنِی الشَّیْخُ أَبُو عَبْدِ اللهِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍّ بِإِسْنَادِهِ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ مِنْ تَفْسِیرِ الْقُرْآنِ الْعَزِیزِ، قَالَ : وَ أَمَّا الرَّدُّ عَلَی مَنْ أَنْکَرَ الرَّجْعَةَ فَقَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ : وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً (1).(2)

[115] 15 - قَالَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ : وَ حَدَّثَنِی أَبِی، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ حَمَّادٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «مَا یَقُولُ النَّاسُ فِی هَذِهِ الْآیَةِ : وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً ؟ قُلْتُ : یَقُولُونَ : أَنَّهَا فِی الْقِیَامَةِ ، قَالَ : «لَیْسَ کَمَا یَقُولُونَ ، إِنَّ ذَلِکَ فِی الرَّجْعَةِ ، أَ یَحْشُرُ اللهُ فِی الْقِیَامَةِ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً وَ یَدَعُ الْبَاقِینَ ، إِنَّمَا آیَةُ الْقِیَامَةِ قَوْلُهُ تَعَالَی: وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً (3) وَ قَوْلُهُ : وَ حَرامٌ عَلی قَرْیَةٍ أَهْلَکْناها أَنَّهُمْ لا یَرْجِعُونَ ». (4) فَقَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: «کُلُّ قَرْیَةٍ أَهْلَکَ اللهُ أَهْلَهَا بِالْعَذَابِ لَا یَرْجِعُونَ فِی الرَّجْعَةِ ، وَ أَمَّا یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَیَرْجِعُونَ الَّذِینَ مَحَضُوا الْإِیمَانَ مَحْضاً، وَ غَیْرُهُمْ مِمَّنْ لَمْ یَهْلِکُوا بِالْعَذَابِ وَ مَحَضُوا الْکُفْرَ مَحْضاً یَرْجِعُونَ ».(5)

[116] 16 - قَالَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ : وَ حَدَّثَنِی أَبِی، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ مُسْکَانَ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: وَ إِذْ أَخَذَ اللّهُ مِیثاقَ النَّبِیِّینَ لَما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ

ص:180


1- (1) النمل (27):83.
2- (2) تفسیر القمّی: 25/1 - مقدّمۀ کتاب؛ الإیقاظ من الهجعة: 246. البته این تفسیر از خود علی بن ابراهیم بن هاشم نمی باشد و در حقیقت تفسیری است که آقا امیرالمؤمنین علیه السلام آن را بیان فرموده اند. (ر. ک: البحار: 118/53، ح 149)
3- (3) الکهف (18):47.
4- (4) الأنبیاء (21):95.
5- (5) تفسیر القمّی: 25/1، مقدّمۀ کتاب؛ الإیقاظ من الهجعة: 247، ح 23؛ البحار: 60/53، ح 49؛ تفسیر البرهان: 90/1.

صاحب کرّات (حمله های مشهور میدان جنگ یا بازگشت به دنیا و رجعت) و دست به دست شدن حکومت ها. 6 - و من صاحب عصا و میسم (= داغ) و جنبنده ای که با مردم سخن گوید می باشم».(1)

شیخ ابوعبدالله محمّد بن مکّی از علی بن ابراهیم بن هاشم نقل کرده که ایشان در رد منکران رجعت این آیه از خواندند: «و (یادکن) روزی را که از هر امّتی، گروهی را شتابان محشور می کنیم - نمل: 83».

[115] 15 - حمّاد گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «مردم (عامّه) دربارۀ این آیه: «و (یادکن) روزی را که از هر امّتی، گروهی را شتابان محشور می کنیم - نمل: 83» چه می گویند؟» گفتم: می گویند که آن در (روز) قیامت است. حضرت فرمود: «این گونه نیست که آن ها می گویند، به راستی که آن در رجعت است، آیا در روز قیامت خداوند گروهی را شتابان محشور می کند و بقیه را (رها کرده و در همان حال قبر) باقی می گذارد، آیۀ مربوط به قیامت این کلام خداوند است که می فرماید: «و [یاد کن روزی را که] همۀ آنان را [برای ورود به عرصه قیامت] محشور می کنیم، و هیچ یک از آنان را وانمی گذاریم - کهف: 47» و یا آیۀ: «و مردم شهری که آن را هلاک کرده ایم محال است بازگشتی داشته باشند - انبیاء: 95»».

ص:181


1- (1) علامه مصطفوی در شرح این روایت گوید: «مراد به عصا یا چوب دستی مخصوصی است که از پیغمبران به اوصیائشان رسیده و همانست که دست حضرت موسی بوده و دست به دست گشته تا به پیغمبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم و از او به امیر المؤمنین علیه السلام رسیده است و یا آن که کلمۀ «عصا» کنایه از قدرت و تصرّفست. و امّا میسم در لغت به معنی آلت نشانه گذاری و آهنی است که با آن گوسفندان را داغ می کنند و نشانه می گذارند تا با گوسفندان دیگر اشتباه نشوند و بدین مناسبت بعضی از شارحان گفته اند: مقصود از این که علی علیه السلام صاحب عصا و میسم است اینست که او چوپان و گله دار امّت است بعد از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و عصا و میسم از خصائص چوپانست و از روایاتی استفاده می شود که امیر المؤمنین علیه السلام در قیامت ابزاری در دست دارد که میان دو چشم اهل ایمان علامت «مؤمن» و میان دو چشم کفار علامت «کافر» می گذارد. و امّا جنبندۀ سخنگو اشاره دارد به آیه شریفه: «و چون فرمان بر آنها اجرا شود جنبنده ای از زمین بیرون آریم تا بدان ها بگوید که این مردم آیات ما را باور نمی کرده اند - نمل: 82» این جنبنده در روایات بسیاری تأویل به امیر المؤمنین علیه السلام شده است در زمانی که مؤمنین و کفار را نشانه گذاری می کند».

حِکْمَةٍ ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ (1) قَالَ : «مَا بَعَثَ اللهُ نَبِیّاً مِنْ لَدُنْ آدَمَ علیه السلام إِلَّا وَ یَرْجِعُ إِلَی الدُّنْیَا فَیَنْصُرُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ هُوَ قَوْلُهُ : لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ یَعْنِی بِرَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ لَتَنْصُرُنَّهُ یَعْنِی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ».

وَ مِثْلُهُ کَثِیرٌ مِمَّا وَعَدَ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی الْأَئِمَّةَ علیهم السلام مِنَ الرَّجْعَةِ وَ النَّصْرِ، فَقَالَ : وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً (2) وَ هَذَا إِنَّمَا یکُونُ إِذَا رَجَعُوا إِلَی الدُّنْیا.

وَ قَوْلُهُ : وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ (3) فَهَذَا کُلُّهُ مِمَّا یَکُونُ فِی الرَّجْعَةِ .(4)

[117] 17 - قَالَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ : وَ حَدَّثَنِی أَبِی، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ، عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ قَالَ : ذُکِرَ عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام جَابِرٌ، فَقَالَ : «رَحِمَ اللهُ جَابِراً، لَقَدْ بَلَغَ مِنْ عِلْمِهِ أَنَّهُ کَانَ یَعْرِفُ تَأْوِیلَ هَذِهِ الْآیَةِ : إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلی مَعادٍ (5) یَعْنِی الرَّجْعَةَ ».(6)

و مثله کثیر نذکره فی مواضعه.

ص:182


1- (1) آل عمران (3):81.
2- (2) النور (24):55.
3- (3) القصص (28):5.
4- (4) تفسیر القمّی: 25/1 - مقدّمۀ کتاب و ص 106، تا: «یعنی أمیر المؤمنین علیه السلام»؛ البحار: 50/53، ح 23؛ تفسیر البرهان: 646/1، صدر حدیث 2.
5- (5) القصص (28):85.
6- (6) تفسیر القمّی: 25/1 - مقدّمۀ کتاب؛ البحار: 61/53، ح 51؛ تفسیر البرهان: 291/4، ح 3.

(سپس) امام صادق علیه السلام فرمود: «هر (قریه و) شهری را که خداوند اهل آن را به خاطر عذاب خویش هلاک نموده است در هنگام رجعت بازگشتی (به دنیا) ندارند، و امّا در روز قیامت برمی گردند، و در رجعت مؤمن خالص، و کافر خالص و آنان که به عذاب خدا نمُرده اند برمی گردند».

[116] 16 - عبدالله بن مسکان گوید: امام صادق علیه السلام دربارۀ آیۀ: «و (به خاطر بیاورید) هنگامی را که خداوند، از پیامبران (و پیروان آن ها)، پیمان محکم گرفت، که هر گاه کتاب و دانش به شما دادم، سپس پیامبری به سوی شما آمد که آنچه را [از کتاب های آسمانی] نزد شماست تصدیق کرد، به او ایمان بیاورید و او را بی تردید یاری کنید - آل عمران: 81» فرمود: «خداوند از زمان حضرت آدم علیه السلام هیچ پیامبری را مبعوث نکرده است مگر آن که (آن پیامبر) به دنیا برگشته و امیرالمؤمنین علیه السلام را یاری می کند و این همان کلام خداوند است که می فرماید: «به او ایمان آورید» یعنی به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و «او را بی تردید یاری می کند» یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام را.

و مانند این بسیار است از آنچه خداوند، ائمّه علیهم السلام را در مورد رجعت و یاری دادن ایشان وعده داده است و فرموده: «خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند وعده می دهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد، همان گونه که به پیشینیان آن ها خلافت روی زمین را بخشید و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده، پابرجا و ریشه دار خواهد ساخت و ترسشان را به امنیت و آرامش مبدّل می کند، آن چنان که تنها مرا می پرستند و هیچ چیز را شریک من نخواهند ساخت - نور: 55» و این فقط مربوط به زمانی است که (رجعت کرده و دوباره) به دنیا بازمی گردند.

و آیۀ: «ما می خواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم - قصص: 5» نیز تمامش مربوط به رجعت می باشد».

[117] 17 - عمرو بن شمر گوید: نزد امام باقر علیه السلام سخن از جابر شد، حضرت فرمود: «خداوند جابر را مورد رحمت خویش قرار دهد، علمش به جائی رسیده بود که تأویل

ص:183

[118] 18 - وَ مِنَ التَّفْسِیرِ أَیْضاً: قَوْلُهُ تَعَالَی وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ - إِلَی قَوْلِهِ - بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ فَإِنَّهُ حَدَّثَنِی أَبِی، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «انْتَهَی رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ هُوَ نَائِمٌ فِی الْمَسْجِدِ قَدْ جَمَعَ رَمْلًا وَ وَضَعَ رَأْسَهُ عَلَیْهِ ، فَحَرَّکَهُ فَقَالَ : قُمْ یَا دَابَّةَ اللهِ .

فَقَالَ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِهِ : یَا رَسُولَ اللهِ أَ یُسَمِّی بَعْضُنَا بَعْضاً بِهَذَا الِاسْمِ ؟ فَقَالَ :

لَا وَ اللهِ مَا هُوَ إِلَّا لَهُ خَاصَّةً ، وَ هُوَ الدَّابَّةُ الَّتِی ذَکَرَهَا اللهُ فِی کِتَابِهِ : وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ .(1)

ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: یَا عَلِیُّ إِذَا کَانَ آخِرُ الزَّمَانِ أَخْرَجَکَ اللهُ فِی أَحْسَنِ صُورَةٍ وَ مَعَکَ مِیسَمٌ تَسِمُ بِهِ أَعْدَاءَکَ ».

فَقَالَ الرَّجُلُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: إِنَّ الْعَامَّةَ یَقُولُونَ : هَذِهِ الْآیَةُ إِنَّمَا تُکَلِّمُهُمْ ، فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «کَلَّمَهُمُ اللهُ فِی نَارِ جَهَنَّمَ إِنَّمَا هُوَ تُکَلِّمُهُمْ مِنَ الْکَلَامِ ».

وَ الدَّلِیلُ عَلَی أَنَّ هَذَا فِی الرَّجْعَةِ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ : وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَ . حَتّی إِذا جاؤُ قالَ أَ کَذَّبْتُمْ بِآیاتِی وَ لَمْ تُحِیطُوا بِها عِلْماً أَمّا ذا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (2) قَالَ : «الْآیَاتُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةُ علیهم السلام».

فَقَالَ الرَّجُلُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: إِنَّ الْعَامَّةَ تَزْعُمُ أَنَّ قَوْلَهُ تَعَالَی: وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً عَنَی فِی الْقِیَامَةِ .

ص:184


1- (1) النمل (27):82.
2- (2) النمل (27):83-84.

این آیه را می دانست: «آن کس که این قرآن را بعهده تو گذاشت به بازگشتگاهی خواهدت برد، قصص: 85» یعنی (می دانست که) مربوط به رجعت است».

[118] 18 - ابوبصیر گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر آیۀ: «و هنگامی که فرمان عذاب آن ها رسد (و در آستانه رستاخیز قرار گیرند)، جنبنده ای را از زمین برای آن ها خارج می کنیم که با آنان تکلّم می کند (و می گوید) که مردم به آیات ما ایمان نمی آوردند - نمل: 82» فرمود: «رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به امیر المؤمنین علیه السلام برخورد و او را در مسجد خوابیده دید، بدین حال که مقداری ریگ جمع کرده و سرش را روی آن گذاشته بود، حضرت (با دست خود) حرکتش داد و فرمود: برخیز ای جنبدۀ خدا.

مردی از اصحاب گفت: یا رسول الله ما هم می توانیم (رفیقان خود و) یکدیگر را به این نام بخوانیم ؟ فرمود: نه، به خدا سوگند این لقب جز برای او نیست، او جنبنده ای است که خدا می فرماید: «و هنگامی که فرمان عذاب آن ها رسد، جنبنده ای را از زمین برای آن ها خارج می کنیم که با آنان تکلّم می کند.. - نمل: 82».

سپس فرمود: ای علی! در آخر الزّمان خداوند تو را به بهترین صورتی (از قبر) بیرون آورد، در حالی که آهن داغی در دست داری دشمنانت را به آن داغ نشان می کنی.

مردی به امام صادق علیه السلام عرضه داشت: اهل تسنّن می گویند: این آیه به صورت «تکلّمهم» است، یعنی ایشان را جراحت می زنی. حضرت فرمود: خداوند ایشان را در جهنّم زخمی کند برای اینکه آیه شریفه از «کلام» می باشد، نه از «کلم».

و دلیل بر این که این در هنگام رجعت است این آیه است که می فرماید: «(یاد کن) روزی را که ما از هر امّتی، گروهی را شتابان از کسانی که آیات ما را تکذیب می کردند محشور می کنیم و آن ها را نگه می داریم تا به یکدیگر ملحق شوند! تا زمانی که (به پای حساب) می آیند، (به آنان) می گوید: «آیا آیات مرا تکذیب کردید و در صدد تحقیق برنیامدید؟! شما چه اعمالی انجام می دادید؟!» - نمل: 83-84»، و منظور از آیات (در آیه) امیرالمؤمنین و ائمّه علیهم السلام می باشند».

ص:185

فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «یَحْشُرُ اللهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً وَ یَدَعُ الْبَاقِینَ ؟ لَا وَ لَکِنَّهُ فِی الرَّجْعَةِ ، وَ أَمَّا آیَةُ الْقِیَامَةِ وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً ».(1)

[119] 19 - حَدَّثَنِی أَبِی قَالَ : حَدَّثَنِی ابْنُ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنِ الْمُفَضَّلِ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ : وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً قَالَ : «لَیْسَ أَحَدٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ قُتِلَ إِلَّا وَ یَرْجِعُ حَتَّی یَمُوتَ ، وَ لَا یَرْجِعُ إِلَّا مَنْ مَحَضَ الْإِیمَانَ مَحْضاً، وَ مَحَضَ الْکُفْرَ مَحْضاً».

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «قَالَ رَجُلٌ لِعَمَّارِ بْنِ یَاسِرٍ: یَا أَبَا الْیَقْظَانِ آیَةٌ فِی کِتَابِ اللهِ تَعَالَی قَدْ أَفْسَدَتْ قَلْبِی وَ شَکَّکَتْنِی، قَالَ عَمَّارٌ: وَ أَیَّةُ آیَةٍ هِیَ ؟ قَالَ :

قَوْلُ اللهِ تَعَالَی: وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ الْآیَةَ ، فَأَیَّةُ دَابَّةٍ هَذِهِ ؟ قَالَ عَمَّارٌ: وَ اللهِ مَا أَجْلِسُ وَ لَا آکُلُ وَ لَا أَشْرَبُ حَتَّی أُرِیکَهَا.

فَجَاءَ عَمَّارٌ مَعَ الرَّجُلِ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ هُوَ یَأْکُلُ تَمْراً وَ زُبْداً، فَقَالَ : یَا أَبَا الْیَقْظَانِ هَلُمَّ ، فَجَلَسَ عَمَّارٌ وَ أَقْبَلَ یَأْکُلُ مَعَهُ ، فَتَعَجَّبَ الرَّجُلُ مِنْهُ ، فَلَمَّا قَامَ عَمَّارٌ قَالَ الرَّجُلُ : سُبْحَانَ اللهِ یَا أَبَا الْیَقْظَانِ حَلَفْتَ أَنَّکَ لَا تَأْکُلُ وَ لَا تَشْرَبُ وَ لَا تَجْلِسُ حَتَّی تُرِیَنِیهَا، قَالَ عَمَّارٌ: قَدْ أَرَیْتُکَهَا إِنْ کُنْتَ تَعْقِلُ ».(2)

ص:186


1- (1) تفسیر القمی: 130/2-131؛ تأویل الآیات الظاهرة: 401؛ نوادر الأخبار فیض: 291، ح 1؛ الوافی: 461/2؛ البحار: 53 /، ح 30؛ مرآة العقول: 368/2؛ تفسیر نور الثقلین: 98/4، ح 104.
2- (2) تفسیر القمی: 131/2؛ الإیقاظ من الهجعة: 336، ح 59؛ ریاض الأبرار: 252/3، ح 232؛ البحار: 53/53؛ مدینة المعاجز: 92/3، ح 751؛ تفسیر البرهان: 229/4، ح 5؛ تفسیر نور الثقلین: 98/4، ح 105؛

مرد به امام صادق علیه السلام گفت: اهل تسنّن گمان می کنند که آیۀ: «(یاد کن) روزی را که ما از هر امّتی، گروهی را شتابان محشور می کنیم - نمل: 83» مربوط به قیامت است ؟

حضرت فرمود: «خداوند روز قیامت گروهی را شتابان محشور می کند و بقیه را (رها کرده و در همان حال قبر) باقی می گذارد؟ این گونه نیست و این (آیه) در مورد رجعت است و آیۀ مربوط به قیامت این است: «و [یاد کن روزی را که] همۀ آنان را [برای ورود به عرصه قیامت] محشور می کنیم، و هیچ یک از آنان را وانمی گذاریم - کهف: 47»».

[119] 19 - مفضّل بن عمر گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر آیۀ: «(یاد کن) روزی را که ما از هر امّتی، گروهی را شتابان محشور می کنیم - نمل: 83» فرمود: «هیچ مؤمنی نیست که کشته شده باشد مگر این که (به دنیا) بر می گردد تا به مرگ عادی بمیرد، و رجعت مختص مؤمن محض یا کافر محض است».

و امام علیه السلام فرمود: «مردی به عمّار بن یاسر گفت: ای ابا الیقظان (کُنیۀ عمّار)، یک آیه در قرآن موجب تباهی دل و تردید در دین من شده است ؟ عمّار گفت: آن آیه کدام است ؟ گفت: این کلام خداوند: «و هنگامی که فرمان عذاب آن ها رسد (و در آستانه رستاخیز قرار گیرند)، جنبنده ای را از زمین برای آن ها خارج می کنیم که با آنان تکلّم می کند (و می گوید) که مردم به آیات ما ایمان نمی آوردند - نمل: 82» این کدامین جنبده است ؟ عمّار گفت: به خدا قسم ننشینم و نخورم و ننوشم تا آن جنبنده را به تو نشان دهم. عمّار با آن مرد (با هم) خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام آمدند، حضرت خرما و کره می خورد فرمود: ابا الیقظان (عمّار) جلو بیا. عمار نشست مشغول خوردن شد، مرد تعجّب کرد، وقتی که برخاست گفت: سبحان اللّه، ای عمّار تو قسم خوردی که چیزی نخوری و ننوشی و به زمین ننشینی تا آن جنبنده را به من نشان دهی ؟! عمار گفت: به تو نشان دادم، اگر فهم داشتی».

ص:187

[120] 20 - قَالَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ : فِی قَوْلِهِ : إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِی حَرَّمَها قَالَ : «مَکَّةُ » وَ لَهُ کُلُّ شَیْ ءٍ قَالَ : «اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ » وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ - إِلَی قَوْلِهِ - سَیُرِیکُمْ آیاتِهِ فَتَعْرِفُونَها (1) قَالَ : «أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةُ علیهم السلام إِذَا رَجَعُوا یَعْرِفُهُمْ أَعْدَاؤُهُمْ إِذَا رَأَوْهُمْ ».

وَ الدَّلِیلُ عَلَی أَنَّ الْآیَاتِ هُمُ الْأَئِمَّةُ قَوْلُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: «مَا للهِ آیَةٌ أَعْظَمُ مِنِّی فَإِذَا رَجَعُوا إِلَی الدُّنْیَا یَعْرِفُهُمْ أَعْدَاؤُهُمْ إِذَا رَأَوْهُمْ فِی الدُّنْیَا(2)».(3)

[121] 21 - قَالَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ : وَ قَوْلُهُ إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلی مَعادٍ فَإِنَّهُ حَدَّثَنِی أَبِی، عَنْ حَمَّادٍ، عَنْ حَرِیزٍ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : سُئِلَ عَنْ جَابِرٍ، فَقَالَ : «رَحِمَ اللهُ جَابِراً بَلَغَ مِنْ فِقْهِهِ أَنَّهُ کَانَ یَعْرِفُ تَأْوِیلَ هَذِهِ الْآیَةِ : إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلی مَعادٍ (4) یَعْنِی الرَّجْعَةَ ».(5)

[122] 22 - قَالَ : وَ حَدَّثَنِی أَبِی، عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ، عَنْ یَحْیَی الْحَلَبِیِّ ، عَنْ عَبْدِ الْحَمِیدِ الطَّائِیِّ ، عَنْ أَبِی خَالِدٍ الْکَابُلِیِّ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلی مَعادٍ قَالَ : «یَرْجِعُ إِلَیْکُمْ نَبِیُّکُمْ صلی الله علیه و آله و سلم».(6)

ص:188


1- (1) النّمل (27):91-93.
2- (2) «ق»: - / «فإذا رجعوا... تا... فی الدّنیا».
3- (3) تفسیر القمی: 131/2-132؛ البحار: 53/53، ح 31؛ تفسیر البرهان: 237/4، ح 1؛ تفسیر کنز الدقائق: 607/9/
4- (4) القصص (28):85.
5- (5) تفسیر القمی: 147/2؛ البحار: 99/22، ح 53.
6- (6) تفسیر القمی: 147/2؛ البحار: 56/53، ح 33، و در آخرش عبارت: «و أمیر المؤمنین و الأئمّة علیهم السلام» آمده است.

[120] 20 - علی بن ابراهیم قمی در تفسیرش گوید: (تفسیر) آیۀ: «(بگو:) من مأمورم پروردگار این شهر را عبادت کنم، همان کسی که این شهر را حرمت بخشیده» یعنی شهر مقدّس مکّه «در حالی که همه چیز از آن اوست» یعنی خداوند عزّوجلّ «و من مأمورم که از مسلمین باشم» (و) گوید: (مقصود از) آیات (در این آیه) امیر المؤمنین و ائمه علیهم السلام هستند وقتی بر می گردند دشمنانشان بعد از دیدن آن ها را می شناسند. و دلیل بر این که آیات ائمّه علیهم السلام هستند کلام امیرالمؤمنین است که می فرماید: برای خدا نشانه ای بزرگ تر از من نیست، پس هنگامی که ائمّه علیهم السلام به دنیا بازگردند دشمنان آن ها با دیدنشان، آنان را می شناسند.

[121] 21 - مشابه روایت 119 می باشد.

[122] 22 - ابوخالد کابلی گوید: امام زین العابدین علیه السلام در تفسیر آیۀ: «آن کس که قرآن را بر تو واجب کرد، تو را به جایگاهت بازمی گرداند - قصص: 85» فرمود: «پیغمبرتان به سویتان (در دنیا و به هنگام رجعت) بازمی گردد».

ص:189

[123] 23 - وَ مِنْهُ : حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ جَعْفَرٍ، قَالَ : حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ الطَّاهِرُ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عُمَیْرٍ، قَالَ : حَدَّثَنَا حَفْصٌ الْکُنَاسِیُ (1) ، قَالَ : سَمِعْتُ عَبْدَ اللهِ بْنَ بُکَیْرٍ الْأَرَّجَانِیَ (2) ، قَالَ : قَالَ لِیَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ علیه السلام: «أَخْبِرْنِی عَنْ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم کَانَ عَامّاً لِلنَّاسِ ؟ أَ لَیْسَ قَالَ اللهُ تَعَالَی فِی مُحْکَمِ کِتَابِهِ : وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ کَافَّةً لِلنّاسِ (3) لِأَهْلِ الشَّرْقِ وَ الْغَرْبِ ، وَ أَهْلِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ ، هَلْ بَلَّغَ رِسَالَتَهُ إِلَیْهِمْ کُلِّهِمْ ؟».

قُلْتُ : لَا أَدْرِی، فَقَالَ : «یَا ابْنَ بُکَیْرٍ إِنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم لَمْ یَخْرُجْ مِنَ الْمَدِینَةِ فَکَیْفَ بَلَّغَ أَهْلَ الشَّرْقِ وَ الْغَرْبِ ؟» قُلْتُ : لَا أَدْرِی، قَالَ : «إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَمَرَ جَبْرَئِیلَ علیه السلام فَاقْتَلَعَ الْأَرْضَ بِرِیشَةٍ مِنْ جَنَاحِهِ وَ نَصَبَهَا لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم فَکَانَتْ بَیْنَ یَدَیْهِ مِثْلَ رَاحَتِهِ فِی کَفِّهِ ، یَنْظُرُ إِلَی أَهْلِ الشَّرْقِ وَ الْغَرْبِ ، وَ یُخَاطِبُ کُلَّ قَوْمٍ بِأَلْسِنَتِهِمْ ، وَ یَدْعُوهُمْ إِلَی اللهِ وَ إِلَی نُبُوَّتِهِ بِنَفْسِهِ ، فَمَا بَقِیَتْ قَرْیَةٌ وَ لَا مَدِینَةٌ إِلَّا دَعَاهُمُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم بِنَفْسِهِ ».(4)

[124] 24 - وَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ : فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ (5) قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: «ذَلِکَ فِی الرَّجْعَةِ ».

ص:190


1- (1) مسائل علی بن جعفر: «حفص الکنانی». صحیح همان متن است. و راوی همان: «حفص بن عیسی کناسی» معروف به حفص أعور می باشد که از عبدالله بن بکیر نقل روایی دارد. (نک: معجم رجال الحدیث: 130/6، رقم 3764)
2- (2) البحار: «عبدالله بن بکر الأرجانی» و در مسائل علی بن جعفر: «عبدالله بن بکیر الدجانی». در کتب رجال «بکر» ثبت شده است که البته تصریح کتب رجالی «بکیر» می باشد. و «الدجانی» نیز اشتباه از سوی کاتبان بوده است و ارّجان یکی از شهرهای اهواز است. (نک: رجال البرقی: 17 و 22؛ رجال الطوسی: 264، رقم 3791؛ رجال ابن الغضائری: 75؛ معجم رجال الحدیث: 121/10، رقم 6731)
3- (3) سبأ (34):28.
4- (4) مسائل علی بن جعفر: 330، ح 824؛ تفسیر القمی: 202/2-203؛ تفسیر الصافی: 221/4 (از تفسیر قمی)؛ حلیة الأبرار: 79/1، ح 1؛ البحار: 188/18، ح 20؛ تفسیر نور الثقلین: 525/2، ح 5.
5- (5) غافر (40):11.

[123] 23 - حفص بن عیسی کُناسی گوید: شنیدم عبدالله بن بکیر می گفت: امام صادق علیه السلام به من فرمود: «به من بگو آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم (پیامبری) برای همۀ مردم بود؟ مگر خداوند در قرآن نمی فرماید: «و ما تو را جز برای همۀ مردم نفرستادیم - سبأ: 28». (یعنی) شرق و غرب (عالَم) و اهل آسمان و زمین چه (از) اجنّه چه انسان ها، آیا (موضوع) رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به همۀ این ها رسید؟».

عرض کردم: نمی دانم. حضرت فرمود: «ای پسر بُکیر! به راستی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از مدینه خارج نشد پس چگونه به اهل شرق و غرب (پیامبری و رسالتش) رسید؟» عرض کردم: نمی دانم. فرمود: «به راستی که خداوند متعال به جبرئیل امر کرد که با پَری از بال هایش زمین را بکَند و آن را برای محمّد صلی الله علیه و آله و سلم نصب نماید و زمین جلوی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود و آن را پیامبر، مانند این که در دستش باشد احساس می کرد و به اهل شرق و غرب نگاه می کرد و با هر قومی با زبانشان سخن می گفت و آن ها را به خداوند و پیامبری خویش دعوت می کرد، پس تمام شهر و روستاها را خود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دعوت (به قبول رسالت) نمود».

[124] 24 - علی بن ابراهیم در تفسیر خود گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر آیۀ: «پروردگارا! ما را دو بار میراندی و دو بار زنده کردی - غافر: 11» فرمود: «آن (سخن کافران) در هنگام رجعت و بازگشت به دنیا است».

و در مورد آیۀ: «ما به یقین پیامبران خود و کسانی را که ایمان آورده اند، در زندگی دنیا یاری می دهیم - غافر: 55» فرمود: «مراد زمان رجعت است، زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و ائمّه علیهم السلام (به دنیا) بازمی گردند».

ص:191

وَ قَالَ فِی قَوْلِهِ سُبْحَانَهُ : إِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا (1) وَ هُوَ فِی الرَّجْعَةِ إِذَا رَجَعَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ الْأَئِمَّةُ علیهم السلام.(2)

[125] 25 - أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ، عَنْ جَمِیلٍ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : قُلْتُ : قَوْلُ اللهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: إِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ قَالَ : «ذَلِکَ وَ اللهِ فِی الرَّجْعَةِ ، أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ أَنْبِیَاءَ کَثِیرَةً لَمْ یُنْصَرُوا فِی الدُّنْیَا وَ قُتِلُوا، وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِمْ قُتِلُوا وَ لَمْ یُنْصَرُوا، وَ ذَلِکَ فِی الرَّجْعَةِ ».(3)

[126] 26 - وَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ : فِی قَوْلِهِ : وَ یُرِیکُمْ آیاتِهِ : یَعْنِی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةَ علیهم السلام فِی الرَّجْعَةِ فَإِذَا رَأَوْهُمْ قالُوا آمَنّا بِاللّهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنا بِما کُنّا بِهِ مُشْرِکِینَ أَیْ جَحَدْنَا بِمَا أَشْرَکْنَاهُمْ فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ لَمّا رَأَوْا بَأْسَنا سُنَّتَ اللّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبادِهِ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْکافِرُونَ (4).(5)

[127] 27 - وَ مِنْهُ أَیْضاً: قَوْلُهُ تَعَالَی: فَارْتَقِبْ أَیْ اصْبِرْ یَوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِینٍ قَالَ : «ذَلِکَ إِذَا خَرَجُوا فِی الرَّجْعَةِ مِنَ الْقَبْرِ یَغْشَی النّاسَ کُلَّهُمُ الظُّلْمَةُ فَیَقُولُونَ

ص:192


1- (1) غافر (40):51.
2- (2) تفسیر القمی: 256/2؛ البحار: 56/53، ح 36؛ تفسیر البرهان: 764/4.
3- (3) تفسیر القمی: 258/2-259؛ الإیقاظ من الهجعة: 344، ح 77؛ تفسیر الصافی: 345/4؛ البحار: 65/53، ح 57 (از مختصر)؛ تفسیر البرهان: 764/4، ح 2؛ تفسیر نور الثقلین: 526/4، ح 69.
4- (4) غافر (40):81-85.
5- (5) تفسیر القمی: 261/2؛ البحار: 56/53، ح 37؛ ریاض الأبرار: 253/3، ح 333.

[125] 25 - جمیل گوید: از امام صادق علیه السلام دربارۀ آیۀ: «ما به یقین پیامبران خود و کسانی را که ایمان آورده اند، در زندگی دنیا روزی که گواهان به پا می خیزند یاری می دهیم - غافر: 55» پرسیدم، فرمود: «به خدا سوگند آن مربوط به زمان رجعت است، مگر نمی دانی که پیغمبران بسیاری بودند که در دنیا یاری نشده و (بلکه) کشته شدند و بعد از آنان ائمّه نیز کشته شده و یاری نشدند، این نصرت و یاری در موقع رجعت است».

[126] 26 - علی بن ابراهیم در تفسیر آیۀ: «او آیاتش را به شما نشان می دهد - غافر: 81» گوید: مقصود امیرالمؤمنین و ائمّه علیهم السلام در هنگام رجعت (و بازگشت آنان به دنیا) می باشد و زمانی که (دشمنان) ایشان را ببینند گویند: «هم اکنون به خداوند یگانه ایمان آوردیم و به معبودهایی که همتای او می شمردیم کافر شدیم - غافر: 83» یعنی به آنچه قبلاً شرک می ورزیدیم کافر گشتیم «امّا هنگامی که (آن روز) عذاب ما را مشاهده کردند، دیگر ایمانشان برای آن ها سودی نخواهد نداشت، این سنّت خداوند است که همواره در میان بندگانش جریان داشته، و در این مورد کافران زیانکار شدند - غافر: 85».

[127] 27 - نیز در آن کتاب (تفسیر قمی، علی بن ابراهیم) در تفسیر آیۀ: «منتظر روزی باش که آسمان دود آشکاری پدید آورد - دخان: 10» گوید: آن مربوط به زمانی است که در هنگام رجعت (مُردگان) از قبرها بیرون آیند، و همۀ مردم را ظلمت و تاریکی فرامی گیرد و آن ها می گویند: «این عذاب دردناکی است، پروردگارا! عذاب را از ما برطرف کن که ایمان می آوریم - دخان: 10-11» و خداوند جواب به آن ها می دهد و می فرماید: «در آن روز چگونه برای آنان جای پند گرفتن و هوشیاری است و حال آنکه [پیش از این] پیامبری روشنگر [که همه چیز را بیان کرد] برای آنان آمد [و پند نگرفتند] - دخان: 13».

ص:193

هذا عَذابٌ أَلِیمٌ . رَبَّنَا اکْشِفْ عَنَّا الْعَذابَ إِنّا مُؤْمِنُونَ فَقَالَ اللهُ تَعَالَی رَدّاً عَلَیْهِمْ : أَنّی لَهُمُ الذِّکْری فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ وَ قَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مُبِینٌ أَیْ رَسُولٌ قَدْ بَیَّنَ لَهُمْ ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ قالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ قَالَ : «قَالُوا ذَلِکَ لَمَّا نَزَلَ الْوَحْیُ عَلَی رَسُولِ اللهِ وَ أَخَذَهُ الْغَشْیُ ، فَقَالُوا: هُوَ مَجْنُونٌ ».

ثُمَّ قَالَ : إِنّا کاشِفُوا الْعَذابِ قَلِیلاً إِنَّکُمْ عائِدُونَ یَعْنِی إِلَی الْقِیَامَةِ ، وَ لَوْ کَانَ قَوْلُهُ یَوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِینٍ فِی الْقِیَامَةِ ، لَمْ یَقُلْ إِنَّکُمْ عائِدُونَ لِأَنَّهُ لَیْسَ بَعْدَ الْآخِرَةِ وَ الْقِیَامَةِ حَالَةٌ یَعُودُونَ إِلَیْهَا، ثُمَّ قَالَ : یَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْکُبْری - یَعْنِی فِی الْقِیَامَةِ - إِنّا مُنْتَقِمُونَ (1)».(2)

[128] 28 - وَ مِنْهُ أَیْضاً: قَوْلُهُ : وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ إِحْساناً قَالَ : «الْإِحْسَانُ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم، وَ قَوْلُهُ : بِوالِدَیْهِ إِنَّمَا عَنَی الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ عَلَیْهِمَا السَّلَامُ ، ثُمَّ عَطَفَ عَلَی الْحُسَیْنِ علیه السلام فَقَالَ : حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً (3) وَ ذَلِکَ أَنَّ اللهَ أَخْبَرَ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ بَشَّرَهُ بِالْحُسَیْنِ علیه السلام قَبْلَ حَمْلِهِ ، وَ أَنَّ الْإِمَامَةَ تَکُونُ فِی وُلْدِهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ .

ثُمَّ أَخْبَرَهُ بِمَا یُصِیبُهُ مِنَ الْقَتْلِ فِی نَفْسِهِ وَ وُلْدِهِ ، ثُمَّ عَوَّضَهُ بِأَنْ جَعَلَ الْإِمَامَةَ فِی عَقِبِهِ .

ثُمَّ أَعْلَمَهُ أَنَّهُ یُقْتَلُ ، ثُمَّ یَرُدُّهُ إِلَی الدُّنْیَا وَ یَنْصُرُهُ حَتَّی یَقْتُلَ أَعْدَاءَهُ ، وَ یُمَلِّکَهُ الْأَرْضَ وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَی: وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ (4) الْآیَةَ .

ص:194


1- (1) الدّخان (44):10-16.
2- (2) تفسیر القمی: 290/2؛ البحار: 57/53، ح 39؛ تفسیر البرهان: 14/5، ح 3؛ تفسیر نور الثقلین: 627/4، ح 26.
3- (3) الأحقاف (46):15.
4- (4) القصص (28):5.

«آن گاه از او روی گرداندند و گفتند: تعلیم یافته ای دیوانه است - دخان: 14» وقتی وحی بر پیغمبر رسید و از هیبت وحی الهی ایشان غش نمود، (افراد بی دین) گفتند: پیغمبر دیوانه است.

سپس علی بن ابراهیم این آیه را ذکر می کند: «ما مدّت زمان کوتاهی عذاب را برطرف می کنیم، ولی شما برمی گردید - دخان: 15» یعنی به روز قیامت؛ و اگر آیۀ: «منتظر روزی باش که آسمان دود آشکاری پدید آورد - دخان: 10» مربوط به قیامت بود در این آیه [دخان: 15] نمی فرمود: «شما برمی گردید» چون بعد از آخرت و قیامت حالتی نیست که (مُردگان) به آن برگردند، سپس علی بن ابراهیم می گوید: «[ما از آنان انتقام خواهیم گرفت آن] روزی که آنان را با قدرتی بسیار سخت بگیریم» یعنی در روز قیامت «زیرا که ما انتقام گیرنده ایم - دخان: 16».

[128] 28 - و در همان کتاب است که گوید: در آیۀ: «ما به انسان سفارش کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند - احقاف: 15» مقصود از نیکی و احسان، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و منظور از والدین، امام حسن و امام حسین علیهما السلام است. آنگاه در بارۀ امام حسین علیه السلام فرمود: «مادرش او را با ناراحتی بارداری کرد و با ناگواری او را بزاد» زیرا خداوند از قبل (از انعقاد نطفه امام حسین علیه السلام) پیامبر خود صلی الله علیه و آله و سلم را به وجود حسین علیه السلام و اینکه مقام امامت تا روز قیامت نصیب فرزندان وی خواهد شد بشارت و مژده داده بود، آنگاه آن حضرت را از آن مصائبی که دچار حسین علیه السلام و فرزندانش شد آگاه نمود و در عوض آن مصائب مقام امامت را به فرزندانش داد، و پیغمبر خود را خبر داده بود که حسین علیه السلام کشته خواهد شد و او را به دنیا باز می گرداند و یاریش می کند تا دشمنان خود را به قتل برساند و زمین را مُلک او خواهد کرد.

و منظور از این آیه که می فرماید: «و می خواهیم که بر کسانی که در زمین مستضعف شده بودند، منّت نهیم و آنان را پیشوایان (زمین) گردانیم و آنان را وارثان (آن) قرار دهیم - قصص: 5» اشاره به همین موضوع است.

ص:195

وَ قَوْلُهُ تَعَالَی: وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ (1) فَبَشَّرَ اللهُ نَبِیَّهُ صلی الله علیه و آله و سلم أَنَّ أَهْلَ بَیْتِکَ یَمْلِکُونَ الْأَرْضَ وَ یَرْجِعُونَ إِلَیْهَا، وَ یَقْتُلُونَ أَعْدَاءَهُمْ ، فَأَخْبَرَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم فَاطِمَةَ عَلَیْهَا السَّلَامُ بِخَبَرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ قَتْلِهِ فَحَمَلَتْهُ کُرْهاً».

ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «فَهَلْ رَأَیْتُمْ أَحَداً یُبَشَّرُ بِوَلَدٍ ذَکَرٍ فَیَحْمِلُهُ کُرْهاً، أَیْ أَنَّهَا اغْتَمَّتْ وَ کَرِهَتْ لَمَّا أُخْبِرَتْ بِقَتْلِهِ ، وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً لِمَا عَلِمَتْ مِنْ ذَلِکَ ».(2)

[129] 29 - وَ مِنْهُ : أَیْضاً أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ ، قَالَ : حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ، عَنْ جَمِیلٍ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ : یَوْمَ یَسْمَعُونَ الصَّیْحَةَ بِالْحَقِّ ذلِکَ یَوْمُ الْخُرُوجِ (3) قَالَ : «هِیَ الرَّجْعَةُ ».(4)

[130] 30 - وَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ : فِی قَوْلِهِ : یَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِراعاً (5) قَالَ : فِی الرَّجْعَةِ .(6)

[131] 31 - وَ مِنْهُ أَیْضاً: قَوْلُهُ تَعَالَی: وَ إِنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا آلَ مُحَمَّدٍ حَقَّهُمْ عَذاباً دُونَ ذلِکَ 7 قَالَ : عَذَابَ الرَّجْعَةِ بِالسَّیْفِ .8

ص:196


1- (1) الأنبیاء (21):105.
2- (2) تفسیر القمی: 297/2؛ البحار: 102/53، ح 126.
3- (3) ق (50):42.
4- (4) تفسیر القمی: 327/2؛ الإیقاظ من الهجعة: 283، ح 102؛ تفسیر البرهان: 152/5، ح 3؛ تفسیر نور الثقلین: 119/5.
5- (5) ق (50):44.
6- (6) تفسیر القمی: 327/2؛ البحار: 58/53، ح 40؛ تفسیر البرهان: 152/5، ح 4؛ تفسیر نور الثقلین: 119/5.

و نیز در این باره می فرماید: «و به یقین ما پس از تورات در زبور نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد - انبیاء: 105» که خداوند به پیامبر خود صلی الله علیه و آله و سلم بشارت داد که اهل بیتش مالک زمین می شوند و به آن (در هنگام رجعت دوباره) باز می گردند و دشمنان خویشتن را می کُشند. پس (از این ماجرا بود که) رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حضرت زهرا علیها السلام را از شهادت امام حسین علیه السلام آگاه کرد و حضرت زهرا علیها السلام با اکراه به حسین باردار شد.

سپس امام صادق علیه السلام فرمود: «آیا کسی را دیده اید که مژدۀ پسر به وی دهند و او با اکراه به وی باردار شود؟! (و آیه این را می گوید که) یعنی وقتی او را از قتل فرزندش آگاه نمودند نگران و غصّه دار گردید و با ناگواری او را بزاد چون از شهادت آن آگاهی یافت».

[129] 29 - جمیل گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر آیۀ: «روزی که همگان صیحه را به حق می شنوند آن روز، روز خروج (از قبرها) است - ق: 42» فرمود: «این در هنگام رجعت است».

[130] 30 - علی بن ابراهیم در تفسیر آیۀ: «روزی که زمین برآنان بشکافد، به سرعت (از آن بیرون می آیند) - ق: 44» گوید: این در هنگام رجعت است.

[131] 31 - و همو در مورد آیۀ: «و به راستی برای کسانی که ستم کردند - یعنی در مورد حقّ آل محمّد علیهم السلام - عذابی غیر از آن (عذاب، دردنیا) است - طور: 47» گوید: مراد عذاب با شمشیر در هنگام رجعت است.

ص:197

[132] 32 - وَ مِنْهُ : قَوْلُهُ تَعَالَی: إِذا تُتْلی عَلَیْهِ آیاتُنا قالَ أَیِ الثَّانِی أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ - أَیْ أَکَاذِیبُ الْأَوَّلِینَ - سَنَسِمُهُ عَلَی الْخُرْطُومِ (1) قَالَ : فِی الرَّجْعَةِ ، إِذَا رَجَعَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ یَرْجِعُ أَعْدَاؤُهُ فَیَسِمُهُمْ بِمِیسَمٍ مَعَهُ ، کَمَا تُوسَمُ الْبَهَائِمُ عَلَی الْخَرَاطِیمِ : الْأَنْفُ وَ الشَّفَتَانِ .(2)

[133] 33 - وَ مِنْهُ : قَالَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ : فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: حَتّی إِذا رَأَوْا ما یُوعَدُونَ قَالَ : الْقَائِمُ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِمَا السَّلَامُ فِی الرَّجْعَةِ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً قَالَ : هُوَ قَوْلُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِ لِزُفَرَ: «وَ اللهِ یَا ابْنَ صُهَاکَ لَوْ لَا عَهْدٌ مِنْ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ کِتابٌ مِنَ اللّهِ سَبَقَ لَعَلِمْتَ أَیُّنَا أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً ».

قَالَ : فَلَمَّا أَخْبَرَهُمْ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم مَا یَکُونُ مِنَ الرَّجْعَةِ قَالُوا: مَتَی یَکُونُ هَذَا؟ قَالَ اللهُ تَعَالَی: أَقُلْ - یَا مُحَمَّدُ - إِنْ أَدْرِی أَ قَرِیبٌ ما تُوعَدُونَ أَمْ یَجْعَلُ لَهُ رَبِّی أَمَداً (3).(4)

[134] 34 - وَ مِنْهُ : قَوْلُهُ : قُمْ فَأَنْذِرْ (5) قَالَ : هُوَ قِیَامُهُ فِی الرَّجْعَةِ یُنْذِرُ فِیهَا.(6)

ص:198


1- (1) القلم (68):15-16.
2- (2) تفسیر القمی: 381/2؛ الإیقاظ من الهجعة: 347، ح 83؛ البحار: 103/53، ح 128؛ تفسیر البرهان: 459/5، ح 1؛ تفسیر نور الثقلین: 394/5، ح 45؛ تفسیر کنز الدقائق: 384/13.
3- (3) الجنّ (72):24-25.
4- (4) تفسیر القمی: 391/2؛ البحار: 58/53، ح 41.
5- (5) المدّثّر (74):2.
6- (6) تفسیر القمی: 393/2؛ البحار: 103/53، ح 129؛ تفسیر البرهان: 523/5، ح 4؛ تفسیر نور الثقلین: 453/3، ح 3.

[132] 32 - و همو در مورد آیۀ: «هنگامی که آیات ما بر او - یعنی بر دوّمی - خوانده می شود گوید: افسانه ها - یعنی دروغ های - پیشینیان است، بر بینی او داغ می نهیم - قلم: 15-16» گوید: یعنی در رجعت، هنگامی که امیر المؤمنین علیه السلام و دشمنانش برگردند با آهنی که همراه دارد بر آنان نشان زند، چنانکه بر بینی و لب حیوانات داغ نهند.

[133] 33 - و نیز همو در مورد آیۀ: «(این کار شکنی کفّار هم چنان ادامه می یابد) تا آنچه را به آن ها وعده داده شده ببینند» گوید: (این بینندگان) حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف و امیرالمؤمنین علیه السلام در هنگام رجعت می باشند «آن گاه می دانند چه کسی یاورش ضعیف تر و جمعیتش کمتر است» این کلام امیرالمؤمنین علیه السلام به زُفر (عمر) است که فرمود: ای پسر صُهاک(1) ، به خدا سوگند که اگر عهد و وصیت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و تقدیر الهی نبود خوب در می یافتی که کدامیک از ما ضعیف تر و بی یاورتر است.

که چون پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قضیه رجعت را به آنان خبر داد، گفتند: این چه زمانی خواهد بود؟ فرمود: خداوند می فرماید: بگو - ای محمّد - من نمی دانم آنچه به شما وعده داده شده نزدیک است یا پروردگارم (فاصلۀ) زمانی برای آن قرار می دهد - جن: 25».

[134] 34 - و علی بن ابراهیم نیز در تفسیر آیۀ: «برخیز و انذار کن (و عالمیان را بیم ده) - مدّثر: 2» گوید: مقصود از آن آمدن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در رجعت است که در آن هنگام می ترساند.

ص:199


1- (1) صُهاک نام مادر عمر است. او کنیز حبشی عبدالمطلب و زنی زناکار بود. (برای مطالعۀ بیشتر ر. ک: سلیم بن قیس: 594/2؛ البحار: 99/31؛ منهاج البراعة خویی: 51/3)

[135] 35 - وَ مِنْهُ : فِی قَوْلِهِ : قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکْفَرَهُ قَالَ : هُوَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ ما أَکْفَرَهُ أَیْ مَا ذَا فَعَلَ وَ أَذْنَبَ حَتَّی قَتَلْتُمُوهُ ، ثُمَّ قَالَ : مِنْ أَیِّ شَیْ ءٍ خَلَقَهُ . مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ * ثُمَّ السَّبِیلَ یَسَّرَهُ قَالَ : یَسَّرَ لَهُ طَرِیقَ الْخَیْرِ ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ * ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ قَالَ : فِی الرَّجْعَةِ کَلاّ لَمّا یَقْضِ ما أَمَرَهُ (1) أَیْ لَمْ یَقْضِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام مَا قَدْ أَمَرَهُ وَ سَیَرْجِعُ حَتَّی یَقْضِیَ مَا أَمَرَهُ .(2)

[136] 36 - أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ ابْنِ أَبِی نَصْرٍ، عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ ، عَنْ أَبِی سَلَمَةَ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَ : قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکْفَرَهُ قَالَ : «نَعَمْ نَزَلَتْ فِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام ما أَکْفَرَهُ یَعْنِی بِقَتْلِکُمْ إِیَّاهُ .

ثُمَّ نَسَبَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَنَسَبَ خَلْقَهُ وَ مَا أَکْرَمَهُ اللهُ بِهِ ، فَقَالَ : مِنْ أَیِّ شَیْ ءٍ خَلَقَهُ یَقُولُ : مِنْ طِینَةِ الْأَنْبِیَاءِ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ - لِلْخَیْرِ - ثُمَّ السَّبِیلَ یَسَّرَهُ یَعْنِی سَبِیلَ الْهُدَی، ثُمَّ أَماتَهُ - مِیتَةَ الْأَنْبِیَاءِ - ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ » قُلْتُ : مَا قَوْلُهُ : ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ (3) ؟ قَالَ : «یَمْکُثُ بَعْدَ قَتْلِهِ فِی الرَّجْعَةِ فَیَقْضِی مَا أَمَرَهُ ».(4)

[137] 37 - وَ مِنْهُ : حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ : حَدَّثَنَا عُبَیْدُ اللهِ بْنُ مُوسَی، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ : وَ لَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولی قَالَ : «یَعْنِی الْکَرَّةَ هِیَ الْآخِرَةُ لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم».

ص:200


1- (1) عبس (80):17-23.
2- (2) تفسیر القمی: 405/2؛ البحار: 99/53، ح 119.
3- (3) عبس (80):17-22.
4- (4) تفسیر القمی: 405/2؛ الإیقاظ من الهجعة: 347، ح 86؛ البحار: 99/53، ح 119؛ تفسیر البرهان: 584/5، ح 2؛ تفسیر نور الثقلین: 510/5، ح 11.

[135] 35 - و همو در تفسیر سورۀ عبس چنین گوید: «انسان کشته شد، چه کفرانی کرده بود؟ - عبس: 17» «یعنی امیر المؤمنین علیه السلام کشته شد، چه گناهی کرده بود که او را کشتید؟ آنگاه فرمود: «[خدا] او را از چه چیز آفریده ؟ از نطفه ای [ناچیز و بی مقدار] آفریده است، پس او را توانش داد، آن گاه راه را برایش آسان ساخت - عبس: 18-20» یعنی راه خیر و سعادت را «سپس میراندش و در به خاکش سپرد، و سپس چون بخواهد او را زنده می کند» یعنی در رجعت «ولی نه، هنوز آنچه را که خدایش فرمان داده به جا نیاورده است» یعنی امیر المؤمنین علیه السلام مأموریت خویش به پایان نرساند و باز برمی گردد تا انجام دهد».

[136] 36 - ابوسلمه گوید: از امام باقر علیه السلام دربارۀ آیۀ: «انسان کشته شد، چه کفرانی کرده بود؟ - عبس: 17» پرسیدم، فرمود: «درباره امیر المؤمنین علیه السلام نازل شده یعنی آن حضرت کشته شد چه کرده بود که او را کشتید؟

سپس چگونگی آفرینش حضرت و آنچه خداوند گرامیش داشته را بیان کرده و فرموده: «خدا او را از چه چیز آفریده ؟» یعنی از گل پیمبران آفریدش «و آماده اش کرد» برای کارهای خیر، «سپس راه را برایش آسان کرد»، یعنی راه هدایت «سپس میراندش و در به خاکش سپرد، و سپس چون بخواهد او را زنده می کند» یعنی در رجعت «ولی نه، هنوز آنچه را که خدایش فرمان داده به جا نیاورده است» و در رجعت مدّتی در دنیا می ماند تا کار خود را به پایان رساند».

[137] 37 - ابوبصیر گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر آیۀ: «و بی تردید آخرت برای تو از دنیا بهتر است - ضحی: 4» فرمود: «یعنی رجعت برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از دنیا بهتر است». عرض کردم: آیۀ: «و به زودی پروردگارت آن قدر به تو عطا خواهد کرد تا خشنود شوی - ضحی: 5» [یعنی چه]؟ فرمود: «(یعنی) خدا بهشت را به تو می دهد تا خشنود گردی».

ص:201

قُلْتُ : قَوْلُهُ : وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی (1) قَالَ : «یُعْطِیکَ مِنَ الْجَنَّةِ فَتَرْضَی».(2)

[138] 38 - وَ بِإِسْنَادِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ ، عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْبَطَلِ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ : وَ قَضَیْنا إِلی بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ قَالَ : «قَتْلُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام، وَ طَعْنُ الْحَسَنِ علیه السلام وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً قَالَ : قَتْلُ الْحُسَیْنِ علیه السلام، فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما فَإِذَا جَاءَ نَصْرُ دَمِ الْحُسَیْنِ علیه السلام بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ قَوْمٌ یَبْعَثُهُمُ اللهُ قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ علیه السلام، فَلَا یَدَعُونَ وَتْراً لِآلِ مُحَمَّدٍ إِلَّا قَتَلُوهُ وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولاً خُرُوجُ الْقَائِمِ علیه السلام.

ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ (3) خُرُوجُ الْحُسَیْنِ علیه السلام، یَخْرُجُ فِی سَبْعِینَ مِنْ أَصْحَابِهِ ، عَلَیْهِمُ الْبِیضُ الْمُذَهَّبَةُ لِکُلِّ بَیْضَةٍ وَجْهَانِ ، یُؤَذِّنُ الْمُؤَذِّنُونَ إِلَی النَّاسِ أَنَّ هَذَا الْحُسَیْنَ علیه السلام قَدْ خَرَجَ حَتَّی لَا یَشُکَّ الْمُؤْمِنُونَ فِیهِ ، وَ أَنَّهُ لَیْسَ بِدَجَّالٍ وَ لَا شَیْطَانٍ ، وَ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ علیه السلام بَیْنَ أَظْهُرِهِمْ ، فَإِذَا اسْتَقَرَّتِ الْمَعْرِفَةُ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ أَنَّهُ الْحُسَیْنُ علیه السلام، جَاءَ الْحُجَّةَ علیه السلام الْمَوْتُ ، فَیَکُونُ الَّذِی یُغَسِّلُهُ وَ یُکَفِّنُهُ وَ یُحَنِّطُهُ وَ یَلْحَدُهُ فِی حُفْرَتِهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ علیه السلام، وَ لَا یَلِی الْوَصِیَّ إِلَّا الْوَصِیُّ ».(4)

ص:202


1- (1) الضّحی (93):4-5.
2- (2) تفسیر القمی: 427/2؛ البحار: 59/53، ح 43؛ تفسیر البرهان: 682/5، ح 2.
3- (3) الإسراء (17):4-5.
4- (4) الکافی: 206/8، ح 250؛ تأویل الآیات: 271 (از کافی)؛ الإیقاظ من الهجعة: 309، ح 11 (از کافی)؛ حلیة الأبرار: 423/6، ح 9؛ البحار: 93/53، ح 103؛ تفسیر نور الثقلین: 138/3، ح 77 (از کافی).

[138] 38 - عبدالله بن قاسم بطل گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر آیۀ: «ما به بنی اسرائیل در کتاب (تورات) اعلام کردیم که دو بار در زمین فساد خواهید کرد - اسراء: 4» فرمود: «(این دو فساد(1)) کشتن علی بن ابی طالب علیه السلام و نیزه زدن به امام حسن علیه السلام است (یعنی تأویل آیه در این امّت و تطبیقش با مسلمانان منافق چنین می شود) و (دنبالش که می فرماید:) «و همانا سرکشی می کنید سرکشی بزرگی» مقصود: کشتن حسین علیه السلام است «هنگامی که نخستین وعده فرا رسد» یعنی هنگام پیروزی خونخواهان حسین علیه السلام «بندگانی از خود را که جنگاورانی نیرومندند بر شما برانگیزیم تا [برای تعقیبتان] داخل خانه ها را جست وجو کنند» فرمود: مردمی هستند که خداوند آن ها را پیش از آمدن حضرت قائم علیه السلام می فرستد تا هر کس را که خونی (و مسئول خونی) از آل محمّد علیهم السلام به گردنش باشد بکُشند «و این وعده ای است قطعی» یعنی آمدن حضرت قائم علیه السلام.

«سپس دوباره، (پیروزیِ ) بر آنان را به شما باز گردانیم» یعنی آمدن حسین علیه السلام (در زمان رجعت) با هفتاد تن از اصحابش که کلاه خودهائی طلاکاری شده که دو رو دارد بر سر دارند، و به مردم اعلام می کنند که این حسین علیه السلام است آمده، تا هیچ شکّی برای مؤمنان باقی نماند که او دجّال و شیطان نیست، و امام زمان علیه السلام هم در میان آن ها است، و چون در دل مردم (مؤمنان) معرفت در بارۀ امام حسین علیه السلام به خوبی جاگیر شد، حضرت حجت علیه السلام را مرگ درمی یابد، و کسی که او را غسل داده، کفن و حنوط کرده و به خاک می سپارد همان حسین بن علی علیه السلام است، و کسی عهده دار (تجهیز جنازۀ) وصی جز وصی (و امام) نگردد».

ص:203


1- (1) روی اینکه سنت خدا تغییر پذیر نیست و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز فرموده هر آنچه در بنی اسرائیل واقع شود بی کم و کاست در این امّت نیز مانندش واقع شود، تأویل این آیه در این امّت (چنین است)». (رسولی محلاتی، سید هاشم، ترجمه روضة الکافی: 4/2)

[139] 39 - وَ مِمَّا رَوَاهُ لِی وَ رَوَیْتُهُ عَنِ السَّیِّدِ الْجَلِیلِ الْمُوَفَّقِ السَّعِیدِ بَهَاءِ الدِّینِ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ الْحُسَیْنِیِّ أَسْعَدَهُ اللهُ بِتَقْوَاهُ وَ أَصْلَحَ أَمْرَ دُنْیَاهُ وَ أُخْرَاهُ رَوَاهُ بِطَرِیقِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَیَادِیِّ ، یَرْفَعُهُ إِلَی أَحْمَدَ بْنِ عُقْبَةَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: سُئِلَ عَنِ الرَّجْعَةِ أَ حَقٌّ هِیَ ؟ قَالَ : «نَعَمْ » فَقِیلَ لَهُ : مَنْ أَوَّلُ مَنْ یَخْرُجُ ؟ قَالَ : «الْحُسَیْنُ علیه السلام، یَخْرُجُ عَلَی أَثَرِ الْقَائِمِ علیه السلام»، قُلْتُ : وَ مَعَهُ النَّاسُ کُلُّهُمْ ؟ قَالَ : «لَا، بَلْ کَمَا ذَکَرَ اللهُ تَعَالَی فِی کِتَابِهِ : یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً (1) قَوْماً بَعْدَ قَوْمٍ ».(2)

[140] 40 - وَ عَنْهُ علیه السلام: «وَ یُقْبِلُ الْحُسَیْنُ علیه السلام فِی أَصْحَابِهِ الَّذِینَ قُتِلُوا مَعَهُ ، وَ مَعَهُ سَبْعُونَ نَبِیّاً کَمَا بُعِثُوا مَعَ مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ علیه السلام، فَیَدْفَعُ إِلَیْهِ الْقَائِمُ علیه السلام الْخَاتَمَ ، فَیَکُونُ الْحُسَیْنُ علیه السلام هُوَ الَّذِی یَلِی غُسْلَهُ وَ کَفْنَهُ وَ حَنُوطَهُ وَ یُوَارِی بِهِ فِی حُفْرَتِهِ ».(3)

[141] 41 - وَ عَنْهُ علیه السلام: «إِنَّ مِنَّا بَعْدَ الْقَائِمِ علیه السلام اثْنَا عَشَرَ مَهْدِیّاً مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ علیه السلام».(4)

[142] 42 - وَ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ : «وَ اللهِ لَیَمْلِکَنَّ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ رَجُلٌ بَعْدَ مَوْتِهِ ثَلَاثَمِائَةِ سَنَةٍ وَ یَزْدَادُ تِسْعاً» قُلْتُ : مَتَی یَکُونُ ذَلِکَ ؟ قَالَ : «بَعْدَ الْقَائِمِ علیه السلام» قُلْتُ : وَ کَمْ یَقُومُ الْقَائِمُ علیه السلام فِی عَالَمِهِ ؟ قَالَ : «تِسْعَ عَشْرَةَ سَنَةً ، ثُمَّ یَخْرُجُ

ص:204


1- (1) النّبأ (78):18.
2- (2) نوادر الأخبار: 286؛ الإیقاظ من الهجعة: 367، ح 123؛ البحار: 103/53، ح 130؛ ریاض الأبرار: 261/3، ح 348.
3- (3) منتخب الأنوار المضیئة: 201؛ نوادر الأخبار: 286، ح 4؛ الوافی: 267/2؛ الإیقاظ من الهجعة: 368، ح 124؛ البحار: 103/53، ح 130 (به اختصار)؛ ریاض الأبرار: 261/2، ح 349؛
4- (4) الغیبة الطوسی: 478، ح 504؛ البحار: 145/53، ح 2، و فیهما: «أحد عشر مهدیا»؛ الإیقاظ من الهجعة: 393، ح 394، به نقل از أبی حمزه، از امام صادق علیه السلام.

[139] 39 - عُقبه گوید: از امام صادق علیه السلام سؤال شد: آیا رجعت حق است ؟ فرمود: «آری». گفته شد: نخستین کسی که (از قبر) بیرون می آید کیست ؟ فرمود: «امام حسین علیه السلام است که پس از قیام حضرت قائم علیه السلام خارج می شود». عرض کردم: آیا همۀ مردم با او هستند؟ فرمود: «نه، چنانکه خدا می فرماید: «روزی که در صور می دمند و گروه گروه می آیید - نبأ: 18» مردمی بعد از مردمی می آیند».

[140] 40 - و همان حضرت فرمود: «امام حسین علیه السلام با اصحابی که همراهش کشته شدند در حالی که هفتاد پیغمبری که با حضرت موسی علیه السلام فرستاده شدند، بازگشت به دنیا می کنند، آنگاه حضرت قائم انگشتر خود را به امام حسین علیه السلام می دهد، (و چون حضرت قائم علیه السلام از دنیا رود) امام حسین علیه السلام متصدّی غسل و کفن و حنوط و دفن است».

[141] 41 - و همان حضرت فرمود: «همانا از ما اهل بیت بعد از حضرت قائم علیه السلام یازده مهدی [و حضرت نفرمود یازده امام] خواهد بود که همه از نسل حسین علیه السلام می باشند».

[142] 42 - جابر بن یزید جُعفی گوید: شنیدم امام باقر علیه السلام می فرمود: «به خدا سوگند حتماً یکی از ما اهل بیت بعد از مرگش سیصد سال سلطنت می کند نُه سال هم اضافه می کند» عرض کردم: این چه زمانی خواهد بود؟ فرمود: «بعد از حضرت قائم علیه السلام». عرض کردم: حضرت قائم علیه السلام در عالم خود چند سال سلطنت می کند (تا از دنیا برود)؟ فرمود: «نوزده سال (از روز قیامش تا روز مرگش)، سپس یاری کننده که حسین علیه السلام است (از قبر) خارج شود و خون خود و اصحابش را مطالبه کند، پس می کُشد و (گروهی را) اسیر می کند (و پیش می رود) تا سفّاح [بسیار بخشنده، بلیغ و توانا] که امیرالمؤمنین علیه السلام است خروج کند (و بازگشت به دنیا نماید)».(1)

ص:205


1- (1) مرحوم شیخ حرّ عاملی در بیان این روایت گوید: «ظاهراً مراد این است که سیصد سال بعد از مرگش زنده می شود و سلطنت می کند، و صراحتی ندارد که بعد از این مدت بلافاصله خروج می کند، بلکه اگر هزار سال بعد از آن هم

الْمُنْتَصِرُ إِلَی الدُّنْیَا - وَ هُوَ الْحُسَیْنُ علیه السلام - فَیَطْلُبُ بِدَمِهِ وَ دَمِ أَصْحَابِهِ ، فَیَقْتُلُ وَ یَسْبِی حَتَّی یَخْرُجَ السَّفَّاحُ - وَ هُوَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام -».(1)

[143] 43 - وَ رَوَیْتُ عَنْهُ أَیْضاً بِطَرِیقِهِ إِلَی أَسَدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: أَنَّهُ قَالَ حِینَ سُئِلَ عَنِ الْیَوْمِ الَّذِی ذَکَرَ اللهُ تَعَالَی مِقْدَارَهُ فِی الْقُرْآنِ : فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ (2)«وَ هِیَ کَرَّةُ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم، فَیَکُونُ مُلْکُهُ فِی کَرَّتِهِ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ ، وَ یَمْلِکُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فِی کَرَّتِهِ أَرْبَعاً وَ أَرْبَعِینَ أَلْفَ سَنَةٍ ».(3)

[144] 44 - وَ بِإِسْنَادِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیِّ ، عَنْ عَلِیٍّ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنِ الْوَلِیدِ بْنِ صَبِیحٍ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ : دَخَلْتُ عَلَیْهِ یَوْماً فَأَلْقَی إِلَیَّ ثِیَاباً وَ قَالَ : «یَا وَلِیدُ رُدَّهَا عَلَی مَطَاوِیهَا» فَقُمْتُ بَیْنَ یَدَیْهِ ، فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «رَحِمَ اللهُ الْمُعَلَّی بْنَ خُنَیْسٍ » فَظَنَنْتُ أَنَّهُ شَبَّهَ قِیَامِی بَیْنَ یَدَیْهِ بِقِیَامِ الْمُعَلَّی بْنِ خُنَیْسٍ بَیْنَ یَدَیْهِ .

ص:206


1- (1) تفسیر العیاشی: 326/2، ح 24؛ الغیبة النعمانی: 332، ح 3؛ الإختصاص: 257؛ الغیبة الطوسی: 478، ح 505؛ الإیقاظ من الهجعة: 337، ح 61؛ البحار: 103/53، ح 130 (از مختصر)؛ ریاض الأبرار: 261/3، ح 350.
2- (2) المعارج (70):4.
3- (3) منتخب الأنوار المضیئة: 202؛ البحار: 104/53، ذیل ح 130؛ تفسیر البرهان: 487/5، ح 19؛ ریاض الأبرار: 261/3.

[143] 43 - اسد بن اسماعیل گوید: چون تفسیر «روز» در آیۀ: «فرشتگان و روح در روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است به سوی او بالا می روند - معارج: 4» از امام صادق علیه السلام پرسیده شد، حضرت فرمود: «این در موقع رجعت (و بازگشت به دنیا) رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است که مدت سلطنتش پنجاه هزار سال خواهد بود. و امیر المؤمنین علیه السلام نیز چهل و چهار هزار سال سلطنت می کند».

[144] 44 - ولید بن صبیح گوید: روزی بر امام صادق علیه السلام وارد شدم. ایشان، جامه هایی به طرف من انداخت و فرمود: «ای ولید! این ها را تا بِزَن». من (برای انجام فرمان او) در برابر ایشان ایستادم، فرمود: «خداوند، معلّی بن خُنیس(1) را رحمت کند». من گمان کردم که امام ایستادن مرا در حضورش به ایستادن معلّی در برابرش تشبیه کرده و به یاد او افتاده سپس فرمود: «اف بر دنیا، اف بر دنیا! دنیا، در حقیقت، سرای آزمایش [و گرفتاری] است که خداوند، در آن، دشمنش را بر دوست خود مسلّط می گردانَد؛ و به راستی پس از اینجا سرایی است که این گونه نیست».

گفتم: فدایت شوم، آن خانه کجاست ؟

امام علیه السلام با دست خود به زمین اشاره کرد و فرمود: «این جا».(2)

ص:207


1- (1) معلّی بن خُنیس از اصحاب امام صادق علیه السلام بود که به دست داود بن علی فرماندار مدینه کشته شد و حضرت در مرگ او بسیار ناراحت شدند.
2- (2) علامۀ مجلسی رحمه الله در بیان این روایت گوید: «یعنی قبر یا بهشت و دوزخ دنیا که در زمان برزخ روح مؤمنان و کفّار در آن قرار دارند یا مقصود از زمین در زمان حضرت قائم علیه السلام زمین قیامت است».

ثُمَّ قَالَ : «أُفٍّ لِلدُّنْیَا، أُفٍّ لِلدُّنْیَا، إِنَّمَا الدُّنْیَا دَارُ بَلَاءٍ، سَلَّطَ اللهُ فِیهَا عَدُوَّهُ عَلَی وَلِیِّهِ ، وَ إِنَّ بَعْدَهَا دَاراً لَیْسَتْ هَکَذَا»، فَقُلْتُ : جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ أَیْنَ تِلْکَ الدَّارُ؟ فَقَالَ : «هَاهُنَا وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَی الْأَرْضِ ».(1)

[145] 45 - وَ بِإِسْنَادِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ ، عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ وَ غَیْرِهِ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: أَنَّهُ سُئِلَ هَلْ کَانَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ علیه السلام أَحْیَا أَحَداً بَعْدَ مَوْتِهِ حَتَّی کَانَ لَهُ أَکْلٌ وَ رِزْقٌ وَ مُدَّةٌ وَ وَلَدٌ؟ فَقَالَ : «نَعَمْ ، إِنَّهُ کَانَ لَهُ صَدِیقٌ مُؤَاخٍ لَهُ فِی اللهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی، وَ کَانَ عِیسَی علیه السلام یَمُرُّ بِهِ وَ یَنْزِلُ عَلَیْهِ ، وَ إِنَّ عِیسَی علیه السلام غَابَ عَنْهُ حِیناً ثُمَّ مَرَّ بِهِ یُسَلِّمُ عَلَیْهِ ، فَخَرَجَتْ إِلَیْهِ أُمُّهُ فَسَأَلَهَا عَنْهُ ، فَقَالَتْ : مَاتَ یَا رَسُولَ اللهِ ، فَقَالَ : أَ فَتُحِبِّینَ أَنْ تَرَیِنَّهُ ؟ قَالَتْ : نَعَمْ ، فَقَالَ لَهَا: إِذَا کَانَ غَداً أَتَیْتُکِ حَتَّی أُحْیِیَهُ لَکِ بِإِذْنِ اللهِ .

فَلَمَّا کَانَ مِنَ الْغَدِ أَتَاهَا، فَقَالَ لَهَا: انْطَلِقِی مَعِی إِلَی قَبْرِهِ ، فَانْطَلَقَا حَتَّی أَتَیَا قَبْرَهُ ، فَوَقَفَ عَلَیْهِ عِیسَی علیه السلام، ثُمَّ دَعَا اللهَ فَانْفَرَجَ الْقَبْرُ وَ خَرَجَ ابْنُهَا حَیّاً، فَلَمَّا رَأَتْهُ أُمُّهُ وَ رَآهَا بَکَیَا فَرَحِمَهُمَا، فَقَالَ لَهُ عِیسَی علیه السلام: أَ تُحِبُّ أَنْ تَبْقَی مَعَ أُمِّکَ فِی الدُّنْیَا؟ فَقَالَ : یَا نَبِیَّ اللهِ بِأَکْلٍ وَ رِزْقٍ وَ مُدَّةٍ ، أَمْ بِغَیْرِ رِزْقٍ وَ لَا أَکْلٍ وَ لَا مُدَّةٍ ؟ فَقَالَ لَهُ عِیسَی علیه السلام: بَلْ بِأَکْلٍ وَ رِزْقٍ وَ مُدَّةٍ وَ تُعَمَّرُ عِشْرِینَ سَنَةً ، وَ تَتَزَوَّجُ وَ یُولَدُ لَکَ ، قَالَ : نَعَمْ ، قَالَ : فَدَفَعَهُ عِیسَی علیه السلام إِلَی أُمِّهِ فَعَاشَ عِشْرِینَ سَنَةً وَ تَزَوَّجَ وَ وُلِدَ لَهُ ».(2)

ص:208


1- (1) الکافی: 304/8، ح 469؛ إستقصاء الإعتبار شهید ثانی: 217/3؛ خاتمة مستدرک الوسائل: 292/5.
2- (2) الکافی: 337/8، ح 532، تفسیر العیاشی: 174/1، ح 51؛ البحار: 233/14، ح 3؛ تفسیر البرهان: 626/1، ح 7.

[145] 45 - ابان بن تغلب گوید: از امام صادق علیه السلام سؤال شد که آیا عیسی بن مریم علیهما السلام کسی را پس از مُردنش زنده کرد به طوری که خوراک و روزی داشته باشد و عمر دوباره و فرزندی پیدا کند؟

حضرت فرمود: «آری حضرت عیسی علیه السلام رفیقی داشت که در دین و عقیده به خداوند متعال برادر (دینی) او محسوب می شد، و همواره حضرت عیسی علیه السلام به سراغش رفته و به خانه اش می رفت تا اینکه حضرت عیسی علیه السلام مدّتی از او دور شد و پس از مراجعت به سراغ او رفت تا به او سلامی بدهد، هنگامی که به در منزلش رفت مادرش از خانه بیرون آمد، عیسی علیه السلام از حال آن مرد پرسید، مادرش گفت: ای رسول خدا او از دنیا رفت، عیسی علیه السلام فرمود: دوست داری بار دیگر او را ببینی ؟ عرض کرد: آری. عیسی فرمود: چون فردا شود من به نزد تو خواهم آمد و به اذن خداوند او را برایت زنده می کنم.

چون فردا شد به نزد آن زن آمد و به او فرمود: مرا بر سر قبرش ببر، آن زن به همراه حضرت سر قبر آن مرد آمدند، عیسی علیه السلام در آنجا ایستاد و به درگاه خدای عز و جل دعا کرد، قبر شکافته شد و پسر آن زنده از قبر بیرون آمد، همین که چشم مادر و فرزند به یکدیگر افتاد گریستند، عیسی علیه السلام دلش به حال آن دو سوخت پس به او فرمود: آیا دوست داری با مادرت در دنیا زندگی کنی ؟ عرض کرد: ای پیغمبر خدا آیا با خوراک و روزی و مدّتی معین یا بدون خوراک و روزی و مدت (یعنی مدتی اندک)؟ عیسی علیه السلام فرمود: با خوراک و روزی و مدّتی معین، و عمری بیست ساله که در آن مدت زن بگیری و فرزنددار هم بشوی ؟ عرض کرد: اگر چنین است آری مایلم. حضرت او را به مادرش سپرد و بیست سال دیگر عمر کرد و زن گرفت و بچه دار هم شد».

ص:209

[146] 46 - وَ مِمَّا رَوَاهُ لِی وَ رَوَیْتُهُ عَنِ السَّیِّدِ الْجَلِیلِ السَّعِیدِ بَهَاءِ الدِّینِ عَلِیِّ بْنِ السَّیِّدِ عَبْدِ الْکَرِیمِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ الْحُسَیْنِیِّ بِإِسْنَادِهِ ، عَنْ أَبِی سَعِیدٍ سَهْلٍ یَرْفَعُهُ إِلَی أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : قَالَ الْحُسَیْنُ علیه السلام لِأَصْحَابِهِ قَبْلَ أَنْ یُقْتَلَ : إِنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم قَالَ لِی: یَا بُنَیَّ إِنَّکَ سَتُسَاقُ إِلَی الْعِرَاقِ ، وَ هِیَ أَرْضٌ قَدِ الْتَقَی فِیهَا النَّبِیُّونَ وَ أَوْصِیَاءُ النَّبِیِّینَ ، وَ هِیَ أَرْضٌ تُدْعَی «عَمُورَا» وَ إِنَّکَ تُسْتَشْهَدُ بِهَا، وَ یُسْتَشْهَدُ مَعَکَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِکَ ، لَا یَجِدُونَ أَلَمَ مَسِّ الْحَدِیدِ وَ تَلَا: یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلی إِبْراهِیمَ (1) تَکُونُ الْحَرْبُ عَلَیْکَ وَ عَلَیْهِمْ بَرْداً وَ سَلَاماً، فَأَبْشِرُوا فَوَ اللهِ لَئِنْ قَتَلُونَا فَإِنَّا نَرِدُ عَلَی نَبِیِّنَا صلی الله علیه و آله و سلم.

ثُمَّ أَمْکُثُ مَا شَاءَ اللهُ ، فَأَکُونُ أَوَّلَ مَنْ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ عَنْهُ ، فَأَخْرُجُ خَرْجَةً تُوَافِقُ خَرْجَةَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام، وَ قِیَامَ قَائِمِنَا، وَ حَیَاةَ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم ثُمَّ لَیَنْزِلَنَّ عَلَیَّ وَفْدٌ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ عِنْدِ اللهِ ، لَمْ یَنْزِلُوا إِلَی الْأَرْضِ قَطُّ ، وَ لَیَنْزِلَنَّ إِلَیَّ جَبْرَئِیلُ وَ مِیکَائِیلُ وَ إِسْرَافِیلُ وَ جُنُودٌ مِنَ الْمَلَائِکَةِ ، وَ لَیَنْزِلَنَّ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله و سلم وَ عَلِیٌّ علیه السلام، وَ أَنَا وَ أَخِی وَ جَمِیعُ مَنْ مَنَّ اللهُ عَلَیْهِ فِی حَمُولَاتٍ مِنْ حَمُولَاتِ الرَّبِّ ، خَیْلٍ بُلْقٍ مِنْ نُورٍ لَمْ یَرْکَبْهَا مَخْلُوقٌ .

ثُمَّ لَیَهُزَّنَّ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله و سلم لِوَاءَهُ ، وَ لَیَدْفَعَنَّهُ إِلَی قَائِمِنَا علیه السلام مَعَ سَیْفِهِ ، ثُمَّ إِنَّ اللهَ تَعَالَی یُخْرِجُ مِنْ مَسْجِدِ الْکُوفَةِ عَیْناً مِنْ دُهْنٍ ، وَ عَیْناً مِنْ لَبَنٍ ، وَ عَیْناً مِنْ مَاءٍ.

ثُمَّ إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَدْفَعُ إِلَیَّ سَیْفَ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم فَیَبْعَثُنِی إِلَی الشَّرْقِ وَ الْغَرْبِ ، فَلَا آتِی عَلَی عَدُوٍّ للهِ إِلَّا أَهْرَقْتُ دَمَهُ ، وَ لَا أَدَعُ صَنَماً إِلَّا أَحْرَقْتُهُ ، حَتَّی أَقَعَ إِلَی الْهِنْدِ فَأَفْتَحَهَا.

ص:210


1- (1) الأنبیاء (21):69.

[146] 46 - همانند این روایت به صورت کامل در حدیث 107 آمده است.

ص:211

وَ إِنَّ دَانِیَالَ وَ یُوشَعَ یَخْرُجَانِ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَقُولَانِ : صَدَقَ اللهُ وَ رَسُولُهُ ، وَ یَبْعَثُ مَعَهُمَا إِلَی الْبَصْرَةِ سَبْعِینَ رَجُلًا فَیَقْتُلُونَ مقاتلهم [مُقَاتِلِیهِمْ ]، وَ یَبْعَثُ بَعْثاً إِلَی الرُّومِ وَ یَفْتَحُ اللهُ لَهُمْ ، ثُمَّ لَأَقْتُلَنَّ کُلَّ دَابَّةٍ حَرَّمَ اللهُ لَحْمَهَا حَتَّی لَا یَکُونَ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ إِلَّا الطَّیِّبُ .

وَ أَعْرِضُ عَلَی الْیَهُودِ وَ النَّصَارَی وَ سَائِرِ الْمِلَلِ ، وَ لَأُخَیِّرَنَّهُمْ دِینَ الْإِسْلَامِ أَوِ السَّیْفَ ، فَمَنْ أَسْلَمَ مَنَنْتُ عَلَیْهِ ، وَ مَنْ کَرِهَ الْإِسْلَامَ أَهْرَقَ اللهُ دَمَهُ ، وَ لَا یَبْقَی رَجُلٌ مِنْ شِیعَتِنَا إِلَّا أَنْزَلَ اللهُ إِلَیْهِ مَلَکاً یَمْسَحُ عَنْ وَجْهِهِ التُّرَابَ ، وَ یُعَرِّفُهُ أَزْوَاجَهُ وَ مَنَازِلَهُ فِی الْجَنَّةِ ، وَ لَا یَبْقَی عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ أَعْمَی وَ لَا مُقْعَدٌ وَ لَا مُبْتَلًی إِلَّا کَشَفَ اللهُ عَنْهُ بَلَاءَهُ بِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ .

وَ لَتَنْزِلَنَّ الْبَرَکَةُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ حَتَّی إِنَّ الشَّجَرَةَ لَتَنْقَصِفُ مِمَّا یَزِیدُ اللهُ فِیهَا مِنَ الثَّمَرَةِ ، وَ لَتُؤْکَلُ ثَمَرَةُ الشِّتَاءِ فِی الصَّیْفِ ، وَ ثَمَرَةُ الصَّیْفِ فِی الشِّتَاءِ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللهِ تَعَالَی: وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ »(1).(2)

قد تقدّم مثل هذا الحدیث لکن فی ذلک زیادة لیست فی هذا.

ص:212


1- (1) الأعراف (7):96.
2- (2) الخرائج و الجرائح: 848/2، ح 63؛ الإیقاظ من الهجعة: 353، ح 95؛ نوادر الأخبار فیض: 286، ح 5 (از خرائج)؛ إثبات الهداة: 341/1، ح 281؛ البحار: 61/53، ح 52 (از مختصر)؛ منهاج البراعة خوئی: 152/8.

همانند این روایت به صورت کامل در حدیث 107 آمده است.

ص:213

بَابٌ فِی رِجَالِ الْأَعْرَافِ

[147] 1 - حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی هَاشِمٍ ، عَنْ أَبِی سَلَمَةَ بْنِ مُکْرَمٍ الْجَمَّالِ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیماهُمْ (1) قَالَ : «نَحْنُ أُولَئِکَ الرِّجَالُ ، الْأَئِمَّةُ مِنَّا یَعْرِفُونَ مَنْ یَدْخُلُ النَّارَ وَ مَنْ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ ، کَمَا تَعْرِفُونَ فِی قَبَائِلِکُمُ الرَّجُلَ مِنْکُمْ ، فَیَعْرِفُ مَنْ فِیهَا مِنْ صَالِحٍ أَوْ طَالِحٍ ».(2)

[148] 2 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ فُضَیْلٍ الصَّیْرَفِیِّ ، عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام. وَ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیماهُمْ قَالَ : «هُمُ الْأَئِمَّةُ علیهم السلام».(3)

[149] 3 - حَدَّثَنِی أَبُو الْجَوْزَاءِ الْمُنَبِّهُ بْنُ عَبْدِ اللهِ التَّمِیمِیُّ قَالَ : حَدَّثَنِی الْحُسَیْنُ بْنُ عُلْوَانَ الْکَلْبِیُّ ، عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِیفٍ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : سَأَلْتُهُ عَنْ هَذِهِ الْآیَةِ : وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ

ص:214


1- (1) الأعراف (7):46.
2- (2) بصائر الدرجات: 495، ح 1؛ تفسیر العیاشی: 18/2، ح 43، (با زیاده در آخر حدیث)؛ البحار: 250/24، ح 5.
3- (3) بصائر الدرجات: 496، ح 2؛ البحار: 250/24، ح 5؛ تفسیر البرهان: 548/2، ح 6.

دربارۀ مردان اعراف

[147] 1 - ابوسلمه گوید: امام باقر علیه السلام دربارۀ آیۀ: «و بر بلندی ها (ی اعراف) مردانی هستند که هر یک از آن دو [بهشتیان و دوزخیان] را از چهره شان می شناسند - اعراف: 46» فرمود: «ما همان مردانیم، امامانِ از ما خانواده می شناسند چه کسی داخل و چه کسی داخل بهشت آتش می شود، همان گونه که شما میان قبیله می شناسید کدام شخص خوب و کدام بد است».

[148] 2 - ابو حمزه ثمالی از امام باقر علیه السلام و اسحاق بن عمّار از امام صادق علیه السلام نقل کرده اند که حضرت در تفسیر آیۀ: «و بر بلندی ها (ی اعراف) مردانی هستند که هر یک از آن دو [بهشتیان و دوزخیان] را از چهره شان می شناسند - اعراف: 46» فرمود: «ایشان ائمّه علیهم السلام می باشند».

[149] 3 - سعد بن طَریف گوید: از امام باقر علیه السلام دربارۀ آیۀ: «و بر بلندی ها (ی اعراف) مردانی هستند که هر یک از آن دو [بهشتیان و دوزخیان] را از چهره شان می شناسند - اعراف: 46» پرسیدم،

فرمود: «ای سعد! منظور از اعراف آل محمّدند که داخل بهشت نمی شود مگر

ص:215

یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیماهُمْ فَقَالَ : «یَا سَعْدُ، آلُ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم الْأَعْرَافُ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ یَعْرِفُهُمْ وَ یَعْرِفُونَهُ ، وَ لَا یَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْکَرَهُمْ وَ أَنْکَرُوهُ ، وَ هُمْ أَعْرَافٌ لَا یُعْرَفُ اللهُ تَعَالَی إِلَّا بِسَبِیلِ مَعْرِفَتِهِمْ ».(1)

[150] 4 - أَحْمَدُ وَ عَبْدُ اللهِ ابْنَا مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْخَزَّازِ، عَنْ بُرَیْدِ بْنِ مُعَاوِیَةَ الْعِجْلِیِّ قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیماهُمْ قَالَ : «أُنْزِلَتْ فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ ، وَ الرِّجَالُ هُمُ الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم». قُلْتُ : فَمَا الْأَعْرَافُ ؟ قَالَ : «صِرَاطٌ بَیْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ، فَمَنْ شَفَعَ لَهُ الْإِمَامُ - مِنَ الْمُؤْمِنِینَ الْمُذْنِبِینَ - نَجَا، وَ مَنْ لَمْ یَشْفَعْ لَهُ هَوَی».(2)

[151] 5 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُلْوَانَ ، عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِیفٍ ، عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ : کُنْتُ عِنْدَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام جَالِساً فَجَاءَ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ : یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ : وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیماهُمْ ؟ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام: «نَحْنُ الْأَعْرَافُ نَعْرِفُ أَنْصَارَنَا بِسِیمَاهُمْ ، وَ نَحْنُ الْأَعْرَافُ الَّذِی لَا یُعْرَفُ اللهُ إِلَّا بِسَبِیلِ مَعْرِفَتِنَا، وَ نَحْنُ الْأَعْرَافُ نُوقَفُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بَیْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ، فَلَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَنَا وَ عَرَفْنَاهُ ، وَ لَا یَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْکَرَنَا وَ أَنْکَرْنَاهُ .

وَ ذَلِکَ لِأَنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَوْ شَاءَ عَرَّفَ النَّاسَ نَفْسَهُ حَتَّی یَعْرِفُوهُ وَ یُوَحِّدُوهُ وَ یَأْتُونَهُ مِنْ بَابِهِ ، وَ لَکِنَّهُ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ ، وَ صِرَاطَهُ ، وَ سَبِیلَهُ ، وَ بَابَهُ الَّذِی یُؤْتَی مِنْهُ ».(3)

ص:216


1- (1) بصائر الدرجات: 496، ح 4؛ تفسیر العیاشی: 18/2، ح 45، تا: «أنکرهم و أنکروه»؛ البحار: 250/24، ح 7.
2- (2) بصائر الدّرجات: 496، ح 5؛ البحار: 335/8، ح 3؛ تفسیر البرهان: 549/2، ح 8.
3- (3) بصائر الدّرجات: 496، ح 6؛ الکافی: 184/1، صدر حدیث 9، تا: «إلّا من أنکرنا و أنکرناه»؛ تفسیر العیاشی: 19/2، ح 48، به اسنادی دیگر؛ الإحتجاج: 540، ح 1.

کسی که آن ها را بشناسد و آن ها او را بشناسند و داخل جهنّم نمی گردد مگر کسی که منکر آن ها باشند و آن ها او را انکار کنند. اعراف آن هایند که خداوند جز به واسطۀ شناخت آن ها شناخته نمی شود».

[150] 4 - برید بن معاویه عجلی گوید: از امام باقر علیه السلام دربارۀ آیۀ: «و بر بلندی ها (ی اعراف) مردانی هستند که هر یک از آن دو [بهشتیان و دوزخیان] را از چهره شان می شناسند - اعراف: 46» پرسیدم، فرمود: «این آیه دربارۀ این امّت نازل شده است و (منظور) از مردان (در آیه)، ائمّه از آل محمّد علیهم السلام می باشند».

عرض کردم: پس اعراف چیست ؟ فرمود: «راهی است بین بهشت و جهنّم، هر کس از مؤمنان گنه کار را که ائمّۀ از ما شفاعت نماید او نجات یافته و کسی که مورد شفاعت نشود، سقوط کرده (و داخل آتش شود)».

[151] 5 - ترجمۀ این روایت در حدیث 158 آمده است.

ص:217

[152] 6 - عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ سَعْدٍ الْأَشْعَرِیُ ، عَنْ حَمْدَانَ بْنِ یَحْیَی، عَنْ بِشْرِ بْنِ حَبِیبٍ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ بَیْنَهُما حِجابٌ وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ قَالَ : «سُورٌ بَیْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ، قَائِمٌ عَلَیْهِ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله و سلم وَ عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ فَاطِمَةُ وَ خَدِیجَةُ علیهم السلام فَیُنَادُونَ : أَیْنَ مُحِبُّونَا؟ أَیْنَ شِیعَتُنَا؟ فَیُقْبِلُونَ إِلَیْهِمْ فَیَعْرِفُونَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ ، وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ تَعَالَی: یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیماهُمْ فَیَأْخُذُونَ بِأَیْدِیهِمْ فَیَجُوزُونَ بِهِمُ الصِّرَاطَ وَ یُدْخِلُونَهُمُ الْجَنَّةَ ».(1)

[153] 7 - الْمُعَلَّی بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِیُ ، قَالَ : حَدَّثَنِی أَبُو الْفَضْلِ الْمَدَنِیُّ ، عَنْ أَبِی مَرْیَمَ الْأَنْصَارِیِّ ، عَنِ الْمِنْهَالِ بْنِ عَمْرٍو، عَنْ زِرِّ بْنِ حُبَیْشٍ ، عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ : سَمِعْتُهُ یَقُولُ : «إِذَا أُدْخِلَ الرَّجُلُ حُفْرَتَهُ أَتَاهُ مَلَکَانِ اسْمُهُمَا مُنْکَرٌ وَ نَکِیرٌ، فَأَوَّلُ مَا یَسْأَلَانِهِ عَنْ رَبِّهِ ، ثُمَّ عَنْ نَبِیِّهِ ، ثُمَّ عَنْ وَلِیِّهِ ، فَإِنْ أَجَابَ نَجَا، وَ إِنْ تَحَیَّرَ عَذَّبَاهُ ».

فَقَالَ رَجُلٌ : فَمَا حَالُ مَنْ عَرَفَ رَبَّهُ وَ نَبِیَّهُ وَ لَمْ یَعْرِفْ وَلِیَّهُ ؟ فَقَالَ : مُذَبْذَبٌ لا إِلی هؤُلاءِ وَ لا إِلی هؤُلاءِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِیلاً (2) فَذَلِکَ لَا سَبِیلَ لَهُ .

وَ قَدْ قِیلَ لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم: مَنْ وَلِیُّ اللهِ یَا نَبِیَّ اللهِ ؟ فَقَالَ : وَلِیُّکُمْ فِی هَذَا الزَّمَانِ عَلِیٌّ علیه السلام، وَ مِنْ بَعْدِهِ وَصِیُّهُ ، وَ لِکُلِّ زَمَانٍ عَالِمٌ یَحْتَجُّ اللهُ بِهِ لِئَلَّا یَکُونَ کَمَا قَالَ الضُّلَّالُ قَبْلَهُمْ حِینَ فَارَقَتْهُمْ أَنْبِیَاؤُهُمْ رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَیْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آیاتِکَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزی (3) بِمَا کَانَ مِنْ ضَلَالَتِهِمْ وَ هِی جَهَالَتُهُمْ بِالْآیاتِ ، وَ هُمُ الْأَوْصِیاءُ فَأَجَابَهُمُ اللهُ

ص:218


1- (1) تأویل الآیات: 176/1، ح 12؛ البحار: 255/24، ح 19.
2- (2) النساء (4):143.
3- (3) طه (20):134.

[152] 6 - بشر بن حبیب گوید: از امام صادق علیه السلام دربارۀ آیۀ: «و بین این دو [بهشتیان و دوزخیان] حجاب (و مانعی) است و بر بلندی ها (ی اعراف) مردانی هستند» سؤال شد، فرمود: «(اعراف) دیوار (و بلندی ای) میان بهشت و جهنّم است که بر آن محمّد صلی الله علیه و آله و سلم و علی و حسن و حسین و فاطمه و خدیجه علیهم السلام ایستاده اند و ندا می دهند: کجایند دوستداران ما؟ شیعیان ما کجایند؟ و دوستان و شیعیان به ایشان رو می آورند، و آن ها را به نام و نام پدرهاشان می شناسند و این است معنی آیۀ: «که هر یک از آن دو [بهشتیان و دوزخیان] را از چهره شان می شناسند - اعراف: 46» پس دست آن ها را می گیرند و از صراط رد می کنند و داخل بهشت می شوند».

[153] 7 - زِرّ بن حُبیش گوید: شنیدم علی علیه السلام(1) می فرمود: «هنگامی که بنده ای داخل قبر خود شود دو ملک به نام نکیر و منکر به نزد او آیند و اوّل چیزی که از وی سؤال کنند از پروردگار، و سپس از پیغمبر، آنگاه از امام او سؤال نمایند. پس اگر جواب دهد نجات یافته است، و اگر عاجز بماند و جواب نگوید عذابش نمایند».

مردی عرض کرد: چگونه است حال کسی که پروردگار و پیغمبر خود را بشناسد و امام خود را نشناسد؟

فرمود: «آن ها افراد بی هدفی هستند که نه سوی این ها، و نه سوی آن هایند! (نه در صف مؤمنان قرار دارند، و نه در صف کافران) «و هر کس را خداوند گمراه کند، راهی برای او نخواهی یافت - نساء: 143». وقتی به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفته شد: ای پیامبر خدا! ولی (و امام) کیست ؟ فرمود: ولی شما در این زمان علی علیه السلام است و بعد از او وصی او است، و برای هر زمانی حجّت های خدا هستند؛ تا اینکه شما هم آنچه را گمراهان قبل از شام هنگام مفارقت از پیامبرشان گفتند نگوئید که: «پروردگارا! چرا پیامبری

ص:219


1- (1) همین روایت با کمی اختلاف در کشف المحجة: 273 از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است.

عَزَّ وَ جَلَّ : قُلْ کُلٌّ مُتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِیِّ وَ مَنِ اهْتَدی (1) وَ إِنَّمَا کَانَ تَرَبُّصُهُمْ أَنْ قَالُوا: نَحْنُ فِی سَعَةٍ مِنْ مَعْرِفَةِ الْأَوْصِیَاءِ حَتَّی نَعْرِفَ إِمَاماً فَعَیَّرَهُمُ اللهُ بِذَلِکَ .

فَالْأَوْصِیَاءُ هُمْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ وُقُوفاً عَلَیْهِ ، لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ ، وَ لَا یَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْکَرَهُمْ وَ أَنْکَرُوهُ ، لِأَنَّهُمْ عُرَفَاءُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ ، عَرَّفَهُمْ عَلَیْهِمْ عِنْدَ أَخْذِ الْمَوَاثِیقِ عَلَیْهِمْ ، وَ وَصَفَهُمْ فِی کِتَابِهِ ، فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیماهُمْ وَ هُمُ الشُّهَدَاءُ عَلَی أَوْلِیَائِهِمْ ، وَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم الشَّهِیدُ عَلَیْهِمْ ، أَخَذَ لَهُمْ مَوَاثِیقَ الْعِبَادِ بِالطَّاعَةِ ، وَ أَخَذَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم عَلَیْهِمُ الْمِیثَاقَ بِالطَّاعَةِ ، فَجَرَتْ نُبُوَّتُهُ عَلَیْهِمْ ، وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهِیداً. یَوْمَئِذٍ یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوّی بِهِمُ الْأَرْضُ وَ لا یَکْتُمُونَ اللّهَ حَدِیثاً (2)».(3)

[154] 8 - حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ خَبَّابٍ ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ ، عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ ، عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ قَالَ : قَالَ : أَشْهَدُ - أَوْ قَالَ : أُقْسِمُ - بِاللهِ لَسَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم یَقُولُ لِعَلِیٍّ علیه السلام: «یَا عَلِیُّ إِنَّکَ وَ الْأَوْصِیَاءَ مِنْ بَعْدِی - أَوْ قَالَ : مِنْ بَعْدِکَ - أَعْرَافٌ ، لَا یُعْرَفُ اللهُ إِلَّا بِسَبِیلِ مَعْرِفَتِکُمْ ، وَ أَعْرَافٌ

ص:220


1- (1) طه (20):135.
2- (2) النّساء (4):41-42.
3- (3) بصائر الدّرجات: 498، ح 9؛ البحار: 233/6، ح 46.

برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیروی کنیم، پیش از آنکه ذلیل و رسوا شویم - طه: 134» و (جز این نیست که) تمام گمراهی ایشان به خاطر نادانی آن ها به آیات الهی و نشناختن اوصیاء بوده، پس خداوند جواب آنان را داده و فرموده است: «بگو: همه (ما و شما) در انتظاریم! (ما در انتظار وعده پیروزی، و شما در انتظار شکست ما!) حال که چنین است، انتظار بکشید امّا به زودی می دانید چه کسی از اصحاب صراط مستقیم، و چه کسی هدایت یافته است - طه: 135» و جز این نیست که انتظار آنان این بود که گفتند: ما در معرفت اوصیاء در وسعت هستیم، و در عدم معرفت امام بر ما حَرَجی نیست تا امام علم خود را ظاهر نماید.

و اوصیاء میان بهشت و جهنّم بر شما نگاه بانند، داخل بهشت نشود مگر کسی که ایشان را بشناسد و ایشان او را بشناسند، و داخل جهنّم نشود مگر کسی که انکار ایشان نماید و ایشان انکار او نمایند؛ زیرا که ایشان بندگان را می شناسند، خداوند در وقت گرفتن عهد و میثاق به طاعت و پیروی از اوصیاء، ایشان را به آنان شناسانده است، پس در کتاب خود آن ها را وصف نموده و ذکر فرموده است: «و بر بلندی ها (ی اعراف) مردانی هستند که هر یک از آن دو [بهشتیان و دوزخیان] را از چهره شان می شناسند - اعراف: 46» و ایشانند گواهان بر مردم، و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گواهان بر ایشان است. عهد و میثاق بندگان برای ایشان گرفته شده است و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای ایشان عهد و میثاق بندگان به اطاعت را گرفته است، و این است تفسیر آیۀ: «حال آن ها چگونه است آن روزی که از هر امّتی، شاهد و گواهی (بر اعمالشان) می آوریم، و تو را نیز بر آنان گواه خواهیم آورد؟ در آن روز، آن ها که کافر شدند و با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به مخالفت برخاستند، آرزو می کنند که ای کاش (خاک بودند، و) خاک آن ها با زمین های اطراف یکسان می شد (و به کلی محو و فراموش می شدند). در آن روز، (با آن همه گواهان،) سخنی را نمی توانند از خدا پنهان کنند - نساء: 41-42»».

ص:221

لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفْتُمُوهُ وَ عَرَفَکُمْ ، وَ لَا یَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْکَرَکُمْ وَ أَنْکَرْتُمُوهُ ».(1)

[155] 9 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ مُوسَی بْنِ سَعْدَانَ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْحَضْرَمِیِّ ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ ، عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِیفٍ ، قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیماهُمْ فَقَالَ : «یَا سَعْدُ أَنَّهَا أَعْرَافٌ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ ، وَ أَعْرَافٌ لَا یَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْکَرَهُمْ وَ أَنْکَرُوهُ ، وَ أَعْرَافٌ لَا یُعْرَفُ اللهُ إِلَّا بِسَبِیلِ مَعْرِفَتِهِمْ ، فَلَا سَوَاءٌ مَنِ اعْتَصَمَتْ بِهِ الْمُعْتَصِمَةُ ، وَ مَنْ ذَهَبَ مَذْهَبَ النَّاسِ ، ذَهَبَ النَّاسُ إِلَی عَیْنٍ کَدِرَةٍ یَفْرُغُ بَعْضُهَا فِی بَعْضٍ ، وَ مَنْ أَتَی آلَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم أَتَی عَیْناً صَافِیَةً تَجْرِی بِعِلْمِ اللهِ ، لَیْسَ لَهَا نَفَادٌ وَ لَا انْقِطَاعٌ ، ذَلِکَ بِأَنَّ اللهَ لَوْ شَاءَ لَأَرَاهُمْ شَخْصَهُ حَتَّی یَأْتُوهُ مِنْ بَابِهِ ، لَکِنْ جَعَلَ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله و سلم وَ آلَ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ الْأَبْوَابَ الَّتِی یُؤْتَی مِنْهَا، وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقی وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها (2)».(3)

[156] 10 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ ، عَنِ الْمُنَخَّلِ بْنِ جَمِیلٍ ، عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ، قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنِ الْأَعْرَافِ مَا هُمْ ؟ فَقَالَ : «هُمْ أَکْرَمُ الْخَلْقِ عَلَی اللهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی».(4)

ص:222


1- (1) بصائر الدّرجات: 497، ح 7؛ البحار: 252/24، ح 13.
2- (2) البقره (2):189.
3- (3) بصائر الدّرجات: 499، ح 11؛ البحار: 336/8، ح 5.
4- (4) بصائر الدّرجات: 500، ح 16؛ البحار: 251/24، ح 12.

[154] 8 - سلمان فارسی گوید: خدا را شاهد می گیرم یا به خدا قسم [تردید از اصبغ است] شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به علی علیه السلام می فرمود: «ای علی! به راستی تو و جانشینان بعد از من یا فرمود جانشینان بعد از تو، (مردانِ ) اعراف هستند که خداوند جز از راه معرفت شما شناخته نشود و وارد بهشت نخواهد شد مگر کسی که شما را بشناسد و شما نیز او را بشناسید و داخل جهنّم نمی شود جز کسی که شما را انکار کند و شما نیز او را انکار کنید».

[155] 9 - سعد بن طریف گوید: از امام باقر علیه السلام دربارۀ آیۀ: «و بر بلندی ها (ی اعراف) مردانی هستند که هر یک از آن دو [بهشتیان و دوزخیان] را از چهره شان می شناسند - اعراف: 46» پرسیدم، فرمود: «ای سعد! اعراف آل محمّدند که داخل بهشت نمی شود مگر کسی که آن ها را بشناسد و آن ها او را بشناسند و داخل جهنّم نمی گردد مگر کسی که منکر آن ها باشند و آن ها او را انکار کنند، اعراف آن هایند که خداوند جز به واسطۀ معرفت ایشان شناخته نمی شود، و برابر نیستند کسانی که مردم به آن ها پناه گیرند (که ما اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم باشیم) با کسانی که خود محتاج پناهندگی به دیگران باشند. مردم (پیروان پیشوایان باطل) به سوی چشمه های آب تیرۀ اندک که از چشمه ای به چشمۀ دیگر ریزد رفتند، و کسانی که سوی آل محمّد علیهم السلام آمدند به سوی چشمه ای صاف آمدند که آب آن به علم پروردگار جاریست و تمامی و خشک شدن ندارد؛ این به خاطر آن است که اگر خداوند می خواست خود را به مردم نشان می داد (و تعریف می کرد) تا او را به یکتایی شناخته و از باب او در آیند، ولیکن محمّد و آل محمّد علیهم السلام را باب های خویش قرار داد که از آن درآیند. و این است تفسیر آیۀ: «کارِ نیک، آن نیست که از پشتِ خانه ها وارد شوید؛ بلکه نیکی این است که پرهیزگار باشید، و از درِ خانه ها وارد شوید - بقره: 189»».

ص:223

[157] 11 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ مُسْکَانَ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیماهُمْ فَقَالَ : «هُمُ الْأَئِمَّةُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ علیهم السلام فِی بَابٍ مِنْ یَاقُوتٍ أَحْمَرَ عَلَی سَرْبِ الْجَنَّةِ یَعْرِفُ کُلُّ إِمَامٍ مِنَّا مَا یَلِیهِ » فَقَالَ رَجُلٌ : مَا مَعْنَی مَا یَلِیهِ ؟ فَقَالَ : «مِنَ الْقَرْنِ الَّذِی هُوَ فِیهِ إِلَی الْقَرْنِ الَّذِی کَانَ ».(1)

[158] 12 - الْمُعَلَّی بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِیُ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ ، عَنِ الْهَیْثَمِ بْنِ وَاقِدٍ، عَنْ مُقَرِّنٍ ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام یَقُولُ : «جَاءَ ابْنُ الْکَوَّاءِ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَقَالَ : یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ : وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیماهُمْ ؟ فَقَالَ : نَحْنُ الْأَعْرَافُ نَعْرِفُ أَنْصَارَنَا بِسِیمَاهُمْ ، وَ نَحْنُ الْأَعْرَافُ الَّذِینَ لَا یُعَرِّفُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَی الصِّرَاطِ غَیْرَنَا، وَ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَنَا وَ عَرَفْنَاهُ ، وَ لَا یَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْکَرَنَا وَ أَنْکَرْنَاهُ .

إِنَّ اللهَ تَعَالَی لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ الْعِبَادَ نَفْسَهُ ، وَ لَکِنْ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ ، وَ صِرَاطَهُ ، وَ سَبِیلَهُ ، وَ الْوَجْهَ الَّذِی یُؤْتَی مِنْهُ ، فَمَنْ عَدَلَ عَنْ وَلَایَتِنَا أَوْ فَضَّلَ عَلَیْنَا غَیْرَنَا، فَإِنَّهُمْ عَنِ الصِّراطِ لَناکِبُونَ (2) ، وَ لَا سَوَاءٌ مَنِ اعْتَصَمَ النَّاسُ بِهِ ، وَ لَا سَوَاءٌ مَنْ ذَهَبَ حَیْثُ ذَهَبَ النَّاسُ ، ذَهَبَ النَّاسُ إِلَی عُیُونٍ کَدِرَةٍ یَفْرُغُ بَعْضُهَا فِی بَعْضٍ ، وَ ذَهَبَ مَنْ ذَهَبَ إِلَیْنَا إِلَی عُیُونٍ صَافِیَةٍ تَجْرِی بِأَمْرِ رَبِّهَا لَا نَفَادَ لَهَا وَ لَا انْقِطَاعَ ».(3)

ص:224


1- (1) بصائر الدّرجات: 500، ح 19؛ البحار: 335/8، ح 4.
2- (2) المؤمنون (23):74.
3- (3) بصائر الدرجات: 497، ح 8؛ الکافی: 184/1، ح 9؛ تفسیر فرات: 142، ح 174 (با اختلاف)؛ البحار: 253/24، ح 14.

[156] 10 - جابر گوید: از امام باقر علیه السلام در مورد اعراف پرسیدم که ایشان کیانند؟ فرمود: «ایشان گرامی ترین مخلوقات نزد خداوند می باشند».

[157] 11 - ابو بصیر گوید: از امام باقر علیه السلام دربارۀ آیۀ: «و بر بلندی ها (ی اعراف) مردانی هستند که هر یک از آن دو [بهشتیان و دوزخیان] را از چهره شان می شناسند - اعراف: 46» پرسیدم، فرمود: «ائمّه از ما اهل بیت بر دری از یاقوت قرمز بر دیوار (و دروازۀ) بهشت است که هر امامی از ما می شناسد آنچه ازجلو اوست (و می گذرد)».

مردی پرسید: معنی «آنچه از جلو اوست» چیست ؟

فرمود: «از قرنی که در آن است تا قرنی که (قبلاً) بوده است (یعنی انسان های گذشته و آینده)».

[158] 12 - مقرّن گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود: «ابن کوّاء نزد امیر المؤمنین علیه السلام آمد و گفت: ای امیر مؤمنان! (آیۀ:) «و بر بلندی ها (ی اعراف) مردانی هستند که هر یک از آن دو [بهشتیان و دوزخیان] را از چهره شان می شناسند - اعراف: 46» یعنی چه ؟

حضرت فرمود: مائیم (بر) اعراف که یاران خود را به چهره شان می شناسیم، و مائیم اعراف که خدای عز و جل جز از طریق معرفت ما شناخته نشود، و مائیم اعراف که خداوند ما را در روز قیامت بر روی صراط معرفت قرار دهد، پس داخل بهشت نشود مگر کسی که ما او را شناسیم و او ما را شناسد و به جهنّم نرود جز آن که ما او را ناشناس دانیم و او ما را.

خداوند متعال اگر می خواست خودش را بی واسطه به بندگانش می شناسانید ولی ما را در، شاهراه، و راه و طریق معرفت خود قرار داد. کسانی که از ولایت ما روگردانیده و دیگران را بر ما ترجیح دهند از صراط مستقیم منحرفند (در قیامت از

ص:225

[159] 13 - أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَیْنِ الْکِنَانِیُّ ، قَالَ : حَدَّثَنَا عَاصِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمُحَارِبِیُّ ، قَالَ : حَدَّثَنَا یَزِیدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ الْخَیْبَرِیُّ ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ مُسْلِمٍ الْعِجْلِیُ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیماهُمْ قَالَ : «نَحْنُ أَصْحَابُ الْأَعْرَافِ ، مَنْ عَرَفَنَا فَإِلَی الْجَنَّةِ ، وَ مَنْ أَنْکَرَنَا فَإِلَی النَّارِ».(1)

ص:226


1- (1) بصائر الدرجات: 499، ح 13 (با اختلاف)؛ البحار: 251/24، ح 10 (از بصائر)؛ تفسیر البرهان: 552/2، ح 17.

صراط به سر در آیند)، برابر نیستند کسانی که مردم به آن ها پناه گیرند (که ما اهل

بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم باشیم) با کسانی که خود محتاج پناهندگی به دیگران باشند زیرا آن مردم (پیروان پیشوایا باطل) به سوی چشمه های آب تیره اندک که از چشمه ای به چشمۀ دیگر ریزد رفتند و کسانی که سوی ما آمدند به سوی چشمه های صافی آمدند که آب آن به امر پروردگار جاریست و تمامی و خشک شدن ندارد».

[159] 13 - ابوبصیر گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر آیۀ: «و بر بلندی ها (ی اعراف) مردانی هستند که هر یک از آن دو [بهشتیان و دوزخیان] را از چهره شان می شناسند - اعراف: 46» فرمود: «مائیم اصحاب اعراف، هر کس ما را شناخت به سوی بهشت رود و کسی که ما را انکار نماید (جایگاه او) در آتش است».

ص:227

بَابٌ فِی فَضْلِ الْأَئِمَّةِ علیهم السلام وَ مَا جَاءَ فِیهِمْ مِنَ الْقُرْآنِ الْعَزِیزِ

[160] 1 - حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ ، عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِیفٍ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : کُنَّا عِنْدَهُ ثَمَانِیَةَ رِجَالٍ فَذَکَرْنَا رَمَضَانَ ، فَقَالَ : «لَا تَقُولُوا هَذَا رَمَضَانُ ، وَ لَا جَاءَ رَمَضَانُ ، وَ لَا ذَهَبَ رَمَضَانُ فَإِنَّ رَمَضَانَ اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللهِ لَا یَجِیءُ وَ لَا یَذْهَبُ ، وَ إِنَّمَا یَجِیءُ وَ یَذْهَبُ الزَّائِلُ ، وَ لَکِنْ قُولُوا: شَهْرُ رَمَضانَ ، فَالشَّهْرُ الْمُضَافُ إِلَی الِاسْمِ ، وَ الِاسْمُ اسْمُ اللهِ وَ هُوَ الشَّهْرُ اَلَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ (1) ، جَعَلَهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَثَلًا وَ عِیداً.

أَلَا وَ مَنْ خَرَجَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ مِنْ بَیْتِهِ فِی سَبِیلِ اللهِ - وَ نَحْنُ سَبِیلُ اللهِ الَّذِی مَنْ دَخَلَ فِیهِ یُطَافُ بِالْحِصْنِ ، وَ الْحِصْنُ هُوَ الْإِمَامُ ، فَلْیُکَبِّرْ عِنْدَ رُؤْیَتِهِ - کَانَتْ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ صَخْرَةٌ فِی مِیزَانِهِ أَثْقَلُ مِنَ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ الْأَرَضِینَ السَّبْعِ وَ مَا فِیهِنَّ وَ مَا بَیْنَهُنَّ وَ مَا تَحْتَهُنَّ ».

فَقُلْتُ : یَا أَبَا جَعْفَرٍ وَ مَا الْمِیزَانُ ؟ فَقَالَ : «إِنَّکَ قَدِ ازْدَدْتَ قُوَّةً وَ نَظَراً، یَا سَعْدُ: رَسُولُ

ص:228


1- (1) البقره (2):185.

فضائل اهل بیت علیهم السلام وآنچه از قرآن کریم دربارۀ ایشان آمده است

[160] 1 - سعد بن طریف گوید: به همراه هجده نفر در خدمت امام باقر علیه السلام بودیم صحبت رمضان شد، حضرت فرمود: «نگوئید این رمضان است، رمضان رفت و رمضان آمد. زیرا رمضان یکی از نام های خدا است و نمی توان نسبت رفتن و آمدن به ذاتش داد. رفتن و آمدن مربوط به اشیاء زائل است ولی بگوئید ماه رمضان، ماه را اضافه کنید به رمضان، نام نام خدا است. ماه رمضان ماهی است که قرآن در آن نازل شده خداوند آن را مَثَل (برای اهل بیت علیهم السلام) و عید برای مؤمنین قرار داد.

بدانید هر کس در ماه رمضان از خانه خود خارج شود و رهسپار راه خدا گردد - که ما همان راه خدا هستیم و هر کس وارد این راه شد به دور دژی محکم می گردد که دژ محکم امام علیه السلام است، و با دیدن امام تکبیر بگوید - در ترازوی اعمالش او سنگی نهاده می شود سنگین تر از آسمان ها و زمین های هفت گانه و آنچه در آن ها و بین آن ها و زیر آن ها است».

عرض کردم: آقا ترازوی اعمال چیست ؟

فرمود: «تو دقّت و نظرت بیشتر شده، ای سعد! منظور از سنگ، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و ترازوی اعمال ما هستیم و این همان کلام خداوند در مورد امام است که می فرماید:

ص:229

اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم الصَّخْرَةُ وَ نَحْنُ الْمِیزَانُ ، وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْإِمَامِ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ .(1)

قَالَ : وَ مَنْ کَبَّرَ بَیْنَ یَدَیِ الْإِمَامِ وَ قَالَ : لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ ، کَتَبَ اللهُ لَهُ رِضْوَانَهُ الْأَکْبَرَ، وَ مَنْ یَکْتُبِ اللهُ لَهُ رِضْوَانَهُ الْأَکْبَرَ یَجْمَعْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام وَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم وَ الْمُرْسَلِینَ فِی دَارِ الْجَلَالِ ».

فَقُلْتُ : وَ مَا دَارُ الْجَلَالِ ؟

فَقَالَ : «نَحْنُ الدَّارُ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : تِلْکَ الدّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ (2) فَنَحْنُ الْعَاقِبَةُ یَا سَعْدُ، وَ أَمَّا مَوَدَّتُنَا لِلْمُتَّقِینَ ، فَیَقُولُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ : تَبارَکَ اسْمُ رَبِّکَ ذِی الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ (3) فَنَحْنُ جَلَالُ اللهِ وَ کَرَامَتُهُ الَّتِی أَکْرَمَ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی الْعِبَادَ بِطَاعَتِنَا».(4)

[161] 2 - وَ عَنْهُ ، عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی، عَنْ حَرِیزِ بْنِ عَبْدِ اللهِ ، عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «إِنَّ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ علیه السلام أُتِیَ بِعَسَلٍ فَشَرِبَهُ ، فَقَالَ : وَ اللهِ لَأَعْلَمُ مِنْ أَیْنَ هَذَا الْعَسَلُ ، وَ أَیْنَ أَرْضُهُ ، وَ إِنَّهُ لَیُمَارُ مِنْ قَرْیَةِ کَذَا وَ کَذَا».(5)

ص:230


1- (1) الحدید (57):25.
2- (2) القصص (28):83.
3- (3) الرّحمن (55):78.
4- (4) بصائر الدّرجات: 311، ح 12؛ الکافی: 69/4، ح 2؛ معانی الأخبار: 315، ح 1؛ من لا یحضره الفقیه: 172/2، ح 2050، تا: «مثلا وعیدا»؛ البحار: 396/24، ح 116.
5- (5) بصائر الدرجات: 505، ح 1؛ البحار: 71/46، ح 49.

«ما پیامبران خود را با کتاب و میزان نازل نمودیم تا مردم به عدل و انصاف برخیزند - حدید: 25».

و حضرت فرمود: هر کس در مقابل امام تکبیر بگوید و بگوید: «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وحده لا شریک له»، خداوند بزرگ ترین خشنودی اش را برای او می نویسد و هر که خداوند، بزرگ ترین خشنودی خود را برای او بنویسد، او را با ابراهیم و محمّد و و دیگر پیامبران علیهم السلام در سرای شُکوه گرد می آورد».

عرض کردم: سرای شُکوه چیست ؟

فرمود: «ما آن سرای هستیم و این است تفسیر آیۀ: «آن سرای آخرت را برای کسانی قرار می دهیم که هیچ برتری و فسادی در زمین نمی خواهند و عاقبت (نیک) برای پرهیزگاران است - قصص: 83»، و ای سعد، منظور از عاقبت در این آیه ما هستیم و دوستی و مودّت ما متعلق به متّقین است، خداوند می فرماید: «پرخیر و مبارک است نام پروردگار تو که شکوهمند و با کرامت است - الرحمن: 78» و ماییم شکوهمندی و کرامت خداوند که به وسیله اطاعت از ما بندگانش را گرامی داشته است».

[161] 2 - فضیل بن یسار گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «برای امام سجّاد علیه السلام عسلی آوردند میل نموده فرمود: به خدا قسم می دانم این عسل از کجا است و از چه سرزمینی به دست آمده، به راستی که این عسل را در فلان و فلان محل به دست آورده اند».

ص:231

[162] 3 - مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ، عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ یَرْفَعُهُ قَالَ : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «أَبَی اللهُ أَنْ یُجْرِیَ الْأَشْیَاءَ إِلَّا بِالْأَسْبَابِ ، فَجَعَلَ لِکُلِّ شَیْ ءٍ سَبَباً، وَ جَعَلَ لِکُلِّ سَبَبٍ شَرْحاً، وَ جَعَلَ لِکُلِّ شَرْحٍ مِفْتَاحاً، وَ جَعَلَ لِکُلِّ مِفْتَاحٍ عِلْماً، وَ جَعَلَ لِکُلِّ عِلْمٍ بَاباً نَاطِقاً، مَنْ عَرَفَهُ عَرَفَ اللهَ ، وَ مَنْ أَنْکَرَهُ أَنْکَرَ اللهَ ، وَ ذَلِکَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ نَحْنُ ».(1)

[163] 4 - عَلِیُّ بْنُ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عِیسَی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ سَعِیدٍ الزَّیَّاتِ ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ ، عَنْ نَصْرِ بْنِ قَابُوسَ قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ * وَ ماءٍ مَسْکُوبٍ * وَ فاکِهَةٍ کَثِیرَةٍ * لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ (2) قَالَ : «یَا نَصْرُ إِنَّهُ وَ اللهِ لَیْسَ حَیْثُ ذَهَبَ النَّاسُ ، إِنَّمَا هُوَ الْعَالِمُ وَ مَا یَخْرُجُ مِنْهُ ».

وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِیدٍ (3) قَالَ : «الْبِئْرُ الْمُعَطَّلَةُ الْإِمَامُ الصَّامِتُ وَ قَصْرٌ مَشِیدٌ الْإِمَامُ النَّاطِقُ ».(4)

[164] 5 - إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِمٍ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَعْبَدٍ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ : سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : اَلرَّحْمنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ (5) ؟ فَقَالَ : «إِنَّ اللهَ

ص:232


1- (1) بصائر الدرجات: 505، ح 2؛ الکافی: 183/1، ح 7، به اسنادی دیگر؛ البحار: 90/2، ح 15.
2- (2) الواقعه (56):30-33.
3- (3) الحج (22):45.
4- (4) بصائر الدّرجات: 505، ح 3 و ح 4؛ الکافی: 427/1، ح 75، (قطعۀ دوّم حدیث)؛ معانی الأخبار: 111، ح 1؛ البحار: 104/24، ح 11 و ص 102، ح 7.
5- (5) الرّحمن (55):1-2.

[162] 3 - امام صادق علیه السلام فرمود: «خداوند نخواسته است که کارها را بدون اسباب فراهم آورد، پس برای هر چیزی، وسیله ای قرار داد و برای هر وسیله، راه کشفی و برای هر راه کشفی، کلیدی، و برای هر کلیدی، علمی، و برای هر علمی، راهی گویا، هر کس آن راه را شناخت خدا را شناخته، و هر کس آن را نشناخت، خدا را نشناخته، و این راه، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و ما اهل بیتیم».

[4] [163 - نصر بن قابوس گوید: از امام صادق علیه السلام دربارۀ آیۀ: «و سایه ای کشیده (و گسترده)، و در کنار آبشارها، و میوه های فراوان، نه تمام شدنی و نه منع شدنی - واقعه: 30-33» پرسیدم، فرمود: «ای نصر! به خدا قسم آنگونه که مردم گمان می کنند نیست، منظور دانشمند است و آنچه از او تراوش می کند».(1)

و گوید: از امام صادق علیه السلام دربارۀ آیۀ: «و (چه بسیار) چاه متروک و قصر استوار [و مرتفع که بی صاحب مانده است] - حج: 45» پرسیدم، فرمود: «چاه متروک و رها شده، امام ساکت است، و کاخ برافراشته امام گویاست».(2)

ص:233


1- (1) علامۀ مجلسی رحمه الله در بیان این روایت می فرماید: «این از تأویل های غریبه است. شاید منظور این است: آن طور که مردم خیال می کنند که بهشت منحصر به همان بهشت صوری آخرت است نیست بلکه برای دوستان ائمه در دنیا نیز بهشت های روحانی است در سآیۀ حمایت آن ها و لطف گسترده ایشان در دنیا و آخرت و آب های روان از دانش واقعی که موجب زندگی جان و مال آن ها است و میوه های زیاد از معارف ائمّه علیهم السلام که فناپذیر نیست و مانعی برای شیعیان از بهره برداری آن ها نمی باشد و جایگاه های بلند که موجب لذت ایشان می شود از حکمت و آداب ائمّه بلکه مقرّبین در آخرت نیز لذت نمی برند در همان بهشت اخروی مگر با همین لذت های معنوی که در دنیا متنعّم به آن بوده اند. چنانچه بعضی از اخبار شاهد آن است و در کتاب معاد به آن اشاره شد و در کتاب عین الحیاة کامل توضیح داده ایم».
2- (2) چاه عاطل مانده آنست که آب دارد و مردم از آن استفاده نمی کنند و تأویل نمودن امام ساکت را به آن تشبیهی است بسیار مناسب، زیرا، آب مایه حیات صوری و ظاهری و علم امام مآیۀ حیات معنوی و روحانی است و همان گونه که بدبختی مردم گاهی سبب می شود که از آب موجود صاف و زلال استفاده نمی کنند گاهی هم شقاوت آن ها سبب می شود که نتوانند از علم امام و رهبر خود استفاده کنند، مانند زمان خانه نشینی امیر المؤمنین علیه السلام و زمان غیبت امام عصر علیه السلام. و تشبیه امام ناطق به کاخ برافراشته نیز روشن و واضح است مانند زمان خلافت و حکومت آن حضرت و زمان ظهور امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف. (علامه مصطفوی، ترجمه الکافی: 300/2)

عَلَّمَ مُحَمَّداً الْقُرْآنَ ». قُلْتُ : خَلَقَ الْإِنْسانَ * عَلَّمَهُ الْبَیانَ (1) ؟ قَالَ : «ذَاکَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام عَلَّمَهُ بَیَانَ کُلِّ شَیْ ءٍ مِمَّا یَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَیْهِ ».(2)

[165] 6 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یَحْیَی، عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا إِبْرَاهِیمَ علیه السلام یَقُولُ : «إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَوْحَی إِلَی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم: أَنَّهُ قَدْ فَنِیَتْ أَیَّامُکَ ، وَ ذَهَبَتْ دُنْیَاکَ ، وَ احْتَجْتَ إِلَی لِقَاءِ رَبِّکَ ، فَرَفَعَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم یَدَیْهِ إِلَی السَّمَاءِ بَاسِطاً کَفَّیْهِ وَ هُوَ یَقُولُ : عِدَتُکَ الَّتِی وَعَدْتَنِی إِنَّکَ لا تُخْلِفُ الْمِیعادَ (3) ، فَأَوْحَی اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ : أَنِ ائْتِ أُحُداً أَنْتَ وَ مَنْ تَثِقُ بِهِ ، فَأَعَادَ الدُّعَاءَ، فَأَوْحَی اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ : امْضِ أَنْتَ وَ ابْنُ عَمِّکَ حَتَّی تَأْتِیَ أُحُداً، ثُمَّ تَصْعَدُ عَلَی ظَهْرِهِ وَ اجْعَلِ الْقِبْلَةَ فِی ظَهْرِکَ ، ثُمَّ ادْعُ وَحْشَ الْجَبَلِ تُجِبْکَ ، فَإِذَا أَجَابَتْکَ فَاعْمِدْ إِلَی جَفْرَةٍ مِنْهُنَّ أُنْثَی - وَ هِیَ الَّتِی تُدْعَی الْجَفْرَةَ حِینَ نَاهَدَ قَرْنَاهَا الطُّلُوعَ - تَشْخُبُ أَوْدَاجُهَا دَماً، وَ هِیَ الَّتِی لَکَ ، فَمُرِ ابْنَ عَمِّکَ فَلْیَقُمْ إِلَیْهَا فَلْیَذْبَحْهَا وَ لْیَسْلَخْهَا مِنْ قِبَلِ الرَّقَبَةِ وَ یَقْلِبُ دَاخِلَهَا، فَإِنَّهُ سَیَجِدُهَا مَدْبُوغَةً .

وَ سَأُنْزِلُ عَلَیْکَ الرُّوحَ الْأَمِینَ وَ جَبْرَئِیلَ مَعَهُ دَوَاةٌ وَ قَلَمٌ وَ مِدَادٌ، لَیْسَ هُوَ مِنْ مِدَادِ الْأَرْضِ ، یَبْقَی الْمِدَادُ وَ یَبْقَی الْجِلْدُ، لَا تَأْکُلُهُ الْأَرْضُ وَ لَا یُبْلِیهِ التُّرَابُ ، لَا یَزْدَادُ کُلَّمَا نُشِرَ إِلَّا جِدَّةً ، غَیْرَ أَنَّهُ مَحْفُوظٌ مَسْتُورٌ، یَأْتِیکَ عِلْمُ وَحْیٍ بِعِلْمِ مَا کَانَ وَ مَا یَکُونُ إِلَیْکَ ، وَ تُمْلِیهِ عَلَی ابْنِ عَمِّکَ ، وَ لْیَکْتُبْ وَ لْیَسْتَمِدَّ مِنْ تِلْکَ الدَّوَاةِ .

ص:234


1- (1) الرّحمن (55):3-4.
2- (2) بصائر الدّرجات: 505، ح 5؛ تفسیر القمی: 343/2؛ البحار: 142/40، ح 45 (از بصائر).
3- (3) آل عمران (3):194.

[164] 5 - حسین بن خالد گوید: از امام رضا علیه السلام دربارۀ آیۀ: «خداوند رحمان، قرآن را تعلیم فرمود - الرحمن: 1-2» پرسیدم، فرمود: «خداوند به حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم قرآن را تعلیم فرمود». عرض کردم: «انسان را آفرید و به او «بیان» را آموخت - الرّحمن: 1-4» (یعنی چه)؟ فرمود: «منظور از «انسان را آفرید»، امیر المؤمنین علیه السلام است که خداوند شرح هر چیزی را که مردم به آن نیازمندند را به او آموخت».

[165] 6 - حسن بن راشد گوید: شنیدم ابا ابراهیم (امام کاظم علیه السلام) می فرمود: «خداوند به محمّد صلی الله علیه و آله و سلم وحی کرد که اجلت رسیده، مدّت عمرت تمام شده و باید به دیدار خدا بشتابی. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دست خود را به آسمان بلند نموده فرمود: «بار خدایا! وعده ای به من داده ای که تو هیچ گاه از وعدۀ خود، تخلّف نمی کنی».

خداوند به او وحی کرد: با کسی که به او اطمینان داری به جانب کوه احُد برو. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دعای قبل را تکرار کرده خداوند به او وحی کرد که با پسر عمویت به سمت احُد برو، بر آن بالا رفته (به سمتی که) قبله را پشت سر خود قرار ده و حیوانات وحشی کوه را صدا بزن که جوابت را خواهند داد. وقتی جواب دادند یک بره میش چهار ماهه که تازه شاخ هایش شروع به در آمدن کرده و از رگ های گردنش خون جاری است همان بره مربوط به تو است، به پسر عمویت بگو آن را بکُشد و از طرف گردن پوست بکَنَد، وقتی پوست آن را بر گرداند دباغی شده است و به زودی مَلَک روح و جبرئیل با دوات و قلم و مرکّب نازل می شود - که از نوع مرکّب های روی زمین نیست - اثر مرکّب باقی می ماند و پوست کهنه نمی شود و زمین آن را از بین نمی برد و خاک موجب نابودی آن نمی شود. هر وقت باز کنی تازه است و محفوظ و مستور خواهد بود. بر تو علم گذشته و آینده وحی می شود، و تو آن را برای پسر عمویت می خوانی و او از همان دوات می نویسد.

ص:235

فَمَضَی رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم حَتَّی انْتَهَی إِلَی الْجَبَلِ ، فَفَعَلَ مَا أَمَرَهُ اللهُ تَعَالَی بِهِ وَ صَادَفَ مَا وَصَفَ لَهُ رَبُّهُ ، فَلَمَّا ابْتَدَأَ عَلِیٌّ ع فِی سَلْخِ الْجَفْرَةِ نَزَلَ جَبْرَئِیلُ وَ الرُّوحُ الْأَمِینُ وَ عِدَّةٌ مِنَ الْمَلَائِکَةِ - لَا یُحْصِی عَدَدَهُمْ إِلَّا اللهُ ، وَ مَنْ حَضَرَ ذَلِکَ الْمَجْلِسَ - بَیْنَ یَدَیْهِ ، وَ جَاءَتْهُ الدَّوَاةُ وَ الْمِدَادُ خَضِرٌ کَهَیْئَةِ الْبَقْلِ وَ أَشَدَّ خُضْرَةً وَ أَنْوَرَ.

ثُمَّ نَزَلَ الْوَحْیُ عَلَی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم، وَ کَتَبَ عَلِیٌّ علیه السلام، إِلَّا أَنَّهُ یَصِفُ کُلَّ زَمَانٍ وَ مَا فِیهِ ، وَ یُخْبِرُهُ بِالظَّهْرِ وَ الْبَطْنِ ، وَ أَخْبَرَهُ بِمَا کَانَ وَ مَا هُوَ کَائِنٌ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ ، وَ فَسَّرَ لَهُ أَشْیَاءَ لَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهَا إِلاَّ اللّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ (1) ، ثُمَّ أَخْبَرَهُ بِکُلِّ عَدُوٍّ یَکُونُ لَهُمْ فِی کُلِّ زَمَانٍ مِنَ الْأَزْمِنَةِ حَتَّی فَهِمَ ذَلِکَ کُلَّهُ وَ کَتَبَهُ .

ثُمَّ أَخْبَرَهُ بِأَمْرِ مَا یَحْدُثُ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ مِنْ بَعْدِهِ ، فَسَأَلَهُ عَنْهَا، فَقَالَ : الصَّبْرَ الصَّبْرَ، وَ أَوْصَی إِلَیْنَا بِالصَّبْرِ، وَ أَوْصَی أَشْیَاعَهُمْ بِالصَّبْرِ وَ التَّسْلِیمِ حَتَّی یَخْرُجَ الْفَرَجُ ، وَ أَخْبَرَهُ بِأَشْرَاطِ أَوَانِهِ وَ أَشْرَاطِ تَوَلُّدِهِ ، وَ عَلَامَاتٍ تَکُونُ فِی مُلْکِ بَنِی هَاشِمٍ ، فَمِنْ هَذَا الْکِتَابِ اسْتَخْرَجْتُ أَحَادِیثَ الْمَلَاحمِ کُلَّهَا، وَ صَارَ الْوَلِیُّ إِذَا أُفْضِیَ إِلَیْهِ الْأَمْرُ تَکَلَّمَ بِالْعَجَبِ ».(2)

[166] 7 - وَ عَنْهُ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ مُرَازِمِ بْنِ حَکِیمٍ وَ مُوسَی بْنِ بَکْرٍ قَالا: سَمِعْنَا أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام یَقُولُ : «إِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ لَمْ یَزَلِ اللهُ یَبْعَثُ مِنَّا مَنْ یَعْلَمُ کِتَابَهُ مِنْ أَوَّلِهِ إِلَی آخِرِهِ ، وَ إِنَّ عِنْدَنَا مِنْ حَلَالِ اللهِ وَ حَرَامِهِ مَا یَسَعُنَا کِتْمَانُهُ ، مَا نَسْتَطِیعُ أَنْ نُحَدِّثَ بِهِ أَحَداً».(3)

ص:236


1- (1) آل عمران (3):7.
2- (2) بصائر الدّرجات: 506، ح 6 (با کمی اختلاف)؛ البحار: 197/40، ح 82.
3- (3) بصائر الدّرجات: 507، ح 7؛ البحار: 178/2، ح 23.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به جانب احد رفت و آنچه دستور گرفته بود عمل کرد و تمام چیزهائی که قبلاً برایش توضیح داده شده بود عملی شد، همین که شروع به پوست کندن بره کرد جبرئیل و روح الأمین نازل شدند با گروهی از ملائکه که تعداد آن ها را جز خدا کسی نمی دانست و کسانی که در آن مجلس حضور داشتند، آنگاه علی علیه السلام پوست را مقابل خود گذاشت دوات و مرکّبی سبز رنگ شبیه سبزه بلکه سبزتر از سبزی و روشن تر. سپس بر حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم وحی نازل شد و شروع به خواندن برای علی علیه السلام نمود.

علی علیه السلام می نوشت (در مورد) خصوصیات هر زمان و حادثی که در آن زمان اتفاق می افتد و باطن و ظاهر آن را توضیح می داد و از تمام وقایع گذشته و آینده تا روز قیامت او را آگاه نمود و مطالبی را برایش تفسیر کرد که جز خدا و راسخین در علم از آن آگاهی ندارد.

او را از تعداد اولیای خدا از ذریه خود تا روز قیامت آگاه نمود و تمام دشمنان خود را در هر زمان معرّفی کرد که علی علیه السلام متوجّه تمام آن ها شد و نوشت. سپس به او نسبت به پیش آمدهائی که پس از پیامبر برای او پیش می آید خبر داد. علی علیه السلام وظیفه خود را پرسید، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: باید صبر کنی صبر، و به ائمّه دستور صبر داد و به پیروان ایشان نیز دستور صبر و تسلیم داد تا فرج برسد و علامت های آن زمان ها و علامات پیدایش آن را توضیح داد و نشانه هائی که در فرمانروائی بنی هاشم است را خبر داد. تمام وقایع و پیش آمدها و هر امامی که به امامت می رسد و مطالب عجیبی را به گوش مردم می رساند، (همه) از این کتاب استفاده می شود».

[166] 7 - مرازم و موسی بن بکر گویند: شنیدیم امام صادق علیه السلام می فرمود: «خدا پیوسته (و در هر زمان) از ما اهل بیت کسی را بر می انگیزد که کتاب او را از آغاز تا پایان می داند و به راستی که نزد ما (مسائلی از) حلال و حرام الهی است که ملزم به کتمان آنیم و نمی توانیم کسی را از آن آگاه نمائیم».

ص:237

[167] 8 - الْحَسَنُ بْنُ مُوسَی الْخَشَّابُ ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ جَبَلَةَ ، عَنْ کَامِلٍ التَّمَّارِ، قَالَ : کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام ذَاتَ یَوْمٍ ، فَقَالَ لِی: «یَا کَامِلُ اجْعَلُوا لَنَا رَبّاً نَئُوبُ إِلَیْهِ ، وَ قُولُوا فِینَا مَا شِئْتُمْ ».

قَالَ : فَقُلْتُ : نَجْعَلُ لَکُمْ رَبّاً تَئُوبُونَ إِلَیْهِ وَ نَقُولُ فِیکُمْ مَا شِئْنَا؟ قَالَ : فَاسْتَوَی جَالِساً، فَقَالَ : «مَا عَسَی أَنْ تَقُولُوا؟! وَ اللهِ مَا خَرَجَ إِلَیْکُمْ مِنْ عِلْمِنَا إِلَّا أَلْفاً غَیْرَ مَعْطُوفَةٍ ».(1)

[168] 9 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ، عَنْ عَبْدِ الْکَرِیمِ بْنِ عَمْرٍو، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : جَاءَ أَعْرَابِیٌّ حَتَّی قَامَ عَلَی بَابِ مَسْجِدِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم یَتَوَسَّمُ النَّاسَ فَرَأَی أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام، فَعَقَلَ نَاقَتَهُ وَ دَخَلَ وَ جَثَا عَلَی رُکْبَتَیْهِ وَ عَلَیْهِ شَمْلَةٌ ، فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: «مِنْ أَیْنَ جِئْتَ یَا أَعْرَابِیُّ ؟» قَالَ : جِئْتُ مِنْ أَقْصَی الْبُلْدَانِ ، قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: «الْبُلْدَانُ أَوْسَعُ مِنْ ذَلِکَ ، فَمِنْ أَیْنَ جِئْتَ ؟» قَالَ : مِنَ الْأَحْقَافِ ، قَالَ : «أَحْقَافُ عَادٍ؟» قَالَ : نَعَمْ .

قَالَ : «أَ فَرَأَیْتَ ثَمَ سِدْرَةً إِذَا مَرَّ التُّجَّارُ بِهَا اسْتَظَلُّوا بِفَیْئِهَا؟» قَالَ : وَ مَا عِلْمُکَ بِذَلِکَ ؟ قَالَ : «هُوَ عِنْدَنَا فِی کِتَابٍ ، وَ أَیَّ شَیْ ءٍ رَأَیْتَ أَیْضاً؟» قَالَ : رَأَیْتُ وَادِیاً مُظْلِماً فِیهِ الْهَامُ وَ الْبُومُ لَا یُبْصَرُ قَعْرُهُ ، قَالَ : «أَ وَ تَدْرِی مَا ذَاکَ الْوَادِی ؟» قَالَ : لَا وَ اللهِ مَا أَدْرِی، قَالَ : «ذَاکَ بَرَهُوتُ فِیهِ نَسَمَةُ کُلِّ کَافِرٍ. وَ أَیْنَ بَلَغْتَ ؟» فَقَطَعَ الْأَعْرَابِیُّ ، فَقَالَ : بَلَغْتَ قَوْماً جُلُوساً فِی مَنَازِلِهِمْ ، لَیْسَ لَهُمْ طَعَامٌ وَ لَا شَرَابٌ ، إِلَّا أَلْبَانُ أَغْنَامِهِمْ فَهِیَ طَعَامُهُمْ وَ شَرَابُهُمْ .

ص:238


1- (1) بصائر الدّرجات: 507، ح 8 (با کمی اختلاف)؛ البحار: 283/25، ح 30.

[167] 8 - کامل تمّار گوید: روزی خدمت امام صادق علیه السلام بودم به من فرمود: «ای کامل! برای ما خدائی بپذیر که به جانب او روی می آوریم آنگاه در مورد (فضائل) ما هر چه مایلی بگو».

عرض کردم: برای شما خدائی بپذیرم که به او توجّه می کنید آنگاه هر چه مایلیم در فضل شما بگوئیم ؟! گوید: امام علیه السلام خود را جابجا نموده درست نشست آنگاه فرمود: «مثلاً چه خواهید گفت ؟! از علم و دانش ما جز به اندازۀ حرف «الف» برای شما گفته نشده است».

[168] 9 - محمّد بن مسلم گوید: مردی از اعراب بادیه نشین آمد و بر در مسجد ایستاده و با دقت نگاهی به داخل مسجد نمود، امام باقر علیه السلام را دید، از شتر پایین آمده زانوی شتر را بست. وارد مسجد شد و در حالی که جبّه ای بر تن داشت به دو زانو نشست. امام باقر علیه السلام فرمود: «ای بادیه نشین! از کجا آمده ای ؟». گفت: از دورترین سرزمین ها. فرمود: «زمین بزرگ تر از آنست که تو آن ناحیه را دورترین سرزمین حساب کنی، بگو از کدام ناحیه آمده ای ؟». گفت: از احقاف همان محل سکونت قوم عاد. فرمود: «در آنجا درخت سدری هست دیده ای که تاجرها وقتی از آنجا می گذرند در سآیۀ آن درخت به استراحت می پردازند».

گفت: شما از کجا از آن درخت خبر داری ؟ فرمود: «مشخصات آن درخت در کتابی نوشته است که نزد ما است، بگو دیگر چه دیده ای ؟». گفت: درّه ای بس گود و تاریک دیدم که جغد و بوم(1) ته آن را نمی بینند. فرمود: «می دانی آن درّه چه نام دارد؟». عرض کرد: نه به خدا اگر بدانم. فرمود: «همان برهوت است که روح تمام کافران آنجا است». بعد پرسید: «دیگر به کجا رسیدی ؟». مرد عرب چیزی نتوانست

ص:239


1- (1) هام به معنی نوعی جغد کوچک است و بوم نیز گونه ای از جغدهاست که در جنگل های بزرگ در اروپا زندگی می کند. برخی از لغت شناسان، «بوم» را گونۀ جغدهای نر می دانند. (لسان العرب: 61/12) و بسیاری نیز آن را هم بر جغد نر و هم بر جغد مادّه معنا نموده اند. (همان و مجمع البحرین: 19/6)

ثُمَّ نَظَرَ إِلَی السَّمَاءِ فَقَالَ «اللهُمَّ الْعَنْهُ » فَقَالَ لَهُ جُلَسَاؤُهُ مَنْ هُوَ جَعَلَنَا اللهُ فِدَاکَ ؟

قَالَ : «هُوَ قَابِیلُ ، یُعَذَّبُ بِحَرِّ الشَّمْسِ وَ زَمْهَرِیرِ الْبَرْدِ».

ثُمَّ جَاءَهُ رَجُلٌ آخَرُ، فَقَالَ : «رَأَیْتَ لِی جَعْفَراً» فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ : وَ مَنْ جَعْفَرٌ الَّذِی یَسْأَلُ عَنْهُ ؟ فَقَالُوا: ابْنُهُ ، فَقَالَ : سُبْحَانَ اللهِ مَا أَعْجَبَ هَذَا الرَّجُلَ یُخْبِرُنَا عَنْ أَهْلِ السَّمَاءِ وَ لَا یَدْرِی أَیْنَ ابْنُهُ !؟.(1)

[169] 10 - وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ : دَخَلْتُ أَنَا وَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام مَسْجِدَ الرَّسُولِ صلی الله علیه و آله و سلم فَإِذَا طَاوُسٌ الْیَمَانِیُ یَقُولُ لِأَصْحَابِهِ : أَ تَدْرُونَ مَتَی قُتِلَ نِصْفُ النَّاسِ ، فَسَمِعَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام قَوْلَهُ : نِصْفُ النَّاسِ ، فَقَالَ : «إِنَّمَا هُوَ رُبُعُ النَّاسِ ، إِنَّمَا هُوَ وَلَدُ آدَمَ ، آدَمُ وَ حَوَّاءُ وَ قَابِیلُ وَ هَابِیلُ » قَالَ : صَدَقْتَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ .

قَالَ مُحَمَّدٌ: فَقُلْتُ فِی نَفْسِی: هَذِهِ وَ اللهِ مَسْأَلَةٌ فَغَدَوْتُ عَلَیْهِ فِی مَنْزِلِهِ وَ قَدْ لَبِسَ ثِیَابَهُ وَ أُسْرِجَ لَهُ فَبَدَأَنِی بِالْحَدِیثِ قَبْلَ أَنْ أَسْأَلَهُ ، فَقَالَ : «یَا مُحَمَّدَ بْنَ مُسْلِمٍ إِنَّ فِی الْهِنْدِ أَوْ بِبَلْقَاءِ الْهِنْدِ رَجُلًا یَلْبَسُ الْمُسُوحَ ، مَغْلُولَةٌ یَدُهُ إِلَی عُنُقِهِ ، مُوَکَّلٌ بِهِ عَشَرَةُ رَهْطٍ ، یَفْنَی النَّاسُ وَ لَا یَفْنُونَ ، کُلَّمَا ذَهَبَ وَاحِدٌ جُعِلَ مَکَانَهُ وَاحِدٌ، یَدُورُ مَعَ الشَّمْسِ حَیْثُ مَا دَارَتْ ، یُعَذَّبُ بِحَرِّ الشَّمْسِ وَ زَمْهَرِیرِ الْبَرْدِ حَتَّی تَقُومَ السَّاعَةُ » قُلْتُ : وَ مَنْ ذَاکَ جُعِلْتُ فِدَاکَ ؟ قَالَ : «ذَاکَ قَابِیلُ ».(2)

ص:240


1- (1) بصائر الدّرجات: 508، ح 9؛ البحار: 242/46، ح 30.
2- (2) بصائر الدّرجات: 508، ح 10؛ الإحتجاج: 180/2 (با کمی اختلاف)؛ البحار: 151/10، ح 2.

بگوید امام علیه السلام فرمود: «رسیدی به گروهی که ساکن محلّی بودند خوراک و آشامیدنی نداشتند جز شیر گوسفندهایشان که همان آب و غذای آن ها بود.

در این موقع نگاهی به آسمان نموده فرمود: خدایا او را لعنت کن». حاضرین محل عرض کردند: فدایت گردیم، منظورتان کیست ؟

فرمود: «قابیل که به حرارت خورشید و سرمای شدید عذاب می شود».

در این موقع یک نفر وارد شد امام علیه السلام پرسید: جعفر (امام صادق علیه السلام) را دیدی ؟ مرد عرب پرسید: این جعفر کیست که از او جستجو می کند؟ گفتند: پسر اوست. گفت: سبحان الله چقدر کار این مرد شگفت انگیز است، از آسمان خبر می دهد ولی نمی داند پسرش کجاست.

[169] 10 - محمّد بن مسلم گوید: همراه امام باقر علیه السلام وارد مسجد الحرام شدیم، طاوس یمانی به یارانش می گفت: می دانید چه زمانی نصف مردم کشته شدند؟

حضرت شنید می گوید نصف مردم، فرمود: «آن فقط یک چهارم مردم بوده است که آدم، حواء، هابیل و قابیل بودند (که فقط قابیل کشته شد)».

طاوس یمانی عرض کرد: راست گفتی ای فرزند رسول خدا.

حضرت فرمود: «آیا می دانی با قاتل چه کردند؟».

گفت: خیر (نمی دانم).

محمّد بن مسلم گوید: من با خودم گفتم این واقعاً سؤالی است. فردا صبح خدمت امام رفتم لباس پوشیده و اسب را زین نموده (و آماده بیرون شدن بو، همین که نگاهش به من افتاد) قبل از اینکه سؤالی کنم فرمود: «محمّد بن مسلم! در پشت هند به فاصلۀ زیاد مردی است که در پلاس (و لباس چرک و کثیف) پیچیده و دستش به گردنش بسته شده است و ده نفر بر او گمارده اند که او را تا روز قیامت عذاب می کنند». عرض کردم آن شخص کیست ؟ فرمود: «قابیل».

ص:241

[170] 11 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیِّ ، عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَیُّوبَ ، عَنْ فُضَیْلِ بْنِ عُثْمَانَ ، عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ الْحَذَّاءِ، قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: إِنَّ سَالِمَ بْنَ أَبِی حَفْصَةَ قَالَ لِی: أَ مَا بَلَغَکَ أَنَّهُ مَنْ مَاتَ وَ لَیْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً ؟ فَأَقُولُ لَهُ : بَلَی، فَیَقُولُ : مَنْ إِمَامُکَ ؟ فَأَقُولُ : أَئِمَّتِی آلُ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ ، قَالَ : مَا أَحْسَبُکَ عَرَفْتَ إِمَاماً.

فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: «وَیْحَ سَالِمٍ ، مَا یَدْرِی سَالِمٌ مَا مَنْزِلَةُ الْإِمَامِ ؟ الْإِمَامُ أَعْظَمُ وَ أَفْضَلُ مِمَّا یَذْهَبُ إِلَیْهِ سَالِمٌ وَ النَّاسُ أَجْمَعُونَ ، وَ إِنَّهُ لَمْ یَمُتْ مِنَّا مَیِّتٌ قَطُّ إِلَّا وَ جَعَلَ اللهُ مَکَانَهُ مَنْ یَعْمَلُ مِثْلَ عَمَلِهِ ، وَ یَسِیرُ مِثْلَ سِیرَتِهِ ، وَ یَدْعُو إِلَی مِثْلِ مَا دَعَا إِلَیْهِ ، وَ إِنَّهُ لَمْ یَمْنَعِ اللهُ مَا أَعْطَی دَاوُدَ علیه السلام أَنْ یُعْطِیَ سُلَیْمَانَ علیه السلام أَفْضَلَ مِمَّا أَعْطَی دَاوُدَ علیه السلام».(1)

[171] 12 - وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَیُّوبَ ، عَنْ عَبْدِ الْحَمِیدِ بْنِ نَصْرٍ، قَالَ : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «یُنْکِرُونَ الْإِمَامَ الْمَفْرُوضَ الطَّاعَةِ وَ یَجْحَدُونَهُ ، وَ اللهِ مَا فِی الْأَرْضِ مَنْزِلَةٌ أَعْظَمُ عِنْدَ اللهِ مِنْ مَنْزِلَةِ إِمَامٍ مُفْتَرَضِ الطَّاعَةِ .

لَقَدْ کَانَ إِبْرَاهِیمُ علیه السلام دَهْراً یَنْزِلُ عَلَیْهِ الْوَحْیُ وَ الْأَمْرُ مِنَ اللهِ وَ مَا کَانَ مُفْتَرَضَ الطَّاعَةِ ، حَتَّی بَدَا للهِ أَنْ یُکْرِمَهُ وَ یُعَظِّمَهُ ، فَقَالَ : إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً فَعَرَفَ إِبْرَاهِیمُ علیه السلام مَا فِیهَا مِنَ الْفَضْلِ فَقَالَ : وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی أَیْ وَاجْعَلْ ذَلِکَ فِی ذُرِّیَّتِی، فَقَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ : لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمِینَ (2) قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: إِنَّمَا هُوَ فِی ذُرِّیتِکَ لَا یکُونُ فِی غَیرِهِمْ ».(3)

ص:242


1- (1) بصائر الدّرجات: 509، ح 11؛ کمال الدّین: 229، ح 27 (با کمی اختلاف در صدر حدیث)؛ اختیار معرفة الرجال: 235، ش 427، تا: «و النّاس أجمعون»؛ البحار: 53/23، ح 111.
2- (2) البقره (2):124
3- (3) بصائر الدّرجات: 509، ح 12؛ البحار: 141/25، ح 15.

[170] 11 - ابو عبیده حذّاء گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: سالم بن ابی حفصه (که بعداً زیدی مذهب شد و امام صادق علیه السلام او را لعن و تکفیر کرد) به من گفت: آیا تو روایت نمی کنی که هر کس بمیرد و امامی نداشته باشد به نوع مرگ جاهلیت از دنیا رفته است ؟ گفتم: چرا. گفت: (ابو جعفر محمّد باقر علیه السلام در گذشت) امام تو کیست ؟ گفتم: ائمّه من، آل محمّد علیهم السلام هستند. گفت: به خدا قسم نشنیدم تو امام را شناخته باشی (جواب درستی ندادی.)

راوی گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «وای بر سالم، آیا سالم می داند منزلت امام چیست ؟ منزلت امام از آنچه سالم و مردم پنداشته اند بزرگ تر است، همانا کسی از ما (ائمّه) نمیرد جز این که کسی را جانشین خود کند، که کردار و رفتارش مانند خود او باشد و به آنچه او دعوت می کرد، دعوت کند، و آنچه خدا به داود علیه السلام عطا فرمود، مانع آنچه به سلیمان علیه السلام عطا کرد، نگشت (پس مقام و فضیلتی را که خدا به پدرم عطا فرمود به من هم عطا می فرماید)».

[171] 12 - عبد الحمید بن نصر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «امامی که فرمانبرداریش واجب شده را منکر می شوند و از او کناره می گیرند، به خدا قسم در روی زمین مقامی بالاتر از واجب الإطاعه بودن نیست. حضرت ابراهیم علیه السلام مدّت های زیادی بود که از طرف خدا به او وحی می شد ولی واجب الطاعه نبود(1) تا بالأخره خداوند خواست او را گرامی بدارد و عظمت بخشد فرمود: «من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم».

ابراهیم فهمید چه مقامی به او عنایت شده گفت: «از دودمان من (نیز امامانی قرار بده)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمی رسد - بقره: 124». امام صادق علیه السلام فرمود: یعنی (خداوند تصریح کرد که) فقط این مقام شایسته ذریۀ تو است نه دیگران که ستمگرند».

ص:243


1- (1) علامۀ مجلسی رحمه الله در بیان این روایت شریف می فرماید: «اینکه فرمود ابراهیم واجب الطاعه نبود یعنی مقام نبوت را داشت امّا رسول نبود یا رسول بود امّا رسالت او جهانی نبود و یا منظور اینست که امام واجب الاطاعه برای انبیایی که بعد می آیند نبود».

[172] 13 - وَ عَنْهُ ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ وَ عَبْدِ اللهِ بْنِ الْقَاسِمِ جَمِیعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ الْقَلَانِسِیِ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً (1) قَالَ : «الطَّاعَةُ الْمَفْرُوضَةُ ».(2)

وَ حَدَّثَنِی بِهِ یَعْقُوبُ بْنُ یَزِیدَ وَ عَلِیُّ بْنُ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عِیسَی، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی، بِهَذَا الْإِسْنَادِ.

[173] 14 - یَعْقُوبُ بْنُ یَزِیدَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ ، عَنْ فُضَیْلٍ الْأَعْوَرِ، عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ الْحَذَّاءِ، قَالَ : کُنَّا زَمَانَ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام حِینَ قُبِضَ علیه السلام نَتَرَدَّدُ کَالْأَغْنَامِ لَا رَاعِیَ لَهَا، فَلَقِینَا سَالِمَ بْنَ أَبِی حَفْصَةَ فَقَالَ : یَا أَبَا عُبَیْدَةَ مَنْ إِمَامُکَ ؟ فَقُلْتُ : أَئِمَّتِی آلُ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ ، فَقَالَ : هَلَکْتَ وَ أَهْلَکْتَ ، أَ مَا سَمِعْتَ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ : «مَنْ مَاتَ وَ لَیْسَ عَلَیْهِ إِمَامٌ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً ؟» فَقُلْتُ : بَلَی لَعَمْرِی.

وَ قَدْ کُنَّا قَبْلَ ذَلِکَ بِثَلَاثٍ أَوْ نَحْوِهَا دَخَلْنَا عَلَی أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام فَرَزَقَنِی اللهُ جَلَّ وَ عَزَّ الْمَعْرِفَةَ فَدَخَلْتُ عَلَیْهِ ، فَقُلْتُ لَهُ : سَالِمُ بْنُ أَبِی حَفْصَةَ ، قَالَ لِی: کَذَا وَ کَذَا، فَقُلْتُ لَهُ : کَذَا وَ کَذَا. فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «یَا وَیْلَ سَالِمٍ یَا وَیْلَ سَالِمٍ ، وَ مَا یَدْرِی سَالِمٌ مَا مَنْزِلَةُ الْإِمَامِ ؟ الْإِمَامُ أَعْظَمُ مِمَّا یَذْهَبُ إِلَیْهِ سَالِمٌ وَ النَّاسُ أَجْمَعُونَ ، یَا أَبَا عُبَیْدَةَ : إِنَّهُ لَمْ یَمُتْ مِنَّا مَیِّتٌ حَتَّی یَخْلُفَ مِنْ بَعْدِهِ مَنْ یَعْمَلُ مِثْلَ عَمَلِهِ ، وَ یَسِیرُ مِثْلَ سِیرَتِهِ ، وَ یَدْعُو إِلَی مِثْلِ الَّذِی دَعَا إِلَیْهِ ، یَا أَبَا عُبَیْدَةَ : إِنَّهُ لَمْ یَمْنَعِ اللهُ مَا أَعْطَی دَاوُدَ علیه السلام أَنْ یُعْطِیَ سُلَیْمَانَ علیه السلام أَفْضَلَ مِمَّا أَعْطَی دَاوُدَ علیه السلام.

ص:244


1- (1) النّساء (4):54.
2- (2) بصائر الدّرجات: 509، ح 13؛ الکافی: 186/1، ح 4؛ تفسیر العیاشی: 248/1، ح 159، از أبو خالد الکابلی؛ تفسیر القمی: 140/1، از حنان، از أبی عبد اللّه علیه السلام؛ البحار: 287/23، ح 8.

[172] 13 - ابو بصیر گوید: امام صادق علیه السلام در بارۀ آیۀ: «و حکومت عظیمی در اختیار آن ها [پیامبران بنی اسرائیل] قرار دادیم - نساء: 54» فرمود: «مقصود (از دادن حکومت عظیم) اطاعت آن هاست که بر مردم واجبست».

به اسنادی دیگر از حمّاد بن عیسی نیز همین روایت نقل شده است.

[173] 14 - ابو عبیده حذّاء گوید: ما در زمان امام باقر علیه السلام (برای تعیین جانشین او) مانند گلۀ بی چوپان سرگردان بودیم، تا سالم بن ابی حفصه را (که بعداً زیدی مذهب شد و امام صادق علیه السلام او را لعن و تکفیر کرد) ملاقات کردیم، به من گفت: ای ابا عبیده! امام تو کیست ؟ گفتم: ائمّه من، آل محمّد علیهم السلام هستند. گفت: هلاک شدی و مردم را هم هلاک کردی، مگر من و تو از امام باقر علیه السلام نشنیدیم که می فرمود: «هر که بمیرد و بر او امامی نباشد، به مرگ جاهلیت مرده است»؟ گفتم: چرا به جان خودم آن را شنیدیم.

سپس حدود سه روز گذشت که خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم و خدا معرفت او را به من روزی کرد (او را به جانشینی پدرش شناختم) به حضرت عرض کردم: سالم به من چنین و چنان گفت و من هم به او چنین گفتم.

حضرت سه مرتبه فرمود: «وای بر سالم، آیا سالم می داند منزلت امام چیست ؟ منزلت امام از آنچه سالم و مردم پنداشته اند بزرگ تر است.

ای ابا عبیده! همانا کسی از ما (ائمّه) نمیرد جز این که کسی را جانشین خود کند، که کردار و رفتارش مانند خود او باشد و به آنچه او دعوت می کرد، دعوت کند.

ای ابا عبیده! آنچه خدا به داود عطا فرمود، مانع آنچه به سلیمان عطا کرد، نگشت (پس مقام و فضیلتی را که خدا به پدرم عطا فرمود به من هم عطا می فرماید)، آنگاه فرمود: «این عطای ما است، به هر کس می خواهی (و صلاح می بینی) ببخش، و از هر کس می خواهی امساک کن، وحسابی بر تو نیست (تو امین هستی) - سورۀ ص: 39»».

ص:245

ثُمَّ قَالَ : هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسابٍ (1) فَقُلْتُ : مَا أَعْطَاهُ اللهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ ؟ فَقَالَ : «نَعَمْ یَا أَبَا عُبَیْدَةَ إِنَّهُ إِذَا قَامَ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ حَکَمَ بِحُکْمِ سُلَیْمَانَ علیه السلام لَا یَسْأَلُ النَّاسَ بَیِّنَةً ».(2)

[174] 15 - الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ ، عَنْ عُبَیْسِ بْنِ هِشَامٍ الْأَسَدِیِّ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ عَنِ الْوَلِیدِ، عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِیرَةِ الْبَصْرِیِ قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام یَقُولُ : «لَا تَکُونُ الْأَرْضُ إِلَّا وَ فِیهَا عَالِمٌ یَعْلَمُ مِثْلَ الْأَوَّلِ ، وِرَاثَةً مِنْ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ مِنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام، عِلْماً یَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَیْهِ وَ لَا یَحْتَاجُ إِلَی أَحَدٍ».(3)

[175] 16 - مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِیدِ الْعَطَّارُ، عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : قُلْتُ لَهُ : قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً (4) قَالَ : «مَا هُوَ؟» قُلْتُ : أَنْتَ أَعْلَمُ قَالَ : «طَاعَةُ اللهِ مَفْرُوضَةٌ ».(5)

[176] 17 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ الْخَزَّازِ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نَجْرَانَ ، عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ الْأَسَدِیِّ ، عَنْ مَالِکٍ الْجُهَنِیِ قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: وَ أُوحِیَ إِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ أَ إِنَّکُمْ لَتَشْهَدُونَ (6) قَالَ : «الْإِمَامُ مِنَّا یُنْذِرُ بِهِ کَمَا أَنْذَرَ بِهِ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم».(7)

ص:246


1- (1) سورۀ ص (38):39.
2- (2) بصائر الدرجات: 510، ح 15؛ البحار: 26:176، ح 55.
3- (3) بصائر الدّرجات: 510، ح 16؛ البحار: 52/23، ح 112
4- (4) النساء (4):54.
5- (5) بصائر الدرجات: 510، ح 17؛ البحار: 288/23، ح 14.
6- (6) الأنعام (6):19.
7- (7) بصائر الدرجات: 511، ح 18؛ الکافی: 416/1، ح 21 و ص 424، ح 61، با اختلاف در صدر حدیث؛ تفسیر القمی: 195/1؛ تأویل الآیات: 162/1، ح 1 (از کافی)؛ تفسیر البرهان: 406/2، ح 5.

عرض کردم: فدایت شوم خداوند به او چه عطا کرد؟

فرمود: «ای ابا عبیده! زمانی که قائم آل محمّد علیه السلام قیام کند، به حکم داود و سلیمان علیهما السلام حکم دهد و گواه نطلبد».

[174] 15 - حارث بن مغیره گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود: «زمین هیچ گاه از عالم (امام) خالی نمی ماند که مانند دانش (امام) اوّل می داند که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و از علی علیه السلام به ارث رسیده است، مردم به او محتاج باشند و او نیازمند به یکی از آن ها نباشد».

[175] 16 - ابو بصیر گوید: از امام صادق علیه السلام دربارۀ آیۀ: «ما به آل ابراهیم، (که یهود از خاندان او هستند نیز،) کتاب و حکمت دادیم؛ و حکومت بزرگی در اختیار آن ها [پیامبران بنی اسرائیل] قرار دادیم - نساء: 54» پرسیدم، حضرت فرمود: «آن حکومت بزرگ (را می دانی) چیست ؟».

گوید: عرض کردم: فدایت شوم، شما داناترید.

فرمود: «مقصود (از دادن حکومت عظیم) اطاعت (آن ها) ست که خداوند بر مردم واجب نموده است».

[176] 17 - مالک جُهَنی گوید: از امام باقر علیه السلام دربارۀ آیۀ: «این قرآن بر من وحی شده، تا شما و تمام کسانی را که این قرآن به آن ها می رسد، بیم دهم (و از مخالفت فرمان خدا بترسانم) - انعام: 19» پرسیدم، فرمود: «امام از ما (اهل بیت علیهم السلام) بترساند همان گونه که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم (مردم را از مخالفت فرمان خدا) ترسانید».

ص:247

[177] 18 - وَ عَنْهُ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْهَیْثَمِ ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَزِیدَ قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام: إِنِّی سَأَلْتُ أَبَاکَ علیه السلام عَنْ مَسْأَلَةٍ أُرِیدُ أَنْ أَسْأَلَکَ عَنْهَا، فَقَالَ : «وَ عَنْ أَیِّ شَیْ ءٍ تَسْأَلُ ؟» قُلْتُ : عِنْدَکَ عِلْمُ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ کُتُبُهُ وَ عِلْمُ الْأَوْصِیَاءِ علیهم السلام وَ کُتُبُهُمْ ؟ فَقَالَ : «نَعَمْ ، وَ أَکْثَرُ مِنْ ذَلِکَ ، فَاسْأَلْ عَمَّا بَدَا لَکَ ».(1)

[178] 19 - وَ عَنْهُ وَ عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ أَبِی یَعْفُورٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «کَانَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام عَالِمَ هَذِهِ الْأُمَّةِ ، وَ الْعِلْمُ یُتَوَارَثُ ، وَ لَیْسَ یَهْلِکُ مِنَّا هَالِکٌ حَتَّی یَرَی مِنْ وُلْدِهِ مَنْ یَعْلَمُ عِلْمَهُ ، وَ لَا تَبْقَی الْأَرْضُ یَوْماً بِغَیْرِ إِمَامٍ تَفْزَعُ إِلَیْهِ الْأُمَّةُ » قُلْتُ : فَیَکُونُ اثْنَان ؟ فَقَالَ : «لَا، إِلَّا وَ أَحَدُهُمَا صَامِتٌ ، وَ لَا یَتَکَلَّمُ حَتَّی یَمْضِیَ الْأَوَّلُ ».(2)

[179] 20 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ وَ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی، عَنْ رِبْعِیِّ بْنِ عَبْدِ اللهِ بْنِ الْجَارُودِ، عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ : «کُلُّ مَا لَمْ یَخْرُجْ مِنْ هَذَا الْبَیْتِ فَهُوَ بَاطِلٌ ».(3)

[180] 21 - وَ عَنْهُ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ قَالَ : رَأَیْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام وَ هُوَ یَنْظُرُ إِلَی السَّمَاءِ وَ یَتَکَلَّمُ بِکَلَامٍ کَأَنَّهُ کَلَامُ الْخَطَاطِیفِ ، فَمَا فَهِمْتُ مِنْهُ شَیْئاً سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ ثُمَّ سَکَتَ .(4)

ص:248


1- (1) بصائر الدرجات: 511، ح 19؛ البحار: 176/26، ح 54.
2- (2) بصائر الدرجات: 511، ح 20؛ البحار: 53/23، ح 113.
3- (3) بصائر الدّرجات: 511، ح 21؛ البحار: 94/2، ح 32.
4- (4) بصائر الدّرجات: 511، ح 22؛ البحار: 88/49، ح 9.

[177] 18 - عمر بن یزید گوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم: من از پدرت مسأله ای پرسیدم مایلم همان را از شما بپرسم. فرمود: «چه می خواهی بپرسی ؟» عرض کردم: آیا نزد شما علم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و کتاب های او و علم اوصیاء و کتاب هایشان هست ؟ فرمود: «آری، و از آن بیشتر، هر چه در نظر داری بپرس».

[178] 19 - عبد الله بن ابی یعفور گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «علی علیه السلام عالم این امّت بود و علم به ارث گذاشته می شود، و هیچ عالمی (از ما) نمی میرد تا این که از می بیند از فرزندانش کسی که علم او را می داند و زمین حتّی یک روز بی امامی از ما که مردم به او پناه برند باقی نمی ماند». عرض کردم: می شود دو امام (بر روی زمین باشد)؟ فرمود: «خیر، مگر اینکه یکی خاموش باشد و سخنی نگوید تا امام دیگر از دنیا برود».

[179] 20 - فضیل گوید: شنیدم امام باقر علیه السلام می فرمود: «هر آنچه از این بیت (خانۀ امام) خارج نشود (و بیان نشود) باطل است».

[180] 21 - وشّاء گوید: دیدم امام رضا علیه السلام سر بر آسمان دارد و طوری سخن می گوید مانند صدای چلچله یک ساعت بود که هیچ نمی فهمیدم بعد از ساعتی ساکت شد.

ص:249

[181] 22 - وَعَنْهُ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام: تَعْرِفُونَ الْغَیْبَ ؟ فَقَالَ : «قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: یُبْسَطُ لَنَا الْعِلْمُ فَنَعْلَمُ ، وَ یُقْبَضُ عَنَّا فَلَا نَعْلَمُ ».(1)

وَ أَخْبَرَنِی أَحْمَدُ وَ عَبْدُ اللهِ ابْنَا مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی أَنَّهُمَا سَمِعَا ذَلِکَ مِنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ یَرْوِیهِ عَنِ الرِّضَا علیه السلام.

[182] 23 - وَ عَنْهُ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنِ النَّضْرِ بْنِ شُعَیْبٍ ، عَنْ عَبْدِ الْغَفَّارِ الْجَازِیِ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام، قَالَ : سَمِعْتُهُ یَقُولُ : «نَحْنُ وَرَثَةُ الْأَنْبِیَاءِ، وَ وَرَثَةُ کِتَابِ اللهِ ، وَ نَحْنُ صَفْوَتُهُ ».(2)

[183] 24 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ ، عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : «إِنَّا أَهْلُ بَیْتٍ مِنْ عِلْمِ اللهِ عَلِمْنَا، وَ مِنْ حُکْمِهِ أَخَذْنَا، وَ مِنْ قَوْلِ صَادِقٍ سَمِعْنَا، فَإِنْ تَتَّبِعُونَا تَهْتَدُوا».(3)

[184] 25 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنِ النَّضْرِ بْنِ شُعَیْبٍ ، عَنْ عَبْدِ الْغَفَّارِ الْجَازِیِ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ لِنَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله و سلم: وَ لَقَدْ وَصَّیْنَاکَ بِمَا وَصَّیْنَا بِهِ آدَمَ وَ نُوحاً وَ إِبْرَاهِیمَ وَ النَّبِیِّینَ مِنْ قَبْلِکَ أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ (4) مِنْ تَوْلِیَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام.

قَالَ : إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ أَخَذَ مِیثَاقَ کُلِّ نَبِیٍّ وَ کُلِّ مُؤْمِنٍ لَیُؤْمِنُنَّ بِمُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ ، وَ بِکُلِّ نَبِیٍّ وَ بِالْوَلَایَةِ .

ص:250


1- (1) بصائر الدّرجات: 513، ح 32؛ البحار: 96/26، ح 35.
2- (2) بصائر الدرجات: 513، ح 33؛ البحار: 100/92، ح 70.
3- (3) بصائر الدرجات: 514، ح 34؛ البحار: 94/2، ح 33.
4- (4) الشّوری (42):13.

[181] 22 - معمّر بن خلاد گوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم: شما علم غیب می دانید؟

امام فرمود: «حضرت باقر علیه السلام فرمود: چون (علم الهی) برای ما گشوده شود بدانیم و چون از ما گرفته شود ندانیم».

این روایت را نیز احمد و عبدالله دو فرزندان محمّد بن عیسی برایم نقل کرده و گفتند که آن را از معمّر بن خلاد شنیده اند که او نیز از امام رضا علیه السلام شنیده است.

[182] 23 - عبد الغفّار جازی گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود: «مائیم وارثان کتاب الهی و ما برگزیدگان او هستیم».

[183] 24 - جابر گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «به راستی ما خاندانی هستیم که دانش ما از دانش خدا است، و حکم کردن ما به حکم خدا است، و دستاویز ما به گفتار راستگوئی (مانند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم) است، پس اگر پیروی از ما کنید، هدایت (و راهنمائی) شوید».(1)

[184] 25 - عبدالغفار جازی گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «خداوند به پیامبرش فرمود: «آیینی را برای شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود؛ و آنچه را بر تو وحی فرستادیم و به ابراهیم و موسی و عیسی پیش از تو - سفارش کردیم این بود که: دین را برپا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید» یعنی در ولایت «بر مشرکان گران است آنچه شما آنان را به سویش دعوت می کنید - شوری: 13» یعنی: ای محمّد! بر قوم تو گران است که آن ها را دعوت به ولایت علی علیه السلام می کنی.

فرمود: خداوند پیمان هر پیامبر و هر مؤمنی را گرفته که به محمّد صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیه السلام و هر پیامبری ایمان آورند و از آن ها به ولایت میثاق گرفته است. سپس به محمد صلی الله علیه و آله و سلم

ص:251


1- (1) ممکن است «علمنا» و «حکمنا» و «اخذنا» به صورت فعل ماضی نیز خوانده شود؛ یعنی: به دانش خداوند دانشمند شدیم....

ثُمَّ قَالَ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم: أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَی اللّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ (1) یُعْنَی آدَمُ وَ نُوحٌ وَ کُلُّ نَبِیٍّ بَعْدَهُ ».(2)

[185] 26 - إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِمٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیِّ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ أَوْ غَیْرِهِ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ سِنَانٍ ، قَالَ : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: لَقَدْ أَسْرَی بِی رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ فَأَوْحَی إِلَیَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ مَا أَوْحَی، وَ کَلَّمَنِی بِمَا کَلَّمَنِی فَکَانَ مِمَّا کَلَّمَنِی بِهِ أَنْ قَالَ :

یَا مُحَمَّدُ إِنِّی أَنَا اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ أَنَا... عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ ... اَلرَّحْمنُ الرَّحِیمُ ... إِنِّی أَنَا اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ أَنَا... اَلْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحانَ اللّهِ عَمّا یُشْرِکُونَ ، إِنِّی أَنَا اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ أَنَا ... اَلْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ ، لِیَ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی، یُسَبِّحُ لِی مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ، وَ أَنَا الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ .

یَا مُحَمَّدُ: إِنِّی أَنَا اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ أَنَا الْأَوَّلُ فَلَا شَیْ ءَ قَبْلِی، وَ أَنَا الْآخِرُ فَلَا شَیْ ءَ بَعْدِی، وَ أَنَا الظَّاهِرُ فَلَا شَیْ ءَ فَوْقِی، وَ أَنَا الْبَاطِنُ فَلَا شَیْ ءَ دُونِی، وَ أَنَا اللهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ .

یَا مُحَمَّدُ: عَلِیٌّ أَوَّلُ مَنْ آخُذُ مِیثَاقَهُ مِنَ الْأَئِمَّةِ علیهم السلام.

یَا مُحَمَّدُ: عَلِیٌّ آخِرُ مَنْ أَقْبِضُ رُوحَهُ مِنَ الْأَئِمَّةِ ، وَ هُوَ الدَّابَّةُ الَّتِی تُکَلِّمُهُمْ .

یَا مُحَمَّدُ: عَلِیٌّ أُظْهِرُهُ عَلَی جَمِیعِ مَا أُوحِیهِ إِلَیْکَ ، لَیْسَ لَکَ أَنْ تَکْتُمَ مِنْهُ شَیْئاً.

یَا مُحَمَّدُ: عَلِیٌّ أُبْطِنُهُ سِرِّیَ الَّذِی أَسْرَرْتُهُ إِلَیْکَ ، فَلَیْسَ فِیمَا بَیْنِی وَ بَیْنَکَ سِرٌّ دُونَهُ .

ص:252


1- (1) الأنعام (6):90.
2- (2) بصائر الدّرجات: 514، ح 35؛ البحار: 284/26، ح 42؛ تفسیر البرهان: 811/4، ح 6.

فرمود: «آن ها کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده؛ پس به هدایت آنان اقتدا کن - انعام: 90» یعنی آدم و نوح علیهما السلام و هر پیامبری که بعد از او است».

[185] 26 - امام صادق علیه السلام می فرماید: «رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: همانا پروردگار من مرا به آسمان بالا برد، و از پس پرده حجاب به من وحی کرد آنچه کرد، و با من سخن گفت تا آن که به من فرمود: ای محمّد! منم آن خدایی که جز من معبودی نیست، حاکم و مالک اصلی، از هر عیب منزّه، به کسی ستم نمی کنم، امنیت بخشم، مراقب همه چیز، قدرتمندی شکست ناپذیر که با ارادۀ نافذ خود هر امری را اصلاح می کنم، و شایستۀ عظمت؛ خداوند منزّه است از آنچه شریک برای او قرار می دهند. به راستی که منم آن خدایی که جز من معبودی نیست؛ خالق، آفریننده ای بی سابقه، و صورتگری (بی نظیر) که برایم نام های نیک است. تمام آنان که در آسمان ها و زمینند تسبیح مرا می کنند و منم توانای حکیم.

ای محمّد! به راستی که منم آن خدایی که جز من معبودی نیست؛ اوّلی که هیچ چیز قبل آن نیست و آخری که هیچ چیز بعد آن نیست و ظاهری که هیچ چیز فوق آن نیست و باطنی که هیچ چیز زیر آن نیست و منم آن خدایی که جز من معبودی نیست و به هر چیز آگاهم.

ای محمّد! علی علیه السلام اوّل است، اوّل کسی که از میان ائمّه پیمان مرا گرفت.

ای محمّد! علی علیه السلام آخر است، آخرین کسی که از میان ائمّه او را قبض روح می نمایم و اوست جنبنده ای که با آنان تکلّم می کند.(1)

ص:253


1- (1) اشاره به آیۀ 82، سورۀ نمل (27): وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ : «و هنگامی که فرمان عذاب آن ها رسد (و در آستانه رستاخیز قرار گیرند)، جنبنده ای را از زمین برای آنها خارج می کنیم که با آنان تکلّم می کند (و می گوید) که مردم به آیات ما ایمان نمی آوردند».

یَا مُحَمَّدُ: عَلِیٌّ عَلَی مَا خَلَقْتُ مِنْ حَلَالٍ وَ حَرَامٍ عَلِیٌّ عَلِیمٌ بِهِ ».(1)

[186] 27 - عَلِیُّ بْنُ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عِیسَی وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ (2) قَالَ : «فِی إِمَامٍ بَعْدَ إِمَامٍ ».(3)

[187] 28 - وَ عَنْهُ ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ ، عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : یا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلی شَیْ ءٍ حَتّی تُقِیمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ (4) قَالَ : «هِیَ وَلَایَتُنَا».

وَ فِی قَوْلِهِ : یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً (5) قَالَ : «هِی وَلَایتُنَا».

وَ فِی قَوْلِهِ : یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ (6) قَالَ : «هِی الْوَلَآیۀ».(7)

ص:254


1- (1) بصائر الدّرجات: 514، ح 36؛ البحار: 377/18، ح 82، و 68/53، ح 65.
2- (2) القصص (28):51.
3- (3) بصائر الدّرجات: 515، ح 38؛ الکافی: 415/1، ح 18، به اسناد دیگر؛ تفسیر القمی: 141/2؛ الأمالی الطوسی: 294، ح 576؛ المناقب: 116/3؛ تأویل الآیات: 420/1، ح 14؛ البحار: 30/23، ذیل ح 48.
4- (4) المائده (5):68.
5- (5) البقره (2):208.
6- (6) المائده (5):67.
7- (7) بصائر الدّرجات: 516، ح 40؛ الکافی: 417/1، ح 29؛ تفسیر العیاشی: 102/1، ح 297 (قسمت دوّم حدیث)؛ تأویل الآیات: 93/1، ح 81؛ تفسیر البرهان: 446/1، ح 3.

ای محمّد! علی علیه السلام پیدا است، هر آنچه که به تو وحی کردیم برای او پیدا و آشکار می شود، بر تو نیست که چیزی را از او پنهان کنی.

ای محمّد! علی علیه السلام پنهان است، پنهان نمودم از او آن رازی که از تو پوشانیده داشتم، و رازی بین من و تو نیست که آن را از او دریغ دارم (و پوشیده بدارم).

ای محمّد! هیچ حلال و حرامی را نیافریدم مگر این که علی علیه السلام بدان آگاه است».

[186] 27 - هیثم گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر آیۀ: «ما آیات قرآن را یکی پس از دیگری برای آنان آوردیم - قصص: 51» فرمود: «(منظور) امامی بعد از امام دیگر است (که یکی پس از دیگری به رهبری خلق آیند)».

[187] 28 - فضیل گوید: امام باقر علیه السلام در تفسیر آیۀ: «ای اهل کتاب! شما هیچ آیین صحیحی ندارید، مگر اینکه تورات و انجیل و آنچه را از طرف پروردگارتان بر شما نازل شده است، برپا دارید - مائده: 68» فرمود: (منظور از آنچه از طرف پروردگارتان نازل شده است) ولایت ما اهل بیت است.

و در تفسیر آیۀ: «ای اهل ایمان! همگی در عرصه تسلیم و فرمان بری [از خدا] در آیید - بقره: 208» فرمود: (آن تسلیم و فرمانبری) ولایت ما اهل بیت است.

و در تفسیر آیۀ: «ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده ای - مائده: 67» فرمود: «این دستور همان ولایت است».

ص:255

[188] 29 - عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْحَجَّالُ ، عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِیِّ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّةَ ، عَنْ بُرَیْدِ بْنِ مُعَاوِیَةَ الْعِجْلِیِّ ، قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام: عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : صُحُفاً مُطَهَّرَةً * فِیها کُتُبٌ قَیِّمَةٌ (1) قَالَ : «هُوَ حَدِیثُنَا فِی صُحُفٍ مُطَهَّرَةٍ مِنَ الْکَذِبِ ».(2)

[189] 30 - وَ عَنْهُ ، عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِیِّ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ الْحَذَّاءِ، قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ : اِئْتُونِی بِکِتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ قَالَ : «یَعْنِی بِذَلِکَ عِلْمَ الْأَوْصِیَاءِ وَالْأَنْبِیَاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ (3)».(4)

[190] 31 - عَبْدُ اللهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنْ مُحَسِّنِ بْنِ أَحْمَدَ، عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ ، عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِیرَةِ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: قُلْتُ لَهُ : الْعِلْمُ الَّذِی یَعْلَمُهُ عَالِمُکُمْ بِمَا یَعْلَمُ ؟ فَقَالَ : «وِرَاثَةً مِنْ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ مِنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام، یَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَیْهِ وَ لَا یَحْتَاجُ إِلَی النَّاسِ ».(5)

[191] 32 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ ، عَنْ عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَةَ ، قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: تُتْرَکُ الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ ؟ فَقَالَ : «لَا» قُلْتُ : فَتَکُونُ الْأَرْضُ فِیهَا إِمَامَانِ ؟ قَالَ : «لَا، إِلَّا وَ أَحَدُهُمَا صَامِتٌ لَا یَتَکَلَّمُ ، وَ یَتَکَلَّمُ الَّذِی قَبْلَهُ ، وَ الْإِمَامُ یَعْرِفُ الْإِمَامَ الَّذِی بَعْدَهُ ».(6)

ص:256


1- (1) البینه (98):2-3.
2- (2) بصائر الدّرجات: 516، ح 41؛ البحار: 178/2، ح 25.
3- (3) الأحقاف (46):4.
4- (4) بصائر الدّرجات: 516، ح 42؛ الکافی: 426/1، ح 72؛ البحار: 212/24، ح 3؛ تفسیر البرهان: 37/5، ح 3.
5- (5) بصائر الدّرجات: 516، ح 43؛ البحار: 178/3، ح 24.
6- (6) بصائر الدّرجات: 516، ح 44؛ کمال الدّین: 233، ح 41، با کمی اختلاف؛ البحار: 107/25، ح 6.

[188] 29 - برید عجلی گوید: از امام باقر علیه السلام دربارۀ آیۀ: «صحیفه های پاکی را که در آن نوشته های صحیح و پرارزشی باشد - بینه: 2-3» پرسیدم، فرمود: «آن حدیث ماست که در صحیفه هایی است که عاری از دروغ می باشد».

[189] 30 - ابو عبیده گوید: از امام باقر علیه السلام دربارۀ آیۀ: «کتابی آسمانی پیش از این، یا اثر علمی از گذشتگان برای من بیاورید (که دلیل صدق گفتار شما باشد) - احقاف: 4» پرسیدم، [فرمود:] «منظور علم اوصیاء و انبیا است «اگر راست می گویید - احقاف: 4»».

[190] 31 - حارث بن مغیره گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: علم عالم شما چگونه است ؟ فرمود: «از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و از علی علیه السلام به ارث رسیده است، مردم به او نیازمندند، و او نیازمند مردم نیست».

[191] 32 - عبید بن زراره گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: (ممکن است) زمین بدون امام باشد؟ فرمود: «نه». گفتم: می شود در زمین دو امام باشد؟ فرمود: «نه، مگر این که یکی از دو امام خاموش باشد و سخن نگوید و امام قبل از او سخن بگوید و امام، امام بعد از خود را می شناسد».

ص:257

[192] 33 - وَ عَنْهُمَا، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ ، عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً (1) قَالَ : «نَحْنُ الشُّهَدَاءُ عَلَی النَّاسِ بِمَا عِنْدَنَا مِنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ بِمَا ضَیَّعُوا».(2)

[193] 34 - وَ عَنْهُ ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نَجْرَانَ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ : «إِنِّی لَأَعْرِفُ مَنْ لَوْ قَامَ عَلَی شَاطِئِ الْبَحْرِ لَنَوَّهَ بِأَسْمَاءِ دَوَابِّ الْبَحْرِ وَ بِأُمَّهَاتِهَا وَ عَمَّاتِهَا وَ خَالاتِهَا».(3)

[194] 35 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ السَّیَّارِیُ قَالَ : حَدَّثَنِی غَیْرُ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الثَّالِثِ علیه السلام قَالَ : «إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی جَعَلَ قُلُوبَ الْأَئِمَّةِ علیهم السلام مَوَارِدَ لِإِرَادَتِهِ ، وَ إِذَا شَاءَ اللهُ شَیْئاً شَاءُوهُ ، وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَی: وَ ما تَشاؤُنَ إِلاّ أَنْ یَشاءَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ (4)».(5)

[195] 36 - الْحَسَنُ بْنُ مُوسَی الْخَشَّابُ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ تَعِیَها أُذُنٌ واعِیَةٌ (6) قَالَ : «وَعَتْهَا أُذُنُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام مِنَ اللهِ مَا کَانَ وَ مَا یَکُونُ ».(7)

ص:258


1- (1) البقره (2):143.
2- (2) بصائر الدّرجات: 516، ح 45، به اسناد دیگر؛ البحار: 343/23، ح 27.
3- (3) بصائر الدّرجات: 517، ح 46؛ الخرائج و الجرائح: 283/1، ح 15؛ کشف الغمّة: 145/2.
4- (4) التکویر (81):29.
5- (5) بصائر الدّرجات: 517، ح 47؛ تفسیر القمی: 409/2؛ البحار: 372/25، ح 23؛ تفسیر البرهان: 555/5، ح 2.
6- (6) الحاقّه (69):12.
7- (7) بصائر الدّرجات: 517، ح 48؛ البحار: 326/35، ح 3؛ تفسیر البرهان: 470/5، ح 1.

[192] 33 - ابو بصیر گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر آیۀ: «و بدین گونه شما را گروهی میانه قرار دادیم، تا بر مردم گواه باشید - بقره: 143» فرمود: «مائیم گواهان بر مردم به آنچه از حلال و حرام نزد آن هاست و آنچه از بین برده اند».

[193] 34 - ابو بصیر گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «من مردی را می شناسم که اگر کنار دریا بایستد جنبندگان دریا را با مادرها و عمه ها و خاله هایشان صدا می زند».

[194] 35 - احمد بن محمّد سیاری به نقل یکی از اصحاب گوید: امام هادی علیه السلام فرمود: «خداوند دل های ائمّه را محل ارادۀ خود قرار داده، اگر خدا چیزی را بخواهد آن ها خواهند خواست و این است معنی آیۀ: «و شما نمی خواهید مگر آن که خداوند، پروردگار جهانیان، بخواهد - تکویر: 29»».

[195] 36 - عبد الرحمان بن کثیر گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر آیۀ: «و گوش های شنوا آن را دریابد و بفهمد - حاقّه: 12» فرمود: «گوش های امیر المؤمنین علیه السلام آنچه (در گذشته) بوده و (در آینده) خواهد بود را دریافت و فهمید».

ص:259

[196] 37 - عَبْدُ اللهِ بْنُ عَامِرِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنِ الرَّبِیعِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِیرٍ الْبَجَلِیِّ ، عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی الْمِقْدَامِ ، عَنْ أَبِی سَعِیدٍ عَقِیصَا، قَالَ : کُنَّا فِی أَصْحَابِ الْبُرُودِ وَ نَحْنُ شَبَابٌ ، فَرَجَعَ إِلَیْنَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَقَالَ بَعْضُنَا: بوداسکفت قَدْ جَاءَکُمْ ، فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: «وَیْحَکَ إِنَّ أَعْلَاهُ عِلْمٌ وَ أَسْفَلَهُ طَعَامٌ ».(1)

[197] 38 - مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِیرٍ الْبَجَلِیِّ ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ ، عَنْ أَبِی أُسَامَةَ زَیْدٍ الشَّحَّامِ ، قَالَ : کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام وَ عِنْدَهُ رَجُلٌ مِنَ الْمُغِیرِیَّةِ فَسَأَلَهُ عَنْ شَیْ ءٍ مِنَ السُّنَنِ ، فَقَالَ : «مَا مِنْ شَیْ ءٍ یَحْتَاجُ إِلَیْهِ ابْنُ آدَمَ إِلَّا وَ خَرَجَتْ فِیهِ السُّنَّةُ مِنَ اللهِ تَعَالَی، وَ مِنْ رَسُولِهِ صلی الله علیه و آله و سلم، وَ لَوْ لَا ذَلِکَ مَا احْتَجَّ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْنَا بِمَا احْتَجَّ » فَقَالَ الْمُغِیرِیُّ : وَ بِمَا احْتَجَّ ؟ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «بِقَوْلِهِ اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً (2)- حَتَّی تَمَّمَ الْآیَةَ - فَلَوْ لَمْ یُکْمِلْ سُنَنَهُ وَ فَرَائِضَهُ مَا احْتَجَّ بِهِ ».(3)

[198] 39 - عَلِیُّ بْنُ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عِیسَی، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیِّ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ ، عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِأُولِی النُّهی (4) قَالَ : «نَحْنُ وَ اللهِ أُولُوا النُّهَی» قُلْتُ : مَا مَعْنَی أُولِی النُّهَی ؟ قَالَ : «مَا أَخْبَرَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم بِمَا یَکُونُ بَعْدَهُ ، مِنِ ادِّعَاءِ أَبِی فُلَانٍ الْخِلَافَةَ وَالْقِیَامَ بِهَا، وَالْآخَرِ مِنْ بَعْدِهِ ، وَالثَّالِثِ مِنْ بَعْدِهِمَا، وَبَنِی أُمَیَّةَ .

ص:260


1- (1) بصائر الدّرجات: 517، ح 49؛ البحار: 143/40، ح 47.
2- (2) المائده (5):3.
3- (3) بصائر الدّرجات: 517، ح 50؛ البحار: 169/2، ح 3.
4- (4) طه (20):54 و 128.

[196] 37 - عفیف بن ابی سعید گوید: در دوران جوانی در میان اصحاب بُرود بودیم که امیر المؤمنین علیه السلام به سوی ما بازگشت. برخی از ما گفتند: به راستی که بوداسکفت(1) آمد. حضرت فرمود: «وای بر تو، بیشترین جای شکم (مرا محلّ ) دانش است و کمترین جای آن را غذا فرا می گیرد».

[197] 38 - ابی اسامه گوید: خدمت امام صادق علیه السلام بودم و نزد حضرت مردی از مغیریه(2) بود که در مورد یکی از سنن و احکام سؤال نمود، حضرت فرمود: «هیچ چیزی نیست که فرزندان آدم به آن محتاج باشند مگر آن که از ناحیۀ خدا و رسولش در مورد آن حکمی صادر شده و اگر اینچنین نبود خداوند آنچنان که می بایست بر ما (مؤمنین) احتجاج نمی کرد (و از آن دلیل و برهان نمی خواست)».

مغیری گفت: به چه چیز احتجاج می کردد؟

امام صادق علیه السلام فرمود: «به آیۀ: «امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم - مائده: 3» تا این که حضرت تمام آیه را خواند، پس اگر سنّت، واجبات و آنچه مردم بدان نیازمندند کامل نبود، خداوند چنین احتجاج نمی کرد».

[198] 39 - عمّار بن مروان گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر آیۀ: «مسلّماً در آن (ها) نشانه هایی برای صاحبان اندیشه است - طه: 54» فرمود: (3)«به خدا قسم ما صاحبان اندیشه هستیم». عرض کردم: معنی اولِی النُّهی (صاحبان اندیشه) چیست ؟ فرمود: «یعنی همان مطالبی که خدا به پیامبرش اطلاع داد که پس از در گذشت او چه کس ادّعای خلافت می کند اوّلی و بعد دوّمی و بعد از آن ها سوّمی و بنی امیه.

ص:261


1- (1) اسم برای مردی که چاق باشد. و این را گفتند به گمان این که حضرت این لغت را متوجّه نمی شوند.
2- (2) مغیریه: یاران فردی به نام مغیرة بن سعید بجلی می باشند، همان دروغ پردازی که به امام باقر علیه السلام دروغ می بست و مردم را در ابتداء کار به محمّد بن عبد الله بن حسن فرا می خواند.
3- (3) در تفسیر قمی آمده که راوی در مورد این آیه از حضرت سؤال کرده است.

فَأَخْبَرَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم عَلِیّاً علیه السلام فَبَانَ ذَلِکَ کَمَا أَخْبَرَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ صلی الله علیه و آله و سلم، وَ کَمَا أَخْبَرَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم عَلِیّاً علیه السلام، وَ کَمَا انْتَهَی إِلَیْنَا مِنْ عِلْمِ عَلِیٍّ علیه السلام مَا یَکُونُ مِنْ بَعْدِهِ مِنَ الْمُلْکِ فِی بَنِی أُمَیَّةَ وَ غَیْرِهِمْ .

فَنَحْنُ أُولُو النُّهَی الَّذِی انْتَهَی إِلَیْنَا عِلْمُ ذَلِکَ کُلِّهِ ، ثُمَّ الْأَمْرُ للهِ عَزَّ وَ جَلَّ ، وَ نَحْنُ قُوَّامُ اللهِ عَلَی خَلْقِهِ ، وَ خُزَّانُهُ عَلَی دِینِهِ ، نَخْزُنُهُ وَ نَسْتُرُهُ ، وَ نَکْتُمُ بِهِ مِنْ عَدُوِّهِ ، کَمَا اکْتَتَمَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم حَتَّی أَذِنَ اللهُ لَهُ فِی الْهِجْرَةِ ، وَ جِهَادِ الْمُشْرِکِینَ .

فَنَحْنُ عَلَی مِنْهَاجِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم، حَتَّی یَأْذَنَ اللهُ لَنَا بِإِظْهَارِ دِینِهِ بِالسَّیْفِ ، وَ نَدْعُو النَّاسَ إِلَیْهِ ، وَ لَنَضْرِبُهُمْ عَلَیْهِ عَوْداً، کَمَا ضَرَبَهُمْ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم بَدْءاً».(1)

[199] 40 - مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ، عَنْ یَاسِینَ الْبَصْرِیِ ، عَنْ حَرِیزِ بْنِ عَبْدِ اللهِ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ الْعِلْمَ عَلَی سِتَّةِ أَجْزَاءٍ، فَأَعْطَی عَلِیّاً علیه السلام خَمْسَةَ أَجْزَاءٍ، وَ أَسْهَمَ لَهُ فِی الْجُزْءِ الْآخَرِ».(2)

[200] 41 - وَ عَنْهُ ، عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ وَ جَعْفَرِ بْنِ بَشِیرٍ الْبَجَلِیِّ ، عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عَطَاءٍ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ : «نَحْنُ أُولُو الذِّکْرِ، وَ نَحْنُ أُولُو الْعِلْمِ ، وَ عِنْدَنَا الْحَلَالُ وَ الْحَرَامُ ».(3)

ص:262


1- (1) بصائر الدّرجات: 518، ح 51؛ تفسیر القمی: 61/2 (با کمی اختلاف)؛ تأویل الآیات: 314/1، ح 7، تفسیر فرات: 256، ح 348 (به اختصار)؛ المناقب: 233/4.
2- (2) بصائر الدّرجات: 518، ح 52؛ البحار: 143/40، ح 48.
3- (3) بصائر الدّرجات: 511، ح 23؛ البحار: 182/23، ح 42.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم علی علیه السلام را از این جریان ها آگاهی داد و تمام آن ها مطابق اخبار خدا و پیامبر و آنچه علی علیه السلام به ما فرموده بود واقع شد که خلافت را بعد از او چه کس از بنی امیه و دیگران می گیرند.

مائیم صاحبان اندیشه که علم تمام این جریان ها به ما منتهی شده(1) و ما به واسطۀ دستور خدا صبر کردیم، و ما ارکان خدا در میان مردم و نگهبانان دین او هستیم که حفظ می کنیم و از دشمنان خود پنهان می نمائیم چنانچه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پنهان بود تا اجازه هجرت به او دادند و با مشرکین جهاد کرد.

ما نیز پیرو راه پیامبریم تا خداوند به اظهار دین اجازه دهد، با شمشیر مردم را دعوت به دین می کنیم (و در این راه شمشیر به کار می بریم) چنانچه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در ابتدای اسلام به کار برد».

[199] 40 - امام صادق علیه السلام می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «به راستی که خداوند عزوجل دانش را بر شش بخش تقسیم نموده است، پنج بخش آن را به علی علیه السلام داده است و در آن یک بخش دیگر هم برای او سهمی قرار داده است».

[200] 41 - عبد الله بن عطا گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «مائیم صاحبان ذکر (که باید از آنان بپرسید)(2) و مائیم صاحبان دانش و (دانش) حلال و حرام (الهی) نزد ماست».

ص:263


1- (1) علامۀ مجلسی رحمه الله: «مشهور اینست که «نُهی» جمع «نُهیه» است به معنی عقل و «اولی النهی» یعنی صاحبان عقل چون عقل صاحب خود را از کار زشت باز می دارد. امّا از روایت چنین معلوم می شود که از (انتها) مشتق شده و استبعادی ندارد شاید منظور مفهوم آیه است نه مأخذ اشتقاق».
2- (2) اشاره به آیات: النحل (16):43 و الأنبیاء (21):7.

[201] 42 - وَ حَدَّثَنِی بَعْضُ أَصْحَابِنَا، عَنْ بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ الضَّبِّیِّ ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عَبَّادٍ الْقَصْرِیِ ، عَنْ تَمِیمِ بْنِ بُهْلُولٍ ، عَنْ عَبْدِ الْمُؤْمِنِ الْأَنْصَارِیِّ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : قُلْتُ لَهُ : لِمَ سُمِّیَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ ؟ فَقَالَ : «لِأَنَّ مِیرَةَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ ، وَهُوَ کَانَ یَمِیرُهُمُ الْعِلْمَ ».(1)

[202] 43 - إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِمٍ ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی، عَنْ حَمَّادٍ الطَّنَافِسِیِ ، عَنِ الْکَلْبِیِّ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : قَالَ لِی: «یَا کَلْبِیُّ کَمْ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم مِنِ اسْمٍ فِی الْقُرْآنِ ؟» فَقُلْتُ : اسْمَانِ أَوْ ثَلَاثَةٌ ، فَقَالَ : «یَا کَلْبِیُّ لَهُ عَشَرَةُ أَسْمَاءٍ: وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ (2) وَ قَوْلُهُ : وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ (3) وَ لَمّا قامَ عَبْدُ اللّهِ یَدْعُوهُ کادُوا یَکُونُونَ عَلَیْهِ لِبَداً (4) وَ طه. ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی (5) وَ یس. وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ . إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ (6) وَ ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ . ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ (7) وَ یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ (8) وَ یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ (9) وَ قَوْلُهُ : فَاتَّقُوا اللّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ الَّذِینَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً. رَسُولاً (10)

فَالذِّکْرُ اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم، وَ نَحْنُ أَهْلُ الذِّکْرِ، فَاسْأَلْ یَا کَلْبِیُّ عَمَّا بَدَا لَکَ » قَالَ : نَسِیتُ وَ اللهِ الْقُرْآنَ کُلَّهُ ، فَمَا حَفِظْتُ مِنْهُ وَ لَا حَرْفاً أَسْأَلُهُ عَنْهُ .(11)

ص:264


1- (1) بصائر الدّرجات: 24/512؛ البحار: 295/37، ح 11.
2- (2) آل عمران (3):144.
3- (3) الصّف (61):6.
4- (4) الجنّ (72):19.
5- (5) طه (20):1-2.
6- (6) یس (36):1-4.
7- (7) القلم (68):1-2.
8- (8) المدّثّر (74):1
9- (9) المزّمّل (73):1.
10- (10) الطّلاق (65):10-11.
11- (11) بصائر الدّرجات: 512، ح 26؛ البحار: 101/16، ح 39.

[201] 42 - عبد المؤمن گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: چرا علی علیه السلام را امیر المؤمنین نامیدند؟ فرمود: «زیرا خوراک مؤمنین از جانب اوست، او به آن ها خوراک دانش می دهد».(1)

[202] 43 - کلبی گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: «حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم چند اسم در قرآن دارد؟» عرض کردم: دو یا سه اسم.

فرمود: «ای کلبی! برای او ده اسم است: (محمّد در آیۀ) «محمّد صلی الله علیه و آله و سلم فقط فرستادۀ خداست؛ و پیش از او، فرستادگان دیگری نیز بودند - آل عمران: 144» و (رسول و احمد در آیۀ) «و بشارت دهنده به رسولی که بعد از من می آید و نام او احمد است - صف: 6» و (عبدالله در آیۀ) «و اینکه هنگامی که بندۀ خدا به عبادت برمی خاست و او را می خواند، گروهی پیرامون او به شدّت ازدحام می کردند - جن: 19» و (طاها در آیۀ) «طاها ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به زحمت بیفکنی - طه: 1-3» و (یاسین در آیۀ) «یس. سوگند به قرآن حکیم. که تو قطعاً از رسولان (خداوند) هستی، بر راهی راست (قرار داری) - یس: 1-4» و (نون در آیۀ) «ن، سوگند به قلم و آنچه می نویسند، که به نعمت پروردگارت تو مجنون نیستی - قلم: 1-2» و (مدّثر [جامه به خود پیچیده] در آیۀ) «ای جامه خواب به خود پیچیده (و در بستر آرمیده) - مدّثر: 1» و (مزّمل [جامه به خود پیچیده] در آیۀ) «ای جامه به خود پیچیده - مزمّل: 1» و (ذکر در آیۀ) «خداوند رسولی که یادآورنده است بر شما نازل کرده - طلاق: 10-11». پس ذکر اسمی از

ص:265


1- (1) مار، یمِیرُ به معنی طعام دادن و تهیۀ آذوقۀ خوب برای خانواده می باشد، بنا بر این کلمه «امیر» صیغه متکلّم وحده از فعل مضارعست که در اثر کثرت استعمال لقب آن حضرت گشته است مانند تَأَبَّطَ شَرّاً؛ و ممکن است مقصود از روایت این باشد که حُکّام و زمامداران دیگر که امیر مردم هستند غذای جسمی و خواربار و آذوقه معاش آن ها را منظم می کنند و در دسترس آن ها می گذارند تا زندگی حیوانی آن ها اداره شود ولی حکومت علی علیه السلام علاوه بر جنبه معاش مردم از نظر غذای روحی و زندگی علمی و معنوی افراد مورد توجّه است و اختصاص به مؤمنین هم دارد، زیرا تنها ایشانند که از علوم آن حضرت استفاده می کنند. (علامۀ مصطفوی، ترجمه الکافی: 276/2)

[203] 44 - حَدَّثَنَا مُوسَی بْنُ جَعْفَرِ بْنِ وَهْبٍ الْبَغْدَادِیُ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ ، عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً (1) قَالَ : «هُوَ وَ اللهِ عَلِیٌّ علیه السلام، هُوَ وَ اللهِ الْمِیزَانُ وَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمُ ».(2)

[204] 45 - مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ مُحَمَّدٍ النَّهْدِیِّ ، عَنْ عَلِیِ بْنِ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام: أَنَّهُ سَمِعَهُ یَقُولُ : «لَوْ أُذِنَ لَنَا لَأَخْبَرْنَا بِفَضْلِنَا» فَقُلْتُ لَهُ : الْعِلْمُ مِنْهُ ؟ قَالَ : فَقَالَ لِی: «الْعِلْمُ أَیْسَرُ مِنْ ذَلِکَ ».(3)

[205] 46 - وَ عَنْهُ ، عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ عَبْدِ اللهِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِیِّ ، عَنْ صَبَّاحٍ الْمُزَنِیِّ ، عَنِ الْحَارِثِ بْنِ حَصِیرَةَ ، عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ : دَخَلْتُ عَلَی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَالْحَسَنُ وَالْحُسَیْنُ علیهما السلام عِنْدَهُ وَ هُوَ یَنْظُرُ إِلَیْهِمَا نَظَراً شَدِیداً، فَقُلْتُ لَهُ : بَارَکَ اللهُ لَکَ فِیهِمَا وَ بَلَّغَهُمَا آمَالَهُمَا فِی أَنْفُسِهِمَا، وَ اللهِ إِنِّی لَأَرَاکَ تَنْظُرُ إِلَیْهِمَا نَظَراً شَدِیداً، فَتُطِیلُ النَّظَرَ إِلَیْهِمَا: فَقَالَ : «نَعَمْ یَا أَصْبَغُ ذَکَرْتُ لَهُمَا حَدِیثاً» فَقُلْتُ : حَدِّثْنِی بِهِ جُعِلْتُ فِدَاکَ ، فَقَالَ : «کُنْتُ فِی ضَیْعَةٍ لِی فَأَقْبَلْتُ نِصْفَ النَّهَارِ فِی شِدَّةِ الْحَرِّ وَ أَنَا جَائِعٌ ، فَقُلْتُ لِابْنِةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم: أَ عِنْدَکِ شَیْ ءٌ تُطْعِمِینِیهِ ؟ فَقَامَتْ لِتُهَیِّئَ لِی شَیْئاً، حَتَّی إِذَا انْفَلَتُّ مِنَ الصَّلَاةِ ، قَدْ أَحْضَرَتْ ، أَقْبَلَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ علیهما السلام حَتَّی جَلَسَا فِی حَجْرِهَا، فَقَالَتْ لَهُمَا: مَا حَبَسَکُمَا وَ أَبْطَأَکُمَا عَنِّی ؟ قَالا: حَبَسَنَا رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام.

ص:266


1- (1) الأنعام (6):153.
2- (2) بصائر الدّرجات: 512، ح 25 (با کمی اختلاف)؛ البحار: 363/35، ح 2.
3- (3) بصائر الدّرجات: 512، ح 27؛ البحار: 371/25، ح 21.

اسم های محمّد صلی الله علیه و آله و سلم است و مائیم اهل ذکر، ای کلبی هر چه می خواهی بپرس».

کلبی گوید: به قسم (از تعجّب در پاسخ دادن امام) همۀ قرآن را فراموش کردم و هیچ یک از آیات و نه حروف آن در حافظه ام نماند که از آن سؤالی بکنم.

[203] 44 - ابو حمزۀ ثمالی گوید: از امام صادق علیه السلام دربارۀ آیۀ: «و این شاهراه مستقیم من است - انعام: 153» پرسیدم، فرمود: «آن علی علیه السلام است، به خدا سوگند اوست ترازوی اعمال و شاهراه مستقیم».

[204] 45 - علی بن جعفر گوید: شنیدم امام کاظم علیه السلام می فرمود: «اگر به ما اجازه دهند حتماً شما را از فضائل خود آگاه می نمودیم». گوید: عرض کردم: آیا علم (نیز) از آن فضائل است ؟ فرمود: «علم ساده ترین آن است».

[205] 46 - اصبغ بن نباته گوید: بر امیرالمؤمنین علیه السلام وارد شدم و حسن و حسین علیهما السلام نزد ایشان بودند در حالی که حضرت به آن دو بسیار شدید نگاه می کرد، به حضرت عرض کردم: خداوند در مورد آن دو به شما برکت دهد و آن ها را به آرزوهایشان برساند، به خدا قسم دیدم که به آن دو بسیار نگاه می کردید، پس نگاه به دو فرزندشان طولانی شد و [پس از آن] فرمود: «آری ای اصبغ، به یاد حدیثی دربارۀ آن ها افتادم». عرض کردم: فدایت شوم آن را برایم بفرمایید. فرمود: «[روزی] در زمینم بودم تا این که ظهر شد و هوا بسیار گرم و من گرسنه بودم، به دختر محمّد صلی الله علیه و آله و سلم [فاطمه علیها السلام] گفتم: آیا نزدتان چیزی هست که از آن بخوریم ؟ پس برخاست تا برایم چیزی آماده کند، تا این که بعد از نماز [ظهر] آمد و حسن و حسین علیهما السلام آمدند و در دامانش نشستند، به آن ها فرمود: کجا حبس شده و چرا تأخیر کردید؟ عرض کردند: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و جبرئیل علیه السلام ما را حبس کردند.

ص:267

فَقَالَ الْحَسَنُ علیه السلام: أَنَا کُنْتُ فِی حَجْرِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم، وَ الْحُسَیْنُ علیه السلام فِی حَجْرِ جَبْرَئِیلَ علیه السلام، فَکُنْتُ أَنَا أَثِبُ مِنْ حَجْرِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم إِلَی حَجْرِ جَبْرَئِیلَ علیه السلام، وَ کَانَ الْحُسَیْنُ علیه السلام یَثِبُ مِنْ حَجْرِ جَبْرَئِیلَ علیه السلام إِلَی حَجْرِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم، حَتَّی إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ ، قَالَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام: قُمْ فصلی [فَصَلِ ]، إِنَّ الشَّمْسَ قَدْ زَالَتْ ، فَعَرَجَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام إِلَی السَّمَاءِ، وَ قَامَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم یُصَلِّی، فَجِئْنَا». فَقُلْتُ : یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فِی أَیِّ صُورَةٍ نَظَرَ إِلَیْهِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ علیهما السلام ؟ فَقَالَ : «فِی الصُّورَةِ الَّتِی کَانَ یَنْزِلُ فِیهَا عَلَی رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم.

فَلَمَّا حَضَرَتِ الصَّلَاةُ خَرَجْتُ فَصَلَّیْتُ مَعَ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم، فَلَمَّا انْصَرَفَ مِنْ صَلَاتِهِ ، قُلْتُ : یَا رَسُولَ اللهِ إِنِّی کُنْتُ فِی ضَیْعَةٍ لِی فَجِئْتُ نِصْفَ النَّهَارِ وَ أَنَا جَائِعٌ ، فَسَأَلْتُ ابْنَةَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم هَلْ عِنْدَکِ شَیْ ءٌ تُطْعِمِینِیهِ ؟ فَقَامَتْ لِتُهَیِّئَ لِی شَیْئاً، حَتَّی أَقْبَلَ ابْنَاکَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ علیهما السلام حَتَّی جَلَسَا فِی حَجْرِ أُمِّهِمَا فَسَأَلَتْهُمَا: مَا أَبْطَأَکُمَا وَ مَا حَبَسَکُمَا عَنِّی ؟ فَسَمِعْتُهُمَا یَقُولَانِ : حَبَسَنَا جَبْرَئِیلُ وَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم، فَقُلْتُ : کَیْفَ حَبَسَکُمَا جَبْرَئِیلُ وَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم ؟ فَقَالَ الْحَسَنُ علیه السلام: کُنْتُ أَنَا فِی حَجْرِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ الْحُسَیْنُ علیه السلام فِی حَجْرِ جَبْرَئِیلَ علیه السلام فَکُنْتُ أَنَا أَثِبُ مِنْ حَجْرِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم إِلَی حَجْرِ جَبْرَئِیلَ علیه السلام، وَ کَانَ الْحُسَیْنُ علیه السلام یَثِبُ مِنْ حَجْرِ جَبْرَئِیلَ علیه السلام إِلَی حَجْرِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم.

فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: صَدَقَ ابْنَایَ مَا زِلْتُ أَنَا وَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام نَزْهُوا بِهِمَا مُنْذُ أَصْبَحْنَا إِلَی أَنْ زَالَتِ الشَّمْسُ ، قُلْتُ : یَا رَسُولَ اللهِ بِأَیِّ صُورَةٍ کَانَا یَرَیَانِ جَبْرَئِیلَ علیه السلام ؟ فَقَالَ : بِالصُّورَةِ الَّتِی کَانَ یَنْزِلُ فِیهَا عَلَیَّ ».(1)

ص:268


1- (1) الثاقب فی المناقب: 122، ح 120؛ مدینة المعاجز: 389/3، ح 103 و 41/4، ح 127.

و حسن علیه السلام فرمود: من در دامان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بودم و حسین علیه السلام در دامان جبرئیل علیه السلام، و من از دامان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به دامان جبرئیل علیه السلام می پریدم و حسین علیه السلام از دامان جبرئیل علیه السلام به دامان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می پرید تا این که ظهر شد، جبرئیل گفت: پاشو و نماز بخوان که ظهر شده است و به سوی آسمان بالا رفت و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم [هم] برخاست و نماز می خواند و ما آمدیم».

[اصبغ گوید:] عرض کردم: یا امیرالمؤمنین! حسن و حسین علیهما السلام جبرئیل را در چه شکلی دیدند؟ فرمود: «در همان شکلی که در آن بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نازل می شد».

[و امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:] «چون موقع نماز شد، [از زمین] خارج شده و با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نماز خواندم، چون حضرت از نماز فارغ شد، عرض کردم: ای رسول خدا! من در زمینم بودم تا این که ظهر شد و گرسنه بودم و از دختر شما [فاطمه علیها السلام] پرسیدم: آیا چیزی نزد شما هست که بخوریم ؟ و بلند شد تا چیزی برایم آماده کند تا این که دو فرزند شما، حسن و حسین علیهما السلام آمدند و در دامان مادرشان نشستند و از آن دو پرسید: چرا تأخیر کردید و کجا حبس بودید؟ و شنیدم آن دو فرمودند: جبرئیل علیه السلام و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ما را حبس کردند. من گفتم: چگونه جبرئیل و رسول خدا شما را حبس کردند؟ حسن علیه السلام فرمود: من در دامان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بودم و حسین علیه السلام در دامان جبرئیل علیه السلام و من از دامان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به دامان جبرئیل می پریدم و حسین علیه السلام از دامان جبرئیل علیه السلام به دامان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می پرید.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: دو فرزندم راست گفته اند، من و جبرئیل پیوسته از صبح تا ظهر با آن دو بازی و تفریح می کردیم. عرض کردم: ای رسول خدا! حسن و حسین علیهما السلام جبرئیل را به چه شکلی دیدند؟ فرمود: به شکلی که در آن بر من نازل می شود».

ص:269

[206] 47 - مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ زَکَرِیَّا بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُؤْمِنِ ، قَالَ : حَدَّثَنِی أَبُو عَلِیٍّ حَسَّانُ بْنُ مِهْرَانَ الْجَمَّالُ ، عَنْ أَبِی دَاوُدَ السَّبِیعِیِّ ، عَنْ بُرَیْدَةَ الْأَسْلَمِیِّ ، عَنْ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم قَالَ : قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: «یَا عَلِیُّ إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَشْهَدَکَ مَعِی فِی سَبْعَةِ مَوَاطِنَ : أَمَّا أَوَّلُهُنَّ : فَلَیْلَةَ أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ، فَقَالَ لِی جَبْرَئِیلُ علیه السلام: أَیْنَ أَخُوکَ ؟

فَقُلْتُ : وَدَّعْتُهُ خَلْفِی، قَالَ : فَادْعُ اللهَ تَعَالَی فَلْیَأْتِکَ بِهِ ، فَدَعَوْتُ اللهَ فَإِذَا أَنْتَ مَعِی، وَ إِذَا الْمَلَائِکَةُ صُفُوفٌ وُقُوفٌ ، فَقُلْتُ : مَا هَؤُلَاءِ یَا جَبْرَئِیلُ ؟ فَقَالَ : هَؤُلَاءِ یُبَاهِیهِمُ اللهُ بِکَ ، قَالَ : فَأَذِنَ لِی فَنَطَقْتُ بِمَنْطِقٍ لَمْ یَنْطِقِ الْخَلَائِقُ بِمِثْلِهِ ، نَطَقْتُ بِمَا خَلَقَ اللهُ وَ مَا هُوَ خَالِقٌ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ .

الْمَوْطِنُ الثَّانِی: أَتَانِی جَبْرَئِیلُ علیه السلام فَأَسْرَی بِی إِلَی السَّمَاءِ، فَقَالَ لِی: أَیْنَ أَخُوکَ ؟ فَقُلْتُ : وَدَّعْتُهُ خَلْفِی، قَالَ : فَادْعُ اللهَ فَلْیَأْتِکَ بِهِ ، فَدَعَوْتُ اللهَ فَإِذَا أَنْتَ مَعِی فَکُشِطَ لِی عَنِ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ الْأَرَضِینَ السَّبْعِ ، حَتَّی رَأَیْتُ سُکَّانُهَا وَ عُمَّارَهَا، وَ مَوْضِعَ کُلِّ مَلَکٍ مِنْهَا، فَلَمْ أَرَ مِنْ ذَلِکَ شَیْئاً إِلَّا رَأَیْتَهُ .

الْمَوْطِنُ الثَّالِثُ : ذَهَبْتُ إِلَی الْجِنِّ وَ مَا مَعِی غَیْرُکَ ، فَقَالَ لِی جَبْرَئِیلُ علیه السلام: أَیْنَ أَخُوکَ ؟ فَقُلْتُ : وَدَّعْتُهُ خَلْفِی، قَالَ : فَادْعُ اللهَ فَلْیَأْتِکَ بِهِ ، فَدَعَوْتُ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا أَنْتَ مَعِی، فَلَمْ أَقُلْ لَهُمْ شَیْئاً، وَ لَمْ یَرُدُّوا عَلَیَّ شَیْئاً إِلَّا سَمِعْتَهُ وَ عَلِمْتَهُ کَمَا عَلِمْتُهُ .

الْمَوْطِنُ الرَّابِعُ : إِنِّی مَا سَأَلْتُ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ شَیْئاً إِلَّا أُعْطِیتُهُ فِیکَ إِلَّا النُّبُوَّةَ ، فَإِنَّهُ قَالَ : یَا مُحَمَّدُ خَصَصْتُکَ بِهَا. الْمَوْطِنُ الْخَامِسُ : خُصِصْنَا بِلَیْلَةِ الْقَدْرِ، وَ لَیْسَتْ لِأَحَدٍ غَیْرِنَا.

ص:270

[206] 47 - بریدۀ اسلمی گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «ای علی! خداوند در هفت مورد تو را با من شاهد و ناظر قرار داد:

1 - شبی که به معراج(1) رفتم جبرئیل به من گفت: برادرت کجاست ؟ گفتم: او را ورای خودم جانشین قرار دادم. جبرئیل گفت: خداوند را بخوان و در هنگام خواندن مثال تو همراه من بود. در این هنگام دسته ای از ملائکه را دیدم که به صف ایستاده اند، گفتم: ای جبرئیل! اینان کیستند که به صف ایستاده اند؟ گفت: اینان کسانی هستند که روز قیامت به خاطر وجود تو خداوند را مباهات می کنند. پس نزدیک آنان شدم و از آنچه بوده و تا روز قیامت خواهد شد با آنان حرف زدم (در حالی که مثال تو همراهم بود).

2 - (وقتی برای بار دیگر) جبرئیل مرا به آسمان برد، (جبرئیل دوباره به من) گفت: برادرت کجاست ؟ و من هم گفتم: او را ورای خودم جانشین قرار دادم. جبرئیل گفت: از خدا بخواه او را برایت بیاورد، دعا کردم دیدم تو با من هستی، آن وقت پرده از هفت آسمان و هفت زمین برداشته شد به طوری که ساکنین و مأموران آنجا را مشاهده کردم و هر فرشته ای را در محلّ خودش دیدم، و هر چه من دیدم تو نیز مشاهده کردی.

3 - هنگامی که بر اجنّه مبعوث شدم، جبرئیل به من گفت: علی علیه السلام کجاست ؟ گفتم: او را ورای خودم جانشین قرار دادم. جبرئیل گفت: خداوند را بخوان. پس من خدا را خواندم در حالی که تو همراهم بودی و من هیچ کلامی با خدا نگفتم و هیچ جوابی نشنیدم مگر این که تو آن را شنیدی.

ص:271


1- (1) برای مطالعۀ بیشتر در مورد معراج و مطالب مربوط به آن می توانید به کتاب دیگر نگارنده: «پژوهشی قرآنی و روایی درباره معراج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم»، انتشارات زائر (حرم حضرت معصومه علیها السلام) مراجعه فرمائید.

الْمَوْطِنُ السَّادِسُ : أَتَانِی جَبْرَئِیلُ علیه السلام فَأَسْرَی بِی إِلَی السَّمَاءِ، فَقَالَ : أَیْنَ أَخُوکَ ؟ فَقُلْتُ : وَدَّعْتُهُ خَلْفِی، قَالَ : فَادْعُ اللهَ فَلْیَأْتِکَ بِهِ ، فَدَعَوْتُ اللهَ فَإِذَا أَنْتَ مَعِی، فَأَذَّنَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام فَصَلَّیْتُ بِأَهْلِ السَّمَاوَاتِ جَمِیعاً وَ أَنْتَ مَعِی.

الْمَوْطِنُ السَّابِعُ : نَبْقَی حَتَّی لَا یَبْقَی أَحَدٌ، وَ هَلَاکُ الْأَحْزَابِ بِأَیْدِینَا».(1)

[207] 48 - أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ ، عَنْ حَبِیبِ بْنِ عَلِیٍ ، قَالَ : کُنْتُ فِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ نَحْنُ مُجَاوِرُونَ ، وَ کَانَ هِشَامُ بْنُ الْأَحْمَرِ یَجْلِسُ مَعَنَا فِی الْمَجْلِسِ ، فَنَحْنُ یَوْماً فِی ذَلِکَ الْمَجْلِسِ فَأَتَانَا سَعِیدٌ الْأَزْرَقُ وَ ابْنُ أَبِی الْأَصْبَغِ ، فَقَالَ لِهِشَامٍ : إِنِّی قَدْ جِئْتُکَ فِی حَاجَةٍ وَ هِیَ یَدٌ تَتَّخِذُهَا عِنْدِی وَ عَظُمَ الْأَمْرُ، وَ قَالَ : مَا هُوَ؟ قَالَ : مَعْرُوفٌ أَشْکُرُکَ عَلَیْهِ مَا بَقِیتُ ، فَقَالَ هِشَامٌ : هَاتِهَا، قَالَ : تَسْتَأْذِنُ لِی عَلَی أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام، وَ تَسْأَلُهُ أَنْ یَأْذَنَ لِی فِی الْوُصُولِ إِلَیْهِ ، قَالَ لَهُ : نَعَمْ ، أَنَا أَضْمَنُ لَکَ ذَلِکَ .

فَلَمَّا دَخَلَ عَلَیْنَا سَعِیدٌ وَ هُوَ شِبْهُ الْوَالِهِ ، فَقُلْتُ لَهُ : مَا لَکَ ؟ فَقَالَ : ابْغِ لِی هِشَاماً، فَقُلْتُ لَهُ : اجْلِسْ فَإِنَّهُ یَأْتِی، فَقَالَ : إِنِّی لَأُحِبُّ أَنْ أَلْقَاهُ ، فَلَمْ یَلْبَثْ أَنْ جَاءَ هِشَامٌ ، فَقَالَ لَهُ سَعِیدٌ: یَا أَبَا الْحَسَنِ إِنِّی قَدْ سَأَلْتُکَ مَا قَدْ عَلِمْتَ ، فَقَالَ لَهُ : نَعَمْ ، قَدْ کَلَّمْتُ صَاحِبَکَ فَأَذِنَ لَکَ .

فَقَالَ لَهُ سَعِیدٌ: فَإِنِّی لَمَّا انْصَرَفْتُ جَاءَنِی جَمَاعَةٌ مِنَ الْجِنِّ ، فَقَالُوا: مَا أَرَدْتَ بِطَلِبَتِکَ إِلَی هِشَامٍ یُکَلِّمُ لَکَ إِمَامَکَ ، أَرَدْتَ الْقُرْبَةَ إِلَی اللهِ بِأَنْ تُدْخِلَ عَلَیْهِ مَا یَکْرَهُ ، وَ تُکَلِّفَهُ مَا لَا

ص:272


1- (1) بصائر الدّرجات: 107، ح 3 (به اختصار)؛ تفسیر القمی: 335/2؛ الأمالی الطوسی: 641، ح 21؛ البحار: 406/18، ح 113 و 115/26، ح 16.

4 - من خداوند را در مورد خواندم و هر آنچه خداوند به من عطا کرده است به تو نیز عطا کرده است مگر نبوّت را و خداوند فرمود: ای محمّد! این نبوّت به تو اختصاص دارد.

5 - خداوند من و تو را به شب قدر اختصاص داده و غیر از من و تو کسی دیگر چنین نیست.

6 - چون شب معراج به آسمان ها رفتم جبرئیل به من گفت: برادرت کجاست ؟ گفتم: او را ورای خودم جانشین قرار دادم. جبرئیل گفت: خداوند را بخوان و در هنگام خواندن مثال تو همراه من بود. در این هنگام جبرئیل اذان گفت و در حالی که تو همراهم بودی با همۀ اهل آسمان ها نماز خواندم.

7 - ما می مانیم تا این که هیچ کسی (در روی زمین) باقی نمی ماند و هلاکت تمام احزاب و گروه ها به دست ماست».

[207] 48 - حبیب بن علی گوید: در مسجد الحرام بودم، در حالی که مجاور آن بودیم و هشام بن احمر با ما در یک مجلس نشسته بود، روزی در آن مجلس بودیم که سعید ازرق و ابن ابی اصبغ آمدند و سعید به هشام گفت: به راستی که برای کاری نزد تو آمدم و آن دستی است که [به نشانۀ تصدیق] می خواهم برایم بگیری و امر بزرگی است ؟ هشام گفت: آن چیست ؟ گفت: معروفی است که می خواهم تا زنده هستم تو را بر آن سپاس گویم. هشام گفت: آن را بیاور، گفت: برایم از امام کاظم علیه السلام اجازه بگیر و بخواه که در رسیدن به آن اجازه ام دهد، هشام گفت: آری، من آن را برای تو ضمانت می کنم.

سعید [رفت و برگشت و] بر ما وارد شد در حالی که سرگشته و حیران بود، [حبیب گوید:] به او گفتم: چه شده ؟ گفت: هشام را برایم بجو. به او گفتم: [همین

ص:273

یُحِبُّ ، إِنَّمَا عَلَیْکَ أَنْ تُجِیبَ إِذَا دُعِیتَ ، وَ إِذَا فَتَحَ بَابَهُ تَسْتَأْذِنُ ، وَ إِلَّا جُرْمُکَ فِی تَرْکِهِ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ تُکَلِّفَهُ مَا لَا یُحِبُّ ، فَأَنَا أَرْجِعُ فِیمَا کَلَّفْتُکَ فِیهِ ، وَ لَا حَاجَةَ لِی فِی الرُّجُوعِ إِلَیْهِ ثُمَّ انْصَرَفَ ، فَقَالَ لَنَا هِشَامٌ : أَ مَا عَلِمْتَ یَا أَبَا الْحَسَنِ بِهَا، قَالَ : فَإِنْ کَانَ الْحَائِطُ کَلَّمَنِی فَقَدْ کَلَّمَنِی، أَوْ رَأَیْتُ فِی الْحَائِطِ شَیْئاً فَقَدْ رَأَیْتُهُ فِی وَجْهِهِ .(1)

ص:274


1- (1) مدینة المعاجز: 384/6، ح 207.

جا] بنشین که او می آید. گفت: خودم مشتاقم او را ملاقات کنم و طولی نکشید که هشام آمد. سعید به امام علیه السلام عرض کرد: ای ابا الحسن! من از شما آنچه را می دانید پرسیدم، فرمود: «آری، رفیق تو [هشام] با من حرف زد و برایت اجازه گرفت.(1)

سعید به هشام گفت: چون برگشتم جماعتی از اجنّه پیشم آمده و گفتند: از هشام چه طلب کردی در حالی که امامت برای تو سخن می گفت، از روی تقرّب به خدا خواستی آنچه که امامت ناخوش دارد، بر او وارد کنی و او را به چیزی که دوست ندارد وادار نمایی، فقط بر توست وقتی که [امام] تو را خواند اجابتش نمایی و چون درب را گشود، اذن بگیری وگرنه گناه تو در ترک آن بیشتر از این است که امام را به آنچه دوست ندارد وادارش کنی. و من برگشتم در مورد آنچه تو را بر آن وادار کردم و هیچ نیازی در رجوع به آن ندارم و برگشت. هشام [بعداً] به امام عرض کرد: ای ابا الحسن! آیا می دانستید چه می خواهد؟ حضرت فرمود: «اگر دیوار با من سخن گوید که می گوید، یا در دیوار چیزی دیدم آن را در صورت او می بینم».

ص:275


1- (1) این قسمت روایت مبهم است و به نظر می رسد که جای آن در اوّل همین پاراگراف است. (مترجم)

بَابُ مَا جَاءَ فِی التَّسْلِیمِ لِمَا جَاءَ عَنْهُمْ وَ مَا قَالُوهُ علیهم السلام

[208] 1 - حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ مُسْکَانَ ، عَنْ کَامِلٍ التَّمَّارِ، قَالَ : قَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: «یَا کَامِلُ أَ تَدْرِی مَا قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ (1) ؟». قُلْتُ : أَفْلَحُوا: فَازُوا، وَ أُدْخِلُوا الْجَنَّةَ ، قَالَ : «قَدْ أَفْلَحَ الْمُسَلِّمُونَ ، إِنَّ الْمُسَلِّمِینَ هُمُ النُّجَبَاءُ» وَ زَادَ فِیهِ غَیْرُهُ .

قَالَ : وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : رُبَما یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ کانُوا مُسْلِمِینَ (2)» بِفَتْحِ السِّینِ مُثَقَّلَةً ، هَکَذَا قَرَأَهَا.(3)

[209] 2 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ النَّجَاشِیِ ، قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتّی یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً (4) قَالَ : «عَنَی بِهَا عَلِیّاً علیه السلام، وَ تَصْدِیقُ ذَلِکَ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی:

ص:276


1- (1) المؤمنون (23):1.
2- (2) الحجر (15):2.
3- (3) تفسیر البرهان: 11/4، ح 2.
4- (4) النّساء (4):65.

آنچه در باب فرمانبرداری شیعیان از اهل بیت علیهم السلام بیان شده است

[208] 1 - کامل تمّار گوید: امام باقر علیه السلام به من فرمود: «ای کامل! آیا می دانی معنی آیۀ: به راستی که مؤمنان رستگار شدند - مؤمنون: 1» چیست ؟». عرض کردم: رستگار شدند یعنی کامیاب شدند و داخل بهشت گردیدند، فرمود: «به راستی که تسلیم شوندگان رستگارند، تسلیم شوندگان همان بزرگان والا تبارند» و غیر ایشان در آن افزودند.

کامل گوید: و امام صادق علیه السلام مُسْلِمِینَ در آیۀ: رُبَما یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ کانُوا مُسْلِمِینَ را مُسْلِمِینَ تلاوت فرمود.

[209] 2 - عبد الله نجاشی گوید: از امام صادق علیه السلام دربارۀ آیۀ: «به پروردگارت سوگند که آن ها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند؛ و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند؛ و کاملاً تسلیم باشند - نساء: 65» پرسیدم، فرمود: «مقصود از آیه، علی علیه السلام است و تصدیق آن در این آیه است: «و اگر آنان [منافقان] هنگامی که به خود ستم کردند، نزد تو می آمدند» یعنی (در مورد) علی علیه السلام (به اینکه با هم عهد بستند بر عناد با علی علیه السلام و متّفق شدند بر غصب حقّ او، اگر پیش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می آمدند) «و از خدا آمرزش می خواستند، و فرستاده [ما

ص:277

وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ یَعْنِی عَلِیّاً علیه السلام - فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ (1) یَعْنِی النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله و سلم».(2)

[210] 3 - وَ عَنْهُ ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ یَحْیَی الْکَاهِلِیِّ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: إِنَّهُ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ : فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتّی یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً فَقَالَ علیه السلام: «لَوْ أَنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ وَحْدَهُ ، ثُمَّ قَالُوا لِشَیْ ءٍ صَنَعَهُ اللهُ : لِمَ صَنَعَ کَذَا وَ کَذَا، وَ لَوْ صَنَعَ کَذَا وَ کَذَا خِلَافَ الَّذِی صَنَعَ ، لَکَانُوا بِذَلِکَ مُشْرِکِینَ ».

ثُمَّ قَالَ : «لَوْ أَنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ وَحْدَهُ ، ثُمَّ قَالُوا لِشَیْ ءٍ صَنَعَهُ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: لَوْ صَنَعَ کَذَا وَ کَذَا، وَ وَجَدُوا ذَلِکَ فِی أَنْفُسِهِمْ ، لَکَانُوا بِذَلِکَ مُشْرِکِینَ ، ثُمَّ قَرَأَ: فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتّی یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً ».(3)

[211] 4 - وَ عَنْهُ ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ أَبِی الْعَبَّاسِ الْفَضْلِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً قَالَ : «هُوَ التَّسْلِیمُ لَهُ فِی الْأُمُورِ».(4)

ص:278


1- (1) النّساء (4):64.
2- (2) بصائر الدّرجات: 520، ح 2؛ الکافی: 334/8، ح 526؛ تفسیر العیاشی: 255/1، ح 182؛ البحار: 95/36، ح 31؛ تفسیر البرهان: 120/2، ح 7.
3- (3) المحاسن: 423/1، ح 371 (به اختصار)؛ بصائر الدّرجات: 520، ح 3؛ الکافی: 390/1، ح 2؛ تفسیر العیاشی: 255/1، ح 184؛ البحار: 211/2، ح 108.
4- (4) بصائر الدّرجات: 521، ح 9 (به اسناد دیگر)؛ البحار: 200/2، ح 64؛ تفسیر البرهان: 121/2، ح 9.

نیز] برای آنان طلب آمرزش می کرد - نساء: 64» یعنی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم (که برای آنان آمرزش بخواهد)».

[210] 3 - عبدالله بن یحیی کاهلی گوید: امام صادق علیه السلام آیۀ: «به پروردگارت سوگند که آن ها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند، و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند، و کاملاً تسلیم باشند - نساء: 65» را تلاوت نموده و فرمود: «اگر چنانچه مردمی خدای یگانه و بی شریک را پرستش کنند، (نماز بخوانند، زکات بدهند، ماه رمضان روزه بگیرند و به حجّ خانه خدا روند) سپس به چیزی که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم ساخته (و فرمان داده اعتراض کنند) و بگویند: که کاش چنان و چنین کرده بود، یا در دل خود چنین اعتراضی کنند (گر چه به زبان نیاورند) به همین اعتراض مشرک شوند، آنگاه (حضرت دوباره) کلام بالا را تکرار کرده و آیه را دوباره تلاوت فرمودند».

[211] 4 - فضل بن عبدالملک گوید: امام صادق علیه السلام دربارۀ آیۀ: «در دل خود احساس ناراحتی نکنند، و کاملاً تسلیم باشند - نساء: 65» فرمود: «(تسلیم در آیه) همان تسلیم و فرمانبری خداوند در (کلیۀ) کارهاست».

ص:279

[212] 5 - عَلِیُّ بْنُ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عِیسَی وَ یَعْقُوبُ بْنُ یَزِیدَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ الْقَلَانِسِیِّ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «یَهْلِکُ أَصْحَابُ الْکَلَامِ ، وَ یَنْجُو الْمُسَلِّمُونَ ، إِنَّ الْمُسَلِّمِینَ هُمُ النُّجَبَاءُ».(1)

[213] 6 - مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ، عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ یَحْیَی، عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ ، عَنْ أَبِی بَکْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِیِّ قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام یَقُولُ : «یَهْلِکُ أَصْحَابُ الْکَلَامِ ، وَ یَنْجُو الْمُسَلِّمُونَ ، إِنَّ الْمُسَلِّمِینَ هُمُ النُّجَبَاءُ، یَقُولُونَ : هَذَا یَنْقَادُ وَ هَذَا لَا یَنْقَادُ، أَمَا وَ اللهِ لَوْ عَلِمُوا کَیْفَ کَانَ أَصْلُ الْخَلْقِ مَا اخْتَلَفَ اثْنَانِ ».(2)

[214] 7 - وَ عَنْهُ ، عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَیُّوبَ ، عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً (3) فَقَالَ : «الِاقْتِرَافُ لِلْحَسَنَةِ : هُوَ التَّسْلِیمُ لَنَا، وَ الصِّدْقُ عَلَیْنَا، وَ أَنْ لَا یَکْذِبَ عَلَیْنَا».(4)

یَعْقُوبُ بْنُ یَزِیدَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی، عَنْ حَرِیزِ بْنِ عَبْدِ اللهِ ، عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام مِثْلَهُ .(5)

[215] 8 - یَعْقُوبُ بْنُ یَزِیدَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ وَ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی، عَنْ سَعِیدِ بْنِ غَزْوَانَ ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام یَقُولُ : «وَ اللهِ لَوْ آمَنُوا بِاللهِ وَحْدَهُ ، وَ أَقَامُوا الصَّلَاةَ ، وَ آتَوُا الزَّکَاةَ ، وَ لَمْ یُسَلِّمُوا لَکَانُوا بِذَلِکَ مُشْرِکِینَ ، ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ :

ص:280


1- (1) بصائر الدّرجات: 521، ح 4؛ البحار: 132/2، ح 22.
2- (2) بصائر الدّرجات: 521، ح 5؛ البحار: 132/2، ح 23.
3- (3) الشّوری (42):23.
4- (4) بصائر الدّرجات: 521، ح 6؛ الکافی: 391/1، ح 4؛ البحار: 160/2، ح 6؛ تفسیر البرهان: 817/4، ح 6.
5- (5) بصائر الدّرجات: 521، ح 7؛ البحار: 200/2، ح 62.

[212] 5 - حسین بن مختار قلانسی گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «سخن گویان هلاک می شوند و تسلیم شوندگان نجات می یابند، به راستی که تسلیم شوندگان همان بزرگان والاتبارند».(1)

[213] 6 - ابوبکر بن محمّد حضرمی گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود: «سخن گویان هلاک می شوند و تسلیم شوندگان نجات می یابند، به راستی که تسلیم شوندگان همان بزرگان والاتبارند، سخن گویان می گویند: این پذیرفتنی است و آن، پذیرفتنی نیست (و این به نتیجه می رسد و آن نمی رسد، این را می فهمیم و آن دیگر را نمی فهمیم)، بدانید به خدا قسم اگر آنان می دانستند از چه چیزی خلق شده اند هیچ وقت با یک دیگر نزاع نمی کردند».(2)

[214] 7 - محمّد بن مسلم گوید: امام باقر علیه السلام در تفسیر آیۀ: «و هر کس کار نیکی انجام دهد، بر نیکی اش می افزاییم - شوری: 23» فرمود: «انجام دادن کار نیک، تسلیم بودن نسبت به ما، و راست بودن با ماست و اینکه بر ما دروغ نبندد».(3)

به اسنادی دیگر نیز این روایت از فضیل بن یسار از امام باقر علیه السلام نقل شده است.

ص:281


1- (1) مصداق بارز نجباء (بزرگان والا تبار) اهل بیت علیهم السلام می باشند که فرمودند: «نَحنُ النُّجَباءُ، وأفراطُنا أفراطُ الأَنبِیاءِ...؛ ماییم آن بزرگان والا تبار، پرچمهای ما پرچمهای پیامبران است». (بصائر الدرجات: 119، ح 1)
2- (2) شاید منظور این باشد که اگر مردم می دانستند که اصل خلقت ایشان از آبی بدبو و جَهَنده است و آن را فراموش نمی کردند، هیچ گاه دو نفریکدیگر را ملامت وسرزنش نمی کردند و بر هم تکبر نمی ورزیدند. از این روست که خداوند متعال می فرماید: فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ ، خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ یَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ : [الطارق (86):5-7] «انسان باید بنگرد که از چه چیز آفریده شده است! از یک آب جهنده آفریده شده است، آبی که از میان پشت و سینه ها خارج می شود».
3- (3) علامۀ مجلسی رحمه الله از مرحوم طبرسی نقل می کند که در تفسیر آیه گفته است: «هر که طاعت و عبادتی انجام دهد علاوه بر دادن ثواب به او، نیکی آن را می افزائیم، و راست بودن با ائمه مراد اینست که: اخبار راست و درست را از آن ها روایت کند؛ و مراد به دروغ نبستن بر آن ها اینست که: اخبار جعلی و دروغ را به آن ها نسبت ندهد». (علامه مصطفوی، ترجمه الکافی: 236/2)

فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتّی یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً ».(1)

[216] 9 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی، عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ، عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : قَالَ لِی: «أَ تَدْرِی بِمَا أُمِرُوا؟ أُمِرُوا بِمَعْرِفَتِنَا، وَ الرَّدِّ إِلَیْنَا، وَ التَّسْلِیمِ لَنَا».(2)

[217] 10 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی، عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ، عَنْ کَامِلٍ التَّمَّارِ، قَالَ : قَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: «یَا کَامِلُ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الْمُسَلِّمُونَ ، یَا کَامِلُ إِنَّ الْمُسَلِّمِینَ هُمُ النُّجَبَاءُ، یَا کَامِلُ النَّاسُ أَشْبَاهُ الْغَنَمِ إِلَّا قَلِیلًا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ، وَ الْمُؤْمِنُونَ قَلِیلٌ ».(3)

[218] 11 - مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِیرٍ الْبَجَلِیِ ، عَنِ الْمُعَلَّی بْنِ عُثْمَانَ الْأَحْوَلِ ، عَنْ کَامِلٍ التَّمَّارِ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : کُنْتُ عِنْدَهُ وَ هُوَ یُحَدِّثُنِی إِذْ نَکَسَ رَأْسَهُ إِلَی الْأَرْضِ ، فَقَالَ : «قَدْ أَفْلَحَ الْمُسَلِّمُونَ ، إِنَّ الْمُسَلِّمِینَ هُمُ النُّجَبَاءُ، یَا کَامِلُ النَّاسُ کُلُّهُمْ بَهَائِمُ إِلَّا قَلِیلًا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ، وَ الْمُؤْمِنُ غَرِیبٌ ».(4)

[219] 12 - وَ عَنْهُ ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی، عَنْ حَرِیزِ بْنِ عَبْدِ اللهِ ، عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً قَالَ : «التَّسْلِیمُ فِی الْأَمْرِ».(5)

ص:282


1- (1) بصائر الدرجات: 521، ح 8؛ البحار: 200/2، ح 63.
2- (2) بصائر الدرجات: 525، ح 32؛ البحار: 204/2، ح 83.
3- (3) بصائر الدرجات: 522، ح 12؛ البحار: 200/2، ح 66.
4- (4) بصائر الدّرجات: 522، ح 13؛ البحار: 200/2، ح 68.
5- (5) بصائر الدّرجات: 522، ح 14؛ البحار: 200/2، ح 67؛ تفسیر البرهان: 121/2، ح 11.

[215] 8 - سعید بن غزوان گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود: «به خدا سوگند اگر (مردم) خدای یگانه و بی شریک را پرستش کنند و نماز را برپا داشته و زکات دهند سپس تسلیم امر ما نشوند بدین خاطر حتماً مشرک خواهند بود، آنگاه حضرت این آیه را تلاوت فرمود: «به پروردگارت سوگند که آن ها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند، و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند، و کاملاً تسلیم باشند - نساء: 65»».

[216] 9 - زید شحّام گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «آیا می دانید به چه چیز امر شده اند؟ به شناخت ما، و رد (سخنان ما که برای مصلحت حفظ جان شیعیان به اختلاف نقل شده) به ما و تسلیم و فرمانبری ما مأمور شده اید».

[217] 10 - کامل تمّار گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «ای کامل! به راستی که مؤمنان تسلیم شونده رستگار شدند. ای کامل! به راستی که تسلیم شوندگان همان بزرگان والا تبارند. ای کامل! مردم به مانند چهارپایان می مانند مگر عدّه ای کم از مؤمنان و مؤمنان (فرمانبر و تسلیم) کم است».

[218] 11 - کامل تمّار گوید: (به تنهایی) خدمت امام باقر علیه السلام بودم، سر به زمین افکنده فرمود: «به راستی که تسلیم شوندگان رستگارند، تسلیم شوندگان همان بزرگان والا تبارند. ای کامل! همۀ مردم به مانند چهارپایان می مانند مگر عدّه ای کم از مؤمنان و مؤمن غریب است و غریب (یعنی چون مؤمن با تسلیم کمیاب است پس او غریب است، زیرا هم انس ندارد و انسش تنها با خداست)».

[219] 12 - به اسنادی دیگر مشابه روایت 211 است.

ص:283

[220] 13 - وَ عَنْهُ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: بِأَیِّ شَیْ ءٍ عَلِمَتِ الرُّسُلُ أَنَّهَا رُسُلٌ ؟ قَالَ : «قَدْ کُشِفَ لَهَا عَنِ الْغِطَاءِ» قُلْتُ : فَبِأَیِّ شَیْ ءٍ عَرَفَ الْمُؤْمِنُ أَنَّهُ مُؤْمِنٌ ؟ قَالَ : «بِالتَّسْلِیمِ للهِ فِیمَا وَرَدَ عَلَیْهِ ».(1)

[221] 14 - وَ عَنْهُمَا، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ ، عَنْ ضُرَیْسٍ ، قَالَ : قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: «أَ رَأَیْتَ إِنْ لَمْ یَکُنِ الصَّوْتُ الَّذِی قُلْنَاهُ لَکُمْ إِنَّهُ یَکُونُ مَا أَنْتَ صَانِعٌ ؟» قُلْتُ : أَنْتَهِی فِیهِ وَ اللهِ إِلَی أَمْرِکَ ، فَقَالَ : «هُوَ وَ اللهِ التَّسْلِیمُ وَ إِلَّا فَالذَّبْحُ » وَ أَوْمَی بِیَدِهِ إِلَی حَلْقِهِ .(2)

[222] 15 - وَ رَوَی بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَمَّنْ رَوَی عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَیْمُونٍ ، عَنْ زُرَارَةَ وَ حُمْرَانَ ، قَالا: کَانَ یُجَالِسُنَا رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا فَلَمْ یَکُنْ یَسْمَعُ بِحَدِیثٍ إِلَّا قَالَ : سَلِّمُوا، حَتَّی لُقِّبَ سَلِّمْ فَکَانَ کُلَّمَا جَاءَ، قَالَ أَصْحَابُنَا: قَدْ جَاءَ سَلِّمْ فَدَخَلَ حُمْرَانُ وَ زُرَارَةُ عَلَی أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فَقَالا: إِنَّ رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِنَا إِذَا سَمِعَ شَیْئاً مِنْ أَحَادِیثِکُمْ قَالَ : سَلِّمُوا حَتَّی لُقِّبَ بِذَلِکَ سَلِّمْ فَکَانَ إِذَا جَاءَ قَالُوا: قَدْ جَاءَ سَلِّمْ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُسَلِّمُونَ ، إِنَّ الْمُسَلِّمِینَ هُمُ النُّجَبَاءُ».(3)

[223] 16 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیِّ ، عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ، عَنْ یَحْیَی بْنِ عِمْرَانَ الْحَلَبِیِّ ، عَنْ أَیُّوبَ بْنِ الْحُرِّ أَخِی أُدَیْمٍ ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا

ص:284


1- (1) بصائر الدرجات: 522، ح 15؛ البحار: 201/2، ح 69.
2- (2) بصائر الدرجات: 522، ح 16؛ البحار: 201/2، ح 70.
3- (3) بصائر الدرجات: 523، ح 17؛ البحار: 201/2، ح 71.

[220] 13 - مفضّل بن عمر گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: چگونه پیامبران می دانند که پیامبرند؟ فرمود: «پرده از برابرشان کنار می رود». پرسیدم: چگونه مؤمن بداند که مؤمن است ؟ فرمود: «به کمک فرمانبری خداوند در هرآنچه بر او آورده شده است».

[221] 14 - ضریس گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «آن صدایی (آسمانی) که برای شما گفتیم (که هنگام ظهور حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف شنیده می شود، اگر این صدا به تأخیر افتاد) چه می کنی ؟ (آیا بدون شنیدن آن صدا، فَرَج را طلب نموده و شمشیر به دست می گیری ؟)». (ضریس گوید) عرض کردم: به خدا قسم امر آن را به شما وا می گذارم. حضرت فرمود: «به خدا سوگند، این تسلیم و فرمانبری است و اگر چنین نکنند (و قبل از ظهور و ندای آسمانی طلب آن را کنند) موجب کشتن خواهد شد» و حضرت با دست اشاره به گلوی خویش نمود.

[222] 15 - زراره و حمران گویند: مردی از اصحاب در جمع ما می نشست و حدیثی را نمی شنید مگر این که می گفت: تسلیم (و فرمانبر) شوید تا این لقب به او داده شد که هر وقت می آمد اصحاب می گفتند: «سَلِّمْ ؛ تسلیم شونده» آمد. حمران و زراره خدمت امام باقر علیه السلام آمده و عرض کردند: مردی از اصحاب حدیثی نمی شنود مگر این که می گوید تسلیم شوید تا این که به او این لقب را داده اند و هر گاه می آید اصحاب می گویند: «سَلِّمْ » آمد. حضرت فرمود: «به راستی که تسلیم شوندگان رستگارند، تسلیم شوندگان همان بزرگان والا تبارند».

[223] 16 - ایوب بن حرّ گوید: شنیدم امام باقر علیه السلام می فرمود: «مردی از دوستداران عثمان به علی علیه السلام بسیار دشنام می داد، کنیز او که به خانۀ ما رفت و آمد داشت

ص:285

جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ : «إِنَّ مَوْلَی عُثْمَانَ کَانَ سَبَّابَةً لِعَلِیٍّ علیه السلام، فَحَدَّثَتْنِی مَوْلَاةٌ لَهُمْ - کَانَتْ تَأْتِینَا وَ تَأْلَفُنَا -: إِنَّهُ حِینَ حَضَرَهُ الْمَوْتُ ، قَالَ : مَا لِی وَ لَهُمْ ، فَقُلْتُ : جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا آمَنَ هَذَا؟ فَقَالَ : أَ مَا تَسْمَعُ قَوْلَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتّی یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ (1) الْآیَةَ ، ثُمَّ قَالَ : هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ حَتَّی یَکُونَ الثَّبَاتُ فِی الْقَلْبِ وَ إِنْ صَامَ وَ صَلَّی».(2)

[224] 17 - وَ عَنْهُ ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ مُسْکَانَ ، عَنْ ضُرَیْسٍ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام، قَالَ : سَمِعْتُهُ یَقُولُ : «قَدْ أَفْلَحَ الْمُسَلِّمُونَ ، إِنَّ الْمُسَلِّمِینَ هُمُ النُّجَبَاءُ».(3)

[225] 18 - وَ عَنْهُ ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ مُسْکَانَ ، عَنْ سَدِیرٍ، قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: إِنِّی تَرَکْتُ مَوَالِیَکَ مُخْتَلِفِینَ یَبْرَأُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ ، فَقَالَ : «وَ مَا أَنْتَ وَ ذَاکَ ، إِنَّمَا کَلَّفَ اللهُ النَّاسَ ثَلَاثاً: مَعْرِفَةَ الْأَئِمَّةِ علیهم السلام، وَ التَّسْلِیمَ لَهُمْ فِیمَا وَرَدَ عَلَیْهِمْ ، وَ الرَّدَّ إِلَیْهِمْ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ ».(4)

[226] 19 - وَ عَنْهُ ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ، قَالَ : أَخْبَرَنِی مُحَمَّدُ بْنُ حَمَّادٍ السَّمَنْدِیُ ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَالِمٍ الْأَشَلِّ ، عَنْ أَبِیهِ قَالَ : قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: «یَا سَالِمُ إِنَّ الْإِمَامَ هَادٍ مَهْدِیٌّ ، لَا

ص:286


1- (1) النساء (4):65.
2- (2) الزهد: 85، ح 227 (به اسنادی دیگر از امام صادق علیه السلام)؛ بصائر الدرجات: 523، ح 18؛ البحار: 201/2، ح 72 (با کمی اختلاف)؛ تفسیر البرهان: 121/2، ح 12.
3- (3) بصائر الدرجات: 523، ح 19؛ البحار: 202/2، ح 73.
4- (4) بصائر الدّرجات: 523، ح 20؛ الکافی: 390/1، ح 1؛ البحار: 202/2، ح 74.

می گفت: او هنگام جان دادنش گفت: من چه کار با آنان دارم.» (ایوب بن حرّ گوید) عرض کردم: فدایت شوم، این مرد ایمان نمی آورد؟ فرمود: «آیا نشنیده ای کلام خدا را که می فرماید: «به پروردگارت سوگند که آن ها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند - نساء: 65» آنگاه حضرت فرمود: چقدر دور است، (مؤمن نخواهد بود) تا این که ثُباتی (از ایمان) در قلب او باشد اگرچه روزه بگیرد و نماز بخواند».

[224] 17 - به اسنادی دیگر مشابه روایت 217 است.

[225] 18 - سَدیر صیرفی گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: من دوستان شما را در حالی ترک گفتم (و به سوی شما آمدم) که اختلاف داشتند و از یک دیگر بیزاری می جستند. حضرت فرمود: «تو را با وضع آن ها چه کار؟ همانا مردم سه تکلیف دارند: شناختن ائمّه و تسلیم بودن در برابر آن ها و ارجاع اختلافات خود به ایشان».(1)

[226] 19 - سالم اشل گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «ای سالم! به راستی که امام هدایت کنندۀ هدایت شده است، خداوند او را در جهل و نابینایی داخل نکند (و

ص:287


1- (1) شدّت اختلاف شیعیان در مسائل دینی و موضوعات مذهبی سدیر را ناراحت کرده، به امام علیه السلام شکایت می کند، حضرت می فرماید، اختلاف آن ها به تو زیانی ندارد و در آن باره فکر مکن و بدان که تو و هر یک از شیعیان سه تکلیف دارید که باید انجام دهید: 1 - ائمّه و پیشوایان خود را بشناسید تا بدام شیادان گمراه کننده نیفتید. 2 - در برابر پیشوایان خود تسلیم باشید، یعنی آن ها را چنان که هستند بشناسید تا خود به خود تسلیم و مُنقادشان شوید و او امر و نواهی آن ها را بپذیرید و به گفتار و رفتار و قیام یا خانه نشستن و سایر اعمال آن ها اگر چه بر خلاف سلیقه شما باشد اعتراض نکنید، زیرا اعمال و رفتار آن ها طبق دستور خدا و پیغمبر است. 3 - اگر در موضوعی با یک دیگر اختلاف نظر پیدا کردید، مطلب را به آن ها ارجاع دهید چنان که خدای تعالی فرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْ ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً: «ای مؤمنان! از خدا و رسول اطاعت کنید و اگر در موضوعی اختلاف و مشاجره کردید، آن را به خدا و رسول ارجاع دهید.» و معلومست که ائمّه اوصیاء و جانشینان پیغمبرند و در نبودن پیغمبر باید اختلافات بآنها ارجاع شود. (علامه مصطفوی، ترجمه الکافی: 235/2)

یُدْخِلُهُ اللهُ فِی عَمًی، وَ لَا یُجْهِلُهُ عَنْ سُنَّةٍ ، لَیْسَ لِلنَّاسِ النَّظَرُ فِی أَمْرِهِ ، وَ لَا التَّجَبُّرُ عَلَیْهِ ، وَ إِنَّمَا أُمِرُوا بِالتَّسْلِیمِ لَهُ ».(1)

[227] 20 - وَ عَنْهُ عَنْ أَیُّوبَ بْنِ نُوحٍ ، عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی، عَنْ مُوسَی بْنِ بَکْرٍ، عَنْ زُرَارَةَ ، عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ : قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: «مَنْ سَمِعَ مِنْ رَجُلٍ أَمْراً لَمْ یُحِطْ بِهِ عِلْماً فَکَذَّبَ بِهِ ، وَ مِنْ أَمْرِهِ الرِّضَا بِنَا وَ التَّسْلِیمُ لَنَا، فَإِنَّ ذَلِکَ لَا یُکَفِّرُهُ ».(2)

[228] 21 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ مَنْصُورٍ الصَّیْقَلِ ، قَالَ : دَخَلْتُ أَنَا وَ الْحَارِثُ بْنُ الْمُغِیرَةِ وَ غَیْرُهُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام، فَقَالَ لَهُ الْحَارِثُ : إِنَّهُ - یَعْنِی مَنْصُورَ الصَّیْقَلِ - یَسْمَعُ حَدِیثَنَا فَوَ اللهِ مَا یَدْرِی مَا یَقْبَلُ وَ مَا یَرُدُّ، فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «هَذَا رَجُلٌ مِنَ الْمُسَلِّمَةِ ، إِنَّ الْمُسَلِّمِینَ هُمُ النُّجَبَاءُ». ثُمَّ قَالَ : «فَمَا یَقُولُ ؟» قَالَ : یَقُولُ : قَوْلِی فِی هَذَا قَوْلُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام، فَقَالَ : «بِهَذَا نَزَلَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام»(3).(4)

[229] 22 - وَ عَنْهُ ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوْهَرِیِّ ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ حَنَانٍ ، عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ الْکِنَانِیِ ، قَالَ : کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام، فَقَالَ : «یَا أَبَا الصَّبَّاحِ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ (5)- قَالَهَا ثَلَاثاً وَ قُلْتُهَا ثَلَاثاً - فَقَالَ : «إِنَّ الْمُسَلِّمِینَ هُمُ الْمُنْتَجَبُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ، وَ هُمْ أَصْحَابُ النَّجَائِبِ ».(6)

ص:288


1- (1) بصائر الدّرجات: 523، ح 21؛ البحار: 202/2، ح 75.
2- (2) بصائر الدّرجات: 524، ح 23؛ البحار: 202/2، ح 77.
3- (3) بصائر الدّرجات: - / «ثم قال فما یقول... تا... جبرئیل علیه السلام».
4- (4) بصائر الدّرجات: 524، ح 24؛ البحار: 202/2، ح 78.
5- (5) المؤمنون (23):1.
6- (6) بصائر الدّرجات: 524، ح 25؛ البحار: 203/2، ح 79؛ تفسیر البرهان: 11/4، ح 3.

حفظش نماید) و از سنّتی بی اطلاعش نگذارد، برای مردم دقّت در امر ایشان [حال و شأن امام علیه السلام] روا نیست و فقط مأمور به فرمانبری و تسلیم اند».

[227] 20 - ابو عبیده گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «هر کس از مردی مطلبی را شنید که احاطۀ علمی بدان نداشت و آن مطلب را تکذیب نمود (به جهت این که می داند مخالف کلام ماست) و در مورد آن مطلب، راضی و تسلیم ما بود (و اقرار نمود که هر معنایی از معصوم علیه السلام صادر شود آن حق است) پس چنین کاری سبب کفر او نمی گردد».

[228] 21 - منصور صیقل گوید: من و حارث بن مغیره و کسانی دیگر بر امام صادق علیه السلام وارد شدیم، حارث به حضرت عرض کرد: این مرد - یعنی منصور صیقل - حدیثی را از ما می شنود (و چیزی دیگر نمی خواهد) به خدا قسم نمی داند آنچه را قبول می کند و آنچه را رد می کند. امام صادق علیه السلام فرمود: «این مرد از تسلیم شوندگان است، و به راستی که تسلیم شوندگان همان بزرگان والا تبارند».

آنگاه حضرت فرمود: «چه می گوید؟» عرض کرد: می گوید: این سخن جعفر بن محمّد علیه السلام است. حضرت فرمود: «(در مورد آنچه برای تو گفتم) جبرئیل اینگونه نازل کرده است».(1)

[229] 22 - ابو الصباح کِنانی گوید: خدمت امام صادق علیه السلام بودم که سه مرتبه فرمود: «ای ابا الصّباح! «به راستی که مؤمنان رستگار شدند - مؤمنون: 1». و من نیز همان را سه مرتبه گفتم.(2) حضرت فرمود: به راستی که تسلیم شوندگان همان بزرگان والا تبار روز قیامتند و اینانند اصحاب خاصّ ».

ص:289


1- (1) قسمت آخر حدیث در منابع دیگر نقل نشده است و به نوعی مبهم است. شاید گفتارهایی دیگر در این میان بوده که از روایت حذف شده است. در حدیث 231 مشابه این قسمت روایت به اسنادی دیگر نقل شده است.
2- (2) این روایت در بصائر چنین نقل شده است: «ابو الصباح کِنانی گوید: خدمت امام صادق علیه السلام بودم که سه مرتبه فرمود: «به راستی که تسلیم شوندگان رستگار شدند» و من هم (بر طبق قرآن) سه مرتبه گفتم: «به راستی که مؤمنان رستگار شدند»، حضرت فرمود....». (ر. ک: ترجمه و تصحیح بصائر الدرجات: 876/2، اثر دیگر نگارنده)

[230] 23 - مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ، قَالَ : أَقْرَأَنِی دَاوُدُ بْنُ فَرْقَدٍ کِتَابَهُ إِلَی أَبِی الْحَسَنِ الثَّالِثِ علیه السلام أَعْرِفُهُ بِخَطِّهِ ، یَسْأَلُهُ عَنِ الْعِلْمِ الْمَنْقُولِ إِلَیْنَا عَنْ آبَائِکَ علیهم السلام وَ أَحَادِیثُ قَدِ اخْتَلَفُوا عَلَیْنَا فِیهَا، فَکَیْفَ الْعَمَلُ بِهَا عَلَی اخْتِلَافِهَا؟ وَ الرَّدُّ إِلَیْکَ وَ قَدِ اخْتَلَفُوا فِیهِ ؟ فَکَتَبَ إِلَیْهِ - وَ قَرَأْتُهُ -: «مَا عَلِمْتُمْ أَنَّهُ قَوْلُنَا فَالْزَمُوهُ ، وَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا بِهِ فَرُدُّوهُ إِلَیْنَا».(1)

[231] 24 - مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ الْفَضْلِ ، عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ، قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: یَخْتَلِفُ أَصْحَابُنَا فِی الشَّیْ ءِ فَأَقُولُ : قَوْلِی فِی هَذَا قَوْلُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام، فَقَالَ : «بِهَذَا نَزَلَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام».(2)

[232] 25 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ، عَنْ أَبِی أُسَامَةَ زَیْدٍ الشَّحَّامِ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : قُلْتُ لَهُ : إِنَّ عِنْدَنَا رَجُلًا یُسَمَّی کُلَیْباً لَا یَخْرُجُ عَنْکُمْ حَدِیثٌ وَ لَا شَیْ ءٌ إِلَّا قَالَ : أَنَا أُسَلِّمُ ، فَسَمَّیْنَاهُ : کُلَیْبٌ یُسَلِّمُ . قَالَ : فَتَرَحَّمَ عَلَیْهِ وَ قَالَ : «أَ تَدْرُونَ مَا التَّسْلِیمُ ؟» فَسَکَتْنَا، فَقَالَ : «هُوَ وَ اللهِ الْإِخْبَاتُ ، قَوْلُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ : اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلی رَبِّهِمْ (3)».(4)

[233] 26 - وَ عَنْهُ ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی، عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ ، عَنْ بَشِیرٍ الدَّهَّانِ ، قَالَ : سَمِعْتُ کَامِلَ التَّمَّارِ یَقُولُ : قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ أَ

ص:290


1- (1) بصائر الدّرجات: 524، ح 26؛ مستطرفات السّرائر: 69، ح 17؛ الوسائل: 119/27، ح 36؛ البحار: 241/2، ح 33.
2- (2) بصائر الدّرجات: 525، ح 27؛ البحار: 241/2، ح 34.
3- (3) هود (11):23.
4- (4) بصائر الدّرجات: 525، ح 28؛ البحار: 203/2، ح 80؛ تفسیر العیاشی: 143/2، ح 15 (به اختصار)؛ الکافی: 390/1، ح 3 (به اختصار)؛ اختیار معرفة الرّجال: 339، ش 627؛ تفسیر البرهان: 98/3، ح 3.

[230] 23 - محمّد بن عیسی بن عُبید گوید: داود بن فرقد نامه ای که به امام هادی علیه السلام نوشته بود و جواب آن حضرت به خطّ خویش را برایم خواند. پرسیده بود: دربارۀ علومی که از آبا و اجداد [بزرگوار] شما به اختلاف (ضدّ و نقیض) به ما می رسد چه کنیم که چون با اختلاف نقل شده، به شما برگردانیم ؟ نوشتۀ امام هادی علیه السلام در پاسخ که من آن را خواندم این بود: «آنچه را می دانید سخن ما است، به آن عمل کنید، و آنچه را نمی دانید به ما برگردانید (و رد نکنید)».

[231] 24 - عمر بن یزید گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: اصحاب ما (در مورد فلان مطلب) دچار اختلاف شدند، من گفتم سخن من در این مورد سخن جعفر بن محمّد علیه السلام است. حضرت فرمود: «(در مورد آنچه برای تو گفتم) جبرئیل اینگونه نازل کرده است».

[232] 25 - زید شَحّام گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: نزد ما مردی است که نامش کُلَیب است(1) ، او هر حدیثی که از شما می رسد، می گوید من تسلیمم، از این رو ما او را کلُیب تسلیم نامیده ایم.

حضرت به او رحمت فرستاد و سپس فرمود: «می دانید تسلیم چیست ؟» - ما سکوت کردیم - (خود ایشان) فرمود: «به خدا قسم تسلیم، فروتنی است خداوند می فرماید: «کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند و در برابر پروردگارشان فروتنی و خشوع کردند - هود: 23»».

[233] 26 - بشیر دهّان گوید: شنیدم کامل تمّار می گفت: امام باقر علیه السلام فرمود: ««به

ص:291


1- (1) او همان «کلیب بن معاویة بن جبله اسدی صیداوی» است. ویاز جمله راویان مشهور امام باقر و امام صادق علیهما السلام می باشد. فرزند او «محمد بن کلیب» نیز از امام صادق علیه السلام روایت کرده است. در رجال کشی روایاتی در مدح او آمده است. (ر. ک: رجال الکشی: 627/339؛ رجال النجاشی: 871/318؛ فهرست الطوسی: 584/377؛ رجال ابن داود: 1224/281؛ خلاصة الأقوال: 4/135).

تَدْرِی مَنْ هُمْ ؟» قُلْتُ : أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِمْ ، قَالَ : «قَدْ أَفْلَحَ الْمُسَلِّمُونَ ، إِنَّ الْمُسَلِّمِینَ هُمُ النُّجَبَاءُ».(1)

[234] 27 - وَ عَنْهُ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ ، عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ ، عَنْ أَبِی بَکْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِیِّ ، عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ الْکِنَانِیِّ الْخَیْبَرِیِّ قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: إِنَّا نَتَحَدَّثُ عَنْکَ بِحَدِیثٍ فَیَقُولُ بَعْضُنَا قَوْلُنَا قَوْلُهُمْ ، قَالَ : «فَمَا تُرِیدُ، أَ تُرِیدُ أَنْ تَکُونَ إِمَاماً یُقْتَدَی بِکَ ؟ مَنْ رَدَّ الْقَوْلَ إِلَیْنَا فَقَدْ سَلَّمَ ».(2)

[235] 28 - وَ عَنْهُ ، عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ، عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «إِنَّ مِنْ قُرَّةِ الْعَیْنِ التَّسْلِیمَ إِلَیْنَا، وَ أَنْ تَقُولُوا بِکُلِّ مَا اخْتَلَفَ عَنَّا أَنْ تَرُدُّوهُ إِلَیْنَا».(3)

[236] 29 - وَ عَنْهُ ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی، عَنْ رِبْعِیِّ بْنِ عَبْدِ اللهِ بْنِ الْجَارُودِ، عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ، قَالَ : دَخَلْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام أَنَا وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ فَقُلْنَا: مَا لَنَا وَ لِلنَّاسِ ، بِکُمْ وَ اللهِ نَأْتَمُّ ، وَ عَنْکُمْ نَأْخُذُ، وَ لَکُمْ وَ اللهِ نُسَلِّمُ ، وَ مَنْ وَلَّیْتُمْ وَ اللهِ تَوَلَّیْنَا، وَ مَنْ بَرِئْتُمْ مِنْهُ بَرِئْنَا مِنْهُ ، وَ مَنْ کَفَفْتُمْ عَنْهُ کَفَفْنَا عَنْهُ .

فَرَفَعَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام یَدَهُ إِلَی السَّمَاءِ فَقَالَ : «وَ اللهِ هَذَا هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ ».(4)

[237] 30 - وَ عَنْهُ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ مَنْصُورٍ الصَّیْقَلِ ، قَالَ : قَالَ بَعْضُ أَصْحَابِنَا لِأَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام - وَ أَنَا قَاعِدٌ عِنْدَهُ -: مَا نَدْرِی مَا یَقْبَلُ

ص:292


1- (1) بصائر الدّرجات: 525، ح 29؛ البحار: 203/2، ح 81.
2- (2) بصائر الدّرجات: 525، ح 30؛ وسائل الشیعة: 130/27، ح 33400.
3- (3) بصائر الدّرجات: 525، ح 31؛ البحار: 204/2، ح 82.
4- (4) تفسیر البرهان: 863/5، ح 19.

راستی که مؤمنان رستگار شدند» می دانی آن ها کیانند؟» عرض کردم: شما بهتر می دانید. فرمود: «به راستی که تسلیم شوندگان رستگارند، تسلیم شوندگان همان بزرگان والا تبارند».

[234] 27 - ابوالصّباح کِنانی گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: ما حدیثی را از شما نقل کنیم و برخی اصحاب می گویند: سخن ما (نیز)، سخن ایشان (اهل بیت علیهم السلام) است.

حضرت فرمود: «(تا) چه در نظر داری، آیا در نظر داری امامی باشی که به او اقتدا می شود؟ کسی که سخن ما را (در جایی که متوجّه نمی شود) به ما برگرداند تسلیم شده است».

[235] 28 - جمیل بن درّاج گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «به راستی از موارد روشنی بخش دیده، فرمانبری و تسلیم ما است و این که برای هر چیزی که در مورد آن از ما (برای مصلحت و حفظ جان شیعیان) به اختلاف نقل شده به ما برگردانید».

[236] 29 - فضیل بن یسار گوید: من و محمّد بن مسلم بر امام صادق علیه السلام وارد شده و گفتیم: ما را به مردم چه کار، به خدا قسم ما از شما (اهل بیت علیهم السلام) پیروی می کنیم و از شما (مسائل دین خود را) می گیریم، و به خدا قسم تسلیم و فرمانبردار شماییم، و هر کس شما را دوست بدارد به خدا قسم او را دوست داریم و هر کس از شما برائت جوید از او برائت جوییم، و هر کس از شما دست کشد از او دست می کشیم.

امام صادق علیه السلام دست مبارک خویش را به آسمان بالا برده و فرمود: «به خدا قسم این همان حقّ آشکار است».

[237] 30 - منصور صیقل گوید: یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام در حالی که من نزد امام نشسته بودم به حضرت گفت: این (منصور صیقل) از احادیثی که از ما می شنود نمی دانیم آنچه از احادیث ما را قبول می کند از آنچه رد می کند.

ص:293

مِنْ حَدِیثَنَا هَذَا مِمَّا یَرُدُّ، فَقَالَ : «وَ مَا ذَاکَ ؟» قَالَ : لَیْسَ بِشَیْ ءٍ یَسْمَعُهُ مِنَّا إِلَّا قَالَ : الْقَوْلُ قَوْلُهُمْ .

فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «هَذَا مِنَ الْمُسَلِّمِینَ ، إِنَّ الْمُسَلِّمِینَ هُمُ النُّجَبَاءُ، إِنَّمَا عَلَیْهِ إِذَا جَاءَهُ شَیْ ءٌ لَا یَدْرِی مَا هُوَ أَنْ یَرُدَّهُ إِلَیْنَا».(1)

[238] 31 - وَ عَنْهُمَا وَ الْهَیْثَمِ بْنِ أَبِی مَسْرُوقٍ ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ ، عَمَّنْ حَدَّثَهُ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : قَالَ : «مَا عَلَی أَحَدِکُمْ إِذَا بَلَغَهُ عَنَّا حَدِیثٌ لَمْ یُعْطَ مَعْرِفَتَهُ أَنْ یَقُولَ : الْقَوْلُ قَوْلُهُمْ ، فَیَکُونَ قَدْ آمَنَ بِسِرِّنَا وَ عَلَانِیَتِنَا».(2)

[239] 32 - حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیِّ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ جُنْدَبٍ ، عَنْ سُفْیَانَ بْنِ السِّمْطِ ، قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: جُعِلْتُ فِدَاکَ یَأْتِینَا الرَّجُلُ مِنْ قِبَلِکُمْ یُعْرَفُ بِالْکَذِبِ فَیُحَدِّثُ بِالْحَدِیثِ فَنَسْتَبْشِعُهُ .

فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «یَقُولُ لَکَ : إِنِّی قُلْتُ لِلَّیْلِ إِنَّهُ نَهَارٌ، وَ لِلنَّهَارِ إِنَّهُ لَیْلٌ ؟» قُلْتُ : لَا، قَالَ : «فَإِنْ قَالَ لَکَ هَذَا إِنِّی قُلْتُهُ فَلَا تُکَذِّبْ بِهِ ، فَإِنَّکَ إِنَّمَا تُکَذِّبُنِی».(3)

[240] 33 - وَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عِیسَی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ سَعِیدٍ الزَّیَّاتِ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ جُنْدَبٍ ، عَنْ سُفْیَانَ بْنِ السِّمْطِ ، قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام إِنَّ الرَّجُلَ یَأْتِینَا مِنْ قِبَلِکُمْ فَیُخْبِرُنَا عَنْکَ بِالْعَظِیمِ مِنَ الْأَمْرِ، فَتَضِیقُ لِذَلِکَ صُدُورُنَا حَتَّی نُکَذِّبَهُ .

ص:294


1- (1) تفسیر البرهان: 863/5، ح 20.
2- (2) تفسیر البرهان: 863/5، ح 21.
3- (3) البحار: 211/2، ح 110؛ تفسیر البرهان: 860/5، ح 5.

امام علیه السلام فرمود: «آن چیست ؟» گفت: هیچ چیزی را از ما نمی شنود مگر این که می گوید: نظر من نظر ایشان (اهل بیت علیهم السلام) است.

امام علیه السلام فرمود: «این مرد از تسلیم شوندگان است، و به راستی که تسلیم شوندگان همان بزرگان والا تبارند، همانا بر اوست هنگامی که چیزی را که حقیقت (و صحّت) آن را نمی داند به ما بازمی گرداند».

[238] 31 - اسماعیل بن مهران از راوی دیگری نقل کرده گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «برای یکی از شما چه اشکالی دارد هنگامی که حدیثی از ما به او رسید و در مورد آن شناختی نداشت بگوید: کلام (من در این مورد) کلام اهل بیت است، پس به نهان و آشکار ما ایمان آورده است».

[239] 32 - سفیان بن سمْط گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: فدایت گردم، مردی از جانب شما که او را به دورغ گویی می شناسیم پیش ما می آید و حدیثی برای ما می گوید که ما آن را زشت و ناپسند می شماریم (چه کنیم)؟

حضرت فرمود: «آیا می گوید: شب روز است و روز شب ؟» گفتم: نه (تا این حد). فرمود: «پس اگر برای تو گفت که من آن را گفته ام پس آن (حدیث ما) را تکذیب نکن (و دروغ ندان) که بی تردید مرا تکذیب نموده ای».

[240] 33 - سفیان بن سمْط گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم، مردی از جانب شما پیش ما می آید و ما را به چیز بزرگی آگاه می سازد و به سبب آن سینه های ما تنگ می گردد تا این که او را تکذیب نموده و دروغگو دانیم.

حضرت فرمود: «آیا از جانب من برای شما حدیث بیان نمی کند؟» گفتم: چرا. فرمود: «آیا می گوید: شب روز است و روز شب ؟» به حضرت عرض کردم: نه (تا این حد).

ص:295

فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «أَ لَیْسَ عَنِّی یُحَدِّثُکُمْ ؟» قُلْتُ : بَلَی، قَالَ : «فَیَقُولُ لِلَّیْلِ إِنَّهُ نَهَارٌ، وَ لِلنَّهَارِ إِنَّهُ لَیْلٌ » فَقُلْتُ : لَا، قَالَ : «فَرُدُّوهُ إِلَیْنَا، فَإِنَّکَ إِذَا کَذَّبْتَهُ فَإِنَّمَا تُکَذِّبُنَا».(1)

[241] 34 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ ، عَنْ عَمِّهِ حَمْزَةَ بْنِ بَزِیعٍ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ سُوَیْدٍ السَّائِیِ ، عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ علیه السلام أَنَّهُ کَتَبَ إِلَیْهِ فِی رِسَالَتِهِ : «وَ لَا تَقُلْ لِمَا یَبْلُغُکَ عَنَّا أَوْ یُنْسَبُ إِلَیْنَا هَذَا بَاطِلٌ ، وَ إِنْ کُنْتَ تَعْرِفُ خِلَافَهُ ، فَإِنَّکَ لَا تَدْرِی لِمَ قُلْنَاهُ ، وَ عَلَی أَیِّ وَجْهٍ وَضَعْنَاهُ ».(2)

[242] 35 - وَ عَنْهُمَا، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِیرٍ الْبَجَلِیِّ ، قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ : وَ قَدْ حَدَّثَنِی بِهِ جَعْفَرُ بْنُ بَشِیرٍ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ أَوْ غَیْرِهِ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام، أَوْ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : سَمِعْتُهُ یَقُولُ : «لَا تُکَذِّبُوا الْحَدِیثَ أَتَاکُمْ بِهِ مُرْجِئِیٌ وَ لَا قَدَرِیٌّ وَ لَا خَارِجِیٌّ نَسَبَهُ إِلَیْنَا، فَإِنَّکُمْ لَا تَدْرُونَ لَعَلَّهُ مِنَ الْحَقِّ ، فَتُکَذِّبُونَ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوْقَ عَرْشِهِ ».(3)

[243] 36 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ أَوْ عَمَّنْ سَمِعَ أَبَا بَصِیرٍ یُحَدِّثُ عَنْ أَحَدِهِمَا علیهما السلام: فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : اَلَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ (4) قَالَ : «هُمُ الْمُسَلِّمُونَ لِآلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام، إِذَا سَمِعُوا الْحَدِیثَ جَاءُوا بِهِ کَمَا سَمِعُوهُ ، وَلَمْ یَزِیدُوا فِیهِ وَلَمْ یَنْقُصُوا مِنْهُ ».(5)

ص:296


1- (1) بصائر الدّرجات: 537، ح 3؛ البحار: 187/2، ح 14.
2- (2) بصائر الدّرجات: 538، ح 4؛ الکافی: 125/8، ح 95؛ اختیار معرفة الرّجال: 454، ش 859 (به اختصار)؛ البحار: 186/2، ح 11.
3- (3) بصائر الدّرجات: 538، ح 5 (به اختلاف و اختصار)؛ المحاسن: 360/1، 177؛ علل الشّرائع: 395، ح 13؛ البحار: 212/2، ح 111.
4- (4) الزمر (39):18.
5- (5) الکافی: 391/1، ح 8 (به اسنادی دیگر از ابوبصیر)؛ الإختصاص: 5 (با کمی اختلاف)؛ تفسیر البرهان: 703/4، ح 6.

فرمود: «آن حدیث را (تکذیب مکن) و به سوی ما باز گردان زیرا اگر تو (آن را) تکذیب نموده و دروغ دانی ما را تکذیب نموده ای».

[241] 34 - علی بن سوید سائی گوید: امام کاظم علیه السلام در جواب نامه ام نوشته بود: «در بارۀ چیزی که از طرف ما به تو رسید و به ما منسوب بود نگو باطل است اگر چه خلاف آن را از ما سراغ داشته باشی، زیرا تو نمی دانی برای چه ما آن را گفته ایم، و به چه گونه آن را شرح داده ایم».

[242] 35 - ابو بصیر گوید: امام باقر یا امام صادق علیهما السلام (تردید از راوی است) فرمود: «هر گاه (فرقه های) مرجئه (قائلین به جبر) یا قدریه(1) یا خوارج حدیثی برای شما نقل کردند آن را دروغ مشمارید، زیرا شما نمی دانید، شاید آن حدیث درست باشد و شما خداوند را بر فراز عرشش تکذیب نموده اید».

[243] 36 - اسحاق بن عمّار از ابوبصیر یا از کسی که از ابوبصیر (این روایت را) شنیده گوید: امام باقر یا امام صادق علیهما السلام (تردید از راوی است) در تفسیر آیۀ: «آنان که سخن را می شنوند و از بهترینش پیروی می کنند - زمر: 18» فرمود: «ایشان تسلیم شوندگان در برابر آل محمدند، همان کسانی که چون حدیثی شنوند، کم و زیادش نکنند، و چنان که شنیده اند تحویل دهند».

ص:297


1- (1) مرجئه: یا همان کسانی که قائل به جبرند و گویند ایمان گفتار است بدون عمل، یعنی با زبان ایمان داشته باش هیچ معصیتی به آن ضرر نمی رساند. قائلند: می شود کسی همه معاصی را بجا آورد، نماز نخواند، روزه نگیرد و غسل جنابت نکند و حتّی خانه کعبه را خراب کند و ایمانش مانند ایمان جبرئیل و میکائیل باشد. (ر. ک: الفرق بین الفرق بغدای: 190؛ الملل و النحل شهرستانی: 161/1) قدریه: قدریه یعنی نافیان تقدیر خداوند. این فرقه گویند: انسان در افعال خویش مختار است و خداوند در آن هیچ دخالتی ندارد و قضاء و قدر الهی را منکر می شوند. (ر. ک: الملل و النحل بغدادی: 82؛ الملل و النحل شهرستانی: 56/1) روایات بسیاری در مذمّت این دو فرقه از اهل بیت علیهم السلام نقل شده است.

بَابٌ فِی نَوَادِر مُخْتَلِفَةً وَ کِتَابُ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام إِلَی الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ رحمه الله

[244] 1 - حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ ، عَنْ حَفْصٍ الْمُؤَذِّنِ ، قَالَ : کَتَبَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام إِلَی أَبِی الْخَطَّابِ : «بَلَغَنِی أَنَّکَ تَزْعُمُ أَنَّ الْخَمْرَ رَجُلٌ ، وَ أَنَّ الزِّنَا رَجُلٌ ، وَ أَنَّ الصَّلَاةَ رَجُلٌ ، وَ أَنَّ الصَّوْمَ رَجُلٌ ، وَ لَیْسَ کَمَا تَقُولُ ، نَحْنُ أَصْلُ الْخَیْرِ، وَ فُرُوعُهُ طَاعَةُ اللهِ ، وَ عَدُوُّنَا أَصْلُ الشَّرِّ، وَ فُرُوعُهُ مَعْصِیَةُ اللهِ - ثُمَّ کَتَبَ - کَیْفَ یُطَاعُ مَنْ لَا یُعْرَفُ ، وَ کَیْفَ یُعْرَفُ مَنْ لَا یُطَاعُ ».(1)

[245] 2 - وَ عَنْهُ ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَیُّوبَ ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ، قَالَ : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «لَا تَقُولُوا لِکُلِّ آیَةٍ : هَذَا رَجُلٌ وَ هَذَا رَجُلٌ ، مِنَ الْقُرْآنِ حَلَالٌ ، وَ مِنْهُ حَرَامٌ ، وَ مِنْهُ نَبَأُ مَا قَبْلَکُمْ ، وَ حُکْمُ مَا بَیْنَکُمْ ، وَ خَبَرُ مَا بَعْدَکُمْ فَهَکَذَا هُوَ».(2)

[246] 3 - وَ عَنْهُ ، عَنْ آدَمَ بْنِ إِسْحَاقَ الْأَشْعَرِیِّ ، عَنْ هُشَیْمِ بْنِ بَشِیرٍ، عَنِ الْهَیْثَمِ بْنِ عُرْوَةَ التَّمِیمِیِ ، قَالَ : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «یَا هَیْثَمُ التَّمِیمِیُّ إِنَّ قَوْماً آمَنُوا بِالظَّاهِرِ وَ کَفَرُوا

ص:298


1- (1) بصائر الدّرجات: 536، ح 2؛ اختیار معرفة الرّجال: 291، ش 512، به اسنادی دیگر؛ البحار: 301/24، ح 8.
2- (2) بصائر الدّرجات: 536، ح 3؛ البحار: 301/24، ح 9.

در احادیث گوناگون و نامۀ امام صادق علیه السلام به مفضّل بن عمر

[244] 1 - حفص مؤذّن گوید: امام صادق علیه السلام نامه ای به ابو الخطّاب نوشت که: «به من خبر رسیده که تو می پنداری که شراب (گناه نیست و عقابی ندارد و در عالم حقیقت به صورت) مردی است و زنا و نماز و روزه مردی است در حالی که آن گونه که تو می گویی نیست، ما اصل (و ریشۀ) هر خیر و خوبی هستیم و فرع (و شاخ و برگ) آن اطاعت الهی است؛ و دشمنان ما ریشۀ هر شرّ و بدی، و شاخ و برگ آنان معصیت الهی است. آنگاه حضرت (در ادامه) نوشت: چگونه اطاعت می شود کسی که شناخته نشده است و چگونه شناخته می شود کسی که اطاعت نشده است».

[245] 2 - داود بن فرقد گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «برای هر آیه نگوئید این مردی است و این مردی، بعضی از قرآن حلال است و بعضی حرام، بعضی داستان پیشینیان و بعضی احکام بین شما است و برخی خبرهای آینده است، قرآن چنین است».(1)

[246] 3 - هیثم تمیمی گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «ای هیثم تمیمی! همانا گروهی در ظاهر ایمان آوردند ولی در باطن کافر بودند و سودی نبردند، جماعتی بعد از آن ها آمدند و به باطن ایمان آوردند و به ظاهر کافر شدند آن ها هم سودی نبردند، ایمان به ظاهر و باطن بستگی دارد (و بدون یکی از آن ها سودی ندارد)».

ص:299


1- (1) علامۀ مجلسی رحمه الله: «یعنی به همین مقدار اکتفا نکنید به طوری که ظاهر آن را نفی نمائید».

بِالْبَاطِنِ ، فَلَمْ یَنْفَعْهُمْ شَیْ ءٌ، وَ جَاءَ قَوْمٌ مِنْ بَعْدِهِمْ فَآمَنُوا بِالْبَاطِنِ وَ کَفَرُوا بِالظَّاهِرِ فَلَمْ یَنْفَعْهُمْ ذَلِکَ شَیْئاً، وَ لَا إِیمَانٌ ظَاهِرٌ إِلَّا بِبَاطِنٍ ، وَ لَا بَاطِنٌ إِلَّا بِظَاهِرٍ».(1)

[247] 4 - الْقَاسِمُ بْنُ رَبِیعٍ الْوَرَّاقُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ صَبَّاحٍ الْمَدَائِنِیِّ ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ: أَنَّهُ کَتَبَ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام کِتَاباً فَجَاءَهُ هَذَا الْجَوَابُ مِنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام:

«أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی أُوصِیکَ وَ نَفْسِی بِتَقْوَی اللهِ وَ طَاعَتِهِ ، فَإِنَّ مِنَ التَّقْوَی الطَّاعَةَ ، وَ الْوَرَعَ ، وَ التَّوَاضُعَ للهِ وَ الطُّمَأْنِینَةَ ، وَ الِاجْتِهَادَ لَهُ ، وَ الْأَخْذَ بِأَمْرِهِ ، وَ النَّصِیحَةَ لِرُسُلِهِ ، وَ الْمُسَارَعَةَ فِی مَرْضَاتِهِ ، وَ اجْتِنَابَ مَا نَهَی عَنْهُ ، فَإِنَّهُ مَنْ یَتَّقِ اللهَ فَقَدْ أَحْرَزَ نَفْسَهُ مِنَ النَّارِ بِإِذْنِ اللهِ ، وَ أَصَابَ الْخَیْرَ کُلَّهُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ ، وَ مَنْ أَمَرَ بِالتَّقْوَی فَقَدْ أَبْلَغَ فِی الْمَوْعِظَةِ ، جَعَلَنَا اللهُ وَ إِیَّاکُمْ مِنَ الْمُتَّقِینَ بِرَحْمَتِهِ .

جَاءَنِی کِتَابُکَ فَقَرَأْتُهُ وَ فَهِمْتُ الَّذِی فِیهِ فَحَمِدْتُ اللهَ عَلَی سَلَامَتِکَ وَ عَافِیَةِ اللهِ إِیَّاکَ ، أَلْبَسَنَا اللهُ وَ إِیَّاکَ عَافِیَةً فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ .

کَتَبْتَ تَذْکُرُ أَنَّ قَوْماً أَنَا أَعْرِفُهُمْ کَانَ أَعْجَبَکَ نَحْوُهُمْ وَ شَأْنُهُمْ وَ أَنَّکَ أُبْلِغْتَ عَنْهُمْ أُمُوراً تُرْوَی عَنْهُمْ کَرِهْتَهَا لَهُمْ ، وَ لَمْ تَرَ مِنْهُمْ إِلَّا هَدْیاً حَسَناً، وَ وَرَعاً وَ تَخَشُّعاً.

وَ بَلَغَکَ أَنَّهُمْ یَزْعُمُونَ أَنَّ الدِّینَ إِنَّمَا هُوَ مَعْرِفَةُ الرِّجَالِ ، ثُمَّ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ إِذَا عَرَفْتَهُمْ فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ .

ص:300


1- (1) بصائر الدّرجات: 536، ح 5؛ البحار: 302/24، ح 110.

مفضّل بن عمر گوید: نامه ای برای امام صادق علیه السلام نوشتم، این جواب از طرف حضرت آمد: «امّا بعد، تو را و خودم را به تقوای الهی و فرمانبرداری او سفارش می کنم، که از موارد تقوا: فرمانبرداری الهی، پارسایی، فروتنی برای خدا، آرامش، کوشش، مطیع بودن، خیر خواهی برای فرستادگان خدا، سرعت در کارهای نیک و پرهیز از گناهان است.

بی تردید هر کس تقوا را پیشۀ خود کند به لطف الهی خود را از آتش جهنّم نگه داشته و به تمام خیر دنیا و آخرت رسیده است، و هر که سفارش به تقوا کند در پند و اندرز مبالغه نموده است. خداوند به واسطۀ رحمت خویش ما را از پرهیزکاران قرار دهد.

نامه تو رسید و آن را خواندم و متوجّه شدم چه نوشته بودی، خدا را بر سلامتی و عافیت تو سپاسگزارم، خداوند من و تو را لباس سلامتی دنیا و آخرت بپوشاند.

در نامۀ خود نوشته بودی گروهی که من آن ها را می شناسم راه و روش ایشان موجب تعجّب تو شده و کارهائی از آن ها برایت نقل شده که ناخوش می داشتی با این که گمان می کردی مردمانی پرهیزگار و اهل خشوع هستند.

شنیده ای که آن ها می گویند دین عبارت است از شناختن مردانی، وقتی آن اشخاص را شناختی دیگر هر کار خواستی بکن.

در نامه یادآور شده بودی که من می دانم اصل دین شناختن مردانی است امّا آن ها می گویند نماز، زکات و روزه ماه رمضان و حج و عمره و مسجد الحرام و خانه خدا و ماه حرام همۀ این ها مردی است، وضو و غسل جنابت نیز مردی است و هر واجبی که خدا برای بندگان معین کرده مردی است. آن ها می گویند هر کس آن مرد را بشناسد همان شناختنْ او را کافی است و احتیاج به عمل ندارد نماز خوانده و زکات داده و

ص:301

وَ ذَکَرْتَ أَنَّکَ قَدْ عَرَفْتَ أَنَّ أَصْلَ الدِّینِ مَعْرِفَةُ الرِّجَالِ ، وَفَّقَکَ اللهُ .

وَ ذَکَرْتَ أَنَّهُ بَلَغَکَ أَنَّهُمْ یَزْعُمُونَ أَنَّ الصَّلَاةَ ، وَ الزَّکَاةَ ، وَ صَوْمَ شَهْرِ رَمَضَانَ ، وَ الْحَجَّ ، وَ الْعُمْرَةَ ، وَ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ ، وَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ ، وَ الْمَشْعَرَ الْحَرَامَ ، وَ الشَّهْرَ الْحَرَامَ هُمْ رِجَالٌ ، وَ أَنَّ الطُّهْرَ وَ الِاغْتِسَالَ مِنَ الْجَنَابَةِ هُوَ رَجُلٌ ، وَ کُلَّ فَرِیضَةٍ افْتَرَضَهَا اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی عِبَادِهِ فَهِیَ رِجَالٌ .

وَ أَنَّهُمْ ذَکَرُوا ذَلِکَ بِزَعْمِهِمْ أَنَّ مَنْ عَرَفَ ذَلِکَ الرَّجُلَ فَقَدِ اکْتَفَی بِعِلْمِهِ مِنْ غَیْرِ عَمَلٍ ، وَ قَدْ صَلَّی وَ آتَی الزَّکَاةَ ، وَ صَامَ ، وَ حَجَّ ، وَ اعْتَمَرَ، وَ اغْتَسَلَ مِنَ الْجَنَابَةِ وَ تَطَهَّرَ، وَ عَظَّمَ حُرُمَاتِ اللهِ ، وَ الشَّهْرَ الْحَرَامَ ، وَ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ ، وَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ .

وَ أَنَّهُمْ ذَکَرُوا أَنَّ مَنْ عَرَفَ هَذَا بِعَیْنِهِ وَ بِحَدِّهِ وَ ثَبَتَ فِی قَلْبِهِ جَازَ لَهُ أَنْ یَتَهَاوَنَ بِالْعَمَلِ ، وَ لَیْسَ عَلَیْهِ أَنْ یَجْتَهِدَ فِی الْعَمَلِ ، وَ زَعَمُوا أَنَّهُمْ إِذَا عَرَفُوا ذَلِکَ الرَّجُلَ فَقَدْ قُبِلَتْ مِنْهُمْ هَذِهِ الْحُدُودُ لِوَقْتِهَا، وَ إِنْ هُمْ لَمْ یَعْمَلُوا بِهَا.

وَ أَنَّهُ بَلَغَکَ أَنَّهُمْ یَزْعُمُونَ أَنَّ الْفَوَاحِشَ الَّتِی نَهَی اللهُ عَنْهَا مِنَ الْخَمْرِ، وَ الْمَیْسِرِ، وَ الْمَیْتَةِ ، وَ الدَّمِ ، وَ لَحْمِ الْخِنْزِیرِ هُمْ رِجَالٌ .

وَ ذَکَرُوا أَنَّ مَا حَرَّمَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ نِکَاحِ الْأُمَّهَاتِ وَ الْبَنَاتِ ، وَ الْأَخَوَاتِ ، وَ الْعَمَّاتِ ، وَ الْخَالاتِ ، وَ بَنَاتِ الْأَخِ ، وَ بَنَاتِ الْأُخْتِ ، وَ مَا حَرَّمَ اللهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ مِنَ النِّسَاءِ إِنَّمَا عَنَی بِذَلِکَ نِکَاحَ نِسَاءِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم وَ مَا سِوَی ذَلِکَ فَمُبَاحٌ کُلُّهُ .

ص:302

حج و عمره و غسل جنابت و وضو ساخته و تمام کارهای بد را مراعات نموده ماه حرام و مسجد الحرام همه را می گویند هر کس آن مرد را کاملاً با مشخّصات بشناسد و در قلبش ثابت شود می تواند دیگر عملی انجام ندهد و کوشش در کارها ننماید. اگر او را بشناسد همین اعمال بدون انجام دادن، در وقت خود آن عمل، از او قبول شده است.

آن ها می گویند کارهای بدی که خدا نهی نموده از قبیل شراب، قمار، ربا و خون و مردار و گوشت خوک مردمی است. می گویند آنچه خدا حرام نموده از ازدواج با مادران و دختران و عمه ها و خاله ها و دختران برادر و دختران خواهر و آنچه بر مؤمنین ازدواج آن ها را حرام نموده منظورش ازدواج با زنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است بقیه هم حلال هستند.

شنیده ای که آن ها چند نفر پیاپی با یک زن همبستر می شوند و شهادت به دروغ می دهند.

آن ها می گویند برای محرّمات دین یک ظاهری است و یک باطن، ظاهر همان است که از آن خودداری می شود و به واسطه دفاع از خویش ظاهر را انجام می دهند امّا باطن همان چیزی است که آن ها جویا هستند و به همان نیز مأمورند.

در نامه خود بسیار در شگفت شده بودی از اعتقاد آن ها و سؤال کرده بودی آیا حلال است یا حرام و جویای تفسیر این مرام شده بودی؛ اینک برای تو توضیح می دهم تا رفع شک و شبهه شود. درست دقّت کن که در این نامه برایت تفسیر می کنم چنانچه خداوند می فرماید: «و گوش های شنوا آن را دریابد و بفهمد - الحاقّه: 12». حرام و حلال آن را بیان خواهم کرد و به طور کامل معرفی می کنم تا

ص:303

وَ ذَکَرْتَ أَنَّهُ بَلَغَکَ أَنَّهُمْ یَتَرَادَفُونَ الْمَرْأَةَ الْوَاحِدَةَ ، وَ یَتَشَاهَدُونَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ بِالزُّورِ، وَ یَزْعُمُونَ أَنَّ لِهَذَا ظَهْراً وَ بَطْناً یَعْرِفُونَهُ ، فَالظَّاهِرُ مَا یَتَنَاهَوْنَ عَنْهُ یَأْخُذُونَ بِهِ مُدَافَعَةً عَنْهُمْ ، وَ الْبَاطِنُ هُوَ الَّذِی یَطْلُبُونَ وَ بِهِ أُمِرُوا بِزَعْمِهِمْ .

وَ کَتَبْتَ تَذْکُرُ الَّذِی عَظُمَ عَلَیْکَ مِنْ ذَلِکَ حِینَ بَلَغَکَ ، فَکَتَبْتَ تَسْأَلُنِی عَنْ قَوْلِهِمْ فِی ذَلِکَ أَ حَلَالٌ هُوَ أَمْ حَرَامٌ ، وَ کَتَبْتَ تَسْأَلُنِی عَنْ تَفْسِیرِ ذَلِکَ وَ أَنَا أُبَیِّنُهُ لَکَ حَتَّی لَا تَکُونَ مِنْ ذَلِکَ فِی عَمًی وَ لَا شُبْهَةٍ تَدْخُلُ عَلَیْکَ .

وَ قَدْ کَتَبْتُ إِلَیْکَ فِی کِتَابِی هَذَا تَفْسِیرَ مَا سَأَلْتَ عَنْهُ فَاحْفَظْهُ الْحِفَاظَ کُلَّهُ وَ عِهْ ، کَمَا قَالَ اللهُ تَعَالَی: وَ تَعِیَها أُذُنٌ واعِیَةٌ (1) وَ أَنَا أَصِفُهُ لَکَ بِحِلِّهِ ، وَ أَنْفِی عَنْکَ حَرَامَهُ إِنْ شَاءَ اللهُ تَعَالَی کَمَا وَصَفْتُ لَکَ ، وَ أُعَرِّفُکَهُ حَتَّی تَعْرِفَهُ إِنْ شَاءَ اللهُ تَعَالَی فَلَا تُنْکِرْهُ ، وَ لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّهِ (2) ، وَ الْقُوَّةُ وَ الْعِزَّةُ للهِ جَمِیعاً.

أُخْبِرُکَ أَنَّهُ مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ وَ یَدِینُ بِهَذِهِ الصِّفَةِ الَّتِی سَأَلْتَنِی عَنْهَا فَهُوَ مُشْرِکٌ بِاللهِ ، بَیِّنُ الشِّرْکِ لَا یَسَعُ لِأَحَدٍ الشَّکُّ فِیهِ .

وَ أُخْبِرُکَ أَنَّ هَذَا الْقَوْلَ کَانَ مِنْ قَوْمٍ سَمِعُوا مَا لَمْ یَعْقِلُوهُ عَنْ أَهْلِهِ ، وَ لَمْ یُعْطَوْا فَهْمَ ذَلِکَ وَ لَمْ یَعْرِفُوا حُدُودَ مَا سَمِعُوا، فَوَضَعُوا حُدُودَ تِلْکَ الْأَشْیَاءِ مُقَایَسَةً بِرَأْیِهِمْ وَ مُنْتَهَی عُقُولِهِمْ ، وَ لَمْ یَضَعُوهَا عَلَی حُدُودِ مَا أُمِرُوا کَذِباً وَ افْتِرَاءً عَلَی اللهِ تَعَالَی وَ عَلَی رَسُولِهِ صلی الله علیه و آله و سلم، وَ جُرْأَةً عَلَی الْمَعَاصِی، فَکَفَی بِهَذَا لَهُمْ جَهْلًا، وَ لَوْ أَنَّهُمْ وَضَعُوهَا عَلَی حُدُودِهَا الَّتِی حُدَّتْ لَهُمْ وَ قَبِلُوهَا، لَمْ یَکُنْ بِهِ بَأْسٌ وَ لَکِنْ حَرَّفُوهَا وَ تَعَدَّوُا الْحَقَّ ، وَ

ص:304


1- (1) الحاقّه (69):12.
2- (2) الکهف (18):39.

در این مورد، ان شاء اللَّه، دیگر اشکالی برایت باقی نماند که هیچ نیرو و قوّتی جز از ناحیۀ خداوند نیست و همه قدرت از آنِ خداست.

گفته بودی کسی که چنین اعتقادی داشته باشد در نزد من مشرک به خدا است و شکّی در شرک او نیست.

و گفته بودی این اعتقاد از گروهی سرچشمه گرفت که نفهمیدند رهبر آن ها چه می گوید و شعور درک آن را نداشتند و متوجّه نشدند میزان سخن چیست ؟ این دستورات را با عقل و درک خویش حد و اندازه گیری کردند و مطابق دستور و فرمان خدا قرار ندادند از روی افترا و کذب بر خدا و پیامبرش و جرأت در تَبَه کاری و گناه و در جهل و نادانی آن ها همین کافی است. و اگر در همان حدودی که برای ایشان قرار داده شده بود می نهادند اشکالی پیش نمی آمد، ولی آن را تحریف کرده، تعدّی و تجاوز نموده، دروغ گفتند و سستی در امر الهی و طاعتش کردند.

به تو گوشزد می کنم که خداوند برای این مقرّرات حدودی قرار داده تا کسی تجاوز نکند اگر سخن آن ها صحیح باشد مردم در آگاهی نداشتن از مقرّرات دین معذور خواهند بود و مقصِّر و متجاوز هر دو معذورند امّا چنین نیست مقررات دارای حدّ و حدودی است که هر کس تجاوز نماید مشرک و کافر است در این آیه می فرماید: «این ها حدود و مرزهای الهی است؛ از آن، تجاوز نکنید! و هر کس از آن تجاوز کند، ستمگر است - بقره: 229».

اینک برای تو حقایقی را بازگو می کنم: خداوند اسلام را به عنوان دین برای خود و مردم پذیرفت و جز این راه از کسی چیزی نمی پذیرد. بر همین آئین انبیا و پیامبران و محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم را فرستاده است. مهمترین قسمت دین شناخت انبیا و ولایت آن ها است. در ضمن خداوند کارهائی را حلال و کارهائی را تا ادامه قیامت حرام نموده. شناخت پیامبران و اطاعت و ولایت آن ها حلال است؛ حلال چیزی است که

ص:305

کَذَبُوا فِیهَا، وَ تَهَاوَنُوا بِأَمْرِ اللهِ وَ طَاعَتِهِ .

وَ لَکِنْ أُخْبِرُکَ أَنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ حَدَّهَا بِحُدُودِهَا لِئَلَّا یَتَعَدَّی حُدُودَ اللهِ أَحَدٌ، وَ لَوْ کَانَ الْأَمْرُ کَمَا ذَکَرُوا لَعُذِرَ النَّاسُ بِجَهْلِ مَا لَمْ یَعْرِفُوا حَدَّ مَا حُدَّ لَهُمْ فِیهِ ، وَ لَکَانَ الْمُقَصِّرُ وَ الْمُتَعَدِّی حُدُودَ اللهِ مَعْذُوراً إِذَا لَمْ یَعْرِفُوهَا، وَ لَکِنْ جَعَلَهَا اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ حُدُوداً مَحْدُودَةً لَا یَتَعَدَّاهَا إِلَّا مُشْرِکٌ کَافِرٌ، قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ : تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ فَلا تَعْتَدُوها وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ .(1)

وَ أُخْبِرُکَ حَقّاً یَقِیناً أَنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی اخْتَارَ الْإِسْلَامَ لِنَفْسِهِ دِیناً وَ رَضِیَهُ لِخَلْقِهِ ، فَلَمْ یَقْبَلْ مِنْ أَحَدٍ عَمَلًا إِلَّا بِهِ وَ بِهِ بَعَثَ أَنْبِیَاءَهُ وَ رُسُلَهُ ، ثُمَّ قَالَ : وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ (2) فَعَلَیْهِ وَ بِهِ بَعَثَ أَنْبِیَاءَهُ وَ رُسُلَهُ وَ نَبِیَّهُ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله و سلم، فَأَصْلُ الدِّینِ مَعْرِفَةُ الرُّسُلِ وَ وَلَایَتُهُمْ . وَ إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَحَلَّ حَلَالًا، وَ حَرَّمَ حَرَاماً فَجَعَلَ حَلَالَهُ حَلَالًا إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ ، وَ جَعَلَ حَرَامَهُ حَرَاماً إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ .

فَمَعْرِفَةُ الرُّسُلِ وَ وَلَایَتُهُمْ وَ طَاعَتُهُمْ هِیَ الْحَلَالُ ، فَالْمُحَلَّلُ مَا حَلَّلُوا، وَ الْمُحَرَّمُ مَا حَرَّمُوا، وَ هُمْ أَصْلُهُ ، وَ مِنْهُمُ الْفُرُوعُ الْحَلَالُ ، فَمِنْ فُرُوعِهِمْ أَمْرُهُمْ شِیعَتَهُمْ وَ أَهْلَ وَلَایَتِهِمْ بِالْحَلَالِ ، مِنْ إِقَامَةِ الصَّلَاةِ ، وَ إِیتَاءِ الزَّکَاةِ ، وَ صَوْمِ شَهْرِ رَمَضَانَ ، وَ حِجِّ الْبَیْتِ ، وَ الْعُمْرَةِ ، وَ تَعْظِیمِ حُرُمَاتِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ شَعَائِرِهِ وَ مَشَاعِرِهِ ، وَ تَعْظِیمِ الْبَیْتِ الْحَرَامِ ، وَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ ، وَ الشَّهْرِ الْحَرَامِ ، وَ الطُّهْرِ، وَ الِاغْتِسَالِ مِنَ الْجَنَابَةِ ، وَ مَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ وَ مَحَاسِنِهَا، وَ جَمِیعِ الْبِرِّ، وَ ذَکَرَ اللهُ ذَلِکَ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ : إِنَّ

ص:306


1- (1) البقره (2):229.
2- (2) الإسراء (17):105.

آن ها جایز بدانند و حرام چیزی است که آن ها حرام بدانند. پایه های اصلی آن ها هستند و از ایشان شاخه حلال بوجود آمده، (از جمله) کوشش ها و مأموریت های آن ها اینست که پیروان و اهل ولایت خود را امر به کارهای حلال می کنند. نماز خواندن، زکات دادن، روزۀ ماه رمضان و حج و عمره، تعظیم شعائر و احترام به خانۀ خدا و مسجد الحرام و ماه حرام و طهارت و غسل جنابت و تمام کارهای پسندیده و اخلاق نیکو.

خداوند در قرآن کریم می فرماید: «خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان می دهد؛ و از فحشا و منکر و ستم، نهی می کند؛ خداوند به شما اندرز می دهد، شاید متذکّر شوید - نحل: 90».

دشمنان پیامبر همان حرام ها هستند و پیروان آن ها تا روز قیامت فواحش، و شراب و قمار زنا و ربا خون مردار و گوشت خوک (از جمله) کارهای ناپسند پنهان و آشکارا می باشند.

آن هایند حرام واقعی و اصل هر حرامی و شرّ واقعی و اصل هر شرّی، از آن ها تمام بدی ها جوانه زده. و از جمله همین شاخۀ حرام ها و حلال شمردن کارهای ناشایست: تکذیب انبیاء و انکار اوصیا و انجام کارهای زشت است. زنا و دزدی و شراب خواری و خوردن مال یتیم و ربا و نیرنگ و خیانت و انجام تمام کارهای حرام و تبه کاری، با این که خداوند فرمان به عدالت و نیکوکاری و پیوند خویشاوندی - که منظور خویشاوندان پیامبر و پیروی از آن ها است - و نهی از کارهای زشت و منکر و ستمکاری می کند - که آن ها دشمنان انبیاء و جانشینان انبیایند - دوستی و اطاعت از آن ها را حرام نموده؛ خداوند این پند را به شما می دهد شاید متوجه شوید.

ص:307

اَللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبی وَ یَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ .(1)

فَعَدُوُّهُمْ هُمُ الْحَرَامُ الْمُحَرَّمُ ، وَ أَوْلِیَاؤُهُمْ هُمُ الدَّاخِلُونَ فِی أَمْرِهِمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ ، وَ هُمُ الْفَوَاحِشُ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ (2) ، وَ الْخَمْرُ، وَ الْمَیْسِرُ، وَ الرِّبَا، وَ الزِّنَا، وَ الْمَیْتَةُ ، وَ الدَّمُ ، وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ، فَهُمُ الْحَرَامُ الْمُحَرَّمُ ، وَ أَصْلُ کُلِّ حَرَامٍ ، وَ هُمُ الشَّرُّ وَ أَصْلُ کُلِّ شَرٍّ، وَ مِنْهُمْ فَرْوَعُ الشَّرِّ کُلِّهِ .

وَ مِنْ تِلْکَ الْفُرُوعِ اسْتِحْلَالُهُمُ الْحَرَامَ وَ إِتْیَانُهُمْ إِیَّاهَا، وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ تَکْذِیبُ الْأَنْبِیَاءِ علیهم السلام وَ جُحُودُ الْأَوْصِیَاءِ علیهم السلام، وَ رُکُوبُ الْفَوَاحِشِ مِنَ الزِّنَا، وَ السَّرِقَةِ ، وَ شُرْبِ الْخَمْرِ وَ الْمُسْکِرِ، وَ أَکْلِ مَالِ الْیَتِیمِ ، وَ أَکْلِ الرِّبَا، وَ الْخَدِیعَةِ ، وَ الْخِیَانَةِ ، وَ رُکُوبِ الْمَحَارِمِ کُلِّهَا، وَ انْتِهَاکِ الْمَعَاصِی.

وَ إِنَّمَا أَمَرَ اللهُ تَعَالَی بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبی - یَعْنِی مَوَدَّةَ ذَوِی الْقُرْبَی - وَ ابْتِغَاءِ طَاعَتِهِمْ ، وَ یَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ وَ هُمْ أَعْدَاءُ الْأَنْبِیَاءِ علیهم السلام وَ أَوْصِیَاءِ الْأَنْبِیَاءِ علیهم السلام، وَ هُمُ الْمَنْهِیُّ عَنْهُمْ وَ عَنْ مَوَدَّتِهِمْ وَ طَاعَتِهِمْ یَعِظُکُمْ - بِهَذَا - لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ .(3)

وَ أُخْبِرُکَ أَنِّی لَوْ قُلْتُ لَکَ : إِنَّ الْفَاحِشَةَ ، وَ الْخَمْرَ، وَ الزِّنَا، وَ الْمَیْتَةَ ، وَ الدَّمَ ، وَ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ هُوَ رَجُلٌ ، وَ أَنَا أَعْلَمُ أَنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ حَرَّمَ هَذَا الْأَصْلَ وَ حَرَّمَ فُرُوعَهُ وَ نَهَی عَنْهُ ، وَ جَعَلَ وَلَایَتَهُ کَمَنْ عَبَدَ مِنْ دُونِ اللهِ وَثَناً وَ شُرَکَاءَ، وَ مَنْ دَعَا إِلَی عِبَادَةِ

ص:308


1- (1) النحل (16):90
2- (2) الأنعام (6):151، الأعراف (7):33
3- (3) النحل (16):90.

اگر من به تو می گویم کار زشت و شرابخواری و قمار بازی و زنا و مردار و خون و گوشت خوک مردی است با اینکه من توجّه دارم که خداوند این ریشه و شاخه اش را حرام نموده و نهی کرده و ارتباط با او را مانند بت پرستی و کفر دانسته و هر کس مردم را دعوت به اطاعت خود نماید مانند فرعون است که گفت: «من پروردگار برتر شما هستم - نازعات: 24» تمام این ها بنا بر یک وجه است می گویم او شخص است و با پیروانش رهسپار جهنّم می شود. آن ها مصداق این آیه هستند: «خداوند، تنها (گوشت) مردار، خون، گوشت خوک را حرام کرده است - بقره: 173».

همه آنچه گفته ام صحیح و درست است حتّی اگر معرّفی کنم که فلان کس است باز درست گفته ام همان فلانی معبودی است که تجاوز از حدود خدا که ممنوع است نموده.

به تو گوشزد می کنم که ریشۀ دین و پآیۀ آن فرد است یک نفر است و آن یک نفر یقین و ایمان است. او پیشوای مردم و اهل زمان است هر که او را بشناسد خدا و دینش را شناخته و هر که منکر او شود منکر خدا و دینش گردیده و جاهل به امام جاهل به خدا و دین اوست دین و آئین و حدود پروردگار شناخته نمی شود مگر بوسیله آن امام.

به همین جهت می گویم شناختن مردانی معین و مشخّص دین خدا است؛ این شناختن دو نوع است: نوع اوّل شناخت واقعی با بصیرت که به وسیلۀ این معرفت راه خدا را تشخیص دهد و به معرفت خدا برسد؛ این معرفت که ثابت است، و عارف با این اوصاف موجب ستایش است و باید سپاس خدا را (نیز) بر این عرفان داشته باشد. این یک موهبت الهی است که خداوند به هر کس بخواهد با معرفت ظاهری (که دارای معرفت باطن و ظاهر می شود) می دهد.

ص:309

نَفْسِهِ کَفِرْعَوْنَ إِذْ قَالَ : أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی (1) فَهَذَا کُلُّهُ عَلَی وَجْهٍ إِنْ شِئْتُ قُلْتُ : هُوَ رَجُلٌ وَ هُوَ إِلَی جَهَنَّمَ ، وَ کُلُّ مَنْ شَایَعَهُمْ عَلَی ذَلِکَ فَإِنَّهُمْ مِثْلُ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : إِنَّما حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ (2) لَصَدَقْتُ ، ثُمَّ إِنِّی لَوْ قُلْتُ : إِنَّهُ فُلَانٌ وَ هُوَ ذَلِکَ کُلُّهُ لَصَدَقْتُ ، إِنَّ فُلَاناً هُوَ الْمَعْبُودُ مِنْ دُونِ اللهِ وَ الْمُتَعَدِّی لِحُدُودِ اللهِ الَّتِی نَهَی عَنْهَا أَنْ تُتَعَدَّی.

ثُمَّ أُخْبِرُکَ أَنَّ أَصْلَ الدِّینِ هُوَ رَجُلٌ وَ ذَلِکَ الرَّجُلُ هُوَ الْیَقِینُ ، وَ هُوَ الْإِیمَانُ ، وَ هُوَ إِمَامُ أَهْلِ زَمَانِهِ ، فَمَنْ عَرَفَهُ عَرَفَ اللهَ وَ دِینَهُ وَ مَنْ أَنْکَرَهُ أَنْکَرَ اللهَ وَ دِینَهُ ، وَ مَنْ جَهِلَهُ جَهِلَ اللهَ وَ دِینَهُ ، وَ لَا یُعْرَفُ اللهُ وَ دِینُهُ وَ شَرَائِعُهُ بِغَیْرِ ذَلِکَ الْإِمَامِ ، کَذَلِکَ جَرَی بِأَنَّ مَعْرِفَةَ الرِّجَالِ دِینُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ .

وَ الْمَعْرِفَةُ عَلَی وَجْهَیْنِ : مَعْرِفَةٌ ثَابِتَةٌ عَلَی بَصِیرَةٍ یُعْرَفُ بِهَا دِینُ اللهِ ، فَهَذِهِ الْمَعْرِفَةُ الْبَاطِنَةُ الثَّابِتَةُ بِعَیْنِهَا، الْمُوجَبُ حَقُّهَا، الْمُسْتَوْجَبُ عَلَیْهَا الشُّکْرُ للهِ ، الَّذِی مَنَّ عَلَیْکُمْ بِهَا مَنّاً مِنَ اللهِ ، یَمُنُّ بِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ (3) مَعَ الْمَعْرِفَةِ الظَّاهِرَةِ .

وَ مَعْرِفَةٌ فِی الظَّاهِرِ، فَأَهْلُ الْمَعْرِفَةِ فِی الظَّاهِرِ الَّذِینَ عَلِمُوا أَمْرَنَا بِالْحَقِّ عَلَی غَیْرِ عِلْمٍ بِهِ ، لَا یَسْتَحِقُّ أَهْلُهَا مَا یَسْتَحِقُّ أَهْلُ الْمَعْرِفَةِ بِالْبَاطِنِ عَلَی بَصِیرَتِهِمْ ، وَ لَا یَصِلُوا بِتِلْکَ الْمَعْرِفَةِ الْمُقَصِّرَةِ إِلَی حَقِّ مَعْرِفَةِ اللهِ ، کَمَا قَالَ فِی کِتَابِهِ : وَ لا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ إِلاّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ (4) فَمَنْ شَهِدَ شَهَادَةَ الْحَقِّ لَا یَعْقِدُ عَلَیْهِ قَلْبَهُ وَلَا یُبْصِرُ مَا یَتَکَلَّمُ بِهِ لَمْ یُثِبْهُ اللهُ عَلَیْهِ ثَوَابَ مَنْ عَقَدَ عَلَیْهِ قَلْبَهُ عَلَی بَصِیرَةٍ فِیهِ .

ص:310


1- (1) النازعات (79):24
2- (2) البقره (2):173، النحل (16):115.
3- (3) ابراهیم (14):11.
4- (4) الزخرف (43):86.

نوع دوّم: معرفت ظاهری؛ این ها کسانی هستند که ما را بر حق می دانند امّا دارای بصیرت اهل معرفت باطن نیستند و هرگز با آن معرفت ظاهری به شناخت واقعی خدا نمی رسند چنانچه در این آیه می فرماید: «کسانی را که غیر از او می خوانند قادر بر شفاعت نیستند؛ مگر آن ها که شهادت به حق داده اند و به خوبی آگاهند - زخرف: 86».

پس کسی که به ظاهر گواه بر حق باشد ولی قلب او چنین گواهی را ندهد و بصیرت در مورد گفتۀ خود نداشته باشد هرگز به او پاداشی مانند کسی که دارای ایمان قلبی و بصیرت است نمی دهند؛ همین طور است کسی که نه از درون قلب سخن به جور و ستم بگوید، عقاب و کیفر او مانند کسی نیست که همین سخن را از روی اعتقاد می گوید و بر آن عقیده قلبی دارد.

اینک فهمیدی وضع اشخاصی که دارای معرفت ظاهری هستند و اقرار به حق دارند امّا نه از روی علم در گذشته و آینده تا زمان منتهی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و پس از او تا ببینی معرفت آن ها به چه کسی منتهی شود. چنین اشخاصی از اعمال و دیانت آن ها شناخته می شوند؛ نیکوکار به وسیلۀ نیکوکاری و تبه کار با تبه کاریش.

گفته اند هر کس داخل در امر ولایت بدون بصیرت و آگاهی شود همان طور نیز خارج خواهد شد. خداوند به من و تو معرفت با بصیرت ارزانی فرماید.

توجّه داشته باش که اگر گفتم نماز و زکات و روزۀ ماه رمضان و حجّ و عمره و مسجد الحرام و خانه خدا و مشعر الحرام و طهارت و غسل جنابت و هر واجبی، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است که این دستورات را از جانب خدا آورده حرف صحیحی زده ام زیرا تمام این دستورات به وسیلۀ پیامبر شناخته شده؛ اگر معرفت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ایمان به او و تسلیم نسبت به فرمانش نباشد این دستورات شناخته نخواهد شد، این موهبتی است از خدا بر کسانی که چنین نعمتی را دارند. پس تمام این ها از اصل و فرع، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم

ص:311

وَ کَذَلِکَ مَنْ تَکَلَّمَ بِجَوْرٍ لَا یَعْقِدُ عَلَیْهِ قَلْبَهُ ، لَا یُعَاقَبُ عَلَیْهِ عُقُوبَةَ مَنْ عَقَدَ قَلْبَهُ وَ ثَبَتَ عَلَیْهِ عَلَی بَصِیرَةٍ ، وَ قَدْ عَرَفْتَ کَیْفَ کَانَ حَالُ أَهْلِ الْمَعْرِفَةِ فِی الظَّاهِرِ، وَ الْإِقْرَارِ بِالْحَقِّ عَلَی غَیْرِ عِلْمٍ فِی قَدِیمِ الدَّهْرِ وَ حَدِیثِهِ ، إِلَی أَنِ انْتَهَی الْأَمْرُ إِلَی نَبِیِّ اللهِ ص وَ بَعْدَهُ إِلَی مَنْ صَارُوا، وَ إِلَی مَا انْتَهَتْ بِهِ مَعْرِفَتُهُمْ ، وَ إِنَّمَا عُرِفُوا بِمَعْرِفَةِ أَعْمَالِهِمْ ، وَ دِینِهِمُ الَّذِی دَانُوا بِهِ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ ، الْمُحْسِنُ بِإِحْسَانِهِ ، وَ الْمُسِیءُ بِإِسَاءَتِهِ ، وَ قَدْ یُقَالُ : إِنَّهُ مَنْ دَخَلَ فِی هَذَا الْأَمْرِ بِغَیْرِ یَقِینٍ وَ لَا بَصِیرَةٍ ، خَرَجَ مِنْهُ کَمَا دَخَلَ فِیهِ ، رَزَقَنَا اللهُ وَ إِیَّاکَ مَعْرِفَةً ثَابِتَةً عَلَی بَصِیرَةٍ .

وَ أُخْبِرُکَ أَنِّی لَوْ قُلْتُ : إِنَّ الصَّلَاةَ ، وَ الزَّکَاةَ ، وَ صَوْمَ شَهْرِ رَمَضَانَ ، وَ الْحَجَّ ، وَ الْعُمْرَةَ ، وَ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ ، وَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ ، وَ الْمَشْعَرَ الْحَرَامَ ، وَ الطُّهْرَ، وَ الِاغْتِسَالَ مِنَ الْجَنَابَةِ ، وَ کُلَّ فَرِیضَةٍ کَانَ ذَلِکَ هُوَ النَّبِیَّ ص الَّذِی جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ ، لَصَدَقْتُ لِأَنَّ ذَلِکَ کُلَّهُ إِنَّمَا یُعْرَفُ بِالنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم، وَ لَوْ لَا مَعْرِفَةُ ذَلِکَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم وَ الْإِقْرَارُ بِهِ ، وَ التَّسْلِیمُ لَهُ ، مَا عَرَفْتُ ذَلِکَ ، فَذَلِکَ مَنُّ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی مَنْ یَمُنُّ بِهِ عَلَیْهِ ، وَ لَوْ لا ذَلِکَ لَمْ أَعْرِفْ شَیْئاً مِنْ هَذَا.

فَهَذَا کُلُّهُ ذَلِکَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم وَ أَصْلُهُ ، وَ هُوَ فَرْعُهُ ، وَ هُوَ دَعَانِی إِلَیْهِ ، وَ دَلَّنِی عَلَیْهِ ، وَ عَرَّفَنِیهِ ، وَ أَمَرَنِی بِهِ ، وَ أَوْجَبَ لَهُ عَلَیَّ الطَّاعَةَ ، فِیمَا أَمَرَنِی بِهِ لَا یَسَعُنِی جَهْلُهُ ، وَ کَیْفَ یَسَعُنِی جَهْلُ مَنْ هُوَ فِیمَا بَیْنِی وَ بَیْنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ ، وَ کَیْفَ یَسْتَقِیمُ لِی - لَوْ لَا أَنِّی أَصِفُ أَنَّ دِینِی هُوَ الَّذِی أَتَانِی بِهِ ذَلِکَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم - أَنْ أَصِفَ أَنَّ الدِّینَ غَیْرُهُ .

ص:312

است؛ او مرا دعوت به دین نمود، راهنمائی کرد و شناساند و امر به این دستورات نمود و فرمانبرداری را به من واجب کرد که شناختن او برایم لازم شد.

چگونه ممکن است نشناسم کسی را که واسطه بین من و خدا است، چگونه می توانم بگویم دین غیر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است با این که او دین را از جانب خدا برایم آورده و چطور این شناختن شخص نیست با اینکه همان شخص دین را از جانب خدا آورده.

منکر دین کسی است که منکر پیغمبر باشد گفتند: «آیا خدا یک انسان را به عنوان پیامبر فرستاده - اسراء: 94» باز گفتند: «آیا بشری (مثل ما) می خواهد ما را هدایت کند - تغابن: 6» منکر او شدند و تکذیب نموده گفتند: «چرا فرشته ای بر او نازل نشده - انعام: 8» خداوند فرمود: «بگو: چه کسی کتابی را که موسی آورد، نازل کرد؟! کتابی که برای مردم، نور و هدایت بود - انعام: 91». در آیه دیگر می فرماید: «ولی اگر فرشته ای بفرستیم، (و موضوع، جنبه حسّی و شهود پیدا کند،) کار تمام می شود؛ (یعنی اگر مخالفت کنند،) دیگر به آن ها مهلت داده نخواهد شد (و همه هلاک می شوند). و اگر او را فرشته ای قرار می دادیم، حتماً وی را به صورت انسانی درمی آوردیم - انعام: 8-9». خداوند می خواهد به وسیلۀ مردانی شناخته شود و با پیروی از آن ها اطاعت او را کرده باشند و راه آن مردان را راه خویش قرار داده و جز این از کسی نمی پذیرد. «از او نمی توان بازخواست کرد (و این) مردم (هستند که) مورد بازخواست قرار می گیرند - انبیاء: 23».

خداوند در این آیه علاقۀ خود را به پیروی از پیامبران بیان می کند: «کسی که از پیامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده و کسی که سرباز زند، تو را نگهبان (و مراقب) او نفرستادیم (و در برابر او، مسئول نیستی) - نساء: 80».

کسی که معتقد باشد تمام این واجبات شخص است و بفهمد منظور از این حرف چیست راست گفته، امّا کسی که این سخن را می گوید بدون پیروی از دستورات و

ص:313

وَ کَیْفَ لَا یَکُونُ هُوَ مَعْرِفَةُ الرَّجُلِ ، وَ إِنَّمَا هُوَ الرَّجُلُ الَّذِی جَاءَ بِهِ عَنِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ ، وَ إِنَّمَا أَنْکَرَ دِینَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ أَنْکَرَهُ ، بِأَنْ قَالَ : أَ بَعَثَ اللّهُ بَشَراً رَسُولاً (1) ثُمَّ قَالَ : أَ بَشَرٌ یَهْدُونَنا فَکَفَرُوا (2) بِذَلِکَ الرَّجُلِ وَ کَذَّبُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا - عَنْهُ - وَ هُمْ مُعْرِضُونَ ، وَ قالُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ مَلَکٌ (3) فَقَالَ لَهُمُ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْکِتابَ الَّذِی جاءَ بِهِ مُوسی نُوراً وَ هُدیً لِلنّاسِ (4) ثُمَّ قَالَ فِی آیۀ أُخْرَی: وَ لَوْ أَنْزَلْنا مَلَکاً لَقُضِیَ الْأَمْرُ ثُمَّ لا یُنْظَرُونَ * وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکاً لَجَعَلْناهُ رَجُلاً (5) وَ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِنَّمَا أَحَبَّ أَنْ یعْرَفَ بِالرِّجَالِ ، وَ أَنْ یطَاعَ بِطَاعَتِهِمْ فَجَعَلَهُمْ سَبِیلَهُ ، وَ وَجْهَهُ الَّذِی یؤْتَی مِنْهُ ، لَا یقْبَلُ مِنَ الْعِبَادِ غَیرَ ذَلِکَ لا یُسْئَلُ عَمّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ .(6)

وَ قَالَ فِیمَا أَوْجَبَ مِنْ مَحَبَّتِهِ لِذَلِکَ : مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللّهَ وَ مَنْ تَوَلّی فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً (7) فَمَنْ قَالَ لَکَ : إِنَّ هَذِهِ الْفَرِیضَةَ کُلَّهَا هِیَ رَجُلٌ ، وَ هُوَ لَا یَعْرِفُ حَدَّ مَا یَتَکَلَّمُ بِهِ فَقَدْ صَدَقَ ، وَ مَنْ قَالَ عَلَی الصِّفَةِ الَّتِی ذَکَرْتُ بِغَیْرِ الطَّاعَةِ لَا یُغْنِی التَّمَسُّکُ بِالْأَصْلِ بِتَرْکِ الْفَرْعِ شَیْئاً، کَمَا لَا تُغْنِی شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ بِتَرْکِ شَهَادَةِ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم.

ص:314


1- (1) الإسراء (17):94.
2- (2) التغابن (64):6.
3- (3) الأنعام (6):8.
4- (4) الأنعام (6):91.
5- (5) الأنعام (6):8-9.
6- (6) الأنبیاء (21):23.
7- (7) النساء (4):80.

چنگ به اصل می زند ولی فروع را ترک می کند اشتباه کرده و بهره ای نمی برد چنانچه تنها شهادت به لا اله الا اللَّه بدون شهادت به رسالت محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم کافی نیست.

خداوند هرگز پیامبری را مبعوث نکرد مگر این که او را مأمور به کار نیک و دادگری و اخلاق پسندیده و اعمال نیکو و خودداری از کار زشت پنهان و آشکارا نمود. و فواحش پنهان، ولایت پیشوایان ستمگر و فواحش آشکارا شاخه های این ولایت و پیروی است؛ و هرگز پیامبری را مبعوث نکرده که دارای امر و نهی نباشد. خداوند از بندگان عبادت ها و فرائض را با حدودی که دارد می پذیرد به شرط شناخت کسی که این ها را آورده و دعوت به سوی خدا می کند؛ اولین واجب شناختن اوست بعد پیروی از دستوراتش؛ هر که بشناسد اطاعت می کند و هر که اطاعت کرد حرام ظاهری و باطنی را می شناسد. نمی تواند باطن را حرام بداند و ظاهر را حلال. ظاهر که حرام شده به واسطه باطن بوده و باطن نیز با ظاهر هر دو حرام است نمی تواند اصل و شاخه هایش با باطنِ حرام، حرام باشد ولی ظاهرش حلال، هرگز باطن را حرام نمی کند با اینکه ظاهر حلال باشد همین طور ممکن نیست نماز باطنی را بشناسد ولی نماز ظاهر را نشناسد و نه زکات و روزه و حج و عمره و مسجد الحرام و تمام دستورات و شعائر مذهبی و نه این که ترک معرفت باطن کند زیرا باطن همان ظاهر است؛ صحیح نیست هیچ کدام ترک شود. اگر باطن حرام و ناپاک باشد ظاهر نیز شبیه آن است.

هر کس خیال کند فقط معرفت و شناخت لازم است و پس از شناخت احتیاج به عمل ندارد دروغ گفته و مشرک است چنین شخصی نه عرفان دارد و نه اطاعت کرده، گفته اند: «اعرف و اعمل ما شئت من الخیر؛ بشناس و عرفان داشته باش آنگاه

ص:315

وَ لَمْ یَبْعَثِ اللهُ نَبِیّاً قَطُّ إِلَّا بِالْبِرِّ وَ الْعَدْلِ ، وَ الْمَکَارِمِ ، وَ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ ، وَ مَحَاسِنِ الْأَعْمَالِ ، وَ النَّهْیِ عَنِ الْفَوَاحِشِ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ (1) ، فَالْبَاطِنُ مِنْهَا وَلَآیۀ أَهْلِ الْبَاطِلِ ، وَ الظَّاهِرُ مِنْهَا فُرُوعُهُمْ .

وَ لَمْ یَبْعَثِ اللهُ نَبِیّاً قَطُّ یَدْعُو إِلَی مَعْرِفَةٍ لَیْسَ مَعَهَا طَاعَةٌ فِی أَمْرٍ أَوْ نَهْیٍ ، وَ إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْعِبَادِ الْعَمَلَ بِالْفَرَائِضِ الَّتِی افْتَرَضَهَا عَلَی حُدُودِهَا، مَعَ مَعْرِفَةِ مَنْ جَاءَهُمْ بِهَا مِنْ عِنْدِهِ وَ دَعَاهُمْ إِلَیْهِ ، فَأَوَّلُ ذَلِکَ مَعْرِفَةُ مَنْ دَعَا إِلَیْهِ ، ثُمَّ طَاعَتُهُ فِیمَا افْتَرَضَ فِیمَا یُقَرِّبُهُ مِمَّنْ لَا طَاعَةَ لَهُ ، وَ إِنَّهُ مَنْ عَرَفَ أَطَاعَ ، وَ مَنْ أَطَاعَ حَرَّمَ الْحَرَامَ ، ظَاهِرَهُ وَ بَاطِنَهُ ، وَ لَا یَکُونُ تَحْرِیمُ الْبَاطِنِ وَ اسْتِحْلَالُ الظَّاهِرِ، إِنَّمَا حَرَّمَ الظَّاهِرَ بِالْبَاطِنِ ، وَ الْبَاطِنَ بِالظَّاهِرِ مَعاً جَمِیعاً، وَ لَا یَکُونُ الْأَصْلُ وَ الْفَرْعُ ، وَ بَاطِنُ الْحَرَامِ حَرَاماً وَ ظَاهِرُهُ حَلَالٌ ، وَ لَا یُحَرِّمُ الْبَاطِنَ وَ یَسْتَحِلُّ الظَّاهِرَ.

وَ کَذَلِکَ لَا یَسْتَقِیمُ أَنْ یَعْرِفَ صَلَاةَ الْبَاطِنِ وَ لَا یَعْرِفَ صَلَاةَ الظَّاهِرِ، وَ لَا الزَّکَاةَ ، وَ لَا الصَّوْمَ ، وَ لَا الْحَجَّ ، وَ لَا الْعُمْرَةَ ، وَ لَا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ ، وَ لَا جَمِیعَ حُرُمَاتِ اللهِ وَ لَا شَعَائِرَ اللهِ ، وَ أَنْ تَتْرُکَ بِمَعْرِفَةِ الْبَاطِنِ لِأَنَّ بَاطِنَهُ ظَهْرُهُ ، وَ لَا یَسْتَقِیمُ وَاحِدٌ مِنْهُمَا إِلَّا بِصَاحِبِهِ إِذَا کَانَ الْبَاطِنُ حَرَاماً خَبِیثاً، فَالظَّاهِرُ مِنْهُ حَرَامٌ خَبِیثٌ ، إِنَّمَا یُشْبِهُ الْبَاطِنُ بِالظَّاهِرِ.

مَنْ زَعَمَ أَنَّ ذَلِکَ أَنَّهَا الْمَعْرِفَةُ ، وَ أَنَّهُ إِذَا عَرَفَ اکْتَفَی بِغَیْرِ طَاعَةٍ فَقَدْ کَذَّبَ وَ أَشْرَکَ ، وَ ذَلِکَ لَمْ یَعْرِفْ وَ لَمْ یُطِعْ ، وَ إِنَّمَا قِیلَ : اعْرِفْ وَ اعْمَلْ مَا شِئْتَ مِنَ الْخَیْرِ فَإِنَّهُ یُقْبَلُ ذَلِکَ

ص:316


1- (1) الأنعام (6):151، الأعراف (7):33.

هر چه مایلی کار نیک انجام ده» زیرا کار نیک بدون معرفت پذیرفته نمی شود. وقتی عرفان پیدا کردی هر چه مایلی برای خود از اطاعت و فرمانبرداری انجام ده کم یا زیاد پذیرفته می شود (به شرط این که واجبات را ترک نکرده باشی).

دقّت کن هر کس عارف باشد مطیع است؛ وقتی عرفان یافت نماز می خواند روزه می گیرد عمره انجام می دهد و تمام دستورات را احترام می گذارد و ترک هیچ کدام را نمی کند. تمام کارهای نیک و مکارم اخلاق را انجام می دهد و از بدی ها پرهیز می کند؛ پآیۀ تمام این ها پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است زیرا او آورده و راهنمائی کرده. (خداوند عملی را) از کسی نمی پذیرد مگر با عرفان به او و هر که بشناسد او را از گناهان بزرگ دوری می کند و فَواحش ظاهر و باطن را حرام می داند و تمام محرمات را حرام می داند زیرا با شناختن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وارد دستورات دین شده و از چیزهای حرام اطّلاع یافته است.

هر کس چیزی را بدون معرفت پیامبر حلال یا حرام بداند هرگز در راه خدا نه حلالی را حلال و نه حرامی را حرام دانسته؛ هر کس نماز، زکات، حج و عمره و تمام این دستورات را بدون معرفت کسی که آن ها را واجب کرده انجام دهد ذره ای از او قبول نمی کنند؛ نه نماز خوانده و نه زکات داده و نه حج رفته و نه عمره و نه غسل جنابت کرده و نه طهارت، نه حرامی را برای خدا مراعات نموده و نه حلالی را، او اهل نماز نیست گر چه رکوع و سجود کرده باشد و نه اهل پرداخت زکات است گر چه از هر چهل درهم یک درهم داده باشد؛ هر که پیامبر را بشناسد و مطیع او باشد از خدا اطاعت کرده.

امّا آنچه نقل کردی که آن ها ازدواج با خویشاوندی که خدا در قرآن حرام نموده حلال می دانند آن ها چنین گمان می کنند که خداوند به واسطۀ حرمت ازدواج با

ص:317

مِنْهُ ، وَ لَا یُقْبَلُ ذَلِکَ مِنْکَ بِغَیْرِ مَعْرِفَةٍ ، فَإِذَا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ لِنَفْسِکَ مَا شِئْتَ مِنَ الطَّاعَةِ وَ الْخَیْرِ قَلَّ أَوْ کَثُرَ، بَعْدَ أَنْ لَا تَتْرُکَ شَیْئاً مِنَ الْفَرَائِضِ وَ السُّنَنِ الْوَاجِبَةِ ، فَإِنَّهُ مَقْبُولٌ مِنْکَ مَعَ جَمِیعِ أَعْمَالِکَ .

وَ أُخْبِرُکَ أَنَّهُ مَنْ عَرَفَ أَطَاعَ ، فَإِذَا عَرَفَ صَلَّی وَ صَامَ وَ زَکَّی وَ حَجَّ وَ اعْتَمَرَ وَ عَظَّمَ حُرُمَاتِ اللهِ کُلَّهَا، وَ لَمْ یَدَعْ مِنْهَا شَیْئاً وَ عَمِلَ بِالْبِرِّ کُلِّهِ ، وَ مَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ کُلِّهَا، وَ اجْتَنَبَ سَیِّئَهَا، وَ مُبْتَدَأُ کُلِّ ذَلِکَ هُوَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم، وَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم أَصْلُهُ ، وَ هُوَ أَصْلُ هَذَا کُلِّهِ ، لِأَنَّهُ هُوَ جَاءَ بِهِ وَ دَلَّ عَلَیْهِ وَ أَمَرَ بِهِ ، وَ لَا یَقْبَلُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَحَدٍ شَیْئاً إِلَّا بِهِ ، فَمَنْ عَرَفَهُ اجْتَنَبَ الْکَبَائِرَ، وَ حَرَّمَ الْفَوَاحِشَ کُلَّهَا ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ (1) ، وَ حَرَّمَ الْمَحَارِمَ کُلَّهَا، لِأَنَّهُ بِمَعْرِفَةِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم وَ طَاعَتِهِ دَخَلَ فِیمَا دَخَلَ فِیهِ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم، وَ خَرَجَ مِمَّا خَرَجَ مِنْهُ .

وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یُحَلِّلُ الْحَلَالَ وَ یُحَرِّمُ الْحَرَامَ بِغَیْرِ مَعْرِفَةِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم لَمْ یُحَلِّلْ للهِ حَلَالًا، وَ لَمْ یُحَرِّمْ لَهُ حَرَاماً، وَ إِنَّهُ مَنْ صَلَّی وَ زَکَّی وَ حَجَّ وَ اعْتَمَرَ، وَ فَعَلَ الْبِرَّ کُلَّهُ بِغَیْرِ مَعْرِفَةِ مَنِ افْتَرَضَ اللهُ طَاعَتَهُ ، فَإِنَّهُ لَمْ یَقْبَلْ مِنْهُ شَیْئاً مِنْ ذَلِکَ ، وَ لَمْ یُصَلِّ ، وَ لَمْ یَصُمْ ، وَ لَمْ یُزَکِّ ، وَ لَمْ یَحُجَّ ، وَ لَمْ یَعْتَمِرْ، وَ لَمْ یَغْتَسِلْ مِنَ الْجَنَابَةِ ، وَ لَمْ یَتَطَهَّرْ، وَ لَمْ یُحَرِّمْ للهِ حَرَاماً، وَ لَمْ یُحَلِّلْ للهِ حَلَالًا وَ لَیْسَ لَهُ صَلَاةٌ وَ إِنْ رَکَعَ وَ سَجَدَ، وَ لَا لَهُ زَکَاةٌ وَ إِنْ أَخْرَجَ مِنْ کُلِّ أَرْبَعِینَ دِرْهَماً دِرْهَماً، وَ لَا لَهُ حَجٌّ وَ لَا عُمْرَةٌ ، وَ إِنَّمَا یُقْبَلُ ذَلِکَ کُلُّهُ بِمَعْرِفَةِ رَجُلٍ وَ هُوَ مَنْ أَمَرَ اللهُ خَلْقَهُ بِطَاعَتِهِ وَ الْأَخْذِ عَنْهُ ، فَمَنْ عَرَفَهُ وَ أَخَذَ عَنْهُ فَقَدْ أَطَاعَ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ .

ص:318


1- (1) الأنعام (6):151، الأعراف (7):33.

خویشاوندان ازدواج با زنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را نیز حرام نموده شایسته ترین کاری که انجام می دهد بزرگداشت حقّ خدا و احترام پیامبر و مقام او است و آنچه حرام نموده بر پیروان خود و ازدواج با زنان پیامبر با این آیه است: «و شما حق ندارید رسول خدا را آزار دهید، و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسری خود درآورید که این کار نزد خدا بزرگ است - احزاب: 53» و در این آیه فرموده: «پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است؛ و همسران او مادران آن ها [مؤمنان] محسوب می شوند - احزاب: 6» پس پیامبر به منزلۀ پدر آن ها است، بعد می فرماید: «با زنانی که پدران شما با آن ها ازدواج کرده اند، هرگز ازدواج نکنید! مگر آنچه در گذشته (پیش از نزول این حکم) انجام شده است؛ زیرا این کار، عملی زشت و تنفّرآور و راه نادرستی است - نساء: 22».

پس هر کس ازدواج با زنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را حرام بداند ازدواج به کسانی که خدا در قرآن فرموده حرام دانسته است که آن ها عبارتند از: مادران و دختران و خواهران و عمّه ها و خاله ها و دختران برادر و دختران خواهر و آنچه از راه شیرخوارگی حرام شده زیرا حرمت این ها مانند حرمت زنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است.

کسی که ازدواج با مادران و دختران و خواهران و عمّه ها و زنان پیامبر را حرام بداند و بقیۀ زنانی را که خداوند حرام کرده را حلال بداند مشرک است زیرا از خود دین ساخته است.

امّا آنچه تذکّر داده بودی که شیعه چند نفری با یک زن همبستر می شوند: به خدا پناه می برم که چنین کاری راه و روش خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم باشد. دین خدا آنست که حلال بدانی حلال را و حرام بدانی حرام را، از جمله چیزهائی که خداوند حلال نمود مُتعه است (عقد موقّت) در قرآن و دیگری حجّ تمتّع است این دو را که حلال نموده بعد دیگر تحریم نکرده، وقتی شخص مسلمانی تصمیم بگیرد زنی را صیغه کند،

ص:319

وَ أَمَّا مَا ذَکَرْتَ أَنَّهُمْ یَسْتَحِلُّونَ نِکَاحَ ذَوَاتِ الْأَرْحَامِ الَّتِی حَرَّمَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کِتَابِهِ ، فَإِنَّهُمْ زَعَمُوا أَنَّهُ إِنَّمَا حَرَّمَ وَ عَنَی بِذَلِکَ النِّکَاحِ نِکَاحَ نِسَاءِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم، فَإِنَّ أَحَقَّ مَا یُبْدَأُ بِهِ تَعْظِیمُ حَقِّ اللهِ وَ کَرَامَتُهُ ، وَ کَرَامَةُ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ تَعْظِیمُ شَأْنِهِ ، وَ مَا حَرَّمَ اللهُ عَلَی تَابِعِیهِ وَ نِکَاحُ نِسَائِهِ مِنْ بَعْدِهِ بِقَوْلِهِ تَعَالَی: ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللّهِ وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِکُمْ کانَ عِنْدَ اللّهِ عَظِیماً (1) وَ قَالَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی النَّبِی أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَ هُوَ أَبٌ لَهُمْ ، ثُمَّ قَالَ : وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ مِنَ النِّساءِ إِلاّ ما قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ کانَ فاحِشَةً وَ مَقْتاً وَ ساءَ سَبِیلاً (2) فَمَنْ حَرَّمَ نِسَاءَ النَّبِی صلی الله علیه و آله و سلم لِتَحْرِیمِ اللهِ ذَلِکَ ، فَقَدْ حَرَّمَ مَا حَرَّمَ اللهُ فِی کِتَابِهِ مِنَ الْأُمَّهَاتِ وَ الْبَنَاتِ وَ الْأَخَوَاتِ وَ الْعَمَّاتِ وَ الْخَالاتِ وَ بَنَاتِ الْأَخِ وَ بَنَاتِ الْأُخْتِ ، وَ مَا حَرَّمَ اللهُ مِنَ الرَّضَاعِ لِأَنَّ تَحْرِیمَ ذَلِکَ کَتَحْرِیمِ نِسَاءِ النَّبِی صلی الله علیه و آله و سلم، فَمَنِ اسْتَحَلَّ مَا حَرَّمَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ نِکَاحِ مَا حَرَّمَ اللهُ فَقَدْ أَشْرَکَ بِاللهِ إِذَا اتَّخَذَ ذَلِکَ دِیناً.

وَ أَمَّا مَا ذَکَرْتَ أَنَّهُمْ یَتَرَادَفُونَ الْمَرْأَةَ الْوَاحِدَةَ فَأَعُوذُ بِاللهِ أَنْ یَکُونَ ذَلِکَ مِنْ دِینِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ دِینِ رَسُولِهِ ص، إِنَّمَا دِینُهُ أَنْ یُحِلَّ مَا أَحَلَّ اللهُ ، وَ یُحَرِّمَ مَا حَرَّمَ اللهُ ، وَ إِنَّ مِمَّا أَحَلَّ اللهُ الْمُتْعَةَ مِنَ النِّسَاءِ فِی کِتَابِهِ ، وَ الْمُتْعَةَ مِنَ الْحَجِّ أَحَلَّهُمَا ثُمَّ لَمْ یُحَرِّمْهُمَا.

فَإِذَا أَرَادَ الرَّجُلُ الْمُسْلِمُ أَنْ یَتَمَتَّعَ مِنَ الْمَرْأَةِ فَعَلَ مَا شَاءَ وَ عَلَی کِتَابِ اللهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله و سلم، نِکَاحاً غَیْرَ سِفَاحٍ ، تَرَاضَیَا عَلَی مَا أَحَبَّا مِنَ الْأُجْرَةِ وَ الْأَجَلِ ، کَمَا قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ : فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً وَ لا جُناحَ عَلَیْکُمْ فِیما

ص:320


1- (1) الأحزاب (33):53.
2- (2) النساء (4):22.

مطابق دستور خدا و سنت پیامبر رفتار کرده؛ این یک ازدواج است نه زنا وقتی هر دو راضی به مبلغ و مدّت گردند چنانچه خداوند در این آیه می فرماید: «و زنانی را که متعه [ازدواج موقت] می کنید، واجب است مهر آن ها را بپردازید. و گناهی بر شما نیست در آنچه بعد از تعیین مهر، با یکدیگر توافق کرده اید. (بعداً می توانید با توافق، آن را کم یا زیاد کنید.) - نساء: 24».

اگر هر دو مایل بودند به همان مبلغ مدّت را طولانی کنند، روز آخر قبل از غروب آفتاب هر چه مایلند به مدّت می افزایند امّا در صورتی که روز آخر سپری شد دیگر نمی توانند اضافه کنند مگر با صیغه جدیدی. بین آن دو عدّه نیست مگر مرد دیگری بخواهد با او همبستر شود که در این صورت چهل و پنج روز عدّه نگه می دارد. در چنین ازدواجی میراث نیست بعد اگر خواست با مرد دیگری ازدواج می کند این کار برای آن ها تا روز قیامت حلال است با هفت نفر یا با بیست نفر تا وقتی زنده بود تمام این ها برای هر دو حلال است طبق حدودی که خدا معین نموده.

اگر خواستی حج تمتّع انجام دهی از عقیب احرام ببند و نیت متعه کن، هر وقت وارد مکّه شدی طواف خانه را می کنی و استلام حجر الاسود می نمائی و با هفت دور تمام طواف می کنی پس دو رکعت نماز در مقام ابراهیم می گذاری، بعد از خانه خدا خارج می شوی و سعی بین صفا و مروه می کنی هفت مرتبه از صفا شروع و به مروه ختم می نمائی، پس از انجام این کار تقصیر می نمائی تا روز هشتم آنگاه همان کاری که در عقیق انجام دادی تکرار می کنی بعد بین رکن و مقام احرام حج می بندی همین طور محرم هستی تا به موقف برسی سپس رمی جمره و قربانی می کنی و سر می تراشی آنگاه از احرام خارج می شوی سپس غسل می کنی و به زیارت خانۀ خدا می روی وقتی چنین کاری را کردی از احرام خارج شده ای، این است آیۀ: «هر کس با ختم عمره، حج را آغاز کند، آنچه از قربانی برای او میسّر است (ذبح کند) - بقره: 196».

ص:321

تَراضَیْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِیضَةِ (1) إِنْ هُمَا أَحَبَّا مَدَّا فِی الْأَجَلِ عَلَی ذَلِکَ الْأَجْرِ، أَوْ مَا أَحَبَّا فِی آخِرِ یَوْمٍ مِنْ أَجَلِهَا، قَبْلَ أَنْ یَنْقَضِیَ الْأَجَلُ قَبْلَ غُرُوبِ الشَّمْسِ مَدَّا فِیهِ وَ زَادَا فِی الْأَجَلِ مَا أَحَبَّا، فَإِنْ مَضَی آخِرُ یَوْمٍ مِنْهُ لَمْ یَصْلُحْ إِلَّا بِأَمْرٍ مُسْتَقْبِلٍ ، وَ لَیْسَ بَیْنَهُمَا عِدَّةٌ إِلَّا لِرَجُلٍ سِوَاهُ ، فَإِنْ أَرَادَتْ سِوَاهُ اعْتَدَّتْ خَمْسَةً وَ أَرْبَعِینَ یَوْماً، وَ لَیْسَ بَیْنَهُمَا مِیرَاثٌ .

ثُمَّ إِنْ شَاءَتْ تَمَتَّعَتْ مِنْ آخَرَ فَهَذَا حَلَالٌ لَهَا إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ ، إِنْ شَاءَتْ تَمَتَّعَتْ مِنْهُ أَبَداً، وَ إِنْ شَاءَتْ مِنْ عِشْرِینَ بَعْدَ أَنْ تَعْتَدَّ مِنْ کُلِّ وَاحِدٍ فَارَقَتْهُ خَمْسَةً وَ أَرْبَعِینَ یَوْماً، فَلَهَا ذَلِکَ مَا بَقِیَتِ الدُّنْیَا، کُلُّ هَذَا حَلَالٌ لَهَا عَلَی حُدُودِ اللهِ الَّتِی بَیَّنَهَا عَلَی لِسَانِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ .

وَ إِذَا أَرَدْتَ الْمُتْعَةَ فِی الْحَجِّ فَأَحْرِمْ مِنَ الْعَقِیقِ وَ اجْعَلْهَا مُتْعَةً ، فَمَتَی مَا قَدِمْتَ مَکَّةَ طُفْتَ بِالْبَیْتِ وَ اسْتَلَمْتَ الْحَجَرَ الْأَسْوَدَ، وَ فَتَحْتَ بِهِ وَ خَتَمْتَ سَبْعَةَ أَشْوَاطٍ ، ثُمَّ تُصَلِّی رَکْعَتَیْنِ عِنْدَ مَقَامَ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام، ثُمَّ اخْرُجْ مِنَ الْمَسْجِدِ فَاسْعَ بَیْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ سَبْعَةَ أَشْوَاطٍ ، تَفْتَحُ بِالصَّفَا وَ تَخْتِمُ بِالْمَرْوَةِ . فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِکَ قَصَّرْتَ حَتَّی إِذَا کَانَ یَوْمُ التَّرْوِیَةِ صَنَعْتَ مَا صَنَعْتَ فِی الْعَقِیقِ ، ثُمَّ أَحْرَمْتَ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ بِالْحَجِّ ، فَلَا تَزَالُ مُحْرِماً حَتَّی تَقِفَ بِالْمَوْقِفِ ، ثُمَّ تَرْمِی الْجَمَرَاتِ ، وَ تَذْبَحُ وَ تُحِلُّ وَ تَغْتَسِلُ ، ثُمَّ تَزُورُ الْبَیْتَ ، فَإِذَا أَنْتَ فَعَلْتَ ذَلِکَ فَقَدْ حَلَلْتَ ، وَ هُوَ قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَی الْحَجِّ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ (2) أَنْ تَذْبَحَ ذِبْحاً.

وَ أَمَّا مَا ذَکَرْتَ أَنَّهُمْ یَسْتَحِلُّونَ الشَّهَادَاتِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَلَی غَیْرِهِمْ ، فَإِنَّ ذَلِکَ لَا

ص:322


1- (1) النساء (4):24.
2- (2) البقره (2):196.

امّا آنچه نوشته بودی که آن ها شهادت دادن به نفع یکدیگر را حلال می دانند، این صحیح نیست مگر موضوع آیۀ: «ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که مرگ یکی از شما فرا رسد، در موقع وصیت باید از میان شما، دو نفر عادل را به شهادت بطلبد؛ یا اگر مسافرت کردید، و مصیبت مرگ شما فرا رسید، (و در آن جا مسلمانی نیافتید،) دو نفر از غیر خودتان را به گواهی بطلبید - مائده: 106» دو نفر قاری قرآن گرچه هم مذهب با او نباشند «و اگر به هنگام ادای شهادت، در صدق آن ها شک کردید، آن ها را بعد از نماز نگاه می دارید تا سوگند یاد کنند که: «ما حاضر نیستیم حق را به چیزی بفروشیم، هر چند در مورد خویشاوندان ما باشد! و شهادت الهی را کتمان نمی کنیم، که از گناهکاران خواهیم بود. و اگر اطّلاعی حاصل شود که آن دو، مرتکب گناهی شده اند (و حق را کتمان کرده اند)، دو نفر از کسانی که نسبت به میت، اولی هستند، به جای آن ها قرار می گیرند، و به خدا سوگند یاد می کنند که: «گواهی ما، از گواهی آن دو، به حق نزدیک تر است! و ما تجاوزی نکرده ایم؛ که اگر چنین کرده باشیم، از ظالمان خواهیم بود!» این کار، نزدیک تر است به اینکه گواهی به حق دهند، (و از خدا بترسند،) و یا (از مردم) بترسند که (دروغشان فاش گردد، و) سوگندهایی جای سوگندهای آن ها را بگیرد. از (مخالفت) خدا بپرهیزید، و گوش فرا دهید - مائده: 106-108».

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم با شهادتِ یک نفر و قَسَم مدّعی حکومت می کرد و حق مسلمانی را از بین نمی برد و شهادت مؤمن را رد نمی کرد وقتی شهادت یک نفر با قسم مدّعی همراه می شد به نفع او قضاوت می نمود ولی عمل به این قضاوت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نمی کنند.

اگر مردی مسلمان حقی بر کسی داشته باشد و جز یک شاهد نداشته باشد در صورتی که شکایت به قاضیان جور بکند حقش را باطل می کنند و طبق قضاوت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم رفتار نمی کنند؛ صحیح اینست که حق یک مسلمان از میان نرود و به دست او خداوند حق آن مرد مسلمان را خارج کند که پاداش خواهد برد و احیای عدالت

ص:323

یَجُوزُ وَ لَا یَحِلُّ ، وَ لَیْسَ هُوَ عَلَی مَا تَأَوَّلُوا لِقَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا شَهادَةُ بَیْنِکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حِینَ الْوَصِیَّةِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ أَوْ آخَرانِ مِنْ غَیْرِکُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَأَصابَتْکُمْ مُصِیبَةُ الْمَوْتِ (1) فَذَلِکَ إِذَا کَانَ مُسَافِراً وَ حَضَرَهُ الْمَوْتُ أَشْهَدَ اثْنَینِ ذوا [ذَوَی] عَدْلٍ مِنْ أَهْلِ دِینِهِ ، فَإِنْ لَمْ یجِدْ فَآخَرَانِ مِمَّنْ یقْرَأُ الْقُرْآنَ مِنْ غَیرِ أَهْلِ وَلَایتِهِ تَحْبِسُونَهُما مِنْ بَعْدِ الصَّلاةِ فَیُقْسِمانِ بِاللّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لا نَشْتَرِی بِهِ ثَمَناً وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبی وَ لا نَکْتُمُ شَهادَةَ اللّهِ إِنّا إِذاً لَمِنَ الْآثِمِینَ . فَإِنْ عُثِرَ عَلی أَنَّهُمَا اسْتَحَقّا إِثْماً فَآخَرانِ یَقُومانِ مَقامَهُما مِنَ الَّذِینَ اسْتَحَقَّ عَلَیْهِمُ الْأَوْلَیانِ - مِنْ أَهْلِ وَلَایَتِهِ - فَیُقْسِمانِ بِاللّهِ لَشَهادَتُنا أَحَقُّ مِنْ شَهادَتِهِما وَ مَا اعْتَدَیْنا إِنّا إِذاً لَمِنَ الظّالِمِینَ . ذلِکَ أَدْنی أَنْ یَأْتُوا بِالشَّهادَةِ عَلی وَجْهِها أَوْ یَخافُوا أَنْ تُرَدَّ أَیْمانٌ بَعْدَ أَیْمانِهِمْ وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ اسْمَعُوا .(2)

وَ کَانَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم یَقْضِی بِشَهَادَةِ رَجُلٍ وَاحِدٍ مَعَ یَمِینِ الْمُدَّعِی وَ لَا یُبْطِلُ حَقَّ مُسْلِمٍ ، وَ لَا یَرُدُّ شَهَادَةَ مُؤْمِنٍ ، فَإِذَا أَخَذَ یَمِینَ الْمُدَّعِی وَ شَهَادَةَ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ قَضَی لَهُ بِحَقِّهِ ، وَ لَیْسَ یُعْمَلُ الْیَوْمَ بِهَذَا وَ قَدْ تُرِکَ ، فَإِذَا کَانَ لِلرَّجُلِ الْمُسْلِمِ قِبَلَ آخَرَ حَقٌّ فَجَحَدَهُ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَاهِدٌ غَیْرُ وَاحِدٍ، فَهُوَ إِذَا رَفَعَهُ إِلَی بَعْضِ وُلَاةِ الْجَوْرِ أَبْطَلُوا حَقَّهُ ، وَ لَمْ یَقْضُوا فِیهِ بِقَضَاءِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم، وَ قَدْ کَانَ فِی الْحَقِّ أَنْ لَا یُبْطِلَ حَقَّ رَجُلٍ مُسْلِمٍ ، وَ کَانَ یَسْتَخْرِجُ اللهُ عَلَی یَدَیْهِ حَقَّ رَجُلٍ مُسْلِمٍ ، وَ یَأْجُرُهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یجیء [یُحْیِ ] عَدْلًا، کَانَ رَسُولُ اللهِ قُدِّسَ سِرُّهمُ صلی الله علیه و آله و سلم یَعْمَلُ بِهِ .

ص:324


1- (1) المائده (5):106.
2- (2) المائده (5):106.

کرده و پیامبر همین طور عمل می کرد.

امّا آنچه در آخر نامه خود ذکر نموده ای که آن ها خیال می کنند خداوند همان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است و تو گفتار آن ها را شبیه گفتار مسیحیان در بارۀ حضرت عیسی علیه السلام دانسته ای؛ می دانی که سنّت ها و امثال همیشه هست، هر چه در گذشته بود در آینده نیز به وقوع خواهد آمد حتّی اگر گوسفندی به ریسمانی بسته شده بوده عین آن اتّفاق خواهد افتاد، بدان که گروهی گمراه خواهند شد به واسطه گمراهی کسانی که جلوتر از آن ها گمراه شده اند.

خواسته بودی این مطلب را برایت توضیح بدهم که منظور چیست؛ دقّت کن خداوند جهانیان را آفرید در اختیار او است آفرینش و امر دنیا و آخرت، او آفرینندۀ هر چیز است، خواست مردم او را بشناسند. به وسیله انبیاء و بوسیله ایشان نیز حجت بر آن ها تمام کرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که راهنمای به سوی خداست بنده ای مخلوق و دارای پروردگار است؛ خداوند او را به سفارت و رسالت خویش برگزیده و خلیفۀ خویش در میان مردم قرار داده و زبان گویا خدا و امین بر آن ها و نگهبان او در آسمان ها و زمین در بارۀ خدا جز حقیقت نمی گوید؛ هر که او را مطیع باشد از خدا اطاعت کرده و نافرمان او نافرمان خداست. او مولای هر کسی است که خداوند پروردگار اوست، هر که اقرار به اطاعت پیامبر ندارد امتناع از اطاعت خدا و بندگی او ورزیده و هر که اقرار به اطاعت پیامبر کند از خدا اطاعت نموده و هدایت یافته است.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مولای جهانیان است، چه بشناسند او را و چه نشناسند و پدر مهربان است؛ هر که مطیع و دوستدار او باشد فرزندی نیکوکار و پرهیزگار از گناهان است.

آنچه سؤال کرده بودی توضیح دادم من می دانم گروهی این امتیازات ما را شنیده اند ولی درک نکرده اند، آن ها را تغییر داده و بر غیر حدود اصلی قرار داده اند مانند آنچه تو شنیده ای؛ خدا و پیامبرش از گروهی که اعمال زشت خود را به وسیلۀ

ص:325

وَ أَمَّا مَا ذَکَرْتَ فِی آخِرِ کِتَابِکَ أَنَّهُمْ یَزْعُمُونَ أَنَّ اللهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ هُوَ النَّبِیُّ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله و سلم وَ أَنَّکَ شَبَّهْتَ قَوْلَهُمْ بِقَوْلِ الَّذِینَ قَالُوا فِی عِیسَی علیه السلام مَا قَالُوا، فَقَدْ عَرَفْتَ أَنَّ السُّنَنَ وَ الْأَمْثَالَ قَائِمَةٌ لَمْ یَکُنْ شَیْ ءٌ فِیمَا مَضَی إِلَّا سَیَکُونُ مِثْلُهُ ، حَتَّی لَوْ کَانَتْ هُنَاکَ شَاةٌ بَرْشَاءُ کَانَ هَاهُنَا مِثْلُهَا، وَ لْتَعْلَمْ أَنَّهُ سَیَضِلُّ قَوْمٌ عَلَی ضَلَالَةِ مَنْ کَانَ قَبْلَهُمْ ، فَکَتَبْتَ تَسْأَلُنِی عَنْ مِثْلِ ذَلِکَ وَ مَا هُوَ وَ مَا أَرَادُوا بِهِ .

وَ أُخْبِرُکَ أَنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْخَلْقَ لَا شَرِیکَ لَهُ ، لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ وَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةُ ، وَ هُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ خَالِقُهُ ، خَلَقَ الْخَلْقَ وَ أَوْجَبَ أَنْ یَعْرِفُوهُ بِأَنْبِیَائِهِ ، فَاحْتَجَّ عَلَیْهِمْ بِهِمْ ، وَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم هُوَ الدَّلِیلُ عَلَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ ، وَ هُوَ عَبْدٌ مَخْلُوقٌ مَرْبُوبٌ اصْطَفَاهُ اللهُ لِنَفْسِهِ بِرِسَالَتِهِ وَ أَکْرَمَهُ بِهَا، فَجَعَلَهُ خَلِیفَتَهُ فِی أَرْضِهِ وَ فِی خَلِیقَتِهِ ، وَ لِسَانَهُ فِیهِمْ ، وَ أَمِینَهُ عَلَیْهِمْ ، وَ خَازِنَهُ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ، قَوْلُهُ قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ ، لَا یَقُولُ عَلَی اللهِ إِلَّا الْحَقَّ ، مَنْ أَطَاعَهُ أَطَاعَ اللهَ ، وَ مَنْ عَصَاهُ عَصَی اللهَ ، وَ هُوَ مَوْلَی کُلِّ مَنْ کَانَ اللهُ رَبَّهُ وَ وَلِیَّهُ ، مَنْ أَبَی أَنْ یُقِرَّ لَهُ بِالطَّاعَةِ فَقَدْ أَبَی أَنْ یُقِرَّ لِرَبِّهِ بِالطَّاعَةِ وَ الْعُبُودِیَّةِ ، وَ مَنْ أَقَرَّ بِطَاعَتِهِ أَطَاعَ اللهَ وَ هَدَاهُ ، فَالنَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم مَوْلَی الْخَلْقِ جَمِیعاً، عَرَفُوا ذَلِکَ أَوْ أَنْکَرُوهُ ، وَ هُوَ الْوَالِدُ الْمَبْرُورُ، فَمَنْ أَحَبَّهُ وَ أَطَاعَهُ فَهُوَ الْوَلَدُ الْبَارُّ، وَ هُوَ مُجَانِبُ الْکَبَائِرِ.

وَ قَدْ بَیَّنْتُ لَکَ مَا سَأَلْتَنِی عَنْهُ وَ قَدْ عَلِمْتَ أَنَّ قَوْماً سَمِعُوا صِفَتَنَا هَذِهِ فَلَمْ یَعْقِلُوهَا، بَلْ حَرَّفُوهَا وَ وَضَعُوهَا عَلَی غَیْرِ حُدُودِهَا عَلَی نَحْوِ مَا قَدْ بَلَغَکَ ، وَ مَا قَدْ کَتَبْتَ بِهِ إِلَیَّ ، وَ قَدْ بَرِئَ اللهُ وَ رَسُولُهُ صلی الله علیه و آله و سلم مِنْهُمْ وَ مِمَّنْ یَصِفُونَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ الْخَبِیثَةِ وَ یَنْسُبُونَهَا إِلَیْنَا، وَ إِنَّا نَقُولُ بِهَا وَ نَأْمُرُهُمْ بِالْأَخْذِ بِهَا، فَقَدْ رَمَانَا النَّاسُ بِهَا وَ اللهُ یَحْکُمُ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُمْ فَإِنَّهُ

ص:326

ما حلال می شمارند بیزارند. مردم کارهای آن ها را سبب خورده گیری بر ما قرار داده اند خداوند بین ما و آن ها حکومت خواهد کرد او در قرآن کریم میفرماید: «کسانی که زنان پاکدامن و بی خبر (از هر گونه آلودگی) و مؤمن را متّهم می سازند، در دنیا و آخرت از رحمت الهی به دورند و عذاب بزرگی برای آن هاست. در آن روز زبان ها و دست ها و پاهایشان بر ضدّ آن ها به اعمالی که مرتکب می شدند گواهی می دهد! آن روز، خداوند جزای واقعی آنان را بی کم و کاست می دهد؛ و می دانند که خداوند حق آشکار است - نور: 23-25».

اما نوشتۀ تو و امثال آن که می ترسیدی که صفات آن ها از صفات او گرفته شده باشد پروردگار عزیز او را از انتساب به چنین صفاتی گرامی داشته، مشخصات من مانند صاحب ما است که برایش توصیف نمودم. ما از او استفاده کرده ایم خدا بهترین پاداش را به او عنایت کند پاداش او بر خدا است. در این نامه (خوب) دقّت کن، و عزّت، همه از آن خداست و نیرو [و قدرت] به خاطر اوست و درود فراوان خداوند بر بنده و فرستاده اش، محمّد صلی الله علیه و آله و سلم و بر خاندان و عترت او باد».

ص:327

یَقُولُ : إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ * یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ * یَوْمَئِذٍ یُوَفِّیهِمُ اللّهُ دِینَهُمُ الْحَقَّ وَ یَعْلَمُونَ أَنَّ اللّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ .(1)

وَ أَمَّا مَا کَتَبْتَ بِهِ وَ نَحْوُهُ وَ تَخَوَّفْتَ أَنْ تَکُونَ صِفَتُهُمْ مِنْ صِفَتِهِ فَقَدْ أَکْرَمَهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ ذَلِکَ ، تَعَالَی رَبُّنَا عَمَّا یَقُولُ الظَّالِمُونَ عُلُوّاً کَبِیراً، صِفَتِی هَذِهِ هِیَ صِفَةُ صَاحِبِنَا النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم وَ هِیَ صِفَةُ مَنْ وَصَفَهُ مِنْ بَعْدِهِ ، وَ عَنْهُ أَخَذْنَا ذَلِکَ ، وَ بِهِ نَقْتَدِی، فَجَزَاهُ اللهُ عَنَّا أَفْضَلَ الْجَزَاءِ، فَإِنَّ جَزَاءَهُ عَلَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ .

فَتَفَهَّمْ کِتَابِی هَذَا وَ الْعِزَّةُ للهِ جَمِیعاً وَ الْقُوَّةُ بِهِ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ عَبْدِهِ وَ رَسُولِهِ وَ عَلَی آلِهِ وَ عِتْرَتِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً کَثِیراً».(2)

[248] 5 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَجَّالِ ، عَنْ حَبِیبِ بْنِ الْمُعَلَّی الْخَثْعَمِیِّ ، قَالَ : ذَکَرْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام مَا یَقُولُ أَبُو الْخَطَّابِ ، فَقَالَ : «احْکِ لِی مَا یَقُولُ » قُلْتُ : یَقُولُ فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَحْدَهُ : إِنَّهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ إِذا ذُکِرَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ (3) فُلَانٌ وَ فُلَانٌ .

فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «مَنْ قَالَ هَذَا فَهُوَ مُشْرِکٌ بِاللهِ عَزَّ وَ جَلَّ - ثَلَاثاً - أَنَا إِلَی اللهِ مِنْهُ بَرِیءٌ - ثَلَاثاً - بَلْ عَنَی اللهُ بِذَلِکَ نَفْسَهُ » قَالَ : وَ أَخْبَرْتُهُ بِالْآیَةِ الْأُخْرَی الَّتِی فِی حم قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ : ذلِکُمْ بِأَنَّهُ إِذا دُعِیَ اللّهُ وَحْدَهُ کَفَرْتُمْ (4) ثُمَّ قُلْتُ : زَعَمَ أَنَّهُ یَعْنِی بِذَلِکَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام.

ص:328


1- (1) النور (24):23-25.
2- (2) بصائر الدرجات: 526، ح 1؛ البحار: 286/24، ح 1؛ مستدرک الوسائل: 107/14، ح 16222 (به اختصار).
3- (3) الزمر (39):45
4- (4) غافر (40):12.

فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «مَنْ قَالَ هَذَا فَهُوَ مُشْرِکٌ بِاللهِ - ثَلَاثاً - أَنَا إِلَی اللهِ مِنْهُ بَرِیءٌ - ثَلَاثاً - بَلْ عَنَی اللهُ بِذَلِکَ نَفْسَهُ - ثَلَاثاً -».(1)

[248] 5 - حبیب خثعمی گوید: برای امام صادق علیه السلام آنچه ابو الخطاب (غالی معروف) می گوید را یادآوری کردم، حضرت فرمود: «بعضی از گفتار او را برایم بگو». گفتم: در تفسیر آیه: «هنگامی که خداوند به یگانگی یاد می شود» می گوید: (مقصود) امیرالمؤمنین علیه السلام است «و هنگامی که از معبودهای دیگر یاد می شود - زمر: 45» (مقصود) فلانی و فلانی [اوّلی و دوّمی] است.

حضرت سه مرتبه فرمود: «گویندۀ این حرف مشرک است و من از او بیزارم. (آنگاه) سه مرتبه تکرار کرد: بلکه خداوند خود را در این آیه قصد نموده، منظورش خود خداست نه دیگری».

راوی گوید: و حضرت را به آیۀ: «این به خاطر آن است که وقتی خداوند به یگانگی خوانده می شد انکار می کردید - غافر: 12» خبر دادم که ابو الخطاب می گوید منظور امیر المؤمنین علیه السلام است.

حضرت سه مرتبه فرمود: «گویندۀ این حرف مشرک است، و سه مرتبه نیز فرمود: من از او بیزارم، و سه مرتبه فرمود: خداوند خود را در این آیه قصد نموده است».

ص:329


1- (1) بصائر الدرجات: 536، ح 4؛ البحار: 302/24، ح 10.

بَابٌ فِی صِفَاتِهِمْ علیهم السلام وَ مَا فَضَّلَهُمُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ

[249] 1 - حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی وَ إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِمٍ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ ، عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ الْأَسَدِیِّ ، عَنْ شُعَیْبٍ الْحَدَّادِ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: أَنَا أَوَّلُ قَادِمٍ عَلَی اللهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی، ثُمَّ یَقْدَمُ عَلَیَّ کِتَابُ اللهِ ، ثُمَّ یَقْدَمُ عَلَیَّ أَهْلُ بَیْتِی، ثُمَّ یَقْدَمُ عَلَیَّ أُمَّتِی، فَیَقِفُونَ فَیَسْأَلُهُمْ : مَا فَعَلْتُمْ فِی کِتَابِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّکُمْ ».(1)

[250] 2 - أَحْمَدُ وَ عَبْدُ اللهِ ابْنَا مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ وَ یَعْقُوبُ بْنُ یَزِیدَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ غَالِبٍ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ فِی خُطْبَةٍ طَوِیلَةٍ لَهُ : «مَضَی رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ خَلَّفَ فِی أُمَّتِهِ کِتَابَ اللهِ وَ وَصِیَّهُ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ، وَ إِمَامَ الْمُتَّقِینَ ، وَ حَبْلَ اللهِ الْمَتِینَ ، وَ عُرْوَتَهُ الْوُثْقَی الَّتِی لاَ انْفِصامَ لَها (2) ، وَ عَهْدَهُ الْمُؤَکَّدَ.

صَاحِبَانِ مُؤْتَلِفَانِ یَشْهَدُ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا لِصَاحِبِهِ بِالتَّصْدِیقِ ، یَنْطِقُ الْإِمَامُ علیه السلام عَنِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْکِتَابِ بِمَا أَوْجَبَ اللهُ فِیهِ عَلَی الْعِبَادِ، مِنْ طَاعَةِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ طَاعَةِ

ص:330


1- (1) بصائر الدرجات: 412، ح 1؛ البحار: 265/7، ح 22.
2- (2) البقره (2):256.

در ویژگی های اهل بیت علیهم السلام و آنچه خداوند متعال ایشان را بدان خاطر برتری داده است

[249] 1 - ابو شعیب حدّاد به نقل از امام صادق علیه السلام گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «من نخستین وارد شونده بر خداوند متعال هستم، آنگاه کتاب خدا بر من وارد می شود، سپس اهل بیتم و بعد از آن امّتم، پس در پیشگاه الهی ایستاده و می خواهیم که در مورد کتاب خدا و اهل بیت پیامبرتان چه کرده اید».

[250] 2 - اسحاق بن غالب گوید: امام صادق علیه السلام در ضمن خطبه ای طولانی فرمود: «رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در حالی از دنیا رفت که در میان امّت خود کتاب خدا و وصی خویش، علی بن ابی طالب علیه السلام امیر المؤمنین و پیشوای متقین و ریسمان محکم الهی و دستاویز محکم غیر قابل گسستن را گذارد.

پیمانی استوار گرفت که این دو با هم هستند و هر کدام گواه دیگری است. و زبان گویا قرآن است که چه چیز را خدا بر بندگان واجب نموده از قبیل اطاعت خدا و اطاعت امام و ولایت او و حقّ واجبش که عبارت است از کامل شدن دین و اظهار امر و احتجاج به دلیل و درخشش به نوری از گنجینۀ برگزیدگان و ائمه گرام. خداوند

ص:331

الْإِمَامِ علیه السلام وَ وَلَایَتِهِ ، وَ أَوْجَبَ حَقَّهُ الَّذِی أَرَادَ اللهُ مِنِ اسْتِکْمَالِ دِینِهِ ، وَ إِظْهَارِ أَمْرِهِ ، وَ الِاحْتِجَاجِ بِحُجَّتِهِ ، وَ الِاسْتِیضَاءِ بِنُورِهِ فِی مَعَادِنِ أَهْلِ صَفْوَتِهِ ، وَ مُصْطَفَی أَهْلِ خِیَرَتِهِ ، فَأَوْضَحَ اللهُ بِأَئِمَّةِ الْهُدَی مِنْ أَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّنَا صلی الله علیه و آله و سلم عَنْ دِینِهِ ، وَ أَبْلَجَ بِهِمْ عَنْ مِنْهَاجِ سَبِیلِهِ ، وَ فَتَحَ بِهِمْ عَنْ بَاطِنِ یَنَابِیعِ عِلْمِهِ .

فَمَنْ عَرَفَ مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم وَاجِبَ حَقِّ إِمَامِهِ وَجَدَ طَعْمَ حَلَاوَةِ إِیمَانِهِ ، وَ عَلِمَ فَضْلَ طُلَاوَةِ إِسْلَامِهِ ، لِأَنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولَهُ نَصَبَ الْإِمَامَ عَلَماً لِخَلْقِهِ ، وَ حُجَّةً عَلَی أَهْلِ عَالَمِهِ ، أَلْبَسَهُ تَاجَ الْوَقَارِ، وَ غَشَّاهُ نُورَ الْجَبَّارِ، یَمُدُّ بِسَبَبٍ إِلَی السَّمَاءِ، لَا یَنْقَطِعُ عَنْهُ مَوَادُّهُ ، وَ لَا یُنَالُ مَا عِنْدَ اللهِ إِلَّا بِجِهَةِ أَسْبَابِهِ ، وَ لَا یَقْبَلُ اللهُ عَمَلَ الْعِبَادِ إِلَّا بِمَعْرِفَتِهِ .

فَهُوَ عَالِمٌ بِمَا یَرِدُ عَلَیْهِ مِنْ مُلْتَبِسَاتِ الْوَحْیِ ، وَ مُعَمَّیَاتِ السُّنَنِ ، وَ مُشْتَبِهَاتِ الْفِتَنِ ، وَ لَمْ یَکُنِ اَللّهُ لِیُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتّی یُبَیِّنَ لَهُمْ ما یَتَّقُونَ (1) ، وَ تَکُونُ الْحُجَّةُ مِنَ اللهِ عَلَی الْعِبَادِ بَالِغَةً ».(2)

[251] 3 - الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَصْفَهَانِیُّ ، عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِیِّ الْمَعْرُوفِ بِالشَّاذَکُونِیِّ ، عَنْ یَحْیَی بْنِ آدَمَ ، عَنْ شَرِیکِ بْنِ عَبْدِ اللهِ ، عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : «دَعَا رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم النَّاسَ بِمِنًی فَقَالَ : أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا: کِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی، فَإِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ .

ثُمَّ قَالَ : أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمْ حُرُمَاتٍ ثَلَاثاً: کِتَابَ اللهِ ، وَ عِتْرَتِی، وَ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ .

ص:332


1- (1) التوبه (9):115
2- (2) بصائر الدّرجات: 412، ح 2؛ البحار: 146/25، ح 19.

به وسیلۀ ائمّه هدی از خاندان نبوّت، دین خود را روشن نمود و راه رستگاری را واضح کرد و به وسیلۀ آن ها گنجینه های دانش خود را گشود.

هر کس از امت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم آشنا به حقّ واجب امام خود گردید شیرینی طعم ایمانش را چشید و ارزش اسلام خویش را درک کرد زیرا خداوند امام را رهبر خلق و حجّت بر جهانیان قرار داده، او را مفتخر به تاج وقار نموده و به نور خویش منوّر گردانیده و با ریسمانی ناگسستنی او را به آسمان پیوند داده است.

هرگز نمی توان به مقامات آخرت و آنچه خداوند به بندگان (خاص) ارزانی می دارد رسید مگر از راه پیروی امام، و اعمال بندگان فقط با شناخت امام پذیرفته است. امام عقده های مشکل دین و رمزهای پیچیدۀ سنّت و پیش آمدهای نامعلوم زندگی را حل می کند. «هرگز خداوند گمراه نمی کند گروهی را که هدایت نموده بلکه به آن ها راه رستگاری را می آموزد - توبه: 115، و امام حجّت بالغۀ از طرف پروردگار برای مردم است».

[251] 3 - جابر گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مردم را در مِنا فرا خوانده فرمود: ای مردم! من میان شما دو چیز گرانبها بر جای می گذارم که تا وقتی به آن دو تمسّک جوئید گمراه نمی شوید: کتاب خدا و عترتم؛ اهل بیتم، آن دو از یکدیگر جدا نمی شوند تا در کنار حوض [کوثر] بر من وارد شوند.

سپس فرمود: مردم! من حرمت های خدا را در میان شما بر جای می گذارم، سه چیز: کتاب خدا، عترتم و کعبه؛ بیت الحرام را.

آنگاه امام باقر علیه السلام فرمود: کتاب خدا را تغییر دادند، و کعبه را منهدم نمودند، و عترت را کشتند و تمام ودایع خدا را درهم شکسته و از بین برده اند».

ص:333

ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: أَمَّا کِتَابَ اللهِ فَحَرَّفُوا، وَ أَمَّا الْکَعْبَةَ فَهَدَمُوا، وَ أَمَّا الْعِتْرَةَ فَقَتَلُوا، وَ کُلَّ وَدَائِعِ اللهِ قَدْ نَبَذُوا، وَ مِنْهَا قَدْ تَبَرَّءُوا».(1)

[252] 4 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِیرٍ الْبَجَلِیِّ ، عَنْ ذَرِیحِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ یَزِیدَ الْمُحَارِبِیِ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: إِنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ : کِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی. فَنَحْنُ أَهْلُ بَیْتِهِ ».(2)

[253] 5 - وَ عَنْهُ ، عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ، عَنْ خَالِدِ بْنِ زِیَادٍ الْقَلَانِسِیِّ ، عَنْ رَجُلٍ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ قَالَ : قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ ، الثَّقَلَ الْأَکْبَرَ وَ الثَّقَلَ الْأَصْغَرَ، إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا، وَ لَنْ تَزِلُّوا، وَ لَنْ تَبَدَّلُوا، فَإِنِّی سَأَلْتُ اللَّطِیفَ الْخَبِیرَ أَلَّا یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ ، فَأُعْطِیتُ ذَلِکَ ».

فَقِیلَ لَهُ : فَمَا الثَّقَلُ الْأَکْبَرُ، وَ مَا الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ؟ فَقَالَ : «الثَّقَلُ الْأَکْبَرُ کِتَابُ اللهِ ، سَبَبٌ طَرَفُهُ بِیَدِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ ، وَ طَرَفٌ بِأَیْدِیکُمْ ، وَ الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی».(3)

[254] 6 - إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِمٍ ، عَنْ یَحْیَی بْنِ أَبِی عِمْرَانَ الْهَمْدَانِیِّ ، عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ ، عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ ، عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِیفٍ الْإِسْکَافِ ، قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ قَوْلِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ ، فَتَمَسَّکُوا بِهِمَا فَإِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ ». فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: «لَا یَزَالُ کِتَابُ اللهِ وَ الدَّلِیلُ مِنَّا عَلَیْهِ حَتَّی نَرِدَ عَلَی الْحَوْضِ ».(4)

ص:334


1- (1) بصائر الدرجات: 413، ح 3؛ البحار: 140/23، ح 91 (با کمی اختلاف).
2- (2) بصائر الدرجات: 414، ح 4؛ البحار: 140/23، ح 88.
3- (3) بصائر الدرجات: 414، ح 5؛ البحار: 140/23، ح 89، (با کمی اختلاف).
4- (4) بصائر الدرجات: 414، ح 6؛ البحار: 140/23، 90.

[252] 4 - ذریح بن یزید به نقل از امام صادق علیه السلام گوید: «رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: همانا من در میان شما دو چیز گرانبها می گذارم: کتاب خدا و عترتم؛ اهل بیتم، و مائیم اهل بیت پیامبر».

[253] 5 - امام باقر علیه السلام به نقل از جابر بن عبد الله انصاری می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «ای مردم! من دو چیز گرانبها (دو ثِقل) در میان شما می گذارم، ثقلِ بزرگ تر و ثقلِ کوچک تر، اگر به آن دو تمسّک جوئید گمراه نمی شوید، و من از خداوند متعال درخواست نمودم که این دو از هم جدا نشوند تا این که در قیامت به من ملحق شوند، و (خداوند نیز آن را قبول نمود) و به من عطا شد».

به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفته شد: ثقل بزرگ تر و ثقل کوچک تر چیست ؟ فرمود: «ثقل اکبر، کتاب خداست، ریسمانی که یک سوی آن در دست خدا و سوی دیگر آن در دست شما است (پس بدان چنگ زنید که نه گمراه شوید و نه دگرگونی در شما راه یابد) و ثقلِ کوچک تر، عترت و خاندانم».

[254] 6 - سعد اسکاف گوید: از امام باقر علیه السلام دربارۀ این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرسیدم که: «من میان شما دو چیز گرانبها را بر جای می گذارم، که در صورت تمسّک به آن دو هرگز پس از من گمراه نخواهید شد، آن دو از هم جدا نخواهند شد تا در قیامت به من ملحق شوند». حضرت فرمود: «همواره کتاب خدا و راهنمایی از ما بر کتاب خدا است، تا بر حوض کوثر وارد شویم».

ص:335

بَابُ مَا جَاءَ فِی التَّسْلِیمِ لِمَا جَاءَ عَنْهُمْ علیهم السلام وَ فِی مَنْ رَدَّهُ وَ أَنْکَرَهُ

[255] 1 - حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللهِ الْحَنَّاطِ ، عَنْ عُمَرَ بْنِ ختن، عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ، عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : «قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام: مَوْتُ الْفَجْأَةِ تَخْفِیفٌ عَلَی الْمُؤْمِنِ ، وَ أَسَفٌ عَلَی الْکَافِرِ، وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَعْرِفُ غَاسِلَهُ وَ حَامِلَهُ ، فَإِنْ کَانَ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ خَیْراً نَاشَدَ حَمَلَتَهُ بِتَعْجِیلِهِ ، وَ إِنْ کَانَ غَیْرَ ذَلِکَ نَاشَدَهُمْ أَنْ یَقْصُرُوا بِهِ ».

فَقَالَ ضَمْرَةُ بْنُ سَمُرَةَ : یَا عَلِیُّ إِنْ کَانَ کَمَا تَقُولُ لَقَفَزَ مِنَ السَّرِیرِ - فَضَحِکَ وَ أَضْحَکَ - فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام: «اللهُمَّ إِنْ کَانَ ضَمْرَةُ بْنُ سَمُرَةَ ضَحِکَ وَ أَضْحَکَ مِنْ حَدِیثِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم فَخُذْهُ أَخْذَ أَسَفٍ » فَعَاشَ بَعْدَ ذَلِکَ أَرْبَعِینَ یَوْماً وَ مَاتَ فَجْأَةً .

فَأَتَی عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ علیه السلام مَوْلًی لِضَمْرَةَ فَقَالَ : أَصْلَحَکَ اللهُ إِنَّ ضَمْرَةَ عَاشَ بَعْدَ ذَلِکَ الْکَلَامِ الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ أَرْبَعِینَ یَوْماً وَ مَاتَ فَجْأَةً ، وَ إِنِّی أُقْسِمُ بِاللهِ لَسَمِعْتُ صَوْتَهُ ، وَ أَنَا أَعْرِفُهُ کَمَا کُنْتُ أَعْرِفُهُ فِی الدُّنْیَا وَ هُوَ یَقُولُ : الْوَیْلُ لِضَمْرَةَ بْنِ سَمُرَةَ ، تَخَلَّی مِنْهُ کُلُّ حَمِیمٍ ، وَ حَلَّ بِدَارِ الْجَحِیمِ وَ بِهَا مَبِیتُهُ وَ الْمَقِیلُ .

ص:336

آنچه دربارۀ فرمانبرداری از اهل بیت علیهم السلام نقل شده و در مورد کسی که ایشان را رد نموده یا انکار نماید

[255] 1 - امام باقر علیه السلام می فرماید: (پدرم) امام سجّاد علیه السلام فرمود: «مرگ ناگهانی، تخفیفی است برای مؤمن [از رنجِ مردن و سکرات مرگ] و خشمی است برای کافر، و به راستی که مؤمن غسل دهنده و حمل کننده اش را می شناسد، اگر خیری نزد خداوند داشته باشد به حمل کنندگانش می گوید: عجله کنید ولی اگر غیر از این باشد می گوید: آرام تر روید».

ضمرة بن سمره (از روی استهزاء) گفت: ای علی (بن الحسین)! اگر این گونه است که تو می گویی، پس من از تابوت می پرم و خندید، و مردم را نیز خنداند. حضرت فرمود: «خدایا! ضمره، اگر بر سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خندید (و آن حدیث را مسخره کرد)، و مردم را خنداند، پس (جان) او را با خشم بگیر». و بعد از آن نفرین امام چهل روز زندگی کرده و به مرگ ناگهانی مبتلا شد.

(بعد از آن) غلام ضمره نزد امام سجّاد علیه السلام آمد و گفت: خدا خیرت دهد، ضمره بعد از آن کلامی که بین شما و او بود چهل روز زندگی کرده و با مرگ ناگهانی مُرد و به خدا قسم صدای او را شنیدم که مانند زمان حیاتش، آن را می شناختم، گفت:

ص:337

فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام: «اللهُ أَکْبَرُ هَذَا جَزَاءُ مَنْ ضَحِکَ وَ أَضْحَکَ مِنْ حَدِیثِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم».(1)

[256] 2 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی وَ عَلِیُّ بْنُ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عِیسَی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، قَالَ : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «مَا جَاءَکُمْ مِنَّا مِمَّا یَجُوزُ أَنْ یَکُونَ فِی الْمَخْلُوقِینَ ، وَ لَمْ تَعْلَمُوهُ ، وَ لَمْ تَفْهَمُوهُ ، فَلَا تَجْحَدُوهُ ، وَ رُدُّوهُ إِلَیْنَا، وَ مَا جَاءَکُمْ عَنَّا مِمَّا لَا یَجُوزُ أَنْ یَکُونَ فِی الْمَخْلُوقِینَ فَاجْحَدُوهُ وَ لَا تَرُدُّوهُ إِلَیْنَا».(2)

[257] 3 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ ، عَنْ أَبِی بَکْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِیِّ أَوْ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْهُ ، عَنْ حَجَّاجِ بْنِ الصَّبَّاحِ الْخَیْبَرِیِّ ، قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: إِنَّا نَتَحَدَّثُ عَنْکَ بِالْحَدِیثِ فَیَقُولُ بَعْضُنَا: قَوْلُنَا فِیهِ قَوْلُهُمْ ، قَالَ : «فَمَا تُرِیدُ؟ أَ تُرِیدُ أَنْ تَکُونَ إِمَاماً یُقْتَدَی بِکَ ؟ مَنْ رَدَّ الْقَوْلَ إِلَیْنَا فَقَدْ سَلَّمَ ».(3)

[258] 4 - وَ عَنْهُ ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَمَّادٍ الْکُوفِیِّ ، عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ، عَنْ أَبِی خَالِدٍ ذِی الشَّامَةِ النَّحَّاسِ ، قَالَ : دَخَلْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام فَقُلْتُ لَهُ : إِنَّ عَمِّی وَ ابْنَ عَمِّی أُصِیبَا مَعَ أَبِی الْخَطَّابِ فَمَا قَوْلُکَ فِیهِمَا؟ فَقَالَ : «أَمَّا مَنْ قُتِلَ مَعَهُ مُسَلِّمٌ لَنَا دُونَهُ فَرَحِمَهُ اللهُ ، وَ أَمَّا مَنْ قُتِلَ مَعَهُ مُسَلِّمٌ لَهُ دُونَنَا فَقَدْ عَطِبَ ».(4)

ص:338


1- (1) الکافی: 234/3، ح 4 (به اختصار)؛ من لا یحضر الفقیه: 134/1، ح 357 (به اختصار)؛ الخرائج و الجرائح: 586/2، ح 8؛ البحار: 27/46، ح 14 (از الخرائج)؛ مدینة المعاجز: 361/4، ح 105؛ ریاض الأبرار: 22/2.
2- (2) إثبات الهداة: 390/5، ح 58؛ البحار: 364/25، ح 1.
3- (3) بصائر الدّرجات: 525، ح 30؛ وسائل الشیعة: 130/27، ح 33400. مشابه آن در ح 234 گذشت.
4- (4) هیچ مصدری یافت نشد.

وای بر ضمرة بن سمره! تمام خویشانم از من جدا شدند و من به دار جحیم رفتم و آنجا اقامتگاه من است.

امام سجّاد علیه السلام فرمود: «اللَّه اکبر این است جزای کسی که به سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بخندد و بخنداند».

[256] 2 - مفضّل بن عمر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «آنچه از احادیث ما که جایز است دربارۀ مخلوقین باشد به شما رسید و (معنای) آن را ندانستید و درک نکردید پس آن را انکار نکنید و به ما برگردانید، و آنچه جایز نیست در مورد مخلوقین باشد، آن را انکار کرده و به ما برنگردانید (و نگویید اهل بیت علیهم السلام چنین گفته اند)».

[257] 3 - حجّاج بن صبّاح خیبری گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: ما حدیثی را از شما نقل می کنیم و برخی اصحاب می گویند: سخن (و نظر) ما، سخن اهل بیت علیهم السلام است. حضرت فرمود: «(تا) چه در نظر داری ؟ آیا در نظر داری امامی می باشد که به او اقتدا می کنید؟ کسی که سخن ما را (در جایی که متوجّه نمی شود) به ما برگرداند به سلامت می ماند».

[258] 4 - ابوخالد نحّاس گوید: بر امام صادق علیه السلام وارد شدم و عرض کردم: عمو و پسر عمویم کارهای ابوالخطّاب را درست می پندارند، نظر شما در مورد آن ها چیست ؟ فرمود: «هر کس با ابوالخطّاب کشته شود در حالی که تسلیم امر ما است نه او، پس خداوند او را رحمت کند ولی هر کس با او کشته شود و تسلیم فرمان ابوالخطّاب باشد نه ما، نابود شده است».

ص:339

[259] 5 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الصَّلْتِ ، عَنْ زُرْعَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِیِ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ یَحْیَی الْکَاهِلِیِّ ، عَنْ مُوسَی بْنِ أَشْیَمَ ، قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: إِنِّی أُرِیدَ أَنْ تَجْعَلَ لِی مَجْلِساً، فَوَاعَدَنِی یَوْماً فَأَتَیْتُهُ لِلْمِیعَادِ، فَدَخَلْتُ عَلَیْهِ فَسَأَلْتُهُ عَمَّا أَرَدْتُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنْهُ ، فَبَیْنَا نَحْنُ کَذَلِکَ إِذْ قَرَعَ عَلَیْنَا رَجُلٌ الْبَابَ ، فَقَالَ : «مَا تَرَی، هَذَا رَجُلٌ بِالْبَابِ » فَقُلْتُ : جُعِلْتُ فِدَاکَ أَمَّا أَنَا فَقَدْ فَرَغْتُ مِنْ حَاجَتِی فَرَأْیُکَ ، فَأَذِنَ لَهُ ، فَدَخَلَ الرَّجُلُ فَتَحَدَّثَ سَاعَةً ، ثُمَّ سَأَلَهُ عَنْ مَسَائِلِی بِعَیْنِهَا لَمْ یَخْرِمْ مِنْهَا شَیْئاً، فَأَجَابَهُ بِغَیْرِ مَا أَجَابَنِی، فَدَخَلَنِی مِنْ ذَلِکَ مَا لَا یَعْلَمُهُ إِلَّا اللهُ ثُمَّ خَرَجَ .

فَلَمْ نَلْبَثْ إِلَّا یَسِیراً حَتَّی اسْتَأْذَنَ عَلَیْهِ آخَرُ فَأَذِنَ لَهُ فَتَحَدَّثَ سَاعَةً ، ثُمَّ سَأَلَهُ عَنْ تِلْکَ الْمَسَائِلِ بِعَیْنِهَا، فَأَجَابَهُ بِغَیْرِ مَا أَجَابَنِی وَ أَجَابَ الْأَوَّلَ قَبْلَهُ ، فَازْدَدْتُ غَمّاً حَتَّی کِدْتُ أَنْ أَکْفُرَ، ثُمَّ خَرَجَ .

فَلَمْ نَلْبَثْ إِلَّا یَسِیراً حَتَّی جَاءَ آخَرُ ثَالِثٌ فَسَأَلَهُ عَنْ تِلْکَ الْمَسَائِلِ بِعَیْنِهَا، فَأَجَابَهُ بِخِلَافِ مَا أَجَابَنَا أَجْمَعِینَ ، فَاظْلَمَّ عَلَیَّ الْبَیْتُ وَ دَخَلَنِی غَمٌّ شَدِیدٌ، فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیَّ وَ رَأَی مَا بِی مِمَّا تَدَاخَلَنِی، ضَرَبَ بِیَدِهِ عَلَی مَنْکِبِی.

ثُمَّ قَالَ : «یَا ابْنَ أَشْیَمَ إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَی سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ علیه السلام مُلْکَهُ ، فَقَالَ : هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسابٍ (1) وَ إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم أَمْرَ دِینِهِ فَقَالَ : احْکُمْ بَیْنَ النّاسِ بِما أَراکَ اللّهُ (2) ، وَ إِنَّ اللهَ فَوَّضَ إِلَیْنَا ذَلِکَ کَمَا فَوَّضَ إِلَی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم».(3)

ص:340


1- (1) سورۀ ص (38):39.
2- (2) النساء (4):105.
3- (3) بصائر الدّرجات: 383، ح 2 و ص 385، ح 8.

[259] 5 - موسی بن اشیم گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: می خواهم که در مجلسی (خصوصی) با شما باشم، و روزی را با من وعده کرد و من خدمت حضرت رسیدم و از آنچه قرار بود بپرسم سؤال نمودم، در حالی که ما در این اوضاع بودیم مردی درب خانه را زد، حضرت فرمود: «چه می بینی، این مردی که درب را می زند؟» گفتم: فدایت گردم، کار من تمام شده، هر چه نظر شماست و اجازه دادند و مرد وارد شد و مرد ساعتی را گفتگو کرد سپس از همان پرسش های من سؤال کرد بدون این که از آن چیزی فروگذارد و امام علیه السلام بر خلاف جواب من به او پاسخ داد، و از آن (افکاری) در من وارد شد که فقط خدا آن را می داند و آن مرد خارج شد (و رفت).

چند لحظه ای نگذشت تا این که مرد سوّمی آمد و از همان مسائل بعینه سؤال کرد، و امام علیه السلام بر خلاف جوابی که به من و آن دیگری داده بود به این مرد سوّم پاسخ داد؛ پس (از ناراحتی بسیار) خانه برایم تاریک شد و سخن ناراحت شدم، حضرت چون نگاهی به من نمود و حالم را مشاهده کرد بر شانه ام زد آنگاه فرمود:

«ای پسر اشیم! خداوند امور مملکتش را به سلیمان بن داود علیهما السلام سپرد و فرمود: «این عطای ماست به هر کس می خواهی (و صلاح می بینی) ببخش، و از هر کس می خواهی امساک کن، و حسابی بر تو نیست (تو امین هستی) - ص: 39»، به محمّد صلی الله علیه و آله و سلم نیز امور دین را تفویض نموده و فرموده است: «تا میان مردم به آنچه خدا به تو آموخته داوری کنی - نساء: 105»، و خداوند همان (امور دین) را به ما واگذار نموده همان گونه که به محمّد صلی الله علیه و آله و سلم واگذار نموده است (پس ناراحت نباش)».

ص:341

[260] 6 - أَیُّوبُ بْنُ نُوحٍ ، عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ الْخَزَّازُ، عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ الْقَصَبَانِیِ ، عَنِ الرَّبِیعِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمَکِّیِ ، عَنْ یَحْیَی بْنِ زَکَرِیَّا الْأَنْصَارِیِّ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : سَمِعْتُهُ یَقُولُ : «مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَسْتَکْمِلَ الْإِیمَانَ فَلْیَقُلْ : الْقَوْلُ مِنِّی فِی جَمِیعِ الْأَشْیَاءِ قَوْلُ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ فِیمَا أَسَرُّوا، وَ فِیمَا أَعْلَنُوا، وَ فِیمَا بَلَغَنِی، وَ فِیمَا لَمْ یَبْلُغْنِی».(1)

[261] 7 - حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنْ مُحَمَّدٍ وَ غَیْرِهِ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَحْمَدَ الْمِنْقَرِیِّ ، عَنْ یُونُسَ بْنِ ظَبْیَانَ ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام یَقُولُ : «لَمْ یَنْزِلْ مِنَ السَّمَاءِ شَیْ ءٌ أَقَلُّ وَ لَا أَعَزُّ مِنْ ثَلَاثَةِ أَشْیَاءَ: أَمَّا أَوَّلُهَا: فَالتَّسْلِیمُ . وَ الثَّانِیَةُ : الْبِرُّ. وَ الثَّالِثَةُ : الْیَقِینُ .

إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ فِی کِتَابِهِ : فَما وَجَدْنا فِیها غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ (2)» ثُمَّ قَالَ : «کَیْفَ یَقْرَءُونَ هَذِهِ الْآیچچچچچچ: وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً (3) ؟» فَقُلْتُ : هَکَذَا یَقْرَءُونَهَا، فَقَالَ : «لَیْسَ هَکَذَا أُنْزِلَتْ ، إِنَّمَا أُنْزِلَتْ : وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ التَّسْلِیمِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ ».

ثُمَّ کَانَ یَقُولُ لِی کَثِیراً: «یَا یُونُسُ سَلِّمْ تَسْلَمْ » فَقُلْتُ لَهُ : مَا تَفْسِیرُ هَذِهِ الْآیَةِ : قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ (4) قَالَ : «تَفْسِیرُهَا قَدْ أَفْلَحَ الْمُسَلِّمُونَ ، إِنَّ الْمُسَلِّمِینَ هُمُ النُّجَبَاءُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ».(5)

ص:342


1- (1) الکافی: 391/1، ح 6؛ البحار: 364/25، ح 2؛ عوالم العلوم: 683.
2- (2) الذاریات (51):36.
3- (3) آل عمران (3):85.
4- (4) المؤمنون (23):1.
5- (5) مشکاة الأنوار: 27 (به اختصار)؛ أعلام الدین: 119 (به اختصار)؛ البحار: 408/69، ح 119؛ تفسیر البرهان: 12/4، ح 5.

[260] 6 - یحیی بن زکریا انصاری گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود: «هر کس دوست دارد که تمام مراتب ایمان را کامل گرداند، باید بگوید: سخن [و عقیدۀ] من در باره همه چیز، سخن آل محمّد علیهم السلام است؛ در بارۀ آنچه پنهان داشته اند و آنچه آشکار ساخته اند و در بارۀ آنچه از ایشان به من رسیده و آنچه به من نرسیده است».

[261] 7 - یونس بن ظبیان گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود: «از آسمان، چیزی (توصیه ای) کمیاب تر و عزیزتر از سه چیز، فرود نیامده است: اوّل: تسلیم شدن [به درگاه خدا]، دوّم: نیکوکاری و سوّم: یقین.

خداوند در قرآن می فرماید: «در آنجا جز یک خانه از مسلمانان [که اهلش مطیع خدا بودند] نیافتیم - ذاریات: 36» سپس حضرت فرمود: این آیه را چگونه می خوانند: «و هر کس جز اسلام، دینی بجوید (و برگزیند)، از او پذیرفته نخواهد شد - آل عمران: 85»؟» عرض کردم: همین گونه می خوانند. فرمود: «این گونه نازل نشده است، و چنین نازل شده: و هر کس جز تسلیم (در برابر فرمان حق) دینی بجوید (و برگزیند)، از او پذیرفته نخواهد شد و در آخرت از زیانکاران است.

آنگاه حضرت بسیار به من فرمود: ای یونس! فرمانبردار شو تا سالم بمانی». به حضرت عرض کردم: تفسیر این آیه چیست: «به راستی که مؤمنان رستگار شدند - مؤمنون: 1»؟ فرمود: «تفسیر آن یعنی به راستی که تسلیم شوندگان رستگار شدند، همانا تسلیم شوندگان بزرگان والا تبار روز قیامتند».

ص:343

[262] 8 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَدِیدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیِّ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ ، قَالَ : کُنَّا عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام فَتَلَاعَنَا رَجُلَانِ عِنْدَهُ ، حَتَّی بَرِئَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِنْ صَاحِبِهِ ، فَقَالَ لَهُمَا أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «أَ لَیْسَ مِنْ دِینِکُمَا الرَّدُّ إِلَیَّ ؟» فَقَالا: بَلَی، قَالَ : «فَإِنَّکُمَا مِنِّی فِی وَلَایَةٍ ».(1)

[263] 9 - وَ عَنْهُ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ وَ غَیْرِهِمَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ ، عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِیفٍ الْخَفَّافِ ، قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: مَا تَقُولُ فِیمَنْ أَخَذَ عَنْکُمْ عِلْماً فَنَسِیَهُ ؟ قَالَ : «لَا حُجَّةَ عَلَیْهِ ، إِنَّمَا الْحُجَّةُ عَلَی مَنْ سَمِعَ مِنَّا حَدِیثاً فَأَنْکَرَهُ ، أَوْ بَلَغَهُ فَلَمْ یُؤْمِنْ بِهِ وَ کَفَرَ، فَأَمَّا النِّسْیَانُ فَهُوَ مَوْضُوعٌ عَنْکُمْ .

إِنَّ أَوَّلَ سُورَةٍ نَزَلَتْ عَلَی رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی فَنَسِیَهَا، فَلَمْ یَلْزَمْهُ حُجَّةٌ فِی نِسْیَانِهِ ، وَ لَکِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَمْضَی لَهُ ذَلِکَ ، ثُمَّ قَالَ سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسی (2)».(3)

[264] 10 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ وَ الْحَسَنُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْخَشَّابِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ ، عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ ، عَنْ أَبِی بَکْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِیِّ ، عَنِ الْحَجَّاجِ الْخَیْبَرِیِّ قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: إِنَّا نَکُونُ فِی مَوْضِعٍ فَیُرْوَی عَنْکُمُ الْحَدِیثُ الْعَظِیمُ ، فَیَقُولُ بَعْضُنَا لِبَعْضٍ : الْقَوْلُ قَوْلُهُمْ ، فَیَشُقُ ذَلِکَ عَلَی بَعْضِنَا، فَقَالَ : «کَأَنَّکَ تُرِیدُ أَنْ تَکُونَ إِمَاماً یُقْتَدَی بِکَ ، مَنْ رَدَّ إِلَیْنَا فَقَدْ سَلَّمَ ».(4)

ص:344


1- (1) مصدری برای آن یافت نشد.
2- (2) الأعلی (87):6.
3- (3) البحار: 364/25، ح 3، تا: «موضوع عنکم»؛ تفسیر البرهان: 636/5، ح 5.
4- (4) البحار: 365/25، ح 4؛ مشابه آن در ح 234 و ح 257 گذشت.

[262] 8 - جمیل بن درّاج گوید: با اصحاب خدمت امام صادق علیه السلام بودیم که دو نفر نزد حضرت یکدیگر را لعن کرده و هر کدام از دیگری برائت می جستند، پس امام به آن دو فرمود: «آیا از (موارد) دین شما (این نیست که در موارد اختلافی) رد به سوی من نمائید؟» گفتند: آری. فرمود: «به راستی که شما دو نفر (هنوز پابرجا) در ولایت من هستید».

[263] 9 - سعد بن طریف خفّاف گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: چه می فرمایید در مورد کسی که دانشی را از شما یادگرفته و آن را فراموش کرده است ؟ فرمود: «حجّت و مسئولیتی بر او نیست، به راستی که حجّت بر کسی است که حدیثی را از ما شنیده و آن را انکار نماید، یا حدیث به او رسیده و بدان ایمان نیاورد و کفر ورزد، و فراموشی (وزر و وبالش) از شما برداشته شده است.

به راستی که اوّل سوره ای که بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد (1)«سورۀ اعلی» بود و آن را حضرت فراموش نمود و مسئولیتی در فرامویش لازم نیست و خداوند تبارک و تعالی برای او آن را امضا کرد و فرمود: «ما بزودی (قرآن را) بر تو می خوانیم و هرگز فراموش نخواهی کرد - اعلی: 6»».

[264] 10 - به اسنادی دیگر مشابه روایت 257 است.

ص:345


1- (1) در مورد اوّل سوره ای که بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده است، اختلافی است و روایات گوناگونی نیز در این زمینه نقل شده است. سوره های علق، فاتحة الکتاب، مدّثر و.. نیز از جمله سوره هایی است که به نام اولین سوره از آن ها یاد شده است. (ر. ک: طبرسی، تفسیر مجمع البیان: 780/10؛ معرفت، محمّد هادی، تاریخ قرآن: 44)

[265] 11 - حَدَّثَنِی جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ سَعِیدٍ الرَّازِیُ ، عَنْ بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ الضَّبِّیِّ ، عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اللهِ الْحَسَنِیِّ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ، عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَی مَوْلَی آلِ سَامٍ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : قُلْتُ لَهُ : إِذَا جَاءَ حَدِیثٌ عَنْ أَوَّلِکُمْ وَ حَدِیثٌ عَنْ آخِرِکُمْ فَبِأَیِّهِمَا نَأْخُذُ؟ فَقَالَ : «بِحَدِیثِ الْأَخِیرِ».(1)

[266] 12 - وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ ، عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «إِذَا حَدَّثُوکُمْ بِحَدِیثٍ عَنِ الْأَئِمَّةِ علیهم السلام فَخُذُوا بِهِ حَتَّی یَبْلُغَکُمْ عَنِ الْحَیِّ ، فَإِنْ بَلَغَکُمْ عَنْهُ شَیْ ءٌ فَخُذُوا بِهِ ثُمَّ قَالَ : إِنَّا وَاللهِ لَا نُدْخِلُکُمْ فِیمَا لَا یَسَعُکُمْ ».(2)

[267] 13 - وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ ، عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ بَشِیرٍ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ زِیَادٍ: أَنَّهُ دَخَلَ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام وَ مَعَهُ شَیْخٌ مِنَ الشِّیعَةِ ، فَقَالَ الشَّیْخُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: إِنِّی سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنِ الْوُضُوءِ فَقَالَ : «مَرَّةً مَرَّةً » فَمَا تَقُولُ أَنْتَ ؟ فَقَالَ : «إِنَّکَ لَمْ تَسْأَلْنِی عَنْ هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ إِلَّا وَ أَنْتَ تَرَی أَنِّی أُخَالِفُ أَبِی علیه السلام، تَوَضَّأْ ثَلَاثاً، وَ خَلِّلْ أَصَابِعَکَ ».(3)

[268] 14 - وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ، عَمَّنْ حَدَّثَهُ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام، قَالَ : جَاءَ رَجُلٌ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام، قَالَ : «أَمَا وَ اللهِ لَأُضِلَّنَّهُ ، أَمَا وَ اللهِ لَأُوهِمَنَّهُ » فَجَلَسَ الرَّجُلُ فَسَأَلَهُ مَسْأَلَةً فَأَفْتَاهُ ، فَلَمَّا خَرَجَ ، قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «لَقَدْ أَفْتَیْتُهُ بِالضَّلَالَةِ الَّتِی لَا هِدَایَةَ فِیهَا».

ص:346


1- (1) الکافی: 67/1، ح 9 (به اسنادی دیگر و با کمی اختلاف)؛ البحار: 227/2، ح 8.
2- (2) الکافی: 67/1، ح 9 (به اسنادی دیگر و با کمی اختلاف)؛ البحار: 227/2، ح 8.
3- (3) وسائل الشیعة: 445/1، ح 4؛ البحار: 295/80، ح 51.

[265] 11 - عبد الأعلی گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: اگر حدیثی از امام اوّل رسد و حدیثی (بر خلافش) از آخرین امام، به کدامیک عمل کنیم ؟ فرمود: «به حدیث آخر (عمل کنید)».

[266] 12 - داود بن فرقد گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «اگر حدیثی از ائمّه علیهم السلام برای شما گفتند بدان عمل کنید تا از امام زنده بیانی به شما رسد و چون از امام زنده بیانی رسید به آن عمل کنید، سپس فرمود: به خدا قسم ما شما را به راهی درآریم که در وسعت باشید».

[267] 13 - عثمان بن زیاد گوید: برامام صادق علیه السلام وارد شدم در حالی که همراه ایشان پیرمردی شیعی بود، پیرمرد به امام صادق علیه السلام گفت: از (پدرتان) امام باقر علیه السلام دربارۀ (شستن اعضای) وضوء سؤال نمودم، فرمود: «یک بار یک بار(1)» شما چه می فرمایید؟ حضرت فرمود: «تو این سؤال را نکردی مگر بدین خاطر که دیدی من بر خلاف پدرم وضو می گیرم، وضو را سه بار سه بار بگیر و میان انگشتانت را فاصله انداز».

[268] 14 - محمّد بن اسحاق بن عمّار از یکی از اصحاب نقل کرده گوید: مردی خدمت امام صادق علیه السلام آمد و چون حضرت نگاهش به او افتاد (از روی تقیه) فرمود: «به خدا قسم حتماً او را گمراه می کنم، به خدا قسم حتماً او را دچار شک می کنم». مرد نشست و از مسأله ای پرسید و حضرت فتوای آن را دادند، چون خارج شد امام فرمود: «به راستی فتوایی برای او دادم که باعث گمراهی است و هیچ گونه هدایتی در آن نیست».

ص:347


1- (1) فتوای مشهور فقهای شیعه این است که شستن اعضاء در وضو، بار اوّل واجب و بار دوّم جائز و بیش از آن مشروع نیست لکن ملاک برای تعیین هر بار، قصد انسان است، پس اگر به قصد بار اوّل چند مرتبه آب بریزد اشکال ندارد. ولی مشهور فقهای اهل سنّت این است که مستحب است سه بار شسته شود. (ر. ک: مسند احمد حنبل: 57/1؛ صحیح مسلم: 143/1؛ سنن ابن ماجه: 144/1؛ المجموع النووی: 429/1؛ المغنّی ابن قدامه: 160/1)

ثُمَّ إِنَّ الرَّجُلَ جَاءَ إِلَی أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام، فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام قَالَ : «أَمَا وَ اللهِ لَأُضِلَّنَّهُ بِحَقٍّ » فَسَأَلَهُ الرَّجُلُ عَنْ تِلْکَ الْمَسْأَلَةِ بِعَیْنِهَا فَأَفْتَاهُ ، فَقَالَ الرَّجُلُ : هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ لَقَدْ سَأَلْتُ عَنْهَا أَبَاکَ فَأَفْتَانِی بِغَیْرِ هَذَا، وَ مَا یَجِبُ عَلَیَّ أَنْ أَدَعَ قَوْلَهُ أَبَداً، فَلَمَّا خَرَجَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام: «أَمَا وَ اللهِ لَقَدْ أَفْتَیْتُهُ بِالْهِدَایَةِ الَّتِی لَا ضَلَالَةَ فِیهَا».(1)

[269] 15 - وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، عَنْ یُونُسَ ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: مَا تَقُولُ فِی الْعَزْلِ ؟ فَقَالَ : «کَانَ عَلِیٌّ علیه السلام لَا یَعْزِلُ ، وَ أَمَّا أَنَا فَأَعْزِلُ » فَقُلْتُ : هَذَا خِلَافٌ ! فَقَالَ علیه السلام: «مَا ضَرَّ دَاوُدَ علیه السلام أَنْ خَالَفَهُ سُلَیْمَانُ علیه السلام وَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ : فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ (2)».(3)

[270] 16 - وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، عَنْ یُونُسَ ، عَنْ بَکَّارِ بْنِ أَبِی بَکْرٍ، عَنْ مُوسَی بْنِ أَشْیَمَ ، قَالَ : کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام إِذْ أَتَاهُ رَجُلٌ فَسَأَلَهُ عَنْ رَجُلٍ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ ثَلَاثاً فِی مَقْعَدٍ، فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «قَدْ بَانَتْ مِنْهُ بِثَلَاثٍ »، ثُمَّ أَتَاهُ آخَرُ فَسَأَلَهُ عَنْ تِلْکَ الْمَسْأَلَةِ بِعَیْنِهَا، فَقَالَ : «هِیَ وَاحِدَةٌ وَ هُوَ أَمْلَکُ بِهَا»، ثُمَّ أَتَاهُ آخَرُ فَسَأَلَهُ عَنْ تِلْکَ الْمَسْأَلَةِ بِعَیْنِهَا، فَقَالَ : «لَیْسَ بِطَلَاقٍ »، فَاظْلَمَّ عَلَیَّ الْبَیْتُ لِمَا رَأَیْتُ مِنْهُ . فَالْتَفَتَ إِلَیَّ فَقَالَ : «یَا ابْنَ أَشْیَمَ إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَوَّضَ الْمُلْکَ إِلَی سُلَیْمَانَ علیه السلام فَقَالَ :

ص:348


1- (1) مصدری برای آن یافت نشد.
2- (2) الأنبیاء (21):79.
3- (3) وسائل الشیعة: 150/20، ح 6؛ جامع أحادیث الشیعة: 466/25، ح 677.

سپس (بعد از مدّتی) مرد پیش امام کاظم علیه السلام آمد و چون نگاه امام به او افتاد فرمود: «من او را به حق گمراه می کنم». مرد از همان مسأله بعینه سؤال کرد و حضرت فتوایشان را دادند، مرد گفت: هیهات هیهات! همین مسأله را از پدرتان پرسیدم و به غیر این (پاسخ شما) فتوا دادند، و بر من واجب نیست کلام او را هرگز رها کنم. چون مرد خارج شد، امام کاظم علیه السلام فرمود: «به خدا قسم، فتوایی برای او گفتم که باعث هدایت است و هیچ گونه گمراهی در آن نیست».

[269] 15 - ابوبصیر گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: در مورد عزل (کناره گیری مرد از زن هنگام آمیزش) چه می فرمایید؟ فرمود: «علی علیه السلام هیچ گاه عزل نمی کرد، ولی من عزل می کنم». گفتم: این خلاف است ؟! فرمود: «حضرت داود علیه السلام را چه زیان که سلیمان علیه السلام مخالفتش را نمود و خداوند می فرماید: «ما (حکم واقعی) آن را به سلیمان فهماندیم - انبیاء: 79»».

[270] 16 - موسی بن اشیم گوید: خدمت امام صادق علیه السلام بودم که مردی آمد و از مردی پرسید که زنش را در یک مجلس سه طلاق نموده است، حضرت فرمود: «به تحقیق که سه طلاق واقع شده است». سپس مرد دیگری آمد و همین مسأله را بعینه پرسید، حضرت فرمود: «آن یک طلاق است و آن مرد مالک به آن زن است»، سپس مرد دیگری آمد و همین مسأله را نیز بعینه پرسید و حضرت فرمود: «هیچ طلاقی انجام نشده است»، (موسی بن اشیم گوید) به خاطر آنچه از (پاسخ دادن) امام دیدم خانه برایم تیره و تار شد.

حضرت رو به من نمود و فرمود: «ای پسر اشیم! خداوند امور مملکتش را به سلیمان بن داود علیهما السلام سپرد و فرمود: «این عطای ماست به هر کس می خواهی (و صلاح می بینی) ببخش، و از هر کس می خواهی امساک کن، و حسابی بر تو نیست (تو امین

ص:349

هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسابٍ (1) وَ إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَوَّضَ إِلَی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم أَمْرَ دِینِهِ فَقَالَ : وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا (2) فَمَا کَانَ مُفَوَّضاً لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم فَقَدْ فُوِّضَ إِلَیْنَا».(3)

[271] 17 - وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، عَنْ یُونُسَ ، عَنْ أُدَیْمِ بْنِ الْحُرِّ، قَالَ : شَهِدْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام وَ قَدْ سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنْ آیَةٍ مِنْ کِتَابِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَخْبَرَهُ بِهَا، ثُمَّ جَاءَ رَجُلٌ آخَرُ فَسَأَلَهُ عَنْهَا فَأَخْبَرَهُ بِخِلَافِ مَا أَجَابَ الْأَوَّلَ ، ثُمَّ جَاءَ رَجُلٌ آخَرُ فَسَأَلَهُ عَنْهَا فَأَجَابَهُ بِخِلَافِ مَا أَجَابَ الْأَوَّلَ وَ الثَّانِیَ ، فَقِیلَ لَهُ فِی ذَلِکَ ، فَقَالَ : «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَی سُلَیْمَانَ علیه السلام أَمْرَ مُلْکِهِ ، فَقَالَ : هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسابٍ وَ إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم أَمْرَ دِینِهِ ، فَقَالَ : وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ مَا فُوِّضَ إِلَی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم فَقَدْ فُوِّضَ إِلَیْنَا».(4)

[272] 18 - أَحْمَدُ وَ عَبْدُ اللهِ ابْنَا مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ أَبِی أَیُّوبَ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُثْمَانَ الْخَزَّازِ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا (5) قَالَ : «هُمُ الْأَئِمَّةُ علیهم السلام، وَ یَجْرِی فِیمَنِ اسْتَقَامَ مِنْ شِیعَتِنَا وَ سَلَّمَ لِأَمْرِنَا، وَ کَتَمَ حَدِیثَنَا عَنْ عَدُوِّنَا، تَسْتَقْبِلُهُ الْمَلَائِکَةُ بِالْبُشْرَی مِنَ اللهِ

ص:350


1- (1) سورۀ ص (38):39.
2- (2) الحشر (59):7.
3- (3) وسائل الشیعة: 70/22، ح 27.
4- (4) بصائر الدرجات: 386، ح 11 (با کمی اختلاف)؛ الکافی: 265/1، ح 2؛ الإختصاص: 331.
5- (5) فصلّت (41):30.

هستی) - ص: 39»، به محمّد صلی الله علیه و آله و سلم نیز امور دین را تفویض نموده و فرموده است: «آنچه را رسول خدا برای شما آورده بگیرید (و اجرا کنید)، و از آنچه نهی کرده خودداری نمایید - حشر: 7»، و خداوند همان (امور دین) را به ما واگذار نموده همان گونه که به محمّد صلی الله علیه و آله و سلم واگذار نموده است (پس ناراحت نباش)».

[271] 17 - ادیم بن حرّ گوید: شاهد بودم که مردی دربارۀ آیه ای از قرآن از امام صادق علیه السلام سؤال کرد و حضرت جوابش داد، چیزی نگذشت مردی وارد شد و همان آیه را پرسید، حضرت بر خلاف آنچه به اوّلی فرموده بود، پاسخ داد، سپس مرد دیگری وارد شد و همان سؤال را کرد و حضرت بر خلاف آنچه به اوّلی و دوّمی فرموده بود، پاسخ داد و در مورد آن پاسخ ها حرف هایی در مورد حضرت گفته شد. فرمود: «خداوند امور مملکتش را به حضرت سلیمان علیه السلام سپرد و فرمود: «این عطای ماست به هر کس می خواهی (و صلاح می بینی) ببخش، و از هر کس می خواهی امساک کن، و حسابی بر تو نیست (تو امین هستی) - ص: 39»، به محمّد صلی الله علیه و آله و سلم نیز امور دین را تفویض نموده و فرموده است: «آنچه را رسول خدا برای شما آورده بگیرید (و اجرا کنید)، و از آنچه نهی کرده خودداری نمایید - حشر: 7»، و خداوند همان (امور دین) را به ما واگذار نموده همان گونه که به محمّد صلی الله علیه و آله و سلم واگذار نموده است».

[272] 18 - ابو بصیر گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر آیۀ: «به یقین کسانی که گفتند: پروردگار ما خداوند یگانه است سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل می شوند که: نترسید و غمگین مباشید - فصلت: 30» فرمود: «آن ها ائمّه علیهم السلام هستند و در مورد شیعیان ما آن ها که استوارند و تسلیم فرمان ما هستند و حدیث ما را از دشمنان پوشیده می دارند جاری است، پس ملائکه با مژدۀ بهشت به استقبال آن ها از جانب خدا می آیند، و به خدا قسم در گذشته اقوامی مثل شما بودند که در دین استقامت ورزیدند و تسلیم امر ما شدند و حدیث ما را پوشیده داشتند و در نزد دشمنان

ص:351

تَعَالَی بِالْجَنَّةِ ، وَ قَدْ وَ اللهِ مَضَی أَقْوَامٌ کَانُوا عَلَی مِثْلِ مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ مِنَ الدِّینِ ، اسْتَقَامُوا وَ سَلَّمُوا لِأَمْرِنَا، وَ کَتَمُوا لِحَدِیثِنَا، وَ لَمْ یُذِیعُوهُ عِنْدَ عَدُوِّنَا، وَ لَمْ یَشُکُّوا فِیهِ کَمَا شَکَکْتُمْ ، فَاسْتَقْبَلَتْهُمُ الْمَلَائِکَةُ بِالْبُشْرَی مِنَ اللهِ بِالْجَنَّةِ ».(1)

[273] 19 - وَ عَنْهُمْ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْخَزَّازِ، عَنْ أَبِی خَالِدٍ یَزِیدَ الْکُنَاسِیِ ، قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا (2) فَقَالَ : «یَا أَبَا خَالِدٍ النُّورُ وَ اللهِ الْأَئِمَّةُ علیهم السلام، یَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِیئَةِ بِالنَّهَارِ، وَ هُمُ الَّذِینَ یُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِینَ ، وَ یَحْجُبُ اللهُ نُورَهُمْ عَمَّنْ یَشَاءُ فَتُظْلِمُ قُلُوبُهُمْ وَ یَغْشَاهَا، لِذَلِکَ رَانَ الْکُفْرُ. وَ اللهِ یَا أَبَا خَالِدٍ لَا یُحِبُّنَا عَبْدٌ وَ یَتَوَلَّی الْإِمَامَ مِنَّا إِلَّا کَانَ مَعَنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ ، وَ نَزَلَ مَنَازِلَنَا، وَ لَا یُحِبُّنَا عَبْدٌ وَ یَتَوَلَّانَا حَتَّی یُطَهِّرَ اللهُ قَلْبَهُ ، وَ لَا یُطَهِّرُ اللهُ قَلْبَهُ حَتَّی یُسَلِّمَ لَنَا وَ یَکُونَ سِلْماً لَنَا فَإِذَا کَانَ سِلْماً لَنَا سَلَّمَهُ اللهُ مِنْ شَدَائِدِ الْحِسَابِ ، وَ آمَنَهُ مِنْ فَزَعِ یَوْمِ الْقِیَامَةِ الْأَکْبَرِ».(3)

[274] 20 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ وَ غَیْرُهُمَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ، عَنْ کَرَّامٍ عَبْدِ الْکَرِیمِ بْنِ عَمْرٍو، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام رَجُلٌ بَلَغَهُ عَنْکُمْ أَمْرٌ بَاطِلٌ فَدَانَ بِهِ فَمَاتَ ؟ فَقَالَ : «یَجْعَلُ اللهُ لَهُ یَا أَبَا بَصِیرٍ

ص:352


1- (1) بصائر الدّرجات: 524، ح 22؛ البحار: 365/25، ح 5.
2- (2) التّغابن (64):8.
3- (3) الکافی: 194/1، ح 1 و تفسیر القمی: 371/2، به اسنادی دیگر و کمی اختلاف؛ تأویل الآیات: 672؛ الوافی: 509/3، ح 1020؛ البحار: 308/23، ح 5 (از تفسیر قمی و کافی)؛ تفسیر البرهان: 396/5، ح 2.

افشا ننمودند و مثل شما که شک کردید، شک نکردند؛ پس ملائکه با مژده بهشت از جانب خدا به استقبال آن ها می آیند».

[273] 19 - ابوخالد یزید کناسی گوید: از امام صادق علیه السلام دربارۀ آیۀ: «پس به خدا و فرستاده اش و نوری که فرو فرستادیم ایمان بیاورید - تغابن: 8» پرسیدم، فرمود: «ای ابا خالد به خدا قسم که مقصود از نور، ائمّه علیهم السلام می باشند، ای ابا خالد بی تردید نور امام در دل مؤمنین از نور خورشید تابان در روز، روشن تر است، ائمه کسانی اند که دل های مؤمنین را منوّر سازند و خدا از هر کس خواهد نور ایشان را پنهان دارد، پس دل آن ها تاریک گردد، از این رو چرک و زنگار کفر دارند.

به خدا سوگند ای ابا خالد، بنده ای ما را دوست ندارد و از ما پیروی نکند جز اینکه روز قیامت با ما و در مقام و رتبۀ ما خواهد بود، و هیچ بنده ای ما را دوست ندارد و از ما پیروی نکند تا خداوند قلبش را پاکیزه کرده باشد و خدا قلب بنده ای را پاکیزه نکند تا اینکه تسلیم ما باشد (و با ما خالص شده باشد) و با ما آشتی کرده باشد (یک رنگ شده باشد و سازگار) و چون با ما سازش کرد خدا از حساب سخت نگاهش دارد و از هراس بزرگ روز قیامت ایمنش سازد».

[274] 20 - ابوبصیر گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: مردی که یک امر باطلی از شما (از روی تقیه) به او رسیده باشد و بدان اعتقاد پیدا کرده و از دنیا رود (چه می شود)؟ فرمود: «ای ابابصیر! خداوند برای او را بیرون شدن پدید آورد». گفتم: او بر این اعتقاد از دنیا رفته است ؟ فرمود: «پیش از آن که بمیرد خداوند راه بیرون شدن برایش پدید آورد».

ص:353

مَخْرَجاً»، قُلْتُ : فَإِنَّهُ مَاتَ عَلَی ذَلِکَ ؟ فَقَالَ : «لَا یَمُوتُ حَتَّی یَجْعَلَ اللهُ لَهُ مَخْرَجاً».(1)

وَ حَدَّثَنِی جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ سَعِیدٍ الرَّازِیُّ ، عَنْ بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ الضَّبِّیِّ ، عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اللهِ الْحَسَنِیِّ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ ، عَنْ یَزِیدَ بْنِ عَبْدِ اللهِ ، عَنْ عَبْدِ الْکَرِیمِ بْنِ عَمْرٍو الْخَثْعَمِیِّ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام بِمِثْلِ ذَلِکَ .

[275] 21 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ الْقَلَانِسِیِّ ، عَنْ یَعْقُوبَ السَّرَّاجِ ، قَالَ : سَأَلَنِی أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ ، فَقَالَ : «إِنَّهُ لَا یَحْتَمِلُ حَدِیثَنَا؟» فَقُلْتُ : نَعَمْ ، قَالَ : «فَلَا یَغْفُلُ ، فَإِنَّ النَّاسَ عِنْدَنَا عَلَی دَرَجَاتٍ ، مِنْهُمْ عَلَی دَرَجَةٍ ، وَ مِنْهُمْ عَلَی دَرَجَتَیْنِ ، وَ مِنْهُمْ عَلَی ثَلَاثٍ ، وَ مِنْهُمْ عَلَی أَرْبَعٍ - حَتَّی بَلَغَ سَبْعاً -».(2)

[276] 22 - وَ حَدَّثَنِی أَبُو طَلْحَةَ یَحْیَی بْنُ زَکَرِیَّا الْبَصْرِیُّ الْحَذَّاءُ، قَالَ : حَدَّثَنَا عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ مُوسَی بْنِ أَشْیَمَ ، قَالَ : دَخَلْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام فَسَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ ثَلَاثاً فِی مَجْلِسٍ ، فَقَالَ : «لَیْسَ بِشَیْ ءٍ».

فَأَنَا جَالِسٌ إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، فَقَالَ لَهُ : مَا تَقُولُ فِی رَجُلٍ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ ثَلَاثاً فِی مَجْلِسٍ ، فَقَالَ : «یُرَدُّ الثَّلَاثَةُ إِلَی الْوَاحِدَةِ ، فَقَدْ وَقَعَتْ وَاحِدَةٌ ، وَ لَا یُرَدُّ مَا فَوْقَ الثَّلَاثِ إِلَی الثَّلَاثِ ، وَ إِلَی الْوَاحِدَةِ »، فَدَاخَلَنِی مِنْ جَوَابِهِ لِلرَّجُلِ مَا غَمَّنِی، وَ لَمْ أَدْرِ کَیْفَ ذَلِکَ .

فَنَحْنُ کَذَلِکَ إِذْ جَاءَ رَجُلٌ آخَرُ فَدَخَلَ عَلَیْنَا فَقَالَ لَهُ : مَا تَقُولُ فِی رَجُلٍ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ ثَلَاثاً فِی مَجْلِسٍ ؟ فَقَالَ لَهُ : «إِذَا طَلَّقَ الرَّجُلُ امْرَأَتَهُ ثَلَاثاً بَانَتْ مِنْهُ ، فَلَا تَحِلُّ لَهُ حَتّی

ص:354


1- (1) هیچ مصدری برای آن یافت نشد.
2- (2) همان.

این روایت به اسنادی دیگر نیز از امام صادق علیه السلام نقل شده است.

[275] 21 - یعقوب سرّاج گوید: امام صادق علیه السلام دربارۀ مردی از من سؤال نمود و فرمود: «به راستی که او حدیث ما را تحمّل نمی کرد؟» عرض کردم: آری. فرمود: «فراموش نکن که مردم نزد ما درجاتی دارند، بعضی یک درجه دارند و برخی (دیگر) دو درجه و برخی سه و برخی چهار درجه تا این که به هفت رسید».

[276] 22 - موسی بن اشیم گوید: بر امام صادق علیه السلام وارد شدم و از او دربارۀ مردی سؤال نمودم که زنش را در یک مجلس سه طلاق داده است، فرمود: «چیزی نیست».

نشسته بودم که مردی از اصحاب وارد شد و به حضرت گفت: چه می فرمایید دربارۀ مردی که زنش را در یک مجلس سه طلاق داده است ؟ فرمود: «سه طلاق به یک طلاق برمی گردد و یک طلاق واقع شده است و بیشتر از سه طلاق هم به به سه طلاق برنمی گردد و به یک طلاق برمی گردد». از این پاسخ امام به مرد چه ناراحتی بر من وارد شد و نمی دانم چگونه (چنین پاسخ های متفاوتی از امام) ممکن است ؟

در این اوضاع بودم که مرد دیگری آمد و بر ما وارد شد و همان سؤال را مطرح کرد، حضرت فرمود: «وقتی مردی زنش را سه طلاق داد، این طلاق واقع شده، «پس از [آن] به بعد بر آن (مرد) حلال نخواهد بود تا اینکه با شوهری غیر از او ازدواج کند - بقره: 230»».

(راوی گوید:) از این پاسخ های امام خانه برایم تیره و تار شد و حیران ماندم که در یک مجلس برای یک سؤال، سه پاسخ متفاوت. پس امام به من نگاه کرد در حالی که (نگاهشان) تغیر کرده بود و فرمود: «پسر اشیم! تو را چه شده، آیا شک کرده ای، به خدا قسم شیطان دوست دارد که تو شک کنی.

ص:355

تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ (1)»، فَاظْلَمَّ عَلَیَّ الْبَیْتُ وَ تَحَیَّرْتُ مِنْ جَوَابِهِ فِی مَجْلِسٍ وَاحِدٍ بِثَلَاثَةِ أَجْوِبَةٍ مُخْتَلِفَةٍ فِی مَسْأَلَةٍ وَاحِدَةٍ ، فَنَظَرَ إِلَیَّ مُتَغَیِّراً، فَقَالَ : «مَا لَکَ یَا ابْنَ أَشْیَمَ أَ شَکَکْتَ ، وَدَّ وَ اللهِ الشَّیْطَانُ أَنَّکَ شَکَکْتَ .

إِذَا طَلَّقَ الرَّجُلُ امْرَأَتَهُ عَلَی غَیْرِ طُهْرٍ وَ لِغَیْرِ عِدَّةٍ ، کَمَا قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ ثَلَاثاً أَوْ وَاحِدَةً فَلَیْسَ طَلَاقُهُ بِطَلَاقٍ .

وَ إِذَا طَلَّقَ الرَّجُلُ امْرَأَتَهُ ثَلَاثاً وَ هِیَ عَلَی طُهْرٍ مِنْ غَیْرِ جِمَاعٍ بِشَاهِدَیْنِ عَدْلَیْنِ ، فَقَدْ وَقَعَتْ وَاحِدَةٌ وَ بَطَلَتِ الثِّنْتَانِ ، وَ لَا یُرَدُّ مَا فَوْقَ الثَّلَاثِ إِلَی الثَّلَاثِ ، وَ لَا إِلَی الْوَاحِدَةِ .

وَ إِذَا طَلَّقَ الرَّجُلُ امْرَأَتَهُ ثَلَاثاً عَلَی الْعِدَّةِ - کَمَا أَمَرَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ - فَقَدْ بَانَتْ مِنْهُ ، فَلَا تَحِلُّ لَهُ حَتّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ ، فَلَا تَشُکَّنَّ یَا ابْنَ أَشْیَمَ ، فَفِی کُلٍّ وَ اللهِ مِنَ الْحَقِّ ».(2)

[277] 23 - أَحْمَدُ وَ عَبْدُ اللهِ ابْنَا مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ جَمِیلِ بْنِ صَالِحٍ ، عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ الْحَذَّاءِ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ : «إِنَّ أَحَبَّ أَصْحَابِی إِلَیَّ أَفْقَهُهُمْ ، وَ أَوْرَعُهُمْ ، وَ أَکْتَمُهُمْ لِحَدِیثِنَا، وَ إِنَّ أَسْوَأَهُمْ عِنْدِی حَالًا وَ أَمْقَتَهُمْ إِلَیَّ الَّذِی إِذَا سَمِعَ الْحَدِیثَ یُنْسَبُ إِلَیْنَا، وَ یُرْوَی عَنَّا فَلَمْ یَحْتَمِلْهُ قَلْبُهُ ، وَ اشْمَأَزَّ مِنْهُ - جَحَدَهُ - وَ کَفَّرَ مَنْ دَانَ بِهِ ، وَ لَا یَدْرِی لَعَلَّ الْحَدِیثَ مِنْ عِنْدِنَا خَرَجَ ، وَ إِلَیْنَا أُسْنِدَ، فَیَکُونُ بِذَلِکَ خَارِجاً مِنْ دِینِنَا».(3)

ص:356


1- (1) البقره (2):230.
2- (2) وسائل الشیعة: 70/22، ح 28؛ مشابه آن در ح 270 گذشت.
3- (3) بصائر الدرجات: 537، ح 1؛ الکافی: 223/2، ح 7 (با کمی اختلاف)؛ التمحیص: 67، ح 160؛ وسائل الشیعة: 87/27، ح 33284؛ البحار: 365/25، ح 6؛ مستدرک الوسائل: 80/1، ح 27؛ منهاج البراعة خویی: 171/11.

هنگامی که مردی زنش را بدون پاکی و (نگه داشتن) عِدّه طلاق دهد، چه سه طلاق یا یک طلاق همان گونه که خداوند فرموده این طلاق محسوب نمی شود.

و هنگامی که مردی زنش را سه طلاق دهد در حال پاکی بدون جماع آن زن با شهادت دو نفر عادل، یک طلاق واقع شده و دو تای دیگر باطل است و بیشتر از سه طلاق، نه به سه و نه به یک طلاق برنمی گردد.

و اگر مردی زنش را در حال عدّه سه طلاق دهد، همان گونه که خداوند فرموده است، این طلاق واقع می شود و (زن) پس از [آن] به بعد بر آن (مرد) حلال نخواهد بود تا اینکه با شوهری غیر از او ازدواج کند. پس ای پسر اشیم دیگر شک نکن که به خدا قسم که هر کدام (از پاسخ های من) به حق بود».

[277] 23 - ابو عبیدۀ حذّاء گوید: شنیدم امام باقر علیه السلام می فرمود: «به راستی محبوب ترین یارانم نزد من، فقیه ترین و پرهیزگارترین آن ها و کسی است که نسبت به سخنان ما راز دارتر باشد، و بدترین و مبغوض ترین یارانم نزد من، کسی است که هر گاه حدیثی را شنود که به ما نسبت دهند و از ما روایت کنند، در آن تعقّل نکرده و آن را نپذیرید و بدش آید و انکار ورزد و هر که را به آن معتقد باشد تکفیر کند در صورتی که او نمی داند، شاید آن حدیث از ما صادر شده و به ما منسوب باشد، و او به سبب انکارش از ولایت ما خارج شود».

ص:357

بَابٌ فِی کِتْمَانِ الْحَدِیثِ وَ إِذَاعَتِهِ

[278] 1 - حَدَّثَنَا أَحْمَدُ وَ عَبْدُ اللهِ ابْنَا مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ وَ الْهَیْثَمُ بْنُ أَبِی مَسْرُوقٍ النَّهْدِیُّ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ السَّرَّادِ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، قَالَ : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «أَمَا وَ اللهِ لَوْ وَجَدْتُ مِنْکُمْ ثَلَاثَةَ مُؤْمِنِینَ یَکْتُمُونَ حَدِیثِی مَا اسْتَحْلَلْتُ أَنْ أَکْتُمَهُمْ شَیْئاً».(1)

[279] 2 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی وَ مُحَمَّدُ بْنُ خَالِدٍ الْبَرْقِیُّ ، عَنْ رَبِیعٍ الْوَرَّاقِ ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ ، عَنْ حَفْصٍ الْأَبْیَضِ ، قَالَ : دَخَلْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام أَیَّامَ قُتِلَ الْمُعَلَّی بْنُ خُنَیْسٍ وَ صُلِبَ ، فَقَالَ : «یَا حَفْصُ إِنِّی نَهَیْتَ الْمُعَلَّی عَنْ أَمْرٍ فَأَذَاعَهُ فَقُوبِلَ بِمَا تَرَی، قُلْتُ لَهُ : إِنَّ لَنَا حَدِیثاً مَنْ حَفِظَهُ حَفِظَ اللهُ عَلَیْهِ دِینَهُ وَ دُنْیَاهُ ، وَ مَنْ أَذَاعَهُ عَلَیْنَا سَلَبَهُ اللهُ دِینَهُ .

یَا مُعَلَّی: لَا تَکُونُوا أَسْرَی فِی أَیْدِی النَّاسِ بِحَدِیثِنَا، إِنْ شَاءُوا مَنُّوا وَ إِنْ شَاءُوا قَتَلُوکُمْ .

یَا مُعَلَّی: إِنَّهُ مَنْ کَتَمَ الصَّعْبَ مِنْ حَدِیثِنَا جَعَلَهُ اللهُ نُوراً بَیْنَ عَیْنَیْهِ ، وَ رَزَقَهُ الْعِزَّ فِی النَّاسِ .

یَا مُعَلَّی: مَنْ أَذَاعَ الصَّعْبَ مِنْ حَدِیثِنَا لَمْ یَمُتْ حَتَّی یَعَضَّهُ السِّلَاحُ أَوْ یَمُوتَ بِحَبْلٍ ، إِنِّی

ص:358


1- (1) الکافی: 242/2، ح 3 (با کمی اختلاف)؛ الوافی: 728/5، ح 3؛ البحار: 160/67، ح 5.

رازداری سخنان اهل بیت علیهم السلام و انتشار آن

[278] 1 - ابوبصیر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «به خدا سوگند اگر در میان شما سه مؤمن بیابم که حدیث مرا پوشیده بدارند (و فاش نکنند)، هرگز بر خود روا نمی شمردم که حدیثی را از آنان پوشیده دارم».

[279] 2 - حفص ابیض تمّار گوید: بر امام صادق علیه السلام وارد شدم در آن روزها که معلّی بن خُنَیس را کشته بودند و به دار آویخته بودند به من فرمود: «ای حفص! من به معلّی بن خُنیس دستوری دادم مخالفت کرد به همین جهت گرفتار این (ناراحتی و قتلش) شد که می بینی. به او گفتم: ما را حدیثی است که هر کس آن ها را حفظ کند خدا دین و دنیای او را حفظ می کند.

ای معلّی! مبادا خود را به واسطه حدیث ما اسیر در دست مردم کنید اگر خواستند منّت بر شما گذارند و اگر نخواستند شما را بکشند.

ای معلّی! هر کس حدیث مشکل ما را پنهان کند خداوند آن را به صورت نور در پیشانیش قرار می دهد و به او عزّت در میان مردم می دهد.

ای معلّی! هر کس حدیث مشکل ما را افشا کند نخواهد مُرد مگر اینکه گرفتار اسلحه می شود یا با ریسمان (و به دار آویختن) می میرد.

ص:359

رَأَیْتُهُ یَوْماً حَزِیناً، فَقُلْتُ : مَا لَکَ أَ ذَکَرْتَ أَهْلَکَ وَ عِیَالَکَ ؟ فَقَالَ : نَعَمْ ، فَمَسَحْتُ وَجْهَهُ ، فَقُلْتُ : أَنَّی تَرَاکَ ؟ فَقَالَ : أَرَانِی فِی بَیْتِی مَعَ زَوْجَتِی وَ عِیَالِی، فَتَرَکْتُهُ فِی تِلْکَ الْحَالِ مَلِیّاً، ثُمَّ مَسَحْتُ وَجْهَهُ ، فَقُلْتُ : أَیْنَ تَرَاکَ ؟ فَقَالَ : أَرَانِی مَعَکَ فِی الْمَدِینَةِ ، فَقُلْتُ لَهُ : احْفَظْ مَا رَأَیْتَ وَ لَا تُذِعْهُ ، فَقَالَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ : إِنَّ الْأَرْضَ تُطْوَی لِی، فَأَصَابَهُ مَا قَدْ رَأَیْتَ ».(1)

[280] 3 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ الْقَلَانِسِیِّ ، عَنْ أَبِی أُسَامَةَ زَیْدٍ الشَّحَّامِ ، عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ علیه السلام قَالَ : قَالَ : «أُمِرَ النَّاسُ بِخَصْلَتَیْنِ فَضَیَّعُوهُمَا، فَصَارُوا مِنْهُمَا عَلَی غَیْرِ شَیْ ءٍ: الصَّبْرِ وَ الْکِتْمَانِ ».(2)

[281] 4 - وَ عَنْهُمَا، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ ذَرِیحِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُحَارِبِیِ ، عَنْ أَبِی حَمْزَةَ ثَابِتٍ الثُّمَالِیِّ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «قَالَ لِی أَبِی - وَ نِعْمَ الْأَبُ کَانَ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِ یَقُولُ -: لَوْ وَجَدْتُ ثَلَاثَةً أَسْتَوْدِعُهُمْ ، لَأَعْطَیْتُهُمْ مَا لَا یَحْتَاجُونَ مَعَهُ إِلَی النَّظَرِ فِی حَلَالٍ وَ لَا حَرَامٍ ، وَ لَا فِی شَیْ ءٍ إِلَی أَنْ یَقُومَ قَائِمُنَا قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ علیه السلام، إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ ».(3)

ص:360


1- (1) بصائر الدرجات: 403، ح 2؛ دلائل الإمامة طبری: 136؛ الإختصاص: 321؛ اختیار معرفة الرجال: 378، ش 709؛ نوادر المعجزات: 150، ح 18.
2- (2) المحاسن: 397/1، ح 291؛ الکافی: 222/2، ح 2؛ الوافی: 697/5، ح 2؛ وسائل الشیعة: 236/16، ح 3؛ البحار: 73/2.
3- (3) بصائر الدّرجات: 478، ح 1 وح 3 (به اختلاف در سند و متن)؛ البحار: 212/2، ح 1.

یک روز او را دیدم که محزون و اندوهناک است گفتم: چه شده مثل اینکه به یاد خانواده و زندگی و بچه هایت افتاده ای ؟ گفت: آری. دست به صورتش کشیدم گفتم: خود را کجا می بینی ؟ گفت در خانۀ خودم و این همسر من است و اندکی در آن حال او را رها کردم، آنگاه دست به صورتش کشیدم، گفتم: خود را کجا می بینی ؟ گفت: با شما در مدینه هستم. به او گفتم: آن چیزهایی که دیدی را (پیش خود) نگه دار و آن را فاش مساز، (ولی او) به مردم مدینه گفته بود: به راستی که امام صادق علیه السلام طی الأرض دارد و دچار آن شد (به دار آویختن) که می بینی».

[280] 3 - ابو اسامه گوید: امام کاظم علیه السلام(1) فرمود: «مردم به دو خصلت مأمور شدند، ولی آن دو را تباه کردند از این رو همه چیز را از دست دادند: پایداری و رازداری».

[281] 4 - ابوحمزه ثمالی گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «پدرم - بهترین پدر که درود خدا بر او باد - همیشه می فرمود: اگر سه نفر را بیابم که دانش را به ایشان بسپارم حتماً به ایشان می دادم که هیچ نیازی به دقت در (مسائل) حلال و حرام و نه هیچ چیز دیگر (که مورد احتیاج مردم) است، نداشته باشند تا (زمانی) که قائم ما، حضرت قائم علیه السلام قیام می کند، همانا حدیث ما دشوار و بسیار سنگین است و آن را جز فرشته مقرّب، یا پیامبر مرسل (فرستاده شده برای مردم)، یا بنده ای که خداوند دلش را با ایمان آزموده، تحمّل نمی کند».

ص:361


1- (1) در کافی و مصادر دیگر روایی، از امام صادق علیه السلام نقل شده است.

[282] 5 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللهِ الْحَنَّاطُ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ : أَرْسَلَنِی أَبُو الْحَسَنِ مُوسَی علیه السلام إِلَی رَجُلٍ مِنْ بَنِی حَنِیفَةَ إِلَی مَسْجِدِهِمُ الْکَبِیرِ، فَقَالَ : «إِنَّکَ تَجِدُ فِی مَیْمَنَةِ الْمَسْجِدِ رَجُلًا یُعَقِّبُ حَتَّی تَطْلُعَ الشَّمْسُ ، یُقَالُ لَهُ : فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ » وَ وَصَفَهُ لِی، فَأَتَیْتُهُ وَ عَرَفْتُهُ بِالصِّفَةِ ، فَقُلْتُ لَهُ :

أَنْتَ فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ ؟ فَقَالَ : نَعَمْ ، فَمَنْ أَنْتَ ؟ فَقُلْتُ : أَنَا رَسُولُ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ وَ هَذَا کِتَابُهُ ، فَزَبَرَنِی زَبْرَةً فَزِعْتُ مِنْهَا، وَ دَخَلَنِی مِنْ ذَلِکَ الشَّکُّ أَنْ لَا یَکُونَ صَاحِبِی، فَلَمْ أَزَلْ أُکَلِّمُهُ وَ أُلِینُهُ ، وَ قُلْتُ لَهُ : لَیْسَ عَلَیْکَ مِنِّی بَأْسٌ ، وَ صَاحِبُکَ أَعْلَمُ مِنْکَ حَیْثُ بَعَثَنِی إِلَیْکَ ، فَاطْمَأَنَّ قَلْبُهُ وَ سَکَنَ ، فَدَفَعْتُ إِلَیْهِ کِتَابَهُ فَقَرَأَهُ .

ثُمَّ قَالَ : ائْتِنِی یَوْمَ کَذَا حَتَّی أُعْطِیَکَ جَوَابَهُ ، فَأَتَیْتُهُ فَأَعْطَانِی جَوَابَهُ ، ثُمَّ لَبِثْتُ شَهْراً فَأَتَیْتُهُ أُسَلِّمُ عَلَیْهِ ، فَقِیلَ : مَاتَ الرَّجُلُ ، فَاغْتَمَمْتُ لِذَلِکَ غَمّاً شَدِیداً لِتَخَلُّفِی عَنْهُ ، وَ رَجَعْتُ مِنْ قَابِلٍ إِلَی مَکَّةَ ، فَلَقِیتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام، فَدَفَعْتُ إِلَیْهِ جَوَابَ کِتَابِهِ .

فَقَالَ : «رَحِمَهُ اللهُ ، یَا عَلِیُّ لَمْ تَشْهَدْ جَنَازَتَهُ ؟» قُلْتُ : لَا، قَالَ : «قَدْ کُنْتُ أُحِبُّ أَنْ تَشْهَدَ جَنَازَةَ مِثْلِهِ ، ثُمَّ قَالَ : فَیُکْتَبُ لَکَ ثَوَابُ ذَلِکَ بِمَا نَوَیْتَ .

یَا عَلِیُّ : ذَلِکَ رَجُلٌ مِمَّنْ کَانَ یَکْتُمُ إِیمَانَهُ ، وَ یَکْتُمُ حَدِیثَنَا وَ أَمْرَنَا، وَ کَانَ لَنَا شِیعَةً ، وَ هُوَ مَعَنَا فِی عِلِّیِّینَ ، وَ کَانَ نُوَمَةً لَا یَعْرِفُهُ النَّاسُ ، وَ یَعْرِفُهُ اللهُ وَ هُوَ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا، أَنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ (1)».(2)

ص:362


1- (1) البقره (2):209.
2- (2) المناقب: 318/4؛ البحار: 76/48.

[282] 5 - علی بن ابی حمزه بطائنی گوید: امام کاظم علیه السلام مرا پیش مردی از بنی حنیفه در مسجد بزرگ آن ها فرستاد، و فرمود: «در طرف راست مسجد مردی را می یابی که در حال تعقیب نماز است تا خورشید طلوع کند به نام فلانی پسر فلانی و وصف او را برایم گفتند». نزد آن مرد آمده و با صفات (بیان شده توسط اما) او را شناختم و به او گفتم: تو فلانی پسر فلانی هستی ؟ گفت: آری، تو کیستی ؟ عرض کردم: من فرستادۀ فلانی پسر فلانی هستم و این نامه اش است. پس با من تندی کرده و توبیخ کرد که از آن ترسیدم و شک کردم که او صاحب و همنشین من نمی باشد (که چنین تندی کرد)، و پیوسته با او سخن گفته و خوشرفتاری نمودم و به او گفتم: بر تو از من باکی نباشد (از طرف من ایمن هستی) و صاحبت (امام) از تو بهتر می داند که مرا به سوی تو فرستاده است. پس قلبش اطمینان پیدا کرده و آرام شد و نامۀ امام را به او داد و خواند.

سپس گفت: فلان روز بیا تا جواب نامه را بدهم، رفتم و جواب را به من داد (و من رفتم). بعد از یک ماه برای سلام (و احوالپرسی) پیش آن مرد رفتم، کسی گفت: از دنیا رفت. از این رو به خاطر تخلّفم (و این که جویای احوال او در این مدّت نبودم) بسیار ناراحت شدم و برگشتم و سال آینده به مکّه رفتم و امام کاظم علیه السلام را ملاقات کردم و جواب نامه را به ایشان دادم.

حضرت فرمود: «خدا او را رحمت کند، ای علی تشییع جنازۀ او نرفتی ؟» عرض کردم: نه. فرمود: «به راستی من دوست داشتم تشییع جنازۀ چنین کسی باشم. آنگاه فرمود: ثواب تشییع جنازه برای تو نوشته می شود به خاطر آن نیتی که داشتی.

ای علی! آن مرد از کسانی بود که ایمانش را پنهان می داشت و رازدار سخنان ما و فرمان ما بود. او شیعۀ ما بود و با ما درعلیین خواهد بود. گمنامی بود که مردم او را نمی شناختند و خدا او را می شناخت و او (در بهشت) در درجۀ ما خواهد بود «و خداوند توانا و حکیم است - بقره: 209»».

ص:363

[283] 6 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ بَحْرٍ، عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ : قَالَ علیه السلام: «أَمِتِ الْحَدِیثَ بِالْکِتْمَانِ ، وَ اجْعَلْ سِرَّ الْإِیمَانِ بِالْقَلْبِ ».(1)

[284] 7 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیِّ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ ، عَنْ عَیْثَمِ بْنِ أَسْلَمَ ، عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ الدُّهْنِیِ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام، قَالَ : قَالَ لِی: «یَا مُعَاوِیَةُ أَ تُرِیدُونَ أَنْ تُکَذِّبُوا اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی عَرْشِهِ ، لَا تُحَدِّثُوا النَّاسَ إِلَّا بِمَا یَحْتَمِلُونَ ، فَإِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَمْ یَزَلْ یُعْبَدُ سِرّاً».

قَالَ مُعَاوِیَةُ بْنُ عَمَّارٍ: وَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «مَنْ لَقِیتَ مِنْ شِیعَتِنَا فَأَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُمْ : إِنَّمَا مَثَلُکُمْ فِی النَّاسِ مَثَلُ أَصْحَابِ الْکَهْفِ ، أَسَرُّوا الْإِیمَانَ ، وَ أَظْهَرُوا الشِّرْکَ فَأُوجِرُوا مَرَّتَیْنِ ».(2)

[285] 8 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَمَّادٍ الْکُوفِیِّ ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُلْوَانَ وَ عُمَرَ بْنِ مُصْعَبٍ ، قَالَ : حَدِیثاً کَانَ لَنَا عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام ذَاتَ لَیْلَةٍ وَ نَحْنُ جَمَاعَةٌ ، فَأَقْبَلُوا یَقُولُونَ وَ یَمْتَنُّونَ [یَتَمَنَّوْنَ ] لَیْتَ هَذَا الْأَمْرَ کَانَ وَ رَأَیْنَاهُ ، فَلَمْ یَزَالُوا حَتَّی ذَهَبَ عَامَّةُ اللَّیْلِ ، لَیْسَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْأَلُ عَنْ شَیْ ءٍ یَنْتَفِعُ بِهِ فِی حَلَالٍ وَ لَا حَرَامٍ ، فَلَمَّا رَآهُمْ لَا یُقْحِمُونَ قَالَ : «صَهْ »، فَسَکَتُوا.

فَقَالَ : «أَ یَسُرُّکُمْ أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ کَانَ ؟» قَالُوا: بَلَی وَ اللهِ وَدِدْنَا أَنْ قَدْ رَأَیْنَاهُ ، قَالَ : «حَتَّی تَجْتَنِبُوا الْأَحِبَّةَ مِنَ الْأَهْلِینَ وَ الْأَوْلَادِ، وَ تَلْبَسُوا السِّلَاحَ ، وَ تَرْکَبُوا الْخَیْلَ ، وَ یُغَارَ عَلَی

ص:364


1- (1) هیچ مصدری برای آن یافت نشد.
2- (2) همان.

[283] 6 - حسین بن بحر از یکی از اصحاب امام علی علیه السلام نقل کرده گوید: امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «سخن (ما) را با رازداری بمیران، و راز ایمان را در قلب قرار ده (و آن را نگه دار)».

[284] 7 - معاویة بن عمّار دُهنی گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: «ای معاویه! آیا این مردم می خواهند خداوند را در عرشش تکذیب نمایند، مردم را حدیث نگویید مگر به آن احادیثی که تحمّل می کنند (و می فهمند)، که به راستی خداوند تبارک و تعالی پیوسته پنهانی عبادت شده است».

معاویة بن عمّار گوید: و امام به من فرمود: «از شیعیان هر کس را (دیدی) و ملاقات کردی، سلام من را به آنان برسان و به ایشان بگو: به راستی که مَثَل شما در میان مردم، مَثل اصحاب کهف است (پس در میان دشمنانتان) ایمانتان را پنهان کردند و به شرک تظاهر کردند پس دو بار پاداش داده می شوند».

[285] 8 - حسین بن علوان و عمر بن مصعب گویند: شبی با جماعتی از اصحاب خدمت امام صادق علیه السلام بودیم حدیثی بیان شد، و آرزو می کردند که ای کاش این امر (حکومت شما) بود و آن را می دیدیم. پاسی از شب گذشته بود و دیگر کسی نبود که از حضرت چیزی در مورد حلال و حرام که سودی (برایمان) داشته باشد، سؤال کند. چون امام دیدند آن ها اعتنایی نکرده (و سؤالی نمی کنند) فرمود: «ساکت باشید» و همه ساکت شدند.

فرمود: «آیا خوشحال می شدید این امر بود؟» گفتند: آری، به خدا قسم دوست داشتیم که آن را می دیدیم. فرمود: «تا آنجا که از دوستی خانواده و فرزندان پرهیز می کردید، و سلاح به تن می کردید و سوار اسب می شدید و (بر پناهگاه های) محکم حمله کرده و کشتار کنید؟» گفتند: آری. فرمود: «آسان تر از این را از شما خواستم و انجام ندادید، شما را فرمان دادم که رازدار سخن باشید (و از گفتن آن) دست بردارید

ص:365

الْحُصُونِ ؟» قَالُوا: نَعَمْ ، قَالَ : «قَدْ سَأَلْنَاکُمْ مَا هُوَ أَهْوَنُ مِنْ هَذَا فَلَمْ تَفْعَلُوا، أَمَرْنَاکُمْ أَنْ تَکُفُّوا وَ تَکْتُمُوا حَدِیثَنَا، وَ أَخْبَرْنَاکُمْ أَنَّکُمْ إِذَا فَعَلْتُمْ ذَلِکَ فَقَدْ رَضِینَا فَلَمْ تَفْعَلُوا».(1)

[286] 9 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَی مَوْلَی آلِ سَامٍ ، قَالَ : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «إِنَّهُ لَیْسَ مِنِ احْتِمَالِ أَمْرِنَا التَّصْدِیقُ بِهِ وَ الْقَبُولُ لَهُ فَقَطْ ، إِنَّ مِنِ احْتِمَالِ أَمْرِنَا سَتْرَهُ وَ صِیَانَتَهُ عَنْ غَیْرِ أَهْلِهِ ، فَأَقْرِئُوا مَوَالِیَنَا السَّلَامَ ، وَ قُولُوا لَهُمْ : رَحِمَ اللهُ عَبْداً اجْتَرَّ مَوَدَّةَ النَّاسِ إِلَیَّ وَ إِلَی نَفْسِهِ ، فَحَدَّثَهُمْ بِمَا یَعْرِفُونَ ، وَ سَتَرَ عَنْهُمْ مَا یُنْکِرُونَ ».

ثُمَّ قَالَ : «وَ اللهِ مَا النَّاصِبُ لَنَا حَرْباً بِأَشَدَّ مَئُونَةً عَلَیْنَا مِنَ النَّاطِقِ عَلَیْنَا بِمَا نَکْرَهُهُ ، فَإِذَا رَأَیْتُمْ مِنْ عَبْدٍ إِذَاعَةً فَامْشُوا إِلَیْهِ وَ رُدُّوهُ عَنْهَا، فَإِنْ هُوَ قَبِلَ وَ إِلَّا فَتَحَمَّلُوا عَلَیْهِ بِمَنْ یُثَقِّلُ عَلَیْهِ وَ یَسْمَعُ مِنْهُ ، فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْکُمْ یَطْلُبُ الْحَاجَةَ فَیَتَلَطَّفُ فِیهَا حَتَّی تُقْضَی لَهُ ، فَالْطُفُوا فِی حَاجَتِی کَمْ تَلْطُفُونَ فِی حَوَائِجِکُمْ ، فَإِنْ هُوَ قَبِلَ مِنْکُمْ وَ إِلَّا فَادْفِنُوا کَلَامَهُ تَحْتَ أَقْدَامِکُمْ ، وَ لَا تَقُولُوا: إِنَّهُ یَقُولُ وَ یَقُولُ ، فَإِنَّ ذَلِکَ یُحْمَلُ عَلَیَّ وَ عَلَیْکُمْ .

أَمَا وَ اللهِ لَوْ کُنْتُمْ تَقُولُونَ مَا أَقُولُ لَکُمْ لَأَقْرَرْتُ أَنَّکُمْ أَصْحَابِی، هَذَا أَبُو حَنِیفَةَ لَهُ أَصْحَابٌ ، وَ هَذَا الْحَسَنُ لَهُ أَصْحَابٌ ، وَ أَنَا امْرُؤٌ مِنْ قُرَیْشٍ ، وَلَدَنِی رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ عَلِمْتُ کِتَابَ اللهِ وَ فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْ ءٍ، وَ فِیهِ بَدْءُ الْخَلْقِ ، وَ أَمْرُ السَّمَاءِ، وَ أَمْرُ الْأَرْضِ ، وَ أَمْرُ الْأَوَّلِینَ ، وَ أَمْرُ الْآخِرِینَ ، وَ مَا کَانَ وَ مَا یَکُونُ ، کَأَنِّی أَنْظُرُ ذَلِکَ نُصْبَ عَیْنِی».(2)

ص:366


1- (1) هیچ مصدری برای آن یافت نشد.
2- (2) الکافی: 222/2، ح 5؛ الغیبة للنعمانی: 34، ح 3؛ الخصال: 25، ح 89؛ وسائل الشیعة: 236/16، ح 21451.

و به شما گفتم که اگر چنین کنید ما را خشنود کرده اید ولی شما چنین نکردید (و راز ما را برای همه گفتید)».

[286] 9 - عبد الأعلی گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «[حفظ و] پذیرش امر ما تنها به تصدیق و قبول آن نیست؛ بلکه از جمله حفظ و پذیرش آن، پنهان ساختن و حفظ آن از نااهل است. به دوستداران ما سلام برسان و به ایشان بگو: رحمت خدا بر بنده ای که محبّت مردم را به سوی خود جلب کند، برای مردم، آنچه را می فهمند، بگویید، و آنچه را انکار می کنند، از آنان بپوشانید.

آنگاه فرمود: به خدا قسم کسی که به جنگ ما برخاسته زحمتش برای ما از کسی که چیزی را که نمی خواهیم از قول ما می گوید بیشتر نیست. چون دانستید کسی راز ما را فاش می کند، نزدش روید و او را از آن بازدارید، اگر پذیرفت چه بهتر وگرنه کسی را که بالاتر از اوست و از او شنوائی دارد بر او تحمیل کنید (تا منعش کند) همانا مردی از شما مطلوبی که دارد چاره جوئی و لطیفه کاری می کند تا حاجتش بر آورده شود، پس نسبت به حاجت من هم چاره جوئی کنید چنان که نسبت به حوائج خود می کنید (یعنی با لطائف و حیل او را از فاش کردن اسرار ما باز دارید) اگر از شما پذیرفت چه بهتر وگرنه سخنش را زیر پای خود دفن کنید (نشنیده انگارید) و نگوئید او چنین و چنان می گوید، زیرا نقل شما به دیگران، مردم را بر من و شما می شوراند.

هان به خدا اگر شما آنچه را من می گویم بگوئید، اعتراف می کنم که شما اصحاب منید، این ابو حنیفه است که اصحابی دارد، و این حسن بصری است که اصحابی دارد (با وجود نادانی و گمراهی آن ها اصحابشان سخن آن ها را می شنوند و فرمان می برند) و من مردی قرشی و زادۀ رسول خدایم و کتاب خدا را که بیان همه

ص:367

[287] 10 - وَ عَنْهُمَا، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ، عَنْ أَبِی أُسَامَةَ زَیْدٍ الشَّحَّامِ ، قَالَ : قَالَ الْعَبْدُ الصَّالِحُ علیه السلام: «أُمِرَ النَّاسُ بِخَصْلَتَیْنِ فَضَیَّعُوهُمَا، فَصَارُوا مِنْهُمَا عَلَی غَیْرِ شَیْ ءٍ: الصَّبْرِ وَ الْکِتْمَانِ ».(1)

[288] 11 - وَ عَنْهُمَا، عَنْ غَیْرِ وَاحِدٍ مِمَّنْ حَدَّثَهُمَا، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی وَ غَیْرِهِ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ حَرِیزِ بْنِ عَبْدِ اللهِ ، عَنِ الْمُعَلَّی بْنِ خُنَیْسٍ ، قَالَ : قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «یَا مُعَلَّی اکْتُمْ أَمْرَنَا وَ لَا تُذِعْهُ ، فَإِنَّهُ مَنْ کَتَمَ أَمْرَنَا وَ لَمْ یُذِعْهُ أَعَزَّهُ اللهُ بِهِ فِی الدُّنْیَا، وَ جَعَلَهُ نُوراً بَیْنَ عَیْنَیْهِ فِی الْآخِرَةِ یَقُودُهُ إِلَی الْجَنَّةِ .

یَا مُعَلَّی: مَنْ أَذَاعَ أَمْرَنَا وَ لَمْ یَکْتُمْهُ أَذَلَّهُ اللهُ بِهِ فِی الدُّنْیَا، وَ نَزَعَ النُّورَ مِنْ بَیْنِ عَیْنَیْهِ فِی الْآخِرَةِ ، وَ جَعَلَهُ ظُلْمَةً یَقُودُهُ إِلَی النَّارِ.

یَا مُعَلَّی: إِنَّ التَّقِیَّةَ مِنْ دِینِی وَ دِینِ آبَائِی، وَ لَا دِینَ لِمَنْ لَا تَقِیَّةَ لَهُ .

یَا مُعَلَّی: إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ أَنْ یُعْبَدَ فِی السِّرِّ کَمَا یُعْبَدُ فِی الْعَلَانِیَةِ .

یَا مُعَلَّی: الْمُذِیعُ أَمْرَنَا کَالْجَاحِدِ لَهُ ».(2)

[289] 12 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنْ أَبِیهِ ، وَ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ یُونُسَ بْنِ عَمَّارٍ، عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ، قَالَ : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «یَا سُلَیْمَانُ إِنَّکُمْ عَلَی دِینٍ (3) مَنْ کَتَمَهُ أَعَزَّهُ اللهُ ، وَ مَنْ أَذَاعَهُ أَذَلَّهُ اللهُ ».4

ص:368


1- (1) تقدّم الحدیث تحت رقم 280.
2- (2) المحاسن: 397/1، ح 292؛ الکافی: 223/2، ح 8؛ مشکاة الأنوار: 40؛ وسائل الشیعة: 210/16، ح 24؛ البحار: 73/2، ح 41 (از محاسن) و 76/72، ح 25 (از الکافی)؛ مستدرک الوسائل: 256/12، ح 12.
3- (3) المختصر: «علی أمر». در تمام مصادر روایی همان متن انتخاب شده، آمده است.

چیز در آن هست، و ابتداء خلقت و امر آسمان و زمین و امر اوّلین و آخرین و گذشته و آینده را می دانم و گویا همگی در برابر چشم من است و به آن می نگرم».

[287] 10 - به اسنادی دیگر مشابه روایت 280 است.

[288] 11 - معلّی بن خُنیس گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: «ای معلّی! امر ما را بپوشان و آن را فاش مساز، زیرا کسی که امر ما را بپوشاند و فاش نسازد، خداوند او را بدان جهت در دنیا عزیز کند و آن را در آخرت نوری میان دو چشمش قرار دهد که به سوی بهشتش کشاند.

ای معلّی! هر که امر ما را فاش سازد و پوشیده ندارد خداوند به سبب آن در دنیا خوارش کند و نور را از میان چشمانش در آخرت بگیرد و آن را تاریکی قرار دهد که به سوی دوزخش کشاند.

ای معلّی! همانا تقیه از دین من و دین پدران منست و کسی که تقیه ندارد، دین ندارد.

ای معلّی! همانا خداوند دوست دارد در پنهانی عبادت شود چنان که دوست دارد در آشکار عبادت شود.

ای معلّی! فاش سازنده امر ما مانند انکارکنندۀ آنست».

[289] 12 - سلیمان بن خالد گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «ای سلیمان! شما دینی دارید که هر کس آن را (از مخالفین و دشمنان) پوشیده دارد، خداوند عزیزش کند، و هر کس افشایش کند، خدا خوارش سازد».

ص:369

[290] 13 - وَ عَنْهُ ، عَنْ أَبِیهِ وَ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی، وَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عِیسَی وَ یَعْقُوبُ بْنُ یَزِیدَ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ الْقَلَانِسِیِّ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، قَالَ : دَخَلْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام فَسَأَلْتُهُ عَنْ حَدِیثٍ کَثِیرٍ، فَقَالَ : «هَلْ کَتَمْتَ عَلَیَّ شَیْئاً قَطُّ؟» فَبَقِیتُ أَتَذَکَّرُ فَلَمَّا رَأَی مَا حَلَّ بِی، قَالَ : «أَمَّا مَا حَدَّثْتَ بِهِ أَصْحَابَکَ فَلَا بَأْسَ بِهِ ، إِنَّمَا الْإِذَاعَةُ أَنْ تُحَدِّثَ بِهِ غَیْرَ أَصْحَابِکَ ».(1)

[291] 14 - وَ عَنْهُ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ وَ حَدَّثَنِی یَعْقُوبُ بْنُ یَزِیدَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ، قَالَ : قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «لَا تُحَدِّثْ حَدِیثَنَا إِلَّا أَهْلَکَ أَوْ مَنْ تَثِقُ بِهِ ».(2)

[292] 15 - مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ جَمِیلِ بْنِ صَالِحٍ ، عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ ، قَالَ : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «یَا مَنْصُورُ مَا أَجِدُ أَحَداً أُحَدِّثُهُ ، وَ إِنِّی لَأُحَدِّثُ الرَّجُلَ مِنْکُمْ بِالْحَدِیثِ فَیَتَحَدَّثُ بِهِ ، فَأُوتَی بِهِ فَأَقُولُ : لَمْ أَقُلْهُ ».(3)

[293] 16 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی وَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عِیسَی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی، عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْخَزَّازِ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام، قَالَ : قَالَ : «إِنَّ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم وُعِدُوا سَنَةَ السَّبْعِینَ ، فَلَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ علیه السلام غَضِبَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی أَهْلِ الْأَرْضِ فَأَضْعَفَ عَلَیْهِمُ الْعَذَابَ .

وَ إِنَّ أَمْرَنَا کَانَ قَدْ دَنَا فَأَذَعْتُمُوهُ فَأَخَّرَهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ ، لَیْسَ لَکُمْ سِرٌّ، وَ لَیْسَ لَکُمْ

ص:370


1- (1) المحاسن: 403/1، ح 312؛ مشکاة الأنوار: 41؛ البحار: 75/2، ح 48.
2- (2) هیچ مصدری یافت نشد.
3- (3) بصائر الدرجات: 479، ح 5؛ البحار: 213/2، ح 5.

[290] 13 - ابوبصیر گوید: بر امام صادق علیه السلام وارد شدم و از ایشان دربارۀ نقل فراوان حدیث پرسیدم، فرمود: «آیا هرگز چیزی از احادیث مرا کتمان کرده ای ؟» من سعی کردم به یاد بیاورم و چون حضرت مرا به این حال دید، فرمود: «آنچه را برای یاران خود گفته ای اشکالی ندارد. افشا کردن، آن است که حدیث را برای غیر یارانت بگویی».

[291] 14 - داود بن فرقد گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «حدیث ما را مگوی مگر برای خانواده ات یا کسی که مورد اعتمادت است».

[292] 15 - منصور بن حازم گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «ای منصور! کسی را (که امین باشد) نمی یابم که برای او سخنی بگویم، و به راستی که برای مردی از شما سخنی را می گویم و او آن را نقل می کند و (اگر) آن سخن را برای من بیاورند می گویم: آن را من نگفته ام».

[293] 16 - ابوبصیر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «همانا اصحاب محمّد صلی الله علیه و آله و سلم سال هفتاد (برای ظهور دولت حق) وعده و نوید داده شدند، چون حسین علیه السلام کشته شد، خداوند عزوجل بر اهل زمین غضب کرد و بر آن ها عذاب را دو چندان نمود (و آن نوید را به تأخیر انداخت).

و به راستی که امر ما (ظهور دولت حق) فرا رسید (و نزدیک شد و ما به شما خبر دادیم) و آن خبر را فاش کردید و خداوند آن امر را به تأخیر انداخت، شما راز نگه دار نیستید و هر حدیثی که برای شماست در دست دشمنانتان است (و آن ها آن را

ص:371

حَدِیثٌ إِلَّا وَ هُوَ فِی یَدِ عَدُوِّکُمْ ، إِنَّ شِیعَةَ بَنِی فُلَانٍ طَلَبُوا أَمْراً فَکَتَمُوهُ حَتَّی نَالُوهُ ، وَ أَمَّا أَنْتُمْ فَلَیْسَ لَکُمْ سِرٌّ».(1)

[294] 17 - وَ عَنْهُ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ، قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: قَدْ هَمَمْتُ أَنْ أَکْتُمَ أَمْرِی مِنَ النَّاسِ کُلِّهِمْ حَتَّی أَصْحَابِی خَاصَّةً ، فَلَا یَدْرِی أَحَدٌ عَلَی مَا أَنَا عَلَیْهِ ، فَقَالَ : «مَا أُحِبُّ ذَلِکَ لَکَ ، وَ لَکِنْ جَالِسْ هَؤُلَاءِ مَرَّةً وَ هَؤُلَاءِ مَرَّةً ».(2)

[295] 18 - أَحْمَدُ وَ عَبْدُ اللهِ ابْنَا مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّةَ ، عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ : «وَدِدْتُ وَ اللهِ أَنِّی افْتَدَیْتُ خَصْلَتَیْنِ فِی الشِّیعَةِ بِبَعْضِ لَحْمِ سَاعِدِی: النَّزَقَ وَ قِلَّةَ الْکِتْمَانِ ».(3)

[296] 19 - وَ عَنْهُ وَ عَلِیِّ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عِیسَی وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی الْکِلَابِیِّ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَجْلَانَ ، قَالَ : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَیَّرَ قَوْماً بِالْإِذَاعَةِ ، فَقَالَ : وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ (4) فَإِیَّاکُمْ وَ الْإِذَاعَةَ ».(5)

ص:372


1- (1) الکافی: 368/1، ح 1 (به سندی دیگر و کمی اختلاف)؛ تفسیر العیاشی: 218/2، ح 69؛ الغیبة النعمانی: 293؛ الغیبة الطوسی: 428، ح 417؛ الخرائج و الجرائح: 178/1، ذیل ح 11.
2- (2) هیچ مصدری برای آن پیدا نشد.
3- (3) الکافی: 221/2، ح 1؛ الخصال: 44، ح 40؛
4- (4) النساء (4):83.
5- (5) المحاسن: 399/1، ح 299؛ الکافی: 369/2، ح 1؛ تفسیر العیاشی: 259/1، ح 204؛ تفسیر البرهان: 134/2، ح 2.

می دانند)، به راستی که شیعیان فرزندان فلانی امری را از ما طلب کردند و آن را پنهان کردند (و فاش نساختند) تا این که (موقع خود) آن رسید، ولی شما راز نگه دار نیستید».

[294] 17 - اسحاق بن عمّار گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: تصمیم دارم که امر خود را از همۀ مردم حتّی اصحاب خاص پوشیده نگه دارم، و کسی بر آنچه هستم را نمی داند. حضرت فرمود: «این روش را برای تو دوست ندارم (و نمی پسندم)، ولیکن یک بار با این ها بنشین (و ببین این افراد آیا خبری را فاش می سازند یا نه) و بار دیگر با آنان».

[295] 18 - ابوحمزه ثمالی گوید: امام سجّاد علیه السلام فرمود: «به خدا سوگند که حاضرم به جبران دو خصلتِ شیعیانمان مقداری از گوشت ساعد خود را فدیه دهم: شتابزدگی و کمی راز داری».(1)

[296] 19 - محمّد بن عجلان گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «به راستی خداوند تبارک و تعالی سرزنش کرده است مردمانی را به واسطۀ فاش کردن اسرار، و فرمود: «و هنگامی که خبری از ایمنی و ترس [چون پیروزی و شکست] به آنان [سست ایمانان] رسد، [بدون هیچ بررسی] آن را منتشر می کنند - نساء: 83» (آنگاه حضرت فرمود:) پس بپرهیزید از فاش کردن [اسرار]».

ص:373


1- (1) علامه مصطفوی در شرح این روایت می فرماید: «گویا می فرماید: خویشتن داری و راز نگه داری از میان شیعه رخت بر بسته است و اگر ممکن باشد که پاره ای از گوشت بازویم را کسی بگیرد و این دو خصلت را به شیعه بدهد، من حاضرم و این معامله را می کنم». (ترجمه الکافی: 314/3)

[297] 20 - وَ عَنْهُ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام، قَالَ : قَالَ : «مَنْ أَذَاعَ عَلَیْنَا شَیْئاً مِنْ أَمْرِنَا فَهُوَ مِمَّنْ قَتَلَنَا عَمْداً، وَ لَمْ یَقْتُلْنَا خَطَأً».(1)

[298] 21 - وَ عَنْهُمَا وَ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ وَ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی، عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ یَقْتُلُونَ الْأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقٍّ (2) قَالَ : «أَمَا وَ اللهِ مَا قَتَلُوهُمْ بِالسُّیُوفِ وَ لَکِنَّهُمْ أَذَاعُوا سِرَّهُمْ ، وَ أَفْشَوْا عَلَیْهِمْ أَمْرَهُمْ فَقُتِلُوا».(3)

[299] 22 - وَ عَنْهُ ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیِّ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «أَوْصَی آدَمُ علیه السلام إِلَی هَابِیلَ ، فَحَسَدَهُ قَابِیلُ فَقَتَلَهُ ، وَ وَهَبَ اللهُ لَهُ هِبَةَ اللهِ وَ أَمَرَهُ أَنْ یُوصِیَ إِلَیْهِ ، وَ أَنْ یُسِرَّ ذَلِکَ ، فَجَرَتِ السُّنَّةُ فِی ذَلِکَ بِالْکِتْمَانِ وَ الْوَصِیَّةِ ، فَأَوْصَی إِلَیْهِ وَ أَسَرَّ ذَلِکَ ، فَقَالَ قَابِیلُ لِهِبَةِ اللهِ : إِنِّی قَدْ عَلِمْتُ أَنَّ أَبَاکَ قَدْ أَوْصَی إِلَیْکَ ، وَ أَنَا أُعْطِی اللهَ عَهْداً لَئِنْ أَظْهَرْتَ ذَلِکَ أَوْ تَکَلَّمْتَ بِهِ لَأَقْتُلَنَّکَ کَمَا قَتَلْتُ أَخَاکَ ».(4)

ص:374


1- (1) المحاسن: 398/1، ح 295؛ الکافی: 371/2، ح 9 (به سند دیگر)؛ الإختصاص: 32؛ تنبیه الخواطر: 162/2؛ مشکاة الأنوار: 41؛ جامع الأخبار: 253، ح 661.
2- (2) آل عمران (2):112.
3- (3) المحاسن: 398/1، ح 296؛ الکافی: 371/2، ح 7 (با کمی اختلاف)؛ تفسیر العیاشی: 196/1، ح 132.
4- (4) تفسیر العیاشی: 311/1، ح 79 (صدر حدیث)؛ قصص الأنبیاء راوندی: 61، ح 40؛ نوادر الأخبار: 118، ح 7؛ البحار: 65/23؛ تفسیر البرهان: 279/2، ح 9.

[297] 20 - یونس بن یعقوب گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «هر کس چیزی از کارهای ما را فاش کند او همانند کسی است که ما را به عمد کشته و به خطا نکُشته است».

[298] 21 - ابوبصیر گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر آیۀ: «و پیامبران را به ناحق می کشتند - آل عمران: 112» فرمود: «هان به خدا قسم که آن ها را با شمشیر خود نکشتند ولی راز آن ها را فاش کردند و شهرت دادند تا کشته شدند».

[299] 22 - هشام بن حکم گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «حضرت آدم علیه السلام به هابیل وصیتی کرد و قابیل حسادت کرد و هابیل را کشت و خداوند (فرزند دیگر به نام) هبة الله را به آدم علیه السلام بخشید و امر کرد که به او نیز وصیت کند و این که آن (وصیت) را پنهان دارد و این در نگهداری راز و وصیت سنّت شد و آدم علیه السلام وصیت کرد و (هبة الله) آن را پنهان کرد. هابیل به هبة الله گفت: فهمیدم که پدر به تو وصیت کرده است، و من با خدا عهد کرده ام که اگر آن عهد را برایم ظاهر کردی یا گفتی حتماً تو را [نیز] بکشم همان گونه که برادرت (قابیل) را کشتم».

ص:375

[300] 23 - وَ عَنْهُ ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی وَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عِیسَی وَ یَعْقُوبُ بْنُ یَزِیدَ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «حَسْبُکَ أَنْ یَعْلَمَ اللهُ وَ إِمَامُکَ الَّذِی تَأْتَمُّ بِهِ رَأْیَکَ وَ مَا أَنْتَ عَلَیْهِ ».(1)

[301] 24 - أَحْمَدُ وَ عَبْدُ اللهِ ابْنَا مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ جَمِیلِ بْنِ صَالِحٍ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام، قَالَ : «إِنَّ أَبِی علیه السلام کَانَ یَقُولُ : وَ أَیُّ شَیْ ءٍ أَقَرُّ لِلْعَیْنِ مِنَ التَّقِیَّةِ ، إِنَّ التَّقِیَّةَ جُنَّةُ الْمُؤْمِنِ ».(2)

[302] 25 - أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی وَ عَلِیُّ بْنُ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عِیسَی، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی الْکِلَابِیِّ ، قَالَ : قَالَ لِی أَبُو الْحَسَنِ مُوسَی علیه السلام: «إِنْ کَانَ فِی یَدِکَ هَذِهِ شَیْ ءٌ فَاسْتَطَعْتَ أَنْ لَا تُعْلِمَ بِهِ هَذِهِ فَافْعَلْ ».(3)

[303] 26 - وَ عَنْهُ ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیِّ ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوْهَرِیِّ ، عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام. وَ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَیُّوبَ ، عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ ، عَنْ عَبْدِ الْوَاحِدِ بْنِ الْمُخْتَارِ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : «لَوْ أَنَّ عَلَی أَفْوَاهِکُمْ أَوْکِیَةً لَحَدَّثْنَا کُلَّ امْرِئٍ بِمَا لَهُ ».(4)

[304] 27 - وَ عَنْهُ وَ عَلِیِّ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عِیسَی وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی، عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ ، عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِی عَیَّاشٍ ، عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ الْهِلَالِیِّ قَالَ :

ص:376


1- (1) هیچ مصدری یافت نشد.
2- (2) المحاسن: 401/1، ح 307؛ الکافی: 220/2، ح 14؛ الخصال: 22، ح 78 (به اسنادی دیگر)؛ تحفّ العقول: 308؛ مشکاة الأنوار: 43؛ جامع الأخبار: 254، ح 23؛ وسائل الشیعة: 211/16، ح 25.
3- (3) الکافی: 225/2، ح 14؛ البحار: 82/75، ح 31؛ مشکاة الأنوار: 323.
4- (4) بصائر الدّرجات: 423، ح 2؛ المحاسن: 402/1، ح 310؛ الکافی: 264/1، ح 1 (با کمی اختلاف و به سند دیگر).

[300] 23 - ابوبصیر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «تو را همین بس که خداوند و امامی که در عقیده به او اقتدا کرده ای (آن راز را) می داند در حالی که تو بر آن (و متوجّه آن نیستی)».

[301] 24 - جمیل بن صالح گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «پدرم پیوسته می فرمود: چه چیزی همچون تقیه مآیۀ روشنایی چشم است ؟ به راستی که تقیه سپر (و حافظ مؤمن) است».

[302] 25 - عثمان بن عیسی گوید: امام کاظم علیه السلام به من فرمود: «اگر در این دستت چیزی باشد و بتوانی که به آن دستت نفهمانی بکن (یعنی رازت را پوشیده دار)».

[303] 26 - عبدالواحد بن مختار گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «اگر دهان های شما لجامی می داشت (و محکم بود) سود و زیان هر مردی را برایش می گفتم».

[304] 27 - سلیم بن قیس هلالی گوید: شنیدم امام علی علیه السلام در ماه رمضان - همان ماهی که در آن کشته شد، در حالی که امام پیش دو پسرشان امام حسن و امام حسین علیهما السلام و فرزندان عبد الله بن جعفر بن ابی طالب و شیعیان خاصّشان بودند - می فرمود: «مردم را با آنچه برای خود پسندیده اند به حال خود بگذارید، و در دولت دشمنانتان سکوت را بر خود لازم بدانید، چرا که دشمنتان آنچه از امر شما را ادّعا می کند (که می داند) هنوز پیدا نکرده است و دشمن تجاوزگر حسود است (پس حقایق را مخفی نگاه داشته و رازدار باشید).

مردم سه گونه اند: یک گروه به نور ما روشن هستند، و گروهی به وسیلۀ ما می خورند (و ارتزاق می کنند)، و گروهی به وسیلۀ ما هدایت می شوند و به دستور ما

ص:377

سَمِعْتُ عَلِیّاً علیه السلام یَقُولُ : فِی شَهْرِ رَمَضَانَ - وَ هُوَ الشَّهْرُ الَّذِی قُتِلَ فِیهِ وَ هُوَ بَیْنَ ابْنَیْهِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلَامُ وَ بَنِی عَبْدِ اللهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام، وَ خَاصَّةِ شِیعَتِهِ -: «دَعُوا النَّاسَ وَ مَا رَضُوا لِأَنْفُسِهِمْ ، وَ أَلْزِمُوا أَنْفُسَکُمُ السُّکُوتَ وَ دَوْلَةَ عَدُوِّکُمْ ، فَإِنَّهُ لَا یَعْدَمُکُمْ مَا یَنْتَحِلُ أَمْرَکُمْ وَ عَدُوٌّ بَاغٍ حَاسِدٌ.

النَّاسُ ثَلَاثَةُ أَصْنَافٍ : صِنْفٌ بُیِّنَ بِنُورِنَا، وَ صِنْفٌ یَأْکُلُونَ بِنَا، وَ صِنْفٌ اهْتَدَوْا بِنَا وَ اقْتَدَوْا بِأَمْرِنَا، وَ هُمْ أَقَلُّ الْأَصْنَافِ أُولَئِکَ الشِّیعَةُ النُّجَبَاءُ الْحُکَمَاءُ، وَ الْعُلَمَاءُ الْفُقَهَاءُ، وَ الْأَتْقِیَاءُ الْأَسْخِیَاءُ، طُوبی لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ (1)».(2)

[305] 28 - وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ، قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُوسَی الرِّضَا علیه السلام عَنِ الرُّؤْیَا، فَأَمْسَکَ عَنِّی ثُمَّ قَالَ : «لَوْ أَنَّا أَعْطَیْنَاکُمْ مَا تُرِیدُونَ کَانَ شَرّاً لَکُمْ ، وَ أُخِذَ بِرَقَبَةِ صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ، قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: وَلَایَةُ اللهِ أَسَرَّهَا إِلَی جَبْرَئِیلَ علیه السلام، وَ أَسَرَّهَا جَبْرَئِیلُ علیه السلام إِلَی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم، وَ أَسَرَّهَا مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله و سلم إِلَی عَلِیٍّ علیه السلام، وَ أَسَرَّهَا عَلِیٌّ علیه السلام إِلَی مَنْ شَاءَ، ثُمَّ أَنْتُمْ تُذِیعُونَ ذَلِکَ مِنَ الَّذِی أَمْسَکَ حَرْفاً سَمِعَ بِهِ .

وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی حِکْمَةِ آلِ دَاوُدَ: یَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِ أَنْ یَکُونَ مَالِکاً لِنَفْسِهِ ، مُقْبِلًا عَلَی شَأْنِهِ ، عَارِفاً بِأَهْلِ زَمَانِهِ ، فَاتَّقُوا اللهَ وَ لَا تُذِیعُوا عَلَیْنَا، فَلَوْلَا أَنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُدَافِعُ عَنْ أَوْلِیَائِهِ ، وَ یَنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَائِهِ لِأَوْلِیَائِهِ ، أَ مَا رَأَیْتَ مَا صَنَعَ اللهُ بِآلِ بَرْمَکَ ، وَ مَا انْتَقَمَ لِأَبِی الْحَسَنِ علیه السلام مِنْهُمْ .

ص:378


1- (1) الرعد (13):29. سلیم بن قیس: 943/2، ح 79.
2- (2) سلیم بن قیس: 943/2، ح 79.

اقتدا می کنند و اینان کمترین گروهند. اینان شیعیانِ بزرگ والا تبار و حکیمان و دانشمندان و فقیهان و پرهیزگاران و بخشندگانند «پاکیزه ترین (زندگی)، و بازگشت نیکو برای ایشان است - رعد: 29»».

[305] 28 - احمد بن محمّد بن ابی نصر گوید: از امام رضا علیه السلام دربارۀ خواب پرسیدم، حضرت (از پاسخ دادن) خود داری کرد آنگاه فرمود: «اگر هر چه را می خواهید، به شما بگوئیم و عطا کنیم، برای شما بد (و شرّ) باشد و گردن صاحب الامر را بگیرند، امام باقر علیه السلام فرموده است: راز امامت (و مقامات آن) را خداوند به جبرئیل سپرد، و او به محمّد صلی الله علیه و آله و سلم و محمد صلی الله علیه و آله و سلم به علی علیه السلام و علی علیه السلام به هر که خدا خواسته (مقصود امامانند)، سپس شما آن را فاش می سازید، کیست آنکه سخنی را که شنیده نگه دارد؟

امام باقر علیه السلام فرمود: در حکمت آل داود (یعنی زبور آمده) است که: مسلمان، باید مالک نفس خویش باشد (و اسرار را فاش نکند) و به کار خویشتن (و خودسازی) بپردازد و مردم روزگارش را بشناسد (چه کسی راز نگه دار است و چه کسی نیست)، از خدا پروا کنید و حدیث ما را فاش مسازید، اگر خدا از دوستان خود دفاع نمی کرد و انتقام آن ها را از دشمنانش نمی گرفت (شما با فاش ساختن اسرار و ترک تقیه مذهب تشیع را نابود ساخته بودید). مگر ندیدی خداوند با آل برمک(1) چه کرد؟ و چگونه انتقام موسی بن جعفر علیه السلام را گرفت و با این که بنی اشعث در خطر بزرگی بودند ولی خدا به واسطۀ دوستی آن ها نسبت به امام کاظم علیه السلام خطر را از آن ها برداشت، شما در عراقید و رفتار این فرعونیان (بنی عباس و پیروانشان) را می بینید که خدا چه مهلتی به آن ها داده (پس خدا گاهی از ظالم انتقام می گیرد و گاهی برای اتمام حجت مهلتش می دهد، شما در هر دو حالت خویشتن دار و راز نگهدار باشید).

ص:379


1- (1) برمکیان در دربار حکومتی هارون الرشید از جایگاه خاصی برخوردار بودند و نسبت به اولاد علی علیه السلام کینۀ بسیاری داشته و اظهار دشمنی با اهل بیت علیهم السلام می نمودند. نفرین امام رضا علیه السلام در صحرای عرفات در حقّ آن ها معروف است. (ر. ک: عیون أخبار الرضا علیه السلام: 225/2، باب 50، ح 1)

وَ قَدْ کَانَ بَنُو الْأَشْعَثِ عَلَی خَطَرٍ عَظِیمٍ فَدَفَعَ اللهُ عَنْهُمْ بِوَلَایَتِهِمْ لِأَبِی الْحَسَنِ علیه السلام، وَ أَنْتُمْ بِالْعِرَاقِ وَ تَرَوْنَ أَعْمَالَ هَؤُلَاءِ الْفَرَاعِنَةِ وَ مَا أَمْهَلَ اللهُ لَهُمْ ، فَعَلَیْکُمْ بِتَقْوَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ ، وَ لَا تَغُرَّنَّکُمُ الدُّنْیَا، وَ لَا تَغْتَرُّوا بِمَنْ أَمْهَلَ اللهُ تَعَالَی لَهُ فَکَأَنَّ الْأَمْرَ قَدْ صَارَ إِلَیْکُمْ ، وَ لَوْ أَنَّ الْعُلَمَاءَ وَجَدُوا مَنْ یُحَدِّثُونَهُ وَ یَکْتُمُ سِرَّهُ لَحَدَّثُوا وَ لَبَیَّنُوا الْحِکْمَةَ ، وَ لَکِنْ قَدِ ابْتَلَاهُمُ اللهُ بِالْإِذَاعَةِ .

وَ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُحِبُّونَّا بِقُلُوبِکُمْ ، وَ یُخَالِفُ ذَلِکَ فِعْلُکُمْ ، وَ اللهِ مَا یَسْتَوِی اخْتِلَافُ أَصْحَابِکَ وَ لِهَذَا اسْتَتَرَ عَلَی صَاحِبِکُمْ لِیُقَالَ مُخْتَلِفُونَ ، مَا لَکُمْ لَا تَمْلِکُونَ أَنْفُسَکُمْ وَ تَصْبِرُونَ حَتَّی یَجِیءَ اللهُ بِالَّذِی تُرِیدُونَ ، إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَیْسَ یَجِیءُ عَلَی مَا یُرِیدُ النَّاسُ ، إِنَّمَا هُوَ أَمْرُ اللهِ وَ قَضَاؤُهُ وَ الصَّبْرُ، إِنَّمَا یَعْجَلُ مَنْ یَخَافُ الْفَوْتَ .

وَ قَدْ رَأَیْتَ مَا کَانَ مِنْ أَمْرِ مَوْلَی آلِ یَقْطِینٍ (1) وَ مَا أَوْقَعَ عِنْدَ هَؤُلَاءِ الْفَرَاعِنَةِ مِنْ أَمْرِکُمْ ، فَلَوْلَا دِفَاعُ اللهِ عَنْ صَاحِبِکُمْ وَ حُسْنُ تَقْدِیرِهِ لَهُ ، وَ لَکِنْ هُوَ مِنْ مَنِّ اللهِ وَ دِفَاعِهِ عَنْ أَوْلِیَائِهِ ، أَ مَا کَانَ لَکُمْ فِی أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام عِظَةٌ .

أَ مَا تَرَی حَالَ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ فَهُوَ الَّذِی صَنَعَ بِأَبِی الْحَسَنِ علیه السلام مَا صَنَعَ ، وَ قَالَ لَهُمْ وَ أَخْبَرَهُمْ ، أَ تَرَی اللهَ یَغْفِرُ لَهُ مَا رَکِبَ مِنَّا، فَلَوْ أَعْطَیْنَاکُمْ مَا تُرِیدُونَ کَانَ شَرّاً لَکُمْ وَ لَکِنَّ الْعَالِمَ یَعْمَلُ بِمَا یَعْلَمُ ».(2)

[306] 29 - وَ عَنْهُ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ ، قَالَ : قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: «إِنَّمَا شِیعَتُنَا الْخُرْسُ ».3

ص:380


1- (1) مختصر البصائر: «امر علی بن یقطین»، ظاهر همان متن است و ترجمه بر اساس آن می باشد.
2- (2) الکافی: 224/2، ح 10، تا: «فکان الأمر قد صار إلیکم»؛ البحار: 249/48، ح 58 و 77/75، ح 27.

تقوای خدا را پیشه کنید و [زندگی] دنیا شما را فریب ندهد، وضع کسانی که مهلت یافته اند شما را گول نزد، مثل اینکه حکومت به دست شما رسیده است

اگر علماء [اهل بیت] افرادی را می یافتند که حقایقی [از دین خدا] را به آن ها بگویند و راز آن ها را پوشیده می داشتند (و به دشمن نمی گفتند) حتماً بسیاری از حقایق را بازگو کرده و حکمت [ها] را بیان می نمودند، ولی خداوند شما را به فاش نمودن اسرار امتحان می نماید.

شما مردمی هستید که با دل ما را دوست دارید ولی عمل شما مخالف آنست؛ به خدا قسم اختلاف شیعیان آرام نمی گیرد و به همین جهت صاحب شما پنهان می گردد، چرا نمی توانید جلو خود را بگیرید و صبر کنید تا خداوند متعال آن کس را که می خواهید بیاورد؟ این کار (قیام امام زمان و حکومت ایشان) به دلخواه مردم انجام نمی پذیرد، بلکه این امرِ خداوند و مشیت اوست. و بر شماست که صبر کنید (تا آن وقت که خدا خواهد او بیاید) همه وقت کسانی که از فوت شدن کاری وحشت دارند، در آن شتاب می کنند. مگر ندیدی مولای آل یقطین آنچه در نزد فراعنه دید؟ چه بر سر شما آمد، اگر خداوند شر دشمنان را از صاحب شما برطرف نگرداند، و حسن تقدیرش در باره او [و شما] نباشد کار دشوار می گردد. ولیکن این حفظ جان از جانب خداست که هر گونه خطری را از دوستانش برطرف می سازد.

آیا از ماجرای پدرم موسی کاظم علیه السلام و آنچه از هشام بن حکم دید، پند نگرفتید که چه کاری بر سر آن حضرت آورد؟ هر چه حضرت به وی فرمود، او به دشمنان گفت و به آن ها اطلاع داد، آیا چنان می بینی که خداوند او را از آنچه بر سر ما آورد می بخشد؟ آنگاه فرمود: اگر آنچه از ما بخواهید به شما بدهیم برای شما زیان بخش خواهد بود. این را بدانید که شخص دانا به آنچه می داند، عمل می کند».

ص:381

[307] 30 - وَ عَنْهُمَا، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ ، عَمَّنْ ذَکَرَهُ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ مُسْکَانَ ، عَنْ عُبَیْدِ اللهِ بْنِ عَلِیٍّ الْحَلَبِیِ ، قَالَ : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «مَا ذَنْبِی إِنْ کَانَ اللهُ تَعَالَی یُحِبُّ أَنْ یُعْبَدَ سِرّاً وَ لَا یُعْبَدَ عَلَانِیَةً ».(1)

[308] 31 - وَ عَنْهُمَا، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ السَّرِیِّ ، قَالَ : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «إِنِّی لَأُحَدِّثُ الرَّجُلَ بِالْحَدِیثِ فَیُسِرُّهُ فَیَکُونُ غِنًی لَهُ فِی الدُّنْیَا، وَ نُوراً لَهُ فِی الْآخِرَةِ ، وَ إِنِّی لَأُحَدِّثُ الرَّجُلَ بِالْحَدِیثِ فَیُذِیعُهُ فَیَکُونُ ذُلًّا لَهُ فِی الدُّنْیَاوَحَسْرَةً عَلَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ».(2)

[309] 32 - وَ عَنْهُمَا، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ ، عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ أَوْ غَیْرِهِ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام، قَالَ : «لَقَدْ کَتَمَ اللهُ الْحَقَّ کِتْمَاناً، کَأَنَّهُ أَرَادَ أَنْ لَا یُعْبَدَ، وَ قَالَ : الْحَقُّ مُیَسَّرٌ یَسِیرٌ، إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ آلَی أَنْ یُعْبَدَ إِلَّا سِرّاً».(3)

[310] 33 - وَ عَنْهُمَا وَ عَبْدِ اللهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ وَ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیهما السلام قَالَ : سَمِعْتُهُمَا یَقُولَانِ : «أَمَا وَ اللهِ لَوْ وَجَدْتُ مِنْکُمْ ثَلَاثَةَ مُؤْمِنِینَ یَحْتَمِلُونَ الْحَدِیثَ مَا اسْتَحْلَلْتُ أَنْ أَکْتُمَکُمْ شَیْئاً».(4)

[311] 34 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ ، عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ ، عَنْ یَزِیدَ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ : «آلَی الرَّحْمَنُ أَنَّ الرَّجْمَ عَلَی النَّاکِحِ وَ الْمَنْکُوحِ ذَکَراً کَانَ أَوْ أُنْثَی إِذَا کَانَا مُحْصَنَیْنِ ، وَ هُوَ عَلَی الذَّکَرِ إِذَا کَانَ مَنْکُوحاً أُحْصِنَ ، یَا یَزِیدُ: الزَّانِیَةُ وَ الزَّانِی الْمُتَبَرِّئُ مِنَّا» قُلْتُ : بَرِئَ اللهُ مِنْهُمْ ، أَ لَیْسَ هُمُ الْمُرْجِئَةُ ؟ قَالَ : «لَا، وَ لَکِنَّهُ الرَّجُلُ مِنْکُمْ إِذَا أَذَاعَ سِرَّنَا وَ أَخْبَرَ بِهِ أَهْلَهُ ، فَخَبَّرَتْ تِلْکَ جَارَتَهَا فَأَذَاعَتْهُ ، فَهُوَ بِمَنْزِلَةِ الزَّانِیَیْنِ اللَّذَیْنِ یُرْجَمَانِ ».(5)

ص:382


1- (1) هیچ مصدری یافت نشد.
2- (2) هیچ مصدری یافت نشد.
3- (3) هیچ مصدری یافت نشد.
4- (4) الکافی: 242/2، ح 3 (با کمی اختلاف)؛ البحار: 160/67، ح 5.
5- (5) وسائل الشیعة: 155/28، ح 8؛ جامع أحادیث الشیعة: 764/3، ح 20؛ جامع المدارک خوانساری: 71/7.

[306] 29 - ابوحمزه ثمالی گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «شیعیان ما گُنگ و بی زبانند (کم گوی و گزیده گوی و راز نگه دارند)».

[307] 30 - عبیدالله بن علی حلبی گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «گناه من چیست اگر خداوند دوست داشته که نهانی عبادت شود و آشکارا عبادت نشود».

[308] 31 - علی بن سَری گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «همانا برای مردی حدیثی گویم و او آن را پنهان کند (و از گفتن آن به هر کسی خودداری نماید) و این مآیۀ بی نیازی او در دنیا و نور برایش در آخرت می شود، و همانا برای مردی (دیگر) حدیثی گویم و او آن را افشا سازد و این مآیۀ خواری در دنیا و حسرت روز قیامت برای او است».

[309] 32 - حسن بن علی بن فضّال گوید: یونس بن یعقوب یا دیگری برایم گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: «به یقین خداوند حق را پوشانده (و پنهان کرده) است چه پوشاندنی، گویا خداوند (با این کار) خواسته که عبادت نشود، و فرمود: حق کم دست یافتنی است، به راستی که خداوند عهد کرده است که جز نهانی عبادت نشود».

[310] 33 - به اسنادی دیگر مشابه روایت 278 است.

[311] 34 - یزید بن عبدالملک گوید: شنیدم امام باقر علیه السلام می فرمود: «خداوند رحمان عهد کرده که زناکار و زنادهنده - چه مرد چه زن - اگر محصنه [زن شوهردار و مردی که ازدواج کرده است] باشند را سنگسار نماید، و این حکم (سنگسار) بر مردی که لواط داده و همسر داشته (نیز) است. ای یزید! ما از زن زناکار و مرد زناکار برائت جوییم». عرض کردم: خداوند هم از آن ها برائت جوید، آیا ایشان مرجئه(1) نیستند؟ فرمود: «نه، آن مردی از شماست هنگامی که راز ما را فاش سازد و آن را به خانواده اش (که در غیر طریق ما هستند) گوید، و خانوداه اش (نیز) آن را به همسایه خبر دهد پس آن راز فاش کند، و او (آن مرد) مثل دو زناکاری است که سنگسار شوند».

ص:383


1- (1) در ذیل حدیث 242 توضیح آن آمده است.

أَحَادِیثُ کِتْمَانِ الْحَدِیثِ مِنْ غَیرِ طَرِیقِ سَعْدٍ(1)

[312] 1 - وَ مِنْ کِتَابِ الْخَرَائِجِ وَ الْجَرَائِحِ لِسَعِیدِ بْنِ هِبَةِ اللهِ الرَّاوَنْدِیِّ رحمه الله، قَالَ : حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ الصَّمَدِ التَّمِیمِیُ ، أَخْبَرَنَا عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ السَّیِّدِ أَبِی الْبَرَکَاتِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ الْجَوْزِیِ الْحُسَیْنِیِّ ، أَخْبَرَنَا الشَّیْخُ أَبُو جَعْفَرٍ ابْنُ بَابَوَیْهِ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللهِ ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ ، عَنِ الْمُنَخَّلِ بْنِ جَمِیلٍ ، عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ، قَالَ : قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: «قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: إِنَّ حَدِیثَ آلِ مُحَمَّدٍ عَظِیمٌ ، صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ ، لَا یُؤْمِنُ بِهِ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ ، أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ ، أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ ، فَمَا وَرَدَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَدِیثِ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم فَلَانَتْ لَهُ قُلُوبُکُمْ وَ عَرَفْتُمُوهُ فَاقْبَلُوهُ ، وَ مَا اشْمَأَزَّتْ لَهُ قُلُوبُکُمْ وَ أَنْکَرْتُمُوهُ فَرُدُّوهُ إِلَی اللهِ وَ إِلَی الرَّسُولِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ إِلَی الْعَالِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام، فَإِنَّمَا الْهَالِکُ أَنْ یُحَدِّثَ أَحَدُکُمْ بِالْحَدِیثِ أَوْ بِشَیْ ءٍ لَا یَحْتَمِلُهُ ، فَیَقُولَ : وَ اللهِ مَا کَانَ هَذَا، وَ اللهِ مَا کَانَ هَذَا، وَ الْإِنْکَارُ لِفَضَائِلِهِمْ هُوَ الْکُفْرُ».(2)

ص:384


1- (1) عنوان از مترجم است.
2- (2) الخرائج و الجرائح: 792/2، ح 1؛ و بصائر الدرجات: 20، ح 1 (با اختلاف)؛ الکافی: 401/1، ح 1 به سندی دیگر؛ الوافی: 643/3، ح 1؛ البحار: 189/2، ذیل ح 21 (از الخرائج)؛ تفسیر البرهان: 858/5، ح 1.

روایات رازداری سخنان اهل بیت علیهم السلام از غیر طریق سعد اشعری

[312] 1 - جابر بن یزید جُعفی به نقل از امام باقر علیه السلام گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «به راستی که حدیث آل محمّد صلی الله علیه و آله و سلم بزرگ است و دشوار و بسیار سنگین، جز فرشتۀ مقرّب یا پیامبر مرسل و یا بنده ای که خداوند دلش را با ایمان آزموده، به آن ایمان نمی آورد. هر حدیثی از قول آل محمّد صلی الله علیه و آله و سلم به شما رسید که دل هایتان در برابرش نرم شد و آن را شناختید، بپذیرید. و آنچه دل هایتان از آن گریزان شد و آن را ناروا دانست، (درستی و نادرستی) آن را به خدا و پیامبر و عالِم آل محمّد، بازگردانید، همانا هلاک شده کسی است که حدیثی را که تحمّل ندارد، برایش بازگو کنند، و او بگوید به خدا این چنین نیست، به خدا این چنین نیست، و انکار فضائل آل محمّد علیهم السلام مساوی کفر است».

ص:385

[313] 2 - وَ أَخْبَرَنَا الشَّیْخُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْمُحَسِّنِ الْحَلَبِیُّ ، عَنِ الشَّیْخِ أَبِی جَعْفَرٍ الطُّوسِیِّ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِیدِ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ، عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ ، عَنْ مُخَلَّدِ بْنِ حَمْزَةَ بْنِ نَصْرٍ، عَنْ أَبِی الرَّبِیعِ الشَّامِیِ ، قَالَ : کُنْتُ عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام جَالِساً فَرَأَیْتُ أَنَّهُ قَدْ قَامَ (1) فَرَفَعَ رَأْسَهُ وَ هُوَ یَقُولُ : «یَا أَبَا الرَّبِیعِ حَدِیثٌ تَمْضَغُهُ الشِّیعَةُ بِأَلْسِنَتِهَا مَا تَدْرِی مَا کُنْهُهُ » قُلْتُ : مَا هُوَ؟ قَالَ : قَوْلُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام: «إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ ، لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ ، أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ ، أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ ».

«یَا أَبَا الرَّبِیعِ أَ لَا تَرَی أَنَّهُ قَدْ یَکُونُ مَلَکٌ وَ لَا یَکُونُ مُقَرَّباً، فَلَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا مُقَرَّبٌ ، وَ قَدْ یَکُونُ نَبِیٌّ وَ لَا یَکُونُ مُرْسَلًا، فَلَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا مُرْسَلٌ ، وَ قَدْ یَکُونُ مُؤْمِنٌ وَ لَیْسَ بِمُمْتَحَنٍ ، فَلَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا مُؤْمِنٌ قَدِ امْتَحَنَ اللهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ ».(2)

[314] 3 - وَ أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ مِنْهُمُ الشَّیْخُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ النَّیْسَابُورِیُ وَ الشَّیْخُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ الصَّمَدِ، عَنِ الشَّیْخِ أَبِی الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الصَّمَدِ التَّمِیمِیِّ ، أَخْبَرَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْعَمْرِیِّ ، أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِیدِ، عَنِ الصَّفَّارِ، عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام، قَالَ : «أَتَی الْحُسَیْنَ علیه السلام أُنَاسٌ ، فَقَالُوا لَهُ : یَا أَبَا عَبْدِ اللهِ حَدِّثْنَا بِفَضْلِکُمُ الَّذِی جَعَلَهُ اللهُ لَکُمْ ، فَقَالَ : إِنَّکُمْ لَا تَحْتَمِلُونَهُ وَ لَا تُطِیقُونَهُ ، فَقَالُوا: بَلَی نَحْتَمِلُ ، قَالَ : إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ فَلْیَتَنَحَّ اثْنَانِ وَ أُحَدِّثُ وَاحِداً، فَإِنِ احْتَمَلَهُ حَدَّثْتُکُمْ ، فَتَنَحَّی اثْنَانِ وَ حَدَّثَ وَاحِداً، فَقَامَ طَائِرَ الْعَقْلِ ، وَ مَرَّ عَلَی وَجْهِهِ وَ ذَهَبَ ، فَکَلَّمَهُ صَاحِبَاهُ فَلَمْ یَرُدَّ عَلَیْهِمَا شَیْئاً، وَ انْصَرَفُوا».(3)

ص:386


1- (1) مختصر مطبوع: «نام»؛ ظاهر همان متن است که در کتب روایی دیگر از جمله بصائر صفّار نیز چنین آمده است.
2- (2) بصائر الدرجات: 26، ح 1؛ الخرائج و الجرائح: 793/2، ح 2؛ البحار: 197/2، ذیل ح 49 (از الخرائج).
3- (3) الخرائج و الجرائح: 795/2، ح 4؛ الإیقاظ من الهجعة: 10؛ إثبات الهداة: 47/4، ح 34؛ البحار: 378/25، ح 26.

[313] 2 - ابو ربیع شامی گوید: نزد امام باقر علیه السلام نشسته بودم که دیدم برخاست و سرش را بلند کرد و فرمود: «ای ابو ربیع! شیعیان حدیثی را با زبانشان می جَوند ولی کُنه آن را درک نمی کنند».

پرسیدم: کُنه آن حدیث چیست ؟ فرمود: «سخن علی بن ابی طالب علیه السلام: «به راستی که [فهم] امر ما دشوار و بسیار سنگین است که جز فرشتۀ مقرّب یا پیامبری فرستاده شده یا بنده ای که خداوند، دل او را به ایمان آزموده، تاب تحمّل آن را ندارد».

ای ابو ربیع! نمی بینی که گاهی فرشته است ولی مقرّب نیست، و فقط فرشته ای که مقرّب باشد تاب تحمّل (حدیث ما را) دارد، و گاهی پیامبری هست ولی مرسل نمی باشد، و فقط پیامبر مرسل تاب تحمّل دارد، و گاهی مؤمنی است که امتحان نشده باشد، و فقط مؤمنی که خداوند، دل او را به ایمان آزموده، تاب تحمّل آن را دارد».

[314] 3 - عبدالرّحمن بن کثیر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «مردمی خدمت امام حسین علیه السلام آمده و عرض کردند: ای ابا عبدالله! آن فضائلی را که خداوند به شما عطا کرده برای ما بیان فرمائید، حضرت فرمود: شما تاب تحمّل و طاقت ندارید. گفتند: چرا تحمّل می کنیم. فرمود: اگر راست می گوئید دو نفرتان کنار روید تا با یکی سخن گویم، اگر وی تاب تحمّل داشت برای شما هم خواهم گفت، دو نفر کنار رفتند، حضرت به آن یکی مطالبی فرمود ناگاه دیوانه وار برخاست راه خود پیش گرفت و رفت، هرچه آن دو نفر با وی صحبت کردند جوابی نداد آن ها هم برگشتند».

ص:387

[315] 4 - وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، قَالَ : أَتَی رَجُلٌ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ علیه السلام، فَقَالَ : حَدِّثْنِی بِفَضْلِکُمُ الَّذِی جَعَلَ اللهُ لَکُمْ ، فَقَالَ علیه السلام: «إِنَّکَ لَنْ تُطِیقَ حَمْلَهُ » فَقَالَ : بَلَی، حَدِّثْنِی یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ فَإِنِّی أَحْتَمِلُهُ ، فَحَدَّثَهُ الْحُسَیْنُ علیه السلام بِحَدِیثٍ ، فَمَا فَرَغَ الْحُسَیْنُ علیه السلام مِنْ حَدِیثِهِ حَتَّی ابْیَضَّ رَأْسُ الرَّجُلِ وَ لِحْیَتُهُ ، وَ أُنْسِیَ الْحَدِیثَ ، فَقَالَ الْحُسَیْنُ علیه السلام: «أَدْرَکَتْهُ رَحْمَةُ اللهِ حَیْثُ أُنْسِیَ الْحَدِیثَ ».(1)

[316] 5 - وَ أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ مِنْهُمُ السَّیِّدَانِ الْمُرْتَضَی وَ الْمُجْتَبَی ابْنَا الدَّاعِی الْحَسَنِیِّ ، وَ الْأُسْتَاذَانِ أَبُو الْقَاسِمِ وَ أَبُو جَعْفَرٍ ابْنَا کمیح، عَنِ الشَّیْخِ أَبِی عَبْدِ اللهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْعَبَّاسِ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَی، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللهِ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعْدٍ، عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَیْمَانَ النَّیْسَابُورِیِّ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْیَمَانِیِّ ، عَنْ مَنِیعِ بْنِ الْحَجَّاجِ ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُلْوَانَ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «إِنَّ اللهَ تَعَالَی فَضَّلَ أُولِی الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ بِالْعِلْمِ عَلَی الْأَنْبِیَاءِ علیهم السلام، وَ فَضَّلَ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله و سلم، وَ وَرَّثَنَا عِلْمَهُمْ وَ فَضَّلَنَا عَلَیْهِمْ فِی فَضْلِهِمْ ، وَ عَلِمَ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم مَا لَا یَعْلَمُونَ ، وَ عَلَّمَنَا عِلْمَ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم، فَرَوَیْنَاهُ لِشِیعَتِنَا، فَمَنْ قَبِلَهُ مِنْهُمْ فَهُوَ أَفْضَلُهُمْ ، وَ أَیْنَمَا نَکُونُ فَشِیعَتُنَا مَعَنَا».

وَ قَالَ علیه السلام: «تَمَصُّونَ الرَّوَاضِعَ ، وَ تَدَعُونَ النَّهَرَ الْعَظِیمَ » فَقِیلَ : مَا تَعْنِی بِذَلِکَ ؟ قَالَ : «إِنَّ اللهَ تَعَالَی أَوْحَی إِلَی رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم عِلْمَ النَّبِیِّینَ بِأَسْرِهِ ، وَ عَلَّمَهُ اللهُ تَعَالَی مَا لَمْ یُعَلِّمْهُمْ ، فَأَسَرَّ ذَلِکَ کُلَّهُ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام» قِیلَ : فَیَکُونُ عَلِیٌّ علیه السلام أَعْلَمَ أَمْ بَعْضُ الْأَنْبِیَاءِ؟ فَقَالَ : «إِنَّ اللهَ یَفْتَحُ مَسَامِعَ مَنْ یَشَاءُ، أَقُولُ : إِنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم حَوَی عِلْمَ جَمِیعِ النَّبِیِّینَ ، وَ عَلَّمَهُ اللهُ مَا لَمْ یُعَلِّمْهُمْ وَ أَنَّهُ جَعَلَ ذَلِکَ کُلَّهُ عِنْدَ عَلِیٍّ علیه السلام فَتَقُولُ : عَلِیٌّ علیه السلام أَعْلَمُ أَمْ بَعْضُ

ص:388


1- (1) الکافی: 401/1، ح 3؛ الخرائج و الجرائح: 795/2، ح 5؛ إثبات الهداة: 47/4، ح 35؛ البحار: 379/25، ح 27.

[315] 4 - و نیز از امام صادق علیه السلام نقل کرده که: «مردی خدمت امام حسین علیه السلام رسیده و عرض کرد: آن فضائلی را که خداوند به شما عطا کرده برایم بیان فرمائید، حضرت فرمود: تو تاب آن را تحمّل نداری، گفت: چرا، برایم بیان فرمائید تحمّل می کنم. حضرت سخنی فرمود که چون تمام شد سر و ریش مرد سفید شد و حدیث را هم فراموش کرد، حضرت فرمود: رحمت خدا به او رسید که حدیث را فراموش کرد».

[316] 5 - حسین بن علوان گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «همانا خداوند پیامبران اولو العزم(1) را به وسیلۀ دانش بر (دیگر) پیامبران برتری داد و حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم را (بر همۀ پیامبران) برتری داد و دانش آن ها را به ارث به ما داده، و ما را برتری بر آن پیامبران در برتریشان، برتری بخشیده، و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چیزهائی می دانست که آن ها نمی دانستند، و ما را به دانش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آگاه گردانید (و ما دارای علم پیامبریم) و آن را برای شیعیان خود روایت می کنیم، هر کس از آن ها بپذیرد بهترین ایشان است و هر کجا باشیم شیعیان ما با ما هستند.

و حضرت فرمود: شما رطوبت را می مکید و (آب) نهر بزرگ را رها می کنید».(2) کسی گفت: منظور شما از این حرف چیست ؟ فرمود: «همانا خداوند دانش تمام پیامبران را به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وحی کرد و خداوند آنچه پبامبران نمی دانستند را به پیامبر آموخت و حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم آن را در اختیار علی علیه السلام گذاشت». کسی گفت: علی علیه السلام داناتر است یا بعضی از انبیاء؟ فرمود: «خدا گوش دل هر که را بخواهد باز می کند، من می گویم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تمام دانش پیامبران را داشت و علاوه بر آن، خداوند

ص:389


1- (1) پیامبرانی که صاحب کتاب و شریعتند، و عبارتند از: نوح و ابراهیم و موسی و عیسی علیهم السلام و محمّد صلی الله علیه و آله و سلم.
2- (2) مقصود از مکیدن رطوبت اینست که علومی که در دست ابو حنیفه و امثالش می باشد که از راه قیاس و اجتهاد و آراء و افکار خود به دست آورده اند، مانند رطوبت و نَمی است که در گودالی باقی مانده و منبع و سرچشمه ندارد و پیروان ایشان با عشق و علاقه فراوانی مانند عشق و علاقه طفل به پستان مادر برای یاد گرفتن آن ها می کوشند ولی علوم ما را که از نظر اتصالش به اقیانوس علم خدا مانند نهری بزرگ در جریانست رها می کنند - خداوندا رشته اتّصال ما را تا دم مرگ از این نهر بزرگ قطع مفرما -. (علامه مصطفوی رحمه الله)

الْأَنْبِیَاءِ؟!» ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ تَعَالَی: قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ (1)- ثُمَّ فَرَّقَ بَیْنَ أَصَابِعِهِ وَ وَضَعَهَا عَلَی صَدْرِهِ - وَ قَالَ : «وَ عِنْدَنَا وَ اللهِ عِلْمُ الْکِتَابِ کُلُّهُ ».(2)

[317] 6 - أَخْبَرَنَا السَّیِّدُ أَبُو الْبَرَکَاتِ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ الْمَشْهَدِیُ ، عَنْ جَعْفَرٍ الدُّورْیَسْتِیِّ ، عَنِ الشَّیْخِ الْمُفِیدِ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ أَبِی عَبْدِ اللهِ الْحَارِثِیِّ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَی، أَخْبَرَنَا أَبِی عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللهِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی بَشِیرٍ، عَنْ کَثِیرِ بْنِ أَبِی عُمَرَ أَنَّ الْبَاقِرَ علیه السلام قَالَ : «لَقَدْ سَأَلَ مُوسَی علیه السلام الْعَالِمَ مَسْأَلَةً لَمْ یَکُنْ عِنْدَهُ جَوَابٌ ، وَ لَوْ کُنْتُ شَاهِدَهُمَا لَأَخْبَرْتُ کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا بِجَوَابِهِ ، وَ لَسَأَلْتُهُمَا مَسْأَلَةً لَمْ یَکُنْ عِنْدَهُمَا فِیهَا جَوَابٌ ».(3)

[318] 7 - قَالَ سَعْدٌ: وَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ، عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ عَمْرٍو، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ الْوَلِیدِ السَّمَّانِ ، قَالَ : قَالَ الْبَاقِرُ علیه السلام: «یَا عَبْدَ اللهِ مَا تَقُولُ فِی عَلِیٍّ وَ مُوسَی وَ عِیسَی صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ ؟» قُلْتُ : وَ مَا عَسَی أَنْ أَقُولَ فِیهِمْ ؟

قَالَ علیه السلام: «وَ اللهِ عَلِیٌّ أَعْلَمُ مِنْهُمَا» ثُمَّ قَالَ : «أَ لَسْتُمْ تَقُولُونَ : إِنَّ لِعَلِیٍّ علیه السلام مَا لِرَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم مِنَ الْعِلْمِ ؟» قُلْنَا: نَعَمْ ، وَ النَّاسُ یُنْکِرُونَ ، قَالَ : «فَخَاصِمْهُمْ فِیهِ بِقَوْلِهِ تَعَالَی لِمُوسَی علیه السلام: وَ کَتَبْنا لَهُ فِی الْأَلْواحِ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ (4) فَأَعْلَمَنَا أَنَّهُ لَمْ یکْتُبْ لَهُ الشَّیءَ کُلَّهُ ، وَ قَالَ لِعِیسَی علیه السلام: وَ لِأُبَیِّنَ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ (5) فَأَعْلَمَنَا أَنَّهُ لَمْ یبَینِ الْأَمْرَ کُلَّهُ ،

ص:390


1- (1) النّمل (27):40.
2- (2) الخرائج و الجرائح: 796/2، ح 6؛ و بصائر الدّرجات: 228، ح 4 (قسمت دوّم روایت)؛ و الإمامة و التبصرة: 139، و البحار: 205/2، ح 92 و تفسیر نور الثقلین: 176/3، ح 257. تا: «فشیعتنا معنا»؛
3- (3) بصائر الدّرجات: 229، ح 1؛ الخرائج و الجرائح: 797/2، ح 7؛ البحار: 195/26، ذیل ح 4؛ تفسیر البرهان: 445/3.
4- (4) الأعراف (7):145.
5- (5) الزّخرف (43):63.

چیزهایی را به او آموخته بود که به دیگران نیاموخته بود و همه را در اختیار علی علیه السلام گذاشت او می گوید علی علیه السلام داناتر است یا بعضی از انبیاء!! آنگاه حضرت این آیه را تلاوت فرمود: «کسی که دانشی از کتاب داشت - نمل: 40» آنگاه حضرت انگشتانشان را از هم گشوده و به سینه اش گذاشت و فرمود: به خدا سوگند تمام دانش کتاب نزد ماست».

[317] 6 - کثیر بن ابی عمر گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «موسی علیه السلام از عالم (حضرت خضر) سؤالی را کرد که خودش جواب آن را نمی دانست (عالم نیز از موسی علیه السلام سؤالی کرد که خودش جواب آن را نمی دانست). اگر بین آن دو بودم از جواب مسأله به هر دو اطّلاع می دادم و سؤالی از آن دو می کردم که هیچ کدام جوابش را نمی دانستند».

[318] 7 - عبد الله بن ولید سمّان گوید: امام باقر علیه السلام (به من) فرمود: «ای عبد الله! در بارۀ علی و موسی و عیسی علیهم السلام چه می گویی ؟» عرض کردم: مثلاً در بارۀ آنان چه بگویم ؟ فرمود: «به خدا سوگند، علی علیه السلام از آن دو داناتر بود». آنگاه فرمود: «آنچه از دانش برای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است (و ایشان دارد) علی علیه السلام هم دارد؟» گفتم: آری، ولی مردم انکار می کنند. حضرت فرمود: «با این آیه از قرآن دربارۀ حضرت موسی علیه السلام با آنان مباحثه کن: «و برای وی در آن الواح (تورات)، بعضی از چیزها را نوشتیم - اعراف: 145» در این آیه خداوند به ما فهمانده است که همه چیز را برای او ننوشته است. و برای عیسی علیه السلام فرموده است: «و [آمده ام] تا برخی چیزها را که در آن اختلاف می کنید برایتان بیان کنم - زخرف: 63» و (اینجا هم) به ما فهمانده که تمام چیزها را برای عیسی علیه السلام بیان نکرده است. و به محمّد صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «پس چگونه است [حال مردم] هنگامی که از هر امتی گواهی [که پیامبر آنان است بر اعمالشان] بیاوریم، و تو را بر آنان گواه آوریم ؟ - نساء: 41» (و فرموده:) «و این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر هر چیزی است - نحل: 89»».

ص:391

وَ قَالَ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم: وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهِیداً (1) ، وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ ءٍ .(2)

قَالَ : فَسُئِلَ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَی: قُلْ کَفی بِاللّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ (3) قَالَ : «وَ اللهِ إِیانَا عَنَی، وَ عَلِی علیه السلام أَوَّلُنَا، وَ أَفْضَلُنَا، وَ أَخْیرُنَا بَعْدَ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم».

وَ قَالَ : «إِنَّ الْعِلْمَ الَّذِی نَزَلَ مَعَ آدَمَ علیه السلام عَلَی حَالِهِ عِنْدَنَا، وَ لَیْسَ یَمْضِی مِنَّا عَالِمٌ إِلَّا خَلَّفَ مَنْ یَعْلَمُ عِلْمَهُ ، وَ الْعِلْمُ نَتَوَارَثُ بِهِ ».(4)

فإذا کان ذلک کذلک، فکلّ حدیث رواه أصحابنا، و دوّنوه مشایخنا فی معجزاتهم و دلائلهم، لایستحیل فی مقدورات الله أن یفعله، تأییداً لهم ولطفاً للخلق فإنّه لایطرح بل یتلّقی بالقبول.

[319] 8 - وَ رُوِیَ عَنْ عَبَّادِ بْنِ سُلَیْمَانَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ عَیْثَمِ بْنِ أَسْلَمَ ، عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ الدُّهْنِیِ ، [عَنْ أَبِی عَبْدِاللهِ علیه السلام](5) قَالَ : دَخَلَ أَبُو بَکْرٍ عَلَی عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام، فَقَالَ لَهُ : إِنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم لَمْ یُحَدِّثْ إِلَیْنَا فِی أَمْرِکَ شَیْئاً بَعْدَ أَیَّامِ الْوَلَایَةِ بِالْغَدِیرِ، وَ أَنَا أَشْهَدُ أَنَّکَ مَوْلَایَ مُقِرٌّ لَکَ بِذَلِکَ ، وَ قَدْ سَلَّمْتُ عَلَیْکَ عَلَی عَهْدِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِینَ .

وَ أَخْبَرَنَا رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم أَنَّکَ وَصِیُّهُ وَ وَارِثُهُ وَ خَلِیفَتُهُ فِی أَهْلِهِ وَ نِسَائِهِ ، وَ أَنَّکَ وَارِثُهُ ، وَ مِیرَاثُهُ قَدْ صَارَ إِلَیْکَ ، وَ لَمْ یُخْبِرْنَا أَنَّکَ خَلِیفَتُهُ فِی أُمَّتِهِ مِنْ بَعْدِهِ ، وَ لَا جُرْمَ لِی فِیمَا بَیْنِی وَ

ص:392


1- (1) النّساء (4):41.
2- (2) النّحل (16):89.
3- (3) الرّعد (13):43.
4- (4) الخرائج و الجرائح: 798/2، ح 8؛ البحار: 198/26، ح 10.
5- (5) داخل کروشه را از الإختصاص اضافه نمودم.

عبدالله گوید: و در مورد آیۀ: «بگو خدا و کسی که علم کتاب نزد اوست، برای گواهی میان من و شما کافی است - رعد: 43» از حضرت سؤال شد، فرمود: به خدا قسم، [خداوند] ما را قصد کرده، و علی علیه السلام بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اوّل ما و افضل ما و بهتر ما [خاندان] است.

و فرمود: به راستی [آن] علمی که خداوند برای آدم فرستاده است به همان حال نزد ماست، و عالمی از میان ما از دنیا نمی رود مگر این که کسی را که علم او را بداند، جانشین خویش بگذارد، و علم [میان ما] به ارث گذاشته می شود.

پس اگر چنین باشد، هر حدیثی که اصحاب ما روایت کرده و مشایخ حدیث نیز آن را در [کتب خود در باب] معجزات و دلائل اهل بیت تدوین نموده اند، این محال نیست که [اهل بیت] آن را در حوزۀ مقدورات الهی انجام دهند به خاطر تأیید [سخن] ایشان و لطف برای خلق، از اینرو نه تنها [این گونه احادیث] کنار گذاشته نمی شود بلکه قابل قبول است.

[319] 8 - معاویة بن عمّار دُهنی گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «ابو بکر بر امام علی علیه السلام وارد شد و گفت: به راستی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در بارۀ جانشینی تو بعد از ایام غدیر (خُم) برای ما هیچ سخنی بیان نفرمود و من (هم در آن ایام غدیر) شهادت داده و اقرار نمودم که تو مولای من هستی و در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز به تو به عنوان امیرالمؤمنین سلام می کردم.

و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به ما گفت که تو جانشین او، وارث او و خلیفۀ او در مورد خانواده و زنانش هستی و به راستی که تویی وارث پیامبر و میراث او (نیز) به تو رسید، ولی به ما نگفت که تو بعد از ایشان جانشین برای امّتش هستی و هیچ جرم و گناهی در آن (خلافت) بین من و تو نیست (و ما به تو ستمی نکرده ایم) و هیچ گناهی هم بین ما و خدا وجود ندارد.

ص:393

بَیْنَکَ ، وَ لَا ذَنْبَ لَنَا فِیمَا بَیْنَنَا وَ بَیْنَ اللهِ تَعَالَی.

فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام: «إِنْ أَرَیْتُکَ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم حَتَّی یُخْبِرَکَ بِأَنِّی أَوْلَی بِالْأَمْرِ الَّذِی أَنْتَ فِیهِ مِنْکَ ، وَ أَنَّکَ إِنْ لَمْ تَعْزِلْ نَفْسَکَ عَنْهُ فَقَدْ خَالَفْتَ اللهَ وَ رَسُولَهُ صلی الله علیه و آله و سلم» فَقَالَ : إِنْ أَرَیْتَنِیهِ حَتَّی یُخْبِرَنِی بِبَعْضِ هَذَا اکْتَفَیْتُ بِهِ ، فَقَالَ علیه السلام: «فَتَلَقَّانِی إِذَا صَلَّیْتَ الْمَغْرِبَ حَتَّی أُرِیکَهُ » قَالَ : فَرَجَعَ إِلَیْهِ بَعْدَ الْمَغْرِبِ ، فَأَخَذَ بِیَدِهِ وَ أَخْرَجَهُ إِلَی مَسْجِدِ قُبَا، فَإِذَا هُوَ بِرَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم جَالِسٌ فِی الْقِبْلَةِ ، فَقَالَ لَهُ : «یَا فُلَانُ وَثَبْتَ عَلَی مَوْلَاکَ عَلِیٍّ علیه السلام وَ جَلَسْتَ مَجْلِسَهُ ، وَ هُوَ مَجْلِسُ النُّبُوَّةِ ، لَا یَسْتَحِقُّهُ غَیْرُهُ ، لِأَنَّهُ وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی، فَنَبَذْتَ أَمْرِی وَ خَالَفْتَ مَا قُلْتُهُ لَکَ ، وَ تَعَرَّضْتَ لِسَخَطِ اللهِ وَ سَخَطِی، فَانْزِعْ هَذَا السِّرْبَالَ الَّذِی تَسَرْبَلْتَهُ بِغَیْرِ حَقٍّ ، وَ لَا أَنْتَ مِنْ أَهْلِهِ ، وَ إِلَّا فَمَوْعِدُکَ النَّارُ».

قَالَ : فَخَرَجَ مَذْعُوراً لِیُسَلِّمَ الْأَمْرَ إِلَیْهِ ، وَ انْطَلَقَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَحَدَّثَ سَلْمَانَ بِمَا کَانَ وَ مَا جَرَی، فَقَالَ لَهُ سَلْمَانُ : لَیُبْدِیَنَّ هَذَا الْحَدِیثَ لِصَاحِبِهِ وَ لَیُخْبِرَنَّهُ بِالْخَبَرِ، فَضَحِکَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ قَالَ : «أَمَا إِنَّهُ سَیُخْبِرُهُ وَ لَیَمْنَعَنَّهُ إِنْ هَمَّ بِأَنْ یَفْعَلَ ، ثُمَّ قَالَ : لَا وَ اللهِ لَا یَذْکُرَانِ ذَلِکَ أَبَداً حَتَّی یَمُوتَا».

قَالَ : فَلَقِیَ صَاحِبَهُ فَحَدَّثَهُ بِالْحَدِیثِ کُلِّهِ ، فَقَالَ لَهُ : مَا أَضْعَفَ رَأْیَکَ وَ أَخْوَرَ عَقْلَکَ ، أَ مَا تَعْلَمُ أَنَّ ذَلِکَ مِنْ بَعْضِ سِحْرِ ابْنِ أَبِی کَبْشَةَ ، أَ نَسِیتَ سِحْرَ بَنِی هَاشِمٍ ، فَأَقِمْ عَلَی مَا أَنْتَ عَلَیْهِ .(1)

ص:394


1- (1) بصائر الدرجات: 278، ح 14؛ الإختصاص: 272؛ الخرائج و الجرائح: 807/2، ح 16؛ البحار: 228/41، ح 38.

علی علیه السلام فرمود: اگر پیامبر را به تو نشان دهم و ایشان شهادت دهد که من، نسبت به تو و غیر از تو به این منصب شایسته تر هستم، آیا قبول می کنی ؟ و اگر از این مقام دست نکشی با خدا و رسول او نافرمانی کرده ای. ابو بکر گفت: اگر پیامبر را به من نشان دهی که مرا به کمی از این سخنان خبر دهد (و گوشزد کند) کفایت می کند (و قبول می کنم).

حضرت فرمود: امشب بعد از نماز مغرب نزد من بیا تا پیامبر را به تو نشان دهم. بعد از نماز مغرب به سوی امیرالمؤمنین علیه السلام بازگشت و آنگاه حضرت دست او را گرفته و به مسجد قبا برد. دید رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در مسجد رو به قبله نشسته، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به ابوبکر فرمود: ای فلانی! با مولایت علی علیه السلام مخالفت کردی، به جای وی نشستی، جایگاهی که جایگاه نبوّت است در حالی که غیر از علی علیه السلام که جانشین من است کسی شایستۀ آن نیست. فرمان مرا کنار زدی (و پشت سر انداختی) و دستورم را مخالفت کردی، و به سوی غضب خدا و خشم من رفتی (و آن را برای خود خریدی)، پس این جامۀ خلافتی که به ناحق پوشیدی و شایستۀ آن نیستی را درآر (و آن را به علی علیه السلام واگذار) وگرنه وعده گاهت دوزخ است.

فرمود: پس ابوبکر با بی تابی خارج شد تا امر خلافت را به حضرت تسلیم کند و امیر المؤمنین علیه السلام هم رفت و سلمان را از ماجرا با خبر ساخت. سلمان عرض کرد: این را برای رفیقش (عمر) آشکار کرده و او را از ماجرا نیز باخبر می سازد. امیر المؤمنین خنده ای نموده و فرمود: او به زودی همین کار را می کند و به رفیقش خبر می دهد و او هم مانع انجام کارش می شود. سپس فرمود: به خدا قسم آن دو هیچ گاه متذکّر نمی شوند تا این که بمیرند.

گوید: ابو بکر عمر را دید و همۀ ماجرا را تعریف کرد. عمر به او گفت: وای بر تو، چقدر عقلت کم شده، به خدا قسم اکنون تو به سحر ابن ابی کبشه (منظورش

ص:395

[320] 9 - وَ عَنِ الْبَاقِرِ، عَنْ أَبِیهِ علیهما السلام أَنَّهُ قَالَ : «صَارَ جَمَاعَةٌ مِنَ النَّاسِ بَعْدَ مَوْتِ الْحَسَنِ علیه السلام إِلَی الْحُسَیْنِ علیه السلام، فَقَالُوا: یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ مَا عِنْدَکَ مِنْ أَعَاجِیبِ أَبِیکَ الَّتِی کَانَ یُرِینَاهَا؟ فَقَالَ : هَلْ تَعْرِفُونَ أَبِی ؟ قَالُوا: کُلُّنَا نَعْرِفُهُ ، فَرَفَعَ لَهُمْ سِتْراً کَانَ عَلَی بَابِ بَیْتٍ ، ثُمَّ قَالَ : انْظُرُوا فِی الْبَیْتِ ، فَنَظَرْنَا فَإِذَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام، فَقُلْنَا: هَذَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ نَشْهَدُ أَنَّکَ خَلِیفَةُ اللهِ حَقّاً وَ أَنَّکَ وَلَدُهُ ».(1)

[321] 10 - وَ رُوِیَ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ لِلْحَارِثِ الْهَمْدَانِیِ :

یَا حَارِ هَمْدَانَ مَنْ یَمُتْ یَرَنِی مِنْ مُؤْمِنٍ أَوْ مُنَافِقٍ قُبُلًا(2)

و هذا الکلام منه علیه السلام عامّ یتناول حیاته و الحال الذی بعد وفاته.

[322] 11 - وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ، عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ، عَنْ أَبَانٍ ، عَنْ بَشِیرٍ النَّبَّالِ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ علیه السلام قَالَ : «کُنْتُ خَلْفَ أَبِی علیه السلام وَ هُوَ عَلَی بَغْلَتِهِ ، فَنَظَرْتُ فَإِذَا رَجُلٌ فِی عُنُقِهِ سِلْسِلَةٌ وَ رَجُلٌ یَتْبَعُهُ ، فَقَالَ لِأَبِی علیه السلام: یَا عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ اسْقِنِی، فَقَالَ الرَّجُلُ الَّذِی خَلْفَهُ - وَ کَأَنَّهُ مُوَکَّلٌ بِهِ -: لَا تَسْقِهِ لَا سَقَاهُ اللهُ ، فَإِذَا هُوَ مُعَاوِیَةُ لَعَنَهُ اللهُ ».(3)

ص:396


1- (1) الخرائج و الجرائح: 811/2، ح 20؛ الایقاظ من الهجعة: 219، ح 20؛ إثبات الهداة: 48/4، ح 36.
2- (2) تفسیر القمی: 266/2؛ الأمالی الطوسی: 625، ح 5؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید: 43/18؛ الفصول المهمّة: 316/1، ح 368؛ البحار: 179/42؛ تفسیر البرهان: 787/4؛ تفسیر نور الثقلین: 547/4، ح 45.
3- (3) بصائر الدرجات: 285، ح 1؛ الإختصاص: 275؛ المناقب: 144/4؛ الخرائج و الجرائح: 812/2، ذیل ح 21؛ تفسیر الصافی: 349/4؛ الإیقاظ من الهجعة: 203، ح 19؛ البحار: 168/33.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است(1)) دچار شده ای، آیا سحر بنی هاشم را فراموش کردی. پس این خلافت را برگیر و آن [پندار] را رها کن».

[320] 9 - امام باقر علیه السلام به نقل از پدر بزرگوارشان امام سجّاد علیه السلام می فرماید: «بعد از شهادت امام حسن علیه السلام گروهی از مردم خدمت امام حسین علیه السلام رسیده، گفتند: ای فرزند رسول خدا! آیا از شگفتی هایی که پدرت به ما نشان می داد نزد تو نیز وجود دارد؟ فرمود: پدرم را می شناسید؟ گفتند: آری، همۀ ما او را می شناسیم، پس حضرت پرده ای را که بر درب خانه بود را بالا زد و فرمود: در خانه را نگاه کنید، چون نظر کردند امیرالمؤمنین علیه السلام را دیدند؛ و گفتند: این امرالمؤمنین علیه السلام است، شهادت می دهیم که تو به حق جانشین خدا و پسر امیر المؤمنین هستی».

[321] 10 - روایت شده که امیرالمؤمنین علیه السلام به حارث همْدانی فرمود: «ای حارث همدانی! هر کس بمیرد مرا [رو در رو] می بیند، مؤمن باشد یا منافق».

سلیمان بن حلّی گوید: و این کلام امام، عام است و [زمان] حیات حضرت و حالی که بعد از وفات است را شامل می شود.

[322] 11 - بشیر نبّال گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «پدرم سوار بر استری بود و من به دنبال او می رفتم که ناگهان مردی را دیدم که بر گردنش زنجیر بود و شخص دیگری با او می رفت. به پدرم گفت: ای علی بن حسین! مرا سیراب کن. مردی که پشت سر او بود - مثل این که مأمور او بود - گفت: او را سیراب نکن، خداوند او را سیراب نکند. و او معاویه لعنة الله علیه بود».

ص:397


1- (1) ابن اثیر در النهآیة چ: 144/4 گوید: مشرکین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را به ابی کبشه نسبت می دادند. او مردی از خزاعه بود که با قریش در عبادت بت ها مخالفت می کرد، پس چون پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز آن ها را در عبادت بت ها مخالفت می نمود ایشان را به ابی کبشه شبیه می نمودند.

[323] 12 - رَوَی أَبُو الصَّخْرِ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ جَدِّهِ : أَنَّهُ کَانَ مَعَ الْبَاقِرِ علیه السلام بِمِنًی وَ هُوَ یَرْمِی الْجِمَارَ، فَرَمَی وَ بَقِیَ فِی یَدِهِ خَمْسُ حَصَیَاتٍ ، فَرَمَی بِاثْنَتَیْنِ فِی نَاحِیَةٍ مِنَ الْجَمْرَةِ ، وَ بِثَلَاثٍ فِی نَاحِیَةٍ مِنْهَا، فَقَالَ لَهُ جَدِّی: جَعَلَنِیَ اللهُ فِدَاکَ لَقَدْ رَأَیْتُکَ صَنَعْتَ شَیْئاً مَا صَنَعَهُ أَحَدٌ، إِنَّکَ رَمَیْتَ بِحَصَیَاتِکَ فِی الْعَقَبَاتِ ، ثُمَّ رَمَیْتَ بَعْدَ ذَلِکَ یَمْنَةً وَ یَسْرَةً ، فَقَالَ : «نَعَمْ یَا ابْنَ الْعَمِّ ، إِذَا کَانَ فِی کُلِّ مَوْسِمٍ یُخْرِجُ اللهُ الْفَاسِقَیْنِ النَّاکِثَیْنِ غَضَّیْنِ طَرِیَّیْنِ فَیُصْلَبَانِ هَاهُنَا، لَا یَرَاهُمَا أَحَدٌ إِلَّا الْإِمَامَ ، فَرَمَیْتُ الْأَوَّلَ ثِنْتَیْنِ ، وَ الثَّانِیَ ثَلَاثاً لِأَنَّهُ أَکْفَرُ وَ أَظْهَرُ لِعَدَاوَتِنَا، وَ الْأَوَّلَ أَدْهَی وَ أَمَرُّ».(1)

[324] 13 - وَ عَنِ الصَّفَّارِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی الْبِلَادِ، عَنْ عُبَیْدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْخَثْعَمِیِّ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام، قَالَ : «خَرَجْتُ مَعَ أَبِی علیه السلام إِلَی بَعْضِ أَمْوَالِهِ فَلَمَّا صِرْنَا فِی الصَّحْرَاءِ اسْتَقْبَلَهُ شَیْخٌ ، فَنَزَلَ إِلَیْهِ أَبِی وَ سَلَّمَ عَلَیْهِ ، فَجَعَلْتُ أَسْمَعُهُ وَ هُوَ یَقُولُ لَهُ : جُعِلْتُ فِدَاکَ ، ثُمَّ تَسَاءَلَا طَوِیلًا، ثُمَّ وَدَّعَهُ أَبِی وَ قَامَ الشَّیْخُ وَ انْصَرَفَ ، وَ أَبِی یَنْظُرُ إِلَیْهِ حَتَّی غَابَ شَخْصُهُ عَنَّا، فَقُلْتُ لِأَبِی: مَنْ هَذَا الشَّیْخُ الَّذِی سَمِعْتُکَ تُعَظِّمُهُ فِی مُسَاءَلَتِکَ ؟ فَقَالَ : یَا بُنَیَّ هَذَا جَدُّکَ الْحُسَیْنُ علیه السلام».(2)

[325] 14 - وَ عَنِ الصَّفَّارِ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ یَحْیَی الْمَکْفُوفِ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی زِیَادٍ، عَنْ عَطِیَّةَ الْأَبْزَارِیِ أَنَّهُ قَالَ : «طَافَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم بِالْکَعْبَةِ ، فَإِذَا آدَمُ علیه السلام بِحِذَاءِ الرُّکْنِ الْیَمَانِیِّ فَسَلَّمَ عَلَیْهِ ، ثُمَّ انْتَهَی إِلَی الْحَجَرِ فَإِذَا نُوحٌ علیه السلام بِحِذَائِهِ - وَ هُوَ رَجُلٌ طَوِیلٌ فَسَلَّمَ عَلَیْهِ ».(3)

ص:398


1- (1) بصائر الدّرجات: 287، ح 8؛ الإختصاص: 277؛ المختصر: 13؛ المناقب: 157/4؛ الخرائج و الجرائح: 816/2، ح 22؛ البحار: 192/30، ح 52 (از بصائر).
2- (2) بصائر الدّرجات: 282، ح 18 (از امام کاظم علیه السلام)؛ الخرائج و الجرائح: 819/2، ح 30؛ المحتضر: 12.
3- (3) بصائر الدّرجات: 278، ح 13؛ الخرائج و الجرائح: 819/2، ح 31؛ المحتضر: 13.

[323] 12 - ابو الصخر گوید: پدرم از جدّم به من خبر داد که همراه با امام باقر علیه السلام در مِنا بودم در حالی که رمی جمرات می کرد، و پس از رمی در دستش پنج ریگ هنوز باقی بود، پس دو ریگ از آن را در ناحیه ای از جَمَره و سه ریگ دیگر را در موضعی دیگر زدند. جدّم به حضرت گفت: فدایت شوم، همانا از شما کاری را دیدم که تا به حال ندیده بودم، شما با سنگ ریزه هایی رمی کردی، آنگاه بعد از آن راست و چپ جمره را رمی نمودید. حضرت فرمود: «آری ای پسر عمو، چون هر موسم حجّی فرا رسد خداوند دو نفر فاسق پیمان شکن را تر و تازه (از قبر) خارج می کند و این جا به دار می زند، که آن دو را جز امام نمی بیند، پس اوّلی را به دو سنگ و دوّمی را به سه سنگ رمی نمودم، چون دوّمی کُفرش بیشتر و دشمنی اش با ما آشکارتر بود، ولی اوّلی سخت تر و تلخ تر بود».

[324] 13 - عبید بن عبدالرحمن گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «با پدرم به طرف یکی از املاک او رفتیم، هنگامی که به بیابان رسیدیم، پیرمردی به استقبال پدرم آمد، پدرم نزد او رفته و بر او سلام نمود، شنیدم که به او می فرمود: فدایت شوم، سپس مدّتی طولانی با هم صحبت نمودند، آنگاه پدرم با او خداحافظ نمود و آن شیخ بلند شد و رفت و پدرم به او نگاه می کردند تا ایشان از ما دور شدند.

به پدرم عرض کردم: این پیرمرد که بود که جمله ای از شما شنیدم که به او فرمودید که تا به حال برای کسی آن را از شما نشنیده بودم ؟

فرمود: فرزندم! این جدّت حسین علیه السلام است».

[325] 14 - عطیه ابزاری گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در کعبه طواف می نمود که آدم علیه السلام را به موازات رکن یمانی دید و بر او سلام نمود، آنگاه در حجر الأسود نوح علیه السلام را به موازات خود دید که مردی بلند قامت بود و بر او [نیز] سلام نمود.

ص:399

[326] 15 - وَ عَنِ الصَّفَّارِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَیْنِ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ، عَنْ أَبَانٍ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام، قَالَ : قُلْتُ لَهُ : مَا فَضْلُنَا عَلَی مَنْ خَالَفَکُمْ ، فَوَ اللهِ إِنِّی لَأَرَی الرَّجُلَ مِنْهُمْ أَرْخَی بَالًا، وَ أَنْعَمَ عَیْشاً، وَ أَحْسَنَ حَالًا، وَ أَطْمَعَ فِی الْجَنَّةِ .

قَالَ : فَسَکَتَ عَنِّی حَتَّی إِذَا کُنَّا بِالْأَبْطَحِ مِنْ مَکَّةَ وَ رَأَیْنَا النَّاسَ یَضِجُّونَ إِلَی اللهِ تَعَالَی فَقَالَ : «یَا أَبَا مُحَمَّدٍ هَلْ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ ؟» قُلْتُ : أَسْمَعُ ضَجِیجَ النَّاسِ إِلَی اللهِ تَعَالَی، قَالَ : «مَا أَکْثَرَ الضَّجِیجَ وَ الْعَجِیجَ وَ أَقَلَّ الْحَجِیجَ !! وَ الَّذِی بَعَثَ بِالنُّبُوَّةِ مُحَمَّداً صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ عَجَّلَ بِرُوحِهِ إِلَی الْجَنَّةِ مَا یَتَقَبَّلُ اللهُ إِلَّا مِنْکَ وَ مِنْ أَصْحَابِکَ خَاصَّةً » قَالَ : ثُمَّ مَسَحَ یَدَهُ عَلَی وَجْهِی، فَنَظَرْتُ وَ إِذَا أَکْثَرُ النَّاسِ خَنَازِیرُ وَ حَمِیرٌ وَ قِرَدَةٌ إِلَّا رَجُلٌ .(1)

[327] 16 - وَ عَنْ أَبِی سُلَیْمَانَ دَاوُدَ عَنْ عَبْدِ اللهِ ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: أَنَا مَوْلَاکَ وَ مِنْ شِیعَتِکَ ، ضَعِیفٌ ضَرِیرٌ، فَاضْمَنْ لِیَ الْجَنَّةَ ، قَالَ : «أَ وَ لَا أُعْطِیکَ عَلَامَةَ الْأَئِمَّةِ أَوْ غَیْرِهِمْ ؟» قُلْتُ : وَ مَا عَلَیْکَ أَنْ تَجْمَعَهُمَا لِی، قَالَ : «وَ تُحِبُّ ذَلِکَ ؟» قُلْتُ : وَ کَیْفَ لَا أُحِبُّ ، فَمَا زَادَ أَنْ مَسَحَ عَلَی بَصَرِی فَأَبْصَرْتُ جَمِیعَ الْأَئِمَّةِ عِنْدَهُ ، ثُمَّ مَا فِی السَّقِیفَةِ الَّتِی کَانَ فِیهَا جَالِساً.

ثُمَّ قَالَ : «یَا أَبَا مُحَمَّدٍ مُدَّ بَصَرَکَ فَانْظُرْ مَا ذَا تَرَی بِعَیْنِکَ ؟» قَالَ : فَوَ اللهِ مَا أَبْصَرْتُ إِلَّا

ص:400


1- (1) بصائر الدّرجات: 271، ح 6؛ الخرائج و الجرائح: 821/2، ح 34؛ البحار: 27/29، ح 2.

[326] 15 - ابوبصیر گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: ما چه فضیلتی بر مخالفان خود داریم ؟! در حالی که به خدا قسم من افرادی از آنان را می بینم که آسوده تر (از ما) و زندگی بهتری داشته و حالشان نیکوتر است و امیدشان به (رفتن به) بهشت بیشتر است.

گوید: امام ساکت شد تا این که به سرزمین ابطح مکّه رسیدیم و مردمی را دیدیم که به سوی خدا می نالیدند، حضرت فرمود: «ای ابا محمّد! [کنیۀ ابوبصیر] آیا آنچه من می شنوم را می شنوی ؟» عرض کردم: صدای ناله های مردم به سوی خدا را می شنوم. فرمود: «سر و صدا چه زیاد و حاجی چه کم است!! سوگند به کسی که محمّد صلی الله علیه و آله و سلم را به پیامبری برگزیده خداوند فقط از تو و یاران تو قبول می کند». آنگاه دستش را به صورتم کشید و دیدم اکثر مردم به جز مردی از آن ها به صورت خوک و الاغ و بوزینه هستند.

[327] 16 - ابوبصیر گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: من غلام شما و از شیعیان شما هستم، ناتوان و کور، پس بهشت را برای من ضمانت کن. حضرت فرمود: «نمی خواهی نشانه (و یکی از شگفتی های) ائمّه را به تو عطا کنم ؟» عرض کردم: چه می شود که هر دو (هم نشانه و هم ضمانت) را برای من جمع فرمایی ؟ فرمود: «دوست داری (آن نشانه را ببینی)؟» گفتم: چگونه آن را دوست ندارم ؟ پس دست مبارک به دیده ام کشید و تمام امامان علیهم السلام را نزد آن حضرت و سپس آنچه در خانه ای که در آن نشسته بودم را دیدم.

آنگاه فرمود: «ای ابا محمّد! چشم باز کن ببین با آن چه می بینی ؟» ابو بصیر گفت: به خدا قسم جز سگ یا خوک یا بوزینه ندیدم، (تعجّب کرده) عرض کردم: این خلق مسخ شده کیانند؟ فرمود: «این ها که می بینی تودۀ امّت اند و اگر برای مردم پرده

ص:401

کَلْباً أَوْ خِنْزِیراً أَوْ قِرْداً، قُلْتُ : مَا هَذَا الْخَلْقُ الْمَمْسُوخُ ؟ قَالَ : «هَذَا الَّذِی تَرَی هُوَ السَّوَادُ الْأَعْظَمُ ، وَ لَوْ کُشِفَ الْغِطَاءُ لِلنَّاسِ مَا نَظَرَ الشِّیعَةُ إِلَی مَنْ خَالَفَهُمْ إِلَّا فِی هَذِهِ الصُّورَةِ ».

ثُمَّ قَالَ : «یَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنْ أَحْبَبْتَ تَرَکْتُکَ عَلَی حَالِکَ هَذَا وَ حِسَابُکَ عَلَی اللهِ ، وَ إِنْ أَحْبَبْتَ ضَمِنْتُ لَکَ عَلَی اللهِ الْجَنَّةَ ، وَ رَدَدْتُکَ إِلَی حَالِکَ الْأَوَّلِ » قُلْتُ : لَا حَاجَةَ لِی فِی النَّظَرِ إِلَی هَذَا الْخَلْقِ الْمَنْکُوسِ ، رُدَّنِی رُدَّنِی إِلَی حَالَتِی، فَمَا لِلْجَنَّةِ عِوَضٌ ، فَمَسَحَ یَدَهُ عَلَی عَیْنِی فَرَجَعْتُ کَمَا کُنْتُ .(1)

[328] 17 - وَ عَنِ الصَّفَّارِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ جَبَلَةَ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، قَالَ : حَجَجْتُ مَعَ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام فَلَمَّا کُنَّا فِی الطَّوَافِ قُلْتُ لَهُ : یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ یَغْفِرُ اللهُ لِهَذَا الْخَلْقِ ؟ قَالَ : «إِنَّ أَکْثَرَ مَنْ تَرَی قِرَدَةٌ وَ خَنَازِیرُ» قُلْتُ : أَرِنِیهِمْ ، فَتَکَلَّمَ بِکَلِمَاتٍ ثُمَّ أَمَرَّ یَدَهُ عَلَی بَصَرِی، فَرَأَیْتُهُمْ کَمَا قَالَ ، فَقُلْتُ : رُدَّ عَلَیَّ بَصَرِیَ الْأَوَّلَ ، فَدَعَا فَرَأَیْتُهُمْ کَمَا رَأَیْتُهُمْ فِی الْمَرَّةِ الْأُولَی.

ثُمَّ قَالَ : «أَنْتُمْ فِی الْجَنَّةِ تُحْبَرُونَ وَ بَیْنَ أَطْبَاقِ النَّارِ تُطْلَبُونَ فَلَا تُوجَدُونَ ، ثُمَ قَالَ : وَ اللهِ لَا یَجْتَمِعُ فِی النَّارِ مِنْکُمُ اثْنَانِ لَا وَ اللهِ وَ لَا وَاحِدٌ».(2)

[329] 18 - وَ عَنِ الصَّفَّارِ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِیِّ ، قَالَ : قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: «إِنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم قَالَ لِعَلِیٍّ علیه السلام: «إِذَا أَنَا

ص:402


1- (1) الخرائج و الجرائح: 821/2، ح 35؛ إثبات الهداة: 114/4، ح 54؛ البحار: 30/27، ح 3؛ مدینة المعاجز: 176/5، ح 138.
2- (2) بصائر الدّرجات: 270، ح 4؛ الخرائج و الجرائح: 827/2، ح 40؛ البحار: 79/47، ح 58 و 118/68، ح 44.

برداشته شود (و صورت حقیقی آن ها آشکار شود) مردم شیعه مخالفین خود را جز در این صورت مسخ شده نخواهند دید.

آنگاه فرمود: ای ابا محمّد! اگر خواهی تو را بر این حال (بینایی) گذارم ولی حسابت با خدا باشد، و اگر دوست می داری در پیشگاه خدا بهشت را برایت ضمانت کنم، و تو را به حال اوّلت (نابینایی) بازگردانم».

عرض کردم: مرا هیچ حاجتی در نگاه کردن به این مردم وارونه نیست، مرا به حالت اوّل بازگردان که هیچ چیز عوض بهشت نیست. پس دست مبارک بر دیده ام کشید و به آن حال که بودم بازگشتم.

[328] 17 - ابو بصیر گوید: با امام صادق علیه السلام به حجّ رفتم، در هنگام طواف به ایشان عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! آیا خداوند این مردمان را می آمرزد؟ فرمود: «بیشتر آن هایی که می بینی بوزینه و خوکند». عرض کردم: آن ها را به من نشان بده. امام سخنانی با خود گفت و آن گاه دستش را بر چشمم کشید، در این هنگام آنان (حاجیان) را همان گونه که فرموده بود، دیدم. عرض کردم: چشمم را به حال اوّل بازگردان، پس دعا کرد و و من آن ها را مثل بار اوّل دیدم.

آنگاه فرمود: «شما در بهشت شادمان خواهید بود و آنان در دوزخ جستجویتان می کنند و شما را آنجا نمی یابند. سپس فرمود: به خدا قسم در جهنّم دو نفر از شما هم (با آن ها) جمع نخواهد شد، نه به خدا یک نفر هم جمع نخواهد شد».

[329] 18 - حفص بن بختری گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به علی علیه السلام فرمود: «از دنیا که رفتم، هفت مشک از آب «چاه غَرْس» [چاهی است در مدینه] بکش و سپس مرا با آن غسل ده و کفن کن و (چون از کار غسل و کفن تمام شدی)،

ص:403

مِتُّ فَاسْتَقِ لِی سَبْعَ قِرَبِ مَاءٍ مِنْ بِئْرِ غَرْسٍ ، ثُمَّ غَسِّلْنِی وَ کَفِّنِّی وَ خُذْ بِمَجَامِعِی، وَ أَجْلِسْنِی وَ اسْأَلْنِی عَمَّا شِئْتَ ، وَ احْفَظْ عَنِّی وَ اکْتُبْ ، فَإِنَّکَ لَا تَسْأَلُنِی عَنْ شَیْ ءٍ إِلَّا أَخْبَرْتُکَ بِهِ .

قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: فَأَنْبَأَنِی بِمَا هُوَ کَائِنٌ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ ».(1)

[330] 19 - وَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «کَانَ عَلِیٌّ علیه السلام مُحَدَّثاً» قُلْتُ : وَ مَا آیَةُ الْمُحَدَّثِ ؟ قَالَ : «یَأْتِیهِ الْمَلَکُ فَیَنْکُتُ عَلَی قَلْبِهِ بِکَیْتَ وَ کَیْتَ ».(2)

[331] 20 - وَ قَالَ ابْنُ أَبِی یَعْفُورٍ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: إِنَّا نَقُولُ إِنَّ عَلِیّاً علیه السلام یُنْکَتُ فِی أُذُنِهِ أَوْ یُقْذَفُ فِی قَلْبِهِ أَوْ أَنَّهُ کَانَ مُحَدَّثاً، فَلَمَّا أَکْثَرْتُ عَلَیْهِ ، قَالَ لِی «إِنَّ عَلِیّاً علیه السلام کَانَ یَوْمَ قُرَیْظَةَ وَ النَّضِیرِ: جَبْرَئِیلُ علیه السلام عَنْ یَمِینِهِ ، وَ مِیکَائِیلُ علیه السلام عَنْ یَسَارِهِ یُحَدِّثَانِهِ ».(3)

[332] 21 - وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «إِنَّ اللهَ لَمْ یُخْلِ الْأَرْضَ مِنْ عَالِمٍ ، یَعْلَمُ الزِّیَادَةَ وَ النُّقْصَانَ فِی الْأَرْضِ ، فَإِذَا زَادَ الْمُؤْمِنُونَ شَیْئاً رَدَّهُمْ ، وَ إِذَا نَقَصُوا أَکْمَلَهُ لَهُمْ ، فَقَالَ : خُذُوهُ کَامِلًا، وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَالْتَبَسَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَمْرُهُمْ ، وَ لَمْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ ».(4)

ص:404


1- (1) بصائر الدّرجات: 284، ح 10 (به سند دیگر)؛ الخرائج و الجرائح: 827/2، ح 41.
2- (2) بصائر الدّرجات: 322، ح 4؛ رجال الکشی: 15، ح 36؛ الأمالی الطوسی: 407، ح 914، با زیادی: «و کان سلمان محدثا»؛ الخرائج و الجرائح: 830/2، ح 46؛ البحار: 326/22، ح 31 و 67/26، ح 4.
3- (3) بصائر الدرجات: 321، ح 2؛ الإختصاص: 286 (به سندی دیگر)؛ الخرائج و الجرائح: 830/1، ح 46.
4- (4) بصائر الدرجات: 331، ح 1 (با کمی اختلاف)؛ الامامة و التبصرة: 29، ح 11؛ الغیبة النعمانی: 138، ح 3؛ دلائل الامامة طبری: 232؛ علل الشرائع: 199، ح 22 و 28 و 31 (به سندی دیگر)؛ کمال الدین: 203، ح 11؛ الخرائج و الجرائح: 830/2، ذیل ح 46.

اطراف کفن را بگیر و مرا بنشان و هرچه می خواهی بپرس و به یاد بسپار و بنویس، که هیچ چیز از من نپرسی جز اینکه جوابت دهم.

علی علیه السلام فرمود: مرا از آنچه را تا روز قیامت باید باشد، خبر داد».

[330] 19 - ابو بصیر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «حضرت علی علیه السلام محدَّث بود». عرض کردم: نشانۀ محدّث بودن چیست ؟ فرمود: «فرشته ای می آید و بر دل او چنین و چنان الهام می کند».

[331] 20 - عبد الله بن ابی یعفور گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: ما می گوییم علی علیه السلام کسی بود که در گوشش زمزمه و در قلبش افکنده می شد یا این که او محدَّث بود. چون حضرت دید من چنین می گویم، به من فرمود: «با حضرت علی علیه السلام در روز بنی قریظه و بنی نضیر، جبرئیل از سمت راست و میکائیل از سمت چپ سخن و حدیث می گفتند».

[332] 21 - ابو بصیر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «خداوند زمین را از عالمی که آشنای به زیادی و نقصان باشد خالی نخواهد گذاشت، هرگاه مؤمنین چیزی در دین بیافزایند آن ها را بر می گرداند و اگر چیزی را کم کنند آن را درست و کامل می کند. و فرمود: دین را کامل و تمام به کار بندید، اگر چنین نباشد مؤمنان در مسائل دینی به اشتباه می افتند و فرقی بین حق و باطل نخواهند گذاشت».

ص:405

[333] 22 - وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ قَالَ : أَخْبَرَنَا عَلِیُّ بْنُ النُّعْمَانِ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِسْمَاعِیلَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ ، عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ ، عَنْ ضُرَیْسٍ ، قَالَ : کُنْتُ أَنَا وَ أَبُو بَصِیرٍ عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام، فَقَالَ لَهُ أَبُو بَصِیرٍ: بِمَ یَعْلَمُ عَالِمُکُمْ ؟ قَالَ : «إِنَّ عَالِمَنَا لَا یَعْلَمُ الْغَیْبَ ، وَ لَوْ وَکَلَهُ اللهُ إِلَی نَفْسِهِ لَکَانَ کَبَعْضِکُمْ ، وَ لَکِنْ یُحَدَّثُ فِی السَّاعَةِ بِمَا یَحْدُثُ بِاللَّیْلِ وَ فِی السَّاعَةِ بِمَا یَحْدُثُ بِالنَّهَارِ، الْأَمْرَ بَعْدَ الْأَمْرِ، وَ الشَّیْ ءَ بَعْدَ الشَّیْ ءِ بِمَا یَکُونُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ ».(1)

[334] 23 - وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: «مَا تَرَکَ اللهُ الْأَرْضَ بِغَیْرِ عَالِمٍ ، یَنْقُصُ مَا یُزَادُ، وَ یَزِیدُ مَا یَنْقُصُ ، وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَاخْتَلَطَ عَلَی النَّاسِ أَمْرُهُمْ ».(2)

[335] 24 - وَ سَأَلَهُ بُرَیْدٌ الْعِجْلِیُّ : عَنِ الْفَرْقِ بَیْنَ الرَّسُولِ وَ النَّبِیِّ وَ الْمُحَدَّثِ ؟ فَقَالَ علیه السلام: «الرَّسُولُ تَأْتِیهِ الْمَلَائِکَةُ ظَاهِرِینَ ، وَ تُبَلِّغُهُ الْأَمْرَ وَ النَّهْیَ عَنِ اللهِ تَعَالَی، وَ النَّبِیُّ الَّذِی یُوحَی إِلَیْهِ فِی مَنَامِهِ لَیْلًا وَ نَهَاراً، فَمَا رَأَی فَهُوَ کَمَا رَأَی، وَ الْمُحَدَّثُ یَسْمَعُ کَلَامَ الْمَلَائِکَةِ ، وَ لَا یَرَی الشَّخْصَ ، فَیُنْقَرُ فِی أُذُنِهِ ، وَ یُنْکَتُ فِی قَلْبِهِ وَ صَدْرِهِ ».(3)

[336] 25 - وَ عَنِ الصَّفَّارِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ، عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ ، عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْکَرَکِیِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ ، عَنْ زُرْعَةَ ، عَنْ سَمَاعَةَ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ، قَالَ : خَرَجْتُ مَعَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام إِلَی مَکَّةَ ، فَلَمَّا وَافَیْنَا إِلَی

ص:406


1- (1) بصائر الدّرجات: 325، ح 2 و 3 (با کمی اختلاف)؛ الخرائج و الجرائح: 831/2، صدر ح 47.
2- (2) بصائر الدّرجات: 332، ح 8 (به سندی دیگر)؛ کمال الدّین: 204، ح 16؛ علل الشّرائع: 201، ح 32؛ الخرائج و الجرائح: 832/2، ح 47.
3- (3) بصائر الدّرجات: 368، ح 1؛ الکافی: 177/1، ح 4؛ الإختصاص: 328؛ الخرائج و الجرائح: 832/2، ذیل ح 47.

[22] 333 - ضریس گوید: من و ابوبصیر نزد امام باقر علیه السلام بودیم. ابوبصیر به ایشان عرض کرد: عالِم شما چگونه شناخته می شود؟ فرمود: «عالِم ما غیب نمی داند و اگر خدا او را به خود وانهد همچون یکی از شما خواهد بود، لیکن او در هر لحظه، از آن چه در شب یا در روز، یکی پس از دیگری رخ می دهد و از هر آن چه تا روز رستاخیز پیش می آید سخن می گوید».

[334] 23 - و امام باقر علیه السلام فرمود: «خدا زمین را بدون عالم نگذارد تا آنچه بیفزایند کم کند و آنچه کم گذارند بیفزاید و اگر چنین نباشد امور بر مردم مشتبه می شود».

[335] 24 - برید عجلی از امام صادق علیه السلام در مورد فرق بین رسول و نبی و محدَّث پرسید، حضرت فرمود: «رسول کسی است که ملائکه (و به خصوص فرشتۀ وحی) آشکارا نزد او آمده و امر و نهی را از طرف خداوند برای او می آورند، و نبی کسی است که در خواب - چه شب چه روز - به او وحی می شود (فرشتۀ وحی را در خواب می بیند) و هر چه در خواب دید واقعیت است، و محدَّث کسی است که سخن ملائکه را می شنود ولی کسی [از ملائکه] را نمی بیند، و (آن صدا) به گوش او می خورد و به قلب و سینه اش الهام می گردد».(1)

ص:407


1- (1) محدّث جزائری رحمه الله در خصوص فرق بین رسول و نبی گوید: علماء اسلام دربارۀ تفاوت میان نبی و رسول اختلاف کرده اند، بعضی آن ها را مترادف دانسته و بعضی فرق آن ها در این دانسته اند که رسول معجزه و کتاب آسمانی دارد، امّا نبی صرف (یعنی نبیی که رسول نیست)، کسی است که کتابی بر او نازل نشده، بلکه مردم را به کتاب قبل از خود دعوت می کند. برخی دیگر گویند: همانا کسی که صاحب معجزه و کتاب بوده و ناسخ شریعت قبل از خود باشد، رسول است و کسی که جامع این خصائل نباشد، نبی است و رسول نیست. برخی دیگر گویند: کسی که ملَک به نحو ظاهر به نزد او آمده و مأمور به دعوت خلق است رسول است و کسی که چنین نیست بلکه ملک را در خواب می بیند، نبی است، این وجوه را فخر رازی و غیر او ذکر کرده اند و ظاهر احادیث ما صحّت قول آخر را تأیید می کند، به واسطۀ آنچه که قبلاً درباره تعداد مرسلین و پنج نفر بودن ناسخان شریعت ذکر کردیم. (النور المبین فی قصص الأنبیاء و المرسلین: 7)

الْأَبْوَاءِ - وَ کَانَ علیه السلام عَلَی رَاحِلَتِهِ وَ کُنْتُ أَمْشِی - فَإِذَا قَطِیعُ غَنَمٍ ، وَ نَعْجَةٍ قَدْ تَخَلَّفَتْ وَ هِیَ تَصِیحُ بِسَخْلَةٍ لَهَا، وَ کُلَّمَا قَامَتِ السَّخْلَةُ صَاحَتِ النَّعْجَةُ حَتَّی تَتْبَعَهَا، فَقَالَ لِی: «یَا عَبْدَ الْعَزِیزِ أَ تَدْرِی مَا تَقُولُ هَذِهِ النَّعْجَةُ لِسَخْلَتِهَا؟» قُلْتُ : لَا وَ اللهِ ، قَالَ : «إِنَّهَا تَقُولُ لَهَا: الْحَقِی بِالْقَطِیعِ فَإِنَّ أُخْتَکِ فِی الْعَامِ الْأَوَّلِ تَخَلَّفَتْ عَنِ الْقَطِیعِ فِی هَذَا الْمَوْضِعِ فَأَکَلَهَا الذِّئْبُ ».(1)

[337] 26 - وَ عَنِ الصَّفَّارِ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ عُمَرَ أَخْبَرَنَا بَشِیرٌ النَّبَّالُ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ ، قَالَ : دَخَلَ رَجُلٌ مِنْ مَوَالِی أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام، فَقَالَ لَهُ : أَ رَأَیْتَ أَنْ تَتَغَدَّی عِنْدِی، فَقَامَ علیه السلام فَمَضَی مَعَهُ ، فَلَمَّا دَخَلَ بَیْتَهُ ، وَضَعَ لَهُ سَرِیراً فَقَعَدَ عَلَیْهِ ، وَ کَانَ تَحْتَهُ زَوْجُ حَمَامٍ ، فَذَهَبَ الرَّجُلُ لِیَحْمِلَ طَعَامَهُ ، وَ عَادَ إِلَیْهِ فَوَجَدَهُ یَضْحَکُ . فَقَالَ : أَضْحَکَ اللهُ سِنَّکَ مِمَّ تَضْحَکُ ؟ فَقَالَ : «إِنَّ حَمَامَکَ هَذَا هَدَرَ الذَّکَرُ عَلَی الْأُنْثَی، فَقَالَ : یَا سَکَنِی وَ عِرْسِی وَ اللهِ مَا عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ أَحَدٌ أَحَبَّ إِلَیَّ مِنْکِ مَا خَلَا هَذَا الْقَاعِدَ عَلَی السَّرِیرِ» فَقُلْتُ لَهُ : وَ تَفْهَمُ ذَلِکَ ؟ قَالَ : «نَعَمْ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ (2)».(3)

[338] 27 - وَ عَنْ جَمَاعَةٍ ، أَخْبَرَنَا أَبُو الْحَسَنِ غَسَقٍ ، أَخْبَرَنَا أَبِی، أَخْبَرَنَا الْفَضْلُ بْنُ یَعْقُوبَ الْبَغْدَادِیُّ ، أَخْبَرَنَا الْهَیْثَمُ بْنُ جَمِیلٍ ، أَخْبَرَنَا عَمْرُو بْنُ عُبَیْدٍ، عَنْ عِیسَی بْنِ سَلَّامٍ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ نَصْرِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام قَالَ : «بَیْنَا النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم جَالِسٌ مَعَ

ص:408


1- (1) بصائر الدّرجات: 347، ح 2؛ الإختصاص: 294؛ دلائل الامامة طبری: 88؛ الخرائج و الجرائح: 832/2، ح 48.
2- (2) النمل (27):16.
3- (3) بصائر الدّرجات: 346، ح 25 (با کمی اختلاف)؛ الخرائج و الجرائح: 833/2، ح 49؛

[336] 25 - عبدالعزیز گوید: با حضرت زین العابدین علیه السلام به جانب مکّه رهسپار شدیم همین که از ابواء(1) گذشتیم، آن حضرت سوار بود و من پیاده، به گلّه گوسفندی رسیدیم که یک میش از گله عقب مانده بود و برۀ خود را صدا می کرد، همین که بره از جای حرکت می کرد صدای میش بلند می شود و بره از پی صدا می رفت. امام فرمود: «ای عبدالعزیز! می دانی میش به بره اش چه می گوید؟» گفتم: نه به خدا [نمی دانم]. فرمود: «می گوید: خودت را به گلّه برسان. چون خواهرت سال قبل در همین محل از گلّه عقب ماند و گرگ او را خورد».

[337] 26 - علی بن ابی حمزه گوید: یکی از ارادتمندان امام کاظم علیه السلام خدمت امام رسیده عرض کرد: (مشتاقم) امروز نهار در خدمت من باشید. امام از جای حرکت نموده با او رفت، چون وارد خانه شد تختی برای امام گذاشت و امام روی آن نشست. زیر تخت یک جفت کبوتر بود. آن مرد رفت که برای امام غذا بیاورد، موقعی که برگشت امام علیه السلام را خندان دید، عرض کرد: [سرورم] خداوند شما را بخنداند، از چه می خندید؟ فرمود: «این کبوتر به مادّۀ خود اظهار علاقه می کرد، به او می گفت: (همسرم)، ای آرام بخش من! و ای عروس من (همسر من)! به خدا روی زمین کسی را از تو بیشتر دوست ندارم جز این شخصی که روی تخت نشسته است». به امام عرض کردم: شما (زبان) آن را می فهمید؟ فرمود: «آری، «زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده، و از هر چیز به ما عطا گردیده است - نمل: 16»».

[338] 27 - علی بن نصر بن سنان گوید: امام مجتبی علیه السلام فرمود: «روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با اصحاب نشسته بود که بادی از غرب وزیدن گرفت، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به باد فرمود: ای باد! برادرانمان را به تو می سپارم، آن ها را به ما باز گردان.

ص:409


1- (1) ابواء، روستایی در شمال مدینه و نزدیک به آن است که تا جُحفه هشت فرسنگ فاصله دارد. قبر آمنه، مادر گرامی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز در آن جا است. (نک: معجم البلدان: 79/1)

أَصْحَابِهِ إِذْ أَقْبَلَتِ الرِّیحُ الدَّبُورُ، فَقَالَ لَهَا النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم: أَیَّتُهَا الرِّیحُ إِنِّی أَسْتَوْدِعُکِ إِخْوَانَنَا فَرُدِّیهِمْ إِلَیْنَا، قَالَتْ : قَدْ أُمِرْتُ فَالسَّمْعَ وَ الطَّاعَةَ لَکَ ، فَدَعَا بِبِسَاطٍ کَانَ أُهْدِیَ إِلَیْهِ ، ثُمَّ بَسَطَهُ ، ثُمَّ دَعَا بِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَأَجْلَسَهُ عَلَیْهِ ، ثُمَّ دَعَا بِأَبِی بَکْرٍ، وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ ، وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ ، وَ طَلْحَةَ ، وَ الزُّبَیْرِ، وَ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ ، وَ عَمَّارِ بْنِ یَاسِرٍ، وَ الْمِقْدَادِ بْنِ الْأَسْوَدِ، وَ أَبِی ذَرٍّ، وَ سَلْمَانَ ، فَأَجْلَسَهُمْ عَلَیْهِ . ثُمَّ قَالَ : أَمَا إِنَّکُمْ سَائِرُونَ إِلَی مَوْضِعٍ فِیهِ عَیْنُ مَاءٍ، فَانْزِلُوا وَ تَوَضَّئُوا وَ صَلُّوا رَکْعَتَیْنِ ، وَ أَدُّوا إِلَیَّ الرِّسَالَةَ کَمَا تُؤَدَّی إِلَیْکُمْ .

ثُمَّ قَالَ : أَیَّتُهَا الرِّیحُ اسْتَعْلِی بِإِذْنِ اللهِ ، فَحَمَلَتْهُمُ الرِّیحُ حَتَّی رَمَتْهُمْ إِلَی بِلَادِ الرُّومِ عِنْدَ أَصْحَابِ الْکَهْفِ ، فَنَزَلُوا وَ تَوَضَّئُوا وَ صَلَّوْا، فَأَوَّلُ مَنْ تَقَدَّمَ إِلَی بَابِ الْکَهْفِ أَبُو بَکْرٍ، فَسَلَّمَ فَلَمْ یَرُدُّوا، ثُمَّ عُمَرُ فَلَمْ یَرُدُّوا، ثُمَّ تَقَدَّمَ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ یُسَلِّمُ فَلَمْ یَرُدُّوا.

ثُمَّ قَامَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَأَفَاضَ عَلَیْهِ الْمَاءَ وَ صَلَّی رَکْعَتَیْنِ ، ثُمَّ مَشَی إِلَی بَابِ الْغَارِ، فَسَلَّمَ بِأَحْسَنِ مَا یَکُونُ مِنَ السَّلَامِ ، فَانْصَدَعَ الْکَهْفُ ، ثُمَّ قَامُوا إِلَیْهِ فَصَافَحُوهُ وَ سَلَّمُوا عَلَیْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِینَ وَ قَالُوا: یَا بَقِیَّةَ اللهِ فِی خَلْقِهِ بَعْدَ رَسُولِهِ ، وَ عَلَّمَهُمْ مَا أَمَرَهُ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم، ثُمَّ رَدَّ الْکَهْفَ کَمَا کَانَ ، فَحَمَلَتْهُمُ الرِّیحُ فَرَمَتْ بِهِمْ فِی مَسْجِدِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم، وَ قَدْ خَرَجَ صلی الله علیه و آله و سلم لِصَلَاةِ الْفَجْرِ فَصَلَّوْا مَعَهُ ».(1)

[339] 28 - وَ عَنْ جَمَاعَةٍ ، أَخْبَرَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَحْمَدَ الْبَرْمَکِیُّ ، أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ دَاهِرِ بْنِ یَحْیَی الْأَحْمَرِیُّ ، أَخْبَرَنَا أَبِی، عَنِ الْأَعْمَشِ ، أَخْبَرَنَا أَبُو سُفْیَانَ ، عَنْ أَنَسٍ ، قَالَ :

ص:410


1- (1) الخرائج و الجرائح: 835/2، ح 51؛ البحار: 142/39، ح 8.

باد گفت: به من دستور داده شده از شما اطاعت نمایم. حضرت سفره ای که به وی اهدا شده بود را خواست و آن را پهن کرد. سپس حضرت علی علیه السلام را صدا زد و بر سر سفره نشاند. آنگاه ابو بکر، عمر، عثمان، عبد الرحمن بن عوف، طلحه، زبیر، سعد بن ابی وقاص، عمّار بن یاسر، مقداد، ابوذر و سلمان را نیز صدا زد و بر سر سفره نشاند و فرمود: شما به جایی خواهید رفت که در آن چشمه آبی است، پیاده شوید و وضو بگیرید و دو رکعت نماز بخوانید و پیغامی که به شما داده می شود را، به همان صورت، برای من بیاورید.

آنگاه فرمود: ای باد! با اذن و دستور خدا بالا برو. باد آن ها را برداشت تا به سرزمین های روم، نزد «اصحاب کهف» برد. همه پایین آمده، وضو گرفتند و نماز خواندند. اولین کسی که نزدیک در غار رفت، ابو بکر بود. ابو بکر سلام کرد ولی جوابی نشنید. پس از او عمر سلام کرد، جوابی نشنید. یک به یک نزدیک غار رفتند و سلام دادند، ولی جوابی نشنیدند. آنگاه حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام که برخاست، آب روان شد، حضرت دو رکعت نماز خواند و به طرف در غار رفت. به بهترین وجه سلام کرد. غار شکافته شد، اصحاب کهف به سوی حضرت آمده، با وی مصافحه کردند و به عنوان امیر المؤمنین بر وی سلام کرده، گفتند: ای کسی که پس از رسول خدا، بقیة اللَّه روی زمین هستی. و حضرت فرمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را به آنان آموخت. غار به شکلی که بود درآمد. و باد اصحاب را برداشت و در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پیاده کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به قصد نماز صبح به مسجد آمده بود، اصحاب با آن حضرت نماز خود را به جا آوردند».

[339] 28 - انس گوید: من با ابوبکر و عمر در شب بسیار تاریکی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بودیم، پیامبر به آن دو فرمود: «برخاسته به درب خانه علی علیه السلام بروید». آن دو به

ص:411

کُنْتُ عِنْدَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم وَ أَبُو بَکْرٍ وَ عُمَرُ فِی لَیْلَةٍ مُکْفَهِرَّةٍ ، فَقَالَ لَهُمَا النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم: «قُومَا فَائْتِیَا بَابَ حُجْرَةِ عَلِیٍّ » فَذَهَبَا فَنَقَرَا الْبَابَ نَقْراً خَفِیفاً، فَخَرَجَ عَلِیٌّ علیه السلام مُتَّزِراً بِإِزَارٍ مِنْ صُوفٍ وَ مُرْتَدِیاً بِمِثْلِهِ ، فِی کَفِّهِ سَیْفُ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم، فَقَالَ لَهُمَا «أَ حَدَثَ حَدَثٌ ؟» فَقَالا: خَیْرٌ، أَمَرَنَا رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم أَنْ نَقْصِدَ بَابَکَ وَ هُوَ بِالْأَثَرِ، فَأَقْبَلَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم، فَقَالَ : «یَا أَبَا الْحَسَنِ أَخْبِرْ أَصْحَابَکَ بِخَبَرِ الْبَارِحَةِ » فَقَالَ علیه السلام: «إِنِّی لَأَسْتَحِی» قَالَ صلی الله علیه و آله و سلم: «إِنَّ اللهَ تَعَالَی لا یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ ».(1)

قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: «أَصَابَتْنِی جَنَابَةٌ مِنْ فَاطِمَةَ علیها السلام، فَطَلَبْتُ فِی مَنْزِلِی مَاءً فَلَمْ أَجِدْ، فَوَجَّهْتُ الْحَسَنَ علیه السلام وَ الْحُسَیْنَ علیه السلام، فَأَبْطَئَا عَلَیَّ ، فَاسْتَلْقَیْتُ عَلَی قَفَایَ فَإِذَا أَنَا بِهَاتِفٍ یَهْتِفُ : یَا أَبَا الْحَسَنِ خُذِ السَّطْلَ وَ اغْتَسِلْ ، فَإِذَا أَنَا بِسَطْلٍ مِنْ مَاءٍ وَ عَلَیْهِ مِنْدِیلٌ مِنْ سُنْدُسٍ ، فَأَخَذْتُ السَّطْلَ فَاغْتَسَلْتُ مِنْهُ ، وَ أَخَذْتُ الْمِنْدِیلَ فَتَمَسَّحْتُ بِهِ ، ثُمَّ رَدَدْتُ الْمِنْدِیلَ فَوْقَ السَّطْلِ ، فَقَامَ السَّطْلُ فِی الْهَوَاءِ، فَسَقَطَ مِنَ السَّطْلِ جُرْعَةٌ فَأَصَابَتْ هَامَتِی، فَوَجَدْتُ بَرْدَهَا عَلَی الْفُؤَادِ».

فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم: «بَخْ بَخْ مَنْ کَانَ خَادِمُهُ جَبْرَئِیلَ علیه السلام».(2)

[340] 29 - قَالُوا: وَ حَدَّثَنَا الْبَرْمَکِیُّ ، أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ دَاهِرٍ، أَخْبَرَنَا الْحِمَّانِیُّ ، أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْفُضَیْلِ ، عَنْ ثَوْرِ بْنِ یَزِیدَ، عَنْ خَالِدِ بْنِ مَعْدَانَ ، عَنْ سَلْمَانَ ، قَالَ : قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم: «کُنْتُ أَنَا وَ عَلِیٌّ نُوراً بَیْنَ یَدَیِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ علیه السلام بِأَرْبَعَ عَشْرَةَ أَلْفَ سَنَةٍ ، فَلَمَّا خَلَقَ

ص:412


1- (1) الأحزاب (33):53.
2- (2) الأمالی الصدوق: 220، مجلس 40، ح 4؛ الخرائج و الجرائح: 837/2، ح 52؛ الثاقب فی المناقب: 272، ح 236؛ حلیة الأبرار: 222/2، ح 16؛ البحار: 114/39، ح 1؛ تفسیر نور الثقلین: 682/5، ح 12.

در خانۀ حضرت آمده و آرام در را زدند، علی علیه السلام با جامه و ردائی پشمی و در حالی که شمشیر رسول خدا را در دست داشت، بیرون آمد و فرمود: «آیا اتّفاق تازه ای افتاده ؟» گفتند: خیر، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به ما دستور داد به در خانه ات آییم و خود او هم دنبال است. رسول خدا هم رسید و فرمود: «ای ابا الحسن! اصحابت را به ماجرای دیشب خبر بده». عرض کرد: شرم دارم. فرمود: «ولی خداوند از گفتن حق شرم نمی کند - احزاب: 57».

علی علیه السلام فرمود: «دیشب از فاطمه علیها السلام جنب شدم و آب خواستم که در خانه غسل کنم، آب نبود. حسن و حسین علیهما السلام را از طرفی فرستادم و دیر کردند، به پشت دراز کشیدم که هاتفی ندا داد: ای ابا الحسن! برخیز این سطل آب را بگیر و غسل کن. دیدم سطل پر آب است و حوله ای از سندس بر آنست سطل را برداشتم غسل کردم و با آن حوله خود را خشک کردم و آن را روی سطل انداختم. سطل به هوا برخاست و از آن جرعه ای چکید به فرق سرم رسید و خنکی آن را در قلبم احساس کردم.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: آفرین، آفرین به کسی که خادمش جبرئیل علیه السلام است».

[340] 29 - سلمان گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «چهارده هزار سال قبل از خلقت آدم، من و علی، نوری در پیش روی خداوند بودیم. وقتی خداوند آدم را آفرید، این نور را دو قسمت کرد و در صلب آدم علیه السلام آن را ترکیب نمود و به زمین آورد و در کشتی نوح علیه السلام، به صلب آن حضرت انداخت. و پس از او در آتش (نمرود) در صلب ابراهیم علیه السلام افکند. یک جزء (از آن نور)، من هستم و جزء دیگر، علی. و آن نور، حق است که همواره با ماست تا وقتی ما از بین رویم [که با ما از بین می رود]».

ص:413

آدَمَ قَسَمَ ذَلِکَ النُّورَ جُزْءَیْنِ ، فَرَکَّبَهُ فِی صُلْبِ آدَمَ علیه السلام وَ أَهْبَطَهُ إِلَی الْأَرْضِ ، ثُمَّ حَمَلَهُ فِی السَّفِینَةِ فِی صُلْبِ نُوحٍ علیه السلام، ثُمَّ قَذَفَهُ فِی النَّارِ فِی صُلْبِ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام، فَجُزْءٌ أَنَا وَ جُزْءٌ عَلِیٌّ ، وَ النُّورُ: الْحَقُّ ، یَزُولُ مَعَنَا حَیْثُمَا زِلْنَا».(1)

[341] 30 - وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ، عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ ، عَنْ أَبِی بَکْرٍ الْحَضْرَمِیِّ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : «مَنْ أَدْرَکَ قَائِمَ أَهْلِ بَیْتِی مِنْ ذِی عَاهَةٍ بَرِئَ ، وَ مِنْ ذِی ضَعْفٍ قَوِیَ ».(2)

[342] 31 - وَ عَنْ أَبِی بَکْرٍ، عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَی بْنِ أَعْیَنَ ، قَالَ : قُمْتُ مِنْ عِنْدِ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فَاعْتَمَدْتُ عَلَی یَدِی فَبَکَیْتُ وَ قُلْتُ : کُنْتُ أَرْجُو أَنْ أُدْرِکَ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ وَ لِی قُوَّةٌ ، فَقَالَ : «أَ مَا تَرْضَوْنَ أَنَّ أَعْدَاءَکُمْ یَقْتُلُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً، وَ أَنْتُمْ آمِنُونَ فِی بُیُوتِکُمْ ؟! إِنَّهُ لَوْ کَانَ ذَلِکَ أُعْطِیَ الرَّجُلُ مِنْکُمْ قُوَّةَ أَرْبَعِینَ رَجُلًا، وَ جُعِلَ قُلُوبُکُمْ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ، لَوْ قُذِفَ بِهَا الْجِبَالُ لَقَلَعَتْهَا، وَ کُنْتُمْ قُوَّامَ الْأَرْضِ وَ خُزَّانُهَا».(3)

[343] 32 - وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنْ صَفْوَانَ ، عَنْ مُثَنًّی الْحَنَّاطِ ، عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ، عَنْ جَابِرٍ، قَالَ : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ نَزَعَ الْخَوْفَ مِنْ قُلُوبِ أَعْدَائِنَا، وَ أَسْکَنَهُ فِی قُلُوبِ شِیعَتِنَا، فَإِذَا جَاءَ أَمْرُنَا نَزَعَ الْخَوْفَ مِنْ قُلُوبِ شِیعَتِنَا، وَ أَسْکَنَهُ فِی قُلُوبِ أَعْدَائِنَا، فَأَحَدُهُمْ أَمْضَی مِنْ سِنَانٍ ، وَ أَجْرَی مِنْ لَیْثٍ ، یَطْعُنُ عَدُوَّهُ بِرُمْحِهِ ، وَ یَضْرِبُهُ بِسَیْفِهِ ، وَ یَدُوسُهُ بِقَدَمِهِ ».(4)

ص:414


1- (1) المسترشد: 629، ح 295 (با کمی اختلاف)؛ الطرائف: 15/1؛ إرشاد القلوب: 210/2؛ الخرائج و الجرائح: 838/2، ح 53؛ کشف الیقین: 11؛ کشف الغمّة: 296/1؛ البحار: 28/35، ح 23.
2- (2) الخرائج و الجرائح: 839/2، ح 54؛ البحار: 335/52، ح 68.
3- (3) الکافی: 294/8، ح 449؛ الخرائج و الجرائح: 839/2، ح 55؛ الوافی: 456/2، ح 4؛ البحار: 335/52، ح 69.
4- (4) الخرائج و الجرائح: 840/2، ح 56؛ البحار: 336/52، ح 70.

[341] 30 - ابوبکر حضرمی گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «هر کس قائم اهل بیتِ مرا درک کند، اگر دچار آسیبی بوده باشد، از آن می رهد؛ و اگر ناتوان بوده باشد، توان می یابد».

[342] 31 - عبد الأعلی بن اعین گوید: نزد امام باقر علیه السلام از جا برخاستم و (از پیری) تکیه بر دستم زده گریستم، و عرض کردم: امید داشتم که تا نیروئی در تن دارم صاحب این امر (امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف) را درک می کردم ؟ فرمود: «آیا راضی نمی شوید بعضی از دشمنانتان برخی دیگر را به قتل برسانند در حالی که شما در خانه هایتان آسوده و در امانید؟! به راستی اگر این جریان بشود، (و هنگام ظهور شود) مردی از شما را نیروی چهل مرد داده شود و دل هایتان چون پاره های آهن (محکم) گردد که اگر با آن (دل ها) به کوهها زنند آن ها را از جای برکَند، و شما در آن زمان حاکمان روی زمین و خزینه داران آن باشید».

[343] 32 - جابر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «همانا خداوند ترس و هراس را از دل های دشمنانمان برداشته و آن را در دل های شیعیان ما انداخته است، وقتی امر (فَرَج و حکومت) ما فرا رسد، ترس و هراس را از دل های شیعیان ما برداشته و در دل دشمنانمان جای می دهد. و یک شیعه از سر نیزه برّنده تر، و از شیر دلیرتر خواهد بود. با نیزه بر دشمنش حمله می برد و با شمشیر ضربه می زند و با گام هایش دشمنان را لگدمال می سازد».

ص:415

[344] 33 - وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنْ صَفْوَانَ ، عَنْ مُثَنًّی الْحَنَّاطِ ، عَنْ أَبِی خَالِدٍ الْکَابُلِیِّ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ یَدَهُ عَلَی رُءُوسِ الْعِبَادِ، فَجَمَعَ بِهِ عُقُولَهُمْ ، وَ أَکْمَلَ بِهِ أَحْلَامَهُمْ ».(1)

[345] 34 - وَ عَنْ أَیُّوبَ بْنِ نُوحٍ ، عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ، عَنْ رَبِیعِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِی الرَّبِیعِ الشَّامِیِّ ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام یَقُولُ : «إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ مَدَّ اللهُ لِشِیعَتِنَا فِی أَسْمَاعِهِمْ وَ أَبْصَارِهِمْ ، حَتَّی لَا یَکُونَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الْقَائِمِ علیه السلام بَرِیدٌ، یُکَلِّمُهُمْ وَ یَسْمَعُونَ ، وَ یَنْظُرُونَ إِلَیْهِ وَ هُوَ فِی مَکَانِهِ ».(2)

[346] 35 - وَ عَنْ مُوسَی بْنِ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ الصَّیْقَلِ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ صَالِحِ بْنِ حَمْزَةَ ، عَنْ أَبَانٍ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «الْعِلْمُ سَبْعَةٌ وَ عِشْرُونَ حَرْفاً، فَجَمِیعُ مَا جَاءَتْ بِهِ الرُّسُلُ حَرْفَانِ ، فَلَمْ یَعْرِفِ النَّاسُ حَتَّی الْیَوْمِ غَیْرَ الْحَرْفَیْنِ ، فَإِذَا قَامَ الْقَائِمُ علیه السلام أَخْرَجَ الْخَمْسَةَ وَ الْعِشْرِینَ حَرْفاً فَبَثَّهَا فِی النَّاسِ ، وَ ضَمَّ إِلَیْهَا الْحَرْفَیْنِ حَتَّی یَبُثَّهَا سَبْعَةً وَ عِشْرِینَ حَرْفاً».(3)

[347] 36 - وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِیرٍ، عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ ، عَنْ مُعَتِّبٍ غُلَامِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ : کُنْتُ مَعَ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام بِالْعُرَیْضِ فَجَاءَ یَتَمَشَّی حَتَّی دَخَلَ مَسْجِداً، کَانَ یَتَعَبَّدُ فِیهِ أَبُوهُ ، وَ هُوَ یُصَلِّی فِی مَوْضِعٍ مِنَ الْمَسْجِدِ. فَلَمَّا انْصَرَفَ قَالَ : «یَا مُعَتِّبُ تَرَی هَذَا الْمَوْضِعَ ؟» قُلْتُ : نَعَمْ ، قَالَ : «بَیْنَا أَبِی علیه السلام قَائِمٌ

ص:416


1- (1) الکافی: 25/1، ح 21؛ کمال الدّین: 675، ح 30؛ الخرائج و الجرائح: 840/2، ح 57؛ البحار: 328/52، ح 47.
2- (2) الکافی: 240/8، ح 229؛ الخرائج و الجرائح: 840/2، ح 58؛ الوافی: 455/2، ح 3؛ البحار: 336/52، ح 72.
3- (3) الخرائج و الجرائح: 841/2، ح 59؛ البحار: 336/52، ح 72.

[344] 33 - ابوخالد کابلی گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «وقتی قائم ما قیام نماید، (خداوند) دستش را بر سر بندگان گذارد، پس (بوسیلۀ آن) عقل ها به هم پیوندد و خردهایشان به کمال رسد».

[345] 34 - ابو ربیع شامی گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود: «زمانی که قائم ما قیام کند، خداوند گوش ها و چشم های شیعیان ما را چنان توانا می کند که میان آنان و قائم پیکی نباشد. (و آن حضرت با آنان) از همان جایی که هست با شیعیان سخن می گوید وآنان (سخنانش را) می شنوند و او را در همان جائی که هست می بینند».(1)

[346] 35 - ابان گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «دانش، بیست و هفت حرف است و تمام آنچه پیامبران آوردند، دو حرف است و مردم تا امروز، جز آن دو حرف را نمی شناسند. پس هنگامی که حضرت قائم علیه السلام قیام کند، بیست و پنج حرف دیگر را بیرون می آورد و در میان مردم، منتشر می سازد. آن دو حرف را نیز ضمیمه می کند تا بیست و هفت حرف [دانش] را منتشر ساخته باشد».

[347] 36 - معتّب غلام امام صادق علیه السلام گوید: به همراه امام صادق علیه السلام در عُریض(2) بودم، آمد تا وارد مسجدی شد که پدرش در آنجا عبادت می کرد خود آن حضرت در یک قسمت از مسجد نماز می خواند پس از تمام شدن نماز فرمود: «معتّب! این محل را می بینی ؟» عرض کردم: آری. فرمود: «پدرم در همین جا نماز می خواند که پیرمرد خوش قیافه ای خدمت ایشان رسید و نشست. در همان بین مرد دیگری گندمگون و خوش صورت و خوش قیافه آمد به پیرمرد گفت: چه نشسته ای به تو این

ص:417


1- (1) بعید نیست که اشاره به اختراعات الکترونیکی امروزی باشد که از جملۀ آن: رادیو، تلویزیون، موبایل و... می باشد.
2- (2) آبادی ای است در اطراف مدینه.

یُصَلِّی فِی هَذَا الْمَکَانِ ؛ إِذْ دَخَلَ شَیْخٌ یَمْشِی، حَسَنُ السَّمْتِ فَجَلَسَ ، فَبَیْنَا هُوَ جَالِسٌ ، إِذْ جَاءَ رَجُلٌ آدَمُ حَسَنُ الْوَجْهِ وَ السَّمْتِ ، فَقَالَ لِلشَّیْخِ : مَا یُجْلِسُکَ لَیْسَ بِهَذَا أُمِرْتَ ؟ فَقَامَا وَ انْصَرَفَا وَ تَوَارَیَا عَنِّی فَلَمْ أَرَ شَیْئاً.

فَقَالَ لِی أَبِی: یَا بُنَیَّ هَلْ رَأَیْتَ الشَّیْخَ وَ صَاحِبَهُ ؟ قُلْتُ : نَعَمْ ، فَمَنِ الشَّیْخُ وَ مَنْ صَاحِبُهُ ؟ قَالَ : الشَّیْخُ مَلَکُ الْمَوْتِ ، وَ الَّذِی جَاءَ وَ أَخْرَجَهُ جَبْرَئِیلُ علیه السلام».(1)

[348] 37 - وَ رَوَی جَمَاعَةٌ ، عَنِ الشَّیْخِ أَبِی جَعْفَرِ بْنِ بَابَوَیْهِ ، أَخْبَرَنَا أَبِی، أَخْبَرَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ ، أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، أَخْبَرَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نَجْرَانَ ، عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ، عَنْ فُضَیْلٍ الرَّسَّانِ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: «إِنَّ رَجُلًا قَالَ لِعَلِیٍّ علیه السلام: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لَوْ أَرَیْتَنَا مَا نَطْمَئِنُّ بِهِ ، مِمَّا أَنْهَی إِلَیْکَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم، قَالَ : لَوْ رَأَیْتُمْ عَجِیبَةً مِنْ عَجَائِبِی لَکَفَرْتُمْ وَ قُلْتُمْ : إِنِّی سَاحِرٌ کَذَّابٌ وَ کَاهِنٌ ، وَ هُوَ مِنْ أَحْسَنِ قَوْلِکُمْ ، قَالُوا: مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلَّا وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّکَ وَرِثْتَ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم، وَ صَارَ إِلَیْکَ عِلْمُهُ ، قَالَ : عِلْمُ الْعَالِمِ شَدِیدٌ، لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ ، وَ أَیَّدَهُ بِرُوحٍ مِنْهُ ».

ثُمَّ قَالَ : «إِذَا أَبَیْتُمْ إِلَّا أَنْ أُرِیَکُمْ بَعْضَ عَجَائِبِی، وَ مَا آتَانِیَ اللهُ مِنَ الْعِلْمِ ، فَاتَّبِعُوا أَثَرِی إِذَا صَلَّیْتُ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ ، فَلَمَّا صَلَّاهَا أَخَذَ طَرِیقَهُ إِلَی ظَهْرِ الْکُوفَةِ ، فَاتَّبَعَهُ سَبْعُونَ رَجُلًا - کَانُوا فِی أَنْفُسِهِمْ خِیَارَ النَّاسِ - مِنْ شِیعَتِهِ .

فَقَالَ لَهُمْ عَلِیٌّ علیه السلام: إِنِّی لَسْتُ أُرِیکُمْ شَیْئاً حَتَّی آخُذَ عَلَیْکُمْ عَهْدَ اللهِ وَ مِیثَاقَهُ ، أَنْ لَا تَکْفُرُوا بِی، وَ لَا تَرْمُونِی بِمُعْضِلَةٍ ، فَوَ اللهِ مَا أُرِیکُمْ إِلَّا مَا عَلَّمَنِی رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم، فَأَخَذَ عَلَیْهِمُ الْعَهْدَ وَ الْمِیثَاقَ ، أَشَدَّ مَا أَخَذَ اللهُ عَلَی رُسُلِهِ مِنْ عَهْدٍ وَ مِیثَاقٍ .

ص:418


1- (1) بصائر الدّرجات: 233، ح 1 (با کمی اختلاف)؛ الخرائج و الجرائح: 759/2، ح 73؛ البحار: 358/26، ح 24.

دستور را نداده اند، از جای حرکت کردند و با هم پنهانی صحبت کردند و رفتند از نظر من پنهان شدند و دیگر چیزی ندیدم.

پدرم فرمود: فرزندم! این پیرمرد و رفیقش را دیدی ؟ عرض کردم: آری، ولی پیرمرد و رفیقش که بودند؟ فرمود: پیرمرد ملک الموت، و آن کسی هم که آمد و او را خارج کرد، جبرئیل علیه السلام بود».

[348] 37 - فضیل رسّان گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: مردی به امام علی علیه السلام عرض کرد: ای امیرمؤمنان! کاش از آن چیزها که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شما را از آن ها آگاه کرده می دیدیم و اطمینان می یافتیم. حضرت فرمود: «اگر چیز عجیبی از عجائب مرا ببینید حتماً کافر می شوید و نیکوترین سخنی که (برایم) می گویید آنست که من جادوگری دروغگو و یک کاهن هستم». گفتند: همۀ ما می دانیم که تو وارث رسول خدایی و علم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به تو رسیده. فرمود: «علم عالم زیاد است و سخت و جز مؤمنی که خداوند دل او را به ایمان امتحان کرده و با روح خود او را یاری می دهد، تاب تحمّل آن را ندارد».

آنگاه فرمود: «ولی اگر می خواهید بعضی از کارهای شگفت مرا ببینید، و آنچه از علم خداوند به من عطا کرده است را نظاره کنید، وقتی نماز عشا را خواندم دنبال من بیایید». وقتی حضرت، نماز عشا را خواند، به سوی پشت کوفه راه خود را در پیش گرفت. هفتاد تن نیز که خود را از بهترین افراد شیعه آن حضرت می دانستند، به دنبال حضرت روان شدند.

حضرت به آنان فرمود: «بهتر آن می بینم که از شما عهد و پیمان خدایی بگیرم که مرا تکفیر نکنید و مرا در مشکل نیندازید. به خدا سوگند، آنچه می بینید همان چیزی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من آموخته است. و از آن ها عهد و میثاقی محکم تر از عهد و پیمانی که خداوند از پیامبرانش گرفته بود، گرفت.

ص:419

ثُمَّ قَالَ : حَوِّلُوا وُجُوهَکُمْ عَنِّی حَتَّی أَدْعُوَ بِمَا أُرِیدُ، فَسَمِعُوهُ جَمِیعاً یَدْعُو بِدَعَوَاتٍ لَا یَعْرِفُونَهَا.

ثُمَّ قَالَ : حَوِّلُوا وُجُوهَکُمْ ، فَحَوَّلُوا فَإِذَا هُمْ بِجَنَّاتٍ وَ أَنْهَارٍ، وَ قُصُورٍ مِنْ جَانِبٍ ، وَ سَعِیرٍ تَتَلَظَّی مِنْ جَانِبٍ ، حَتَّی إِنَّهُمْ مَا شَکُّوا أَنَّهُمَا الْجَنَّةُ وَ النَّارُ، فَقَالَ أَحْسَنُهُمْ قَوْلًا:

إِنَّ هَذَا لَسِحْرٌ عَظِیمٌ ، وَ رَجَعُوا کُفَّاراً إِلَّا رَجُلَیْنِ .

فَلَمَّا رَجَعَ مَعَ الرَّجُلَیْنِ قَالَ لَهُمَا: قَدْ سَمِعْتُمَا مَقَالَتَهُمْ ، وَ أَخْذِی عَلَیْهِمُ الْعُهُودَ وَ الْمَوَاثِیقَ ، وَ رُجُوعَهُمْ یَکْفُرُونَنِی.

أَمَا وَ اللهِ أَنَّهَا لَحُجَّتِی عَلَیْهِمْ غَداً عِنْدَ اللهِ ، فَإِنَّ اللهَ تَعَالَی یَعْلَمُ أَنِّی لَسْتُ بِسَاحِرٍ وَ لَا کَاهِنٍ ، وَ لَا یُعْرَفُ هَذَا لِی وَ لَا لِآبَائِی، وَ لَکِنَّهُ عِلْمُ اللهِ وَ عِلْمُ رَسُولِهِ ، أَنْهاهُ اللهُ إِلَی رَسُولِهِ ، وَ أَنْهَاهُ رَسُولُهُ إِلَیَّ ، وَ أَنْهَیْتُهُ إِلَیْکُمْ ، فَإِذَا رَدَدْتُمْ عَلَیَّ ، رَدَدْتُمْ عَلَی اللهِ ، حَتَّی إِذَا صَارَ إِلَی بَابِ مَسْجِدِ الْکُوفَةِ دَعَا بِدَعَوَاتٍ یَسْمَعَانِ ، فَإِذَا حَصَی الْمَسْجِدِ دُرٌّ وَ یَاقُوتٌ ، فَقَالَ لَهُمَا: مَا ذَا تَرَیَانِ ؟ قَالا: هَذَا دُرٌّ وَ یَاقُوتٌ ، فَقَالَ : صَدَقْتُمَا، لَوْ أَقْسَمْتُ عَلَی رَبِّی فِیمَا هُوَ أَعْظَمُ مِنْ ذَلِکَ لَأَبَرَّ قَسَمِی، فَرَجَعَ أَحَدُهُمَا کَافِراً، وَ أَمَّا الْآخَرُ فَثَبَتَ فَقَالَ علیه السلام: إِنْ أَخَذْتَ مِنْهُ شَیْئاً نَدِمْتَ ، وَ إِنْ تَرَکْتَ نَدِمْتَ ، فَلَمْ یَدَعْهُ حِرْصُهُ حَتَّی أَخَذَ دُرَّةً فَصَرَّهَا فِی کُمِّهِ ، حَتَّی إِذَا أَصْبَحَ نَظَرَ إِلَیْهَا فَإِذَا هِیَ دُرَّةٌ بَیْضَاءُ، لَمْ یَنْظُرِ النَّاسُ إِلَی مِثْلِهَا قَطُّ ، فَقَالَ : یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنِّی أَخَذْتُ مِنْ ذَلِکَ الدُّرِّ وَاحِدَةً وَ هِیَ مَعِی، قَالَ : وَ مَا دَعَاکَ إِلَی ذَلِکَ ؟ قَالَ : أَحْبَبْتُ أَنْ أَعْلَمَ أَ حَقٌّ هُوَ أَمْ بَاطِلٌ !.

ص:420

آنگاه فرمود: چهره های خود را از من برگردانید تا دعایی که می خواهم، بخوانم». همگی دعایی را که حضرت می خواند شنیدند اما نمی دانستند که او چه می گوید.

آنگاه فرمود: «برگردید». همه روی خود را برگرداندند. ناگهان در یک سو باغ ها و رودها و کاخ هایی دیدند و در سوی دیگر آتش فروزانی که زبانه می کشید. تردیدی در آنان نماند که این دو صحنه ای از بهشت و دوزخ بود. نیکوترین سخنی که گفتند آن بود که: این همانا سحری بزرگ و عظیم است! و همگی جز دو نفر کافر باز گشتند.

وقتی حضرت با آن دو بازمی گشت به آنان فرمود: «گفته هایشان را شنیدید؟ دیدید با آنکه از آن ها عهد و پیمان گرفته بودم کافر بازگشتند.

ولی به خدا سوگند! فردای قیامت این حجّت من نزد خداوند خواهد بود. به راستی خداوند خود می داند که من ساحر و کاهن نیستم، این علم از آن من یا پدران من نیست، علم خداوند است و علم رسولش که به رسول دیگر آموخت و رسول او نیز به من آموخت و من نیز شما را از آن با خبر ساختم. پس اگر مرا انکار کنید، خداوند را انکار کرده اید». وقتی به مسجد کوفه رسیدند، حضرت دعاهایی خواند و آن دو تن نیز شنیدند. ناگهان سنگه ای مسجد از درّ و یاقوت شد. حضرت به آن دو فرمود: «چه می بینید؟» گفتند: این درّ و یاقوت است. حضرت فرمود: «درست است. اگر خدای را قسم دهم به اینکه از این بیشتر شود، سوگندم راست خواهد شد». یکی از آن دو کافر بازگشت و دیگری همچنان باقی ماند. حضرت فرمود: «اگر چیزی برداری پشیمان می شوی و اگر هم برنداری باز پشیمان می شوی». حرص و طمع آن مرد، باعث شد مروارید کوچکی بردارد و آن را در آستینش بگذارد. صبح که از خواب برخاست دید مروارید سفیدی است که هرگز کسی مثل آن را ندیده است، گفت: ای امیر مؤمنان! من یک مروارید برداشتم. الآن همراه من است. حضرت فرمود: «حال چه

ص:421

قَالَ : إِنَّکَ إِنْ رَدَدْتَهَا إِلَی مَوْضِعِهَا الَّذِی أَخَذْتَهَا مِنْهُ عَوَّضَکَ اللهُ مِنْهَا الْجَنَّةَ ، وَ إِنْ أَنْتَ لَمْ تَرُدَّهَا عَوَّضَکَ اللهُ مِنْهَا النَّارَ، فَقَامَ الرَّجُلُ فَرَدَّهَا إِلَی مَوْضِعِهَا الَّذِی أَخَذَهَا مِنْهُ ، فَحَوَّلَهَا اللهُ حَصَاةً کَمَا کَانَتْ ». قَالَ بَعْضُ النَّاسِ : کَانَ هَذَا مِیثَمَ التَّمَّارِ، وَ قَالَ بَعْضُهُمْ : عَمْرَو بْنَ الْحَمِقِ .(1)

[349] 38 - وَ عَنْ قُتَیْبَةَ بْنِ الْجَهْمِ ، قَالَ : لَمَّا دَخَلَ عَلِیٌّ علیه السلام إِلَی بِلَادِ صِفِّینَ نَزَلَ بِقَرْیَةٍ یُقَالُ لَهَا: صَنْدَوْدَاءُ فَعَبَرَ عَنْهَا، وَ عَرَّسَ بِنَا فِی أَرْضٍ بَلْقَعٍ ، فَقَالَ لَهُ مَالِکُ بْنُ الْحَارِثِ الْأَشْتَرُ: نَزَلْتَ عَلَی غَیْرِ مَاءٍ! فَقَالَ علیه السلام: «إِنَّ اللهَ تَعَالَی یَسْقِینَا فِی هَذَا الْمَوْضِعِ مَاءً أَصْفَی مِنَ الْیَاقُوتِ وَ أَبْرَدَ مِنَ الثَّلْجِ » فَتَعَجَّبْنَا وَ لَا عَجَبَ مِنْ قَوْلِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام، فَوَقَفَ عَلَی أَرْضٍ ، فَقَالَ : «یَا مَالِکُ احْتَفِرْ أَنْتَ وَ أَصْحَابُکَ » فَاحْتَفَرْنَا فَإِذَا نَحْنُ بِصَخْرَةٍ سَوْدَاءَ عَظِیمَةٍ فِیهَا حَلْقَةٌ تَبْرُقُ کَاللُّجَیْنِ ، فَلَمْ نَسْتَطِعْ أَنْ نُزِیلَهَا.

فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: «اللهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ أَنْ تَمُدَّنِی بِحُسْنِ الْمَعُونَةِ » وَ تَکَلَّمَ بِکَلَامٍ حَسِبْنَاهُ سُرْیَانِیّاً، ثُمَّ أَخَذَهَا فَرَمَی بِهَا، فَظَهَرَ لَنَا مَاءٌ عَذْبٌ ، فَشَرِبْنَا مِنْهُ ، وَ سَقَیْنَا دَوَابَّنَا، ثُمَّ رَدَّ الصَّخْرَةَ عَلَیْهِ ، وَ أَمَرَنَا أَنْ نَحْثُوَ عَلَیْهَا التُّرَابَ .

فَلَمَّا سِرْنَا غَیْرَ بَعِیدٍ، قَالَ علیه السلام: «مَنْ یَعْرِفُ مِنْکُمْ مَوْضِعَ الْعَیْنِ ؟» قُلْنَا کُلُّنَا نَعْرِفُ ، فَرَجَعْنَا فَخَفِیَ عَلَیْنَا أَشَدَّ خَفَاءٍ، فَإِذَا نَحْنُ بِصَوْمَعَةِ رَاهِبٍ ، فَدَنَوْنَا مِنْهَا وَ مِنْهُ ، فَقُلْنَا: هَلْ عِنْدَکَ مَاءٌ؟ فَسَقَانَا مَاءً مُرّاً جَشِباً، فَقُلْنَا لَهُ : لَوْ شَرِبْتَ مِنَ الْمَاءِ الَّذِی سَقَانَا مِنْهُ

ص:422


1- (1) الهدآیة الکبری: 129؛ الخرائج و الجرائح: 862/2، ح 79؛ إثبات الهداة: 493/3، ح 211؛ البحار: 259/49، ح 20.

می خواهی ؟» گفت: می خواهم بدانم آیا این حق است یا باطل ؟!

حضرت فرمود: «اگر آن را به جایی که برداشتی برگردانی، خداوند در عوض آن به تو بهشت می دهد و اگر برنگردانی، خداوند در عوض، دوزخ را به تو خواهد داد. آن مرد برخاست و مروارید را به جایش برگرداند». خداوند آن را تبدیل به سنگ نمود به همان صورتی که قبلاً بود. برخی می گویند: آن مرد «میثم تمار» بود. و برخی می گویند: او «عَمرو بن حَمِق خُزاعی» بود.

[349] 38 - قتیبة بن جهم می گوید: هنگامی که امام علی علیه السلام وارد سرزمین های صفین شد، به آبادی ای (در شام) به نام «صَندوداء» فرود آمد و از آن عبور کرد و در زمین خشک و بی آبی فرود آمد. مالک بن حارث اشتر گفت: در زمینی فرود آمدی که آب ندارد. حضرت فرمود: «خداوند در اینجا از آبی ما را سیراب می کند که صاف تر از یاقوت و سردتر از برف است». همه از (کلام آن حضرت) شگفت زده شدیم و البته که کلام امیرالمؤمنین علیه السلام شگفتی ندارد. حضرت بر (جایی از) زمین ایستاد و فرمود: «ای مالک! تو و یارانت (اینجای زمین را) حفر کرده و بکَنید». ما زمین را حفر کردیم و به سنگ سیاه بزرگی برخوردیم که روی آن حلقه ای بود که مانند نقره می درخشید. نتوانستیم آن را از جا برداریم.

حضرت فرمود: «خدایا! از تو می خواهم مرا با بهترین یاری، کمک نمایی» و به زبانی سخن گفت که پنداشتیم زبان سریانی است. آنگاه آن سنگ را برداشت و دور انداخت. آب گوارا و زلالی آشکار شد. از آن نوشیدیم و حیواناتمان را هم سیراب نمودیم. سپس حضرت آن سنگ را به جای اولش بازگرداند و به ما امر فرمود تا روی آن خاک بریزیم.

اندکی که رفتیم، حضرت فرمود: «کدامیک از شما جای آن چشمه را می داند؟» گفتیم: همۀ ما می دانیم. برگشتیم، و آنچه جستجو کردیم از نظر ما پوشیده ماند (و

ص:423

صَاحِبُنَا مِنْ عَیْنٍ هَاهُنَا، قَالَ : صَاحِبُکُمْ نَبِیٌّ ؟ قُلْنَا: وَصِیُّ نَبِیٍّ ، فَانْطَلَقَ مَعَنَا إِلَی عَلِیٍّ علیه السلام، فَلَمَّا بَصُرَ بِهِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ : «أَنْتَ شَمْعُونُ ؟» قَالَ : نَعَمْ ، هَذَا اسْمٌ سَمَّتْنِی بِهِ أُمِّی، مَا اطَّلَعَ عَلَیْهِ أَحَدٌ إِلَّا اللهُ .

ثُمَّ قَالَ : مَا اسْمُ هَذِهِ الْعَیْنِ ؟ قَالَ علیه السلام: «عَیْنُ رَاحُومَا مِنَ الْجَنَّةِ ، شَرِبَ مِنْهَا ثَلَاثُمِائَةِ نَبِیٍّ وَ ثَلَاثُمِائَةِ وَصِیٍّ ، وَ أَنَا آخِرُ الْوَصِیِّینَ شَرِبْتُ مِنْهَا» قَالَ الرَّاهِبُ : هَکَذَا وَجَدْتُ فِی جَمِیعِ الْکُتُبِ ، وَ أَنَا أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ وَ أَنَّکَ وَصِیُّ مُحَمَّدٍ.

ثُمَّ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: «وَ اللهِ لَوْ أَنَّ رَجُلًا مِنَّا قَامَ عَلَی جِسْرٍ ثُمَّ عُرِضَتْ عَلَیْهِ هَذِهِ الْأُمَّةُ لَحَدَّثَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَنْسَابِهِمْ ».(1)

[350] 39 - وَ عَنْ أَحْمَدَ وَ عَبْدِ اللهِ ابْنَیْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنْ أَبِیهِمَا، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ مُسْکَانَ ، قَالَ : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: وَ کَذلِکَ نُرِی إِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ (2): «کَشَطَ اللهُ لِإِبْرَاهِیمَ السَّمَاوَاتِ حَتَّی نَظَرَ إِلَی مَا فَوْقَ الْعَرْشِ ، ثُمَّ کُشِطَتْ لَهُ الْأَرْضُ حَتَّی رَأَی مَا تَحْتَ تُخُومِهَا وَ مَا فَوْقَ الْهَوَاءِ، وَ فُعِلَ بِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم مِثْلُ ذَلِکَ ، وَ إِنِّی لَأَرَی صَاحِبَکُمْ وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ قَدْ فُعِلَ بِهِمْ مِثْلُ ذَلِکَ ».(3)

ص:424


1- (1) الأمالی الصدوق: 250، ح 14 (با اختلاف)؛ الخرائج و الجرائح: 864/2، ح 80؛ روضة الواعظین: 114؛ الثاقب فی المناقب: 258، ح 4؛ المناقب: 326/2 (به اختصار)؛ البحار: 39/33، ح 381.
2- (2) الأنعام (6):75.
3- (3) بصائر الدّرجات: 107، ح 2؛ الخرائج و الجرائح: 866/2، ح 81؛ البحار: 72/12، ح 18 و 146/17، ح 38.

به هیچ روی آن را پیدا نکردیم). به دیر راهبی رسیدیم. پس نزدیک رفتیم و پرسیدیم: آب داری ؟ راهب ما را با آب تلخی سیراب نمود. به او گفتیم: اگر از آبی که مولای ما سیرابمان ساخت می خوردی از گوارا بودن آن شگفت زده می شدی. گفت: رفیق شما پیامبر است ؟ گفتیم: نه. جانشین پیامبر است. راهب همراه ما نزد حضرت علی علیه السلام آمد. حضرت وقتی او را دید فرمود: «تو شمعونی!» راهب گفت: آری، این نامی است که مادرم بر من نهاد و فقط خدا آن را می دانست.

آنگاه پرسید: نام این چشمه چیست ؟ حضرت فرمود: «چشمه راحوما است. چشمه ای از بهشت که سیصد پیامبر و سیصد جانشین پیامبر از آن نوشیده اند و من آخرین آنان بودم که اکنون از آن نوشیدم». راهب گفت: (آری) من در همۀ کتاب ها (این موضوع را) همینگونه یافتم، شهادتین بر زبان آورد و افزود: گواهی می دهم که تو جانشین محمّد صلی الله علیه و آله و سلم هستی.

آنگاه حضرت فرمود: «به خدا قسم! اگر مردی از ما روی پلی بایستد و آنگاه این امّت بر او وارد شوند نام ها و نسبهایشان را به آنان خواهد گفت».(1)

[350] 39 - عبدالله بن مسکان گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر آیۀ: «و این چنین، ملکوت آسمان ها و زمین (و حکومت مطلقۀ خداوند بر آن ها) را به ابراهیم علیه السلام نشان دادیم؛ (تا به آن استدلال کند،) و اهل یقین گردد - انعام: 75» فرمود: «خداوند (هفت) آسمان را برای ابراهیم علیه السلام مکشوف کرد تا جایی که آنچه را بالای عرش است نگریست، آنگاه زمین نیز برایش مکشوف شد تا جایی که فاصلۀ میان زمین و آنچه بالای هوا است را مشاهده کرد. با محمّد صلی الله علیه و آله و سلم نیز چنین کاری صورت گرفت و می بینم که برای صاحب شما (امام صادق علیه السلام) و امامان بعد از او نیز چنین شده است».

ص:425


1- (1) در کتب روایی دیگر در ادامۀ این روایت چنین آمده که این راهب همراه حضرت در جنگ صفّین شرکت کرد و از جمله کسانی بود که در این جنگ به شهادت رسید.

[351] 40 - وَ قَالَ لَهُ أَبُو بَصِیرٍ: هَلْ رَأَی مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله و سلم مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ کَمَا رَأَی ذَلِکَ إِبْرَاهِیمُ ؟ قَالَ : «نَعَمْ وَ صَاحِبُکُمْ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ ».(1)

[352] 41 - وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: وَ کَذلِکَ نُرِی إِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ (2): «کُشِطَتْ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ حَتَّی نَظَرَ إِلَی السَّمَاءِ السَّابِعَةِ وَ مَا فِیهَا، وَ الْأَرَضُونَ السَّبْعُ حَتَّی نَظَرَ إِلَیْهِنَّ وَ مَا فِیهِنَّ ، وَ فُعِلَ بِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم کَمَا فُعِلَ بِإِبْرَاهِیمَ علیه السلام، وَ إِنِّی لَأَرَی صَاحِبَکُمْ قَدْ فُعِلَ بِهِ مِثْلُ ذَلِکَ ».(3)

[353] 42 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ وَ أَحْمَدُ وَ عَبْدُ اللهِ ابْنَا مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ ، عَنْ ضُرَیْسٍ الْکُنَاسِیِّ ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ - وَ عِنْدَهُ أُنَاسٌ مِنْ أَصْحَابِهِ وَ هُمْ حَوْلَهُ -: «إِنِّی لَأَعْجَبُ مِنْ قَوْمٍ یَتَوَلَّوْنَّا وَ یَجْعَلُونَّا أَئِمَّةً ، وَ یَصِفُونَ بِأَنَّ طَاعَتَنَا مُفْتَرَضَةٌ عَلَیْهِمْ کَطَاعَةِ اللهِ تَعَالَی، ثُمَّ یَکْسِرُونَ حُجَّتَهُمْ ، وَ یَخْصِمُونَ أَنْفُسَهُمْ لِضَعْفِ قُلُوبِهِمْ ، فَیَنْقُصُونَّا حَقَّنَا، وَ یَعِیبُونَ ذَلِکَ عَلَی مَنْ أَعْطَاهُ اللهُ بُرْهَانَ حَقِّ مَعْرِفَتِنَا وَ التَّسْلِیمَ لِأَمْرِنَا، أَ تَرَوْنَ أَنَّ اللهَ تَعَالَی افْتَرَضَ طَاعَةَ أَوْلِیَائِهِ عَلَی عِبَادِهِ ، ثُمَّ یُخْفِی عَنْهُمْ أَخْبَارَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ، وَ یَقْطَعُ عَنْهُمْ مَوَادَّ الْعِلْمِ فِیمَا یَرِدُ عَلَیْهِمْ مَا فِیهِ قِوَامُ دِینِهِمْ ؟!».

فَقَالَ لَهُ حُمْرَانُ : یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ أَ رَأَیْتَ مَا کَانَ مِنْ قِیَامِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ الْحَسَنِ وَ

ص:426


1- (1) بصائر الدّرجات: 107، ح 4؛ الخرائج و الجرائح: 867/2، ح 82؛ البحار: 115/26، ح 18.
2- (2) الأنعام (6):75.
3- (3) بصائر الدّرجات: 108، ح 6؛ تفسیر العیاشی: 363/1، ح 34؛ الخرائج و الجرائح: 867/2، ح 83؛ البحار: 116/26، ح 20.

[351] 40 - ابو بصیر به امام صادق علیه السلام عرض کرد: آیا محمّد صلی الله علیه و آله و سلم ملکوت آسمان ها و زمین را مانند حضرت ابراهیم علیه السلام دیده است ؟ فرمود: «آری، و صاحب شما (امام صادق علیه السلام) و امامان بعد از او (نیز دیده اند)».

[352] 41 - امام باقر علیه السلام در تفسیر آیۀ: «و این چنین، ملکوت آسمان ها و زمین (و حکومت مطلقۀ خداوند بر آن ها) را به ابراهیم علیه السلام نشان دادیم؛ (تا به آن استدلال کند،) و اهل یقین گردد - انعام: 75» فرمود: «هفت آسمان برای ابراهیم علیه السلام مکشوف شد تا جایی که به آسمان هفتم و آنچه را در آن است نگریست، و هفت زمین نیز برایش مکشوف شد تا جایی که آن ها و آنچه در آن است را مشاهده کرد. با محمّد صلی الله علیه و آله و سلم نیز همانند ابراهیم علیه السلام چنین کاری صورت گرفت و به به راستی می بینم که برای صاحب شما (امام صادق علیه السلام) نیز چنین شده است».

[353] 42 - ضریس کُناسی گوید: شنیدم امام باقر علیه السلام در حالی که جمعی از اصحاب خدمت آن حضرت بودند، می فرمود: «در شگفتم از مردمی که از ما پیروی کرده وما را امام خود می دانند و می گویند اطاعت ما همانند اطاعت خداوند متعال واجب است، ولی در عین حال دلیل و حجت خود را می شکنند و با ضعف قلبی که از خود نشان داده خود را مغلوب می کنند و حق ما را کاهش دهند و در بارۀ آن افرادی که خدای دانا معرفت و اطاعت امر ما را نصیب آنان کرده عیب جوئی می نمایند. آیا به نظر شما می شود خداوند متعال اطاعت اولیای خود را بر بندگانش واجب کند و سپس اخبار (غیبی) آسمان ها و زمین را از ایشان پوشیده بدارد و اصول علم را نسبت به سؤالاتی که از ایشان می شود و قوام دین ایشان است از آن ها قطع نماید؟!».(1)

ص:427


1- (1) علامه مصطفوی رحمه الله در شرح این روایت می فرماید: «مقصود از این جملات، توبیخ و سرزنش شیعیانی است که گویند امام اخبار آسمان ها و زمین را نمی داند و از لحاظ علم مانند یکی از افراد بشر است. امام علیه السلام صریح و روشن به این شیعیان می فهماند که شما با این عقیده خود را در برابر اهل سنت مغلوب می کنید زیرا آن ها می گویند: امام شما هم از لحاظ علم و دانش مانند امام ماست. ای شیعیان ضعیف و سست دل! چرا مقام ما را می کاهید و حجت خود را خرد می کنید؟! مگر ممکن است خدا شخصی را پیشوای دین مردم قرار دهد که از جواب سؤالات مختلف ایشان عاجز بماند. (ترجمه الکافی: 390/1)

الْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلَامُ وَ خُرُوجِهِمْ وَ قِیَامِهِمْ بِدِینِ اللهِ ، وَ مَا أُصِیبُوا بِهِ مِنْ قِبَلِ الطَّوَاغِیتِ ، وَ الظَّفَرِ بِهِمْ حَتَّی قُتِلُوا وَ غُلِبُوا؟.

فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: «یَا حُمْرَانُ إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قَدْ کَانَ قَدَّرَ ذَلِکَ عَلَیْهِمْ وَ قَضَاهُ وَ أَمْضَاهُ وَ حَتَمَهُ عَلَی سَبِیلِ الِاخْتِیَارِ ثُمَّ أَجْرَاهُ عَلَیْهِمْ فَبِتَقَدُّمِ عِلْمٍ إِلَیْهِمْ مِنْ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم قَامَ عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ علیهم السلام وَ بِعِلْمٍ صَمَتَ مَنْ صَمَتَ مِنَّا.

وَ لَوْ أَنَّهُمْ یَا حُمْرَانُ حِینَ نَزَلَ بِهِمْ مَا نَزَلَ مِنْ ذَلِکَ ، سَأَلُوا اللهَ أَنْ یَرْفَعَ عَنْهُمْ ذَلِکَ ، وَ أَلَحُّوا عَلَیْهِ فِی إِزَالَةِ تِلْکَ الطَّوَاغِیتِ عَنْهُمْ ، إِذاً لَأَجَابَهُمْ ، وَ دَفَعَ ذَلِکَ عَنْهُمْ ، وَ کَأَنْ یَکُونُ انْقِضَاءَ مُدَّةِ الطَّوَاغِیتِ وَ ذَهَابُ مُلْکِهِمْ أَسْرَعُ مِنْ سِلْکٍ مَنْظُومٍ ، انْقَطَعَ فَتَبَدَّدَ، وَ مَا کَانَ الَّذِی أَصَابَهُمْ لِذَنْبٍ اقْتَرَفُوهُ ، وَ لَا لِعُقُوبَةِ مَعْصِیَةٍ خَالَفُوهُ فِیهَا، وَ لَکِنْ لِمَنَازِلَ وَ کَرَامَةٍ مِنَ اللهِ تَعَالَی أَرَادَ أَنْ یَبْلُغُوهَا، فَلَا تَذْهَبَنَّ بِکَ الْمَذَاهِبُ ».(1)

[354] 43 - وَ مِنْ کِتَابِ ابْنِ الْبِطْرِیقِ : رَوَی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ، قَالَ : حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ مُوسَی، قَالَ : حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ ، عَنْ عُمَرَ بْنِ عَلِیٍّ الْعَبْدِیِّ ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ کَثِیرٍ الرَّقِّیِّ ، عَنْ یُونُسَ بْنِ ظَبْیَانَ ، قَالَ : دَخَلْتُ عَلَی الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام، فَقُلْتُ : یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ ، إِنِّی دَخَلْتُ عَلَی مَالِکٍ وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ یَتَکَلَّمُونَ فِی اللهِ ،

ص:428


1- (1) بصائر الدّرجات: 124، ح 3؛ الکافی: 261/1، ح 4؛ الخرائج و الجرائح: 870/2، ح 87؛

حمران به امام عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! قیام حضرت امیر المؤمنین علیه السلام و امام حسن و امام حسین علیهما السلام و خروج آن ها و قیام در راه دین خدا و آنچه (از مصیبت ها) از جانب ستمگران به آنان رسید تا این که که مغلوب شده و شهید گشتند، چگونه بود؟!

حضرت فرمود: «ای حمران! به راستی که خداوند متعال این گونه مصائب را برای علی و فرزندانش علیهم السلام مقدّر و امضاء و حتمی نمود و خود آن ها اختیار کرده بودند و آنگاه خداوند آن ها را اجرا کرد. امام علی علیه السلام و امام حسن و امام حسین علیهما السلام با پیشینۀ علمی توسط رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از روی علم (و آگاهی) قیام کردند و هر یک از ما امامان که سکوت اختیار کردیم به جهت علمی است که داریم.

ای حمران! اگر آنان راجع به مصائبی که (از افراد سرکش و ستمگر) دچار ایشان می شد از خدا در خواست می کردند و پافشاری می نمودند برای نابودی خلافت ستمگران، حتماً دعای ایشان مستجاب و قدرت ستمگران نابود می گردید، آنگاه عمر افراد ستمگر و از بین رفتن خلافت آنان زودتر از اینکه نخ گردن بندی قطع و دانه هایش پراکنده شود از بین می رفت.

ای حمران! آن مصائبی که دچار علی و فرزندانش علیهم السلام شد به علّت گناهی که کرده باشند یا مخالفتی که با خدا نموده باشند نبود، بلکه برای آن مقام و منزلتی بود که نزد خدا داشتند و خدا خواست که به آن نائل شدند، مبادا در مورد آن ها گمان های نامناسب ببری».

[354] 43 - یونس بن ظبیان گوید: بر امام صادق علیه السلام وارد شده و عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! بر مالک(1) وارد شدم که نزد او گروهی بودند که در مورد خدا صحبت می کردند، شنیدم برخی از آنها می گفتند: خداوند، صورتی همچون صورت ها

ص:429


1- (1) منظور مالک بن انس، پیشوای مذهب مالکیه است. وی در سال 179 قمری در مدینه از دنیا رفته و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.

فَسَمِعْتُ بَعْضَهُمْ یَقُولُ : إِنَّ للهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَجْهاً کَالْوُجُوهِ ، وَ بَعْضَهُمْ یَقُولُ : لَهُ یَدَانِ ، وَ احْتَجُّوا بِقَوْلِ اللهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی: بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالِینَ (1) وَ بَعْضَهُمْ یَقُولُ : هُوَ کَالشَّابِّ مِنْ أَبْنَاءِ ثَلَاثِینَ سَنَةً ، فَمَا عِنْدَکَ فِی هَذَا یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ ؟.

قَالَ : وَ کَانَ مُتَّکِئاً فَاسْتَوَی جَالِساً وَ قَالَ : «اللهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ »، ثُمَّ قَالَ : «یَا یُونُسُ مَنْ زَعَمَ أَنَّ لَهُ وَجْهاً کَالْوُجُوهِ فَقَدْ أَشْرَکَ ، وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ للهِ جَوَارِحَ کَجَوَارِحِ الْمَخْلُوقِینَ فَهُوَ کَافِرٌ بِاللهِ ، فَلَا تَقْبَلُوا شَهَادَتَهُ ، وَ لَا تَأْکُلُوا ذَبِیحَتَهُ ، تَعَالَی اللهُ عَمَّا یَصِفُهُ الْمُشَبِّهُونَ بِصِفَةِ الْمَخْلُوقِینَ ، وَجْهُ اللهِ أَنْبِیَاؤُهُ وَ أَوْلِیَاؤُهُ .

وَ قَوْلُهُ تَعَالَی: خَلَقْتُ بِیَدَیَّ (2) فَالْیَدُ الْقُدْرَةُ ، وَ قَوْلُهُ تَعَالَی: هُوَ الَّذِی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ (3) فَمَنْ زَعَمَ أَنَّ اللهَ فِی شَیْ ءٍ، أَوْ عَلَی شَیْ ءٍ، أَوْ یَخْلُو مِنْهُ شَیْ ءٌ، أَوْ یَشْغَلُ بِهِ شَیْ ءٌ، فَقَدْ وَصَفَهُ بِصِفَةِ الْمَخْلُوقِینَ ، وَ اَللّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ ءٍ (4) ، لَا یُقَاسُ بِالْقِیَاسِ ، وَ لَا یُشَبَّهُ بِالنَّاسِ ، وَ لَا یَخْلُو مِنْهُ مَکَانٌ ، وَ لَا یَشْغَلُ بِهِ مَکَانٌ ، قَرِیبٌ فِی بُعْدِهِ ، بَعِیدٌ فِی قُرْبِهِ ، ذَلِکَ اللهُ رَبُّنَا لَا إِلَهَ غَیْرُهُ ، فَمَنْ أَرَادَ اللهَ وَ أَحَبَّهُ وَ وَصَفَهُ بِهَذِهِ الصِّفَةِ فَهُوَ مِنَ الْمُوَحِّدِینَ ، وَ مَنْ وَصَفَهُ بِغَیْرِ هَذِهِ الصِّفَةِ فَاللهُ بَرِیءٌ مِنْهُ وَ نَحْنُ بِرَاءٌ مِنْهُ ».

ثُمَّ قَالَ علیه السلام: «إِنَّمَا أُولُوا الْأَلْبَابِ الَّذِینَ عَمِلُوا بِالْفِکْرَةِ حَتَّی وَرِثُوا مِنْهُ حُبَ اللهِ ، فَإِنَّ حُبَّ اللهِ إِذَا وَرِثَهُ الْقَلْبُ اسْتَضَاءَ وَ أَسْرَعَ إِلَیْهِ اللُّطْفُ ، فَإِذَا نَزَلَ مَنْزِلَةَ اللُّطْفِ صَارَ فِی

ص:430


1- (1) سورۀ ص (38):75.
2- (2) سورۀ ص (38):75.
3- (3) الأنفال (8):62.
4- (4) الرعد (13):16.

دارد، و برخی از آن ها می گفتند: خداوند، دو دست دارد و به این آیه استدلال می کردند که: «ای ابلیس! چه چیز مانع تو شد که بر مخلوقی که با دست خود او را آفریدم سجده کنی ؟ - ص: 75»، و برخی از آن ها می گفتند: خداوند، همچون جوانی سی ساله است. ای فرزند رسول خدا! نظر شما در این باره چیست ؟

حضرت در حالی که تکیه داده بود، راست نشسته و فرمود: «خدایا ببخش، ببخش».

آنگاه فرمود: «ای یونس! هر کس اعتقاد داشته باشد که خدا، صورتی همچون صورت ها دارد، شرک ورزیده است، و هر کس معتقد باشد که خدا اعضاء و جوارحی همچون اعضاء و جوارح آفریدگان دارد، به خدا کفر ورزیده است. پس شهادتش را نپذیرید و از ذبحش نخورید.(1) خداوند برتر و والاتر از توصیف تشبیه کنندگان با صفت آفریدگان است. (منظور از) وجه خدا، پیامبران و اولیاء او هستند (که به نوعی خدا را نشان می دهند).

و در آیۀ: «با دو دستم آفریدم - ص: 75»، مقصود از دست، قدرت و نیرو است، همانند این آیه: «اوست که تو را نیرو داد - انفال: 62».

پس هرکس معتقد باشد که خدا در چیزی است یا بر روی چیزی است یا از چیزی به چیز دیگر دگرگون می شود، یا چیزی از او تهی است یا چیزی او را سرگرم می کند، او را با ویژگیِ آفریدگان وصف کرده است، «در حالی که خدا، آفریدگار همه چیز است - رعد: 16» و با مقایسه سنجیده نمی گردد و به مردم، تشبیه نمی شود.

مکانی از او تهی نیست و مکانی او را مشغول و گرفتار نمی کند. در عین حال که دور است، نزدیک است و در عین حال که نزدیک است، دور است. این است خدا،

ص:431


1- (1) چون اوّل شرط ذبح حیوان، این است که کسی که می خواهد سر حیوان را ببرد (چه زن چه مرد) باید مسلمان باشد. (نک: توضیح المسائل امام همراه با فتوای فقهای بزرگ: 573/2، مسألۀ 2594)

أَهْلِ الْفَوَائِدِ تَکَلَّمَ بِالْحِکْمَةِ ، فَإِذَا تَکَلَّمَ بِالْحِکْمَةِ صَارَ صَاحِبَ فِطْنَةٍ ، فَإِذَا نَزَلَ مَنْزِلَةَ الْفِطْنَةِ عَمِلَ بِهَا فِی الْقُدْرَةِ ، فَإِذَا عَمِلَ بِهَا فِی الْقُدْرَةِ عَرَفَ الْأَطْبَاقَ السَّبْعَةَ ، فَإِذَا بَلَغَ إِلَی هَذِهِ الْمَنْزِلَةِ صَارَ یَتَقَلَّبُ فِکْرُهُ بِلُطْفٍ وَ حِکْمَةٍ وَ بَیَانٍ ، فَإِذَا بَلَغَ هَذِهِ الْمَنْزِلَةَ جَعَلَ شَهْوَتَهُ وَ مَحَبَّتَهُ فِی خَالِقِهِ ، فَإِذَا فَعَلَ ذَلِکَ نَزَلَ الْمَنْزِلَةَ الْکُبْرَی، فَعَایَنَ رَبَّهُ فِی قَلْبِهِ ، وَ وَرِثَ الْحِکْمَةَ بِغَیْرِ مَا وَرِثَهُ الْحُکَمَاءُ، وَ وَرِثَ الْعِلْمَ بِغَیْرِ مَا وَرِثَهُ الْعُلَمَاءُ، وَ وَرِثَ الصِّدْقَ بِغَیْرِ مَا وَرِثَهُ الصِّدِّیقُونَ ، إِنَّ الْحُکَمَاءَ وَرِثُوا الْحِکْمَةَ بِالصَّمْتِ ، وَ إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرِثُوا الْعِلْمَ بِالطَّلَبِ ، وَ إِنَّ الصِّدِّیقِینَ وَرِثُوا الصِّدْقَ بِالْخُشُوعِ وَ طُولِ الْعِبَادَةِ .

فَمَنْ أَخَذَ بِهَذِهِ الصِّفَةِ إِمَّا أَنْ یَسْفُلَ أَوْ یُرْفَعَ ، وَ أَکْثَرُهُمْ یَسْفُلُ وَ لَا یُرْفَعُ ، إِذْ لَمْ یَرْعَ حَقَّ اللهِ ، وَ لَمْ یَعْمَلْ بِمَا أُمِرَ بِهِ ، فَهَذِهِ مَنْزِلَةُ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ ، وَ لَمْ یُحِبَّهُ حَقَّ مَحَبَّتِهِ ، فَلَا تَغُرَّنَّکَ صَلَاتُهُمْ ، وَ صِیَامُهُمْ ، وَ رِوَایَاتُهُمْ ، وَ کَلَامُهُمْ ، وَ عُلُومُهُمْ ، فَإِنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ (1)».

ثُمَّ قَالَ : «یَا یُونُسُ إِذَا أَرَدْتَ الْعِلْمَ الصَّحِیحَ فَعِنْدَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ ، فَإِنَّا وَرِثْنَاهُ ، وَ أُوتِینَا شَرْعَ الْحِکْمَةِ وَ فَصْلَ الْخِطَابِ ».

فَقُلْتُ : یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ فَکُلُّ مَنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الْبَیْتِ وَرِثَ مَا وَرِثَ وُلْدُ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ عَلَیْهِمَا السَّلَامُ ؟ فَقَالَ : «مَا وَرِثَهُ إِلَّا الْأَئِمَّةُ الِاثْنَا عَشَرَ سَلَامُ اللهِ عَلَیْهِمْ » قُلْتُ : سَمِّهِمْ لِی یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ .

ص:432


1- (1) المدّثر (79):50.

پروردگار ما که خدایی جز او نیست. پس هر که خدا را با این صفت اراده کند و دوست بدارد، از یگانه پرستان است و هرکه با غیر این صفت، خدا را دوست بدارد، خدا از او بیزار است و ما نیز از او بیزاریم.

آنگاه فرمود: همانا خردمندان، کسانی هستند که اندیشه را به کار گرفتند، تا جایی که به وسیله آن محبّت خدا را به دست آوردند. و دل، هر گاه محبّت خدا را به دست آورد، نورانی می شود و لطف (و لطافت) به سوی آن می شتابد، و چون به منزلگاه لطف فرود آید، از سودمندان می شود [و چون از سودمندان شود،] حکیمانه سخن گوید، و هر گاه به حکمت سخن بگوید، صاحب هوش (تیزبینی) می شود، و هر گاه در منزلگاه تیزبینی فرود آید، آن را با قدرت [یا: در قدرت خداوند] به کار می بندد، و هر گاه با قدرت [یا: در قدرت] به کارش بندد، طبقات هفتگانه [ی آسمان] را می شناسد، و چون به این مقام برسد، دقیق و حکیمانه و روشن می اندیشد، و هر گاه به این مقام رسید، خواست و محبّتش را به آفریدگارش منحصر می کند، و چون چنین کند، به بالاترین مقام می رسد و پروردگارش را در دل خویش عیان می بیند و به حکمت می رسد، نه از طریقی که حکیمان به آن رسیده اند، و به دانش دست می یابد، نه از راهی که دانشمندان بدان دست یافته اند، و به صِدق نایل می آید، نه از طریقی که صدّیقان به آن نایل گشته اند. حکیمان، حکمت را با سکوت به دست آورده اند و دانشمندان، دانش را با جستن، تحصیل کرده اند و صدّیقان، صدق را به واسطه خشوع و عبادت طولانی کسب نموده اند.

پس هر که این ویژگی را بیابد، یا فرو می افتد یا فراز می رود، و بیشترشان فرو می افتند و فراز نمی آیند، هر گاه حقّ خدا را پاس ندارند و آنچه فرمان یافته اند، عمل نکنند؛ زیرا این، منزلت کسی است که او (خدا) را چنان که باید، نشناخته و چنان که شاید، به او عشق نورزیده است. پس مبادا نماز و روزه و روایات و گفتار و معلومات

ص:433

قَالَ : «أَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ، وَ بَعْدَهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ ، وَ بَعْدَهُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ، وَ بَعْدَهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ، وَ بَعْدَهُ أَنَا، وَ بَعْدِی مُوسَی وَلَدِی، وَ بَعْدَ مُوسَی عَلِیٌّ ابْنُهُ ، وَ بَعْدَ عَلِیٍّ مُحَمَّدٌ، وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلِیٌّ ، وَ بَعْدَ عَلِیٍّ الْحَسَنُ ، وَ بَعْدَ الْحَسَنِ الْحُجَّةُ ، اصْطَفَانَا اللهُ وَ طَهَّرَنَا، وَ أُوتِینَا ما لَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِینَ (1)».(2)

ص:434


1- (1) المائده (5):20.
2- (2) کفآیة الأثر: 255؛ البحار: 287/3، ح 2؛ بهجة النظر بحرانی: 90، ح 23؛ خاتمة المستدرک: 244/9؛ (ترجمه بخشی از این روایت برگرفته از دانشنامه عقاید اسلامی: 495/4، ح 2534 است)

آن ها تو را بفریبد؛ چرا که این گونه مردمان [به سانِ ] خرانی هستند.

سپس فرمود: ای یونس! اگر دانش درست می خواهی، نزد ما خاندان است؛ چرا که ما آن را به ارث برده ایم و آبشخور حکمت و فصل الخطاب، به ما داده شده است».

عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! [امام] همۀ آنچه از اهل بیت بوده و فرزندان علی و فاطمه علیها السلام به ارث برده اند، را به ارث می برد؟ فرمود: «آن را جز امامان دوازده گانه علیهم السلام به ارث نمی برند». عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! نام ایشان را برایم ببر.

فرمود: «نخستین آن ها علی بن ابی طالب علیه السلام و بعد از او حسن و حسین علیهما السلام و بعد از آن علی بن الحسین علیه السلام، و بعد از آن محمّد بن علی علیه السلام، و بعد از آن من، و بعد فرزندم موسی علیه السلام، و بعد از موسی فرزندش علی علیه السلام، و بعد علی بن محمّد علیه السلام، و بعد علی الحسن علیه السلام، و بعد از حسن، [حضرت] حجّت علیه السلام؛ خداوند ما را برگزید و پاک نمود و به ما «چیزهایی داد، که به هیچ یک از جهانیان نداده بود - مائده: 20»».

ص:435

و من کتاب محمّد بن الحسن الصفّار الموسوم ب «بصائر الدرجات»

بَابٌ فِی أَئِمَّةِ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیهِمْ أَجْمَعِینَ وَ أَنَّ حَدِیثَهُمْ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ

[355] 1 - رَوَیْتُ بِإِسْنَادِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ ، عَنِ الْمُنَخَّلِ ، عَنْ جَابِرٍ، قَالَ : قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: «قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: إِنَّ حَدِیثَ آلِ مُحَمَّدٍ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ ، لَا یُؤْمِنُ بِهِ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ ، أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ ، أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ .

فَمَا وَرَدَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَدِیثِ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام فَلَانَتْ لَهُ قُلُوبُکُمْ وَ عَرَفْتُمُوهُ فَاقْبَلُوهُ ، وَ مَا اشْمَأَزَّتْ مِنْهُ قُلُوبُکُمْ وَ أَنْکَرْتُمُوهُ فَرُدُّوهُ إِلَی اللهِ تَعَالَی، وَ إِلَی الرَّسُولِ صلی الله علیه و آله و سلم، وَ إِلَی الْعَالِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام.

وَ إِنَّمَا الْهَالِکُ أَنْ یُحَدَّثَ أَحَدُکُمْ بِشَیْ ءٍ لَا یَحْتَمِلُهُ فَیَقُولَ : وَ اللهِ مَا کَانَ هَذَا، وَ الْإِنْکَارُ هُوَ الْکُفْرُ».(1)

[356] 2 - وَ بِإِسْنَادِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ الْکُوفِیِّ ، قَالَ : حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ حَمَّادٍ الطَّائِیُّ ، عَنْ سَعْدٍ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ :

ص:436


1- (1) بصائر الدرجات: 20، ح 1؛ البحار: 189/2، ح 21.

از کتاب بصائر الدرجات محمّد بن حسن صفّار نقل می کنم.

در مورد این که فهمِ روایات اهل بیت علیهم السلام بسیار دشوار است

[355] 1 - جابر به نقل از امام باقر علیه السلام گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «به راستی که حدیث آل محمّد صلی الله علیه و آله و سلم بسی دشوار و سنگین است و بدان ایمان نمی آورد مگر فرشتۀ مقرّب یا پیامبر مرسل و یا بنده ای که خداوند دلش را با ایمان آزموده است.

پس هر حدیثی از (قول) آل محمّد علیهم السلام به شما رسید که دل هایتان در برابرش نرم شد و آن را شناختید، بپذیرید، و آنچه دل هایتان از آن گریزان شد و آن را ناروا دانست، آن را به خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و عالِم آل محمّد علیهم السلام، بازگردانید.

همانا هلاک شده کسی است که حدیثی را که تحمّل ندارد، برایش بازگو کنند، و او بگوید به خدا قسم این چنین نیست، به خدا قسم این چنین نیست، و انکار [مساوی] کفر است».

[356] 2 - سعد گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «حدیث ما بسی دشوار و سنگین است، و آن را جز فرشته مقرّب، یا پیامبر مرسل، یا بنده ای که خداوند دلش را با ایمان آزموده و یا شهری نفوذ ناپذیر، تاب تحمّل ندارد، هرگاه دوران [حکومت] ما فرا رسد و

ص:437

«حَدِیثُنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ ، لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ ، أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ ، أَوْ مُؤْمِنٌ مُمْتَحَنٌ ، أَوْ مَدِینَةٌ حَصِینَةٌ ، فَإِذَا وَقَعَ أَمْرُنَا وَ جَاءَ مَهْدِیُّنَا کَانَ الرَّجُلُ أَجْرَی [أَجْرَأَ] مِنْ لَیْثٍ ، وَ أَمْضَی مِنْ سِنَانٍ ، یَطَأُ عَدُوَّنَا بِرِجْلَیْهِ ، وَ یَضْرِبُهُ بِکَفَّیْهِ ، وَ ذَلِکَ عِنْدَ نُزُولِ رَحْمَةِ اللهِ ، وَ فَرَجِهِ عَلَی الْعِبَادِ».(1)

[357] 3 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْهَیْثَمِ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام، قَالَ : سَمِعْتُهُ یَقُولُ : «إِنَّ حَدِیثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ ، لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا ثَلَاثٌ : نَبِیٌّ مُرْسَلٌ ، أَوْ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ ، أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ ».

ثُمَّ قَالَ : «یَا أَبَا حَمْزَةَ أَ لَا تَرَی أَنَّهُ اخْتَارَ لِأَمْرِنَا مِنَ الْمَلَائِکَةِ : الْمُقَرَّبِینَ ، وَ مِنَ النَّبِیِّینَ : الْمُرْسَلِینَ ، وَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ : الْمُمْتَحَنِینَ ».(2)

[358] 4 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ الْبَرْقِیِّ ، عَنِ ابْنِ سِنَانٍ أَوْ غَیْرِهِ یَرْفَعُهُ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «إِنَّ حَدِیثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ ، لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا صُدُورٌ مُنِیرَةٌ ، وَ قُلُوبٌ سَلِیمَةٌ ، وَ أَخْلَاقٌ حَسَنَةٌ .

إِنَّ اللهَ تَعَالَی أَخَذَ مِنْ شِیعَتِنَا الْمِیثَاقَ ، کَمَا أَخَذَ عَلَی بَنِی آدَمَ ، حَیْثُ یَقُولُ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی (3) فَمَنْ وَفَی لَنَا وَفَی اللهُ لَهُ بِالْجَنَّةِ ، وَ مَنْ أَبْغَضَنَا وَ لَمْ یُؤَدِّ حَقَّنَا فَفِی النَّارِ خَالِداً مُخَلَّداً».(4)

ص:438


1- (1) بصائر الدّرجات: 24، ح 17؛ البحار: 189/2، ح 22.
2- (2) بصائر الدّرجات: 25، ح 19؛ البحار: 190/2، ح 23.
3- (3) الأعراف (7):172.
4- (4) بصائر الدّرجات: 25، ح 20؛ البحار: 190/2، ح 24.

مهدیِ ما علیه السلام بیاید، شیعۀ ما از شیر دلیرتر و از سرْنیزه برنده تر خواهد بود. دشمنِ ما را پایمال می کند و بر چهره اش سیلی می زند، و این آن هنگام است که رحمت و گشایش خدا بر بندگانش فرود آید».

[357] 3 - ابو حمزه ثمالی گوید: شنیدم امام باقر علیه السلام می فرمود: «به راستی که حدیث ما بسی دشوار و سنگین است و آن را جز سه دسته تاب تحمّل ندارد: پیامبر مرسل یا فرشتۀ مقرّب یا مؤمنی که خداوند دلش را با ایمان آزموده است.

آنگاه حضرت فرمود: ای اباحمزه! آیا نمی بینی که خداوند از میان ملائکه، مقرّبین ایشان و از پیامبران، مرسلین و از میان مؤمنین، امتحان شدگان ایشان را برای امر و فرمان ما اختیار فرمود».

[358] 4 - ابن سنان روایتی را به امام صادق علیه السلام رسانده گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «به راستی که حدیث ما بسی دشوار و سنگین است، آن را جز سینه های نورانی، یا دل های سالم، یا اخلاق نیکو، تاب تحمّل ندارد.

همانا خداوند از شیعیان ما پیمان (به ولایت ما) گرفت، چنان که از فرزندان آدم (به ربوبیت خود) پیمان گرفت و فرمود: «و (یاد کن) زمانی را که پروردگارت از فرزندان آدم، از پُشت (و صُلب) شان، نسل آنان را برگرفت و آنان را بر خودشان گواه ساخت (و فرمود:) آیا پروردگار شما نیستم ؟ گفتند:» آری - اعراف: 172» پس هر که نسبت به ما (به پیمان خویش) وفا کند، خدا بهشت را به او پاداش دهد، و هر که ما را دشمن دارد و حق ما را به ما نرساند، همیشه و جاودان در دوزخ است».

ص:439

[359] 5 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ حَمَّادٍ، عَنْ صَبَّاحٍ الْمُزَنِیِ ، عَنِ الْحَارِثِ بْنِ حَصِیرَةَ ، عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ ، قَالَ : سَمِعْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَقُولُ : «إِنَّ حَدِیثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ ، خَشِنٌ مَخْشُوشٌ ، فَانْبِذُوا إِلَی النَّاسِ نَبْذاً، فَمَنْ عَرَفَ فَزِیدُوهُ ، وَ مَنْ أَنْکَرَ فَأَمْسِکُوا، لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا ثَلَاثٌ : مَلَکٌ مُقَرَّبٌ ، أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ ، أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ ».(1)

[360] 6 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ ، قَالَ : حَدَّثَنِی سَلَمَةُ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُثَنَّی، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام یَقُولُ : «حَدِیثُنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ ، ذَکْوَانُ مُقَنَّعٌ ، لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ ، أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ مُؤْمِنٌ مُمْتَحَنٌ ».

قَالَ : ثُمَّ قَالَ علیه السلام: «مَا مِنْ أَحَدٍ أَفْضَلَ مِنَ الْمُؤْمِنِ الْمُمْتَحَنِ ».(2)

[361] 7 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَیْنِ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «حَدِیثُنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ ، ذَکْوَانُ أَجْرَدُ مُقَنَّعٌ » قَالَ : قُلْتُ : فَسِّرْ لِی جُعِلْتُ فِدَاکَ ؟ قَالَ : «ذَکْوَانُ : ذَکِیٌّ أَبَداً» قَالَ ، قُلْتُ : أَجْرَدُ، قَالَ : «طَرِیٌ أَبَداً» قُلْتُ : مُقَنَّعٌ ، قَالَ : «مَسْتُورٌ».(3)

[362] 8 - عِمْرَانُ بْنُ مُوسَی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ غَیْرِهِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ ، عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ ، عَنْ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِیهِ علیه السلام قَالَ : «ذُکِرَتِ التَّقِیَّةُ یَوْماً عِنْدَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَقَالَ : وَ اللهِ لَوْ عَلِمَ أَبُو ذَرٍّ مَا فِی قَلْبِ سَلْمَانَ لَقَتَلَهُ ، وَ لَقَدْ آخَی رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم بَیْنَهُمَا فَمَا ظَنُّکَ بِسَائِرِ الْخَلْقِ .

ص:440


1- (1) بصائر الدّرجات: 21، ح 5؛ البحار: 192/2، ح 35.
2- (2) هیچ مصدری برای آن یافت نشد.
3- (3) بصائر الدّرجات: 22، ح 8؛ البحار: 191/2، ح 32.

[359] 5 - اصبغ بن نُباته گوید: شنیدم امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمود: «به راستی که حدیث ما بسی دشوار و سنگین است، (و پذیرش آن احتیاج) به خِشاش(1) و سختی دارد، پس شمّه ای از آن را برای مردم بیان کنید، هرکس آن را شناخت (و اعتقاد پیدا کرد)، بیشتر بیان کنید و هر کس منکر شد، ساکت شوید، حدیث ما را جز سه دسته تاب تحمّل ندارند: فرشتۀ مقرّب یا پیغمبر مرسل یا بنده ای که خداوند دلش را به ایمان آزموده است».

[360] 6 - اسماعیل بن عبدالعزیز گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود: «حدیث ما بسی دشوار و سنگین است، که (خلق را) نورانی می کند و (حقیقت معانی آن) پنهان است، آن را جز فرشتۀ مقرّب یا پیامبر مرسل یا مؤمن آزموده شده، تاب تحمّل ندارد». راوی گوید: آنگاه حضرت فرمود: «هیچ کسی برتر از مؤمن آزموده [به بلا و راستین] نیست».

[361] 7 - اسماعیل بن عبدالعزیز گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود: «حدیث ما اهل بیت بسی دشوار و سنگین است و نورانی و باطراوت و پنهان». گوید: عرض کردم: فدایت گردم، آن را برایم تفسیر نمایید؟ فرمود: «(ذکوان یعنی) خلق را نورانی می کند و همیشه پاکیزه است». عرض کردم: اجرد [به چه معناست]؟ فرمود: «یعنی همیشه تازه و با طراوت است». عرض کردم: مُقنّع ؟ فرمود: «(یعنی حقیقت معانی آن) پوشیده و پنهان است».

[362] 8 - امام صادق علیه السلام می فرماید: پدرم فرمود: روزی نزد علی بن الحسین علیهما السلام سخن از تقیه پیش آمد، فرمود: «به خدا سوگند اگر ابوذر می دانست آنچه در دل سلمان بود ابوذر را می کُشت، در صورتی که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم میان آن دو برادری برقرار کرد، پس در بارۀ مردم دیگر چه گمان دارید؟

ص:441


1- (1) . خِشاش: چوبی که در بینی شتر می کنند.

إِنَّ عِلْمَ الْعُلَمَاءِ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ ، أَوْ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ ، أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ ، قَالَ : وَ إِنَّمَا صَارَ سَلْمَانُ مِنَ الْعُلَمَاءِ؛ لِأَنَّهُ امْرُؤٌ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ ، فَلِذَلِکَ نَسَبْتُهُ إِلَی الْعُلَمَاءِ».(1)

[363] 9 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ جَبَلَةَ ، عَنْ أَبِی الصَّامِتِ ، قَالَ : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «حَدِیثُنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ ، شَرِیفٌ کَرِیمٌ ، ذَکْوَانُ ، ذَکِیٌّ ، وَعْرٌ، لَا یَحْتَمِلُهُ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ ، وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ ، وَ لَا مُؤْمِنٌ مُمْتَحَنٌ » قُلْتُ : فَمَنْ یَحْتَمِلُهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ ؟ قَالَ «مَنْ شِئْنَا یَا أَبَا الصَّامِتِ ».

قَالَ أَبُو الصَّامِتِ : فَظَنَنْتُ أَنَّ للهِ عِبَاداً أَفْضَلَ مِنْ هَؤُلَاءِ الثَّلَاثَةِ .(2)

یقول حسن بن سلیمان: لعلّه علیه السلام أراد بقوله: «من شئنا» هم صلوات الله علیهم، لأنّ علمهم الذی استودعهم الله سبحانه منه ما لا یصل إلی غیرهم بل خصّهم الله تعالی به.

کَمَا رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: «أَنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی جَعَلَ اسْمَهُ الْأَعْظَمَ عَلَی ثَلَاثَةٍ وَ سَبْعِینَ حَرْفاً، فَأَعْطَی آدَمَ علیه السلام خَمْسَةً وَ عِشْرِینَ حَرْفاً، وَ أَعْطَی نُوحاً علیه السلام مِنْهَا خَمْسَةَ عَشَرَ حَرْفاً، وَ أَعْطَی إِبْرَاهِیمَ علیه السلام مِنْهَا ثَمَانِیَةَ أَحْرُفٍ ، وَ أَعْطَی مُوسَی علیه السلام مِنْهَا أَرْبَعَةَ أَحْرُفٍ ، وَ أَعْطَی عِیسَی علیه السلام مِنْهَا حَرْفَیْنِ ، فَکَانَ یُحْیِی بِهَا الْمَوْتَی، وَ یُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ ، وَ أَعْطَی مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله و سلم اثْنَیْنِ وَ سَبْعِینَ حَرْفاً، وَ احْتَجَبَ بِحَرْفٍ لِئَلَّا یَعْلَمَ أَحَدٌ مَا فِی نَفْسِهِ وَ یَعْلَمُ مَا فِی أَنْفُسِ الْعِبَادِ».(3)

ص:442


1- (1) بصائر الدّرجات: 25، ح 21؛ الکافی: 401/1، ح 2؛ البحار: 190/2، ح 25.
2- (2) بصائر الدرجات: 22، ح 10؛ البحار: 192/2، ح 34.
3- (3) بصائر الدرجات: 208، ح 3؛ الکافی: 230/1، ح 2؛ مصباح الکفعمی: 312؛ البحار: 211/4، ح 5.

به راستی که دانش علماء (اهل بیت علیهم السلام) بسی دشوار و سنگین است، جز پیامبر مرسل یا فرشتۀ مقرّب یا بنده مؤمنی که خدا دلش را با ایمان آزموده تاب تحمّل آن را ندارد. آنگاه حضرت فرمود: و سلمان رحمه الله از این رو از جملۀ علماء شد که او مردیست از ما خانواده و از این جهت او را منسوب به خود کردیم».(1)

[363] 9 - ابوصامت گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «حدیث ما بسی دشوار و سنگین است، [و در عین حال] شرافتمند و پر معنا، پاک، باطراوت و دشوار است، آن را نَه فرشتۀ مقرّب و نه پیامبری مرسل و نه مؤمنی که آزموده شده است، تاب تحمّل ندارد».

راوی گوید: عرض کردم: فدایتان گردم، پس چه کسی تاب تحمّل آن را دارد؟

فرمود: «ابوصامت! کسی که ما بخواهیم». ابوصامت گوید: پیش خود گمان کردم که برای خداوند متعال بندگانی است که برتر از این سه دسته می باشند.

حسن بن سلیمان گوید: شاید منظور امام از: «کسی که ما بخواهیم» خود اهل بیت علیهم السلام باشد، چون خداوند علمی که به ایشان سپرده به غیر از آن ها نمی رسد بلکه خداوند متعال این دانش را اختصاصاً به ایشان داده است.

ص:443


1- (1) . علامّه مصطفوی رحمه الله در شرح این روایت می فرماید: «مقصود از آنچه در دل سلمانست، مراتب معرفت خدا و پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و مسائل غامض قضاء و قدر و امثال آنست که اگر آن ها را به ابوذر می گفت، ابوذر او را به دروغ و ارتداد نسبت می داد و محکوم به قتلش می دانست و یا آن مطالب را به دیگران می گفت و آن ها سلمان را می کشتند. چنانچه خود سلمان رحمه الله در خطبۀ خود گوید: علم زیادی به من عطا شده، اگر همه آنچه را می دانم به شما بگویم، دسته ای گویند: سلمان دیوانه شده و دسته ای گویند: خدایا کشندۀ سلمان را بیامرز. و ممکن است فاعل قَتَلَهُ ، علم باشد و ضمیر مفعول [هُ ] راجع به ابی ذر یعنی: علومی که سلمان به ابی ذر می گفت. او را می کشت، زیرا تحمّل نمی کرد و آن کار می ورزید و یا آنکه تحمّل کتمانش را نداشت و به مردم می گفت و او را مرتدّ و کافر می دانستند و می کشتند. و بودن سلمان رحمه الله از اهل البیت علیهم السلام از این جهت است که امیر المؤمنین علیه السلام در بارة او فرموده: وَ إنَّ سَلْمانُ مِنّا أهْلَ الْبَیْتِ ، و مقصود اینست که: سلمان به واسطۀ اختصاصی که به ما پیدا کرده و از همه بریده و به سوی ما آمده و به واسطۀ پرتوی که از نور علم ما گرفته: از ما شده و منسوب به ما گشته است». (ترجمه الکافی: 254/2)

وَ مَا رُوِیَ : مِنْ أَنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی أَوْحَی إِلَی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم «یَا مُحَمَّدُ لَا تَکْتُمْ عَلِیّاً شَیْئاً مِمَّا بَیْنِی وَ بَیْنَکَ فَإِنَّهُ لَیْسَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ سِرٌّ».(1)

فَهَذَا فَضْلٌ لَمْ یؤْتِهِ سِوَاهُمْ

وَ مِنْ ذَلِکَ مَا رُوِیَ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم: «یَا عَلِیُّ مَا عَرَفَ اللهَ إِلَّا أَنَا وَ أَنْتَ ، وَ مَا عَرَفَنِی إِلَّا اللهُ وَ أَنْتَ ، وَ مَا عَرَفَکَ إِلَّا اللهُ وَ أَنَا».(2)

فقد صحّ أنّهم خزّان العلم و عیبته، و صاحب الدرجة العلیا یطیق حمل الدنیا، و صاحب الدنیا لا یطیق حمل العلیا. کما مرّ فی حدیث أبی ذرّ و سلمان، إذا کان أبو ذرّ فی التاسعة من درجات الإیمان، و سلمان فی العاشرة، فوضح ما ادّعیناه و الله أعلم.

[364] 10 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ، عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ مَنْصُورٍ، عَنْ مُخَلَّدِ بْنِ حَمْزَةَ بْنِ نَصْرٍ، عَنْ أَبِی الرَّبِیعِ الشَّامِیِّ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : کُنْتُ مَعَهُ جَالِساً، فَرَأَیْتُ أَنَّ أَبَا جَعْفَرٍ قَدْ نَامَ (3) ، فَرَفَعَ رَأْسَهُ وَ هُوَ یَقُولُ : «یَا أَبَا الرَّبِیعِ حَدِیثٌ تَمْضَغُهُ الشِّیعَةُ بِأَلْسِنَتِهَا لَا تَدْرِی مَا کُنْهُهُ » قُلْتُ : مَا هُوَ جَعَلَنِیَ اللهُ فِدَاکَ ؟ قَالَ : «قَوْلُ أَبِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام: إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ ، لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ ، أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ ، أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ .

یَا أَبَا الرَّبِیعِ : أَ لَا تَرَی أَنَّهُ قَدْ یَکُونُ مَلَکٌ وَ لَا یَکُونُ مُقَرَّباً، وَ لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا مُقَرَّبٌ ، وَ قَدْ یَکُونُ نَبِیٌّ وَ لَیْسَ بِمُرْسَلٍ ، وَ لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا مُرْسَلٌ ، وَ قَدْ یَکُونُ مُؤْمِنٌ وَ لَیْسَ بِمُمْتَحَنٍ ، وَ لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا مُؤْمِنٌ قَدِ امْتَحَنَ اللهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ ».(4)

ص:444


1- (1) مصدری برای آن یافت نشد.
2- (2) مشارق أنوار الیقین برسی: 173؛ تأویل الآیات: 145؛ روضة المتقین: 492/5؛ مدینة المعاجز: 439/2، ح 663.
3- (3) در مصادر دیگر روایی: «قد قام» آمده که در ظاهر این عبارت صحیح است.
4- (4) بصائر الدرجات: 26، ح 1؛ الخرائج و الجرائح: 793/2، ح 2؛ البحار: 197/2، ذیل ح 49 (از الخرائج).

همان گونه که از امام صادق علیه السلام روایت شده است: خداوند عزّ و جلّ اسم اعظم خود را بر هفتاد و سه حرف نهاد؛ از آن، بیست و پنج حرف به آدم علیه السلام داد و بیست و پنج حرف به نوح علیه السلام و هشت حرف به ابراهیم علیه السلام و چهار حرف به موسی علیه السلام و دو حرف به عیسی علیه السلام که به کمک آن دو، مُردگان را زنده می کرد و کوران مادر زاد و مبتلایان به پیسی را شفا می بخشید و هفتاد و دو حرف به محمّد صلی الله علیه و آله و سلم داد و یک حرف را دریغ داشت، تا از آنچه در ذات اوست بر کسی معلوم نشود، در حالی که او از آنچه درون بندگان می گذرد آگاه است.

و این روایت: به راستی که خداوند متعال به محمّد صلی الله علیه و آله و سلم وحی کرد: ای محمّد! هیچ چیز از آنچه بین من و تو است را از علی علیه السلام پوشیده ندار که بین من و تو و او رازی نیست.

و این فضیلتی است که به غیر از ایشان داده نشده است.

و از آن جمله این روایت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است که فرمود: ای علی! خدا را جز من و تو کسی نشناخت، و مرا جز خدا و تو کسی نشناخت، و تو را جز خدا و من کسی نشناخت.

به یقین (این سخن) درست است که اهل بیت علیهم السلام خزانه داران و ظرف دانش الهی هستند، و دارندۀ درجه (و مقامی) بلند می تواند دنیا را حمل کند و همدم با دنیا نمی تواند (درجه های) بلند را حمل کند، همان گونه که در حدیث ابوذر و سلمان گذشت، وقتی ابوذر در نهمین از درجات ایمان بود و سلمان در درجۀ دهم، و روشن است آنچه ما ادّعا کردیم و (البته که) خدا بهتر می داند.

[364] 10 - این روایت تکرار حدیث 313 می باشد.

ص:445

[365] 11 - سَلَمَةُ بْنُ الْخَطَّابِ ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یَحْیَی، عَنْ جَدِّهِ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «خَالِطُوا النَّاسَ بِمَا یَعْرِفُونَ ، وَ دَعُوهُمْ مِمَّا یُنْکِرُونَ ، وَ لَا تَحْمِلُوا عَلَی أَنْفُسِکُمْ وَ عَلَیْنَا. إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ ، لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ ، أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ ، أَوْ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ ».(1)

[366] 12 - مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَیْنِ اللُّؤْلُؤِیِّ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْهَیْثَمِ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام، یَقُولُ : «إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ ، لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا ثَلَاثَةٌ : مَلَکٌ مُقَرَّبٌ ، أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ ، أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ ».

ثُمَّ قَالَ لِی: «یَا أَبَا حَمْزَةَ أَ لَسْتَ تَعْلَمُ أَنَّ فِی الْمَلَائِکَةِ مُقَرَّبِینَ وَ غَیْرَ مُقَرَّبِینَ ، وَ فِی النَّبِیِّینَ مُرْسَلِینَ وَ غَیْرَ مُرْسَلِینَ ، وَ فِی الْمُؤْمِنِینَ مُمْتَحَنِینَ وَ غَیْرَ مُمْتَحَنِینَ ؟» قَالَ : قُلْتُ : بَلَی، قَالَ : «أَ لَا تَرَی إِلَی صُعُوبَةِ أَمْرِنَا، إِنَّ اللهَ اخْتَارَ لَهُ مِنَ الْمَلَائِکَةِ : الْمُقَرَّبِینَ ، وَ مِنَ النَّبِیِّینَ : الْمُرْسَلِینَ ، وَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ : الْمُمْتَحَنِینَ ».(2)

[367] 13 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ ، عَنْ جَابِرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «إِنَّ أَمْرَنَا سِرٌّ فِی سِرٍّ، وَ سِرٌّ مُسْتَسِرٌّ، وَ سِرٌّ لَا یُفِیدُهُ إِلَّا سِرٌّ، وَ سِرٌّ عَلَی سِرٍّ، وَ سِرٌّ مُقَنَّعٌ بِسِرٍّ».(3)

[368] 14 - مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ الْکُوفِیِّ ، قَالَ : حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِی الْیُسْرِ، قَالَ : حَدَّثَنِی زَیْدُ بْنُ الْمُعَدِّلِ ، عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ ، قَالَ : قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «إِنَّ أَمْرَنَا هَذَا مَسْتُورٌ مُقَنَّعٌ بِالمِیثَاقِ ، مَنْ هَتَکَهُ أَذَلَّهُ اللهُ ».4

ص:446


1- (1) بصائر الدّرجات: 26، ح 2؛ الخصال: 624؛ الخرائج و الجرائح: 794/2، ح 3.
2- (2) بصائر الدرجات: 28، ح 9؛ البحار: 196/2، ح 48.
3- (3) بصائر الدّرجات: 28، ح 1؛ البحار: 71/2، ح 31.

[365] 11 - ابوبصیر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «با مردم طبق آنچه می پذیرند، معاشرت کنید، و آنچه را انکار می کنند، واگذارید، و آنان را علیه خودتان و ما مشورانید؛ زیرا [فهم] امر ما دشوار و پیچیده است که جز فرشته ای مقرّب یا پیامبری فرستاده شده یا بنده ای که خداوند، دل او را به ایمان آزموده باشد، تاب تحمّل آن را ندارد».

[366] 12 - ابوحمزه ثمالی گوید: شنیدم امام باقر علیه السلام می فرمود: «به راستی که [فهم] امر ما بسی دشوار و سنگین است، آن را جز سه (دسته) تاب تحمّل ندارد: فرشتۀ مقرّب یا پیامبر مرسل یا بنده ای که خدا دلش را به ایمان آزموده است.

آنگاه به من فرمود: ای ابوحمزه! آیا نمی دانی که در فرشتگان مقرّبین و غیر مقرّبین است، و پیامبران مرسل و غیر مرسلند، و مؤمنان نیز آزموده شده و آزموده نشده اند. عرض کردم: آری [می دانم]. فرمود: آیا نمی بینی سختی [فهم] امر ما را، به راستی که خداوند از میان فرشتگان مقرّبین ایشان، و از میان پیامبران، مرسلین آن ها و از میان مؤمنین، آزموده شدگان ایشان را برای [فهم] امرِ ما اختیار فرمود».

[367] 13 - جابر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «به راستی که [فهم] امر ما پوشیدۀ در پوشیده است، و پوشیده ای است پنهان، و پوشیده ای است که جز پوشیده آن را فایده ندهد، پوشیدۀ بر پوشیده است و پوشیده ای است که پرده بر آن انداخته شده است (یعنی از ادراک مردم پنهان و پوشیده است و آن را نیافته اند و گوئیا پرده بر آن انداخته شده است)».

[368] 14 - ابان بن عثمان گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: «به راستی که [فهم] امر ما پوشیده و در پردۀ پیمانست (همان پیمانی که خدا و پیغمبر و ائمّه علیهم السلام از مردم گرفته اند که راز ما را از نا اهل نهان دارند) پس هر که آن پرده را (علیه ما) بدرد، خدا ذلیلش کند».

ص:447

[369] 15 - وَ رَوَی عَنْ ابْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ مُرَازِمٍ قَالَ : قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «إِنَّ أَمْرَنَا هُوَ الْحَقُّ ، وَ حَقُّ الْحَقِّ ، وَ هُوَ الظَّاهِرُ، وَ بَاطِنُ الظَّاهِرِ، وَ بَاطِنُ الْبَاطِنِ ، وَ هُوَ السِّرُّ، وَ سِرُّ الْمُسْتَسِرِّ، وَ سِرٌّ مُقَنَّعٌ بِسِرٍّ».(1)

[370] 16 - عِمْرَانُ بْنُ مُوسَی، عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ ، عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام، قَالَ : قَرَأْتُ عَلَیْهِ آیَةَ الْخُمُسِ ، فَقَالَ : «مَا کَانَ للهِ فَهُوَ لِرَسُولِهِ ، وَ مَا کَانَ لِرَسُولِهِ فَهُوَ لَنَا».

ثُمَّ قَالَ : «وَ اللهِ لَقَدْ یَسَّرَ اللهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ رِزْقَهُمْ بِخَمْسَةِ دَرَاهِمَ ، جَعَلُوا لِرَبِّهِمْ وَاحِداً، وَ أَکَلُوا أَرْبَعَةً حَلَالًا». ثُمَّ قَالَ : «هَذَا مِنْ حَدِیثِنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ ، لَا یَعْمَلُ بِهِ ، وَ لَا یَصْبِرُ عَلَیْهِ إِلَّا مُمْتَحَنٌ قَلْبُهُ لِلْإِیمَانِ ».(2)

[371] 17 - وَ رَوَیْتُ بِإِسْنَادِی إِلَی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ بَابَوَیْهِ رَحِمَهُ اللهُ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُبَیْدِ اللهِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ، عَنْ بَعْضِ أَهْلِ الْمَدَائِنِ ، قَالَ : کَتَبْتُ إِلَی أَبِی مُحَمَّدٍ علیه السلام: «رُوِیَ لَنَا عَنْ آبَائِکُمْ علیهم السلام «أَنَّ حَدِیثَکُمْ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ ، لَا یَحْتَمِلُهُ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ ، وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ ، وَ لَا مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ ».

قَالَ : فَجَاءَ الْجَوَابُ : «إِنَّمَا مَعْنَاهُ أَنَّ الْمَلَکَ لَا یَحْتَمِلُهُ فِی جَوْفِهِ حَتَّی یُخْرِجَهُ إِلَی مَلَکٍ آخَرَ مِثْلِهِ ، وَ لَا یَحْتَمِلُهُ نَبِیٌّ حَتَّی یُخْرِجَ إِلَی نَبِیٍّ آخَرَ مِثْلِهِ ، وَ لَا یَحْتَمِلُهُ مُؤْمِنٌ حَتَّی یُخْرِجَهُ إِلَی مُؤْمِنٍ آخَرَ مِثْلِهِ . إِنَّمَا مَعْنَاهُ أَنَّهُ لَا یَحْتَمِلُهُ فِی قَلْبِهِ مِنْ حَلَاوَةِ مَا فِی صَدْرِهِ حَتَّی یُخْرِجَهُ إِلَی غَیْرِهِ ».(3)

ص:448


1- (1) بصائر الدرجات: 29، ح 4؛ البحار: 71/2، ح 33.
2- (2) بصائر الدرجات: 29، ح 5؛ البحار: 191/96، ح 7.
3- (3) معانی الأخبار: 188، ح 1؛ نوادر الأخبار فیض: 53، ح 9؛ البحار: 184/2، ح 6.

[369] 15 - مُرازم گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «به راستی که امر ما حق است و حقّی که حق است (و حقیقت دارد) و [برای] آن پیدایی است و پنهان پیدایی و پنهانِ پنهان، و [فهمِ ] امرِ ما پوشیده و پنهان است، و پوشیده ای است که پرده بر آن انداخته شده است (یعنی از ادراک مردم پنهان و پوشیده است و آن را نیافته اند و گوئیا پرده بر آن انداخته شده است)».

[370] 16 - ابوحمزه ثمالی گوید: برای امام باقر علیه السلام آیۀ خمس را قرائت کردم، فرمود: «آنچه برای خداست، متعلّق به پیامبر اوست و آنچه برای پیامبر است، به ما تعلّق دارد.

آنگاه فرمود: خداوند بر مؤمنین آسان گرفته که از میان پنج درهم، یک درهم را برای پروردگارشان قرار دهند و چهار درهم دیگر را پاک استفاده کنند.

و بعد از آن فرمود: این از جمله احادیث بسیار دشوار و سنگین است که جز کسی که دلش به ایمان آزموده شده، بدان عمل ننماید و بر آن صبر نکند».

[371] 17 - محمّد بن عیسی بن عبید، از شخصی از مردم مداین نقل نموده که: به امام عسکری علیه السلام نوشتم: از أجداد بزرگوار شما برای ما روایت شده که: «به راستی حدیث شما بسی دشوار و سنگین است، آن را نَه فرشتۀ مقرّب و نه پیامبر مرسل، و نه مؤمنی که خدا دلش را به ایمان آزموده (هیچ یک) تاب تحمّل آن را ندارند».

گوید: پاسخ آمد: «همانا معنای آن این است که فرشته در باطن خویش تاب تحمل آن را ندارد (و نمی تواند آن را نگه دارد) تا به فرشته ای مانند خود عرضه کند، و پیامبر تاب تحمّل آن را ندارد تا به پیامبر دیگری مانند خود رساند، و مؤمنی تاب تحمّل آن را ندارد تا به مؤمن دیگری مانند خود دهد، یعنی، در قلبش شیرینی آنچه را که در سینه دارد، نگه نمی دارد (و آن را تاب ندارد) تا به غیر خود برساند».

ص:449

[372] 18 - مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ بَابَوَیْهِ ، قَالَ : حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ سُفْیَانَ بْنِ یَعْقُوبَ بْنِ الْحَارِثِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْهَمْدَانِیُّ فِی مَنْزِلِهِ بِالْکُوفَةِ ، قَالَ : حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللهِ جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ یُوسُفَ الْأَزْدِیُّ ، قَالَ : حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ بُزُرْجَ الْحَنَّاطُ ، قَالَ : حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ الْیَسَعِ ، عَنْ شُعَیْبٍ الْحَدَّادِ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام یَقُولُ : «إِنَّ حَدِیثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ ، لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ ، أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ ، أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ ، أَوْ مَدِینَةٌ حَصِینَةٌ » قَالَ عَمْرٌو: فَقُلْتُ لِشُعَیْبٍ : یَا أَبَا الْحَسَنِ وَ أَیُّ شَیْ ءٍ الْمَدِینَةُ الْحَصِینَةُ ؟ قَالَ : فَقَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام عَنْهَا، فَقَالَ لِی «الْقَلْبُ الْمُجْتَمِعُ ».(1)

حدیث من غیر الباب

[373] 19 - وَ بِإِسْنَادِیَ الْمُتَّصِلِ لِلصَّدُوقِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ بَابَوَیْهِ ره، عَنْ أَبِیهِ ، قَالَ : حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ ، قَالَ : حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ حَمْزَةَ وَ مُحَمَّدٍ ابْنَیْ حُمْرَانَ ، قَالا: اجْتَمَعْنَا عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام فِی جَمَاعَةٍ مِنْ أَجِلَّةِ مَوَالِیهِ ، وَ فِینَا حُمْرَانُ بْنُ أَعْیَنَ ، فَخُضْنَا فِی الْمُنَاظَرَةِ ، وَ حُمْرَانُ سَاکِتٌ ، فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «مَا لَکَ لَا تَتَکَلَّمُ یَا حُمْرَانُ ؟» فَقَالَ : یَا سَیِّدِی آلَیْتُ عَلَی نَفْسِی أَلَّا أَتَکَلَّمَ فِی مَجْلِسٍ تَکُونُ أَنْتَ فِیهِ .

فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «إِنِّی قَدْ أَذِنْتُ لَکَ فِی الْکَلَامِ فَتَکَلَّمْ » فَقَالَ حُمْرَانُ : أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ ، لَمْ یَتَّخِذْ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً (2) ، خَارِجٌ مِنَ الْحَدَّینِ : حَدِّ التَّعْطِیلِ وَ حَدِّ التَّشْبِیهِ ، وَ أَنَّ الْحَقَّ الْقَوْلُ بَینَ الْقَوْلَینِ لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِیضَ ، وَ أَنَّ مُحَمَّداً صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ ، أَرْسَلَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ ، لِیُظْهِرَهُ عَلَی

ص:450


1- (1) معانی الأخبار: 189، ح 1؛ الأمالی الصّدوق: 52، ح 6؛ الخصال: 207، ح 27؛ البحار: 183/2، ح 1.
2- (2) الجن (72):3.

[372] 18 - عمرو بن یسع گوید: شعیب حدّاد (برایم) گفت: شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود: «حدیث ما بسی دشوار و سنگین است، و آن را جز فرشته مقرّب، یا پیامبر مرسل، یا بنده ای که خداوند دلش را با ایمان آزموده و یا شهری نفوذ ناپذیر، تاب تحمّل ندارد».

عمرو گوید: به شعیب گفتم: ای ابا الحسن! شهر نفوذ ناپذیر چیست ؟ گفت: از امام صادق علیه السلام (همین را) پرسیدم، به من فرمود: «[یعنی] دلی که مجتمع باشد (پریشان و آشفته نباشد)».

روایتی از غیر این باب

[373] 19 - حمزه و محمد دو فرزند حمران گویند: با گروهی از بزرگان اصحاب خدمت امام صادق علیه السلام بودیم، و حمران بن اعین هم در میان ما بود، ما سخت سرگرم مناظره و بحث بودیم و حمران هم ساکت بود (و هیچ نمی گفت)، امام علیه السلام به او فرمود: «ای حُمران! چه شده است که سخنی نمی گویی ؟» عرض کرد: با خود عهد بسته ام در مجلسی که شما هستید سخن نگویم (تا استفادۀ بیشتری ببرم)، امام فرمود: «من اجازه می دهم که سخن بگوئی پس بگو»، حمران گفت: گواهی می دهم که هیچ معبودی جز الله نیست، یگانه است و شریکی ندارد، همسر و فرزندی انتخاب نکرده است، و از دو حدّ تعطیل (و نبودن) و تشبیه (شبیه بودن به چیزی) بیرون است. و حق آن است که نه جبر (درست) است و نه تفویض، و گواهی می دهم که محمّد بنده و رسول خداست که او را برای هدایت مردم و اظهار دین حق فرستاد، تا آن را بر همۀ آیین ها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند، و گواهی می دهم که بهشت و دوزخ راست است، و رستاخیز بعد از مرگ راست است.

ص:451

اَلدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ .(1)

وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ ، وَ أَنَّ النَّارَ حَقٌّ ، وَ أَنَّ الْبَعْثَ بَعْدَ الْمَوْتِ حَقٌّ .

وَ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً حُجَّةُ اللهِ عَلَی خَلْقِهِ ، لَا یَسَعُ النَّاسُ جَهْلَهُ ، وَ أَنَّ حَسَناً علیه السلام بَعْدَهُ ، وَ أَنَّ الْحُسَیْنَ علیه السلام مِنْ بَعْدِهِ ، ثُمَّ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ علیه السلام، ثُمَّ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ علیه السلام، ثُمَ أَنْتَ یَا سَیِّدِی مِنْ بَعْدِهِمْ ، فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «التُّرُّ تُرُّ حُمْرَانَ ».

ثُمَّ قَالَ : «یَا حُمْرَانُ مُدَّ الْمِطْمَرَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الْعَالِمِ » قُلْتُ : یَا سَیِّدِی وَ مَا الْمِطْمَرُ؟

قَالَ : «أَنْتُمْ تُسَمُّونَهُ خَیْطَ الْبَنَّاءِ، فَمَنْ خَالَفَکَ عَلَی هَذَا الْأَمْرِ فَزِنْدِیقٌ » فَقَالَ حُمْرَانُ :

وَ إِنْ کَانَ عَلَوِیّاً فَاطِمِیّاً؟ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «وَ إِنْ کَانَ مُحَمَّدِیّاً عَلَوِیّاً فَاطِمِیّاً».(2)

[374] 20 - وَ بِإِسْنَادِی إِلَی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ بَابَوَیْهِ ره، عَنْ أَبِیهِ ، قَالَ : حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللهِ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ ابْنِ سِنَانٍ ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی الْبِلَادِ، عَنْ سَدِیرٍ، قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: «إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ ، لَا یُقِرُّ بِهِ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ ، أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ ، أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ ».

فَقَالَ : «إِنَّ فِی الْمَلَائِکَةِ مُقَرَّبِینَ وَ غَیْرَ مُقَرَّبِینَ ، وَ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ مُرْسَلِینَ وَ غَیْرَ مُرْسَلِینَ ، وَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ مُمْتَحَنِینَ وَ غَیْرَ مُمْتَحَنِینَ ، فَعُرِضَ أَمْرُکُمْ هَذَا عَلَی الْمَلَائِکَةِ فَلَمْ یُقِرَّ بِهِ إِلَّا الْمُقَرَّبُونَ ، وَ عُرِضَ عَلَی الْأَنْبِیَاءِ فَلَمْ یُقِرَّ بِهِ إِلَّا الْمُرْسَلُونَ ، وَ عُرِضَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ فَلَمْ یُقِرَّ بِهِ إِلَّا الْمُمْتَحَنُونَ » قَالَ : ثُمَّ قَالَ لِی: «مُرَّ فِی حَدِیثِکَ ».(3)

ص:452


1- (1) التوبه (9):33 و الصف (66):9.
2- (2) معانی الأخبار: 212، ح 1؛ البحار: 3/69، ح 4.
3- (3) معانی الأخبار: 407، ح 83؛ البحار: 184/2، ح 7 و 273/26، ح 16.

وگواهی می دهم که علی علیه السلام حجت خداوند بر خلقش می باشد و مردم نمی توانند (مقام او) را اختیار کنند (و نیز انکار نمایند)، بعد از او حسن و پس از او حسین و بعد علی بن الحسین و بعد محمد بن علی علیهم السلام امام هستند و پس از آن ها ای سرور من شما هستید.

امام صادق علیه السلام فرمود: «میزان و اندازه همان است (که) حمران (گفت)».

آنگاه فرمود: «ای حمران! این «مِطمر» را بین خود و امام بکش (و قرار ده)». عرض کردم: سرورم! «مطمر» چیست ؟ فرمود: «شما آن را (شاقول یا) ریسمان بنّایی می نامید و هر کس با این عقیده مخالف باشد، او بی دین است». حمران (با تعجّب) گفت: اگر چه از علویان و فاطمیان باشد؟ حضرت فرمود: «آری اگر چه (تبارش) محمّدی، علوی و یا فاطمی باشد».

[374] 20 - سدیر گوید: از امام صادق علیه السلام در بارۀ این کلام حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام پرسیدم که می فرماید: «به راستی که [فهمِ ] امر ما بسی دشوار و سنگین است، جز فرشتۀ مقرّب یا پیامبر مرسل یا بنده ای که خداوند دلش را به ایمان آزموده، کسی آن را نمی پذیرد».

فرمود: «همانا در (میان) ملائکه (بعضی) مقرّب و (بعضی) غیر مقرّب است و از پیامبران، (بعضی) مرسل و (برخی) غیر مرسل، و از مؤمنان، (بعضی) آزموده شده و (برخی) غیر آزموده، پس امر شما (یعنی امامت) را بر ملائکه عرضه داشتند فقط مقرّبین پذیرفتند و بر انبیاء عرضه داشتند و فقط مرسلین (فرستاده شدگان) پذیرفتند و بر مؤمنین عرضه داشتند و فقط آزموده شدگان پذیرفتند. آنگاه به من فرمود: از حدیثت بگذر».(1)

ص:453


1- (1) علامۀ مجلسی رحمه الله در توضیح این روایت می فرماید: «شاید مراد نفی اقرار کاملی است که با شوق و محبت و اقبال کامل باشد چون در غیر این صورت مخالف عصمت است».

[375] 21 - وَ بِإِسْنَادِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ ، عَنْ أَبِی حَمْزَةَ ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ الْمُسَیَّبِ ، قَالَ : سَأَلْتُ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ علیه السلام ابْنَ کَمْ کَانَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام یَوْمَ أَسْلَمَ ؟ فَقَالَ : «أَ وَ کَانَ کَافِراً؟ قَطُّ ، إِنَّمَا کَانَ لِعَلِیٍّ حَیْثُ بَعَثَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ صلی الله علیه و آله و سلم عَشْرُ سِنِینَ ، وَ لَمْ یَکُنْ یَوْمَئِذٍ کَافِراً، وَ لَقَدْ آمَنَ بِاللهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ بِرَسُولِهِ صلی الله علیه و آله و سلم، وَ سَبَقَ النَّاسَ کُلَّهُمْ إِلَی الْإِیمَانِ بِاللهِ وَ بِرَسُولِهِ صلی الله علیه و آله و سلم، وَ إِلَی الصَّلَاةِ بِثَلَاثِ سِنِینَ .

وَ کَانَتْ أَوَّلُ صَلَاةٍ صَلَّاهَا مَعَ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم الظُّهْرَ رَکْعَتَیْنِ ، وَ کَذَلِکَ فَرَضَهَا اللهُ تَعَالَی عَلَی مَنْ أَسْلَمَ بِمَکَّةَ رَکْعَتَیْنِ رَکْعَتَیْنِ فِی الْخَمْسِ صَلَوَاتٍ .

وَ کَانَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم یُصَلِّیهَا بِمَکَّةَ رَکْعَتَیْنِ ، ثُمَّ یُصَلِّیهَا عَلِیٌّ علیه السلام مَعَهُ بِمَکَّةَ رَکْعَتَیْنِ ، مُدَّةَ عَشْرِ سِنِینَ حَتَّی هَاجَرَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم إِلَی الْمَدِینَةِ . وَ خَلَّفَ عَلِیّاً علیه السلام فِی أُمُورٍ لَمْ یَکُنْ یَقُومُ بِهَا أَحَدٌ غَیْرُهُ ، وَ کَانَ خُرُوجُ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم مِنْ مَکَّةَ فِی أَوَّلِ یَوْمٍ مِنْ رَبِیعٍ الْأَوَّلِ ، وَ ذَلِکَ یَوْمَ الْخَمِیسِ مِنْ سَنَةِ ثَلَاثَ عَشْرَةَ مِنَ الْمَبْعَثِ ، وَ قَدِمَ الْمَدِینَةَ لِاثْنَتَیْ عَشْرَةَ لَیْلَةً خَلَتْ مِنْ رَبِیعٍ الْأَوَّلِ مَعَ زَوَالِ الشَّمْسِ ، وَ نَزَلَ بِقُبَا فَصَلَّی الظُّهْرَ رَکْعَتَیْنِ وَ الْعَصْرَ رَکْعَتَیْنِ .

ثُمَّ لَمْ یَزَلْ مُقِیماً یَنْتَظِرُ عَلِیّاً علیه السلام، یُصَلِّی الْخَمْسَ صَلَوَاتٍ رَکْعَتَیْنِ رَکْعَتَیْنِ ، وَ کَانَ نَازِلًا عَلَی عَمْرِو بْنِ عَوْفٍ ، فَأَقَامَ عِنْدَهُمْ بِضْعَةَ عَشَرَ یَوْماً، یَقُولُونَ لَهُ : أَ تُقِیمُ عِنْدَنَا فَنَتَّخِذَ لَکَ مَنْزِلًا وَ مَسْجِداً؟ فَیَقُولُ : لَا، إِنِّی أَنْتَظِرُ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام، وَ قَدْ أَمَرْتُهُ أَنْ یَلْحَقَنِی، فَلَسْتُ مُسْتَوْطِناً مَنْزِلًا حَتَّی یَقْدَمَ عَلِیٌّ علیه السلام، وَ مَا أَسْرَعَهُ إِنْ شَاءَ اللهُ فَقَدِمَ عَلِیٌّ علیه السلام وَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم فِی بَیْتِ عَمْرِو بْنِ عَوْفٍ فَنَزَلَ مَعَهُ .

ص:454

[375] 21 - سعید بن مسیب گوید: از امام سجّاد علیه السلام پرسیدم: روزی که علی بن ابی طالب علیه السلام اسلام آورد، چند سال داشت ؟ فرمود: «مگر علی علیه السلام کافر بود؟! هرگز، علی علیه السلام در روزی که خداوند پیامبر خود را به پیامبری برگزید، ده ساله بود و آن روز، کافر نبود و به خداوند تبارک و تعالی و به رسولش ایمان آورد و نسبت به همۀ مردم، سه سال زودتر به خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ایمان آورد و نماز خواند. و نخستین نمازی که همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خواند، دو رکعت ظهر بود، و خداوند متعال نمازهای پنج گانه را برای مسلمانانی که در مکه بودند این چنین دو رکعت دو رکعت واجب کرده بود.

و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم (هم) در مکّه دو رکعتی می خواند، و علی علیه السلام نیز با آن حضرت در مدّت ده سالی که در مکه بود دو رکعتی می خواند، تا وقتی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به مدینه هجرت کرد و علی علیه السلام را برای انجام کارهائی - که جز او کسی نمی توانست انجام دهد - در مکّه به جای خود گمارد.

و خروج رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از مکّه در روز اوّل ماه ربیع الاوّل بود که آن در روز پنجشنبه سیزدهمین سال بعثت، و ورود به مدینه روز دوازدهم ماه ربیع الاوّل هنگام ظهر بود که در قُبا فرود آمد و نماز ظهر و عصر را دو رکعت خواند.

آنگاه هم چنان در قبا به انتظار آمدن علی علیه السلام ماند و نمازهای پنج گانه را دو رکعت دو رکعت می خواند، و بر منزل [فرزندان] عمرو بن عوف وارد شده بود، و متجاوز از ده روز در آنجا نزد ایشان توقّف فرمود، و آن ها بدان حضرت می گفتند: آیا در اینجا میمانی تا برای شما منزل و مسجدی بسازیم ؟ و حضرت می فرمود: نه، من منتظر [آمدن] علی بن ابی طالب علیه السلام هستم و به او دستور داده ام خود را به من برساند، و تا او نیاید من جایی منزل نگیرم و او ان شاء اللَّه به زودی خواهد آمد. و هم چنان که آن حضرت در خانه [فرزندان] عمرو بن عوف بود علی علیه السلام از مکّه آمد و همان جا فرود آمد.

ص:455

ثُمَّ إِنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم لَمَّا قَدِمَ عَلِیٌّ علیه السلام تَحَوَّلَ عَنْ قُبَا إِلَی بَنِی سَالِمِ بْنِ عَوْفٍ - وَ عَلِیٌّ علیه السلام مَعَهُ - یَوْمَ الْجُمُعَةِ مَعَ طُلُوعِ الشَّمْسِ ، فَخَطَّ لَهُمْ مَسْجِداً وَ نَصَبَ قِبْلَتَهُ ، فَصَلَّی بِهِمُ الْجُمُعَةَ رَکْعَتَیْنِ وَ خَطَبَ خُطْبَتَیْنِ .

ثُمَّ رَاحَ مِنْ یَوْمِهِ إِلَی الْمَدِینَةِ عَلَی نَاقَتِهِ الَّتِی کَانَ قَدِمَ عَلَیْهَا، وَ عَلِیٌّ علیه السلام مَعَهُ لَا یُفَارِقُهُ ، یَمْشِی بِمِشْیَتِهِ ، وَ لَیْسَ یَمُرُّ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم بِبَطْنٍ مِنْ بُطُونِ الْأَنْصَارِ إِلَّا قَامُوا إِلَیْهِ یَسْأَلُونَهُ أَنْ یَنْزِلَ عَلَیْهِمْ ، فَیَقُولُ لَهُمْ : خَلُّوا سَبِیلَ النَّاقَةِ فَإِنَّهَا مَأْمُورَةٌ ، فَانْطَلَقَتْ بِهِ وَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَاضِعٌ لَهَا زِمَامَهَا حَتَّی انْتَهَتْ إِلَی هَذَا الْمَوْضِعِ الَّذِی تَرَی وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَی بَابِ مَسْجِدِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم الَّذِی یُصَلِّی عِنْدَهُ بِالْجَنَائِزِ - فَوَقَفَتْ عِنْدَهُ وَ بَرَکَتْ ، وَ وَضَعَتْ جِرَانُهَا عَلَی الْأَرْضِ .

فَنَزَلَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم، وَ أَقْبَلَ أَبُو أَیُّوبَ مُبَادِراً حَتَّی احْتَمَلَ رَحْلَهُ فَأَدْخَلَهُ مَنْزِلَهُ ، وَ نَزَلَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ عَلِیٌّ علیه السلام مَعَهُ حَتَّی بَنَی لَهُ مَسْجِداً، وَ بُنِیَتْ لَهُ مَسَاکِنُهُ وَ مَسْکَنُ عَلِیٍّ علیه السلام، فَتَحَوَّلَا إِلَی مَنَازِلِهِمَا».

فَقَالَ سَعِیدُ بْنُ الْمُسَیَّبِ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام: جُعِلْتُ فِدَاکَ کَانَ أَبُو بَکْرٍ مَعَ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم حِینَ أَقْبَلَ إِلَی الْمَدِینَةِ فَأَیْنَ فَارَقَهُ ؟ فَقَالَ لَهُ : «إِنَّ أَبَا بَکْرٍ لَمَّا قَدِمَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم إِلَی قُبَا فَنَزَلَ بِهِمْ یَنْتَظِرُ قُدُومَ عَلِیٍّ علیه السلام، قَالَ لَهُ أَبُو بَکْرٍ: انْهَضْ بِنَا إِلَی الْمَدِینَةِ فَإِنَّ الْقَوْمَ قَدْ فَرِحُوا بِقُدُومِکَ وَ هُمْ یَسْتَرِیثُونَ إِقْبَالَکَ إِلَیْهِمْ ، فَانْطَلِقْ بِنَا وَ لَا تُقِمْ هَاهُنَا تَنْتَظِرُ عَلِیّاً، فَمَا أَظُنُّهُ یَقْدَمُ عَلَیْکَ إِلَی شَهْرٍ.

ص:456

پس از آنکه علی علیه السلام آمد، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در حالی که علی علیه السلام هم همراه او بود از قبا به (محله) بنی سالم بن عوف آمد، در آنجا هنگام طلوع خورشید روز جمعه بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای اهل آن محل نقشه مسجدی را کشید و قبله آن را معین فرمود، و نماز جمعه را دو رکعت در آنجا خواند و دو خطبه هم برای نماز ایراد فرمود.

سپس همان روز به وسیلۀ همان شتری که از مکه با آن آمده بود به سوی مدینه حرکت فرمود و علی علیه السلام نیز با آن حضرت بود و از او جدا نمی شد، و پا به پای او می رفت، و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به هیچ یک از قبائل انصار که سر راه او بودند برخورد نمی کرد جز آنکه به استقبال می آمدند و از او درخواست می کردند به محلۀ آن ها فرود آید ولی آن حضرت در پاسخ آن ها می فرمود: راه شتر را باز کنید که او مأمور است، شتر هم چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مهارش را بر سرش انداخته بود پیش رفت تا همین جایی که اکنون مشاهده می کنید رسید و در این هنگام با دست خود اشاره به درب مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم کرد - همان دری که نزد آن بر جنازه ها نماز می خوانند - ناقه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به اینجا که رسید توقّف کرد، زانو زد و خوابید و گردن و سینه خود را به زمین گذاشت.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پیاده شد، و ابو ایوب (1)(که خانه اش مقابل آنجا بود) پیش آمد و وسایل آن حضرت را گرفت و به خانۀ خویش برد، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بدان منزل درآمد، و علی علیه السلام نیز با آن حضرت در آن خانه بود تا وقتی که مسجد ساخته شد و اطاق هائی برای آن حضرت و علی علیه السلام در اطراف آن ساختند آن وقت در آنجا منتقل شدند.

ص:457


1- (1) وی همان خلاد بن زید انصاری خزرجی است. در جنگ های زیادی همراه با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود، از جمله: بدر و احد. او بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جزو اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام و از جمله کسانی بود که خلافت ابوبکر را نمی پذیرفت و آن را انکار می کرد. سال وفاتش 50 قمری و برخی 51 و یا 52 قمری نیز گفته اند. (ر. ک: رجال الکشی: 37، ش 78؛ رجال الطوسی: 18، رقم 402؛ الإصابة فی تمییز الصحابة: 460/1، رقم 2163)

فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: کَلَّا مَا أَسْرَعَهُ ، وَ لَسْتُ أَرِیمُ حَتَّی یَقْدَمَ ابْنُ عَمِّی وَ أَخِی فِی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ ، وَ أَحَبُّ أَهْلِ بَیْتِی إِلَیَّ ، فَقَدْ وَقَانِی بِنَفْسِهِ مِنَ الْمُشْرِکِینَ .

قَالَ : فَغَضِبَ عِنْدَ ذَلِکَ أَبُو بَکْرٍ وَ اشْمَأَزَّ، وَ دَاخَلَهُ مِنْ ذَلِکَ حَسَدٌ لِعَلِیٍّ علیه السلام، فَکَانَ ذَلِکَ أَوَّلَ عَدَاوَةٍ بَدَتْ مِنْهُ لِرَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم فِی عَلِیٍّ علیه السلام، وَ أَوَّلَ خِلَافٍ عَلَی رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم، فَانْطَلَقَ حَتَّی دَخَلَ الْمَدِینَةَ ، وَ تَخَلَّفَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم بِقُبَا یَنْتَظِرُ عَلِیّاً علیه السلام».

قَالَ : فَقُلْتُ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام: فَمَتَی زَوَّجَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم فَاطِمَةَ علیها السلام مِنْ عَلِیٍّ علیه السلام ؟ فَقَالَ : «بِالْمَدِینَةِ بَعْدَ الْهِجْرَةِ بِسَنَةٍ ، وَ کَانَ لَهَا یَوْمَئِذٍ تِسْعُ سِنِینَ .

قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام: وَ لَمْ یُولَدْ لِرَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم مِنْ خَدِیجَةَ عَلَی فِطْرَةِ الْإِسْلَامِ إِلَّا فَاطِمَةُ علیها السلام، وَ قَدْ کَانَتْ خَدِیجَةُ رَضِیَ اللهُ عَنْهَا مَاتَتْ قَبْلَ الْهِجْرَةِ بِسَنَةٍ ، وَ مَاتَ أَبُو طَالِبٍ رَحِمَهُ اللهُ بَعْدَ مَوْتِ خَدِیجَةَ رَحِمَهَا اللهُ بِسَنَةٍ .

فَلَمَّا فَقَدَهُمَا رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم سَئِمَ الْمُقَامَ بِمَکَّةَ ، وَ دَخَلَهُ حُزْنٌ شَدِیدٌ، وَ أَشْفَقَ عَلَی نَفْسِهِ مِنْ کُفَّارِ قُرَیْشٍ ، فَشَکَا إِلَی جَبْرَئِیلَ علیه السلام ذَلِکَ ، فَأَوْحَی اللهُ تَعَالَی إِلَیْهِ : اخْرُجْ مِنَ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَ هَاجِرْ إِلَی الْمَدِینَةِ ، فَلَیْسَ لَکَ الْیَوْمَ بِمَکَّةَ نَاصِرٌ، وَ انْصِبْ لِلْمُشْرِکِینَ حَرْباً، فَعِنْدَ ذَلِکَ تَوَجَّهَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم إِلَی الْمَدِینَةِ ».

قُلْتُ لَهُ : مَتَی فُرِضَتِ الصَّلَاةُ عَلَی الْمُسْلِمِینَ عَلَی مَا هُمْ عَلَیْهِ الْیَوْمَ ؟ فَقَالَ :

«بِالْمَدِینَةِ حِینَ ظَهَرَتِ الدَّعْوَةُ وَ قَوِیَ الْإِسْلَامُ ، وَ کَتَبَ اللهُ عَلَی الْمُسْلِمِینَ الْجِهَادَ، زَادَ رَسُولُ اللهِ فِی الصَّلَاةِ سَبْعَ رَکَعَاتٍ ، فِی الظُّهْرِ رَکْعَتَیْنِ ، وَ فِی الْعَصْرِ رَکْعَتَیْنِ ، وَ فِی

ص:458

سعید بن مسیب به امام سجّاد علیه السلام عرض کرد: فدایت شوم، ابوبکر که در هنگام ورود رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به مدینه همراه آن حضرت بود، در کجا از حضرت جدا شد؟ فرمود: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به قبا آمد و (در آنجا) منتظر علی علیه السلام بود ابو بکر به حضرت گفت: برخیز تا به مدینه رویم که مردم به خاطر ورود شما خوشحال می شوند و دیر می شود، پس بیا تا مدینه برویم و در اینجا به انتظار علی علیه السلام منشین که گمان ندارم او تا یک ماه دیگر بیاید!

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: چنین نیست، زود می آید، و من از اینجا نمی روم تا پسر عمو و برادرم در راه خدا [برادر دینی ام] و محبوب ترین اهل بیتم در نزد من بیاید، که او بود که با جان خود مرا از مشرکین حفظ کرد.

امام علیه السلام فرمود: در اینجا بود که ابو بکر خشمناک شد و متنفّر گشت و حسدی از علی علیه السلام در دل گرفت و این نخستین عداوت و دشمنی بود که در بارۀ علی علیه السلام نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم اظهار کرد، و اوّلین مخالفتی بود که با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم کرد، و از این رو ابو بکر به مدینه آمد، و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به انتظار آمدن علی علیه السلام در قبا ماند.

راوی گوید: به امام سجّاد علیه السلام عرض کردم: چه زمانی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حضرت فاطمه علیها السلام را به همسری علی علیه السلام درآورد؟ فرمود: یک سال پس از هجرت به مدینه و در آن وقت حضرت فاطمه علیها السلام نُه سال داشت.

و امام علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از خدیجه فرزندی جز فاطمه علیها السلام پیدا نکرد که بر سرشت و فطرت اسلام به دنیا آمده باشد (یعنی پس از بعثت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خداوند فقط حضرت فاطمه علیها السلام را به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم داد و بقیۀ فرزندان آن حضرت از خدیجه علیها السلام پیش از بعثت به دنیا آمده بودند). و حضرت خدیجه علیها السلام یک سال قبل از هجرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از دنیا رفت، و ابو طالب نیز یک سال پس از مرگ حضرت خدیجه علیها السلام از این جهان رحلت فرمود.

ص:459

الْمَغْرِبِ رَکْعَةً ، وَ فِی الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ رَکْعَتَیْنِ ، وَ أَقَرَّ الْفَجْرَ عَلَی مَا فُرِضَتْ بِمَکَّةَ لِتَعْجِیلِ نُزُولِ مَلَائِکَةِ النَّهَارِ مِنَ السَّمَاءِ، وَ تَعْجِیلِ عُرُوجِ مَلَائِکَةِ اللَّیْلِ إِلَی السَّمَاءِ، فَکَانَ مَلَائِکَةُ اللَّیْلِ وَ مَلَائِکَةُ النَّهَارِ یَشْهَدُونَ مَعَ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم صَلَاةَ الْفَجْرِ، فَلِذَلِکَ قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً (1) یَشْهَدُهُ الْمُسْلِمُونَ ، وَ تَشْهَدُهُ مَلَائِکَةُ النَّهَارِ وَ مَلَائِکَةُ اللَّیْلِ ».(2)

ص:460


1- (1) الإسراء (17):78.
2- (2) الکافی: 338/8، ح 536؛ تفسیر العیاشی: 309/2، ح 142 (فقط قسمت آخر روایت)؛ من لا یحضره الفقیه: 455/1، ح 1319 (قسمت آخر روایت)؛ الوافی: 726/3، ح 4؛ البحار: 115/19، ح 2؛ تفسیر البرهان: 564/3، ح 3.

و چون رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آن دو (حامی بزرگ) را از دست داد، از توقّف در مکّه دلتنگ شد و اندوه سختی او را گرفت و از کفّار قریش بر جان خویش بیمناک شد و از این رو شکایت به جبرئیل کرد، پس خداوند به او وحی کرد: از این سرزمینی که مردمش ستمگرند بیرون شو و به مدینه هجرت کن که در مکّه یاوری برایت نمانده و در صدد جنگ با مشرکین باش، این بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به سوی مدینه متوجه گشت (و هجرت کرد).

به امام علیه السلام عرض کردم: چه زمانی نماز به صورت فعلی که اکنون مسلمانان انجام دهند درآمد و واجب شد؟

فرمود: در مدینه در آن هنگام که دعوت به اسلام آشکار شد و اسلام نیرو گرفت و خداوند جهاد را بر مسلمانان واجب کرد، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هفت رکعت به نمازها افزود، در نماز ظهر دو رکعت، و در نماز عصر دو رکعت، و به نماز مغرب یک رکعت و دو رکعت در نماز عشاء، و نماز صبح را به همان حال [دو رکعتی] که در مکّه واجب شده بود گذاشت چون فرشتگان روز شتاب دارند که از آسمان فرود آیند، و فرشتگان شب شتاب دارند که زودتر به آسمان بالا روند پس بدین ترتیب فرشتگان روز و شب با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نماز صبح را حاضر و شاهد بودند از این رو خداوند فرمود: «خواندن (نماز) صبح را [مراقبت کن چرا] که نماز صبح مورد مشاهده (فرشتگان) است - اسراء: 78» که هم مسلمانان و هم فرشتگان روز و شب در آن حاضر گردند».

ص:461

أَحَادِیثَ الْقَضَاءِ وَ الْقَدَرِ

[376] 1 - وَ بِالْإِسْنَادِ الْمُتَقَدِّمِ عَنِ الصَّدُوقِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ بَابَوَیْهِ ، قَالَ : أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ هَارُونَ الْقَاضِی وَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ، قَالا: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ بُطَّةَ ، قَالَ : حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللهِ الْبَرْقِیُّ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «سَمِعْتُ أَبِی یُحَدِّثُ عَنْ أَبِیهِ علیه السلام: أَنَّ رَجُلًا قَامَ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام، فَقَالَ لَهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ بِمَا عَرَفْتَ رَبَّکَ ؟ فَقَالَ علیه السلام: بِفَسْخِ الْعَزْمِ ، وَ نَقْضِ الْهِمَمِ ، لَمَّا أَنْ هَمَمْتُ حَالَ بَیْنِی وَ بَیْنَ هَمِّی، وَ عَزَمْتُ فَخَالَفَ الْقَضَاءُ عَزْمِی، فَعَلِمْتُ أَنَّ الْمُدَبِّرَ غَیْرِی».(1)

و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة.

[377] 2 - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْهُ قَالَ : حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللهُ عَنْهُ ، قَالَ : حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ ، عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُمَرَ الْیَمَانِیِ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْخَلْقَ فَعَلِمَ مَا هُمْ صَائِرُونَ إِلَیْهِ ، وَ أَمَرَهُمْ وَ نَهَاهُمْ ، فَمَا أَمَرَهُمْ بِهِ مِنْ شَیْ ءٍ فَقَدْ جَعَلَ لَهُمُ السَّبِیلَ إِلَی الْأَخْذِ بِهِ ، وَ مَا نَهَاهُمْ عَنْهُ مِنْ شَیْ ءٍ فَقَدْ جَعَلَ لَهُمُ السَّبِیلَ إِلَی تَرْکِهِ ، وَ لَا یَکُونُوا آخِذِینَ وَ لَا تَارِکِینَ إِلَّا بِإِذْنِ اللهِ تَعَالَی».(2)

ص:462


1- (1) الخصال: 33، ح 1؛ التّوحید: 288، ح 6 (به سند دیگر)؛ البحار: 42/3، ح 17.
2- (2) الکافی: 158/1، ح 5 (از امام کاظم علیه السلام)؛ التّوحید: 159، ح 1؛ الإحتجاج: 330/2، ح 268 (از امام کاظم علیه السلام)؛ الفصول المهمّة: 235/1، ح 231؛ البحار: 37/5، ح 55؛ تفسیر نور الثقلین: 279/5، ح 26.

روایات قضاء و قدَر

[376] 1 - هشام بن سالم گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: شنیدم پدرم از پدر بزرگوار شما روایت می کرد: «مردی مقابل امیرالمؤمنین علیه السلام برخاست و به حضرت عرض کرد: ای امیرمؤمنان! به چه چیزی پروردگارت را شناختی ؟ فرمود: به شکستن تصمیم، و نقض اراده. چون من تصمیم گرفتم او تصمیم مرا در هم شکست، و اراده کردم و او اراده ام را بر هم زد، پس دانستم که تدبیر کننده (کس دیگری) جز من است».

و این حدیث طولانی است، از آن به اندازۀ نیازمان انتخاب کرده ایم.

[377] 2 - ابراهیم بن عمر یمانی گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «همانا خداوند خلق را آفرید و دانست که به چه راه و روشی می روند و امرشان کرد و نهی فرمود، هر امری که به آن ها نمود راهی به رسیدن به آن (معروف) گذاشت و هر آنچه نهی کرد راهی برای ترکش برای آن ها گذاشت (به طوری که با اختیار خود انتخاب کنند) و (کاری را) انجام ندهند و ترک نکنند مگر به اذن (و مشیت) خداوند متعال».

ص:463

[378] 3 - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْهُ قَالَ : حَدَّثَنِی أَبِی رَحِمَهُ اللهُ قَالَ : حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ ، عَنْ حَفْصِ بْنِ قُرْطٍ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَأْمُرُ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشَاءِ فَقَدْ کَذَبَ عَلَی اللهِ ، وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ الْخَیْرَ وَ الشَّرَّ بِغَیْرِ مَشِیئَةِ اللهِ فَقَدْ أَخْرَجَ اللهَ مِنْ سُلْطَانِهِ ، وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ الْمَعَاصِیَ بِغَیْرِ قُوَّةِ اللهِ فَقَدْ کَذَبَ عَلَی اللهِ ، وَ مَنْ کَذَبَ عَلَی اللهِ أَدْخَلَهُ اللهُ النَّارَ».(1)

قوله علیه السلام: «و من زعم أنّ الخیر و الشرّ بغیر مشیئة الله فقد أخرج الله من سلطانه».

ومثله مَا رُوِیَ فِی الْحَدِیثِ عَنْ حَرِیمِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام: «شَاءَ اللهُ أَنْ یَرَاهُنَّ سَبَایَا».(2)

اعلم أنّ المشیئة قد تکون مشیئة حتم، کمشیئة الله سبحانه و تعالی لخلقنا علی الصفات الجاریة فی علمه السابق فهو یقع کما شاء، و قد تکون مشیئته تخلیة للعبد بینه و بین فعله، کما یخلّی الله سبحانه بین العصاة و بین معاصیهم، إذ لم یتفضّل علیهم و یعصمهم منها، فمشیئته فیها عدم عصمته لهم، و ترکه إیّاهم و أنفسهم بعد ما بیّن لهم من أمره و نهیه، فوافق علمه السابق فی علمه لتمام حکمته، و بلوغ ما جری من علمه من الثواب للمطیع، و العقاب للعاصی.

فمشیئته فی الشرّ: التخلیة من غیر عصمة، و إذا لم یشأ عصم، کما خلّی بین آدم علیه السلام و أکل الشجرة التی نهاه الله تعالی عنها، و کان أکله سببا لخروج الذرّیة المأخوذة العهد و المیثاق علیها - إلی هذه الدار علی هذه الصفة، علی ما جری فی علمه سبحانه أنّه کائن و لا بدّ منه، و الأکل من الشجرة أصله و سببه، فنهاه سبحانه عن الأکل منها، و شاء أن یخلّی بینه و بینها، و لا یعصمه فی تلک الحال کما عصم یوسف علیه السلام لما علم منهما من وجه الحکمة لا یُسْئَلُ عَمّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ .(3)

ص:464


1- (1) الکافی: 158/1، ح 6؛ التوحید: 359، ح 2؛ الفصول المهمّة: 232/1، ح 213؛ البحار: 51/5، ح 85.
2- (2) اللهوف: 128: «إن اللَّه قد شاء أن یراهنّ سبایا»؛ البحار: 364/44.
3- (3) الأنبیاء (21):23.

[378] 3 - حفص بن قُرْط از امام صادق علیه السلام روایت کرده گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «هر کس اعتقاد داشته باشد که خدا به بدی و زشت کاری فرمان می دهد بر خدا دروغ بسته، و هر که معتقد باشد که خیر و شر به غیر مشیت و خواست خداست، خدا را از سلطنتش بیرون کرده، و هر کس اعتقاد داشته باشد که ارتکاب گناه با نیروی خدا نیست بر خدا دروغ بسته، و هر که بر خدا دروغ بندد خدا او را به دوزخ برد».

[توضیح این] کلام امام علیه السلام: «هر کس معتقد باشد که خیر و شر به غیر مشیت و خواست خداست، خدا را از سلطنتش بیرون کرده است»:

مانند آن، این روایت است که دربارۀ حریم (اهل بیت) امام حسین علیه السلام نقل شده که: «خداوند، خواسته که آن ها را (هم) اسیر ببیند».

بدان که مشیت گاهی حتمی است همانند مشیت و خواست خداوند متعال که بنابر آن علم ازلی اش ما را بر صفات (و اموری) که جریان دارد خلق کرده است؛ و گاهی مشیت خدا، خالی گذاشتن عبد بین خود و فعلش است (عبد را به حال خود وامی گذارد)، همان گونه که خداوند گنه کاران را بین خودشان و گناه (کردن) شان خالی می گذارد (و رها می کند)، چون بر آن ها (دیگر) لطف نکرده و [در نتیجه] گناه می کنند. این نوع مشیت (به معنی) عدم نگه داشتن و ترک آن هاست بعد از آن که امر و نهی الهی برای آن ها بیان شد، پس آن علم ازلی به خاطر حکمت تامّه اش، و رسیدن آنچه از این علمش جاری است مانند ثواب برای اطاعت کننده و عقاب برای گنه کار، با این علم موافق است. پس مشیت خداوند در بدی ها یعنی رها کردن [بنده] بدون هیچ حفظ و نگه داری، و هنگامی که او نخواهد [بنده] نافرمانی می کند، همان گونه که آدم علیه السلام را رها کرد و درختی که خداوند متعال از آن نهی کرده بود را خورد، و این خوردنش سبب برای خروج ذریه اش که عهد و پیمان از آن ها گرفته شد، گردید که با ایمان پیمان به این دنیا بیایند، و این بنابر آن است

ص:465

[379] 4 - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنِ الصَّدُوقِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ، عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ ، عَنْ ظَرِیفِ بْنِ نَاصِحٍ ، عَنْ أَبِی الْحُصَیْنِ ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام یَقُولُ : «سُئِلَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم عَنِ السَّاعَةِ ، فَقَالَ : عِنْدَ إِیمَانٍ بِالنُّجُومِ ، وَ تَکْذِیبٍ بِالْقَدَرِ».(1)

[380] 5 - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنِ الصَّدُوقِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ ، قَالَ : حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ السَّعْدَآبَادِیُّ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللهِ الْبَرْقِیِّ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ ، عَنْ غَیْرِ وَاحِدٍ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ وَ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیهما السلام قَالا: «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْحَمُ بِخَلْقِهِ مِنْ أَنْ یُجْبِرَ خَلْقَهُ عَلَی الذُّنُوبِ ثُمَّ یُعَذِّبَهُمْ عَلَیْهَا، وَ اللهُ أَعَزُّ مِنْ أَنْ یُرِیدَ أَمْراً فَلَا یَکُونَ ».

قَالَ : فَسُئِلَا علیه السلام هَلْ بَیْنَ الْجَبْرِ وَ الْقَدَرِ مَنْزِلَةٌ ثَالِثَةٌ ؟ قَالا: «نَعَمْ ، أَوْسَعُ مِمَّا بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ ».(2)

[381] 6 - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْهُ قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ، قَالَ : حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مَتِّیلٍ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللهِ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ ، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «إِنَّ اللهَ أَکْرَمُ مِنْ أَنْ یُکَلِّفَ خَلْقَهُ مَا لَا یُطِیقُونَ ، وَ اللهُ أَعَزُّ مِنْ أَنْ یَکُونَ فِی سُلْطَانِهِ مَا لَا یُرِیدُ».(3)

ص:466


1- (1) الخصال: 62، ح 87؛ نوادر الأخبار فیض: 320؛ تفسیر الصافی: 24/5؛ البحار: 313/6، ح 19 و 225/58، ح 6.
2- (2) الکافی: 159/1، ح 9؛ التّوحید: 360، ح 3؛ روضة المتّقین: 53/12؛ البحار: 51/50، ح 82؛ تفسیر البرهان: 27/1؛ تفسیر نور الثقلین: 344/5، ح 31؛ میزان الحکمة: 166/2، ح 2396.
3- (3) المحاسن: 296/1، ح 464؛ الکافی: 160/1، ح 14؛ التّوحید: 360، ح 4؛ مشکاة الأنوار: 144؛ البحار: 52/5، ح 87.

که در علم خداوند جاری است که چاره ای از آن نیست و باید پدید آید، و خوردن از درخت اصل و سبب آن بود، پس خداوند از خوردن آن نهی کرد و خواست که بین آدم علیه السلام و خوردنش از درخت را رها کند و او را در آن حال [از نافرمانیش] حفظ نکرد ولی یوسف علیه السلام را حفظ کرد، به خاطر آنچه از آن دو به اقتضای حکمتش می دانست و «[خداوند] از آنچه می کند بازخواست نمی شود، ولی آن ها بازخواست می شوند - انبیاء: 23».

[379] 4 - ابو الحصین گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود: «از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دربارۀ قیامت سؤال شد (که کی خواهد بود)؟ فرمود: هنگامی که مردم به نجوم معتقد شوند و تقدیر الهی را تکذیب کنند».

[380] 5 - یونس بن عبد الرحمان، از تعدادی نقل کرده، گوید: امام باقر و امام صادق علیهما السلام فرمودند: «به راستی که خداوند با خلقش مهربان تر از آن است که آنان را به گناه (کردن) مجبور کند و سپس به خاطر آن عذابشان دهد، و خداوند عزیزتر از آن است که چیزی را بخواهد و نشود (کار ناشدنی را اراده کند)».

راوی گوید: از آن دو امام علیهما السلام سؤال شد: مگر میان جبر و قَدر (تقدیر) مرتبۀ سومی (نیز) وجود دارد؟ فرمود: «آری، فراتر از آنچه میان آسمان و زمین است».

[381] 6 - هشام بن سالم گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «به راستی که خداوند بزرگوارتر از آن است که خلقش را تکلیف به کاری نماید که نتوانند انجام دهد، و خداوند عزیزتر از آن است که در سلطنتش، چیزی را که نمی خواهد، وجود داشته باشد».

ص:467

[382] 7 - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْهُ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللهِ الْوَرَّاقِ ، قَالَ : حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ سَهْلٍ ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَجْلَانَ ، قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: فَوَّضَ اللهُ تَعَالَی الْأَمْرَ إِلَی الْعِبَادِ؟ فَقَالَ : «اللهُ أَکْرَمُ مِنْ أَنْ یُفَوِّضَ إِلَیْهِمْ » قُلْتُ : فَأَجْبَرَ اللهُ الْعِبَادَ عَلَی أَفْعَالِهِمْ ؟ فَقَالَ : «اللهُ أَعْدَلُ مِنْ أَنْ یُجْبِرَ عَبْداً عَلَی فِعْلٍ ثُمَّ یُعَذِّبَهُ عَلَیْهِ ».(1)

[383] 8 - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْهُ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللهِ ، قَالَ : حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِیِّ ، عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ : ذُکِرَ عِنْدَهُ الْجَبْرُ وَ التَّفْوِیضُ ، فَقَالَ : «أَ لَا أُعْطِیکُمْ فِی هَذَا أَصْلًا، لَا تَخْتَلِفُونَ فِیهِ ، وَ لَا تُخَاصِمُونَ عَلَیْهِ أَحَداً إِلَّا کَسَرْتُمُوهُ ؟» قُلْنَا: إِنْ رَأَیْتَ ذَلِکَ ، فَقَالَ : «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یُطَعْ بِإِکْرَاهٍ ، وَ لَمْ یُعْصَ بِغَلَبَةٍ ، وَ لَمْ یُهْمِلِ الْعِبَادَ فِی مُلْکِهِ ، هُوَ الْمَالِکُ لِمَا مَلَّکَهُمْ ، وَ الْقَادِرُ عَلَی مَا أَقْدَرَهُمْ عَلَیْهِ ، فَإِنِ ائْتَمَرَ الْعِبَادُ بِطَاعَتِهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَکُنِ اللهُ عَنْهَا صَادّاً، وَ لَا مِنْهَا مَانِعاً، وَ إِنِ ائْتَمَرُوا بِمَعْصِیَةِ اللهِ فَشَاءَ أَنْ یَحُولَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ ذَلِکَ فَعَلَ ، وَ إِنْ لَمْ یَحُلْ وَ فَعَلُوهُ فَلَیْسَ هُوَ الَّذِی أَدْخَلَهُمْ فِیهِ .

ثُمَّ قَالَ علیه السلام: مَنْ یَضْبِطُ حُدُودَ هَذَا الْکَلَامِ فَقَدْ خَصَمَ مَنْ خَالَفَهُ ».(2)

[384] 9 - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْهُ ، عَنْ أَبِیهِ ، قَالَ : حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ ، قَالَ : حَدَّثَنَا یَعْقُوبُ بْنُ یَزِیدَ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ ، عَنْ زُرَارَةَ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ سُلَیْمَانَ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : سَمِعْتُهُ یَقُولُ : «إِنَّ الْقَضَاءَ وَ الْقَدَرَ خَلْقَانِ مِنْ خَلْقِ اللهِ ، وَ اللهُ یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ مَا یَشَاءُ».(3)

ص:468


1- (1) التّوحید: 361، ح 6؛ البحار: 51/5، ح 83.
2- (2) التّوحید: 361، ح 7؛ عیون أخبار الرّضا علیه السلام: 144/1، ح 48؛ الإختصاص: 198؛ الإحتجاج: 399/2، ح 305، از: «إنّ اللّه عزّ و جلّ لم یطع بإکراه».
3- (3) التّوحید: 364، ح 1؛ البحار: 111/5، ح 36؛ میزان الحکمة: 436/9، ح 16892.

[382] 7 - محمّد بن عجلان گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: آیا خداوند متعال کارها را به بندگان واگذار کرده است ؟ فرمود: «خداوند بزرگوارتر از آن است که به کارها را به ایشان واگذارد». عرض کردم: پس، آنان را بر افعالشان (و گناهان) مجبور ساخته است ؟ فرمود: «خداوند، عادل تر از آن است که بنده ای را به کاری وا دارد و آن گاه او را برای آن، عذاب کند».

[383] 8 - سلیمان بن جعفر جعفری گوید: نزد امام رضا علیه السلام صحبت از جبر و تفویض شد، حضرت فرمود: «آیا می خواهید در این مورد، اصلی را در اختیارتان قرار دهم که هیچ وقت دچار اختلاف نشوید و با کسی در آن نزاع نکنید، مگر این که او را شکست دهید؟» عرض کردیم: اگر صلاح می دانی، بفرما. فرمود:

«همانا خداوند عزّوجلّ از روی اجبار، فرمانبری، و از روی شکست، نافرمانی نشده است و بندگان را در پادشاهی اش (به حال خویش) رها نکرده است. او خود صاحب همان چیزهایی است که به آنان عطا نموده و بر آنچه آنان را بر آن مسلّط کرده، تواناست. اگر بندگان به طاعت خدا گرد آیند، خداوند مانع شان نخواهد شد و اگر تصمیم به نافرمانی اش گیرند، و خدا بخواهد میان آنان و آن (گناه) حایل شود، چنین می کند؛ ولی اگر حایل نشد (و از گناه کردن آنان جلوگیری نکرد) و آنان مرتکب گناه شدند، چنین نیست که او آنان را در گناه افکنده باشد.

آنگاه فرمود: هر کس احاطه بر این سخن یابد قطعاً بر مخالفش پیروز می گردد».

[384] 9 - عبدالله بن سلیمان گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود: «قضا و قدر دو آفریده از آفریدگان خدا هستند و خدا بر آفریده خود آنچه بخواهد می افزاید».

ص:469

[385] 10 - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْهُ ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَعْبَدٍ، عَنْ دُرُسْتَ ، عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ ، عَنْ زُرَارَةَ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : قُلْتُ لَهُ : جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا تَقُولُ فِی الْقَضَاءِ وَ الْقَدَرِ؟ قَالَ : «أَقُولُ : إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِذَا جَمَعَ الْعِبَادَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ سَأَلَهُمْ عَمَّا عَهِدَ إِلَیْهِمْ ، وَ لَا یَسْأَلُهُمْ عَمَّا قَضَی عَلَیْهِمْ ».(1)

[386] 11 - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنِ الصَّدُوقِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ بَابَوَیْهِ رَحِمَهُ اللهُ ، قَالَ : حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ الرَّازِیُّ ، قَالَ : حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْأَسَدِیُّ ، قَالَ : حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی الْقَاسِمِ ، قَالَ : حَدَّثَنِی إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الْعَطَّارُ، قَالَ : حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الْبَصْرِیُّ ، قَالَ : حَدَّثَنِی سُلَیْمَانُ بْنُ عِیسَی السِّجْزِیُ ، قَالَ : حَدَّثَنَا إِسْرَائِیلُ ، عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ ، عَنِ الْحَارِثِ ، عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام قَالَ : «إِنَّ أَرْوَاحَ الْقَدَرِیَّةِ تُعْرَضُ عَلَی النَّارِ غُدُوّاً وَ عَشِیّاً حَتَّی تَقُومَ السَّاعَةُ ، فَإِذَا قَامَتِ السَّاعَةُ عُذِّبُوا مَعَ أَهْلِ النَّارِ بِأَنْوَاعِ الْعَذَابِ ، فَیَقُولُونَ : یَا رَبَّنَا عَذَّبْتَنَا خَاصَّةً وَ تُعَذِّبُنَا عَامَّةً ، فَیَرُدُّ عَلَیْهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ * إِنّا کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ »(2).(3)

[387] 12 - وَ بِالْإِسْنَادِ إِلَی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ، قَالَ : حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ، قَالَ : حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی بِشْرٍ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی الدَّامَغَانِیُّ ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ خَالِدٍ الْبَرْقِیُّ ، عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ ، عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «مَا أَنْزَلَ اللهُ هَذِهِ الْآیَاتِ إِلَّا فِی الْقَدَرِیَّةِ : إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ * یَوْمَ یُسْحَبُونَ فِی النّارِ عَلی وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ * إِنّا کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ ».(4)

ص:470


1- (1) التّوحید: 365، ح 2؛ الإعتقادات الإمامیة: 34؛ نوادر الأخبار: 105؛ البحار: 112/5، ح 38.
2- (2) القمر (54):48-49.
3- (3) عقاب الأعمال: 252، ح 1؛ جامع الأخبار شعیری: 161؛ البحار: 117/5، ح 50؛ تفسیر نور الثقلین: 186/5، ح 37.
4- (4) القمر (54):47-49.

[385] 10 - زراره گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم، دربارۀ قضا و قدر چه می فرمائید (نظر شما چیست)؟ حضرت فرمود: «معتقدم که خداوند تبارک و تعالی چون در روز قیامت بندگان را گرد آورد، از آنچه به آن ها سفارش کرده (و دستور داده است) سؤال (و باز خواست) می کند و از آنچه برای آنان مقدّر فرموده است، سؤال نمی کند».

[386] 11 - حارث همْدانی گوید: امام علی علیه السلام فرمود: «ارواح قَدَریه (نافیان تقدیر خدا)(1) را هر صبح و شام بر آتش عرضه می کنند تا قیامت فرا می رسد، و چون قیامت بر پا شود آنان به همراه دوزخیان به انواع عذاب ها کیفر شوند و می گویند: پروردگارا، ما را به گونۀ مخصوصی عذاب نمودی و اکنون نیز با همۀ جهنّمیان عذاب می کنی ؟ به آنان خطاب می شود: «سوزندگی عذاب دوزخ را بچشید، که ما هر چیزی را اندازه آفریده ایم - قمر: 48-49»».

[387] 12 - یونس بن عبد الرحمان به نقل از راوی دیگری که برایش این حدیث را نقل کرده گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «این آیات فقط برای قدریه (نافیان تقدیر خدا) نازل شده است: «به راستی که گنه کاران در گمراهی و شعله های آتشند. در روزی که بر چهره هایشان در آتش کشیده می شوند، (و به آنان گفته می شود) سوزندگی عذاب دوزخ را بچشید، که ما هر چیزی را اندازه آفریده ایم - قمر: 47-49»».

ص:471


1- (1) توضیح آن در ذیل حدیث 242 گذشت.

[388] 13 - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ، قَالَ : حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ، قَالَ : حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ، قَالَ : حَدَّثَنِی مَسْلَمَةُ بْنُ عَبْدِ الْمَلِکِ ، قَالَ : حَدَّثَنِی دَاوُدُ بْنُ سُلَیْمَانَ ، عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ آبَائِهِ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ ، قَالَ : «قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: صِنْفَانِ مِنْ أُمَّتِی لَیْسَ لَهُمَا فِی الْإِسْلَامِ نَصِیبٌ : الْمُرْجِئَةُ ، وَ الْقَدَرِیَّةُ ».(1)

[389] 14 - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ، قَالَ : حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ : حَدَّثَنِی سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ ، قَالَ : حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ ، قَالَ : حَدَّثَنِی أَبِی أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ : «یُحْشَرُ الْمُکَذِّبُونَ بِقَدَرِ اللهِ مِنْ قُبُورِهِمْ ، قَدْ مُسِخُوا قِرَدَةً وَ خَنَازِیرَ».(2)

[390] 15 - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ، قَالَ : حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ ، قَالَ : حَدَّثَنِی عَبْدُ اللهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ ، عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْیَنَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : «نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ فِی الْقَدَرِیَّةِ : ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ * إِنّا کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ (3)».(4)

[391] 16 - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ، قَالَ : حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ ، قَالَ : حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِیُّ ، قَالَ : حَدَّثَنِی الْحُسَیْنُ بْنُ یَزِیدَ النَّوْفَلِیُ ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مُسْلِمٍ السَّکُونِیِّ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام قَالَ : «یُجَاءُ بِأَصْحَابِ الْبِدَعِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ، فَتَرَی الْقَدَرِیَّةَ مِنْ بَیْنِهِمْ کَالشَّامَةِ الْبَیْضَاءِ فِی الثَّوْرِ الْأَسْوَدِ فَیَقُولُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ : مَا أَرَدْتُمْ ؟

ص:472


1- (1) عقاب الأعمال: 252، ح 2؛ جامع الأخبار: 161؛ تفسیر الصافی: 105/5؛ البحار: 118/5، ح 51. معنای مرجئه و قدریه در ذیل حدیث، آمده است.
2- (2) عقاب الأعمال: 252، ح 3؛ الخصال: 72، ح 110؛ البحار: 118/5، ح 52؛ مستدرک الوسائل: 185/18، ح 39.
3- (3) القمر (54):48-49.
4- (4) عقاب الأعمال: 253، ح 4؛ البحار: 118/5، ح 53.

[388] 13 - امام رضا علیه السلام از اجداد خویش علیهم السلام نقل نموده که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «دو گروه از امّت من هستند که برای آنان در اسلام، بهره ای نیست: مُرجِئه و قَدَریه».

[389] 14 - علی بن ابی حمزه گوید: پدرم برایم تعریف کرد که شنیده امام باقر علیه السلام می فرمود: «تکذیب کنندگان تقدیرِ خدا، در حالی از قبرهایشان برانگیخته می شوند که به صورت بوزینه ها و خوک ها مسخ شده اند».

[390] 15 - به اسنادی دیگر مشابه روایت 387 است.

[391] 16 - امام صادق از پدرش از پدران بزرگوار خویش علیهم السلام روایت نموده که امام علی علیه السلام فرمود: «روز قیامت بدعتگذاران را می آورند، و قَدَری ها(1) در میان آن ها مانند بینی سفید در گاو سیاه نمایانند، خداوند (خطاب) به آنان می فرماید: مقصودتان [از بدعت گذاری] چه بود؟ گویند: خشنودی تو را می خواستیم. خداوند می فرماید: من لغزش های شما را نادیده انگاشتم و خطاهایتان را بخشیدم به جز قدریه (که آن ها را نخواهم بخشید) چون ندانسته مشرک شده اند».

ص:473


1- (1) منظور از قدریه در اینجا، گروه مفوّضه می باشند (علامۀ مجلسی رحمه الله). این فرقه قائلند در مقام تکوین خداوند افعال اختیاری افراد را به آنان واگذار کرده است. یعنی خداوند انسان را آفریده و توانایی بر انجام فعل را نیز به او داده است. و از آن پس دیگر در تحقّق فعل او دخالت ندارد. (ر. ک: البحار: 247/25؛ ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی: 368)

فَیَقُولُونَ : أَرَدْنَا وَجْهَکَ ، فَیَقُولُ : قَدْ أَقَلْتُکُمْ عَثَرَاتِکُمْ ، وَ غَفَرْتُ لَکُمْ زَلَّاتِکُمْ إِلَّا الْقَدَرِیَّةَ ، فَإِنَّهُمْ دَخَلُوا فِی الشِّرْکِ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ ».(1)

[392] 17 - وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام: أَنَّهُ دَخَلَ عَلَیْهِ مُجَاهِدٌ مَوْلَی عَبْدِ اللهِ بْنِ الْعَبَّاسِ فَقَالَ : یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا تَقُولُ فِی کَلَامِ الْقَدَرِیَّةِ ؟ - وَ مَعَهُ جَمَاعَةٌ مِنَ النَّاسِ - فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: «مَعَکَ أَحَدٌ مِنْهُمْ - أَوْ فِی الْبَیْتِ أَحَدٌ مِنْهُمْ -؟» قَالَ : مَا تَصْنَعُ بِهِمْ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ؟ فَقَالَ : «أَسْتَتِیبُهُمْ وَ إِلَّا ضَرَبْتُ أَعْنَاقَهُمْ ».(2)

[393] 18 - وَ رَوَیْتُ بِإِسْنَادِی إِلَی الصَّدُوقِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ بَابَوَیْهِ رحمه الله رَفَعَ الْحَدِیثَ إِلَی الصَّادِقِ علیه السلام: أَنَّهُ قَالَ لِزُرَارَةَ حِینَ سَأَلَهُ ، فَقَالَ : مَا تَقُولُ فِی الْقَضَاءِ وَ الْقَدَرِ؟ قَالَ : أَقُولُ : «إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِذَا جَمَعَ الْعِبَادَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ سَأَلَهُمْ عَمَّا عَهِدَ إِلَیْهِمْ ، وَ لَمْ یَسْأَلْهُمْ عَمَّا قَضَی عَلَیْهِمْ ».(3)

[394] 19 - وَ رَوَیْتُ بِطَرِیقِ الصَّدُوقِ أَیْضاً عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: أَنَّهُ قَالَ لِلَّذِی سَأَلَهُ عَنِ الْقَدَرِ: «بَحْرٌ عَمِیقٌ فَلَا تَلِجْهُ » ثُمَّ سَأَلَهُ ثَانِیَةً عَنِ الْقَدَرِ، فَقَالَ : «طَرِیقٌ مُظْلِمٌ فَلَا تَسْلُکْهُ » ثُمَّ سَأَلَهُ ثَالِثَةً عَنِ الْقَدَرِ، فَقَالَ : «سِرُّ اللهِ فَلَا تَتَکَلَّفْهُ ».(4)

[395] 20 - وَ رَوَی رَحِمَهُ اللهُ أَیْضاً عَنْ مَوْلَانَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ فِی الْقَدَرِ:

ص:474


1- (1) عقاب الأعمال: 253، ح 5؛ البحار: 118/5، ح 54.
2- (2) عقاب الأعمال: 253، ح 6؛ جامع الأخبار شعیری: 161؛ وسائل الشیعة: 335/28، ح 3؛ البحار: 119/5، ح 57.
3- (3) تقدّم برقم حدیث 384.
4- (4) التوحید: 365، صدر ح 3؛ إعتقادات الإمامیة: 34؛ عوالی اللئالی: 168/4، ح 162؛ البحار: 110/5، ح 35.

[392] 17 - به همین اسناد روایت شده که: مجاهد دوست عبد الله بن عبّاس به همراه گروهی از مردم بر امیرالمؤمنین علیه السلام وارد شد و پرسید: ای امیرمؤمنان! در بارۀ سخنان قدری ها چه می فرمایید؟ حضرت فرمود: «از قدری ها کسی همراه تو یا یکی از آن ها در این خانه هست ؟» عرض کرد: ای امیر مؤمنان! با آنان چه می کنید؟ فرمود: «آنان را توبه می دهم، وگرنه [اگر قبول نکردند] گردنشان را می زنم».

[393] 18 - به اسنادی دیگر مشابه روایت 385 است.

[394] 19 - امام علی علیه السلام به کسی که دربارۀ قَدَر سؤال کرد، فرمود: «دریایی ژرف است. در آن، وارد نشو». و چون برای دوّمین مرتبه از قدر سؤل کرد، حضرت فرمود: «خانه [وحشتناک و] تاریکی است. وارد آن نشو». و چون برای مرتبۀ سوّم سؤال کرد، حضرت فرمود: «راز خداست [برای فهمیدن آن] خود را به زحمت نینداز».

[395] 20 - و از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت شده که دربارۀ قَدَر (تقدیر) فرمود: «آگاه باشید که قَدَر رازی از رازهای خدا، و یکی از مسائل پوشیده خدا، و دژی از دژهای [دست نیافتنی] خداست که در پس حجاب خدا قرار دارد، از خلق خدا پوشیده است، مُهر خدا بر آن زده شده، در علم سابق (ازلی) خداست و خداوند علم آن را از بندگان بازداشته و آن را برتر از محدوده مشهودات آن ها قرار داده است؛ زیرا آن ها

ص:475

«أَلَا إِنَّ الْقَدَرَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللهِ ، وَ سِتْرٌ مِنْ سِتْرِ اللهِ ، وَ حِرْزٌ مِنْ حِرْزِ اللهِ ، مَرْفُوعٌ فِی حِجَابِ اللهِ ، مَطْوِیٌّ عَنْ خَلْقِ اللهِ ، مَخْتُومٌ بِخَاتَمِ اللهِ ، سَابِقٌ فِی عِلْمِ اللهِ ، وَضَعَ اللهُ الْعِبَادَ عَنْ عِلْمِهِ ، وَ رَفَعَهُ فَوْقَ شَهَادَاتِهِمْ وَ مَبْلَغِ عُقُولِهِمْ ، لِأَنَّهُمْ لَا یَنَالُونَهُ بِحَقِیقَةِ الرَّبَّانِیَّةِ ، وَ لَا بِقُدْرَةِ الصَّمَدَانِیَّةِ ، وَ لَا بِعَظَمَةِ النُّورَانِیَّةِ ، وَ لَا بِعِزَّةِ الْوَحْدَانِیَّةِ ، لِأَنَّهُ بَحْرٌ زَاخِرٌ خَالِصٌ للهِ عَزَّ وَ جَلَّ ، عُمْقُهُ مَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ ، عَرْضُهُ مَا بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ ، أَسْوَدُ کَاللَّیْلِ الدَّامِسِ ، کَثِیرُ الْحَیَّاتِ وَ الْحِیتَانِ ، یَعْلُو مَرَّةً وَ یَسْفُلُ أُخْرَی، فِی قَعْرِهِ شَمْسٌ تُضِیءُ، لَا یَنْبَغِی أَنْ یَطَّلِعَ إِلَیْهَا إِلَّا اللهُ الْوَاحِدُ الْفَرْدُ، فَمَنْ تَطَلَّعَ إِلَیْهَا فَقَدْ ضَادَّ اللهَ فِی حُکْمِهِ ، وَ نَازَعَهُ فِی سُلْطَانِهِ ، وَ کَشَفَ عَنْ سِرِّهِ وَ سِتْرِهِ ، وَ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ ، وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ (1)».(2)

[396] 21 - وَ رُوِیَ : أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام عَدَلَ مِنْ عِنْدِ حَائِطٍ مَائِلٍ إِلَی حَائِطٍ آخَرَ، فَقِیلَ لَهُ : یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَ تَفِرُّ مِنْ قَضَاءِ اللهِ ؟ فَقَالَ علیه السلام: «أَفِرُّ مِنْ قَضَاءِ اللهِ تَعَالَی إِلَی قَدَرِهِ ».(3)

[397] 22 - وَ بِإِسْنَادِی إِلَی الصَّدُوقِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ، عَنْ أَبِیهِ قَالَ : حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَصْبَهَانِیِّ ، عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِیِّ ، عَنْ سُفْیَانَ بْنِ عُیَیْنَةَ ، عَنِ الزُّهْرِیِّ ، قَالَ : قَالَ رَجُلٌ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام: جَعَلَنِیَ اللهُ فِدَاکَ أَ بِقَدَرٍ یُصِیبُ النَّاسَ مَا أَصَابَهُمْ أَمْ بِعَمَلٍ ؟ فَقَالَ علیه السلام: «إِنَّ الْقَدَرَ وَ الْعَمَلَ بِمَنْزِلَةِ الرُّوحِ وَ الْجَسَدِ، فَالرُّوحُ بِغَیْرِ جَسَدٍ لَا تُحَسُّ ، وَ الْجَسَدُ بِغَیْرِ رُوحٍ صُورَةٌ لَا حَرَاکَ لَهَا، فَإِذَا اجْتَمَعَا قَوِیَا

ص:476


1- (1) االأنفال (8):16.
2- (2) التوحید: 383، ح 32؛ شرح أصول الکافی ملاصدرا: 39/2؛ البحار: 97/5، ح 23؛ میزان الحکمة: 440/9.
3- (3) التوحید: 369، ح 8؛ البحار: 114/5، ح 41؛ تفسیر کنز الدقائق: 80/5.

نه به حقیقت ربّانی آن می رسند و نه به قدرت صمدانی (که جاجات را برآورده می کند) و نه به عظمت نورانیت آن و نه به عزّت یگانگی آن؛ زیرا که دریایی موّاج و متلاطم است، ویژه خداوند عزّ و جلّ است، ژرفایش از آسمان تا زمین است، پهنایش به اندازۀ مشرق تا مغرب است، چون شبِ تاریک، سیاه است و تار. مارها و ماهیان [خطرناک و بزرگ] بسیار دارد. جزر و مدّ دارد، در قعر آن خورشیدی تابان است، هیچ کس را سزاوار نیست که به آن خورشید بنگرد مگر خداوند واحد یگانه. هرکه دیده اش را به آن افکند با حکم خدا ستیزیده است و بر سر قدرتش با او کشمکش کرده است و رازش را فاش و پرده اش را کنار زده است «و خشم خدا را برای خود آورده است و جایگاهش دوزخ است و این بد سرنوشتی است - انفال: 16»».

[396] 21 - روایت شده که امیر المؤمنین علیه السلام از کنار دیوار خمیده ای، به طرف دیوار دیگری رفت. به آن حضرت گفته شد: ای امیر المؤمنین! از قضای خدا فرار می کنی ؟ فرمود: «از قضای خدا به قَدَر خداوند فرار می کنم».

[397] 22 - زهْری گوید: مردی به امام سجّاد علیه السلام عرض کرد: خداوند مرا فدای شما گرداند، آیا آنچه به مردم می رسد، ناشی از تقدیر است یا عمل [خودشان]؟ حضرت فرمود: «تقدیر و عمل همانند جان و پیکرند. جانِ بدون پیکر، چیزی حس نمی کند و پیکرِ بی جان مجسّمه ای بی حرکت است. اما هرگاه این دو با هم جمع شوند، قوی و کار آمد می گردند. عمل و تقدیر نیز چنین اند، اگر تقدیر به عمل تعلّق نمی گرفت، خالق از مخلوق شناخته نمی شد و تقدیر چیزی بود که حس نمی شد، و اگر عمل با موافقت تقدیر نمی بود، هرگز صورت نمی گرفت و به سرانجام نمی رسید. اما این دو

ص:477

وَ صَلُحَا، کَذَلِکَ الْعَمَلُ وَ الْقَدَرُ، فَلَوْ لَمْ یَکُنِ الْقَدَرُ وَاقِعاً عَلَی الْعَمَلِ ، لَمْ یُعْرَفِ الْخَالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقِ ، وَ کَانَ الْقَدَرُ شَیْئاً لَا یُحَسُّ ، وَ لَوْ لَمْ یَکُنِ الْعَمَلُ بِمُوَافَقَةٍ مِنَ الْقَدَرِ لَمْ یَمْضِ وَ لَمْ یَتِمَّ ، وَ لَکِنَّهُمَا بِاجْتِمَاعِهِمَا قَوِیَا، وَ للهِ فِیهِ الْعَوْنُ لِعِبَادِهِ الصَّالِحِینَ .

ثُمَّ قَالَ علیه السلام: أَلَا إِنَّ مِنْ أَجْوَرِ النَّاسِ مَنْ رَأَی جَوْرَهُ عَدْلًا وَ عَدْلَ الْمُهْتَدِی جَوْراً، أَلَا إِنَّ لِلْعَبْدِ أَرْبَعَةَ أَعْیُنٍ : عَیْنَانِ یُبْصِرُ بِهِمَا أَمْرَ آخِرَتِهِ ، وَ عَیْنَانِ یُبْصِرُ بِهِمَا أَمْرَ دُنْیَاهُ ، فَإِذَا أَرَادَ اللهُ بِعَبْدٍ خَیْراً فَتَحَ لَهُ الْعَیْنَیْنِ اللَّتَیْنِ فِی قَلْبِهِ ، فَأَبْصَرَ بِهِمَا الْعَیْبَ (1) ، وَ إِذَا أَرَادَ غَیْرَ ذَلِکَ تَرَکَ الْقَلْبَ بِمَا فِیهِ » ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَی السَّائِلِ عَنِ الْقَدَرِ فَقَالَ : «هَذَا مِنْهُ هَذَا مِنْهُ ».(2)

[398] 23 - وَ بِإِسْنَادِی إِلَی الصَّدُوقِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ره، عَنْ أَبِیهِ ، قَالَ : حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ، عَنْ یُوسُفَ بْنِ الْحَارِثِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْعَرْزَمِیِّ ، عَنْ أَبِیهِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بِإِسْنَادِهِ رَفَعَهُ إِلَی مَنْ قَالَ : سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم یَقُولُ : «قَدَّرَ اللهُ الْمَقَادِیرَ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِخَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ ».(3)

[399] 24 - وَ بِإِسْنَادِی إِلَی الصَّدُوقِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ، قَالَ : حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ عَلِیٍّ الْبَصْرِیُّ ، قَالَ : حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ الْمُثَنَّی، قَالَ : حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مَهْرَوَیْهِ الْقَزْوِینِیُّ ، قَالَ : حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ الْغَازِی، قَالَ : حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا علیه السلام، قَالَ : حَدَّثَنَا أَبِی مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ علیه السلام، قَالَ : حَدَّثَنَا أَبِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ علیه السلام، قَالَ : حَدَّثَنَا أَبِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ علیه السلام، قَالَ : حَدَّثَنَا أَبِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام، قَالَ : حَدَّثَنَا أَبِی الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ : سَمِعْتُ أَبِی عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام یَقُولُ : «الْأَعْمَالُ عَلَی ثَلَاثَةِ أَحْوَالٍ : فَرَائِضُ وَ فَضَائِلُ وَ مَعَاصِی.

ص:478


1- (1) در بیشتر مصادر روایی: «الغیب فی أمر آخرته» آمده است.
2- (2) التّوحید: 366، ح 4؛ الخصال: 240/1، ح 90 (قسمت دوّم روایت)؛ نوادر الأخبار: 102، ح 80؛ البحار: 112/5، ح 39؛ تفسیر نور الثقلین: 508/3، ح 198 (قسمت دوّم روایت).
3- (3) التّوحید: 368، ح 7؛ البحار: 114/5، ح 43؛ تفسیر نور الثقلین: 4/4، ح 13.

با اتّحاد همند که قدرت می یابند و در این میان خداوند، بندگان شایسته خود را یاری می رساند.

آنگاه حضرت فرمود: آگاه باشید که ستمکارترین مردم کسی است که ستمِ خود را دادگریِ خویش و دادگری رهیافته را ستم شمارد، بدانید که بنده، چهار چشم دارد: با دو چشم، کار آخرتش را می بیند و با دو چشم دیگر، کار (دین و) دنیایش را می نگرد. پس خداوند، هرگاه خیرِ بنده ای را بخواهد، دو چشم دلش را می گشاید تا با آن دو، عیوب خویش را ببیند؛ و هرگاه برای بنده اش جز این را بخواهد، دل را با آنچه در آن است، وامی گذارد. آنگاه حضرت به سؤال کنندۀ از قدر توجّه کرد و فرمود: این از آن مورد است، این از آن مورد است».

[398] 23 - روای گوید: شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرمود: «خداوند، پنجاه هزار سال پیش از آن که آسمان ها و زمین را بیافریند، مقدّرات را تقدیر نمود».

[399] 24 - امام حسین علیه السلام می فرماید: از پدرم علی بن ابی طالب علیه السلام شنیدم می فرمود: «کارها بر سه حال اند: واجبات، فضیلت ها (و مستحبّات) و گناهان (و حرام ها).

امّا واجبات، به فرمان خدا و به خشنودی و قضا و تقدیر و خواست و علم اوست.

امّا فضیلت ها (و مستحبّات)، به فرمان خدا نیستند؛ امّا به خشنودی و قضا و قدر و خواست و علم خدایند.

امّا گناهان، به فرمان خدا نیستند؛ امّا به قضا و قدر، خواست و علم خداست و بر آن ها کیفر می دهد».

ص:479

فَأَمَّا الْفَرَائِضُ : فَبِأَمْرِ اللهِ ، وَ بِرِضَاءِ اللهِ ، وَ بِقَضَاءِ اللهِ وَ تَقْدِیرِهِ ، وَ مَشِیئَتِهِ وَ عِلْمِهِ .

وَ أَمَّا الْفَضَائِلُ : فَلَیْسَتْ بِأَمْرِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ ، وَ لَکِنْ بِرِضَاءِ اللهِ ، وَ بِقَضَاءِ اللهِ ، وَ بِقَدَرِ اللهِ ، وَ بِمَشِیئَتِهِ وَ بِعِلْمِهِ .

وَ أَمَّا الْمَعَاصِی: فَلَیْسَتْ بِأَمْرِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ ، وَ لَکِنْ بِقَضَاءِ اللهِ ، وَ بِقَدَرِ اللهِ ، وَ بِمَشِیئَتِهِ وَ بِعِلْمِهِ ، ثُمَّ یُعَاقِبُ عَلَیْهَا».(1)

[400] 25 - وَ بِإِسْنَادِی إِلَی مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الصَّدُوقِ ره، قَالَ : حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَحْمَدَ الْمُؤَدِّبُ ، قَالَ : حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَعْبَدٍ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا علیه السلام، عَنْ أَبِیهِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ علیه السلام، عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام، عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ، علیه السلام عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام، عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام، عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام قَالَ : «سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم یَقُولُ : «قَالَ اللهُ جَلَّ جَلَالُهُ : مَنْ لَمْ یَرْضَ بِقَضَائِی وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِقَدَرِی فَلْیَلْتَمِسْ إِلَهاً غَیْرِی».

وَ قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: «فِی کُلِّ قَضَاءِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ خِیَرَةٌ لِلْمُؤْمِنِ ».(2)

[401] 26 - وَ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ : قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الِاهْتِمَامَ بِالدُّنْیَا غَیْرَ زَائِدٍ فِی الْمَوْظُوفِ ، وَ فِیهِ تَضْیِیعُ الزَّادِ، وَ الْإِقْبَالَ عَلَی الْآخِرَةِ غَیْرَ نَاقِصٍ مِنَ الْمَقْدُورِ، وَ فِیهِ إِحْرَازُ الْمَعَادِ».(3)

[402] 27 - وَ بِإِسْنَادِی إِلَی الصَّدُوقِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ره قَالَ : حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ ، قَالَ : حَدَّثَنَا أَبِی، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی الصُّهْبَانِ ، قَالَ : حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ

ص:480


1- (1) التّوحید: 369، ح 9؛ عیون أخبار الرّضا علیه السلام: 142/1، ح 44؛ الخصال: 168، ح 221؛ کشف الغمّة: 288/2؛ البحار: 29/5، ح 36؛ تفسیر نور الثقلین: 3/4، ح 7.
2- (2) التّوحید: 371، ح 11؛ عیون أخبار الرّضا علیه السلام: 141/1، ح 42؛ البحار: 138/71، ح 25؛ میزان الحکمة: 463/9.
3- (3) التّوحید: 372، ح 15؛ نور البراهین: 323/2، ح 15؛ تفسیر نور الثقلین: 411/3، ح 195.

[400] 25 - امام علی علیه السلام می فرماید: شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرمود: «خداوند عزّ و جلّ فرمود: هر کس به قضای من خشنود نباشد و به قَدَر من ایمان نیاورد، باید در پی خدایی غیر از من باشد».

و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «در همه قضاهای خداوند عزوجل برای مؤمن، خیر است».

[401] 26 - اصبغ بن نباته گوید: امام علی علیه السلام فرمود: «امّا بعد، به راستی که دنیاگرایی سبب افزون شدن روزی مقدّر نیست و مآیۀ تباهی توشه است؛ و آخرت گرایی از روزی مقدّر نمی کاهد و مآیۀ دستیابی به بهره های آخرت است».

[402] 27 - ابان احمر گوید: مردی خدمت امام صادق علیه السلام رسید و عرض کرد: پدر و مادرم فدای شما مرا پندی ده، حضرت فرمود: «اگر خداوند تبارک و تعالی عهده دار روزی [رساندن] است، غم روزی خوردن برای چه ؟ و اگر روزی قسمت شده است، چرا باید حرص ورزید؟ و اگر حسابرسی حق است، جمع مال چرا؟! و اگر

ص:481

زِیَادٍ الْأَزْدِیُّ ، قَالَ : حَدَّثَنَا أَبَانٌ الْأَحْمَرُ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ علیه السلام: أَنَّهُ جَاءَ إِلَیْهِ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ : بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی عِظْنِی مَوْعِظَةً ، فَقَالَ علیه السلام: «إِنْ کَانَ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قَدْ تَکَفَّلَ بِالرِّزْقِ فَاهْتِمَامُکَ لِمَا ذَا؟! وَ إِنْ کَانَ الرِّزْقُ مَقْسُوماً فَالْحِرْصُ لِمَا ذَا؟! وَ إِنْ کَانَ الْحِسَابُ حَقّاً فَالْجَمْعُ لِمَا ذَا؟! وَ إِنْ کَانَ الْخَلَفُ مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَالْبُخْلُ لِمَا ذَا؟! وَ إِنْ کَانَتِ الْعُقُوبَةُ مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ النَّارَ فَالْمَعْصِیَةُ لِمَا ذَا؟! وَ إِنْ کَانَ الْمَوْتُ حَقّاً فَالْفَرَحُ لِمَا ذَا؟! وَ إِنْ کَانَ الْعَرْضُ عَلَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَقّاً فَالْمَکْرُ لِمَا ذَا؟! وَ إِنْ کَانَ الشَّیْطَانُ عَدُوّاً فَالْغَفْلَةُ لِمَا ذَا؟! وَ إِنْ کَانَ الْمَمَرُّ عَلَی الصِّرَاطِ حَقّاً فَالْعُجْبُ لِمَا ذَا؟! وَ إِنْ کَانَ کُلُّ شَیْ ءٍ بِقَضَاءٍ وَ قَدَرٍ فَالْحُزْنُ لِمَا ذَا؟! وَ إِنْ کَانَتِ الدُّنْیَا فَانِیَةً فَالطُّمَأْنِینَةُ إِلَیْهَا لِمَا ذَا؟!».(1)

[403] 28 - وَ بِإِسْنَادِی إِلَی عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللهِ ، قَالَ : حَدَّثَنِی مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مُسْلِمٍ ، قَالَ : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «وَجَدْتُ لِأَهْلِ الْقَدَرِ أَسْمَاءً فِی کِتَابِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ. یَوْمَ یُسْحَبُونَ فِی النّارِ عَلی وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ. إِنّا کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ (2) فَهُمُ الْمُجْرِمُونَ ».(3)

وَ مِنْ کِتَابِ غُرَرُ الْحِکَمِ وَ دُرَرُ الْکَلِمِ جَمَعَ عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَاحِدِ الْآمُدِی التَّمِیمِی مِنْ کَلَامِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام

ص:482


1- (1) من لا یحضره الفقیه: 393/4، ح 5836؛ التوحید: 376، ح 21؛ الأمالی الصدوق: 56، ح 12؛ الخصال: 450، ح 55 (به سند دیگر)؛ روضة الواعظین: 441/2؛ عیون الحکم و المواعظ : 344، ح 5863؛ البحار: 190/75، ح 1.
2- (2) القمر (54):47-49.
3- (3) تفسیر القمّی: 342/2؛ البحار: 17/5، ح 25؛ تفسیر البرهان: 223/5، ح 4؛ تفسیر نور الثقلین: 186/5، ذیل ح 36.

عوض آنچه در راه خدا داده شود حق است، بخل ورزیدن برای چه ؟ و اگر کیفری از آتش از طرف خداوند عزّوجلّ هست، گناه چرا؟ و اگر مرگ حق است شادی (های بیجا) برای چه ؟ و اگر عرضه شدن اعمال به پیشگاه خدا، حقّ است، دیگر نیرنگ چرا؟! و اگر شیطان دشمن است، غفلت (از او) چرا؟! و اگر گذشتن بر صراط حق است، پس چرا خودپسندی ؟ و اگر همه چیز به قضا و قدر الهی است اندوه برای چیست ؟ و اگر دنیا فانی است دلبستگی به آن برای چیست ؟».

[403] 28 - اسماعیل بن مسلم گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «برای قَدَریه نام هایی در قرآن یافتم: «به راستی که گنه کاران در گمراهی و شعله های آتشند. در روزی که بر چهره هایشان در آتش کشیده می شوند، (و به آنان گفته می شود) سوزندگی عذاب دوزخ را بچشید، که ما هر چیزی را اندازه آفریده ایم - قمر: 47-49» و آن ها (همان) گنه کارانند».

[احادیث قضاء و قدر] از کلام امیرالمؤمنین علیه السلام [بنابر نقل] از کتاب غرر الحکم تألیف عبد الواحد بن محمّد بن عبد الواحد آمدی (از علمای قرن پنجم قمری)

ص:483

[404] 29 - «الْقَدَرُ یَغْلِبُ الْحَاذِرَ».(1)

[405] 30 - «الْقَدَرُ یَغْلِبُ الْحَذِرَ».(2)

[406] 31 - «الْقَدَرُ یُنْسِی الْحَفِیظَةَ ».(3)

[407] 32 - «الْحَسُودُ غَضْبَانُ عَلَی الْقَدَرِ».(4)

[408] 33 - «الِاتِّکَالُ عَلَی الْقَضَاءِ أَرْوَحُ ».(5)

[409] 34 - «الْعَبْدُ عَبْدٌ وَ إِنْ سَاعَدَهُ الْقَدَرُ».(6)

[410] 35 - «الْمَقَادِیرُ لَا تُدْفَعُ بِالْقُوَّةِ وَ الْمُغَالَبَةِ ».(7)

[411] 36 - «الرِّضَا بِقَدَرِ اللهِ یُهَوِّنُ عَظِیمَ الرَّزَایَا».(8)

[412] 37 - «الْجَزَعُ لَا یَدْفَعُ الْقَدَرَ، وَ لَکِنْ یُحْبِطُ الْأَجْرَ».(9)

[413] 38 - «التَّوَکُّلُ : التَّبَرِّی مِنَ الْحَوْلِ وَ الْقُوَّةِ ، وَ انْتِظَارُ مَا یَأْتِی بِهِ الْقَدَرُ».(10)

ص:484


1- (1) غرر الحکم، ح 1031.
2- (2) غرر الحکم، ح 1068.
3- (3) غرر الحکم، ح 996. و در آن: «القدرة تنسی الحفیظة» آمده است.
4- (4) غرر الحکم، ح 1317
5- (5) غرر الحکم، ح 1365.
6- (6) غرر الحکم، ح 1370.
7- (7) غرر الحکم، ح 33 از احادیث سقط شدۀ کتاب، در ص 816.
8- (8) غرر الحکم، ح 1585.
9- (9) غرر الحکم، ح 1898.
10- (10) غرر الحکم، ح 1938.

[404] 29 - تقدیر [خدا]، بر حذر کننده (و احتیاطکننده)، چیره می گردد.

[405] 30 - قَدَر، بر احتیاط ، چیره می گردد.

[406] 31 - تقدیر [خدا]، هوشیاری (و احتیاط ) را از یاد می برد.

[407] 32 - حسود از تقدیر [خدا] خشمگین است.

[408] 33 - تکیه کردن (و اعتماد) به قضا [ی الهی] راحت تر (و آسایش بخش تر) است.

[409] 34 - بنده، بنده است، گرچه تقدیر، یاری اش کند.

[410] 35 - مقدّرات، با زور و گردن کلفتی دفع نمی شود.

[411] 36 - خشنودی به تقدیر الهی، سختی مصیبت ها را آسان می گرداند.

[412] 37 - بیتابی کردن تقدیر [خداوند] را دفع نمی کند، بلکه اجر را به هدر می دهد.

[413] 38 - توکّل، بیزاری از نیرو و توانایی [خود] و چشم به راه مقدّرات بودن است.

ص:485

[414] 39 - «الْأُمُورُ بِالتَّقْدِیرِ وَ لَیْسَتْ بِالتَّدْبِیرِ».(1)

[415] 40 - «إِنَّ مَنْ شَغَلَ نَفْسَهُ بِالْمَفْرُوضِ عَلَیْهِ عَنِ الْمَضْمُونِ لَهُ ، وَ رَضِیَ بِالْمَقُدورِ عَلَیْهِ وَ لَهُ ، کَانَ أَکْثَرَ النَّاسِ سَلَامَةً فِی عَافِیَةٍ ، وَ رِبْحاً فِی غِبْطَةٍ ، وَ غَنِیمَةً فِی مَسَرَّةٍ ».(2)

[416] 41 - «إِنْ صَبَرْتَ جَرَی عَلَیْکَ الْقَدَرُ وَ أَنْتَ مَأْجُورٌ».(3)

[417] 42 - «وَ إِنْ جَزِعْتَ جَرَی عَلَیْکَ الْقَدَرُ وَ أَنْتَ مَأْزُورٌ».(4)

[418] 43 - «إِنْ عَقَدْتَ إِیمَانَکَ فَارْضَ بِالْمَقْضِیِّ عَلَیْکَ وَ لَکَ ، وَ لَا تَرْجُ أَحَداً إِلَّا اللهَ ، وَ انْتَظِرْ مَا أَتَاکَ بِهِ الْقَدَرُ».(5)

[419] 44 - «إِنَّکُمْ إِنْ رَضِیتُمْ بِالْقَضَاءِ، طَابَتْ عِیشَتُکُمْ ، وَ فُزْتُمْ بِالْغَنَاءِ».(6)

[420] 45 - «إِنَّکُمْ إِنْ صَبَرْتُمْ عَلَی الْبَلَاءِ، وَ شَکَرْتُمْ فِی الرَّخَاءِ، وَ رَضِیتُمْ بِالْقَضَاءِ کَانَ لَکُمْ مِنَ اللهِ الرِّضَا».(7)

[421] 46 - «آفَةُ الْمَجْدِ عَوَائِقُ الْقَضَاءِ».(8)

[422] 47 - «إِذَا ضَلَّتِ الْمَقَادِیرُ بَطَلَتِ التَّدَابِیرُ».(9)

ص:486


1- (1) غرر الحکم، ح 1969. و در آن: «و لا بالتدبیر» است.
2- (2) غرر الحکم، ح 3655.
3- (3) نهج البلاغه، حکمت 292.
4- (4) . همان.
5- (5) غرر الحکم، ح 3723.
6- (6) غرر الحکم، ح 3844
7- (7) 7. غرر الحکم، ح 3845.
8- (8) غرر الحکم، ح 3922.
9- (9) غرر الحکم، ح 4037. و در آن: «إذا حلّت المقادیر» است.

[414] 39 - کارها به تقدیر [خداوند] است، نه به تدبیر [ما].

[415] 40 - به راستی هر کس به وظیفه واجب خویش پردازد و به طلب روزیِ تضمین شده سرگرم نگردد، و به آن چه به زیان یا سودش مقدر شده، خوشنود باشد، بیش از همه در سلامت خواهد بود و سود خواهد برد و شادمانانه بهره مند خواهد شد.

[416 و 417] 41 و 42 - (حضرت خطاب به اشعث بن قیس در مرگ فرزندش فرمود:) اگر صبر کنی، قضا و قدر الهی بر تو جاری گشته و اجر بُرده ای و اگر بیتابی ورزی، باز هم قضا و قدر بر تو جاری شده و تو گناه کرده ای).

[418] 43 - اگر ایمانت را استوار کردی، به قضا، چه بر زیان و چه به سود خود، خشنود باش، و به هیچ کس جز خدا امید نبند، و در انتظار آن چیزی باش که [دستِ ] تقدیر [الهی] برای تو می آورد.

[419] 44 - اگر شما به قضا خشنود گشتید، زندگی تان خوش می شود و به توانگری می رسید.

[420] 45 - اگر شما بر گرفتاری، شکیبا، و در آسایش، سپاس گزار، و به قضا (و قدر الهی) خشنود باشید، خداوند هم از شما خشنود خواهد بود.

[421] 46 - آفتِ بزرگی، موانع قضا [و قدر الهی] است.

[422] 47 - هر گاه قَدَرها فرا رسند، تدبیرها بیهوده می گردند.

ص:487

[423] 48 - «إِذَا کَانَ الْقَدَرُ لَا یُرَدُّ فَالاحْتِرَاسُ بَاطِلٌ ».(1)

[424] 49 - «الرِّضَا بِالْقَضَاءِ یُسْتَدَلُّ عَلَی الْیَقِینِ ».(2)

[425] 50 - «تَحَرَّ رِضَا اللهِ بِرِضَاکَ بِقَدَرِهِ ».(3)

[426] 51 - «تَذِلُّ الْأُمُورُ لِلْمَقَادِیرِ حَتَّی یَکُونَ الْحَتْفُ فِی التَّدْبِیرِ».(4)

[427] 52 - «جَعَلَ اللهُ لِکُلِّ شَیْ ءٍ قَدَراً وَ لِکُلِّ قَدَرٍ أَجَلًا».(5)

[428] 53 - «حَدُّ الْعَقْلِ النَّظَرُ فِی الْعَوَاقِبِ وَ الرِّضَا بِمَا یَجْرِی بِهِ الْقَضَاءُ».(6)

ص:488


1- (1) غرر الحکم، ح 4071.
2- (2) غرر الحکم، ح 4284. و در آن: «علی حسن الیقین» است.
3- (3) غرر الحکم، ح 4502.
4- (4) غرر الحکم، ح 4517؛ نهج البلاغة، حکمت 16.
5- (5) غرر الحکم، ح 4778.
6- (6) غرر الحکم، ح 4901.

[423] 48 - وقتی تقدیر [الهی] بازگشت ناپذیر است، مراقبت، بیهوده است.

[424] 49 - خشنودی به قضا [و قدر الهی] دلیل بر داشتن (و برخورداری) یقین است.

[425] 50 - خشنودی خدا را با خشنودی ات به تقدیر او بجوی.

[426] 51 - کارها در تسخیر (و رام) مقدّراتند، تا جایی که مرگ در تدبیر خواهد بود.

[427] 52 - خداوند برای هر چیزی تقدیری گذاشته است و برای هر تقدیری، اجلی.

[428] 53 - مرز (و معیار سنجش) خردمندی، عاقبت اندیشی و خشنودی به چیزی است که قضا به آن، جریان یافته است.

ص:489

أَحَادِیثُ الْإِرَادَةِ وَ أَنَّهَا مِنْ صِفَاتُ الْأَفْعَالِ

[429] 1 - وَ بِالْإِسْنَادِ الْمُتَقَدِّمِ ذِکْرُهُ عَنِ الصَّدُوقِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ بَابَوَیْهِ رحمه الله قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ ، قَالَ : حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ، عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : قُلْتُ لَهُ : لَمْ یَزَلِ اللهُ مُرِیداً؟ فَقَالَ : «إِنَّ الْمُرِیدَ لَا یَکُونُ إِلَّا لِمُرَادٍ مَعَهُ ، بَلْ لَمْ یَزَلِ اللهُ عَالِماً قَادِراً ثُمَّ أَرَادَ».(1)

[430] 2 - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنِ الصَّدُوقِ رحمه الله قَالَ : حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ ره، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللهِ الْکُوفِیُّ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْبَرْمَکِیِّ ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْحَسَنِ ، عَنْ بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ ، عَنْ بُکَیْرِ بْنِ أَعْیَنَ ، قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: عِلْمُ اللهِ وَ مَشِیئَتُهُ هُمَا مُخْتَلِفَانِ أَمْ مُتَّفِقَانِ ؟ قَالَ : «الْعِلْمُ لَیْسَ هُوَ الْمَشِیئَةَ ، أَ لَا تَرَی أَنَّکَ تَقُولُ سَأَفْعَلُ کَذَا إِنْ شَاءَ اللهُ ، وَ لَا تَقُولُ سَأَفْعَلُ کَذَا إِنْ عَلِمَ اللهُ ، فَقَوْلُکَ إِنْ شَاءَ اللهُ دَلِیلٌ عَلَی أَنَّهُ لَمْ یَشَأْ، وَ إِذَا شَاءَ کَانَ الَّذِی شَاءَ کَمَا شَاءَ، وَ عِلْمُ اللهِ سَابِقٌ لِلْمَشِیئَةِ ».(2)

ص:490


1- (1) التّوحید: 146، ح 15؛ البحار: 144/4، ح 16.
2- (2) التّوحید: 146، ح 16؛ البحار: 144/4، ح 15.

روایات باب اراده و این که اراده از صفات فعل الهی است

[429] 1 - عاصم بن حُمید گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: آیا خداوند همیشه اراده کننده بوده است ؟ فرمود: «اراده کننده، وقتی است که اراده شده ای برایش باشد. خداوند، همیشه دانا و توانا بود و پس از آن، اراده کرده است».

[430] 2 - بکیر بن اعین گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: آیا علم و مشیت خدا با هم فرق دارند یا یکی هستند؟ فرمود: «علم همان مشیت (و خواست خداوند) نیست. مگر نه این است که تو می گویی: اگر خدا بخواهد، این کار را خواهم کرد و نمی گویی: اگر خدا بداند، این کار را خواهم کرد، پس این که می گویی: اگر خدا بخواهد، دلیل بر این است که خدا نخواسته است (خواست و مشیت خدا هنوز به تحقّق یافتن کار مورد نظر تو تعلق نگرفته است)؛ زیرا اگر می خواست آنچه خواسته است مطابق خواست او تحقّق می یافت؛ و علم خدا مقدّم بر مشیت است».

ص:491

[431] 3 - وَ بِالْإِسْنَادِ الْمُتَقَدِّمِ عَنِ الصَّدُوقِ رحمه الله، قَالَ : حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ، عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی، قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ علیه السلام: أَخْبِرْنِی عَنِ الْإِرَادَةِ مِنَ اللهِ تَعَالَی وَ مِنَ الْخَلْقِ ؟ قَالَ : فَقَالَ : «الْإِرَادَةُ مِنَ الْمَخْلُوقِ الضَّمِیرُ، وَ مَا یَبْدُو لَهُ بَعْدَ ذَلِکَ مِنَ الْفِعْلِ . وَ أَمَّا مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِرَادَتُهُ إِحْدَاثُهُ لَا غَیْرُ ذَلِکَ ، لِأَنَّهُ لَا یُرَوِّی وَ لَا یَهُمُّ وَ لَا یَتَفَکَّرُ، وَ هَذِهِ الصِّفَاتُ مَنْفِیَّةٌ عَنْهُ تَعَالَی، وَ هِیَ مِنْ صِفَاتِ الْخَلْقِ .

فَإِرَادَةُ اللهِ هِیَ الْفِعْلُ لَا غَیْرُ ذَلِکَ ، یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (1) بِلَا لَفْظٍ وَ لَا نُطْقٍ بِلِسَانٍ ، وَ لَا هِمَّةٍ وَ لَا تَفَکُّرٍ، وَ لَا کَیْفَ لِذَلِکَ ، کَمَا أَنَّهُ بِلَا کَیْفٍ ».(2)

[432] 4 - وَ بِالْإِسْنَادِ الْمُتَقَدِّمِ عَنِ الصَّدُوقِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ رحمه الله، عَنْ أَبِیهِ ، قَالَ : حَدَّثَنِی سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «الْمَشِیئَةُ مُحْدَثَةٌ ».(3)

[433] 5 - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنِ الصَّدُوقِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ رحمه الله، عَنْ أَبِیهِ ، قَالَ : حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «خَلَقَ اللهُ الْمَشِیئَةَ بِنَفْسِهَا، ثُمَّ خَلَقَ الْأَشْیَاءَ بِالْمَشِیئَةِ ».(4)

[434] 6 - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنِ الصَّدُوقِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقِ ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللهِ الْکُوفِیُّ ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ الْبَرْمَکِیُّ ،

ص:492


1- (1) البقره (2):117.
2- (2) عیون أخبار الرّضا علیه السلام: 119/1، ح 11، التّوحید: 147، ح 17؛ البحار: 137/4، ح 4.
3- (3) التّوحید: 147، ح 18؛ البحار: 144/4، ح 14.
4- (4) التّوحید: 147، ح 19؛ و الکافی: 110/1، ح 4؛ البحار: 145/4، ح 20.

[431] 3 - صفوان بن یحیی گوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم: مرا از ارادۀ خدا و مخلوقین، آگاه کن (که فرق آن ها چیست)؟ حضرت فرمود: «ارادۀ مخلوق، همان چیزی است که در درون می گذرد (یعنی فکر و اندیشه) و آن افعالی که پس از آن برایشان آشکار می گردد. و امّا در مورد خداوند عزّوجلّ ، ارادۀ او ایجاد کردنِ اوست، نه چیز دیگر؛ چرا که خدا، نیاز به تفکّر و کوشش و اندیشه ندارد و این ویژگی ها، از او برکنار است. این ها ویژگی های مخلوقین است.

پس اراده خدا، فعل اوست، نه چیز دیگر. به آن [چه بخواهد] «می گوید: باش، پس (فوراً) به وجود می آید - بقره: 117»، بدون هیچ لفظ و نطق زبانی و تصمیم و اندیشه ای، و برای ارادۀ خدا چگونگی وجود ندارد، همان طور که ذات خدا چگونگی ندارد».

[432] 4 - محمّد بن مسلم گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «مشیت پدید شده (و حادث) است (نه ازلی)».

[433] 5 - عمر بن اذینه گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «خداوند، مشیت را به خود آن آفرید، و آن گاه، اشیا را با مشیت، خلق نمود».

[434] 6 - فتح بن یزید جرجانی گوید: هنگام مراجعتم از مکّه به خراسان و رفتن امام هادی علیه السلام به عراق با آن حضرت برخورد کردم و از او شنیدم که می فرمود: «هرکه از خدا بترسد، مردم از او بترسند و هرکه خدا را اطاعت کند، مردم از او اطاعت کنند». من با ملاطفت به سوی حضرت رفتم و چون خدمتش رسیدم سلام کردم و حضرت جواب سلامم را داده و آنگاه فرمود: «ای فتح! هر کس آفریدگار را خشنود

ص:493

قَالَ : حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ بُرْدَةَ ، قَالَ : حَدَّثَنِی الْعَبَّاسُ بْنُ عَمْرٍو الْفُقَمِیُ ، عَنْ أَبِی الْقَاسِمِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِیِّ ، عَنْ فَتْحِ بْنِ یَزِیدَ الْجُرْجَانِیِّ قَالَ : لَقِیتُهُ علیه السلام عَلَی الطَّرِیقِ - عِنْدَ مُنْصَرَفِی مِنْ مَکَّةَ إِلَی خُرَاسَانَ - وَ هُوَ سَائِرٌ إِلَی الْعِرَاقِ ، فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ : «مَنِ اتَّقَی اللهَ یُتَّقَی، وَ مَنْ أَطَاعَ اللهَ یُطَاعُ ».

فَتَلَطَّفْتُ فِی الْوُصُولِ إِلَیْهِ ، فَوَصَلْتُ وَ سَلَّمْتُ ، فَرَدَّ عَلَیَّ السَّلَامَ ، ثُمَّ قَالَ : «یَا فَتْحُ مَنْ أَرْضَی الْخَالِقَ لَمْ یُبَالِ بِسَخَطِ الْمَخْلُوقِ ، وَ مَنْ أَسْخَطَ الْخَالِقَ فَقَمِنٌ أَنْ یُسَلِّطَ عَلَیْهِ سَخَطَ الْمَخْلُوقِ ، وَ أَنَّ الْخَالِقَ لَا یُوصَفُ إِلَّا بِمَا وَصَفَ بِهِ نَفْسَهُ ».

فَسَأَلَهُ عَنْ مَسَائِلَ فِی التَّوْحِیدِ فَأَجَابَهُ علیه السلام فَکَانَ فِیمَا سَأَلَهُ علیه السلام أَنْ قَالَ : وَ غَیْرُ الْخَالِقِ الْجَلِیلِ خَالِقٌ ؟

قَالَ : «إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَقُولُ : فَتَبارَکَ اللّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ (1) فَقَدْ أَخْبَرَ أَنَّ فِی عِبَادِهِ خَالِقِینَ ، مِنْهُمْ : عِیسَی بْنُ مَرْیَمَ علیه السلام خَلَقَ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنِ اللهِ فَنَفَخَ فِیهِ فَصَارَ طَائِراً بِإِذْنِ اللهِ ، وَ السَّامِرِیُّ خَلَقَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ ».(2)

قُلْتُ : إِنَّ عِیسَی علیه السلام خَلَقَ مِنَ الطِّینِ طَیْراً دَلِیلًا عَلَی نُبُوَّتِهِ ، وَ السَّامِرِیَّ خَلَقَ عِجْلًا جَسَداً لِنَقْضِ نُبُوَّةِ مُوسَی علیه السلام، وَ شَاءَ اللهُ أَنْ یَکُونَ ذَلِکَ کَذَلِکَ ؟ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْعَجَبُ ! فَقَالَ : «وَیْحَکَ یَا فَتْحُ ، إِنَّ للهِ إِرَادَتَیْنِ وَ مَشِیئَتَیْنِ : إِرَادَةَ حَتْمٍ ، وَ إِرَادَةَ عَزْمٍ ، یَنْهَی وَ هُوَ یَشَاءُ، وَ یَأْمُرُ وَ هُوَ لَا یَشَاءُ. أَ وَ مَا رَأَیْتَ أَنَّهُ نَهَی آدَمَ علیه السلام وَ زَوْجَتَهُ عَنْ أَنْ یَأْکُلَا مِنَ الشَّجَرَةِ وَ هُوَ شَاءَ ذَلِکَ ، وَ لَوْ لَمْ یَشَأْ لَمْ یَأْکُلَا، وَ لَوْ أَکَلَا لَغَلَبَتْ مَشِیئَتُهُمَا مَشِیئَةَ اللهِ .

ص:494


1- (1) المؤمنون (23):14.
2- (2) الأعراف (7):148.

کند به ناخشنودی مخلوقین اعتنایی نورزد و هر که خالق را به خشم آورد، سزاوار است که مورد خشم (و ناخشنودی) مخلوقین قرار گیرد، و خالق جز به آنچه خود را ستوده نباید توصیف شود».

و از حضرت در بارۀ مسائلی از توحید پرسیدم، و از پرسش هایی این بود که گفتم: آیا آفریننده ای جز آفریدگار بزرگ وجود دارد؟

فرمود: «به راستی که خداوند متعال می فرماید: «پرخیر و پاینده است خدایی که بهترین آفرینندگان است - مؤمنون: 14»، و خبر داده است که در میان بندگانش نیز آفریننده وجود دارد، از جمله حضرت عیسی علیه السلام که به اذن خدا، از گِل شکل پرنده ای ساخت و در آن دمید و به اذن خدا، آن به پرنده ای (واقعی) تبدیل شد. سامری نیز برای بنی اسرائیل «مجسّمۀ گوساله ای ساخت که صدای گاو داشت - اعراف: 148»».

عرض کردم: به راستی که حضرت عیسی علیه السلام از گِل پرنده ای ساخت، که دلیل بر پیامبریش باشد و سامری مجسّمۀ گوساله ای ساخت که صدای گاو داشت به خاطر شکسته شدن پیامبری حضرت موسی علیه السلام، و (آیا) خدا خواست که اینچنین باشد؟ به راستی که این، شگفت است (و عجیب)!

حضرت فرمود: «وای بر تو ای فتح، خدا، دو گونه اراده و مشیت (خواست) دارد: ارادۀ حتمی، و اراده عزمی که نهی می کند در حالی که می خواهد (آن عمل انجام شود)، و فرمان می دهد، در حالی که نمی خواهد (آن عمل انجام شود). آیا ندیدی که آدم علیه السلام و همسرش را از این که از [میوه] درخت بخورند، نهی کرد، در حالی که این عمل را خواسته بود؛ و اگر خوردنِ آن دو را نخواسته بود، هرگز خواست آن دو، بر خواست خداوند متعال چیره نمی شد؛ و ابراهیم علیه السلام را به ذبح فرزندش فرمان داد، در حالی که ذبح او را نخواسته بود، و اگر خواسته بود، هرگز خواست ابراهیم علیه السلام بر خواست خدا چیره نمی شد؟!».

ص:495

وَ أَمَرَ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام بِذَبْحِ ابْنِهِ علیه السلام، وَ شَاءَ أَنْ لَا یَذْبَحَهُ ، وَ لَوْ لَمْ یَشَأْ أَنْ لَا یَذْبَحَهُ لَغَلَبَتْ مَشِیئَةُ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام مَشِیئَةَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ ».(1)

[435] 7 - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنِ الصَّدُوقِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ بَابَوَیْهِ رحمه الله، قَالَ : حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ، قَالَ : سُئِلَ الْعَالِمُ علیه السلام کَیْفَ عِلْمُ اللهِ ؟ قَالَ : «عَلِمَ ، وَشَاءَ، وَأَرَادَ، وَقَدَّرَ، وَقَضَی، وَ أَمْضَی(2) ، فَأَمْضَی مَا قَضَی، وَ قَضَی مَا قَدَّرَ، وَ قَدَّرَ مَا أَرَادَ، فَبِعِلْمِهِ کَانَتِ الْمَشِیئَةُ ، وَ بِمَشِیئَتِهِ کَانَتِ الْإِرَادَةُ ، وَ بِإِرَادَتِهِ کَانَ التَّقْدِیرُ، وَ بِتَقْدِیرِهِ کَانَ الْقَضَاءُ، وَ بِقَضَائِهِ کَانَ الْإِمْضَاءُ.

فَالْعِلْمُ مُتَقَدِّمٌ عَلَی الْمَشِیئَةِ ، وَ الْمَشِیئَةُ ثَانِیَةٌ ، وَ الْإِرَادَةُ ثَالِثَةٌ ، وَ التَّقْدِیرُ وَاقِعٌ عَلَی الْقَضَاءِ بِالْإِمْضَاءِ، فَللهِ تَبَارَکَ تَعَالَی الْبَدَاءُ فِیمَا عَلِمَ مَتَی شَاءَ، وَ فِیمَا أَرَادَ لِتَقْدِیرِ الْأَشْیَاءِ، فَإِذَا وَقَعَ الْقَضَاءُ بِالْإِمْضَاءِ فَلَا بَدَاءَ، فَالْعِلْمُ بِالْمَعْلُومِ قَبْلَ کَوْنِهِ ، وَ الْمَشِیئَةُ فِی الْمُنْشَإِ قَبْلَ عَیْنِهِ ، وَ الْإِرَادَةُ فِی الْمُرَادِ قَبْلَ قِیَامِهِ ، وَ التَّقْدِیرُ لِهَذِهِ الْمَعْلُومَاتِ قَبْلَ تَفْصِیلِهَا وَ تَوْصِیلِهَا عِیَاناً وَ قِیَاماً، وَ الْقَضَاءُ بِالْإِمْضَاءِ هُوَ الْمُبْرَمُ مِنَ الْمَعْقُولَاتِ ، وَ ذَوَاتِ الْأَجْسَامِ الْمُدْرَکَاتِ بِالْحَوَاسِّ مِنْ ذِی لَوْنٍ وَ رِیحٍ ، وَ وَزْنٍ وَ کَیْلٍ ، وَ مَا دَبَّ وَ دَرَجَ ، مِنْ إِنْسٍ وَ جِنٍّ ، وَ طَیْرٍ وَ سِبَاعٍ ، وَ غَیْرِ ذَلِکَ مِمَّا یُدْرَکُ بِالْحَوَاسِّ ، فَلِلَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فِیهِ الْبَدَاءُ مِمَّا لَا عَیْنَ لَهُ ، فَإِذَا وَقَعَ الْعَیْنُ الْمَفْهُومُ الْمُدْرَکُ فَلَا بَدَاءَ، وَ اللهِ یَفْعَلُ ما یَشاءُ .(3)

ص:496


1- (1) التّوحید: 60، ح 18؛ و الکافی: 137/1، ح 3؛ وسائل الشیعة: 155/15، ح 11 (به اختصار)؛ البحار: 290/4، ح 21.
2- (2) در المختصر، به جای: «و أمضی»، «و أبدا» آمده است. با توجّه به مصادر روایی دیگر و سیاق روایت [فأمضی ما قضی]، صحیح همان متن است.
3- (3) الحج (22):18.

[435] 7 - معلّی بن محمّد گوید: از امام کاظم علیه السلام سؤال شد: علم خدا، چگونه است ؟ فرمود: «می داند، می خواهد، اراده می کند، مقدّر می سازد، حکم می کند و امضاء (و قطعی) می نماید. پس، آنچه را حکم می کند، امضاء (و قطعی) می نماید و آنچه را مقدّر کرده، حکم می نماید و آنچه را اراده می کند، مقدّر می سازد. بنابراین مشیت او بر اساس علم او، و اراده اش بر اساس مشیت او، و تقدیرش بر اساس ارادۀ او، و حکمش بر اساس تقدیر او، و تأیید و امضایش بر اساس حکم اوست. علم مقدّم بر مشیت است و مشیت، [در مرتبۀ] دوّم است و اراده [در مرتبۀ] سوّم و تقدیر بر حکم تأیید شده واقع شود. پس تنها در مرحله دانش و تقدیر اشیاء آنگاه که خداوند خود بخواهد بَدا حاصل می شود، امّا اگر حکم به مرحله امضاء (و قطعی) رسید، دیگر بدا به وجود نمی آید.

پس، علم، پیش از به وجود آمدنِ معلوم، و مشیت، پیش از تحقّق وجود خارجی، و اراده، مقدّم بر جامه عمل پوشیدن اراده شده است و مقدّر شدن این معلوم ها، مقدّم بر جدایی و اتّصالِ خارجی و زمانیِ آن ها بوده است، و حکمِ تأیید شده، همان انجام شدنی های قطعی می باشند که دارای جسم اند که با حواس درک می شوند مانند: آنچه رنگ و بو دارد، و وزن دارد، و پیمانه شود، و آنچه در زمین بجنبد و بخرامد نظیرِ: انسان و جن، پرندگان و درندگان، و غیر این ها باشد که با حواس درک می شوند. برای خدای تبارک و تعالی نسبت به آنچه وجود خارجی ندارند، بَدا هست. پس چون وجود خارجیِ قابل فهم و درک بیابد(1) ، دیگر بَدایی نیست، و خدا «آنچه را بخواهد انجام می دهد - حج: 18».

ص:497


1- (1) علامۀ مجلسی رحمه الله در توضیح این کلام امام می فرماید: «یعنی: [خداوند] در لوح، آن ها را از هم تفکیک کرد و جداگانه قرار داد و یا در عالم خارج، ایجادشان کرد. و چه بسا مراد از این قبیل امور، اختلاف مراتب تقدیرشان، در لوح محو و اثبات باشد.».

وَ بِالْعِلْمِ عَلِمَ الْأَشْیَاءَ قَبْلَ کَوْنِهَا، وَ بِالْمَشِیئَةِ عَرَفَ صَفَاهَا وَ حُدُودَهَا وَ أَنْشَأَهَا قَبْلَ إِظْهَارِهَا، وَ بِالْإِرَادَةِ مَیَّزَ أَنْفُسَهَا فِی أَلْوَانِهَا وَ صِفَاتِهَا وَ حُدُودِهَا، وَ بِالتَّقْدِیرِ قَدَّرَ أَقْوَاتَهَا، وَ عَرَّفَ أَوَّلَهَا وَ آخِرَهَا، وَ بِالْقَضَاءِ أَبَانَ لِلنَّاسِ أَمَاکِنَهَا وَ دَلَّهُمْ عَلَیْهَا، وَ بِالْإِمْضَاءِ شَرَحَ عِلَلَهَا وَ أَبَانَ أَمْرَهَا، وَ ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ (1)».(2)

[436] 8 - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنِ الصَّدُوقِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ رحمه الله قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ، عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِیِّ ، قَالَ : قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «الْمَشِیئَةُ وَ الْإِرَادَةُ مِنْ صِفَاتِ الْأَفْعَالِ ، فَمَنْ زَعَمَ أَنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَزَلْ مُرِیداً وَ شَائِیاً فَلَیْسَ بِمُوَحِّدٍ».(3)

[437] 9 - وَ بِالْإِسْنَادِ الْمُتَقَدِّمِ عَنِ الصَّدُوقِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ بَابَوَیْهِ رحمه الله، قَالَ : حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ جَعْفَرُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَحْمَدَ الْفَقِیهُ ، قَالَ : أَخْبَرَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ صَدَقَةَ الْقُمِّیُّ ، قَالَ : حَدَّثَنَا أَبُو عَمْرٍو مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ الْأَنْصَارِیُّ الْکَجِّیُّ ، قَالَ : حَدَّثَنِی مَنْ سَمِعَ الْحَسَنَ بْنَ مُحَمَّدٍ النَّوْفَلِیَّ یَقُولُ : اجْتَمَعَ سُلَیْمَانُ الْمَرْوَزِیُّ - مُتَکَلِّمُ خُرَاسَانَ - بِمَوْلَانَا أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام عِنْدَ الْمَأْمُونِ ، فَقَالَ سُلَیْمَانُ : یَا سَیِّدِی أَسْأَلُکَ ؟ قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «سَلْ عَمَّا بَدَا لَکَ » قَالَ : مَا تَقُولُ فِیمَنْ جَعَلَ الْإِرَادَةَ اسْماً وَ صِفَةً ، مِثْلَ حَیٍّ وَ سَمِیعٍ وَ بَصِیرٍ وَ قَدِیرٍ؟

قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «إِنَّمَا قُلْتُمْ حَدَثَتِ الْأَشْیَاءُ وَ اخْتَلَفَتْ لِأَنَّهُ شَاءَ وَ أَرَادَ، وَ لَمْ تَقُولُوا حَدَثَتْ وَ اخْتَلَفَتْ لِأَنَّهُ سَمِیعٌ بَصِیرٌ، فَهَذَا دَلِیلٌ عَلَی أَنَّهَا لَیْسَتْ مِثْلَ سَمِیعٍ وَ لَا بَصِیرٍ وَ لَا قَدِیرٍ».

ص:498


1- (1) الأنعام (6):96.
2- (2) التوحید: 334، ح 9 و الکافی: 148/1، ح 16؛ تفسیر نور الثقلین: 516/2، ح 178 و 4/4، ح 11 (قسمت دوّم).
3- (3) التّوحید: 337، ح 5؛ نوادر الأخبار: 92، ح 7؛ البحار: 145/4، ح 18 و 37/57، ح 12.

[436] 8 - سلیمان بن جعفر جعفری گوید: امام رضا علیه السلام فرمود: «مشیت و اراده از صفات فعلند؛ و هر کس معتقد باشد که خداوند متعال همیشه اراده کننده (و خواهنده) بوده است موحّد نیست».

[437] 9 - محمّد بن عمر بن عبدالعزیز گوید:(1) کسی برایم گفت شنیدم حسن بن محمّد نوفلی می گفت: سلیمان مَروَزی، متکلّم خراسان، با مولایمان امام رضا علیه السلام نزد مأمون جمع بودند، سلیمان گفت: ای سرور من! (اجازه می دهید) بپرسم ؟ امام رضا علیه السلام فرمود: «هر چه می خواهی، بپرس». گفت: نظر شما در باره کسی که اراده را همچون «حیّ : زنده»، «سمیع: شنوا»، «بصیر: بینا» و «قدیر: توانا» اسم و صفت بداند چیست ؟

امام علیه السلام فرمود: «شما می گویید: اشیاء پدید آمده اند و با یکدیگر تفاوت دارند، چون او خواسته و اراده کرده است ولی نمی گویید: آن ها پدید آمده اند و با یکدیگر تفاوت دارند، چون او شنوا و بیناست. این دلیلی بر آن است که صفت اراده، مانند شنوا، بینا و توانا نیست». سلیمان گفت: پس او همواره (و از ازل) اراده کننده است.

امام علیه السلام فرمود: «ای سلیمان! آیا اراده اش غیر از اوست ؟». گفت: آری. حضرت فرمود: «پس چیزی غیر از خود او را». سلیمان گفت: ثابت نکردم.

امام رضا علیه السلام فرمود: «آیا آن حادث است ؟».

سلیمان گفت: نه. او حادث هم نیست.

مأمون بر او بانگ برآورد و گفت: ای سلیمان! با مانند او، اجمال گویی یا معارضه می شود؟! انصاف بورز. آیا اندیشمندانِ گِرداگردت را نمی بینی ؟

سپس گفت: ای ابو الحسن! با او سخن بگو که او متکلّم خراسان است.

امام رضا علیه السلام سؤال را تکرار کرد و فرمود: «ای سلیمان! آن حادث است؛ زیرا هر چیزی، اگر ازلی نباشد، حادث است و اگر حادث نباشد، ازلی است».

ص:499


1- (1) ترجمه از دانش نامه عقاید اسلامی: 57/5، ح 3951، با دخل و تصرّف.

قَالَ سُلَیْمَانُ : فَإِنَّهُ لَمْ یَزَلْ مُرِیداً، قَالَ علیه السلام: «یَا سُلَیْمَانُ فَإِرَادَتُهُ غَیْرُهُ ؟» قَالَ :

نَعَمْ ، قَالَ علیه السلام: «فَقَدْ أَثْبَتَّ مَعَهُ شَیْئاً غَیْرَهُ لَمْ یَزَلْ » قَالَ : سُلَیْمَانُ : مَا أَثْبَتُّ ، قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «أَ هِیَ مُحْدَثَةٌ ؟» قَالَ سُلَیْمَانُ : لَا، مَا هِیَ مُحْدَثَةٌ ، فَصَاحَ بِهِ الْمَأْمُونُ فَقَالَ : یَا سُلَیْمَانُ مِثْلُهُ یُعَایَا أَوْ یُکَابَرُ عَلَیْکَ بِالْإِنْصَافِ ، أَ مَا تَرَی مَنْ حَوْلَکَ مِنْ أَهْلِ النَّظَرِ، ثُمَ قَالَ : کَلِّمْهُ یَا أَبَا الْحَسَنِ فَإِنَّهُ مُتَکَلِّمُ خُرَاسَانَ .

فَأَعَادَ علیه السلام عَلَیْهِ الْمَسْأَلَةَ فَقَالَ : «هِیَ مُحْدَثَةٌ یَا سُلَیْمَانُ ؟ فَإِنَّ الشَّیْ ءَ إِذَا لَمْ یَکُنْ أَزَلِیّاً کَانَ مُحْدَثاً، وَ إِذَا لَمْ یَکُنْ مُحْدَثاً کَانَ أَزَلِیّاً» قَالَ سُلَیْمَانُ : إِنَّ إِرَادَتَهُ مِنْهُ کَمَا أَنَّ سَمْعَهُ مِنْهُ وَ بَصَرَهُ مِنْهُ وَ عِلْمَهُ مِنْهُ ، قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «فَإِرَادَتُهُ نَفْسُهُ ؟» قَالَ : لَا، قَالَ علیه السلام:

«فَلَیْسَ الْمُرِیدُ مِثْلَ السَّمِیعِ وَ الْبَصِیرِ» قَالَ سُلَیْمَانُ : إِنَّمَا أَرَادَ نَفْسَهُ کَمَا أَسْمَعَ نَفْسَهُ وَ أَبْصَرَ نَفْسَهُ وَ عَلِمَ و نَفْسَهُ ، فَقَالَ الرِّضَا علیه السلام: «مَا مَعْنَی إِرَادَةِ نَفْسِهِ ، أَرَادَ أَنْ یَکُونَ شَیْئاً، أَوْ أَرَادَ أَنْ یَکُونَ حَیّاً، أَوْ سَمِیعاً أَوْ بَصِیراً أَوْ قَدِیراً؟» قَالَ سُلَیْمَانُ : نَعَمْ ، قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «أَ فَبِإِرَادَتِهِ کَانَ ذَلِکَ ؟» قَالَ سُلَیْمَانُ : لَا، قَالَ الرِّضَا علیه السلام: فَلَیْسَ لِقَوْلِکَ أَرَادَ أَنْ یَکُونَ حَیّاً سَمِیعاً بَصِیراً مَعْنًی إِذَا لَمْ یَکُنْ ذَلِکَ بِإِرَادَتِهِ » قَالَ سُلَیْمَانُ : بَلَی، قَدْ کَانَ ذَلِکَ بِإِرَادَتِهِ ، فَضَحِکَ الْمَأْمُونُ وَ مَنْ حَوْلَهُ ، وَ ضَحِکَ الرِّضَا علیه السلام ثُمَّ قَالَ لَهُمْ :

«ارْفُقُوا بِمُتَکَلِّمِ خُرَاسَانَ ، یَا سُلَیْمَانُ فَقَدْ حَالَ عِنْدَکُمْ عَنْ حَالِهِ وَ تَغَیَّرَ عَنْهَا، وَ هَذَا مِمَّا لَا یُوصَفُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ فَانْقَطَعَ ».

ثُمَّ قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «یَا سُلَیْمَانُ أَسْأَلُکَ عَنْ مَسْأَلَةٍ » قَالَ : سَلْ جُعِلْتُ فِدَاکَ ، قَالَ : «أَخْبِرْنِی عَنْکَ وَ عَنْ أَصْحَابِکَ ، تُکَلِّمُونَ النَّاسَ بِمَا تَفْقَهُونَ وَ تَعْرِفُونَ أَوْ بِمَا لَا تَفْقَهُونَ وَ لَا تَعْرِفُونَ ؟» قَالَ : بَلْ بِمَا نَفْقَهُ وَ بِمَا نَعْلَمُ ، قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «فَالَّذِی یَعْلَمُ النَّاسُ أَنَّ

ص:500

سلیمان گفت: اراده او از آنِ اوست، همان گونه که شنوایی و بینایی و دانایی اش از آنِ اوست. امام رضا علیه السلام فرمود: «پس اراده اش خود اوست ؟».

گفت: نه. امام علیه السلام فرمود: «پس صفت اراده کننده، غیر از صفت شنوا و بیناست».

سلیمان گفت: خودش اراده کرده، همان گونه که خودش شنیده و خودش دیده و خودش دانسته است.

امام علیه السلام فرمود: «معنای "خودش اراده کرده" ،چیست ؟ اراده کرده که چیزی باشد و یا اراده کرده زنده و یا شنوا، بینا و یا توانا باشد؟». گفت: آری.

امام علیه السلام فرمود: «آیا به اراده اش چنین شده است ؟». سلیمان گفت: نه.

امام علیه السلام فرمود: «اگر این ها به اراده اش نشده باشد، پس گفته ات: اراده کرده که زنده، شنوا و بینا باشد، معنایی ندارد».

سلیمان گفت: چرا، این به اراده اش چنین شده است.

مأمون و کسانی که پیرامون او بودند و نیز امام رضا علیه السلام خندیدند. سپس [مأمون] به آنان گفت: با متکلّم خراسان، مدارا کنید. ای سلیمان! [خدا] نزد شما از حالتی به حالتی دیگر شد و دگرگون گشت و خدا به این، متّصف نمی شود.

سلیمان، درمانْد. امام علیه السلام فرمود: «ای سلیمان! سؤالی از تو می پرسم». سلیمان گفت: فدایت شوم! بپرس. امام علیه السلام فرمود: «مرا از خود و همراهانت آگاه کن. آیا چیزی می گویید که مردم می فهمند و در می یابند یا نه ؟». سلیمان گفت: چیزی می گوییم که می فهمند و در می یابند. امام علیه السلام فرمود: «آنچه مردم می دانند، آن است که اراده کننده، غیر از اراده است و اراده کننده، پیش از اراده است و فاعل، پیش از مفعول است و این، گفته شما را باطل می کند که اراده و اراده کننده یک چیزند».

سلیمان گفت: فدایت شوم! این، آن چیزی نیست که مردم، دریابند و بفهمند.

ص:501

الْمُرِیدَ غَیْرُ الْإِرَادَةِ ، وَ أَنَّ الْمُرِیدَ قَبْلَ الْإِرَادَةِ ، وَ أَنَّ الْفَاعِلَ قَبْلَ الْمَفْعُولِ ، وَ هَذَا یُبْطِلُ قَوْلَکُمْ : إِنَّ الْإِرَادَةَ وَ الْمُرِیدَ شَیْ ءٌ وَاحِدٌ» قَالَ : جُعِلْتُ فِدَاکَ : لَیْسَ ذَاکَ مِنْهُ عَلَی مَا یَعْرِفُ النَّاسُ ، وَ لَا عَلَی مَا یَفْقَهُونَ ، قَالَ علیه السلام: «فَأَرَاکُمُ ادَّعَیْتُمْ عِلْمَ ذَلِکَ بِلَا مَعْرِفَةٍ ، وَ قُلْتُمْ : إِنَّ الْإِرَادَةَ کَالسَّمِیعِ وَ الْبَصِیرِ، إِذَا کَانَ ذَلِکَ عِنْدَکُمْ عَلَی مَا لَا یَعْرِفُ وَ لَا یَعْقِلُ » فَلَمْ یُحِرْ جَوَاباً.

ثُمَّ قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «یَا سُلَیْمَانُ هَلْ یَعْلَمُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ جَمِیعَ مَا فِی الْجَنَّةِ وَ النَّارِ؟» قَالَ سُلَیْمَانُ : نَعَمْ ، قَالَ علیه السلام: «أَ فَیَکُونُ مَا عَلِمَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّهُ یَکُونُ مِنْ ذَلِکَ ؟» قَالَ : نَعَمْ ، قَالَ علیه السلام: «فَإِذَا کَانَ حَتَّی لَا یَبْقَی مِنْهُ شَیْ ءٌ إِلَّا کَانَ أَ یَزِیدُهُمْ أَوْ یَطْوِیهِ عَنْهُمْ ؟» قَالَ سُلَیْمَانُ : بَلْ یَزِیدُهُمْ ، قَالَ علیه السلام: «فَأَرَاهُ فِی قَوْلِکَ قَدْ زَادَهُمْ مَا لَمْ یَکُنْ فِی عِلْمِهِ أَنَّهُ یَکُونُ » قَالَ : جُعِلْتُ فِدَاکَ فَالْمَزِیدُ لَا غَایَةَ لَهُ .

قَالَ علیه السلام: «فَلَیْسَ یُحِیطُ عِلْمُهُ عِنْدَکُمْ بِمَا یَکُونُ فِیهِمَا إِذَا لَمْ یَعْرِفْ غَایَةَ ذَلِکَ ، وَ إِذَا لَمْ یُحِطْ عِلْمُهُ بِمَا یَکُونُ فِیهِمَا، لَمْ یَعْلَمْ بِمَا یَکُونُ فِیهِمَا قَبْلَ أَنْ یَکُونَ ، تَعَالَی اللهُ عَنْ ذَلِکَ عُلُوّاً کَبِیراً» قَالَ سُلَیْمَانُ : إِنَّمَا قُلْتُ : لَا یَعْلَمُهُ لِأَنَّهُ لَا غَایَةَ لِهَذَا، لِأَنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَصَفَهُمَا بِالْخُلُودِ، وَ کَرِهْنَا أَنْ نَجْعَلَ لَهُمَا انْقِطَاعاً.

قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «لَیْسَ عِلْمُهُ بِذَلِکَ بِمُوجِبٍ لِانْقِطَاعِهِ عَنْهُمْ ، لِأَنَّهُ قَدْ یَعْلَمُ ذَلِکَ ثُمَّ یَزِیدُهُمْ ثُمَّ لَا یَقْطَعُهُ عَنْهُمْ ، وَ لِذَلِکَ قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کِتَابِهِ : کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها لِیَذُوقُوا الْعَذابَ (1) وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَهْلِ الْجَنَّةِ :

ص:502


1- (1) النّساء (4):56.

امام علیه السلام فرمود: «به شما نشان دادم که ادّعای دانستن آن را می کنید، در حالی که نمی دانید و گفتید: اراده، مانند شنیدن و دیدن است و این سخن شما، ناشناخته و نامعقول است». سلیمان، پاسخی نداشت.

امام علیه السلام فرمود: «ای سلیمان! آیا خدای عز و جل همه آنچه را که در بهشت و دوزخ است، می داند؟». سلیمان گفت: آری. امام علیه السلام فرمود: «پس آیا آنچه خدای عز و جل می داندکه واقع می شود، جزوعلم خداست ؟». سلیمان گفت: آری. امام علیه السلام فرمود: «پس اگر چنین است، باید برای علم او همه چیز به وجود بیاید. آیا برای آن ها (بهشتیان) می افزاید یا از آنان می گیرد؟». سلیمان گفت: بلکه برای آن ها می افزاید. امام علیه السلام فرمود: «گفته تو: برای آن ها می افزاید، به این معناست که چیزهایی وجود می یابد که معلوم او نبوده است. سلیمان گفت: فدایت شوم! افزونی، نهایتی ندارد.

امام علیه السلام فرمود: «پس نزد شما، چون نهایت آن مشخّص نیست، علم او به آنچه در آن دو (بهشت و دوزخ) وجود می یابد، احاطه ندارد و چون علمش به آنچه در آن دو است، احاطه ندارد، آنچه را میان آن دو است، تا پیش از وجود یافتن، نمی داند. خداوند، از این نسبت، بسی دور و برکنار است».

سلیمان گفت: گفتم: آن را نمی داند، چون نهایتی برای این نیست؛ چون خدای عز و جلآن دو را به جاودانگی توصیف کرده و ما خوش نداریم که آن دو را پایان پذیر بدانیم.

امام علیه السلام فرمود: «علم خدا به آن، موجب گسسته بودن او از آن ها نیست؛ چون این را می داند و می افزاید و سپس از آن ها باز نمی گیرد. خداوند عز و جل در کتابش نیز این گونه گفته است: «هر چه پوستشان بریان گردد، پوست های دیگری بر جایش می نهیم تا عذاب را بچشند» و برای بهشتیان گفته است: «عطایی بی پایان و ناگسسته»

ص:503

عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ (1) وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ فاکِهَةٍ کَثِیرَةٍ . لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ (2) فَهُوَ جَلَّ وَ عَزَّ یَعْلَمُ ذَلِکَ وَ لَا یَقْطَعُ عَنْهُمُ الزِّیَادَةَ .

أَ رَأَیْتَ مَا أَکَلَ أَهْلُ الْجَنَّةِ وَ مَا شَرِبُوا أَ لَیْسَ اللهُ یُخْلِفُ مَکَانَهُ ؟» قَالَ : بَلَی، قَالَ علیه السلام: «أَ فَیَکُونُ یَقْطَعُ ذَلِکَ عَنْهُمْ وَ قَدْ أَخْلَفَ مَکَانَهُ » قَالَ سُلَیْمَانُ : لَا، قَالَ علیه السلام:

«فَکَذَلِکَ کُلُّ مَا یَکُونُ فِیهِمَا إِذَا أَخْلَفَ مَکَانَهُ فَلَیْسَ بِمَقْطُوعٍ عَنْهُمْ »، قَالَ سُلَیْمَانُ : بَلْ یَقْطَعُهُ عَنْهُمْ وَ لَا یَزِیدُهُمْ ، قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «إِذاً یَبِیدُ مَا فِیهَا، وَ هَذَا یَا سُلَیْمَانُ إِبْطَالُ الْخُلُودِ، وَ خِلَافُ مَا فِی الْکِتَابِ ، لِأَنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ : لَهُمْ ما یَشاؤُنَ فِیها وَ لَدَیْنا مَزِیدٌ (3) وَ یقُولُ عَزَّ وَ جَلَّ : عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ (4) وَ یقُولُ عَزَّ وَ جَلَّ : ما هُمْ مِنْها بِمُخْرَجِینَ (5) وَ یَقُولُ عَزَّ وَ جَلَّ : خالِدِینَ فِیها أَبَداً (6) وَ یقُولُ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ فاکِهَةٍ کَثِیرَةٍ . لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ (7)» فَلَمْ یحِرْ جَوَاباً.

ثُمَّ قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «یَا سُلَیْمَانُ أَ لَا تُخْبِرُنِی عَنِ الْإِرَادَةِ فِعْلٌ هِیَ أَمْ غَیْرُ فِعْلٍ ؟» قَالَ : بَلْ هِیَ فِعْلٌ ، قَالَ علیه السلام: «فَهِیَ مُحْدَثَةٌ ، لِأَنَّ الْفِعْلَ کُلَّهُ مُحْدَثٌ ؟» قَالَ : لَیْسَتْ بِفِعْلٍ ، قَالَ علیه السلام: «فَمَعَهُ غَیْرُهُ لَمْ یَزَلْ ؟» قَالَ سُلَیْمَانُ : الْإِرَادَةُ هِیَ الْإِنْشَاءُ، قَالَ علیه السلام: «یَا سُلَیْمَانُ هَذَا الَّذِی ادَّعَیْتُمُوهُ عَلَی ضِرَارٍ وَ أَصْحَابِهِ مِنْ قَوْلِهِمْ : إِنَّ کُلَّ مَا خَلَقَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی سَمَاءٍ أَوْ أَرْضٍ ، أَوْ بَحْرٍ أَوْ بَرٍّ، مِنْ کَلْبٍ أَوْ خِنْزِیرٍ، أَوْ قِرْدٍ أَوْ إِنْسَانٍ أَوْ دَابَّةٍ ، إِرَادَةُ اللهِ تَعَالَی، وَ أَنَّ إِرَادَةَ اللهِ تَعَالَی تَحْیَا وَ تَمُوتُ ، وَ تَذْهَبُ وَ تَأْکُلُ وَ تَشْرَبُ ، وَ تَنْکِحُ وَ تَلِدُ، وَ تَظْلِمُ وَ

ص:504


1- (1) هود (11):108.
2- (2) الواقعه (56):32-33.
3- (3) ق (50):35.
4- (4) هود (11):108.
5- (5) الحجر (15):48.
6- (6) النّساء (4):57 و 169.
7- (7) الواقعه (56):32-33.

و نیز گفته است: «و میوه اش فراوان است؛ نه بُریده و نه ممنوع». پس او که بزرگ و عزیز است این را می داند و فزونی را از آن ها نمی بُرد. آیا نمی دانی که آنچه بهشتیان می خورند و می نوشند، خداوند، جایش را پُر می کند؟». سلیمان گفت: چرا.

امام علیه السلام فرمود: «آیا چنین است که این را از آن ها می بُرد حال آنکه جایش را پُر کرده است ؟». سلیمان گفت: نه.

امام علیه السلام فرمود: «همین گونه، هر چه در آن هست، چون جایش را پُر کرده است، از آن ها بریده شده نیست». سلیمان گفت: بلکه از آن ها می بُرد و برایشان نمی افزاید.

امام علیه السلام فرمود: «پس در این صورت، آنچه در آن (بهشت و دوزخ) است، از میان می رود و این به معنای ابطال جاودانگی و مخالف با قرآن است؛ چون خداوند عز و جل می فرماید: «در آن، هر چه بخواهند، هست و نزد ما زیادتی هم هست» و خدای عز و جل می فرماید: «عطایی بی پایان و ناگسسته» و نیز می فرماید: «و آنان، از آن اخراج نمی شوند» و می فرماید: «پیوسته و جاودانه در آن خواهند بود» و همچنین می فرماید: «و میوه اش فراوان است؛ نه بریده و نه ممنوع»». سلیمان، پاسخی نداشت.

سپس امام رضا علیه السلام فرمود: «ای سلیمان! آیا به من نمی گویی که اراده، فعل است یا فعل نیست ؟». سلیمان گفت: چرا. فعل است. امام علیه السلام فرمود: «پس حادث است؛ چون همه فعل ها حادث اند». سلیمان گفت: فعل نیست.

امام علیه السلام فرمود: «پس همواره با خدا، چیزی غیر از او (یعنی همان اراده) بوده است».

سلیمان گفت: اراده، همان انشا (فعلیت دادن) است. امام علیه السلام فرمود: «ای سلیمان! این، همان است که بر ضرار(1) و یارانش خُرده گرفتید. آنان، همه آنچه را خدای عز و جل در آسمان یا زمین یا دریا و خشکی از سگ و خوک و میمون و انسان و دیگر جنبندگان آفریده است، اراده خدای عز و جل می دانند و اراده خداوند، زنده می شود

ص:505


1- (1) ضرار، یکی از متکلّمان معتزلی است، امّا دارای آرای اختصاصی بسیاری است. از این رو، گاه نظریاتش به عنوان مکتبی مستقل، لحاظ می شود و به پیروانش «ضراریه» می گویند.

تَفْعَلُ الْفَوَاحِشَ ، وَ تَکْفُرُ وَ تُشْرِکُ ، فَیَبْرَأُ مِنْهَا وَ یُعَادِیهَا وَ هَذَا حَدُّهَا» قَالَ سُلَیْمَانُ : إِنَّهَا کَالسَّمْعِ وَ الْبَصَرِ وَ الْعِلْمِ .

قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «قَدْ رَجَعْتَ إِلَی هَذَا ثَانِیَةً ، فَأَخْبِرْنِی عَنِ السَّمْعِ وَ الْبَصَرِ وَ الْعِلْمِ أَ مَصْنُوعٌ ؟» قَالَ سُلَیْمَانُ : لَا، قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «فَکَیْفَ نَفَیْتُمُوهُ ، فَمَرَّةً قُلْتُمْ : لَمْ یُرِدْ وَ مَرَّةً قُلْتُمْ : أَرَادَ وَ لَیْسَتْ بِمَفْعُولٍ لَهُ » قَالَ سُلَیْمَانُ : إِنَّمَا ذَلِکَ کَقَوْلِنَا: مَرَّةً عَلِمَ ، وَ مَرَّةً لَمْ یَعْلَمْ .

قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «لَیْسَ ذَلِکَ سَوَاءً، لِأَنَّ نَفْیَ الْمَعْلُومِ لَیْسَ بِنَفْیِ الْعِلْمِ ، وَ نَفْیُ الْمُرَادِ نَفْیُ الْإِرَادَةِ أَنْ تَکُونَ ، لِأَنَّ الشَّیْ ءَ إِذَا لَمْ یُرَدْ لَمْ تَکُنْ إِرَادَةٌ ، وَ قَدْ یَکُونُ الْعِلْمُ ثَابِتاً، وَ إِنْ لَمْ یَکُنِ الْمَعْلُومُ بِمَنْزِلَةِ الْبَصَرِ، فَقَدْ یَکُونُ الْإِنْسَانُ بَصِیراً، وَ إِنْ لَمْ یَکُنِ الْمُبْصَرُ، وَ یَکُونُ الْعِلْمُ ثَابِتاً وَ إِنْ لَمْ یَکُنِ الْمَعْلُومُ ».

قَالَ سُلَیْمَانُ : إِنَّمَا هِیَ مَصْنُوعَةٌ ، قَالَ علیه السلام: «فَهِیَ مُحْدَثَةٌ لَیْسَتْ کَالسَّمْعِ وَ الْبَصَرِ، لِأَنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ لَیْسَا بِمَصْنُوعَیْنِ وَ هَذِهِ مَصْنُوعَةٌ » قَالَ سُلَیْمَانُ : أَنَّهَا صِفَةٌ مِنْ صِفَاتِهِ لَمْ تَزَلْ ، قَالَ علیه السلام: «فَیَنْبَغِی أَنْ یَکُوَنَ الْإِنْسَانُ لَمْ یَزَلْ ، لِأَنَّ صِفَتَهُ لَمْ تَزَلْ » قَالَ سُلَیْمَانُ : لَا، لِأَنَّهُ لَمْ یَفْعَلْهَا. قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «یَا خُرَاسَانِیُّ مَا أَکْثَرَ غَلَطَکَ ، أَ فَلَیْسَ بِإِرَادَتِهِ وَ قَوْلِهِ تَکُونُ الْأَشْیَاءُ؟» قَالَ سُلَیْمَانُ : لَا، قَالَ علیه السلام: «فَإِذَا لَمْ تَکُنْ بِإِرَادَتِهِ وَ لَا مَشِیئَتِهِ وَ لَا أَمْرِهِ وَ لَا بِالْمُبَاشَرَةِ فَکَیْفَ یَکُونُ ذَلِکَ ؟! تَعَالَی اللهُ عَنْ ذَلِکَ » فَلَمْ یُحِرْ جَوَاباً.

ثُمَّ قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «أَ لَا تُخْبِرُنِی عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفِیها فَفَسَقُوا فِیها (1) یَعْنِی بِذَلِکَ أَنَّهُ یُحْدِثُ إِرَادَةً ؟» قَالَ لَهُ : نَعَمْ ، قَالَ علیه السلام: «فَإِذَا

ص:506


1- (1) الإسراء (17):16.

و می میرد و می رود و می خورد و می نوشد و آمیزش می کند و می زاید و ستم و زشتکاری می کند و کفر و شرک می ورزد و از آن، بیزاری می جوید و دشمنی می کند و این، تعریف آن است». سلیمان گفت: آن، مانند شنیدن و دیدن و دانستن است.

امام علیه السلام فرمود: «دوباره به این موضوع بازگشتی. پس آگاهم کن که شنیدن و دیدن و دانستن، ساخته شده اند؟». سلیمان گفت: نه.

امام علیه السلام فرمود: «پس چگونه صفت [اراده] را از او نفی می کنید و یک بار می گویید: اراده نکرد و یک بار می گویید: اراده کرد و فعل او هم نیست ؟».

سلیمان گفت: این، مانند دیگر سخن ماست که یک بار می گوییم: «دانست» و یک بار می گوییم: «ندانست».

امام علیه السلام فرمود: «این دو یکسان نیستند؛ چون نفی معلوم، به معنای نفی علم [ذاتی] نیست، در حالی که نفی مراد، به معنای نفی اراده تکوین آن است، چون هر گاه اراده به چیزی تعلّق نگیرد، به معنای عدم اراده است؛ امّا می شود که علم باشد و معلوم نباشد، مانند دیده که می شود انسان بینا باشد، حتّی اگر چیزی برای دیده شدن نباشد و علم هم بدین گونه وجود دارد، حتّی اگر معلومی نباشد».

سلیمان گفت: اراده، ساخته شده است. امام علیه السلام فرمود: «پس آن، حادث است و مانند شنیدن و دیدن نیست؛ چون شنیدن و دیدن، ساخته شده نیستند و این (اراده) ساخته شده است». سلیمان گفت: آن، صفتی از صفات ازلی خداست. امام علیه السلام فرمود: «پس باید انسان [که اراده دارد] هم ازلی باشد، چون صفتش ازلی است». سلیمان گفت: نه؛ چون او آن را فعلیت نبخشیده است. امام علیه السلام فرمود: «ای خراسانی! چه قدر اشتباه می کنی! آیا اشیا به اراده و گفته او به وجود نمی آیند؟». سلیمان گفت: نه.

امام علیه السلام فرمود: «چگونه می شود که به اراده و خواست و امر و دخالت او نباشد؟! خدا، والا و دور است از این نسبت». پس سلیمان، پاسخی نداشت.

ص:507

أَحْدَثَ إِرَادَةً کَانَ قَوْلُکَ إِنَّ الْإِرَادَةَ هِیَ هُوَ أَوْ شَیْ ءٌ مِنْهُ بَاطِلًا، لِأَنَّهُ لَا یَکُونُ أَنْ یُحْدِثَ نَفْسَهُ ، وَ لَا یَتَغَیَّرُ عَنْ حَالِهِ تَعَالَی اللهُ عَنْ ذَلِکَ » قَالَ سُلَیْمَانُ : إِنَّهُ إِذَا لَمْ یَکُنْ عَنَی بِذَلِکَ أَنَّهُ یُحْدِثُ إِرَادَةً ، قَالَ علیه السلام: «فَمَا عَنَی بِهِ ؟» قَالَ : عَنَی بِهِ فِعْلَ الشَّیْ ءِ.

قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «وَیْلَکَ کَمْ تُرَدِّدُ هَذِهِ الْمَسْأَلَةَ ، وَ قَدْ أَخْبَرْتُکَ أَنَّ الْإِرَادَةَ مُحْدَثَةٌ ، لِأَنَّ فِعْلَ الشَّیْ ءِ مُحْدَثٌ » قَالَ : فَلَیْسَ لَهَا مَعْنًی، قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «قَدْ وَصَفَ نَفْسَهُ عِنْدَکُمْ حَتَّی وَصَفَهَا بِالْإِرَادَةِ بِمَا لَا مَعْنَی لَهُ ، وَ إِذَا لَمْ یَکُنْ لَهَا مَعْنًی قَدِیمٌ وَ لَا حَدِیثٌ بَطَلَ قَوْلُکُمْ : إِنَّ اللهَ لَمْ یَزَلْ مُرِیداً» قَالَ سُلَیْمَانُ : إِنَّمَا عَنَیْتُ أَنَّهَا فِعْلٌ مِنَ اللهِ لَمْ یَزَلْ ، قَالَ علیه السلام: «أَ لَا تَعْلَمُ أَنَّ مَا لَمْ یَزَلْ لَا یَکُونُ مَفْعُولًا وَ حَدِیثاً وَ قَدِیماً فِی حَالَةٍ وَاحِدَةٍ » فَلَمْ یُحِرْ جَوَاباً.

قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «لَا بَأْسَ أَتْمِمْ مَسْأَلَتَکَ » قَالَ سُلَیْمَانُ : قُلْتُ : إِنَّ الْإِرَادَةَ صِفَةٌ مِنْ صِفَاتِهِ ، قَالَ علیه السلام: «کَمْ تُرَدِّدُ عَلَیَّ أَنَّهَا صِفَةٌ مِنْ صِفَاتِهِ ، فَصِفَتُهُ مُحْدَثَةٌ أَوْ لَمْ تَزَلْ ؟» قَالَ سُلَیْمَانُ : مُحْدَثَةٌ ، قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «اللهُ أَکْبَرُ، فَالْإِرَادَةُ مُحْدَثَةٌ وَ إِنْ کَانَتْ صِفَةً مِنْ صِفَاتِهِ لَمْ تَزَلْ » فَلَمْ یُرِدْ شَیْئاً.

قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «إِنَّ مَا لَمْ یَزَلْ لَا یَکُونُ مَفْعُولًا» قَالَ سُلَیْمَانُ : لَیْسَ الْأَشْیَاءُ إِرَادَةً وَ لَمْ یُرِدْ شَیْئاً، قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «وُسْوِسْتَ یَا سُلَیْمَانُ ، فَقَدْ فَعَلَ وَ خَلَقَ مَا لَمْ یُرِدْ خَلْقَهُ وَ لَا فِعْلَهُ ، وَ هَذِهِ صِفَةُ مَنْ لَا یَدْرِی مَا فَعَلَ ، تَعَالَی اللهُ عَنْ ذَلِکَ عُلُوّاً کَبِیراً» قَالَ سُلَیْمَانُ : یَا سَیِّدِی قَدْ أَخْبَرْتُکَ أَنَّهَا کَالسَّمْعِ وَ الْبَصَرِ وَ الْعِلْمِ ، قَالَ الْمَأْمُونُ : وَیْلَکَ یَا سُلَیْمَانُ کَمْ هَذَا الْغَلَطُ وَ التَّرْدَادُ اقْطَعْ هَذَا وَ خُذْ فِی غَیْرِهِ إِذْ لَسْتَ تَقْوَی عَلَی غَیْرِ هَذَا الرَّدِّ.

قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «دَعْهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَقْطَعْ عَلَیْهِ مَسْأَلَتَهُ فَیَجْعَلَهَا حُجَّةً ، تَکَلَّمْ یَا

ص:508

امام علیه السلام فرمود: «آیا مراد از گفته خدا: «و چون بخواهیم شهری را هلاک کنیم، خوش گذرانانش را وا می داریم تا در آن به فساد پردازند»، پدید آوردن اراده است ؟». سلیمان گفت: آری. امام علیه السلام فرمود: «پس چون اراده را پدید آورد، گفته ات که اراده، همان اوست یا بخشی از اوست، باطل می شود؛ چون نمی شود که خود را پدید آورَد و از حالتش دگرگون نشود. برکنار باد خداوند از این نسبت!». سلیمان گفت: مقصود، این نیست که او اراده را پدید می آورد.

امام علیه السلام فرمود: «پس مقصود چیست ؟». سلیمان گفت: یعنی انجام دادن کار.

امام علیه السلام فرمود: «وای بر تو! چند بار این را تکرار می کنی، در حالی که به تو گفتم که اراده حادث است، چون انجام گرفتن کار، حادث است ؟».

سلیمان گفت: پس معنایی برای آن نیست.

امام علیه السلام فرمود: «[خدا] خود را به شما شناسانده است و حتّی خود را به اراده هم که [تو می گویی] معنایی ندارد، توصیف کرده است. پس اگر نه قدیم است و نه حادث، گفته شما که خداوند، پیوسته اراده دارد، باطل است».

سلیمان گفت: می گویم که اراده، صفتی از صفات اوست.

امام علیه السلام فرمود: «چه قدر تکرار می کنی که صفتی از صفات اوست ؟! صفتش حادث است یا ازلی ؟». سلیمان گفت: حادث است. امام علیه السلام فرمود: «اللّه اکبر! اراده، حادث است، هر چند صفتی از صفات همیشگی خدا باشد». پس سلیمان پاسخی نداد.

سلیمان گفت: مقصود من، آن است که اراده، فعلی ازلی از خداست.

امام علیه السلام فرمود: «آیا نمی دانی که هر چیز ازلی ای، در حال واحد نه مفعول است، نه حادث و نه قدیم ؟». سلیمان، [دیگر] پاسخی نداشت.

امام علیه السلام فرمود: «باکی نیست، مسئله ات را به پایان ببر». امام علیه السلام فرمود: «هر چیزی ازلی نمی شود پدید آمده باشد».

سلیمان گفت: اشیا [پدید آمده از] اراده نیستند و چیزی را اراده نکرده است.

ص:509

سُلَیْمَانُ » قَالَ : قَدْ أَخْبَرْتُکَ أَنَّهَا کَالسَّمْعِ وَ الْبَصَرِ وَ الْعِلْمِ ، قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «لَا بَأْسَ أَخْبِرْنِی عَنْ مَعْنَی هَذِهِ أَ مَعْنًی وَاحِداً أَوْ مَعَانٍ مُخْتَلِفَةً ؟» قَالَ سُلَیْمَانُ : بَلْ مَعْنًی وَاحِداً.

قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «فَمَعْنَی الْإِرَادَاتِ کُلِّهَا مَعْنًی وَاحِدٌ؟» قَالَ سُلَیْمَانُ : نَعَمْ ، قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «فَإِنْ کَانَ مَعْنَاهَا مَعْنًی وَاحِداً کَانَتْ إِرَادَةُ الْقِیَامِ إِرَادَةَ الْقُعُودِ، وَ إِرَادَةُ الْحَیَاةِ إِرَادَةَ الْمَوْتِ ، وَ إِذَا کَانَتْ إِرَادَتُهُ وَاحِدَةً لَمْ یَتَقَدَّمْ بَعْضُهَا بَعْضاً، وَ لَمْ یُخَالِفْ بَعْضُهَا بَعْضاً، وَ کَانَ شَیْئاً وَاحِداً» قَالَ سُلَیْمَانُ : إِنَّ مَعْنَاهَا مُخْتَلِفٌ .

قَالَ علیه السلام: «فَأَخْبِرْنِی عَنِ الْمُرِیدِ أَ هُوَ الْإِرَادَةُ أَمْ غَیْرُهَا؟» قَالَ سُلَیْمَانُ : بَلْ هُوَ الْإِرَادَةُ ، قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «فَالْمُرِیدُ عِنْدَکُمْ مُخْتَلِفٌ إِذَا کَانَ هُوَ الْإِرَادَةَ ؟» قَالَ : یَا سَیِّدِی لَیْسَ الْإِرَادَةُ الْمُرِیدَ، قَالَ علیه السلام: «فَالْإِرَادَةُ مُحْدَثَةٌ وَ إِلَّا فَمَعَهُ غَیْرُهُ ، افْهَمْ وَ زِدْ فِی مَسْأَلَتِکَ » قَالَ سُلَیْمَانُ : فَإِنَّهَا اسْمٌ مِنْ أَسْمَائِهِ ، قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «هَلْ سَمَّی نَفْسَهُ بِذَلِکَ ؟» قَالَ سُلَیْمَانُ : لَا، لَمْ یُسَمِّ نَفْسَهُ بِذَلِکَ ، قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «فَلَیْسَ لَکَ أَنْ تُسَمِّیَهُ بِمَا لَمْ یُسَمِّ بِهِ نَفْسَهُ » قَالَ : قَدْ وَصَفَ نَفْسَهُ بِأَنَّهُ مَرِیدٌ. قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «لَیْسَ صِفَتُهُ نَفْسَهُ أَنَّهُ مَرِیدٌ إِخْبَاراً عَنْ أَنَّهُ إِرَادَةٌ ، وَ لَا إِخْبَاراً عَنْ أَنَّ الْإِرَادَةَ اسْمٌ مِنْ أَسْمَائِهِ » قَالَ سُلَیْمَانُ : لِأَنَّ إِرَادَتَهُ عِلْمُهُ .

قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «یَا جَاهِلُ فَإِذَا عَلِمَ الشَّیْ ءَ فَقَدْ أَرَادَهُ ؟» قَالَ سُلَیْمَانُ : أَجَلْ قَالَ علیه السلام: «فَإِذَا لَمْ یُرِدْهُ لَمْ یَعْلَمْهُ ؟» قَالَ سُلَیْمَانُ : أَجَلْ ، قَالَ علیه السلام: «مِنْ أَیْنَ قُلْتَ ذَاکَ ، وَ مَا الدَّلِیلُ عَلَی أَنَّ إِرَادَتَهُ عِلْمُهُ ؟ وَ قَدْ یَعْلَمُ مَا لَا یُرِیدُهُ أَبَداً، وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ (1) فَهُوَ یعْلَمُ کَیفَ یذْهَبُ بِهِ وَ هُوَ لَا یذْهَبُ بِهِ أَبَداً» قَالَ سُلَیمَانُ : إِنَّهُ قَدْ فَرَغَ مِنَ الْأَمْرِ فَلَیسَ یزِیدُ فِیهِ شَیئاً.

ص:510


1- (1) الإسراء (17):86.

امام رضا علیه السلام فرمود: «ای سلیمان! به وسوسه افتادی. چیزی را که نخواسته بیافریند و بکند، انجام داده و آفریده است و این، ویژگیِ کسی است که نمی داند چه می کند. خداوند، از این نسبت، برکنار و دور باد!».

سلیمان گفت: سرور من! به تو گفتم که آن، مانند شنیدن و دیدن و دانستن است.

مأمون گفت: وای بر تو، ای سلیمان! چند بار این اشتباه را تکرار می کنی. از این، دست بردار و سخن دیگری بگو که این، ردّی نیست که به کارت آید.

امام علیه السلام فرمود: «ای فرمان روای مؤمنان! او را وا گذار و مسئله اش را تا حجّتی نیافته، قطع مکن. ای سلیمان! سخن بگو».

سلیمان گفت: به شما گفتم که آن، مانند شنیدن و دیدن و دانستن است.

امام علیه السلام فرمود: «باکی نیست؛ امّا از معنای این ها هم به من خبر ده که آیا یک معنای واحد یا معناهای گوناگونی است ؟». سلیمان گفت: بلکه یک معنای واحد است.

امام علیه السلام فرمود: «یعنی معنای همه اراده ها یکی است ؟». سلیمان گفت: آری.

امام علیه السلام فرمود: «اگر معنای همۀ آن ها یکی باشد، اراده برخاستن و نشستن و زندگی و مرگ، از هم پس و پیش نمی افتند و با یکدیگر، تفاوتی نخواهند داشت و یک چیز خواهند بود». سلیمان گفت: معنایشان گوناگون است.

امام علیه السلام فرمود: «به من بگو که اراده کننده، همان اراده است یا چیز دیگری است ؟». سلیمان گفت: بلکه همان اراده است. امام علیه السلام فرمود: «پس اگر اراده کننده، همان اراده باشد، به مبنای شما باید اراده کننده هم گوناگون باشد». سلیمان گفت: سرور من! اراده، همان اراده کننده نیست. امام علیه السلام فرمود: «پس اراده، حادث است؛ وگرنه با خدا، غیر او هم هست. بفهم و بر پرسش هایت بیفزای». سلیمان گفت: آن، نامی از نام های خداست. امام علیه السلام فرمود: «آیا خود را به آن نامیده است ؟». سلیمان گفت: نه. خود را به آن، ننامیده است. امام علیه السلام فرمود: «پس تو هم حق نداری که او را به نامی بخوانی که خود را به آن ننامیده است». سلیمان گفت: خود را به اراده داشتن توصیف کرده است.

ص:511

قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «هَذَا قَوْلُ الْیَهُودِ، فَکَیْفَ قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ : اُدْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ (1)» قَالَ سُلَیمَانُ : إِنَّمَا عَنَی بِذَلِکَ أَنَّهُ قَادِرٌ عَلَیهِ .

قَالَ علیه السلام: «أَ فَیَعِدُ بِمَا لَا یَفِی بِهِ ؟! فَکَیْفَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ : یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ (2) وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ : یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ (3) وَ قَدْ فَرَغَ مِنَ الْأَمْرِ» فَلَمْ یُحِرْ جَوَاباً.

قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «یَا سُلَیْمَانُ هَلْ تَعْلَمُ أَنَّ إِنْسَاناً یَکُونُ وَ لَا یُرِیدُ أَنْ یَخْلُقَ إِنْسَاناً أَبَداً، وَ أَنَّ إِنْسَاناً یَمُوتُ الْیَوْمَ وَ لَا یُرِیدُ أَنْ یَمُوتَ الْیَوْمَ ؟» قَالَ سُلَیْمَانُ : نَعَمْ .

قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «فَیَعْلَمُ أَنَّهُ یَکُونُ مَا یُرِیدُ أَنْ یَکُونَ ، أَوْ یَعْلَمُ أَنَّهُ یَکُونُ مَا لَا یُرِیدُ أَنْ یَکُونَ ؟!» قَالَ : یَعْلَمُ أَنَّهُمَا یَکُونَانِ جَمِیعاً.

قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «إِذاً یَعْلَمُ أَنَّ إِنْسَاناً حَیٌّ مَیِّتٌ ، قَائِمٌ قَاعِدٌ، أَعْمَی بَصِیرٌ فِی حَالٍ وَاحِدٍ، وَ هَذَا هُوَ الْمُحَالُ ». قَالَ : جُعِلْتُ فِدَاکَ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ أَنَّهُ یَکُونُ أَحَدُهُمَا دُونَ الْآخَرِ.

قَالَ علیه السلام: «لَا بَأْسَ ، فَأَیُّهُمَا یَکُونُ الَّذِی أَرَادَ أَنْ یَکُونَ ، أَوِ الَّذِی لَمْ یُرِدْ أَنْ یَکُونَ ؟» قَالَ سُلَیْمَانُ : الَّذِی أَرَادَ أَنْ یَکُونَ ، فَضَحِکَ الرِّضَا علیه السلام وَ الْمَأْمُونُ وَ أَصْحَابُ الْمَقَالاتِ .

قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «غَلِطْتَ وَ تَرَکْتَ قَوْلَکَ : إِنَّهُ یَعْلَمُ أَنَّ إِنْسَاناً یَمُوتُ الْیَوْمَ وَ هُوَ لَا یُرِیدُ أَنْ یَمُوتَ الْیَوْمَ ، وَ أَنَّهُ یَخْلُقُ خَلْقاً، وَ أَنَّهُ لَا یُرِیدُ أَنْ یَخْلُقَهُمْ ، وَ إِذَا لَمْ یَجُزِ الْعِلْمُ عِنْدَکُمْ بِمَا لَمْ یُرِدْ أَنْ یَکُونَ ، فَإِنَّمَا یَعْلَمُ أَنْ یَکُونَ مَا أَرَادَ أَنْ یَکُونَ » قَالَ سُلَیْمَانُ : فَإِنَّمَا قَوْلِی: إِنَّ الْإِرَادَةَ لَیْسَتْ هُوَ وَ لَا غَیْرَهُ .

ص:512


1- (1) غافر (40):60.
2- (2) فاطر (35):1.
3- (3) الرّعد (13):39.

امام علیه السلام فرمود: «این که خود را به اراده داشتن توصیف کرده است، گویای این نیست که او اراده است و نه حتّی این که اراده، نامی از نام های اوست».

سلیمان گفت: چون اراده اش، علم اوست. امام علیه السلام فرمود: «ای نادان! یعنی چون چیزی را دانسته، اراده اش کرده است ؟». سلیمان گفت: آری. امام علیه السلام فرمود: «پس اگر اراده نکرده، آن را ندانسته است». سلیمان گفت: آری. امام علیه السلام فرمود: «از کجا این را می گویی و چه دلیلی داری بر این که اراده اش همان علم اوست، در حالی که چیزهایی می داند که هیچ گاه، آن ها را اراده نمی کند و این، همان سخن خدای عز و جلاست: «و اگر بخواهیم، آنچه را بر تو وحی کردیم، خواهیم بُرد» و او می داند که چگونه ببرد؛ ولی هرگز نخواهد برد».

سلیمان گفت: چون خدا از کار فارغ شده است و دیگر چیزی بر آن نمی افزاید.

امام علیه السلام فرمود: «این، سخن یهود است. پس چگونه فرمود: «مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم»؟». سلیمان گفت: منظورش این است که می تواند این کار را بکند.

امام علیه السلام فرمود: «آیا چیزی را وعده می دهد که بدان وفا نمی کند؟ وچگونه فرمود: «هر چه بخواهد، در خلقت می افزاید» و فرمود: «هر چه را بخواهد، محو می کند یا برقرار می دارد، و اصل کتاب، نزد اوست» و آیا از کار فارغ شده است ؟».

سلیمان، پاسخی نیافت. امام علیه السلام فرمود: «ای سلیمان! آیا می داند که انسانی به وجود می آید، در حالی که نمی خواهد هیچ گاه انسانی بیافریند و یا این که انسانی امروز می میرد، در حالی که نمی خواهد امروز بمیرد؟». سلیمان گفت: آری.

امام علیه السلام فرمود: «آیا می داند آنچه را می خواهد به وجود آورد، می شود یا می داند آنچه را نمی خواهد به وجود آورد، می شود؟». سلیمان گفت: می داند که هر دو به وجود می آیند. امام علیه السلام فرمود: «در این صورت، می داند که انسان، در یک حال، هم زنده است و هم مُرده. نشسته است و ایستاده و نابینا و بیناست و این، ناشدنی است». سلیمان گفت: فدایت شوم! او می داند که یکی از آنها بوجود می آید و دیگری نمی آید.

ص:513

قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «یَا جَاهِلُ إِذَا قُلْتَ : لَیْسَتْ هُوَ فَقَدْ جَعَلْتَهَا غَیْرَهُ ، وَ إِذَا قُلْتَ :

لَیْسَتْ هِیَ غَیْرَهُ ، فَقَدْ جَعَلْتَهَا هُوَ» قَالَ سُلَیْمَانُ : فَهُوَ یَعْلَمُ کَیْفَ یَصْنَعُ الشَّیْ ءَ؟

قَالَ علیه السلام: «نَعَمْ » قَالَ سُلَیْمَانُ : فَإِنَّ ذَلِکَ إِثْبَاتٌ لِلشَّیْ ءِ.

قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «أَحَلْتَ ، لِأَنَّ الرَّجُلَ قَدْ یُحْسِنُ الْبِنَاءَ وَ إِنْ لَمْ یَبْنِ ، وَ یُحْسِنُ الْخِیَاطَةَ وَ إِنْ لَمْ یَخِطْ ، وَ یُحْسِنُ صَنْعَةَ الشَّیْ ءِ وَ إِنْ لَمْ یَصْنَعْهُ أَبَداً».

ثُمَّ قَالَ لَهُ : «یَا سُلَیْمَانُ هَلْ تَعْلَمُ أَنَّهُ وَاحِدٌ لَا شَیْ ءَ مَعَهُ ؟» قَالَ : نَعَمْ ، قَالَ علیه السلام:

«أَ فَیَکُونُ ذَلِکَ إِثْبَاتاً لِلشَّیْ ءِ؟» قَالَ سُلَیْمَانُ : لَیْسَ یَعْلَمُ أَنَّهُ وَاحِدٌ لَا شَیْ ءَ مَعَهُ .

قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «أَ فَتَعْلَمُ أَنْتَ ذَاکَ ؟» قَالَ : نَعَمْ ، قَالَ علیه السلام: «فَأَنْتَ یَا سُلَیْمَانُ أَعْلَمُ مِنْهُ إِذاً» قَالَ سُلَیْمَانُ : الْمَسْأَلَةُ مُحَالٌ ، قَالَ علیه السلام: «مُحَالٌ عِنْدَکَ ، أَنَّهُ وَاحِدٌ لَا شَیْ ءَ مَعَهُ ، وَ أَنَّهُ سَمِیعٌ بَصِیرٌ حَکِیمٌ قَادِرٌ؟» قَالَ : نَعَمْ ، قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «فَکَیْفَ أَخْبَرَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّهُ وَاحِدٌ حَیٌّ ، سَمِیعٌ بَصِیرٌ، عَلِیمٌ خَبِیرٌ، وَ هُوَ لَا یَعْلَمُ ذَلِکَ ، وَ هَذَا رَدُّ مَا قَالَ وَ تَکْذِیبُهُ ، تَعَالَی اللهُ عَنْ ذَلِکَ ».

ثُمَّ قَالَ لَهُ الرِّضَا علیه السلام: «فَکَیْفَ یُرِیدُ صُنْعَ مَا لَا یَدْرِی صُنْعَهُ وَ لَا مَا هُوَ؟ وَ إِذَا کَانَ الصَّانِعُ لَا یَدْرِی کَیْفَ یَصْنَعُ الشَّیْ ءَ قَبْلَ أَنْ یَصْنَعَهُ ؟ فَإِنَّمَا هُوَ مُتَحَیِّرٌ، تَعَالَی اللهُ عَنْ ذَلِکَ » قَالَ سُلَیْمَانُ : فَإِنَّ الْإِرَادَةَ الْقُدْرَةُ ؟

قَالَ الرِّضَا علیه السلام: «وَ هُوَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقْدِرُ عَلَی مَا لَا یُرِیدُهُ أَبَداً وَ لَا بُدَّ مِنْ ذَلِکَ ، لِأَنَّهُ قَالَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ (1) فَلَوْ کَانَتِ الْإِرَادَةُ هِیَ

ص:514


1- (1) الاسراء (17):86.

امام علیه السلام فرمود: «مشکلی نیست. کدام به وجود می آیند؟ آنچه که خواسته به وجود آید یا آنچه را نخواسته است ؟». سلیمان گفت: آنچه را که خواسته، به وجود می آید. [در این جا] امام علیه السلام و مأمون و حاضران در بحث خندیدند.

امام علیه السلام فرمود: «اشتباه کردی و گفته خود را وا نهادی که او می داند که انسانی امروز می میرد، در حالی که اراده مرگ او را در امروز ندارد و مخلوقی را می آفریند، در حالی که اراده آفرینش آن را نداشته است. پس چون نزد شما علم به آنچه اراده وقوعش را نداشته، ممکن نباشد، پس تنها چیزی را می داند که اراده وقوعش را داشته است». سلیمان گفت: گفته من، آن است که اراده، نه اوست و نه غیر او».

امام علیه السلام فرمود: «ای نادان! چون گفتی: اراده، او نیست، اراده را غیر از او قرار داده ای و چون گفتی: غیر او نیست. اراده را او قرار داده ای». سلیمان گفت: او می داند که که چه می کند؟ امام علیه السلام فرمود: «آری».

سلیمان گفت: این، یعنی ثابت کردن [و وجود بخشیدن به] همان چیز.

امام علیه السلام فرمود: «محال گفتی، چون می شود که مردی بنّایی بلد باشد، اگر چه بنایی نسازد و خیاطی بلد باشد، اگر چه چیزی ندوزد و کاری را بلد باشد، اگر چه هرگز آن کار را نکند».

سپس به سلیمان فرمود: «ای سلیمان! آیا خدا می داند که او یکی است و چیزی با او نیست ؟!». گفت: آری. امام علیه السلام فرمود: «آیا این به معنای وجود بخشیدن آن [شریک] است ؟». سلیمان گفت: خدا نمی داند که یکی است و چیزی با او نیست. امام علیه السلام فرمود: «آیا تو آن را می دانی ؟». سلیمان گفت: آری. امام علیه السلام فرمود: «پس تو از خدا داناتری». سلیمان گفت: این، محال است.

امام علیه السلام فرمود: «آیا این که او یکی است و چیزی با او نیست، و شنوا و بینا و حکیم و دانا و تواناست، نزد تو محال است ؟».

ص:515

الْقُدْرَةَ کَانَ قَدْ أَرَادَ أَنْ یَذْهَبَ بِهِ لِقُدْرَتِهِ » فَانْقَطَعَ سُلَیْمَانُ ، فَقَالَ الْمَأْمُونُ عِنْدَ ذَلِکَ : یَا سُلَیْمَانُ هَذَا أَعْلَمُ هَاشِمِیٍّ ، ثُمَّ تَفَرَّقَ الْقَوْمُ .(1)

[438] 10 - وَ بِإِسْنَادِی إِلَی مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیِّ رحمه الله قَالَ : حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مَرَّارٍ، عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ : قَالَ لِی أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام: «یَا یُونُسُ لَا تَقُلْ بِقَوْلِ الْقَدَرِیَّةِ ، فَإِنَّ الْقَدَرِیَّةَ لَمْ یَقُولُوا بِقَوْلِ أَهْلِ الْجَنَّةِ ، وَ لَا بِقَوْلِ أَهْلِ النَّارِ، وَ لَا بِقَوْلِ إِبْلِیسَ ، فَإِنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ قَالُوا: اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی هَدانا لِهذا وَ ما کُنّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللّهُ (2) وَ قَالَ أَهْلُ النَّارِ: رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَیْنا شِقْوَتُنا وَ کُنّا قَوْماً ضالِّینَ (3) وَ قَالَ إِبْلِیسُ : رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنِی ».(4)

فَقُلْتُ : وَ اللهِ مَا أَقُولُ بِقَوْلِهِمْ ، وَ لَکِنِّی أَقُولُ : لَا یَکُونُ إِلَّا بِمَا شَاءَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَرَادَ وَ قَدَّرَ وَ قَضَی.

قَالَ : فَقَالَ علیه السلام: «یَا یُونُسُ لَیْسَ هَکَذَا، لَا یَکُونُ إِلَّا مَا شَاءَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ ، وَ أَرَادَ وَ قَدَّرَ وَ قَضَی، یَا یُونُسُ تَعْلَمُ مَا الْمَشِیئَةُ ؟» فَقُلْتُ : لَا، فَقَالَ : «هِیَ الذِّکْرُ الْأَوَّلُ ، فَتَعْلَمُ مَا الْإِرَادَةُ ؟» قُلْتُ : لَا، قَالَ : «هِیَ الْعَزِیمَةُ عَلَی مَا یَشَاءُ» قَالَ : فَتَعْلَمُ مَا الْقَدَرُ؟

قُلْتُ : لَا، قَالَ : «هُوَ الْهَنْدَسَةُ ، وَ وَضْعُ الْحُدُودِ مِنَ الْبَقَاءِ وَ الْفَنَاءِ»

ص:516


1- (1) عیون أخبار الرّضا علیه السلام: 179/1، ح 1؛ التّوحید: 441، ح 1؛ الإحتجاج: 365/2، ح 284 (به اختصار).
2- (2) الأعراف (7):43.
3- (3) المؤمنون (23):106.
4- (4) الحجر (15):39.

گفت: آری. امام علیه السلام فرمود: «پس چگونه خدای عز و جل خبر داده که او یگانه، زنده، شنوا، بینا، دانا و آگاه است و خود، این را نمی داند؟! این، رد کردن گفته خدا و تکذیب آن است. خداوند، از این نسبت، دور است». سپس امام رضا علیه السلام فرمود: «چگونه ساختن چیزی را اراده کرده است که نه می داند چگونه آن را بسازد و نه آن که چیست ؟! چون سازنده پیش از ساختن نداند که چگونه بسازد، سرگردان است و خداوند، از این نسبت به دور است».

سلیمان گفت: اراده، همان قدرت است.

امام علیه السلام فرمود: «و خدای عز و جل بر چیزی که هیچ گاه اراده [ی وقوعش] را ندارد، توانایی دارد و این لازم است؛ چون خدای تبارک و تعالی خود فرموده است: «و اگر بخواهیم آنچه را بر تو وحی کرده ایم، خواهیم بُرد». پس اگر اراده همان قدرت باشد، اراده کرده است که وحی را ببرد، چون بر آن قدرت دارد [و همه حرف های قبلی می آید]». پس سلیمان درماند. در این هنگام، مأمون گفت: ای سلیمان! این، داناترینِ هاشمیان است. سپس، همه متفرّق شدند.

[438] 10 - یونس بن عبد الرحمان گوید: امام رضا علیه السلام به من فرمود: «ای یونس! گفتار قَدَریه را مگو (و با آن ها هم عقیده مباش)، چون قدریه نه سخن بهشتیان را می گویند و نه سخن جهنّمیان را و نه [حتّی] سخن ابلیس را. بهشتیان می گویند: «و همه ستایش ها ویژه خداست که ما را به این [نعمت ها] هدایت کرد، و اگر خدا ما را هدایت نمی کرد به این ها راه نمی یافتیم - اعراف: 43». و جهنّمیان می گویند: «پروردگارا! بدبختی ما بر ما چیره شد، و ما قوم گمراهی بودیم - مؤمنون: 106». وابلیس نیز می گویند: «پروردگارا! چون مرا گمراه ساختی - حجر: 39» (این سه دسته نیکی و بدی را به خدا نسبت می دهند، ولی قدریه به خودشان)».

ص:517

قَالَ : ثُمَّ قَالَ : «وَ الْقَضَاءُ هُوَ الْإِبْرَامُ وَ إِقَامَةُ الْعَیْنِ » قَالَ : فَاسْتَأْذَنْتُهُ أَنْ أُقَبِّلَ رَأْسَهُ ، وَ قُلْتُ : فَتَحْتَ لِی شَیْئاً کُنْتُ عَنْهُ فِی غَفْلَةٍ .(1)

ص:518


1- (1) الکافی: 157/1، ح 4 و المحاسن: 380/1، ح 840 و تفسیر القمی: 24/1؛ البحار: 116/5، ح 49.

گفتم: به خدا قسم، من سخن آنان را نمی گویم (و با آنان هم رأی نیستم)؛ ولیکن می گویم: هیچ چیزی پدیدار نمی شود، مگر آنچه خدا خواهد و اراده نماید و مقدّر سازد و [بر تحقّق آن] حکم فرماید.

فرمود: «ای یونس! اینچنین نیست؛ فقط آنچه خداوند بخواهد، و اراده نماید و مقدّر سازد و [به تحقّق آن] حکم کند پدیدار می شود، ای یونس! می دانی مشیت چیست ؟» عرض کردم: نه، فرمود: «مشیت، یاد کرد نخستین است(1). می دانی اراده چیست ؟». گفتم: نه، فرمود: «آن تصمیم است بر چیزی که بخواهد [تحقّق بخشد]. می دانی: قَدَر چیست ؟». گفتم: نه، فرمود: «اندازه گذاری و تعیین حدود مانند مقدار بقا و زمان فناء زوال است».

سپس فرمود: «و حکم [و قضا] نیز همان قطعی نمودنِ حکم و مشخّص نمودن آن است». یونس گوید: پس رخصت خواستم تا سرش را ببوسم و گفتم: چیزی را بر من آشکار ساختی که از آن، غافل بودم.

ص:519


1- (1) بنابر آنچه در شرح این قسمت از روایت گفته شده است: مراد همان علم سابق بر اراده است. که تصوّر بعد شوق و بعد اراده می باشد و یا اثبات به صورت مجمل در لوح محفوظ است. (ر. ک: الحاشیة علی أصول الکافی علوی عاملی: 382؛ الشافی فی شرح الکافی ملا خلیل قزوینی: 507/2؛ مجمع البحرین: 258/1 (شیأ)؛ شرح أصول الکافی ملا صالح مازندرانی: 32/5؛ مرآة العقول: 186/2)

أَحَادِیثُ الذَّرِّ

قال الله عزّ و جلّ : وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنّا کُنّا عَنْ هذا غافِلِینَ * أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَکَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ کُنّا ذُرِّیَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِکُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ .(1)

[439] 1 - یَقُولُ الْعَبْدُ الضَّعِیفُ ، الْفَقِیرُ إِلَی رَبِّهِ الْغَنِیِّ حَسَنُ بْنُ سُلَیْمَانَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحِلِّیُّ : رَوَیْتُ عَنِ الشَّیْخِ الْفَقِیهِ الشَّهِیدِ السَّعِیدِ أَبِی عَبْدِ اللهِ مُحَمَّدِ بْنِ مَکِّیٍّ الشَّامِیِّ ، عَنِ السَّیِّدِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ بْنِ الْأَعْرَجِ الْحُسَیْنِیِّ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ یُوسُفَ بْنِ الْمُطَهَّرِ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ السَّیِّدِ فَخَّارِ بْنِ مَعْدٍ الْمُوسَوِیِّ ، عَنْ شَاذَانَ بْنِ جَبْرَئِیلَ ، عَنِ الْعِمَادِ الطَّبَرِیِّ ، عَنْ أَبِی عَلِیِّ بْنِ الشَّیْخِ أَبِی جَعْفَرٍ الطُّوسِیِّ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ الشَّیْخِ الْمُفِیدِ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ ، عَنِ الصَّدُوقِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ بَابَوَیْهِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِصَامٍ الْکُلَیْنِیِّ وَ عَلِیِّ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیِّ ، عَنْ أَبِی عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیِّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ ، عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ ، عَنْ زُرَارَةَ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : «لَوْ عَلِمَ النَّاسُ کَیْفَ کَانَ ابْتِدَاءُ الْخَلْقِ مَا اخْتَلَفَ اثْنَانِ ، إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ الْخَلْقَ ، قَالَ : کُنْ مَاءً عَذْباً أَخْلُقْ مِنْکَ جَنَّتِی وَ أَهْلَ طَاعَتِی، وَ کُنْ مِلْحاً أُجَاجاً أَخْلُقْ مِنْکَ نَارِی وَ أَهْلَ مَعْصِیَتِی، ثُمَّ أَمَرَهُمَا فَامْتَزَجَا فَمِنْ ذَلِکَ صَارَ یَلِدُ الْمُؤْمِنُ الْکَافِرَ، وَ الْکَافِرُ الْمُؤْمِنَ .

ص:520


1- (1) الأعراف (7):172-173.

روایات عالم ذَر

خداوند عزّوجلّ فرمود: «و (یاد کن) هنگامی را که پروردگارت از فرزندان آدم، از پُشت (و صُلب) شان، نسل آنان را برگرفت و آنان را بر خودشان گواه ساخت (و فرمود:) آیا پروردگار شما نیستم ؟ گفتند: آری، گواهی می دهیم. (این گواهی را گرفت،) تا مبادا روز رستاخیز بگویید: «به راستی که ما از این (مطلب)، غافل بودیم * یا (مبادا) بگویید: پدرانمان پیش از (ما) مشرک بوده اند، و (ما هم) فرزندان بعدی آن هاییم، پس آیا ما را به سبب آنچه اله باطل انجام دادند، هلاک می کنی ؟!».

[439] 1 - زراره گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «اگر مردم بدانند، آغاز آفرینش چگونه بوده [حتّی] دو تن (در امر دین) دچار اختلاف نمی شدند. به راستی که خداوند متعال پیش از آن که آفرینش را بیافریند، نخست آب گوارا و شیرین را آفرید، [و فرمود:] اهل بهشت و آن هائی را که از من اطاعت کنند از تو خلق می کنم. و [بعد از آن] آبی شور و تلخ(1) آفرید [و فرمود:] دوزخ و اهل معصیتم را از تو بیافرینم، سپس به آن دو آب دستور فرمود تا آمیخته شدند، از این جهت است که از مؤمن کافر، و از کافر مؤمن متولّد می گردد.

ص:521


1- (1) علامۀ مجلسی رحمه الله گوید: «بعید نیست که مراد از آب شیرین همان عقل و نفس ملکوتی باشد که راه رسیدن به بهشت اند و آب شور مخالف و جلوگیر آن و وادار کردن به شهوات پست باشد». (البحار: 94/64)

ثُمَّ أَخَذَ طِیناً مِنْ أَدِیمِ الْأَرْضِ وَ عَرَکَهُ عَرْکاً شَدِیداً فَإِذَا هُمْ کَالذَّرِّ یَدِبُّونَ ، فَقَالَ لِأَصْحَابِ الْیَمِینِ : إِلَی الْجَنَّةِ بِسَلَامٍ ، وَ قَالَ لِأَصْحَابِ الشِّمَالِ : إِلَی النَّارِ وَ لَا أُبَالِی، ثُمَّ أَمَرَ نَاراً فَأُسْعِرَتْ ، فَقَالَ لِأَصْحَابِ الشِّمَالِ : ادْخُلُوهَا فَهَابُوهَا، وَ قَالَ لِأَصْحَابِ الْیَمِینِ : ادْخُلُوهَا، فَدَخَلُوهَا فَقَالَ : کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً (1) ، فَکَانَتْ بَرْداً وَ سَلَاماً، فَقَالَ أَصْحَابُ الشِّمَالِ : یا رَبِّ أَقِلْنَا، قَالَ : قَدْ أَقَلْتُکُمْ فَادْخُلُوهَا، فَذَهَبُوا فَهَابُوهَا.

فَثَمَّ ثَبَتَتِ الطَّاعَةُ وَ الْمَعْصِیَةُ ، فَلَا یَسْتَطِیعُ هَؤُلَاءِ أَنْ یَکُونُوا مِنْ هَؤُلَاءِ، وَ لَا هَؤُلَاءِ، أَنْ یَکُونُوا مِنْ هَؤُلَاءِ».(2)

[440] 2 - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ ، عَنْ زُرَارَةَ : أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ قَوْلِهِ جَلَّ وَ عَزَّ: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ (3) الْآیَةَ ، فَقَالَ - وَ أَبُوهُ یَسْمَعُ -: «حَدَّثَنِی أَبِی أَنَّ اللهَ جَلَّ وَ عَزَّ قَبَضَ قَبْضَةً مِنْ تُرَابِ التُّرْبَةِ الَّتِی خَلَقَ مِنْهَا آدَمَ علیه السلام فَصَبَّ عَلَیْهَا الْمَاءَ الْعَذْبَ الْفُرَاتَ ، ثُمَّ تَرَکَهَا أَرْبَعِینَ صَبَاحاً، ثُمَّ صَبَّ عَلَیْهَا الْمَاءَ الْمَالِحَ الْأُجَاجَ فَتَرَکَهَا أَرْبَعِینَ صَبَاحاً، فَلَمَّا اخْتَمَرَتِ الطِّینَةُ أَخَذَهَا فَعَرَکَهَا عَرْکاً شَدِیداً، فَخَرَجُوا کَالذَّرِّ مِنْ یَمِینِهِ وَ شِمَالِهِ وَ أَمَرَهُمْ جَمِیعاً أَنْ یَقَعُوا فِی النَّارِ، فَدَخَلَ أَصْحَابُ الْیَمِینِ فَصَارَتْ عَلَیْهِمْ بَرْداً وَ سَلَاماً، وَ أَبَی أَصْحَابُ الشِّمَالِ أَنْ یَدْخُلُوهَا».(4)

ص:522


1- (1) الأنبیاء (21):69.
2- (2) الکافی: 6/2، ح 1؛ المحاسن: 438/1، ح 418؛ البحار: 93/64، ح 14.
3- (3) الأعراف (7):172.
4- (4) الکافی: 7/2، ح 2 و تفسیر العیاشی: 39/2، ح 109؛ تفسیر الصافی: 252/2؛ البحار: 111/64.

آنگاه گِلی را از روی صفحۀ زمین برگرفت و آن را مالش داد، به ناگاه مانند مور به جنبش (و حرکت) در آمدند. سپس [خطاب] به اصحاب یمین فرمود: به سلامت به طرف بهشت بروید و به اصحاب شمال فرمود: به طرف دوزخ بروید و باکی هم ندارم. آنگاه امر فرمود تا آتشی افروخته گشت و به اصحاب شمال فرمود: در آن وارد شوید، آن ها ترسیدند و پرهیز کردند، سپس به اصحاب یمین فرمود: داخل شوید، آن ها داخل شدند، پس فرمود: (برای این دسته) «سرد و سلامت باش - انبیاء: 69» آتش (اطاعت کرده و در دم) سرد و سلامت شد. اصحاب شمال گفتند: پروردگارا از (لغزش) ما درگذر، خداوند فرمود: از (لغزش) شما گذشتم، (دوباره) وارد آتش شوید، ایشان رفتند (و نزدیک شدند) ولی باز ترسیدند (و داخل نشدند).

پس در آنجا فرمانبرداری (از دستورات خدا) و نافرمانی (و معصیت) پا برجا گشت، پس نه این دسته توانند از آن ها باشند (و در صف آن ها قرار گیرند) و نه آن ها توانند از این ها باشند (و صف هر دسته روشن و مشخّص است)».

[440] 2 - زراره گوید: مردی از امام باقر علیه السلام در بارۀ آیۀ: «و (یاد کن) هنگامی را که پروردگارت از فرزندان آدم، از پُشت (و صُلب) شان، نسل آنان را برگرفت - تا آخر آیه -» پرسید، حضرت در حالی که پدر (بزرگوارش امام سجّاد علیه السلام) می شنید، فرمود: «پدرم برایم نقل کرد که: خداوند عزوجل مشتی خاک از همان خاکی که آدم علیه السلام را از آن آفرید برداشت و آب (شیرین و) گوارای فرات (یعنی بسیار گوارا) بر آن ریخت، و آن را چهل روز به حال خود گذاشت، سپس بر آن آب شور و تلخ ریخت و چهل روز دیگر (هم) آن را رها کرد. چون آن گل خمیر شد، آن را برگرفت و مالش داد، آنگاه (فرزندان آدم) مانند مورچه از راست و چپ به جنبش در آمدند، و امر کرد همه داخل آتش گردند، اصحاب یمین داخل شدند و آتش بر آن ها سرد و سلامت گشت و اصحاب شمال از داخل شدن سر باز زدند».

ص:523

[441] 3 - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ، عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْحَلَبِیِّ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «إِنَّ اللهَ جَلَّ وَ عَزَّ لَمَّا أَرَادَ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ علیه السلام أَرْسَلَ الْمَاءَ عَلَی الطِّینِ ، ثُمَّ قَبَضَ قَبْضَةً فَعَرَکَهَا ثُمَّ فَرَّقَهَا فِرْقَتَیْنِ بِیَدِهِ ، ثُمَّ ذَرَأَهُمْ فَإِذَا هُمْ یَدِبُّونَ ، ثُمَّ رَفَعَ لَهُمْ نَاراً فَأَمَرَ أَهْلَ الشِّمَالِ أَنْ یَدْخُلُوهَا، فَذَهَبُوا إِلَیْهَا فَهَابُوهَا وَ لَمْ یَدْخُلُوهَا، ثُمَّ أَمَرَ أَهْلَ الْیَمِینِ أَنْ یَدْخُلُوهَا فَذَهَبُوا فَدَخَلُوهَا، فَأَمَرَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ النَّارَ فَکَانَتْ عَلَیْهِمْ بَرْداً وَ سَلَاماً.

فَلَمَّا رَأَی ذَلِکَ أَهْلُ الشِّمَالِ قَالُوا: یَا رَبِّ أَقِلْنَا فَأَقَالَهُمْ ، ثُمَّ قَالَ لَهُمُ : ادْخُلُوهَا فَذَهَبُوا فَقَامُوا عَلَیْهَا وَ لَمْ یَدْخُلُوهَا، فَأَعَادَهُمْ طِیناً وَ خَلَقَ مِنْهَا آدَمَ علیه السلام.

وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: فَلَنْ یَسْتَطِیعَ هَؤُلَاءِ أَنْ یَکُونُوا مِنْ هَؤُلَاءِ، وَ لَا هَؤُلَاءِ أَنْ یَکُونُوا مِنْ هَؤُلَاءِ.

قَالَ : فَتَرَوْنَ أَنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم أَوَّلُ مَنْ دَخَلَ تِلْکَ النَّارَ فَذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ : قُلْ إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِینَ (1)».(2)

یقول عبد الله و فقیره و مسکینه حسن بن سلیمان المدّعی محبّته و محبّة رسوله صلی الله علیه و آله و سلم و أهل بیته و إن لم یکن معه بیّنة:

قوله علیه السلام: «فلن یستطیع هؤلاء أن یکونوا من هؤلاء، و لا هؤلاء أن یکونوا من هؤلاء»: ظاهره الجبر و لیس هو المراد، لما ثبت و تحقّق من مذهب آل محمّد صلوات الله علیه و علیهم و سلامه لکونه ینافی الثواب و العقاب.

ص:524


1- (1) الزخرف (43):81.
2- (2) الکافی: 7/2، ح 3؛ الوافی: 40/4، ح 14؛ البحار: 97/64، ح 15؛ تفسیر البرهان: 885/4، ح 1.

[441] 3 - محمّد بن علی حلبی گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «هنگامی که خداوند عزوجل اراده کرد حضرت آدم علیه السلام را خلق کند، آب را بر روی خاک رها کرد، آنگاه مشتی برگرفت و آن را مالش داد، سپس آن را با دستِ [قدرت] خود، دو نیمه کرد، (و آن را پراکنده ساخت و آن اجزاء در اطراف) ناگاه به حرکت در آمدند، آنگاه برای آن ها آتشی افروخت، و به اصحاب شمال امر کرد وارد آن شوند، آن ها به سویش رفته ولی ترسیدند و داخل آن نشدند، سپس به اصحاب یمین دستور داد داخل آتش شوند، آن ها داخل شدند، پس به آتش امر کرد تا (آتش) برای آن ها سرد و سلامت شد. چون اصحاب شمال آن را دیدند، گفتند: پروردگارا از (لغزش) ما درگذر، خداوند فرمود: از (لغزش) شما گذشتم، (دوباره) وارد آتش شوید، ایشان رفتند و کنارش ایستادند و داخل نشدند، خداوند آن ها را به همان سرشت نخستین برگردانید و از آن سرشت حضرت آدم علیه السلام را خلق کرد.

امام صادق علیه السلام فرمود: پس نه این دسته نمی توانند از آن ها باشند و نه آن ها می توانند از این ها باشند.

و حضرت فرمود: و [اهل بیت علیهم السلام] عقیده دارند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نخستین کسی بود که داخل آن آتش شد، و این است معنی آیۀ: «[به مشرکان] بگو: اگر برای خداوند فرزندی بود، من نخستین پرستندۀ او بودم - زخرف: 81»».

این بندۀ ناچیز درگاه الهی، حسن بن سلیمان که ادّعای محبّت خدا و رسول صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت علیهم السلام را دارد و اگرچه با او بینه ای نیست، گوید:

امام علیه السلام که فرمود: «پس نه این دسته نمی توانند از آن ها باشند و نه آن ها می توانند از این ها باشند»: ظاهر این سخن جبر است در حالی که آن مراد نیست، به خاطر آنکه در مذهب آل محمّد علیهم السلام ثابت شده که جبر منافی پاداش و کیفر است.

ص:525

و الجواب عن هذا: الظاهر أنّه علیه السلام أخبر عن الأمر الباطن، الذی جری فی علم الله سبحانه مما یؤول أمر خلقه إلیه و یختم لهم به، و کان سببه طاعة من أطاعه، و معصیة من عصاه فی بدء الخلقة و هم ذرّ، کما بیّن علیه السلام و شرح فی الحدیث، و لا یلزم من إخباره بهذا العلم الذی علّمه الله تعالی إیّاه و أظهر علیه، و حدّث هو علیه السلام به و انتقل من الغیب إلی الشهادة، و من السرّ إلی العلانیة، رفع القدرة و الاختیار عن المکلّفین، فإنّ التکلیف إنّما هو جار علی الظاهر دون الباطن الذی هو فی علمه سبحانه، و إنّا امرنا بتصدیقه و الإذعان له، و لهذا أمثلة کثیرة:

منها: مَا وَرَدَ فِی الْحَدِیثِ : «أَنَّ وَلَدَ الزِّنَا لَا یَنْجُبُ ».(1)

فهو إخبار بما یختم له به، و یصیر أمره إلیه، و هو من سرّ الله الذی یظهر علیه من یشاء من عباده، و لا تنافی هذه الأخبار التکلیف بل تجامعه، لأنّ التکلیف علی الظاهر و تحقّقه قدرة المکلّف، و هذا إخبار عن الأمر الباطن و لیس یدخل تحت قدرته.

و منها: ما أخبر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم عن مشرکی أهل مکّة و إنّهم لا یسلمون، و من یقتل منهم ببدر و یرمی بالقلیب مع أنّهم مکلّفون بالإسلام، و الرسول صلی الله علیه و آله و سلم یدعوهم إلیه و یأمرهم به.

و مانند:

و منها: حاجة أهل الفقر و المسکنة و اضطرارهم، ففی الباطن من الله سبحانه، لأنّه هو المغنی المفقر بالإجماع، لأنّه سبحانه و تعالی الخالق الرازق، المغنی المفقر، و من ادّعی سواه کفر به، و فی الظاهر

مَا وَرَدَ فِی الْحَدِیثِ : «مَا جَاعَ فَقِیرٌ إِلَّا بِمَا مُتِّعَ بِهِ غَنِیٌّ ».(2)

و یسمّی الغنی: قاتل الفقیر إذ منعه حقّه، و یعاقب علیه لاختیاره لذلک و لا منافاة بینهما.

ص:526


1- (1) المحتضر: 56؛ کشف الأسرار فی شرح الأستبصار: 175/2.
2- (2) نهج البلاغة: 231/3، ح 328.

پاسخ این است که در ظاهر امام علیه السلام از امری پنهانی که در علم خداوند جریان دارد، خبر می دهد. امری که تأویل آفرینش و پایان آن بر خداوند می باشد، و سبب اطاعت اطاعتِ فرمانبران و گناهِ گنه کاران در ابتدای آفرینش، و آن در عالم ذَر است، همان گونه که امام علیه السلام در روایت بیان فرموده و شرح داده است. و این که امام از این علمی که مخصوص خداوند بوده و آن را بیان کرده و از نهان به آشکار و از باطن به ظاهر رسانده، [از این مطلب] لازم نمی آید که قدرت و اختیار از مکلّفین برداشته شود، چرا که تکلیف بر ظاهر جاریست نه بر باطنی که در علم الهی است، و ما مأموریم که آن را تصدیق کرده و پیروی نماییم. و برای این مثال های زیادی است: مانند: این روایت که: «زنازاده آبرومند و نجیب نیست». که این خبر می دهد به پایان کار او و بازگشت امرش، و این هم از اسرار الهی است که خداوند آن را بر هر کدام از بندگانش بخواهد آشکار می سازد، و این [قبیل] روایات هیچ گونه منافاتی با تکلیف ندارد بلکه آن را در برمی گیرد چون تکلیف بر ظاهر است و تحقّق آن به قدرت مکلّف بستگی دارد، و این روایات از امری پنهانی خبر می دهد و داخل در قدرت مکلّف نیست.

ومانند: آنچه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از مشرکین مکّه خبر دادند که آن ها اسلام نمی آورند و در کشتن آن ها شتاب کنید و در چاهشان اندازید، با این که آن مشرکین مکلّف بودند که اسلام بیاورند و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آن را به اسلام دعوت نموده و فرمان [و راهنمایی] شان کند. ومانند: نیاز فقیران و مستمندان و محتاج بودن آن ها، که در باطن از طرف خداوند سبحان است، چون اوست که به گفتۀ همگان، بی نیازی است که بدان احتیاج دارند، برای این که اوست آفریننده و رزق دهنده و بی نیاز، و کسی که غیر این را ادعا کند [و بگوید] کفر ورزیده است.

ص:527

و منها: قتل المقتول، ففی الباطن قُلْ یَتَوَفّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ (1) و هو عبد مأمور لا یتوفّی نفسا إلّا بإذن ربّه سبحانه، و فی الظاهر: القاتل الذی تولّی إزهاق نفس المقتول هو الفاعل للقتل، و باختیاره فعله، ثمّ یثاب أو یعاقب أو یکون مباحا، و لا ینافی باطن هذا الأمر ظاهره.

و منها: الغلاء بسبب الاحتکار، ففی الباطن هو سبحانه المغلّی و المرخّص للأسعار، لأنّه قسّم أرزاق عباده علی السعة و الضیق،

فَفِی الْحَدِیثِ عَنِ الرَّسُولِ صلی الله علیه و آله و سلم أَنَّهُ قَالَ : «لَقَدْ نَفَثَ الرُّوحُ الْأَمِینُ فِی رُوعِی أَنَّهُ لَنْ تَمُوتَ نَفْسٌ حَتَّی تَسْتَکْمِلَ مَا کُتِبَ لَهَا».(2)

و لا یجوز أن ینسب الرزق إلّا إلیه سعته و ضیقه، و إن کان فی الظاهر یلام المحتکر و یذّم و یعاقب، لأنّه اختار الاحتکار علی البیع، و لا منافاة بین هذین الأمرین.

و منها: الأمر الجلیل الکبیر الذی أمر الله عباده بالإقرار به و تصدیقه، لنصّ الکتاب العزیز علیه، و ورود الأحادیث الصحیحة به، و لا یجوز ردّ ما ثبت فی الکتاب و السنّة، و لیس فیه منافاة للعقول المستصبحة بنور هدی آل محمّد صلوات الله علیه و علیهم، و علومهم التی خصّهم بها ربّهم، و أمر من سواهم بسؤالهم کما قال تعالی: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (3) فهم أهل الذکر، و الذکر هنا محمّد صلی الله علیه و آله و سلم بنصّ الصادق علیه السلام(4) ، و هو التصدیق بقضاء الله و قدره و الرضا بهما، ففی الحدیث القدسی المرویّ : «من لم یرض بقضائی و لم یصبر علی بلائی و لم یشکر علی نعمائی فلیتخذ ربّا سوای»(5) و هو من أسرار الله سبحانه التی لم یطّلع علیها سواه، أو من أراد من حججه من أراد.

ص:528


1- (1) السجده (32):11.
2- (2) الکافی: 74/2، ح 2 و در آن: «حتی تستکمل رزقها» است.
3- (3) النّحل: (16):43.
4- (4) الکافی: 210/1، ح 1 و 2 و 4.
5- (5) الدعوات الرّاوندی: 169، ح 471؛ روضة الواعظین: 30.

و در ظاهر [علّت آن فقر] آن است که در روایت وارد شده که: «هیچ فقیری گرسنه نمانده، مگر به دلیل آن که ثروتمندی از حقّ او بهره مند شده است».

و ثروتمند قاتل فقیر نامیده شده است چون حقّ فقیر را نداده و بر همین کار هم کیفر می بیند، به خاطر اختیاری که داشته و هیچ منافاتی بین این دو معنا نیست.

ومانند: کشتن یک انسان، که در باطن، بنابر آیۀ: [به دست فرشتۀ مرگ است] و او بنده ای است مأمور که جان هیچ کس را جز به فرمان پروردگارش نمی گیرد. و در ظاهر، قاتلی است که متولّی امر قتل شده و با اختیارش این کار را انجام داده [و می توانست انجام ندهد]، سپس بر این کارش [اگر در راه خدا بوده] ثواب داده می شود یا [اگر عمداً و در راه غیر خدا باشد] کیفر داده می شود یا [اگر غیر عمد و از جملۀ مسائل دیگر باشد] جایز می باشد، و باطن این امر با ظاهر آن هیچ تنافی ندارد.

ومانند: گرانی به سبب احتکار [و به بند کشیدن کالا]، که در باطن، آن خداوند است که گرانی و ارزانی کالاها به دست اوست، چون اوست که ارزاق بندگانش را بر زیادی یا کم گرفتن تقسیم می کند.

در روایتی از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چنین نقل شده که فرمود: «روح الامین [جبرئیل] در قلب من دمید که هیچ کس نمیرد مگر حد اکثر روزی خویش خورده باشد».

و فقط جایز است که رزق، کمی و زیادی اش به خدا نسبت داده شود، و اگرچه در ظاهر محتکر ملامت شده و سرزنش و کیفر داده می شود چون اوست که احتکار را بر فروختن کالا اختیار نموده است؛ و بین این دو امر هیچ منافاتی نیست.

ومانند: امر با اهمیت و بزرگی که به صریح قرآن و روایات صحیح، خداوند

ص:529

[442] 4 - وَ بِالْإِسْنَادِ الْمُتَقَدِّمِ الْمُتَّصِلِ إِلَی الصَّدُوقِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ بَابَوَیْهِ رحمه الله عَنْ مَوْلَانَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ فِی الْقَدَرِ: «أَلَا إِنَّ الْقَدَرَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللهِ ، وَ سِتْرٌ مِنْ سِتْرِ اللهِ ، وَ حِرْزٌ مِنْ حِرْزِ اللهِ ، مَرْفُوعٌ فِی حِجَابِ اللهِ ، مَطْوِیٌّ عَنْ خَلْقِ اللهِ ، مَخْتُومٌ بِخَاتَمِ اللهِ ، سَابِقٌ فِی عِلْمِ اللهِ ، وَضَعَ اللهُ الْعِبَادَ عَنْ عِلْمِهِ ، وَ رَفَعَهُ فَوْقَ شَهَادَاتِهِمْ وَ مَبْلَغِ عُقُولِهِمْ لِأَنَّهُمْ لَا یَنَالُونَهُ بِحَقِیقَةِ الرَّبَّانِیَّةِ ، وَ لَا بِقُدْرَةِ الصَّمَدَانِیَّةِ ، وَ لَا بِعَظَمَةِ النُّورَانِیَّةِ ، وَ لَا بِعِزَّةِ الْوَحْدَانِیَّةِ ، لِأَنَّهُ بَحْرٌ زَاخِرٌ خَالِصٌ للهِ عَزَّ وَ جَلَّ ، عُمْقُهُ مَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ ، عَرْضُهُ مَا بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ ، أَسْوَدُ کَاللَّیْلِ الدَّامِسِ ، کَثِیرُ الْحَیَّاتِ وَ الْحِیتَانِ ، یَعْلُو مَرَّةً ، وَ یَسْفُلُ أُخْرَی، فِی قَعْرِهِ شَمْسٌ تُضِیءُ، وَ لَا یَنْبَغِی أَنْ یَطَّلِعَ إِلَیْهَا إِلَّا الْوَاحِدُ الْفَرْدُ، فَمَنْ تَطَّلَعَ إِلَیْهَا فَقَدْ ضَادَّ اللهَ فِی حُکْمِهِ ، وَ نَازَعَهُ فِی سُلْطَانِهِ ، وَ کَشَفَ عَنْ سِرِّهِ وَ سِتْرِهِ ، وَ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ ، وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ (1)».(2)

وَ(3) لِقَوْلِهِ علیه السلام: «فَلَا یَسْتَطِیعُ هَؤُلَاءِ أَنْ یَکُونُوا مِنْ هَؤُلَاءِ، وَ لَا یَسْتَطِیعُ هَؤُلَاءِ أَنْ یَکُونُوا مِنْ هَؤُلَاءِ».

تأویل آخر: و هو صعوبة الإنتقال من إحدی الحالتین إلی الاخری لا التعذّر الکلّی، و الامتناع من الوقوع کما جَاءَ وَصِیَّةُ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: «یَا عَلِیُّ ثَلَاثٌ لَا یُطِیقُهَا أَحَدٌ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ : الْمُوَاسَاةُ لِلْأَخِ فِی مَالِهِ ، وَ إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِهِ ، وَ ذِکْرُ اللهِ عَلَی کُلِّ حَالٍ ».(4)

ص:530


1- (1) الأنفال (8):16.
2- (2) التوحید: 383، ح 32؛ شرح أصول الکافی ملاصدرا: 39/2؛ البحار: 97/5، ح 23؛ میزان الحکمة: 440/9.
3- (3) توضیح دیگری برای حدیث 441 است.
4- (4) الخصال: 125، ح 122.

بندگانش را امر فرمود بدان اقرار کرده و آن را تصدیق نمایند و آن چه در کتاب و سنّت ثابت شده را جایز نیست که رد نمود، و آن با عقل هایی که به نور آل محمّد علیهم السلام بینا شده و هدایت یافته اند، منافاتی ندارد، [و همچنین] با علومی که خداوند مخصوص آل محمّد علیهم السلام قرار داده و دیگران را امر به سؤال نمودن از ایشان نموده است، همان گونه که خداوند فرمود: «پس اگر نمی دانید از اهل ذکر (و آگاهان) بپرسید - نحل: 43» و ایشانند اهل ذکر، و به نصّ امام صادق علیه السلام مقصود از ذکر اینجا محمّد صلی الله علیه و آله و سلم است، و این همان تصدیق قضا و قدر الهی و خشنودی به آن دو است. در حدیثی قدسی چنین روایت شده که: هر کس به قضای من خشنود نباشد، و بر بلای من شکیبا نباشد، و نعمت های مرا سپاس نگوید، باید پروردگاری غیر من بجوید» و این از اسرار الهی است که هیچ کس جز او، یا کسی که اولیائش بخواهند، از آن آگاهی ندارند.

[442] 4 - ترجمۀ این روایت قبلاً در حدیث 395 گذشت.

و برای این کلام امام [از روایت 441 است] که: «پس نه این دسته نمی توانند از آن ها باشند و نه آن ها می توانند از این ها باشند» تأویل دیگری است که: آن سختی انتقال از یکی از دو حالت به دیگری است نه به نحو تعذّر کلی و این که وقوعش ممتنع باشد همان گونه که در سفارش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به امیرالمؤمنین علیه السلام آمده که: ای علی! سه چیز است کسی از این امّت طاقت آن را ندارند: سهیم کردن برادر [دینی] در مال خود، انصاف به خرج دادن با مردم، و همیشه به یاد خدا بودن.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به عدم طاقت، سختی و مشقّت آن را اراده کرده، چون بنابر روایات اهل بیت علیهم السلام، وقوع این سه مورد در صورت واجب بودن آن، ممتنع (و ناشدنی) است.

ص:531

یرید صلی الله علیه و آله و سلم بعدم الطاقة: الصعوبة و المشقّة، لامتناع الوقوع لتکلیفهم بها، بنصوص أهل البیت علیهم السلام.

و أیضا ما رُوِیَ عَنْ مَوْلَانَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: «أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَکُمْ قَدِ اکْتَفَی مِنْ دُنْیَاهُ بِطِمْرَیْهِ ، وَ مِنْ طَعَامِهِ بِقُرْصَیْهِ ، أَلَا وَ إِنَّکُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَی ذَلِکَ ، وَ لَکِنْ أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ».(1)

و ما عنی علیه السلام بعدم القدرة سلبها بالکلّیة، إنّما أراد الصعوبة و المشقّة و التعسّر.

و نقول: إنّ أحادیث الرسول و أهل بیته ص صلوات الله علیه و علیهم تحذو حذو القرآن العزیز، ففیها المحکم و المتشابه، و الخاصّ و العامّ ، و الناسخ و المنسوخ، و المجمل و المفصّل، إلی غیر ذلک، و لا یحلّ لمؤمن أن یردّ الحدیث إن صحّ طریقه أو لم یصحّ بما یکون فیه، ممّا لا یستبین معناه و یتّضح کالقرآن العزیز.

وَ قَالَ : قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: «وَ قِفْ عِنْدَ کُلِّ مَا اشْتَبَهَ عَلَیْکَ ، فَإِنَّ الْوُقُوفَ عِنْدَ حَیْرَةِ الضَّلَالِ خَیْرٌ مِنْ رُکُوبِ الْأَهْوَالِ ».(2)

و من أعظم الاهوال ردّ علم آل محمّد علیه و علیهم السّلام.

وَ فِی الْحَدِیثِ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّ رَجُلًا قَالَ لَهُ : یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ الرَّجُلُ یُعْرَفُ بِالْکَذِبِ یَأْتِینَا عَنْکُمْ بِالْحَدِیثِ وَ مَا نَعْرِفُهُ أَ نَرُدُّهُ عَلَیْهِ ؟ قَالَ : «یَقُولُ لَکُمْ إِنَّ جَعْفَرَ بْنَ

ص:532


1- (1) نهج البلاغة: خطبۀ 45.
2- (2) این روایت در هیچ مصدری یافت نشد. در حقیقت می توان گفت این روایت برگرفته از دو قسمت از دو روایت جداگانه امام صادق علیه السلام و آقا امیرالمؤمنین علیه السلام می باشد. روایت امام صادق علیه السلام چنین است: «الْوُقُوفُ عِنْدَ الشُّبْهَةِ خَیْرٌ مِنَ الِاقْتِحَامِ فِی الْهَلَکَة» .(ر. ک: المحاسن: 215/1، ح 102) و روایت امیر المؤمنین علیه السلام که از جمله سفارش های حضرت به فرزندش امام حسن علیه السلام می باشد و عبارت آن چنین است: «وَ أَمْسِکْ عَنْ طَرِیقٍ إِذَا خِفْتَ ضَلَالَتَه فَإِنَّ الْکَفَّ عِنْدَ حَیْرَةِ الضَّلَالِ خَیْرٌ مِنْ رُکُوبِ الْأَهْوَالِ » .(ر. ک: نهج البلاغه: نامۀ 31؛ تحفّ العقول: 69)

و همچنین روایتی که از مولایمان امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که فرمود: بدانید به راستی که پیشوای شما از دنیای خود به دو جامۀ کهنه، و از خوراکش به دو قرص نان، بسنده کرده است. البتّه شما توانایی این کار را ندارید؛ امّا با پارسایی و سختکوشی [در عبادت] مرا یاری رسانید.

[البته] امام علیه السلام به عدم توانایی، این امور را به نحو کلّی سلب ننمودند، [بلکه] فقط سختی و رنج و دشواری مقصودشان بوده است.

گوییم: به راستی که احادیث پیامبر و اهل بیت علیهم السلام به سان قرآن مجید است که در آن آیات محکم و متشابه، خاص و عام، ناسخ و منسوخ، مجمل و مفصّل و... وجود دارد، و برای مؤمن جایز نیست که حدیثی را اگر سند آن صحیح باشد، یا سند صحیح نباشد از آن مواردی که معنایش به خوبی معلوم نیست، را رد کند.

امام صادق علیه السلام فرمود: در هر آنچه برایت مشتبه شد، درنگ کن، زیرا باز ایستادن هنگام سرگردانی گمراهی، از فرو رفتن در کارهای بیمناک بهتر است.

و از بزرگ ترین کارهای بیمناک، ردّ علم آل محمّد علیهم السلام است.

و در روایتی است که مردی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: ای فرزند رسول خدا، مردی که او را به دروغ گویی می شناسیم، نزد ما می آید و از جانب شما برایمان حدیث می گوید و ما از چنین چیزی خبر نداریم، آیا حدیث او را رد کنیم ؟ حضرت فرمود: آیا برای شما می گوید: جعفر بن محمّد می گوید که همانا شب، شب نیست و روز هم روز نیست. عرض کرد: به این حد نمی رسد. حضرت فرمود: اگر برای تو گفت که جعفر بن محمّد می گوید: همانا شب، شب نیست و روز هم روز نیست، پس او را تکذیب نکن [و سخنش را رد نکن]، که به راستی جعفر بن محمّد را تکذیب نموده ای،

ص:533

مُحَمَّدٍ یَقُولُ : إِنَّ اللَّیْلَ لَیْسَ بِلَیْلٍ وَ النَّهَارَ لَیْسَ بِنَهَارٍ» قَالَ مَا یَبْلُغُ إِلَی هَذَا، فَقَالَ علیه السلام: «إِنْ قَالَ لَکَ إِنَّ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ یَقُولُ : إِنَّ اللَّیْلَ لَیْسَ بِلَیْلٍ وَ النَّهَارَ لَیْسَ بِنَهَارٍ فَلَا تُکَذِّبْهُ ، فَإِنَّکَ إِنَّمَا کَذَّبْتَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ، قَالَ اللهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی: وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاّ قَلِیلاً (1).(2)

و ما یعلم السامع ما قصد بالحدیث.

وَ فِی الْحَدِیثِ : «بُعِثْنَا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ نُخَاطِبُ النَّاسَ عَلَی قَدْرِ عُقُولِهِمْ ».(3)

فمن ثمّ وجب التسلیم و حرم الردّ، لتعدّد درجات العقل و کثرتها، لکن کلّ ما خالف الکتاب العزیز و السنّة المتّفق علیها لا یجوز الأخذ به، و لا یحلّ تکذیبه و تکذیب راویه إلّا أن یردّه إلی إمام معصوم، و یصحّ النقل عنه بالردّ فیجوز حینئذ.

رجعنا إلی أصل الباب

[443] 5 - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ ، عَنْ دَاوُدَ الْعِجْلِیِّ ، عَنْ زُرَارَةَ ، عَنْ حُمْرَانَ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : «إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی حَیْثُ خَلَقَ الْخَلْقَ ، خَلَقَ مَاءً عَذْباً وَ مَاءً مَالِحاً أُجَاجاً، فَامْتَزَجَ الْمَاءَانِ » فَأَخَذَ طِیناً مِنْ أَدِیمِ الْأَرْضِ فَعَرَکَهُ عَرْکاً شَدِیداً، فَقَالَ لِأَصْحَابِ الْیَمِینِ - وَ هُمْ کَالذَّرِّ یَدِبُّونَ -: إِلَی الْجَنَّةِ بِسَلَامٍ ، وَ قَالَ لِأَصْحَابِ الشِّمَالِ : إِلَی النَّارِ وَ لَا أُبَالِی، ثُمَّ قَالَ : أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنّا کُنّا عَنْ هذا غافِلِینَ .(4)

ص:534


1- (1) الإسراء (17):85.
2- (2) در هیچ مصدری یافت نشد. مشابه آن در روایت 239 گذشت.
3- (3) حدیث نبوی است. و عبارت آن در کتب روایی چنین نقل شده است: در المحاسن: 195/1، ح 17: «إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ نُکَلِّمُ النَّاسَ عَلَی قَدْرِ عُقُولِهِم» و در الکافی: 23/1، ح 15: «إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُکَلِّمَ النَّاسَ عَلَی قَدْرِ عُقُولِهِم».
4- (4) الأعراف (7):172.

خداوند می فرماید: «و از دانش، جز اندکی، به شما داده نشده است - اسراء: 85».

و در روایتی دیگر از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است که فرمود: «ما گروه پیامبران، برانگیخته شده ایم که با مردم به اندازۀ عقل هایشان سخن گوییم».

و به همین دلیل است که تسلیم واجب و رد [احادیث] حرام است، به خاطر درجات فهمی عقول، ولیکن هر آنچه از احادیث، مخالف قرآن و سنّت قطعی [که بر آن اتّفاق و اجماع] باشد، عمل به آن جایز نیست، امّا تکذیب آن حدیث و راوی آن نیز جایز نیست جز این که باید آن را به امام معصوم بازگرداند، [و چنانچه امام] رد نمود در این هنگام رد آن جایز است.

به اصل باب [تتمۀ روایات رجعت] برمی گردیم

[443] 5 - ترجمۀ این روایت، در حدیث 461 آمده است.

ص:535

قَالَ : ثُمَّ أَخَذَ الْمِیثَاقَ عَلَی النَّبِیِّینَ ، فَقَالَ : أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولِی، وَ أَنَّ عَلِیّاً هَذَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ؟ قَالُوا: بَلَی، فَثَبَتَتْ لَهُمُ النُّبُوَّةُ ، وَ أَخَذَ الْمِیثَاقَ عَلَی أُولِی الْعَزْمِ : أَنَّنِی رَبُّکُمْ ، وَ مُحَمَّدٌ رَسُولِی، وَ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ، وَ أَوْصِیَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ وُلَاةُ أَمْرِی، وَ خُزَّانُ عِلْمِی، وَ أَنَّ الْمَهْدِیَّ أَنْتَصِرُ بِهِ لِدِینِی، وَ أُظْهِرُ بِهِ دَوْلَتِی، وَ أَنْتَقِمُ بِهِ مِنْ أَعْدَائِی، وَ أُعْبَدُ بِهِ طَوْعاً وَ کَرْهاً، قَالُوا: أَقْرَرْنَا یَا رَبِّ وَ شَهِدْنَا».(1)

[444] 6 - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ ، عَنْ حَبِیبٍ السِّجِسْتَانِیِ ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ : «إِنَّ اللهَ جَلَّ وَ عَزَّ لَمَّا أَخْرَجَ ذُرِّیَّةَ آدَمَ علیه السلام مِنْ ظَهْرِهِ لِیَأْخُذَ عَلَیْهِمُ الْمِیثَاقَ بِالرُّبُوبِیَّةِ لَهُ وَ بِالنُّبُوَّةِ لِکُلِّ نَبِیٍّ ، فَکَانَ أَوَّلَ مَنْ أَخَذَ لَهُ عَلَیْهِمُ الْمِیثَاقَ نُبُوَّةُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم.

ثُمَّ قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِآدَمَ : انْظُرْ مَا تَرَی ؟ قَالَ : فَنَظَرَ آدَمُ علیه السلام إِلَی ذُرِّیَّتِهِ وَ هُمْ ذَرٌّ قَدْ مَلَئُوا السَّمَاءَ، فَقَالَ آدَمُ علیه السلام: یَا رَبِّ مَا أَکْثَرَ ذُرِّیَّتِی وَ لِأَمْرٍ مَا خَلَقْتَهُمْ ، فَمَا تُرِیدُ مِنْهُمْ بِأَخْذِکَ الْمِیثَاقَ عَلَیْهِمْ ؟ قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ : یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً (2) ، وَ یؤْمِنُونَ بِرُسُلِی وَ یتَّبِعُونَهُمْ .

قَالَ آدَمُ علیه السلام: یَا رَبِّ فَمَا لِی أَرَی بَعْضَ الذُّرِّیَّةِ أَعْظَمَ مِنْ بَعْضٍ ، وَ بَعْضَهُمْ لَهُ نُورٌ کَثِیرٌ، وَ بَعْضَهُمْ لَهُ نُورٌ قَلِیلٌ ، وَ بَعْضَهُمْ لَیْسَ لَهُ نُورٌ؟ قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ : کَذَلِکَ خَلَقْتُهُمْ لِأَبْلُوَهُمْ فِی کُلِّ حَالاتِهِمْ ، قَالَ آدَمُ علیه السلام: یَا رَبِّ فَتَأْذَنُ لِی فِی الْکَلَامِ فَأَتَکَلَّمُ ؟

ص:536


1- (1) بصائر الدرجات: 70، ح 2؛ الکافی: 8/2، ح 1؛ المحتضر: 154؛ اثبات الهداة: 46/1، ح 89؛ الفصول المهمّة: 420/1، ح 575؛ البحار: 279/26، ح 22؛ مدینة المعاجز: 57/1، ح 4.
2- (2) النور (24):55.

[444] 6 - حبیب سجستانی گوید: شنیدم امام باقر علیه السلام می فرمود: «همانا خداوند چون فرزندان آدم علیه السلام را از پشت او بیرون آورد، تا از آن ها برای خود پیمان ربوبیت و برای پیامبران پیمان نبوّت گیرد، نخستین کسی که در باره پیغمبری او از انبیاء پیمان گرفت، حضرت محمد بن عبد اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم بود.

آنگاه خداوند به حضرت آدم علیه السلام فرمود: بنگر چه می بینی ؟

آدم علیه السلام به ذریۀ خود که مانند موران بودند نگریست، دید آسمان را پرکرده اند. عرض کرد: پروردگارا! ذریه ام چه اندازه زیاد هستند و آن ها را برای چه آفریده ای، و چرا از آنان عهد و پیمان می گیری.

خداوند فرمود: برای این که مرا عبادت کنند و چیزی را شریک من نسازند و به پیامبران من ایمان بیاورند و از آن ها پیروی کنند.

حضرت آدم علیه السلام عرض کرد: پروردگارا! چرا بعضی از این ها را بزرگ تر از بعضی دیگر می بینم ؟ و گروهی از آن ها نور بیشتری دارند و برخی نور کم، و برخی اصلاً نور ندارند؟ خداوند فرمود: آن ها را این گونه آفریدم تا در حالات [مختلف زندگی] مورد آزمایش قرارشان دهم.

آدم علیه السلام عرض کرد: پروردگارا! اجازه می دهی سخن بگویم ؟

خداوند فرمود: سخن گوی که روح تو از روح من است (که تو را از روح [یعنی قدرت] خود آفریدم) ولی طبیعتت بر خلاف هستی من است (و از مادیات خلق شده است).

آدم علیه السلام عرض کرد: ای کاش آن ها را یکسان و یک اندازه می آفریدی که دارای یک طبیعت و یک خلقت می بودند، و رنگ ها و عمرشان و روزی آن ها یکسان می بود تا برخی از آن ها به برخی دیگر ستم نمی کردند و حسد و کینه توزی و اختلاف در میانشان پدید نمی آمد (و همه در صلح و آرامش زندگی می کردند).

ص:537

قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ : تَکَلَّمْ فَإِنَّ رُوحَکَ مِنْ رُوحِی، وَ طَبِیعَتَکَ خِلَافُ کَیْنُونِیَّتِی، قَالَ آدَمُ علیه السلام: یَا رَبِّ فَلَوْ کُنْتَ خَلَقْتَهُمْ عَلَی مِثَالٍ وَاحِدٍ، وَ قَدْرٍ وَاحِدٍ، وَ طَبِیعَةٍ وَاحِدَةٍ ، وَ جِبِلَّةٍ وَاحِدَةٍ ، وَ أَلْوَانٍ وَاحِدَةٍ ، وَ أَعْمَارٍ وَاحِدَةٍ ، وَ أَرْزَاقٍ وَاحِدَةٍ ، سَوَاءً لَمْ یَبْغِ بَعْضُهُمْ عَلَی بَعْضٍ ، وَ لَمْ یَکُنْ بَیْنَهُمْ تَحَاسُدٌ وَ لَا تَبَاغُضٌ ، وَ لَا اخْتِلَافٌ فِی شَیْ ءٍ مِنَ الْأَشْیَاءِ.

قَالَ اللهُ تَعَالَی: یَا آدَمُ بِرُوحِی نَطَقْتَ ، وَ بِضَعْفِ طَبِیعَتِکَ تَکَلَّفْتَ مَا لَا عِلْمَ لَکَ بِهِ ، وَ أَنَا الْخَالِقُ الْعَلِیمُ ، بِعِلْمِی خَالَفْتُ بَیْنَ خَلْقِهِمْ ، وَ بِمَشِیئَتِی یَمْضِی فِیهِمْ أَمْرِی، وَ إِلَی تَدْبِیرِی وَ تَقْدِیرِی صَائِرُونَ لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِی، إِنَّمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ لِیَعْبُدُونِی، وَ خَلَقْتُ الْجَنَّةَ لِمَنْ عَبَدَنِی وَ أَطَاعَنِی مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ رُسُلِی وَ لَا أُبَالِی، وَ خَلَقْتُ النَّارَ لِمَنْ کَفَرَ بِی وَ عَصَانِی وَ لَمْ یَتَّبِعْ رُسُلِی وَ لَا أُبَالِی، وَ خَلَقْتُکَ وَ خَلَقْتُ ذُرِّیَّتَکَ مِنْ غَیْرِ فَاقَةٍ بِی إِلَیْکَ وَ إِلَیْهِمْ ، وَ إِنَّمَا خَلَقْتُکَ وَ خَلَقْتُهُمْ لِأَبْلُوَکَ وَ أَبْلُوَهُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً (1) فِی الدُّنْیَا، فِی حَیَاتِکُمْ وَ قَبْلَ مَمَاتِکُمْ ، وَ لِذَلِکَ خَلَقْتُ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةَ وَ الْحَیَاةَ وَ الْمَوْتَ ، وَ الطَّاعَةَ وَ الْمَعْصِیَةَ ، وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ، وَ کَذَلِکَ أَرَدْتُ فِی تَقْدِیرِی وَ تَدْبِیرِی وَ بِعِلْمِیَ النَّافِذِ فِیهِمْ ، خَالَفْتُ بَیْنَ صُوَرِهِمْ وَ أَجْسَامِهِمْ ، وَ أَلْوَانِهِمْ ، وَ أَعْمَارِهِمْ ، وَ أَرْزَاقِهِمْ ، وَ طَاعَتِهِمْ ، وَ مَعْصِیَتِهِمْ .

فَجَعَلْتُ مِنْهُمُ السَّعِیدَ وَ الشَّقِیَّ ، وَ الْبَصِیرَ وَ الْأَعْمَی، وَ الْقَصِیرَ وَ الطَّوِیلَ ، وَ الْجَمِیلَ وَ الدَّمِیمَ ، وَ الْعَالِمَ وَ الْجَاهِلَ ، وَ الْغَنِیَّ وَ الْفَقِیرَ، وَ الْمُطِیعَ وَ الْعَاصِیَ ، وَ الصَّحِیحَ وَ السَّقِیمَ ، وَ مَنْ بِهِ الزَّمَانَةُ وَ مَنْ لَا عَاهَةَ بِهِ .

ص:538


1- (1) هود (11):7.

خداوند فرمود: ای آدم! تو با کمک روح من سخن گفتی ولی به علّت ضعفی که در طبیعت تو است، خود را به زحمت انداختی بدون اینکه از عواقب امور آگاه باشی سخن گفتی، من آفرینندۀ دانائی هستم، از روی دانائیم آن ها را مختلف آفریدم، و فرمان من در میان آن ها به سبب مشیتم جاری (و نافذ) شود، و به سوی تدبیر و تقدیر من می گرایند، و در خلقت من دگرگونی و تغییر نیست، همانا من جن و انس را فقط برای عبادت (و معرفت) خود آفریدم و بهشت را برای کسی که مرا اطاعت و عبادت کند، و از پیامبرانم پیروی نماید، آفریده ام. و دوزخ را آفریدم برای کسانی که کافر شوند و نافرمانی مرا نمایند و از پیامبران من متابعت نکنند و باکی [هم از عذاب آن ها] ندارم. من تو را و ذریه ات را برای اینکه احتیاجی به شما داشته باشم، نیافریده ام، بلکه تو را و آن ها را برای این آفریدم تا مورد آزمایش قرار دهم و معلوم گردد کدام یک از شما در زندگی نیکوکارتر هستید.

و از این جهت دنیا و آخرت و مرگ و زندگی و طاعت و معصیت و بهشت و دوزخ را آفریدم، و در تقدیر و تدبیر خود این گونه اراده کردم، به علم نافذی که نسبت به آن ها دارم میان صورت ها و پیکرها و رنگ ها و عمرها و روزی ها و اطاعت و معصیتشان تفاوت و اختلاف انداختم.

آن ها را به بدبخت و خوشبخت، بینا و کور، کوتاه و بلند [قامت]، با زیبا و زشت، دانشمند و جاهل، پروتمند و فقیر، فرمانبر و معصیت کار، سالم و تندرست و بیمار و ناتوان، زمین گیر و بی آفت تقسیم نمودم تا آن کس که سالم [و تندرست] است به بیمار [و ناتوان] نگاه کند و مرا به سبب عافیتش شکر گزارد و بیمار [و ناتوان] به سالم بنگرد و از من درخواست کند تا او را عافیت بخشم، و او بر بلاء من صبر کند و هم به او پاداش دهم، و ثروتمند به فقیر نگاه کند و مرا شکر کند، و فقیر به ثروتمند بنگرد و و از من مال درخواست نماید.

ص:539

فَیَنْظُرُ الصَّحِیحُ إِلَی الَّذِی بِهِ الْعَاهَةُ فَیَحْمَدُنِی عَلَی عَافِیَتِهِ ، وَ یَنْظُرُ الَّذِی بِهِ الْعَاهَةُ إِلَی الصَّحِیحِ فَیَدْعُونِی وَ یَسْأَلُنِی أَنْ أُعَافِیَهُ ، وَ یَصْبِرُ عَلَی بَلَائِی فَأُنِیلُهُ جَزِیلَ عَطَائِی.

وَ یَنْظُرُ الْغَنِیُّ إِلَی الْفَقِیرِ فَیَحْمَدُنِی وَ یَشْکُرُنِی، وَ یَنْظُرُ الْفَقِیرُ إِلَی الْغَنِیِّ فَیَدْعُونِی وَ یَسْأَلُنِی.

وَ یَنْظُرُ الْمُؤْمِنُ إِلَی الْکَافِرِ فَیَحْمَدُنِی عَلَی مَا هَدَیْتُهُ ، فَلِذَلِکَ خَلَقْتُهُمْ لِأَبْلُوَهُمْ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ، وَ فِیمَا أُعَافِیهِمْ ، وَ فِیمَا أَبْتَلِیهِمْ ، وَ فِیمَا أُعْطِیهِمْ ، وَ فِیمَا أَمْنَعُهُمْ .

وَ أَنَا اللهُ الْمَلِکُ الْقَادِرُ وَ لِی أَنْ أُمْضِیَ جَمِیعَ مَا قَدَّرْتُ عَلَی مَا دَبَّرْتُ ، وَ لِی أَنْ أُغَیِّرَ مِنْ ذَلِکَ مَا شِئْتُ لِمَا شِئْتُ ، وَ أُقَدِّمَ مِنْ ذَلِکَ مَا أَخَّرْتُ ، وَ أُؤَخِّرَ مِنْ ذَلِکَ مَا قَدَّمْتُ . وَ أَنَا اللهُ الْفَعَّالُ لِمَا أُرِیدُ، لَا أُسْأَلُ عَمَّا أَفْعَلُ ، وَ أَنَا أَسْأَلُ خَلْقِی عَمَّا هُمْ فَاعِلُونَ ».(1)

[445] 7 - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «إِنَّ بَعْضَ قُرَیْشٍ قَالَ لِرَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: بِأَیِّ شَیْ ءٍ سَبَقْتَ الْأَنْبِیَاءَ علیهم السلام وَ أَنْتَ بُعِثْتَ آخِرَهُمْ وَ خَاتَمَهُمْ ؟

فَقَالَ صلی الله علیه و آله و سلم: إِنِّی کُنْتُ أَوَّلَ مَنْ آمَنَ بِرَبِّی، وَ أَوَّلَ مَنْ أَجَابَ حَیْثُ أَخَذَ اللهُ مِیثَاقَ النَّبِیِّینَ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ ، فَکُنْتُ أَنَا أَوَّلَ نَبِیٍّ قَالَ بَلَی، فَسَبَقْتُهُمْ بِالْإِقْرَارِ بِاللهِ عَزَّ وَ جَلَّ ».(2)

ص:540


1- (1) الکافی: 8/2، ح 2؛ الوافی: 42/4، ح 16؛ البحار: 116/64، ح 24؛
2- (2) بصائر الدرجات: 83، ح 2؛ الکافی: 441/1، ح 6 و 10/2، ح 1؛ البحار: 353/16، ح 36؛ تفسیر البرهان: 606/2، ح 1.

و مؤمن به کافر نگاه کند و برای آنکه هدایت شده است، مرا سپاس گوید. من از این جهت آن ها را مختلف آفریدم تا در خوشی و ناخوشی و عافیت و گرفتاری [و مشکلات] و افراد گرفتار و افراد در رفاه آن ها را آزمایش کنم.

منم خداوند حکمران توانا. آنچه را مقدّر کرده ام انجام می دهم، هر گاه اراده کردم تغییراتی در سرنوشت افراد می دهم، و بعضی از آنچه را مؤخّر داشته ام مقدّم دارم و برخی را که مقدم داشته مؤخّر کنم، منم خدائی که هر چه اراده کنم انجام دهم و از آنچه کنم بازخواست نشوم [و مورد پرسش قرار نمی گیرم]، و من مخلوقم را از آنچه کنند بازخواست نمایم».

[445] 7 - صالح بن سهل گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «بعضی مردم قریش به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفتند: به چه علّت از پیامبران [دیگر] پیشی گرفتی در حالی که آخرین مبعوث شده و آخرین آن هایی ؟

حضرت فرمود: من، نخستین کسی بودم که به پروردگارم ایمان آوردم و نخستین کسی بودم که جواب دادم، آن گاه که خداوند از پیامبران پیمان گرفت «و آن ها را بر خودشان گواه ساخت [و گفت] که: آیا من پروردگار شما نیستم ؟! - اعراف: 172»، من نخستین پیامبری بودم که گفتم: آری، پس در اقرار به خداوند بر آن ها پیشی گرفتم».

ص:541

[446] 8 - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ سِنَانٍ ، قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی لَأَرَی بَعْضَ أَصْحَابِنَا یَعْتَرِیهِ النَّزَقُ وَ الْحِدَّةُ وَ الطَّیْشُ ، فَأَغْتَمُّ لِذَلِکَ غَمّاً شَدِیداً، وَ أَرَی مَنْ خَالَفَنَا فَأَرَاهُ حَسَنَ السَّمْتِ ، قَالَ : «لَا تَقُلْ حَسَنَ السَّمْتِ ، فَإِنَّ السَّمْتَ سَمْتُ الطَّرِیقِ ، وَ لَکِنْ قُلْ حَسَنَ السِّیمَاءِ، فَإِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ : سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ (1) قَالَ : قُلْتُ لَهُ : فَأَرَاهُ حَسَنَ السِّیمَاءِ لَهُ وَقَارٌ فَأَغْتَمُّ لِذَلِکَ .

فَقَالَ علیه السلام: «لَا تَغْتَمَّ لِمَا رَأَیْتَ مِنْ نَزَقِ أَصْحَابِکَ ، وَ لِمَا رَأَیْتَ مِنْ حُسْنِ سِیمَاءِ مَنْ خَالَفَکَ ، إِنَّ اللهَ تَعَالَی لَمَّا أَرَادَ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ علیه السلام خَلَقَ تِلْکَ الطِّینَتَیْنِ ثُمَّ فَرَّقَهُمَا فِرْقَتَیْنِ ، فَقَالَ لِأَصْحَابِ الْیَمِینِ : کُونُوا خَلْقاً بِإِذْنِی، فَکَانُوا خَلْقاً بِمَنْزِلَةِ الذَّرِّ یَدْرُجُ ، ثُمَّ رَفَعَ لَهُمْ نَاراً، فَقَالَ : ادْخُلُوهَا بِإِذْنِی، فَکَانَ أَوَّلَ مَنْ دَخَلَهَا مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله و سلم، ثُمَّ اتَّبَعَهُ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ أَوْصِیَاؤُهُمْ وَ أَتْبَاعُهُمْ .

ثُمَّ قَالَ لِأَصْحَابِ الشِّمَالِ : ادْخُلُوهَا بِإِذْنِی، فَقَالُوا: رَبَّنَا خَلَقْتَنَا لِتُحْرِقَنَا؟ فَعَصَوْا، فَقَالَ لِأَصْحَابِ الْیَمِینِ : اخْرُجُوا مِنَ النَّارِ بِإِذْنِی، فَخَرَجُوا لَمْ تَکْلِمِ النَّارُ مِنْهُمْ کَلْماً، وَ لَمْ تُؤَثِّرْ فِیهِمْ أَثَراً، فَلَمَّا رَآهُمْ أَصْحَابُ الشِّمَالِ ، قَالُوا: رَبَّنَا نَرَی أَصْحَابَنَا قَدْ سَلِمُوا فَأَقِلْنَا وَ مُرْنَا بِالدُّخُولِ ، قَالَ : قَدْ أَقَلْتُکُمْ فَادْخُلُوهَا، فَلَمَّا دَنَوْا وَ أَخَذَهُمُ الْوَهَجُ رَجَعُوا، وَ قَالُوا: یَا رَبَّنَا لَا صَبْرَ لَنَا عَلَی الِاحْتِرَاقِ فَعَصَوْا. وَ أَمَّا أَصْحَابُ الْیَمِینِ فَأَمَرَهُمْ بِالدُّخُولِ ثَلَاثاً کُلَّ ذَلِکَ یُطِیعُونَ وَ یَخْرُجُونَ ، وَ أَمَرَ أُولَئِکَ ثَلَاثاً کُلَّ ذَلِکَ یَعْصُونَ وَ یَرْجِعُونَ ، فَقَالَ لَهُمْ : کُونُوا طِیناً بِإِذْنِی، فَخَلَقَ مِنْهُمْ آدَمَ علیه السلام.

ص:542


1- (1) الفتح (48):29.

[446] 8 - عبد اللَّه بن سنان گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: گاهی بعضی از اصحاب (شیعیان) را می بینم که کم عقلی و خشم [و غضب] و سبک مغزی برایش پیش می آید و من از این جهت بسیار غمگین می شوم، و گاهی بعضی از مخالفان را ملاقات می کنم که با سیره ای نیکو (و چهره ای باز و شاداب) با ما برخورد می کنند. حضرت فرمود: «نیکو روش نگو بلکه خوش سیما بگویید، زیرا مقصود از روش، طریقه (کیش و مذهب) است، بلکه بگو خوش سیما، زیرا خداوند می فرماید: «نشانۀ آن ها در چهره هایشان از اثر سجده نمایان است - فتح: 29»». عبدالله بن سنان گوید: عرض کردم: من آن مخالف را خوش سیما و با وقار مشاهده می کنم و از این جهت [حسن خلق مخالفان خود] غمگین می گردم.

حضرت فرمود: «از سبک مغزی (و بد خلقی) یاران خود و خوش سیما (و خوش خلقی) مخالفان اندوهگین مباش، هنگامی که خداوند اراده فرمود آدم را بیافریند دو طینت بیافرید و بعد آن ها را به دو قسمت کرد و به آن قسمت که در طرف راست بودند [اصحاب یمین] امر کرد که به اذن من آفریده شوید، آن ها به صورت مخلوق در آمدند و همانند مور با شتاب حرکت می کردند. و آنگاه آتشی بر افروخت و [به آن ها که در طرف راست بودند] فرمود: به اذن من داخل آتش شوید، نخستین کسی که وارد شد حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم بود و بعد از آن پیامبران اولو العزم و اوصیاء و پیروان آن ها وارد آتش شدند.

آنگاه به طرف چپ [اصحاب شمال] امر کرد و فرمود: وارد آتش گردید آن ها گفتند: پروردگارا! ما را آفریدی تا بسوزانی ؟! و نافرمانی کردند (و داخل آتش نشدند)، خداوند به اصحاب یمین [که وارد آتش شده بودند] امر کرد که: به اذن من خارج شوید، [و] بی آنکه آتش به آن ها جراحتی رساند و در آن ها تأثیری گذارد (خارج شدند).

ص:543

[447] 9 - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِسْمَاعِیلَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ ، عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ ، عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «سُئِلَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم بِأَیِّ شَیْ ءٍ سَبَقْتَ وُلْدَ آدَمَ ؟

قَالَ : إِنِّی أَوَّلُ مَنْ أَقَرَّ بِرَبِّی، إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَخَذَ مِیثَاقَ النَّبِیِّینَ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی فَکُنْتُ أَوَّلَ مَنْ أَجَابَ ».(1)

[448] 10 - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: کَیْفَ أَجَابُوا وَ هُمْ ذَرٌّ؟ قَالَ : «جَعَلَ فِیهِمْ مَا إِذَا سَأَلَهُمْ أَجَابُوهُ - یَعْنِی فِی الْمِیثَاقِ -».(2)

[449] 11 - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنْ یُونُسَ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : فِطْرَتَ اللّهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها (3) مَا تِلْکَ الْفِطْرَةُ ؟ قَالَ : «هِیَ الْإِسْلَامُ ، فَطَرَهُمُ اللهُ حِینَ أَخَذَ مِیثَاقَهُمْ عَلَی التَّوْحِیدِ، قَالَ : أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ وَ فِیهِ الْمُؤْمِنُ وَ الْکَافِرُ».(4)

[450] 12 - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ ، عَنْ زُرَارَةَ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ إِذْ أَخَذَ

ص:544


1- (1) بصائر الدرجات: 86، ح 12؛ الکافی: 12/2، ح 3؛ البحار: 16/15، ح 23؛ تفسیر نور الثقلین: 94/2، ح 342.
2- (2) الکافی: 12/2، ح 1؛ تفسیر العیاشی: 37/2، ح 104؛ تفسیر الصافی: 252/2؛ البحار: 257/5، ح 57 (از عیاشی) و 100/64، ح 17 (از کافی)؛ تفسیر البرهان: 607/2، ح 5؛ تفسیر نور الثقلین: 93/2، ح 338.
3- (3) الروم (30):30.
4- (4) الکافی: 12/2، ح 2؛ التوحید: 329، ح 3؛ البحار: 44/67.

هنگامی که أصحاب شمال آن ها را دیدند [که سالم از آتش برآمدند]، گفتند: پروردگارا! اصحاب خود را سالم می بینیم، از ما در گذر و [بار دیگر] امر فرما داخل شویم. خداوند فرمود: از (معصیت) شما در گذشتم، اینک داخل شوید، آن ها چون به نزدیک آتش رسیدند و حرارت آتش به آن ها رسید، [کنار کشیده و] برگشتند و گفتند: پروردگارا! ما بر سوختن صبر نداریم و [بار دیگر] نافرمانی کردند، [و خداوند] تا سه بار ایشان را امر به طرف آتش فرمود، و در هر سه بار نافرمانی کرده و برگشتند ولی گروه اصحاب یمین را سه بار امر فرمود، هر سه بار فرمان بردند [و به درون آتش رفتند] و به سلامت از آتش درآمدند.

[در این هنگام] خداوند به همۀ آن ها فرمود: به اذن من گِل شوید و آدم را از آن گل آفرید، پس آن ها که [سرشتشان] از این دسته باشند، از آن دسته نگردند [و به آن گروه ارتباط ندارند] و آن ها که از آن دسته باشند، از این ها نشوند و هر سبک مغزی و بدخلقی که در میان اصحاب (و برخی شیعیان) می بینی از برخورد آن ها با اصحاب شمال است و هر خوش سیما و [خوش اخلاقی] که در میان مخالفان می بینی، از آمیختگی [اجزاء گِل] آن ها با اصحاب یمین است».

[447] 9 - به اسنادی دیگر مانند روایت 445 است.

[448] 10 - ابوبصیر گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: آن ها چگونه پاسخ دادند با آنکه ذره بودند؟ فرمود: «خدا در آن ها نیروئی [عقل و هوش] قرار داد که چون از آن ها بپرسند بتوانند پاسخ گویند، یعنی در عالم میثاق».(1)

ص:545


1- (1) علامه مصطفوی رحمه الله در شرح این روایت گوید: «برخی از دانشمندان شیعه اخبار عالم ذر را طبق این روایت تفسیر و معنی کرده و گفته اند: خدای تعالی تمام افراد بشر را پیش از خلقت آدم به صورت ذره و مورچه آفرید و به آن ها شعور و ادراکی در خور آن عالم و مناسب شأن آن ها عطا فرمود، تا بتوانند آفرینندۀ خود را بشناسند و اگر از آن ها سؤال شود، پاسخ گویند، توضیح این عقیده را با 12 اشکالی که معتزله بر آن کرده اند و پاسخ هائی که از آن ها داده شده است، مرحوم مجلسی در ج 2 ص 12 و 13 مرآت العقول ذکر می کند و نیز تحقیقات لطیف و دقیقی از شیخ مفید و سید مرتضی قدس سرهما بیان می کند که مناسب این مختصر نیست. دسته ای دیگر از دانشمندان که محدثین و اهل ورع باشند می گویند: ما به ظاهر این روایات ایمان آوریم و از هر گونه توجیه و تأویلی نسبت به آن ها خودداری کنیم، برخی دیگر این روایات را حمل بر استعاره و تمثیل نموده اند مانند و اذا المنیة أنشبت أظفارها و مانند ما لی أراک تقدم رجلا و تؤخر اخری». (ترجمه الکافی: 19/3)

رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی الْآیَةَ ، قَالَ : «أَخْرَجَ مِنْ ظَهْرِ آدَمَ ذُرِّیَّتَهُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ ، فَخَرَجُوا کَالذَّرِّ فَعَرَّفَهُمْ وَ أَرَاهُمْ نَفْسَهُ ، وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَمْ یَعْرِفْ أَحَدٌ رَبَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ».(1)

نقول: صدق علیه السلام أنّ الرؤیة تطلق علی معنیین: رؤیة القلب بمعنی الیقین، و عدم الشکّ ، و تطلق أیضا علی البصر بالعین، و هذا منفی عنه بقوله سبحانه و تعالی: وَ لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً (2) و من أدرکه ببصر العین فقد أحاط به العلم، فیکون المعنی الأوّل هو المراد هنا خاصّة.

[451] 13 - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنِ الصَّدُوقِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ بَابَوَیْهِ رحمه الله قَالَ : حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْمُقْرِی، قَالَ : حَدَّثَنَا أَبُو عَمْرٍو مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْمُقْرِی الْجُرْجَانِیُّ ، قَالَ : حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْمَوْصِلِیُّ بِبَغْدَادَ، قَالَ : حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَاصِمٍ الطَّرِیفِیُّ ، قَالَ : حَدَّثَنَا أَبُو زَیْدٍ عَیَّاشُ بْنُ زَیْدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْکَحَّالُ مَوْلَی زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ ، قَالَ : حَدَّثَنِی أَبِی زَیْدُ بْنُ الْحَسَنِ ، قَالَ : حَدَّثَنِی مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: «مَنْ صَلَّی عَلَی النَّبِیِّ وَ آلِهِ فَمَعْنَاهُ أَنِّی أَنَا عَلَی الْمِیثَاقِ وَ الْوَفَاءِ الَّذِی قَبِلْتُ حِینَ قَوْلِهِ تَعَالَی: أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی ».(3)

[452] 14 - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنِ الشَّیْخِ الصَّدُوقِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ بَابَوَیْهِ رَفَعَهُ إِلَی الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ : «إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی آخَی بَیْنَ الْأَرْوَاحِ فِی الْأَظِلَّةِ ، قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ الْأَجْسَادَ بِأَلْفَیْ عَامٍ ،

ص:546


1- (1) الکافی: 13/2، ح 4 و بصائر الدرجات: 71، ح 6؛ تفسیر العیاشی: 40/2، ح 111؛ التوحید: 330، ح 9.
2- (2) طه (20):110.
3- (3) معانی الأخبار: 116، ح 1؛ البحار: 54/91، ح 25؛ تفسیر البرهان: 488/4، ح 4.

[449] 11 - عبدالله بن سنان گوید: از امام صادق علیه السلام در بارۀ مقصود از سرشت در آیۀ: «سرشتی که خداوند، انسان ها را بر آن آفریده - روم: 30» پرسیدم، فرمود: «اسلام است. خداوند مردم را به سرشت یکتاپرستی آفرید و آن، هنگامی بود که از آنان پیمان گرفت، فرمود: «آیا من پروردگار شما نیستم ؟» و در این [پیمان گرفتن]، مؤمن و کافر، هر دو، حاضر بودند».

[450] 12 - زراره گوید: از امام باقر علیه السلام دربارۀ تفسیر آیۀ: «و (یاد کن) هنگامی را که پروردگارت از فرزندان آدم، از پُشت (و صُلب) شان، نسل آنان را برگرفت و آنان را بر خودشان گواه ساخت (و فرمود:) آیا پروردگار شما نیستم ؟ گفتند: آری» پرسیدم، فرمود: «خداوند از صلب آدم ذریه اش را تا روز قیامت خارج کرد، و همانند مور [و ذرّات] خارج شدند خداوند خود را به آن ها معرفی نمود و خود را به آن ها نمایاند اگر نه این بود هیچ کس خدایش را نمی شناخت».

گوییم: امام علیه السلام درست می گوید، به راستی که رؤیت بر دو معنا اطلاق می شود: رؤیت قلبی که به معنی یقین است و عدم شکّ ، و همچنین رؤیت با چشم ظاهری که این در مورد خدا ممکن نیست: «در حالی که به او احاطۀ علمی ندارند - طه: 110» و کسی که با چشم ظاهرش او را درک کند [و ببیند]، به او احاطۀ علمی پیدا کرده است. پس معنای اوّل [رؤیت قلبی] فقط مقصود این روایت است.

[451] 13 - امام کاظم علیه السلام می فرماید: [پدرم] امام صادق علیه السلام فرمود: «هر که بر پیامبر و آل او درود فرستد، معنایش این است که: من، بر آن پیمان و وفایی که پذیرفتم، هستم؛ آن گاه که [خداوند] فرمود: «آیا من پروردگار شما نیستم ؟ گفتند: آری»».

[452] 14 - شیخ صدوق حدیثی را به امام صادق علیه السلام رسانده که حضرت فرمود: «به راستی که خداوند متعال دو هزار سال پیش از آنکه اجساد را خلق کند، در جهان مجرّدات پیوند دوستی میان ارواح برقرار ساخت، پس چون قائم ما اهل بیت قیام کند،

ص:547

فَلَوْ قَدْ قَامَ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَرَّثَ الْأَخَ الَّذِی آخَی بَیْنَهُمَا فِی الْأَظِلَّةِ ، وَ لَمْ یُوَرِّثِ الْأَخَ مِنَ الْوِلَادَةِ ».(1)

[453] 15 - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنِ الصَّدُوقِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ بَابَوَیْهِ رحمه الله، قَالَ : حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللهِ الْکُوفِیُّ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْبَرْمَکِیِّ ، قَالَ : حَدَّثَنَا جُذْعَانُ بْنُ نَصْرٍ أَبُو نَصْرٍ الْکِنْدِیُّ ، قَالَ : حَدَّثَنِی سَهْلُ بْنُ زِیَادٍ الْآدَمِیُّ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ، عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّیِّ قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ؟ (2) فَقَالَ لِی: «مَا یَقُولُونَ فِی ذَلِکَ ؟» قُلْتُ : یَقُولُونَ : إِنَّ الْعَرْشَ کَانَ عَلَی الْمَاءِ وَ الرَّبُّ فَوْقَهُ ، فَقَالَ : «کَذَبُوا، مَنْ زَعَمَ هَذَا فَقَدْ صَیَّرَ اللهَ مَحْمُولًا، وَ وَصَفَهُ بِصِفَةِ الْمَخْلُوقِ ، وَ لَزِمَهُ أَنَّ الشَّیْ ءَ الَّذِی یَحْمِلُهُ أَقْوَی مِنْهُ ».

قُلْتُ : بَیِّنْ لِی جُعِلْتُ فِدَاکَ ، فَقَالَ : «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ حَمَّلَ دِینَهُ وَ عِلْمَهُ الْمَاءَ قَبْلَ أَنْ تَکُونَ أَرْضٌ أَوْ سَمَاءٌ، أَوْ جِنٌّ أَوْ إِنْسٌ ، أَوْ شَمْسٌ أَوْ قَمَرٌ، فَلَمَّا أَرَادَ أَنْ یَخْلُقَ الْخَلْقَ نَثَرَهُمْ بَیْنَ یَدَیْهِ ، فَقَالَ لَهُمْ : مَنْ رَبُّکُمْ ؟ فَکَانَ أَوَّلُ مَنْ نَطَقَ رَسُولَ اللهِ وَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةَ علیهم السلام، فَقَالُوا: أَنْتَ رَبُّنَا، فَحَمَّلَهُمُ الْعِلْمَ وَ الدِّینَ .

ثُمَّ قَالَ لِلْمَلَائِکَةِ : هَؤُلَاءِ حَمَلَةُ عِلْمِی وَ دِینِی، وَ أُمَنَائِی فِی خَلْقِی وَ هُمُ الْمَسْئُولُونَ ، ثُمَّ قِیلَ لِبَنِی آدَمَ : أَقِرُّوا للهِ بِالرُّبُوبِیَّةِ وَ لِهَؤُلَاءِ النَّفَرِ بِالطَّاعَةِ ، فَقَالُوا: نَعَمْ رَبَّنَا أَقْرَرْنَا، فَقَالَ لِلْمَلَائِکَةِ : اشْهَدُوا، فَقَالَتِ الْمَلَائِکَةُ : شَهِدْنَا عَلَی أَنْ لَا یَقُولُوا غَداً إِنّا کُنّا عَنْ هذا

ص:548


1- (1) من لا یحضره الفقیه: 352/4، ح 5761؛ الإعتقادات الصدوق: 48؛ البحار: 249/6 و 79/58؛ مجمع البحرین: 416/5؛ مستدرک الوسائل: 186/17؛ تسلیة الفؤاد شبّر: 132.
2- (2) هود (11):7.

دو برادری را که در جهان مجرّدات میان ایشان ارتباط برقرار کرده است، وارث یکدیگر می سازد، و برادر نسبی را وارث قرار نمی دهد».

[453] 15 - داود رقّی گوید: از امام صادق علیه السلام در مورد تفسیر آیۀ: «و عرش خدا بر آب بود» پرسیدم، فرمود: «[سنّی ها] در این باره چه می گویند؟» عرض کردم: می گویند عرش بر روی آب بود و پروردگار بالای آن [قرار گرفته بود]. فرمود: «دروغ گویند، هر که چنین عقیده ای داشته باشد خدا را محمول قرار داده و او را به صفت مخلوق وصف کرده است و او را لازم آید که چیزی که خدا را حمل می کند [و در برگرفته] تواناتر از او باشد». عرض کردم: فدایت گردم برایم توضیح بفرمائید. فرمود: «خداوند، پیش از آنکه زمین یا آسمان یا جن و انس یا خورشید و ماه باشند، دینش را و علمش را بر آب(1) تحمیل [و عطا] کرد و هنگامی که اراده آفرینش خلق را کرد، وقتی آن ها را در مقابل خویش پراکنده ساخت و به آن ها فرمود: پروردگار شما کیست ؟ نخستین کسی که سخن گفت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و امیر المؤمنین علیه السلام و ائمّه علیهم السلام بودند که گفتند: تو پروردگار مایی، و خداوند به ایشان علم و دین عطا کرد سپس به فرشتگان فرمود: اینان حاملان دین و علم من و امینان من میان مردم و مسئولانند، آنگاه به فرزندان آدم فرمود: به ربوبیت خدا و ولایت و اطاعت این اشخاص اقرار کنید، گفتند، آری ای پروردگار ما اعتراف نمودیم، پس خدا به ملائکه فرمود: گواه باشید، گفتند: گواهیم بر این که فردا نگویند «به راستی که ما از این (مطلب)، غافل بودیم * یا (مبادا) بگویید: پدرانمان پیش از (ما) مشرک بوده اند، و (ما هم) فرزندان بعدی آن هاییم، پس آیا ما را به سبب آنچه اله باطل انجام دادند، هلاک می کنی ؟! - اعراف: 172-173».

ص:549


1- (1) مقصود از آب ماده ایست که قابلیت خلق پیغمبران و اوصیاء را دارد. (مرآة العقول: 81/2)

غافِلِینَ (1) ، أَوْ یَقُولُوا: إِنَّما أَشْرَکَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ کُنّا ذُرِّیَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِکُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ (2) ، یَا دَاوُدُ وَلَایَتُنَا مُؤَکَّدَةٌ عَلَیْهِمْ فِی الْمِیثَاقِ ».(3)

[454] 16 - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ بَابَوَیْهِ رحمه الله قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ ، قَالَ : حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ، عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : فِطْرَتَ اللّهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها مَا تِلْکَ الْفِطْرَةُ ؟ قَالَ : «هِیَ الْإِسْلَامُ ، فَطَرَهُمُ اللهُ حِینَ أَخَذَ مِیثَاقَهُمْ عَلَی التَّوْحِیدِ، فَقَالَ : أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ وَ فِیهِ الْمُؤْمِنُ وَ الْکَافِرُ».(4)

[455] 17 - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنِ الصَّدُوقِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ بَابَوَیْهِ رحمه الله، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللهِ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ ، عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ ، عَنْ زُرَارَةَ قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: أَصْلَحَکَ اللهُ قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کِتَابِهِ : فِطْرَتَ اللّهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها (5) قَالَ : «فَطَرَهُمْ عَلَی التَّوْحِیدِ عِنْدَ الْمِیثَاقِ عَلَی مَعْرِفَةِ أَنَّهُ رَبُّهُمْ » قُلْتُ : وَعَایَنُوهُ ؟ قَالَ : فَطَأْطَأَ رَأْسَهُ ، ثُمَّ قَالَ : «لَوْ لَا ذَلِکَ لَمْ یَعْلَمُوا مَنْ رَبُّهُمْ وَ لَا مَنْ رَازِقُهُمْ ».(6)

نقول: صدق ابن رسول الله و معناه ما قَالَ مَوْلَانَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام لَمَّا قَالَ لَهُ رَجُلٌ :

أَ رَأَیْتَ رَبَّکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ؟ قَالَ علیه السلام: «لَمْ أَکُنْ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ » قَالَ : وَ کَیْفَ رَأَیْتَهُ ؟ قَالَ : «لَمْ تَرَهُ الْعُیُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِیَانِ ، وَ لَکِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِیمَانِ ».(7)

ص:550


1- (1) . الأعراف (7):172 و 173.
2- (2) . الأعراف (7):172 و 173.
3- (3) التوحید: 319، ح 1؛ و الکافی: 132/1، ح 7؛ إثبات الهداة: 11/2، ح 19؛ البحار: 334/3، ح 43.
4- (4) الکافی: 12/2، ح 2؛ التوحید: 329، ح 3؛ البحار: 44/67.
5- (5) روم (30):30.
6- (6) التوحید: 330، ح 8؛ بحار الأنوار: 278/3، ح 10.
7- (7) نهج البلاغة: خطبۀ 179.

ای داود! ولایت ما با تاکید هر چه تمام تر در میثاق گرفته شده است».

[454] 16 - ترجمۀ آن در روایت 449 گذشت.

[455] 17 - زراره گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: خداوند نیکویت بدارد، [تفسیر] آیۀ: «سرشتی که خداوند، انسان ها را بر آن آفریده - روم: 30» چیست ؟ فرمود: «آنان را بر یکتاپرستی آفرید، در هنگامی که از آن ها پیمان گرفت که او را پروردگار خویش بشناسند». گفتم: [آیا مردم] به صورت مشاهده با او سخن گفتند [و پیمان بستند]؟ امام علیه السلام سرش را پایین انداخت، آنگاه فرمود: اگر چنین نبود، نمی دانستند پروردگارشان کیست و روزی دهنده شان چه کسی است.

گوییم: فرزند رسول خدا درست می گوید و معنای آن روایت مولایمان امیرالمؤمنین علیه السلام است، وقتی به مردی [یعنی ذِعْلِب] که گفت: ای امیرالمؤمنین! آیا پروردگارت را دیده ای ؟ فرمود: من خدایی را که ندیده باشم نمی پرستم. عرض کرد: چگونه او را دیده ای ؟ فرمود: چشم ها او را با نگریستن ندیده اند، ولی دل ها با حقیقتِ ایمان، او را دیده اند.

ص:551

[456] 18 - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْهُ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللهِ ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ وَ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ ، عَنْ زُرَارَةَ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : حُنَفاءَ لِلّهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ (1) وَ عَنِ الْحَنِیفِیَّةِ ، فَقَالَ : «هِیَ الْفِطْرَةُ اَلَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها، لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللّهِ (2) قَالَ : «فَطَرَهُمُ اللهُ عَلَی الْمَعْرِفَةِ بِهِ ».

قَالَ زُرَارَةُ : وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِذْ أَخَذَ اللهُ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ الْآیَةَ ، قَالَ علیه السلام: «أَخْرَجَ مِنْ ظَهْرِ آدَمَ ذُرِّیَّتَهُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ ، فَخَرَجُوا کَالذَّرِّ فَعَرَّفَهُمْ وَ أَرَاهُمْ نَفْسَهُ ، وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَمْ یَعْرِفْ أَحَدٌ رَبَّهُ ». وَ قَالَ : «قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَی الْفِطْرَةِ ، یَعْنِی عَلَی الْمَعْرِفَةِ ، بِأَنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَالِقُهُ ، فَذَلِکَ قَوْلُهُ : وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللّهُ (3)».(4)

[457] 19 - وَ مِنْ کِتَابِ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الشَّلْمَغَانِیِّ بِإِسْنَادِهِ إِلَی أَبِی هَاشِمٍ ، قَالَ : کُنْتُ عِنْدَ أَبِی مُحَمَّدٍ علیه السلام - یَعْنِی الْعَسْکَرِیَّ - فَسَأَلَهُ مُحَمَّدُ بْنُ صَالِحٍ الْأَرْمَنِیُّ عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا فَقَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ علیه السلام: «ثَبَتَتِ الْمَعْرِفَةُ وَنَسُوا الْمَوْقِفَ وَ سَیَذْکُرُونَهُ [یَوْماً](5) ، وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَمْ یَدْرِ أَحَدٌ مَنْ خَالِقُهُ ، وَ لَا مَنْ رَازِقُهُ ».(6)

ص:552


1- (1) الحج (22):31.
2- (2) الروم (30):30.
3- (3) لقمان (31):25.
4- (4) التوحید: 330، ح 9؛ و الکافی: 12/2، ح 9؛ الوافی: 58/4، ح 5؛ البحار: 279/3، ح 11؛ تفسیر البرهان: 608/2.
5- (5) المختصر: - / «یوماً»؛ از دیگر مصادر روایی اضافه نمودم.
6- (6) المحاسن: 376/1، ح 228 و تفسیر العیاشی: 40/2، ح 112 (از زراره از امام باقر علیه السلام)؛ تفسیر القمی: 248/1 (از ابن مسکان از امام صادق علیه السلام)؛ علل الشرایع: 117، ح 1 (از زراره از امام صادق علیه السلام).

[456] 18 - زراره گوید: از امام باقر علیه السلام در مورد (آیین) حنیف و تفسیر آیۀ: «سرشتی که خداوند، انسان ها را بر آن آفریده - روم: 30» پرسیدم، فرمود: «مراد فطرتی است «که خداوند، انسان ها را بر آن آفریده است و آفرینش خداوند، تغییرناپذیر است» [نیز] فرمود: [یعنی] خداوند خلق را با شناخت خویش [و سرشت خداشناسی] آفریده است».

و زراره گوید: و از امام علیه السلام در مورد تفسیر آیۀ: «و (یاد کن) هنگامی را که پروردگارت از فرزندان آدم، از پُشت (و صُلب) شان، نسل آنان را برگرفت...» پرسیدم، فرمود: «خداوند از صلب آدم ذریه اش را تا روز قیامت خارج کرد، و همانند مور [و ذرّات] خارج شدند، خداوند خود را به آن ها معرفی نمود و خود را به آن ها نمایاند اگر نه این بود هیچ کس خدایش را نمی شناخت.

و امام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: هر مولودی [و نوزادی]، بر فطرت خود، یعنی بر معرفت به این که آفریدگار او، خداوند است، متولّد می شود و این است معنی آیۀ: «و اگر از آن ها بپرسی چه کسی آسمان ها و زمین را آفریده است ؟ حتماً خواهند گفت: الله - لقمان: 25»».

[457] 19 - شلمغانی در کتاب خود به استناد ابی هاشم گوید: خدمت ابا محمّد یعنی امام عسکری علیه السلام بودم، محمّد بن صالح ارمنی در مورد آیۀ: «و (یاد کن) هنگامی را که پروردگارت از فرزندان آدم، از پُشت (و صُلب) شان، نسل آنان را برگرفت و آنان را بر خودشان گواه ساخت (و فرمود:) آیا پروردگار شما نیستم ؟ گفتند: آری، گواهی می دهیم - اعراف: 172» پرسید، حضرت فرمود: «معرفت [و خداشناسی در دل هایشان] استوار شد و موقف [پیمان میثاق] را از یاد بُردند و به زودی، آن را به یاد خواهند آورد و اگر چنین نبود، هیچ کس، خالق خود و روزی رسانِ خود را نمی دانست کیست [و نمی شناخت]».

ص:553

[458] 20 - وَ بِالْإِسْنَادِ إِلَی أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الطُّوسِیِّ ، قَالَ : أَخْبَرَنَا عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ، عَنْ أَبِیهِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ ، عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللهِ ، عَنِ الْمُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِیِّ ، قَالَ : حَدَّثَنَا أَبُو الْفَضْلِ الْمَدَنِیُ ، عَنْ أَبِی مَرْیَمَ الْأَنْصَارِیِّ ، عَنِ الْمِنْهَالِ بْنِ عَمْرٍو، عَنْ زِرِّ بْنِ حُبَیْشٍ ، عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ : سَمِعْتُهُ یَقُولُ : «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا أُدْخِلَ حُفْرَتَهُ أَتَاهُ مَلَکَانِ اسْمُهُمَا مُنْکَرٌ وَ نَکِیرٌ، فَأَوَّلُ مَا یَسْأَلَانِهِ عَنْ رَبِّهِ ثُمَّ عَنْ نَبِیِّهِ ، ثُمَّ عَنْ وَلِیِّهِ ، فَإِنْ أَجَابَ نَجَا، وَ إِنْ لَمْ یُجِبْ عَذَّبَاهُ » فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ : فَمَا حَالُ مَنْ عَرَفَ رَبَّهُ وَ نَبِیَّهُ وَ لَمْ یَعْرِفْ وَلِیَّهُ ؟ فَقَالَ : «مُذَبْذَبٌ لا إِلی هؤُلاءِ وَ لا إِلی هؤُلاءِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِیلاً (1) فَذَلِکَ لَا سَبِیلَ لَهُ .

وَ قَدْ قِیلَ لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم: مَنِ الْوَلِیُّ یَا نَبِیَّ اللهِ ؟ فَقَالَ : وَلِیُّکُمْ فِی هَذَا الزَّمَانِ عَلِیٌّ علیه السلام وَ مِنْ بَعْدِهِ وَصِیُّهُ ، وَ لِکُلِّ زَمَانٍ عَالِمٌ یَحْتَجُّ اللهُ بِهِ لِئَلَّا یَقُولَ کَمَا قَالَ الضُّلَّالُ قَبْلَهُمْ حِینَ فَارَقَتْهُمْ أَنْبِیَاؤُهُمْ رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَیْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آیاتِکَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزی (2) بِمَا کَانَ مِنْ ضَلَالَتِهِمْ وَ هِیَ جَهَالَتُهُمْ بِالْآیَاتِ وَ هُمُ الْأَوْصِیَاءُ، فَأَجَابَهُمُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ : قُلْ کُلٌّ مُتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحابُ الصِّراطِ السَّوِیِّ وَ مَنِ اهْتَدی (3) وَ إِنَّمَا کَانَ تَرَبُّصُهُمْ أَنْ قَالُوا: نَحْنُ فِی سَعَةٍ مِنْ مَعْرِفَةِ الْأَوْصِیَاءِ حَتَّی نَعْرِفَ إِمَاماً، فَعَیَّرَهُمُ اللهُ بِذَلِکَ .

فَالْأَوْصِیَاءُ هُمْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ وُقُوفاً عَلَیْهِ ، لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ ، وَ لَا یَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْکَرَهُمْ وَ أَنْکَرُوهُ ، لِأَنَّهُمْ عُرَفَاءُ اللهِ عَرَّفَهُمْ عَلَیْهِمْ عِنْدَ أَخْذِهِ الْمَوَاثِیقَ عَلَیْهِمْ ، وَ وَصَفَهُمْ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ

ص:554


1- (1) النساء (4):143.
2- (2) طه (20):134.
3- (3) طه (20):135.

کُلاًّ بِسِیماهُمْ (1) وَ هُمُ الشُّهَدَاءُ عَلَی أَوْلِیَائِهِمْ ، وَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم الشَّهِیدُ عَلَیْهِمْ ، أَخَذَ لَهُمْ مَوَاثِیقَ الْعِبَادِ بِالطَّاعَةِ ، وَ أَخَذَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم عَلَیْهِمُ الْمِیثَاقَ بِالطَّاعَةِ ، فَجَرَتْ نُبُوَّتُهُ عَلَیْهِمْ ، وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهِیداً. یَوْمَئِذٍ یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ عَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوّی بِهِمُ الْأَرْضُ وَ لا یَکْتُمُونَ اللّهَ حَدِیثاً (2)».(3)

[458] 20 - ترجمۀ آن در روایت 153 گذشت.

[459] 21 - وَ رَوَیْتُ بِالطَّرِیقِ الْمَذْکُورِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ رحمه الله، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْهَیْثَمِ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام، قَالَ : سَمِعْتُهُ یَقُولُ : «إِنَّ حَدِیثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا ثَلَاثٌ : نَبِیٌّ مُرْسَلٌ ، أَوْ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ ، أَوْ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ . ثُمَّ قَالَ : یَا أَبَا حَمْزَةَ أَ لَا تَرَی أَنَّهُ اخْتَارَ لِأَمْرِنَا مِنَ الْمَلَائِکَةِ : الْمُقَرَّبِینَ ، وَ مِنَ النَّبِیِّینَ : الْمُرْسَلِینَ ، وَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ : الْمُمْتَحَنِینَ ».(4)

[459] 21 - ترجمۀ آن در روایت 357 گذشت.

[460] 22 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ الْبَرْقِیِّ ، عَنِ ابْنِ سِنَانٍ أَوْ غَیْرِهِ یَرْفَعُهُ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «إِنَّ حَدِیثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ ، لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا صُدُورٌ مُنِیرَةٌ ، وَ قُلُوبٌ سَلِیمَةٌ ، وَ أَخْلَاقٌ حَسَنَةٌ ، إِنَّ اللهَ تَعَالَی أَخَذَ مِنْ شِیعَتِنَا الْمِیثَاقَ کَمَا أَخَذَ عَلَی بَنِی آدَمَ حَیْثُ یَقُولُ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ

ص:555


1- (1) الأعراف (7):46.
2- (2) النّساء (4):41-42.
3- (3) بصائر الدّرجات: 498، ح 9؛ کشف المحجة: 273 (از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، با کمی اختلاف)؛ البحار: 233/6، ح 46.
4- (4) بصائر الدّرجات: 25، ح 19؛ البحار: 190/2، ح 23.

ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ فَمَنْ وَفَی لَنَا وَفَی اللهُ لَهُ بِالْجَنَّةِ ، وَ مَنْ أَبْغَضَنَا وَ لَمْ یُؤَدِّ إِلَیْنَا حَقَّنَا فَفِی النَّارِ خَالِداً مُخَلَّداً».(1)

[461] 23 - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ ، عَنْ دَاوُدَ الْعِجْلِیِّ ، عَنْ زُرَارَةَ ، عَنْ حُمْرَانَ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : «إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی حَیْثُ خَلَقَ الْخَلْقَ ، خَلَقَ مَاءً عَذْباً وَ مَاءً مَالِحاً أُجَاجاً، فَامْتَزَجَ الْمَاءَانِ ، فَأَخَذَ طِیناً مِنْ أَدِیمِ الْأَرْضِ فَعَرَکَهُ عَرْکاً شَدِیداً، فَقَالَ لِأَصْحَابِ الْیَمِینِ - وَ هُمْ کَالذَّرِّ یَدِبُّونَ -: إِلَی الْجَنَّةِ بِسَلَامٍ ، وَ قَالَ لِأَصْحَابِ الشِّمَالِ - وَ هُمْ کَالذَّرِّ یَدِبُّونَ - إِلَی النَّارِ وَ لَا أُبَالِی.

ثُمَّ قَالَ : أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنّا کُنّا عَنْ هذا غافِلِینَ ثُمَّ أَخَذَ الْمِیثَاقَ عَلَی النَّبِیِّینَ فَقَالَ : أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ .

ثُمَّ قَالَ : وَ إِنَّ هَذَا مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ وَ عَلِیّاً أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ قَالُوا: بَلَی، فَثَبَتَتْ لَهُمُ النُّبُوَّةُ ، وَ أَخَذَ الْمِیثَاقَ عَلَی أُولِی الْعَزْمِ أَلَا إِنِّی رَبُّکُمْ وَ مُحَمَّدٌ رَسُولِی وَ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَوْصِیَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ وُلَاةُ أَمْرِی، وَ خُزَّانُ عِلْمِی، وَ إِنَّ الْمَهْدِیَّ أَنْتَصِرُ بِهِ لِدِینِی، وَ أُظْهِرُ بِهِ دَوْلَتِی، وَ أَنْتَقِمُ بِهِ مِنْ أَعْدَائِی، وَ أُعْبَدُ بِهِ طَوْعاً وَ کَرْهاً، قَالُوا: أَقْرَرْنَا یَا رَبِّ وَ شَهِدْنَا، وَ لَمْ یَجْحَدْ آدَمُ وَ لَمْ یُقِرَّ، فَثَبَتَتِ الْعَزِیمَةُ لِهَؤُلَاءِ الْخَمْسَةِ فِی الْمَهْدِیِّ ، وَ لَمْ یَکُنْ لِآدَمَ عَزْمٌ عَلَی الْإِقْرَارِ بِهِ وَ هُوَ قَوْلُهُ جَلَّ وَ عَزَّ: وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلی آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً قَالَ : إِنَّمَا یَعْنِی فَتَرَکَ .

ص:556


1- (1) بصائر الدّرجات: 25، ح 20؛ البحار: 190/2، ح 24.

[460] 22 - ترجمۀ آن در روایت 358 گذشت.

[461] 23 - حمران [بن اعین] گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «به راستی که خداوند متعال چون خواست مخلوقات را بیافریند، [نخست] آبی گوارا (و شیرین) و آبی شور و تلخ را آفرید، سپس آن دو آب [به دستور خدا] آمیخته شدند. آنگاه گِلی را از روی صفحۀ زمین برگرفت و آن را مالش داد، - و در حالی که مانند مور به جنبش (و حرکت) در آمدند - [خطاب] به اصحاب یمین فرمود: به سلامت به طرف بهشت بروید و به اصحاب شمال فرمود: به طرف دوزخ بروید و باکی هم ندارم.

آنگاه فرمود: «آیا پروردگار شما نیستم ؟ گفتند: آری، گواهی می دهیم. (این گواهی را گرفت،) تا مبادا روز رستاخیز بگویید: به راستی که ما از این (مطلب)، غافل بودیم - اعراف: 172».

آنگاه از پیغمبران پیمان گرفت وفرمود: مگر من پروردگار شما نیستم و این محمّد، رسول من نیست و این علی، امیر مؤمنان نمی باشد؟ گفتند: چرا، پس نبوّت آن ها پا بر جا شد، و از پیغمبران اولو العزم پیمان گرفت که من پروردگار شمایم و محمّد، رسولم و علی، امیر مؤمنان و اوصیاء بعد از او، والیان امر من و خزانه داران دانش من و اینکه مهدی کسی است که به وسیلۀ او دینم را نصرت دهم، و دولتم را آشکار کنم و از دشمنانم انتقام گیرم و به وسیلۀ اوست که از روی شوق یا اکراه عبادت شوم.

گفتند: پروردگارا! اقرار کردیم و گواهی دادیم، ولی آدم علیه السلام نه انکار کرد و نه اقرار نمود، پس مقام اولو العزمی برای آن پنج تن از جهت مهدی ثابت شد و برای آدم عزمی برای اقرار به آن یافت نشد (از این رو از پیغمبران اولو العزم خارج گشت) اینست معنی آیۀ: «پیش از این، از آدم پیمان گرفته بودیم امّا او فراموش کرد و عزم استواری برای او نیافتیم - طه: 115» و فرمود: مقصود از «نسی» در اینجا «ترک» است (زیرا فراموشی بر پیغمبران روا نیست).

ص:557

ثُمَّ أَمَرَ نَاراً فَأُجِّجَتْ ، فَقَالَ لِأَصْحَابِ الشِّمَالِ : ادْخُلُوهَا فَهَابُوهَا، وَ قَالَ لِأَصْحَابِ الْیَمِینِ : ادْخُلُوهَا، فَدَخَلُوهَا فَکَانَتْ عَلَیْهِمْ بَرْداً وَ سَلَاماً، فَقَالَ أَصْحَابُ الشِّمَالِ : یَا رَبِّ أَقِلْنَا، فَقَالَ : أَقَلْتُکُمْ ، اذْهَبُوا فَادْخُلُوهَا فَهَابُوهَا، فَثَمَّ ثَبَتَتِ الطَّاعَةُ وَ الْمَعْصِیَةُ وَ الْوَلَایَةُ ».(1)

[462] 24 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَی، عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ قَالَ : «أَخْرَجَ اللهُ مِنْ ظَهْرِ آدَمَ ذُرِّیَّتَهُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ هُمْ کَالذَّرِّ، فَعَرَّفَهُمْ نَفْسَهُ ، وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَمْ یَعْرِفْ أَحَدٌ رَبَّهُ ، وَ قَالَ : أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی وَ إِنَّ هَذَا مُحَمَّداً رَسُولِی وَ عَلِیّاً أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ خَلِیفَتِی وَ أَمِینِی».(2)

[463] 25 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنْ سُلَیْمَانَ الْجَعْفَرِیِّ ، قَالَ : کُنْتُ عِنْدَ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام، فَقَالَ : «یَا سُلَیْمَانُ اتَّقِ فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللهِ » فَسَکَتُّ حَتَّی أَصَبْتُ خَلْوَةً ، فَقُلْتُ : جُعِلْتُ فِدَاکَ سَمِعْتُکَ تَقُولُ : «اتَّقِ فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللهِ » قَالَ : «نَعَمْ یَا سُلَیْمَانُ إِنَّ اللهَ خَلَقَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْ نُورِهِ ، وَ صَبَغَهُمْ فِی رَحْمَتِهِ ، وَ أَخَذَ مِیثَاقَهُمْ لَنَا بِالْوَلَایَةِ ، فَالْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ لِأَبِیهِ وَ أُمِّهِ ، أَبُوهُ النُّورُ، وَ أُمُّهُ الرَّحْمَةُ ، وَ إِنَّمَا یَنْظُرُ بِذَلِکَ النُّورِ الَّذِی خُلِقَ مِنْهُ ».(3)

ص:558


1- (1) بصائر الدرجات: 70، ح 2؛ الکافی: 8/2، ح 1؛ تأویل الآیات: 313؛ الوافی: 42/4، ح 15؛ البحار: 279/26، ح 22.
2- (2) بصائر الدرجات: 71، ح 6؛ تفسیر فرات: 149، ح 186؛ إثبات الهداة: 113/3، ح 455؛ البحار: 250/5، ح 41.
3- (3) بصائر الدرجات: 71، ح 6؛ المسائل العکبریة: 94، ح 1؛ وسائل الشیعة: 38/12؛ البحار: 73/64، ح 1.

آنگاه امر فرمود تا آتشی افروخته گشت و به اصحاب شمال فرمود: در آن وارد شوید، آن ها ترسیدند (و پرهیز کردند)، سپس به اصحاب یمین فرمود: داخل شوید، آن ها داخل شدند، پس فرمود: (برای این دسته) «سرد و سلامت باش - انبیاء: 69» آتش (اطاعت کرده و در دم) سرد و سلامت شد. اصحاب شمال گفتند: پروردگارا از (لغزش) ما درگذر، خداوند فرمود: از (لغزش) شما گذشتم، (دوباره) وارد آتش شوید، ایشان رفتند (و نزدیک شدند) ولی باز ترسیدند (و داخل نشدند).

پس در آنجا فرمانبرداری (از دستورات خدا) و نافرمانی (و معصیت) و ولایت پا برجا گشت».

[462] 24 - مشابه آن [به اسنادی دیگر] در احادیث: 443، 450 و 457 ترجمه شده است.

[463] 25 - سلیمان جعفری گوید: خدمت امام کاظم علیه السلام بودم، فرمود: «ای سلیمان! بترس از درون بینی مؤمن؛ زیرا او با نور خدا می نگرد». من چیزی نگفتم تا این که خلوتی دست داد و عرض کردم: فدایت شوم، از شما شنیدم که می فرمایید: بترس از درون بینی [و شناخت باطنی] مؤمن؛ زیرا او با نور خدا می نگرد؟ فرمود: «آری، ای سلیمان. خداوند مؤمنان را از نور خویش آفرید و آنان را در رحمت خود غوطه ور ساخت و از آنان نسبت به ولایت ما پیمان گرفت و مؤمن برادر پدری و مادری مؤمن است. پدرش نور است و مادرش رحمت. و او با آن نوری که از آن آفریده شده است، می نگرد».(1)

ص:559


1- (1) علامۀ مجلسی رحمه الله در شرح این روایت گوید: فراست کامل، مخصوص مؤمنان کامل، یعنی امامان علیهم السلام، است؛ آنان همچنان که در کتاب امامت گذشت، کلیه مؤمنان و منافقان را از سیما و قیافه شان می شناسند. و دیگر مؤمنان به اندازه ایمانشان، از فراست برخوردارند. «خلق المؤمن من نوره» یعنی آنان را از یک روح پاک و روشن گشته به نور خدا، یا از سرشتی اندوخته [در خزانه الهی] و متناسب با سرشت امامانشان علیهم السلام آفرید. «و صبغهم» یعنی آنان را غوطه ور ساخت یا رنگ کرد. «فی رحمته» یا کنایه از این است که آنان را قابل و پذیرای رحمتهای ویژه خویش گردانید و یا کنایه است از تعلّق روح پاک، که جایگاه رحمت می باشد. «ابوه النور و امّه الرحمة» نوعی استعاره است. یعنی از شدّت ارتباطش با انوار و رحمت های خدا، گویی پدرش نور است و مادرش رحمت. یا نور کنایه از طینت است و رحمت کنایه از روح یا بر عکس». (البحار: 73/64، ذیل ح 1)

[464] 26 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لَنَا شِیعَةً فَجَعَلَهُمْ مِنْ نُورِهِ ، وَ صَبَغَهُمْ فِی رَحْمَتِهِ ، وَ أَخَذَ مِیثَاقَهُمْ لَنَا بِالْوَلَایَةِ عَلَی مَعْرِفَتِهِ یَوْمَ عَرَّفَهُمْ نَفْسَهُ ، فَهُوَ الْمُتَقَبِّلُ مِنْ مُحْسِنِهِمْ ، وَ الْمُتَجَاوِزُ عَنْ مُسِیئِهِمْ ، مَنْ لَمْ یَلْقَ اللهَ بِمَا هُوَ عَلَیْهِ لَمْ یَتَقَبَّلْ مِنْهُ حَسَنَةً ، وَ لَمْ یَتَجَاوَزْ عَنْهُ سَیِّئَةً ».(1)

[465] 27 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ ، عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجُعْفِیِّ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام، وَ عَنْ عُقْبَةَ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْخَلْقَ ، فَخَلَقَ مَنْ أَحَبَّ مِمَّا أَحَبَّ ، وَ کَانَ مَا أَحَبَّ أَنْ یَخْلُقَهُ مِنْ طِینَةِ الْجَنَّةِ ، وَ خَلَقَ مَنْ أَبْغَضَ مِمَّا أَبْغَضَ ، وَ کَانَ مَا أَبْغَضَ أَنْ یَخْلُقَهُ مِنْ طِینَةِ النَّارِ، ثُمَّ بَعَثَهُمْ فِی الظِّلَالِ ». قَالَ : قُلْتُ : أَیُّ شَیْ ءٍ الظِّلَالُ ؟ قَالَ : «أَ لَمْ تَرَ ظِلُّکَ فِی الشَّمْسِ شَیْ ءٌ وَ لَیْسَ بِشَیْ ءٍ.

ثُمَّ بَعَثَ فِیهِمُ النَّبِیِّینَ یَدْعُونَهُمْ إِلَی الْإِقْرَارِ بِاللهِ وَ هُوَ قَوْلُهُ : وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللّهُ (2) ثُمَّ دَعَاهُمْ إِلَی الْإِقْرَارِ بِالنَّبِیینَ ، فَأَقَرَّ بَعْضُهُمْ وَ أَنْکَرَ بَعْضُهُمْ ، ثُمَ دَعَاهُمْ إِلَی وَلَایتِنَا فَأَقَرَّ بِهَا وَ اللهِ مَنْ أَحَبَّ ، وَ أَنْکَرَهَا مَنْ أَبْغَضَ وَ هُوَ قَوْلُهُ : فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ (3)». ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: «کَانَ التَّکْذِیبُ ثَمَّ ».4

ص:560


1- (1) بصائر الدرجات: 80، ح 3؛ البحار: 74/64، ح 3.
2- (2) الزخرف (43):87.
3- (3) یونس (10):74.

[464] 26 - محمّد بن سلیمان به نقل از پدرش گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «خداوند برای ما اهل بیت شیعیانی قرار داد و آن ها را از نور خود آفرید و در رحمت خود، غوطه ور ساخت و در آن روز که خود را به آنان شناسانْد، از آنان بر ولایت ما و معرفت خودش پیمان گرفت. او از نیکوکاران آن ها قبول می کند و از بدکاران آن ها در می گذرد، هر کس بدون ایمان در پیشگاه خداوند حاضر گردد یک کار خوب از او قبول نمی گردد و یک گناهش بخشوده نمی شود».

[465] 27 - عقبه گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «به راستی که خداوند متعال خلائق را آفرید، و هر مخلوقی را که دوست می داشت از ماده ای که دوست داشت آفرید، از این جهت آنان [محبوبین] را از سرشت بهشت آفرید. و کسانی را مورد بغضش بودند از ماده ای که دوست نداشت آفرید، از این رو آنان را از سرشت و طینت دوزخ آفرید، سپس آن ها را در ظلال [ذر یا اشباح] برانگیخت».

عقبه گوید: عرض کردم: ظلال چیست ؟ فرمود: «آیا سایه ات را در آفتاب نمی بینی (و خیال می کنی که) آن چیزی هست در حالی که آن چیزی نیست.(1)

آنگاه خداوند از میان آن خلائق پیامبران را مبعوث ساخت و آن ها را دعوت نمود که اقرار به او کنند و این است معنی آیۀ: «و اگر از آن ها بپرسی چه کسی آنان را آفریده، حتماً می گویند: خدا - زخرف: 87» آنگاه خداوند خلائق را دعوت کرد که به پیامبران اقرار کنند، بعضی اقرار و برخی انکار نمودند، آنگاه به ولایت ما دعوتشان کرد، به خدا آن ها که محبوب خدا بودند، اقرار و آنان که مبغوض بودند، انکار کردند و این است معنی آیۀ: «به آنچه از پیش (در عالم ذر) تکذیب کرده اند، ایمان نخواهند آورد - یونس: 74».

ص:561


1- (1) یعنی چیزیست که از خود شخصیت و استقلال ندارد و این تنظیریست برای عالم مثال یا عالم ارواح یا عالم ذر. (علامه مصطفوی)

[466] 28 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ نُعَیْمٍ الصَّحَّافِ ، قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: فَمِنْکُمْ کافِرٌ وَ مِنْکُمْ مُؤْمِنٌ (1) فَقَالَ : «عَرَفَ اللهُ - وَ اللهِ - إِیمَانَهُمْ بِوَلَایَتِنَا وَ کُفْرَهُمْ بِهَا، یَوْمَ أَخَذَ اللهُ عَلَیْهِمُ الْمِیثَاقَ فِی صُلْبِ آدَمَ وَ هُمْ ذَرٌّ».(2)

[467] 29 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ ، عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ ، عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِیِّ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «إِنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم قَالَ : إِنَّ اللهَ مَثَّلَ لِی أُمَّتِی فِی الطِّینِ وَ عَلَّمَنِی أَسْمَاءَهُمْ کُلَّهَا کَمَا عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها (3) ، فَمَرَّ بِی أَصْحَابُ الرَّایَاتِ فَاسْتَغْفَرْتُ لِعَلِیٍّ علیه السلام وَ شِیعَتِهِ .

إِنَّ رَبِّی وَعَدَنِی فِی شِیعَةِ عَلِیٍّ علیه السلام خَصْلَةً ، قِیلَ : یَا رَسُولَ اللهِ وَ مَا هِیَ ؟ قَالَ : الْمَغْفِرَةُ لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ وَ اتَّقَی، لَا یُغَادِرُ مِنْهُمْ صَغِیرَةً وَ لَا کَبِیرَةً وَ لَهُمْ تُبَدَّلُ السَّیِّئَاتُ حَسَنَاتٍ ».(4)

[468] 30 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «إِنَّ بَعْضَ قُرَیْشٍ قَالَ لِرَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: بِأَیِّ شَیْ ءٍ سَبَقْتَ الْأَنْبِیَاءَ وَ أَنْتَ بُعِثْتَ آخِرَهُمْ وَ خَاتَمَهُمْ ؟ قَالَ : إِنِّی کُنْتُ أَوَّلَ مَنْ آمَنَ بِرَبِّی، وَ أَوَّلَ مَنْ أَجَابَ حَیْثُ أَخَذَ اللهُ تَعَالَی مِیثَاقَ النَّبِیِّینَ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی وَ کُنْتُ أَنَا أَوَّلَ نَبِیٍّ قَالَ بَلَی، فَسَبَقْتُهُمْ بِالْإِقْرَارِ بِاللهِ ».(5)

ص:562


1- (1) التغابن (64):2.
2- (2) بصائر الدّرجات: 81، ح 2؛ و الکافی: 413/1، ح 4؛ تفسیر القمی: 371/2؛ البحار: 371/21، ح 50.
3- (3) البقره (2):30.
4- (4) بصائرالدرجات: 86، ح 11؛ الکافی: 443/1، ح 15؛ دعائم الإسلام: 75/1؛ تأویل الآیات: 380؛ البحار: 154/17، ح 59.
5- (5) بصائر الدرجات: 83، ح 2؛ الکافی: 441/1، ح 6 و 10/2، ح 1؛ البحار: 353/16، ح 36؛ تفسیر البرهان: 606/2، ح 1.

آنگاه امام باقر علیه السلام فرمود: [مقصود] تکذیب آن ها در آنجا (عالم ذر) بود».

[466] 28 - حسین بن نعیم صحّاف گوید: از امام صادق علیه السلام در مورد تفسیر آیۀ: «برخی از شما مؤمن و برخی کافرند - تغابن: 2» پرسیدم، فرمود: «به خدا سوگند، خداوند روزی که مردم همانند مور [در عالم ذر] در صُلب آدم علیه السلام بودند، ایمان و کفر آن ها را با ولایت ما شناخت (پس ولایت ما را در هر کس دید مؤمنش دانست و در آنکه ندید کافرش شناخت)».

[467] 29 - محمّد حلبی به نقل از امام صادق علیه السلام گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «همانا خداوند امّت مرا در گِل [عالم سرشت] برایم مجسّم نمود، و نام های همۀ افراد امّتم را به من آموخت، همان گونه که «تمام اسماء را به آدم تعلیم داد - بقره: 2». پس پرچمداران از برابر من گذشتند و من برای علی علیه السلام و شیعیان او آمرزش خواستم.

همانا پروردگارم در بارۀ شیعیان علی علیه السلام یک وعده به من داده است». کسی گفت: ای فرزند رسول خدا! آن وعده چیست ؟ فرمود: «هر کدام از آن ها ایمان بیاورند و تقوی پیشه کنند، هیچ گناه کوچک و بزرگی از آن ها باقی نگذاشته [و همه آمرزیده می گردد]، و بدی های آن ها به خوبی تبدیل می شود».

[468] 30 - ترجمۀ آن در حدیث 445 گذشت.

ص:563

[469] 31 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ ، عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ ، عَنْ عَبْدِ الرَّحِیمِ الْقَصِیرِ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : «قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: إِنَّ أُمَّتِی عُرِضَتْ عَلَیَّ عِنْدَ الْمِیثَاقِ ، فَکَانَ أَوَّلَ مَنْ آمَنَ بِی وَ صَدَّقَنِی عَلِیٌّ علیه السلام، وَ کَانَ أَوَّلَ مَنْ آمَنَ بِی وَ صَدَّقَنِی حَیْثُ بُعِثْتُ فَهُوَ الصِّدِّیقُ الْأَکْبَرُ».(1)

[470] 32 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ جَبَلَةَ ، عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ، عَنْ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ جَدِّهِ علیهم السلام قَالَ : «قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: یَا عَلِیُّ لَقَدْ مُثِّلَتْ لِی أُمَّتِی فِی الطِّینِ حَتَّی رَأَیْتُ صَغِیرَهُمْ وَ کَبِیرَهُمْ أَرْوَاحاً قَبْلَ أَنْ یُخْلَقَ الْأَجْسَادُ، وَ إِنِّی مَرَرْتُ بِکَ وَ بِشِیعَتِکَ فَاسْتَغْفَرْتُ لَکُمْ ، فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام: یَا نَبِیَّ اللهِ زِدْنِی فِیهِمْ ، قَالَ : نَعَمْ ، یَا عَلِیُّ تَخْرُجُ أَنْتَ وَ شِیعَتُکَ مِنْ قُبُورِکُمْ وَ وُجُوهُکُمْ کَالْقَمَرِ لَیْلَةَ الْبَدْرِ، قَدْ فُرِّجَتْ عَنْکُمُ الشَّدَائِدُ، وَ ذَهَبَتْ عَنْکُمُ الْأَحْزَانُ ، تَسْتَظِلُّونَ تَحْتَ الْعَرْشِ ، یَخَافُ النَّاسُ وَ لَا تَخَافُونَ ، وَ یَحْزَنُ النَّاسُ وَ لَا تَحْزَنُونَ ، وَ تُوضَعُ لَکُمْ مَائِدَةٌ وَ النَّاسُ فِی الْحِسَابِ (2)».(3)

[471] 33 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَعْمَرٍ، عَنْ أَبِیهِ ، قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: هذا نَذِیرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولی (4) قَالَ : «یَعْنِی مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله و سلم حَیْثُ دَعَاهُمْ إِلَی الْإِقْرَارِ بِاللهِ فِی الذَّرِّ الْأَوَّلِ ».(5)

ص:564


1- (1) بصائر الدرجات: 84، ح 2؛ البحار: 226/38، ح 30.
2- (2) فضائل الشیعة وبرخی مصادر دیگر روایی: «و الناس فی المحاسبة».
3- (3) بصائر الدرجات: 84، ح 5؛ فضائل الشیعة: 32، ح 27؛ إرشاد القلوب: 293/2؛ البحار: 37/65، ح 50.
4- (4) النجم (53):56.
5- (5) بصائر الدرجات: 84، ح 6؛ تفسیر القمی: 340/2؛ البحار: 250/5، ح 42؛ تفسیر نور الثقلین: 173/5، ح 109.

[469] 31 - عبدالرحیم قصیر به نقل از امام باقر علیه السلام گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «همانا امّتم، هنگام پیمان گرفتن [در عالم ذر] بر من عرضه شده است، و علی علیه السلام نخستین کسی بود که به من ایمان آورد و مرا آنگاه که بر انگیخته شدم، تصدیقم نمود، پس اوست بزرگ ترین مؤمن راستین».

[470] 32 - امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارش از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرده که آن حضرت خطاب به حضرت علی علیه السلام فرمود: «ای علی! امّت من آنگاه که در گل [عالم سرشت] بودند برایم ظاهر شدند تا این که کوچک و بزرگ آن ها را مشاهده کردم. [آن ها] ارواحی بودند که هنوز اجسامشان آفریده نشده بود، من بر تو و شیعیانت گذشتم و برای شما طلب آمرزش کردم. علی علیه السلام عرض کرد: ای رسول خدا، در مورد آن ها (شیعیانم) بیشتر بگویید، فرمود: ای علی، تو و شیعیانت از قبر بیرون می آیید، در حالی که چهره هایتان همچون ماه تابان می باشد و سختی ها از شما بیرون شده و اندوهی نخواهید داشت و در زیر سایه عرش الهی قرار می گیرید. مردم می ترسند و شما هراسی ندارید. مردم اندوهناک هستند و شما حزن و اندوهی ندارید. برای شما سفره های غذا می گسترانند، در حالی که مردم گرفتار حسابند».

[471] 33 - معمر گوید: از امام صادق علیه السلام در مورد تفسیر آیۀ: «این بیم دهنده ای از بیم دهندگان پیشین است - نجم: 56» پرسیدم، فرمود: «یعنی محمّد صلی الله علیه و آله و سلم زمانی که در عالم ذرّ نخستین، خلائق را به اقرار به خداوند دعوت نمود».

ص:565

[472] 34 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «إِنَّ رَجُلًا جَاءَ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام - وَ هُوَ مَعَ أَصْحَابِهِ - فَسَلَّمَ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ : أَنَا وَ اللهِ أُحِبُّکَ وَ أَتَوَلَّاکَ ، فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: کَذَبْتَ مَا أَنْتَ کَمَا قُلْتَ ، قَالَ : بَلَی وَ اللهِ إِنِّی أُحِبُّکَ وَ(1) أَتَوَلَّاکَ ، فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: کَذَبْتَ مَا أَنْتَ کَمَا قُلْتَ ، إِنَّ اللهَ خَلَقَ الْأَرْوَاحَ قَبْلَ الْأَبْدَانِ بِأَلْفَیْ عَامٍ ثُمَّ عَرَضَ عَلَیْنَا الْمُحِبَّ لَنَا، فَوَ اللهِ مَا رَأَیْتُ رُوحَکَ فِیمَنْ عَرَضَ عَلَیْنَا فَأَیْنَ کُنْتَ ؟ قَالَ : فَسَکَتَ الرَّجُلُ عِنْدَ ذَلِکَ وَ لَمْ یُرَاجِعْهُ ».(2)

[473] 35 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِیرٍ، عَنْ آدَمَ أَبِی الْحُسَیْنِ ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ ، عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «جَاءَ رَجُلٌ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَقَالَ : یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ اللهِ إِنِّی لَأُحِبُّکَ ، فَقَالَ لَهُ : کَذَبْتَ ، فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ : سُبْحَانَ اللهِ کَأَنَّکَ تَعْرِفُ مَا فِی نَفْسِی، قَالَ : فَغَضِبَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام - وَ کَانَ یَخْرُجُ مِنْهُ الْحَدِیثُ الْعَظِیمُ عِنْدَ الْغَضَبِ (3)- قَالَ :

فَرَفَعَ یَدَهُ إِلَی السَّمَاءِ وَ قَالَ : کَیْفَ لَا یَکُونُ ذَلِکَ وَ هُوَ رَبُّنَا تَبَارَکَ وَ تَعَالَی خَلَقَ الْأَرْوَاحَ قَبْلَ الْأَبْدَانِ بِأَلْفَیْ عَامٍ ، ثُمَّ عَرَضَ عَلَیْنَا الْمُحِبَّ مِنَ الْمُبْغِضِ ، فَوَ اللهِ مَا رَأَیْتُکَ فِیمَنْ أَحَبَّنَا فَأَیْنَ کُنْتَ ؟».(4)

ص:566


1- (1) المختصر: - / «و». آن را از بصائر اضافه نمودم.
2- (2) بصائر الدرجات: 86، ح 1؛ الکافی: 438/1، ح 1؛ البحار: 119/26، ح 5؛ تفسیر نور الثقلین: 95/2، ح 346.
3- (3) البصائر: - / «و کان یخرج - إلی - عند الغضب».
4- (4) بصائر الدرجات: 89، ح 8؛ البحار: 119/26، ح 4 و 136/58، ح 12.

[472] 34 - صالح بن سهل گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «مردی خدمت امیر المؤمنین علیه السلام آمد و آن حضرت همراه اصحابش بود، بر آن حضرت سلام کرد و گفت: به خدا من شما را دوست دارم و به شما عشق می ورزم. امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمود: دروغ می گویی، تو آن گونه که گویی نیستی، [بار دیگر آن مرد] گفت: نه، به خدا من شما را دوست دارم و به شما عشق می ورزم. و حضرت [نیز دوباره] به او فرمود: دروغ می گویی، تو آن گونه که گویی نیستی، خداوند روح ها [ی مردم] را دو هزار سال پیش از بدن هایشان آفرید و آن گاه، دوستداران ما را بر ما عرضه کرد. به خدا، روح تو را در میان کسانی که به ما عرضه شدند، ندیدم. تو کجا بودی ؟ مرد، ساکت شد و [کلامش را] تکرار نکرد».

[473] 35 - اسماعیل بن ابی حمزه به نقل از یکی از اصحاب گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «مردی خدمت امیر المؤمنین علیه السلام آمد و عرض کرد: ای امیر المؤمنین! به خدا سوگند من شما را دوست می دارم. حضرت فرمود: دروغ می گویی. آن مرد گفت: سبحان اللَّه! گویا از دلم خبر داری ؟ گوید: امیرالمؤمنین علیه السلام در حالی که خشمگین شده، دست مبارک خود را به آسمان بالا برده و فرمود: چگونه اینطور نباشد در حالی که خداوند متعال روح ها [ی مردم] را دو هزار سال پیش از بدن هایشان آفرید و سپس دوستان ما را از دشمنان [جدا کرده و] بر ما عرضه کرد، به خدا قسم تو را در میان دوستان خویش ندیدم، تو کجا بودی ؟!».

ص:567

[474] 36 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ جَمِیعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ ، عَنْ بُکَیْرِ بْنِ أَعْیَنَ ، قَالَ : کَانَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ : «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَخَذَ مِیثَاقَ شِیعَتِنَا بِالْوَلَایَةِ لَنَا وَ هُمْ ذَرٌّ، یَوْمَ أَخَذَ الْمِیثَاقَ عَلَی الذَّرِّ بِالْإِقْرَارِ لَهُ بِالرُّبُوبِیَّةِ وَ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم بِالنُّبُوَّةِ ، وَعَرَضَ اللهُ تَعَالَی عَلَی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم أُمَّتَهُ فِی الطِّینِ وَ هُمْ أَظِلَّةٌ ، وَ خَلَقَهُمْ مِنَ الطِّینَةِ الَّتِی خَلَقَ مِنْهَا آدَمَ علیه السلام، وَ خَلَقَ اللهُ أَرْوَاحَ شِیعَتِنَا قَبْلَ أَبْدَانِهِمْ بِأَلْفَیْ عَامٍ ، وَ عَرَضَهُمْ عَلَیْهِ وَ عَرَّفَهُمْ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ عَرَّفَهُمْ عَلِیّاً علیه السلام، وَ نَحْنُ نَعْرِفُهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ (1)».(2)

[475] 37 - مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَمَّادٍ الْکُوفِیِّ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ نَصْرِ بْنِ مُزَاحِمٍ ، عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ، عَنْ جَابِرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام، قَالَ : «إِنَّ اللهَ أَخَذَ مِیثَاقَ شِیعَتِنَا مِنْ صُلْبِ آدَمَ ، فَنَعْرِفُ بِذَلِکَ حُبَّ الْمُحِبِّ وَ إِنْ أَظْهَرَ خِلَافَ ذَلِکَ بِلِسَانِهِ ، وَ نَعْرِفُ بُغْضَ الْمُبْغِضِ وَ إِنْ أَظْهَرَ حُبَّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ ».(3)

[476] 38 - عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ، عَنْ یَحْیَی الْحَلَبِیِ ، عَنِ ابْنِ سِنَانٍ : فِی قَوْلِهِ سُبْحَانَهُ : وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی . قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «أَوَّلُ مَنْ سَبَقَ إِلَی بَلی رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم، وَ ذَلِکَ أَنَّهُ کَانَ أَقْرَبَ الْخَلْقِ إِلَی اللهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی، وَ کَانَ بِالْمَکَانِ الَّذِی قَالَ لَهُ جَبْرَئِیلُ لَمَّا أُسْرِیَ بِهِ إِلَی السَّمَاءِ: تَقَدَّمْ یَا مُحَمَّدُ فَقَدْ وَطِئْتَ مَوْطِئاً لَمْ یَطَأْهُ

ص:568


1- (1) محمّد (47):30.
2- (2) بصائر الدّرجات: 109، ح 1؛ المحاسن: 227/1، ح 16؛ الکافی: 437/1، ح 9؛ الوافی: 493/3، ح 3؛ البحار: 250/5، ح 43.
3- (3) بصائر الدرجات: 90، ح 3؛ الإختصاص: 278؛ البحار: 120/26، ح 8.

[474] 36 - بکیر بن اعین گوید: امام باقر علیه السلام می فرمود: «همانا خداوند از شیعیان ما برای ولایت ما آنگاه که همانند مور [یعنی در عالم ذر] بودند، عهد و پیمان گرفت، [همان] روزی که در عالم ذر برای ربوبیت خویش و نبوّت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم پیمان گرفت، و خداوند در عالم مجردات [و سایه ها] بر حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم امتش را در گل [عالم سرشت] عرضه کرد، و سرشت آن ها را از همان سرشت حضرت آدم علیه السلام آفرید. و خداوند ارواح شیعیان ما را دو هزار سال پیش از بدن هایشان آفرید و آن ها را بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عرضه داشت و به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت علی علیه السلام آن ها را معرّفی کرد [شناساند]، ما آن ها را با آهنگ گفتارشان می شناسیم».

[475] 37 - جابر گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «خداوند پیمان [امامت ما را از] شیعیانمان از صلب آدم گرفت و ما بدین وسیله دوستان خود را می شناسیم اگرچه بر زبان خلاف آن را اظهار کند، و دشمنان خود را گرچه اظهار محبّت با ما بکند».

[476] 38 - ابن سنان گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر آیۀ: «و (یاد کن) هنگامی را که پروردگارت از فرزندان آدم، از پُشت (و صُلب) شان، نسل آنان را برگرفت و آنان را بر خودشان گواه ساخت (و فرمود:) آیا پروردگار شما نیستم ؟ گفتند: آری» فرمود: «رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نخستین کسی بود که به [گفتن] آری [بر دیگران] پیشی گرفت، چون او مقرّب ترین آفریدۀ خداوند تبارک و تعالی بود. و آن در همان مکانی [انتهای آسمان هفتم] بود که جبرئیل در شبی که پیامبر به آسمان ها برده شد (شب معراج) به حضرت گفت: جلوتر برو ای محمّد، در جایی قدم گذاشتی که هیچ فرشتۀ مقرّب و پیامبر مرسلی قدم نگذاشته است. و اگر روح و جان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از آن مکان نبود قادر نبود که جبرئیل آن را به پیامبر برساند و آن از جانب خداوند متعال بود، همان گونه که خداوند می فرماید: «فاصله او (با پیامبر) به اندازه فاصله دو کمان یا کمتر بود -

ص:569

مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ ، وَ لَوْ لَا أَنَّ رُوحَهُ وَ نَفْسَهُ کَانَتْ مِنْ ذَلِکَ الْمَکَانِ لَمَا قَدَرَ أَنْ یَبْلُغَهُ ، فَکَانَ مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ کَمَا قَالَ اللهُ تَعَالَی: قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی (1) أَیْ بَلْ أَدْنَی، فَلَمَّا خَرَجَ الْأَمْرُ مِنَ اللهِ تَعَالَی وَقَعَ إِلَی أَوْلِیَائِهِ علیهم السلام.

قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: کَانَ الْمِیثَاقُ مَأْخُوذاً عَلَیْهِمْ للهِ بِالرُّبُوبِیَّةِ وَ لِرَسُولِهِ بِالنُّبُوَّةِ وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ علیهم السلام بِالْإِمَامَةِ ، فَقَالَ : أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ وَ مُحَمَّدٌ نَبِیَّکُمْ وَ عَلِیٌّ إِمَامَکُمْ وَ الْأَئِمَّةُ الْهَادُونَ أَئِمَّتَکُمْ ؟ فَقَالُوا: بَلی ، فَقَالَ اللهُ تَعَالَی: أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ - أَیْ لِئَلَّا تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیَامَةِ - إِنّا کُنّا عَنْ هذا غافِلِینَ (2) فَأَوَّلُ مَا أَخَذَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْمِیثَاقُ عَلَی الْأَنْبِیَاءِ لَهُ بِالرُّبُوبِیَّةِ وَ هُوَ قَوْلُهُ : وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثاقَهُمْ فَذَکَرَ جُمْلَةَ الْأَنْبِیَاءِ ثُمَّ أَبْرَزَ أَفْضَلَهُمْ بِالْأَسَامِی، فَقَالَ : وَ مِنْکَ یَا مُحَمَّدُ، فَقَدَّمَ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله و سلم لِأَنَّهُ أَفْضَلُهُمْ ، وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی وَ عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ (3) ، فَهَؤُلَاءِ الْخَمْسَةُ أَفْضَلُ الْأَنْبِیَاءِ وَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم أَفْضَلُهُمْ .

ثُمَّ أَخَذَ بَعْدَ ذَلِکَ مِیثَاقَ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم عَلَی الْأَنْبِیَاءِ بِالْإِیمَانِ بِهِ وَ عَلَی أَنْ یَنْصُرُوا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَقَالَ وَ إِذْ أَخَذَ اللّهُ مِیثاقَ النَّبِیِّینَ لَما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ حِکْمَةٍ ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ - یَعْنِی رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم - لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ یَعْنِی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام تُخْبِرُوا أُمَمَکُمْ بِخَبَرِهِ وَ خَبَرِ وَلِیِّهِ مِنَ الْأَئِمَّةِ علیهم السلام».(4)

ص:570


1- (1) النجم (53):9.
2- (2) الأعراف (7):172.
3- (3) الأحزاب (33):7.
4- (4) تفسیر القمی: 246/1؛ البحار: 236/5، ح 12؛ تفسیر البرهان: 608/2، ح 11.

نجم: 9» یعنی بلکه کمتر، و هنگامی که امری از جانب خداوند صادر شود به اولیائش علیهم السلام می رسد.

امام صادق علیه السلام فرمود: پیمان گرفته شده [از خلائق در عالم ذر]، ربوبیت برای خدا و نبوّت برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امامت برای امیرالمؤمنین علیه السلام و ائمّه علیهم السلام بود. خداوند فرمود: «آیا من خدای شما نیستم» و محمّد صلی الله علیه و آله و سلم پیامبر شما و علی علیه السلام امامتان و امام های راهنما ائمۀ شما؟ «گفتند: آری». و خداوند [این گواهی را گرفت] «تا مبادا روز قیامت مدّعی نشوید که ما از این (مطلب) غافل بودیم». پس نخستین پیمانی که خداوند گرفت از انبیاء در بارۀ ربوبیت خویش بود این آیه همان مطلب است: «و [یاد کن] هنگامی را که از پیامبران پیمان گرفتیم - احزاب: 7» و گروهی از پیامبران را یادآوری نموده و برترین آن ها را را با نام ذکر کرده است و فرمود: «و از تو» ای محمّد؛ و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را بر دیگران مقدّم داشته چون او از همۀ پیامبران برتر است «و از نوح و ابراهیم و موسی و عیسی بن مریم - احزاب: 7» و این پنج نفر، برترین پیامبرانند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برترین آن ها است.

پس از این [میثاق، خداوند] از پیامبران در مورد ایمان به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و این که علی بن ابی طالب علیه السلام را یاری کنند، پیمان گرفت و فرمود: «و [یاد کنید] هنگامی که خدا از همۀ پیامبران پیمان گرفت که: هرگاه کتاب و حکمت به شما بخشیدم، سپس پیامبری برای شما آمد - آل عمران: 81» که منظور رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است «حتماً باید به او ایمان آورید و او را یاری نمائید» یعنی امیر المؤمنین صلوات الله علیه را، [که] به امّت خود خبر [فضائل و وجود] ایشان و ائمّه را اطلاع دهند».

ص:571

[477] 39 - عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ مُسْکَانَ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام، وَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ : لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ : «مَا بَعَثَ اللهُ نَبِیّاً مِنْ لَدُنْ آدَمَ فَهَلُمَّ جَرّاً إِلَّا وَ یَرْجِعُ إِلَی الدُّنْیَا فَیُقَاتِلُ وَ یَنْصُرُ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام، ثُمَّ أَخَذَ أَیْضاً مِیثَاقَ الْأَنْبِیَاءِ عَلَی رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم فَقَالَ قُلْ - یَا مُحَمَّدُ - آمَنّا بِاللّهِ وَ ما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ عَلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِیَ مُوسی وَ عِیسی وَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (1)».(2)

[478] 40 - عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی قُلْتُ : مُعَایَنَةً کَانَ هَذَا؟

قَالَ : «نَعَمْ ، فَثَبَتَتِ الْمَعْرِفَةُ وَ نَسُوا الْمَوْقِفَ وَ سَیَذَکُرُونَهُ ، وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَمْ یَدْرِ أَحَدٌ مَنْ خَالِقُهُ وَ رَازِقُهُ ، فَمِنْهُمْ مَنْ أَقَرَّ بِلِسَانِهِ فِی الذَّرِّ وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِقَلْبِهِ ، فَقَالَ اللهُ تَعَالَی: فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ (3)».(4)

[479] 41 - عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللهِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَعْمَرٍ، عَنْ أَبِیهِ ، قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : هذا نَذِیرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولی قَالَ : «إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَمَّا ذَرَأَ الْخَلْقَ

ص:572


1- (1) آل عمران (3):84.
2- (2) تفسیر القمی: 247/1؛ تفسیر العیاشی: 181/1، ح 76 (به سندی دیگر با اختلاف)؛ البحار: 236/5، ح 13.
3- (3) الأعراف (7):101.
4- (4) تفسیر القمی: 248/1؛ البحار: 237/5، ح 14.

[477] 39 - ابوبصیر گوید: امام باقر علیه السلام در تفسیر آیۀ: «حتماً باید به او ایمان آورید و او را یاری نمائید - آل عمران: 81» فرمود: «خداوند هیچ پیامبری از زمان حضرت آدم علیه السلام تا امروز را بر نینگیخت (و نفرستاد) مگر این که [در هنگام رجعت آن پیامبر] برای مبارزه به دنیا برمی گردد و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمؤمنین علیه السلام را یاری می کند، سپس [خداوند در عالم ذر] از پیامبران برای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پیمان گرفت و فرمود: ای محمّد! «بگو: به خدا و آنچه بر ما و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نوادگان [دارای نبوّت او] نازل شد و آنچه به موسی و عیسی و پیامبران از سوی پروردگارشان داده شد ایمان آورده ایم میان هیچ یک از آن ها فرق نمی گذاریم و ما فرمانبردار اوییم - آل عمران: 84»».

[478] 40 - ابن مسکان گوید: از امام صادق علیه السلام دربارۀ آیۀ: «و (یاد کن) هنگامی را که پروردگارت از فرزندان آدم، از پُشت (و صُلب) شان، نسل آنان را برگرفت و آنان را بر خودشان گواه ساخت (و فرمود:) آیا پروردگار شما نیستم ؟ گفتند: آری - اعراف: 172» پرسیدم که آیا [این واقعه]، به صورت مشاهده [و رو در رو] بوده است ؟

فرمود: «آری، شناخت، صورت گرفت، ولی آن جایگاه را از یاد بردند و به زودی، به یاد خواهند آورد و اگر آن (پیمان خداشناسی) نبود، هیچ کس نمی دانست که آفریدگار و روزی دهنده اش چه کسی است. پس برخی از آن ها (ذریۀ آدم)، در عالم ذرّ به زبان اقرار کردند، ولی به دل ایمان نیاوردند، از این روست که خدا فرمود: «آنان به آنچه پیش تر تکذیب کرده بودند، ایمان نمی آوردند - اعراف: 101»».

[479] 41 - مَعمر گوید: از امام صادق علیه السلام در مورد آیۀ: «این بیم دهنده ای از بیم دهندگان پیشین است - نجم: 56» پرسیدم، فرمود: «چون خداوند متعال در عالم ذرِّ

ص:573

فِی الذَّرِّ الْأَوَّلِ فَأَقَامَهُمْ صُفُوفاً قُدَّامَهُ ، وَ بَعَثَ اللهُ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله و سلم فَآمَنَ بِهِ قَوْمٌ وَ أَنْکَرَهُ قَوْمٌ ، فَقَالَ اللهُ : هذا نَذِیرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولی یَعْنِی بِهِ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله و سلم حَیْثُ دَعَاهُمْ إِلَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الذَّرِّ الْأَوَّلِ ».(1)

[480] 42 - عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، قَالَ : حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللهِ ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ نُعَیْمٍ الصَّحَّافِ ، قَالَ : سَأَلْتُ الصَّادِقَ علیه السلام عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَی: فَمِنْکُمْ کافِرٌ وَ مِنْکُمْ مُؤْمِنٌ (2) فَقَالَ : «عَرَفَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِیمَانَهُمْ بِوَلَایَتِنَا، وَ کُفْرَهُمْ بِتَرْکِهَا، یَوْمَ أَخَذَ عَلَیْهِمُ الْمِیثَاقَ وَ هُمْ ذَرٌّ فِی صُلْبِ آدَمَ علیه السلام».(3)

[481] 43 - عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، قَالَ : أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ ، قَالَ : حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ سُلَیْمَانَ ، عَنْ جَابِرٍ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ فِی هَذِهِ الْآیَةِ : وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً (4): «یَعْنِی مَنْ جَرَی فِیهِ شَیْ ءٌ مِنْ شِرْکِ الشَّیْطَانِ عَلَی الطَّرِیقَةِ یَعْنِی عَلَی الْوَلَایَةِ فِی الْأَصْلِ عِنْدَ الْأَظِلَّةِ حِینَ أَخَذَ اللهُ مِیثَاقَ ذُرِّیَّةِ آدَمَ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً یَعْنِی لَکِنَّا وَضَعْنَا أَظَلَّتْهُمْ فِی الْمَاءِ الْفُرَاتِ الْعَذْبِ ».(5)

[482] 44 - عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ : فِی قَوْلِهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی: وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَ أَبْصارَهُمْ قَالَ : قَالَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام: «إِنَّ أَوَّلَ مَا تُغْلَبُونَ عَلَیْهِ مِنَ الْجِهَادِ بِأَیْدِیکُمْ ، ثُمَّ الْجِهَادُ

ص:574


1- (1) تفسیر القمی: 340/2؛ تفسیر الصافی: 98/5؛ البحار: 234/5، ح 7؛ تفسیر نور الثقلین: 173/5، ح 108.
2- (2) التغابن (64):2.
3- (3) تفسیر القمی: 371/2؛ و بصائر الدّرجات: 81، ح 2؛ الکافی: 413/1، ح 4؛ البحار: 371/21، ح 50.
4- (4) الجن (72):16.
5- (5) تفسیر القمی: 391/2؛ البحار: 234/5، ح 9؛ تفسیر نور الثقلین: 438/5، ح 31.

نخستین، مخلوقات را آفرید، آن ها را به صورت صفوفی در برابر خود ایستاند، و حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم را برانگیخت، گروهی به او ایمان آوردند و گروهی دیگر او را انکار کردند، پس خداوند فرمود: «این بیم دهنده ای از بیم دهندگان پیشین است - نجم: 56» یعنی محمّد صلی الله علیه و آله و سلم زمانی که در عالم ذرّ نخستین، خلائق را به خداوند دعوت نمود».

[480] 42 - ترجمۀ آن در روایت 466 گذشت.

[481] 43 - جابر گوید: شنیدم امام باقر علیه السلام در تفسیر آیۀ: «و اگر [انس و جن] بر راه راست پایداری کنند حتماً آنان را از آب فراوانی سیراب خواهیم کرد [و روزی فراوان به آنان می دهیم] - جن: 16» می فرمود: «یعنی کسانی از [منکرین ولایت ما] که شیطان [در نطفۀ آنان] شریک شده است، «بر راه راست» یعنی در اصل بر ولایت در عالم مجردات هنگامی که خداوند از فرزندان آدم پیمان گرفت؛ «حتماً آنان را از آب فراوانی سیراب خواهیم کرد» یعنی [اگر به ولایت ما اقرار می کردند، ارواح آن ها را] در عالم مجردات [در جسم هایی] قرار می دادیم که از آب شیرین خلق شده است».

[482] 44 - تفسیر علی بن ابراهیم: امام علی علیه السلام در تفسیر آیۀ: «دل ها و دیده هایشان را واژگون [و دگرگون] می سازیم - انعام: 110» فرمود: «نخستین درجه از جهاد که از آن باز می مانید، جهاد با دستان شماست. سپس جهاد با زبان هایتان و آن گاه جهاد با دل هایتان. پس، کسی که در دل خویش کار نیک را حمایت نکند [و نیک نداند] و منکری را زشت نشمارد [و از آن نفرت نورزد]، واژگون شود و زیر و زبر گردد، پس

ص:575

بِأَلْسِنَتِکُمْ ، ثُمَّ الْجِهَادُ بِقُلُوبِکُمْ ، فَمَنْ لَمْ یَعْرِفْ قَلْبُهُ مَعْرُوفاً، وَ لَمْ یُنْکِرْ مُنْکَراً انْتَکَسَ قَلْبُهُ فَجُعِلَ أَسْفَلُهُ أَعْلَاهُ ، فَلَمْ یَقْبَلْ خَیْراً أَبَداً کَما لَمْ یُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ (1) یَعْنِی فِی الذَّرِّ وَ الْمِیثَاقِ ».(2)

[483] 45 - وَ مِنْ کِتَابِ الْمَشِیخَةِ لِلْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ مُؤْمِنِ الطَّاقِ ، عَنْ سَلَّامٍ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللهِ جَلَّ وَ عَزَّ: مُخَلَّقَةٍ وَ غَیْرِ مُخَلَّقَةٍ (3) قَالَ : «الْمُخَلَّقَةُ : هُمُ الذَّرُّ الَّذِینَ خَلَقَهُمُ اللهُ مِنْ صُلْبِ آدَمَ وَ حَوَّاءَ، وَ أَخَذَ عَلَیْهِمُ الْمِیثَاقَ ، ثُمَّ أَجْرَاهُمْ فِی أَصْلَابِ الرِّجَالِ ، وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ، وَ هُمُ الَّذِینَ یَخْرُجُونَ إِلَی الدُّنْیَا حَتَّی یُسْأَلُوا عَنِ الْمِیثَاقِ .

وَ أَمَّا قَوْلُهُ : وَ غَیْرِ مُخَلَّقَةٍ فَهُمْ (4) کُلُّ نَسَمَةٍ لَمْ یَخْلُقْهُمُ اللهُ مِنْ صُلْبِ آدَمَ علیه السلام حِینَ خَلَقَ الذَّرَّ وَ أَخَذَ عَلَیْهِمُ الْمِیثَاقَ ، وَ مِنْهُمُ : النُّطَفُ مِنَ الْعَزْلِ وَ السِّقْطُ ، قَبْلَ أَنْ یُنْفَخَ فِیهِ رُوحُ الْحَیَاةِ وَ الْبَقَاءِ، وَ مَا یَمُوتُ فِی بَطْنِ أُمِّهِ قَبْلَ الْأَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ، وَ هُمُ الَّذِینَ لَمْ یُنْفَخْ فِیهِمْ رُوحُ الْحَیَاةِ وَ الْبَقَاءِ، قَالَ : فَهَؤُلَاءِ قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ : غَیْرِ مُخَلَّقَةٍ وَ هُمُ الَّذِینَ لَا یُسْأَلُونَ عَنِ الْمِیثَاقِ ، وَ إِنَّمَا هُمْ خَلْقٌ بَدَا للهِ فِیهِمْ فَخَلَقَهُمْ فِی الْأَصْلَابِ وَ الْأَرْحَامِ ».(5)

ص:576


1- (1) الأنعام (6):110.
2- (2) تفسیر القمی: 213/1؛ البحار: 72/97، ح 6؛ تفسیر البرهان: 468/2، ح 5؛ تفسیر نور الثقلین: 758/1، ح 242.
3- (3) الحج (22):5.
4- (4) المختصر: «فهو»؛ در تمام مصادر روایی «فهم» ثبت شده است.
5- (5) الکافی: 12/6، ح 1؛ تفسیر الصافی: 363/3؛

خوبی را هرگز نپذیرد «چنانکه نخستین بار ایمان نیاوردند - انعام: 110» یعنی در عالم ذر و پیمان گرفتن».

[483] 45 - سلّام بن مستنیر گوید: امام باقر علیه السلام در تفسیر آیۀ: «شکل یافته و شکل نایافته - حج: 5» فرمود: «شکل یافته، کسانی هستند که خداوند در عالم ذر آن ها را از پشت آدم و حوّاء آفرید و از آن ها پیمان [بر ربوبیت خود] گرفت، سپس آن ها را در پشت های مردان و زهدان ها [و زیر ناف ها] ی زنان جاری کرد، و اینان کسانی اند که به دنیا آورده شده تا این که از پیمانشان سؤال می شود.

و امّا «شکل نایافته»: آن ها همۀ انسان هایی هستند که خداوند آن ها را از پشت آدم آفرید، هنگامی که خلق را همانند مور [در عالم ذر] آفرید و پیمان را از آن ها گرفت، و از این (موارد شکل نایافته است]: نطفه هایی که از کناره گیری [مرد به دور ریخته می شود] و سقط [جنین] قبل از این که روح حیات وبقا در آن ها دمیده شود، و آن [طفلی] که قبل از چهار ماهگی در شکم مادر بمیرد، و اینان کسانی اند که روح حیات و بقا در آن ها دمیده نشده است و همانانند که خداوند فرمود: «و شکل نایافته» و آن ها کسانی اند که از پیمان گرفتن [بر ربوبیت خدا در عالم ذر] از ایشان سؤال نمی شود و اینان همان مخلوقاتی هستند که در مورد آن ها برای خداوند بَدا(1) حاصل شد و در پشت ها [ی مردان] و زهدان ها [ی زنان] آفریده شدند».(2)

ص:577


1- (1) برای مطالعۀ بیشتر در مورد بحث «بَدا» به: دانشنامه عقاید اسلامی: 336/8، اثر گرانسنگ آیت الله ری شهری و گروه محقّقان دار الحدیث قم، مراجعه شود.
2- (2) علامۀ مجلسی رحمه الله: «بنابر این تأویل امام، ممکن است که مراد از خلق، تقدیر باشد یعنی آنچه در عالم ذر مقدّر شده که در آن ها روح دمیده شود و آنچه مقدر نشده روح در آن ها بدمند». (البحار: 343/57)

[484] 46 - الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام یَقُولُ : وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی قَالَ : «ثُمَّ أَخَذَ عَلَیْهِمْ بَعْدَ التَّصْدِیقِ وَ الْإِیمَانِ لِأَنْبِیَائِهِ لِکُلِّ رَسُولٍ یَأْتِیهِمْ مُصَدِّقاً لِمَا مَعَهُمْ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ وَ لَیَنْصُرَنَّهُ ».(1)

[485] 47 - الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ نُعَیْمٍ الصَّحَّافِ ، قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : فَمِنْکُمْ کافِرٌ وَ مِنْکُمْ مُؤْمِنٌ قَالَ : فَقَالَ : «عَرَفَ اللهُ إِیمَانَهُمْ بِوَلَایَتِنَا وَ کُفْرَهُمْ بِهَا، یَوْمَ أَخَذَ عَلَیْهِمُ الْمِیثَاقَ فِی صُلْبِ آدَمَ علیه السلام وَ هُمْ ذَرٌّ».(2)

[486] 48 - الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ ، عَنْ دَاوُدَ قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمّا یَعْلَمِ اللّهُ الَّذِینَ جاهَدُوا مِنْکُمْ (3) قَالَ : «إِنَّ اللهَ قَدْ عَلِمَ بِمَا(4) هُوَ مُکَوِّنُهُ قَبْلَ أَنْ یُکَوِّنَهُ وَ هُمْ ذَرٌّ، وَ عَلِمَ مَنْ یُجَاهِدُ وَ مَنْ لَمْ یُجَاهِدْ(5) ، کَمَا عَلِمَ أَنَّهُ یُمِیتُ خَلْقَهُ قَبْلَ أَنْ یُمِیتَهُمْ ، وَ لَمْ یَرَهُمْ مَوْتَی وَ هُمْ أَحْیَاءٌ».(6)

[487] 49 - الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ ، عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «إِنَّ بَعْضَ قُرَیْشٍ قَالَ لِرَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: بِأَیِّ شَیْ ءٍ سَبَقْتَ الْأَنْبِیَاءَ وَ أَنْتَ بُعِثْتَ آخِرَهُمْ وَ خَاتَمَهُمْ ؟ فَقَالَ : إِنِّی کُنْتُ أَوَّلَ مَنْ آمَنَ ، وَ أَوَّلَ مَنْ أَجَابَ حَیْثُ أَخَذَ اللهُ مِیثَاقَ النَّبِیِّینَ علیهم السلام وَ

ص:578


1- (1) هیچ مصدری یافت نشد.
2- (2) تفسیر القمی: 371/2؛ و بصائر الدّرجات: 81، ح 2؛ الکافی: 413/1، ح 4؛ البحار: 371/21، ح 50.
3- (3) آل عمران (3):142.
4- (4) العیاشی و دیگر مصادر روایی: «هو أعلم بما»
5- (5) العیاشی: «من یجاهد ممن لا یجاهد».
6- (6) تفسیر العیاشی: 199/1، ح 147؛ تفسیر الصافی: 386/1؛ البحار: 90/4، ح 35؛ تفسیر نور الثقلین: 395/1، ح 376.

[484] 46 - ابوبصیر گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام در تفسیر آیۀ: «و (یاد کن) هنگامی را که پروردگارت از فرزندان آدم، از پُشت (و صُلب) شان، نسل آنان را برگرفت و آنان را بر خودشان گواه ساخت (و فرمود:) آیا پروردگار شما نیستم ؟ گفتند: آری - اعراف: 172» می فرمود: «بعد از گرفتن پیمان از فرزندان آدم [بر ربوبیت خویش و بعد از گرفتن] تأیید و ایمان آوردن به پیامبران، از هر پیامبری [پیمان گرفته شد] که آنکه می آید و تصدیق کنندۀ آنچه نزد آنان است [یعنی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمؤمنین علیه السلام]، باید به او ایمان بیاورند و یاریش کنند».

[485] 47 - ترجمۀ آن در روایت 466 گذشت.

[486] 48 - داود رقّی گوید: از امام صادق علیه السلام دربارۀ تفسیر آیۀ: «آیا پنداشتید [با ایمانِ بدون عمل] وارد بهشت می شوید، در حالی که هنوز خدا کسانی از شما را که در راه خدا جهاد کرده اند [را از دیگران] مشخص و معلوم نکرده است ؟! - آل عمران: 142» پرسیدم، فرمود: «خداوند، به آنچه او پدید آورنده آن است، پیش از آن که آن را پدید آورد، در حالی که آن ها ذره هایی بودند [در عالم ذر]، دانا است و می شناسد آن کس را که جهاد کرده، از آن که جهاد نکرده، همان گونه که او دانست که آفریده هایش را می میرانَد، پیش از آن که آن ها را بمیرانَد و مرگشان را به ایشان در حالی که زنده بودند نشان نداد».

[487] 49 - ترجمۀ آن در حدیث 445 گذشت.

ص:579

أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی فَکُنْتُ أَنَا أَوَّلَ نَبِیٍّ قَالَ بَلَی، فَسَبَقْتُهُمْ إِلَی الْإِقْرَارِ بِاللهِ جَلَّ وَ عَزَّ».(1)

[488] 50 - مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَی بْنِ بَابَوَیْهِ ره، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَی، عَنْ حَمْزَةَ بْنِ الْقَاسِمِ الْعَلَوِیِّ ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ عِمْرَانَ الْبَرْقِیُّ ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْهَمْدَانِیُّ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ وَ أَبِی الْحَسَنِ علیهما السلام قَالا: «لَوْ قَدْ قَامَ الْقَائِمُ علیه السلام لَحَکَمَ بِثَلَاثٍ لَمْ یَحْکُمْ بِهَا أَحَدٌ قَبْلَهُ : یَقْتُلُ الشَّیْخَ الزَّانِیَ ، وَ یَقْتُلُ مَانِعَ الزَّکَاةِ ، وَ یُوَرَّثُ الْأَخَ أَخَاهُ فِی الْأَظِلَّةِ ».(2)

[489] 51 - وَ بِالْإِسْنَادِ الْأَوَّلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنِ ابْنِ رِئَابٍ ، عَنْ بُکَیْرِ بْنِ أَعْیَنَ ، قَالَ : کَانَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ :

«إِنَّ اللهَ أَخَذَ مِیثَاقَ شِیعَتِنَا بِالْوَلَایَةِ لَنَا وَ هُمْ ذَرٌّ، یَوْمَ أَخَذَ الْمِیثَاقَ عَلَی الذَّرِّ، وَ الْإِقْرَارِ بِالرُّبُوبِیَّةِ ، وَ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم بِالنُّبُوَّةِ ».(3)

[490] 52 - مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ ، عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ وَ زُرَارَةَ جَمِیعاً عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ : یَذْکُرُ فِیهِ تَحَاکُمَ مَوْلَانَا زَیْنِ الْعَابِدِینَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام مَعَ مُحَمَّدِ ابْنِ الْحَنَفِیَّةِ إِلَی الْحَجَرِ الْأَسْوَدِ لَمَّا قَالَ مُحَمَّدٌ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام: «لَا تُنَازِعْنِی الْإِمَامَةَ فَإِنِّی أَوْلَی بِهَا مِنْکَ - وَ کَانَا یَوْمَئِذٍ بِمَکَّةَ - فَانْطَلَقَا حَتَّی أَتَیَا الْحَجَرَ، فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام لِمُحَمَّدٍ: ابْدَأْ أَنْتَ فَابْتَهِلْ إِلَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اسْأَلْهُ أَنْ یُنْطِقَ لَکَ الْحَجَرَ ثُمَّ سَلْهُ ، فَابْتَهَلَ مُحَمَّدُ ابْنُ

ص:580


1- (1) بصائر الدرجات: 83، ح 2؛ الکافی: 441/1، ح 6 و 10/2، ح 1؛ البحار: 353/16، ح 36؛ تفسیر البرهان: 606/2، ح 1.
2- (2) الخصال: 169، ح 223؛ إثبات الهداة: 113/5، ح 255؛ البحار: 309/52، ح 2؛ مستدرک الوسائل: 187/17، ح 2.
3- (3) همان مصادر ح 474.

الْحَنَفِیَّةِ فِی الدُّعَاءِ وَ سَأَلَ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ دَعَا الْحَجَرَ فَلَمْ یُجِبْهُ ، فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام: یَا عَمِّ لَوْ کُنْتَ وَصِیّاً وَ إِمَاماً لَأَجَابَکَ .

قَالَ لَهُ مُحَمَّدٌ: فَادْعُ اللهَ أَنْتَ یَا ابْنَ أَخِی وَ سَلْهُ ، فَدَعَا اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع بِمَا أَرَادَ، ثُمَّ قَالَ : أَسْأَلُکَ بِالَّذِی جَعَلَ فِیکَ مِیثَاقَ الْأَنْبِیَاءِ، وَ مِیثَاقَ الْأَوْصِیَاءِ، وَ مِیثَاقَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ لَمَّا أَخْبَرْتَنَا مَنِ الْوَصِیُّ وَ الْإِمَامُ بَعْدَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام ؟ قَالَ : فَتَحَرَّکَ الْحَجَرُ حَتَّی کَادَ أَنْ یَزُولَ عَنْ مَوْضِعِهِ ، ثُمَّ أَنْطَقَهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ ، فَقَالَ : اللهُمَّ إِنَّ الْوَصِیَّةَ وَ الْإِمَامَةَ بَعْدَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ ابْنِ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم.

قَالَ : فَانْصَرَفَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ وَ هُوَ یَتَوَلَّی عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ ».(1)

[488] 50 - ابو حمزۀ بطائنی گوید: امام صادق و امام کاظم علیهما السلام فرمودند: «اگر حضرت قائم علیه السلام قیام کند حتماً سه حکم کند که هیچ کس قبل از او چنین فرمانی نداده: پیر زناکار را می کُشد، کسی که زکات ندهد را می کشد، و برادر با برادر در عالم مجرّدات [عالم ذر] را ارث می دهد».

[489] 51 - ترجمۀ آن در روایت 474 گذشت.

[490] 52 - ترجمۀ آن در بخشی از حدیث 50 آمده است.

ص:581


1- (1) الکافی: 348/1، ح 5؛ و مشابه آن در: بصائر الدرجات: 502، ح 3؛ الإحتجاج: 316/2 و....

[491] 53 - مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ ، عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ أَبِی الرَّبِیعِ الْقَزَّازِ، عَنْ جَابِرٍ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : قُلْتُ لَهُ لِمَ سُمِّیَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ؟ قَالَ : «اللهُ سَمَّاهُ ، وَ هَکَذَا أَنْزَلَ فِی کِتَابِهِ : وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولِی وَ أَنَّ عَلِیّاً أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ».(1)

[492] 54 - مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ نُعَیْمٍ الصَّحَّافِ ، قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : فَمِنْکُمْ کافِرٌ وَ مِنْکُمْ مُؤْمِنٌ فَقَالَ : «عَرَفَ اللهُ إِیمَانَهُمْ بِوَلَایَتِنَا وَ کُفْرَهُمْ بِهَا، یَوْمَ أَخَذَ عَلَیْهِمُ الْمِیثَاقَ فِی صُلْبِ آدَمَ علیه السلام وَ هُمْ ذَرٌّ».(2)

[493] 55 - مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ : صِبْغَةَ اللّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً (3) قَالَ : «صُبِغَ الْمُؤْمِنُونَ (4) بِالْوَلَایَةِ فِی الْمِیثَاقِ ».(5)

[494] 56 - مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنِ ابْنِ رِئَابٍ ، عَنْ بُکَیْرِ بْنِ أَعْیَنَ ، قَالَ : کَانَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ : «إِنَّ اللهَ أَخَذَ مِیثَاقَ شِیعَتِنَا بِالْوَلَایَةِ وَ هُمْ ذَرٌّ، یَوْمَ أَخَذَ الْمِیثَاقَ عَلَی الذَّرِّ، وَ الْإِقْرَارِ بِالرُّبُوبِیَّةِ للهِ ، وَ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم بِالنُّبُوَّةِ ».(6)

ص:582


1- (1) الکافی: 412/1، ح 4؛ الوافی: 668/3، ح 1؛ مدینة المعاجز: 58/1، ح 5.
2- (2) همان مصدر، ح 466.
3- (3) البقره (2):138.
4- (4) الکافی: «المؤمنین».
5- (5) الکافی: 423/1، ح 53؛ تأویل الآیات: 85؛ الوافی: 895/3، ح 3؛ تفسیر الصافی: 193/1؛ البحار: 379/23، ح 65؛ تفسیر البرهان: 338/1، ح 5؛ تفسیر نور الثقلین: 139/1، ح 394.
6- (6) همان مصدر ح 477.

[491] 53 - جابر گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: چرا [علی علیه السلام] امیر المؤمنین نامیده شد؟ فرمود: «خدا او را [چنین] نامید و اینچنین در قرآن نازل فرموده: «و (یاد کن) هنگامی را که پروردگارت از فرزندان آدم، از پُشت (و صُلب) شان، نسل آنان را برگرفت و آنان را بر خودشان گواه ساخت (و فرمود:) آیا پروردگار شما نیستم ؟» و این که محمّد، رسول من و علی، امیرالمؤمنین است».

[492] 54 - ترجمۀ آن در روایت 466 گذشت.

[493] 55 - عبد الرحمان بن کثیر گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر آیۀ: «رنگ الهی [را بگیرید] و چه رنگی از رنگ الهی خوش تر است ؟ - بقره: 138» فرمود: «مؤمنون [در عالم ذر] در زمان پیمان گرفتن به ولایت رنگ آمیزی شده اند».

[494] 56 - ترجمۀ آن در روایت 477 گذشت.

ص:583

[495] 57 - مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنِ ابْنِ رِئَابٍ ، عَنْ بُکَیْرِ بْنِ أَعْیَنَ ، قَالَ : کَانَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ : «إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَخَذَ مِیثَاقَ شِیعَتِنَا بِالْوَلَایَةِ لَنَا وَ هُمْ ذَرٌّ، یَوْمَ أَخَذَ الْمِیثَاقَ عَلَی الذَّرِّ بِالْإِقْرَارِ لَهُ بِالرُّبُوبِیَّةِ ، وَ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم بِالنُّبُوَّةِ ، وَ عَرَضَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم أُمَّتَهُ فِی الطِّینِ وَ هُمْ أَظِلَّةٌ ، وَ خَلَقَهُمْ مِنَ الطِّینَةِ الَّتِی خَلَقَ مِنْهَا آدَمَ علیه السلام، وَ خَلَقَ اللهُ أَرْوَاحَ شِیعَتِنَا قَبْلَ أَبْدَانِهِمْ بِأَلْفَیْ عَامٍ ، وَ عَرَضَهُمْ عَلَیْهِ ، وَ عَرَّفَهُمْ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ عَرَّفَهُمْ عَلِیّاً علیه السلام وَ نَحْنُ نَعْرِفُهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ (1)».(2)

[496] 58 - مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ کَثِیرٍ الرَّقِّیِ ، قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام مَا مَعْنَی السَّلَامِ عَلَی اللهِ وَ عَلَی رَسُولِهِ صلی الله علیه و آله و سلم(3) ؟ فَقَالَ علیه السلام: «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا خَلَقَ نَبِیَّهُ وَ وَصِیَّهُ وَ ابْنَتَهُ وَ ابْنَیْهِ وَ جَمِیعَ الْأَئِمَّةِ علیهم السلام، وَ خَلَقَ شِیعَتَهُمْ ، أَخَذَ عَلَیْهِمُ الْمِیثَاقَ ، وَ أَنْ یَصْبِرُوا وَ یُصَابِرُوا وَ یُرَابِطُوا وَ أَنْ یَتَّقُوا اللهَ ، وَ وَعَدَهُمْ أَنْ یُسَلِّمَ لَهُمُ الْأَرْضَ الْمُبَارَکَةَ وَ الْحَرَمَ الْآمِنَ ، وَ أَنْ یُنْزِلَ لَهُمُ الْبَیْتَ الْمَعْمُورَ، وَ یُظْهِرَ لَهُمُ السَّقْفَ الْمَرْفُوعَ ، وَ یُنْجِیَهُمْ (4) مِنْ عَدُوِّهِمْ ، وَ الْأَرْضَ الَّتِی یُبَدِّلُهَا(5) مِنَ السَّلَامِ ، وَ یُسَلِّمَ مَا فِیهَا لَهُمْ .

وَ لا شِیَةَ فِیها (6) قَالَ : لَا خُصُومَةَ فِیهَا لِعَدُوِّهِمْ ، وَ أَنْ یَکُونَ لَهُمْ مِنْهَا مَا یُحِبُّونَ ، وَ أَخَذَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم عَلَی جَمِیعِ الْأَئِمَّةِ وَ شِیعَتِهِمُ الْمِیثَاقَ بِذَلِکَ ، وَ إِنَّمَا السَّلَامُ عَلَیْهِ تَذْکِرَةُ

ص:584


1- (1) محمّد (47):30.
2- (2) بصائر الدّرجات: 109، ح 1؛ المحاسن: 227/1، ح 16؛ الکافی: 437/1، ح 9؛ الوافی: 493/3، ح 3؛ البحار: 250/5، ح 43.
3- (3) الکافی: «ما معنی السلام علی رسول الله».
4- (4) الکافی: «یریحهم».
5- (5) الکافی: + / «الله».
6- (6) البقره (2):71.

[495] 57 - ترجمۀ آن در روایت 474 گذشت.

[496] 58 - داود بن کثیر رقّی گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: معنی سلام بر خدا و رسول خدا چیست ؟ فرمود: «چون خداوند (در عالم ارواح) پیامبر و جانشین او [امیرالمؤمنین علیه السلام] و دختر او [فاطمه علیها السلام] و دو پسرش [امام حسن و امام حسین علیهما السلام] و امامان دیگر علیهم السلام و همۀ شیعیان را آفرید، از آن ها پیمان گرفت که (در بلاها) شکیبا باشند و (در برابر دشمنان) ایستادگی کنند و مرزداری کنند و پرهیزگار باشند.

و خداوند (در مقابل این امور) به آن ها وعده داد که سرزمین مبارک (مدینه یا بیت المقدس یا کوفه) و حرم امن (مکّه) را به آن ها تسلیم کند و بیت المعمور (فرشتگان یا خاندان ائمه) را برای آن ها فرود آورد(1) و سقف افراشته (تمام آسمان ها و عرش یا برکات آسمان(2)) را برای آن ها آشکار نماید و آن ها را از [شرّ] دشمنانشان نجات دهد و هم از آفات زمین که خدا به خاطر سلامتی آن ها از بدی ها دگرگونش ساخته و آنچه را در زمین است برای آن ها سالم دارد و لکّه ای در آن نباشد - یعنی در زمین ناسازگاری با دشمن وجود نداشته باشد - و هر چه را دوست داشته باشند، در زمین برای آن ها موجود باشد. و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از همه امامان و شیعیانشان این پیمان را گرفت و سلام بر آن حضرت یادآوری این پیمان و تجدید آنست بر خداوند (تا خدا فرستادن سلام را بر آن حضرت تجدید کند) و تا شاید خداوند در رسیدن وقت این پیمان تعجیل کند و سلامت [و صلح] را با تمام آنچه در پیمان بود، برای شما به شتاب آماده کند».

ص:585


1- (1) علامۀ مجلسی رحمه الله: «به گمانم جز در این روایت، جایی دیگر نزول بیت معمور در زمان حضرت قائم علیه السلام را ندیده ام». و آن گاه تأویل های دیگری نیز برای بیت معمور بیان می کند. (نک: مرآة العقول: 268/5)
2- (2) بنابر تفاسیر انجام شده. (ر. ک: مرآة العقول: 269/5؛ تفسیر نور الثقلین: 138/5 و تفسیر اثنی عشری: 294/12)

نَفْسِ الْمِیثَاقِ وَ تجدیدا [تَجْدِیدٌ] لَهُ عَلَی اللهِ ، لَعَلَّهُ أَنْ یُعَجِّلَهُ وَ یُعَجِّلَ السَّلَامَ لَکُمْ بِجَمِیعِ مَا فِیهِ ».(1)

ص:586


1- (1) الکافی: 451/1، ح 39؛ الوافی: 1355/14، ح 1؛ البحار: 380/52، ح 190؛ تفسیر نور الثقلین: 137/5، ح 12.

[497] 59 - مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ ، عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ ، عَنْ یَزِیدَ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام، قَالَ : «لَمَّا وُلِدَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام أَوْحَی اللهُ تَعَالَی إِلَی مَلَکٍ فَأَنْطَقَ بِهِ لِسَانَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم فَسَمَّاهَا فَاطِمَةَ .

ثُمَّ قَالَ : إِنِّی قَدْ فَطَمْتُکِ بِالْعِلْمِ وَ فَطَمْتُکِ مِنَ الطَّمْثِ ، ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: وَ اللهِ لَقَدْ فَطَمَهَا اللهُ بِالْعِلْمِ ، وَ عَنِ الطَّمْثِ فِی الْمِیثَاقِ ».(1)

یقول عبد الله حسن بن سلیمان: وقفت علی کتاب فیه تفسیر الآیات التی نزلت فی محمّد و آله صلوات الله علیه و علیهم، تألیف محمّد بن العباس بن مروان یعرف بابن الجحام، و علیه خط السید رضی الدین علی بن طاووس: أنّ النجاشی ذکر عنه أنّه ثقة ثقة. روی السید رضی الدین علیّ هذا الکتاب عن فخار بن معد بطریقه إلیه.

[498] 60 - مِنَ الْکِتَابِ الْمَذْکُورِ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْعَلَوِیُ ، حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَقِیقِیُّ الْعَلَوِیُّ ، عَنْ أَبِیهِ قَالَ : حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ الْجُعْفِیِّ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : قُلْ إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِینَ (2) قَالَ : «حَیْثُ أَخَذَ اللهُ مِیثَاقَ بَنِی آدَمَ ، فَقَالَ : أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ کَانَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم أَوَّلَ مَنْ قَالَ بَلی. فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: أَوَّلُ الْعابِدِینَ أَوَّلُ الْمُطِیعِینَ ».(3)

[497] 59 - یزید بن عبدالملک گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «هنگامی که حضرت فاطمه علیها السلام متولّد شد خداوند متعال به یکی از فرشتگان وحی نمود تا کلمۀ فاطمه را بر زبان حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم جاری کند، سپس [رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم] فرمود: من تو را با علم و دانش همراه، و از پلیدی پاک نمودم.

آنگاه امام باقر علیه السلام فرمود: به خدا سوگند که خداوند فاطمه را در روز پیمان گرفتن [و عالم ذر] با علم قرین و از پلیدی ها و حیض بر کنار نمود».(4)

بندۀ خدا حسن بن سلیمان گوید: بر کتابی که در آن تفسیر آیاتی [از قرآن] که در [شأن] حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم و آل او علیهم السلام بود، تألیف محمّد بن عباس بن مروان معروف به «ابن جحام» آگاهی یافتم. و بر این کتاب خط سید رضی الدین علی بن طاوس بود که: نجاشی [صاحب رجال] ذکر کرده: ابن جحام ثقۀ ثقه [و مورد اعتماد] است. سید رضی الدین این کتاب را برایم از [استادش] فخّار بن معد با طریق او، روایت کرد.

[498] 60 - اسحاق بن عمّار گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر آیۀ: «بگو: اگر [خدای] رحمان را فرزندی باشد، خود من نخستین پَرستشگرم [و باید او را بپرستم] - زخرف: 81» فرمود: «آنگاه که خداوند از فرزندان آدم (در عالم ذر) پیمان گرفت و فرمود: «آیا من پروردگار شما نیستم - اعراف: 172» رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نخستین کسی بود که گفت: آری. و امام صادق علیه السلام فرمود: «نخستین پرستشگر» یعنی نخستین فرمانبردار».

ص:587


1- (1) الکافی: 460/1، ح 6؛ و علل الشرایع: 179، ح 4؛ المحتضر: 138؛ البحار: 13/43، ح 9.
2- (2) الزخرف (43):81.
3- (3) هیچ مصدری برای آن یافت نشد.
4- (4) علامۀ مجلسی رحمه الله در بیان این روایت می فرماید: «فطمتک بالعلم»، یعنی از هنگام شیرخوارگی تو را با علم و دانش همراه می سازم تا بی نیاز شوی، و یا اینکه جهل را از تو دور می دارم تا علم جایگزین آن شود، و این کلام کنایه از آن است که حضرت فاطمه علیها السلام از بدو تولّدش عالم به علوم ربّانی بوده است. و در مورد «فطمتک عن الطّمث» ممکن است که با تکلّف بتوانیم «طمث» را کنایه از اخلاق و افعال پلید و مذموم بگیریم، یا اینکه بگوییم طمث اعم از پلیدی های روحانی و جسمانی است. و از طرفی ممکن است در قرائت «فطمت» معنای مفعولی را در نظر بگیریم که در این صورت مفهوم آن این خواهد بود که رسول خدا فرموده است تو را با علم قرین و از پلیدی دور داشتم و یا ممکن است بنا را بر معنای تفعیلی بگذاریم که در این صورت مفهوم جمله این است که: تو را چنان قرار دادم که مردم را از جهل و پلیدی های روحانی و معنوی بر حذر داری. (البحار: 13/43)

[499] 61 - وَ مِنْهُ أَیْضاً: حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ أَحْمَدَ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی، قَالَ : حَدَّثَنَا یُونُسُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ ، عَنْ رَجُلٍ ، عَنِ الْحَلَبِیِّ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: هذا نَذِیرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولی (1)«یَعْنِی مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله و سلم هُوَ نَذِیرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولَی، یَعْنِی إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ ، هُمْ وَلَدُوهُ فَهُوَ مِنْهُمْ (2)».(3)

[500] 62 - أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ الْعَلَاءِ الْمَزَارِیُ ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ ، قَالَ : حَدَّثَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ ، قَالَ : حَدَّثَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ الْقَاسِمِ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، قَالَ : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «مَا بَعَثَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِیّاً إِلَّا بِخَاتَمِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ جَلَّ اسْمُهُ : هذا نَذِیرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولی ».(4)

[501] 63 - حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْعَلَوِیُّ ، قَالَ : حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الْعَلَوِیُّ ، عَنْ أَبِیهِ ، قَالَ : حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ ، عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِیِّ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : هذا نَذِیرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولی قَالَ : «خَلَقَ اللهُ جَلَّ وَ عَزَّ الْخَلْقَ وَ هُمْ أَظِلَّةٌ ، فَأَرْسَلَ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم إِلَیْهِمْ ، فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ ، وَ مِنْهُمْ مَنْ کَفَرَ بِهِ ، ثُمَّ بَعَثَهُ فِی الْخَلْقِ الْآخَرِ، فَآمَنَ بِهِ مَنْ کَانَ آمَنَ بِهِ فِی الْأَظِلَّةِ ، وَ جَحَدَ بِهِ مَنْ جَحَدَ بِهِ یَوْمَئِذٍ، فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ : فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ (5)».(6)

ص:588


1- (1) النجم (53):56.
2- (2) تفسیر فرات: «... و إسماعیل و إسحاق و یعقوب، هم ولدوه فهو من أنفسهم».
3- (3) تفسیر فرات: 454.
4- (4) هیچ مصدری یافت نشد.
5- (5) الأعراف (7):101.
6- (6) تفسیر العیاشی: 126/2، ح 35؛ البحار: 259/5، ح 64؛ تفسیر البرهان: 43/3، ح 2.

[499] 61 - حلبی گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر آیۀ: «این بیم دهنده ای از بیم دهندگان پیشین است - نجم: 56» فرمود: «یعنی حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم که او بیم دهنده ای از بیم دهندگان پیشین، یعنی ابراهیم و اسماعیل است؛ ایشان پدران پیامبرند و آن حضرت از ایشان است».

[500] 62 - ابوبصیر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «خداوند هیچ پیامبری را جز به مُهر محمّد صلی الله علیه و آله و سلم برنینگیخت، و این است معنی آیۀ: «این بیم دهنده ای از بیم دهندگان پیشین است - نجم: 56»».

[501] 63 - محمّد حلبی گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر آیۀ: «این بیم دهنده ای از بیم دهندگان پیشین است - نجم: 56» فرمود: «خداوند عزّوجلّ خلق را آفرید در حالی که آن ها در سایه ها [و عالم مجردات] بودند، و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را به سوی ایشان فرستاد، پس برخی به وی ایمان آورند و جمعی هم [روی گردانیده] و کافر شدند، آنگاه [در روی زمین] در میان خلقی دیگر ایشان را برانگیخت، کسانی که به او در عالم مجردات ایمان آورده بودند، ایمان آوردند، و کسانی که آن روز او را انکار نمودند، [دوباره ایشان را] انکار کردند، و [این است که] خداوند می فرماید: «آنان به آنچه پیش تر تکذیب کرده بودند، ایمان نمی آوردند - اعراف: 101»».

ص:589

[502] 64 - وَ مِنَ الْکِتَابِ : حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هَوْذَةَ وَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ إِسْحَاقَ النَّهَاوَنْدِیُّ ، حَدَّثَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِیُّ ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ نُعَیْمٍ الصَّحَّافِ : فِی قَوْلِهِ جَلَّ وَ عَزَّ: فَمِنْکُمْ کافِرٌ وَ مِنْکُمْ مُؤْمِنٌ قَالَ : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «أَخَذَ اللهُ إِیمَانَهُمْ بِوَلَایَتِنَا یَوْمَ أَخَذَ عَلَیْهِمُ الْمِیثَاقَ فِی صُلْبِ آدَمَ علیه السلام وَ هُمْ ذَرٌّ».(1)

[503] 65 - حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هَوْذَةَ ، حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ إِسْحَاقَ ، قَالَ : حَدَّثَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ حَمَّادٍ، عَنْ سَمَاعَةَ ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام یَقُولُ : فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً (2): «یَعْنِی الْوَلَایَةَ فِی الْأَصْلِ عِنْدَ الْأَظِلَّةِ ، حِینَ أَخَذَ اللهُ مِیثَاقَ ذُرِّیَّةِ آدَمَ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً یَعْنِی لَکِنَّا أَظْلَلْنَاهُمْ فِی الْمَاءِ الْفُرَاتِ الْعَذْبِ ».(3)

[504] 66 - وَ مِنَ الْکِتَابِ : حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللهِ ، حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِیُّ ، حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ بَشَّارٍ، قَالَ : حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ جَعْفَرٍ الْحَضْرَمِیُّ ، عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ جَلَّ وَ عَزَّ: وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً * لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ قَالَ : «قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: لَجَعَلْنَا أَظِلَّتَهُمْ فِی الْمَاءِ الْعَذْبِ لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ قَالَ : قَالَ : فَنَفْتِنُهُمْ فِی عَلِیٍّ علیه السلام وَ مَا فُتِنُوا بِهِ ، وَ کُفْرِهِمْ بِمَا أَنْزَلَ اللهُ جَلَّ وَ عَزَّ مِنْ وَلَایَتِهِ ».(4)

[505] 67 - مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ الْمُهْتَدِی، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ جُنْدَبٍ أَنَّهُ کَتَبَ إِلَیْهِ الرِّضَا علیه السلام: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله و سلم کَانَ أَمِینَ

ص:590


1- (1) همان مصادر ح 466.
2- (2) الجن (72):16.
3- (3) همان مصادر ح 481 و الأصول الستة عشر: 219 (طبع دار الحدیث).
4- (4) مسائل علی بن جعفر: 330، ح 823؛ تأویل الآیات: 704؛ البحار: 29/24، ح 8؛ تفسیر البرهان: 509/5، ح 5.

[502] 64 - ترجمۀ آن در روایت 466 گذشت.

[503] 65 - ترجمۀ آن در روایت 481 گذشت.

[504] 66 - جابر بن یزید جُعفی گوید: امام باقر علیه السلام در تفسیر آیۀ: «و اگر [انس و جن] بر راه راست پایداری کنند حتماً آنان را از آب فراوانی سیراب خواهیم کرد [و روزی فراوان به آنان می دهیم] تا آن ها را در این [نعمت] بیازماییم - جن: 16» فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «[اگر منکرین ولایت، به ولایت اقرار می کردند، ارواح آن ها را] در عالم مجردات [در جسم هایی] قرار می دادیم که از آب شیرین خلق شده است «تا آن ها را در این [نعمت] بیازماییم» یعنی در مورد علی علیه السلام آزموده شدند، ولی آن ها به آنچه خداوند عزوجل نازل کرده از ولایت ایشان، کافر شدند».

[505] 67 - عبد الله جندب گوید: امام رضا علیه السلام [در پاسخ پرسشم از آیۀ 35 نور] نوشت: «امّا بعد، به راستی که حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم امین خدا در میان مردم بود بود، پس از آن که حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم وفات کردند ما اهل بیت که وراث او هستیم امین خداوند در روی زمین می باشیم، علم مرگ و میرها و بلاها و نژاد عرب و در نزد ما می باشد، و ما می دانیم چه افرادی به دین اسلام متولّد می گردند. ما هر گاه مردی را مشاهده کنیم، می دانیم که او مؤمن است و یا منافق، شیعیان ما با نام و نشان و نام پدرانشان در یک کتابی نوشته شده اند. خداوند از ما و آن ها پیمان گرفته است، شیعیان ما در جایی که ما وارد شویم وارد می شوند و با ما هم منزل می گردند.

ص:591

اللهِ فِی خَلْقِهِ ، فَلَمَّا قُبِضَ صلی الله علیه و آله و سلم کُنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ وَرَثَتَهُ ، فَنَحْنُ أُمَنَاءُ اللهِ فِی أَرْضِهِ ، عِنْدَنَا عِلْمُ الْبَلَایَا وَ الْمَنَایَا، وَ أَنْسَابُ الْعَرَبِ وَ مَوْلِدُ الْإِسْلَامِ ، وَ إِنَّا لَنَعْرِفُ الرَّجُلَ إِذَا رَأَیْنَاهُ بِحَقِیقَةِ الْإِیمَانِ وَ حَقِیقَةِ النِّفَاقِ .

وَ إِنَّ شِیعَتَنَا الْمَکْتُوبُونَ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ ، أُخِذَ عَلَیْنَا وَ عَلَیْهِمُ الْمِیثَاقُ ، یَرِدُونَ مَوْرِدَنَا، وَ یَدْخُلُونَ مَدْخَلَنَا، لَیْسَ عَلَی مِلَّةِ الْإِسْلَامِ غَیْرُنَا وَ غَیْرُهُمْ ، وَ نَحْنُ النُّجَبَاءُ النُّجَاةُ ، وَ نَحْنُ أَفْرَاطُ الْأَنْبِیَاءِ، وَ نَحْنُ أَبْنَاءُ الْأَوْصِیَاءِ، وَ نَحْنُ الْمَخْصُوصُونَ فِی کِتَابِ اللهِ ، وَ نَحْنُ أَوْلَی النَّاسِ بِکِتَابِ اللهِ ، وَ نَحْنُ أَوْلَی النَّاسِ بِرَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم، وَ نَحْنُ الَّذِینَ شَرَعَ اللهُ لَنَا دِینَهُ ، فَقَالَ فِی کِتَابِهِ : شَرَعَ لَکُمْ - یَا آلَ مُحَمَّدٍ - مِنَ الدِّینِ ما وَصّی بِهِ نُوحاً - وَ قَدْ وَصَّانَا بِمَا وَصَّی بِهِ نُوحاً - وَ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ - یَا مُحَمَّدُ - وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی وَ عِیسی فَقَدْ عَلَّمَنَا وَ بَلَّغَنَا عِلْمَ مَا عَلِمْنَا وَ اسْتَوْدَعَنَا عِلْمَهُمْ .

نَحْنُ وَرَثَةُ أُولِی الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ یَا آلَ مُحَمَّدٍ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ وَ کُونُوا عَلَی جَمَاعَةٍ کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ مَنْ أَشْرَکَ بِوَلَایَةِ عَلِیٍ ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ مِنْ وَلَایَةِ عَلِیٍّ إِنَّ اللهَ یَا مُحَمَّدُ یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ (1) مَنْ یجِیبُکَ إِلَی وَلَآیۀ عَلِی علیه السلام».(2)

قوله علیه السلام: «نحن أفراط الأنبیاء» الأفراط جمع فرط ، و الفرط الخیر السابق. یحتمل کلام مولانا علیه السلام وجهین:

ص:592


1- (1) الشوری (42):13.
2- (2) بصائر الدرجات: 118، ح 1.

وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از دنیا رحلت فرمود ما اهل بیت که وارثان اوییم امین خداوند در روی زمین می باشیم، علم زمان مرگ و میرها و بلاها و نژاد عرب در نزد ما می باشد، [و ما می دانیم چه افرادی] به دین اسلام متولّد می گردند. ما هر گاه شخصی را ببینیم، می دانیم که او مؤمن است و یا منافق، اسامی شیعیان ما و نام پدرانشان در نزد ما ثبت است. خداوند از ما و آن ها پیمان گرفته است، شیعیان ما در جایی که ما وارد شویم وارد می شوند و با ما هم منزل می گردند، فقط ما و آن ها تا روز قیامت بر اسلام واقعی هستیم.

مائیم بزرگان والا تبار نجات دهنده، و پیشتازان پیامبران [به سوی حوض کوثر]، و ما [ئیم که هر کدام از ما از] فرزندان اوصیاء می باشیم. مائیم شخصیت های ممتاز کتاب خدا [که مدح، یا قرب یا امامت ما در آن آمده است]، مائیم سزاوارترین مردم به کتاب خدا و از همۀ مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نزدیک تریم، و خداوند برای ما دینش را تشریع نموده و در قرآن می فرماید: «برای شما - یعنی آل محمّد علیهم السلام - از [احکام] دین همان را تشریع کرد که به نوح سفارش کرده بود - شوری: 13» و به یقین [از احکام دین] هر آنچه را به حضرت نوح علیه السلام سفارش کرده بود، به ما هم سفارش کرد. «و آنچه را به سوی تو - ای محمّد - وحی کردیم و آنچه را که ابراهیم و موسی و عیسی را بدان سفارش کردیم». خداوند همۀ آن دانش ها را به ما رسانید و علم آن ها را در ما ودیعه نهاد [و به ما داد]، ما ورثۀ پیامبران اولو العزم هستیم. «اینک - ای آل محمّد - دین را برپا دارید و از همدیگر پراکنده نگردید»، و با همدیگر باشید؛ «دشوار است بر کسانی که شرک ورزیدند» در بارۀ ولایت علی علیه السلام و دیگری را با او شریک کردند. به راستی که ای محمّد خداوند «هدایت کند کسی را که به او رجوع کند - شوری: 13»، یعنی کسی که ولایت علی علیه السلام را از تو بپذیرد».

ص:593

الأوّل: إنّه أراد تقدّمهم علی الخلق لمّا خلقهم الله أشباحا، و جعلهم بعرشه محدقین، کما رواه موسی بن عبد الله النخعی، عن مولانا أبی الحسن علی بن محمّد الهادی ع: و هذا شیء لا ریب فیه و لا شک.

وما رواه محمّد بن علی بن بابویه بطریقه عن مولانا جعفر بن محمّد الصادق علیه السلام: «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ نُورَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم وَ اثْنَی عَشَرَ حِجَاباً مَعَهُ ، قَبْلَ خَلْقِ آدَمَ علیه السلام بِأَرْبَعَمِائَةِ أَلْفَ عَامٍ وَ أَرْبَعَةَ وَ عِشْرِینَ أَلْفَ عَامٍ ».(1)

و المراد بالحجب هنا الأئمّة الاثنی عشر علیهم السلام.

لما رواه محمّد بن الحسن الطوسی فی کتاب المصباح فی الزیارة التی خرجت من الناحیة المقدّسة یقول فیها: «السَّلَامُ عَلَی مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِ وَ عَلَی أَوْصِیَائِهِ الْحُجُبِ ».(2)

إذ قد صحّ و ثبت فی أحادیثهم علیهم السلام إنّه لم یسبقوا بغیرهم من الخلق، فالحجب هم لا غیر، فهم بهذا المعنی أفراط الأنبیاء، خلقوا قبلهم خیرا سابقا بغیر شکّ و لا ارتیاب.

الثانی: أنّه علیه السلام أراد أنّ الأئمّة علیهم السلام یسبقون الأنبیاء فی الرجعة إلی دار الدنیا.

کَمَا رُوِیَ فِی الْحَدِیثِ : «إِنَّ أَوَّلَ مَنْ یَرْجِعُ إِلَی الدُّنْیَا مَوْلَانَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ علیه السلام».(3)

و ما رویناه من أنّ رجعة الأنبیاء علیهم السلام إلی الدنیا لنصرة مولانا أمیر المؤمنین علیه السلام و قد یکون المعنیان قصده علیه السلام جمیعا، و الله العلیم الخبیر.

[506] 68 - وَ مِنْ کِتَابِ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ النُعْمَانِیِّ فِی الْغَیْبَةِ ، أَخْبَرَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الرَّازِیِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ کَثِیرٍ الرَّقِّیِّ ، قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام: جُعِلْتُ فِدَاکَ أَخْبِرْنِی عَنْ

ص:594


1- (1) روایت طولانی است و به این صورت نمی باشد. ر. ک: الخصال: 482/2، ح 55؛ معانی الأخبار: 306، ح 1.
2- (2) مصباح المتهجد: 821/2 و المزار الکبیر مشهدی: 203؛ إقبال الأعمال: 621؛ البحار: 195/99.
3- (3) همان مصادر ح 98 این کتاب.

این جملۀ امام: «مائیم پیشتازان پیامبران [به سوی حوض کوثر]. افراط جمع فرط است به معنی خوبی ای که بدان سبقت گیرند. و این کلام مولایمان دو احتمال دارد:

اوّل این که مراد تقدّم آن ها بر خلقت باشد، هنگامی که خداوند اهل بیت علیهم السلام را به صورت اشباحی خلق نمود و به صورت حلقه هایی بر گِرد عرش خویش قرارشان داد، همانگونه که [این معنا را] موسی بن عبدالله نخعی از مولایمان ابی الحسن علی بن محمّد هادی علیه السلام روایت کرده است. و این چیزی است که هیچ تردید و شکی در آن نیست.

و آنچه شیخ صدوق از مولایمان امام صادق علیه السلام روایت کرده که: «به راستی که خداوند عزوجل چهار صد و بیست و چهار هزار سال قبل از آفریدن آدم علیه السلام، نور محمّد صلی الله علیه و آله و سلم را خلق کرد در حالی که دوازده حجاب همراه با او بود».

و منظور از حجاب ها در این جا، امامان دوازده گانه علیهم السلام است.

به دلیل روایت شیخ طوسی در مصباح المتهجد در زیارتی که از ناحیۀ مقدّسۀ امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صادر شده که: «سلام بر حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم که برگزیده [خدا] است و بر اوصیایش که حجاب [او] هستند.

زیرا درست است و در احادیث اهل بیت علیهم السلام ثبت شده که به غیر از ایشان کسی در خلقت سبقت نگرفته، و [مراد] از حجاب ها ایشانند نه غیر، پس به این معنا اهل بیت علیهم السلام پیشتاز پیامبرانند، که قبل از آن ها در خلقت پیشتازند بدون هیچ شک و تردیدی.

دوّم: این که امام علیه السلام اراده کرده که ائمّه علیهم السلام در بازگشت به دار دنیا پیشتاز پیامبرانند [و زودتر از آن ها به دنیا برمی گردند]؛ همان گونه که روایت شده: «به راستی نخستین کسی که به دنیا بازمی گردد، مولایمان حسین بن علی علیه السلام است».

ص:595

قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ * أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ (1) ؟ قَالَ : «نَطَقَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهَذَا یَوْمَ ذَرَأَ الْخَلْقَ فِی الْمِیثَاقِ ، قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ الْخَلْقَ بِأَلْفَیْ عَامٍ » فَقُلْتُ : فَسِّرْ لِی ذَلِکَ ، فَقَالَ : «إِنَّ اللهَ جَلَّ وَ عَزَّ لَمَّا أَرَادَ أَنْ یَخْلُقَ الْخَلْقَ خَلَقَهُمْ مِنْ طِینٍ ، وَ رَفَعَ لَهُمْ نَاراً فَقَالَ : ادْخُلُوهَا، فَکَانَ أَوَّلَ مَنْ دَخَلَهَا مُحَمَّدٌ، وَأَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنَ الْأَئِمَّةِ علیهم السلام إِمَامٌ بَعْدَ إِمَامٍ ، ثُمَّ اتَّبَعَهُمْ شِیعَتُهُمْ ، فَهُمْ وَ اللهِ السَّابِقُونَ ».(2)

[507] 69 - وَ مِنَ الْکِتَابِ أَیْضاً: أَخْبَرَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ الْمَسْعُودِیُّ ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الرَّازِیُ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ جَبَلَةَ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ : «لَوْ قَدْ قَامَ الْقَائِمُ لَأَنْکَرَهُ النَّاسُ ، لِأَنَّهُ یَرْجِعُ إِلَیْهِمْ شَابّاً مُوَفَّقاً(3) ، لَا یَثْبُتُ عَلَیْهِ إِلَّا مَنْ قَدْ أَخَذَ اللهُ مِیثَاقَهُ فِی الذَّرِّ الْأَوَّلِ ».(4)

ص:596


1- (1) الواقعه (56):10-11.
2- (2) الغیبة النعمانی: 90، ح 20؛ تأویل الآیات: 620؛ البحار: 401/36، ح 11.
3- (3) علامة مجلسی رحمه الله گوید: «موفّق، کسی است که اندام او با زیبایی آفرینش وی و یا با بلندی قامتش سازگار است».
4- (4) الغیبة النعمانی: 188، ح 43؛ و الغیبة الطوسی: 420؛ إثبات الهداة: 131/5، ح 339؛ البحار: 287/52، ح 22.

و آنچه [از قبل] روایت کردیم که رجعت پیامبران به دنیا به خاطر یاری رساندن به مولایمان امیرالمؤمنین علیه السلام است و شاید این دو معنا با هم منظور امام علیه السلام باشد. و خداوند دانای آگاه است.

[506] 68 - داود بن کثیر رقّی گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم، مرا از [تفسیر] آیۀ: «و پیشی گیرندگان که پیشی گیرندگانند، آن ها مقرّبانند - واقعه: 10-11» آگاه فرما، فرمود: «خداوند، آن را روزی فرمود که [سرشت] خلائق را برای پیمان گرفتن [در عالم ذر] آفرید، دوهزار سال پیش از آفریدن [اصلی]». عرض کردم: آن را برایم تفسیر فرمائید، فرمود: «به راستی که خداوند عز و جل، هنگامی که اراده کرد خلق را بیافریند، آنان را از گِل آفرید و آتشی برایشان افروخت و فرمود: داخل آن شوید. نخستین کسانی که وارد شدند حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم، امیرالمؤمنین علیه السلام، امام حسن و امام حسین و نُه تن از امامان علیهم السلام بودند. هر امامی بعد از امامی دیگر، و سپس شیعیان [و پیروان] ایشان؛ و به خدا سوگند، اینان اند پیشی گیرندگان».

[507] 69 - علی بن ابی حمزه بطائنی گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «اگر حضرت قائم، قیام کند، مردم حتماً [او را نشناخته و] انکارش کنند؛ زیرا که به صورت جوانی خوش ترکیب [و رشید]، به سوی مردم، باز می گردد، کسی بر عقیدۀ خود نسبت به او پایدار نمی ماند مگر آن کس که خداوند در عالم ذرّ نخستین از او پیمان گرفته باشد».

ص:597

تَتِمَّةُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ أَحَادِیثَ الرَّجْعَةِ (1)

[508] 1 - وَ نَقَلْتُ أَیْضاً مِنْ کِتَابِ السُّلْطَانِ الْمُفَرِّجِ عَنْ أَهْلِ الْإِیمَانِ تَصْنِیفِ السَّیِّدِ الْجَلِیلِ الْمُوَفَّقِ السَّعِیدِ بَهَاءِ الدِّینِ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ الْکَرِیمِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ الْحُسَیْنِیِ مَا صُورَتُهُ ، وَ بِالطَّرِیقِ الْمَذْکُورِ یَرْفَعُهُ إِلَی عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مَهْزِیَارَ، قَالَ : کُنْتُ نَائِماً فِی مَرْقَدِی إِذْ رَأَیْتُ مَا یَرَی النَّائِمُ قَائِلًا یَقُولُ : حُجَّ السَّنَةَ ، فَإِنَّکَ تَلْقَی صَاحِبَ الزَّمَانِ - وَ ذَکَرَ الْحَدِیثَ بِطُولِهِ -.

ثُمَّ قَالَ : «یَا ابْنَ مَهْزِیَارَ - وَ مَدَّ یَدَهُ - أَ لَا أُنَبِّئُکَ الْخَبَرَ؟ إِنَّهُ إِذَا فُقِدَ الصِّینِیُّ (2) ، وَ تَحَرَّکَ الْمَغْرِبِیُّ ، وَ سَارَ الْعَبَّاسِیُّ ، وَ بُویِعَ السُّفْیَانِیُّ ، یُؤْذَنُ لِوَلِیِّ اللهِ فَأَخْرُجُ بَیْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ فِی ثَلَاثِمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ سَوَاءً، فَأَجِیءُ إِلَی الْکُوفَةِ فَأَهْدِمُ مَسْجِدَهَا، وَ أَبْنِیهِ عَلَی بِنَائِهِ الْأَوَّلِ ، وَ أَهْدِمُ مَا حَوْلَهُ مِنْ بِنَاءِ الْجَبَابِرَةِ ، وَ أَحُجُّ بِالنَّاسِ حِجَّةَ الْإِسْلَامِ .

وَ أَجِیءُ إِلَی یَثْرِبَ ، فَأَهْدِمُ الْحُجْرَةَ ، وَ أُخْرِجُ مَنْ بِهَا - وَ هُمَا طَرِیَّانِ - فَآمُرُ بِهِمَا تُجَاهَ الْبَقِیعِ ، وَ آمُرُ بِخَشَبَتَیْنِ یُصْلَبَانِ عَلَیْهِمَا، فَتُورِقَانِ (3) مِنْ تَحْتِهِمَا، فَیَفْتَتِنُ النَّاسُ بِهِمَا أَشَدَّ

ص:598


1- (1) احادیث رجعت از غیر طریق سعد اشعری در شماره های حدیثی 101-146 گذست.
2- (2) دلائل الإمامة و دیگر مصادر روایی: «قعد الصبی»؛ و ظاهر همین است و بر اساس آن ترجمه شده است.
3- (3) دلائل الإمامة و البرهان «فتورق».

تتمۀ آنچه از روایات رجعت بیان شد

[508] 1 - علی بن ابراهیم بن مهزیار گوید: در بسترم خوابیده بودم و در خواب دیدم که گوینده ای به من می گوید: به حجّ برو که صاحب الزّمان را خواهی دید. و این روایت طولانی است، تا آنجا که حضرت فرمود: «ای پسر مهزیار - و دست او را کشید - آیا خبر آن را به تو ندهم ؟ وقتی چینی ناپدید شود [یا بر اساس نسخۀ دیگر: بچه ها (بر جای بزرگ ترها) بنشینند] و مغربی حرکت کند، و عباسی (شخصی از اولاد عباس بن عبد المطلب) به راه افتد، و مردم با سفیانی (که از نسل ابو سفیان است) بیعت کنند، به ولی خدا [امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف] اجازه داده می شود پس میان صفا و مروه همراه با سیصد و سیزده نفر خارج شده [و قیام نماید]، پس [بعد از آن] به کوفه می آید و مسجد آن را خراب می کند و آن را مانند بناء نخستش سازد، و آنچه از ساختمان های ستم کنارش است را از بین برد و با مردم حج گزارد.

و به یثرب [مدینه، شهر پیامبر] آید، و آن حجره را خراب کند و آن دو نفر را تر و تازه بیرون کشد و دستور دهد روبروی قبرستان بقیع آورده و به دو چوب دارشان آویزند و زیر پایشان را آتش زنند و مردم در مورد آن ها فتنه به پا کنند [و هیزم آورند] سخت تر از فتنۀ اوّلی آن ها [در کنار درب خانۀ امیرالمؤمنین علیه السلام و آتش زدن خانه]، پس منادی ای از آسمان، ندا می دهد که: ای آسمان [خاکستر] آنان را به دور

ص:599

مِنَ الْفِتْنَةِ الْأُولَی، فَیُنَادِی مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ: یَا سَمَاءُ انْبِذِی(1) ، وَ یَا أَرْضُ خُذِی، فَیَوْمَئِذٍ لَا یَبْقَی عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ إِلَّا مُؤْمِنٌ قَدْ أَخْلَصَ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ ».

قُلْتُ : یَا سَیِّدِی مَا یَکُونُ بَعْدَ ذَلِکَ ؟ قَالَ : «الْکَرَّةُ الْکَرَّةُ ، الرَّجْعَةُ الرَّجْعَةُ ، ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ : ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَ أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْناکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً (2)».(3)

[509] 2 - وَ مِمَّا رَوَیْتُهُ بِالطُّرُقِ الْمُتَقَدِّمَةِ ، عَنْ أَبِی الْقَاسِمِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَیْهِ الْقُمِّیِّ مِنْ کِتَابِ الْمَزَارِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الرَّزَّازِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ وَ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ مَرْوَانَ بْنِ مُسْلِمٍ ، عَنْ بُرَیْدِ بْنِ مُعَاوِیَةَ الْعِجْلِیِّ ، قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ أَخْبِرْنِی عَنْ إِسْمَاعِیلَ الَّذِی ذَکَرَهُ اللهُ تَعَالَی فِی کِتَابِهِ حَیْثُ یَقُولُ : وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِسْماعِیلَ إِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ کانَ رَسُولاً نَبِیًّا (4) أَ کَانَ إِسْمَاعِیلَ بْنَ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام ؟ فَإِنَّ النَّاسَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُ إِسْمَاعِیلُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام! فَقَالَ علیه السلام: «إِسْمَاعِیلُ مَاتَ قَبْلَ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام، وَ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام کَانَ حُجَّةً للهِ قَائِماً صَاحِبَ شَرِیعَةٍ ، فَإِلَی مَنْ أُرْسِلَ إِسْمَاعِیلُ إِذاً؟» قُلْتُ : فَمَنْ کَانَ جُعِلْتُ فِدَاکَ ؟

قَالَ علیه السلام: «ذَاکَ إِسْمَاعِیلُ بْنُ حِزْقِیلَ النَّبِیِّ علیه السلام، بَعَثَهُ اللهُ إِلَی قَوْمِهِ ، فَکَذَّبُوهُ وَ قَتَلُوهُ وَ سَلَخُوا وَجْهَهُ ، فَغَضِبَ اللهُ تَعَالَی لَهُ عَلَیْهِمْ ، فَوَجَّهَ إِلَیْهِ سَطَاطَائِیلَ - مَلَکَ الْعَذَابِ

ص:600


1- (1) دلائل الإمامة و البرهان: «أبیدی».
2- (2) الإسراء (17):6.
3- (3) السلطان المفرّج: 92، حکایت 16؛ و دلائل الإمامة طبری: 542، ح 522؛ البحار: 104/53، ح 131؛ تفسیر البرهان: 505/3، ح 5؛ مدینة المعاجز: 118/8، ذیل ح 2732.
4- (4) مریم (19):54.

انداز و ای زمین آنان را برگیر [و کیفر ده]. پس در آن روز بر روی زمین فقط مؤمنی که قلبش با ایمان خالص شده باشد، باقی می ماند.

عرض کردم: سرورم! بعد از آن چه می شود؟ فرمود: بازگشت، بازگشت، رجعت، رجعت، سپس این آیه را تلاوت فرمود: «سپس شما را بر آن ها چیره می کنیم و شما را به وسیله دارایی ها و فرزندانی کمک خواهیم کرد و نفرات شما را بیشتر (از دشمن) قرار می دهیم - اسراء: 6»».

[509] 2 - بُرید عجلی گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! مرا دربارۀ اسماعیل که خداوند در قرآن ذکر فرموده: «و در این کتاب از اسماعیل یاد کن، همانا او خوش وعده و رسول [و] پیامبری بود - مریم: 54» آگاه فرما، آیا او اسماعیل فرزند حضرت ابراهیم علیه السلام است، چون مردم چنین گمان [و عقیده ای] دارند؟ حضرت فرمود: «اسماعیل قبل از حضرت ابراهیم علیه السلام از دنیا رفت و ابراهیم حجّت خدا در روی زمین و صاحب دین مستقل بود، پس اسماعیل [که رسول بوده و مقام رسالت داشته] در آن هنگام بر چه کسی فرستاده شده ؟» عرض کردم: فدایت شوم، پس آن [اسماعیل] چه کسی بوده ؟

فرمود: «آن، اسماعیل فرزند حِزقیل نبی علیه السلام است که خداوند او را به سوی قومش فرستاد، امّا آن ها او را تکذیب کردند و وی را به قتل رساندند و پوست صورتش را کندند، خداوند هم بر آن ها غضب نمود و سطاطائیل، فرشتۀ عذاب را به سوی اسماعیل روانه کرد و گفت: ای اسماعیل! من سطاطائیل، فرشتۀ عذابم، پروردگار عزّت و شکوه مرا به سوی روانه کرد، تا اگر خواهی قومت را به انواع [مختلف] عذاب [ها] عذاب کنم. اسماعیل به او گفت: ای سطاطیل! نیازی به این کار نیست. خداوند به اسماعیل وحی کرد: ای اسماعیل! چه می خواهی ؟

ص:601

فَقَالَ لَهُ : یَا إِسْمَاعِیلُ أَنَا سَطَاطَائِیلُ مَلَکُ الْعَذَابِ ، وَجَّهَنِی رَبُّ الْعِزَّةِ إِلَیْکَ ، لِأُعَذِّبَ قَوْمَکَ بِأَنْوَاعِ الْعَذَابِ إِنْ شِئْتَ ، فَقَالَ لَهُ إِسْمَاعِیلُ : لَا حَاجَةَ لِی فِی ذَلِکَ یَا سَطَاطَائِیلُ .

فَأَوْحَی اللهُ إِلَیْهِ : مَا حَاجَتُکَ یَا إِسْمَاعِیلُ ؟ فَقَالَ إِسْمَاعِیلُ : یَا رَبِّ إِنَّکَ أَخَذْتَ الْمِیثَاقَ لِنَفْسِکَ بِالرُّبُوبِیَّةِ ، وَ لِمُحَمَّدٍ بِالنُّبُوَّةِ ، وَ لِأَوْصِیَائِهِ بِالْوَلَایَةِ ، وَ أَخْبَرْتَ خَیْرَ خَلْقِکَ بِمَا تَفْعَلُ أُمَّتُهُ بِالْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام مِنْ بَعْدِ نَبِیِّهَا، وَ إِنَّکَ وَعَدْتَ الْحُسَیْنَ علیه السلام أَنْ تَکُرَّهُ إِلَی الدُّنْیَا حَتَّی یَنْتَقِمَ بِنَفْسِهِ مِمَّنْ فَعَلَ ذَلِکَ بِهِ ، فَحَاجَتِی إِلَیْکَ یَا رَبِّ أَنْ تَکُرَّنِی إِلَی الدُّنْیَا، حَتَّی أَنْتَقِمَ مِمَّنْ فَعَلَ ذَلِکَ بِی مَا فَعَلَ ، کَمَا تَکُرُّ الْحُسَیْنَ علیه السلام، فَوَعَدَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِسْمَاعِیلَ بْنَ حِزْقِیلَ ذَلِکَ ، فَهُوَ یَکُرُّ مَعَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام».(1)

[510] 3 - وَ عَنْهُ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ حَمَّادٍ الْبَصْرِیِّ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ ، قَالَ ؛ حَدَّثَنَا أَبُو عُبَیْدَةَ الْبَزَّازُ، عَنْ حَرِیزٍ، قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا أَقَلَّ بَقَاءَکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ أَقْرَبَ آجَالَکُمْ بَعْضَهَا مِنْ بَعْضٍ مَعَ حَاجَةِ هَذَا الْخَلْقِ إِلَیْکُمْ ؟ فَقَالَ : «إِنَّ لِکُلِّ وَاحِدٍ مِنَّا صَحِیفَةً ، فِیهَا مَا یَحْتَاجُ إِلَیْهِ أَنْ یَعْمَلَ بِهِ فِی مُدَّتِهِ ، فَإِذَا انْقَضَی مَا فِیهَا مِمَّا أُمِرَ بِهِ عَرَفَ أَنَّ أَجَلَهُ قَدْ حَضَرَ، وَ أَتَاهُ النَّبِیُّ علیه السلام یَنْعَی إِلَیْهِ نَفْسَهُ وَ أَخْبَرَهُ بِمَا لَهُ عِنْدَ اللهِ .

وَ إِنَّ الْحُسَیْنَ علیه السلام قَرَأَ صَحِیفَتَهُ الَّتِی أُعْطِیَهَا وَ فُسِّرَ لَهُ مَا یَأْتِی وَ مَا یَبْقَی، وَ بَقِیَ مِنْهَا أَشْیَاءُ لَمْ تَنْقَضِ ، فَخَرَجَ إِلَی الْقِتَالِ ، وَ کَانَتْ تِلْکَ الْأُمُورُ الَّتِی بَقِیَتْ أَنَّ الْمَلَائِکَةَ سَأَلَتِ

ص:602


1- (1) کامل الزیارات: 65، ح 3؛ البحار: 90/13، ح 6 و 237/44، ح 28؛ تفسیر البرهان: 720/3، ح 6؛

عرض کرد: پروردگارا! به راستی که تو [در عالم ذر] برای ربوبیت خویش، و برای نبوّت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم، و برای ولایت جانشینان او [ائمّه علیهم السلام] پیمان گرفتی و خبر دادی که امّت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بعد از او در مورد بهترین از خَلقت، حسین بن علی علیه السلام، چه اعمال [ناشایستی] را مرتکب می شوند و به راستی که تو حسین علیه السلام را وعده دادی که او را به دنیا بازمی گردانی تا تا از دشمنان خود [در همین دنیا] انتقام بگیرد، پس پروردگارا! از تو می خواهم که مرا هم همراه او به این دنیا بازگردانی تا از قاتلان خود انتقام بگیرم، و خداوند [درخواست اسماعیل را پذیرفت] و آن وعده را به او داد و او همراه حسین بن علی علیه السلام رجعت خواهد کرد».

[510] 3 - حَریز گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم! چه قدر عمر شما اهل بیت کم، و وفاتتان به یکدیگر نزدیک است، با وجود آن که مردم به شما نیاز دارند؟ فرمود: «ما [اهل بیت] هر کدام، صحیفه ای داریم که در آن، هر چه برای عمل در مدّت امامتمان به آن نیاز داریم، نوشته شده و چون مأموریت های نوشته شده در آن پایان یابد، امام می داند که اجَل او رسیده است. پس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم [نزد او] می آید و وفات او و این که چه مقامی در نزد خداوند دارد، را به او خبر می دهد.

و امام حسین علیه السلام صحیفه ای را که به او داده بودند، خواند، و آنچه را برایش پیش می آید و از جمله خبر وفاتش برایش تفسیر شد ولی چیزهائی در آن مکتوب باقی بود که هنوز انجام نشده بود، پس برای جهاد بیرون رفت، و چیزهائی که باقی بود، این بود که ملائکه یاری کردن او را از خدا خواسته اند و خدا به آن ها اجازه داده است، ملائکه مهیا و آماده جنگ گشته و در انتظار بودند که در این میان، امام حسین علیه السلام کشته شد، [گروهی از] ملائکه فرود آمدند، در زمانی که عمر آن حضرت تمام شده و به شهادت رسیده بود.

ص:603

اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی نُصْرَتِهِ فَأَذِنَ لَهَا، فَمَکَثَتْ تَسْتَعِدُّ لِلْقِتَالِ ، وَ تَتَأَهَّبُ لِذَلِکَ حَتَّی قُتِلَ ، فَنَزَلَتْ وَ قَدِ انْقَطَعَتْ مُدَّتُهُ وَ قُتِلَ علیه السلام.

فَقَالَتِ الْمَلَائِکَةُ : یَا رَبِّ ، أَذِنْتَ لَنَا فِی الِانْحِدَارِ، وَ أَذِنْتَ لَنَا فِی نُصْرَتِهِ فَانْحَدَرْنَا وَ قَدْ قَبَضْتَهُ .

فَأَوْحَی اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِلَیْهِمْ : أَنِ الْزَمُوا قَبْرَهُ حَتَّی تَرَوْنَهُ وَ قَدْ خَرَجَ ، فَانْصُرُوهُ وَ ابْکُوا عَلَیْهِ وَ عَلَی مَا فَاتَکُمْ مِنْ نُصْرَتِهِ ، فَإِنَّکُمْ خُصِّصْتُمْ بِنُصْرَتِهِ وَ الْبُکَاءِ عَلَیْهِ ، فَبَکَتِ الْمَلَائِکَةُ حَزَناً وَ جَزَعاً عَلَی مَا فَاتَهُمْ مِنْ نُصْرَتِهِ ، فَإِذَا خَرَجَ علیه السلام یَکُونُونَ أَنْصَارَهُ ».(1)

[511] 4 - وَ عَنْهُ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللهِ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللهِ الرَّازِیِّ الْجَامُورَانِیِّ ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ أَبِی بَکْرٍ الْحَضْرَمِیِّ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام أَوْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : قُلْتُ لَهُ : أَیُّ بِقَاعِ اللهِ أَفْضَلُ بَعْدَ حَرَمِ اللهِ وَ حَرَمِ رَسُولِهِ صلی الله علیه و آله و سلم ؟ فَقَالَ : «الْکُوفَةُ ، یَا أَبَا بَکْرٍ هِیَ الزَّکِیَّةُ الطَّاهِرَةُ ، فِیهَا قُبُورُ النَّبِیِّینَ الْمُرْسَلِینَ وَ غَیْرِ الْمُرْسَلِینَ وَ الْأَوْصِیَاءِ الصَّادِقِینَ ، وَ فِیهَا مَسْجِدُ سُهَیْلٍ ، الَّذِی لَمْ یَبْعَثِ اللهُ نَبِیّاً إِلَّا وَ قَدْ صَلَّی فِیهِ ، وَ مِنْهَا یَظْهَرُ عَدْلُ اللهِ ، وَ فِیهَا یَکُونُ قَائِمُهُ ، وَ الْقُوَّامُ مِنْ بَعْدِهِ ، وَ هِیَ مَنَازِلُ النَّبِیِّینَ وَ الْأَوْصِیَاءِ وَ الصَّالِحِینَ ».(2)

[512] 5 - حَدَّثَنِی الْأَخُ الصَّالِحُ الرَّشِیدُ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَسِّنٍ الْمَطَارَآبَادِیُّ أَنَّهُ وَجَدَ بِخَطِّ أَبِیهِ الرَّجُلِ الصَّالِحِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَسِّنٍ هَذَا الْحَدِیثَ الْآتِیَ ذِکْرُهُ وَ أَرَانِی خَطَّهُ وَ کَتَبْتُهُ مِنْهُ ، وَ

ص:604


1- (1) کامل الزیارات: 88، ح 17؛ و الکافی: 283/1، ذیل ح 4؛ البحار: 225/45، ح 18؛ ریاض الأبرار: 272/1.
2- (2) کامل الزیارات: 30، ح 11؛ و المزار المفید: 5؛ تهذیب الأحکام: 31/6، ح 1؛ روضة الواعظین: 410/2؛ وسائل الشیعة: 255/5، ح 10؛ البحار: 440/97، ح 17؛ مستدرک الوسائل: 416/3، ح 5.

ملائکه گفتند: پروردگارا! به ما اجازه فرود آمدن و یاری حسین علیه السلام را دادی، ولی ما فرود آمدیم و تو قبض روحش نمودی!!

خدا به ایشان وحی کرد: شما کنار قبر او باشید تا ببینید که او بیرون آمده است آنگاه یاریش کنید، اکنون برای حسین علیه السلام و برای اینکه یاری کردن از دست شما رفت گریه کنید، زیرا شما برای یاری او و گریه از برای حسین اختصاص یافته اید، پس آن ملائکه برای عزا داری امام حسین علیه السلام و برای اندوه از دست رفتن یاریش می گِریند و چون حضرت [از قبر] بیرون آید [از جمله] یاوران او خواهند بود».

[511] 4 - ابوبکر حضرمی گوید: به امام باقر یا امام صادق علیهما السلام [تردید از راوی است] عرض کردم: پس از حرم خدا و حرم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، کدام مکان با فضیلت تر است ؟ فرمود: «ای ابو بکر! کوفه که [شهر] پاک و پاکیزه است و در آن، قبور پیامبران مُرسل و غیر مُرسل و جانشینان راستین قرار دارد، و نیز مسجد سُهَیل [سهله] که خداوند هیچ پیامبری را برنینگیخت، مگر این که در آن نماز گزارد و در آن، عدل الهی پدیدار می شود و در آن، حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف و جانشینان او به سر می برند، و کوفه منزل پیامبران و جانشینان [آن ها] و نیکوکاران است».

[512] 5 - مفضّل بن عمر گوید: از سرور خود امام صادق علیه السلام پرسیدم: آیا حضرت مهدی منتظر عجل الله تعالی فرجه الشریف، که آرزویم به اوست، [دوران غیبت و زمان ظهورش] زمان موّقت [و معینی] دارد که مردم می دانند کی خواهد بود؟

حضرت فرمود: «حاشا که خداوند زمان ظهورش را طوری معین کند که شیعیان ما آن را بدانند. عرض کردم: چرا ای سروم ؟

ص:605

صُورَتُهُ : الْحُسَیْنُ بْنُ حَمْدَانَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ وَ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللهِ الْحَسَنِ یَّیْنِ ، عَنْ أَبِی شُعَیْبٍ مُحَمَّدِ بْنِ نَصْرٍ، عَنْ عُمَرَ بْنِ الْفُرَاتِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، قَالَ : سَأَلْتُ سَیِّدِیَ الصَّادِقَ علیه السلام هَلْ لِلْمَأْمُولِ الْمُنْتَظَرِ الْمَهْدِیِّ علیه السلام مِنْ وَقْتٍ مُوَقَّتٍ یَعْلَمُهُ النَّاسُ ؟

فَقَالَ : «حَاشَ للهِ أَنْ یُوَقِّتَ ظُهُورَهُ بِوَقْتٍ یَعْلَمُهُ شِیعَتُنَا».

قُلْتُ : یَا سَیِّدِی وَ لِمَ ذَاکَ ؟

قَالَ : «لِأَنَّهُ هُوَ السَّاعَةُ الَّتِی قَالَ اللهُ تَعَالَی: یَسْئَلُونَکَ عَنِ السّاعَةِ أَیّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها إِلاّ هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ (1) الْآیَةَ ، وَ هِیَ السَّاعَةُ الَّتِی قَالَ اللهُ : یَسْئَلُونَکَ عَنِ السّاعَةِ أَیّانَ مُرْساها (2) وَ قَالَ : عِنْدَهُ عِلْمُ السّاعَةِ (3) وَ لَمْ یقُلْ أَنَّهَا عِنْدَ أَحَدٍ، وَ قَالَ : فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ السّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها (4) الْآیۀ، وَ قَالَ : اِقْتَرَبَتِ السّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ (5) وَ قَالَ : ما یُدْرِیکَ لَعَلَّ السّاعَةَ قَرِیبٌ . یَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذِینَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ یَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ أَلا إِنَّ الَّذِینَ یُمارُونَ فِی السّاعَةِ لَفِی ضَلالٍ بَعِیدٍ ».(6)

قُلْتُ : فَمَا مَعْنَی یُمَارُونَ ؟

قَالَ «یَقُولُونَ مَتَی وُلِدَ، وَ مَنْ رَآهُ ؟ وَ أَیْنَ یَکُونُ ؟ وَ مَتَی یَظْهَرُ؟ وَ کُلُّ ذَلِکَ اسْتِعْجَالًا لِأَمْرِ اللهِ ، وَ شَکّاً فِی قَضَائِهِ ، وَ دُخُولًا فِی قُدْرَتِهِ ، أُولَئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةَ وَ إِنَّ لِلْکَافِرِینَ لَشَرَّ مَآبٍ ».

ص:606


1- (1) الأعراف (7):187.
2- (2) الأعراف (7):187.
3- (3) لقمان (31):34.
4- (4) محمّد (47):18.
5- (5) القمر (54):1.
6- (6) الشوری (42):17-18.

فرمود: «زیرا زمان ظهور او همان ساعتی است که خداوند متعال می فرماید: «درباره ساعت [قیامت] از تو می پرسند وقوعش چه زمانی است ؟ بگو: علمش فقط نزد پروردگار من است و جز او (کسی) آن را در وقتش آشکار نمی سازد [تحقق و تحمّل این حادثه] در آسمان ها و زمین سنگین است - اعراف: 187».

و نیز این همان ساعتی است که خدا فرموده: «دربارۀ ساعت [قیامت] از تو می پرسند وقوعش چه زمانی است ؟ - اعراف: 187» و فرموده: «بی تردید، خداست که علم ساعت [قیامت] نزد اوست - لقمان: 34» و نفرمود که علم آن نزد کسی [دیگر] است و فرمود: «آیا [کافران] جز این انتظار دارند که ساعت [قیامت] به ناگاه بر آنان در رسد؟ اینک به یقین نشانه های آن آمده است - محمّد: 18» و فرمود: «ساعت [قیامت] نزدیک شد و ماه بشکافت - قمر: 1» و فرمود: «و تو چه می دانی شاید ساعت [قیامت] نزدیک باشد. کسانی که به آن ایمان ندارند شتاب در آمدن آن را می خواهند، و کسانی که ایمان آورده اند، از آن در هراسند و می دانند که آن حق است. آگاه باش کسانی که در مورد قیامت جدال می کنند قطعا در گمراهی دور و درازی اند - شوری: 17-18»».

عرض کردم: معنی «جدال [و تردید] می کنند» چیست ؟

فرمود: «یعنی مردم می گویند حضرت قائم علیه السلام کی متولد شده و چه کسی او را دیده ؟ و حالا کجاست و چه وقت ظهور می کند [و آشکار می شود]؟ این ها همه عجله در امر خدا و شک در قضای الهی و دخالت در قدرت اوست، اینان کسانی هستند که در دنیا و آخرت زیان می برند و به راستی بدترین بازگشتگاه برای کافران است».

عرض کردم: آیا وقتی برای آن تعیین نشده ؟

فرمود: «ای مفضّل! نه من وقتی بر آن معین می کنم و نه وقتی برای آن تعیین شده است؛ هر کس [برای ظهور] مهدی ما وقت تعیین کند، خود را در علم خداوند شریک دانسته و (به ناحق) ادّعا کرده که توانسته است بر اسرار خدا آگاهی یابد! در

ص:607

قُلْتُ : أَ فَلَا تُوَقِّتُ لَهُ وَقْتاً؟

فَقَالَ : «یَا مُفَضَّلُ لَا أُوَقِّتُ لَهُ وَقْتاً، وَ لَا یُوَقَّتُ لَهُ وَقْتٌ ، إِنَّ مَنْ وَقَّتَ لِمَهْدِیِّنَا وَقْتاً فَقَدْ شَارَکَ اللهَ فِی عِلْمِهِ ، وَ ادَّعَی أَنَّهُ ظَهَرَ عَلَی سِرِّهِ ، وَ مَا للهِ مِنْ سِرٍّ إِلَّا وَ قَدْ وَقَعَ إِلَی هَذَا الْخَلْقِ الْمَعْکُوسِ الضَّالِّ عَنِ اللهِ ، الرَّاغِبِ عَنْ أَوْلِیَاءِ اللهِ ، وَ مَا للهِ مِنْ خَبَرٍ إِلَّا وَ هُمْ أَخَصُّ بِهِ لِسِرِّهِ وَ هُوَ عِنْدَهُمْ ، وَ قَدْ أُصِینَ مِنْ جَهْلِهِمْ وَ إِنَّمَا أَلْقَی اللهُ إِلَیْهِمْ لِیَکُونَ حُجَّةً عَلَیْهِمْ ».

قَالَ الْمُفَضَّلُ : یَا مَوْلَایَ فَکَیْفَ یُدْرَی ظُهُورُ الْمَهْدِیِّ علیه السلام وَ إِلَیْهِ التَّسْلِیمُ ؟

قَالَ علیه السلام: «یَا مُفَضَّلُ یَظْهَرُ فِی شُبْهَةٍ لِیَسْتَبِینَ ، فَیَعْلُو ذِکْرُهُ ، وَ یَظْهَرُ أَمْرُهُ ، وَ یُنَادَی بِاسْمِهِ وَ کُنْیَتِهِ وَ نَسَبِهِ ، وَ یَکْثُرُ ذَلِکَ عَلَی أَفْوَاهِ الْمُحِقِّینَ وَ الْمُبْطِلِینَ ، وَ الْمُوَافِقِینَ وَ الْمُخَالِفِینَ ، لِتَلْزَمَهُمُ الْحُجَّةُ بِمَعْرِفَتِهِمْ بِهِ ، عَلَی أَنَّهُ قَدْ قَصَصْنَا وَ دَلَلْنَا عَلَیْهِ ، وَ نَسَبْنَاهُ وَ سَمَّیْنَاهُ وَ کَنَّیْنَاهُ ، وَ قُلْنَا: سَمِیُّ جَدِّهِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ کَنِیُّهُ لِئَلَّا یَقُولَ النَّاسُ : مَا عَرَفْنَا لَهُ اسْماً وَ لَا کُنْیَةً وَ لَا نَسَباً.

وَ اللهِ لَیَتَحَقَّقُ الْإِیضَاحُ بِهِ وَ بِاسْمِهِ وَ نَسَبِهِ وَ کُنْیَتِهِ عَلَی أَلْسِنَتِهِمْ ، حَتَّی لَیُسَمِّیهِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ، کُلُّ ذَلِکَ لِلُزُومِ الْحُجَّةِ عَلَیْهِمْ ، ثُمَّ یُظْهِرُهُ اللهُ کَمَا وَعَدَهُ بِهِ جَدُّهُ صلی الله علیه و آله و سلم فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ : هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ ».(1)

قَالَ الْمُفَضَّلُ : یَا مَوْلَایَ فَمَا تَأْوِیلُ قَوْلِهِ تَعَالَی: لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ ؟

ص:608


1- (1) التوبه (9):34.

صورتی که خداوند هر سرّی دارد برای این مخلوق که از خدا و اولیاء خدا برگشته اند واقع شده است، هر خبری خداوند داشته باشد اولیائش برای آن اسرار اختصاص دارند و آن خبر نزد آنان است [و به آن ها می رسد] و از نادانی محفوظ است [و جهل در آن راه ندارد]، و خداوند آن اسرار که به آن ها می دهد برای این است که حجت بر آن ها باشد».

مفضّل عرض کرد: ای مولای من! ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف چگونه دانسته می شود تا تسلیم او شوند؟

فرمود: «ای مفضّل! او در وضع شبهه ناکی آشکار می شود، تا اینکه امرش روشن شود و نامش بالا رود و کارش آشکار گردد، و نام و کنیه و نسبش برده شود، و آوازۀ او در زبان پیروان حق و باطل و موافقین و مخالفین زیاد برده می شود؛ تا اینکه بواسطۀ شناختن او، حجّت بر مردم تمام شود. به علاوه ما داستان [ظهور] او را برای مردم نقل کرده و راهنمایی [های لازم را به مردم] داده ایم و نسب و نام و کنیۀ او را برده و گفته ایم که: او همنام جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و هم کنیۀ اوست تا مبادا مردم بگویند اسم و کنیه و نسب او را نشناختیم.

به خدا سوگند کار او به واسطه روشن شدن نام و نسب و کنیه اش که بر زبان های مردم بالا گرفته، محقق [و ثابت] می شود. به طوری که آن را برای یک دیگر بازگو می کنند، همۀ این ها برای اتمام حجت بر آن هاست. آنگاه همان گونه که جدّش صلی الله علیه و آله و سلم در آیۀ: «او کسی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر همۀ دین ها پیروز گرداند، هر چند مشرکان ناخشنود باشند - توبه: 33» وعده داده، خداوند او را ظاهر می گرداند».

مفضّل گفت: مولای من! تأویل آیۀ: «تا آن را بر همۀ دین ها پیروز گرداند، هر چند مشرکان ناخشنود باشند - توبه: 33» چیست ؟ (یعنی چگونه امام زمان علیه السلام بر همه ادیان پیروز می شود)؟

ص:609

قَالَ علیه السلام: «هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَی: وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّهِ (1) فَوَ اللهِ یَا مُفَضَّلُ لَیُرْفَعُ عَنِ الْمِلَلِ وَ الْأَدْیَانِ الِاخْتِلَافُ وَ یَکُونُ الدِّینُ کُلُّهُ وَاحِداً، کَمَا قَالَ جَلَّ ذِکْرُهُ : إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللّهِ الْإِسْلامُ (2) وَ قَالَ اللهُ تَعَالَی: وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ ».(3)

قَالَ الْمُفَضَّلُ : قُلْتُ یَا سَیِّدِی وَ مَوْلَایَ : وَ الدِّینُ الَّذِی فِی آبَائِهِ : إِبْرَاهِیمَ وَ نُوحٍ وَ مُوسَی وَ عِیسَی وَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ هُوَ الْإِسْلَامُ ؟.

قَالَ : «نَعَمْ ، یَا مُفَضَّلُ هُوَ الْإِسْلَامُ لَا غَیْرُ».

قُلْتُ : یَا مَوْلَایَ أَ تَجِدُهُ فِی کِتَابِ اللهِ ؟

قَالَ علیه السلام: «نَعَمْ ، مِنْ أَوَّلِهِ إِلَی آخِرِهِ ، وَ مِنْهُ هَذِهِ الْآیَةُ وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَی: إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللّهِ الْإِسْلامُ .

وَ قَوْلُهُ تَعَالَی: مِلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْراهِیمَ هُوَ سَمّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ .(4)

وَ مِنْهُ قَوْلُهُ تَعَالَی فِی قِصَّةِ إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ : وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ .(5)

وَ قَوْلُهُ تَعَالَی فِی قِصَّةِ فِرْعَوْنَ : وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ .(6)

وَ فِی قِصَّةِ سُلَیْمَانَ وَ بِلْقِیسَ : قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ .(7)

وَ قَوْلُهَا: أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمانَ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ .(8)

ص:610


1- (1) الأنفال (8):39.
2- (2) آل عمران (3):19.
3- (3) آل عمران (3):85.
4- (4) الحج (22):78.
5- (5) البقره (2):128.
6- (6) یونس (10):90.
7- (7) النمل (27):38.
8- (8) النمل (27):42.

حضرت فرمود: «تأویل آن این آیه است که: «و با آن (کافر) ان پیکار کنید، تا آشوبگری باقی نماند، و دین یکسره از آنِ خدا باشد - انفال: 39»، به خدا سوگند ای مفضّل، اختلاف را از میان ملّت ها و [سایر] ادیان برمی دارد و همه دین ها یکی می شود همانطور که خداوند فرموده: «در حقیقت، دین در نزد خدا [فقط ] همان اسلام است - آل عمران: 19» و هم فرموده: «و هر که دینی غیر از اسلام برگزیند، هرگز از او پذیرفته نشود و او در آخرت از زیانکاران است - آل عمران: 85»».

مفضّل گوید: عرض کردم: ای سرور و مولای من! آیا دینی که پدران او ابراهیم و نوح و موسی و عیسی و محمّد صلوات الله علیهم داشتند، همان دین اسلام بود؟

فرمود: «آری ای مفضّل، همین دین اسلام بود، نه غیر آن».

عرض کردم: آیا در قرآن آن را یافته اید [و دلیلی قرآنی بر آن دارید]؟

فرمود: «آری، از اوّل تا آخر قرآن پر از دلیل است. از جمله آیۀ: «در حقیقت، دین در نزد خدا [فقط ] همان اسلام است - آل عمران: 19».

و آیۀ: «اسلام دین پدر شما ابراهیم است و اوست که شما را مسلمان نامید - حج: 78».

و این آیه خداوند در داستان ابراهیم و اسماعیل [از زبان آن ها نقل می کند که گفتند]: «پروردگارا! ما را مسلمان خویش کن و فرزندان ما را جماعتی مسلمان خویش کن - بقره: 128».

و دیگر این آیه در داستان فرعون است که می فرماید: «[فرعون] چون غرق شدنش در رسید، گفت: ایمان آوردم که هیچ معبودی نیست جز همان که بنی اسرائیل به او ایمان آوردند و [اینک] من از مسلمانان هستم - یونس: 90».

و در داستان سلیمان و بلقیس [ملکه سبا] می فرماید: «پیش از آنکه تسلیم شده نزد من آیند - نمل: 38». و چون بلقیس به نزد سلیمان آمد گفت: «و (اینک) با سلیمان برای خداوندی که پروردگار عالمیان است اسلام آوردم - نمل: 44».

ص:611

وَ قَوْلُ عِیسَی علیه السلام: مَنْ أَنْصارِی إِلَی اللّهِ قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللّهِ آمَنّا بِاللّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنّا مُسْلِمُونَ .(1)

وَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً .(2)

وَ قَوْلُهُ فِی قِصَّةِ لُوطٍ : فَما وَجَدْنا فِیها غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ (3) وَ لُوطٌ علیه السلام قَبْلَ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام.

وَ قَوْلُهُ : قُولُوا آمَنّا بِاللّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا - إِلَی قَوْلِهِ - لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ .(4)

وَ قَوْلُهُ تَعَالَی: أَمْ کُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ - إِلَی قَوْلِهِ - وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ».(5)

قُلْتُ : یَا سَیِّدِی کَمِ الْمِلَلُ ؟

قَالَ علیه السلام: «أَرْبَعَةٌ وَ هِیَ الشَّرَائِعُ ».

قَالَ الْمُفَضَّلُ : قُلْتُ : یَا سَیِّدِی الْمَجُوسُ لِمَ سُمُّوا الْمَجُوسَ ؟

قَالَ علیه السلام: «لِأَنَّهُمْ تَمَجَّسُوا فِی السُّرْیَانِیَّةِ ، وَ ادَّعَوْا عَلَی آدَمَ علیه السلام وَ شَیْثٍ علیه السلام وَ هُوَ هِبَةُ اللهِ - أَنَّهُمَا أَطْلَقَا لَهُمْ نِکَاحَ الْأُمَّهَاتِ وَ الْأَخَوَاتِ وَ الْبَنَاتِ وَ الْخَالاتِ وَ الْعَمَّاتِ وَ الْمُحَرَّمَاتِ مِنَ النِّسَاءِ، وَ أَنَّهُمَا أَمَرَاهُمْ أَنْ یُصَلُّوا إِلَی الشَّمْسِ حَیْثُ وَقَفَتْ فِی السَّمَاءِ، وَ لَمْ یَجْعَلَا لِصَلَاتِهِمْ وَقْتاً، وَ إِنَّمَا هُوَ افْتِرَاءٌ عَلَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْکَذِبَ وَ عَلَی آدَمَ وَ شَیْثٍ علیهما السلام».

ص:612


1- (1) آل عمران (3):52.
2- (2) آل عمران (3):83.
3- (3) الذاریات (51):36.
4- (4) البقره (2):136.
5- (5) البقره (2):133.

و مانند کلام حضرت عیسی علیه السلام: «چه کسانی یاوران من با خدایند؟ حواریان [شاگردانِ مخصوصِ او] گفتند: ما یاوران خداییم به خدا ایمان آوردیم و تو (نیز) گواه باش که ما اسلام آورده ایم - آل عمران: 52».

و در آیه دیگر می فرماید: «هر که در آسمان ها و زمین است خواه ناخواه اسلام آورده [و تسلیم اوست] - آل عمران: 83».

و در داستان لوط می فرماید: «امّا از مسلمانان جز یک خانه در آن جا نیافتیم - ذاریات: 36».

و در آیه دیگر می فرماید: «بگویید: به خدا و آنچه بر ما نازل شده - تا آنجا که فرمود - و میان هیچیک از پیامبران فرق نگذاریم و و ما برای او اسلام آوردیم - بقره: 36».

و در آیۀ دیگر می فرماید: «آیا شما حاضر بودید هنگامی که مرگ یعقوب فرا رسید تا آنجا که فرمود: و ما همه برای او اسلام آوردیم - بقره: 133»».

[مفضّل گوید:] عرض کردم: سرورم! ملّت ها [و ادیان] چند تا است ؟

فرمود: «چهار دین است [و هر کدام دین جداگانه ایست]».

عرض کردم: سرورم! چرا زردشتی را زردشتی می گویند؟

فرمود: «برای اینکه در [زبان] سریانی خود را زردشتی نامیدند و ادّعا کردند که حضرت آدم و شیث - همان هبة اللَّه - ازدواج با مادران و خواهران و دختران و خاله ها و عمه ها و سایر محارم را برای آن ها حلال کردند و ادّعا می کنند که آدم و شیث به آن ها دستور داده اند که در وسط روز، آفتاب را سجده کنند و وقتی برای نماز آن ها قرار نداده اند، در صورتی که این ادّعا افتراء بر خدا و دروغ بستن بر آدم و شیث است».

ص:613

قَالَ الْمُفَضَّلُ : یَا مَوْلَایَ وَ سَیِّدِی لِمَ سُمِّیَ قَوْمُ مُوسَی الْیَهُودَ؟

قَالَ علیه السلام: «یَقُولُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ : إِنّا هُدْنا إِلَیْکَ (1) أَیِ اهْتَدَیْنَا إِلَیْکَ ».

قَالَ : فَالنَّصَارَی ؟ قَالَ ع: «لِقَوْلِ عِیسَی علیه السلام: مَنْ أَنْصارِی إِلَی اللّهِ (2) وَ تَلَا الْآیَةَ إِلَی آخِرِهَا، فَسُمُّوا النَّصَارَی لِنُصْرَةِ دِینِ اللهِ ».

قَالَ الْمُفَضَّلُ : فَقُلْتُ : یَا مَوْلَایَ فَلِمَ سُمِّیَ الصَّابِئُونَ الصَّابِئِینَ ؟

فَقَالَ علیه السلام: «یَا مُفَضَّلُ إِنَّهُمْ صَبَوْا إِلَی تَعْطِیلِ الْأَنْبِیَاءِ وَ الرُّسُلِ ، وَ الْمِلَلِ وَ الشَّرَائِعِ ، وَ قَالُوا: کُلُّ مَا جَاءُوا بِهِ بَاطِلٌ ، فَجَحَدُوا تَوْحِیدَ اللهِ تَعَالَی، وَ نُبُوَّةَ الْأَنْبِیَاءِ، وَ رِسَالَةَ الْمُرْسَلِینَ ، وَ وَصِیَّةَ الْأَوْصِیَاءِ، فَهُمْ بِلَا شَرِیعَةٍ وَ لَا کِتَابٍ وَ لَا رَسُولٍ ، وَ هُمْ مُعَطِّلَةُ الْعَالَمِ ».

قَالَ الْمُفَضَّلُ : سُبْحَانَ اللهِ مَا أَجَلَّ هَذَا مِنْ عِلْمِ هَؤُلَاءِ؟

قَالَ علیه السلام: «نَعَمْ یَا مُفَضَّلُ ، فَأَلْقِهِ إِلَی شِیعَتِنَا لِئَلَّا یَشُکُّوا فِی الدِّینِ ».

قَالَ الْمُفَضَّلُ : یَا سَیِّدِی فَفِی أَیِّ بُقْعَةٍ یَظْهَرُ الْمَهْدِیُّ علیه السلام ؟

قَالَ علیه السلام: «لَا تَرَاهُ عَیْنٌ فِی وَقْتِ ظُهُورِهِ ، وَ لَا رَأَتْهُ کُلُّ عَیْنٍ ، فَمَنْ قَالَ لَکُمْ غَیْرَ هَذَا فَکَذِّبُوهُ ». قَالَ الْمُفَضَّلُ : یَا سَیِّدِی وَ لَا یُرَی وَقْتَ وِلَادَتِهِ ؟

قَالَ علیه السلام: «بَلَی، وَ اللهِ لَیُرَی مِنْ سَاعَةِ وِلَادَتِهِ إِلَی سَاعَةِ وَفَاةِ أَبِیهِ بِسَنَتَیْنِ وَ تِسْعَةِ أَشْهُرٍ، أَوَّلُ وِلَادَتِهِ وَقْتُ الْفَجْرِ، مِنْ لَیْلَةِ الْجُمُعَةِ لِثَمَانٍ خَلَوْنَ مِنْ شَعْبَانَ سَنَةَ سَبْعٍ وَ خَمْسِینَ وَ مِائَتَیْنِ ، إِلَی یَوْمِ الْجُمُعَةِ لِثَمَانٍ خَلَوْنَ مِنْ رَبِیعٍ الْأَوَّلِ سَنَةَ سِتِّینَ وَ مِائَتَیْنِ ، وَ هُوَ یَوْمُ وَفَاةِ

ص:614


1- (1) الأعراف (7):156.
2- (2) آل عمران (3):52.

مفضّل گفت: مولایم و سرورم! چرا قوم موسی علیه السلام، یهود نامیده شده اند؟

فرمود: «[برای اینکه] می گویند: «إِنّا هُدْنا إِلَیْکَ ؛ ما به سوی تو بازگشته ایم - اعراف: 156»، یعنی ما به تو هدایت یافتیم».

عرض کردم: چرا نصاری را نصرانی می گویند؟ فرمود: «به خاطر این کلام عیسی علیه السلام: «مَنْ أَنْصارِی إِلَی اللّهِ ؛ چه کسانی یاوران من با خدایند؟ - آل عمران: 52» و حضرت تا آخر آیه را تلاوت فرمود، و نصاری نامیده شدند به خاطر نصرت [و یاری دادن به] دین خدا».

مفضّل گوید: عرض کردم: مولای من! چرا صابئین(1) را به این نام می نامند؟

فرمود: «برای اینکه آن ها معتقد شدند که وجود پیغمبران و فرستادگان الهی و ادیان و شرایع آسمانی بیهوده است و هر چه انبیا گفته اند باطل است و از این راه یگانگی خداوند و نبوت پیغمبران و رسالت فرستادگان الهی و جانشینی جانشینان آن ها را انکار نمودند و می گویند: نه دینی و نه کتابی و نه پیغمبری است و به اعتقاد آن ها جهان آفرینش هیچ گونه رابطی با مبدء وجود و مدبّر عالم ندارد و خود سری می گردد».

عرض کرد: سبحان اللَّه! چقدر این اطلاعات بالاتر [ومهم تر] از علم آن ها است ؟

حضرت فرمود: «آری ای مفضّل، آنچه گفتم به شیعیان ما برسان تا در امر دین خود شک نکنند».

مفضّل گفت: سرورم! حضرت مهدی علیه السلام در کدام سرزمین ظهور می کند؟

فرمود: «هنگام ظهورش هیچ کس او را نمی بیند، هر کس جز این به شما بگوید او را دروغگو بدانید».

عرض کردم: سرورم! آیا مهدی علیه السلام هنگام ولادتش دیده نمی شود؟

ص:615


1- (1) آن ها ادّعا دارند که بر دین صابئ فرزند شیث بن آدم هستند. (التحقیق فی کلمات القرآن الکریم: 171/6)

أَبِیهِ بِالْمَدِینَةِ - الَّتِی بِشَاطِئِ دِجْلَةَ ، یَبْنِیهَا الْمُتَکَبِّرُ الْجَبَّارُ الْمُسَمَّی بِاسْمِ جَعْفَرٍ الضَّالُّ ، الْمُلَقَّبُ بِالْمُتَوَکِّلِ وَ هُوَ الْمُتَأَکِّلُ لَعَنَهُ اللهُ تَعَالَی - وَ هِیَ مَدِینَةٌ تُدْعَی بِسُرَّ مَنْ رَأَی، وَ هِیَ سَاءَ مَنْ رَأَی.

یَرَی شَخْصَهُ الْمُؤْمِنُ الْمُحِقُّ سَنَةَ سِتِّینَ وَ مِائَتَیْنِ ، وَ لَا یَرَاهُ الْمُشَکِّکُ الْمُرْتَابُ ، وَ یَنْفُذُ فِیهَا أَمْرُهُ وَ نَهْیُهُ ، وَ یَغِیبُ عَنْهَا فَیَظْهَرُ فِی الْقَصْرِ بِصَابِرٍ بِجَانِبِ الْمَدِینَةِ فِی حَرَمِ جَدِّهِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم، فَیَلْقَاهُ هُنَاکَ مَنْ یُسْعِدُهُ اللهُ بِالنَّظَرِ إِلَیْهِ ، ثُمَّ یَغِیبُ فِی آخِرِ یَوْمٍ مِنْ سَنَةِ سِتٍّ وَ سِتِّینَ وَ مِائَتَیْنِ فَلَا تَرَاهُ عَیْنُ أَحَدٍ، حَتَّی یَرَاهُ کُلُّ أَحَدٍ وَ کُلُّ عَیْنٍ ».

قَالَ الْمُفَضَّلُ : قُلْتُ : یَا سَیِّدِی فَمَنْ یُخَاطِبُهُ وَ لِمَنْ یُخَاطِبُ ؟

قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: «تُخَاطِبُهُ الْمَلَائِکَةُ وَ الْمُؤْمِنُونَ مِنَ الْجِنِّ ، وَ یَخْرُجُ أَمْرُهُ وَ نَهْیُهُ إِلَی ثِقَاتِهِ وَ وُلَاتِهِ ، وَ وُکَلَائِهِ ، وَ یَقْعُدُ بِبَابِهِ مُحَمَّدُ بْنُ نُصَیْرٍ النُّمَیْرِیُ فِی یَوْمِ غَیْبَتِهِ بِصَابِرٍ، ثُمَّ یَظْهَرُ بِمَکَّةَ .

وَ وَ اللهِ یَا مُفَضَّلُ کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِ دَخَلَ مَکَّةَ وَ عَلَیْهِ بُرْدَةُ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم، وَ عَلَی رَأْسِهِ عِمَامَةٌ صَفْرَاءُ، وَ فِی رِجْلَیْهِ نَعْلَا رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم الْمَخْصُوفَةُ ، وَ فِی یَدِهِ هِرَاوَتُهُ علیه السلام، یَسُوقُ بَیْنَ یَدَیْهِ أَعْنُزاً عِجَافاً حَتَّی یَصِلَ بِهَا نَحْوَ الْبَیْتِ ، لَیْسَ ثَمَّ أَحَدٌ یَعْرِفُهُ ، وَ یَظْهَرُ وَ هُوَ شَابٌّ حَزَوَّرٌ».

قَالَ الْمُفَضَّلُ : یَا سَیِّدِی یَعُودُ شَابّاً أَوْ یَظْهَرُ فِی شَیْبَةٍ ؟

فَقَالَ علیه السلام: «سُبْحَانَ اللهِ وَ هُوَ یَعْرِفُ ذَلِکَ ؟ یَظْهَرُ کَیْفَ شَاءَ، وَ بِأَیِّ صُورَةٍ شَاءَ، إِذَا جَاءَهُ الْأَمْرُ مِنَ اللهِ تَعَالَی مَجْدُهُ وَ جَلَّ ذِکْرُهُ ».

قَالَ الْمُفَضَّلُ : یَا سَیِّدِی فَمِنْ أَیْنَ یَظْهَرُ وَ کَیْفَ یَظْهَرُ؟

ص:616

فرمود: «چرا، به خدا سوگند از لحظه ولادت تا موقع وفات پدرش که دو سال و نه ماه است دیده می شود. اوّل ولادتش موقع فجر شب جمعه هشتم ماه شعبان سال 257(1) تا روز جمعه هشتم ربیع الاوّل سال دویست و شصت روز وفات پدرش در شهری واقع در کنار شط دجله که شخص متکبّر جبّار گمراهی به نام جعفر ملقّب به متوکّل که متأکّل [پرخور] است و ملعون آن را بنا می کند.(2) و آن شهر را «سُرَّ من رأی» می نامند (یعنی مسرور می شود هر کس آن را ببیند) ولی هر کس آن را ببیند گرفته می شود.

در سال دویست و شصت هر شخص با ایمان و با حقیقتی او را در سامره می بیند ولی کسی که دلش آلوده به شک و تردید است او را نمی بیند، امر و نهی او در آن شهر نفوذ می کند و در همان جا غائب می شود و در قصری به نام «صابر» در کنار مدینه در حرم جدّش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ظاهر می شود و هر کس سعادت دیدار او را داشته باشد در آنجا او را می بیند. آنگاه در آخر روز سال دویست و شصت و شش از نظرها غائب می گردد و دیگر هیچ کس او را نمی بیند تا موقعی که همه چشم ها به جمالش روشن گردد».

مفضّل گوید: عرض کردم: در طول غیبت با چه کسی [انس گرفته و] گفتگو می کند و چه کسی با او سخن می گوید؟

فرمود: «فرشتگان خدا و افراد با ایمان از اجنّه با وی سخن می گویند و دستورات و

ص:617


1- (1) در مورد سال ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دو قول وجود دارد؛ برخی سال 256 قمری و گروهی سال 255 دانسته اند. و بنابر قول دوّم، سن مبارک ایشان هنگام شهادت پدر بزرگوارشان، پنج سال می باشد. (ر. ک: الإرشاد: 339/2)
2- (2) مشهور این است که این شهر را معتصم عباسی ساخت. شاید متوکل بنای آن را تمام کرده، و به نام او معروف گشته است. فیروزآبادی در «قاموس» می نویسد: «سر من رأی» که نام شهر سامره است، یعنی هر کس آن را دید مسرور شد. و علّت این نام آن بود که وقتی معتصم شروع به بنای آن شهر کرد، بر لشکر وی دشوار آمد، ولی وقتی منتقل به آنجا شد، هر کس از سپاه او آنجا را دید مسرور گشت لذا آن شهر را «سر من رأی» و به تخفیف «سامره» خواندند. (به نقل از البحار: 37/53)

قَالَ علیه السلام: «یَا مُفَضَّلُ یَظْهَرُ وَحْدَهُ ، وَ یَأْتِی الْبَیْتَ وَحْدَهُ ، وَ یَلِجُ الْکَعْبَةَ وَحْدَهُ ، وَ یَجُنُّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ وَحْدَهُ ، فَإِذَا نَامَتِ الْعُیُونُ ، وَ غَسَقَ اللَّیْلُ ، نَزَلَ إِلَیْهِ جَبْرَئِیلُ وَ مِیکَائِیلُ وَ الْمَلَائِکَةُ صُفُوفاً، فَیَقُولُ لَهُ جَبْرَئِیلُ علیه السلام: یَا سَیِّدِی قَوْلُکَ مَقْبُولٌ ، وَ أَمْرُکَ جَائِزٌ. فَیَمْسَحُ علیه السلام یَدَهُ عَلَی وَجْهِهِ وَ یَقُولُ : اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَیْثُ نَشاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِینَ .(1)

وَ یَقِفُ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ ، فَیَصْرُخُ صَرْخَةً فَیَقُولُ : یَا مَعْشَرَ نُقَبَائِی وَ أَهْلَ خَاصَّتِی، وَ مَنْ ذَخَرَهُمُ اللهُ لِنُصْرَتِی قَبْلَ ظُهُورِی عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ ! ائْتُونِی طَائِعِینَ ، فَتَرِدُ صَیْحَتُهُ علیه السلام عَلَیْهِمْ وَ هُمْ فِی مَحَارِیبِهِمْ وَ عَلَی فُرُشِهِمْ ، فِی شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا، فَیَسْمَعُونَهُ فِی صَیْحَةٍ وَاحِدَةٍ ، فِی أُذُنِ کُلِّ رَجُلٍ ، فَیَجِیئُونَ جَمِیعُهُمْ نَحْوَهَا، وَ لَا یَمْضِی لَهُمْ إِلَّا کَلَمْحَةِ بَصَرٍ حَتَّی یَکُونُوا کُلُّهُمْ بَیْنَ یَدَیْهِ علیه السلام بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ .

فَیَأْمُرُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ النُّورَ فَیَصِیرُ عَمُوداً مِنَ الْأَرْضِ إِلَی السَّمَاءِ، فَیَسْتَضِیءُ بِهِ کُلُّ مُؤْمِنٍ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ ، وَ یَدْخُلُ عَلَیْهِ نُورٌ مِنْ جَوْفِ بَیْتِهِ ، فَتَفْرَحُ نُفُوسُ الْمُؤْمِنِینَ بِذَلِکَ النُّورِ، وَ هُمْ لَا یَعْلَمُونَ بِظُهُورِ قَائِمِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ ، ثُمَّ یُصْبِحُونَ وُقُوفاً بَیْنَ یَدَیْهِ علیه السلام، وَ هُمْ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا، بِعِدَّةِ أَصْحَابِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم یَوْمَ بَدْرٍ».

قَالَ الْمُفَضَّلُ : یَا مَوْلَایَ وَ سَیِّدِی فَالاثْنَانِ وَ سَبْعُونَ رَجُلًا الَّذِینَ قُتِلُوا مَعَ الْحُسَیْنِ علیه السلام یَظْهَرُونَ مَعَهُ ؟

ص:618


1- (1) الزمر (39):74.

(توقیعات) او برای اشخاص مورد اعتماد و نمایندگان و وکلایش صادر می شود، و همان روز که وی در صابر غائب می شود محمد بن نصیر نُمیری، خود را رابط میان او و شیعیان معرفی می کند، آنگاه (بعد از غیبت طولانی) در مکّه آشکار می گردد.

ای مفضّل! به خدا سوگند، گویا او را می بینم که وارد شهر مکّه شده و لباس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را پوشیده و عمامۀ زردی بر سر گذاشته است، و نعلین وصله شدۀ پیغمبر را به پا کرده و عصای آن حضرت را به دست گرفته، چند بُز لاغر را جلو انداخته و بدین گونه به طرف خانۀ خدا می رود بدون این که کسی او را بشناسد و به سن جوانی رشید آشکار می گردد».

مفضّل گفت: سرورم! آیا به صورت جوان بر می گردد یا با حالت پیری ظهور می کند؟ فرمود: «سبحان اللَّه! مگر از حالا کسی می داند؟ وقتی خدا فرمان ظهورش را صادر کند هر طور او بخواهد و به هر صورتی که او صلاح بداند ظاهر می شود».

مفضّل گفت: سرورم! از کجا و چگونه ظاهر می شود؟

فرمود: «ای مفضّل! او به تنهائی ظاهر می شود و تنها به طرف خانۀ خدا می آید و تنها داخل کعبه می شود و چون شب فرا رسد همچنان تنهاست، وقتی چشم ها به خواب رفت و شب کاملاً تاریک شد جبرئیل و میکائیل و دسته دسته فرشتگان بر وی فرود می آیند و در آن میان جبرئیل به ایشان می گوید: ای سرورم! هر چه بفرمائی پذیرفته است و فرمانت رواست. او (قائم) هم دست بر رُخسارش می کشد و می گوید: «سپاس خدایی را که وعده اش را بر ما راست گردانید و زمین را میراث ما قرار داد. که هر جا را بخواهیم منزلگاه خود قرار دهیم، پس چه نیکوست پاداش عمل کنندگان - زمر: 74».

و آنگاه بین رکن و مقام می ایستد و با صدای رسا می گوید: ای بزرگان و مردمی که به من نزدیک هستید، و ای کسانی که خداوند شما را پیش از ظهور من در روی زمین برای یاری من ذخیره کرده است، برای اطاعت از من به سوی من بیائید، و

ص:619

قَالَ علیه السلام: «نَعَمْ یَظْهَرُونَ مَعَهُ ، وَ فِیهِمْ أَبُو عَبْدِ اللهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ علیه السلام فِی اثْنَیْ عَشَرَ أَلْفاً مُؤْمِنِینَ مِنْ شِیعَةِ عَلِیٍّ علیه السلام، وَ عَلَیْهِ عِمَامَةٌ سَوْدَاءُ».

قَالَ الْمُفَضَّلُ : یَا سَیِّدِی فَبِغَیْرِ سُنَّةِ الْقَائِمِ علیه السلام الَّذِینَ بَایَعُوا لَهُ قَبْلَ ظُهُورِهِ وَ قَبْلَ قِیَامِهِ ؟

فَقَالَ علیه السلام: «یَا مُفَضَّلُ کُلُّ بَیْعَةٍ قَبْلَ ظُهُورِ الْقَائِمِ علیه السلام فَبَیْعَةُ کُفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ خَدِیعَةٍ ، لَعَنَ اللهُ الْمُبَایِعَ لَهَا وَ الْمُبَایَعَ لَهُ .

بَلْ یَا مُفَضَّلُ یُسْنِدُ سَیِّدُنَا الْقَائِمُ علیه السلام ظَهْرَهُ إِلَی الْحَرَمِ وَ یَمُدُّ یَدَهُ الْمُبَارَکَةَ فَتُرَی بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ (1) ، وَ یقُولُ : هَذِهِ یدُ اللهِ ، وَ عَنِ اللهِ ، وَ بِأَمْرِ اللهِ ، ثُمَّ یتْلُو هَذِهِ الْآیۀ: إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللّهَ یَدُ اللّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ (2) الْآیۀ.

فَیَکُونُ أَوَّلُ مَنْ یُقَبِّلُ یَدَهُ جَبْرَئِیلَ علیه السلام ثُمَّ یُبَایِعُهُ وَ تُبَایِعُهُ الْمَلَائِکَةُ وَ نُجَبَاءُ الْجِنِّ ، ثُمَّ النُّقَبَاءُ، وَ یُصْبِحُ النَّاسُ بِمَکَّةَ فَیَقُولُونَ : مَنْ هَذَا الرَّجُلُ الَّذِی بِجَانِبِ الْکَعْبَةِ ؟

وَ مَا هَذَا الْخَلْقُ الَّذِینَ مَعَهُ ؟ وَ مَا هَذِهِ الْآیَةُ الَّتِی رَأَیْنَاهَا اللَّیْلَةَ وَ لَمْ نَرَ مِثْلَهَا؟ فَیَقُولُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ : هَذَا الرَّجُلُ هُوَ صَاحِبُ الْعُنَیْزَاتِ .

فَیَقُولُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ : انْظُرُوا هَلْ تَعْرِفُونَ أَحَداً مِمَّنْ مَعَهُ ؟ فَیَقُولُونَ : لَا نَعْرِفُ أَحَداً مِنْهُمْ إِلَّا أَرْبَعَةً مِنْ أَهْلِ مَکَّةَ ، وَ أَرْبَعَةً مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ ، وَ هُمْ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ یَعُدُّونَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ ، وَ یَکُونُ هَذَا أَوَّلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ ، فَإِذَا طَلَعَتِ الشَّمْسُ وَ أَضَاءَتْ صَاحَ صَائِحٌ بِالْخَلَائِقِ مِنْ عَیْنِ الشَّمْسِ بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ (3) ، یسْمِعُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ :

ص:620


1- (1) طه (20):22.
2- (2) الفتح (48):10.
3- (3) الشعراء (26):195.

صدای او به این افراد می رسد و آن ها در شرق و غرب عالم بعضی در محراب عبادت و گروهی خوابیده اند، و با این وصف با یک صدا که می شنوند و با یک چشم به هم زدن در بین رکن و مقام نزد او خواهند بود.

سپس خداوند به نور دستور می دهد که به صورت عمودی از زمین تا آسمان جلوه کند و هر که ساکن زمین است، از آن نور پرتو بگیرد و نور از میان خانه اش بر وی بدرخشد و از این نور دل های مؤمنین مسرور گردد، در حالی که هنوز آن ها نمی دانند که قائم ما اهل بیت ظهور کرده است. ولی چون صبح شود همه در برابر حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف خواهند بود و آن ها سیصد و سیزده مرد به تعداد لشکر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در روز جنگ بدر هستند».

مفضّل گفت: مولایم و سرورم! آیا آن هفتاد و دو نفر که با امام حسین علیه السلام در کربلا شهید شدند هم با آن ها ظهور می کنند؟ فرمود: «آری، با آن ها ظهور می کنند، و در میان آن ها ابا عبد اللَّه حسین بن علی علیه السلام با دوازده هزار نفر از شیعیان امیر المؤمنین علیه السلام، در حالی که عمامۀ سیاه بر سر دارد، ظهور می کند».

عرض کردم: سرورم! آیا مردم به غیر روش و سنت قائم علیه السلام قبل از ظهور و قیامش با امام حسین علیه السلام بیعت می کنند؟

فرمود: «ای مفضّل! هر بیعتی قبل از ظهور قائم کفر و نفاق و نیرنگ است، خداوند بیعت کننده و بیعت گیرندگان آن را لعنت کند. بلکه ای مفضّل! تکیه به خانه خدا می دهد و دستش را دراز می کند «و بدون هیچ عیبی [چون برص و پیسی] سفید و درخشان - طه: 22» دیده می شود و می گوید: این دست خدا و از جانب خدا و به امر خداست سپس این آیه را می خواند: «کسانی که با تو بیعت می کنند، جز این نیست که با خدا بیعت می کنند دست خدا بالای دست هایشان است. و هر کس پیمان شکنی کند پس فقط بر زیان خودش پیمان می شکند - فتح: 10».

ص:621

یَا مَعْشَرَ الْخَلَائِقِ هَذَا مَهْدِیُّ آلِ مُحَمَّدٍ - وَ یُسَمِّیهِ بِاسْمِ جَدِّهِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ یُکَنِّیهِ ، وَ یَنْسُبُهُ إِلَی أَبِیهِ الْحَسَنِ الْحَادِیَ عَشَرَ إِلَی الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ - بَایِعُوهُ تَهْتَدُوا، وَ لَا تُخَالِفُوا أَمْرَهُ فَتَضِلُّوا.

فَأَوَّلُ مَنْ یُقَبِّلُ یَدَهُ الْمَلَائِکَةُ ، ثُمَّ الْجِنُّ ، ثُمَّ النُّقَبَاءُ وَ یَقُولُونَ : سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا، وَ لَا یَبْقَی ذُو أُذُنٍ مِنَ الْخَلَائِقِ إِلَّا سَمِعَ ذَلِکَ النِّدَاءَ، وَ تُقْبِلُ الْخَلَائِقُ مِنَ الْبَدْوِ وَ الْحَضَرِ، وَ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ، یُحَدِّثُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً، وَ یَسْتَفْهِمُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً، مَا سَمِعُوا بِآذَانِهِمْ .

فَإِذَا دَنَتِ الشَّمْسُ لِلْغُرُوبِ ، صَرَخَ صَارِخٌ مِنْ مَغْرِبِهَا: یَا مَعْشَرَ الْخَلَائِقِ قَدْ ظَهَرَ رَبُّکُمْ بِوَادِی الْیَابِسِ مِنْ أَرْضِ فَلَسْطِینَ وَ هُوَ عُثْمَانُ بْنُ عَنْبَسَةَ الْأُمَوِیُ مِنْ وُلْدِ یَزِیدَ بْنِ مُعَاوِیَةَ لَعَنَهُمُ اللهُ فَبَایِعُوهُ تَهْتَدُوا، وَ لَا تُخَالِفُوا عَلَیْهِ فَتَضِلُّوا، فَیَرُدُّ عَلَیْهِ الْمَلَائِکَةُ وَ الْجِنُّ وَ النُّقَبَاءُ قَوْلَهُ وَ یُکَذِّبُونَهُ ، وَ یَقُولُونَ لَهُ : سَمِعْنَا وَ عَصَیْنَا، وَ لَا یَبْقَی ذُو شَکٍّ وَ لَا مُرْتَابٌ ، وَ لَا مُنَافِقٌ ، وَ لَا کَافِرٌ إِلَّا ضَلَّ بِالنِّدَاءِ الْأَخِیرِ.

وَ سَیِّدُنَا الْقَائِمُ علیه السلام مُسْنِدٌ ظَهْرَهُ إِلَی الْکَعْبَةِ وَ یَقُولُ : یَا مَعْشَرَ الْخَلَائِقِ أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَی آدَمَ وَ شَیْثٍ ، فَهَا أَنَا ذَا آدَمُ وَ شَیْثٌ .

أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَی نُوحٍ وَ وَلَدِهِ سَامٍ ، فَهَا أَنَا ذَا نُوحٌ وَ سَامٌ .

أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَی إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ ، فَهَا أَنَا ذَا إِبْرَاهِیمُ وَ إِسْمَاعِیلُ .

أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَی مُوسَی وَ یُوشَعَ ، فَهَا أَنَا ذَا مُوسَی وَ یُوشَعُ .

أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَی عِیسَی وَ شَمْعُونَ ، فَهَا أَنَا ذَا عِیسَی وَ شَمْعُونُ .

أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم وَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام، فَهَا أَنَا ذَا مُحَمَّدٌ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیهما السلام.

ص:622

جبرئیل، نخستین کسی است که دست او را می بوسد، و سپس سایر فرشتگان و [آنگاه] بزرگان والا تبار از اجنّه و بعد از آن ها بزرگان قوم با وی متابعت می کنند. مردم در مکه فریاد می زنند و می گویند: این مرد کیست و این جماعت که با اویند، چه کسانی هستند و این علامت که دیشب دیدیم و نظیرش دیده نشده چیست ؟ بعضی به بعضی دیگر می گویند: این مرد همان صاحب بزهاست! عده دیگر می گویند: نگاه کنید ببینید کسی از همراهان او را می شناسید؟ مردم می گویند ما جز چهار نفر از مردم مکّه و چهار نفر که از اهل مدینه هستند و فلانی و فلانی می باشند هیچ کدام آن ها را نمی شناسیم.

این واقعه در آغاز طلوع آفتاب آن روز خواهد بود، هنگامی که خورشید طلوع کند، گوینده ای از خورشید وسط آسمان «به زبان عربی روشن [و فصیح] - شعراء: 195» فریادی می زند که اهل آسمان ها و زمین آن را می شنوند، و می گوید: ای مردم عالم! این مهدی آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم است و او را به نام و کنیۀ جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می خواند و به پدرش امام حسن [عسکری] علیه السلام امام یازدهم، تا حسین بن علی صلوات اللَّه علیهم اجمعین نسبت می دهد، [آنگاه گوینده می گوید:] با وی بیعت کنید که رستگار می شوید و مخالفت امر او ننمائید که گمراه خواهید شد.

پس فرشتگان نخستین کسانی اند که دست او را می بوسند، سپس اجنّه و آن گاه بزرگان قوم و می گویند: شنیدیم و اطاعت می کنیم، هیچ شنوایی [و صاحب روحی] از مخلوقین باقی نمی ماند جز اینکه آن صدا را می شنود. کسانی که در جای دور و نزدیک و دریا و خشکی می باشند، می آیند و برای یک دیگر نقل می کنند که ما با گوش خود چنین صدائی را شنیدیم.

هنگامی که آفتاب خواست غروب کند؛ کسی از سمت مغرب زمین فریاد می زند ای مردم دنیا! خداوندِ شما، به نام «عثمان بن عنبسة اموی» [که همان سفیانی ملعون است] از اولاد یزید بن معاویه، در بیابان خشکی از سرزمین فلسطین ظهور کرده،

ص:623

أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَی الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ علیهما السلام، فَهَا أَنَا ذَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ علیهما السلام.

أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَی الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ علیه السلام، فَهَا أَنَا ذَا الْأَئِمَّةُ علیهم السلام.

أَجِیبُوا إِلَی مَسْأَلَتِی فَإِنِّی أُنَبِّئُکُمْ بِمَا نُبِّئْتُمْ بِهِ وَ مَا لَمْ تُنَبَّئُوا بِهِ .

وَ مَنْ کَانَ یَقْرَأُ الْکُتُبَ وَ الصُّحُفَ فَلْیَسْمَعْ مِنِّی، ثُمَّ یَبْتَدِئُ بِالصُّحُفِ الَّتِی أَنْزَلَهَا اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی آدَمَ وَ شَیْثٍ علیه السلام، وَ تَقُولُ أُمَّةُ آدَمَ وَ شَیْثٍ هِبَةِ اللهِ : هَذِهِ وَ اللهِ هِیَ الصُّحُفُ حَقّاً، وَ لَقَدْ أَرَانَا مَا لَمْ نَکُنْ نَعْلَمُهُ فِیهَا، وَ مَا کَانَ خَفِیَ عَلَیْنَا وَ مَا کَانَ أُسْقِطَ مِنْهَا وَ بُدِّلَ وَ حُرِّفَ .

ثُمَّ یَقْرَأُ صُحُفَ نُوحٍ وَ صُحُفَ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام وَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ، فَیَقُولُ أَهْلُ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الزَّبُورِ: هَذِهِ وَ اللهِ صُحُفُ نُوحٍ وَ إِبْرَاهِیمَ علیهما السلام حَقّاً، وَ مَا أُسْقِطَ مِنْهَا وَ بُدِّلَ وَ حُرِّفَ مِنْهَا، هَذِهِ وَ اللهِ التَّوْرَاةُ الْجَامِعَةُ وَ الزَّبُورُ التَّامُّ وَ الْإِنْجِیلُ الْکَامِلُ ، وَ أَنَّهَا أَضْعَافُ مَا قَرَأْنَا مِنْهَا.

ثُمَّ یَتْلُو الْقُرْآنَ فَیَقُولُ الْمُسْلِمُونَ : هَذَا وَ اللهِ الْقُرْآنُ حَقّاً، الَّذِی أَنْزَلَهُ اللهُ تَعَالَی عَلَی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم وَ مَا أُسْقِطَ مِنْهُ وَ حُرِّفَ وَ بُدِّلَ .

ثُمَّ تَظْهَرُ الدَّابَّةُ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ ، فَیُکْتَبُ فِی وَجْهِ الْمُؤْمِنِ ، مُؤْمِنٌ ، وَ فِی وَجْهِ الْکَافِرِ: کَافِرٌ.

ثُمَّ یَظْهَرُ السُّفْیَانِیُّ وَ یَسِیرُ جَیْشُهُ إِلَی الْعِرَاقِ فَیُخْرِبُهُ ، وَ یُخْرِبُ الزَّوْرَاءَ وَ یَتْرُکُهُمَا جَمَّاءَ، وَ یُخْرِبُ الْکُوفَةَ وَ الْمَدِینَةَ وَ تَرُوثُ بِغَالُهُمْ فِی مَسْجِدِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم.

وَ جَیْشُ السُّفْیَانِیِّ یَوْمَئِذٍ ثَلَاثُمِائَةِ أَلْفِ رَجُلٍ ، بَعْدَ أَنْ خَرَّبَ الدُّنْیَا، ثُمَّ یَخْرُجُ إِلَی الْبَیْدَاءِ یُرِیدُ مَکَّةَ وَ خَرَابَ الْبَیْتِ ، فَلَمَّا صَارَ بِالْبَیْدَاءِ وَ عَرَّسَ بِهَا، صَاحَ بِهِمْ صَائِحٌ :

ص:624

بروید و با او بیعت کنید تا رستگار شوید. و با وی سر به مخالفت بر ندارید که گمراه می شوید، در آن وقت فرشتگان و اجنّه و بزرگان قوم گفتۀ او را رد کرده تکذیب می کنند و به آن گوینده می گویند: شنیدیم و نافرمانی می کنیم! هر کس شک و تردیدی به دلش راه یافته باشد و هر منافق و کافری، با این صدای دوّم گمراه می گردد.

در آن وقت سرور ما، حضرت قائم علیه السلام تکیه به خانۀ خدا می دهد و می گوید: هان، ای اهل عالم! هر کس می خواهد آدم و شیث علیهما السلام را ببیند، بداند که من همان آدم و شیث هستم [یعنی همان علم و فضل و اخلاق آنان را دارم]، هر کس می خواهد نوح و پسرش سام علیهما السلام را ببیند بداند که من همان نوح و سام می باشم، هر کس می خواهد ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام را ببیند، بداند که من همان ابراهیم و اسماعیل هستم؛ هر کس می خواهد موسی و یوشع علیهما السلام را ببیند بداند که من همان موسی و یوشع هستم.

هر کس می خواهد عیسی و شمعون علیهما السلام را ببیند، بداند که من همان عیسی و شمعون هستم. هر کس می خواهد محمد صلی الله علیه و آله و سلم و امیر المؤمنین علیه السلام را ببیند، بداند که من همان محمّد و علی هستم، هر کس می خواهد حسن و حسین علیهما السلام را ببیند، بداند که من همان حسن و حسین علیهما السلام می باشم. هر کس می خواهد امامان اولاد حسین علیهم السلام را ببیند، بداند که من همان ائمۀ اطهار علیهم السلام هستم، دعوت مرا بپذیرید و به نزد من جمع شوید که هر چه خواهید به شما خبر دهم.

هر کس کتاب های آسمانی و صحیفه های الهی را خوانده است اینک از من می شنود، آنگاه شروع می کند به قرائت صحیفه هایی که خداوند بر آدم و شیث علیهما السلام نازل فرمود؛ پیروان آدم و شیث می گویند: به خدا قسم! این صحف حقیقی آدم و سپس صُحف نوح و ابراهیم و تورات و انجیل و زبور را می خواند. پیروان تورات و انجیل و زبور می گویند: به خدا قسم! این همان صحف حقیقی نوح و ابراهیم است که چیزی از آن سقط نشده و تبدیل و تحریف نگردیده، به خدا قسم! تورات جامع، و

ص:625

یَا بَیْدَاءُ أَبِیدِی فَتَبْتَلِعُهُمُ الْأَرْضُ بِخَیْلِهِمْ فَیَبْقَی اثْنَانِ ، فَیَنْزِلُ مَلَکٌ فَیُحَوِّلُ وُجُوهَهُمَا إِلَی وَرَائِهِمَا وَ یَقُولُ : یَا بَشِیرُ امْضِ إِلَی الْمَهْدِیِّ وَ بَشِّرْهُ بِهَلَاکِ جَیْشِ السُّفْیَانِیِّ .

وَ قَالَ لِلَّذِی اسْمُهُ نَذِیرٌ: امْضِ إِلَی السُّفْیَانِیِّ فَعَرِّفْهُ بِظُهُورِ الْمَهْدِیِّ علیه السلام مَهْدِیِّ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم.

فَیَمْضِی مُبَشِّراً إِلَی الْمَهْدِیِّ علیه السلام وَ یُعَرِّفُهُ بِهَلَاکِ جَیْشِ السُّفْیَانِیِّ ، وَ إِنَّ الْأَرْضِ انْفَجَرَتْ ، فَلَمْ یَبْقَ مِنَ الْجَیْشِ عِقَالُ نَاقَةٍ ، فَإِذَا بَاتَ مَسَحَ الْمَهْدِیُّ علیه السلام عَلَی وَجْهِهِ وَ یَرُدُّهُ خَلْقاً سَوِیّاً، وَ یُبَایِعُهُ وَ یَکُونُ مَعَهُ .

وَ تَظْهَرُ الْمَلَائِکَةُ وَ الْجِنُّ ، وَ تُخَالِطُ النَّاسَ ، وَ یَسِیرُونَ مَعَهُ ، وَ لَیَنْزِلَنَّ أَرْضَ الْهِجْرَةِ ، وَ لَیَنْزِلَنَّ مَا بَیْنَ الْکُوفَةِ وَ النَّجَفِ ، وَ یکُونُ حِینَئِذٍ عِدَّةُ أَصْحَابِهِ سِتَّةً وَ أَرْبَعِینَ أَلْفاً مِنَ الْمَلَائِکَةِ ، وَ مِثْلُهَا مِنَ الْجِنِّ ، ثُمَّ یَنْصُرُهُ اللهُ وَ یَفْتَحُ عَلَی یَدِهِ .

وَ قَالَ علیه السلام عَنِ الْکُوفَةِ : لَا یَبْقَی مُؤْمِنٌ إِلَّا کَانَ بِهَا أَوْ حَوَالَیْهَا، وَ لَیَبْلُغَنَّ مَجَالَةُ فَرَسٍ مِنْهَا أَلْفَیْ دِرْهَمٍ ، إِی وَ اللهِ وَ لَیَوَدَّنَّ أَکْثَرُ النَّاسِ أَنَّهُ اشْتَرَی شِبْراً مِنْ أَرْضِ السَّبْعِ بِشِبْرٍ مِنْ ذَهَبٍ - وَ السَّبْعُ خِطَّةٌ مِنْ خِطَطِ هَمْدَانَ - وَ لَتَصِیرَنَّ الْکُوفَةُ أَرْبَعَةً وَ خَمْسِینَ مِیلًا، وَ لَیُجَاوِرَنَّ قُصُورُهَا کَرْبَلَاءَ، وَ لَیُصَیِّرَنَّ اللهُ کَرْبَلَاءَ مَعْقِلًا وَ مَقَاماً تَخْتَلِفُ فِیهَا الْمَلَائِکَةُ وَ الْمُؤْمِنُونَ ، وَ لَیَکُونَنَّ لَهَا شَأْنٌ عَظِیمٌ ، وَ لَیَکُونَنَّ فِیهَا مِنَ الْبَرَکَاتِ ، مَا لَوْ وَقَفَ مُؤْمِنٌ وَ دَعَا رَبَّهُ بِدَعْوَةٍ لَأَعْطَاهُ بِدَعْوَتِهِ الْوَاحِدَةِ مِثْلَ مُلْکِ الدُّنْیَا أَلْفَ مَرَّةٍ ».

ثُمَّ تَنَفَّسَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام وَ قَالَ : «یَا مُفَضَّلُ إِنَّ بِقَاعَ الْأَرْضِ تَفَاخَرَتْ ، فَفَخَرَتْ کَعْبَةُ الْبَیْتِ الْحَرَامِ عَلَی بُقْعَةِ کَرْبَلَاءَ، فَأَوْحَی اللهُ إِلَیْهَا: أَنِ اسْکُتِی کَعْبَةَ الْبَیْتِ الْحَرَامِ وَ لَا تَفْتَخِرِی عَلَی کَرْبَلَاءَ.

ص:626

شیث است این مرد آنچه را ما از صحف آدم و شیث نمی دانستیم و بر ما پوشیده بود، و یا از آن حذف و یا تبدیل و تحریف شده بود، به ما یاد داد. زبور تمام، و انجیل کامل همین است و این بیش از کتبی است که آن را خوانده ایم.

سپس قرآن می خواند، مسلمانان می گویند: به خدا قسم! این همان قرآن حقیقی است که خداوند بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل کرده، چیزی از آن کم نشده و تحریف و تبدیل نگردیده است.

آنگاه جنبندۀ روی زمین [امیرالمؤمنین علیه السلام] در بین رکن و مقام ظاهر می شود و در صورت مؤمنین کلمۀ «مؤمن» و در صورت کافران کلمۀ «کافر» را می نویسد.

سپس سفیانی ظاهر می شود و لشکرش را به سمت عراق برده و آنجا را ویران می کند، و [از دمشق تا] زوراء هر جا آبادی بود ویران ساخته و به حال خراب می گذارد، سپس کوفه و مدینه را نیز خراب می کند و قاطران خود را در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می بندند. و لشکر سفیانی در آن روز، بعد از این که دنیا را خراب می کند، سیصد هزار نفر است. آنگاه به سرزمین «بیداء» آمده و قصد [خراب کردن] مکّه و خانۀ خدا را می کنند، ولی چون نیمه های شب به «بیداء» می رسند و می خواهند استراحت کنند، کسی با ندایی بلند، صدا می زند: ای بیابان! این ظالمان را در کام خود فرو بر! با این صدا زمین شکاف برداشته و تمام لشکر را می بلعد! و فقط دو نفر باقی [و زنده] می مانند. در آن هنگام فرشته ای نازل و صورت های آن دو را به پشت برمی گرداند، و به یکی از آن دو می گوید: ای بشیر! به سوی حضرت مهدی علیه السلام برو و ایشان را به نابودی لشکر سفیانی بشارت ده.

و به آن دیگری که اسمش نذیر است، می گوید: [به شام] نزد سفیانی [ملعون] برو و او را از ظهور مهدی آل محمّد صلی الله علیه و آله و سلم آگاه نما.

پس مبشّر به سوی حضرت مهدی علیه السلام آمده و ایشان را از نابودی لشکر سفیانی آگاه می نماید، و زمین منفجر می شود و از لشکریان [سفیانی] ریسمانِ [پا بستِ ] شتران نیز

ص:627

فَإِنَّهَا الْبُقْعَةُ الْمُبَارَکَةُ الَّتِی نُودِیَ مُوسَی مِنْهَا فِی الشَّجَرَةِ .

وَ أَنَّهَا الرَّبْوَةُ الَّتِی أَوَتْ إِلَیْهَا مَرْیَمُ وَ الْمَسِیحُ علیه السلام.

وَ أَنَّهَا الدَّالِیَةُ الَّتِی غُسِلَ بِهَا رَأْسُ الْحُسَیْنِ علیه السلام، وَ فِیهَا غَسَلَتْ مَرْیَمُ عِیسَی علیه السلام وَ اغْتَسَلَتْ مِنْ وِلَادَتِهَا.

وَ أَنَّهَا خَیْرُ بُقْعَةٍ عَرَجَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم مِنْهَا وَقْتَ غَیْبَتِهِ ، وَ لَیَکُونَنَّ لِشِیعَتِنَا فِیهَا حَیَاةٌ إِلَی ظُهُورِ قَائِمِنَا علیه السلام».

قَالَ الْمُفَضَّلُ : یَا سَیِّدِی ثُمَّ یَسِیرُ الْمَهْدِیُّ إِلَی أَیْنَ ؟

قَالَ علیه السلام: «إِلَی مَدِینَةِ جَدِّی صلی الله علیه و آله و سلم، فَإِذَا وَرَدَهَا کَانَ لَهُ فِیهَا مَقَامٌ عَجِیبٌ ، یَظْهَرُ فِیهِ سُرُورُ الْمُؤْمِنِینَ وَ خِزْیُ الْکَافِرِینَ ».

قَالَ الْمُفَضَّلُ : یَا سَیِّدِی مَا هُوَ ذَاکَ ؟

قَالَ : «یَرِدُ إِلَی قَبْرِ جَدِّهِ صلی الله علیه و آله و سلم، فَیَقُولُ : یَا مَعْشَرَ الْخَلَائِقِ هَذَا قَبْرُ جَدِّی رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم، فَیَقُولُونَ : نَعَمْ یَا مَهْدِیَّ آلِ مُحَمَّدٍ، فَیَقُولُ : وَ مَنْ مَعَهُ فِی الْقَبْرِ؟

فَیَقُولُونَ : صَاحِبَاهُ وَ ضَجِیعَاهُ أَبُو بَکْرٍ وَ عُمَرُ، فَیَقُولُ : - وَ هُوَ أَعْلَمُ بِهِمَا وَ الْخَلَائِقُ کُلُّهُمْ جَمِیعاً یَسْمَعُونَ - مَنْ أَبُو بَکْرٍ وَ عُمَرُ؟ وَ کَیْفَ دُفِنَا مِنْ بَیْنِ الْخَلْقِ مَعَ جَدِّی رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ عَسَی الْمَدْفُونُ غَیْرَهُمَا؟ فَیَقُولُ النَّاسُ : یَا مَهْدِیَّ آلِ مُحَمَّدٍ مَا هَاهُنَا غَیْرُهُمَا، إِنَّهُمَا دُفِنَا مَعَهُ ، لِأَنَّهُمَا خَلِیفَتَا رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ أَبَوَا زَوْجَتَیْهِ .

فَیَقُولُ لِلْخَلْقِ بَعْدَ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ : أَخْرِجُوهُمَا مِنْ قَبْرَیْهِمَا، فَیُخْرَجَانِ غَضَّیْنِ طَرِیَّیْنِ لَمْ یَتَغَیَّرْ خَلْقُهُمَا، وَ لَمْ یَشْحُبْ لَوْنُهُمَا.

ص:628

باقی نمی ماند و چون شب شود حضرت قائم علیه السلام هم دست روی صورت او [مبشّر] می کشد و به صورت نخست برمی گرداند و با حضرت بیعت نموده و همراه او می ماند. و ملائکه و اجنّه آشکار می شوند و با مردم سخن می گویند، و به همراه حضرت می روند و در زمین هجرت واقع در کوفه و نجف فرود می آیند، و عدد یاران او در آن موقع چهل و شش هزار نفر فرشته و همین تعداد هم از اجنّه است، آنگاه خداوند حضرت قائم علیه السلام را یاری می کند و ایشان را پیروز می گرداند.

و امام علیه السلام دربارۀ مردم کوفه فرمود: هیچ مؤمنی نیست مگر این که در کوفه و حوالی آن است، زمین آن به مساحت محل [و جولانگاه] اسبی به دو هزار درهم می رسد و بیشتر مردم آرزو دارند که کاش می توانستند یک وجب از زمین «سبع» را به یک وجب شمش طلا بخرند، و «سبع» از زمین های بایر و دست نخوردۀ هَمْدان [قبیله ای از یمن بودند که در خلافت امیر مؤمنان در حوالی کوفه سکونت ورزیدند] است.

در آن روز مسافت شهر کوفه به پنجاه و چهار مایل می رسد به طوری که کاخ های آن، مجاور کربلا است، و خداوند در آن روز کربلا را محل رفت و آمد فرشتگان و مؤمنین خواهد نمود، و در آن روز ارزش به سزایی دارد، چنان برکت به آن روی می آورد که اگر مؤمنی از روی حقیقت در آنجا بایستد و یک بار از خداوند طلب روزی کند؛ خداوند هزار برابر دنیا [کنایه از برکت زیاد] به او عطا می فرماید.

آنگاه امام صادق علیه السلام آهی کشید و فرمود: ای مفضّل! بقعه های روی زمین به یک دیگر تفاخر کردند و کعبه در مسجد الحرام بر کربلا تفاخر نمود، خداوند به کعبه وحی کرد، آرام بگیر و هرگز بر کربلا تفاخر مکن، چون آنجا بقعه مبارکی است که در آنجا از جانب خداوند بوسیله درخت به موسی بن عمران وحی شد. و [در] آنجا همان تپّه ای است که که مریم و عیسی منزل کردند و محلی است که سر مبارک حسین علیه السلام را در [آب فرات] آن شستشو دادند و مریم علیها السلام حضرت عیسی علیه السلام را شست

ص:629

فَیَقُولُ : هَلْ فِیکُمْ مَنْ یَعْرِفُهُمَا؟ فَیَقُولُونَ : نَعْرِفُهُمَا بِالصِّفَةِ ، وَ لَیْسَ ضَجِیعَا جَدِّکَ غَیْرَهُمَا.

فَیَقُولُ : هَلْ فِیکُمْ أَحَدٌ یَقُولُ غَیْرَ هَذَا أَوْ یَشُکُّ فِیهِمَا؟ فَیَقُولُونَ : لَا، فَیُؤَخِّرُ إِخْرَاجَهُمَا ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ .

ثُمَّ یَنْتَشِرُ الْخَبَرُ فِی النَّاسِ ، وَ یَحْضُرُ الْمَهْدِیُّ علیه السلام وَ یَکْشِفُ الْجُدْرَانَ عَنِ الْقَبْرَیْنِ ، وَ یَقُولُ لِلنُّقَبَاءِ: ابْحَثُوا عَنْهُمَا وَ انْبُشُوهُمَا، فَیَبْحَثُونَ بِأَیْدِیهِمْ حَتَّی یَصِلُوا إِلَیْهِمَا، فَیُخْرَجَانِ غَضَّیْنِ طَرِیَّیْنِ کصروتهما [کَصُورَتِهِمَا] فِی الدُّنْیَا.

فَیَکْشِفُ عَنْهُمَا أَکْفَانَهُمَا، وَ یَأْمُرُ بِرَفْعِهِمَا عَلَی دَوْحَةٍ یَابِسَةٍ نَخِرَةٍ ، فَیَصْلِبُهُمَا عَلَیْهَا، فَتَحْیَا الشَّجَرَةُ وَ تُورِقُ وَ تُونِعُ وَ یَطُولُ فَرْعُهَا.

فَیَقُولُ الْمُرْتَابُونَ مِنْ أَهْلِ وَلَایَتِهِمَا: هَذَا وَ اللهِ الشَّرَفُ حَقّاً، وَ لَقَدْ فُزْنَا بِمَحَبَّتِهِمَا وَ وَلَایَتِهِمَا، وَ یُخْبِرُ مَنْ أَخْفَی مَا فِی نَفْسِهِ - وَ لَوْ مِقْیَاسُ حَبَّةٍ - مِنْ مَحَبَّتِهِمَا وَ وَلَایَتِهِمَا، فَیَحْضُرُونَهُمَا وَ یَرَوْنَهُمَا وَ یُفْتَنُونَ بِهِمَا.

وَ یُنَادِی مُنَادِی الْمَهْدِیِّ علیه السلام: کُلُّ مَنْ أَحَبَّ صَاحِبَیْ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ ضَجِیعَیْهِ فَلْیَنْفَرِدْ جَانِباً، فَیَتَجَزَّأُ الْخَلْقُ جُزْءَیْنِ : أَحَدُهُمَا مُوَالٍ وَ الْآخَرُ مُتَبَرِّئٌ مِنْهُمَا.

فَیَعْرِضُ الْمَهْدِیُّ علیه السلام عَلَی أَوْلِیَائِهِمَا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمَا، فَیَقُولُونَ : یَا مَهْدِیَّ آلِ رَسُولِ اللهِ نَحْنُ لَمْ نَتَبَرَّأْ مِنْهُمَا، وَ مَا کُنَّا نَقُولُ : إِنَّ لَهُمَا عِنْدَ اللهِ وَ عِنْدَکَ هَذِهِ الْمَنْزِلَةَ ، وَ هَذَا الَّذِی بَدَا لَنَا مِنْ فَضْلِهِمَا، أَ نَبْرَأُ السَّاعَةَ مِنْهُمَا، وَ قَدْ رَأَیْنَا مِنْهُمَا مَا رَأَیْنَا فِی هَذَا الْوَقْتِ ؟ مِنْ نَضَارَتِهِمَا وَ غَضَاضَتِهِمَا، وَ حَیَاةِ هَذِهِ الشَّجَرَةِ بِهِمَا؟ بَلَی وَ اللهِ نَبْرَأُ مِنْکَ ، وَ مِمَّنْ آمَنَ بِکَ ، وَ مِمَّنْ لَا

ص:630

و خودش هم بعد از ولادت فرزندش غسل کرد، و بهترین بقعه ای است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از آن خارج شود، و آن مکان برای شیعیان ما تا زمان ظهور حضرت قائم علیه السلام حیات و زندگانی است».

مفضّل گفت: سرورم! سپس حضرت مهدی علیه السلام به کجا می رود؟

فرمود: «به مدینۀ جدّم صلی الله علیه و آله و سلم، و هنگامی که در آنجا وارد شود، مقامی بس عجیب خواهد داشت، و در آنجا شادی مؤمنان و خواری کافران آشکار می شود».

مفضّل گفت: سرورم! چگونه ؟ فرمود: «کنار قبر جدش، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درآید و گوید: ای مردم! این قبر جدّم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است ؟ مردم می گویند: آری، ای مهدی آل محمّد صلی الله علیه و آله و سلم. می پرسد: و چه کسانی به ایشان در اینجا مدفون هستند؟ می گویند: دو نفر از صحابه و انیس او، ابوبکر و عمر هستند. با اینکه او از هر کس بهتر آن دو نفر را می شناسد، در حالی که مردم همه گوش می دهند، سؤال می کند: ابوبکر و عمر چه کسانی اند؟ چطور شد که در میان تمام مردم فقط این دو نفر با جد من رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در اینجا دفن شدند، شاید کسانی دیگر مدفون باشند؟

مردم می گویند: ای مهدی آل محمد! غیر از این دو نفر کسی در اینجا مدفون نیست، و آن دو به خاطر این با پیامبر در اینجا دفن شدند که خلیفه پیغمبر و پدر زن او هستند.

[آن حضرت] بعد از سه روز به مردم می گوید: آن دو نفر را از قبر بیرون آورید. مردم هم آن ها را بیرون می آورند در حالی که بدنشان تر و تازه است و اصلاً نپوسیده و تغییر نکرده اند. آنگاه حضرت مهدی علیه السلام می پرسد: آیا کسی در میان شما هست که اینان را بشناسد؟ مردم می گویند: ما آن ها را به اوصافشان می شناسیم. اینان انیس جدّ شما هستند. می پرسد: آیا در میان شما کسی هست که جز این بگوید یا در بارۀ اینان شک کند؟ مردم می گویند: نه! و حضرت مهدی علیه السلام سه روز بیرون آوردن آن ها را به تأخیر می اندازد و این خبر در میان مردم منتشر می شود.

ص:631

یُؤْمِنُ بِهِمَا، وَ مِمَّنْ صَلَبَهُمَا وَ أَخْرَجَهُمَا، وَ فَعَلَ بِهِمَا مَا فَعَلَ ، فَیَأْمُرُ الْمَهْدِیُّ علیه السلام رِیحاً سَوْدَاءَ فَتَهُبُّ عَلَیْهِمْ فَتَجْعَلُهُمْ کَأَعْجَازِ نَخْلٍ خَاوِیَةٍ .

ثُمَّ یَأْمُرُ بِإِنْزَالِهِمَا فَیُنْزَلَانِ إِلَیْهِ فَیُحْیِیهِمَا بِإِذْنِ اللهِ تَعَالَی، وَ یَأْمُرُ الْخَلَائِقَ بِالاجْتِمَاعِ ، ثُمَّ یَقُصُّ عَلَیْهِمْ قَصَصَ فِعَالِهِمَا فِی کُلِّ کُورٍ وَ دُورٍ، حَتَّی یَقُصَّ عَلَیْهِمْ قَتْلَ هَابِیلَ بْنِ آدَمَ علیه السلام، وَ جَمْعَ النَّارِ لِإِبْرَاهِیمَ علیه السلام، وَ طَرْحَ یُوسُفَ علیه السلام فِی الْجُبِّ ، وَ حَبْسَ یُونُسَ علیه السلام فِی بَطْنِ الْحُوتِ ، وَ قَتْلَ یَحْیَی علیه السلام، وَ صَلْبَ عِیسَی علیه السلام، وَ عَذَابَ جِرْجِیسَ وَ دَانِیَالَ علیه السلام، وَ ضَرْبَ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ ، وَ إِشْعَالَ النَّارِ عَلَی بَابِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ علیهم السلام لِإِحْرَاقِهِمْ بِهَا، وَ ضَرْبَ یَدِ الصِّدِّیقَةِ الْکُبْرَی فَاطِمَةَ بِالسَّوْطِ ، وَ رَفْسَ بَطْنِهَا وَ إِسْقَاطَهَا مُحَسِّناً، وَ سَمَّ الْحَسَنِ علیه السلام، وَ قَتْلَ الْحُسَیْنِ علیه السلام، وَ ذَبْحَ أَطْفَالِهِ وَ بَنِی عَمِّهِ وَ أَنْصَارِهِ ، وَ سَبْیَ ذَرَارِیِّ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم، وَ إِرَاقَةَ دِمَاءِ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام، وَ کُلِّ دَمٍ سُفِکَ ، وَ کُلَّ فَرْجٍ نُکِحَ حَرَاماً، وَ کُلَّ رَیْنٍ وَ خُبْثٍ وَ فَاحِشَةٍ وَ إِثْمٍ وَ ظُلْمٍ ، وَ جَوْرٍ وَ غَشْمٍ ، مُنْذُ عَهْدِ آدَمَ علیه السلام إِلَی وَقْتِ قِیَامِ قَائِمِنَا علیه السلام، کُلُّ ذَلِکَ کُلُّ ذَلِکَ یُعَدِّدُهُ عَلَیْهِمَا، وَ یُلْزِمُهُمَا إِیَّاهُ فَیَعْتَرِفَانِ بِهِ .

ثُمَّ یَأْمُرُ بِهِمَا فَیُقْتَصُّ مِنْهُمَا فِی ذَلِکَ الْوَقْتِ بِمَظَالِمِ مَنْ حَضَرَ، ثُمَّ یَصْلِبُهُمَا عَلَی الشَّجَرَةِ ، وَ یَأْمُرُ نَاراً تَخْرُجُ مِنَ الْأَرْضِ فَتُحْرِقُهُمَا وَ الشَّجَرَةَ ، ثُمَّ یَأْمُرُ رِیحاً فَتَنْسِفُهُمَا فِی الْیَمِّ نَسْفاً ».(1)

قَالَ الْمُفَضَّلُ : یَا سَیِّدِی ذَلِکَ آخِرُ عَذَابِهِمَا؟

ص:632


1- (1) طه (20):97.

سپس مهدی علیه السلام به آنجا آمده و روی قبرهای آن ها را برمی دارد و به بزرگان [و فرماندهان] خود می گوید: قبرهای اینان را بشکافید و آن ها را جستجو کنید. بزرگان هم با دست های خود آن ها را جستجو کرده تا آنکه تر و تازه مانند روز نخست بیرون می آورند. دستور می دهد کفن های آن ها را بیرون آورند و بر درخت بزرگی پوسیده و خشکی بر دار کشند، فی الحال درخت سرسبز و پرشاخ و برگ و خرّم می شود!

با مشاهده این وضع [عجیب]، تردید کنندگان از دوستداران آن دو، می گویند: به خدا قسم این شرافت حقیقی است که این ها دارند، و ما هم به دوستی اینان فائز شدیم هر کس جزئی محبتی از آن ها در دل داشته باشد، می آید و آن منظره را می نگرد و با دیدن آن فریفته می گردد.

در این هنگام مُنادی [جارچی] حضرت مهدی علیه السلام صدا می زند: هر کس دو صحابۀ پیامبر و انیس او را دوست می دارد در یک سمت بایستد. مردم دو دسته می شوند: یک دسته دوست آن ها و دسته ای دشمن آنان. حضرت مهدی علیه السلام به دوستان آن دو نفر دستور می دهد که از آن ها بیزاری جویند. آن ها هم می گویند: ای مهدی آل محمّد! ما پیش از آنکه بدانیم اینان در نزد خدا و تو چنین مقامی دارند از آن ها بیزاری نجستیم، اکنون که فضل و مقام آن ها برای ما ظاهر شده، چگونه با دیدن بدن تر و تازۀ آن ها و سبز شدن درخت پوسیده از آنان بیزاری بجوئیم ؟

بلکه به خدا قسم ما از تو و کسانی که عقیدۀ به تو دارند و آن ها که به اینان ایمان ندارند و آن ها را بر دار زدند، و از قبر بیرون آوردند، بیزاری می جوئیم، در این وقت حضرت مهدی علیه السلام به امر خداوند دستور می دهد باد سیاهی بر آن ها بوزد و آنان را مانند ریشه های پوسیدۀ درخت نخل از میان می برد.

سپس دستور می دهد آن ها را از بالای دار پائین بیاورند، و به امر خداوند زنده می گرداند و دستور می دهد تمام مردم جمع شوند. آنگاه اعمال آن ها را در هر دوره ای شرح می دهد، تا آنکه داستان کشته شدن هابیل فرزند حضرت آدم علیه السلام و

ص:633

قَالَ علیه السلام: «هَیْهَاتَ یَا مُفَضَّلُ ، وَ اللهِ لَیُرَدَّنَّ وَ لَیَحْضُرَنَّ السَّیِّدُ الْأَکْبَرُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم، وَ الصِّدِّیقُ الْأَکْبَرُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ، وَ فَاطِمَةُ ، وَ الْحَسَنُ ، وَ الْحُسَیْنُ ، وَ الْأَئِمَّةُ علیهم السلام، وَ کُلُّ مَنْ مَحَضَ الْإِیمَانَ مَحْضاً، أَوْ مَحَضَ الْکُفْرَ مَحْضاً، وَ لَیَقْتَصَّنَّ مِنْهُمَا بِجَمِیعِ الْمَظَالِمِ ، حَتَّی إِنَّهُمَا لَیُقْتَلَانِ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ أَلْفَ قَتْلَةٍ ، وَ یُرَدَّانِ إِلَی مَا شَاءَ اللهُ .

ثُمَّ یَسِیرُ الْمَهْدِیُّ علیه السلام إِلَی الْکُوفَةِ ، وَ یَنْزِلُ مَا بَیْنَ الْکُوفَةِ وَ النَّجَفِ ، وَ عَدَدُ أَصْحَابِهِ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ سِتَّةٌ وَ أَرْبَعُونَ أَلْفاً مِنَ الْمَلَائِکَةِ وَ مِثْلُهَا مِنَ الْجِنِ ، وَ النُّقَبَاءُ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ نَفْساً».

قَالَ الْمُفَضَّلُ : یَا سَیِّدِی کَیْفَ تَکُونُ دَارُ الْفَاسِقِینَ فِی ذَلِکَ الْوَقْتِ ؟

قَالَ علیه السلام: «فِی لَعْنَةِ اللهِ وَ سَخَطِهِ وَ بَطْشِهِ ، تُخْرِبُهَا الْفِتَنُ ، وَ تَتْرُکُهَا حُمَماً، فَالْوَیْلُ لَهَا وَ لِمَنْ بِهَا کُلُّ الْوَیْلِ مِنَ الرَّایَاتِ الصُّفْرِ وَ رَایَاتِ الْمَغْرِبِ ، وَ مَنْ یَجْلِبُ الْجَزِیرَةَ ، وَ مِنَ الرَّایَاتِ الَّتِی تَسِیرُ إِلَیْهَا مِنْ کُلِّ قَرِیبٍ أَوْ بَعِیدٍ.

وَ اللهِ لَیَنْزِلَنَّ بِهَا مِنْ صُنُوفِ الْعَذَابِ مَا نَزَلَ بِسَائِرِ الْأُمَمِ الْمُتَمَرِّدَةِ مِنْ أَوَّلِ الدَّهْرِ إِلَی آخِرِهِ ، وَ لَیَنْزِلَنَّ بِهَا مِنَ الْعَذَابِ مَا لَا عَیْنٌ رَأَتْ ، وَ لَا أُذُنٌ سَمِعَتْ بِمِثْلِهِ ، وَ لَا یَکُونُ طُوفَانُ أَهْلِهَا إِلَّا بِالسَّیْفِ ، فَالْوَیْلُ لِمَنِ اتَّخَذَ بِهَا مَسْکَناً، فَإِنَّ الْمُقِیمَ بِهَا یَبْقَی بِشِقَائِهِ ، وَ الْخَارِجَ مِنْهَا بِرَحْمَةِ اللهِ .

وَ اللهِ لَیَبْقَی مِنْ أَهْلِهَا فِی الدُّنْیَا حَتَّی یُقَالَ أَنَّهَا هِیَ الدُّنْیَا، وَ إِنَّ دُورَهَا وَ قُصُورَهَا هِیَ الْجَنَّةُ ، وَ إِنَّ بَنَاتِهَا هُنَّ الْحُورُ الْعِینُ ، وَ إِنَّ وِلْدَانَهَا هُمُ الْوِلْدَانُ ، وَ لَیَظُنَّنَّ أَنَّ اللهَ لَمْ یَقْسِمْ رِزْقَ الْعِبَادِ إِلَّا بِهَا، وَ لَیَظْهَرَنَّ مِنَ الِافْتِرَاءِ عَلَی اللهِ وَ عَلَی رَسُولِهِ صلی الله علیه و آله و سلم، وَ الْحُکْمِ بِغَیْرِ کِتَابِ اللهِ ، وَ مِنْ شَهَادَاتِ الزُّورِ، وَ شُرْبِ الْخُمُورِ، وَ الْفُجُورِ، وَ أَکْلِ السُّحْتِ ، وَ

ص:634

برافروختن آتش برای ابراهیم علیه السلام و انداختن یوسف علیه السلام در چاه و زندانی شدن یونس علیه السلام در شکم ماهی و قتل یحیی علیه السلام و به دار کشیدن عیسی علیه السلام و شکنجه دادن جرجیس و دانیال پیغمبر علیهما السلام و زدن سلمان فارسی، و آتش زدن درب خانۀ امیر المؤمنین و فاطمۀ زهرا و حسن و حسین علیهم السلام و تازیانه زدن به بازوی صدیقۀ کبری فاطمۀ زهرا علیها السلام و در به پهلوی او زدن، و سقط شدن محسن بچه او و سم دادن به امام حسن علیه السلام و کشتن امام حسین علیه السلام و اطفال و عموزادگان و یاوران آن حضرت و اسیر کردن فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ریختن خون آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم، و هر خونی که به ناحق ریخته شده، و هر زنی که مورد تجاوز قرار گرفته، و هر خیانت و اعمال زشت و گناه و ظلم و ستم که از زمان حضرت آدم علیه السلام تا موقع قیام قائم علیه السلام از بنی آدم سرزده همه و همه را به گردن اوّلی و دوّمی انداخته و بر آن ها ثابت نموده و ملزم می گرداند و آن ها هم اعتراف می کنند.(1)

آنگاه دستور می دهد هر کس حاضر است و از آن ها ظلمی دیده قصاص کند.

آن ها هم قصاص می کنند، سپس آن ها را دوباره بر همان درخت به دار می کشد، و امر می کند آتشی از زمین بیرون آمده آن ها را با درخت می سوزاند آنگاه به باد دستور می دهد تا خاکسترشان را به آب دریاها بپاشد».

مفضّل گفت: سرورم! این عذاب آخر آن هاست ؟ فرمود: «هیهات ای مفضّل، به خدا سوگند فردای قیامت هر مؤمن و کافری به صحرای محشر می آیند و سَرور بزرگ تر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، و صدّیق اکبر امیر المؤمنین، و فاطمه و حسن و حسین و ائمه اطهار علیهم السلام و تمام مؤمنان خالص و کافران خالص نیز حاضر می شوند و همۀ آن ها از آن

ص:635


1- (1) علّت گناهان آیندۀ مردم که به گردن آن هاست روشن است، چون آن دو حق خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام را غصب کردند و بدین سبب بقیۀ امامان نیز کنار زده شدند و جامعه به دست حاکمان ستمگر افتاد و موجب گمراهی مردم شد. امّا این که گناهان گذشته به گردن آن هاست، چون آن دو نفر راضی به کارهای افراد همانند خود بودند و بر طبق روایات هر کسی راضی به فعل کسی باشد همانند آن است که خود آن را انجام داده باشد. بعید هم نیست که بگوییم ارواح ناپاک آن ها در امور اشقیا دخالت داشته است. (برای توضیح بیشتر ر. ک: البحار: 38/53-39)

سَفْکِ الدِّمَاءِ مَا لَا یَکُونُ فِی الدُّنْیَا کُلِّهَا إِلَّا دُونَهُ ، ثُمَّ لَیُخْرِبُهَا اللهُ تَعَالَی بِتِلْکَ الْفِتَنِ وَ تِلْکَ الرَّایَاتِ ، حَتَّی لَوْ مَرَّ عَلَیْهَا مَارٌّ لَقَالَ : هَاهُنَا کَانَتِ الزَّوْرَاءُ».

قَالَ الْمُفَضَّلُ : ثُمَّ یَکُونُ مَا ذَا یَا سَیِّدِی ؟

قَالَ علیه السلام: «ثُمَّ یَخْرُجُ الْفَتَی الْحَسَنِیُّ الصَّبِیحُ مِنْ نَحْوِ الدَّیْلَمِ فَیَصِیحُ بِصَوْتٍ لَهُ فَصِیحٍ : یَا آلَ مُحَمَّدٍ أَجِیبُوا الْمَلْهُوفَ ، وَ الْمُنَادِیَ مِنْ حَوْلِ الضَّرِیحِ ، فَتُجِیبُهُ کُنُوزُ اللهِ بِالطَّالَقَانِ ، کُنُوزٌ وَ أَیُّ کُنُوزٍ، لَا مِنْ ذَهَبٍ وَ لَا مِنْ فِضَّةٍ ، بَلْ هِیَ رِجَالٌ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ، لَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِمْ عَلَی الْبَرَاذِینِ الشُّهْبِ ، بِأَیْدِیهِمُ الْحِرَابُ ، یَتَعَاوَوْنَ شَوْقاً إِلَی الْحَرْبِ کَمَا تَتَعَاوَی الذِّئَابُ ، أَمِیرُهُمْ رَجُلٌ مِنْ تَمِیمٍ ، یُقَالُ لَهُ : شُعَیْبُ بْنُ صَالِحٍ ، فَیُقْبِلُ الْحَسَنِیُّ (1) فِیهِمْ ، وَجْهُهُ کَدَائِرَةِ الْقَمَرِ یَرُوعُ النَّاسَ جَمَالًا، فَیَبْقَی عَلَی أَثَرِ الظَّلَمَةِ ، فَیَأْخُذُ سَیْفُهُ الصَّغِیرَ وَ الْکَبِیرَ، وَ الْوَضِیعَ وَ الْعَظِیمَ ، ثُمَّ یَسِیرُ بِتِلْکَ الرَّایَاتِ کُلِّهَا حَتَّی یَرِدَ الْکُوفَةَ ، وَ قَدْ جَمَعَ بِهَا أَکْثَرَ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ یَجْعَلُهَا لَهُ مَعْقِلًا.

ثُمَّ یَتَّصِلُ بِهِ وَ بِأَصْحَابِهِ خَبَرُ الْمَهْدِیِّ علیه السلام فَیَقُولُونَ لَهُ : یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ مَنْ هَذَا الَّذِی نَزَلَ بِسَاحَتِنَا؟ فَیَقُولُ الْحَسَنِیُّ : اخْرُجُوا بِنَا إِلَیْهِ حَتَّی تَنْظُرُوا مَنْ هُوَ؟ وَ مَا یُرِیدُ؟ وَ هُوَ یَعْلَمُ وَ اللهِ أَنَّهُ الْمَهْدِیُّ علیه السلام وَ إِنَّهُ لَیَعْرِفُهُ ، وَ إِنَّهُ لَمْ یُرِدْ بِذَلِکَ الْأَمْرِ إِلَّا اللهَ .

فَیَخْرُجُ الْحَسَنِیُّ وَ بَیْنَ یَدَیْهِ أَرْبَعَةُ آلَافِ رَجُلٍ فِی أَعْنَاقِهِمُ الْمَصَاحِفُ ، وَ عَلَیْهِمُ الْمُسُوحُ ، مُقَلِّدِینَ بِسُیُوفِهِمْ ، فَیُقْبِلُ الْحَسَنِیُّ حَتَّی یَنْزِلَ بِقُرْبِ الْمَهْدِیِّ علیه السلام فَیَقُولُ :

ص:636


1- (1) البحار: «الحسین علیه السلام»؛ با توجه به سیاق روایت، صحیح همان متن است.

دو نفر قصاص می کنند. تا جایی که آن دو نفر را در هر شبانه روز هزار بار می کُشند و باز به امر خداوند به صورت اوّل برمی گردند تا باز عذاب شوند.

سپس حضرت مهدی علیه السلام [از مدینه] به کوفه می رود و در بین کوفه و نجف فرود می آید، در آن روز یارانش چهل و شش هزار از ملائکه و شش هزار نفر از اجنّه و سیصد و سیزده تن از بزرگان [و فرماندهان اصلی] می باشند».

مفضّل گفت: سرورم! در آن روز سرای فاسقان [یعنی بغداد] چه وضعی دارد؟

فرمود: «مشمول لعنت و غضب و سخت گیری خداوند است. فتنه ها و آشوب ها آن را ویران می سازد و به کلی متروک می ماند. ای وای بر بغداد و مردم آن از خطر لشکری که با پرچم های زرد، و لشکری که با پرچم های خود از مغرب زمین می آیند و کسی که جزیره را جلب می کند و لشکری که از دور و نزدیک به آنجا می رود.

به خدا قسم همه گونه عذاب که بر امّت های متمرّد و سرکش از اوّل خلقت تا آخر عالم رسیده بر بغداد فرود می آید. عذاب هائی به بغداد می رسد که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده است. طوفان شمشیر، آن ها را فرو گیرد. وای بر کسی که آنجا را مسکن خود قرار دهد، زیرا هر کس در آنجا مقیم شود با حالت شقاوت باقی می ماند و هر کس هجرت کند در پرتو خدا به سر برد.

به خدا سوگند مردم بغداد چنان غرق در ناز و نعمت و عیش و نوش می شوند که می گویند: زندگی حقیقی دنیا همین و خانه ها و کاخ های آن، قصرهای بهشت است و دختران آن (در زیبائی) حور العین و جوانان آن جوانان بهشت است. و چنین پندارند که خداوند تمام روزی بندگانش را به بغداد ارزانی داشته است! افتراء به خداوند و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و حکم کردن بر خلاف قرآن و شهادت دروغ و شرابخواری و زناکاری و خوردن پلیدی ها، و خونریزی، چنان در بغداد شیوع یابد که فجایع تمام دنیا به پای آن نرسد. آنگاه خداوند همین بغداد را بوسیلۀ آن آشوبها و آن لشکرها چنان ویران می سازد که وقتی رهگذری از آنجا می گذرد؛ می گوید: شهر بغداد در اینجا بوده است!!

ص:637

سَائِلُوا عَنْ هَذَا الرَّجُلِ مَنْ هُوَ وَ مَا ذَا یُرِیدُ؟ فَیَخْرُجُ بَعْضُ أَصْحَابِ الْحَسَنِیِّ إِلَی عَسْکَرِ الْمَهْدِیِّ علیه السلام، فَیَقُولُ : أَیُّهَا الْعَسْکَرُ الْجَائِلُ مَنْ أَنْتُمْ حَیَّاکُمُ اللهُ ؟ وَ مَنْ صَاحِبُکُمْ هَذَا؟ وَ مَا ذَا یُرِیدُ؟ فَیَقُولُ أَصْحَابُ الْمَهْدِیِّ علیه السلام: هَذَا مَهْدِیُّ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام، وَ نَحْنُ أَنْصَارُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الْمَلَائِکَةِ ، ثُمَّ یَقُولُ الْحَسَنِیُّ : خَلُّوا بَیْنِی وَ بَیْنَ هَذَا، فَیَخْرُجُ إِلَیْهِ الْمَهْدِیُّ علیه السلام، فَیَقِفَانِ بَیْنَ الْعَسْکَرَیْنِ ، فَیَقُولُ الْحَسَنِیُّ : إِنْ کُنْتَ مَهْدِیَّ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم فَأَیْنَ هِرَاوَةُ جَدِّی رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم، وَ خَاتَمُهُ ، وَ بُرْدَتُهُ ، وَ دِرْعُهُ الْفَاضِلُ ، وَ عِمَامَتُهُ السَّحَابُ ، وَ فَرَسُهُ الْیَرْبُوعُ ، وَ نَاقَتُهُ الْعَضْبَاءُ، وَ بَغْلَتُهُ الدُّلْدُلُ ، وَ حِمَارُهُ الْیَعْفُورُ، وَ نَجِیبُهُ الْبُرَاقُ ، وَ تَاجُهُ ، وَ الْمُصْحَفُ الَّذِی جَمَعَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام بِغَیْرِ تَغْیِیرٍ وَ لَا تَبْدِیلٍ ، فَیُحْضِرُ لَهُ السَّفَطَ الَّذِی فِیهِ جَمِیعُ مَا طَلَبَهُ .

وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: إِنَّهُ کُلَّهُ کَانَ فِی السَّفَطِ ، وَ تَرِکَاتُ جَمِیعِ النَّبِیِّینَ حَتَّی عَصَا آدَمَ وَ نُوحٍ علیه السلام، وَ تَرِکَةِ هُودٍ وَ صَالِحٍ علیه السلام، وَ مَجْمُوعِ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام، وَ صَاعِ یُوسُفَ علیه السلام، وَ مِکْیَلِ شُعَیْبٍ علیه السلام وَ مِیزَانِهِ ، وَ عَصَا مُوسَی علیه السلام، وَ تَابُوتِهِ الَّذِی فِیهِ بَقِیَّةُ مَا تَرَکَ آلُ مُوسی وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَةُ (1) ، وَ دِرْعِ دَاوُدَ علیه السلام، وَ خَاتَمِ سُلَیمَانَ علیه السلام وَ تَاجِهِ ، وَ رَحْلِ عِیسَی علیه السلام، وَ مِیرَاثِ النَّبِیینَ وَ الْمُرْسَلِینَ فِی ذَلِکَ السَّفَطِ ».

فَعِنْدَ ذَلِکَ یَقُولُ الْحَسَنِیُّ : یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ اقْضِ مَا قَدْ رَأَیْتَهُ ، وَ الَّذِی أَسْأَلُکَ أَنْ تَغْرِزَ هِرَاوَةَ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم فِی هَذَا الْحَجَرِ الصُّلْبِ ، وَ تَسْأَلَ اللهَ أَنْ یُنْبِتَهَا فِیهِ ، وَ لَا یُرِیدُ بِذَلِکَ إِلَّا أَنْ یُرِیَ أَصْحَابَهُ فَضْلَ الْمَهْدِیِّ ع حَتَّی یُطِیعُوهُ وَ یُبَایِعُوهُ ، فَیَأْخُذُ الْمَهْدِیُّ علیه السلام

ص:638


1- (1) البقره (2):248.

مفضّل گفت: سرورم! سپس چه [خبر] می شود؟ حضرت فرمود: آنگاه سید حسنی، آن جوان زیبا، از طرف سرزمین دیلم خروج کرده و با صدای رسا صدا می زند: ای آل احمد! دعوت آن کس را که از غیبتش ناراحت بودید اجابت کنید و این صدا از ناحیه ضریح پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بلند می شود و گنج های خدا از طالقان او را اجابت می کنند، چه گنج هائی که نه طلا و نه نقره است بلکه مردانی هستند همچون پاره های آهن [سخت و تزلزل ناپذیر]، و بر اسب های چابک سوار و اسلحه به دست گرفته و به خاطر شوق از جنگ زوزه هایی همچون زوزۀ گرگان دارند و فرماندۀ آن ها مردی از تمیم است به نام شعیب بن صالح است. سید حسنی در میان آن ها آمده در حالی که چهره اش همچون قرص ماه است و مردم از زیبایی او شگفت زده می شوند، و کوچک و بزرگ، فرومایه و بزرگ مرد [از روی احترام] شمشیر او را می گیرند و او با تمام این [لشکر و] پرچمداران وارد کوفه می شود و در آن موقع بیشتر مردم روی زمین را جمع کرده و کوفه را محل اقامت خود قرار می دهند. چون خبر ظهور مهدی علیه السلام به سید حسنی و اصحابش می رسد، اصحابش به او می گویند: ای پسر پیغمبر! این کیست که در قلمرو ما فرود آمده است ؟

سید حسنی می گوید: با من بیائید تا ببینم او کیست و چه می خواهد. به خدا قسم سید حسنی می داند که او حضرت مهدی علیه السلام است و او را می شناسد، ولی برای این می گوید که به اصحابش بشناساند که او کیست.

سید حسنی در حالی که همراه او چهار هزار نفر که قرآن ها با خود دارند و ردایی از مو بر آن هاست و جای بند شمشیرهاشان بر دوش آن ها است، بیرون می آید تا این که به نزدیک حضرت مهدی علیه السلام می رسد و می گوید: از این مرد بپرسید کیست و چه می خواهد؟ پس برخی از یاران سید حسنی به سوی لشکر حضرت مهدی علیه السلام آمده و می گوید: ای لشکر دور شده از وطن، خداوند شما را زنده بدارد، کیستید؟ و این صاحب شما کیست ؟ و چه می خواهد؟ اصحاب حضرت مهدی علیه السلام می گویند: این آل

ص:639

الْهِرَاوَةَ فَیَغْرِزُهَا فَتَنْبُتُ فَتَعْلُو وَ تُفْرِعُ وَ تُورِقُ حَتَّی تُظِلَّ عَسْکَرَ الْحَسَنِیِّ وَ عَسْکَرَ الْمَهْدِیِّ علیه السلام. فَیَقُولُ الْحَسَنِیُّ : اللهُ أَکْبَرُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ مُدَّ یَدَکَ حَتَّی أُبَایِعَکَ ، فَیُبَایِعُهُ الْحَسَنِیُّ وَ سَائِرُ عَسْکَرِهِ ، إِلَّا أَرْبَعَةَ آلَافٍ مِنْ أَصْحَابِ الْمَصَاحِفِ وَ مُسُوحِ الشَّعْرِ الْمَعْرُوفُونَ بِالزَّیْدِیَّةِ - فَإِنَّهُمْ یَقُولُونَ : مَا هَذَا إِلَّا سِحْرٌ عَظِیمٌ .

فَیَخْتَلِطُ الْعَسْکَرَانِ ، وَ یُقْبِلُ الْمَهْدِیُّ علیه السلام عَلَی الطَّائِفَةِ الْمُنْحَرِفَةِ فَیَعِظُهُمْ وَ یُؤَخِّرُهُمْ إِلَی ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ فَلَا یَزْدَادُونَ إِلَّا طُغْیَاناً وَ کُفْراً، فَیَأْمُرُ الْمَهْدِیُّ علیه السلام بِقَتْلِهِمْ ، فَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِمْ قَدْ ذُبِحُوا عَلَی مَصَاحِفِهِمْ کُلِّهِمْ ، یَتَمَرَّغُونَ فِی دِمَائِهِمْ وَ تَتَمَرَّغُ الْمَصَاحِفُ ، فَیُقْبِلُ بَعْضُ أَصْحَابِ الْمَهْدِیِّ علیه السلام فَیَأْخُذُوا تِلْکَ الْمَصَاحِفَ ، فَیَقُولُ الْمَهْدِیُّ علیه السلام: دَعُوهَا تَکُونُ عَلَیْهِمْ حَسْرَةً کَمَا بَدَّلُوهَا وَ غَیَّرُوهَا وَ حَرَّفُوهَا وَ لَمْ یَعْمَلُوا بِمَا حَکَمَ اللهُ فِیهَا».

قَالَ الْمُفَضَّلُ : یَا سَیِّدِی مَا ذَا یَعْمَلُ الْمَهْدِیُّ علیه السلام ؟

قَالَ علیه السلام: «تَثُورُ سَرَایَاهُ عَلَی السُّفْیَانِیِّ إِلَی دِمَشْقَ ، فَیَأْخُذُونَهُ وَ یَذْبَحُونَهُ عَلَی الصَّخْرَةِ .

ثُمَّ یَظْهَرُ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ علیه السلام فِی اثْنَیْ عَشَرَ أَلْفَ صِدِّیقٍ ، وَ اثْنَیْنِ وَ سَبْعِینَ رَجُلًا - أَصْحَابِهِ الَّذِینَ قُتِلُوا مَعَهُ یَوْمَ عَاشُورَاءَ - فَیَا لَکَ عِنْدَهَا مِنْ کَرَّةٍ زَهْرَاءَ وَ رَجْعَةٍ بَیْضَاءَ.

ثُمَّ یَخْرُجُ الصِّدِّیقُ الْأَکْبَرُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام، وَ تُنْصَبُ لَهُ الْقُبَّةُ الْبَیْضَاءُ عَلَی النَّجَفِ ، وَ تُقَامُ أَرْکَانُهَا: رُکْنٌ بِالنَّجَفِ ، وَ رُکْنٌ بِحَجَرَ، وَ رُکْنٌ بِصَنْعَاءِ الْیَمَنِ ، وَ رُکْنٌ بِأَرْضِ طَیْبَةَ ، فَکَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی مَصَابِیحِهَا تُشْرِقُ فِی السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ کَأَضْوَأَ مِنَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ فَعِنْدَهَا تُبْلَی السَّرائِرُ (1) وَ تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَی النّاسَ سُکاری وَ ما هُمْ بِسُکاری الْآیَةَ .(2)

ص:640


1- (1) الطارق (86):9.
2- (2) الحج (22):2.

محمّد صلی الله علیه و آله و سلم است و ما هم از یاران او از اجنّه و انسان ها و فرشتگان هستیم. آنگاه سید حسنی می گوید: مرا با او تنها گذارید. و حضرت مهدی علیه السلام به سمت او می رود و میان دو لشکر می ایستند. سید حسنی می گوید: اگر تو مهدی آل محمّد صلی الله علیه و آله و سلم هستی عصای جدّت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و انگشتر و پیراهن و زرهش به نام «فاضل» و عمامۀ مبارکش به نام «سحاب» و اسبش «یربوع» و شترش «عضباء» و قاطرش «دُلدل» و «یعفور» الاغ آن سرور و اسب اصلیش «براق» و قرآنی که امیر المؤمنین علیه السلام جمع آوری کرده کجاست ؟ حضرت مهدی علیه السلام جعبه ای را که این ها در آن بود را برای او آورد».

[مفضّل گوید: عرض کردم همۀ آن ها در آن جعبه بود] امام صادق علیه السلام فرمود: «تمام آن ها در آن جعبه بود و میراث تمام پیامبران حتّی عصای آدم و نوح علیهما السلام، و میراث هود و صالح علیهما السلام، و همۀ میراث ابراهیم علیه السلام، و صاع یوسف علیه السلام [که با صوت زیبایی یک و دو می کرده است]، و ترازوی شعیب علیه السلام، و عصای موسی علیه السلام و صندوقی که «یادگاری از میراث خاندان موسی و هارون در آن است - بقره: 248»، و زرۀ داود علیه السلام، و انگشتر و تاجِ [پادشاهی] سلیمان علیه السلام، کوله پشتی عیسی علیه السلام، و میراث تمام پیامبران و رسولان در آن جعبه است.

در این هنگام سید حسنی می گوید: ای فرزند رسول خدا! آنچه دیدم را عملی کن و عصای رسول خدا را به این سنگ سخت بزن و از خدا بخواه که [درخت شده و] شاخ و برگ دهد. و سید حسنی مقصودش فقط اینست که بزرگی حضرت مهدی علیه السلام را به اصحاب خود نشان دهد تا فرمانبردار وی بوده و با ایشان بیعت کنند. پس حضرت مهدی علیه السلام عصای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را گرفته و به آن سنگ سخت می زند، و همان لحظه سنگ [مانند درخت سبز شده و] رشد می کند و بزرگ می شود و شاخ و برگ در می آورد تا دو لشکر سید حسنی و حضرت مهدی علیه السلام را سایه می اندازد.

سید حسنی عرض می کند: اللَّه اکبر ای فرزند رسول خدا! دست مبارک دهید تا با شما بیعت کنم، و سید حسنی خود و لشکریانش با ایشان بیعت می کنند، مگر چهار

ص:641

ثُمَّ یَظْهَرُ السَّیِّدُ الْأَجَلُّ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله و سلم فِی أَنْصَارِهِ وَ الْمُهَاجِرِینَ وَ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ صَدَّقَهُ وَ اسْتُشْهِدَ مَعَهُ وَ یَحْضُرُ مُکَذِّبُوهُ الشَّاکُّونَ فِیهِ وَ الْمُکَفِّرُونَ وَ الْقَائِلُونَ فِیهِ إِنَّهُ سَاحِرٌ وَ کَاهِنٌ وَ مَجْنُونٌ ، وَ مُعَلَّمٌ وَ شَاعِرٌ، وَ نَاطِقٌ عَنِ الْهَوَی، وَ مَنْ حَارَبَهُ وَ قَاتَلَهُ حَتَّی یَقْتَصَّ مِنْهُمْ بِالْحَقِّ ، وَ یُجَازَوْنَ بِأَفْعَالِهِمْ مُنْذُ وَقْتَ ظَهَرَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم، إِلَی وَقْتِ ظُهُورِ الْمَهْدِیِّ علیه السلام إِمَاماً إِمَاماً، وَ وَقْتاً وَقْتاً، وَ یَحِقُّ تَأْوِیلُ هَذِهِ الْآیَةِ : وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ . وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ الْآیَةَ ».(1)

قَالَ الْمُفَضَّلُ : قُلْتُ : یَا سَیِّدِی وَ مَنْ فِرْعَوْنُ وَ هَامَانُ ؟

قَالَ علیه السلام: «أَبُو بَکْرٍ وَ عُمَرُ».

قَالَ الْمُفَضَّلُ : یَا سَیِّدِی رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَکُونَانِ مَعَهُ ؟

قَالَ علیه السلام: «لَا بُدَّ أَنْ یَطَئَانِ الْأَرْضَ ، إِی وَ اللهِ حَتَّی مَا وَرَاءَ الْقَافِ ، إِی وَ اللهِ وَ مَا فِی الظُّلُمَاتِ ، وَ مَا فِی قَعْرِ الْبِحَارِ، حَتَّی لَا یَبْقَی مَوْضِعُ قَدَمٍ إِلَّا وَطِئَاهُ ، وَ أَقَامَا فِیهِ الدِّینَ الْوَاجِبَ للهِ تَعَالَی.

کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْنَا مَعَاشِرَ الْأَئِمَّةِ وَ نَحْنُ بَیْنَ یَدَیْ جَدِّنَا رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم، نَشْکُو إِلَیْهِ مَا نَزَلَ بِنَا مِنَ الْأُمَّةِ بَعْدَهُ ، مِنَ التَّکْذِیبِ وَ الرَّدِّ عَلَیْنَا وَ سَبِّنَا وَ لَعْنِنَا وَ إِرْهَاقِنَا بِالْقَتْلِ ، وَ قَصْدِ طَوَاغِیتِهِمُ الْوُلَاةِ لِأُمُورِهِمْ إِیَّانَا مِنْ دُونِ الْأُمَّةِ بِتَرْحِیلِنَا عَنْ حَرَمِهِ إِلَی دَارِ مُلْکِهِمْ ، وَ قَتْلِهِمْ إِیَّانَا بِالسَّمِّ وَ الْحَبْسِ ، فَیَبْکِی رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ یَقُولُ :

ص:642


1- (1) القصص (28):5-6.

هزار نفر که قرآن ها با خود دارند و ردایی از مو بر تن دارند و معروف به «زیدیه» می باشند که از بیعت کردن امتناع می ورزند. آن ها می گویند این کار چیزی جز یک سحر بزرگ نیست. و [با این حرف] دو لشکر به جان هم می افتند، حضرت مهدی علیه السلام به طرف طائفۀ زیدیه آمده و سه روز آن ها را موعظه می نماید و دعوت به آرامش و پذیرش خودش می کند، ولی آن ها بر سرکشی و کیفر خود می افزایند، و حضرت مهدی علیه السلام هم ناچار دستور قتل آن ها را صادر نموده، همه را از دم شمشیر می گذرانند. سپس حضرت مهدی علیه السلام به اصحاب خود می گوید: قرآن های آن ها را نگیرید بگذارید تا باعث حسرت آن ها گردد؛ همان طور که آن را تبدیل کرده و تغییر دادند و مطابق آنچه در آن بود عمل نکردند».

مفضّل عرض کرد: سرورم بعد از آن مهدی علیه السلام چه می کند؟ فرمود: «لشکری برای دستگیری سفیانی به دمشق می فرستد؛ او را گرفته و روی سنگی سر می برند.

آنگاه حسین علیه السلام با دوازده هزار صدّیق [بسیار راستگو] و هفتاد و دو نفری که در کربلا از یاران او بودند و با وی شهید شدند، آشکار می شود. پس ای خوش آن بازگشت نورانی و رجعت نوری.

سپس صدیق اکبر امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام ظهور می کند و خیمه ای که بر چهار پایه استوار باشد در نجف برای وی بر سر پا می کنند. یک پآیۀ آن در نجف و پایه ای در حجر اسماعیل و پایه ای در صنعاء یمن و پایه ای در سرزمین پاک [کربلا یا زمین مدینه] است. گویا چراغ های آن را می بینم که مانند انوار خورشید و ماه در آسمان و زمین می درخشد. در آن موقع است که «رازها فاش گردد - طارق: 9»، و «زنان شیرده از وحشت بچه های خود را رها می کنند و هر بارداری جنین خود را بر زمین می نهد و مردم را مست می بینی، در حالی که مست نیستند».

آنگاه سرور بزرگ تر، محمّد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با انصار و مهاجرین و آن ها که به او ایمان آوردند، و نبوّت او را تصدیق کردند و در رکاب وی شهید شدند، ظهور

ص:643

یَا بُنَیَّ مَا نَزَلَ بِکُمْ إِلَّا مَا نَزَلَ بِجَدِّکُمْ . وَ لَوْ عَلِمَتْ طَوَاغِیتُهُمْ وَ وُلَاتُهُمْ أَنْ نَحْنُ وَ الْمَهْدِیُّ وَ الْإِیمَانُ وَ الْوَصِیَّةُ وَ الْإِمَامَةُ فِی غَیْرِکُمْ لَطَلَبُوهُ .

ثُمَّ تَبْتَدِئُ فَاطِمَةُ علیها السلام فَتَشْکُو مِنْ عُمَرَ وَ مَا نَالَهَا مِنْ أَبِی بَکْرٍ، وَ أَخْذِ فَدَکَ مِنْهَا، وَ مَشْیِهَا إِلَیْهِ فِی مَجْمَعٍ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ، وَ خِطَابِهَا لَهُ فِی أَمْرِ فَدَکَ ، وَ مَا رَدَّ عَلَیْهَا مِنْ قَوْلِهِ : إِنَّ الْأَنْبِیَاءَ لَا تُورَثُ ، وَ احْتِجَاجِهَا بِقَوْلِ زَکَرِیَّا وَ یَحْیَی علیهما السلام، وَ قِصَّةِ دَاوُدَ وَ سُلَیْمَانَ علیهما السلام.

وَ قَوْلِ صَاحِبِهِ : هَاتِی صَحِیفَتِکِ الَّتِی ذَکَرْتِ أَنَّ أَبَاکِ کَتَبَهَا لَکِ ، وَ إِخْرَاجِهَا الصَّحِیفَةَ وَ أَخْذِهَا مِنْهَا، وَ نَشْرِهَا عَلَی رُءُوسِ الْأَشْهَادِ مِنْ قُرَیْشٍ وَ سَائِرِ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ وَ سَائِرِ الْعَرَبِ ، وَ تَفْلِهِ فِیهَا، وَ عَزْلِهِ لَهَا، وَ تَمْزِیقِهِ إِیَّاهَا، وَ بُکَائِهَا، وَ رُجُوعِهَا إِلَی قَبْرِ أَبِیهَا بَاکِیَةً حَزِینَةً ، تَمْشِی عَلَی الرَّمْضَاءِ قَدْ أَقْلَقَتْهَا، وَ اسْتَغَاثَتِهَا بِاللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بِأَبِیهَا رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم، وَ تَمَثُّلِهَا فِیهِ بِقَوْلِ رُقَیْقَةَ بِنْتِ صَیْفِیٍّ :(1)

قَدْ کَانَ بَعْدَکَ أَنْبَاءٌ وَ هَنْبَثَةٌ لَوْ کُنْتَ شَاهِدَهَا لَمْ تَکْثُرِ الْخُطَبُ

إِنَّا فَقَدْنَاکَ فَقْدَ الْأَرْضِ وَابِلَهَا وَ اخْتَلَّ قَوْمُکَ فَاشْهَدْهُمْ وَ لَا تَغِبُ

ص:644


1- (1) در نسبت دادن این ابیات اختلاف وجود دارد. گروهی همچون ابن اثیر و ابن حجر عسقلانی آن را سرودۀ رقیقه دختر صیفی می دانند ولی این دو عالم سنّی نقل می کنند که رقیقه دوران بعثت را درک نکرده است (ر. ک: أسد الغابة: 454/5، رقم 6919؛ الإصابة: 296/4) و جمع زیادی همچون مرحوم کلینی، شیخ مفید، مرحوم طبرسی این ابیات را سرودۀ خود حضرت زهرا علیها السلام می دانند (ر. ک: الکافی: 376/8، ح 564؛ الأمالی المفید: 41؛ الإحتجاج: 279/1؛ المناقب: 51/2؛ الطرائف: 265 و...) گروهی همانند ابن سعد (م 230 ق) و مرحوم اربلی (م 693 ق) آن را به هند دختر اثاثه نسبت می دهند (ر. ک: طبقات ابن سعد: 331/2؛ کشف الغمّة: 489/1) و گروهی دیگر همانند طبری شیعی (م قرن 5) و هیثمی (م 807 ق) آن را سرودۀ صفیه دختر عبدالمطلب می دانند (ر. ک: دلائل الإمامة: 118؛ مجمع الزوائد: 39/9).

می کند. با ظهور ایشان کسانی که دعوت آن حضرت را تکذیب کردند و در بارۀ پیغمبریش شک نمودند و اعتنا به گفتار وی نکردند و کسانی که گفتند او ساحر و کاهن و دیوانه است و از روی هوای نفس سخن می گوید و آن ها که با وی جنگ کردند، [همه] را حاضر می کنند تا از روی حقّ و عدالت انتقام اعمالی را که از بعثت آن حضرت تا موقع ظهور مهدی علیه السلام با هر امامی و در هر وقتی از اوقات مرتکب شده اند از آن ها بگیرد. و تأویل این آیه محقّق می شود که: «ما می خواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان [زمین] کنیم. و در زمین قدرتشان دهیم و به فرعون و هامان و سپاهشان آنچه را از آن ها [بنی اسرائیل] بیم داشتند، نشان دهیم - قصص: 5-6»».

مفضّل گوید: عرض کردم: سرورم، فرعون و هامان در آن وقت کیستند؟ فرمود: «ابوبکر و عمر است». مفضّل عرض کرد: سرورم آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمؤمنین علیه السلام با قائم خواهند بود؟ فرمود: «[آری] ناگزیر می باید قدم روی زمین بگذارند، آری به خدا آن ها همه جا حتی به پشت کوه قاف و ظلمات و قعر دریاها هم می روند تا آنجا که جایی نمی ماند جز این که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمؤمنین علیه السلام رفته و آثار واجب دین خدا را در آنجا برپا می دارند.

[ای مفضّل!] گویا می بینم که ما ائمّه آن موقع جلو جدّمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم جمع شده و به آن حضرت از آنچه این امّت بر [سر] ما آوردند، شکایت می کنیم، از تکذیب کردن ما و بی اعتنائی و نفرین و لعنت و تهدید به قتل نمودن ما، و این که والیان ستمگر آن ها، ما را از وطن بیرون کرده به پایتخت خود آوردند و جمعی از ما را با مسموم کردن و حبس کشتند. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم گریه می کند و می فرماید:

ای فرزندان من! هر آنچه به شما رسید، به جدّ شما هم رسید، و اگر والیان ستمگر می دانستند که ما و مهدی و ایمان و وصیت و امامت در غیر شما است، حتماً آن را طلب می کردند.

ص:645

أَبْدَی رِجَالٌ لَنَا نَجْوَی صُدُورِهِمُ لَمَّا نَأَیْتَ وَ حَالَتْ دُونَکَ الْحُجُبُ

لِکُلِّ قَوْمٍ لَهُمْ قُرْبٌ وَ مَنْزِلَةٌ عِنْدَ الْإِلَهِ عَلَی الْأَدْنَیْنِ مُقْتَرِبُ

یَا لَیْتَ قَبْلَکَ کَانَ الْمَوْتُ یَأْخُذُنَا أَمَلُوا أُنَاسٌ وَ فَازُوا بِالَّذِی طَلَبُوا

وَ تَقُصُّ عَلَیْهِ صلی الله علیه و آله و سلم قِصَّةَ أَبِی بَکْرٍ وَ إِنْفَاذِهِ خَالِداً وَ قُنْفُذاً وَ عُمَرَ وَ الْجَمْعَ مَعَهُمْ لِإِخْرَاجِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام مِنْ بَیْتِهِ إِلَی الْبَیْعَةِ فِی سَقِیفَةِ بَنِی سَاعِدَةَ .

وَ اشْتِغَالِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام بَعْدَ وَفَاةِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم بِضَمِّ أَزْوَاجِهِ وَ تَعْزِیَتِهِمْ ، وَ جَمْعِ الْقُرْآنِ وَ تَأْلِیفِهِ ، وَ قَضَاءِ دُیُونِهِ ، وَ إِنْجَازِ عِدَاتِهِ وَ هِیَ ثَمَانُونَ أَلْفَ دِرْهَمٍ ، بَاعَ تَلِیدَهُ وَ طَارِفَهُ ، وَ قَضَاهَا عَنْ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم.

وَ قَوْلِ عُمَرَ: اخْرُجْ یَا عَلِیُّ إِلَی مَا أَجْمَعَ عَلَیْهِ الْمُسْلِمُونَ مِنَ الْبَیْعَةِ ، فَمَا لَکَ أَنْ تَخْرُجَ عَمَّا أَجْمَعَ عَلَیْهِ الْمُسْلِمُونَ ، وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ قَتَلْنَاکَ .

وَ قَوْلِ فِضَّةَ جَارِیَةِ فَاطِمَةَ علیها السلام: إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام مَشْغُولٌ ، وَ الْحَقُّ لَهُ لَوْ أَنْصَفْتُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ وَ أَنْصَفْتُمُوهُ ».(1)

[513] 6 - ذَکَرَ أَبُو عَلِیٍّ الطَّبْرِسِیُّ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ (2) ، رَوَی مُحَمَّدُ بْنُ کَعْبٍ قَالَ : سُئِلَ عَلِیٌّ علیه السلام عَنِ الدَّابَّةِ قَالَ : «أَمَا وَ اللهِ مَا لَهَا ذَنَبٌ ، وَ إِنَّ لَهَا لَلِحْیَةً ».(3)

ص:646


1- (1) الهدآیة الکبری: 393؛ نوادر الأخبار: 252، ح 5؛ البحار: 1/53؛ حلیة الأبرار: 371/6، ح 1.
2- (2) النمل (27):82.
3- (3) تفسیر مجمع البیان: 234/4؛ نوادر الأخبار: 292، ح 4؛ تفسیر الصافی: 75/4؛ البحار: 300/6.

آنگاه حضرت فاطمه زهراء علیها السلام شروع می کند و از عمر و ظلم ابوبکر شکایت می کند و غصب فدک توسط آن ها، و رفتن به میان مهاجرین و انصار و ایراد خطبه اش در خصوص غصب فدک، و جوابی که خلیفه در رد او گفت که: پیغمبران ارث نمی گذارند، و استدلال زهرا علیه السلام به گفتۀ زکریا و یحیی علیهما السلام و داستان داود و سلیمان علیهما السلام و این که دوّمی به او گفت: آن طوماری را که پدرت برای تو نوشت به من نشان بده و او در آورد و نشان داد و او آن را گرفته پیش روی قریش و مهاجرین و انصار و سایرین پاره کرد و گریستن زهرا علیها السلام و برگشتن به طرف قبر پدرش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در حالی که می گریست و محزون بود و به خداوند و پدرش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پناه آورده و به اشعار رقیقه دختر صیفی تمثّل جست [ولی حق این است که این اشعار سرودۀ خود حضرت زهرا علیها السلام است] شکایت می کند که گفت:

1 - رفتی و پس از تو فتنه ها برخاست، که اگر تو می بودی آنچنان بزرگ رخ نمی نمودند. 2 - ما همچون زمینی که از باران محروم بماند، ما تو را از دست دادیم. و در قوم تو اختلال پدید آمده و شاهد باش که دست از ایمان شسته اند.

3 - تا از این سرا به دیگر سرای رخت بر بستی و خاک میان ما و تو جدایی افکند، مردانی از قومت راز دل خود را بر ملا ساختند. 4 - هر خاندانی اگر در نزد خداوند قرب و منزلتی داشت نزد بیگانگان هم محترم بود، جز خاندان ما.

5 - ای کاش پیش از آنکه تو از میان ما رخت بربندی و خاک تو را در درون خود پنهان نماید، ما مُرده بودیم.

و بعد از آن داستان ابوبکر را نقل می کند که چگونه خالد بن ولید و قنفذ و عمر بن الخطاب و جمعی را فرستاد تا امیر المؤمنین علیه السلام را از خانه خود برای بیعت گرفتن در سقیفۀ بنی ساعده ببرند. و این که امیر المؤمنین علیه السلام بعد از آن حضرت همسران را تعزیت گفته و مشغول جمع آوری قرآن گردید، و قرض حضرتش را که هشتاد هزار درهم بود، با فروش دارائی خود، همۀ آن ها را پرداخت.

ص:647

[514] 7 - وَ مِنَ الْکِتَابِ : «إِنَّ الدَّابَّةَ مَعَهَا الْعَصَا وَ الْمِیسَمُ ».(1)

[515] 8 - وَ مِنْهُ أَیْضاً: عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: «أَنَا صَاحِبُ الْعَصَا وَ الْمِیسَمِ ».(2)

[516] 9 - وَ رَوَی الشَّیْخُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الطُّوسِیُّ فِی مِصْبَاحِ الْمُتَهَجِّدِ، عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ : أَنَّ الرِّضَا علیه السلام کَانَ یَأْمُرُ بِالدُّعَاءِ لِصَاحِبِ الْأَمْرِ علیه السلام بِهَذَا:

«اللهُمَّ ادْفَعْ عَنْ وَلِیِّکَ وَ خَلِیفَتِکَ وَ حُجَّتِکَ - ثُمَّ سَاقَ الدُّعَاءَ - وَ قَالَ : اللهُمَّ وَ صَلِّ عَلَی وُلَاةِ عَهْدِهِ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ ، وَ بَلِّغْهُمْ آمَالَهُمْ ، وَ زِدْ فِی آجَالِهِمْ ، وَ أَعِزَّ نَصْرَهُمْ ، وَ تَمِّمْ لَهُمْ مَا أَسْنَدْتَ إِلَیْهِمْ مِنْ أَمْرِکَ وَ نَهْیِکَ ، وَ ثَبِّتْ دَعَائِمَهُمْ ، وَ اجْعَلْنَا لَهُمْ أَعْوَاناً، وَ عَلَی دِینِکَ أَنْصَاراً، فَإِنَّهُمْ مَعَادِنُ کَلِمَتِکَ ، وَ خُزَّانُ عِلْمِکَ ، وَ أَرْکَانُ تَوْحِیدِکَ ، وَ دَعَائِمُ دِینِکَ ، وَ وُلَاةُ أَمْرِکَ ، وَ خَالِصَتُکَ مِنْ عِبَادِکَ ، وَ صَفْوَتُکَ مِنْ خَلْقِکَ ، وَ أَوْلِیَائِکَ وَ سَلَائِلُ أَوْلِیَائِکَ ، وَ صَفْوَةُ أَوْلَادِ نَبِیِّکَ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ السَّلَامُ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ ».(3)

اعلم أنّ هذا الدعاء یدعی به لکلّ إمام فی زمانه، و مولانا صاحب الأمر ابن الحسن علیه السلام أحدهم صلوات الله علیهم، فحینئذ یصدق علیه هذا الدعاء: اللهمّ صلّ علی ولاة عهده و الأئمّة من بعده. إلی آخره، و إلّا لم یکن هذا الدعاء عامّا لهم أجمع، و یکون هذا النصّ مضافا إلی ما رویناه أوّلا عنهم علیهم السلام، من الأحادیث الصحیحة الصریحة فی هذا المعنی و اصلا له و شاهدا بمعناه.

ص:648


1- (1) تفسیر مجمع البیان: 234/4.
2- (2) همان.
3- (3) مصباح المتهجد: 411؛ و جمال الأسبوع: 511؛ البلد الأمین: 82؛ البحار: 331/92، ح 4.

و این که چگونه عمر گفت: ای علی! بیرون بیا و در آنچه مسلمانان برای بیعت کردن [با ابوبکر] شرکت کرده اند تو نیز شرکت کن و گر نه گردنت را می زنیم، فضّه گفت: امیر المؤمنین علیه السلام مشغول کاری است که اگر انصاف داشته باشید، خواهید دانست که او از آمدن معذور است».... [ادامۀ روایت در بحار آمده است]

[513] 6 - طبرسی در ذیل آیۀ: «و هنگامی که فرمان عذاب آن ها رسد (و در آستانه رستاخیز قرار گیرند)، جنبنده ای را از زمین برای آن ها خارج می کنیم که با آنان تکلّم می کند - نمل: 82» روایت کرده: محمّد بن کعب گوید: از امام علی علیه السلام در مورد جنبنده سؤال شد، حضرت فرمود: «هان به خدا آن جنبنده دُم ندارد و دارای ریش است [و اشاره به این است که آن جنبنده از انسان هاست]».

[514] 7 - از همان کتاب: امام علی علیه السلام فرمود: «به راستی که جنبنده [ی زمین که مراد خود حضرت است] با او عصا [موسی علیه السلام] و داغ زننده [مُهر حضرت سلیمان علیه السلام که با آن بر چهرۀ کافران علامت گذارد] است».

[515] 8 - امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «من صاحب عصا و داغ زننده ام».

[516] 9 - یونس بن عبدالرحمان گوید: امام رضا علیه السلام به خواندن این دعا برای حضرت صاحب الامر دستور می داد: «خداوندا، (هر گونه بلایی را) از ولّی خودت و جانشینت و حجّت تو بر خلقت دور گردان - تا آنجا که - فرمود: خداوندا! بر ولیعهدها و امامان بعد از او درود فرست، عمرشان دراز گردان و آنان را به آرزوهایشان برسان، و یاری و نصرت خود به آنان را افزون گردان و فرمان خود را که به دست آنان سپرده ای، برایشان به اتمام رسان و پایه هایشان را استوار بدار و ما را یار آنان و یاور دینت قرار بده؛ زیرا ایشان معدن های کلمات تو و گنجینه داران دانش تو و ارکان توحید تو و تکیه گاه های دین تو و زمامداران امر تو و بندگان منتخب تو و برگزیدگان از خلق تو و اولیای تو و سلاله اولیای تو و برگزیدگان فرزندان پیامبران تو هستند، سلام و رحمت و برکات خدا بر او و آنان باد.

ص:649

[517] 10 - وَ مِنَ الْکِتَابِ الْمَذْکُورِ أَیْضاً: مِمَّا یُدْعَی بِهِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ وَ غَیْرِهِ : «اللهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ (1) فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلًا».(2)

قوله: «حتی تسکنه أرضک طوعا» یدلّ علی زمان ظهوره و انبساط یده علیه السلام، لأنّه الیوم مقهور مغصوب، مستأثر علی حقّه غیر مستطیع لإظهار الحقّ فی الخلق.

و قوله: «و تمتّعه فیها طویلا» هذا یکون علی ما رویناه فی رجعته علیه السلام بعد وفاته، لأنّا روینا أنّه یعیش - بعد ظهوره - فی عالمه تسع عشرة سنة و أشهرا و یموت صلّی الله علیه.

و من ذلک مَا رَوَیْنَاهُ عَنِ النُّعْمَانِیِّ مِنْ کِتَابِ الْغَیْبَةِ لَهُ رَفَعَ الْحَدِیثَ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ ، عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ : «یَمْلِکُ الْقَائِمُ علیه السلام تِسْعَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ أَشْهُراً».(3)

وَ رُوِیَ أَیْضاً: «أَنَّ الَّذِی یُغَسِّلُهُ جَدُّهُ الْحُسَیْنُ علیه السلام».(4)

فأین موقع هذه التسع عشرة سنة و أشهرا من الدعاء له بطول العمر، و التمتّع فی الأرض طویلا. الذی یظهر من هذا، و یتبادر إلی الذهن أنّه یکون أطول من الزمن الذی انقضی فی غیبته علیه السلام، و عمره الشریف الیوم ینیف علی الخمسمائة و الثلاثین سنة.

و یدلّ علی ما قلناه ما تقدّم و

رُوِّیْنَاهُ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: أَنَّهُ سُئِلَ أَیُّ الْعُمُرَیْنِ لَهُ أَطْوَلُ ؟ قَالَ : «الثَّانِی بِالضِّعْفِ ».(5)

ص:650


1- (1) مصباح المتهجد: 630/2؛ و الکافی: 164/4، ح 4؛ تهذیب الأحکام: 103/3، ح 37؛ إقبال الأعمال: 85.
2- (2) به جای فلان و فلان در هر زمان، امام آن دوران ذکر می شود.
3- (3) الغیبة النعمانی: 331، ح 1؛ إثبات الهداة: 175/5، ح 541؛
4- (4) روایت امام صادق علیه السلام. در ح 138 همین کتاب متن آن آمده است.
5- (5) روایت آن در ح 57 از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم گذشت.

بدان که این دعا را [باید] برای هر امامی در زمانش بخوانند، و مولایمان صاحب الأمر حجت بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز یکی از ایشان علیهم السلام است، و در این هنگام است که این دعا بر ایشان صدق پیدا می کند: «خداوندا! بر ولیعهدها و امامان بعد از او درود فرست» وگرنه این دعا فراگیر برای همۀ ایشان نخواهد بود، و این روایت به اضافۀ آن احادیث صحیحی که از ایشان علیهم السلام نقل نمودیم وصریح در این معنا بود نیز شاهد بر این معناست.

[517] 10 - و در همین کتاب مصباح نیز آمده که از دعاهایی که در ماه رمضان و غیر این ماه خوانده شود، دعای [فرج و سلامتی امام زمان علیه السلام است که]: خداوندا، در این لحظه و در تمام لحظه ها، سرپرست و نگاهدار و راهبر و یاری گر و راهنما و دیدبان ولیّ ات حضرت حجّت بن الحسن باش، تا او را به صورتی که خوشایند اوست [و همه از او فرمانبری می نمایند] ساکن زمین گردانیده، و مدّت زمان طولانی در آن بهره مند سازی.

جملۀ: «حتّی تسکنه أرضک طوعا» دلالت بر زمان ظهور و مبسوط الید بودن امام زمان علیه السلام دارد، چون [حق] ایشان امروز مقهور [و ناکام] و به زور گرفته شده است، و اظهار آن در میان مردم نیز ناممکن است.

و عبارت: «و تمتّعه فیها طویلاً» بنابر آن روایاتی که در رجعت ایشان بیان کردیم، بعد از وفات امام زمان علیه السلام می باشد، چون نقل روایت کردیم که ایشان بعد از ظهور مدّت نوزده سال و چند ماه در این جهان زندگی می کنند و آنگاه از دنیا می روند.

مانند این روایت که نُعمانی در الغیبة ذکر کرده که عبدالله بن ابی یعفور گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: حضرت قائم علیه السلام نوزده سال و چند ماه حکومت می کند.

و همچنین در روایت است: آنکه امام زمان علیه السلام را غسل می دهد، جدّش حسین علیه السلام است.

و دلالت می کند بر آنچه ما گفتیم روایت امام صادق علیه السلام که از حضرت سؤال شد:

ص:651

و هذا صریح فی رجعته علیه السلام، و إنّ طول التمتّع فی الأرض یکون فیها لا فیما قبلها، و الحمد لله علی ما هداه.

[518] 11 - وَ رَوَیْتُ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَیْهِ فِی مَزَارِهِ ، قَالَ : حَدَّثَنِی الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ، عَنِ الْمُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِیِّ ، قَالَ : حَدَّثَنِی أَبُو الْفَضْلِ ، عَنِ ابْنِ صَدَقَةَ ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، قَالَ : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «کَأَنِّی وَ اللهِ بِالْمَلَائِکَةِ قَدْ زَاحَمُوا الْمُؤْمِنِینَ عَلَی قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام» قَالَ ، قُلْتُ : فَیَتَرَاءَوْنَ لَهُمْ ؟ قَالَ : «هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ قَدْ لَزِمُوا وَ اللهِ الْمُؤْمِنِینَ حَتَّی إِنَّهُمْ لَیَمْسَحُونَ وُجُوهَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ ، قَالَ : وَ یُنْزِلُ اللهُ عَلَی زُوَّارِ الْحُسَیْنِ علیه السلام غُدْوَةً وَ عَشِیَّةً مِنْ طَعَامِ الْجَنَّةِ ، وَ خُدَّامُهُمُ الْمَلَائِکَةُ ، لَا یَسْأَلُ اللهَ عَبْدٌ حَاجَةً مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ إِلَّا أَعْطَاهُ إِیَّاهَا».

قَالَ : قُلْتُ : هَذِهِ وَ اللهِ الْکَرَامَةُ .

قَالَ : «یَا مُفَضَّلُ أَزِیدُکَ ؟»

قُلْتُ : نَعَمْ یَا سَیِّدِی، قَالَ : «کَأَنِّی بِسَرِیرٍ مِنْ نُورٍ قَدْ وُضِعَ ، وَ قَدْ ضُرِبَتْ عَلَیْهِ قُبَّةٌ مِنْ یَاقُوتَةٍ مُکَلَّلَةٍ بِالْجَوْهَرِ، وَ کَأَنِّی بِالْحُسَیْنِ علیه السلام جَالِساً عَلَی ذَلِکَ السَّرِیرِ، وَ حَوْلَهُ تِسْعُونَ أَلْفَ قُبَّةٍ خَضْرَاءَ وَ کَأَنِّی بِالْمُؤْمِنِینَ یَزُورُونَهُ وَ یُسَلِّمُونَ عَلَیْهِ ، فَیَقُولُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُمْ : أَوْلِیَائِی سَلُونِی فَطَالَمَا أُوذِیتُمْ وَ ذُلِّلْتُمْ وَ اضْطُهِدْتُمْ ، فَهَذَا یَوْمٌ لَا تَسْأَلُونِّی حَاجَةً مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ إِلَّا قَضَیْتُهَا لَکُمْ ، فَیَکُونُ أَکْلُهُمْ وَ شُرْبُهُمْ مِنَ الْجَنَّةِ ، فَهَذِهِ وَ اللهِ الْکَرَامَةُ الَّتِی لَا یُشْبِهُهَا شَیْ ءٌ».(1)

ص:652


1- (1) کامل الزیارات: 135، ح 3.

کدامیک از دو مدّت عمر ایشان طولانی تر است ؟ فرمود: دوّمی دو برابر اوّلی است.

و این روایت صریح در رجعت ایشان دارد، و این که زمان بهره مندی در روی زمین در آن هنگام رجعت است نه قبل از آن، و سپاس خدای را بر آنچه هدایت کرد.

[518] 11 - مفضّل بن عمر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «به خدا سوگند، گویی فرشتگان را می بینم که نزد قبر حسین علیه السلام در کنار مؤمنان، ازدحام کرده اند». عرض کردم: از بالا به آن می نگرند؟ فرمود: «نه، نه! چنین نیست. به خدا سوگند، چنان به مؤمنان چسبیده اند که دست بر صورت آنان می کِشند. و فرمود: خداوند، صبح و شب، خوراک بهشتی برای زائران حسین علیه السلام فرو می فرستد و فرشتگان، خدمت گزار آنان اند و [هیچ] بنده ای، حاجتی از حاجت های دنیایی و آخرتی از خدا نمی خواهد، جز این که آن را برآورده می کند».

مفضّل گوید: عرض کردم: به خدا سوگند، این، کرامت است!

حضرت فرمود: «ای مفضّل! برایت بیشتر بگویم ؟».

گفتم: آری، سَرورم. فرمود: «گویی می بینم که تختی از نور، نهاده شده و گنبدی از یاقوت سرخ مزّین به جواهر، بر آن زده شده و حسین علیه السلام بر آن تخت، نشسته و گرداگردش، نود هزار گنبد سبز است. و گویی می بینم که مؤمنان، او را زیارت می کنند و بر او سلام می دهند و خداوند به آنان می فرماید: دوستان من! از من بخواهید، که مدّتی مدید است که آزار و خواری و ستم دیده اید و امروز، روزی است که هیچ حاجت دنیایی و آخرتی از من نمی خواهید، جز آن که برایتان برآورده می سازم، و خورد و خوراکشان، در بهشت است. به خدا سوگند، این کرامت، بی مانند است».

بدان که این حدیث دلالت آشکار و روشن دارد بر این که آن در دنیا و در هنگام بازگشت سرورمان حسین بن علی علیه السلام به دنیا می باشد، همان گونه که در احادیث صحیح و صریح از اهل بیت علیهم السلام در رجعت ایشان و اهل بیت علیهم السلام آمده است.

ص:653

اعلم أنّ هذا الحدیث فیه دلالة واضحة بینة علی أنّ ذلک یکون فی الدنیا، فی رجعة سیدنا الحسین بن علی علیه السلام إلی الدنیا. کما رویناه فی الأحادیث الصحیحة الصریحة عنهم علیهم السلام فی رجعته و رجعتهم.

أولا: قوله علیه السلام: «و ینزل الله علی زوّار الحسین علیه السلام غدوة و عشیة من طعام الجنّة» و الإنزال یدلّ علی أنّه فی الدنیا لا فی الآخرة.

و ثانیا: قوله علیه السلام: «لا یسأل الله عبد حاجة من حوائج الدنیا و الآخرة إلّا أعطاها إیاه» و حوائج الدنیا لا تسأل فی الآخرة.

و ثالثا: قوله سبحانه: «فهذا یوم لا تسألونی حاجة من حوائج الدنیا و الآخرة إلّا قضیتها لکم».

و الرابع: قوله علیه السلام: «فیکون أکلهم و شربهم من الجنّة» فظهر ما قلناه و الحمد لله معطی من یشاء ما یشاء کیف یشاء.

[519] 12 - وَ مِنْ کِتَابِ الْمَشِیخَةِ لِلْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ رحمه الله بِإِسْنَادِیَ الْمُتَّصِلِ إِلَیْهِ أَوَّلًا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَلَّامٍ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلی خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ (1) قَالَ : «هُوَ خَاصٌّ لِأَقْوَامٍ فِی الرَّجْعَةِ بَعْدَ الْمَوْتِ ، وَ یَجْرِی فِی الْقِیَامَةِ ، فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظّالِمِینَ (2)».(3)

[520] 13 - الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ الْخَارِقِیِ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: کَانَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ : لِقَائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم غَیْبَتَانِ ، وَاحِدَةٌ طَوِیلَةٌ وَ الْأُخْرَی قَصِیرَةٌ ، قَالَ : فَقَالَ لِی: «نَعَمْ یَا أَبَا بَصِیرٍ إِحْدَاهُمَا أَطْوَلُ مِنَ الْأُخْرَی، وَ لَا

ص:654


1- (1) غافر (40):11
2- (2) المؤمنون (23):41.
3- (3) الإیقاظ من الهجعة: 298، ح 127؛ البحار: 116/53، ح 139؛ تفسیر البرهان: 729/4، ح 20.

اوّل: این کلام امام علیه السلام: «خداوند، صبح و شب، خوراک بهشتی برای زائران حسین علیه السلام فرو می فرستد» این فرستادن دلالت بر این دارد که در دنیا است نه در آخرت.

و دوّم: این کلام امام علیه السلام: «و [هیچ] بنده ای، حاجتی از حاجت های دنیایی و آخرتی از خدا نمی خواهد، جز این که آن را برآورده می کند» و حاجت های دنیایی در آخرت درخواست نمی شود.

و سوّم: کلام الهی که: «و امروز، روزی است که هیچ حاجت دنیایی و آخرتی از من نمی خواهید، جز آن که برایتان برآورده می سازم».

و چهارم: این کلام امام علیه السلام که: «و خورد و خوراکشان، در بهشت است». و آنچه گفتیم روشن می شود. و سپاس خداوندی که هر کس را خواهد، آنچه را می خواهد و هرگونه خواهد، عطا می کند.

[519] 12 - محمّد بن سلام گوید: امام باقر علیه السلام در تفسیر آیۀ: «پروردگارا! ما را دوبار میراندی و دوبار زنده کردی. حالا به گناهانمان اعتراف کردیم پس آیا راهی به سوی خروج [از آتش] هست ؟ - غافر: 11» فرمود: «این مخصوص عدّه ایست که بعد از مرگ در رجعت زنده می شوند و در قیامت هم جریان دارد (یعنی دربارۀ رجعت نازل شده و با قیامت هم قابل تطبیق است - ترجمۀ الایقاظ ) «پس نفرین بر گروه ستمکاران - مؤمنون: 41»».

[520] 13 - ابوبصیر گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: امام باقر علیه السلام می فرمود: «برای قائم آل محمّد صلی الله علیه و آله و سلم دو غیبت است: یکی کوتاه [مدّت] و دیگری طولانی». ابوبصیر گوید: حضرت صادق علیه السلام به من فرمود: «آری ای ابو بصیر! یکی [از این دو غیبت] از دیگری طولانی تر است، چون غیبت طولانی شروع شود دیگر کسی او را نمی بیند تا آنگاه که فرزندان فلانی به خلافت رسند و دائره [محاصره و جمعیت شیعه] تنگ شود و سفیانی ظاهر گردد، و بلا و گرفتاری شدّت یابد [و زیاد گردد] و مرگ

ص:655

یَکُونُ ذَلِکَ حَتَّی یَخْتَلِفَ وُلْدُ فُلَانٍ ، وَ تَضِیقَ الْحَلَقَةُ ، وَ یَظْهَرَ السُّفْیَانِیُّ ، وَ یَشْتَدَّ الْبَلَاءُ، وَ یَشْمَلَ النَّاسَ مَوْتٌ وَ قَتْلٌ ، یَلْجَئُونَ مِنْهُ إِلَی حَرَمِ اللهِ وَ حَرَمِ رَسُولِهِ صلی الله علیه و آله و سلم».(1)

[521] 14 - وَقَفْتُ عَلَی کِتَابٍ فِیهِ خُطَبٌ لِمَوْلَانَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ عَلَیْهِ خَطُّ السَّیِّدِ رَضِیِّ الدِّینِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ طَاوُسٍ مَا صُورَتُهُ : هَذَا الْکِتَابُ ذَکَرَ کَاتِبُهُ رَجُلَیْنِ بَعْدَ الصَّادِقِ علیه السلام فَیُمْکِنُ أَنْ یَکُونَ تَارِیخُ کِتَابَتِهِ بَعْدَ الْمِائَتَیْنِ مِنَ الْهِجْرَةِ لِأَنَّهُ علیه السلام انْتَقَلَ بَعْدَ سَنَةِ مِائَةٍ وَ أَرْبَعِینَ مِنَ الْهِجْرَةِ . وَ قَدْ رَوَی بَعْضَ مَا فِیهِ عَنْ أَبِی رَوْحٍ فَرَجِ بْنِ فَرْوَةَ ، عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام، وَ بَعْضَ مَا فِیهِ عَنْ غَیْرِهِمَا، ذَکَرَ فِی الْکِتَابِ الْمُشَارِ إِلَیْهِ خُطْبَةً لِمَوْلَانَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام تُسَمَّی الْمَخْزُونَ وَ هِیَ : «الْحَمْدُ للهِ الْأَحَدِ الْمَحْمُودِ، الَّذِی تَوَحَّدَ بِمُلْکِهِ ، وَ عَلَا بِقُدْرَتِهِ ، أَحْمَدُهُ عَلَی مَا عَرَّفَ مِنْ سَبِیلِهِ ، وَ أَلْهَمَ مِنْ طَاعَتِهِ ، وَ عَلَّمَ مِنْ مَکْنُونِ حِکْمَتِهِ ، فَإِنَّهُ مَحْمُودٌ بِکُلِّ مَا یُولِی، مَشْکُورٌ بِکُلِّ مَا یُبْلِی.

وَ أَشْهَدُ أَنَّ قَوْلَهُ عَدْلٌ ، وَ حُکْمَهُ فَصْلٌ ، وَ لَمْ یَنْطِقْ فِیهِ نَاطِقٌ بِکَانَ إِلَّا کَانَ قَبْلَ کَانَ ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَبْدُ اللهِ وَ سَیِّدُ عِبَادِهِ ، خَیْرُ مَنْ أَهَّلَ أَوَّلًا، وَ خَیْرُ مَنْ أَهَّلَ آخِراً، فَکُلَّمَا نَسَجَ اللهُ الْخَلْقَ فَرِیقَیْنِ جَعَلَهُ فِی خَیْرِ الْفَرِیقَیْنِ ، لَمْ یُسْهَمْ فِیهِ عَائِرٌ وَ لَا نِکَاحُ جَاهِلِیَّةٍ .

ثُمَّ إِنَّ اللهَ تَعَالَی قَدْ بَعَثَ إِلَیْکُمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ (2) فَ - اِتَّبِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ وَ لا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ قَلِیلاً ما تَذَکَّرُونَ (3) فَإِنَّ اللهَ جَعَلَ لِلْخَیْرِ أَهْلًا، وَ لِلْحَقِّ دَعَائِمَ ، وَ

ص:656


1- (1) إعلام الوری: 259/2؛ کشف الغمّة: 529/2؛ إثبات الهداة: 148/5، ح 426؛ البحار: 365/51.
2- (2) التوبه (9):128.
3- (3) الأعراف (7):3.

و کشتار مردم را فرا گیرد، و از ترس کشته شدن به خانۀ خدا و حرم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پناه برند».

[521] 14 - از کتابی خبر یافتم که در آن خطبه های مولایمان امیرالمؤمنین علیه السلام بود و بر آن خطّ سید بن طاوس رحمه الله که: این کتاب را دو نفر بعد از امام صادق علیه السلام نوشته اند و ممکن است تاریخ کتابت آن بعد از سال 200 هجری باشد چون حضرت بعد از سال 140 هجری به شهادت رسیدند. برخی از آنچه در این کتاب نقل شده از فرج بن مروه از مسعدة بن صدقه از امام صادق علیه السلام و برخی هم از غیر این دو راوی است. در این کتاب خطبه ای به نام «مخزون» از مولایمان امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که حضرت فرمود: «ستایش، از آنِ خداوند یگانۀ ستوده است؛ آن که در فرمان روایی خود، یکتاست و به توانایی اش بلندمرتبه. او را سپاس می گویم بر آنچه از راه خود [به من] شناسانْد و از طاعت خود، الهام کرد و از حکمت پوشیدۀ خود آموخت؛ زیرا او به همۀ آنچه [از سرِ لطف] روا می دارد، ستوده است و به هر آنچه می آزماید، درخور سپاس است.

و شهادت می دهم که او کلامش از روی عدالت [و دادگری عادل است]، و دادرسی است جدا کنندۀ حق از باطل، و سخن گویی در مورد گذشته سخن نمی گوید مگر این که قبل آن گذشته بوده است؛ و گواهی می دهم که محمّد صلی الله علیه و آله و سلم بنده اوست و سرور [و بهترینِ از] بندگانش، و بهترین کسی است که شایستۀ پیامبری و جانشینی [خداوند در روی زمین] از اوّلین و آخرین است. هرگاه آفریدگان را به دو فرقه کرد، او را در بهترین گروه در آورد. در تبار او نه زناکاره است و نه به ازدواج [و آلودگی های] جاهلیت.

آنگاه خداوند رسولی را «از خودتان به سوی شما فرستاد که رنج های شما بر او سخت است (و) بر (هدایت) شما حریص است (و نسبت) به مؤمنان، دلسوز و مهربان

ص:657

لِلطَّاعَةِ عِصَماً یَعْصِمُ بِهِمْ ، وَ یُقِیمُ مِنْ حَقِّهِ فِیهِمْ ، عَلَی ارْتِضَاءٍ مِنْ ذَلِکَ ، وَ جَعَلَ لَهَا رُعَاةً وَ حَفَظَةً ، یَحْفَظُونَهَا بِقُوَّةٍ وَ یُعِینُوا عَلَیْهَا أَوْلِیَاءَ ذَلِکَ بِمَا وُلُّوا مِنْ حَقِّ اللهِ فِیهَا.

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ رُوحَ الْبَصَرِ(1) رُوحُ الْحَیَاةِ الَّذِی لَا یَنْفَعُ إِیمَانٌ إِلَّا بِهِ ، مَعَ کَلِمَةِ اللهِ وَ التَّصْدِیقِ بِهَا، فَالْکَلِمَةُ مِنَ الرُّوحِ وَ الرُّوحُ مِنَ النُّورِ، وَ النُّورُ نُورُ السَّمَاوَاتِ ، فَبِأَیْدِیکُمْ سَبَبٌ وَصَلَ إِلَیْکُمْ ، مِنْهُ إِیثَارٌ وَ اخْتِیَارٌ، نِعْمَةُ اللهِ لَا تَبْلُغُوا شُکْرَهَا، خَصَّصَکُمْ بِهَا، وَ اخْتَصَّکُمْ لَهَا، وَ اخْتَصَّکُمْ لَهَا وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلاَّ الْعالِمُونَ .(2)

فَأَبْشِرُوا بِنَصْرٍ مِنَ اللهِ عَاجِلٍ ، وَ فَتْحٍ یَسِیرٍ یُقِرُّ اللهُ بِهِ أَعْیُنَکُمْ ، وَ یَذْهَبُ بِحُزْنِکُمْ ، کُفُّوا مَا تَنَاهَی النَّاسُ عَنْکُمْ ، فَإِنَّ ذَلِکَ لَا یَخْفَی عَلَیْکُمْ ، إِنَّ لَکُمْ عِنْدَ کُلِّ طَاعَةٍ عَوْناً مِنَ اللهِ ، یَقُولُ عَلَی الْأَلْسُنِ ، وَ یَثْبُتُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ ، وَ ذَلِکَ عَوْنُ اللهِ لِأَوْلِیَائِهِ یَظْهَرُ فِی خَفِیِّ نِعْمَتِهِ لَطِیفاً، وَ قَدْ أَثْمَرَتْ لِأَهْلِ التَّقْوَی أَغْصَانُ شَجَرَةِ الْحَیَاةِ ، وَ إِنَّ فُرْقَاناً مِنَ اللهِ بَیْنَ أَوْلِیَائِهِ وَ أَعْدَائِهِ ، فِیهِ شِفَاءٌ لِلصُّدُورِ، وَ ظُهُورٌ لِلنُّورِ، یُعِزُّ اللهُ بِهِ أَهْلَ طَاعَتِهِ ، وَ یُذِلُّ بِهِ أَهْلَ مَعْصِیَتِهِ ، فَلْیُعِدَّ امْرُؤٌ لِذَلِکَ عُدَّتَهُ ، وَ لَا عُدَّةَ لَهُ إِلَّا بِسَبَبِ بَصِیرَةٍ ، وَ صِدْقِ نِیَّةٍ ، وَ تَسْلِیمٍ سَلَامَةُ أَهْلِ الْخِفَّةِ فِی الطَّاعَةِ ثِقْلُ الْمِیزَانِ ، وَ الْمِیزَانُ بِالْحِکْمَةِ ، وَ الْحِکْمَةُ ضِیَاءٌ لِلْبَصَرِ، وَ الشَّکُّ وَ الْمَعْصِیَةُ فِی النَّارِ، وَ لَیْسَا مِنَّا وَ لَا لَنَا وَ لَا إِلَیْنَا، قُلُوبُ الْمُؤْمِنِینَ

ص:658


1- (1) کشف المحجة: «نور البصیرة».
2- (2) العنکبوت (29):43.

است - توبه: 128» پس «از آنچه از جانب پروردگارتان به سوی شما نازل شده پیروی کنید و از غیر او به عنوان سرپرستان پیروی نکنید. چه اندک پند می گیرید - اعراف: 3». پس به راستی که خدا برای خوبی مردمی قرار داد، و برای حق ستون هایی نهاد و برای طاعت محافظانی، و به پا دارندۀ حقوق در میانتان، بنابر رضایت آن، و برای آن رهبر و نگه بانی قرار داد که آن را با توان [خویش] حفظ می کنند و دوستداران آن به آنچه از حقوق خداوند است ایشان را یاری می کنند.

امّا بعد، به راستی که روح ایمان مآیۀ زندگی است و اصل حیاتست و ایمان جز با آن و متابعت کلمة اللَّه و گواهی به آن سودی ندهد. پس، کلمه از روح است [یعنی روح القدس] و روح از نور [یعنی خداوند] است و نور، نور آسمان ها و زمین است [سورۀ نور: 35]. پس سببی در دست دارید که از ما به شما رسیده است و نعمتی است که خدای تعالی شما را به آن اختصاص داده است و آن را برای شما خاص گردانیده است «و این مثل ها را برای مردم می زنیم ولی جز دانایان آن ها را در نمی یابند - عنکبوت: 32».

شادمان باشید به نصرتی زود هنگام از جانب خدا، و پیروزی آسان که خداوند به سبب آن چشمانتان را روشن نماید، و اندوهتان را ببرد، خود را از آنچه از مردم به شما می رسد نگه دارید، را که آن از شما پوشیده نیست، به راستی که برای شما نزد هر طاعت مدد کاری از جانب خداست، که بر زبان ها القاء نموده، و دل ها را ثابت و برقرار می کند، و آن مدد کار خدا برای دوستادارانش است که در نهان ترین نعمت هایش به صورتی لطیف آشکار می شود، و برای متّقین شاخه هایی از درخت زندگانی را ثمر می دهد، به راستی که قرآن از طرف خداوند بین دوست و دشمنانش است، در آن شفای سینه هاست و ظهوری برای نور که خداوند بواسطۀ آن اهل طاعت خود را عزیز می کند و گنه کاران را خوار می نماید، پس هر کس خود را برای آن، آماده کند و آمادگی جز به سبب بینایی و بصیرت و نیت پاک و تسلیم نیست. سلامت

ص:659

مَطْوِیَّةٌ عَلَی الْإِیمَانِ ، إِذَا أَرَادَ اللهُ إِظْهَارَ مَا فِیهَا فَتَحَهَا بِالْوَحْیِ ، وَ زَرَعَ فِیهَا الْحِکْمَةَ ، وَ إِنَّ لِکُلِّ شَیْ ءٍ إِنًی یَبْلُغُهُ ، لَا یُعَجِّلُ اللهُ بِشَیْ ءٍ حَتَّی یَبْلُغَ إِنَاهُ وَ مُنْتَهَاهُ .

فَاسْتَبْشِرُوا بِبُشْرَی مَا بُشِّرْتُمْ بِهِ ، وَ اعْتَرِفُوا بِقُرْبَانِ مَا قُرِّبَ لَکُمْ ، وَ تَنَجَّزُوا مِنَ اللهِ مَا وَعَدَکُمْ ، إِنَّ مِنَّا دَعْوَةً خَالِصَةً یُظْهِرُ اللهُ بِهَا حُجَّتَهُ الْبَالِغَةَ ، وَ یُتِمُّ بِهَا النِّعْمَةَ السَّابِغَةَ ، وَ یُعْطِی بِهَا الْکَرَامَةَ الْفَاضِلَةَ ، مَنِ اسْتَمْسَکَ بِهَا أَخَذَ بِحِکْمَةٍ مِنْهَا، آتَاکُمُ اللهُ رَحْمَتَهُ ، وَ مِنْ رَحْمَتِهِ نُورُ الْقُلُوبِ ، وَ وَضَعَ عَنْکُمْ أَوْزَارَ الذُّنُوبِ ، وَ عَجَّلَ شِفَاءَ صُدُورِکُمْ ، وَ صَلَاحَ أُمُورِکُمْ ، وَ سَلَامٌ مِنَّا لَکُمْ دَائِماً عَلَیْکُمْ ، تَسْلَمُونَ بِهِ فِی دُوَلِ الْأَیَّامِ ، وَ قَرَارِ الْأَرْحَامِ ، أَیْنَ کُنْتُمْ وَ سَلَامُهُ لِسَلَامِهِ عَلَیْکُمْ ، فِی ظَاهِرِهِ وَ بَاطِنِهِ ، فَإِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ اخْتَارَ لِدِینِهِ أَقْوَاماً انْتَجَبَهُمْ لِلْقِیَامِ عَلَیْهِ ، وَ النُّصْرَةِ لَهُ ، بِهِمْ ظَهَرَتْ کَلِمَةُ الْإِسْلَامِ وَ أَرْجَاءُ مُفْتَرَضِ الْقُرْآنِ ، وَ الْعَمَلِ بِالطَّاعَةِ فِی مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا.

ثُمَّ إِنَّ اللهَ تَعَالَی خَصَّکُمْ بِالْإِسْلَامِ ، وَ اسْتَخْلَصَکُمْ لَهُ ، لِأَنَّهُ اسْمُ سَلَامَةٍ ، وَ جِمَاعُ کَرَامَةٍ ، اصْطَفَی اللهُ تَعَالَی مَنْهَجَهُ ، وَ بَیَّنَ حُجَجَهُ ، أَرَّفَ أُرَفَهُ وَ حَدَّهُ ، وَ وَصَفَهُ وَ جَعَلَهُ رِضًا کَمَا وَصَفَهُ ، وَ وَصَفَ أَخْلَاقَهُ ، وَ بَیَّنَ أَطْبَاقَهُ ، وَ وَکَّدَ مِیثَاقَهُ مِنْ ظَهْرٍ وَ بَطْنٍ ، ذِی حَلَاوَةٍ وَ أَمْنٍ ، فَمَنْ ظَفِرَ بِظَاهِرِهِ ، رَأَی عَجَائِبَ مَنَاظِرِهِ فِی مَوَارِدِهِ وَ مَصَادِرِهِ ، وَ مَنْ فَطَنَ لِمَا بَطَنَ ، رَأَی مَکْنُونَ الْفِطَنِ ، وَ عَجَائِبَ الْأَمْثَالِ وَ السُّنَنِ .

فَظَاهِرُهُ أَنِیقٌ ، وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ ، لَا تَنْقَضِی عَجَائِبُهُ وَ لَا تَفْنَی غَرَائِبُهُ ، فِیهِ یَنَابِیعُ (1) النِّعَمِ ، وَ مَصَابِیحُ الظُّلَمِ ، لَا تُفْتَحُ الْخَیْرَاتُ إِلَّا بِمَفَاتِیحِهِ ، وَ لَا تَنْکَشِفُ الظُّلُمَاتُ إِلَّا

ص:660


1- (1) نهج البلاغه، خطبۀ 152: «مرابیع». در ظاهر همین صحیح است و ترجمه نیز بر اساس همین عبارت شده است.

و [سنگینی] ترازو به حکمت است و حکمت، نور دیده و شکّ و گناه [عاقبتش] در آتش است. از ما و نَه برای ما و نه به سوی ما نیست دل های مؤمنانی که بر ایمان سربسته شده، هنگامی که خداوند اراده نماید آن چه [از حقایق] در دل هاست را آشکار نماید، آن را به الهام می گشاید و حکمت را در آن بکارد، و برای هر چیزی زمان رسیدنی است و خداوند در مورد چیزی تعجیل نکند تا به زمان رسیده شدن و انتهایش [پخته شدنش] برسد.

پس شادمان باشید به آنچه به شما بشارت داده شد، و اعتراف و تصدیق نمایید به نزدیکی آنچه به شما خبر داده شده و آنچه [خداوند] وعده داده است را بر خویشتن مسلّم گردانید، به راستی که دعوت خالصی از ماست که خداوند بوسیلۀ آن، حجّت رسایش را آشکار کرده و نعمت های سرشارش را تمام می نماید و به واسطۀ آن بخشش افزون را عطا می کند، هر کس به آن دعوت چنگ زند، حکمتی از آن را گرفته، خداوند رحمت خویش را به شما عطا فرماید، و از جمله رحمت خداوند، روشنایی دل ها و ساقط شدن وِزر و وبال های گناهان از شماست، و تعجیل در شفای سینه هایتان و اصلاح امور شما، و درود دائمی ما بر شما که به سبب آن [درود] در غلبۀ دولت های روزگار [و چرخش روزگار علیه تان] در امان می مانید، کجائید در حالی که درود خداوند به خاطر درود [فرستادن] امام - در نهان و آشکار - بر شماست، به راستی که خداوند برای دین خود گروهی را انتخاب فرمود و برای به پا داشتن و یاری نمودن دینِ خویش آن ها را برگزید، به خاطر ایشان است که کلمۀ اسلام آشکار گردید، و کرانه های قرآن معلوم می شود و در شرق و غرب زمین عمل به طاعت است.

آنگاه خداوند متعال، اسلام را به شما ارزانی داشت و شما را برای آن برگزید. زیرا که اسلام، عنوان سلامت است و کانون کرامت. خداوند متعال راه آن را برگزید و دلایلش را آشکار ساخت، محدودۀ آن را مشخّص [و بیان] فرمود، و توصیفش نمود

ص:661

بِمَصَابِیحِهِ ، فِیهِ تَفْصِیلٌ وَ تَوْصِیلٌ ، وَ بَیَانُ الِاسْمَیْنِ الْأَعْلَیْنِ اللَّذَیْنِ جُمِعَا فَاجْتَمَعَا، لَا یَصْلُحَانِ إِلَّا مَعاً، یُسَمَّیَانِ فَیُعْرَفَانِ ، وَ یُوصَفَانِ فَیَجْتَمِعَانِ ، قِیَامُهُمَا فِی تَمَامِ أَحَدِهِمَا فِی مَنَازِلِهِمَا، جَرَی بِهِمَا، وَ لَهُمَا نُجُومٌ ، وَ عَلَی نُجُومِهِمَا نُجُومٌ سِوَاهُمَا، تُحْمَی حِمَاهُ ، وَ تُرْعَی مَرَاعِیهِ ، وَ فِی الْقُرْآنِ بَیَانُهُ وَ حُدُودُهُ وَ أَرْکَانُهُ ، وَ مَوَاضِعُ تَقَادِیرِ مَا خُزِنَ بِخَزَائِنِهِ ، وَ وُزِنَ بِمِیزَانِهِ ، مِیزَانُ الْعَدْلِ وَ حُکْمُ الْفَصْلِ .

إِنَّ رُعَاةَ الدِّینِ فَرِّقُوا بَیْنَ الشَّکِّ وَ الْیَقِینِ ، وَ جَاءُوا بِالْحَقِّ الْمُبِینِ ، قَدْ بَیَّنُوا الْإِسْلَامَ تِبْیَاناً، وَ أَسَّسُوا لَهُ أَسَاساً وَ أَرْکَاناً، وَ جَاءُوا عَلَی ذَلِکَ شُهُوداً وَ بُرْهَاناً، مِنْ عَلَامَاتٍ وَ أَمَارَاتٍ ، فِیهَا کِفَاءٌ لِمُکْتَفٍ ، وَ شِفَاءٌ لِمُشْتَفٍ ، یَحْمَوْنَ حِمَاهُ ، وَ یَرْعَوْنَ مَرْعَاهُ ، وَ یَصُونُونَ مَصُونَهُ ، وَ یَهْجُرُونَ مَهْجُورَهُ ، وَ یُحِبُّونَ مَحْبُوبَهُ ، بِحُکْمِ اللهِ وَ بِرِّهِ ، وَ بِعَظِیمِ أَمْرِهِ وَ ذِکْرِهِ ، بِمَا یَجِبُ أَنْ یُذْکَرَ بِهِ ، یَتَوَاصَلُونَ بِالْوَلَایَةِ ، وَ یَتَلَاقَوْنَ بِحُسْنِ اللهجَةِ ،

وَ یَتَسَاقَوْنَ بِکَأْسِ الرَّوِیَّةِ ، وَ یَتَرَاعَوْنَ بِحُسْنِ الرِّعَایَةِ ، وَ یَصْدُرُونَ بِصُدُورٍ بَرِیَّةٍ ، وَ أَخْلَاقٍ سَنِیَّةٍ لَمْ یُؤْلَمْ عَلَیْهَا، وَ بِقُلُوبٍ رَضِیَّةٍ لَا تَتَسَرَّبُ فِیهَا الدَّنِیَّةُ ، وَ لَا تُشْرَعُ فِیهَا الْغِیبَةُ .

فَمَنِ اسْتَبْطَنَ مِنْ ذَلِکَ شَیْئاً اسْتَبْطَنَ خُلُقاً سَنِیّاً، وَ قَطَعَ أَصْلَهُ ، وَ اسْتَبْدَلَ مَنْزِلَهُ بِنَقْضِهِ مُبْرَماً، وَ اسْتِحْلَالِهِ مُحَرَّماً، مِنْ عَهْدٍ مَعْهُودٍ إِلَیْهِ ، وَ عَقْدٍ مَعْقُودٍ عَلَیْهِ ، بِالْبِرِّ وَ التَّقْوَی، وَ إِیثَارِ سَبِیلِ الْهُدَی، عَلَی ذَلِکَ عَقَدَ خُلُقَهُمْ ، وَ آخَی أُلْفَتَهُمْ ، فَعَلَیْهِ یَتَحَابُّونَ ، وَ بِهِ یَتَوَاصَلُونَ ، فَکَانُوا کَالزَّرْعِ وَ تَفَاضُلِهِ ، یَبْقَی فَیُؤْخَذُ مِنْهُ ، وَ یَفْنَی بِبَقِیَّةِ التَّخْصِیصِ ، وَ

ص:662

و آن را همان گونه که توصیف نموده بود، مورد رضایت خود قرار داد، و اخلاقش را توصیف کرده و حال آن را بیان نمود و پیمان آن را قصد نمود، ظاهر و باطن [آن را]، شیرینی و تلخی [آن را]، و هر کس به ظاهر آن [قرآن] دست یابد، شگفتی های مناظرش را در موارد و منابع آن، می بیند و هر کس باطن [و نهان] آن برایش آشکار شد [و دانست]، داناهایی های نهفته و شگفتی های مَثَل ها [و قصه های زیبا] و راه و طریق آن را می بیند.

قرآن، ظاهرش زیبا و شگفت انگیز است و باطنش عمیق و ژرف. عجائبش تمام و غرائبش فانی نمی شود، در آن چشمه های [یا بهاران] نعمت ها، و چراغ های زدایندۀ تاریکی ها است. دَرِ خوبی ها جز با کلیدهای آن باز نشود، و تاریکی ها جز با چراغ های آن زدوده نگردد. در آن تفصیل [و بیان هر چیز] و پیوندهاست، و بیان دو اسم [قرآن و اهل بیت علیهم السلام یا محمّد و علی علیهما السلام] که بلند مرتبه اند و با هم جمع شده و گرد هم آمده اند، و فقط با هم به کار آیند، [چون] آن دو نامیده شوند، شناخته می گردند، و [چون] توصیف شوند، با هم جمع شوند، به پا خواستن آن دو در منازل ایشان و تمامیت یکی از آن دو است، و برای آن دو ستارگانی است [یعنی ائمّه علیهم السلام] و ستارگانشان را ستارگانی غیر از آن دو است [یعنی دلائل امامت ایشان]، و برای این که پرهیز دهند آنچه در اسلام خداوند حرام کرده و آنچه حلال نموده است را مراقبت و حفظ نمایند، و در قرآن بیان و حدود و احکام اسلام است و جایگاه های مقدّرات و اندازه گیری ها [و] گنجینه های الهی. [قرآن] ترازوی عدالت خداوند و حکمی است که بین حق و باطل را جدا می کند.

به راستی که پاسداران دین بین شک و یقین را جدا می سازند، و حقّ آشکار را آوردند و [مسائل] اسلام را بیان کردند، و برای آن پایه ها و ارکانی را تأسیس نمودند، و بر آن گواهان و دلایلی را آوردند از علامت ها و نشانه ها، در آن کفایت است برای کفایت خواه، و شفاست برای جویندۀ درمان، آنچه در اسلام خداوند حرام کرده را

ص:663

یَبْلُغُ مِنْهُ التَّخْلِیصُ ، فَلْیَنْظُرِ امْرُؤٌ فِی قِصَرِ أَیَّامِهِ ، وَ قِلَّةِ مُقَامِهِ فِی مَنْزِلٍ ، حَتَّی یَسْتَبْدِلَ مَنْزِلًا لِیَضَعَ مُتَحَوَّلَهُ وَ مَعَارِفَ مُنْتَقَلِهِ .

فَطُوبَی لِذِی قَلْبٍ سَلِیمٍ أَطَاعَ مَنْ یَهْدِیهِ ، وَ تَجَنَّبَ مَا یُرْدِیهِ ، فَیَدْخُلُ مَدْخَلَ الْکَرَامَةِ ، وَ أَصَابَ سَبِیلَ السَّلَامَةِ ، یُبْصِرُ بِبَصَرِهِ ، وَ أَطَاعَ هَادِیَ أَمْرِهِ ، دَلَّ أَفْضَلَ الدَّلَالَةِ ، وَ کَشَفَ غِطَاءَ الْجَهَالَةِ الْمُضِلَّةِ الْمُلْهِیَةِ ، فَمَنْ أَرَادَ تَفَکُّراً أَوْ تَذَکُّراً فَلْیَذْکُرْ رَأْیَهُ ، وَ لْیَبْرُزْ بِالْهُدَی، مَا لَمْ تُغْلَقْ أَبْوَابُهُ وَ تُفَتَّحْ أَسْبَابُهُ ، وَ قَبِلَ نَصِیحَةَ مَنْ نَصَحَ بِخُضُوعٍ وَ حُسْنِ خُشُوعٍ ، بِسَلَامَةِ الْإِسْلَامِ وَ دُعَاءِ التَّمَامِ ، وَ سَلَامٍ بِسَلَامٍ ، تَحِیَّةً دَائِمَةً لِخَاضِعٍ مُتَوَاضِعٍ یَتَنَافَسُ بِالْإِیمَانِ ، وَ یَتَعَارَفُ عِدْلَ الْمِیزَانِ ، فَلْیَقْبَلْ أَمْرَهُ وَ إِکْرَامَهُ بِقَبُولٍ ، وَ لْیَحْذَرْ قَارِعَةً قَبْلَ حُلُولِهَا.

إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ ، أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ ، أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ ، لَا یَعِی حَدِیثَنَا إِلَّا حُصُونٌ حَصِینَةٌ ، أَوْ صُدُورٌ أَمِینَةٌ ، أَوْ أَحْلَامٌ رَزِینَةٌ .

یَا عَجَباً کُلَّ الْعَجَبِ بَیْنَ جُمَادَی وَ رَجَبٍ » فَقَالَ رَجُلٌ مِنْ شُرْطَةِ الْخَمِیسِ : مَا هَذَا الْعَجَبُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ؟

قَالَ : «وَ مَا لِی لَا أَعْجَبُ ! وَ قَدْ سَبَقَ الْقَضَاءُ فِیکُمْ وَ مَا تَفْقَهُونَ الْحَدِیثَ ، إِلَّا صَوْتَاتٍ بَیْنَهُنَّ مَوْتَاتٌ ، حَصْدُ نَبَاتٍ ، وَ نَشْرُ أَمْوَاتٍ .

یَا عَجَباً کُلَّ الْعَجَبِ بَیْنَ جُمَادَی وَ رَجَبٍ » قَالَ الرَّجُلُ أَیْضاً: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا هَذَا الْعَجَبُ الَّذِی لَا تَزَالُ تَعْجَبُ مِنْهُ ؟ قَالَ : «ثَکِلَتِ الْآخَرَ أُمُّهُ ، وَ أَیُّ عَجَبٍ یَکُونُ

ص:664

پرهیز داده و آنچه حلال نموده است را مراقبت و حفظ می نمایند، آن علمی که را باید نگه دارند [و افشا نکنند]، نگه می دارند، و آنچه را باید کنار گذارند، کنار می گذارند، و دوستان خدا را دوست می دارند، به خاطر دوستی خدا و نیکی او و بزرگداشت امرش و به خاطر یاد او بر آنچه که واجب است یاد شود، ارتباطاتشان، دوستانه است و دیدارهایشان، مهرآمیز. سرشار و سیراب کننده به یکدیگر می نوشانند و سیراب برمی گردند. و اخلاق والایی که بر آن سرزنش نشده و دل های پسندیده ای که پستی در آن راه ندارد، و غیبت کردن در میانشان، راهی ندارد.

هر کس طلب شناخت باطن آن را کند، از اخلاقی والا طلب کرده است، پس خوشا به حال دارندۀ چنین قلب سلیمی که از هدایت کننده پیروی نمود، و از گمراه کننده کناره گرفت، و داخل منزل کرامت شد، و به بینایی کسی که او را بینایی داد، و پیروی هدایتگری، که او را فرمان داد به راه سلامت رسید، هر که جویای اندیشه و تذکّر است، نظر آن [هدایت گر] را یاد کند، و هدایت را آشکار نماید، پیش از

آنکه درهای آن بسته، و وسیله های آن قطع گردد، و خیرخواهی خیرخواه را با خضوع و فروتنی نیکو قبول نماید.

به راستی که [فهمِ ] امر ما بسی دشوار و سنگین است، جز فرشتۀ مقرّب یا پیامبر مرسل یا بنده ای که خداوند دلش را به ایمان آزموده، کسی آن را نمی پذیرد، و حدیث ما را جز سینه های امین، و عقل های متین فرا نگیرد.

ای شگفتا و شگفتا از میان جمادی و رجب. مردی از نیروهای ویژه نظامی برخاست و عرض کرد: ای امیر المؤمنین! این چیز شگفت چیست ؟ فرمود: چگونه تعجّب نکنم با اینکه قضا و قدر دربارۀ شما جاری شده، و حدیث را نمی فهمید، جز صدای مُردگانی که در بین است، و گیاهان درو شوند، و مردگان زنده شوند.

«ای شگفتا و شگفتا از میان جمادی و رجب». همان مرد برخاست و عرض کرد: ای امیر المؤمنین! این چه امری است که پیوسته از آن اظهار شگفتی می کنی ؟!

ص:665

أَعْجَبَ مِنْ أَمْوَاتٍ یَضْرِبُونَ هَامَاتِ الْأَحْیَاءِ» قَالَ أَنَّی یَکُونُ ذَلِکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ؟

قَالَ : «وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ ، کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِمْ قَدْ تَخَلَّلُوا سِکَکَ الْکُوفَةِ وَ قَدْ شَهَرُوا سُیُوفَهُمْ عَلَی مَنَاکِبِهِمْ ، یَضْرِبُونَ کُلَّ عَدُوٍّ للهِ وَ لِرَسُولِهِ ص وَ لِلْمُؤْمِنِینَ ، وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللّهُ عَلَیْهِمْ قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ کَما یَئِسَ الْکُفّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ .(1)

أَیُّهَا النَّاسُ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی، لَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنَ الْعَالِمِ بِطُرُقِ الْأَرْضِ .

أَنَا یَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِینَ ، وَ غَایَةُ السَّابِقِینَ ، وَ لِسَانُ الْمُتَّقِینَ ، وَ خَاتَمُ الْوَصِیِّینَ ، وَ وَارِثُ النَّبِیِّینَ ، وَ خَلِیفَةُ رَبِّ الْعَالَمِینَ .

أَنَا قَسِیمُ النَّارِ، وَ خَازِنُ الْجِنَانِ ، وَ صَاحِبُ الْحَوْضِ ، وَ صَاحِبُ الْأَعْرَافِ ، فَلَیْسَ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ إِمَامٌ إِلَّا وَ هُوَ عَارِفٌ بِجَمِیعِ أَهْلِ وَلَایَتِهِ ، وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللهِ تَعَالَی: إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ .(2)

أَلَا أَیُّهَا النَّاسُ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَشْغَرَ بِرِجْلِهَا فِتْنَةٌ شَرْقِیَّةٌ ، وَ تَطَأُ فِی خِطَامِهَا بَعْدَ مَوْتٍ وَ حَیَاةٍ ، أَوْ تَشُبَّ نَاراً بِالْحَطَبِ الْجَزْلِ غَرْبِیَّ الْأَرْضِ ، وَ رَافِعَةً ذَیْلَهَا تَدْعُو یَا وَیْلَهَا بِذَحْلِهِ أَوْ مِثْلَهَا، فَإِذَا اسْتَدَارَ الْفَلَکُ قُلْتُ : مَاتَ أَوْ هَلَکَ بِأَیِّ وَادٍ سَلَکَ ، فَیَوْمَئِذٍ تَأْوِیلُ هَذِهِ الْآیَةِ : ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَ أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْناکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً .(3)

ص:666


1- (1) الممتحنه (60):13.
2- (2) الرعد (13):7.
3- (3) الإسراء (17):6.

حضرت فرمود: «مادرت به عزایت بنشیند! کدام شگفتی بالاتر از این که مُردگانی با همه دشمنان خدا و رسول او و اهل بیت رسولش بجنگند؟!» راوی گوید: [عرض کردم:] ای امیر المؤمنین! چگونه چنین چیزی ممکن است ؟

فرمود: «سوگند به آن که دانه را شکافت و مردمان را بیافرید، گویا آن ها را می بینم که با شمشیرهای کشیده در کوچه های کوفه می گردند، و هرکس دشمن خدا و پیغمبر و مؤمنین باشد می زنند، و این تأویل این آیه است: «ای کسانی که ایمان آورده اید! با گروهی که خدا برآنان خشم گرفته، دوستی مَکنید به یقین آنان از آخرت ناامیدند، همان گونه که کافران از [باز آمدن] اهل قبور ناامیدند - ممتحنه: 13».

ای مردم! از من بپرسید پیش از آن که از دستم دهید؛ زیرا من به راه های آسمان، داناتر از راه های زمینم.

من پیشوای مؤمنانم، و خطّ پایان پیش افتادگان، و زبان پرهیزکاران، و خاتم اوصیا، و وارث پیامبران، و خلیفۀ پروردگار جهانیانم.

من تقسیم کنندۀ آتش، و نگهبان بهشت، و صاحب حوض [کوثر]، و صاحب اعرافم. هر امامی از ما اهل بیت، آشنای به اوضاع تمام اهل ولایتش می باشد، و این است معنی کلام خدا: «تو فقط هشدار دهنده ای و هر قومی را راهنمایی است - رعد: 7».

هان ای مردم، از من بپرسید پیش از آنکه آشوبی از شرق به شما روی آورد که چون شتر بی صاحب گام بردارد و مهار خود را لگدکوب کند، و شعله آتشی از مغرب زمین دامن خود را بالا زده و می گوید: ای وای بر آن ها که طعمه من شوند، پس هنگامی که گردش آسمان طولانی شد خواهید گفت: (آن مهدی موعود) مرده یا هلاک شده و به کدام بیابان رفته است. آن روز تأویل این آیه مصداق پیدا می کند: «سپس دوباره، (پیروزیِ ) بر آنان را به شما باز گردانیم، و شما را بوسیلۀ اموال و پسران امداد رسانیم، و نفرات شما را بیشتر (از دشمن) قرار دهیم - اسراء: 6».

ص:667

وَ لِذَلِکَ آیَاتٌ وَ عَلَامَاتٌ أَوَّلُهُنَّ : إِحْصَارُ الْکُوفَةِ بِالرَّصَدِ وَ الْخَنْدَقِ ، وَ تَحْرِیقُ الزَّوَایَا فِی سِکَکِ الْکُوفَةِ ، وَ تَعْطِیلُ الْمَسَاجِدِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً ، وَ تَخْفِقُ رَایَاتٌ ثَلَاثٌ حَوْلَ الْمَسْجِدِ الْأَکْبَرِ، یُشْبِهْنَ بِالْهُدَی، الْقَاتِلُ وَ الْمَقْتُولُ فِی النَّارِ، وَ قَتْلٌ کَثِیرٌ وَ مَوْتٌ کَثِیرٌ ذَرِیعٌ ، وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیَّةِ بِظَهْرِ الْکُوفَةِ فِی سَبْعِینَ ، وَ الْمَذْبُوحُ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ ، وَ قَتْلُ الْأَسْبُعِ الْمُظَفَّرِ صَبْراً فِی بِیعَةِ الْأَصْنَامِ ، مَعَ کَثِیرٍ مِنْ شَیَاطِینِ الْإِنْسِ .

وَ خُرُوجُ السُّفْیَانِیِّ بِرَایَةٍ خَضْرَاءَ، وَ صَلِیبٍ مِنْ ذَهَبٍ ، أَمِیرُهَا رَجُلٌ مِنْ کَلْبٍ ، وَ اثْنَا عَشَرَ أَلْفَ عَنَانٍ مِنْ خَیْلٍ یَحْمِلُ السُّفْیَانِیَّ مُتَوَجِّهاً إِلَی مَکَّةَ وَ الْمَدِینَةِ ، أَمِیرُهَا أَحَدٌ مِنْ بَنِی أُمَیَّةَ یُقَالُ لَهُ : خُزَیْمَةُ ، أَطْمَسُ الْعَیْنِ الشِّمَالِ ، عَلَی عَیْنِهِ طَرْفَةٌ تَمِیلُ بِالدُّنْیَا، فَلَا تُرَدُّ لَهُ رَایَةٌ حَتَّی یَنْزِلَ الْمَدِینَةَ ، فَیَجْمَعَ رِجَالًا وَ نِسَاءً مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص فَیَحْبِسَهُمْ فِی دَارٍ بِالْمَدِینَةِ یُقَالُ لَهَا: دَارُ أَبِی الْحَسَنِ الْأُمَوِیِّ .

وَ یَبْعَثُ خَیْلًا فِی طَلَبِ رَجُلٍ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام، قَدِ اجْتَمَعَ إِلَیْهِ رِجَالٌ مِنَ الْمُسْتَضْعَفِینَ بِمَکَّةَ أَمِیرُهُمْ رَجُلٌ مِنْ غَطَفَانَ ، حَتَّی إِذَا تَوَسَّطُوا الْصَفَائِحَ الْبِیضَ بِالْبَیْدَاءِ، یُخْسَفُ بِهِمْ ، فَلَا یَنْجُو مِنْهُمْ أَحَدٌ إِلَّا رَجُلٌ وَاحِدٌ، یُحَوِّلُ اللهُ وَجْهَهُ فِی قَفَاهُ لِیُنْذِرَهُمْ ، وَ لِیَکُونَ آیَةً لِمَنْ خَلْفَهُ ، فَیَوْمَئِذٍ تَأْوِیلُ هَذِهِ الْآیَةِ : وَ لَوْ تَری إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ .(1)

وَ یَبْعَثُ السُّفْیَانِیُّ مِائَةً وَ ثَلَاثِینَ أَلْفاً إِلَی الْکُوفَةِ ، فَیَنْزِلُونَ بِالرَّوْحَاءِ وَ فَارُوقَ ، وَ مَوْضِعِ مَرْیَمَ وَ عِیسَی علیهما السلام بِالْقَادِسِیَّةِ ، وَ یَسِیرُ مِنْهُمْ ثَمَانُونَ أَلْفاً حَتَّی یَنْزِلُوا الْکُوفَةَ مَوْضِعَ قَبْرِ

ص:668


1- (1) سبأ (34):51.

و برای آن نشانه هایی است: نخستین آن ها محاصرۀ کوفه بوسیلۀ نگهبانان است و خندق، و رخنه کردن آب در کوچه های کوفه، و تعطیل مساجد در مدت چهل شب، و برافراشته شدن پرچم های سه گانه در اطراف مسجد بزرگ کوفه، و قاتل و مقتولی که هر دو در آتش دست و پا می زنند، و قتل و مرگ شایع؛ و کشته شدن مردی پاکدل (نفس زکیه) با هفتاد نفر در بیرون کوفه، و شخصی که در بین رکن و مقام سر او را از تن جدا می سازند و کشته شدن به خاطر صبر کردن در موقع بیعت گرفتن بُت ها، به همراه بسیاری از شیطان های انسانی.

و خروج سفیانی با پرچم سرخی که سرکرده آن ها مردی از قبیلۀ کلب است. و رفتن دوازده نفر از لشکر سفیانی به طرف مکه و مدینه که سردستۀ آن ها مردی از بنی امیه به نام خُزیمه است. چشم چپش نابینا گشته، و در چشم راستش لکۀ غلیظی است، و خود را به مردان شبیه نموده. هر جا می رود فتح می کند تا آنکه وارد مدینه می شود، و در خانه ای که آن را خانه ابو الحسن اموی می گویند فرود می آید. آنگاه لشکری برای گرفتن مردی از خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که شیعیان گرد وی اجتماع نموده اند و در آن موقع از مدینه به مکّه باز می گردد، می فرستد. سرلشکر سفیانی مردی از قبیله غطفان است. موقعی که آن لشکر به وسط «قاع ابیض» می رسند به زمین فرو می روند کسی از آن ها باقی نماند جز یک نفر که خداوند رویش را به پشت برمی گرداند. تا برگردد و مردم را از بی دینی برحذر دارد و برای بقیه پیروان سفیانی عبرتی باشد. آن روز موقع تأویل این آیه است: «و ای کاش می دیدی هنگامی را که وحشت زده اند، و گریزی نمانده است و از مکانی نزدیک دستگیر می شوند - سبأ: 51».

همچنین سفیانی صد و سی هزار نفر لشکر را به کوفه اعزام می دارد و در روحاء [ما بین مکّه و مدینه، یا قریه ای در بغداد] و فاروق [نزدیک آب دجله] فرود می آیند، در آنجا سی هزار نفر آن ها حرکت نموده، و در کوفه در محل قبر حضرت هود واقع

ص:669

هُودٍ علیه السلام بِالنُّخَیْلَةِ فَیَهْجَمُوا عَلَیْهِ یَوْمَ زِینَةٍ ، وَ أَمِیرُ النَّاسِ جَبَّارٌ عَنِیدٌ یُقَالُ لَهُ : الْکَاهِنُ السَّاحِرُ، فَیَخْرُجُ مِنْ مَدِینَةٍ یُقَالُ لَهَا: الزَّوْرَاءُ فِی خَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْکَهَنَةِ ، وَ یَقْتُلُ عَلَی جِسْرِهَا سَبْعِینَ أَلْفاً، حَتَّی یَحْتَمِیَ النَّاسُ مِنَ الْفُرَاتِ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ مِنَ الدِّمَاءِ وَ نَتْنِ الْأَجْسَامِ ، وَ یَسْبِی مِنَ الْکُوفَةِ أَبْکَاراً، لَا یُکْشَفُ عَنْهَا سِتْرٌ وَ لَا قِنَاعٌ ، حَتَّی یُوضَعْنَ فِی الْمَحَامِلِ ، یُزْلِفُ بِهِنَّ الثَّوِیَّةَ وَ هِیَ الْغَرِیَّیْنِ .

ثُمَّ یَخْرُجُ مِنَ الْکُوفَةِ مِائَةُ أَلْفٍ بَیْنَ مُشْرِکٍ وَ مُنَافِقٍ ، حَتَّی یَضْرِبُوا دِمَشْقَ ، لَا یَصُدُّهُمْ عَنْهَا صَادٌّ، وَ هِیَ إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ (1) ، وَ تُقْبِلُ رَایَاتُ شَرْقِیِّ الْأَرْضِ لَیْسَتْ بِقُطْنٍ وَ لَا کَتَّانٍ وَ لَا حَرِیرٍ، مُخَتَّمَةً فِی رُءُوسِ الْقَنَا بِخَاتَمِ السَّیِّدِ الْأَکْبَرِ، یَسُوقُهَا رَجُلٌ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم، یَوْمَ تَطِیرُ بِالْمَشْرِقِ یُوجَدُ رِیحُهَا بِالْمَغْرِبِ کَالْمِسْکِ الْأَذْفَرِ، یَسِیرُ الرُّعْبُ أَمَامَهَا شَهْراً.

وَ یَخْلُفُ أَبْنَاءُ سَعْدٍ السَّقَّاءِ بِالْکُوفَةِ طَالِبِینَ بِدِمَاءِ آبَائِهِمْ ، وَ هُمْ أَبْنَاءُ الْفَسَقَةِ ، حَتَّی تَهْجُمَ عَلَیْهِمْ خَیْلُ الْحُسَیْنِ علیه السلام، یَسْتَبِقَانِ کَأَنَّهُمَا فَرَسَا رِهَانٍ ، شُعْثٌ غُبْرٌ أَصْحَابُ بَوَاکِی وَ قَوَارِحَ ، إِذْ یَضْرِبُ أَحَدُهُمْ بِرِجْلِهِ بَاکِیَةً ، یَقُولُ : لَا خَیْرَ فِی مَجْلِسٍ بَعْدَ یَوْمِنَا هَذَا، اللهُمَّ فَإِنَّا التَّائِبُونَ الْخَاشِعُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ ، فَهُمُ الْأَبْدَالُ الَّذِینَ وَصَفَهُمُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ : إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ (2) وَ الْمُطَهَّرُونَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم.

ص:670


1- (1) الفجر (89):
2- (2) البقره (2):222.

در نُخیله فرود می آیند، و در روز عید قربان بر مردم حمله می آورند. حاکم کوفه در آن روز ستمگر معاندی است و موسوم به کاهن ساحر می باشد. آنگاه حاکم زوراء (یعنی بغداد) با پنج هزار نفر از کاهنان به قصد جنگ با آن ها بیرون می آیند، و هفتاد هزار نفر را بر سر پل کوفه به قتل می رسانند به طوری که تا سه روز بواسطۀ خون های مقتولین و تعفّن اجساد از رفت و آمد سر پل خودداری می کنند. هفتاد هزار دختر باکره که کسی دست و سر و روی آن ها را ندیده به اسارت می رود. آن ها را در محمل ها جای می دهند و به «ثویه» [محلّ فعلی قبر کمیل بن زیاد] یعنی غرّی [سرزمین اطراف کوفه] می برند.

سپس صد هزار نفر مشرک و منافق از شهر کوفه خارج شده به دمشق که محل «[شهر] ارم که دارای کاخ های باعظمت و ساختمان های بلند بود؟ - فجر: 7»، می آیند، بدون اینکه کسی از آن ها ممانعت کند، و پرچم هایی بدون علامت که نه از پنبه و نه کتان و نه حریر است از مشرق زمین می آیند. در سر نیزه های آن ها مهر سید اکبر (پیغمبر) زده شده، و رهبر آن ها مردی از خاندان پیغمبر است. آن پرچم ها در شرق پدید می آید و بوی آن مانند مشک معطّر به غرب می رسد. ترس و رعب آن ها یک ماه پیش از آمدنشان همه جا در دل مردم قرار می گیرد.

آنگاه در کوفه فرود می آیند و اولاد ابو طالب به خونخواهی پدران خود قیام می کنند در آن گیر و دار ناگهان لشکر یمنی و خراسانی مانند دو اسبی که مسابقه می دهند از راه می رسند. آن دو لشکر پراکنده و غبار آلود و سواره، هر یک چنان برای ورود به کوفه مسابقه می دهند، که شعلۀ برق همچون تیر از سُم اسب های آن ها می جهد وقتی یکی از آن ها نگاه به سم اسبش می کند، می گوید: ماندن ما در اینجا از فردا دیگر سودی ندارد و هم می گویند: خدایا ما توبه کردیم، آن ها مردم بی نظیری هستند که خداوند آن ها را در قرآن، در آیۀ: «خداوند توبه کاران و طالبان پاکی را دوست دارد - بقره: 222». وصف کرده است.

ص:671

وَ یَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ نَجْرَانَ رَاهِبٌ مُسْتَجِیبٌ لِلْإِمَامِ ، فَیَکُونُ أَوَّلَ النَّصَارَی إِجَابَةً ، وَ یَهْدِمُ صَوْمَعَتَهُ ، وَ یَدُقُّ صَلِیبَهَا، وَ یَخْرُجُ بِالْمَوَالِی وَ ضُعَفَاءِ النَّاسِ وَ الْخَیْلِ ، فَیَسِیرُونَ إِلَی النُّخَیْلَةِ بِأَعْلَامٍ هُدًی، فَیَکُونُ مُجْتَمَعُ النَّاسِ جَمِیعاً مِنَ الْأَرْضِ کُلِّهَا بِالْفَارُوقِ - وَ هِیَ مَحَجَّةُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ هِیَ مَا بَیْنَ الْبُرْسِ وَ الْفُرَاتِ - فَیُقْبِلُ یَوْمَئِذٍ فِیمَا بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ ثَلَاثَةُ آلَافٍ مِنَ الْیَهُودِ وَ النَّصَارَی، فَیَقْتُلُ بَعْضُهُمْ بَعْضَهَا، فَیَوْمَئِذٍ تَأْوِیلُ هَذِهِ الْآیَةِ : فَما زاَلَتْ تِلْکَ دَعْواهُمْ حَتّی جَعَلْناهُمْ حَصِیداً خامِدِینَ (1) بِالسَّیفِ وَ تَحْتَ ظِلِّ السَّیفِ .

وَ یَخْلُفُ مِنْ بَنِی الْأَشْهَبِ الزَّاجِرُ اللَّحْظِ ، فِی أُنَاسٍ مِنْ غَیْرِ أَبِیهِ هَرَباً حَتَّی یَأْتُونَ سِبَطْرَی عُوَّذاً بِالشَّجَرِ، فَیَوْمَئِذٍ تَأْوِیلُ هَذِهِ الْآیَةِ : فَلَمّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها یَرْکُضُونَ . لا تَرْکُضُوا وَ ارْجِعُوا إِلی ما أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَ مَساکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْئَلُونَ (2) وَ مَسَاکِنُهُمُ الْکُنُوزُ الَّتِی غَلَبُوا مِنْ أَمْوَالِ الْمُسْلِمِینَ ، وَ یأْتِیهِمْ یوْمَئِذٍ الْخَسْفُ وَ الْقَذْفُ وَ الْمَسْخُ ، فَیوْمَئِذٍ تَأْوِیلُ هَذِهِ الْآیۀ: وَ ما هِیَ مِنَ الظّالِمِینَ بِبَعِیدٍ .(3)

وَ یُنَادِی مُنَادٍ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ مِنْ نَاحِیَةِ الْمَشْرِقِ ، عِنْدَ طُلُوعِ الشَّمْسِ : یَا أَهْلَ الْهُدَی اجْتَمِعُوا، وَ یُنَادِی مِنْ نَاحِیَةِ الْمَغْرِبِ بَعْدَ مَا تَغِیبُ الشَّمْسُ : یَا أَهْلَ الضَّلَالَةِ اجْتَمِعُوا، وَ مِنَ الْغَدِ عِنْدَ الظُّهْرِ تَکَوَّرُ الشَّمْسُ ، فَتَکُونُ سَوْدَاءَ مُظْلِمَةً ، وَ الْیَوْمَ الثَّالِثَ

ص:672


1- (1) الأنبیاء (21):15.
2- (2) الأنبیاء (21):12-13.
3- (3) هود (11):83.

آنگاه مردی از اهل نجران [کشور یمن در مرز عربستان] دعوت امام را می پذیرد و او نخستین نصرانی است که به ایشان می گرود. او کَنیسه ای را که در آن به رسم نصاری عبادت می کرد خراب و صلیب خود را می کوبد [و می شکند] سپس حضرت مهدی علیه السلام با دوستان و مردمی که ناتوان به نظر می آیند قیام می کند و با پرچم های هدایت به نُخیله می رود. محل اجتماع تمام مردم روی زمین «فاروق» خواهد بود؛ محلّی ما بین بُرس [قریه ای قبل از کوفه] و فُرات و محل راه امیرالمؤمنین علیه السلام. در آن روز سه هزار هزار نفر از یهود و نصاری در بین شرق و غرب کشته می شود تا آنجا که همدیگر را به قتل می رسانند، و آن روز موقع تأویل این آیه است: «هم چنان این سخن را تکرار می کردند، تا آن ها را درو کرده و خاموش ساختیم - انبیاء: 15».

و از بنی اشهب در میان مردم که می گریزند تااین که با شتاب به درختی پناه برند، و آن روز موقع تأویل این آیه است: «پس چون عذاب ما را احساس کردند، بناگاه از آن [شهر] می گریختند. [به استهزا گفته می شد]، نگریزید و به زندگی خوش و به خانه های خود برگردید تا شاید [فقرا] از شما حاجت خواهند [و شما هم ندهید] - انبیاء: 11-12» و خانه های آن ها گنج هایی است که از اموال مسلمانان بدست آورده اند. و در آن روز خسف [به زمین فرو رفتن] و قذف [یعنی به آتش افتادن و سنگبار شدن] و مسخ [یعنی آدمی به صورت حیوانی دیگر شود] می آید و آن روز موقع تأویل این آیه است: «و چنین [عذابی] از ستمکاران دور نیست - هود: 83».

و در ماه رمضان به هنگام طلوع صبح گوینده ای از سمت مشرق می گوید: ای راه یافتگان جمع شوید، بعد از آن گوینده ای در موقع غروب می گوید: ای پیروان باطل اجتماع کنید؛ فردای آن روز در وقت ظهر آفتاب رنگارنگ و زرد می گردد. سپس تیره و تار می شود، و در روز سوم خداوند حق و باطل را از هم جدا می سازد، و جنبندۀ زمین [امیر المؤمنین علیه السلام] و لشکر روم به ساحل دریا نزدیک غار اصحاب کهف می رسند، خداوند هم جوانان اصحاب کهف را با سگشان از میان غارشان برانگیخته

ص:673

یُفَرَّقُ بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ بِخُرُوجِ دَابَّةِ الْأَرْضِ ، وَ تُقْبِلُ الرُّومُ إِلَی قَرْیَةٍ بِسَاحِلِ الْبَحْرِ، عِنْدَ کَهْفِ الْفِتْیَةِ ، وَ یَبْعَثُ اللهُ الْفِتْیَةَ مِنْ کَهْفِهِمْ إِلَیْهِمْ ، رَجُلٌ یُقَالُ لَهُ : مَلِیخَا وَ الْآخَرُ کمسلمینا، وَ هُمَا الشَّاهِدَانِ الْمُسَلِمَانِ لِلْقَائِمِ علیه السلام. فَیَبْعَثُ أَحَدَ الْفِتْیَةِ إِلَی الرُّومِ ، فَیَرْجِعُ بِغَیْرِ حَاجَةٍ ، وَ یَبْعَثُ الْآخَرَ، فَیَرْجِعُ بِالْفَتْحِ ، فَیَوْمَئِذٍ تَأْوِیلُ هَذِهِ الْآیَةِ : وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً .(1)

ثُمَّ یَبْعَثُ اللهُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً لِیُرِیَهُمْ مَا کَانُوا یُوعَدُونَ فَیَوْمَئِذٍ تَأْوِیلُ هَذِهِ الْآیَةِ : وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَ (2) وَ الْوَزَعُ خَفَقَانُ أَفْئِدَتِهِمْ .

وَ یَسِیرُ الصِّدِّیقُ الْأَکْبَرُ بِرَایَةِ الْهُدَی، وَ السَّیْفِ ذِی الْفَقَارِ وَ الْمِخْصَرَةِ ، حَتَّی یَنْزِلَ أَرْضَ الْهِجْرَةِ مَرَّتَیْنِ وَ هِیَ الْکُوفَةُ ، فَیَهْدِمُ مَسْجِدَهَا وَ یَبْنِیهِ عَلَی بِنَائِهِ الْأَوَّلِ ، وَ یَهْدِمُ مَا دُونَهُ مِنْ دُورِ الْجَبَابِرَةِ .

وَ یَسِیرُ إِلَی الْبَصْرَةِ حَتَّی یُشْرِفَ عَلَی بَحْرِهَا، وَ مَعَهُ التَّابُوتُ ، وَ عَصَا مُوسَی علیه السلام، فَیَعْزِمُ عَلَیْهِ فَیَزْفِرُ فِی الْبَصْرَةِ زَفْرَةً فَتَصِیرُ بَحْراً لُجِّیّاً، لَا یَبْقَی فِیهَا غَیْرُ مَسْجِدِهَا کَجُؤْجُؤِ السَّفِینَةِ عَلَی ظَهْرِ الْمَاءِ.

ثُمَّ یَسِیرُ إِلَی حَرُورَاءَ حَتَّی یُحْرِقَهَا، وَ یَسِیرُ مِنْ بَابِ بَنِی أَسَدٍ حَتَّی یَزْفِرَ زَفْرَةً فِی ثَقِیفٍ ، وَ هُمْ زَرْعُ فِرْعَوْنَ .

ص:674


1- (1) آل عمران (3):83.
2- (2) النمل (27):83.

می گرداند، یکی از آن ها موسوم به «ملیخا» و دیگری به نام «حملاها» دو گواهی هستند که دعوت حضرت قائم علیه السلام را می پذیرند.

یکی از دو پسرش را برای فتح روم فرستد بدون اخذ نتیجه برگردد، دوّمی را فرستد فاتح بازگردد، و آن روز موقع تأویل این آیه است: «و تمام کسانی که در آسمان ها و زمین هستند، از روی اختیار یا از روی اجبار، در برابرِ (فرمان) او تسلیمند - آل عمران: 83».

سپس خدا از هر جمعی دسته ای را محشور کند تا آنچه وعده شان دادند به آنان بنماید، و آن روز تأویل این آیه است: «و [یاد کن] روزی را که از هر امتی گروهی از آنان را که آیات ما را تکذیب می کنند، محشور می کنیم و آنان را [از حرکت] باز می دارند - نمل: 83» و بازداشتن حرکت آن ها به بسته شدن دهان های آن ها است.

و صدّیق اکبر [امیرالمؤمنین علیه السلام] با پرچم هدایت و ذو الفقار و چوبدستی حرکت کرده تا در کوفه منزل نماید و مسجد آن را خراب می کند و آن را مانند بناء نخستش می سازد، و آنچه از ساختمان های ستم کنارش است را از بین برد.

و به سوی بصره حرکت کرده تا این که مشرف بر دریا می شود در حالی که همراه او آن صندوق عهد (بقره: 248) و عصای موسی علیه السلام است پس در بصره لشکر بزرگی همانند دریایی پر آب گرد آید، و در بصره جز مسجد آن همه چیز چونان سینه کشتی در آب است.

آنگاه به مصر حرکت می کند و بر بالای منبر رفته و برای مردم خطبه می خواند و بشارت به عدالت بر روی زمین می دهد و آسمان باران فرو فرستاده و درختان ثمر می دهند و زمین سر سبز شده و خودش را برای اهل آن زینت می دهد و جانوران وحشی در امنیتند و مانند حیوانات اهلی در روی زمین می چرند، و دانش را در دل های مؤمنان اندازند، پس هیچ مؤمنی احتیجاج به دانش برادر مؤمن دیگرش ندارد،

ص:675

ثُمَّ یَسِیرُ إِلَی مِصْرَ فَیَعْلُو مِنْبَرَهُ ، وَ یَخْطُبُ النَّاسَ فَتَسْتَبْشِرُ الْأَرْضُ بِالْعَدْلِ ، وَ تُعْطِی السَّمَاءُ قَطْرَهَا، وَ الشَّجَرُ ثَمَرَهَا، وَ الْأَرْضُ نَبَاتَهَا، وَ تَتَزَیَّنُ الْأَرْضُ لِأَهْلِهَا، وَ تَأْمَنُ الْوُحُوشُ حَتَّی تَرْتَعِیَ فِی طُرُقِ الْأَرْضِ کَأَنْعَامِهِمْ ، وَ یُقْذَفُ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ الْعِلْمَ ، فَلَا یَحْتَاجُ مُؤْمِنٌ إِلَی مَا عِنْدَ أَخِیهِ مِنَ الْعِلْمِ ، فَیَوْمَئِذٍ تَأْوِیلُ هَذِهِ الْآیَةِ : یُغْنِ اللّهُ کُلاًّ مِنْ سَعَتِهِ .(1)

وَ تُخْرِجُ لَهُمُ الْأَرْضُ کُنُوزَهَا وَ یَقُولُ الْقَائِمُ علیه السلام: کُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِیئاً بِما أَسْلَفْتُمْ فِی الْأَیّامِ الْخالِیَةِ (2) فَالْمُسْلِمُونَ یوْمَئِذٍ أَهْلُ الصَّوَابِ لِلدِّینِ ، أُذِنَ لَهُمْ فِی الْکَلَامِ فَیوْمَئِذٍ تَأْوِیلُ هَذِهِ الْآیۀ: وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا (3) فَلَا یقْبَلُ اللهُ یوْمَئِذٍ إِلَّا دِینَهُ الْحَقَ أَلا لِلّهِ الدِّینُ الْخالِصُ (4) ، فَیَوْمَئِذٍ تَأْوِیلُ هَذِهِ الْآیَةِ : أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَی الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً تَأْکُلُ مِنْهُ أَنْعامُهُمْ وَ أَنْفُسُهُمْ أَ فَلا یُبْصِرُونَ . وَ یَقُولُونَ مَتی هذَا الْفَتْحُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ . قُلْ یَوْمَ الْفَتْحِ لا یَنْفَعُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِیمانُهُمْ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ . فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ انْتَظِرْ إِنَّهُمْ مُنْتَظِرُونَ .(5)

فَیَمْکُثُ فِیمَا بَیْنَ خُرُوجِهِ إِلَی یَوْمِ مَوْتِهِ ثَلَاثَمِائَةِ سَنَةٍ وَ نَیِّفاً، وَ عِدَّةُ أَصْحَابِهِ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ، مِنْهُمْ : تِسْعَةٌ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ ، وَ سَبْعُونَ مِنَ الْجِنِّ ، وَ مِائَتَانِ وَ أَرْبَعَةٌ وَ ثَلَاثُونَ فِیهِمْ سَبْعُونَ الَّذِینَ غَضِبُوا لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم إِذْ هَجَتْهُ مُشْرِکُو قُرَیْشٍ ، فَطَلَبُوا إِلَی نَبِیِّ

ص:676


1- (1) النساء (4):130.
2- (2) الحاقّه (69):24.
3- (3) الفجر (89):22.
4- (4) الزمر (39):3.
5- (5) السجده (32):27-30. الشعراء (26):227.

و آن روز تأویل این آیه است: «خداوند هر دو را از وسعت خویش بی نیاز می کند - نساء: 130».

و زمین برای آن ها گنج هایش را بیرون آورد، و حضرت قائم علیه السلام می گوید: «بخورید و بنوشید، گوارایتان باد، به [پاداش] آنچه در روزهای گذشته پیش فرستاده اید - حاقّه: 24». و مسلمانان در آن روز اهل درست برای دینند که به آن ها در سخن گفتن اجازه داده شده و در آن روز تأویل این آیه است: «و [فرمان] پروردگارت فرا رسید و فرشتگان صف در صف حاضر شدند - فجر: 22». پس خداوند در آن روز جز دین حق را قبول نمی کند «آگاه باشید که دین خالص از آن خداست - زمر: 3» و در آن روز تأویل این آیه است: «آیا ندیدند که ما آب را به سوی زمین های خشک می رانیم و بوسیله آن زراعت هایی می رویانیم که هم چهارپایانشان از آن می خورند و هم خودشان تغذیه می کنند آیا نمی بینند؟! آنان می گویند: اگر راست می گویید، این پیروزی شما کی خواهد بود؟! بگو: روز پیروزی، ایمان آوردن، سودی به حال کافران نخواهد داشت و به آن ها هیچ مهلت داده نمی شود، پس، از آنان روی گردان، و منتظر باش که آنان (نیز) منتظرند - سجده: 27-30».

پس حضرت در فاصلۀ خروج تا زمان وفاتشان سیصد و اندی سال زندگی نمایند و عدد اصحاب او سیصد و سیزده نفرند، نُه نفر از بنی اسرائیل، هفتاد نفر از اجنّه، هفتاد نفر آنان که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را از هجوم مشرکین قریش حفظ کردند، هنگامی که این آیه نازل شد: «مگر کسانی که ایمان آورده، کارهای شایسته نموده، خدا را بسیار یاد کردند و پس از ستم دیدن به دفاع و نصرت خواهی برخاستند. و کسانی که ستم کردند به زودی خواهند دانست به کدام بازگشتگاهی بر می گردند - شعراء: 227».

و بیست نفر از اهل یمن که از جمله آن ها مقداد بن اسود است، و دویست و چهارده نفر آن ها که در کنار دریا بودند، پیغمبر خدا قاصدی فرستاد و دعوتشان کرد همه مسلمان شدند، و نُه نفر از بنی اسرائیل و دو هزار و هشتصد و هفده نفر از بقیۀ مردم.

ص:677

اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم أَنْ یَأْذَنَ لَهُمْ فِی إِجَابَتِهِمْ ، فَأَذِنَ لَهُمْ حَیْثُ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ : إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ ذَکَرُوا اللّهَ کَثِیراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ .(1)

وَ عِشْرُونَ مِنْ أَهْلِ الْیَمَنِ مِنْهُمُ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ، وَ مِائَتَانِ وَ أَرْبَعَةَ عَشَرَ الَّذِینَ کَانُوا بِسَاحِلِ الْبَحْرِ مِمَّا یَلِی عَدَنَ ، فَبَعَثَ اللهُ إِلَیْهِمْ نَبِیّاً بِرِسَالَةٍ فَأَتَوْا مُسْلِمِینَ ، وَ تِسْعَةٌ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ ، وَ مِنْ أَفْنَاءِ النَّاسِ أَلْفَانِ وَ ثَمَانُمِائَةٍ وَ سَبْعَةَ عَشَرَ.

وَ مِنَ الْمَلَائِکَةِ أَرْبَعُونَ أَلْفاً، مِنْ ذَلِکَ مِنَ الْمُسَوِّمِینَ ثَلَاثَةُ آلَافٍ ، وَ مِنَ الْمُرْدِفِینَ خَمْسَةُ آلَافٍ . فَجَمِیعُ أَصْحَابِهِ علیه السلام سَبْعَةٌ وَ أَرْبَعُونَ أَلْفاً وَ مِائَةٌ وَ ثَلَاثُونَ مِنْ ذَلِکَ تِسْعَةُ رُءُوسٍ ، مَعَ کُلِّ رَأْسٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ أَرْبَعَةُ آلَافٍ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ عِدَّةَ یَوْمِ بَدْرٍ، فَبِهِمْ یُقَاتِلُ ، وَ إِیَّاهُمْ یَنْصُرُ اللهُ ، وَ بِهِمْ یَنْتَصِرُ، وَ بِهِمْ یُقَدَّمُ النَّصْرُ، وَ مِنْهُمْ نَضْرَةُ الْأَرْضِ ».

کَتَبْتُهَا کَمَا وَجَدْتُهَا وَ فِیهَا نَقْصُ حُرُوفٍ .(2)

[522] 15 - مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الصَّدُوقُ رحمه الله، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ إِبْرَاهِیمَ ، قَالَ : حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللهِ الْوَرَّاقُ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ الْفَرَجِ ، قَالَ : حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ بُنَانٍ الْمُقْرِئُ ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَابِقٍ ، قَالَ : حَدَّثَنَا زَائِدَةُ ، عَنِ الْأَعْمَشِ ، قَالَ : حَدَّثَنَا فُرَاتٌ الْقَزَّازُ، عَنْ أَبِی الطُّفَیْلِ عَامِرِ بْنِ وَاثِلَةَ ، عَنْ حُذَیْفَةَ بْنِ أَسِیدٍ الْغِفَارِیِّ ، قَالَ : کُنَّا جُلُوساً فِی الْمَدِینَةِ فِی ظِلِّ حَائِطٍ ، قَالَ : وَ کَانَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم فِی غُرْفَةٍ فَاطَّلَعَ عَلَیْنَا، فَقَالَ : «فِیمَا أَنْتُمْ ؟» قُلْنَا: نَتَحَدَّثُ ، قَالَ : «عَمَّ ذَا؟» قُلْنَا: عَنِ السَّاعَةِ ، فَقَالَ : «إِنَّکُمْ لَا تَرَوْنَ السَّاعَةَ حَتَّی تَرَوْا قَبْلَهَا عَشْرَ آیَاتٍ :

ص:678


1- (1) ....
2- (2) البحار: 78/53، ح 86.

و از فرشتگان چهل هزار نفر، و از میان فرشتگان، سه هزار نفر فرشتگانِ نشاندار [و معلّمین] و پنج هزار نفر فرشتگان پشت سر هم قرار گرفته.

پس همۀ یاران او چهل و هفت هزار و دویست و سی نفر می باشند که از آن نُه دسته می باشند، به همراه کلّ از فرشتگان، چهل هزار نفر از اجنّه و انسان ها به عدد روز بدر، پس به کمک آن ها می کُشد و خداوند یاری می شود و و بواسطۀ ایشان پیروزی مقدّم می شود و شادابی زمین از ایشان است».

همان گونه که این خطبه را یافتم، نوشتم و در آن حروفی هم ناقص بود.

[522] 15 - حذیفة بن اسید غفاری گوید: در مدینه در کنار سآیۀ دیواری نشسته بودیم، و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در حجره ای بودند، به ما نگریسته و فرمودند: «چه می کنید؟»

گفتیم: سخن می گفتیم.

پرسید: «در بارۀ چه چیزی ؟»

گفتیم: در باره قیامت.

فرمود: «شما قیامت را نخواهید دید تا آنکه پیش از آن ده چیز را ببینید: برآمدن خورشید از مغرب، و دجّال، و جنبندۀ روی زمین [امیرالمؤمنین علیه السلام]، و سه مرحله از خُسوف و فرو شدن زمین: یکی در مشرق، دیگری در مغرب و سومی در جزیرۀ

ص:679

طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا، وَ الدَّجَّالُ ، وَ دَابَّةُ الْأَرْضِ ، وَ ثَلَاثَةُ خُسُوفٍ تَکُونُ فِی الْأَرْضِ ، خَسْفٌ بِالْمَشْرِقِ ، وَ خَسْفٌ بِالْمَغْرِبِ ، وَ خَسْفٌ بِجَزِیرَةِ الْعَرَبِ ، وَ نُزُولُ عِیسَی بْنِ مَرْیَمَ علیه السلام، وَ خُرُوجُ یَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ ، وَ تَکُونُ آخِرَ الزَّمَانِ نَارٌ تَخْرُجُ مِنَ الْیَمَنِ مِنْ قَعْرِ الْأَرْضِ لَا تَدَعُ خَلْفَهَا أَحَداً، تَسُوقُ النَّاسَ إِلَی الْمَحْشَرِ، کُلَّمَا قَامُوا قَامَتْ لَهُمْ تَسُوقُهُمْ إِلَی الْمَحْشَرِ».(1)

[523] 16 - مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الصَّدُوقُ رحمه الله، عَنْ حَمْزَةَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ زَیْدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام، قَالَ : أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ الْکُوفِیُّ مَوْلَی بَنِی هَاشِمٍ ، قَالَ : أَخْبَرَنِی الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ حَمَّادٍ، قَالَ : حَدَّثَنَا غِیَاثُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ ، قَالَ : حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ آبَائِهِ ، عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ : قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: أَبْشِرُوا ثُمَّ أَبْشِرُوا - ثَلَاثَ مَرَّاتٍ - إِنَّمَا مَثَلُ أُمَّتِی کَمَثَلِ غَیْثٍ لَا یُدْرَی أَوَّلُهُ خَیْرٌ أَمْ آخِرُهُ ، إِنَّمَا مَثَلُ أُمَّتِی کَمَثَلِ حَدِیقَةٍ أُطْعِمَ مِنْهَا فَوْجٌ عَاماً، ثُمَّ أُطْعِمَ مِنْهَا فَوْجٌ عَاماً، لَعَلَّ آخِرَهَا فَوْجاً یَکُونُ أَعْرَضَهَا بَحْراً، وَ أَعْمَقَهَا طُولًا وَ فَرْعاً، وَ أَحْسَنَهَا جَنًی، وَ کَیْفَ تَهْلِکُ أُمَّةٌ أَنَا أَوَّلُهَا، وَ اثْنَا عَشَرَ مِنْ بَعْدِی مِنَ السُّعَدَاءِ وَ أُولِی الْأَلْبَابِ ، وَ الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ علیهما السلام آخِرُهَا، وَ لَکِنْ یَهْلِکُ بَیْنَ ذَلِکَ نُتْجُ الْهَرْجِ لَیْسُوا مِنِّی وَ لَسْتُ مِنْهُمْ ».(2)

[524] 17 - وَ مِنَ الْکِتَابِ الْمَذْکُورِ أَیْضاً الَّذِی فِیهِ خُطَبُ مَوْلَانَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام خُطْبَةٌ قَالَ فِیهَا بَعْدَ کَلَامٍ طَوِیلٍ : «یَا رَسُولَ اللهِ بِأَیِّ الْمَنَازِلِ أُنْزِلُهُمْ إِذَا فَعَلُوا ذَلِکَ ؟ قَالَ : بِمَنْزِلَةِ فِتْنَةٍ ،

ص:680


1- (1) الخصال: 449، ح 52؛ روضة الواعظین: 484/2؛ غرر الأخبار دیلمی: 337؛ البحار: 304/6، ح 3.
2- (2) الخصال: 476، ح 39؛ عیون أخبار الرضا علیه السلام: 52/1، ح 18؛ کمال الدین: 269/1، ح 14؛ البحار: 242/36، ح 48.

العرب، و ظهور عیسی علیه السلام، و خروج یأجوج و مأجوج. و در آخر الزّمان آتشی در یمن از درون زمین بیرون می آید که هیچ چیز را باقی نمی گذارد و همگان را به سوی محشر پیش می راند. هر چه از پیش آن بگریزند، همچنان برای آنان پا برجاست و آنان را به سوی محشر می راند».

[523] 16 - امام صادق علیه السلام به نقل از پدران خویش علیهم السلام از امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «بشارت و بشارت (سه بار)! حکایت امّت من، حکایت باران است که معلوم نیست آغازش بهتر است یا پایانش. حکایت امّت من، حکایت باغی است که یک سال به گروهی میوه می دهد و سال بعد، به گروهی دیگر. شاید در آخر آن باغ، عدّه ای باشند که آن جا دارای نهری گسترده تر با طول و عرضی پهناورتر و میوه هایی نیکوتر باشند. چگونه هلاک می شود امّتی که آغازش من هستم و بعد از من، دوازده سعادتمند و خِردمند هستند و مسیح، عیسی بن مریم علیهما السلام، در آخر آن قرار دارد؟! امّا از بین این امّت، کسانی که دست به فتنه و کشتار زنند، نابود می شوند. اینان، از من نیستند و من از آنان نیستم».

[524] 17 - در همان کتابی که خطبه های مولایمان امیرالمؤمنین علیه السلام در آن بود، خطبه ای است که حضرت بعد از کلامی طولانی می فرماید: [عرض کردم] ای رسول خدا! در آن وقت این چنین مردم را از کدام گروه حساب کنم ؟ فرمود: «در مرتبۀ آزمایش. خداوند سعادتمندان از خِردمندان را با کمک ما اهل بیت، هنگام ظهورمان، نجات می دهد مگر این که ادّعای گمراهی نمایند، و حرامی را در حرم [و حریم] خداوند حلال شمارد، که هر کس از آنان چنین کند، کافر است.

ص:681

یُنْقِذُ اللهُ بِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ عِنْدَ ظُهُورِنَا السُّعَدَاءَ مِنْ أُولِی الْأَلْبَابِ إِلَّا أَنْ یَدَّعُوا الضَّلَالَةَ ، وَ یَسْتَحِلُّوا الْحَرَامَ فِی حَرَمِ اللهِ ، فَمَنْ فَعَلَ ذَلِکَ مِنْهُمْ فَهُوَ کَافِرٌ.

یَا عَلِیُّ : بِنَا خَتَمَ اللهُ ، وَ بِنَا فَتَحَ الْإِسْلَامَ ، وَ بِنَا یَخْتِمُهُ ، بِنَا أَهْلَکَ اللهُ الْأَوْثَانَ وَ مَنْ یَعْبُدُهَا، وَ بِنَا یَقْصِمُ کُلَّ جَبَّارٍ وَ کُلَّ مُنَافِقٍ ، حَتَّی لَیُقْتَلُ فِی الْحَقِّ مَنْ یُقْتَلُ فِی الْبَاطِلِ .

یَا عَلِیُّ : إِنَّمَا مَثَلُ هَذِهِ الْأُمَّةِ مَثَلُ حَدِیقَةٍ أُطْعِمَ مِنْهَا فَوْجٌ عَاماً، ثُمَّ فَوْجٌ عَاماً، ثُمَّ فَوْجٌ عَاماً، فَلَعَلَّ آخِرَهَا فَوْجاً أَنْ یَکُونَ أَثْبَتَهَا أَصْلًا، وَ أَحْسَنَهَا فَرْعاً، وَ أَمَدَّهَا ظِلًّا، وَ أَحْلَاهَا جَنًی، وَ أَکْثَرَهَا خَیْراً، وَ أَوْسَعَهَا عَدْلًا، وَ أَطْوَلَهَا مُلْکاً.

یَا عَلِیُّ : کَیْفَ تَهْلِکُ أُمَّةٌ أَنَا أَوَّلُهَا، وَ مَهْدِیُّهَا وَسَطُهَا، وَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ آخِرُهَا.

یَا عَلِیُّ : إِنَّمَا مَثَلُ هَذَا الْأُمَّةِ کَمَثَلِ الْغَیْثِ لَا یُدْرَی أَوَّلُهُ خَیْرٌ أَمْ آخِرُهُ ، وَ بَعْدَ ذَلِکَ نُتْجُ الْهَرْجِ ، لَسْتُ مِنْهُ وَ لَیْسَ مِنِّی» إِلَی آخِرِ الْخُطْبَةِ .(1)

[525] 18 - وَ مِنْ کِتَابِ التَّنْزِیلِ وَ التَّحْرِیفِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ السَّیَّارِیُّ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ نَجِیحٍ الْیَمَانِیِّ ، قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ (2) قَالَ : «النَّعِیمُ الَّذِی أَنْعَمَ اللهُ عَلَیْکُمْ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام» وَ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ (3) قَالَ : «الْمُعَایَنَةُ » وَ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: کَلاّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ . ثُمَّ کَلاّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ (4) قَالَ : «مَرَّةً بِالْکَرَّةِ وَ أُخْرَی یَوْمَ الْقِیَامَةِ ».(5)

ص:682


1- (1) نهج السعادة: 387/1 (پاورقی).
2- (2) التکاثر (102):8.
3- (3) التکاثر (102):5.
4- (4) التکاثر (102):3-4.
5- (5) البحار: 107/53، ح 134؛ ریاض الأبرار: 264/3، ح 365 (به اختصار).

ای علی! خداوند، [دین را] با ما به پایان برده، و اسلام را با ما آغاز کرد، و با ما به پایان می برَد، و خداوند بُت ها و عبادت کنندگان آن را با ما نابود کرد، و با ما هر ستمگر و منافقی را از بین می برد، تا این که حتماً در [راه] حق کشته می شود آن که در [راه] باطل کشته شده است.

ای علی! حکایت امّت من، حکایت باغی است که یک سال به گروهی میوه می دهد و سال بعد، به گروهی دیگر شاید آخرین گروه این امّت، دارای ریشه ای استوارتر و شاخ و برگی زیباتر و میوه ای شیرین تر باشد و خیرش بیشتر و عدالتش گسترده تر و فرمانروایی اش درازتر باشد.

ای علی! چگونه هلاک می شود امّتی که آغازش من هستم و مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف وسط آن و مسیح، عیسی بن مریم علیهما السلام، در آخر آن قرار دارد؟!

ای علی! حکایت امّت من، حکایت باران است که معلوم نیست آغازش بهتر است یا پایانش؛ و بعد از آن [در میان این امّت کسانی دست به] فتنه و کشتار زنند، من از آنان نیستم و اینان [فتنه گران] از من نیستند»... تا آخر خطبه.

[525] 18 - عبدالله بن نجیح یمانی گوید: از امام صادق علیه السلام در مورد آیۀ: «سپس در آن روز قطعاً از نعمت ها بازخواست می شوید - تکاثر: 8» پرسیدم، فرمود: «محمّد و آل محمّد علیهم السلام، نعمتی هستند که خداوند به شما عطا کرد [و خداوند دربارۀ این نعمت از شما بازرسی خواهد نمود]. و در مورد آیۀ: «اگر شما به علم یقینی می دانستید - تکاثر: 5» فرمود: یعنی با چشم [می دیدید]، و در مورد آیۀ: «چنین نیست [که می پندارید]، به زودی خواهید دانست، باز چنین نیست، [که می پندارید] به زودی خواهید دانست - تکاثر: 3-4» فرمود: یعنی یک بار در رجعت و بار دیگر در روز قیامت (که دربارۀ دشمنی با محمّد و آل محمّد علیهم السلام از شما بازپرسی می کنند)».

ص:683

[526] 19 - مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِیعاً، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ ، قَالَ : حَدَّثَنِی أَبُو عَبْدِ اللهِ الرِّیَاحِیُ ، عَنْ أَبِی الصَّامِتِ الْحُلْوَانِیِّ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام: «أَنَا قَسِیمُ اللهِ بَیْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ، لَا یَدْخُلُهَا دَاخِلٌ إِلَّا عَلَی أَحَدِ قِسْمَیَّ ، وَ أَنَا الْفَارُوقُ الْأَکْبَرُ، وَ أَنَا الْإِمَامُ لِمَنْ بَعْدِی، وَ الْمُؤَدِّی عَمَّنْ کَانَ قَبْلِی، لَا یَتَقَدَّمُنِی أَحَدٌ إِلَّا أَحْمَدُ صلی الله علیه و آله و سلم، وَ إِنِّی وَ إِیَّاهُ لَعَلَی سَبِیلٍ وَاحِدٍ، إِلَّا أَنَّهُ هُوَ الْمَدْعُوُّ بِاسْمِهِ ، وَ لَقَدْ أُعْطِیتُ السِّتَّ : عِلْمَ الْبَلَایَا وَ الْمَنَایَا، وَ الْوَصَایَا، وَ فَصْلَ الْخِطَابِ ، وَ إِنِّی لَصَاحِبُ الْکَرَّاتِ ، وَ دَوْلَةِ الدُّوَلِ ، وَ إِنِّی لَصَاحِبُ الْعَصَا وَ الْمِیسَمِ ، وَ الدَّابَّةُ الَّتِی تُکَلِّمُ النَّاسَ ».(1)

[527] 20 - وَ مِنْ کِتَابِ الْإِحْتِجَاجِ لِأَبِی مَنْصُورٍ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی طَالِبٍ الطَّبْرِسِیِّ رحمه الله قَالَ : رُوِیَ : أَنَّ یَوْماً قَالَ أَبُو حَنِیفَةَ لِمُؤْمِنِ الطَّاقِ : إِنَّکُمْ تَقُولُونَ بِالرَّجْعَةِ ؟ قَالَ : نَعَمْ ، قَالَ أَبُو حَنِیفَةَ : فَأَعْطِنِی الْآنَ أَلْفَ دِرْهَمٍ حَتَّی أُعْطِیَکَ أَلْفَ دِینَارٍ إِذَا رَجَعْنَا، قَالَ الطَّاقِیُّ لِأَبِی حَنِیفَةَ : فَأَعْطِنِی کَفِیلًا بِأَنَّکَ تَرْجِعُ إِنْسَاناً وَ لَا تَرْجِعُ خِنْزِیراً.(2)

[528] 21 - وَ مِنْ کِتَابِ الْغَارَاتِ لِإِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدِ بْنِ هِلَالٍ الثَّقَفِیِّ : رَوَی حَدِیثاً عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام مِنْهُ ، قِیلَ لَهُ : فَمَا ذُو الْقَرْنَیْنِ ؟ قَالَ علیه السلام: «رَجُلٌ بَعَثَهُ اللهُ إِلَی قَوْمِهِ فَکَذَّبُوهُ وَ ضَرَبُوهُ عَلَی قَرْنِهِ فَمَاتَ ، ثُمَّ أَحْیَاهُ اللهُ ، ثُمَّ بَعَثَهُ إِلَی قَوْمِهِ فَکَذَّبُوهُ وَ ضَرَبُوهُ عَلَی قَرْنِهِ الْآخَرِ فَمَاتَ ، ثُمَّ أَحْیَاهُ اللهُ ، فَهُوَ ذُو الْقَرْنَیْنِ لِأَنَّهُ ضُرِبَتْ قَرْنَاهُ ».

وَ فِی حَدِیثٍ آخَرَ: «وَ فِیکُمْ مِثْلُهُ » یُرِیدُ نَفْسَهُ علیه السلام.(3)

ص:684


1- (1) الکافی: 198/1، ح 3؛ و بصائر الدرجات: 415، ح 3 (به اختصار)؛ الوافی: 515/3، ح 3؛ تفسیر البرهان: 227/4، ح 1.
2- (2) الإحتجاج: 381/2؛ و الإیقاظ من الهجعة: 66؛ البحار: 399/47؛ ذیل ح 1؛ ریاض الأبرار: 264/2.
3- (3) الغارات: 106/1؛ البحار: 107/53، ح 137.

[526] 19 - ابوصامت حلوانی به نقل از امام باقر علیه السلام گوید: امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «من از جانب خدا قسمت کنندۀ بهشت و دوزخم. هیچ کس وارد آن نمی شود مگر به تقسیم من. منم بزرگترین جدا ساز حق و باطل، منم امام مردم پس از خودم، و ادا کننده از جانب کسی که پیش از من بود [یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم]، جز احمد صلی الله علیه و آله و سلم کسی بر من پیشی نمی گیرد، و به راستی که من و او بر یک سیاقیم، جز آن که او به نام، فراخوانده شده [و به پیامبری منصوب شده] است. و همانا به من شش چیز داده شده است: دانش [زمان] مرگ و میرها و حوادث، و وصیت ها، سخن پایانی (فیصله دهنده حق و باطل)؛ و به راستی منم صاحب رجعت های مکرّر [یا آگاه به جنگ ها]؛ و [آگاه به] دست به دست شدن حکومت ها؛ و منم صاحب عصا و داغ زننده؛ و همان جنبنده ام [آیۀ 82، سورۀ نمل] که با مردم سخن می گوید».

[527] 20 - در الإحتجاج طبرسی روایت شده که: روی ابوحنیفه به مؤمن طاق گفت: شما به رجعت عقیده دارید؟ گفت: آری، ابوحنیفه گفت: پس الآن هزار درهم به من بده تا در رجعت هزار دینارت را بدهم. مؤمن طاق به ابوحنیفه گفت: برایم ضامنی بیاور که به صورت انسان برگردی، و به شکل خوک نباشی.

[528] 21 - محمّد بن سعید ثقفی در الغارات روایت کرده که: به امیرالمؤمنین علیه السلام گفته شد: ذو القرنین کیست ؟ حضرت فرمود: «مردی بود که خداوند او را به سوی قومش فرستاد و مردم [دعوت] او را تکذیب کرده و ضربه ای بر یک طرف سرش زدند و مُرد. خداوند بار دیگر او را زنده کرد، و به سوی قومش فرستاد، بازهم او را تکذیب کرده و ضربه ای بر طرف دیگر سرش زدند و از آن ضربه [نیز] مُرد. سپس خداونداو را زنده کرد، و او ذوالقرنین است چون بر دو طرف سرش ضربه زده شده است».

و در حدیث دیگری [این اضافه را دارد که حضرت فرمود:] «در میان شما هم مانند او است و مقصود حضرت، خودشان علیه السلام بودند».

ص:685

[529] 22 - وَ مِنْهُ أَیْضاً: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ أُسَیْدٍ الْکِنْدِیُّ - وَ کَانَ مِنْ شُرْطَةِ الْخَمِیسِ - عَنْ أَبِیهِ ، قَالَ : إِنِّی لَجَالِسٌ مَعَ النَّاسِ عِنْدَ عَلِیٍّ علیه السلام إِذَا جَاءَ ابْنُ مَعْنٍ وَ ابْنُ نَعْجٍ مَعَهُمَا عَبْدُ اللهِ بْنُ وَهْبٍ الرَّاسِبِیُ ، قَدْ جَعَلَا فِی حَلْقِهِ ثَوْباً یَجُرَّانِهِ ، فَقَالا: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتُلْهُ وَ لَا تُدَاهِنِ الْکَذَّابِینَ ، قَالَ : «ادْنُهْ » فَدَنَا، فَقَالَ لَهُمَا: «فَمَا یَقُولُ ؟» قَالا: یَزْعُمُ أَنَّکَ دَابَّةُ الْأَرْضِ ، وَ أَنَّکَ تُضْرَبُ عَلَی هَذَا قُبَیْلَ هَذَا - یَعْنُونَ رَأْسَهُ إِلَی لِحْیَتِهِ فَقَالَ : «مَا یَقُولُ هَؤُلَاءِ؟» قَالَ : یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ حَدَّثْتُهُمْ حَدِیثاً حَدَّثَنِیهِ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ، قَالَ : «اتْرُکُوهُ فَقَدْ رَوَی عَنْ غَیْرِهِ . یَا ابْنَ أُمِّ السَّوْدَاءِ إِنَّکَ تَبْقَرُ الْحَدِیثَ بَقْراً، وَ لَتُبْقَرَنَّ کَمَا تَبْقَرُهُ ، خَلُّوا سَبِیلَ الرَّجُلِ ، فَإِنْ یَکُ کَاذِباً فَعَلَیْهِ کَذِبُهُ ، وَإِنْ یَکُ صَادِقاً یُصِبْنِی الَّذِی یَقُولُ ».(1)

[530] 23 - وَ مِنْهُ أَیْضاً: عَنْ عَبَایَةَ ، قَالَ : سَمِعْتُ عَلِیّاً علیه السلام یَقُولُ : «أَنَا سَیِّدُ الشَّیْبِ ، وَ فِیَّ سُنَّةٌ مِنْ أَیُّوبَ علیه السلام، وَ اللهِ لَیَجْمَعَنَّ اللهُ لِی أَهْلِی کَمَا جُمِعُوا لِیَعْقُوبَ علیه السلام».

اعلم أنّ فی هذا الحدیث دلالة بیّنة علی رجعته علیه السلام إلی الدنیا لقوله: «فیّ سنّة من أیوب» لأنّ أیوب علیه السلام ابتلی ثمّ عافاه الله من بلواه، و اوتی أهله، وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ (2) ، کما حکی الله سبحانه.

فَرُوِیَ أَنَّهُ أَحْیَا لَهُ أَهْلَهُ الَّذِینَ قَدْ مَاتُوا لَمَّا أَذْهَبَ بَلْوَاهُ ، و کَشَفَ ضُرَّهُ .(3)

وَ قَدْ صَحَّ عَنْهُمْ صلی الله علیه و آله و سلم أَنَّهُ : «کُلُّ مَا کَانَ فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ یَکُونُ فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ مِثْلُهُ ، حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ ، وَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ » وَ قَدْ قَالَ : «إِنَّ فِیهِ شِبْهَهُ علیه السلام».(4)

ص:686


1- (1) البحار: 108/53.
2- (2) الأنبیاء (21):84.
3- (3) حدیث از امام صادق علیه السلام. ر. ک: تفسیر القمی: 74/2؛ البحار: 346/12، ح 6 و 108/53.
4- (4) من لا یحضره الفقیه: 203/1، ح 609 (قسمت اوّل روایت)؛ البحار: 108/53.

[529] 22 - عبدالله بن اسید کندی که جزو شُرطَةُ الخمیس (نیروهای ویژه نظامی) بود به نقل از پدرش گوید: با گروهی از مردم نزد امام علی علیه السلام نشسته بودم که ابن معن و ابن نعج آمدند، در حالی که همراهشان عبدالله بن وهب راسبی [رئیس خوارج ملعون] بود، و گفتند: ای امیرمؤمنان! او را بکش و با دروغ گویان سازش کاری نکن، حضرت فرمود: «نزدیک بیا» و آمد، حضرت به آن دو فرمود: «او چه می گوید؟» گفتند: اعتقاد دارد که شما همان جنبندۀ روی زمینید، و این که بر فرق سر تا محاسن شما [شمشیر] زده می شود. حضرت فرمود: «اینان چه می گویند؟» گفت: ای امیر المؤمنین! برای آن ها حدیثی گفتم که برایم عمّار بن یاسر گفته بود. فرمود: «او را رها کنید که از غیر خودش روایت کرده است.

ای پسر زن سیاه! تو حدیث را بسیار می شکافی، راه این مرد را باز کنید [و بگذارید برود] اگر دروغ گو باشد، دروغش به زیان اوست و اگر راست گو باشد، [خبر] آنچه می گوید به من رسید».

[530] 23 - عبایه گوید: شنیدم امام علی علیه السلام می فرمود: «من سرور کهنسالانم، و در من سنّتی از ایوب وجود دارد (اشاره به صبر حضرت)، و به خدا سوگند، حتماً خداوند خانواده ام را گرد من آورد همان گونه که برای یعقوب گرد آورد».

بدان که این حدیث دلالتی روشن بر بازگشت حضرت به دنیا دارد، به خاطر کلامشان: «و در من سنّتی از ایوب وجود دارد» چون ایوب علیه السلام مورد آزمایش قرار گرفت آنگاه خداوند او را از گرفتاری سلامتی داد، و خانواده اش را به او بازگرداند، همان گونه که خداوند فرموده: «و همانندشان را همراه آنان عطا کردیم - انبیاء: 84».

و روایت شده که: خداوند برای یعقوب، هنگامی که امتحان [گرفتاریش] تمام شد و گشایش در سختی هایش آمد، خانواده اش [پسرانش را] که مُرده بودند را زنده کرد.

و راست است این روایت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که: «هر چه در بنی اسرائیل بوده در میان این امّت نیز عیناً و مو به مو پیش خواهد آمد». و فرمود: «این مانند آن است».

ص:687

و قوله علیه السلام: «و الله لیجمعنّ الله لی أهلی کما جمعوا لیعقوب علیه السلام» فإنّ یعقوب علیه السلام فرّق بینه و بین أهله برهة من الزّمان، ثمّ جمعوا له، فقد حلف علیه السلام أنّ الله سبحانه و تعالی سیجمع له ولده کما جمعهم لیعقوب علیه السلام، و قد کان اجتماع یعقوب بولده فی دار الدنیا، فیکون أمیر المؤمنین علیه السلام کذلک فی الدنیا، یجمعون له فی رجعته علیه السلام و ولده الأئمّة علیهم السلام الأحد عشر، و هم المنصوص علی رجعتهم فی أحادیثهم الصحیحة الصریحة، وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ (1) و هم المتّقون.

[531] 24 - و من کتاب تأویل ما نزل من القرآن فی النبی و آله علیهم السلام تألیف أبی عبد الله محمّد بن العباس بن مروان، و علی هذا الکتاب خطّ السیّد رضی الدین علی بن موسی بن طاووس ما صورته:

قال النجاشی فی کتاب الفهرست ما هذا لفظه: محمّد بن العباس ثقة ثقة فی أصحابنا، عین سدید، له کتاب المقنع فی الفقه، و کتاب الدواجن، کتاب ما نزل من القرآن فی أهل البیت علیهم السلام، وقال جماعة من أصحابنا: إنّه کتاب لم یصنّف فی معناه مثله، روایة علی بن موسی بن طاووس عن فخار بن معد العلوی و غیره، عن شاذان بن جبرئیل، عن رجاله. و منه قوله عزّ و جلّ : إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ :

حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ أَسَدٍ، قَالَ : حَدَّثَنِی إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ : حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُعَمَّرٍ الْأَسَدِیُّ ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ فَضْلٍ ، عَنِ الْکَلْبِیِّ ، عَنْ أَبِی صَالِحٍ ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِی قَوْلِهِ جَلَّ وَ عَزَّ: إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ (2) قَالَ : هَذِهِ نَزَلَتْ فِینَا وَ فِی بَنِی أُمَیَّةَ ، تَکُونُ لَنَا عَلَیْهِمْ دَوْلَةٌ ، فَتَذِلُّ أَعْنَاقُهُمْ لَنَا بَعْدَ صُعُوبَةٍ ، وَ هَوَانٍ بَعْدَ عِزٍّ.(3)

ص:688


1- (1) الأعراف (7):128.
2- (2) الشعراء (26):4.
3- (3) الإیقاظ من الهجعة: 297، ح 126؛ البحار: 109/53؛ الزام الناصب: 278/2، آیۀ 11.

و این کلام امام علیه السلام: «و به خدا سوگند، حتماً خداوند خانواده ام را گرد من آورد همان گونه که برای یعقوب گرد آورد» به راستی که حضرت یعقوب دوره ای از زمان از خانواده اش جدا شد، آن گاه [خداوند] همه را برای او گرد آورد و امام علیه السلام سوگند یاد کرد که به زودی برای او همانند یعقوب خانواده اش را برای او گرد می آورد، و گرد آوردن فرزندان یعقوب علیه السلام در همین دنیا بود و از امیرالمؤمنین علیه السلام نیز در همین دنیا می باشد، [آنگاه] که در هنگام رجعت ایشان، یازده امام از فرزندان آن حضرت برایش گرد آورده می شود و این نصّ صریح احادیث صحیح [اهل بیت علیهم السلام] است «وسرانجام نیک برای پرهیزکاران است - اعراف: 128» و ایشانند پرهیزکاران.

[531] 24 - ابوعبدالله محمّد بن عبّاس که مورد اعتماد و از چهره های سرشناس شیعه است در کتاب «تأویل ما نزل من القرآن فی النبی و آله علیهم السلام» که بر این کتاب دست خطّ سید بن طاوس نیز است، چنین آمده است که ابوصالح گوید: ابن عبّاس در تفسیر آیۀ: «اگر بخواهیم، معجزه ای از آسمان بر آن ها نازل می کنیم تا در برابر آن خاضعانه گردن نهند - شعراء: 4» گفت: این آیه در بارۀ ما و بنی امیه نازل شده است، که ما بر آنان حکومت و دولتی یابیم که پس از گردنکشی رام ما شوند، و پس از عزّت، خوار گردند.

ص:689

[532] 25 - حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ سَعِیدٍ، قَالَ : حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ ، حَدَّثَنَا أَبِی، حَدَّثَنَا حُصَیْنُ بْنُ مُخَارِقٍ ، عَنْ أَبِی الْوَرْدِ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً قَالَ علیه السلام: «النِّدَاءُ مِنَ السَّمَاءِ بِاسْمِ رَجُلٍ وَ اسْمِ أَبِیهِ ».(1)

[533] 26 - حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ أَحْمَدَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنْ یُونُسَ ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ قَالَ : «تَخْضَعُ لَهَا رِقَابُ بَنِی أُمَیَّةَ ، قَالَ : ذَلِکَ بَارِزٌ عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ ، قَالَ : وَ ذَاکَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام صَلَوَاتُ اللهِ وَ سَلَامُهُ عَلَیْهِ ، یَبْرُزُ عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ عَلَی رُءُوسِ النَّاسِ سَاعَةً حَتَّی یَبْرُزَ وَجْهُهُ ، وَ یَعْرِفُ النَّاسُ حَسَبَهُ وَ نَسَبَهُ .

ثُمَّ قَالَ : أَمَا إِنَّ بَنِی أُمَیَّةَ لَیَخْتَبِیَنَّ الرَّجُلُ مِنْهُمْ إِلَی جَنْبِ شَجَرَةٍ فَتَقُولُ : هَذَا رَجُلٌ مِنْ بَنِی أُمَیَّةَ فَاقْتُلُوهُ ».(2)

[534] 27 - حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ ، قَالَ : حَدَّثَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الزَّیَّاتُ ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدٌ یَعْنِی ابْنَ الْجُنَیْدِ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُفَضَّلُ بْنُ صَالِحٍ ، عَنْ جَابِرٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ الْجَدَلِیِّ ، قَالَ : دَخَلْتُ عَلَی عَلِیٍّ علیه السلام یَوْماً، فَقَالَ : «أَنَا دَابَّةُ الْأَرْضِ ».(3)

[535] 28 - حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حَاتِمٍ ، حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ إِسْحَاقَ الرَّاشِدِیُ ، حَدَّثَنَا خَالِدُ بْنُ مَخْلَدٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الْکَرِیمِ بْنُ یَعْقُوبَ الْجُعْفِیُّ ، عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ الْجَدَلِیِّ ، قَالَ : دَخَلْتُ عَلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام، فَقَالَ :

ص:690


1- (1) تفسیر البرهان: 169/4، ح 11.
2- (2) البحار: 109/53؛ تفسیر البرهان: 168/4، ح 9؛ حلیة الأبرار: 294/6، ح 9؛ تفسیر کنز الدقائق: 458/9.
3- (3) المناقب: 102/3؛ تأویل الآیات: 399؛ البحار: 243/39، ح 39؛ تفسیر البرهان: 229/4، ح 6.

[532] 25 - ابی ورد گوید: امام باقر علیه السلام در تفسیر آیۀ: «اگر بخواهیم، معجزه ای از آسمان بر آن ها نازل می کنیم تا در برابر آن خاضعانه گردن نهند - شعراء: 4» فرمود: «[آن معجزه] ندایی است از آسمان به نام مردی و نام پدرش».

[533] 26 - ابوبصیر گوید: از امام باقر علیه السلام در بارۀ آیۀ: «اگر بخواهیم، معجزه ای از آسمان بر آن ها نازل می کنیم تا در برابر آن خاضعانه گردن نهند - شعراء: 4» پرسیدم، فرمود: «بنی امیه برای آن معجزه که هنگام ظهر آشکار می شود، خاضعانه گردن می نهند، و آن معجزه علی بن ابی طالب علیه السلام است که هنگام ظهر بالای سر مردم ظاهر شود، به طوری که صورت ایشان ظاهر شده و مردم او را به حسب و نسب می شناسند.

آنگاه امام باقر علیه السلام فرمود: هان، به راستی که اگر یکی از بنی امیه در پناه درختی مخفی شود، [امیرالمؤمنین علیه السلام] می فرماید: این مردی است از بنی امیه، پس او را بکُشید».

[534] 27 - ابوعبدالله جدلی گوید: روزی بر امام علی علیه السلام وارد شدم، فرمود: «منم جنبندۀ روی زمین [آیۀ 82، نمل]».

[535] 28 - ابوعبدالله جدلی گوید: بر علی بن ابی طالب علیه السلام وارد شدم، سه مرتبه فرمود: «آیا به تو بگویم قبل از این که بر من و بر تو داخل شود؟» عرض کردم: آری، فرمود: «منم بندۀ خدا، و من جنبندۀ زمینم، و برادر پیامبر، منم بندۀ خدا، آیا تو را از

ص:691

«أَ لَا أُحَدِّثُکَ ثَلَاثاً قَبْلَ أَنْ یَدْخُلَ عَلَیَّ وَ عَلَیْکَ دَاخِلٌ ؟ قُلْتُ : بَلَی، قَالَ : «أَنَا عَبْدُ اللهِ ، وَ أَنَا دَابَّةُ الْأَرْضِ ، صِدْقُهَا وَ عَدْلُهَا، وَ أَخُو نَبِیِّهَا، أَنَا عَبْدُ اللهِ ، أَ لَا أُخْبِرُکَ بِأَنْفِ الْمَهْدِیِّ وَ عَیْنَیْهِ ؟» قَالَ : قُلْتُ : نَعَمْ ، فَضَرَبَ بِیَدِهِ إِلَی صَدْرِهِ فَقَالَ : «أَنَا».(1)

[536] 29 - حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ الصَّبَّاحِ ، حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَاشِیُّ ، حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحَکَمِ ، عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَیَابَةَ ، عَنْ أَبِی دَاوُدَ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ الْجَدَلِیِّ ، قَالَ : دَخَلْتُ عَلَی عَلِیٍّ علیه السلام، فَقَالَ : «أُحَدِّثُکَ بِسَبْعَةِ أَحَادِیثَ إِلَّا أَنْ یَدْخُلَ عَلَیْنَا دَاخِلٌ » قَالَ : قُلْتُ : افْعَلْ جُعِلْتُ فِدَاکَ ، قَالَ : «أَ تَعْرِفُ أَنْفَ الْمَهْدِیِّ وَ عَیْنَهُ ؟» قَالَ : قُلْتُ : أَنْتَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ، قَالَ : «وَ حَاجِبَا الضَّلَالَةِ تَبْدُو مَخَازِیهِمَا فِی آخِرِ الزَّمَانِ » قَالَ : قُلْتُ : أَظُنُّ وَ اللهِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَنَّهُمَا فُلَانٌ وَ فُلَانٌ ، فَقَالَ : «الدَّابَّةُ وَ مَا الدَّابَّةُ ، عَدْلُهَا وَ صِدْقُهَا، وَ مَوْقِعُ بَعْثِهَا، وَ اللهُ مُهْلِکٌ مَنْ ظَلَمَهَا» وَ ذَکَرَ الْحَدِیثَ .(2)

[537] 30 - حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ، قَالَ : حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ السُّلَمِیُ ، حَدَّثَنَا أَیُّوبُ بْنُ نُوحٍ ، عَنْ صَفْوَانَ ، عَنْ یَعْقُوبَ یَعْنِی ابْنَ شُعَیْبٍ ، عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مِیثَمٍ ، عَنْ عَبَایَةَ ، قَالَ : أَتَی رَجُلٌ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام، فَقَالَ : حَدِّثْنِی عَنِ الدَّابَّةِ ، قَالَ : «وَ مَا تُرِیدُ مِنْهَا؟» قَالَ : أَحْبَبْتُ أَنْ أَعْلَمَ عِلْمَهَا، قَالَ : «هِیَ دَابَّةٌ مُؤْمِنَةٌ ، تَقْرَأُ الْقُرْآنَ ، وَ تُؤْمِنُ بِالرَّحْمَنِ ، وَ تَأْکُلُ الطَّعَامَ ، وَ تَمْشِی فِی الْأَسْوَاقِ ».(3)

ص:692


1- (1) تأویل الآیات: 400؛ البحار: 243/39، ذیل ح 39؛ تفسیر البرهان: 229/4، ح 7.
2- (2) رجال الکشی: 93، رقم 97.
3- (3) نوادر الأخبار: 292، ح 3؛ الأیقاظ من الهجعة: 383، ح 153؛ البحار: 111/53.

چشم و دماغ مهدی علیه السلام [یعنی پیشرو و یاور ایشان] خبر دهم ؟» گوید: عرض کردم: آری، پس با دست مبارک به سینه شان زده و فرمود: «[آن] منم».

[536] 29 - ابوعبدالله جدلی گوید: بر امام علی علیه السلام وارد شدم، فرمود: «هفت حدیث برایت بگویم تا کسی بر ما وارد نشده است». گوید: عرض کردم: بفرما فدایت شوم، فرمود: «آیا چشم و دماغ مهدی علیه السلام [یعنی پیشرو و یاور ایشان] را می شناسی ؟» عرض کردم: ای امیرالمؤمنین! شمایید، فرمود: «و دو نفر گمراهی که در آخر الزمان رسوایی شان آشکار می شود». عرض کردم: ای امیرالمؤمنین! به خدا قسم گمان می کنم که آن دو فلانی و فلانی هستند، پس فرمود: «جنبنده و چه جنبنده ای، عدالت و راستی آن جنبنده، و هنگام برانگیختن او، به خدا سوگند کسانی که به او ستم کردند را نابود می کند»... و حضرت حدیثی را بیان فرمود.

[537] 30 - عبایه گوید: مردی نزد امیرالمؤمنین علیه السلام آمد و عرض کرد: مرا از جنبنده [ی زمین] خبر ده، حضرت فرمود: «از آن چه می خواهی ؟» گفت: دوست دارم که دانش او را یاد گیرم [و او را بشناسم]، فرمود: «جنبندۀ با ایمانی است، قرآن می خواند و به خدای رحمان ایمان دارد، غذا می خورد، و در بازارها راه می رود».

ص:693

[538] 31 - حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ أَحْمَدَ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی، حَدَّثَنَا صَفْوَانُ بْنُ یَحْیَی، عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ شُعَیْبٍ ، عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مِیثَمٍ ، عَنْ عَبَایَةَ : وَ ذَکَرَ مِثْلَهُ ، وَ زَادَ فِی آخِرِهِ : قَالَ : مَنْ هُوَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ؟ قَالَ : «هُوَ عَلِیٌّ ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ ».(1)

[539] 32 - حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ ، حَدَّثَنَا أَبِی، أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ الزُّبَیْرِ الْقُرَشِیُّ ، حَدَّثَنِی یَعْقُوبُ بْنُ شُعَیْبٍ ، قَالَ : حَدَّثَنِی عِمْرَانُ بْنُ مِیثَمٍ أَنَّ عَبَایَةَ حَدَّثَهُ : أَنَّهُ کَانَ عِنْدَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام خَامِسَ خَمْسَةٍ وَ هُوَ أَصْغَرُهُمْ یَوْمَئِذٍ، فَسَمِعَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَقُولُ : «حَدَّثَنِی أَخِی أَنَّهُ خَتَمَ أَلْفَ نَبِیٍّ ، وَ إِنِّی خَتَمْتُ أَلْفَ وَصِیٍّ ، وَ إِنِّی کُلِّفْتُ مَا لَمْ یُکَلَّفُوا.

وَ إِنِّی لَأَعْلَمُ أَلْفَ کَلِمَةٍ ، مَا یَعْلَمُهَا غَیْرِی وَ غَیْرُ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم، مَا مِنْهَا کَلِمَةٌ إِلَّا مِفْتَاحُ أَلْفِ بَابٍ بَعْدَ، مَا تَعْلَمُونَ مِنْهَا کَلِمَةً وَاحِدَةً ، غَیْرَ أَنَّکُمْ تَقْرَءُونَ مِنْهَا آیَةً وَاحِدَةً فِی الْقُرْآنِ وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ (2) وَ مَا تَدْرُونَهَا مَنْ !».(3)

[540] 33 - حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ ، حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ، حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ الْحَضْرَمِیُّ ، قَالَ : حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُسْتَنِیرٍ، حَدَّثَنِی جَعْفَرُ بْنُ عُثْمَانَ - وَ هُوَ عَمُّهُ - قَالَ : حَدَّثَنِی صَبَّاحٌ الْمُزَنِیُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ کَثِیرِ بْنِ بَشِیرِ بْنِ عَمِیرَةَ الْأَزْدِیُّ قَالا: حَدَّثَنَا عِمْرَانُ بْنُ مِیثَمٍ ، حَدَّثَنِی عَبَایَةُ بْنُ رِبْعِیٍّ ، قَالَ : کُنْتُ جَالِساً عِنْدَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام خَامِسَ خَمْسَةٍ وَ ذَکَرَ نَحْوَهُ .(4)

ص:694


1- (1) همان.
2- (2) النمل (27):82.
3- (3) المناقب: 261/3 (اختصار)؛ البحار: 317/26، ح 84؛ تفسیر البرهان: 230/4، ح 10؛ تفسیر نورالثقلین: 284/4، ح 143.
4- (4) همان.

[538] 31 - عبایه مانند حدیث پیشین را نقل کرده و در [روایتی دیگر در] آخر آن گوید: ای امیرالمؤمنین! آن [جنبندۀ زمین] چه کسی است ؟ فرمود: «او علی است مادرت به عزایت نشیند».

[539] 32 - عبایه گوید: من خدمت امیر المؤمنین علیه السلام بودم و پنجمین نفر آن ها و از همه کوچکتر بودم، شنیدم امیرالمؤمنین می فرمود: «برادرم به من خبر داد که او خاتم هزار پیامبر است و من خاتم هزار وصی، و من به چیزهائی مکلّف شده ام که آن ها مکلّف نشده اند.

به راستی که من هزار کلمه می دانم که جز من و حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم آن را نمی داند، هر یک از آن کلمات کلید هزار باب است که شما یکی از آن کلمات را نمی دانید شما در قرآن یک آیه از آن را می خوانید: «و هنگامی که فرمان عذاب آن ها رسد (و در آستانه رستاخیز قرار گیرند)، جنبنده ای را از زمین برای آن ها خارج می کنیم که با آنان تکلّم می کند (و می گوید) که مردم به آیات ما ایمان نمی آوردند - نمل: 82» ولی نمی دانید آن جنبنده کیست!».

[540] 33 - به اسنادی دیگر مانند حدیث پیشین است.

ص:695

[541] 34 - حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ الْقَاضِی، حَدَّثَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ أَیُّوبَ الْمَخْزُومِیُّ ، حَدَّثَنَا یَحْیَی بْنُ أَبِی بُکَیْرٍ، حَدَّثَنَا أَبُو حَرِیزٍ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ زَیْدِ بْنِ جُذْعَانَ ، عَنْ أَوْسِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ قَالَ : قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: «تَخْرُجُ دَابَّةُ الْأَرْضِ وَ مَعَهَا عَصَا مُوسَی علیه السلام، وَ خَاتَمُ سُلَیْمَانَ علیه السلام تَجْلُو وَجْهَ الْمُؤْمِنِ بِعَصَا مُوسَی علیه السلام، وَتَسِمُ وَجْهَ الْکَافِرِ بِخَاتَمِ سُلَیْمَانَ علیه السلام».(1)

[542] 35 - حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْفَقِیهُ ، حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عُبَیْدِ بْنِ نَاصِحٍ ، حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ عُلْوَانَ ، عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِیفٍ ، عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ ، قَالَ : دَخَلْتُ عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ هُوَ یَأْکُلُ خُبْزاً وَ خَلًّا وَ زَیْتاً، فَقُلْتُ : یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ (2) فَمَا هَذِهِ الدَّابَّةُ ؟ قَالَ : هِیَ دَابَّةٌ تَأْکُلُ خُبْزاً وَ خَلًّا وَ زَیْتاً».(3)

[543] 36 - حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ أَحْمَدَ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی، حَدَّثَنَا یُونُسُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ ، عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ ، عَنِ الْفَضْلِ بْنِ الزُّبَیْرِ، عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ ، قَالَ : قَالَ لِی مُعَاوِیَةُ : یَا مَعْشَرَ الشِّیعَةِ تَزْعُمُونَ أَنَّ عَلِیّاً دَابَّةُ الْأَرْضِ ، فَقُلْتُ : نَحْنُ نَقُولُ وَ الْیَهُودُ تَقُولُهُ ، فَأَرْسَلَ إِلَی رَأْسِ الْجَالُوتِ ، فَقَالَ : وَیْحَکَ تَجِدُونَ دَابَّةَ الْأَرْضِ عِنْدَکُمْ ، فَقَالَ : نَعَمْ ، فَقَالَ : مَا هِیَ ؟ فَقَالَ : رَجُلٌ ، فَقَالَ : أَ تَدْرِی مَا اسْمُهُ ؟ قَالَ : نَعَمْ ، اسْمُهُ إِلْیَا، قَالَ : فَالْتَفَتَ إِلَیَّ ، فَقَالَ : وَیْحَکَ - یَا أَصْبَغُ - مَا أَقْرَبَ إِلْیَا مِنْ عَلِیَّا.(4)

ص:696


1- (1) الإیقاظ من الهجعة: 383، ح 155؛ البحار: 111/53؛ تفسیر البرهان: 230/4، ح 11.
2- (2) النمل (27):82.
3- (3) تأویل الآیات: 400؛ الإیقاظ من الهجعة: 384، ح 156؛ البحار: 112/53؛ تفسیر البرهان: 229/4، ح 8.
4- (4) همان.

[541] 34 - ابوهریره گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «جنبندۀ زمین در حالی که همراه او عصای موسی علیه السلام و انگشتر سلیمان است، بیرون آید، که صورت مؤمن را به عصای موسی علیه السلام جلوه دهد و صورت کافر را به انگشتر سلیمان علیه السلام داغ زند».

[542] 35 - اصبغ بن نباته گوید: بر امیرالمؤمنین علیه السلام وارد شدم و ایشان نام و سرکه و زیتون می خورد، عرض کردم: یا امیرالمؤمنین! خداوند می فرماید: «و هنگامی که فرمان عذاب آن ها رسد (و در آستانه رستاخیز قرار گیرند)، جنبنده ای را از زمین برای آن ها خارج می کنیم که با آنان تکلّم می کند - نمل: 82» این جنبنده چیست ؟ فرمود: «جنبنده ای است که نان و سرکه و زیتون می خورد».

[543] 36 - اصبغ بن نباته گوید: معاویه به من گفت: ای گروه شیعه، گمان می کنید [و اعتقاد دارید] که علی جنبندۀ زمین است، عرض کردم: ما می گوییم و یهود هم آن را می گوید، پس به دنبال رأس الجالوت [بزرگ یهودیان] فرستاد و گفت: وای بر تو، در کتب شما نام «جنبندۀ زمین» هست ؟ گفت: آری، پرسید: آن چیست ؟ گفت: مردی است، پرسید: اسمش را می دانی ؟ گفت: آری، نامش «الیا» است. اصبغ گوید: معاویه به من نگاه کرد و گفت: وای بر تو ای اصبغ، «الیا» چقدر به علی نزدیک است.

ص:697

[544] 37 - حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ أَحْمَدَ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی، حَدَّثَنَا یُونُسُ ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، قَالَ : قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: «أَیَّ شَیْ ءٍ تَقُولُ النَّاسُ فِی هَذِهِ الْآیَةِ : وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ فَقَالَ : «هُوَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام».(1)

[545] 38 - حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ صَبَّاحٍ ، حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ الْحَسَنِ ، حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحَکَمِ ، عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَیَابَةَ وَ یَعْقُوبَ بْنِ شُعَیْبٍ ، عَنْ صَالِحِ بْنِ مِیثَمٍ ، قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: حَدِّثْنِی، قَالَ : فَقَالَ لِی: «أَ مَا سَمِعْتَ الْحَدِیثَ مِنْ أَبِیکَ ؟» قُلْتُ : لَا، کُنْتُ صَغِیراً، قَالَ : قُلْتُ فَأَقُولُ : فَإِنْ أَصَبْتُ ، قُلْتَ : نَعَمْ ، وَ إِنْ أَخْطَأْتُ رَدَدْتَنِی عَنِ الْخَطَإِ، قَالَ : «مَا أَشَدَّ شَرْطَکَ » قَالَ : قُلْتُ : فَأَقُولُ : فَإِنْ أَصَبْتُ سَکَتَّ ، وَ إِنْ أَخْطَأْتُ رَدَدْتَنِی، قَالَ : «هَذَا أَهْوَنُ عَلَیَّ » قُلْتُ : تَزْعُمُ أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام دَابَّةُ الْأَرْضِ ، قَالَ : «هَهْ » وَ ذَکَرَ الْحَدِیثَ .(2)

[546] 39 - حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ ، حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ، قَالَ : حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ بَشَّارٍ، قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام عَنِ الدَّابَّةِ ؟ قَالَ : «أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام الدَّابَّةُ ».(3)

[547] 40 - حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ ، حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ ، عَنْ جَابِرٍ، عَنْ مَالِکِ بْنِ حَمْزَةَ الرَّوَّاسِیِّ ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا ذَرٍّ یَقُولُ : عَلِیٌّ علیه السلام دَابَّةُ الْأَرْضِ .4

ص:698


1- (1) البحار: 112/53.
2- (2) تأویل الآیات: 415؛ البحار: 113/53؛ تفسیر البرهان: 292/4، ح 7؛ مدینة المعاجز: 108/5، ح 87.
3- (3) تأویل الآیات: 407/1 (پاورقی).

[544] 37 - ابوبصیر گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «مردم در این مورد آیۀ: «و هنگامی که فرمان عذاب آن ها رسد (و در آستانه رستاخیز قرار گیرند)، جنبنده ای را از زمین برای آن ها خارج می کنیم که با آنان تکلّم می کند - نمل: 82» چه می گویند، و فرمود: او [که با آنان تکلّم می کند و جنبندۀ زمین] امیرالمؤمنین علیه السلام است».

[545] 38 - ترجمۀ آن در روایت 548 آمده است.

[546] 39 - حسین بن بشّار گوید: از امام رضا علیه السلام دربارۀ جنبدۀ زمین [آیۀ 82 نمل] پرسیدم، فرمود: «[آن] جنبنده، امیرالمؤمنین علیه السلام است».

[547] 40 - مالک بن حمزه رواسی گوید: شنیدم ابوذر غفاری می گفت: «علی علیه السلام جنبندۀ زمین است».

ص:699

[548] 41 - حَدَّثَنَا حُمَیْدُ بْنُ زِیَادٍ، حَدَّثَنَا عُبَیْدُ اللهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ نَهِیکٍ ، حَدَّثَنَا عِیسَی بْنُ هِشَامٍ ، عَنْ أَبَانٍ ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَیَابَةَ ، عَنْ صَالِحِ بْنِ مِیثَمٍ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : قُلْتُ لَهُ : حَدِّثْنِی، قَالَ : «أَ لَیْسَ قَدْ سَمِعْتَ مِنْ أَبِیکَ ؟» قُلْتُ : هَلَکَ أَبِی وَ أَنَا صَبِیٌّ ، قَالَ : قُلْتُ : فَأَقُولُ فَإِنْ أَصَبْتُ ، قُلْتَ : نَعَمْ ، وَ إِنْ أَخْطَأْتُ رَدَدْتَنِی عَنِ الْخَطَإِ، قَالَ : «مَا أَشَدَّ شَرْطَکَ » قَالَ ، قُلْتُ : فَأَقُولُ : فَإِنْ أَصَبْتُ سَکَتَّ ، وَ إِنْ أَخْطَأْتُ رَدَدْتَنِی عَنِ الْخَطَإِ، قَالَ : «هَذَا أَهْوَنُ » قَالَ : قُلْتُ : فَإِنِّی أَزْعُمُ أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام دَابَّةُ الْأَرْضِ ، قَالَ : فَسَکَتُّ .

قَالَ : فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: «وَ أَرَاکَ وَ اللهِ سَتَقُولُ إِنَّ عَلِیّاً علیه السلام رَاجِعٌ إِلَیْنَا وَ قَرَأَ إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلی مَعادٍ (1)» قَالَ : قُلْتُ : وَ اللهِ لَقَدْ جَعَلْتُهَا فِیمَا أُرِیدُ أَنْ أَسْأَلَکَ عَنْهَا فَنَسِیتُهَا.

فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: «أَ فَلَا أُخْبِرُکَ بِمَا هُوَ أَعْظَمُ مِنْ هَذَا وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ کَافَّةً لِلنّاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً (2) لَا تَبْقَی أَرْضٌ إِلَّا نُودِیَ فِیهَا بِشَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم» وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَی آفَاقِ الْأَرْضِ .(3)

[549] 42 - حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ أَحْمَدَ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی، عَنْ یُونُسَ ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ، عَنْ أَبَانٍ الْأَحْمَرِ، رَفَعَهُ إِلَی أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام: فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلی مَعادٍ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: «مَا أَحْسَبُ نَبِیَّکُمْ صلی الله علیه و آله و سلم إِلَّا سَیَطَّلِعُ عَلَیْکُمْ اطِّلَاعَةً ».(4)

ص:700


1- (1) القصص (28):85.
2- (2) سبأ (34):28.
3- (3) تأویل الآیات: 415؛ البحار: 113/53؛ تفسیر البرهان: 292/4، ح 7؛ مدینة المعاجز: 108/5، ح 87.
4- (4) الإیقاظ من الهجعة: 386، ح 61؛ البحار: 113/53.

[548] 41 - صالح بن میثم گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: حدیثی برایم بگویید، فرمود: «آیا از پدرت [که از ما شنید] نشنیده ای ؟» عرض کردم: پدرم در حالی که من بچّه بودم از دنیا رفت. صالح گوید: به حضرت عرض کردم: پس من [حدیثی] می گویم اگر درست بود، بفرمایید آری، و اگر خطا کردم آن خطا را به من برگشت دهید. حضرت فرمود: «چقدر شرطت سخت است». صالح گوید: عرض کردم: پس چون حدیثی گفتم و درست بود ساکت بمانید و چون خطا کردم [و اشتباه گفتم] آن را به من برگشت دهید. حضرت فرمود: «این آسان تر است».

عرض کردم: به راستی که اعتقاد من این است که علی علیه السلام جنبندۀ زمین است، پس حضرت ساکت ماندند [و آن را تأیید کردند].

گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: «و به خدا سوگند تو می خواستی بگویی که علی علیه السلام به سوی ما [در دنیا] برمی گردد و این آیه را تلاوت فرمود: «بی تردید، همان که این قرآن را بر تو واجب کرد تو را به جایگاهت باز می گرداند - قصص: 85»». عرض کردم: به خدا قسم، این آیه از آن چیزهایی بود که می خواستم بپرسم و فراموش کردم.

امام باقر علیه السلام فرمود: «آیا به بزرگ تر از این را به تو خبر بدهم «و ما تو را نفرستادیم جز بشارتگر و هشدار دهنده برای همۀ مردم - سبأ: 28» سرزمینی باقی نمی ماند که در آن ندای «لا إله إلّا اللّه و محمّد رسول اللّه» بلند نشود»، و حضرت با دست به سراسر زمین اشاره فرمود.

[549] 42 - ابان احمر نقل خود را به امام باقر علیه السلام رسانده گوید: حضرت در تفسیر آیۀ: «بی تردید، همان که این قرآن را بر تو واجب کرد تو را به جایگاهت باز می گرداند - قصص: 85» فرمود: «دربارۀ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گمانی ندارم جز اینکه ناگهان چشم به سوی شما بگشاید».

ص:701

[550] 43 - حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ ، حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ مَرْوَانَ ، حَدَّثَنَا سَعِیدُ بْنُ عَمَّارٍ، عَنْ أَبِی مَرْوَانَ ، قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللهِ جَلَّ وَ عَزَّ: إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلی مَعادٍ ؟ قَالَ : فَقَالَ لِی: «لَا وَ اللهِ لَا تَنْقَضِی الدُّنْیَا وَ لَا تَذْهَبُ حَتَّی یَجْتَمِعَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ عَلِیٌّ علیه السلام بِالثُّوَیَّةِ ، فَیَلْتَقِیَانِ وَ یَبْنِیَانِ بِالثُّوَیَّةِ مَسْجِداً لَهُ اثْنَا عَشَرَ أَلْفَ بَابٍ » یَعْنِی مَوْضِعاً بِالْکُوفَةِ .(1)

[551] 44 - حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هَوْذَةَ الْبَاهِلِیُّ ، حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ إِسْحَاقَ النَهَاوَنْدِیُّ ، حَدَّثَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ حَمَّادَ الْأَنْصَارِیّ ، عَنْ أَبِی مَرْیَمَ الْأَنْصَارِیِّ ، قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام وَ ذَکَرَ مِثْلَهُ .(2)

[552] 45 - قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنی دُونَ الْعَذابِ الْأَکْبَرِ (3) ، حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی، حَدَّثَنَا یُونُسُ ، عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ ، عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «اَلْعَذابِ الْأَدْنی دَابَّةُ الْأَرْضِ ».(4)

[553] 46 - حَدَّثَنَا هَاشِمُ بْنُ خَلَفٍ أَبُو مُحَمَّدٍ الدُّورِیُّ ، حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ بْنِ یَحْیَی بْنِ سَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ ، حَدَّثَنِی أَبِی، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ، عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم: أَنَّهُ قَالَ فِی خُطْبَةٍ خَطَبَهَا فِی حِجَّةِ الْوَدَاعِ : «لَأَقْتُلَنَّ الْعَمَالِقَةَ فِی کَتِیبَةٍ ، فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِیلُ علیه السلام: أَوْ عَلِیٌّ ؟ قَالَ : أَوْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام».(5)

[554] 47 - وَ مِنْهُ أَیْضاً حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ خَالِدٍ الْعَاقُولِیِّ ، عَنْ عَبْدِ الْکَرِیمِ بْنِ عَمْرٍو الْخَثْعَمِیِّ ، عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ

ص:702


1- (1) تأویل الآیات: 416؛ الإیقاظ من الهجعة: 386، ح 162؛ البحار: 114/53؛ تفسیر البرهان: 292/4، ح 8.
2- (2) همان.
3- (3) السجده (32):21.
4- (4) تأویل الآیات: 437؛ الإیقاظ من الهجعة: 387، ح 164؛ البحار: 114/53؛ تفسیر البرهان: 401/4، ح 4.
5- (5) المناقب: 219/3؛ الإیقاظ من الهجعة: 387، ح 165؛ البحار: 114/53.

[550] 43 - ابی مروان گوید: از امام صادق علیه السلام دربارۀ آیۀ: «بی تردید، همان که این قرآن را بر تو واجب کرد تو را به جایگاهت باز می گرداند - قصص: 85» پرسیدم، به من فرمود: «به خدا سوگند دنیا به آخرت نرسد و نابود نشود، تا آن که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیه السلام در ثویه - که محلّی است در کوفه - گرد آیند و دیدار کنند و در آن جا مسجدی بسازند که دوازده هزار در دارد».

[551] 44 - به اسنادی دیگر مشابه روایت پیشین است.

[552] 45 - زید شحّام گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر آیۀ: «و قطعاً پیش از عذاب بزرگ تر، از عذاب نزدیک تر [این دنیا] به آن ها می چشانیم - سجده: 21» فرمود: «عذاب نزدیک تر، جنبندۀ زمین است».

[553] 46 - ابن عبّاس گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در خطبه ای که در سفر حجّة الوداع فرمود: «من در میان سپاهی، عمالقه را (یعنی ستمگرانی را که از بقیه قوم عاد در شام مانده بودند) می کشم، جبرئیل گفت: بگو (من) یا علی (آن ها را می کشیم) فرمود: (من) یا علی بن ابی طالب علیه السلام».

[554] 47 - سلیمان بن خالد گوید: امام صادق علیه السلام در تفسیر آیۀ: «روزی که لرزاننده همه چیز را به شدت بلرزاند، در حالی که لرزانندۀ دیگری از پی آن در آید - نازعات: 6-7» فرمود:

ص:703

خَالِدٍ، قَالَ : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: فِی قَوْلِهِ تَعَالَی: یَوْمَ تَرْجُفُ الرّاجِفَةُ * تَتْبَعُهَا الرّادِفَةُ (1) قَالَ : «الرَّاجِفَةُ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ علیه السلام، وَ الرَّادِفَةُ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام، وَ أَوَّلُ مَنْ یَنْفُضُ عَنْ رَأْسِهِ التُّرَابَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ علیه السلام فِی خَمْسَةٍ وَ سَبْعِینَ أَلْفاً وَ هُوَ قَوْلُهُ جَلَّ وَ عَزَّ: إِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ * یَوْمَ لا یَنْفَعُ الظّالِمِینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدّارِ (2)».(3)

[555] 48 - مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی، عَمَّنْ ذَکَرَهُ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَی الْخَشَّابِ ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ کَرَّامٍ ، قَالَ : قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «لَوْ کَانَ النَّاسُ رَجُلَیْنِ لَکَانَ أَحَدُهُمَا الْإِمَامَ علیه السلام».

وَ قَالَ : «إِنَّ آخِرَ مَنْ یَمُوتُ الْإِمَامُ علیه السلام، لِئَلَّا یَحْتَجَّ أَحَدٌ عَلَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّهُ تَرَکَهُ بِغَیْرِ حُجَّةٍ عَلَیْهِ ».(4)

المراد بالإمام هنا - الذی هو آخر من یموت - الحسین علیه السلام(5) ، لأنّ الحجّة تقوم علی الخلق بمنذر أو هاد فی الجملة دون المشار إلیه علیه السلام، علی ما

وَرَدَ عَنْهُمْ علیهم السلام فِیمَا تَقَدَّمَ : مِنْ أَنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ علیه السلام هُوَ الَّذِی یُغَسِّلُ الْمَهْدِیَّ علیه السلام، وَ یَحْکُمُ بَعْدَهُ فِی الدُّنْیَا مَا شَاءَ اللهُ .(6)

ص:704


1- (1) النازعات (79):6-7.
2- (2) غافر (40):51-52.
3- (3) تفسیر فرات: 537؛ تأویل الآیات: 737؛ البحار: 106/53، ح 134؛ تفسیر البرهان: 764/4، ح 6.
4- (4) الکافی: 180/1، ح 3؛ الإمامة و التبصرة: 30؛ الغیبة النعمانی: 140، ح 3؛ علل الشرایع: 191، ح 6؛ البحار: 114/53.
5- (5) مختصر البصائر مطبوع: «الجنس» به جای «الحسین علیه السلام» آمده که در ظاهر اشتباه است، و صحیح همان متن است.
6- (6) البحار: 115/53؛ ریاض الأبرار: 265/3.

«آن لرزاننده حسین بن علی علیه السلام است و لرزانندۀ دیگر [و دنباله رو] علی بن ابی طالب علیه السلام است، نخستین کسی که [در رجعت از قبر بیرون می آید و] خاک از سر و روی خود می تکاند حسین بن علی علیه السلام است که با هفتاد و پنج هزار نفر برانگیخته می شوند، و این است [معنی] آیۀ: «بی تردید ما فرستادگان خود و مؤمنان را در زندگی دنیا و روزی که گواهان به پا ایستند، یاری می کنیم. همان روزی که عذرخواهی ستمکاران سودشان ندهد و برای آنان لعنت خدا و سرای سخت و بدی است - غافر: 51-52»».

[555] 48 - کرّام گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «اگر مردم زمین [تنها] دو نفر باشند، حتماً یکی از آن دو امام است».

و فرمود: «آخرین کسی که می میرد امام است تا کسی بر خداوند استدلال نیاورد که او را بدون حجت [از جانب خود] رها کرده است».

مراد از امام در این جا که: «او آخرین کسی است که می میرد» امام حسین علیه السلام است، بدون این که حضرت به آن اشاره فرماید، چرا که حجّت برای مردم به صورت انذار دهنده یا هدایت گر به پا می خیزد، بنابر آن روایاتی که از اهل بیت علیهم السلام گذشت که: حسین بن علی علیه السلام آن کسی است که حضرت مهدی علیه السلام را غسل می دهد، و بعد از او در دنیا، تا آنجا که خدا خواهد حکومت می کند.

ص:705

و یجب علی من یقرّ لآل محمّد علیهم السلام بالإمامة و فرض الطاعة، أن یسلّم إلیهم فیما یقولون، و لا یردّ شیئا من حدیثهم المروی عنهم، إذا لم یخالف الکتاب و السنّة المتفق علیهما، و رجعتهم علیهم السلام جاءت فی الکتاب و السنة لا ریب فیها، وَ اللّهُ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ (1)وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ (2) وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ .

[556] 49 - مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَی بْنِ بَابَوَیْهِ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَی الدَّقَّاقِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللهِ الْکُوفِیِّ ، عَنْ مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ النَّخَعِیِّ ، عَنْ عَمِّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ النَّوْفَلِیِّ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، قَالَ : قُلْتُ لِلصَّادِقِ علیه السلام: یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ سَمِعْتُ مِنْ أَبِیکَ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ «یَکُونُ بَعْدَ الْقَائِمِ علیه السلام اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً» فَقَالَ : «قَدْ قَالَ : اثْنَا عَشَرَ مَهْدِیّاً، وَ لَمْ یَقُلْ : اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً، وَ لَکِنَّهُمْ قَوْمٌ مِنْ شِیعَتِنَا یَدْعُونَ النَّاسَ إِلَی مُوَالاتِنَا وَ مَعْرِفَةِ حَقِّنَا».(3)

اعلم هداک الله بهداه أنّ علم آل محمّد علیهم السلام لیس فیه اختلاف، بل بعضه یصدّق بعضا، و قد روینا أحادیثا عنهم علیهم السلام جمّة فی رجعة الأئمّة الاثنی عشر، فکأنّه علیه السلام عرف من السائل الضعف عن احتمال هذا العلم الخاص، الذی خصّ الله سبحانه من شاء من خاصّته، و تکرّم به علی من أراد من بریته، کما قال سبحانه: ذلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ . (4) فأوّله بتأویل حسن بحیث لا یصعب علیه فینکر قلبه فیکفر.

فَقَدْ رُوِیَ فِی الْحَدِیثِ عَنْهُمْ علیهم السلام: «مَا کُلُّ مَا یُعْلَمُ یُقَالُ ، وَ لَا کُلُّ مَا یُقَالُ حَانَ وَقْتُهُ ، وَ لَا کُلُّ مَا حَانَ وَقْتُهُ حَضَرَ أَهْلُهُ ».(5)

ص:706


1- (1) البقره (2):213.
2- (2) الأنعام (6):45.
3- (3) کمال الدین: 358/2، ح 56؛ نوادر الأخبار: 293، ح 1؛ البحار: 115/53؛ ریاض الأبرار: 267/3، ح 363.
4- (4) الحدید (57):21.
5- (5) البحار: 115/53.

و بر کسی که اقرار به امامت و فرمانبری آل محمّد علیهم السلام دارد، واجب است که تسلیم آنچه اهل بیت می فرمایند، باشد، و چیزی از احادیث ایشان که مخالف قرآن و سنّت قطعی است را رد ننماید، و رجعت ایشان در قرآن و سنّت آمده و هیچ شکّی در آن نیست «و خدا هر که را خواهد به راه راست هدایت می کند - بقره: 213» «و سپاس خدای را که پروردگار عالمیان است - انعام: 45» و درود خداوند بر محمّد و آل محمّد.

[556] 49 - ابوبصیر گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! از پدر بزرگوار شما شنیدم که فرمود: «بعد از حضرت قائم علیه السلام دوازده امام می باشد» حضرت فرمود: «[پدرم] فرمود: دوازده مهدی، و نفرمود: دوازده امام، آن ها گروهی از شیعیان ما هستند که مردم را به دوستی و شناخت حقّ ما می خوانند».

بدان، خداوند تو را به هدایتش هدایت نماید، که در دانش آل محمّد علیهم السلام [هیچ] اختلافی نیست، بلکه بعضی از آن بعض دیگر را تصدیق می نماید، و دسته ای از احادیث از اهل بیت علیهم السلام در رجعت ائمّۀ دوازده گانه نقل شده است، و گویا امام علیه السلام از سؤال کننده، ضعف از احتمال این علم خاص را می دانستند، [علم خاصّی] که خداوند به هر کس از خاصّان خود خواهد آن را عنایت فرماید و بوسیلۀ آن بر هر کس از بندگانش خواهد ببخشد، همان گونه فرمود: «این بخشش خداست آن را به هر که بخواهد (و شایسته بداند) می دهد و خدا دارای بخشش بزرگ است - حدید: 21»، پس امام، آن را تأویل زیبایی فرمودند به گونه ای که [فهم آن] بر راوی سخت نباشد و قلبش آن را انکار کرد و کافر گردد.

در حدیثی از معصومین علیهم السلام روایت شده که: «اینچنین نیست که همۀ آنچه دانسته می شود، گفته شود، و نه همۀ آن چه گفته می شود، به موقع باشد، و نه همۀ آنچه وقتش رسیده، اهلش حاضر باشد».

ص:707

وَ رُوِیَ أَیْضاً: «لَا تَقُولُوا الْجِبْتَ وَ الطَّاغُوتَ وَ لَا تَقُولُوا الرَّجْعَةَ ، فَإِنْ قَالُوا قَدْ کُنْتُمْ تَقُولُونَ ، قُولُوا: الْآنَ لَا نَقُولُ ».(1)

و هذا من باب التقیة التی تعبّد الله بها عباده فی زمن الأوصیاء.

[557] 50 - مِنْ کِتَابِ الْبِشَارَةِ لِلسَّیِّدِ رَضِیِّ الدِّینِ عَلِیِّ بْنِ طَاوُسٍ قُدِّسَ سِرُّهُ وَجَدْتُ فِی کِتَابٍ تَأْلِیفِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ الْکُوفِیِّ بِإِسْنَادِهِ إِلَی حُمْرَانَ بْنِ أَعْیَنَ قَالَ : عُمُرُ الدُّنْیَا مِائَةُ أَلْفِ سَنَةٍ ، لِسَائِرِ النَّاسِ عِشْرُونَ أَلْفَ سَنَةٍ ، وَ ثَمَانُونَ أَلْفَ سَنَةٍ لِآلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ .(2)

قال السید رضی الدین رحمه الله: و اعتقد أننی وجدت فی کتاب طاهر بن عبد الله أبسط من هذه الروآیة.

[558] 51 - وَ مِنْ کِتَابِ الْغِیبَةِ لِمُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ النُّعْمَانِیِّ ، أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ، قَالَ : حَدَّثَنَا یَحْیَی بْنُ زَکَرِیَّا بْنِ شَیْبَانَ ، قَالَ : حَدَّثَنَا یُوسُفُ بْنُ کُلَیْبٍ ، قَالَ : حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ ، عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ الْحَنَّاطِ ، عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ علیه السلام یَقُولُ : «لَوْ قَدْ خَرَجَ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ لَنَصَرَهُ اللهُ بِالْمَلَائِکَةِ الْمُسَوِّمِینَ وَ الْمُرْدِفِینَ ، وَ الْمُنْزَلِینَ وَ الْکَرُوبِیِّینَ ، یَکُونُ جَبْرَئِیلُ علیه السلام أَمَامَهُ ، وَ مِیکَائِیلُ علیه السلام عَنْ یَمِینِهِ ، وَ إِسْرَافِیلُ علیه السلام عَنْ یَسَارِهِ ، وَ الرُّعْبُ - مَسِیرَةَ شَهْرٍ - أَمَامَهُ وَ خَلْفَهُ وَ عَنْ یَمِینِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ ، وَ الْمَلَائِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ حِذَاءَهُ ، أَوَّلُ مَنْ یُبَایِعُهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم، وَ عَلِیٌّ علیه السلام الثَّانِی، مَعَهُ سَیْفٌ مُخْتَرَطٌ یَفْتَحُ اللهُ لَهُ الرُّومَ وَ الصِّینَ وَ التُّرْکَ وَ الدَّیْلَمَ وَ السِّنْدَ وَ الْهِنْدَ وَ کَابُلَ شَاهٍ وَ الْخَزَرَ.

ص:708


1- (1) در حدیث 79، مصادر آن آمده است.
2- (2) الإیقاظ من الهجعة: 369، ح 127؛ البحار: 116/53؛ ریاض الأبرار: 265/3، ح 360.

و همچنین روایت شده: «در بارۀ جبت و طاغوت (اوّلی و دوّمی) و رجعت (با سنّیان و مخالفان) صحبت نکنید، اگر گفتند: شما که قبلاً راجع به آن ها مطالبی می گفتید؟ بگوئید امروز دیگر نمی گوئیم».

و این از باب تقیه است که در زمان امامان، بندگان [و شیعیان، مأمور به] تعبّد آن بودند.

[557] 50 - حمران بن اعین گوید: عمر دنیا صد هزار سال است، بیست هزار سال برای سایر مردم و هشتاد هزار سال آن برای آل محمّد علیهم السلام است.(1)

سید رضی الدین رحمه الله گوید: اعتقادم این است که در کتاب طاهر بن عبدالله، [ارقامی] بیشتر از این روایت را دیده ام.

[558] 51 - ابوحمزه ثمالی گوید: شنیدم امام محمّد باقر علیه السلام می فرمود: «هر گاه قائم آل محمّد علیهم السلام خروج کند حتماً خداوند با ملائکۀ نشاندار و در یک ردیف و [ملائکۀ] فرود آینده و مقرّب او را یاری خواهد فرمود، و جبرئیل پیش روی او، میکائیل در سمت راست او و اسرافیل در سمت چپ او قرار دارند، و ترس [و هیبت از ایشان] به فاصله یک ماه راه پیشاپیش او و پشت سر و از راست و چپ او حرکت می کند (یعنی شعاع هیبتش تا بُعد یک ماه راه را زیر پوشش می گیرد) و فرشتگان مقرّب در برابر او خواهند بود، نخستین کسی که با او بیعت می کند حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم و دومین علی علیه السلام است که همراه او شمشیری برکشیده و برهنه است، خداوند سرزمین روم و چین و ترک و دیلم و سند و هند و کابل شاه و خزر را برای او فتح می کند.

ص:709


1- (1) شیخ حرّ عاملی می فرماید: «بعید نیست که مراد از این هم مبالغه باشد، و شاید هم مراد این باشد که نسبت سایر دولت ها به دولت آل محمّد مثل نسبت بیست هزار به هشتاد هزار یعنی خمس است. والله اعلم».

یَا أَبَا حَمْزَةَ لَا یَقُومُ الْقَائِمُ علیه السلام إِلَّا عَلَی خَوْفٍ شَدِیدٍ، وَ زَلَازِلَ ، وَ فِتْنَةٍ ، وَ بَلَاءٍ یُصِیبُ النَّاسَ ، وَ طَاعُونٍ قَبْلَ ذَلِکَ ، وَ سَیْفٍ قَاطِعٍ بَیْنَ الْعَرَبِ ، وَ اخْتِلَافٍ شَدِیدٍ بَیْنَ النَّاسِ ، وَ تَشَتُّتٍ فِی دِینِهِمْ ، وَ تَغَیُّرٍ فِی حَالِهِمْ ، حَتَّی یَتَمَنَّی الْمُتَمَنِّی الْمَوْتَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً مِنْ عِظَمِ مَا یَرَی؛ مِنْ کَلَبِ النَّاسِ وَ أَکْلِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً، وَ خُرُوجُهُ إِذَا خَرَجَ عِنْدَ الْإِیَاسِ وَ الْقُنُوطِ ، فَیَا طُوبَی لِمَنْ أَدْرَکَهُ وَ کَانَ مِنْ أَنْصَارِهِ ، وَ الْوَیْلُ کُلُّ الْوَیْلِ لِمَنْ نَاوَاهُ وَ خَالَفَ أَمْرَهُ وَ کَانَ مِنْ أَعْدَائِهِ .

ثُمَّ قَالَ : یَقُومُ بِأَمْرٍ جَدِیدٍ، وَ سُنَّةٍ جَدِیدَةٍ ، وَ قَضَاءٍ جَدِیدٍ، عَلَی الْعَرَبِ شَدِیدٌ، لَیْسَ شَأْنُهُ إِلَّا الْقَتْلَ ، لَا یَسْتَتِیبُ أَحَداً، وَ لَا تَأْخُذُهُ فِی اللهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ ».(1)

[559] 52 - مِنْ کِتَابِ عِلَلِ الشَّرَائِعِ لِلصَّدُوقِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ رحمه الله: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَمِّهِ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللهِ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ النُّعْمَانِ ، عَنْ عَبْدِ الرَّحِیمِ الْقَصِیرِ، قَالَ قَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: «أَمَا لَوْ قَدْ قَامَ قَائِمُنَا لَقَدْ رُدَّتْ إِلَیْهِ الْحُمَیْرَاءُ، حَتَّی یَجْلِدَهَا الْحَدَّ، وَ حَتَّی یَنْتَقِمَ لِابْنَةِ مُحَمَّدٍ فَاطِمَةَ علیها السلام مِنْهَا» قُلْتُ : جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ لِمَ یَجْلِدُهَا الْحَدَّ؟ قَالَ : «لِفِرْیَتِهَا عَلَی أُمِّ إِبْرَاهِیمَ » قُلْتُ : فَکَیْفَ أَخَّرَهُ اللهُ لِلْقَائِمِ علیه السلام ؟ فَقَالَ : «لِأَنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بَعَثَ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله و سلم رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ (2) وَ یَبْعَثُ الْقَائِمَ علیه السلام نَقِمَةً ».(3)

[560] 53 - وَ مِنْ کِتَابِ الْغَیْبَةِ لِلنُّعْمَانِیِّ : أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدِ بْنِ عُقْدَةَ ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ قَیْسِ بْنِ رُمَّانَةَ الْأَشْعَرِیُّ وَ سَعْدَانُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ سَعِیدٍ وَ

ص:710


1- (1) الغیبة النعمانی: 234، ح 22؛ البحار: 348/52، ح 99؛ حلیة الأبرار: 319/6، ح 9؛ إلزام الناصب: 250/2.
2- (2) الأنبیاء (21):107.
3- (3) علل الشرایع: 580/2، ح 10؛ و دلائل الإمامة طبری: 485؛ الإیقاظ من الهجعة: 244، ح 16؛ البحار: 242/22.

ای أبا حمزه! حضرت قائم علیه السلام قیام نمی کند مگر در دوره ترس و وحشت، و زمین لرزه ها و گرفتاری و بلائی که گریبانگیر مردم می گردد و پیش از این وقایع، طاعون شیوع می یابد و دوره ای که در میان عرب شمشیری برّان و بین مردم اختلافی سخت و پراکندگی و چنددستگی در دینشان پدیده آمده باشد و در حالشان دگرگونی پیدا شده تا جایی که آرزومند از شدّت آنچه که از هاری مردم و خوردن (درندگی) بعضی پاره دیگر را، که مشاهده می کند شبانه روز آرزوی مرگ می نماید، و هنگامی که خروج می کند خروجش در دوران یأس و ناامیدی (مردم) است پس خوشا به حال آنکه او را در می یابد و از یاران اوست. وای و تمامی وای کسی را که با او مخالفت ورزد و از فرمانش سرباز زند و از دشمنان او باشد.

سپس حضرت فرمود: او به امری نوین و سنّت و طریقه ای جدید و قضایی تازه قیام خواهد نمود که بر عرب گران باشد، کار او جز کشتار (معاند) نیست و توبۀ هیچ کس را نمی پذیرد و در راه خدا از سرزنش ملامتگران نهراسد».

[559] 52 - عبدالرحیم قصیر گوید: امام باقر علیه السلام به من فرمود: «اگر قائم ما علیه السلام قیام کند حمیرا [عائشه] را برگردانند تا تازیانه اش بزند، و انتقام مادرش فاطمه علیها السلام را از او بگیرد»، عرض کردم: فدایت شوم، برای چه تازیانه اش می زند؟ فرمود: «برای تهمتی که به مادر ابراهیم [ماریۀ قبطیه، همسر دیگر پیامبر](1) زد». گفتم: چگونه خدا این انتقام را تا [آن وقت] حضرت قائم علیه السلام تأخیر انداخت ؟ فرمود: «خداوند محمّد صلی الله علیه و آله و سلم را برای رحمت مردم فرستاد، و حضرت قائم علیه السلام را برای عذاب و انتقام از دشمنان می فرستد».

ص:711


1- (1) بهتانش این بود که گفته بود، ابراهیم فرزند پیامبر، از پیامبر نیست بلکه از فلان مرد قبطی است.

أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ الزَّیَّاتُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَیْنِ الْقَطَوَانِیُّ ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ عَمْرِو بْنِ ثَابِتٍ ، عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ علیه السلام یَقُولُ : «وَ اللهِ لَیَمْلِکَنَّ رَجُلٌ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ ثَلَاثَمِائَةِ سَنَةٍ وَ تَزْدَادُ تِسْعاً» قَالَ : قُلْتُ لَهُ : مَتَی یَکُونُ ذَلِکَ ؟

فَقَالَ : «بَعْدَ مَوْتِ الْقَائِمِ علیه السلام» فَقُلْتُ : وَ کَمْ یَقُومُ الْقَائِمُ فِی عَالَمِهِ حَتَّی یَمُوتَ ؟ فَقَالَ : تِسْعَ عَشْرَةَ سَنَةً مِنْ یَوْمِ قِیَامِهِ إِلَی یَوْمِ مَوْتِهِ ».(1)

[561] 54 - وَ مِنْهُ أَیْضاً: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ ، قَالَ : حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مَابُنْدَاذَ وَ عَبْدُ اللهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ ، قَالا: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هِلَالٍ ، قَالَ : حَدَّثَنِی الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ الزَّرَّادُ، قَالَ : قَالَ لِیَ الرِّضَا علیه السلام «یَا حَسَنُ إِنَّهُ سَتَکُونُ فِتْنَةٌ صَمَّاءُ صَیْلَمٌ ، یَذْهَبُ فِیهَا کُلُّ وَلِیجَةٍ وَ بِطَانَةٍ - وَ فِی رِوَایَةٍ : یَسْقُطُ فِیهَا کُلُّ وَلِیجَةٍ وَ بِطَانَةٍ - وَ ذَلِکَ عِنْدَ فِقْدَانِ الشِّیعَةِ الرَّابِعَ مِنْ وُلْدِی، یَحْزَنُ لِفَقْدِهِ أَهْلُ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ، کَمْ مِنْ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ مُتَأَسِّفٌ مُتَلَهِّفٌ حَیْرَانُ حَزِینٌ لِفَقْدِهِ » ثُمَّ أَطْرَقَ ، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ :

«بِأَبِی وَ أُمِّی سَمِیُّ جَدِّی وَ شَبِیهِی وَ شَبِیهُ مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ علیه السلام، عَلَیْهِ جَلَابِیبُ النُّورِ تَتَوَقَّدُ مِنْ شُعَاعِ ضِیَاءِ الْقُدُسِ .

کَأَنِّی بِهِمْ آیَسُ مَا کَانُوا، قَدْ نُودُوا نِدَاءً یَسْمَعُهُ مَنْ بِالْبُعْدِ کَمَا یَسْمَعُهُ مَنْ بِالْقُرْبِ ، یَکُونُ رَحْمَةً عَلَی الْمُؤْمِنِینَ ، وَ عَذَاباً عَلَی الْکَافِرِینَ ».

قُلْتُ : بِأَبِی وَ أُمِّی أَنْتَ مَا ذَلِکَ النِّدَاءُ؟ قَالَ : ثَلَاثَةُ أَصْوَاتٍ فِی رَجَبٍ :

ص:712


1- (1) الغیبة النعمانی: 332، ح 3؛ و تفسیر العیاشی: 326/2، ح 24؛ الإختصاص: 257؛ البحار: 298/52، ح 61.

أَوَّلُهَا: أَلا لَعْنَةُ اللّهِ عَلَی الظّالِمِینَ . (1) وَ الثَّانِی: أَزِفَتِ الْآزِفَةُ (2) یا مَعْشَرَ الْمُؤْمِنِینَ . وَ الثَّالِثُ : یرَوْنَ بَدَناً بَارِزاً مَعَ قَرْنِ الشَّمْسِ ، ینَادِی أَلَا إِنَّ اللهَ قَدْ بَعَثَ فُلَاناً عَلَی هَلَاکِ الظَّالِمِینَ ، فَعِنْدَ ذَلِکَ یأْتِی الْمُؤْمِنِینَ الْفَرَجُ ، وَ یشْفِی اللهُ صُدُورَهُمْ ، وَ یُذْهِبْ غَیْظَ قُلُوبِهِمْ (3)».(4)

** قوله علیه السلام: «یرون بدنا بارزاً مع قرن الشمس» قد مضی فیما تقدّم من الروایات أنّ مولانا أمیر المؤمنین علیه السلام الذی یراه الخلق بارزا مع الشمس فی غیر حدیث، و الحمد لله علی هداه و ما بکم من نعمة فمن الله.

[560] 53 - جابر بن یزید جعفی گوید: شنیدم امام باقر علیه السلام می فرمود: «به خدا سوگند، حتماً مردی از ما اهل بیت سیصد و نُه سال حکومت خواهد کرد»، جابر گوید: به آن حضرت عرض کردم: این کی خواهد بود؟ فرمود: «پس از وفات حضرت قائم علیه السلام». عرض کردم: حضرت قائم علیه السلام در روزگار خود چقدر بر پاست [و عمر می کند] تا از دنیا رود؟

فرمود: «نوزده سال از روز قیامش تا روز مرگش».

[561] 54 - ترجمۀ آن در روایت 108 گذشت.

** این کلام امام علیه السلام: «شخصی را در سمت خورشید می بینند» به یقین که در روایات پیشین گذشت که مولایمان امیر المؤمنین علیه السلام است که بندگان او را با خورشید می بینند. و سپاس خدای را برای هدایت کردنش [که] آنچه نعمت برای شماست همه از طرف خداست.

ص:713


1- (1) هود (11):18.
2- (2) النجم (53):57.
3- (3) التوبه (9):14.
4- (4) همان مصادر ح 108.

تَتِمَّةُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ أَحَادِیثَ الذَّرِّ(1)

[562] 1 - مِنْ کِتَابِ عِلَلِ الشَّرَائِعِ تَأْلِیفِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَی بْنِ بَابَوَیْهِ الْقُمِّیِّ ره، قَالَ : حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِیرٍ، عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ، عَنْ حَبِیبٍ ، قَالَ : حَدَّثَنِی الثِّقَةُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَخَذَ مِیثَاقَ الْعِبَادِ وَ هُمْ أَظِلَّةٌ قَبْلَ الْمِیلَادِ، فَمَا تَعَارَفَ مِنَ الْأَرْوَاحِ ائْتَلَفَ ، وَ مَا تَنَاکَرَ مِنْهَا اخْتَلَفَ ».(2)

[563] 2 - وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ: عَنْ حَبِیبٍ ، عَمَّنْ رَوَاهُ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «مَا تَقُولُونَ فِی الْأَرْوَاحِ أَنَّهَا جُنُودٌ مُجَنَّدَةٌ ، فَمَا تَعَارَفَ مِنْهَا ائْتَلَفَ ، وَ مَا تَنَاکَرَ مِنْهَا اخْتَلَفَ ؟» قَالَ : فَقُلْتُ : إِنَّا لَنَقُولُ ذَلِکَ .

قَالَ : «فَإِنَّهُ کَذَلِکَ ، إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَخَذَ مِنَ الْعِبَادِ مِیثَاقَهُمْ وَ هُمْ أَظِلَّةٌ قَبْلَ الْمِیلَادِ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ (3) إِلَی آخِرِ الْآیة.

ص:714


1- (1) روایات عالم ذر در رقم های: 439 تا 507 گذشت.
2- (2) علل الشرایع: 84/1، ح 1؛ و البحار: 241/5، ح 25.
3- (3) الأعراف (7):172.

تتمۀ آنچه از روایات عالم ذَر بیان شد

[562] 1 - حبیب به نقل از راوی مورد اعتماد گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «به راستی که خداوند متعال در عالم مجرّدات [یا عالم ارواح یا عالم ذر]، از بندگان، قبل از تولّدشان [و این که به دنیا بیایند] پیمان گرفت، هر کدام از ارواح که یکدیگر را شناختند، با یکدیگر الفت می گیرند و هر یک که دیگری را نشناختند، با یکدیگر اختلاف خواهند یافت».

[563] 2 - به همان اسناد از امام صادق علیه السلام نقل شده که حضرت فرمود: «چه می گویید در مورد ارواحی که همچون سپاهیانی فراهم آمده هستند که هر کدام که یکدیگر را شناختند، با یکدیگر الفت می گیرند و هر یک که دیگری را نشناختند، با یکدیگر اختلاف خواهند یافت»؟ راوی گوید: عرض کردم: همان که شما برایمان بفرمایید.

حضرت فرمود: «به راستی که خداوند متعال در عالم مجرّدات [یا عالم ارواح یا عالم ذر]، از بندگان، قبل از تولّدشان [و این که به دنیا بیایند] پیمان گرفت، و این است تفسیر آیۀ: «و (یاد کن) هنگامی را که پروردگارت از فرزندان آدم، از پُشت (و صُلب) شان، نسل آنان را برگرفت و آنان را بر خودشان گواه ساخت... تا آخر آیه - اعراف: 172»».

ص:715

قَالَ : فَمَنْ أَقَرَّ لَهُ یَوْمَئِذٍ جَاءَتْ أُلْفَتُهُ هَاهُنَا، وَ مَنْ أَنْکَرَهُ یَوْمَئِذٍ جَاءَ خِلَافُهُ هَاهُنَا».(1)

[564] 3 - وَ مِنْهُ : أَبِی رحمه الله قَالَ : حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ ، عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام، قَالَ : کُنَّا عِنْدَهُ فَذَکَرَ رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِنَا، فَقُلْنَا: فِیهِ حِدَّةٌ ، فَقَالَ : «مِنْ عَلَامَةِ الْمُؤْمِنِ أَنْ تَکُونَ فِیهِ حِدَّةٌ » قَالَ : فَقُلْنَا لَهُ : إِنَّ عَامَّةً مِنْ أَصْحَابِنَا فِیهِمْ حِدَّةٌ ، فَقَالَ علیه السلام: «إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فِی وَقْتِ مَا ذَرَأَهُمْ أَمَرَ أَصْحَابَ الْیَمِینِ - وَ هُمْ أَنْتُمْ - أَنْ یَدْخُلُوا النَّارَ، فَدَخَلُوهَا فَأَصَابَهُمْ وَهَجُهَا، فَالْحِدَّةُ مِنْ ذَلِکَ الْوَهَجِ .

وَ أَمَرَ أَصْحَابَ الشِّمَالِ - وَ هُمْ مُخَالِفُوکُمْ - أَنْ یَدْخُلُوا النَّارَ فَلَمْ یَدْخُلُوهَا، فَمِنْ ثَمَّ لَهُمْ سَمْتٌ وَ لَهُمْ وَقَارٌ».(2)

[565] 4 - وَ مِنْهُ : أَبِی رحمه الله، عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللهِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ ، عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ، عَنْ زُرَارَةَ ، قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی ؟ قَالَ علیه السلام: «ثَبَتَتِ الْمَعْرِفَةُ وَ نَسُوا الْمَوْقِفَ وَ سَیَذْکُرُونَهُ یَوْماً، وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَمْ یَدْرِ أَحَدٌ مَنْ خَالِقُهُ وَ لَا مَنْ رَازِقُهُ ».(3)

[566] 5 - وَ مِنْهُ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ ، قَالَ : حَدَّثَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ، عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّیِّ ، عَنْ

ص:716


1- (1) علل الشرایع: 85/1، ح 2؛ روضة المتّقین: 22/13؛ البحار: 241/5، ح 26.
2- (2) علل الشرایع: 85/1، باب 80، ح 1؛ و البحار: 241/5، ح 27؛ تفسیر نور الثقلین: 214/5، ح 39.
3- (3) علل الشرایع: 118/1، ح 1؛ و المحاسن: 241/1، ح 225؛ إثبات الهداة: 73/1، ح 46؛ البحار: 243/5، ح 32.

و فرمود: «هر کس در آن روز اقرار به این پیمان [به ربوبیت خداوند، پیامبری حضرت محمّد و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام] کرد، در این دنیا با همدیگر الفت می گیرند و هر کس در آن روز انکار نمود [و اقرار نکرد] اینجا اختلاف خواهند یافت».

[564] 3 - ابن اذَینه گوید: نزد امام صادق علیه السلام بودیم، نام یکی از اصحاب برده شد، گفتیم در وی تیزی و تند مزاجی است، حضرت فرمود: «از علائم مؤمن این که در او تیز [بینی] تند مزاجی است [که اگر دید کسی گناه می کند، ناراحت و غضبناک شود]». عرض کردیم: در تمام اصحاب ما تیزی و تند مزاجی هست [راز آن چیست ؟]، حضرت فرمود: «به راستی خداوند هنگامی که همانند ذرات بودید [در عالم ذر]، به اصحاب یمین - که شما از آن هایید - امر فرمود: داخل آتش شوید، پس اصحاب یمین داخل آتش شده و سوزش آتش به ایشان رسید، تند مزاجی از همان سوزش آتش می باشد.

و اصحاب شمال که مخالفین شما هستند را فرمان داد که داخل آتش شوند ولی آن ها وارد نشده، و از این جهت آن ها دارای وقار و سنگینی می باشند».

[565] 4 - زراره گوید: از امام باقر علیه السلام در بارۀ آیۀ: «و (یاد کن) هنگامی را که پروردگارت از فرزندان آدم، از پُشت (و صُلب) شان، نسل آنان را برگرفت و آنان را بر خودشان گواه ساخت (و فرمود:) آیا پروردگار شما نیستم ؟ گفتند: آری - اعراف: 172»» پرسیدم، فرمود: «معرفت [و خداشناسی در دل هایشان] استوار شد و موقف [پیمان میثاق] را از یاد بُردند و به زودی، آن را به یاد خواهند آورد و اگر چنین نبود، هیچ کس، خالق خود و روزی رسانِ خود را را نمی دانست کیست [و نمی شناخت]».

ص:717

أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «لَمَّا أَرَادَ اللهُ أَنْ یَخْلُقَ الْخَلْقَ خَلَقَهُمْ وَ نَشَرَهُمْ (1) بَیْنَ یَدَیْهِ ، ثُمَّ قَالَ لَهُمْ : مَنْ رَبُّکُمْ ، فَأَوَّلُ مَنْ نَطَقَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ الْأَئِمَّةُ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ ، فَقَالُوا: أَنْتَ رَبُّنَا، فَحَمَّلَهُمُ الْعِلْمَ وَ الدِّینَ ، ثُمَّ قَالَ لِلْمَلَائِکَةِ : هَؤُلَاءِ حَمَلَةُ دِینِی وَ عِلْمِی، وَ أُمَنَائِی فِی خَلْقِی، وَ هُمُ الْمَسْئُولُونَ .

ثُمَّ قِیلَ لِبَنِی آدَمَ أَقِرُّوا للهِ بِالرُّبُوبِیَّةِ وَ لِهَؤُلَاءِ النَّفَرِ بِالطَّاعَةِ وَ الْوَلَایَةِ ، فَقَالُوا: نَعَمْ رَبَّنَا أَقْرَرْنَا، فَقَالَ اللهُ جَلَّ جَلَالُهُ لِلْمَلَائِکَةِ : اشْهَدُوا، فَقَالَتِ الْمَلَائِکَةُ : شَهِدْنَا عَلَی أَنْ لَا یَقُولُوا غَداً إِنّا کُنّا عَنْ هذا غافِلِینَ (2) أَوْ یَقُولُوا: إِنَّما أَشْرَکَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ کُنّا ذُرِّیَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِکُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ (3) یَا دَاوُدُ وَلَایَتُنَا مُؤَکَّدَةٌ عَلَیْهِمْ فِی الْمِیثَاقِ ».(4)

[567] 6 - وَ مِنْهُ : أَبِی رحمه الله، عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللهِ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ ، عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجُعْفِیِ وَ عُقْبَةَ جَمِیعاً عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام، قَالَ : «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْخَلْقَ ، فَخَلَقَ مَنْ أَحَبَّ مِمَّا أَحَبَّ ، وَ کَانَ مَا أَحَبَّ أَنْ خَلَقَهُ مِنْ طِینَةِ الْجَنَّةِ ، وَ خَلَقَ مَنْ أَبْغَضَ مِمَّا أَبْغَضَ ، وَ کَانَ مَا أَبْغَضَ أَنْ خَلَقَهُ مِنْ طِینَةِ النَّارِ، ثُمَّ بَعَثَهُمْ فِی الظِّلَالِ » فَقُلْتُ : وَ أَیُّ شَیْ ءٍ الظِّلَالُ ؟ فَقَالَ : «أَ لَمْ تَرَ إِلَی ظِلِّکَ فِی الشَّمْسِ شَیْ ءٌ وَ لَیْسَ بِشَیْ ءٍ؟

ص:718


1- (1) الکافی: «نثرهم».
2- (2) الأعراف (7):172.
3- (3) الأعراف (7):173.
4- (4) علل الشرایع: 118/1، ح 2؛ و الکافی: 133/1، ح 7؛ التوحید: 319، ح 1؛ البحار: 244/5، ح 33.

[566] 5 - ترجمۀ آن در روایت 453 گذشت.

[567] 6 - ترجمۀ آن در روایت 465 گذشت.

ص:719

ثُمَّ بَعَثَ فِیهِمُ النَّبِیِّینَ فَدَعَوْهُمْ إِلَی الْإِقْرَارِ بِاللهِ ، وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَی: وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللّهُ (1) ثُمَّ دَعَوْهُمْ إِلَی الْإِقْرَارِ بِالنَّبِیینَ فَأَنْکَرَ بَعْضٌ وَ أَقَرَّ بَعْضٌ ، ثُمَّ دَعَوْهُمْ إِلَی وَلَایتِنَا فَأَقَرَّ بِهَا وَ اللهِ مَنْ أَحَبَّ ، وَ أَنْکَرَهَا مَنْ أَبْغَضَ ، وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ : فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ (2) ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: کَانَ التَّکْذِیبُ ثَمَّ ».(3)

[568] 7 - وَ مِنْهُ : حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَی بْنِ زَکَرِیَّا أبو [أَبِی] الْعَبَّاسِ الْقَطَّانِ ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ الْبَرْمَکِیُّ ، قَالَ : حَدَّثَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ زَاهِرٍ، قَالَ : حَدَّثَنِی أَبِی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، قَالَ : قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ علیه السلام: لِمَ صَارَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام قَسِیمَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ؟ قَالَ : «لِأَنَّ حُبَّهُ إِیمَانٌ وَ بُغْضَهُ کُفْرٌ، وَ إِنَّمَا خُلِقَتِ الْجَنَّةُ لِأَهْلِ الْإِیمَانِ ، وَ خُلِقَتِ النَّارُ لِأَهْلِ الْکُفْرِ، فَهُوَ علیه السلام قَسِیمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ لِهَذِهِ الْعِلَّةِ ، فَالْجَنَّةُ لَا یَدْخُلُهَا إِلَّا أَهْلُ مَحَبَّتِهِ ، وَ النَّارُ لَا یَدْخُلُهَا إِلَّا أَهْلُ بُغْضِهِ ».

قَالَ الْمُفَضَّلُ : فَقُلْتُ : یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ فَالْأَنْبِیَاءُ وَ الْأَوْصِیَاءُ کَانُوا یُحِبُّونَهُ ، وَ أَعْدَاؤُهُمْ کَانُوا یُبْغِضُونَهُ ؟ فَقَالَ : «نَعَمْ » فَقُلْتُ : فَکَیْفَ ذَاکَ ؟ قَالَ : «أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله و سلم قَالَ یَوْمَ خَیْبَرَ: لَأُعْطِیَنَّ الرَّایَةَ غَداً رَجُلًا یُحِبُّ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللهُ وَ رَسُولُهُ ، مَا یَرْجِعُ حَتَّی یَفْتَحَ اللهُ عَلَی یَدَیْهِ ، فَدَفَعَ الرَّایَةَ إِلَی عَلِیٍّ علیه السلام فَفَتَحَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی یَدَیْهِ ؟» قُلْتُ : بَلَی.

ص:720


1- (1) الزخرف (43):87.
2- (2) یونس (10):74.
3- (3) همان مصادر ح 465.

[568] 7 - مفضّل بن عمر گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: چرا امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام، تقسیم کنندۀ بهشت و جهنّم شده است ؟

فرمود: «چون دوست داشتن او ایمان، و دشمن داشتن او کفر است و بهشت، برای اهل ایمان آفریده شده و جهنّم، برای کافران آفریده شده است. پس او تقسیم کننده بهشت و دوزخ است و به همین خاطر جز دوستداران او وارد بهشت نمی شود وجز دشمنان او وارد جهنّم نمی شوند».

مفضّل گوید: عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! بنابراین انبیا و اوصیا علیهم السلام امیرالمؤمنین علیه السلام را دوست داشته و دشمنان آنان، ایشان را دشمن می داشتند؟

فرمود: «آری».

گفتم: چگونه ؟

فرمود: «مگر نمی دانی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در روز جنگ خبیر فرمود: فردا پرچم را به دست مردی می دهم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند. او از جنگ بر نمی گردد، مگر آن که خدا پیروزی را نصیب وی کند، و پرچم را به دست علی علیه السلام داد و خداوند، به دست علی علیه السلام پیروزی را نصیب آن ها فرمود؟».

عرض کردم: آری [می دانم].

[نیز] فرمود: «آیا نمی دانی هنگامی که مرغ بریان برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آوردند، فرمود: خدایا! محبوب ترین بنده ات نزد خود و من را برسان تا با من از این مرغ بخورد، و منظورش [از محبوب ترین بنده] علی علیه السلام بود؟».

عرض کردم: آری [می دانم].

ص:721

قَالَ : «أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم لَمَّا أُوتِیَ بِالطَّائِرِ الْمَشْوِیِّ ، قَالَ : اللهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ وَ إِلَیَّ ، یَأْکُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّائِرِ وَ عَنَی بِهِ عَلِیّاً علیه السلام ؟» قُلْتُ : بَلَی.

قَالَ : «فَهَلْ یَجُوزُ أَنْ لَا یُحِبَّ أَنْبِیَاءُ اللهِ وَ رُسُلُهُ وَ أَوْصِیَاؤُهُمْ علیهم السلام رَجُلًا یُحِبُّهُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ یُحِبُّ اللهَ وَ رَسُولَهُ ؟» فَقُلْتُ لَهُ : لَا، قَالَ : «فَهَلْ یَجُوزُ أَنْ یَکُونُ الْمُؤْمِنُونَ مِنْ أُمَمِهِمْ لَا یُحِبُّونَ حَبِیبَ اللهِ وَ حَبِیبَ رَسُولِهِ وَ أَنْبِیَائِهِ علیهم السلام ؟» قُلْتُ : لَا، قَالَ : «فَقَدْ ثَبَتَ أَنَّ جَمِیعَ أَنْبِیَاءِ اللهِ وَ رُسُلِهِ وَ جَمِیعَ الْمُؤْمِنِینَ کَانُوا لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام مُحِبِّینَ ، وَ ثَبَتَ أَنَّ أَعْدَاءَهُمْ وَ الْمُخَالِفِینَ لَهُمْ کَانُوا لَهُمْ وَ لِجَمِیعِ أَهْلِ مَحَبَّتِهِمْ مُبْغِضِینَ » قُلْتُ : نَعَمْ ، قَالَ : «فَلَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ أَحَبَّهُ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ ، وَ لَا یَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَبْغَضَهُ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ ، فَهُوَ إِذاً قَسِیمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ».

قَالَ الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ: فَقُلْتُ لَهُ : یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ فَرَّجْتَ عَنِّی فَرَّجَ اللهُ عَنْکَ ، فَزِدْنِی مِمَّا عَلَّمَکَ اللهُ ، قَالَ : «سَلْ یَا مُفَضَّلُ » فَقُلْتُ لَهُ : یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ فَعَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام یُدْخِلُ مُحِبَّهُ الْجَنَّةَ ، وَ مُبْغِضَهُ النَّارَ أَوْ رِضْوَانُ وَ مَالِکٌ ؟ فَقَالَ : «یَا مُفَضَّلُ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بَعَثَ رَسُولَهُ صلی الله علیه و آله و سلم - وَ هُوَ رُوحٌ - إِلَی الْأَنْبِیَاءِ علیهم السلام - وَ هُمْ أَرْوَاحٌ - قَبْلَ خَلْقِ الْخَلْقِ بِأَلْفَیْ عَامٍ ؟» قُلْتُ : بَلَی.

قَالَ : «أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّهُ دَعَاهُمْ إِلَی تَوْحِیدِ اللهِ وَ طَاعَتِهِ ، وَ اتِّبَاعِ أَمْرِهِ ، وَ وَعَدَهُمُ الْجَنَّةَ عَلَی ذَلِکَ ، وَ أَوْعَدَ مَنْ خَالَفَ مِمَّا أَجَابُوا إِلَیْهِ وَ أَنْکَرَهُ ، النَّارَ؟» قُلْتُ بَلَی.

قَالَ : «أَ فَلَیْسَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم ضَامِناً لِمَا وَعَدَ وَ أَوْعَدَ عَنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ؟» قُلْتُ : بَلَی.

ص:722

فرمود: «آیا رواست که پیامبران و فرستادگان خدا و اوصیای آن ها مردی را دوست نداشته باشند که خدا و پیامبرش وی را دوست دارند و او نیز خدا و پیامبرش را دوست دارد؟». عرض کردم: خیر.

فرمود: «و آیا رواست که مؤمنان امّت آنان، دوست خدا و دوست پیامبر خدا و انبیایش را دوست نداشته باشند؟». عرض کردم: خیر.

فرمود: «پس ثابت شد که تمامی پیامبران خدا و فرستادگان او و نیز تمامی مؤمنان، علی بن ابی طالب علیه السلام را دوست داشته اند و نیز ثابت شد که دشمنان و مخالفان پیامبران و فرستادگان خدا، آنان و دوستداران آنان را دشمن می داشته اند».

گفتم: آری [همین طور است]. فرمود: «بنا بر این، از اوّلین و آخرین، جز کسانی که علی علیه السلام را دوست داشته اند، کسی وارد بهشت نمی شود و از اوّلین و آخرین، جز کسانی که علی علیه السلام را دشمن داشته اند، کسی وارد جهنّم نمی گردد. از این رو، علی علیه السلام تقسیم کننده بهشت و جهنّم است».

مفضّل بن عمر گوید: عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! آسوده ام کردی، خداوند به شما آسایش ببخشد، از آنچه خداوند به شما آموخته است، بیشتر برایم بگویید. حضرت فرمود: «ای مفضّل بپرس».

عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! آیا علی بن ابی طالب علیه السلام دوستانش را به بهشت و دشمنانش را به دوزخ وارد می کند یا رضوان [برای بهشت] و مالک [برای دوزخ، این کار را انجام می دهند]؟ فرمود: «ای مفضّل! آیا می دانی که خداوند متعال دو هزار سال قبل از خلقت مخلوقات در عالم ارواح روح رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را به سوی ارواح پیامبران علیهم السلام مبعوث نمود؟» عرض کردم: آری [می دانم].

حضرت فرمود: «آیا می دانی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیامبران را به توحید و اطاعت و فرمانبری از خداوند دعوت کرده و ایشان را به بهشت وعده داده، و کسانی را که با اجابت انبیاء مخالفت کرده و ایشان را انکار نمودند از آتش ترسانده است ؟»

ص:723

قَالَ : «أَ وَ لَیْسَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام خَلِیفَتَهُ وَ إِمَامَ أُمَّتِهِ ؟» قُلْتُ : بَلَی.

قَالَ : «أَ وَ لَیْسَ رِضْوَانُ وَ مَالِکٌ مِنْ جُمْلَةِ الْمَلَائِکَةِ الْمُسْتَغْفِرِینَ لِشِیعَتِهِ النَّاجِینَ بِمَحَبَّتِهِ ؟» قُلْتُ : بَلَی.

قَالَ : «فَعَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام إِذًا قَسِیمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ عَنْ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم، وَ رِضْوَانُ وَ مَالِکٌ صَادِرَانِ عَنْ أَمْرِهِ بِأَمْرِ اللهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی.

یَا مُفَضَّلُ ، خُذْ هَذَا فَإِنَّهُ مِنْ مَخْزُونِ الْعِلْمِ وَ مَکْنُونِهِ ، لَا تُخْرِجْهُ إِلَّا إِلَی أَهْلِهِ ».(1)

[569] 8 - وَ مِنْهُ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رحمه الله، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ ، عَنْ یَزِیدَ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ : «لَمَّا وُلِدَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام أَوْحَی اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَی مَلَکٍ فَأَنْطَقَ بِهِ لِسَانَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم وَ سَمَّاهَا فَاطِمَةَ ، ثُمَّ قَالَ : إِنِّی فَطَمْتُکِ بِالْعِلْمِ وَ فَطَمْتُکِ عَنِ الطَّمْثِ .

ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: وَ اللهِ لَقَدْ فَطَمَهَا اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بِالْعِلْمِ وَ عَنِ الطَّمْثِ بِالْمِیثَاقِ ».(2)

[570] 9 - وَ مِنْهُ : أَبِی رَضِیَ اللهُ عَنْهُ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ ، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ ، عَنْ عُبَیْدِ اللهِ بْنِ عَلِیٍّ الْحَلَبِیِّ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : سَأَلْتُهُ لِمَ یُسْتَلَمُ الْحَجَرُ؟ قَالَ : «لِأَنَّ مَوَاثِیقَ الْخَلَائِقِ فِیهِ ».

وَ فِی حَدِیثٍ آخَرَ قَالَ : «لِأَنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا أَخَذَ مَوَاثِیقَ الْعِبَادِ أَمَرَ الْحَجَرَ فَالْتَقَمَهَا، فَهُوَ یَشْهَدُ لِمَنْ وَافَاهُ بِالْمُوَافَاةِ ».3

ص:724


1- (1) علل الشرایع: 162/1؛ و تأویل الآیات: 764؛ الوافی: 659/25؛ البحار: 194/39، ح 5؛ تفسیر البرهان: 141/5.
2- (2) همان مصادر ح 497.

عرض کردم: آری [می دانم].

حضرت فرمودند: «آیا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ضامن وعده [ی به ثواب] و ترساندن [از کیفر و عقاب] که داده نمی باشد؟» عرض کردم: آری.

فرمود: «آیا علی بن ابی طالب جانشین پیامبر و امام امّت او نمی باشد؟»

عرض کردم: آری.

حضرت فرمود: «آیا رضوان و مالک از جمله فرشتگان طلب بخشش برای شیعه ای که به سبب دوستی امیرالمؤمنین علیه السلام نجات پیدا کرده، نمی باشند؟» عرض کردم: آری.

حضرت فرمود: «بنا بر این علی بن ابی طالب علیه السلام از طرف رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تقسیم کنندۀ بهشت و دوزخ بوده، و رضوان و مالک به فرمان خداوند متعال، طبق دستور ایشان می باشند.

ای مفضّل! این معانی را ضبط کن که از اندوخته [و گنجینۀ] علم و نهان آن است و آن را جز برای اهلش خارج] و بیان] مکن».

[569] 8 - ترجمۀ آن در روایت 497 گذشت.

[570] 9 - عبیدالله بن علی حلبی گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: برای چه بر حجر الأسود دست کشیده می شود [یا آن را می بوسند]؟ فرمود: «چون پیمان های خلایق [که گرفته شده] در آن است».

و در حدیث دیگر حضرت فرمود: «برای این که خداوند چون [عهد و] پیمان های بندگان را گرفت، حجر الأسود را فرمان داد پس آن پیمان ها را فرو بلعید، پس حجرالأسود، برای هر که به پیمان وفا کند، گواهی به وفا می دهد».

ص:725

[571] 10 - وَ مِنْهُ : حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ ره، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللهِ الْکُوفِیِّ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْبَرْمَکِیِّ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْعَبَّاسِ ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ الرَّبِیعِ الصَّحَّافِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ : أَنَّ أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُوسَی الرِّضَا علیه السلام کَتَبَ إِلَیْهِ فِیمَا کَتَبَ مِنْ جَوَابِ مَسَائِلِهِ : «عِلَّةُ اسْتِلَامِ الْحَجَرِ، أَنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَمَّا أَخَذَ مَوَاثِیقَ بَنِی آدَمَ الْتَقَمَهُ الْحَجَرُ فَمِنْ ثَمَّ کَلَّفَ النَّاسَ تَعَاهُدَ ذَلِکَ الْمِیثَاقِ ، وَ مِنْ ثَمَّ یُقَالُ عِنْدَ الْحَجَرِ: أَمَانَتِی أَدَّیْتُهَا، وَ مِیثَاقِی تَعَاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِی بِالْمُوَافَاةِ .

وَ مِنْهُ قَوْلُ سَلْمَانَ رحمه الله: لَیَجِیئَنَّ الْحَجَرُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِثْلَ أَبِی قُبَیْسٍ ، لَهُ لِسَانٌ وَ شَفَتَانِ ، یَشْهَدُ لِمَنْ وَافَاهُ بِالْمُوَافَاةِ ».(1)

[572] 11 - وَ مِنْهُ : حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللهُ عَنْهُ قَالَ : حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ سِنَانٍ ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «لَمَّا أَمَرَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ علیهما السلام بِبِنَاءِ الْبَیْتِ ، وَ تَمَّ بِنَاؤُهُ ، أَمَرَهُ أَنْ یَصْعَدَ رُکْناً مِنْهُ ثُمَّ یُنَادِی فِی النَّاسِ : أَلَا هَلُمَّ الْحَجَّ ، هَلُمَّ الْحَجَّ ، فَلَوْ نَادَی هَلُمُّوا إِلَی الْحَجِّ ، لَمْ یَحُجَّ إِلَّا مَنْ کَانَ یَوْمَئِذٍ إِنْسِیّاً مَخْلُوقاً، وَ لَکِنْ نَادَی هَلُمَّ الْحَجَّ ، فَلَبَّی النَّاسُ فِی أَصْلَابِ الرِّجَالِ : لَبَّیْکَ دَاعِیَ اللهِ ، لَبَّیْکَ دَاعِیَ اللهِ ، فَمَنْ لَبَّی عَشْراً حَجَّ عَشْراً، وَ مَنْ لَبَّی خَمْساً حَجَّ خَمْساً، وَ مَنْ لَبَّی أَکْثَرَ حَجَّ بِعَدَدِ ذَلِکَ ، وَ مَنْ لَبَّی وَاحِداً حَجَّ وَاحِداً، وَ مَنْ لَمْ یُلَبِّ لَمْ یَحُجَّ ».(2)

[573] 12 - وَ مِنْهُ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ ، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ، عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی، عَنْ حَرِیزٍ، عَنْ أَبِی بَصِیرٍ وَ

ص:726


1- (1) علل الشرایع: 424/2، ح 2؛ عیون أخبار الرضا علیه السلام: 91/2؛ وسائل الشیعة: 319/13، ح 7؛ البحار: 97/6.
2- (2) علل الشرایع: 419/2، ح 1؛ البحار: 105/12، ح 17 و 187/96، ح 18؛ تفسیر نور الثقلین: 486/3، ح 69.

[571] 10 - محمّد بن سنان گوید: امام رضا علیه السلام در پاسخ به پرسش های او نوشت: «علّت دست کشیدن [و بوسیدن] حجر الأسود اینست که خداوند متعال هنگامی که از بنی آدم پیمان ها [ی ربوبیت خویش، پیامبری محمّد صلی الله علیه و آله و سلم و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام و..] را گرفت حجر الأسود آن را فرو بلعید، پس از این رو بنی آدم را مکلّف نمود که این پیمان خویش را وفا نمایند، از این جهت است که در نزد حجر الأسود می گویند: [این] امانت من است، که ادا کردم و پیمان من است که وفا کردم، تا برای من گواهی دهی، که وفا کردم».

و از جملۀ آن، گفتار سلمان رحمه الله است که: حجر الأسود روز قیامت مانند کوه ابوقُبیس در حالی که زبان و دو لب دارد، می آید تا برای هر که به پیمان وفا کند، گواهی به وفا می دهد.

[572] 11 - عبدالله بن سنان گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: «هنگامی که خداوند به حضرت ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام فرمان داد که کعبه را بسازند و بنایش را تمام کنند، حضرت ابراهیم را فرمان داد که رکنی را بالا ببرد آنگاه میان مردم ندا سردهد: هان! بیایید حج، بیایید حج، و اگر ندا می داد که بیایید به سوی حج، تنها کسانی که در آن روز انسانی مخلوق بودند، حج می گزاردند، ولی [وقتی] ندا داد: بیایید حج، انسان هایی که در پشت مردان بودند لبیک سر دادند [و گفتند:] بلی، ای دعوتگر خدا! بلی، ای دعوتگر خدا! پس آنان که ده بار لبّیک گفتند ده بار حج انجام داده و کسانی که پنج بار لبّیک گفتند پنج مرتبه، و آنکه بیشتر لبّیک گفت به عدد لبّیکی که گفت حج انجام داد و کسانی هم که یک بار لبّیک گفتند یک حج انجام دادند و آنان که اصلاً لبّیک نگفتند، حج نگزاردند».

ص:727

زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ کُلِّهِمْ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام قَالَ : «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْحَجَرَ الْأَسْوَدَ ثُمَّ أَخَذَ الْمِیثَاقَ عَلَی الْعِبَادِ، ثُمَّ قَالَ لِلْحَجَرِ: الْتَقِمْهُ ، وَ الْمُؤْمِنُونَ یَتَعَاهَدُونَ مِیثَاقَهُمْ ».(1)

[574] 13 - وَ مِنْهُ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ، عَنْ زِیَادٍ الْقَنْدِیِ ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ سِنَانٍ ، قَالَ : بَیْنَا نَحْنُ فِی الطَّوَافِ إِذْ مَرَّ رَجُلٌ مِنْ آلِ عُمَرَ، فَأَخَذَ بِیَدِهِ رَجُلٌ فَاسْتَلَمَ الْحَجَرَ فَانْتَهَرَهُ وَ أَغْلَظَ لَهُ ، وَ قَالَ لَهُ : بَطَلَ حَجُّکَ ، إِنَّ الَّذِی تَسْتَلِمُهُ حَجَرٌ لَا یَضُرُّ وَ لَا یَنْفَعُ ، فَقُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلام: جُعِلْتُ فِدَاکَ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ الْعُمَرِیِّ لِهَذَا الَّذِی اسْتَلَمَ الْحَجَرَ فَأَصَابَهُ مَا أَصَابَهُ ؟ فَقَالَ : «وَ مَا الَّذِی قَالَ لَهُ ؟» قُلْتُ : قَالَ لَهُ : یَا عَبْدَ اللهِ بَطَلَ حَجُّکَ ، إِنَّمَا هُوَ حَجَرٌ لَا یَضُرُّ وَ لَا یَنْفَعُ .

فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه السلام: «کَذَبَ ثُمَّ کَذَبَ ثُمَّ کَذَبَ ، إِنَّ لِلْحَجَرِ لِسَاناً ذَلْقاً یَوْمَ الْقِیَامَةِ ، یَشْهَدُ لِمَنْ وَافَاهُ بِالْمُوَافَاةِ .

ثُمَّ قَالَ : إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَمَّا خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ خَلَقَ بَحْرَیْنِ : بَحْراً عَذْباً وَ بَحْراً أُجَاجاً، فَخَلَقَ تُرْبَةَ آدَمَ علیه السلام مِنَ الْبَحْرِ الْعَذْبِ وَ سَنَ عَلَیْهَا مِنَ الْبَحْرِ الْأُجَاجِ ، ثُمَّ جَبَلَ آدَمَ فَعَرَکَهُ عَرْکَ الْأَدِیمِ ، فَتَرَکَهُ مَا شَاءَ اللهُ .

فَلَمَّا أَرَادَ أَنْ یَنْفُخَ فِیهِ الرُّوحَ أَقَامَهُ شَبَحاً، فَقَبَضَ قَبْضَةً مِنْ کَتِفِهِ الْأَیْمَنِ فَخَرَجُوا کَالذَّرِّ، فَقَالَ : هَؤُلَاءِ إِلَی الْجَنَّةِ ، وَ قَبَضَ قَبْضَةً مِنْ کَتِفِهِ الْأَیْسَرِ وَ قَالَ : هَؤُلَاءِ إِلَی النَّارِ.

ص:728


1- (1) علل الشرایع: 425/2، ح 5؛ وسائل الشیعة: 319/13، ح 10؛ البحار: 221/96، ح 11.

[573] 12 - ابوبصیر و زراره و محمّد بن مسلم همگی گویند: امام صادق علیه السلام فرمود: «به راستی که خداوند حجر الأسود را آفرید آنگاه از بندگان پیمان گرفت، سپس به حجر الأسود فرمود: آن پیمان را فرو ببر و مؤمنان [با دست کشیدن بر آن و بوسیدن آن] پیمانشان را تجدید می کنند».

[574] 13 - عبدالله بن سنان گوید: ما در حال طواف بودیم، مردی از آل عمر از نزدیک ما گذشت و دستش را مردی دیگر گرفته بود، پس او بر حجر الأسود دست کشید [و آن را بوسید]، آن مرد عمری بر سرش فریاد زد و با او درشتی نمود و به او گفت: حجّت باطل است، به راستی این چیزی را که تو دست کشیدی [و بوسیدی] سنگ است و هیچ سود و زیانی به حال تو ندارد. عبد اللَّه بن سنان گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم، آیا کلام مرد عمری را به آنکه حجر را دست کشید [و بوسید] شنیدید و به او چه رساند آنچه را که رساند؟ حضرت فرمود: «چه چیزی به او گفت ؟» عرض کردم: به او گفت، ای بندۀ خدا حجّ تو باطل است، و فقط این یک سنگ است و سود و زیانی به حال تو ندارد.

امام صادق علیه السلام سه مرتبه فرمود: «دروغ گفت، به راستی که حجر الأسود زبانی تیز و گویا دارد و روز قیامت برای هر که به پیمان وفا کند، گواهی به وفا می دهد».

آنگاه حضرت فرمود: «به راستی خداوند متعال هنگامی که آسمان ها و زمین را آفرید، دو دریا [نیز] آفرید، دریایی شیرین و دریایی تلخ، و تربت آدم علیه السلام را از دریای شیرین آفرید سپس از دریای تلخ بر آن پاشید، بعد آدم را از آن آفرید آنگاه آن را همچون پوست مالید سپس تا آن موقع که خواست رهایش نمود.

و هنگامی که اراده کرد در آن روح بدمد، او را به صورت شبح [و تمثالی] ایستاند بعد یک مشت از کتف راستش برداشت و اجزاء ریزی همچون مورچه از آن خارج شدند، پس فرمود: این ها اهل بهشت هستند و یک مشت هم از کتف چپش برداشت

ص:729

فَأَنْطَقَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَصْحَابَ الْیَمِینِ وَ أَصْحَابَ الْیَسَارِ، فَقَالَ أَصْحَابُ الْیَسَارِ: لِمَ خَلَقْتَ لَنَا النَّارَ، وَ لَمْ یَثْبُتْ لَنَا ذَنْبٌ ، وَ لَمْ تَبْعَثْ إِلَیْنَا رَسُولًا؟! فَقَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُمْ : ذَلِکَ لِعِلْمِی بِمَا أَنْتُمْ صَائِرُونَ إِلَیْهِ ، وَ إِنِّی سَأُبْلِیکُمْ ، فَأَمَرَ عَزَّ وَ جَلَّ النَّارَ فَاسْتَعَرَتْ .

ثُمَّ قَالَ لَهُمْ ، تَقَحَّمُوا جَمِیعاً فِی النَّارِ، فَإِنِّی أَجْعَلُهَا عَلَیْکُمْ بَرْداً وَ سَلَاماً، فَقَالُوا: یَا رَبِّ إِنَّمَا سَأَلْنَاکَ لِأَیِّ شَیْ ءٍ جَعَلْتَهَا لَنَا؟ هَرَباً مِنْهَا، وَ لَوْ أَمَرْتَ أَصْحَابَ الْیَمِینِ مَا دَخَلُوهَا، فَأَمَرَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ النَّارَ فَاسْتَعَرَتْ ، ثُمَّ قَالَ لِأَصْحَابِ الْیَمِینِ :

تَقَحَّمُوا جَمِیعاً فِی النَّارِ، فَتَقَحَّمُوا جَمِیعاً فَکَانَتْ عَلَیْهِمْ بَرْداً وَ سَلَاماً، فَقَالَ لَهُمْ جَمِیعاً: أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ ؟ قَالَ أَصْحَابُ الْیَمِینِ : بَلَی طَوْعاً، وَ قَالَ أَصْحَابُ الشِّمَالِ : بَلَی کَرْهاً، فَأَخَذَ مِنْهُمْ جَمِیعاً مِیثَاقَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ .

قَالَ : وَ کَانَ الْحَجَرُ فِی الْجَنَّةِ ، فَأَخْرَجَهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَالْتَقَمَ الْمِیثَاقَ مِنَ الْخَلْقِ کُلِّهِمْ ، فَذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ (1) فَلَمَّا أَسْکَنَ اللهُ آدَمَ علیه السلام الْجَنَّةَ وَ عَصَی، أَهْبَطَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْحَجَرَ فَجَعَلَهُ فِی رُکْنِ بَیْتِهِ ، وَ أَهْبَطَ آدَمَ عَلَی الصَّفَا، فَمَکَثَ مَا شَاءَ اللهُ .

ثُمَّ رَآهُ فِی الْبَیْتِ فَعَرَفَهُ وَ عَرَفَ مِیثَاقَهُ وَ ذَکَرَهُ ، فَجَاءَ إِلَیْهِ مُسْرِعاً فَأَکَبَّ عَلَیْهِ ، وَ بَکَی عَلَیْهِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً تَائِباً مِنْ خَطِیئَتِهِ ، نَادِماً عَلَی نَقْضِهِ مِیثَاقَهُ .

قَالَ : فَمِنْ أَجْلِ ذَلِکَ أُمِرْتُمْ أَنْ تَقُولُوا إِذَا اسْتَلَمْتُمُ الْحَجَرَ: أَمَانَتِی أَدَّیْتُهَا وَ مِیثَاقِی تَعَاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِی بِالْمُوَافَاةِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ».(2)

ص:730


1- (1) آل عمران (3):83.
2- (2) علل الشرایع: 425/2، ح 6؛ البحار: 245/5، ح 35 و 217/96، ح 2.

و فرمود: این ها اهل جهنّم هستند. و خداوند اصحاب یمین [ذرّاتی که از کتف راست بیرون آمده بودند] و اصحاب یسار [ذرّاتی که از کتف چپ خارج گشتند] را به سخن در آورد، اصحاب یسار گفتند: چرا آتش را برای ما آفریدی، و گناهی برای ما ثبت نشده است و رسولی به سوی ما نفرستادی ؟ خداوند به آن ها فرمود: به خاطر آنکه می دانم شما به طرف جهنّم می روید و من شما را به زودی امتحان می کنم، و خداوند به آتش فرمان داد [گرم شود] و افروخته گردید.

سپس به آن ها فرمود: همگی بی پروا داخل آتش شوید که من آن را برای شما سرد و سالم می گردانم. گفتند: پروردگارا، ما به خاطر فرار از آتش از تو پرسیدیم چرا برای ما آتش را قرار دادی و اگر به اصحاب یمین همین فرمان را دهی داخل آتش نمی شوند، پس خداوند به آتش فرمان داد [گرم شود] و افروخته گردید، و آنگاه به اصحاب یمین فرمود: همگی بی پروا در آتش روند، پس همگی رفته و آتش برایشان سرد و سالم گردید. بعد به تمام آن ها فرمود:

«آیا من پروردگار شما نیستم ؟ - اعراف: 172» اصحاب یمین از روی رضایت [و اختیار] گفتند: آری، و اصحاب شمال از روی کراهت گفتند: آری، پس خداوند از همۀ آن ها پیمان گرفت «و آنان را بر خودشان گواه ساخت».

[در ادامه امام صادق علیه السلام] فرمود: و حجر الاسود [آن موقع] در بهشت بود، پس خداوند او را بیرون آورد و او آن پیمانِ [گرفته شده از] تمام خلائق را در خود فرو برد و این است معنی آیۀ: «هر که در آسمان ها و زمین است خواه ناخواه فرمانبردار اوست و همه به سوی او بازگردانده می شوند - آل عمران: 83». و هنگامی که خداوند حضرت آدم علیه السلام را در بهشت سکونت داد و نافرمانی کرد، خداوند حجر الأسود را از بهشت فرود آورد و آن را در رکنی از ارکان کعبه قرار داد و آدم علیه السلام را [از بهشت] به کوه صفا فرو فرستاد، و [او در آنجا] هر خدا خواست درنگ نمود.

سپس حضرت آدم علیه السلام حجر الأسود را در کعبه دید و آن را شناخت و به یاد

ص:731

[575] 14 - وَ مِنْهُ : أَبِی رحمه الله، قَالَ : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ قَالَ : حَدَّثَنَا مُوسَی بْنُ عُمَرَ، عَنِ ابْنِ سِنَانٍ ، عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْقَمَّاطِ ، عَنْ بُکَیْرِ بْنِ أَعْیَنَ ، قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ علیه السلام لِأَیِّ عِلَّةٍ وَضَعَ اللهُ الْحَجَرَ فِی الرُّکْنِ الَّذِی هُوَ فِیهِ ، وَ لَمْ یُوضَعْ فِی غَیْرِهِ ؟ وَ لِأَیِّ عِلَّةٍ یُقَبَّلُ ؟ وَ لِأَیِّ عِلَّةٍ أُخْرِجَ مِنَ الْجَنَّةِ ؟ وَ لِأَیِّ عِلَّةٍ وُضِعَ فِیهِ مَوَاثِیقُ الْعِبَادِ وَ الْعَهْدِ، وَ لَمْ یُوضَعْ فِی غَیْرِهِ ؟ وَ کَیْفَ السَّبَبُ فِی ذَلِکَ ؟

فَخَبِّرْنِی جُعِلْتُ فِدَاکَ ، فَإِنَّ تَفَکُّرِی فِیهِ لَعَجَبٌ .

قَالَ : فَقَالَ علیه السلام: «سَأَلْتَ وَ أَعْضَلْتَ فِی الْمَسْأَلَةِ وَ اسْتَقْصَیْتَ ، فَافْهَمْ وَ فَرِّغْ قَلْبَکَ وَ أَصْغِ سَمْعَکَ أُخْبِرْکَ إِنْ شَاءَ اللهُ تَعَالَی، إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَضَعَ الْحَجَرَ الْأَسْوَدَ، وَ هُوَ جَوْهَرَةٌ أُخْرِجَتْ مِنَ الْجَنَّةِ إِلَی آدَمَ علیه السلام فَوُضِعَتْ فِی ذَلِکَ الرُّکْنِ لِعِلَّةِ الْمِیثَاقِ ، وَ ذَلِکَ أَنَّهُ لَمَّا أَخَذَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ ، حِینَ أَخَذَ اللهُ عَلَیْهِمُ الْمِیثَاقَ فِی ذَلِکَ الْمَکَانِ ، وَ فِی ذَلِکَ الْمَکَانِ تَرَاءَی لَهُمْ رَبُّهُمْ ، وَ مِنْ ذَلِکَ الرُّکْنِ یَهْبِطُ الطَّیْرُ عَلَی الْقَائِمِ علیه السلام.

فَأَوَّلُ مَنْ یُبَایِعُهُ ذَلِکَ الطَّیْرُ، وَ هُوَ وَ اللهِ جَبْرَئِیلُ علیه السلام، وَ إِلَی ذَلِکَ الْمَقَامِ یُسْنِدُ ظَهْرَهُ ، وَ هُوَ الْحُجَّةُ وَ الدَّلِیلُ عَلَی الْقَائِمِ علیه السلام، وَ هُوَ الشَّاهِدُ لِمَنْ وَافَی ذَلِکَ الْمَکَانَ ، وَ الشَّاهِدُ لِمَنْ أَدَّی إِلَیْهِ الْمِیثَاقَ وَ الْعَهْدَ الَّذِی أَخَذَهُ اللهُ عَلَی الْعِبَادِ.

وَ أَمَّا الْقُبْلَةُ وَ الِالْتِمَاسُ فَلِعِلَّةِ الْعَهْدِ تَجْدِیداً لِذَلِکَ الْعَهْدِ وَ الْمِیثَاقِ ، وَ تَجْدِیداً لِلْبَیْعَةِ وَ لِیُؤَدُّوا إِلَیْهِ ذَلِکَ الْعَهْدَ الَّذِی أَخَذَ عَلَیْهِمْ فِی الْمِیثَاقِ ، فَیَأْتُونَهُ فِی کُلِّ سَنَةٍ لِیُؤَدُّوا إِلَیْهِ ذَلِکَ الْعَهْدَ، أَ لَا تَرَی أَنَّکَ تَقُولُ : أَمَانَتِی أَدَّیْتُهَا وَ مِیثَاقِی تَعَاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِی بِالْمُوَافَاةِ .

ص:732

عهدش افتاد، از این رو با سرعت نزد حجر آمد و خود را روی آن افکند و چهل روز بر آن گریست و از خطایش توبه نمود و از این که عهد را نقض کرده اظهار پشیمانی کرد. [آنگاه امام صادق علیه السلام در ادامه] فرمود: و به همین خاطر امر شده اید هر گاه حَجَر را دست کشیدید [و بوسیدید] بگویید: [این] امانت من است، که ادا کردم و پیمان من است که وفا کردم، تا برای من گواهی دهی، که وفا کردم».

[575] 14 - بکیر بن اعین گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: به چه علّت خداوند حجر الأسود را در رکنی که الآن در آن است قرار داد و آن را در جایی دیگر نگذاشت ؟ و به چه علّت بوسیده می شود؟ و به چه علّت از بهشت اخراج شد؟ و به چه علّت میثاق و عهد بندگان در آن قرار داده شده و در جایی دیگر نگذاشته شده است ؟ فدایت شوم، مرا از آن آگاه کنید که اندیشه در آن بس شگفت آور است ؟

بکیر گوید: امام علیه السلام فرمود: «از مسأله سختی پرسیده و پی گیری نمودی، پس دریاب و دلت را بدان بسپار و گوش فرا ده، به خواست خدا برایت می گویم؛ به راستی که خداوند متعال حجر الاسود را که سنگ گرانبهایی بود از بهشت بیرون آورد و نزد حضرت آدم علیه السلام قرار داد و به دلیل پیمان گرفتن آن را در آن رکن قرار داد، و آن این بود: «هنگامی که از فرزندان آدم، از پُشت شان، نسل آنان را برگرفت»، و خداوند در همان مکان از آن ها پیمان گرفت و جلوه ای از خود بر ایشان نمود و از همان رکن پرنده [جبرئیل] بر حضرت قائم علیه السلام فرود می آید.

نخستین کسی که با حضرت قائم علیه السلام بیعت می کند آن پرنده است که به خدا سوگند، آن جبرئیل علیه السلام است و به همان مقام حضرت تکیه خواهد داد و آن حجر الأسود حجّت و برهان بر حضرت قائم علیه السلام است، و گواه است برای کسی که به آنجا وفا کند و [نیز] گواه است برای کسی که به او عهد و پیمانی که خداوند از بندگان گرفته است، را [بوسیلۀ بوسیدن حجر و دست کشیدن بر او] برساند.

ص:733

وَ اللهِ مَا یُؤَدِّی ذَلِکَ أَحَدٌ غَیْرُ شِیعَتِنَا، وَ لَا حَفِظَ ذَلِکَ الْعَهْدَ وَ الْمِیثَاقَ أَحَدٌ غَیْرُ شِیعَتِنَا، وَ إِنَّهُمْ لَیَأْتُونَهُ فَیَعْرِفُهُمْ وَ یُصَدِّقُهُمْ ، وَ یَأْتِیهِ غَیْرُهُمْ فَیُنْکِرُهُمْ وَ یُکَذِّبُهُمْ ، وَ ذَلِکَ أَنَّهُ لَمْ یَحْفَظْ ذَلِکَ غَیْرُکُمْ فَلَکُمْ وَ اللهِ یَشْهَدُ، وَ عَلَیْهِمْ وَ اللهِ یَشْهَدُ بِالْخَفْرِ وَ الْجُحُودِ وَ الْکُفْرِ.

وَ هُوَ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ مِنَ اللهِ عَلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ، یَجِیءُ وَ لَهُ لِسَانٌ نَاطِقٌ وَ عَیْنَانِ فِی صُورَتِهِ الْأُولَی، یَعْرِفُهُ الْخَلْقُ وَ لَا یُنْکِرُونَهُ ، یَشْهَدُ لِمَنْ وَافَاهُ وَ جَدَّدَ الْعَهْدَ وَ الْمِیثَاقَ عِنْدَهُ بِحِفْظِ الْعَهْدِ وَ الْمِیثَاقِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ ، وَ یَشْهَدُ عَلَی کُلِّ مَنْ أَنْکَرَهُ وَ جَحَدَ وَ نَسِیَ الْمِیثَاقَ بِالْکُفْرِ وَ الْإِنْکَارِ.

وَ أَمَّا عِلَّةُ مَا أَخْرَجَهُ اللهُ مِنَ الْجَنَّةِ ، فَهَلْ تَدْرِی مَا کَانَ الْحَجَرُ؟» قَالَ : قُلْتُ : لَا، قَالَ علیه السلام: «کَانَ مَلَکاً عَظِیماً مِنْ عُظَمَاءِ الْمَلَائِکَةِ عِنْدَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ ، فَلَمَّا أَخَذَ اللهُ الْمِیثَاقَ مِنَ الْمَلَائِکَةِ ، کَانَ أَوَّلَ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ أَقَرَّ ذَلِکَ الْمَلَکُ ، فَاتَّخَذَهُ اللهُ أَمِیناً عَلَی جَمِیعِ خَلْقِهِ فَأَلْقَمَهُ الْمِیثَاقَ وَ أَوْدَعَهُ عِنْدَهُ ، وَ اسْتَعْبَدَ الْخَلْقَ أَنْ یُجَدِّدُوا عِنْدَهُ فِی کُلِّ سَنَةٍ الْإِقْرَارَ بِالْمِیثَاقِ وَ الْعَهْدِ الَّذِی أَخَذَ اللهُ عَلَیْهِمْ ، ثُمَّ جَعَلَهُ اللهُ تَعَالَی مَعَ آدَمَ علیه السلام فِی الْجَنَّةِ ، یُذَکِّرُهُ الْمِیثَاقَ وَ یُجَدِّدُ عِنْدَهُ الْإِقْرَارَ فِی کُلِّ سَنَةٍ ، فَلَمَّا عَصَی آدَمُ علیه السلام وَ أُخْرِجَ مِنَ الْجَنَّةِ أَنْسَاهُ اللهُ الْعَهْدَ وَ الْمِیثَاقَ الَّذِی أَخَذَهُ اللهُ عَلَیْهِ وَ عَلَی وُلْدِهِ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم وَ وَصِیِّهِ علیه السلام وَ جَعَلَهُ بَاهِتاً حَیْرَاناً.

فَلَمَّا تَابَ عَلَی آدَمَ علیه السلام حَوَّلَ ذَلِکَ الْمَلَکَ فِی صُورَةِ دُرَّةٍ بَیْضَاءَ، فَرَمَاهُ مِنَ الْجَنَّةِ إِلَی آدَمَ علیه السلام وَ هُوَ بِأَرْضِ الْهِنْدِ، فَلَمَّا رَآهُ آنَسَ إِلَیْهِ وَ هُوَ لَا یَعْرِفُهُ بِأَکْثَرَ مِنْ أَنَّهُ جَوْهَرَةٌ ،

ص:734

امّا بوسیدن و دست کشیدن حجر الأسود: به علّت تجدید عهد است برای آن عهد و پیمان [که خدا گرفت] و به علّت تجدید بیعت و برای آن که مردم، آن عهدی که در عالم میثاق بوده را به او برسانند، پس در هر سال نزد حَجَر می آیند تا آن پیمان را به او برسانند [و ادا و تجدید کنند]، مگر نه این است که تو [به حجر الأسود] می گویی: [این] امانت من است، که ادا کردم و پیمان من است که وفا کردم، تا برای من گواهی دهی، که وفا کردم.

به خدا سوگند احدی غیر از شیعیان ما آن را ادا نمی کند، و احدی غیر از شیعیان ما، آن عهد و پیمان را حفظ نمی کند، و به راستی که شیعیان کنار حجر الأسود می آیند و آن ها را می شناسد و تصدیقشان می کند، و غیر از شیعیان که به کنارش می آیند انکارشان کرده و [در آنچه می گویند] تکذیبشان می نماید، به خاطر آن که غیر از شما شیعیان کسی آن [امانت و عهد] را حفظ و نگهداری نکرده، پس به خدا سوگند به نفع شما و بر علیه دیگران به نقض عهد و انکار و کفرشان شهادت می دهد.

و [شهادت] حجر الأسود روز قیامت حجّت رسا از طرف خداوند بر علیه آنان است، حجر الأسود [روز قیامت] به همان صورت نخستش می آید [یعنی] در حالی که زبانی گویا و دو چشم دارد، بندگان او را می شناسند و انکارش نمی کنند، او برای کسی که [در دنیا به عهدش] وفا نمود و برای کسی که نزد او تجدید عهد و پیمان نموده به حفظ و نگهداری عهد و پیمانش، و ادای امانتش [به نفعش] شهادت می دهد، و بر هر که آن را انکار و تکذیب کرده و میثاق را فراموش نموده، به کفر و انکارش شهادت می دهد.

وامّا علّت آنکه خداوند از بهشت اخراجش نمود: آیا می دانی حجر الأسود چه [کسی] بود؟ بکیر گوید: عرض کردم: خیر. حضرت فرمود: حجر الأسود فرشته ای بزرگ از ملائکۀ عظیم الشأن نزد خداوند بود و هنگامی که خداوند از ملائکه پیمان [بر ربوبیت خویش و نبوّت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام] گرفت او نخستین فرشته ای بود

ص:735

فَأَنْطَقَهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ ، فَقَالَ : یَا آدَمُ أَ تَعْرِفُنِی ؟ قَالَ : لَا، قَالَ : أَجَلْ اسْتَحْوَذَ عَلَیْکَ الشَّیْطَانُ فَأَنْسَاکَ ذِکْرَ رَبِّکَ ، وَ تَحَوَّلَ إِلَی صُورَتِهِ الَّتِی کَانَ بِهَا فِی الْجَنَّةِ مَعَ آدَمَ علیه السلام، فَقَالَ لِآدَمَ : أَیْنَ الْعَهْدُ وَ الْمِیثَاقُ ؟ فَوَثَبَ إِلَیْهِ آدَمُ علیه السلام، وَ ذَکَرَ الْمِیثَاقَ وَ بَکَی وَ خَضَعَ لَهُ ، وَ قَبَّلَهُ وَ جَدَّدَ الْإِقْرَارَ بِالْعَهْدِ وَ الْمِیثَاقِ .

ثُمَّ حَوَّلَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَی جَوْهَرِ الْحَجَرِ دُرَّةً بَیْضَاءَ صَافِیَةً تُضِیءُ، فَحَمَلَهُ آدَمُ علیه السلام عَلَی عَاتِقِهِ إِجْلَالًا لَهُ وَ تَعْظِیماً، فَکَانَ إِذَا أَعْیَا حَمَلَهُ عَنْهُ جَبْرَئِیلُ علیه السلام حَتَّی وَافَی بِهِ مَکَّةَ ، فَمَا زَالَ یَأْنَسُ بِهِ بِمَکَّةَ ، وَ یُجَدِّدُ الْإِقْرَارَ لَهُ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ .

ثُمَّ إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا أَهْبَطَ جَبْرَئِیلَ علیه السلام إِلَی أَرْضِهِ وَ بَنَی الْکَعْبَةَ ، هَبَطَ إِلَی ذَلِکَ الْمَکَانِ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْبَابِ ، وَ فِی ذَلِکَ الْمَکَانِ تَرَاءَی لِآدَمَ حِینَ أَخَذَ الْمِیثَاقَ ، وَ فِی ذَلِکَ الْمَوْضِعِ أَلْقَمَ الْمَلَکَ الْمِیثَاقَ ، فَلِتِلْکَ الْعِلَّةِ وُضِعَ فِی ذَلِکَ الرُّکْنِ ، وَ نُحِّیَ آدَمُ مِنْ مَکَانِ الْبَیْتِ إِلَی الصَّفَا، وَ حَوَّاءُ إِلَی الْمَرْوَةِ ، أَخَذَ اللهُ الْحَجَرَ بِیَدِهِ فَوَضَعَهُ فِی ذَلِکَ الرُّکْنِ ، فَلَمَّا أَنْ نَظَرَ آدَمُ مِنَ الصَّفَا وَ قَدْ وُضِعَ الْحَجَرُ فِی الرُّکْنِ ، فَکَبَّرَ اللهَ وَ هَلَّلَهُ وَ مَجَّدَهُ ، فَلِذَلِکَ جَرَتِ السُّنَّةُ بِالتَّکْبِیرِ فِی اسْتِقْبَالِ الرُّکْنِ الَّذِی فِیهِ الْحَجَرُ مِنَ الصَّفَا.

وَ إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْدَعَهُ الْعَهْدَ وَ الْمِیثَاقَ ، وَ أَلْقَمَهُ إِیَّاهُ دُونَ غَیْرِهِ مِنَ الْمَلَائِکَةِ ، لِأَنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا أَخَذَ الْمِیثَاقَ لَهُ بِالرُّبُوبِیَّةِ ، وَ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم بِالنُّبُوَّةِ ، وَ لِعَلِیٍّ علیه السلام بِالْوَصِیَّةِ ، اصْطَکَّتْ فَرَائِصُ الْمَلَائِکَةِ .

ص:736

که ایمان آورد و اقرار نمود، لذا خداوند او را بر همۀ آفریدگانش امین قرار داد و پیمان را به او خورانْد و نزد وی به امانت سپارد. و بندگان را به عبادت فرا خواند که نزد او در هر سال عهد و پیمانی که خداوند از آن ها گرفته است را تجدید و [بدان] اقرار نمایند. آنگاه خداوند او را با حضرت آدم علیه السلام در بهشت قرار داد که میثاق را به او متذکّر شود و هر سال حضرت آدم علیه السلام با اقرار کردن نزد او تجدید پیمان کند، و هنگامی که حضرت آدم علیه السلام نافرمانی کرد و از بهشت بیرون شد، خداوند عهد و پیمانی که از حضرت آدم علیه السلام و فرزندانش برای حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم و وصیش [امیرالمؤمنین علیه السلام] گرفته بود را از یاد آدم برد و او را سرگردان حیران قرار داد.

و چون خداوند توبۀ حضرت آدم علیه السلام را پذیرفت آن فرشته را به صورت دُرّی سفید نمود و از بهشت به طرف حضرت آدم علیه السلام که در سرزمین هند بود، پرتابش کرد، و چون آن دُرّ را دید با آن انس گرفت در حالی که او را نمی شناخت و [مگر به] بیش از این که آن جوهر [و سنگ قیمتی] است. خداوند آن سنگ را به نُطق آورد و گفت: ای آدم آیا مرا می شناسی ؟ آدم گفت: خیر. سنگ گفت: بلی مرا می شناسی ولی شیطان بر تو مسلّط شده و یاد پروردگارت را از تو زُدوده و به همان صورتی که در بهشت با حضرت آدم علیه السلام بود در آمد و گفت: کجاست آن عهد و میثاق [که حق تعالی از تو گرفت]؟ حضرت آدم علیه السلام به سوی او پرید و میثاق به یادش آمد و گریست و برای سنگ خضوع و خشوع نمود و آن را بوسید و اقرار به عهد و میثاق را نزد او تجدید کرد.

سپس خداوند آن فرشته را به سنگ درّی سفید و شفاف و نورانی درخشنده تبدیل کرد، و حضرت آدم علیه السلام در مقام تجلیل و تعظیم بر آمده و آن سنگ را به دوش گرفت و هر گاه خسته می شد جبرئیل علیه السلام آن را از آدم علیه السلام می گرفت و با خود حمل می کرد تا به مکّه رسیدند، و حضرت آدم علیه السلام پیوسته با آن در مکّه مأنوس بود و در هر شب و روز برای او با اقرار، تجدید [عهد و پیمان] می نمود.

ص:737

وَ أَوَّلُ مَنْ أَسْرَعَ إِلَی الْإِقْرَارِ بِذَلِکَ الْمَلَکُ ، وَ لَمْ یَکُنْ فِیهِمْ أَشَدُّ حُبّاً لِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام مِنْهُ ، فَلِذَلِکَ اخْتَارَهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ بَیْنِهِمْ ، وَ أَلْقَمَهُ الْمِیثَاقَ فَهُوَ یَجِیءُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لَهُ لِسَانٌ نَاطِقٌ وَ عَیْنٌ نَاظِرَةٌ ، یَشْهَدُ لِمَنْ وَافَاهُ إِلَی ذَلِکَ الْمَکَانِ وَ حَفِظَ الْمِیثَاقَ ».(1)

[576] 15 - وَ مِنْهُ : حَدَّثَنَا حَمْزَةُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِیُّ ، قَالَ : أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْهَمْدَانِیُّ ، قَالَ : حَدَّثَنَا الْمُنْذِرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ : حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ : حَدَّثَنَا سُلَیْمَانُ بْنُ جَعْفَرٍ، عَنِ الرِّضَا علیه السلام، قَالَ : أَخْبَرَنِی أَبِی، عَنْ أَبِیهِ ، عَنْ جَدِّهِ علیهم السلام: «أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَخَذَ بِطِّیخَةً لِیَأْکُلَهَا، فَوَجَدَهَا مُرَّةً ، فَرَمَی بِهَا، وَ قَالَ : بُعْداً وَ سُحْقاً، فَقِیلَ لَهُ : یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَا هَذِهِ الْبِطِّیخَةُ ؟ فَقَالَ : قَالَ رَسُولُ اللهِ علیه السلام: إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَخَذَ عَقْدَ مَوَدَّتِنَا عَلَی کُلِّ حَیَوَانٍ وَ نَبْتٍ ، فَمَا قَبِلَ الْمِیثَاقَ ، کَانَ عَذْباً طَیِّباً، وَ مَا لَمْ یَقْبَلِ الْمِیثَاقَ کَانَ مِلْحاً زُعَاقاً».(2)

[577] 16 - حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ ، قَالَ : حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ السَّعْدَآبَادِیُّ ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللهِ ، عَنْ أَبِیهِ ، قَالَ : حَدَّثَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْهَمْدَانِیُّ ، عَنْ إِسْحَاقَ الْقُمِّیِّ ، قَالَ : دَخَلْتُ عَلَی أَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ علیه السلام، فَقُلْتُ لَهُ : جُعِلْتُ فِدَاکَ أَخْبِرْنِی عَنِ الْمُؤْمِنِ یَزْنِی ؟ قَالَ : «لَا» قُلْتُ : فَیَلُوطُ؟ قَالَ : «لَا» قُلْتُ : فَیَشْرَبُ الْمُسْکِرَ؟ قَالَ : «لَا» قُلْتُ : فَیُذْنِبُ ؟ قَالَ : «نَعَمْ » قُلْتُ : جُعِلْتُ فِدَاکَ لَا یَزْنِی وَ لَا یَلُوطُ وَ لَا یَرْتَکِبُ السَّیِّئَاتِ ، فَأَیُّ شَیْ ءٍ ذَنْبُهُ ؟ قَالَ : «یَا إِسْحَاقُ قَالَ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: اَلَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ (3) وَ قَدْ یُلِمُّ الْمُؤْمِنُ بِالشَّیْ ءِ الَّذِی لَیْسَ فِیهِ مُرَادٌ».

ص:738


1- (1) علل الشرایع: 429/2، ح 1؛ و الکافی: 184/4، ح 3؛ وسائل الشیعة: 317/13، ح 5؛ البحار: 223/96، ح 19.
2- (2) علل الشرایع: 464/2، ح 10؛ وسائل الشیعة: 178/25، ح 1؛ البحار: 197/63، ح 18.
3- (3) النجم (53):32.

آنگاه که خداوند جبرئیل را به زمین فرو فرستاد و کعبه را بنا نمود، به آن مکان که بین رکن و درب [کعبه] بود، فرود آمد و در آن مکان حضرت آدم علیه السلام را دید و این همان مکانی بود که خداوند اخذ میثاق نمود و فرشته عهد و میثاق را در همان جا در خود فرو برد و به همین خاطر خداوند حجر الأسود در آن رکن [و نه در جای دیگر] قرار داده شد، و آدم علیه السلام از جای خانه [ی کعبه] به طرف صفا و حوّا، به جانب مروه رفت، و خداوند حجر الأسود را با قدرتش در همان رکن قرار داد و چون حضرت آدم علیه السلام از صفا چشمش به حجر الأسود افتاد که در رکن نصب شده اللَّه اکبر و لا اله الّا اللَّه گفت و خدا را تمجید و تعظیم نمود، از این رو سنّت است که در هنگام روبرو شدن با رکنی که حجر در آن است از صفا تکبیر بگویند.

و به راستی که خداوند عهد و میثاق را در آن حجر به ودیعه نهاد و در بین فرشتگان تنها او بود که آن میثاق را در خود فرو برد، زیرا خداوند وقتی از فرشتگان راجع به ربوبیت خود و نبوّت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم و وصی بودن حضرت امیر المؤمنین علی علیه السلام اقرار خواست، دچار اضطراب و لرزش شدند و ترسیدند.

و نخستین کسی که به اقرار کردن آن میثاق شتاب نمود، همین فرشته بود، و از او در میان فرشتگان کسی نبود که بیشتر محمّد و آل محمّد علیهم السلام را دوست بدارد، از این رو خداوند از میان فرشتگان او را اختیار کرد و میثاق را او فرو برد و او روز قیامت در حالی که زبان گویا و چشم بینا دارد، می آید و برای هر که با او در آن مکان وفا [ی به عهد کرده] و میثاق را حفظ و نگهداری نموده، شهادت می دهد».

[576] 15 - امام رضا علیه السلام از پدرشان از اجداد گرامشان علیهم السلام نقل کرده فرمودند: «امیر المؤمنین علیه السلام خربزه ای را گرفتند تا آن را بخورند، ولی آن را تلخ یافتند، و آن را دور انداخته و فرمود: دور و نابود گردی، کسی به حضرت عرض کرد: ای امیرالمؤمنین! این خربزه چه بود؟ فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: به راستی که خداوند متعال پیمان

ص:739

قُلْتُ : جُعِلْتُ فِدَاکَ أَخْبِرْنِی عَنِ النَّاصِبِ لَکُمْ یَطْهُرُ بِشَیْ ءٍ أَبَداً؟ قَالَ : «لَا» قُلْتُ : جُعِلْتُ فِدَاکَ فَقَدْ أَرَی الْمُؤْمِنَ الْمُوَحِّدَ الَّذِی یَقُولُ بِقَوْلِی، وَ یَدِینُ اللهَ (1) بِوَلَایَتِکُمْ ، وَ لَیْسَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ خِلَافٌ - یَشْرَبُ الْمُسْکِرَ، وَ یَزْنِی، وَ یَلُوطُ - وَ آتِیهِ فِی حَاجَةٍ ، فَأُصِیبُهُ مُعَبِّسَ الْوَجْهِ ، کَالِحَ اللَّوْنِ ، ثَقِیلًا فِی حَاجَتِی بَطِیئاً فِیهَا، وَ قَدْ أَرَی النَّاصِبَ الْمُخَالِفَ لِمَا أَنَا عَلَیْهِ وَ یَعْرِفُنِی بِذَلِکَ ، فَآتِیهِ فِی حَاجَةٍ ، فَأُصِیبُهُ طَلْقَ الْوَجْهِ ، حَسَنَ الْبِشْرِ، مُتَسَرِّعاً فِی حَاجَتِی، فَرِحاً بِهَا، یُحِبُّ قَضَاءَهَا - کَثِیرَ الصَّلَاةِ ، کَثِیرَ الصَّوْمِ ، کَثِیرَ الصَّدَقَةِ ، یُؤَدِّی الزَّکَاةَ ، وَ یُسْتَوْدَعُ فَیُؤَدِّی الْأَمَانَةَ -.

قَالَ : «یَا إِسْحَاقُ لَیْسَ تَدْرُونَ مِنْ أَیْنَ أُوتِیتُمْ ؟» فَقُلْتُ : لَا وَ اللهِ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِلَّا أَنْ تُخْبِرَنِی، فَقَالَ لِی: «یَا إِسْحَاقُ إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَزَلْ مُتَفَرِّداً بِالْوَحْدَانِیَّةِ ، ابْتَدَأَ الْأَشْیَاءَ لَا مِنْ شَیْ ءٍ، فَأَجْرَی الْمَاءَ الْعَذْبَ عَلَی أَرْضٍ طَیِّبَةٍ طَاهِرَةٍ سَبْعَةَ أَیَّامٍ مَعَ لَیَالِیهَا، ثُمَّ نَضَبَ الْمَاءُ عَنْهَا، فَقَبَضَ قَبْضَةً مِنْ صَفَاوَةِ ذَلِکَ الطِّینِ - وَ هِیَ طِینَتُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ - ثُمَّ قَبَضَ قَبْضَةً مِنْ أَسْفَلِ ذَلِکَ الطِّینِ - وَ هِیَ طِینَةُ شِیعَتِنَا - ثُمَّ اصْطَفَانَا لِنَفْسِهِ ، فَلَوْ أَنَّ طِینَةَ شِیعَتِنَا تُرِکَتْ کَمَا تُرِکَتْ طِینَتُنَا لَمَا زَنَی أَحَدٌ مِنْهُمْ ، وَ لَا سَرَقَ ، وَ لَا لَاطَ ، وَ لَا شَرِبَ الْمُسْکِرَ، وَ لَا اکْتَسَبَ شَیْئاً مِمَّا ذَکَرْتَ .

وَ لَکِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَجْرَی الْمَاءَ الْمَالِحَ عَلَی أَرْضٍ مَلْعُونَةٍ سَبْعَةَ أَیَّامٍ وَ لَیَالِیهَا، ثُمَّ نَضَبَ الْمَاءُ عَنْهَا، ثُمَّ قَبَضَ قَبْضَةً وَ هِیَ طِینَةٌ مَلْعُونَةٌ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ (2) ، وَ هِی

ص:740


1- (1) العلل: - / «الله».
2- (2) الحجر (15):26.

دوستی ما را از هر حیوان و گیاهی گرفته، هر کدام پیمان را پذیرفتند شیرین و پاک اند، و آنچه نپذیرفتند شور و بدمزه اند».

[577] 16 - اسحاق قمی گوید: بر امام باقر علیه السلام وارد شدم و عرض کردم: مرا از مؤمن آگاه کن که زنا می کند؟ فرمود: «نه». عرض کردم: پس لواط می کند؟ فرمود: «نه». عرض کردم: مست کننده می خورد؟ فرمود: «نه». گفتم: پس گناه می کند؟ فرمود: «آری». عرض کردم: فدایت شوم، زنا و لواط نمی کند و مرتکب گناهان نمی شود، پس گناه آن چیست ؟ فرمود: «ای اسحاق! خداوند می فرماید: «آنان که از گناهان بزرگ و کارهای زشت جز لغزش های کوچک دوری می کنند - نجم: 32» مؤمن گاهی گناه کوچکی که نمی خواسته را انجام می دهد».

عرض کردم: فدایت شوم، مرا آگاه کن آیا کسی که با شما دشمنی می ورزد، با چیزی پاک و تطهیر می شود؟ حضرت فرمود: «خیر». عرض کردم: فدایت شوم، گاهی مؤمن یکتاپرستی را می بینم که اعتقادش همچون اعتقاد من است و خدا را با ولایت شما اطاعت می کند و بین من و او هیچ اختلافی نیست، ولی مست کننده می خورد و زنا و لواط می کند و برای [رفع] حاجتی که نزدش می روم با ترش رویی و چهرۀ در هم کشیده با او مواجه می شوم که در بر آوردن حاجتم سخت و کُند می باشد، و گاهی دشمن شما را می بینم که مخالف اعتقاد من است و او هم مرا می شناسد که مخالف اویم، ولی در مورد حاجتی نزدش می روم با این حال با رویِ باز و چهرۀ شاد او را می یابم که در [برآوردن] حاجتم شتابان است و شادمان که دوست می دارد حاجتم را برآورده کند، و بسیار نماز می خواند و روزۀ بسیار می گیرد و زیاد صدقه می دهد و زکات می پردازد و در امانتی که نزدش می گذارند [خیانت نکرده] و آن را رد می نماید. حضرت فرمود: «ای اسحاق! آیا نمی دانید که از کجا [و به چه سبب] گناه از شما سر می زند؟» عرض کردم: نه به خدا قسم فدایت شوم، مگر آنکه

ص:741

طِینَةُ خَبَالٍ ، وَ هِیَ طِینَةُ أَعْدَائِنَا، فَلَوْ أَنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ تَرَکَ طِینَتَهُمْ کَمَا أَخَذَهَا لَمْ تَرَوْهُمْ فِی خَلْقِ الْآدَمِیِّینَ ، وَ لَمْ یُقِرُّوا بِالشَّهَادَتَیْنِ ، وَ لَمْ یَصُومُوا، وَ لَمْ یُصَلُّوا، وَ لَمْ یُزَکُّوا، وَ لَمْ یَحُجُّوا الْبَیْتَ ، وَ لَمْ تَرَوْا أَحَداً مِنْهُمْ بِحُسْنِ الْخُلُقِ ، وَ لَکِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی جَمَعَ الطِّینَتَیْنِ - طِینَتَکُمْ وَ طِینَتَهُمْ - فَخَلَطَهُمَا وَ عَرَکَهُمَا عَرْکَ الْأَدِیمِ وَ مَزَجَهُمَا بِالْمَاءَیْنِ .

فَمَا رَأَیْتَ مِنْ أَخِیکَ الْمُؤْمِنِ مِنْ شَرِّ لَفْظٍ أَوْ زِنًا، أَوْ شَیْ ءٍ مِمَّا ذَکَرْتَ مِنْ شُرْبِ مُسْکِرٍ أَوْ غَیْرِهِ ، فَلَیْسَ مِنْ جَوْهَرِیَّتِهِ ، وَ لَا مِنْ إِیمَانِهِ ، إِنَّمَا هُوَ بِمَسْحَةِ النَّاصِبِ ، اجْتَرَحَ هَذِهِ السَّیِّئَاتِ الَّتِی ذَکَرْتَ ، وَ مَا رَأَیْتَ مِنَ النَّاصِبِ مِنْ حُسْنِ وَجْهٍ وَ حُسْنِ خُلُقٍ ، أَوْ صَوْمٍ ، أَوْ صَلَاةٍ ، أَوْ حَجِّ بَیْتٍ ، أَوْ صَدَقَةٍ ، أَوْ مَعْرُوفٍ ، فَلَیْسَ مِنْ جَوْهَرِیَّتِهِ إِنَّمَا تِلْکَ الْأَفَاعِیلُ مِنْ مَسْحَةِ الْإِیمَانِ ، اکْتَسَبَهَا وَ هُوَ اکْتِسَابُ مَسْحَةِ الْإِیمَانِ » قُلْتُ :

جُعِلْتُ فِدَاکَ فَإِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ فَمَهْ ؟ قَالَ لِی: «یَا إِسْحَاقُ لَا یَجْمَعُ اللهُ الْخَیْرَ وَ الشَّرَّ فِی مَوْضِعٍ وَاحِدٍ.

إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ نَزَعَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَسْحَةَ الْإِیمَانِ مِنْهُمْ فَرَدَّهَا إِلَی شِیعَتِنَا، وَ نَزَعَ مَسْحَةَ النَّاصِبِ بِجَمِیعِ مَا اکْتَسَبُوا مِنَ السَّیِّئَاتِ ، فَرَدَّهَا عَلَی أَعْدَائِنَا وَ عَادَ کُلُّ شَیْ ءٍ إِلَی عُنْصُرِهِ الْأَوَّلِ الَّذِی مِنْهُ ابْتَدَأَ، أَ مَا رَأَیْتَ الشَّمْسَ إِذَا هِیَ بَدَتْ ، أَ لَا تَرَی لَهَا شُعَاعاً زَاخِراً مُتَّصِلًا بِهَا أَوْ بَائِناً مِنْهَا».

قُلْتُ : جُعِلْتُ فِدَاکَ الشَّمْسُ إِذَا غَرَبَتْ بَدَا إِلَیْهَا الشُّعَاعُ کَمَا بَدَأَ مِنْهَا، وَ لَوْ کَانَ بَائِناً مِنْهَا لَمَا بَدَأَ إِلَیْهَا؟ قَالَ : «نَعَمْ یَا إِسْحَاقُ کُلُّ شَیْ ءٍ یَعُودُ إِلَی جَوْهَرِهِ الَّذِی مِنْهُ بَدَأَ»

ص:742

شما آگاهم نمایید. حضرت فرمود: «ای اسحاق! به راستی که خداوند در یگانگی یکتا بود، [آفرینش] اشیا را از هیچ آغاز کرد، پس آب شیرین را هفت شبانه روز بر زمین پاک و پاکیزه ای جاری نمود، سپس آب به زمین فروکش کرد و مشتی از بهترین و خالص ترین آن گِل - که آن، سرشت ما اهل بیت است - برداشت، آنگاه مشتی دیگر از زیر آن گِل - که آن، سرشت شیعیان ماست - برداشت، سپس ما را برای خودش برگزید و اگر گِل شیعیان ما را همچون گِل ما به حال خود می گذارد هرگز [احدی] از آن ها مرتکب زنا و سرقت و لواط و نوشیدن مست کننده ها و افعال زشتی که نام بردی، نمی شد.

ولیکن خداوند هفت شبانه روز آب شور را بر روی زمین نفرین شده ای [و ناپاکی] جاری فرمود، سپس آب به زمین فروکش کرد، و پس از آن مشتی از آن گِل را برداشت در حالی که گل نفرین شده «لجنی متعفّن و سیاه رنگ - حجر: 26» و همان زردابه بدن دوزخیان بود، که آن، گِل دشمنان ماست و اگر خداوند گِل دشمنان ما را به حال خود می گذارد هرگز آن ها را در میان انسان ها نمی دیدی و به [گفتن] شهادتین اقرار نمی کردند و روزه نگرفته و نماز نخوانده و زکات نداده و حجّ بیت اللَّه نمی رفتند، و هیچ گاه آن ها را خوش اخلاق نمی دیدی، ولی خداوند متعال طینت شما و آن ها را جمع نمود و با هم مخلوط کرد و به هم مالید همچون مالیدن پوست و سپس آن دو را با هم در آب به هم آمیخت.

پس هر آنچه از برادر مؤمن خود، از هر لفظ ناهنجار یا عمل زنا یا چیزهایی که یاد کردی از قبیل نوشیدن شراب یا غیر آن، می بینی، ناشی از جوهریت و یا از ایمان او نیست، بلکه به واسطۀ تماسی است که دشمن ما با گِل او پیدا کرده [لذا] این گناهانی که یاد کردی را مرتکب می شود. و هر آنچه از روی باز [و چهرۀ نیکو]، خوش اخلاقی، یا روزه، یا نماز، یا حج کعبه، یا صدقه، یا کار خوبی از دشمن ما سرمی زند

ص:743

قُلْتُ : جُعِلْتُ فِدَاکَ تُؤْخَذُ حَسَنَاتُهُمْ فَتُرَدُّ إِلَیْنَا، وَ تُؤْخَذُ سَیِّئَاتُنَا فَتُرَدُّ إِلَیْهِمْ ؟ قَالَ :

«إِی وَ اللهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ» قُلْتُ : جُعِلْتُ فِدَاکَ أَجِدُهَا فِی کِتَابِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ ؟

قَالَ : «نَعَمْ یَا إِسْحَاقُ » قُلْتُ : أَیُّ مَکَانٍ ، قَالَ لِی: «یَا إِسْحَاقُ مَا تَتْلُو هَذِهِ الْآیَةَ : فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِیماً (1) فَلَنْ یُبَدِّلَ اللهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ إِلَّا لَکُمْ وَ یُبَدِّلُ اللهُ لَکُمْ ».(2)

ذکر لی بعض النّاس اشکل علیه ما فی هذا الحدیث من قوله: «قبض قبضة، فقال: إلی الجنّة و لا ابالی، و قبض قبضة، و قال: إلی النار و لا ابالی».

و قال: کیف یجوز أن یخلق قوما للنار فی أصل الخلق، ثمّ یکلّفهم طاعته و ترک معصیته، و هل هذا إلّا ینافی العدل و هو منزّه عنه سبحانه.

اعلم أنّ کلام آل محمّد صلی الله علیه و آله و سلم لا یرد علیه اعتراض أبدا، و إنّما یقع لعدم فهم السامع لمقصدهم و ما عنوا به،

وَ قَدْ جَاءَ فِی حَدِیثِهِمْ علیهم السلام: إِنَّ الْأَرْوَاحَ خُلِقَتْ قَبْلَ الْأَبْدَانِ بِأَلْفَیْ عَامٍ ، وَ أَمَرَهَا سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی بِالْإِقْرَارِ لَهُ بِالرُّبُوبِیَّةِ ، وَ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم بِالنُّبُوَّةِ ، وَ لِعَلِیٍّ وَ لِأَهْلِ بَیْتِهِ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ بِالْإِمَامَةِ .(3)

فمنهم من أقرّ بقلبه و لسانه، و منهم من أقرّ بلسانه دون قلبه، و هو قوله سبحانه: وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ (4) ثمّ أمر الفریقین بدخول

ص:744


1- (1) الفرقان (25):70.
2- (2) علل الشرایع: 490/2، ح 1؛ البحار: 246/5، ح 36؛ تفسیر نور الثقلین: 35/4، ح 124؛ تفسیر کنز الدقائق: 505/12.
3- (3) مشابه آن در ح 476 گذشت.
4- (4) آل عمران (3):83.

از جوهریت او نیست و فقط آن کارها از تماسّ [گِل او] با ایمان است که کسب نموده است».

عرض کردم: فدایت شوم، وقتی قیامت به پا شود چه می شود؟ حضرت به من فرمود: «ای اسحاق! خداوند خوبی و بدی را در یک جا جمع نمی کند، هنگامی که روز قیامت شود خداوند آن ایمان که با گِل دشمنان ما تماس پیدا کرده را می گیرد و به شیعیان ما برمی گرداند و آنچه از دشمنان ما با [گِل] شیعیان تماس پیدا کرده با همۀ آنچه از گناهان کسب کرده را می گیرد و به دشمنان ما برمی گرداند و هر چیزی به عنصر اوّلی که از ابتدا بوده بر می گردد. [آیا] خورشید در هنگامی که آشکار می شود، را ندیده ای، مگر نمی بینی که شعاعش چون امتداد پیدا کرده و بالا می آید به آن [کرۀ خورشید] متّصل یا جدای از آن است ؟».

عرض کردم: فدایت شوم: خورشید وقتی غروب می کند شعاع به آن بر می گردد همان طوری که از آن [صادر و] خارج گشته بود و اگر شعاع از آن [کرۀ خورشید] جدا بود، هرگز به آن باز نمی گشت ؟ حضرت فرمود: «آری ای اسحاق، هر چیزی به جوهری که از آن است باز می گردد». عرض کردم: فدایت شوم، آیا خوبی های دشمنان شما را گرفته و به ما بر می گردانند و گناهان ما را گرفته و به آن ها بر می گردانند؟ فرمود: «آری، به خدایی که غیر از او معبودی نیست [چنین است]».

عرض کردم: فدایت شوم، در کتاب خدا این سخن را می یابم [و وجود دارد]؟ فرمود: «آری ای اسحاق». عرض کردم: در کجا؟ فرمود: «ای اسحاق! این آیه را نخوانده ای: «و خداوند بدی هایشان را به خوبی ها تبدیل می کند و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است - فرقان: 70» و خداوند فقط بدی های شما [شیعیان] را به خوبی ها تبدیل می کند».

کسی بر آنچه در [مشابه] این روایت(1) آمده اشکال گرفت، مانند این کلام امام:

ص:745


1- (1) احادیث: 439، 443 و 461 همین کتاب.

النار، فدخل من أقرّ بقلبه و لسانه، و قال الذی أقرّ بلسانه: یا ربّ خلقتنا لتحرقنا، فثبتت الطاعة و المعصیة للأرواح من ثمّ .

ثمّ إنّه سبحانه و تعالی لمّا أراد خلق الأجساد، خلق طینة طیّبة و أجری علیها الماء العذب الطیّب، و خلق من صفوها أجسام محمّد و آله الطاهرین صلوات الله علیه و علیهم أجمعین.

و خلق طینة خبیثة، و أجری علیها الماء المالح الخبیث، و مزج الطینتین بمقتضی حکمته و لطفه، و عرکهما عرک الأدیم، فأصاب کلّا منهما لطخ الاخری، فأسکن الأرواح المؤمنة أوّلا فی الطینة الطیّبة، فلم یضرّها ما أصابها من لطخ الاخری، إذ لیس اللطخ من سنخها و جوهرها، و أسکن الروح الکافرة فی الطینة الخبیثة، و لم ینفعها ما أصابت من لطخ الطینة الطیّبة، إذ لیس هو من سنخها و لا معدنها.

فأصاب المؤمن السیئات بسبب المزاج، و أصاب الناصب الحسنات للمزاج، و قد ورد أنّ حکمة المزاج اشتباه الصورتین، صورة المؤمن و صورة الناصب و لولاه لامتاز کلّ منهما، و فی ذلک تعب المؤمن و قصده بالأذی، و حتی تشتبه الأعمال فی الظاهر، حتی یعمل المؤمن فی دولة الظالمین و لا یمتاز، و هذا فی الأبدان خاصّة دون الأرواح.

فالقبضة المذکورة فی الحدیث کانت فی الأبدان التی هی قالب الأرواح المؤمنة و الکافرة، و هی تبع الأرواح فی الخلق و فی التکلیف و المعاد، فلیس فی الحدیث إشکال مع هذا.

و أمّا تبدیل سیّئات المؤمن بحسنات الناصب، و حمل الناصب سیّئات المؤمن، فقد جاء فی الکتاب العزیز و فسّره آل محمّد علیه و علیهم السلام بهذا، و هم أهل الذکر الذین یجب سؤالهم و الردّ إلیهم، وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ (1) و هم بغیر شکّ ، و یجب التسلیم لهم و الردّ إلیهم کما قال سبحانه: فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتّی یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً. (2)

ص:746


1- (1) آل عمران (3):7.
2- (2) النساء (4):65.

«مشتی [از گِل] را خداوند برگرفت و فرمود: به سوی بهشت روید و باکی هم ندارم و فرمود: به سوی دوزخ روید و باکی هم ندارم».

و گفت: چگونه جایز است که خداوند در اصل آفرینش گروهی را برای آتش بیافریند، آنگاه آن ها را مکلّف بر طاعت و ترک معصیت نماید، و آیا این جز منافات با عدالت نیست و خداوند هم منزّه از آن است.

بدان که بر کلام آل محمّد علیهم السلام هیچ گاه اعتراضی نیست، و این اعتراض به خاطر عدم درک شنونده از منظور ایشان است، و به تحقیق که در احادیث ایشان علیهم السلام آمده است که: «به راستی که روح ها [ی مردم] دو هزار سال پیش از بدن هایشان آفریده شد، و خداوند از آن ها برای اقرار کردن به ربوبیت خویش، و نبوّت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم، و امامت حضرت علی و اهل بیت ایشان علیهم السلام، پیمان گرفت.

پس برخی با قلب و زبان اقرار نمودند و برخی [تنها] با زبان بدون قلب، و این معناست آیۀ: «هر که در آسمان ها و زمین است خواه ناخواه اسلام آورده [و تسلیم اوست] و همه به سوی او بازگردانده می شوند - آل عمران: 83»، آنگاه خداوند دو گروه را فرمان به داخل شدن در آتش داد، پس کسانی که با قلب و زبانشان اقرار کردند، داخل شدند و کسانی که با زبانشان گفتند: پروردگارا! ما را آفریدی تا بسوزانی [داخل نشدند] و فرمانبری و معصیت، از همین جا برای ارواح ثابت شد.

آنگاه خداوند هنگامی که اراده نمود، بدن ها را آفرید، و خاکی پاک آفرید و بر آن آبی شیرین و پاک جاری نمود و از بهترین آن جسم های محمّد و آل محمّد علیهم السلام را آفرید. و خاکی ناپاک آفرید و بر آن آبی تلخ و ناپاک جاری نمود، و دو خاک [پاک و ناپاک] را به مقتضای حکمت و لطفش با هم مخلوط نمود، و همچون مالیدن پوست، مالید که هر کدام از آن دو خاک

ص:747

وَ قَدْ جَاءَ فِی الْحَدِیثِ : إِنَّمَا الْکُفْرُ أَنْ یُحَدَّثَ أَحَدُکُمْ بِالْحَدِیثِ فَلَمْ یَقْبَلْهُ فَیُنْکِرُهُ ، وَ یَقُولُ : مَا کَانَ هَذَا.(1)

وَ قَدْ جَاءَ عَنْهُمْ علیهم السلام: «حَدِیثُنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ ».(2)

فالملک الغیر المقرّب لا یحتمله، و النبی الغیر المرسل لا یحتمله، و المؤمن الغیر الممتحن لا یحتمله، ألا تری أنّ موسی علیه السلام حیث رأی من الخضر علیه السلام ما لا یعرفه، أنکره و لم یطق حمله حتی فسّره له، و هو بمکانه من الله و قربه منه.

وَ فِی الْحَدِیثِ : «نَجَا الْمُسَلِّمُونَ وَ هَلَکَ الْمُتَکَلِّمُونَ »(3) وَ «الْبَلَاءُ مُوَکَّلٌ بِالْمَنْطِقِ ».(4)

[578] 17 - وَ مِنْ کِتَابِ أَمَالِی الشَّیْخِ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الطُّوسِیِّ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ عَنْ أَبِی الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللهِ بْنِ الْمُطَّلِبِ الشَّیْبَانِیِّ رَضِیَ اللهُ عَنْهُ بِإِسْنَادِهِ إِلَی أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ ، قَالَ : حَجَّ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ فِی إِمْرَتِهِ ، فَلَمَّا افْتَتَحَ الطَّوَافَ حَاذَی الْحَجَرَ الْأَسْوَدَ، وَ مَرَّ فَاسْتَلَمَهُ ثُمَّ قَبَّلَهُ ، وَ قَالَ : أُقَبِّلُکَ وَ إِنِّی لَأَعْلَمُ أَنَّکَ حَجَرٌ لَا تَضُرُّ وَ لَا تَنْفَعُ ، وَ لَکِنْ کَانَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم بِکَ حَفِیّاً، وَ لَوْ لَا أَنِّی رَأَیْتُهُ یُقَبِّلُکَ مَا قَبَّلْتُکَ .

قَالَ : وَ کَانَ فِی الْقَوْمِ الْحَجِیجِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَقَالَ : «بَلَی وَ اللهِ إِنَّهُ لَیَضُرُّ وَ یَنْفَعُ » قَالَ : وَ بِمَ قُلْتَ ذَلِکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ ؟ قَالَ : «بِکِتَابِ اللهِ تَعَالَی» قَالَ : أَشْهَدُ أَنَّکَ لَذُو عِلْمٍ

ص:748


1- (1) ح 312 همین کتاب. و: «إنّما الهالک» است.
2- (2) همان مصادر ح 372.
3- (3) الإیقاظ من الهجعة: 14؛ هدآیة الأمة شیخ حرّ: 9/1، ح 17.
4- (4) جامع الأخبار: 93؛ مشکاة الأنوار: 174؛ البحار: 286/68.

خاصیت دیگری را گرفت، پس ارواح مؤمنان را نخشت در گِل پاک جای داد به گونه ای که از خصوصیات آن گِل دیگر ناپاک هیچ ضرری به آن نزد، چون خصوصیات آن [گِل ناپاک] از سنخ و جوهر او نیست، و روح کافران را در گِل ناپاک جای داد و از خصوصیات آن گِل پاک هیچ نفعی به آن نرسید، زیرا او از سنخ آن [گِل پاک] و نه از منبع [و معدن] آن نیست.

پس مؤمن به خاطر آن مخلوط بودن گِلش، گناهانی را انجام می دهد و دشمن ائمّه علیهم السلام نیز به سبب آن مخلوط بودن گِلش، خوبی هایی را انجام می دهد، و [اینچنین] وارد شده که حکمت مخلوط نمودن دو گِل، مشتبه شدن دو صورت است، صورت مؤمن و صورت دشمن اهل بیت علیهم السلام، و اگر این گونه نبود هیچ کدام از آن دو امتیازی نداشت و [حکمت دیگر این است که] در آن، سختی کشیدن و اذیت شدن مؤمن است، و حتّی مشتبه شدن کارهایی در ظاهر با آن دشمن ائمّه، تا این که مؤمن در دولت ستمکاران کار کند و [مؤمن بودنش] مشخص نشود، و این معنا فقط [مربوط به] بدن ها است نه در ارواح.

و مشتی از گِل که در روایت ذکر شد، این مربوط به بدن ها است که قالب ارواح مؤمنان و کافران بوده و به تبع آفرینش ارواح و تکلیف و قیامت است، و با این بیان اشکالی در حدیث نیست.

امّا این که گناهان مومن با خوبی های دشمن اهل بیت علیهم السلام عوض شده و دشمن ائمّه گناهان مؤمن را به دوش می کشد، آن در قرآن آمده و آل محمّد علیهم السلام آن را به این تفسیر نموده اند، و اهل بیت علیهم السلام آگاهانی اند که پرسش و رد مسائل به آن ها واجب است، «در حالی که تفسیر آن ها را، جز خدا و راسخان در علم، نمی دانند - آل عمران: 7» و بدون تردید ایشان همان راسخون در علمند، و تسلیم برای ایشان و رد [مسائل] به سوی آن ها واجب است، همان گونه که خداوند می فرماید: «به پروردگارت سوگند که آن ها مؤمن نخواهند بود، مگر

ص:749

بِکِتَابِ اللهِ تَعَالَی، وَ أَیْنَ ذَلِکَ مِنْ کِتَابِ اللهِ ؟ قَالَ : «حَیْثُ أَنْزَلَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ : وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا .

وَ أُخْبِرُکَ أَنَّ اللهَ تَعَالَی لَمَّا خَلَقَ آدَمَ علیه السلام مَسَحَ ظَهْرَهُ ، فَأَخْرَجَ ذُرِّیَّتَهُ مِنْ صُلْبِهِ نَسَماً فِی هَیْئَةِ الذَّرِّ، فَأَلْزَمَهُمُ الْعَقْلَ ، وَ قَرَّرَهُمْ أَنَّهُ الرَّبُّ وَ أَنَّهُمُ الْعَبِیدُ، فَأَقَرُّوا لَهُ بِالْعُبُودِیَّةِ ، وَ شَهِدُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ بِالْعُبُودِیَّةِ ، وَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَعْلَمُ أَنَّهُمْ فِی ذَلِکَ فِی مَنَازِلَ مُخْتَلِفَةٍ ، وَ کَتَبَ أَسْمَاءَ عَبِیدِهِ فِی رَقٍّ ، وَ کَانَ لِهَذَا الْحَجَرِ یَوْمَئِذٍ عَیْنَانِ وَ لِسَانٌ وَ شَفَتَانِ ، فَقَالَ لَهُ : افْتَحْ فَاکَ ، فَفَتَحَ فَاهُ ، فَأَلْقَمَهُ ذَلِکَ الرَّقَّ ، ثُمَّ قَالَ لَهُ : اشْهَدْ لِمَنْ وَافَاکَ بِالْمُوَافَاةِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ .

فَلَمَّا أُهْبِطَ آدَمُ علیه السلام أُهْبِطَ الْحَجَرُ مَعَهُ ، فَجُعِلَ فِی مِثْلِ مَوْضِعِهِ مِنْ هَذَا الرُّکْنِ ، وَ کَانَتِ الْمَلَائِکَةُ تَحُجُّ هَذَا الْبَیْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَخْلُقَ اللهُ آدَمَ علیه السلام، ثُمَّ حَجَّهُ آدَمُ علیه السلام، ثُمَّ حَجَّهُ نُوحٌ علیه السلام مِنْ بَعْدِهِ ، ثُمَّ انْهَدَمَ الْبَیْتُ وَ دُرِسَتْ قَوَاعِدُهُ ، فَاسْتُودِعَ الْحَجَرُ مِنْ أَبِی قُبَیْسٍ .

فَلَمَّا أَعَادَ إِبْرَاهِیمُ وَ إِسْمَاعِیلُ علیهما السلام بِنَاءَ الْبَیْتِ وَ بِنَاءَ قَوَاعِدِهِ ، اسْتَخْرَجَا الْحَجَرَ مِنْ أَبِی قُبَیْسٍ بِوَحْیٍ مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ ، فَجَعَلَاهُ بِحَیْثُ هُوَ الْیَوْمَ مِنْ هَذَا الرُّکْنِ ، فَهُوَ مِنْ حِجَارَةِ الْجَنَّةِ ، وَ کَانَ لَمَّا أُنْزِلَ فِی مِثْلِ لَوْنِ الدُّرِّ وَ بَیَاضِهِ ، وَ صَفَاءِ الْیَاقُوتِ وَ ضِیَائِهِ ، فَسَوَّدَتْهُ أَیْدِی الْکُفَّارِ، وَ مَنْ کَانَ یَلْتَمِسُهُ مِنْ أَهْلِ الشِّرْکِ سِوَاهُمْ » قَالَ فَقَالَ عُمَرُ: لَا عِشْتُ فِی أُمَّةٍ لَسْتَ فِیهَا یَا أَبَا الْحَسَنِ .(1)

ص:750


1- (1) الأمالی الطوسی: 476، ح 10؛ و تفسیر العیاشی: 38/2، ح 105؛ تفسیر البرهان: 610/2، ح 17.

اینکه در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند وسپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند و کاملاً تسلیم باشند - نساء: 65».

و در روایت آمده که: همانا کافر [کسی است] که حدیثی را برایش بازگو کنند، و او قبول نکرده و انکار نماید و بگوید این چنین نیست.

و در روایت دیگر آمده: «حدیث ما بسی دشوار و سنگین است، و آن را جز فرشته مقرّب، یا پیامبر مرسل، یا بنده ای که خداوند دلش را با ایمان آزموده، تاب تحمّل ندارد».

پس فرشتۀ غیر مقرّب و پیامبر غیر مرسل و مؤمنی که آزموده نشده، نمی تواند تحمّل نماید، نمی بینی که موسی علیه السلام هنگامی که از خضر علیه السلام آنچه را نمی شناخت، دید و آن را انکار نمود و طاقت تحمّلش را نداشت تا این که برایش تفسیر نمود و آن [تحمّل خضر] به خاطر به قرب وی به خداوند بود.

در روایت است که: «تسلیم شوندگان نجات یافتند و آن ها که به سخنان بی جا بپردازند هلاک گردند» و «بلا وکیل گفتار است [رسیدن بلا به زبان است]».

[578] 17 - ابوسعید خُدری گوید: عمر بن خطّاب در زمان حکومتش حج انجام داد و چون طواف را شروع کرد و روبه روی حجر الأسود [آمد] و عبور کرد و حَجَر را دست کشید و بوسید و گفت: تو را می بوسم ولیکن می دانم که تو سنگی بیش نیستی که سود و زیانی نداری ولیکن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تو را بزرگ می داشت و اگر نبود که ببینم تو را می بوسید، [هرگز] تو را نمی بوسیدم.

ابوسعید گوید: و در میان حاجیان، علی بن ابی طالب علیه السلام بود و فرمود: «چرا، به خدا قسم که این سنگ حتماً سود و زیان می رساند». عمر گفت: ای اباالحسن به چه علّت چنین گفتی ؟ فرمود: «به کتاب خدا». گفت: گواهی می دهم که تو حتماً صاحب دانش به کتاب خدایی، آن از کجای قرآن است ؟ حضرت فرمود: «هنگامی که خداوند این آیه را نازل فرمود: «و (یاد کن) هنگامی را که پروردگارت از فرزندان آدم، از پُشت

ص:751

[579] 18 - مِنْ تَفْسِیرِ الْقُرْآنِ الْعَزِیزِ تَأْلِیفِ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ : وَ أَمَّا قَوْلُهُ : وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی فَإِنَّهُ قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: «إِنَّ اللهَ أَخَذَ الْمِیثَاقَ عَلَی النَّاسِ للهِ بِالرُّبُوبِیَّةِ ، وَ لِرَسُولِهِ صلی الله علیه و آله و سلم بِالنُّبُوَّةِ ، وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ علیهم السلام بِالْإِمَامَةِ .

ثُمَّ قَالَ : أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ وَ مُحَمَّدٌ نَبِیَّکُمْ وَ عَلِیٌّ إِمَامَکُمْ وَ الْأَئِمَّةُ الْهَادُونَ أَوْلِیَاءَکُمْ ؟

فَقَالُوا: بَلی - مِنْهُمْ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ ، وَ مِنْهُمْ تَصْدِیقٌ بِالْقَلْبِ - فَقَالَ اللهُ جَلَّ وَ عَزَّ لَهُمْ : أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنّا کُنّا عَنْ هذا غافِلِینَ (1)».(2)

فَأَصَابَهُمْ فِی الذَّرِّ مِنَ الْحَسَدِ مَا أَصَابَهُمْ فِی الدُّنْیَا، وَ مَنْ لَمْ یُصَدِّقْ فِی الذَّرِّ وَ بِرَسُولِهِ وَ بِالْأَئِمَّةِ فِی قَلْبِهِ ، وَ إِنَّمَا أَقَرَّ بِلِسَانِهِ أَنَّهُ لَمْ یُؤْمِنْ فِی الدُّنْیَا بِاللهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ بِالْأَئِمَّةِ فِی قَلْبِهِ .

وَ الدَّلِیلُ عَلَی تَکْذِیبِهِمْ فِی الذَّرِّ قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِنَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله و سلم: فَما کانُوا لِیُؤْمِنُوا بِما کَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ (3) إِلَّا أَنَّ الْحُجَّةَ کَانَتْ أَعْظَمَ عَلَیْهِمْ فِی الذَّرِّ، لِأَنَّ الْأَمْرَ مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ کَانَ مُشَافَهَةً .

[580] 19 - وَ مِنْهُ : وَ أَمَّا قَوْلُهُ : وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی وَ عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ مِیثاقاً غَلِیظاً .(4)

ص:752


1- (1) الأعراف (7):172.
2- (2) تفسیر القمی: 247/1؛ البحار: 236/5، ح 12؛ تفسیر البرهان: 608/2، ح 11.
3- (3) یونس (10):74.
4- (4) الأحزاب (33):7.

(و صُلب) شان، نسل آنان را برگرفت و آنان را بر خودشان گواه ساخت (و فرمود:) آیا پروردگار شما نیستم ؟ گفتند: آری، گواهی می دهیم - اعراف: 172».

و به تو خبر می دهم که خداوند متعال چون آدم علیه السلام را آفرید، پشت او را مسح کرد و از صُلب او ذریه اش را در عالم ذر به صورت انسان خارج نمود، و عقل را ملزم آن ها ساخت و اقرارشان ساخت که او پروردگار است و آن ها بنده او هستند و همه به بندگی برای او، و گواه بر خودشان به بنده بودن اقرار کردند، و خداوند می داند که آن ها در آنجا در منازل مختلفی بودند و اسامی بندگانش را بر پوستی نوشت و این سنگ در آن روز، دو چشم و یک زبان داشت. به وی گفت: دهانت را بگشا. دهانش را گشود و خداوند، آن پوست را در دهانش گذاشت و فرمود: در روز قیامت، بر حجّ آنان که حج می گزارند، گواهی ده

و آنگاه که حضرت آدم علیه السلام به زمین آورده شد همراه با او نیز حجر الأسود نیز آورده شد و در مانند جایگاهش در این رکن قرار داده شد و فرشتگان از قبل از این که خداوند حضرت آدم علیه السلام را بیافریند، حجّ این خانه را به جا می آوردند، آنگاه آدم علیه السلام حج انجام داد، و بعد از آن نوح علیه السلام و سپس این خانه خراب شد و اثرش از بیخ و بن از بین رفت و حجر الأسود به [کوه] ابوقبیس به ودیعه گذاشته شد.

و هنگامی که حضرت ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام ساختن این خانه و پایه های آن را دوباره شروع نمودند، بوسیلۀ وحی الهی حجر الأسود را از کوه ابوقبیس خارج نمودند و در جایی که امروز از این رکن است، قرار دادند و آن از سنگ های بهشت است و هنگامی که نازل شد [و به زمین فرستاده شده] رنگش مانند دُرّ سفید و مانند یاقوت نور داشت و دست کفّار و کسانی غیر از کفّار مانند مشرکین [که بر آن کشیده شد] آن را سیاه نمود». ابوسعید خُدری گوید: عمر گفت: در بین مردمی زندگی نکنم که تو ای ابو الحسن در بین آنان نباشی.

ص:753

فَإِنَّهُ رُوِیَ «أَنَّ هَذِهِ الْوَاوَ زَائِدَةٌ فِی قَوْلِهِ : وَ مِنْکَ وَ إِنَّمَا هُوَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ ، لِأَنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَوَّلَ مَا أَخَذَ الْمِیثَاقَ أَخَذَ لِنَفْسِهِ عَلَی جَمِیعِ الْخَلْقِ أَنَّهُ رَبُّهُمْ وَ خَالِقُهُمْ ».(1)

فَرُوِیَ عَنِ الْعَالِمِ علیه السلام(2): أَنَّهُ قَالَ : لَمَّا قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الذَّرِّ لِبَنِی آدَمَ : أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ أَوَّلُ مَنْ أَجَابَهُ وَ سَبَقَ إِلَی بَلَی رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ هُوَ قَوْلُهُ : وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثاقَهُمْ وَ مِنْکَ فَقَدَّمَهُ کَمَا سَبَقَ إِلَی الْإِقْرَارِ، ثُمَّ قَدَّمَ مَنْ سَبَقَ بَعْدَهُ ، فَقَالَ : وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی وَ عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ مِیثاقاً غَلِیظاً فَقَدَّمَ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله و سلم لِأَنَّهُ أَفْضَلُ هَؤُلَاءِ الْخَمْسَةِ - أُولُوا الْعَزْمِ - وَ ذَلِکَ رَدٌّ عَلَی مَنْ لَمْ یُفَضِّلِ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله و سلم عَلَی الْأَنْبِیَاءِ، ثُمَّ قَدَّمَ بَعْدَهُ هَؤُلَاءِ الْأَرْبَعَةَ عَلَی الْأَنْبِیَاءِ، فَهُمْ أَفْضَلُ الْأَنْبِیَاءِ لِأَنَّهُ ذَکَرَ الْأَنْبِیَاءَ کُلَّهُمْ أَنَّهُ أَخَذَ عَلَیْهِمُ الْمِیثَاقَ فِی قَوْلِهِ : وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثاقَهُمْ ثُمَّ أَبْرَزَ أَفْضَلَهُمْ بِالْأَسَامِی فَقَالَ : مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی وَ عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ فَلَمَّا أَبْرَزَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ عَلِمْنَا أَنَّهُمْ أَفْضَلُ الْأَنْبِیَاءِ.

وَ مِثْلُ قَوْلِهِ فِی الْمَلَائِکَةِ : مَنْ کانَ عَدُوًّا لِلّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِیلَ وَ مِیکالَ فَإِنَّ اللّهَ عَدُوٌّ لِلْکافِرِینَ (3) ، فَجِبْرِیلُ وَ مِیکَائِیلُ هُمْ مِنَ الْمَلَائِکَةِ وَ هُمْ أَفْضَلُ مِنَ الْمَلَائِکَةِ کُلِّهِمْ لِأَنَّهُ سَمَّاهُمَا.

ص:754


1- (1) تفسیر القمی: 176/2؛ تفسیر البرهان: 418/4، ح 2.
2- (2) مصدری برای این کلام از امام کاظم علیه السلام یافت نشد و مانند آن از امام صادق علیه السلام نقل شده است. (ر. ک: تفسیر القمی: 246/1؛ البحار: 236/5، ح 12؛ تفسیر البرهان: 418/4)
3- (3) البقره (2):98.

[579] 18 - علی بن ابراهیم در تفسیرش گوید: و امّا آیۀ «و (یاد کن) هنگامی را که پروردگارت ازفرزندان آدم، از پُشت شان نسل آنان را برگرفت وآنان را بر خودشان گواه ساخت (و فرمود:) آیا پروردگار شما نیستم ؟ گفتند: آری، گواهی می دهیم - اعراف: 172» امام صادق علیه السلام فرمود: «به راستی که خداوند از مردم برای ربوبیت خودش و برای نبوّت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و امامت امیرالمؤمنین و ائمّه علیهم السلام پیمان گرفت.

آنگاه فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم و محمّد صلی الله علیه و آله و سلم، پیامبر شما و علی علیه السلام، امامِ شما، و امام های راهنما، ائمّۀ شما؟ گفتند: آری، و برخی با زبان و برخی با تصدیق قلبی اقرار کردند، پس خداوند فرمود: «(این گواهی را گرفت،) تا مبادا روز رستاخیز بگویید: «به راستی که ما از این (مطلب)، غافل بودیم - اعراف: 172».

و حسادت در دنیا نسبت به اهل بیت علیهم السلام از عالم ذر است و در آنجا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ائمّه علیهم السلام را در قلب [خود] تصدیق نکردند و فقط اقرار زبانی نمودند [لذا] در دنیا به خدا و پیامبر و ائمّه ایمان قلبی نیاوردند.

و دلیل بر تکذیب اهل بیت علیهم السلام در عالم ذر این آیه است که خداوند به پیامبر می فرماید: «آن ها به چیزی که پیش از آن تکذیب کرده بودند، ایمان نیاوردند - یونس: 74». مگر آن که حجّت بر آن ها در عالم ذر بزرگ تر بوده، زیرا فرمان از طرف خداوند و رو در رو بوده است».

[580] 19 - و همو در ذیل آیۀ: «و [یاد کن] هنگامی را که از پیامبران پیمان گرفتیم و از تو و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی بن مریم و از [همۀ] آنان پیمانی استوار گرفتیم - احزاب: 7» گوید: روایت شده که واو در وَ مِنْکَ زائد است و آن مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ است، چون خداوند نخستین پیمانی که از تمام بندگان گرفت برای خودش بود که پروردگار و آفرینندۀ آن ها است.

و از امام کاظم علیه السلام روایت شده که حضرت فرمود: «هنگامی که خداوند در عالم ذر به فرزندان آدم فرمود: «آیا من پروردگار شما نیستم ؟» نخستین کسی که پاسخ داد و

ص:755

وَ مِثْلُهُ فِی الذُّنُوبِ فِی قَوْلِهِ : إِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ ثُمَّ سَمَّی بَعْضَهَا، فَقَالَ : وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ أَنْ تُشْرِکُوا بِاللّهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَی اللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ .(1)

فَهَذِهِ الْأُمُورُ هِیَ مِنَ الْفَوَاحِشِ دَاخِلَةٌ فِی جُمْلَتِهَا وَ لَکِنَّهَا أَعْظَمُ الْفَوَاحِشِ لِأَنَّهُ تَعَالَی ذَکَرَهَا بِأَسْمَائِهَا، وَ الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ .

به آری گفتن [از دیگران] سبقت گرفت، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود و این است معنی آیۀ: «و [یاد کن] هنگامی را که از پیامبران پیمان گرفتیم و [همچنین] از تو» پس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را [در این آیه] مقدّم داشت همان گونه که به اقرار کردن سبقت گرفت، سپس کسانی که بعد از ایشان سبقت گرفتند را مقدّم داشت و فرمود: «و از نوح و ابراهیم و موسی و عیسی بن مریم و از [همۀ] آنان پیمانی استوار گرفتیم» و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را مقدّم داشت چون برترین از این پنج تن - [یعنی پیامبران] اولوالعزم و صاحبان شریعت - است و این ردّی بر کسانی که پیامبر را بر پیامبران دیگر برتر نمی دانند، و آنگاه بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، آن چهار پیامبر [نوح، ابراهیم، موسی و عیسی علیهم السلام] را مقدّم داشت و ایشان برترین پیامبرانند برای این که خداوند همۀ پیامبرانی که از آن ها پیمان گرفت را ذکر فرمود که: «و [یاد کن] هنگامی را که از پیامبران پیمان گرفتیم» آنگاه برترین آن ها را با نام ابراز نمود و فرمود: «و از نوح و ابراهیم و موسی و عیسی بن مریم» و چون ایشان را به نام هایشان ابراز نمود، دانستیم که ایشان برترین پیامبران هستند.

و مانندش در مورد ملائکه فرمود: «و هر که دشمن خدا و فرشتگانش و فرستادگان او و جبرئیل و میکائیل باشد (کافر است) و در واقع خدا دشمن کافران

ص:756


1- (1) الأعراف (7):33.

است - بقره: 98» پس جبرئیل و میکائیل از فرشتگانند و برتر از همۀ فرشتگان هستند، برای این که خداوند نام آن دو را برد.

و مانندش در مورد گناهان فرمود: «پروردگار من تنها کارهای زشت را، چه آشکار و چه پنهان، حرام کرده - اعراف: 33»، آنگاه بعضی از گناهان را نام برد و فرمود: «و گناه و ستم به ناحق را و اینکه چیزی را که خداوند دلیلی برای آن نازل نکرده، شریک او قرار دهید و به خدا مطلبی نسبت دهید که نمی دانید».

و این امور همه داخل در کارهای زشت است، ولیکن بزرگ ترین کارهای زشت است، چون خداوند به اسم ذکر فرمود».

والحمدلله ربّ العالمین.

تمام شد در خجسته روز عید مبعث حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم

علیرضا زکی زاده رنانی، قم مقدّسه - 1391 شمسی

ص:757

ص:758

کتابنامه

- قرآن کریم

1. الإحتجاج، طبرسی، ابو منصور احمد بن علی، دو جلد، نشر مرتضی، مشهد مقدس، 1403 ق.

2. -، ترجمه بهراد جعفری، 2 جلد، نشر اسلامیه تهران، چاپ اوّل 1381 ش.

3. الإختصاص، شیخ مفید، تصحیح علی اکبر غفاری، نشر جامعه مدرسین قم، بی تا.

4. اختیار معرفة الرجال المعروف برجال الکشّی، شیخ طوسی، أبی جعفر محمد بن الحسن الطوسی، دو مجلد، نشر مؤسسة آل البیت علیهم السلام، 1404 ق.

5. إثبات الوصیة للإمام علی بن أبی طالب علیه السلام، مسعودی، علی بن حسین (م 346 ق)، انتشارات انصاریان قم، چ 3، 1384 ش.

6. إرشاد القلوب، دیلمی، حسن بن ابی الحسن، انتشارات اسوه، 1417 ق.

7. الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، شیخ مفید، دو جلد، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، نشر دار المفید، بی تا.

8. -، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، 2 جلد، نشر اسلامیه تهران، چاپ دوّم، بی تا.

9. أسد الغابة فی معرفة الصحابة، عز الدین بن الأثیر، أبو الحسن علی بن محمد الجزری (م 630)، بیروت، دار الفکر، 1409 ق.

ص:759

10. إستقصاء الإعتبار فی شرح الإستبصار، محمّد بن حسن بن شهید ثانی (م 1030 ق)، 7 جلد، مؤسسه آل البیت علیهم السلام قم، چ 1، 1419 ق.

11. الإصابة فی تمیز الصحابة، العسقلانی، علی بن احمد بن حجر (م 852 ق)، تحقیق شیخ عادل احمد عبدالموجود و علی محمّد معوّض، دار الکتب العلمیة بیروت، چ 1، 1415 ق.

12. الأصول الأصلیة، الفیض القاشانی، محمّد محسن، سازمان چاپ دانشگاه، 1390 ق.

13. الأصول الستة عشر، نخبة من الرواة، دار الشبستری للمطبوعات قم، الطبعة الثانیة 1405 ق.

14. الإعتقادات، شیخ صدوق (م 386 ق)، نشر المؤتمر العالمی للشیخ المفید، چ 2، 1414.

15. أعلام الدین فی صفات المؤمنین، دیلمی، حسن بن محمّد (م 841 ق)، مؤسسة آل البیت علیهم السلام قم، چ 1، 1408 ق.

16. إعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، فضل بن حسن، 2 مجلد، تحقیق و نشر مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث قم، طالبعة الاولی 1417 ق.

17. أعیان الشیعة، أمین، سید محسن، 11 جلد، نشر دار التعارف للمطبوعات بیروت، 1406 ق.

18. إقبال الأعمال، طاوس، سید علی بن موسی، یک جلد، دار الکتب الإسلامیة تهران، 1367 ش.

19. إلزام الناصب فی إثبات الحجّة الغائب عجل الله تعالی فرجه الشریف، یزدی حایری، علی، تصحیح علی عاشور، مؤسسة الأعلمی بیروت، چ 1، 1422 ق.

20. الأمالی، شیخ صدوق، محمّد بن علی بن بابویه، انتشارات کتابخانه اسلامیه، 1362.

21. -، شیخ طوسی، أبی جعفر محمد بن الحسن الطوسی، انتشارات دارالثقافة قم، 1414 ق.

22. -، شیخ مفید، انتشارات کنگره جهانی شیخ مفید قم، 1413 ق.

ص:760

23. -، ترجمه حسین استاد ولی، نشر آستان قدس رضوی مشهد، چاپ اوّل 1364 ش.

24. الإمامة والتبصرة من الحیرة، ابن بابویه القمی، تحقیق و نشر مدرسة الإمام المهدی علیه السلام بقم المقدّسة، بی تا.

25. الإیقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعة، شیخ حرّ عاملی عاملی، محمّد بن حسن (م 1104 ق)، تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی و احمد جنّتی، ترجمه احمد جنّتی، نشر نوید تهران، چ 1، 1362 ش.

26. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، مجلسی دوّم، مولی محمد باقر بن مولی محمد تقی، 110 جلد، مؤسسة الوفاء بیروت، 1404 ق.

27. بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد علیهم السلام، الصفّار القمی، محمّد بن الحسن، تصحیح حاج محسن کوچه باغی، کتابخانه مرعشی قم، 1404.

28. - فی علوم آل محمّد علیهم السلام، الصفّار القمی، محمّد بن الحسن، ترجمه علیرضا زکی زاده رنانی، 2 جلد، نشر وثوق قم، چاپ ششم 1391 ش.

29. البلد الأمین و الدرع الحصین، کفعمی عاملی، إبراهیم بن علی (م 905 ق)، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات بیروت، چ 1، 1418 ق.

30. بهجة النظر فی إثبات الوصآیة و الإمامة للأئمّة الإثنی عشر، بحرانی، سید هاشم بن سلیمان (م 1108 ق)، صحیح عبدالرحیم مبارک، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی مشهد، چ 2، 1427 ق.

31. پژوهشی قرآنی و روایی درباره ی معراج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، زکی زاده رنانی، علیرضا، نشر زائر آستانه مقدسه قم، چاپ چهارم 1391 ش.

32. تایخ قرآن، معرفت، محمّد هادی، انتشارات سمت تهران، چ 5، 1382 ش.

33. تأویل الآیات الظاهرة، حسینی استرآبادی سید شرف الدین، یک جلد، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1409 ق.

ص:761

34. تحفّ العقول، حرّانی، حسن بن شعبه، یک جلد، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1404.

35. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، مصطفوی، حسن، 14 جلد، نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تهران، چ 1، 1368 ش.

36. تصحیح إعتقادات الإمامیة، شیخ مفید، 1 جلد، تحقیق حسین درگاهی، نشر کنگره شیخ مفید قم، چاپ دوّم 1414 ق.

37. تفسیر اثنا عشری، حسینی شاه عبدالعظیمی، حسین بن احمد، انتشارات میقات تهران، 1363 ش.

38. تفسیر البرهان، حسینی بحرانی، سید هاشم، بنیاد بعثت، تهران، چاپ اول 1415 ق.

39. تفسیر الصافی، فیض کاشانی، ملا محسن، مشهد، انتشارات دارالمرتضی، چاپ اول، بی تا.

40. تفسیر العیاشی، عیاشی، محمد بن مسعود، 2 جلد، چاپخانه علمیه تهران، بی تا.

41. تفسیر المیزان، طباطبایی، سید محمّد حسین، نشر بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی، چاپ پنجم 1376 ش.

42. تفسیر فرات، فرات بن ابراهیم کوفی، یک جلد، مؤسسه چاپ و نشر، 1410 ق.

43. تفسیر قمی، قمی، علی بن ابراهیم بن هاشم، 2 جلد، مؤسسه دارالکتاب قم، 1404.

44. تفسیر کنز الدقائق، مشهدی قمی، میرزا محمد، 2 مجلد، تحقیق: آقا مجتبی عراقی، مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، الطبعة الاولی 1407 ق.

45. تفسیر نور الثقلین، العروسی الحویزی، الشیخ عبد علی بن جمعه، مؤسسه اسماعیلیان قم الطبعة الرابعة، 1412.

46. التمحیص، ابن همام اسکافی، محمّد بن همام بن سهیل (م 336 ق)، مدرسة الإمام المهدی علیه السلام قم، چ 1، 1404 ق.

47. تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورّام، ورّام بن ابی فراس، مسعود

ص:762

بن عیسی (م 605 ق)، نشر مکتبه فقیه قم، چ 1، 1410 ق.

48. تنبیه الغافلین عن فضائل الطالبین، ابن کرامة، شرف الاسلام (494 ق)، تحقیق السید تحسین آل شبیب، 1 مجلد، نشر الغدیر للدراسات الإسلامیة، الطبعة الاولی 1420 ق.

49. التوحید، شیخ صدوق، محمّد بن علی بن بابویه، تصحیح: السید هاشم الحسینی الطهرانی، منشورات جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة بقم المقدسة، بی تا.

50. توضیح المسائل امام همراه با فتاوای فقهای بزرگ، بنی هاشمی خمینی، سید محمّد حسین، 2 جلد، دفتر انتشارات اسلامی قم، چ 8، 1424 ش.

51. تهذیب الأحکام فی شرح المقنعة، شیخ طوسی، أبی جعفر محمد بن الحسن الطوسی، 10 مجلد، تحقیق السید حسن الموسوی الخرسان، نشر دار الکتب الاسلامیة، الطبعة الثانیة 1414 ق.

52. تهذیب المقال فی تنقیح کتاب الرجال، موحد الأبطحی، سید محمّد علی، 5 مجلد، نشر ابن المؤلف، مکتبة سید الشهداء علیه السلام بقم، الطبعة الاولی 1412 ق.

53. الثاقب فی المناقب، الطوسی، ابن حمزة، تحقیق الاستاذ نبیل رضا علوان، 1 مجلد، مؤسسة أنصاریان بقم، الطبعة الثانیة 1412 ق.

54. الثقات، ابن حبّان، محمّد بن احمد ابی حاتم (م 354 ق)، 9 جلد، نشر مؤسسة الکتب الثقافیة، چ 1، 1393 ق.

55. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، شیخ صدوق، محمّد بن علی بن بابویه، یک جلد، انتشارات شریف رضی قم، 1364 ش.

56. جامع أحادیث الشیعة، بروجردی، آقا حسین، انتشارات فرهنگ سبز تهران، چ 1، 1386 ش.

57. جامع الأخبار، شعیری، تاج الدین، انتشارات رضی قم، 1405 ق.

58. جامع البیان عن تأویل آی القرآن، الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر، دار الفکر

ص:763

للطباعة والنشر 1415 ق.

59. جامع المدارک فی شرح مختصر النافع، خوانساری، سید احمد، 7 جلد، مؤسسه اسماعیلیان قم، چ 2، 1405 ق.

60. جمال الأسبوع بکمال العمل المشروع، ابن طاوس، علی بن موسی (م 664 ق)، نشر دار الرضی قم، چ 1، 1330 ق.

61. جوامع حدیثی شیعه، حجّت، هادی، انتشارات سمت و دار الحدیث، چاپ اوّل 1386.

62. الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة، شیخ حرّ عاملی، محمّد بن الحسن، منشورات مکتبة المفید قم، بی تا.

63. الحاشیة علی أصول الکافی، الحسینی العاملی، السید بدر الدین بن أحمد، 1 جلد، نشر دار الحدیث قم، چاپ اوّل 1383 ق.

64. حلیة الأبرار فی أحوال محمّد و آله الأطهار، البحرانی، السید هاشم، مؤسسة المعارف الاسلامیه، الطبعة الاولی 1411 ق.

65. خاتمة المستدرک، النوری الطبرسی، الشیخ حسین، 6 مجلد، تحقیق و نشر مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث قم، الطبعة الاولی 1415 ق.

66. الخرائج و الجرائح، راوندی، قطب الدین، 3 جلد، مؤسسه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف قم، 1409.

67. الخصال، شیخ صدوق، محمّد بن علی بن بابویه، دو جلد در یک مجلد، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1403 ق.

68. خصائص الأئمّة، سید رضی، تحقیق دکتر محمّد هادی امینی، نشر مجمع البحوث الإسلامیة، مشهد، الطبعة الاولی 1406 ق.

69. خلاصة الأقوال فی معرفة الرّجال، علامه حلّی، المطبعة الحیدریة النجف، الطبعة الثانیة 1381 ق.

70. دانشنامه عقاید اسلامی، محمّدی ری شهری، محمّد و همکاران، 10 جلد، انتشارات دار الحدیث قم.

ص:764

71. دانشنامه قرآن و حدیث، محمّدی ری شهری، محمّد و همکاران، 11 جلد، انتشارات دار الحدیث قم.

72. الدرّ المنثور فی التفسیر بالمأثور، السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن ابن أبی بکر، دار المعرفة، الطبعة الاولی 1365 ق.

73. درر الأخبار گزیده ی بحار الأنوار، حجازی، سید مهدی، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، بی تا.

74. دعائم الإسلام، تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، 2 جلد، دار المعارف مصر، 1385 ق.

75. دلائل الإمامة، الطبری، محمد بن جریر، یک جلد، دار الذخائر للمطبوعات قم، بی تا.

76. الذریعة إلی تصانیف الشیعة، الطهرانی، آقا بزرگ، 29 جلد، دار الأضواء بیروت، الطبعة الثالثة 1403 ق.

77. رجال ابن الغضائری، الغضائری، احمد بن الحسین، مؤسسة اسماعیلیان قم، 1364.

78. رجال ابن داود، الحلی، تقی الدین ابن داود، المطبعة الحیدریة النجف 1392 ق.

79. رجال الطوسی، شیخ طوسی، أبی جعفر محمد بن الحسن الطوسی، یک مجلد، مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المقدسة 1415 ق.

80. رجال الکشّی، الکشَی، محمّد بن عمرو، مؤسسة النشر فی جامعة مشهد، 1348 ق.

81. رجال النجاشی، الشیخ أبی العباس أحمد بن علی النجاشی الکوفی، مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المقدسة، الطبعة الخامسة 1416 ق.

82. روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، مجلسی اول، محمد تقی بن مقصود علی اصفهانی، 13 جلد، چاپ: دوم، قم، محقق و مصحح: سید حسین موسوی کرمانی، شیخ علی پناه اشتهاردی، سید فضل الله طباطبائی، مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانبور، 1406 ق.

83. ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، افندی، میرزا عبد الله، تحقیق سید أحمد حسینی، نشر مکتبة آیت الله المرعشی العامة، الطبعة الأولی 1401 ق.

ص:765

84. روضة الواعظین، فتال نیشابوری محمد بن حسن، انتشارات رضی قم، بی تا.

85. -، ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی، نشر نی، چاپ اول 1366

86. سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، الصالحی الشامی محمد بن یوسف، دار الکتب العلمیة بیروت، بی تا

87. ستارگان حرم (ج 2)، گروهی از نویسندگان، آستانة مقدسة حضرت معصومه علیها السلام، چاپ اوّل 1377 ش.

88. السرائر، ابن ادریس الحلی ابو جعفر محمّد بن منصور (متوفای 598 (ه -)، 3 مجلد، تحقیق و نشر جامعة المدرسین قم، الطبعة الثانیة 1410 ق.

89. السلطان المفرّج عن أهل الإیمان فی من رأی صاحب الزّمان علیه السلام، بهاء الدین نیلی نجفی، علی بن عبدالکریم (م 803 ق)، تصحیح قیس عطّار، نشر دلیل ما قم، چ 1، 1426 ق.

90. سلوة الحزین المعروف به الدعوات، راوندی قطب الدین، تحقیق و نشر: مدرسة الامام المهدی، الطبعة الاولی 1407 ق.

91. سلیم بن قیس الهلالی، الهلالی سلیم بن قیس، تحقیق الشیخ محمّد باقر الأنصاری، بی جا، بی تا

92. سنن ابن ماجه، قزوینی محمّد بن یزید، تحقیق محمّد فؤاد عبدالباقی، 2 مجلد، نشر دار الفکر بیروت، بی تا.

93. سنن النبی صلی الله علیه و آله و سلم، طباطبایی محمّد حسین، کتابفروشی اسلامیه تهران، چاپ هفتم 1378 ش.

94. سیر أعلام النبلاء، الذهبی، 23 مجلد، تحقیق شعیب الأرنؤوط - حسین الأسد، نشر مؤسسة الرسالة بیروت، الطبعة التاسعة 1413 ق.

95. السیرة النبویة، عبد الملک بن هشام الحمیری المعافری (م 218 ق)، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبد الحفیظ شلبی، دار المعرفة بیروت، بی تا.

ص:766

96. الشافی فی شرح الکافی، قزوینی، ملا خلیل بن غازی (م 1089 ق)، تصحیح محمّد حسین درایتی، 2 جلد، نشر دار الحدیث قم، چ 1، 1429 ق.

97. شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع، سلطان الواعظین شیرازی (م 1391 ق)، نشر دار الکتب الإسلامیه، چ 39، 1379 ش.

98. شرح أصول الکافی، المازندرانی، مولی محمّد صالح، 12 مجلد، بی تا.

99. -، صدر الدین الشیرازی، محمّد بن إبراهیم معروف به صدر المتألهین، 3 جلد، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، چاپ اوّل 1366 ش.

100. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید معتزلی، دار احیاء الکتب العربیة عیسی البابی الحلبی وشرکاه، الطبعة الاولی 1378 ق.

101. شیعه در اسلام، علامه طباطبایی، دفتر نشر اسلامی قم، چ 13، 1378 ش.

102. الشیعة فی أحادیث الفریقین، الموحد الأبطحی السید مرتضی، 1 مجلد، نشر المؤلف، الطبعة الاولی 1416 ق.

103. الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیة، الجوهری اسماعیل بن حماد، 6 مجلد، تحقیق أحمد بن عبدالغفورعطار، نشر دار العلم للملایین بیروت، الطبعة الرابعة 1407 ق.

104. صحیح مسلم، مسلم نیسابوری (م 261 ق)، 8 جلد، نشر دار الفکر بیروت لبنان، بی تا.

105. الطبقات الکبری، الهاشمی البصری، محمد بن سعد بن منیع (230 ق)، تحقیق محمد عبد القادر عطا، دار الکتب العلمیة بیروت، الطبعة الأولی، 1410 ق.

106. الطرائف، سید علی بن موسی بن طاوس، یک جلد، چاپخانه خیام قم، 1400 ق.

107. عدة الداعی و نجاح الساعی، الحلی احمد بن فهد، تحقیق احمد الموحدی القمی، نشر مکتبة الوجدانی قم، بی تا

108. علل الشرایع، شیخ صدوق، یک جلد، انتشارات مکتبة الداوری قم

109. العمدة، حلی ابن بطریق یحیی بن حسن، یک جلد، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1407 ق.

ص:767

110. العوالم الإمام الحسین علیه السلام، البحرانی الشیخ عبد الله، تحقیق مدرسة الإمام الهادی علیه السلام قم، الطبعة الاولی 1407 ق.

111. عوالی اللّئالی، احسائی ابن ابی جمهور، 4 جلد، انتشارات سید الشهداء علیه السلام قم، 1405

112. العین، الفراهیدی خلیل بن أحمد، 8 مجلد، تحقیق الدکتور مهدی المخزومی ابراهیم السامرائی، نشر مؤسسة دار الهجرة، الطبعة الثانیة 1409 ق.

113. عیون أخبار الرضا علیه السلام، شیخ صدوق، 2 مجلد، انتشارات جهان 1378 ق.

114. عیون الحکم و المواعظ ، اللیثی الواسطی علی بن محمّد، 1 مجلد، تحقیق حسین الحسنی البیرجندی، نشر دار الحدیث، الطبعة الاولی 1376 ش.

115. الغارات أو الأستنفار و الغارات، ثقفی، ابراهیم بن محمّد (م 283 ق)، تصحیح عبدالزهراء حسینی، 2 جلد، دار الکتب الإسلامی قم، چ 1، 1410 ق.

116. غرر الأخبار و درر الآثار فی مناقب أبی الأئمّة الأطهار علیه السلام، دیلمی، حسن بن محمّد (م 841 ق)، تصحیح اسماعیل ضیغم، نشر دلیل ما قم، چ 1، 1427 ق.

117. غرر الحکم و درر الکلم، تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمّد، 1 جلد، تحقیق سید مهدی رجائی، نشر دار الکتاب الإسلامی قم، چاپ دوّم 1410 ق.

118. غریب الحدیث، ابن قتیبة الدینوری (م 276 ق)، 2 مجلد، تحقیق عبد الله الجبوری، نشر دار الکتب العلمیة بیروت، الطبعة الاولی 1408 ق.

119. الغیبة، النعمانی محمّد بن ابراهیم، تحقیق: علی اکبر الغفاری، مکتبة الصدوق

120. الغیبة للحجّة، طوسی، محمّد بن حسن (م 460 ق)، تصحیح عبادالله تهرانی و علی احمد ناصح، دار المعارف الإسلامیة قم، چ 1، 1411 ق.

121. الفرق بین الفرق و بیان الفرقة الناجیة منهم، بغدادی، عبدالقاهر (م 429 ق)، دار الآفاق بیروت، 1408 ق.

122. فرق و مذاهب کلامی، ربّانی گلپایگانی، علی، انتشارات مرکز جهانی علوم اسلامی، چ 3، 1383 ش.

ص:768

123. فرهنگ فارسی، عمید، حسن، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ اوّل 1363 ش.

124. الفصول المهمّة فی أصول الأئمّة، شیخ حر عاملی، سه جلد، مؤسسة معارف اسلامی امام رضا علیه السلام، الطبعة الاولی 1418 هجری

125. فضائل الشیعة، شیخ صدوق، کانون انتشارات عابدی تهران، بی تا

126. فقه الرضا علیه السلام، ابن بابویه القمی، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، نشر المؤتمر العالمی للإمام الرضا علیه السلام، بی تا

127. الفهرست، شیخ طوسی، مکتبتة الرضویة مشهد، بی تا.

128. فهرس التراث، حسینی جلالی، سّید محمّد حسین، 2 جلد، نشر دلیل ما قم، 1422.

129. قاموس الرجال، التستری، الشیخ محمّد علی، 4 جلد، مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم، الطبعة الأولی 1419 ق.

130. قرب الإسناد، الحمیری، شیخ أبو العباس عبد الله، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث قم، الطبعة الاولی 1413 ق.

131. قصص الأنبیاء علیهم السلام، سید نعمت الله جزائری، یک جلد، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی قم، 1404 ق.

132. قصص الأنبیاء علیهم السلام، قطب الدین راوندی، تحقیق المیرزا غلامرضا عرفانیان، نشر مؤسسة الهادی قم، الطبعة الاولی 1418 ق.

133. الکافی، کلینی، محمّد بن یعقوب، 8 جلد، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365 ش.

134. الکافی، کلینی، محمّد بن یعقوب، 15 جلد، دار الحدیث، قم، 1429 ق.

135. الکامل فی ضعفاء الرجال، ابن عدی جرجانی، عبدالله (م 365 ق)، 7 جلد، تحقیق سهیل زکّار، دار الفکر بیروت، چ 3، 1409 ق.

136. کامل الزیارات، جعفر بن محمد بن قولویه، 1 مجلد، تحقیق شیخ جواد القیومی، مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة الاولی 1417 ق.

137. کشف الغمّة، إربلی، علی بن عیسی، 2 جلد، چاپ مکتبة بنی هاشمی تبریز، 1381.

ص:769

138. کشف المحجة لثمرة المهجة، السید بن طاوس، علی بن موسی، المطبعة الحیدریة نجف، 1370 ق.

139. کشف الیقین، علامه حلی حسن بن یوسف، یک جلد، مؤسسه چاپ و انتشارات وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد، 1411 ق.

140. کفآیة الأثر فی النصّ علی الأئمة الاثنی عشر، الخزاز القمی علی بن محمّد (م 400 ق)، تحقیق السید عبد اللطیف الحسینی الکوهکمری، انتشارات بیدار قم، 1401 ق.

141. کمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق، 2 جلد در یک مجلد، دار الکتب الإسلامیه قم، 1395 ق.

142. کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، علی المتقی بن حسام الدین الهندی، مؤسسة الرسالة بیروت 1409 ق.

143. کنز الفوائد، ابی الفتح محمد بن علی الکراجکی، مکتبة المصطفی قم، الطبعة الثانیه 1410 ق.

144. لسان العرب، ابن منظور، 15 مجلد، نشر أدب الحوزة، الطبعة الأولی 1405 ق.

145. مجمع البحرین، الشیخ فخر الدین طریحی، 4 جلد، تحقیق: السید احمد الحسینی، نشر الثقافة الاسلامیة، الطبعة الثانیة 1408 ق.

146. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن حسن طبرسی، مؤسسه اعلمی للمطبوعات بیروت، طبع اول 1415 ق.

147. مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، علی بن أبی بکر الهیثمی، مکتبة القدسی بالقاهرة دار الکتب العلمیة بیروت لبنان، بی تا.

148. المجموع، النووی، محی الدین (م 676 ق)، 20 جلد، دار الفکر بیروت، بی تا.

149. المحاسن، احمد بن محمد بن خالد برقی، یک جلد، دار الکتب الإسلامیة قم، 1371 هجری ق.

150. المحتضر، الحلی، حسن بن سلیمان، المطبعة الحیدریة فی النجف، الطبعة الاولی،

ص:770

1370 ق.

151. مختصر بصائر الدرجات، -، المطبعة الحیدریة فی النجف، الطبعة الاولی 1370.

152. مختصر البصائر، -، الطبعة الاولی، تحقیق مشتاق مظفر، مؤسسة النشر الإسلامی قم، الطبعة الأولی، 1421 ق.

153. مختلف الشیعة، العلامة الحلی، 9 مجلد، تحقیق و نشر: مؤسسة النشر الاسلامی بقم المقدسة، الطبعة الاولی 1412 ق.

154. مدینة معاجز الائمة الاثنی عشر و دلائل الحجج علی البشر، البحرانی، السید هاشم بن سلیمان، مؤسسة المعارف الاسلامیة، الطبعة الاولی 1413 ق.

155. مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، علامه مجلسی محمّد باقر، 26 جلد، دار الکتب الاسلامیة، بی تا

156. المزار - مناسک المزار، شیخ مفید، محمّد بن محمّد (م 413 ق)، تصحیح محمّد باقر ابطحی، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، چ 1، 1413 ق.

157. المزار الکبیر، ابن مشهدی، محمّد بن جعفر (م 610 ق)، تصحیح جواد قیومی اصفهانی، نشر دفتر انتشارات اسلامی قم، چ 1، 1419 ق.

158. المسترشد فی إمامة علی بن أبی طالب علیه السلام، طبری آملی، محمّد بن جریر (م 326 ق)، تصحیح احمد محمودی، نشر کوشانپور قم، چ 1، 1415 ق.

159. المسائل العکبریة، شیخ مفید، محمّد بن محمّد (م 413 ق)، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، چ 1، 1413 ق.

160. مسائل علی بن جعفر، علی بن الإمام الصادق علیه السلام، 1 مجلد، تحقیق مؤسسة آل البیات علیهم السلام لإحیاء التراث قم، نشر المؤتمر العالمی للإمام الرضا علیه السلام، الطبعة الاولی 1409 ق.

161. مستدرک الوسائل، محدث نوری، 18 جلد، مؤسسه آل البیت علیهم السلام قم، 1408 ق.

162. مستطرفات السرائر، ابن ادریس الحلی، 1 مجلد، مطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة الثانیة 1411 ق.

ص:771

163. مسند احمد، احمد بن حنبل (م 241 ق)، 6 جلد، دار الصادر بیروت، بی تا.

164. مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمؤمنین علیه السلام، حافظ برسی، رجب بن محمّد (م 813 ق)، تصحیح علی عاشور، نشر أعلمی بیروت، چ 1، 1422 ق.

165. مشکاة الأنوار، ابوالفضل علی بن حسن طبرسی، یک جلد، کتابخانه حیدریه نجف اشرف، 1385 ق.

166. -، ترجمه عزیز الله عطاردی قوچانی، نشر عطارد تهران، چاپ اوّل 1374 ش.

167. مقتل الحسین علیه السلام المسمّی باللهوف علی قتلی الطفوف، ابن طاوس، علی بن موسی (م 664 ق)، نشر أنوار الهدی قم، چ 1، 1417 ق.

168. مکتب حدیثی قم، جبّاری، محمّد رضا، نشر زائر آستانه مقدسه قم، چاپ اوّل 1384.

169. المصباح الکفعمی (یا جنّة الأمان الواقیة)، کفعمی عاملی، ابراهیم بن علی (م 905 ق)، نشر دار الرضی قم، چ 2، 1405 ق.

170. مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، طوسی، محمّد بن حسن (م 460 ق)، مؤسسة فقه الشیعة بیروت، چ 1، 1411.

171. المصنف، ابن ابی شیبة الکوفی (235 ق)، 8 مجلد، تحقیق سعید محمّد اللّحام، نشر دار الفکر بیروت، الطبعة الاولی 1409 ق.

172. المصنف، ابی بکر، عبد الرّزاق (211 ق)، 11 مجلد، تحقیق حبیب الرحمان الأعظمی، نشر المجلس العلمی، بی جا، بی تا

173. معانی الأخبار، شیخ صدوق، یک جلد، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1361 ش.

174. معالم العلماء، ابن شهر آشوب مازندرانی، محمّد بن علی (م 588 ق)، منشورات المطبعة الحیدریة نجف، 1380.

175. معجم أحادیث الإمام المهدی علیه السلام، الکورانی العاملی الشیخ علی، 5 مجلد، نشر مؤسسة المعارف الاسلامیة، الطبعة الاولی 1411 ق.

ص:772

176. معجم البلدان، الحموی، الیاقوت (626 ق)، 5 مجلد، نشر دار إحیاء التراث العربی بیروت، بی تا

177. معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، الموسوی الخوئی سید أبوالقاسم، 24 مجلد، الطبعة الخامسة 1413 هجری ق.

178. معجم مصطلحات الرجال و الدرآیة، جدیدی نژاد، محمّدرضا، نشر دار الحدیث، قم، الطبعة الثانیة 1424 ق.

179. المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الکریم، محمد فؤاد عبدالباقی، مؤسسه اعلمی للمطبوعات بیروت، طبع اول 1420 ق.

180. معرفة الثقات، العجلی (م 261 ق)، 2 جلد، مکتبة الدار المدینة المنوّرة، چ 1، 1405 ق.

181. المغنی، ابن قدامه، عبدالله (م 620 ق)، 12 جلد، دار الکتب العربی بیروت، بی تا.

182. مقاتل الطالبیین، الإصفهانی، ابو الفرج علی بن الحسین (356 ق)، تحقیق سید احمد صقر، بیروت، دار المعرفة، بی تا.

183. المقالات و الفرق، اشعری قمی، سعد بن عبدالله (م 301 ق)، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، چ 2، 1360 ش.

184. مکاتیب الرسول صلی الله علیه و آله و سلم، احمدی میانجی علی، 3 مجلد، نشر دار الحدیث، الطبعة الاولی 1419 ق.

185. الملل و النحل، بغدادی، عبدالقاهر (م 429 ق)، نشر دار المشرق بیروت، چ 3، 1992.

186. الملل و النحل، شهرستانی (م 548 ق)، نشر شریف رضی قم، چ 3، 1364 ش.

187. من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، 4 جلد، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1413 ق.

188. المناقب (کتاب العتیق)، علوی، محمّد بن علی بن الحسین (قرن 5)، تصحیح حسین موسوی بروجردی، نشر دلیل ما قم، چ 1، 1428 ق.

189. مناقب الإمام امیر المؤمنین علیه السلام، الکوفی محمّد بن سلیمان (م 300 ق)، 2 مجلد،

ص:773

تحقیق الشیخ محمّد باقر المحمودی، نشر مجمع الإحیاء الثقافة الاسلامیة، الطبعة الاولی 1412 ق.

190. مناقب آل أبی طالب علیه السلام، ابن شهرآشوب مازندرانی، 4 جلد، مؤسسه انتشارات علامه قم، 1379 ق.

191. منتخب الأنوار المضیئة فی ذکر القائم الحجّة علیه السلام، بهاء الدین نیلی نجفی، علی بن عبدالکریم (م 803 ق)، تصحیح عبداللطیف حسینی کوهکمری، نشر مطبعة الخیام قم، چ 1، 1360 ش.

192. میزان الإعتدال، الذهبی، 4 مجلد، تحقیق علی محمّد البجاوی، نشر دار المعرفة بیروت، الطبعة الاولی 1382 ق.

193. مهجّ الدعوات و منهج العبادات، ابن طاوس، علی بن موسی، تصحیح ابوطالب کرمانی و محمّد حسن محرّر، نشر دار الذخائر قم، چ 1، 1411 ق.

194. -، ترجمه محمّد تقی علی بن نقی طبسی، تصحیح محمّد سادات حیاتشاهی، نشر رایحه تهران، چ 1، 1379 ش.

195. میزان الحکمه، محمد محمدی ری شهری، 15 جلد با ترجمه، انتشارات دارالحدیث، وبرایش سوم 1377 ش.

196. نوادر الأخبار فیما یتعلّق بأصول الدین، فیض کاشانی، ملا محسن (م 1091 ق)، تحقیق مهدی انصاری قمی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی تهران، چ 1، 1371 ش.

197. نور البراهین، سید نعمة الله جزائری، 2 جلد، تحقیق السید الرجایی، مؤسسه النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المقدسة، الطبعة الاولی 1417 ق.

198. النور المبین فی قصص الأنبیاء و المرسلین، محدّث جزائری، نشر کتابخانه آیت الله مرعشی رحمه الله قم، چاپ اول 1404 ق.

199. النهآیة چ فی غریب الحدیث، ابن الأثیر، 5 مجلد، مؤسسه اسماعیلیان قم، الطبعة

ص:774

الرابعة، 1364 ش.

200. نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغة، المحمودی الشیخ محمّد باقر، 8 مجلد، نشر دار التعارف للمطبوعات بیروت، الطبعة الاولی 1396 ق.

201. الوافی، فیض کاشانی، ملا محسن، 26 جلد، انتشارات کتابخانه امام امیر المؤمنین علی علیه السلام، اصفهان، چاپ اوّل 1406 ق.

202. وسائل الشیعة، شیخ حرّ عاملی، محمّد بن الحسن، 29 جلد، مؤسسه آل البیت علیهم السلام قم، 1409 ق.

203. وصول الأخیار إلی أصول الأخبار، العاملی الشیخ حسین عبد الصمد، 1 مجلد، تحقیق السید عبد اللطیف کوهکمری، نشر مجمع الذخائر الاسلامیة قم، بی تا.

204. هدآیة الأمّة إلی أحکام الأئمّة علیهم السلام، شیخ حرّ عاملی، محمّد بن حسن (م 1104 ق)، آستان قدس رضوی مشهد، چ 1، 1414 ق.

205. الهدآیة الکبری، خصیبی، محمّد بن حمدان (م 334 ق)، نشر البلاغ بیروت، 1419.

ص:775

گزیده ای از آثار مؤلّف:

1. ترجمه وتصحیح بصائر الدرجات فی علوم آل محمّد علیهم السلام (2 جلد)، انتشارات وثوق

2. در محضر اهل بیت علیهم السلام (14 جلد)، انتشارات حدیث نینوا

3. دو کلمه ای های حضرت علی علیه السلام (با شرح و تفسیر)، انتشارات پرتو خورشید

4. سه کلمه ای های حضرت علی علیه السلام (با تنظیم موضوعی)، انتشارات پرتو خورشید

5. پژوهشی قرآنی و روایی دربارۀ معراج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، انتشارات زائر

6. پرسش های مردم، پاسخ های معصومین علیه السلام، انتشارات زائر

7. آخرین منجی (پرسش از معصومین پیرامون امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف)، انتشارات زائر

8. حکمت های حضرت مسیح علیه السلام، انتشارات پرتو خورشید

9. یکصد موضوع از قرآن کریم، انتشارات پرتو خورشید

10. شنیدنی های شب جمعه، انتشارات حدیث نینوا

11. شعور حیوانات در عزای امام حسین علیه السلام (نقد و بررسی)، انتشارات وثوق

12. حضرت علی علیه السلام در آیینة معراج، انتشارات پرتو خورشید

13. شنیدنی های معراج و پاسخ به شبهات آن، انتشارات موعود اسلام

14. جلوة طه (گلچین شعر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف)، انتشارات حدیث نینوا

15. مجموعه سرنوشت انسان (4 جلد: قیامت روز حسرت عظیم/ پل صراط / بهشت آرامش ابدی/ جهنّم کمینگاه بزرگ)، نشر دیوان و بقیه الله

16. ترجمه مختصر البصائر (کتاب حاضر)

ص:776

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109