اهل بیت علیهم السلام در قرآن و حدیث: فارسی - عربی

مشخصات کتاب

سرشناسه:محمدی ری شهری ، محمد، ‫1325 -

Muhammadi Reyshahri, Muhammad

عنوان قراردادی:اهل البیت فی الکتاب والسنه .فارسی

عنوان و نام پدیدآور:اهل بیت (علیهم السلام) در قرآن و حدیث: فارسی - عربی/ محمدی ری شهری ٬ با همکاری سیدرسول موسوی؛ ترجمه حمیدرضا شیخی٬ حمیدرضا آژیر؛ تحقیق پژوهشکده علوم و معارف حدیث؛ [برای] پژوهشگاه قرآن و حدیث؛ ویراستار فارسی محمد باقری زاده اشعری.

مشخصات نشر:قم: موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر ‫٬ 1396.

مشخصات ظاهری: ‫1239 ص.

فروست:پژوهشکده علوم و معارف حدیث ‫؛ 17.

شابک: ‫650000 ریال ‫ 978-964-493-367-7:

یادداشت:چاپ نهم.

یادداشت:چاپ قبلی: موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر ٬ 1390. ( تغییر فروست).

یادداشت:کتابنامه: ص. [1193] - 1222 ؛ همچنین به صورت زیرنویس.

یادداشت:نمایه.

موضوع:خاندان نبوت

موضوع: ‫ Muhammad, Prophet, d.632 ‫ -- Family

موضوع:خاندان نبوت در قرآن

موضوع:Muhammad, Prophet, d. 632 -- Family in the Koran

موضوع:خاندان نبوت -- احادیث

موضوع:Muhammad, Prophet, d. 632 -- Family in hedith

موضوع:ائمه اثناعشر -- احادیث

موضوع:Imams (Shiites) -- Hadiths

موضوع:ائمه اثناعشر -- جنبه های قرآنی

موضوع:Imams (Shiites) -- Qur'anic teaching

شناسه افزوده:موسوی، سیدرسول، ‫1340 -

شناسه افزوده:شیخی، حمیدرضا، ‫1341 - ، مترجم

شناسه افزوده:آژیر، حمید رضا، ‫1337 - ، مترجم

شناسه افزوده:موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث ‫. پژوهشکده علوم و معارف حدیث

شناسه افزوده:پژوهشگاه قرآن و حدیث

رده بندی کنگره: ‫ ‮ BP36/5 ‮ ‫ /م35‮الف 9041 1396

رده بندی دیویی: ‫ 297/95

شماره کتابشناسی ملی:5619351

اشاره

ص: 1

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 2

اهل بیت (علیهم السلام) در قرآن و حدیث: فارسی - عربی

ص: 3

ص: 4

محمدی ری شهری

با همکاری سیدرسول موسوی

ترجمه حمیدرضا شیخی٬ حمیدرضا آژیر

تحقیق پژوهشکده علوم و معارف حدیث

پژوهشگاه قرآن و حدیث

ویراستار فارسی محمد باقری زاده اشعری

ص: 5

ص: 6

ص: 7

سخنی با خوانندگان

کتابی که اینک پیش روی شماست،چکیدۀ صدها کتاب و هزاران حدیث است که با نگاه و تدوینی نو،به شیفتگان دانش حدیث و معارف اسلامی عرضه می گردد.

این کتاب،حاصل سال ها پژوهش این جانب و همکارانم در پژوهشکدۀ علوم و معارف حدیث و نخستین مَدخل از دانش نامۀ قرآن و حدیث است که مستقلاً منتشر گردید.نگاهی اجمالی به فهرست منابع کتاب می تواند خوانندۀ آن را با بخشی از حجم گستردۀ کار،آشنا سازد.

شایان توجّه است که تألیف دانش نامۀ قرآن و حدیث،پس از استقبال چشمگیر از کتاب میزان الحکمة،از سال 1366 ش،با همکاری جمعی از فضلا در حوزۀ علمیۀ قم آغاز شد و به تأسیس«مؤسسۀ علمی-فرهنگی دارالحدیث»در سال 1374 ش، انجامید.در حال حاضر،بخش قابل توجّهی از این دانش نامۀ بزرگِ موضوعی- الفبایی،سامان یافته و شانزده مجلّد از آن (تا پایان حرف«ب») نیز منتشر شده است و امیدوارم که به فضل خداوند متعال،در آینده ای نه چندان دور،شاهد انتشار دیگر مجلّدات این مجموعۀ سودمند و راه گشا باشیم؛امّا از آن جا که برخی از عناوینِ (مَدخل های) این دانش نامه،به شدّت،مورد نیاز جوامع اسلامی بوده،به طور

ص: 8

مستقل نیز قابل انتشارند،این گونه عناوین،به تدریج،مستقلاً منتشر شده اند،یا خواهند شد،إن شاء اللّه.

از حسن اتفاق،نخستین عنوان (مَدخل) از این مجموعه که در«پژوهشکدۀ علوم و معارف حدیث»آمادۀ انتشار گردید،عنوان«اهل بیت علیهم السلام»است.من این آغاز را به فال نیک می گیرم و این کتاب را به پیشگاه مقدّس صدّیقۀ کبری، فاطمه علیها السلام،دخت رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) تقدیم می دارم.امیدوارم خداوند منّان،به برکت دعای او،این خدمت ناچیز را از ما بپذیرد و ذخیرۀ عالم قبر و قیامت ما قرار دهد و آثار آن را در معرّفی اهل بیت و تحکیم وحدت کلمۀ جهان اسلام بر محور خاندان گرامی رسول خدا،بیش از چشمداشت ما مقرّر فرماید.

خداوند منّان را سپاس گزارم که با توفیق او،کار ویرایش جدید این کتاب،با تنظیم پیش گفتار آن در لیلة القدر،در چنین زمان مبارکی به سرانجام رسید،و امید که با عنایت او،پاسخگوی نیاز علاقه مندان به آشنایی بیشتر با خاندان رسالت باشد!

لازم می دانم از همۀ برادران عزیز«پژوهشکدۀ علوم و معارف حدیث»که در تألیف این کتاب،به گونه ای مرا یاری رساندند،بویژه از فاضل گرامی جناب آقای سیّد رسول موسوی-که بیشترین تلاش ها را در این زمینه داشتند-سپاس بگزارم.

جزاهُم اللّهُ عَن أهل بیت نبیِّه خیر الجزاء فی الدّارَین!

محمّدی ری شهری

23 رمضان المبارک 1432

یکم شهریور 1390

ص: 9

درآمد

اهل بیت،در لغت

واژۀ«اهل بیت»،ترکیبی اضافی و مرکّب از«اهل»و«بیت»است.واژۀ«أهل»در کاربردی مانند«أهل الرجل»به خاندان شخص و ویژگان او و در«أهل البیت»بر ساکنان خانه و در«أهل الأمر»بر زمامداران و در«أهل المذهب»بر پیروان آن آیین، اطلاق می گردد. (1)

همچنین گاهی واژۀ«أهل»در اضافه به برخی معانی،به معنای شخص یا اشخاص شایسته و سزامند و یا مأنوس به چیزی و یا خبیر و ماهر در کاری،به کار گرفته می شود.

راغب در تبیین معنای«اهل»می گوید:

أهل الرّجل:من یجمعه و إیّاهم نسب أو دین،أو ما یجری مجراهما من صناعةٍ و بیت و بلد و أهل الرجل فی الأصل:مَن یجمعه و إیّاهم مسکن واحد ثمّ تجوّز به فقیل أهل الرجل لمَن یجمعه و إیّاهم نسب. (2)

اهل مرد،به کسانی گفته می شود که نسب یا دین و یا چیزی هم پای آنها همانند صنعتی یا خانه ای یا سرزمینی،آنها را با آن مرد،یک جا جمع کرده است.اهل مرد،در اصل در بارۀ افرادی به کار می رود که محلّ سکونت آنها را با آن مرد،

ص: 10


1- (1) .ر.ک:لسان العرب:واژۀ«أهل».
2- (2) .مفردات ألفاظ القرآن:ص 96. [1]

یک جا گِرد آورد،و بعداً به صورت مجاز در بارۀ کسانی به کار رفته که نَسَب،آنها را دور هم جمع کرده است.

جامع و مشترک میان همۀ این معانی،نزدیکی و پیوند افراد یا اشیا با آن کسی است که اهل او خوانده می شوند.از این رو،هر چه نزدیکی مورد اشاره،بیشتر و پیوند قوی تر باشد،صدق عنوان«اهل»بر آنان کامل تر خواهد بود.

کلمۀ«بیت»نیز چنانچه به افراد حقیقی اضافه شود،به معنای خانۀ مسکونی یا طایفه و عشیرۀ آنهاست؛اما اگر به شخصیت حقوقی انسان و یا معانی دیگری اضافه گردد (مانند:«بیتِ ریاست»،«بیت قضاوت»،«بیت مرجعیت»،«بیت علم»و «بیت نبوّت»)،به معنای خاندانی است که با آن معنا پیوند و نزدیکی دارند. (1)

اهل بیت،در قرآن و حدیث

در قرآن کریم نیز هماهنگ با لغت،واژۀ«اهل»به کسانی اطلاق شده که نوعی پیوند و وابستگی،آنها را گرد آورده،مانند:«أهل القری»، (2)«أهل المدینة»، (3)«أهل الإنجیل» (4)و«أهل التقوی». (5)ترکیب«اهل بیت»سه بار در قرآن به کار رفته است:

1.در داستان موسی (علیه السلام)،آن گاه که نوزاد بود و خواهرش به فرعونیان گفت:

«هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی أَهْلِ بَیْتٍ یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ وَ هُمْ لَهُ ناصِحُونَ. 6

آیا شما را به خانواده ای راه نمایی کنم که سرپرستی او را به عهده گیرند و خیرخواه این کودک باشند؟» .

ص: 11


1- (1) .برای اطّلاع بیشتر،ر.ک:دائرة المعارف قرآن کریم:ج 5 ص 77-128. [1]
2- (2) .اعراف:آیۀ 96.
3- (3) .توبه:آیۀ 101. [2]
4- (4) .مائده:آیۀ 47. [3]
5- (5) .مدّثّر:آیۀ 56. [4]

2.در داستان ابراهیم (علیه السلام)،آن گاه که همسرش از بشارت فرشتگان،شگفت زده شد و فرشتگان به او گفتند:

«رَحْمَتُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ. 1

رحمت خداوند و برکت های او بر شما خانواده!» .

3.در سورۀ احزاب در ادامۀ توصیه هایی به همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) با ضمیرهای جمع مؤنّث،یکباره پیامبر (صلی الله علیه و آله) را مخاطب قرار می دهد و با ضمیر جمع مذکّر می فرماید:

«إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً. 2

خداوند،خواسته است که پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاک گرداند» .

بی تردید،مقصود از«اهل بیت»در این جا کسانی اند که آیۀ تطهیر در شأن آنهاست.اکنون اصلی ترین مسئله این است که ببینیم اینان چه کسانی هستند.

قرائنی در تفسیر«اهل بیت»

اشاره

با تأمّل در مدلول سیاق آیۀ تطهیر و مضمون آن،و نیز اقداماتی که پیامبر خدا در تفسیر آن و معرّفی اهل بیت خود انجام داده و قرائن دیگری که به آن اشاره می شود، تردیدی باقی نمی ماند که مقصود از«اهل بیت»در آیۀ یاد شده،اهل بیتِ شخصیت حقیقی پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیستند؛بلکه اهل بیتِ شخصیت حقوقی و عنوانی پیامبر (صلی الله علیه و آله) اند؛ یعنی شمار خاصّی از خاندان پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) که هدایت و رهبری امّت پس از ایشان به آنها سپرده شده است.

به عبارت دیگر،مقصود،اهل بیتِ نبوّت و رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله) اند؛همان کسانی که

ص: 12

خدای متعال،بار مسئولیت تبلیغ رسالت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) را پس از وی،به صورت خاص،بر عهدۀ آنان نهاده است؛و اینک برخی قرائن این تفسیر:

یک.سیاق آیۀ تطهیر

مقتضای تأمّل در سیاق آیۀ تطهیر،این است که مقصود از«اهل بیت»در این آیه، مطلق خاندان پیامبر نیستند؛زیرا ضمیرهایی که در آیات قبل و بعد آمده،همه به صورت ضمیر«جمع مؤنّث»اند،در حالی که ضمایر این آیه،همه به صورت «جمع مذکّر»اند و این نشان می دهد که مقصود از آن،شمار خاصّی از خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) اند و نه همۀ آنان-که شامل همسران ایشان هم بشود-. (1)

دو.مضمون آیۀ تطهیر

آیۀ تطهیر با کلمۀ«إنّما»-که مفهوم«حصر»را می رساند-آغاز شده و بر این مطلب، دلالت دارد که موهبت«طهارت کامل از پلیدی های ظاهری و باطنی»،ویژۀ اهل بیت است.

جملۀ«یرید اللّه...»نیز اشاره به این دارد که خداوند متعال تکویناً اراده نموده که کسی از خاندان رسالت،از هر گونه آلودگی پاک باشند؛زیرا ارادۀ تشریعی پروردگار بر لزوم طهارت از پلیدی ها،ویژۀ اهل بیت علیهم السلام نیست؛زیرا خداوند منّان از همۀ انسان ها خواسته که خود را از انواع آلودگی ها پاک نگه دارند.

بر این اساس و با عنایت به این که ارادۀ تکوینی خداوند متعال،تخلّف ناپذیر است،فضیلت بی بدیلِ«طهارت کامل»یاد شده در آیۀ تطهیر،شامل نزدیکان کافر و

ص: 13


1- (1) .این آیه از جهت سیاق،نظیر آیۀ 28-29 سورۀ یوسف [1](علیه السلام) است: «إِنَّهُ مِنْ کَیْدِکُنَّ إِنَّ کَیْدَکُنَّ عَظِیمٌ * یُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا وَ اسْتَغْفِرِی لِذَنْبِکِ إِنَّکِ کُنْتِ مِنَ الْخاطِئِینَ» .

مشرک پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیست؛بلکه اختصاص به پاکان از خاندان رسالت دارد.بنا بر این، مقتضایِ مضمون آیۀ تطهیر،این است که مقصود از«اهل بیت»،تنها شماری از خاندان رسالت است که از طهارت مطلق برخوردارند.

سه.تفسیر عملی پیامبر صلی الله علیه و آله

اشاره

افزون بر دلالت سیاق و مضمون آیۀ تطهیر بر این که«اهل بیت»در آیۀ،گروه ویژه ای از خاندان رسالت اند،پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) برای معرّفی اهل بیت خود،اقداماتی انجام داده که با در نظر گرفتن آنها جایی برای شک و تردید برای محقّق منصف، باقی نمی ماند.

به سخن دیگر،پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در معرّفی«اهل بیت»قرآنی خود،بر امّت،حجّت را تمام کرده است.اساسی ترین اقدامات ایشان در این زمینه عبارت اند از:

1/3.هنگام نزول آیۀ تطهیر

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) هنگام نزول آیۀ تطهیر،علی،فاطمه،حسن و حسین علیهم السلام را در کنار خود و در زیر کسای (عبای) یمانی جمع کرد و فرمود:

«هؤُلاءِ أهْلُ بَیتی؛ اینان اهل بیت من اند» (1)و مانع از ورود همسر خود در آن جمع شد.

2/3.سلام کردن بر اهل بیت علیهم السلام

پس از نزول آیۀ تطهیر،پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) برای هر چه روشن تر شدن مصادیق از«اهل بیت»در این آیه و«أهلک»در آیۀ: «وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ» ،همه روزه،هنگام نماز صبح بر در خانۀ علی و فاطمه علیهما السلام می آمد و با عنوان«اهل بیت»به آنان سلام می کرد

ص: 14


1- (1) .ر.ک:ص 85 (بخش یکم/فصل سوم:اهل بیت علیهم السلام و مصداق اهل بیت).

و آنان را به نماز دعوت می نمود. (1)

3/3.همراه بردن اهل بیت علیهم السلام در مباهله

پس از نزول آیۀ مباهله و مأموریت یافتن پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای مباهله با مسیحیان نجران، پیامبر (صلی الله علیه و آله)،علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را به عنوان مصادیق«جان»،«زنان»و «فرزندان»خود،به میدان مباهله برد و با این کار،بار دیگر نشان داد که«اهل بیت» کیان اند. (2)پیامبر (صلی الله علیه و آله) در این ماجرا نیز مانع پیوستن همسرش (عایشه) به جمع اهل بیت گردید.

4/3.همتای قرآن قرار دادن اهل بیت علیهم السلام

یکی از برجسته ترین اقدامات پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای معرّفی اهل بیت،این بود که در حدیث متواتر«ثقلین»،آنها را همتا و هم ترازِ قرآن قرار داد و بدین سان،مصونیت آنان را از خطا در مرجعیتِ علمی،دینی و سیاسی تضمین نمود. (3)

5/3.بیان ضرورت شناخت جایگاه اهل بیت علیهم السلام

اقدام دیگر پیامبر (صلی الله علیه و آله)،بیانِ ارزش شناخت جایگاه اهل بیت،تأکید بر اهمّیت و ضرورت شناخت آنان،و تشبیه«اهل بیت»به:کشتی نوح،باب حطّۀ بنی اسرائیل، ستارگان آسمان،جایگاه کعبه در زمین،و جایگاه چشم در بدن است،بدین معنا که همراهی و پیروی از اهل بیت،سرمایۀ سعادت و رستگاری و جدایی از آنان، موجب گم راهی و رجعت به جاهلیت خواهد بود.

ص: 15


1- (1) .ر.ک:ص 101 (بخش یکم/فصل چهارم:درود فرستادن پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر اهل بیت علیهم السلام و تخصیص ایشان در امر به نماز).
2- (2) .ر.ک:ص 337 (بخش یکم/فصل یکم/همراهی با پیامبر (صلی الله علیه و آله) در مباهله).
3- (3) .ر.ک:ص 261 (بخش سوم/فصل یکم/همتایی با قرآن).
6/3.بیان جایگاه علمی و دینی اهل بیت علیهم السلام

دیگر اقدام پیامبر (صلی الله علیه و آله)،بیانِ جایگاه علمی اهل بیت بود،از جمله این که:آنان خزانه داران علم الهی،وارث دانش پیامبران،راسخان در علم،اهل ذکر و آگاه ترینِ مردم اند و سخن آنان،همان سخن پیامبر خداست. (1)

پیامبر (صلی الله علیه و آله) علاوه بر بیان جایگاه علمی اهل بیت،به مرجعیت دینی آنان نیز اشاره نموده است،از جمله این که آنان پاسداران دین،معدن رسالت،ارکان حق،و مفسّر دین اند و دین با آنان آغاز و با آنان پایان می پذیرد. (2)

7/3.بیان وجوب دوستی اهل بیت علیهم السلام

اقدام دیگر پیامبر (صلی الله علیه و آله)،بیان وجوب دوستی اهل بیت و آثار و برکات آن است،مانند این که دوستی آنان،اساس اسلام،و به معنای دوستی خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله)،شرط پذیرفته شدن توحید،نشانۀ ایمان و بهترین عبادت است و نخستین چیزی است که در قیامت محاسبه می شود و خیر دنیا و آخرت را برای مسلمان به ارمغان می آورد.

8/3.هشدار از خطر دشمنی با اهل بیت علیهم السلام

اقدام دیگر پیامبر (صلی الله علیه و آله)،سخنانی است که ایشان در بارۀ خطر دشمنی با اهل بیت و آثار زیانبار آن بیان نموده است،از جمله این که:دشمنی آنان موجب خشم الهی و قرار گرفتن در صف منافقان و کفّار خواهد شد و پایانی جز آتش دوزخ ندارد. (3)

9/3.بیان تعداد اهل بیت علیهم السلام و نام های آنان

احادیثی که به شمار اوصیا و جانشینان پیامبر (صلی الله علیه و آله) تصریح دارند،در کنار احادیثی

ص: 16


1- (1) .ر.ک:ص 409 (بخش چهارم:دانش اهل بیت علیهم السلام ).
2- (2) .ر.ک:ص 353 (بخش سوم/فصل یکم:پاسداران دین) و ص 367 (ارکان رسالت) و ص 369 (بنیان های حق) و ص 377 (دین با آنان آغاز می گردد و با آنان پایان می گیرد).
3- (3) .ر.ک:ص933 (بخش دهم/فصل یکم:برحذر داشتن از دشمنی با اهل بیت علیهم السلام ).

که نام اهل بیت در آنها آمده است، (1)از روشن ترین اقدامات پیامبر (صلی الله علیه و آله) در معرّفی اهل بیت به شمار می روند.

10/3.تعیین حقوق اهل بیت علیهم السلام

اقدام دیگر پیامبر (صلی الله علیه و آله)،حقوقی است که ایشان برای جایگاه سیاسی-اجتماعی اهل بیت،بیان نموده است،مانند:حقّ مودّت (دوستی)،حقّ ولایت (پیشوایی)،حقّ اطاعت،حقّ خمس و حقّ صلوات. (2)

11/3.تأکید بر جایگاه سیاسی-الهی اهل بیت علیهم السلام

همۀ اقدامات پیامبر (صلی الله علیه و آله) در جهت معرّفی«اهل بیت»،مقدّمۀ بیان جایگاه سیاسی- الهی آنان و توضیح این حقیقت بود که چرا خداوند،آنان را به عنوان اوصیا و جانشینان وی و زمامداران سیاسی جامعه معرّفی نموده و چرا پیامبر (صلی الله علیه و آله) آشتی با آنان را آشتی با خود و جنگ با آنان را جنگ با خود می داند. (3)

باری،بررسی سیرۀ نبوی نشان می دهد که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) از هر راه ممکن برای معرّفی اهل بیت-که در واقع،آینده سازان جهان اسلام پس از وی بودند-بهره گرفت و از هیچ تلاشی فروگذار نکرد،و حجّت را بر امّت تمام کرد؛ولی افسوس که با همۀ تلاش ها و سفارش های پیامبر (صلی الله علیه و آله)،تاریخ صدر اسلام نشان می دهد که اگر ایشان توصیه می کرد به خاندان او ظلم و ستم کنند،بیش از آنچه کردند،ممکن نبود انجام دهند! (4)

ص: 17


1- (1) .ر.ک:ص 135 (بخش یکم/فصل ششم:احادیث در بر دارندۀ شمار امامان و نام های آنان).
2- (2) .ر.ک:ص755 (بخش هشتم:حقوق اهل بیت علیهم السلام ).
3- (3) .ر.ک:ص 791 (بخش هشتم/عناوین حقوق اهل بیت علیهم السلام/ولایت).
4- (4) .ر.ک:ص 993 (بخش یازدهم/فصل پنجم:ستم های رفته بر اهل بیت علیهم السلام ).

جالب توجّه،این که:پیامبر (صلی الله علیه و آله)،خود،آینده را می دید که پس از او امّتش با«اهل بیت»چه می کنند.از این رو،بخش عمده ای از احادیث نبوی،در نهی از ظلم و جور بر اهل بیت است. (1)

12/3.پیشگویی در بارۀ دولت اهل بیت علیهم السلام

در احادیث متواتری که شیعه و اهل سنّت،آنها را نقل کرده اند،پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) پیشگویی کرده که قائم اهل بیتِ ایشان (امام مهدی (علیه السلام) )،حکومت جهانی اسلام را تشکیل خواهد داد و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد. (2)از این پیشگویی ها می توان به عنوان آخرین اقدام پیامبر برای معرفی اهل بیت،یاد کرد.

چهار.گزارش شماری از همسران پیامبر صلی الله علیه و آله

در کنار اقدامات روشن گرایانۀ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) برای بیان معنا و مصداق«اهل بیت»در آیۀ تطهیر،گزارش شماری از همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) مانند:امّ سلمه و عایشه از چگونگی نزول این آیه نیز گواه آن است که مراد از«اهل بیت»،همۀ نزدیکان پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیستند؛بلکه مقصود،اصحاب کسایند.ویژگی این گزارش ها،در این است که امّ سلمه و در گزارشی،عایشه روایت کرده اند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در پاسخ پرسش آنان که:«آیا من از اهل بیت نیستم؟»،با صراحت اعلام می فرماید که اهل بیت او، اصحاب کسایند و آن دو تنها همسران پیامبرند.

پنج.گزارش بسیاری از یاران پیامبر صلی الله علیه و آله

گزارش بسیاری از یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله) مانند:ابو سعید خُدری،اَنَس بن مالک،براء بن

ص: 18


1- (1) .ر.ک:ص 977 (بخش یازدهم/فصل چهارم:پیشگویی پیامبر (صلی الله علیه و آله) در بارۀ ستم بر اهل بیت علیهم السلام ).
2- (2) .ر.ک:ص 1021 (بخش دوازدهم:دولت اهل بیت علیهم السلام ).

عازب،ثوبان،جابر بن عبد اللّه انصاری،سعد بن ابی وقّاص و...،از چگونگی نزول آیۀ تطهیر نیز دلیل دیگری برای اثبات معنا و مفهوم واقعی«اهل بیت» است. (1)

شش.گزارش اهل بیت علیهم السلام

اهل بیت علیهم السلام خود نیز نزول آیۀ تطهیر را همان گونه گزارش کرده اند که شماری از همسران و بسیاری از یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله) روایت نموده اند.

افزون بر این،آنان در مناسبت های مختلف،جایگاه قرآنی خود را به عنوان «اهل بیت»بیان و در مواردی به آن احتجاج نموده اند. (2)

هفت.آراستگی اهل بیت علیهم السلام به ویژگی های انسان کامل

می توان گفت:اتّصافِ جمع خاصّی از خاندان رسالت به ویژگی های کامل ترین انسان ها،بهترین و محکم ترین سند برای تبیین معنا و مفهوم«اهل بیت»است.

به سخن واضح تر،در احادیث فراوانی،ویژگی هایی از نظر علمی،اخلاقی و عملی برای اهل بیت ذکر شده که اگر کسی واجد آن ویژگی ها باشد،سرآمد همۀ انسان ها و امام و اسوۀ آنها خواهد بود،این ویژگی ها پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله)،تنها در افراد معدودی از خاندان رسالت وجود داشت.بنا بر این کسی جز آنها نمی تواند مصداق آیۀ تطهیر و معنای«اهل بیت»باشد.

آرای دیگر،در تفسیر«اهل بیت»

گفتنی است که همۀ مفسّران شیعه و بسیاری از مفسّران اهل سنّت بر این باورند که آیۀ تطهیر در بارۀ اصحاب کسا (یعنی پیامبر (صلی الله علیه و آله)،علی،فاطمه،حسن و حسین علیهم السلام )

ص: 19


1- (1) .ر.ک:ص 55 (بخش یکم/فصل دوم:اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) و مصداق«اهل بیت»).
2- (2) .ر.ک:ص 85 (بخش یکم/فصل سوم:اهل بیت علیهم السلام و مصداق«اهل بیت»).

نازل شده است و منظور از«اهل بیت»آنان اند. (1)

البتّه در میان اهل سنّت،آرای دیگری نیز در تفسیر«اهل بیت»در آیۀ تطهیر، وجود دارد،که عبارت اند از:

1.مقصود،همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) اند.

2.مقصود،همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) و نیز علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام اند.

3.مقصود،همۀ خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) اعم از همسران،فرزندان،نزدیکان و حتّی خدمتکاران منزل ایشان اند.

4.مقصود،همۀ کسانی اند که صدقه بر آنها حرام است. (2)

با تأمّل در آنچه در تبیین معنای«اهل بیت»بیان شد،مشخّص می گردد که هیچ یک از این آرا قابل قبول نیستند.تنها پرسشی که در بارۀ آیۀ تطهیر به ذهن می آید، این است که:چرا در میان بیان وظایف همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله)،مطلبی آمده که شامل همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) نمی شود؟

به این پرسش،پاسخ هایی داده شده،از جمله این که:این،تنها مورد نیست که در قرآن،آیاتی در کنار هم قرار دارند که مسائل مختلفی را بیان می کنند و قرآن،آکنده از این گونه موارد است.همچنین در کلام فصحای عرب و اشعار آنان نیز نمونه های فراوانی از این دست دیده می شود.

علّامۀ طباطبایی نیز در پاسخ به این پرسش فرموده:«هفتاد روایت در شأن نزول آیۀ تطهیر نقل شده که در میان آنها حتّی یک روایت وجود ندارد که بگوید:آیۀ

ص: 20


1- (1) .البتّه پیروان اهل بیت علیهم السلام معتقدند که«اهل بیت»بر یازده امام از فرزندان امام علی (علیه السلام) نیز اطلاق می گردد.
2- (2) .برای آگاهی بیشتر از این چهار نظریه،ر.ک:دائرة المعارف بزرگ اسلامی:ج 10 ص 465-466 و ص 99 ح70 همین کتاب.

تطهیر دنبال آیات مربوط به همسران پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) نازل شده است،و از مفسّران هم،حتّی یک نفر،این سخن را نگفته است.کسانی هم که گفته اند آیۀ مورد بحث، مخصوص همسران پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) است-چنان که به عکرمه و عروه نسبت داده شده-،نگفته اند آیۀ تطهیر همراه با آیات مربوط به همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) نازل شده است.

بنا بر این،باید گفت:آیۀ تطهیر از جهت نزول،جزو آیات مربوط به همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) و متّصل به آنها نیست،و قرار گرفتن آن در میان آن آیات،یا به دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوده و یا بعد از رحلت ایشان به هنگام گردآوری قرآن،ضمن آن آیات قرار گرفته است.

مؤیّد این سخن،آن است که اگر این قسمت از آیۀ «وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ» -که در حال حاضر،جزو آن است-حذف شود،آیۀ یاد شده با آیۀ بعدی کاملاً منسجم است و به نظر نمی رسد چیزی از آن حذف شده باشد...». (1)

اکنون،متن آیات و احادیثی که می توانند در شناخت هر چه بیشتر مفهوم«اهل بیت»در آیۀ تطهیر به ما کمک کنند،با نظامی نو و تحلیل های مورد نیاز،ارائه می گردد.

ص: 21


1- (1) .ر.ک:المیزان فی تفسیر القرآن:ج 16 ص 311-312.

بخش یکم:مصادیق اهل بیت علیهم السلام

اشاره

ص: 22

الفصل الأوّل:أزواج النّبی ومعنی أهل البیت علیهم السلام

1/1 امُّ سَلَمَةَ

1.المستدرک علی الصحیحین عن عطاء بن یسار عن امّ سلمة: فی بَیتی نَزَلَت: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» 1 .قالَت:فَأَرسَلَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) إلی عَلِیٍّ وفاطِمَةَ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهم السلام،فَقالَ:هؤُلاءِ أهلُ بَیتی. (1)

2.المستدرک علی الصحیحین عن عطاء بن یسار عن امّ سلمة: فی بَیتی نَزَلَت هذِهِ الآیَةُ: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» .قالَت:

فَأَرسَلَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) إلی عَلِیٍّ وفاطِمَةَ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ رِضوانُ اللّهِ عَلَیهِم أجمَعینَ،فَقالَ:اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی.

قالَت امُّ سَلَمَةَ:یا رَسولَ اللّهِ،ما أنَا مِن أهلِ البَیتِ؟قالَ:إنَّکِ أهلی خَیر (2)، وهؤُلاءِ أهلُ بَیتی،اللّهُمَّ أهلی أحَقُّ. (3)

ص: 23


1- (2) .المستدرک علی الصحیحین:ج 3 ص 158 ح 4705،السنن الکبری:ج 2 ص 214 ح 2861، [1]المعجم الکبیر:ج 23 ص 286 ح 627،تاریخ دمشق:ج 14 ص 138 ح 3441.
2- (3) .کذا فی المطبوعة،والظاهر أنّه تصحیف،والصحیح«لعلی خیر»أو«إلی خیر»بدل«أهلی خیر»کمایظهر من سائر الروایات.
3- (4) .المستدرک علی الصحیحین:ج 2 ص 451 ح 3558.

فصل یکم:همسران پیامبر و مصداق«اهل بیت»

1/1 امّ سلمه

امّ سلمه (1)

1.المستدرک علی الصحیحین -به نقل از عطاء بن یسار،از امّ سلمه-:آیۀ: «خداوند، خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» در خانۀ من نازل شد.آن گاه پیامبر (صلی الله علیه و آله)،علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را حاضر کرد و فرمود:

«اینان،اهل بیت من اند».

2.المستدرک علی الصحیحین -به نقل از عطاء بن یسار،از امّ سلمه-:آیۀ: «خداوند، خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» در خانۀ من نازل شد.آن گاه پیامبر (صلی الله علیه و آله)،علی و فاطمه و حسن و حسین-که خداوند از همۀ آنان خشنود باد-را حاضر کرد و فرمود:«بار خدایا! اینان،اهل بیت من اند».

گفت[م]:ای پیامبر خدا! آیا من از اهل بیت نیستم؟

پیامبر فرمود:«تو همسر من هستی و [در ایمان و عملت] دُرستی،و اینان،اهل بیت من اند.بار خدایا! اهل بیت من،شایسته ترین [این مقام] اند».

ص: 24


1- (1).برای آشنایی با چکیدۀ زندگی نامۀ راویان احادیث تبیین مصداق«اهل بیت»،ر.ک:همین کتاب:ص1133 (بخش چهاردهم/اُمّ سلمه«همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله)»).

3.تاریخ دمشق عن أبی سعید الخدریّ عن امّ سلمة: نَزَلَت هذِهِ الآیَةُ فی بَیتی: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» .قُلتُ:یا رَسولَ اللّهِ،ألَستُ مِن أهلِ البَیتِ؟قالَ:إنَّکِ إلی خَیرٍ،إنَّکِ مِن أزواجِ رَسولِ اللّهِ.

قالَت:وأهلُ البَیتِ:رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وعَلِیٌّ وفاطِمَةُ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ. (1)

4.تفسیر الطبریّ عن أبی سعید الخدریّ عن امّ سلمة: لمَّا نَزَلَت هذِهِ الآیَةُ: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» دَعا رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) عَلِیّاً وفاطِمَةَ وحَسَناً وحُسَیناً علیهم السلام،فَجَلَّلَ عَلَیهِم کِساءً خَیبَرِیّاً،فَقالَ:

اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی،اللّهُمَّ أذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً.

قالَت امُّ سَلَمَةَ:ألَستُ مِنهُم؟قالَ:أنتِ إلی خَیرٍ. (2)

5.تفسیر الطبریّ عن أبی سعید الخدریّ عن امّ سلمة: أنَّ هذِهِ الآیَةَ نَزَلَت فی بَیتِها:

«إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» .قالَت:وأنَا جالِسَةٌ عَلی بابِ البَیتِ،فَقُلتُ:أنَا یا رَسولَ اللّهِ ألَستُ مِن أهلِ البَیتِ؟قالَ:إنَّکِ إلی خَیرٍ، أنتِ مِن أزواجِ النَّبِیِّ.

قالَت:وفِی البَیتِ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وعَلِیٌّ وفاطِمَةُ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ رَضِیَ اللّهُ عَنهُم. (3)

ص: 25


1- (1) .تاریخ دمشق:ج 13 ص 206 ح 3188،تاریخ بغداد:ج 9 ص 126 الرقم 4743 [1] نحوه،شواهد التنزیل:ج 2 ص 87 ح 710؛ [2]بحار الأنوار:ج 35 ص 226 [3] نقلاً عن جامع الاُصول نحوه.
2- (2) .تفسیر الطبری:ج 12 الجزء 22 ص 7، [4]المعجم الکبیر:ج 3 ص 52 ح 2662،تاریخ دمشق:ج 14 ص 146 ح 3458 کلاهما نحوه؛المناقب للکوفی:ج 2 ص 125 ح 611؛ [5]بحار الأنوار:ج 35 ص 227 [6] نقلاً عن جامع الاُصول عن عمرو بن أبی سلمة نحوه.
3- (3) .تفسیر الطبری:ج 12 الجزء 22 ص 7،تفسیر ابن کثیر:ج 6 ص 409،شواهد التنزیل:ج 2 ص 88 ح 713؛بحار الأنوار:ج 35 ص 227 نقلاً عن أبی نعیم.

3.تاریخ دمشق -به نقل از ابو سعید خُدْری،از امّ سَلَمه-:آیۀ: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید» در خانۀ من نازل شد.گفتم:ای پیامبر خدا! آیا من از اهل بیت نیستم؟

فرمود:«تو بر خیری.تو از همسران پیامبر خدا هستی».اهل بیت علیهم السلام،پیامبر خداست و علی و فاطمه و حسن و حسین.

4.تفسیر الطبری -به نقل از ابو سعید خدری،از امّ سلمه-:هنگامی که آیۀ: «خداوند، خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» نازل شد، پیامبر (صلی الله علیه و آله)،علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را فرا خواند و آنها را با عبایی خیبری پوشاند و فرمود:«بار خدایا! اینان،اهل بیت من اند.خدایا! پلیدی را از ایشان دور کن و کاملاً پاکشان گردان».

گفت[م]:آیا من از آنها نیستم؟

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«تو در راه درست هستی».

5.تفسیر الطبری -به نقل از ابو سعید خدری،در بارۀ امّ سلمه-:این آیه: «خداوند، خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» در خانۀ او نازل شد.امّ سلمه گفت:من بر درِ خانه نشسته بودم.گفتم:ای پیامبر خدا! آیا من از اهل بیت نیستم؟فرمود:«تو بر مسیر خیری.تو از همسران پیامبر هستی».

امّ سلمه گفت:این،در حالی بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله) و علی و فاطمه و حسن و حسین -که خداوند از آنان خشنود باد-در خانه بودند.

ص: 26

6.تفسیر الطبریّ عن أبی هریرة عن امّ سلمة: جاءَت فاطِمَةُ علیها السلام إلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) بِبُرمَةٍ (1)لَها قَد صَنَعَت فیها عَصیدَةً تُحِلُّها (2)عَلی طَبَقٍ،فَوَضَعَتهُ بَینَ یَدَیهِ،فَقالَ:أینَ ابنُ عَمِّکِ وابناکِ؟فَقالَت:فِی البَیتِ،فَقالَ:ادعیهِم.فَجاءَت إلی عَلِیٍّ (علیه السلام)،فَقالَت:

أجِبِ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) أنتَ وَابناکَ.

قالَت امُّ سَلَمَةَ:فَلَمّا رَآهُم مُقبِلینَ مَدَّ یَدَهُ إلی کِساءٍ کانَ عَلَی المَنامَةِ،فَمَدَّهُ وبَسَطَهُ وأجلَسَهُم عَلَیهِ،ثُمَّ أخَذَ بِأَطرافِ الکِساءِ الأَربَعَةِ بِشِمالِهِ،فَضَمَّهُ فَوقَ رُؤوسِهِم وأومَأَ بِیَدِهِ الُیمنی إلی رَبِّهِ،فَقالَ:

هؤُلاءِ أهلُ البَیتِ،فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً. (3)

7.تفسیر الطبریّ عن حکیم بن سعد: ذَکَرنا عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ (علیه السلام) عِندَ امِّ سَلَمَةَ، قالَت:فیهِ نَزَلَت: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» .

قالَت امُّ سَلَمَةَ:جاءَ النَّبیُّ (صلی الله علیه و آله) إلی بَیتی،فَقالَ:لا تَأذَنی لِأَحَدٍ.فَجاءَت فاطِمَةُ علیها السلام،فَلَم أستَطِع أن أحجُبَها عن أبیها،ثُمَّ جاءَ الحَسَنُ (علیه السلام)،فَلَم أستَطِع أن أمنَعَهُ أن یَدخُلَ عَلی جَدِّهِ واُمِّهِ،وجاءَ الحُسَینُ (علیه السلام)،فَلَم أستَطِع أن أحجُبَهُ.

فَاجتَمَعوا حَولَ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) عَلی بِساطٍ،فَجَلَّلَهُم نَبِیُّ اللّهِ بِکِساءٍ کانَ عَلَیهِ،ثُمَّ قالَ:

«هؤُلاءِ أهلُ بَیتی،فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً»،فَنَزَلَت هذِهِ الآیَةُ حینَ اجتَمَعوا عَلَی البِساطِ.

ص: 27


1- (1) .البرمة:القِدر مطلقًا،وهی فی الأصل المتّخذة من الحجر المعروف بالحجاز والیمن (النهایة:ج 1ص 121« [1]برم»).
2- (2) .کذا فی النسخة المطبوعة،والظاهر أنَّ الأصحّ«تحملها».
3- (3) .تفسیر الطبری:ج 12 الجزء 22 ص 7، [2]تفسیر ابن کثیر:ج 6 ص 409، [3]شواهد التنزیل:ج 2 ص 104 ح 734، [4]ذخائر العقبی:ص 57 [5] نحوه؛بحار الأنوار:ج 35 ص 228 [6] نقلاً عن أبی نعیم.

6.تفسیر الطبری -به نقل از ابو هریره،از امّ سلمه-:فاطمه علیها السلام با دیگی نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد که در آن،کاچی درست کرده بود و آن را بر طبقی حمل می کرد.فاطمه علیها السلام آن را در برابر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نهاد.پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«پسرعمو و دو پسرت کجایند؟».

فاطمه گفت:در خانه اند.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«آنها را صدا کن».

فاطمه نزد علی آمد و گفت:تو و دو پسرت،[دعوت] پیامبر را اجابت کنید.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) هنگامی که آنها را در حال آمدن دید،دستش را دراز کرد تا عبایی را که بر بستر داشت،بر گیرد.آن گاه عبا را پهن کرد و آنها را بر آن نشاند و سپس چهار طرف عبا را با دست چپ گرفت و آن را بر سر ایشان انداخت و با دست راست به درگاه پروردگارش اشاره کرد و فرمود:«اینان،اهل بیت اند.پس پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان».

7.تفسیر الطبری -به نقل از حکیم بن سعد-:نزد امّ سلمه از علی بن ابی طالب نام بردیم.امّ سلمه گفت:آیۀ: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» در بارۀ او (علی (علیه السلام) ) نازل شده است.

امّ سلمه گفت:پیامبر (صلی الله علیه و آله) به خانۀ من آمد و فرمود:«به هیچ کس اجازۀ ورود نده».پس فاطمه علیها السلام آمد و من نتوانستم مانع از رفتن او نزد پدرش شوم.به دنبال او حسن (علیه السلام) آمد و نتوانستم از رفتن او نزد جدّ و مادرش جلوگیری کنم.آن گاه حسین (علیه السلام) آمد و جلوی او را نیز نتوانستم بگیرم.

همۀ آنها بر گلیمی گرد پیامبر (صلی الله علیه و آله) حلقه زدند و پیامبر خدا عبایی را که بر دوش داشت،بر آنها افکند و سپس فرمود:«اینان،اهل بیت من اند.خدایا! هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان».پس هنگامی که بر گلیم حلقه زده بودند،

ص: 28

قالَت:فَقُلتُ:یا رَسولَ اللّهِ،وأنَا؟قالَت:فَوَاللّهِ ما أنعَمَ،وقالَ:إنَّکِ إلی خَیرٍ. (1)

8.سنن الترمذی عن شهر بن حوشب عن امّ سلمة: إنَّ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) جَلَّلَ عَلی الحَسَنِ والحُسَینِ وعَلِیٍّ وفاطِمَةَ علیهم السلام کِساءً،ثُمَّ قالَ:

اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی وخاصَّتی،اللّهُمَّ أذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً.

فَقالَت امُّ سَلَمَةَ:وأنَا مَعَهُم یا رَسولَ اللّهِ؟قالَ:إنَّکِ إلی خَیرٍ. (2)

9.مسند أبی یعلی عن شهر بن حوشب عن امّ سلمة: جاءَت فاطِمَةُ بِنتُ النَّبِیِّ إلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) مُتَوَرِّکَةً الحَسَنَ وَالحُسَینَ علیهما السلام،فی یَدِها بُرمةٌ لِلحَسَنِ (علیه السلام) فیها سَخینٌ (3)، حَتّی أتَت بِهَا النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله)،فَلَمّا وَضَعَتها قُدّامَهُ قالَ لَها:أینَ أبُو الحَسَنِ؟قالَت:فِی البَیتِ،فَدَعاهُ،فَجَلَسَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) وعَلِیٌّ وفاطِمَةُ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهم السلام یَأکُلونَ.

قالَت امُّ سَلَمَةَ:وما سامَنِیَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) وما أکَلَ طَعاماً قَطُّ إلّاوأنَا عِندَهُ إلّاسامَنیهِ قَبلَ ذلِکَ الیَومِ-تَعنی ب«سامَنی»:دَعانی إلَیهِ-فَلَمّا فَرَغَ التَفَّ عَلَیهِم بِثَوبِهِ،ثُمَّ قالَ:

اللّهُمَّ عادِ مَن عاداهُم،ووالِ مَن والاهُم. (4)

10.مسند ابن حنبل عن شَهرِ بنِ حوشب عن امّ سلمة: إنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) قالَ لِفاطِمَةَ علیها السلام:

إیتینی بِزَوجِکِ وابنَیکِ،فَجاءَت بِهِم،فَأَلقی عَلَیهِم کِساءً فَدَکِیّاً.قالَ:ثُمَّ وَضَعَ یَدَهُ

ص: 29


1- (1) .تفسیر الطبری:ج 12 الجزء 22 ص 8، [1]تفسیر ابن کثیر:ج 6 ص 410، [2]شواهد التنزیل:ج 2 ص 134 ح 765 [3] کلاهما نحوه.
2- (2) .سنن الترمذی:ج 5 ص 699 ح 3871،مسند ابن حنبل:ج 10 ص 197 ح 26659، [4]مسند أبی یعلی:ج 6 ص 290 ح 6985،تاریخ دمشق:ج 13 ص 204 ح 3183 و ج 14 ص 140 ح 3445 وکلّها نحوه.
3- (3) .السّخینة:طعام یُتّخذ من الدقیق،دون العصیدة فی الرقّة وفوق الحساء (الصحاح:ج 5 ص 2134« [5]سخن»).
4- (4) .مسند أبی یعلی:ج 6 ص 264 ح 6915،المطالب العالیة:ج 4 ص 75 ح 4005 نحوه،تاریخ دمشق:ج 42 ص 367 ح 8961،مجمع الزوائد:ج 9 ص 262 ح 14971.

این آیه نازل شد.گفتم:ای پیامبر خدا! من چه؟به خدا سوگند،پیامبر (صلی الله علیه و آله) نفرمود:

آری؛بلکه فرمود:«تو در راه درست هستی».

8.سنن الترمذی -به نقل از شهر بن حوشب،از امّ سلمه-:پیامبر (صلی الله علیه و آله)،عبایی بر علی و حسن و حسین و فاطمه علیهم السلام افکند و سپس فرمود:«بار خدایا! اینان،اهل بیت و خواصّ من اند.خدایا! هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان».

گفت[م]:آیا من از ایشانم؟

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«تو در راه درست هستی».

9.سنن أبی یعلی -به نقل از شهر بن حوشب،از امّ سلمه-:فاطمه علیها السلام دخت پیامبر،نزد پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) آمد،در حالی که حسن و حسین را بغل کرده بود و قابلمه ای کاچی برای حسن در دست داشت،تا این که آن را نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آورد و چون آن را در برابر ایشان نهاد،پیامبر به او فرمود:«ابو الحسن کجاست؟».

گفت:در خانه است.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) او را نیز صدا زد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) به همراه علی و فاطمه و حسن و حسین نشستند و به خوردن مشغول شدند.تا پیش از این روز هرگز سابقه نداشت که پیامبر،غذایی بخورد و من نزد او نباشم و مرا نزد خود نخواند.پس چون از خوردن فارغ شد،جامۀ خود را دور آنها پیچید و سپس فرمود:«خدایا! با هر که با ایشان دشمنی ورزد،دشمنی ورز و هر که را آنها را دوست دارد،دوست بدار».

10.مسند ابن حنبل -به نقل از شهر بن حوشب،از امّ سلمه-:پیامبر (صلی الله علیه و آله) به فاطمه فرمود:

«همسر و دو پسرت را نزد من بیاور».

او آنها را آورد.پیامبر (صلی الله علیه و آله)،عبای فدکی خود را بر آنها افکند و سپس دستش را روی آنها گذاشت و فرمود:«بار خدایا! اینان،خاندان محمّدند.درود و برکات خود

ص: 30

عَلَیهِم،ثُمَّ قالَ:

اللّهُمَّ إنَّ هؤُلاءِ آلُ مُحَمَّدٍ،فَاجعَل صَلَواتِکَ وبَرَکاتِکَ عَلی مُحَمَّدٍ وعَلی آلِ مُحَمَّدٍ إنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ.

قالَت امُّ سَلَمَةَ:فَرَفَعتُ الکِساءَ لِأَدخُلَ مَعَهُم،فَجَذَبَهُ مِن یَدی وقالَ:إنَّکِ عَلی خَیرٍ. (1)

11.تفسیر الطبری عن شهر بن حوشب عن امّ سلمة: کانَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) عِندی وعَلِیٌّ وفاطِمَةُ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهم السلام،فَجَعَلتُ لَهُم خَزیرَةٌ (2)،فَأَکَلوا وناموا،وغَطّی عَلَیهِم عَباءَةً أو قَطیفَةً،ثُمَّ قال:

اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی،أذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً. (3)

12.الأمالی للطوسی عن عبد اللّه بن مغیرة مَولی امِّ سَلَمَةَ زَوجِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) -أنَّها قالَت-:

نَزَلَت هذِهِ الآیَةُ فی بَیتِها: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» أمَرَنی رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) أن ارسِلَ إلی عَلِیٍّ وفاطِمَةَ وَالحَسَنِ وَالحُسینِ علیهم السلام،فَلَمّا أتَوهُ اعتَنَقَ عَلِیّاً (علیه السلام) بِیَمینِهِ،وَالحَسَنَ (علیه السلام) بِشِمالِهِ،وَالحُسَینَ (علیه السلام) عَلی بَطنِهِ،وفاطِمَةَ علیها السلام عِندَ رِجلِهِ،فَقالَ:

اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلی وعِترَتی فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً-قالَها ثَلاثَ مَرّاتٍ-.

ص: 31


1- (1) .مسند ابن حنبل:ج 10 ص 228 ح 26808، [1]المعجم الکبیر:ج 3 ص 53 ح 2664،مسند أبی یعلی:ج 6 ص 248 ح 6876 نحوه،کنز العمّال:ج 13 ص 645 ح 37629؛العمدة:ص 33 ح 13،الطرائف:ص 125 ح 193، [2]بحار الأنوار:ج 25 ص 242 ح 23. [3]
2- (2) .الخزیرة:مرقة،وهی أن تصفَّی بُلالة النخالة ثمّ تطبخ (لسان العرب:ج 4 ص 237« [4]خزر»).
3- (3) .تفسیر الطبری:ج 12 الجزء 22 ص 6. [5]

را بر محمّد و خاندان محمّد بفرست،که تو ستوده و بزرگواری».

من عبا را کنار زدم تا همراه آنها در زیر آن جای گیرم؛ولی پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن را از دست من کشید و گفت:«تو در راه درست هستی».

11.تفسیر الطبری -به نقل از شهر بن حوشب،از امّ سلمه-:پیامبر (صلی الله علیه و آله) نزد من بود و علی،فاطمه،حسن و حسین علیهم السلام در خانۀ ما بودند.من برای آنان،سبوسابه (1)تهیّه دیدم.آنها غذا خوردند و خوابیدند.پیامبر (صلی الله علیه و آله) عبا یا قطیفه ای (مَلافه ای) را بر آنها کشید و سپس فرمود:«بار خدایا! اینان،اهل بیت من اند.هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان».

12.الأمالی، طوسی-به نقل از عبد اللّه بن مغیره،غلام امّ سلمه،در بارۀ امّ سلمه همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله)-:این آیه: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» در خانۀ او نازل شده است.

امّ سلمه گفت:پیامبر (صلی الله علیه و آله) به من دستور داد کسی را در پی علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام بفرستم.چون آمدند،پیامبر (صلی الله علیه و آله) علی را با دست راست و حسن را با دست چپ و حسین را از جلو در آغوش گرفت و فاطمه را جلو پای خود نشاند و فرمود:«بار خدایا! اینان،خانواده و خاندان من اند.پس هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان».پیامبر (صلی الله علیه و آله) این سخن را سه بار تکرار کرد.گفتم:پس من

ص: 32


1- (1) .واژۀ«سَخین»که در متن عربی حدیث آمده،به معنای نوعی خورشت است که از سبوس خیسانده تهیّه می شود؛سَبوسابه.

قُلتُ:فَأَنَا یا رَسولَ اللّهِ؟فَقالَ:إنَّکِ عَلی خَیرٍ إن شاءَ اللّهُ. (1)

13.مسند ابن حنبل عن عطاء بن أبی رباح: حَدَّثَنی مَن سَمِعَ امَّ سَلَمَةَ تَذکُرُ أنَّ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) کانَ فی بَیتِها،فَأتَتهُ فاطِمَةُ علیها السلام بِبُرمَةٍ فیها خَزیرَةٌ،فَدَخَلَت بِها عَلَیهِ فَقالَ لَها:

ادعی زَوجَکِ وَ ابنَیکِ،قالَت:فَجاءَ عَلِیٌّ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهم السلام فَدَخَلوا عَلَیهِ فَجَلَسوا یَأکُلونَ مِن تِلکَ الخَزیرَةِ،وهُوَ عَلی مَنامَةٍ لَهُ عَلی دُکّانٍ (2)،تَحتَهُ کِساءٌ لَهُ خَیبَرِیٌّ.

قالَت:وأنَا اصَلّی فِی الحُجرَةِ،فَأَنزَلَ اللّهُ عز و جل هذِهِ الآیَةَ: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» .

قالَت:فَأَخَذَ فَضلَ الکِساءِ فَغَشّاهُم بِهِ،ثُمَّ أخرَجَ یَدَهُ فَأَلوی بِها إلَی السَّماءِ ثُمَّ قالَ:

اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی وخاصَّتی،فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً،اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی وخاصَّتی،فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وَطهِّرهُم تَطهیراً.

قالَت:فَأَدخَلتُ رَأسِیَ البَیتَ فَقُلتُ:وأنَا مَعَکُم یا رَسولَ اللّهِ؟قالَ:إنَّکِ إلی خَیرٍ،إنَّکِ إلی خَیرٍ. (3)

ص: 33


1- (1) .الأمالی للطوسی:ص 263 ح 482، [1]بحار الأنوار:ج 35 ص 209 ح 7؛ [2]تاریخ دمشق:ج 14 ص 143 ح 3453 عن عبد اللّه بن معین مولی امّ سلمة.
2- (2) .الدکّان:الدکّة المبنیة للجلوس علیها (لسان العرب:ج 13 ص 157« [3]دکن»).
3- (3) .مسند ابن حنبل:ج 10 ص 177 ح 26570، [4]فضائل الصحابة لابن حنبل:ج 2 ص 587 ح 994 [5] وفیه«حریرة»بدل«خزیرة»و«حامتی»بدل«خاصتی»فی کلا الموضعین،أسباب النزول:ص 369 ح 697، [6]تاریخ دمشق:ج 13 ص 205 ح 3186 وفیهما«اللّهمّ هؤُلاء...تطهیراً»مرّةً واحدة ولم یتکرّر؛مجمع البیان:ج 8 ص 559 عن شهر بن حوشب،المناقب للکوفی:ج 2 ص 161 ح 638 [7] عن أبی لیلی الکندی وکلاهما نحوه.

چه،ای پیامبر خدا؟فرمود:«تو به خواست خدا در راه درست هستی».

13.مسند ابن حنبل -به نقل از عطاء بن ابی رَباح-:کسی که از امّ سلمه شنیده بود،به من گفت که امّ سلمه گفته است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در خانۀ او بود که فاطمه علیها السلام قابلمه ای آورد که در آن،کاچی (1)بود و با آن،خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسید.پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او فرمود:«همسر و دو پسرت را فرا بخوان».امّ سلمه گفت:علی و حسن و حسین آمدند و بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) وارد شدند.آنها نشستند و از آن کاچی خوردند و این،در حالی بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر بسترش نشسته بود،و این بستر بر سکّویی بود.عبایی خیبری زیر پیامبر (صلی الله علیه و آله) قرار داشت.

من در اتاق،نماز می خواندم که این آیه: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» نازل شد.پیامبر (صلی الله علیه و آله) باقی ماندۀ این عبا را گرفت و آنها را با آن پوشاند.سپس دستش را بیرون آورد و با آن به آسمان،اشاره کرد و فرمود:«بار خدایا! اینان،اهل بیت و خواصّ من اند.پس هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان.بار خدایا! اینان،اهل بیت و خواصّ من اند.پس هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان».من سرم را به درون خانه (حیاط) بردم و گفتم:آیا من هم با شما هستم،ای پیامبر خدا؟فرمود:«تو در راه درست هستی.تو در راه درست هستی».

ص: 34


1- (1) .در متن عربی حدیث،«خَزیرة»آمده است که یعنی:حریرۀ گندم؛پورۀ گندم؛کاچی (ر.ک:منتهی الأرب:مادّۀ«خزر»،لغت نامۀ دهخدا:واژۀ«خزیره»).

14.الخصال عن عمرة بنت أفعی: سَمِعتُ امَّ سَلَمَةَ تَقولُ:نَزَلَت هذِهِ الآیَةُ فی بَیتی:

«إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» ،قالَت:وفِی البَیتِ سَبعَةٌ:رَسولُ اللّهِ وجَبرَئیلُ،ومیکائیلُ،وعَلِیٌّ،وفاطِمَةُ،وَالحَسَنُ،وَالحُسَینُ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم،قالَت:وأنَا عَلی البابِ،فَقُلتُ:یا رَسولَ اللّهِ،أ لَستُ مِن أهلِ البَیتِ؟

قالَ:«إنَّکِ مِن أزواجِ النَّبِیِّ»،وما قالَ:إنَّکِ مِن أهلِ البَیتِ. (1)

15.الإمام زین العابدین (علیه السلام) عَن امِّ سَلَمَةَ: نَزَلَت هذِهِ الآیَةُ فی بَیتی وفی یَومی،کانَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) عِندی فَدَعا عَلِیّاً وفاطِمَةَ وَالحَسَنَ وَالحُسَینَ (علیه السلام)،وجاءَ جَبرَئیلُ (علیه السلام)، فَمَدَّ عَلَیهِم کِساءً فَدَکِیّاً ثُمَّ قالَ:

اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی،اللّهُمَّ أذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً.

قالَ جَبرَئیلُ (علیه السلام):وأنَا مِنکُم یا مُحَمَّدُ؟فَقالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله):وأنتَ مِنّا یا جَبرَئیلُ.

قالَت امُّ سَلَمَةَ:فَقُلتُ:یا رَسولَ اللّهِ،وأنَا مِن أهلِ بَیتِکَ،وجِئتُ لِأَدخُلَ مَعَهُم، فَقالَ:کونی مَکانَکِ یا امَّ سَلَمَةَ،إنَّکِ إلی خَیرٍ،أنتِ مِن أزواجِ نَبِیِّ اللّهِ.

فَقالَ جَبرَئیلُ (علیه السلام):اِقرَأ یا مُحَمَّدُ: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» فِی النَّبِیِّ وعَلِیٍّ وفاطِمَةَ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهم السلام. (2)

ص: 35


1- (1) .الخصال:ص 403 ح 113،الأمالی للصدوق:ص 559 ح 746، [1]تفسیر فرات:ص 334 ح 454 [2] عن أبی سعید نحوه،بحار الأنوار:ج 35 ص 209 ح 9؛ [3]تاریخ دمشق:ج 14 ص 145 ح 3455،مناقب علیّ بن أبی طالب (علیه السلام) لابن مردویه:ص 303 ح 483 و [4]کلاهما نحوه.
2- (2) .الأمالی للطوسی:ص 368 ح 783 [5] عن علیّ بن علیّ بن رزین عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 35 ص 208 ح 6. [6]

14.الخصال -به نقل از عمره دختر افعی-:از امّ سلمه-که خدا از او خشنود باد-شنیدم که می گفت:آیۀ: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» در خانۀ من نازل شد و این در حالی بود که هفت نفر در خانه بودند:

پیامبر خدا،جبرئیل،میکائیل،علی،فاطمه،حسن و حسین-که درودهای خدا بر آنان باد-.من بر درِ خانه بودم.گفتم:ای پیامبر خدا! آیا من در شمار اهل بیت نیستم؟پیامبر فرمود:«تو از همسران پیامبری»؛ولی نفرمود:تو در شمار اهل بیت هستی.

15.امام زین العابدین (علیه السلام) -به نقل از امّ سلمه-:این آیه در خانۀ من و در روزی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در خانۀ من بود،نازل شد.پیامبر (صلی الله علیه و آله) نزد من بود که علی،فاطمه،حسن و حسین علیهم السلام را فرا خواند.جبرئیل (علیه السلام) هم آمد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) عبای فدکی را بر آنها گستراند و سپس فرمود:«پروردگارا! اینان،اهل بیت من اند.خدایا! هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان»

جبرئیل (علیه السلام) گفت:ای محمّد ! آیا من هم از شمایم؟

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«تو نیز از مایی،ای جبرئیل!».

گفتم:ای پیامبر خدا! من هم از اهل بیت تو ام.آن گاه پیش رفتم تا در کنار آنها باشم.پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«در جای خود باش،ای امّ سلمه! تو به سویی درست، روانی.تو از همسران پیامبر خدایی».

جبرئیل (علیه السلام) گفت:ای محمّد! بخوان: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» ،و این آیه،در حقّ پیامبر (صلی الله علیه و آله)،علی،فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام است.

ص: 36

2/1 عائِشَةُ

16.صحیح مسلم عن عائِشَةَ: خَرَجَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) غَداةً وعَلَیهِ مِرطٌ مُرَحَّلٌ (1)مِن شَعرٍ أسوَدَ، فَجاءَ الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ فَأَدخَلَهُ،ثُمَّ جاءَ الحُسَینُ فَدَخَل مَعَهُ،ثُمَّ جاءَت فاطِمَةُ فَأَدخَلَها،ثُمَّ جاءَ عَلِیٌّ فَأَدخَلَهُ،ثُمَّ قالَ: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» . (2)

17.الأمالی للصدوق عن العوّام بن حوشب عن التّیمی: دَخَلتُ عَلی عائِشَةَ فَحَدَّثَتنا أنَّها رَأت رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) دَعا عَلِیّاً وفاطِمَةَ وَالحَسَنَ وَالحُسَینَ علیهم السلام،فَقالَ:

اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً. (3)

18.تاریخ دمشق عن جمیع بن عمیر (4): دَخَلتُ مَعَ امّی عَلی عائِشَةَ،قالَت:أخبِرینی کَیفَ کانَ حُبُّ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) لِعَلِیٍّ؟

فَقالَت عائِشَةُ:کانَ أحَبَّ الرِّجالِ إلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،لَقَد رَأَیتُهُ وقَد أدخَلَهُ تَحتَ ثَوبِهِ،وفاطِمَةَ وحَسَناً وحُسَیناً،ثُمَّ قالَ:

اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی،اللّهُمَّ أذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً.

ص: 37


1- (1) .مِرط مُرحَّل:إزار خزٍّ فیه عَلَم،وسمّی مُرَحَّلاً لِما علیه من تصاویر رَحْل وما ضاهاه (لسان العرب:ج 11 ص 278« [1]رحل»).
2- (2) .صحیح مسلم:ج 4 ص 1883 ح 2424،المستدرک علی الصحیحین:ج 3 ص 159 ح 4707 نحوه،السنن الکبری:ج 2 ص 212 ح 2858، [2]الإقبال:ج 2 ص 350، [3]الطرائف:ص 123 ح 187، [4]بحار الأنوار:ج 21 ص 281. [5]
3- (3) .الأمالی للصدوق:ص 559 ح 747، [6]بحار الأنوار:ج 35 ص 210 ح 10. [7]
4- (4) .فی تاریخ دمشق«عمیر بن جمیع»وهو تصحیف،وأثبتنا الصواب الموافق لما فی باقی المصادر،والذی ضبطه ابن حجر فی تهذیب التهذیب:ج 1 ص 449 الرقم 1139 [8] بقوله:«جمیع بن عمیر التیمیّ الکوفیّ»روی عن عائشة،وروی عنه العوّام بن حوشب.

2/1 عایشه

اشاره

16.صحیح مسلم -به نقل از عایشه-:پیامبر (صلی الله علیه و آله) بامدادان [از اتاقش] بیرون رفت،در حالی که پوشش پشمی نقشداری از موی سیاه،بر تن داشت.پس حسن بن علی آمد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) او را در زیر آن جای داد.به دنبال او،حسین آمد که پیامبر (صلی الله علیه و آله) او را نیز در زیر آن جای داد.در پی او فاطمه آمد که پیامبر (صلی الله علیه و آله) او را نیز در زیر پوشش خود جای داد و سرانجام،علی آمد که پیامبر (صلی الله علیه و آله) او را نیز در زیر پوشش خود جا داد و سپس فرمود: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» .

17.الأمالی، صدوق-به نقل از عوّام بن حوشب،از تیمی-:بر عایشه وارد شدم و او به ما گفت که پیامبر خدا را دیده است که علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را فرا خوانده و فرموده است:«بار خدایا! اینان،اهل بیت من اند.پس هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان».

18.تاریخ دمشق -به نقل از جمیع بن عمیر-:با مادرم بر عایشه وارد شدیم.مادرم گفت:به من بگو علاقۀ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) نسبت به علی چگونه بود؟

عایشه به او گفت:او در میان مردان،محبوب ترین کس نزد پیامبر خدا بود.من دیدم که او را به همراه فاطمه و حسن و حسین،زیر جامۀ خود گرفت و سپس فرمود:«خدایا! اینان،اهل بیت من اند.خدایا! هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان».

ص: 38

قالَت:فَذَهَبتُ لِاُدخِلَ رَأسی فَدَفَعَنی،فَقُلتُ:یا رَسولَ اللّهِ،أوَلَستُ مِن أهلِکَ؟ قالَ:إنَّکِ عَلی خَیرٍ،إنَّکِ عَلی خَیرٍ. (1)

ص: 39


1- (1) .تاریخ دمشق:ج 42 ص 260،تفسیر الثعلبی:ج 8 ص 43، [1]شواهد التنزیل:ج 2 ص 62 ح 684 [2] کلاهما عن مجمع و ص 61 ح 482؛مجمع البیان:ج 8 ص 559،العمدة:ص 40 ح 23 کلاهما عن مجمع وکلّها نحوه.

من هم پیش رفتم تا سرم را زیر جامه کنم؛ولی پیامبر (صلی الله علیه و آله) مرا پس زد.گفتم:ای پیامبر خدا! آیا من از اهل بیت تو نیستم؟فرمود:«تو در راه درست هستی.تو در راه درست هستی».

ص: 40

ص: 41

پژوهشی در بارۀ حدیث کسا
اشاره

رویداد کِسا،یکی از مهم ترین حوادث روشنگر تاریخ زندگی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در جهت معرّفی پیشوایان و راه نمایان امّت اسلام و یکی از نقاط روشن و برجستۀ مناقب و فضایل اهل بیت علیهم السلام است.برای آشنایی دقیق تر با این رویداد مهم،توجّه به نکات زیر،ضرور است:

1.سند رویداد کِسا

این رویداد،از نظر سند،هیچ گونه خدشه ای را بر نمی تابد و محدّثان بزرگ،آن را در کتب معتبر خود،نقل کرده اند.این حدیث،اصطلاحاً«مُستفیض»است و حتّی با تحقیقی گسترده می توان ادّعای«تواتر»در آن کرد.به هر حال،قرائن بسیاری وجود دارد که اگر کسی با تاریخ اسلام آشنا باشد،نمی تواند در وقوع این رویداد،تردید کند.این رویداد،در جامعۀ اسلامی به قدری معروف شد که روز وقوع آن،«روز کسا»نامیده شد (1)و پنج تنِ پاکی که مشمول عنایت خاصّ الهی در آن روز شدند،به «اصحاب کسا»ملقّب گردیدند. (2)

ص: 42


1- (1) .ر.ک:الخصال:ص 550،الغدیر:ج 4 ص 40.
2- (2) .ر.ک:بحار الأنوار:ج 22 ص 245 و494،مجمع البیان:ج 9 ص 44.
2.چگونگی رویداد

هیچ یک از احادیثی که در بارۀ رویداد کسا رسیده اند،آن را به طور کامل بیان نکرده است و هر یک تنها به بخشی از آن،اشاره دارد.از این رو،ما با بهره گیری از همۀ آنها،تصویر تقریباً کاملی از این رویداد،ارائه می دهیم:

روزی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به خانۀ همسر گرامی خود،اُمّ سَلَمه می آید.قرار است او در این روز،پیام مهمّی از سوی خداوند متعال،در بارۀ چند تن از نزدیکان خود، دریافت کند.بدین جهت به همسرش تأکید می کند که به هیچ کس،اجازۀ ورود ندهد.

از سوی دیگر،درست در همین روز،فاطمه دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله)،تصمیم می گیرد برای پدر عزیزش غذای مناسبی به نام عَصیده (کاچی) (1)تهیه کند.او این غذا را در یک دیگ کوچک سنگی آماده می کند و آن را روی طبقی گذاشته،برای پدر می آورَد.

امّ سَلَمه می گوید:«من نتوانستم مانع ورود فاطمه شوم».آخر،او چگونه می تواند میان پیامبر (صلی الله علیه و آله) و پارۀ تنش مانع ایجاد کند؟! اصولاً منع پیامبر،شامل فاطمه نمی شود؛بلکه اساساً،پیامبر (صلی الله علیه و آله) خانه را به خاطر فاطمه و شوهر و دو فرزندش خلوت کرده است.

باری،فاطمه علیها السلام همراه با طبقی از کاچی خدمت پدر می رسد؛لیکن حضور او به تنهایی،کافی نیست.از این رو،پیامبر (صلی الله علیه و آله) به دخترش می فرماید:«برو و همسر و دو فرزندت را هم بیاور».

ص: 43


1- (1) .عصیده:غذایی که با آرد و روغن،درست می شود؛خَزیره (لسان العرب:مادّۀ«عصد»)،کاچی (تاج المصادر:مادّۀ«عصد»،منتهی الأرب:مادّۀ«عصد»).

فاطمه علیها السلام بی درنگ به منزل باز می گردد و طولی نمی کشد که همراه همسر و دو فرزندش-که هنوز کودکانی خُردسال اند-به خانۀ پدر وارد می شود.امّ سلمه با اشارۀ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) بر می خیزد و در کناری مشغول نماز می شود.

مجلس،کاملاً خصوصی می شود...؛مجلس انس و قُدس! پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) با علی -که او را نفْس خود می داند-و فاطمه-که وی را جزئی از وجود خود معرّفی نموده-و دو فرزندش حسن و حسین-که آنها را دو ریحانۀ خود نامیده-،کنار سفرۀ فاطمه علیها السلام نشسته است.

عادت پیامبر (صلی الله علیه و آله)،این است که بدون همسرش غذا نمی خورد؛ولی امروز،وضع به گونه ای دیگر است و سفره،سفره ای دیگر! اگر امروز امّ سلمه بر سر این سفره بنشیند،فردا سخن خدا در بارۀ اهل بیت پیامبر،به گونه ای دیگر تفسیر خواهد شد.

از این رو،پیامبر (صلی الله علیه و آله) امروز،استثنائاً از همسرش برای تناول غذا دعوت نمی کند.

جبرئیل امین،نازل می شود و این آیه را-که بعدها،«آیۀ تطهیر»نامیده شد- می خواند:

«إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً. 1

جز این نیست که خدا می خواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و شما را کاملاً پاک دارد» .

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) کسای خیبری (1)را بر سر داماد و دختر و دو نوۀ خویش می کشد و با دست راست به آسمان،اشاره می کند و می فرماید:

اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی ! اللّهُمَّ أذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ و طَهِّرهُم تَطهیراً. (2)

ص: 44


1- (2) .عبایی از بافته های مردم منطقۀ خیبر.
2- (3) .تفسیر الطبری:ج 12 الجزء 22 ص 7. [1]

خدایا! اینان،اهل بیت من اند.پس هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان.

در حدیث دیگری آمده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:

اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی و خاصَّتی ! اللّهُمَّ أذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وَ طَهِّرهُم تَطهیراً. (1)

بار خدایا! اینان،اهل بیت و خواصّ من اند.خدایا! هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان.

در حدیث دیگری آمده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:

اللّهُمَّ إنَّ هؤُلاءِ آلُ مُحَمَّدٍ ! فَاجعَل صَلَواتِکَ و بَرَکاتِکَ عَلی مُحَمَّدٍ و عَلی آلِ مُحَمَّدٍ،إنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ. (2)

خدایا! اینان،خاندان محمّدند.پس درود و برکات خود را بر محمّد و خاندان محمّد قرار ده،که تو ستودۀ بزرگواری.

امّ سلمه که تا این جا در کنار اتاق،کم و بیش،ناظر این رویداد نورانی و معنوی بوده است،دیگر تاب نمی آورد.جلو می آید و گوشۀ کسا را بلند می کند تا او نیز از این فضای نورانی بهره مند گردد؛ولی پیامبر (صلی الله علیه و آله) با قاطعیت،مانع از ورود او به زیر کسا در فضای اهل بیت قرآنی خود می شود.

گویا امّ سلمه از این برخورد،دلگیر می شود و می گوید:آیا من در شمار اهل بیت نیستم؟پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) می فرماید:

إنَّکِ إلی خَیرٍ،أنتِ مِن أزواجِ النَّبِیِّ. (3)

تو به سویی درست،روانی.تو از همسران پیامبر خدایی.

ص: 45


1- (1) .مسند ابن حنبل:ج 10 ص 197 ح 26659. [1]
2- (2) .مسند ابن حنبل:ج 10 ص 228 ح 26808. [2]
3- (3) .تفسیر الطبری:ج 12 الجزء 22 ص 7. [3]
3.فضای رویداد

تأمّل در متن واقعۀ کسا و احادیثی که در این موضوعْ وارد شده اند،به روشنی اثبات می کند که این واقعه،آن گونه که برخی از نویسندگان تصوّر کرده اند،یک رویداد معمولی-که بعدها اهمیّت پیدا کرده باشد-نیست؛بلکه به دلیل فضای خاصّ این رویداد و ارتباط آن با نزول آیۀ تطهیر،یکی از استثنایی ترین رویدادهای تاریخ زندگی پیامبر خدا در زمینۀ معرّفی پیشوایان و راه نمایان آیندۀ جامعۀ اسلامی است.

متن دعای پیامبر (صلی الله علیه و آله) و بسیاری از احادیثی که واقعۀ کسا را روایت کرده اند،به روشنی نشان می دهند که این رویداد،در جریان نزول آیۀ تطهیر و برای تفسیر و تبیین آن،تحقّق یافته است.نقل شده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) تا پایان عمر پر برکتش، اصحاب کسا را شبانگاهان تا سپیده دم،دعا می نمود و آنها را«اهل بیت»می خواند، و این،بر اهمّیت این رویداد،دلالت دارد.

4.وقوع رویداد کسا در خانۀ امّ سلمه

هر چند برخی از احادیث،به وقوع رویداد کسا در خانۀ برخی دیگر از همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) اشاره دارند،لیکن ملاحظه و تأمّل در مجموع روایاتی که در این باره رسیده اند،اثبات می کند که نزول آیۀ تطهیر و وقوع رویداد کسا،بی تردید،در خانۀ امّ سلمه واقع شده است.عایشه نیز به این حقیقتْ اعتراف دارد،چنان که از ابو عبد اللّه جَدَلی روایت شده که گفته است:

بر عایشه وارد شدم و گفتم:آیۀ: «خداوند خواسته است که...» در کجا نازل شده است؟او گفت:در خانۀ امّ سلمه. (1)

ص: 46


1- (1) .تفسیر فرات:ص 334،بحار الأنوار:ج 35 ص 215.

در روایت دیگری امّ سلمه می گوید:

اگر از عایشه بپرسی،به تو خواهد گفت که این آیه در خانۀ من (امّ سلمه) نازل شده است. (1)

شیخ مفید،در این باره می گوید:

اصحاب حدیث،روایت کرده اند که در بارۀ این آیه،از عمر،سؤال شد و او گفت:

«در بارۀ آن،از عایشه سؤال کنید»و عایشه در پاسخ گفت:«این آیه در خانۀ خواهرم امّ سلمه نازل شده است.پس در بارۀ آن،از او بپرسید که در زمینۀ این آیه،از من آگاه تر است». (2)

بنا بر این،اگر صحّت روایاتی را که بدانها اشاره شد (3)بپذیریم،باید بگوییم که در ادامۀ رویداد کسا،افراد دیگری (مانند:عایشه همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله) و زینب دختر امّ سلمه) نیز شاهد آن بوده اند و آنها نیز از پیامبر (صلی الله علیه و آله) همان تقاضای امّ سلمه را داشته اند و پیامبر خدا به آنها پاسخ منفی داده است و احتمالی که برخی از محدّثان (4)در«تکرار چند بارۀ این رویداد»داده اند،امری بعید به نظر می رسد.

5.آنچه به«حدیث کسا»شهرت یافته است
اشاره

تا این جا روشن شد که حدیث کسا-به شرحی که گذشت-قطعی و غیر قابل تردید و بیانگر یکی از مهم ترین ویژگی های اهل بیت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)،یعنی ویژگی طهارت و عصمت آنهاست؛لیکن در این اواخر،متنی به عنوان«حدیث

ص: 47


1- (1) .ذخائر العقبی:ص 24،شرح الأخبار:ج 2 ص 337.
2- (2) .الفصول المختارة:ص 53-54. [1]
3- (3) .ر.ک:ص 39 (بخش یکم/فصل یکم/عایشه).
4- (4) .ر.ک:ذخائر العقبی:ص 57،الصواعق المحرقة:ص 144،ینابیع المودّة:ج 1 ص 323،اهل بیت در آیۀ تطهیر:ص 51.

کسا»،در میان شیعیان،شایع گردیده که پایه و اساسی ندارد.نخستین محدّث معروفی که بی اساس بودن این متن را اعلان کرده،مرحوم محدّث قمی (صاحب ) مفاتیح الجنان-رضوان اللّه تعالی علیه-است و شگفت انگیز،این که ایشان اجازه نمی داد کسی بر مفاتیح الجنان،نکته ای بیفزاید و به انجام دهندۀ این کار،نفرین فرستاده است؛ (1)ولی با این حال می بینیم که متن مذکور،بدان افزوده شده است! (2)

ص: 48


1- (1) .چنین گوید این گنهکار روسیاه،عبّاس قمی:بعد از آن که بِعَونِ اللّه تعالی کتاب مفاتیح الجنان را تألیف نمودم و در اقطار منتشر گشت،به خاطرم رسید که در طبع دوم آن،بر آن زیاد کنم دعای وداعی برای ماه رمضان و خطبۀ روز عید فطر و زیارت جامعۀ ائمّة المؤمنین و دعای«اللّهمَّ إنِّی زُرتُ هذَا الإْمامَ»-که در عقب زیارات خوانده می شود-و زیارات وداعی که هر یک از ائمّه علیهم السلام را به آن وداع کنند و رقعه ای که برای حاجت می نویسند و دعایی که در غیبت امام عصر-عجّل اللّه فرجه-باید خوانده شود و آداب زیارت به نیابت،به واسطۀ کثرت حاجت به اینها؛لکن دیدم هر گاه این کار را کنم،فتح بابی شود برای تصرّف در کتاب مفاتیح و بسا شود بعضی از فضولان،بعد از این،در آن کتاب،بعضی از ادعیۀ دیگر بیفزایند یا از آن کم کنند و به اسم مفاتیح الجنان [1]در میان مردم رواج دهند،چنان که در مفتاح الجنان مشاهده می شود.لا جرم،کتاب را به همان حال خود گذاشتم و این هشت مطلب را بعد از تمام شدن مفاتیح، [2]ملحق به آن نمودم و به لعنت خداوند قهّار و نفرین رسول خدا و ائمّۀ اطهار علیهم السلام واگذار و حواله نمودم کسی را که در مفاتیح، [3]تصرّف کند (مفاتیح الجنان، [4]خوش نویس:محمّدرضا افشاری،ناشر:پیام آزادی:ص 945 مقدّمۀ بخشِ«ملحقات مفاتیح الجنان»). [5]
2- (2) .محقّق گران قدر،حجّة الإسلام و المسلمین مرحوم علی دوانی در ضمن شرح حال محدّث قمی در کتاب مفاخر اسلام چنین آورده است:پس از انتشار کتاب مفاتیح الجنان و استقبال مردم از آن و کمیاب شدن آن،مرحوم شیخ عبّاس قمی اطّلاع می یابد که شیخ ابراهیم کُتُبی،از کتاب فروشان نجف اشرف،دست اندر کار چاپ مفاتیح است تا از بازار گرم و پررونق آن بهره ببرد.به وی می گوید:«تو که می خواستی در نجف،مفاتیح را چاپ کنی،به من می گفتی تا عربی آن را بدهم چاپ کنی».شیخ ابراهیم می گوید:«داده ام میرزا احمد زنجانی کاتب بنویسد و گذشته است».قدری از آن را هم می دهد و ایشان می بیند. محدّث قمی،سپس به لبنان و شهر بعلبک می رود تا تابستان را-که هوای نجف بسیار گرم بوده-به خاطر تنگی نفس در آن جا باشد.پس از بازگشت،می بیند کتاب،چاپ شده است و در آخر آن،از زبان وی نوشته اند:«مطالبی را به کتاب افزودم و از جمله حدیث کسا را آوردم،و از اوّل تا آخر آن را هم دیده ام»،-

دلایل سست بودن این گزارش،فراوان است که به برخی از آنها اشاره می کنیم:

1.این متن در هیچ یک از کتب معتبر فَریقَین (شیعه و اهل سنّت) وجود ندارد، حتّی کتاب هایی همچون بحار الأنوار که هدف آنها جمع آوری احادیث منسوب به اهل بیت علیهم السلام بوده است.

مرحوم محدّث قمی در کتاب منتهی الآمال،پس از این که حدیث کسا را علَی الاُصول از احادیث متواتر معرّفی می کند؛امّا حدیث کسای معروف را فقط مبتنی بر کتاب منتخب طُرَیحی می داند و در بارۀ آن می نویسد:

اما حدیث کسا که در زمان ما شایع است،به این کیفیت،در کتب معتبرۀ معروفه و اصول حدیث و مجامع مُتقنۀ محدّثان دیده نشده و می توان گفت از خصایص کتاب منتخب (1)است. (2)

2.تا آن جا که ما می دانیم و همان طور که محدّث قمی اشاره کرده،نخستین

ص: 49


1- (1) .المنتخب فی المراثی و الخُطب،اثر فخر الدین محمّد بن علی نجفی (م 1085 ق) معروف به شیخ طُریحی،متولّد نجف است.مرحوم شیخ عبّاس قمی،در نقلی در بارۀ این کتاب،آورده است:«شیخ طریحی...در کتاب منتخب،مسامحات بسیاری نموده که بر اهل بصیرت و اطّلاع،پوشیده نیست»(منتهی الآمال،شیخ عبّاس قمی،قم:هجرت،1373 ش:ج 1 ص 873).
2- (2) .منتهی الآمال:ج 1 ص 820 (باب پنجم:ذیل عنوان«روانه کردن یزید،اهل بیت را به مدینه»).

کتابی که این متن را (البتّه بدون ذکر هیچ سندی) نقل کرده است،کتاب المنتخب طُرَیحی است (1)و این،بدان معناست که از صدر اسلام تا حدود هزار سال بعد،این متن،در منابع حدیثی دیده نشده است. (2)

3.شگفت انگیز،این که این متن بی سند،در حاشیۀ نسخۀ خطّی کتاب عوالم العلوم،با سند می شود(!) که شرح آن چنین است:

رأیت بخطّ الشیخ الجلیل السیّد هاشم،عن شیخه السیّد ماجد البحرانی،عن الحسن بن زین الدین الشهید الثانی،عن شیخه المقدّس الأردبیلی،عن شیخه علیّ بن عبد العالی الکرکی،عن الشیخ علی بن هلال الجزائری،عن الشیخ أحمد بن فهد الحلّی،عن الشیخ علی بن الخازن الحائری،عن الشیخ ضیاء الدّین علی بن الشهید الأوّل،عن أبیه،عن فخر المحقّقین،عن شیخه العلّامة الحلّی،عن شیخه المحقّق [الحلّی]،عن شیخه ابن نما الحلّی،عن شیخه محمّد بن إدریس الحلّی،عن حمزة الطوسی صاحب ثاقب المناقب،عن الشیخ الجلیل محمّد ابن شهرآشوب،عن الطبَرسی صاحب الاحتجاج،عن شیخه الجلیل الحسن بن محمّد بن الحسن الطوسی،عن أبیه شیخ الطائفة [الطوسی]،عن شیخه المفید،عن شیخه ابن قولویه القمّی،عن شیخه الکلینی،عن علی بن إبراهیم [عن أبیه إبراهیم] بن هاشم،عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر البزنطی،عن قاسم بن یحیی الجلاء الکوفی،عن أبی بصیر،عن أبان بن تغلب البکری،عن جابر بن یزید الجعفی،عن جابر بن عبد اللّه الأنصاری،عن فاطمة الزهراء بنت رسول اللّه (صلی الله علیه و آله)،قال:سمعت فاطمة أنّها قالت:

دخل علیَّ أبی رسول اللّه.... (3)

ص: 50


1- (1) .المنتخب:ص 259 (چاپ نجف:مطبعة الحیدریة).این متن،در چاپ جدید المنتخب (بیروت:دار الأعلمی،1412 ق)،تفاوت هایی با چاپ پیشین دارد.
2- (2) .گفتنی است که بخشی از این متن یا مشابه آن،از«یا ملائکتی»تا«إلّا لأجلکم»در کتاب غرر الأخبار و دُرَر الآثار (ص 298-299) تألیف حسن بن ابی الحسن محمّد دیلمی از علمای قرن هشتم آمده،گرچه در این کتاب هم سندی برای آن ذکر نشده است.
3- (3) .عوالم العلوم:ج 2 ص 930.
چند نکته در بارۀ سند این متن

الف -تنها مستند سندِ یاد شده،گفتۀ شیخ نور الدین عبد اللّه بَحرانی (مؤلّف عوالم العلوم و از علمای قرن دوازدهم هجری) است که بر فرض ثبوت،می گوید:«به خطّ سیّد هاشم بحرانی دیدم...»؛ولی صحّت تشخیص ایشان در این که آن خط، ضرورتاً خطّ سیّد هاشم بحرانی بوده است،قابل اثبات نیست!

ب-سیّد هاشم بحرانی (1)که این سند،منسوب به اوست،این حدیث را در کتاب های خود (غایة المرام و تفسیر البرهان) نیاورده است،با این که او در این کتاب ها به جمع آوری احادیث،همّت داشته است،نه ارزیابی و تصحیح آنها؛بلکه آنچه او در این کتاب ها آورده،سنداً و متناً مخالف چیزی است که این خط به او نسبت می دهد.

ج-بسیاری از محدّثان بزرگ شیعه،همچون:کلینی،طوسی،مفید،طَبْرِسی و ابن شهرآشوب-که در این سلسله سند آمده اند-،در کتب خود،حدیث کسا را به گونۀ دیگری آورده اند که مخالف متن مورد بحث است. (2)

د-سلسله سندی که برای این متن در حاشیۀ عوالم ذکر شده،به قدری اشکال دارد که اگر کسی اطّلاعی از علم رجال داشته باشد،نادرست بودن آن را آشکارا تشخیص می دهد. (3)

ص: 51


1- (1) .او سیّد هاشم بن اسماعیل کتکانی بحرانی (م 1107 ق) است که در کتکان از نواحی بحرین به دنیا آمد.تراجم نویسان،شخصیت علمی و عملی او را ستوده اند.او از شیخ حر عاملی اجازه نقل حدیث داشت.گفته شده:«او 75 کتاب تألیف کرد؛امّا نوشته هایش از غلو و سستی خالی نیست»(ر.ک:أعیان الشیعة:ج 10 ص 249،أمل الآمل:ج 2 ص 341، [1]ریاض العلماء:ج 5 ص 310، [2]العلّامة السیّد هاشم البحرانی،فارس تبریزیان).
2- (2) .برای نمونه،ر.ک:الأمالی،طوسی:ص 263 و 368،الأمالی،صدوق:ص 381-382،مجمع البیان:ج 8 ص559.نیز،برای مطالعۀ گسترده تر همۀ نقل ها،ر.ک:ص34-39 و 54-99 از همین کتاب.
3- (3) .در این خصوص مطالب زیر،شایان توجّه اند: اوّلاً:محقّق محترم کتاب عوالم العلوم،در پانوشت کتاب در بارۀ سند مزبور می نویسد: گفته اند:سیّد ماجد بحرانی که در سند این روایت آمده،اگر پسر هاشم بن علی باشد که شرح حال او را-

ه-متن مورد بحث،علاوه بر این که مخالف همۀ متن های معتبر است، سستی هایی قابل توجه دارد. (1)

ص: 52


1- (1) .گفتنی است که اخیراً برخی،برای اثبات اعتبار متن یاد شده،مطالبی نوشته اند که سستی آنها نیز بر اهل فن پوشیده نیست.

الفصل الثانی:أصحابُ النَّبِیِّ ومَعنی«أهلِ البَیتِ علیهم السلام»

1/2 أبو سَعیدٍ الخُدرِیُّ

19.تفسیر الطبری عن أبی سعید الخدریّ: قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):نَزَلَت هذِهِ الآیَةُ فی خَمسَةٍ:فِیَّ،وفی عَلِیٍّ،وحَسَنٍ،وحُسَینٍ،وفاطِمَةَ: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» . (1)

20.تاریخ بغداد عن أبی سعید الخدریّ عَنِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله)-فی قَولِهِ تَعالی: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» -:جَمَعَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) عَلِیّاً وفاطِمَةَ وَالحَسَنَ وَالحُسَینَ علیهم السلام ثُمَّ أدارَ عَلَیهِمُ الکِساءَ،فَقالَ:«هؤُلاءِ أهلُ بَیتی،اللّهُمَّ أذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً»،واُمُّ سَلَمَةَ عَلَی البابِ،فَقالَت:یا رَسولَ اللّهِ،ألَستُ مِنهُم؟فَقالَ:«إنَّکِ لَعَلی خَیرٍ-أو إلی خَیرٍ-». (2)

21.الأمالی للطوسی عن أبی أیّوب الصّیرفیّ: سَمِعتُ عَطِیَّةَ العَوفِیَّ یَذکُرُ أنَّهُ سَأَلَ

ص: 53


1- (1) .تفسیر الطبری:ج 12 الجزء 22 ص 6، [1]المعجم الصغیر:ج 1 ص 135 نحوه،تفسیر الثعلبی:ج 8 ص 41؛ [2]مجمع البیان:ج 8 ص 559،العمدة:ص 39 ح 21،بحار الأنوار:ج 35 ص 232. [3]
2- (2) .تاریخ بغداد:ج 10 ص 278 الرقم 5396، [4]شواهد التنزیل:ج 2 ص 38 ح 657 و ح 658 [5] ولیس فیه ذیله من«اُمّ سلمة علی الباب»؛تنبیه الخواطر:ج 1 ص 23، [6]الفضائل:ص 81 [7] نحوه،بحار الأنوار:ج 35 ص 212 ح 14. [8]

فصل دوم:اصحاب پیامبر و مصداق«اهل بیت»

1/2 ابو سعید خُدْری

19.تفسیر الطبری -به نقل از ابو سعید خدری-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«این آیه:

«خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» در حقّ پنج تن نازل شده است:در حقّ من و در حقّ علی و حسن و حسین و فاطمه».

20.تاریخ بغداد -به نقل از ابو سعید خدری،در بارۀ نزول این سخن پروردگار: «خداوند، خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» -:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)،علی و فاطمه و حسن و حسین را گرد آورد و سپس کسا را بر روی ایشان کشید و فرمود:«اینان،اهل بیت من اند.خدایا! هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان».

امّ سلمه که بر درِ خانه بود،گفت:ای پیامبر خدا! آیا من از ایشان نیستم؟فرمود:

«تو در راه درست هستی»،یا فرمود:«تو به سوی درستی،روانی».

21.الأمالی، طوسی-به نقل از ابو ایّوب صیرفی-:از عطیّۀ عوفی شنیدم که می گفت از

ص: 54

أبا سَعیدٍ الخُدرِیَّ عَن قَولِ اللّهِ تَعالی: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» ،فَأَخبَرَهُ أنَّها نَزَلَت فی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وعَلِیٍّ وفاطِمَةَ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهم السلام. (1)

2/2 أبو بَرزَةَ

22.مجمع الزوائد عن أبی برزة: صَلَّیتُ مَعَ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) سَبعَةَ عَشَرَ شَهراً،فَإِذا خَرَجَ مِن بَیتِهِ أتی بابَ فاطِمَةَ فَقالَ:الصَّلاةَ رَحِمَکُمُ اللّهُ «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ» . (2)

3/2 أبُو الحَمراءِ

23.تفسیر الطبری عن أبی داود عن أبی الحمراء: رابَطتُ المَدینَةَ سَبعَةَ أشهُرٍ عَلی عَهدِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله)،قالَ:رَأَیتُ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) إذا طَلَعَ الفَجرُ جاءَ إلی بابِ عَلِیٍّ وفاطِمَةَ علیهما السلام فَقالَ:الصَّلاةَ الصَّلاةَ «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» . (3)

ص: 55


1- (1) .الأمالی للطوسی:ص 248 ح 438، [1]بحار الأنوار:ج 35 ص 208 ح 4؛ [2]المعجم الکبیر:ج 3 ص 56 ح 2673،المعجم الکبیر:ج 3 ص 56 ح 2673،المعجم الأوسط:ج 3 ص 380 ح 3456،أسباب النزول:ص 368 ح 696 [3] کلها نحوه،تاریخ دمشق:ج 60 ص 91.
2- (2) .مجمع الزوائد:ج 9 ص 267 ح 14986 نقلاً عن الطبرانی.
3- (3) .تفسیر الطبری:ج 12 الجزء 22 ص 6، [4]تهذیب الکمال:ج 33 ص 260 الرقم 7327،تفسیر ابن کثیر:ج 6 ص 407، [5]مناقب علی بن أبی طالب لابن مردویه:ص 304 ح 489. [6]

ابو سعید خُدری در بارۀ آیۀ: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» پرسش کرده است و او در پاسخ عطیّه گفته که:این آیه،در حقّ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)،علی،فاطمه،حسن و حسین علیهم السلام نازل شده است.

2/2 ابو بَرزه

22.مجمع الزوائد -به نقل از ابو برزه-:هفده ماه با پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) نماز خواندم.ایشان هر گاه از خانه خارج می شد،بر درِ خانۀ فاطمه می آمد و می فرمود:«نماز ! رحمت خدا بر شما باد! «خداوند،خواسته است که پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید»» .

3/2 ابو حَمرا

23.تفسیر الطبری -به نقل از ابو داوود،از ابو حَمرا-:در روزگار پیامبر (صلی الله علیه و آله)،هفت ماه از شهر مدینه پاسداری می کردم.پیامبر (صلی الله علیه و آله) را می دیدم که هر گاه سپیده می دمید،به درِ خانۀ علی (علیه السلام) و فاطمه علیها السلام می رفت و می فرمود:«نماز،نماز! «خداوند،خواسته است که پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید»» .

ص: 56

4/2 أبو لَیلَی الأَنصارِیُّ

24.الأمالی للطوسی عن أبی لیلی: دَفَعَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) الرّایَةَ یَومَ خَیبرَ إلی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ (علیه السلام) فَفَتَحَ اللّهُ عَلَیهِ،وأوقَفَهُ یَومَ غَدیرِ خُمٍّ...وقالَ لَهُ أنَّهُ أنَا أوَّلُ مَن یَدخُلُ الجَنَّةَ وأنتَ بَعدی تَدخُلُها وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ وفاطِمَةُ...اللّهُمَّ إنَّهُم أهلی فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ و طَهِّرهُم تَطهیراً،اللّهُمَّ اکلَأهُم وَارعَهُم وکُن لَهُم،وَانصُرهُم وأعِنهُم، وأعِزَّهُم ولا تُذِلَّهُم،وَاخلُفنی فیهِم،إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ. (1)

5/2 أنَسُ بنُ مالِکٍ

25.سنن الترمذی عن أنس: إنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) کانَ یَمُرُّ بِبابِ فاطِمَةَ علیها السلام سِتَّةَ أشهُرٍ إذا خَرَجَ إلی صَلاةِ الفَجرِ یَقولُ:الصَّلاةَ یا أهلَ البَیتِ «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» . (2)

6/2 البَراءُ بنُ عازِبٍ

26.تاریخ دمشق عن البراء بن عازب: جاءَ عَلِیٌّ وفاطِمَةُ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهم السلام إلی

ص: 57


1- (1) .الأمالی للطوسی:ص 351 ح 726، [1]کشف الغمّة:ج 2 ص 24،بحار الأنوار:ج 51 ص 67 ح 7؛ [2]المناقب للخوارزمی:ص 62 ح 31.
2- (2) .سنن الترمذی:ج 5 ص 352 ح 3206، [3]مسند ابن حنبل:ج 4 ص 516 ح 13730، [4]المستدرک علی الصحیحین:ج 3 ص 172 ح 4748،المعجم الکبیر:ج 3 ص 56 ح 2671،کنز العمّال:ج 13 ص 646 ح 37632.

4/2 ابو لیلی انصاری

24.الأمالی، طوسی-به نقل از ابو لیلی-:پیامبر (صلی الله علیه و آله) در جنگ خیبر،پرچم را به دست علی بن ابی طالب (علیه السلام) داد و خداوند،پیروزی را نصیب او کرد،و او را در روز غدیر خم بلند کرد...و به او فرمود:«من نخستین کسی هستم که به بهشت وارد می شود و تو و حسن و حسین و فاطمه پس از من به بهشت وارد می شوید.خدایا! آنان، خاندان من اند.پس هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان.خدایا! از آنان محافظت و نگهبانی کن و برای آنها باش،و یاری و مددشان رسان و ارجمندشان گردان و خوارشان مساز و جانشین من در میان آنان باش،که تو بر همه چیز توانایی».

5/2 انَس بن مالک

25.سنن الترمذی -به نقل از انَس-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)،شش ماه،هر گاه،برای نماز صبح بیرون می آمد،به درِ خانۀ فاطمه علیها السلام می رفت و می فرمود:«نماز،ای اهل بیت! «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند»» .

6/2 بَراء بن عازب

26.تاریخ دمشق -به نقل از براء بن عازب-:علی،فاطمه،حسن و حسین علیهم السلام بر درِ

ص: 58

بابِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله)،فَقامَ بِرِدائِهِ وطَرَحَهُ عَلَیهِم،ثُمَّ قالَ:اللّهُمَّ هؤُلاءِ عِترَتی. (1)

7/2 ثَوبانُ

27.سنن أبی داود عن ثوبان مَولی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله): کانَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) إذا سافَرَ کانَ آخِرُ عَهدِهِ بِإِنسانٍ مِن أهلِهِ فاطِمَةَ علیها السلام،وأوَّلُ مَن یَدخُلُ عَلَیها إذا قَدِمَ فاطِمَةَ علیها السلام،فَقَدِمَ مِن غَزاةٍ لَهُ وقد عَلَّقَت مِسحاً أو سِتراً عَلی بابِها،وحَلَّتِ الحَسَنَ وَالحُسَینَ علیهما السلام قُلبَینِ (2)مِن فِضَّةٍ،فَقَدِمَ فَلَم یَدخُل،فَظَنَّت أنَّ ما مَنَعَهُ أن یَدخُلَ ما رَأی،فَهَتَکَتِ السِّترَ وفَکَکَتِ القُلبَینِ عَنِ الصَّبِیَّینِ وقَطَّعَتهُ بَینَهُما،فَانطَلَقا إلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وهُما یَبکِیانِ، فَأَخَذَهُ مِنهُما،وقالَ:

یا ثَوبانُ،اِذهَب بِهذا إلی آلِ فُلانٍ-أهلِ بَیتٍ بِالمَدینَةِ-إنَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی أکرَهُ أن یَأکُلوا طَیِّباتِهِم فی حَیاتِهِمُ الدُّنیا.یا ثَوبانُ،اِشتَرِ لِفاطِمَةَ قِلادَةً مِن عَصَبٍ، وسِوارَینِ مِن عاجٍ. (3)

28.المناقب لابن شهر آشوب عن أبی هریرة وثوبان: کانَ النَّبِیُّ یَبدَأُ فی سَفَرِهِ بِفاطِمَةَ علیها السلام ویَختِمُ بِها،فَجَعَلَت وَقتاً سِتراً مِن کِساءٍ خَیبَرِیَّةٍ لِقُدومِ أبیها وزَوجِها، فَلَمّا رَآهُ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) تَجاوَزَ عَنها،وقَد عُرِفَ الغَضَبُ فی وَجهِهِ حَتّی جَلَسَ عِندَ المِنبَرِ،

ص: 59


1- (1) .تاریخ دمشق:ج 42 ص 368 ح 8962،شواهد التنزیل:ج 2 ص 26 ح 645 و 646. [1]
2- (2) .القُلْب:السوار (لسان العرب:ج 1 ص 688« [2]قلب»).
3- (3) .سنن أبی داود:ج 4 ص 87 ح 4213، [3]مسند ابن حنبل:ج 8 ص 320 ح 22426 [4] نحوه،السنن الکبری:ج 1 ص 41 ح 97؛بشارة المصطفی:ص 203، [5]کشف الغمّة:ج 2 ص 77 کلاهما نحوه،بحار الأنوار:ج 43 ص 89 ح 10. [6]

خانۀ پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمدند.پیامبر (صلی الله علیه و آله) ردای خود را برداشت و آن را بر روی ایشان انداخت و فرمود:«خدایا! اینان،خاندان من اند».

2 7/ ثَوبان

27.سنن أبی داوود -به نقل از ثوبان،غلام پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)-:پیامبر (صلی الله علیه و آله) هر گاه به مسافرت می رفت،فاطمه علیها السلام آخرین شخص از خاندانش بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله) او را می دید و هر گاه از سفر می آمد،فاطمه علیها السلام نخستین کسی بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله) به دیدن او می رفت.

یک بار،پیامبر (صلی الله علیه و آله) از جنگ باز گشت و این،در حالی بود که فاطمه علیها السلام،پلاس یا پرده ای بر در اتاقش آویخته بود و حسن و حسین علیهما السلام را با دو دستبند سیمین آراسته بود.پیامبر (صلی الله علیه و آله) به هنگام باز گشت،به خانۀ فاطمه علیها السلام نیامد و فاطمه گمان کرد آنچه مانع از آمدن ایشان به خانۀ او شده،چیزهایی است که دیده است.از این رو،پرده را کند و دو دستبند را از [دست] آن دو کودک باز کرد و آن دو را میان آنها شکست.

آن دو،گریه کنان نزد پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) رفتند.پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستبندها را از آنها گرفت و گفت:«ای ثوبان! اینها را به فلان خانواده-که خانواری در مدینه بودند-برسان.

اینان،اهل بیت من اند.من ناخوش می دارم که اهل بیتم دارایی های نیکوی خود را در زندگی دنیوی بخورند.ای ثوبان! برای فاطمه گردنبندی از عَصْب و دو دستبند از عاج بخر».

28.المناقب، ابن شهرآشوب-به نقل از ابو هریره و ثوبان-:پیامبر (صلی الله علیه و آله)،مسافرت خود را با دیدن فاطمه علیها السلام آغاز می نمود و با دیدن او به پایان می برد.یک بار،فاطمه علیها السلام برای آمدن پدر و همسرش پرده ای از کسایی خیبری آویخت.چون پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن را دید، از آن روی بر تافت و خشم در چهرۀ او پدیدار شد،به گونه ای که کنار منبر نشست.

ص: 60

فَنَزَعَت قِلادَتَها وقُرطَیها ومُسکَتَیها (1)،ونَزَعَتِ السِّترَ،فَبَعَثَت بِهِ إلی أبیها وقالَت:اِجعَل هذا فی سَبیلِ اللّهِ.

فَلَمّا أتاهُ قالَ (صلی الله علیه و آله):قَد فَعَلَت،فِداها أبوها-ثَلاثَ مَرّاتٍ-ما لِآلِ مُحَمَّدٍ ولِلدُّنیا؟! فَإِنَّهُم خُلِقوا لِلآخِرَةِ،وخُلِقَتِ الدُّنیا لِغَیرِهِم. (2)

8/2 جابِرُ بنُ عَبدِ اللّهِ

29.شواهد التنزیل عن جابر: إنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) دَعا عَلِیّاً وَابنَیهِ وفاطِمَةَ علیهم السلام فَأَلبَسَهُم مِن ثَوبِهِ،ثُمَّ قالَ:

اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلی،هؤُلاءِ أهلی. (3)

30.کفایة الأثر عن جابر: کُنتُ عِندَ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) فی بَیتِ امِّ سَلَمَةَ،فَأَنزَلَ اللّهُ هذِهِ الآیَةَ:

«إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» ،فَدَعَا النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) بِالحَسَنِ وَالحُسَینِ وفاطِمَةَ علیهم السلام وأجلَسَهُم بَینَ یَدَیهِ،فَدَعا عَلِیّاً (علیه السلام) فَأَجلَسَهُ خَلفَ ظَهرِهِ، وقالَ:

اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی،فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً.فَقالَت امُّ سَلَمَةَ:

وأنَا مَعَهُم یا رَسولَ اللّهِ؟فَقالَ لَها:إنَّکِ عَلی (4)خَیرٍ.

فَقُلتُ:یا رَسولَ اللّهِ،لَقَد أکرَمَ اللّهُ هذِهِ العِترَةَ الطّاهِرَةَ وَالذُّرِّیَةَ المُبارَکَةَ بِذَهابِ

ص: 61


1- (1) .المُسکة:واحدة المسک،وهی الأساور والخلاخیل من القرون أو العاج ونحوها (المعجم الوسیط:ج 2 ص 869« [1]مسک»).
2- (2) .المناقب لابن شهرآشوب:ج 3 ص 343، [2]بحار الأنوار:ج 43 ص 86 ح 8. [3]
3- (3) .شواهد التنزیل:ج 2 ص 28 ح 647 و ص 29 ح 648؛ [4]مجمع البیان:ج 8 ص 560.
4- (4) .إلی (خ ل).

فاطمه گردنبند و دو گوشواره و دستبندهای خود و آن پرده را کند و آنها را نزد پدرش فرستاد و گفت:اینها را در راه خدا صرف کن.

چون پیکْ نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد،ایشان سه بار فرمود:«پدرش فدای او باد! خاندان محمّد،کجا و دنیا کجا! آنها برای آخرت آفریده شده اند و دنیا برای دیگران آفریده شده است».

8/2 جابر بن عبد اللّه

29.شواهد التنزیل -به نقل از جابر-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)،علی و دو فرزندش و فاطمه علیهم السلام را فرا خواند و جامۀ خود بر ایشان پوشاند و فرمود:«بار خدایا! اینان،خاندان من اند.

اینان،خاندان من اند».

30.کفایة الأثر -به نقل از جابر-:در خانۀ امّ سلمه خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) بودم که خداوند، این آیه را نازل فرمود: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» .پس پیامبر (صلی الله علیه و آله)،حسن و حسین و فاطمه علیهم السلام را فرا خواند و آنها را در برابر خود نشاند و علی (علیه السلام) را نیز فرا خواند و پشت سر خود نشاند و فرمود:«بار خدایا! اینان،اهل بیت من اند.پس هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان».

امّ سلمه گفت:آیا من هم با ایشان هستم،ای پیامبر خدا؟

پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او فرمود:«تو در راه راست هستی».

گفتم:ای پیامبر خدا! خداوند،این خاندان پاک و نسل مبارک را با دور کردن پلیدی از ایشان،نواخته است.

ص: 62

الرِّجسِ عَنهُم.

قالَ:یا جابِرُ،لِأَنَّهُم عِترَتی مِن لَحمی ودَمی،فَأَخی سَیِّدُ الأَوصِیاءِ،وَابنَیَّ خَیرُ الأَسباطِ،وَابنَتی سَیِّدَةُ النِّسوانِ،ومِنَّا المَهدِیُّ. (1)

9/2 زَیدُ بنُ أرقَمَ

31.صحیح مسلم عن یزید بن حیّان عن زید بن أرقم،قال: دَخَلنا عَلَیهِ فَقُلنا لَهُ:لَقَد:

رَأیتَ خَیراً؛لَقد صاحَبتَ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وصَلَّیتَ خَلفَهُ...[ثُمّ سَأَلوه أن یَروی لَهُم حَدیثاً عَن رَسولِ اللّه (صلی الله علیه و آله)،فَرَوی لَهُم حَدیثَ الثّقَلَینِ:«ألا وإنّی تارِکٌ فیکُم ثَقَلَین؛ أحَدُهما کِتابُ اللّه...] (2)وفیه:فَقُلنا:مَن أهلُ بَیتِهِ؟نِساؤُهُ؟قالَ:لا،وایمُ اللّهِ ! إنَّ المَرأَةَ تَکونُ مَعَ الرَّجُلِ العَصرَ مِنَ الدَّهرِ،ثُمَّ یُطَلِّقُها فَتَرجِعُ إلی أبیها وقَومِها.أهلُ بَیتِهِ أصلُهُ،وعَصَبَتُهُ الَّذینَ حُرِمُوا الصَّدَقةَ بَعدَهُ. (3)

10/2 زَینَبُ بِنتُ أبی سَلَمَةَ

32.المعجم الکبیر عن ابن لهیعة: حَدَّثَنی عَمرُو بنُ شُعَیبٍ أنَّهُ دَخَلَ عَلی زَینَبَ بِنتِ أبی سَلَمَةَ،فَحَدَّثَتهُم أنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) کانَ عِندَ امِّ سَلَمَةَ فَدَخَلَ عَلَیها بِالحَسَنِ وَالحُسَینِ وفاطِمَةَ علیهم السلام،فَجَعَلَ الحَسَنَ مِن شِقٍّ،وَالحُسَینَ مِن شِقٍّ،وفاطِمَةَ فی

ص: 63


1- (1) .کفایة الأثر:ص 66، [1]بحار الأنوار:ج 36 ص 308 ح 147. [2]
2- (2) .ما بین المعقوفین إضافة توضیحیّة منّا.
3- (3) .صحیح مسلم:ج 4 ص 1874 ح 37،المعجم الکبیر:ج 5 ص 182 ح 5026،تاریخ دمشق:ج 41 ص 19 ح 8194؛العمدة:ص 99 ح 131،الصراط المستقیم:ج 1 ص 185 [3] نحوه،بحار الأنوار:ج 35 ص 230. [4]

فرمود:«ای جابر! زیرا آنها خاندان من و از گوشت و خون من اند.برادرم،سَرور اوصیاست و دو فرزندم،بهترین نوادگان اند و دخترم،بانوی زنان و مهدی از ماست».

9/2 زید بن ارقم

31.صحیح مسلم -به نقل از یزید بن حیّان-:نزد او (زید بن ارقم) رفتیم و گفتیم:تو خیر را دیدی.همراه پیامبر (صلی الله علیه و آله) بودی،و پشت سر او نماز گزاردی...! [سپس بعضی از او خواستند که حدیثی از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) روایت کند.زید برای آنان حدیث ثقلین را روایت کرد که:«من در میان شما دو چیز گران بها به یادگار می نهم:کتاب خدا...»].

گفتیم:اهل بیت او چه کسانی اند؟زنانش اند؟

گفت:نه،به خدا سوگند ! ای بسا زن،چند صباحی با مرد زندگی می کند و سپس مرد،او را طلاق می دهد و او به سوی پدر و قومش باز می گردد.اهل بیت او (پیامبر خدا) ریشۀ اویند و گروه او کسانی اند که پس از او صدقه بر آنها نارواست.

10/2 زینب دختر ابو سَلَمه

32.المعجم الکبیر -به نقل از ابن لُهَیعه-:عمرو بن شعیب به من گفت که بر زینب، دختر ابو سلمه وارد شد[ند] و او (زینب) برای آنها گفت:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) نزد [مادرم] امّ سلمه بود که حسن و حسین و فاطمه علیهم السلام بر امّ سلمه وارد شدند.پیامبر (صلی الله علیه و آله)، حسن را در یک طرف خود و حسین را در طرف دیگرش و فاطمه را در جلو خود

ص: 64

حِجرِهِ،ثُمَّ قالَ: «رَحْمَتُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ» . (1)

11/2 سَعدُ بنُ أبی وَقّاصٍ

33.صحیح مسلم عن سعد بن أبی وقّاص: لَمّا نَزَلَت هذِهِ الآیَةُ: «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ» 2 دَعا رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) عَلِیّاً وفاطِمَةَ وحَسَناً وحُسَیناً علیهم السلام،فَقالَ:اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلی. (2)

34.المستدرک علی الصحیحین عن سعد: نَزَلَ عَلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) الوَحیُ،فَأَدخَلَ عَلِیّاً وفاطِمَةَ وَابنَیهِما علیهم السلام تَحتَ ثَوبِهِ،ثُمَّ قالَ:اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلی وأهلُ بَیتی. (3)

35.الأمالی للطوسی عن ابن عبّاس: کُنتُ عِندَ مُعاوِیَةَ وقَد نَزَلَ بِذی طُویً،فَجاءَهُ سَعدُ بنُ أبی وَقّاصٍ فَسَلَّمَ عَلَیهِ،فَقالَ مُعاوِیَةُ:یا أهلَ الشّامِ،هذا سَعدُ بنُ أبی وَقّاصٍ وهُوَ صَدیقٌ لِعَلِیٍّ.

قالَ:فَطَأطَأَ القَومُ رُؤوسَهُم،وسَبّوا عَلِیّاً (علیه السلام)،فَبَکی سَعدٌ،فَقالَ لَهُ مُعاوِیَةُ:مَا الَّذی أبکاکَ؟قالَ:ولِمَ لا أبکی لِرَجُلٍ مِن أصحابِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یُسَبُّ عِندَکَ ولا أستَطیعُ أن اغَیِّرَ؟! وقَد کانَ فی عَلِیٍّ خِصالٌ لَأَن تَکونَ فِیَّ واحِدَةٌ مِنهُم (4)أحَبُّ مِنَ

ص: 65


1- (1) .المعجم الکبیر:ج 24 ص 281 ح 713،المعجم الأوسط:ج 8 ص 117 ح 8141،تاریخ دمشق:ج 14 ص 146،إمتاع الأسماع:ج 5 ص 377، [1]کنز العمّال:ج 13 ص 642 ح 37625.
2- (3) .صحیح مسلم:ج 4 ص 1871 ح 32،سنن الترمذی:ج 5 ص 225 ح 2999،مسند ابن حنبل:ج 1 ص 391 ح 1608، [2]المستدرک علی الصحیحین:ج 3 ص 163 ح 4719؛الأمالی للطوسی:ص 307 ح 616، [3]المناقب لابن شهرآشوب:ج 3 ص 368، [4]بحار الأنوار:ج 21 ص 343 ذیل ح 13. [5]
3- (4) .المستدرک علی الصحیحین:ج 3 ص 159 ح 4708،السنن الکبری:ج 7 ص 101 ح 13391، [6]تفسیر الطبری:ج 12 الجزء 22 ص 8 [7] نحوه،کنز العمّال:ج 13 ص 163 ح 36496.
4- (5) .کذا فی المصدر،والأنسب:«منها».

قرار داد و سپس فرمود:«رحمت و برکات خدا بر شما اهل بیت،که او ستودۀ بزرگوار است!».

2 11/ سعد بن ابی وقّاص

33.صحیح مسلم -به نقل از سعد بن ابی وقّاص-:هنگامی که این آیه: «پس بگو:بیایید پسرانمان و پسرانتان را فرا بخوانیم» نازل شد،پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را فرا خواند و فرمود:«بار خدایا! اینان،خاندان من اند».

34.المستدرک علی الصحیحین -به نقل از سعد-:بر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) وحی نازل شد و ایشان علی و فاطمه و دو فرزند آنها علیهم السلام را زیر جامۀ خود گرفت و فرمود:«بار خدایا! اینان،خاندان و اهل بیت من اند».

35.الأمالی، طوسی-به نقل از ابن عبّاس-:همراه معاویه بودم و او در منطقۀ ذو طوی فرود آمده بود.سعد بن ابی وقّاص نزد او آمد و سلام کرد.معاویه گفت:ای اهل شام! این،سعد بن ابی وقّاص است و دوست علی است.

پس مردم سر خود را به زیر افکندند و به علی (علیه السلام) دشنام دادند.سعد گریست.

معاویه به او گفت:چه چیزی تو را به گریه وا داشت؟

گفت:و چرا نگریم برای مردی از اصحاب پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) که نزد تو بدو دشنام داده می شود و من هم نمی توانم از آن جلوگیری کنم؟! در علی ویژگی هایی هست که اگر یکی از آنها در من می بود،برای من از دنیا و هر آنچه در آن است،محبوب تر

ص: 66

الدُّنیا وما فیها-إلی أن قالَ:-

وَالخامِسَةُ:نَزَلَت هذِهِ الآیَةُ «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» ،فَدَعَا النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) عَلِیّاً وحَسَناً وحُسَیناً وفاطِمَةَ علیهم السلام،فَقالَ:اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلی، فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً. (1)

36.صحیح مسلم عن سعد بن أبی وقّاص: أمَرَ مُعاوِیَةُ بنُ أبی سُفیانَ سَعداً،فَقالَ:

ما مَنَعَکَ أن تَسُبَّ أبا التُّرابِ؟قالَ:أما ما ذَکَرتُ ثَلاثاً قالَهُنَّ لَهُ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فَلَن أسُبَّهُ،لَأَن تَکونَ لی واحِدَةٌ مِنهُنَّ أحَبُّ إلَیَّ مِن حُمرِ النَّعَمِ....

ولَمّا نَزَلَت هذِهِ الآیَةُ: «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ» ،دَعا رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) عَلِیّاً وفاطِمَةَ وحَسَناً وحُسَیناً علیهم السلام فَقالَ:اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلی. (2)

12/2 صُبَیحٌ مَولی امِّ سَلَمَةَ

37.المعجم الأوسط عن صبیح: کُنتُ بِبابِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،فَجاءَ عَلِیٌّ وفاطِمَةُ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهم السلام،فَجَلَسوا ناحِیَةً،فَخَرَجَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) إلَینا،فَقالَ:إنَّکُم عَلی خَیرٍ، وعَلَیهِ کِساءٌ خَیبَرِیٌّ،فَجَلَّلَهُم بِهِ وقالَ:أنَا حَربٌ لِمَن حارَبَکُم،سِلمٌ لِمَن سالَمَکُم. (3)

ص: 67


1- (1) .الأمالی للطوسی:ص 598 ح 1243، [1]بحار الأنوار:ج 38 ص 130 ح 82. [2]
2- (2) .صحیح مسلم:ج 4 ص 1871 ح 32،سنن الترمذی:ج 5 ص 638 ح 3724،خصائص أمیر المؤمنین للنسائی:ص 46 ح 9 [3] نحوه؛الأمالی للطوسی:ص 307 ح 616، [4]تفسیر العیّاشی:ج 1 ص 177 ح 59 [5] نحوه،بحار الأنوار:ج 37 ص 264 ح 34. [6]
3- (3) .المعجم الأوسط:ج 3 ص 179 ح 2854،اُسد الغابة:ج 3 ص 7 الرقم 2481، [7]مجمع الزوائد:ج 9 ص 267 ح 14989،وراجع:صحیح ابن حبّان:ج 15 ص 434 ح 6977 والأمالی للطوسی:ص 336 ح 680. [8]

بود...[و یکی یکی،آنها را برشمرد،تا آن که گفت:] پنجم.این آیه: «خداوند، خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» نازل شد و پیامبر (صلی الله علیه و آله)،علی و حسن و حسین و فاطمه را فرا خواند و فرمود:«خدایا! اینان، خاندان من اند.پس هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان».

36.صحیح مسلم -به نقل از سعد بن ابی وقّاص-:معاویة بن ابی سفیان،به سعد گفت:

چه چیزی مانع تو می شود که به ابو تراب دشنام دهی؟

سعد گفت:هان! تا وقتی که سه خصلت را که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در بارۀ او فرمود به خاطر می آورم،هرگز علی را دشنام نخواهم داد؛خصلت هایی که اگر یکی از آنها در من می بود،از اشتران سرخ موی برای من محبوب تر می بود....چون این آیه: «پس بگو:بیایید فرا بخوانیم فرزندانمان را و فرزندانتان را» نازل شد،پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)،علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را فرا خواند و فرمود:«خدایا! اینان،خاندان من اند».

2 12/ صُبَیح،غلام امّ سَلَمه

37.المعجم الأوسط -به نقل از صبیح-:بر در خانۀ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) بودم که علی،فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام آمدند و در گوشه ای نشستند.آن گاه پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به سوی ما آمد و فرمود:«شما در راه درست هستید».کسایی خیبری بر دوش ایشان بود.با آن،آنها را پوشاند و فرمود:«من با کسی که با شما بستیزد،در ستیزم و با کسی که با شما آشتی در پیش گیرد،آشتی ام».

ص: 68

13/2 عَبدُاللّهِ بنُ جَعفَرٍ

38.المستدرک علی الصحیحین عن عبداللّه بن جعفر بن أبی طالب: لَمّا نَظَرَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) إلَی الرَّحمَةِ هابِطَةً قالَ:اُدعوا لی،اُدعوا لی،فَقالَت صَفِیَّةُ:مَن یا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ:أهلَ بَیتی؛عَلِیّاً وفاطِمَةَ وَالحَسَنَ وَالحُسَینَ.

فَجیءَ بِهِم فَأَلقی عَلَیهِمُ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) کِساءَهُ،ثُمَّ رَفَعَ یَدَیهِ ثُمَّ قالَ:اللّهُمَّ هؤُلاءِ آلی، فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وعَلی آلِ مُحَمَّدٍ.وأنزَلَ اللّهُ عز و جل: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» . (1)

39.تفسیر الثعلبی عن عبد اللّه بن جعفر الطّیّار: لَمّا نَظَرَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) إلی الرَّحمَةِ هابِطَةً مِنَ السَّماءِ قالَ:مَن یَدعو؟-مَرَّتَینِ-فَقالَت زَینَبُ:أنَا یا رَسولَ اللّهِ،فَقالَ:ادعی لی عَلِیّاً وفاطِمَةَ وَالحَسَنَ وَ الحُسَینَ،قالَ:فَجَعَلَ حَسَناً (علیه السلام) عَن یُمناه،وحُسَیناً (علیه السلام) عَن یُسراهُ،وعَلِیّاً وفاطِمَةَ علیهما السلام وِجاهَهُ،ثُمَّ غَشّاهُم کِساءً خَیبَرِیّاً،ثُمَّ قالَ:

اللّهُمَّ ! لِکُلِّ نَبِیٍّ أهلٌ،وهؤُلاءِ أهلی.

فَأَنزَلَ اللّهُ عز و جل: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ» .فَقالَت زَینَبُ:یا رَسولَ اللّهِ،ألا أدخُلُ مَعَکُم؟فَقالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):مَکانَکِ،فَإِنَّکِ إلی خَیرٍ إن شاءَ اللّهُ. (2)

ص: 69


1- (1) .المستدرک علی الصحیحین:ج 3 ص 160 ح 4709،مسند البزّاز:ج 6 ص 210 ح 2251،شواهد التنزیل:ج2 ص55 ح675 [1] وفیه«زینب»بدل«صفیّة»وکلاهما نحوه،إمتاع الأسماع:ج5 ص386. [2]
2- (2) .تفسیر الثعلبی:ج 8 ص 43، [3]شواهد التنزیل:ج 2 ص 53 ح 673 و674 [4] کلاهما نحوه؛الطرائف:ص 127 ح 197، [5]العمدة:ص 40 ح 24 کلاهما نحوه،المناقب للکوفی:ص 137 ح 621، [6]بحار الأنوار:ج 35 ص 222 ذیل ح 30. [7]

2 13/ عبد اللّه بن جعفر

38.المستدرک علی الصحیحین -به نقل از عبد اللّه بن جعفر بن ابی طالب-:چون پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) دید که رحمت فرو می آید،فرمود:«بگویید پیش من بیایند.بگویید پیش من بیایند».

صفیّه گفت:چه کسی،ای پیامبر؟

فرمود:«اهل بیتم:علی،فاطمه،حسن و حسین را».

آنها را [خبر کردند و به همراه ] آوردند.پیامبر (صلی الله علیه و آله) عبای خود را بر آنها افکند و سپس دو دست خود را بلند کرد و فرمود:«خدایا! اینان،خاندان من اند.پس بر محمّد و خاندان محمّد،درود فرست»و خداوند،آیۀ: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» را نازل کرد.

39.تفسیر الثعلبی -به نقل از عبد اللّه بن جعفر طیّار-:چون پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) دید که رحمت از آسمان فرو می آید،فرمود:«چه کسی می گوید بیایند؟»(دو بار).

زینب گفت:من،ای پیامبر خدا !

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«بگو علی،فاطمه،حسن و حسین،پیش من بیایند».

آن گاه پیامبر (صلی الله علیه و آله)،حسن (علیه السلام) را در دست راست و حسین (علیه السلام) را در دست چپ و علی و فاطمه علیهما السلام را در برابر خود نشاند و سپس آنها را با کسای خیبری پوشاند و سپس فرمود:«خدایا! هر پیامبری خاندانی دارد و اینان،خاندان من اند».

پس خداوند عز و جل آیۀ: «خداوند،خواسته است که پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید» را نازل نمود.زینب گفت:ای پیامبر خدا ! آیا من با شما زیر کسا بیایم؟

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«در جای خود باش.تو به خواست خدا به سوی درستی، روانی».

ص: 70

14/2 عَبدُ اللّهِ بنُ عَبّاسٍ

40.المستدرک علی الصحیحین عن عمرو بن میمون: إنّی لَجالِسٌ إلَی ابنِ عَبّاسٍ إذ أتاهُ تِسعَةُ رَهطٍ،فَقالوا:یَابنَ عَبّاسٍ،إمّا أن تَقومَ مَعَنا وإمّا أن تَخلُوَ بِنا مِن بَینِ هؤُلاءِ.

فَقالَ ابنُ عَبّاسٍ:بَل أنَا أقومُ مَعَکُم-وهُوَ یَومَئِذٍ صَحیحٌ قَبلَ أن یَعمی-.

قالَ:فَابتَدَؤوا فَتَحَدَّثوا،فَلا نَدری ما قالوا،قالَ:فَجاءَ یَنفُضُ ثَوبَهُ ویَقولُ:اُفٍّ وتُفٍّ! وَقَعوا فی رَجُلٍ لَهُ بِضعَ عَشرَةَ فَضائِلَ لَیسَت لِأَحَدٍ غَیرِهِ،وَقَعوا فی رَجُلٍ قالَ لَهُ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله):لَأَبعَثَنَّ رَجُلاً لا یُخزیهِ اللّهُ أبَداً،یُحِبُّ اللّهَ ورَسولَهُ...وأخَذَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) ثَوبَهُ فَوَضَعَهُ عَلی عَلِیٍّ وفاطِمَةَ وحَسَنٍ وحُسَینٍ علیهم السلام وقالَ: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» . (1)

41.تاریخ دمشق عن ابن عبّاس: دَعا رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) الحَسَنَ وَالحُسَینَ،وعَلِیّاً وفاطِمَةَ علیهم السلام،ومَدَّ عَلَیهِم ثَوباً ثُمَّ قالَ:اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی وحامَّتی،فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً. (2)

42.کتاب من لا یحضره الفقیه عن ابن عبّاس: قالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله):...اللّهُمَّ مَن کانَ لَهُ مِن أنبِیائِکَ ورُسُلِکَ ثَقَلٌ وأهلُ بَیتٍ،فَعَلِیٌّ وفاطِمَةُ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ أهلُ بَیتی وثَقَلی، فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً. (3)

ص: 71


1- (1) .المستدرک علی الصحیحین:ج 3 ص 143 ح 4652،السنن الکبری للنسائی:ج 5 ص 113 ح 8409، [1]مسند ابن حنبل:ج 1 ص 708 ح 3062 [2] کلاهما نحوه؛العمدة:ص 85 ح 102 و ص 237 ح 366،کشف الغمّة:ج 1 ص 292 [3] کلاهما نحوه،بحار الأنوار:ج 38 ص 241 ذیل ح 40. [4]
2- (2) .تاریخ دمشق:ج 42 ص 98 ح 8440،شواهد التنزیل:ج 2 ص 50 ح 670. [5]
3- (3) .کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 4 ص 179 ح 5404،و ص 420 ح 5920،الأمالی للصدوق:ص 560 ح 748 و ص 112 ح 90، [6]بشارة المصطفی:ص 39،بحار الأنوار:ج 35 ص 210 ح 11. [7]

2 14/ عبد اللّه بن عبّاس

40.المستدرک علی الصحیحین -به نقل از عمرو بن میمون-:من نزد ابن عبّاس نشسته بودم که نُه گروه نزد او آمدند و گفتند:ای ابن عبّاس! یا با ما می آیی،یا از میان این جماعت با ما خلوت می کنی.

ابن عبّاس گفت:با شما می آیم.او در آن روز،سالم بود و هنوز کور نشده بود.

آنها سخن آغاز کردند و ما نمی دانستیم چه می گویند.پس دیدیم که او می آید، در حالی که لباسش را می تکاند و می گوید:وای و صد وای ! از کسی بدگویی می کنند که بیش از ده فضیلت دارد که هیچ کس جز او ندارد.آنها به کسی طعن می زنند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در بارۀ او:«مردی را خواهم فرستاد که خداوند هرگز او را بی پناه و بی کس نمی گذارد و خدا و پیامبرش را دوست دارد»تا آن که گفت:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) جامۀ خود را بر گرفت و بر علی،فاطمه،حسن و حسین علیهم السلام نهاد و فرمود:« «خداوند، خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند»» .

41.تاریخ دمشق -به نقل از ابن عبّاس-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)،حسن و حسین و علی و فاطمه علیهم السلام را فرا خواند و جامه ای بر آنها گستراند.سپس فرمود:«خدایا! اینان اهل بیت و کسان من اند.پس هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان».

42.کتاب من لا یحضره الفقیه -به نقل از ابن عبّاس-:پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«...خدایا! هر یک از انبیا و پیامبران تو،گنجینه و اهل بیتی داشته اند.علی و فاطمه و حسن و حسین نیز اهل بیت و گنجینۀ من اند.پس هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان».

ص: 72

43.الأمالی للصدوق عن ابن عبّاس: إنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) کانَ جالِساً ذاتَ یَومٍ وعِندَهُ عَلِیٌّ وفاطِمَةُ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهم السلام،فَقالَ:

اللّهُمَّ إنَّکَ تَعلَمُ أنَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی،وأکرَمُ النّاسِ عَلَیَّ،فَأَحِبَّ مَن أحَبَّهُم وأبغِض مَن أبغَضَهُم،ووالِ مَن والاهُم وعادِ مَن عاداهُم،وأعِن مَن أعانَهُم، وَاجعَلهُم مُطَهَّرینَ مِن کُلِّ رِجسٍ،مَعصومینَ مِن کُلِّ ذَنبٍ،وأیِّدهُم بِروحِ القُدُسِ مِنکَ....

ثُمَّ رَفَعَ (صلی الله علیه و آله) یَدَهُ إلَی السَّماءِ فَقالَ:

اللّهُمَّ إنّی اشهِدُکَ أنّی مُحِبٌّ لِمَن أحَبَّهُم،ومُبغِضٌ لِمَن أبغَضَهُم،وسِلمٌ لِمَن سالَمَهُم،وحَربٌ لِمَن حارَبَهُم،وعَدُوٌّ لِمَن عاداهُم،ووَلِیٌّ لِمَن والاهُم. (1)

44.المعجم الکبیر عن ابن عبّاس -فی حَدیثِ زَواجِ فاطِمَةَ وعَلِیٍّ علیهما السلام-:ثُمَّ التَزَمَهُما [رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) ] فَقالَ:اللّهُمَّ إنَّهُما مِنّی وأنَا مِنهُما،اللّهُمَّ کَما أذهَبتَ عَنّا الرِّجسَ وطَهَّرتَنی فَطَهِّرهُما. (2)

15/2 عُمَرُ بنُ أبی سَلَمَةَ

45.سنن الترمذی عن عمر بن أبی سلمة -رَبیبِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله)-:نَزَلَت هذِهِ الآیَةُ عَلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله): «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» فی بَیتِ

ص: 73


1- (1) .الأمالی للصدوق:ص 574 ح 787، [1]بشارة المصطفی:ص 177، [2]بحار الأنوار:ج 37 ص 84 ح 52. [3]
2- (2) .المعجم الکبیر:ج 24 ص 134 ح 362،و ج 22 ص 412 ح 1022،المصنّف لعبد الرزّاق:ج 5 ص 489 ح 9782 کلاهما نحوه؛کشف الیقین:ص 243 ح 272، [4]کشف الغمّة:ج 1 ص 382،بحار الأنوار:ج 43 ص 142 ح 37. [5]

43.الأمالی، صدوق-به نقل از ابن عبّاس-:روزی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) نشسته بود و علی، فاطمه،حسن و حسین نزد او بودند.پس پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«خدایا! تو می دانی که اینها اهل بیت من اند.هر کس را که آنها را دوست می دارد،دوست بدار و به هر که از آنها نفرت دارد،نفرت بورز و هر کس را که با آنها همراهی می کند،همراهی کن و هر کس را که ایشان را دشمن می دارد،دشمن بدار و هر که را بِدیشان یاری می رساند،یاری رسان و آنها را از هر پلیدی پاک گردان و از هر گناهی معصومشان بدار و به روح قدسی از نزد خود،تأییدشان کن...».

سپس دستش را به سوی آسمان برد و فرمود:«خدایا! تو را گواه می گیرم که هر کس را که ایشان را دوست داشته باشد،دوست دارم و از کسی که نفرت آنها را در دل داشته باشد،نفرت دارم و با کسی که با آنها آشتی باشد،در آشتی ام و با کسی که با آنها بستیزد،در ستیزم و دشمن کسی هستم که با آنها دشمنی ورزد و یار کسی هستم که به آنها یاری رساند».

44.المعجم الکبیر -به نقل از ابن عبّاس،در گزارش ازدواج فاطمه و علی علیهما السلام-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) آنها را در آغوش گرفت و فرمود:«خدایا! این دو از من اند و من از این دو ام.خدایا! همان گونه که هر گونه پلیدی را از من دور کردی و پاکم گرداندی،این دو را نیز پاک گردان».

2 15/ عمر بن ابی سَلَمه

45.سنن الترمذی -به نقل از عمر بن ابی سلمه،ناپسری پیامبر (صلی الله علیه و آله)-:آیۀ: «خداوند، خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» ،در خانۀ [مادرم] امّ سلمه نازل شد و پیامبر (صلی الله علیه و آله)،فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را فرا خواند و

ص: 74

امِّ سَلَمَةَ،فَدَعَا النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) فاطِمَةَ وحَسَناً وحُسَیناً علیهم السلام،فَجَلَّلَهُم بِکِساءٍ،وعَلِیٌّ (علیه السلام) خَلفَ ظَهرِهِ فَجَلَّلَهُ بِکِساءٍ،ثُمَّ قالَ:اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی،فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً.

قالَت امُّ سَلَمَةَ:وأنَا مَعَهُم یا نَبِیَّ اللّهِ؟

قالَ:أنتِ عَلی مَکانِکِ،وأنتِ إلی خَیرٍ. (1)

16/2 عُمَرُ بنُ الخَطّابِ

46.کفایة الأثر عن عمر بن الخطّاب: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقولُ:أیُّهَا النّاسُ ! إنّی فَرَطٌ لَکُم وإنَّکُم وارِدونَ عَلَیَّ الحَوضَ،حَوضاً عَرضُهُ ما بَینَ صَنعاءَ إلی بُصری،فیهِ قِدحانٌ عَدَدَ النُّجومِ مِن فِضَّةٍ،وإنّی سائِلُکُم حینَ تَرِدونَ عَلَیَّ عَنِ الثَّقَلَینِ،فَانظُروا کَیفَ تَخلُفونی فیهِما،السَّبَبُ الأَکبَرُ کِتابُ اللّهِ طَرَفُهُ بِیَدِ اللّهِ وطَرَفُهُ بَأَیدیکُم، فَاستَمسِکوا بِهِ ولا تُبدِّلوا،وعِترَتی أهلُ بَیتی،فَإِنَّهُ قَد نَبَّأَنِیَ اللَّطیفُ الخَبیرُ أنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ.

فَقُلتُ:یا رَسولَ اللّهِ،مَن عِترَتُکَ؟

قالَ:أهلُ بَیتی مِن وُلدِ عَلِیٍّ وفاطِمَةَ،وتِسعَةٌ مِن صُلبِ الحُسَینِ،أئِمَّةٌ أبرارٌ،هُم عِترَتی مِن لَحمی ودَمی. (2)

ص: 75


1- (1) .سنن الترمذی:ج 5 ص 663 ح 3787،و ص 351 ح 3205، [1]تفسیر الطبری:ج 12 الجزء 22 ص 8 نحوه،تاریخ دمشق:ج 14 ص 145 ح 3457،الشفا:ج 2 ص 48 نحوه؛بحار الأنوار:ج 35 ص 227. [2]
2- (2) .کفایة الأثر:ص 91، [3]بحار الأنوار:ج 36 ص 317 ح 165. [4]

آنها را با عبایی پوشاند و علی (علیه السلام) را هم که پشت سر او بود،زیر عبا قرار داد و سپس فرمود:«خدایا! اینان،اهل بیت من اند.پس هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان».

امّ سلمه گفت:ای پیامبر خدا! آیا من هم با آنها هستم؟

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«تو در جایگاه خود قرار داری و به سوی درستی روانی».

2 16/ عمر بن خطّاب

46.کفایة الأثر -به نقل از عمر بن خطّاب-:از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود:«ای مردم! من جلوتر از شما رفتنی هستم و شما در کنار حوض [کوثر] بر من وارد می شوید؛حوضی که گسترۀ آن از صنعاست تا بُصرا و به شمار ستارگان،جام سیمین در آن هست و هنگامی که شما بر من وارد می شوید،من از شما در بارۀ ثقلین پرسش خواهم کرد.پس بنگرید که در بارۀ این دو جانشین من،چگونه خواهید بود.ریسمان بزرگ تر،کتاب خداست که یک سوی آن،به دست خدا و سوی دیگر آن،در دست شماست.پس بِدان چنگ در زنید و دگرگون نشوید و عترت من،همان اهل بیت من اند و خداوند لطیف خبیر،مرا آگاه کرده است که این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند».

من گفتم:ای پیامبر خدا! عترت تو،کیان اند؟

فرمود:«اهل بیت من،از فرزندان علی و فاطمه اند و نُه تن از پشت حسین،که امامانی نیک اند.ایشان عترت من اند،از گوشت و خون من».

ص: 76

17/2 واثِلَةُ بنُ الأَسقَعِ

47.المستدرک علی الصحیحین عن واثلة بن الأسقع: أتَیتُ عَلِیّاً (علیه السلام) فَلَم أجِدهُ،فَقالَت لی فاطِمَةُ علیها السلام:اِنطَلَقَ إلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَدعوهُ.فَجاءَ مَعَ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فَدَخَلا ودَخَلتُ مَعَهُما،فَدَعا رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) الحَسَنَ وَالحُسَینَ علیهما السلام،فَأَقعَدَ کُلَّ واحِدٍ مِنهُما عَلی فَخِذَیهِ،وأدنی فاطِمَةَ مِن حِجرِهِ وزَوجَها علیهما السلام،ثُمَّ لَفَّ عَلَیهِم ثَوباً وقالَ: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» .ثُمَّ قالَ:

هؤُلاءِ أهلُ بَیتی،اللّهُمَّ أهلُ بَیتی أحَقُّ. (1)

48.فضائل الصحابة لابن حنبل عن أبی عمّار: دَخَلتُ عَلی واثِلَةَ بنِ الأَسقَعِ وعِندَهُ قَومٌ،فَذَکَروا عَلِیّاً فَشَتَموهُ فَشَتَمتُهُ مَعَهُم،فَلَمّا قاموا قالَ لی:لِمَ شَتَمتَ هذَا الرَّجُلَ؟ قُلتُ:رَأَیتُ القَومَ شَتَموهُ فَشَتَمتُهُ مَعَهُم،فَقالَ:ألا اخبِرُکَ بِما رَأَیتُ مِن رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)؟قُلتُ:بَلی.

فَقالَ:أتَیتُ فاطِمَةَ علیها السلام أسأَلُها عَن عَلِیٍّ (علیه السلام) فَقالَت:تَوَجَّهَ إلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)، فَجَلَستُ أنتَظِرُهُ حَتّی جاءَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) ومَعَهُ عَلِیٌّ وحَسَنٌ وحُسَینٌ علیهم السلام آخِذاً کُلَّ واحِدٍ مِنهُما بِیَدِهِ حَتّی دَخَلَ،فَأَدنی عَلِیّاً وفاطِمَةَ علیهما السلام فَأَجلَسَهُما بَینَ یَدَیهِ،وأجلَسَ حَسَناً وحُسَیناً علیهما السلام کُلَّ واحِدٍ مِنهُما عَلی فَخِذِهِ،ثُمَّ لَفَّ عَلَیهِم ثَوبَهُ-أو قالَ کِساءً- ثُمَّ تَلا هذِهِ الآیَةَ: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» ،ثُمَّ

ص: 77


1- (1) .المستدرک علی الصحیحین:ج 3 ص 159 ح 4706،السنن الکبری:ج 2 ص 217 ح 2870،المعجم الکبیر:ج 22 ص 66 ح 160،کنز العمّال:ج 13 ص 602 ح 37543؛العمدة:ص 34 ح 14 نحوه.

17/2 واثلة بن اسقع

47.المستدرک علی الصحیحین -به نقل از واثلة بن اسقع-:نزد علی (علیه السلام) آمدم؛ولی او را نیافتم.فاطمه علیها السلام به من گفت:پیامبر خدا،او را فرا خوانده و او نزد ایشان رفته است.

علی (علیه السلام) به همراه پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) آمدند و داخل شدند و من هم داخل شدم.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)،حسن و حسین علیهما السلام را خواند و هر یک از آن دو را بر ران خویش نشاند و فاطمه و همسرش را به دامانش نزدیک کرد و جامه ای بر آنها پیچاند و فرمود:

« «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند»» .

سپس فرمود:«اینان،اهل بیت من اند.خدایا! اهل بیت من،شایسته ترین اند».

48.فضائل الصحابة، ابن حنبل-به نقل از ابو عمّار شدّاد-:بر واثلة بن اسقع وارد شدم،در حالی که جماعتی نزد او بودند.آنها علی (علیه السلام) را یاد کردند و بدو دشنام دادند و من هم با آنها بدو دشنام دادم.چون آن عدّه برخاستند،واثله به من گفت:چرا به این مرد ناسزا گفتی؟

گفتم:دیدم این عدّه به او دشنام می دهند.من نیز با آنها به او دشنام دادم.

گفت:آیا تو را از آنچه از پیامبر (صلی الله علیه و آله) دیدم،آگاه نکنم؟

گفتم:آگاه کن.

گفت:نزد فاطمه علیها السلام رفتم و از علی (علیه السلام) جویا شدم.فاطمه گفت:نزد پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) رفته است.

پس منتظر ماندم تا پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به همراه علی و حسن و حسین علیهم السلام،در حالی که دست حسن و حسین را گرفته بود،داخل شد.پیامبر (صلی الله علیه و آله)،علی و فاطمه علیهما السلام را در برابر خود نشاند و حسن و حسین علیهما السلام را بر رانش نشاند و سپس جامه اش-یا گفت:

عبایش-را بر آنها پیچاند و سپس این آیه را تلاوت کرد: «خداوند،خواسته است

ص: 78

قالَ:اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی،وأهلُ بَیتی أحَقُّ. (1)

49.فضائل الصحابة لابن حنبل عن شدّاد بن عبد اللّه: سَمِعتُ واثِلَةَ بنَ الأَسقَعِ،وقَد جیءَ بِرَأسِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ (علیه السلام)،قالَ:فَلَقِیَهُ رَجُلٌ مِن أهلِ الشّامِ،فَغَضِبَ واثِلَةُ وقالَ:وَاللّهِ،لا أزالُ احِبُّ عَلِیّاً وحَسَناً وحُسَیناً وفاطِمَةَ علیهم السلام أبَداً بَعدَ إذ سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وهُوَ فی مَنزِلِ امِّ سَلَمَةَ،یَقولُ فیهِم ما قالَ.

قالَ واثِلَةُ:رَأَیتُنی ذاتَ یَومٍ وقَد جِئتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وهُوَ فی مَنزِلِ امِّ سَلَمَةَ، وجاءَ الحَسَنُ (علیه السلام) فَأَجلَسَهُ عَلی فَخِذِهِ الیُمنی وقَبَّلَهُ،وجاءَ الحُسَینُ (علیه السلام) فَأَجلَسَهُ عَلی فَخِذِهِ الیُسری وقَبَّلَهُ،ثُمَّ جاءَت فاطِمَةُ علیها السلام فَأَجلَسَها بَینَ یَدَیهِ،ثُمَّ دَعا بِعَلِیٍّ (علیه السلام) فَجاءَ،ثُمَّ أغدَفَ عَلَیهِم کِساءً خَیبَرِیّاً-کَأَنّی أنظُرُ إلَیهِ-ثُمَّ قالَ: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» .

فَقُلتُ لِواثِلَةَ:مَا الرِّجسُ؟قالَ:الشَّکُّ فِی اللّهِ عز و جل. (2)

50.مسند أبی یعلی عن واثلة بن الأسقع: أقعَدَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) عَلِیّاً (علیه السلام) عَن یَمینِهِ وفاطِمَةَ علیها السلام عَن یَسارِهِ وحَسَناً وحُسَیناً علیهما السلام بَینَ یَدَیهِ،وغَطّی عَلَیهِم بِثَوبٍ وقالَ:

اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی،وأهلُ بَیتی أتَوا إلَیکَ لا إلَی النّارِ. (3)

51.المناقب للخوارزمی عن واثلة بن الأسقع: لَمّا جَمَعَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) عَلِیّاً وفاطِمَةَ

ص: 79


1- (1) .فضائل الصحابة لابن حنبل:ج 2 ص 577 ح 978، [1]مسند ابن حنبل:ج 6 ص 45 ح 16985، [2]المصنّف لابن أبی شیبة:ج 7 ص 501 ح 40 کلاهما نحوه؛الطرائف:ص 123 ح 188، [3]العمدة:ص 31 ح 10،بحار الأنوار:ج 35 ص 217 ح 24. [4]
2- (2) .فضائل الصحابة لابن حنبل:ج 2 ص 672 ح 1149، [5]اُسد الغابة:ج 2 ص 27 الرقم 1173،شواهد التنزیل:ج 2 ص 69 ح 690 [6] کلاهما نحوه؛العمدة:ص 34 ح 15،الطرائف:ص 124 ح 190 [7] نحوه،بحار الأنوار:ج 35 ص 218 ح 25. [8]
3- (3) .مسند أبی یعلی:ج 6 ص 479 ح 7448،تاریخ دمشق:ج 14 ص 148 ح 3460،شواهد التنزیل:ج 2 ص 72 ح 692 نحوه؛نثر الدر:ص 236 نحوه.

پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید» .پس از آن فرمود:«خدایا! اینان،اهل بیت من اند و اهل بیت من،شایسته ترین اند».

49.فضائل الصحابة، ابن حنبل-به نقل از شدّاد بن عبد اللّه-:از واثلة بن اسقع شنیدم هنگامی که سر حسین بن علی (علیه السلام) را آوردند و مردی از اهالی شام،واثله را دید، خشمگین شد و [به مرد شامی] گفت:به خدا سوگند،من همچنان تا به همیشه علی،حسن،حسین و فاطمه علیهم السلام را پس از شنیدن سخنانی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در حقّ ایشان در خانۀ امّ سلمه گفت،دوست می دارم.

واثله گفت:روزی در خانۀ امّ سلمه خدمت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) رسیدم.در این هنگام، حسن (علیه السلام) رسید و پیامبر (صلی الله علیه و آله) او را بر ران راستش نشاند و بوسیدش.سپس حسین (علیه السلام) آمد و او را بر ران چپش نشاند و او را نیز بوسید.در پی آنها فاطمه علیها السلام آمد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) او را در برابر خود نشاند.پیامبر (صلی الله علیه و آله) پس از آن،علی (علیه السلام) را خواند و علی نیز آمد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) کسایی خیبری بر آنها افکند-انگار که هم اینک آن را می بینم-و سپس فرمود: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» .

من به واثله گفتم:«رجس»چیست؟

گفت:تردید در وجود خداوند عز و جل.

50.مسند أبی یعلی -به نقل از واثلة بن اسقع-:پیامبر (صلی الله علیه و آله) علی (علیه السلام) را در سمت راست و فاطمه علیها السلام را در سمت چپ و حسن و حسین علیهما السلام را در برابر خود نشاند و جامه ای بر آنها پوشاند و فرمود:«خدایا! اینان،اهل بیت من اند و اهل بیت من به سوی تو آمده اند،نه به سوی آتش».

51.المناقب، خوارزمی-به نقل از واثلة بن اسقع-:هنگامی که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) علی و

ص: 80

وَالحَسَنَ وَالحُسَینَ علیهم السلام تَحتَ ثَوبِهِ قالَ:

اللّهُمَّ قَد جَعَلتَ صَلَواتِکَ ورَحمَتَکَ ومَغفِرَتَکَ ورِضوانَکَ عَلی إبراهیمَ وآلِ إبراهیمَ،اللّهُمَّ إنَّهُم مِنّی وأنَا مِنهُم،فَاجعَل صَلَواتِکَ ورَحمَتَکَ ومَغفِرَتَکَ ورِضوانَکَ عَلَیَّ وعَلَیهِم. (1)

ص: 81


1- (1) .المناقب للخوارزمی:ص 63 ح 32،المعجم الکبیر:ج 22 ص 96 ح 230 نحوه،کنز العمّال:ج 13 ص 603 ح 37544 نقلاً عن الدیلمی؛العقد النضید:ص 91.

فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را زیر جامۀ خود گرد آورد،فرمود:«خدایا! درود، رحمت،آمرزش و خشنودی خود را بر ابراهیم و خاندان ابراهیم قرار دادی.بار خدایا! اینان از من اند و من از اینانم.پس درود،رحمت،آمرزش و خشنودی خود را بر من و ایشان قرار ده».

ص: 82

الفصل الثالث:أهلُ البَیتِ ومَعنی«أهلِ البَیتِ»

52.کفایة الأثر عن موسی بن عبد ربّه: سَمِعتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ (علیه السلام) یَقولُ فی مَسجِدِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله)-وذلِکَ فی حَیاةِ أبیهِ عَلِیٍّ (علیه السلام)-:سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقولُ:...ألا إنَّ أهلَ بَیتی أمانٌ لَکُم،فَأَحِبّوهُم لِحُبّی،وتَمَسَّکوا بِهِم لَن تَضِلّوا.

قیلَ:فَمَن أهلُ بَیتِکَ یا نَبِیَّ اللّهِ؟

قالَ:عَلِیٌّ وسِبطایَ وتِسعَةٌ مِن وُلدِ الحُسَینِ،أئِمَّةٌ امَناءُ مَعصومونَ،ألا إنَّهُم أهلُ بَیتی وعِترَتی مِن لَحمی ودَمی. (1)

53.الإمام علیّ (علیه السلام): قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):إنّی مُخَلِّفٌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ:کِتابَ اللّهِ،وعِترَتی أهلَ بَیتی،فَإِنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ کَهاتَینِ وضَمَّ بَینَ سَبّابَتَیهِ-.

فَقامَ إلَیهِ جابِرُ بنُ عَبدِاللّهِ الأَنصارِیُّ وقالَ:یا رَسولَ اللّهِ،مَن عِترَتُکَ؟

قالَ:عَلِیٌّ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ وَالأَئِمَّةُ مِن وُلدِ الحُسَینِ إلی یَومِ القِیامَةِ. (2)

54.الإمام الحسین (علیه السلام): سُئِلَ أمیرُ المُؤمِنینَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ عَن مَعنی قَولِ رَسولِ

ص: 83


1- (1) .کفایة الأثر:ص 171، [1]بحار الأنوار:ج 36 ص 341 ح 207. [2]
2- (2) .کمال الدین:ص 244 ذیل ح 65 [3] عن محمّد بن عمارة عن أبیه عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،معانی الأخبار:ص 91 ح 5 عن محمّد بن عمارة عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 23 ص 147 ح 111. [4]

فصل سوم:اهل بیت(علیهم اسلام) و مصداق«اهل بیت»

52.کفایة الأثر -به نقل از موسی بن عبد ربّه-:از حسین بن علی (علیه السلام) شنیدم که در مسجد النبی (صلی الله علیه و آله)،در روزگار حیات پدرش علی (علیه السلام)،می فرمود:«از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود:"هان! اهل بیت من،موجب امان شمایند.پس آنها را به سبب محبّت من دوست بدارید و بدیشان چنگ در زنید تا هرگز گم راه نشوید".

گفته شد:اهل بیت تو،کیان اند،ای پیامبر خدا؟

فرمود:"علی و دو نوه ام و نُه تن از فرزندان حسین که امامانی امین و معصوم اند.

آگاه باشید که ایشان،اهل بیت و عترت من و از گوشت و خون من اند"».

53.امام علی (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«من در میان شما دو چیز گران سنگ به یادگار می نهم:کتاب خدا و عترتم که همان اهل بیت من اند.این دو هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند،مِثلِ این دو»و دو انگشت سبّابۀ خود را به یکدیگر چسباند.

جابر بن عبد اللّه انصاری برخاست و گفت:ای پیامبر خدا! عترت تو،چه کسانی اند؟

فرمود:«علی،حسن،حسین و امامانی که از پشت حسین هستند تا روز رستاخیز».

54.امام حسین (علیه السلام): در بارۀ این سخن پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) که:«من در میان شما دو چیز

ص: 84

اللّهِ (صلی الله علیه و آله):«إنّی مُخَلِّفٌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ کِتابَ اللّهِ وعِترَتی»،مَنِ العِترَةُ؟

فَقالَ:أنَا وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ وَالأَئِمَّةُ التِّسعَةُ مِن وُلدِ الحُسَینِ،تاسِعُهُم مَهدِیُّهُم وقائِمُهُم،لا یُفارِقونَ کِتابَ اللّهِ ولا یُفارِقُهُم حَتّی یَرِدوا عَلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) حَوضَهُ. (1)

55.الإمام علیّ (علیه السلام): إنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) نامَ ونَوَّمَنی وزَوجَتی فاطِمَةَ وَابنَیَّ الحَسَنَ وَالحُسَینَ،وألقی عَلَینا عَباءَةً قَطَوانِیَّةً،فَأَنزَلَ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی فینا: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» .

وقالَ جَبرَئیلُ (علیه السلام):أنَا مِنکُم یا مُحَمَّدُ.فَکانَ سادِسُنا جَبرَئیلَ (علیه السلام). (2)

56.عنه (علیه السلام): جَمَعَنا رَسولُ اللّهِ فی بَیتِ امِّ سَلَمَةَ،أنَا وفاطِمَةَ وحَسَناً وحُسَیناً،ثُمَّ دَخَلَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فی کِساءٍ لَهُ،وأدخَلَنا مَعَهُ،ثُمَّ ضَمَّنا،ثُمَّ قالَ:اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی، فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً.

فَقالَت امُّ سَلَمَةَ:یا رَسولَ اللّهِ،فَأَنَا؟-ودَنَت مِنهُ-.

فَقالَ:أنتِ مِمَّن أنتِ مِنهُ،وأنتِ عَلی خَیرٍ-أعادَها رسَولُ اللّهِ ثَلاثاً یَصنَعُ ذلِکَ-. (3)

57.عنه (علیه السلام): دَخَلتُ عَلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فی بَیتِ امِّ سَلَمَةَ،وقَد نَزَلَت هذِهِ الآیَةُ: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» ،فَقالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):

ص: 85


1- (1) .کمال الدین:ص 240 ح 64، [1]معانی الأخبار:ص 90 ح 4،عیون أخبار الرضا (علیه السلام):ج 1 ص 57 ح 25 [2] کلّها عن غیاث بن إبراهیم عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه،بحار الأنوار:ج 25 ص 215 ح 10. [3]
2- (2) .الخصال:ص 580 ح 1 عن مکحول،بحار الأنوار:ج 31 ص 446 ح 2. [4]
3- (3) .شواهد التنزیل:ج 2 ص 52 ح 672 [5] عن عیسی بن عبد اللّه عن أبیه عن جدّه.

گران سنگ به یادگار می نهم:کتاب خدا و عترتم»از امیر مؤمنان (علیه السلام) پرسش شد:که «عترت»،چه کسانی اند؟

امیر مؤمنان (علیه السلام) فرمود:«من و حسن و حسین و امامان نُه گانه از فرزندان حسین که نهمین آنها مهدیِ ایشان و قائم آنهاست و هرگز از کتاب خدا جدا نمی شوند و کتاب خدا هم از ایشان جدا نمی شود تا در کنار حوض [کوثر] بر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) وارد آیند».

55.امام علی (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) خوابید و من و همسرم فاطمه و دو پسرم حسن و حسین را هم خواباند و عبایی قطوانی بر ما افکند.آن گاه خداوند،این آیه را در حقّ ما نازل فرمود: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» .جبرئیل گفت:من هم با شمایم،ای محمّد! پس جبرئیل،ششمین ما بود.

56.امام علی (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) ما (من و فاطمه و حسن و حسین) را در خانۀ امّ سلمه گرد آورد و سپس با عبایی که داشت،وارد شد و ما هم با او وارد شدیم.ایشان ما را در آغوش گرفت و فرمود:«خدایا! اینان،اهل بیت من اند.پس هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان».

امّ سلمه گفت:من چه،ای پیامبر خدا؟و نزدیک پیامبر شد.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«تو از کسی هستی که اصلت از اوست و در راه درست هستی».

پیامبر (صلی الله علیه و آله) سه بار،این سخن را تکرار کرد.

57.امام علی (علیه السلام): در خانۀ امّ سلمه بر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) وارد شدم و این آیه نازل شده بود:

«خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» .

ص: 86

یا عَلِیُّ،هذِهِ الآیَةُ نَزَلَت فیکَ وفی سِبطَیَّ وَالأَئِمَّةِ مِن وُلدِکَ. (1)

58.الإمام الحسن (علیه السلام): لَمّا نَزَلَت آیَةُ التَّطهیرِ جَمَعَنا رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فی کِساءٍ لِاُمِّ سَلَمَةَ خَیبَرِیٍّ،ثُمَّ قالَ:

اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی وعِترَتی،فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً. (2)

59.عنه (علیه السلام) -مِن خُطبَةٍ لَهُ حینَ قُتِلَ عَلِیٌّ (علیه السلام)،فَحَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ ثُمَّ قالَ-:أنَا ابنُ البَشیرِ وأنَا ابنُ النَّذیرِ،وأنَا ابنُ الدّاعی إلَی اللّهِ بِإِذنِهِ،وأنَا ابنُ السِّراجِ المُنیرِ،وأنَا مِن أهلِ البَیتِ الَّذی کانَ جِبریلُ یَنزِلُ إلَینا و یَصعَدُ مِن عِندِنا،وأنَا مِن أَهلِ البَیتِ الَّذی أذهَبَ اللّهُ عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهَّرَهُم تَطهیراً. (3)

60.عنه (علیه السلام) -فی قَولِهِ تَعالی: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» -:فَلَمّا نَزَلَت آیَةُ التَّطهیرِ جَمَعَنا رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) أنَا وأخی واُمّی وأبی، فَجَلَّلَنا ونَفسَهُ فی کِساءٍ لِاُمِّ سَلَمَةَ خَیبَرِیٍّ،وذلِکَ فی حُجرَتِها وفی یَومِها،فَقالَ:

اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی،وهؤُلاءِ أهلی وعِترَتی،فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً.

ص: 87


1- (1) .کفایة الأثر:ص 156 [1] عن عیسی بن موسی الهاشمیّ عن آبائه عن الإمام الحسین (علیه السلام)،بحار الأنوار:ج 36 ص 336 ح 199. [2]
2- (2) .الأمالی للطوسی:ص 559 ح 1173، [3]مجمع البیان:ج 8 ص 560 نحوه و کلاهما عن زاذان،بحار الأنوار:ج 35 ص 232؛ [4]المناقب لابن المغازلی:ص 302 ح 346، [5]شواهد التنزیل:ج 2 ص 30 ح 649 کلاهما عن زاذان.
3- (3) .المستدرک علی الصحیحین:ج 3 ص 188 ح 4802 عن عمر بن علیّ عن الإمام زین العابدین (علیه السلام)،المعجم الأوسط:ج 2 ص 336 ح 2155 عن أبی الطفیل ولیس فیه«و أنا من أهل البیت [6]الذی کان جبریل...من عندنا»،سبل الهدی والرشاد:ج 11 ص 67 [7] عن زید بن الحسن؛الإرشاد:ج 2 ص 7 عن أبی إسحاق السبیعی ولیس فیه«و أنا من أهل البیت [8]الّذی کان جبریل...من عندنا»،الأمالی للطوسی:ص 270 ح 501 [9] عن أبی الطفیل،تأویل الآیات الظاهرة:ج 2 ص 458 ح 33 عن عمر بن علیّ،بحار الأنوار:ج 25 ص 214 ح 5. [10]

پس پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«ای علی! این آیه در حقّ تو و دو نوه ام و امامانِ از نسل تو،نازل شد».

58.امام حسن (علیه السلام): چون آیۀ تطهیر نازل شد،پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) ما را در عبایی خیبری که از آنِ امّ سلمه بود،گرد آورد و فرمود:«بار خدایا! اینان،اهل بیت و عترت من اند.پس هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان».

59.امام حسن (علیه السلام) -به هنگام شهادت امام علی (علیه السلام)،در سخنرانی ای پس از حمد و ثنای الهی-:منم فرزند مژده دهنده و بیم دهنده و فرزند کسی که با اذن خدا به سوی او فرا می خواند.منم فرزند آن چراغ پرتو افشان.من از اهل بیتی هستم که جبرئیل به سوی ما نازل می شد و از نزد ما اوج می گرفت.من از اهل بیتی هستم که خداوند، هر گونه پلیدی را از آنها دور کرده و کاملاً پاکشان گردانیده است».

60.امام حسن (علیه السلام)- در بیان این سخن خداوند: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» -:چون آیۀ تطهیر نازل شد،پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) من و برادرم و مادرم و پدرم را گرد آورد و ما و خودش را با عبایی خیبری که از آنِ امّ سلمه بود،پوشاند.این،در خانۀ امّ سلمه و در روزی بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله) به خانۀ او می رفت.پس پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«خدایا! اینان،اهل بیت،خاندان و عترت من اند.

پس هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان».

امّ سلمه-که خداوند از او خشنود باد-گفت:ای پیامبر خدا! آیا من هم همراه ایشان زیر عبا بیایم؟

ص: 88

فَقالَت امُّ سَلَمَةَ رَضِیَ اللّهُ عَنها:أدخُلُ مَعَهُم یا رَسولَ اللّهِ؟

فَقالَ لَها (صلی الله علیه و آله):یَرحَمُکِ اللّهُ،أنتِ عَلی خَیرٍ،وإلی خَیرٍ،وما أرضانی عَنکِ ! ولکِنَّها خاصَّةٌ لی ولَهُم. (1)

61.عنه (علیه السلام) -فی خُطبَةٍ لَهُ-:یا أهلَ العِراقِ،اِتَّقُوا اللّهَ فینا،فَإِنّا امراؤُکُم وضیفانُکُم، ونَحنُ أهلُ البَیتِ الَّذی قالَ اللّهُ عز و جل: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» . (2)

62.عنه (علیه السلام) -فیما جَری بَینَهُ و بَینَ عَمرِو بنِ العاصِ-:إیّاکَ عَنّی فَإِنَّکَ رِجسٌ،ونَحنُ أهلُ بَیتِ الطَّهارَةِ أذهَبَ اللّهُ عَنَّا الرِّجسَ وطَهَّرَنا تَطهیراً. (3)

63.الإمام الحسین (علیه السلام) -فیما جَری بَینَهُ وبَینَ مَروانَ بنِ الحَکَمِ-:إلَیکَ عَنّی،فَإِنَّکَ رِجسٌ،وإنّی مِن أهلِ بَیتِ الطَّهارَةِ،قَد أنزَلَ اللّهُ فینا: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» . (4)

64.تفسیر الطبری عن أبی الدّیلم: قالَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ (علیه السلام) لِرَجُلٍ مِن أهلِ الشّامِ:أما قَرَأتَ فِی الأَحزابِ: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» ؟ قالَ:ولَأَنتُم هُم؟قالَ:نَعَم. (5)

ص: 89


1- (1) .الأمالی للطوسی:ص 565 ح 1174 [1] عن عبد الرحمن بن کثیر عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 10 ص 141 ح 5. [2]
2- (2) .المعجم الکبیر:ج 3 ص 93 ح 2761،تفسیر ابن کثیر:ج 6 ص 412، [3]تاریخ دمشق:ج 13 ص 268 و 269،المناقب لابن المغازلی:ص 382 ح 431، [4]شواهد التنزیل:ج 2 ص 31 ح 650 [5] کلّها عن أبی جمیلة.
3- (3) .شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید:ج 16 ص 28؛ [6]بحار الأنوار:ج 44 ص 103 ذیل ح 9. [7]
4- (4) .مقتل الحسین للخوارزمی:ج 1 ص 185، [8]الفتوح:ج 5 ص 17 [9] نحوه وکلاهما عن أحمد بن أعثم الکوفی.
5- (5) .تفسیر الطبری:ج 12 الجزء 22 ص 8، [10]تفسیر ابن کثیر:ج 6 ص 412. [11]

پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او فرمود:«خداوند بر تو رحمت آورَد! تو در راه درست هستی و به سوی درستی،روانی و من چه قدر از تو خشنودم؛ولی این،به من و ایشان اختصاص دارد».

61.امام حسن (علیه السلام) -در سخنرانی ای-:ای اهل عراق! در حقّ ما،از خدا پروا کنید که ما امیران و میهمانان شما هستیم و اهل بیتی هستیم که خداوند در حقّ ما فرموده است:

«خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» .

62.امام حسن (علیه السلام) -در ماجرایی میان ایشان و عمرو بن عاص-:از من دور شو،که تو پلیدی هستی و ما،خاندان پاکی هستیم که خداوند،پلیدی را از ما دور کرده و کاملاً پاکمان گردانیده است.

63.امام حسین (علیه السلام) -در ماجرایی میان ایشان و مروان بن حکم-:از من دور شو،که تو پلیدی هستی و من از خاندانِ پاکی ام که خداوند این آیه را در حقّ ما نازل کرده است: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» .

64.تفسیر الطبری -به نقل از ابو دیلم-:علی بن الحسین (زین العابدین (علیه السلام) ) به مردی از شامیان فرمود:«آیا در سورۀ احزاب خوانده ای که: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» ؟».

آن مرد گفت:آیا شما،آنانید؟

فرمود:«آری».

ص: 90

65.الأمالی للصدوق عن أبی نعیم -فی ذِکرِ ما جَری عَلی أهلِ البَیتِ فی الشّامِ-:

حَدَّثنی جَماعَةٌ کانوا خَرَجوا فی تِلکَ الصُّحبَةِ...قالوا:فَلَمّا دَخَلنا دِمَشقَ ادخِلَ بِالنِّساءِ وَالسَّبایا بِالنَّهارِ مُکَشَّفاتِ الوُجوهِ،فَقالَ أهلُ الشّامِ الجُفاةُ:ما رَأَینا سَبایا أحسَنَ مِن هؤُلاءِ،فَمَن أنتُم؟فَقالَت سُکَینَةُ بِنتُ الحُسَینِ:نَحنُ سَبایا آلِ مُحَمَّدٍ.

فَاُقیموا عَلی دَرَجِ المَسجِدِ حَیثُ یُقامُ السَّبایا،وفیهِم عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ (علیه السلام)،وهُوَ یَومَئِذٍ فَتیً شابٌّ،فَأَتاهُم شَیخٌ مِن أشیاخِ أهلِ الشّامِ،فَقالَ لَهُم:الحَمدُ للّهِ ِ الَّذی قَتَلَکُم وأهلَکَکُم وقَطَعَ قَرنَ الفِتنَةِ.فَلَم یَألُ عَن شَتمِهِم.

فَلَمَّا انقَضی کلامُهُ قالَ لَهُ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ (علیه السلام):أما قَرَأتَ کِتابَ اللّهِ عز و جل؟قالَ:نَعَم، قالَ:أما قَرَأتَ هذِهِ الآیَةَ: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» 1 ؟قالَ:بَلی.

قالَ:فَنَحنُ اولئِکَ.

ثُمَّ قالَ:أما قَرَأتَ: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ» 2 ؟قالَ:بَلی.قالَ:فَنَحنُ هُم.

قالَ:فَهَل قَرَأتَ هذِهِ الآیَةَ: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» ؟قال:بَلی.قالَ:فَنَحنُ هُم.

فَرَفَعَ الشّامِیُّ یَدَهُ إلَی السَّماءِ،ثُمَّ قالَ:اللّهُمَّ إنّی أتوبُ إلَیکَ-ثَلاثَ مَرّاتٍ-اللّهُمَّ إنّی أبرَأُ إلَیکَ مِن عَدُوِّ آلِ مُحَمَّدٍ،ومِن قَتَلَةِ أهلِ بَیتِ مُحَمَّدٍ،لَقَد قَرَأتُ القُرآنَ فَما شَعَرتُ بِهذا قَبلَ الیَومِ. (1)

66.تفسیر القمّی عن أبی الجارود عن الإمام الباقر (علیه السلام) -فی قَولِهِ تَعالی: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ

ص: 91


1- (3) .الأمالی للصدوق:ص 230 ح 242، [1]الاحتجاج:ج 2 ص 120 ح 172، [2]العمدة:ص 51 ح 46،تفسیر فرات:ص 153 ح 191 [3] کلّها عن أبی الدیلم نحوه،بحار الأنوار:ج 45 ص 155 ح 3؛ [4]مقتل الحسین للخوارزمی:ج 2 ص 61 [5] نحوه.

65.الأمالی، صدوق-به نقل از ابو نعیم،در یادکرد اتّفاقاتی که برای اهل بیت علیهم السلام در شام رخ داد-:گروهی که همراه اسیران کربلا رفته بودند...،برای من روایت کردند که:چون به دمشق وارد شدیم،زنان و اسیران را در روز روشن و با روی باز وارد کردند.جفاکاران شامی گفتند:اسیرانی به این نیکویی ندیده ایم.شما کیستید؟

سکینه دختر حسین (علیه السلام) گفت:ما اسرای خاندان محمّدیم.

آنها بر سکّوی مسجد،جایی که اسرا را نگاه می داشتند،نگاه داشته شدند،در حالی که علی بن الحسین (زین العابدین) (علیه السلام) که در آن هنگام جوانی بود،در میان آنها حضور داشت.پیرمردی از شامیان نزد آنها آمد و گفت:ستایش،خدایی را که شما را کشت و نابود کرد و شاخ فتنه را برید! و از نکوهش آنها کوتاهی نکرد.

چون سخن پیرمرد تمام شد،علی بن الحسین (علیه السلام) به او فرمود:«آیا کتاب خدا را خوانده ای؟».

گفت:آری.

فرمود:«آیا این آیه: «بر این رسالت،مزدی از شما جز دوست داشتن خویشاوندان نمی خواهم» را خوانده ای؟».

گفت:آری.

فرمود:«ما همانهاییم».

سپس فرمود:«آیا این آیه: «و حقّ خویشاوندان را ادا کن» را خوانده ای؟».

گفت:آری.

فرمود:«ما همانهاییم».

سپس فرمود:«آیا این آیه: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» را خوانده ای؟».

گفت:آری.

فرمود:«ما همانهاییم».

در این جا مرد شامی،دست خود را به آسمان برد و سه بار گفت:خدایا! به درگاه تو توبه می کنم.خدایا! از دشمن خاندان محمّد و قاتلان اهل بیت محمّد به درگاه تو برائت می جویم.من قرآن را خوانده بودم؛ولی تا امروز،این حقایق را در نیافته بودم.

66.تفسیر القمّی -به نقل از ابو جارود،در بارۀ این سخن خدای متعال: «خداوند،خواسته

ص: 92

لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» -:نَزَلَت هذِهِ الآیَةُ فی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وعَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ وفاطِمَةَ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهم السلام،وذلِکَ فی بَیتِ امِّ سَلَمَةَ زَوجَةِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله)،فَدَعا رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) عَلِیّاً وفاطِمَةَ وَالحَسَنَ وَالحُسَینَ علیهم السلام،ثُمَّ ألبَسَهُم کِساءً خَیبَرِیّاً،ودَخَلَ مَعَهُم فیهِ،ثُمَّ قالَ:

اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتِیَ الَّذینَ وَعَدتَنی فیهم ما وَعَدتَنی،اللّهُمَّ أذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً.

نَزَلَت هذِهِ الآیَةُ،فَقالَت امُّ سَلَمَةَ:وأنَا مَعَهُم یا رَسولَ اللّهِ؟قالَ:أبشِری یا امَّ سَلَمَةَ،إنَّکِ إلی خَیرٍ.

وقالَ أبُو الجارودِ:قالَ زَیدُ بنُ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیهم السلام:إنَّ جُهّالاً مِنَ النّاسِ یَزعُمونَ أنَّما أرادَ بِهذِهِ الآیَةِ أزواجَ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله)،وقَد کَذَبوا وأثِموا،لو عَنی بِها أزواجَ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) لَقالَ:لِیُذهِبَ عَنکُنَّ الرِّجسَ ویُطَهِّرَکُنَّ تَطهیراً،ولَکانَ الکَلامُ مُؤَنَّثاً کَما قالَ: «وَ اذْکُرْنَ ما یُتْلی فِی بُیُوتِکُنَّ» 1 و «لا تَبَرَّجْنَ» 2 و «لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ» 3 . (1)

67.الإمام الصادق (علیه السلام) -فی حَدیثٍ طَویلٍ-: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» ،فَکانَ عَلِیٌّ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ وفاطِمَةُ علیهم السلام،فَأَدخَلَهُم رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) تَحتَ الکِساءِ فی بَیتِ امِّ سَلَمَةَ،ثُمَّ قالَ:

اللّهُمَّ إنَّ لِکُلِّ نَبِیٍّ أهلاً وثَقَلاً،وهؤُلاءِ أهلُ بَیتی وثَقَلی.

فَقالَت امُّ سَلَمَةَ:أ لَستُ مِن أهلِکَ؟فَقالَ:إنَّکِ إلی خَیرٍ،ولکِن هؤُلاءِ

ص: 93


1- (4) .تفسیر القمّی:ج 2 ص 193، [1]بحار الأنوار:ج 35 ص 206 ح 1. [2]

است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» -:امام باقر (علیه السلام) فرمود:

«این آیه در حقّ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)،علی بن ابی طالب،فاطمه،حسن و حسین علیهم السلام نازل شده است.نزول این آیه در خانۀ امّ سلمه همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)،علی و فاطمه و حسن و حسین را فرا خواند و عبایی خیبری بر روی آنها کشید و خود به همراه آنها زیر عبا رفت و سپس فرمود:"خدایا! اینان،همان اهل بیت من اند که آن وعده ها را در حقّ ایشان دادی.خدایا! هر گونه پلیدی را از آنها دور بدار و کاملاً پاکشان گردان".این آیه نازل شد.امّ سلمه گفت:من هم با ایشانم،ای پیامبر خدا!

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:"مژده باد تو را،ای امّ سلمه! تو به سوی درستی،روانی"».

زید بن علی بن الحسین (علیه السلام) گفته است:نادانانی از مردم،گمان می کنند که مقصود خداوند از این آیه،همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) اند.اینان دروغ گفته اند و مرتکب گناه شده اند.اگر مقصود خداوند از این آیه،همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود،می فرمود: «لیذهب عنکن الرجس و یطهرکن تطهیرا» ،و کلام در سیاق تأنیث می آمد،چنان که در این آیات: «وَ اذْکُرْنَ ما یُتْلی فِی بُیُوتِکُنَّ ؛آنچه را در خانه هایتان تلاوت می شود،یاد کنید» ، «وَ لا تَبَرَّجْنَ ؛زینت های خود را آشکار مکنید» ، «لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ ؛شما همانند دیگر زنان نیستید» آمده است.

67.امام صادق (علیه السلام) -در حدیثی طولانی-:مقصود از آیۀ: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» ،علی،حسن و حسین و فاطمه علیهم السلام بودند.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) آنها را در خانۀ امّ سلمه زیر عبایی قرار داد و سپس فرمود:«خدایا! هر پیامبری خانواده ای و گنجینه ای نفیس دارد و اینان اهل بیت و گنجینۀ نفیس من اند».

امّ سلمه گفت:آیا من از اهل بیت تو نیستم؟

ص: 94

أهلی وثَقَلی. (1)

68.معانی الأخبار عن أبی بصیر: قُلتُ لأبی عبد اللّه (علیه السلام):مَن آلُ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله)؟قالَ:ذُرِّیَّتُهُ.

فَقُلتُ:[مَن] (2)أهلُ بَیتِهِ؟قالَ:الأَئِمَّةُ الأَوصِیاءُ.فَقُلتُ:مَن عِترَتُهُ؟قالَ:أصحابُ العَباءِ.فَقُلتُ:مَن امَّتُهُ؟قالَ:المُؤمِنونَ الَّذینَ صَدَّقوا بِما جاءَ بِهِ مِن عِندِ اللّهِ عز و جل، المُتَمَسِّکونَ بِالثَّقَلَینِ اللَّذَینِ امِروا بِالَّتمَسُّکِ بِهِما:کتابِ اللّهِ عز و جل،وعِترَتِهِ أهلِ بَیتِهِ، الَّذینَ أذهَبَ اللّهُ عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهَّرَهُم تَطهیراً،وهُمَا الخَلیفَتانِ عَلَی الاُمَّةِ بَعدَهُ (صلی الله علیه و آله). (3)

69.علل الشرائع عن عبد الرّحمن بن کثیر: قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):ما عَنَی اللّهُ عز و جل بِقَولِهِ:

«إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» ؟قالَ:نَزَلَت فِی النَّبِیِّ وأمیرِ المُؤمِنینَ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ وفاطِمَةَ علیهم السلام،فَلَمّا قَبَضَ اللّهُ عز و جل نَبِیَّهُ کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ،ثُمَّ الحَسَنُ،ثُمَّ الحُسَینُ علیهم السلام،ثُمَّ وَقَعَ تَأویلُ هذِهِ الآیِةِ: «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللّهِ» 4 ،وکانَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ (علیه السلام) إماماً،ثُمَّ جَرَت فِی الأَئِمَّةِ مِن وُلدِهِ الأَوصِیاءِ علیهم السلام،فَطاعَتُهُم طاعَةُ اللّهِ،ومَعصِیَتُهُم مَعصِیَةُ اللّهِ عز و جل. (4)

70.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) عن الرّیّان بن الصّلت: حَضَرَ الرِّضا (علیه السلام) مَجلِسَ المَأمونِ بِمَروَ،وقَدِ اجتَمَعَ فی مَجلِسِهِ جَماعَةٌ مِن عُلَماءِ أهلِ العِراقِ وخُراسانَ....

ص: 95


1- (1) .الکافی:ج 1 ص 287 ح 1 [1] عن أبی بصیر،تفسیر فرات:ص 110 ح 112 عن الإمام الباقر (علیه السلام)،بحار الأنوار:ج 35 ص 211 ح 12. [2]
2- (2) .أثبتنا ما بین المعقوفین من بحار الأنوار [3]والمصادر الاُخری.
3- (3) .معانی الأخبار:ص 94 ح 3،الأمالی للصدوق:ص 312 ح 362، [4]روضة الواعظین:ص 294، [5]بحار الأنوار:ج 25 ص 216 ح 13. [6]
4- (5) .علل الشرائع:ص205 ح2، [7]الإمامة والتبصرة:ص177 ح29،بحار الأنوار:ج25 ص255 ح15. [8]

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«تو به سوی درستی روانی؛ولی اهل بیت و گنجینۀ نفیس من، اینان اند».

68.معانی الأخبار -به نقل از ابو بصیر-:به امام صادق (علیه السلام) گفتم:خاندان محمّد (صلی الله علیه و آله)،چه کسانی اند؟

فرمود:«نسل او».

گفتم:اهل بیت او،چه کسانی اند؟

فرمود:«امامانِ وصیّ».

گفتم:عترت او کیان اند؟

فرمود:«اصحاب کسا».

گفتم:امّت او چه کسانی اند؟

فرمود:«مؤمنانی که به آنچه از نزد خداوند عز و جل آمده است،باور دارند و به دو چیز گران سنگی چنگ در می زنند که مأمور چنگ زدن به آن دو هستند؛یعنی:کتاب خدا و عترت پیامبر (صلی الله علیه و آله) که همان اهل بیت او هستند؛کسانی که خداوند،هر گونه پلیدی را از آنها دور کرده و کاملاً پاکشان گردانیده است و این دو،پس از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)،جانشینان بر امّت اند».

69.علل الشرائع -به نقل از عبد الرحمان بن کثیر-:به امام صادق (علیه السلام) گفتم:مقصود خداوند از این آیه: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» چیست؟

فرمود:«این آیه در حقّ پیامبر (صلی الله علیه و آله)،امیر مؤمنان،حسن،حسین و فاطمه علیهم السلام نازل شده است.چون خداوند عز و جل جان از پیامبرش ستاند،امیر مؤمنان آمد و در پی او،حسن و سپس حسین.سپس تأویل این آیه به میان آمد: «به حکم کتاب خدا،خویشاوندان به یکدیگر سزاوارترند» و این،در حالی بود که علی بن الحسین (زین العابدین) (علیه السلام) امام بود،و سپس در فرزندان امام و وصیّ او جریان یافت.اطاعت از آنها اطاعت از خدا و سرکشی از آنها سرکشی از خداوند عز و جل است».

70.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) -به نقل از ریّان بن صلت-:امام رضا (علیه السلام) در مجلس مأمون در مرو حاضر شد.گروهی از عراقیان و خراسانیان در مجلس او گرد آمده بودند....

ص: 96

فَقالَ المَأمونُ:مَنِ العِترَةُ الطّاهِرَةُ؟

فَقالَ الرِّضا (علیه السلام):الَّذینَ وَصَفَهُمُ اللّهُ فی کِتابِهِ،فَقالَ عز و جل: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» ،وهُمُ الَّذینَ قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):«إنّی مُخَلِّفٌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ کِتابَ اللّهِ وعِترَتی أهلَ بَیتی،ألا وإنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ، فَانظُروا کَیفَ تَخلُفونّی فیهِما.أیُّهَا النّاسُ ! لا تُعَلِّموهُم فَإِنَّهُم أعلَمُ مِنکُم».

قالَتِ العُلَماءُ:أخبِرنا یا أبَا الحَسَنِ عَنِ العِترَةِ،أهُمُ الآلُ أم غَیرُ الآلِ؟ فَقالَ الرِّضا (علیه السلام):هُمُ الآلُ،فَقالتِ العُلَماءُ:فَهذا رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یُؤثَرُ عَنهُ أنَّهُ قالَ:اُمَّتی آلی،وهؤُلاءِ أصحابُهُ یَقولونَ بِالخَبَرِ المُستَفاضِ الَّذی لا یُمکِنُ دَفعُهُ:آلُ مُحَمَّدٍ امَّتُهُ.فَقالَ أبُو الحَسَنِ (علیه السلام):أخبِرونی فَهَل تَحرُمُ الصَّدَقَةُ عَلَی الآلِ؟فَقالوا:نَعَم،قالَ:

فَتَحرُمُ عَلَی الاُمَّةِ؟قالوا:لا،قالَ:هذا فَرقٌ بَینَ الآلِ والاُمَّةِ.... (1)

ص: 97


1- (1) .عیون أخبار الرضا (علیه السلام):ج 1 ص 228 ح 1، [1]الأمالی للصدوق:ص 616 ح 843، [2]بشارة المصطفی:ص 228، [3]بحار الأنوار:ج 25 ص 220 ح 20. [4]

مأمون پرسید:عترت پاک،چه کسانی اند؟

امام رضا (علیه السلام) فرمود:«کسانی که خداوند عز و جل در کتابش با: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» توصیفشان کرده است و همان کسانی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در حقّشان فرمود:"من در میان شما دو ثقل به یادگار می نهم:کتاب خدا و عترتم-که همان اهل بیت من اند-.این دو هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.بنگرید چگونه در این دو، جانشینی من می کنید.به آنها نیاموزید؛چرا که آنها از شما داناترند"».

علما[ی حاضر در مجلس] گفتند:ای ابو الحسن! در بارۀ عترت با ما سخن بگو.

آیا آنها همان«آل»اند یا جز«آل»؟

امام رضا (علیه السلام) فرمود:«آنها همان آل اند».

علما گفتند:امّا از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) نقل می شود که فرموده است:«امّت من،آل من اند»و اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز با خبر مستفیضی که [چون راویان بسیار دارد،] نمی توان آن را رد کرد،می گویند که:آل محمّد،همان امّت اویند.

امام رضا (علیه السلام) فرمود:«به من بگویید آیا صدقه بر آل،حرام است»؟

گفتند:آری.

فرمود:«پس بر امّت هم حرام می شود؟».

گفتند:نه.

فرمود:«این است تفاوت میان آل و امّت».

ص: 98

الفصل الرابع:تسلیم النبیّ علی أهل البیت وتخصیصهم بالأمر بالصّلاة

71.اُسد الغابة عن أبی الحمراء مَولی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله): إنَّ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) کانَ إذا طَلَعَ الفَجرُ یَمُرُّ بِبَیتِ عَلِیٍّ وفاطِمَةَ علیهما السلام،فَیَقولُ:السَّلامُ عَلَیکُم أهلَ البَیتِ،الصَّلاةَ الصَّلاةَ «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» . (1)

72.شواهد التنزیل عن نفیع بن الحارث: رَوی أبو الحَمراءِ خادِمُ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):کانَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَجیءُ عِندَ کُلِّ صَلاةِ فَجرٍ فَیَأخُذُ بِعِضادَةِ هذَا البابِ،ثُمَّ یَقولُ:السَّلامُ عَلَیکُم یا أهلَ البَیتِ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ.فَیَرُدّونَ عَلَیهِ مِنَ البَیتِ:وعَلَیکُمُ السَّلامُ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ،فَیَقولُ:الصَّلاةَ رَحِمَکُمُ اللّهُ «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» .

فَقُلتُ:یا أبَاالحَمراءِ،مَن کانَ فِی البَیتِ؟قالَ:عَلِیٌّ وفاطِمَةُ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهم السلام. (2)

73.الإمام علیّ (علیه السلام): کانَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَأتینا کُلَّ غَداةٍ فَیَقولُ:الصَّلاةَ رَحِمَکُمُ اللّهُ الصَّلاةَ

ص: 99


1- (1) .اُسد الغابة:ج 6 ص 74 الرقم 5827؛ [1]کشف الغمّة:ج 2 ص 83، [2]شرح الأخبار:ج 3 ص 4 ح 915 کلاهما نحوه،بحار الأنوار:ج 43 ص 53 ذیل ح 48. [3]
2- (2) .شواهد التنزیل:ج 2 ص 74 ح 694. [4]

فصل چهارم:درود فرستادن پیامبر(صلی الله علیه و آله) بر اهل بیت(علیهم السلام) و تخصیص ایشان در امر به نماز

اشاره

71.اُسد الغابة -به نقل از ابو حمرا،خدمتکار پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)-:هنگامی که سپیده می دمید،پیامبر (صلی الله علیه و آله) از کنار خانۀ علی و فاطمه عبور می کرد و می فرمود:«سلام بر شما،ای اهل بیت! نماز،نماز! «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند»» .

72.شواهد التنزیل -به نقل از نفیع بن حارث-:ابو الحمرا،خدمتکار پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)، گفت:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)،هنگام هر نماز صبح می آمد و چارچوب در را می گرفت و می فرمود:«سلام بر شما-ای اهل بیت-و رحمت و برکات خدا بر شما!»و از درون خانه به ایشان پاسخ می دادند:و بر شما درود و رحمت و برکات خدا !

پیامبر (صلی الله علیه و آله) می فرمود:«رحمت خدا بر شما باد! هنگام نماز است .«خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند»» .

گفتم:ای ابو الحمرا! چه کسی درون خانه بود؟

گفت:علی،فاطمه،حسن و حسین علیهم السلام.

73.امام علی (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) هر بامداد به نزد ما می آمد و می فرمود:«رحمت خدا

ص: 100

«إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» . (1)

74.الإمام الحسن (علیه السلام): لَمّا نَزَلَت «وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها» 2 ،یَأتینا جَدِّی کُلَّ یَومٍ عِندَ طُلوعِ الفَجرِ،یَقولُ:الصَّلاةَ یا أهلَ البَیتِ یَرحَمُکُمُ اللّهُ «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» . (2)

75.الإمام الباقر (علیه السلام) عن آبائه علیهم السلام: کانَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) یَقِفُ عِندَ طُلوعِ کُلِّ فَجرٍ عَلی بابِ عَلِیٍّ وفاطِمَةَ علیهما السلام فَیَقولُ:

الحَمدُ للّهِ ِ المُحسِنِ المُجمِلِ،المُنعِمِ المُفضِلِ،الَّذی بِنِعمَتِهِ تَتِمُّ الصّالِحاتُ،سَمیعٌ سامِعٌ،بِحَمدِ اللّهِ ونِعمَتِهِ،وحُسنِ بَلائِه عِندَنا،نَعوذُ بِاللّهِ مِنَ النّارِ،نَعوذُ بِاللّهِ مِن صَباحِ النّارِ،نَعوذُ بِاللّهِ مِن مَساءِ النّارِ،الصَّلاةَ یا أهلَ البَیتِ «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» . (3)

76.تفسیر القمّی: قَولُهُ: «وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها» 5 :فَإِنَّ اللّهَ أمَرَهُ أن یَخُصَّ أهلَهُ دونَ النّاسِ لِیَعلَمَ النّاسُ أنَّ لِأَهلِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) عِندَ اللّهِ مَنزِلَةً خاصَّةً لَیسَت لِلنّاسِ، إذ أمَرَهُم مَعَ النّاسِ عامَّةً،ثُمَّ أمَرَهُم خاصَّةً،فَلَمّا أنزَلَ اللّهُ هذِهِ الآیَةَ کانَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَجیءُ کُلَّ یَومٍ عِندَ صَلاةِ الفَجرِ حَتّی یَأتی بابَ عَلِیٍّ وفاطِمَةَ وَالحَسَنِ وَالحُسیَنِ علیهم السلام فَیَقولُ:السَّلامُ عَلَیکُم ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ،فَیَقولُ عَلِیٌّ وفاطِمَةُ

ص: 101


1- (1) .الأمالی للمفید:ص 318 ح 4،الأمالی للطوسی:ص 89 ح 138، [1]بشارة المصطفی:ص 264 [2] کلاهما عن الحارث،بحار الأنوار:ج 35 ص 208 ح 3. [3]
2- (3) .ینابیع المودّة:ج 3 ص 368؛ [4]الأمالی للطوسی:ص 565 ح 1174 [5] عن عبد الرحمن بن کثیر نحوه وکلاهما عن الإمام الصادق [6]عن أبیه عن جدّه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 10 ص 141 ح 5. [7]
3- (4) .الأمالی للصدوق:ص 208 ح 230 [8] عن إسماعیل بن أبی زیاد السکونیّ عن الإمام الصادق (علیه السلام)،بحار الأنوار:ج 37 ص 36 ح 3. [9]

بر شما باد! هنگام نماز است .«خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند»» .

74.امام حسن (علیه السلام): چون که این آیه: «خاندانت را به نماز فرمان بده و بر آن،بردباری کن» نازل شد،جدّ من هر روز هنگام دمیدن سپیده نزد ما می آمد و می فرمود:«رحمت خدا بر شما باد! گاه نماز است .«خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند»» .

75.امام باقر (علیه السلام) -به نقل از پدرانش علیهم السلام-:پیامبر (صلی الله علیه و آله) در هر سپیده دم بر در خانۀ علی و فاطمه می ایستاد و می فرمود:«سپاس،خدای نیکوکار زیباکار و نعمت دهندۀ احسان بخش را که در پرتو نعمت های او اعمال صالح،کمال می یابند؛او که شنوای شنونده است.به حمد الهی و نعمت او و آزمون نیکوی او در میان ما،از آتش به خدا پناه می بریم.از بام آتش،به خدا پناه می بریم.از شام آتش،به خدا پناه می بریم.

ای اهل بیت! نماز ! «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند»» .

76.تفسیر القمّی: در بارۀ آیۀ: «کسان خود را به نماز فرمان ده و خود در آن کار شکیبا باش» آمده است که:خداوند به پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستور داد تا در میان مردم،[آن را] تنها به اهلش اختصاص دهد تا مردم بدانند که خاندان محمّد (صلی الله علیه و آله) نزد خدا،جایگاه خاصّی دارند که مردم،فاقد آن جایگاه اند؛زیرا پیامبر (صلی الله علیه و آله) در ابتدا مردم و اهل بیتش را عموماً و با هم، دستور [به نماز] می داد؛ولی بعداً اختصاصاً به آنان امر می فرمود.

پس چون خداوند این آیه را نازل کرد،پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) هر روز،هنگام نماز صبح می آمد تا بر در خانۀ علی،فاطمه،حسن و حسین علیهم السلام می رسید و می فرمود:

«درودتان باد و رحمت و برکات خداوند بر شما!».

ص: 102

وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهم السلام:وعَلَیکَ السَّلامُ یا رَسولَ اللّهِ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ.

ثُمَّ یَأخُذُ بِعِضادَتَی البابِ ویَقولُ:الصَّلاةَ الصَّلاةَ یَرحَمُکُمُ اللّهُ «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» .فَلَم یَزَل یَفعَلُ ذلِکَ کُلَّ یَومٍ إذا شَهِدَ المَدینَةَ حَتّی فارَقَ الدُّنیا.

وقالَ أبُو الحَمراءِ خادِمُ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله):أنَا أشهَدُ بِهِ یَفعَلُ ذلِکَ. (1)

راجع:تفسیر الطبری:ج /12الجزء 22 ص 7،الدرّ المنثور:ج 6 ص 403، تاریخ دمشق«ترجمة الإمام الحسین (علیه السلام)»:ج 13 ص 60 (الأخبار الواردة فی نزول آیة التطهیر)،مختصر تاریخ دمشق:ج 7 ص 119،کنز العمّال:ج 13 ص 645،شواهد التنزیل:ج 2 ص 18،ینابیع المودّة:ج 1 ص 329 الباب 35 (فی تفسیر آیة التطهیر)،المناقب للخوارزمی:ص 60 (الفصل الخامس)،تفسیر فرات:ص 331،کشف الغمّة:ج 1 ص 40 (فصل فی تفسیر الآل والأهل)،إحقاق الحقّ:ج 2 ص 501-562،و ج 3 ص 513-531،و ج 9 ص 1-69،و ج 14 ص 40- 105،و ج 18 ص 359-382،بحار الأنوار:ج 35 ص 206 (باب فی آیة التطهیر).

ص: 103


1- (1) .تفسیر القمّی:ج 2 ص 67، [1]بحار الأنوار:ج 35 ص 207 ح 2. [2]

علی،فاطمه،حسن و حسین می گفتند:و بر تو درود باد،ای پیامبر خدا! و رحمت و برکات خداوند بر تو! سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله) دو چارچوبِ در را می گرفت و می فرمود:«نماز،نماز! رحمت خدا بر شما باد! «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند»» .

پیامبر (صلی الله علیه و آله)،مادام که در مدینه بود،همه روزه چنین می کرد تا از دنیا رخت بر بست.

ابو حمرا،خدمتکار پیامبر (صلی الله علیه و آله)،گفت:من گواهی می دهم که او این کار را می کرد.

ر.ک:تفسیر الطبری:ج 12 (جزء 22) ص 7،الدرّ المنثور:ج 6 ص 403،تاریخ دمشق (ترجمة الإمام الحسین (علیه السلام) ):ج 13 ص 60 (الأخبار الواردة فی نزول آیة التطهیر)،مختصر تاریخ دمشق:ج 7 ص 119،کنز العمّال:ج 13 ص 645،شواهد التنزیل:ج 2 ص 18،ینابیع المودّة:ج 1 ص 329 (باب 35 فی تفسیر آیة التطهیر)،المناقب،خوارزمی:ص 60 (الفصل الخامس)،تفسیر فرات:ص 331،کشف الغمّة:ج 1 ص 40 (فصل فی تفسیر الآل و الأهل)،إحقاق الحقّ:ج 2 ص 501 و 562 و ج 3 ص 513-531 و ج 9 ص 1-69 و ج 14 ص 40 و 105 و ج 18 ص 359-382؛بحار الأنوار:ج 35 ص 206 (باب فی آیة التطهیر).

ص: 104

ص: 105

سلام بامدادی پیامبر بر اهل بیت(علیهم السلام)

محدّثان بزرگ جهان اسلام،این رویداد را به طرق مختلف از اهل بیت علیهم السلام (1)و بزرگان صحابه (مانند:ابو سعید خدری، (2)انس بن مالک، (3)عبد اللّه بن عبّاس (4)و ابو الحمرا) (5)روایت کرده اند.بر این اساس،اصل وقوع این رخداد،از امور مسلّم شمرده می شود؛امّا احادیث مربوط به شمار دفعات این رویداد،به سه گروه تقسیم می شوند:

گروه اوّل: احادیثی که دلالت دارند پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) همه روزه وقتی می خواست برای نماز صبح به مسجد برود،درِ خانۀ علی و فاطمه علیهما السلام می آمد و با گفتن سلام و خواندن آیۀ تطهیر،آنها را برای نماز دعوت می کرد (ر.ک:فصل چهارم).

گروه دوم: احادیثی که بر اساس آنها خود راوی،چند بار عمل پیش گفته را

ص: 106


1- (1) .ر.ک:ص 84-96 ح52-70،الأمالی،صدوق:ص 429 ح 1،عیون أخبار الرضا (علیه السلام):ج 1 ص 240 ح 1،ینابیع المودّة:ج 2 ص 59 ح 45،مقتل الحسین،خوارزمی:ج 1 ص 67،تفسیر فرات:ص 339.
2- (2) .ر.ک:الدرّ المنثور:ج 6 ص 606،المعجم الکبیر:ج 3 ص 56 ح 2671-2674،المناقب،خوارزمی:ص 60 ش 280،شواهد التنزیل:ج 2 ص 46 ح 665-668، [1]مجمع البیان:ج 7 ص 59.
3- (3) .ر.ک:ص 59 ح 25. [2]
4- (4) .ر.ک:الدرّ المنثور:ج 6 ص 606،إحقاق الحقّ:ج 9 ص 56. [3]
5- (5) .ر.ک:ص 57 ح 23.

دیده است. (1)

گروه سوم: احادیثی که به ظاهر دلالت دارند که عمل پیش گفته،همه روزه نبوده و در تعداد روزها،با یکدیگر و نیز با احادیث گروه اوّل،اختلاف دارند. (2)

گروه اوّل و دوم با یکدیگر ناهمسویی ندارند و به قرینۀ آنها معلوم می شود که در گروه سوم-اگر همۀ روایاتش از نظر صدور،بی اشکال باشند و تصحیفی در آنها راه نیافته باشد-،راویان،مشاهدات خود را نقل کرده اند و معتبر بودن نیز آن را تقویت می کند.

بنا بر این،حاصل جمع بندی احادیث این فصل،چنین است که پس از نزول آیۀ تطهیر،پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) برای هر چه روشن تر شدن مقصود از«أهل البیت»در آیۀ تطهیر و«أهلک»در آیۀ: «وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ ؛و کسان خود را به فرمان ده» ،همه روز، هنگام نماز صبح بر در خانۀ علی و فاطمه علیهما السلام می آمد و با سلام و قرائت آیۀ تطهیر، آنها را به نماز دعوت می کرد و همۀ احادیثی که در بیان این رویداد،عدد خاصّی را ذکر کرده اند،ناظر به مشاهدات راویان اند و انحصاری از آنها به دست نمی آید.

ص: 107


1- (1) .ر.ک:الدرّ المنثور:ص 66 ح 76،تفسیر الطبری:ج 12 (جزء 22) ص 6،التاریخ الکبیر:ج 8 ص 205،الأمالی،طوسی:ص 251 ح 447،شواهد التنزیل:ج 2 ص 81 ح 700.
2- (2) .در بعضی احادیث،«چهل روز»آمده است (ر.ک:الدرّ المنثور:ج 6 ص 606،المناقب،خوارزمی:ص 60 ش 28،الأمالی،صدوق:ص 429 ح 1) و در بعضی دیگر،«یک ماه»ذکر شده است (ر.ک:اُسد الغابة:ج 5 ص 381 ش 5390،مسند أبی داوود،طیالسی:ص 274) و در پاره ای از آنها،«شش ماه»آمده است (ر.ک:تفسیر الطبری:ج 12 جزء 22 ص 6،الدرّ المنثور:ج 6 ص 606-706،ینابیع المودّة:ج 2 ص 119، [1]ذخائر العقبی:ص 24،العمدة:ص 45 ح 32) و در برخی«هفت ماه»(ر.ک:البدایة و النهایة:ج 5 ص 321،تفسیر الطبری:ج 12 جزء 22 ص 6) و در بعضی دیگر،«هشت ماه»(ر.ک:الدرّ المنثور:ج 6 ص 606،کفایة الطالب:ص 377) و در پاره ای«نه ماه»(ر.ک:المناقب،خوارزمی:ص 60 ش 29،مشکل الآثار:ج 1 ص 337،العمدة:ص 41 ح 27،ذخائر العقبی:ص 25،کفایة الطالب:ص 376) و عددهای دیگری نیز ذکر شده است.

البتّه از برخی احادیث، (1)چنین پیداست که این کار پیامبر (صلی الله علیه و آله)،پس از نزول آیۀ:

«وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ» بوده است.ابو سعید خدری می گوید:

چون آیۀ: «و کسان خود را به نماز فرمان ده» نازل شد،پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در مدّت هشت ماه،هر بامداد وقت نماز صبح به درِ خانۀ علی (علیه السلام) می آمد و می فرمود:

«رحمت خدا بر شما باد! هنگام نماز است .«خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند»» . (2)

علّامۀ طباطبایی قدس سره پس از روایت ابو سعید،می گوید:

ظاهر روایت،چنین است که این آیه مدنی است و تا آن جا که من به خاطر دارم، کسی متعرّض این نکته نشده است و شاید مقصود،بیان این نکته باشد که پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای عمل به آیه،در مدینه به درِ خانۀ علی (علیه السلام) می رفته است،اگر چه آیه در مکّه نازل شده بوده،که این نیز از لفظ،دور است. (3)

ص: 108


1- (1) .ر.ک:ص 102 ح 76،شواهد التنزیل:ج 2 ص 47 ح 667-668،الأمالی،صدوق:ص 429 ح 1،تأویل الآیات الظاهرة:ص 316.
2- (2) .الدرّ المنثور:ج 5 ص 613.
3- (3) .المیزان فی تفسیر القرآن:ج 14 ص 242.

الفصل الخامس:عدد الأئمّة من أهل البیت

1/5 ما رُوِیَ بِلَفظِ«اِثنا عَشَرَ خَلیفَةً»

أ-رِوایَةُ جابِرِ بنِ سَمُرَةَ

77.صحیح مسلم عن جابر بن سمرة: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقولُ:لا یَزالُ الإِسلامُ عَزیزاً إلَی اثنَی عَشَرَ خَلیفَةً.ثُمَّ قالَ کَلِمَةً لَم أفهَمها،فَقُلتُ لِأَبی:ما قالَ؟ فَقالَ:کُلُّهُم مِن قُرَیشٍ. (1)

78.صحیح مسلم عن جابر بن سمرة: انطَلَقتُ إلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) ومَعی أبی،فَسَمِعتُهُ یَقولُ:لا یَزالُ هذَا الدّینُ عَزیزاً مَنیعاً إلَی اثنَی عَشَرَ خَلیفَةً.فَقالَ کَلِمَةً صَمَّنیهَا (2)النّاسُ،فَقُلتُ لِأَبی:ما قالَ:قالَ:کُلُّهُم مِن قُرَیشٍ. (3)

ص: 109


1- (1) .صحیح مسلم:ج 3 ص 1453 ح 7،سنن أبی داود:ج 4 ص 106 ح 4280، [1]مسند ابن حنبل:ج 7 ص 412 ح 20882، [2]کنز العمّال:ج 12 ص 32 ح 33851؛العمدة:ص 417 ح 863،الطرائف:ص 170 ح 263، [3]بحار الأنوار:ج 36 ص 266 ح 87. [4]
2- (2) .الصّمم:انسدادُ الاُذُنِ وثقلُ السَّمع.وأصمّنی الکلام:إذا شغلنی عن سماعه،فکأنّه جعله أصمَّ (تاج العروس:ج 17 ص 415-419« [5]صمم»).
3- (3) .صحیح مسلم:ج 3 ص 1453 ح 9،مسند ابن حنبل:ج 7 ص 435 ح 21020 [6] وفیه«هذا الأمر»بدل«هذا الدین»،کنز العمّال:ج 12 ص 32 ح 33850؛الخصال:ص 470 ح 17 بزیادة«ینصرون علی من ناواهم»بعد«منیعاً»،العمدة:ص 418 ح 865،بحار الأنوار:ج 36 ص 235 ح 23. [7]

فصل پنجم:شمار امامان اهل بیت

1/5 تعبیر«دوازده خلیفه»

الف-روایت جابر بن سَمُره

77.صحیح مسلم -به نقل از جابر بن سمره-:شنیدم که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) می فرماید:«اسلام تا دوازده خلیفه،همچنان عزّتمند است».

ایشان سپس جمله ای فرمود که آن را نفهمیدم.به پدرم گفتم:چه فرمود؟

گفت:«همگیِ آنان،از قریش اند».

78.صحیح مسلم -به نقل از جابر بن سمره-:همراه پدرم نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) رفتیم.شنیدم که می فرماید:«این دین،تا دوازده خلیفه،همچنان عزّتمند و شکست ناپذیر است».

سپس جمله ای فرمود که بر اثر سر و صدای مردم،آن را نشنیدم.به پدرم گفتم:چه فرمود؟

گفت:«همۀ آنان،از قریش اند».

ص: 110

79.صحیح مسلم عن جابر بن سمرة: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَومَ جُمُعَةٍ عَشِیَّةَ رُجِمَ الأَسلَمیُّ،یَقولُ:لا یَزالُ الدّینُ قائِماً حَتّی تَقومَ السّاعَةُ،أو یَکونَ عَلَیکُمُ اثنا عَشَرَ خَلیفَةً کُلُّهُم مِن قُرَیشٍ. (1)

80.مسند ابن حنبل عن جابر بن سمرة: سَمِعتُ رَسولَ اللّه (صلی الله علیه و آله) یَقولُ فی حَجَّةِ الوَداعِ:إنَّ هذَا الدّینَ لَن یَزالَ ظاهِراً عَلی مَن ناوَأَهُ،لا یَضُرُّهُ مُخالِفٌ ولا مُفارِقٌ،حَتّی یَمضِیَ مِن امَّتِیَ اثنا عَشَرَ خَلیفَةً.قالَ:ثُمَّ تَکَلَّمَ بِشَیءٍ لَم أفهَمهُ،فَقُلتُ لِأَبی:ما قالَ؟قالَ:

کُلُّهُم مِن قُرَیشٍ. (2)

81.الخصال عن جابر بن سمرة: قالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله):لا تَزالُ هذِهِ الاُمَّةُ مُستَقیماً أمرُها،ظاهِرَةً عَلی عَدُوِّها،حَتّی یَمضِیَ اثنا عَشَرَ خَلیفَةً،کُلُّهُم مِن قُرَیشٍ.فَأَتَیتُهُ فی مَنزِلِهِ، قُلتُ:ثُمَّ یَکونُ ماذا؟قالَ:ثُمَّ الهَرجُ (3). (4)

ب-رِوایَةُ أبی جُحَیفَةَ

82.المستدرک علی الصحیحین عن أبی جحیفة: کُنتُ مَعَ عَمّی عِندَ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله)،فَقالَ:لا یَزالُ أمرُ امَّتی صالِحاً حَتّی یَمضِیَ اثنا عَشَرَ خَلیفَةً.ثُمَّ قالَ کَلِمَةً وخَفَضَ بِها

ص: 111


1- (1) .صحیح مسلم:ج 3 ص 1453 ح 10،مسند ابن حنبل:ج 7 ص 410 ح 20869، [1]مسند أبی یعلی:ج 6 ص 473 ح 7429،کنز العمّال:ج 12 ص 33 ح 33855؛الخصال:ص 473 ح 30،الغیبة للنعمانی:ص 120 ح 9، [2]بحار الأنوار:ج 36 ص 239 ح 38. [3]
2- (2) .مسند ابن حنبل:ج 7 ص 405 ح 20840 و ص 408 ح 20857، [4]المعجم الکبیر:ج 2 ص 196 ح 1796 نحوه،کنز العمّال:ج 12 ص 33 ح 33852؛الغیبة للطوسی:ص 133 ح 96،الغیبة للنعمانی:ص 123 ح 15 [5] کلاهما نحوه،بحار الأنوار:ج 36 ص 238 ح 32. [6]
3- (3) .هَرَجٌ:أی قتال واختلاط،وقد هرجَ الناسُ إذا اختلطوا،وأصل الهرج:الکثرة فی الشیء والاتّساع (النهایة:ج 5 ص 257« [7]هرج»).
4- (4) .الخصال:ص 470 ح 18 و ص 472 ح 26،المناقب لابن شهر آشوب:ج 1 ص 290 [8] کلاهما نحوه،بحار الأنوار:ج 36 ص 235 ح 24. [9]

79.صحیح مسلم -به نقل از جابر بن سمره-:در شامگاه روز جمعه که اسلمی سنگسار شد،از پیامبر (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود:«این دین تا قیام قیامت برپاست،یا تا دوازده خلیفه بر شما فرمان رانند که همگیِ آنان از قریش اند».

80.مسند ابن حنبل -به نقل از جابر بن سمره-:در حجّة الوداع از پیامبر (صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرماید:«این دین همواره بر کسی که در برابرش ایستادگی کند،چیره خواهد شد و هیچ مخالفی و جدا شونده ای نمی تواند به آن گزندی برساند،تا آن که دوازده خلیفه از امّت من بگذرند».

ایشان سپس چیزی فرمود که من آن را نفهمیدم.به پدرم گفتم:چه فرمود؟

گفت:«همۀ آنان،از قریش اند».

81.الخصال -به نقل از جابر بن سمره-:پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«این امّت،کارش پیوسته بر قرار است و بر دشمنش چیره می شود،تا آن که دوازده خلیفه-که همگی آنان از قریش اند-بروند».

من به منزل ایشان رفتم و گفتم:سپس چه می شود؟

فرمود:«سپس آشوب و کشتار».

ب-روایت ابو جُحَیفه

82.المستدرک علی الصحیحین -به نقل از ابو جحیفه-:با عمویم خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) بودم که فرمود:«کار امّتم پیوسته درست خواهد بود تا آن که دوازده خلیفه بگذرند».

ص: 112

صَوتَهُ.فَقُلتُ لِعَمّی-وکانَ أمامی-:ما قالَ یا عَمُّ؟قالَ:قالَ یا بُنَیَّ:کُلُّهُم مِن قُرَیشٍ. (1)

ج-رِوایَةُ عَبدِ اللّهِ بنِ عُمَرَ

83.الغیبة للطوسی عن عبد اللّه بن عمر: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقولُ:یَکونُ خَلفِیَ اثنا عَشَرَ خلیفَةً. (2)

84.المناقب لابن شهرآشوب عن أبی الطفیل: سُئِلَ ابنُ عُمَرَ عَنِ الخُلَفاءِ بَعدَ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،فَقالَ:اثنا عَشَرَ مِن بَنی کَعبٍ (3). (4)

85.المناقب لابن شهرآشوب عن أبی الطفیل: قالَ لی عَبدُ اللّهِ بنُ عُمَرَ:یا أبا طُفَیلٍ،اُعدُدِ اثنَی عَشَرَ خَلیفَةً بَعدَ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله)،ثُمَّ یَکونُ بَعدَهُ النَّقفُ (5)والنِّفاقُ.

وفی رِوایَةِ عَبدِ اللّهِ بنِ أبی أوفی (6):ثُمَّ یَکونُ دَوّارَةٌ. (7)

د-رِوایَةُ عَبدِ اللّهِ بنِ مَسعودٍ

86.کمال الدین عن مسروق: سَأَلتُ عَبدَ اللّهِ:هَل أخبَرَکَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) کَم بَعدَهُ خَلیفَةٌ؟

ص: 113


1- (1) .المستدرک علی الصحیحین:ج 3 ص 716 ح 6589،المعجم الکبیر:ج 22 ص 120 ح 308،المعجم الأوسط:ج 6 ص 209 ح 6211،تاریخ أصبهان:ج 2 ص 147 الرقم 1327؛ [1]المناقب لابن شهر آشوب:ج 1 ص 291 [2] نحوه.
2- (2) .الغیبة للطوسی:ص 130 ح 94،المناقب لابن شهر آشوب:ج 1 ص 291، [3]بحار الأنوار:ج 36 ص 269 ح 91. [4]
3- (3) .هو من أجداد النبیّ (صلی الله علیه و آله)،إذ إنّ نسبه الشریف:محمّد بن عبد اللّه بن عبد المطّلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصیّ بن کلاب بن مرّة بن کعب بن لؤی....
4- (4) .المناقب لابن شهر آشوب:ج 1 ص 291، [5]بحار الأنوار:ج 36 ص 269 ح 91. [6]
5- (5) .النَقْفُ:هَشْمُ الرأسِ،أی تهییج الفِتن والحروب (النهایة:ج 5 ص 109« [7]نقف»).
6- (6) .فی المصدر:«عبد اللّه بن أوفی»،والتصویب من بحار الأنوار.
7- (7) .المناقب لابن شهر آشوب:ج 1 ص 291، [8]الغیبة للطوسی:ص 132 ح 95 نحوه،بحار الأنوار:ج 36 ص 268 ح 90. [9]

سپس با صدای آهسته،جمله ای فرمود.به عمویم-که جلو من بود-گفتم:چه فرمود،عمو جان؟

گفت:پسرم! فرمود:«همۀ آنان،از قریش اند».

ج-روایت عبد اللّه بن عمر

83.الغیبة ،طوسی-به نقل از عبد اللّه بن عمر-:از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرماید:

«پس از من،دوازده خلیفه خواهد بود».

84.المناقب ،ابن شهرآشوب-به نقل از ابو طفیل-:از [عبد اللّه] پسر عمر در بارۀ جانشینان پس از پیامبرخدا (صلی الله علیه و آله) سؤال شد و او گفت:دوازده تن از بنی کعب. (1)

85.المناقب ،ابن شهرآشوب:ابو طفیل روایت کرده است که:عبد اللّه بن عمر به من گفت:ای ابو طفیل! دوازده خلیفه پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) بشمار.پس از آن،آشوب و نفاق پدید خواهد آمد.

در روایت عبد اللّه بن ابی اوفی آمده است که:پس از آن،گرداب (آشوب و کشتار) پدید خواهد آمد.

د-روایت عبد اللّه بن مسعود

86.کمال الدین -به نقل از مسروق-:از عبد اللّه پرسیدم:آیا پیامبر (صلی الله علیه و آله) به تو خبر داد که پس از او،چند جانشین خواهد بود؟

ص: 114


1- (1) .کعب،از نیاکان پیامبر (صلی الله علیه و آله) است.نَسَب ارجمند ایشان،چنین است:محمّد بن عبد اللّه بن عبد المطّلب بن هاشم بن عبد مناف بن قُصَی بن کِلاب بن مُرّة بن کعب بن لُؤَی....

قالَ:نَعَم،اثنا عَشَرَ خَلیفَةً،کُلُّهُم مِن قُرَیشٍ. (1)

ه-رِوایَةُ عَبدِ اللّهِ بنِ عَمرِو بنِ العاصِ

87.الغیبة للنعمانی عن عبد اللّه بن عمرو: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقولُ:یَکونُ خَلفِیَ اثنا عَشَرَ خَلیفَةً. (2)

و-رِوایَةُ أنَس

88.المناقب لابن شهرآشوب عن أنس: قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):یَکونُ مِنَّا اثنا عَشَرَ خَلیفَةً، یَنصُرُهُم اللّهُ عَلی مَن ناواهُم (3)،ولا یَضُرُّهُم مَن عاداهُم. (4)

ز-رِوایَةُ عَبدِ اللّهِ بنِ أبی أوفی

89.مقتضب الأثر عن عبد العزیز بن خضیر: سَمِعتُ عَبدَ اللّهِ بنَ أبی أوفی یَقولُ:قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):یَکونُ بَعدِیَ اثنا عَشَرَ خَلیفَةً مِن قُرَیشٍ،ثُمَّ تَکونُ فِتنَةٌ دَوّارَةٌ !

قالَ:قُلتُ:أنتَ سَمِعتَهُ مِن رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)؟قالَ:نَعَم سَمِعتُهُ مِن رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله). (5)

2/5 ما رُوِیَ بِلَفظِ«اِثنا عَشَرَ أمیراً»

90.صحیح البخاری عن جابر بن سمرة: سَمِعتُ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) یَقولُ:یَکونُ اثنا عَشَرَ أمیراً.

ص: 115


1- (1) .کمال الدین:ص 279 ح 26، [1]بحار الأنوار:ج 36 ص 256 ح 73. [2]
2- (2) .الغیبة للنعمانی:ص 105 ح 34 و ص 126 ح 23، [3]مقتضب الأثر:ص 7، [4]بحار الأنوار:ج 36 ص 237 ح 30. [5]
3- (3) .نِواء:معاداة لأهل الإسلام (النهایة:ج 5 ص 132« [6]نوا»).
4- (4) .المناقب لابن شهر آشوب:ج 1 ص 291، [7]بحار الأنوار:ج 36 ص 269 ح 91. [8]
5- (5) .مقتضب الأثر:ص 7، [9]العدد القویّة:ص 81 ح 142، [10]بحار الأنوار:ج 36 ص 371. [11]

گفت:آری،دوازده جانشین که همۀ آنان از قریش اند.

ه-روایت عبد اللّه بن عمرو بن عاص

87.الغیبة ،نعمانی-به نقل از عبد اللّه بن عمرو-:از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرماید:

«پس از من،دوازده جانشین خواهد بود».

و-روایت انَس

88.المناقب ،ابن شهرآشوب-به نقل از انَس-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«از ما،دوازده جانشین خواهد بود که خداوند،آنان را بر مخالفانشان یاری می دهد،و هر که با آنان دشمنی ورزد،نمی تواند به آنان گزند برساند».

ز-روایت عبد اللّه بن ابی اوفی

89.مُقتضَب الأثر -به نقل از عبد العزیز بن خضیر-:از عبد اللّه بن ابی اوفی شنیدم که می گوید:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«پس از من،دوازده جانشین از قریش خواهد آمد.

سپس گرداب فتنه بر می خیزد».

گفتم:آیا تو خود،این را از پیامبر خدا شنیدی؟

گفت:آری.این را از پیامبر خدا شنیدم.

5 2/ تعبیر«دوازده امیر»

90.صحیح البخاری -به نقل از جابر بن سَمُره-:از پیامبر (صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرماید:

«دوازده امیر خواهد آمد».

ص: 116

فَقالَ کَلِمَةً لَم أسمَعها،فَقالَ أبی:إنَّهُ قالَ:کُلُّهُم مِن قُرَیشٍ. (1)

3/5 ما رُوِیَ بِلَفظِ«اثنا عَشَرَ إماماً»

91.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) -لِعَلِیٍّ (علیه السلام)-:الأَئِمَّةُ بَعدی اثنا عَشَرَ،أوَّلُهُم أنتَ یا عَلِیُّ،وآخِرُهُمُ القائِمُ الَّذی یَفتَحُ اللّهُ عز و جل عَلی یَدَیهِ مَشارِقَ الأَرضِ ومَغارِبَها. (2)

92.عنه (صلی الله علیه و آله): الأَئِمَّةُ بَعدِیَ اثنا عَشَرَ،أوَّلُهُم عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ وآخِرُهُمُ القائِمُ علیهم السلام،فَهُم خُلَفائی وأوصِیائی وأولِیائی،وحُجَجُ اللّهِ عَلی امَّتی بَعدی،المُقِرُّ بِهِم مُؤمِنٌ، وَالمُنکِرُ لَهُم کافِرٌ. (3)

93.عنه (صلی الله علیه و آله): الأَئِمَّةُ اثنا عَشَرَ مِن أهلِ بَیتی،أعطاهُمُ اللّهُ تَعالی فَهمی وعِلمی وحُکمی، وخَلَقَهُم مِن طینَتی،فَوَیلٌ لِلمُتَکَبِّرینَ عَلَیهِم بَعدِیَ،القاطِعینَ فیهِم صِلَتی،ما لَهُم؟ لا أنالَهُمُ اللّهُ شَفاعَتی. (4)

94.الکافی عن زرارة: سَمِعتُ أبا جَعفَرٍ (علیه السلام) یَقولُ:الاِثنا عَشَرَ الأَئِمَّةُ (5)مِن آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام،

ص: 117


1- (1) .صحیح البخاری:ج 6 ص 2640 ح 6796،سنن الترمذی:ج 4 ص 501 ح 2223،مسند ابن حنبل:ج 7 ص 411 ح 20880؛ [1]الخصال:ص 470 ح 15،الطرائف:ص 170 ح 260، [2]بحار الأنوار:ج 36 ص 365. [3]
2- (2) .کمال الدین:ص 282 ح 35، [4]عیون أخبار الرضا (علیه السلام):ج 1 ص 65 ح 34، [5]الأمالی للصدوق:ص 173 ح 175 [6] کلّها عن ثابت بن دینار عن الإمام زین العابدین عن أبیه عن جدّه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 36 ص 226 ح 1. [7]
3- (3) .کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 4 ص 180 ح 5406،کمال الدین:ص 259 ح 4 [8] کلاهما عن یحیی بن أبی القاسم عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه علیهم السلام،عیون أخبار الرضا (علیه السلام):ج 1 ص 59 ح 28 [9] عن یحیی بن أبی القاسم عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام عنه (صلی الله علیه و آله)،بحار الأنوار:ج 36 ص 245 ح 57. [10]
4- (4) .کمال الدین:ص 281 ح 33، [11]عیون أخبار الرضا (علیه السلام):ج 1 ص 64 ح 32، [12]الاختصاص:ص 208 کلّها عن إبراهیم بن مهزم عن أبیه عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 36 ص 243 ح 52. [13]
5- (5) .فی المصدر:«الإمام»،والتصویب من المصادر الاُخری.

سپس جمله ای گفت که من آن را نشنیدم.پدرم گفت:فرمود:«همۀ آنان،از قریش اند».

5 3/ تعبیر«دوازده امام»

91.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) -به علی (علیه السلام)-:امامانِ پس از من،دوازده نفرند.نخستینِ آنان تو هستی-ای علی-و آخرینشان قائم است که خداوند عز و جل،شرق و غرب زمین را به دست او فتح می کند.

92.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): امامانِ پس از من،دوازده نفرند.نخستینِ آنان،علی بن ابی طالب و آخرینشان قائم (علیه السلام) است.اینان،جانشینان و اوصیا و اولیای من،و پس از من، حجّت های خدا بر امّتم هستند.اقرار کننده به ایشان،مؤمن است و انکار کننده شان، کافر.

93.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): امامان،دوازده تن از اهل بیت من اند.خداوند متعال،فهم و دانش و حکمت مرا به ایشان داده و آنان را از سرشت من آفریده است.پس وای بر آنان که پس از من،بر ایشان گردن فرازی کنند و حرمت خویشیِ آنان با مرا نگه ندارند ! این کسان را چه شده است؟! خدا شفاعت مرا شامل حال آنان نکند!

94.الکافی -به نقل از زراره-:از امام باقر (علیه السلام) شنیدم که می فرماید:«دوازده امام از خاندان محمّد (صلی الله علیه و آله)،همگی مُحَدَّث (1)اند و از فرزندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) و از فرزندان علی (علیه السلام) اند.

ص: 118


1- (1) .مُحَدَّث،کسی است که روح القدس با او سخن گوید،بی آن که دیده شود (بحار الأنوار:ج 25 ص 57)،یافرشته ای با وی سخن بگوید (بحار الأنوار:ج 75 ص 79).

کُلُّهُم مُحَدَّثٌ (1)،مِن وُلدِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) ومِن وُلدِ عَلِیٍّ (علیه السلام)،ورَسولُ اللّهِ وعَلِیٌّ علیهما السلام هُمَا الوالِدانِ.

فَقالَ عَلِیُّ بنُ راشِدٍ-وکانَ أخا عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ لِاُمِّهِ-وأنکَرَ ذلِکَ،فَصَرَّرَ (2)أبو جَعفَرٍ (علیه السلام) وقالَ:أما إنَّ ابنَ امِّکَ کانَ أحَدَهُم. (3)

95.الإمام الباقر (علیه السلام): الاِثنا عَشَرَ الأَئِمَّةُ مِن آلِ مُحَمَّدٍ کُلُّهُم مُحَدَّثٌ؛عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ وأَحَدَ عَشَرَ مِن وُلدِه،ورَسولُ اللّهِ وعَلِیٌّ هُمَا الوالدانِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِما. (4)

96.عنه (علیه السلام): نَحنُ اثنا عَشَرَ إماماً،مِنهُم حَسَنٌ وحُسَینٌ،ثُمَّ الأَئِمَّةُ مِن وُلدِ الحُسَینِ (علیه السلام). (5)

97.الخصال عن زرارة: سَمِعتُ أبا جَعفَرٍ (علیه السلام) یَقولُ:اثنا عَشَرَ إماماً مِنهُم عَلِیٌّ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ،ثُمَّ الأَئِمَّةُ مِن وُلدِ الحُسَینِ علیهم السلام. (6)

4/5 ما رُوِیَ بِلَفظِ«اِثنا عَشَرَ وَصِیّاً»

98.الإمام الباقر (علیه السلام): إنَّ اللّهَ أرسَلَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) إلَی الجِنِّ وَالإِنسِ،وجَعَلَ مِن بَعدِهِ اثنَی

ص: 119


1- (1) .مُحَدَّثون:أی تُحدّثهم الملائکة وفیهم جبرئیل (علیه السلام) من غیر مُعاینة (مجمع البحرین:ج 1 ص 370«حدث»).
2- (2) .الصرّة:تقطیبُ الوجه من الکراهة.ورجل صارٌّ بین عینیه:مُتقبّض جامع بینهما کما یفعلُ الحزینُ(تاج العروس:ج 7 ص 89-90« [1]صرر»).
3- (3) .الکافی:ج1 ص531 ح7 [2] وص533 ح14،الغیبة للطوسی:ص151 ح112 وفیهما صدره إلی«الوالدان»،بصائر الدرجات:ص320 ح5، [3]المناقب لابن شهرآشوب:ج1 ص298 [4] نحوه،إعلام الوری:ج 2 ص171 [5] وفیهما صدره إلی«الوالدان»،بحار الأنوار:ج26 ص72 ح16. [6]
4- (4) .الإرشاد:ج 2 ص 347، [7]الاستنصار:ص 17 [8] کلاهما عن زرارة.
5- (5) .الکافی:ج 1 ص 533 ح 16، [9]الإرشاد:ج 2 ص 347، [10]الخصال:ص 478 ح 44،عیون أخبار الرضا (علیه السلام):ج 1 ص 56 ح 22 [11] کلّها عن زرارة،بحار الأنوار:ج 36 ص 392 ح 5. [12]
6- (6) .الخصال:ص 480 ح 51.

پیامبر خدا و علی،پدر آنهایند».

علی بن راشد-برادر مادریِ امام زین العابدین (علیه السلام)-، (1)این مطلب را انکار کرد.

امام باقر (علیه السلام) ابرو در هم کشید (/فریاد زد) و فرمود:«مگر پسر مادر تو (2)هم یکی از آنان نبود؟!».

95.امام باقر (علیه السلام): دوازده امامِ از خاندان محمّد (صلی الله علیه و آله)،همگی،فرشته با آنان سخن می گوید؛ علی بن ابی طالب (علیه السلام) و یازده تن از نسل او.پیامبر خدا و علی،پدر آنهایند.درود خدا بر آن دو باد !

96.امام باقر (علیه السلام): ما دوازده امامیم.از این جمله اند:حسن و حسین،سپس امامان از نسل حسین (علیه السلام).

97.الخصال -به نقل از زراره-:از امام باقر (علیه السلام) شنیدم که می فرماید:«دوازده امام،عبارت اند از:علی و حسن و حسین و سپس امامان از نسل حسین علیهم السلام».

4/5 تعبیر«دوازده وصی»

98.امام باقر (علیه السلام): خداوند،محمّد (صلی الله علیه و آله) را به سوی جِن و انس فرستاد و پس از او،دوازده وصی قرار داد که برخی از ایشان،پیش تر رفته اند و برخی دیگر،باقی مانده اند.

ص: 120


1- (1) .مادر امام زین العابدین (علیه السلام)،شهربانو،از اسیران خاندان ساسانی بود که به همسری امام حسین (علیه السلام) در آمدو بعد از تولّد زین العابدین (علیه السلام) در گذشت و به همین خاطر،بانوی دیگری به نام وَشیکه (مادر یحیی بن امّ الطویل)،ایشان را شیر داد و بزرگ کرد که امام (علیه السلام) او را مادر می نامید (ر.ک:دانش نامۀ امام حسین (علیه السلام):ج 1 ص 258-279؛الجوهرة،برّی:ص49.نیز،ر.ک:النعیم المقیم:ص 316،تاریخ گزیده:ص 203،المعقّبین،عقیقی:ص 79).شاید علی بن راشد،فرزند همین دایه (وشیکه) باشد.
2- (2) .یعنی امام زین العابدین (علیه السلام).

عَشَرَ وَصِیّاً،مِنهُم مَن سَبَقَ ومِنهُم مَن بَقِیَ،وکُلُّ وَصِیٍّ جَرَت بِهِ سُنَّةٌ (1).

وَالأَوصِیاءُ الَّذینَ مِن بَعدِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) عَلی سُنَّةِ أوصِیاءِ عیسی،وکانُوا اثنَی عَشَرَ، وکانَ أمیرُ المُؤمِنینَ (علیه السلام) عَلی سُنَّةِ المَسیحِ. (2)

99.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): أنَا سَیِّدُ النَّبِیّینَ،وَعَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ سَیِّدُ الوَصِیّینَ،وإنَّ أوصِیائِیَ بَعدِیَ اثنا عَشَرَ،أوَّلُهُم عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ،وآخِرُهُمُ القائِمُ علیهم السلام. (3)

100.کمال الدین عن عبد اللّه بن عبّاس: قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):إنَّ خُلَفائی وأوصِیائی وحُجَجَ اللّهِ عَلَی الخَلقِ بَعدِی اثنا عَشَرَ:أوَّلُهُم أخی،وآخِرُهُم وَلَدی.

قیلَ:یا رَسولَ اللّهِ،ومَن أخوکَ؟

قالَ:عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ.

قیلَ:فَمَن وَلَدُکَ؟

قالَ:المَهدِیُّ الَّذی یَملَؤُها قِسطاً وعَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً وظُلماً.وَالَّذی بَعَثَنی بِالحَقِّ نَبِیّاً،لَو لَم یَبقَ مِنَ الدُّنیا إلّایَومٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللّهُ ذلِکَ الیَومَ حَتّی یَخرُجَ فیهِ وَلَدِیَ المَهدِیُّ،فَیَنزِلُ روحُ اللّهِ عیسَی بنُ مَریَمَ فَیُصَلّی خَلفَهُ،وتُشرِقُ الأَرضُ بِنورِهِ،ویَبلُغُ سُلطانُهُ المَشرِقَ وَالمَغرِبَ. (4)

101.الإمام الصادق (علیه السلام): إنَّ أبی نَظَرَ إلی حُمرانَ فَبَکی،ثُمَّ قالَ:یا حُمرانُ،عَجَباً لِلنّاسِ !

ص: 121


1- (1) .السُنَّةُ:الطریقةُ والسِّیرة (النهایة:ج 2 ص 409«سنن»).
2- (2) .الکافی:ج 1 ص 532 ح 10، [1]الإرشاد:ج 2 ص 345، [2]کمال الدین:ص 326 ح 4، [3]الخصال:ص 478 ح 43 کلّها عن أبی حمزة الثمالی،بحار الأنوار:ج 36 ص 392 ح 4. [4]
3- (3) .کمال الدین:ص 280 ح 29، [5]عیون أخبار الرضا (علیه السلام):ج 1 ص 64 ح 31، [6]کشف الغمّة:ج 3 ص 299 کلّها عن ابن عبّاس.
4- (4) .کمال الدین:ص 280 ح 27، [7]کشف الغمّة:ج 3 ص 297،إعلام الوری:ج 2 ص 173، [8]بحار الأنوار:ج 51 ص 71 ح 12. [9]

هر وصی ای بر شیوه ای است،و اوصیای پس از محمّد (صلی الله علیه و آله)،بر شیوۀ اوصیای عیسی (علیه السلام) هستند که دوازده تن بودند،و امیر مؤمنان بر شیوۀ مسیح بود.

99.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): من سَرور پیامبرانم و علی بن ابی طالب،سَرور اوصیاست.اوصیای پس از من،دوازده نفرند که نخستینِ آنها،علی بن ابی طالب و آخرینشان قائم است.

100.کمال الدین -به نقل از عبد اللّه بن عبّاس-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«جانشینان و اوصیای من و حجّت های خدا بر خلق پس از من،دوازده نفرند که نخستینِ ایشان،برادرم خواهد بود و آخرینشان فرزندم».

گفته شد:ای پیامبر خدا ! برادرت چه کسی است؟

فرمود:«علی بن ابی طالب».

گفته شد:فرزندت چه کسی است؟

فرمود:«مهدی که زمین را به همان سان که از بیداد و ستمْ آکنده شده است،از عدل و داد می آکَنَد.سوگند به آن که مرا به حق،به پیامبری بر انگیخت،اگر از [عمر] دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد،خداوند عز و جل آن روز را چندان به درازا می کشانَد تا در آن،فرزندم مهدی ظهور کند.پس روح خدا عیسی بن مریم،فرود می آید و پشت سر او نماز می گزارد،و زمین به نور او روشن می شود و حکومت او،شرق و غرب را فرا می گیرد».

101.امام صادق (علیه السلام): پدرم [امام باقر (علیه السلام) ] به حُمران نگریست و گریست.سپس فرمود:«ای حمران! شگفتا از مردم که چگونه غفلت ورزیدند یا فراموش کردند و یا خود را به

ص: 122

کَیفَ غَفَلوا أم نَسوا أم تَناسَوا فَنَسوا قَولَ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) حینَ مَرِضَ،فَأَتاهُ النّاسُ یَعودونَهُ ویُسَلِّمونَ عَلَیهِ،حَتّی إذا غَصَّ بِأَهلِهِ البَیتُ جاءَ عَلِیٌّ (علیه السلام) فَسَلَّمَ ولَم یَستَطِع أن یَتَخطّاهُم إلَیهِ،ولَم یُوَسِّعوا لَهُ،فَلَمّا رَأی رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) ذلِکَ رَفَعَ مِخَدَّتَهُ وقالَ:إلَیَّ یا عَلِیُّ.

فَلَمّا رَأَی النّاسُ ذلِکَ زَحَمَ بَعضُهُم بَعضاً وأفرَجوا حَتّی تَخَطّاهُم،وأجلَسَهُ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) إلی جانِبِهِ.

ثُمَّ قالَ:یا أیُّهَا النّاسُ ! هذا أنتُم تَفعَلونَ بِأَهلِ بَیتی فی حَیاتِیَ ما أری،فَکَیفَ بَعدَ وَفاتِی؟وَاللّهِ لا تَقرُبونَ مِن أهلِ بَیتی قُربَةً إلّاقَرُبتُم مِنَ اللّهِ مَنزِلَةً،ولا تَباعَدونَ عَنهُم خُطوَةً وتُعرِضونَ عَنهُم إلّاأعرَضَ اللّهُ عَنکُم.

ثُمَّ قالَ:أیُّهَا النّاسُ ! اسمَعوا ما أقولُ لَکُم:ألا إنَّ الرِّضا وَالرِّضوانَ وَالجَنَّةَ لِمَن أحَبَّ عَلِیّاً وتَوَلّاهُ،وَائتَمَّ بِهِ وبِفَضلِهِ،وبِأَوصِیائی بَعدَهُ،وحَقٌّ عَلی رَبّی أن یَستَجیبَ لی فیهِم،إنَّهُمُ اثنا عَشَرَ وَصِیّاً،ومَن تَبِعَهُ فَإِنَّهُ مِنّی،إنّی مِن إبراهیمَ وإبراهیمُ مِنّی، ودینی دینُهُ ودینُهُ دینی،ونِسبَتُهُ نِسبَتی ونِسبَتی نِسبَتُهُ،وفَضلی فَضلُهُ،وأَنَا أفضَلُ مِنهُ ولا فَخرَ،یُصَدِّقُ قَولی قَولُ رَبّی: «ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» 1 . (1)

5/5 ما رُوِیَ بِلَفظِ«اِثنا عَشَرَ مُحَدَّثاً»

102.الکافی عن سماعة بن مهران: کُنتُ أنَا وأبو بَصیرٍ ومُحَمَّدُ بنُ عِمرانَ-مَولی

ص: 123


1- (2) .الغیبة للنعمانی:ص 91 ح 22 [1]عن عبد الوهّاب الثقفی،بحار الأنوار:ج 36 ص 280 ح 99. [2]

فراموشی زدند و سخن پیامبر خدا در بستر بیماری اش را از یاد بردند ! مردم برای عیادت و عرض سلام،خدمت ایشان آمدند،تا جایی که اتاق از جمعیت پر شد و علی (علیه السلام) آمد و سلام کرد و جا نبود که بنشیند و جمعیت نیز برایش جا باز نکردند.

چون پیامبر خدا این وضع را دید،بالش خود را بلند کرد و فرمود:«نزد من بیا،ای علی!».

چون مردم این برخورد را دیدند،جمع تر نشستند و جا باز کردند و علی (علیه السلام) از میان آنان گذشت و پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) او را کنار خود نشاند و آن گاه فرمود:«ای مردم! شما در زمان حیات من،با اهل بیتم چنین رفتار می کنید که می بینم.پس از وفاتم چه خواهید کرد؟به خدا سوگند،گامی به اهل بیت من،نزدیک نمی شوید،مگر آن که درجه ای به خدا نزدیک می گردید،و گامی از آنان دور نمی شوید و از ایشان روی نمی گردانید، مگر آن که خداوند از شما روی می گرداند».

سپس فرمود:«ای مردم! بشنوید که چه به شما می گویم ! بدانید که خشنودی و رضوان و بهشت،از آنِ کسی است که علی را دوست بدارد و ولایت او را بپذیرد و به او و به فضل او و به اوصیای من پس از او،اقتدا کند،و بر پروردگار من است که دعای مرا در بارۀ آنان اجابت فرماید.آنان،دوازده وصی اند.هر که از او پیروی کند،از من است.من از ابراهیم هستم و ابراهیم از من است.دین من،دین اوست و دین او،دین من است.پیوند با او،پیوند با من است و پیوند با من،پیوند با اوست.فضل من،فضل اوست و من از او افضلم-و این،فخرفروشی نیست-.سخن مرا این سخن پروردگارم تأیید می کند که: «فرزندانی از نسل یکدیگرند و خدا شنوای داناست»» .

5 5/ تعبیر«دوازده مُحدَّث»

102.الکافی -به نقل از سَماعة بن مهران-:من و ابو بصیر و محمّد بن عمران،غلام آزاده

ص: 124

أبی جَعفَرٍ (علیه السلام)-فی مَنزِلِهِ بِمَکَّةَ،فَقالَ مُحَمَّدُ بنُ عِمرانَ:سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) یَقولُ:نَحنُ اثنا عَشَرَ مُحَدَّثاً.

فَقالَ لَهُ أبو بَصیرٍ:سَمِعتَ مِن أبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام)؟فَحَلَّفَهُ مَرَّةً أو مَرَّتَینِ أنَّهُ سَمِعَهُ.

فَقالَ أبو بَصیرٍ:لکِنّی سَمِعتُهُ من أبی جَعفَرٍ (علیه السلام). (1)

103.الغیبة للنعمانی عن المفضّل بن عمر: قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):ما مَعنی قَولِ اللّهِ عز و جل: «بَلْ کَذَّبُوا بِالسّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ کَذَّبَ بِالسّاعَةِ سَعِیراً» 2 ؟

قالَ لی:إنَّ اللّهَ خَلَقَ السَّنَةَ اثنَی عَشَرَ شَهراً،وجَعَلَ اللَّیلَ اثنَتَی عَشرَةَ ساعَةً، وجَعَلَ النَّهارَ اثنَتَی عَشرَةَ ساعَةً،ومِنَّا اثنَی عَشَرَ مُحَدَّثاً،وکانَ أمیرُ المُؤمِنینَ (علیه السلام) مِن تِلکَ السّاعاتِ. (2)

6/5 ما رُوِیَ بِلَفظِ«اِثنا عَشَرَ مَهدِیّاً»

104.الإمام الصادق (علیه السلام): مِنَّا اثنا عَشَرَ مَهدِیّاً. (3)

105.کمال الدین عن سماعة بن مهران: کُنتُ أنَا وأبو بَصیرٍ ومُحَمَّدُ بنُ عِمرانَ-مَولی أبی جَعفَرٍ (علیه السلام)-فی مَنزِلٍ بِمَکَّةَ،فَقالَ مُحَمَّدُ بنُ عِمرانَ:سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ (علیه السلام)

ص: 125


1- (1) .الکافی:ج 1 ص 534 ح 20، [1]الخصال:ص 478 ح 45،عیون أخبار الرضا (علیه السلام):ج 1 ص 56 ح 23، [2]بحار الأنوار:ج 36 ص 393 ح 7. [3]
2- (3) .الغیبة للنعمانی:ص 84 ح 13 و ص 85 ح 15 [4] عن أبی السائب نحوه و ح 14 عن أبی بصیر عن الإمام الباقر (علیه السلام) وفیه«منّا اثنا عشر محدثاً»فقط،بحار الأنوار:ج 36 ص 398 ح 6. [5]
3- (4) .کمال الدین:ص 339 ح 14 عن أبی حمزة و ص 317 ح 3،عیون أخبار الرضا (علیه السلام):ج 1 ص 68 ح 36 [6] کلاهما عن عبد الرحمن بن سلیط عن الإمام الحسین (علیه السلام) و ص 69 ح 37 عن أبی بصیر،بحار الأنوار:ج 36 ص 398 ح 4. [7]

شدۀ امام باقر (علیه السلام)،در منزل او در مکّه بودیم.محمّد بن عمران گفت:از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می فرماید:«ما،دوازده مُحدَّث هستیم».

ابو بصیر به او گفت:آیا [تو خود] از امام صادق (علیه السلام) شنیدی؟آن گاه او را یک یا دو بار سوگند داد که بگوید این مطلب را شنیده است.سپس ابو بصیر خود گفت:امّا من،این را از امام باقر (علیه السلام) شنیده ام.

103.الغیبة ،نعمانی-به نقل از مفضّل بن عمر-:به امام صادق (علیه السلام) گفتم:معنای این سخن خداوند عز و جل: «بلکه قیامت را دروغ شمردند و ما برای کسی که قیامت را دروغ بشمرد،آتشی سوزان آماده کرده ایم» چیست؟

به من فرمود:«خداوند،سال را دوازده ماه آفرید و شب را دوازده ساعت قرار داد و روز را دوازده ساعت،و از ما نیز دوازده محدَّث قرار داد،و امیر مؤمنان (علیه السلام) از این ساعت ها بود».

5 6/ تعبیر«دوازده مهدی»

104.امام صادق (علیه السلام): از ما،دوازده مهدی (هدایت شده) است.

105.کمال الدین -به نقل از سماعة بن مهران-:من و ابو بصیر و محمّد بن عمران،آزاد شدۀ امام باقر (علیه السلام)،در منزلی در مکّه بودیم.محمّد بن عمران گفت:از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می فرماید:«ما،دوازده مهدی هستیم».

ص: 126

یَقولُ:نَحنُ اثنا عَشَرَ مَهدِیّاً.

فَقالَ لَهُ أبو بَصیرٍ:تَاللّهِ لَقَد سَمِعتَ ذلِکَ من أبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام)؟فَحَلَفَ مَرَّةً أو مَرَّتَینِ أنَّهُ سَمِعَ ذلِکَ مِنهُ.

فَقالَ أبو بَصیرٍ:لکِنّی سَمِعتُهُ من أبی جَعفَرٍ (علیه السلام). (1)

7/5 ما رُوِیَ بِلَفظِ«اِثنا عَشَرَ،عَدَدُ نُقَباءِ بَنی إسرائیلَ»

106.مسند ابن حنبل عن مسروق: کُنّا جُلوساً عِندَ عَبدِ اللّهِ بنِ مَسعودٍ وهُوَ یُقرِئُنَا القُرآنَ، فَقالَ لَهُ رَجُلٌ:یا أبا عَبدِ الرَّحمنِ،هَل سَأَلتُم رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) کَم تَملِکُ هذِهِ الاُمَّةَ مِن خَلیفَةٍ؟

فَقالَ عَبدُ اللّهِ بنُ مَسعودٍ:ما سَأَلَنی عَنها أحَدٌ مُنذُ قَدِمتُ العِراقَ قَبلَکَ ! ثُمَّ قالَ:نَعَم، ولَقَد سَأَلنا رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقالَ:اثنا عَشَرَ،کَعِدَّةِ نُقَباءِ (2)بَنی إسرائیلَ. (3)

107.الخصال عن قیس بن عبد: کُنّا جُلوساً فی حَلقَةٍ فیها عَبدُ اللّهِ بنُ مَسعودٍ،فَجاءَ أعرابِیٌّ فَقالَ:أیُّکُم عَبدُ اللّهِ بنُ مَسعودٍ؟فَقالَ عَبدُ اللّهِ:أنَا عَبدُ اللّهِ بنُ مَسعودٍ،قالَ:هَل حَدَّثَکُم نَبِیُّکُم (صلی الله علیه و آله) کَم یَکونُ بَعدَهُ مِنَ الخُلَفاءِ؟

قالَ:نَعَم،اثنا عَشَرَ،عَدَدَ نُقَباءِ بَنی إسرائیلَ. (4)

ص: 127


1- (1) .کمال الدین:ص 335 ح 6، [1]بحار الأنوار:ج 36 ص 398 ح 3. [2]
2- (2) .النُقبَاءُ:جمع نقیب،وهو کالعریف علی القوم المُقدِّم علیهم،الذی یتعرّف أخبارهم ویُنَقِّب عن أحوالهم:أی یُفتّش (النهایة:ج 5 ص 101« [3]نقب»).
3- (3) .مسند ابن حنبل:ج 2 ص 55 ح 3781، [4]المستدرک علی الصحیحین:ج 4 ص 546 ح 8529،المعجم الکبیر:ج 10 ص 158 ح 10310،کنز العمّال:ج 12 ص 33 ح 33857؛عیون أخبار الرضا (علیه السلام):ج 1 ص49 ح10، [5]الغیبة للنعمانی:ص117 ح3 و ص118 ح5، [6]بحار الأنوار:ج36 ص299 ح 132. [7]
4- (4) .الخصال:ص 467 ح 7، [8]کمال الدین:ص 271 ح 17 [9]عن قیس بن عبید،عیون أخبار الرضا (علیه السلام):ج 1 ص 48 ح 9 [10]عن قیس بن عبد اللّه،الأمالی للصدوق:ص 386 ح 496، [11]بحار الأنوار:ج 36 ص 230 ح 9. [12]

ابو بصیر به او گفت:تو را به خدا،این را از امام صادق (علیه السلام) شنیدی؟آن گاه محمّد بن عمران،یک یا دو بار سوگند خورد که این سخن را از ایشان شنیده است.سپس ابو بصیر گفت:امّا من،این را از امام باقر (علیه السلام) شنیده ام.

7/5 تعبیر«دوازه تن،به شمار نُقَبای بنی اسرائیل»

106.مسند ابن حنبل -به نقل از مسروق-:نزد عبد اللّه بن مسعود نشسته بودیم و او به ما قرائت قرآن می آموخت.مردی به او گفت:ای ابو عبد الرحمان! آیا از پیامبر خدا پرسیدید که چند خلیفه،بر این امّت حکومت خواهند کرد؟

عبد اللّه بن مسعود گفت:از زمانی که به عراق آمده ام،تا کنون هیچ کسی این سؤال را از من نپرسیده است!

سپس گفت:آری،ما از پیامبر خدا پرسیدیم و او فرمود:«دوازده تن،به شمار نقبای (1)بنی اسرائیل».

107.الخصال -به نقل از قیس بن عبد-:در انجمنی که عبد اللّه بن مسعود در آن بود،نشسته بودیم که بادیه نشینی وارد شد و گفت:کدام یک از شما،عبد اللّه بن مسعود است؟

عبد اللّه گفت:من،عبد اللّه بن مسعودم.

بادیه نشین گفت:آیا پیامبرتان به شما گفت که خلفای پس از او،چند نفرند؟

عبد اللّه گفت:آری؛دوازده تن اند،به شمار نُقَبای بنی اسرائیل.

ص: 128


1- (1) .واژۀ«نقباء»،جمع نقیب است.نقیب،به سر کرده و جلودار گروه گفته می شود که از حال آنان جویا می شود.

108.الیقین عن ابن عبّاس: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقولُ:مَعاشِرَ النّاسِ،اعلَموا أنَّ للّهِ ِ باباً مَن دَخَلَهُ أمِنَ مِنَ النّارِ.فَقامَ إلَیهِ أبو سَعیدٍ الخُدرِیُّ فَقالَ:یا رَسولَ اللّهِ،اهدِنا إلی هذَا البابِ حَتّی نَعرِفَهُ.

قالَ:هُوَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ،سَیِّدُ الوَصِییّنَ وأمیرُ المُؤمِنینَ....

فَقامَ جابِرُ بنُ عَبدِ اللّهِ الأَنصارِیُّ فَقالَ:یا رَسولَ اللّهِ،وما عِدَّةُ الأَئِمَّةِ؟

فَقالَ (صلی الله علیه و آله):یا جابِرُ،سَأَلتَنی-رَحِمَکَ اللّهُ-عَنِ الإِسلامِ بِأَجمَعِهِ؛عِدَّتُهُم عِدَّةُ الشُّهورِ،وَهِیَ «عِنْدَ اللّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِی کِتابِ اللّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ» 1 ، وعِدَّتُهُم عِدَّةُ العُیونِ الَّتی انفَجَرَت لِموسَی بنِ عِمرانَ (علیه السلام) حینَ ضَرَبَ بِعَصاهُ الحَجَرَ «فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً» 2 ،وعِدَّتُهُم عِدَّةُ نُقَباءِ بَنی إسرائیلَ،قالَ اللّهُ تَعالی:

«وَ لَقَدْ أَخَذَ اللّهُ مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً» 3 ،فَالأَئِمَّةُ یا جابِرُ:أوَّلُهُم عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ،وآخِرُهُمُ القائِمُ. (1)

109.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): ذِکرُ اللّهِ عز و جل عِبادَةٌ،وذِکری عِبادَةٌ،وذِکرُ عَلِیٍّ عِبادَةٌ،وذِکرُ الأَئِمَّةِ مِن وُلدِهِ عِبادَةٌ،وَالَّذی بَعَثَنی بِالنُّبُوَّةِ،وجَعَلَنی خَیرَ البَرِیَّةِ،إنَّ وصِیّی لَأَفضَلُ الأَوصیاءِ، وإنَّهُ لَحُجَّةُ اللّهِ عَلی عِبادِهِ،وخَلیفَتُهُ عَلی خَلقِهِ،ومِن وُلدِهِ الأَئِمَّةُ الهُداةُ بَعدی....

اولئِکَ أولِیاءُ اللّهِ حَقّاً،وخُلَفائی صِدقاً،عِدَّتُهُم عِدَّةُ الشُّهورِ،وهِیَ اثنا عَشَرَ شَهراً،وعِدَّتُهُم عِدَّةُ نُقَباءِ موسی بنِ عِمرانَ. (2)

ص: 129


1- (4) .الیقین:ص 244،التحصین لابن طاووس:ص 570،نهج الإیمان:ص 27 نحوه،الاستنصار:ص 20، [1]مئة منقبة:ص 94،بحار الأنوار:ج 36 ص 263 ح 84. [2]
2- (5) .الاختصاص:ص 224 عن ابن عبّاس،بحار الأنوار:ج 36 ص 370 ح 234. [3]

108.الیقین -به نقل از ابن عبّاس-:از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرماید:«ای مردم! بدانید که خداوند را دَری است که هر کس از آن در وارد شود،از آتش،ایمن خواهد بود».

ابو سعید خُدری برخاست و گفت:ای پیامبر خدا ! ما را به این در،راه نمایی کن تا آن را بشناسیم.

فرمود:«آن در،علی بن ابی طالب است که سَروَر اوصیا و امیر مؤمنان...است».

جابر بن عبد اللّه انصاری برخاست و گفت:ای پیامبر خدا! شمار امامان،چند است؟

فرمود:«ای جابر! خدا تو را رحمت کند ! تو از من در بارۀ اسلام،به تمامی آن، پرسیدی.شمار ایشان،به شمار ماه هاست و آن، «نزد خدا،از روزی که آسمان ها و زمین را آفرید،در کتاب [علمِ] خدا،دوازده ماه است» .نیز شمارشان به شمار چشمه هایی است که برای موسی بن عمران (علیه السلام) جوشید،آن گاه که با عصایش بر سنگ زد «و از آن [ سنگ]،دوازده چشمه جوشیدن گرفت» .شمارشان به شمار نقبای بنی اسرائیل است.

خدای بلندمرتبه فرموده است: «و هر آینه،خدا از بنی اسرائیل پیمان گرفت و از ایشان دوازده نقیب فرستادیم» .ای جابر! نخستینِ این امامان علی بن ابی طالب است و آخرینشان قائم».

109.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): یاد خداوند عز و جل،عبادت است.یاد من،عبادت است.یاد علی،عبادت است و یاد امامان از نسل او نیز عبادت است.سوگند به آن که مرا به پیامبری بر انگیخت و مرا بهترینِ مردمان قرار داد،وصیّ من،برترینِ اوصیاست و او پس از من،حجّت خدا بر بندگان او و جانشین او در میان خلقش است،و همچنین اند امامانِ هدایتگرِ از نسل او....ایشان اولیای حقیقی خدا و جانشینیان راستین من اند، شمارشان به شمار ماه هاست-که دوازده ماه است-.شمارشان به شمار نقبای موسی بن عمران است.

ص: 130

110.عنه (صلی الله علیه و آله): مِن وُلدِیَ اثنا عَشَرَ نَقیباً،نُجَباءُ مُحَدَّثونَ مُفَهَّمونَ،آخِرُهُمُ القائِمُ بِالحَقِّ، یَملَؤُها عَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً. (1)

ص: 131


1- (1) .الکافی:ج 1 ص 534 ح 18، [1]الاُصول الستّة عشر:ص 139 ح 38 [2] وفیه«أحد عشر»بدل«اثنا عشر»،الاستنصار:ص 8 نحوه،المناقب لابن شهر آشوب:ج 1 ص 300 [3] کلّها عن الإمام الباقر (علیه السلام)،بحار الأنوار:ج 36 ص 271 ح 92. [4]

110.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): در میان فرزندان من،دوازده نقیب هست که نجیب (1)و محدَّث و مفهَّم (2)اند.آخرینشان برپا دارندۀ حق است و زمینِ آکنده از بیداد را آکنده از داد می کند.

ص: 132


1- (1) .اصیل،ممتاز،بزرگ زاده و برگزیده.
2- (2) .مُفهَّم،یعنی فهمیده.ائمّه علیهم السلام را مفهّم گویند؛زیرا پیامبر (صلی الله علیه و آله)،تفسیر و تأویل قرآن را به ایشان فهمانیده است.

الفصل السادس:ما رُوِیَ فی بَیانِ عَدَدِ الأَئِمَّةِ:وأسمائِهِم 1/6 عَلِیٌّ((علیه السلام)) وأحَدَ عَشَرَ مِن وُلدِهِ

111.الإمام زین العابدین (علیه السلام): إنَّ اللّهَ خَلَقَ مُحَمَّداً وعَلِیّاً وأحَدَ عَشَرَ مِن وُلدِهِ مِن نورِ عَظَمَتِهِ،فَأَقامَهُم أشباحاً (1)فی ضِیاءِ نورِهِ،یَعبُدونَهُ قَبلَ خَلقِ الخَلقِ،یُسَبِّحونَ اللّهَ ویُقَدِّسونَهُ،وهُمُ الأَئِمَّةُ مِن وُلدِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله). (2)

112.الإمام الباقر (علیه السلام): الاِثنا عَشَرَ الأَئِمَّةُ مِن آلِ مُحَمَّدٍ کُلُّهُم مُحَدَّثٌ،عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ وأحَدَ عَشَرَ مِن وُلدِهِ،ورَسولُ اللّهِ وعَلِیٌّ هُمَا الوالِدانِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِما. (3)

113.الإمام الجواد (علیه السلام): إنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ (علیه السلام) قالَ لِأَبی بَکرٍ یَوماً: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ» 4 وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) رَسولُ اللّهِ ماتَ

ص: 133


1- (1) .الأشباح:ظلُّ النّور،أبدان نورانیّة،بل أرواح،جمعُ شَبَحٍ،وهو الشّخص (مجمع البحرین:ج 2ص 924«شبح»).
2- (2) .الکافی:ج 1 ص 530 ح 6، [1]کمال الدین:ص 318 ح 1، [2]الاُصول الستّة عشر:ص 139 ح 37 [3] کلّها عن أبی حمزة،بحار الأنوار:ج 57 ص 202 ح 146. [4]
3- (3) .الإرشاد:ج 2 ص 347، [5]کشف الغمّة:ج 3 ص 238 کلاهما عن زرارة.

فصل ششم:احادیث در بر دارندۀ شمار امامان و نام های آنان

6 1/ علی(علیه السلام) و یازده تن از فرزندان او

111.امام زین العابدین (علیه السلام): خداوند،محمّد و علی و یازده تن از فرزندان او را از نور عظمت خویش آفرید و ارواح آنان را در روشناییِ نور خود،قرار داد که پیش از آفرینش مخلوقات،او را عبادت می کردند و خدا را به پاکی و قداست می ستودند.ایشان، امامانِ از نسل پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) هستند.

112.امام باقر (علیه السلام): دوازده امام از خاندان محمّد (صلی الله علیه و آله) هستند که همۀ آنان محدَّث اند:علی بن ابی طالب و یازده تن از نسل او.پیامبر خدا و علی،هر دو،پدرند.درود خدا بر آن دو باد !

113.امام جواد (علیه السلام): امیر مؤمنان (علیه السلام) روزی به ابو بکر فرمود:« «هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند،مرده مپندار؛بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند» ،و من گواهی می دهم که محمّد،پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)،شهید از دنیا رفت،و به خدا سوگند،

ص: 134

شَهیداً،وَاللّهِ لَیَأتِیَنَّکَ،فَأَیقِن إذا جاءَکَ؛فَإِنَّ الشَّیطانَ غَیرُ مُتَخَیِّلٍ (مُتَمَثِّلٍ) بِهِ.

فَأَخَذَ عَلِیٌّ بِیَدِ أبی بَکرٍ فَأَراهُ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله)،فَقالَ لَهُ:یا أبا بَکرٍ،آمِن بِعَلِیٍّ وبِأَحَدَ عَشَرَ مِن وُلدِهِ،إنَّهُم مِثلی إلَّاالنُّبُوَّةَ،وتُب إلَی اللّهِ مِمّا فی یَدِکَ،فَإِنَّهُ لا حَقَّ لَکَ فیهِ.

قالَ:ثُمَّ ذَهَبَ فَلَم یُرَ. (1)

2/6 لإِمامُ عَلِیٌّ وَالحَسَنانِ و تِسعَةٌ مِن وُلدِ الحُسَینِ(علیهم السلام)

114.الإمام الحسین (علیه السلام): جاءَ إلَیهِ [أی إلی أمیرِ المُؤمِنینَ (علیه السلام) ] رَجُلٌ،فَقالَ لَهُ:یا أبَا الحَسَنِ، إنَّکَ تُدعی أمیرَ المُؤمِنینَ،فَمَن أمَّرَکَ عَلَیهِم؟

قالَ (علیه السلام):اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ أمَّرَنی عَلَیهِم.

فَجاءَ الرَّجُلُ إلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقالَ:یا رَسولَ اللّهِ،أیَصدُقُ عَلِیٌّ فیما یَقولُ:إنَّ اللّهَ أمَّرَهُ عَلی خَلقهِ؟

فَغَضِبَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) وقالَ:إنَّ عَلِیّاً أمیرُ المُؤمِنینَ بِوِلایَةٍ مِنَ اللّهِ عز و جل،عَقَدَها لَهُ فَوقَ عَرشِهِ،وأشهَدَ عَلی ذلِکَ مَلائِکَتَهُ،إنَّ عَلِیّاً خَلیفَةُ اللّهِ وحُجَّةُ اللّهِ،وإنَّهُ لَإِمامُ المُسلِمینَ،طاعَتُهُ مَقرونَةٌ بِطاعَةِ اللّهِ،ومَعصِیَتُهُ مَقرونَةٌ بِمَعصِیَةِ اللّهِ،فَمَن جَهِلَهُ فَقَد جَهِلَنی،ومَن عَرَفَهُ فَقَد عَرَفَنی،ومَن أنکَرَ إمامَتَهُ فَقَد أنکَرَ نُبُوَّتی،ومَن جَحَدَ إمرَتَهُ فَقَد جَحَدَ رِسالَتی،ومَن دَفَعَ فَضلَهُ فَقَد تَنَقَّصَنی،ومَن قاتَلَهُ فَقَد قاتَلَنی،ومَن سَبَّهُ فَقَد سَبَّنی؛لِأَنَّهُ مِنّی،خُلِقَ مِن طینَتی،وهُوَ زَوجُ فاطِمَةَ ابنَتی،وأبو وَلَدَیَّ الحَسَنِ وَالحُسَینِ.

ص: 135


1- (1) .الکافی:ج 1 ص 533 ح 13 [1] عن الحسن بن العبّاس بن الجریش،وراجع:ح 12 والخصال:ص 480 ح 48 والإرشاد:ج 2 ص 345 والغیبة للنعمانی:ص 82 ح 12.

نزد تو می آید،و هر گاه نزد تو آمد،یقین کن [که خود اوست]؛زیرا شیطان نمی تواند به صورت ایشان در خیال بیاید [و همانند او پدیدار شود]».

سپس علی (علیه السلام) دست ابو بکر را گرفت و پیامبر (صلی الله علیه و آله) را به او نمایاند و پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«ای ابو بکر! به علی و به یازده تن از فرزندان او ایمان آور.آنان همانند من اند مگر در نبوّت،و از آنچه در دست توست،به درگاه خدا توبه کن؛زیرا آن،حقّ تو نیست».

سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله) رفت و دیده نشد.

2/6 علی و حسن و حسین و نُه تن از نسل حسین:

114.امام حسین (علیه السلام): مردی خدمت امیر مؤمنان (علیه السلام) آمد و گفت:ای ابو الحسن! تو را«امیر مؤمنان»می خوانند.چه کسی تو را بر ایشان امیر کرده است؟

فرمود:«خداوند عز و جل مرا بر آنان امیر کرده است».

آن مرد نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و گفت:ای پیامبر خدا ! آیا علی راست می گوید که خدا او را بر خلقش امیر کرده است؟

پیامبر (صلی الله علیه و آله) در خشم شد و فرمود:«علی با ولایتی که خداوند عز و جل بر فراز عرش خود، برای او برقرار ساخت و فرشتگان را بر آن گواه گرفت،امیر مؤمنان است.علی خلیفۀ خدا و حجّت خداست.او پیشوای مسلمانان است.اطاعت از او،به اطاعت خدا گره خورده است و نافرمانی از او،به نافرمانی از خدا پیوند خورده است.هر که او را نشناسد،مرا نشناخته،و هر که او را بشناسد،مرا شناخته است.هر که امامتِ او را انکار کند،نبوّت مرا انکار کرده،و هر که امیریِ او را نفی کند،رسالت مرا نفی کرده است.هر که برتریِ او را رد کند،از من کاسته است،و هر که با او بجنگد،با من جنگیده است،و هر که او را دشنام دهد،مرا دشنام داده است؛چرا که او از من است و از سرشت و گِل من آفریده شده است، و او شوهر دخترم فاطمه و پدر دو فرزندم حسن و حسین است».

ص: 136

ثُمَّ قالَ (صلی الله علیه و آله):أنَا وعَلِیٌّ وفاطِمَةُ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ وتِسعَةٌ مِن وُلدِ الحُسَینِ حُجَجُ اللّهِ عَلی خَلقِهِ،أعداؤُنا أعداءُ اللّهِ،وأولِیاؤُنا أولِیاءُ اللّهِ. (1)

115.الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):مَن أحَبَّ أن یَتَمَسَّکَ بِدینی،ویَرکَبَ سَفینَةَ النَّجاةِ بَعدی،فَلیَقتَدِ بِعَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ،وَلیُعادِ عَدُوَّهُ،وَلیُوالِ ولِیَّهُ،فَإِنَّهُ وصِیّی وخَلیفَتی عَلی امَّتی فی حَیاتی وبَعدَ وَفاتی،وهُوَ إمامُ کُلِّ مُسلِمٍ،وأمیرُ کُلِّ مُؤمِنٍ بَعدی،قَولُهُ قَولی،وأمرُهُ أمری،ونَهیُهُ نَهیی،وتابِعُهُ تابِعی،وناصِرُهُ ناصِری، وخاذِلُهُ خاذِلی.

ثُمَّ قالَ (صلی الله علیه و آله):مَن فارَقَ عَلِیّاً بَعدی لَم یَرَنی ولَم أرَهُ یَومَ القِیامَةِ،ومَن خالَفَ عَلِیّاً حَرَّمَ اللّهُ عَلَیهِ الجَنَّةَ وجَعَلَ مَأواهُ النّارَ وبِئسَ المَصیرُ،ومَن خَذَلَ عَلِیّاً خَذَلَهُ اللّهُ یَومَ یُعرَضُ عَلَیهِ،ومَن نَصَرَ عَلِیّاً نَصَرَهُ اللّهُ یَومَ یَلقاهُ ولَقَّنَهُ حُجَّتَهُ عِندَ المُساءَلَةِ.

ثُمَّ قالَ (صلی الله علیه و آله):الحَسَنُ والحُسَینُ إماما امَّتی بَعدَ أبیهِما،وسَیِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ، واُمُّهُما سَیِّدةُ نِساءِ العالَمینَ،وأبوهُما سَیِّدُ الوَصِیّینَ.ومِن وُلدِ الحُسَینِ تِسعَةُ أئِمَّةٍ، تاسِعُهُمُ القائِمُ مِن وُلدی،طاعَتُهُم طاعَتی،ومَعصِیَتُهُم مَعصِیَتی،إلَی اللّهِ أشکُو المُنکِرینَ لِفَضلِهِم،والمُضَیِّعینَ لِحُرمَتِهِم بَعدی،وکَفی بِاللّهِ ولِیّاً وناصِراً لِعِترَتی، وأئِمَّةِ امَّتی،ومُنتَقِماً مِنَ الجاحِدِینَ لِحَقِّهِم، «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا Bأَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» 2 . (2)

ص: 137


1- (1) .الأمالی للصدوق:ص 194 ح 205، [1]بشارة المصطفی:ص 24 [2] کلاهما عن أبی حمزة عن الإمام زین العابدین (علیه السلام)،الصراط المستقیم:ج 2 ص 126 [3] عن الإمام زین العابدین (علیه السلام) نحوه،بحار الأنوار:ج 36 ص 227 ح 5. [4]
2- (3) .کمال الدین:ص 260 ح 6، [5]التحصین لابن طاووس:ص 553 کلاهما عن الحسین بن خالد،الصراط المستقیم:ج 2 ص 126 [6] عن ابن ماجیلویه نحوه،بحار الأنوار:ج 36 ص 254 ح 70 [7] وراجع:تاریخ دمشق:ج 42 ص 240-243. [8]

سپس فرمود:«من و علی و فاطمه و حسن و حسین و نُه تن از نسل حسین، حجّت های خدا بر خلق اوییم.دشمنان ما دشمنان خدا و دوستان ما دوستان خدایند».

115.امام رضا (علیه السلام) -به نقل از پدرانش علیهم السلام-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«هر کس دوست دارد که به دین من چنگ زند و پس از من،بر کشتی نجات بنشیند،به علی بن ابی طالب اقتدا کند،و با دشمن او دشمنی و با دوست او دوستی ورزد؛چرا که او،هم در زندگی ام و هم پس از مرگم،وصیّ من است.او جانشین من در میان امّتم و پیشوای هر مسلمانی و امیر هر مؤمنی پس از من است.سخن او،سخن من است و فرمان او،فرمان من و نهی او،نهی من و پیرو او،پیرو من و یاور او،یاور من،و آن که از یاری دادن به او دست کشد،از یاری دادن به من دست کشیده است».

سپس فرمود:«هر کس پس از من،از علی جدا شود،در روز قیامت،نه او مرا می بیند و نه من او را می بینم.هر کس با علی مخالفت ورزد،خداوند،بهشت را بر او حرام می گرداند و جایگاهش را آتش قرار می دهد و این،بد فرجامی است.هر کس علی را تنها بگذارد،خداوند،او را در آن روزی که به پیشگاهش می رود،تنها می گذارد،و هر کس علی را یاری دهد،خداوند،او را در روزی که به دیدارش می رود،یاری می رساند و هنگام پرسش،حجّتش را به او القا می کند».

سپس فرمود:«حسن و حسین،پیشوایان امّت من پس از پدرشان،و آقای جوانان بهشت اند.مادرشان بانوی بانوان جهان است و پدرشان سَروَر اوصیا.از نسل حسین،نُه امام اند که نهمینِ آنان،قائم از فرزندان من است.فرمانبری از آنان، فرمانبری از من است و نافرمانی آنان،نافرمانی من.از انکار کنندگانِ فضیلت و برتری آنان و از کسانی که پس از من حرمت ایشان را زیر پا نهند،به خدا شِکوه می کنم! و خداوند خود،برای حمایت و یاری عترتم و امامان امّتم،و برای انتقام گرفتن از منکرانِ حقّ آنان،بسنده است، «و به زودی،کسانی که ستم کردند،خواهند دانست که به چه بازگشتگاهی باز می گردند»» .

ص: 138

116.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) -لِعَلِیٍّ (علیه السلام)-:یا عَلِیُّ،أنَا وأنتَ وَابناکَ الحَسَنُ وَالحُسَینُ،وتِسعَةٌ مِن وُلدِ الحُسَینِ،أرکانُ الدّینِ،ودَعائِمُ الإسلامِ،مَن تَبِعَنا نَجا،ومَن تَخَلَّفَ عَنَّا فإِلَی النّارِ. (1)

117.عنه (صلی الله علیه و آله): أنَا وعَلِیٌّ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ وتِسعَةٌ مِن وُلدِ الحُسَینِ،مُطَهَّرونَ مَعصومونَ. (2)

3/6 تاسِعُهُم قائِمُهُم

118.الخصال عن سلمان: دَخَلتُ عَلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله)،وإذَا الحُسَینُ (علیه السلام) عَلَی فَخِذَیهِ وهُوَ یُقَبِّلُ عَینَیهِ ویَلثِمُ فاهُ،وهُوَ یَقولُ:أنتَ سَیِّدٌ ابنُ سَیِّدٍ،أنتَ إمامٌ ابنُ إمامٍ أبُو الأَئِمَّةِ،أنتَ حُجَّةٌ ابنُ حُجَّةٍ أبو حُجَجٍ تِسعَةٍ مِن صُلبِکَ،تاسِعُهُم قائِمُهُم. (3)

119.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): أنَا سَیِّدُ مَن خَلَقَ اللّهُ عز و جل،وأنَا خیرٌ مِن جَبرَئیلَ ومیکائیلَ وإسرافیلَ وحَمَلَةِ العَرشِ،وجَمیعِ مَلائِکَةِ اللّهِ المُقَرَّبینَ،وأنبِیاءِ اللّهِ المُرسَلینَ.

وأنَا صاحِبُ الشَّفاعَةِ والحَوضِ الشَّریفِ،وأنَا وعَلِیٌّ أبَوا هذِهِ الاُمَّةِ،مَن عَرَفَنا فَقَد عَرَفَ اللّهَ عز و جل،ومَن أنکَرَنا فَقَد أنکَرَ اللّهَ عز و جل.

ومِن عَلِیٍّ سِبطا امَّتی،وسَیِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ الحَسَنِ والحُسَینِ.ومِن وُلدِ

ص: 139


1- (1) .الأمالی للمفید:ص 217 ح 4،بشارة المصطفی:ص 49 [1] کلاهما عن جابر بن یزید عن الإمام الباقر عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 36 ص 272 ح 93 [2] وراجع:کمال الدین:ص 263 ح 10 [3] وکتاب سلیم بن قیس:ج 2 ص 565 وتأویل الآیات الظاهرة:ج 2 ص 496 ح 9.
2- (2) .کمال الدین:ص 280 ح 28، [4]عیون أخبار الرضا (علیه السلام):ج 1 ص 64 ح 30، [5]کفایة الأثر:ص 19، [6]المناقب لابن شهر آشوب:ج 1 ص 295، [7]کشف الغمّة:ج 3 ص 299 [8] کلّها عن عبد اللّه بن عبّاس،بحار الأنوار:ج 36 ص 243 ح 50. [9]
3- (3) .الخصال:ص475 ح38،کمال الدین:ص262 ح9، [10]عیون أخبار الرضا (علیه السلام):ج1 ص52 ح17، [11]الاختصاص:ص207 عن حمّاد بن عیسی عن أبیه عن الإمام الصادق (علیه السلام) نحوه،بحار الأنوار:ج 36 ص 241 ح47. [12]

116.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) -خطاب به علی (علیه السلام)-:ای علی! من و تو و دو پسرت،حسن و حسین، و نُه تن از نسل حسین،ارکان دین و تکیه گاه های اسلام هستیم.هر که در پیِ ما آید، رهایی می یابد و هر که از ما وا پس مانَد،به سوی آتش ره می سپارد.

117.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): من و علی و حسن و حسین و نُه تن از فرزندان حسین،پاک و معصوم هستیم.

6 3/ نهمینِ ایشان،قائمشان است

118.الخصال -به نقل از سلمان-:بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) وارد شدم.دیدم حسین (علیه السلام) بر زانوی ایشان است و پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر پیشانی و دهان او بوسه می زند و می فرماید:«تو آقا و آقا زاده ای.تو امام و امام زاده،و پدر امامان هستی.تو حجّت و فرزند حجّت و پدر حجّت های نُه گانه ای هستی که از پشت تو اند و نهمینِ ایشان،قائمشان است».

119.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): من،سَرور آفریدگانِ خداوند عز و جل هستم.من،از جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و حاملان عرش و همۀ فرشتگان مقرّب خداوند و پیامبران فرستادۀ خدا، بهترم.من صاحب شفاعت و حوض ارزشمند هستم.

من و علی،پدران این امّتیم.هر که ما را بشناسد [و به ما ایمان آورد]،در حقیقت،خداوند عز و جل را شناخته [و به او ایمان آورده] است و هر که ما را انکار کند،در حقیقت،خدای عز و جل را انکار کرده است.

از علی خواهند بود دو سِبط امّت من و دو آقای جوانان بهشت،حسن و

ص: 140

الحُسَینِ تِسعَةُ أئِمَّةٍ؛طاعَتُهُم طاعَتی،ومَعصِیَتُهُم مَعصِیَتی،تاسِعُهُم قائِمُهُم ومَهدِیُّهُم. (1)

120.الإمام الحسین (علیه السلام): سُئِلَ أمیرُ المُؤمِنینَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ عَن مَعنی قَولِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):

«إنّی مُخَلِّفٌ فیکُمُ الثِّقلَینِ؛کِتابَ اللّهِ وعِترَتی»،مَنِ العِترَةُ؟

فَقالَ:أنَا،وَالحَسَنُ،وَالحُسَینُ،وَالأَئِمَّةُ التِّسعَةُ مِن وُلدِ الحُسَینِ،تاسِعُهُم مَهدِیُّهُم وقائِمُهم،لا یُفارِقونَ کِتابَ اللّهِ ولا یُفارِقُهُم،حَتَّی یَرِدوا عَلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) حَوضَهُ. (2)

121.الإمام الباقر (علیه السلام): یَکونُ تِسعَةُ أئِمَّةٍ بَعدَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ،تاسِعُهُم قائِمُهُم. (3)

4/6 السّابِعُ مِن وُلدِ الخامِسِ

122.الغیبة للنعمانی عن علیّ بن أبی حمزة: کُنتُ مَعَ أبی بَصیرٍ،ومَعَنا مَولیً لاَِبی جَعفَرٍ الباقِرِ (علیه السلام)،فَقالَ:سَمِعتُ أبا جَعفَرٍ (علیه السلام) یَقولُ:مِنَّا اثنا عَشَرَ مُحَدَّثاً،السّابِعُ مِن بَعدِی وَلَدِیَ القائِمُ.

فَقامَ إلَیهِ أبو بَصیرٍ فَقالَ:أشهَدُ أنّی سَمِعتُ أبا جَعفَرٍ (علیه السلام) یَقولُهُ مُنذُ أربَعینَ

ص: 141


1- (1) .کمال الدین:ص 261 ح 7 [1] عن الحسین بن خالد عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 36 ص 255 ح 71 [2] وراجع:کمال الدین:ص 281 ح 32 [3] والغیبة للطوسی:ص 142 ح 107 والغیبة للنعمانی:ص 67 ح 7. [4]
2- (2) .کمال الدین:ص 240 ح 64، [5]معانی الأخبار:ص 90 ح 4،قصص الأنبیاء للراوندی:ص 360 ح 435، [6]إعلام الوری:ج 2 ص 180 [7] کلّها عن غیاث بن إبراهیم عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه علیهم السلام،کشف الغمّة:ج 3 ص 299 عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه عنه علیهم السلام وکلاهما نحوه،بحار الأنوار:ج 23 ص 147 ح 110. [8]
3- (3) .الکافی:ج 1 ص 533 ح 15، [9]الإرشاد:ج 2 ص 347، [10]الخصال:ص 419 ح 12،الغیبة للطوسی:ص 140 ح 104 کلّها عن أبی بصیر،کمال الدین:ص 350 ح 45 عن أبی بصیر عن الإمام الصادق (علیه السلام)،بحار الأنوار:ج 36 ص 395 ح 10. [11]

حسین،و از نسل حسین،نُه امام می آیند که فرمان برداری از آنان،فرمان برداری از من است و نافرمانی آنان،نافرمانی من است.نهمینِ ایشان،قائمشان و مهدی شان است.

120.امام حسین (علیه السلام): از امیر مؤمنان-که درودهای خدا بر او باد-در بارۀ معنای این سخن پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله):«من در میان شما،دو چیز گران بها بر جای می گذارم:کتاب خدا و عترتم»،سؤال شد که:چه کسی عترت است؟

فرمود:«من و حسن و حسین و نُه امام از نسل حسین،که نهمینِ ایشان،مهدی و قائمشان است.اینان هرگز از کتاب خدا جدا نمی شوند و کتاب خدا هم از آنان جدا نمی شود،تا این که بر پیامبر خدا،در کنار حوض او،وارد می شوند».

121.امام باقر (علیه السلام): پس از حسین بن علی،نُه امام اند که نهمینِ ایشان قائمشان است.

6 4/ هفتمین از نسل پنجمین

122.الغیبة ،نعمانی-به نقل از علی بن ابی حمزه-:من با ابو بصیر بودم و یکی از وابستگان امام باقر (علیه السلام) نیز با ما بود.او گفت:از امام باقر (علیه السلام) شنیدم که می فرماید:«از ما،دوازده تن محدَّث اند که هفتمین نفر پس از من،فرزندم قائم است».

ابو بصیر رو به او کرد و گفت:گواهی می دهم که من نیز چهل سال پیش،این سخن را از امام باقر (علیه السلام) شنیدم.

ص: 142

سَنَةً. (1)

123.الغیبة للنعمانی عن أبی حمزة الثمالی: کُنتُ عِندَ أبی جَعفَرٍ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ الباقِرِ (علیه السلام) ذاتَ یَومٍ،فَلَمّا تَفَرَّقَ مَن کانَ عِندَهُ قالَ لی:یا أبا حَمزَةَ،مِنَ المَحتومِ الَّذی لا تَبدیلَ لَهُ عِندَ اللّهِ قِیامُ قائِمِنا،فَمَن شَکَّ فیما أقولُ لَقِیَ اللّهَ سُبحانَهُ وهُوَ بِهِ کافِرٌ ولَهُ جاحِدٌ.

ثُمَّ قالَ:بِأَبی واُمِّیَ المُسَمّی بِاسمی،وَالمُکَنّی بِکُنیَتی،السّابِعُ مِن بَعدی،بِأَبی مَن یَملَأُ الأَرضَ عَدلاً وقِسطاً کَما مُلِئَت ظُلماً وجَوراً.

ثُمَّ قالَ:یا أبا حَمزَةَ،مَن أدرَکَهُ فَلَم یُسَلِّم لَهُ فَما سَلَّمَ لِمُحَمَّدٍ وعَلِیٍّ علیهما السلام،وقَد حَرَّمَ اللّهُ عَلَیهِ الجَنَّةَ،ومَأواهُ النّارُ وبِئسَ مَثوَی الظّالِمینَ. (2)

5/6 الخامِسُ مِن وُلدِ السّابِعِ

124.کمال الدین عن صفوان بن مهران: قالَ أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):مَن أقَرَّ بِجَمیعِ الأَئِمَّةِ وجَحَدَ المَهدِیَّ،کانَ کَمَن أقَرَّ بِجَمیعِ الأَنبِیاءِ وجَحَدَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) نُبُوَّتَهُ.

فُقیلَ لَهُ:یَابنَ رَسولِ اللّهِ،فَمَنِ المَهدِیُّ مِن وُلدِکَ؟

قالَ:الخامِسُ مِن وُلدِ السّابِعِ،یَغیبُ عَنکُم شَخصُهُ،ولا یَحِلُّ لَکُم تَسمِیَتُهُ. (3)

ص: 143


1- (1) .الغیبة للنعمانی:ص 96 ح 28، [1]بحار الأنوار:ج 36 ص 395 ح 11. [2]
2- (2) .الغیبة للنعمانی:ص 86 ح 17، [3]تأویل الآیات الظاهرة:ج 1 ص 202 ح 11،بحار الأنوار:ج 36 ص 393 ح 9. [4]
3- (3) .کمال الدین:ص 333 ح 1 و ص 338 ح 12 [5] عن عبد اللّه بن أبی یعفور،إعلام الوری:ج 2 ص 234، [6]بحار الأنوار:ج 51 ص 143 ح 4. [7]

123.الغیبة ،نعمانی-به نقل از ابو حمزۀ ثمالی-:روزی خدمت امام باقر (علیه السلام) بودم.چون کسانی که نزد او بودند،پراکنده شدند،به من فرمود:«ای ابو حمزه! از امور قطعیِ تغییرناپذیر نزد خداوند،قیام قائم ماست.هر که در آنچه می گویم،تردید کند،در حال کفر و انکار،خداوند سبحان را دیدار می کند».

سپس فرمود:«پدر و مادرم فدای آن کسی باد که همنام و هم کُنیۀ من و هفتمین نفر پس از من است ! پدرم فدای آن کسی باد که زمینِ آکنده از ستم و بیداد را پر از برابری و داد می کند !

سپس فرمود:«ای ابو حمزه! هر که او را درک کند و در برابرش گردن ننهد،در برابر محمّد و علی علیهما السلام گردن ننهاده است،و خداوند عز و جل،بهشت را بر او حرام می گرداند و جایگاهش آتش خواهد بود،و چه بد جایگاهی برای ستمگران است!».

6 5/ پنجمین از نسل هفتمین

124.کمال الدین -به نقل از صفوان بن مهران-:امام صادق (علیه السلام) فرمود:«هر کس به همۀ امامان اقرار کند،امّا منکر مهدی باشد،همانند کسی است که به همۀ پیامبران اقرار کند،ولی منکر پیامبریِ محمّد (صلی الله علیه و آله) باشد».

گفته شد:ای فرزند پیامبر خدا ! مهدیِ از نسل تو،کیست؟

فرمود:«پنجمین از نسلِ هفتمین،که بدنش از شما غایب است و بردن نام او،بر شما روا نیست».

ص: 144

6/6 حَدیثُ اللَّوحِ

125.الإمام الباقر (علیه السلام) عن جابر بن عبد اللّه الأَنصاریّ: دَخَلتُ عَلی فاطِمَةَ علیها السلام وبَینَ یَدَیها لَوحٌ (1)فیهِ أسماءُ الأَوصِیاءِ مِن وُلدِها،فَعَدَدتُ اثنَی عَشَرَ آخِرُهُمُ القائِمُ (علیه السلام)،ثَلاثَةٌ مِنهُم مُحَمَّدٌ وثَلاثَةٌ مِنهُم عَلِیٌّ. (2)

126.عنه (علیه السلام) عن جابر بن عبد اللّه الأنصاری: دَخَلتُ عَلی فاطِمَةَ علیها السلام وبَینَ یَدَیها لَوحٌ فیهِ أسماءُ الأَوصِیاءِ مِن وُلدِها،فَعَدَدتُ اثنَی عَشَرَ،أحَدُهُمُ القائِمُ،ثَلاثَةٌ مِنهُم مُحَمَّدٌ، وأَربَعَةٌ مِنهُم عَلِیٌّ علیهم السلام. (3)

127.الکافی عن عبدالرحمن بن سالم: قالَ أبو بَصیرٍ:قالَ أبو عَبدِاللّهِ (علیه السلام):قالَ أبی لِجابِرِ بنِ عَبدِ اللّهِ الأَنصارِیِّ:إنَّ لی إلَیکَ حاجَةً،فَمَتَی یَخِفُّ عَلَیکَ أن أخلُوَ بِکَ فأَسأَلَکَ عَنها؟فَقالَ لَهُ جابِرٌ:أیُّ الأَوقاتِ أحبَبتَهُ.فَخَلا بِهِ فی بَعضِ الأَیّامِ فَقالَ لَهُ:یا جابِرُ،أخبِرنی عَنِ اللَّوحِ الَّذی رَأَیتَهُ فی یَدِ امّی فاطِمَةَ علیها السلام بِنتِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،وما أخبَرَتکَ بِهِ امّی أنَّهُ فی ذلِکَ اللَّوحِ مَکتوبٌ؟

فَقالَ جابِرٌ:أشهَدُ بِاللّهِ أنّی دَخَلتُ عَلی امِّکَ فاطِمَةَ علیها السلام فی حَیاةِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)، فَهَنَّیتُها بِوِلادَةِ الحُسَینِ،ورَأَیتُ فی یَدَیها لَوحاً أخضَرَ ظَنَنتُ أنَّهُ مِن زُمُرُّدٍ،ورأَیتُ

ص: 145


1- (1) .اللَّوحُ:کلّ صَفیحة من خشب وکَتِف إذا کُتب علیه،سُمّی لوحاً (المصباح المنیر:ص 560«لاح»).
2- (2) .الکافی:ج 1 ص 532 ح 9، [1]الخصال:ص 478 ح 42 کلاهما عن أبی الجارود،الغیبة للطوسی:ص 139 ح 103 عن جابر بن یزید،روضة الواعظین:ص 287 [2] من دون إسنادٍ إلی أحدٍ من أهل البیت علیهم السلام.
3- (3) .کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 4 ص 180 ح 5408،الإرشاد:ج 2 ص 346، [3]کمال الدین:ص 269 ح 13 و ص 313 ح 4، [4]عیون أخبار الرضا (علیه السلام):ج 1 ص 47 ح 6 و 7 [5] کلّها عن أبی الجارود وفیها«آخرهم»بدل«أحدهم»،بحار الأنوار:ج 36 ص 202 ح 5. [6]

6/6 حدیث لوح

125.امام باقر (علیه السلام): جابر بن عبد اللّه انصاری گفت:بر فاطمه علیها السلام وارد شدم.دیدم در برابرش لوحی (1)است که نام اوصیای از فرزندان او،در آن است.شمردم.دوازده نفر بودند و آخرینشان قائم (علیه السلام) بود.در میان آنها،سه محمّد و سه علی بود.

126.امام باقر (علیه السلام): جابر بن عبد اللّه انصاری گفت:بر فاطمه علیها السلام وارد شدم.لوحی در برابر او بود که نام اوصیای از فرزندانش،در آن وجود داشت.شمردم.دوازده نفر بودند و یکی شان قائم بود و سه نفر محمّد و چهار نفر علی.

127.الکافی -به نقل از عبد الرحمان بن سالم-:ابو بصیر،از امام صادق (علیه السلام) نقل کرد که:

«پدرم (امام باقر (علیه السلام) ) به جابر بن عبد اللّه انصاری فرمود:"با تو کاری دارم.چه وقت برایت میسّر است که تو را تنها ببینم و از تو سؤالی بکنم؟".

جابر گفت:هر وقت که شما دوست داشته باشید.

پس یک روز با او خلوت کرد و فرمود:"ای جابر! در بارۀ لوحی که آن را در دست مادرم فاطمه علیها السلام دخت پیامبر خدا دیده ای،و در بارۀ نوشتۀ آن لوح که مادرم تو را از آن آگاه ساخت،برایم بگو".

جابر گفت:خدا را گواه می گیرم که من در زمان زنده بودن پیامبر خدا،خدمت مادرت فاطمه علیها السلام رسیدم و تولّد حسین را به او تبریک گفتم.در دستش لوح سبزی دیدم که انگار از زمرّد بود.در آن لوح،نبشته ای سفید به سان رنگ آفتاب دیدم.

ص: 146


1- (1) .لوح،صفحۀ کوچکی از تخته یا استخوان شانۀ حیوانات است که بر آن می نویسند و هر گاه چیزی بر آن نوشته شود،به آن،لوح می گویند.

فیهِ کِتاباً أبیَضَ شِبهَ لَونِ الشَّمسِ،فَقُلتُ لَها:بِأَبی واُمّی یا بِنتَ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،ما هذَا اللَّوحُ؟

فَقالَت:هذا لَوحٌ أهداهُ اللّهُ إلی رَسولِهِ (صلی الله علیه و آله)،فیهِ اسمُ أبی وَاسمُ بَعلی وَاسمُ ابنَیَّ وَاسمُ الأَوصِیاءِ مِن وُلدی،وأَعطانیهِ أبی لِیُبَشِّرَنی بِذلِکَ.قالَ جابِرٌ:فَأَعطَتنیهِ امُّکَ فاطِمَةُ علیها السلام فَقَرَأتُهُ واستَنسَختُهُ.

فَقالَ لَهُ أبی:فَهَل لَکَ یا جابِرُ أن تَعرِضَهُ عَلَیَّ؟قالَ:نَعَم،فَمَشی مَعَهُ أبی إلی مَنزِلِ جابِرٍ فأَخرَجَ صَحیفَةً مِن رِقٍّ،فَقالَ:یا جابِرُ،انظُر فی کتابِکَ لاَِقرَأَ أنا عَلَیکَ، فَنَظَرَ جابِرٌ فی نُسخَتِهِ،فَقَرَأَهُ أبی فَما خالَفَ حَرفٌ حَرفاً،فَقالَ جابِرٌ:فَأَشهَدُ بِاللّهِ أنّی هکَذا رَأَیتُهُ فِی اللَّوحِ مَکتوباً:

بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ،هذا کِتابٌ مِنَ اللّهِ العَزیزِ الحَکیمِ،لِمُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ ونورِهِ وسَفیرِهِ وحِجابِهِ ودَلیلِهِ،نَزَلَ بِهِ الرّوحُ الأَمینُ مِن عِندِ رَبِّ العالَمینَ،عَظِّم یا مُحَمَّدُ أسمائی،وَاشکُر نَعمائی،ولا تَجحَد آلائی.

إنّی أنَا اللّهُ لا إلهَ إلّاأنَا قاصِمُ الجَبّارینَ،ومُدیلُ (1)المَظلومینَ،ودَیّانُ الدّینِ (2)،إنّی أنَا اللّهُ لا إلهَ إلّاأنَا،فَمَن رَجا غَیرَ فَضلی أو خافَ غَیرَ عَدلی،عَذَّبتُهُ عَذاباً لا اعذِّبُهُ أحَداً مِنَ العالَمینَ،فَإِیّایَ فَاعبُد وعَلَیَّ فَتَوَکَّل.

إنّی لَم أبعَث نَبِیّاً فَأُکمِلَت أیّامُهُ،وَانقَضَت مُدَّتُهُ،إلّاجَعَلتُ لَهُ وصِیّاً،وإنّی فَضَّلتُکَ عَلَی الأَنبِیاءِ،وفَضَّلتُ وَصِیَّکَ عَلَی الأَوصِیاءِ،وأکرَمتُکَ بِشِبلَیکَ وسِبطَیکَ حَسَنٍ وحُسَینٍ،فَجَعَلتُ حَسنَاً مَعدِنَ عِلمی بَعدَ انقِضاءِ مُدَّةِ أبیهِ،وَجَعَلتُ

ص: 147


1- (1) .اُدِیلَ لنا علی أعدائنا:أی نُصرنا علیهم (النهایة:ج 2 ص 141« [1]دول»).
2- (2) .دَیّان الدِّین:الدیّان فی صفة اللّه عز و جل،أی یقتصُّ ویجزی،والدِّین:الجزاء والمکافأة (لسان العرب:ج 13 ص 169« [2]دین»).

به ایشان گفتم:پدر و مادرم به فدایت،ای دختر پیامبر خدا ! این لوح چیست؟

فرمود:"این،لوحی است که خداوند،آن را به پیامبرش (صلی الله علیه و آله) اهدا فرمود و در آن،نام پدرم و نام شوهرم و نام دو پسرم و نام اوصیای از فرزندانم نوشته است.پدرم این لوح را برای بشارتم،به من داد".

جابر گفت:مادرت فاطمه علیها السلام آن را به من داد و من خواندمش و از روی آن، نسخه برداری کردم.

پدرم به او فرمود:"ای جابر! آن را به من نشان می دهی؟".

گفت:آری.

پدرم همراه جابر،به منزلش رفت.جابر نوشته ای از پوست بیرون آورد.پدرم فرمود:

"ای جابر! تو نوشته ات را بنگر تا من [از حفظ] برایت بخوانم".

جابر در نسخۀ خود نگریست و پدرم آن را خواند،به طوری که حتّی یک حرف نیز با آن،اختلاف نداشت.

جابر گفت:خدا را گواه می گیرم که در لوح،این گونه نوشته دیدم:"به نام خداوند بخشندۀ بخشایشگر.این،نوشته ای است از جانب خداوند عزیز حکیم،برای محمّد، پیامبر او و نور و سفیر و واسطه و راه نمای او که روح الأمین آن را از سوی پروردگار جهانیان،فرود آورْد.ای محمّد! نام های مرا به بزرگی یاد کن و نعمت هایم را سپاس بگزار و نعمت های مرا انکار مکن.

منم من،آن خدایی که معبودی جز من نیست،در هم شکنندۀ زورگویانم و یاری دهندۀ ستم دیدگان و دهندۀ جزا.منم من،آن خدایی که معبودی جز من نیست.پس هر که به غیر فضل من [یعنی به عمل خودش] امید ببندد یا از غیر عدل من بترسد،او را چنان عذابی می کنم که هیچ کس ازجهانیان را چنان عذاب نمی کنم.پس تنها مرا بندگی کن وتنها بر من توکّل نما.

من هیچ پیامبری نفرستادم،مگر آن که چون روزگارش به سر آمد و عمرش سپری شد،برای او وصی ای قرار دادم.من تو را بر دیگر پیامبران برتری دادم و وصیّ تو را بر دیگر اوصیا،و دو شیرْ بچّه ات و دو نوه ات،حسن و حسین،را به تو عطا کردم.حسن را پس از سپری شدن عمر پدرش،کان علم خویش قرار دادم و حسین را خزانه دار وحی

ص: 148

حُسَیناً خازِنَ وَحیی،وأکرَمتُهُ بِالشَّهادَةِ،وَخَتَمتُ لَهُ بِالسَّعادَةِ،فَهُوَ أفضَلُ مَنِ استُشهِدَ، وأرفَعُ الشُّهَداءِ دَرَجَةً،جَعَلتُ کَلِمَتِیَ التّامَّةَ مَعَهُ،وحُجَّتِیَ البالِغَةَ عِندَهُ،بِعِترَتِهِ اثیبُ واُعاقِبُ،أوَّلُهُم عَلِیٌّ سَیِّدُ العابِدینَ وزَینُ أولِیائِیَ الماضینَ،وَابنُهُ شِبهُ جَدِّهِ المَحمودِ مُحَمَّدٌ الباقِرُ عِلمی،وَالمَعدِنُ لِحِکمَتی.سَیَهلِکُ المُرتابونَ فی جَعفَرٍ،الرادُّ عَلَیهِ کَالرّادِّ عَلَیَّ،حَقَّ القَولُ مِنّی لاُکرِمَنَّ مَثوی جَعفَرٍ،ولاُسِرَّنَّهُ فی أشیاعِهِ وأنصارِهِ وأولیائِهِ.اُتیحَت بَعدَهُ [لِ ] (1)موسی فِتنَةٌ عَمیاءُ حِندِسٌ (2)،لِأَنَّ خَیطَ فَرضی لا یَنقَطِعُ،وحُجَّتی لا تَخفی،وأَنَّ أولِیائِیَ یُسقَونَ بِالکَأسِ الأَوفی،مَن جَحَدَ واحِداً مِنهُم فَقَد جَحَدَ نِعمَتی،ومَن غَیَّرَ آیَةً مِن کِتابی فَقَدِ افتَری عَلَیَّ.

وَیلٌ لِلمُفتَرِینَ الجَاحِدینَ عِندَ انقِضاءِ مُدَّةِ موسی عَبدی وحَبیبی وخِیَرَتَی،فی عَلِیٍّ وَلِیّی وناصِری ومَن أضَعُ عَلَیهِ أعباءَ النُّبُوَّةِ،وأَمتَحِنُهُ بِالاِضطِلاعِ بِها،یَقتُلُهُ عِفریتٌ (3)مُستَکبِرٌ،یُدفَنُ فِی المَدینَةِ الَّتی بَناها العَبدُ الصَالِحُ،إلی جَنبِ شَرِّ خَلقی، حَقَّ القَولُ مِنّی لاُسِرَّنَهُ بِمُحَمَّدٍ ابنِهِ وخَلیفَتِهِ مِن بَعدِهِ،ووارِثِ عِلمِهِ،فَهُوَ مَعدِنُ عِلمی،ومَوضِعُ سِرّی،وحُجَّتی عَلی خَلقی،لا یُؤمِنُ عَبدٌ بِهِ إلّاجَعَلتُ الجَنَّةَ مَثواهُ، وشَفَّعتُهُ فی سَبعینَ مِن أهلِ بَیتِهِ،کُلُّهُم قَدِ استَوجَبُوا النّارَ،وأختِمُ بِالسَّعادَةِ لاِبنِهِ عَلِیٍّ وَلِیّی وناصِری وَالشّاهِدِ فی خَلقی،وأمینی عَلی وَحیی،اُخرِجُ مِنهُ الدّاعِیَ إلی سَبیلِی،وَالخازِنَ لِعِلمی،الحَسَنِ،واُکمِلُ ذلِکَ بِابنِهِ ح د رَحمَةً لِلعالَمینَ،عَلَیهِ کَمالُ موسی وبَهاءُ عیسی وصَبرُ أیّوبَ،فَیُذَلُّ أولِیائی فی زَمانِهِ،وتُتَهادی رُؤوسُهُم کَما تُتَهادَی رُؤوسُ التُّرکِ وَالدَّیلَمِ،فَیُقتَلونَ ویُحرَقونَ،ویَکونونَ خائِفینَ مَرعوبینَ

ص: 149


1- (1) .الظاهر أنّ ما بین المعقوفین سقط من المصدر،وأضفناها لیستقیم السّیاق.
2- (2) .حِنْدِس:أی شدید الظُلمة (النهایة:ج 1 ص 450«حندس»).
3- (3) .العِفریتُ:العارِمُ الخبیث (مفردات ألفاظ القرآن:ص 573« [1]عفر»).

خویش نمودم و او را به شهادت مفتخر ساختم و سرانجامش را سعادت قرار دادم.او برترینِ شهیدان است و مقامش از همۀ شهدا عالی تر است.کلمۀ تامّۀ خویش را همراه او، و حجّت رسایم را نزد وی قرار دادم.به سبب [دوستی یا دشمنی با] عترت او،پاداش و کیفر می دهم.نخستینِ آنان علی،سَرور عبادتْ پیشگان و زیور اولیای گذشتۀ من است،و [سپس] فرزند او محمّد که شبیه نیای پسندیده اش و شکافندۀ دانش من و کان حکمت من است،و [سپس] جعفر که به زودی،آنان که در بارۀ او شک کنند،هلاک خواهند شد و هر که او را رد کند،مرا رد کرده است.سخن ثابت من،این است که مقام جعفر را گرامی بدارم و او را در بارۀ شیعیان و یاران و دوستانش شادمان گردانم.بعد از او،موسی است که در باره اش فتنه ای کور و سختْ تاریک،رخ خواهد داد؛زیرا رشتۀ حکم من (امامت) گسیخته نمی گردد و حجّتم پنهان نمی مانَد و اولیای من،با جامی سرشار،سیراب می شوند.هر کس یکی از آنان را انکار کند،در حقیقت،نعمت مرا انکار کرده است،و هر کس یک آیه از کتاب مرا تغییر دهد،در حقیقت،بر من افترا بسته است.

وای بر آنان که پس از سپری شدنِ عمر بنده ام و حبیبم و برگزیده ام موسی،بر علی، دوست و یاور من،افترا ببندند و انکارش کنند؛همو که بارهای گرانِ نبوّت را بر دوش او می نهم و او را با بر عهده گرفتن آن بار،می آزمایم.دیوی گردن فراز،به قتلش می رساند و در شهری (طوس) که بندۀ صالح آن را بنا کرده است،در کنار بدترین مخلوق من،به خاک سپرده می شود.سخن من محقّق گردیده که او را به وجود محمّد پسرش و جانشین و وارث علمش،شادمان گردانم.

او (محمّد بن علی) کان دانش من و جایگاه راز من و حجّت من بر خلق من است.

هیچ بنده ای به او ایمان نمی آورَد،مگر آن که بهشت را جایگاهش خواهم ساخت و شفاعتش را در بارۀ هفتاد تن از خاندانش-که همگی سزاوار آتش گشته اند-خواهم پذیرفت،و فرجام کار فرزندش علی را-که دوست و یاور من و گواه بر خلق من و امین وحی من است-به سعادت ختم می کنم.دعوتگر به راهم و خزانه دار دانشم،حسن،را از او به وجود می آورم و این رشته را با فرزند او محمّد،از سر مهر و رحمت برای جهانیان، کامل می گردانم.

او کمال موسی و نورانیت عیسی و شکیباییِ ایّوب را دارد.در زمان [غیبتِ] او، دوستان من،خوار [و بی قدرت] می گردند و سرهای آنان به ارمغان فرستاده می شود، چنان که سرهای ترکان و دیلمان به ارمغان فرستاده می شود.ایشان را می کُشند و

ص: 150

وجِلینَ،تُصبَغُ الأَرضُ بِدِمائِهِم ویَفشُو الوَیلُ وَالرَّنَّةُ (1)فی نِسائِهِم،اُولئِکَ أولِیائی حَقّاً، بِهِم أدفَعُ کُلَّ فِتنَةٍ عَمیاءَ حِندِسٍ،وبِهِم أکشِفُ الزَّلازِلَ،وأدفَعُ الآصارَ (2)وَالأَغلالَ، اولئِکَ عَلَیهِم صَلَواتٌ مِن رَبِّهِم ورَحمَةٌ،واُولئِکَ هُمُ المُهتَدونَ.

قالَ أبو بَصیرٍ:لَو لَم تَسمَع فی دَهرِکَ إلّاهذَا الحَدیثَ لَکَفاکَ،فَصُنهُ إلّاعَن أهلِهِ. (3)

7/6 حَدیثُ الخِضرِ

128.الإمام الجواد (علیه السلام): أقبَلَ أمیرُ المُؤمِنینَ (علیه السلام) ومَعَهُ الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ (علیه السلام)،وهُوَ مُتَّکِئٌ عَلی یَدِ سَلمانَ،فَدَخَلَ المَسجِدَ الحَرامَ فَجَلَسَ،إذ أقبَلَ رَجُلٌ حَسَنُ الهَیئَةِ وَاللِّباسِ، فَسَلَّمَ عَلی أمیرِ المُؤمِنینَ فَرَدَّ عَلَیهِ السَّلامَ فَجَلَسَ،ثُمَّ قالَ:یا أمیرَ المُؤمِنینَ، أسأَلُکَ عَن ثَلاثِ مَسائِلَ،إن أخبَرتَنی بِهِنَّ عَلِمتُ أنَّ القَومَ رَکِبوا مِن أمرِکَ ما قَضی عَلَیهِم،و أن لَیسوا بمَأمونینَ فی دُنیاهُم وآخِرَتِهِم،وإن تَکُنِ الاُخری عَلِمتُ أنَّکَ وهُم شَرَعٌ سَواءٌ.

فَقالَ لَهُ أمیرُ المُؤمِنینَ (علیه السلام):سَلنی عَمّا بَدا لَکَ،قالَ:أخبِرنی عَنِ الرَّجُلِ إذا نامَ أینَ تَذهَبُ روحُهُ؟وعَنِ الرَّجُلِ کَیفَ یَذکُرُ ویَنسی؟وعَنِ الرَّجُلِ کَیفَ یُشبِهُ وَلَدُهُ الأَعمامَ وَالأَخوالَ؟

ص: 151


1- (1) .الرَنَّةُ:الصیحة الحزینة (لسان العرب:ج 13 ص 187« [1]رنن»).
2- (2) .الإصر:الإثم والعقوبة لِلَغوهِ وتضییعهِ عَملَه،وأصلُه من الضیق والحبس (النهایة:ج1 ص52« [2]أصر»).
3- (3) .الکافی:ج 1 ص 527 ح 3، [3]الغیبة للطوسی:ص 143 ح 108، [4]الأمالی للطوسی:ص 291 ح 566،الاحتجاج:ج 1 ص 162 ح 33 [5] کلّها عن أبی بصیر،تأویل الآیات الظاهرة:ج 1 ص 204 ح 13 عن عبد اللّه بن سنان الأسدی نحوه،بحار الأنوار:ج 36 ص 202 ح 6. [6]

می سوزانند،و پیوسته در ترس و وحشت و هراس به سر خواهند برد،و زمین از خون ایشان رنگین و وای و فغان،در میان زنانشان بلند خواهد شد.

این [نام برده]ها،دوستانِ راستین من اند.به واسطۀ آنان،هر فتنۀ کور و تار را دفع می کنم و به برکت وجود آنان،زلزله ها را می زدایم و تنگناها و بند و زنجیرها را بر می دارم.درودها و رحمت پروردگارشان،بر ایشان باد،و ایشان همان رستگاران اند"».

ابو بصیر گفت:اگر در همۀ عمرت جز همین حدیث نشنیده باشی،برایت بس است.پس آن را پنهان بدار،مگر از اهلش.

7/6 حدیث خِضر

128.امام جواد (علیه السلام): امیر مؤمنان (علیه السلام)،در حالی که به دست سلمان تکیه داشت و حسن بن علی (علیه السلام) نیز با او بود،آمد و وارد مسجد الحرام شد و نشست.در این هنگام،مردی خوش سیما و خوشپوش آمد و به امیرمؤمنان سلام کرد.ایشان جواب سلامش را داد.او نشست و آن گاه گفت:ای امیر مؤمنان! سه پرسش از تو می کنم که اگر آنها را پاسخ گفتی،دانم که این جماعت،در بارۀ تو مرتکب کاری شده اند که محکوم به نابودی اند و در دنیا و آخرتشان،در امان نیستند،و اگر پاسخ نگفتی،دانم که تو و آنان یک سانید.

امیر مؤمنان فرمود:«هر چه می خواهی،از من بپرس».

او گفت:به من بگو که وقتی انسان می خوابد،روحش کجا می رود؟چگونه است که انسان به یاد می آورد و فراموش می کند؟و چرا فرزند انسان،شبیه عموها و دایی هایش می شود؟

ص: 152

فَالتَفَتَ أمیرُ المُؤمِنینَ (علیه السلام) إلی الحَسَنِ (علیه السلام) فَقالَ:یا أبا مُحَمَّدٍ أجِبهُ.

قالَ:فأَجابَهُ الحَسَنُ (علیه السلام).

فَقالَ الرَّجُلُ:أشهَدُ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ ولَم أزَل أشهَدُ بِها،وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللّهِ ولَم أزَل أشهَدُ بِذلِکَ،وأشهَدُ أنَّکَ وَصِیُّ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وَالقائِمُ بِحُجَّتِهِ-وأشارَ إلی أمیرِ المُؤمِنینَ-ولَم أزَل أشهَدُ بِها،وأشهَدُ أنَّکَ وَصِیُّهُ وَالقائِمُ بِحُجَّتِهِ-وأشارَ إلی الحَسَنِ (علیه السلام)-وأشهَدُ أنَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ وَصِیُّ أخیهِ وَالقائِمُ بِحُجَّتِهِ بَعدَهُ، وأشهَدُ عَلی عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ أنَّهُ القائِمُ بِأَمرِ الحُسَینِ بَعدَهُ،وأشهَدُ عَلی مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ أنَّهُ القائِمُ بِأَمرِ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ،وأشهَدُ عَلی جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ بِأَنَّهُ القائِمُ بِأَمرِ مُحَمَّدٍ،وأشهَدُ عَلی موسی أنَّهُ القائِمُ بِأَمرِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ،وأَشهَدُ عَلی عَلِیِّ بنِ موسی أنَّهُ القائِمُ بِأَمرِ موسَی بن جَعفَرٍ،وأشهَدُ عَلی مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ أنَّهُ القائِمُ بِأَمرِ عَلِیِّ بن موسی،وأشهَدُ عَلی عَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ بِأَنَّهُ القائِمُ بِأَمرِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ،وأشهَدُ عَلَی الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ بِأَنَّهُ القائِمُ بِأَمرِ عَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ،وأشهَدُ عَلی رَجُلٍ مِن وُلدِ الحَسَنِ لا یُکَنّی ولا یُسَمّی حَتّی یَظهَرَ أمرُهُ فَیَملَؤُها عَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً،وَالسَّلامُ عَلَیکَ یا أمیرَ المُؤمِنینَ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ.

ثُمَّ قامَ فَمَضی.فَقالَ أمیرُ المُؤمِنینَ (علیه السلام):یا أبا مُحَمَّدٍ اتبَعهُ فَانظُر أینَ یَقصِدُ؟ فَخَرَجَ الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ (علیه السلام) فَقالَ:ما کانَ إلّاأن وَضَعَ رِجلَهُ خارِجاً مِنَ المَسجِدِ فَما دَرَیتُ أینَ أخَذَ مِن أرضِ اللّهِ،فَرَجَعتُ إلی أمیرِ المُؤمِنینَ (علیه السلام) فَأَعلَمتُهُ،فَقالَ:یا أبا مُحَمَّدٍ أتَعرِفُهُ؟قُلتُ:اللّهُ ورَسولُهُ وأمیرُ المُؤمِنینَ أعلَمُ،قالَ:هُوَ الخِضرُ (علیه السلام). (1)

ص: 153


1- (1) .الکافی:ج 1 ص 525 ح 1، [1]الغیبة للطوسی:ص 154 ح 114،کمال الدین:ص 313 ح 1، [2]علل الشرائع:ص 96 ح 6، [3]عیون أخبار الرضا (علیه السلام):ج 1 ص 65 ح 35 [4] والثلاثة الأخیرة نحوه وکلّها عن أبی هاشم الجعفری،بحار الأنوار:ج 36 ص 414 ح 1. [5]

امیر مؤمنان رو به حسن (علیه السلام) کرد و فرمود:«ای ابو محمّد! تو پاسخش را بگو».

پس چون حسن (علیه السلام) پاسخ او را داد،مرد گفت:گواهی می دهم که معبودی جز خدا نیست،و پیوسته بدین گواهی می دهم.گواهی می دهم که محمّد،فرستادۀ خداست،و پیوسته بدین گواهی می دهم.گواهی می دهم که تو-با اشاره به امیر مؤمنان-وصیّ پیامبر خدا و بر پا دارندۀ حجّت او هستی،و پیوسته بدین گواهی می دهم.گواهی می دهم که تو- با اشاره به حسن (علیه السلام)-وصیّ برادر او و برپا دارندۀ حجّت او پس از او هستی.گواهی می دهم که حسین بن علی،وصیّ بردارش و بر پا دارندۀ حجّت او پس از وی است.

گواهی می دهم که علی بن الحسین،بر پا دارندۀ امامت حسین پس از اوست.گواهی می دهم که محمّد بن علی،بر پا دارندۀ امر امامت علی بن الحسین است.گواهی می دهم که جعفر بن محمّد،بر پا دارندۀ امر امامت محمّد است.گواهی می دهم که موسی،بر پا دارندۀ امر جعفر بن محمّد است.گواهی می دهم که علی بن موسی،برپا دارندۀ امر موسی بن جعفر است.گواهی می دهم که محمّد بن علی،بر پا دارندۀ امر علی بن موسی است.

گواهی می دهم که علی بن محمّد،بر پا دارندۀ امر محمّد بن علی است.گواهی می دهم که حسن بن علی،بر پا دارندۀ امر علی بن محمّد است.گواهی می دهم به [امامت] مردی از فرزندان حسن،که بردن نام و کنیه اش جایز نیست تا آن گاه که ظهور کند و زمین را، چنان که از ستم آکنده شده است،از عدل و داد پر کند.و سلام و رحمت و برکات خدا،بر تو،ای امیر مؤمنان!

سپس برخاست و رفت.امیر مؤمنان (علیه السلام) فرمود:«ای ابو،محمّد! دنبال او برو و ببین کجا می رود».

حسن بن علی (علیه السلام) بیرون رفت و گفت:همین که پایش را از مسجد بیرون نهاد،نفهمیدم به کدام سوی از زمین خدا رفت.پس نزد امیر مؤمنان باز گشتم و ایشان را از این امر آگاه ساختم.پس فرمود:«ای ابو محمّد! او را شناختی؟».

گفتم:خدا و پیامبر او و امیر مؤمنان،بهتر می دانند.

امیر مؤمنان (علیه السلام) فرمود:«او خضر (علیه السلام) بود».

ص: 154

8/6 حَدیثُ مَحضِ الإسلام

129.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) عن الفضل بن شاذان: سَأَلَ المَأمونُ عَلِیَّ بنَ موسَی الرِّضا (علیه السلام) أن یَکتُبَ لَهُ مَحضَ الإِسلامِ عَلی سَبیلِ الإیجازِ وَالاِختِصارِ.

فَکَتَبَ (علیه السلام) لَهُ:إنَّ مَحضَ الإِسلامِ شَهادَةُ أن لا إلهَ إلّااللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ،إلهاً واحِداً أحَداً فَرداً صَمَداً قَیّوماً سَمیعاً بَصیراً قَدیراً قَدیماً قائِماً باقِیاً،عالِماً لا یَجهَلُ، قادِراً لا یَعجَزُ،غَنِیّاً لا یَحتاجُ،عَدلاً لا یَجورُ،وأنَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیءٍ ولَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ،لا شِبهَ لَهُ ولا ضِدَّ لَهُ،ولا نِدَّ لَهُ ولا کُفءَ لَهُ،وأنَّهُ المَقصودُ بِالعِبادَةِ وَالدُّعاءِ،وَالرَّغبَةِ وَالرَّهبَةِ،وأنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ،وأمینُهُ وصَفِیُّهُ،وصَفوَتُهُ مِن خَلقِهِ،وسَیِّدُ المُرسَلینَ،وخاتَمُ النَّبِیّینَ،وأفضَلُ العالَمینَ،لا نَبِیَّ بَعدَهُ،ولا تَبدیلَ لِمِلَّتِهِ،ولا تَغییرَ لِشَریعَتِهِ،وأنَّ جَمیعَ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدُ بنُ عَبدِ اللّهِ هُوَ الحَقُّ المُبینُ، وَالتَّصدیقُ بِهِ وبِجَمیعِ مَن مَضی قَبلَهُ مِن رُسُلِ اللّهِ وأنبِیائِهِ وحُجَجِهِ،وَالتَّصدیقُ بِکِتابِهِ الصّادِقِ العَزیزِ الَّذی لا یَأتیهِ الباطِلُ مِن بَینِ یَدَیهِ ولا مِن خَلفِهِ،تَنزیلٌ مِن حَکیمٍ حَمیدٍ،وأنَّهُ المُهَیمِنُ عَلَی الکُتُبِ کُلِّها،وأنَّهُ حَقٌّ مِن فاتِحَتِهِ إلی خاتِمَتِهِ، نُؤمِنُ بِمُحکَمِهِ ومُتَشابِهِهِ،وخاصِّهِ وعامِّهِ،ووَعدِهِ ووَعیدِهِ،وناسِخِهِ ومَنسوخِهِ، وقِصَصِهِ وأَخبارِهِ،لا یَقدِرُ أَحَدٌ مِنَ المَخلوقینَ أن یَأتِیَ بِمِثلِهِ.

وأنَّ الدَّلیلَ بَعدَهُ،وَالحُجَّةَ عَلَی المُؤمِنینَ،وَالقائِمَ بِأَمرِ المُسلِمینَ،وَالنّاطِقَ عَنِ القُرآنِ،وَالعالِمَ بِأَحکامِهِ،أخوهُ وخَلیفَتُهُ ووَصِیُّهُ ووَلِیُّهُ،وَالَّذی کانَ مِنهُ بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسی عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ (علیه السلام)،أمیرُ المُؤمِنینَ،وإمامُ المُتَّقینَ،وقائِدُ الغُرِّ المُحَجَّلینَ (1)،وأفضَلُ الوَصِیّینَ،ووارِثُ عِلمِ النَّبِیّینَ وَالمُرسَلینَ،وبَعدَهُ الحَسَنُ

ص: 155


1- (1) .الغُرُّ المُحجَّلون:أی بِیضُ مواضع الوضوء من الأیدی والوجه والأقدام،استعارة...من البیاض الذی یکون فی وجه الفرس ویدیه ورجلیه (النهایة:ج 1 ص 346« [1]حجل»).

6 8/ حدیث حقیقتِ اسلام

129.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) -به نقل از فضل بن شاذن-:مأمون از امام رضا (علیه السلام) درخواست کرد که حقیقتِ اسلام را به طور موجز و مختصر،برایش بنویسد.

ایشان برایش چنین نوشت:«حقیقتِ اسلام،گواهی دادن به این است که معبودی جز خدای یگانه و بی انباز نیست و معبودی است یکتا،یگانه،تک،بی نیاز،قائم به ذات،شنوا،بینا،توانا،دیرین،پاینده،ماندگار،دانا که هیچ نادانی ای در او راه ندارد، توانا که هیچ ناتوانی ای در او نیست،بی نیاز که هرگز نیازمند نمی شود و دادگر که هیچ گاه ستم نمی کند،و این که آفرینندۀ همه چیز است و چیزی همانند او نیست و همتا و ضد و مانند و همسان ندارد و مقصود در پرستش و نیایش و امید و بیم،اوست.

و [نیز گواهی دادن به] این که محمّد،بنده و فرستاده و امین و برگزیدۀ اوست و منتخب او از میان خلقش،و سَرور رسولان و خاتم پیامبران و برترینِ جهانیان است، و پس از او،پیامبری نیست،و آیین او جای گزینی ندارد و شریعتش تغییر نمی پذیرد، و همۀ آنچه محمّد بن عبد اللّه آورده،حقّ آشکار است،و نیز تصدیق او و همۀ فرستادگان خدا و پیامبران و حجّت های او که پیش تر بوده اند.

و نیز تصدیق کتابِ راست و عزیز او،که باطل،نه از پیش رو و نه از پشت سرش، بدان راه ندارد و از سوی خدای حکیم و ستودنی،فرو فرستاده شده است و در بردارندۀ همۀ کتاب ها[ی آسمانی پیشین] است و از آغاز تا انجامش،حق است.به آیات محکم و متشابه آن و خاص و عامّش و نویدها و بیم هایش و ناسخ و منسوخش و داستان ها و خبرهایش،ایمان داریم،و هیچ مخلوقی نمی تواند همانند آن را بیاورد.

و [گواهی دادن به] این که راه نمای پس از او (پیامبر (صلی الله علیه و آله) ) و حجّت بر مؤمنان و عهده دار امر مسلمانان و سخنگوی قرآن و دانا به احکام آن،برادر و جانشین و وصی و ولیّ اوست؛همو که برای پیامبر (صلی الله علیه و آله) به منزلۀ هارون برای موسی بود،یعنی علی بن ابی طالب،امیر مؤمنان و پیشوای پرهیزگاران و جلودار خوبان و روسپیدان،

ص: 156

وَالحُسَینُ سَیِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ،ثُمَّ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ زَینُ العابِدینَ،ثُمَّ مُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ باقِرُ عِلمِ النَّبِیّینَ،ثُمَّ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ الصّادِقُ وارِثُ عِلمِ الوَصِیّینَ،ثُمَّ موسَی بنُ جَعفَرٍ الکاظِمِ،ثُمَّ عَلِیُّ بنُ موسَی الرِّضا،ثُمَّ مُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ،ثُمَّ عَلِیُّ بنُ مُحَمَّدٍ،ثُمَّ الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ،ثُمَّ الحُجَّةُ القائِمُ المُنتَظَرُ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم أجمَعینَ.

أشهَدُ لَهُم بِالوَصِیَّةِ وَالإِمامَةِ،وأنَّ الأَرضَ لا تَخلو مِن حُجَّةِ اللّهِ تَعالی عَلَی خَلقِهِ فی کُلِّ عَصرٍ وأوانٍ،وأنَّهُمُ العُروَةُ الوُثقی،وأئِمَّةُ الهُدی،وَالحُجَّةُ عَلَی أهلِ الدُّنیا، إلی أن یَرِثَ اللّهُ الأَرضَ ومَن عَلَیها. (1)

9/6 حَدیثُ طَلَبِ الحاجَةِ

130.کتاب من لا یحضره الفقیه عن عبد اللّه بن جندب عن الإمام الکاظم (علیه السلام): تَقولُ فی سَجدَةِ الشُّکرِ:اللّهُمَّ إنّی اشهِدُکَ،واُشهِدُ مَلائِکَتَکَ،وأنبِیاءَکَ ورُسُلَکَ،وجَمیعَ خَلقِکَ،أَنَّکَ أنتَ اللّهُ رَبّی،وَالإِسلامَ دینی،ومُحَمَّداً نَبِیّی،وعَلِیّاً وَالحَسَنَ وَالحُسَینَ وعَلِیَّ بنَ الحُسَینِ ومُحمَّدَ بنَ عَلِی غِّ وجَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ وموسَی بنَ جَعفَرٍ وعَلِیِّ بنَ موسی ومُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ وعَلِیَّ بنَ مُحَمَّدٍ وَالحَسَنَ بنَ عَلِیٍّ وَالحُجَّةَ بنَ الحَسَنِ بنِ عَلِیِّ أَئِمَّتی،بِهِم أَتَوَلّی ومِن أعدائِهِم أَتَبَرَّأُ.

اللّهُمَّ إنّی أنشُدُکَ دَمَ المَظلومِ-ثَلاثاً-اللّهُمَّ إنّی أنشُدُکَ بِإیوائِکَ عَلی نَفسِکَ لِأَعدائِکَ لَتُهلِکَنَّهُم بِأَیدینا وأیدِی المُؤمِنینَ،اللّهُمَّ إنّی أنشُدُکَ بِإیوائِکَ عَلَی نَفسِکَ لِأَولِیائِکَ لَتُظفِرَنَّهُم بِعَدُوِّکَ وعَدُوِّهِم،أن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وعَلی المُستَحفَظینَ مِن آلِ مُحَمَّدٍ-ثَلاثاً-،وتَقولُ:اللّهُمَّ إنّی أسأَلُکَ الیُسرَ بَعدَ العُسرِ-ثَلاثاً-.

ص: 157


1- (1) .عیون أخبار الرضا (علیه السلام):ج 2 ص 121 ح 1، [1]بحار الأنوار:ج 10 ص 352 ح 1. [2]

و برترینِ اوصیا و وارث دانش پیامبران و فرستادگان،و پس از او،حسن و حسین،دو سَرور جوانان بهشتی،سپس علی بن الحسین زین العابدین،سپس محمّد بن علی، گسترانندۀ دانش پیامبران،سپس جعفر بن محمّد صادق،وارث دانش اوصیا،سپس موسی بن جعفر کاظم،سپس علی بن موسی الرضا،سپس محمّد بن علی،سپس علی بن محمّد، سپس حسن بن علی و سپس حجّت قائم منتظَر است.درودهای خداوند،بر ایشان باد!

گواهی می دهم که ایشان وصی و امام اند،و زمین در هیچ عصر و زمانی،از وجود حجّت خدای متعال بر خلقش،خالی نیست،و ایشان اند دستگیرۀ استوار و پیشوایان هدایت و حجّت بر مردم دنیا تا آن گاه که [قیامت فرا رسد و] خدا زمین و زمینیان را به ارث برد».

9/6 حدیث درخواست حاجت

اشاره

130.امام کاظم (علیه السلام): در سجدۀ شکر می گویی:«بار خدایا! من تو را گواه می گیرم و فرشتگانت و پیامبران و فرستادگانت را و همۀ آفریدگانت را نیز گواه می گیرم [بر این] که [معتقدم] تویی خدای یگانه و پروردگار من و [بر این که] اسلام،دین من است و محمّد،پیامبر من است و علی و حسن و حسین و علی بن الحسین و محمّد بن علی و جعفر بن محمّد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمّد بن علی و علی بن محمّد و حسن بن علی و حجّة بن الحسن بن علی،پیشوایانم اند و من،دوستدار و پیرو ایشان هستم و از دشمنانشان بیزارم.

بار خدایا! سوگندت می دهم به خون ستم دیده (این را سه بار می گویی).بار خدایا! سوگندت می دهم به آن عهدی که با خویش در بارۀ دشمنانت کرده ای که آنان را به دست ما و به دست مؤمنان،نابود گردانی.بار خدایا! سوگندت می دهم به آن عهدی که با خویش در بارۀ دوستانت کرده ای که آنان را بر دشمن خودت و ایشان پیروز گردانی،[سوگندت می دهم] که بر محمّد و بر رازداران از خاندان محمّد،درود فرستی (این را سه بار می گویی)».

و سه بار می گویی:«بار خدایا! از تو درخواست می کنم که پس از تنگی و دشواری، آسانی و آسایش را به من ارزانی داری».

ص: 158

ثُمَّ تَضَعُ خَدَّکَ الأَیمَنَ عَلَی الأَرضِ وتَقولُ:یا کَهفی حینَ تُعیینِیَ المَذاهِبُ، وتَضیقُ عَلَیَّ الأَرضُ بِما رَحُبَت،ویا بارِئَ خَلقی رَحمَةً بی،وکُنتَ عَن خَلقی غَنِیّاً،صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،وعَلَی المُستَحفَظینَ مِن آلِ مُحَمَّدٍ-ثَلاثاً-،ثُمَّ تَضَعُ خَدَّکَ الأَیسَرَ عَلَی الأَرضِ وتَقولُ:یا مُذِلَّ کُلِّ جَبّارٍ،ویا مُعِزَّ کلِّ ذَلیلٍ،قَد وَعِزَّتِکَ بَلَغَ بی مَجهودی-ثَلاثاً-،ثُمَّ تَعودُ لِلسُّجودِ وتَقولُ مِئَةَ مَرَّةٍ:شُکراً شُکراً، ثُمَّ تَسأَلُ حاجَتَکَ إن شاءَ اللّهُ. (1)

ص: 159


1- (1) .کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 1 ص 329 ح 967،الکافی:ج 3 ص 325 ح 17، [1]تهذیب الأحکام:ج 2 ص 110 ح 416،منتقی الجمّان:ج 2 ص 91 وفیها«فلاناً وفلاناً إلی آخرهم»بدل ذکر أسماء الأئمّة علیهم السلام،وسائل الشیعة:ج 4 ص 1078 ح 8588. [2]

سپس گونۀ راستت را بر خاک می نهی و سه بار می گویی:«ای پناهگاه من در آن هنگام که همۀ راه ها بر من بسته و زمین با همۀ فراخی اش بر من تنگ می شود! ای آن که مرا از سر مِهر بر من،آفریدی و به آفریدن من نیازی نداشتی! بر محمّد و خاندان محمّد و بر رازدارانِ از خاندان محمّد،درود فرست».

سپس گونۀ چپ خویش را بر خاک می نهی و سه بار می گویی:«ای خوار کنندۀ هر گردن فرازی،و ای عزّت دهندۀ هر خواری! به عزّتت سوگند که طاقتم طاق گشته است».

آن گاه،دوباره به سجده می روی و صد مرتبه می گویی:«سپاس گزارم، سپاس گزارم !».

سپس حاجتت را از خدا درخواست می کنی،به یاری خدا.

ص: 160

پژوهشی در بارۀ احادیث مربوط به تعداد امامان
اشاره

بر پایۀ احادیثی که در فصل قبل آمد،پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) دوازده نفر از خاندان خود را یکی پس از دیگری به عنوان جانشینان خود و امامان و رهبران آیندۀ جهان اسلام، به امّت معرّفی کرده است.این متون را به دو دسته می توان تقسیم کرد:

دستۀ اوّل،احادیثی که در منابع روایی پیروان اهل بیت علیهم السلام آمده است.سند این احادیث،صحیح و معتبر است و دلالت آنها بر مبنای پیروان اهل بیت در موضوع امامت،روشن و غیر قابل تردید است.بسیاری از این احادیث،در این فصل نقل شد.

دستۀ دوم،احادیثی که منابع اهل سنّت از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) روایت کرده اند.این احادیث،هر چند بر مبنای اهل سنّت از صحّت و اعتبار لازم برخوردارند،ولی دلالت آنها به وضوح دلالت احادیث دستۀ اوّل نیست.از این رو،احتمالات مختلفی در تبیین مقصود از آنها ذکر شده است.

در این پژوهش،علاوه بر ارزیابی سند این دسته از احادیث،روشن خواهد شد که مقصود از آنها نیز چیزی جز مدلول احادیث دستۀ اوّل نیست.

1.ارزیابی سند احادیث

در زمینۀ ارزیابی سند احادیث مربوط به تعداد خلفا،چند نکته قابل ذکر است:

ص: 161

الف-سند این احادیث در منابع کهن و معتبر اهل سنّت به جابر بن سَمُره (1)و ابو جحیفه (2)می رسد.

ب-گزارش جابر بن سَمُره (3)در نزد اهل سنّت،صحیح و معتبر است.بغوی در ارزیابی این حدیث می گوید:

بر صحّت این حدیث،اتّفاق وجود دارد. (4)

افزون بر این،آلبانی برخی طُرُق این حدیث را صحیح می داند. (5)این حدیث همچنین در صحیح مسلم (6)و صحیح البخاری (7)روایت شده که این نقل ها نیز نزد اهل سنّت معتبر شمرده می شوند،هر چند در نقل بخاری به جای«اثنا عشر خلیفة»،«اثنا عشر أمیراً»آمده است.

ج-گزارش جابر بن سَمُره با همان اسنادی که در منابع اهل سنّت آمده،در منابع حدیثی شیعه نیز نقل شده است. (8)

ص: 162


1- (1) .ر.ک:ص 111-313 ح 77-81.
2- (2) .ر.ک:ص 113 ح 82. [1]
3- (3) .جابر بن سَمُره،از صحابیان کم سال و خواهرزادۀ سعد بن ابی وقّاص است (تهذیب الکمال:ج 4 ص 437ش 867 ).پدرش در سال فتح مکّه مسلمان شد ( الإصابة:ج3 ص149 ).او در کوفه می زیست و پس از سال 73 وفات یافت ( سیر أعلام النبلاء:ج3 ص186 ).از او 146 حدیث ( با حفظ مکرّرات ) نقل شده که 23 روایت آن،در صحیح مسلم است ( تهذیب الأسماء:ج 1 ص 142 ).
4- (4) .شرح السنّة:ج 15 ص 31.
5- (5) .سلسلة الأحادیث الصحیحة:ج 1 ص 651 ش 376.
6- (6) .ر.ک:ص 111 ح 77-79.
7- (7) .ر.ک:ص 116 ح 90.
8- (8) .ر.ک:الخصال:ص 469-473 ح 12-30 ( [2]با 19 سند)،المناقب،ابن شهرآشوب:ج 1 ص 248-250،العمدة:ص 416 ح 856 و ص 419 ح 871، [3]کشف الغمّة:ج 1 ص 57-58،إعلام الوری:ج 2 ص 158، [4]بحار الأنوار:ج 36 ص 239 ح 38.

د-احادیث یاد شده،علاوه بر جابر بن سَمُره از طریق عبد اللّه بن عمر،عبد اللّه بن مسعود،عبد اللّه بن عمرو بن عاص،اَنَس بن مالک و عبد اللّه بن ابی اوفی نیز نقل شده اند؛لیکن منابعی که این گزارش ها را روایت کرده اند،مصادر شیعی اند. (1)

ه-نکتۀ قابل تأمّل،این است که:سخنی سرنوشت ساز با آن اهمّیت که آیندۀ رهبری در جامعۀ اسلامی را رقم می زند،چرا آن گونه که باید،مورد توجّه صحابیان قرار نگرفته و کمتر به نقل آن پرداخته اند،تا آن جا که حدیث«اِثنا عَشَرَ خلیفة (دوازده خلیفه)»به حدیث جابر بن سَمُره معروف گردیده است؟

بی تردید،سیاسی بودن مضمون حدیث در عدم نقل آن توسّط اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله)،مؤثّر بوده است.از این رو،عدم شهرت نقل آن از طرق مختلف،بر بی توجّهی صحابیان به این موضوع مهم،دلالت ندارد.

2.زمان و مکان صدور احادیث

مُسلم،در صحیح خود،سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله) در بارۀ خلفای پس از خود را مربوط به روز جمعه ای می داند که شخصی به نام اسلَمی سنگسار شد (2)و چون این واقعه در مدینه اتّفاق افتاده است، (3)می توان گفت که مکان سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله)،مسجد مدینه بوده است؛امّا احمد بن حنبل،در مسند خویش،زمان صدور این حدیث را عرفه و مکان آن را سرزمین عرفات (4)ذکر کرده است و در گزارشی دیگر،مکان صدور آن را مِنا می داند. (5)

ص: 163


1- (1) .ر.ک:ص 115-117 ح 83-89. [1]
2- (2) .ر.ک:ص 113 ح 79. [2]
3- (3) .اُسد الغابة:ج 5 ص 6.
4- (4) .مسند ابن حنبل:ج 7 ص 429 ح 20991.
5- (5) .مسند ابن حنبل:ج 7 ص 429 ح 20991.

با تأمّل در متن گزارش هایی که مربوط به این واقعه است،به نظر می رسد که جابر بن سَمُره،تنها یک واقعه را بیان می کند و با توجّه به ویژگی های اختصاصی موجود در متن،احتمال تعدّد واقعه،بعید است.

3.اختلاف در متن احادیث

متن حدیث جابر بن سَمُره،به گونه های مختلفی گزارش شده است.در بیشتر گزارش ها«اثنا عشر خلیفة (دوازده خلیفه)»،در صحیح البخاری«اثنا عشر أمیراً (دوازده امیر)»و در گزارش های دیگر،«اثنا عشر إماماً (دوازده امام)»،«إثنا عشر ملکاً (دوازده پادشاه)»و«اثنا عشر قیّماً (دوازده سرپرست)»آمده است و مطابق برخی از نقل ها،متن حدیث با عبارت« لا یَزالُ أَمرُ النَّاسِ ماضیاً ما وَلیَهُم اثنا عَشَرَ رَجُلاً ؛ (1)همواره کارهای مردم انجام می شود،مادام که دوازده مرد،سرپرست آنها باشند» گزارش شده است.

همۀ این گزارش ها،نشان دهندۀ آن است که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)،در پی معرّفی جانشینان خود و رهبران آیندۀ جهان اسلام بوده و راوی و یا راویان حدیث،سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله) را نقل به معنا کرده اند.

نکتۀ قابل توجّه،این که:پس از معرّفی دوازده نفر به عنوان جانشینان پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) توسّط ایشان،همهمه و هیاهو مجلس را فرا می گیرد، (2)به گونه ای که جابر بن سَمُره تصریح می کند که سخن پایانی پیامبر (صلی الله علیه و آله) را نشنیده (3)و از پدر یا عموی خود می پرسد که:ایشان چه گفت؟و او پاسخ می دهد که ایشان فرمود:«کلّهم من قریش؛ (4)همۀ آنها از قریش اند»،یا«کلّهم من

ص: 164


1- (1) .صحیح مسلم:ج 3 ص 1452 ح 6؛الخصال:ص 473 ح 27،بحار الأنوار:ج 36 ص 239 ح 35. [1]
2- (2) .ر.ک:ص 111-113 ح 77-81 و مسند ابن حنبل:ج 7 ص 429 ح 20991
3- (3) .ر.ک:ص 111-113 ح 77-81 و مسند ابن حنبل:ج 7 ص 429 ح 20991
4- (4) .ر.ک:ص 111-113 ح 77-81 و مسند ابن حنبل:ج 7 ص 429 ح 20991

بنی هاشم؛ (1)همۀ آنها از بنی هاشم اند».

این صحنه نشان می دهد که فضای سیاسی برای اعلان رهبران آیندۀ جهان اسلام،مناسب نبوده است،چنان که جملۀ «وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ ؛ (2)خداوند،تو را از آسیب مردمان حفظ می کند» در جریان غدیر،اشاره به همین واقعیت است.البتّه بعد از غدیر نیز هنگامی که پیامبر اسلام در بیماریِ منجر به وفاتش می خواهد به صورت مکتوب،مشکل رهبری آیندۀ جهان اسلام را حل کند،با کارشکنی و همهمه و غوغا رو به رو می شود و در نتیجه،تصریح به این امر،میسّر نمی گردد. (3)

4.مقصود از«دوازده خلیفه»
اشاره

تأمّل در واژه های«خلیفه»، (4)«امام»، (5)«وصی»، (6)«امیر» (7)و الفاظ مشابه آنها که در گزارش های مختلف حدیث جابر آمده و نیز موقعیت خانوادگی و عدد کسانی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) آنان را به عنوان جانشینان خود معرّفی می کند و مهم تر از همه،تأکید ایشان بر این که قیام دین و عزّت اسلام و صلاح امّت تا قیامت در گرو خلافت آنهاست،به روشنی نشان می دهند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در این پیام مهم،در صدد ارائۀ مشخّصات افرادی بوده که شایستگی علمی،عملی،سیاسی و مدیریتی لازم را برای رهبری جامعۀ اسلامی پس از او دارند؛کسانی که از هر جهت می توانند خلیفۀ

ص: 165


1- (1) .ینابیع المودّة:ج2 ص316 ح908. [1]
2- (2) .مائده:آیۀ 67. [2]
3- (3) .ر.ک:صحیح البخاری:ج 1 ص54 ح114 و ج 4 ص 1612 ح 4168 و ج 8 ص 2680 ح 6933،مسند ابن حنبل:ج 1 ص 695 ح 2992،الطبقات الکبری:ج 2 ص 244.
4- (4) .ر.ک:ص 111 (بخش یکم/فصل پنجم/تعبیر«دوازده خلیفه»).
5- (5) .ر.ک:ص119 (بخش یکم/فصل پنجم/تعبیر«دوازده امام»).
6- (6) .ر.ک:ص 121 (بخش یکم/فصل پنجم/تعبیر«دوازده وصی»).
7- (7) .ر.ک:ص 117 (بخش یکم/فصل پنجم/تعبیر«دوازده امیر»).

خدا و خلیفۀ پیامبر خدا باشند.

در آن هنگام،اهمّیت این پیام و رساندن آن،به گونه ای بود که به گفتۀ ابن عبّاس، ابو بکر در آغاز حکومتش،خود را خلیفه نمی خواند و در پاسخ کسی که از او می پرسد:«آیا تو خلیفۀ پیامبر خدایی؟»،پاسخ می دهد:نه.و در پاسخ این سؤال که:پس تو کیستی؟پاسخ می دهد:«من،جای گزین پس از او هستم». (1)

دقّت و تأمّل در معنای واژۀ«خلیفه»،خود،بیانگر این معناست.خلیفه به معنای جانشین است و جانشین،کسی است که وظیفۀ شخص پیشین را به عهده دارد و جای خالی او را پُر می کند،و چون وظیفۀ اصلی و محوری پیامبر (صلی الله علیه و آله)،هدایتگری و راه نمونی مردمان به سوی رستگاری است،تنها،فردی شایستگی عنوان خلافت را خواهد داشت که به بهترین وجه به هدایت مردمان بپردازد.

به همین دلیل است که پیامبر (صلی الله علیه و آله)،مبلّغان دین را خلفای خود شمرده است.در حدیثی آمده است:

قال رسول اللّه (صلی الله علیه و آله):اللّهُمَّ ارحَم خُلَفائی قیلَ:یا رَسولَ اللّهِ وَ مَن خُلَفاؤکَ؟قالَ:

الَّذینَ یَأتونَ مِن بَعدی یَروونَ حَدیثی و سُنَّتی. (2)

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«خدایا! جانشینان مرا رحمت فرما».سؤال شد:جانشینان تو،چه کسانی اند؟فرمود:«کسانی که پس از من می آیند و حدیث و سنّت مرا روایت می کنند».

حکومت،تنها وسیله و ابزاری بوده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) از آن استفاده کرده و هدف خویش را گسترش داده اند.پیامبر (صلی الله علیه و آله) چه حکومت داشته باشد یا آن را در اختیار نداشته باشد (همانند دوران سخت مکّه)،وظیفۀ خویش را به انجام رسانده است.

توجیهات و تأویلاتی که به نقل از محقّقان حدیثی اهل سنّت در پی می آید،

ص: 166


1- (1) .النهایة:ج 2 ص 69.
2- (2) .کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 4 ص 420 ح 5919.

نشان دهندۀ این مطلب است که آنان بدون توجّه به علّت غایی بعثت پیامبران،به معنای شایع«خلیفه»توجّه کرده اند و در میان حاکمان و قدرتمداران،به دنبال خلیفه گشته اند.بدیهی است که حاکمان ظالم و خونریزی همانند یزید و عبد الملک را نمی توان خلیفۀ بزرگ ترین پیامبران الهی و خاتم آنان دانست.

باری ! تردیدی نیست که هدف پیامبر (صلی الله علیه و آله) از این سخن،معرّفی بهترین کسانی است که پس از او شایستگی کامل را برای رهبری امّت اسلامی دارند؛لیکن با عنایت به این که مقام نبوّت،منزّه از سخن لغو یا معمّاگونه است،مسئلۀ مهم در فقه الحدیث و فهم سخن پیامبر خدا،تعیین مصداق خلفای دوازده گانه ای است که ایشان،آنان را به عنوان خلفای شایستۀ خود،معرّفی نموده است؟

از نگاه پیروان اهل بیت علیهم السلام،پاسخ این سؤال،روشن است؛زیرا آنان بر این باورند که خلفای دوازده گانۀ پیامبر (صلی الله علیه و آله)،دوازده تن از اهل بیت ایشان اند که اوّلین آنها امام علی (علیه السلام) و آخرین آنها امام مهدی (علیه السلام) است که هم اکنون،زنده است و روزی جهان را پُر از عدل و داد خواهد کرد. (1)

محدّثان اهل سنّت با این که حدیث جابر بن سَمُره را صحیح می دانند،پاسخ روشنی برای تبیین مصادیق خلفای دوازده گانه ندارند،تا آن جا که ابن جوزی در کتاب کشف المشکل می گوید:

اگر چه در بارۀ این حدیث جستجوی بسیار کردم و در مورد آن سؤال نمودم،لیکن کسی را نیافتم که مقصود [واقعی] آن را بداند. (2)

مهلّب نیز چنین تصریح می نماید:

کسی را نیافتم که به معنای حقیقی این حدیث،رسیده باشد. (3)

ص: 167


1- (1) .ر.ک:ص 135 (بخش یکم/فصل ششم:احادیث در بر دارندۀ شمار امامان و نام های آن).
2- (2) .کشف المشکل:ج 1 ص 449.نیز،ر.ک:فتح الباری:ج 13 ص 212.
3- (3) .ر.ک:فتح الباری:ج 13 ص 211.

همچنین ابن حجر،اجمالاً عدم فهم حدیث یاد شده را تأیید می کند. (1)

البتّه عدّه ای از جمله افراد یاد شده خواسته اند که ولو به صورت احتمال،مقصود از خلفای دوازده گانه را بیان کنند؛لیکن با تأمّل در آنچه گفته اند،مشخّص می گردد که مدّعای آنان،نه از حیث عدد و نه از حیث ویژگی ها با آنچه پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرموده، قابل انطباق نیست که در این جا به شماری از آرا،اشاره می کنیم. (2)

شماری از آرای غیر منطبق بر خلفای دوازده گانه
نظریۀ اوّل:حکّام دوران اقتدار سیاسی اسلام

بیهقی (3)و قاضی عیاض (4)گفته اند:مقصود از خلفای دوازده گانه،کسانی اند که در دوران عزّت خلافت و قوّت اسلام،حکومت کرده اند و مردم بر آنان اجماع داشته اند.این دوران تا ایّام حکومت یزید بن عبدالملک،ادامه داشته است.

طبق این نظریه،افزون بر خلفای راشدین،معاویه،یزید،عبد الملک،ولید، سلیمان،عمر بن عبد العزیز،یزید بن عبد الملک،هشام بن عبد الملک و ولید بن یزید،مصادیق خلفای دوازده گانه اند.

نقد نظریۀ اوّل

اشکال هایی که به نظریۀ بیهقی و قاضی عیاض وارد شده،عبارت اند از:

1.هیچ استدلالی بر این ادّعا ارائه نشده است.

ص: 168


1- (1) .فتح الباری:ج 13 ص 212.
2- (2) .برای آگاهی بیشتر،ر.ک:فتح الباری:ج 13 ص 211-215 و المسائل الخلافیّة،علی آل محسن:ص 15-38.
3- (3) .دلائل النبوّة:ج 6 ص 520.
4- (4) .ر.ک:فتح الباری:ج 13 ص 213.

2.مجموع این افراد،بیش از دوازده نفر است.

3.حتّی بنا بر مبنای خود قائلان،مشخّص نشده است که چرا امام حسن (علیه السلام)، معاویة بن یزید و مروان،از این جمع خارج شده اند و چرا خلفای عبّاسی در این مجموعه جای نگرفته اند؟آیا«کوتاه بودن مدّت خلافت»و یا«تغییر خانوادۀ خلیفه»،خلیفه را از خلیفه بودن ساقط می کند؟!

4.با قطع نظر از حکومت حاکمان اوّلیه پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله)،واضح است که به قدرت رسیدن معاویه و حاکمان پس از او،از طریق زور و قوّۀ قهریه بوده است.از این رو،چنین حاکمانی (چه امَوی و چه عبّاسی)،شایستۀ عنوان خلافت پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیستند؛زیرا مردم بدون اختیار و با اکراه و اجبار،مجبور به پذیرش خلافت آنان گشته اند.

5.اجتماع کامل بر خلافت تمام این افراد،وجود ندارد.ابتدای حکومت ابو بکر،این گونه است؛چرا که امام علی (علیه السلام)،اهل بیت علیهم السلام و بعضی از بزرگان صحابه،حاکمیت ابو بکر را تا چند ماه نپذیرفتند.نیمۀ دوم خلافت عثمان هم با شورش و اعتراض همراه بود و بنا بر این،اجتماع بر خلافت وجود نداشت.

خلافت امام علی (علیه السلام) از آغاز تا انجام،مورد پذیرش معاویه و مردم شام قرار نگرفت.در برخی مواقع هم با مخالفت اصحاب جمل و اصحاب نهروان رو به رو شد.

6.بیشتر این افراد،در پی اقامۀ معالم دین (بر پا داشتن احکام دین) نبوده اند.بنا بر این،مشمول توصیف پیامبر (صلی الله علیه و آله) نمی گردند.بیهقی،خود به این مطلب اشاره کرده و نوشته است:

مقصود از اقامۀ دین،بر پا داشتن نشانه های دین است-خدا داناتر است-،هر چند برخی از آنان،کارهای نامشروع انجام می دادند. (1)

ص: 169


1- (1) .دلائل النبوّة:ج 6 ص 521.
نظریۀ دوم:حاکمان صدر اسلام تا عصر عمر بن عبد العزیز

ابن حجر عَسقَلانی،پس از کلامی که از واضح نبودن مطلب در نزد او حکایت دارد،در تبیین مقصود از«خلفای دوازده گانه»می گوید:

این سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله) که:«پس از من،دوازده خلیفه خواهند بود»،بهتر است بر واقعیت زمان پس از پیامبر خدا حمل شود؛چرا که همۀ کسانی که پس از ایشان جامۀ خلافت بر تن کردند،از ابو بکر تا عمر بن عبد العزیز،چهارده تن بودند،دو تن از آنها نه خلافت درستی داشتند و نه مدّت خلافتشان چندان قابل توجّه بود.

آن دو،معاویه پسر یزید و مروان پسر حکم بود،و بقیّه،همان گونه که پیامبر (صلی الله علیه و آله) خبر داده،دوازده نفر بودند.

و در ادامه اظهار داشته است:

البتّه این که فرموده است:«مردم بر آنها اتّفاق نظر پیدا می کنند»،بر این مسئله، خدشه ای وارد نمی کند؛زیرا اتّفاق نظر،در اکثر و غالب است و این ویژگی هم همواره،جز در حسن بن علی (علیه السلام) و عبد اللّه زبیر،به رغم درستی خلافت آن دو،و حکم به ثابت نبودن شایستگی مخالفانشان،جز پس از مصالحۀ حسن (علیه السلام) و کشته شدن زبیر،بوده است.و خدا بهتر می داند. (1)

نقد نظریۀ دوم

افزون بر شماری از اشکال های نظریۀ اوّل،اشکال های دیگری بر این نظریه وارد شده،که عبارت اند از:

1.ابن حجر،در توجیه خارج کردن معاویة بن یزید و مروان بن حکم از شمار خلفا،گفته است که مدّت حکومت این دو،کوتاه بوده است.

بر طبق این نظریه باید امام حسن (علیه السلام) نیز از این مجموعه خارج شود؛زیرا مدّت

ص: 170


1- (1) .فتح الباری:ج 13 ص 215.

حکومت ایشان نیز کوتاه بوده است.

2.عبد اللّه بن زبیر،جزو این گروه شمرده شده است،در حالی که خلافت او هیچ گاه فراگیر و همه گستر نگردید؟

نظریۀ سوم:دوازده خلیفۀ نامشخّص تا قیامت

ابن جوزی می گوید:

منظور،وجود دوازده خلیفه در دورۀ اسلامی تا روز قیامت است که آنان،بر اساس حق رفتار می کنند،هر چند دوران خلافتشان پشت سر هم نباشد. (1)

ابن کثیر نیز در تفسیر خود از این نظریه دفاع می کند. (2)

نقد نظریۀ سوم

اشکال های این نظریه،عبارت اند از:

1.غیر شفّاف کردن سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله)،ممکن است برخی از اشکالات وارد بر نظریات پیشین را حل کند؛ولی نتیجه ای روشن و مشخّص برای ما نخواهد داشت.

نتیجۀ این نظریه آن است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) جمله ای مبهم و معمّاگونه فرموده است که هیچ نقشی در معرفت و عمل جامعۀ اسلامی نخواهد داشت !

2.سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای پی ریزی مسیری هموار برای رسیدن به هدفی بزرگ است،یعنی تبعیت مردم از این رهبران که موجب راهیابی و هدایت آنان خواهد گشت،در صورتی که با فرض نامشخّص بودن آن دوازده نفر،این هدف هرگز محقّق نخواهد شد و حتّی موجب سر در گمی آنان در شناخت مقتدا و سوء استفادۀ دنیاطلبان از آن خواهد شد.

ص: 171


1- (1) .فتح الباری:ج 13 ص 213،مسائل الخلافیة،علی آل محسن:ص 8.
2- (2) .تفسیر ابن کثیر:ج 6 ص 85.
نظریۀ چهارم:خلفای بنی امیّه

خطابی و ابن جوزی گفته اند:مقصود پیامبر (صلی الله علیه و آله) از خلفای دوازده گانه،خلفای بنی امیّه هستند؛زیرا اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) مربوط به زمان پیامبرند و مشمول عنوان خلفای دوازده گانه نیستند.بنا بر این خلفای اربعه،معاویه و مروان بن حکم،از این گروه خارج می شوند و دوازده نفر باقی خواهند ماند. (1)

برای روشن شدن سخن این دو نفر،این نکته را باید ذکر کنیم که حاکمان اموی پانزده نفر بوده اند که دوران حکومت آنان سیزده سال پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) آغاز شده است (چون عثمان در اواخر سال 23 هجری به خلافت رسید).این دو نفر برای رفع مشکل تعداد افراد بنی امیّه و زمان حکومت آنان،اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) را به پیامبر خدا ملحق نموده،شایستۀ عنوان«خلافة النبیّ»ندانسته اند.در نتیجه،دوران خلفای اربعه،معاویه و مروان بن حکم،از این حکم خارج شده و دوازده نفر ذیل آن باقی مانده اند.

گفتنی است که ابن جوزی در ابتدای سخن خویش گفته است که دستیابی به مدلول اصلی سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله) و فهم آن،ممکن نیست. (2)

نقد نظریۀ چهارم

اشکال های این نظریه،عبارت اند از:

1.خلفای چهارگانه،از عنوان دوازده خلیفه خارج شده اند و هیچ استدلالی بر آن ارائه نشده است.

2.در متون اهل سنّت،دوران خلافت پیامبر (صلی الله علیه و آله) تا سی سال پس از ایشان دانسته

ص: 172


1- (1) .ر.ک:فتح الباری:ج 13 ص 212.
2- (2) .ر.ک:فتح الباری:ج 13 ص 212.

شده است.پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرموده است:

الخِلافَةُ فی امَّتی ثَلاثونَ سَنَةً ثُمَّ مُلکٌ بَعدَ ذلِکَ. (1)

خلافت،در امّت من،سی سال است.سپس،بعد از آن،سلطنت است.

در حالی که این نظریه خلافت را بعد از سال 60 هجری (مرگ معاویه) تصویر کرده است.

3.روایت«اثنا عشر خلیفة (دوازده خلیفه)»،در مقام ستایش از این افراد است.

طبیعی است که این ستایشگری نمی تواند شامل بنی امیّه گردد که جنایات متعدّدی را نسبت به اسلام و مسلمانان و جامعۀ اسلامی مرتکب شده اند،علاوه بر این که احادیث فراوانی نیز در مذمّت آنها صادر شده است. (2)

4.حَکَم بن ابی العاص و پسر او مروان بن حکم،به دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله) به جرم «نفاق»از مدینه تبعید شدند.آیا عجیب نیست که او را جزو اصحاب پیامبر بشمُرند و حکومت او را همانند حکومت زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) بدانند؟!

نظریۀ پنجم:امارت دوازده امیر در یک زمان

مُهَلَّب گفته است:

گمان غالب،این است که پیامبر-که درود و سلام خداوند بر او باد-از فتنه های شگفتی پس از خود،خبر داده است،حتّی از این که مردم در یک زمان،دارای دوازده امیر می شوند و اگر جز این را می خواست،می فرمود:دوازده امیرند که فلان گونه عمل می کنند. (3)

ص: 173


1- (1) .سنن الترمذی:ج 4 ص 503 ح 2226،سنن أبی داوود:ج 4 ص 211 ح 4646-4647،مسند ابن حنبل:ج 8 ص 213 ح 21978، [1]السنن الکبری،نسائی:ج 5 ص 47 ح 8155، [2]صحیح ابن حبّان:ج 9 ص 35 ح 6657،سلسلة الأحادیث الصحیحة:ج 1 ص 742 ح 459.
2- (2) .ر.ک:الغدیر:ج 8 ص 248، [3]مسائل الخلافیة،علی آل محسن:ص 31-35. [4]
3- (3) .فتح الباری:ج 13 ص 211.
نقد نظریۀ پنجم

گزارش های دقیق تر و مشروح تر حدیث جابر بن سَمُره توجّه نداشته است.متن موجود در صحیح البخاری،مختصر و مبهم است.در نتیجه،احتمالات گوناگونی در بارۀ آن متصوّر است.

ابن حجر عسقلانی،در نقد نظریۀ او به این نکته اشاره کرده و معتقد است:متون موجود در صحیح مسلم،مشخّص کرده اند که در زمان این دوازده نفر،اسلام،عزیز و منیع خواهد بود.آیا می توان تصوّر کرد که افتراق دوازده گانه در میان مسلمانان رُخ دهد و باز هم عزّت اسلام را در پی داشته باشد؟ (1)

با توجّه به دلایل ارائه شده در صفحات پیشین،حدیث«خلفای دوازده گانه»تنها بر نظریۀ شیعۀ دوازده امامی قابل انطباق است و دیگر تحلیل ها و نظریه پردازی ها به جهت دارا بودن اشکالات متعدّد،نادرست اند.

پاسخ به دو اشکال

در بارۀ نظریه ای که ما در تبیین حدیث«خلفای دوازده گانه»انتخاب کردیم،دو اشکال بدین شرح قابل طرح است که همراه با پاسخ آنها ارائه می گردند:

1.بیشتر امامان شیعه به خلافت نرسیدند

اشکال اوّل،این است که در میان امامان دوازده گانه ای که پیروان اهل بیت علیهم السلام به آنها معتقدند،تنها امام علی (علیه السلام) و امام حسن (علیه السلام) به خلافت رسیدند.بنا بر این،چگونه می توان آنها را خلیفۀ پیامبر (صلی الله علیه و آله) شمرد؟

پاسخ این اشکال،این است که بر پایۀ نصوص معتبری که بخشی از آنها گذشت،

ص: 174


1- (1) .ر.ک:فتح الباری:ج 13 ص 211.

امامت و خلافت،منصبی الهی است و پیامبر خدا،به فرمان خداوند،دوازده تن از اهل بیت خود را برای انجام این مسئولیت تعیین کرده است و تبعیت نکردن اکثر مردم از آنها،با خلافت واقعی آنها منافاتی ندارد.

به تعبیر دیگر،بر پایۀ احادیث معتبری که گذشت،از جمله حدیث«خلفای دوازده گانه»،پیامبر خدا خبر از شایستگی امامان اهل بیت علیهم السلام برای خلافت و تعیین آنها به عنوان جانشین خود داده؛امّا این که مردم می پذیرند،یا نمی پذیرند،موضوع دیگری است که در این باره نیز پیامبر (صلی الله علیه و آله) در احادیث دیگری،حوادثِ آیندۀ امّت اسلامی را پیشگویی کرده و خبر داده که امّتش با اهل بیت او چه خواهند کرد. (1)

2.عدم اتّفاق امّت بر خلافت امامان شیعه

اشکال دوم،این است که در برخی از گزارش های حدیث در بارۀ«خلفای دوازده گانه»،این عبارت آمده است:

کُلُّهُم تَجتَمِعُ عَلَیهِ الاُمَّةُ. (2)

همۀ آنها،مورد اتّفاق امّت اند.

بدیهی است که هیچ یک از امامان شیعه مورد اتّفاق امّت نبوده اند.بنا بر این، چگونه می توان حدیث یاد شده را بر آنان منطبق دانست؟

پاسخ،این است که:

اوّلاً بیشتر احادیثی که«خلفای دوازده گانه»را گزارش کرده اند،فاقد تعبیر یاد شده اند و گزارشی که به اتّفاق امّت بر آنها اشاره کرده،از اعتبار لازم برخوردار

ص: 175


1- (1) .ر.ک:ص 959 (بخش یازدهم:ستم کردن به اهل بیت علیهم السلام ) و دانش نامۀ امیر المؤمنین (علیه السلام):ج 7 ص 253 ( [1]بخش هشتم/فصل یکم:خبر دادن پیامبر (صلی الله علیه و آله) از شهادت علی (علیه السلام) ).
2- (2) .سنن أبی داوود:ج 4 ص 106 ح 4279.

نیست.

ثانیاً بر فرض که سند گزارش یاد شده،صحیح هم باشد،مدلول ظاهری آن را نمی توان به پیامبر (صلی الله علیه و آله) نسبت داد؛زیرا واقعیت ندارد،چون اکثر قریب به اتّفاق زمامداران پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) مورد اتّفاق امّت نبوده اند.بنا بر این،برای تصحیح نسبت این گزارش به پیامبر (صلی الله علیه و آله) باید گفت که مقصود از آن،خبر دادن از آینده نیست؛بلکه توصیۀ امّت به اتّفاق بر پیروی از آنهاست که در این صورت بر مذهب امامیۀ اثنا عشریه منطبق خواهد شد.

ص: 176

دسته بندی احادیث تفسیر کنندۀ آیۀ تطهیر

احادیثی که مقصود از«اهل بیت»در آیۀ تطهیر را به طور مستقیم و غیر مستقیم بیان کرده اند،به پنج دسته تقسیم می شوند:

دستۀ اوّل: احادیثی که در شأن نزول آیۀ تطهیر وارد شده اند.این احادیث به طور مشخّص و روشن،گروه خاصّی از خویشان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) (علی،فاطمه،حسن و حسین علیهم السلام ) را به عنوان مصادیق«اهل بیت»معرّفی و این عنوان را از دیگر خویشان پیامبر (صلی الله علیه و آله)،سلب کرده اند.

محدّثان اهل سنّت،این دسته از احادیث را از چهار تن از خویشان پیامبر (صلی الله علیه و آله) (علی بن ابی طالب،حسن بن علی،حسین بن علی و علی بن الحسین علیهم السلام ) (1)و دو تن از همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) (امّ سلمه و عایشه) (2)و هفت تن از اصحاب ایشان (ابو سعید خدری،براء بن عازب،جابر بن عبد اللّه انصاری،زینب دختر ابو سلمه،سعد بن ابی وقّاص،صبیحْ غلام امّ سلمه و عبد اللّه بن جعفر) نقل کرده اند. (3)

محدّثان شیعه نیز این دسته از احادیث را از هفت تن از اهل بیت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) (امام علی (علیه السلام)،امام حسن (علیه السلام)،امام حسین (علیه السلام)،امام زین العابدین (علیه السلام)،امام محمّد

ص: 177


1- (1) .ر.ک:ص 85 (بخش یکم/فصل سوم:اهل بیت علیهم السلام و مصداق«اهل بیت»).
2- (2) .ر.ک:ص 25 (بخش یکم/فصل یکم:همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) و مصداق«اهل بیت»).
3- (3) .ر.ک:ص 55 (بخش یکم/فصل دوم/ابو سعید خدری) و ص 59 (براء بن عازب) و ص 63 (جابر بن عبد اللّه) و ص 65 (زینب دختر ابو سلمة) و ص67 (سعد بن ابی وقّاص) و ص 69 (صُبَیح،غلام امّ سلمه) و ص 71 (عبد اللّه بن جعفر).

باقر (علیه السلام)،امام جعفر صادق (علیه السلام) و امام رضا (علیه السلام) ) (1)و نیز دو تن از همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) (امّ سلمه و عایشه) (2)و دو تن از اصحاب ایشان (صلی الله علیه و آله) (جابر بن عبد اللّه و سعد بن ابی وقّاص (3)) نقل کرده اند.

دستۀ دوم: احادیثی که در بارۀ تفسیر عملی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) از آیۀ تطهیر وارد شده اند؛احادیثی که تأکید می کنند که پس از نزول آیۀ تطهیر،ماه ها،بلکه هر روز هنگام نماز صبح،پیامبر (صلی الله علیه و آله) درِ خانۀ علی و فاطمه علیهما السلام می آمد و پس از سلام و دعوت آنان به نماز،آیۀ تطهیر را قرائت می فرمود.

محدّثان بزرگ فریقین،این واقعه را از بزرگان اصحاب و اهل بیت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) روایت کرده اند. (4)

دستۀ سوم: احادیثی که بدون اشاره به آیۀ تطهیر،مصادیق«اهل بیت»را معرّفی می کنند.شمار این دسته از احادیث که در فصول و ابواب گوناگون این کتاب خواهند آمد،بسیار فراوان است. (5)

ص: 178


1- (1) .ر.ک:ص 85 (بخش یکم/فصل سوم:اهل بیت علیهم السلام و مصداق«اهل بیت»)
2- (2) .ر.ک:ص 25 (بخش یکم/فصل یکم:همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) و مصداق«اهل بیت»)
3- (3) .ر.ک:ص 63 (بخش یکم/فصل دوم/جابر بن عبد اللّه) و ص 67 (سعد بن ابی وقّاص).نیز،ر.ک:سخن علّامۀ طباطبایی در المیزان فی تفسیر القرآن (ج 16 ص 311) [1] آن جا که احادیث مربوط به نزول آیۀ تطهیر در شأن پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت علیهم السلام آمده است.همچنین فرموده است:این روایت ها از هفتاد،متجاوز است و آنچه از اهل سنّت نقل شده،بیش از آن است که از شیعه روایت شده است.اهل سنّت از نزدیک به چهل نفر راویان مختلف چون:امّ سلمه،عایشه،ابو سعید خدری،واثلة بن اسقع،ابو حمرا،ابن عبّاس،ثوبان،عبد اللّه بن جعفر،امام علی (علیه السلام) و امام حسن (علیه السلام)،روایت کرده اند. شیعه این احادیث را از امام علی (علیه السلام)،امام زین العابدین (علیه السلام)،امام باقر (علیه السلام)،امام صادق (علیه السلام)،امّ سلمه،ابو ذر،ابو اسود دئلی،عمرو بن میمون،سعد بن ابی وقّاص و...(نزدیک به سی و چند نفر) روایت کرده است.
4- (4) .ر.ک:ص 101 (بخش یکم/فصل چهارم:درود فرستادن پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر اهل بیت علیهم السلام و تخصیص ایشان در امر به نماز).
5- (5) .ر.ک:ص 59 (بخش یکم/فصل دوم/ابو لیلی انصاری) و ص 61 (ثوبان) و ص 63 (جابر بن عبد اللّه) و ص 73 (عبد اللّه بن عبّاس).

دستۀ چهارم: احادیثی که بدون مشخّص کردن مصادیق«اهل بیت»،فضایل یا حقوقی را برای این عنوان مطرح می کنند و احادیثی دیگر که بدون ذکر این عنوان، همان فضایل و حقوق را برای اهل بیت علیهم السلام مطرح می کنند.

برای نمونه،پیامبر (صلی الله علیه و آله) می فرماید:«هر که ما اهل بیت را در راه خدا دوست بدارد،با ما برانگیخته خواهد شد و ما او را با خود به بهشت می بریم» (1)و در حدیثی دیگر،ایشان دست فرزندانش حسن و حسین علیهما السلام را می گیرد و می فرماید:«هر که من و این دو و والدین این دو را دوست بدارد،در روز رستاخیز با من هم منزلت خواهد بود» (2)و در حدیثی دیگر می فرماید:«شما را در رعایت حقوق اهل بیتم،به خدا سوگند می دهم» (3)و در حدیث دیگری می فرماید:«خدا را،خدا را در حقّ عترت و اهل بیتم ! همانا فاطمه پارۀ تن من است و دو فرزند او دو بازوی من اند و من و شوی او،همانند پرتویم». (4)

شمار این دسته از احادیث،بیش از سه دستۀ پیشین است که در بخش های مختلف،شمار قابل توجّهی از آنها را ملاحظه خواهید کرد.

دستۀ پنجم: احادیثی که وقتی آنها را در کنار هم می نهیم،روشن می شود که فرزندان حسین (علیه السلام) تا امام مهدی (علیه السلام)،همگی در حکم«اصحاب کسا»هستند و آیۀ تطهیر،آنها را در بر می گیرد.

ص: 179


1- (1) .ر.ک:ص 911 ح 1112. [1]
2- (2) .ر.ک:ص 909 ح 1108. [2]
3- (3) .ر.ک:ص 761 ح 859. [3]
4- (4) .ر.ک:ص 765 ح871. [4]

بخش دوم:شناخت اهل بیت علیهم السلام

اشاره

ص: 180

الفصل الأوّل:قیمَةُ مَعرِفَتِهِم

131.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): مَن مَنَّ اللّهُ عَلَیهِ بِمَعرِفَةِ أهلِ بَیتی ووَلایَتِهِم،فَقَد جَمَعَ اللّهُ لَهُ الخَیرَ کُلَّهُ. (1)

132.عنه (صلی الله علیه و آله): مَعرِفَةُ آلِ مُحَمَّدٍ بَراءَةٌ مِنَ النّارِ،وحُبُّ آلِ مُحَمَّدٍ جَوازٌ عَلَی الصِّراطِ، وَالوَلایَةُ لِآلِ مُحَمَّدٍ أمانٌ مِنَ العَذابِ. (2)

133.دلائل الإمامة عن سلمان الفارسی: قالَ لی رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی لَم یَبعَث نَبِیّاً ولا رَسولاً إلّاجَعَلَ لَهُ اثنَی عَشَرَ نَقیباً....

قُلتُ:یا رَسولَ اللّهِ،بِأَبی أنتَ واُمّی،فَما لمِنَ عَرَفَ هؤُلاءِ؟

فَقالَ:یا سَلمانُ،مَن عَرَفَهُم حَقَّ مَعرِفَتِهِم،وَاقتَدی بِهِم،وَوالی وَلِیَّهُم،وتَبَرَّأَ مِن عَدُوِّهِم،فَهُوَ وَاللّهِ مِنّا،یَرِدُ حَیثُ نَرِدُ،ویَسکُنُ حَیثُ نَسکُنُ. (3)

134.الإمام علیّ (علیه السلام): أسعَدُ النّاسِ مَن عَرَفَ فَضلَنا،وتَقَرَّبَ إلَی اللّهِ بِنا،وأخلَصَ

ص: 181


1- (1) .الأمالی للصدوق:ص 561 ح 751 [1] عن أبی قدامة الفدانی،بشارة المصطفی:ص 176 [2] عن أبی ورامة القدائی،بحار الأنوار:ج 27 ص 88 ح 36. [3]
2- (2) .الشفا:ج 2 ص 47، [4]الصواعق المحرقة:ص 232، [5]ینابیع المودّة:ج 3 ص 141 [6] نقلاً عن أبی عبد اللّه محمّد بن علی الحکیم الترمذی فی نوادر الاُصول عن المقداد بن الأسود.
3- (3) .دلائل الإمامة:ص 448 ح 424،بحار الأنوار:ج 25 ص 6 ح 9 [7] نقلاً عن کتاب المقتضب.

فصل یکم:ارزش شناخت اهل بیت

131.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر که خداوند با شناخت اهل بیت من و ولایت ایشان،بر او منّت نهاده باشد،خداوند،همۀ خیر را برای او گرد آورده است.

132.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): شناخت خاندان محمّد،برات رهایی از آتش است و دوست داشتن خاندان محمّد،برگۀ عبور از صراط است و ولایت خاندان محمّد،[موجب] امان از عذاب است.

133.دلائل الإمامة -به نقل از سلمان فارسی-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به من فرمود:«خداوند- تبارک و تعالی-پیامبر و رسولی را بر نینگیخت،مگر آن که برای او دوازده نقیب قرار داد».

گفتم:ای پیامبر خدا! پدر و مادرم فدای تو باد! برای آن که ایشان را شناخته، چیست؟

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«ای سلمان! کسی که ایشان را آن چنان که باید،بشناسد و به آنان اقتدا کند و دوست آنها را دوست بدارد و از دشمنشان بیزاری جوید،-به خدا سوگند-چنین کسی از ماست و هر جا ما فرود آییم،او فرود خواهد آمد و در جایی سکونت خواهد داشت که ما هستیم».

134.امام علی (علیه السلام): نیک بخت ترینِ مردم،کسی است که فضل ما را شناخت و به وسیلۀ ما

ص: 182

حُبَّنا،وعَمِلَ بِما إلَیهِ نَدَبنا،وَانتَهی عَمّا عَنهُ نَهَینا،فَذاکَ مِنّا،وهُوَ فی دارِ المُقامَةِ مَعَنا. (1)

135.الإمام الباقر (علیه السلام): إنَّما یَعرِفُ اللّهَ عز و جل ویَعبُدُهُ مَن عَرَفَ اللّهَ وعَرَفَ إمامَهُ مِنّا أهلَ البَیتِ. (2)

136.الکافی عن زرارة: قُلتُ لِأَبی جَعفَرٍ (علیه السلام):أخبِرنی عَن مَعرِفَةِ الإِمامِ مِنکُم واجِبَةٌ عَلی جَمیعِ الخَلقِ؟

فَقالَ:إنَّ اللّهَ عز و جل بَعَثَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) إلَی النّاسِ أجمَعینَ،رَسولاً وحُجَّةً للّهِ ِ عَلی جَمیعِ خَلقِهِ فی أرضِهِ،فَمَن آمَنَ بِاللّهِ وبِمُحَمَّدٍ رَسولِ اللّهِ وَاتَّبَعَهُ وصَدَّقَهُ فَإِنَّ مَعرِفَةَ الإِمامِ مِنّا واجِبَةٌ عَلَیهِ. (3)

137.الکافی عن سالم: سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ (علیه السلام) عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللّهِ» 4 .

قالَ:السّابِقُ بِالخَیراتِ الإِمامُ،وَالمُقتَصِدُ العارِفُ لِلإِمامِ،وَالظّالِمُ لِنَفسِهِ الَّذی لا یَعرِفُ الإِمامَ. (4)

138.الإمام الصادق (علیه السلام): خَرَجَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ (علیه السلام) عَلی أصحابِهِ فَقالَ:أیُّهَا النّاسُ ! إنَّ اللّهَ جَلَّ ذِکرُهُ ما خَلَقَ العِبادَ إلّالِیَعرِفوهُ،فَإِذا عَرَفوهُ عَبَدوهُ،فَإِذا عَبَدوهُ استَغنَوا بِعِبادَتِهِ عَن عِبادَةِ مَن سِواهُ.فَقالَ لَهُ رَجُلٌ:یَا بنَ رَسولِ اللّهِ،بِأَبی أنتَ واُمّی،فَما

ص: 183


1- (1) .غرر الحکم:ج 2 ص 461 ح 3297، [1]عیون الحکم والمواعظ:ص 124 ح 2829.
2- (2) .الکافی:ج 1 ص 181 ح 4 [2] عن جابر.
3- (3) .الکافی:ج 1 ص 180 ح 3. [3]
4- (5) .الکافی:ج 1 ص 214 ح 1، [4]المناقب لابن شهرآشوب:ج 4 ص 130، [5]بحار الأنوار:ج 23 ص 223 ح 35. [6]

به خدا تقرّب جست و محبّت ما را خالص گرداند و به چیزی که ما به آن می خوانیم، پرداخت و از آنچه ما باز می داریم،دست شست.چنین کسی از ما و در فردوس برین با ماست.

135.امام باقر (علیه السلام): کسی خداوند عز و جل را شناخته و پرستش کرده که خدا و امام او را که از ما اهل بیت است،بشناسد.

136.الکافی -به نقل از زراره-:به امام باقر (علیه السلام) گفتم:بفرمایید که آیا شناخت امام از خاندان شما،بر همۀ خلایق واجب است؟

فرمود:«همانا خداوند عز و جل محمّد را فرستاده و حجّت الهی برای همۀ خلایقش در زمین بر انگیخت.پس هر که به خدا و محمّد،پیامبر خدا،ایمان آورَد و از او پیروی کند و تصدیقش نماید،شناخت امامِ خاندان ما بر او واجب خواهد بود».

137.الکافی -به نقل از سالم-:از امام باقر (علیه السلام) در بارۀ آیۀ شریف: «سپس این کتاب را به آن بندگان خود که [آنان را] برگزیده بودیم،به میراث دادیم.پس برخی از آنان بر خود ستمکارند و برخی از ایشان میانه رو،و برخی از آنان در کارهای نیک به فرمان خدا پیش گام اند» پرسیدم.

فرمود:«پیشی گام در کارهای نیک،امام است و میانه رو،شناسندۀ امام است؛و ستمگرِ بر خویش،کسی است که امام را نشناسد».

138.امام صادق (علیه السلام): حسین بن علی (علیه السلام) به سوی اصحابش آمد و فرمود:«ای مردم! خداوند والا نام،بندگان را نیافرید،مگر برای این که او را بشناسند.پس هر گاه او را شناختند،او را خواهند پرستید و هر گاه او را بپرستند،با پرستش او،از پرستش جز او،بی نیاز خواهند گشت».

مردی به ایشان گفت:ای فرزند پیامبر خدا! پدر و مادرم فدای تو باد ! شناخت خدا چیست؟

ص: 184

مَعرِفَةُ اللّهِ؟قالَ:مَعرِفَةُ أهلِ کُلِّ زَمانٍ إمامَهُمُ الَّذی یَجِبُ عَلَیهِم طاعَتُهُ. (1)

139.الأمالی للطوسی عن زرعة: قُلتُ لِلصّادِقِ (علیه السلام):أیُّ الأَعمالِ هُوَ أفضَلُ بَعدَ المَعرِفَةِ؟

قالَ:ما مِن شَیءٍ بَعدَ المَعرِفَةِ یَعدِلُ هذِهِ الصَّلاةَ،ولا بَعدَ المَعرِفَةِ وَالصَّلاةِ شَیءٌ یَعدِلُ الزَّکاةَ،ولا بَعدَ ذلِکَ شَیءٌ یَعدِلُ الصَّومَ،ولا بَعدَ ذلِکَ شَیءٌ یَعدِلُ الحَجَّ، وفاتِحَةُ ذلِکَ کُلِّهِ مَعرِفَتُنا،وخاتِمَتُهُ مَعرِفَتُنا. (2)

140.الإمام الصادق (علیه السلام): نَحنُ الَّذینَ فَرضَ اللّهُ طاعَتَنا،لا یَسَعُ النّاسَ إلّامَعرِفَتُنا،ولا یُعذَرُ النّاسُ بِجَهالَتِنا...ومَن لَم یَعرِفنا ولم یُنکِرنا کانَ ضالّاً حَتّی یَرجِعَ إلَی الهُدَی الَّذِی افتَرَضَ اللّهُ عَلَیهِ مِن طاعَتِنَا الواجِبَةِ،فَإِن یَمُت عَلی ضَلالَتِهِ یَفعَلُ اللّهُ بِهِ ما یَشاءُ. (3)

141.عنه (علیه السلام) -فی قَولِ اللّهِ عز و جل: «وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً» 4 -:طاعَةَ اللّهِ ومَعرِفَةَ الإِمامِ. (4)

142.عنه (علیه السلام) -فی دُعاءٍ عَلَّمَهُ زُرارَةَ-:اللّهُمَّ عَرِّفنی نَفسَکَ فَإِنَّکَ إن لَم تُعَرِّفنی نَفسَکَ لَم أعرِف نَبِیَّکَ،اللّهُمَّ عَرِّفنی رَسولَکَ فَإِنَّکَ إن لَم تُعَرِّفنی رَسولَکَ لَم أعرِف حُجَّتَکَ، اللّهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إن لَم تُعَرِّفنی حُجَّتَکَ ضَلَلتُ عَن دینی. (5)

ص: 185


1- (1) .علل الشرائع:ص 9 ح 1، [1]کنز الفوائد:ج 1 ص 328 [2] کلاهما عن سلمة بن عطاء،نزهة الناظر:ص 126 ح 231،بحار الأنوار:ج 5 ص 312 ح 1. [3]
2- (2) .الأمالی للطوسی:ص 694 ح 1478، [4]بحار الأنوار:ج 27 ص 202 ح 71. [5]
3- (3) .الکافی:ج 1 ص 187 ح 11 [6] عن أبی سلمة،بحار الأنوار:ج 32 ص 325 ح 300. [7]
4- (5) .الکافی:ج 1 ص 185 ح 11، [8]المحاسن:ج 1 ص 245 ح 455، [9]تفسیر العیاشی:ج 1 ص 151 ح 496، [10]شرح الأخبار:ج 3 ص 578 ح 1347 کلّها عن أبی بصیر،بحار الأنوار:ج 24 ص 86 ح 2. [11]
5- (6) .الکافی:ج 1 ص 337 ح 5، [12]کمال الدین:ص 342 ح 24، [13]الغیبة للنعمانی:ص 166 ح 6، [14]إعلام الوری:ج 2 ص 237 [15] کلّها عن زرارة،بحار الأنوار:ج 52 ص 146 ح 70. [16]

فرمود:«این که مردم هر زمان،امامشان را که فرمانبری از او واجب است، بشناسند».

139.الأمالی، طوسی-به نقل از زرعه-:به امام صادق (علیه السلام) گفتم:پس از شناخت [خدا]،کدام عمل ها فضیلت بیشتری دارند؟

فرمود:«پس از شناخت،هیچ چیز،همسنگ همین نماز نیست و پس از شناخت و نماز،هیچ چیز،همسنگ با زکات نیست و پس از اینها چیزی با روزه برابر نیست و پس از اینها چیزی همسنگ با حج نیست و آغاز و پایان همۀ اینها، شناخت ماست».

140.امام صادق (علیه السلام): ماییم کسانی که خداوند،فرمانبری از آنها را واجب کرده است.مردم را نرسد،مگر شناختن ما و مردم در نشناختن ما معذور نیستند....هر که ما را نشناسد و انکارمان هم نکند،گم راه است تا به هدایتی که همان وجوب اطاعت از ماست و خداوند بر او واجب نموده،باز گردد و اگر بر گم راهیِ خویش بمیرد، خداوند با او هر چه خواهد،می کند.

141.امام صادق (علیه السلام) -در بارۀ آیۀ شریف: «و به هر کس حکمت داده شود،به یقین،خیری فراوان داده شده است» -:مقصود،فرمانبری از خدا و شناخت امام است.

142.امام صادق (علیه السلام) -در دعایی که به زراره آموخت-:خدایا! خود را به من بشناسان؛زیرا اگر تو خود را به من نشناسانی،پیامبرت را نخواهم شناخت.خدایا! پیامبرت را به من بشناسان؛زیرا اگر پیامبرت را به من نشناسانی،حجّت تو را نخواهم شناخت.

خدایا ! حجّت خود را به من بشناسان؛زیرا اگر حجّت خود را به من نشناسانی،از دینت به کژراهه خواهم افتاد.

ص: 186

143.الإمام الرضا (علیه السلام) -فی زِیارَةِ قُبورِ الأَئِمَّةِ علیهم السلام-:السَّلامُ عَلی مَحالِّ مَعرِفَةِ اللّهِ...مَن عَرَفَهُم فَقَد عَرَفَ اللّهَ،ومَن جَهِلَهُم فَقَد جَهِلَ اللّهَ. (1)

ص: 187


1- (1) .الکافی:ج 4 ص 578 ح 2، [1]تهذیب الأحکام:ج 6 ص 102 ح 178،کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 2 ص 608 ح 3212،عیون أخبار الرضا (علیه السلام):ج 2 ص 271 ح 1 [2] وفی الثلاثة الأخیرة«فی زیارة الإمام الکاظم (علیه السلام)»وکلّها عن علیّ بن حسّان،المقنعة:ص 488 ح 40،بحار الأنوار:ج 102 ص 126 ح 1. [3]

143.امام رضا (علیه السلام) -در زیارت قبور امامان علیهم السلام-:سلام بر جایگاههای شناخت الهی...! هر که ایشان را بشناسد،خدای را شناخته است و هر که ایشان را نشناسد،خدای را نشناخته است.

ص: 188

الفصل الثانی:مَکانَتُهُم

1/2 مَثَلُهُم مَثَلُ سَفینَةِ نوحٍ((علیه السلام))

144.المستدرک علی الصحیحین عن حنش الکنانیّ: سَمِعتُ أبا ذَرٍّ رضی الله عنه یَقولُ-وهُوَ آخِذٌ بِبابِ الکَعبَةِ-:مَن عَرَفَنی فَأَنَا مَن عَرَفَنی،ومَن أنکَرَنی فَأَنَا أبو ذَرٍّ،سَمِعتُ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) یَقولُ:ألا إنَّ مَثَلَ أهلِ بَیتی فیکُم مَثَلُ سَفینَةِ نوحٍ مِن قَومِهِ؛مَن رَکِبَها نَجا، ومَن تَخَلَّفَ عَنها غَرِقَ. (1)

145.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): إنَّما مَثَلی ومَثَلُ أهلِ بَیتی کَسَفینَةِ نوحٍ؛مَن رَکِبَها نَجا،ومَن تَخَلَّفَ عَنها غَرِقَ. (2)

146.عنه (صلی الله علیه و آله): مَثَلُ أهلِ بَیتی فیکُم کَمَثَلِ سَفینَةِ نوحٍ فی قَومِ نوحٍ؛مَن رَکِبَها نَجا

ص: 189


1- (1) .المستدرک علی الصحیحین:ج 3 ص 163 ح 4720،المعجم الکبیر:ج 3 ص 46 ح 2637 نحوه،المعجم الأوسط:ج 5 ص 354 ح 5536،کنز العمال:ج 12 ص 94 ح 34144؛کمال الدین:ص 239 ح 59، [1]الأمالی للطوسی:ص 60 ح 88 [2] عن رافع مولی أبی ذرّ،بحار الأنوار:ج 23 ص 105 ح 3 [3] نقلاً عن بشارة المصطفی.
2- (2) .تاریخ بغداد:ج 12 ص 91 الرقم 6506 [4] عن أنس بن مالک،المعجم الکبیر:ج 3 ص 45 ح 2636 عن أبی ذرّ،المعجم الأوسط:ج 6 ص 85 ح 5870 عن أبی سعید الخدری ولیس فیها«مثلی»،کنز العمّال:ج 12 ص 95 ح 34151؛عیون أخبار الرضا (علیه السلام):ج 2 ص 27 ح 10 [5] عن داود بن سلیمان الفراء عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام عنه (صلی الله علیه و آله)،الغیبة للنعمانی:ص 44، [6]بحار الأنوار:ج 23 ص 124 ح 50. [7]

فصل دوم:منزلت اهل بیت(علیم السلام)

1/2 اهل بیت(علیهم السلام)،چونان کشتی نوح(علیه السلام)

144.المستدرک علی الصحیحین -به نقل از حنش کنانی-:از ابو ذر،در حالی که درِ کعبه را گرفته بود،شنیدم که می گفت:هر که مرا می شناسد که می شناسد و هر که مرا نمی شناسد،بداند که من ابو ذرم.از پیامبر (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود:«هان ! مَثَل اهل بیت من در میان شما،چونان کشتی نوح در میان قوم اوست.هر که بر آن سوار شد، نجات یافت و هر که از آن باز مانْد،غرق گشت».

145.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): اهل بیت من،چونان کشتی نوح است که هر کس بر آن سوار شد، نجات یافت و هر که از آن باز مانْد،غرق گشت.

146.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): اهل بیت من در میان شما،چونان کشتی نوح در میان قوم نوح است

ص: 190

ومَن تَخَلَّفَ عَنها هَلَکَ. (1)

147.عنه (صلی الله علیه و آله): نَحنُ سَفینَةُ النَّجاةِ؛مَن تَعَلَّقَ بِها نَجا،ومَن حادَ عَنها هَلَکَ،فَمَن کانَ لَهُ إلَی اللّهِ حاجَةٌ فَلیَسأَل بِنا أهلَ البَیتِ. (2)

148.عنه (صلی الله علیه و آله): مَثَلُ أهلِ بَیتی فیکُم کَمَثَلِ سَفینةِنوحٍ؛مَن رَکِبَها نَجا،ومَن تَخَلَّفَ عَنها زُجَّ فِی النّارِ. (3)

149.الإمام علیّ (علیه السلام): یا کُمَیلُ،قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) لی قَولاً وَالمُهاجِرونَ وَالأَنصارُ مُتَوافِرونَ یَوماً بَعدَ العَصرِ،یَومَ النِّصفِ مِن شَهرِ رَمَضانَ،قائِماً عَلی قَدَمَیهِ فَوقَ مِنبَرِهِ:

عَلِیٌّ وَابنایَ مِنهُ الطَّیِّبونَ مِنّی وأنَا مِنهُم،وهُمُ الطَّیِّبونَ بَعدَ امِّهِم،وهُم سَفینَةٌ؛مَن رَکِبَها نَجا،ومَن تَخَلَّفَ عَنها هَوی،النّاجی فِی الجَنَّةِ وَالهاوی فی لَظی. (4)

150.عنه (علیه السلام): إنَّ الحَسَنَ وَالحُسَینَ سِبطا هذِهِ الاُمَّةِ،وهُما مِن مُحَمَّدٍ کَمَکانِ العَینَینِ مِنَ الرَّأسِ،وأمّا أنَا فَکَمَکانِ الیَدَینِ مِنَ البَدَنِ،وأمّا فاطِمَةُ فَکَمَکانِ القَلبِ مِنَ الجَسَدِ.

مَثَلُنا مَثَلُ سَفینَةِ نوحٍ؛مَن رَکِبَها نَجا،ومَن تَخَلَّفَ عَنها غَرِقَ. (5)

ص: 191


1- (1) .المعجم الصغیر:ج 1 ص 139،المعجم الأوسط:ج 5 ص 306 ح 5390 کلاهما عن أبی ذرّ،المناقب لابن المغازلی:ص 132 ح 173 [1] عن ابن عباس وکلاهما نحوه،کنز العمّال:ج 12 ص 98 ح 34169؛الطرائف:ص 132 ح 207، [2]الثاقب فی المناقب:ص 135 [3] کلاهما عن ابن عباس نحوه،بحار الأنوار:ج 23 ص 124 ح 49.
2- (2) .فرائد السمطین:ج 1 ص 37 [4] عن أبی هریرة،إحقاق الحقّ:ج 9 ص 203 نقلاً عن أرجح المطالب.
3- (3) .عیون أخبار الرضا (علیه السلام):ج 2 ص 27 ح 10، [5]صحیفة الرضا (علیه السلام):ص 116 ح 77 کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 107 ص 190؛ [6]ذخائر العقبی:ص 54، [7]ینابیع المودّة:ج 2 ص 118 ح 340 [8] نقلاً عن ابن السری وکلاهما عن الإمام علیّ (علیه السلام) عنه (صلی الله علیه و آله) وفیهما بزیادة من تعلّق بها فاز»بعد«نجا».
4- (4) .بشارة المصطفی:ص 30 [9] عن بصیر بن زید بن أرطاة،بحار الأنوار:ج 77 ص 276 ح 1. [10]
5- (5) .کتاب سُلیم بن قیس:ج 2 ص 830 ح 40،بحار الأنوار:ج 39 ص 353 ح 26. [11]

که هر کس بر آن سوار شد،نجات یافت و هر که از آن باز مانْد،نابود گشت.

147.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): ما کشتی نجاتیم.هر که بدان در آویخت،از خطر نجات یافت و هر که از آن کناره گرفت،نابود شد.هر که از خدا حاجتی دارد،باید به وسیلۀ ما اهل بیت بخواهد.

148.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): اهل بیت من در میان شما،همچون کشتی نوح اند که هر که بدان سوار،نجات یافت و هر که از آن باز مانْد،به آتش افکنده شد.

149.امام علی (علیه السلام): ای کمیل! پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)،روزی بعد از نماز عصر،در نیمۀ ماه رمضان -در حالی که مهاجران و انصار گرد آمده بودند-،ایستاده بر دو پای بر منبر،به من سخنی فرمود که:«علی و دو پسرم از او-که [هر سه] پاک اند-،از من اند و من از آنهایم.پس از مادرشان،ایشان هم پاک اند.آنان کشتی اند.هر که بر آن سوار شود،نجات می یابد و هر که از آن باز مانَد،فرو می افتد.نجات یافته [با آن]،در فردوس و فرو افتاده [از آن]،در آتش خواهد بود».

150.امام علی (علیه السلام): حسن و حسین،دو نوۀ [پیامبر در] این امّت اند.آنها نسبت به محمّد، چونان جای دو چشم اند در سر،و من چونان جای دو دستم در پیکر،و فاطمه چونان قلب برای جسم است.مَثَل ما همچون کشتی نوح است که هر کس بدان سوار شود،نجات یافت و هر که از آن باز مانْد،غرق شد.

ص: 192

151.عنه (علیه السلام): مَنِ اتَّبَعَ أمرَنا سَبَقَ،مَن رَکِبَ غَیرَ سَفینَتِنا غَرِقَ. (1)

152.الإمام زین العابدین (علیه السلام): نَحنُ الفُلکُ الجارِیَةُ فِی اللُّجَجِ الغامِرَةِ،یَأمَنُ مَن رَکِبَها ویَغرَقُ مَن تَرَکَها. (2)

153.الإمام الصادق (علیه السلام): کانَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ (علیه السلام) إذا زالَتِ الشَّمسُ صَلّی ثُمَّ دَعا،ثُمَّ صَلّی عَلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) فَقالَ:

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ،ومَوضِعِ الرِّسالَةِ،ومُختَلَفِ المَلائِکَةِ،ومَعدِنِ العِلمِ،وأهلِ بَیتِ الوَحیِ.اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،الفُلکِ الجارِیَةِ فِی اللُّجَجِ الغامِرَةِ،یَأمَنُ مَن رَکِبَها،ویَغرَقُ مَن تَرَکَها،المُتَقَدِّمُ لَهُم مارِقٌ، وَالمُتَأَخِّرُ عَنهُم زاهِقٌ،وَاللّازِمُ لَهُم لاحِقٌ. (3)

2/2 مَثَلُهُم مَثَلُ بابِ حِطَّةٍ

154.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): إنَّما مَثَلُ أهلِ بَیتی فیکُم مَثَلُ بابِ حِطَّةٍ فی بَنی إسرائیلَ؛مَن دَخَلَهُ غُفِرَ لَهُ. (4)

ص: 193


1- (1) .غرر الحکم:ج 5 ص 184 ح 7893 و 7894، [1]عیون الحکم والمواعظ:ص 424 ح 7164 و 7165 و ص 453 ح 8140 و 8141،تحف العقول:ص 116،تفسیر فرات:ص 368 ح 499 [2] والأربعة الأخیرة نحوه.
2- (2) .ینابیع المودّة:ج 1 ص 76 ح 12 و ج 3 ص 359. [3]
3- (3) .جمال الاُسبوع:ص 251، [4]مصباح المتهجّد:ص 361 ح 485 و ص 828 ح 888، [5]الإقبال:ج 3 ص 299 [6] کلاهما عن العباس بن مجاهد عن أبیه،المزار الکبیر:ص 400 ح 1 عن العباس بن مجاهد،بحار الأنوار:ج 87 ص 67 ذیل ح 19 [7]نقلاً عن فلاح السائل. [8]
4- (4) .المعجم الأوسط:ج 6 ص 85 ح 5870،المعجم الصغیر:ج 2 ص 22 کلاهما عن أبی سعید الخدری،الصواعق المحرقة:ص 152 [9] من دون إسنادٍ إلی أحدِ من أهل البیت علیهم [10]السلام؛الغیبة للنعمانی:ص 44 ح 2 [11] عن محمّد بن الحسین عن أبیه عن جدّه عن الإمام زین العابدین (علیه السلام) عنه (صلی الله علیه و آله)،بحار الأنوار:ج 30 ص 40 ح 2. [12]

151.امام علی (علیه السلام): هر که از امر ما پیروی کرد،پیشی گرفت و هر که به کشتی ای جز کشتی ما سوار شد،غرق گشت.

152.امام زین العابدین (علیه السلام): ماییم کشتی روانِ در دریاهای عمیق و گود.هر که بر آن سوار شود، ایمن می مانَد و هر که از آن چشم پوشد،غرق می شود.

153.امام صادق (علیه السلام): چون ظهر می شد،علی بن الحسین (زین العابدین) (علیه السلام) نماز می گزارد و دعا می کرد.سپس به پیامبر (صلی الله علیه و آله) درود می فرستاد و می فرمود:«خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد -که درخت نبوّت و جایگاه رسالت و مکان آمد و شد فرشتگان و کان دانش و اهل بیت وحی اند-،درود فرست.خدایا ! درود فرست بر محمّد و خاندان محمّد،کشتی روان در دریاهای عمیق و گود.هر کس بدان سوار شود،ایمنی می یابد و هر که از آن چشم پوشد، غرق می شود.هر که از ایشان پیشی گیرد،از دین بیرون رفته است و هر که از ایشان عقب مانَد،نابود می شود و هر که همواره با ایشان باشد،به مقصد می رسد».

2/2 اهل بیت(علیهم السلام)،به سان باب حِطّه

154.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): مَثَل اهل بیت من در میان شما،همچون باب حِطّه (1)است در میان بنی اسرائیل.هر کس از آن وارد شود،آمرزیده می گردد.

ص: 194


1- (1) .حِطّه (بر وزن فِعله)،از«حطّ الشیء یحطّ؛آن را فرود آورد و می اندازد»است.از همین معناست آنچه خداوند در بارۀ بنی اسرائیل،فرموده است: «قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ؛ بگویید:گناهان ما را بریز خطاهای شما را می آمرزیم»(بقره:آیۀ 58). [1]حطّه،به معنای«ارتفعت»نیز هست در«مسألتنا حطّة؛خواست ما بالاست»و«أمرنا حطّة؛کار ما بزرگ است». این سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله):«مثل أهل بیتی فیکم مثل باب حطّة فی بنی اسرائیل»اشاره به سخن خداوند در خطاب به بنی اسرائیل است که فرمود: «وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ» (بقره:آیۀ 58). [2]توضیح،این که«باب حطّه»از درهای بیت المقدّس است-چنان که از ابو حیّان اندلسی نقل شده-،یا درِ شهر اریحاست،یا اوّل شهر است-چنان که تفسیر المیزان این دو احتمال را داده است.تشبیه اهل بیت در میان امّت اسلامی به باب حطّه در میان بنی اسرائیل و معرّفی آنها به این که«درهای آمرزش خدایند»،دلیلی است بر این که تمسّک به آنها نقش اساسی در پاک کردن پلیدی های فردی و جمعی در جامعۀ اسلامی دارد.

155.عنه (صلی الله علیه و آله): مَن دانَ بِدینی وسَلَکَ مِنهاجی وَاتَّبَعَ سُنَّتی،فَلیَدِن بِتَفضیلِ الأَئِمَّةِ مِن أهلِ بَیتی عَلی جَمیعِ امَّتی؛فَإِنَّ مَثَلَهُم فی هذِهِ الاُمَّةِ مَثَلُ بابِ حِطَّةٍ فی بَنی إسرائیلَ. (1)

156.عنه (صلی الله علیه و آله): الأَئِمَّةُ بَعدِی اثنا عَشَرَ،تِسعَةٌ مِن صُلبِ الحُسَینِ (علیه السلام)،تاسِعُهُم قائِمُهُم،ألا إنَّ مَثَلَهُم فیکُم مَثَلُ سَفینَةِ نوحٍ؛مَن رَکِبَها نَجا ومَن تَخَلَّفَ عَنها هَلَکَ،ومَثَلُ بابِ حِطَّةٍ فی بَنی إسرائیلَ. (2)

157.کنز العمّال عن عبّاد بن عبداللّه الأسدی: بَینا أنَا عِندَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ (علیه السلام) فِی الرَّحبَةِ،إذ أتاهُ رَجُلٌ فَسَأَلَهُ عَن هذِهِ الآیَةِ: «أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ» 3 ،فَقالَ:

ما مِن رَجُلٍ مِن قُرَیشٍ جَرَت عَلَیهِ المَواسی إلّاقَد نَزَلَت فیهِ طائِفَةٌ مِنَ القُرآنِ، وَاللّهِ وَاللّهِ! لَأَن یَکونوا یَعلَموا ما سَبَقَ لَنا أهلَ البَیتِ عَلی لِسانِ النَّبِیِّ الاُمِّیِّ (صلی الله علیه و آله)، أحَبُّ إلَیَّ مِن أن یَکونَ لی مِلءُ هذِهِ الرَّحبَةِ ذَهَباً وفِضَّةً،وَاللّهِ إنَّ مَثَلَنا فی هذِهِ الاُمَّةِ کَمَثَلِ سَفینَةِ نوحٍ فی قَومِ نوحٍ،و إنَّ مَثَلَنا فی هذِهِ الاُمَّةِ کَمَثَلِ بابِ حِطَّةٍ فی بَنی إسرائیلَ. (3)

158.کفایة الأثر عن أبی سعید الخدری: صَلّی بِنا رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) الصَّلاةَ الاُولی،ثُمَّ أقبَلَ

ص: 195


1- (1) .الأمالی للصدوق:ص 133 ح 126،تنبیه الخواطر:ج 2 ص 156 [1] کلاهما عن ابن عبّاس،بحار الأنوار:ج 23 ص 119 ح 39. [2]
2- (2) .المناقب لابن شهرآشوب:ج 1 ص 295، [3]کفایة الأثر:ص 38 [4] کلاهما عن أبی ذرّ،بحار الأنوار:ج 36 ص 293 ح 123. [5]
3- (4) .کنز العمّال:ج 2 ص 434 ح 4429 نقلاً عن أبی سهل القطّان فی أمالیه وابن مردویه؛الأمالی للمفید:ص 145 ح 5،تفسیر فرات:ص 198 ح 242 و ص 190 ح 243 [6] کلّها عن عبّاد بن عبد اللّه،شرح الأخبار:ج 2 ص 480 ح 843 کلّها نحوه،بحار الأنوار:ج 35 ص 390 ح 9. [7]

155.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر که دین مرا در پیش گرفت و روش مرا پیمود و از سنّت من پیروی کرد،باید برتری امامان اهل بیت مرا بر همۀ امّت باور داشته باشد.مَثَل آنها در میان این امّت،همچون باب حطّه در میان بنی اسرائیل است.

156.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): امامان پس از من،دوازده تن اند؛نُه تن از پشت حسین (علیه السلام) که نهمین ایشان،قائم آنهاست.هان ! مَثَل آنها در میان شما،همچون کشتی نوح است که هر کس بر آن سوار شود،نجات یافت و هر که از آن باز مانْد،نابود شد.آنها همچون باب حطّه در میان بنی اسرائیل اند.

157.کنز العمّال -به نقل از عبّاد بن عبد اللّه اسدی-:در حیاط،نزد علی بن ابی طالب (علیه السلام) نشسته بودم که مردی آمد و مفهوم آیۀ: «آیا کسی که از جانب پروردگارش بر حجّتی روشن است و شاهدی از [خویشان] او پیرو آن است» را از ایشان جویا شد.

امام (علیه السلام) در پاسخ آن مرد فرمود:«در قریش،مردی در برابر تیغ قرار نگرفته (پا به کارزار نگذاشته)،مگر آن که بخشی از قرآن در حقّ او نازل شده است.به خدا سوگند،به خدا سوگند اگر آنچه را که در حقّ ما اهل بیت بر زبان پیامبر امّی (صلی الله علیه و آله) جاری شده می دانستند،این برای من محبوب تر بود از آن که این حیاط،برای من پر از زر و سیم گردد.به خدا سوگند،مَثَل ما در میان این امّت،چونان کشتی نوح در میان قوم نوح است و ما در میان این امّت،همچون باب حطّه در میان بنی اسرائیل هستیم».

158.کفایة الأثر -به نقل از ابو سعید خدری-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) با ما نماز ظهر گزارْد و سپس

ص: 196

بِوَجهِهِ الکَریمِ عَلَینا فَقالَ:

مَعاشِرَ أصحابی،إنَّ مَثَلَ أهلِ بَیتی فیکُم مَثَلُ سَفینَةِ نوحٍ وبابِ حِطَّةٍ فی بَنی إسرائیلَ،فَتَمَسَّکوا بِأَهلِ بَیتی بَعدی وَالأَئِمَّةِ الرّاشِدینَ مِن ذُرِّیَّتی،فَإِنَّکُم لَن تَضِلّوا أبَداً.

فَقیلَ:یا رَسولَ اللّهِ،کَمِ الأَئِمَّةُ بَعدَکَ؟فَقالَ:اِثنا عَشَرَ مِن أهلِ بَیتی-أو قالَ:

مِن عِترَتی-. (1)

159.الإمام علیّ (علیه السلام): نَحنُ بابُ حِطَّةٍ وهُوَ بابُ السَّلامِ،مَن دَخَلَهُ نَجا،ومَن تَخَلَّفَ عَنهُ هَوی. (2)

160.عنه (علیه السلام): ألا إنَّ العِلمَ الَّذی هَبَطَ بِهِ آدَمُ،وجَمیعَ ما فُضِّلَت بِهِ النَّبِیّونَ إلی خاتَمِ النَّبِیِّینَ وَ المُرسَلینَ فی عِترَةِ خاتَمِ النَّبِیِّینَ وَالمُرسَلینَ،فَأَینَ یُتاهُ بِکُم،وأینَ تَذهَبونَ؟ یا مَعاشِرَ مَن نُسِخَ مِن أصلابِ أصحابِ السَّفینَةِ! فَهذا مَثَلُ ما فیکُم،فَکَما نَجا فی هاتیکَ مِنهُم مَن نَجا،وکَذلِکَ یَنجو فی هذِهِ مِنکُم مَن نَجا،ورَهنُ ذِمَّتی،ووَیلٌ لِمَن تَخَلَّفَ عَنهُم،إنَّهُم فیکُم کَأَصحابِ الکَهفِ،ومَثَلُهُم بابُ حِطَّةٍ،وهُم بابُ السِّلم،فَ «اُدْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ» 3 . (3)

161.الإمام الباقر (علیه السلام): نَحنُ بابُ حِطَّتِکُم. (4)

ص: 197


1- (1) .کفایة الأثر:ص 33، [1]بحار الأنوار:ج 36 ص 293 ح 120. [2]
2- (2) .الخصال:ص 626 ح 10،تحف العقول:ص 115،تفسیر فرات:ص 367 ح 499، [3]غرر الحکم:ج 6 ص 186 ح 10002، [4]عیون الحکم والمواعظ:ص 499 ح 9205،بحار الأنوار:ج 10 ص 104 ح 1. [5]
3- (4) .تفسیر العیّاشی:ج 1 ص 102 ح 300 [6] عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه علیهم السلام،الغیبة للنعمانی:ص 44، [7]المسترشد:ص 406 [8] کلاهما نحوه.
4- (5) .تفسیر العیّاشی:ج 1 ص 45 ح 47 [9] عن سلیمان الجعفری عن الإمام الرضا (علیه السلام)،مجمع البیان:ج 1 ص 247،بحار الأنوار:ج 23 ص 122 ح 46. [10]

چهرۀ شریفش را به سوی ما گرداند و فرمود:«ای گروه اصحاب من! اهل بیت من در میان شما،همچون کشتی نوح و باب حطّه در میان بنی اسرائیل اند.پس از من، به اهل بیت من و امامان ره یافته از ذرّیۀ من چنگ در زنید که هرگز گم راه نشوید».

گفته شد:ای پیامبر خدا! شمار امامانِ پس از تو،چند است؟

فرمود:«دوازده تن از اهل بیت من»یا فرمود:«از عترت من».

159.امام علی (علیه السلام): ما باب حطّه هستیم و آن،باب السلام است.هر که به آن وارد شود، نجات می یابد و هر که از آن کنار مانَد،هلاک می شود.

160.امام علی (علیه السلام): هان ! علمی که آدم آن را فرود آورد و هر آنچه پیامبران تا واپسینِ ایشان بدان ترجیح داده می شوند،در عترت خاتم پیامبران و رسولان قرار دارد.پس به کدام سو،شما را سرگردان کرده اند؟و به کجا روانید؟ای منسوخ شدگان نسل اصحاب کشتی! این،نمونۀ آن چیزی است که در میان شماست.همان گونه که نجات یافتگان از میان آنان [با سوار شدن بر کشتی] نجات یافتند،همین طور کسی از شما نجات پیدا می کند [که بر گروه اهل بیت وارد شود].ذمّۀ من،گرو [این گفته ام] است.وای بر کسی که از اهل بیت روی گرداند.آنان در میان شما،همچون اصحاب کهف اند و مَثَل آنان،چونان باب حطّه است.آنها دروازۀ سلامت اند در سخن خداوند متعال: «ای کسانی که ایمان آوردید ! پس همگی به سلامت وارد شوید و گام های شیطان را پیروی مکنید» .

161.امام باقر (علیه السلام): ما باب حطّۀ شماییم.

ص: 198

3/2 مَثَلُهُم مَثَلُ بَیتِ اللّهِ

162.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) -لِعَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ (علیه السلام)-:مَثَلُکُم یا عَلِیُّ مَثَلُ بَیتِ اللّهِ الحَرامِ،مَن دَخَلَهُ کانَ آمِناً،فَمَن أحَبَّکُم ووالاکُم کانَ آمِناً مِن عَذابِ النّارِ،ومَن أبغَضَکُم القِیَ فِی النّارِ.یا عَلِیُّ «وَ لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً» 1 ومَن کانَ لَهُ عُذرٌ فَلَهُ عُذرُهُ،ومَن کانَ فَقیراً فَلَهُ عُذرُهُ،ومَن کانَ مَریضاً فَلَهُ عُذرُهُ،وإنَّ اللّهَ لا یَعذِرُ غَنِیّاً ولا فَقیراً،ولا مَریضاً ولا صَحیحاً،ولا أعمی ولا بَصیراً فی تَفریطِهِ فی مُوالاتِکُم ومَحَبَّتِکُم. (1)

4/2 مَثَلُهُم مَثَلُ النُّجومِ

163.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): النُّجومُ أمانٌ لِأَهلِ الأَرضِ مِنَ الغَرَقِ،وأهلُ بَیتی أمانٌ لِاُمَّتی مِنَ الِاختِلافِ،فَإِذا خالَفَتها قَبیلَةٌ مِنَ العَرَبِ،اختَلَفوا فَصاروا حِزبَ إبلیسَ. (2)

164.عنه (صلی الله علیه و آله): یا عَلِیُّ...مَثَلُکَ ومَثَلُ الأَئِمَّةِ مِن وُلدِکَ بَعدی مَثَلُ سَفینةِ نوحٍ،مَن رَکِبَها نَجا،ومَن تَخَلَّفَ عَنها غَرِقَ،ومَثَلُکُم کَمَثَلِ النُّجومِ،کُلَّما غابَ نَجمٌ طَلَعَ نَجمٌ،إلی یَومِ القِیامَةِ. (3)

ص: 199


1- (2) .خصائص الأئمّة:ص 77 [1] عن عیسی بن المنصور عن الإمام العسکریّ عن آبائه علیهم السلام.
2- (3) .المستدرک علی الصحیحین:ج 3 ص 162 ح 4715 عن ابن عبّاس،کنز العمّال:ج 13 ص 102 ح 34189.
3- (4) .کمال الدین:ص 241 ح 65، [2]الأمالی للصدوق:ص 342 ح408،بشارة المصطفی:ص 32، [3]جامع الأخبار:ص 53 ح 59، [4]مئة منقبة:ص 65 کلّها عن ابن عبّاس،بحار الأنوار:ج 23 ص 126 ح 53. [5]

3/2 اهل بیت(علیهم السلام)،مانند خانۀ خدا

162.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) -به علی بن ابی طالب (علیه السلام)-:ای علی! شما همانند بیت اللّه الحرام هستید که هر کس وارد آن شود،ایمن گردد.پس هر که شما را دوست بدارد و از موالیان شما شود،از عذاب آتش در امان خواهد بود و هر که به شما کینه ورزد،به آتش افکنده می شود.

ای علی! «حجّ آن خانه،بر عهدۀ مردم است،[البتّه بر] کسی که بتواند به سوی آن راه یابد» .پس هر که عذری دارد،که دارد،و هر که کم توشه است،عذر او کم توشگی است و هر که بیمار است،عذرش بیماری اوست؛ولی خداوند،در خصوص کوتاهی کردن در موالات و دوستی آنان،نه عذر توانگر را می پذیرد،نه عذر فقیر را و نه عذر بیمار و تن درست و نه عذر کور و بینا را.

4/2 اهل بیت(علیهم السلام)،همچون ستارگان

163.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): ستارگان،موجب امنیت ساکنان زمین از غرق شدن هستند و اهل بیت من،موجب ایمنی امّت من از اختلاف هستند.پس هر گاه قبیله ای از عرب با آنها به مخالفت برخاستند و امّتْ اختلاف یافتند،دیگر حزب شیطان گشته اند.

164.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): ای علی!...مَثَل تو و امامان از نسل تو پس از من،همچون کشتی نوح است که هر کس بر آن سوار شد،رهایی یافت و هر که از آن باز ماند،غرق گشت و مَثَل شما،همچون اختران است که هر گاه یکی ناپدید شود،دیگری پیدا می گردد تا به روز رستاخیز.

ص: 200

165.عنه (صلی الله علیه و آله): مَثَلُهُم [أهلِ بَیتی] فی امَّتی کَمَثَلِ نُجومِ السَّماءِ،کُلَّما غابَ نَجمٌ طَلَعَ نَجمٌ، إنَّهُم أئِمَّةٌ هُداةٌ مَهدِیّونَ،لا یَضُرُّهُم کَیدُ مَن کادَهُم،ولا خِذلانُ مَن خَذَلَهُم،بَل یَضُرُّ اللّهُ بِذلِکَ مَن کادَهُم وخَذَلَهُم،هُم حُجَجُ اللّهِ فی أرضِهِ،وشُهَداؤُهُ عَلی خَلقِهِ،مَن أطاعَهُم أطاعَ اللّهَ،ومَن عَصاهُم عَصَی اللّهَ.هُم مَعَ القُرآنِ وَالقُرآنُ مَعَهُم،لا یُفارِقُهُم ولا یُفارِقونَهُ حَتّی یَرِدوا عَلَیَّ حَوضی.وأوَّلُ الأَئِمَّةِ أخی عَلِیٌّ خَیرُهُم،ثُمَّ ابنی حَسَنٌ،ثُمَّ ابنی حُسَینٌ،ثُمَّ تِسعَةٌ مِن وُلدِ الحُسَینِ. (1)

166.الإمام علیّ (علیه السلام): ألا إنَّ مَثَلَ آلِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) کَمَثَلِ نُجومِ السَّماءِ،إذا خَوی نَجمٌ طَلَعَ نَجمٌ. (2)

167.الإمام الصادق (علیه السلام): لَیسَ مِن عالِمٍ یَموتُ ویَترُکُ خَلَفاً إلّانَحنُ،کُلَّما ذَهَبَ مِنّا عالِمٌ طَلَعَ مَکانَهُ عالِمٌ،نَحنُ النُّجومُ فِی السَّماءِ. (3)

5/2 مَثَلُهُم مَثَلُ الرَّأسِ وَالعَینَینِ

168.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): اجعَلوا أهلَ بَیتی مِنکُم مَکانَ الرَّأسِ مِنَ الجَسَدِ،ومَکانَ العَینَینِ مِنَ الرَّأسِ،فَإِنَّ الجَسَدَ لا یَهتَدی إلّابِالرَّأسِ،ولا یَهتَدِی الرَّأسُ إلّابِالعَینَینِ. (4)

ص: 201


1- (1) .الغیبة للنعمانی:ص 84 ح 12 [1] عن سُلیم بن قیس عن الإمام علیّ (علیه السلام)،الفضائل:ص 114 [2] عن أبی ذرّ والمقداد وسلمان عن الإمام علیّ (علیه السلام) عنه (صلی الله علیه و آله)،کتاب سُلیم بن قیس:ج 2 ص 686 ح 14 عن الإمام علیّ (علیه السلام) عنه (صلی الله علیه و آله)،مشارق أنوار الیقین:ص 192 عن سُلیم بن قیس،بحار الأنوار:ج 36 ص 278 ح 98. [3]
2- (2) .نهج البلاغة:الخطبة 100، [4]بحار الأنوار:ج 34 ص 215 ح 990. [5]
3- (3) .جامع الأحادیث للقمّی:ص 249 عن حصین بن مخارق.
4- (4) .الأمالی للطوسی:ص 482 ح 1053، [6]کشف الغمّة:ج 2 ص 35، [7]شرح الأخبار:ج 2 ص 269 ح 574 وفیه«أنزلوا آل محمّد»بدل«اجعلوا أهل بیتی»وکلّها عن أبی ذرّ،کفایة الأثر:ص 111 [8] عن واثلة بن الأسقع نحوه،بحار الأنوار:ج 23 ص 121 ح 43. [9]

165.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): مَثَل ایشان (اهل بیت من) در میان امّتم،همچون ستارگان سپهر است که هر گاه یکی از آنها ناپدید شود،دیگری پیدا آید.آنها امامانی ره نما و ره یافته اند.

نه کینۀ کسی که بدیشان کینه ورزد و نه ترک یاری کسانی که از یاری ایشان دریغ ورزند،به آنها زیان نمی رساند؛بلکه خداوند به کسانی که کینۀ آنها را در دل دارند و از یاری کردن ایشان دریغ می ورزند،زیان می رساند.آنها حجّت های خدا بر زمین و گواهان اویند بر خلقش.هر کس از آنها فرمان بَرد،از خدا فرمان برده است و هر که از ایشان سر پیچد،از خدا سر پیچیده است.آنها با قرآن اند و قرآن با آنهاست.

نه قرآن از آنها جدایی می پذیرد و نه آنان از قرآن جدایی می پذیرند،تا آن که در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.نخستین امام،برادرم علی است که بهترین آنهاست، سپس فرزندم حسن و پس از او فرزندم حسین و در پی ایشان،نُه تن از فرزندان حسین.

166.امام علی (علیه السلام): هان ! خاندان محمّد،همچون اختران آسمان اند که هر گاه یکی ناپدید شود،دیگری پیدا می آید.

167.امام صادق (علیه السلام): عالِمی نیست که بمیرد و جانشینی از خود گذارد،مگر ما.پس هر گاه عالِمی از ما برود،دیگری در جایگاه او ظهور می کند.ما ستارگان در آسمان هستیم.

5/2 اهل بیت(علیهم السلام)،به منزلۀ سر و دو چشم

168.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): اهل بیت مرا نسبت به خود (امّت)،همچون سر بدانید برای پیکر و دو چشم برای سر،که پیکر،جز با سر،ره نمی یابد و سر،جز با چشم،هدایت نمی شود.

ص: 202

الفصل الثالث:التَّحذیرُ مِن تَرکِ مَعرِفَتِهِم

169.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): مَن ماتَ ولا یَعرِفُ إمامَهُ،ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً. (1)

170.عنه (صلی الله علیه و آله): مَن مات بِغَیرِ إمامٍ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً. (2)

171.عنه (صلی الله علیه و آله): مَن ماتَ ولَیسَ عَلَیهِ إمامُ جَماعَةٍ،فَإِنَّ مَوتَتَهُ مَوتَةٌ جاهِلِیَّةٌ. (3)

172.عنه (صلی الله علیه و آله): مَن ماتَ ولَیسَ عَلَیهِ إمامٌ حَیٌّ یَعرِفُهُ،ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً. (4)

173.عنه (صلی الله علیه و آله): مَن ماتَ ولَیسَت عَلَیهِ طاعَةٌ،ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً،فَإِن خَلَعَها مِن بَعدِ عَقدِها

ص: 203


1- (1) .الکافی:ج 2 ص 20 ح 6 [1] عن عیسی بن السری عن الإمام الصادق (علیه السلام)،تفسیر العیّاشی:ج 1 ص 252 ح 175 عن یحیی بن السری عن الإمام الصادق (علیه السلام) عنه (صلی الله علیه و آله)،المحاسن:ج 1 ص 251 ح 474 [2] عن بشیر الدهّان عن الإمام الصادق (علیه السلام) عنه (صلی الله علیه و آله)،الغیبة للنعمانی:ص 130 ح 6 [3] عن معاویة بن وهب عن الإمام الصادق (علیه السلام) عنه (صلی الله علیه و آله)،بحار الأنوار:ج 23 ص 78 ح 9. [4]
2- (2) .مسند ابن حنبل:ج 6 ص 22 ح 16876،المعجم الکبیر:ج 19 ص 388 ح 910 کلاهما عن معاویة،کنز العمّال:ج 1 ص 103 ح 464؛تفسیرالعیّاشی:ج 2 ص 303 ح 119 [5] عن عمّار الساباطی عن الإمام الصادق (علیه السلام)،بحار الأنوار:ج 8 ص 12 ح 11. [6]
3- (3) .المستدرک علی الصحیحین:ج 1 ص 204 ح 403 عن عبد اللّه بن عمر،المعجم الکبیر:ج 20 ص 86 ح 163 عن معاذ بن جبل،کنز العمّال:ج 1 ص207 ح 1035.
4- (4) .قرب الإسناد:ص 351 ح 1260 [7] عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر عن الإمام الرضا عن الإمام الباقر علیهما السلام،الاختصاص:ص 268 عن عمر بن یزید عن الإمام الکاظم (علیه السلام) عنه (صلی الله علیه و آله) نحوه،بحار الأنوار:ج 49 ص 267 ح 8. [8]

فصل سوم:نهی از نشناختن امامان

اشاره

169.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر کس بمیرد و امامش را نشناسد،به مرگ جاهلی مرده است.

170.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر کس بدون داشتن امام بمیرد،به مرگ جاهلی مرده است.

171.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر کس بمیرد و امام جماعتی (1)بر او نباشد،مرگش مرگ جاهلی است.

172.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر کس بمیرد و امام زنده ای نداشته باشد که بشناسدش،به مرگ جاهلی مرده است.

173.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر کس بمیرد و فرمان برداری [از امامی] بر گردنش نباشد،به مرگ جاهلی مرده است و اگر پس از به گردن گرفتنش،از فرمان سرپیچی کند،خداوند

ص: 204


1- (1) .مقصود،امامی برای نماز جماعت نیست؛بلکه مراد،امام جامعه است.

فی عُنُقِهِ،لِقَیَ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی ولَیسَت لَهُ حُجَّةٌ. (1)

174.عنه (صلی الله علیه و آله): مَن ماتَ عَلی غَیرِ طاعَةِ اللّهِ،ماتَ ولا حُجَّةَ لَهُ،ومَن ماتَ وقَد نَزَعَ یَدَهُ مِن بَیعَةٍ،کانَت میتَتُهُ میتَةَ ضَلالَةٍ. (2)

175.عنه (صلی الله علیه و آله): مَن ماتَ ولا إمامَ لَهُ،ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً. (3)

176.عنه (صلی الله علیه و آله): مَن خَلَعَ یَداً مِن طاعَةٍ،لَقِیَ اللّهَ یَومَ القِیامَةِ لا حُجَّةَ لَهُ،ومَن ماتَ ولَیسَ فی عُنُقِهِ بَیعَةٌ،ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً. (4)

177.کمال الدین عن أبان بن أبی عیّاش عن سلیم بن قیس الهلالیّ: أنَّهُ سَمِعَ مِن سَلمانَ ومِن أبی ذَرٍّ ومِنَ المِقدادِ حَدیثاً عَن رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) أنَّهُ قالَ:«مَن ماتَ ولَیسَ لَهُ إمامٌ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً»،ثُمَّ عَرَضَهُ عَلی جابِرٍ وَابنِ عَبّاسٍ فَقالا:صَدَقوا وبَرّوا،وقَد شَهِدنا ذلِکَ وسَمِعناهُ مِن رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،وإنَّ سَلمانَ قالَ:یا رَسولَ اللّهِ،إنَّکَ قُلتَ:مَن ماتَ ولَیسَ لَهُ إمامٌ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً،مَن هذَا الإِمامُ؟

قالَ:«مِن أوصِیائی یا سَلمانُ،فَمَن ماتَ مِن امَّتی ولَیسَ لَهُ إمامٌ مِنهُم یَعرِفُهُ،

ص: 205


1- (1) .مسند ابن حنبل:ج 5 ص 326 ح 15696، [1]السنّة لابن أبی عاصم:ص 490 ح 1058،التاریخ الکبیر:ج 6 ص 445 الرقم 2943 و فیه صدره إلی«جاهلیّة»،المصنّف لابن أبی شیبة:ج 8 ص 605 ح 92،مسند ابن الجعد:ص 330 ح 2266 کلاهما نحوه وکلّها عن عامر بن ربیعة،کنز العمّال:ج6 ص 65 ح 14861 وراجع:المعجم الأوسط:ج 7 ص 287 ح 7511 و مسند الطیالسی:ص 259 ح 1913 و مسند أبی یعلی:ج 6 ص 368 ح7168.
2- (2) .مسند ابن حنبل:ج 2 ص 445 ح 5904 [2] عن ابن عمر.
3- (3) .شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید:ج 13 ص 242؛ [3]الملاحم والفتن:ص 327 ح 474 [4] عن أبی صادق عن الإمام علیّ (علیه السلام).
4- (4) .صحیح مسلم:ج 3 ص 1478 ح 58،السنن الکبری:ج 8 ص 270 ح 16612 [5] عن عبد اللّه بن عمر،المعجم الکبیر:ج 19 ص 335 ح 769 عن معاویة وفیه ذیله من«من مات...»،کنز العمّال:ج 6 ص 52 ح 14810،العمدة:ص 319 ح 536،بحار الأنوار:ج 23 ص 94 [6] نقلاً عن کنز الکراجکی عن عبد اللّه بن عمر وفیه ذیله من«من مات...»وفیه«بیعة الإمام أو عهد الإمام»بدل«بیعة».

-تبارک و تعالی-را بدون حجّت ملاقات می کند.

174.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر کس به غیر طاعت خدا بمیرد،بدون داشتن هیچ حجّتی از دنیا رفته است و هر کس با دست کشیدن از بیعتی بمیرد،در گم راهی مرده است.

175.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر کس بدون داشتن امام بمیرد،به مرگ جاهلی مرده است.

176.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر که دستی را از اطاعت [ خدا ] باز دارد،در روز قیامت،خدا را در حالی ملاقات می کند که هیچ حجّتی ندارد،و هر که بمیرد و بر گردنش بیعت [ امامی ] نباشد،به مرگ جاهلی مرده است.

177.کمال الدین -به نقل از ابان بن ابی عیّاش،راوی سُلَیم بن قیس هلالی-:[سُلَیم] از زبان سلمان و ابو ذر و مقداد،حدیثی از پیامبر خدا شنید که فرموده:«هر کس بمیرد و امامی نداشته باشد،به مرگی جاهلی مرده است».آن را با جابر و ابن عبّاس در میان گذاشت.هر دو گفتند:[راویان این حدیث،] راست و درست گفته اند.ما خود نیز شاهد آن بودیم و آن را از پیامبر خدا شنیدیم و سلمان گفت:ای پیامبر خدا! شما فرمودی:«هر کس بمیرد و امامی نداشته باشد،به مرگ جاهلی مرده است».این امام،کیست؟

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«از اوصیای من است،ای سلمان! هر یک از افراد امّت من که بمیرد و او را از اوصیای من،امامی که بشناسدش نباشد،این [مرگ او] مرگی جاهلی است.اگر او را نشناسد و با او دشمنی کند،مشرک است و اگر او را نشناسد و[لی]

ص: 206

فَهِیَ میتَةٌ جاهِلِیَّةٌ،فَإِن جَهِلَهُ وعاداهُ فَهُوَ مُشرِکٌ،وإن جَهِلَهُ ولَم یُعادِهِ ولَم یُوالِ لَهُ عَدُوّاً، فَهُوَ جاهِلٌ ولَیسَ بِمُشرِکٍ». (1)

178.الإمام علیّ (علیه السلام): مَن ماتَ ولَیسَ لَهُ إمامٌ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً،إذا کانَ الإِمامُ عَدلاً بَرّاً تَقِیّاً. (2)

179.عنه (علیه السلام) -فی صِفَةِ الضّالِّ-:هُوَ فی مُهلَةٍ مِنَ اللّهِ،یَهوی مَعَ الغافِلینَ،ویَغدو مَعَ المُذنِبینَ،بِلا سَبیلٍ قاصِدٍ (3)ولا إمامٍ قائِدٍ. (4)

180.الإمام الباقر (علیه السلام): مَن ماتَ ولَیسَ لَهُ إمامٌ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً،ولا یُعذَرُ النّاسُ حَتّی یَعرِفوا إمامَهُم. (5)

181.عنه (علیه السلام): کُلُّ مَن دانَ اللّهَ عز و جل بِعِبادَةٍ یُجهِدُ فیها نَفسَهُ ولا إمامَ لَهُ مِنَ اللّهِ،فَسَعیُهُ غَیرُ مَقبولٍ،وهُوَ ضالٌّ مُتَحَیِّرٌ،وَاللّهُ شانِئٌ (6)لِأَعمالِهِ. (7)

182.عنه (علیه السلام): مَن ماتَ ولَیسَ لَهُ إمامٌ فَمَوتُهُ میتَةٌ جاهِلِیَّةٌ،ولا یُعذَرُ النّاسُ حَتّی یَعرِفوا إمامَهُم،ومَن ماتَ وهُوَ عارِفٌ لِإِمامِهِ،لا یَضُرُّهُ تَقَدَّمَ هذَا الأَمرَ أو تَأَخَّرَهُ،ومَن

ص: 207


1- (1) .کمال الدین:ص 413 ح 15، [1]بحار الأنوار:ج 23 ص 88 ح 31. [2]
2- (2) .مسند زید:ص 361 عن الإمام زین العابدین عن أبیه علیهما السلام.
3- (3) .قاصِد:أی طریق معتدل (النهایة:ج 4 ص 68«قصد»).
4- (4) .نهج البلاغة:الخطبة 153، [3]غرر الحکم:ج 6 ص 210 ح 10055، [4]عیون الحکم والمواعظ:ص 513 ح 9345.
5- (5) .کمال الدین:ص 412 ح 10 [5] عن الفضیل بن یسار،الإمامة والتبصرة:ص 220 ح 70 عن أبی بکر الحضرمی عن الإمام الصادق (علیه السلام) ولیس فیه ذیله«ولایعذر الناس...»،بحار الأنوار:ج 23 ص 88 ح 33. [6]
6- (6) .شَنِئْتُهُ:أبغضتُه،والفاعلُ شانئ (المصباح المنیر:ص 324«شنأ»).
7- (7) .الکافی:ج 1 ص 183 ح 8 و ص 375 ح 2، [7]الغیبة للنعمانی:ص 128 ح 2، [8]المحاسن:ج 1 ص 176 ح 274 [9] نحوه وکلّها عن محمّد بن مسلم الثقفی،بحار الأنوار:ج 23 ص 86 ح 29. [10]

با او دشمنی هم نکند و دشمنِ او را به دوستی نگیرد،چنین کسی جاهل است و مشرک نیست».

178.امام علی (علیه السلام): هر کس بمیرد و امامی نداشته باشد،به مرگی جاهلی مرده است،آن گاه که آن امام،عادل و نیکوکار و خداترس باشد.

179.امام علی (علیه السلام) -در توصیف گم راه-:او از جانب خداوند،مهلتی داده شده است.با غافلان می پَرَد و با گنهکاران می گردد،بی آن که راهی راست بپیماید و پیشوایی راهبر داشته باشد.

180.امام باقر (علیه السلام): هر کس بمیرد و امامی نداشته باشد،به مردنی جاهلی مرده است و مردم معذور نیستند،مگر آن که امامشان را بشناسند.

181.امام باقر (علیه السلام): هر کس با عبادتی طاقت فرسا،خداوند عز و جل را بندگی کند،امّا پیشوایی از جانب خداوند نداشته باشد،عبادتش ناپذیرفته و خودش گم راه و سرگردان است و خداوند،اعمالش را دشمن می دارد.

182.امام باقر (علیه السلام): هر کس بمیرد و امامی نداشته باشد،مردنش مردنی جاهلی است، و مردم معذور نیستند،مگر آن که امامشان را بشناسند و هر کس امام شناس از دنیا برود،پیش و پس افتادنِ این امر (ظهور و قیام قائم (علیه السلام) ) به او زیانی نمی رساند

ص: 208

ماتَ عارِفاً لِإِمامِهِ کانَ کَمَن هُوَ مَعَ القائِمِ فی فِسطاطِهِ (1). (2)

183.عنه (علیه السلام) -لِمُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ-:مَن أصبَحَ مِن هذِهِ الاُمَّةِ لا إمامَ لَهُ مِنَ اللّهِ عز و جل ظاهِرٌ عادِلٌ،أصبَحَ ضالّاً تائِهاً،وإن ماتَ عَلی هذِهِ الحالَةِ ماتَ میتَةَ کُفرٍ ونِفاقٍ.

وَاعلَم یا مُحَمَّدُ أنَّ أَئِمَّةَ الجَورِ وأَتباعَهُم لَمَعزولونَ عَن دینِ اللّهِ،قَد ضَلّوا وأَضَلّوا،فَأَعمالُهُمُ الَّتی یَعمَلونَها کَرَمادٍ اشتَدَّت بِهِ الرِّیحُ فی یَومٍ عاصِفٍ،لا یَقدِرونَ مِمّا کَسَبوا عَلی شَیءٍ،ذلِکَ هُوَ الضَّلالُ البَعیدُ. (3)

184.الکافی عن برید: سَمِعتُ أبا جَعفَرٍ (علیه السلام) یَقولُ فی قَولِ اللّهِ تَبارَکَ وتَعالی: «أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النّاسِ» 4 فَقال:«مَیتٌ»لا یَعرِفُ شَیئاً و «نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النّاسِ» :إماماً یُؤتَمُّ بِهِ «کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها» قالَ:الَّذی لا یَعرِفُ الإِمامَ. (4)

185.الإمام الصادق (علیه السلام): إنَّ الأَرضَ لا تَصلُحُ إلّابِإِمامٍ،ومَن ماتَ لا یَعرِفُ إمامَهُ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً. (5)

186.عنه (علیه السلام): مَن ماتَ ولَیسَ لَهُ إمامٌ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً،کُفرٌ وشِرکٌ وضَلالَةٌ. (6)

ص: 209


1- (1) .الفُِسطاطُ:-بضمّ الفاء وکسرها-:بیت من الشَّعَر (المصباح المنیر:ص 472«فسط»).
2- (2) .المحاسن:ج 1 ص 254 ح 481 [1] عن الفضیل بن یسار،بحار الأنوار:ج 23 ص 77 ح 6. [2]
3- (3) .الکافی:ج 1 ص 184 ح 8 و ص 375 ح 2، [3]الغیبة للنعمانی:ص 128 ح 2، [4]المحاسن:ج 1 ص 177 ح 274 [5] کلاهما نحوه وکلّها عن محمّد بن مسلم،بحار الأنوار:ج 23 ص 87 ح 29. [6]
4- (5) .الکافی:ج 1 ص 185 ح 13، [7]تفسیر العیّاشی:ج 1 ص 375 ح 89 و ص 376 ح 90 [8] نحوه،بحار الأنوار:ج 23 ص 310 ح 13. [9]
5- (6) .الکافی:ج 2 ص 21 ح 9، [10]المحاسن:ج 1 ص 252 ح 475، [11]رجال الکشّی:ج 2 ص 724 ح 799 [12] کلّها عن أبی الیسع عیسی بن السریّ،بحار الأنوار:ج 23 ص 76 ح 2. [13]
6- (7) .کمال الدین:ص 412 ح 11، [14]الإمامة والتبصرة:ص 220 ح 71 کلاهما عن عمّار،بحار الأنوار:ج 72 ص 134 ح 14.

و هر کس با شناخت امام خود از دنیا برود،همانند کسی است که با قائم،در خیمۀ او باشد.

183.امام باقر (علیه السلام) -به محمّد بن مُسلم-:هر کس از این امّت،که امامی آشکار و عادل از جانب خداوند عز و جل نداشته باشد،گم راه و سرگردان است و اگر بر این حالت بمیرد،با کفر و نفاق مرده است.

بدان-ای محمّد-که پیشوایانِ ستم و پیروان آنان،از دین خدا برکنارند.خود گم راه اند و [مردم را] به گم راهی می افکنند.پس کارهایی که انجام می دهند،همانند خاکستری است که در یک روز طوفانی،تندبادی بر آن بِوَزد،[یعنی] از کردارشان چیزی دستگیرشان نمی شود.این است گم راهیِ دور و دراز.

184.الکافی -به نقل از بُرَید-:شنیدم که امام باقر (علیه السلام) در بارۀ این سخن خداوند-تبارک و تعالی-: «آیا کسی که مرده بود و ما او را زنده گردانیدیم و برایش نوری قرار دادیم که با آن،در میان مرم راه می رود» می فرماید:«"مرده"،کسی است که چیزی نشناسد و "نوری که با آن،در میان مردم راه می رود"،امامی است که از او پیروی شود».

[و در بارۀ ادامۀ آیه:] «مانند کسی است که در تاریکی هاست و از آنها خارج نمی شود؟» ، فرمود:«کسی است که امام را نمی شناسد [و به او معتقد نیست]».

185.امام صادق (علیه السلام): زمین جز با وجود امام،سامان نمی یابد،و هر کس بمیرد و امام خود را نشناسد،به مرگ جاهلی مرده است.

186.امام صادق (علیه السلام): هر کس در حالی از دنیا برود که امامی ندارد،به مرگ جاهلی در گذشته است؛کفر و شرک و گم راهی.

ص: 210

187.عنه (علیه السلام): مَن باتَ لَیلَةً لا یَعرِفُ فیها إمامَهُ،ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً. (1)

188.الاختصاص عن أبی الجارود عن الإمام الصادق (علیه السلام): مَن ماتَ ولَیسَ عَلَیهِ إمامٌ حَیٌّ ظاهِرٌ،ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً.

قالَ:قُلتُ:إمامٌ حَیٌّ جُعِلتُ فِداکَ؟قالَ:إمامٌ حَیٌّ. (2)

189.أعلام الدین عن أبی بصیر عن الإمام الصادق (علیه السلام): مَن ماتَ ولَیسَ فی رَقَبَتِهِ بَیعَةٌ لِإِمامٍ،ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً،ولا یُعذَرُ النّاسُ حَتّی یَعرِفوا إمامَهُم،فَمَن ماتَ وهُوَ عارِفٌ بِالإِمامَةِ لَم یَضُرَّهُ تَقَدَّمَ هذا الأَمرُ أو تَأَخَّرَ،وکانَ کَمَن هُوَ مَعَ القائِمِ فی فِسطاطِهِ.

قالَ:ثُمَّ مَکَثَ هُنَیئَةً،ثُمَّ قالَ:لا،بَل کَمَن قاتَلَ مَعَهُ.

ثُمَّ قالَ:لا،بَل-وَاللّهِ-کَمَنِ استُشهِدَ مَعَ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله). (3)

190.الکافی عن الفضیل بن یسار: ابتَدَأَنا أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) یَوماً وقالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):

«مَن ماتَ ولَیسَ عَلَیهِ إمامٌ فَمیتَتُهُ مِیتَةٌ جاهِلِیَّةٌ».

فَقُلتُ:قالَ ذلِکَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)؟فَقالَ:إی وَاللّهِ،قَد قالَ.

قُلتُ:فَکُلُّ مَن ماتَ ولَیسَ لَهُ إمامٌ فَمیتَتُهُ میتَةٌ جاهِلِیَّةٌ؟قالَ:نَعَم. (4)

191.ثواب الأعمال عن عیسی بن السَّریّ: قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):«مَن ماتَ لا یَعرِفُ إمامَهُ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً»؟

قالَ أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):أحوَجُ ما یَکونُ إلی مَعرِفَتِهِ إذا بَلَغَ نَفسُهُ هذا-وأَشارَ بِیَدِهِ

ص: 211


1- (1) .الغیبة للنعمانی:ص 127 ح 1 [1]عن یحیی بن عبد اللّه،بحار الأنوار:ج 23 ص 78 ح 8. [2]
2- (2) .الاختصاص:ص 269،بحار الأنوار:ج 23 ص 92 ح 38. [3]
3- (3) .أعلام الدین:ص 459، [4]بحار الأنوار:ج 27 ص 126 ح 116. [5]
4- (4) .الکافی:ج 1 ص 376 ح 1. [6]

187.امام صادق (علیه السلام): هر کس یک شب را بدون شناخت امامش بگذراند [و در آن شب از دنیا برود]،به مرگ جاهلی در گذشته است.

188.الاختصاص -به نقل از ابو جارود-:امام صادق (علیه السلام) فرمود:«هر کس در حالی از دنیا برود که امام زندۀ آشکاری نداشته باشد،به مرگ جاهلی در گذشته است».

من گفتم:قربانت گردم! امام زنده؟!

فرمود:«امام زنده».

189.أعلام الدین -به نقل از ابو بصیر-:امام صادق (علیه السلام) فرمود:«هر کس بمیرد و بیعت امامی به گردنش نباشد،به مرگ جاهلی مرده است،و مردم،معذور نیستند،تا آن که امام خود را بشناسند.پس هر کس در حالی از دنیا برود که آشنا [و معتقد] به امامت باشد،پیش و پس افتادن این امر (ظهور و قیام قائم (علیه السلام) )،به او زیانی نمی رساند و همانند کسی است که با قائم (علیه السلام)،در خیمۀ [فرماندهی] او باشد».

ایشان سپس لَختی درنگ کرد و آن گاه فرمود:«نه؛بلکه همانند کسی است که در رکاب او بجنگد».

باز فرمود:«نه؛بلکه-به خدا سوگند-همانند کسی است که در رکاب پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) شهید شود».

190.الکافی -به نقل از فُضَیل بن یسار-:روزی امام صادق (علیه السلام) برای ما سخن آغاز کرد و فرمود:

«پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:هر کس بمیرد و امامی نداشته باشد،مردنش مردنی جاهلی است».

من گفتم:این را پیامبر خدا فرموده است؟

فرمود:«آری-به خدا سوگند-او فرموده است».

گفتم:پس هر کس بمیرد و امامی نداشته باشد،مرگش مرگ جاهلی است؟

فرمود:«آری».

191.ثواب الأعمال -به نقل از عیسی بن سَری-:به امام صادق (علیه السلام) گفتم:آیا پیامبر خدا فرموده است که:«هر کس بمیرد و امامش را نشناسد،به مرگ جاهلی مرده است»؟

امام صادق (علیه السلام) فرمود:«بیش از هر زمان،هنگامی به شناخت او نیاز پیدا می کند که جانش به این جا برسد»و با دست خود به سینه اش اشاره کرد [و افزود:]«در آن

ص: 212

إلی صَدرِهِ-فَقالَ:لَقَد کُنتُ عَلی أمرٍ حَسَنٍ. (1)

192.الکافی عن الحارث بن المغیرة: قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):«مَن ماتَ لا یَعرِفُ إمامَهُ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً»؟قالَ:نَعَم.

قُلتُ:جاهِلِیَّةً جَهلاءَ أو جاهِلِیَّةً لا یَعرِفُ إمامَهُ؟قالَ:جاهِلِیَّةَ کُفرٍ ونِفاقٍ وضَلالٍ. (2)

193.الکافی عن ابن أبی یعفور: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) عَن قَولِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):«مَن ماتَ ولَیسَ لَهُ إمامٌ فَمیتَتُهُ میتَةٌ جاهِلِیَّةٌ»،قالَ:قُلتُ:میتَةُ کُفرٍ؟قالَ:میتَةُ ضَلالٍ.

قُلتُ:فَمَن ماتَ الیَومَ ولَیسَ لَهُ إمامٌ فَمیتَتُهُ میتَةٌ جاهِلِیَّةٌ؟فَقالَ:نَعَم. (3)

194.المحاسن عن حسین بن أبی العلاء: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) عَن قَولِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):«مَن ماتَ لَیسَ لَهُ إمامٌ ماتَ میتَةَ جاهِلِیَّةٍ».

فَقالَ:نَعَم،لَو أنَّ النّاسَ تَبِعوا عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ (علیه السلام) وتَرَکوا عَبدَ المَلِکِ بنَ مَروانَ اهتَدَوا.

فَقُلنا:مَن ماتَ لا یَعرِفُ إمامَهُ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً،میتَةَ کُفرٍ؟

فَقالَ:لا،میتَةَ ضَلالٍ. (4)

195.الاختصاص عن عمر بن یزید عن الإمام الکاظم (علیه السلام)،قالَ: سَمِعتُهُ یَقولُ:مَن ماتَ بِغَیرِ إمامٍ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً،إمامٍ حَیٍّ یَعرِفُهُ،فَقُلتُ:لَم أسمَع أباکَ یَذکُر هذا-یَعنی إماماً حَیّاً-!

ص: 213


1- (1) .ثواب الأعمال:ص 244 ح 1،المحاسن:ج 1 ص 176 ح 273، [1]بحار الأنوار:ج 23 ص 85 ح 26. [2]
2- (2) .الکافی:ج 1 ص 377 ح 3، [3]الإمامة والتبصرة:ص 219 ح 69 عن الحذّاء عن الإمام الباقر (علیه السلام) نحوه،بحار الأنوار:ج 8 ص 362 ح 39. [4]
3- (3) .الکافی:ج 1 ص 376 ح 2. [5]
4- (4) .المحاسن:ج 1 ص 252 ح 476، [6]بحار الأنوار:ج 23 ص 76 ح 3. [7]

هنگام،می گوید:عقیدۀ نیکویی داشتم».

192.الکافی -به نقل از حارث بن مُغیره-:از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم:آیا پیامبر خدا فرموده است:«هر کس بمیرد و امامش را نشناسد،به مرگ جاهلی مرده است»؟

فرمود:«آری».

گفتم:جاهلیت محض یا جاهلیتی که امامش را نشناسد؟

فرمود:«جاهلیت کفر و نفاق و گم راهی».

193.الکافی -به نقل از ابن ابی یَعفور-:از امام صادق (علیه السلام) در بارۀ این سخن پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) که:

«هر کس بمیرد و امامی نداشته باشد،مرگش مرگی جاهلی است»،پرسیدم و گفتم:آیا مقصود،مردن در حال کفر است؟

فرمود:«مردن در حال گم راهی است».

گفتم:پس امروز هم هر کس بمیرد و امامی نداشته باشد،مرگش مرگی جاهلی است؟

فرمود:«آری».

194.المحاسن -به نقل از حسین بن ابی العلاء-:از امام صادق (علیه السلام) در بارۀ این سخن پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) که:«هر کس بمیرد و امامی نداشته باشد،به مرگ جاهلی مرده است»،سؤال کردم.

فرمود:«آری،اگر مردم از علی بن الحسین (زین العابدین) (علیه السلام) پیروی می کردند و عبد الملک بن مروان را رها می ساختند،هدایت می شدند».

گفتیم:هر کس بمیرد و امامش را نشناسد،به مرگ جاهلی مرده است،[یعنی] مرگ در حال کفر؟

فرمود:«نه،مردن در گم راهی».

195.الاختصاص -به نقل از عمر بن یزید-:از امام کاظم (علیه السلام) شنیدم که می فرماید:«هر کس بدون داشتن امامی بمیرد،به مرگی جاهلی مرده است؛امامی زنده که بشناسدش».

گفتم:از پدرتان نشنیدم که این را فرموده باشد-یعنی امام زنده را-!

ص: 214

فَقالَ:قَد وَاللّهِ قالَ ذاکَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،قالَ:وقالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):«مَن ماتَ ولَیسَ لَهُ إمامٌ یَسمَعُ لَهُ ویُطیعُ،ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً». (1)

196.کمال الدین عن محمّد بن إسماعیل عن الإمام الرضا (علیه السلام): مَن ماتَ ولَیسَ لَهُ إمامٌ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً.

فَقُلتُ لَهُ:کُلُّ مَن ماتَ ولَیسَ لَهُ إمامٌ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً؟قالَ:نَعَم. (2)

197.الإمام العسکری عن آبائه علیهم السلام: مَن ماتَ ولَم یَعرِف إمامَ زَمانِهِ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً. (3)

ص: 215


1- (1) .الاختصاص:ص 268،بحار الأنوار:ج 23 ص 92 ح 36. [1]
2- (2) .کمال الدین:ص 668 ح 11، [2]بحار الأنوار:ج 23 ص 78 ح 7. [3]
3- (3) .کمال الدین:ص 409 ح 9، [4]کفایة الأثر:ص 292 [5] کلاهما عن عثمان العمری،بحار الأنوار:ج 32 ص 331.

فرمود:«به خدا سوگند،این را پیامبر خدا فرموده است.پیامبر خدا فرمود:"هر کس بمیرد و امامی نداشته باشد که از او حرف شنوی و اطاعت کند،با مرگ جاهلی مرده است"».

196.کمال الدین -به نقل از محمّد بن اسماعیل-:امام رضا (علیه السلام) فرمود:«اگر کسی در حالی در گذرد که امامی نداشته باشد،به مرگ جاهلی در گذشته است».

من به ایشان گفتم:آیا هر کسی که بمیرد و امامی نداشته باشد،به مرگ جاهلی مرده است؟

فرمود:«آری».

197.امام عسکری -به نقل از پدرانش علیهم السلام-:هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلی مرده است.

ص: 216

ص: 217

سخنی در بارۀ وجوب معرفت امام عصر و هشدار در بارۀ عدم معرفت او

اشاره

احادیثی که شناخت امام عصر را بر مردم هر دوران،واجب و مرگ بدون شناخت امام را مرگِ جاهلی می دانند،مورد اتّفاق همۀ مسلمانان اند و در کتاب های شیعه و اهل سنّت درج شده اند.برای مثال،کلینی در الکافی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) چنین نقل می کند:

مَن ماتَ و لا یَعرِفُ إمامَهُ،ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً. (1)

هر کس بمیرد و امامش را نشناسد،به مرگ جاهلی مرده است.

و در مسند ابن حنبل از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:

مَن مات بِغَیرِ إمامٍ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً. (2)

هر کس بدون داشتن امام بمیرد،به مرگ جاهلی مرده است.

بنا بر این،سخن ابن تیمیه و آلبانی که می گویند احادیث یاد شده در کتاب های اهل سنّت وجود ندارند، (3)نادرست و ناشی از نادیده گرفتن مسند ابن حنبل و برخی دیگر از کتاب های مهمّ اهل سنّت است.البتّه حدیث یاد شده،با تعابیر مختلفی نقل شده است و ابن تیمیه،در ادامۀ سخنش مجبور می شود یکی از این تعابیر را که در

ص: 218


1- (1) .ر.ک:ص 204 ح 169. [1]
2- (2) .ر.ک:ص 204 ح 170. [2]
3- (3) .سلسلة الأحادیث الضعیفة و الموضوعة:ج 1 ص 526.

آن،لفظ«امام»وجود ندارد،قبول کند (1)که در آن آمده است:

مَن ماتَ و لَیسَ فی عُنُقِهِ بَیعَةٌ،ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً. (2)

کسی که بمیرد و در گردن او بیعتی نباشد،به مرگ جاهلی مرده است.

در واقع،این گونه افراد،تلاش می کنند تا احادیث یاد شده را به جای حمل بر امامان اهل بیت و برگزیدگان خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله)،بر اعم از آنان و از جمله بر زمامداران جائر،حمل کنند.

ابن ابی الحدید،نقل می کند که:عبد اللّه بن عمر،از بیعت با علی (علیه السلام) خودداری کرد؛امّا شبانه درِ خانۀ حجّاج را کوبید تا با عبد الملک،بیعت کند تا آن شب را بدون امام،صبح نکند.او گمان می کرد که باید چنین کند؛زیرا از پیامبر (صلی الله علیه و آله) روایت شده است که فرمود:«هر که بمیرد و امامی نداشته باشد،مرگی چونان مرگ جاهلی داشته است».حجّاج نیز او را آن قدر تحقیر کرد و پستش شمرد که پایش را از بستر خواب بیرون آورد و گفت:با پای من بیعت کن ! (3)

پس نکتۀ اصلی در مورد حدیث،معنای حدیث است،نه اصل صدور آن از پیامبر (صلی الله علیه و آله). (4)برای فهم حدیث شریف،باید مقصود از جاهلیت روشن شود.

در فرهنگ اسلامی،عصر رسالت پیامبر خدا،عصر علم،و دوران پیش از بعثت

ص: 219


1- (1) .منهاج السنّة النبویّة:ج 1 ص 11.
2- (2) .ر.ک:ص 206 ح 176. [1]
3- (3) .شرح نهج البلاغة،ابن ابی الحدید:ج 13 ص 242.
4- (4) .علّامۀ امینی می گوید:این،حقیقت مسلّمی است که کتاب های صِحاح و مَسانید [اهل سنّت]،آن را مسلّم دانسته اند و گریزی از پذیرش مفاد آن نیست و اسلامِ هیچ مسلمانی،جز با تسلیم بودن در برابر آن،کامل نیست و حتّی دو نفر هم در بارۀ آن،اختلافِ نظر ندارند و یک نفر هم در بارۀ آن،به خود،اجازۀ تردید نداده است.این تعبیر،حکایت از بدعاقبتیِ کسی دارد که بدون امام بمیرد و چنین کسی،از هر گونه نجات و رستگاری،محروم است.مرگ جاهلی،بدترین مرگ است؛مرگِ در حال کفر و الحاد (الغدیر:ج 10 ص 360). [2]

ایشان،دوران جاهلیت است،بدین معنا که پیش از بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله)،به دلیل تحریفی که در ادیان آسمانی پدید آمده بود،مردم،راهی برای شناخت حقایق هستی نداشتند و آنچه به نام دین بر جوامع مختلف بشر حکومت می کرد،چیزی جز خرافات و موهومات نبود.در واقع،ادیان تحریف شده و عقاید موهوم،ابزارهایی برای سلطۀ زر و زور بر انسان شده بودند و این،واقعیتی است که تاریخ قبل از اسلام نیز آن را تأیید می کند.

بعثت مبارک پیامبر (صلی الله علیه و آله)،آغاز عصر علم بود.اساسی ترین مسئولیت ایشان،مبارزه با خرافات و تحریفات و روشن کردن حقایق برای مردم بود.او خود را برای مردم،همچون پدری می دانست که آنان را می پرورانَد و آموزش می دهد.ایشان می فرمود:

إنَّما أنَا لَکُم مِثلُ الوالِدِ اعَلِّمُکُم. (1)

در واقع،من برای شما همچون پدری هستم که به شما می آموزم.

پیامبر خدا،نبوّت خود را پدیده ای منطبق با موازین عقلی و علمی معرّفی می کرد که اگر دانشمندان،در صدد شناخت آن بر آیند،می توانند به سادگی راستگویی اش را در بارۀ ارتباط او با مبدأ هستی درک کنند.

«وَ یَرَی الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ الْحَقَّ . (2)

کسانی که به ایشان علم داده شده،آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده، حق می دانند» .

پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز مردم را از پیروی هر آنچه علم،آن را تأیید نمی کند،به شدّت بر حذر می داشت و این آیه را برای آنان تلاوت می فرمود:

ص: 220


1- (1) .مسند ابن حنبل:ج 3 ص 53 ح 7413، [1]سنن النسائی:ج 1 ص 38،سنن ابن ماجة:ج 1 ص 114 ح 313،الجامع الصغیر:ج 1 ص 394 ح 2580.
2- (2) .سبأ:آیۀ 6. [2]

«وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ. 1

و چیزی را که بِدان علم نداری،دنبال مکن».

با عنایت به این مقدّمه،آشکار می شود که آنچه در حدیثِ ضرورت شناخت امامِ هر عصر مورد نظر است،فراتر از یک مسئلۀ فردی است و تنها این نیست که اگر یک مسلمان،امام خود را نشناخت،مسلمان واقعی نیست و در نتیجه،اسلامِ او با کفر برابر است؛بلکه مسئلۀ مهم تری که این حدیث بِدان هشدار می دهد،این است که:عصر علم-که با بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله) آغاز شد-تنها در این صورت می تواند تداوم پیدا کند.در یک سخن،امامت،پشتوانه و ضامن تداوم عصر علم یا عصر اسلام راستین است و بدون این پشتوانه،جامعۀ اسلامی به جاهلیت پیش از اسلام، بازگشت خواهد کرد.

در واقع،این حدیث از آینده نگری این آیۀ شریف الهام گرفته که می فرماید:

«وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ. 2

و محمّد،جز فرستاده ای که پیش از او [نیز] فرستادگانی [آمدند و] گذشتند، نیست.آیا اگر او بمیرد یا کشته شود،به گذشتۀ خود (جاهلیت)،بر می گردید؟».

پیامبر (صلی الله علیه و آله) در حدیثی که بر ضرورت شناخت امام تأکید دارد،بیان می فرماید که:

چگونه ممکن است جامعۀ اسلامی عقب نشینی کند و به دوران جاهلیتِ پیش از اسلام باز گردد؟کلام پیامبر (صلی الله علیه و آله)،گویای این حقیقت است که با حذف مسئلۀ امامت و رهبری،این پدیدۀ خطرناک،قابل پیش بینی است.

ص: 221

شناخت کدام امام؟
اشاره

اندکی تأمّل در مضمون حدیث-بویژه با توجّه به شرحی که گذشت-ما را از پاسخگویی به این سؤال که:«امامت کدام امام،ضامن تداوم اسلام واقعی است و حذف کدام امامت از جامعۀ اسلامی،بازگشت به جاهلیت است؟»،بی نیاز می کند.

آیا می شود گمان بُرد که مقصود پیامبر (صلی الله علیه و آله) این است که شناختن و پیروی کردن از هر کس که زمام امور جامعه را به دست گیرد،بر همۀ مسلمانان واجب و ضرور است و اگر کسی چنین رهبری را نشناسد،به مرگ جاهلی مُرده است،بدون توجّه به این که ممکن است چنین رهبری،ستمگر و به گفتۀ قرآن کریم از«امامانی که به آتش فرا می خوانند» (1)باشد؟!

بدیهی است که همۀ زمامداران فاسد تاریخ اسلام،برای اثبات حقّانیت خود و وجوب اطاعت مردم از خود و استواری پایه های حکومتشان،به این حدیث مسلّم استناد جویند.از این رو،می بینیم که حتّی معاویه پسر ابو سفیان نیز در شمار راویان این حدیث آمده است.همچنین طبیعی است که آخوندهای درباری با همان انگیزه، سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله) را تفسیر و با امامت ائمّۀ جور،تطبیق نمایند؛لیکن روشن است که این،بازی با الفاظ است،نه بدفهمی و کژ اندیشی در مفهوم حدیث.

هرگز نمی توان باور کرد که عبد اللّه بن عمر،آن گونه که در شرح نهج البلاغةی ابن ابی الحدید آمده است،به دلیل کج فهمی و ضعف بینش،با امام علی (علیه السلام) بیعت نکند؛ ولی با تمسّک به حدیث«مَن ماتَ بغَیر إمامٍ»که خودش نقل کنندۀ آن است،شبانه به ملاقات حجّاج بن یوسف برود تا با خلیفۀ دوران،عبد الملک مروان،بیعت نماید؛چرا که نمی خواهد شبی را بدون داشتن امام به صبح آورد!

ص: 222


1- (1) .ر.ک:قصص:آیۀ 41.

آری! کسی که امیر مؤمنان،علی (علیه السلام)،را امام نداند و با او بیعت نکند،باید هم عبد الملک مروان را امامی بداند که ترک بیعتش موجب کفر و رجعت به جاهلیت است و باید با آن خفّت و خواری با پای عامل سفّاک او (حجّاج بن یوسف) شبانه بیعت کند! عبد اللّه بن عمر به جایی رسید که یزید،پسر معاویه،را با آن همه جنایاتی که به اسلام و خاندان پیامبر خدا روا داشت،مصداق«امام»در حدیث:«من مات بغیر إمام»می دانست و مخالفت با او را موجب کفر و ارتداد می شمرد.آورده اند که پس از واقعۀ جانسوز کربلا،مردم مدینه در سال 63 هجری،قیام کردند و این قیام به واقعۀ«حَرّه»انجامید.عبد اللّه بن عمر نزد عبد اللّه بن مطیع-که رهبری قریش را در این قیام بر عهده داشت-رفت.ابن مطیع،دستور داد که برای عبد اللّه،پُشتی ای بیاورند و او را به نشستن دعوت کرد.ابن عمر گفت:نیامده ام که بنشینم.آمده ام تا حدیثی را که از پیامبر خدا شنیده ام،برای تو باز گویم.شنیدم که پیامبر خدا فرمود:

«کسی که دست از اطاعت امامی بکشد،روز قیامت،در حالی خدا را ملاقات می کند که حجّت و برهانی ندارد و کسی که بمیرد و با امامی بیعت نکرده باشد،به مرگ جاهلی مُرده است». (1)

بنگرید که چه استادانه،سخن پیامبر خدا را در جهت مخالف مقصود ایشان به کار می برند! این،همان پدیدۀ خطرناکی است که پیامبر خدا برای پیشگیری از آن، در این حدیث و ده ها حدیث دیگر،بِدان هشدار داده و مردم را به اطاعت از امامان حق،دعوت کرده است.هشدار پیامبر خدا به دست سیاستبازان مسلمان نما و عوامل آنان،تحریف می گردد و بدین ترتیب است که از حدیث،بر ضدّ حدیث،و از اسلام،بر ضدّ اسلام،سوء استفاده می شود و سرانجام با نادیده گرفته شدن جایگاه

ص: 223


1- (1) .ر.ک:ص 207 ح 176. [1]

امامت در جامعۀ اسلامی و به فراموشی سپرده شدن توصیه های پیامبر (صلی الله علیه و آله)،عصر علم و ایمان،در امّت اسلام،سپری می گردد و رجعت به کفر و جاهلیت،تحقّق می یابد.

بنا بر این،بدون تردید،مقصود از احادیثی که مرگِ بدون شناخت امام را مرگ جاهلی می دانند،بیم دادن از عدم تمسّک به ولایت اهل بیت علیهم السلام است که ضرورت تمسّک به آنان،در حدیث ثَقَلین و غدیر و ده ها حدیث دیگر،برای مردم،بیان شده است.

ص: 224

1/3 أدنی مَعرِفَةِ الإِمامِ

198.الإمام الصادق (علیه السلام): أدنی مَعرِفَةِ الإِمامِ أنَّهُ عِدلُ النَّبِیِّ-إلّادَرَجَةَ النُّبُوَّةِ-وَوارِثُهُ،وأنَّ طاعَتَهُ طاعَةُ اللّهِ وطاعَةُ رَسولِ اللّهِ،والتَّسلیمُ لَهُ فی کُلِّ أمرٍ،وَالرَّدُّ إلَیهِ،وَالأَخذُ بِقَولِهِ. (1)

2/3 حُکمُ مَن تَعَذَّرَ أو تَعَسَّرَ عَلَیهِ مَعرِفَةُ إمامِ عَصرِهِ

199.کمال الدین عن زرارة: قالَ أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):یَأتی عَلَی النّاسِ زَمانٌ یَغیبُ عَنهُم إمامُهُم.فَقُلتُ لَهُ:ما یَصنَعُ النّاسُ فی ذلِکَ الزَّمانِ؟قالَ:یَتَمَسَّکونَ بِالأَمرِ الَّذی هُم عَلَیهِ حَتّی یَتَبَیَّنَ لَهُم. (2)معرفةُ الإمام

200.کمال الدین عن الحارث بن المغیرة: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):هَل یَکونُ النّاسُ فی حالٍ لا یَعرِفونَ الإِمامَ؟فَقالَ:قَد کانَ یُقالُ ذلِکَ.قُلتُ:فَکَیفَ یَصنَعونَ؟قالَ:یَتَعَلَّقونَ بِالأَمرِ الأَوَّلِ،حَتّی یَستَبینَ لَهُمُ الآخَرُ. (3)

201.الإمام الصادق (علیه السلام): إذا أصبَحتَ وأمسیتَ لاتَری إماماً تَأتَمُّ بِهِ،فَأَحبِب مَن کُنتَ

ص: 225


1- (1) .کفایة الأثر:ص 259 [1] عن هشام،بحار الأنوار:ج 4 ص 55 ح 34. [2]
2- (2) .کمال الدین:ص 350 ح 44، [3]بحار الأنوار:ج 52 ص 149 ح 75. [4]
3- (3) .کمال الدین:ص 351 ح 47، [5]الغیبة للنعمانی:ص 158 ح 2 [6] نحوه،بحار الأنوار:ج 27 ص 297 ح 6. [7]
1/3 کمترین درجۀ شناخت امام

198.امام صادق (علیه السلام): کمترین درجۀ شناخت امام،این است که [بدانی] او هم تراز پیامبر است -بجز در درجۀ نبوّت-و وارث اوست و فرمان برداری از او،فرمان برداری از خدا و فرمان برداری از پیامبر خداست،و این که در هر کاری،باید تسلیم او بود و به او ارجاع داد و گفتۀ او را گرفت.

2/3 وظیفۀ کسی که شناخت امام زمانش برای او ناممکن یا دشوار است
اشاره

199.کمال الدین -به نقل از زراره-:امام صادق (علیه السلام) فرمود:«زمانی بر مردم فرا می رسد که امامشان از آنان غایب است».

به ایشان گفتم:مردم در آن زمان،چه کنند؟

فرمود:«بر عقیدۀ خویش (امامت) استوار بمانند تا برایشان آشکار گردد».

200.کمال الدین -به نقل از حارث بن مغیره-:از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم:آیا ممکن است وضعی پیش آید که مردم،امام را نشناسند؟

فرمود:«ممکن است چنین شود».

گفتم:در این صورت،چه کنند [و تکلیفشان چیست]؟

فرمود:«به همان امر نخست،چنگ زنند تا [امرِ] دیگر برایشان آشکار شود».

201.امام صادق (علیه السلام): هر گاه وضعی پیش آمد که امامی را ندیدی تا از او پیروی کنی،کسی را

ص: 226

تُحِبُّ (1)،وأبغِض مَن کُنتَ تُبغِضُ (2)،حَتّی یُظهِرَهُ اللّهُ عز و جل. (3)

202.الکافی عن منصور عمّن ذکره عن الإمام الصادق (علیه السلام)،قال: قُلتُ:إذا أصبَحتُ وأَمسَیتُ لا أری إماماً أئتَمُّ بِهِ ما أصنَعُ؟

قالَ:فَأَحِبَّ مَن کُنتَ تُحِبُّ،وأبغِض مَن کُنتَ تُبغِضُ،حَتّی یُظهِرَهُ اللّهُ عز و جل. (4)

203.کمال الدین عن أبان بن تغلب: قالَ لی أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):یَأتی عَلَی النّاسِ زَمانٌ یُصیبُهُم فیهِ سَبطَةٌ،یَأرِزُ العِلمُ فیها بَینَ المَسجِدَینِ کَما تَأرِزُ (5)الحَیَّةُ فی جُحرِها-یَعنی بَینَ مَکَّةَ وَالمَدینَةِ-فَبَینَماهُم کَذلِکَ إذ أطلَعَ اللّهُ عز و جل لَهُم نَجمَهُم.

قالَ:قُلتُ:ومَا السَّبطَةُ؟قالَ:الفَترَةُ وَالغَیبَةُ لِإِمامِکُم.قالَ:قُلتُ:فَکَیفَ نَصنَعُ فیما بَینَ ذلِکَ؟فَقالَ:کونوا عَلی ما أَنتُم عَلَیهِ،حَتّی یُطلِعَ اللّهُ لَکُم نَجمَکُم. (6)

204.کمال الدین عن عبد اللّه بن سنان: دَخَلتُ أنَا وأبی عَلی أبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) فَقالَ:فَکَیفَ أنتُم إذا صِرتُم فی حالٍ لا تَرَونَ فیها إمامَ هُدیً،ولا عَلَماً یُری،ولا یَنجو مِنها إلّامَن دَعا دُعاءَ الغَریقِ.

فَقالَ لَهُ أبی:إذا وَقَعَ هذا لَیلاً (7)فَکَیفَ نَصنَعُ؟

ص: 227


1- (1) .أی من الأئمّة،ولا ترجع عن الاعتقاد بإمامتهم،وحبّهم یقتضی العمل بما بقی بینهم من آثارهم والرجوع إلی رواة أخبارهم.ویحتمل تعمیم من یشمل الرواة والعلماء الربّانیین،الذین کانوا یرجعون إلیهم عند ظهور الإمام (علیه السلام)،إذا لم یمکن الوصول إلیه (مرآة العقول:ج 4 ص 59). [1]
2- (2) .أی من أئمّة الجور وأتباعهم،وهو یستلزم الاجتناب عن طریقتهم من البدع والأهواء والقیاسات والاستحسانات (مرآة العقول:ج 4 ص 59). [2]
3- (3) .کمال الدین:ص 348 ح 37 [3]عن عمر بن عبد العزیز،الغیبة للنعمانی:ص 158 ح 3، [4]بحار الأنوار:ج 52 ص 148 ح 71. [5]
4- (4) .الکافی:ج 1 ص 342 ح 28. [6]
5- (5) .أی:ینضمُّ إلیها،ویجتمع بعضه إلی بعض فیها (النهایة:ج 1 ص 37« [7]أرز»).
6- (6) .کمال الدین:ص 349 ح 41، [8]الغیبة للنعمانی:ص 159 ح 6 [9] نحوه،بحار الأنوار:ج 52 ص 134 ح 38. [10]
7- (7) .کذا فی المصدر،والظاهر أنّها تصحیف لکلمة:«البلاء».

که دوست می داشته ای،دوست بدار (1)و کسی را که دشمن می داشته ای،دشمن بدار، (2)تا این که خداوند عز و جل او را آشکار گرداند.

202.الکافی -به نقل از منصور،از کسی که او نامش را برد-:به امام صادق (علیه السلام) گفتم:هر گاه زمانی آمد که امامی را ندیدم [و حضور نداشت] تا از او پیروی نمایم،چه کنم؟

فرمود:«کسی را که دوست می داشتی،دوست بدار و کسی را که دشمن می داشتی، دشمن بدار،تا آن که خداوند عز و جل او را آشکار سازد».

203.کمال الدین -به نقل از ابان بن تغلب-:امام صادق (علیه السلام) به من فرمود:«زمانی بر مردم می آید که در آن زمان،دچار "سَبطه" می شوند.در آن سبطه،علم همانند مار که در سوراخش می خزد،میان دو مسجد-یعنی میان مسجد الحرام در مکّه و مسجد النبی در مدینه- می خزد و جمع می شود،و مردم در این حال اند که ناگهان،خداوند عز و جل ستارۀ آنان را برایشان طالع می کند».

گفتم:سبطه چیست؟

فرمود:«فترت و غیبت امامتان».

گفتم:در چنان وضعی،وظیفۀ ما چیست؟

فرمود:«بر عقیدۀ خود بمانید،تا آن هنگام که خداوند عز و جل ستارۀ شما را برایتان طالع کند».

204.کمال الدین -به نقل از عبد اللّه بن سنان-:من و پدرم خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدیم.ایشان فرمود:«چه می کنید آن گاه که وضعی پیش آید که در آن،نه امام هدایتگری ببینید و نه نشانه ای نمایان و وضعی که تنها،کسی به سلامت می رَهَد که چونان دعای شخصِ در حال غرق شدن،دعا کند؟!».

پدرم گفت:هر گاه این بلا بیاید،چه کنیم؟

ص: 228


1- (1) .یعنی:از ائمّه علیهم السلام و از اعتقاد به امامت آنان،دست بر مدار.البتّه دوست داشتن آنان،اقتضا دارد که به آنچه از آثارشان باقی مانده است،عمل شود و به راویان اخبارشان مراجعه شود.و احتمالاً می توان آن را تعمیم داد که شامل راویان و علمای ربّانی بشود؛همانان که در زمان روی کار آمدن امام نیز،کسانی که امکان دسترس به او را ندارند،به ایشان مراجعه می کنند (مرآة العقول:ج 4 ص 59).
2- (2) .یعنی:از پیشوایان باطل و ستم و پیروان آنان را دشمن بدار و این،مستلزم دوری کردن از راه و رسم آنان،یعنی بدعت ها و عقاید باطل و قیاس و استحسانات است (مرآة العقول:ج 4 ص 59).

فَقالَ:أما أنتَ لا تُدرِکُهُ،فَإِذا کانَ ذلِکَ فَتَمَسَّکوا بِما فی أیدیکُم،حَتّی یَتَّضِحَ لَکُمُ الأَمرُ. (1)

205.الکافی عن عیسی بن عبد اللّه عن الإمام الصادق (علیه السلام)،قال: قُلتُ لَهُ:إن کانَ کَونٌ-ولا أرانِیَ اللّهُ ذلِکَ-فَبِمَن أئتَمُّ؟

قالَ:فَأَومَأَ إلَی ابنِهِ موسی (علیه السلام).

قُلتُ:فَإِن حَدَثَ بِموسی حَدَثٌ فَبِمَن أئتَمُّ؟

قالَ:بِوَلَدِهِ.

قُلتُ:فَإِن حَدَثَ بِوَلَدِهِ حَدَثٌ وتَرَکَ أخاً کَبیراً وَابناً صَغیراً فَبِمَن أئتَمُّ؟

قالَ:بِوَلَدِهِ.ثُمَّ قالَ:هکَذا أبَداً.

قُلتُ:فَإِن لَم أعرِفهُ ولا أعرِفُ مَوضِعَهُ؟

قالَ:تَقولُ:اللّهُمَّ إنّی أتَولّی مَن بَقِیَ مِن حُجَجِکَ مِن وُلدِ الإِمامِ الماضی،فَإِنَّ ذلِکَ یَجزیکَ إن شاءَ اللّهُ. (2)

206.رجال الکشّی عن عبد اللّه بن زرارة: بَعَثَ زُرارَةُ عُبَیداً ابنَهُ یَسأَلُ عَن خَبَرِ أبِی الحَسَنِ (علیه السلام)،فَجاءَهُ المَوتُ قَبلَ رُجوعِ عُبَیدٍ إلَیهِ،فَأَخَذَ المُصحَفَ فَأَعلاهُ فوقَ رَأسِهِ وقالَ:إنَّ الإِمامَ بَعدَ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ مَنِ اسمُهُ بَینَ الدَّفَتَینِ فی جُملَةِ القُرآنِ،مَنصوصٌ عَلَیهِ مِنَ الَّذینَ أوجَبَ اللّهُ طاعَتَهُم عَلی خَلقِهِ أنَا مُؤمِنٌ بِهِ.

قالَ:فَاُخبِرَ بِذلِکَ أبو الحَسَنِ الأَوَّلُ (علیه السلام)،فَقالَ:وَاللّهِ،کانَ زُرارَةُ مُهاجِراً إلَی اللّهِ تَعالی. (3)

ص: 229


1- (1) .کمال الدین:ص 348 ح 40، [1]الغیبة للنعمانی:ص 159 ح 4 [2] نحوه.
2- (2) .الکافی:ج 1 ص 309 ح 7، [3]الإرشاد:ج 2 ص 218 [4] ولیس فیه ذیله من«قلت:فإن لم أعرفه...»،کمال الدین:ص 416 ح 7، [5]بحار الأنوار:ج 25 ص253 ح 11. [6]
3- (3) .رجال الکشّی:ج 1 ص 372 ح 254 و [7]راجع:کمال الدین:ص 75 والتحریر الطاووسی:ص 125 [8] وبحارالأنوار:ج 47 ص 339 ح 19.

امام فرمود:«تو که چنان وضعی را درک نخواهی کرد؛امّا هر گاه چنین شد،آنچه را در دست دارید،محکم بگیرید تا آن که حقیقت برایتان آشکار شود [و امام ظهور کند]».

205.الکافی -به نقل از عیسی بن عبد اللّه-:به امام صادق (علیه السلام) گفتم:اگر [برای شما] پیشامدی کند-و خدا نکند آن روز را من ببینم-چه کسی را امام خود قرار دهم؟

امام صادق (علیه السلام) به فرزندش موسی (علیه السلام) اشاره فرمود.گفتم:اگر برای موسی[ (علیه السلام) ] پیشامدی کرد،چه کسی را امام خود گردانم؟

فرمود:«فرزندش را».

گفتم:اگر برای فرزندش پیشامدی کرد و برادر بزرگ و پسر کوچکی (1)از خود بر جای نهاد،کدام یک را امام خود قرار دهم؟

فرمود:«فرزندش را»و سپس فرمود:«به همین ترتیب تا ابد».

گفتم:اگر او را نشناختم و جایش را ندانستم [،چه کنم]؟

فرمود:«می گویی:"بار خدایا! من پیرو حجّتِ باقی ماندۀ تو از فرزندانِ امام قبلی هستم".همین،برایت مُجزی است [و رفع تکلیف می کند]،إن شاء اللّه».

206.رجال الکشّی -به نقل از عبد اللّه بن زراره-:زُراره،فرزندش عُبید را فرستاد تا در بارۀ امام کاظم (علیه السلام) پرس و جو کند؛امّا پیش از مراجعت عُبید،مرگ به سراغ زراره آمد.پس قرآن را برداشت و بالای سرش گرفت و گفت:امامِ بعد از جعفر بن محمّد،کسی است که نامش در این کتاب،در جملۀ قرآن است و از جانب کسانی تعیین شده که خداوند،فرمان برداری از آنان را بر خلقش واجب ساخته است،و من به او ایمان دارم.

این موضوع،به امام کاظم (علیه السلام) خبر داده شد و ایشان فرمود:«به خدا سوگند،زراره مهاجر به سوی خداوند متعال است».

ص: 230


1- (1) .یعنی:برادرش بزرگ تر از پسرش بود.

ص: 231

پژوهشی در بارۀ وظیفۀ کسی که شناخت امام برایش ناممکن یا دشوار است

موضوع مسئله در احادیثی که گذشت،بیان تکلیف کسی است که معتقد به امامت و ولایت اهل بیت علیهم السلام است؛امّا پس از درگذشت امام پیشین،شناخت امام بعدی و اطاعت اوامر او،برایش دشوار یا ناممکن است.بر اساس احادیث این باب،پیروان اهل بیت علیهم السلام در چنین شرایطی،سه وظیفه دارند:

1.تلاش برای شناخت امام

این تکلیف،در صورتی است که امام،حاضر باشد؛ولی به دلایل سیاسی و یا غیر سیاسی،شخص امام،مجهول باشد.در این صورت،وظیفۀ پیروان امام پیشین، تلاش برای شناخت امام بعدی است،چنان که زراره فرزند خود را برای مشخّص کردن امامِ پس از امام صادق (علیه السلام)،به مدینه اعزام کرد. (1)

2.اعتقاد اجمالی به امام

در صورتی که به هر دلیل،معرفت تفصیلیِ امام بعدی میسّر نباشد،اعتقاد اجمالی به ولایت و امامت وی کافی است،اعم از این که امام،حاضر باشد و شناخت تفصیلیِ

ص: 232


1- (1) .ر.ک:ص 231 ح 206.

او نیاز به زمان داشته باشد،یا غایب باشد و در دسترس نباشد.در روایت عیسی بن عبد اللّه آمده است:

تقول:«اللّهُمَّ إنّی أتَولّی مَن بَقِیَ مِن حُجَجِکَ مِن وُلدِ الإِمامِ الماضی». (1)

می گویی:«خدایا! من ولایت آن کسی را می پذیرم که از حجّت های تو و از نسل امام پیشین،باقی مانده است».

3.عمل کردن به احکام قرآن و سنّت

وظیفۀ عملیِ کسانی که به امام عصر خود دسترس ندارند،تمسّک به قرآن و سنّت پیامبر خداست، (2)چنان که در غالب احادیث این باب،بر آن،تأکید شده است:

یَتَمَسَّکونَ بِالأَمرِ الَّذی هُم عَلَیهِ حَتّی یَتَبَیَّنَ لَهُم. (3)

به همان چیزی که بدان پایبندند،تمسّک کنند،تا آن گاه که حقیقت بر آنان روشن گردد.

بنا بر این،در زمان غیبت امام عصر (علیه السلام) که دسترس به وی و اطاعت از اوامر او، برای یکایک مسلمانان مقدور نیست،همۀ مسلمانان،اوّلاً بر اساس احادیثی که دلالت بر وجوب معرفت (شناخت) امام زمان دارند،بر آنان واجب است که برای شناخت او و اعتقاد به امامتش تلاش کنند و ثانیاً طبق احادیث این باب،وظیفه دارند که در وظایف فردی و اجتماعی،به قرآن و سنّت و ره نمودهای امامان پیشین عمل کنند، (4)که این،در احکام عملی،از طریق اجتهاد،یا تقلید از مجتهد،و یا احتیاط، میسّر می گردد.

ص: 233


1- (1) .ر.ک:ص 230 ح 205. [1]
2- (2) .بدیهی است که ره نمودهای اهل بیت علیهم السلام،چیزی جز تبیین کتاب خدا و سنّت پیامبر خدا نیست.
3- (3) .ر.ک:ص 226 ح 199. [2]
4- (4) .ر.ک:ص 227 ح 200.

بنا بر این،مقصود از روایاتی که می گویند:«تا وقتی امامْ شناخته نشود، حجّت الهی بر مردم،تمام نیست»، (1)این است که شرط یا مقدّمۀ«وجوب اطاعت از اوامر امام»،معرفت (شناخت) اوست و اگر کسی در شناخت امام زنده و حاضر، کوتاهی نکرده باشد،معذور است.بدیهی است که این،موجب نمی گردد که اوامر امامانِ پیشین،حجّیت نداشته باشند،یا تلاش برای شناخت امام کنونی و اعتقاد اجمالی به وی،ضروری نباشد.

امّا در مورد گزارش هایی که حاکی از آن اند که زُراره،هنگام مرگ،شناخت دقیقی نسبت به امامت امام کاظم (علیه السلام) نداشته،چند نکته قابل توجه است:

1.غالب گزارش هایی که بدانها اشاره شد،فاقد سند معتبرند. (2)تنها دو روایت معتبر وجود دارند که دلالت دارند بر این که زراره،پیش از مرگ،نماینده ای را برای تحقیق در بارۀ جانشین امام صادق (علیه السلام) به مدینه فرستاد و او با ایمان اجمالی به امام هفتم از دنیا رفت. (3)

2.با عنایت به اختناق حاکم در آن دوران، (4)مصالح سیاسی ایجاب می کرد که زراره،موضوع امامت امام کاظم (علیه السلام) را آشکار نکند.از این رو-چنان که از امام

ص: 234


1- (1) .ر.ک:الکافی:ج 1 ص 177 ح 2، [1]بحار الأنوار:ج 49 ص 267 ح 8 از امام صادق (علیه السلام):«إنّ الحجّة لا تقوم للّهِ عز و جل علی خلقِهِ إلّابإمامٍ حتّی یعرف؛حجّت خدا بر بندگانش به وسیلۀ امام،آن گاه تمام می شود که آن امام،شناخته شود».نیز،ر.ک:الاختصاص:ص 268،بحار الأنوار:ج 23 ص 2 ح 1.
2- (2) .معجم رجال الحدیث:ج 8 ص 237-239.
3- (3) .رجال الکشّی:ص 372 ش 254-255.
4- (4) .امام صادق (علیه السلام) برای مصون ماندن امام هفتم (علیه السلام) از خطرات احتمالی،پنج نفر را به عنوان وصیّ خویش معیّن نمود که منصور دوانیقی،یکی از این افراد بود.با این شیوه،توطئۀ منصور برای به قتل رساندن امام هفتم (علیه السلام) نقش بر آب شد (الکافی:ج 1 ص 310 ح 13-14،المناقب،ابن شهرآشوب:ج 3 ص 434).

رضا (علیه السلام) روایت شده-،هدف زراره از اعزام پسرش به مدینه این بود که ببیند وظیفۀ او چیست و آیا اجازه دارد بر خلاف جوّ سیاسی حاکم،کاری انجام دهد یا نه.متن روایت،که ابراهیم بن محمّد هَمْدانی نقل می کند،چنین است:

قُلتُ لِلرِّضا (علیه السلام):یَا بنَ رَسولِ اللّهِ! أخبِرنی عَن زُرارَةَ،هَل کانَ یَعرِفُ حَقَّ أبیکَ (علیه السلام)؟ فَقالَ:نَعَم.فَقُلتُ لَهُ:فَلِمَ بَعَثَ ابنَهُ عُبَیدَاللّهِ لِیَتَعَرَّفَ الخَبَرَ إلی مَن أوصَی الصّادِقُ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ (علیه السلام)؟فَقالَ:إنَّ زُرارَةَ کانَ یَعرِفُ أمرَ أبی (علیه السلام) وَ نَصَّ أبیهِ عَلَیهِ،وَ إنَّما بَعَثَ ابنَهُ لِیَتَعَرَّفَ مِن أبی (علیه السلام) هَل یَجوزُ لَهُ أن یَرفَعَ التَّقِیَّةَ فی إظهارِ أمرِهِ وَ نَصِّ أبیهِ عَلَیهِ،وَ أنَّهُ لَمّا أبطَأَ عَنهُ ابنُهُ طولِبَ بِإِظهارِ قَولِهِ فی أبی (علیه السلام)،فَلَم یُحِبَّ أن یُقدِمَ عَلی ذلِکَ دونَ أمرِهِ،فَرَفَعَ المُصحَفَ وَ قالَ:اللّهُمَّ إنَّ إمامی مَن أثبَتَ هذَا المُصحَفُ إمامَتَهُ مِن وُلدِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام. (1)

به امام رضا (علیه السلام) گفتم:ای پسر پیامبر خدا! در بارۀ زراره برایم بگو که آیا پدرت را به امامت قبول داشت؟فرمود:«آری».به ایشان گفتم:پس چرا پسرش عبید اللّه را فرستاد تا از وصیّ امام جعفر صادق (علیه السلام) خبر بگیرد؟فرمود:«زراره حقّ امامت پدرم و نصّ پدرش بر [امامتِ] او را به رسمیت می شناخت و دلیل اعزام پسرش برای خبر گرفتن از وضعیت پدرم،این بود که بداند آیا تقیّه را در اظهار امامت او و نصّ پدرش بر آن را کنار بگذارد یا نه.و وقتی پسرش عبید اللّه طول داد و از او درخواست شد که نظرش را در بارۀ پدرم بدهد،از آن جا که دوست نداشت بدون دستور امام،اقدام به آن کند،قرآن را روی دست گرفت و چنین گفت:خداوندا ! همانا امام من،کسی از فرزندان صادق (علیه السلام) است که این قرآن،امامتش را تأیید کرده باشد».

3.با توجّه به احادیث فراوانی که تصریح به امامت امام کاظم (علیه السلام) دارند (2)و با علم

ص: 235


1- (1) .کمال الدین:ص 75، [1]بحار الأنوار:ج 47 ص 338 ح 18. [2]
2- (2) .بیش از سی روایت در این زمینه وجود دارد (ر.ک:الکافی:ج 1 ص 307 باب«الإشارة و النصّ علی أبی الحسن موسی (علیه السلام)»،الإرشاد:ج 2 ص 216 [3] فصل«فی النصّ علی إمامة موسی بن جعفر علیهما السلام بالإمامة من أبیه»،الإمامة و التبصرة:ص 66 باب«إمامة موسی بن جعفر (علیه السلام)»و ص 71 باب«إبطال إمامة إسماعیل بن جعفر»و ص 72 باب«إبطال إمامة عبد اللّه بن جعفر»).

به شخصیت و وجاهت زراره در میان اصحاب،می توان گفت که زراره،سال ها قبل از شهادت امام صادق (علیه السلام)،در بارۀ امام بعدی،شناخت کافی داشته است.

4.برخی از گزارش ها دلالت دارند که زراره،پس از وفات امام صادق (علیه السلام)،حدود دو سال،زنده بوده است؛زیرا او در سال 150 هجری وفات کرده است. (1)در این صورت،نمی توان پذیرفت که او،در این مدّت نسبتاً طولانی،نتوانسته باشد جانشین امام صادق (علیه السلام) را بشناسد.

بر این اساس و با توجّه به موقعیت علمی زراره و شهرت احادیث مربوط به عدد امامان اهل بیت علیهم السلام در روزگار وی و بویژه با توجّه به حدیثی که از امام رضا (علیه السلام) در توجیه اقدام زراره گذشت،باید گفت که نه تنها زراره در بارۀ امامت امام کاظم (علیه السلام) معرفت لازم را داشته،بلکه-همان طور که شیخ طوسی فرموده (2)-بی تردید باید وی را از اصحاب ایشان نیز دانست.

ص: 236


1- (1) .رجال النجاشی:ج1 ص397 ش 461،رجال الطوسی:ص 210 ش 2744.
2- (2) .رجال الطوسی:ص 337 ش 5010.

الفصل الرابع:مکانَتُهُم یَومَ القِیامَةِ

207.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): أوَّلُ مَن یَرِدُ عَلَیَّ الحَوضَ أهلُ بَیتی ومَن أحَبَّنی مِن امَّتی. (1)

208.عنه (صلی الله علیه و آله): أوَّلُکُم وارِداً عَلَیَّ الحَوضَ،أوَّلُکُم إسلاماً:عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ. (2)

209.الإمام علیّ (علیه السلام): دَخَلَ عَلَیَّ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وأنَا نائِمٌ عَلَی المَنامَةِ،فَاستَسقَی الحَسَنُ-أوِ الحُسَینُ-فَقامَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) إلی شاةٍ لَنا بَکیءٍ (3)فَحَلَبَها فَدَرَّت،فَجاءَهُ الحَسَنُ فَنَحّاهُ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله)،فَقالَت فاطِمَةُ:یا رَسولَ اللّهِ،کَأَنَّهُ أحَبُّهُما إلَیکَ؟قالَ:لا،ولکِنَّهُ استَسقی قَبلَهُ،ثُمَّ قالَ:إنّی وإیّاکِ وهذَینِ وهذَا الراقِدَ فی مَکانٍ واحِدٍ یَومَ القِیامَةِ. (4)

ص: 237


1- (1) .السنّة لابن أبی عاصم:ص 334 ح 748 عن سفیان بن اللیل عن الحسن عن الإمام علیّ (علیه السلام)،الاوائل للطبرانی:ص 66 ح 38 عن سفیان بن اللیل عن الإمام الحسن (علیه السلام) عنه (صلی الله علیه و آله)،کنز العمّال:ج 12 ص 100 ح 34178؛الملاحم والفتن:ص 229 ح 331، [1]المناقب للکوفی:ج 2 ص 129 ح 614 [2] کلاهما عن سفیان عن الإمام الحسن عن أبیه عنه علیهم السلام.
2- (2) .المستدرک علی الصحیحین:ج 3 ص 147 ح 4662،تاریخ بغداد:ج 2 ص 81 الرقم 459، [3]المناقب لابن المغازلی:ص 16 ح 22، [4]شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید:ج 4 ص 117 [5] کلّها عن سلمان،کنز العمّال:ج 11 ص 616 ح 32991.
3- (3) .بَکَأَتِ الناقَةُ والشّاةُ تبکأُ بَکْأً...وهی بَکیٌ وبَکیئَةٌ:قلّ لبنها،وقیل:انقطع (لسان العرب:ج1 ص34« [6]بکأ»).
4- (4) .مسند ابن حنبل:ج 1 ص 217 ح 792، [7]اُسد الغابة:ج 7 ص 220 الرقم 7183 [8] کلاهما عن عبدالرحمن الأزرق،المعجم الکبیر:ج 3 ص 41 ح 2622،مسند الطیالسی:ص 26 ح 190 کلاهما عن أبی فاختة نحوه،کنز العمّال:ج 13 ص 638 ح 37612؛کتاب سُلیم بن قیس:ج 2 ص 732 ح 21 عن سلیم نحوه،بحار الأنوار:ج 37 ص 72 ح 39 [9] نقلاً عن العمدة.

فصل چهارم:منزلت اهل بیت در روز رستاخیز

207.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): نخستین کسی که در کنار حوض کوثر بر من وارد می شود،اهل بیت من و کسانی از امّت من اند که مرا دوست دارند.

208.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): نخستین کسی از شما که در کنار حوض کوثر بر من وارد می شود، علی بن ابی طالب است؛نخستین کسی از شما که اسلام آورده است.

209.امام علی (علیه السلام): پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر من وارد شد،در حالی که در بستر خفته بودم.حسین، آب خواست.پیامبر (صلی الله علیه و آله) به سوی گوسفندمان رفت که شیرش کم شده بود.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن را دوشید و شیر از پستانش جاری شد.حسن به سوی پیامبر (صلی الله علیه و آله) رفت؛ولی پیامبر او را دور کرد.فاطمه گفت:ای پیامبر خدا! گویی آن یکی را بیشتر دوست می داری؟فرمود:«چنین نیست؛بلکه او زودتر آب خواسته بود».

سپس فرمود:«من و تو و این دو و این که در بستر است،در روز رستاخیز در یک جا خواهیم بود».

ص: 238

210.عنه (علیه السلام): أخبَرَنی رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):أنَّ أوَّلَ مَن یَدخُلُ الجَنَّةَ أنَا وفاطِمَةُ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ،قُلتُ:یا رَسولَ اللّهِ،فَمُحِبّونا؟قالَ:مِن وَرائِکُم. (1)

211.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): أنَا وعَلِیٌّ وفاطِمَةُ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ یَومَ القِیامَةِ فی قُبَّةٍ تَحتَ العَرشِ. (2)

212.عنه (صلی الله علیه و آله): الوَسیلَةُ دَرَجَةٌ عِندَ اللّهِ لَیسَ فَوقَها دَرَجَةٌ،فَسَلُوا اللّهَ أن یُؤتِیَنِی الوَسیلَةَ. (3)

213.الإمام علیّ (علیه السلام): قالَ النَّبیُّ (صلی الله علیه و آله):فِی الجَنَّةِ دَرَجَةٌ تُدعَی«الوَسیلَةَ»فَإِذا سَأَلتُمُ اللّهَ فَسَلوا لِیَ الوَسیلَةَ،قالوا:یا رَسولَ اللّهِ،مَن یَسکُنُ مَعَکَ [فیها] (4)؟قالَ:عَلِیٌّ وفاطِمَةُ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ. (5)

214.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): وَسَطُ الجَنَّةِ لی ولِأَهلِ بَیتی. (6)

ص: 239


1- (1) .المستدرک علی الصحیحین:ج 3 ص 164 ح 4723،تاریخ دمشق:ج 14 ص 169 ح 3509 نحوه وکلاهما عن سلمان،ذخائر العقبی:ص 214، [1]کنز العمّال:ج 12 ص 98 ح 34166؛بشارة المصطفی:ص 46 [2] عن عاصم بن ضمرة،بحار الأنوار:ج 68 ص 127 ح 56. [3]
2- (2) .کنز العمّال:ج 12 ص 100 ح 34177 نقلاً عن الطبرانیّ عن أبی موسی و ص 98 ح 34167 نقلاً عن ابن عساکر،المناقب للخوارزمی:ص 303 ح 298 کلاهما عن عمر نحوه؛بشارة المصطفی:ص 48 [4] عن عمر نحوه،شرح الأخبار:ج 3 ص 4 ح 914 عن أبی موسی الأشعری.
3- (3) .مسند ابن حنبل:ج 4 ص 165 ح 11783، [5]المعجم الأوسط:ج 1 ص 89 ح 263 کلاهما عن أبی سعید الخدری و ج 4 ص 184 ح 3923 عن أبی هریرة،المعجم الکبیر:ج 12 ص 66 ح 12554 عن ابن عبّاس و کلاهما نحوه،کنز العمّال:ج 14 ص 401 ح 39071 و راجع:صحیح البخاری:ج 1 ص 222 ح 589.
4- (4) .ما بین المعقوفین أثبتناه من المصادر الاُخری لاقتضاء السیاق لها.
5- (5) .تفسیر ابن کثیر:ج 3 ص 98، [6]المناقب لابن المغازلی:ص 247 ح 295 [7] نحوه و کلاهما عن الحارث،کنز العمّال:ج 12 ص 103 ح 34195 نقلاً عن ابن مردویه؛بشارة المصطفی:ص 270، [8]کشف الیقین:ص 440 ح 545 [9] کلاهما عن الحارث عن الإمام علیّ (علیه السلام) عنه (صلی الله علیه و آله) نحوه وراجع:معانی الأخبار:ص 116 ح 1 وبصائر الدرجات:ص 416 ح 11 [10] وشواهد التنزیل:ج 1 ص 446 ح 474.
6- (6) .عیون أخبار الرضا (علیه السلام):ج 2 ص 68 ح 314 [11] عن الحسن بن عبداللّه التمیمیّ عن أبیه عن الإمام الرضا عن آبائه عن الإمام علیّ علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 8 ص 178 ح 131. [12]

210.امام علی (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) مرا آگاهانید که نخستین کسانی که به بهشت وارد می شوند،منم و فاطمه،حسن و حسین.

گفتم:ای پیامبر خدا! دوستداران ما،چه؟

فرمود:«پشت سر شما به بهشت وارد خواهند شد».

211.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): من و علی و فاطمه و حسن و حسین،روز رستاخیز در خانه ای گنبدی زیر عرش قرار داریم.

212.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): «وسیله»،درجه ای است نزد خدا که بالاتر از آن درجه ای نیست.پس، از خدا بخواهید که به من«وسیله»دهد.

213.امام علی (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«در بهشت،جایگاهی است که "وسیله" خوانده می شود.پس هر گاه از خدا چیزی خواستید،برای من هم وسیله بخواهید».

گفتند:ای پیامبر خدا! چه کسی با تو در آن جا خواهد بود؟

فرمود:«علی و فاطمه و حسن و حسین».

214.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): مرکز بهشت،از آنِ من و اهل بیت من است.

ص: 240

215.عنه (صلی الله علیه و آله): أنَا الشَّجَرَةُ،وفاطِمَةُ فَرعُها،وعَلِیٌّ لِقاحُها،وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ ثَمَرَتُها، وشیعَتُنا وَرَقُها،وأصلُ الشَّجَرَةِ فی جَنَّةِ عَدنٍ،وسائِرُ ذلِکَ فی سائِرِ الجَنَّةِ. (1)

216.مسند ابن حنبل عن حذیفة: سَأَلَتنی امّی:مُنذُ مَتی عَهدُکَ بِالنَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله)؟فَقُلتُ لَها:مُنذُ کَذا وکَذا،فَنالَت مِنّی وسَبَّتنی،فَقُلتُ لَها:دَعینی،فَإِنّی آتِی النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) فَاُصَلّی مَعَهُ المَغرِبَ،ثُمَّ لا أدَعُهُ حَتّی یَستَغفِرَ لی ولَکِ.

قالَ:فَأَتَیتُ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) فَصَلَّیتُ مَعَهُ المَغرِبَ،فَصَلَّی النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) العِشاءَ،ثُمَّ انفَتَلَ فَتَبِعتُهُ فَعَرَضَ لَهُ عارِضٌ فَناجاهُ،ثُمَّ ذَهَبَ،فَأَتبَعتُهُ فَسَمِعَ صَوتی،فَقالَ:مَن هذا؟ فَقُلتُ:حُذَیفَةُ،قالَ:ما لَکَ؟فَحَدَّثتُهُ بِالأَمرِ،فَقالَ:غَفَرَ اللّهُ لَکَ ولِاُمِّکَ.

ثُمَّ قالَ:أما رَأَیتَ العارِضَ الَّذی عَرَضَ لی قُبَیلُ؟قُلتُ:بَلی،قالَ:فَهُوَ مَلَکٌ مِنَ المَلائِکَةِ لَم یَهبِطِ الأَرضَ قَبلَ هذِهِ اللَّیلَةِ،فَاستَأذَنَ رَبَّهُ أن یُسَلِّمَ عَلَیَّ ویُبَشِّرَنی أنَّ الحَسَنَ وَالحُسَینَ سَیِّدا شَبابَ أهلِ الجَنَّةِ،وأنَّ فاطِمَةَ سَیِّدَةُ نِساءِ أهلِ الجَنَّةِ رَضِیَ اللّهُ عَنهُم. (2)

ص: 241


1- (1) .المستدرک علی الصحیحین:ج 3 ص 174 ح 4755 عن مینا بن أبی مینا مولی عبد الرحمن بن عوف،تاریخ دمشق:ج 14 ص 168 ح 3507 عن عبد الرحمن بن عوف نحوه؛الأمالی للطوسی:ج 610 ح 1262 [1] عن مینا بن أبی مینا مولی عبد الرحمن بن عوف و ص 611 ح 1263 عن جابر بن عبد اللّه و ح 1264 عن عبّاد بن صهیب عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام عنه (صلی الله علیه و آله) وکلّها نحوه،بحار الأنوار:ج 35 ص 31 ح 27. [2]
2- (2) .مسند ابن حنبل:ج 9 ص 91 ح 23389، [3]سنن الترمذی:ج 5 ص 660 ح 3781 نحوه،السنن الکبری للنسائی:ج 5 ص 80 ح 8298، [4]الأمالی للمفید:ص 23 ح 4 وفیه ذیله من«أما رأیت العارض»،بشارة المصطفی:ص 276 [5] نحوه.

215.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): من درخت هستم و فاطمه شاخۀ آن است و علی،لقاح (مایۀ باروری) آن و حسن و حسین،میوۀ آن اند و شیعیان ما برگ های آن هستند.ریشۀ این درخت در فردوس برین قرار دارد و دیگر قسمت های آن در دیگر قسمت های بهشت است.

216.مسند ابن حنبل -به نقل از حذیفه-:مادرم از من پرسید:از چه هنگام پیامبر (صلی الله علیه و آله) را ندیده ای؟

به او گفتم:از فلان وقت.

او به من ناسزا گفت و دشنامم داد.به او گفتم:رهایم کن.من نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) می روم تا نماز مغرب را با او بگزارم و او را رها نخواهم کرد تا برای من و تو طلب آمرزش کند.

خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسیدم و نماز مغرب را با ایشان گزاردم و پیامبر (صلی الله علیه و آله) نماز عشا را هم خواند.ایشان سپس باز گشت و کسی در سر راه با ایشان برخورد و با ایشان زمزمه ای کرد و رفت.من در پی ایشان رفتم.ایشان صدای مرا شنید و فرمود:«تو کیستی؟».

گفتم:حذیفه.

فرمود:«چه می خواهی؟».

من ماجرا را باز گفتم.«خداوند،تو و مادرت را بیامرزد !».سپس فرمود:«آیا کسی را که اندکی پیش بر سر راه من قرار گرفت،دیدی؟».

گفتم:آری.

فرمود:«او فرشته ای از فرشتگان بود که پیش از امشب به زمین فرود نیامده بود و از پروردگار،اذن خواسته بود تا بر من درودی فرستد و مژده ام دهد که حسن و حسین،سَرور جوانان بهشتی اند و فاطمه بانوی زنان بهشتی است.خداوند،از آنان خشنود باد!».

ص: 242

ص: 243

بخش سوم:ویژگی های اهل بیت علیهم السلام

اشاره

ص: 244

الفصل الأوّل:أهمّ خصائصهم

1/1 الطَّهارَةُ

الکتاب

«إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً». 1

الحدیث

217.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): إنّا أهلُ بَیتٍ قَد أذهَبَ اللّهُ عَنَّا الفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنها وما بَطَنَ. (1)

218.عنه (صلی الله علیه و آله): إنَّ اللّهَ عز و جل قَسَّمَ الخَلقَ قِسمَینِ،فَجَعَلَنِی فی خَیرِهِما قِسماً،وذلِکَ قَولُهُ عز و جل فی ذِکرِ أصحابِ الیَمینِ وأصحابِ الشِّمالِ،وأَنَا مِن أصحابِ الَیمینِ،وأنَا خَیرُ أصحابِ الَیمینِ.

ثُمَّ جَعَلَ القِسمَینِ أثلاثاً،فَجَعَلَنی فی خَیرِها ثُلُثاً،وذلِکَ قَولُهُ عز و جل: «فَأَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ * وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ * وَ السّابِقُونَ

ص: 245


1- (2) .المناقب لابن شهر آشوب:ج 2 ص 176 [1]عن الإمام علیّ (علیه السلام)،الصراط المستقیم:ج 1 ص 187، [2]کشف الغمّة:ج 1 ص 53 [3] بزیادة«الرجس»بعد«عنّا»،بحار الأنوار:ج 23 ص 116 ح 29؛ [4]الفردوس:ج 1 ص 54 ح 144 عن الإمام علیّ (علیه السلام) عنه (صلی الله علیه و آله) وراجع:الدعاء للطبرانی:ص 423 ح 1430.

فصل یکم:مهم ترین ویژگی های اهل بیت

1/1 پاکی

اشاره

قرآن

«خداوند خواسته است که پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاک گرداند».

حدیث

217.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): خداوند،هر گونه بدکاریِ پنهان و پیدا را از ما اهل بیت،دور کرده است.

218.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): خداوند عز و جل خلایق را به دو گروه تقسیم کرده است و ما را بهترین آن دو گروه قرار داده است.این،همان سخن خدای عز و جل است: «و اصحاب یمین» و «اصحاب شمال» .من از اصحاب یمین و از بهترین اصحاب یمین هستم.سپس خداوند،این دو گروه را به سه گروه تقسیم کرده و مرا بهترین آن سه گروه قرار داده است.این همان سخن خدای عز و جل است که: «پس اصحاب میمنه.اصحاب میمنه کدام اند؟و اصحاب مشئمه.اصحاب مشئمه کدام اند؟آنها که سبقت گرفته اند،پیش افتاده اند» .من جزء سبقت گیرندگان و بهترین ایشان هستم.

ص: 246

اَلسّابِقُونَ» 1 وأَنَا مِنَ السّابِقینَ،وأنَا خَیرُ السّابِقینَ.

ثُمَّ جَعَلَ الأَثلاثَ قَبائِلَ،فَجَعَلَنی فی خَیرِها قَبیلَةً،وذلِکَ قَولُهُ عز و جل: «وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ» 2 فَأنَا أتقی وُلدِ آدَمَ و أکرَمُهُم عَلَی اللّهِ جَلَّ ثَناؤُهُ ولا فَخرَ.

ثُمَّ جَعَلَ القَبائِلَ بُیوتاً،فَجَعَلَنی فی خَیرِها بَیتاً،وذلِکَ قَولُهُ عز و جل: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» . (1)

219.عنه (صلی الله علیه و آله): أنَا وعَلِیٌّ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ وتِسعَةٌ مِن وُلدِ الحُسَینِ مُطَهَّرونَ مَعصومونَ. (2)

220.عنه (صلی الله علیه و آله): الأَئِمَّةُ بَعدِی اثنا عَشَرَ عَدَدُ نُقَباءِ بَنی إسرائیلَ،کُلُّهمُ امَناءُ أتقِیاءُ مَعصومونَ. (3)

221.عنه (صلی الله علیه و آله): نَحنُ أهلُ بَیتٍ طَهَّرَهُمُ اللّهُ،مِن شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ،ومَوضِعِ الرِّسالَةِ،ومُختَلَفِ المَلائِکَةِ،وبَیتِ الرَّحمَةِ،ومَعدِنِ العِلمِ. (4)

ص: 247


1- (3) .الأمالی للصدوق:ص 729 ح 999، [1]مجمع البیان:ج 9 ص 207،إعلام الوری:ج 1 ص 49 [2] کلّها عن ابن عبّاس،بحار الأنوار:ج 16 ص 315 ح 4؛ [3]دلائل النبوّة للبیهقی:ج 1 ص 170، [4]البدایة والنهایة:ج 2 ص 257 [5] کلاهما عن ابن عبّاس،عیون الأخبار [6]فی مناقب الأخیار:ص 246 عن حذیفة.
2- (4) .کمال الدین:ص 280 ح 28، [7]عیون أخبار الرضا (علیه السلام):ج 1 ص 64 ح 30، [8]کفایة الأثر:ص 19، [9]المناقب لابن شهرآشوب:ج 1 ص 295 [10] کلّها عن ابن عبّاس،بحار الأنوار:ج 25 ص 201 ح 13؛ینابیع المودّة:ج3 ص291 ح9 [11] عن ابن عبّاس.
3- (5) .جامع الأخبار:ص 62 ح 80، [12]کفایة الأثر:ص 78، [13]المناقب لابن شهرآشوب:ج 1 ص 295 [14] کلاهما عن أنس نحوه ولیس فیها ذیله من«کلّهم».
4- (6) .الدرّ المنثور:ج 6 ص 606 [15] نقلاً عن ابن جریر وابن أبی حاتم عن الضحّاک بن مزاحم،الصواعق المحرقة:ص 238 [16] عن ابن عبّاس نحوه.

سپس خداوند،این سه گروه را قبیله ها ساخته،مرا در بهترین قبیله نهاده است و این،همان سخن خدای عز و جل است که: «و شما را جماعت ها و قبیله ها کردیم تا یکدیگر را بشناسید.هر آینه گرامی ترین شما نزد خدا،پرهیزگارترین شماست» .من پرهیزگارترین فرزند آدم و گرامی ترینِ ایشان در نزد خدا عز و جل ام،بدون آن که بِدان ببالم.سپس خداوند،قبایل را خانه خانه گرداند و مرا در بهترین خانه نهاد.این،همان سخن خداوند است: «خداوند خواسته است که پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاک گرداند» .

219.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): من و علی و حسن و حسین و نُه تن از فرزندان حسین،پاک و معصوم هستیم.

220.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): امامان پس از من،دوازده تن اند-به شمار نقیبان بنی اسرائیل-که همۀ آنها امین و پرهیزگار و معصوم اند.

221.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): ما خاندانی هستیم که خداوند،پاکشان گردانیده است.این خاندان از شجرۀ نبوّت و جایگاه رسالت و محلّ آمد و شد فرشتگان و خانۀ رحمت و کان دانش اند.

ص: 248

222.عنه (صلی الله علیه و آله): مَن سَرَّهُ أن یَنظُرَ إلَی القَضیبِ الیاقوتِ الأَحمَرِ الَّذی غَرَسَهُ اللّهُ بِیَدِهِ ویَکونَ مُستَمسِکاً بِهِ،فَلیَتَوَلَّ عَلِیّاً وَالأَئِمَّةَ مِن وُلدِهِ،فَإِنَّهُم خِیَرَةُ اللّهِ عز و جل وصَفوَتُهُ،وهُمُ المَعصومونَ مِن کُلِّ ذَنبٍ وخَطیئَةٍ. (1)

223.الإمام علیّ (علیه السلام): إنَّما أمَرَ اللّهُ عز و جل بِطاعَةِ الرَّسولِ لِأَنَّهُ مَعصومٌ مُطَهَّرٌ،لا یَأمُرُ بِمَعصِیَتِهِ.

وإنَّما أمَرَ بِطاعَةِ اولِی الأَمرِ لِأَنَّهُم مَعصومونَ مُطَهَّرونَ،لا یَأمُرونَ بِمَعصِیَتِهِ. (2)

224.عنه (علیه السلام): إنَّ اللّهَ عز و جل قَد فَضَّلَنا أهلَ البَیتِ بِمَنِّهِ،حَیثُ یَقولُ: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» ،فَقَد طَهَّرَنا مِنَ الفَواحِشِ ما ظَهَرَ مِنها وما بَطَنَ، ومِن کُلِّ دَنِیَّةٍ وکُلِّ رَجاسَةٍ،فَنَحنُ عَلی مِنهاجِ الحَقِّ. (3)

225.الإمام الحسن (علیه السلام): إنّا أهلُ بَیتٍ أکرَمَنَا اللّهُ بِالإِسلامِ،وَاختارَنا وَاصطَفانا واجتَبانا، فَأَذهَبَ عَنَّا الرِّجسَ وطَهَّرَنا تَطهیراً،وَالرِّجسُ هُوَ الشَّکُّ،فَلا نَشُکُّ فِی اللّهِ الحَقِّ ودینِهِ أبَداً،وطَهَّرَنا مِن کُلِّ أفنٍ وغَیَّةٍ. (4)

226.الإمام الباقر (علیه السلام): إنّا لا نوصَفُ،وکَیفَ یوصَفُ قَومٌ رَفَعَ اللّهُ عَنهُمُ الرِّجسَ؛وهُوَ الشَّکُّ؟! (5)

ص: 249


1- (1) .عیون أخبار الرضا (علیه السلام):ج 2 ص 57 ح 211 [1]الأمالی للصدوق:ص 679 ح 925، [2]کلاهما عن محمّد بن علیّ التمیمیّ عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 25 ص 193 ح 2. [3]
2- (2) .الخصال:ص 139 ح 158،علل الشرائع:ص 123 ح 1 [4] کلاهما عن سُلیم بن قیس،کتاب سلیم بن قیس:ج 2 ص 884 ح 54،بحار الأنوار:ج 75 ص 338 ح 8. [5]
3- (3) .المسترشد:ص 400 ح 133، [6]تأویل الآیات الظاهرة:ج 2 ص 458 ح 22 عن محمّد بن عمارة عن الإمام الصادق عن أبیه عن الإمام علیّ علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 25 ص 213 ح 4. [7]
4- (4) .الأمالی للطوسی:ص 562 ح 1174، [8]بحار الأنوار:ج 72 ص 152 ح 29 [9]نقلاً عن البرهان و [10]کلاهما عن عبدالرحمن بن کثیر عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه علیهم السلام؛ینابیع المودّة:ج 3 ص 366 ح 3 [11] عن الإمام الصادق عن آبائه عنه علیهم السلام نحوه وراجع:العقد النضید:ص 112 ح 86.
5- (5) .الکافی:ج 2 ص 182 ح 16 [12] عن زرارة،المؤمن:ص 30 ح 55 [13] وفیه«و هو الشرک»بدل«و هو الشکّ»،بحار الأنوار:ج 76 ص 30 ح 26. [14]

222.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر کس نگریستن به شاخۀ یاقوت سرخی که خداوند با دستِ خود آن را نشانده،شادش می کند و می خواهد بِدان چنگ در زند،باید علی و امامان از نسل او را دوست بدارد،که آنها منتخب و برگزیدگان خداوند عز و جل هستند و از هر گونه گناه و خطایی مصون اند.

223.امام علی (علیه السلام): خداوند به فرمانبری از پیامبر فرمان داده است؛زیرا او معصوم و پاک است و به معصیتِ او فرمان نمی دهد.خداوند به فرمانبری از اولو الأمر فرمان داده؛ زیرا آنها معصوم و پاک اند و به معصیتِ او فرمان نمی دهند.

224.امام علی (علیه السلام): همانا خداوند با منّت خویش،ما اهل بیت را برتری داده است،آن جا که در کتابش فرموده است: «خداوند خواسته است که پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاک گرداند» ؟!خداوند،ما را از پلیدی های پنهان و پیدا و هر پَلَشتی و آلودگی پاک کرده است.پس ما راه حق را می پوییم.

225.امام حسن (علیه السلام): ما از خاندانی هستیم که خداوند با اسلام،گرامی مان داشته است و ما را بر گزیده و انتخاب کرده و اختیار نموده است و هر گونه پلیدی را از ما دور کرده و کاملاً پاکمان گردانیده است.پلیدی،همان شک است و ما هرگز در وجود خدای حق و دین او تردید نمی کنیم.خداوند،ما را از هر گونه سست رأیی و گم راهی،پاک گردانیده است.

226.امام باقر (علیه السلام): ما قابل توصیف نیستیم،و چگونه گروهی که خداوند،رجس را-که همان شک است-از ایشان دور کرده است،توصیف می شوند؟!

ص: 250

227.الإمام الصادق (علیه السلام): الأَنبِیاءُ وَالأَوصِیاءُ لا ذُنوبَ لَهُم؛لِأَنَّهُم مَعصومونَ مُطَهَّرونَ. (1)

228.عنه (علیه السلام): إنَّ الشَّکَّ وَالمَعصِیَةَ فِی النّارِ،لَیسا مِنّا ولا إلَینا. (2)

229.عنه (علیه السلام) -فی قَولِ اللّهِ عز و جل: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» -:الرِّجسُ هُوَ الشَّکُّ. (3)

230.الإمام الرضا (علیه السلام): إنَّ الإِمامَةَ خَصَّ اللّهُ عز و جل بِها إبراهیمَ الخَلیلَ (علیه السلام) بَعدَ النُّبُوَّةِ وَالخُلَّةِ، مَرتَبَةً ثالِثَةً،وفَضیلَةً شَرَّفَهُ بِها وأشادَ بِها ذِکرَهُ،فَقالَ: «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً» ، فَقالَ الخَلیلُ (علیه السلام) سُروراً بِها: «وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی» ؟قالَ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی: «لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمِینَ» 4 .فَأَبطَلَت هذِهِ الآیَةُ إمامَةَ کُلِّ ظالِمٍ إلی یَومِ القِیامَةِ،وصارَت فِی الصَّفوَةِ.ثُمَّ أکرَمَهُ اللّهُ تَعالی بِأَن جَعَلَها فی ذُرِّیَّتِهِ أهلِ الصَّفوَةِ وَالطَّهارَةِ،فَقالَ:

«وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ نافِلَةً وَ کُلاًّ جَعَلْنا صالِحِینَ * وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِیتاءَ الزَّکاةِ وَ کانُوا لَنا عابِدِینَ» 5 . (4)

ص: 251


1- (1) .الخصال:ص 608 ح 9 عن الأعمش،بحار الأنوار:ج 10 ص 227 ح 1. [1]
2- (2) .الکافی:ج 2 ص 400 ح 5 [2] عن بکر بن محمّد،کتاب من لا یحضره الفقیه:ج 3 ص 573 ح 4959 بزیادة«صاحب»قبل«الشکّ»،المحاسن:ج 1 ص 388 ح 863،قرب الإسناد:ص 35 ح 112 [3] کلّها عن بکر بن محمّد عن الإمام الصادق عن الإمام علیّ (علیه السلام)،بحار الأنوار:ج 72 ص 127 ح 10. [4]
3- (3) .معانی الأخبار:ص 138 ح 1 عن عبدالغفّار الجازیّ،العمدة:ص 34 ح 15 عن واثلة بن الأسقع من دون إسنادٍ إلی أحدٍ من أهل البیت علیهم السلام نحوه،بحار الأنوار:ج 35 ص 208 ح 5؛ [5]اُسد الغابة:ج 2 ص 27 الرقم 1173، [6]ذخائر العقبی:ص 59 [7] کلاهما عن واثلة بن الأسقع من دون إسنادٍ إلی أحدٍ من أهل البیت علیهم السلام نحوه.
4- (6) .الکافی:ج 1 ص 199 ح 1، [8]کمال الدین:ص 676 ح 31، [9]معانی الأخبار:ص 97 ح 2،تحف العقول:ص 437،الاحتجاج:ج 2 ص 440 ح 310 [10] کلّها عن عبدالعزیز بن مسلم،بحار الأنوار:ج 25 ص 121 ح 4. [11]

227.امام صادق (علیه السلام): انبیا و اوصیا گناهی ندارند؛زیرا معصوم و پاک اند.

228.امام صادق (علیه السلام): شک و گناه،در آتش است.این دو نه از ما هستند و نه به سوی ما می آیند.

229.امام صادق (علیه السلام) -در بارۀ این سخن خداوند: «خداوند خواسته است که پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاک گرداند» -:رجس،همان شک است.

230.امام رضا (علیه السلام): خداوند عز و جل پس از پیامبری و دوستی،امامت را در مرتبۀ سوم به ابراهیم خلیل اختصاص داد و این را فضیلتی قرار داد که او را بدان شرافت داد و با آن ستودش و فرمود: «من تو را پیشوای مردم گردانیدم» .

ابراهیم خلیل (علیه السلام) از سرِ شادی گفت: «فرزندانم را هم؟» .

خداوند در پاسخ او فرمود: «پیمان من،ستمکاران را در بر نمی گیرد» .بدین ترتیب،این آیه،امامت هر ستمگری را تا روز رستاخیز باطل گرداند و امامت،تنها در برگزیدگان خواهد بود.

سپس خداوند،او را چنین گرامی داشت که امامت را در نسل او-که اهل طهارت و برگزیدگی بودند-،قرار داد و فرمود: «و به او اسحاق و یعقوب را [به عنوان نعمتی افزون] بخشیدیم وهمه را از شایستگان گردانیدیم و آنها را پیشوایانی ساختیم که به امر ما هدایت می کردند،و انجام دادن کارهای نیک و بر پای داشتن نماز و دادن زکات را به آنها وحی کردیم و آنان پرستندۀ ما بودند» .

ص: 252

231.الإمام الهادی (علیه السلام) -فِی الزِّیارَةِ الجامِعَةِ الَّتی یُزارُ بِهَا الأَئِمَّةُ-:أشهَدُ أنَّکُمُ الأَئِمَّةُ الرّاشِدونَ،المَهدِیّونَ المَعصومونَ المُکَرَّمونَ...عَصَمَکُمُ اللّهُ مِنَ الزَّلَلِ، وآمَنَکُم مِنَ الفِتَنِ،وطَهَّرَکُم مِنَ الدَّنَسِ،وأذهَبَ عَنکُمُ الرِّجسَ وطَهَّرَکُم تَطهیراً. (1)

ص: 253


1- (1) .تهذیب الأحکام:ج 6 ص 97 ح 177.

231.امام هادی (علیه السلام) -در زیارت جامعه که با آن،امامان علیهم السلام را زیارت می کنند-:من گواهی می دهم که شما امامانِ ره یافته و هدایت شدگان معصوم و گرامی هستید...که خداوند از هر گونه لغزشی مصونتان داشته و از فتنه ها ایمنتان ساخته و از ناپاکی، پاکتان گردانیده و از پلیدی دور و کاملاً پاکتان کرده است.

ص: 254

ص: 255

سخنی در استدلال اهل بیت به ویژگی«طهارت»

پیش تر اشاره کردیم که ویژگی«طهارت کامل در عقیده،اخلاق و عمل»برای اهل بیت علیهم السلام زیرساز ویژگی هایی است که موجب شایستگی آنان برای هدایت و راهبری امّت اسلام می گردد و از همین رو در صدر همۀ ویژگی های آنهاست،چنان که در مقام اثباتِ حقّانیت آنان در برابر کسانی که حقوق ایشان را نادیده می انگاشتند، بارها بدان استدلال شده است.

امام علی (علیه السلام) در جریان سقیفه (1)و خودداری از بیعت با ابو بکر،ضمن بر شمردن فضایل خود،خطاب به او فرمود:«تو را به خدا سوگند می دهم آیا در روز کسا،من و خانواده ام و فرزندانم مشمول دعای پیامبر خدا گشتیم یا تو،آن جا که فرمود:

"اینان خاندان من اند.به سوی تو روان باشند نه آتش"؟».او در پاسخ گفت:تو و خانواده و فرزندانت. (2)

نیز در جریان فدک،برای اثبات حقّانیت فاطمه علیها السلام خطاب به ابو بکر به آیۀ تطهیر استدلال می کند و می فرماید:«در بارۀ آیۀ شریف: «خداوند خواسته است که پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاک گرداند» به من بگو در حقّ چه کسی نازل

ص: 256


1- (1) .ر.ک:شرح نهج البلاغة،ابن ابی الحدید:ج 2 ص 21.
2- (2) .الخصال:ص 550، [1]الاحتجاج:ج 1 ص 308. [2]

شده است؟در حقّ ما یا دیگران؟».ابو بکر گفت:در حقّ شما. (1)

همچنین در ماجرای شورایی که به فرمان عمر برای تعیین خلیفۀ بعد از او تشکیل شد،امام علی (علیه السلام) برای اثبات شایستگی خود،به آیۀ تطهیر استدلال می فرماید و خطاب به شورا می گوید:«شما را به خدا آیا کسی در میان شما هست که آیۀ تطهیر در حقّ او نازل شده باشد؟».گفتند:خیر. (2)

نیز در زمان خلافت عثمان در جمع مهاجران و انصار،هنگامی که آنها در مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله) فضایل خود را می گفتند و از او می خواستند او هم چیزی بگوید،او ضمن تأیید خدمات آنان به اسلام،در بیان فضیلت خود به واقعۀ کسا و آیۀ تطهیر اشاره کرد. (3)

همچنین در جریان فتنۀ ناکِثان و جنگ افروزان جمل،هنگامی که آنان را به بیعت مجدّد دعوت فرمود،برای اثبات حقّانیت خود،ضمن بر شمردن فضایل خویش،به ویژگی«طهارت»اشاره کرد و فرمود:«هان ! ما اهل بیتی هستیم که خداوند،هر گونه پلیدی را از آنها دور کرده و کاملاً پاکشان گردانیده است». (4)

نیز در نامه به معاویة بن ابی سفیان به همین ویژگی تأکید می فرماید و می نویسد:

«ما خاندانی هستیم که خداوند،هر گونه پلیدی و پلشتی را از آنها دور کرده و کاملاً پاکشان گردانیده است» (5)و در واقعۀ صفّین،هنگامی که دو لشکر در برابر هم

ص: 257


1- (1) .الاحتجاج:ج 1 ص 238، [1]علل الشرائع:ص 191، [2]تفسیر القمّی:ج 2 ص 156.
2- (2) .المناقب،ابن مغازلی:ص 118.نیز،ر.ک:شرح الأخبار:ص 189-190 ح 529،الاحتجاج:ج 1 ص 322. [3]
3- (3) .الاحتجاج:ج 1 ص 345،کتاب سلیم بن قیس:ج 2 ص 646.
4- (4) .الاحتجاج:ج 1 ص 371، [4]بحار الأنوار:ج 30 ص 136.
5- (5) .الغارات:ج 1 ص 199.نیز،ر.ک:بحار الأنوار:ج 33 ص 133.

صف آرایی کردند،امام (علیه السلام) ضمن خطابه ای،به رویداد کسا اشاره می فرماید. (1)

همچنین فرزندان آن بزرگوار-چه آنها که در واقعۀ کسا حضور داشتند،مانند:

امام حسن (علیه السلام) (2)و امام حسین (علیه السلام) (3)و چه آنها که حضور نداشتند،مانند:امام زین العابدین (علیه السلام)، (4)امام باقر (علیه السلام) (5)و امام رضا (علیه السلام) (6)-،در مقام اثبات حقّانیت اهل بیت،به رویداد کسا و آیۀ تطهیر استناد کرده اند.نیز یکی از همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) (7)و جمعی از اصحاب پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) مانند:ابن عبّاس، (8)سعد بن ابی وقّاص (9)و واثلة بن اسقع (10)در موارد گوناگون به طهارت اهل بیت علیهم السلام استدلال نموده اند.

ص: 258


1- (1) .کتاب سلیم بن قیس:ج 2 ص 761.
2- (2) .ر.ک:ص 89-95 ح 58-67. [1]
3- (3) .ر.ک:ص 91 ح 63. [2]
4- (4) .ر.ک:ص 91-93 ح 64 و 65.
5- (5) .ر.ک:ص 93 ح 66.
6- (6) .ر.ک:ص 97 ح 70. [3]
7- (7) .ر.ک:ص 29 ح 6،تفسیر فرات:ص 335-336.
8- (8) .ر.ک:ص 73 ح 40.
9- (9) .ر.ک:ص 67-69 ح 33-36. [4]
10- (10) .ر.ک:ص 81 ح 49. [5]

2/1 عِدلُ القُرآنِ

الف-حَدیثُ الثِّقلَینِ بِرِوایَةِ أتباعِ أهلِ البَیتِ علیهم السلام

232.الإمام الصادق (علیه السلام): قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):«إنّی قَد تَرَکتُ فیکُمُ الثِّقلَینِ:کِتابَ اللّهِ، وعِترَتی أهلَ بَیتی»،فَنَحنُ أهلُ بَیتِهِ. (1)

233.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) عن الریّان بن الصلت: حَضَرَ الرِّضا (علیه السلام) مَجلِسَ المَأمونِ بِمَروٍ، وقَدِ اجتَمَعَ فی مَجلِسِهِ جَماعَةٌ مِن عُلَماءِ أهلِ العِراقِ وخُراسانَ،...قالَ المَأمونُ:

مَنِ العِترَةُ الطّاهِرَةُ؟

فَقالَ الرِّضا (علیه السلام):الَّذینَ وَصَفَهُمُ اللّهُ فی کِتابِهِ،فَقالَ عز و جل: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» 2 وهُمُ الَّذینَ قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):إنّی مُخَلِّفٌ فیکُمُ الثِّقلَینِ:کِتابَ اللّهِ،وعِترَتی (2)أهلَ بَیتی،ألا وإنَّهُما لَن یَفتَرِقا،حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ،فَانظُروا کَیفَ تَخلُفونّی (3)فیهِما.أیُّهَا النّاسُ ! لا تُعَلِّموهُم فَإِنَّهُم أعلَمُ مِنکُم. (4)

ص: 259


1- (1) .مختصر بصائر الدرجات:ص 90 عن ذریح المحاربی،الاُصول الستّة عشر:ص 262 ح 360، [1]بحار الأنوار:ج 23 ص 140 ح 88. [2]
2- (3) .العترةُ:وُلدُ الرَّجُل وذرّیتهُ من صُلبِه،فلذلک سُمّیت ذرّیة محمّد (صلی الله علیه و آله) من علیّ وفاطمة علیهما السلام عترةمحمّد (صلی الله علیه و آله).وقد سئل أمیر المؤمنین (علیه السلام):مَن العترة؟فقال:أنا والحَسَنُ والحسین والأئمّة التِّسعَة مِن وُلدِ الحُسَینِ،تاسعهم مهدیّهم وقائمهم (مجمع البحرین:ج 2 ص 1160« [3]عتر»).
3- (4) .فی المصدر:«تخلفون»،والتصویب من الأمالی. [4]
4- (5) .عیون أخبار الرضا (علیه السلام):ج 1 ص 229 ح 1، [5]الأمالی للصدوق:ص 615 ح 843، [6]تحف العقول:ص 425، [7]بشارة المصطفی:ص 228، [8]بحار الأنوار:ج 25 ص 220 ح 20. [9]

2/1 همتایی با قرآن

الف-حدیث ثقلین،به روایت پیروان اهل بیت علیهم السلام

232.امام صادق (علیه السلام): پیامبر خدا فرمود:«من دو چیز گران سنگ در میان شما بر جای می گذارم:کتاب خدا،و عترتم اهل بیتم».اهل بیت او،ما هستیم.

233.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) -به نقل از ریّان بن صلت-:امام رضا (علیه السلام) در مجلس مأمون در مرو حاضر شد.جمعی از دانشمندان عراق و خراسان،در آن مجلس گرد آمده بودند....

مأمون گفت:عترت پاک،کیان اند؟

امام رضا (علیه السلام) فرمود:«همانان که خداوند در کتاب خود،از ایشان یاد کرده و فرموده است: «خداوند خواسته است که پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاک گرداند» و همانان که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:"من در میان شما،دو چیز گران سنگ بر جای می نهم:کتاب خدا و عترتم (1)اهل بیتم.بدانید که این دو،هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا در کنار حوض [کوثر] بر من وارد شوند.پس مراقب باشید که پس از من،چگونه با آن دو،رفتار می کنید.ای مردم! به آنان چیزی نیاموزید؛چرا که آنان از شما داناترند"».

ص: 260


1- (1) .عترت،عبارت است از فرزندان مرد و نسل او.از همین رو،نسل پیامبر (صلی الله علیه و آله) از علی و فاطمه علیهما السلام را«عترت محمّد»نامیده اند.از امیرمؤمنان (علیه السلام) پرسیدند:عترت،کیان اند؟فرمود:«من و حسن و حسین و نُه امامِ از نسل حسین،که نهمینِ آنان،مهدی و قائم ایشان است»(مجمع البحرین:ج 2 ص 1160 مادّۀ«عتر»).

234.الإمام الباقر (علیه السلام): انتَفِعوا بِمَوعِظَةِ اللّهِ،وَالزَموا کِتابَهُ،فَإِنَّهُ أبلَغُ المَوعِظَةِ،وخَیرُ الاُمورِ فِی المَعادِ عاقِبَةً،ولَقَدِ اتَّخَذَ اللّهُ الحُجَّةَ،فَلا یَهلِکُ مَن هَلَکَ إلّاعَن بَیِّنَةٍ،ولا یَحیا مَن حَیَّ إلّاعَن بَیِّنَةٍ،وقَد بَلَّغَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) الَّذی ارسِلَ بِهِ،فَالزَموا وَصِیَّتَهُ،وما تَرَکَ فیکُم مِن بَعدِهِ مِنَ الثِّقلَینِ:کِتابَ اللّهِ وأهلَ بَیتِهِ،اللَّذَینِ لا یَضِلُّ مَن تَمَسَّکَ بِهِما،ولا یَهتَدی مَن تَرَکَهُما. (1)

235.الأمالی للطوسی عن معاویة بن وهب: کُنتُ جالِساً عِندَ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ (علیه السلام)،إذ جاءَ شَیخٌ قَدِ انحَنی مِنَ الکِبَرِ،فَقالَ:السَّلامُ عَلَیکَ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ.

فَقالَ لَهُ أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):وعَلَیکَ السَّلامُ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ،یا شَیخُ،ادنُ مِنّی.

فَدَنا مِنهُ فَقَبَّلَ یَدَهُ فَبَکی،فَقالَ لَهُ أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):وما یُبکیکَ یا شَیخُ؟قالَ لَهُ:یَابنَ رَسولِ اللّهِ،أنَا مُقیمٌ عَلی رَجاءٍ مِنکُم مُنذُ نَحوٍ مِن مِئَةِ سَنَةٍ،أقولُ هذِهِ السَّنَةُ وهذَا الشَّهرُ وهذَا الیَومُ،ولا أراهُ فیکُم،فَتَلومُنی أن أبکِیَ !

قالَ:فَبَکی أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) ثُمَّ قالَ:یا شَیخُ،إن اخِّرَت مَنِیَّتُکَ کُنتَ مَعَنا،وإن عُجِّلَت کُنتَ یَومَ القیِامَةِ مَعَ ثِقلِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،فَقالَ الشَّیخُ:ما ابالی ما فاتَنی بَعدَ هذا یَابنَ رَسولِ اللّهِ.

فَقالَ لَهُ أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):یا شَیخُ،إنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) قالَ:«إنّی تارِکٌ فیکُمُ الثِّقلَینِ، ما إن تَمَسَّکتُم بِهِما لَن تَضِلّوا:کِتابَ اللّهِ المُنزَلَ،وعِترَتی أهلَ بَیتی»،تَجیءُ وأنتَ مَعَنا یَومَ القِیامَةِ. (2)

ص: 261


1- (1) .الکافی:ج 3 ص 423 ح 6 [1] عن محمّد بن مسلم وراجع:بصائر الدرجات:ص 414 ح 6 [2] ومختصر بصائر الدرجات:ص 90 و 91 ورجال الکشّی:ج 2 ص 483 ح 394.
2- (2) .الأمالی للطوسی:ص 161 ح 268، [3]بشارة المصطفی:ص 275، [4]بحار الأنوار:ج 45 ص 313 ح 14. [5]

234.امام باقر (علیه السلام): از پند خداوند،بهره مند شوید و به کتاب او چنگ زنید؛زیرا آن،رساترین پند و خوش فرجام ترینِ چیزها در قیامت است.خداوند،حجّت قرار داده است،بنا بر این،آن که هلاک شود،با وجود دلیل روشن هلاک می شود و آن که زنده بماند،با وجود دلیل روشن زنده می ماند.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) پیامی را که به خاطر آن فرستاده شده بود،ابلاغ کرد.پس به وصیّت او و دو چیز گران سنگی که پس از خود در میان شما بر جای نهاد-یعنی کتاب خدا و اهل بیتش-،بچسبید؛دو چیزی که هر کس به این دو چنگ در زند،گم راه نمی شود و هر کس آنها را وا گذارد،به راه راست نمی رود.

235.الأمالی، طوسی-به نقل از معاویة بن وهب-:نزد امام صادق (علیه السلام) نشسته بودم که پیرمردی که از پیری خمیده شده بود،وارد شد و گفت:سلام و رحمت و برکات خداوند،بر تو باد!

امام صادق (علیه السلام) فرمود:«سلام و رحمت و برکات خدا بر تو،ای پیر! نزدیک من آی».

او نزدیک امام (علیه السلام) آمد و دست ایشان را بوسید و گریست.امام صادق (علیه السلام) به او فرمود:«چرا گریه می کنی،ای پیر؟».

گفت:ای پسر پیامبر خدا! حدود صد سال است که به امید شما نشسته ام،و با خود می گویم:امسال،این ماه،و امروز؛امّا خبری نمی شود.حال ملامتم می کنید که می گریم؟

امام صادق (علیه السلام) گریست و سپس فرمود:«ای پیر! اگر مرگت به تأخیر افتد،تو با ما هستی،و اگر در آن تعجیل شود،روز قیامت با ثِقل پیامبر خدا هستی».

پیرمرد گفت:ای پسر پیامبر خدا! اکنون دیگر مرا باکی نیست که به آرزویم نرسم.

امام صادق (علیه السلام) به او فرمود:«ای پیر! پیامبر خدا فرمود:"من دو چیز گران سنگ در میان شما باقی می گذارم که تا وقتی که به آن دو چنگ زنید،هرگز گم راه نخواهید شد:

کتاب آسمانیِ خدا،و عترتم اهل بیتم".تو در روز قیامت،با ما هستی».

ص: 262

236.معانی الأخبار عن أبی بصیر: قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):مَن آلُ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله)؟قالَ:ذُرِّیَتُهُ.

فَقُلتُ:مَن أهلُ بَیتِهِ؟قالَ:الأَئِمَّةُ الأَوصِیاءُ.فَقُلتُ:مَن عِترَتُهُ؟قالَ:أصحابُ العَباءِ.

فَقُلتُ:مَن امَّتُهُ؟قالَ:المُؤمِنونَ الَّذینَ صَدَّقوا بِما جاءَ بِهِ مِن عِندِ اللّهِ عز و جل،المُتَمَسِّکونَ بِالثِّقلَینِ اللَّذَینِ امِروا بِالتَّمَسُّکِ بِهِما:کِتابِ اللّهِ عز و جل،وعِترَتِهِ أهلِ بَیتِهِ،الَّذینَ أذهَبَ اللّهُ عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهَّرَهُم تَطهیراً،وهُمَا الخَلیفَتانِ عَلَی الاُمِّةِ بَعدَهُ (علیه السلام). (1)

237.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): کَأَنّی قَد دُعیتُ فَأَجَبتُ،وإنّی تارِکٌ فیکُمُ الثِّقلَینِ،أحدُهُما أکبَرُ مِنَ الآخَرِ:

کِتابَ اللّهِ،حَبلٌ مَمدودٌ مِنَ السَّماءِ إلَی الأَرضِ،وعِترَتی أهلَ بَیتی،فَانظُروا کَیفَ تَخلُفونّی فیهِما. (2)

ب-حَدیثُ الثِّقلَینِ بِرِوایَةِ أهلِ السُّنَّةِ

238.صحیح مسلم عن یزید بن حیّان: انطَلَقتُ أنَا وحُصَینُ بنُ سَبرَةَ،وعُمَرُ بنُ مُسلِمٍ،إلی زَیدِ بنِ أرقَمَ،فَلَمّا جَلَسنا إلَیهِ،قالَ لَهُ حُصینٌ:لَقَد لَقیتَ یا زَیدُ خَیراً کَثیراً،رَأَیتَ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،وسَمِعتَ حَدیثَهُ،وغَزَوتَ مَعَهُ،وصَلَّیتَ خَلفَهُ،لَقَد لَقیتَ یا زَیدُ خَیراً کَثیراً،حَدِّثنا یا زَیدُ ما سَمِعتَ مِن رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله).

قالَ:یَابنَ أخی،وَاللّهِ لَقَد کَبِرَت سِنّی،وقَدِمَ عَهدی،ونَسیتُ بَعضَ الَّذی کُنتُ أعی مِن رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،فَما حَدَّثتُکُم فَاقبَلوا وما لا فَلا تُکَلِّفونیهِ.ثُمَّ قالَ:قامَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَوماً فینا خَطیباً بِماءٍ یُدعی خُمّاً،بَینَ مَکَّةَ وَالمَدینَةِ،فَحَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ،ووَعَظَ وذَکَّرَ،ثُمَّ قالَ:

ص: 263


1- (1) .معانی الأخبار:ص 94 ح 3،الأمالی للصدوق:ص 312 ح 362. [1]
2- (2) .عیون أخبار الرضا (علیه السلام):ج 2 ص 30 ح 40، [2]صحیفة الإمام الرضا (علیه السلام):ص 135 ح 84 [3] کلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 23 ص 145 ح 101. [4]

236.معانی الأخبار -به نقل از ابو بصیر-:به امام صادق (علیه السلام) گفتم:آل محمّد،چه کسانی اند؟

فرمود:«ذریّۀ او».

گفتم:اهل بیت او،چه کسانی اند؟

فرمود:«امامان وصی».

گفتم:عترت او،چه کسانی اند؟

فرمود:«اصحاب کسا».

گفتم:امّت او،چه کسانی اند؟

فرمود:«مؤمنانی که آنچه را پیامبر خدا از جانب خداوند عز و جل آورده،تصدیق کنند و به دو گران سنگی که فرمان دارند به آنها چنگ زنند،چنگ در زنند:یعنی به کتاب خداوند عز و جل و عترت و اهل بیت او؛همانان که خداوند،پلیدی را از ایشان زدوده و پاکِ پاکشان گردانیده است.این دو،جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله) در میان امّت اویند».

237.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): گویا فرا خوانده شده ام و باید بروم.پس من در میان شما،دو گران سنگ بر جای می گذارم که یکی از آنها بزرگ تر از دیگری است:کتاب خدا-که رشته ای کشیده شده از آسمان به زمین است-و عترتم اهل بیتم.پس مراقب باشید که پس از من،چگونه با آن دو،رفتار می کنید.

ب-حدیث ثقلین،به روایت اهل سنّت

238.صحیح مسلم -به نقل از یزید بن حیّان-:من و حُصَین بن سَبره و عُمر بن مسلم،نزد زید بن ارقم رفتیم و چون نشستیم،حصین به او گفت:ای زید! تو توفیقات فراوانی داشته ای:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) را دیده ای،حدیثش را شنیده ای،با او به جنگ رفته ای،پشت سرش نماز خوانده ای.ای زید! به راستی که تو توفیقات فراوانی داشته ای.ای زید! آنچه از پیامبر خدا شنیده ای،برای ما باز گو.

زید گفت:ای برادرزاده! به خدا سنّم بالا رفته و سال خورده گشته ام و پاره ای از مطالبی را که از پیامبر خدا به یاد داشته ام،فراموش کرده ام.پس آنچه را برای شما بازگو کردم،بپذیرید و آنچه را نگفتم،به زور از من نخواهید.

ص: 264

أمّا بَعدُ ألا أیُّهَا النّاسُ،فَإِنَّما أنا بَشَرٌ یُوشِکُ أن یَأتِیَ رَسولُ رَبّی فَاُجیبَ،وأنَا تارِکٌ فیکُمُ ثَقَلَینِ:أوَّلُهُما کِتابُ اللّهِ،فیهِ الهُدی وَالنّورُ،فَخُذوا بِکِتابِ اللّهِ وَاستَمسِکوا بِهِ-فَحَثَّ عَلی کِتابِ اللّهِ ورَغَّبَ فیهِ،ثُمَّ قالَ:-وأهلُ بَیتی،اُذَکِّرُکُمُ اللّهَ فی أهلِ بَیتی، اذَکِّرُکُمُ اللّهَ فی أهلِ بَیتی،اُذَکِّرُکُمُ اللّهَ فی أهلِ بَیتی.

فَقالَ لَهُ حُصَینٌ:ومَن أهلُ بَیتِهِ یا زَیدُ،ألَیسَ نِساؤُهُ مِن أهلِ بَیتِهِ؟قال:نِساؤُهُ مِن أهلِ بَیتِه،ولکِنَّ أهلَ بَیتِهِ مَن حُرِمَ الصَّدقَةَ بَعدَهُ. (1)

239.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): إنّی تارِکٌ فیکُم ما إن تَمَسَّکتُم بِهِ لَن تَضِلّوا بَعدی،أحَدُهُما أعظَمُ مِنَ الآخَرِ:کِتابَ اللّهِ حَبلٌ مَمدودٌ مِنَ السَّماءِ إلَی الأَرضِ،وعِترَتی أهلَ بَیتی،ولَن یَتَفَرَّقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ،فَانظُروا کَیفَ تَخلُفونی فیهِما. (2)

240.عنه (صلی الله علیه و آله): إنِّی قَد تَرَکتُ فیکُم ما إن أخَذتُم بِهِ لَن تَضِلّوا بَعدی؛الثِّقلَینِ،أحدُهُما أکبَرُ مِنَ الآخَرِ:کِتابَ اللّهِ حَبلٌ مَمدودٌ مِنَ السَّماءِ إلَی الأَرضِ،وعِترَتی أهلَ بَیتی،ألا وإنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ. (3)

241.عنه (صلی الله علیه و آله): إنّی تارِکٌ فیکُمُ الثِّقلَینِ:کِتابَ اللّهِ،وأهلَ بَیتی،وإنَّهُما لَن یَتَفَرَّقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ. (4)

ص: 265


1- (1) .صحیح مسلم:ج 4 ص 1873 ح 36،مسند ابن حنبل:ج 7 ص 75 ح 19285، [1]صحیح ابن خزیمة:ج 4 ص 62 ح 2357،کنز العمّال:ج 1 ص 178 ح 898؛العمدة:ص 102 ح 136،بحار الأنوار:ج 23 ص 114 ح 23. [2]
2- (2) .سنن الترمذی:ج 5 ص 663 ح 3788،تفسیر ابن کثیر:ج 7 ص 190 [3] کلاهما عن زید بن أرقم،کنز العمّال:ج 1 ص 173 ح 873؛العمدة:ص 72 ح 89 عن زید بن أرقم،الطرائف:ص 115 ح 175 [4] وفیه«فی عترتی»بدل«فیهما»،بحار الأنوار:ج 23 ص 108 ح 11. [5]
3- (3) .مسند ابن حنبل:ج 4 ص 118 ح 11561، [6]مسند أبی یعلی:ج 2 ص 47 ح 1135 کلاهما عن أبی سعید الخدری،کنز العمّال:ج 1 ص 381 ح 1657؛کمال الدین:ص 238 ح 57 [7]عن أبی سعید الخدری،الطرائف:ص 114 ح 171، [8]بحار الأنوار:ج 23 ص 106 ح 7. [9]
4- (4) .المستدرک علی الصحیحین:ج 3 ص 161 ح 4711،المعجم الکبیر:ج 5 ص 170 ح 4980 و 4981 وفیهما«وعترتی أهل بیتی»وکلّها عن زید بن أرقم.

سپس گفت:روزی پیامبر خدا در آبگیری به نام خُم،واقع در میان مکّه و مدینه، برای ما خطبه خواند و نخست حمد و ثنای خدا به جای آورد و پند و اندرز داد و آن گاه فرمود:«اینک،ای مردم! من نیز یک بشر هستم و زودا که پیک پروردگارم بیاید و اجابتش کنم.من دو چیز گران سنگ در میان شما بر جای می گذارم:نخستینِ آنها کتاب خداست که در آن،هدایت و نور است.پس،کتاب خدا را بگیرید و بدان چنگ زنید».ایشان به کتاب خدا تشویق و ترغیب فرمود و سپس فرمود:«و دیگری اهل بیتم.خدا را خاطر نشانتان می کنم در بارۀ اهل بیتم.خدا را خاطر نشانتان می کنم در بارۀ اهل بیتم.خدا را خاطر نشانتان می کنم در بارۀ اهل بیتم».

239.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): من در میان شما چیزی بر جای می گذارم که اگر به آن تمسّک جویید، پس از من هرگز گم راه نخواهید شد.یکی از آن دو،باعظمت تر از دیگری است:

کتاب خدا-که رشته ای کشیده شده از آسمان به زمین است-و [دیگری] عترتم، [یعنی] اهل بیتم.این دو،هیچ گاه از یکدیگر جدا نمی شوند تا در کنار حوض [کوثر]،بر من وارد شوند.پس بنگرید که پس از من،چگونه با آنها رفتار می کنید.

240.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): من در میان شما چیزی بر جای نهاده ام که اگر به آن چنگ زنید،پس از من هرگز گم راه نخواهید شد؛دو چیز گران سنگ که یکی از آنها بزرگ تر از دیگری است:کتاب خدا-که رشته ای کشیده شده از آسمان به زمین است-و عترتم [یعنی] اهل بیتم.بدانید که این دو،هرگز از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض [کوثر]،بر من وارد شوند.

241.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): من در میان شما،دو چیز گران سنگ بر جای می گذارم:کتاب خدا و اهل بیتم.این دو،هرگز از هم جدا نمی شوند تا آن که در کنار حوض،بر من وارد شوند.

ص: 266

242.سنن الدارمی عن زید بن أرقم: قامَ رَسولُ اللّه (صلی الله علیه و آله) یَوماً خَطیباً،فَحَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ،ثُمَّ قالَ:یا أَیُّهَا النّاسُ،إنَّما أنَا بَشَرٌ یُوشِکَ أن یَأتِیَنی رَسولُ رَبّی فَاُجیبَهُ، وإنّی تارِکٌ فیکُمُ الثِّقلَینِ،أوَّلُهُما کِتابُ اللّهِ فیهِ الهُدی وَالنُّورُ،فَتَمَسَّکوا بِکِتابِ اللّهِ وخُذوا بِهِ،فَحَثَّ عَلَیهِ ورَغَّبَ فیهِ،ثُمَّ قالَ:وأهلَ بَیتی،اُذَکِّرُکُمُ اللّهَ فی أهلِ بَیتی -ثَلاثَ مَرّاتٍ-. (1)

243.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): إنّی تارِکٌ فیکُمُ الثِّقلَینِ،أحَدُهُما أکبَرُ مِنَ الآخَرِ:کِتابَ اللّهِ حَبلٌ مَمدودٌ مِنَ السَّماءِ إلَی الأَرضِ،وعِترَتی أهلَ بَیتی،وإنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ. (2)

244.عنه (صلی الله علیه و آله): إنّی اوشِکُ أن ادعی فَاُجیبَ،وإنّی تارِکٌ فیکُمُ الثِّقلَینِ:کِتابَ اللّهِ عز و جل، وعِترَتی،کِتابُ اللّهِ حَبلٌ مَمدودٌ مِنَ السَّماءِ إلَی الأَرضِ،وعِترَتی أهلُ بَیتی،وإنَّ اللَّطیفَ الخَبیرَ أخبَرَنی أنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ،فَانظُرونی بِمَ تَخلُفونی فیهِما. (3)

ص: 267


1- (1) .سنن الدارمی:ج 2 ص 889 ح 3198، [1]السنن الکبری:ج 7 ص 48 ح 13238 و ج 10 ص 194 ح 20335، [2]المنتخب من مسند عبد بن حمید:ص 114 ح 265،کنز العمّال:ج 1 ص 178 ح 898؛الطرائف:ص 122 ح 186، [3]بحار الأنوار:ج 23 ص 108 ذیل ح 10. [4]
2- (2) .مسند ابن حنبل:ج 4 ص 30 ح 11104 و ص 54 ح 11211 [5] نحوه،مسند أبی یعلی:ج 2 ص 9 ح 1023 کلّها عن أبی سعید الخدری،کنز العمّال:ج 1 ص 172 ح 872؛کمال الدین:ص 240 ح 61، [6]الأمالی للطوسی:ص 255 ح 460 [7] کلاهما عن أبی سعید الخدری،بحار الأنوار:ج 23 ص 136 ح 76. [8]
3- (3) .مسند ابن حنبل:ج 4 ص 37 ح 11131، [9]مسند أبی یعلی:ج 2 ص 6 ح 1017 کلاهما عن أبی سعید الخدری،کنز العمّال:ج 1 ص 186 ح 944؛کمال الدین:ص 235 ح 46، [10]معانی الأخبار:ص 90 ح 2 کلاهما عن أبی سعید الخدری،بحار الأنوار:ج 23 ص 147 ح 109. [11]

242.سنن الدارمی -به نقل از زید بن ارقم-:روزی پیامبر خدا برای ما به سخنرانی ایستاد و خدا را حمد و ثنا گفت و سپس فرمود:«ای مردم! من هم یک بشرم و زودا که پیک پروردگارم نزد من آید و اجابتش کنم.پس در میان شما دو چیز گران سنگ بر جای می نهم:نخستینِ آنها کتاب خداست که در آن،راه نمایی و روشنایی است.پس به کتاب خدا چنگ زنید و آن را از دست مَنَهید»و به آن،ترغیب و تشویق کرد و آن گاه فرمود:«و دیگری اهل بیتم.خدای را در بارۀ اهل بیتم به یاد شما می آورم».این جمله را سه بار فرمود.

243.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): من در میان شما،دو چیز گران سنگ بر جای می نهم که یکی از آن دو، بزرگ تر از دیگری است:کتاب خدا-که رشته ای کشیده شده از آسمان به زمین است-و عترتم اهل بیتم.این دو،هیچ گاه از یکدیگر جدا نمی شوند تا آن که در کنار حوض،بر من وارد شوند.

244.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): به زودی،من [به سوی آخرت] فرا خوانده می شوم و از میان شما خواهم رفت،در حالی که دو چیز گران سنگ در میانتان بر جای می نهم:کتاب خداوند عز و جل و عترتم.کتاب خدا،رشتۀ کشیده از آسمان به زمین است،و عترتم همان اهل بیت من اند.خداوند نکته دان و آگاه،به من خبر داد که این دو،هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند.پس بنگرید که پس از من،با آن دو چگونه رفتار می کنید.

ص: 268

ج-مَواضِعُ صُدورِ حَدیثِ الثِّقلَینِ 1.عَرَفاتٌ

245.سنن الترمذی عن جابر بن عَبدِ اللّهِ: رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فی حَجَّتِهِ یَومَ عَرَفَةَ،وهُوَ عَلی ناقَتِهِ القَصواءِ یَخطُبُ،فَسَمِعتُهُ یَقولُ:یا أیُّهَا النّاسُ ! إنّی قَد تَرَکتُ فیکُم ما إن أخَذتُم بِهِ لَن تَضِلّوا:کِتابَ اللّهِ،وعِترَتی أهلَ بَیتی. (1)

2.مِنی

246.الإمام الباقر (علیه السلام): دَعا رسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) النّاسَ بِمِنی،فَقالَ:أیُّهَا النّاسُ،إنّی تارِکٌ فیکُمُ الثِّقلَینِ،ما إن تَمَسَّکتُم بِهِما لَن تَضِلّوا:کِتابَ اللّهِ،وعِترَتی أهلَ بَیتی،فَإِنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ. (2)

247.الإقبال: کانَ مِن قَولِ رَسولِ اللّهِ فی حَجَّةِ الوَداعِ بِمِنی:یا أیُّهَا النّاسُ ! إنّی قَد تَرَکتُ فیکُم أمرَینِ إن أخَذتُم بِهِما لَن تَضِلّوا:کِتابَ اللّهِ،وعِترَتی أهلَ بَیتی،وإنَّهُ قَد نَبَّأَنِیَ اللَّطیفُ الخَبیرُ،أَنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ کَإِصبَعَیَّ هاتَینِ-وجَمَعَ بَینَ سَبّابَتَیهِ-ألا فَمَنِ اعتَصَمَ بِهِما فَقَد نَجا،ومَن خالَفَهُما فَقَد هَلَکَ،ألا هَل بَلَّغتُ أیُّهَا النّاسُ؟قالوا:نَعَم،قالَ:اللّهُمَّ اشهَد (3). (4)

ص: 269


1- (1) .سنن الترمذی:ج 5 ص 662 ح 3786، [1]المعجم الکبیر:ج 3 ص 66 ح 2680،المعجم الأوسط:ج 5 ص 89 ح 4757،کنز العمّال:ج 1 ص 172 ح 870؛بحار الأنوار:ج 29 ص 340 ح 6 [2] نقلاً عن جامع الاُصول.
2- (2) .بصائر الدرجات:ص 413 ح 3، [3]مختصر بصائر الدرجات:ص 90 کلاهما عن جابر بن یزید الجعفی،بحار الأنوار:ج 23 ص 140 ح 91. [4]
3- (3) .فی المصدر:«قال:اشهد»،والتصویب من بحار الأنوار. [5]
4- (4) .الإقبال:ج 2 ص 242، [6]بحار الأنوار:ج 37 ص 128 ذیل ح 24 [7] نقلاً عن کتاب النشر والطیّ.
ج-مکان های صدور حدیث ثقلین
1.عرفات

245.سنن الترمذی -به نقل از جابر بن عبد اللّه-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) را در حَجّش به روز عرفه دیدم که سوار بر ناقه اش قَصواء (1)خطبه می خوانَد.شنیدم که می فرماید:«ای مردم! من چیزی در میان شما بر جای می گذارم که اگر به آن چنگ زنید،هرگز گم راه نمی شوید:کتاب خدا،و عترتم [یعنی] اهل بیتم».

2.مِنا

246.امام باقر (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در مِنا،مردم را فرا خواند و فرمود:«ای مردم! من دو چیز گران سنگ را در میان شما بر جای می گذارم که تا وقتی بدانها چنگ زنید،هرگز گم راه نمی شوید:کتاب خدا،و عترتم [یعنی] اهل بیتم.این دو،هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا آن گاه که در کنار حوض کوثر،بر من وارد شوند».

247.الإقبال: از جمله سخنان پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در حجّة الوداع،در مِنا این بود:«ای مردم! من دو چیز در میان شما بر جای می گذارم که اگر بدانها چنگ زنید،هرگز گم راه نخواهید شد:کتاب خدا و عترتم،[یعنی] اهل بیتم.خداوند لطیف و آگاه،به من خبر داد که این دو،هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا آن که در کنار حوض،بر من وارد شوند،مانند این دو انگشتم»و دو انگشت نشانه اش را کنار هم نهاد-.[پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:]«بدانید که هر کس به این دو چنگ زند،نجات می یابد و هر کس با آنان مخالفت کند،نابود می شود.هان! آیا ابلاغ کردم،ای مردم؟».

مردم همگی گفتند:آری.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«بار خدایا! گواه باش».

ص: 270


1- (1) .قَصواء:تیزرو،گوش بریده.نام ناقۀ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) بوده است.

3.مَسجِدُ الخَیفِ

248.تفسیر القمّی: قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فی حَجَّةِ الوَداع فی مَسجِدِ الخَیفِ:إنّی فَرَطُکُم (1)، وإنَّکُم وارِدونَ عَلَیَّ الحَوضَ،حَوضٌ عَرضُهُ ما بَینَ بُصری (2)وصَنعاءَ (3)،فیهِ قِدحانٌ مِن فِضَّةٍ عَدَدَ النُّجومِ،ألا وإنّی سائِلُکُم عَنِ الثِّقلَینِ.

قالوا:یا رَسولَ اللّهِ ومَا الثَّقَلانِ؟

قالَ:کِتابُ اللّهِ،الثَّقَلُ الأَکبَرُ،طَرَفٌ بِیَدِ اللّهِ وطَرَفٌ بِأَیدیکُم،فَتَمَسَّکوا بِهِ لَن تَضِلّوا ولَن تَزِلّوا،وَالثَّقَلُ الأَصغَرُ عِترَتی وأهلُ بَیتی،فَإِنَّهُ قَد نَبَّأَنِیَ اللَّطیفُ الخَبیرُ أنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ کَإِصبَعَیَّ هاتَینِ-وجَمَعَ بَینَ سَبّابَتَیهِ-ولا أقولُ کَهاتَینِ-وجَمَعَ بَینَ سَبّابَتِهِ وَالوُسطی-فَتَفضُلَ هذِهِ عَلی هذِهِ. (4)

249.الإقبال -فی ذِکرِ أحداثِ حَجَّةِ الوَداعِ-:فَلَمّا کانَ فی آخِرِ یَومٍ مِن أیّامِ التَّشریقِ (5)،أنزَلَ اللّهُ عَلَیهِ: «إِذا جاءَ نَصْرُ اللّهِ وَ الْفَتْحُ» 6 إلی آخِرِها،فَقالَ (صلی الله علیه و آله):نُعِیَت إلَیَّ نَفسی.

فَجاءَ إلی مَسجِدِ (6)الخَیفِ فَدَخَلَهُ،ونادی الصَّلاةَ جامِعَةً،فَاجتَمَعَ النّاسُ،فَحَمِدَ اللّهُ وأثنی عَلَیهِ،وذَکَرَ خُطبَتَهُ (علیه السلام)،ثُمَّ قالَ فیها:

ص: 271


1- (1) .فَرَطُکم:أی مُتقدّمکم إلیه (النهایة:ج 3 ص 434« [1]فرط»).
2- (2) .بُصری:فی موضعین:بالشام من أعمال دمشق.وبُصری من قری بغداد قرب عکبراء (معجم البلدان:ج 1 ص 441). [2]
3- (3) .صَنعاء:قصبة بالیمن وأحسن بلادها (معجم البلدان:ج 3 ص 426). [3]
4- (4) .تفسیر القمّی:ج 1 ص 3، [4]الغیبة للنعمانی:ص 42، [5]بحار الأنوار:ج 23 ص 129 ح 61. [6]
5- (5) .أیّام التشریق:وهی ثلاثة أیّام تلی عید النحر،سُمّیت بذلک من تشریق اللحم،وهو تقدیدهُ وبسطه فی الشمس لیجفّ (النهایة:ج 2 ص 464« [7]شرق»).
6- (7) .فی المصدر:«المسجد»،وما أثبتناه هو الصواب کما فی بحار الأنوار. [8]
3.مسجد خَیف

248.تفسیر القمّی: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در حجّة الوداع در مسجد خَیف فرمود:«من پیش از شما می روم و شما در کنار حوض [کوثر]،بر من وارد می شوید؛حوضی که پهنایش از بُصری (1)تا صنعاست، (2)و در آن،جام هایی سیمین به شمار ستارگان وجود دارد.بدانید که من در بارۀ دو چیز گران سنگ،از شما خواهم پرسید».

گفتند:ای پیامبر خدا! دو چیز گران سنگ چیست؟

فرمود:«کتاب خدا که گران سنگِ بزرگ تر است.یک طرف آن در دست خداست و طرف دیگرش در دست شما.پس بدان چنگ زنید تا هرگز گم راه نشوید و هیچ گاه نلغزید.و گران سنگ کوچک تر،عترت من،یعنی اهل بیت من اند.خداوند لطیف و آگاه،به من خبر داد که این دو،هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا آن که در کنار حوض بر من وارد شوند.آن دو،به سان این دو انگشت من اند»و دو انگشت نشانه اش را کنار هم قرار داد.سپس انگشت نشانه و میانه اش را کنار هم نهاد [و فرمود:]«که یکی بر دیگری فزونی دارد».

249.الإقبال -در بیان رخدادهای حجّة الوداع-:چون آخرین روز از روزهای تشریق (3)شد، خداوند،سورۀ «إِذا جاءَ نَصْرُ اللّهِ وَ الْفَتْحُ» را تا آخر آن بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرو فرستاد.پیامبر فرمود:«خبرِ درگذشتم،به من داده شد».

پس به سوی مسجد خیف رفت و وارد مسجد شد و مردم را بانگ زد که جمع شوند.مردم،گرد آمدند.پیامبر (صلی الله علیه و آله) حمد و ثنای الهی را به جای آورد و به سخنرانی

ص: 272


1- (1) .دو بُصری داریم:یکی در شام و از توابع دمشق است،و دیگری از روستاهای بغداد که نزدیک عُکبراءقرار دارد (معجم البلدان:ج 1 ص 441).
2- (2) .صنعا،قصبه ای است در یمن و از نیکوترین شهرهای آن است (معجم البلدان:ج 3 ص 426).
3- (3) .ایّام التشریق،سه روزِ پس از عید قربان است.از آن روی آنها را بدین نام خوانده اند که در این سه روز،گوشت [قربانی] را«تشریق»یعنی قطعه قطعه می کنند و در آفتاب پهن می کنند تا بخشکد (النهایة:ج 2 ص 464 مادّۀ«شرق»).

أیُّهَا النّاسُ إنّی تارِکٌ فیکُمُ الثِّقلَینِ:الثِّقلُ الأَکبَرُ کِتابُ اللّهِ عز و جل،طَرَفٌ بِیَدِ اللّهِ عز و جل، وطَرَفٌ بِأَیدیکُم،فَتَمَسَّکوا بِهِ.وَالثِّقلُ الأَصغَرُ عِترَتی أهلُ بَیتی،فَإِنَّهُ قَد نَبّأَنِیَ اللَّطیفُ الخَبیرُ أنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ کَإِصبَعَیَّ هاتَینِ-وجَمَعَ بَینَ سَبّابَتَیهِ-ولا أقولُ کَهاتَینِ-وجَمَعَ بَینَ سَبّابَتِهِ (1)وَالوُسطی-فَتَفضُلَ هذِهِ عَلی هذِهِ. (2)

4.المَسجِدُ الحَرامُ

250.تاریخ الیعقوبی عن سعد بن أبی وقّاص -فی بَیانِ حَجَّةِ النَّبیِّ (صلی الله علیه و آله) وهی حَجَّةُ الوَداعِ- : أهَلَّ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) مُتَمَتِّعاً بِالعُمرَةِ إلَی الحَجِّ...ووَقَفَ عِندَ زَمزَمَ،وأمرَ رَبیعَةَ بنَ امَیَّةَ بنِ خَلَفٍ فَوَقَفَ تَحتَ صَدرِ راحِلَتِهِ-وکانَ صَبِیّاً-فَقالَ:یا رَبیعَةُ، قُل:یا أیُّهَا النّاسُ،إنَّ رَسولَ اللّهِ یَقولُ:لَعَلَّکُم لا تَلقَونَنی عَلی مِثلِ حالی هذِهِ وعَلَیکُم هذا،هَل تَدرونَ أیُّ بَلَدِ هذا؟وهَل تَدرونَ أیُّ شَهرٍ هذا؟وهَل تَدرونَ أیُّ یَومٍ هذا؟فَقالَ النّاسُ:نَعَم ! هذَا البَلَدُ الحَرامُ وَالشَّهرُ الحَرامُ والیَومُ الحَرامُ.

قالَ:فإِنَّ اللّهَ حَرَّمَ عَلَیکُم دِماءَکُم وأموالَکُم کَحُرمَةِ بَلَدِکُم هذا،وکَحُرمَةِ شَهرِکُم هذا،وکَحُرمَةِ یَومِکُم هذا،ألا هَل بَلَّغتُ؟قالوا:نَعَم،قالَ:اللّهُمَّ اشهَد....

ثُمَّ قالَ:لا تَرجِعوا بَعدی کُفّاراً مُضِلّینَ یَملِکُ بَعضُکُم رِقابَ بَعضٍ،إنّی قَد خَلَّفتُ فیکُم ما إن تَمَسَّکتُم بِهِ لَن تَضِلّوا:کِتابَ اللّهِ،وعِترَتی أهلَ بَیتی،ألا هَل بَلَّغتُ؟قالوا:نَعَم ! قالَ:اللّهُمَّ اشهَد.

ثُمَّ قالَ:إنَّکُم مَسؤولونَ،فَلیُبَلِّغِ الشَّاهِدُ مِنکُمُ الغائِبَ. (3)

ص: 273


1- (1) .فی المصدر:«سَبّابَتَیهِ»،والتصویب من بحار الأنوار. [1]
2- (2) .الإقبال:ج 2 ص 242، [2]بحار الأنوار:ج 37 ص 128 ذیل ح 24 [3] نقلاً عن کتاب النشر والطیّ.
3- (3) .تاریخ الیعقوبی:ج 2 ص 109-112. [4]

پرداخت و در آن فرمود:«ای مردم! من دو چیز گران سنگ در میان شما بر جای می گذارم:

گران سنگ بزرگ تر،کتاب خداست که یک سوی آن در دست خداوند عز و جل است و سوی دیگرش در دست شما.پس بدان چنگ زنید.و گران سنگ کوچک تر،عترت من،یعنی اهل بیت من اند.خدای لطیف و آگاه،مرا خبر داد که این دو،هیچ گاه از یکدیگر جدا نخواهند شد تا در کنار حوض کوثر،بر من وارد شوند.آن دو،به سان این دو انگشت من اند»و دو انگشت نشانه اش را به هم چسباند.سپس انگشت نشانه و میانه اش را به هم چسباند [و فرمود:]«نمی گویم همانند این دو هستند که این بر این فزونی دارد».

4.مسجد الحرام

250.تاریخ الیعقوبی -به نقل از سعد بن ابی وقّاص،در بیان حجّة الوداع-:پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای عمرۀ حجّ تمتّع،مُحرم شد...و در محلّ زمزم،توقّف کرد و به ربیعة بن امیّة بن خَلَف-که کودک بود-دستور داد زیر سینۀ اشتر ایشان بِایستد و به او فرمود:«ای ربیعه! بگو:ای مردم! پیامبر خدا می گوید:شاید شما دیگر مرا در چنین حالی نبینید.چنین موقعیتی را در یابید.آیا می دانید این جا،چه شهری است؟آیا می دانید این ماه،چه ماهی است؟آیا می دانید امروز،چه روزی است؟».

مردم گفتند:آری! شهر حرام و ماه حرام و روز حرام است.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«پس خداوند،خون ها و اموال شما را همانند حرمت این شهرتان و حرمت این ماهتان و حرمت این روزتان،بر شما حرام [و محترم] قرار داد.هان! آیا ابلاغ کردم؟».

همگی گفتند:آری.

ایشان فرمود:«بار خدایا! گواه باش...».

سپس فرمود:«مبادا پس از من،به کفر و گم راهی باز گردید و برخی بر گردۀ برخی دیگر سوار شوند.من در میان شما چیزی بر جای می گذارم که اگر به آن تمسّک جویید، هرگز گم راه نمی شوید:کتاب خدا و عترتم [یعنی] اهل بیتم.هان! آیا ابلاغ کردم؟».

همگی گفتند:آری.

پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«بار خدایا! گواه باش».

سپس فرمود:«شما مسئولید. (1)پس حاضرانِ شما به غایبان برسانند».

ص: 274


1- (1) .یعنی:از شما در بارۀ این دو یادگارم،سؤال و بازخواست خواهد شد.

5.غَدیرُ خُمٍّ

251.السنن الکبری عن أبی الطفیل عن زید بن أرقم: لَمّا رَجَعَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) عَن حَجَّةِ الوَداعِ ونَزَلَ غَدیرَ خُمٍّ،أمَرَ بِدَوحاتٍ (1)فَقُمِمنَ (2)،ثُمَّ قالَ:کَأَنّی دُعیتُ فَأَجَبتُ،وإنّی قَد تَرَکتُ فیکُمُ الثِّقلَینِ،أحدُهُما أکبَرُ مِنَ الآخَرِ:کِتابَ اللّهِ،وعِترَتی أهلَ بَیتی،فَانظُروا کَیفَ تُخَلِّفونّی فیهِما،فَإِنَّهُما لَن یَتَفَرَّقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ.

ثُمَّ قالَ:إنَّ اللّهَ مَولایَ،وأنَا وَلِیُّ کُلِّ مُؤمِنٍ.ثُمَّ أخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ فَقالَ:مَن کُنتُ وَلِیَّهُ فَهذا وَلِیُّهُ،اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ،وعادِ مَن عاداهُ.

فَقُلتُ لِزَیدٍ:سَمِعتَهُ مِن رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)؟فَقالَ:ما کانَ فِی الدَّوحاتِ أحَدٌ إلّارآهُ بِعَینَیهِ،وسَمِعَهُ بِاُذُنَیهِ. (3)

252.المستدرک علی الصحیحین عن زید بن أرقم: نَزَلَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) بَینَ مَکَّةَ وَالمَدینَةِ عِندَ شَجَراتٍ خَمسٍ،دَوحاتٍ عِظامٍ،فَکَنَسَ النّاسُ ما تَحتَ الشَّجَراتِ،ثُمَّ راحَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) عَشِیَّةً فَصَلّی،ثُمَّ قامَ خَطیباً،فَحَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ،وذَکَّرَ وَوَعَظَ،فَقالَ ما شاءَ اللّهُ أن یَقولَ،ثُمَّ قالَ:أیُّهَا النّاسُ،إنّی تارِکٌ فیکُم أمرَینِ لَن تَضِلُّوا إنِ اتَّبَعتُموهُما، وهُما:کِتابُ اللّهِ،وأهلُ بَیتی عِترَتی.

ثُمَّ قالَ:أتَعلَمونَ أنّی أولی بِالمُؤمِنینَ مِن أنفُسِهِم؟-ثَلاثَ مَرّاتٍ-،قالوا:نَعَم، فَقالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَولاهُ. (4)

ص: 275


1- (1) .الدَّوحَةُ:الشَّجَرةُ العَظیمةُ (الصحاح:ج 1 ص 361« [1]دوح»).
2- (2) .قَمَمتُ البیتَ:کَنَستُه (الصحاح:ج 5 ص 2015« [2]قمم»).
3- (3) .السنن الکبری للنسائی:ج 5 ص 130 ح 8464، [3]المستدرک علی الصحیحین:ج 3 ص 118 ح 4576،خصائص أمیر المؤمنین للنسائی:ص 150 ح 79، [4]المعجم الکبیر:ج 5 ص 166 ح 4969،کنز العمّال:ج 13 ص 104 ح 36340؛المناقب للکوفی:ج 2 ص 435 ح 919. [5]
4- (4) .المستدرک علی الصحیحین:ج 3 ص 118 ح 4577،تاریخ دمشق:ج 42 ص 216 ح 8702،کنز العمّال:ج 1 ص 186 ح 950.
5.غدیر خم

251.السنن الکبری -به نقل از ابو طفیل-:زید بن ارقم گفت:چون پیامبر (صلی الله علیه و آله) از حجّة الوداع باز گشت و در غدیر خم فرود آمد،دستور داد زیر چند درخت تناور را جارو کردند.

سپس فرمود:«گویا من [به سرای جاوید] فرا خوانده شده ام و باید از میان شما بروم.

من دو چیز گران سنگ را در میانتان بر جای می گذارم که یکی بزرگ تر از دیگری است:کتاب خدا و عترتم [یعنی] اهل بیتم.پس مراقب باشید که پس از من،چگونه با این دو رفتار می کنید؛چرا که این دو،هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا آن که در کنار حوض،بر من وارد شوند».

سپس فرمود:«خدا مولای من است و من ولیّ هر مؤمنی».آن گاه،دست علی (علیه السلام) را گرفت و فرمود:«هر که من ولیّ او هستم،این،ولیّ اوست.بار خدایا! هر که او را دوست می دارد،دوست بدار،و هر که را با او دشمنی می کند،دشمن بدار».

من به زید گفتم:آیا تو خود،این را از پیامبر خدا شنیدی؟

گفت:هیچ کس در زیر آن درختان نبود،مگر این که با چشم خود،آن صحنه را دید و با گوش خود،این سخنان را شنید.

252.المستدرک علی الصحیحین -به نقل از زید بن ارقم-:پیامبر (صلی الله علیه و آله) میان مکّه و مدینه،در زیر پنج درخت تناور فرود آمد.مردم زیر آن درخت ها را جارو کردند.آن گاه،پیامبر خدا نماز عصر را خواند و سپس به سخنرانی ایستاد و خداوند را حمد و ثنا گفت و پند و اندرز داد و آنچه را خدا خواست بگوید،گفت.سپس فرمود:«ای مردم! من دو چیز در میان شما بر جای می نهم که اگر از آنها پیروی کنید،هرگز گم راه نخواهید شد.آن دو، کتاب خدا و اهل بیت [یعنی] عترتم اند».

سپس سه بار فرمود:«آیا می دانید که من به مؤمنان،از خود آنان سزاوارتر (اولی) هستم؟».

مردم گفتند:آری.

پیامبر خدا فرمود:«هر که من مولای اویم،پس علی مولای اوست».

ص: 276

253.المعجم الکبیر عن یزید بن حیّان عن زید بن أرقم: دَخَلنا عَلَیهِ [زیدِ بنِ أرقَمَ] فقُلنا:

لَقَد رَأَیتَ خَیراً؛صاحَبتَ (1)رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وصَلَّیتَ خَلفَهُ.قالَ:لَقَد رَأَیتُ خَیراً وخَشیتُ أن أکونَ إنَّما اخِّرتُ لِشَرٍّ،ما حَدَّثتُکُم (2)فَاقبَلوا،وما سَکَتُّ عَنهُ فَدَعوهُ.

قامَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) بِوادٍ بَینَ مَکَّةَ وَالمَدینَةِ فَخَطَبَنا،ثُمَّ قالَ:أنَا بَشَرٌ یُوشِکُ أن ادعی فَاُجیبَ،وإنّی تارِکٌ فیکُمُ اثنَینِ:أحَدُهُما کِتابُ اللّهِ فیهِ حَبلُ اللّهِ،مَنِ اتَّبَعَهُ کانَ عَلَی الهُدی،ومَن تَرَکَهُ کانَ عَلی ضَلالَةٍ،وأهلُ بَیتی،اُذَکِّرُکُمُ اللّهَ فی أهلِ بَیتی -ثَلاثَ مَرّاتٍ-.

فَقُلنا:مِن أهلِ بَیتِهِ؟نِساؤُهُ؟قالَ:لا،إنَّ المَرأَةَ قَد یَکونُ یَتَزَوَّجُ بِهَا الرَّجُل العَصرَ مِنَ الدَّهرِ،ثُمَّ یُطَلِّقُها فَتَرجِعُ إلی أبیها واُمِّها. (3)

6.آخِرُ خُطبَةٍ خَطَبَهَا النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله)

254.الأمالی للمفید عن معروف بن خربوذ: سَمِعتُ أبا عُبیدِ اللّهِ-مَولَی العَبّاسِ-یُحَدِّثُ أبا جَعفَرٍ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ (علیه السلام)،قالَ:سَمِعتُ أبا سَعیدٍ الخُدرِیَّ یَقولُ:إنَّ آخِرَ خُطبَةٍ خَطَبَنا بِها رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) لَخُطبَةٌ خَطَبَنا فی مَرَضِهِ الَّذی تُوُفِّیَ فیهِ،خَرَجَ مُتَوَکِّئاً عَلی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ (علیه السلام)،ومَیمونَةَ مَولاتِهِ،فَجَلَسَ عَلَی المِنبَرِ،ثُمَّ قالَ:یا أیُّهَا النّاسُ، إنّی تارِکٌ فیکُمُ الثِّقلَینِ،وسَکَتَ،فَقامَ رَجُلٌ فَقالَ:یا رَسولَ اللّهِ،ما هذانِ الثَّقَلانِ؟

فَغَضِبَ حَتَّی احمَرَّ وَجهُهُ ثُمَّ سَکَنَ،وقالَ:ما ذَکرتُهُما إلّاوأنَا اریدُ أن اخبِرَکُم بِهِما،ولکِن رَبَوتُ (4)فَلَم أستَطِع.

ص: 277


1- (1) .فی المصدر:«أصحبتَ»،والتصویب من بحار الأنوار.
2- (2) .فی المصدر:«حدّثکم»،والتصویب من تاریخ دمشق.
3- (3) .المعجم الکبیر:ج 5 ص 182 ح 5026،تاریخ دمشق:ج 41 ص 19 ح 8194.
4- (4) .الرَّبُو:هو التهیُّج وتواتر النّفَس (النهایة:ج 2 ص 192«ربا»).

253.المعجم الکبیر -به نقل از یزید بن حیّان-:نزد زید بن ارقم رفتیم و گفتیم:تو خیر دیده ای؛ صحابیِ پیامبر خدا بوده ای و پشت سر او نماز خوانده ای.

زید گفت:من خیر دیده ام و می ترسم که برای شرّی،مرگم به تأخیر افتاده باشد.آنچه برایتان گفتم،بپذیرید و آنچه را که در باره اش خاموش ماندم،رها کنید.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در وادی ای میان مکّه و مدینه برخاست و برایمان سخنرانی کرد.سپس فرمود:«من هم یک بشرم و به زودی فرا خوانده می شوم و باید از میان شما بروم.دو چیز در میانتان بر جای می گذارم:یکی کتاب خدا که رشتۀ [اتّصال به] خدا،در آن است.هر که از آن پیروی کند، بر راه راست است و هر که آن را رها کند،در گم راهی است.و [دوم،] اهل بیتم.خدا را در بارۀ اهل بیتم به شما یادآور می شوم»و این جمله را سه بار فرمود.

گفتیم:آیا همسران ایشان هم از اهل بیت ایشان اند؟[زید] گفت:نه.زن،گاهی دورانی از روزگار را با مردی ازدواج می کند،و بعد،آن مرد،او را طلاق می دهد،و او به خانۀ پدر و مادرش باز می گردد.

6.آخرین خطبۀ پیامبر صلی الله علیه و آله

254.الأمالی ،مفید-به نقل از معروف بن خرّبوذ-:از ابو عبید اللّه (غلامِ آزاد شدۀ عبّاس) شنیدم که برای امام باقر (علیه السلام) نقل می کرد و می گفت:از ابو سعید خُدری شنیدم که می گوید:آخرین خطبه ای که پیامبر خدا،برای ما خواند،خطبه ای بود که در بیماری موتش برای ما خواند.

ایشان در حالی که به دست علی بن ابی طالب (علیه السلام) و خادمه اش میمونه تکیه داده بود،بیرون آمد و بر منبر نشست.سپس فرمود:«ای مردم! من در میان شما،دو چیز گران سنگ بر جای می گذارم»و ساکت شد.

مردی برخاست و گفت:ای پیامبر خدا! این دو چیز گران سنگ چیست؟

پیامبر (صلی الله علیه و آله) چنان خشمگین شد که رنگ رخسارش سرخ شد.سپس آرام گرفت و فرمود:«من این را نگفتم،جز آن که می خواستم شما را از آن دو خبر دهم؛امّا نفسم تنگ آمد و نتوانستم.یکی از آن دو،ریسمانی است که یک سوی آن در دست خداست و سوی دیگرش در دست شما.شما در بارۀ آن،چنین و چنان می کنید.این ریسمان،همان قرآن است.و گران سنگ کوچک تر،اهل بیت من اند».

ص: 278

سَبَبٌ طَرَفُهُ بِیَدِ اللّهِ،وَطَرَفٌ بِأَیدیکُم،تَعمَلونَ فیهِ کَذا وکَذا،ألا وهُوَ القُرآنُ،وَالثَّقَلُ الأَصغَرُ أهلُ بَیتی.ثُمَّ قالَ:وایمُ اللّهِ إنّی لَأَقولُ لَکُم هذا،ورِجالٌ فی أصلابِ أهلِ الشِّرکِ أرجی عِندی مِن کَثیرٍ مِنکُم،ثُمَّ قالَ:وَاللّهِ لا یُحِبُّهُم عَبدٌ إلّاأعطاهُ اللّهُ نوراً یَومَ القِیامَةِ حَتّی یَرِدَ عَلَیَّ الحَوضَ،ولا یُبغِضُهُم عَبدٌ إلَّااحتَجَبَ اللّهُ عَنهُ یَومَ القِیامَةِ. (1)

255.الإمام علیّ (علیه السلام): قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فی آخِرِ خُطبَتِهِ یَومَ قَبَضَهُ اللّهُ عز و جل إلَیهِ:إنّی قَد تَرَکتُ فیکُم أمرَینِ لَن تَضِلّوا بَعدی ما إن تَمَسَّکتُم بِهِما:کِتابَ اللّهِ،وعِترَتی أهلَ بَیتی،فَإِنَّ اللَّطیفَ الخَبیرَ قَد عَهِدَ إلَیَّ أنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ کَهاتَینِ-وجَمَعَ بَینَ مُسَبِّحَتَیهِ-ولا أقولُ کَهاتَینِ-وجَمَعَ بَینَ المُسَبِّحَةِ وَالوُسطی فَتَسبِقَ إحداهُما الاُخری،فَتَمَسَّکوا بِهِما لا تَزِلُّوا ولا تَضِلّوا،ولا تَقَدَّموهُم فَتَضِلّوا. (2)

256.الإمام الصادق (علیه السلام): إنَّ اللّهَ جَعَلَ وِلایَتَنا-أهلَ البَیتِ-قُطبَ (3)القُرآنِ،وقُطبَ جَمیعِ الکُتُبِ،عَلَیها یَستَدیرُ مُحکَمُ القُرآنِ،وبِها نَوَّهَتِ الکُتُبُ،ویَستَبینُ الإیمانُ،وقَد أمَرَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) أن یُقتَدی بِالقُرآنِ وآلِ مُحَمَّدٍ،وذلِکَ حَیثُ قالَ فی آخِرِ خُطبَةٍ خَطَبَها:

إنّی تارِکٌ فیکُمُ الثِّقلَینِ:الثَّقَلَ الأَکبَرَ والثَّقَلَ الأَصغَرَ،فَأَمَّا الأَکبَرُ فَکِتابُ رَبّی،وأمَّا الأَصغَرُ فَعِترَتی أهلُ بَیتی،فَاحفَظونی فیهِما فَلَن تَضِلّوا ما تَمَسَّکتُم بِهِما. (4)

7.اللَّحَظاتُ الأَخیرَةُ مِن حَیاتِهِ (صلی الله علیه و آله)

257.دعائم الإسلام: رُوینا عَن أبی ذَرٍّ أنَّهُ شَهِدَ المَوسِمَ بَعدَ وَفَاةِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،فَلَمَّا احتَفَلَ النّاسُ فِی الطَّوافِ،وَقَفَ بِبابِ الکَعبَةِ وأخَذَ بِحلَقَةِ البابِ وقالَ:یا أیُّهَا النّاسُ

ص: 279


1- (1) .الأمالی للمفید:ص 135 ح 3،بحار الأنوار:ج 22 ص 475 ح 25. [1]
2- (2) .الکافی:ج 2 ص 415 ح 1،کتاب سلیم بن قیس:ج 2 [2] ص 655 نحوه وکلاهما عن سلیم بن قیس.
3- (3) .قُطب الشیء:مداره،ویقال هو قُطب بنی فلان:أی سیّدهم الَّذی یدور علیه أمرهم (تاج العروس:ج 2 ص 330« [3]قطب»).
4- (4) .تفسیر العیّاشی:ج 1 ص 5 ح 9 [4] عن مسعدة بن صدقة،بحار الأنوار:ج 92 ص 27 ح 29. [5]

سپس فرمود:«به خدا سوگند،من این را به شما می گویم؛امّا مردانی در اصلاب مشرکان اند که امید من به آنان،از امیدم به بسیاری از شما بیشتر است».

سپس فرمود:«به خدا سوگند،هیچ بنده ای آنان (اهل بیتم) را دوست ندارد،مگر آن که خداوند در روز قیامت،به او نوری می بخشد تا آن گاه که در کنار حوض [کوثر]،بر من وارد شود،و هیچ بنده ای دشمنشان نمی دارد،مگر آن که روز قیامت،خداوند از او پوشیده خواهد بود».

255.امام علی (علیه السلام): پیامبر (صلی الله علیه و آله) در آخرین خطبۀ خود-که در روز رحلتش به سوی خداوند عز و جل ایراد کرد-فرمود:«من دو چیز در میان شما بر جای نهاده ام که تا وقتی به آنها تمسّک جویید،هرگز گم راه نخواهید شد:کتاب خدا،و عترتم [یعنی] اهل بیتم.خداوند لطیف و آگاه،به من خبر داد که این دو،هیچ گاه از یکدیگر جدا نخواهند شد تا آن که در کنار حوض بر من وارد شوند،همانند این دو»و ایشان دو انگشت نشانه اش را کنار هم نهاد.

سپس انگشت نشانه و میانه اش را کنار هم گذاشت [و فرمود:]«نمی گویم همانند این دو که یکی از دیگری جلوتر باشد.پس به این دو،چنگ زنید تا نلغزید و گم راه نشوید،و از آنها پیشی نگیرید که به گم راهی در می افتید».

256.امام صادق (علیه السلام): خداوند،ولایت ما اهل بیت را محور قرآن و محور همۀ کتاب ها[ی آسمانی] قرار داد.قرآنِ مُحکم بر این محور می چرخد،و کتاب ها[ی آسمانی] از آن به نیکی یاد کرده اند،و ایمان با،آن شناخته و روشن می شود.

پیامبر خدا به پیروی از قرآن و خاندان محمّد،امر فرمود،آن جا که در آخرین خطبه اش فرمود:«من در میان شما،دو چیز گران سنگ بر جای می گذارم:گران سنگ بزرگ تر و گران سنگ کوچک تر.آن بزرگ تر،کتاب پروردگار من است و آن کوچک تر، عترت من [یعنی] اهل بیتم.پس مرا در این دو پاس بدارید؛زیرا تا زمانی که به آنها چنگ در زنید،گم راه نخواهید شد».

7.واپسین لحظات زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله

257.دعائم الإسلام: از ابو ذر برایمان روایت شده است که وی پس از درگذشت پیامبر (صلی الله علیه و آله)،در مراسم حج حاضر شد و چون مردم در طواف گرد آمدند،بر در کعبه ایستاد و حلقۀ در را گرفت و سه بار صدا زد:آی مردم!

ص: 280

-ثَلاثاً-،واجتَمَعوا ووَقَفوا وأنصَتوا،فَقالَ:

مَن عَرَفَنی فَقَد عَرَفَنی ومَن لَم یَعرِفنی فَأَنا أبو ذَرٍّ الغِفارِیُّ،اُحَدِّثُکُم بِما سَمِعتُهُ مِن رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،سَمِعتُهُ یَقولُ حینَ احتُضِرَ:إنّی تارِکٌ فیکُمُ الثِّقلَینِ،کِتابَ اللّهِ، وعِترَتی أهلَ بَیتی،فَإِنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ کَهاتَینِ-وجَمَعَ بینَ إصبَعَیهِ المُسَبِّحَتَینِ مِن یَدَیهِ،وقَرَنَهُما وساوی بَینَهُما،وقالَ:-ولا أقولُ کَهاتَینِ- وقَرَنَ بَینَ إصبَعَیهِ الوُسطی والمُسَبِّحَةِ مِن یَدِهِ الیُمنی-لِأَنَّ إحداهُما تَسبِقُ الاُخری، ألا وإنَّ مَثَلَهُما فیکُم مَثَلُ سَفینَةِ نوحٍ،مَن رَکِبَها نَجا،ومَن تَرَکَها غَرِقَ. (1)

258.مسند زید عن الإمام زین العابدین عن أبیه عن الإمام علیّ علیهم السلام: لَمّا ثَقُلَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فی مَرَضِهِ،وَالبَیتُ غاصٌّ بِمَن فیهِ،قالَ:ادعوا لِیَ الحَسَنَ والحُسَینَ، فَدَعَوتُهُما،فَجَعَلَ یَلثِمُهُما حَتّی اغمِیَ عَلَیهِ،قالَ:فَجَعَلَ عَلِیٌّ (علیه السلام) یَرفَعُهُما عَن وَجهِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،قالَ:فَفَتَحَ عَینَیهِ،فَقالَ:دَعهُما یَتَمَتَّعانِ مِنّی وأتَمَتَّعُ مِنهُما،فَإِنَّهُ سَیُصیبُهُما بَعدی أثَرَةٌ (2).

ثُمَّ قالَ:یا أَیُّهَا النّاسُ ! إنّی خَلَّفتُ فیکُم کِتابَ اللّهِ وسُنَّتی وعِترَتی أهلَ بَیتی، فَالمُضَیِّعُ لِکِتابِ اللّهِ کَالمُضَیِّعِ لِسُنَّتی،وَالمُضَیِّعُ لِسُنَّتی کَالمُضَیِّعُ لِعِترَتی،أما إنَّ ذلِکَ لَن یَفتَرِقا حَتّی ألقاهُ عَلی الحَوضِ. (3)

د-مَعنَی العِترَةِ فی حَدیثِ الثِّقلَینِ

259.الإمام الحسین (علیه السلام): سُئِلَ أمیرُ المُؤمِنینَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ عَن مَعنی قَولِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):

«إنّی مُخَلِّفٌ فیکُمُ الثِّقلَینِ:کِتابَ اللّهِ وعِترَتی»مَنِ العِترَةُ؟

ص: 281


1- (1) .دعائم الإسلام:ج 1 ص 27؛ [1]عیون الأخبار فی مناقب الأخیار:ص 26 نحوه.
2- (2) .استأثر فُلانٌ بالشّی:استبدَّ به،والاسم الأَثرَةُ-بالتحریک-(مجمع البحرین:ج 1 ص 15«أثر»).
3- (3) .مسند زید:ص 404.

مردم گرد آمدند و به گوش ایستادند.ابو ذر گفت:آن که مرا می شناسد،می شناسد و آن که مرا نمی شناسد،بداند که من ابو ذر غِفاری هستم.حدیثی را که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) شنیده ام، برایتان باز می گویم.شنیدم که ایشان در هنگام احتضارش،می فرماید:«من دو چیز گران سنگ در میان شما بر جای می نهم:کتاب خدا و عترتم [یعنی] اهل بیتم.این دو هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا آن که در کنار حوض،بر من وارد شوند،مانند این دو»و دو انگشت نشانۀ دو دستش را کنار هم گذاشت و برابر قرارشان داد و سپس انگشت میانه و نشانۀ دست راستش را کنار هم قرار داد [و فرمود:]«نمی گویم مانند این دو؛زیرا یکی از آنها جلوتر از دیگری است.بدانید که حکایت این دو در میان شما،حکایت کشتی نوح است که هر کس در آن نشست،نجات یافت و آن که ننشست،غرق شد».

258.مسند زید -به نقل از امام زین العابدین (علیه السلام)،از پدرش،از امام علی (علیه السلام)-:چون بیماری پیامبر خدا شدّت یافت،در حالی که اتاق،آکنده از جمعیت بود،فرمود:«حسن و حسین را برایم صدا بزنید».

من آن دو را صدا زدم.پیامبر (صلی الله علیه و آله) شروع به بوسیدن آن دو کرد تا آن که از هوش رفت.

من آنان را از روی صورت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) بلند کردم.پیامبر خدا چشمانش را گشود و فرمود:«بگذارشان تا از من لذّت ببرند و من از آنان لذّت ببرم؛زیرا به زودی پس از من،به این دو،ستم خواهد رسید».

سپس فرمود:«ای مردم! من در میان شما کتاب خدا و سنّتم و عترتم،[یعنی] اهل بیتم را جانشین خود قرار می دهم.پس کسی که کتاب خدا را وا نهد،همچون کسی است که سنّت مرا وا نهاده باشد و کسی که سنّت مرا وا نهد،چنان است که عترت مرا وا نهاده باشد.

بدانید که این دو از یکدیگر جدا نمی شوند تا آن که در کنار حوض،ملاقاتشان کنم».

د-معنای«عترت»در حدیث ثقلین

259.امام حسین (علیه السلام): از امیر مؤمنان-که درودهای خداوند بر او باد-در بارۀ این سخن پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) که:«من در میان شما،دو چیز گران سنگ بر جای می گذارم:کتاب خدا

ص: 282

فَقالَ:أنَا وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ وَالأَئِمَّةُ التِّسعَةُ مِن وُلدِ الحُسَینِ،تاسِعُهُم مُهدِیُّهُم وقائِمُهُم،لا یُفارِقونَ کِتابَ اللّهِ ولا یُفارِقُهُم،حَتّی یَرِدوا عَلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) حَوضَهُ. (1)

260.الإمام علیّ (علیه السلام): قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):إنّی مُخَلِّفٌ فیکُمُ الثِّقلَینِ:کِتابَ اللّهِ وعِترَتی أهلَ بَیتی،فَإِنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ کَهاتَینِ-وضَمَّ بَینَ سَبّابَتَیهِ-.

فَقامَ إلَیهِ جابِرُ بنُ عَبدِ اللّهِ الأَنصارِیُّ وقالَ:یا رَسولَ اللّهِ،مَن عِترَتُکَ؟قالَ:

عَلِیٌّ،وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ،وَالأَئِمَّةُ مِن وُلدِ الحُسَینِ إلی یَومِ القِیامَةِ. (2)

261.الخصال عَن عطیّة العوفی عَن أبی سعید الخدری: قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):إنّی تارِکٌ فیکُم أمرَینِ أحدُهُما أطوَلُ مِنَ الآخَرِ،کِتابَ اللّهِ-حَبلٌ مَمدودٌ مِنَ السَّماءِ إلَی الأَرضِ-وعِترَتی،ألا وإنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ.

فَقُلتُ لِأَبی سَعیدٍ:مَن عِترَتُهُ؟قالَ:أهلُ بَیتِهِ. (3)

ص: 283


1- (1) .کمال الدین:ص 240 ح 64، [1]معانی الأخبار:ص 90 ح 4،عیون أخبار الرضا (علیه السلام):ج 1 ص 57 ح 25، [2]قصص الأنبیاء للراوندی:ص 360 ح 435 [3] کلّها عن غیاث بن إبراهیم عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 23 ص 147 ح 110. [4]
2- (2) .کمال الدین:ص 244، [5]معانی الأخبار:ص 91 ح 5 کلاهما عن محمّد بن عمارة عن أبیه عن الإمام الصادق [6]عن آبائه علیهم السلام،بحار الأنوار:ج 23 ص 147 ح 111. [7]
3- (3) .الخصال:ص 65 ح 97،کمال الدین:ص 236 ح 50، [8]معانی الأخبار:ص 90 ح 1 فیهما بزیادة«طرف بید اللّه»بعد«إلی الأرض»،بحار الأنوار:ج 23 ص 131 ح 64. [9]

و عترتم»سؤال شد:عترت،کیان اند؟

فرمود:«من و حسن و حسین و نُه امام از نسل حسین که نهمین آنان،مهدی و قائم ایشان است.نه اینان از کتاب خدا جدا می شوند و نه کتاب خدا از ایشان،تا آن که بر پیامبر خدا در کنار حوضش وارد شوند».

260.امام علی (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«من در میان شما،دو چیز گران سنگ را جانشین خود می کنم:کتاب خدا و عترتم [یعنی] اهل بیتم.این دو،هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا آن که در کنار حوض بر من وارد شوند،همانند این دو»و دو انگشت سبّابه اش را کنار هم نهاد.

جابر بن عبد اللّه انصاری برخاست و گفت:ای پیامبر خدا! عترت تو،کیان اند؟

فرمود:«علی و حسن و حسین و امامانِ از نسل حسین تا روز قیامت».

261.الخصال -به نقل از عطیّۀ عوفی-:ابو سعید خدری گفت که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«من دو چیز را در میان شما از خود بر جای می گذارم که یکی از آنها طولانی تر از دیگری است:کتاب خدا-که رشته ای کشیده شده از آسمان به زمین است-و عترتم.آگاه باشید که این دو،هرگز از هم جدا نمی شوند تا آن که در کنار حوض،بر من وارد شوند».

من به ابو سعید گفتم:عترت او،چه کسانی هستند؟

گفت:اهل بیتش.

ص: 284

ص: 285

پژوهشی در بارۀ حدیث ثقلین و دلالت آن بر استمرار امامت اهل بیت

اشاره

حدیث ثقلین که در آن،پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) اهل بیت خود را«همسنگ قرآن»معرّفی کرده و با تأکید تمام،جامعۀ اسلامی را به پیروی از آنان در کنار قرآن فرا خوانده است،یکی از مبانی استوار و خدشه ناپذیر شناخت اهل بیت علیهم السلام و اثبات مرجعیت علمی و استمرار امامت و رهبری آنان تا دامنۀ قیامت،و نیز یکی از دلایل متقن امامتِ امام مهدی (علیه السلام) محسوب می گردد.

با عنایت به اهمّیت این حدیث و نقش راهبردی آن در تبیین مسئولیت سنگین امّت اسلامی در پیروی و حمایت از«عترت»در کنار«قرآن»و زمینه سازی جهت تداوم و توسعۀ حاکمیت اسلام در جهان،مسائل مربوط به آن را در چند بند،تحقیق و بررسی می کنیم.

یک.متن حدیث ثقلین

متن حدیث ثقلین که در منابع معتبر حدیثی با اندکی تفاوت در لفظ،از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) روایت شده است،این است:

إِنِّی تارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ،ما إِن تَمَسَّکتُم بِهِما لَن تَضِلُّوا:کِتابَ اللّهِ وَ عِترَتی أهلَ بَیتی؛فَإِنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتَّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ.

من دو چیز گران سنگ در میان شما بر جا می گذارم.بدانید که اگر به آن دو چنگ بزنید،هرگز گم راه نمی شوید:کتاب خدا و عترتم [یعنی] اهل بیتم.این دو،هرگز

ص: 286

از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض،بر من وارد شوند.

دو.سند حدیث ثقلین
اشاره

حدیث ثقلین،یکی از معدود احادیث متواتری است که در منابع حدیثی اهل سنّت و پیروان اهل بیت علیهم السلام با طرق مختلف،روایت شده و صدور آنها از پیامبر خدا، قطعی،غیر قابل تردید و مورد اتّفاق مسلمانان است.

الف-راویان حدیث ثقلین از میان اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله

44 نفر از اصحاب پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)،حدیث ثقلین را گزارش (روایت) کرده اند که اسامی آنان،بدین شرح است:

1.ابو ایّوب انصاری، (1)

2.ابو ذر غِفاری، (2)

3.ابو رافع، (3)

4.ابو سعید خُدری، (4)

ص: 287


1- (1) .ر.ک:کمال الدین:ص 274 ح 25،الولایة،ابن عقده:ص 197 ح 30، [1]جواهر العقدین:ص236 و استجلاب ارتقاء الغرف:ج1 ص349 ح73.
2- (2) .ر.ک:الولایة،ابن عقده:ص193 ح26، [2]عیون الأخبار فی مناقب الأخیار،شریف بغدادی:ص26،جواهر العقدین:ص 239،کمال الدین:ص239 ح59،شرح الأخبار:ج 2 ص 479 و دعائم الإسلام:ج1 ص28.
3- (3) .ر.ک:الولایة،ابن عقده:ص 224 ح 55، [3]جواهر العقدین:ص 239،استجلاب ارتقاء الغرف:ج 1 ص 361 ح 88 و ینابیع المودّة:ج 1 ص 122 ح 52. [4]
4- (4) .ر.ک:مسند ابن حنبل:ج 4 ص 30 ح 11104 و ص 37 ح 11131 و ص 118 ح 11561،مسند ابن الجعد:ص 397 ح 2711،السنّة،ابن ابی عاصم:ص629 ح1553 و ص 630 ح 1554،مسند أبی یعلی:ج 2 ص 9 ح 1023 و ص 47 ح1135،المعجم الکبیر:ج 3 ص 65 ح 2678،المعجم الصغیر:ج 1 ص 131،المعجم الأوسط:ج 3 ص 374 ح 3439،کمال الدین:ص240 ح61،الأمالی،طوسی:ص255 ح460،الطرائف:ص114 ح171 و کشف الغمّة:ج2 ص175. [5]

5.ابو شریح خُزاعی، (1)

6.ابو قدامۀ انصاری، (2)

7.ابو هیثم بن تیّهان، (3)

8.ابو لیلی انصاری. (4)

9.ابو هُرَیره، (5)

10.اُبَیّ بن کعب، (6)

11.اُمّ سلمه، (7)

12.اُمّ هانی، (8)

13.اَنَس بن مالک، (9)

ص: 288


1- (1) .ر.ک:الولایة،ابن عُقده:ص 197 ح 30،جواهر العقدین:ص 236 و استجلاب ارتقاء الغرف:ج 1 ص 349 ح 73.
2- (2) .ر.ک:الولایة،ابن عُقده:ص 197 ح 30، [1]جواهر العقدین:ص 236 و استجلاب ارتقاء الغرف:ج 1 ص 349 ح 73.
3- (3) .ر.ک:کمال الدین:ص 274 ح 25،الولایة،ابن عُقده:ص 197 ح 30،جواهر العقدین:ص 236 و استجلاب ارتقاء الغرف:ج 1 ص 349.
4- (4) .ر.ک:کمال الدین:ص 275 ح 25 و الولایة،ابن عُقده:ص 197 ح 30 و [2]جواهر العقدین:ص 236 و استجلاب ارتقاء الغرف:ج 1 ص 349 ح 73.
5- (5) .ر.ک:المستدرک علی الصحیحین:ج 1 ص 172 ح 319،السنن الکبری:ج 10 ص 195 ح 20337،سنن الدارقطنی:ج 4 ص 245 ح 149،کنز العمّال:ج 1 ص 172 ح 875-876 و کمال الدین:ص 235 ح 47.
6- (6) .ر.ک:کمال الدین:ص 274 ح 25. [3]
7- (7) .ر.ک:الولایة،ابن عُقده:ص 244 ح 85-86 و ص 245 ح 87، [4]استجلاب ارتقاء الغرف:ج 1 ص 363 ح 92،الأمالی،طوسی:ص 479 ح 1045 و کشف الغمّة:ج 2 ص 34.
8- (8) .ر.ک:الولایة،ابن عُقده:ص 245 ح 88، [5]جواهر العقدین:ص 239،استجلاب ارتقاء الغرف:ج 1 ص 363 ح 93.
9- (9) .ر.ک:نفحات الأزهار:ج 2 ص 234 ( [6]به نقل از ابو نعیم اصفهانی)،کمال الدین:ص 275 ح 25. [7]

14.بَراء بن عازب، (1)

15.جابر بن عبد اللّه انصاری، (2)

16.جُبَیر بن مُطعِم، (3)

17.حُذَیفة بن اسید غِفاری، (4)

18.حذیفة بن یمان، (5)

19.خُزَیمة بن ثابت (ذو شهادتین)، (6)

20.زبیر، (7)

21.زید بن ارقم، (8)

ص: 289


1- (1) .ر.ک:نفحات الأزهار:ج 2 ص 234 ( [1]به نقل از ابو نعیم اصفهانی).
2- (2) .ر.ک:سنن الترمذی:ج 5 ص 662 ح 3786، [2]المعجم الأوسط:ج 5 ص 89 ح 4757،المعجم الکبیر:ج 3 ص 66 ح 2680،تفسیر ابن کثیر:ج 7 ص 191، [3]کمال الدین:ص 237 ح 53، [4]مختصر بصائر الدرجات:ص 90.
3- (3) .ر.ک:السنّة،ابن ابی عاصم:ص 613 ح 1465،ینابیع المودّة:ج 1 ص 102 ح 17 و ج 2 ص 272 ح 776. [5]
4- (4) .ر.ک:نوادر الاُصول:ج 1 ص 163،المعجم الکبیر:ج 3 ص 180 ح 3052،حلیة الأولیاء:ج 1 ص 355، [6]کنز العمّال:ج 5 ص 289 ح 12911،الولایة،ابن عُقده:ص 233 ح 69، [7]جواهر العقدین:ص 237، [8]استجلاب ارتقاء الغرف:ج 1 ص 353 ح 77،کفایة الأثر:ص 128 و [9]المناقب،کوفی:ج 2 ص 150 ح 626. [10]
5- (5) .ر.ک:کفایة الأثر:ص 137. [11]
6- (6) .ر.ک:الولایة،ابن عُقده:ص 196 ح 30، [12]جواهر العقدین:ص 236 و [13]استجلاب ارتقاء الغرف:ج 1 ص 349 ح 73.
7- (7) .ر.ک:کمال الدین:ص 274 ح 25. [14]
8- (8) .ر.ک:صحیح مسلم:ج 4 ص 1873 ح 36،سنن الترمذی:ج 5 ص 663 ح3788، [15]مسند ابن حنبل:ج 7 ص 75 ح 19285، [16]سنن الدارمی:ج 2 ص 889 ح3198، [17]صحیح ابن خزیمة:ج4 ص62 ح2357،المستدرک علی الصحیحین:ج3 ص118 ح 4576-4577،السنن الکبری:ج 10 ص 194 ح20335، [18]منتخب مسند عبد بن حمید:ص114 ح265،عیون الأخبار فی مناقب الأخیار:ص27،الطرائف:ص114 ح174. [19]

22.زید بن ثابت، (1)

23.سعد بن ابی وقّاص، (2)

24.سلمان فارسی، (3)

25.سهل بن سعد، (4)

26.ضَمْرۀ (/ضَمیرۀ) سُلَمی (/اَسلَمی)، (5)

27.طلحة بن عبید اللّه تمیمی، (6)

28.عامر بن لیلی بن ضَمْره، (7)

29.عامر بن واثله، (8)

30.عبد الرحمان بن عوف، (9)

ص: 290


1- (1) .ر.ک:مسند ابن حنبل:ج 8 ص 153 ح 21711، [1]المعجم الکبیر:ج 5 ص 153 ح 4921 و ص 154 ح 4922-4923،المصنّف،ابن ابی شیبة:ج 7 ص 418 ح41،منتخب مسند عبد بن حمید:ص 108 ح 240،السنّة،ابن ابی عاصم:ص337 ح 754،کمال الدین:ص 236 ح 52،الأمالی،صدوق:ص500 ح686، [2]شرح الأخبار:ج 3 ص 12 ح 941،سعد السعود:ص 228 و [3]الطرائف:ص114 ح 173. [4]
2- (2) .ر.ک:کمال الدین:ص 274 ح 25، [5]ینابیع المودّة:ج 1 ص 113 ح 35. [6]
3- (3) .ر.ک:ینابیع المودّة:ج 1 ص 114. [7]
4- (4) .ر.ک:الولایة،ابن عُقده:ص 196 ح 30، [8]جواهر العقدین:ص 236 و [9]استجلاب ارتقاء الغرف:ج 1 ص 349 ح 73.
5- (5) .ر.ک:الولایة،ابن عُقده:ص 227 ح 60، [10]جواهر العقدین:ص 237،استجلاب ارتقاء الغرف:ج 1 ص 352 ح 76.
6- (6) .ر.ک:کمال الدین:ص 274 ح 25، [11]ینابیع المودّة:ج 1 ص 113 ح 35. [12]
7- (7) .ر.ک:الولایة،ابن عُقده:ص 233 ح 69، [13]جواهر العقدین:ص 237 و [14]استجلاب ارتقاء الغرف:ج 1 ص 353 ح 77.
8- (8) .کنز العمّال:ج13 ص104 ح36340 (به نقل از ابن جریر).
9- (9) .ر.ک:کمال الدین:ص 274 ح 25، [15]ینابیع المودّة:ج 1 ص 113 ح 35. [16]

31.عبد اللّه بن ابی اوفی، (1)

32.عبد اللّه بن جعفر، (2)

33.عبد اللّه بن حَنطَب، (3)

34.عبد اللّه بن عبّاس، (4)

35.عبد اللّه بن عمر، (5)

36.عَدیّ بن حاتم، (6)

37.عُقبة بن عامر، (7)

38.عمّار بن یاسر، (8)

39.عمر بن خطّاب، (9)

40.عمرو بن عاص، (10)

41.قیس بن سعد بن عُباده، (11)

ص: 291


1- (1) .ر.ک:کمال الدین:ص 275 ح 25. [1]
2- (2) .ر.ک:کمال الدین:ص 274 ح 25. [2]
3- (3) .ر.ک:اُسد الغابة:ج 3 ص 219 ش 2907. [3]
4- (4) .ر.ک:المستدرک علی الصحیحین:ج 1 ص 171 ح 318،السنن الکبری:ج 10 ص 194 ح 20336،السنّة،ابن ابی عاصم:ص 630 ح 1557،کنز العمّال:ج10 ص 187 ح 954 و کمال الدین:ص 274 ح 25. [4]
5- (5) .ر.ک:کمال الدین:ص 274 ح 25. [5]
6- (6) .ر.ک:الولایة،ابن عُقده:ص 196 ح 30، [6]جواهر العقدین:ص 236 و [7]استجلاب ارتقاء الغرف:ج 1 ص 349 ح 73.
7- (7) .ر.ک:الولایة،ابن عُقده:ص 196 ح 30، [8]جواهر العقدین:ص 236 و [9]استجلاب ارتقاء الغرف:ج 1 ص 349 ح 73.
8- (8) .ر.ک:کمال الدین:ص 274 ح 25. [10]
9- (9) .ر.ک:کفایة الأثر:ص 91. [11]
10- (10) .ر.ک:نفحات الأزهار:ج 2 ص 234 ( [12]به نقل از موفّق بن احمد خوارزمی).
11- (11) .ر.ک:کمال الدین:ص 275 ح 25. [13]

42.محمّد بن مسلمه، (1)

43.مقداد بن اسود، (2)

44.هاشم بن عُتبه. (3)

تأمّل در گزارش های حدیث ثقلین،بیانگر آن است که:

1.روایت بعضی از این افراد،در کتاب های معتبر یا مشهور اهل سنّت (همانند کتب تسعه و کتاب های هم ردیف آنها در حدیث و رجال و تراجم) آمده است. (4)

2.روایت برخی دیگر از صحابه،در منابع معمولی و متوسّط اهل سنّت (از جهت اعتبار) موجود است. (5)

3.برخی از افراد،در روایت های کتاب هایی همچون عبقات الأنوار (به نقل از مصادر اهل سنّت) (6)و ینابیع المودّة،یاد شده اند. (7)

4.روایت دو نفر از این افراد،اختصاصاً در مصادر شیعی ذکر شده است. (8)

5.حضور برخی از اصحاب،در مجلسِ مُناشدۀ (اقرار گرفتن) امام علی (علیه السلام) بر حادثۀ غدیر،گزارش شده است. (9)

ص: 292


1- (1) .ر.ک:کمال الدین:ص 275 ح 25. [1]
2- (2) .ر.ک:کمال الدین:ص 274 ح 25. [2]
3- (3) .ر.ک:کمال الدین:ص 274 ح 25. [3]
4- (4) .بجز امام علی (علیه السلام) (که در ضمن بند«ب»مورد اشاره قرار می گیرد) این افراد،عبارت اند از:ابو سعید خُدری،ابو هُرَیره،جابر بن عبد اللّه انصاری،جبیر بن مُطعَم،حذیفة بن اسید غفاری،زید بن ارقَم،زید بن ثابت،عبد اللّه بن حنطب و عبد اللّه بن عبّاس.
5- (5) .این افراد،عبارت اند از:ابو ذر،ابو رافع،اُمّ سلمه،اُمّ هانی،ضمرۀ اسلمی و عامر بن لیلی بن ضمره.
6- (6) .کتاب فارسی و مفصّل عبقات الأنوار،تعریب و تلخیص و تحت عنوان نفحات الأزهار،منتشر شده است.
7- (7) .این افراد،عبارت اند از:انس بن مالک،براء بن عازب،سلمان فارسی و عمرو بن عاص.
8- (8) .این دو نفر،حذیفة بن یمان و عمر بن خطّاب هستند.
9- (9) .این افراد،عبارت اند از:ابو ایّوب انصاری،ابو شریح خزاعی،ابو قدامۀ انصاری،ابو هیثم بن تیّهان،ابو لیلی انصاری،اُبَیّ بن کعب،خزیمة بن ثابت (ذو شهادتین)،زبیر بن عوّام،سعد بن ابی وقّاص،سهل بن سعد،طلحة بن عبید اللّه تمیمی،عبد الرحمان بن عوف،عبد اللّه بن ابی اوفی،عبد اللّه بن جعفر،عبد اللّه بن عمر،عدیّ بن حاتم،عقبة بن عامر،عمّار بن یاسر،قیس بن سعد بن عباده،محمّد بن مسلمه،مقداد بن اسود،هاشم بن عُتْبه و زید بن ارقم.
ب-راویان حدیث ثقلین از میان اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله

افزون بر اصحاب پیامبر خدا،اهل بیت ایشان نیز متن حدیث ثقلین را روایت کرده اند.بررسی ها نشان می دهند که امام علی (علیه السلام)، (1)فاطمۀ زهرا علیها السلام، (2)امام حسن (علیه السلام)، (3)امام حسین (علیه السلام)، (4)امام زین العابدین (علیه السلام)، (5)امام باقر (علیه السلام)، (6)امام صادق (علیه السلام)، (7)امام رضا (علیه السلام) (8)و امام هادی (علیه السلام) (9)،این حدیث را روایت کرده اند.

ج-راویان حدیث ثقلین از میان تابعیان

علاوه بر شماری از اهل بیت علیهم السلام-که نامشان گذشت-،هفده تن از طبقۀ بعد از اصحاب پیامبر خدا-که اصطلاحاً«تابعیان»نامیده می شوند-حدیث ثقلین را به طبقۀ پس از خود،منتقل کرده اند. (10)آنان عبارت اند از:

ص: 293


1- (1) .ر.ک:السنّة،ابن ابی عاصم:ص 631 ح 1558،کنز العمّال:ج 1 ص 379 ح1650،الکافی:ج 2 ص 415ح 1 و کمال الدین:ص 237 ح 54.
2- (2) .ر.ک:الولایة،ابن عُقده:ص 242 ح 83.
3- (3) .ر.ک:کفایة الأثر:ص 163.
4- (4) .ر.ک:کمال الدین:ص 240 ح 64،عیون أخبار الرضا (علیه السلام):ج 1 ص 57 ح 25 و [1]معانی الأخبار:ص90 ح4.
5- (5) .ر.ک:معانی الأخبار:ص 90 ح 4، [2]کمال الدین:ص 240 ح 64 و عیون أخبار الرضا (علیه السلام):ج 1 ص 57 ح 25. [3]
6- (6) .ر.ک:الکافی:ج 3 ص 422 ح 6، [4]مختصر بصائر الدرجات:ص 90 و بصائر الدرجات:ص 413 ح 3 و ص 414 ح 5.
7- (7) .ر.ک:الکافی:ج 1 ص 293 ح 3، [5]کمال الدین:ص 244،تفسیر العیّاشی:ج 1 ص 5 ح 9 و مختصر بصائر الدرجات:ص 90.
8- (8) .ر.ک:عیون أخبار الرضا (علیه السلام):ج 1 ص 229 ح 1، [6]بحار الأنوار:ج 10 ص 369 ح18. [7]
9- (9) .ر.ک:تحف العقول:ص 458، [8]الاحتجاج:ج 2 ص 488 ح 328. [9]
10- (10) .ر.ک:نفحات الأزهار:ج 2 ص 90. [10]

1.اصبغ بن نُباته،

2.حارث هَمْدانی،

3.حبیب بن ابی ثابت،

4.حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب (علیه السلام)،

5.یزید بن حیّان،

6.حنش بن معتمِر،

7.عبد الرحمان بن ابی سعید،

8.عبد اللّه بن ابی رافع،

9.عطیّة بن سعید عوفی،

10.علی بن ربیعه،

11.عمر بن علی بن ابی طالب (علیه السلام)،

12.عمرو بن مسلم،

13.فاطمه بنت علی بن ابی طالب (علیه السلام)،

14.قاسم بن حَسّان،

15.مسلم بن صبیح،

16.مطّلب بن عبد اللّه بن حنطب،

17.یحیی بن جَعده.

د-راویان حدیث ثقلین از قرن دوم تا قرن چهاردهم

پس از صحابیان و تابعیان،بسیاری از علما و ائمّۀ حدیث و بزرگان اهل سنّت،از

ص: 294

قرن دوم تا قرن چهاردهم هجری،این حدیث را در آثار خود آورده اند.در برخی از کتاب هایی که بدین موضوع پرداخته اند،نام بیش از سیصد تن از آنان آمده است. (1)

سه.صحّت و صدور حدیث ثقلین

تأمّل در«تواتر معنوی»و بلکه«تواتر لفظیِ»حدیث ثقلین و کثرت راویان آن در همۀ طبقات از یک سو،و ناهمگونی گروه های فکری و سیاسی گزارش کنندۀ این حدیث از سوی دیگر،هر گونه تردید در صدور آن را برطرف می سازد و پژوهشگر را از ارزیابی سند،بی نیاز می کند.با این وصف،بررسی موردی اسناد حدیث ثقلین نیز صحّت و اعتبار بسیاری از آنها را نشان می دهد.موارد زیر،از بررسی موردیِ اسناد،به دست آمده است:

الف-متن صحیح مسلم به نقل از زید بن ارقم،«صحیح»و مورد قبول اهل سنّت است. (2)

ب-ناصر الدین آلبانی،روایت سنن الترمذی به نقل از جابر بن عبد اللّه انصاری را «صحیح»شمرده است. (3)

ج-آلبانی،روایت ترمذی به نقل از زید بن ارقم و ابو سعید خُدری را«صحیح» دانسته است. (4)

د-حاکم نیشابوری،گزارش زید بن ارقم در بارۀ خطبۀ پیامبر (صلی الله علیه و آله) در غدیر خُم

ص: 295


1- (1) .ر.ک:نفحات الأزهار:ج 1 ص 199 و ج 2 ص 91.
2- (2) .ر.ک:نفحات الأزهار:ج 1 ص 161.
3- (3) .ر.ک:سلسلة الأحادیث الصحیحة:ج 4 ص 356 ح 1761.
4- (4) .ر.ک:صحیح الجامع الصغیر:ج 1 ص 482 ح 2458.

را«صحیح»دانسته و ذهبی نیز این سخن را تأیید کرده است. (1)ابن کثیر،صحّت این حدیث را به نقل از استاد خود،ذهبی،گزارش کرده است. (2)

ه-هیثمی،روایت زید بن ثابت را«معتبر»دانسته و گفته است:

سندهای آن،خوب است.... (3)طبرانی،آن را در المعجم الکبیر نقل کرده است و رجال حدیث،ثقه هستند. (4)

سیوطی و آلبانی نیز آن را«صحیح»شمرده اند. (5)

و-ابن حجر،نقل امام علی (علیه السلام) را«صحیح»دانسته است. (6)بوصیری نیز آن را «صحیح»شمرده است. (7)

چهار.موارد صدور حدیث ثقلین

نقش سرنوشت ساز اهل بیت علیهم السلام در کنار قرآن و ضرورت مرجعیت علمی و سیاسی آنان برای امّت اسلامی،ایجاب می کرد که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در ماه های آخر عمر پربرکت خود،از هر فرصتی برای تبیین جایگاه آنان استفاده کند و در مناسبت های مختلف،این موضوع را تکرار نماید تا به گوش همگان برسد و حجّت بر آنان تمام شود.موارد گزارش شده،عبارت اند از:

1.در سرزمین عرفات،در روز عرفه، (8)

ص: 296


1- (1) .ر.ک:المستدرک علی الصحیحین:ج 3 ص 118 ح 4576 و ص161 ح4711.
2- (2) .ر.ک:البدایة و النهایة:ج 5 ص 209.
3- (3) .ر.ک:مجمع الزوائد:ج 9 ص 256 ح 14957.
4- (4) .ر.ک:مجمع الزوائد:ج 1 ص 413 ح 784.
5- (5) .ر.ک:الجامع الصغیر:ج 1 ص 402 ح 2631،صحیح الجامع الصغیر:ج 1 ص 482 ح 2457.
6- (6) .ر.ک:المطالب العالیة:ج 4 ص 65 ح 3972.
7- (7) .ر.ک:مختصر إتحاف السادة:ج 9 ص 194 ح 7483.
8- (8) .ر.ک:سنن الترمذی:ج 5 ص 662 ح 3786،المعجم الأوسط:ج 5 ص 89 ح 4757 و تفسیر ابن کثیر:ج 7 ص 191.

2.در مسجد خَیف، (1)

3.در مِنا، (2)

4.در مسجد الحرام، (3)

5.در غدیر خُم،در بازگشت از حَجّة الوداع، (4)

6.در مدینه،در آخرین سخنرانی، (5)

7.در منزل،در بستر بیماری ای که به رحلت ایشان انجامید. (6)

ابن حجر هیثمی،در بارۀ طُرُق حدیث ثقلین و اهمّیت تکرار آن می گوید:

بدان که حدیثِ«تمسّک به ثقلین»،طُرُق بسیاری دارد و از بیست و چند صحابی، نقل شده است.طرق فراوانی هم در صفحات گذشته ذکر شد....در برخی از این طرق،آمده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن را در سرزمین عرفات در حجّة الوداع گفت.در برخی دیگر آمده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن را در مدینه به هنگام بیماری اش،وقتی که اتاقش آکنده از اصحاب بود،فرمود.در پاره ای از آنها آمده که آن را در غدیر خُم گفته است.در برخی دیگر گفته شده که پیامبر (صلی الله علیه و آله) هنگام بازگشت از طائف،به سخنرانی ایستاد و در آن جا فرمود.البتّه میان اینها منافاتی وجود ندارد؛چرا که ممکن است پیامبر (صلی الله علیه و آله) به خاطر توجّه ویژه اش به کتاب خدا و عترت پاک،آن را در جاهای یاد شده و جاهای دیگر،بارها گفته باشد. (7)

ص: 297


1- (1) .ر.ک:تفسیر القمّی:ج 1 ص 3،الإقبال:ج 2 ص 242.
2- (2) .ر.ک:الإقبال:ج 2 ص 242،بصائر الدرجات:ص 413 ح 3.
3- (3) .ر.ک:تاریخ الیعقوبی:ج 2 ص 111.
4- (4) .ر.ک:السنن الکبری،نسایی:ج 5 ص 130 ح 8464،المستدرک علی الصحیحین:ج3 ص118 ح4576،السنن الکبری:ج2 ص 212 ح 2857،خصائص أمیر المؤمنین،نسایی:ص 112 ح 78 و السیرة النبویّة،ابن کثیر:ج 4 ص 416.
5- (5) .ر.ک:الکافی:ج 2 ص 415 ح 1، [1]تفسیر العیّاشی:ج 1 ص 5 ح 9 و بحار الأنوار:ج 92 ص 27 ح 29.
6- (6) .ر.ک:دعائم الإسلام:ج 1 ص 28،مسند زید:ص 404.
7- (7) .الصواعق المحرقة:ص 150.
پنج.مقصود از«عترت»و«اهل بیت»
اشاره

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در تبیین آیۀ تطهیر،شخصاً مقصود از«عترت»و«اهل بیتِ»خود را بیان کرده است،به گونه ای که جای هیچ گونه ابهام و تردید و یا تفسیر و تأویلی نیست.بی شک،در حدیث ثقلین نیز که ایشان در آن،اهل بیتِ خود را همتای قرآن به امّت معرّفی می نماید،مقصود از«اهل بیت»،همان جمعی است که آیۀ تطهیر در بارۀ آنان نازل شده است.

بدین ترتیب،برای روشن شدن مقصود از«اهل بیت»در حدیث ثقلین،توضیح کوتاهی در بارۀ آیۀ تطهیر،ضرور می نماید.

اهل بیت،در آیۀ تطهیر

متن آیۀ تطهیر،این است:

«إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً. 1

خدا خواسته است که پلیدی را فقط از شما«اهل بیت»بزداید و شما را کاملاً پاک گرداند» .

جالب توجّه است که این آیه در اواخر عمر پیامبر خدا نازل شده است، (1)چنان

ص: 298


1- (2) .از امام حسن (علیه السلام) روایت شده است که پس از آن که آیۀ تطهیر نازل شد،پیامبر (علیه السلام) تا پایان عمر شریفش هر روز،هنگام طلوع فجر،به درِ منزل آنها می آمده و می فرموده:«الصّلاة،یرحمکم اللّه !«إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا»؛خداوند،رحمتتان کند،نماز! خداوند خواسته است پلیدی را فقط از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاک کند»(الأمالی،طوسی:ص 565 ح 1174). [1] نیز غالب احادیث،زمانی را که پیامبر (صلی الله علیه و آله) به این کار مبادرت ورزید،شش ماه دانسته اند (ر.ک:سنن الترمذی:ج 5 ص 352 ح 3206،مسند ابن حنبل:ج 4 ص 516 ح 13730،المستدرک علی الصحیحین:ج 3 ص 172 ح4748،المعجم الکبیر:ج 3 ص 56 ح 2671،المصنّف،ابن ابی شیبة:ج 7 ص527 ح4 و تفسیر الطبری:ج 12 ص 6). [2] بنا بر این،می توان نتیجه گرفت که آیه تطهیر در اواخر عمر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نازل شده است.

که حدیث ثقلین نیز در همان ایّام از ایشان صادر گردیده است.

آیۀ تطهیر در خانۀ امّ سلمه بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نازل شد.پس از نزول آن،پیامبر (صلی الله علیه و آله)، علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را فرا خواند و عبای خیبریِ خود را بر آنها کشید و فرمود:

هؤلاءِ أهلُ بَیتی. (1)

اینان،اهل بیت من اند.

امّ سلمه گفت:ای پیامبر خدا! من از«اهل بیت»نیستم؟

پیامبر خدا فرمود:

إنَّکِ أهلی خَیرٌ،وَ هؤلاءِ أهلُ بَیتی،اللّهُمَّ أهلی أحَقُّ ! (2)

تو،خانوادۀ من و در راه درست هستی و اینان،اهل بیت من اند.خداوندا! خانواده ام شایسته ترین اند.

در حدیث دیگری آمده که پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او فرمود:

إنَّکِ مِن أزواجِ رَسولِ اللّهِ. (3)

تو،از همسران پیامبر خدایی.

در حدیثی دیگر آمده است که به او فرمود:

إنَّکِ إلی خَیرٍ،أنتِ مِن أزواجِ النَّبِیِّ. (4)

ص: 299


1- (1) .سنن الترمذی:ج 5 ص 351 ح 3205،مسند ابن حنبل:ج 10 ص 197 ح 26659،المصنّف،ابن ابی شیبة:ج 7 ص 501 ح 40.
2- (2) .المستدرک علی الصحیحین:ج 2 ص 451 ح 3558.
3- (3) .تاریخ دمشق:ج 13 ص 207 ح 3188.
4- (4) .تفسیر الطبری:ج 12 جزء 22 ص 7، [1]تفسیر ابن کثیر:ج 6 ص 409.

تو در راه درست و از همسران پیامبر خدایی.

در حدیثی دیگر،آمده است که امّ سلمه گفت:من عبا را کنار زدم تا همراه علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام زیر آن قرار گیرم؛ولی پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن را از دست من کشید و فرمود:

إنَّکِ عَلی خَیرٍ. (1)