سرشناسه:محمدی ری شهری ، محمد، 1325 -
Muhammadi Reyshahri, Muhammad
عنوان قراردادی:اهل البیت فی الکتاب والسنه .فارسی
عنوان و نام پدیدآور:اهل بیت (علیهم السلام) در قرآن و حدیث: فارسی - عربی/ محمدی ری شهری ٬ با همکاری سیدرسول موسوی؛ ترجمه حمیدرضا شیخی٬ حمیدرضا آژیر؛ تحقیق پژوهشکده علوم و معارف حدیث؛ [برای] پژوهشگاه قرآن و حدیث؛ ویراستار فارسی محمد باقری زاده اشعری.
مشخصات نشر:قم: موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر ٬ 1396.
مشخصات ظاهری: 1239 ص.
فروست:پژوهشکده علوم و معارف حدیث ؛ 17.
شابک: 650000 ریال 978-964-493-367-7:
یادداشت:چاپ نهم.
یادداشت:چاپ قبلی: موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر ٬ 1390. ( تغییر فروست).
یادداشت:کتابنامه: ص. [1193] - 1222 ؛ همچنین به صورت زیرنویس.
یادداشت:نمایه.
موضوع:خاندان نبوت
موضوع: Muhammad, Prophet, d.632 -- Family
موضوع:خاندان نبوت در قرآن
موضوع:Muhammad, Prophet, d. 632 -- Family in the Koran
موضوع:خاندان نبوت -- احادیث
موضوع:Muhammad, Prophet, d. 632 -- Family in hedith
موضوع:ائمه اثناعشر -- احادیث
موضوع:Imams (Shiites) -- Hadiths
موضوع:ائمه اثناعشر -- جنبه های قرآنی
موضوع:Imams (Shiites) -- Qur'anic teaching
شناسه افزوده:موسوی، سیدرسول، 1340 -
شناسه افزوده:شیخی، حمیدرضا، 1341 - ، مترجم
شناسه افزوده:آژیر، حمید رضا، 1337 - ، مترجم
شناسه افزوده:موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث . پژوهشکده علوم و معارف حدیث
شناسه افزوده:پژوهشگاه قرآن و حدیث
رده بندی کنگره: BP36/5 /م35الف 9041 1396
رده بندی دیویی: 297/95
شماره کتابشناسی ملی:5619351
ص: 1
بسم الله الرحمن الرحیم
ص: 2
اهل بیت (علیهم السلام) در قرآن و حدیث: فارسی - عربی
ص: 3
ص: 4
محمدی ری شهری
با همکاری سیدرسول موسوی
ترجمه حمیدرضا شیخی٬ حمیدرضا آژیر
تحقیق پژوهشکده علوم و معارف حدیث
پژوهشگاه قرآن و حدیث
ویراستار فارسی محمد باقری زاده اشعری
ص: 5
ص: 6
ص: 7
کتابی که اینک پیش روی شماست،چکیدۀ صدها کتاب و هزاران حدیث است که با نگاه و تدوینی نو،به شیفتگان دانش حدیث و معارف اسلامی عرضه می گردد.
این کتاب،حاصل سال ها پژوهش این جانب و همکارانم در پژوهشکدۀ علوم و معارف حدیث و نخستین مَدخل از دانش نامۀ قرآن و حدیث است که مستقلاً منتشر گردید.نگاهی اجمالی به فهرست منابع کتاب می تواند خوانندۀ آن را با بخشی از حجم گستردۀ کار،آشنا سازد.
شایان توجّه است که تألیف دانش نامۀ قرآن و حدیث،پس از استقبال چشمگیر از کتاب میزان الحکمة،از سال 1366 ش،با همکاری جمعی از فضلا در حوزۀ علمیۀ قم آغاز شد و به تأسیس«مؤسسۀ علمی-فرهنگی دارالحدیث»در سال 1374 ش، انجامید.در حال حاضر،بخش قابل توجّهی از این دانش نامۀ بزرگِ موضوعی- الفبایی،سامان یافته و شانزده مجلّد از آن (تا پایان حرف«ب») نیز منتشر شده است و امیدوارم که به فضل خداوند متعال،در آینده ای نه چندان دور،شاهد انتشار دیگر مجلّدات این مجموعۀ سودمند و راه گشا باشیم؛امّا از آن جا که برخی از عناوینِ (مَدخل های) این دانش نامه،به شدّت،مورد نیاز جوامع اسلامی بوده،به طور
ص: 8
مستقل نیز قابل انتشارند،این گونه عناوین،به تدریج،مستقلاً منتشر شده اند،یا خواهند شد،إن شاء اللّه.
از حسن اتفاق،نخستین عنوان (مَدخل) از این مجموعه که در«پژوهشکدۀ علوم و معارف حدیث»آمادۀ انتشار گردید،عنوان«اهل بیت علیهم السلام»است.من این آغاز را به فال نیک می گیرم و این کتاب را به پیشگاه مقدّس صدّیقۀ کبری، فاطمه علیها السلام،دخت رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) تقدیم می دارم.امیدوارم خداوند منّان،به برکت دعای او،این خدمت ناچیز را از ما بپذیرد و ذخیرۀ عالم قبر و قیامت ما قرار دهد و آثار آن را در معرّفی اهل بیت و تحکیم وحدت کلمۀ جهان اسلام بر محور خاندان گرامی رسول خدا،بیش از چشمداشت ما مقرّر فرماید.
خداوند منّان را سپاس گزارم که با توفیق او،کار ویرایش جدید این کتاب،با تنظیم پیش گفتار آن در لیلة القدر،در چنین زمان مبارکی به سرانجام رسید،و امید که با عنایت او،پاسخگوی نیاز علاقه مندان به آشنایی بیشتر با خاندان رسالت باشد!
لازم می دانم از همۀ برادران عزیز«پژوهشکدۀ علوم و معارف حدیث»که در تألیف این کتاب،به گونه ای مرا یاری رساندند،بویژه از فاضل گرامی جناب آقای سیّد رسول موسوی-که بیشترین تلاش ها را در این زمینه داشتند-سپاس بگزارم.
جزاهُم اللّهُ عَن أهل بیت نبیِّه خیر الجزاء فی الدّارَین!
محمّدی ری شهری
23 رمضان المبارک 1432
یکم شهریور 1390
ص: 9
واژۀ«اهل بیت»،ترکیبی اضافی و مرکّب از«اهل»و«بیت»است.واژۀ«أهل»در کاربردی مانند«أهل الرجل»به خاندان شخص و ویژگان او و در«أهل البیت»بر ساکنان خانه و در«أهل الأمر»بر زمامداران و در«أهل المذهب»بر پیروان آن آیین، اطلاق می گردد. (1)
همچنین گاهی واژۀ«أهل»در اضافه به برخی معانی،به معنای شخص یا اشخاص شایسته و سزامند و یا مأنوس به چیزی و یا خبیر و ماهر در کاری،به کار گرفته می شود.
راغب در تبیین معنای«اهل»می گوید:
أهل الرّجل:من یجمعه و إیّاهم نسب أو دین،أو ما یجری مجراهما من صناعةٍ و بیت و بلد و أهل الرجل فی الأصل:مَن یجمعه و إیّاهم مسکن واحد ثمّ تجوّز به فقیل أهل الرجل لمَن یجمعه و إیّاهم نسب. (2)
اهل مرد،به کسانی گفته می شود که نسب یا دین و یا چیزی هم پای آنها همانند صنعتی یا خانه ای یا سرزمینی،آنها را با آن مرد،یک جا جمع کرده است.اهل مرد،در اصل در بارۀ افرادی به کار می رود که محلّ سکونت آنها را با آن مرد،
ص: 10
یک جا گِرد آورد،و بعداً به صورت مجاز در بارۀ کسانی به کار رفته که نَسَب،آنها را دور هم جمع کرده است.
جامع و مشترک میان همۀ این معانی،نزدیکی و پیوند افراد یا اشیا با آن کسی است که اهل او خوانده می شوند.از این رو،هر چه نزدیکی مورد اشاره،بیشتر و پیوند قوی تر باشد،صدق عنوان«اهل»بر آنان کامل تر خواهد بود.
کلمۀ«بیت»نیز چنانچه به افراد حقیقی اضافه شود،به معنای خانۀ مسکونی یا طایفه و عشیرۀ آنهاست؛اما اگر به شخصیت حقوقی انسان و یا معانی دیگری اضافه گردد (مانند:«بیتِ ریاست»،«بیت قضاوت»،«بیت مرجعیت»،«بیت علم»و «بیت نبوّت»)،به معنای خاندانی است که با آن معنا پیوند و نزدیکی دارند. (1)
در قرآن کریم نیز هماهنگ با لغت،واژۀ«اهل»به کسانی اطلاق شده که نوعی پیوند و وابستگی،آنها را گرد آورده،مانند:«أهل القری»، (2)«أهل المدینة»، (3)«أهل الإنجیل» (4)و«أهل التقوی». (5)ترکیب«اهل بیت»سه بار در قرآن به کار رفته است:
1.در داستان موسی (علیه السلام)،آن گاه که نوزاد بود و خواهرش به فرعونیان گفت:
«هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلی أَهْلِ بَیْتٍ یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ وَ هُمْ لَهُ ناصِحُونَ. 6
آیا شما را به خانواده ای راه نمایی کنم که سرپرستی او را به عهده گیرند و خیرخواه این کودک باشند؟» .
ص: 11
2.در داستان ابراهیم (علیه السلام)،آن گاه که همسرش از بشارت فرشتگان،شگفت زده شد و فرشتگان به او گفتند:
«رَحْمَتُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ. 1
رحمت خداوند و برکت های او بر شما خانواده!» .
3.در سورۀ احزاب در ادامۀ توصیه هایی به همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) با ضمیرهای جمع مؤنّث،یکباره پیامبر (صلی الله علیه و آله) را مخاطب قرار می دهد و با ضمیر جمع مذکّر می فرماید:
«إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً. 2
خداوند،خواسته است که پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاک گرداند» .
بی تردید،مقصود از«اهل بیت»در این جا کسانی اند که آیۀ تطهیر در شأن آنهاست.اکنون اصلی ترین مسئله این است که ببینیم اینان چه کسانی هستند.
با تأمّل در مدلول سیاق آیۀ تطهیر و مضمون آن،و نیز اقداماتی که پیامبر خدا در تفسیر آن و معرّفی اهل بیت خود انجام داده و قرائن دیگری که به آن اشاره می شود، تردیدی باقی نمی ماند که مقصود از«اهل بیت»در آیۀ یاد شده،اهل بیتِ شخصیت حقیقی پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیستند؛بلکه اهل بیتِ شخصیت حقوقی و عنوانی پیامبر (صلی الله علیه و آله) اند؛ یعنی شمار خاصّی از خاندان پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) که هدایت و رهبری امّت پس از ایشان به آنها سپرده شده است.
به عبارت دیگر،مقصود،اهل بیتِ نبوّت و رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله) اند؛همان کسانی که
ص: 12
خدای متعال،بار مسئولیت تبلیغ رسالت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) را پس از وی،به صورت خاص،بر عهدۀ آنان نهاده است؛و اینک برخی قرائن این تفسیر:
مقتضای تأمّل در سیاق آیۀ تطهیر،این است که مقصود از«اهل بیت»در این آیه، مطلق خاندان پیامبر نیستند؛زیرا ضمیرهایی که در آیات قبل و بعد آمده،همه به صورت ضمیر«جمع مؤنّث»اند،در حالی که ضمایر این آیه،همه به صورت «جمع مذکّر»اند و این نشان می دهد که مقصود از آن،شمار خاصّی از خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) اند و نه همۀ آنان-که شامل همسران ایشان هم بشود-. (1)
آیۀ تطهیر با کلمۀ«إنّما»-که مفهوم«حصر»را می رساند-آغاز شده و بر این مطلب، دلالت دارد که موهبت«طهارت کامل از پلیدی های ظاهری و باطنی»،ویژۀ اهل بیت است.
جملۀ«یرید اللّه...»نیز اشاره به این دارد که خداوند متعال تکویناً اراده نموده که کسی از خاندان رسالت،از هر گونه آلودگی پاک باشند؛زیرا ارادۀ تشریعی پروردگار بر لزوم طهارت از پلیدی ها،ویژۀ اهل بیت علیهم السلام نیست؛زیرا خداوند منّان از همۀ انسان ها خواسته که خود را از انواع آلودگی ها پاک نگه دارند.
بر این اساس و با عنایت به این که ارادۀ تکوینی خداوند متعال،تخلّف ناپذیر است،فضیلت بی بدیلِ«طهارت کامل»یاد شده در آیۀ تطهیر،شامل نزدیکان کافر و
ص: 13
مشرک پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیست؛بلکه اختصاص به پاکان از خاندان رسالت دارد.بنا بر این، مقتضایِ مضمون آیۀ تطهیر،این است که مقصود از«اهل بیت»،تنها شماری از خاندان رسالت است که از طهارت مطلق برخوردارند.
افزون بر دلالت سیاق و مضمون آیۀ تطهیر بر این که«اهل بیت»در آیۀ،گروه ویژه ای از خاندان رسالت اند،پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) برای معرّفی اهل بیت خود،اقداماتی انجام داده که با در نظر گرفتن آنها جایی برای شک و تردید برای محقّق منصف، باقی نمی ماند.
به سخن دیگر،پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در معرّفی«اهل بیت»قرآنی خود،بر امّت،حجّت را تمام کرده است.اساسی ترین اقدامات ایشان در این زمینه عبارت اند از:
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) هنگام نزول آیۀ تطهیر،علی،فاطمه،حسن و حسین علیهم السلام را در کنار خود و در زیر کسای (عبای) یمانی جمع کرد و فرمود:
«هؤُلاءِ أهْلُ بَیتی؛ اینان اهل بیت من اند» (1)و مانع از ورود همسر خود در آن جمع شد.
پس از نزول آیۀ تطهیر،پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) برای هر چه روشن تر شدن مصادیق از«اهل بیت»در این آیه و«أهلک»در آیۀ: «وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ» ،همه روزه،هنگام نماز صبح بر در خانۀ علی و فاطمه علیهما السلام می آمد و با عنوان«اهل بیت»به آنان سلام می کرد
ص: 14
و آنان را به نماز دعوت می نمود. (1)
پس از نزول آیۀ مباهله و مأموریت یافتن پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای مباهله با مسیحیان نجران، پیامبر (صلی الله علیه و آله)،علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را به عنوان مصادیق«جان»،«زنان»و «فرزندان»خود،به میدان مباهله برد و با این کار،بار دیگر نشان داد که«اهل بیت» کیان اند. (2)پیامبر (صلی الله علیه و آله) در این ماجرا نیز مانع پیوستن همسرش (عایشه) به جمع اهل بیت گردید.
یکی از برجسته ترین اقدامات پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای معرّفی اهل بیت،این بود که در حدیث متواتر«ثقلین»،آنها را همتا و هم ترازِ قرآن قرار داد و بدین سان،مصونیت آنان را از خطا در مرجعیتِ علمی،دینی و سیاسی تضمین نمود. (3)
اقدام دیگر پیامبر (صلی الله علیه و آله)،بیانِ ارزش شناخت جایگاه اهل بیت،تأکید بر اهمّیت و ضرورت شناخت آنان،و تشبیه«اهل بیت»به:کشتی نوح،باب حطّۀ بنی اسرائیل، ستارگان آسمان،جایگاه کعبه در زمین،و جایگاه چشم در بدن است،بدین معنا که همراهی و پیروی از اهل بیت،سرمایۀ سعادت و رستگاری و جدایی از آنان، موجب گم راهی و رجعت به جاهلیت خواهد بود.
ص: 15
دیگر اقدام پیامبر (صلی الله علیه و آله)،بیانِ جایگاه علمی اهل بیت بود،از جمله این که:آنان خزانه داران علم الهی،وارث دانش پیامبران،راسخان در علم،اهل ذکر و آگاه ترینِ مردم اند و سخن آنان،همان سخن پیامبر خداست. (1)
پیامبر (صلی الله علیه و آله) علاوه بر بیان جایگاه علمی اهل بیت،به مرجعیت دینی آنان نیز اشاره نموده است،از جمله این که آنان پاسداران دین،معدن رسالت،ارکان حق،و مفسّر دین اند و دین با آنان آغاز و با آنان پایان می پذیرد. (2)
اقدام دیگر پیامبر (صلی الله علیه و آله)،بیان وجوب دوستی اهل بیت و آثار و برکات آن است،مانند این که دوستی آنان،اساس اسلام،و به معنای دوستی خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله)،شرط پذیرفته شدن توحید،نشانۀ ایمان و بهترین عبادت است و نخستین چیزی است که در قیامت محاسبه می شود و خیر دنیا و آخرت را برای مسلمان به ارمغان می آورد.
اقدام دیگر پیامبر (صلی الله علیه و آله)،سخنانی است که ایشان در بارۀ خطر دشمنی با اهل بیت و آثار زیانبار آن بیان نموده است،از جمله این که:دشمنی آنان موجب خشم الهی و قرار گرفتن در صف منافقان و کفّار خواهد شد و پایانی جز آتش دوزخ ندارد. (3)
احادیثی که به شمار اوصیا و جانشینان پیامبر (صلی الله علیه و آله) تصریح دارند،در کنار احادیثی
ص: 16
که نام اهل بیت در آنها آمده است، (1)از روشن ترین اقدامات پیامبر (صلی الله علیه و آله) در معرّفی اهل بیت به شمار می روند.
اقدام دیگر پیامبر (صلی الله علیه و آله)،حقوقی است که ایشان برای جایگاه سیاسی-اجتماعی اهل بیت،بیان نموده است،مانند:حقّ مودّت (دوستی)،حقّ ولایت (پیشوایی)،حقّ اطاعت،حقّ خمس و حقّ صلوات. (2)
همۀ اقدامات پیامبر (صلی الله علیه و آله) در جهت معرّفی«اهل بیت»،مقدّمۀ بیان جایگاه سیاسی- الهی آنان و توضیح این حقیقت بود که چرا خداوند،آنان را به عنوان اوصیا و جانشینان وی و زمامداران سیاسی جامعه معرّفی نموده و چرا پیامبر (صلی الله علیه و آله) آشتی با آنان را آشتی با خود و جنگ با آنان را جنگ با خود می داند. (3)
باری،بررسی سیرۀ نبوی نشان می دهد که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) از هر راه ممکن برای معرّفی اهل بیت-که در واقع،آینده سازان جهان اسلام پس از وی بودند-بهره گرفت و از هیچ تلاشی فروگذار نکرد،و حجّت را بر امّت تمام کرد؛ولی افسوس که با همۀ تلاش ها و سفارش های پیامبر (صلی الله علیه و آله)،تاریخ صدر اسلام نشان می دهد که اگر ایشان توصیه می کرد به خاندان او ظلم و ستم کنند،بیش از آنچه کردند،ممکن نبود انجام دهند! (4)
ص: 17
جالب توجّه،این که:پیامبر (صلی الله علیه و آله)،خود،آینده را می دید که پس از او امّتش با«اهل بیت»چه می کنند.از این رو،بخش عمده ای از احادیث نبوی،در نهی از ظلم و جور بر اهل بیت است. (1)
در احادیث متواتری که شیعه و اهل سنّت،آنها را نقل کرده اند،پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) پیشگویی کرده که قائم اهل بیتِ ایشان (امام مهدی (علیه السلام) )،حکومت جهانی اسلام را تشکیل خواهد داد و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد. (2)از این پیشگویی ها می توان به عنوان آخرین اقدام پیامبر برای معرفی اهل بیت،یاد کرد.
در کنار اقدامات روشن گرایانۀ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) برای بیان معنا و مصداق«اهل بیت»در آیۀ تطهیر،گزارش شماری از همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) مانند:امّ سلمه و عایشه از چگونگی نزول این آیه نیز گواه آن است که مراد از«اهل بیت»،همۀ نزدیکان پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیستند؛بلکه مقصود،اصحاب کسایند.ویژگی این گزارش ها،در این است که امّ سلمه و در گزارشی،عایشه روایت کرده اند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در پاسخ پرسش آنان که:«آیا من از اهل بیت نیستم؟»،با صراحت اعلام می فرماید که اهل بیت او، اصحاب کسایند و آن دو تنها همسران پیامبرند.
گزارش بسیاری از یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله) مانند:ابو سعید خُدری،اَنَس بن مالک،براء بن
ص: 18
عازب،ثوبان،جابر بن عبد اللّه انصاری،سعد بن ابی وقّاص و...،از چگونگی نزول آیۀ تطهیر نیز دلیل دیگری برای اثبات معنا و مفهوم واقعی«اهل بیت» است. (1)
اهل بیت علیهم السلام خود نیز نزول آیۀ تطهیر را همان گونه گزارش کرده اند که شماری از همسران و بسیاری از یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله) روایت نموده اند.
افزون بر این،آنان در مناسبت های مختلف،جایگاه قرآنی خود را به عنوان «اهل بیت»بیان و در مواردی به آن احتجاج نموده اند. (2)
می توان گفت:اتّصافِ جمع خاصّی از خاندان رسالت به ویژگی های کامل ترین انسان ها،بهترین و محکم ترین سند برای تبیین معنا و مفهوم«اهل بیت»است.
به سخن واضح تر،در احادیث فراوانی،ویژگی هایی از نظر علمی،اخلاقی و عملی برای اهل بیت ذکر شده که اگر کسی واجد آن ویژگی ها باشد،سرآمد همۀ انسان ها و امام و اسوۀ آنها خواهد بود،این ویژگی ها پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله)،تنها در افراد معدودی از خاندان رسالت وجود داشت.بنا بر این کسی جز آنها نمی تواند مصداق آیۀ تطهیر و معنای«اهل بیت»باشد.
گفتنی است که همۀ مفسّران شیعه و بسیاری از مفسّران اهل سنّت بر این باورند که آیۀ تطهیر در بارۀ اصحاب کسا (یعنی پیامبر (صلی الله علیه و آله)،علی،فاطمه،حسن و حسین علیهم السلام )
ص: 19
نازل شده است و منظور از«اهل بیت»آنان اند. (1)
البتّه در میان اهل سنّت،آرای دیگری نیز در تفسیر«اهل بیت»در آیۀ تطهیر، وجود دارد،که عبارت اند از:
1.مقصود،همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) اند.
2.مقصود،همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) و نیز علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام اند.
3.مقصود،همۀ خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) اعم از همسران،فرزندان،نزدیکان و حتّی خدمتکاران منزل ایشان اند.
4.مقصود،همۀ کسانی اند که صدقه بر آنها حرام است. (2)
با تأمّل در آنچه در تبیین معنای«اهل بیت»بیان شد،مشخّص می گردد که هیچ یک از این آرا قابل قبول نیستند.تنها پرسشی که در بارۀ آیۀ تطهیر به ذهن می آید، این است که:چرا در میان بیان وظایف همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله)،مطلبی آمده که شامل همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) نمی شود؟
به این پرسش،پاسخ هایی داده شده،از جمله این که:این،تنها مورد نیست که در قرآن،آیاتی در کنار هم قرار دارند که مسائل مختلفی را بیان می کنند و قرآن،آکنده از این گونه موارد است.همچنین در کلام فصحای عرب و اشعار آنان نیز نمونه های فراوانی از این دست دیده می شود.
علّامۀ طباطبایی نیز در پاسخ به این پرسش فرموده:«هفتاد روایت در شأن نزول آیۀ تطهیر نقل شده که در میان آنها حتّی یک روایت وجود ندارد که بگوید:آیۀ
ص: 20
تطهیر دنبال آیات مربوط به همسران پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) نازل شده است،و از مفسّران هم،حتّی یک نفر،این سخن را نگفته است.کسانی هم که گفته اند آیۀ مورد بحث، مخصوص همسران پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) است-چنان که به عکرمه و عروه نسبت داده شده-،نگفته اند آیۀ تطهیر همراه با آیات مربوط به همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) نازل شده است.
بنا بر این،باید گفت:آیۀ تطهیر از جهت نزول،جزو آیات مربوط به همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) و متّصل به آنها نیست،و قرار گرفتن آن در میان آن آیات،یا به دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوده و یا بعد از رحلت ایشان به هنگام گردآوری قرآن،ضمن آن آیات قرار گرفته است.
مؤیّد این سخن،آن است که اگر این قسمت از آیۀ «وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ» -که در حال حاضر،جزو آن است-حذف شود،آیۀ یاد شده با آیۀ بعدی کاملاً منسجم است و به نظر نمی رسد چیزی از آن حذف شده باشد...». (1)
اکنون،متن آیات و احادیثی که می توانند در شناخت هر چه بیشتر مفهوم«اهل بیت»در آیۀ تطهیر به ما کمک کنند،با نظامی نو و تحلیل های مورد نیاز،ارائه می گردد.
ص: 21
ص: 22
الفصل الأوّل:أزواج النّبی ومعنی أهل البیت علیهم السلام
1/1 امُّ سَلَمَةَ
1.المستدرک علی الصحیحین عن عطاء بن یسار عن امّ سلمة: فی بَیتی نَزَلَت: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» 1 .قالَت:فَأَرسَلَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) إلی عَلِیٍّ وفاطِمَةَ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهم السلام،فَقالَ:هؤُلاءِ أهلُ بَیتی. (1)
2.المستدرک علی الصحیحین عن عطاء بن یسار عن امّ سلمة: فی بَیتی نَزَلَت هذِهِ الآیَةُ: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» .قالَت:
فَأَرسَلَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) إلی عَلِیٍّ وفاطِمَةَ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ رِضوانُ اللّهِ عَلَیهِم أجمَعینَ،فَقالَ:اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی.
قالَت امُّ سَلَمَةَ:یا رَسولَ اللّهِ،ما أنَا مِن أهلِ البَیتِ؟قالَ:إنَّکِ أهلی خَیر (2)، وهؤُلاءِ أهلُ بَیتی،اللّهُمَّ أهلی أحَقُّ. (3)
ص: 23
امّ سلمه (1)
1.المستدرک علی الصحیحین -به نقل از عطاء بن یسار،از امّ سلمه-:آیۀ: «خداوند، خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» در خانۀ من نازل شد.آن گاه پیامبر (صلی الله علیه و آله)،علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را حاضر کرد و فرمود:
«اینان،اهل بیت من اند».
2.المستدرک علی الصحیحین -به نقل از عطاء بن یسار،از امّ سلمه-:آیۀ: «خداوند، خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» در خانۀ من نازل شد.آن گاه پیامبر (صلی الله علیه و آله)،علی و فاطمه و حسن و حسین-که خداوند از همۀ آنان خشنود باد-را حاضر کرد و فرمود:«بار خدایا! اینان،اهل بیت من اند».
گفت[م]:ای پیامبر خدا! آیا من از اهل بیت نیستم؟
پیامبر فرمود:«تو همسر من هستی و [در ایمان و عملت] دُرستی،و اینان،اهل بیت من اند.بار خدایا! اهل بیت من،شایسته ترین [این مقام] اند».
ص: 24
3.تاریخ دمشق عن أبی سعید الخدریّ عن امّ سلمة: نَزَلَت هذِهِ الآیَةُ فی بَیتی: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» .قُلتُ:یا رَسولَ اللّهِ،ألَستُ مِن أهلِ البَیتِ؟قالَ:إنَّکِ إلی خَیرٍ،إنَّکِ مِن أزواجِ رَسولِ اللّهِ.
قالَت:وأهلُ البَیتِ:رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وعَلِیٌّ وفاطِمَةُ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ. (1)
4.تفسیر الطبریّ عن أبی سعید الخدریّ عن امّ سلمة: لمَّا نَزَلَت هذِهِ الآیَةُ: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» دَعا رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) عَلِیّاً وفاطِمَةَ وحَسَناً وحُسَیناً علیهم السلام،فَجَلَّلَ عَلَیهِم کِساءً خَیبَرِیّاً،فَقالَ:
اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی،اللّهُمَّ أذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً.
قالَت امُّ سَلَمَةَ:ألَستُ مِنهُم؟قالَ:أنتِ إلی خَیرٍ. (2)
5.تفسیر الطبریّ عن أبی سعید الخدریّ عن امّ سلمة: أنَّ هذِهِ الآیَةَ نَزَلَت فی بَیتِها:
«إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» .قالَت:وأنَا جالِسَةٌ عَلی بابِ البَیتِ،فَقُلتُ:أنَا یا رَسولَ اللّهِ ألَستُ مِن أهلِ البَیتِ؟قالَ:إنَّکِ إلی خَیرٍ، أنتِ مِن أزواجِ النَّبِیِّ.
قالَت:وفِی البَیتِ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وعَلِیٌّ وفاطِمَةُ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ رَضِیَ اللّهُ عَنهُم. (3)
ص: 25
3.تاریخ دمشق -به نقل از ابو سعید خُدْری،از امّ سَلَمه-:آیۀ: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید» در خانۀ من نازل شد.گفتم:ای پیامبر خدا! آیا من از اهل بیت نیستم؟
فرمود:«تو بر خیری.تو از همسران پیامبر خدا هستی».اهل بیت علیهم السلام،پیامبر خداست و علی و فاطمه و حسن و حسین.
4.تفسیر الطبری -به نقل از ابو سعید خدری،از امّ سلمه-:هنگامی که آیۀ: «خداوند، خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» نازل شد، پیامبر (صلی الله علیه و آله)،علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را فرا خواند و آنها را با عبایی خیبری پوشاند و فرمود:«بار خدایا! اینان،اهل بیت من اند.خدایا! پلیدی را از ایشان دور کن و کاملاً پاکشان گردان».
گفت[م]:آیا من از آنها نیستم؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«تو در راه درست هستی».
5.تفسیر الطبری -به نقل از ابو سعید خدری،در بارۀ امّ سلمه-:این آیه: «خداوند، خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» در خانۀ او نازل شد.امّ سلمه گفت:من بر درِ خانه نشسته بودم.گفتم:ای پیامبر خدا! آیا من از اهل بیت نیستم؟فرمود:«تو بر مسیر خیری.تو از همسران پیامبر هستی».
امّ سلمه گفت:این،در حالی بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله) و علی و فاطمه و حسن و حسین -که خداوند از آنان خشنود باد-در خانه بودند.
ص: 26
6.تفسیر الطبریّ عن أبی هریرة عن امّ سلمة: جاءَت فاطِمَةُ علیها السلام إلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) بِبُرمَةٍ (1)لَها قَد صَنَعَت فیها عَصیدَةً تُحِلُّها (2)عَلی طَبَقٍ،فَوَضَعَتهُ بَینَ یَدَیهِ،فَقالَ:أینَ ابنُ عَمِّکِ وابناکِ؟فَقالَت:فِی البَیتِ،فَقالَ:ادعیهِم.فَجاءَت إلی عَلِیٍّ (علیه السلام)،فَقالَت:
أجِبِ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) أنتَ وَابناکَ.
قالَت امُّ سَلَمَةَ:فَلَمّا رَآهُم مُقبِلینَ مَدَّ یَدَهُ إلی کِساءٍ کانَ عَلَی المَنامَةِ،فَمَدَّهُ وبَسَطَهُ وأجلَسَهُم عَلَیهِ،ثُمَّ أخَذَ بِأَطرافِ الکِساءِ الأَربَعَةِ بِشِمالِهِ،فَضَمَّهُ فَوقَ رُؤوسِهِم وأومَأَ بِیَدِهِ الُیمنی إلی رَبِّهِ،فَقالَ:
هؤُلاءِ أهلُ البَیتِ،فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً. (3)
7.تفسیر الطبریّ عن حکیم بن سعد: ذَکَرنا عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ (علیه السلام) عِندَ امِّ سَلَمَةَ، قالَت:فیهِ نَزَلَت: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» .
قالَت امُّ سَلَمَةَ:جاءَ النَّبیُّ (صلی الله علیه و آله) إلی بَیتی،فَقالَ:لا تَأذَنی لِأَحَدٍ.فَجاءَت فاطِمَةُ علیها السلام،فَلَم أستَطِع أن أحجُبَها عن أبیها،ثُمَّ جاءَ الحَسَنُ (علیه السلام)،فَلَم أستَطِع أن أمنَعَهُ أن یَدخُلَ عَلی جَدِّهِ واُمِّهِ،وجاءَ الحُسَینُ (علیه السلام)،فَلَم أستَطِع أن أحجُبَهُ.
فَاجتَمَعوا حَولَ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) عَلی بِساطٍ،فَجَلَّلَهُم نَبِیُّ اللّهِ بِکِساءٍ کانَ عَلَیهِ،ثُمَّ قالَ:
«هؤُلاءِ أهلُ بَیتی،فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً»،فَنَزَلَت هذِهِ الآیَةُ حینَ اجتَمَعوا عَلَی البِساطِ.
ص: 27
6.تفسیر الطبری -به نقل از ابو هریره،از امّ سلمه-:فاطمه علیها السلام با دیگی نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد که در آن،کاچی درست کرده بود و آن را بر طبقی حمل می کرد.فاطمه علیها السلام آن را در برابر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نهاد.پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«پسرعمو و دو پسرت کجایند؟».
فاطمه گفت:در خانه اند.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«آنها را صدا کن».
فاطمه نزد علی آمد و گفت:تو و دو پسرت،[دعوت] پیامبر را اجابت کنید.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) هنگامی که آنها را در حال آمدن دید،دستش را دراز کرد تا عبایی را که بر بستر داشت،بر گیرد.آن گاه عبا را پهن کرد و آنها را بر آن نشاند و سپس چهار طرف عبا را با دست چپ گرفت و آن را بر سر ایشان انداخت و با دست راست به درگاه پروردگارش اشاره کرد و فرمود:«اینان،اهل بیت اند.پس پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان».
7.تفسیر الطبری -به نقل از حکیم بن سعد-:نزد امّ سلمه از علی بن ابی طالب نام بردیم.امّ سلمه گفت:آیۀ: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» در بارۀ او (علی (علیه السلام) ) نازل شده است.
امّ سلمه گفت:پیامبر (صلی الله علیه و آله) به خانۀ من آمد و فرمود:«به هیچ کس اجازۀ ورود نده».پس فاطمه علیها السلام آمد و من نتوانستم مانع از رفتن او نزد پدرش شوم.به دنبال او حسن (علیه السلام) آمد و نتوانستم از رفتن او نزد جدّ و مادرش جلوگیری کنم.آن گاه حسین (علیه السلام) آمد و جلوی او را نیز نتوانستم بگیرم.
همۀ آنها بر گلیمی گرد پیامبر (صلی الله علیه و آله) حلقه زدند و پیامبر خدا عبایی را که بر دوش داشت،بر آنها افکند و سپس فرمود:«اینان،اهل بیت من اند.خدایا! هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان».پس هنگامی که بر گلیم حلقه زده بودند،
ص: 28
قالَت:فَقُلتُ:یا رَسولَ اللّهِ،وأنَا؟قالَت:فَوَاللّهِ ما أنعَمَ،وقالَ:إنَّکِ إلی خَیرٍ. (1)
8.سنن الترمذی عن شهر بن حوشب عن امّ سلمة: إنَّ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) جَلَّلَ عَلی الحَسَنِ والحُسَینِ وعَلِیٍّ وفاطِمَةَ علیهم السلام کِساءً،ثُمَّ قالَ:
اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی وخاصَّتی،اللّهُمَّ أذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً.
فَقالَت امُّ سَلَمَةَ:وأنَا مَعَهُم یا رَسولَ اللّهِ؟قالَ:إنَّکِ إلی خَیرٍ. (2)
9.مسند أبی یعلی عن شهر بن حوشب عن امّ سلمة: جاءَت فاطِمَةُ بِنتُ النَّبِیِّ إلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) مُتَوَرِّکَةً الحَسَنَ وَالحُسَینَ علیهما السلام،فی یَدِها بُرمةٌ لِلحَسَنِ (علیه السلام) فیها سَخینٌ (3)، حَتّی أتَت بِهَا النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله)،فَلَمّا وَضَعَتها قُدّامَهُ قالَ لَها:أینَ أبُو الحَسَنِ؟قالَت:فِی البَیتِ،فَدَعاهُ،فَجَلَسَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) وعَلِیٌّ وفاطِمَةُ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهم السلام یَأکُلونَ.
قالَت امُّ سَلَمَةَ:وما سامَنِیَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) وما أکَلَ طَعاماً قَطُّ إلّاوأنَا عِندَهُ إلّاسامَنیهِ قَبلَ ذلِکَ الیَومِ-تَعنی ب«سامَنی»:دَعانی إلَیهِ-فَلَمّا فَرَغَ التَفَّ عَلَیهِم بِثَوبِهِ،ثُمَّ قالَ:
اللّهُمَّ عادِ مَن عاداهُم،ووالِ مَن والاهُم. (4)
10.مسند ابن حنبل عن شَهرِ بنِ حوشب عن امّ سلمة: إنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) قالَ لِفاطِمَةَ علیها السلام:
إیتینی بِزَوجِکِ وابنَیکِ،فَجاءَت بِهِم،فَأَلقی عَلَیهِم کِساءً فَدَکِیّاً.قالَ:ثُمَّ وَضَعَ یَدَهُ
ص: 29
این آیه نازل شد.گفتم:ای پیامبر خدا! من چه؟به خدا سوگند،پیامبر (صلی الله علیه و آله) نفرمود:
آری؛بلکه فرمود:«تو در راه درست هستی».
8.سنن الترمذی -به نقل از شهر بن حوشب،از امّ سلمه-:پیامبر (صلی الله علیه و آله)،عبایی بر علی و حسن و حسین و فاطمه علیهم السلام افکند و سپس فرمود:«بار خدایا! اینان،اهل بیت و خواصّ من اند.خدایا! هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان».
گفت[م]:آیا من از ایشانم؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«تو در راه درست هستی».
9.سنن أبی یعلی -به نقل از شهر بن حوشب،از امّ سلمه-:فاطمه علیها السلام دخت پیامبر،نزد پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) آمد،در حالی که حسن و حسین را بغل کرده بود و قابلمه ای کاچی برای حسن در دست داشت،تا این که آن را نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آورد و چون آن را در برابر ایشان نهاد،پیامبر به او فرمود:«ابو الحسن کجاست؟».
گفت:در خانه است.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) او را نیز صدا زد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) به همراه علی و فاطمه و حسن و حسین نشستند و به خوردن مشغول شدند.تا پیش از این روز هرگز سابقه نداشت که پیامبر،غذایی بخورد و من نزد او نباشم و مرا نزد خود نخواند.پس چون از خوردن فارغ شد،جامۀ خود را دور آنها پیچید و سپس فرمود:«خدایا! با هر که با ایشان دشمنی ورزد،دشمنی ورز و هر که را آنها را دوست دارد،دوست بدار».
10.مسند ابن حنبل -به نقل از شهر بن حوشب،از امّ سلمه-:پیامبر (صلی الله علیه و آله) به فاطمه فرمود:
«همسر و دو پسرت را نزد من بیاور».
او آنها را آورد.پیامبر (صلی الله علیه و آله)،عبای فدکی خود را بر آنها افکند و سپس دستش را روی آنها گذاشت و فرمود:«بار خدایا! اینان،خاندان محمّدند.درود و برکات خود
ص: 30
عَلَیهِم،ثُمَّ قالَ:
اللّهُمَّ إنَّ هؤُلاءِ آلُ مُحَمَّدٍ،فَاجعَل صَلَواتِکَ وبَرَکاتِکَ عَلی مُحَمَّدٍ وعَلی آلِ مُحَمَّدٍ إنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ.
قالَت امُّ سَلَمَةَ:فَرَفَعتُ الکِساءَ لِأَدخُلَ مَعَهُم،فَجَذَبَهُ مِن یَدی وقالَ:إنَّکِ عَلی خَیرٍ. (1)
11.تفسیر الطبری عن شهر بن حوشب عن امّ سلمة: کانَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) عِندی وعَلِیٌّ وفاطِمَةُ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهم السلام،فَجَعَلتُ لَهُم خَزیرَةٌ (2)،فَأَکَلوا وناموا،وغَطّی عَلَیهِم عَباءَةً أو قَطیفَةً،ثُمَّ قال:
اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی،أذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً. (3)
12.الأمالی للطوسی عن عبد اللّه بن مغیرة مَولی امِّ سَلَمَةَ زَوجِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) -أنَّها قالَت-:
نَزَلَت هذِهِ الآیَةُ فی بَیتِها: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» أمَرَنی رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) أن ارسِلَ إلی عَلِیٍّ وفاطِمَةَ وَالحَسَنِ وَالحُسینِ علیهم السلام،فَلَمّا أتَوهُ اعتَنَقَ عَلِیّاً (علیه السلام) بِیَمینِهِ،وَالحَسَنَ (علیه السلام) بِشِمالِهِ،وَالحُسَینَ (علیه السلام) عَلی بَطنِهِ،وفاطِمَةَ علیها السلام عِندَ رِجلِهِ،فَقالَ:
اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلی وعِترَتی فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً-قالَها ثَلاثَ مَرّاتٍ-.
ص: 31
را بر محمّد و خاندان محمّد بفرست،که تو ستوده و بزرگواری».
من عبا را کنار زدم تا همراه آنها در زیر آن جای گیرم؛ولی پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن را از دست من کشید و گفت:«تو در راه درست هستی».
11.تفسیر الطبری -به نقل از شهر بن حوشب،از امّ سلمه-:پیامبر (صلی الله علیه و آله) نزد من بود و علی،فاطمه،حسن و حسین علیهم السلام در خانۀ ما بودند.من برای آنان،سبوسابه (1)تهیّه دیدم.آنها غذا خوردند و خوابیدند.پیامبر (صلی الله علیه و آله) عبا یا قطیفه ای (مَلافه ای) را بر آنها کشید و سپس فرمود:«بار خدایا! اینان،اهل بیت من اند.هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان».
12.الأمالی، طوسی-به نقل از عبد اللّه بن مغیره،غلام امّ سلمه،در بارۀ امّ سلمه همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله)-:این آیه: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» در خانۀ او نازل شده است.
امّ سلمه گفت:پیامبر (صلی الله علیه و آله) به من دستور داد کسی را در پی علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام بفرستم.چون آمدند،پیامبر (صلی الله علیه و آله) علی را با دست راست و حسن را با دست چپ و حسین را از جلو در آغوش گرفت و فاطمه را جلو پای خود نشاند و فرمود:«بار خدایا! اینان،خانواده و خاندان من اند.پس هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان».پیامبر (صلی الله علیه و آله) این سخن را سه بار تکرار کرد.گفتم:پس من
ص: 32
قُلتُ:فَأَنَا یا رَسولَ اللّهِ؟فَقالَ:إنَّکِ عَلی خَیرٍ إن شاءَ اللّهُ. (1)
13.مسند ابن حنبل عن عطاء بن أبی رباح: حَدَّثَنی مَن سَمِعَ امَّ سَلَمَةَ تَذکُرُ أنَّ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) کانَ فی بَیتِها،فَأتَتهُ فاطِمَةُ علیها السلام بِبُرمَةٍ فیها خَزیرَةٌ،فَدَخَلَت بِها عَلَیهِ فَقالَ لَها:
ادعی زَوجَکِ وَ ابنَیکِ،قالَت:فَجاءَ عَلِیٌّ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهم السلام فَدَخَلوا عَلَیهِ فَجَلَسوا یَأکُلونَ مِن تِلکَ الخَزیرَةِ،وهُوَ عَلی مَنامَةٍ لَهُ عَلی دُکّانٍ (2)،تَحتَهُ کِساءٌ لَهُ خَیبَرِیٌّ.
قالَت:وأنَا اصَلّی فِی الحُجرَةِ،فَأَنزَلَ اللّهُ عز و جل هذِهِ الآیَةَ: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» .
قالَت:فَأَخَذَ فَضلَ الکِساءِ فَغَشّاهُم بِهِ،ثُمَّ أخرَجَ یَدَهُ فَأَلوی بِها إلَی السَّماءِ ثُمَّ قالَ:
اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی وخاصَّتی،فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً،اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی وخاصَّتی،فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وَطهِّرهُم تَطهیراً.
قالَت:فَأَدخَلتُ رَأسِیَ البَیتَ فَقُلتُ:وأنَا مَعَکُم یا رَسولَ اللّهِ؟قالَ:إنَّکِ إلی خَیرٍ،إنَّکِ إلی خَیرٍ. (3)
ص: 33
چه،ای پیامبر خدا؟فرمود:«تو به خواست خدا در راه درست هستی».
13.مسند ابن حنبل -به نقل از عطاء بن ابی رَباح-:کسی که از امّ سلمه شنیده بود،به من گفت که امّ سلمه گفته است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در خانۀ او بود که فاطمه علیها السلام قابلمه ای آورد که در آن،کاچی (1)بود و با آن،خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسید.پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او فرمود:«همسر و دو پسرت را فرا بخوان».امّ سلمه گفت:علی و حسن و حسین آمدند و بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) وارد شدند.آنها نشستند و از آن کاچی خوردند و این،در حالی بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر بسترش نشسته بود،و این بستر بر سکّویی بود.عبایی خیبری زیر پیامبر (صلی الله علیه و آله) قرار داشت.
من در اتاق،نماز می خواندم که این آیه: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» نازل شد.پیامبر (صلی الله علیه و آله) باقی ماندۀ این عبا را گرفت و آنها را با آن پوشاند.سپس دستش را بیرون آورد و با آن به آسمان،اشاره کرد و فرمود:«بار خدایا! اینان،اهل بیت و خواصّ من اند.پس هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان.بار خدایا! اینان،اهل بیت و خواصّ من اند.پس هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان».من سرم را به درون خانه (حیاط) بردم و گفتم:آیا من هم با شما هستم،ای پیامبر خدا؟فرمود:«تو در راه درست هستی.تو در راه درست هستی».
ص: 34
14.الخصال عن عمرة بنت أفعی: سَمِعتُ امَّ سَلَمَةَ تَقولُ:نَزَلَت هذِهِ الآیَةُ فی بَیتی:
«إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» ،قالَت:وفِی البَیتِ سَبعَةٌ:رَسولُ اللّهِ وجَبرَئیلُ،ومیکائیلُ،وعَلِیٌّ،وفاطِمَةُ،وَالحَسَنُ،وَالحُسَینُ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم،قالَت:وأنَا عَلی البابِ،فَقُلتُ:یا رَسولَ اللّهِ،أ لَستُ مِن أهلِ البَیتِ؟
قالَ:«إنَّکِ مِن أزواجِ النَّبِیِّ»،وما قالَ:إنَّکِ مِن أهلِ البَیتِ. (1)
15.الإمام زین العابدین (علیه السلام) عَن امِّ سَلَمَةَ: نَزَلَت هذِهِ الآیَةُ فی بَیتی وفی یَومی،کانَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) عِندی فَدَعا عَلِیّاً وفاطِمَةَ وَالحَسَنَ وَالحُسَینَ (علیه السلام)،وجاءَ جَبرَئیلُ (علیه السلام)، فَمَدَّ عَلَیهِم کِساءً فَدَکِیّاً ثُمَّ قالَ:
اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی،اللّهُمَّ أذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً.
قالَ جَبرَئیلُ (علیه السلام):وأنَا مِنکُم یا مُحَمَّدُ؟فَقالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله):وأنتَ مِنّا یا جَبرَئیلُ.
قالَت امُّ سَلَمَةَ:فَقُلتُ:یا رَسولَ اللّهِ،وأنَا مِن أهلِ بَیتِکَ،وجِئتُ لِأَدخُلَ مَعَهُم، فَقالَ:کونی مَکانَکِ یا امَّ سَلَمَةَ،إنَّکِ إلی خَیرٍ،أنتِ مِن أزواجِ نَبِیِّ اللّهِ.
فَقالَ جَبرَئیلُ (علیه السلام):اِقرَأ یا مُحَمَّدُ: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» فِی النَّبِیِّ وعَلِیٍّ وفاطِمَةَ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهم السلام. (2)
ص: 35
14.الخصال -به نقل از عمره دختر افعی-:از امّ سلمه-که خدا از او خشنود باد-شنیدم که می گفت:آیۀ: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» در خانۀ من نازل شد و این در حالی بود که هفت نفر در خانه بودند:
پیامبر خدا،جبرئیل،میکائیل،علی،فاطمه،حسن و حسین-که درودهای خدا بر آنان باد-.من بر درِ خانه بودم.گفتم:ای پیامبر خدا! آیا من در شمار اهل بیت نیستم؟پیامبر فرمود:«تو از همسران پیامبری»؛ولی نفرمود:تو در شمار اهل بیت هستی.
15.امام زین العابدین (علیه السلام) -به نقل از امّ سلمه-:این آیه در خانۀ من و در روزی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در خانۀ من بود،نازل شد.پیامبر (صلی الله علیه و آله) نزد من بود که علی،فاطمه،حسن و حسین علیهم السلام را فرا خواند.جبرئیل (علیه السلام) هم آمد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) عبای فدکی را بر آنها گستراند و سپس فرمود:«پروردگارا! اینان،اهل بیت من اند.خدایا! هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان»
جبرئیل (علیه السلام) گفت:ای محمّد ! آیا من هم از شمایم؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«تو نیز از مایی،ای جبرئیل!».
گفتم:ای پیامبر خدا! من هم از اهل بیت تو ام.آن گاه پیش رفتم تا در کنار آنها باشم.پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«در جای خود باش،ای امّ سلمه! تو به سویی درست، روانی.تو از همسران پیامبر خدایی».
جبرئیل (علیه السلام) گفت:ای محمّد! بخوان: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» ،و این آیه،در حقّ پیامبر (صلی الله علیه و آله)،علی،فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام است.
ص: 36
2/1 عائِشَةُ
16.صحیح مسلم عن عائِشَةَ: خَرَجَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) غَداةً وعَلَیهِ مِرطٌ مُرَحَّلٌ (1)مِن شَعرٍ أسوَدَ، فَجاءَ الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ فَأَدخَلَهُ،ثُمَّ جاءَ الحُسَینُ فَدَخَل مَعَهُ،ثُمَّ جاءَت فاطِمَةُ فَأَدخَلَها،ثُمَّ جاءَ عَلِیٌّ فَأَدخَلَهُ،ثُمَّ قالَ: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» . (2)
17.الأمالی للصدوق عن العوّام بن حوشب عن التّیمی: دَخَلتُ عَلی عائِشَةَ فَحَدَّثَتنا أنَّها رَأت رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) دَعا عَلِیّاً وفاطِمَةَ وَالحَسَنَ وَالحُسَینَ علیهم السلام،فَقالَ:
اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً. (3)
18.تاریخ دمشق عن جمیع بن عمیر (4): دَخَلتُ مَعَ امّی عَلی عائِشَةَ،قالَت:أخبِرینی کَیفَ کانَ حُبُّ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) لِعَلِیٍّ؟
فَقالَت عائِشَةُ:کانَ أحَبَّ الرِّجالِ إلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،لَقَد رَأَیتُهُ وقَد أدخَلَهُ تَحتَ ثَوبِهِ،وفاطِمَةَ وحَسَناً وحُسَیناً،ثُمَّ قالَ:
اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی،اللّهُمَّ أذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً.
ص: 37
16.صحیح مسلم -به نقل از عایشه-:پیامبر (صلی الله علیه و آله) بامدادان [از اتاقش] بیرون رفت،در حالی که پوشش پشمی نقشداری از موی سیاه،بر تن داشت.پس حسن بن علی آمد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) او را در زیر آن جای داد.به دنبال او،حسین آمد که پیامبر (صلی الله علیه و آله) او را نیز در زیر آن جای داد.در پی او فاطمه آمد که پیامبر (صلی الله علیه و آله) او را نیز در زیر پوشش خود جای داد و سرانجام،علی آمد که پیامبر (صلی الله علیه و آله) او را نیز در زیر پوشش خود جا داد و سپس فرمود: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» .
17.الأمالی، صدوق-به نقل از عوّام بن حوشب،از تیمی-:بر عایشه وارد شدم و او به ما گفت که پیامبر خدا را دیده است که علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را فرا خوانده و فرموده است:«بار خدایا! اینان،اهل بیت من اند.پس هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان».
18.تاریخ دمشق -به نقل از جمیع بن عمیر-:با مادرم بر عایشه وارد شدیم.مادرم گفت:به من بگو علاقۀ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) نسبت به علی چگونه بود؟
عایشه به او گفت:او در میان مردان،محبوب ترین کس نزد پیامبر خدا بود.من دیدم که او را به همراه فاطمه و حسن و حسین،زیر جامۀ خود گرفت و سپس فرمود:«خدایا! اینان،اهل بیت من اند.خدایا! هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان».
ص: 38
قالَت:فَذَهَبتُ لِاُدخِلَ رَأسی فَدَفَعَنی،فَقُلتُ:یا رَسولَ اللّهِ،أوَلَستُ مِن أهلِکَ؟ قالَ:إنَّکِ عَلی خَیرٍ،إنَّکِ عَلی خَیرٍ. (1)
ص: 39
من هم پیش رفتم تا سرم را زیر جامه کنم؛ولی پیامبر (صلی الله علیه و آله) مرا پس زد.گفتم:ای پیامبر خدا! آیا من از اهل بیت تو نیستم؟فرمود:«تو در راه درست هستی.تو در راه درست هستی».
ص: 40
ص: 41
رویداد کِسا،یکی از مهم ترین حوادث روشنگر تاریخ زندگی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در جهت معرّفی پیشوایان و راه نمایان امّت اسلام و یکی از نقاط روشن و برجستۀ مناقب و فضایل اهل بیت علیهم السلام است.برای آشنایی دقیق تر با این رویداد مهم،توجّه به نکات زیر،ضرور است:
این رویداد،از نظر سند،هیچ گونه خدشه ای را بر نمی تابد و محدّثان بزرگ،آن را در کتب معتبر خود،نقل کرده اند.این حدیث،اصطلاحاً«مُستفیض»است و حتّی با تحقیقی گسترده می توان ادّعای«تواتر»در آن کرد.به هر حال،قرائن بسیاری وجود دارد که اگر کسی با تاریخ اسلام آشنا باشد،نمی تواند در وقوع این رویداد،تردید کند.این رویداد،در جامعۀ اسلامی به قدری معروف شد که روز وقوع آن،«روز کسا»نامیده شد (1)و پنج تنِ پاکی که مشمول عنایت خاصّ الهی در آن روز شدند،به «اصحاب کسا»ملقّب گردیدند. (2)
ص: 42
هیچ یک از احادیثی که در بارۀ رویداد کسا رسیده اند،آن را به طور کامل بیان نکرده است و هر یک تنها به بخشی از آن،اشاره دارد.از این رو،ما با بهره گیری از همۀ آنها،تصویر تقریباً کاملی از این رویداد،ارائه می دهیم:
روزی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به خانۀ همسر گرامی خود،اُمّ سَلَمه می آید.قرار است او در این روز،پیام مهمّی از سوی خداوند متعال،در بارۀ چند تن از نزدیکان خود، دریافت کند.بدین جهت به همسرش تأکید می کند که به هیچ کس،اجازۀ ورود ندهد.
از سوی دیگر،درست در همین روز،فاطمه دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله)،تصمیم می گیرد برای پدر عزیزش غذای مناسبی به نام عَصیده (کاچی) (1)تهیه کند.او این غذا را در یک دیگ کوچک سنگی آماده می کند و آن را روی طبقی گذاشته،برای پدر می آورَد.
امّ سَلَمه می گوید:«من نتوانستم مانع ورود فاطمه شوم».آخر،او چگونه می تواند میان پیامبر (صلی الله علیه و آله) و پارۀ تنش مانع ایجاد کند؟! اصولاً منع پیامبر،شامل فاطمه نمی شود؛بلکه اساساً،پیامبر (صلی الله علیه و آله) خانه را به خاطر فاطمه و شوهر و دو فرزندش خلوت کرده است.
باری،فاطمه علیها السلام همراه با طبقی از کاچی خدمت پدر می رسد؛لیکن حضور او به تنهایی،کافی نیست.از این رو،پیامبر (صلی الله علیه و آله) به دخترش می فرماید:«برو و همسر و دو فرزندت را هم بیاور».
ص: 43
فاطمه علیها السلام بی درنگ به منزل باز می گردد و طولی نمی کشد که همراه همسر و دو فرزندش-که هنوز کودکانی خُردسال اند-به خانۀ پدر وارد می شود.امّ سلمه با اشارۀ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) بر می خیزد و در کناری مشغول نماز می شود.
مجلس،کاملاً خصوصی می شود...؛مجلس انس و قُدس! پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) با علی -که او را نفْس خود می داند-و فاطمه-که وی را جزئی از وجود خود معرّفی نموده-و دو فرزندش حسن و حسین-که آنها را دو ریحانۀ خود نامیده-،کنار سفرۀ فاطمه علیها السلام نشسته است.
عادت پیامبر (صلی الله علیه و آله)،این است که بدون همسرش غذا نمی خورد؛ولی امروز،وضع به گونه ای دیگر است و سفره،سفره ای دیگر! اگر امروز امّ سلمه بر سر این سفره بنشیند،فردا سخن خدا در بارۀ اهل بیت پیامبر،به گونه ای دیگر تفسیر خواهد شد.
از این رو،پیامبر (صلی الله علیه و آله) امروز،استثنائاً از همسرش برای تناول غذا دعوت نمی کند.
جبرئیل امین،نازل می شود و این آیه را-که بعدها،«آیۀ تطهیر»نامیده شد- می خواند:
«إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً. 1
جز این نیست که خدا می خواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و شما را کاملاً پاک دارد» .
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) کسای خیبری (1)را بر سر داماد و دختر و دو نوۀ خویش می کشد و با دست راست به آسمان،اشاره می کند و می فرماید:
اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی ! اللّهُمَّ أذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ و طَهِّرهُم تَطهیراً. (2)
ص: 44
خدایا! اینان،اهل بیت من اند.پس هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان.
در حدیث دیگری آمده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:
اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی و خاصَّتی ! اللّهُمَّ أذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وَ طَهِّرهُم تَطهیراً. (1)
بار خدایا! اینان،اهل بیت و خواصّ من اند.خدایا! هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان.
در حدیث دیگری آمده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:
اللّهُمَّ إنَّ هؤُلاءِ آلُ مُحَمَّدٍ ! فَاجعَل صَلَواتِکَ و بَرَکاتِکَ عَلی مُحَمَّدٍ و عَلی آلِ مُحَمَّدٍ،إنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ. (2)
خدایا! اینان،خاندان محمّدند.پس درود و برکات خود را بر محمّد و خاندان محمّد قرار ده،که تو ستودۀ بزرگواری.
امّ سلمه که تا این جا در کنار اتاق،کم و بیش،ناظر این رویداد نورانی و معنوی بوده است،دیگر تاب نمی آورد.جلو می آید و گوشۀ کسا را بلند می کند تا او نیز از این فضای نورانی بهره مند گردد؛ولی پیامبر (صلی الله علیه و آله) با قاطعیت،مانع از ورود او به زیر کسا در فضای اهل بیت قرآنی خود می شود.
گویا امّ سلمه از این برخورد،دلگیر می شود و می گوید:آیا من در شمار اهل بیت نیستم؟پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) می فرماید:
إنَّکِ إلی خَیرٍ،أنتِ مِن أزواجِ النَّبِیِّ. (3)
تو به سویی درست،روانی.تو از همسران پیامبر خدایی.
ص: 45
تأمّل در متن واقعۀ کسا و احادیثی که در این موضوعْ وارد شده اند،به روشنی اثبات می کند که این واقعه،آن گونه که برخی از نویسندگان تصوّر کرده اند،یک رویداد معمولی-که بعدها اهمیّت پیدا کرده باشد-نیست؛بلکه به دلیل فضای خاصّ این رویداد و ارتباط آن با نزول آیۀ تطهیر،یکی از استثنایی ترین رویدادهای تاریخ زندگی پیامبر خدا در زمینۀ معرّفی پیشوایان و راه نمایان آیندۀ جامعۀ اسلامی است.
متن دعای پیامبر (صلی الله علیه و آله) و بسیاری از احادیثی که واقعۀ کسا را روایت کرده اند،به روشنی نشان می دهند که این رویداد،در جریان نزول آیۀ تطهیر و برای تفسیر و تبیین آن،تحقّق یافته است.نقل شده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) تا پایان عمر پر برکتش، اصحاب کسا را شبانگاهان تا سپیده دم،دعا می نمود و آنها را«اهل بیت»می خواند، و این،بر اهمّیت این رویداد،دلالت دارد.
هر چند برخی از احادیث،به وقوع رویداد کسا در خانۀ برخی دیگر از همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) اشاره دارند،لیکن ملاحظه و تأمّل در مجموع روایاتی که در این باره رسیده اند،اثبات می کند که نزول آیۀ تطهیر و وقوع رویداد کسا،بی تردید،در خانۀ امّ سلمه واقع شده است.عایشه نیز به این حقیقتْ اعتراف دارد،چنان که از ابو عبد اللّه جَدَلی روایت شده که گفته است:
بر عایشه وارد شدم و گفتم:آیۀ: «خداوند خواسته است که...» در کجا نازل شده است؟او گفت:در خانۀ امّ سلمه. (1)
ص: 46
در روایت دیگری امّ سلمه می گوید:
اگر از عایشه بپرسی،به تو خواهد گفت که این آیه در خانۀ من (امّ سلمه) نازل شده است. (1)
شیخ مفید،در این باره می گوید:
اصحاب حدیث،روایت کرده اند که در بارۀ این آیه،از عمر،سؤال شد و او گفت:
«در بارۀ آن،از عایشه سؤال کنید»و عایشه در پاسخ گفت:«این آیه در خانۀ خواهرم امّ سلمه نازل شده است.پس در بارۀ آن،از او بپرسید که در زمینۀ این آیه،از من آگاه تر است». (2)
بنا بر این،اگر صحّت روایاتی را که بدانها اشاره شد (3)بپذیریم،باید بگوییم که در ادامۀ رویداد کسا،افراد دیگری (مانند:عایشه همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله) و زینب دختر امّ سلمه) نیز شاهد آن بوده اند و آنها نیز از پیامبر (صلی الله علیه و آله) همان تقاضای امّ سلمه را داشته اند و پیامبر خدا به آنها پاسخ منفی داده است و احتمالی که برخی از محدّثان (4)در«تکرار چند بارۀ این رویداد»داده اند،امری بعید به نظر می رسد.
تا این جا روشن شد که حدیث کسا-به شرحی که گذشت-قطعی و غیر قابل تردید و بیانگر یکی از مهم ترین ویژگی های اهل بیت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)،یعنی ویژگی طهارت و عصمت آنهاست؛لیکن در این اواخر،متنی به عنوان«حدیث
ص: 47
کسا»،در میان شیعیان،شایع گردیده که پایه و اساسی ندارد.نخستین محدّث معروفی که بی اساس بودن این متن را اعلان کرده،مرحوم محدّث قمی (صاحب ) مفاتیح الجنان-رضوان اللّه تعالی علیه-است و شگفت انگیز،این که ایشان اجازه نمی داد کسی بر مفاتیح الجنان،نکته ای بیفزاید و به انجام دهندۀ این کار،نفرین فرستاده است؛ (1)ولی با این حال می بینیم که متن مذکور،بدان افزوده شده است! (2)
ص: 48
دلایل سست بودن این گزارش،فراوان است که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
1.این متن در هیچ یک از کتب معتبر فَریقَین (شیعه و اهل سنّت) وجود ندارد، حتّی کتاب هایی همچون بحار الأنوار که هدف آنها جمع آوری احادیث منسوب به اهل بیت علیهم السلام بوده است.
مرحوم محدّث قمی در کتاب منتهی الآمال،پس از این که حدیث کسا را علَی الاُصول از احادیث متواتر معرّفی می کند؛امّا حدیث کسای معروف را فقط مبتنی بر کتاب منتخب طُرَیحی می داند و در بارۀ آن می نویسد:
اما حدیث کسا که در زمان ما شایع است،به این کیفیت،در کتب معتبرۀ معروفه و اصول حدیث و مجامع مُتقنۀ محدّثان دیده نشده و می توان گفت از خصایص کتاب منتخب (1)است. (2)
2.تا آن جا که ما می دانیم و همان طور که محدّث قمی اشاره کرده،نخستین
ص: 49
کتابی که این متن را (البتّه بدون ذکر هیچ سندی) نقل کرده است،کتاب المنتخب طُرَیحی است (1)و این،بدان معناست که از صدر اسلام تا حدود هزار سال بعد،این متن،در منابع حدیثی دیده نشده است. (2)
3.شگفت انگیز،این که این متن بی سند،در حاشیۀ نسخۀ خطّی کتاب عوالم العلوم،با سند می شود(!) که شرح آن چنین است:
رأیت بخطّ الشیخ الجلیل السیّد هاشم،عن شیخه السیّد ماجد البحرانی،عن الحسن بن زین الدین الشهید الثانی،عن شیخه المقدّس الأردبیلی،عن شیخه علیّ بن عبد العالی الکرکی،عن الشیخ علی بن هلال الجزائری،عن الشیخ أحمد بن فهد الحلّی،عن الشیخ علی بن الخازن الحائری،عن الشیخ ضیاء الدّین علی بن الشهید الأوّل،عن أبیه،عن فخر المحقّقین،عن شیخه العلّامة الحلّی،عن شیخه المحقّق [الحلّی]،عن شیخه ابن نما الحلّی،عن شیخه محمّد بن إدریس الحلّی،عن حمزة الطوسی صاحب ثاقب المناقب،عن الشیخ الجلیل محمّد ابن شهرآشوب،عن الطبَرسی صاحب الاحتجاج،عن شیخه الجلیل الحسن بن محمّد بن الحسن الطوسی،عن أبیه شیخ الطائفة [الطوسی]،عن شیخه المفید،عن شیخه ابن قولویه القمّی،عن شیخه الکلینی،عن علی بن إبراهیم [عن أبیه إبراهیم] بن هاشم،عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر البزنطی،عن قاسم بن یحیی الجلاء الکوفی،عن أبی بصیر،عن أبان بن تغلب البکری،عن جابر بن یزید الجعفی،عن جابر بن عبد اللّه الأنصاری،عن فاطمة الزهراء بنت رسول اللّه (صلی الله علیه و آله)،قال:سمعت فاطمة أنّها قالت:
دخل علیَّ أبی رسول اللّه.... (3)
ص: 50
الف -تنها مستند سندِ یاد شده،گفتۀ شیخ نور الدین عبد اللّه بَحرانی (مؤلّف عوالم العلوم و از علمای قرن دوازدهم هجری) است که بر فرض ثبوت،می گوید:«به خطّ سیّد هاشم بحرانی دیدم...»؛ولی صحّت تشخیص ایشان در این که آن خط، ضرورتاً خطّ سیّد هاشم بحرانی بوده است،قابل اثبات نیست!
ب-سیّد هاشم بحرانی (1)که این سند،منسوب به اوست،این حدیث را در کتاب های خود (غایة المرام و تفسیر البرهان) نیاورده است،با این که او در این کتاب ها به جمع آوری احادیث،همّت داشته است،نه ارزیابی و تصحیح آنها؛بلکه آنچه او در این کتاب ها آورده،سنداً و متناً مخالف چیزی است که این خط به او نسبت می دهد.
ج-بسیاری از محدّثان بزرگ شیعه،همچون:کلینی،طوسی،مفید،طَبْرِسی و ابن شهرآشوب-که در این سلسله سند آمده اند-،در کتب خود،حدیث کسا را به گونۀ دیگری آورده اند که مخالف متن مورد بحث است. (2)
د-سلسله سندی که برای این متن در حاشیۀ عوالم ذکر شده،به قدری اشکال دارد که اگر کسی اطّلاعی از علم رجال داشته باشد،نادرست بودن آن را آشکارا تشخیص می دهد. (3)
ص: 51
ه-متن مورد بحث،علاوه بر این که مخالف همۀ متن های معتبر است، سستی هایی قابل توجه دارد. (1)
ص: 52
الفصل الثانی:أصحابُ النَّبِیِّ ومَعنی«أهلِ البَیتِ علیهم السلام»
1/2 أبو سَعیدٍ الخُدرِیُّ
19.تفسیر الطبری عن أبی سعید الخدریّ: قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):نَزَلَت هذِهِ الآیَةُ فی خَمسَةٍ:فِیَّ،وفی عَلِیٍّ،وحَسَنٍ،وحُسَینٍ،وفاطِمَةَ: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» . (1)
20.تاریخ بغداد عن أبی سعید الخدریّ عَنِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله)-فی قَولِهِ تَعالی: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» -:جَمَعَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) عَلِیّاً وفاطِمَةَ وَالحَسَنَ وَالحُسَینَ علیهم السلام ثُمَّ أدارَ عَلَیهِمُ الکِساءَ،فَقالَ:«هؤُلاءِ أهلُ بَیتی،اللّهُمَّ أذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً»،واُمُّ سَلَمَةَ عَلَی البابِ،فَقالَت:یا رَسولَ اللّهِ،ألَستُ مِنهُم؟فَقالَ:«إنَّکِ لَعَلی خَیرٍ-أو إلی خَیرٍ-». (2)
21.الأمالی للطوسی عن أبی أیّوب الصّیرفیّ: سَمِعتُ عَطِیَّةَ العَوفِیَّ یَذکُرُ أنَّهُ سَأَلَ
ص: 53
19.تفسیر الطبری -به نقل از ابو سعید خدری-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«این آیه:
«خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» در حقّ پنج تن نازل شده است:در حقّ من و در حقّ علی و حسن و حسین و فاطمه».
20.تاریخ بغداد -به نقل از ابو سعید خدری،در بارۀ نزول این سخن پروردگار: «خداوند، خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» -:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)،علی و فاطمه و حسن و حسین را گرد آورد و سپس کسا را بر روی ایشان کشید و فرمود:«اینان،اهل بیت من اند.خدایا! هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان».
امّ سلمه که بر درِ خانه بود،گفت:ای پیامبر خدا! آیا من از ایشان نیستم؟فرمود:
«تو در راه درست هستی»،یا فرمود:«تو به سوی درستی،روانی».
21.الأمالی، طوسی-به نقل از ابو ایّوب صیرفی-:از عطیّۀ عوفی شنیدم که می گفت از
ص: 54
أبا سَعیدٍ الخُدرِیَّ عَن قَولِ اللّهِ تَعالی: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» ،فَأَخبَرَهُ أنَّها نَزَلَت فی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وعَلِیٍّ وفاطِمَةَ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهم السلام. (1)
2/2 أبو بَرزَةَ
22.مجمع الزوائد عن أبی برزة: صَلَّیتُ مَعَ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) سَبعَةَ عَشَرَ شَهراً،فَإِذا خَرَجَ مِن بَیتِهِ أتی بابَ فاطِمَةَ فَقالَ:الصَّلاةَ رَحِمَکُمُ اللّهُ «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ» . (2)
3/2 أبُو الحَمراءِ
23.تفسیر الطبری عن أبی داود عن أبی الحمراء: رابَطتُ المَدینَةَ سَبعَةَ أشهُرٍ عَلی عَهدِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله)،قالَ:رَأَیتُ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) إذا طَلَعَ الفَجرُ جاءَ إلی بابِ عَلِیٍّ وفاطِمَةَ علیهما السلام فَقالَ:الصَّلاةَ الصَّلاةَ «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» . (3)
ص: 55
ابو سعید خُدری در بارۀ آیۀ: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» پرسش کرده است و او در پاسخ عطیّه گفته که:این آیه،در حقّ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)،علی،فاطمه،حسن و حسین علیهم السلام نازل شده است.
22.مجمع الزوائد -به نقل از ابو برزه-:هفده ماه با پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) نماز خواندم.ایشان هر گاه از خانه خارج می شد،بر درِ خانۀ فاطمه می آمد و می فرمود:«نماز ! رحمت خدا بر شما باد! «خداوند،خواسته است که پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید»» .
23.تفسیر الطبری -به نقل از ابو داوود،از ابو حَمرا-:در روزگار پیامبر (صلی الله علیه و آله)،هفت ماه از شهر مدینه پاسداری می کردم.پیامبر (صلی الله علیه و آله) را می دیدم که هر گاه سپیده می دمید،به درِ خانۀ علی (علیه السلام) و فاطمه علیها السلام می رفت و می فرمود:«نماز،نماز! «خداوند،خواسته است که پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید»» .
ص: 56
4/2 أبو لَیلَی الأَنصارِیُّ
24.الأمالی للطوسی عن أبی لیلی: دَفَعَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) الرّایَةَ یَومَ خَیبرَ إلی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ (علیه السلام) فَفَتَحَ اللّهُ عَلَیهِ،وأوقَفَهُ یَومَ غَدیرِ خُمٍّ...وقالَ لَهُ أنَّهُ أنَا أوَّلُ مَن یَدخُلُ الجَنَّةَ وأنتَ بَعدی تَدخُلُها وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ وفاطِمَةُ...اللّهُمَّ إنَّهُم أهلی فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ و طَهِّرهُم تَطهیراً،اللّهُمَّ اکلَأهُم وَارعَهُم وکُن لَهُم،وَانصُرهُم وأعِنهُم، وأعِزَّهُم ولا تُذِلَّهُم،وَاخلُفنی فیهِم،إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ. (1)
5/2 أنَسُ بنُ مالِکٍ
25.سنن الترمذی عن أنس: إنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) کانَ یَمُرُّ بِبابِ فاطِمَةَ علیها السلام سِتَّةَ أشهُرٍ إذا خَرَجَ إلی صَلاةِ الفَجرِ یَقولُ:الصَّلاةَ یا أهلَ البَیتِ «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» . (2)
6/2 البَراءُ بنُ عازِبٍ
26.تاریخ دمشق عن البراء بن عازب: جاءَ عَلِیٌّ وفاطِمَةُ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهم السلام إلی
ص: 57
24.الأمالی، طوسی-به نقل از ابو لیلی-:پیامبر (صلی الله علیه و آله) در جنگ خیبر،پرچم را به دست علی بن ابی طالب (علیه السلام) داد و خداوند،پیروزی را نصیب او کرد،و او را در روز غدیر خم بلند کرد...و به او فرمود:«من نخستین کسی هستم که به بهشت وارد می شود و تو و حسن و حسین و فاطمه پس از من به بهشت وارد می شوید.خدایا! آنان، خاندان من اند.پس هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان.خدایا! از آنان محافظت و نگهبانی کن و برای آنها باش،و یاری و مددشان رسان و ارجمندشان گردان و خوارشان مساز و جانشین من در میان آنان باش،که تو بر همه چیز توانایی».
25.سنن الترمذی -به نقل از انَس-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)،شش ماه،هر گاه،برای نماز صبح بیرون می آمد،به درِ خانۀ فاطمه علیها السلام می رفت و می فرمود:«نماز،ای اهل بیت! «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند»» .
26.تاریخ دمشق -به نقل از براء بن عازب-:علی،فاطمه،حسن و حسین علیهم السلام بر درِ
ص: 58
بابِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله)،فَقامَ بِرِدائِهِ وطَرَحَهُ عَلَیهِم،ثُمَّ قالَ:اللّهُمَّ هؤُلاءِ عِترَتی. (1)
7/2 ثَوبانُ
27.سنن أبی داود عن ثوبان مَولی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله): کانَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) إذا سافَرَ کانَ آخِرُ عَهدِهِ بِإِنسانٍ مِن أهلِهِ فاطِمَةَ علیها السلام،وأوَّلُ مَن یَدخُلُ عَلَیها إذا قَدِمَ فاطِمَةَ علیها السلام،فَقَدِمَ مِن غَزاةٍ لَهُ وقد عَلَّقَت مِسحاً أو سِتراً عَلی بابِها،وحَلَّتِ الحَسَنَ وَالحُسَینَ علیهما السلام قُلبَینِ (2)مِن فِضَّةٍ،فَقَدِمَ فَلَم یَدخُل،فَظَنَّت أنَّ ما مَنَعَهُ أن یَدخُلَ ما رَأی،فَهَتَکَتِ السِّترَ وفَکَکَتِ القُلبَینِ عَنِ الصَّبِیَّینِ وقَطَّعَتهُ بَینَهُما،فَانطَلَقا إلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وهُما یَبکِیانِ، فَأَخَذَهُ مِنهُما،وقالَ:
یا ثَوبانُ،اِذهَب بِهذا إلی آلِ فُلانٍ-أهلِ بَیتٍ بِالمَدینَةِ-إنَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی أکرَهُ أن یَأکُلوا طَیِّباتِهِم فی حَیاتِهِمُ الدُّنیا.یا ثَوبانُ،اِشتَرِ لِفاطِمَةَ قِلادَةً مِن عَصَبٍ، وسِوارَینِ مِن عاجٍ. (3)
28.المناقب لابن شهر آشوب عن أبی هریرة وثوبان: کانَ النَّبِیُّ یَبدَأُ فی سَفَرِهِ بِفاطِمَةَ علیها السلام ویَختِمُ بِها،فَجَعَلَت وَقتاً سِتراً مِن کِساءٍ خَیبَرِیَّةٍ لِقُدومِ أبیها وزَوجِها، فَلَمّا رَآهُ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) تَجاوَزَ عَنها،وقَد عُرِفَ الغَضَبُ فی وَجهِهِ حَتّی جَلَسَ عِندَ المِنبَرِ،
ص: 59
خانۀ پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمدند.پیامبر (صلی الله علیه و آله) ردای خود را برداشت و آن را بر روی ایشان انداخت و فرمود:«خدایا! اینان،خاندان من اند».
27.سنن أبی داوود -به نقل از ثوبان،غلام پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)-:پیامبر (صلی الله علیه و آله) هر گاه به مسافرت می رفت،فاطمه علیها السلام آخرین شخص از خاندانش بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله) او را می دید و هر گاه از سفر می آمد،فاطمه علیها السلام نخستین کسی بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله) به دیدن او می رفت.
یک بار،پیامبر (صلی الله علیه و آله) از جنگ باز گشت و این،در حالی بود که فاطمه علیها السلام،پلاس یا پرده ای بر در اتاقش آویخته بود و حسن و حسین علیهما السلام را با دو دستبند سیمین آراسته بود.پیامبر (صلی الله علیه و آله) به هنگام باز گشت،به خانۀ فاطمه علیها السلام نیامد و فاطمه گمان کرد آنچه مانع از آمدن ایشان به خانۀ او شده،چیزهایی است که دیده است.از این رو،پرده را کند و دو دستبند را از [دست] آن دو کودک باز کرد و آن دو را میان آنها شکست.
آن دو،گریه کنان نزد پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) رفتند.پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستبندها را از آنها گرفت و گفت:«ای ثوبان! اینها را به فلان خانواده-که خانواری در مدینه بودند-برسان.
اینان،اهل بیت من اند.من ناخوش می دارم که اهل بیتم دارایی های نیکوی خود را در زندگی دنیوی بخورند.ای ثوبان! برای فاطمه گردنبندی از عَصْب و دو دستبند از عاج بخر».
28.المناقب، ابن شهرآشوب-به نقل از ابو هریره و ثوبان-:پیامبر (صلی الله علیه و آله)،مسافرت خود را با دیدن فاطمه علیها السلام آغاز می نمود و با دیدن او به پایان می برد.یک بار،فاطمه علیها السلام برای آمدن پدر و همسرش پرده ای از کسایی خیبری آویخت.چون پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن را دید، از آن روی بر تافت و خشم در چهرۀ او پدیدار شد،به گونه ای که کنار منبر نشست.
ص: 60
فَنَزَعَت قِلادَتَها وقُرطَیها ومُسکَتَیها (1)،ونَزَعَتِ السِّترَ،فَبَعَثَت بِهِ إلی أبیها وقالَت:اِجعَل هذا فی سَبیلِ اللّهِ.
فَلَمّا أتاهُ قالَ (صلی الله علیه و آله):قَد فَعَلَت،فِداها أبوها-ثَلاثَ مَرّاتٍ-ما لِآلِ مُحَمَّدٍ ولِلدُّنیا؟! فَإِنَّهُم خُلِقوا لِلآخِرَةِ،وخُلِقَتِ الدُّنیا لِغَیرِهِم. (2)
8/2 جابِرُ بنُ عَبدِ اللّهِ
29.شواهد التنزیل عن جابر: إنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) دَعا عَلِیّاً وَابنَیهِ وفاطِمَةَ علیهم السلام فَأَلبَسَهُم مِن ثَوبِهِ،ثُمَّ قالَ:
اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلی،هؤُلاءِ أهلی. (3)
30.کفایة الأثر عن جابر: کُنتُ عِندَ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) فی بَیتِ امِّ سَلَمَةَ،فَأَنزَلَ اللّهُ هذِهِ الآیَةَ:
«إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» ،فَدَعَا النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) بِالحَسَنِ وَالحُسَینِ وفاطِمَةَ علیهم السلام وأجلَسَهُم بَینَ یَدَیهِ،فَدَعا عَلِیّاً (علیه السلام) فَأَجلَسَهُ خَلفَ ظَهرِهِ، وقالَ:
اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی،فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً.فَقالَت امُّ سَلَمَةَ:
وأنَا مَعَهُم یا رَسولَ اللّهِ؟فَقالَ لَها:إنَّکِ عَلی (4)خَیرٍ.
فَقُلتُ:یا رَسولَ اللّهِ،لَقَد أکرَمَ اللّهُ هذِهِ العِترَةَ الطّاهِرَةَ وَالذُّرِّیَةَ المُبارَکَةَ بِذَهابِ
ص: 61
فاطمه گردنبند و دو گوشواره و دستبندهای خود و آن پرده را کند و آنها را نزد پدرش فرستاد و گفت:اینها را در راه خدا صرف کن.
چون پیکْ نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد،ایشان سه بار فرمود:«پدرش فدای او باد! خاندان محمّد،کجا و دنیا کجا! آنها برای آخرت آفریده شده اند و دنیا برای دیگران آفریده شده است».
29.شواهد التنزیل -به نقل از جابر-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)،علی و دو فرزندش و فاطمه علیهم السلام را فرا خواند و جامۀ خود بر ایشان پوشاند و فرمود:«بار خدایا! اینان،خاندان من اند.
اینان،خاندان من اند».
30.کفایة الأثر -به نقل از جابر-:در خانۀ امّ سلمه خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) بودم که خداوند، این آیه را نازل فرمود: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» .پس پیامبر (صلی الله علیه و آله)،حسن و حسین و فاطمه علیهم السلام را فرا خواند و آنها را در برابر خود نشاند و علی (علیه السلام) را نیز فرا خواند و پشت سر خود نشاند و فرمود:«بار خدایا! اینان،اهل بیت من اند.پس هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان».
امّ سلمه گفت:آیا من هم با ایشان هستم،ای پیامبر خدا؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او فرمود:«تو در راه راست هستی».
گفتم:ای پیامبر خدا! خداوند،این خاندان پاک و نسل مبارک را با دور کردن پلیدی از ایشان،نواخته است.
ص: 62
الرِّجسِ عَنهُم.
قالَ:یا جابِرُ،لِأَنَّهُم عِترَتی مِن لَحمی ودَمی،فَأَخی سَیِّدُ الأَوصِیاءِ،وَابنَیَّ خَیرُ الأَسباطِ،وَابنَتی سَیِّدَةُ النِّسوانِ،ومِنَّا المَهدِیُّ. (1)
9/2 زَیدُ بنُ أرقَمَ
31.صحیح مسلم عن یزید بن حیّان عن زید بن أرقم،قال: دَخَلنا عَلَیهِ فَقُلنا لَهُ:لَقَد:
رَأیتَ خَیراً؛لَقد صاحَبتَ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وصَلَّیتَ خَلفَهُ...[ثُمّ سَأَلوه أن یَروی لَهُم حَدیثاً عَن رَسولِ اللّه (صلی الله علیه و آله)،فَرَوی لَهُم حَدیثَ الثّقَلَینِ:«ألا وإنّی تارِکٌ فیکُم ثَقَلَین؛ أحَدُهما کِتابُ اللّه...] (2)وفیه:فَقُلنا:مَن أهلُ بَیتِهِ؟نِساؤُهُ؟قالَ:لا،وایمُ اللّهِ ! إنَّ المَرأَةَ تَکونُ مَعَ الرَّجُلِ العَصرَ مِنَ الدَّهرِ،ثُمَّ یُطَلِّقُها فَتَرجِعُ إلی أبیها وقَومِها.أهلُ بَیتِهِ أصلُهُ،وعَصَبَتُهُ الَّذینَ حُرِمُوا الصَّدَقةَ بَعدَهُ. (3)
10/2 زَینَبُ بِنتُ أبی سَلَمَةَ
32.المعجم الکبیر عن ابن لهیعة: حَدَّثَنی عَمرُو بنُ شُعَیبٍ أنَّهُ دَخَلَ عَلی زَینَبَ بِنتِ أبی سَلَمَةَ،فَحَدَّثَتهُم أنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) کانَ عِندَ امِّ سَلَمَةَ فَدَخَلَ عَلَیها بِالحَسَنِ وَالحُسَینِ وفاطِمَةَ علیهم السلام،فَجَعَلَ الحَسَنَ مِن شِقٍّ،وَالحُسَینَ مِن شِقٍّ،وفاطِمَةَ فی
ص: 63
فرمود:«ای جابر! زیرا آنها خاندان من و از گوشت و خون من اند.برادرم،سَرور اوصیاست و دو فرزندم،بهترین نوادگان اند و دخترم،بانوی زنان و مهدی از ماست».
31.صحیح مسلم -به نقل از یزید بن حیّان-:نزد او (زید بن ارقم) رفتیم و گفتیم:تو خیر را دیدی.همراه پیامبر (صلی الله علیه و آله) بودی،و پشت سر او نماز گزاردی...! [سپس بعضی از او خواستند که حدیثی از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) روایت کند.زید برای آنان حدیث ثقلین را روایت کرد که:«من در میان شما دو چیز گران بها به یادگار می نهم:کتاب خدا...»].
گفتیم:اهل بیت او چه کسانی اند؟زنانش اند؟
گفت:نه،به خدا سوگند ! ای بسا زن،چند صباحی با مرد زندگی می کند و سپس مرد،او را طلاق می دهد و او به سوی پدر و قومش باز می گردد.اهل بیت او (پیامبر خدا) ریشۀ اویند و گروه او کسانی اند که پس از او صدقه بر آنها نارواست.
32.المعجم الکبیر -به نقل از ابن لُهَیعه-:عمرو بن شعیب به من گفت که بر زینب، دختر ابو سلمه وارد شد[ند] و او (زینب) برای آنها گفت:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) نزد [مادرم] امّ سلمه بود که حسن و حسین و فاطمه علیهم السلام بر امّ سلمه وارد شدند.پیامبر (صلی الله علیه و آله)، حسن را در یک طرف خود و حسین را در طرف دیگرش و فاطمه را در جلو خود
ص: 64
حِجرِهِ،ثُمَّ قالَ: «رَحْمَتُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ» . (1)
11/2 سَعدُ بنُ أبی وَقّاصٍ
33.صحیح مسلم عن سعد بن أبی وقّاص: لَمّا نَزَلَت هذِهِ الآیَةُ: «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ» 2 دَعا رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) عَلِیّاً وفاطِمَةَ وحَسَناً وحُسَیناً علیهم السلام،فَقالَ:اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلی. (2)
34.المستدرک علی الصحیحین عن سعد: نَزَلَ عَلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) الوَحیُ،فَأَدخَلَ عَلِیّاً وفاطِمَةَ وَابنَیهِما علیهم السلام تَحتَ ثَوبِهِ،ثُمَّ قالَ:اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلی وأهلُ بَیتی. (3)
35.الأمالی للطوسی عن ابن عبّاس: کُنتُ عِندَ مُعاوِیَةَ وقَد نَزَلَ بِذی طُویً،فَجاءَهُ سَعدُ بنُ أبی وَقّاصٍ فَسَلَّمَ عَلَیهِ،فَقالَ مُعاوِیَةُ:یا أهلَ الشّامِ،هذا سَعدُ بنُ أبی وَقّاصٍ وهُوَ صَدیقٌ لِعَلِیٍّ.
قالَ:فَطَأطَأَ القَومُ رُؤوسَهُم،وسَبّوا عَلِیّاً (علیه السلام)،فَبَکی سَعدٌ،فَقالَ لَهُ مُعاوِیَةُ:مَا الَّذی أبکاکَ؟قالَ:ولِمَ لا أبکی لِرَجُلٍ مِن أصحابِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یُسَبُّ عِندَکَ ولا أستَطیعُ أن اغَیِّرَ؟! وقَد کانَ فی عَلِیٍّ خِصالٌ لَأَن تَکونَ فِیَّ واحِدَةٌ مِنهُم (4)أحَبُّ مِنَ
ص: 65
قرار داد و سپس فرمود:«رحمت و برکات خدا بر شما اهل بیت،که او ستودۀ بزرگوار است!».
33.صحیح مسلم -به نقل از سعد بن ابی وقّاص-:هنگامی که این آیه: «پس بگو:بیایید پسرانمان و پسرانتان را فرا بخوانیم» نازل شد،پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را فرا خواند و فرمود:«بار خدایا! اینان،خاندان من اند».
34.المستدرک علی الصحیحین -به نقل از سعد-:بر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) وحی نازل شد و ایشان علی و فاطمه و دو فرزند آنها علیهم السلام را زیر جامۀ خود گرفت و فرمود:«بار خدایا! اینان،خاندان و اهل بیت من اند».
35.الأمالی، طوسی-به نقل از ابن عبّاس-:همراه معاویه بودم و او در منطقۀ ذو طوی فرود آمده بود.سعد بن ابی وقّاص نزد او آمد و سلام کرد.معاویه گفت:ای اهل شام! این،سعد بن ابی وقّاص است و دوست علی است.
پس مردم سر خود را به زیر افکندند و به علی (علیه السلام) دشنام دادند.سعد گریست.
معاویه به او گفت:چه چیزی تو را به گریه وا داشت؟
گفت:و چرا نگریم برای مردی از اصحاب پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) که نزد تو بدو دشنام داده می شود و من هم نمی توانم از آن جلوگیری کنم؟! در علی ویژگی هایی هست که اگر یکی از آنها در من می بود،برای من از دنیا و هر آنچه در آن است،محبوب تر
ص: 66
الدُّنیا وما فیها-إلی أن قالَ:-
وَالخامِسَةُ:نَزَلَت هذِهِ الآیَةُ «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» ،فَدَعَا النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) عَلِیّاً وحَسَناً وحُسَیناً وفاطِمَةَ علیهم السلام،فَقالَ:اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلی، فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً. (1)
36.صحیح مسلم عن سعد بن أبی وقّاص: أمَرَ مُعاوِیَةُ بنُ أبی سُفیانَ سَعداً،فَقالَ:
ما مَنَعَکَ أن تَسُبَّ أبا التُّرابِ؟قالَ:أما ما ذَکَرتُ ثَلاثاً قالَهُنَّ لَهُ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فَلَن أسُبَّهُ،لَأَن تَکونَ لی واحِدَةٌ مِنهُنَّ أحَبُّ إلَیَّ مِن حُمرِ النَّعَمِ....
ولَمّا نَزَلَت هذِهِ الآیَةُ: «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ» ،دَعا رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) عَلِیّاً وفاطِمَةَ وحَسَناً وحُسَیناً علیهم السلام فَقالَ:اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلی. (2)
12/2 صُبَیحٌ مَولی امِّ سَلَمَةَ
37.المعجم الأوسط عن صبیح: کُنتُ بِبابِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،فَجاءَ عَلِیٌّ وفاطِمَةُ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهم السلام،فَجَلَسوا ناحِیَةً،فَخَرَجَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) إلَینا،فَقالَ:إنَّکُم عَلی خَیرٍ، وعَلَیهِ کِساءٌ خَیبَرِیٌّ،فَجَلَّلَهُم بِهِ وقالَ:أنَا حَربٌ لِمَن حارَبَکُم،سِلمٌ لِمَن سالَمَکُم. (3)
ص: 67
بود...[و یکی یکی،آنها را برشمرد،تا آن که گفت:] پنجم.این آیه: «خداوند، خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» نازل شد و پیامبر (صلی الله علیه و آله)،علی و حسن و حسین و فاطمه را فرا خواند و فرمود:«خدایا! اینان، خاندان من اند.پس هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان».
36.صحیح مسلم -به نقل از سعد بن ابی وقّاص-:معاویة بن ابی سفیان،به سعد گفت:
چه چیزی مانع تو می شود که به ابو تراب دشنام دهی؟
سعد گفت:هان! تا وقتی که سه خصلت را که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در بارۀ او فرمود به خاطر می آورم،هرگز علی را دشنام نخواهم داد؛خصلت هایی که اگر یکی از آنها در من می بود،از اشتران سرخ موی برای من محبوب تر می بود....چون این آیه: «پس بگو:بیایید فرا بخوانیم فرزندانمان را و فرزندانتان را» نازل شد،پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)،علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را فرا خواند و فرمود:«خدایا! اینان،خاندان من اند».
37.المعجم الأوسط -به نقل از صبیح-:بر در خانۀ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) بودم که علی،فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام آمدند و در گوشه ای نشستند.آن گاه پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به سوی ما آمد و فرمود:«شما در راه درست هستید».کسایی خیبری بر دوش ایشان بود.با آن،آنها را پوشاند و فرمود:«من با کسی که با شما بستیزد،در ستیزم و با کسی که با شما آشتی در پیش گیرد،آشتی ام».
ص: 68
13/2 عَبدُاللّهِ بنُ جَعفَرٍ
38.المستدرک علی الصحیحین عن عبداللّه بن جعفر بن أبی طالب: لَمّا نَظَرَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) إلَی الرَّحمَةِ هابِطَةً قالَ:اُدعوا لی،اُدعوا لی،فَقالَت صَفِیَّةُ:مَن یا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ:أهلَ بَیتی؛عَلِیّاً وفاطِمَةَ وَالحَسَنَ وَالحُسَینَ.
فَجیءَ بِهِم فَأَلقی عَلَیهِمُ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) کِساءَهُ،ثُمَّ رَفَعَ یَدَیهِ ثُمَّ قالَ:اللّهُمَّ هؤُلاءِ آلی، فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وعَلی آلِ مُحَمَّدٍ.وأنزَلَ اللّهُ عز و جل: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» . (1)
39.تفسیر الثعلبی عن عبد اللّه بن جعفر الطّیّار: لَمّا نَظَرَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) إلی الرَّحمَةِ هابِطَةً مِنَ السَّماءِ قالَ:مَن یَدعو؟-مَرَّتَینِ-فَقالَت زَینَبُ:أنَا یا رَسولَ اللّهِ،فَقالَ:ادعی لی عَلِیّاً وفاطِمَةَ وَالحَسَنَ وَ الحُسَینَ،قالَ:فَجَعَلَ حَسَناً (علیه السلام) عَن یُمناه،وحُسَیناً (علیه السلام) عَن یُسراهُ،وعَلِیّاً وفاطِمَةَ علیهما السلام وِجاهَهُ،ثُمَّ غَشّاهُم کِساءً خَیبَرِیّاً،ثُمَّ قالَ:
اللّهُمَّ ! لِکُلِّ نَبِیٍّ أهلٌ،وهؤُلاءِ أهلی.
فَأَنزَلَ اللّهُ عز و جل: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ» .فَقالَت زَینَبُ:یا رَسولَ اللّهِ،ألا أدخُلُ مَعَکُم؟فَقالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):مَکانَکِ،فَإِنَّکِ إلی خَیرٍ إن شاءَ اللّهُ. (2)
ص: 69
38.المستدرک علی الصحیحین -به نقل از عبد اللّه بن جعفر بن ابی طالب-:چون پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) دید که رحمت فرو می آید،فرمود:«بگویید پیش من بیایند.بگویید پیش من بیایند».
صفیّه گفت:چه کسی،ای پیامبر؟
فرمود:«اهل بیتم:علی،فاطمه،حسن و حسین را».
آنها را [خبر کردند و به همراه ] آوردند.پیامبر (صلی الله علیه و آله) عبای خود را بر آنها افکند و سپس دو دست خود را بلند کرد و فرمود:«خدایا! اینان،خاندان من اند.پس بر محمّد و خاندان محمّد،درود فرست»و خداوند،آیۀ: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» را نازل کرد.
39.تفسیر الثعلبی -به نقل از عبد اللّه بن جعفر طیّار-:چون پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) دید که رحمت از آسمان فرو می آید،فرمود:«چه کسی می گوید بیایند؟»(دو بار).
زینب گفت:من،ای پیامبر خدا !
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«بگو علی،فاطمه،حسن و حسین،پیش من بیایند».
آن گاه پیامبر (صلی الله علیه و آله)،حسن (علیه السلام) را در دست راست و حسین (علیه السلام) را در دست چپ و علی و فاطمه علیهما السلام را در برابر خود نشاند و سپس آنها را با کسای خیبری پوشاند و سپس فرمود:«خدایا! هر پیامبری خاندانی دارد و اینان،خاندان من اند».
پس خداوند عز و جل آیۀ: «خداوند،خواسته است که پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید» را نازل نمود.زینب گفت:ای پیامبر خدا ! آیا من با شما زیر کسا بیایم؟
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«در جای خود باش.تو به خواست خدا به سوی درستی، روانی».
ص: 70
14/2 عَبدُ اللّهِ بنُ عَبّاسٍ
40.المستدرک علی الصحیحین عن عمرو بن میمون: إنّی لَجالِسٌ إلَی ابنِ عَبّاسٍ إذ أتاهُ تِسعَةُ رَهطٍ،فَقالوا:یَابنَ عَبّاسٍ،إمّا أن تَقومَ مَعَنا وإمّا أن تَخلُوَ بِنا مِن بَینِ هؤُلاءِ.
فَقالَ ابنُ عَبّاسٍ:بَل أنَا أقومُ مَعَکُم-وهُوَ یَومَئِذٍ صَحیحٌ قَبلَ أن یَعمی-.
قالَ:فَابتَدَؤوا فَتَحَدَّثوا،فَلا نَدری ما قالوا،قالَ:فَجاءَ یَنفُضُ ثَوبَهُ ویَقولُ:اُفٍّ وتُفٍّ! وَقَعوا فی رَجُلٍ لَهُ بِضعَ عَشرَةَ فَضائِلَ لَیسَت لِأَحَدٍ غَیرِهِ،وَقَعوا فی رَجُلٍ قالَ لَهُ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله):لَأَبعَثَنَّ رَجُلاً لا یُخزیهِ اللّهُ أبَداً،یُحِبُّ اللّهَ ورَسولَهُ...وأخَذَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) ثَوبَهُ فَوَضَعَهُ عَلی عَلِیٍّ وفاطِمَةَ وحَسَنٍ وحُسَینٍ علیهم السلام وقالَ: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» . (1)
41.تاریخ دمشق عن ابن عبّاس: دَعا رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) الحَسَنَ وَالحُسَینَ،وعَلِیّاً وفاطِمَةَ علیهم السلام،ومَدَّ عَلَیهِم ثَوباً ثُمَّ قالَ:اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی وحامَّتی،فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً. (2)
42.کتاب من لا یحضره الفقیه عن ابن عبّاس: قالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله):...اللّهُمَّ مَن کانَ لَهُ مِن أنبِیائِکَ ورُسُلِکَ ثَقَلٌ وأهلُ بَیتٍ،فَعَلِیٌّ وفاطِمَةُ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ أهلُ بَیتی وثَقَلی، فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً. (3)
ص: 71
40.المستدرک علی الصحیحین -به نقل از عمرو بن میمون-:من نزد ابن عبّاس نشسته بودم که نُه گروه نزد او آمدند و گفتند:ای ابن عبّاس! یا با ما می آیی،یا از میان این جماعت با ما خلوت می کنی.
ابن عبّاس گفت:با شما می آیم.او در آن روز،سالم بود و هنوز کور نشده بود.
آنها سخن آغاز کردند و ما نمی دانستیم چه می گویند.پس دیدیم که او می آید، در حالی که لباسش را می تکاند و می گوید:وای و صد وای ! از کسی بدگویی می کنند که بیش از ده فضیلت دارد که هیچ کس جز او ندارد.آنها به کسی طعن می زنند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در بارۀ او:«مردی را خواهم فرستاد که خداوند هرگز او را بی پناه و بی کس نمی گذارد و خدا و پیامبرش را دوست دارد»تا آن که گفت:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) جامۀ خود را بر گرفت و بر علی،فاطمه،حسن و حسین علیهم السلام نهاد و فرمود:« «خداوند، خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند»» .
41.تاریخ دمشق -به نقل از ابن عبّاس-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)،حسن و حسین و علی و فاطمه علیهم السلام را فرا خواند و جامه ای بر آنها گستراند.سپس فرمود:«خدایا! اینان اهل بیت و کسان من اند.پس هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان».
42.کتاب من لا یحضره الفقیه -به نقل از ابن عبّاس-:پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«...خدایا! هر یک از انبیا و پیامبران تو،گنجینه و اهل بیتی داشته اند.علی و فاطمه و حسن و حسین نیز اهل بیت و گنجینۀ من اند.پس هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان».
ص: 72
43.الأمالی للصدوق عن ابن عبّاس: إنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) کانَ جالِساً ذاتَ یَومٍ وعِندَهُ عَلِیٌّ وفاطِمَةُ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهم السلام،فَقالَ:
اللّهُمَّ إنَّکَ تَعلَمُ أنَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی،وأکرَمُ النّاسِ عَلَیَّ،فَأَحِبَّ مَن أحَبَّهُم وأبغِض مَن أبغَضَهُم،ووالِ مَن والاهُم وعادِ مَن عاداهُم،وأعِن مَن أعانَهُم، وَاجعَلهُم مُطَهَّرینَ مِن کُلِّ رِجسٍ،مَعصومینَ مِن کُلِّ ذَنبٍ،وأیِّدهُم بِروحِ القُدُسِ مِنکَ....
ثُمَّ رَفَعَ (صلی الله علیه و آله) یَدَهُ إلَی السَّماءِ فَقالَ:
اللّهُمَّ إنّی اشهِدُکَ أنّی مُحِبٌّ لِمَن أحَبَّهُم،ومُبغِضٌ لِمَن أبغَضَهُم،وسِلمٌ لِمَن سالَمَهُم،وحَربٌ لِمَن حارَبَهُم،وعَدُوٌّ لِمَن عاداهُم،ووَلِیٌّ لِمَن والاهُم. (1)
44.المعجم الکبیر عن ابن عبّاس -فی حَدیثِ زَواجِ فاطِمَةَ وعَلِیٍّ علیهما السلام-:ثُمَّ التَزَمَهُما [رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) ] فَقالَ:اللّهُمَّ إنَّهُما مِنّی وأنَا مِنهُما،اللّهُمَّ کَما أذهَبتَ عَنّا الرِّجسَ وطَهَّرتَنی فَطَهِّرهُما. (2)
15/2 عُمَرُ بنُ أبی سَلَمَةَ
45.سنن الترمذی عن عمر بن أبی سلمة -رَبیبِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله)-:نَزَلَت هذِهِ الآیَةُ عَلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله): «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» فی بَیتِ
ص: 73
43.الأمالی، صدوق-به نقل از ابن عبّاس-:روزی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) نشسته بود و علی، فاطمه،حسن و حسین نزد او بودند.پس پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«خدایا! تو می دانی که اینها اهل بیت من اند.هر کس را که آنها را دوست می دارد،دوست بدار و به هر که از آنها نفرت دارد،نفرت بورز و هر کس را که با آنها همراهی می کند،همراهی کن و هر کس را که ایشان را دشمن می دارد،دشمن بدار و هر که را بِدیشان یاری می رساند،یاری رسان و آنها را از هر پلیدی پاک گردان و از هر گناهی معصومشان بدار و به روح قدسی از نزد خود،تأییدشان کن...».
سپس دستش را به سوی آسمان برد و فرمود:«خدایا! تو را گواه می گیرم که هر کس را که ایشان را دوست داشته باشد،دوست دارم و از کسی که نفرت آنها را در دل داشته باشد،نفرت دارم و با کسی که با آنها آشتی باشد،در آشتی ام و با کسی که با آنها بستیزد،در ستیزم و دشمن کسی هستم که با آنها دشمنی ورزد و یار کسی هستم که به آنها یاری رساند».
44.المعجم الکبیر -به نقل از ابن عبّاس،در گزارش ازدواج فاطمه و علی علیهما السلام-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) آنها را در آغوش گرفت و فرمود:«خدایا! این دو از من اند و من از این دو ام.خدایا! همان گونه که هر گونه پلیدی را از من دور کردی و پاکم گرداندی،این دو را نیز پاک گردان».
45.سنن الترمذی -به نقل از عمر بن ابی سلمه،ناپسری پیامبر (صلی الله علیه و آله)-:آیۀ: «خداوند، خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» ،در خانۀ [مادرم] امّ سلمه نازل شد و پیامبر (صلی الله علیه و آله)،فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را فرا خواند و
ص: 74
امِّ سَلَمَةَ،فَدَعَا النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) فاطِمَةَ وحَسَناً وحُسَیناً علیهم السلام،فَجَلَّلَهُم بِکِساءٍ،وعَلِیٌّ (علیه السلام) خَلفَ ظَهرِهِ فَجَلَّلَهُ بِکِساءٍ،ثُمَّ قالَ:اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی،فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً.
قالَت امُّ سَلَمَةَ:وأنَا مَعَهُم یا نَبِیَّ اللّهِ؟
قالَ:أنتِ عَلی مَکانِکِ،وأنتِ إلی خَیرٍ. (1)
16/2 عُمَرُ بنُ الخَطّابِ
46.کفایة الأثر عن عمر بن الخطّاب: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقولُ:أیُّهَا النّاسُ ! إنّی فَرَطٌ لَکُم وإنَّکُم وارِدونَ عَلَیَّ الحَوضَ،حَوضاً عَرضُهُ ما بَینَ صَنعاءَ إلی بُصری،فیهِ قِدحانٌ عَدَدَ النُّجومِ مِن فِضَّةٍ،وإنّی سائِلُکُم حینَ تَرِدونَ عَلَیَّ عَنِ الثَّقَلَینِ،فَانظُروا کَیفَ تَخلُفونی فیهِما،السَّبَبُ الأَکبَرُ کِتابُ اللّهِ طَرَفُهُ بِیَدِ اللّهِ وطَرَفُهُ بَأَیدیکُم، فَاستَمسِکوا بِهِ ولا تُبدِّلوا،وعِترَتی أهلُ بَیتی،فَإِنَّهُ قَد نَبَّأَنِیَ اللَّطیفُ الخَبیرُ أنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ.
فَقُلتُ:یا رَسولَ اللّهِ،مَن عِترَتُکَ؟
قالَ:أهلُ بَیتی مِن وُلدِ عَلِیٍّ وفاطِمَةَ،وتِسعَةٌ مِن صُلبِ الحُسَینِ،أئِمَّةٌ أبرارٌ،هُم عِترَتی مِن لَحمی ودَمی. (2)
ص: 75
آنها را با عبایی پوشاند و علی (علیه السلام) را هم که پشت سر او بود،زیر عبا قرار داد و سپس فرمود:«خدایا! اینان،اهل بیت من اند.پس هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان».
امّ سلمه گفت:ای پیامبر خدا! آیا من هم با آنها هستم؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«تو در جایگاه خود قرار داری و به سوی درستی روانی».
46.کفایة الأثر -به نقل از عمر بن خطّاب-:از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود:«ای مردم! من جلوتر از شما رفتنی هستم و شما در کنار حوض [کوثر] بر من وارد می شوید؛حوضی که گسترۀ آن از صنعاست تا بُصرا و به شمار ستارگان،جام سیمین در آن هست و هنگامی که شما بر من وارد می شوید،من از شما در بارۀ ثقلین پرسش خواهم کرد.پس بنگرید که در بارۀ این دو جانشین من،چگونه خواهید بود.ریسمان بزرگ تر،کتاب خداست که یک سوی آن،به دست خدا و سوی دیگر آن،در دست شماست.پس بِدان چنگ در زنید و دگرگون نشوید و عترت من،همان اهل بیت من اند و خداوند لطیف خبیر،مرا آگاه کرده است که این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند».
من گفتم:ای پیامبر خدا! عترت تو،کیان اند؟
فرمود:«اهل بیت من،از فرزندان علی و فاطمه اند و نُه تن از پشت حسین،که امامانی نیک اند.ایشان عترت من اند،از گوشت و خون من».
ص: 76
17/2 واثِلَةُ بنُ الأَسقَعِ
47.المستدرک علی الصحیحین عن واثلة بن الأسقع: أتَیتُ عَلِیّاً (علیه السلام) فَلَم أجِدهُ،فَقالَت لی فاطِمَةُ علیها السلام:اِنطَلَقَ إلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَدعوهُ.فَجاءَ مَعَ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فَدَخَلا ودَخَلتُ مَعَهُما،فَدَعا رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) الحَسَنَ وَالحُسَینَ علیهما السلام،فَأَقعَدَ کُلَّ واحِدٍ مِنهُما عَلی فَخِذَیهِ،وأدنی فاطِمَةَ مِن حِجرِهِ وزَوجَها علیهما السلام،ثُمَّ لَفَّ عَلَیهِم ثَوباً وقالَ: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» .ثُمَّ قالَ:
هؤُلاءِ أهلُ بَیتی،اللّهُمَّ أهلُ بَیتی أحَقُّ. (1)
48.فضائل الصحابة لابن حنبل عن أبی عمّار: دَخَلتُ عَلی واثِلَةَ بنِ الأَسقَعِ وعِندَهُ قَومٌ،فَذَکَروا عَلِیّاً فَشَتَموهُ فَشَتَمتُهُ مَعَهُم،فَلَمّا قاموا قالَ لی:لِمَ شَتَمتَ هذَا الرَّجُلَ؟ قُلتُ:رَأَیتُ القَومَ شَتَموهُ فَشَتَمتُهُ مَعَهُم،فَقالَ:ألا اخبِرُکَ بِما رَأَیتُ مِن رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)؟قُلتُ:بَلی.
فَقالَ:أتَیتُ فاطِمَةَ علیها السلام أسأَلُها عَن عَلِیٍّ (علیه السلام) فَقالَت:تَوَجَّهَ إلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)، فَجَلَستُ أنتَظِرُهُ حَتّی جاءَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) ومَعَهُ عَلِیٌّ وحَسَنٌ وحُسَینٌ علیهم السلام آخِذاً کُلَّ واحِدٍ مِنهُما بِیَدِهِ حَتّی دَخَلَ،فَأَدنی عَلِیّاً وفاطِمَةَ علیهما السلام فَأَجلَسَهُما بَینَ یَدَیهِ،وأجلَسَ حَسَناً وحُسَیناً علیهما السلام کُلَّ واحِدٍ مِنهُما عَلی فَخِذِهِ،ثُمَّ لَفَّ عَلَیهِم ثَوبَهُ-أو قالَ کِساءً- ثُمَّ تَلا هذِهِ الآیَةَ: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» ،ثُمَّ
ص: 77
47.المستدرک علی الصحیحین -به نقل از واثلة بن اسقع-:نزد علی (علیه السلام) آمدم؛ولی او را نیافتم.فاطمه علیها السلام به من گفت:پیامبر خدا،او را فرا خوانده و او نزد ایشان رفته است.
علی (علیه السلام) به همراه پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) آمدند و داخل شدند و من هم داخل شدم.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)،حسن و حسین علیهما السلام را خواند و هر یک از آن دو را بر ران خویش نشاند و فاطمه و همسرش را به دامانش نزدیک کرد و جامه ای بر آنها پیچاند و فرمود:
« «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند»» .
سپس فرمود:«اینان،اهل بیت من اند.خدایا! اهل بیت من،شایسته ترین اند».
48.فضائل الصحابة، ابن حنبل-به نقل از ابو عمّار شدّاد-:بر واثلة بن اسقع وارد شدم،در حالی که جماعتی نزد او بودند.آنها علی (علیه السلام) را یاد کردند و بدو دشنام دادند و من هم با آنها بدو دشنام دادم.چون آن عدّه برخاستند،واثله به من گفت:چرا به این مرد ناسزا گفتی؟
گفتم:دیدم این عدّه به او دشنام می دهند.من نیز با آنها به او دشنام دادم.
گفت:آیا تو را از آنچه از پیامبر (صلی الله علیه و آله) دیدم،آگاه نکنم؟
گفتم:آگاه کن.
گفت:نزد فاطمه علیها السلام رفتم و از علی (علیه السلام) جویا شدم.فاطمه گفت:نزد پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) رفته است.
پس منتظر ماندم تا پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به همراه علی و حسن و حسین علیهم السلام،در حالی که دست حسن و حسین را گرفته بود،داخل شد.پیامبر (صلی الله علیه و آله)،علی و فاطمه علیهما السلام را در برابر خود نشاند و حسن و حسین علیهما السلام را بر رانش نشاند و سپس جامه اش-یا گفت:
عبایش-را بر آنها پیچاند و سپس این آیه را تلاوت کرد: «خداوند،خواسته است
ص: 78
قالَ:اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی،وأهلُ بَیتی أحَقُّ. (1)
49.فضائل الصحابة لابن حنبل عن شدّاد بن عبد اللّه: سَمِعتُ واثِلَةَ بنَ الأَسقَعِ،وقَد جیءَ بِرَأسِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ (علیه السلام)،قالَ:فَلَقِیَهُ رَجُلٌ مِن أهلِ الشّامِ،فَغَضِبَ واثِلَةُ وقالَ:وَاللّهِ،لا أزالُ احِبُّ عَلِیّاً وحَسَناً وحُسَیناً وفاطِمَةَ علیهم السلام أبَداً بَعدَ إذ سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وهُوَ فی مَنزِلِ امِّ سَلَمَةَ،یَقولُ فیهِم ما قالَ.
قالَ واثِلَةُ:رَأَیتُنی ذاتَ یَومٍ وقَد جِئتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وهُوَ فی مَنزِلِ امِّ سَلَمَةَ، وجاءَ الحَسَنُ (علیه السلام) فَأَجلَسَهُ عَلی فَخِذِهِ الیُمنی وقَبَّلَهُ،وجاءَ الحُسَینُ (علیه السلام) فَأَجلَسَهُ عَلی فَخِذِهِ الیُسری وقَبَّلَهُ،ثُمَّ جاءَت فاطِمَةُ علیها السلام فَأَجلَسَها بَینَ یَدَیهِ،ثُمَّ دَعا بِعَلِیٍّ (علیه السلام) فَجاءَ،ثُمَّ أغدَفَ عَلَیهِم کِساءً خَیبَرِیّاً-کَأَنّی أنظُرُ إلَیهِ-ثُمَّ قالَ: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» .
فَقُلتُ لِواثِلَةَ:مَا الرِّجسُ؟قالَ:الشَّکُّ فِی اللّهِ عز و جل. (2)
50.مسند أبی یعلی عن واثلة بن الأسقع: أقعَدَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) عَلِیّاً (علیه السلام) عَن یَمینِهِ وفاطِمَةَ علیها السلام عَن یَسارِهِ وحَسَناً وحُسَیناً علیهما السلام بَینَ یَدَیهِ،وغَطّی عَلَیهِم بِثَوبٍ وقالَ:
اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی،وأهلُ بَیتی أتَوا إلَیکَ لا إلَی النّارِ. (3)
51.المناقب للخوارزمی عن واثلة بن الأسقع: لَمّا جَمَعَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) عَلِیّاً وفاطِمَةَ
ص: 79
پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید» .پس از آن فرمود:«خدایا! اینان،اهل بیت من اند و اهل بیت من،شایسته ترین اند».
49.فضائل الصحابة، ابن حنبل-به نقل از شدّاد بن عبد اللّه-:از واثلة بن اسقع شنیدم هنگامی که سر حسین بن علی (علیه السلام) را آوردند و مردی از اهالی شام،واثله را دید، خشمگین شد و [به مرد شامی] گفت:به خدا سوگند،من همچنان تا به همیشه علی،حسن،حسین و فاطمه علیهم السلام را پس از شنیدن سخنانی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در حقّ ایشان در خانۀ امّ سلمه گفت،دوست می دارم.
واثله گفت:روزی در خانۀ امّ سلمه خدمت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) رسیدم.در این هنگام، حسن (علیه السلام) رسید و پیامبر (صلی الله علیه و آله) او را بر ران راستش نشاند و بوسیدش.سپس حسین (علیه السلام) آمد و او را بر ران چپش نشاند و او را نیز بوسید.در پی آنها فاطمه علیها السلام آمد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) او را در برابر خود نشاند.پیامبر (صلی الله علیه و آله) پس از آن،علی (علیه السلام) را خواند و علی نیز آمد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) کسایی خیبری بر آنها افکند-انگار که هم اینک آن را می بینم-و سپس فرمود: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» .
من به واثله گفتم:«رجس»چیست؟
گفت:تردید در وجود خداوند عز و جل.
50.مسند أبی یعلی -به نقل از واثلة بن اسقع-:پیامبر (صلی الله علیه و آله) علی (علیه السلام) را در سمت راست و فاطمه علیها السلام را در سمت چپ و حسن و حسین علیهما السلام را در برابر خود نشاند و جامه ای بر آنها پوشاند و فرمود:«خدایا! اینان،اهل بیت من اند و اهل بیت من به سوی تو آمده اند،نه به سوی آتش».
51.المناقب، خوارزمی-به نقل از واثلة بن اسقع-:هنگامی که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) علی و
ص: 80
وَالحَسَنَ وَالحُسَینَ علیهم السلام تَحتَ ثَوبِهِ قالَ:
اللّهُمَّ قَد جَعَلتَ صَلَواتِکَ ورَحمَتَکَ ومَغفِرَتَکَ ورِضوانَکَ عَلی إبراهیمَ وآلِ إبراهیمَ،اللّهُمَّ إنَّهُم مِنّی وأنَا مِنهُم،فَاجعَل صَلَواتِکَ ورَحمَتَکَ ومَغفِرَتَکَ ورِضوانَکَ عَلَیَّ وعَلَیهِم. (1)
ص: 81
فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را زیر جامۀ خود گرد آورد،فرمود:«خدایا! درود، رحمت،آمرزش و خشنودی خود را بر ابراهیم و خاندان ابراهیم قرار دادی.بار خدایا! اینان از من اند و من از اینانم.پس درود،رحمت،آمرزش و خشنودی خود را بر من و ایشان قرار ده».
ص: 82
الفصل الثالث:أهلُ البَیتِ ومَعنی«أهلِ البَیتِ»
52.کفایة الأثر عن موسی بن عبد ربّه: سَمِعتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ (علیه السلام) یَقولُ فی مَسجِدِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله)-وذلِکَ فی حَیاةِ أبیهِ عَلِیٍّ (علیه السلام)-:سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقولُ:...ألا إنَّ أهلَ بَیتی أمانٌ لَکُم،فَأَحِبّوهُم لِحُبّی،وتَمَسَّکوا بِهِم لَن تَضِلّوا.
قیلَ:فَمَن أهلُ بَیتِکَ یا نَبِیَّ اللّهِ؟
قالَ:عَلِیٌّ وسِبطایَ وتِسعَةٌ مِن وُلدِ الحُسَینِ،أئِمَّةٌ امَناءُ مَعصومونَ،ألا إنَّهُم أهلُ بَیتی وعِترَتی مِن لَحمی ودَمی. (1)
53.الإمام علیّ (علیه السلام): قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):إنّی مُخَلِّفٌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ:کِتابَ اللّهِ،وعِترَتی أهلَ بَیتی،فَإِنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ کَهاتَینِ وضَمَّ بَینَ سَبّابَتَیهِ-.
فَقامَ إلَیهِ جابِرُ بنُ عَبدِاللّهِ الأَنصارِیُّ وقالَ:یا رَسولَ اللّهِ،مَن عِترَتُکَ؟
قالَ:عَلِیٌّ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ وَالأَئِمَّةُ مِن وُلدِ الحُسَینِ إلی یَومِ القِیامَةِ. (2)
54.الإمام الحسین (علیه السلام): سُئِلَ أمیرُ المُؤمِنینَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ عَن مَعنی قَولِ رَسولِ
ص: 83
52.کفایة الأثر -به نقل از موسی بن عبد ربّه-:از حسین بن علی (علیه السلام) شنیدم که در مسجد النبی (صلی الله علیه و آله)،در روزگار حیات پدرش علی (علیه السلام)،می فرمود:«از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود:"هان! اهل بیت من،موجب امان شمایند.پس آنها را به سبب محبّت من دوست بدارید و بدیشان چنگ در زنید تا هرگز گم راه نشوید".
گفته شد:اهل بیت تو،کیان اند،ای پیامبر خدا؟
فرمود:"علی و دو نوه ام و نُه تن از فرزندان حسین که امامانی امین و معصوم اند.
آگاه باشید که ایشان،اهل بیت و عترت من و از گوشت و خون من اند"».
53.امام علی (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«من در میان شما دو چیز گران سنگ به یادگار می نهم:کتاب خدا و عترتم که همان اهل بیت من اند.این دو هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند،مِثلِ این دو»و دو انگشت سبّابۀ خود را به یکدیگر چسباند.
جابر بن عبد اللّه انصاری برخاست و گفت:ای پیامبر خدا! عترت تو،چه کسانی اند؟
فرمود:«علی،حسن،حسین و امامانی که از پشت حسین هستند تا روز رستاخیز».
54.امام حسین (علیه السلام): در بارۀ این سخن پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) که:«من در میان شما دو چیز
ص: 84
اللّهِ (صلی الله علیه و آله):«إنّی مُخَلِّفٌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ کِتابَ اللّهِ وعِترَتی»،مَنِ العِترَةُ؟
فَقالَ:أنَا وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ وَالأَئِمَّةُ التِّسعَةُ مِن وُلدِ الحُسَینِ،تاسِعُهُم مَهدِیُّهُم وقائِمُهُم،لا یُفارِقونَ کِتابَ اللّهِ ولا یُفارِقُهُم حَتّی یَرِدوا عَلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) حَوضَهُ. (1)
55.الإمام علیّ (علیه السلام): إنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) نامَ ونَوَّمَنی وزَوجَتی فاطِمَةَ وَابنَیَّ الحَسَنَ وَالحُسَینَ،وألقی عَلَینا عَباءَةً قَطَوانِیَّةً،فَأَنزَلَ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی فینا: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» .
وقالَ جَبرَئیلُ (علیه السلام):أنَا مِنکُم یا مُحَمَّدُ.فَکانَ سادِسُنا جَبرَئیلَ (علیه السلام). (2)
56.عنه (علیه السلام): جَمَعَنا رَسولُ اللّهِ فی بَیتِ امِّ سَلَمَةَ،أنَا وفاطِمَةَ وحَسَناً وحُسَیناً،ثُمَّ دَخَلَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فی کِساءٍ لَهُ،وأدخَلَنا مَعَهُ،ثُمَّ ضَمَّنا،ثُمَّ قالَ:اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی، فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً.
فَقالَت امُّ سَلَمَةَ:یا رَسولَ اللّهِ،فَأَنَا؟-ودَنَت مِنهُ-.
فَقالَ:أنتِ مِمَّن أنتِ مِنهُ،وأنتِ عَلی خَیرٍ-أعادَها رسَولُ اللّهِ ثَلاثاً یَصنَعُ ذلِکَ-. (3)
57.عنه (علیه السلام): دَخَلتُ عَلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فی بَیتِ امِّ سَلَمَةَ،وقَد نَزَلَت هذِهِ الآیَةُ: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» ،فَقالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):
ص: 85
گران سنگ به یادگار می نهم:کتاب خدا و عترتم»از امیر مؤمنان (علیه السلام) پرسش شد:که «عترت»،چه کسانی اند؟
امیر مؤمنان (علیه السلام) فرمود:«من و حسن و حسین و امامان نُه گانه از فرزندان حسین که نهمین آنها مهدیِ ایشان و قائم آنهاست و هرگز از کتاب خدا جدا نمی شوند و کتاب خدا هم از ایشان جدا نمی شود تا در کنار حوض [کوثر] بر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) وارد آیند».
55.امام علی (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) خوابید و من و همسرم فاطمه و دو پسرم حسن و حسین را هم خواباند و عبایی قطوانی بر ما افکند.آن گاه خداوند،این آیه را در حقّ ما نازل فرمود: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» .جبرئیل گفت:من هم با شمایم،ای محمّد! پس جبرئیل،ششمین ما بود.
56.امام علی (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) ما (من و فاطمه و حسن و حسین) را در خانۀ امّ سلمه گرد آورد و سپس با عبایی که داشت،وارد شد و ما هم با او وارد شدیم.ایشان ما را در آغوش گرفت و فرمود:«خدایا! اینان،اهل بیت من اند.پس هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان».
امّ سلمه گفت:من چه،ای پیامبر خدا؟و نزدیک پیامبر شد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«تو از کسی هستی که اصلت از اوست و در راه درست هستی».
پیامبر (صلی الله علیه و آله) سه بار،این سخن را تکرار کرد.
57.امام علی (علیه السلام): در خانۀ امّ سلمه بر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) وارد شدم و این آیه نازل شده بود:
«خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» .
ص: 86
یا عَلِیُّ،هذِهِ الآیَةُ نَزَلَت فیکَ وفی سِبطَیَّ وَالأَئِمَّةِ مِن وُلدِکَ. (1)
58.الإمام الحسن (علیه السلام): لَمّا نَزَلَت آیَةُ التَّطهیرِ جَمَعَنا رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فی کِساءٍ لِاُمِّ سَلَمَةَ خَیبَرِیٍّ،ثُمَّ قالَ:
اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی وعِترَتی،فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً. (2)
59.عنه (علیه السلام) -مِن خُطبَةٍ لَهُ حینَ قُتِلَ عَلِیٌّ (علیه السلام)،فَحَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ ثُمَّ قالَ-:أنَا ابنُ البَشیرِ وأنَا ابنُ النَّذیرِ،وأنَا ابنُ الدّاعی إلَی اللّهِ بِإِذنِهِ،وأنَا ابنُ السِّراجِ المُنیرِ،وأنَا مِن أهلِ البَیتِ الَّذی کانَ جِبریلُ یَنزِلُ إلَینا و یَصعَدُ مِن عِندِنا،وأنَا مِن أَهلِ البَیتِ الَّذی أذهَبَ اللّهُ عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهَّرَهُم تَطهیراً. (3)
60.عنه (علیه السلام) -فی قَولِهِ تَعالی: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» -:فَلَمّا نَزَلَت آیَةُ التَّطهیرِ جَمَعَنا رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) أنَا وأخی واُمّی وأبی، فَجَلَّلَنا ونَفسَهُ فی کِساءٍ لِاُمِّ سَلَمَةَ خَیبَرِیٍّ،وذلِکَ فی حُجرَتِها وفی یَومِها،فَقالَ:
اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی،وهؤُلاءِ أهلی وعِترَتی،فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً.
ص: 87
پس پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«ای علی! این آیه در حقّ تو و دو نوه ام و امامانِ از نسل تو،نازل شد».
58.امام حسن (علیه السلام): چون آیۀ تطهیر نازل شد،پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) ما را در عبایی خیبری که از آنِ امّ سلمه بود،گرد آورد و فرمود:«بار خدایا! اینان،اهل بیت و عترت من اند.پس هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان».
59.امام حسن (علیه السلام) -به هنگام شهادت امام علی (علیه السلام)،در سخنرانی ای پس از حمد و ثنای الهی-:منم فرزند مژده دهنده و بیم دهنده و فرزند کسی که با اذن خدا به سوی او فرا می خواند.منم فرزند آن چراغ پرتو افشان.من از اهل بیتی هستم که جبرئیل به سوی ما نازل می شد و از نزد ما اوج می گرفت.من از اهل بیتی هستم که خداوند، هر گونه پلیدی را از آنها دور کرده و کاملاً پاکشان گردانیده است».
60.امام حسن (علیه السلام)- در بیان این سخن خداوند: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» -:چون آیۀ تطهیر نازل شد،پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) من و برادرم و مادرم و پدرم را گرد آورد و ما و خودش را با عبایی خیبری که از آنِ امّ سلمه بود،پوشاند.این،در خانۀ امّ سلمه و در روزی بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله) به خانۀ او می رفت.پس پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«خدایا! اینان،اهل بیت،خاندان و عترت من اند.
پس هر گونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان».
امّ سلمه-که خداوند از او خشنود باد-گفت:ای پیامبر خدا! آیا من هم همراه ایشان زیر عبا بیایم؟
ص: 88
فَقالَت امُّ سَلَمَةَ رَضِیَ اللّهُ عَنها:أدخُلُ مَعَهُم یا رَسولَ اللّهِ؟
فَقالَ لَها (صلی الله علیه و آله):یَرحَمُکِ اللّهُ،أنتِ عَلی خَیرٍ،وإلی خَیرٍ،وما أرضانی عَنکِ ! ولکِنَّها خاصَّةٌ لی ولَهُم. (1)
61.عنه (علیه السلام) -فی خُطبَةٍ لَهُ-:یا أهلَ العِراقِ،اِتَّقُوا اللّهَ فینا،فَإِنّا امراؤُکُم وضیفانُکُم، ونَحنُ أهلُ البَیتِ الَّذی قالَ اللّهُ عز و جل: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» . (2)
62.عنه (علیه السلام) -فیما جَری بَینَهُ و بَینَ عَمرِو بنِ العاصِ-:إیّاکَ عَنّی فَإِنَّکَ رِجسٌ،ونَحنُ أهلُ بَیتِ الطَّهارَةِ أذهَبَ اللّهُ عَنَّا الرِّجسَ وطَهَّرَنا تَطهیراً. (3)
63.الإمام الحسین (علیه السلام) -فیما جَری بَینَهُ وبَینَ مَروانَ بنِ الحَکَمِ-:إلَیکَ عَنّی،فَإِنَّکَ رِجسٌ،وإنّی مِن أهلِ بَیتِ الطَّهارَةِ،قَد أنزَلَ اللّهُ فینا: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» . (4)
64.تفسیر الطبری عن أبی الدّیلم: قالَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ (علیه السلام) لِرَجُلٍ مِن أهلِ الشّامِ:أما قَرَأتَ فِی الأَحزابِ: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» ؟ قالَ:ولَأَنتُم هُم؟قالَ:نَعَم. (5)
ص: 89
پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او فرمود:«خداوند بر تو رحمت آورَد! تو در راه درست هستی و به سوی درستی،روانی و من چه قدر از تو خشنودم؛ولی این،به من و ایشان اختصاص دارد».
61.امام حسن (علیه السلام) -در سخنرانی ای-:ای اهل عراق! در حقّ ما،از خدا پروا کنید که ما امیران و میهمانان شما هستیم و اهل بیتی هستیم که خداوند در حقّ ما فرموده است:
«خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» .
62.امام حسن (علیه السلام) -در ماجرایی میان ایشان و عمرو بن عاص-:از من دور شو،که تو پلیدی هستی و ما،خاندان پاکی هستیم که خداوند،پلیدی را از ما دور کرده و کاملاً پاکمان گردانیده است.
63.امام حسین (علیه السلام) -در ماجرایی میان ایشان و مروان بن حکم-:از من دور شو،که تو پلیدی هستی و من از خاندانِ پاکی ام که خداوند این آیه را در حقّ ما نازل کرده است: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» .
64.تفسیر الطبری -به نقل از ابو دیلم-:علی بن الحسین (زین العابدین (علیه السلام) ) به مردی از شامیان فرمود:«آیا در سورۀ احزاب خوانده ای که: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» ؟».
آن مرد گفت:آیا شما،آنانید؟
فرمود:«آری».
ص: 90
65.الأمالی للصدوق عن أبی نعیم -فی ذِکرِ ما جَری عَلی أهلِ البَیتِ فی الشّامِ-:
حَدَّثنی جَماعَةٌ کانوا خَرَجوا فی تِلکَ الصُّحبَةِ...قالوا:فَلَمّا دَخَلنا دِمَشقَ ادخِلَ بِالنِّساءِ وَالسَّبایا بِالنَّهارِ مُکَشَّفاتِ الوُجوهِ،فَقالَ أهلُ الشّامِ الجُفاةُ:ما رَأَینا سَبایا أحسَنَ مِن هؤُلاءِ،فَمَن أنتُم؟فَقالَت سُکَینَةُ بِنتُ الحُسَینِ:نَحنُ سَبایا آلِ مُحَمَّدٍ.
فَاُقیموا عَلی دَرَجِ المَسجِدِ حَیثُ یُقامُ السَّبایا،وفیهِم عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ (علیه السلام)،وهُوَ یَومَئِذٍ فَتیً شابٌّ،فَأَتاهُم شَیخٌ مِن أشیاخِ أهلِ الشّامِ،فَقالَ لَهُم:الحَمدُ للّهِ ِ الَّذی قَتَلَکُم وأهلَکَکُم وقَطَعَ قَرنَ الفِتنَةِ.فَلَم یَألُ عَن شَتمِهِم.
فَلَمَّا انقَضی کلامُهُ قالَ لَهُ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ (علیه السلام):أما قَرَأتَ کِتابَ اللّهِ عز و جل؟قالَ:نَعَم، قالَ:أما قَرَأتَ هذِهِ الآیَةَ: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» 1 ؟قالَ:بَلی.
قالَ:فَنَحنُ اولئِکَ.
ثُمَّ قالَ:أما قَرَأتَ: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ» 2 ؟قالَ:بَلی.قالَ:فَنَحنُ هُم.
قالَ:فَهَل قَرَأتَ هذِهِ الآیَةَ: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» ؟قال:بَلی.قالَ:فَنَحنُ هُم.
فَرَفَعَ الشّامِیُّ یَدَهُ إلَی السَّماءِ،ثُمَّ قالَ:اللّهُمَّ إنّی أتوبُ إلَیکَ-ثَلاثَ مَرّاتٍ-اللّهُمَّ إنّی أبرَأُ إلَیکَ مِن عَدُوِّ آلِ مُحَمَّدٍ،ومِن قَتَلَةِ أهلِ بَیتِ مُحَمَّدٍ،لَقَد قَرَأتُ القُرآنَ فَما شَعَرتُ بِهذا قَبلَ الیَومِ. (1)
66.تفسیر القمّی عن أبی الجارود عن الإمام الباقر (علیه السلام) -فی قَولِهِ تَعالی: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ
ص: 91
65.الأمالی، صدوق-به نقل از ابو نعیم،در یادکرد اتّفاقاتی که برای اهل بیت علیهم السلام در شام رخ داد-:گروهی که همراه اسیران کربلا رفته بودند...،برای من روایت کردند که:چون به دمشق وارد شدیم،زنان و اسیران را در روز روشن و با روی باز وارد کردند.جفاکاران شامی گفتند:اسیرانی به این نیکویی ندیده ایم.شما کیستید؟
سکینه دختر حسین (علیه السلام) گفت:ما اسرای خاندان محمّدیم.
آنها بر سکّوی مسجد،جایی که اسرا را نگاه می داشتند،نگاه داشته شدند،در حالی که علی بن الحسین (زین العابدین) (علیه السلام) که در آن هنگام جوانی بود،در میان آنها حضور داشت.پیرمردی از شامیان نزد آنها آمد و گفت:ستایش،خدایی را که شما را کشت و نابود کرد و شاخ فتنه را برید! و از نکوهش آنها کوتاهی نکرد.
چون سخن پیرمرد تمام شد،علی بن الحسین (علیه السلام) به او فرمود:«آیا کتاب خدا را خوانده ای؟».
گفت:آری.
فرمود:«آیا این آیه: «بر این رسالت،مزدی از شما جز دوست داشتن خویشاوندان نمی خواهم» را خوانده ای؟».
گفت:آری.
فرمود:«ما همانهاییم».
سپس فرمود:«آیا این آیه: «و حقّ خویشاوندان را ادا کن» را خوانده ای؟».
گفت:آری.
فرمود:«ما همانهاییم».
سپس فرمود:«آیا این آیه: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» را خوانده ای؟».
گفت:آری.
فرمود:«ما همانهاییم».
در این جا مرد شامی،دست خود را به آسمان برد و سه بار گفت:خدایا! به درگاه تو توبه می کنم.خدایا! از دشمن خاندان محمّد و قاتلان اهل بیت محمّد به درگاه تو برائت می جویم.من قرآن را خوانده بودم؛ولی تا امروز،این حقایق را در نیافته بودم.
66.تفسیر القمّی -به نقل از ابو جارود،در بارۀ این سخن خدای متعال: «خداوند،خواسته
ص: 92
لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» -:نَزَلَت هذِهِ الآیَةُ فی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وعَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ وفاطِمَةَ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهم السلام،وذلِکَ فی بَیتِ امِّ سَلَمَةَ زَوجَةِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله)،فَدَعا رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) عَلِیّاً وفاطِمَةَ وَالحَسَنَ وَالحُسَینَ علیهم السلام،ثُمَّ ألبَسَهُم کِساءً خَیبَرِیّاً،ودَخَلَ مَعَهُم فیهِ،ثُمَّ قالَ:
اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتِیَ الَّذینَ وَعَدتَنی فیهم ما وَعَدتَنی،اللّهُمَّ أذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً.
نَزَلَت هذِهِ الآیَةُ،فَقالَت امُّ سَلَمَةَ:وأنَا مَعَهُم یا رَسولَ اللّهِ؟قالَ:أبشِری یا امَّ سَلَمَةَ،إنَّکِ إلی خَیرٍ.
وقالَ أبُو الجارودِ:قالَ زَیدُ بنُ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیهم السلام:إنَّ جُهّالاً مِنَ النّاسِ یَزعُمونَ أنَّما أرادَ بِهذِهِ الآیَةِ أزواجَ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله)،وقَد کَذَبوا وأثِموا،لو عَنی بِها أزواجَ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) لَقالَ:لِیُذهِبَ عَنکُنَّ الرِّجسَ ویُطَهِّرَکُنَّ تَطهیراً،ولَکانَ الکَلامُ مُؤَنَّثاً کَما قالَ: «وَ اذْکُرْنَ ما یُتْلی فِی بُیُوتِکُنَّ» 1 و «لا تَبَرَّجْنَ» 2 و «لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ» 3 . (1)
67.الإمام الصادق (علیه السلام) -فی حَدیثٍ طَویلٍ-: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» ،فَکانَ عَلِیٌّ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ وفاطِمَةُ علیهم السلام،فَأَدخَلَهُم رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) تَحتَ الکِساءِ فی بَیتِ امِّ سَلَمَةَ،ثُمَّ قالَ:
اللّهُمَّ إنَّ لِکُلِّ نَبِیٍّ أهلاً وثَقَلاً،وهؤُلاءِ أهلُ بَیتی وثَقَلی.
فَقالَت امُّ سَلَمَةَ:أ لَستُ مِن أهلِکَ؟فَقالَ:إنَّکِ إلی خَیرٍ،ولکِن هؤُلاءِ
ص: 93
است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» -:امام باقر (علیه السلام) فرمود:
«این آیه در حقّ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)،علی بن ابی طالب،فاطمه،حسن و حسین علیهم السلام نازل شده است.نزول این آیه در خانۀ امّ سلمه همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)،علی و فاطمه و حسن و حسین را فرا خواند و عبایی خیبری بر روی آنها کشید و خود به همراه آنها زیر عبا رفت و سپس فرمود:"خدایا! اینان،همان اهل بیت من اند که آن وعده ها را در حقّ ایشان دادی.خدایا! هر گونه پلیدی را از آنها دور بدار و کاملاً پاکشان گردان".این آیه نازل شد.امّ سلمه گفت:من هم با ایشانم،ای پیامبر خدا!
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:"مژده باد تو را،ای امّ سلمه! تو به سوی درستی،روانی"».
زید بن علی بن الحسین (علیه السلام) گفته است:نادانانی از مردم،گمان می کنند که مقصود خداوند از این آیه،همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) اند.اینان دروغ گفته اند و مرتکب گناه شده اند.اگر مقصود خداوند از این آیه،همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود،می فرمود: «لیذهب عنکن الرجس و یطهرکن تطهیرا» ،و کلام در سیاق تأنیث می آمد،چنان که در این آیات: «وَ اذْکُرْنَ ما یُتْلی فِی بُیُوتِکُنَّ ؛آنچه را در خانه هایتان تلاوت می شود،یاد کنید» ، «وَ لا تَبَرَّجْنَ ؛زینت های خود را آشکار مکنید» ، «لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ ؛شما همانند دیگر زنان نیستید» آمده است.
67.امام صادق (علیه السلام) -در حدیثی طولانی-:مقصود از آیۀ: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» ،علی،حسن و حسین و فاطمه علیهم السلام بودند.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) آنها را در خانۀ امّ سلمه زیر عبایی قرار داد و سپس فرمود:«خدایا! هر پیامبری خانواده ای و گنجینه ای نفیس دارد و اینان اهل بیت و گنجینۀ نفیس من اند».
امّ سلمه گفت:آیا من از اهل بیت تو نیستم؟
ص: 94
أهلی وثَقَلی. (1)
68.معانی الأخبار عن أبی بصیر: قُلتُ لأبی عبد اللّه (علیه السلام):مَن آلُ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله)؟قالَ:ذُرِّیَّتُهُ.
فَقُلتُ:[مَن] (2)أهلُ بَیتِهِ؟قالَ:الأَئِمَّةُ الأَوصِیاءُ.فَقُلتُ:مَن عِترَتُهُ؟قالَ:أصحابُ العَباءِ.فَقُلتُ:مَن امَّتُهُ؟قالَ:المُؤمِنونَ الَّذینَ صَدَّقوا بِما جاءَ بِهِ مِن عِندِ اللّهِ عز و جل، المُتَمَسِّکونَ بِالثَّقَلَینِ اللَّذَینِ امِروا بِالَّتمَسُّکِ بِهِما:کتابِ اللّهِ عز و جل،وعِترَتِهِ أهلِ بَیتِهِ، الَّذینَ أذهَبَ اللّهُ عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهَّرَهُم تَطهیراً،وهُمَا الخَلیفَتانِ عَلَی الاُمَّةِ بَعدَهُ (صلی الله علیه و آله). (3)
69.علل الشرائع عن عبد الرّحمن بن کثیر: قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):ما عَنَی اللّهُ عز و جل بِقَولِهِ:
«إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» ؟قالَ:نَزَلَت فِی النَّبِیِّ وأمیرِ المُؤمِنینَ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ وفاطِمَةَ علیهم السلام،فَلَمّا قَبَضَ اللّهُ عز و جل نَبِیَّهُ کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ،ثُمَّ الحَسَنُ،ثُمَّ الحُسَینُ علیهم السلام،ثُمَّ وَقَعَ تَأویلُ هذِهِ الآیِةِ: «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللّهِ» 4 ،وکانَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ (علیه السلام) إماماً،ثُمَّ جَرَت فِی الأَئِمَّةِ مِن وُلدِهِ الأَوصِیاءِ علیهم السلام،فَطاعَتُهُم طاعَةُ اللّهِ،ومَعصِیَتُهُم مَعصِیَةُ اللّهِ عز و جل. (4)
70.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) عن الرّیّان بن الصّلت: حَضَرَ الرِّضا (علیه السلام) مَجلِسَ المَأمونِ بِمَروَ،وقَدِ اجتَمَعَ فی مَجلِسِهِ جَماعَةٌ مِن عُلَماءِ أهلِ العِراقِ وخُراسانَ....
ص: 95
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«تو به سوی درستی روانی؛ولی اهل بیت و گنجینۀ نفیس من، اینان اند».
68.معانی الأخبار -به نقل از ابو بصیر-:به امام صادق (علیه السلام) گفتم:خاندان محمّد (صلی الله علیه و آله)،چه کسانی اند؟
فرمود:«نسل او».
گفتم:اهل بیت او،چه کسانی اند؟
فرمود:«امامانِ وصیّ».
گفتم:عترت او کیان اند؟
فرمود:«اصحاب کسا».
گفتم:امّت او چه کسانی اند؟
فرمود:«مؤمنانی که به آنچه از نزد خداوند عز و جل آمده است،باور دارند و به دو چیز گران سنگی چنگ در می زنند که مأمور چنگ زدن به آن دو هستند؛یعنی:کتاب خدا و عترت پیامبر (صلی الله علیه و آله) که همان اهل بیت او هستند؛کسانی که خداوند،هر گونه پلیدی را از آنها دور کرده و کاملاً پاکشان گردانیده است و این دو،پس از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)،جانشینان بر امّت اند».
69.علل الشرائع -به نقل از عبد الرحمان بن کثیر-:به امام صادق (علیه السلام) گفتم:مقصود خداوند از این آیه: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» چیست؟
فرمود:«این آیه در حقّ پیامبر (صلی الله علیه و آله)،امیر مؤمنان،حسن،حسین و فاطمه علیهم السلام نازل شده است.چون خداوند عز و جل جان از پیامبرش ستاند،امیر مؤمنان آمد و در پی او،حسن و سپس حسین.سپس تأویل این آیه به میان آمد: «به حکم کتاب خدا،خویشاوندان به یکدیگر سزاوارترند» و این،در حالی بود که علی بن الحسین (زین العابدین) (علیه السلام) امام بود،و سپس در فرزندان امام و وصیّ او جریان یافت.اطاعت از آنها اطاعت از خدا و سرکشی از آنها سرکشی از خداوند عز و جل است».
70.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) -به نقل از ریّان بن صلت-:امام رضا (علیه السلام) در مجلس مأمون در مرو حاضر شد.گروهی از عراقیان و خراسانیان در مجلس او گرد آمده بودند....
ص: 96
فَقالَ المَأمونُ:مَنِ العِترَةُ الطّاهِرَةُ؟
فَقالَ الرِّضا (علیه السلام):الَّذینَ وَصَفَهُمُ اللّهُ فی کِتابِهِ،فَقالَ عز و جل: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» ،وهُمُ الَّذینَ قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):«إنّی مُخَلِّفٌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ کِتابَ اللّهِ وعِترَتی أهلَ بَیتی،ألا وإنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ، فَانظُروا کَیفَ تَخلُفونّی فیهِما.أیُّهَا النّاسُ ! لا تُعَلِّموهُم فَإِنَّهُم أعلَمُ مِنکُم».
قالَتِ العُلَماءُ:أخبِرنا یا أبَا الحَسَنِ عَنِ العِترَةِ،أهُمُ الآلُ أم غَیرُ الآلِ؟ فَقالَ الرِّضا (علیه السلام):هُمُ الآلُ،فَقالتِ العُلَماءُ:فَهذا رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یُؤثَرُ عَنهُ أنَّهُ قالَ:اُمَّتی آلی،وهؤُلاءِ أصحابُهُ یَقولونَ بِالخَبَرِ المُستَفاضِ الَّذی لا یُمکِنُ دَفعُهُ:آلُ مُحَمَّدٍ امَّتُهُ.فَقالَ أبُو الحَسَنِ (علیه السلام):أخبِرونی فَهَل تَحرُمُ الصَّدَقَةُ عَلَی الآلِ؟فَقالوا:نَعَم،قالَ:
فَتَحرُمُ عَلَی الاُمَّةِ؟قالوا:لا،قالَ:هذا فَرقٌ بَینَ الآلِ والاُمَّةِ.... (1)
ص: 97
مأمون پرسید:عترت پاک،چه کسانی اند؟
امام رضا (علیه السلام) فرمود:«کسانی که خداوند عز و جل در کتابش با: «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» توصیفشان کرده است و همان کسانی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در حقّشان فرمود:"من در میان شما دو ثقل به یادگار می نهم:کتاب خدا و عترتم-که همان اهل بیت من اند-.این دو هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.بنگرید چگونه در این دو، جانشینی من می کنید.به آنها نیاموزید؛چرا که آنها از شما داناترند"».
علما[ی حاضر در مجلس] گفتند:ای ابو الحسن! در بارۀ عترت با ما سخن بگو.
آیا آنها همان«آل»اند یا جز«آل»؟
امام رضا (علیه السلام) فرمود:«آنها همان آل اند».
علما گفتند:امّا از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) نقل می شود که فرموده است:«امّت من،آل من اند»و اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز با خبر مستفیضی که [چون راویان بسیار دارد،] نمی توان آن را رد کرد،می گویند که:آل محمّد،همان امّت اویند.
امام رضا (علیه السلام) فرمود:«به من بگویید آیا صدقه بر آل،حرام است»؟
گفتند:آری.
فرمود:«پس بر امّت هم حرام می شود؟».
گفتند:نه.
فرمود:«این است تفاوت میان آل و امّت».
ص: 98
الفصل الرابع:تسلیم النبیّ علی أهل البیت وتخصیصهم بالأمر بالصّلاة
71.اُسد الغابة عن أبی الحمراء مَولی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله): إنَّ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) کانَ إذا طَلَعَ الفَجرُ یَمُرُّ بِبَیتِ عَلِیٍّ وفاطِمَةَ علیهما السلام،فَیَقولُ:السَّلامُ عَلَیکُم أهلَ البَیتِ،الصَّلاةَ الصَّلاةَ «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» . (1)
72.شواهد التنزیل عن نفیع بن الحارث: رَوی أبو الحَمراءِ خادِمُ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):کانَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَجیءُ عِندَ کُلِّ صَلاةِ فَجرٍ فَیَأخُذُ بِعِضادَةِ هذَا البابِ،ثُمَّ یَقولُ:السَّلامُ عَلَیکُم یا أهلَ البَیتِ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ.فَیَرُدّونَ عَلَیهِ مِنَ البَیتِ:وعَلَیکُمُ السَّلامُ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ،فَیَقولُ:الصَّلاةَ رَحِمَکُمُ اللّهُ «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» .
فَقُلتُ:یا أبَاالحَمراءِ،مَن کانَ فِی البَیتِ؟قالَ:عَلِیٌّ وفاطِمَةُ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهم السلام. (2)
73.الإمام علیّ (علیه السلام): کانَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَأتینا کُلَّ غَداةٍ فَیَقولُ:الصَّلاةَ رَحِمَکُمُ اللّهُ الصَّلاةَ
ص: 99
71.اُسد الغابة -به نقل از ابو حمرا،خدمتکار پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)-:هنگامی که سپیده می دمید،پیامبر (صلی الله علیه و آله) از کنار خانۀ علی و فاطمه عبور می کرد و می فرمود:«سلام بر شما،ای اهل بیت! نماز،نماز! «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند»» .
72.شواهد التنزیل -به نقل از نفیع بن حارث-:ابو الحمرا،خدمتکار پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)، گفت:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)،هنگام هر نماز صبح می آمد و چارچوب در را می گرفت و می فرمود:«سلام بر شما-ای اهل بیت-و رحمت و برکات خدا بر شما!»و از درون خانه به ایشان پاسخ می دادند:و بر شما درود و رحمت و برکات خدا !
پیامبر (صلی الله علیه و آله) می فرمود:«رحمت خدا بر شما باد! هنگام نماز است .«خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند»» .
گفتم:ای ابو الحمرا! چه کسی درون خانه بود؟
گفت:علی،فاطمه،حسن و حسین علیهم السلام.
73.امام علی (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) هر بامداد به نزد ما می آمد و می فرمود:«رحمت خدا
ص: 100
«إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» . (1)
74.الإمام الحسن (علیه السلام): لَمّا نَزَلَت «وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها» 2 ،یَأتینا جَدِّی کُلَّ یَومٍ عِندَ طُلوعِ الفَجرِ،یَقولُ:الصَّلاةَ یا أهلَ البَیتِ یَرحَمُکُمُ اللّهُ «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» . (2)
75.الإمام الباقر (علیه السلام) عن آبائه علیهم السلام: کانَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) یَقِفُ عِندَ طُلوعِ کُلِّ فَجرٍ عَلی بابِ عَلِیٍّ وفاطِمَةَ علیهما السلام فَیَقولُ:
الحَمدُ للّهِ ِ المُحسِنِ المُجمِلِ،المُنعِمِ المُفضِلِ،الَّذی بِنِعمَتِهِ تَتِمُّ الصّالِحاتُ،سَمیعٌ سامِعٌ،بِحَمدِ اللّهِ ونِعمَتِهِ،وحُسنِ بَلائِه عِندَنا،نَعوذُ بِاللّهِ مِنَ النّارِ،نَعوذُ بِاللّهِ مِن صَباحِ النّارِ،نَعوذُ بِاللّهِ مِن مَساءِ النّارِ،الصَّلاةَ یا أهلَ البَیتِ «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» . (3)
76.تفسیر القمّی: قَولُهُ: «وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها» 5 :فَإِنَّ اللّهَ أمَرَهُ أن یَخُصَّ أهلَهُ دونَ النّاسِ لِیَعلَمَ النّاسُ أنَّ لِأَهلِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) عِندَ اللّهِ مَنزِلَةً خاصَّةً لَیسَت لِلنّاسِ، إذ أمَرَهُم مَعَ النّاسِ عامَّةً،ثُمَّ أمَرَهُم خاصَّةً،فَلَمّا أنزَلَ اللّهُ هذِهِ الآیَةَ کانَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَجیءُ کُلَّ یَومٍ عِندَ صَلاةِ الفَجرِ حَتّی یَأتی بابَ عَلِیٍّ وفاطِمَةَ وَالحَسَنِ وَالحُسیَنِ علیهم السلام فَیَقولُ:السَّلامُ عَلَیکُم ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ،فَیَقولُ عَلِیٌّ وفاطِمَةُ
ص: 101
بر شما باد! هنگام نماز است .«خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند»» .
74.امام حسن (علیه السلام): چون که این آیه: «خاندانت را به نماز فرمان بده و بر آن،بردباری کن» نازل شد،جدّ من هر روز هنگام دمیدن سپیده نزد ما می آمد و می فرمود:«رحمت خدا بر شما باد! گاه نماز است .«خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند»» .
75.امام باقر (علیه السلام) -به نقل از پدرانش علیهم السلام-:پیامبر (صلی الله علیه و آله) در هر سپیده دم بر در خانۀ علی و فاطمه می ایستاد و می فرمود:«سپاس،خدای نیکوکار زیباکار و نعمت دهندۀ احسان بخش را که در پرتو نعمت های او اعمال صالح،کمال می یابند؛او که شنوای شنونده است.به حمد الهی و نعمت او و آزمون نیکوی او در میان ما،از آتش به خدا پناه می بریم.از بام آتش،به خدا پناه می بریم.از شام آتش،به خدا پناه می بریم.
ای اهل بیت! نماز ! «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند»» .
76.تفسیر القمّی: در بارۀ آیۀ: «کسان خود را به نماز فرمان ده و خود در آن کار شکیبا باش» آمده است که:خداوند به پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستور داد تا در میان مردم،[آن را] تنها به اهلش اختصاص دهد تا مردم بدانند که خاندان محمّد (صلی الله علیه و آله) نزد خدا،جایگاه خاصّی دارند که مردم،فاقد آن جایگاه اند؛زیرا پیامبر (صلی الله علیه و آله) در ابتدا مردم و اهل بیتش را عموماً و با هم، دستور [به نماز] می داد؛ولی بعداً اختصاصاً به آنان امر می فرمود.
پس چون خداوند این آیه را نازل کرد،پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) هر روز،هنگام نماز صبح می آمد تا بر در خانۀ علی،فاطمه،حسن و حسین علیهم السلام می رسید و می فرمود:
«درودتان باد و رحمت و برکات خداوند بر شما!».
ص: 102
وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهم السلام:وعَلَیکَ السَّلامُ یا رَسولَ اللّهِ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ.
ثُمَّ یَأخُذُ بِعِضادَتَی البابِ ویَقولُ:الصَّلاةَ الصَّلاةَ یَرحَمُکُمُ اللّهُ «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» .فَلَم یَزَل یَفعَلُ ذلِکَ کُلَّ یَومٍ إذا شَهِدَ المَدینَةَ حَتّی فارَقَ الدُّنیا.
وقالَ أبُو الحَمراءِ خادِمُ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله):أنَا أشهَدُ بِهِ یَفعَلُ ذلِکَ. (1)
راجع:تفسیر الطبری:ج /12الجزء 22 ص 7،الدرّ المنثور:ج 6 ص 403، تاریخ دمشق«ترجمة الإمام الحسین (علیه السلام)»:ج 13 ص 60 (الأخبار الواردة فی نزول آیة التطهیر)،مختصر تاریخ دمشق:ج 7 ص 119،کنز العمّال:ج 13 ص 645،شواهد التنزیل:ج 2 ص 18،ینابیع المودّة:ج 1 ص 329 الباب 35 (فی تفسیر آیة التطهیر)،المناقب للخوارزمی:ص 60 (الفصل الخامس)،تفسیر فرات:ص 331،کشف الغمّة:ج 1 ص 40 (فصل فی تفسیر الآل والأهل)،إحقاق الحقّ:ج 2 ص 501-562،و ج 3 ص 513-531،و ج 9 ص 1-69،و ج 14 ص 40- 105،و ج 18 ص 359-382،بحار الأنوار:ج 35 ص 206 (باب فی آیة التطهیر).
ص: 103
علی،فاطمه،حسن و حسین می گفتند:و بر تو درود باد،ای پیامبر خدا! و رحمت و برکات خداوند بر تو! سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله) دو چارچوبِ در را می گرفت و می فرمود:«نماز،نماز! رحمت خدا بر شما باد! «خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند»» .
پیامبر (صلی الله علیه و آله)،مادام که در مدینه بود،همه روزه چنین می کرد تا از دنیا رخت بر بست.
ابو حمرا،خدمتکار پیامبر (صلی الله علیه و آله)،گفت:من گواهی می دهم که او این کار را می کرد.
ر.ک:تفسیر الطبری:ج 12 (جزء 22) ص 7،الدرّ المنثور:ج 6 ص 403،تاریخ دمشق (ترجمة الإمام الحسین (علیه السلام) ):ج 13 ص 60 (الأخبار الواردة فی نزول آیة التطهیر)،مختصر تاریخ دمشق:ج 7 ص 119،کنز العمّال:ج 13 ص 645،شواهد التنزیل:ج 2 ص 18،ینابیع المودّة:ج 1 ص 329 (باب 35 فی تفسیر آیة التطهیر)،المناقب،خوارزمی:ص 60 (الفصل الخامس)،تفسیر فرات:ص 331،کشف الغمّة:ج 1 ص 40 (فصل فی تفسیر الآل و الأهل)،إحقاق الحقّ:ج 2 ص 501 و 562 و ج 3 ص 513-531 و ج 9 ص 1-69 و ج 14 ص 40 و 105 و ج 18 ص 359-382؛بحار الأنوار:ج 35 ص 206 (باب فی آیة التطهیر).
ص: 104
ص: 105
محدّثان بزرگ جهان اسلام،این رویداد را به طرق مختلف از اهل بیت علیهم السلام (1)و بزرگان صحابه (مانند:ابو سعید خدری، (2)انس بن مالک، (3)عبد اللّه بن عبّاس (4)و ابو الحمرا) (5)روایت کرده اند.بر این اساس،اصل وقوع این رخداد،از امور مسلّم شمرده می شود؛امّا احادیث مربوط به شمار دفعات این رویداد،به سه گروه تقسیم می شوند:
گروه اوّل: احادیثی که دلالت دارند پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) همه روزه وقتی می خواست برای نماز صبح به مسجد برود،درِ خانۀ علی و فاطمه علیهما السلام می آمد و با گفتن سلام و خواندن آیۀ تطهیر،آنها را برای نماز دعوت می کرد (ر.ک:فصل چهارم).
گروه دوم: احادیثی که بر اساس آنها خود راوی،چند بار عمل پیش گفته را
ص: 106
دیده است. (1)
گروه سوم: احادیثی که به ظاهر دلالت دارند که عمل پیش گفته،همه روزه نبوده و در تعداد روزها،با یکدیگر و نیز با احادیث گروه اوّل،اختلاف دارند. (2)
گروه اوّل و دوم با یکدیگر ناهمسویی ندارند و به قرینۀ آنها معلوم می شود که در گروه سوم-اگر همۀ روایاتش از نظر صدور،بی اشکال باشند و تصحیفی در آنها راه نیافته باشد-،راویان،مشاهدات خود را نقل کرده اند و معتبر بودن نیز آن را تقویت می کند.
بنا بر این،حاصل جمع بندی احادیث این فصل،چنین است که پس از نزول آیۀ تطهیر،پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) برای هر چه روشن تر شدن مقصود از«أهل البیت»در آیۀ تطهیر و«أهلک»در آیۀ: «وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ ؛و کسان خود را به فرمان ده» ،همه روز، هنگام نماز صبح بر در خانۀ علی و فاطمه علیهما السلام می آمد و با سلام و قرائت آیۀ تطهیر، آنها را به نماز دعوت می کرد و همۀ احادیثی که در بیان این رویداد،عدد خاصّی را ذکر کرده اند،ناظر به مشاهدات راویان اند و انحصاری از آنها به دست نمی آید.
ص: 107
البتّه از برخی احادیث، (1)چنین پیداست که این کار پیامبر (صلی الله علیه و آله)،پس از نزول آیۀ:
«وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ» بوده است.ابو سعید خدری می گوید:
چون آیۀ: «و کسان خود را به نماز فرمان ده» نازل شد،پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در مدّت هشت ماه،هر بامداد وقت نماز صبح به درِ خانۀ علی (علیه السلام) می آمد و می فرمود:
«رحمت خدا بر شما باد! هنگام نماز است .«خداوند،خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند»» . (2)
علّامۀ طباطبایی قدس سره پس از روایت ابو سعید،می گوید:
ظاهر روایت،چنین است که این آیه مدنی است و تا آن جا که من به خاطر دارم، کسی متعرّض این نکته نشده است و شاید مقصود،بیان این نکته باشد که پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای عمل به آیه،در مدینه به درِ خانۀ علی (علیه السلام) می رفته است،اگر چه آیه در مکّه نازل شده بوده،که این نیز از لفظ،دور است. (3)
ص: 108
الفصل الخامس:عدد الأئمّة من أهل البیت
1/5 ما رُوِیَ بِلَفظِ«اِثنا عَشَرَ خَلیفَةً»
أ-رِوایَةُ جابِرِ بنِ سَمُرَةَ
77.صحیح مسلم عن جابر بن سمرة: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقولُ:لا یَزالُ الإِسلامُ عَزیزاً إلَی اثنَی عَشَرَ خَلیفَةً.ثُمَّ قالَ کَلِمَةً لَم أفهَمها،فَقُلتُ لِأَبی:ما قالَ؟ فَقالَ:کُلُّهُم مِن قُرَیشٍ. (1)
78.صحیح مسلم عن جابر بن سمرة: انطَلَقتُ إلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) ومَعی أبی،فَسَمِعتُهُ یَقولُ:لا یَزالُ هذَا الدّینُ عَزیزاً مَنیعاً إلَی اثنَی عَشَرَ خَلیفَةً.فَقالَ کَلِمَةً صَمَّنیهَا (2)النّاسُ،فَقُلتُ لِأَبی:ما قالَ:قالَ:کُلُّهُم مِن قُرَیشٍ. (3)
ص: 109
77.صحیح مسلم -به نقل از جابر بن سمره-:شنیدم که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) می فرماید:«اسلام تا دوازده خلیفه،همچنان عزّتمند است».
ایشان سپس جمله ای فرمود که آن را نفهمیدم.به پدرم گفتم:چه فرمود؟
گفت:«همگیِ آنان،از قریش اند».
78.صحیح مسلم -به نقل از جابر بن سمره-:همراه پدرم نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) رفتیم.شنیدم که می فرماید:«این دین،تا دوازده خلیفه،همچنان عزّتمند و شکست ناپذیر است».
سپس جمله ای فرمود که بر اثر سر و صدای مردم،آن را نشنیدم.به پدرم گفتم:چه فرمود؟
گفت:«همۀ آنان،از قریش اند».
ص: 110
79.صحیح مسلم عن جابر بن سمرة: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَومَ جُمُعَةٍ عَشِیَّةَ رُجِمَ الأَسلَمیُّ،یَقولُ:لا یَزالُ الدّینُ قائِماً حَتّی تَقومَ السّاعَةُ،أو یَکونَ عَلَیکُمُ اثنا عَشَرَ خَلیفَةً کُلُّهُم مِن قُرَیشٍ. (1)
80.مسند ابن حنبل عن جابر بن سمرة: سَمِعتُ رَسولَ اللّه (صلی الله علیه و آله) یَقولُ فی حَجَّةِ الوَداعِ:إنَّ هذَا الدّینَ لَن یَزالَ ظاهِراً عَلی مَن ناوَأَهُ،لا یَضُرُّهُ مُخالِفٌ ولا مُفارِقٌ،حَتّی یَمضِیَ مِن امَّتِیَ اثنا عَشَرَ خَلیفَةً.قالَ:ثُمَّ تَکَلَّمَ بِشَیءٍ لَم أفهَمهُ،فَقُلتُ لِأَبی:ما قالَ؟قالَ:
کُلُّهُم مِن قُرَیشٍ. (2)
81.الخصال عن جابر بن سمرة: قالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله):لا تَزالُ هذِهِ الاُمَّةُ مُستَقیماً أمرُها،ظاهِرَةً عَلی عَدُوِّها،حَتّی یَمضِیَ اثنا عَشَرَ خَلیفَةً،کُلُّهُم مِن قُرَیشٍ.فَأَتَیتُهُ فی مَنزِلِهِ، قُلتُ:ثُمَّ یَکونُ ماذا؟قالَ:ثُمَّ الهَرجُ (3). (4)
ب-رِوایَةُ أبی جُحَیفَةَ
82.المستدرک علی الصحیحین عن أبی جحیفة: کُنتُ مَعَ عَمّی عِندَ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله)،فَقالَ:لا یَزالُ أمرُ امَّتی صالِحاً حَتّی یَمضِیَ اثنا عَشَرَ خَلیفَةً.ثُمَّ قالَ کَلِمَةً وخَفَضَ بِها
ص: 111
79.صحیح مسلم -به نقل از جابر بن سمره-:در شامگاه روز جمعه که اسلمی سنگسار شد،از پیامبر (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود:«این دین تا قیام قیامت برپاست،یا تا دوازده خلیفه بر شما فرمان رانند که همگیِ آنان از قریش اند».
80.مسند ابن حنبل -به نقل از جابر بن سمره-:در حجّة الوداع از پیامبر (صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرماید:«این دین همواره بر کسی که در برابرش ایستادگی کند،چیره خواهد شد و هیچ مخالفی و جدا شونده ای نمی تواند به آن گزندی برساند،تا آن که دوازده خلیفه از امّت من بگذرند».
ایشان سپس چیزی فرمود که من آن را نفهمیدم.به پدرم گفتم:چه فرمود؟
گفت:«همۀ آنان،از قریش اند».
81.الخصال -به نقل از جابر بن سمره-:پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«این امّت،کارش پیوسته بر قرار است و بر دشمنش چیره می شود،تا آن که دوازده خلیفه-که همگی آنان از قریش اند-بروند».
من به منزل ایشان رفتم و گفتم:سپس چه می شود؟
فرمود:«سپس آشوب و کشتار».
82.المستدرک علی الصحیحین -به نقل از ابو جحیفه-:با عمویم خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) بودم که فرمود:«کار امّتم پیوسته درست خواهد بود تا آن که دوازده خلیفه بگذرند».
ص: 112
صَوتَهُ.فَقُلتُ لِعَمّی-وکانَ أمامی-:ما قالَ یا عَمُّ؟قالَ:قالَ یا بُنَیَّ:کُلُّهُم مِن قُرَیشٍ. (1)
ج-رِوایَةُ عَبدِ اللّهِ بنِ عُمَرَ
83.الغیبة للطوسی عن عبد اللّه بن عمر: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقولُ:یَکونُ خَلفِیَ اثنا عَشَرَ خلیفَةً. (2)
84.المناقب لابن شهرآشوب عن أبی الطفیل: سُئِلَ ابنُ عُمَرَ عَنِ الخُلَفاءِ بَعدَ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،فَقالَ:اثنا عَشَرَ مِن بَنی کَعبٍ (3). (4)
85.المناقب لابن شهرآشوب عن أبی الطفیل: قالَ لی عَبدُ اللّهِ بنُ عُمَرَ:یا أبا طُفَیلٍ،اُعدُدِ اثنَی عَشَرَ خَلیفَةً بَعدَ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله)،ثُمَّ یَکونُ بَعدَهُ النَّقفُ (5)والنِّفاقُ.
وفی رِوایَةِ عَبدِ اللّهِ بنِ أبی أوفی (6):ثُمَّ یَکونُ دَوّارَةٌ. (7)
د-رِوایَةُ عَبدِ اللّهِ بنِ مَسعودٍ
86.کمال الدین عن مسروق: سَأَلتُ عَبدَ اللّهِ:هَل أخبَرَکَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) کَم بَعدَهُ خَلیفَةٌ؟
ص: 113
سپس با صدای آهسته،جمله ای فرمود.به عمویم-که جلو من بود-گفتم:چه فرمود،عمو جان؟
گفت:پسرم! فرمود:«همۀ آنان،از قریش اند».
83.الغیبة ،طوسی-به نقل از عبد اللّه بن عمر-:از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرماید:
«پس از من،دوازده خلیفه خواهد بود».
84.المناقب ،ابن شهرآشوب-به نقل از ابو طفیل-:از [عبد اللّه] پسر عمر در بارۀ جانشینان پس از پیامبرخدا (صلی الله علیه و آله) سؤال شد و او گفت:دوازده تن از بنی کعب. (1)
85.المناقب ،ابن شهرآشوب:ابو طفیل روایت کرده است که:عبد اللّه بن عمر به من گفت:ای ابو طفیل! دوازده خلیفه پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) بشمار.پس از آن،آشوب و نفاق پدید خواهد آمد.
در روایت عبد اللّه بن ابی اوفی آمده است که:پس از آن،گرداب (آشوب و کشتار) پدید خواهد آمد.
86.کمال الدین -به نقل از مسروق-:از عبد اللّه پرسیدم:آیا پیامبر (صلی الله علیه و آله) به تو خبر داد که پس از او،چند جانشین خواهد بود؟
ص: 114
قالَ:نَعَم،اثنا عَشَرَ خَلیفَةً،کُلُّهُم مِن قُرَیشٍ. (1)
ه-رِوایَةُ عَبدِ اللّهِ بنِ عَمرِو بنِ العاصِ
87.الغیبة للنعمانی عن عبد اللّه بن عمرو: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقولُ:یَکونُ خَلفِیَ اثنا عَشَرَ خَلیفَةً. (2)
و-رِوایَةُ أنَس
88.المناقب لابن شهرآشوب عن أنس: قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):یَکونُ مِنَّا اثنا عَشَرَ خَلیفَةً، یَنصُرُهُم اللّهُ عَلی مَن ناواهُم (3)،ولا یَضُرُّهُم مَن عاداهُم. (4)
ز-رِوایَةُ عَبدِ اللّهِ بنِ أبی أوفی
89.مقتضب الأثر عن عبد العزیز بن خضیر: سَمِعتُ عَبدَ اللّهِ بنَ أبی أوفی یَقولُ:قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):یَکونُ بَعدِیَ اثنا عَشَرَ خَلیفَةً مِن قُرَیشٍ،ثُمَّ تَکونُ فِتنَةٌ دَوّارَةٌ !
قالَ:قُلتُ:أنتَ سَمِعتَهُ مِن رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)؟قالَ:نَعَم سَمِعتُهُ مِن رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله). (5)
2/5 ما رُوِیَ بِلَفظِ«اِثنا عَشَرَ أمیراً»
90.صحیح البخاری عن جابر بن سمرة: سَمِعتُ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) یَقولُ:یَکونُ اثنا عَشَرَ أمیراً.
ص: 115
گفت:آری،دوازده جانشین که همۀ آنان از قریش اند.
87.الغیبة ،نعمانی-به نقل از عبد اللّه بن عمرو-:از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرماید:
«پس از من،دوازده جانشین خواهد بود».
88.المناقب ،ابن شهرآشوب-به نقل از انَس-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«از ما،دوازده جانشین خواهد بود که خداوند،آنان را بر مخالفانشان یاری می دهد،و هر که با آنان دشمنی ورزد،نمی تواند به آنان گزند برساند».
89.مُقتضَب الأثر -به نقل از عبد العزیز بن خضیر-:از عبد اللّه بن ابی اوفی شنیدم که می گوید:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«پس از من،دوازده جانشین از قریش خواهد آمد.
سپس گرداب فتنه بر می خیزد».
گفتم:آیا تو خود،این را از پیامبر خدا شنیدی؟
گفت:آری.این را از پیامبر خدا شنیدم.
90.صحیح البخاری -به نقل از جابر بن سَمُره-:از پیامبر (صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرماید:
«دوازده امیر خواهد آمد».
ص: 116
فَقالَ کَلِمَةً لَم أسمَعها،فَقالَ أبی:إنَّهُ قالَ:کُلُّهُم مِن قُرَیشٍ. (1)
3/5 ما رُوِیَ بِلَفظِ«اثنا عَشَرَ إماماً»
91.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) -لِعَلِیٍّ (علیه السلام)-:الأَئِمَّةُ بَعدی اثنا عَشَرَ،أوَّلُهُم أنتَ یا عَلِیُّ،وآخِرُهُمُ القائِمُ الَّذی یَفتَحُ اللّهُ عز و جل عَلی یَدَیهِ مَشارِقَ الأَرضِ ومَغارِبَها. (2)
92.عنه (صلی الله علیه و آله): الأَئِمَّةُ بَعدِیَ اثنا عَشَرَ،أوَّلُهُم عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ وآخِرُهُمُ القائِمُ علیهم السلام،فَهُم خُلَفائی وأوصِیائی وأولِیائی،وحُجَجُ اللّهِ عَلی امَّتی بَعدی،المُقِرُّ بِهِم مُؤمِنٌ، وَالمُنکِرُ لَهُم کافِرٌ. (3)
93.عنه (صلی الله علیه و آله): الأَئِمَّةُ اثنا عَشَرَ مِن أهلِ بَیتی،أعطاهُمُ اللّهُ تَعالی فَهمی وعِلمی وحُکمی، وخَلَقَهُم مِن طینَتی،فَوَیلٌ لِلمُتَکَبِّرینَ عَلَیهِم بَعدِیَ،القاطِعینَ فیهِم صِلَتی،ما لَهُم؟ لا أنالَهُمُ اللّهُ شَفاعَتی. (4)
94.الکافی عن زرارة: سَمِعتُ أبا جَعفَرٍ (علیه السلام) یَقولُ:الاِثنا عَشَرَ الأَئِمَّةُ (5)مِن آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام،
ص: 117
سپس جمله ای گفت که من آن را نشنیدم.پدرم گفت:فرمود:«همۀ آنان،از قریش اند».
91.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) -به علی (علیه السلام)-:امامانِ پس از من،دوازده نفرند.نخستینِ آنان تو هستی-ای علی-و آخرینشان قائم است که خداوند عز و جل،شرق و غرب زمین را به دست او فتح می کند.
92.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): امامانِ پس از من،دوازده نفرند.نخستینِ آنان،علی بن ابی طالب و آخرینشان قائم (علیه السلام) است.اینان،جانشینان و اوصیا و اولیای من،و پس از من، حجّت های خدا بر امّتم هستند.اقرار کننده به ایشان،مؤمن است و انکار کننده شان، کافر.
93.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): امامان،دوازده تن از اهل بیت من اند.خداوند متعال،فهم و دانش و حکمت مرا به ایشان داده و آنان را از سرشت من آفریده است.پس وای بر آنان که پس از من،بر ایشان گردن فرازی کنند و حرمت خویشیِ آنان با مرا نگه ندارند ! این کسان را چه شده است؟! خدا شفاعت مرا شامل حال آنان نکند!
94.الکافی -به نقل از زراره-:از امام باقر (علیه السلام) شنیدم که می فرماید:«دوازده امام از خاندان محمّد (صلی الله علیه و آله)،همگی مُحَدَّث (1)اند و از فرزندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) و از فرزندان علی (علیه السلام) اند.
ص: 118
کُلُّهُم مُحَدَّثٌ (1)،مِن وُلدِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) ومِن وُلدِ عَلِیٍّ (علیه السلام)،ورَسولُ اللّهِ وعَلِیٌّ علیهما السلام هُمَا الوالِدانِ.
فَقالَ عَلِیُّ بنُ راشِدٍ-وکانَ أخا عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ لِاُمِّهِ-وأنکَرَ ذلِکَ،فَصَرَّرَ (2)أبو جَعفَرٍ (علیه السلام) وقالَ:أما إنَّ ابنَ امِّکَ کانَ أحَدَهُم. (3)
95.الإمام الباقر (علیه السلام): الاِثنا عَشَرَ الأَئِمَّةُ مِن آلِ مُحَمَّدٍ کُلُّهُم مُحَدَّثٌ؛عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ وأَحَدَ عَشَرَ مِن وُلدِه،ورَسولُ اللّهِ وعَلِیٌّ هُمَا الوالدانِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِما. (4)
96.عنه (علیه السلام): نَحنُ اثنا عَشَرَ إماماً،مِنهُم حَسَنٌ وحُسَینٌ،ثُمَّ الأَئِمَّةُ مِن وُلدِ الحُسَینِ (علیه السلام). (5)
97.الخصال عن زرارة: سَمِعتُ أبا جَعفَرٍ (علیه السلام) یَقولُ:اثنا عَشَرَ إماماً مِنهُم عَلِیٌّ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ،ثُمَّ الأَئِمَّةُ مِن وُلدِ الحُسَینِ علیهم السلام. (6)
4/5 ما رُوِیَ بِلَفظِ«اِثنا عَشَرَ وَصِیّاً»
98.الإمام الباقر (علیه السلام): إنَّ اللّهَ أرسَلَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) إلَی الجِنِّ وَالإِنسِ،وجَعَلَ مِن بَعدِهِ اثنَی
ص: 119
پیامبر خدا و علی،پدر آنهایند».
علی بن راشد-برادر مادریِ امام زین العابدین (علیه السلام)-، (1)این مطلب را انکار کرد.
امام باقر (علیه السلام) ابرو در هم کشید (/فریاد زد) و فرمود:«مگر پسر مادر تو (2)هم یکی از آنان نبود؟!».
95.امام باقر (علیه السلام): دوازده امامِ از خاندان محمّد (صلی الله علیه و آله)،همگی،فرشته با آنان سخن می گوید؛ علی بن ابی طالب (علیه السلام) و یازده تن از نسل او.پیامبر خدا و علی،پدر آنهایند.درود خدا بر آن دو باد !
96.امام باقر (علیه السلام): ما دوازده امامیم.از این جمله اند:حسن و حسین،سپس امامان از نسل حسین (علیه السلام).
97.الخصال -به نقل از زراره-:از امام باقر (علیه السلام) شنیدم که می فرماید:«دوازده امام،عبارت اند از:علی و حسن و حسین و سپس امامان از نسل حسین علیهم السلام».
98.امام باقر (علیه السلام): خداوند،محمّد (صلی الله علیه و آله) را به سوی جِن و انس فرستاد و پس از او،دوازده وصی قرار داد که برخی از ایشان،پیش تر رفته اند و برخی دیگر،باقی مانده اند.
ص: 120
عَشَرَ وَصِیّاً،مِنهُم مَن سَبَقَ ومِنهُم مَن بَقِیَ،وکُلُّ وَصِیٍّ جَرَت بِهِ سُنَّةٌ (1).
وَالأَوصِیاءُ الَّذینَ مِن بَعدِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) عَلی سُنَّةِ أوصِیاءِ عیسی،وکانُوا اثنَی عَشَرَ، وکانَ أمیرُ المُؤمِنینَ (علیه السلام) عَلی سُنَّةِ المَسیحِ. (2)
99.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): أنَا سَیِّدُ النَّبِیّینَ،وَعَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ سَیِّدُ الوَصِیّینَ،وإنَّ أوصِیائِیَ بَعدِیَ اثنا عَشَرَ،أوَّلُهُم عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ،وآخِرُهُمُ القائِمُ علیهم السلام. (3)
100.کمال الدین عن عبد اللّه بن عبّاس: قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):إنَّ خُلَفائی وأوصِیائی وحُجَجَ اللّهِ عَلَی الخَلقِ بَعدِی اثنا عَشَرَ:أوَّلُهُم أخی،وآخِرُهُم وَلَدی.
قیلَ:یا رَسولَ اللّهِ،ومَن أخوکَ؟
قالَ:عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ.
قیلَ:فَمَن وَلَدُکَ؟
قالَ:المَهدِیُّ الَّذی یَملَؤُها قِسطاً وعَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً وظُلماً.وَالَّذی بَعَثَنی بِالحَقِّ نَبِیّاً،لَو لَم یَبقَ مِنَ الدُّنیا إلّایَومٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللّهُ ذلِکَ الیَومَ حَتّی یَخرُجَ فیهِ وَلَدِیَ المَهدِیُّ،فَیَنزِلُ روحُ اللّهِ عیسَی بنُ مَریَمَ فَیُصَلّی خَلفَهُ،وتُشرِقُ الأَرضُ بِنورِهِ،ویَبلُغُ سُلطانُهُ المَشرِقَ وَالمَغرِبَ. (4)
101.الإمام الصادق (علیه السلام): إنَّ أبی نَظَرَ إلی حُمرانَ فَبَکی،ثُمَّ قالَ:یا حُمرانُ،عَجَباً لِلنّاسِ !
ص: 121
هر وصی ای بر شیوه ای است،و اوصیای پس از محمّد (صلی الله علیه و آله)،بر شیوۀ اوصیای عیسی (علیه السلام) هستند که دوازده تن بودند،و امیر مؤمنان بر شیوۀ مسیح بود.
99.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): من سَرور پیامبرانم و علی بن ابی طالب،سَرور اوصیاست.اوصیای پس از من،دوازده نفرند که نخستینِ آنها،علی بن ابی طالب و آخرینشان قائم است.
100.کمال الدین -به نقل از عبد اللّه بن عبّاس-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«جانشینان و اوصیای من و حجّت های خدا بر خلق پس از من،دوازده نفرند که نخستینِ ایشان،برادرم خواهد بود و آخرینشان فرزندم».
گفته شد:ای پیامبر خدا ! برادرت چه کسی است؟
فرمود:«علی بن ابی طالب».
گفته شد:فرزندت چه کسی است؟
فرمود:«مهدی که زمین را به همان سان که از بیداد و ستمْ آکنده شده است،از عدل و داد می آکَنَد.سوگند به آن که مرا به حق،به پیامبری بر انگیخت،اگر از [عمر] دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد،خداوند عز و جل آن روز را چندان به درازا می کشانَد تا در آن،فرزندم مهدی ظهور کند.پس روح خدا عیسی بن مریم،فرود می آید و پشت سر او نماز می گزارد،و زمین به نور او روشن می شود و حکومت او،شرق و غرب را فرا می گیرد».
101.امام صادق (علیه السلام): پدرم [امام باقر (علیه السلام) ] به حُمران نگریست و گریست.سپس فرمود:«ای حمران! شگفتا از مردم که چگونه غفلت ورزیدند یا فراموش کردند و یا خود را به
ص: 122
کَیفَ غَفَلوا أم نَسوا أم تَناسَوا فَنَسوا قَولَ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) حینَ مَرِضَ،فَأَتاهُ النّاسُ یَعودونَهُ ویُسَلِّمونَ عَلَیهِ،حَتّی إذا غَصَّ بِأَهلِهِ البَیتُ جاءَ عَلِیٌّ (علیه السلام) فَسَلَّمَ ولَم یَستَطِع أن یَتَخطّاهُم إلَیهِ،ولَم یُوَسِّعوا لَهُ،فَلَمّا رَأی رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) ذلِکَ رَفَعَ مِخَدَّتَهُ وقالَ:إلَیَّ یا عَلِیُّ.
فَلَمّا رَأَی النّاسُ ذلِکَ زَحَمَ بَعضُهُم بَعضاً وأفرَجوا حَتّی تَخَطّاهُم،وأجلَسَهُ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) إلی جانِبِهِ.
ثُمَّ قالَ:یا أیُّهَا النّاسُ ! هذا أنتُم تَفعَلونَ بِأَهلِ بَیتی فی حَیاتِیَ ما أری،فَکَیفَ بَعدَ وَفاتِی؟وَاللّهِ لا تَقرُبونَ مِن أهلِ بَیتی قُربَةً إلّاقَرُبتُم مِنَ اللّهِ مَنزِلَةً،ولا تَباعَدونَ عَنهُم خُطوَةً وتُعرِضونَ عَنهُم إلّاأعرَضَ اللّهُ عَنکُم.
ثُمَّ قالَ:أیُّهَا النّاسُ ! اسمَعوا ما أقولُ لَکُم:ألا إنَّ الرِّضا وَالرِّضوانَ وَالجَنَّةَ لِمَن أحَبَّ عَلِیّاً وتَوَلّاهُ،وَائتَمَّ بِهِ وبِفَضلِهِ،وبِأَوصِیائی بَعدَهُ،وحَقٌّ عَلی رَبّی أن یَستَجیبَ لی فیهِم،إنَّهُمُ اثنا عَشَرَ وَصِیّاً،ومَن تَبِعَهُ فَإِنَّهُ مِنّی،إنّی مِن إبراهیمَ وإبراهیمُ مِنّی، ودینی دینُهُ ودینُهُ دینی،ونِسبَتُهُ نِسبَتی ونِسبَتی نِسبَتُهُ،وفَضلی فَضلُهُ،وأَنَا أفضَلُ مِنهُ ولا فَخرَ،یُصَدِّقُ قَولی قَولُ رَبّی: «ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» 1 . (1)
5/5 ما رُوِیَ بِلَفظِ«اِثنا عَشَرَ مُحَدَّثاً»
102.الکافی عن سماعة بن مهران: کُنتُ أنَا وأبو بَصیرٍ ومُحَمَّدُ بنُ عِمرانَ-مَولی
ص: 123
فراموشی زدند و سخن پیامبر خدا در بستر بیماری اش را از یاد بردند ! مردم برای عیادت و عرض سلام،خدمت ایشان آمدند،تا جایی که اتاق از جمعیت پر شد و علی (علیه السلام) آمد و سلام کرد و جا نبود که بنشیند و جمعیت نیز برایش جا باز نکردند.
چون پیامبر خدا این وضع را دید،بالش خود را بلند کرد و فرمود:«نزد من بیا،ای علی!».
چون مردم این برخورد را دیدند،جمع تر نشستند و جا باز کردند و علی (علیه السلام) از میان آنان گذشت و پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) او را کنار خود نشاند و آن گاه فرمود:«ای مردم! شما در زمان حیات من،با اهل بیتم چنین رفتار می کنید که می بینم.پس از وفاتم چه خواهید کرد؟به خدا سوگند،گامی به اهل بیت من،نزدیک نمی شوید،مگر آن که درجه ای به خدا نزدیک می گردید،و گامی از آنان دور نمی شوید و از ایشان روی نمی گردانید، مگر آن که خداوند از شما روی می گرداند».
سپس فرمود:«ای مردم! بشنوید که چه به شما می گویم ! بدانید که خشنودی و رضوان و بهشت،از آنِ کسی است که علی را دوست بدارد و ولایت او را بپذیرد و به او و به فضل او و به اوصیای من پس از او،اقتدا کند،و بر پروردگار من است که دعای مرا در بارۀ آنان اجابت فرماید.آنان،دوازده وصی اند.هر که از او پیروی کند،از من است.من از ابراهیم هستم و ابراهیم از من است.دین من،دین اوست و دین او،دین من است.پیوند با او،پیوند با من است و پیوند با من،پیوند با اوست.فضل من،فضل اوست و من از او افضلم-و این،فخرفروشی نیست-.سخن مرا این سخن پروردگارم تأیید می کند که: «فرزندانی از نسل یکدیگرند و خدا شنوای داناست»» .
102.الکافی -به نقل از سَماعة بن مهران-:من و ابو بصیر و محمّد بن عمران،غلام آزاده
ص: 124
أبی جَعفَرٍ (علیه السلام)-فی مَنزِلِهِ بِمَکَّةَ،فَقالَ مُحَمَّدُ بنُ عِمرانَ:سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) یَقولُ:نَحنُ اثنا عَشَرَ مُحَدَّثاً.
فَقالَ لَهُ أبو بَصیرٍ:سَمِعتَ مِن أبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام)؟فَحَلَّفَهُ مَرَّةً أو مَرَّتَینِ أنَّهُ سَمِعَهُ.
فَقالَ أبو بَصیرٍ:لکِنّی سَمِعتُهُ من أبی جَعفَرٍ (علیه السلام). (1)
103.الغیبة للنعمانی عن المفضّل بن عمر: قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):ما مَعنی قَولِ اللّهِ عز و جل: «بَلْ کَذَّبُوا بِالسّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ کَذَّبَ بِالسّاعَةِ سَعِیراً» 2 ؟
قالَ لی:إنَّ اللّهَ خَلَقَ السَّنَةَ اثنَی عَشَرَ شَهراً،وجَعَلَ اللَّیلَ اثنَتَی عَشرَةَ ساعَةً، وجَعَلَ النَّهارَ اثنَتَی عَشرَةَ ساعَةً،ومِنَّا اثنَی عَشَرَ مُحَدَّثاً،وکانَ أمیرُ المُؤمِنینَ (علیه السلام) مِن تِلکَ السّاعاتِ. (2)
6/5 ما رُوِیَ بِلَفظِ«اِثنا عَشَرَ مَهدِیّاً»
104.الإمام الصادق (علیه السلام): مِنَّا اثنا عَشَرَ مَهدِیّاً. (3)
105.کمال الدین عن سماعة بن مهران: کُنتُ أنَا وأبو بَصیرٍ ومُحَمَّدُ بنُ عِمرانَ-مَولی أبی جَعفَرٍ (علیه السلام)-فی مَنزِلٍ بِمَکَّةَ،فَقالَ مُحَمَّدُ بنُ عِمرانَ:سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ (علیه السلام)
ص: 125
شدۀ امام باقر (علیه السلام)،در منزل او در مکّه بودیم.محمّد بن عمران گفت:از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می فرماید:«ما،دوازده مُحدَّث هستیم».
ابو بصیر به او گفت:آیا [تو خود] از امام صادق (علیه السلام) شنیدی؟آن گاه او را یک یا دو بار سوگند داد که بگوید این مطلب را شنیده است.سپس ابو بصیر خود گفت:امّا من،این را از امام باقر (علیه السلام) شنیده ام.
103.الغیبة ،نعمانی-به نقل از مفضّل بن عمر-:به امام صادق (علیه السلام) گفتم:معنای این سخن خداوند عز و جل: «بلکه قیامت را دروغ شمردند و ما برای کسی که قیامت را دروغ بشمرد،آتشی سوزان آماده کرده ایم» چیست؟
به من فرمود:«خداوند،سال را دوازده ماه آفرید و شب را دوازده ساعت قرار داد و روز را دوازده ساعت،و از ما نیز دوازده محدَّث قرار داد،و امیر مؤمنان (علیه السلام) از این ساعت ها بود».
104.امام صادق (علیه السلام): از ما،دوازده مهدی (هدایت شده) است.
105.کمال الدین -به نقل از سماعة بن مهران-:من و ابو بصیر و محمّد بن عمران،آزاد شدۀ امام باقر (علیه السلام)،در منزلی در مکّه بودیم.محمّد بن عمران گفت:از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می فرماید:«ما،دوازده مهدی هستیم».
ص: 126
یَقولُ:نَحنُ اثنا عَشَرَ مَهدِیّاً.
فَقالَ لَهُ أبو بَصیرٍ:تَاللّهِ لَقَد سَمِعتَ ذلِکَ من أبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام)؟فَحَلَفَ مَرَّةً أو مَرَّتَینِ أنَّهُ سَمِعَ ذلِکَ مِنهُ.
فَقالَ أبو بَصیرٍ:لکِنّی سَمِعتُهُ من أبی جَعفَرٍ (علیه السلام). (1)
7/5 ما رُوِیَ بِلَفظِ«اِثنا عَشَرَ،عَدَدُ نُقَباءِ بَنی إسرائیلَ»
106.مسند ابن حنبل عن مسروق: کُنّا جُلوساً عِندَ عَبدِ اللّهِ بنِ مَسعودٍ وهُوَ یُقرِئُنَا القُرآنَ، فَقالَ لَهُ رَجُلٌ:یا أبا عَبدِ الرَّحمنِ،هَل سَأَلتُم رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) کَم تَملِکُ هذِهِ الاُمَّةَ مِن خَلیفَةٍ؟
فَقالَ عَبدُ اللّهِ بنُ مَسعودٍ:ما سَأَلَنی عَنها أحَدٌ مُنذُ قَدِمتُ العِراقَ قَبلَکَ ! ثُمَّ قالَ:نَعَم، ولَقَد سَأَلنا رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقالَ:اثنا عَشَرَ،کَعِدَّةِ نُقَباءِ (2)بَنی إسرائیلَ. (3)
107.الخصال عن قیس بن عبد: کُنّا جُلوساً فی حَلقَةٍ فیها عَبدُ اللّهِ بنُ مَسعودٍ،فَجاءَ أعرابِیٌّ فَقالَ:أیُّکُم عَبدُ اللّهِ بنُ مَسعودٍ؟فَقالَ عَبدُ اللّهِ:أنَا عَبدُ اللّهِ بنُ مَسعودٍ،قالَ:هَل حَدَّثَکُم نَبِیُّکُم (صلی الله علیه و آله) کَم یَکونُ بَعدَهُ مِنَ الخُلَفاءِ؟
قالَ:نَعَم،اثنا عَشَرَ،عَدَدَ نُقَباءِ بَنی إسرائیلَ. (4)
ص: 127
ابو بصیر به او گفت:تو را به خدا،این را از امام صادق (علیه السلام) شنیدی؟آن گاه محمّد بن عمران،یک یا دو بار سوگند خورد که این سخن را از ایشان شنیده است.سپس ابو بصیر گفت:امّا من،این را از امام باقر (علیه السلام) شنیده ام.
106.مسند ابن حنبل -به نقل از مسروق-:نزد عبد اللّه بن مسعود نشسته بودیم و او به ما قرائت قرآن می آموخت.مردی به او گفت:ای ابو عبد الرحمان! آیا از پیامبر خدا پرسیدید که چند خلیفه،بر این امّت حکومت خواهند کرد؟
عبد اللّه بن مسعود گفت:از زمانی که به عراق آمده ام،تا کنون هیچ کسی این سؤال را از من نپرسیده است!
سپس گفت:آری،ما از پیامبر خدا پرسیدیم و او فرمود:«دوازده تن،به شمار نقبای (1)بنی اسرائیل».
107.الخصال -به نقل از قیس بن عبد-:در انجمنی که عبد اللّه بن مسعود در آن بود،نشسته بودیم که بادیه نشینی وارد شد و گفت:کدام یک از شما،عبد اللّه بن مسعود است؟
عبد اللّه گفت:من،عبد اللّه بن مسعودم.
بادیه نشین گفت:آیا پیامبرتان به شما گفت که خلفای پس از او،چند نفرند؟
عبد اللّه گفت:آری؛دوازده تن اند،به شمار نُقَبای بنی اسرائیل.
ص: 128
108.الیقین عن ابن عبّاس: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقولُ:مَعاشِرَ النّاسِ،اعلَموا أنَّ للّهِ ِ باباً مَن دَخَلَهُ أمِنَ مِنَ النّارِ.فَقامَ إلَیهِ أبو سَعیدٍ الخُدرِیُّ فَقالَ:یا رَسولَ اللّهِ،اهدِنا إلی هذَا البابِ حَتّی نَعرِفَهُ.
قالَ:هُوَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ،سَیِّدُ الوَصِییّنَ وأمیرُ المُؤمِنینَ....
فَقامَ جابِرُ بنُ عَبدِ اللّهِ الأَنصارِیُّ فَقالَ:یا رَسولَ اللّهِ،وما عِدَّةُ الأَئِمَّةِ؟
فَقالَ (صلی الله علیه و آله):یا جابِرُ،سَأَلتَنی-رَحِمَکَ اللّهُ-عَنِ الإِسلامِ بِأَجمَعِهِ؛عِدَّتُهُم عِدَّةُ الشُّهورِ،وَهِیَ «عِنْدَ اللّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِی کِتابِ اللّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ» 1 ، وعِدَّتُهُم عِدَّةُ العُیونِ الَّتی انفَجَرَت لِموسَی بنِ عِمرانَ (علیه السلام) حینَ ضَرَبَ بِعَصاهُ الحَجَرَ «فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً» 2 ،وعِدَّتُهُم عِدَّةُ نُقَباءِ بَنی إسرائیلَ،قالَ اللّهُ تَعالی:
«وَ لَقَدْ أَخَذَ اللّهُ مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً» 3 ،فَالأَئِمَّةُ یا جابِرُ:أوَّلُهُم عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ،وآخِرُهُمُ القائِمُ. (1)
109.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): ذِکرُ اللّهِ عز و جل عِبادَةٌ،وذِکری عِبادَةٌ،وذِکرُ عَلِیٍّ عِبادَةٌ،وذِکرُ الأَئِمَّةِ مِن وُلدِهِ عِبادَةٌ،وَالَّذی بَعَثَنی بِالنُّبُوَّةِ،وجَعَلَنی خَیرَ البَرِیَّةِ،إنَّ وصِیّی لَأَفضَلُ الأَوصیاءِ، وإنَّهُ لَحُجَّةُ اللّهِ عَلی عِبادِهِ،وخَلیفَتُهُ عَلی خَلقِهِ،ومِن وُلدِهِ الأَئِمَّةُ الهُداةُ بَعدی....
اولئِکَ أولِیاءُ اللّهِ حَقّاً،وخُلَفائی صِدقاً،عِدَّتُهُم عِدَّةُ الشُّهورِ،وهِیَ اثنا عَشَرَ شَهراً،وعِدَّتُهُم عِدَّةُ نُقَباءِ موسی بنِ عِمرانَ. (2)
ص: 129
108.الیقین -به نقل از ابن عبّاس-:از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرماید:«ای مردم! بدانید که خداوند را دَری است که هر کس از آن در وارد شود،از آتش،ایمن خواهد بود».
ابو سعید خُدری برخاست و گفت:ای پیامبر خدا ! ما را به این در،راه نمایی کن تا آن را بشناسیم.
فرمود:«آن در،علی بن ابی طالب است که سَروَر اوصیا و امیر مؤمنان...است».
جابر بن عبد اللّه انصاری برخاست و گفت:ای پیامبر خدا! شمار امامان،چند است؟
فرمود:«ای جابر! خدا تو را رحمت کند ! تو از من در بارۀ اسلام،به تمامی آن، پرسیدی.شمار ایشان،به شمار ماه هاست و آن، «نزد خدا،از روزی که آسمان ها و زمین را آفرید،در کتاب [علمِ] خدا،دوازده ماه است» .نیز شمارشان به شمار چشمه هایی است که برای موسی بن عمران (علیه السلام) جوشید،آن گاه که با عصایش بر سنگ زد «و از آن [ سنگ]،دوازده چشمه جوشیدن گرفت» .شمارشان به شمار نقبای بنی اسرائیل است.
خدای بلندمرتبه فرموده است: «و هر آینه،خدا از بنی اسرائیل پیمان گرفت و از ایشان دوازده نقیب فرستادیم» .ای جابر! نخستینِ این امامان علی بن ابی طالب است و آخرینشان قائم».
109.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): یاد خداوند عز و جل،عبادت است.یاد من،عبادت است.یاد علی،عبادت است و یاد امامان از نسل او نیز عبادت است.سوگند به آن که مرا به پیامبری بر انگیخت و مرا بهترینِ مردمان قرار داد،وصیّ من،برترینِ اوصیاست و او پس از من،حجّت خدا بر بندگان او و جانشین او در میان خلقش است،و همچنین اند امامانِ هدایتگرِ از نسل او....ایشان اولیای حقیقی خدا و جانشینیان راستین من اند، شمارشان به شمار ماه هاست-که دوازده ماه است-.شمارشان به شمار نقبای موسی بن عمران است.
ص: 130
110.عنه (صلی الله علیه و آله): مِن وُلدِیَ اثنا عَشَرَ نَقیباً،نُجَباءُ مُحَدَّثونَ مُفَهَّمونَ،آخِرُهُمُ القائِمُ بِالحَقِّ، یَملَؤُها عَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً. (1)
ص: 131
110.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): در میان فرزندان من،دوازده نقیب هست که نجیب (1)و محدَّث و مفهَّم (2)اند.آخرینشان برپا دارندۀ حق است و زمینِ آکنده از بیداد را آکنده از داد می کند.
ص: 132
الفصل السادس:ما رُوِیَ فی بَیانِ عَدَدِ الأَئِمَّةِ:وأسمائِهِم 1/6 عَلِیٌّ((علیه السلام)) وأحَدَ عَشَرَ مِن وُلدِهِ
111.الإمام زین العابدین (علیه السلام): إنَّ اللّهَ خَلَقَ مُحَمَّداً وعَلِیّاً وأحَدَ عَشَرَ مِن وُلدِهِ مِن نورِ عَظَمَتِهِ،فَأَقامَهُم أشباحاً (1)فی ضِیاءِ نورِهِ،یَعبُدونَهُ قَبلَ خَلقِ الخَلقِ،یُسَبِّحونَ اللّهَ ویُقَدِّسونَهُ،وهُمُ الأَئِمَّةُ مِن وُلدِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله). (2)
112.الإمام الباقر (علیه السلام): الاِثنا عَشَرَ الأَئِمَّةُ مِن آلِ مُحَمَّدٍ کُلُّهُم مُحَدَّثٌ،عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ وأحَدَ عَشَرَ مِن وُلدِهِ،ورَسولُ اللّهِ وعَلِیٌّ هُمَا الوالِدانِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِما. (3)
113.الإمام الجواد (علیه السلام): إنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ (علیه السلام) قالَ لِأَبی بَکرٍ یَوماً: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ» 4 وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) رَسولُ اللّهِ ماتَ
ص: 133
111.امام زین العابدین (علیه السلام): خداوند،محمّد و علی و یازده تن از فرزندان او را از نور عظمت خویش آفرید و ارواح آنان را در روشناییِ نور خود،قرار داد که پیش از آفرینش مخلوقات،او را عبادت می کردند و خدا را به پاکی و قداست می ستودند.ایشان، امامانِ از نسل پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) هستند.
112.امام باقر (علیه السلام): دوازده امام از خاندان محمّد (صلی الله علیه و آله) هستند که همۀ آنان محدَّث اند:علی بن ابی طالب و یازده تن از نسل او.پیامبر خدا و علی،هر دو،پدرند.درود خدا بر آن دو باد !
113.امام جواد (علیه السلام): امیر مؤمنان (علیه السلام) روزی به ابو بکر فرمود:« «هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند،مرده مپندار؛بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند» ،و من گواهی می دهم که محمّد،پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)،شهید از دنیا رفت،و به خدا سوگند،
ص: 134
شَهیداً،وَاللّهِ لَیَأتِیَنَّکَ،فَأَیقِن إذا جاءَکَ؛فَإِنَّ الشَّیطانَ غَیرُ مُتَخَیِّلٍ (مُتَمَثِّلٍ) بِهِ.
فَأَخَذَ عَلِیٌّ بِیَدِ أبی بَکرٍ فَأَراهُ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله)،فَقالَ لَهُ:یا أبا بَکرٍ،آمِن بِعَلِیٍّ وبِأَحَدَ عَشَرَ مِن وُلدِهِ،إنَّهُم مِثلی إلَّاالنُّبُوَّةَ،وتُب إلَی اللّهِ مِمّا فی یَدِکَ،فَإِنَّهُ لا حَقَّ لَکَ فیهِ.
قالَ:ثُمَّ ذَهَبَ فَلَم یُرَ. (1)
2/6 لإِمامُ عَلِیٌّ وَالحَسَنانِ و تِسعَةٌ مِن وُلدِ الحُسَینِ(علیهم السلام)
114.الإمام الحسین (علیه السلام): جاءَ إلَیهِ [أی إلی أمیرِ المُؤمِنینَ (علیه السلام) ] رَجُلٌ،فَقالَ لَهُ:یا أبَا الحَسَنِ، إنَّکَ تُدعی أمیرَ المُؤمِنینَ،فَمَن أمَّرَکَ عَلَیهِم؟
قالَ (علیه السلام):اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ أمَّرَنی عَلَیهِم.
فَجاءَ الرَّجُلُ إلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقالَ:یا رَسولَ اللّهِ،أیَصدُقُ عَلِیٌّ فیما یَقولُ:إنَّ اللّهَ أمَّرَهُ عَلی خَلقهِ؟
فَغَضِبَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) وقالَ:إنَّ عَلِیّاً أمیرُ المُؤمِنینَ بِوِلایَةٍ مِنَ اللّهِ عز و جل،عَقَدَها لَهُ فَوقَ عَرشِهِ،وأشهَدَ عَلی ذلِکَ مَلائِکَتَهُ،إنَّ عَلِیّاً خَلیفَةُ اللّهِ وحُجَّةُ اللّهِ،وإنَّهُ لَإِمامُ المُسلِمینَ،طاعَتُهُ مَقرونَةٌ بِطاعَةِ اللّهِ،ومَعصِیَتُهُ مَقرونَةٌ بِمَعصِیَةِ اللّهِ،فَمَن جَهِلَهُ فَقَد جَهِلَنی،ومَن عَرَفَهُ فَقَد عَرَفَنی،ومَن أنکَرَ إمامَتَهُ فَقَد أنکَرَ نُبُوَّتی،ومَن جَحَدَ إمرَتَهُ فَقَد جَحَدَ رِسالَتی،ومَن دَفَعَ فَضلَهُ فَقَد تَنَقَّصَنی،ومَن قاتَلَهُ فَقَد قاتَلَنی،ومَن سَبَّهُ فَقَد سَبَّنی؛لِأَنَّهُ مِنّی،خُلِقَ مِن طینَتی،وهُوَ زَوجُ فاطِمَةَ ابنَتی،وأبو وَلَدَیَّ الحَسَنِ وَالحُسَینِ.
ص: 135
نزد تو می آید،و هر گاه نزد تو آمد،یقین کن [که خود اوست]؛زیرا شیطان نمی تواند به صورت ایشان در خیال بیاید [و همانند او پدیدار شود]».
سپس علی (علیه السلام) دست ابو بکر را گرفت و پیامبر (صلی الله علیه و آله) را به او نمایاند و پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«ای ابو بکر! به علی و به یازده تن از فرزندان او ایمان آور.آنان همانند من اند مگر در نبوّت،و از آنچه در دست توست،به درگاه خدا توبه کن؛زیرا آن،حقّ تو نیست».
سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله) رفت و دیده نشد.
114.امام حسین (علیه السلام): مردی خدمت امیر مؤمنان (علیه السلام) آمد و گفت:ای ابو الحسن! تو را«امیر مؤمنان»می خوانند.چه کسی تو را بر ایشان امیر کرده است؟
فرمود:«خداوند عز و جل مرا بر آنان امیر کرده است».
آن مرد نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و گفت:ای پیامبر خدا ! آیا علی راست می گوید که خدا او را بر خلقش امیر کرده است؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله) در خشم شد و فرمود:«علی با ولایتی که خداوند عز و جل بر فراز عرش خود، برای او برقرار ساخت و فرشتگان را بر آن گواه گرفت،امیر مؤمنان است.علی خلیفۀ خدا و حجّت خداست.او پیشوای مسلمانان است.اطاعت از او،به اطاعت خدا گره خورده است و نافرمانی از او،به نافرمانی از خدا پیوند خورده است.هر که او را نشناسد،مرا نشناخته،و هر که او را بشناسد،مرا شناخته است.هر که امامتِ او را انکار کند،نبوّت مرا انکار کرده،و هر که امیریِ او را نفی کند،رسالت مرا نفی کرده است.هر که برتریِ او را رد کند،از من کاسته است،و هر که با او بجنگد،با من جنگیده است،و هر که او را دشنام دهد،مرا دشنام داده است؛چرا که او از من است و از سرشت و گِل من آفریده شده است، و او شوهر دخترم فاطمه و پدر دو فرزندم حسن و حسین است».
ص: 136
ثُمَّ قالَ (صلی الله علیه و آله):أنَا وعَلِیٌّ وفاطِمَةُ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ وتِسعَةٌ مِن وُلدِ الحُسَینِ حُجَجُ اللّهِ عَلی خَلقِهِ،أعداؤُنا أعداءُ اللّهِ،وأولِیاؤُنا أولِیاءُ اللّهِ. (1)
115.الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام: قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):مَن أحَبَّ أن یَتَمَسَّکَ بِدینی،ویَرکَبَ سَفینَةَ النَّجاةِ بَعدی،فَلیَقتَدِ بِعَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ،وَلیُعادِ عَدُوَّهُ،وَلیُوالِ ولِیَّهُ،فَإِنَّهُ وصِیّی وخَلیفَتی عَلی امَّتی فی حَیاتی وبَعدَ وَفاتی،وهُوَ إمامُ کُلِّ مُسلِمٍ،وأمیرُ کُلِّ مُؤمِنٍ بَعدی،قَولُهُ قَولی،وأمرُهُ أمری،ونَهیُهُ نَهیی،وتابِعُهُ تابِعی،وناصِرُهُ ناصِری، وخاذِلُهُ خاذِلی.
ثُمَّ قالَ (صلی الله علیه و آله):مَن فارَقَ عَلِیّاً بَعدی لَم یَرَنی ولَم أرَهُ یَومَ القِیامَةِ،ومَن خالَفَ عَلِیّاً حَرَّمَ اللّهُ عَلَیهِ الجَنَّةَ وجَعَلَ مَأواهُ النّارَ وبِئسَ المَصیرُ،ومَن خَذَلَ عَلِیّاً خَذَلَهُ اللّهُ یَومَ یُعرَضُ عَلَیهِ،ومَن نَصَرَ عَلِیّاً نَصَرَهُ اللّهُ یَومَ یَلقاهُ ولَقَّنَهُ حُجَّتَهُ عِندَ المُساءَلَةِ.
ثُمَّ قالَ (صلی الله علیه و آله):الحَسَنُ والحُسَینُ إماما امَّتی بَعدَ أبیهِما،وسَیِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ، واُمُّهُما سَیِّدةُ نِساءِ العالَمینَ،وأبوهُما سَیِّدُ الوَصِیّینَ.ومِن وُلدِ الحُسَینِ تِسعَةُ أئِمَّةٍ، تاسِعُهُمُ القائِمُ مِن وُلدی،طاعَتُهُم طاعَتی،ومَعصِیَتُهُم مَعصِیَتی،إلَی اللّهِ أشکُو المُنکِرینَ لِفَضلِهِم،والمُضَیِّعینَ لِحُرمَتِهِم بَعدی،وکَفی بِاللّهِ ولِیّاً وناصِراً لِعِترَتی، وأئِمَّةِ امَّتی،ومُنتَقِماً مِنَ الجاحِدِینَ لِحَقِّهِم، «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا Bأَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» 2 . (2)
ص: 137
سپس فرمود:«من و علی و فاطمه و حسن و حسین و نُه تن از نسل حسین، حجّت های خدا بر خلق اوییم.دشمنان ما دشمنان خدا و دوستان ما دوستان خدایند».
115.امام رضا (علیه السلام) -به نقل از پدرانش علیهم السلام-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«هر کس دوست دارد که به دین من چنگ زند و پس از من،بر کشتی نجات بنشیند،به علی بن ابی طالب اقتدا کند،و با دشمن او دشمنی و با دوست او دوستی ورزد؛چرا که او،هم در زندگی ام و هم پس از مرگم،وصیّ من است.او جانشین من در میان امّتم و پیشوای هر مسلمانی و امیر هر مؤمنی پس از من است.سخن او،سخن من است و فرمان او،فرمان من و نهی او،نهی من و پیرو او،پیرو من و یاور او،یاور من،و آن که از یاری دادن به او دست کشد،از یاری دادن به من دست کشیده است».
سپس فرمود:«هر کس پس از من،از علی جدا شود،در روز قیامت،نه او مرا می بیند و نه من او را می بینم.هر کس با علی مخالفت ورزد،خداوند،بهشت را بر او حرام می گرداند و جایگاهش را آتش قرار می دهد و این،بد فرجامی است.هر کس علی را تنها بگذارد،خداوند،او را در آن روزی که به پیشگاهش می رود،تنها می گذارد،و هر کس علی را یاری دهد،خداوند،او را در روزی که به دیدارش می رود،یاری می رساند و هنگام پرسش،حجّتش را به او القا می کند».
سپس فرمود:«حسن و حسین،پیشوایان امّت من پس از پدرشان،و آقای جوانان بهشت اند.مادرشان بانوی بانوان جهان است و پدرشان سَروَر اوصیا.از نسل حسین،نُه امام اند که نهمینِ آنان،قائم از فرزندان من است.فرمانبری از آنان، فرمانبری از من است و نافرمانی آنان،نافرمانی من.از انکار کنندگانِ فضیلت و برتری آنان و از کسانی که پس از من حرمت ایشان را زیر پا نهند،به خدا شِکوه می کنم! و خداوند خود،برای حمایت و یاری عترتم و امامان امّتم،و برای انتقام گرفتن از منکرانِ حقّ آنان،بسنده است، «و به زودی،کسانی که ستم کردند،خواهند دانست که به چه بازگشتگاهی باز می گردند»» .
ص: 138
116.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) -لِعَلِیٍّ (علیه السلام)-:یا عَلِیُّ،أنَا وأنتَ وَابناکَ الحَسَنُ وَالحُسَینُ،وتِسعَةٌ مِن وُلدِ الحُسَینِ،أرکانُ الدّینِ،ودَعائِمُ الإسلامِ،مَن تَبِعَنا نَجا،ومَن تَخَلَّفَ عَنَّا فإِلَی النّارِ. (1)
117.عنه (صلی الله علیه و آله): أنَا وعَلِیٌّ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ وتِسعَةٌ مِن وُلدِ الحُسَینِ،مُطَهَّرونَ مَعصومونَ. (2)
3/6 تاسِعُهُم قائِمُهُم
118.الخصال عن سلمان: دَخَلتُ عَلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله)،وإذَا الحُسَینُ (علیه السلام) عَلَی فَخِذَیهِ وهُوَ یُقَبِّلُ عَینَیهِ ویَلثِمُ فاهُ،وهُوَ یَقولُ:أنتَ سَیِّدٌ ابنُ سَیِّدٍ،أنتَ إمامٌ ابنُ إمامٍ أبُو الأَئِمَّةِ،أنتَ حُجَّةٌ ابنُ حُجَّةٍ أبو حُجَجٍ تِسعَةٍ مِن صُلبِکَ،تاسِعُهُم قائِمُهُم. (3)
119.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): أنَا سَیِّدُ مَن خَلَقَ اللّهُ عز و جل،وأنَا خیرٌ مِن جَبرَئیلَ ومیکائیلَ وإسرافیلَ وحَمَلَةِ العَرشِ،وجَمیعِ مَلائِکَةِ اللّهِ المُقَرَّبینَ،وأنبِیاءِ اللّهِ المُرسَلینَ.
وأنَا صاحِبُ الشَّفاعَةِ والحَوضِ الشَّریفِ،وأنَا وعَلِیٌّ أبَوا هذِهِ الاُمَّةِ،مَن عَرَفَنا فَقَد عَرَفَ اللّهَ عز و جل،ومَن أنکَرَنا فَقَد أنکَرَ اللّهَ عز و جل.
ومِن عَلِیٍّ سِبطا امَّتی،وسَیِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ الحَسَنِ والحُسَینِ.ومِن وُلدِ
ص: 139
116.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) -خطاب به علی (علیه السلام)-:ای علی! من و تو و دو پسرت،حسن و حسین، و نُه تن از نسل حسین،ارکان دین و تکیه گاه های اسلام هستیم.هر که در پیِ ما آید، رهایی می یابد و هر که از ما وا پس مانَد،به سوی آتش ره می سپارد.
117.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): من و علی و حسن و حسین و نُه تن از فرزندان حسین،پاک و معصوم هستیم.
118.الخصال -به نقل از سلمان-:بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) وارد شدم.دیدم حسین (علیه السلام) بر زانوی ایشان است و پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر پیشانی و دهان او بوسه می زند و می فرماید:«تو آقا و آقا زاده ای.تو امام و امام زاده،و پدر امامان هستی.تو حجّت و فرزند حجّت و پدر حجّت های نُه گانه ای هستی که از پشت تو اند و نهمینِ ایشان،قائمشان است».
119.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): من،سَرور آفریدگانِ خداوند عز و جل هستم.من،از جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و حاملان عرش و همۀ فرشتگان مقرّب خداوند و پیامبران فرستادۀ خدا، بهترم.من صاحب شفاعت و حوض ارزشمند هستم.
من و علی،پدران این امّتیم.هر که ما را بشناسد [و به ما ایمان آورد]،در حقیقت،خداوند عز و جل را شناخته [و به او ایمان آورده] است و هر که ما را انکار کند،در حقیقت،خدای عز و جل را انکار کرده است.
از علی خواهند بود دو سِبط امّت من و دو آقای جوانان بهشت،حسن و
ص: 140
الحُسَینِ تِسعَةُ أئِمَّةٍ؛طاعَتُهُم طاعَتی،ومَعصِیَتُهُم مَعصِیَتی،تاسِعُهُم قائِمُهُم ومَهدِیُّهُم. (1)
120.الإمام الحسین (علیه السلام): سُئِلَ أمیرُ المُؤمِنینَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ عَن مَعنی قَولِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):
«إنّی مُخَلِّفٌ فیکُمُ الثِّقلَینِ؛کِتابَ اللّهِ وعِترَتی»،مَنِ العِترَةُ؟
فَقالَ:أنَا،وَالحَسَنُ،وَالحُسَینُ،وَالأَئِمَّةُ التِّسعَةُ مِن وُلدِ الحُسَینِ،تاسِعُهُم مَهدِیُّهُم وقائِمُهم،لا یُفارِقونَ کِتابَ اللّهِ ولا یُفارِقُهُم،حَتَّی یَرِدوا عَلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) حَوضَهُ. (2)
121.الإمام الباقر (علیه السلام): یَکونُ تِسعَةُ أئِمَّةٍ بَعدَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ،تاسِعُهُم قائِمُهُم. (3)
4/6 السّابِعُ مِن وُلدِ الخامِسِ
122.الغیبة للنعمانی عن علیّ بن أبی حمزة: کُنتُ مَعَ أبی بَصیرٍ،ومَعَنا مَولیً لاَِبی جَعفَرٍ الباقِرِ (علیه السلام)،فَقالَ:سَمِعتُ أبا جَعفَرٍ (علیه السلام) یَقولُ:مِنَّا اثنا عَشَرَ مُحَدَّثاً،السّابِعُ مِن بَعدِی وَلَدِیَ القائِمُ.
فَقامَ إلَیهِ أبو بَصیرٍ فَقالَ:أشهَدُ أنّی سَمِعتُ أبا جَعفَرٍ (علیه السلام) یَقولُهُ مُنذُ أربَعینَ
ص: 141
حسین،و از نسل حسین،نُه امام می آیند که فرمان برداری از آنان،فرمان برداری از من است و نافرمانی آنان،نافرمانی من است.نهمینِ ایشان،قائمشان و مهدی شان است.
120.امام حسین (علیه السلام): از امیر مؤمنان-که درودهای خدا بر او باد-در بارۀ معنای این سخن پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله):«من در میان شما،دو چیز گران بها بر جای می گذارم:کتاب خدا و عترتم»،سؤال شد که:چه کسی عترت است؟
فرمود:«من و حسن و حسین و نُه امام از نسل حسین،که نهمینِ ایشان،مهدی و قائمشان است.اینان هرگز از کتاب خدا جدا نمی شوند و کتاب خدا هم از آنان جدا نمی شود،تا این که بر پیامبر خدا،در کنار حوض او،وارد می شوند».
121.امام باقر (علیه السلام): پس از حسین بن علی،نُه امام اند که نهمینِ ایشان قائمشان است.
122.الغیبة ،نعمانی-به نقل از علی بن ابی حمزه-:من با ابو بصیر بودم و یکی از وابستگان امام باقر (علیه السلام) نیز با ما بود.او گفت:از امام باقر (علیه السلام) شنیدم که می فرماید:«از ما،دوازده تن محدَّث اند که هفتمین نفر پس از من،فرزندم قائم است».
ابو بصیر رو به او کرد و گفت:گواهی می دهم که من نیز چهل سال پیش،این سخن را از امام باقر (علیه السلام) شنیدم.
ص: 142
سَنَةً. (1)
123.الغیبة للنعمانی عن أبی حمزة الثمالی: کُنتُ عِندَ أبی جَعفَرٍ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ الباقِرِ (علیه السلام) ذاتَ یَومٍ،فَلَمّا تَفَرَّقَ مَن کانَ عِندَهُ قالَ لی:یا أبا حَمزَةَ،مِنَ المَحتومِ الَّذی لا تَبدیلَ لَهُ عِندَ اللّهِ قِیامُ قائِمِنا،فَمَن شَکَّ فیما أقولُ لَقِیَ اللّهَ سُبحانَهُ وهُوَ بِهِ کافِرٌ ولَهُ جاحِدٌ.
ثُمَّ قالَ:بِأَبی واُمِّیَ المُسَمّی بِاسمی،وَالمُکَنّی بِکُنیَتی،السّابِعُ مِن بَعدی،بِأَبی مَن یَملَأُ الأَرضَ عَدلاً وقِسطاً کَما مُلِئَت ظُلماً وجَوراً.
ثُمَّ قالَ:یا أبا حَمزَةَ،مَن أدرَکَهُ فَلَم یُسَلِّم لَهُ فَما سَلَّمَ لِمُحَمَّدٍ وعَلِیٍّ علیهما السلام،وقَد حَرَّمَ اللّهُ عَلَیهِ الجَنَّةَ،ومَأواهُ النّارُ وبِئسَ مَثوَی الظّالِمینَ. (2)
5/6 الخامِسُ مِن وُلدِ السّابِعِ
124.کمال الدین عن صفوان بن مهران: قالَ أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):مَن أقَرَّ بِجَمیعِ الأَئِمَّةِ وجَحَدَ المَهدِیَّ،کانَ کَمَن أقَرَّ بِجَمیعِ الأَنبِیاءِ وجَحَدَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) نُبُوَّتَهُ.
فُقیلَ لَهُ:یَابنَ رَسولِ اللّهِ،فَمَنِ المَهدِیُّ مِن وُلدِکَ؟
قالَ:الخامِسُ مِن وُلدِ السّابِعِ،یَغیبُ عَنکُم شَخصُهُ،ولا یَحِلُّ لَکُم تَسمِیَتُهُ. (3)
ص: 143
123.الغیبة ،نعمانی-به نقل از ابو حمزۀ ثمالی-:روزی خدمت امام باقر (علیه السلام) بودم.چون کسانی که نزد او بودند،پراکنده شدند،به من فرمود:«ای ابو حمزه! از امور قطعیِ تغییرناپذیر نزد خداوند،قیام قائم ماست.هر که در آنچه می گویم،تردید کند،در حال کفر و انکار،خداوند سبحان را دیدار می کند».
سپس فرمود:«پدر و مادرم فدای آن کسی باد که همنام و هم کُنیۀ من و هفتمین نفر پس از من است ! پدرم فدای آن کسی باد که زمینِ آکنده از ستم و بیداد را پر از برابری و داد می کند !
سپس فرمود:«ای ابو حمزه! هر که او را درک کند و در برابرش گردن ننهد،در برابر محمّد و علی علیهما السلام گردن ننهاده است،و خداوند عز و جل،بهشت را بر او حرام می گرداند و جایگاهش آتش خواهد بود،و چه بد جایگاهی برای ستمگران است!».
124.کمال الدین -به نقل از صفوان بن مهران-:امام صادق (علیه السلام) فرمود:«هر کس به همۀ امامان اقرار کند،امّا منکر مهدی باشد،همانند کسی است که به همۀ پیامبران اقرار کند،ولی منکر پیامبریِ محمّد (صلی الله علیه و آله) باشد».
گفته شد:ای فرزند پیامبر خدا ! مهدیِ از نسل تو،کیست؟
فرمود:«پنجمین از نسلِ هفتمین،که بدنش از شما غایب است و بردن نام او،بر شما روا نیست».
ص: 144
6/6 حَدیثُ اللَّوحِ
125.الإمام الباقر (علیه السلام) عن جابر بن عبد اللّه الأَنصاریّ: دَخَلتُ عَلی فاطِمَةَ علیها السلام وبَینَ یَدَیها لَوحٌ (1)فیهِ أسماءُ الأَوصِیاءِ مِن وُلدِها،فَعَدَدتُ اثنَی عَشَرَ آخِرُهُمُ القائِمُ (علیه السلام)،ثَلاثَةٌ مِنهُم مُحَمَّدٌ وثَلاثَةٌ مِنهُم عَلِیٌّ. (2)
126.عنه (علیه السلام) عن جابر بن عبد اللّه الأنصاری: دَخَلتُ عَلی فاطِمَةَ علیها السلام وبَینَ یَدَیها لَوحٌ فیهِ أسماءُ الأَوصِیاءِ مِن وُلدِها،فَعَدَدتُ اثنَی عَشَرَ،أحَدُهُمُ القائِمُ،ثَلاثَةٌ مِنهُم مُحَمَّدٌ، وأَربَعَةٌ مِنهُم عَلِیٌّ علیهم السلام. (3)
127.الکافی عن عبدالرحمن بن سالم: قالَ أبو بَصیرٍ:قالَ أبو عَبدِاللّهِ (علیه السلام):قالَ أبی لِجابِرِ بنِ عَبدِ اللّهِ الأَنصارِیِّ:إنَّ لی إلَیکَ حاجَةً،فَمَتَی یَخِفُّ عَلَیکَ أن أخلُوَ بِکَ فأَسأَلَکَ عَنها؟فَقالَ لَهُ جابِرٌ:أیُّ الأَوقاتِ أحبَبتَهُ.فَخَلا بِهِ فی بَعضِ الأَیّامِ فَقالَ لَهُ:یا جابِرُ،أخبِرنی عَنِ اللَّوحِ الَّذی رَأَیتَهُ فی یَدِ امّی فاطِمَةَ علیها السلام بِنتِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،وما أخبَرَتکَ بِهِ امّی أنَّهُ فی ذلِکَ اللَّوحِ مَکتوبٌ؟
فَقالَ جابِرٌ:أشهَدُ بِاللّهِ أنّی دَخَلتُ عَلی امِّکَ فاطِمَةَ علیها السلام فی حَیاةِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)، فَهَنَّیتُها بِوِلادَةِ الحُسَینِ،ورَأَیتُ فی یَدَیها لَوحاً أخضَرَ ظَنَنتُ أنَّهُ مِن زُمُرُّدٍ،ورأَیتُ
ص: 145
125.امام باقر (علیه السلام): جابر بن عبد اللّه انصاری گفت:بر فاطمه علیها السلام وارد شدم.دیدم در برابرش لوحی (1)است که نام اوصیای از فرزندان او،در آن است.شمردم.دوازده نفر بودند و آخرینشان قائم (علیه السلام) بود.در میان آنها،سه محمّد و سه علی بود.
126.امام باقر (علیه السلام): جابر بن عبد اللّه انصاری گفت:بر فاطمه علیها السلام وارد شدم.لوحی در برابر او بود که نام اوصیای از فرزندانش،در آن وجود داشت.شمردم.دوازده نفر بودند و یکی شان قائم بود و سه نفر محمّد و چهار نفر علی.
127.الکافی -به نقل از عبد الرحمان بن سالم-:ابو بصیر،از امام صادق (علیه السلام) نقل کرد که:
«پدرم (امام باقر (علیه السلام) ) به جابر بن عبد اللّه انصاری فرمود:"با تو کاری دارم.چه وقت برایت میسّر است که تو را تنها ببینم و از تو سؤالی بکنم؟".
جابر گفت:هر وقت که شما دوست داشته باشید.
پس یک روز با او خلوت کرد و فرمود:"ای جابر! در بارۀ لوحی که آن را در دست مادرم فاطمه علیها السلام دخت پیامبر خدا دیده ای،و در بارۀ نوشتۀ آن لوح که مادرم تو را از آن آگاه ساخت،برایم بگو".
جابر گفت:خدا را گواه می گیرم که من در زمان زنده بودن پیامبر خدا،خدمت مادرت فاطمه علیها السلام رسیدم و تولّد حسین را به او تبریک گفتم.در دستش لوح سبزی دیدم که انگار از زمرّد بود.در آن لوح،نبشته ای سفید به سان رنگ آفتاب دیدم.
ص: 146
فیهِ کِتاباً أبیَضَ شِبهَ لَونِ الشَّمسِ،فَقُلتُ لَها:بِأَبی واُمّی یا بِنتَ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،ما هذَا اللَّوحُ؟
فَقالَت:هذا لَوحٌ أهداهُ اللّهُ إلی رَسولِهِ (صلی الله علیه و آله)،فیهِ اسمُ أبی وَاسمُ بَعلی وَاسمُ ابنَیَّ وَاسمُ الأَوصِیاءِ مِن وُلدی،وأَعطانیهِ أبی لِیُبَشِّرَنی بِذلِکَ.قالَ جابِرٌ:فَأَعطَتنیهِ امُّکَ فاطِمَةُ علیها السلام فَقَرَأتُهُ واستَنسَختُهُ.
فَقالَ لَهُ أبی:فَهَل لَکَ یا جابِرُ أن تَعرِضَهُ عَلَیَّ؟قالَ:نَعَم،فَمَشی مَعَهُ أبی إلی مَنزِلِ جابِرٍ فأَخرَجَ صَحیفَةً مِن رِقٍّ،فَقالَ:یا جابِرُ،انظُر فی کتابِکَ لاَِقرَأَ أنا عَلَیکَ، فَنَظَرَ جابِرٌ فی نُسخَتِهِ،فَقَرَأَهُ أبی فَما خالَفَ حَرفٌ حَرفاً،فَقالَ جابِرٌ:فَأَشهَدُ بِاللّهِ أنّی هکَذا رَأَیتُهُ فِی اللَّوحِ مَکتوباً:
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ،هذا کِتابٌ مِنَ اللّهِ العَزیزِ الحَکیمِ،لِمُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ ونورِهِ وسَفیرِهِ وحِجابِهِ ودَلیلِهِ،نَزَلَ بِهِ الرّوحُ الأَمینُ مِن عِندِ رَبِّ العالَمینَ،عَظِّم یا مُحَمَّدُ أسمائی،وَاشکُر نَعمائی،ولا تَجحَد آلائی.
إنّی أنَا اللّهُ لا إلهَ إلّاأنَا قاصِمُ الجَبّارینَ،ومُدیلُ (1)المَظلومینَ،ودَیّانُ الدّینِ (2)،إنّی أنَا اللّهُ لا إلهَ إلّاأنَا،فَمَن رَجا غَیرَ فَضلی أو خافَ غَیرَ عَدلی،عَذَّبتُهُ عَذاباً لا اعذِّبُهُ أحَداً مِنَ العالَمینَ،فَإِیّایَ فَاعبُد وعَلَیَّ فَتَوَکَّل.
إنّی لَم أبعَث نَبِیّاً فَأُکمِلَت أیّامُهُ،وَانقَضَت مُدَّتُهُ،إلّاجَعَلتُ لَهُ وصِیّاً،وإنّی فَضَّلتُکَ عَلَی الأَنبِیاءِ،وفَضَّلتُ وَصِیَّکَ عَلَی الأَوصِیاءِ،وأکرَمتُکَ بِشِبلَیکَ وسِبطَیکَ حَسَنٍ وحُسَینٍ،فَجَعَلتُ حَسنَاً مَعدِنَ عِلمی بَعدَ انقِضاءِ مُدَّةِ أبیهِ،وَجَعَلتُ
ص: 147
به ایشان گفتم:پدر و مادرم به فدایت،ای دختر پیامبر خدا ! این لوح چیست؟
فرمود:"این،لوحی است که خداوند،آن را به پیامبرش (صلی الله علیه و آله) اهدا فرمود و در آن،نام پدرم و نام شوهرم و نام دو پسرم و نام اوصیای از فرزندانم نوشته است.پدرم این لوح را برای بشارتم،به من داد".
جابر گفت:مادرت فاطمه علیها السلام آن را به من داد و من خواندمش و از روی آن، نسخه برداری کردم.
پدرم به او فرمود:"ای جابر! آن را به من نشان می دهی؟".
گفت:آری.
پدرم همراه جابر،به منزلش رفت.جابر نوشته ای از پوست بیرون آورد.پدرم فرمود:
"ای جابر! تو نوشته ات را بنگر تا من [از حفظ] برایت بخوانم".
جابر در نسخۀ خود نگریست و پدرم آن را خواند،به طوری که حتّی یک حرف نیز با آن،اختلاف نداشت.
جابر گفت:خدا را گواه می گیرم که در لوح،این گونه نوشته دیدم:"به نام خداوند بخشندۀ بخشایشگر.این،نوشته ای است از جانب خداوند عزیز حکیم،برای محمّد، پیامبر او و نور و سفیر و واسطه و راه نمای او که روح الأمین آن را از سوی پروردگار جهانیان،فرود آورْد.ای محمّد! نام های مرا به بزرگی یاد کن و نعمت هایم را سپاس بگزار و نعمت های مرا انکار مکن.
منم من،آن خدایی که معبودی جز من نیست،در هم شکنندۀ زورگویانم و یاری دهندۀ ستم دیدگان و دهندۀ جزا.منم من،آن خدایی که معبودی جز من نیست.پس هر که به غیر فضل من [یعنی به عمل خودش] امید ببندد یا از غیر عدل من بترسد،او را چنان عذابی می کنم که هیچ کس ازجهانیان را چنان عذاب نمی کنم.پس تنها مرا بندگی کن وتنها بر من توکّل نما.
من هیچ پیامبری نفرستادم،مگر آن که چون روزگارش به سر آمد و عمرش سپری شد،برای او وصی ای قرار دادم.من تو را بر دیگر پیامبران برتری دادم و وصیّ تو را بر دیگر اوصیا،و دو شیرْ بچّه ات و دو نوه ات،حسن و حسین،را به تو عطا کردم.حسن را پس از سپری شدن عمر پدرش،کان علم خویش قرار دادم و حسین را خزانه دار وحی
ص: 148
حُسَیناً خازِنَ وَحیی،وأکرَمتُهُ بِالشَّهادَةِ،وَخَتَمتُ لَهُ بِالسَّعادَةِ،فَهُوَ أفضَلُ مَنِ استُشهِدَ، وأرفَعُ الشُّهَداءِ دَرَجَةً،جَعَلتُ کَلِمَتِیَ التّامَّةَ مَعَهُ،وحُجَّتِیَ البالِغَةَ عِندَهُ،بِعِترَتِهِ اثیبُ واُعاقِبُ،أوَّلُهُم عَلِیٌّ سَیِّدُ العابِدینَ وزَینُ أولِیائِیَ الماضینَ،وَابنُهُ شِبهُ جَدِّهِ المَحمودِ مُحَمَّدٌ الباقِرُ عِلمی،وَالمَعدِنُ لِحِکمَتی.سَیَهلِکُ المُرتابونَ فی جَعفَرٍ،الرادُّ عَلَیهِ کَالرّادِّ عَلَیَّ،حَقَّ القَولُ مِنّی لاُکرِمَنَّ مَثوی جَعفَرٍ،ولاُسِرَّنَّهُ فی أشیاعِهِ وأنصارِهِ وأولیائِهِ.اُتیحَت بَعدَهُ [لِ ] (1)موسی فِتنَةٌ عَمیاءُ حِندِسٌ (2)،لِأَنَّ خَیطَ فَرضی لا یَنقَطِعُ،وحُجَّتی لا تَخفی،وأَنَّ أولِیائِیَ یُسقَونَ بِالکَأسِ الأَوفی،مَن جَحَدَ واحِداً مِنهُم فَقَد جَحَدَ نِعمَتی،ومَن غَیَّرَ آیَةً مِن کِتابی فَقَدِ افتَری عَلَیَّ.
وَیلٌ لِلمُفتَرِینَ الجَاحِدینَ عِندَ انقِضاءِ مُدَّةِ موسی عَبدی وحَبیبی وخِیَرَتَی،فی عَلِیٍّ وَلِیّی وناصِری ومَن أضَعُ عَلَیهِ أعباءَ النُّبُوَّةِ،وأَمتَحِنُهُ بِالاِضطِلاعِ بِها،یَقتُلُهُ عِفریتٌ (3)مُستَکبِرٌ،یُدفَنُ فِی المَدینَةِ الَّتی بَناها العَبدُ الصَالِحُ،إلی جَنبِ شَرِّ خَلقی، حَقَّ القَولُ مِنّی لاُسِرَّنَهُ بِمُحَمَّدٍ ابنِهِ وخَلیفَتِهِ مِن بَعدِهِ،ووارِثِ عِلمِهِ،فَهُوَ مَعدِنُ عِلمی،ومَوضِعُ سِرّی،وحُجَّتی عَلی خَلقی،لا یُؤمِنُ عَبدٌ بِهِ إلّاجَعَلتُ الجَنَّةَ مَثواهُ، وشَفَّعتُهُ فی سَبعینَ مِن أهلِ بَیتِهِ،کُلُّهُم قَدِ استَوجَبُوا النّارَ،وأختِمُ بِالسَّعادَةِ لاِبنِهِ عَلِیٍّ وَلِیّی وناصِری وَالشّاهِدِ فی خَلقی،وأمینی عَلی وَحیی،اُخرِجُ مِنهُ الدّاعِیَ إلی سَبیلِی،وَالخازِنَ لِعِلمی،الحَسَنِ،واُکمِلُ ذلِکَ بِابنِهِ ح د رَحمَةً لِلعالَمینَ،عَلَیهِ کَمالُ موسی وبَهاءُ عیسی وصَبرُ أیّوبَ،فَیُذَلُّ أولِیائی فی زَمانِهِ،وتُتَهادی رُؤوسُهُم کَما تُتَهادَی رُؤوسُ التُّرکِ وَالدَّیلَمِ،فَیُقتَلونَ ویُحرَقونَ،ویَکونونَ خائِفینَ مَرعوبینَ
ص: 149
خویش نمودم و او را به شهادت مفتخر ساختم و سرانجامش را سعادت قرار دادم.او برترینِ شهیدان است و مقامش از همۀ شهدا عالی تر است.کلمۀ تامّۀ خویش را همراه او، و حجّت رسایم را نزد وی قرار دادم.به سبب [دوستی یا دشمنی با] عترت او،پاداش و کیفر می دهم.نخستینِ آنان علی،سَرور عبادتْ پیشگان و زیور اولیای گذشتۀ من است،و [سپس] فرزند او محمّد که شبیه نیای پسندیده اش و شکافندۀ دانش من و کان حکمت من است،و [سپس] جعفر که به زودی،آنان که در بارۀ او شک کنند،هلاک خواهند شد و هر که او را رد کند،مرا رد کرده است.سخن ثابت من،این است که مقام جعفر را گرامی بدارم و او را در بارۀ شیعیان و یاران و دوستانش شادمان گردانم.بعد از او،موسی است که در باره اش فتنه ای کور و سختْ تاریک،رخ خواهد داد؛زیرا رشتۀ حکم من (امامت) گسیخته نمی گردد و حجّتم پنهان نمی مانَد و اولیای من،با جامی سرشار،سیراب می شوند.هر کس یکی از آنان را انکار کند،در حقیقت،نعمت مرا انکار کرده است،و هر کس یک آیه از کتاب مرا تغییر دهد،در حقیقت،بر من افترا بسته است.
وای بر آنان که پس از سپری شدنِ عمر بنده ام و حبیبم و برگزیده ام موسی،بر علی، دوست و یاور من،افترا ببندند و انکارش کنند؛همو که بارهای گرانِ نبوّت را بر دوش او می نهم و او را با بر عهده گرفتن آن بار،می آزمایم.دیوی گردن فراز،به قتلش می رساند و در شهری (طوس) که بندۀ صالح آن را بنا کرده است،در کنار بدترین مخلوق من،به خاک سپرده می شود.سخن من محقّق گردیده که او را به وجود محمّد پسرش و جانشین و وارث علمش،شادمان گردانم.
او (محمّد بن علی) کان دانش من و جایگاه راز من و حجّت من بر خلق من است.
هیچ بنده ای به او ایمان نمی آورَد،مگر آن که بهشت را جایگاهش خواهم ساخت و شفاعتش را در بارۀ هفتاد تن از خاندانش-که همگی سزاوار آتش گشته اند-خواهم پذیرفت،و فرجام کار فرزندش علی را-که دوست و یاور من و گواه بر خلق من و امین وحی من است-به سعادت ختم می کنم.دعوتگر به راهم و خزانه دار دانشم،حسن،را از او به وجود می آورم و این رشته را با فرزند او محمّد،از سر مهر و رحمت برای جهانیان، کامل می گردانم.
او کمال موسی و نورانیت عیسی و شکیباییِ ایّوب را دارد.در زمان [غیبتِ] او، دوستان من،خوار [و بی قدرت] می گردند و سرهای آنان به ارمغان فرستاده می شود، چنان که سرهای ترکان و دیلمان به ارمغان فرستاده می شود.ایشان را می کُشند و
ص: 150
وجِلینَ،تُصبَغُ الأَرضُ بِدِمائِهِم ویَفشُو الوَیلُ وَالرَّنَّةُ (1)فی نِسائِهِم،اُولئِکَ أولِیائی حَقّاً، بِهِم أدفَعُ کُلَّ فِتنَةٍ عَمیاءَ حِندِسٍ،وبِهِم أکشِفُ الزَّلازِلَ،وأدفَعُ الآصارَ (2)وَالأَغلالَ، اولئِکَ عَلَیهِم صَلَواتٌ مِن رَبِّهِم ورَحمَةٌ،واُولئِکَ هُمُ المُهتَدونَ.
قالَ أبو بَصیرٍ:لَو لَم تَسمَع فی دَهرِکَ إلّاهذَا الحَدیثَ لَکَفاکَ،فَصُنهُ إلّاعَن أهلِهِ. (3)
7/6 حَدیثُ الخِضرِ
128.الإمام الجواد (علیه السلام): أقبَلَ أمیرُ المُؤمِنینَ (علیه السلام) ومَعَهُ الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ (علیه السلام)،وهُوَ مُتَّکِئٌ عَلی یَدِ سَلمانَ،فَدَخَلَ المَسجِدَ الحَرامَ فَجَلَسَ،إذ أقبَلَ رَجُلٌ حَسَنُ الهَیئَةِ وَاللِّباسِ، فَسَلَّمَ عَلی أمیرِ المُؤمِنینَ فَرَدَّ عَلَیهِ السَّلامَ فَجَلَسَ،ثُمَّ قالَ:یا أمیرَ المُؤمِنینَ، أسأَلُکَ عَن ثَلاثِ مَسائِلَ،إن أخبَرتَنی بِهِنَّ عَلِمتُ أنَّ القَومَ رَکِبوا مِن أمرِکَ ما قَضی عَلَیهِم،و أن لَیسوا بمَأمونینَ فی دُنیاهُم وآخِرَتِهِم،وإن تَکُنِ الاُخری عَلِمتُ أنَّکَ وهُم شَرَعٌ سَواءٌ.
فَقالَ لَهُ أمیرُ المُؤمِنینَ (علیه السلام):سَلنی عَمّا بَدا لَکَ،قالَ:أخبِرنی عَنِ الرَّجُلِ إذا نامَ أینَ تَذهَبُ روحُهُ؟وعَنِ الرَّجُلِ کَیفَ یَذکُرُ ویَنسی؟وعَنِ الرَّجُلِ کَیفَ یُشبِهُ وَلَدُهُ الأَعمامَ وَالأَخوالَ؟
ص: 151
می سوزانند،و پیوسته در ترس و وحشت و هراس به سر خواهند برد،و زمین از خون ایشان رنگین و وای و فغان،در میان زنانشان بلند خواهد شد.
این [نام برده]ها،دوستانِ راستین من اند.به واسطۀ آنان،هر فتنۀ کور و تار را دفع می کنم و به برکت وجود آنان،زلزله ها را می زدایم و تنگناها و بند و زنجیرها را بر می دارم.درودها و رحمت پروردگارشان،بر ایشان باد،و ایشان همان رستگاران اند"».
ابو بصیر گفت:اگر در همۀ عمرت جز همین حدیث نشنیده باشی،برایت بس است.پس آن را پنهان بدار،مگر از اهلش.
128.امام جواد (علیه السلام): امیر مؤمنان (علیه السلام)،در حالی که به دست سلمان تکیه داشت و حسن بن علی (علیه السلام) نیز با او بود،آمد و وارد مسجد الحرام شد و نشست.در این هنگام،مردی خوش سیما و خوشپوش آمد و به امیرمؤمنان سلام کرد.ایشان جواب سلامش را داد.او نشست و آن گاه گفت:ای امیر مؤمنان! سه پرسش از تو می کنم که اگر آنها را پاسخ گفتی،دانم که این جماعت،در بارۀ تو مرتکب کاری شده اند که محکوم به نابودی اند و در دنیا و آخرتشان،در امان نیستند،و اگر پاسخ نگفتی،دانم که تو و آنان یک سانید.
امیر مؤمنان فرمود:«هر چه می خواهی،از من بپرس».
او گفت:به من بگو که وقتی انسان می خوابد،روحش کجا می رود؟چگونه است که انسان به یاد می آورد و فراموش می کند؟و چرا فرزند انسان،شبیه عموها و دایی هایش می شود؟
ص: 152
فَالتَفَتَ أمیرُ المُؤمِنینَ (علیه السلام) إلی الحَسَنِ (علیه السلام) فَقالَ:یا أبا مُحَمَّدٍ أجِبهُ.
قالَ:فأَجابَهُ الحَسَنُ (علیه السلام).
فَقالَ الرَّجُلُ:أشهَدُ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ ولَم أزَل أشهَدُ بِها،وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللّهِ ولَم أزَل أشهَدُ بِذلِکَ،وأشهَدُ أنَّکَ وَصِیُّ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وَالقائِمُ بِحُجَّتِهِ-وأشارَ إلی أمیرِ المُؤمِنینَ-ولَم أزَل أشهَدُ بِها،وأشهَدُ أنَّکَ وَصِیُّهُ وَالقائِمُ بِحُجَّتِهِ-وأشارَ إلی الحَسَنِ (علیه السلام)-وأشهَدُ أنَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ وَصِیُّ أخیهِ وَالقائِمُ بِحُجَّتِهِ بَعدَهُ، وأشهَدُ عَلی عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ أنَّهُ القائِمُ بِأَمرِ الحُسَینِ بَعدَهُ،وأشهَدُ عَلی مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ أنَّهُ القائِمُ بِأَمرِ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ،وأشهَدُ عَلی جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ بِأَنَّهُ القائِمُ بِأَمرِ مُحَمَّدٍ،وأشهَدُ عَلی موسی أنَّهُ القائِمُ بِأَمرِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ،وأَشهَدُ عَلی عَلِیِّ بنِ موسی أنَّهُ القائِمُ بِأَمرِ موسَی بن جَعفَرٍ،وأشهَدُ عَلی مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ أنَّهُ القائِمُ بِأَمرِ عَلِیِّ بن موسی،وأشهَدُ عَلی عَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ بِأَنَّهُ القائِمُ بِأَمرِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ،وأشهَدُ عَلَی الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ بِأَنَّهُ القائِمُ بِأَمرِ عَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ،وأشهَدُ عَلی رَجُلٍ مِن وُلدِ الحَسَنِ لا یُکَنّی ولا یُسَمّی حَتّی یَظهَرَ أمرُهُ فَیَملَؤُها عَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً،وَالسَّلامُ عَلَیکَ یا أمیرَ المُؤمِنینَ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ.
ثُمَّ قامَ فَمَضی.فَقالَ أمیرُ المُؤمِنینَ (علیه السلام):یا أبا مُحَمَّدٍ اتبَعهُ فَانظُر أینَ یَقصِدُ؟ فَخَرَجَ الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ (علیه السلام) فَقالَ:ما کانَ إلّاأن وَضَعَ رِجلَهُ خارِجاً مِنَ المَسجِدِ فَما دَرَیتُ أینَ أخَذَ مِن أرضِ اللّهِ،فَرَجَعتُ إلی أمیرِ المُؤمِنینَ (علیه السلام) فَأَعلَمتُهُ،فَقالَ:یا أبا مُحَمَّدٍ أتَعرِفُهُ؟قُلتُ:اللّهُ ورَسولُهُ وأمیرُ المُؤمِنینَ أعلَمُ،قالَ:هُوَ الخِضرُ (علیه السلام). (1)
ص: 153
امیر مؤمنان رو به حسن (علیه السلام) کرد و فرمود:«ای ابو محمّد! تو پاسخش را بگو».
پس چون حسن (علیه السلام) پاسخ او را داد،مرد گفت:گواهی می دهم که معبودی جز خدا نیست،و پیوسته بدین گواهی می دهم.گواهی می دهم که محمّد،فرستادۀ خداست،و پیوسته بدین گواهی می دهم.گواهی می دهم که تو-با اشاره به امیر مؤمنان-وصیّ پیامبر خدا و بر پا دارندۀ حجّت او هستی،و پیوسته بدین گواهی می دهم.گواهی می دهم که تو- با اشاره به حسن (علیه السلام)-وصیّ برادر او و برپا دارندۀ حجّت او پس از او هستی.گواهی می دهم که حسین بن علی،وصیّ بردارش و بر پا دارندۀ حجّت او پس از وی است.
گواهی می دهم که علی بن الحسین،بر پا دارندۀ امامت حسین پس از اوست.گواهی می دهم که محمّد بن علی،بر پا دارندۀ امر امامت علی بن الحسین است.گواهی می دهم که جعفر بن محمّد،بر پا دارندۀ امر امامت محمّد است.گواهی می دهم که موسی،بر پا دارندۀ امر جعفر بن محمّد است.گواهی می دهم که علی بن موسی،برپا دارندۀ امر موسی بن جعفر است.گواهی می دهم که محمّد بن علی،بر پا دارندۀ امر علی بن موسی است.
گواهی می دهم که علی بن محمّد،بر پا دارندۀ امر محمّد بن علی است.گواهی می دهم که حسن بن علی،بر پا دارندۀ امر علی بن محمّد است.گواهی می دهم به [امامت] مردی از فرزندان حسن،که بردن نام و کنیه اش جایز نیست تا آن گاه که ظهور کند و زمین را، چنان که از ستم آکنده شده است،از عدل و داد پر کند.و سلام و رحمت و برکات خدا،بر تو،ای امیر مؤمنان!
سپس برخاست و رفت.امیر مؤمنان (علیه السلام) فرمود:«ای ابو،محمّد! دنبال او برو و ببین کجا می رود».
حسن بن علی (علیه السلام) بیرون رفت و گفت:همین که پایش را از مسجد بیرون نهاد،نفهمیدم به کدام سوی از زمین خدا رفت.پس نزد امیر مؤمنان باز گشتم و ایشان را از این امر آگاه ساختم.پس فرمود:«ای ابو محمّد! او را شناختی؟».
گفتم:خدا و پیامبر او و امیر مؤمنان،بهتر می دانند.
امیر مؤمنان (علیه السلام) فرمود:«او خضر (علیه السلام) بود».
ص: 154
8/6 حَدیثُ مَحضِ الإسلام
129.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) عن الفضل بن شاذان: سَأَلَ المَأمونُ عَلِیَّ بنَ موسَی الرِّضا (علیه السلام) أن یَکتُبَ لَهُ مَحضَ الإِسلامِ عَلی سَبیلِ الإیجازِ وَالاِختِصارِ.
فَکَتَبَ (علیه السلام) لَهُ:إنَّ مَحضَ الإِسلامِ شَهادَةُ أن لا إلهَ إلّااللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ،إلهاً واحِداً أحَداً فَرداً صَمَداً قَیّوماً سَمیعاً بَصیراً قَدیراً قَدیماً قائِماً باقِیاً،عالِماً لا یَجهَلُ، قادِراً لا یَعجَزُ،غَنِیّاً لا یَحتاجُ،عَدلاً لا یَجورُ،وأنَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیءٍ ولَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ،لا شِبهَ لَهُ ولا ضِدَّ لَهُ،ولا نِدَّ لَهُ ولا کُفءَ لَهُ،وأنَّهُ المَقصودُ بِالعِبادَةِ وَالدُّعاءِ،وَالرَّغبَةِ وَالرَّهبَةِ،وأنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ،وأمینُهُ وصَفِیُّهُ،وصَفوَتُهُ مِن خَلقِهِ،وسَیِّدُ المُرسَلینَ،وخاتَمُ النَّبِیّینَ،وأفضَلُ العالَمینَ،لا نَبِیَّ بَعدَهُ،ولا تَبدیلَ لِمِلَّتِهِ،ولا تَغییرَ لِشَریعَتِهِ،وأنَّ جَمیعَ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدُ بنُ عَبدِ اللّهِ هُوَ الحَقُّ المُبینُ، وَالتَّصدیقُ بِهِ وبِجَمیعِ مَن مَضی قَبلَهُ مِن رُسُلِ اللّهِ وأنبِیائِهِ وحُجَجِهِ،وَالتَّصدیقُ بِکِتابِهِ الصّادِقِ العَزیزِ الَّذی لا یَأتیهِ الباطِلُ مِن بَینِ یَدَیهِ ولا مِن خَلفِهِ،تَنزیلٌ مِن حَکیمٍ حَمیدٍ،وأنَّهُ المُهَیمِنُ عَلَی الکُتُبِ کُلِّها،وأنَّهُ حَقٌّ مِن فاتِحَتِهِ إلی خاتِمَتِهِ، نُؤمِنُ بِمُحکَمِهِ ومُتَشابِهِهِ،وخاصِّهِ وعامِّهِ،ووَعدِهِ ووَعیدِهِ،وناسِخِهِ ومَنسوخِهِ، وقِصَصِهِ وأَخبارِهِ،لا یَقدِرُ أَحَدٌ مِنَ المَخلوقینَ أن یَأتِیَ بِمِثلِهِ.
وأنَّ الدَّلیلَ بَعدَهُ،وَالحُجَّةَ عَلَی المُؤمِنینَ،وَالقائِمَ بِأَمرِ المُسلِمینَ،وَالنّاطِقَ عَنِ القُرآنِ،وَالعالِمَ بِأَحکامِهِ،أخوهُ وخَلیفَتُهُ ووَصِیُّهُ ووَلِیُّهُ،وَالَّذی کانَ مِنهُ بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسی عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ (علیه السلام)،أمیرُ المُؤمِنینَ،وإمامُ المُتَّقینَ،وقائِدُ الغُرِّ المُحَجَّلینَ (1)،وأفضَلُ الوَصِیّینَ،ووارِثُ عِلمِ النَّبِیّینَ وَالمُرسَلینَ،وبَعدَهُ الحَسَنُ
ص: 155
129.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) -به نقل از فضل بن شاذن-:مأمون از امام رضا (علیه السلام) درخواست کرد که حقیقتِ اسلام را به طور موجز و مختصر،برایش بنویسد.
ایشان برایش چنین نوشت:«حقیقتِ اسلام،گواهی دادن به این است که معبودی جز خدای یگانه و بی انباز نیست و معبودی است یکتا،یگانه،تک،بی نیاز،قائم به ذات،شنوا،بینا،توانا،دیرین،پاینده،ماندگار،دانا که هیچ نادانی ای در او راه ندارد، توانا که هیچ ناتوانی ای در او نیست،بی نیاز که هرگز نیازمند نمی شود و دادگر که هیچ گاه ستم نمی کند،و این که آفرینندۀ همه چیز است و چیزی همانند او نیست و همتا و ضد و مانند و همسان ندارد و مقصود در پرستش و نیایش و امید و بیم،اوست.
و [نیز گواهی دادن به] این که محمّد،بنده و فرستاده و امین و برگزیدۀ اوست و منتخب او از میان خلقش،و سَرور رسولان و خاتم پیامبران و برترینِ جهانیان است، و پس از او،پیامبری نیست،و آیین او جای گزینی ندارد و شریعتش تغییر نمی پذیرد، و همۀ آنچه محمّد بن عبد اللّه آورده،حقّ آشکار است،و نیز تصدیق او و همۀ فرستادگان خدا و پیامبران و حجّت های او که پیش تر بوده اند.
و نیز تصدیق کتابِ راست و عزیز او،که باطل،نه از پیش رو و نه از پشت سرش، بدان راه ندارد و از سوی خدای حکیم و ستودنی،فرو فرستاده شده است و در بردارندۀ همۀ کتاب ها[ی آسمانی پیشین] است و از آغاز تا انجامش،حق است.به آیات محکم و متشابه آن و خاص و عامّش و نویدها و بیم هایش و ناسخ و منسوخش و داستان ها و خبرهایش،ایمان داریم،و هیچ مخلوقی نمی تواند همانند آن را بیاورد.
و [گواهی دادن به] این که راه نمای پس از او (پیامبر (صلی الله علیه و آله) ) و حجّت بر مؤمنان و عهده دار امر مسلمانان و سخنگوی قرآن و دانا به احکام آن،برادر و جانشین و وصی و ولیّ اوست؛همو که برای پیامبر (صلی الله علیه و آله) به منزلۀ هارون برای موسی بود،یعنی علی بن ابی طالب،امیر مؤمنان و پیشوای پرهیزگاران و جلودار خوبان و روسپیدان،
ص: 156
وَالحُسَینُ سَیِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ،ثُمَّ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ زَینُ العابِدینَ،ثُمَّ مُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ باقِرُ عِلمِ النَّبِیّینَ،ثُمَّ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ الصّادِقُ وارِثُ عِلمِ الوَصِیّینَ،ثُمَّ موسَی بنُ جَعفَرٍ الکاظِمِ،ثُمَّ عَلِیُّ بنُ موسَی الرِّضا،ثُمَّ مُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ،ثُمَّ عَلِیُّ بنُ مُحَمَّدٍ،ثُمَّ الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ،ثُمَّ الحُجَّةُ القائِمُ المُنتَظَرُ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم أجمَعینَ.
أشهَدُ لَهُم بِالوَصِیَّةِ وَالإِمامَةِ،وأنَّ الأَرضَ لا تَخلو مِن حُجَّةِ اللّهِ تَعالی عَلَی خَلقِهِ فی کُلِّ عَصرٍ وأوانٍ،وأنَّهُمُ العُروَةُ الوُثقی،وأئِمَّةُ الهُدی،وَالحُجَّةُ عَلَی أهلِ الدُّنیا، إلی أن یَرِثَ اللّهُ الأَرضَ ومَن عَلَیها. (1)
9/6 حَدیثُ طَلَبِ الحاجَةِ
130.کتاب من لا یحضره الفقیه عن عبد اللّه بن جندب عن الإمام الکاظم (علیه السلام): تَقولُ فی سَجدَةِ الشُّکرِ:اللّهُمَّ إنّی اشهِدُکَ،واُشهِدُ مَلائِکَتَکَ،وأنبِیاءَکَ ورُسُلَکَ،وجَمیعَ خَلقِکَ،أَنَّکَ أنتَ اللّهُ رَبّی،وَالإِسلامَ دینی،ومُحَمَّداً نَبِیّی،وعَلِیّاً وَالحَسَنَ وَالحُسَینَ وعَلِیَّ بنَ الحُسَینِ ومُحمَّدَ بنَ عَلِی غِّ وجَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ وموسَی بنَ جَعفَرٍ وعَلِیِّ بنَ موسی ومُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ وعَلِیَّ بنَ مُحَمَّدٍ وَالحَسَنَ بنَ عَلِیٍّ وَالحُجَّةَ بنَ الحَسَنِ بنِ عَلِیِّ أَئِمَّتی،بِهِم أَتَوَلّی ومِن أعدائِهِم أَتَبَرَّأُ.
اللّهُمَّ إنّی أنشُدُکَ دَمَ المَظلومِ-ثَلاثاً-اللّهُمَّ إنّی أنشُدُکَ بِإیوائِکَ عَلی نَفسِکَ لِأَعدائِکَ لَتُهلِکَنَّهُم بِأَیدینا وأیدِی المُؤمِنینَ،اللّهُمَّ إنّی أنشُدُکَ بِإیوائِکَ عَلَی نَفسِکَ لِأَولِیائِکَ لَتُظفِرَنَّهُم بِعَدُوِّکَ وعَدُوِّهِم،أن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وعَلی المُستَحفَظینَ مِن آلِ مُحَمَّدٍ-ثَلاثاً-،وتَقولُ:اللّهُمَّ إنّی أسأَلُکَ الیُسرَ بَعدَ العُسرِ-ثَلاثاً-.
ص: 157
و برترینِ اوصیا و وارث دانش پیامبران و فرستادگان،و پس از او،حسن و حسین،دو سَرور جوانان بهشتی،سپس علی بن الحسین زین العابدین،سپس محمّد بن علی، گسترانندۀ دانش پیامبران،سپس جعفر بن محمّد صادق،وارث دانش اوصیا،سپس موسی بن جعفر کاظم،سپس علی بن موسی الرضا،سپس محمّد بن علی،سپس علی بن محمّد، سپس حسن بن علی و سپس حجّت قائم منتظَر است.درودهای خداوند،بر ایشان باد!
گواهی می دهم که ایشان وصی و امام اند،و زمین در هیچ عصر و زمانی،از وجود حجّت خدای متعال بر خلقش،خالی نیست،و ایشان اند دستگیرۀ استوار و پیشوایان هدایت و حجّت بر مردم دنیا تا آن گاه که [قیامت فرا رسد و] خدا زمین و زمینیان را به ارث برد».
130.امام کاظم (علیه السلام): در سجدۀ شکر می گویی:«بار خدایا! من تو را گواه می گیرم و فرشتگانت و پیامبران و فرستادگانت را و همۀ آفریدگانت را نیز گواه می گیرم [بر این] که [معتقدم] تویی خدای یگانه و پروردگار من و [بر این که] اسلام،دین من است و محمّد،پیامبر من است و علی و حسن و حسین و علی بن الحسین و محمّد بن علی و جعفر بن محمّد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمّد بن علی و علی بن محمّد و حسن بن علی و حجّة بن الحسن بن علی،پیشوایانم اند و من،دوستدار و پیرو ایشان هستم و از دشمنانشان بیزارم.
بار خدایا! سوگندت می دهم به خون ستم دیده (این را سه بار می گویی).بار خدایا! سوگندت می دهم به آن عهدی که با خویش در بارۀ دشمنانت کرده ای که آنان را به دست ما و به دست مؤمنان،نابود گردانی.بار خدایا! سوگندت می دهم به آن عهدی که با خویش در بارۀ دوستانت کرده ای که آنان را بر دشمن خودت و ایشان پیروز گردانی،[سوگندت می دهم] که بر محمّد و بر رازداران از خاندان محمّد،درود فرستی (این را سه بار می گویی)».
و سه بار می گویی:«بار خدایا! از تو درخواست می کنم که پس از تنگی و دشواری، آسانی و آسایش را به من ارزانی داری».
ص: 158
ثُمَّ تَضَعُ خَدَّکَ الأَیمَنَ عَلَی الأَرضِ وتَقولُ:یا کَهفی حینَ تُعیینِیَ المَذاهِبُ، وتَضیقُ عَلَیَّ الأَرضُ بِما رَحُبَت،ویا بارِئَ خَلقی رَحمَةً بی،وکُنتَ عَن خَلقی غَنِیّاً،صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،وعَلَی المُستَحفَظینَ مِن آلِ مُحَمَّدٍ-ثَلاثاً-،ثُمَّ تَضَعُ خَدَّکَ الأَیسَرَ عَلَی الأَرضِ وتَقولُ:یا مُذِلَّ کُلِّ جَبّارٍ،ویا مُعِزَّ کلِّ ذَلیلٍ،قَد وَعِزَّتِکَ بَلَغَ بی مَجهودی-ثَلاثاً-،ثُمَّ تَعودُ لِلسُّجودِ وتَقولُ مِئَةَ مَرَّةٍ:شُکراً شُکراً، ثُمَّ تَسأَلُ حاجَتَکَ إن شاءَ اللّهُ. (1)
ص: 159
سپس گونۀ راستت را بر خاک می نهی و سه بار می گویی:«ای پناهگاه من در آن هنگام که همۀ راه ها بر من بسته و زمین با همۀ فراخی اش بر من تنگ می شود! ای آن که مرا از سر مِهر بر من،آفریدی و به آفریدن من نیازی نداشتی! بر محمّد و خاندان محمّد و بر رازدارانِ از خاندان محمّد،درود فرست».
سپس گونۀ چپ خویش را بر خاک می نهی و سه بار می گویی:«ای خوار کنندۀ هر گردن فرازی،و ای عزّت دهندۀ هر خواری! به عزّتت سوگند که طاقتم طاق گشته است».
آن گاه،دوباره به سجده می روی و صد مرتبه می گویی:«سپاس گزارم، سپاس گزارم !».
سپس حاجتت را از خدا درخواست می کنی،به یاری خدا.
ص: 160
بر پایۀ احادیثی که در فصل قبل آمد،پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) دوازده نفر از خاندان خود را یکی پس از دیگری به عنوان جانشینان خود و امامان و رهبران آیندۀ جهان اسلام، به امّت معرّفی کرده است.این متون را به دو دسته می توان تقسیم کرد:
دستۀ اوّل،احادیثی که در منابع روایی پیروان اهل بیت علیهم السلام آمده است.سند این احادیث،صحیح و معتبر است و دلالت آنها بر مبنای پیروان اهل بیت در موضوع امامت،روشن و غیر قابل تردید است.بسیاری از این احادیث،در این فصل نقل شد.
دستۀ دوم،احادیثی که منابع اهل سنّت از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) روایت کرده اند.این احادیث،هر چند بر مبنای اهل سنّت از صحّت و اعتبار لازم برخوردارند،ولی دلالت آنها به وضوح دلالت احادیث دستۀ اوّل نیست.از این رو،احتمالات مختلفی در تبیین مقصود از آنها ذکر شده است.
در این پژوهش،علاوه بر ارزیابی سند این دسته از احادیث،روشن خواهد شد که مقصود از آنها نیز چیزی جز مدلول احادیث دستۀ اوّل نیست.
در زمینۀ ارزیابی سند احادیث مربوط به تعداد خلفا،چند نکته قابل ذکر است:
ص: 161
الف-سند این احادیث در منابع کهن و معتبر اهل سنّت به جابر بن سَمُره (1)و ابو جحیفه (2)می رسد.
ب-گزارش جابر بن سَمُره (3)در نزد اهل سنّت،صحیح و معتبر است.بغوی در ارزیابی این حدیث می گوید:
بر صحّت این حدیث،اتّفاق وجود دارد. (4)
افزون بر این،آلبانی برخی طُرُق این حدیث را صحیح می داند. (5)این حدیث همچنین در صحیح مسلم (6)و صحیح البخاری (7)روایت شده که این نقل ها نیز نزد اهل سنّت معتبر شمرده می شوند،هر چند در نقل بخاری به جای«اثنا عشر خلیفة»،«اثنا عشر أمیراً»آمده است.
ج-گزارش جابر بن سَمُره با همان اسنادی که در منابع اهل سنّت آمده،در منابع حدیثی شیعه نیز نقل شده است. (8)
ص: 162
د-احادیث یاد شده،علاوه بر جابر بن سَمُره از طریق عبد اللّه بن عمر،عبد اللّه بن مسعود،عبد اللّه بن عمرو بن عاص،اَنَس بن مالک و عبد اللّه بن ابی اوفی نیز نقل شده اند؛لیکن منابعی که این گزارش ها را روایت کرده اند،مصادر شیعی اند. (1)
ه-نکتۀ قابل تأمّل،این است که:سخنی سرنوشت ساز با آن اهمّیت که آیندۀ رهبری در جامعۀ اسلامی را رقم می زند،چرا آن گونه که باید،مورد توجّه صحابیان قرار نگرفته و کمتر به نقل آن پرداخته اند،تا آن جا که حدیث«اِثنا عَشَرَ خلیفة (دوازده خلیفه)»به حدیث جابر بن سَمُره معروف گردیده است؟
بی تردید،سیاسی بودن مضمون حدیث در عدم نقل آن توسّط اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله)،مؤثّر بوده است.از این رو،عدم شهرت نقل آن از طرق مختلف،بر بی توجّهی صحابیان به این موضوع مهم،دلالت ندارد.
مُسلم،در صحیح خود،سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله) در بارۀ خلفای پس از خود را مربوط به روز جمعه ای می داند که شخصی به نام اسلَمی سنگسار شد (2)و چون این واقعه در مدینه اتّفاق افتاده است، (3)می توان گفت که مکان سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله)،مسجد مدینه بوده است؛امّا احمد بن حنبل،در مسند خویش،زمان صدور این حدیث را عرفه و مکان آن را سرزمین عرفات (4)ذکر کرده است و در گزارشی دیگر،مکان صدور آن را مِنا می داند. (5)
ص: 163
با تأمّل در متن گزارش هایی که مربوط به این واقعه است،به نظر می رسد که جابر بن سَمُره،تنها یک واقعه را بیان می کند و با توجّه به ویژگی های اختصاصی موجود در متن،احتمال تعدّد واقعه،بعید است.
متن حدیث جابر بن سَمُره،به گونه های مختلفی گزارش شده است.در بیشتر گزارش ها«اثنا عشر خلیفة (دوازده خلیفه)»،در صحیح البخاری«اثنا عشر أمیراً (دوازده امیر)»و در گزارش های دیگر،«اثنا عشر إماماً (دوازده امام)»،«إثنا عشر ملکاً (دوازده پادشاه)»و«اثنا عشر قیّماً (دوازده سرپرست)»آمده است و مطابق برخی از نقل ها،متن حدیث با عبارت« لا یَزالُ أَمرُ النَّاسِ ماضیاً ما وَلیَهُم اثنا عَشَرَ رَجُلاً ؛ (1)همواره کارهای مردم انجام می شود،مادام که دوازده مرد،سرپرست آنها باشند» گزارش شده است.
همۀ این گزارش ها،نشان دهندۀ آن است که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)،در پی معرّفی جانشینان خود و رهبران آیندۀ جهان اسلام بوده و راوی و یا راویان حدیث،سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله) را نقل به معنا کرده اند.
نکتۀ قابل توجّه،این که:پس از معرّفی دوازده نفر به عنوان جانشینان پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) توسّط ایشان،همهمه و هیاهو مجلس را فرا می گیرد، (2)به گونه ای که جابر بن سَمُره تصریح می کند که سخن پایانی پیامبر (صلی الله علیه و آله) را نشنیده (3)و از پدر یا عموی خود می پرسد که:ایشان چه گفت؟و او پاسخ می دهد که ایشان فرمود:«کلّهم من قریش؛ (4)همۀ آنها از قریش اند»،یا«کلّهم من
ص: 164
بنی هاشم؛ (1)همۀ آنها از بنی هاشم اند».
این صحنه نشان می دهد که فضای سیاسی برای اعلان رهبران آیندۀ جهان اسلام،مناسب نبوده است،چنان که جملۀ «وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ ؛ (2)خداوند،تو را از آسیب مردمان حفظ می کند» در جریان غدیر،اشاره به همین واقعیت است.البتّه بعد از غدیر نیز هنگامی که پیامبر اسلام در بیماریِ منجر به وفاتش می خواهد به صورت مکتوب،مشکل رهبری آیندۀ جهان اسلام را حل کند،با کارشکنی و همهمه و غوغا رو به رو می شود و در نتیجه،تصریح به این امر،میسّر نمی گردد. (3)
تأمّل در واژه های«خلیفه»، (4)«امام»، (5)«وصی»، (6)«امیر» (7)و الفاظ مشابه آنها که در گزارش های مختلف حدیث جابر آمده و نیز موقعیت خانوادگی و عدد کسانی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) آنان را به عنوان جانشینان خود معرّفی می کند و مهم تر از همه،تأکید ایشان بر این که قیام دین و عزّت اسلام و صلاح امّت تا قیامت در گرو خلافت آنهاست،به روشنی نشان می دهند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در این پیام مهم،در صدد ارائۀ مشخّصات افرادی بوده که شایستگی علمی،عملی،سیاسی و مدیریتی لازم را برای رهبری جامعۀ اسلامی پس از او دارند؛کسانی که از هر جهت می توانند خلیفۀ
ص: 165
خدا و خلیفۀ پیامبر خدا باشند.
در آن هنگام،اهمّیت این پیام و رساندن آن،به گونه ای بود که به گفتۀ ابن عبّاس، ابو بکر در آغاز حکومتش،خود را خلیفه نمی خواند و در پاسخ کسی که از او می پرسد:«آیا تو خلیفۀ پیامبر خدایی؟»،پاسخ می دهد:نه.و در پاسخ این سؤال که:پس تو کیستی؟پاسخ می دهد:«من،جای گزین پس از او هستم». (1)
دقّت و تأمّل در معنای واژۀ«خلیفه»،خود،بیانگر این معناست.خلیفه به معنای جانشین است و جانشین،کسی است که وظیفۀ شخص پیشین را به عهده دارد و جای خالی او را پُر می کند،و چون وظیفۀ اصلی و محوری پیامبر (صلی الله علیه و آله)،هدایتگری و راه نمونی مردمان به سوی رستگاری است،تنها،فردی شایستگی عنوان خلافت را خواهد داشت که به بهترین وجه به هدایت مردمان بپردازد.
به همین دلیل است که پیامبر (صلی الله علیه و آله)،مبلّغان دین را خلفای خود شمرده است.در حدیثی آمده است:
قال رسول اللّه (صلی الله علیه و آله):اللّهُمَّ ارحَم خُلَفائی قیلَ:یا رَسولَ اللّهِ وَ مَن خُلَفاؤکَ؟قالَ:
الَّذینَ یَأتونَ مِن بَعدی یَروونَ حَدیثی و سُنَّتی. (2)
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«خدایا! جانشینان مرا رحمت فرما».سؤال شد:جانشینان تو،چه کسانی اند؟فرمود:«کسانی که پس از من می آیند و حدیث و سنّت مرا روایت می کنند».
حکومت،تنها وسیله و ابزاری بوده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) از آن استفاده کرده و هدف خویش را گسترش داده اند.پیامبر (صلی الله علیه و آله) چه حکومت داشته باشد یا آن را در اختیار نداشته باشد (همانند دوران سخت مکّه)،وظیفۀ خویش را به انجام رسانده است.
توجیهات و تأویلاتی که به نقل از محقّقان حدیثی اهل سنّت در پی می آید،
ص: 166
نشان دهندۀ این مطلب است که آنان بدون توجّه به علّت غایی بعثت پیامبران،به معنای شایع«خلیفه»توجّه کرده اند و در میان حاکمان و قدرتمداران،به دنبال خلیفه گشته اند.بدیهی است که حاکمان ظالم و خونریزی همانند یزید و عبد الملک را نمی توان خلیفۀ بزرگ ترین پیامبران الهی و خاتم آنان دانست.
باری ! تردیدی نیست که هدف پیامبر (صلی الله علیه و آله) از این سخن،معرّفی بهترین کسانی است که پس از او شایستگی کامل را برای رهبری امّت اسلامی دارند؛لیکن با عنایت به این که مقام نبوّت،منزّه از سخن لغو یا معمّاگونه است،مسئلۀ مهم در فقه الحدیث و فهم سخن پیامبر خدا،تعیین مصداق خلفای دوازده گانه ای است که ایشان،آنان را به عنوان خلفای شایستۀ خود،معرّفی نموده است؟
از نگاه پیروان اهل بیت علیهم السلام،پاسخ این سؤال،روشن است؛زیرا آنان بر این باورند که خلفای دوازده گانۀ پیامبر (صلی الله علیه و آله)،دوازده تن از اهل بیت ایشان اند که اوّلین آنها امام علی (علیه السلام) و آخرین آنها امام مهدی (علیه السلام) است که هم اکنون،زنده است و روزی جهان را پُر از عدل و داد خواهد کرد. (1)
محدّثان اهل سنّت با این که حدیث جابر بن سَمُره را صحیح می دانند،پاسخ روشنی برای تبیین مصادیق خلفای دوازده گانه ندارند،تا آن جا که ابن جوزی در کتاب کشف المشکل می گوید:
اگر چه در بارۀ این حدیث جستجوی بسیار کردم و در مورد آن سؤال نمودم،لیکن کسی را نیافتم که مقصود [واقعی] آن را بداند. (2)
مهلّب نیز چنین تصریح می نماید:
کسی را نیافتم که به معنای حقیقی این حدیث،رسیده باشد. (3)
ص: 167
همچنین ابن حجر،اجمالاً عدم فهم حدیث یاد شده را تأیید می کند. (1)
البتّه عدّه ای از جمله افراد یاد شده خواسته اند که ولو به صورت احتمال،مقصود از خلفای دوازده گانه را بیان کنند؛لیکن با تأمّل در آنچه گفته اند،مشخّص می گردد که مدّعای آنان،نه از حیث عدد و نه از حیث ویژگی ها با آنچه پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرموده، قابل انطباق نیست که در این جا به شماری از آرا،اشاره می کنیم. (2)
بیهقی (3)و قاضی عیاض (4)گفته اند:مقصود از خلفای دوازده گانه،کسانی اند که در دوران عزّت خلافت و قوّت اسلام،حکومت کرده اند و مردم بر آنان اجماع داشته اند.این دوران تا ایّام حکومت یزید بن عبدالملک،ادامه داشته است.
طبق این نظریه،افزون بر خلفای راشدین،معاویه،یزید،عبد الملک،ولید، سلیمان،عمر بن عبد العزیز،یزید بن عبد الملک،هشام بن عبد الملک و ولید بن یزید،مصادیق خلفای دوازده گانه اند.
اشکال هایی که به نظریۀ بیهقی و قاضی عیاض وارد شده،عبارت اند از:
1.هیچ استدلالی بر این ادّعا ارائه نشده است.
ص: 168
2.مجموع این افراد،بیش از دوازده نفر است.
3.حتّی بنا بر مبنای خود قائلان،مشخّص نشده است که چرا امام حسن (علیه السلام)، معاویة بن یزید و مروان،از این جمع خارج شده اند و چرا خلفای عبّاسی در این مجموعه جای نگرفته اند؟آیا«کوتاه بودن مدّت خلافت»و یا«تغییر خانوادۀ خلیفه»،خلیفه را از خلیفه بودن ساقط می کند؟!
4.با قطع نظر از حکومت حاکمان اوّلیه پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله)،واضح است که به قدرت رسیدن معاویه و حاکمان پس از او،از طریق زور و قوّۀ قهریه بوده است.از این رو،چنین حاکمانی (چه امَوی و چه عبّاسی)،شایستۀ عنوان خلافت پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیستند؛زیرا مردم بدون اختیار و با اکراه و اجبار،مجبور به پذیرش خلافت آنان گشته اند.
5.اجتماع کامل بر خلافت تمام این افراد،وجود ندارد.ابتدای حکومت ابو بکر،این گونه است؛چرا که امام علی (علیه السلام)،اهل بیت علیهم السلام و بعضی از بزرگان صحابه،حاکمیت ابو بکر را تا چند ماه نپذیرفتند.نیمۀ دوم خلافت عثمان هم با شورش و اعتراض همراه بود و بنا بر این،اجتماع بر خلافت وجود نداشت.
خلافت امام علی (علیه السلام) از آغاز تا انجام،مورد پذیرش معاویه و مردم شام قرار نگرفت.در برخی مواقع هم با مخالفت اصحاب جمل و اصحاب نهروان رو به رو شد.
6.بیشتر این افراد،در پی اقامۀ معالم دین (بر پا داشتن احکام دین) نبوده اند.بنا بر این،مشمول توصیف پیامبر (صلی الله علیه و آله) نمی گردند.بیهقی،خود به این مطلب اشاره کرده و نوشته است:
مقصود از اقامۀ دین،بر پا داشتن نشانه های دین است-خدا داناتر است-،هر چند برخی از آنان،کارهای نامشروع انجام می دادند. (1)
ص: 169
ابن حجر عَسقَلانی،پس از کلامی که از واضح نبودن مطلب در نزد او حکایت دارد،در تبیین مقصود از«خلفای دوازده گانه»می گوید:
این سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله) که:«پس از من،دوازده خلیفه خواهند بود»،بهتر است بر واقعیت زمان پس از پیامبر خدا حمل شود؛چرا که همۀ کسانی که پس از ایشان جامۀ خلافت بر تن کردند،از ابو بکر تا عمر بن عبد العزیز،چهارده تن بودند،دو تن از آنها نه خلافت درستی داشتند و نه مدّت خلافتشان چندان قابل توجّه بود.
آن دو،معاویه پسر یزید و مروان پسر حکم بود،و بقیّه،همان گونه که پیامبر (صلی الله علیه و آله) خبر داده،دوازده نفر بودند.
و در ادامه اظهار داشته است:
البتّه این که فرموده است:«مردم بر آنها اتّفاق نظر پیدا می کنند»،بر این مسئله، خدشه ای وارد نمی کند؛زیرا اتّفاق نظر،در اکثر و غالب است و این ویژگی هم همواره،جز در حسن بن علی (علیه السلام) و عبد اللّه زبیر،به رغم درستی خلافت آن دو،و حکم به ثابت نبودن شایستگی مخالفانشان،جز پس از مصالحۀ حسن (علیه السلام) و کشته شدن زبیر،بوده است.و خدا بهتر می داند. (1)
افزون بر شماری از اشکال های نظریۀ اوّل،اشکال های دیگری بر این نظریه وارد شده،که عبارت اند از:
1.ابن حجر،در توجیه خارج کردن معاویة بن یزید و مروان بن حکم از شمار خلفا،گفته است که مدّت حکومت این دو،کوتاه بوده است.
بر طبق این نظریه باید امام حسن (علیه السلام) نیز از این مجموعه خارج شود؛زیرا مدّت
ص: 170
حکومت ایشان نیز کوتاه بوده است.
2.عبد اللّه بن زبیر،جزو این گروه شمرده شده است،در حالی که خلافت او هیچ گاه فراگیر و همه گستر نگردید؟
ابن جوزی می گوید:
منظور،وجود دوازده خلیفه در دورۀ اسلامی تا روز قیامت است که آنان،بر اساس حق رفتار می کنند،هر چند دوران خلافتشان پشت سر هم نباشد. (1)
ابن کثیر نیز در تفسیر خود از این نظریه دفاع می کند. (2)
اشکال های این نظریه،عبارت اند از:
1.غیر شفّاف کردن سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله)،ممکن است برخی از اشکالات وارد بر نظریات پیشین را حل کند؛ولی نتیجه ای روشن و مشخّص برای ما نخواهد داشت.
نتیجۀ این نظریه آن است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) جمله ای مبهم و معمّاگونه فرموده است که هیچ نقشی در معرفت و عمل جامعۀ اسلامی نخواهد داشت !
2.سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای پی ریزی مسیری هموار برای رسیدن به هدفی بزرگ است،یعنی تبعیت مردم از این رهبران که موجب راهیابی و هدایت آنان خواهد گشت،در صورتی که با فرض نامشخّص بودن آن دوازده نفر،این هدف هرگز محقّق نخواهد شد و حتّی موجب سر در گمی آنان در شناخت مقتدا و سوء استفادۀ دنیاطلبان از آن خواهد شد.
ص: 171
خطابی و ابن جوزی گفته اند:مقصود پیامبر (صلی الله علیه و آله) از خلفای دوازده گانه،خلفای بنی امیّه هستند؛زیرا اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) مربوط به زمان پیامبرند و مشمول عنوان خلفای دوازده گانه نیستند.بنا بر این خلفای اربعه،معاویه و مروان بن حکم،از این گروه خارج می شوند و دوازده نفر باقی خواهند ماند. (1)
برای روشن شدن سخن این دو نفر،این نکته را باید ذکر کنیم که حاکمان اموی پانزده نفر بوده اند که دوران حکومت آنان سیزده سال پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) آغاز شده است (چون عثمان در اواخر سال 23 هجری به خلافت رسید).این دو نفر برای رفع مشکل تعداد افراد بنی امیّه و زمان حکومت آنان،اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) را به پیامبر خدا ملحق نموده،شایستۀ عنوان«خلافة النبیّ»ندانسته اند.در نتیجه،دوران خلفای اربعه،معاویه و مروان بن حکم،از این حکم خارج شده و دوازده نفر ذیل آن باقی مانده اند.
گفتنی است که ابن جوزی در ابتدای سخن خویش گفته است که دستیابی به مدلول اصلی سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله) و فهم آن،ممکن نیست. (2)
اشکال های این نظریه،عبارت اند از:
1.خلفای چهارگانه،از عنوان دوازده خلیفه خارج شده اند و هیچ استدلالی بر آن ارائه نشده است.
2.در متون اهل سنّت،دوران خلافت پیامبر (صلی الله علیه و آله) تا سی سال پس از ایشان دانسته
ص: 172
شده است.پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرموده است:
الخِلافَةُ فی امَّتی ثَلاثونَ سَنَةً ثُمَّ مُلکٌ بَعدَ ذلِکَ. (1)
خلافت،در امّت من،سی سال است.سپس،بعد از آن،سلطنت است.
در حالی که این نظریه خلافت را بعد از سال 60 هجری (مرگ معاویه) تصویر کرده است.
3.روایت«اثنا عشر خلیفة (دوازده خلیفه)»،در مقام ستایش از این افراد است.
طبیعی است که این ستایشگری نمی تواند شامل بنی امیّه گردد که جنایات متعدّدی را نسبت به اسلام و مسلمانان و جامعۀ اسلامی مرتکب شده اند،علاوه بر این که احادیث فراوانی نیز در مذمّت آنها صادر شده است. (2)
4.حَکَم بن ابی العاص و پسر او مروان بن حکم،به دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله) به جرم «نفاق»از مدینه تبعید شدند.آیا عجیب نیست که او را جزو اصحاب پیامبر بشمُرند و حکومت او را همانند حکومت زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) بدانند؟!
مُهَلَّب گفته است:
گمان غالب،این است که پیامبر-که درود و سلام خداوند بر او باد-از فتنه های شگفتی پس از خود،خبر داده است،حتّی از این که مردم در یک زمان،دارای دوازده امیر می شوند و اگر جز این را می خواست،می فرمود:دوازده امیرند که فلان گونه عمل می کنند. (3)
ص: 173
گزارش های دقیق تر و مشروح تر حدیث جابر بن سَمُره توجّه نداشته است.متن موجود در صحیح البخاری،مختصر و مبهم است.در نتیجه،احتمالات گوناگونی در بارۀ آن متصوّر است.
ابن حجر عسقلانی،در نقد نظریۀ او به این نکته اشاره کرده و معتقد است:متون موجود در صحیح مسلم،مشخّص کرده اند که در زمان این دوازده نفر،اسلام،عزیز و منیع خواهد بود.آیا می توان تصوّر کرد که افتراق دوازده گانه در میان مسلمانان رُخ دهد و باز هم عزّت اسلام را در پی داشته باشد؟ (1)
با توجّه به دلایل ارائه شده در صفحات پیشین،حدیث«خلفای دوازده گانه»تنها بر نظریۀ شیعۀ دوازده امامی قابل انطباق است و دیگر تحلیل ها و نظریه پردازی ها به جهت دارا بودن اشکالات متعدّد،نادرست اند.
در بارۀ نظریه ای که ما در تبیین حدیث«خلفای دوازده گانه»انتخاب کردیم،دو اشکال بدین شرح قابل طرح است که همراه با پاسخ آنها ارائه می گردند:
اشکال اوّل،این است که در میان امامان دوازده گانه ای که پیروان اهل بیت علیهم السلام به آنها معتقدند،تنها امام علی (علیه السلام) و امام حسن (علیه السلام) به خلافت رسیدند.بنا بر این،چگونه می توان آنها را خلیفۀ پیامبر (صلی الله علیه و آله) شمرد؟
پاسخ این اشکال،این است که بر پایۀ نصوص معتبری که بخشی از آنها گذشت،
ص: 174
امامت و خلافت،منصبی الهی است و پیامبر خدا،به فرمان خداوند،دوازده تن از اهل بیت خود را برای انجام این مسئولیت تعیین کرده است و تبعیت نکردن اکثر مردم از آنها،با خلافت واقعی آنها منافاتی ندارد.
به تعبیر دیگر،بر پایۀ احادیث معتبری که گذشت،از جمله حدیث«خلفای دوازده گانه»،پیامبر خدا خبر از شایستگی امامان اهل بیت علیهم السلام برای خلافت و تعیین آنها به عنوان جانشین خود داده؛امّا این که مردم می پذیرند،یا نمی پذیرند،موضوع دیگری است که در این باره نیز پیامبر (صلی الله علیه و آله) در احادیث دیگری،حوادثِ آیندۀ امّت اسلامی را پیشگویی کرده و خبر داده که امّتش با اهل بیت او چه خواهند کرد. (1)
اشکال دوم،این است که در برخی از گزارش های حدیث در بارۀ«خلفای دوازده گانه»،این عبارت آمده است:
کُلُّهُم تَجتَمِعُ عَلَیهِ الاُمَّةُ. (2)
همۀ آنها،مورد اتّفاق امّت اند.
بدیهی است که هیچ یک از امامان شیعه مورد اتّفاق امّت نبوده اند.بنا بر این، چگونه می توان حدیث یاد شده را بر آنان منطبق دانست؟
پاسخ،این است که:
اوّلاً بیشتر احادیثی که«خلفای دوازده گانه»را گزارش کرده اند،فاقد تعبیر یاد شده اند و گزارشی که به اتّفاق امّت بر آنها اشاره کرده،از اعتبار لازم برخوردار
ص: 175
نیست.
ثانیاً بر فرض که سند گزارش یاد شده،صحیح هم باشد،مدلول ظاهری آن را نمی توان به پیامبر (صلی الله علیه و آله) نسبت داد؛زیرا واقعیت ندارد،چون اکثر قریب به اتّفاق زمامداران پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله) مورد اتّفاق امّت نبوده اند.بنا بر این،برای تصحیح نسبت این گزارش به پیامبر (صلی الله علیه و آله) باید گفت که مقصود از آن،خبر دادن از آینده نیست؛بلکه توصیۀ امّت به اتّفاق بر پیروی از آنهاست که در این صورت بر مذهب امامیۀ اثنا عشریه منطبق خواهد شد.
ص: 176
احادیثی که مقصود از«اهل بیت»در آیۀ تطهیر را به طور مستقیم و غیر مستقیم بیان کرده اند،به پنج دسته تقسیم می شوند:
دستۀ اوّل: احادیثی که در شأن نزول آیۀ تطهیر وارد شده اند.این احادیث به طور مشخّص و روشن،گروه خاصّی از خویشان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) (علی،فاطمه،حسن و حسین علیهم السلام ) را به عنوان مصادیق«اهل بیت»معرّفی و این عنوان را از دیگر خویشان پیامبر (صلی الله علیه و آله)،سلب کرده اند.
محدّثان اهل سنّت،این دسته از احادیث را از چهار تن از خویشان پیامبر (صلی الله علیه و آله) (علی بن ابی طالب،حسن بن علی،حسین بن علی و علی بن الحسین علیهم السلام ) (1)و دو تن از همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) (امّ سلمه و عایشه) (2)و هفت تن از اصحاب ایشان (ابو سعید خدری،براء بن عازب،جابر بن عبد اللّه انصاری،زینب دختر ابو سلمه،سعد بن ابی وقّاص،صبیحْ غلام امّ سلمه و عبد اللّه بن جعفر) نقل کرده اند. (3)
محدّثان شیعه نیز این دسته از احادیث را از هفت تن از اهل بیت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) (امام علی (علیه السلام)،امام حسن (علیه السلام)،امام حسین (علیه السلام)،امام زین العابدین (علیه السلام)،امام محمّد
ص: 177
باقر (علیه السلام)،امام جعفر صادق (علیه السلام) و امام رضا (علیه السلام) ) (1)و نیز دو تن از همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) (امّ سلمه و عایشه) (2)و دو تن از اصحاب ایشان (صلی الله علیه و آله) (جابر بن عبد اللّه و سعد بن ابی وقّاص (3)) نقل کرده اند.
دستۀ دوم: احادیثی که در بارۀ تفسیر عملی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) از آیۀ تطهیر وارد شده اند؛احادیثی که تأکید می کنند که پس از نزول آیۀ تطهیر،ماه ها،بلکه هر روز هنگام نماز صبح،پیامبر (صلی الله علیه و آله) درِ خانۀ علی و فاطمه علیهما السلام می آمد و پس از سلام و دعوت آنان به نماز،آیۀ تطهیر را قرائت می فرمود.
محدّثان بزرگ فریقین،این واقعه را از بزرگان اصحاب و اهل بیت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) روایت کرده اند. (4)
دستۀ سوم: احادیثی که بدون اشاره به آیۀ تطهیر،مصادیق«اهل بیت»را معرّفی می کنند.شمار این دسته از احادیث که در فصول و ابواب گوناگون این کتاب خواهند آمد،بسیار فراوان است. (5)
ص: 178
دستۀ چهارم: احادیثی که بدون مشخّص کردن مصادیق«اهل بیت»،فضایل یا حقوقی را برای این عنوان مطرح می کنند و احادیثی دیگر که بدون ذکر این عنوان، همان فضایل و حقوق را برای اهل بیت علیهم السلام مطرح می کنند.
برای نمونه،پیامبر (صلی الله علیه و آله) می فرماید:«هر که ما اهل بیت را در راه خدا دوست بدارد،با ما برانگیخته خواهد شد و ما او را با خود به بهشت می بریم» (1)و در حدیثی دیگر،ایشان دست فرزندانش حسن و حسین علیهما السلام را می گیرد و می فرماید:«هر که من و این دو و والدین این دو را دوست بدارد،در روز رستاخیز با من هم منزلت خواهد بود» (2)و در حدیثی دیگر می فرماید:«شما را در رعایت حقوق اهل بیتم،به خدا سوگند می دهم» (3)و در حدیث دیگری می فرماید:«خدا را،خدا را در حقّ عترت و اهل بیتم ! همانا فاطمه پارۀ تن من است و دو فرزند او دو بازوی من اند و من و شوی او،همانند پرتویم». (4)
شمار این دسته از احادیث،بیش از سه دستۀ پیشین است که در بخش های مختلف،شمار قابل توجّهی از آنها را ملاحظه خواهید کرد.
دستۀ پنجم: احادیثی که وقتی آنها را در کنار هم می نهیم،روشن می شود که فرزندان حسین (علیه السلام) تا امام مهدی (علیه السلام)،همگی در حکم«اصحاب کسا»هستند و آیۀ تطهیر،آنها را در بر می گیرد.
ص: 179
ص: 180
الفصل الأوّل:قیمَةُ مَعرِفَتِهِم
131.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): مَن مَنَّ اللّهُ عَلَیهِ بِمَعرِفَةِ أهلِ بَیتی ووَلایَتِهِم،فَقَد جَمَعَ اللّهُ لَهُ الخَیرَ کُلَّهُ. (1)
132.عنه (صلی الله علیه و آله): مَعرِفَةُ آلِ مُحَمَّدٍ بَراءَةٌ مِنَ النّارِ،وحُبُّ آلِ مُحَمَّدٍ جَوازٌ عَلَی الصِّراطِ، وَالوَلایَةُ لِآلِ مُحَمَّدٍ أمانٌ مِنَ العَذابِ. (2)
133.دلائل الإمامة عن سلمان الفارسی: قالَ لی رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی لَم یَبعَث نَبِیّاً ولا رَسولاً إلّاجَعَلَ لَهُ اثنَی عَشَرَ نَقیباً....
قُلتُ:یا رَسولَ اللّهِ،بِأَبی أنتَ واُمّی،فَما لمِنَ عَرَفَ هؤُلاءِ؟
فَقالَ:یا سَلمانُ،مَن عَرَفَهُم حَقَّ مَعرِفَتِهِم،وَاقتَدی بِهِم،وَوالی وَلِیَّهُم،وتَبَرَّأَ مِن عَدُوِّهِم،فَهُوَ وَاللّهِ مِنّا،یَرِدُ حَیثُ نَرِدُ،ویَسکُنُ حَیثُ نَسکُنُ. (3)
134.الإمام علیّ (علیه السلام): أسعَدُ النّاسِ مَن عَرَفَ فَضلَنا،وتَقَرَّبَ إلَی اللّهِ بِنا،وأخلَصَ
ص: 181
131.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر که خداوند با شناخت اهل بیت من و ولایت ایشان،بر او منّت نهاده باشد،خداوند،همۀ خیر را برای او گرد آورده است.
132.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): شناخت خاندان محمّد،برات رهایی از آتش است و دوست داشتن خاندان محمّد،برگۀ عبور از صراط است و ولایت خاندان محمّد،[موجب] امان از عذاب است.
133.دلائل الإمامة -به نقل از سلمان فارسی-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به من فرمود:«خداوند- تبارک و تعالی-پیامبر و رسولی را بر نینگیخت،مگر آن که برای او دوازده نقیب قرار داد».
گفتم:ای پیامبر خدا! پدر و مادرم فدای تو باد! برای آن که ایشان را شناخته، چیست؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«ای سلمان! کسی که ایشان را آن چنان که باید،بشناسد و به آنان اقتدا کند و دوست آنها را دوست بدارد و از دشمنشان بیزاری جوید،-به خدا سوگند-چنین کسی از ماست و هر جا ما فرود آییم،او فرود خواهد آمد و در جایی سکونت خواهد داشت که ما هستیم».
134.امام علی (علیه السلام): نیک بخت ترینِ مردم،کسی است که فضل ما را شناخت و به وسیلۀ ما
ص: 182
حُبَّنا،وعَمِلَ بِما إلَیهِ نَدَبنا،وَانتَهی عَمّا عَنهُ نَهَینا،فَذاکَ مِنّا،وهُوَ فی دارِ المُقامَةِ مَعَنا. (1)
135.الإمام الباقر (علیه السلام): إنَّما یَعرِفُ اللّهَ عز و جل ویَعبُدُهُ مَن عَرَفَ اللّهَ وعَرَفَ إمامَهُ مِنّا أهلَ البَیتِ. (2)
136.الکافی عن زرارة: قُلتُ لِأَبی جَعفَرٍ (علیه السلام):أخبِرنی عَن مَعرِفَةِ الإِمامِ مِنکُم واجِبَةٌ عَلی جَمیعِ الخَلقِ؟
فَقالَ:إنَّ اللّهَ عز و جل بَعَثَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) إلَی النّاسِ أجمَعینَ،رَسولاً وحُجَّةً للّهِ ِ عَلی جَمیعِ خَلقِهِ فی أرضِهِ،فَمَن آمَنَ بِاللّهِ وبِمُحَمَّدٍ رَسولِ اللّهِ وَاتَّبَعَهُ وصَدَّقَهُ فَإِنَّ مَعرِفَةَ الإِمامِ مِنّا واجِبَةٌ عَلَیهِ. (3)
137.الکافی عن سالم: سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ (علیه السلام) عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللّهِ» 4 .
قالَ:السّابِقُ بِالخَیراتِ الإِمامُ،وَالمُقتَصِدُ العارِفُ لِلإِمامِ،وَالظّالِمُ لِنَفسِهِ الَّذی لا یَعرِفُ الإِمامَ. (4)
138.الإمام الصادق (علیه السلام): خَرَجَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ (علیه السلام) عَلی أصحابِهِ فَقالَ:أیُّهَا النّاسُ ! إنَّ اللّهَ جَلَّ ذِکرُهُ ما خَلَقَ العِبادَ إلّالِیَعرِفوهُ،فَإِذا عَرَفوهُ عَبَدوهُ،فَإِذا عَبَدوهُ استَغنَوا بِعِبادَتِهِ عَن عِبادَةِ مَن سِواهُ.فَقالَ لَهُ رَجُلٌ:یَا بنَ رَسولِ اللّهِ،بِأَبی أنتَ واُمّی،فَما
ص: 183
به خدا تقرّب جست و محبّت ما را خالص گرداند و به چیزی که ما به آن می خوانیم، پرداخت و از آنچه ما باز می داریم،دست شست.چنین کسی از ما و در فردوس برین با ماست.
135.امام باقر (علیه السلام): کسی خداوند عز و جل را شناخته و پرستش کرده که خدا و امام او را که از ما اهل بیت است،بشناسد.
136.الکافی -به نقل از زراره-:به امام باقر (علیه السلام) گفتم:بفرمایید که آیا شناخت امام از خاندان شما،بر همۀ خلایق واجب است؟
فرمود:«همانا خداوند عز و جل محمّد را فرستاده و حجّت الهی برای همۀ خلایقش در زمین بر انگیخت.پس هر که به خدا و محمّد،پیامبر خدا،ایمان آورَد و از او پیروی کند و تصدیقش نماید،شناخت امامِ خاندان ما بر او واجب خواهد بود».
137.الکافی -به نقل از سالم-:از امام باقر (علیه السلام) در بارۀ آیۀ شریف: «سپس این کتاب را به آن بندگان خود که [آنان را] برگزیده بودیم،به میراث دادیم.پس برخی از آنان بر خود ستمکارند و برخی از ایشان میانه رو،و برخی از آنان در کارهای نیک به فرمان خدا پیش گام اند» پرسیدم.
فرمود:«پیشی گام در کارهای نیک،امام است و میانه رو،شناسندۀ امام است؛و ستمگرِ بر خویش،کسی است که امام را نشناسد».
138.امام صادق (علیه السلام): حسین بن علی (علیه السلام) به سوی اصحابش آمد و فرمود:«ای مردم! خداوند والا نام،بندگان را نیافرید،مگر برای این که او را بشناسند.پس هر گاه او را شناختند،او را خواهند پرستید و هر گاه او را بپرستند،با پرستش او،از پرستش جز او،بی نیاز خواهند گشت».
مردی به ایشان گفت:ای فرزند پیامبر خدا! پدر و مادرم فدای تو باد ! شناخت خدا چیست؟
ص: 184
مَعرِفَةُ اللّهِ؟قالَ:مَعرِفَةُ أهلِ کُلِّ زَمانٍ إمامَهُمُ الَّذی یَجِبُ عَلَیهِم طاعَتُهُ. (1)
139.الأمالی للطوسی عن زرعة: قُلتُ لِلصّادِقِ (علیه السلام):أیُّ الأَعمالِ هُوَ أفضَلُ بَعدَ المَعرِفَةِ؟
قالَ:ما مِن شَیءٍ بَعدَ المَعرِفَةِ یَعدِلُ هذِهِ الصَّلاةَ،ولا بَعدَ المَعرِفَةِ وَالصَّلاةِ شَیءٌ یَعدِلُ الزَّکاةَ،ولا بَعدَ ذلِکَ شَیءٌ یَعدِلُ الصَّومَ،ولا بَعدَ ذلِکَ شَیءٌ یَعدِلُ الحَجَّ، وفاتِحَةُ ذلِکَ کُلِّهِ مَعرِفَتُنا،وخاتِمَتُهُ مَعرِفَتُنا. (2)
140.الإمام الصادق (علیه السلام): نَحنُ الَّذینَ فَرضَ اللّهُ طاعَتَنا،لا یَسَعُ النّاسَ إلّامَعرِفَتُنا،ولا یُعذَرُ النّاسُ بِجَهالَتِنا...ومَن لَم یَعرِفنا ولم یُنکِرنا کانَ ضالّاً حَتّی یَرجِعَ إلَی الهُدَی الَّذِی افتَرَضَ اللّهُ عَلَیهِ مِن طاعَتِنَا الواجِبَةِ،فَإِن یَمُت عَلی ضَلالَتِهِ یَفعَلُ اللّهُ بِهِ ما یَشاءُ. (3)
141.عنه (علیه السلام) -فی قَولِ اللّهِ عز و جل: «وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً» 4 -:طاعَةَ اللّهِ ومَعرِفَةَ الإِمامِ. (4)
142.عنه (علیه السلام) -فی دُعاءٍ عَلَّمَهُ زُرارَةَ-:اللّهُمَّ عَرِّفنی نَفسَکَ فَإِنَّکَ إن لَم تُعَرِّفنی نَفسَکَ لَم أعرِف نَبِیَّکَ،اللّهُمَّ عَرِّفنی رَسولَکَ فَإِنَّکَ إن لَم تُعَرِّفنی رَسولَکَ لَم أعرِف حُجَّتَکَ، اللّهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إن لَم تُعَرِّفنی حُجَّتَکَ ضَلَلتُ عَن دینی. (5)
ص: 185
فرمود:«این که مردم هر زمان،امامشان را که فرمانبری از او واجب است، بشناسند».
139.الأمالی، طوسی-به نقل از زرعه-:به امام صادق (علیه السلام) گفتم:پس از شناخت [خدا]،کدام عمل ها فضیلت بیشتری دارند؟
فرمود:«پس از شناخت،هیچ چیز،همسنگ همین نماز نیست و پس از شناخت و نماز،هیچ چیز،همسنگ با زکات نیست و پس از اینها چیزی با روزه برابر نیست و پس از اینها چیزی همسنگ با حج نیست و آغاز و پایان همۀ اینها، شناخت ماست».
140.امام صادق (علیه السلام): ماییم کسانی که خداوند،فرمانبری از آنها را واجب کرده است.مردم را نرسد،مگر شناختن ما و مردم در نشناختن ما معذور نیستند....هر که ما را نشناسد و انکارمان هم نکند،گم راه است تا به هدایتی که همان وجوب اطاعت از ماست و خداوند بر او واجب نموده،باز گردد و اگر بر گم راهیِ خویش بمیرد، خداوند با او هر چه خواهد،می کند.
141.امام صادق (علیه السلام) -در بارۀ آیۀ شریف: «و به هر کس حکمت داده شود،به یقین،خیری فراوان داده شده است» -:مقصود،فرمانبری از خدا و شناخت امام است.
142.امام صادق (علیه السلام) -در دعایی که به زراره آموخت-:خدایا! خود را به من بشناسان؛زیرا اگر تو خود را به من نشناسانی،پیامبرت را نخواهم شناخت.خدایا! پیامبرت را به من بشناسان؛زیرا اگر پیامبرت را به من نشناسانی،حجّت تو را نخواهم شناخت.
خدایا ! حجّت خود را به من بشناسان؛زیرا اگر حجّت خود را به من نشناسانی،از دینت به کژراهه خواهم افتاد.
ص: 186
143.الإمام الرضا (علیه السلام) -فی زِیارَةِ قُبورِ الأَئِمَّةِ علیهم السلام-:السَّلامُ عَلی مَحالِّ مَعرِفَةِ اللّهِ...مَن عَرَفَهُم فَقَد عَرَفَ اللّهَ،ومَن جَهِلَهُم فَقَد جَهِلَ اللّهَ. (1)
ص: 187
143.امام رضا (علیه السلام) -در زیارت قبور امامان علیهم السلام-:سلام بر جایگاههای شناخت الهی...! هر که ایشان را بشناسد،خدای را شناخته است و هر که ایشان را نشناسد،خدای را نشناخته است.
ص: 188
الفصل الثانی:مَکانَتُهُم
1/2 مَثَلُهُم مَثَلُ سَفینَةِ نوحٍ((علیه السلام))
144.المستدرک علی الصحیحین عن حنش الکنانیّ: سَمِعتُ أبا ذَرٍّ رضی الله عنه یَقولُ-وهُوَ آخِذٌ بِبابِ الکَعبَةِ-:مَن عَرَفَنی فَأَنَا مَن عَرَفَنی،ومَن أنکَرَنی فَأَنَا أبو ذَرٍّ،سَمِعتُ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) یَقولُ:ألا إنَّ مَثَلَ أهلِ بَیتی فیکُم مَثَلُ سَفینَةِ نوحٍ مِن قَومِهِ؛مَن رَکِبَها نَجا، ومَن تَخَلَّفَ عَنها غَرِقَ. (1)
145.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): إنَّما مَثَلی ومَثَلُ أهلِ بَیتی کَسَفینَةِ نوحٍ؛مَن رَکِبَها نَجا،ومَن تَخَلَّفَ عَنها غَرِقَ. (2)
146.عنه (صلی الله علیه و آله): مَثَلُ أهلِ بَیتی فیکُم کَمَثَلِ سَفینَةِ نوحٍ فی قَومِ نوحٍ؛مَن رَکِبَها نَجا
ص: 189
144.المستدرک علی الصحیحین -به نقل از حنش کنانی-:از ابو ذر،در حالی که درِ کعبه را گرفته بود،شنیدم که می گفت:هر که مرا می شناسد که می شناسد و هر که مرا نمی شناسد،بداند که من ابو ذرم.از پیامبر (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود:«هان ! مَثَل اهل بیت من در میان شما،چونان کشتی نوح در میان قوم اوست.هر که بر آن سوار شد، نجات یافت و هر که از آن باز مانْد،غرق گشت».
145.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): اهل بیت من،چونان کشتی نوح است که هر کس بر آن سوار شد، نجات یافت و هر که از آن باز مانْد،غرق گشت.
146.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): اهل بیت من در میان شما،چونان کشتی نوح در میان قوم نوح است
ص: 190
ومَن تَخَلَّفَ عَنها هَلَکَ. (1)
147.عنه (صلی الله علیه و آله): نَحنُ سَفینَةُ النَّجاةِ؛مَن تَعَلَّقَ بِها نَجا،ومَن حادَ عَنها هَلَکَ،فَمَن کانَ لَهُ إلَی اللّهِ حاجَةٌ فَلیَسأَل بِنا أهلَ البَیتِ. (2)
148.عنه (صلی الله علیه و آله): مَثَلُ أهلِ بَیتی فیکُم کَمَثَلِ سَفینةِنوحٍ؛مَن رَکِبَها نَجا،ومَن تَخَلَّفَ عَنها زُجَّ فِی النّارِ. (3)
149.الإمام علیّ (علیه السلام): یا کُمَیلُ،قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) لی قَولاً وَالمُهاجِرونَ وَالأَنصارُ مُتَوافِرونَ یَوماً بَعدَ العَصرِ،یَومَ النِّصفِ مِن شَهرِ رَمَضانَ،قائِماً عَلی قَدَمَیهِ فَوقَ مِنبَرِهِ:
عَلِیٌّ وَابنایَ مِنهُ الطَّیِّبونَ مِنّی وأنَا مِنهُم،وهُمُ الطَّیِّبونَ بَعدَ امِّهِم،وهُم سَفینَةٌ؛مَن رَکِبَها نَجا،ومَن تَخَلَّفَ عَنها هَوی،النّاجی فِی الجَنَّةِ وَالهاوی فی لَظی. (4)
150.عنه (علیه السلام): إنَّ الحَسَنَ وَالحُسَینَ سِبطا هذِهِ الاُمَّةِ،وهُما مِن مُحَمَّدٍ کَمَکانِ العَینَینِ مِنَ الرَّأسِ،وأمّا أنَا فَکَمَکانِ الیَدَینِ مِنَ البَدَنِ،وأمّا فاطِمَةُ فَکَمَکانِ القَلبِ مِنَ الجَسَدِ.
مَثَلُنا مَثَلُ سَفینَةِ نوحٍ؛مَن رَکِبَها نَجا،ومَن تَخَلَّفَ عَنها غَرِقَ. (5)
ص: 191
که هر کس بر آن سوار شد،نجات یافت و هر که از آن باز مانْد،نابود گشت.
147.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): ما کشتی نجاتیم.هر که بدان در آویخت،از خطر نجات یافت و هر که از آن کناره گرفت،نابود شد.هر که از خدا حاجتی دارد،باید به وسیلۀ ما اهل بیت بخواهد.
148.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): اهل بیت من در میان شما،همچون کشتی نوح اند که هر که بدان سوار،نجات یافت و هر که از آن باز مانْد،به آتش افکنده شد.
149.امام علی (علیه السلام): ای کمیل! پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)،روزی بعد از نماز عصر،در نیمۀ ماه رمضان -در حالی که مهاجران و انصار گرد آمده بودند-،ایستاده بر دو پای بر منبر،به من سخنی فرمود که:«علی و دو پسرم از او-که [هر سه] پاک اند-،از من اند و من از آنهایم.پس از مادرشان،ایشان هم پاک اند.آنان کشتی اند.هر که بر آن سوار شود،نجات می یابد و هر که از آن باز مانَد،فرو می افتد.نجات یافته [با آن]،در فردوس و فرو افتاده [از آن]،در آتش خواهد بود».
150.امام علی (علیه السلام): حسن و حسین،دو نوۀ [پیامبر در] این امّت اند.آنها نسبت به محمّد، چونان جای دو چشم اند در سر،و من چونان جای دو دستم در پیکر،و فاطمه چونان قلب برای جسم است.مَثَل ما همچون کشتی نوح است که هر کس بدان سوار شود،نجات یافت و هر که از آن باز مانْد،غرق شد.
ص: 192
151.عنه (علیه السلام): مَنِ اتَّبَعَ أمرَنا سَبَقَ،مَن رَکِبَ غَیرَ سَفینَتِنا غَرِقَ. (1)
152.الإمام زین العابدین (علیه السلام): نَحنُ الفُلکُ الجارِیَةُ فِی اللُّجَجِ الغامِرَةِ،یَأمَنُ مَن رَکِبَها ویَغرَقُ مَن تَرَکَها. (2)
153.الإمام الصادق (علیه السلام): کانَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ (علیه السلام) إذا زالَتِ الشَّمسُ صَلّی ثُمَّ دَعا،ثُمَّ صَلّی عَلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) فَقالَ:
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ،ومَوضِعِ الرِّسالَةِ،ومُختَلَفِ المَلائِکَةِ،ومَعدِنِ العِلمِ،وأهلِ بَیتِ الوَحیِ.اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،الفُلکِ الجارِیَةِ فِی اللُّجَجِ الغامِرَةِ،یَأمَنُ مَن رَکِبَها،ویَغرَقُ مَن تَرَکَها،المُتَقَدِّمُ لَهُم مارِقٌ، وَالمُتَأَخِّرُ عَنهُم زاهِقٌ،وَاللّازِمُ لَهُم لاحِقٌ. (3)
2/2 مَثَلُهُم مَثَلُ بابِ حِطَّةٍ
154.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): إنَّما مَثَلُ أهلِ بَیتی فیکُم مَثَلُ بابِ حِطَّةٍ فی بَنی إسرائیلَ؛مَن دَخَلَهُ غُفِرَ لَهُ. (4)
ص: 193
151.امام علی (علیه السلام): هر که از امر ما پیروی کرد،پیشی گرفت و هر که به کشتی ای جز کشتی ما سوار شد،غرق گشت.
152.امام زین العابدین (علیه السلام): ماییم کشتی روانِ در دریاهای عمیق و گود.هر که بر آن سوار شود، ایمن می مانَد و هر که از آن چشم پوشد،غرق می شود.
153.امام صادق (علیه السلام): چون ظهر می شد،علی بن الحسین (زین العابدین) (علیه السلام) نماز می گزارد و دعا می کرد.سپس به پیامبر (صلی الله علیه و آله) درود می فرستاد و می فرمود:«خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد -که درخت نبوّت و جایگاه رسالت و مکان آمد و شد فرشتگان و کان دانش و اهل بیت وحی اند-،درود فرست.خدایا ! درود فرست بر محمّد و خاندان محمّد،کشتی روان در دریاهای عمیق و گود.هر کس بدان سوار شود،ایمنی می یابد و هر که از آن چشم پوشد، غرق می شود.هر که از ایشان پیشی گیرد،از دین بیرون رفته است و هر که از ایشان عقب مانَد،نابود می شود و هر که همواره با ایشان باشد،به مقصد می رسد».
154.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): مَثَل اهل بیت من در میان شما،همچون باب حِطّه (1)است در میان بنی اسرائیل.هر کس از آن وارد شود،آمرزیده می گردد.
ص: 194
155.عنه (صلی الله علیه و آله): مَن دانَ بِدینی وسَلَکَ مِنهاجی وَاتَّبَعَ سُنَّتی،فَلیَدِن بِتَفضیلِ الأَئِمَّةِ مِن أهلِ بَیتی عَلی جَمیعِ امَّتی؛فَإِنَّ مَثَلَهُم فی هذِهِ الاُمَّةِ مَثَلُ بابِ حِطَّةٍ فی بَنی إسرائیلَ. (1)
156.عنه (صلی الله علیه و آله): الأَئِمَّةُ بَعدِی اثنا عَشَرَ،تِسعَةٌ مِن صُلبِ الحُسَینِ (علیه السلام)،تاسِعُهُم قائِمُهُم،ألا إنَّ مَثَلَهُم فیکُم مَثَلُ سَفینَةِ نوحٍ؛مَن رَکِبَها نَجا ومَن تَخَلَّفَ عَنها هَلَکَ،ومَثَلُ بابِ حِطَّةٍ فی بَنی إسرائیلَ. (2)
157.کنز العمّال عن عبّاد بن عبداللّه الأسدی: بَینا أنَا عِندَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ (علیه السلام) فِی الرَّحبَةِ،إذ أتاهُ رَجُلٌ فَسَأَلَهُ عَن هذِهِ الآیَةِ: «أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ» 3 ،فَقالَ:
ما مِن رَجُلٍ مِن قُرَیشٍ جَرَت عَلَیهِ المَواسی إلّاقَد نَزَلَت فیهِ طائِفَةٌ مِنَ القُرآنِ، وَاللّهِ وَاللّهِ! لَأَن یَکونوا یَعلَموا ما سَبَقَ لَنا أهلَ البَیتِ عَلی لِسانِ النَّبِیِّ الاُمِّیِّ (صلی الله علیه و آله)، أحَبُّ إلَیَّ مِن أن یَکونَ لی مِلءُ هذِهِ الرَّحبَةِ ذَهَباً وفِضَّةً،وَاللّهِ إنَّ مَثَلَنا فی هذِهِ الاُمَّةِ کَمَثَلِ سَفینَةِ نوحٍ فی قَومِ نوحٍ،و إنَّ مَثَلَنا فی هذِهِ الاُمَّةِ کَمَثَلِ بابِ حِطَّةٍ فی بَنی إسرائیلَ. (3)
158.کفایة الأثر عن أبی سعید الخدری: صَلّی بِنا رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) الصَّلاةَ الاُولی،ثُمَّ أقبَلَ
ص: 195
155.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر که دین مرا در پیش گرفت و روش مرا پیمود و از سنّت من پیروی کرد،باید برتری امامان اهل بیت مرا بر همۀ امّت باور داشته باشد.مَثَل آنها در میان این امّت،همچون باب حطّه در میان بنی اسرائیل است.
156.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): امامان پس از من،دوازده تن اند؛نُه تن از پشت حسین (علیه السلام) که نهمین ایشان،قائم آنهاست.هان ! مَثَل آنها در میان شما،همچون کشتی نوح است که هر کس بر آن سوار شود،نجات یافت و هر که از آن باز مانْد،نابود شد.آنها همچون باب حطّه در میان بنی اسرائیل اند.
157.کنز العمّال -به نقل از عبّاد بن عبد اللّه اسدی-:در حیاط،نزد علی بن ابی طالب (علیه السلام) نشسته بودم که مردی آمد و مفهوم آیۀ: «آیا کسی که از جانب پروردگارش بر حجّتی روشن است و شاهدی از [خویشان] او پیرو آن است» را از ایشان جویا شد.
امام (علیه السلام) در پاسخ آن مرد فرمود:«در قریش،مردی در برابر تیغ قرار نگرفته (پا به کارزار نگذاشته)،مگر آن که بخشی از قرآن در حقّ او نازل شده است.به خدا سوگند،به خدا سوگند اگر آنچه را که در حقّ ما اهل بیت بر زبان پیامبر امّی (صلی الله علیه و آله) جاری شده می دانستند،این برای من محبوب تر بود از آن که این حیاط،برای من پر از زر و سیم گردد.به خدا سوگند،مَثَل ما در میان این امّت،چونان کشتی نوح در میان قوم نوح است و ما در میان این امّت،همچون باب حطّه در میان بنی اسرائیل هستیم».
158.کفایة الأثر -به نقل از ابو سعید خدری-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) با ما نماز ظهر گزارْد و سپس
ص: 196
بِوَجهِهِ الکَریمِ عَلَینا فَقالَ:
مَعاشِرَ أصحابی،إنَّ مَثَلَ أهلِ بَیتی فیکُم مَثَلُ سَفینَةِ نوحٍ وبابِ حِطَّةٍ فی بَنی إسرائیلَ،فَتَمَسَّکوا بِأَهلِ بَیتی بَعدی وَالأَئِمَّةِ الرّاشِدینَ مِن ذُرِّیَّتی،فَإِنَّکُم لَن تَضِلّوا أبَداً.
فَقیلَ:یا رَسولَ اللّهِ،کَمِ الأَئِمَّةُ بَعدَکَ؟فَقالَ:اِثنا عَشَرَ مِن أهلِ بَیتی-أو قالَ:
مِن عِترَتی-. (1)
159.الإمام علیّ (علیه السلام): نَحنُ بابُ حِطَّةٍ وهُوَ بابُ السَّلامِ،مَن دَخَلَهُ نَجا،ومَن تَخَلَّفَ عَنهُ هَوی. (2)
160.عنه (علیه السلام): ألا إنَّ العِلمَ الَّذی هَبَطَ بِهِ آدَمُ،وجَمیعَ ما فُضِّلَت بِهِ النَّبِیّونَ إلی خاتَمِ النَّبِیِّینَ وَ المُرسَلینَ فی عِترَةِ خاتَمِ النَّبِیِّینَ وَالمُرسَلینَ،فَأَینَ یُتاهُ بِکُم،وأینَ تَذهَبونَ؟ یا مَعاشِرَ مَن نُسِخَ مِن أصلابِ أصحابِ السَّفینَةِ! فَهذا مَثَلُ ما فیکُم،فَکَما نَجا فی هاتیکَ مِنهُم مَن نَجا،وکَذلِکَ یَنجو فی هذِهِ مِنکُم مَن نَجا،ورَهنُ ذِمَّتی،ووَیلٌ لِمَن تَخَلَّفَ عَنهُم،إنَّهُم فیکُم کَأَصحابِ الکَهفِ،ومَثَلُهُم بابُ حِطَّةٍ،وهُم بابُ السِّلم،فَ «اُدْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ» 3 . (3)
161.الإمام الباقر (علیه السلام): نَحنُ بابُ حِطَّتِکُم. (4)
ص: 197
چهرۀ شریفش را به سوی ما گرداند و فرمود:«ای گروه اصحاب من! اهل بیت من در میان شما،همچون کشتی نوح و باب حطّه در میان بنی اسرائیل اند.پس از من، به اهل بیت من و امامان ره یافته از ذرّیۀ من چنگ در زنید که هرگز گم راه نشوید».
گفته شد:ای پیامبر خدا! شمار امامانِ پس از تو،چند است؟
فرمود:«دوازده تن از اهل بیت من»یا فرمود:«از عترت من».
159.امام علی (علیه السلام): ما باب حطّه هستیم و آن،باب السلام است.هر که به آن وارد شود، نجات می یابد و هر که از آن کنار مانَد،هلاک می شود.
160.امام علی (علیه السلام): هان ! علمی که آدم آن را فرود آورد و هر آنچه پیامبران تا واپسینِ ایشان بدان ترجیح داده می شوند،در عترت خاتم پیامبران و رسولان قرار دارد.پس به کدام سو،شما را سرگردان کرده اند؟و به کجا روانید؟ای منسوخ شدگان نسل اصحاب کشتی! این،نمونۀ آن چیزی است که در میان شماست.همان گونه که نجات یافتگان از میان آنان [با سوار شدن بر کشتی] نجات یافتند،همین طور کسی از شما نجات پیدا می کند [که بر گروه اهل بیت وارد شود].ذمّۀ من،گرو [این گفته ام] است.وای بر کسی که از اهل بیت روی گرداند.آنان در میان شما،همچون اصحاب کهف اند و مَثَل آنان،چونان باب حطّه است.آنها دروازۀ سلامت اند در سخن خداوند متعال: «ای کسانی که ایمان آوردید ! پس همگی به سلامت وارد شوید و گام های شیطان را پیروی مکنید» .
161.امام باقر (علیه السلام): ما باب حطّۀ شماییم.
ص: 198
3/2 مَثَلُهُم مَثَلُ بَیتِ اللّهِ
162.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) -لِعَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ (علیه السلام)-:مَثَلُکُم یا عَلِیُّ مَثَلُ بَیتِ اللّهِ الحَرامِ،مَن دَخَلَهُ کانَ آمِناً،فَمَن أحَبَّکُم ووالاکُم کانَ آمِناً مِن عَذابِ النّارِ،ومَن أبغَضَکُم القِیَ فِی النّارِ.یا عَلِیُّ «وَ لِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً» 1 ومَن کانَ لَهُ عُذرٌ فَلَهُ عُذرُهُ،ومَن کانَ فَقیراً فَلَهُ عُذرُهُ،ومَن کانَ مَریضاً فَلَهُ عُذرُهُ،وإنَّ اللّهَ لا یَعذِرُ غَنِیّاً ولا فَقیراً،ولا مَریضاً ولا صَحیحاً،ولا أعمی ولا بَصیراً فی تَفریطِهِ فی مُوالاتِکُم ومَحَبَّتِکُم. (1)
4/2 مَثَلُهُم مَثَلُ النُّجومِ
163.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): النُّجومُ أمانٌ لِأَهلِ الأَرضِ مِنَ الغَرَقِ،وأهلُ بَیتی أمانٌ لِاُمَّتی مِنَ الِاختِلافِ،فَإِذا خالَفَتها قَبیلَةٌ مِنَ العَرَبِ،اختَلَفوا فَصاروا حِزبَ إبلیسَ. (2)
164.عنه (صلی الله علیه و آله): یا عَلِیُّ...مَثَلُکَ ومَثَلُ الأَئِمَّةِ مِن وُلدِکَ بَعدی مَثَلُ سَفینةِ نوحٍ،مَن رَکِبَها نَجا،ومَن تَخَلَّفَ عَنها غَرِقَ،ومَثَلُکُم کَمَثَلِ النُّجومِ،کُلَّما غابَ نَجمٌ طَلَعَ نَجمٌ،إلی یَومِ القِیامَةِ. (3)
ص: 199
162.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) -به علی بن ابی طالب (علیه السلام)-:ای علی! شما همانند بیت اللّه الحرام هستید که هر کس وارد آن شود،ایمن گردد.پس هر که شما را دوست بدارد و از موالیان شما شود،از عذاب آتش در امان خواهد بود و هر که به شما کینه ورزد،به آتش افکنده می شود.
ای علی! «حجّ آن خانه،بر عهدۀ مردم است،[البتّه بر] کسی که بتواند به سوی آن راه یابد» .پس هر که عذری دارد،که دارد،و هر که کم توشه است،عذر او کم توشگی است و هر که بیمار است،عذرش بیماری اوست؛ولی خداوند،در خصوص کوتاهی کردن در موالات و دوستی آنان،نه عذر توانگر را می پذیرد،نه عذر فقیر را و نه عذر بیمار و تن درست و نه عذر کور و بینا را.
163.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): ستارگان،موجب امنیت ساکنان زمین از غرق شدن هستند و اهل بیت من،موجب ایمنی امّت من از اختلاف هستند.پس هر گاه قبیله ای از عرب با آنها به مخالفت برخاستند و امّتْ اختلاف یافتند،دیگر حزب شیطان گشته اند.
164.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): ای علی!...مَثَل تو و امامان از نسل تو پس از من،همچون کشتی نوح است که هر کس بر آن سوار شد،رهایی یافت و هر که از آن باز ماند،غرق گشت و مَثَل شما،همچون اختران است که هر گاه یکی ناپدید شود،دیگری پیدا می گردد تا به روز رستاخیز.
ص: 200
165.عنه (صلی الله علیه و آله): مَثَلُهُم [أهلِ بَیتی] فی امَّتی کَمَثَلِ نُجومِ السَّماءِ،کُلَّما غابَ نَجمٌ طَلَعَ نَجمٌ، إنَّهُم أئِمَّةٌ هُداةٌ مَهدِیّونَ،لا یَضُرُّهُم کَیدُ مَن کادَهُم،ولا خِذلانُ مَن خَذَلَهُم،بَل یَضُرُّ اللّهُ بِذلِکَ مَن کادَهُم وخَذَلَهُم،هُم حُجَجُ اللّهِ فی أرضِهِ،وشُهَداؤُهُ عَلی خَلقِهِ،مَن أطاعَهُم أطاعَ اللّهَ،ومَن عَصاهُم عَصَی اللّهَ.هُم مَعَ القُرآنِ وَالقُرآنُ مَعَهُم،لا یُفارِقُهُم ولا یُفارِقونَهُ حَتّی یَرِدوا عَلَیَّ حَوضی.وأوَّلُ الأَئِمَّةِ أخی عَلِیٌّ خَیرُهُم،ثُمَّ ابنی حَسَنٌ،ثُمَّ ابنی حُسَینٌ،ثُمَّ تِسعَةٌ مِن وُلدِ الحُسَینِ. (1)
166.الإمام علیّ (علیه السلام): ألا إنَّ مَثَلَ آلِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) کَمَثَلِ نُجومِ السَّماءِ،إذا خَوی نَجمٌ طَلَعَ نَجمٌ. (2)
167.الإمام الصادق (علیه السلام): لَیسَ مِن عالِمٍ یَموتُ ویَترُکُ خَلَفاً إلّانَحنُ،کُلَّما ذَهَبَ مِنّا عالِمٌ طَلَعَ مَکانَهُ عالِمٌ،نَحنُ النُّجومُ فِی السَّماءِ. (3)
5/2 مَثَلُهُم مَثَلُ الرَّأسِ وَالعَینَینِ
168.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): اجعَلوا أهلَ بَیتی مِنکُم مَکانَ الرَّأسِ مِنَ الجَسَدِ،ومَکانَ العَینَینِ مِنَ الرَّأسِ،فَإِنَّ الجَسَدَ لا یَهتَدی إلّابِالرَّأسِ،ولا یَهتَدِی الرَّأسُ إلّابِالعَینَینِ. (4)
ص: 201
165.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): مَثَل ایشان (اهل بیت من) در میان امّتم،همچون ستارگان سپهر است که هر گاه یکی از آنها ناپدید شود،دیگری پیدا آید.آنها امامانی ره نما و ره یافته اند.
نه کینۀ کسی که بدیشان کینه ورزد و نه ترک یاری کسانی که از یاری ایشان دریغ ورزند،به آنها زیان نمی رساند؛بلکه خداوند به کسانی که کینۀ آنها را در دل دارند و از یاری کردن ایشان دریغ می ورزند،زیان می رساند.آنها حجّت های خدا بر زمین و گواهان اویند بر خلقش.هر کس از آنها فرمان بَرد،از خدا فرمان برده است و هر که از ایشان سر پیچد،از خدا سر پیچیده است.آنها با قرآن اند و قرآن با آنهاست.
نه قرآن از آنها جدایی می پذیرد و نه آنان از قرآن جدایی می پذیرند،تا آن که در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.نخستین امام،برادرم علی است که بهترین آنهاست، سپس فرزندم حسن و پس از او فرزندم حسین و در پی ایشان،نُه تن از فرزندان حسین.
166.امام علی (علیه السلام): هان ! خاندان محمّد،همچون اختران آسمان اند که هر گاه یکی ناپدید شود،دیگری پیدا می آید.
167.امام صادق (علیه السلام): عالِمی نیست که بمیرد و جانشینی از خود گذارد،مگر ما.پس هر گاه عالِمی از ما برود،دیگری در جایگاه او ظهور می کند.ما ستارگان در آسمان هستیم.
168.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): اهل بیت مرا نسبت به خود (امّت)،همچون سر بدانید برای پیکر و دو چشم برای سر،که پیکر،جز با سر،ره نمی یابد و سر،جز با چشم،هدایت نمی شود.
ص: 202
الفصل الثالث:التَّحذیرُ مِن تَرکِ مَعرِفَتِهِم
169.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): مَن ماتَ ولا یَعرِفُ إمامَهُ،ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً. (1)
170.عنه (صلی الله علیه و آله): مَن مات بِغَیرِ إمامٍ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً. (2)
171.عنه (صلی الله علیه و آله): مَن ماتَ ولَیسَ عَلَیهِ إمامُ جَماعَةٍ،فَإِنَّ مَوتَتَهُ مَوتَةٌ جاهِلِیَّةٌ. (3)
172.عنه (صلی الله علیه و آله): مَن ماتَ ولَیسَ عَلَیهِ إمامٌ حَیٌّ یَعرِفُهُ،ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً. (4)
173.عنه (صلی الله علیه و آله): مَن ماتَ ولَیسَت عَلَیهِ طاعَةٌ،ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً،فَإِن خَلَعَها مِن بَعدِ عَقدِها
ص: 203
169.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر کس بمیرد و امامش را نشناسد،به مرگ جاهلی مرده است.
170.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر کس بدون داشتن امام بمیرد،به مرگ جاهلی مرده است.
171.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر کس بمیرد و امام جماعتی (1)بر او نباشد،مرگش مرگ جاهلی است.
172.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر کس بمیرد و امام زنده ای نداشته باشد که بشناسدش،به مرگ جاهلی مرده است.
173.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر کس بمیرد و فرمان برداری [از امامی] بر گردنش نباشد،به مرگ جاهلی مرده است و اگر پس از به گردن گرفتنش،از فرمان سرپیچی کند،خداوند
ص: 204
فی عُنُقِهِ،لِقَیَ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی ولَیسَت لَهُ حُجَّةٌ. (1)
174.عنه (صلی الله علیه و آله): مَن ماتَ عَلی غَیرِ طاعَةِ اللّهِ،ماتَ ولا حُجَّةَ لَهُ،ومَن ماتَ وقَد نَزَعَ یَدَهُ مِن بَیعَةٍ،کانَت میتَتُهُ میتَةَ ضَلالَةٍ. (2)
175.عنه (صلی الله علیه و آله): مَن ماتَ ولا إمامَ لَهُ،ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً. (3)
176.عنه (صلی الله علیه و آله): مَن خَلَعَ یَداً مِن طاعَةٍ،لَقِیَ اللّهَ یَومَ القِیامَةِ لا حُجَّةَ لَهُ،ومَن ماتَ ولَیسَ فی عُنُقِهِ بَیعَةٌ،ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً. (4)
177.کمال الدین عن أبان بن أبی عیّاش عن سلیم بن قیس الهلالیّ: أنَّهُ سَمِعَ مِن سَلمانَ ومِن أبی ذَرٍّ ومِنَ المِقدادِ حَدیثاً عَن رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) أنَّهُ قالَ:«مَن ماتَ ولَیسَ لَهُ إمامٌ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً»،ثُمَّ عَرَضَهُ عَلی جابِرٍ وَابنِ عَبّاسٍ فَقالا:صَدَقوا وبَرّوا،وقَد شَهِدنا ذلِکَ وسَمِعناهُ مِن رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،وإنَّ سَلمانَ قالَ:یا رَسولَ اللّهِ،إنَّکَ قُلتَ:مَن ماتَ ولَیسَ لَهُ إمامٌ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً،مَن هذَا الإِمامُ؟
قالَ:«مِن أوصِیائی یا سَلمانُ،فَمَن ماتَ مِن امَّتی ولَیسَ لَهُ إمامٌ مِنهُم یَعرِفُهُ،
ص: 205
-تبارک و تعالی-را بدون حجّت ملاقات می کند.
174.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر کس به غیر طاعت خدا بمیرد،بدون داشتن هیچ حجّتی از دنیا رفته است و هر کس با دست کشیدن از بیعتی بمیرد،در گم راهی مرده است.
175.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر کس بدون داشتن امام بمیرد،به مرگ جاهلی مرده است.
176.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر که دستی را از اطاعت [ خدا ] باز دارد،در روز قیامت،خدا را در حالی ملاقات می کند که هیچ حجّتی ندارد،و هر که بمیرد و بر گردنش بیعت [ امامی ] نباشد،به مرگ جاهلی مرده است.
177.کمال الدین -به نقل از ابان بن ابی عیّاش،راوی سُلَیم بن قیس هلالی-:[سُلَیم] از زبان سلمان و ابو ذر و مقداد،حدیثی از پیامبر خدا شنید که فرموده:«هر کس بمیرد و امامی نداشته باشد،به مرگی جاهلی مرده است».آن را با جابر و ابن عبّاس در میان گذاشت.هر دو گفتند:[راویان این حدیث،] راست و درست گفته اند.ما خود نیز شاهد آن بودیم و آن را از پیامبر خدا شنیدیم و سلمان گفت:ای پیامبر خدا! شما فرمودی:«هر کس بمیرد و امامی نداشته باشد،به مرگ جاهلی مرده است».این امام،کیست؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«از اوصیای من است،ای سلمان! هر یک از افراد امّت من که بمیرد و او را از اوصیای من،امامی که بشناسدش نباشد،این [مرگ او] مرگی جاهلی است.اگر او را نشناسد و با او دشمنی کند،مشرک است و اگر او را نشناسد و[لی]
ص: 206
فَهِیَ میتَةٌ جاهِلِیَّةٌ،فَإِن جَهِلَهُ وعاداهُ فَهُوَ مُشرِکٌ،وإن جَهِلَهُ ولَم یُعادِهِ ولَم یُوالِ لَهُ عَدُوّاً، فَهُوَ جاهِلٌ ولَیسَ بِمُشرِکٍ». (1)
178.الإمام علیّ (علیه السلام): مَن ماتَ ولَیسَ لَهُ إمامٌ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً،إذا کانَ الإِمامُ عَدلاً بَرّاً تَقِیّاً. (2)
179.عنه (علیه السلام) -فی صِفَةِ الضّالِّ-:هُوَ فی مُهلَةٍ مِنَ اللّهِ،یَهوی مَعَ الغافِلینَ،ویَغدو مَعَ المُذنِبینَ،بِلا سَبیلٍ قاصِدٍ (3)ولا إمامٍ قائِدٍ. (4)
180.الإمام الباقر (علیه السلام): مَن ماتَ ولَیسَ لَهُ إمامٌ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً،ولا یُعذَرُ النّاسُ حَتّی یَعرِفوا إمامَهُم. (5)
181.عنه (علیه السلام): کُلُّ مَن دانَ اللّهَ عز و جل بِعِبادَةٍ یُجهِدُ فیها نَفسَهُ ولا إمامَ لَهُ مِنَ اللّهِ،فَسَعیُهُ غَیرُ مَقبولٍ،وهُوَ ضالٌّ مُتَحَیِّرٌ،وَاللّهُ شانِئٌ (6)لِأَعمالِهِ. (7)
182.عنه (علیه السلام): مَن ماتَ ولَیسَ لَهُ إمامٌ فَمَوتُهُ میتَةٌ جاهِلِیَّةٌ،ولا یُعذَرُ النّاسُ حَتّی یَعرِفوا إمامَهُم،ومَن ماتَ وهُوَ عارِفٌ لِإِمامِهِ،لا یَضُرُّهُ تَقَدَّمَ هذَا الأَمرَ أو تَأَخَّرَهُ،ومَن
ص: 207
با او دشمنی هم نکند و دشمنِ او را به دوستی نگیرد،چنین کسی جاهل است و مشرک نیست».
178.امام علی (علیه السلام): هر کس بمیرد و امامی نداشته باشد،به مرگی جاهلی مرده است،آن گاه که آن امام،عادل و نیکوکار و خداترس باشد.
179.امام علی (علیه السلام) -در توصیف گم راه-:او از جانب خداوند،مهلتی داده شده است.با غافلان می پَرَد و با گنهکاران می گردد،بی آن که راهی راست بپیماید و پیشوایی راهبر داشته باشد.
180.امام باقر (علیه السلام): هر کس بمیرد و امامی نداشته باشد،به مردنی جاهلی مرده است و مردم معذور نیستند،مگر آن که امامشان را بشناسند.
181.امام باقر (علیه السلام): هر کس با عبادتی طاقت فرسا،خداوند عز و جل را بندگی کند،امّا پیشوایی از جانب خداوند نداشته باشد،عبادتش ناپذیرفته و خودش گم راه و سرگردان است و خداوند،اعمالش را دشمن می دارد.
182.امام باقر (علیه السلام): هر کس بمیرد و امامی نداشته باشد،مردنش مردنی جاهلی است، و مردم معذور نیستند،مگر آن که امامشان را بشناسند و هر کس امام شناس از دنیا برود،پیش و پس افتادنِ این امر (ظهور و قیام قائم (علیه السلام) ) به او زیانی نمی رساند
ص: 208
ماتَ عارِفاً لِإِمامِهِ کانَ کَمَن هُوَ مَعَ القائِمِ فی فِسطاطِهِ (1). (2)
183.عنه (علیه السلام) -لِمُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ-:مَن أصبَحَ مِن هذِهِ الاُمَّةِ لا إمامَ لَهُ مِنَ اللّهِ عز و جل ظاهِرٌ عادِلٌ،أصبَحَ ضالّاً تائِهاً،وإن ماتَ عَلی هذِهِ الحالَةِ ماتَ میتَةَ کُفرٍ ونِفاقٍ.
وَاعلَم یا مُحَمَّدُ أنَّ أَئِمَّةَ الجَورِ وأَتباعَهُم لَمَعزولونَ عَن دینِ اللّهِ،قَد ضَلّوا وأَضَلّوا،فَأَعمالُهُمُ الَّتی یَعمَلونَها کَرَمادٍ اشتَدَّت بِهِ الرِّیحُ فی یَومٍ عاصِفٍ،لا یَقدِرونَ مِمّا کَسَبوا عَلی شَیءٍ،ذلِکَ هُوَ الضَّلالُ البَعیدُ. (3)
184.الکافی عن برید: سَمِعتُ أبا جَعفَرٍ (علیه السلام) یَقولُ فی قَولِ اللّهِ تَبارَکَ وتَعالی: «أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النّاسِ» 4 فَقال:«مَیتٌ»لا یَعرِفُ شَیئاً و «نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النّاسِ» :إماماً یُؤتَمُّ بِهِ «کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها» قالَ:الَّذی لا یَعرِفُ الإِمامَ. (4)
185.الإمام الصادق (علیه السلام): إنَّ الأَرضَ لا تَصلُحُ إلّابِإِمامٍ،ومَن ماتَ لا یَعرِفُ إمامَهُ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً. (5)
186.عنه (علیه السلام): مَن ماتَ ولَیسَ لَهُ إمامٌ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً،کُفرٌ وشِرکٌ وضَلالَةٌ. (6)
ص: 209
و هر کس با شناخت امام خود از دنیا برود،همانند کسی است که با قائم،در خیمۀ او باشد.
183.امام باقر (علیه السلام) -به محمّد بن مُسلم-:هر کس از این امّت،که امامی آشکار و عادل از جانب خداوند عز و جل نداشته باشد،گم راه و سرگردان است و اگر بر این حالت بمیرد،با کفر و نفاق مرده است.
بدان-ای محمّد-که پیشوایانِ ستم و پیروان آنان،از دین خدا برکنارند.خود گم راه اند و [مردم را] به گم راهی می افکنند.پس کارهایی که انجام می دهند،همانند خاکستری است که در یک روز طوفانی،تندبادی بر آن بِوَزد،[یعنی] از کردارشان چیزی دستگیرشان نمی شود.این است گم راهیِ دور و دراز.
184.الکافی -به نقل از بُرَید-:شنیدم که امام باقر (علیه السلام) در بارۀ این سخن خداوند-تبارک و تعالی-: «آیا کسی که مرده بود و ما او را زنده گردانیدیم و برایش نوری قرار دادیم که با آن،در میان مرم راه می رود» می فرماید:«"مرده"،کسی است که چیزی نشناسد و "نوری که با آن،در میان مردم راه می رود"،امامی است که از او پیروی شود».
[و در بارۀ ادامۀ آیه:] «مانند کسی است که در تاریکی هاست و از آنها خارج نمی شود؟» ، فرمود:«کسی است که امام را نمی شناسد [و به او معتقد نیست]».
185.امام صادق (علیه السلام): زمین جز با وجود امام،سامان نمی یابد،و هر کس بمیرد و امام خود را نشناسد،به مرگ جاهلی مرده است.
186.امام صادق (علیه السلام): هر کس در حالی از دنیا برود که امامی ندارد،به مرگ جاهلی در گذشته است؛کفر و شرک و گم راهی.
ص: 210
187.عنه (علیه السلام): مَن باتَ لَیلَةً لا یَعرِفُ فیها إمامَهُ،ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً. (1)
188.الاختصاص عن أبی الجارود عن الإمام الصادق (علیه السلام): مَن ماتَ ولَیسَ عَلَیهِ إمامٌ حَیٌّ ظاهِرٌ،ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً.
قالَ:قُلتُ:إمامٌ حَیٌّ جُعِلتُ فِداکَ؟قالَ:إمامٌ حَیٌّ. (2)
189.أعلام الدین عن أبی بصیر عن الإمام الصادق (علیه السلام): مَن ماتَ ولَیسَ فی رَقَبَتِهِ بَیعَةٌ لِإِمامٍ،ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً،ولا یُعذَرُ النّاسُ حَتّی یَعرِفوا إمامَهُم،فَمَن ماتَ وهُوَ عارِفٌ بِالإِمامَةِ لَم یَضُرَّهُ تَقَدَّمَ هذا الأَمرُ أو تَأَخَّرَ،وکانَ کَمَن هُوَ مَعَ القائِمِ فی فِسطاطِهِ.
قالَ:ثُمَّ مَکَثَ هُنَیئَةً،ثُمَّ قالَ:لا،بَل کَمَن قاتَلَ مَعَهُ.
ثُمَّ قالَ:لا،بَل-وَاللّهِ-کَمَنِ استُشهِدَ مَعَ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله). (3)
190.الکافی عن الفضیل بن یسار: ابتَدَأَنا أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) یَوماً وقالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):
«مَن ماتَ ولَیسَ عَلَیهِ إمامٌ فَمیتَتُهُ مِیتَةٌ جاهِلِیَّةٌ».
فَقُلتُ:قالَ ذلِکَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)؟فَقالَ:إی وَاللّهِ،قَد قالَ.
قُلتُ:فَکُلُّ مَن ماتَ ولَیسَ لَهُ إمامٌ فَمیتَتُهُ میتَةٌ جاهِلِیَّةٌ؟قالَ:نَعَم. (4)
191.ثواب الأعمال عن عیسی بن السَّریّ: قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):«مَن ماتَ لا یَعرِفُ إمامَهُ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً»؟
قالَ أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):أحوَجُ ما یَکونُ إلی مَعرِفَتِهِ إذا بَلَغَ نَفسُهُ هذا-وأَشارَ بِیَدِهِ
ص: 211
187.امام صادق (علیه السلام): هر کس یک شب را بدون شناخت امامش بگذراند [و در آن شب از دنیا برود]،به مرگ جاهلی در گذشته است.
188.الاختصاص -به نقل از ابو جارود-:امام صادق (علیه السلام) فرمود:«هر کس در حالی از دنیا برود که امام زندۀ آشکاری نداشته باشد،به مرگ جاهلی در گذشته است».
من گفتم:قربانت گردم! امام زنده؟!
فرمود:«امام زنده».
189.أعلام الدین -به نقل از ابو بصیر-:امام صادق (علیه السلام) فرمود:«هر کس بمیرد و بیعت امامی به گردنش نباشد،به مرگ جاهلی مرده است،و مردم،معذور نیستند،تا آن که امام خود را بشناسند.پس هر کس در حالی از دنیا برود که آشنا [و معتقد] به امامت باشد،پیش و پس افتادن این امر (ظهور و قیام قائم (علیه السلام) )،به او زیانی نمی رساند و همانند کسی است که با قائم (علیه السلام)،در خیمۀ [فرماندهی] او باشد».
ایشان سپس لَختی درنگ کرد و آن گاه فرمود:«نه؛بلکه همانند کسی است که در رکاب او بجنگد».
باز فرمود:«نه؛بلکه-به خدا سوگند-همانند کسی است که در رکاب پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) شهید شود».
190.الکافی -به نقل از فُضَیل بن یسار-:روزی امام صادق (علیه السلام) برای ما سخن آغاز کرد و فرمود:
«پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:هر کس بمیرد و امامی نداشته باشد،مردنش مردنی جاهلی است».
من گفتم:این را پیامبر خدا فرموده است؟
فرمود:«آری-به خدا سوگند-او فرموده است».
گفتم:پس هر کس بمیرد و امامی نداشته باشد،مرگش مرگ جاهلی است؟
فرمود:«آری».
191.ثواب الأعمال -به نقل از عیسی بن سَری-:به امام صادق (علیه السلام) گفتم:آیا پیامبر خدا فرموده است که:«هر کس بمیرد و امامش را نشناسد،به مرگ جاهلی مرده است»؟
امام صادق (علیه السلام) فرمود:«بیش از هر زمان،هنگامی به شناخت او نیاز پیدا می کند که جانش به این جا برسد»و با دست خود به سینه اش اشاره کرد [و افزود:]«در آن
ص: 212
إلی صَدرِهِ-فَقالَ:لَقَد کُنتُ عَلی أمرٍ حَسَنٍ. (1)
192.الکافی عن الحارث بن المغیرة: قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):«مَن ماتَ لا یَعرِفُ إمامَهُ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً»؟قالَ:نَعَم.
قُلتُ:جاهِلِیَّةً جَهلاءَ أو جاهِلِیَّةً لا یَعرِفُ إمامَهُ؟قالَ:جاهِلِیَّةَ کُفرٍ ونِفاقٍ وضَلالٍ. (2)
193.الکافی عن ابن أبی یعفور: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) عَن قَولِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):«مَن ماتَ ولَیسَ لَهُ إمامٌ فَمیتَتُهُ میتَةٌ جاهِلِیَّةٌ»،قالَ:قُلتُ:میتَةُ کُفرٍ؟قالَ:میتَةُ ضَلالٍ.
قُلتُ:فَمَن ماتَ الیَومَ ولَیسَ لَهُ إمامٌ فَمیتَتُهُ میتَةٌ جاهِلِیَّةٌ؟فَقالَ:نَعَم. (3)
194.المحاسن عن حسین بن أبی العلاء: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) عَن قَولِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):«مَن ماتَ لَیسَ لَهُ إمامٌ ماتَ میتَةَ جاهِلِیَّةٍ».
فَقالَ:نَعَم،لَو أنَّ النّاسَ تَبِعوا عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ (علیه السلام) وتَرَکوا عَبدَ المَلِکِ بنَ مَروانَ اهتَدَوا.
فَقُلنا:مَن ماتَ لا یَعرِفُ إمامَهُ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً،میتَةَ کُفرٍ؟
فَقالَ:لا،میتَةَ ضَلالٍ. (4)
195.الاختصاص عن عمر بن یزید عن الإمام الکاظم (علیه السلام)،قالَ: سَمِعتُهُ یَقولُ:مَن ماتَ بِغَیرِ إمامٍ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً،إمامٍ حَیٍّ یَعرِفُهُ،فَقُلتُ:لَم أسمَع أباکَ یَذکُر هذا-یَعنی إماماً حَیّاً-!
ص: 213
هنگام،می گوید:عقیدۀ نیکویی داشتم».
192.الکافی -به نقل از حارث بن مُغیره-:از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم:آیا پیامبر خدا فرموده است:«هر کس بمیرد و امامش را نشناسد،به مرگ جاهلی مرده است»؟
فرمود:«آری».
گفتم:جاهلیت محض یا جاهلیتی که امامش را نشناسد؟
فرمود:«جاهلیت کفر و نفاق و گم راهی».
193.الکافی -به نقل از ابن ابی یَعفور-:از امام صادق (علیه السلام) در بارۀ این سخن پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) که:
«هر کس بمیرد و امامی نداشته باشد،مرگش مرگی جاهلی است»،پرسیدم و گفتم:آیا مقصود،مردن در حال کفر است؟
فرمود:«مردن در حال گم راهی است».
گفتم:پس امروز هم هر کس بمیرد و امامی نداشته باشد،مرگش مرگی جاهلی است؟
فرمود:«آری».
194.المحاسن -به نقل از حسین بن ابی العلاء-:از امام صادق (علیه السلام) در بارۀ این سخن پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) که:«هر کس بمیرد و امامی نداشته باشد،به مرگ جاهلی مرده است»،سؤال کردم.
فرمود:«آری،اگر مردم از علی بن الحسین (زین العابدین) (علیه السلام) پیروی می کردند و عبد الملک بن مروان را رها می ساختند،هدایت می شدند».
گفتیم:هر کس بمیرد و امامش را نشناسد،به مرگ جاهلی مرده است،[یعنی] مرگ در حال کفر؟
فرمود:«نه،مردن در گم راهی».
195.الاختصاص -به نقل از عمر بن یزید-:از امام کاظم (علیه السلام) شنیدم که می فرماید:«هر کس بدون داشتن امامی بمیرد،به مرگی جاهلی مرده است؛امامی زنده که بشناسدش».
گفتم:از پدرتان نشنیدم که این را فرموده باشد-یعنی امام زنده را-!
ص: 214
فَقالَ:قَد وَاللّهِ قالَ ذاکَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،قالَ:وقالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):«مَن ماتَ ولَیسَ لَهُ إمامٌ یَسمَعُ لَهُ ویُطیعُ،ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً». (1)
196.کمال الدین عن محمّد بن إسماعیل عن الإمام الرضا (علیه السلام): مَن ماتَ ولَیسَ لَهُ إمامٌ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً.
فَقُلتُ لَهُ:کُلُّ مَن ماتَ ولَیسَ لَهُ إمامٌ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً؟قالَ:نَعَم. (2)
197.الإمام العسکری عن آبائه علیهم السلام: مَن ماتَ ولَم یَعرِف إمامَ زَمانِهِ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً. (3)
ص: 215
فرمود:«به خدا سوگند،این را پیامبر خدا فرموده است.پیامبر خدا فرمود:"هر کس بمیرد و امامی نداشته باشد که از او حرف شنوی و اطاعت کند،با مرگ جاهلی مرده است"».
196.کمال الدین -به نقل از محمّد بن اسماعیل-:امام رضا (علیه السلام) فرمود:«اگر کسی در حالی در گذرد که امامی نداشته باشد،به مرگ جاهلی در گذشته است».
من به ایشان گفتم:آیا هر کسی که بمیرد و امامی نداشته باشد،به مرگ جاهلی مرده است؟
فرمود:«آری».
197.امام عسکری -به نقل از پدرانش علیهم السلام-:هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلی مرده است.
ص: 216
ص: 217
احادیثی که شناخت امام عصر را بر مردم هر دوران،واجب و مرگ بدون شناخت امام را مرگِ جاهلی می دانند،مورد اتّفاق همۀ مسلمانان اند و در کتاب های شیعه و اهل سنّت درج شده اند.برای مثال،کلینی در الکافی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) چنین نقل می کند:
مَن ماتَ و لا یَعرِفُ إمامَهُ،ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً. (1)
هر کس بمیرد و امامش را نشناسد،به مرگ جاهلی مرده است.
و در مسند ابن حنبل از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود:
مَن مات بِغَیرِ إمامٍ ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً. (2)
هر کس بدون داشتن امام بمیرد،به مرگ جاهلی مرده است.
بنا بر این،سخن ابن تیمیه و آلبانی که می گویند احادیث یاد شده در کتاب های اهل سنّت وجود ندارند، (3)نادرست و ناشی از نادیده گرفتن مسند ابن حنبل و برخی دیگر از کتاب های مهمّ اهل سنّت است.البتّه حدیث یاد شده،با تعابیر مختلفی نقل شده است و ابن تیمیه،در ادامۀ سخنش مجبور می شود یکی از این تعابیر را که در
ص: 218
آن،لفظ«امام»وجود ندارد،قبول کند (1)که در آن آمده است:
مَن ماتَ و لَیسَ فی عُنُقِهِ بَیعَةٌ،ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً. (2)
کسی که بمیرد و در گردن او بیعتی نباشد،به مرگ جاهلی مرده است.
در واقع،این گونه افراد،تلاش می کنند تا احادیث یاد شده را به جای حمل بر امامان اهل بیت و برگزیدگان خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله)،بر اعم از آنان و از جمله بر زمامداران جائر،حمل کنند.
ابن ابی الحدید،نقل می کند که:عبد اللّه بن عمر،از بیعت با علی (علیه السلام) خودداری کرد؛امّا شبانه درِ خانۀ حجّاج را کوبید تا با عبد الملک،بیعت کند تا آن شب را بدون امام،صبح نکند.او گمان می کرد که باید چنین کند؛زیرا از پیامبر (صلی الله علیه و آله) روایت شده است که فرمود:«هر که بمیرد و امامی نداشته باشد،مرگی چونان مرگ جاهلی داشته است».حجّاج نیز او را آن قدر تحقیر کرد و پستش شمرد که پایش را از بستر خواب بیرون آورد و گفت:با پای من بیعت کن ! (3)
پس نکتۀ اصلی در مورد حدیث،معنای حدیث است،نه اصل صدور آن از پیامبر (صلی الله علیه و آله). (4)برای فهم حدیث شریف،باید مقصود از جاهلیت روشن شود.
در فرهنگ اسلامی،عصر رسالت پیامبر خدا،عصر علم،و دوران پیش از بعثت
ص: 219
ایشان،دوران جاهلیت است،بدین معنا که پیش از بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله)،به دلیل تحریفی که در ادیان آسمانی پدید آمده بود،مردم،راهی برای شناخت حقایق هستی نداشتند و آنچه به نام دین بر جوامع مختلف بشر حکومت می کرد،چیزی جز خرافات و موهومات نبود.در واقع،ادیان تحریف شده و عقاید موهوم،ابزارهایی برای سلطۀ زر و زور بر انسان شده بودند و این،واقعیتی است که تاریخ قبل از اسلام نیز آن را تأیید می کند.
بعثت مبارک پیامبر (صلی الله علیه و آله)،آغاز عصر علم بود.اساسی ترین مسئولیت ایشان،مبارزه با خرافات و تحریفات و روشن کردن حقایق برای مردم بود.او خود را برای مردم،همچون پدری می دانست که آنان را می پرورانَد و آموزش می دهد.ایشان می فرمود:
إنَّما أنَا لَکُم مِثلُ الوالِدِ اعَلِّمُکُم. (1)
در واقع،من برای شما همچون پدری هستم که به شما می آموزم.
پیامبر خدا،نبوّت خود را پدیده ای منطبق با موازین عقلی و علمی معرّفی می کرد که اگر دانشمندان،در صدد شناخت آن بر آیند،می توانند به سادگی راستگویی اش را در بارۀ ارتباط او با مبدأ هستی درک کنند.
«وَ یَرَی الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ الْحَقَّ . (2)
کسانی که به ایشان علم داده شده،آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده، حق می دانند» .
پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز مردم را از پیروی هر آنچه علم،آن را تأیید نمی کند،به شدّت بر حذر می داشت و این آیه را برای آنان تلاوت می فرمود:
ص: 220
«وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ. 1
و چیزی را که بِدان علم نداری،دنبال مکن».
با عنایت به این مقدّمه،آشکار می شود که آنچه در حدیثِ ضرورت شناخت امامِ هر عصر مورد نظر است،فراتر از یک مسئلۀ فردی است و تنها این نیست که اگر یک مسلمان،امام خود را نشناخت،مسلمان واقعی نیست و در نتیجه،اسلامِ او با کفر برابر است؛بلکه مسئلۀ مهم تری که این حدیث بِدان هشدار می دهد،این است که:عصر علم-که با بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله) آغاز شد-تنها در این صورت می تواند تداوم پیدا کند.در یک سخن،امامت،پشتوانه و ضامن تداوم عصر علم یا عصر اسلام راستین است و بدون این پشتوانه،جامعۀ اسلامی به جاهلیت پیش از اسلام، بازگشت خواهد کرد.
در واقع،این حدیث از آینده نگری این آیۀ شریف الهام گرفته که می فرماید:
«وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ. 2
و محمّد،جز فرستاده ای که پیش از او [نیز] فرستادگانی [آمدند و] گذشتند، نیست.آیا اگر او بمیرد یا کشته شود،به گذشتۀ خود (جاهلیت)،بر می گردید؟».
پیامبر (صلی الله علیه و آله) در حدیثی که بر ضرورت شناخت امام تأکید دارد،بیان می فرماید که:
چگونه ممکن است جامعۀ اسلامی عقب نشینی کند و به دوران جاهلیتِ پیش از اسلام باز گردد؟کلام پیامبر (صلی الله علیه و آله)،گویای این حقیقت است که با حذف مسئلۀ امامت و رهبری،این پدیدۀ خطرناک،قابل پیش بینی است.
ص: 221
اندکی تأمّل در مضمون حدیث-بویژه با توجّه به شرحی که گذشت-ما را از پاسخگویی به این سؤال که:«امامت کدام امام،ضامن تداوم اسلام واقعی است و حذف کدام امامت از جامعۀ اسلامی،بازگشت به جاهلیت است؟»،بی نیاز می کند.
آیا می شود گمان بُرد که مقصود پیامبر (صلی الله علیه و آله) این است که شناختن و پیروی کردن از هر کس که زمام امور جامعه را به دست گیرد،بر همۀ مسلمانان واجب و ضرور است و اگر کسی چنین رهبری را نشناسد،به مرگ جاهلی مُرده است،بدون توجّه به این که ممکن است چنین رهبری،ستمگر و به گفتۀ قرآن کریم از«امامانی که به آتش فرا می خوانند» (1)باشد؟!
بدیهی است که همۀ زمامداران فاسد تاریخ اسلام،برای اثبات حقّانیت خود و وجوب اطاعت مردم از خود و استواری پایه های حکومتشان،به این حدیث مسلّم استناد جویند.از این رو،می بینیم که حتّی معاویه پسر ابو سفیان نیز در شمار راویان این حدیث آمده است.همچنین طبیعی است که آخوندهای درباری با همان انگیزه، سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله) را تفسیر و با امامت ائمّۀ جور،تطبیق نمایند؛لیکن روشن است که این،بازی با الفاظ است،نه بدفهمی و کژ اندیشی در مفهوم حدیث.
هرگز نمی توان باور کرد که عبد اللّه بن عمر،آن گونه که در شرح نهج البلاغةی ابن ابی الحدید آمده است،به دلیل کج فهمی و ضعف بینش،با امام علی (علیه السلام) بیعت نکند؛ ولی با تمسّک به حدیث«مَن ماتَ بغَیر إمامٍ»که خودش نقل کنندۀ آن است،شبانه به ملاقات حجّاج بن یوسف برود تا با خلیفۀ دوران،عبد الملک مروان،بیعت نماید؛چرا که نمی خواهد شبی را بدون داشتن امام به صبح آورد!
ص: 222
آری! کسی که امیر مؤمنان،علی (علیه السلام)،را امام نداند و با او بیعت نکند،باید هم عبد الملک مروان را امامی بداند که ترک بیعتش موجب کفر و رجعت به جاهلیت است و باید با آن خفّت و خواری با پای عامل سفّاک او (حجّاج بن یوسف) شبانه بیعت کند! عبد اللّه بن عمر به جایی رسید که یزید،پسر معاویه،را با آن همه جنایاتی که به اسلام و خاندان پیامبر خدا روا داشت،مصداق«امام»در حدیث:«من مات بغیر إمام»می دانست و مخالفت با او را موجب کفر و ارتداد می شمرد.آورده اند که پس از واقعۀ جانسوز کربلا،مردم مدینه در سال 63 هجری،قیام کردند و این قیام به واقعۀ«حَرّه»انجامید.عبد اللّه بن عمر نزد عبد اللّه بن مطیع-که رهبری قریش را در این قیام بر عهده داشت-رفت.ابن مطیع،دستور داد که برای عبد اللّه،پُشتی ای بیاورند و او را به نشستن دعوت کرد.ابن عمر گفت:نیامده ام که بنشینم.آمده ام تا حدیثی را که از پیامبر خدا شنیده ام،برای تو باز گویم.شنیدم که پیامبر خدا فرمود:
«کسی که دست از اطاعت امامی بکشد،روز قیامت،در حالی خدا را ملاقات می کند که حجّت و برهانی ندارد و کسی که بمیرد و با امامی بیعت نکرده باشد،به مرگ جاهلی مُرده است». (1)
بنگرید که چه استادانه،سخن پیامبر خدا را در جهت مخالف مقصود ایشان به کار می برند! این،همان پدیدۀ خطرناکی است که پیامبر خدا برای پیشگیری از آن، در این حدیث و ده ها حدیث دیگر،بِدان هشدار داده و مردم را به اطاعت از امامان حق،دعوت کرده است.هشدار پیامبر خدا به دست سیاستبازان مسلمان نما و عوامل آنان،تحریف می گردد و بدین ترتیب است که از حدیث،بر ضدّ حدیث،و از اسلام،بر ضدّ اسلام،سوء استفاده می شود و سرانجام با نادیده گرفته شدن جایگاه
ص: 223
امامت در جامعۀ اسلامی و به فراموشی سپرده شدن توصیه های پیامبر (صلی الله علیه و آله)،عصر علم و ایمان،در امّت اسلام،سپری می گردد و رجعت به کفر و جاهلیت،تحقّق می یابد.
بنا بر این،بدون تردید،مقصود از احادیثی که مرگِ بدون شناخت امام را مرگ جاهلی می دانند،بیم دادن از عدم تمسّک به ولایت اهل بیت علیهم السلام است که ضرورت تمسّک به آنان،در حدیث ثَقَلین و غدیر و ده ها حدیث دیگر،برای مردم،بیان شده است.
ص: 224
1/3 أدنی مَعرِفَةِ الإِمامِ
198.الإمام الصادق (علیه السلام): أدنی مَعرِفَةِ الإِمامِ أنَّهُ عِدلُ النَّبِیِّ-إلّادَرَجَةَ النُّبُوَّةِ-وَوارِثُهُ،وأنَّ طاعَتَهُ طاعَةُ اللّهِ وطاعَةُ رَسولِ اللّهِ،والتَّسلیمُ لَهُ فی کُلِّ أمرٍ،وَالرَّدُّ إلَیهِ،وَالأَخذُ بِقَولِهِ. (1)
2/3 حُکمُ مَن تَعَذَّرَ أو تَعَسَّرَ عَلَیهِ مَعرِفَةُ إمامِ عَصرِهِ
199.کمال الدین عن زرارة: قالَ أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):یَأتی عَلَی النّاسِ زَمانٌ یَغیبُ عَنهُم إمامُهُم.فَقُلتُ لَهُ:ما یَصنَعُ النّاسُ فی ذلِکَ الزَّمانِ؟قالَ:یَتَمَسَّکونَ بِالأَمرِ الَّذی هُم عَلَیهِ حَتّی یَتَبَیَّنَ لَهُم. (2)معرفةُ الإمام
200.کمال الدین عن الحارث بن المغیرة: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):هَل یَکونُ النّاسُ فی حالٍ لا یَعرِفونَ الإِمامَ؟فَقالَ:قَد کانَ یُقالُ ذلِکَ.قُلتُ:فَکَیفَ یَصنَعونَ؟قالَ:یَتَعَلَّقونَ بِالأَمرِ الأَوَّلِ،حَتّی یَستَبینَ لَهُمُ الآخَرُ. (3)
201.الإمام الصادق (علیه السلام): إذا أصبَحتَ وأمسیتَ لاتَری إماماً تَأتَمُّ بِهِ،فَأَحبِب مَن کُنتَ
ص: 225
198.امام صادق (علیه السلام): کمترین درجۀ شناخت امام،این است که [بدانی] او هم تراز پیامبر است -بجز در درجۀ نبوّت-و وارث اوست و فرمان برداری از او،فرمان برداری از خدا و فرمان برداری از پیامبر خداست،و این که در هر کاری،باید تسلیم او بود و به او ارجاع داد و گفتۀ او را گرفت.
199.کمال الدین -به نقل از زراره-:امام صادق (علیه السلام) فرمود:«زمانی بر مردم فرا می رسد که امامشان از آنان غایب است».
به ایشان گفتم:مردم در آن زمان،چه کنند؟
فرمود:«بر عقیدۀ خویش (امامت) استوار بمانند تا برایشان آشکار گردد».
200.کمال الدین -به نقل از حارث بن مغیره-:از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم:آیا ممکن است وضعی پیش آید که مردم،امام را نشناسند؟
فرمود:«ممکن است چنین شود».
گفتم:در این صورت،چه کنند [و تکلیفشان چیست]؟
فرمود:«به همان امر نخست،چنگ زنند تا [امرِ] دیگر برایشان آشکار شود».
201.امام صادق (علیه السلام): هر گاه وضعی پیش آمد که امامی را ندیدی تا از او پیروی کنی،کسی را
ص: 226
تُحِبُّ (1)،وأبغِض مَن کُنتَ تُبغِضُ (2)،حَتّی یُظهِرَهُ اللّهُ عز و جل. (3)
202.الکافی عن منصور عمّن ذکره عن الإمام الصادق (علیه السلام)،قال: قُلتُ:إذا أصبَحتُ وأَمسَیتُ لا أری إماماً أئتَمُّ بِهِ ما أصنَعُ؟
قالَ:فَأَحِبَّ مَن کُنتَ تُحِبُّ،وأبغِض مَن کُنتَ تُبغِضُ،حَتّی یُظهِرَهُ اللّهُ عز و جل. (4)
203.کمال الدین عن أبان بن تغلب: قالَ لی أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):یَأتی عَلَی النّاسِ زَمانٌ یُصیبُهُم فیهِ سَبطَةٌ،یَأرِزُ العِلمُ فیها بَینَ المَسجِدَینِ کَما تَأرِزُ (5)الحَیَّةُ فی جُحرِها-یَعنی بَینَ مَکَّةَ وَالمَدینَةِ-فَبَینَماهُم کَذلِکَ إذ أطلَعَ اللّهُ عز و جل لَهُم نَجمَهُم.
قالَ:قُلتُ:ومَا السَّبطَةُ؟قالَ:الفَترَةُ وَالغَیبَةُ لِإِمامِکُم.قالَ:قُلتُ:فَکَیفَ نَصنَعُ فیما بَینَ ذلِکَ؟فَقالَ:کونوا عَلی ما أَنتُم عَلَیهِ،حَتّی یُطلِعَ اللّهُ لَکُم نَجمَکُم. (6)
204.کمال الدین عن عبد اللّه بن سنان: دَخَلتُ أنَا وأبی عَلی أبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) فَقالَ:فَکَیفَ أنتُم إذا صِرتُم فی حالٍ لا تَرَونَ فیها إمامَ هُدیً،ولا عَلَماً یُری،ولا یَنجو مِنها إلّامَن دَعا دُعاءَ الغَریقِ.
فَقالَ لَهُ أبی:إذا وَقَعَ هذا لَیلاً (7)فَکَیفَ نَصنَعُ؟
ص: 227
که دوست می داشته ای،دوست بدار (1)و کسی را که دشمن می داشته ای،دشمن بدار، (2)تا این که خداوند عز و جل او را آشکار گرداند.
202.الکافی -به نقل از منصور،از کسی که او نامش را برد-:به امام صادق (علیه السلام) گفتم:هر گاه زمانی آمد که امامی را ندیدم [و حضور نداشت] تا از او پیروی نمایم،چه کنم؟
فرمود:«کسی را که دوست می داشتی،دوست بدار و کسی را که دشمن می داشتی، دشمن بدار،تا آن که خداوند عز و جل او را آشکار سازد».
203.کمال الدین -به نقل از ابان بن تغلب-:امام صادق (علیه السلام) به من فرمود:«زمانی بر مردم می آید که در آن زمان،دچار "سَبطه" می شوند.در آن سبطه،علم همانند مار که در سوراخش می خزد،میان دو مسجد-یعنی میان مسجد الحرام در مکّه و مسجد النبی در مدینه- می خزد و جمع می شود،و مردم در این حال اند که ناگهان،خداوند عز و جل ستارۀ آنان را برایشان طالع می کند».
گفتم:سبطه چیست؟
فرمود:«فترت و غیبت امامتان».
گفتم:در چنان وضعی،وظیفۀ ما چیست؟
فرمود:«بر عقیدۀ خود بمانید،تا آن هنگام که خداوند عز و جل ستارۀ شما را برایتان طالع کند».
204.کمال الدین -به نقل از عبد اللّه بن سنان-:من و پدرم خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدیم.ایشان فرمود:«چه می کنید آن گاه که وضعی پیش آید که در آن،نه امام هدایتگری ببینید و نه نشانه ای نمایان و وضعی که تنها،کسی به سلامت می رَهَد که چونان دعای شخصِ در حال غرق شدن،دعا کند؟!».
پدرم گفت:هر گاه این بلا بیاید،چه کنیم؟
ص: 228
فَقالَ:أما أنتَ لا تُدرِکُهُ،فَإِذا کانَ ذلِکَ فَتَمَسَّکوا بِما فی أیدیکُم،حَتّی یَتَّضِحَ لَکُمُ الأَمرُ. (1)
205.الکافی عن عیسی بن عبد اللّه عن الإمام الصادق (علیه السلام)،قال: قُلتُ لَهُ:إن کانَ کَونٌ-ولا أرانِیَ اللّهُ ذلِکَ-فَبِمَن أئتَمُّ؟
قالَ:فَأَومَأَ إلَی ابنِهِ موسی (علیه السلام).
قُلتُ:فَإِن حَدَثَ بِموسی حَدَثٌ فَبِمَن أئتَمُّ؟
قالَ:بِوَلَدِهِ.
قُلتُ:فَإِن حَدَثَ بِوَلَدِهِ حَدَثٌ وتَرَکَ أخاً کَبیراً وَابناً صَغیراً فَبِمَن أئتَمُّ؟
قالَ:بِوَلَدِهِ.ثُمَّ قالَ:هکَذا أبَداً.
قُلتُ:فَإِن لَم أعرِفهُ ولا أعرِفُ مَوضِعَهُ؟
قالَ:تَقولُ:اللّهُمَّ إنّی أتَولّی مَن بَقِیَ مِن حُجَجِکَ مِن وُلدِ الإِمامِ الماضی،فَإِنَّ ذلِکَ یَجزیکَ إن شاءَ اللّهُ. (2)
206.رجال الکشّی عن عبد اللّه بن زرارة: بَعَثَ زُرارَةُ عُبَیداً ابنَهُ یَسأَلُ عَن خَبَرِ أبِی الحَسَنِ (علیه السلام)،فَجاءَهُ المَوتُ قَبلَ رُجوعِ عُبَیدٍ إلَیهِ،فَأَخَذَ المُصحَفَ فَأَعلاهُ فوقَ رَأسِهِ وقالَ:إنَّ الإِمامَ بَعدَ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ مَنِ اسمُهُ بَینَ الدَّفَتَینِ فی جُملَةِ القُرآنِ،مَنصوصٌ عَلَیهِ مِنَ الَّذینَ أوجَبَ اللّهُ طاعَتَهُم عَلی خَلقِهِ أنَا مُؤمِنٌ بِهِ.
قالَ:فَاُخبِرَ بِذلِکَ أبو الحَسَنِ الأَوَّلُ (علیه السلام)،فَقالَ:وَاللّهِ،کانَ زُرارَةُ مُهاجِراً إلَی اللّهِ تَعالی. (3)
ص: 229
امام فرمود:«تو که چنان وضعی را درک نخواهی کرد؛امّا هر گاه چنین شد،آنچه را در دست دارید،محکم بگیرید تا آن که حقیقت برایتان آشکار شود [و امام ظهور کند]».
205.الکافی -به نقل از عیسی بن عبد اللّه-:به امام صادق (علیه السلام) گفتم:اگر [برای شما] پیشامدی کند-و خدا نکند آن روز را من ببینم-چه کسی را امام خود قرار دهم؟
امام صادق (علیه السلام) به فرزندش موسی (علیه السلام) اشاره فرمود.گفتم:اگر برای موسی[ (علیه السلام) ] پیشامدی کرد،چه کسی را امام خود گردانم؟
فرمود:«فرزندش را».
گفتم:اگر برای فرزندش پیشامدی کرد و برادر بزرگ و پسر کوچکی (1)از خود بر جای نهاد،کدام یک را امام خود قرار دهم؟
فرمود:«فرزندش را»و سپس فرمود:«به همین ترتیب تا ابد».
گفتم:اگر او را نشناختم و جایش را ندانستم [،چه کنم]؟
فرمود:«می گویی:"بار خدایا! من پیرو حجّتِ باقی ماندۀ تو از فرزندانِ امام قبلی هستم".همین،برایت مُجزی است [و رفع تکلیف می کند]،إن شاء اللّه».
206.رجال الکشّی -به نقل از عبد اللّه بن زراره-:زُراره،فرزندش عُبید را فرستاد تا در بارۀ امام کاظم (علیه السلام) پرس و جو کند؛امّا پیش از مراجعت عُبید،مرگ به سراغ زراره آمد.پس قرآن را برداشت و بالای سرش گرفت و گفت:امامِ بعد از جعفر بن محمّد،کسی است که نامش در این کتاب،در جملۀ قرآن است و از جانب کسانی تعیین شده که خداوند،فرمان برداری از آنان را بر خلقش واجب ساخته است،و من به او ایمان دارم.
این موضوع،به امام کاظم (علیه السلام) خبر داده شد و ایشان فرمود:«به خدا سوگند،زراره مهاجر به سوی خداوند متعال است».
ص: 230
ص: 231
موضوع مسئله در احادیثی که گذشت،بیان تکلیف کسی است که معتقد به امامت و ولایت اهل بیت علیهم السلام است؛امّا پس از درگذشت امام پیشین،شناخت امام بعدی و اطاعت اوامر او،برایش دشوار یا ناممکن است.بر اساس احادیث این باب،پیروان اهل بیت علیهم السلام در چنین شرایطی،سه وظیفه دارند:
این تکلیف،در صورتی است که امام،حاضر باشد؛ولی به دلایل سیاسی و یا غیر سیاسی،شخص امام،مجهول باشد.در این صورت،وظیفۀ پیروان امام پیشین، تلاش برای شناخت امام بعدی است،چنان که زراره فرزند خود را برای مشخّص کردن امامِ پس از امام صادق (علیه السلام)،به مدینه اعزام کرد. (1)
در صورتی که به هر دلیل،معرفت تفصیلیِ امام بعدی میسّر نباشد،اعتقاد اجمالی به ولایت و امامت وی کافی است،اعم از این که امام،حاضر باشد و شناخت تفصیلیِ
ص: 232
او نیاز به زمان داشته باشد،یا غایب باشد و در دسترس نباشد.در روایت عیسی بن عبد اللّه آمده است:
تقول:«اللّهُمَّ إنّی أتَولّی مَن بَقِیَ مِن حُجَجِکَ مِن وُلدِ الإِمامِ الماضی». (1)
می گویی:«خدایا! من ولایت آن کسی را می پذیرم که از حجّت های تو و از نسل امام پیشین،باقی مانده است».
وظیفۀ عملیِ کسانی که به امام عصر خود دسترس ندارند،تمسّک به قرآن و سنّت پیامبر خداست، (2)چنان که در غالب احادیث این باب،بر آن،تأکید شده است:
یَتَمَسَّکونَ بِالأَمرِ الَّذی هُم عَلَیهِ حَتّی یَتَبَیَّنَ لَهُم. (3)
به همان چیزی که بدان پایبندند،تمسّک کنند،تا آن گاه که حقیقت بر آنان روشن گردد.
بنا بر این،در زمان غیبت امام عصر (علیه السلام) که دسترس به وی و اطاعت از اوامر او، برای یکایک مسلمانان مقدور نیست،همۀ مسلمانان،اوّلاً بر اساس احادیثی که دلالت بر وجوب معرفت (شناخت) امام زمان دارند،بر آنان واجب است که برای شناخت او و اعتقاد به امامتش تلاش کنند و ثانیاً طبق احادیث این باب،وظیفه دارند که در وظایف فردی و اجتماعی،به قرآن و سنّت و ره نمودهای امامان پیشین عمل کنند، (4)که این،در احکام عملی،از طریق اجتهاد،یا تقلید از مجتهد،و یا احتیاط، میسّر می گردد.
ص: 233
بنا بر این،مقصود از روایاتی که می گویند:«تا وقتی امامْ شناخته نشود، حجّت الهی بر مردم،تمام نیست»، (1)این است که شرط یا مقدّمۀ«وجوب اطاعت از اوامر امام»،معرفت (شناخت) اوست و اگر کسی در شناخت امام زنده و حاضر، کوتاهی نکرده باشد،معذور است.بدیهی است که این،موجب نمی گردد که اوامر امامانِ پیشین،حجّیت نداشته باشند،یا تلاش برای شناخت امام کنونی و اعتقاد اجمالی به وی،ضروری نباشد.
امّا در مورد گزارش هایی که حاکی از آن اند که زُراره،هنگام مرگ،شناخت دقیقی نسبت به امامت امام کاظم (علیه السلام) نداشته،چند نکته قابل توجه است:
1.غالب گزارش هایی که بدانها اشاره شد،فاقد سند معتبرند. (2)تنها دو روایت معتبر وجود دارند که دلالت دارند بر این که زراره،پیش از مرگ،نماینده ای را برای تحقیق در بارۀ جانشین امام صادق (علیه السلام) به مدینه فرستاد و او با ایمان اجمالی به امام هفتم از دنیا رفت. (3)
2.با عنایت به اختناق حاکم در آن دوران، (4)مصالح سیاسی ایجاب می کرد که زراره،موضوع امامت امام کاظم (علیه السلام) را آشکار نکند.از این رو-چنان که از امام
ص: 234
رضا (علیه السلام) روایت شده-،هدف زراره از اعزام پسرش به مدینه این بود که ببیند وظیفۀ او چیست و آیا اجازه دارد بر خلاف جوّ سیاسی حاکم،کاری انجام دهد یا نه.متن روایت،که ابراهیم بن محمّد هَمْدانی نقل می کند،چنین است:
قُلتُ لِلرِّضا (علیه السلام):یَا بنَ رَسولِ اللّهِ! أخبِرنی عَن زُرارَةَ،هَل کانَ یَعرِفُ حَقَّ أبیکَ (علیه السلام)؟ فَقالَ:نَعَم.فَقُلتُ لَهُ:فَلِمَ بَعَثَ ابنَهُ عُبَیدَاللّهِ لِیَتَعَرَّفَ الخَبَرَ إلی مَن أوصَی الصّادِقُ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ (علیه السلام)؟فَقالَ:إنَّ زُرارَةَ کانَ یَعرِفُ أمرَ أبی (علیه السلام) وَ نَصَّ أبیهِ عَلَیهِ،وَ إنَّما بَعَثَ ابنَهُ لِیَتَعَرَّفَ مِن أبی (علیه السلام) هَل یَجوزُ لَهُ أن یَرفَعَ التَّقِیَّةَ فی إظهارِ أمرِهِ وَ نَصِّ أبیهِ عَلَیهِ،وَ أنَّهُ لَمّا أبطَأَ عَنهُ ابنُهُ طولِبَ بِإِظهارِ قَولِهِ فی أبی (علیه السلام)،فَلَم یُحِبَّ أن یُقدِمَ عَلی ذلِکَ دونَ أمرِهِ،فَرَفَعَ المُصحَفَ وَ قالَ:اللّهُمَّ إنَّ إمامی مَن أثبَتَ هذَا المُصحَفُ إمامَتَهُ مِن وُلدِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام. (1)
به امام رضا (علیه السلام) گفتم:ای پسر پیامبر خدا! در بارۀ زراره برایم بگو که آیا پدرت را به امامت قبول داشت؟فرمود:«آری».به ایشان گفتم:پس چرا پسرش عبید اللّه را فرستاد تا از وصیّ امام جعفر صادق (علیه السلام) خبر بگیرد؟فرمود:«زراره حقّ امامت پدرم و نصّ پدرش بر [امامتِ] او را به رسمیت می شناخت و دلیل اعزام پسرش برای خبر گرفتن از وضعیت پدرم،این بود که بداند آیا تقیّه را در اظهار امامت او و نصّ پدرش بر آن را کنار بگذارد یا نه.و وقتی پسرش عبید اللّه طول داد و از او درخواست شد که نظرش را در بارۀ پدرم بدهد،از آن جا که دوست نداشت بدون دستور امام،اقدام به آن کند،قرآن را روی دست گرفت و چنین گفت:خداوندا ! همانا امام من،کسی از فرزندان صادق (علیه السلام) است که این قرآن،امامتش را تأیید کرده باشد».
3.با توجّه به احادیث فراوانی که تصریح به امامت امام کاظم (علیه السلام) دارند (2)و با علم
ص: 235
به شخصیت و وجاهت زراره در میان اصحاب،می توان گفت که زراره،سال ها قبل از شهادت امام صادق (علیه السلام)،در بارۀ امام بعدی،شناخت کافی داشته است.
4.برخی از گزارش ها دلالت دارند که زراره،پس از وفات امام صادق (علیه السلام)،حدود دو سال،زنده بوده است؛زیرا او در سال 150 هجری وفات کرده است. (1)در این صورت،نمی توان پذیرفت که او،در این مدّت نسبتاً طولانی،نتوانسته باشد جانشین امام صادق (علیه السلام) را بشناسد.
بر این اساس و با توجّه به موقعیت علمی زراره و شهرت احادیث مربوط به عدد امامان اهل بیت علیهم السلام در روزگار وی و بویژه با توجّه به حدیثی که از امام رضا (علیه السلام) در توجیه اقدام زراره گذشت،باید گفت که نه تنها زراره در بارۀ امامت امام کاظم (علیه السلام) معرفت لازم را داشته،بلکه-همان طور که شیخ طوسی فرموده (2)-بی تردید باید وی را از اصحاب ایشان نیز دانست.
ص: 236
الفصل الرابع:مکانَتُهُم یَومَ القِیامَةِ
207.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): أوَّلُ مَن یَرِدُ عَلَیَّ الحَوضَ أهلُ بَیتی ومَن أحَبَّنی مِن امَّتی. (1)
208.عنه (صلی الله علیه و آله): أوَّلُکُم وارِداً عَلَیَّ الحَوضَ،أوَّلُکُم إسلاماً:عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ. (2)
209.الإمام علیّ (علیه السلام): دَخَلَ عَلَیَّ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وأنَا نائِمٌ عَلَی المَنامَةِ،فَاستَسقَی الحَسَنُ-أوِ الحُسَینُ-فَقامَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) إلی شاةٍ لَنا بَکیءٍ (3)فَحَلَبَها فَدَرَّت،فَجاءَهُ الحَسَنُ فَنَحّاهُ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله)،فَقالَت فاطِمَةُ:یا رَسولَ اللّهِ،کَأَنَّهُ أحَبُّهُما إلَیکَ؟قالَ:لا،ولکِنَّهُ استَسقی قَبلَهُ،ثُمَّ قالَ:إنّی وإیّاکِ وهذَینِ وهذَا الراقِدَ فی مَکانٍ واحِدٍ یَومَ القِیامَةِ. (4)
ص: 237
207.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): نخستین کسی که در کنار حوض کوثر بر من وارد می شود،اهل بیت من و کسانی از امّت من اند که مرا دوست دارند.
208.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): نخستین کسی از شما که در کنار حوض کوثر بر من وارد می شود، علی بن ابی طالب است؛نخستین کسی از شما که اسلام آورده است.
209.امام علی (علیه السلام): پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر من وارد شد،در حالی که در بستر خفته بودم.حسین، آب خواست.پیامبر (صلی الله علیه و آله) به سوی گوسفندمان رفت که شیرش کم شده بود.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن را دوشید و شیر از پستانش جاری شد.حسن به سوی پیامبر (صلی الله علیه و آله) رفت؛ولی پیامبر او را دور کرد.فاطمه گفت:ای پیامبر خدا! گویی آن یکی را بیشتر دوست می داری؟فرمود:«چنین نیست؛بلکه او زودتر آب خواسته بود».
سپس فرمود:«من و تو و این دو و این که در بستر است،در روز رستاخیز در یک جا خواهیم بود».
ص: 238
210.عنه (علیه السلام): أخبَرَنی رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):أنَّ أوَّلَ مَن یَدخُلُ الجَنَّةَ أنَا وفاطِمَةُ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ،قُلتُ:یا رَسولَ اللّهِ،فَمُحِبّونا؟قالَ:مِن وَرائِکُم. (1)
211.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): أنَا وعَلِیٌّ وفاطِمَةُ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ یَومَ القِیامَةِ فی قُبَّةٍ تَحتَ العَرشِ. (2)
212.عنه (صلی الله علیه و آله): الوَسیلَةُ دَرَجَةٌ عِندَ اللّهِ لَیسَ فَوقَها دَرَجَةٌ،فَسَلُوا اللّهَ أن یُؤتِیَنِی الوَسیلَةَ. (3)
213.الإمام علیّ (علیه السلام): قالَ النَّبیُّ (صلی الله علیه و آله):فِی الجَنَّةِ دَرَجَةٌ تُدعَی«الوَسیلَةَ»فَإِذا سَأَلتُمُ اللّهَ فَسَلوا لِیَ الوَسیلَةَ،قالوا:یا رَسولَ اللّهِ،مَن یَسکُنُ مَعَکَ [فیها] (4)؟قالَ:عَلِیٌّ وفاطِمَةُ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ. (5)
214.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): وَسَطُ الجَنَّةِ لی ولِأَهلِ بَیتی. (6)
ص: 239
210.امام علی (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) مرا آگاهانید که نخستین کسانی که به بهشت وارد می شوند،منم و فاطمه،حسن و حسین.
گفتم:ای پیامبر خدا! دوستداران ما،چه؟
فرمود:«پشت سر شما به بهشت وارد خواهند شد».
211.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): من و علی و فاطمه و حسن و حسین،روز رستاخیز در خانه ای گنبدی زیر عرش قرار داریم.
212.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): «وسیله»،درجه ای است نزد خدا که بالاتر از آن درجه ای نیست.پس، از خدا بخواهید که به من«وسیله»دهد.
213.امام علی (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«در بهشت،جایگاهی است که "وسیله" خوانده می شود.پس هر گاه از خدا چیزی خواستید،برای من هم وسیله بخواهید».
گفتند:ای پیامبر خدا! چه کسی با تو در آن جا خواهد بود؟
فرمود:«علی و فاطمه و حسن و حسین».
214.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): مرکز بهشت،از آنِ من و اهل بیت من است.
ص: 240
215.عنه (صلی الله علیه و آله): أنَا الشَّجَرَةُ،وفاطِمَةُ فَرعُها،وعَلِیٌّ لِقاحُها،وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ ثَمَرَتُها، وشیعَتُنا وَرَقُها،وأصلُ الشَّجَرَةِ فی جَنَّةِ عَدنٍ،وسائِرُ ذلِکَ فی سائِرِ الجَنَّةِ. (1)
216.مسند ابن حنبل عن حذیفة: سَأَلَتنی امّی:مُنذُ مَتی عَهدُکَ بِالنَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله)؟فَقُلتُ لَها:مُنذُ کَذا وکَذا،فَنالَت مِنّی وسَبَّتنی،فَقُلتُ لَها:دَعینی،فَإِنّی آتِی النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) فَاُصَلّی مَعَهُ المَغرِبَ،ثُمَّ لا أدَعُهُ حَتّی یَستَغفِرَ لی ولَکِ.
قالَ:فَأَتَیتُ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) فَصَلَّیتُ مَعَهُ المَغرِبَ،فَصَلَّی النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) العِشاءَ،ثُمَّ انفَتَلَ فَتَبِعتُهُ فَعَرَضَ لَهُ عارِضٌ فَناجاهُ،ثُمَّ ذَهَبَ،فَأَتبَعتُهُ فَسَمِعَ صَوتی،فَقالَ:مَن هذا؟ فَقُلتُ:حُذَیفَةُ،قالَ:ما لَکَ؟فَحَدَّثتُهُ بِالأَمرِ،فَقالَ:غَفَرَ اللّهُ لَکَ ولِاُمِّکَ.
ثُمَّ قالَ:أما رَأَیتَ العارِضَ الَّذی عَرَضَ لی قُبَیلُ؟قُلتُ:بَلی،قالَ:فَهُوَ مَلَکٌ مِنَ المَلائِکَةِ لَم یَهبِطِ الأَرضَ قَبلَ هذِهِ اللَّیلَةِ،فَاستَأذَنَ رَبَّهُ أن یُسَلِّمَ عَلَیَّ ویُبَشِّرَنی أنَّ الحَسَنَ وَالحُسَینَ سَیِّدا شَبابَ أهلِ الجَنَّةِ،وأنَّ فاطِمَةَ سَیِّدَةُ نِساءِ أهلِ الجَنَّةِ رَضِیَ اللّهُ عَنهُم. (2)
ص: 241
215.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): من درخت هستم و فاطمه شاخۀ آن است و علی،لقاح (مایۀ باروری) آن و حسن و حسین،میوۀ آن اند و شیعیان ما برگ های آن هستند.ریشۀ این درخت در فردوس برین قرار دارد و دیگر قسمت های آن در دیگر قسمت های بهشت است.
216.مسند ابن حنبل -به نقل از حذیفه-:مادرم از من پرسید:از چه هنگام پیامبر (صلی الله علیه و آله) را ندیده ای؟
به او گفتم:از فلان وقت.
او به من ناسزا گفت و دشنامم داد.به او گفتم:رهایم کن.من نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) می روم تا نماز مغرب را با او بگزارم و او را رها نخواهم کرد تا برای من و تو طلب آمرزش کند.
خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسیدم و نماز مغرب را با ایشان گزاردم و پیامبر (صلی الله علیه و آله) نماز عشا را هم خواند.ایشان سپس باز گشت و کسی در سر راه با ایشان برخورد و با ایشان زمزمه ای کرد و رفت.من در پی ایشان رفتم.ایشان صدای مرا شنید و فرمود:«تو کیستی؟».
گفتم:حذیفه.
فرمود:«چه می خواهی؟».
من ماجرا را باز گفتم.«خداوند،تو و مادرت را بیامرزد !».سپس فرمود:«آیا کسی را که اندکی پیش بر سر راه من قرار گرفت،دیدی؟».
گفتم:آری.
فرمود:«او فرشته ای از فرشتگان بود که پیش از امشب به زمین فرود نیامده بود و از پروردگار،اذن خواسته بود تا بر من درودی فرستد و مژده ام دهد که حسن و حسین،سَرور جوانان بهشتی اند و فاطمه بانوی زنان بهشتی است.خداوند،از آنان خشنود باد!».
ص: 242
ص: 243
ص: 244
الفصل الأوّل:أهمّ خصائصهم
1/1 الطَّهارَةُ
الکتاب
«إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً». 1
الحدیث
217.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): إنّا أهلُ بَیتٍ قَد أذهَبَ اللّهُ عَنَّا الفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنها وما بَطَنَ. (1)
218.عنه (صلی الله علیه و آله): إنَّ اللّهَ عز و جل قَسَّمَ الخَلقَ قِسمَینِ،فَجَعَلَنِی فی خَیرِهِما قِسماً،وذلِکَ قَولُهُ عز و جل فی ذِکرِ أصحابِ الیَمینِ وأصحابِ الشِّمالِ،وأَنَا مِن أصحابِ الَیمینِ،وأنَا خَیرُ أصحابِ الَیمینِ.
ثُمَّ جَعَلَ القِسمَینِ أثلاثاً،فَجَعَلَنی فی خَیرِها ثُلُثاً،وذلِکَ قَولُهُ عز و جل: «فَأَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَیْمَنَةِ * وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ * وَ السّابِقُونَ
ص: 245
قرآن
«خداوند خواسته است که پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاک گرداند».
حدیث
217.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): خداوند،هر گونه بدکاریِ پنهان و پیدا را از ما اهل بیت،دور کرده است.
218.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): خداوند عز و جل خلایق را به دو گروه تقسیم کرده است و ما را بهترین آن دو گروه قرار داده است.این،همان سخن خدای عز و جل است: «و اصحاب یمین» و «اصحاب شمال» .من از اصحاب یمین و از بهترین اصحاب یمین هستم.سپس خداوند،این دو گروه را به سه گروه تقسیم کرده و مرا بهترین آن سه گروه قرار داده است.این همان سخن خدای عز و جل است که: «پس اصحاب میمنه.اصحاب میمنه کدام اند؟و اصحاب مشئمه.اصحاب مشئمه کدام اند؟آنها که سبقت گرفته اند،پیش افتاده اند» .من جزء سبقت گیرندگان و بهترین ایشان هستم.
ص: 246
اَلسّابِقُونَ» 1 وأَنَا مِنَ السّابِقینَ،وأنَا خَیرُ السّابِقینَ.
ثُمَّ جَعَلَ الأَثلاثَ قَبائِلَ،فَجَعَلَنی فی خَیرِها قَبیلَةً،وذلِکَ قَولُهُ عز و جل: «وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ» 2 فَأنَا أتقی وُلدِ آدَمَ و أکرَمُهُم عَلَی اللّهِ جَلَّ ثَناؤُهُ ولا فَخرَ.
ثُمَّ جَعَلَ القَبائِلَ بُیوتاً،فَجَعَلَنی فی خَیرِها بَیتاً،وذلِکَ قَولُهُ عز و جل: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» . (1)
219.عنه (صلی الله علیه و آله): أنَا وعَلِیٌّ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ وتِسعَةٌ مِن وُلدِ الحُسَینِ مُطَهَّرونَ مَعصومونَ. (2)
220.عنه (صلی الله علیه و آله): الأَئِمَّةُ بَعدِی اثنا عَشَرَ عَدَدُ نُقَباءِ بَنی إسرائیلَ،کُلُّهمُ امَناءُ أتقِیاءُ مَعصومونَ. (3)
221.عنه (صلی الله علیه و آله): نَحنُ أهلُ بَیتٍ طَهَّرَهُمُ اللّهُ،مِن شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ،ومَوضِعِ الرِّسالَةِ،ومُختَلَفِ المَلائِکَةِ،وبَیتِ الرَّحمَةِ،ومَعدِنِ العِلمِ. (4)
ص: 247
سپس خداوند،این سه گروه را قبیله ها ساخته،مرا در بهترین قبیله نهاده است و این،همان سخن خدای عز و جل است که: «و شما را جماعت ها و قبیله ها کردیم تا یکدیگر را بشناسید.هر آینه گرامی ترین شما نزد خدا،پرهیزگارترین شماست» .من پرهیزگارترین فرزند آدم و گرامی ترینِ ایشان در نزد خدا عز و جل ام،بدون آن که بِدان ببالم.سپس خداوند،قبایل را خانه خانه گرداند و مرا در بهترین خانه نهاد.این،همان سخن خداوند است: «خداوند خواسته است که پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاک گرداند» .
219.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): من و علی و حسن و حسین و نُه تن از فرزندان حسین،پاک و معصوم هستیم.
220.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): امامان پس از من،دوازده تن اند-به شمار نقیبان بنی اسرائیل-که همۀ آنها امین و پرهیزگار و معصوم اند.
221.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): ما خاندانی هستیم که خداوند،پاکشان گردانیده است.این خاندان از شجرۀ نبوّت و جایگاه رسالت و محلّ آمد و شد فرشتگان و خانۀ رحمت و کان دانش اند.
ص: 248
222.عنه (صلی الله علیه و آله): مَن سَرَّهُ أن یَنظُرَ إلَی القَضیبِ الیاقوتِ الأَحمَرِ الَّذی غَرَسَهُ اللّهُ بِیَدِهِ ویَکونَ مُستَمسِکاً بِهِ،فَلیَتَوَلَّ عَلِیّاً وَالأَئِمَّةَ مِن وُلدِهِ،فَإِنَّهُم خِیَرَةُ اللّهِ عز و جل وصَفوَتُهُ،وهُمُ المَعصومونَ مِن کُلِّ ذَنبٍ وخَطیئَةٍ. (1)
223.الإمام علیّ (علیه السلام): إنَّما أمَرَ اللّهُ عز و جل بِطاعَةِ الرَّسولِ لِأَنَّهُ مَعصومٌ مُطَهَّرٌ،لا یَأمُرُ بِمَعصِیَتِهِ.
وإنَّما أمَرَ بِطاعَةِ اولِی الأَمرِ لِأَنَّهُم مَعصومونَ مُطَهَّرونَ،لا یَأمُرونَ بِمَعصِیَتِهِ. (2)
224.عنه (علیه السلام): إنَّ اللّهَ عز و جل قَد فَضَّلَنا أهلَ البَیتِ بِمَنِّهِ،حَیثُ یَقولُ: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» ،فَقَد طَهَّرَنا مِنَ الفَواحِشِ ما ظَهَرَ مِنها وما بَطَنَ، ومِن کُلِّ دَنِیَّةٍ وکُلِّ رَجاسَةٍ،فَنَحنُ عَلی مِنهاجِ الحَقِّ. (3)
225.الإمام الحسن (علیه السلام): إنّا أهلُ بَیتٍ أکرَمَنَا اللّهُ بِالإِسلامِ،وَاختارَنا وَاصطَفانا واجتَبانا، فَأَذهَبَ عَنَّا الرِّجسَ وطَهَّرَنا تَطهیراً،وَالرِّجسُ هُوَ الشَّکُّ،فَلا نَشُکُّ فِی اللّهِ الحَقِّ ودینِهِ أبَداً،وطَهَّرَنا مِن کُلِّ أفنٍ وغَیَّةٍ. (4)
226.الإمام الباقر (علیه السلام): إنّا لا نوصَفُ،وکَیفَ یوصَفُ قَومٌ رَفَعَ اللّهُ عَنهُمُ الرِّجسَ؛وهُوَ الشَّکُّ؟! (5)
ص: 249
222.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر کس نگریستن به شاخۀ یاقوت سرخی که خداوند با دستِ خود آن را نشانده،شادش می کند و می خواهد بِدان چنگ در زند،باید علی و امامان از نسل او را دوست بدارد،که آنها منتخب و برگزیدگان خداوند عز و جل هستند و از هر گونه گناه و خطایی مصون اند.
223.امام علی (علیه السلام): خداوند به فرمانبری از پیامبر فرمان داده است؛زیرا او معصوم و پاک است و به معصیتِ او فرمان نمی دهد.خداوند به فرمانبری از اولو الأمر فرمان داده؛ زیرا آنها معصوم و پاک اند و به معصیتِ او فرمان نمی دهند.
224.امام علی (علیه السلام): همانا خداوند با منّت خویش،ما اهل بیت را برتری داده است،آن جا که در کتابش فرموده است: «خداوند خواسته است که پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاک گرداند» ؟!خداوند،ما را از پلیدی های پنهان و پیدا و هر پَلَشتی و آلودگی پاک کرده است.پس ما راه حق را می پوییم.
225.امام حسن (علیه السلام): ما از خاندانی هستیم که خداوند با اسلام،گرامی مان داشته است و ما را بر گزیده و انتخاب کرده و اختیار نموده است و هر گونه پلیدی را از ما دور کرده و کاملاً پاکمان گردانیده است.پلیدی،همان شک است و ما هرگز در وجود خدای حق و دین او تردید نمی کنیم.خداوند،ما را از هر گونه سست رأیی و گم راهی،پاک گردانیده است.
226.امام باقر (علیه السلام): ما قابل توصیف نیستیم،و چگونه گروهی که خداوند،رجس را-که همان شک است-از ایشان دور کرده است،توصیف می شوند؟!
ص: 250
227.الإمام الصادق (علیه السلام): الأَنبِیاءُ وَالأَوصِیاءُ لا ذُنوبَ لَهُم؛لِأَنَّهُم مَعصومونَ مُطَهَّرونَ. (1)
228.عنه (علیه السلام): إنَّ الشَّکَّ وَالمَعصِیَةَ فِی النّارِ،لَیسا مِنّا ولا إلَینا. (2)
229.عنه (علیه السلام) -فی قَولِ اللّهِ عز و جل: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» -:الرِّجسُ هُوَ الشَّکُّ. (3)
230.الإمام الرضا (علیه السلام): إنَّ الإِمامَةَ خَصَّ اللّهُ عز و جل بِها إبراهیمَ الخَلیلَ (علیه السلام) بَعدَ النُّبُوَّةِ وَالخُلَّةِ، مَرتَبَةً ثالِثَةً،وفَضیلَةً شَرَّفَهُ بِها وأشادَ بِها ذِکرَهُ،فَقالَ: «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً» ، فَقالَ الخَلیلُ (علیه السلام) سُروراً بِها: «وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی» ؟قالَ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی: «لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمِینَ» 4 .فَأَبطَلَت هذِهِ الآیَةُ إمامَةَ کُلِّ ظالِمٍ إلی یَومِ القِیامَةِ،وصارَت فِی الصَّفوَةِ.ثُمَّ أکرَمَهُ اللّهُ تَعالی بِأَن جَعَلَها فی ذُرِّیَّتِهِ أهلِ الصَّفوَةِ وَالطَّهارَةِ،فَقالَ:
«وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ نافِلَةً وَ کُلاًّ جَعَلْنا صالِحِینَ * وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِیتاءَ الزَّکاةِ وَ کانُوا لَنا عابِدِینَ» 5 . (4)
ص: 251
227.امام صادق (علیه السلام): انبیا و اوصیا گناهی ندارند؛زیرا معصوم و پاک اند.
228.امام صادق (علیه السلام): شک و گناه،در آتش است.این دو نه از ما هستند و نه به سوی ما می آیند.
229.امام صادق (علیه السلام) -در بارۀ این سخن خداوند: «خداوند خواسته است که پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاک گرداند» -:رجس،همان شک است.
230.امام رضا (علیه السلام): خداوند عز و جل پس از پیامبری و دوستی،امامت را در مرتبۀ سوم به ابراهیم خلیل اختصاص داد و این را فضیلتی قرار داد که او را بدان شرافت داد و با آن ستودش و فرمود: «من تو را پیشوای مردم گردانیدم» .
ابراهیم خلیل (علیه السلام) از سرِ شادی گفت: «فرزندانم را هم؟» .
خداوند در پاسخ او فرمود: «پیمان من،ستمکاران را در بر نمی گیرد» .بدین ترتیب،این آیه،امامت هر ستمگری را تا روز رستاخیز باطل گرداند و امامت،تنها در برگزیدگان خواهد بود.
سپس خداوند،او را چنین گرامی داشت که امامت را در نسل او-که اهل طهارت و برگزیدگی بودند-،قرار داد و فرمود: «و به او اسحاق و یعقوب را [به عنوان نعمتی افزون] بخشیدیم وهمه را از شایستگان گردانیدیم و آنها را پیشوایانی ساختیم که به امر ما هدایت می کردند،و انجام دادن کارهای نیک و بر پای داشتن نماز و دادن زکات را به آنها وحی کردیم و آنان پرستندۀ ما بودند» .
ص: 252
231.الإمام الهادی (علیه السلام) -فِی الزِّیارَةِ الجامِعَةِ الَّتی یُزارُ بِهَا الأَئِمَّةُ-:أشهَدُ أنَّکُمُ الأَئِمَّةُ الرّاشِدونَ،المَهدِیّونَ المَعصومونَ المُکَرَّمونَ...عَصَمَکُمُ اللّهُ مِنَ الزَّلَلِ، وآمَنَکُم مِنَ الفِتَنِ،وطَهَّرَکُم مِنَ الدَّنَسِ،وأذهَبَ عَنکُمُ الرِّجسَ وطَهَّرَکُم تَطهیراً. (1)
ص: 253
231.امام هادی (علیه السلام) -در زیارت جامعه که با آن،امامان علیهم السلام را زیارت می کنند-:من گواهی می دهم که شما امامانِ ره یافته و هدایت شدگان معصوم و گرامی هستید...که خداوند از هر گونه لغزشی مصونتان داشته و از فتنه ها ایمنتان ساخته و از ناپاکی، پاکتان گردانیده و از پلیدی دور و کاملاً پاکتان کرده است.
ص: 254
ص: 255
پیش تر اشاره کردیم که ویژگی«طهارت کامل در عقیده،اخلاق و عمل»برای اهل بیت علیهم السلام زیرساز ویژگی هایی است که موجب شایستگی آنان برای هدایت و راهبری امّت اسلام می گردد و از همین رو در صدر همۀ ویژگی های آنهاست،چنان که در مقام اثباتِ حقّانیت آنان در برابر کسانی که حقوق ایشان را نادیده می انگاشتند، بارها بدان استدلال شده است.
امام علی (علیه السلام) در جریان سقیفه (1)و خودداری از بیعت با ابو بکر،ضمن بر شمردن فضایل خود،خطاب به او فرمود:«تو را به خدا سوگند می دهم آیا در روز کسا،من و خانواده ام و فرزندانم مشمول دعای پیامبر خدا گشتیم یا تو،آن جا که فرمود:
"اینان خاندان من اند.به سوی تو روان باشند نه آتش"؟».او در پاسخ گفت:تو و خانواده و فرزندانت. (2)
نیز در جریان فدک،برای اثبات حقّانیت فاطمه علیها السلام خطاب به ابو بکر به آیۀ تطهیر استدلال می کند و می فرماید:«در بارۀ آیۀ شریف: «خداوند خواسته است که پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاک گرداند» به من بگو در حقّ چه کسی نازل
ص: 256
شده است؟در حقّ ما یا دیگران؟».ابو بکر گفت:در حقّ شما. (1)
همچنین در ماجرای شورایی که به فرمان عمر برای تعیین خلیفۀ بعد از او تشکیل شد،امام علی (علیه السلام) برای اثبات شایستگی خود،به آیۀ تطهیر استدلال می فرماید و خطاب به شورا می گوید:«شما را به خدا آیا کسی در میان شما هست که آیۀ تطهیر در حقّ او نازل شده باشد؟».گفتند:خیر. (2)
نیز در زمان خلافت عثمان در جمع مهاجران و انصار،هنگامی که آنها در مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله) فضایل خود را می گفتند و از او می خواستند او هم چیزی بگوید،او ضمن تأیید خدمات آنان به اسلام،در بیان فضیلت خود به واقعۀ کسا و آیۀ تطهیر اشاره کرد. (3)
همچنین در جریان فتنۀ ناکِثان و جنگ افروزان جمل،هنگامی که آنان را به بیعت مجدّد دعوت فرمود،برای اثبات حقّانیت خود،ضمن بر شمردن فضایل خویش،به ویژگی«طهارت»اشاره کرد و فرمود:«هان ! ما اهل بیتی هستیم که خداوند،هر گونه پلیدی را از آنها دور کرده و کاملاً پاکشان گردانیده است». (4)
نیز در نامه به معاویة بن ابی سفیان به همین ویژگی تأکید می فرماید و می نویسد:
«ما خاندانی هستیم که خداوند،هر گونه پلیدی و پلشتی را از آنها دور کرده و کاملاً پاکشان گردانیده است» (5)و در واقعۀ صفّین،هنگامی که دو لشکر در برابر هم
ص: 257
صف آرایی کردند،امام (علیه السلام) ضمن خطابه ای،به رویداد کسا اشاره می فرماید. (1)
همچنین فرزندان آن بزرگوار-چه آنها که در واقعۀ کسا حضور داشتند،مانند:
امام حسن (علیه السلام) (2)و امام حسین (علیه السلام) (3)و چه آنها که حضور نداشتند،مانند:امام زین العابدین (علیه السلام)، (4)امام باقر (علیه السلام) (5)و امام رضا (علیه السلام) (6)-،در مقام اثبات حقّانیت اهل بیت،به رویداد کسا و آیۀ تطهیر استناد کرده اند.نیز یکی از همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) (7)و جمعی از اصحاب پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) مانند:ابن عبّاس، (8)سعد بن ابی وقّاص (9)و واثلة بن اسقع (10)در موارد گوناگون به طهارت اهل بیت علیهم السلام استدلال نموده اند.
ص: 258
2/1 عِدلُ القُرآنِ
الف-حَدیثُ الثِّقلَینِ بِرِوایَةِ أتباعِ أهلِ البَیتِ علیهم السلام
232.الإمام الصادق (علیه السلام): قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):«إنّی قَد تَرَکتُ فیکُمُ الثِّقلَینِ:کِتابَ اللّهِ، وعِترَتی أهلَ بَیتی»،فَنَحنُ أهلُ بَیتِهِ. (1)
233.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) عن الریّان بن الصلت: حَضَرَ الرِّضا (علیه السلام) مَجلِسَ المَأمونِ بِمَروٍ، وقَدِ اجتَمَعَ فی مَجلِسِهِ جَماعَةٌ مِن عُلَماءِ أهلِ العِراقِ وخُراسانَ،...قالَ المَأمونُ:
مَنِ العِترَةُ الطّاهِرَةُ؟
فَقالَ الرِّضا (علیه السلام):الَّذینَ وَصَفَهُمُ اللّهُ فی کِتابِهِ،فَقالَ عز و جل: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» 2 وهُمُ الَّذینَ قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):إنّی مُخَلِّفٌ فیکُمُ الثِّقلَینِ:کِتابَ اللّهِ،وعِترَتی (2)أهلَ بَیتی،ألا وإنَّهُما لَن یَفتَرِقا،حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ،فَانظُروا کَیفَ تَخلُفونّی (3)فیهِما.أیُّهَا النّاسُ ! لا تُعَلِّموهُم فَإِنَّهُم أعلَمُ مِنکُم. (4)
ص: 259
232.امام صادق (علیه السلام): پیامبر خدا فرمود:«من دو چیز گران سنگ در میان شما بر جای می گذارم:کتاب خدا،و عترتم اهل بیتم».اهل بیت او،ما هستیم.
233.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) -به نقل از ریّان بن صلت-:امام رضا (علیه السلام) در مجلس مأمون در مرو حاضر شد.جمعی از دانشمندان عراق و خراسان،در آن مجلس گرد آمده بودند....
مأمون گفت:عترت پاک،کیان اند؟
امام رضا (علیه السلام) فرمود:«همانان که خداوند در کتاب خود،از ایشان یاد کرده و فرموده است: «خداوند خواسته است که پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاک گرداند» و همانان که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:"من در میان شما،دو چیز گران سنگ بر جای می نهم:کتاب خدا و عترتم (1)اهل بیتم.بدانید که این دو،هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا در کنار حوض [کوثر] بر من وارد شوند.پس مراقب باشید که پس از من،چگونه با آن دو،رفتار می کنید.ای مردم! به آنان چیزی نیاموزید؛چرا که آنان از شما داناترند"».
ص: 260
234.الإمام الباقر (علیه السلام): انتَفِعوا بِمَوعِظَةِ اللّهِ،وَالزَموا کِتابَهُ،فَإِنَّهُ أبلَغُ المَوعِظَةِ،وخَیرُ الاُمورِ فِی المَعادِ عاقِبَةً،ولَقَدِ اتَّخَذَ اللّهُ الحُجَّةَ،فَلا یَهلِکُ مَن هَلَکَ إلّاعَن بَیِّنَةٍ،ولا یَحیا مَن حَیَّ إلّاعَن بَیِّنَةٍ،وقَد بَلَّغَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) الَّذی ارسِلَ بِهِ،فَالزَموا وَصِیَّتَهُ،وما تَرَکَ فیکُم مِن بَعدِهِ مِنَ الثِّقلَینِ:کِتابَ اللّهِ وأهلَ بَیتِهِ،اللَّذَینِ لا یَضِلُّ مَن تَمَسَّکَ بِهِما،ولا یَهتَدی مَن تَرَکَهُما. (1)
235.الأمالی للطوسی عن معاویة بن وهب: کُنتُ جالِساً عِندَ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ (علیه السلام)،إذ جاءَ شَیخٌ قَدِ انحَنی مِنَ الکِبَرِ،فَقالَ:السَّلامُ عَلَیکَ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ.
فَقالَ لَهُ أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):وعَلَیکَ السَّلامُ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ،یا شَیخُ،ادنُ مِنّی.
فَدَنا مِنهُ فَقَبَّلَ یَدَهُ فَبَکی،فَقالَ لَهُ أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):وما یُبکیکَ یا شَیخُ؟قالَ لَهُ:یَابنَ رَسولِ اللّهِ،أنَا مُقیمٌ عَلی رَجاءٍ مِنکُم مُنذُ نَحوٍ مِن مِئَةِ سَنَةٍ،أقولُ هذِهِ السَّنَةُ وهذَا الشَّهرُ وهذَا الیَومُ،ولا أراهُ فیکُم،فَتَلومُنی أن أبکِیَ !
قالَ:فَبَکی أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) ثُمَّ قالَ:یا شَیخُ،إن اخِّرَت مَنِیَّتُکَ کُنتَ مَعَنا،وإن عُجِّلَت کُنتَ یَومَ القیِامَةِ مَعَ ثِقلِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،فَقالَ الشَّیخُ:ما ابالی ما فاتَنی بَعدَ هذا یَابنَ رَسولِ اللّهِ.
فَقالَ لَهُ أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):یا شَیخُ،إنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) قالَ:«إنّی تارِکٌ فیکُمُ الثِّقلَینِ، ما إن تَمَسَّکتُم بِهِما لَن تَضِلّوا:کِتابَ اللّهِ المُنزَلَ،وعِترَتی أهلَ بَیتی»،تَجیءُ وأنتَ مَعَنا یَومَ القِیامَةِ. (2)
ص: 261
234.امام باقر (علیه السلام): از پند خداوند،بهره مند شوید و به کتاب او چنگ زنید؛زیرا آن،رساترین پند و خوش فرجام ترینِ چیزها در قیامت است.خداوند،حجّت قرار داده است،بنا بر این،آن که هلاک شود،با وجود دلیل روشن هلاک می شود و آن که زنده بماند،با وجود دلیل روشن زنده می ماند.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) پیامی را که به خاطر آن فرستاده شده بود،ابلاغ کرد.پس به وصیّت او و دو چیز گران سنگی که پس از خود در میان شما بر جای نهاد-یعنی کتاب خدا و اهل بیتش-،بچسبید؛دو چیزی که هر کس به این دو چنگ در زند،گم راه نمی شود و هر کس آنها را وا گذارد،به راه راست نمی رود.
235.الأمالی، طوسی-به نقل از معاویة بن وهب-:نزد امام صادق (علیه السلام) نشسته بودم که پیرمردی که از پیری خمیده شده بود،وارد شد و گفت:سلام و رحمت و برکات خداوند،بر تو باد!
امام صادق (علیه السلام) فرمود:«سلام و رحمت و برکات خدا بر تو،ای پیر! نزدیک من آی».
او نزدیک امام (علیه السلام) آمد و دست ایشان را بوسید و گریست.امام صادق (علیه السلام) به او فرمود:«چرا گریه می کنی،ای پیر؟».
گفت:ای پسر پیامبر خدا! حدود صد سال است که به امید شما نشسته ام،و با خود می گویم:امسال،این ماه،و امروز؛امّا خبری نمی شود.حال ملامتم می کنید که می گریم؟
امام صادق (علیه السلام) گریست و سپس فرمود:«ای پیر! اگر مرگت به تأخیر افتد،تو با ما هستی،و اگر در آن تعجیل شود،روز قیامت با ثِقل پیامبر خدا هستی».
پیرمرد گفت:ای پسر پیامبر خدا! اکنون دیگر مرا باکی نیست که به آرزویم نرسم.
امام صادق (علیه السلام) به او فرمود:«ای پیر! پیامبر خدا فرمود:"من دو چیز گران سنگ در میان شما باقی می گذارم که تا وقتی که به آن دو چنگ زنید،هرگز گم راه نخواهید شد:
کتاب آسمانیِ خدا،و عترتم اهل بیتم".تو در روز قیامت،با ما هستی».
ص: 262
236.معانی الأخبار عن أبی بصیر: قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):مَن آلُ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله)؟قالَ:ذُرِّیَتُهُ.
فَقُلتُ:مَن أهلُ بَیتِهِ؟قالَ:الأَئِمَّةُ الأَوصِیاءُ.فَقُلتُ:مَن عِترَتُهُ؟قالَ:أصحابُ العَباءِ.
فَقُلتُ:مَن امَّتُهُ؟قالَ:المُؤمِنونَ الَّذینَ صَدَّقوا بِما جاءَ بِهِ مِن عِندِ اللّهِ عز و جل،المُتَمَسِّکونَ بِالثِّقلَینِ اللَّذَینِ امِروا بِالتَّمَسُّکِ بِهِما:کِتابِ اللّهِ عز و جل،وعِترَتِهِ أهلِ بَیتِهِ،الَّذینَ أذهَبَ اللّهُ عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهَّرَهُم تَطهیراً،وهُمَا الخَلیفَتانِ عَلَی الاُمِّةِ بَعدَهُ (علیه السلام). (1)
237.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): کَأَنّی قَد دُعیتُ فَأَجَبتُ،وإنّی تارِکٌ فیکُمُ الثِّقلَینِ،أحدُهُما أکبَرُ مِنَ الآخَرِ:
کِتابَ اللّهِ،حَبلٌ مَمدودٌ مِنَ السَّماءِ إلَی الأَرضِ،وعِترَتی أهلَ بَیتی،فَانظُروا کَیفَ تَخلُفونّی فیهِما. (2)
ب-حَدیثُ الثِّقلَینِ بِرِوایَةِ أهلِ السُّنَّةِ
238.صحیح مسلم عن یزید بن حیّان: انطَلَقتُ أنَا وحُصَینُ بنُ سَبرَةَ،وعُمَرُ بنُ مُسلِمٍ،إلی زَیدِ بنِ أرقَمَ،فَلَمّا جَلَسنا إلَیهِ،قالَ لَهُ حُصینٌ:لَقَد لَقیتَ یا زَیدُ خَیراً کَثیراً،رَأَیتَ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،وسَمِعتَ حَدیثَهُ،وغَزَوتَ مَعَهُ،وصَلَّیتَ خَلفَهُ،لَقَد لَقیتَ یا زَیدُ خَیراً کَثیراً،حَدِّثنا یا زَیدُ ما سَمِعتَ مِن رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله).
قالَ:یَابنَ أخی،وَاللّهِ لَقَد کَبِرَت سِنّی،وقَدِمَ عَهدی،ونَسیتُ بَعضَ الَّذی کُنتُ أعی مِن رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،فَما حَدَّثتُکُم فَاقبَلوا وما لا فَلا تُکَلِّفونیهِ.ثُمَّ قالَ:قامَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَوماً فینا خَطیباً بِماءٍ یُدعی خُمّاً،بَینَ مَکَّةَ وَالمَدینَةِ،فَحَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ،ووَعَظَ وذَکَّرَ،ثُمَّ قالَ:
ص: 263
236.معانی الأخبار -به نقل از ابو بصیر-:به امام صادق (علیه السلام) گفتم:آل محمّد،چه کسانی اند؟
فرمود:«ذریّۀ او».
گفتم:اهل بیت او،چه کسانی اند؟
فرمود:«امامان وصی».
گفتم:عترت او،چه کسانی اند؟
فرمود:«اصحاب کسا».
گفتم:امّت او،چه کسانی اند؟
فرمود:«مؤمنانی که آنچه را پیامبر خدا از جانب خداوند عز و جل آورده،تصدیق کنند و به دو گران سنگی که فرمان دارند به آنها چنگ زنند،چنگ در زنند:یعنی به کتاب خداوند عز و جل و عترت و اهل بیت او؛همانان که خداوند،پلیدی را از ایشان زدوده و پاکِ پاکشان گردانیده است.این دو،جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله) در میان امّت اویند».
237.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): گویا فرا خوانده شده ام و باید بروم.پس من در میان شما،دو گران سنگ بر جای می گذارم که یکی از آنها بزرگ تر از دیگری است:کتاب خدا-که رشته ای کشیده شده از آسمان به زمین است-و عترتم اهل بیتم.پس مراقب باشید که پس از من،چگونه با آن دو،رفتار می کنید.
238.صحیح مسلم -به نقل از یزید بن حیّان-:من و حُصَین بن سَبره و عُمر بن مسلم،نزد زید بن ارقم رفتیم و چون نشستیم،حصین به او گفت:ای زید! تو توفیقات فراوانی داشته ای:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) را دیده ای،حدیثش را شنیده ای،با او به جنگ رفته ای،پشت سرش نماز خوانده ای.ای زید! به راستی که تو توفیقات فراوانی داشته ای.ای زید! آنچه از پیامبر خدا شنیده ای،برای ما باز گو.
زید گفت:ای برادرزاده! به خدا سنّم بالا رفته و سال خورده گشته ام و پاره ای از مطالبی را که از پیامبر خدا به یاد داشته ام،فراموش کرده ام.پس آنچه را برای شما بازگو کردم،بپذیرید و آنچه را نگفتم،به زور از من نخواهید.
ص: 264
أمّا بَعدُ ألا أیُّهَا النّاسُ،فَإِنَّما أنا بَشَرٌ یُوشِکُ أن یَأتِیَ رَسولُ رَبّی فَاُجیبَ،وأنَا تارِکٌ فیکُمُ ثَقَلَینِ:أوَّلُهُما کِتابُ اللّهِ،فیهِ الهُدی وَالنّورُ،فَخُذوا بِکِتابِ اللّهِ وَاستَمسِکوا بِهِ-فَحَثَّ عَلی کِتابِ اللّهِ ورَغَّبَ فیهِ،ثُمَّ قالَ:-وأهلُ بَیتی،اُذَکِّرُکُمُ اللّهَ فی أهلِ بَیتی، اذَکِّرُکُمُ اللّهَ فی أهلِ بَیتی،اُذَکِّرُکُمُ اللّهَ فی أهلِ بَیتی.
فَقالَ لَهُ حُصَینٌ:ومَن أهلُ بَیتِهِ یا زَیدُ،ألَیسَ نِساؤُهُ مِن أهلِ بَیتِهِ؟قال:نِساؤُهُ مِن أهلِ بَیتِه،ولکِنَّ أهلَ بَیتِهِ مَن حُرِمَ الصَّدقَةَ بَعدَهُ. (1)
239.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): إنّی تارِکٌ فیکُم ما إن تَمَسَّکتُم بِهِ لَن تَضِلّوا بَعدی،أحَدُهُما أعظَمُ مِنَ الآخَرِ:کِتابَ اللّهِ حَبلٌ مَمدودٌ مِنَ السَّماءِ إلَی الأَرضِ،وعِترَتی أهلَ بَیتی،ولَن یَتَفَرَّقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ،فَانظُروا کَیفَ تَخلُفونی فیهِما. (2)
240.عنه (صلی الله علیه و آله): إنِّی قَد تَرَکتُ فیکُم ما إن أخَذتُم بِهِ لَن تَضِلّوا بَعدی؛الثِّقلَینِ،أحدُهُما أکبَرُ مِنَ الآخَرِ:کِتابَ اللّهِ حَبلٌ مَمدودٌ مِنَ السَّماءِ إلَی الأَرضِ،وعِترَتی أهلَ بَیتی،ألا وإنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ. (3)
241.عنه (صلی الله علیه و آله): إنّی تارِکٌ فیکُمُ الثِّقلَینِ:کِتابَ اللّهِ،وأهلَ بَیتی،وإنَّهُما لَن یَتَفَرَّقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ. (4)
ص: 265
سپس گفت:روزی پیامبر خدا در آبگیری به نام خُم،واقع در میان مکّه و مدینه، برای ما خطبه خواند و نخست حمد و ثنای خدا به جای آورد و پند و اندرز داد و آن گاه فرمود:«اینک،ای مردم! من نیز یک بشر هستم و زودا که پیک پروردگارم بیاید و اجابتش کنم.من دو چیز گران سنگ در میان شما بر جای می گذارم:نخستینِ آنها کتاب خداست که در آن،هدایت و نور است.پس،کتاب خدا را بگیرید و بدان چنگ زنید».ایشان به کتاب خدا تشویق و ترغیب فرمود و سپس فرمود:«و دیگری اهل بیتم.خدا را خاطر نشانتان می کنم در بارۀ اهل بیتم.خدا را خاطر نشانتان می کنم در بارۀ اهل بیتم.خدا را خاطر نشانتان می کنم در بارۀ اهل بیتم».
239.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): من در میان شما چیزی بر جای می گذارم که اگر به آن تمسّک جویید، پس از من هرگز گم راه نخواهید شد.یکی از آن دو،باعظمت تر از دیگری است:
کتاب خدا-که رشته ای کشیده شده از آسمان به زمین است-و [دیگری] عترتم، [یعنی] اهل بیتم.این دو،هیچ گاه از یکدیگر جدا نمی شوند تا در کنار حوض [کوثر]،بر من وارد شوند.پس بنگرید که پس از من،چگونه با آنها رفتار می کنید.
240.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): من در میان شما چیزی بر جای نهاده ام که اگر به آن چنگ زنید،پس از من هرگز گم راه نخواهید شد؛دو چیز گران سنگ که یکی از آنها بزرگ تر از دیگری است:کتاب خدا-که رشته ای کشیده شده از آسمان به زمین است-و عترتم [یعنی] اهل بیتم.بدانید که این دو،هرگز از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض [کوثر]،بر من وارد شوند.
241.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): من در میان شما،دو چیز گران سنگ بر جای می گذارم:کتاب خدا و اهل بیتم.این دو،هرگز از هم جدا نمی شوند تا آن که در کنار حوض،بر من وارد شوند.
ص: 266
242.سنن الدارمی عن زید بن أرقم: قامَ رَسولُ اللّه (صلی الله علیه و آله) یَوماً خَطیباً،فَحَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ،ثُمَّ قالَ:یا أَیُّهَا النّاسُ،إنَّما أنَا بَشَرٌ یُوشِکَ أن یَأتِیَنی رَسولُ رَبّی فَاُجیبَهُ، وإنّی تارِکٌ فیکُمُ الثِّقلَینِ،أوَّلُهُما کِتابُ اللّهِ فیهِ الهُدی وَالنُّورُ،فَتَمَسَّکوا بِکِتابِ اللّهِ وخُذوا بِهِ،فَحَثَّ عَلَیهِ ورَغَّبَ فیهِ،ثُمَّ قالَ:وأهلَ بَیتی،اُذَکِّرُکُمُ اللّهَ فی أهلِ بَیتی -ثَلاثَ مَرّاتٍ-. (1)
243.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): إنّی تارِکٌ فیکُمُ الثِّقلَینِ،أحَدُهُما أکبَرُ مِنَ الآخَرِ:کِتابَ اللّهِ حَبلٌ مَمدودٌ مِنَ السَّماءِ إلَی الأَرضِ،وعِترَتی أهلَ بَیتی،وإنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ. (2)
244.عنه (صلی الله علیه و آله): إنّی اوشِکُ أن ادعی فَاُجیبَ،وإنّی تارِکٌ فیکُمُ الثِّقلَینِ:کِتابَ اللّهِ عز و جل، وعِترَتی،کِتابُ اللّهِ حَبلٌ مَمدودٌ مِنَ السَّماءِ إلَی الأَرضِ،وعِترَتی أهلُ بَیتی،وإنَّ اللَّطیفَ الخَبیرَ أخبَرَنی أنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ،فَانظُرونی بِمَ تَخلُفونی فیهِما. (3)
ص: 267
242.سنن الدارمی -به نقل از زید بن ارقم-:روزی پیامبر خدا برای ما به سخنرانی ایستاد و خدا را حمد و ثنا گفت و سپس فرمود:«ای مردم! من هم یک بشرم و زودا که پیک پروردگارم نزد من آید و اجابتش کنم.پس در میان شما دو چیز گران سنگ بر جای می نهم:نخستینِ آنها کتاب خداست که در آن،راه نمایی و روشنایی است.پس به کتاب خدا چنگ زنید و آن را از دست مَنَهید»و به آن،ترغیب و تشویق کرد و آن گاه فرمود:«و دیگری اهل بیتم.خدای را در بارۀ اهل بیتم به یاد شما می آورم».این جمله را سه بار فرمود.
243.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): من در میان شما،دو چیز گران سنگ بر جای می نهم که یکی از آن دو، بزرگ تر از دیگری است:کتاب خدا-که رشته ای کشیده شده از آسمان به زمین است-و عترتم اهل بیتم.این دو،هیچ گاه از یکدیگر جدا نمی شوند تا آن که در کنار حوض،بر من وارد شوند.
244.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): به زودی،من [به سوی آخرت] فرا خوانده می شوم و از میان شما خواهم رفت،در حالی که دو چیز گران سنگ در میانتان بر جای می نهم:کتاب خداوند عز و جل و عترتم.کتاب خدا،رشتۀ کشیده از آسمان به زمین است،و عترتم همان اهل بیت من اند.خداوند نکته دان و آگاه،به من خبر داد که این دو،هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند.پس بنگرید که پس از من،با آن دو چگونه رفتار می کنید.
ص: 268
ج-مَواضِعُ صُدورِ حَدیثِ الثِّقلَینِ 1.عَرَفاتٌ
245.سنن الترمذی عن جابر بن عَبدِ اللّهِ: رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فی حَجَّتِهِ یَومَ عَرَفَةَ،وهُوَ عَلی ناقَتِهِ القَصواءِ یَخطُبُ،فَسَمِعتُهُ یَقولُ:یا أیُّهَا النّاسُ ! إنّی قَد تَرَکتُ فیکُم ما إن أخَذتُم بِهِ لَن تَضِلّوا:کِتابَ اللّهِ،وعِترَتی أهلَ بَیتی. (1)
2.مِنی
246.الإمام الباقر (علیه السلام): دَعا رسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) النّاسَ بِمِنی،فَقالَ:أیُّهَا النّاسُ،إنّی تارِکٌ فیکُمُ الثِّقلَینِ،ما إن تَمَسَّکتُم بِهِما لَن تَضِلّوا:کِتابَ اللّهِ،وعِترَتی أهلَ بَیتی،فَإِنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ. (2)
247.الإقبال: کانَ مِن قَولِ رَسولِ اللّهِ فی حَجَّةِ الوَداعِ بِمِنی:یا أیُّهَا النّاسُ ! إنّی قَد تَرَکتُ فیکُم أمرَینِ إن أخَذتُم بِهِما لَن تَضِلّوا:کِتابَ اللّهِ،وعِترَتی أهلَ بَیتی،وإنَّهُ قَد نَبَّأَنِیَ اللَّطیفُ الخَبیرُ،أَنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ کَإِصبَعَیَّ هاتَینِ-وجَمَعَ بَینَ سَبّابَتَیهِ-ألا فَمَنِ اعتَصَمَ بِهِما فَقَد نَجا،ومَن خالَفَهُما فَقَد هَلَکَ،ألا هَل بَلَّغتُ أیُّهَا النّاسُ؟قالوا:نَعَم،قالَ:اللّهُمَّ اشهَد (3). (4)
ص: 269
245.سنن الترمذی -به نقل از جابر بن عبد اللّه-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) را در حَجّش به روز عرفه دیدم که سوار بر ناقه اش قَصواء (1)خطبه می خوانَد.شنیدم که می فرماید:«ای مردم! من چیزی در میان شما بر جای می گذارم که اگر به آن چنگ زنید،هرگز گم راه نمی شوید:کتاب خدا،و عترتم [یعنی] اهل بیتم».
246.امام باقر (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در مِنا،مردم را فرا خواند و فرمود:«ای مردم! من دو چیز گران سنگ را در میان شما بر جای می گذارم که تا وقتی بدانها چنگ زنید،هرگز گم راه نمی شوید:کتاب خدا،و عترتم [یعنی] اهل بیتم.این دو،هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا آن گاه که در کنار حوض کوثر،بر من وارد شوند».
247.الإقبال: از جمله سخنان پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در حجّة الوداع،در مِنا این بود:«ای مردم! من دو چیز در میان شما بر جای می گذارم که اگر بدانها چنگ زنید،هرگز گم راه نخواهید شد:کتاب خدا و عترتم،[یعنی] اهل بیتم.خداوند لطیف و آگاه،به من خبر داد که این دو،هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا آن که در کنار حوض،بر من وارد شوند،مانند این دو انگشتم»و دو انگشت نشانه اش را کنار هم نهاد-.[پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:]«بدانید که هر کس به این دو چنگ زند،نجات می یابد و هر کس با آنان مخالفت کند،نابود می شود.هان! آیا ابلاغ کردم،ای مردم؟».
مردم همگی گفتند:آری.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«بار خدایا! گواه باش».
ص: 270
3.مَسجِدُ الخَیفِ
248.تفسیر القمّی: قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فی حَجَّةِ الوَداع فی مَسجِدِ الخَیفِ:إنّی فَرَطُکُم (1)، وإنَّکُم وارِدونَ عَلَیَّ الحَوضَ،حَوضٌ عَرضُهُ ما بَینَ بُصری (2)وصَنعاءَ (3)،فیهِ قِدحانٌ مِن فِضَّةٍ عَدَدَ النُّجومِ،ألا وإنّی سائِلُکُم عَنِ الثِّقلَینِ.
قالوا:یا رَسولَ اللّهِ ومَا الثَّقَلانِ؟
قالَ:کِتابُ اللّهِ،الثَّقَلُ الأَکبَرُ،طَرَفٌ بِیَدِ اللّهِ وطَرَفٌ بِأَیدیکُم،فَتَمَسَّکوا بِهِ لَن تَضِلّوا ولَن تَزِلّوا،وَالثَّقَلُ الأَصغَرُ عِترَتی وأهلُ بَیتی،فَإِنَّهُ قَد نَبَّأَنِیَ اللَّطیفُ الخَبیرُ أنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ کَإِصبَعَیَّ هاتَینِ-وجَمَعَ بَینَ سَبّابَتَیهِ-ولا أقولُ کَهاتَینِ-وجَمَعَ بَینَ سَبّابَتِهِ وَالوُسطی-فَتَفضُلَ هذِهِ عَلی هذِهِ. (4)
249.الإقبال -فی ذِکرِ أحداثِ حَجَّةِ الوَداعِ-:فَلَمّا کانَ فی آخِرِ یَومٍ مِن أیّامِ التَّشریقِ (5)،أنزَلَ اللّهُ عَلَیهِ: «إِذا جاءَ نَصْرُ اللّهِ وَ الْفَتْحُ» 6 إلی آخِرِها،فَقالَ (صلی الله علیه و آله):نُعِیَت إلَیَّ نَفسی.
فَجاءَ إلی مَسجِدِ (6)الخَیفِ فَدَخَلَهُ،ونادی الصَّلاةَ جامِعَةً،فَاجتَمَعَ النّاسُ،فَحَمِدَ اللّهُ وأثنی عَلَیهِ،وذَکَرَ خُطبَتَهُ (علیه السلام)،ثُمَّ قالَ فیها:
ص: 271
248.تفسیر القمّی: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در حجّة الوداع در مسجد خَیف فرمود:«من پیش از شما می روم و شما در کنار حوض [کوثر]،بر من وارد می شوید؛حوضی که پهنایش از بُصری (1)تا صنعاست، (2)و در آن،جام هایی سیمین به شمار ستارگان وجود دارد.بدانید که من در بارۀ دو چیز گران سنگ،از شما خواهم پرسید».
گفتند:ای پیامبر خدا! دو چیز گران سنگ چیست؟
فرمود:«کتاب خدا که گران سنگِ بزرگ تر است.یک طرف آن در دست خداست و طرف دیگرش در دست شما.پس بدان چنگ زنید تا هرگز گم راه نشوید و هیچ گاه نلغزید.و گران سنگ کوچک تر،عترت من،یعنی اهل بیت من اند.خداوند لطیف و آگاه،به من خبر داد که این دو،هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا آن که در کنار حوض بر من وارد شوند.آن دو،به سان این دو انگشت من اند»و دو انگشت نشانه اش را کنار هم قرار داد.سپس انگشت نشانه و میانه اش را کنار هم نهاد [و فرمود:]«که یکی بر دیگری فزونی دارد».
249.الإقبال -در بیان رخدادهای حجّة الوداع-:چون آخرین روز از روزهای تشریق (3)شد، خداوند،سورۀ «إِذا جاءَ نَصْرُ اللّهِ وَ الْفَتْحُ» را تا آخر آن بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرو فرستاد.پیامبر فرمود:«خبرِ درگذشتم،به من داده شد».
پس به سوی مسجد خیف رفت و وارد مسجد شد و مردم را بانگ زد که جمع شوند.مردم،گرد آمدند.پیامبر (صلی الله علیه و آله) حمد و ثنای الهی را به جای آورد و به سخنرانی
ص: 272
أیُّهَا النّاسُ إنّی تارِکٌ فیکُمُ الثِّقلَینِ:الثِّقلُ الأَکبَرُ کِتابُ اللّهِ عز و جل،طَرَفٌ بِیَدِ اللّهِ عز و جل، وطَرَفٌ بِأَیدیکُم،فَتَمَسَّکوا بِهِ.وَالثِّقلُ الأَصغَرُ عِترَتی أهلُ بَیتی،فَإِنَّهُ قَد نَبّأَنِیَ اللَّطیفُ الخَبیرُ أنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ کَإِصبَعَیَّ هاتَینِ-وجَمَعَ بَینَ سَبّابَتَیهِ-ولا أقولُ کَهاتَینِ-وجَمَعَ بَینَ سَبّابَتِهِ (1)وَالوُسطی-فَتَفضُلَ هذِهِ عَلی هذِهِ. (2)
4.المَسجِدُ الحَرامُ
250.تاریخ الیعقوبی عن سعد بن أبی وقّاص -فی بَیانِ حَجَّةِ النَّبیِّ (صلی الله علیه و آله) وهی حَجَّةُ الوَداعِ- : أهَلَّ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) مُتَمَتِّعاً بِالعُمرَةِ إلَی الحَجِّ...ووَقَفَ عِندَ زَمزَمَ،وأمرَ رَبیعَةَ بنَ امَیَّةَ بنِ خَلَفٍ فَوَقَفَ تَحتَ صَدرِ راحِلَتِهِ-وکانَ صَبِیّاً-فَقالَ:یا رَبیعَةُ، قُل:یا أیُّهَا النّاسُ،إنَّ رَسولَ اللّهِ یَقولُ:لَعَلَّکُم لا تَلقَونَنی عَلی مِثلِ حالی هذِهِ وعَلَیکُم هذا،هَل تَدرونَ أیُّ بَلَدِ هذا؟وهَل تَدرونَ أیُّ شَهرٍ هذا؟وهَل تَدرونَ أیُّ یَومٍ هذا؟فَقالَ النّاسُ:نَعَم ! هذَا البَلَدُ الحَرامُ وَالشَّهرُ الحَرامُ والیَومُ الحَرامُ.
قالَ:فإِنَّ اللّهَ حَرَّمَ عَلَیکُم دِماءَکُم وأموالَکُم کَحُرمَةِ بَلَدِکُم هذا،وکَحُرمَةِ شَهرِکُم هذا،وکَحُرمَةِ یَومِکُم هذا،ألا هَل بَلَّغتُ؟قالوا:نَعَم،قالَ:اللّهُمَّ اشهَد....
ثُمَّ قالَ:لا تَرجِعوا بَعدی کُفّاراً مُضِلّینَ یَملِکُ بَعضُکُم رِقابَ بَعضٍ،إنّی قَد خَلَّفتُ فیکُم ما إن تَمَسَّکتُم بِهِ لَن تَضِلّوا:کِتابَ اللّهِ،وعِترَتی أهلَ بَیتی،ألا هَل بَلَّغتُ؟قالوا:نَعَم ! قالَ:اللّهُمَّ اشهَد.
ثُمَّ قالَ:إنَّکُم مَسؤولونَ،فَلیُبَلِّغِ الشَّاهِدُ مِنکُمُ الغائِبَ. (3)
ص: 273
پرداخت و در آن فرمود:«ای مردم! من دو چیز گران سنگ در میان شما بر جای می گذارم:
گران سنگ بزرگ تر،کتاب خداست که یک سوی آن در دست خداوند عز و جل است و سوی دیگرش در دست شما.پس بدان چنگ زنید.و گران سنگ کوچک تر،عترت من،یعنی اهل بیت من اند.خدای لطیف و آگاه،مرا خبر داد که این دو،هیچ گاه از یکدیگر جدا نخواهند شد تا در کنار حوض کوثر،بر من وارد شوند.آن دو،به سان این دو انگشت من اند»و دو انگشت نشانه اش را به هم چسباند.سپس انگشت نشانه و میانه اش را به هم چسباند [و فرمود:]«نمی گویم همانند این دو هستند که این بر این فزونی دارد».
250.تاریخ الیعقوبی -به نقل از سعد بن ابی وقّاص،در بیان حجّة الوداع-:پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای عمرۀ حجّ تمتّع،مُحرم شد...و در محلّ زمزم،توقّف کرد و به ربیعة بن امیّة بن خَلَف-که کودک بود-دستور داد زیر سینۀ اشتر ایشان بِایستد و به او فرمود:«ای ربیعه! بگو:ای مردم! پیامبر خدا می گوید:شاید شما دیگر مرا در چنین حالی نبینید.چنین موقعیتی را در یابید.آیا می دانید این جا،چه شهری است؟آیا می دانید این ماه،چه ماهی است؟آیا می دانید امروز،چه روزی است؟».
مردم گفتند:آری! شهر حرام و ماه حرام و روز حرام است.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«پس خداوند،خون ها و اموال شما را همانند حرمت این شهرتان و حرمت این ماهتان و حرمت این روزتان،بر شما حرام [و محترم] قرار داد.هان! آیا ابلاغ کردم؟».
همگی گفتند:آری.
ایشان فرمود:«بار خدایا! گواه باش...».
سپس فرمود:«مبادا پس از من،به کفر و گم راهی باز گردید و برخی بر گردۀ برخی دیگر سوار شوند.من در میان شما چیزی بر جای می گذارم که اگر به آن تمسّک جویید، هرگز گم راه نمی شوید:کتاب خدا و عترتم [یعنی] اهل بیتم.هان! آیا ابلاغ کردم؟».
همگی گفتند:آری.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«بار خدایا! گواه باش».
سپس فرمود:«شما مسئولید. (1)پس حاضرانِ شما به غایبان برسانند».
ص: 274
5.غَدیرُ خُمٍّ
251.السنن الکبری عن أبی الطفیل عن زید بن أرقم: لَمّا رَجَعَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) عَن حَجَّةِ الوَداعِ ونَزَلَ غَدیرَ خُمٍّ،أمَرَ بِدَوحاتٍ (1)فَقُمِمنَ (2)،ثُمَّ قالَ:کَأَنّی دُعیتُ فَأَجَبتُ،وإنّی قَد تَرَکتُ فیکُمُ الثِّقلَینِ،أحدُهُما أکبَرُ مِنَ الآخَرِ:کِتابَ اللّهِ،وعِترَتی أهلَ بَیتی،فَانظُروا کَیفَ تُخَلِّفونّی فیهِما،فَإِنَّهُما لَن یَتَفَرَّقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ.
ثُمَّ قالَ:إنَّ اللّهَ مَولایَ،وأنَا وَلِیُّ کُلِّ مُؤمِنٍ.ثُمَّ أخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ فَقالَ:مَن کُنتُ وَلِیَّهُ فَهذا وَلِیُّهُ،اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ،وعادِ مَن عاداهُ.
فَقُلتُ لِزَیدٍ:سَمِعتَهُ مِن رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)؟فَقالَ:ما کانَ فِی الدَّوحاتِ أحَدٌ إلّارآهُ بِعَینَیهِ،وسَمِعَهُ بِاُذُنَیهِ. (3)
252.المستدرک علی الصحیحین عن زید بن أرقم: نَزَلَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) بَینَ مَکَّةَ وَالمَدینَةِ عِندَ شَجَراتٍ خَمسٍ،دَوحاتٍ عِظامٍ،فَکَنَسَ النّاسُ ما تَحتَ الشَّجَراتِ،ثُمَّ راحَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) عَشِیَّةً فَصَلّی،ثُمَّ قامَ خَطیباً،فَحَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ،وذَکَّرَ وَوَعَظَ،فَقالَ ما شاءَ اللّهُ أن یَقولَ،ثُمَّ قالَ:أیُّهَا النّاسُ،إنّی تارِکٌ فیکُم أمرَینِ لَن تَضِلُّوا إنِ اتَّبَعتُموهُما، وهُما:کِتابُ اللّهِ،وأهلُ بَیتی عِترَتی.
ثُمَّ قالَ:أتَعلَمونَ أنّی أولی بِالمُؤمِنینَ مِن أنفُسِهِم؟-ثَلاثَ مَرّاتٍ-،قالوا:نَعَم، فَقالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَولاهُ. (4)
ص: 275
251.السنن الکبری -به نقل از ابو طفیل-:زید بن ارقم گفت:چون پیامبر (صلی الله علیه و آله) از حجّة الوداع باز گشت و در غدیر خم فرود آمد،دستور داد زیر چند درخت تناور را جارو کردند.
سپس فرمود:«گویا من [به سرای جاوید] فرا خوانده شده ام و باید از میان شما بروم.
من دو چیز گران سنگ را در میانتان بر جای می گذارم که یکی بزرگ تر از دیگری است:کتاب خدا و عترتم [یعنی] اهل بیتم.پس مراقب باشید که پس از من،چگونه با این دو رفتار می کنید؛چرا که این دو،هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا آن که در کنار حوض،بر من وارد شوند».
سپس فرمود:«خدا مولای من است و من ولیّ هر مؤمنی».آن گاه،دست علی (علیه السلام) را گرفت و فرمود:«هر که من ولیّ او هستم،این،ولیّ اوست.بار خدایا! هر که او را دوست می دارد،دوست بدار،و هر که را با او دشمنی می کند،دشمن بدار».
من به زید گفتم:آیا تو خود،این را از پیامبر خدا شنیدی؟
گفت:هیچ کس در زیر آن درختان نبود،مگر این که با چشم خود،آن صحنه را دید و با گوش خود،این سخنان را شنید.
252.المستدرک علی الصحیحین -به نقل از زید بن ارقم-:پیامبر (صلی الله علیه و آله) میان مکّه و مدینه،در زیر پنج درخت تناور فرود آمد.مردم زیر آن درخت ها را جارو کردند.آن گاه،پیامبر خدا نماز عصر را خواند و سپس به سخنرانی ایستاد و خداوند را حمد و ثنا گفت و پند و اندرز داد و آنچه را خدا خواست بگوید،گفت.سپس فرمود:«ای مردم! من دو چیز در میان شما بر جای می نهم که اگر از آنها پیروی کنید،هرگز گم راه نخواهید شد.آن دو، کتاب خدا و اهل بیت [یعنی] عترتم اند».
سپس سه بار فرمود:«آیا می دانید که من به مؤمنان،از خود آنان سزاوارتر (اولی) هستم؟».
مردم گفتند:آری.
پیامبر خدا فرمود:«هر که من مولای اویم،پس علی مولای اوست».
ص: 276
253.المعجم الکبیر عن یزید بن حیّان عن زید بن أرقم: دَخَلنا عَلَیهِ [زیدِ بنِ أرقَمَ] فقُلنا:
لَقَد رَأَیتَ خَیراً؛صاحَبتَ (1)رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وصَلَّیتَ خَلفَهُ.قالَ:لَقَد رَأَیتُ خَیراً وخَشیتُ أن أکونَ إنَّما اخِّرتُ لِشَرٍّ،ما حَدَّثتُکُم (2)فَاقبَلوا،وما سَکَتُّ عَنهُ فَدَعوهُ.
قامَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) بِوادٍ بَینَ مَکَّةَ وَالمَدینَةِ فَخَطَبَنا،ثُمَّ قالَ:أنَا بَشَرٌ یُوشِکُ أن ادعی فَاُجیبَ،وإنّی تارِکٌ فیکُمُ اثنَینِ:أحَدُهُما کِتابُ اللّهِ فیهِ حَبلُ اللّهِ،مَنِ اتَّبَعَهُ کانَ عَلَی الهُدی،ومَن تَرَکَهُ کانَ عَلی ضَلالَةٍ،وأهلُ بَیتی،اُذَکِّرُکُمُ اللّهَ فی أهلِ بَیتی -ثَلاثَ مَرّاتٍ-.
فَقُلنا:مِن أهلِ بَیتِهِ؟نِساؤُهُ؟قالَ:لا،إنَّ المَرأَةَ قَد یَکونُ یَتَزَوَّجُ بِهَا الرَّجُل العَصرَ مِنَ الدَّهرِ،ثُمَّ یُطَلِّقُها فَتَرجِعُ إلی أبیها واُمِّها. (3)
6.آخِرُ خُطبَةٍ خَطَبَهَا النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله)
254.الأمالی للمفید عن معروف بن خربوذ: سَمِعتُ أبا عُبیدِ اللّهِ-مَولَی العَبّاسِ-یُحَدِّثُ أبا جَعفَرٍ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ (علیه السلام)،قالَ:سَمِعتُ أبا سَعیدٍ الخُدرِیَّ یَقولُ:إنَّ آخِرَ خُطبَةٍ خَطَبَنا بِها رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) لَخُطبَةٌ خَطَبَنا فی مَرَضِهِ الَّذی تُوُفِّیَ فیهِ،خَرَجَ مُتَوَکِّئاً عَلی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ (علیه السلام)،ومَیمونَةَ مَولاتِهِ،فَجَلَسَ عَلَی المِنبَرِ،ثُمَّ قالَ:یا أیُّهَا النّاسُ، إنّی تارِکٌ فیکُمُ الثِّقلَینِ،وسَکَتَ،فَقامَ رَجُلٌ فَقالَ:یا رَسولَ اللّهِ،ما هذانِ الثَّقَلانِ؟
فَغَضِبَ حَتَّی احمَرَّ وَجهُهُ ثُمَّ سَکَنَ،وقالَ:ما ذَکرتُهُما إلّاوأنَا اریدُ أن اخبِرَکُم بِهِما،ولکِن رَبَوتُ (4)فَلَم أستَطِع.
ص: 277
253.المعجم الکبیر -به نقل از یزید بن حیّان-:نزد زید بن ارقم رفتیم و گفتیم:تو خیر دیده ای؛ صحابیِ پیامبر خدا بوده ای و پشت سر او نماز خوانده ای.
زید گفت:من خیر دیده ام و می ترسم که برای شرّی،مرگم به تأخیر افتاده باشد.آنچه برایتان گفتم،بپذیرید و آنچه را که در باره اش خاموش ماندم،رها کنید.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در وادی ای میان مکّه و مدینه برخاست و برایمان سخنرانی کرد.سپس فرمود:«من هم یک بشرم و به زودی فرا خوانده می شوم و باید از میان شما بروم.دو چیز در میانتان بر جای می گذارم:یکی کتاب خدا که رشتۀ [اتّصال به] خدا،در آن است.هر که از آن پیروی کند، بر راه راست است و هر که آن را رها کند،در گم راهی است.و [دوم،] اهل بیتم.خدا را در بارۀ اهل بیتم به شما یادآور می شوم»و این جمله را سه بار فرمود.
گفتیم:آیا همسران ایشان هم از اهل بیت ایشان اند؟[زید] گفت:نه.زن،گاهی دورانی از روزگار را با مردی ازدواج می کند،و بعد،آن مرد،او را طلاق می دهد،و او به خانۀ پدر و مادرش باز می گردد.
254.الأمالی ،مفید-به نقل از معروف بن خرّبوذ-:از ابو عبید اللّه (غلامِ آزاد شدۀ عبّاس) شنیدم که برای امام باقر (علیه السلام) نقل می کرد و می گفت:از ابو سعید خُدری شنیدم که می گوید:آخرین خطبه ای که پیامبر خدا،برای ما خواند،خطبه ای بود که در بیماری موتش برای ما خواند.
ایشان در حالی که به دست علی بن ابی طالب (علیه السلام) و خادمه اش میمونه تکیه داده بود،بیرون آمد و بر منبر نشست.سپس فرمود:«ای مردم! من در میان شما،دو چیز گران سنگ بر جای می گذارم»و ساکت شد.
مردی برخاست و گفت:ای پیامبر خدا! این دو چیز گران سنگ چیست؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله) چنان خشمگین شد که رنگ رخسارش سرخ شد.سپس آرام گرفت و فرمود:«من این را نگفتم،جز آن که می خواستم شما را از آن دو خبر دهم؛امّا نفسم تنگ آمد و نتوانستم.یکی از آن دو،ریسمانی است که یک سوی آن در دست خداست و سوی دیگرش در دست شما.شما در بارۀ آن،چنین و چنان می کنید.این ریسمان،همان قرآن است.و گران سنگ کوچک تر،اهل بیت من اند».
ص: 278
سَبَبٌ طَرَفُهُ بِیَدِ اللّهِ،وَطَرَفٌ بِأَیدیکُم،تَعمَلونَ فیهِ کَذا وکَذا،ألا وهُوَ القُرآنُ،وَالثَّقَلُ الأَصغَرُ أهلُ بَیتی.ثُمَّ قالَ:وایمُ اللّهِ إنّی لَأَقولُ لَکُم هذا،ورِجالٌ فی أصلابِ أهلِ الشِّرکِ أرجی عِندی مِن کَثیرٍ مِنکُم،ثُمَّ قالَ:وَاللّهِ لا یُحِبُّهُم عَبدٌ إلّاأعطاهُ اللّهُ نوراً یَومَ القِیامَةِ حَتّی یَرِدَ عَلَیَّ الحَوضَ،ولا یُبغِضُهُم عَبدٌ إلَّااحتَجَبَ اللّهُ عَنهُ یَومَ القِیامَةِ. (1)
255.الإمام علیّ (علیه السلام): قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فی آخِرِ خُطبَتِهِ یَومَ قَبَضَهُ اللّهُ عز و جل إلَیهِ:إنّی قَد تَرَکتُ فیکُم أمرَینِ لَن تَضِلّوا بَعدی ما إن تَمَسَّکتُم بِهِما:کِتابَ اللّهِ،وعِترَتی أهلَ بَیتی،فَإِنَّ اللَّطیفَ الخَبیرَ قَد عَهِدَ إلَیَّ أنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ کَهاتَینِ-وجَمَعَ بَینَ مُسَبِّحَتَیهِ-ولا أقولُ کَهاتَینِ-وجَمَعَ بَینَ المُسَبِّحَةِ وَالوُسطی فَتَسبِقَ إحداهُما الاُخری،فَتَمَسَّکوا بِهِما لا تَزِلُّوا ولا تَضِلّوا،ولا تَقَدَّموهُم فَتَضِلّوا. (2)
256.الإمام الصادق (علیه السلام): إنَّ اللّهَ جَعَلَ وِلایَتَنا-أهلَ البَیتِ-قُطبَ (3)القُرآنِ،وقُطبَ جَمیعِ الکُتُبِ،عَلَیها یَستَدیرُ مُحکَمُ القُرآنِ،وبِها نَوَّهَتِ الکُتُبُ،ویَستَبینُ الإیمانُ،وقَد أمَرَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) أن یُقتَدی بِالقُرآنِ وآلِ مُحَمَّدٍ،وذلِکَ حَیثُ قالَ فی آخِرِ خُطبَةٍ خَطَبَها:
إنّی تارِکٌ فیکُمُ الثِّقلَینِ:الثَّقَلَ الأَکبَرَ والثَّقَلَ الأَصغَرَ،فَأَمَّا الأَکبَرُ فَکِتابُ رَبّی،وأمَّا الأَصغَرُ فَعِترَتی أهلُ بَیتی،فَاحفَظونی فیهِما فَلَن تَضِلّوا ما تَمَسَّکتُم بِهِما. (4)
7.اللَّحَظاتُ الأَخیرَةُ مِن حَیاتِهِ (صلی الله علیه و آله)
257.دعائم الإسلام: رُوینا عَن أبی ذَرٍّ أنَّهُ شَهِدَ المَوسِمَ بَعدَ وَفَاةِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،فَلَمَّا احتَفَلَ النّاسُ فِی الطَّوافِ،وَقَفَ بِبابِ الکَعبَةِ وأخَذَ بِحلَقَةِ البابِ وقالَ:یا أیُّهَا النّاسُ
ص: 279
سپس فرمود:«به خدا سوگند،من این را به شما می گویم؛امّا مردانی در اصلاب مشرکان اند که امید من به آنان،از امیدم به بسیاری از شما بیشتر است».
سپس فرمود:«به خدا سوگند،هیچ بنده ای آنان (اهل بیتم) را دوست ندارد،مگر آن که خداوند در روز قیامت،به او نوری می بخشد تا آن گاه که در کنار حوض [کوثر]،بر من وارد شود،و هیچ بنده ای دشمنشان نمی دارد،مگر آن که روز قیامت،خداوند از او پوشیده خواهد بود».
255.امام علی (علیه السلام): پیامبر (صلی الله علیه و آله) در آخرین خطبۀ خود-که در روز رحلتش به سوی خداوند عز و جل ایراد کرد-فرمود:«من دو چیز در میان شما بر جای نهاده ام که تا وقتی به آنها تمسّک جویید،هرگز گم راه نخواهید شد:کتاب خدا،و عترتم [یعنی] اهل بیتم.خداوند لطیف و آگاه،به من خبر داد که این دو،هیچ گاه از یکدیگر جدا نخواهند شد تا آن که در کنار حوض بر من وارد شوند،همانند این دو»و ایشان دو انگشت نشانه اش را کنار هم نهاد.
سپس انگشت نشانه و میانه اش را کنار هم گذاشت [و فرمود:]«نمی گویم همانند این دو که یکی از دیگری جلوتر باشد.پس به این دو،چنگ زنید تا نلغزید و گم راه نشوید،و از آنها پیشی نگیرید که به گم راهی در می افتید».
256.امام صادق (علیه السلام): خداوند،ولایت ما اهل بیت را محور قرآن و محور همۀ کتاب ها[ی آسمانی] قرار داد.قرآنِ مُحکم بر این محور می چرخد،و کتاب ها[ی آسمانی] از آن به نیکی یاد کرده اند،و ایمان با،آن شناخته و روشن می شود.
پیامبر خدا به پیروی از قرآن و خاندان محمّد،امر فرمود،آن جا که در آخرین خطبه اش فرمود:«من در میان شما،دو چیز گران سنگ بر جای می گذارم:گران سنگ بزرگ تر و گران سنگ کوچک تر.آن بزرگ تر،کتاب پروردگار من است و آن کوچک تر، عترت من [یعنی] اهل بیتم.پس مرا در این دو پاس بدارید؛زیرا تا زمانی که به آنها چنگ در زنید،گم راه نخواهید شد».
257.دعائم الإسلام: از ابو ذر برایمان روایت شده است که وی پس از درگذشت پیامبر (صلی الله علیه و آله)،در مراسم حج حاضر شد و چون مردم در طواف گرد آمدند،بر در کعبه ایستاد و حلقۀ در را گرفت و سه بار صدا زد:آی مردم!
ص: 280
-ثَلاثاً-،واجتَمَعوا ووَقَفوا وأنصَتوا،فَقالَ:
مَن عَرَفَنی فَقَد عَرَفَنی ومَن لَم یَعرِفنی فَأَنا أبو ذَرٍّ الغِفارِیُّ،اُحَدِّثُکُم بِما سَمِعتُهُ مِن رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،سَمِعتُهُ یَقولُ حینَ احتُضِرَ:إنّی تارِکٌ فیکُمُ الثِّقلَینِ،کِتابَ اللّهِ، وعِترَتی أهلَ بَیتی،فَإِنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ کَهاتَینِ-وجَمَعَ بینَ إصبَعَیهِ المُسَبِّحَتَینِ مِن یَدَیهِ،وقَرَنَهُما وساوی بَینَهُما،وقالَ:-ولا أقولُ کَهاتَینِ- وقَرَنَ بَینَ إصبَعَیهِ الوُسطی والمُسَبِّحَةِ مِن یَدِهِ الیُمنی-لِأَنَّ إحداهُما تَسبِقُ الاُخری، ألا وإنَّ مَثَلَهُما فیکُم مَثَلُ سَفینَةِ نوحٍ،مَن رَکِبَها نَجا،ومَن تَرَکَها غَرِقَ. (1)
258.مسند زید عن الإمام زین العابدین عن أبیه عن الإمام علیّ علیهم السلام: لَمّا ثَقُلَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فی مَرَضِهِ،وَالبَیتُ غاصٌّ بِمَن فیهِ،قالَ:ادعوا لِیَ الحَسَنَ والحُسَینَ، فَدَعَوتُهُما،فَجَعَلَ یَلثِمُهُما حَتّی اغمِیَ عَلَیهِ،قالَ:فَجَعَلَ عَلِیٌّ (علیه السلام) یَرفَعُهُما عَن وَجهِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،قالَ:فَفَتَحَ عَینَیهِ،فَقالَ:دَعهُما یَتَمَتَّعانِ مِنّی وأتَمَتَّعُ مِنهُما،فَإِنَّهُ سَیُصیبُهُما بَعدی أثَرَةٌ (2).
ثُمَّ قالَ:یا أَیُّهَا النّاسُ ! إنّی خَلَّفتُ فیکُم کِتابَ اللّهِ وسُنَّتی وعِترَتی أهلَ بَیتی، فَالمُضَیِّعُ لِکِتابِ اللّهِ کَالمُضَیِّعِ لِسُنَّتی،وَالمُضَیِّعُ لِسُنَّتی کَالمُضَیِّعُ لِعِترَتی،أما إنَّ ذلِکَ لَن یَفتَرِقا حَتّی ألقاهُ عَلی الحَوضِ. (3)
د-مَعنَی العِترَةِ فی حَدیثِ الثِّقلَینِ
259.الإمام الحسین (علیه السلام): سُئِلَ أمیرُ المُؤمِنینَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ عَن مَعنی قَولِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):
«إنّی مُخَلِّفٌ فیکُمُ الثِّقلَینِ:کِتابَ اللّهِ وعِترَتی»مَنِ العِترَةُ؟
ص: 281
مردم گرد آمدند و به گوش ایستادند.ابو ذر گفت:آن که مرا می شناسد،می شناسد و آن که مرا نمی شناسد،بداند که من ابو ذر غِفاری هستم.حدیثی را که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) شنیده ام، برایتان باز می گویم.شنیدم که ایشان در هنگام احتضارش،می فرماید:«من دو چیز گران سنگ در میان شما بر جای می نهم:کتاب خدا و عترتم [یعنی] اهل بیتم.این دو هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا آن که در کنار حوض،بر من وارد شوند،مانند این دو»و دو انگشت نشانۀ دو دستش را کنار هم گذاشت و برابر قرارشان داد و سپس انگشت میانه و نشانۀ دست راستش را کنار هم قرار داد [و فرمود:]«نمی گویم مانند این دو؛زیرا یکی از آنها جلوتر از دیگری است.بدانید که حکایت این دو در میان شما،حکایت کشتی نوح است که هر کس در آن نشست،نجات یافت و آن که ننشست،غرق شد».
258.مسند زید -به نقل از امام زین العابدین (علیه السلام)،از پدرش،از امام علی (علیه السلام)-:چون بیماری پیامبر خدا شدّت یافت،در حالی که اتاق،آکنده از جمعیت بود،فرمود:«حسن و حسین را برایم صدا بزنید».
من آن دو را صدا زدم.پیامبر (صلی الله علیه و آله) شروع به بوسیدن آن دو کرد تا آن که از هوش رفت.
من آنان را از روی صورت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) بلند کردم.پیامبر خدا چشمانش را گشود و فرمود:«بگذارشان تا از من لذّت ببرند و من از آنان لذّت ببرم؛زیرا به زودی پس از من،به این دو،ستم خواهد رسید».
سپس فرمود:«ای مردم! من در میان شما کتاب خدا و سنّتم و عترتم،[یعنی] اهل بیتم را جانشین خود قرار می دهم.پس کسی که کتاب خدا را وا نهد،همچون کسی است که سنّت مرا وا نهاده باشد و کسی که سنّت مرا وا نهد،چنان است که عترت مرا وا نهاده باشد.
بدانید که این دو از یکدیگر جدا نمی شوند تا آن که در کنار حوض،ملاقاتشان کنم».
259.امام حسین (علیه السلام): از امیر مؤمنان-که درودهای خداوند بر او باد-در بارۀ این سخن پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) که:«من در میان شما،دو چیز گران سنگ بر جای می گذارم:کتاب خدا
ص: 282
فَقالَ:أنَا وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ وَالأَئِمَّةُ التِّسعَةُ مِن وُلدِ الحُسَینِ،تاسِعُهُم مُهدِیُّهُم وقائِمُهُم،لا یُفارِقونَ کِتابَ اللّهِ ولا یُفارِقُهُم،حَتّی یَرِدوا عَلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) حَوضَهُ. (1)
260.الإمام علیّ (علیه السلام): قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):إنّی مُخَلِّفٌ فیکُمُ الثِّقلَینِ:کِتابَ اللّهِ وعِترَتی أهلَ بَیتی،فَإِنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ کَهاتَینِ-وضَمَّ بَینَ سَبّابَتَیهِ-.
فَقامَ إلَیهِ جابِرُ بنُ عَبدِ اللّهِ الأَنصارِیُّ وقالَ:یا رَسولَ اللّهِ،مَن عِترَتُکَ؟قالَ:
عَلِیٌّ،وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ،وَالأَئِمَّةُ مِن وُلدِ الحُسَینِ إلی یَومِ القِیامَةِ. (2)
261.الخصال عَن عطیّة العوفی عَن أبی سعید الخدری: قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):إنّی تارِکٌ فیکُم أمرَینِ أحدُهُما أطوَلُ مِنَ الآخَرِ،کِتابَ اللّهِ-حَبلٌ مَمدودٌ مِنَ السَّماءِ إلَی الأَرضِ-وعِترَتی،ألا وإنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ.
فَقُلتُ لِأَبی سَعیدٍ:مَن عِترَتُهُ؟قالَ:أهلُ بَیتِهِ. (3)
ص: 283
و عترتم»سؤال شد:عترت،کیان اند؟
فرمود:«من و حسن و حسین و نُه امام از نسل حسین که نهمین آنان،مهدی و قائم ایشان است.نه اینان از کتاب خدا جدا می شوند و نه کتاب خدا از ایشان،تا آن که بر پیامبر خدا در کنار حوضش وارد شوند».
260.امام علی (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«من در میان شما،دو چیز گران سنگ را جانشین خود می کنم:کتاب خدا و عترتم [یعنی] اهل بیتم.این دو،هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا آن که در کنار حوض بر من وارد شوند،همانند این دو»و دو انگشت سبّابه اش را کنار هم نهاد.
جابر بن عبد اللّه انصاری برخاست و گفت:ای پیامبر خدا! عترت تو،کیان اند؟
فرمود:«علی و حسن و حسین و امامانِ از نسل حسین تا روز قیامت».
261.الخصال -به نقل از عطیّۀ عوفی-:ابو سعید خدری گفت که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«من دو چیز را در میان شما از خود بر جای می گذارم که یکی از آنها طولانی تر از دیگری است:کتاب خدا-که رشته ای کشیده شده از آسمان به زمین است-و عترتم.آگاه باشید که این دو،هرگز از هم جدا نمی شوند تا آن که در کنار حوض،بر من وارد شوند».
من به ابو سعید گفتم:عترت او،چه کسانی هستند؟
گفت:اهل بیتش.
ص: 284
ص: 285
حدیث ثقلین که در آن،پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) اهل بیت خود را«همسنگ قرآن»معرّفی کرده و با تأکید تمام،جامعۀ اسلامی را به پیروی از آنان در کنار قرآن فرا خوانده است،یکی از مبانی استوار و خدشه ناپذیر شناخت اهل بیت علیهم السلام و اثبات مرجعیت علمی و استمرار امامت و رهبری آنان تا دامنۀ قیامت،و نیز یکی از دلایل متقن امامتِ امام مهدی (علیه السلام) محسوب می گردد.
با عنایت به اهمّیت این حدیث و نقش راهبردی آن در تبیین مسئولیت سنگین امّت اسلامی در پیروی و حمایت از«عترت»در کنار«قرآن»و زمینه سازی جهت تداوم و توسعۀ حاکمیت اسلام در جهان،مسائل مربوط به آن را در چند بند،تحقیق و بررسی می کنیم.
متن حدیث ثقلین که در منابع معتبر حدیثی با اندکی تفاوت در لفظ،از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) روایت شده است،این است:
إِنِّی تارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ،ما إِن تَمَسَّکتُم بِهِما لَن تَضِلُّوا:کِتابَ اللّهِ وَ عِترَتی أهلَ بَیتی؛فَإِنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتَّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ.
من دو چیز گران سنگ در میان شما بر جا می گذارم.بدانید که اگر به آن دو چنگ بزنید،هرگز گم راه نمی شوید:کتاب خدا و عترتم [یعنی] اهل بیتم.این دو،هرگز
ص: 286
از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض،بر من وارد شوند.
حدیث ثقلین،یکی از معدود احادیث متواتری است که در منابع حدیثی اهل سنّت و پیروان اهل بیت علیهم السلام با طرق مختلف،روایت شده و صدور آنها از پیامبر خدا، قطعی،غیر قابل تردید و مورد اتّفاق مسلمانان است.
5.ابو شریح خُزاعی، (1)
6.ابو قدامۀ انصاری، (2)
7.ابو هیثم بن تیّهان، (3)
8.ابو لیلی انصاری. (4)
9.ابو هُرَیره، (5)
10.اُبَیّ بن کعب، (6)
11.اُمّ سلمه، (7)
12.اُمّ هانی، (8)
13.اَنَس بن مالک، (9)
ص: 288
14.بَراء بن عازب، (1)
15.جابر بن عبد اللّه انصاری، (2)
16.جُبَیر بن مُطعِم، (3)
17.حُذَیفة بن اسید غِفاری، (4)
18.حذیفة بن یمان، (5)
19.خُزَیمة بن ثابت (ذو شهادتین)، (6)
20.زبیر، (7)
21.زید بن ارقم، (8)
ص: 289
22.زید بن ثابت، (1)
23.سعد بن ابی وقّاص، (2)
24.سلمان فارسی، (3)
25.سهل بن سعد، (4)
26.ضَمْرۀ (/ضَمیرۀ) سُلَمی (/اَسلَمی)، (5)
27.طلحة بن عبید اللّه تمیمی، (6)
28.عامر بن لیلی بن ضَمْره، (7)
29.عامر بن واثله، (8)
30.عبد الرحمان بن عوف، (9)
ص: 290
31.عبد اللّه بن ابی اوفی، (1)
32.عبد اللّه بن جعفر، (2)
33.عبد اللّه بن حَنطَب، (3)
34.عبد اللّه بن عبّاس، (4)
35.عبد اللّه بن عمر، (5)
36.عَدیّ بن حاتم، (6)
37.عُقبة بن عامر، (7)
38.عمّار بن یاسر، (8)
39.عمر بن خطّاب، (9)
40.عمرو بن عاص، (10)
41.قیس بن سعد بن عُباده، (11)
ص: 291
42.محمّد بن مسلمه، (1)
43.مقداد بن اسود، (2)
44.هاشم بن عُتبه. (3)
تأمّل در گزارش های حدیث ثقلین،بیانگر آن است که:
1.روایت بعضی از این افراد،در کتاب های معتبر یا مشهور اهل سنّت (همانند کتب تسعه و کتاب های هم ردیف آنها در حدیث و رجال و تراجم) آمده است. (4)
2.روایت برخی دیگر از صحابه،در منابع معمولی و متوسّط اهل سنّت (از جهت اعتبار) موجود است. (5)
3.برخی از افراد،در روایت های کتاب هایی همچون عبقات الأنوار (به نقل از مصادر اهل سنّت) (6)و ینابیع المودّة،یاد شده اند. (7)
4.روایت دو نفر از این افراد،اختصاصاً در مصادر شیعی ذکر شده است. (8)
5.حضور برخی از اصحاب،در مجلسِ مُناشدۀ (اقرار گرفتن) امام علی (علیه السلام) بر حادثۀ غدیر،گزارش شده است. (9)
ص: 292
افزون بر اصحاب پیامبر خدا،اهل بیت ایشان نیز متن حدیث ثقلین را روایت کرده اند.بررسی ها نشان می دهند که امام علی (علیه السلام)، (1)فاطمۀ زهرا علیها السلام، (2)امام حسن (علیه السلام)، (3)امام حسین (علیه السلام)، (4)امام زین العابدین (علیه السلام)، (5)امام باقر (علیه السلام)، (6)امام صادق (علیه السلام)، (7)امام رضا (علیه السلام) (8)و امام هادی (علیه السلام) (9)،این حدیث را روایت کرده اند.
علاوه بر شماری از اهل بیت علیهم السلام-که نامشان گذشت-،هفده تن از طبقۀ بعد از اصحاب پیامبر خدا-که اصطلاحاً«تابعیان»نامیده می شوند-حدیث ثقلین را به طبقۀ پس از خود،منتقل کرده اند. (10)آنان عبارت اند از:
ص: 293
1.اصبغ بن نُباته،
2.حارث هَمْدانی،
3.حبیب بن ابی ثابت،
4.حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب (علیه السلام)،
5.یزید بن حیّان،
6.حنش بن معتمِر،
7.عبد الرحمان بن ابی سعید،
8.عبد اللّه بن ابی رافع،
9.عطیّة بن سعید عوفی،
10.علی بن ربیعه،
11.عمر بن علی بن ابی طالب (علیه السلام)،
12.عمرو بن مسلم،
13.فاطمه بنت علی بن ابی طالب (علیه السلام)،
14.قاسم بن حَسّان،
15.مسلم بن صبیح،
16.مطّلب بن عبد اللّه بن حنطب،
17.یحیی بن جَعده.
پس از صحابیان و تابعیان،بسیاری از علما و ائمّۀ حدیث و بزرگان اهل سنّت،از
ص: 294
قرن دوم تا قرن چهاردهم هجری،این حدیث را در آثار خود آورده اند.در برخی از کتاب هایی که بدین موضوع پرداخته اند،نام بیش از سیصد تن از آنان آمده است. (1)
تأمّل در«تواتر معنوی»و بلکه«تواتر لفظیِ»حدیث ثقلین و کثرت راویان آن در همۀ طبقات از یک سو،و ناهمگونی گروه های فکری و سیاسی گزارش کنندۀ این حدیث از سوی دیگر،هر گونه تردید در صدور آن را برطرف می سازد و پژوهشگر را از ارزیابی سند،بی نیاز می کند.با این وصف،بررسی موردی اسناد حدیث ثقلین نیز صحّت و اعتبار بسیاری از آنها را نشان می دهد.موارد زیر،از بررسی موردیِ اسناد،به دست آمده است:
الف-متن صحیح مسلم به نقل از زید بن ارقم،«صحیح»و مورد قبول اهل سنّت است. (2)
ب-ناصر الدین آلبانی،روایت سنن الترمذی به نقل از جابر بن عبد اللّه انصاری را «صحیح»شمرده است. (3)
ج-آلبانی،روایت ترمذی به نقل از زید بن ارقم و ابو سعید خُدری را«صحیح» دانسته است. (4)
د-حاکم نیشابوری،گزارش زید بن ارقم در بارۀ خطبۀ پیامبر (صلی الله علیه و آله) در غدیر خُم
ص: 295
را«صحیح»دانسته و ذهبی نیز این سخن را تأیید کرده است. (1)ابن کثیر،صحّت این حدیث را به نقل از استاد خود،ذهبی،گزارش کرده است. (2)
ه-هیثمی،روایت زید بن ثابت را«معتبر»دانسته و گفته است:
سندهای آن،خوب است.... (3)طبرانی،آن را در المعجم الکبیر نقل کرده است و رجال حدیث،ثقه هستند. (4)
سیوطی و آلبانی نیز آن را«صحیح»شمرده اند. (5)
و-ابن حجر،نقل امام علی (علیه السلام) را«صحیح»دانسته است. (6)بوصیری نیز آن را «صحیح»شمرده است. (7)
نقش سرنوشت ساز اهل بیت علیهم السلام در کنار قرآن و ضرورت مرجعیت علمی و سیاسی آنان برای امّت اسلامی،ایجاب می کرد که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در ماه های آخر عمر پربرکت خود،از هر فرصتی برای تبیین جایگاه آنان استفاده کند و در مناسبت های مختلف،این موضوع را تکرار نماید تا به گوش همگان برسد و حجّت بر آنان تمام شود.موارد گزارش شده،عبارت اند از:
1.در سرزمین عرفات،در روز عرفه، (8)
ص: 296
2.در مسجد خَیف، (1)
3.در مِنا، (2)
4.در مسجد الحرام، (3)
5.در غدیر خُم،در بازگشت از حَجّة الوداع، (4)
6.در مدینه،در آخرین سخنرانی، (5)
7.در منزل،در بستر بیماری ای که به رحلت ایشان انجامید. (6)
ابن حجر هیثمی،در بارۀ طُرُق حدیث ثقلین و اهمّیت تکرار آن می گوید:
بدان که حدیثِ«تمسّک به ثقلین»،طُرُق بسیاری دارد و از بیست و چند صحابی، نقل شده است.طرق فراوانی هم در صفحات گذشته ذکر شد....در برخی از این طرق،آمده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن را در سرزمین عرفات در حجّة الوداع گفت.در برخی دیگر آمده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن را در مدینه به هنگام بیماری اش،وقتی که اتاقش آکنده از اصحاب بود،فرمود.در پاره ای از آنها آمده که آن را در غدیر خُم گفته است.در برخی دیگر گفته شده که پیامبر (صلی الله علیه و آله) هنگام بازگشت از طائف،به سخنرانی ایستاد و در آن جا فرمود.البتّه میان اینها منافاتی وجود ندارد؛چرا که ممکن است پیامبر (صلی الله علیه و آله) به خاطر توجّه ویژه اش به کتاب خدا و عترت پاک،آن را در جاهای یاد شده و جاهای دیگر،بارها گفته باشد. (7)
ص: 297
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در تبیین آیۀ تطهیر،شخصاً مقصود از«عترت»و«اهل بیتِ»خود را بیان کرده است،به گونه ای که جای هیچ گونه ابهام و تردید و یا تفسیر و تأویلی نیست.بی شک،در حدیث ثقلین نیز که ایشان در آن،اهل بیتِ خود را همتای قرآن به امّت معرّفی می نماید،مقصود از«اهل بیت»،همان جمعی است که آیۀ تطهیر در بارۀ آنان نازل شده است.
بدین ترتیب،برای روشن شدن مقصود از«اهل بیت»در حدیث ثقلین،توضیح کوتاهی در بارۀ آیۀ تطهیر،ضرور می نماید.
متن آیۀ تطهیر،این است:
«إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً. 1
خدا خواسته است که پلیدی را فقط از شما«اهل بیت»بزداید و شما را کاملاً پاک گرداند» .
جالب توجّه است که این آیه در اواخر عمر پیامبر خدا نازل شده است، (1)چنان
ص: 298
که حدیث ثقلین نیز در همان ایّام از ایشان صادر گردیده است.
آیۀ تطهیر در خانۀ امّ سلمه بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نازل شد.پس از نزول آن،پیامبر (صلی الله علیه و آله)، علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را فرا خواند و عبای خیبریِ خود را بر آنها کشید و فرمود:
هؤلاءِ أهلُ بَیتی. (1)
اینان،اهل بیت من اند.
امّ سلمه گفت:ای پیامبر خدا! من از«اهل بیت»نیستم؟
پیامبر خدا فرمود:
إنَّکِ أهلی خَیرٌ،وَ هؤلاءِ أهلُ بَیتی،اللّهُمَّ أهلی أحَقُّ ! (2)
تو،خانوادۀ من و در راه درست هستی و اینان،اهل بیت من اند.خداوندا! خانواده ام شایسته ترین اند.
در حدیث دیگری آمده که پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او فرمود:
إنَّکِ مِن أزواجِ رَسولِ اللّهِ. (3)
تو،از همسران پیامبر خدایی.
در حدیثی دیگر آمده است که به او فرمود:
إنَّکِ إلی خَیرٍ،أنتِ مِن أزواجِ النَّبِیِّ. (4)
ص: 299
تو در راه درست و از همسران پیامبر خدایی.
در حدیثی دیگر،آمده است که امّ سلمه گفت:من عبا را کنار زدم تا همراه علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام زیر آن قرار گیرم؛ولی پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن را از دست من کشید و فرمود:
إنَّکِ عَلی خَیرٍ. (1)
تو در راه درست هستی.
از مجموع آنچه دو تن از همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) (امّ سلمه و عایشه) در معنای«اهل بیت»از پیامبر خدا روایت کرده اند (2)و آنچه هفده تن از اصحاب پیامبر خدا در بارۀ آن،گزارش نموده اند، (3)و آنچه اهل بیت علیهم السلام،خود در تفسیر«اهل بیت»گفته اند، (4)چنین بر می آید که تنها گروهی خاص از نزدیکان پیامبر (صلی الله علیه و آله)،«اهل بیت»شمرده می شوند و حتّی همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) جزو آن نیستند.بدین ترتیب،مجال کمترین شک در مقصود از«اهل بیت»برای محقّق منصف،باقی نمی ماند. (5)
مضمون و سیاق آیۀ تطهیر نیز مؤیّد احادیثی است که«اهل بیت»را به جمع خاصّی از نزدیکان پیامبر (صلی الله علیه و آله) تفسیر کرده اند.
به علاوه،سیرۀ عملی پیامبر خدا در تبیین این آیۀ شریف از همان ابتدای نزول آن-یعنی آن گاه که برای دفع احتمال ورود همسرانش در عنوان«اهل بیت»،مانع
ص: 300
از ملحق شدن همسر بزرگوارش امّ سلمه به«اصحاب کسا»شد-،تا هنگام مرگ، (1)به گونه ای بود که هیچ گونه اختلافی در مفهوم و مصداق«اهل بیت»باقی نمی گذاشت و در زمان حیات ایشان،جز گروه خاصّی از نزدیکان پیامبر (صلی الله علیه و آله) که از نظر علمی و عملی،شایستگی هدایت و رهبری امّت اسلامی را داشتند،کسی مدّعی این عنوان نبود. (2)
بنا بر این،هر گونه شبهه در مفهوم و مصداق«اهل بیت»در آیۀ تطهیر و حدیث ثقلین،در برابر سخنان صریح و روشن پیامبر (صلی الله علیه و آله) در تفسیر این عنوان و سیرۀ عملی ایشان در این زمینه،فاقد ارزش علمی است.
قابل توجّه،این که:مضمون حدیث ثقلین و تأکید پیامبر خدا بر این نکته که قرآن و اهل بیت،تا قیامت با هم هستند و جامعۀ اسلامی موظّف به پیروی از آنان است،به روشنی دلالت دارد که مصادیق«اهل بیت»،به اصحاب کسا-که آخرین آنان (امام حسین (علیه السلام) )،پنجاه سال پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) به شهادت رسید-منحصر نیستند؛بلکه چنان که در شماری از احادیث اهل بیت علیهم السلام بدان تصریح گردیده است،نُه تن از فرزندان حسین (علیه السلام) نیز بدان افزوده می شوند.امام علی (علیه السلام) در تبیین معنای«عترت پیامبر (صلی الله علیه و آله)»می فرماید:
أنا وَ الحَسَنُ وَ الحُسَینُ وَ الأئِمَّةُ التِّسعَةُ مِن وُلدِ الحُسَینِ،تاسِعَهُم مَهدِیُّهُم وَ قائِمُهُم،لا یُفارِقونَ کِتابَ اللّهِ وَ لا یُفارِقُهُم حَتَّی یَرِدوا عَلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) حَوضَهُ. (3)
من و حسن و حسین و نُه امام از فرزندان حسین-که نهمین آنان،مهدی و قائم
ص: 301
آنهاست-[امامانی هستیم که] از کتاب خدا جدا نمی شوند و کتاب خدا هم از آنان جدا نمی شود تا در کنار حوض [کوثر] بر پیامبر خدا وارد شوند.
البتّه در احادیث معتبر در نزد اهل سنّت،با این صراحت،«عترت»بر دوازده نفر از خاندان رسالت،تطبیق نشده است،ولی باید توجّه داشت که احادیثی که تأکید می کنند خلفای پیامبر خدا دوازده نفرند،جز با مبنای اعتقادی پیروان اهل بیت علیهم السلام قابل توجیه نیستند. (1)نمونه هایی از این احادیث،به شرح زیرند:
لا یَزالُ الدِّینُ قائِماً حَتَّی تَقومَ السّاعَةُ،أو یَکونَ عَلَیکُم اثنا عَشَرَ خَلیفَةً،کُلُّهُم مِن قُرَیشٍ. (2)
دین خدا،همواره پا بر جاست تا این که قیامت بر پا شود و یا دوازده نفر بر شما خلیفه شوند که همگی از قریش اند.
در نقلی دیگر،آمده است:
لا یَزالُ الإِسلامُ عَزیزاً إلَی اثنَی عَشَرَ خَلیفَةً. (3)
اسلام تا دوازده خلیفه،همواره عزّتمند است.
بدین سان،می توان گفت که این گونه احادیث،به شمول مفهوم«عترت»بر سایر امامان اشاره دارد،چنان که در احادیث اهل بیت علیهم السلام بدان تصریح شده است.
بر اساس اسناد معتبری که بدانها اشارت رفت،پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در اواخر عمر شریف خود،خطاب به امّت اسلامی تا دامنۀ قیامت فرمود:
ص: 302
إنِّی تارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ ما إن تَمَسَّکتُم بِهِما لَن تَضِلُّوا؛کِتابَ اللّهِ وَ عِترَتی أهلَ بَیتی،فَإنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتَّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ.
من دو چیز گران سنگ در میان شما به جا می گذارم.بدانید که اگر به آن دو چنگ بزنید،هرگز گم راه نمی شوید:کتاب خدا و عترتم [یعنی] اهل بیتم.این دو،هرگز از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض [کوثر]،بر من وارد شوند.
بر پایۀ این سخن نورانی،«قرآن»و«عترت»،دو امانت گران سنگ به هم پیوسته ای هستند که خاتم انبیا به امّت خود سپرده و از آنان خواسته است که تا دامنۀ قیامت،از آنها پاسداری کنند.
یکی از مهم ترین نکات در تبیین معنای حدیث ثقلین،دلالت این حدیث شریف بر امامت امام مهدی (علیه السلام) و لزوم تمسّک به ایشان است؛امّا قبل از هر گونه توضیح در این باره،مقدّمتاً به سه پیام سرنوشت ساز این سخن نورانی در بارۀ امامت و رهبری اهل بیت علیهم السلام اشاره ای کوتاه می کنیم:
خداوند متعال،خود،عصمت قرآن و مصون بودن آن از هر گونه خطا را تضمین کرده است،چنان که می فرماید:
«إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ. 1
بی تردید،ما ذکر (قرآن) را فرو فرستادیم و قطعاً ما نگهبان آنیم» .
نیز تأکید می فرماید:
«لَّا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن م بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لَامِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ. (1)
ص: 303
باطل،از پیش رو و از پشت سر آن،به سویش نمی آید.وحی[نامه ای] است از حکیمی ستوده» .
پیام روشن«همتاییِ اهل بیت با قرآن»در حدیث ثقلین،عصمت اهل بیت علیهم السلام است؛زیرا:
اوّلاً،فرمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) در بارۀ تمسّک به«اهل بیت»در کنار«قرآن»،به معنای وجوب اطاعت از آنان است و اگر اهل بیت مانند قرآن،مصون از خطا نباشند، وجوب فرمانبری از آنان غیر قابل توجیه است.
امام علی (علیه السلام) در تبیین این برهان و در بارۀ وجوب اطاعت از اولو الامر می فرماید:
إنَّما أمَرَ بِطاعَةِ أولی الأمرِ (1)لأنَّهُم مَعصومونَ مُطَهَّرونَ،لا یَأمُرونَ بِمَعصِیَتِهِ. (2)
خداوند به فرمانبری از اولو الأمر دستور داده است،به این جهت که آنان [از گناه و خطا] مبرّا و پاک اند و به گناه،دستور نمی دهند.
ثانیاً،عدم مصونیت اهل بیت علیهم السلام از خطا،پیوستگی آنان با قرآن را مخدوش می سازد،در حالی که حدیث ثقلین،با صراحت،پیوستگی و جداناپذیری قرآن و اهل بیت را اعلام نموده است.شیخ مفید،در این باره می گوید:
این،موجب پاکی آنان از گناه و مانع از دچار شدن آنها به غفلت و فراموشی است؛ زیرا اگر از آنها،نافرمانی سر بزند و یا در احکام،سهو کنند،از قرآن،در چیزی که برهان،آن را اثبات کرده است (عصمت)،جدا شده اند. (3)
بنا بر این،حدیث ثقلین،دلیل دیگری است بر عصمت اهل بیت و مصونیت آنان از گناه و اشتباه در کنار آیۀ تطهیر و احادیثی که در تبیین طهارت اهل بیت علیهم السلام،
ص: 304
صادر شده اند. (1)
دومین پیام روشن حدیث ثقلین برای امّت اسلام،مرجعیت علمی اهل بیت علیهم السلام است.در واقع،پذیرش همتاییِ اهل بیت با قرآن و مصونیت علم آنان،برای اثبات این پیام،کافی است.این،بدان معناست که هیچ کس جز اهل بیت علیهم السلام نمی تواند حقایق قرآن را برای مردم،بازگو کند و آنان را با معارف ناب اسلام،آشنا سازد.امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
إنَّ اللّهَ عَلَّمَ نَبِیَّهُ التَّنزیلَ وَ التَّأویلَ،فَعَلَّمَهُ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) عَلِیّاً (علیه السلام)،قالَ:وَ عَلَّمَنا وَ اللّهِ. (2)
خداوند به پیامبرش تنزیل و تأویل آموخت.پیامبر خدا هم آنها را به علی (علیه السلام) آموخت و به خدا سوگند،به ما هم یاد داد.
همۀ احادیثی که بر جایگاه علمی اهل بیت علیهم السلام تأکید دارند (مانند احادیثی که آنان را«خزانه داران علم خداوند»و«وارثان علم انبیا»معرّفی می کنند،یا سخن آنان را سخن پیامبر خدا می شمرند)، (3)در واقع،بیانگر این پیام و تأکید کننده بر مرجعیت علمی اهل بیت علیهم السلام اند.
جالب توجّه است که در برخی از گزارش های حدیث ثقلین،به جایگاه علمی اهل بیت علیهم السلام نیز اشاره شده است. (4)افزون بر این،حدیث ثقلین در تبیین مرجعیت
ص: 305
علمی اهل بیت علیهم السلام در کنار قرآن تصریح می کند
(إنِّی تارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ ما إن تَمَسَّکتُم بِهِما لَن تَضِلُّوا:کِتابَ اللّهِ وَ عِترَتی أهلَ بَیتی) و این،بدان معناست که مرجعیت علمی اهل بیت علیهم السلام در کنار قرآن،موجب مصونیت از گم راهی در مسائل دینی است و کسانی که مرجعیت علمی آنان را نپذیرند،نمی توانند به مجموعۀ باورهای دینی خود، مطمئن باشند.
حدیث ثقلین،در واقع،وصیّت نامۀ سیاسی-الهی پیامبر خداست.پیامبر (صلی الله علیه و آله) خوب می دانست که مرجعیت علمی اهل بیت علیهم السلام،جدا از رهبری سیاسی آنان عملاً امکان پذیر نیست و تا رهبری امّت بر عهدۀ آنان نباشد،جامعۀ اسلامی و جوامع دیگر دنیا نمی توانند به طور شایسته از اقیانوس بی کران علم آنان،بهره مند شوند.از این رو،حدیث ثقلین،حامل این پیام مهمّ سیاسی-الهی برای امّت اسلامی است که سرنوشت قرآن و عترت،به هم پیوسته است.به سخن دیگر،قرآن-که پیام تکامل مادّی و معنوی انسان است-نمی تواند از عترت-که پاسداران این پیام و تداوم بخش سنّت نبوی اند-جدا گردد و در یک جمله،دین،از سیاست،جدا نیست و مهجوریت هر یک از قرآن و عترت در جامعۀ اسلامی،به معنای مهجوریت دیگری است.
امام خمینی قدس سره در آغاز وصیّت نامۀ گران بار خود که الهام گرفته از وصیّت نامۀ
ص: 306
سیاسی-الهی پیامبر خداست،در شرح حدیث ثقلین،به این نکتۀ مهم اشاره می کند که:
شاید جملۀ
«لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ» اشاره باشد به این که بعد از وجود مقدّس رسول خدا،هر چه بر یکی از این دو گذشته است،بر دیگری گذشته است و مهجوریت هر یک،مهجوریت دیگری است. (1)
تاریخ سیاسی اسلام،به روشنی اثبات می کند که-چنان که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) نیز پیش بینی نموده بود-،تحقّق احکام قرآن در جامعه،بدون رهبری سیاسی اهل بیت،امکان پذیر نیست؛چرا که جداسازی اهل بیت علیهم السلام از قرآن،حتّی با اجرای ظاهری این کتاب آسمانی،به تعطیل فرهنگ قرآن و آموزه های کلیدی آن در جامعۀ اسلامی انجامید. (2)
یکی از روشن ترین پیام های حدیث ثقلین،بقای اهل بیت تا دامنۀ قیامت است؛زیرا اگر اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) تا قیامت باقی نباشند،توصیه به تمسّک به آنها تا قیامت، بی معناست. (3)برای توضیح این پیام،تبیین سه مسئله ضرور است:
ص: 307
حدیث ثقلین،در حقیقت،یکی از ادلّۀ امامت و غیبت امام مهدی (علیه السلام) نیز هست.
این مدّعا با بیان یک مقدّمه قابل اثبات است.بر اساس این حدیث،همان گونه که متن قرآن تا قیامت باقی خواهد ماند،یکی از امامان اهل بیت (علیه السلام) نیز تا قیامت،حیات خواهد داشت و در کنار قرآن خواهد بود.
در متن حدیث ثقلین،سه قرینه وجود دارد که به روشنی بر این مدّعا دلالت می کند:
الف-جملۀ
«إنِّی تارِکٌ فیکُم الثَّقَلَینِ». بی تردید،خطاب در این جمله،اختصاص به اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) ندارد؛بلکه شامل همۀ امّت اسلامی تا قیامت می گردد.در غیر این صورت، «لَن تَضِلُّوا» و« حَتَّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ» بی معنا خواهند بود.
بنا بر این،یکی از اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله)،باید تا قیامت حیات داشته باشد تا جملۀ « إنِّی تارِکٌ ...»صادق باشد.
ب-جملۀ
«إن تَمَسَّکتُم بِهِما لَن تَضِلُّوا». این جمله،قرینۀ دیگری بر استمرار امامتِ یکی از اهل بیت علیهم السلام برای همیشه است؛زیرا اگر یکی از آنان تا قیامت در کنار قرآن نباشد،وجوب استمرار تمسّک به اهل بیت علیهم السلام بی معنا خواهد بود.
ص: 308
ج-جملۀ
«لَن یَفتَرِقا حَتَّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ». این جمله در کنار دو جملۀ گذشته،بر این مطلب دلالت دارد که همان کسانی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) آنها را در میان امّت تا قیامت به جای خود گذاشته و تمسّک به آنها را توصیه نموده است،تا قیامت از قرآن جدا نخواهند شد.
ممکن است گفته شود که شبیه این تعبیر،در بارۀ امام علی (علیه السلام) نیز از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل شده است:
عَلیٌّ مَعَ القُرآنِ وَ القُرآنُ مَعَ عَلیٍّ،لَن یَتَفَرَّقا حَتَّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ. (1)
علی با قرآن است و قرآن با علی است و این دو،هرگز از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض [کوثر] بر من وارد شوند.
یا فرموده است:
عَلِیٌّ مَعَ الحَقِّ وَ الحَقُّ مَعَهُ،لا یَفتَرِقانِ حَتَّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ. (2)
علی با حق است و حق با علی است و این دو،تا زمانی که در روز قیامت در کنار حوض [کوثر] بر من وارد شوند،از هم جدا نخواهند شد.
بنا بر این،اگر استظهار از حدیث ثقلین در استدلال به آن برای اثبات استمرار امامت اهل بیت علیهم السلام صحیح باشد،طبق این احادیث باید بگوییم امام علی (علیه السلام) تا قیامت،زنده است.
ص: 309
پاسخ این شبهه،این است که قیاس این دو حدیث با حدیث ثقلین،قیاس مع الفارق است؛زیرا جملۀ« لَن یَفتَرِقا» در حدیث ثقلین،مسبوق به جملۀ
«إنِّی تارِکٌ فیکُم الثَّقَلَینِ» و
«إن تَمَسَّکتُم بِهِما لَن تَضِلُّوا» است و این دو جمله-که دو قرینۀ روشن بر استمرار امامت اهل بیت علیهم السلام اند-در دو حدیث یاد شده وجود ندارند.
به سخن دیگر،پیوستگی امام با قرآن و حق،اگر با موضوع جانشینی و ضرورت تمسّک به جانشین مطرح شود،یک معنا دارد و اگر بدون آن مطرح گردد،معنایی دیگر دارد.در حدیث ثقلین،پیوستگی اهل بیت با قرآن،همراه با جانشینی آن دو برای پیامبر خدا و وجوب تمسّک به آنها تا قیامت آمده است.
از این رو،حدیث ثقلین بر استمرار حیات یکی از اهل بیت علیهم السلام تا قیامت دلالت دارد؛امّا پیوستگی امام علی (علیه السلام) با قرآن و حق در دو حدیث پیش گفته،با موضوع جانشینی ایشان و وجوب تمسّک به این امام تا قیامت،همراه نیست.بدین جهت، پیوستگی یاد شده،بیانگر مطلبی جز جدا نشدن قطعی امام علی (علیه السلام) از مسیر قرآن و حق نیست.
بقای هر یک از اهل بیت علیهم السلام در کنار قرآن،اعم از حضور و غیبت اوست.از آن جا که پس از امام حسن عسکری (علیه السلام) تا کنون،امامی از اهل بیت،حاضر و ظاهر نیست،مقتضای حدیث ثقلین،وجود امام غایب از اهل بیت است؛زیرا در غیر این صورت،قرآن از عترت،جدا خواهد شد.این امام غایب،شخصی جز امام مهدی (علیه السلام) نیست.
پیامبر خدا،علاوه بر حدیث ثقلین،در احادیث فراوان دیگری (1)بر«تمسّک به اهل بیت علیهم السلام»پس از رحلت خود،تأکید دارد.تردیدی نیست که معنای تمسّک به
ص: 310
پیامبر (صلی الله علیه و آله) در زمان حیاتشان،پیروی دینی و سیاسی از ایشان است.بنا بر این، وجوب تمسّک به اهل بیت آن بزرگوار پس از ایشان،به روشنی،بر مرجعیت دینی و سیاسی آنان و وجوب پیروی از آنان دلالت دارد.
البتّه تمسّک و تبعیت دینی و سیاسی در مورد امام حاضر و امام غایب،متفاوت است،چنان که توضیح خواهیم داد.
تا این جا روشن شد که بر پایۀ حدیث ثقلین،اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله)،تا قیامت باقی اند و تمسّک به آنان در دین و سیاست،واجب است؛امّا مسئلۀ مهم،این است که:جامعۀ اسلامی چگونه می تواند به امامی که غایب است،تمسّک بجوید؟
با اندکی تأمّل،روشن می شود که تمسّک به امام غایب،به معنای پیروی از نایبان خاص و عامّ او،تبلیغ و ترویج مکتب اهل بیت،پیکار با موانع ظهور او،تلاش برای برقراری پیوند میان قرآن و عترت و دین و سیاست،و در نهایت،زمینه سازی فرهنگی،سیاسی و اقتصادی برای حکومت جهانی اسلام به رهبری اهل بیت علیهم السلام است و این،کاری است کارستان و بس دشوار.امام صادق (علیه السلام) در این باره می فرماید:
إنَّ لِصاحِبِ هذا الأمرِ غَیبَةً،المُتَمَسِّکُ فیها بِدینِهِ کَالخارِطِ لِلقَتادِ. (1)
صاحب این امر،غیبتی دارد.چنگ زننده به دین در زمان غیبت،همانند کسی است که خارهای مغیلان را [با کشیدن شاخۀ آن در داخل مُشت] می کَنَد.
بدین سان است که ولایت مداران واقعی و متمسّکان به اهل بیت علیهم السلام در عصر
ص: 311
غیبت،«پاداش هزار شهید همچون شهدای بدر و احُد» (1)دارند. (2)
در برابر متن متواتر حدیث ثقلین که در آن،پیامبر خدا امّت را به تمسّک به قرآن و عترتْ توصیه می فرماید،در برخی از منابع حدیثی به جای«عترت»،«سنّت»آمده است،چنان که مالک در الموطّأ از پیامبر (صلی الله علیه و آله) (به طور مُرسَل) چنین نقل کرده است:
تَرَکتُ فیکُم أمرَینِ لَن تَضِلُّوا ما مَسَکتُم بِهِما:کِتابَ اللّهِ و سُنَّةَ نَبِیِّهِ. (3)
دو چیز را در میان شما بر جا گذاشتم که اگر به آن دو چنگ زنید،هرگز گم راه نمی شوید:کتاب خدا و سنّت پیامبرش.
حاکم،در المستدرک،روایت را این گونه آورده است:
یا أیُّهَا النَّاسُ ! إنِّی قَد تَرَکتُ فیکُم ما إنِ اعتَصَمتُم بِهِ فَلَن تَضِلُّوا أبَداً:کِتابَ اللّهِ و سُنَّةَ نَبِیِّهِ. (4)
ای مردم! من در میان شما چیزی را بر جای گذاشتم که اگر به آن چنگ بزنید، هرگز گم راه نمی شوید:کتاب خدا و سنّت پیامبرش.
ص: 312
با توجّه به ناهمگونی این دو متن با گزارش مشهور حدیث ثقلین،بررسی آنها، ضروری است.
الف-مهم ترین مصدرِ روایت« کِتابَ اللّهِ وَ سُنَّةَ نَبِیِّهِ» ،الموطّأ مالک است که این روایت را به گونۀ«مُرسَل»نقل کرده است.با توجّه به این که هیچ یک از اصحاب صحاح ششگانه،این عبارت را نقل نکرده اند و منابعی مانند:صحیح مسلم،سنن الترمذی، سنن النسائی،سنن الدارمی و مسند ابن حنبل،عبارت« کِتابَ اللّهِ وَ عِترَتی» را گزارش کرده اند،آنچه در الموطّأ آمده،از اعتبار لازم برخوردار نیست.
ب-حاکم نیشابوری،روایت یاد شده ( کِتابَ اللّهِ وَ سُنَّةَ نَبِیِّهِ ) را از دو طریق،نقل کرده که هر دو،شامل برخی راویانِ«ضعیف»اند.صالح بن موسی طلحی و اسماعیل بن ابی اویس،جزو گزارشگران این متن هستند که از طرف رجالیان اهل سنّت،به شدّت،تضعیف شده و مورد انکار قرار گرفته اند.
در بارۀ صالح بن موسی،الفاظ:«ضعیف الحدیث جدّاً(احادیث جدّاً ضعیف نقل می کند)»،«متروک الحدیث (حدیثش مطرود است)»،«یَروِی المَناکیر (احادیث منکَر،نقل می کند)»و...آمده است. (1)علاوه بر این،او جزو رجال بخاری و مُسلِم نیست و حدیث او،به اشتباه،در کتاب المستدرک علی الصحیحین آمده است.
اسماعیل بن ابی اویس نیز،اگرچه از رجال مُسلِم است،ولی تضعیفات بسیار و شدیدی دارد.در بارۀ او گفته اند:«مُخلِّط (پریشان حال)»،«کذّاب (بسیار
ص: 313
دروغ زن)»،«لیس بشیء (بی ارزش است)»،«کان یَضَعَ الحدیث (حدیث،جعل می کرده است)»،«یَسرق الحدیث (حدیث می دزدد)»و....همچنین از قول او آورده اند:
هنگامی که میان اهل مدینه در بارۀ چیزی اختلاف می شد،من برایشان حدیث، جعل می کردم! (1)
این دو نفر در تمام نقل های« کِتابَ اللّهِ وَ سُنَّتی» حضور دارند و موجب بی اعتباری همۀ آنها شده اند.
ج-حاکم نیشابوری،اصل روایت ثقلین را«صحیح»دانسته است؛ولی گزارش لفظ«سنّتی»را«غریب»شمرده است:
آن روایت از خطبۀ پیامبر (صلی الله علیه و آله) که بر صحیح بودنش بر اساس تخریج از مصادر،اتّفاق نظر است،این است:
«یا أیُّها النَّاسُ ! إنِّی قَد تَرَکتُ فیکُم ما لَن تَضِلُّوا بَعدَهُ إن اعتَصَمتُم بِهِ:کِتابَ اللّهِ و أنتُم مَسؤولونَ عَنهُ.فما أنتم قائلون؟؛ ای مردم! من در میان شما چیزی را بر جا گذاشتم که اگر به آن چنگ بزنید،هرگز گم راه نمی شوید و آن،کتاب خداست و شما از آن،بازخواست خواهید شد.
پس پاسخی برای آن دارید؟»؛امّا ذکر«چنگ زدن به سنّت»در [روایت دیگر] این حدیث،امری غریب (نادر) است،گرچه لازم به نظر می رسد. (2)
از این رو،باید پذیرفت که گزارش یاد شده از حدیث ثقلین ( کِتابَ اللّهِ وَ سُنَّتی )، معتبر نیست و نمی تواند جای گزین« کتاب اللّه و عترتی» گردد.
د-در برخی از احادیث شیعی نیز« کِتابَ اللّهِ و سُنَّتی» ،به جای« کِتابَ اللّهِ وَ عِترَتی» آمده است.شیخ صدوق رحمه الله در کتاب کمال الدین،پس از نقل روایت مشهور حدیث
ص: 314
ثقلین،این متن را از ابو هُرَیره نقل کرده است. (1)سند این حدیث،ضعیف است و احتمالاً وی برای اشاره به تفاوت یاد شده،این گزارش را آورده است؛زیرا این اقدام،با هدف او از نگارش کتاب کمال الدین و نیز با عنوان باب:«اتّصال الوصیّة من لدن آدم (علیه السلام)»هماهنگ نیست.
تذکّر چند نکته در خاتمۀ بحث،مفید است:
1.آنچه گفتیم،به معنای نفی حجّیت سنّت پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیست؛زیرا دلایل قرآنی، روایی و عقلیِ حجّیت سنّت پیامبر (صلی الله علیه و آله)،چنان محکم و قوی است که احتمال عدم اعتبار و حجّیت آن،منتفی است.بنا بر این،انکار صدور این گزارش ها،به معنای انکار سنّت پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیست.
2.وجوب تمسّک به عترت در کنار حجّیت قرآن و سنّت،دلالت می کند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در صدد بیان این مطلب بوده که هدایتگری قرآن و سنّت،با تمسّک به عترت،امکان پذیر است.ممکن است قرائت های مختلفی از«سنّت»وجود داشته باشد-چنان که در گروه های فکری متفاوت شیعه و سنّی چنین است-؛ولی تنها گزارشی از سنّت پیامبر (صلی الله علیه و آله) حجّت است که از طریق«عترت»به دست بیاید.این معناست که کمال تلازم عترت و سنّت را در بر خواهد داشت.
3.این احتمال،بسیار قوی می نماید که حکومت طولانی بنی امیّه و بنی عبّاس، موجب شد که نقل احادیث فضایل اهل بیت عترت،بسیار سخت و مشکل شود.
طبیعی است که در چنان موقعیت خطرناکی،نقل چنین حدیثی با این صراحت،
ص: 315
ممکن نبوده و پیامدهای خطرناکی داشته است.از این رو،برخی مطابق با تصوّر خویش،به«نقل به معنا»روی آوردند و«عترتی»را به«سنّتی»تبدیل نمودند تا زندگی آسوده ای داشته باشند،خصوصاً آن که راویِ مورد بحث (اسماعیل بن ابی اویس) تصریح کرده که در موارد اختلاف اهل مدینه،برای آنان حدیثْ جعل می کند.
4.در برابر احتمال گذشته،احتمال صدور« کتاب اللّه و سنّتی» و نقل به معنا شدن آن به « کتاب اللّه و عترتی» بسیار بعید و غیر قابل قبول است؛چرا که در فضای آن روزگار، انگیزۀ چنین نقل به معنایی-که برای نقل کننده خطرساز باشد-وجود نداشته است.
ص: 316
3/1 خُلَفاءُ اللّهِ
262.نهج البلاغة عن کمیل بن زیاد: أخَذَ بِیَدی أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ (علیه السلام)، فَأَخرَجَنی إلَی الجَبّانِ (1)،فَلَمّا أصحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَداءَ،ثُمَّ قالَ:
...اللّهُمَّ بَلی ! لا تَخلُو الأَرضُ مِن قائِمٍ للّهِ ِ بِحُجَّةٍ،إمّا ظاهِراً مَشهوراً،وإمّا خائِفاً مَغموراً،لِئَلّا تَبطُلَ حُجَجُ اللّهِ وبَیِّناتُهُ،وکَم ذا وأینَ اولئِکَ؟! اولئِکَ-وَاللّهِ-الأَقَلّونَ عَدَداً،وَالأَعظَمونَ عِندَ اللّهِ قَدراً،یَحفَظُ اللّهُ بِهِم حُجَجَهُ وبَیِّناتِهِ،حَتّی یودِعوها نُظَراءَهُم،ویَزرَعوها فی قُلوبِ أشباهِهِم.هَجَمَ بِهِمُ العِلمُ عَلی حَقیقَةِ البَصیرَةِ، وباشَروا روحَ الیَقینِ،وَاستَلانوا مَا استَعوَرَهُ (2)المُترَفونَ،وأنِسوا بِمَا استَوحَشَ مِنهُ الجاهِلونَ،وصَحِبُوا الدُّنیا بِأَبدانٍ أرواحُها مُعَلَّقَةٌ بِالمَحَلِّ الأَعلی.اُولئِکَ خُلَفاءُ اللّهِ فی أرضِهِ،وَالدُّعاةُ إلی دینِهِ،آه آه شَوقاً إلی رُؤیَتِهِم ! (3)
263.الإمام زین العابدین (علیه السلام) -فی دعائِهِ یَومَ عَرَفَةَ-:رَبِّ صَلِّ عَلی أطائِبِ أهلِ بَیتِهِ الَّذینَ اختَرتَهُم لِأَمرِکَ،وجَعَلتَهُم خَزَنَةَ عِلمِکَ،وحَفَظَةَ دینِکَ،وخُلَفاءَکَ فی أرضِکَ، وحُجَجَکَ عَلی عِبادِکَ،وطَهَّرتَهُم مِنَ الرِّجسِ وَالدَّنَسِ تَطهیراً بِإِرادَتِکَ،وجَعَلتَهُمُ الوَسیلَةَ إلَیکَ،وَالمَسلَکَ إلی جَنَّتِکَ. (4)
ص: 317
262.نهج البلاغة -به نقل از کمیل بن زیاد-:امیر مؤمنان،علی بن ابی طالب (علیه السلام)،دست مرا گرفت و به صحرا برد.چون به بیرون شهر رسید،چونان اندوهگینان آهی کشید و فرمود:«...خدایا! البتّه زمین از پیشوایی که حجّت خداوند است،تهی نمی ماند و این کس،یا پیداست یا ترسان و پنهان تا حجّت ها و دلایل روشنِ خدا از بین نرود.
ایشان چندند و کجایند؟! به خدا سوگند،شمارشان بسیار اندک است و در قدر و منزلت،نزد خدا بسیار بزرگوارند.
خداوند،حجّت ها و دلایل روشن خود را با ایشان حفظ می کند تا آنها را به مانندهایشان سپرده،در دل هایشان کشت کنند.دانش با بینایی حقیقی،یک باره به ایشان روی آورده است و با آسودگی و خوشی یقین و باور به کار بسته اند و آنچه را که اشخاصِ به ناز و نعمت پرورده سختی می شمرند،آسان یافته اند و به آنچه نادانان از آن دوری می گزینند،اُنس گرفته اند و با بدن هایی در دنیا زندگی می کنند که روح های آنها به جایی بسیار بلند دل بسته است.آنان اند جانشینان خدا در زمین و دعوت کنندگان به سوی دین او.آه،آه! چه مشتاق دیدار آنان هستم».
263.امام زین العابدین (علیه السلام) -در دعایش در روز عرفه-:خدایا! درود بفرست بر پاک ترین های اهل بیت او که آنها را برای امر خود برگزیدی و آنها را گنجوران علم خود و پاسداران دینت و جانشینان در زمینت و حجّت های بندگانت قرارشان دادی و با اراده ات آنان را از هر گونه پلیدی و پلشتی کاملاً پاکشان گرداندی و آنان را وسیله به سوی خود و راهِ به سوی بهشت قرار دادی.
ص: 318
264.الإمام الرضا (علیه السلام): الأَئِمَّةُ خُلَفاءُ اللّهِ عز و جل فی أرضِهِ. (1)
265.عنه (علیه السلام): سُئِلَ أبی عَن إتیانِ قَبرِ الحُسَینِ (علیه السلام)،فَقالَ:صَلّوا فِی المَساجِدِ حَولَهُ، ویُجزِئُ فِی المَواضِعِ کُلِّها أن تَقولَ:السَّلامُ عَلی أولِیاءِ اللّهِ وأصفِیائِهِ،السَّلامُ عَلی امَناءِ اللّهِ وأحِبّائِهِ،السَّلامُ عَلی أنصارِ اللّهِ وخُلَفائِهِ.... (2)
266.الإمام الهادی (علیه السلام) -فِی الزِّیارَةِ الجامِعَةِ الَّتی یُزارُ بِهَا الأَئِمَّةُ علیهم السلام-:أشهَدُ أنَّکُمُ الأَئِمَّةُ الرّاشِدونَ المَهدِیّونَ...أیَّدَکُم بِروحِهِ،ورَضِیَکُم خُلَفاءَ فی أرضِهِ. (3)
4/1 خُلَفاءُ النَّبِیِّ((صلی الله علیه و آله))
267.کمال الدین عن ابن عبّاس عن رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): إنَّ خُلَفائی وأوصِیائی وحُجَجَ اللّهِ عَلَی الخَلقِ بَعدِی اثنا عَشَرَ،أوَّلُهُم أخی وآخِرُهُم وَلَدی.قیلَ:یا رَسولَ اللّهِ،ومَن أخوکَ؟قالَ:عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ.قیلَ:فَمَن وَلَدُکَ؟قالَ:المَهدِیُّ الَّذی یَملَؤُها قِسطاً وعَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً وظُلماً. (4)
268.الإمام علیّ (علیه السلام) -فی صِفَةِ الإِمامِ المَهدِیِّ (علیه السلام)-:قَد لَبِسَ لِلحِکمَةِ جُنَّتَها (5)،وأخَذَها
ص: 319
264.امام رضا (علیه السلام): امامان،جانشینان خداوند عز و جل در زمین اند.
265.امام رضا (علیه السلام): از پدرم در بارۀ زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) پرسیده شد.فرمود:«در مساجدِ اطراف آن نماز بخوانید و در همۀ این مکان ها کافی است بگویید:«سلام بر یاران و برگزیدگان خدا! سلام بر امینان و دوستان خدا! سلام بر یاری دهندگان و جانشینان خدا!».
266.امام هادی (علیه السلام) -در زیارت جامعه که با آن،امامان علیهم السلام زیارت می شوند-:گواهی می دهم که شما،امامان راه یافته و هدایت شده اید....شما را با روح خود،تأیید کرده و شما را در زمینش به جانشینیِ خود،برگزیده است.
267.کمال الدین -به نقل از ابن عبّاس-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«جانشینان و اوصیای من و حجّت های خدا بر خلق،پس از من،دوازده تن اند که نخستین آنها برادر من است و آخرین ایشان،فرزند من».
گفته شد:ای پیامبر خدا! برادر تو کیست؟
فرمود:«علی بن ابی طالب».
گفتند:فرزندت کیست؟
فرمود:«مهدی،که زمین را همان گونه که از جور و ستم آکنده شده است،از داد و عدل می آکند».
268.امام علی (علیه السلام) -در توصیف امام مهدی (علیه السلام)-:زره حکمت را پوشیده و آدابش را -که همان توجّه و شناختن و فارغ ساختن خود [از علاقه به دنیا] است-
ص: 320
بِجَمیعِ أدَبِها،مِنَ الإِقبالِ عَلَیها وَالمَعرِفَةِ بِها وَالتَّفَرُّغِ لَها،فَهِیَ عِندَ نَفسِهِ ضالَّتُهُ الَّتی یَطلُبُها،وحاجَتُهُ الَّتی یَسأَلُ عَنها.فَهُوَ مُغتَرِبٌ إذَا اغتَرَبَ الإِسلامُ،وضَرَبَ بِعَسیبِ (1)ذَنَبِهِ،وألصَقَ الأَرضَ بِجِرانِهِ (2).بَقِیَّةٌ مِن بَقایا حُجَّتِهِ،خَلیفَةٌ مِن خَلائِف أنبِیائِهِ. (3)
269.عنه (علیه السلام) -فی صِفَةِ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام-:هُمُ الأَئِمَّةُ الطّاهِرونَ،وَالعِترَةُ المَعصومونَ، وَالذُّرِّیَّةُ الأَکرَمونَ،وَالخُلَفاءُ الرّاشِدونَ. (4)
270.الإمام الصادق (علیه السلام): الأَئِمَّةُ بِمَنزِلَةِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) إلّاأنَّهُم لَیسوا بِأَنبِیاءَ،ولا یَحِلُّ لَهُم مِنَ النِّساءِ ما یَحِلُّ لِلنَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله)،فَأَمّا ما خَلا ذلِکَ فَهُم فیهِ بِمَنزِلَةِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله). (5)
5/1 أوصِیاءُ النَّبِیِّ((صلی الله علیه و آله))
271.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): أنَا سَیِّدُ الأَنبِیاءِ وَالمُرسَلینَ وأفضَلُ مِنَ المَلائِکَةِ المُقَرَّبینَ،وأوصِیائی سادَةُ أوصِیاءِ النَّبِیّینَ وَالمُرسَلینَ. (6)
272.عنه (صلی الله علیه و آله): أنَا سَیِّدُ النَّبِیّینَ،وعَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ سَیِّدُ الوَصِیّینَ،وإنَّ أوصِیائی بَعدِی اثنا عَشَرَ،أوَّلُهُم عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ وآخِرُهُمُ القائِمُ. (7)
ص: 321
فرا گرفته است.پس حکمت،نزد او گم شده ای است که آن را می جوید و نیازی است که آن را می طلبد.پس او،غریب است،هر گاه اسلام،غریب گردد و [مانند شتری خسته] دُم بر زمین نهد و گردن بر زمین بچسباند.او جانشینی از جانشین های پیامبران خداست.
269.امام علی (علیه السلام): -در توصیف خاندان محمّد (صلی الله علیه و آله)-:آنان،امامان پاک و عترت معصوم و ذرّیۀ ارجمند و جانشینان ره یافته اند.
270.امام صادق (علیه السلام): امامان،به منزلۀ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) هستند،جز آن که پیامبر نیستند و از زنان،آنچه برای پیامبر (صلی الله علیه و آله) حلال است،برای ایشان حلال نیست و جز در آن،به منزلۀ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) شمرده می شوند.
271.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): من،سَرور پیامبران و رسولان و برتر از فرشتگان مقرّب هستم،و اوصیای من نیز سَرور اوصیای پیامبران و رسولان هستند.
272.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): من،سَرور انبیا هستم و علی بن ابی طالب،سَرور اوصیاست.اوصیای من پس از من،دوازده نفرند که نخستین آنها،علی بن ابی طالب و آخرین ایشان، قائم است.
ص: 322
273.عنه (صلی الله علیه و آله): لِکُلِّ نَبِیٍّ وَصِیٌّ ووارِثٌ،وإنَّ وَصِیّی ووارِثی عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ. (1)
274.المعجم الکبیر عن سلمان: قُلتُ:یا رَسولَ اللّهِ،لِکُلِّ نَبِیٍّ وَصِیٌّ،فَمَن وَصِیُّکَ؟ فَسَکَتَ عَنّی،فَلَمّا کانَ بَعدُ رَآنی فَقالَ:یا سَلمانُ،فَأَسرَعتُ إلَیهِ قُلتُ:لَبَّیکَ،قالَ:
تَعلَمُ مَن وَصِیُّ موسی؟قُلتُ:نَعَم،یوشَعُ بنُ نونٍ،قالَ:لِمَ؟قُلتُ:لِأَنَّهُ کانَ أعلَمَهُم.
قالَ:فَإِنَّ وَصِیّی ومَوضِعَ سِرِّی وخَیرَ مَن أترُکُ بَعدی ویُنجِزُ عِدَتی ویَقضی دَینی عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ. (2)
275.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) -فی حَدیثِ المِعراجِ-:...فَقُلت:یا رَبِّ،ومَن أوصِیائی؟فَنودیتُ:
یا مُحَمَّدُ،إنّ أوصِیاءَکَ المَکتوبونَ عَلی ساقِ العَرشِ،فَنَظَرتُ وأنَا بَینَ یَدَی رَبّی إلی ساقِ العَرشِ،فَرَأَیتُ اثنَی عَشَرَ نوراً،فی کُلِّ نورٍ سَطرٌ أخضَرُ مَکتوبٌ عَلَیهِ اسمُ کُلِّ وَصِیٍّ مِن أوصِیائی،أوَّلُهُم عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ،وآخِرُهُم مَهدِیُّ امَّتی.
فَقُلتُ:یا رَبِّ،أ هؤُلاءِ أوصِیائی مِن بَعدی؟فَنودیتُ:یا مُحَمَّدُ،هؤُلاءِ أولِیائی وأحِبّائی وأصفِیائی وحُجَجی بَعدَکَ عَلی بَرِیَّتی،وهُم أوصِیاؤُکَ وخُلَفاؤُکَ وخَیرُ خَلقی بَعدَکَ. (3)
ص: 323
273.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر پیامبری وصی و وارثی دارد و علی،وصی و وارث من است.
274.المعجم الکبیر -به نقل از سلمان-:گفتم:ای پیامبر خدا! هر پیامبری وصی ای دارد.
وصیّ شما کیست؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله) در پاسخ من،سکوت کرد.بعداً چون مرا دید،فرمود:«ای سلمان!».
من با سرعت گفتم:بله.
فرمود:«می دانی وصیّ موسی که بود؟».
گفتم:آری،یوشع بن نون.
فرمود:«چرا؟».
گفتم:زیرا او داناترین ایشان بود.
فرمود:«وصی و رازدان من و بهترین کسی که پس از خود به یادگار می نهم که به وعدۀ من تحقّق می بخشد و بدهی ام را می پردازد،علی بن ابی طالب است».
275.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) -در حدیث معراج-:[گفتم:] بار خدایا! اوصیای من،کیان اند؟
ندا در رسید که:«ای محمّد! نام اوصیای تو بر پایۀ عرش نوشته شده است».
من در حالی که در برابر پروردگارم قرار داشتم،به پایۀ عرش نگریستم و دوازده نور دیدم که در هر نور،سطری سبز رنگ بود و نام هر وصی از اوصیای من بر آن نوشته شده بود.نخستین آنها،علی بن ابی طالب و آخرین ایشان، مهدی امّتم بود.
گفتم:بار خدایا! اینان،اوصیای پس از من اند؟
ندا در رسید که:«ای محمّد! اینان اولیا،دوستان،برگزیدگان و حجّت های من بر مردم،پس از تو هستند و ایشان اند اوصیا و جانشینان تو و بهترینِ خلقم پس از تو».
ص: 324
276.عنه (صلی الله علیه و آله) -لِابنَتِهِ فاطِمَةَ علیها السلام وقَد بَکَت لَمّا رَأتهُ فی مَرَضِهِ الَّذی قُبِضَ فیهِ وشَکَت إلَیهِ خَوفَها عَلی نَفسِها ووَلَدَیها الضَّیعَةَ بَعدَهُ-:یا فاطِمَةُ،أما عَلِمتِ أنّا أهلُ بَیتٍ اختارَ اللّهُ عز و جل لَنَا الآخِرَةَ عَلَی الدُّنیا،وأنَّهُ حَتَمَ الفَناءَ عَلی جَمیعِ خَلقِهِ،وأنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالَی اطَّلَعَ إلَی الأَرضِ اطِّلاعَةً فَاختارَنی مِن خَلقِهِ فَجَعَلَنی نَبِیّاً.ثُمَّ اطَّلَعَ إلَی الأَرضِ اطِّلاعَةً ثانِیَةً فَاختارَ مِنها زَوجَکِ،وأوحی إلَیَّ أن ازَوِّجَکِ إیّاهُ،وأتَّخِذَهُ وَلِیّاً ووَزیراً،و أن أجعَلَهُ خَلیفَتی فی امَّتی،فَأَبوکِ خَیرُ أنبِیاءِ اللّهِ ورُسُلِهِ،وبَعلُکِ خَیرُ الأَوصِیاءِ،وأنتِ أوَّلُ مَن یَلحَقُ بی مِن أهلی.ثُمَّ اطَّلَعَ إلَی الأَرضِ اطِّلاعَةً ثالِثَةً فَاختارَکِ ووَلَدَیکِ،فَأَنتِ سَیِّدَةُ نِساءِ أهلِ الجَنَّةِ،وَابناکِ حَسَنٌ وحُسَینٌ سَیِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ،وأبناءُ بَعلِکِ أوصِیائی إلی یَومِ القِیامَةِ،کُلُّهُم هادونَ مَهدِیّونَ،وأوَّلُ الأَوصِیاءِ بَعدی أخی عَلِیٌّ،ثُمَّ حَسَنٌ،ثُمَّ حُسَینٌ،ثُمَّ تِسعَةٌ مِن وُلدِ الحُسَینِ فی دَرَجَتی،ولَیسَ فِی الجَنَّةِ دَرَجَةٌ أقرَبُ إلَی اللّهِ مِن دَرَجَتی ودَرَجَةِ أبی إبراهیمَ. (1)
277.الإمام الحسین (علیه السلام): إنَّ اللّهَ اصطَفی مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) عَلی خَلقِهِ،وأکرَمَهُ بِنُبُوَّتِهِ،واختارَهُ لِرِسالَتِهِ،ثُمَّ قَبَضَهُ اللّهُ إلَیهِ وقَد نَصَحَ لِعِبادِهِ،وبَلَّغَ ما ارسِلَ بِهِ (صلی الله علیه و آله).وکُنّا أهلَهُ وأولِیاءَهُ وأوصِیاءَهُ ووَرَثَتَهُ وأحَقَّ النّاسِ بِمَقامِهِ فِی النّاسِ،فَاستَأثَرَ عَلَینا قَومُنا بِذلِکَ، فَرَضینا،وکَرِهنَا الفُرقَةَ،وأحبَبنَا العافِیَةَ،ونَحنُ نَعلَمُ أنّا أحَقُّ بِذلِکَ الحَقِّ المُستَحَقِّ عَلَینا مِمَّن تَوَلّاهُ. (2)
278.الإمام الباقر (علیه السلام): إنَّ أقرَبَ النّاسِ إلَی اللّهِ عز و جل وأعلَمَهُم بِهِ وأرأَفَهُم بِالنّاسِ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله)
ص: 325
276.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) -خطاب به دُختر خود،فاطمه علیها السلام که از دیدن بیماری ایشان که منجر به رحلت ایشان شد،گریسته بود و نزد ایشان از هراسِ بر خود و نابودی دو فرزندش پس از وفات ایشان،شِکوه می کرد-:ای فاطمه! آیا هنوز ندانسته ای ما از خاندانی هستیم که خداوند عز و جل برای ما آخرت را بر دنیا ترجیح داده است،و این که او مرگ را بر همۀ خلایقش حتمی ساخته است و این که خداوند-تبارک و تعالی-به زمین نگریسته و از میان خلقش مرا برگزیده و پیامبر گردانیده است و با دومین نگریستن، همسر تو را برگزیده و به من وحی کرده است که تو را به ازدواج او در آورم و او را یاور و وزیر خود بگیرم و او را جانشین خود در میان امّتم قرار دهم.پس پدر تو بهترین پیامبر و فرستادۀ خدا و شویِ تو بهترینِ اوصیاست-و تو نخستین کس از خاندان من هستی که به من می پیوندی-.سپس خداوند برای سومین بار به زمین نگریسته و تو و دو فرزندت را برگزیده است.پس تو بانوی زنان بهشتی هستی و دو فرزند تو،حسن و حسین،سَرور جوانان بهشتی اند و فرزندان شوهر تو،اوصیای من تا روز رستاخیزند و همۀ آنها هدایتگر و ره یافته اند.
نخستینِ اوصیای پس از من،برادرم علی و سپس حسن،در پی او حسین و به دنبال او نُه تن از فرزندان حسین هستند که منزلتی چون من دارند و در بهشت، جایگاهی نزدیک تر به خدا از جایگاه من و پدرم ابراهیم نیست.
277.امام حسین (علیه السلام): خداوند،محمّد (صلی الله علیه و آله) را برای خلقش برگزید و با پیامبری گرامی اش داشت و او را برای رسالت خود برگزید.سپس خداوند،او را در حالی نزد خود برد که او برای بندگان خدا خیر خواسته بود و آنچه را که به سوی او فرستاده شده بود، رسانده بود.ما خاندان و یاوران و اوصیا و وارثان او و سزاوارترین مردم برای دست یافتن به مقام او در میان مردم هستیم؛امّا قومِ ما این مقام را از ما گرفتند و به خود اختصاص دادند.ما هم بدین،تن دادیم و از تفرقه تنفّر و عافیت را خوش داشتیم.
این،در حالی است که می دانیم ما به این حق که حقّ ماست،سزاوارتر از کسانی هستیم که آن را در اختیار گرفته اند.
278.امام باقر (علیه السلام): نزدیک ترین مردم به خداوند عز و جل و آگاه ترین ایشان به او و مهرورزترین
ص: 326
وَالأَئِمَّةُ علیهم السلام،فَادخُلوا أینَ دَخَلوا وفارِقوا مَن فارَقوا-عَنی بِذلِکَ حُسَیناً ووُلدَهُ علیهم السلام- فَإِنّ الحَقَّ فیهِم،وهُمُ الأَوصِیاءُ،ومِنهُمُ الأَئِمَّةُ،فَأَینَما رَأَیتُموهُم فَاتَّبِعوهُم. (1)
279.التوحید عن محمّد بن مسلم: سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) یَقولُ:إنَّ للّهِ ِ عز و جل خَلقاً مِن رَحمَتِهِ خَلَقَهُم مِن نورِهِ ورَحمَتِهِ،مِن رَحمَتِهِ لِرَحمَتِهِ،فَهُم عَینُ اللّهِ النّاظِرَةُ،واُذنُهُ السّامِعَةُ، ولِسانُهُ النّاطِقُ فی خَلقِهِ بِإِذنِهِ،واُمَناؤُهُ عَلی ما أنزَلَ مِن عُذرٍ أو نُذُرٍ أو حُجَّةٍ،فَبِهِم یَمحُو السَّیِّئاتِ،وبِهِم یَدفَعُ الضَّیمَ،وبِهِم یُنزِلُ الرَّحمَةَ،وبِهِم یُحیی مَیتاً،وبِهِم یُمیتُ حَیّاً،وبِهِم یَبتَلی خَلقَهُ،وبِهِم یَقضی فی خَلقِهِ قَضِیَّتَهُ.
قُلتُ:جُعِلتُ فِداکَ،مَن هؤُلاءِ؟قالَ:الأَوصِیاءُ. (2)
280.الإمام الهادی (علیه السلام) -فِی الزِّیارَةِ الجامِعَةِ الَّتی یُزارُ بِهَا الأَئِمَّةُ علیهم السلام-:السَّلامُ عَلی مَحالِّ مَعرِفَةِ اللّهِ،ومَساکِنِ بَرَکَةِ اللّهِ،ومَعادِنِ حِکمَةِ اللّهِ،وحَفَظَةِ سِرِّ اللّهِ،وحَمَلَةِ کِتابِ اللّهِ، وأوصِیاءِ نَبِیِّ اللّهِ،وذُرِّیَّةِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ. (3)
أقول: إنّ الأحادیث التی تدلّ علی أنّ الأئمّة من أهل البیت علیهم السلام هم أوصیاء النبیّ (صلی الله علیه و آله) کثیرة جدّاً.قال أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّیّ:
قد وردت الأخبار الصحیحة بالأسانید القویّة أنّ رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) أوصی بأمر اللّه تعالی إلی علیّ بن أبی طالب (علیه السلام)،وأوصی علیّ بن أبی طالب الی الحسن،وأوصی الحسن إلی الحسین،وأوصی الحسین إلی علیّ بن الحسین،وأوصی علیّ بن الحسین إلی محمّد بن علیّ الباقر،وأوصی محمّد بن علیّ الباقر إلی جعفر بن محمّد الصادق،وأوصی جعفر بن محمّد الصادق إلی موسی بن جعفر،وأوصی موسی بن جعفر إلی ابنه علیّ بن موسی الرضا،وأوصی علیّ بن موسی الرضا إلی ابنه
ص: 327
آنها به مردم،محمّد (صلی الله علیه و آله) و امامان علیهم السلام هستند.پس به جایی وارد شوید که آنها وارد شدند و از کسانی دوری گزینید که آنها دوری گزیدند (مقصود،حسین و فرزندان اویند) که حق در میان آنهاست و ایشان اوصیایند و امامان،از آنها هستند.پس هر کجا ایشان را دیدید، پیروی شان کنید.
279.التوحید -به نقل از محمّد بن مسلم-:از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می فرمود:«همانا خداوند عز و جل خلقی از رحمت خود دارد که آنها را از نور و رحمتش خلق کرده است،از رحمتش برای [پراکندن] رحمتش.آنها به اذن او،چشم بینای خداوندی و گوش شنوا و زبان گویای او در میان خلایق اند و معتمدان اویند در آنچه فرو فرستاده از هر دلیل و انذار و حجّتی.خداوند به سبب آنها بدی ها را محو می کند،ستم را کنار می زند،رحمت را فرو می فرستد،مرده را زنده می گرداند و زنده را می میراند و با ایشان خلقش را می آزماید و در پرتو وجود آنها،در میان خلقش داوری می کند».
گفتم:قربانت گردم! اینان،کیان اند؟
فرمود:«اوصیا».
280.امام هادی (علیه السلام) -در زیارت جامعه که با آن،امامان علیهم السلام را زیارت می کنند-:درود و رحمت و برکات خدا بر جایگاه های شناخت خدا و جایباش های برکت خداوندی و کان های حکمت خدا و حافظان سرّ خدا و حاملان کتاب خدا و اوصیای پیغمبر خدا و نسل پیامبر خدا !
احادیثی که دلالت دارند که امامانِ اهل بیت،همان جانشینان پیامبر (صلی الله علیه و آله) اند،بسیار فراوان اند.ابو جعفر محمّد بن علی بن حسین بن بابویۀ قمی (شیخ صدوق) می گوید:
اخبار صحیح با اسانید خدشه ناپذیر،حاکی از آن اند که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به امر خداوند،علی بن ابی طالب را وصی قرار داد و علی بن ابی طالب،حسن را و حسن،حسین را و حسین،علی بن الحسین را و علی بن الحسین،محمّد بن علی الباقر را و محمّد بن علی باقر،جعفر بن محمّد الصادق را و جعفر بن محمّد الصادق، موسی بن جعفر را و موسی بن جعفر،پسرش علی بن موسی الرضا را و علی بن
ص: 328
محمّد بن علیّ،وأوصی محمّد بن علیّ إلی ابنه علیّ بن محمّد،وأوصی علیّ بن محمّد إلی ابنه الحسن بن علیّ،وأوصی الحسن بن علیّ إلی ابنه حجّة اللّه القائم بالحقّ،الذی لو لم یبق من الدنیا إلّایوم واحد لطوَّل اللّه ذلک الیوم حتّی یخرج فیملأها عدلاً وقسطاً کما ملئت جوراً وظلماً،صلوات اللّه علیه وعلی آبائه الطاهرین. (1)
6/1 أحَبُّ الخَلقِ إلَی النَّبِیِّ((صلی الله علیه و آله))
281.کشف الغمّة عن امّ سلمة: إنَّ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) بَینا هُوَ ذاتَ یَومٍ جالِساً إذ أتَتهُ فاطِمَةُ علیها السلام بِبُرمَةٍ فیها عَصیدَةٌ،فَقالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله):أینَ عَلِیٌّ وَابناهُ؟قالَت:فِی البَیتِ،قالَ:ادعیهِم لی.
فَأَقبَلَ عَلِیٌّ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهم السلام بَینَ یَدَیهِ وفاطِمَةُ علیها السلام أمامَهُ،فَلَمّا بَصُرَ بِهِمُ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) تَناوَلَ کِساءً کانَ عَلَی المَنامَةِ خَیبَرِیّاً،فَجَلَّلَ بِهِ نَفسَهُ وعَلِیّاً وَالحَسَنَ وَالحُسَینَ وفاطِمَةَ علیهم السلام،ثُمَّ قالَ:اللّهُمَّ إنَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی،وأحَبُّ الخَلقِ إلَیَّ، فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً.فَأَنزَلَ اللّهُ تَعالی: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ...» 2 . (2)
282.الإمام علیّ (علیه السلام): أتی رَجُلٌ إلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) فَقالَ:یا رَسولَ اللّهِ،أیُّ الخَلقِ أحَبُّ إلَیکَ؟قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)-وأنَا إلی جَنبِهِ-:هذا وَابناهُ واُمُّهُما،هُم مِنّی وأنَا مِنهُم،وهُم مَعی فِی الجَنَّةِ هکَذا-وجَمَعَ بَینَ إصبَعَیهِ-. (3)
ص: 329
موسی الرضا پسرش محمّد بن علی التقی را و محمّد بن علی،پسرش علی بن محمّد الهادی را و علی بن محمّد،پسرش حسن بن علی عسکری را و حسن بن علی،پسرش حجّت خدا و بر پا دارندۀ حق را که [مهدی امّت است و] اگر از دنیا یک روز بیشتر باقی نمانده باشد،خداوند،این روز را آن قدر بلند می گرداند تا او خروج کند و زمین را همان گونه که از ظلم و ستم آکنده شده،از عدل و داد، بیاکَنَد.درود خدا بر او و پدران پاکش!
281.کشف الغمّة -به نقل از امّ سلمه-:یک روز،پیامبر (صلی الله علیه و آله) نشسته بود که فاطمه علیها السلام قابلمه ای آورد که در آن،کاچی بود.پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«علی و دو پسرش کجایند؟».
فاطمه گفت:در خانه.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«آنان را به پیش من بخوان».
علی (علیه السلام) در حالی که حسن و حسین،جلوی او بودند و فاطمه علیها السلام پیشاپیش آنها در حرکت بود،به سوی پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمدند.پیامبر (صلی الله علیه و آله) همین که آنها را دید،عبای خیبری خود را که بر بستر بود،برداشت و خود را به همراه علی و حسن و حسین و فاطمه با آن پوشاند و سپس فرمود:«خدایا! اینان،اهل بیت من و محبوب ترین مردم نزد من اند.پس پلیدی را از آنها دور بدار و کاملاً پاکشان گردان».در این هنگام،خداوند،این آیه: «خداوند خواسته است که پلیدی را فقط از شما اهل بیت بزداید...» را نازل فرمود.
282.امام علی (علیه السلام): مردی خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسید و گفت:ای پیامبر خدا! چه کسی نزد تو محبوب تر است؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله)-در حالی که من در کنارش بودم-فرمود:«این و دو فرزندش و مادر فرزندانش.آنها از من اند و من از آنهایم.آنان در بهشت با من چنین اند»و دو انگشتش را به یکدیگر چسباند.
ص: 330
283.سنن الترمذی عن جمیع بن عمیر التّیمیّ: دَخَلتُ مَعَ عَمَّتی عَلی عائِشَةَ،فَسُئِلَت:
أیُّ النّاسِ کانَ أحَبَّ إلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)؟قالَت:فاطِمَةُ،فَقیلَ:مِنَ الرِّجالِ؟قالَت:
زَوجُها،إن کانَ ما عَلِمتُ صَوّاماً قَوّاماً. (1)
284.المناقب للکوفی عن جمیع بن عمیر: دَخَلتُ مَعَ امّی إلی عائِشَةَ فَسَأَلَتها عَن عَلِیٍّ (علیه السلام)،فَقالَت:تَسأَلینی عَن رَجُلٍ کانَ مِن أحَبِّ النّاسِ إلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،وکانَت تَحتَهُ ابنَتُهُ وهِیَ أحَبُّ النّاسِ إلَیهِ؟! لَقَد رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) دَعا عَلِیّاً وفاطِمَةَ وَالحَسَنَ وَالحُسَینَ،فَأَلقی عَلَیهِم ثَوباً فَقالَ:
«اللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی،أذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً».
قالَت:فَدَنَوتُ مِنهُ فَقُلتُ:یا رَسولَ اللّهِ،وأنَا مِن أهلِ البَیتِ؟فَقالَ:تَنَحَّی فَإِنَّکِ عَلی خَیرٍ. (2)
7/1 أفضَلُ الخَلقِ
285.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): خَیرُ رِجالِکُم عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ،وخَیرُ شَبابِکُمُ الحَسَنُ وَالحُسَینُ، وخَیرُ نِسائِکُم فاطِمَةُ بِنتُ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِما. (3)
ص: 331
283.سنن الترمذی -به نقل از جُمیع بن عُمیر تیمی-:با عمّه ام بر عایشه وارد شدیم.از او پرسیدند:چه کسی نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) از همه محبوب تر بود؟
گفت:فاطمه.
گفتند:از مردان،چه کسی؟
گفت:همسرش که تا آن جا که من می دانم،پیوسته روزه دار و شب زنده دار بود.
284.المناقب، کوفی-به نقل از جمیع بن عمیر-:با مادرم بر عایشه وارد شدم و مادرم در بارۀ علی (علیه السلام) از او پرسید.او گفت:از مردی می پرسی که در نگاه پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) از همه محبوب تر بود و دختر پیامبر را-که او هم محبوب ترین مردم نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود-،در خانه داشت! دیدم که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)،علی و فاطمه و حسن و حسین را فرا خواند و بر آنها جامه ای افکند و فرمود:«خدایا! اینان،اهل بیت من اند.پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان».
[عایشه گفت:] من به پیامبر (صلی الله علیه و آله) نزدیک شدم و گفتم:ای پیامبر خدا! من هم در شمار اهل بیت هستم؟
فرمود:«کنار برو.تو در راه درست هستی».
285.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): بهترینِ مردانِ شما،علی بن ابی طالب و بهترینِ جوانانتان،حسن و حسین و بهترینِ زنانتان،فاطمه دختر محمّد-که درود خدا بر آن دو باد-است.
ص: 332
286.عنه (صلی الله علیه و آله): أنَا وأهلُ بَیتی صَفوَةُ اللّهِ وخِیَرَتُهُ مِن خَلقِهِ. (1)
287.عنه (صلی الله علیه و آله): یا فاطِمَةُ،ونَحنُ أهلُ بَیتٍ قَد أعطانَا اللّهُ سَبعَ خِصالٍ لَم یُعطَ أحَدٌ قَبلَنا ولا یُعطی أحَدٌ بَعدَنا:أنَا خاتِمَةُ النَّبِیّینَ وأکرَمُ النَّبِیّینَ عَلَی اللّهِ وأحَبُّ الَمخلوقینَ إلَی اللّهِ عز و جل،وأنَا أبوکِ ووَصِیّی خَیرُ الأَوصِیاءِ وأحَبُّهُم إلَی اللّهِ وهُوَ بَعلُکِ،وشَهیدُنا خَیرُ الشُّهَداءِ وأحَبُّهُم إلَی اللّهِ،وهُوَ عَمُّکِ حَمزَةُ بنُ عَبدِ المُطَّلِبِ وهُوَ عَمُّ أبیکِ وعَمُّ بَعلِکِ،ومِنّا مَن لَهُ جَناحانِ أخضَرانِ یَطیرُ فِی الجَنَّةِ مَعَ المَلائِکَةِ حَیثُ یَشاءُ وهُوَ ابنُ عَمِّ أبیکِ وأخو بَعلِکِ،ومِنّا سِبطا هذِهِ الاُمَّةِ وهُمَا ابناکِ الحَسَنُ وَالحُسَینُ وهُما سَیِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ،وأبوهُما-وَالَّذی بَعَثَنی بِالحَقِّ-خَیرٌ مِنهُما.
یا فاطِمَةُ وَالَّذی بَعَثَنی بِالحَقِّ ! إنَّ مِنهُما مَهدِیُّ هذِهِ الاُمَّةِ. (2)
288.عنه (صلی الله علیه و آله): أنَا سَیِّدُ النَّبِیّینَ،وعَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ سَیِّدُ الوَصِیِّینَ،وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ سَیِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ،وَالأَئِمَّةُ بَعدَهُما ساداتُ المُتَّقینَ،وَلِیُّنا وَلِیُّ اللّهِ،وعَدُوُّنا عَدُوُّ اللّهِ،وطاعَتُنا طاعَةُ اللّهِ،ومَعصِیَتُنا مَعصِیَةُ اللّهِ عز و جل. (3)
289.عنه (صلی الله علیه و آله): عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ وَالأَئِمَّةُ مِن وُلدِهِ بَعدی سادَةُ أهلِ الأَرضِ وقادَةُ الغُرِّ الُمحَجَّلینَ یَومَ القِیامَةِ. (4)
290.عنه (صلی الله علیه و آله): یا عَلِیُّ،أنَا وأنتَ وَالأَئِمَّةُ مِن وُلدِکَ سادَةٌ فِی الدُّنیا ومُلوکٌ فِی الآخِرَةِ،
ص: 333
286.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): من و اهل بیتم،برگزیدگان خدا و منتخبان او از میان خلایقش هستیم.
287.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): ای فاطمه! ما خاندانی هستیم که خداوند،هفت خصلت به ما بخشیده که به هیچ کس پیش از ما نداده و پس از ما نیز نخواهد داد:من،خاتم پیامبران و گرامی ترین ایشان نزد خدا و محبوب ترین خلق نزد او عز و جل هستم؛من پدر تو ام و وصیّ من،بهترین اوصیا و محبوب ترینِ ایشان نزد پروردگار است که همان شویِ توست؛شهیدِ ما،بهترینِ شهدا و محبوب ترینِ آنها نزد خداست که همان عموی تو حمزة بن عبد المطّلب است و عموی پدر تو و عموی شویِ تو نیز هست؛از ماست کسی که با دو بال سبز در بهشت به همراه فرشتگان به هر سو که بخواهد،پرواز می کند.او همان پسرعموی پدر تو و برادر شویِ توست؛از ماست دو نوۀ این امّت، که دو فرزند تو،حسن و حسین اند و سَرور جوانان بهشتیان اند،و پدر آن دو، سوگند به آن که مرا به حق بر انگیخت،از آن دو،بهتر است.ای فاطمه! سوگند به کسی که مرا به حق بر انگیخت،مهدی این امّت،از همین دو تن است.
288.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): من،سَرور پیامبران و علی بن ابی طالب،سَرور اوصیا و حسن و حسین،دو سالار جوانان بهشتی اند و امامان پس از آن دو،سَروران پرهیزگاران اند.
دوستدار ما،دوستدار خدا و دشمن ما دشمن خداست.فرمانبری از ما،فرمانبری از خدا و سرکشی از ما،سرکشی از خداوند عز و جل است.
289.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): علی بن ابی طالب و امامان از نسل او پس از من،سَروران زمینیان و جلودار روسپید و دست و پا سپیدان (1)به روز رستاخیزند.
290.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): ای علی! من و تو و امامانِ از نسل تو،سَروران دنیا و شهریاران سرای
ص: 334
مَن عَرَفَنا فَقَد عَرَفَ اللّهَ،ومَن أنکَرَنا فَقَد أنکَرَ اللّهَ عز و جل. (1)
291.ینابیع المودّة عن ابن عبّاس: قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) لِعَبدِ الرَّحمنِ بنِ عَوفٍ:یا عَبدَالرَّحمنِ،إنَّکُم أصحابی،وعَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ أخی ومِنّی،وأنَا مِن عَلِیٍّ،فَهُوَ بابُ عِلمی ووَصِیّی،وهُوَ وفاطِمَةُ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ هُم خَیرُ الأَرضِ عُنصُراً وشَرَفاً وکَرَماً. (2)
292.الإمام علیّ (علیه السلام) -فی خُطبَةٍ یَصِفُ بِهَا النَّبِیَّ الأَعظَمَ (صلی الله علیه و آله)-:عِترَتُهُ خَیرُ العِتَرِ،واُسرَتُهُ خَیرُ الاُسَرِ،وشَجَرَتُهُ خَیرُ الشَّجَرِ. (3)
8/1 مُباهَلَةُ النَّبِیِّ((صلی الله علیه و آله)) بِهِم
293.تفسیر الفخر الرازی: رُوِیَ أنَّهُ (صلی الله علیه و آله) لَمّا أورَدَ الدَّلائِلَ عَلی نَصاری نَجرانَ،ثُمَّ إنَّهُم أصَرّوا عَلی جَهلِهِم،فَقالَ (صلی الله علیه و آله):إنَّ اللّهَ أمَرَنی إن لَم تَقبَلُوا الحُجَّةَ أن اباهِلَکُم.
فَقالوا:یا أبَا القاسِمِ،بَل نَرجِعُ فَنَنظُرُ فی أمرِنا ثُمَّ نَأتیکَ.
فَلَمّا رَجَعوا قالوا لِلعاقِبِ (4)-وکانَ ذا رَأیِهِم-:یا عَبدَ المَسیحِ،ما تَری؟فَقالَ:
وَاللّهِ ! لَقَد عَرَفتُم یا مَعشَرَ النَّصاری أنَّ مُحَمَّداً نَبِیٌّ مُرسَلٌ،ولَقَد جاءَکُم بِالکَلامِ
ص: 335
دیگریم.هر که ما را بشناسد،خدا را شناخته است و هر که منکر ما شود،منکر خداوند عز و جل شده است.
291.ینابیع المودّة -به نقل از ابن عبّاس-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به عبد الرحمان بن عوف فرمود:
«ای عبد الرحمان! شما اصحاب من هستید و علی بن ابی طالب،از من است و من از علی ام.او درِ دانش و وصیّ من است.او و فاطمه و حسن و حسین،بهترین مردم در تیره و شرافت و کرامت اند».
292.امام علی (علیه السلام) -در سخنرانی ای در توصیف پیامبر والامقام (صلی الله علیه و آله)-:خاندان او،بهترینِ خاندان ها و خانوادۀ او بهترینِ خانواده ها و تبار او بهترینِ تبارهاست.
293.تفسیر الفخر الرازی: روایت شده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) چون در برابر نصارای نجران دلایل [خود را] اقامه کرد،ولی آنها همچنان بر جهل خویش پای فشردند،فرمود:
«خدا به من دستور داده است که اگر قبول حجّت نکنید،با شما مباهله کنم».
نصارا گفتند:نه،ای ابو القاسم ! بر می گردیم و در این باره می اندیشیم.آن گاه نزدت می آییم.
چون باز گشتند،به نایب-که خردمند آنان بود-،گفتند:چه کنیم،ای عبد المسیح؟
گفت:به خدا سوگند،شما-ای گروه نصارا-می دانید که محمّد،پیامبر و فرستادۀ الهی است،و در بارۀ پیامبر شما،سخن حق آورده است.به خدا سوگند،هر قومی با
ص: 336
الحَقِّ فی أمرِ صاحِبِکُم.وَاللّهِ ! ما باهَلَ قَومٌ نَبِیّاً قَطُّ فَعاشَ کَبیرُهُم ولا نَبَتَ صَغیرُهُم،ولَئِن فَعَلتُم لَکانَ الاِستِئصالُ،فَإِن أبَیتُم إلَّاالإِصرارَ عَلی دینِکُم وَالإِقامَةِ عَلی ما أنتُم عَلَیهِ،فَوادِعُوا الرَّجُلَ وَانصَرِفوا إلی بِلادِکُم.
وکانَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) خَرَجَ وعَلَیهِ مِرطٌ (1)مِن شَعرٍ أسوَدَ،وکانَ قَدِ احتَضَنَ الحُسَینَ وأَخَذَ بِیَدِ الحَسَنِ،وفاطِمَةُ تَمشی خَلفَهُ،وعَلِیٌّ رَضِیَ اللّهُ عَنهُ خَلفَها،وهُوَ یَقولُ:إذا دَعَوتُ فَأَمِّنوا.
فَقالَ اسقُفُّ نَجرانَ:یا مَعشَرَ النَّصاری ! إنّی لَأَری وُجوهاً لَو سَأَلُوا اللّهَ أن یُزیلَ جَبَلاً مِن مَکانِهِ لَأَزالَهُ بِها،فَلا تُباهِلوا فَتَهلِکوا ولا یَبقی عَلی وَجهِ الأَرضِ نَصرانِیٌّ إلی یَومِ القِیامَةِ.
ثُمَّ قالوا:یا أبَا القاسِمِ،رَأَینا أن لا نُباهِلَکَ وأَن نُقِرَّکَ عَلی دینِکَ.
فَقالَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ:فَإِذا أبَیتُمُ المُباهَلَةَ فَأَسلِموا؛یَکُن لَکُم ما لِلمُسلِمینَ وعَلَیکُم ما عَلَی المُسلِمینَ،فَأَبَوا،فَقالَ:فَإِنّی اناجِزُکُمُ القِتالَ،فَقالوا:ما لَنا بِحَربِ العَرَبِ طاقَةٌ،ولکِن نُصالِحُکَ عَلی أن لا تَغزُوَنا ولا تَرُدَّنا عَن دینِنا،عَلی أن نُؤَدِّیَ إلَیکَ فی کُلِّ عامٍ ألفَی حُلَّةٍ:ألفاً فی صَفَرٍ،وأَلفاً فی رَجَبٍ،وثَلاثینَ دِرعاً عادِیَةً مِن حَدیدٍ.
فَصالَحَهُم عَلی ذلِکَ.وقالَ:وَالَّذی نَفسی بِیَدِهِ،إنَّ الهَلاکَ قَد تَدَلّی عَلی أهلِ نَجرانَ،ولو لاعَنوا لَمُسِخوا قِرَدَةً وخَنازیرَ،ولَاضطَرَمَ عَلَیهِمُ الوادی ناراً، ولَاستَأَصَلَ اللّهُ نَجرانَ وأَهلَهُ،حَتَّی الطَّیرَ عَلی رُؤوسِ الشَّجَرِ،ولَما حالَ الحَولُ
ص: 337
پیامبری مباهله کرد،بزرگشان به پیری و خردسالشان به بزرگی نرسید.اگر شما مباهله کنید،ریشه تان کنده خواهد شد،و اگر اصرار دارید که همچنان بر دین و عقیدۀ خود بمانید،با این مرد مصالحه کنید و به شهرتان باز گردید.
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) بیرون آمد،در حالی که ردایی از موی سیاه بر تن داشت و حسین را بغل کرده و دست حسن را گرفته بود و فاطمه پشت سرش حرکت می کرد و علی (علیه السلام) پشت سر فاطمه بود،و می فرمود:«هر گاه من دعا کردم،شما آمین بگویید».
اسقف نجران گفت:ای گروه نصارا ! من چهره هایی را می بینم که اگر از خدا بخواهند کوهی را از جایش بر کَنَد،به حرمت آنها آن کوه را از جا بر می کند.پس با او مباهله نکنید،که نابود می شوید و تا روز قیامت،یک نصرانی بر روی زمین باقی نخواهد ماند.
پس گفتند:ای ابو القاسم ! تصمیم گرفته ایم که با تو مباهله نکنیم و بر دین تو، صحّه گذاریم.
پیامبر-که درودهای خدا بر او باد-فرمود:«حال که مباهله را نپذیرفتید،اسلام آورید تا شما نیز حقوق و وظایف مسلمانان را داشته باشید».
آنها نپذیرفتند.فرمود:«پس من با شما می جنگم».
گفتند:ما را توان جنگ با عرب نیست؛بلکه با تو مصالحه می کنیم به این که با ما نجنگی و ما را از دینمان باز نداری.در مقابل،متعهّد می شویم که سالی دو هزار جامه به تو بدهیم:هزار جامه در ماه صفر و هزار جامه در رجب،و نیز سی زره آهنین عادی (منسوب به قوم عاد).
پیامبر (صلی الله علیه و آله) با آنان مصالحه کرد و فرمود:«سوگند به آن که جانم در دست اوست، نابودی از بیخ گوش نجرانیان گذشت.اگر تن به مباهله می دادند،به بوزینه و خوک
ص: 338
عَلَی النَّصاری کُلِّهِم حَتّی یَهلِکوا.
ورُوِیَ أنَّهُ (صلی الله علیه و آله) لَمّا خَرَجَ فِی المِرطِ الأَسوَدِ،فَجاءَ الحَسَنُ رَضِیَ اللّهُ عَنهُ فَأَدخَلَهُ، ثُمَّ جاءَ الحُسَینُ رَضِیَ اللّهُ عَنهُ فَأَدخَلَهُ،ثُمَّ فاطِمَةُ،ثُمَّ عَلِیٌّ رَضِیَ اللّهُ عَنهُما،ثُمَّ قالَ: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» 1 .
وَاعلَم أنَّ هذِهِ الرِّوایَةَ کُالمُتَّفَقِ عَلی صِحَّتِها بَینَ أهلِ التَّفسیرِ وَالحَدیثِ. (1)
9/1 اولُو الأَمرِ
الکتاب
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ». 3
الحدیث
294.الإمام علیّ (علیه السلام): قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):شُرَکائِیَ الَّذینَ قَرَنَهُمُ اللّهُ بِنَفسِهِ وبی وأنزَلَ فیهِم:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ» ،فَإِن خِفتُم تَنازُعاً فی أمرٍ فَأَرجِعوهُ إلَی اللّهِ وَالرَّسولِ واُولِی الأَمرِ.
قُلتُ:یا نَبِیَّ اللّهِ،مَن هُم؟قالَ:أنتَ أوَّلُهُم. (2)
295.عنه (علیه السلام) -لَمّا قَدِمَ إلَی الکوفَةِ-:عَلَیکُم یا أهلَ هذَا المِصرِ بِتَقوَی اللّهِ وطاعَةِ مَن
ص: 339
تبدیل می شدند،و این وادی،یک پارچه بر آنان آتش می شد و خداوند،نجران و مردم آن را ریشه کن می ساخت،حتّی پرندگان روی درختان را،و یک سال نمی گذشت که همۀ نصارا نابود می شدند».
روایت شده است که چون پیامبر (صلی الله علیه و آله) با ردای سیاه بیرون آمد،حسن (علیه السلام) بیامد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) او را داخل کرد.سپس حسین رضی الله عنه بیامد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) او را نیز داخل گردانید.
سپس فاطمه و آن گاه علی رضی الله عنه بیامدند.سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «تحقیقاً خداوند خواسته است که پلیدی را از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاک گرداند» .
بدان که میان اهل تفسیر و حدیث،بر صحّت این حدیث،تقریباً اتّفاق است.
قرآن
«ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولو الأمر خود را اطاعت کنید».
حدیث
294.امام علی (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«شریکان من،کسانی هستند که خداوند،آنها را به خود و به من پیوند داد و این آیه را در بارۀ آنها نازل فرمود: «ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولو الأمر خود را اطاعت کنید» .پس اگر از اختلاف در امری ترسیدید،آن را به خدا و پیامبر و اولو الأمر (اختیارداران)،ارجاع دهید».
گفتم:ای پیامبر خدا! ایشان،کیان اند؟
فرمود:«تو نخستینِ آنهایی».
295.امام علی (علیه السلام) -هنگام آمدن به کوفه-:ای مردم این شهر! بر شما باد پروامندی از خدا
ص: 340
أطاعَ اللّهَ مِن أهلِ بَیتِ نَبِیِّکُم،الَّذینَ هُم أولی بِطاعَتِکُم فیما أطاعُوا اللّهَ فیهِ مِنَ المُنتَحِلینَ المُدَّعینَ المُقابِلینَ إلَینا،یَتَفَضَّلونَ بِفَضلِنا ویُجاحِدوناهُ،ویُنازِعونا حَقَّنا ویَدفَعونا عَنهُ.وقَد ذاقوا وَبالَ مَا اجتَرَحوا فَسَوفَ یَلقَونَ غَیّاً. (1)
296.الأمالی للمفید عن هشام بن حسّان: سَمِعتُ أبا مُحَمَّدٍ الحَسَنَ بنَ عَلِیٍّ (علیه السلام) یَخطُبُ النّاسَ بَعدَ البَیعَةِ لَهُ بِالأَمرِ فَقالَ:
نَحنُ حِزبُ اللّهِ الغالِبونَ،وعِترَةُ رَسولِهِ الأقرَبونَ...فَأَطیعونا فَإِنَّ طاعَتَنا مَفروضَةٌ،إذ کانَت بِطاعَةِ اللّهِ عز و جل ورَسولِهِ مَقرونَةً؛قالَ اللّهُ عز و جل: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللّهِ وَ الرَّسُولِ» ، «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ» 2 . (2)
297.الإمام الحسین (علیه السلام) -فی خُطبَتِهِ لِمَن جاءَ إلی مُحاصَرَتِهِ بِکَربَلاءَ-:أمّا بَعدُ،أیُّهَا النّاسُ ! فَإِنَّکُم إن تَتَّقوا اللّهَ وتَعرِفُوا الحَقَّ لِأَهلِهِ یَکُن أرضی للّهِ ِ عَنکُم،ونَحنُ أهلُ بَیتِ مُحَمَّدٍ وأولی بِوَلایَةِ هذَا الأَمرِ عَلَیکُم مِن هؤُلاءِ المُدَّعینَ ما لَیسَ لَهُم،وَالسّائِرینَ فیکُم بِالجَورِ وَالعُدوانِ.وإن أبَیتُم إلّاکَراهِیَةً لَنا وَالجَهلَ بِحَقِّنا فَکانَ رَأیُکُمُ الآنَ غَیرَ ما أتَتنی بِهِ کُتُبُکُم وقَدِمَت بِهِ عَلَیَّ رُسُلُکُم،انصَرَفتُ عَنکُم. (3)
ص: 341
و فرمانبری از کسی که از خاندان پیامبر شماست و از خدا فرمان می برد.آنها در آنچه از خدا فرمان می برند،به فرمانبریِ شما شایسته ترند تا کسانی که دروغ پرداز و مدّعی اند و در برابر ما قرار دارند.در پرتو برتری ما،برتری می فروشند و ما را انکار می کنند و با حقّ ما به ستیز بر می خیزند و ما را از آن دور می دارند.آنها کیفر جنایت خود را چشیده اند و به زودی [در آخرت] به سزای این تبهکاری خواهند رسید.
296.الأمالی، مفید-به نقل از هشام بن حسّان-:شنیدم که ابو محمّد حسن بن علی (علیه السلام) پس از بیعت مردم با او برای خلافت،سخنرانی کرد و فرمود:«ما حزب غالب خدا و عترت پیامبر خدا و از نزدیکان اوییم....پس،از ما فرمان برید که فرمانبری از ما واجب است؛زیرا فرمانبری از ما به فرمانبری از خداوند عز و جل و پیامبر او پیوسته است.
خداوند می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولو الأمر خود را اطاعت کنید.پس چون در امری اختلاف کردید،آن به خدا و پیامبر عرضه بدارید»«و اگر آن را به پیامبر و اولو الأمر خود ارجاع دهند،قطعاً از میان آنان،کسانی اند که [حقیقت] آن را در می یابند»» .
297.امام حسین (علیه السلام) -در سخنرانی خود،خطاب به کسانی که برای محاصرۀ او به کربلا آمده بودند-:امّا بعد،ای مردم! اگر شما تقوا در پیش گیرید و حق را برای اهلش بشناسید،خدا از شما خشنودتر خواهد گشت و ما خاندان محمّد به داشتن ولایت این امر بر شما شایسته تریم از این مدّعیانی که از آن،بی بهره اند و در میان شما به ظلم و تجاوز می گردند،و اگر ما را خوش نمی دارید و این حق را برای ما نمی شناسید،این نظرِ شما،جز آن چیزی است که نامه های شما به من می گوید و پیک های شما به من گفته اند.پس من از نزد شما بر می گردم.
ص: 342
298.الإمام زین العابدین (علیه السلام) -فِی الدُّعاءِ-:وصَلِّ عَلی خِیَرَتِکَ اللّهُمَّ مِن خَلقِکَ مُحَمَّدٍ وعِترَتِهِ الصَّفوَةِ مِن بَرِیَّتِکَ الطّاهِرینَ،وَاجعَلنا لَهُم سامِعینَ ومُطیعینَ کَما أمَرتَ. (1)
299.الإمام الباقر (علیه السلام) -فی قَولِهِ تَعالی: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» -:إیّانا عَنی خَاصَّةً،أمَرَ جَمیعَ المُؤمِنینَ إلی یَومِ القِیامَةِ بِطاعَتِنا. (2)
300.الکافی عن أبی بصیر: سَأَلتُ أبا عَبدِاللّهِ (علیه السلام) عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: «أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» فَقالَ:نَزَلَت فی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهم السلام.
فَقُلتُ لَهُ:إنَّ النّاسَ یَقولونَ:فَما لَهُ لَم یُسَمِّ عَلِیّاً وأهلَ بَیتِهِ علیهم السلام فی کِتابِ اللّهِ عز و جل؟
فَقالَ:قولوا لَهُم:إنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) نَزَلَت عَلَیهِ الصَّلاةُ ولَم یُسَمِّ اللّهُ لَهُم ثَلاثاً ولا أربَعاً حَتّی کانَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) هُوَ الَّذی فَسَّرَ ذلِکَ لَهُم،ونَزَلَت عَلَیهِ الزَّکاةُ ولَم یُسَمِّ لَهُم مِن کُلِّ أربَعینَ دِرهَماً دِرهَمٌ حَتّی کانَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) هُوَ الَّذی فَسَّرَ ذلِکَ لَهُم، ونَزَلَ الحَجُّ فَلَم یَقُل لَهُم طوفوا اسبوعاً حَتّی کانَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) هُوَ الَّذی فَسَّرَ ذلِکَ لَهُم،ونَزَلَت: «أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» ونزلت فی عَلِیٍّ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهم السلام. (3)
301.الإمام الصادق (علیه السلام) -فی قَولِهِ تَعالی: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ
ص: 343
298.امام زین العابدین (علیه السلام) -در دعا-:و درود بفرست-بار خدایا-بر برگزیدۀ آفریدگانت محمّد و خاندان برگزیده از مردمان پاکت و ما را شنوای ایشان و فرمانبر آنها-چنان که دستور داده ای-قرار ده.
299.امام باقر (علیه السلام) -در بارۀ آیۀ شریف: «ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولو الأمر خود را اطاعت کنید» -:مقصود آیه،تنها ما هستیم.خداوند،همۀ مؤمنان را دستور داده تا روز رستاخیز،از ما فرمان برند.
300.الکافی -به نقل از ابو بصیر-:از امام صادق (علیه السلام) در بارۀ آیۀ شریف: «خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولو الأمر خود را اطاعت کنید» پرسیدم.فرمود:«این آیه در حقّ علی بن ابی طالب و حسن و حسین علیهم السلام نازل شده است».
به ایشان گفتم:مردم می گویند:پس چرا نامی از علی و اهل بیت او در کتاب خداوند عز و جل به میان نیامده است؟
فرمود:«به آنها بگویید:بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نماز نازل شد،در حالی که سه و چهار رکعت بودن آن از سوی خداوند،مورد تصریح قرار نگرفت و این پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود که آن را برای مردم تفسیر کرد.نیز زکات بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نازل شد و تصریح نشد که در هر چهل درهم،یک درهم زکات بدان تعلّق می گیرد و پیامبر (صلی الله علیه و آله)،آن را برای مردم تفسیر فرمود.نیز حج بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نازل شد و گفته نشد:"هفت بار طواف کنید" و خود پیامبر،این حقیقت را برای آنها باز گفت و آیۀ: «خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولو الأمر خود را اطاعت کنید» نازل شد که در حقیقت در حقّ علی،حسن و حسین نازل شده است».
301.امام صادق (علیه السلام) -در بارۀ این سخن خداوند: «ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را اطاعت
ص: 344
وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» -:الأَئِمَّةُ مِن أهلِ بَیتِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله). (1)
302.الزهد للحسین بن سعید عن ابن أبی یعفور: دَخَلتُ عَلی أبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) وعِندَهُ نَفَرٌ مِن أصحابِهِ،فَقالَ لی:...یَابنَ أبی یَعفورٍ،إنَّ اللّهَ عز و جل هُوَ الآمِرُ بِطاعَتِهِ وطاعَةِ رَسولِهِ وطاعَةِ اولِی الأَمرِ الَّذینَ هُم أوصِیاءُ رَسولِهِ.یَابنَ أبی یَعفورٍ،فَنَحنُ حُجَجُ اللّهِ فی عِبادِهِ،وشُهداؤُهُ عَلی خَلقِهِ،واُمناؤُهُ فی أرضِهِ،وخُزّانُهُ عَلی عِلمِهِ،وَالدّاعونَ إلی سَبیلِهِ،وَالقائِلونَ بِذلِکَ، فَمَن أطاعَنا أطاعَ اللّهَ،ومَن عَصانا فَقَد عَصَی اللّهَ. (2)
10/1 أهلُ الذِّکرِ
303.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) -فی قَولِ اللّهِ عز و جل: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» 3 -:الذِّکرُ أنا،وَالأَئِمَّةُ أهلُ الذِّکرِ. (3)
304.الإمام علیّ (علیه السلام): نَحنُ أهلُ الذِّکرِ. (4)
ص: 345
کنید و پیامبر و اولو الأمر خود را اطاعت کنید» -:اولو الأمر،همان امامان از اهل بیت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) اند.
302.الزهد ،حسین بن سعید-به نقل از ابن ابی یعفور-:بر امام صادق (علیه السلام) وارد شدم،در حالی که گروهی از اصحابش نزد ایشان بودند.به من فرمود:«...ای پسر ابو یعفور! خداوند عز و جل کسی است که دستور داده از او و پیامبر و اولو الأمری فرمان برند که همان اوصیای پیامبر (صلی الله علیه و آله) هستند.ای پسر ابو یعفور! ما حجّت های خداوندیم در میان بندگان و گواهان او در میان خلقش و امینان او در زمینش و خزانه داران دانش او و دعوتگران به سوی راهش که بدان عمل هم می کنیم.پس کسی که از ما فرمان برد، از خدا فرمان برده است و کسی که از ما نافرمانی کند،از خدا نافرمانی کرده است».
303.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) -در بارۀ این سخن خدای عز و جل: «پس اگر نمی دانید،از اهل ذکر بپرسید» -:
مقصود از«ذکر»،منم و مراد از«اهل ذکر»،امامان اند.
304.امام علی (علیه السلام): اهل ذکر،ما هستیم.
ص: 346
305.شواهد التنزیل عن الحارث: سَأَلتُ عَلِیّاً (علیه السلام) عَن هذِهِ الآیَةِ: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ» ، فَقالَ:وَاللّهِ إنّا لَنَحنُ أهلُ الذِّکرِ،نَحنُ أهلُ العِلمِ،ونَحنُ مَعدِنُ التَّأویلِ وَالتَّنزیلِ، ولَقَد سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقولُ:أنَا مَدینَةُ العِلمِ وعَلِیٌّ بابُها،فَمَن أرادَ العِلمَ فَلیَأتِهِ مِن بابِهِ. (1)
306.الإمام علیّ (علیه السلام): ألا إنَّ الذِّکرَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) ونَحنُ أهلُهُ،ونَحنُ الرّاسِخونَ فِی العِلمِ، ونَحنُ مَنارُ الهُدی وأعلامُ التُّقی،ولَنا ضُرِبَتِ الأَمثالُ. (2)
307.الإمام الرضا (علیه السلام) -فی قَولِهِ تَعالی: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» -:نَحنُ أهلُ الذِّکرِ. (3)
308.الإمام الباقر (علیه السلام) -فی قَولِهِ تَعالی: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ» -:هُمُ الأَئِمَّةُ مِن عِترَةِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله). (4)
309.الکافی عن أبی بکر الحضرمی: کُنتُ عِندَ أبی جَعفَرٍ (علیه السلام) ودَخَلَ عَلَیهِ الوَردُ أخُو الکُمَیتِ،فَقالَ:قَولُ اللّهِ تَبارَکَ وتَعالی: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» مَن هُم؟ قالَ:نَحنُ.قالَ قُلتُ:عَلَینا أن نَسأَلَکُم؟قالَ:نَعَم.قُلتُ:عَلَیکُم أن تُجیبونا؟قالَ:
ص: 347
305.شواهد التنزیل -به نقل از حارث-:از علی (علیه السلام) در بارۀ آیۀ: «پس،از اهل ذکر بپرسید» پرسش کردم.فرمود:«به خدا سوگند،همانا ماییم اهل ذکر.ماییم اهل علم و ماییم کان تأویل و تنزیل.از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود:"من،شهر علمم و علی، دروازۀ آن است.هر که جویای علم است،باید از درِ آن بیاید"».
306.امام علی (علیه السلام): بدانید که مقصود از«ذکر»،پیامبر خداست و«اهل ذکر»،ما هستیم و ماییم راسخان در علم و نشان هدایت و پرچم های پرهیز که برای ما مَثَل زده می شود.
307.امام رضا (علیه السلام) -در بارۀ آیۀ شریفِ: «پس اگر نمی دانید،از اهل ذکر بپرسید» -:اهل ذکر، ما هستیم.
308.امام باقر (علیه السلام) -در بارۀ آیۀ شریفِ: «پس،از اهل ذکر بپرسید» -:ایشان،امامان از خاندان پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) اند.
309.الکافی -به نقل از ابو بکر حضرمی-:در محضر امام باقر (علیه السلام) بودم که وَرد،برادر کُمَیت،وارد شد و در بارۀ این سخن خدای-تبارک و تعالی-: «پس اگر نمی دانید،از اهل ذکر بپرسید» پرسید که:ایشان کیان اند؟
فرمود:«ماییم».
گفتم:ما باید از شما سؤال کنیم؟
فرمود:«آری».
گفتم:پس شما باید به ما پاسخ دهید؟
فرمود:«آن با ماست [که پاسخ بدهیم یا ندهیم]».
ص: 348
ذاکَ إلَینا. (1)
310.الإمام الصادق (علیه السلام): لِلذِّکرِ مَعنَیانِ:القُرآنُ ومُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله)،ونَحنُ أهلُ الذِّکرِ بِکِلا مَعنَیَیهِ (2)، أمّا مَعناهُ القُرآنُ فَقَولُهُ تَعالی: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ» 3 وقَولُهُ تَعالی: «وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ» 4 ،وأمّا مَعناهُ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) فَالآیَةُ فی سورَةِ الطَّلاقِ: «فَاتَّقُوا اللّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ الَّذِینَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً * رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللّهِ مُبَیِّناتٍ لِیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ» 5 . (3)
311.عنه (علیه السلام) -فی حَدیثٍ طَویلٍ-:قالَ جَلَّ ذِکرُهُ: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» قالَ:الکِتابُ هُوَ الذِّکرُ،وأهلُهُ آلُ مُحَمَّدٍ علیهم السلام،أمَرَ اللّهُ عز و جل بِسُؤالِهِم،ولَم یُؤمَروا بِسُؤالِ الجُهّالِ. (4)
312.عنه (علیه السلام) -فی قَولِ اللّهِ تَعالی: «وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ» -:الذِّکرُ القُرآنُ، ونَحنُ قَومُهُ،ونَحنُ المَسؤولونَ. (5)
ص: 349
310.امام صادق (علیه السلام): ذکر،دو معنا دارد:قرآن و محمّد (صلی الله علیه و آله) و به هر دو مفهوم،اهل ذکر،ما هستیم.ذکر به معنای قرآن،همان سخن خدای عز و جل است که: «و ذکر (قرآن) را برای مردم بر تو نازل کردیم تا آنچه را به سوی ایشان نازل شده است،بیان کنی» و این سخن خدای متعال که: «و به راستی،ذکر (قرآن) برای تو و برای قوم تو [تذکّری] است و زودا که [در مورد آن] بازخواست شوید» .امّا ذکر به معنای محمّد (صلی الله علیه و آله)،[همان] آیه در سورۀ طلاق است: «پس-ای خردمندانی که ایمان آورده اید-از خدا بترسید.به راستی که خدا بر شما ذکر را فرو فرستاده است؛پیامبری که آیات روشنگر خدا را برایتان می خواند تا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند،از تاریکی به روشنایی در آورد» .
311.امام صادق (علیه السلام) -در حدیثی طولانی-:خداوندِ والانام می فرماید: «پس اگر نمی دانید،از اهل ذکر بپرسید» .کتاب،همان«ذکر»است و اهل آن،همان خاندان محمّدند که خداوند [به مردمْ] دستور داده است از آنها پرسش کنند و [مردم] به پرسش کردن از نادانان،مأمور نگشته اند.
312.امام صادق (علیه السلام) -در بارۀ آیۀ شریف: «و به راستی،ذکر برای تو و برای قوم توست و زودا که [ برای فهم آن،] مورد پرسش قرار می گیرید» -:مقصود از«ذکر»،قرآن است و ما،قوم آن هستیم و ما همان هاییم که [در بارۀ معانی آن،به وسیلۀ مردمْ] مورد پرسش قرار می گیریم.
ص: 350
313.الکافی عن ابن بکیر عن حمزة بن الطیّار: أنَّهُ عَرَضَ عَلی أبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) بَعضَ خُطَبِ أبیهِ،حَتّی إذا بَلَغَ مَوضِعاً مِنها قالَ لَهُ:کُفَّ وَاسکُت.
ثُمَّ قالَ أبو عَبدِ اللّه (علیه السلام):لا یَسَعُکُم فیما یَنزِلُ بِکُم مِمّا لا تَعلَمونَ إلّاالکَفُّ عَنهُ وَالتَّثَبُّتُ وَالرَّدُّ إلی أئِمَّةِ الهُدی حَتّی یَحمِلوکُم فیهِ عَلَی القَصدِ،ویَجلوا عَنکُم فیهِ العَمی، ویُعَرِّفوکُم فیهِ الحَقَّ،قالَ اللّهُ تَعالی: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» . (1)
314.الإمام الصادق (علیه السلام) -فی رِسالةٍ إلی أصحابِهِ-:أیَّتُهَا العِصابَةُ المَرحومَةُ المُفلِحَةُ،إنَّ اللّهَ أتَمَّ لَکُم ما آتاکُم مِنَ الخَیرِ،وَاعلَموا أنَّهُ لَیسَ مِن عِلمِ اللّهِ ولا مِن أمرِهِ أن یَأخُذَ أحَدٌ مِن خَلقِ اللّهِ فی دینِهِ بِهَوًی ولا رَأیٍ ولا مَقاییسَ،قَد أنزَلَ اللّهُ القُرآنَ،وجَعَلَ فیهِ تِبیانَ کُلِّ شَیءٍ،وجَعَلَ لِلقُرآنِ ولِتَعَلُّمِ القُرآنِ أهلاً،لا یَسَعُ أهلَ عِلمِ القُرآنِ الَّذینَ آتاهُمُ اللّهُ عِلمَهُ أن یَأخُذوا فیهِ بِهَویً ولا رَأیٍ ولا مَقاییسَ،أغناهُمُ اللّهُ عَن ذلِکَ بِما آتاهُم مِن عِلمِهِ،وخَصَّهُم بِهِ ووَضَعَهُ عِندَهُم،کَرامَةً مِنَ اللّهِ أکرَمَهُم بِها،وهُم أهلُ الذِّکرِ الَّذینَ أمَرَ اللّهُ هذِهِ الاُمَّةَ بِسُؤالِهِم. (2)
11/1 حَفَظَةُ الدّینِ
315.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) -لِعَلیِّ بنِ أبی طالِبٍ (علیه السلام)-:یا عَلِیُّ،أنا وأنتَ وَابناکَ الحَسَنُ وَالحُسَینُ وتِسعَةٌ مِن وُلدِ الحُسَینِ أرکانُ الدّینِ ودَعائِمُ الإِسلامِ،مَن تَبِعَنا نَجا،ومَن تَخَلَّفَ عَنّا فَإِلَی النّارِ. (3)
ص: 351
313.الکافی -به نقل از ابن بکیر-:حمزة بن طیّار،یکی از خطبه های پدرِ امام صادق (علیه السلام) را بر ایشان عرضه کرد،تا این که به بخشی از آن رسید.امام فرمود:«خُب! خاموش باش»و سپس فرمود:«شما را در آنچه برایتان نازل شده و از آن آگاهی ندارید، نرسد،مگر توقّف و درنگ و باز گردانیدن آن به امامان هدایت تا شما را در آن به راه راست وا دارند و نابینایی را از شما بر گیرند و حق را در آن به شما بشناسانند.
خداوند می فرماید: «پس اگر نمی دانید،از اهل ذکر بپرسید»» .
314.امام صادق (علیه السلام) -در نامه ای به اصحاب خود-:ای گروه رحمت شدۀ رستگار! همانا خداوند با خیری که به شما بخشیده،نعمتش را بر شما کامل گردانیده است.بدانید که در علم و امر خدا چنین نیست که کسی از خلق خدا در دین او به دلخواه و رأی و قیاس عمل کند.خداوند،قرآن را فرو فرستاده و در آن،بیان هر چیز را نهاده است.
خداوند برای قرآن و آموختن آن،اهلی را قرار داده است و اهل آگاهی از قرآن را- که خداوند،علم آن را بدیشان بخشیده-نرسد که در آن به دلخواه و بر اساس رأی و قیاس عمل کنند.خداوند با دادن علم خود بدیشان،آنها را از این کار بی نیاز ساخته است و آن را ویژۀ ایشان کرده و آن علم را نزد ایشان نهاده است و این،کرامتی است که خداوند،ایشان را با آن ارجمند داشته است.اینها همان اهل ذکری هستند که خداوند به این امّت دستور داده از ایشان بپرسند.
315.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) -به علی بن ابی طالب (علیه السلام)-:ای علی! من و تو و دو فرزندت حسن و حسین و نُه فرزند حسین،بنیان ها و پایه های اسلام هستیم.هر که از ما پیروی کند، رهایی می یابد و هر که از ما باز ماند،رو به سوی آتش دارد.
ص: 352
316.عنه (صلی الله علیه و آله): إنَّ فی کُلِّ خَلَفٍ مِن امَّتی عَدلاً مِن أهلِ بَیتی،یَنفی عَن هذَا الدّینِ تَحریفَ الغالینَ وَانتِحالَ المُبطِلینَ وتَأویلَ الجاهِلینَ.وإنَّ أئِمَّتَکُم قادَتُکُم إلَی اللّهِ عَزَّوجَلَّ، فَانظُروا بِمَن تَقتَدونَ فی دینِکُم وصَلاتِکُم. (1)
317.الإمام الصادق (علیه السلام): إنَّ العُلَماءَ وَرَثَةُ الأَنبِیاءِ،وذاکَ أنَّ الأَنبِیاءَ لَم یورِّثوا دِرهَماً ولا دیناراً،وإنَّما أورَثوا أحادیثَ مِن أحادیثِهِم،فَمَن أخَذَ بِشَیءٍ مِنها فَقَد أخَذَ حَظّاً وافِراً،فَانظُروا عِلمَکُم هذا عَمَّن تَأخُذونَهُ؟فَإِنَّ فینا أهلَ البَیتِ فی کُلِّ خَلَفٍ عُدولاً،یَنفونَ عَنهُ تَحریفَ الغالینَ وَانتِحالَ المُبطِلینَ وتَأویلَ الجاهِلینَ. (2)
318.الإمام الرضا (علیه السلام) -فی صِفَةِ الإِمامِ-:ناصِحٌ لِعِبادِ اللّهِ،حافِظٌ لِدینِ اللّهِ. (3)
12/1 أبوابُ اللّهِ
319.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): نَحنُ بابُ اللّهِ الَّذی یُؤتی مِنهُ،بِنا یَهتَدِی المُهتَدونَ. (4)
ص: 353
316.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): در هر نسلی از امّت من،دادگری از اهل بیتم حضور دارد که تحریف زیاده روان،در لباس دین در آمدن مُبطلان و تأویل جاهلان را از این دین دور می کند.امامان شما،همان راهبران شما به سوی خداوند عز و جل اند.پس بنگرید که در دین و نماز خود،به چه کسانی اقتدا می کنید؟
317.امام صادق (علیه السلام): عالمان،وارثان انبیایند و این از آن روست که پیامبران،نه درهمی به ارث می نهند،نه دیناری؛بلکه احادیثی از احادیث خود را به ارث می نهند.پس هر که قدری از احادیث را فرا گیرد،به بهره ای فراوان دست یافته است.پس بنگرید دانش خود را از چه کسی فرا می گیرید؛زیرا در هر نسل،افراد عادلی از ما اهل بیت هستند که تحریف زیاده روان،در لباس دین در آمدن مُبطلان و تأویل جاهلان را از این دین دور می کنند.
318.امام رضا (علیه السلام) -در توصیف امام-:خیرخواه بندگان خدا و پاسدار دین خداست.
319.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): ما،باب خداییم که از آن وارد می شوند.با ما،هدایت جویان ره می یابند.
ص: 354
320.الإمام علیّ (علیه السلام) -فی خُطبَةٍ یَذکُرُ فیها فَضائِلَ أهلِ البَیتِ علیهم السلام-:نَحنُ الشِّعارُ (1)وَالأَصحابُ،وَالخَزَنَةُ وَالأَبوابُ،ولا تُؤتَی البُیوتُ إلّامِن أبوابِها،فَمَن أتاها مِن غَیرِ أبوابِها سُمِّیَ سارِقاً. (2)
321.عنه (علیه السلام): إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی لَو شاءَ لَعَرَّفَ العِبادَ نَفسَهُ،ولکِن جَعَلَنا أبوابَهُ وصِراطَهُ،وسَبیلَهُ وَالوَجهَ الَّذی یُؤتی مِنهُ،فَمَن عَدَلَ عَن وَلایَتِنا أو فَضَّلَ عَلَینا غَیرَنا فَإِنَّهُم عَنِ الصِّراطِ لَناکِبونَ،فَلا سَواءٌ مَنِ اعتَصَمَ النّاسُ بِهِ (3)،ولا سَواءٌ حَیثُ ذَهَبَ النّاسُ إلی عُیونٍ کَدِرَةٍ یَفرُغُ بَعضُها فی بَعضٍ،وذَهَبَ مَن ذَهَبَ إلَینا إلی عُیونٍ صافِیَةٍ تَجری بِأَمرِ رَبِّها،لا نَفادَ لَها ولَا انقِطاعَ. (4)
322.الإمام الصادق (علیه السلام): الأَوصِیاءُ هُم أبوابُ اللّهِ عز و جل الَّتی یُؤتی مِنها،ولَولاهُم ما عُرِفَ اللّهُ عز و جل،وبِهِمُ احتَجَّ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی عَلی خَلقِهِ. (5)
ص: 355
320.امام علی (علیه السلام) -در سخنرانی ای که در آن فضایل اهل بیت علیهم السلام را بر می شمارد-:ماییم خواص و اصحاب و خزانه داران و درها،و جز از در،به خانه در نمی آیند و هر کس جز از درِ خانه وارد شود،او را دزد می نامند.
321.امام علی (علیه السلام): اگر خداوند-تبارک و تعالی-بخواهد،خود را به بندگانش می شناساند؛ لیکن ما را درها و راه خود گردانید و طریق و سویی قرار داد که از آن می آیند.پس هر که از ولایت ما کناره گیرد،یا دیگری را بر ما برتری دهد،از راه،منحرف شده است.پس کسانی که مردم بدیشان چنگ در می زنند، (1)[در هدایت] یک سان نیستند و کسانی که مردم را به چشمه های کدر و آلوده راه می برند،برابر نیستند،و آنها که با ما باشند،به چشمه هایی گوارا می رسند که به امر پروردگارشان در جوشش اند و هیچ خشکی و پایانی ندارند.
322.امام صادق (علیه السلام): اوصیا همان درهای خداوند عز و جل هستند که از آن وارد می شوند و اگر ایشان نبودند،خداوند عز و جل شناخته نمی شد.خداوند-تبارک و تعالی-با آنها بر خلقش حجّت می آورد.
ص: 356
13/1 عُرفاءُ اللّهِ
323.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) -لِعَلِیٍّ (علیه السلام)-:ثَلاثٌ اقسِمُ أنَّهُنَّ حَقٌّ:إنَّکَ وَالأَوصِیاءَ مِن بَعدِکَ عُرفاءُ لا یُعرَفُ اللّهُ إلّابِسَبیلِ مَعرِفَتِکُم،وعُرفاءُ لا یَدخُلُ الجَنَّةَ إلّامَن عَرَفَکُم وعَرَفتُموهُ، وعُرفاءُ لا یَدخُلُ النّارَ إلّامَن أنکَرَکُم وأنکَرتُموهُ. (1)
324.عنه (صلی الله علیه و آله) -لِعَلِیٍّ (علیه السلام)-:یا عَلِیُّ،أنتَ وَالأَوصِیاءُ مِن وُلدِکَ أعرافُ اللّه بَینَ الجَنَّةِ وَالنّارِ،لا یَدخُلُها إلّامَن عَرَفَکُم وعَرَفتُموهُ،ولا یَدخُلُ النّارَ إلّامَن أنکَرَکُم وأنکَرتُموهُ. (2)
325.الإمام علیّ (علیه السلام): إنَّما الأَئِمَّةُ قُوّامُ اللّهِ عَلی خَلقِهِ،وعُرفاؤُهُ عَلی عِبادِهِ،ولا یَدخُلُ الجَنَّةَ إلّا مَن عَرَفَهُم وعَرَفوهُ،ولا یَدخُلُ النّارَ إلّامَن أنکَرَهُم وأنکَروهُ. (3)
326.عنه (علیه السلام): الأَوصیاءُ أصحابُ الصِّراطِ وُقوفٌ عَلَیهِ،لا یَدخُلُ الجَنَّةَ إلّامَن عَرَفَهُم وعَرَفوهُ،ولا یَدخُلُ النّارَ إلّامَن أنکَرَهُم وأنکَروهُ،لِأَنَّهُم عُرَفاءُ اللّهِ،عَرَّفَهُم عَلَیهِم عِندَ أخذِ المَواثیقِ عَلَیهِم،ووَصَفَهُم فی کِتابِهِ،فَقالَ جَلَّ وعَزَّ: «وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیماهُمْ» 4 هُمُ الشُّهداءُ عَلی أولِیائِهِم،وَالنَّبِیُّ الشَّهیدُ عَلَیهِم. (4)
ص: 357
323.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) -به علی (علیه السلام)-:سه چیز است که به حق بودنشان سوگند می خورم:این که تو و اوصیای پس از تو،کدخدایانی هستید که خداوند،جز از راه شناختِ شما شناخته نمی شود و کدخدایانی هستید که کسی به بهشت وارد نمی شود،مگر کسی که شما را بشناسد و شما هم او را بشناسید و کدخدایانی هستید که در آتش وارد نمی شود،مگر کسی که شما را [بر حق] نشناسد و شما هم او را [بر صراط حق] نشناسید.
324.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) -به علی (علیه السلام)-:ای علی! تو و اوصیا از نسل تو،اعرافِ میان بهشت و دوزخ هستید که بدان وارد نمی شود،مگر کسی که شما را بشناسد و شما هم او را بشناسید،و به آتش وارد نمی شود،مگر کسی که شما را [بر حق] نشناسد و شما هم او را [بر صراط حق] نشناسید.
325.امام علی (علیه السلام): همانا امامان،کارگزاران خدایند در میان خلق او و کدخدایان او در میان بندگانش.به بهشت وارد نمی شود،مگر کسی که آنها را بشناسد و ایشان هم او را بشناسند و به آتش وارد نمی شود،مگر کسی که آنها را نشناسد و آنها هم او را نشناسند.
326.امام علی (علیه السلام): اوصیا،صاحبان صراط اند و بر آن ایستاده اند.به بهشت وارد نمی شود، مگر کسی که آنها را بشناسد و آنها هم او را بشناسند،و به آتش وارد نمی شود،مگر کسی که ایشان را نشناسد و آنها هم او را نشناسند؛زیرا آنها کدخدایان خدایند و خداوند،هنگام گرفتن پیمان از ایشان،اوصیا را بدیشان شناسانده است و در کتابِ خود،چنین توصیفشان کرده است: «و بر اعراف (بلندی های حایل میان بهشت و دوزخ) مردانی هستند که هر یک را به سیمایشان می شناسند» .آنها گواهانِ دوستان خودند و پیامبر،گواه بر ایشان است.
ص: 358
327.تفسیر العیّاشی عن هلقام عن الإمام الباقر (علیه السلام)،قالَ: سَأَلتُهُ (علیه السلام) عَن قَولِ اللّهِ: «وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیماهُمْ» :ما یَعنی بِقَولِهِ «وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ» ؟قالَ:
ألَستُم تُعَرِّفونَ عَلَیکُم عُرَفاءَ (1)عَلی قَبائِلِکُم لِیَعرِفونَ (لِیَعرِفوا) مَن فیها مِن صالِحٍ أو طالِحٍ؟قُلتُ:بَلی،قَال:فَنَحنُ اولئِکَ الرِّجالُ الَّذینَ یَعرِفونَ کُلّاً بِسیماهُم. (2)
328.مقتضب الأثر عن أبان بن عمر: کُنتُ عِندَ أبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) فَدَخَلَ عَلَیهِ سُفیانُ بنُ مُصعَبٍ العَبدِیُّ فَقالَ:جَعَلَنِی اللّهُ فِداکَ،ما تَقولُ فی قَولِهِ تَعالی ذِکرُهُ: «وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیماهُمْ» ؟قالَ:هُمُ الأَوصِیاءُ مِن آلِ مُحَمَّدٍ الاِثنا عَشَرَ، لا یَعرِفُ اللّهَ إلّامَن عَرَفَهُم وعَرَفوهُ،قالَ:فَمَا الأَعرافُ جُعِلتُ فِداکَ؟قالَ:کَثائِبُ (3)مِن مِسکٍ عَلَیها رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وَالأَوصِیاءُ،یَعرِفونَ کُلّاً بِسیماهُم. (4)
14/1 أرکانُ الأَرضِ
329.الإمام الباقر (علیه السلام): إنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) بابُ اللّهِ الَّذی لا یُؤتی إلّامِنهُ،وسَبیلُهُ الَّذی مَن سَلَکَهُ وَصَلَ إلَی اللّهِ عز و جل،وکَذلِکَ کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ (علیه السلام) مِن بَعدِهِ،وجَری لِلأَئِمَّةِ علیهم السلام واحِداً بَعدَ واحِدٍ،جَعَلَهُمُ اللّهُ عز و جل أرکانَ الأَرضِ أن تَمیدَ بِأَهلِها،وعُمُدَ الإِسلامِ،
ص: 359
327.تفسیر العیّاشی -به نقل از هِلقام-:از امام باقر (علیه السلام) در بارۀ این سخن خداوند: «و بر اعراف،مردانی هستند که هر یک را از سیمایشان می شناسند» پرسیدم که:مقصود از «و بر اعراف،مردانی هستند» چیست؟
امام (علیه السلام) فرمود:«آیا شما کدخدایانی را بر قبیله هایتان نمی گمارید تا نیکوکار و بدکردار ایشان را شناسایی کنند؟».
گفتم:آری.
فرمود:«ما همان مردانی هستیم که هر یک را از سیمایشان می شناسیم».
328.مقتضب الأثر -به نقل از ابان بن عمر-:نزد امام صادق (علیه السلام) بودم که سفیان بن مصعبِ عبدی وارد شد و گفت:خدا مرا قربان تو گرداند ! نظرت در بارۀ آیۀ شریف: «و بر اعراف،مردانی هستند» چیست؟
فرمود:«آنها جانشینان دوازده گانه از خاندان محمّدند که خدا را نمی شناسد، مگر کسی که ایشان را بشناسد و آنها هم او را بشناسند».
گفت:قربانت گردم! مقصود از اعراف چیست؟
فرمود:«پشته هایی از مُشک است که پیامبر خدا و اوصیای او بر آنها ایستاده اند و هر کس را از سیمایش می شناسند».
329.امام باقر (علیه السلام): همانا پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) باب [معرفت] خداست که جز از آن در نمی آیند و راه اوست که هر کس آن را بپیماید،به خداوند عز و جل می رسد.امیر مؤمنان (علیه السلام) نیز پس از او چنین است و همین طور است هر امام در پِی دیگری.خداوند عز و جل آنها را ارکان
ص: 360
ورابِطَةً عَلی سَبیلِ هُداهُ،لا یَهتَدی هادٍ إلّابِهُداهُم،ولا یَضِلُّ خارِجٌ مِنَ الهُدی إلّا بِتَقصیرٍ عَن حَقِّهِم،اُمَناءُ اللّهِ عَلی ما أهبَطَ مِن عِلمٍ أو عُذرٍ أو نُذرٍ،وَالحُجَّةُ البالِغَةُ عَلی مَن فِی الأَرضِ،یَجری لِآخِرِهِم مِنَ اللّهِ مِثلُ الَّذی جَری لِأَوَّلِهِم،ولا یَصِلُ أحدٌ إلی ذلِکَ إلّابِعَونِ اللّهِ. (1)
330.الإمام الصادق (علیه السلام) -فی زِیارَةِ أمیرِ المُؤمِنینَ (علیه السلام)-:أنتُم أهلُ بَیتِ الرَّحمَةِ،ودَعائِمُ الدّینِ،وأرکانُ الأَرضِ،وَالشَّجَرَةُ الطَّیِّبَةُ. (2)
331.عنه (علیه السلام): نَحنُ فِی الأَرضِ بُنیانٌ،وشیعَتُنا عُرَی (3)الإِسلامِ. (4)
15/1 أرکانُ العالَمِ
332.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) -فی صِفَةِ الأَئِمَّةِ مِن وُلدِ عَلِیٍّ علیهم السلام-:خُلَفائی وأوصِیائی وأولادی وعِترَتی...بِهِم یُمسِکُ اللّهُ عز و جل السَّماءَ أن تَقَعَ عَلَی الأَرضِ إلّابِإِذنِهِ،وبِهِم یَحفَظُ اللّهُ الأَرضَ أن تَمیدَ بِأَهلِها. (5)
333.الإمام زین العابدین (علیه السلام): نَحنُ أئِمَّةُ المُسلِمینَ،وحُجَجُ اللّهِ عَلَی العالَمینَ،وسادَةُ المُؤمِنینَ،وقادَةُ الغُرِّ المُحَجَّلینَ،ومَوالِی المُؤمِنینَ،ونَحنُ أمانُ أهلِ الأَرضِ کَما
ص: 361
زمین قرار داده تا [زمین،] اهلش را نلرزاند و نیز بنیان های اسلام و مرزداران راه هدایت او،قرار داده است.هیچ کس جز به هدایت آنها ره نمی یابد و بیرون رونده از هدایتی گم راه نمی شود،مگر با کوتاهی کردن در حقّ ایشان.آنها معتمدان خدایند در علم و حجّت ها و هشدارهایی که فرو فرستاده است و دلیلی رسایند برای زمینیان که برای آخرین آنها از سوی خدا همان جاری است که برای نخستین ایشان جاری بوده و هیچ کس جز به یاری خدا به این حد نمی رسد.
330.امام صادق (علیه السلام) -در زیارت امیر مؤمنان (علیه السلام)-:شما،اهل خانۀ رحمت و بنیان های دین و ارکان زمین و شجرۀ طیّبه هستید.
331.امام صادق (علیه السلام): ما در زمین،شالوده هستیم و شیعیان ما،دستگیره های اسلام اند.
332.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) -در توصیف امامان فرزند علی (علیه السلام)-:آنها خلفا،اوصیا،فرزندان و خاندان من اند....خداوند عز و جل با آنها،آسمان را نگاه داشته،تا جز به اذن او بر زمین فرو نیفتد و خداوند،با آنها زمین را از این که اهلش را بلرزاند،حفظ کرده است.
333.امام زین العابدین (علیه السلام): ما،امامان مسلمانان و حجّت های خداوند بر جهانیان و سَروران مؤمنان و جلودار سپیدرویان دست و پا سفید و سالار مؤمنان هستیم.ما موجب امنیت زمینیانیم،چنان که ستارگان سبب امان آسمانیان اند.ماییم که خداوند به
ص: 362
أنَّ النُّجومَ أمانٌ لِأَهلِ السَّماءِ،ونَحنُ الَّذینَ بِنا یُمسِکُ اللّهُ السَّماءَ أن تَقَعَ عَلَی الأَرضِ إلّابِإِذنِهِ،وبِنا یُمسِکُ الأَرضَ أن تَمیدَ بِأَهلِها،وبِنا یُنزِلُ الغَیثَ،تُنشَرُ الرَّحمَةُ،وتَخرُجُ بَرَکاتُ الأَرضِ،ولَولا ما فِی الأَرضِ مِنّا لَساخَت بِأَهلِها. (1)
334.الإمام الهادی (علیه السلام) -فِی الزِّیارَةِ الجامِعَةِ الَّتی یُزارُ بِهَا الأَئِمَّةُ علیهم السلام-:مَوالِیَّ لا احصی ثَناءَکُم،ولا أبلُغُ مِنَ المَدحِ کُنهَکُم،ومِنَ الوَصفِ قَدرَکُم،وأنتُم نورُ الأَخیارِ،وهُداةُ الأَبرارِ،وحُجَجُ الجَبّارِ،بِکُم فَتَحَ اللّهُ،وبِکُم یَختِمُ،وبِکُم یُنزِلُ الغَیثَ،وبِکُم یُمسِکُ السَّماءَ أن تَقَعَ عَلَی الأَرضِ إلّابِإِذنِهِ. (2)
16/1 أمانُ أهلِ الأَرضِ
335.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): النُّجومُ أمانٌ لِأَهلِ السَّماءِ،إذا ذَهَبَتِ النُّجومُ ذَهَبَ أهلُ السَّماءِ، وأهلُ بَیتی أمانٌ لِأَهلِ الأَرضِ،فَإِذا ذَهَبَ أهلُ بَیتی ذَهَبَ أهلُ الأَرضِ. (3)
336.عنه (صلی الله علیه و آله): النُّجومُ أمانٌ لِأَهلِ السَّماءِ،وأهلُ بَیتی أمانٌ لِأَهلِ الأَرضِ،فَإِذا ذَهَبَ
ص: 363
سبب ما آسمان را نگاه داشته تا مبادا-جز به اذن او-بر زمین فرو افتد و با ما زمین را حفظ کرده تا زمین،اهل خود را نلرزاند و به سبب ما باران را فرو می فرستد و رحمت را در پرتو وجود ما می پراکند و برکت های زمین بیرون می آید.اگر کسی از ما در زمین نمی بود،اهل خود را فرو می کشید.
334.امام هادی (علیه السلام) -در زیارت جامعه که امامان علیهم السلام را با آن زیارت می کنند-:ای سَرورانم! من نمی توانم ستایش شما را شماره کنم و به کُنه مدح شما برسم و به توصیف منزلت شما دست یابم.شما نور برگزیدگان و هدایتگر نیکان و حجّت های خداوند جبّار هستید که خداوند،با شما هر کاری را آغاز می کند و با شما پایان هر کاری را مقرّر می نماید و در پرتو وجود شما باران را فرو می ریزد وبا شما آسمان را نگاه می دارد تا فرو نیفتد،مگر به اذن او.
335.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): ستارگان،[موجب] امان آسمانیان اند و هر گاه ستارگان نابود شوند، آسمانیان نیز از بین می روند و اهل بیت من،[موجب] امان زمینیان اند و هر گاه اهل بیت من بروند،زمینیان نیز خواهند رفت.
336.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): ستارگان،[موجب] امان آسمانیان اند و اهل بیت من،[موجب] امان
ص: 364
أهلُ بَیتی جاءَ أهلَ الأَرضِ مِنَ الآیاتِ ما کانوا یوعَدونَ. (1)
337.الإمام علیّ (علیه السلام): نَحنُ بَیتُ النُّبُوَّةِ،ومَعدِنُ الحِکمَةِ،أمانٌ لِأَهلِ الأَرضِ،ونَجاةٌ لِمَن طَلَبَ. (2)
17/1 مَعدِنُ الرِّسالَةِ
338.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): نَحنُ أهلُ بَیتِ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ،ومَعدِنُ الرِّسالَةِ،لَیسَ أحَدٌ مِنَ الخَلائِقِ یَفضُلُ أهلَ بَیتی غَیری. (3)
339.الإمام الحسین (علیه السلام) -لِعُتبَةَ بنِ أبی سُفیانَ-:إنّا أهلُ بَیتِ الکَرامَةِ،ومَعدِنُ الرِّسالَةِ، وأعلامُ الحَقِّ الَّذینَ أودَعَهُ اللّهُ عز و جل قُلوبَنا،وأنطَقَ بِهِ ألسِنَتَنا. (4)
340.عنه (علیه السلام) -لِلوَلیدِ والِی المَدینَةِ-:أیُّهَا الأَمیرُ،إنّا أهلُ بَیتِ النُّبُوَّةِ،ومَعدِنُ الرِّسالَةِ، ومُختَلَفُ المَلائِکَةِ،ومَهبَطُ الرَّحمَةِ،بِنا فَتَحَ اللّهُ وبِنا خَتَمَ. (5)
341.الإمام الرضا (علیه السلام) -فی خُطبَةٍ لَهُ-:الحَمدُ للّهِ ِ الَّذی حَمِدَ فِی الکِتابِ نَفسَهُ...وصَلَّی
ص: 365
زمینیان اند و هر گاه اهل بیت من بروند [و زمین از وجود آنها خالی بماند]،زمینیان، نشانه هایی [از قیامت] را که وعده داده شده اند،می بینند.
337.امام علی (علیه السلام): ما خانۀ نبوّت و کان حکمت و [موجب] امان زمینیان و [وسیلۀ] رهایی کسانی هستیم که طالب رهایی اند.
338.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): ما،خاندان شجرۀ نبوّت و معدن رسالت هستیم و هیچ کس جز من، بر اهل بیتم برتری ندارد.
339.امام حسین (علیه السلام) -خطاب به عُتبة بن ابی سفیان-:ما،اهل خانۀ کرامت و معدن رسالت و نشانه های حقّی هستیم که خداوند،آن (حق) را در دل ما به ودیعت نهاده و زبان ما را بدان گویا ساخته است.
340.امام حسین (علیه السلام) -خطاب به ولید،والی مدینه-:ای امیر! ما،خاندان نبوّت و معدن رسالت و جایگاه آمد و شدِ فرشتگان و محلّ فرود رحمتیم که خداوند،کارها را با ما آغاز می کند و با ما به پایان می بَرد.
341.امام رضا (علیه السلام) -در سخنرانی خود-:سپاس،خدایی را که خود را در کتابش ستوده
ص: 366
اللّهُ عَلی مُحَمَّدٍ خاتَمِ النُّبُوَّةِ،وخَیرِ البَرِیَّةِ،وعَلی آلِهِ آلِ الرَّحمَةِ،وشَجَرَةِ النِّعمَةِ، ومَعدِنِ الرِّسالَةِ،ومُختَلَفِ المَلائِکَةِ. (1)
342.الطرائف عن ابن عبّاس -فی قَولِهِ تَعالی: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ» -:یَعنی أهلَ بَیتِ مُحَمَّدٍ وعَلِیٍّ وفاطِمَةَ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهم السلام.هُم أهلُ الذِّکرِ وَالعِلمِ وَالعَقلِ وَالبَیانِ، وهُم أهلُ بَیتِ النُّبُوَّةِ ومَعدِنُ الرِّسالَةِ ومُختَلَفُ المَلائِکَةِ. (2)
343.إحقاق الحقّ عن ابن عبّاس: لَمّا کانَ یَومُ وَفاةِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وَقَفَ مَلَکُ المَوتِ عَلَی البابِ فَقالَ:السَّلامُ عَلَیکُم أهلَ بَیتِ النُّبُوَّةِ ومَعدِنَ الرِّسالَةِ ومُختَلَفَ المَلائِکَةِ، فَاستَأذَنَ لِلدُّخولِ،فَقالَت فاطِمَةُ:إنَّهُ لَمشغولٌ عَنکَ،حَتَّی استَأذَنَ ثَلاثاً،فَالتَفَتَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقالَ:هُوَ مَلَکُ المَوتِ. (3)
344.الإمام الهادی (علیه السلام) -فِی الزِّیارَةِ الجامِعَةِ الَّتی یُزارُ بِهَا الأَئِمَّةُ علیهم السلام-:السَّلامُ عَلَیکُم یا أهلَ بَیتِ النُّبُوَّةِ،ومَعدِنَ الرِّسالَةِ،ومُختَلَفَ المَلائِکَةِ،ومَهبَطَ الوَحیِ،ومَعدِنَ الرَّحمَةِ. (4)
18/1 دَعائِمُ الحَقِّ
345.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) -فی صِفَةِ الأَئِمَّةِ علیهم السلام-:أئِمَّةٌ أبرارٌ،هُم مَعَ الحَقِّ وَالحَقُّ مَعَهُم. (5)
ص: 367
است...و درود خدا بر محمّد،خاتم نبوّت و بهترینِ مردم،و بر خاندان او که خاندان رحمت و شجرۀ نعمت و معدن رسالت و جایگاه آمد و شدِ فرشتگان اند.
342.الطرائف -به نقل از ابن عبّاس،در بارۀ آیۀ شریف: «پس،از اهل ذکر بپرسید» -:
مقصود،اهل بیت محمّد و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام اند که اهل ذکر و علم و عقل و بیان اند و اهل بیت نبوّت و معدن رسالت و جایگاه آمد و شد فرشتگان اند.
343.إحقاق الحقّ -به نقل از ابن عبّاس-:چون روز رحلت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرا رسید،ملک الموت بر در ایستاد و گفت:سلام بر شما،ای اهل بیت نبوّت و معدن رسالت و جایگاه آمد و شد فرشتگان! سپس اذن دخول خواست.فاطمه فرمود:«او به جای پرداختن به تو،به کار دیگری مشغول است».ملک الموت سه بار اذن خواست.
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به طرف او نگاه کرد و فرمود:«او ملک الموت است».
344.امام هادی (علیه السلام) -در زیارت جامعه که امامان علیهم السلام را با آن زیارت می کنند-:سلام بر شما، ای اهل بیت نبوّت و معدن رسالت و جایگاه آمد و شدِ فرشتگان و محلّ فرود وحی و کان رحمت!
345.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) -در توصیف امامان علیهم السلام-:امامانی نیکوکارند.آنها با حق هستند و حق با آنهاست.
ص: 368
346.الإمام علیّ (علیه السلام): ألا وإنَّ اللّهَ سُبحانَهُ قَد جَعَلَ لِلخَیرِ أهلاً،ولِلحَقِّ دَعائِمَ،ولِلطّاعَةِ عِصَماً. (1)
347.عنه (علیه السلام): نَحنُ دُعاةُ الحَقِّ وأئِمَّةُ الخَلقِ وألسِنَةُ الصِّدقِ،مَن أطاعَنا مَلَکَ،ومَن عَصانا هَلَکَ. (2)
348.عنه (علیه السلام): نَحنُ أقَمنا عَمودَ الحَقِّ،وهَزَمنا جُیوشَ الباطِلِ. (3)
349.عنه (علیه السلام): نَحنُ امَناءُ اللّهِ عَلی عِبادِهِ،ومُقیمُو الحَقِّ فی بِلادِهِ،بِنا یَنجُو المُوالی وبِنا یَهلِکُ المُعادِی. (4)
350.عنه (علیه السلام): لا تَزولوا عَنِ الحَقِّ ووَلایَةِ أهلِ الحَقِّ،فَإِنَّ مَنِ استَبدَلَ بِنا هَلَکَ،وفاتَتهُ الدُّنیا،وَخَرَجَ مِنها بِحَسرَةٍ. (5)
351.الإمام الحسین (علیه السلام): إنّا أهلُ بَیتِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،وَالحَقُّ فینا،وبِالحَقِّ تَنطِقُ ألسِنَتُنا. (6)
352.الإمام الهادی (علیه السلام) -فِی الزِّیارَةِ الجامِعَةِ الَّتی یُزارُ بِهَا الأَئِمَّةُ علیهم السلام-:الحَقُّ مَعَکُم وفیکُم،ومِنکُم وإلَیکُم،وأنتُم أهلُهُ ومَعدِنُهُ. (7)
ص: 369
346.امام علی (علیه السلام): بدانید که خداوند سبحان،برای خیر،اهلی و برای حق،بنیان هایی و برای طاعت،نگاه دارندگانی قرار داده است.
347.امام علی (علیه السلام): ما دعوتگران به سوی حق و امامان مردم و زبان های صداقتیم.هر که از ما فرمان بَرد،چیرگی می یابد و هر که از ما سرکشی کند،نابود می شود.
348.امام علی (علیه السلام): ستون حق را ما بر افراشتیم و لشکریان باطل را ما شکست دادیم.
349.امام علی (علیه السلام): ما معتمدان خداییم در میان خلقش و برافرازندگان حقّیم در سرزمین هایش.دوست،با ما نجات می یابد و دشمن،با ما نابود می گردد.
350.امام علی (علیه السلام): از حق و ولایت اهل آن،منحرف نشوید که هر کس به جای ما دیگری را بگیرد،هلاک می شود و دنیا را از دست می دهد و از آن حسرتمندانه بیرون می رود.
351.امام حسین (علیه السلام): ما خاندان پیامبر خداییم.حق در میان ماست و زبان ما به حق گویاست.
352.امام هادی (علیه السلام) -در زیارت جامعه که امامان علیهم السلام را با آن زیارت می کنند-:حق با شما و در میان شما و از شما و به سوی شماست.شمایید اهل حق و معدن آن.
ص: 370
19/1 امَراءُ الکَلامِ
353.الإمام علیّ (علیه السلام): إنّا لَاُمَراءُ الکَلامِ،وفینا تَنَشَّبَت عُروقُهُ (1)،وعَلَینا تَهَدَّلَت غُصونُهُ. (2)
354.الإمام الصادق (علیه السلام) -فی صِفَةِ الأَئِمَّةِ علیهم السلام-:جَعَلَهُمُ اللّهُ حَیاةً لِلأَنامِ،ومَصابیحَ لِلظَّلامِ، ومَفاتیحَ لِلکَلامِ. (3)
20/1 سِلمُهُم سِلمُ النَّبِیِّ((صلی الله علیه و آله)) وحَربُهُم حَربُهُ
355.سنن الترمذی عن زید بن أرقم: إنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) قالَ لِعَلِیٍّ وفاطِمَةَ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهم السلام:أنَا حَربٌ لِمَن حارَبتُم،وسِلمٌ لِمَن سالَمتُم. (4)
356.تاریخ دمشق عن زید بن أرقم: حَنا رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فی مَرَضِهِ الَّذی قُبِضَ فیهِ عَلی عَلِیٍّ وفاطِمَةَ وحَسَنٍ وحُسَینٍ علیهم السلام،فَقالَ:أنَا حَربٌ لِمَن حارَبَکُم،وسِلمٌ لِمَن سالَمَکُم. (5)
357.مسند ابن حنبل عن أبی هریرة: نَظَرَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) إلی عَلِیٍّ وحَسَنٍ وحُسَینٍ وفاطِمَةَ علیهم السلام،
ص: 371
353.امام علی (علیه السلام): ماییم سرداران سخن که ریشه های آن به ما پیوسته و شاخه هایش به سوی ما سرازیر شده است.
354.امام صادق (علیه السلام) -در توصیف امامان علیهم السلام-:خداوند،آنها را موجب زندگی مردم و چراغ تاریکی و کلیدهای سخن قرار داده است.
355.سنن الترمذی -به نقل از زید بن ارقم-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام فرمود:«من با هر که با شما سر جنگ داشته باشد،سر جنگ دارم و با هر که آشتی شما را در پیش گیرد،آشتی در پیش می گیرم».
356.تاریخ دمشق -به نقل از زید بن ارقم-:پیامبر (صلی الله علیه و آله)-در بیماری ای که در آن،جان داد-به علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام مهر ورزید و فرمود:«من با هر که با شما سر جنگ داشته باشد،سر جنگ دارم و با هر که آشتی شما را در پیش گیرد،آشتی در پیش می گیرم».
357.مسند ابن حنبل -به نقل از ابو هریره-:پیامبر (صلی الله علیه و آله) به علی و حسن و حسین و
ص: 372
فَقالَ:أنَا حَربٌ لِمَن حارَبَکُم،وسِلمٌ لِمَن سالَمَکُم. (1)
358.شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید عن زید بن أرقم: کُنّا مَعَ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وهُوَ فِی الحُجرَةِ یوحی إلَیهِ ونَحنُ نَنتَظِرُهُ،حَتَّی اشتَدَّ الحَرُّ،فَجاءَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ ومَعَهُ فاطِمَةُ وحَسَنٌ وحُسَینٌ علیهم السلام؛فَقَعَدوا فی ظِلِّ حائِطٍ یَنتَظِرونَهُ،فَلَمّا خَرَجَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) رَآهُم فَأَتاهُم،ووَقَفنا نَحنُ مَکانَنا،ثُمَّ جاءَ إلَینا وهُوَ یُظِلُّهُم بِثَوبِهِ، مُمسِکاً بِطَرَفِ الثَّوبِ،وعَلِیٌّ مُمسِکٌ بِطَرَفِهِ الآخَرِ وهُوَ یَقولُ:«اللّهُمَّ إنّی احِبُّهُم فَأَحِبَّهُم،اللّهُمَّ إنّی سِلمٌ لِمَن سالَمَهُم،وحَربٌ لِمَن حارَبَهُم»،فَقالَ ذلِکَ ثَلاثَ مَرّاتٍ. (2)
359.المناقب للخوارزمی عن أبی بکر: رَأیتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) خَیَّمَ خَیمةً وهُوَ مُتَّکِئٌ عَلی قَوسٍ عَرَبِیَّةٍ،وفِی الخَیمَةِ عَلِیٌّ وفاطِمَةَ وَالحَسَنَ وَالحُسَینَ علیهم السلام،فَقالَ:یا مَعاشِرَ المُسلِمینَ،أنَا سِلمٌ لِمَن سالَمَ أهلَ الخَیمَةِ،وحَربٌ لِمَن حارَبَهُم،ووَلِیٌّ لِمَن والاهُم، لا یُحِبُّهُم إلّاسَعیدُ الجَدِّ (3)،طَیِّبُ المَولِدِ،ولا یُبغِضُهُم إلّاشَقِیُّ الجَدِّ،رَدیءُ الوِلادَةِ. (4)
360.الإمام زین العابدین (علیه السلام): کانَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) ذاتَ یَومٍ جالِساً وعِندَهُ عَلِیٌّ وفاطِمَةُ وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهم السلام،فَقالَ:
وَالَّذی بَعَثَنی بِالحَقِّ بَشیراً،ما عَلی وَجهِ الأَرضِ خَلقٌ أحَبَّ إلَی اللّهِ عز و جل ولا أکرَمَ عَلَیهِ مِنّا،إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی شَقَّ لِیَ اسماً مِن أسمائِهِ فَهُوَ مَحمودٌ وأنَا مُحَمَّدٌ،
ص: 373
فاطمه علیهم السلام نگریست و فرمود:«من با هر که با شما سر جنگ داشته باشد،سر جنگ دارم و با هر که آشتی شما را در پیش گیرد،آشتی در پیش می گیرم».
358.شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید-به نقل از زید بن ارقم-:در خدمت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) بودیم.به ایشان در اتاقِ خود وحی می شد و ما منتظر او بودیم،تا این که گرما شدّت گرفت.علی بن ابی طالب به همراه فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام آمدند و در سایۀ دیواری به انتظار پیامبر (صلی الله علیه و آله) نشستند.چون پیامبر (صلی الله علیه و آله) بیرون آمد،آنها را دید و به سوی آنها رفت،در حالی که ما در جای خود ایستاده بودیم.سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله) به سوی ما آمد، در حالی که با جامه اش بر سر آنها سایه انداخته بود.یک سرِ جامه را پیامبر و سرِ دیگر آن را علی (علیه السلام) گرفته بود و پیامبر (صلی الله علیه و آله) می فرمود:«خدایا! من آنها را دوست دارم.پس آنها را دوست بدار.خدایا! من با هر که با آنها آشتی در پیش گیرد،آشتی در پیش می گیرم و با هر که با آنها سرِ جنگ داشته باشد،سرِ جنگ دارم».پیامبر (صلی الله علیه و آله) این سخن را سه بار تکرار نمود.
359.المناقب، خوارزمی-به نقل از ابو بکر-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) را که خیمه ای برپا کرده و بر کمان عربی تکیه داده بود و در آن خیمه،علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام بودند، دیدم که فرمود:«ای گروه مسلمانان! من با هر که با اهل خیمه (علی،فاطمه،حسن و حسین علیهم السلام ) آشتی در پیش گیرد،آشتی در پیش می گیرم و با هر که با ایشان سرِ جنگ داشته باشد،سر جنگ دارم و دوستدار کسی هستم که دوستدار آنهاست.آنها را دوست ندارد،مگر انسان نیک بخت حلال زاده و آنها را دشمن نمی دارد،مگر نگون بختِ ناپاک زاده».
360.امام زین العابدین (علیه السلام): روزی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) نشسته بود و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام نزد او بودند،که فرمود:«سوگند به کسی که مرا به حق مژده رسان بر انگیخت،بر روی زمین،هیچ کس نزد خداوند عز و جل محبوب تر و گرامی تر از ما نیست.
خداوند-تبارک و تعالی-نام مرا از یکی از نام های خودش مشتق ساخت؛
ص: 374
وشَقَّ لَکَ یا عَلِیُّ اسماً مِن أسمائِهِ فَهُوَ العَلِیُّ الأَعلی وأنتَ عَلِیٌّ،وشَقَّ لَکَ یا حَسَنُ اسماً مِن أسمائِهِ فَهُوَ الُمحسِنُ وأنتَ حَسَنٌ،وشَقَّ لَکَ یا حُسَینُ اسماً مِن أسمائِهِ فَهُوَ ذُو الإِحسانِ وأنتَ حُسَینٌ،وشَقَّ لَکِ یا فاطِمَةُ اسماً مِن أسمائِهِ فَهُوَ الفاطِرُ وأنتِ فاطِمَةُ.
ثُمَّ قالَ (صلی الله علیه و آله):اللّهُمَّ إنّی اشهِدُکَ أنّی سِلمٌ لِمَن سالَمَهُم،وحَربٌ لِمَن حارَبَهُم، ومُحِبٌّ لِمَن أحَبَّهُم،ومُبغِضٌ لِمَن أبغَضَهُم،وعَدُوٌّ لِمَن عاداهُم،ووَلِیٌّ لِمَن والاهُم، لِأَنَّهُم مِنّی وأنَا مِنهُم. (1)
21/1 بِهِم فُتِحَ الدّینُ وبِهِم یُختَمُ
361.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) -لِعَلِیٍّ (علیه السلام)-:یا عَلِیُّ،إنَّ بِنا خَتَمَ اللّهُ الدّینَ کَما بِنا فَتَحَهُ،وبِنا یُؤَلِّفُ اللّهُ بَینَ قُلوبِکُم بَعدَ العَداوَةِ وَالبَغضاءِ. (2)
362.الإمام علیّ (علیه السلام) -فی حَدیثٍ أخبَرَهُ فیهِ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) ما یَقَعُ عَلی امَّتِهِ مِنَ الفِتَنِ بَعدَهُ (صلی الله علیه و آله) حَتّی یُدرِکَهُمُ العَدلُ-:یا رَسولَ اللّهِ،العَدلُ مِنّا أم مِن غَیرِنا؟
فَقالَ:بَل مِنّا،بِنا یَفتَحُ اللّهُ وبِنا یَختِمُ،وبِنا ألَّفَ اللّهُ بَینَ القُلوبِ بَعدَ الشِّرکِ،وبِنا یُؤَلِّفُ اللّهُ بَینَ القُلوبِ بَعدَ الفِتنَةِ،فَقُلتُ:الحَمدُ للّهِ ِ عَلی ما وَهَبَ لَنا مِن فَضلِهِ. (3)
363.المعجم الأوسط عن عمر بن علیٍّ عن أبیه الإمام علیّ (علیه السلام) -أنَّهُ قالَ لِلنَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله)-:أ مِنّا
ص: 375
او محمود است و من محمّدم.ای علی! خداوند،نام تو را از نام های خود،مشتق ساخته است؛اوست علیِ اعلا و تویی علی.و تو-ای حسن-،خداوند،نامت را از نام های خود بر گرفته؛او محسن است و تو حسن هستی.و تو-ای حسین-،خداوند،نام تو را نیز از نام های خود گرفته؛او ذوالإحسان است و تو حسین هستی.و تو-ای فاطمه-،خداوند، نام تو را نیز از نام های خود بر گرفته؛او فاطر است و تو فاطمه ای».
سپس فرمود:«خدایا! تو را گواه می گیرم که با هر که با ایشان آشتی در پیش گیرد،آشتی در پیش می گیرم و با هر که با ایشان سر جنگ داشته باشد،سر جنگ دارم و دوستدار کسی هستم که ایشان را دوست داشته باشد و کینۀ کسی را در دل دارم که کینۀ ایشان را در دل دارد و دشمن کسی هستم که دشمن آنهاست و دوست کسی هستم که دوست آنهاست؛ زیرا آنها از من اند و من از آنهایم».
361.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) -به علی (علیه السلام)-:ای علی! خداوند،دین را با ما به پایان برده،چنان که آن را با ما آغاز کرده است و در پرتو ما،خداوند،دل های شما را پس از دشمنی و نفرت، الفت بخشیده است.
362.امام علی (علیه السلام) -در بیان حدیثی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فتنه هایی را به آگاهی او می رساند که پس از ایشان به امّت می رسد،تا این که عدالت به داد آنها می رسد-:[گفتم:] ای پیامبر خدا! عدالت از ماست یا از جز ما؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«از ماست.خداوند با ما آغاز می کند و با ما به پایان می برد و در پرتو وجود ما،پس از شرک،میان دل ها انس می افکند و پس از فتنه،به دل ها الفت می بخشد».
گفتم:ستایش،خدای را برای آنچه از فضل خود به ما بخشیده است.
363.المعجم الأوسط -به نقل از عمر بن علی،در بیان گفتگوی پدرش امام علی (علیه السلام) با
ص: 376
المَهدِیُّ أم مِن غَیرِنا یا رَسولَ اللّهِ؟قالَ:بَل مِنّا،بِنا یَختِمُ اللّهُ کَما بِنا فَتَحَ،وبِنا یُستَنقَذونَ مِنَ الشِّرکِ،وبِنا یُؤَلِّفُ اللّهُ بَینَ قُلوبِهِم بَعدَ عَداوَةٍ بَیِّنَةٍ،کَما بِنا ألَّفَ بَینَ قُلوبِهِم بَعدَ عَداوَةِ الشِّرکِ.
قالَ عَلِیٌّ (علیه السلام):أ مُؤمِنونَ أم کافِرونَ؟فَقالَ (صلی الله علیه و آله):مَفتونٌ وکافِرٌ. (1)
364.الإمام علیّ (علیه السلام): قالَ لی رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):یا عَلِیُّ،بِکُم یُفتَحُ هذَا الأَمرُ،وبِکُم یُختَمُ، عَلَیکُم بِالصَّبرِ،فَإِنَّ العاقِبَةَ لِلمُتَّقینَ. (2)
365.عنه (علیه السلام): بِنا فَتَحَ اللّهُ الإِسلامَ،وبِنا یَختِمُهُ. (3)
366.عنه (علیه السلام): بِنا یَفتَحُ اللّهُ،وبِنا یَختِمُ اللّهُ. (4)
367.عنه (علیه السلام): یا أیُّهَا النّاسُ ! إنّا أهلُ بَیتٍ بِنا مَیَّزَ اللّهُ الکَذِبَ،وبِنا یُفَرِّجُ اللّهُ الزَّمانَ الکَلِبَ، وبِنا یَنزِعُ اللّهُ رَبَقَ الذُّلِّ مِن أعناقِکُم،وبِنا یَفتَحُ اللّهُ،وبِنا یَختِمُ اللّهُ. (5)
368.الإمام الباقر (علیه السلام): أیُّهَا النّاسُ ! أینَ تَذهَبونَ وأینَ یُرادُ بِکُم؟بِنا هَدَی اللّهُ أوَّلَکُم،
ص: 377
پیامبر (صلی الله علیه و آله)-:[پدرم] گفت:ای پیامبر خدا! آیا مهدی از ماست یا از جز ما؟
فرمود:«از ماست.خداوند،[با ما] پایان می بخشد و با ما می آغازد و همه با ما از شرک،رهایی می یابند و خداوند با ما دل ها را پس از خصومتی آشکار،الفت می بخشد،چنان که پس از دشمنیِ [روزگار] شرک،دل هایشان را با یکدیگر مأنوس ساخت».
علی (علیه السلام) گفت:آیا آنها مؤمن اند یا کافر؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«فریب خورده و کافر».
364.امام علی (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به من فرمود:«ای علی! این امر با شما آغاز می شود و با شما پایان می پذیرد.شکیبایی در پیش گیرید که انجام کار،از آنِ پرهیزگاران است».
365.امام علی (علیه السلام): خداوند،اسلام را با ما آغاز کرد و با ما به پایان می بَرد.
366.امام علی (علیه السلام): خداوند،با ما آغاز می کند و با ما به پایان می بَرد.
367.امام علی (علیه السلام): ای مردم! ما خاندانی هستیم که خداوند،دروغ را با ما مشخّص می سازد و بیماری سخت را با ما از میان می برد و ریسمان خواری را با ما از گردن های شما می گشاید و با ما آغاز می کند و با ما به پایان می برد.
368.امام باقر (علیه السلام): ای مردم! کجا می رَوید و شما را به کجا می برند؟خداوند،با ما،
ص: 378
وبِنا یَختِمُ آخِرَکُم. (1)
369.الإمام الرضا (علیه السلام): بِنا فَتَحَ اللّهُ الدّینَ،وبِنا یَختِمُهُ. (2)
370.الإمام الهادی (علیه السلام) -فِی الزِّیارَةِ الجامِعَةِ الَّتی یُزارُ بِهَا الأَئِمَّةُ علیهم السلام-:بِکُم فَتَحَ اللّهُ،وبِکُم یَختِمُ. (3)
22/1 لا یُقاسُ بِهِم أحَدٌ
371.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): نَحنُ أهلُ بَیتٍ لا یُقاسُ بِنا أحَدٌ. (4)
372.عنه (صلی الله علیه و آله): نَحنُ أهلَ البَیتِ لا یُقابَلُ بِنا أحَدٌ،مَن عادانا فَقَد عادَی اللّهَ. (5)
373.الإمام علیّ (علیه السلام): لا یُقاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) مِن هذِهِ الاُمَّةِ أحَدٌ،ولا یُسَوّی بِهِم مَن جَرَت نِعمَتُهُم عَلَیهِ أبَداً. (6)
374.عنه (علیه السلام): نَحنُ أهلَ البَیتِ لا یُقاسُ بِنا أحَدٌ،فینا نَزَلَ القرُآنُ،وفینا مَعدِنُ
ص: 379
نخستینِ شما را هدایت کرد و با ما،آخرین شما را پایان خواهد بخشید.
369.امام رضا (علیه السلام): خداوند،دین را با ما آغاز نموده و با ما[هم] پایان می بخشد.
370.امام هادی (علیه السلام) -در زیارت جامعه که با آن،امامان علیهم السلام را زیارت می کنند-:خداوند با شما آغاز کرد و با شما پایان می بخشد.
371.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): ما خاندانی هستیم که هیچ کس با ما سنجیده نمی شود.
372.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): ما خاندانی هستیم که هیچ کس با ما برابر نهاده نمی شود و هر که به دشمنی با ما بر خیزد،به دشمنی با خدا برخاسته است.
373.امام علی (علیه السلام): هیچ کس از این امّت،با خاندان محمّد،سنجیده نمی شود و هرگز کسی که نعمت های این خاندان به سوی او روان است،با آنها مساوی دانسته نمی شود.
374.امام علی (علیه السلام): ما اهل بیتی هستیم که هیچ کس با ما سنجیده نمی شود.قرآن در میان
ص: 380
الرِّسالَةِ. (1)
375.عنه (علیه السلام): نَحنُ النُّجَباءُ،وأفراطُنا أفراطُ الأَنبِیاءِ،حِزبُنا حِزبُ اللّهِ،وَحِزبُ الفِئَةِ الباغِیَةُ حِزبُ الشَّیطانِ،ومَن سَوّی بَینَنا وبَینَ عَدُوِّنا فَلَیسَ مِنّا. (2)
376.المناقب لابن شهرآشوب عن الحارث: قالَ لی عَلِیٌّ (علیه السلام):نَحنُ أهلُ بَیتٍ لا نُقاسُ بِالنّاسِ،فَقامَ رَجُلٌ فَأَتَی ابنَ عَبّاسٍ فَأَخبَرَهُ بِذلِکَ،فَقالَ:صَدَقَ عَلِیٌّ،أوَلَیسَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) لا یُقاسُ بِالنّاسِ؟وقَد نَزَلَ فی عَلِیٍّ «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ» 3 . (3)
377.علل الشرائع عن عبّاد بن صهیب: قُلتُ لِلصّادِقِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ (علیه السلام):أخبِرنی عَن أبی ذَرٍّ،أ هُوَ أفضَلُ أم أنتُم أهلَ البَیتِ؟فَقالَ:یَابنَ صُهَیبٍ،کَم شُهورُ السَّنَةِ؟ فَقُلتُ:اِثنا عَشَرَ شَهراً،فَقالَ:وکَمِ الحُرُمُ مِنها؟قُلتُ:أربَعَةُ أشهُرٍ،قالَ:فَشَهرُ رَمَضانَ مِنها؟قُلتُ:لا،قالَ:فَشَهرُ رَمَضانَ أفضَلُ أم أشهُرُ الحُرُمِ؟فَقُلتُ:بَل شَهرُ رَمَضانَ،قالَ:فَکَذلِکَ نَحنُ أهلَ البَیتِ لا یُقاسُ بِنا أحَدٌ،وإنَّ أبا ذَرٍّ کانَ فی قَومٍ مِن أصحابِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فَتَذاکَروا فَضائِلَ هذِهِ الاُمَّةِ،فَقالَ أبو ذَرٍّ:«أفضَلُ هذِهِ الاُمَّةِ
ص: 381
ما نازل شده است و خاستگاه رسالت،در میان ماست.
375.امام علی (علیه السلام): بزرگواران،ماییم و جلودارانِ ما،جلوداران انبیایند.حزب ما حزب خداست و حزب گروهِ سرکش،حزب شیطان است.هر کس ما را همسنگ دشمنمان بداند،از ما نیست.
376.المناقب ،ابن شهرآشوب-به نقل از حارث-:علی (علیه السلام) به من فرمود:«ما خاندانی هستیم که با مردم سنجیده نمی شویم».
مردی برخاست و این خبر را به ابن عبّاس رساند.او گفت:علی راست گفته است؛آیا چنین نیست که پیامبر (صلی الله علیه و آله) با مردم سنجیده نمی شود؟در بارۀ علی نیز این آیه نازل شده است: «آنها که ایمان آورده اند و کار شایسته کرده اند،آنها بهترین مردمان اند» .
377.علل الشرائع -به نقل از عبّاد بن صُهَیب-:به امام صادق (علیه السلام) گفتم:بفرمایید که آیا ابو ذر برتر است یا شما اهل بیت؟
فرمود:«ای پسر صهیب! شمارِ ماه های سال،چند است؟».
گفتم:دوازده ماه.
فرمود:«شمار ماه های حرام،چند است؟».
گفتم:چهار تا.
فرمود:«آیا ماه رمضان در شمارِ آنهاست؟».
گفتم:خیر.
فرمود:«ماه رمضان،برتر است یا ماه های حرام؟».
گفتم:ماه رمضان.
فرمود:«با ما اهل بیت نیز هیچ کس سنجیده نمی شود.ابو ذر در میان جماعتی از اصحاب پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) بود که در بارۀ فضایل این امّت با یکدیگر سخن
ص: 382
عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ (علیه السلام)،وهُوَ قَسیمُ الجَنَّةِ وَالنّارِ،وهُوَ صِدّیقُ هذِهِ الاُمَّةِ وفاروقُها، وحُجَّةُ اللّهِ عَلَیها»،فَما بَقِیَ مِنَ القَومِ أحَدٌ إلّاأعرَضَ عَنهُ بِوَجهِهِ،وأنکَرَ عَلَیهِ قَولَهُ وکَذَّبَهُ.
فَذَهَبَ أبو امامَةَ الباهِلِیُّ مِن بَینِهِم إلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فَأَخبَرَهُ بِقَولِ أبی ذَرٍّ وإعراضِهِم عَنهُ وتَکذیبِهِم لَهُ،فَقالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):
ما أظَلَّتِ الخَضراءُ،ولا أقَلَّتِ الغَبراءُ-یَعنی مِنکُم یا أبا امامَةَ-مِن ذی لَهجَةٍ أصدَقَ مِن أبی ذَرٍّ. (1)
ص: 383
می گفتند.ابو ذر گفت:برترین فرد در میان این امّت،علی بن ابی طالب (علیه السلام) است که تقسیم کنندۀ بهشت و دوزخ است.او هماره راستگوی این امّت و جدا کنندۀ حق از باطل و حجّت خدا بر امّت است.
از میان شنوندگانِ ابو ذر،کسی نماند،مگر آن که روی از او بتافت و سخنش را انکار کرد و دروغگویش خواند.از آن میان،ابو امامۀ باهلی نزد پیامبر خدا رفت و سخن ابو ذر و روی بر تافتن مردم از او و دادن نسبت دروغ به او را به آگاهی پیامبر (صلی الله علیه و آله) رساند.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:"آسمان بر کسی سایه نیفکنده و زمین بر پشت خود،هیچ کس را در میان شما-ای ابو امامه-حمل نکرده است که زبانی راستگوتر از ابو ذر داشته باشد"».
ص: 384
الفصل الثانی:جَوامِعُ خَصائِصِهِم
378.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): إنَّ اللّهَ تَعالی جَمَعَ فِیَّ وفی أهلِ بَیتِیَ الفَضلَ،وَالشَّرَفَ،وَالسَّخاءَ، وَالشَّجاعَةَ،وَالعِلمَ،وَالحِکمَةَ،وإنَّ لَنَا الآخِرَةَ ولَکُمُ الدُّنیا. (1)
379.عنه (صلی الله علیه و آله): اعطینا أهلَ البَیتِ سَبعَةً لَم یُعطَهُنَّ أحَدٌ قَبلَنا ولا یُعطاها أحَدٌ بَعدَنا:
الصَّباحَةَ (2)،وَالفَصاحَةَ،وَالسَّماحَةَ،وَالشَّجاعَةَ،وَالحِلمَ،وَالعِلمَ،وَالمَحَبَّةَ مِنَ النِّساءِ. (3)
380.عنه (صلی الله علیه و آله): لَقَد دَعَوتُ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی أن یَجعَلَ العِلمَ وَالحِکمَةَ فی عَقِبی وعَقِبِ عَقِبی،وفی زَرعی وزَرعِ زَرعی إلی یَومِ القِیامَةِ،فَاستُجیبَ لی. (4)
ص: 385
378.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): خداوند متعال،فضیلت،شرافت،سخاوت،دلیری،دانش و حکمت را در من و خاندانم گرد آورده است و آخرت،از آنِ ما و دنیا از آنِ شماست.
379.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): به ما اهل بیت،هفت ویژگی داده شده است که به هیچ کس پیش از ما یا پس از ما داده نشده و نخواهد شد:زیبایی،گشاده زبانی،گذشت،دلیری، بردباری،دانش،دوست داشتن زنان.
380.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): من از خداوند-تبارک و تعالی-خواسته ام که علم و حکمت را در فرزندان و نوادگان من و در کِشته های من و کِشته های ایشان تا روز رستاخیز قرار دهد و خداوند هم دعای مرا مستجاب کرده است.
ص: 386
381.عنه (صلی الله علیه و آله): جَمَعَ اللّهُ عز و جل لَنا عَشرَ خِصالٍ لَم یَجمَعها لِأَحَدٍ قَبلَنا ولا تَکونُ فی أحَدٍ غَیرِنا:
فینَا الحُکمُ،وَالحِلمُ،وَالعِلمُ،وَالنُّبُوَّةُ،وَالسَّماحَةُ،وَالشَّجاعَةُ،وَالقَصدُ (1)،وَالصِّدقُ، وَالطَّهورُ،وَالعَفافُ.ونَحنُ کَلِمَةُ التَّقوی،وسَبیلُ الهُدی،وَالمَثَلُ الأَعلی،وَالحُجَّةُ العُظمی،وَالعُروَةُ الوُثقی،وَالحَبلُ المَتینُ،ونَحنُ الَّذینَ أمَرَ اللّهُ لَنا بِالمَوَدَّةِ «فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلالُ فَأَنّی تُصْرَفُونَ» 2 . (2)
382.عنه (صلی الله علیه و آله) -فی صِفَةِ عَلِیٍّ (علیه السلام)-:هُوَ سَیِّدُ الأَوصِیاءِ،اللُّحوقُ بِهِ سَعادَةٌ،وَالمَوتُ فی طاعَتِهِ شَهادَةٌ،وَ اسمُهُ فِی التَّوراةِ مَقرونٌ إلَی اسمِی،وزَوجَتُهُ الصِّدّیقَةُ الکُبرَی ابنَتی، وَابناهُ سَیِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ ابنایَ،وهُوَ وهُما وَالأَئِمَّةُ بَعدَهُم حُجَجُ اللّهِ عَلی خَلقِهِ بَعدَ النَّبِیّینَ،وهُم أبوابُ العِلمِ فی امَّتی،مَن تَبِعَهُم نَجا مِنَ النّارِ،ومَنِ اقتَدی بِهِم هُدِیَ إلی صِراطٍ مُستَقیمٍ،لَم یَهَبِ اللّهُ عز و جل مَحَبَّتَهُم لِعَبدٍ إلّاأدخَلَهُ اللّهُ الجَنَّةَ. (3)
383.عنه (صلی الله علیه و آله): إنّا أهلَ البَیتِ أهلُ بَیتِ الرَّحمَةِ،وشَجَرَةُ النُّبُوَّةِ،ومَوضِعُ الرِّسالَةِ،ومُختَلَفُ المَلائِکَةِ،ومَعدِنُ العِلمِ. (4)
384.الإمام علیّ (علیه السلام): خُصِّصنا بِخَمسَةٍ:بِفَصاحَةٍ،وصَباحَةٍ،وسَماحَةٍ،ونَجدَةٍ،وحُظوَةٍ
ص: 387
381.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): خداوند عز و جل ده سرشت را در ما گرد آورده که نه برای پیشینیان و نه برای دیگران گرد نیاورده است.در ماست حکمت،بردباری،دانش،نبوّت،گذشت، دلیری،میانه روی،راستی،پاکی و پاک دامنی.ماییم کلمۀ تقوا و راه هدایت و الگوهای والا و برترین حجّت و دستگیرۀ استوار و ریسمان سخت و ماییم که خداوند به دوستی با ما فرمان داده است: «پس از حق،جز گم راهی چه خواهد بود؟پس چگونه [از حق] باز گردانده می شوید؟» .
382.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) -در توصیف علی (علیه السلام)-:او سَرور اوصیاست.پیوستن به او،نیک بختی است و مرگِ در راه فرمانبری از او،شهادت است.نام او در تورات،کنار نام من است.همسر او صدّیقۀ کبرا،دختر من است.دو پسرِ او،سَروران جوانان بهشتی، دو پسر من اند.او با آن دو و امامانِ پس از ایشان،حجّت های خدا بر خلق او پس از پیامبران اند.آنها درهای دانش در میان امّت من اند.هر که از ایشان پیروی کند،از آتش رهایی می یابد و هر که به آنها اقتدا کند،به راه راست هدایت می شود.
خداوند عز و جل،محبّت آنها را به بنده ای نبخشیده،مگر آن که او را در بهشت وارد کرده است.
383.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): ما اهل بیت،شجرۀ نبوّت و جایگاه رسالت و مکان آمد و شدِ فرشتگان و کان دانشیم.
384.امام علی (علیه السلام): پنج سرشت،تنها از آنِ ماست:گشاده زبانی،زیبایی،گذشت،دلیری و منزلت نزد زنان.
ص: 388
عِندَ النِّساءِ. (1)
385.عنه (علیه السلام) -لَمّا سُئِلَ عَن قُرَیشٍ-:أمّا بَنو مَخزومٍ فَرَیحانَةُ قُرَیشٍ،نُحِبُّ حَدیثَ رِجالِهِم،وَالنّکاحَ فی نِسائِهِم.وأمّا بَنو عَبدِ شَمسٍ فَأَبعَدُها رَأیاً،وأمنَعُها لِما وَراءَ ظُهورِها.وأمّا نَحنُ فَأَبذَلُ لِما فی أیدینا،وأسمَحُ عِندَ المَوتِ بِنُفوسِنا،وهُم أکثَرُ وأمکَرُ وأنکَرُ،ونَحنُ أفصَحُ وأنصَحُ وأصبَحُ. (2)
386.عنه (علیه السلام) -فی خُطبَةٍ یَذکُرُ فیها فَضائِلَ أهلِ البَیتِ علیهم السلام-:فیهِم کَرائِمُ القُرآنِ،وهُم کُنوزُ الرَّحمنِ،إن نَطَقوا صَدَقوا،وإن صَمَتوا لَم یُسبَقوا. (3)
387.عنه (علیه السلام): تَاللّهِ،لَقَد عُلِّمتُ تَبلیغَ الرِّسالاتِ،وإتمامَ العِداتِ،وتَمامَ الکَلِماتِ،وعِندَنا أهلَ البَیتِ أبوابُ الحِکَمِ،وضِیاءُ الأَمرِ. (4)
388.عنه (علیه السلام): بِنَا اهتَدَیتُم فِی الظَّلماءِ،وتَسَنَّمتُم (5)ذُروَةَ العَلیاءِ،وبِنا أفجَرتُم عَنِ السِّرارِ.
وُقِرَ سَمعٌ لم یَفقَهِ الواعِیَةَ،وکَیفَ یُراعِی النَّبأَةَ (6)مَن أصَمَّتهُ الصَّیحَةُ؟! رُبِطَ جَنانٌ لَم یُفارِقهُ الخَفَقانُ. (7)
389.عنه (علیه السلام): ألا وإنّا أهلَ البَیتِ أبوابُ الحِکَمِ،وأنوارُ الظُّلَمِ،وضِیاءُ الاُمَمِ. (8)
ص: 389
385.امام علی (علیه السلام) -هنگامی که از امام علی (علیه السلام) در بارۀ اوصاف قریش پرسیدند-:امّا بنی مخزوم،گل خوش بوی قریش اند.هم صحبتی با مردانشان و زناشویی با زنانشان را دوست داریم.امّا بنی عبد شمس،دوراندیش ترینِ قریش اند و در حمایت و نگهداری آنچه پشت سرشان دارند،استوارترند.و امّا ما در آنچه را که در دستمان است،بخشنده تریم و به جان دادن هنگام مرگ،سخاوتمندتریم و ایشان (بنی عبد شمس) بیشترند و فریبنده تر و زشت روتر و ما فصیح تر و نیکخواه تر و خوش روتریم.
386.امام علی (علیه السلام) -در سخنانی که در بارۀ فضایل اهل بیت علیهم السلام بیان نمود-:[آیاتِ مدح و] منقبت قرآن،در بارۀ ایشان نازل شده و آنان گنج های خداوند بخشنده اند.اگر به گفتارْ لب بگشایند،راست می گویند و اگر خاموش باشند،دیگری بر آنان پیشی نمی گیرد.
387.امام علی (علیه السلام): سوگند به خدا،رساندن پیغام ها و وفا به وعده ها و همۀ معانی را یاد گرفتم.ابواب علم و معرفت و راه روشن،در نزد ما اهل بیت است.
388.امام علی (علیه السلام): آن هنگام که در تاریکی [گم راهی و نادانی] بودید،به وسیلۀ ما به راه راست قدم نهادید و بر کوهان بلندی سوار شدید،و به واسطۀ ما از تیرگی [شب]، داخل روشنایی [صبح] گشتید.کر باد گوشی که از فریاد راه نما،پند نگرفته است! چگونه گوشی که از صدای رسا سنگین و کر گشته،صدای آهسته را می شنود؟و [چگونه] دلی که از خوف خدا مضطرب و نگران است،مطمئن باشد؟
389.امام علی (علیه السلام): آگاه باشید ! ما اهل بیت،درهای حکمت و پرتو تاریکی ها و نور امّت هاییم.
ص: 390
390.عنه (علیه السلام): نَحنُ أنوارُ السَّماواتِ وَالأَرضِ،وسُفُنُ النَّجاةِ،وفینا مَکنونُ العِلمِ،وإلَینا مَصیرُ الاُمورِ،وبِمَهدِیِّنا تُقطَعُ الحُجَجُ،فَهُوَ خاتَمُ الأَئِمَّةِ،ومُنقِذُ الاُمَّةِ،ومُنتَهَی النّورِ،وغامِضُ السِّرِّ،فَلیَهنَ مَنِ استَمسَکَ بِعُروَتِنا،وحُشِرَ عَلی مَحَبَّتِنا. (1)
391.عنه (علیه السلام): أیُّهَا النّاسُ ! نَحنُ أبوابُ الحِکمَةِ،ومَفاتیحُ الرَّحمَةِ،وسادَةُ الاُمَّةِ،واُمَناءُ الکِتابِ، وفَصلُ الخِطابِ،وبِنا یُثیبُ اللّهُ،وبِنا یُعاقِبُ. (2)
392.بصائر الدرجات عن أبی حمزة الثّمالی: خَطَبَ أمیرُ المُؤمِنینَ (علیه السلام) فَحَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ، ثُمَّ قالَ:إنَّ اللّهَ اصطَفی مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) بِالرِّسالَةِ وأنبَأَهُ بِالوَحیِ،وأنالَ فِی النّاسِ وأنالَ،وفینا أهلَ البَیتِ مَعاقِلُ (3)العِلمِ وأبوابُ الحِکمَةِ وضِیاءُ الأَمرِ،فَمَن یُحِبُّنا مِنکُم نَفَعَهُ إیمانُهُ ویُقبَلُ مِنهُ عَمَلُهُ،ومَن لَم یُحِبَّنا مِنکُم لَم یَنفَعهُ إیمانُهُ ولا یُقبَلُ مِنهُ عَمَلُهُ. (4)
393.فاطمة الزّهراء علیها السلام -مِن کلامٍ لَها تُخاطِبُ فیهِ أبا بَکرٍ وعُمَرَ وجَماعَةً مِنَ المُهاجِرینَ وَالأَنصارِ-:فَرَضَ اللّهُ الإِیمانَ تَطهیراً لَکُم مِنَ الشِّرکِ...وطاعَتَنا نِظاماً،وإمامَتَنا أمناً مِنَ الفُرقَةِ،وحُبَّنا عِزّاً لِلإِسلامِ...لا نَبرَحُ نَأمُرُکُم وتَأمُرونَ حَتّی دارَت لَکُم بِنا رَحَی الإِسلامِ، ودَرَّ حَلَبُ الأَنامِ،وخَضَعَت نَعرَةُ الشِّرکِ،وباخَت (5)نیرانُ الحَربِ،وهَدَأَت دَعوَةُ الهَرجِ، وَاستَوسَقَ نِظامُ الدّینِ. (6)
ص: 391
390.امام علی (علیه السلام): ما نورهای آسمان ها و زمین،و کشتی های نجاتیم.نهفته های دانش،در میان ماست و سرنوشت امور،در دست ماست.با مهدیِ ماست که حجّت ها تمام می شوند و اوست خاتم امامان و رهایی بخش امّت و پایانۀ روشنی و سرّ سَر به مُهر.
پس خوش حال باشد کسی که به حلقۀ ما چنگ در می زند و بر محبّت ما بر انگیخته می شود !
391.امام علی (علیه السلام): ای مردم! ماییم درهای حکمت و کلیدهای رحمت و سَروران امّت و معتمدان قرآن و سخن پایانی.خداوند به سبب ما پاداش می دهد و به سبب ما کیفر می کند.
392.بصائر الدرجات -به نقل از ابو حمزۀ ثمالی-:امیر مؤمنان (علیه السلام) خطبه خواند و خدا را ستود و ستایش کرد و سپس فرمود:«همانا خداوند،محمّد (صلی الله علیه و آله) را برای رسالت بر انگیخت و او را با وحی،آگاه ساخت و سنگرهای دانش و دروازه های حکمت و پرتو امور را در میان مردم و ما اهل بیت قرار داد.پس هر که از شما ما را دوست بدارد،ایمانش بدو سود می رساند و عملش پذیرفته می گردد و هر که از شما ما را دوست نداشته باشد،ایمانش به او سود نمی رساند و عملش پذیرفته نمی گردد».
393.فاطمه علیها السلام -در کلامی که در آن،ابو بکر،عمر و گروهی از مهاجران و انصار را مخاطب قرار می دهد-:خداوند،ایمان را بر شما واجب کرده تا از شرک پاک شوید...و فرمانبری از ما را واجب کرده تا نظام یابید و پیشوایی ما را واجب کرده تا از پراکندگی امان یابید و دوستی ما را مایۀ سربلندی اسلام قرار داد....ما پیوسته به شما فرمان می داده ایم و شما فرمان می بردید،تا این که آسیای اسلام با ما به گردش در آمد و باران برکات بر مردم فرو بارید و نعرۀ شرک فرو نشست و آتش جنگ، خاموشی گرفت و دعوت هرج و مرج،به آرامی گرایید و سامانۀ دین نظم یافت.
ص: 392
394.عنها علیها السلام: اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ...نَحنُ وَسیلَتُهُ فی خَلقِهِ،ونَحنُ خاصَّتُهُ،ومَحَلُّ قُدسِهِ،ونَحنُ حُجَّتُهُ فی غَیبِهِ،ونَحنُ وَرَثَةُ أنبِیائِهِ. (1)
395.الإمام الحسین (علیه السلام) -فی یَومِ عاشوراءَ-:
أنَا ابنُ عَلِیِّ الخَیرِ مِن آلِ هاشِمٍ
396.الإمام زین العابدین (علیه السلام) -مِن خُطبَةٍ لَهُ فی مَجلِسِ یَزیدَ-:أیُّهَا النّاسُ ! اعطینا سِتّاً، وفُضِّلنا بِسَبعٍ:اُعطینَا العِلمَ،وَالحِلمَ،وَالسَّماحَةَ،وَالفَصاحَةَ،وَالشَّجاعَةَ،وَالَمحَبَّةَ فی قُلوبِ المُؤمِنینَ.وفُضِّلنا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِیَّ الُمختارَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله)،ومِنَّا الصِّدّیقُ،ومِنَّا الطَیّارُ،ومِنّا أسدُ اللّهِ وأسَدُ الرَّسولِ،ومِنّا سَیِّدَةُ نِساءِ العالَمینَ فاطِمَةُ البَتولُ،ومِنّا سِبطا هذِهِ الاُمَّةِ وسَیِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ. (2)
ص: 393
394.فاطمه علیها السلام: پروامندی از خدا را آن گونه که باید،در پیش گیرید....ما وسیلۀ خداییم در میان بندگانش و ما خواصّ اوییم و ما جایگاه قدس اوییم و ما حجّت او در غیب اوییم و ما وارثان پیامبرانیم.
395.امام حسین (علیه السلام) -در روز عاشورا-:
من پسرِ علی،برگزیدۀ خاندان هاشم هستم.
برای به خود بالیدن،همین افتخار برایم کافی است.
نیای من،پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) است که بهترینِ خلق خداست.
ما چراغ خداییم که در زمین می درخشد.
فاطمه،مادر من است که از سلالۀ احمد است.
عموی من جعفر است که«دارندۀ دو بال»نامیده می شود.
کتاب خدا در میان ما به حق نازل شد.
هدایت در میان ماست و وحی،از ما به نیکی یاد می کند.
ما امان خداییم برای همۀ خلایق
و این را در میان مردم،پنهان و پیدا می گوییم.
ماییم عهده داران حوض کوثر که دوستان خود را سیراب می کنیم
با جام پیامبر خدا و این چیزی است که هرگز انکار نمی شود.
طرفداران ما در میان مردم،بهترین ها هستند
و بدخواه ما،در روز رستاخیز،زیان می کند.
396.امام زین العابدین (علیه السلام) -در سخنرانی ای در مجلس یزید-:ای مردم! به ما شش سرشت بخشیده شده و به هفت امر فضیلت داده شده ایم.به ما علم،بردباری،گذشت، گشاده زبانی،دلیری و محبّت در دل مؤمنان بخشیده شده است،و برتری داده شده ایم به این که پیامبرِ برگزیده،محمّد (صلی الله علیه و آله)،از ماست و صدّیق،از ماست و طیّار،از ماست و شیر خدا و شیر پیامبر،از ماست و سَرور بانوان جهان،فاطمۀ بتول،از ماست و دو نوۀ این امّت و سالار جوانان بهشتی،از مایند.
ص: 394
397.عنه (علیه السلام) -فی صِفَةِ أهلِ البَیتِ علیهم السلام-:مِن فُروعِ الشَّجَرَةِ المُبارَکَةِ،وبَقایَا الصَّفوَةِ الَّذینَ أذهَبَ اللّهُ عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهَّرَهُم تَطهیراً،وبَرَأَهُم مِنَ الآفاتِ،وَافتَرَضَ مَوَدَّتَهُم فِی الکِتابِ.
هُمُ العُروَةُ الوُثقی،وهُم مَعدِنُ التُّقی وخَیرُ حِبالِ العالَمینَ وَثیقُها (1)
398.الإمام الباقر (علیه السلام): نَحنُ حُجَّةُ اللّهِ،ونَحنُ بابُ اللّهِ،ونَحنُ لِسانُ اللّهِ،ونَحنُ وَجهُ اللّهِ، ونَحنُ عَینُ اللّهِ فی خَلقِهِ،ونَحنُ وُلاةُ أمرِ اللّهِ فی عِبادِهِ. (2)
399.عنه (علیه السلام): نَحنُ أهلُ بَیتِ الرَّحمَةِ،وشَجَرَةُ النَّبُوَّةِ،ومَعدِنُ الحِکمَةِ،ومَوضِعُ المَلائِکَةِ، ومَهبَطُ الوَحیِ. (3)
400.عنه (علیه السلام): نَحنُ مَن بِنا یُفتَحُ،وبِنا یُختَمُ،ونَحنُ أئِمَّةُ الهُدی،ونَحنُ مَصابیحُ الدُّجی، ونَحنُ مَنارُ الهُدی،ونَحنُ السّابِقونَ،ونَحنُ الآخِرونَ. (4)
401.عنه (علیه السلام): إنّا لَنَعرِفُ الرَّجُلَ إذا رَأَیناهُ بِحَقیقَةِ الإیمانِ وحَقیقَةِ النِّفاقِ. (5)
402.الإمام الصادق (علیه السلام): نَحنُ قَومٌ فَرَضَ اللّهُ عز و جل طاعَتَنا،لَنَا الأَنفالُ (6)،ولَنا صَفوُ المالِ،
ص: 395
397.امام زین العابدین (علیه السلام) -در توصیف اهل بیت علیهم السلام-:آنها از شاخه های شجرۀ مبارک و باقی ماندۀ برگزیدگانی هستند که خداوند،هر گونه پلشتی را از آنها زدوده و کاملاً پاکشان گردانیده و از آفات،مبرّایشان داشته و دوستی با آنها را در کتابش واجب کرده است.
آنها دستاویز استوار و کان پرهیزگاری
و نیکو ریسمانی استوار برای جهانیان اند.
398.امام باقر (علیه السلام): ما حجّت خداییم.ما درِ خداییم.ما زبان خداییم.ما وجه خداییم.ما چشم خدا در میان مردمیم.ما عهده داران امر خدا در میان بندگان اوییم.
399.امام باقر (علیه السلام): ما،اهل خانۀ رحمت،و درخت نبوّت و معدن حکمت و جایگاه فرشتگان و مکان فرو آمدن وحی ایم.
400.امام باقر (علیه السلام): ما کسانی هستیم که با ما آغاز و با ما پایان می پذیرد.ما،امامانِ هدایت و چراغ های تاریکی و گل دستۀ راه نمایی هستیم.ماییم نخستینیان و پایانیان.
401.امام باقر (علیه السلام): ما هر گاه فردی را ببینیم،حقیقت ایمان وحقیقت نفاق را در او در می یابیم.
402.امام صادق (علیه السلام): ما گروهی هستیم که خداوند عز و جل فرمانبری از ما را واجب کرده است.
ص: 396
ونَحنُ الرّاسِخونَ فِی العِلمِ،ونَحنُ الَمحسودونَ الَّذینَ قالَ اللّهُ: «أَمْ یَحْسُدُونَ النّاسَ عَلی ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ» 1 . (1)
403.عنه (علیه السلام): إنّا أهلُ بَیتٍ عِندَنا مَعاقِلُ العِلمِ،وآثارُ النُّبُوَّةِ،وعِلمُ الکِتابِ،وفَصلُ ما بَینَ النّاسِ. (2)
404.عنه (علیه السلام): إنَّ اللّهَ عز و جل أوضَحَ بِأَئِمَّةِ الهُدی مِن أهلِ بَیتِ نَبِیِّنا عَن دینِهِ،وأبلَجَ بِهِم عَن سَبیلِ مِنهاجِهِ،وفَتَحَ بِهِم عَن باطِنِ یَنابِیعِ عِلمِهِ. (3)
405.عنه (علیه السلام): نَحنُ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ،وبَیتُ الرَّحمَةِ،ومَفاتیحُ الحِکمَةِ،ومَعدِنُ العِلمِ،ومَوضِعُ الرِّسالَةِ،ومُختَلَفُ المَلائِکَةِ،ومَوضِعُ سِرِّ اللّهِ،ونَحنُ وَدیعَةُ اللّهِ فی عِبادِهِ،ونَحنُ حَرَمُ اللّهِ الأَکبَرُ،ونَحنُ ذِمَّةُ اللّهِ،ونَحنُ عَهدُ اللّهِ.فَمَن وَفی بِعَهدِنا فَقَد وَفی بِعَهدِ اللّهِ، ومَن خَفَرَها (4)فَقَد خَفَرَ ذِمَّةَ اللّهِ وعَهدَهُ. (5)
406.عنه (علیه السلام): نَحنُ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ،ومَعدِنُ الرِّسالَةِ،ومُختَلَفُ المَلائِکَةِ،ونَحنُ عَهدُ اللّهِ وذِمَّتُهُ،ونَحنُ ودائِعُ اللّهِ وحُجَّتُهُ. (6)
ص: 397
انفال (1)و برگزیدۀ اموال،از آنِ ماست.ما راسخانِ در دانشیم.ما آن گرفتاران حسادت دیگرانیم که خداوند در بارۀ آنها فرموده: «یا مردم بر آنها به سبب آنچه خداوند از فضلِ خود بدیشان داده،حسادت می ورزند» .
403.امام صادق (علیه السلام): ما خاندانی هستیم که سنگرهای دانش و نشانه های نبوّت و آگاهی از قرآن و داوری بین مردم،در میان ما نهاده شده است.
404.امام صادق (علیه السلام): خداوند عز و جل با امامانِ هدایت که از خاندان پیامبر ما هستند،از دینش پرده بر داشته و با آنها راه روشنش را آشکار نموده و با ایشان کلید از نهفته های دانشش بر گرفته است.
405.امام صادق (علیه السلام): ما،درخت نبوّت و خانۀ رحمت و کلیدهای حکمت و کان دانش و جایگاه رسالت و مکان آمد و شدِ فرشتگان و جای اسرار الهی هستیم.ما سپردۀ خدا در میان بندگان اوییم.ما حرم بزرگ خداییم.ما پیمان خداییم.پس هر کس به پیمان ما وفا کند،به پیمان خدا وفا کرده و هر که آن را پاس ندارد،عهد و پیمان خدا را پاس نداشته است.
406.امام صادق (علیه السلام): ما،درخت نبوّت و کان رسالت و جایگاه آمد و شدِ فرشتگان و عهد و پیمان خداییم.ماییم سپرده های خدا و حجّت او.
ص: 398
407.عنه (علیه السلام): نَحنُ حُجَّةُ اللّهِ فی عِبادِهِ،وشُهَداؤُهُ عَلی خَلقِهِ،واُمَناؤُهُ عَلی وَحیِهِ،وخُزّانُهُ عَلی عِلمِهِ،ووَجهُهُ الَّذی یُؤتی مِنهُ،وعَینُهُ فی بَرِیَّتِهِ،ولِسانُهُ النّاطِقُ،وقَلبُهُ الواعی، وبابُهُ الَّذی یَدُلُّ عَلَیهِ.ونَحنُ العالِمونَ بِأَمرِهِ،وَالدّاعونُ إلی سَبیلِهِ.بِنا عُرِفَ اللّهُ،وبِنا عُبِدَ اللّهُ.نَحنُ الأَدِلّاءُ عَلَی اللّهِ،ولَولانا ما عُبِدَ اللّهُ. (1)
408.عنه (علیه السلام): نَحنُ أصلُ کُلِّ خَیرٍ،ومِن فُروعِنا کُلُّ بِرٍّ،فَمِنَ البِرِّ:التَّوحیدُ،وَالصَّلاةُ، وَالصِّیامُ،وکَظمُ الغَیظِ،وَالعَفوُ عَنِ المُسیءِ،ورَحمَةُ الفَقیرِ،وتَعَهُّدُ الجارِ،وَالإِقرارُ بِالفَضلِ لِأَهلِهِ.
وعَدُوُّنا أصلُ کُلِّ شَرٍّ،ومِن فُروعِهِم کُلُّ قَبیحٍ وفاحِشَةٍ،فَمِنهُمُ:الکَذِبُ، وَالبُخلُ،وَالَّنمیمَةُ،وَالقَطیعَةُ،وأکلُ الرِّبا،وأکلُ مالِ الیَتیمِ بِغَیرِ حَقِّهِ،وتَعَدِّی الحُدودِ الَّتی أمَرَ اللّهُ،ورُکوبُ الفَواحِشِ ما ظَهَرَ مِنها وما بَطَنَ،وَالزِّنا،وَالسَّرِقَةُ،وکُلُّ ما وافَقَ ذلِکَ مِنَ القَبیحِ.فَکَذَبَ مَن زَعَمَ أنَّهُ مَعَنا وهُوَ مُتَعَلِّقٌ بِفُروعِ غَیرِنا. (2)
409.الإمام الکاظم (علیه السلام): نَحنُ مِفتاحُ الکِتابِ،فَبِنا نَطَقَ العُلَماءُ،ولَولا ذلِکَ لَخَرِسوا. (3)
410.الإمام الرضا (علیه السلام): نَحنُ حُجَجُ اللّهِ فی خَلقِهِ،وخُلَفاؤُهُ فی عِبادِهِ،واُمَناؤُهُ عَلی سِرِّهِ.
ونَحنُ کَلِمَةُ التَّقوی،وَالعُروَةُ الوُثقی. (4)
ص: 399
407.امام صادق (علیه السلام): ما حجّت خداییم در میان بندگانش و گواهان او در میان خلایقش و معتمدان او در وحیَش و گنجوران او در دانشش و وجه او-که بدان روی می آورند- و چشم او در میان مردم و زبان گویای او و دل دیده ور او و دری که بدان هدایت می کند.ماییم آگاهان از امر او و دعوتگران به راهش.خدا با ما شناخته و با ما پرستیده می شود.ما ره نمایان به سوی خداییم و اگر ما نمی بودیم،خداوند پرستش نمی شد.
408.امام صادق (علیه السلام): ما ریشۀ هر گونه خیری هستیم و هر نیکی،از شاخ و برِ ماست.از این نیکی هاست:یکتاپرستی،نماز،روزه،فرو خوردن خشم،گذشت از بدی کننده، رَحم بر نادار،پرداختن به کار همسایه،اقرار به فضیلتِ فضیلت مندان.
دشمن ما،ریشۀ هر گونه بدی است و هر زشتی و پلیدکاری ای،از شاخ و برِ ایشان است که از جملۀ آنهاست:دروغ،تنگ چشمی،سخن چینی،گسستن پیوند، رباخواری،خوردن ناروای مال یتیم،گذشتن از حدودی که خداوند بدان دستور داده است،ارتکاب پنهان و پیدای پلیدکاری،زنا،دزدی و هر کار زشتی که با اینها همسو باشد.پس دروغ گفته است هر که گمان برده با ماست و به شاخه های دیگران چنگ افکنده است.
409.امام کاظم (علیه السلام): ما کلید قرآن هستیم.علما در پرتو ما سخن می گویند و اگر این [کلید] نبود،هر آینه لال می شدند.
410.امام رضا (علیه السلام): ما حجّت های خداییم در میان خلایق و جانشینان او در میان بندگانش و معتمدان او در اسرارش.ما کلمۀ تقوا و دستاویز استواریم.
ص: 400
411.عنه (علیه السلام): نَحنُ آلَ مُحَمَّدٍ النَّمَطُ (1)الأَوسَطُ،الَّذی لا یُدرِکُنا الغالی ولا یَسبِقُنَا التّالِی. (2)
412.عنه (علیه السلام): إنّا أهلُ بَیتٍ یَتَوارَثُ أصاغِرُنا عَن أکابِرِنا القُذَّةَ بِالقُذَّةِ (3). (4)
413.عنه (علیه السلام): لَنا أعیُنٌ لا تُشبِهُ أعیُنَ النّاسِ،وفیها نورٌ لَیسَ لِلشَّیطانِ فیها نَصیبٌ. (5)
414.الإمام الجواد (علیه السلام): ما مِنّا إلّاوهُوَ قائِمٌ بِأَمرِ اللّهِ عز و جل،وهادٍ إلی دینِ اللّهِ. (6)
415.عنه (علیه السلام): نَحنُ خُزّانُ اللّهِ عَلی عِلمِهِ وغَیبِهِ وحِکمَتِهِ،وأوصِیاءُ أنبِیائِهِ،وعِبادٌ مُکرَمونَ. (7)
416.عنه (علیه السلام): الحَمدُ للّهِ ِ الَّذی خَلَقَنا مِن نورِهِ بِیَدِهِ،وَاصطَفانا مِن بَرِیَّتِهِ،وجَعَلَنا امناءَهُ عَلی خَلقِهِ. (8)
417.الإمام الهادی (علیه السلام): نَحنُ کَلِماتُ اللّه الَّتی لا تَنفَدُ،وَلا تُدرَکُ فَضائِلُنا. (9)
ص: 401
411.امام رضا (علیه السلام): ما خاندان محمّدیم و بر راهِ میانه ای قرار داریم که نه تندرو به ما می رسد و نه آن که از پس می آید،از ما پیشی می گیرد.
412.امام رضا (علیه السلام): ما خاندانی هستیم که کوچک ترهای ما از بزرگ ترهامان ارث می برند،بی هیچ گونه تفاوتی.
413.امام رضا (علیه السلام): ما چشم هایی داریم که به چشم های مردم نمی مانَد و در آنها،نوری است و شیطان در آنها بهره ای ندارد.
414.امام جواد (علیه السلام): از ما نیست،مگر کسی که به امر خداوند عز و جل کمر بسته و به سوی دین خدا هدایت می کند.
415.امام جواد (علیه السلام): ما گنجوران خداوندیم در علم و غیب و حکمت او و اوصیای پیامبرانش و بندگان ارجمند او.
416.امام جواد (علیه السلام): سپاس،خدایی را که ما را با دست خود از نور خویش آفرید و از میان بندگانش ما را برگزید و ما را معتمدان در میان خلایقش قرار داد.
417.امام هادی (علیه السلام): ما کلمات خدا هستیم که پایان نمی پذیرند و فضیلت های ما درک نمی شوند.
ص: 402
418.تهذیب الأحکام عن موسی بن عبد اللّه النّخعیّ: قُلتُ لِعَلِیِّ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیِّ بنِ موسَی بنِ جَعفَرِ ابنِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیهم السلام:عَلِّمنی یَابنَ رَسولِ اللّهِ قَولاً أقولُهُ بَلیغاً کامِلاً إذا زُرتُ واحِداً مِنکُم،فَقالَ:إذا صِرتَ إلَی البابِ فَقِف وَاشهَدِ الشَّهادَتَین،وأنتَ عَلی غُسلٍ...
ثُمَّ قُل:السَّلامُ عَلَیکُم یا أهلَ بَیتِ النُّبُوَّةِ،ومَعدِنَ الرِّسالَةِ،ومُختَلَفَ المَلائِکَةِ، ومَهبَطَ الوَحیِ،ومَعدِنَ الرَّحمَةِ،وخُزّانَ العِلمِ،ومُنتَهَی الحِلمِ،واُصولَ الکَرَمِ،وقادَةَ الاُمَمِ،وأولِیاءَ النِّعَمِ،وعناصِرَ الأَبرارِ،ودَعائِمَ الأَخیارِ،وساسَةَ العِبادِ،وأرکانَ البِلادِ،وأبوابَ الإِیمانِ،واُمَناءَ الرَّحمنِ،وسُلالَةَ النَّبِیّینَ،وصَفوَةَ المُرسَلینَ،وعِترَةَ خِیَرَةِ رَبِّ العالَمینَ،ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ.... (1)
أقول: راجع تمام الزیارة،فإنّها من جوامع الکلم فی خصائص أهل البیت علیهم السلام.
419.الإمام العسکریّ (علیه السلام): نَحنُ کَهفٌ لِمَنِ التَجَأَ إلَینا،ونورٌ لِمَنِ استَضاءَ بِنا،وعِصمَةٌ لِمَنِ اعتَصَمَ بِنا،مَن أحَبَّنا کانَ مَعَنا فِی السَّنامِ الأَعلی،ومَنِ انحَرَفَ عَنّا فَإِلَی النّارِ. (2)
420.الإمام المهدیّ (علیه السلام) -فی صِفَةِ الأَوصِیاءِ-:أحیی بِهِم دینَهُ،وأتَمَّ بِهِم نورَهُ،وجَعَلَ بَینَهُم وبَینَ إخوانِهِم وبَنی عَمِّهِم وَالأَدنَینَ فَالأَدنَینَ مِن ذَوی أرحامِهِم فُرقاناً بَیِّناً، یُعرَفُ بِهِ الحُجَّةُ مِنَ المَحجوجِ،وَالإِمامُ مِنَ المَأمومِ،بِأَن عَصَمَهُم مِنَ الذُّنوبِ،
ص: 403
418.تهذیب الأحکام -به نقل از موسی بن عبد اللّه نخعی-:به علی بن محمّد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمّد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام (امام هادی (علیه السلام) ) گفتم:ای فرزند پیامبر خدا! به من کلامی بلیغ و کامل بیاموز که هر گاه به زیارت یکی از شما آمدم، عرض کنم.
فرمود:«هر گاه به در رسیدی،بِایست و شهادتین بگو و این در حالی باشد که تو غسل کرده ای....سپس بگو:سلام بر شما،ای خاندان نبوّت و معدن رسالت و جایگاه آمد و شدِ فرشتگان و مکان فرود آمدن وحی و کان رحمت و گنجوران دانش و پایان های خِرد و ریشه های کرامت و جلوداران امّت ها و ولیّ نعمت ها و بنیادهای نیکان و پایه های نیکوکاران و اداره کنندگان بندگان و بنیان های شهرها و درهای ایمان و معتمدان خدای رحمان و سلالۀ پیامبران و برگزیدۀ رسولان و خاندان نیک خدای جهانیان و رحمت و برکات خدا بر شما باد!...».
به متن کامل این زیارت (زیارت«جامعۀ کبیره») مراجعه کنید که در بیان ویژگی های اهل بیت علیهم السلام،جامع ترین سخنان را در بر دارد. (1)
419.امام عسکری (علیه السلام): ما پناهگاهی هستیم برای کسی که به ما پناه آورَد و نوری هستیم برای آن که از ما پرتو طلبد و موجب مصونیت کسی هستیم که از ما پناه جوید.هر که ما را دوست بدارد،در مراتب بالا با ما خواهد بود و هر که از راه ما کج گردد،به سوی آتش ره خواهد برد.
420.امام مهدی (علیه السلام) -در توصیف اوصیا-:خداوند،دین خود را با آنها احیا کرده و نورش را با آنها به کمال رسانده و میان آنها و برادرانشان و پسرعموهاشان و خویشان نزدیک و نزدیک ترشان فرقانی آشکار قرار داده است که با آن،حجّت از آن که حجّت برای او
ص: 404
وبَرَّأَهُم مِنَ العُیوبِ،وطَهَّرَهُم مِنَ الدَّنَسِ،ونَزَّهَهُم مِنَ اللَّبسِ (1)،وجَعَلَهُم خُزّانَ عِلمِهِ،ومُستَودَعَ حِکمَتِهِ،ومَوضِعَ سِرِّهِ،وأیَّدَهُم بِالدَّلائِلِ،ولَولا ذلِکَ لَکانَ النّاسُ عَلی سَواءٍ،ولَادَّعی أمرَ اللّهِ عز و جل کُلُّ أحَدٍ،ولَما عُرِفَ الحَقُّ مِنَ الباطِلِ،ولا العالِمُ مِنَ الجاهِلِ. (2)
ص: 405
آورده شده و امام از مأموم شناسایی می شود و این از آن روست که خداوند،آنها را از هر گونه پلشتی مصون داشته و از عیوب،مبرّایشان کرده و از ناپاکی پاکشان گردانده و از در هم شدگی،منزّهشان داشته و آنها را گنجوران علم خود و مخزن حکمتش و جایگاه سرّش قرار داده است.
خداوند،آنها را با دلایل خود،تأیید کرده و اگر چنین نمی بود،مردم همه یک سان بودند و هر کس مدّعی امر [ منصوب شدن از سوی ] خداوند عز و جل می شد و دیگر حق از باطل و دانا از نادان شناخته نمی شد.
ص: 406
ص: 407
ص: 408
الفصل الأوّل:خَصائِصُهُم فِی العِلمِ
1/1 خَزَنَةُ عِلمِ اللّهِ
421.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) عن اللّه عز و جل -فی خَصائِصِ أهلِ البَیتِ علیهم السلام-:وهُم خُزّانی عَلی عِلمی مِن بَعدِکَ. (1)
422.الإمام الباقر (علیه السلام): وَاللّهِ إنّا لَخُزّانُ اللّهِ فی سَمائِهِ وأرضِهِ،لا عَلی ذَهَبٍ ولا عَلی فِضَّةٍ إلّا عَلی عِلمِهِ. (2)
423.عنه (علیه السلام): نَحنُ خُزّانُ عِلمِ اللّهِ،ونَحنُ تَراجِمَةُ وَحیِ اللّهِ. (3)
424.عنه (علیه السلام): إنَّ للّهِ ِ تَعالی عِلماً خاصّاً وعِلماً عامّاً،فَأَمَّا العِلمُ الخاصُّ فَالعِلمُ الَّذی لَم یُطلِع عَلَیهِ مَلائِکَتَهُ المُقَرَّبینَ وأنبِیاءَهُ المُرسَلینَ،وأمّا عِلمُهُ العامُّ فَإِنَّهُ عِلمُهُ الّذی
ص: 409
421.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) -به نقل از خداوند عز و جل،در توصیف ویژگی های اهل بیت علیهم السلام-:و آنها پس از تو،گنجُوران علم من اند.
422.امام باقر (علیه السلام): به خدا سوگند،ما گنجوران خدا در آسمان و زمین هستیم،نه بر زر و سیم،که گنجوران علم اوییم.
423.امام باقر (علیه السلام): ما،گنجوران علم خدا و بازگو کنندگان وحی خداییم.
424.امام باقر (علیه السلام): خداوند متعال،علم خاصّی دارد وعلم عامّی.علم خاصّ او،همان علمی است که [حتّی] فرشتگان مقرّب و پیامبرانِ فرستادۀ او،بر آن،آگاهی ندارند
ص: 410
أطلَعَ عَلَیهِ مَلائِکَتَهُ المُقَرَّبینَ وأنبِیاءَهُ المُرسَلینَ،وقَد وَقَعَ إلَینا مِن رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله). (1)
425.الإمام الصادق (علیه السلام): نَحنُ وَرِثنَا النَّبِیّینَ،وعِندَنا عَصا موسی،وإنّا لَخُزّانُ اللّهِ فِی الأَرضِ،لا بِخُزّانِ ذَهَبٍ ولا فِضَّةٍ. (2)
426.عنه (علیه السلام): نَحنُ شَجَرَةُ العِلمِ،ونَحنُ أهلُ بَیتِ النَّبِیِّ،وفی دارِنا مَهبَطُ جَبرَئیلَ،ونَحنُ خُزّانُ عِلمِ اللّهِ،ونَحنُ مَعادِنُ وَحیِ اللّهِ.مَن تَبِعَنا نَجا،ومَن تَخَلَّفَ عَنّا هَلَکَ،حَقّاً عَلَی اللّهِ عز و جل. (3)
2/1 عَیبَةُ عِلمِ اللّهِ
427.الإمام زین العابدین (علیه السلام): نَحنُ أبوابُ اللّهِ،ونَحنُ الصِّراطُ المُستَقیمُ،ونَحنُ عَیبَةُ عِلمِهِ،ونَحنُ تَراجِمَةُ وَحیِهِ،ونَحنُ أرکانُ تَوحیدِهِ،ونَحنُ مَوضِعُ سِرِّهِ. (4)
428.الإمام الصادق (علیه السلام): نَحنُ وُلاةُ أمرِ اللّهِ،وخَزَنَةُ عِلمِ اللّهِ،وعَیبَةُ وَحیِ اللّهِ. (5)
429.عنه (علیه السلام): إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالَی انتَجَبَنا لِنَفسِهِ،فَجَعَلَنا صَفوَتَهُ مِن خَلقِهِ،واُمَناءَهُ عَلی
ص: 411
و علم عامّ او،همان علمی است که فرشتگان مقرّب و پیامبران فرستادۀ او،بر آن، آگاهی دارند و از پیامبر خدا به ما رسیده است.
425.امام صادق (علیه السلام): ما از پیامبران ارث می بریم.عصای موسی،نزد ماست و ما گنجوران خدا در زمین هستیم،نه گنجوران زر و سیم.
426.امام صادق (علیه السلام): ما شجرۀ علم و اهل بیت پیامبر هستیم.جایگاه فرود جبرئیل،در خانۀ ماست و ما گنجوران علم خدا و معادن وحی خدا هستیم.هر که از ما پیروی کند،رهایی می یابد و هر که از ما باز ماند،نابود می گردد و حقّ خداست که چنین کند.
427.امام زین العابدین (علیه السلام): ما،درهای خداییم.ما راه راستیم.ما ظرف علم اوییم.ما بازگوکنندۀ وحی اوییم.ما پایه های توحید اوییم.ما جایگاه راز اوییم.
428.امام صادق (علیه السلام): ما،والیان امر الهی و گنجوران دانش خدا و ظرف وحی خداوندیم.
429.امام صادق (علیه السلام): خداوند-تبارک و تعالی-ما را برای خود برگزید و سپس ما را
ص: 412
وَحیِهِ،وخُزّانَهُ فی أرضِهِ،ومَوضِعَ سِرِّهِ،وعَیبَةَ عِلمِهِ. (1)
430.مقتضب الأثر عن وهب بن منبّه -فی ذِکرِ ما اوحِیَ إلی موسی (علیه السلام)-:تَمَسَّک بِذِکرِهِم [مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَالأَوصِیاءِ مِن بَعدِهِ] فَإِنَّهُم خَزَنَةُ عِلمی،وعَیبَةُ حِکمَتی، ومَعدِنُ نوری. (2)
431.الاحتجاج عن فاطمة الصّغری -لِأَهلِ الکوفَةِ بَعدَ وَقعَةِ کَربَلاءَ وما جَری عَلی أهلِ البَیتِ-:أمّا بَعدُ،یا أهلَ الکوفَةِ،یا أهلَ المَکرِ وَالغَدرِ وَالخُیَلاءِ،إنّا أهلُ بَیتٍ ابتَلانَا اللّهُ بِکُم،وَابتَلاکُم بِنا،فَجَعَلَ بَلاءَنا حَسَناً،وجَعَلَ عِلمَهُ عِندَنا وفَهمَهُ لَدَینا،فَنَحنُ عَیبَةُ عِلمِهِ،ووِعاءُ فَهمِهِ وحِکمَتِهِ،وحُجَّتُهُ فِی الأَرضِ فی بِلادِهِ لِعِبادِهِ،أکرَمَنَا اللّهُ بِکَرامَتِهِ،وفَضَّلَنا بِنَبِیِّهِ (صلی الله علیه و آله) عَلی کَثیرٍ مِن خَلقِهِ تَفضیلاً. (3)
3/1 وَرَثَةُ عِلمِ الأَنبِیاءِ(علیهم السلام)
432.الإمام الباقر (علیه السلام): قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):إنَّ أوَّلَ وَصِیٍّ کانَ عَلی وَجهِ الأَرضِ هِبَةُ اللّهِ بنُ آدَمَ،وما مِن نَبِیٍّ مَضی إلّاولَهُ وَصِیٌّ،وکانَ جَمیعُ الأَنبِیاءِ مِئَةُ ألفِ نَبِیٍّ وعِشرینَ ألفَ نَبِیٍّ،مِنهُم خَمسَةٌ اولُو العَزمِ:نوحٌ،وإبراهیمُ،وموسی،وعیسی، ومُحَمَّدٌ علیهم السلام.
وإنَّ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ کانَ هِبةَ اللّهِ لُِمحَمَّدٍ،ووَرِثَ عِلمَ الأَوصِیاءِ وعِلمَ مَن
ص: 413
برگزیدۀ مردمان و معتمدان بر وحی و گنجوران زمین و جایگاه راز و ظرف علم خود قرار داد.
430.مقتضب الأثر -به نقل از وهب بن منبّه،در یادکرد آنچه به موسی (علیه السلام) وحی شد-:به ذکر ایشان (محمّد و اوصیای پس از او) متوسّل شو؛چرا که آنها گنجوران علم من و ظرف حکمت من و کان پرتو من اند.
431.الاحتجاج -به نقل از فاطمۀ صغرا که پس از رویداد کربلا و آنچه بر اهل بیت گذشت، به اهل کوفه چنین خطاب کرد-:امّا پس از سپاس خداوند،ای کوفیان! ای اهل نیرنگ و دغل و خودپسندی! ما خاندانی هستیم که خداوند،ما را با شما و شما را با ما آزمود.پس آزمون ما را خوب قرار داد و علم خود را در میان ما گذاشت و فهمش را نزد ما نهاد.ما ظرف دانش و فهم و حکمت اوییم و حجّت اوییم در زمین در بلاد او برای بندگانش.خداوند،ما را به سبب کرامت خود،ارجمند داشته و به سبب پیامبرش ما را بر بسیاری از خلایقش برتری داده است.
432.امام باقر (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«نخستین جانشینی که بر زمین بود،هِبَةُ اللّه پسرِ آدم (علیه السلام) بود و پیامبری رحلت نکرده است،مگر آن که جانشینی داشته است.شمارِ همۀ پیامبران،صد و بیست هزار پیامبر بوده که پنج تن از ایشان:نوح،ابراهیم، موسی،عیسی و محمّد علیهم السلام،اولو العزم بوده اند.
علی بن ابی طالب،به منزلۀ هبة اللّه برای محمّد است و دانش [همۀ] اوصیا و
ص: 414
کانَ قَبلَهُ،أما إنَّ مُحَمَّداً وَرِثَ عِلمَ مَن کانَ قَبلَهُ مِنَ الأَنبِیاءِ وَالمُرسَلینَ. (1)
433.الإمام علیّ (علیه السلام): أیُّها النّاسُ ! عَلَیکُم بِالطّاعَةِ وَالمَعرِفَةِ بِمَن لا تُعذَرونَ بِجَهالَتِهِ،فَإِنَّ العِلمَ الَّذی هَبَطَ بِهِ آدَمُ وجَمیعُ ما فُضِّلَت بِهِ (2)النَّبِیّونَ إلی خاتَمِ النَّبِیّینَ،فی عِترَةِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله)،فَأَینَ یُتاهُ بِکُم بَل أینَ تَذهَبونَ؟! (3)
434.الخصال عن ذریح بن محمّد المحاربی: سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) یَقولُ:نَحنُ وَرَثَةُ الأَنبِیاءِ.
ثُمَّ قالَ:جَلَّلَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) عَلی عَلِیٍّ (علیه السلام) ثَوباً،ثُمَّ عَلَّمَهُ ألفَ کَلِمَةٍ،کُلُّ کَلِمَةٍ تَفتَحُ (4)ألفَ کَلِمَةٍ. (5)
435.الإمام الباقر (علیه السلام): إنَّ العِلمَ الَّذی نَزَلَ مَعَ آدَمَ (علیه السلام) لَم یُرفَع وَالعِلمُ یُتَوارثُ،وکانَ عَلِیٌّ (علیه السلام) عالِمُ هذِهِ الاُمَّةِ،وإنَّهُ لَم یَهلِک مِنّا عالِمٌ قَطُّ إلّاخَلَفَهُ مِن أهلِهِ مَن عَلِمَ مِثلَ عِلمِهِ،أو ما شاءَ اللّهُ. (6)
ص: 415
دانش کسانی را که پیش از او بوده اند،به ارث برده است و محمّد،دانش پیامبران و رسولان پیش از خود را به ارث برده است».
433.امام علی (علیه السلام): ای مردم! به اطاعت و شناخت کسانی رو آورید که عذر«بی اطّلاعی از آنان»،پذیرفته نیست.آگاه باشید علمی که آدم،آن را فرود آورد و هر آنچه پیامبران تا خاتم الأنبیا،بدان فضیلت داده شده اند،در خاندان محمّد (صلی الله علیه و آله) است.پس به کدام کژراهه می روید؟بلکه به کدام سو روانید؟
434.الخصال -به نقل از ذریح بن محمّد محاربی-:از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می فرمود:
«ما وارثان پیامبرانیم.پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر علی (علیه السلام) جامه ای پوشاند و سپس هزار کلمه به او آموخت که هر کلمه،آغازگر هزار کلمه بود».
435.امام باقر (علیه السلام): علمی که با آدم (علیه السلام) فرود آمد،دیگر بالا نرفت و علم،به ارث برده می شود و علی (علیه السلام) عالِم این امّت است و هرگز در میان ما عالِمی رحلت نکرده،مگر آن که از خاندان خود،کسی را به جانشینی نهد که علمی همچون او یا آنچه خدا بخواهد را بداند.
ص: 416
436.عنه (علیه السلام): أیُّهَا النّاسُ ! إنَّ أهلَ بَیتِ نَبِیِّکُم شَرَّفَهُمُ اللّهُ بِکَرامَتِهِ،وأعَزَّهُم بِهُداهُ، واختَصَّهُم لِدینِهِ،وفَضَّلَهُم بِعِلمِهِ،وَاستَحفَظَهُم وأودَعَهُم عِلمَهُ...فَهُمُ الأَئِمَّةُ الدُّعاةُ، وَالقادَةُ الهُداةُ،وَالقُضاةُ الحُکّامُ،وَالنُّجومُ الأَعلامُ،وَالاُسوَةُ المُتَخَیَّرَةُ،وَالعِتَرةُ المُطَهَّرَةُ،وَالاُمَّةُ الوُسطی،وَالصِّراطُ الأَعلَمُ،وَالسَّبیلُ الأَقوَمُ،زینَةُ النُّجَباءِ،ووَرَثَةُ الأَنبِیاءِ. (1)
437.الکافی عن أبی بصیر: دَخَلتُ عَلی أبی جَعفَرٍ (علیه السلام) فَقُلتُ لَهُ:أنتُم وَرَثَةُ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)؟ قالَ:نَعَم،قُلتُ:رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وارِثُ الأَنبِیاءِ،عَلِمَ کُلَّ ما عَلِموا؟قالَ لی:نَعَم. (2)
438.الإمام الصادق (علیه السلام): إنَّ عَلِیّاً (علیه السلام) کانَ عالِماً وَالعِلمُ یُتَوارَثُ،ولَن یهلِکَ عالِمٌ إلّابَقِیَ مِن بَعدِهِ مَن یَعلَمُ عِلمَهُ أو ما شاءَ اللّهُ. (3)
439.عنه (علیه السلام): إنَّ العِلمَ الَّذی نَزَلَ مَعَ آدَمَ (علیه السلام) لَم یُرفَع،وما ماتَ عالِمٌ إلّاوقَد وَرَّثَ عِلمَهُ، إنَّ الأَرضَ لا تَبقی بِغَیرِ عالِمٍ. (4)
440.عنه (علیه السلام): نَحنُ وَرَثَةُ الأَنبِیاءِ،ووَرَثَةُ کِتابِ اللّهِ،ونَحنُ صَفوَتُهُ. (5)
ص: 417
436.امام باقر (علیه السلام): ای مردم! خداوند،خاندان پیامبر شما را به کرامتِ خود،ارجمندی بخشیده و به هدایت خود،عزیز داشته و به دین خود،اختصاص داده و به علم خود، فضیلت بخشیده و دانش خود را بدیشان سپرده و از آنها خواهان پاسداری آن شده است....آنان امامان دعوتگر و جلوداران هدایتگر و داوران حاکم و اخگران راه نما و الگوی نیکو و خاندان پاک و امّت میانه و مشخّص ترین نشانه و راست ترین راه و آرایش مردم نژاده و وارثان پیامبران اند.
437.الکافی -به نقل از ابو بصیر-:بر امام باقر (علیه السلام) وارد شدم.گفتم:شما،وارثان پیامبرِ خدایید؟
فرمود:«آری».
گفتم:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) وارث پیامبران بود و هر چه آنها می دانستند،می دانست؟
به من فرمود:«آری».
438.امام صادق (علیه السلام): علی (علیه السلام) عالِم بود و علم،ارث برده می شود و عالِم هرگز نمی میرد،مگر این که پس از او کسی بماند که علم او یا آنچه را خدا بخواهد،بداند.
439.امام صادق (علیه السلام): علمی که با آدم (علیه السلام) فرود آمد،دیگر بالا نرفت (/نابود نشد) و عالِمی در نگذشت،مگر آن که علمش را به ارث نهاد.زمین،بدون عالِم،باقی نمی ماند.
440.امام صادق (علیه السلام): ما،وارثان انبیا و میراث بران کتاب خدا و برگزیدگان اوییم.
ص: 418
441.الکافی عن ضریس الکناسی: کُنتُ عِندَ أبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) وعِندَهُ أبو بَصیرٍ،فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):إنَّ داوودَ وَرِثَ عِلمَ الأَنبِیاءِ،وإنَّ سُلَیمانَ وَرِثَ داوودَ،وإنَّ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) وَرِثَ سُلَیمانَ،وإنّا وَرِثنا مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله)،وإنَّ عِندَنا صُحُفَ إبراهیمَ وألواحَ موسی.
فَقالَ أبو بَصیرٍ:إنَّ هذا لَهُوَ العِلمُ،فَقالَ:یا أبا مُحَمَّدٍ،لَیسَ هذا هُوَ العِلمَ،إنّمَا العِلمُ ما یَحدُثُ بِاللَّیلِ وَالنَّهارِ،یَوماً بِیَومٍ،وساعَةً بِساعَةٍ. (1)
442.الإمام الهادی (علیه السلام) -فِی الزِّیارَةِ الجامِعَةِ الَّتی یُزارُ بِهَا الأَئِمَّةُ علیهم السلام-:السَّلامُ عَلی أئِمَّةِ الهُدی،ومَصابیحِ الدُّجی،وأعلامِ التُّقی،وذَوِی النُّهی،واُولِی الحِجی،وکَهفِ الوَری، ووَرَثَةِ الأَنبِیاءِ،وَالمَثَلِ الأَعلی،وَالدَّعوَةِ الحُسنی،وحُجَجِ اللّهِ عَلی أهلِ الدُّنیا وَالآخِرَةِ وَالاُولی،ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ. (2)
4/1 حَدیثُهُم حَدیثُ رَسولِ اللّهِ((صلی الله علیه و آله))
443.الإمام الباقر (علیه السلام) -لَمّا سُئِلَ عَنِ الحَدیثِ یُرسِلُهُ ولا یُسنِدُهُ-:إذا حَدَّثتُ الحَدیثَ فَلَم اسنِدهُ فَسَنَدی فیهِ أبی عَن جَدّی عَن أبیهِ عَن جَدِّهِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) عَن جَبرَئیلَ (علیه السلام) عَنِ اللّهِ عز و جل. (3)
444.عنه (علیه السلام): لَو أنَّا حَدَّثنا بِرَأیِنا ضَلَلنا کَما ضَلَّ مَن کانَ قَبلَنا،ولکِنّا حَدَّثنا بِبَیِّنَةٍ مِن رَبِّنا بَیَّنَها لِنَبِیِّهِ (صلی الله علیه و آله) فَبَیَّنَها لَنا. (4)
ص: 419
441.الکافی -به نقل از ضریس کُناسی-:نزد امام صادق (علیه السلام) بودم و ابو بصیر نیز در خدمت ایشان بود.امام صادق (علیه السلام) فرمود:«داوود،علم پیامبران را به ارث برد و سلیمان،علم داوود را و محمّد،علم سلیمان را و ما علم محمّد را به ارث برده ایم.نزد ماست صحف ابراهیم و ده فرمان موسی».
ابو بصیر گفت:این،همان علم است.
فرمود:«ای ابو محمّد! این،همان علم نیست.علم،آن است که شب و روز و روز به روز و ساعت به ساعت رخ می دهد».
442.امام هادی (علیه السلام) -در زیارت جامعه که امامان علیهم السلام را با آن،زیارت می کنند-:سلام بر امامانِ هدایت و چراغ های تاریکی و نشانه های تقوا و صاحبان خرد و فرزانگان و پناهگاه مردم و وارثان پیامبران و الگوهای والا و صاحبان دعوت نیکو و حجّت های خدا بر اهل دنیا و آخرت و نخستینیان،و رحمت و برکات خدا بر ایشان باد!
443.امام باقر (علیه السلام) -وقتی از ایشان پرسیدند که:چرا ایشان حدیث را مرسل می گوید و اسناد نمی دهد؟-:هر گاه من حدیثی گفتم و آن را اسناد ندادم،سند من در آن،پدرم است به نقل از جدّم به نقل از پدرش به نقل از جدّش پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به نقل از جبرئیل به نقل از خداوند عز و جل.
444.امام باقر (علیه السلام): اگر ما بر اساس رأی و نظر خود حدیث بگوییم،گم راه شده ایم،همچون کسانی که پیش از ما بودند؛لیکن ما از روی بیّنه ای از سوی خدایمان حدیث می گوییم که خداوند،آن را برای پیامبرش و او نیز برای ما تبیین کرده است.
ص: 420
445.الإرشاد عن جابر: قُلتُ لِأَبی جَعفَرٍ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ الباقِرِ (علیه السلام):إذا حَدَّثتَنی بِحَدیثٍ فَأَسنِدهُ لی.
فَقالَ:حَدَّثَنی أبی عَن جَدّی عَن رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) عَن جَبرَئیلَ (علیه السلام) عَنِ اللّهِ عز و جل.وکُلُّ ما احَدِّثُکَ بِهذَا الإِسنادِ. (1)
446.الإمام الصادق (علیه السلام): حَدیثی حَدیثُ أبی،وحَدیثُ أبی حَدیثُ جَدّی،وحَدیثُ جَدّی حَدیثُ الحُسَینِ،وحَدیثُ الحُسَینِ حَدیثُ الحَسَنِ،وحَدیثُ الحَسَنِ حَدیثُ أمیرِ المُؤمِنینَ علیهم السلام،وحَدیثُ أمیرِ المُؤمِنینَ حَدیثُ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،وحَدیثُ رَسولِ اللّهِ قَولُ اللّهِ عز و جل. (2)
447.عنه (علیه السلام): إنَّ اللّهَ فَرَضَ وَلایَتَنا،وأوجَبَ مَوَدَّتَنا.وَاللّهِ ! ما نَقولُ بِأَهوائِنا،ولا نَعمَلُ بِآرائِنا،ولا نَقولُ إلّاما قالَ رَبُّنا عز و جل. (3)
448.الإمام الکاظم (علیه السلام) -فی جَوابِ خَلَفِ بنِ حَمّادٍ الکوفِیِّ لَمّا سَأَلَهُ عَن مَسأَلَةٍ مُشکِلَةٍ-:وَاللّهِ ! إنّی ما اخبِرُکَ إلّاعَن رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) عَن جَبرَئیلَ عَنِ اللّهِ عز و جل. (4)
449.الإمام الرضا (علیه السلام): إنّا عَنِ اللّهِ وعَن رَسولِهِ نُحَدِّثُ. (5)
ص: 421
445.الإرشاد -به نقل از جابر-:به امام باقر (علیه السلام) گفتم:هر گاه حدیثی برای من می گویی،سند آن را نیز برای من باز گو.
فرمود:«پدرم به نقل از جدّم به نقل از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به نقل از جبرئیل به نقل از خداوند عز و جل به من حدیث کرده است.هر آنچه من به تو حدیث کنم،این گونه اسنادی دارد».
446.امام صادق (علیه السلام): حدیث من حدیث پدرم و حدیث پدرم حدیث نِیایم و حدیث نِیایم، حدیث حسین و حدیث حسین حدیث حسن و حدیث حسن حدیث امیر مؤمنان و حدیث امیر مؤمنان حدیث پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) و حدیث پیامبر خدا حدیث خداوند عز و جل است.
447.امام صادق (علیه السلام): خداوند،ولایت ما و دوستی ما را واجب ساخته است.به خدا سوگند، ما از روی هوسِ خود،سخن نمی گوییم و بر طبق آرای خود،عمل نمی کنیم،و نمی گوییم مگر آنچه را که خداوند عز و جل فرموده است.
448.امام کاظم (علیه السلام) -در پاسخ خَلَف بن حمّاد کوفی که سؤال دشواری از ایشان پرسید-:به خدا سوگند،من تو را آگاه نمی کنم،مگر به نقل از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به نقل از جبرئیل به نقل از خداوند عز و جل.
449.امام رضا (علیه السلام): ما از سوی خدا و پیامبر او حدیث می گوییم.
ص: 422
5/1 أعلَمُ النّاسِ
450.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): إنّی تارِکٌ فیکُم أمرَینِ إن أخَذتُم بِهِما لَن تَضِلّوا:کِتابَ اللّهِ عَزَّوجَلَّ، وأهلَ بَیتی عِترَتی.أیُّهَا النّاسُ ! اسمَعوا وقَد بَلَّغتُ،إنَّکُم سَتَرِدونَ عَلَیَّ الحَوضَ، فَأَسأَلُکُم عَمّا فَعَلتُم فِی الثَّقَلَینِ،وَالثَّقَلانِ کِتابُ اللّهِ جَلَّ ذِکرُهُ وأهلُ بَیتی،فَلا تَسبِقوهُم فَتَهلِکوا،ولا تُعَلِّموهُم فَإِنَّهُم أعلَمُ مِنکُم. (1)
451.عنه (صلی الله علیه و آله): ألا إنَّ أبرارَ عِترَتی وأطائِبَ أرومَتی أحلَمُ النّاسِ صِغاراً وأعلَمُ النّاسِ کِباراً،فَلا تُعَلِّموهُم فَإِنَّهُم أعلَمُ مِنکُم،لا یُخرِجونَکُم مِن بابِ هُدیً ولا یُدخِلونَکُم فی بابِ ضَلالَةٍ. (2)
452.الإمام علیّ (علیه السلام): ولَقَد عَلِمَ المُستَحفِظونَ مِن أصحابِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) أنَّهُ قالَ:إنّی وأهلُ بَیتی مُطَهَّرونَ،فَلا تَسبِقوهُم فَتَضِلّوا،ولا تَتَخَلَّفوا عَنهُم فَتَزِلّوا،ولا تُخالِفوهُم فَتَجهَلوا،ولا تُعَلِّموهُم فَإِنَّهُم أعلَمُ مِنکُم،هُم أعلَمُ النّاسِ کِباراً،وأحلَمُ النّاسِ صِغاراً. (3)
453.کمال الدین عن جابر بن یزید -فی حَدیثٍ طَویلٍ-:دَخَلَ جابِرُ بنُ عَبدِ اللّهِ الأَنصارِیُّ عَلی عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ (علیه السلام)،فَبَینَما هُوَ یُحَدِّثُهُ إذ خَرَجَ مُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ
ص: 423
450.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): من دو چیز در میان شما می نهم که اگر به آن دو چنگ زنید،هرگز گم راه نمی شوید:کتاب خداوند عز و جل و اهل بیتم که همان عترت من اند.ای مردم! گوش کنید.به من خبر رسیده است که در کنار حوض [کوثر] بر من وارد خواهید شد و من در بارۀ این که با این دو چیز گران سنگ چه کردید،از شما پرسش خواهم کرد.این دو چیز گران سنگ،کتاب خداوندِ والانام و اهل بیت من اند.پس،از آنها پیشی نگیرید که نابود می شوید و به آنها نیاموزید که داناتر از شمایند.
451.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): آگاه باشید که نیکان خاندان من و پاک ترین های تبار من،در خردسالی،خردمندترین مردم و در بزرگ سالی،داناترین ایشان اند.پس به آنها نیاموزید که داناتر از شمایند.آنها شما را از درِ هدایت بیرون نمی برند و به درِ گم راهی واردتان نمی سازند.
452.امام علی (علیه السلام): اصحاب سر از اصحاب محمّد (صلی الله علیه و آله) می دانند که ایشان فرموده است:«من و خاندانم پاک هستیم.پس،از آنها پیشی نگیرید که گم راه می شوید و از آنها عقب نمانید که می لغزید و با آنها به مخالفت بر نخیزید که نادانی می یابید و به آنها نیاموزید که آنها از شما داناترند.آنها داناترینِ مردم اند در بزرگ سالی و خردمندترینِ آنها در خردسالی».
453.کمال الدین -به نقل از جابر بن یزید،در حدیثی طولانی-:جابر بن عبد اللّه انصاری بر امام زین العابدین (علیه السلام) وارد شد.در حالی که امام (علیه السلام) با جابر بن عبد اللّه سخن می گفت،ناگاه محمّد بن علی (امام باقر (علیه السلام) ) از نزد خانواده اش بیرون آمد و زلف
ص: 424
الباقِرُ (علیه السلام) مِن عِندِ نِسائِهِ،وعَلی رَأسِهِ ذُؤابَةٌ وهُوَ غُلامٌ،فَلَمّا بَصُرَ بِهِ جابِرٌ ارتَعَدَت فَرائِصُهُ،وقامَت کُلُّ شَعرَةٍ عَلی بَدَنِهِ،ونَظَرَ إلَیهِ مَلِیّاً،ثُمَّ قالَ لَهُ:یاغُلامُ أقبِل، فَأَقبَلَ.ثُمَّ قالَ لَهُ:أدبِر،فَأَدبَرَ،فَقالَ جابِرٌ:شَمائِلُ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) ورَبِّ الکَعبَةِ ! ثُمَّ قامَ فَدَنا مِنهُ،فَقالَ لَهُ:مَا اسمُکَ یا غُلامُ؟فَقالَ:مُحَمَّدٌ،قالَ:اِبنُ مَن؟قالَ:اِبنُ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ.
قالَ:یا بُنَیَّ فَدَتکَ نَفسی،فَأَنتَ إذاً الباقِرُ؟فَقالَ:نَعَم.
ثُمَّ قالَ:فَأَبلِغنی ما حَمَّلَکَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،فَقالَ جابِرٌ:یا مَولایَ،إنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) بَشَّرَنی بِالبَقاءِ إلی أن ألقاکَ،وقالَ لی:إذا لَقیتَهُ فَأَقرِئهُ مِنِّی السَّلامَ،فَرَسولُ اللّهِ یا مَولایَ یَقرَأُ عَلَیکَ السَّلامَ.
فَقالَ أبو جَعفَرٍ (علیه السلام):یا جابِرُ،عَلی رَسولِ اللّهِ السَّلامُ ما قامَتِ السَّماواتُ وَالأَرضُ،وعَلَیکَ یا جابِرُ کَما بَلَّغتَ السَّلامَ.
فَکانَ جابِرٌ بَعدَ ذلِکَ یَختَلِفُ إلَیهِ ویَتَعَلَّمُ مِنهُ،فَسَأَلَهُ مُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ (علیه السلام) عَن شَیءٍ، فَقالَ لَهُ جابِرٌ:وَاللّهِ ما دَخَلتُ فی نَهیِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،فَقَد أخبَرَنی أنَّکُم الأَئِمَّةُ الهُداةِ مِن أهلِ بَیتِهِ مِن بَعدِهِ،أحلَمُ النّاسِ صِغاراً،وأعلَمُ النّاسِ کِباراً،وقالَ:«لا تُعَلِّموهُم فَهُم أعلَمُ مِنکُم»،فَقالَ أبو جَعفَرٍ (علیه السلام):صَدَقَ جَدّی رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،إنّی لَأَعلَمُ مِنکَ بِما سَأَلتُکَ عَنهُ،ولَقَد اوتیتُ الحُکمَ صَبِیّاً،کُلُّ ذلِکَ بِفَضلِ اللّهِ عَلَینا ورَحمَتِهِ لَنا أهلَ البَیتِ. (1)
454.الطبقات الکبری عن جبلة بنت المصفّح عن أبیها: قالَ لی عَلِیٌّ (علیه السلام):یا أخا
ص: 425
امام-که هنوز جوان بود-،به چشم می خورد.هنگامی که جابر او را دید،پیکرش به لرزه افتاد و موی بر بدنش راست گردید و اندکی بدو نگریست.سپس به او گفت:رو به من کن،جوان! و او،رو به جابر کرد.جابر،سپس به او گفت:بر گرد.او بر گشت.جابر گفت:
به خدای کعبه سوگند،شکل و شمایل پیامبر (صلی الله علیه و آله) را دارد.
سپس جابر برخاست و به او نزدیک شد و گفت:نام تو چیست،ای جوان؟
فرمود:«محمّد».
جابر پرسید:پسر که هستی؟
فرمود:«پسر علی بن الحسین».
جابر گفت:فرزندم! جانم فدایت باد! بنا بر این تو باید باقر باشی.
پاسخ داد:«آری».و سپس فرمود:«به من بگو پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) چه مسئولیتی بر دوش تو نهاده است؟».
جابر گفت:سَرورم! پیامبر (صلی الله علیه و آله) به من بشارت زنده ماندن داد تا تو را ملاقات کنم و به من فرمود:«هر گاه او را دیدی،سلام مرا به او برسان».سَرورم! پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به تو سلام می رساند.
امام باقر (علیه السلام) فرمود:«ای جابر! سلام و درود بر پیامبر خدا،تا زمانی که آسمان ها و زمین بر قرارند و بر تو-ای جابر-سلامی باد،به گونه ای که ابلاغ کردی!».
جابر از این پس نزد امام (علیه السلام) می رفت و از ایشان آموزش می گرفت.یک بار امام باقر (علیه السلام) در بارۀ چیزی از او پرسش کرد.جابر در پاسخ گفت:به خدا سوگند،من بر خلاف نهی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) رفتار نمی کنم.او به من فرموده است که شما،امامان هدایتگرِ از خاندانش پس از او هستید که در خردسالی،خردمندترین مردم و در بزرگ سالی،داناترین مردم هستید و نیز فرمود:«به آنها چیزی نیاموزید،که آنها از شما داناترند».
امام باقر (علیه السلام) فرمود:«جدّم پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) راست گفت.من در آنچه از تو پرسیدم، آگاه ترم و از کودکی،حکمت را دریافته ام و همۀ اینها در پرتو فضل خدا و رحمت او به ما اهل بیت است».
454.الطبقات الکبری -به نقل از جبله دختر مصفّح،از پدرش-:علی (علیه السلام) به من گفت:«ای
ص: 426
بَنی عامِرٍ،سَلنی عَمّا قالَ اللّهُ ورَسولُهُ،فَإِنّا نَحنُ أهلَ البَیتِ أعلَمُ بِما قالَ اللّهُ ورَسولُهُ. (1)
455.الإمام علیّ (علیه السلام) -فِی الحِکَمِ المَنسوبَةِ إلَیهِ-:غایَةُ کُلِّ مُتَعَمِّقٍ فی عِلمِنا أن یَجهَلَ. (2)
456.الإمام الباقر (علیه السلام) -لِسَلَمَةَ بنِ کُهَیلٍ وَالحَکَمِ بنِ عُتَیبَةَ-:شَرِّقا وغَرِّبا،فَلا تَجِدانِ عِلماً صَحیحاً إلّاشَیئاً خَرَجَ مِن عِندِنا أهلَ البَیتِ. (3)
457.عنه (علیه السلام): لَیسَ عِندَ أحَدٍ مِنَ النّاسِ حَقٌّ ولا صَوابٌ،ولا أحَدٌ مِنَ النّاسِ یَقضی بِقَضاءٍ حَقٍّ إلّاما خَرَجَ مِنّا أهلَ البَیتِ.وإذا تَشَعَّبَت بِهِمُ الاُمورُ کانَ الخَطَأُ مِنهُم وَالصَّوابُ مِن عَلِیٍّ (علیه السلام). (4)
458.الکافی عن زرارة: کُنتُ عِندَ أبی جَعفَرٍ (علیه السلام) فَقالَ لَهُ رَجُلٌ مِن أهلِ الکوفَةِ یَسأَلُهُ عَن قَولِ أمیرِ المُؤمِنینَ (علیه السلام):«سَلونی عَمّا شِئتُم،فَلا تَسأَلونی عَن شَیءٍ إلّاأنبَأتُکُم بِهِ».
قالَ:إنَّهُ لَیسَ أحَدٌ عِندَهُ عِلمُ شَیءٍ إلّاخَرَجَ مِن عِندِ أمیرِ المُؤمِنینَ (علیه السلام)،فَلیَذهَبِ النّاسُ حَیثُ شاؤوا،فَوَاللّهِ لَیسَ الأَمرُ إلّامِن هاهُنا-وأشارَ بِیَدِهِ إلی بَیتِهِ-. (5)
459.الإمام الباقر (علیه السلام): کُلُّ ما لَم یَخرُج مِن هذَا البَیتِ فَهُوَ باطِلٌ. (6)
ص: 427
مرد بنی عامری! در بارۀ آنچه خدا و پیامبرش فرموده اند،از من پرسش کن که ما اهل بیت به آنچه خدا و پیامبرش فرموده اند،آگاه ترینیم».
455.امام علی (علیه السلام) -در سخنان حکیمانۀ منسوب به ایشان-:غایت هر ژرف اندیش در دانش ما،آن است که نداند.
456.امام باقر (علیه السلام) -به سلمة بن کُهَیل و حَکَم بن عُتَیبه-:نه در شرق و نه در غرب،دانش صحیحی را نمی یابید،مگر آن که از نزد ما اهل بیت بیرون آمده باشد.
457.امام باقر (علیه السلام): هیچ یک از مردم،به حق و صوابی دست نیافته و هیچ کس داوریِ حقّی نکرده است،مگر از آنچه از سوی ما اهل بیت صادر شده باشد و هر گاه امور آنها شاخه شاخه گردد،خطا از آنِ ایشان و صواب،از آنِ علی (علیه السلام) خواهد بود.
458.الکافی -به نقل از زراره-:نزد امام باقر (علیه السلام) بودم.مردی از اهل کوفه از ایشان در بارۀ این سخن امیر مؤمنان (علیه السلام) که:«در بارۀ هر چه می خواهید،از من بپرسید.شما در بارۀ نکته ای از من نخواهید پرسید،مگر آن که شما را از آن آگاه می کنم»پرسش کرد.
فرمود:«هیچ کس به علمی دست نیافته است،مگر این که آن علمْ از سوی امیر مؤمنان (علیه السلام) صادر شده باشد.مردم هر کجا می خواهند بروند.به خدا سوگند،امر نیست،مگر از این جا»و با دست به خانه اش اشاره کرد.
459.امام باقر (علیه السلام): هر چه از این خانه صادر نشده باشد،باطل است.
ص: 428
460.الکافی عن عبد اللّه بن سلیمان: سَمِعتُ أبا جَعفَرٍ (علیه السلام) یَقولُ وعِندَهُ رَجُلٌ مِن أهلِ البَصرَةِ یُقالُ لَهُ:عُثمانُ الأَعمی وهُوَ یَقولُ:إنَّ الحَسَنَ البَصرِیَّ یَزعُمُ أنَّ الَّذینَ یَکتُمونَ العِلمَ یُؤذی ریحُ بُطونِهِم أهلَ النّارِ.
فَقالَ أبو جَعفَرٍ (علیه السلام):فَهَلَکَ إذَن مُؤمِنُ آلِ فِرعَونَ ! ما زالَ العِلمُ مَکتوماً مُنذُ بَعَثَ اللّهُ نوحاً (علیه السلام)،فَلیَذهَبِ الحَسَنُ یَمیناً وشِمالاً،فَوَاللّهِ ما یوجَدُ العِلمُ إلّاهاهُنا. (1)
461.الکافی عن أبی بَصیرٍ: سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ (علیه السلام) عَن شَهادَةِ وَلَدِ الزِّنا:تَجوزُ؟
فَقالَ:لا،فَقُلتُ:إنَّ الحَکَمَ بنَ عُتَیبَةَ یَزعُمُ أنَّها تَجوزُ.
فَقالَ:اللّهُمَّ لا تَغفِر ذَنبَهُ،ما قالَ اللّهُ لِلحَکَمِ: «وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ» 2 ، فَلیَذهَبِ الحَکَمُ یَمیناً وشِمالاً،فَوَاللّهِ لا یُؤخَذُ العِلمُ إلّامِن أهلِ بَیتٍ نَزَلَ عَلَیهِم جَبرَئیلُ (علیه السلام). (2)
462.الإمام الصادق (علیه السلام) -لِأَبی بَصیرٍ-:إنَّ الحَکَمَ بنَ عُتَیبَةَ مِمَّن قالَ اللّهُ: «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنّا بِاللّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِینَ» 4 ،فَلیُشَرِّقِ الحَکَمُ وَلیُغَرِّب،أما وَاللّهِ، لا یُصیبُ العِلمَ إلّامِن أهلِ بَیتٍ نَزَلَ عَلَیهِم جَبرَئیلُ (3).
463.عنه (علیه السلام) -لِیُونَسَ بنِ ظَبیان-:یا یونُسُ،إذا أرَدتَ العِلمَ الصَّحیحَ فَخُذ عَن أهلِ البَیتِ،فَإِنّا رُویناهُ،واُوتینا شَرحَ الحِکمَةِ وفَصلَ الخِطابِ،إنَّ اللّهَ اصطَفانا
ص: 429
460.الکافی -به نقل از عبد اللّه بن سلیمان-:مردی از بصریان به نام عثمانِ اعمی در خدمت امام باقر (علیه السلام) بود و شنیدم که می گفت:حسن بصری گمان می کند کسانی که دانش خود را پنهان می دارند،دوزخیان از باد شکم آنها در آزار خواهند بود.
امام باقر (علیه السلام) فرمود:«بنا بر این،مؤمن خاندان فرعون،نابود شده است؛زیرا از هنگامی که خداوند،نوح (علیه السلام) را بر انگیخت،دانش،پنهان بوده است.به خدا سوگند، حَسَن چه به شمال برود چه به جنوب،دانشی جز در این جا یافت نمی شود».
461.الکافی -به نقل از ابو بصیر-:از امام باقر (علیه السلام) در بارۀ شهادت دادن زنازاده پرسش کردم که:آیا جایز است؟
فرمود:«خیر».
گفتم:حَکَم بن عتیبه می گوید جایز است.
فرمود:«خدایا! از گناه او در مگذر.خداوند به حَکَم نفرموده است: «و این قرآن برای تو و قومت تذکّری است» .حَکَم،چه به راست برود و چه به چپ،به خدا سوگند، علم به دست نمی آید،مگر از اهل بیتی که جبرئیل بر آنها نازل شده است».
462.امام صادق (علیه السلام) -به ابو بصیر-:حکم بن عتیبه،از کسانی است که خداوند در بارۀ آنها فرموده است: «برخی از مردم می گویند که به خدا و روز واپسین ایمان آورده ایم،در حالی که ایمان ندارند» .حَکَم،چه به شرق برود چه به غرب،به خدا سوگند،به علمی دست نمی یابد،مگر از اهل بیتی که جبرئیل بر آنان نازل شده است.
463.امام صادق (علیه السلام) -به یونس بن ظبیان- : ای یونس! هر گاه طالب علمِ صحیح بودی، آن را از اهل بیت بستان؛زیرا آن برای ما روایت شده است و به ما شرح حکمت
ص: 430
وآتانا ما لَم یُؤتِ أحَداً مِنَ العالَمینَ. (1)
464.عنه (علیه السلام) -وعِندَهُ اناسٌ مِن أهلِ الکوفَةِ-:عَجَباً لِلنّاسِ،إنَّهُم أخَذوا عِلمَهُم کُلَّهُ عَن رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فَعَمِلوا بِهِ وَاهتَدَوا،ویَرَونَ أنَّ أهلَ بَیتِهِ لَم یَأخُذوا عِلمَهُ ! ونَحنُ أهلُ بَیتِهِ وذُرِّیَّتُهُ،فی مَنازِلِنا نَزَلَ الوَحیُ،ومِن عِندِنا خَرَجَ العِلمُ إلَیهِم،أفَیَرَونَ أنَّهُم عَلِموا وَاهتَدَوا وجَهِلنا نَحنُ وضَلَلنا؟! إنَّ هذا لَمُحالٌ. (2)
465.الإمام الرضا (علیه السلام): إنَّ الأَنبِیاءَ وَالأَئِمَّةَ-صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم-یُوَفِّقُهُمُ اللّهُ ویُؤتیهِم مِن مَخزونِ عِلمِهِ وحُکمِهِ ما لا یُؤتیهِ غَیرَهُم،فَیَکونُ عِلمُهُم فَوقَ عِلمِ أهلِ الزَّمانِ فی قَولِهِ تَعالی: «أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاّ أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ» 3 وقَولِهِ تَبارَکَ وتَعالی: «وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً» 4 وقَولِهِ فی طالوتَ: «إِنَّ اللّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ» 5 . (3)
6/1 الرّاسِخونَ فِی العِلمِ
466.الإمام علیّ (علیه السلام): أینَ الَّذینَ زَعَموا أنَّهُمُ الرّاسِخونَ فِی العِلمِ دونَنا،کَذِباً وبَغیاً عَلَینا
ص: 431
و سخنِ فصل داده اند.خداوند،ما را برگزیده است و به ما آن داده که به هیچ یک از جهانیان نداده است.
464.امام صادق (علیه السلام) -در حالی که گروهی از کوفیان در خدمت ایشان بودند-:شگفت از مردمی که همۀ علم خود را از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) ستاندند و بدان عمل کردند و ره یافتند و گمان می کنند اهل بیت او علمش را نستانده اند،در حالی که ما،اهل بیت و ذرّیۀ او هستیم؛وحی در خانه های ما فرود آمد و علم از سوی ما بدیشان صادر شد.آیا آنها گمان می کنند که آگاه شده اند و ره یافته اند؛ولی ما نمی دانیم و گم راه شده ایم؟! این، محال است».
465.امام رضا (علیه السلام): خداوند،پیامبران و امامان را-که درودهای خداوند بر آنان باد-توفیق داده است و بدیشان از گنجینۀ علم و حکمت خود،آن بخشیده که به دیگران نبخشیده است.علم آنها،برتر از علم مردم زمانشان است در این سخن خداوند متعال: «آیا آن که به سوی حق هدایت می کند،برای پیروی،سزاوارتر است یا کسی که هدایت نمی کند،مگر خود هدایت شود؟پس شما را چه شده؟! چگونه داوری می کنید» و این سخن خدای-تبارک و تعالی-: «هر که حکمتْ داده شده،خیر فراوانی بدو داده شده است» و سخن او در بارۀ طالوت: «خداوند،او را بر شما برگزیده و به دانش و توان او افزوده است و خداوند،مُلک خویش را به هر کس بخواهد،می بخشد و خداوند،گشایشگری داناست» .
466.امام علی (علیه السلام): کجایند کسانی که گمان کرده اند که راسخان در دانش،آنهایند،نه ما؟
ص: 432
أن رَفَعَنَا اللّهُ ووَضَعَهُم،وأعطانا وحَرَمَهُم،وأدخَلَنا وأَخرَجَهُم؟! بِنا یُستَعطَی الهُدی، ویُستَجلَی العَمی. (1)
467.عنه (علیه السلام): فُرِضَ عَلَی الاُمَّةِ طاعَةُ وُلاةِ أمرِهِ القُوّامِ بِدینِهِ،کَما فُرِضَ عَلَیهِم طاعَةُ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقالَ: «أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» 2 .ثُمَّ بَیَّنَ مَحَلَّ وُلاةِ أمرِهِ مِن أهلِ العِلمِ بِتَأویلِ کِتابِهِ،فَقالَ عز و جل: «وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ» 3 .وعَجَزَ کُلُّ أحَدٍ مِنَ النّاسِ عَن مَعرِفَةِ تَأویلِ کِتابِهِ غَیرَهُم،لِأَنَّهُم هُمُ الرّاسِخونَ فِی العِلمِ،المَأمونونَ عَلی تَأویلِ التَّنزیلِ،قالَ اللّهُ تَعالی: «وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» 4 . (2)
468.تفسیر العیاشی عن برید بن معاویة: قُلتُ لِأَبی جَعفَرٍ (علیه السلام):قَولُ اللّهِ: «وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» قالَ:یَعنی تَأویلَ القُرآنِ کُلَّهُ إلَّااللّهُ وَالرّاسِخونَ فِی العِلمِ،فَرَسولُ اللّهِ أفضَلُ الرّاسِخینَ،قَد عَلَّمَهُ اللّهُ جَمیعَ ما أنزَلَ عَلَیهِ مِنَ التَّنزیلِ وَالتَّأویلِ،وما کانَ اللّهُ مُنزِلاً عَلَیهِ شَیئاً لَم یُعَلِّمهُ تَأویلَهُ،وأوصِیاؤُهُ مِن بَعدِهِ یَعلَمونَهُ کُلَّهُ،فَقالَ الَّذینَ لا یَعلَمونَ:ما نَقولُ إذا لَم نَعلَم تَأویلَهُ؟فَأَجابَهُمُ اللّهُ: «یَقُولُونَ آمَنّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا» .وَالقُرآنُ لَهُ خاصٌّ وعامٌّ،وناسِخٌ ومَنسوخٌ،ومُحکَمٌ ومُتَشابِهٌ،
ص: 433
آنان دروغ می گویند و به حقّ ما تجاوز می کنند.خداوند،ما را بالا برده و آنها را پست کرده است و به ما بخشیده و آنها را محروم ساخته است و ما را داخل کرده و آنها را بیرون برده است.در پرتو وجود ماست که هدایت،اعطا می شود و پرده از نابینایی برگرفته می شود.
467.امام علی (علیه السلام): خداوند،فرمانبری از والیان امر خود را که به دین او می پردازند،واجب ساخته است،چنان که فرمانبری از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) را بر آنها واجب کرده است.
خداوند می فرماید: «خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولو الأمرتان را اطاعت کنید» .سپس خداوند،جایگاه والیان امرش را که به تأویل کتابش علم و آگاهی دارند،روشن کرده و می فرماید: «و اگر آن را به پیامبر و اولو الأمر خود ارجاع دهند،قطعاً از میان آنان،کسانی اند که [حقیقت] آن را در می یابند».
همۀ مردم،جز ایشان از شناخت کتاب او ناتوان اند؛زیرا آنان راسخان در دانش اند و در تأویل قرآن،[از خطا] ایمن قرار داده شده اند.خداوند می فرماید: «و تأویل آن را هیچ کس نمی داند،مگر خدا و راسخان در دانش» .
468.تفسیر العیّاشی -به نقل از برید بن معاویه-:از امام باقر (علیه السلام) مفهوم این سخن خداوند را که: «و تأویل آن را هیچ کس نمی داند،مگر خدا و راسخان در دانش» جویا شدم.
فرمود:«یعنی:تأویل همۀ قرآن را [نمی داند]،مگر خدا و راسخان در دانش.
پس پیامبر خدا،بالاترینِ راسخان است که خداوند متعال،هر تنزیل و تأویلی را که بر او نازل کرده،بدو آموخته است و خداوند،چیزی بر او نازل نفرموده که تأویل آن را بدو نیاموخته باشد و جانشینانِ پس از او،همۀ آن را می دانند.آنهایی که نمی دانند،گفتند:اینک که تأویل آن را نمی دانیم،چه بگوییم؟خداوند به آنها پاسخ داد: «[راسخان در علم] می گویند:ما به آن ایمان آوردیم.همۀ آن،از جانب پروردگار
ص: 434
فالراسخون فی العلم یعلمونه. (1)
469.الإمام الصادق (علیه السلام): نَحنُ الرّاسِخونَ فِی العِلمِ،ونَحنُ نَعلَمُ تَأویلَهُ. (2)
470.عنه (علیه السلام): الرّاسِخونَ فِی العِلمِ:أمیرُ المُؤمِنینَ وَالأَئِمَّةُ علیهم السلام مِن بَعدِهِ. (3)
7/1 مَعدِنُ العِلمِ
471.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): إنّا أهلَ البَیتِ،أهلُ بَیتِ الرَّحمَةِ،وشَجَرَةُ النُّبُوَّةِ،ومَوضِعُ الرِّسالَةِ،ومُختَلَفُ المَلائِکَةِ،وَمعدِنُ العِلمِ. (4)
472.العمدة عن حمید بن عبد اللّه بن یزید المدنی: أنَّهُ ذَکَرَ عِندَ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) قَضاءً قَضی بِهِ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ،فَأَعجَبَ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله)،فَقالَ:الحَمدُ للّهِ ِ الَّذی جَعَلَ فینَا الحِکمَةَ أهلَ البَیتِ. (5)
ص: 435
ماست» .قرآن،خاص دارد و عامّی و ناسخ و منسوخی و محکم و متشابهی و راسخان در دانش،آن را می دانند».
469.امام صادق (علیه السلام): ما،راسخان در دانش هستیم و ما تأویل قرآن را می دانیم.
470.امام صادق (علیه السلام): راسخان در دانش،امیر مؤمنان و امامان پس از او هستند.
471.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): ما،اهل بیت رحمت و درخت نبوّت و جایگاه رسالت و محلّ آمد و شدِ فرشتگان و معدن دانش هستیم.
472.العمدة -به نقل از حمید بن عبد اللّه بن یزید مدنی-:نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) در بارۀ یکی از داوری های علی بن ابی طالب (علیه السلام) سخن به میان آمد.پیامبر (صلی الله علیه و آله) به شگفت آمد و فرمود:«سپاس،خدایی را که حکمت را در میان ما اهل بیت نهاد».
ص: 436
473.الإمام علیّ (علیه السلام): نَحنُ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ،ومَحَطُّ الرِّسالَةِ،ومُختَلَفُ المَلائِکَةِ،ومَعادِنُ العِلمِ،ویَنابیعُ الحُکمِ،ناصِرُنا ومُحِبُّنا یَنتَظِرُ الرَّحمَةَ،وعَدُوُّنا ومُبغِضُنا یَنتَظِرُ السَّطوَةَ. (1)
474.عنه (علیه السلام) -وقَد خَطَبَ النَّاسَ بِالمَدینَةِ-:وَالَّذی فَلَقَ الحَبَّةَ وبَرَأَ النَّسَمَةَ،لَوِ اقتَبَستُمُ العِلمَ مِن مَعدِنِهِ،وشَرِبتُمُ الماءَ بِعُذوبَتِهِ،وَادَّخَرتُمُ الخَیرَ مِن مَوضِعِهِ،وأخَذتُمُ الطَّریقَ من واضِحِهِ،وسَلَکتُم مِنَ الحَقِّ نَهجَهُ،لَنَهَجَت بِکُمُ السُّبُلُ،وبَدَت لَکُمُ الأَعلامُ،وأضاءَ لَکُمُ الإِسلامُ. (2)
475.الإمام الحسین (علیه السلام): ما نَدری ما تَنقِمُ الناسُ مِنّا ! إنّا لَبَیتُ الرَّحمَةِ،وشَجَرَةُ النُّبُوَّةِ، ومَعدِنُ العِلمِ. (3)
476.الإمام زین العابدین (علیه السلام): ما یَنقِمُ النّاسُ مِنّا؟! فَنَحنُ وَاللّهِ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ،وبَیتُ الرَّحمَةِ،ومَعدِنُ العِلمِ،ومُختَلَفُ المَلائِکَةِ. (4)
477.الإمام الباقر (علیه السلام): إنَّ العِلمَ بِکِتابِ اللّهِ عز و جل وسُنَّةِ نَبِیِّهِ (صلی الله علیه و آله) لَیَنبُتُ فی قَلبِ مَهدِیِّنا کما یَنبُتُ الزَّرعُ عَلی أحسَنِ نَباتِهِ،فَمَن بَقِیَ مِنکُم حَتّی یَراهُ فَلیَقُل حینَ یَراهُ:السَّلامُ عَلَیکُم یا أهلَ بَیتِ الرَّحمَةِ وَالنُّبُوَّةِ،ومَعدِنَ العِلمِ،ومَوضِعَ الرِّسالَةِ. (5)
ص: 437
473.امام علی (علیه السلام): ما،درخت نبوّت و فرودگاه رسالت و مکان آمد و شدِ فرشتگان و معدن های دانش و سرچشمه های حکمتیم.یار و دوستدار ما،رحمت را انتظار می کشد و دشمن و کینه توز ما،یورش را انتظار می بَرد.
474.امام علی (علیه السلام) -در سخنرانی برای مردم مدینه-:آگاه باشید! سوگند به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید،اگر دانش را از معدنش برگیرید و آب را با گوارایی اش بنوشید و خیر را از جایگاهش بیندوزید و راه روشن را در پیش گیرید و در پیمودن حق،مسیر آن را بپیمایید،راه ها بر شما هویدا می شوند و نشانه ها بر شما رخ می نمایند و اسلام برای شما پرتوافشانی می کند.
475.امام حسین (علیه السلام): ما نمی دانیم چرا مردم،کینۀ ما را می جویند،در حالی که ما خانۀ رحمت و درخت نبوّت و معدن دانش و معرفتیم!
476.امام زین العابدین (علیه السلام): چرا مردم،کینۀ ما را می جویند،در حالی که-به خدا سوگند- ما درخت نبوّت و خانۀ رحمت و معدن دانش و معرفت،و مکان آمد و شد فرشتگانیم.
477.امام باقر (علیه السلام): آگاهی از کتاب خداوند عز و جل و سنّت پیامبر او در دل مهدی ما می روید، چنان که کشت به بهترین شکل آن می روید.پس اگر کسی از شما مانْد تا او را دید، باید هنگام دیدن او بگوید:سلام بر شما،ای اهل خانۀ رحمت و نبوّت و معدن دانش و جایگاه رسالت !
ص: 438
478.عنه (علیه السلام): شَجَرَةٌ أصلُها رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،وفَرعُها أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیٌّ (علیه السلام)،وأغصانُها فاطِمَةُ بِنتُ مُحَمَّدٍ علیها السلام،وثَمَرَتُهَا الحَسَنُ وَالحُسَینُ علیهما السلام،فَإِنَّها شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ،ونَبتُ (1)الرَّحمَةِ،ومِفتاحُ الحِکمَةِ،ومَعدِنُ العِلمِ،ومَوضِعُ الرِّسالَةِ،ومُختَلَفُ المَلائِکَةِ، وموضِعُ سِرِّ اللّهِ ووَدیعَتِهِ،وَالأَمانَةُ الَّتی عُرِضَت عَلَی السَّماواتِ وَالأَرضِ،وحَرَمُ اللّهِ الأَکبَرُ،وبَیتُ اللّهِ العَتیقُ وحَرَمُهُ. (2)
479.الإمام الصادق (علیه السلام): کانَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ (علیه السلام) إذا زالَتِ الشَّمسُ صَلّی،ودَعا،ثُمَّ صَلّی عَلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) فَقالَ:اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ،ومَوضِعِ الرِّسالَةِ،ومُختَلَفِ المَلائِکَةِ،ومَعدِنِ العِلمِ،وأهلِ بَیتِ الوَحیِ. (3)
8/1 عَیشُ العِلمِ
480.الإمام علیّ (علیه السلام) -مِن خُطبَةٍ لَهُ یَذکُرُ فیها آلَ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله)-:هُم عَیشُ العِلمِ،ومَوتُ الجَهلِ،یُخبِرُکُم حِلمُهُم عَن عِلمِهِم،وظاهِرُهُم عَن باطِنِهِم،وصَمتُهُم عَن حُکمِ مَنطِقِهِم،لا یُخالِفونَ الحَقَّ ولا یَختَلِفونَ فیهِ. (4)
481.عنه (علیه السلام): اعلَموا أنَّکُم لَن تَعرِفُوا الرُّشدَ حَتّی تَعرِفُوا الَّذی تَرَکَهُ،ولَن تَأخُذوا بِمیثاقِ الکِتابِ حَتّی تَعرِفُوا الَّذی نَقَضَهُ،ولَن تَمَسَّکوا بِهِ حَتّی تَعرِفُوا الَّذی نَبَذَهُ،فَالَتمِسوا
ص: 439
478.امام باقر (علیه السلام): درختی که ریشۀ آن،پیامبر خدا و شاخۀ آن،امیر مؤمنان علی (علیه السلام) و نوشاخه های آن،فاطمه دخت محمّد (صلی الله علیه و آله) است و میوه های آن،حسن و حسین اند، درخت نبوّت است که روییدۀ رحمت و کلید حکمت و معدن دانش و جایگاه رسالت و مکان آمد و شدِ فرشتگان و موضع سر و سپردۀ خداوند و امانتی است که بر آسمان ها و زمین عرضه شده و حرم بزرگ خدا و بیت و حرم قدیم اوست.
479.امام صادق (علیه السلام): چون ظهر می شد،علی بن الحسین (زین العابدین) (علیه السلام) نماز می گزارْد و دعا می کرد و پس از آن بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) چنین درود می فرستاد:«خدایا! درود فرست بر محمّد و خاندان محمّد که درخت نبوّت و جایگاه رسالت و مکان آمد و شدِ فرشتگان و معدن دانش و معرفت و اهل بیت وحی اند».
480.امام علی (علیه السلام) -در سخنرانی ای در توصیف خاندان محمّد (صلی الله علیه و آله)-:آنان،حیات دانش و مرگ نادانی اند.خردمندی ایشان،خبر از علم آنان می دهد و ظاهرشان حکایت از باطنشان دارد و سکوتشان پرده از حکمت گفتارشان بر می گیرد.آنها مخالف حق نیستند و در آن با یکدیگر اختلاف نمی کنند.
481.امام علی (علیه السلام): بدانید هرگز به راه راست پی نخواهید برد تا کسی را که آن را وا گذاشته، بشناسید و هرگز به پیمان قرآن وفا نمی کنید تا کسی را که نقض پیمان کرده،
ص: 440
ذلِکَ مِن عِندِ أهلِهِ،فَإِنَّهُم عَیشُ العِلمِ ومَوتُ الجَهلِ،هُمُ الَّذینَ یُخبِرُکُم حُکمُهُم عَن عِلمِهِم،وصَمتُهُم عَن مَنطِقِهِم،وظاهِرُهُم عَن باطِنِهِم،لا یُخالِفونَ الدّینَ ولا یَختَلِفونَ فیهِ،فَهُوَ بَینَهُم شاهِدٌ صادِقٌ،وصامِتٌ ناطِقٌ. (1)
ص: 441
بشناسید و هرگز به کتاب خدا چنگ نمی زنید تا کسی را که آن را دور انداخته، بشناسید.پس آن (راه راست و وفا به پیمان و چنگ زدن به قرآن) را از اهل آن درخواست نمایید؛زیرا ایشان حیات دانش و مرگ نادانی اند.آنان کسانی اند که حکمتشان خبر از علمشان می دهد و سکوتشان پرده از گفتارشان بر می گیرد و ظاهرشان حکایت از باطنشان دارد.آنها مخالف حق نیستند و در آن با یکدیگر اختلاف ندارند.پس دین در بارۀ آنان گواهی است راستگو و خاموشی است گویا.
ص: 442
الفصل الثانی:أبوابُ عُلومِهِم
1/2 عِلمُ الکِتابِ
482.شواهد التنزیل عن أبی سعید الخدریّ: سَأَلتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) عَن قَولِ اللّهِ تَعالی:
«وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» 1 ،قالَ:ذاکَ أخی عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ. (1)
483.الأمالی للصدوق عن أبی سعید الخدریّ: سَأَلتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) عَن قَولِ اللّهِ جَلَّ شَأنُهُ: «قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ» 3 ،قالَ:ذاکَ وَصِیُّ أخی سُلَیمانَ بنِ داوودَ.
فَقُلتُ لَهُ:یا رَسولَ اللّهِ،فَقَولُ اللّهِ عز و جل: «قُلْ کَفی بِاللّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» ،قالَ:ذاکَ أخی عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ. (2)
ص: 443
482.شواهد التنزیل -به نقل از ابو سعید خدری-:از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در بارۀ سخن خدای متعال: «و آن کس که نزد او علم کتاب است» پرسیدم.فرمود:«مقصود،برادرم علی بن ابی طالب است».
483.الأمالی، صدوق-به نقل از ابو سعید خدری-:از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در بارۀ این سخن خدای عز و جل: «و آن کس که نزد او علم کتاب است» پرسیدم.فرمود:«مقصود،وصیّ برادرم سلیمان بن داوود است».
گفتم:ای پیامبر خدا! مقصود از این آیۀ شریف: «بگو:کافی است خدا و آن کس که نزد او علم کتاب است،میان من و شما گواه باشد» کیست؟
فرمود:«برادرم علی بن ابی طالب».
ص: 444
484.الإمام علیّ (علیه السلام) -فی قَولِ اللّهِ تَبارَکَ وتَعالی: «قُلْ کَفی بِاللّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» -:أنَا هُوَ الَّذی عِندَهُ عِلمُ الکِتابِ. (1)
485.الإمام الحسین (علیه السلام): نَحنُ الَّذینَ عِندَنا عِلمُ الکِتابِ وبَیانُ ما فیهِ،ولَیسَ لِأَحَدٍ مِن خَلقِهِ ما عِندَنا؛لِأَنّا أهلُ سِرِّ اللّهِ. (2)
486.المناقب لابن المغازلی عن عبد اللّه بن عطاء: کُنتُ عِندَ أبی جَعفَرٍ جالِساً إذ مَرَّ عَلَیهِ ابنُ عَبدِاللّهِ بنِ سَلامٍ،قُلتُ:جَعَلَنِی اللّهُ فِداکَ،هذَا ابنُ الَّذی عِندَهُ عِلمٌ مِنَ الکِتابِ؟
قالَ:لا،ولکِنَّهُ صاحِبُکُم عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ الَّذی نَزَلَت فیهِ آیاتٌ مِن کِتابِ اللّهِ عز و جل:
«اَلَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ» . (3)
487.الإمام الباقر (علیه السلام) -فی قَولِهِ تَعالی: «قُلْ کَفی بِاللّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» -:إیّانا عَنی،وعَلِیٌّ أوَّلُنا وأفضَلُنا وخَیرُنا بَعدَ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله). (4)
488.الکافی عن عبد الرّحمن بن کثیر عن الصّادق (علیه السلام) -فی قَولِهِ تَعالی: «قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ» 5 ،قال -:فَفَرَّجَ أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) بَینَ أصابِعِهِ فَوَضَعَها فی صَدرِهِ،ثُمَّ قالَ:وعِندَنا وَاللّهِ عِلمُ الکِتابِ کُلُّهُ. (5)
ص: 445
484.امام علی (علیه السلام) -در بارۀ این آیه: «بگو:کافی است خدا و آن کس که نزد او علم کتاب است،میان من و شما گواه باشد» -:من هستم که علم کتاب نزد اوست.
485.امام حسین (علیه السلام): ما همانهایی هستیم که علم کتاب و بیان آنچه در آن است،نزد ماست و آنچه نزد ماست،نزد هیچ یک از خلایق نیست؛زیرا ما،اهل سرّ خداییم.
486.المناقب ،ابن مغازلی-به نقل از عبد اللّه بن عطا-:نزد امام باقر (علیه السلام) نشسته بودم که پسر عبد اللّه بن سلام بر ایشان گذشت.گفتم:قربانت گردم! این پسرِ کسی است که علمی از کتاب نزد اوست؟
فرمود:«خیر؛بلکه مورد نظر شما،علی بن ابی طالب است که آیاتی از کتاب خدا در حقّ او نازل شده است: «آن کس که نزد او علم کتاب است»» .
487.امام باقر (علیه السلام): مقصود از این سخن خدای متعال: «بگو:کافی است خدا و آن کس که نزد او علم کتاب است،میان من و شما گواه باشد» ،ما هستیم.علی پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله)،نخستینِ ما و برترین و بهترینِ ماست.
488.الکافی -به نقل از عبد الرحمان بن کثیر،در بارۀ این آیه: «کسی که نزد او دانشی از کتاب بود،گفت:من آن را پیش از آن که چشم خود را بر هم بزنی،برایت می آورم» -:امام صادق (علیه السلام) میان انگشتان خود را باز کرد و آنها را روی سینه اش نهاد و سپس فرمود:«به خدا سوگند،همۀ علم کتاب،نزد ماست».
ص: 446
489.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) عن أبی الحسن محمّد بن یحیی الفارسی: نَظَرَ أبو نُواسٍ إلی أبِی الحَسَنِ عَلِیِّ بنِ موسیَ الرِّضا علیهما السلام ذاتَ یَومٍ وقَد خَرَجَ مِن عِندِ المَأمونِ عَلی بَغلَةٍ لَهُ،فَدَنا مِنهُ أبو نُواسٍ،فَسَلَّمَ عَلَیهِ وقالَ:یَا بنَ رَسولِ اللّهِ،قَد قُلتُ فیکَ أبیاتاً فَاُحِبُّ أن تَسمَعَها مِنّی،قالَ:هاتِ،فَأَنشَأَ یَقولُ:
مُطَهَّرونَ نَقِیّاتٌ ثِیابُهُمُ
فَقالَ الرِّضا (علیه السلام):قَد جِئتَنا بِأَبیاتٍ ما سَبَقَکَ إلَیها أحَدٌ. (1)
2/2 تَأویلُ القُرآنِ
490.شواهد التنزیل عن أنس عن رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): عَلِیٌّ یُعَلِّمُ النّاسَ بَعدی مِن تَأویلِ القُرآنِ ما لا یَعلَمونَ-أو [قالَ:] یُخبِرُهُم-. (2)
491.الإمام علیّ (علیه السلام): سَلونی عَن کِتابِ اللّهِ؛فَإِنَّهُ لَیسَ مِن آیَةٍ إلّاوقَد عَرَفتُ بِلَیلٍ نَزَلَت
ص: 447
489.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) -به نقل از ابو الحسن محمّد بن یحیی فارسی-:روزی ابو نُواس به امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) نگریست،در حالی که امام (علیه السلام) سوار بر استری از نزد مأمون،خارج می شد.ابو نؤاس به ایشان نزدیک شد و درود فرستاد و گفت:ای پسر پیامبر خدا! ابیاتی در بارۀ تو سروده ام که می خواهم آنها را از من بشنوی.
امام (علیه السلام) فرمود:«آنچه سروده ای،بیاور».
پس او چنین سرود:
پاکانی هستند که جامه شان پاکیزه است
و هر گاه از ایشان یاد شود،بر آنها درود فرستاده می شود.
هر که به هنگام انتساب،علوی نباشد
از روزگار کهن،افتخاری ندارد.
خداوند،آن گاه که خلق را بیافرید و سامانش داد
ای جماعت! شما را گزین کرد و برگزید.
شمایید گروه برتر و نزد شماست
علم کتاب و آنچه سوره های قرآن آورده است.
امام رضا (علیه السلام) فرمود:«ابیاتی را آوردی که هیچ کس در سرودن آنها،از تو پیشی نگرفته است».
490.شواهد التنزیل -به نقل از انَس-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«علی،پس از من،تأویل آنچه را مردم از قرآن نمی دانند،به آنها می آموزد»یا فرمود:«به آنها خبر می دهد».
491.امام علی (علیه السلام): در بارۀ کتاب خدا از من بپرسید.آیه ای نازل نشده است،مگر آن که
ص: 448
أم بِنَهارٍ،فی سَهلٍ أم فی جَبَلٍ. (1)
492.الأمالی للطوسی عن المجاشعی عن الإمام الرضا (علیه السلام) عن آبائه علیهم السلام: قالَ علیّ (علیه السلام):
سَلونی عَن کِتابِ اللّهِ عز و جل،فَوَاللّهِ ما نَزَلَت آیَةٌ مِنهُ فی لَیلٍ أو نَهارٍ،ولا مَسیرٍ ولا مُقامٍ،إلّا وقَد أقرَأَنیها رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وعَلَّمَنی تَأویلَها.
فَقالَ ابنُ الکَوّاءِ:یا أمیرَ المُؤمِنینَ،فَما کانَ یَنزِلُ عَلَیهِ وأنتَ غائِبٌ عَنهُ؟
قالَ:کانَ یَحفَظُ عَلَیَّ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) ما کانَ یَنزِلُ عَلَیهِ مِنَ القُرآنِ وأنَا عَنهُ غائِبٌ، حَتّی أقدَمَ عَلَیهِ فَیُقرِئَنیهِ ویَقولَ لی:یا عَلِیُّ،أنزَلَ اللّهُ عَلَیَّ بَعدَکَ کَذا وکَذا وتَأویلُهُ کَذا وکَذا،فَیُعَلِّمُنی تَنزیلَهُ وتَأویلَهُ. (2)
493.الإمام علیّ (علیه السلام): ما نَزَلَت عَلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) آیَةٌ مِنَ القُرآنِ إلّاأقرَأَنیها وأملاها عَلَیَّ فَکَتَبتُها بِخَطّی،وعَلَّمَنی تَأویلَها وتَفسیرَها،وناسِخَها ومَنسوخَها،ومُحکَمَها ومُتشابِهَها،وخاصَّها وعامَّها. (3)
494.حلیة الأولیاء عن عبد اللّه بن مسعود: إنَّ القُرآنَ انزِلَ عَلی سَبعَةِ أحرُفٍ،ما مِنها حَرفٌ إلّالَهُ ظَهرٌ وبَطنٌ،وإنَّ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ (علیه السلام) عِندَهُ عِلمُ الظّاهِرِ وَالباطِنِ. (4)
ص: 449
من می دانم در شب،فرود آمده یا در روز،در دشت یا در کوهستان.
492.الأمالی، طوسی-به نقل از مجاشعی،از امام رضا (علیه السلام)،از پدرانش علیهم السلام-:امام علی (علیه السلام) فرمود:«در بارۀ کتاب خداوند عز و جل از من بپرسید که به خدا سوگند،آیه ای از آن در شب یا روز و در طول راه یا جایباشی نازل نشده،مگر آن که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) قرائت آن را با تأویلش به من آموخته است».
ابو کوّا گفت:ای امیر مؤمنان! در بارۀ آیاتی که بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نازل شد و تو حضور نداشتی،چه می گویی؟
[علی (علیه السلام) ] فرمود:«هنگامی که من حضور نداشتم،پیامبر (صلی الله علیه و آله) آیاتی را که بر ایشان نازل می شد،حفظ می کرد تا آن که خدمتشان می رسیدم و پیامبر (صلی الله علیه و آله) قرائت آن را به من می آموخت و می فرمود:"ای علی! پس از رفتن تو،خداوند،این آیات را بر من نازل نمود و تأویل آن،چنین و چنان است" و بدین ترتیب،تنزیل و تأویل آن را به من می آموخت».
493.امام علی (علیه السلام): آیه ای از قرآن بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نازل نشده است،مگر این که آن را برایم خوانده و بر من املا نموده است و من آنها را با خطّ خود نوشته ام و تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و خاص وعامّ آن را به من یاد داده است.
494.حلیة الأولیاء -به نقل از عبد اللّه بن مسعود-:قرآن بر هفت حرف،نازل شده است و حرفی از آن نیست،مگر آن که ظاهری و باطنی دارد،و علم ظاهر و باطن آن،نزد علی بن ابی طالب (علیه السلام) است.
ص: 450
495.الإمام الحسن (علیه السلام) -فی مَجلِسِ مُعاوِیَةَ-:أنَا ابنُ خِیرَةِ الإِماءِ وسَیِّدَةِ النِّساءِ،غَذّانا رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) بِعِلمِ اللّهِ تَبارَکَ وتَعالی،فَعَلَّمَنا تَأویلَ القُرآنِ،ومُشکِلاتِ الأَحکامِ،لَنَا العِزَّةُ الغَلباءُ وَالکَلِمَةُ العَلیاءُ،وَالفَخرُ وَالسَّناءُ. (1)
496.الإمام الباقر (علیه السلام): ما یَستَطیعُ أحَدٌ أن یَدَّعِیَ أنَّ عِندَهُ جَمیعَ القُرآنِ کُلَّهُ ظاهِرَهُ وباطِنَهُ غَیرَ الأَوصِیاءِ. (2)
497.عنه (علیه السلام): مَا ادَّعی أحَدٌ مِنَ النّاسِ أنَّهُ جَمَعَ القُرآنَ کُلَّهُ کَما انزِلَ إلّاکَذّابٌ، وما جَمَعَهُ وحَفِظَهُ کَما نَزَّلَهُ اللّهُ تَعالی إلّاعَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ (علیه السلام) وَالأَئِمَّةُ علیهم السلام مِن بَعدِهِ. (3)
498.تفسیر العیّاشی عن الفضیل بن یسار: سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ (علیه السلام) عَن هذِهِ الرِّوایَةِ:«ما فِی القُرآنِ آیَةٌ إلّاولَها ظَهرٌ وبَطنٌ،وما فیهِ حَرفٌ إلّاولَهُ حَدٌّ،ولِکُلِّ حَدٍّ مُطَّلَعٌ»،ما یَعنی بِقَولِهِ:لَها ظَهرٌ وبَطنٌ؟
قالَ:ظَهرُهُ وبَطنُهُ تَأویلُهُ،مِنهُ ما مَضی ومِنهُ ما لَم یَکُن بَعدُ،یَجری کَما تَجرِی الشَّمسُ وَالقَمَرُ،کُلَّما جاءَ مِنهُ شَیءٌ وَقَعَ،قالَ اللّهُ تَعالی: «وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» 4 ،نَحنُ نَعلَمُهُ. (4)
499.الکافی عن أبی الصّباح: وَاللّهِ،لَقَد قالَ لی جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ (علیه السلام):إنَّ اللّهَ عَلَّمَ نَبِیَّهُ
ص: 451
495.امام حسن (علیه السلام) -در مجلس معاویه-:من پسر بهترین کنیزان [خدا] و سَرور زنانم.
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) ما را با علم خداوند-تبارک و تعالی-تغذیه کرده است و تأویل قرآن و احکام دشوار را به ما آموخته است.سترگ ترین ارجمندی و والاترین کلمه و افتخار و بلندی،از آنِ ماست.
496.امام باقر (علیه السلام): هیچ کس نمی تواند ادّعا کند که همۀ قرآن اعمّ از ظاهر و باطن آن را می داند،مگر اوصیا.
497.امام باقر (علیه السلام): کسی از مردم ادّعا نکرده است که همۀ قرآن را چنان که فرو آمده، گرد آورده است،مگر آن که دروغ می گوید.قرآن را آن گونه که خداوند متعال فرو فرستاده،گرد نیاورده و حفظ نکرده،مگر علی بن ابی طالب (علیه السلام) و امامان پس از او.
498.تفسیر العیّاشی -به نقل از فضیل بن یسار-:از امام باقر (علیه السلام) در بارۀ این حدیث:«در قرآن آیه ای نیست،مگر آن که پیدایی دارد و پنهانی و حرفی در آن نیست،مگر آن که نهایتی دارد و هر نهایتی را آغازی است»پرسیدم که:مفهوم پیدا و پنهان چیست؟
امام (علیه السلام) فرمود:«پیدا و پنهان آن،همان تأویل آن است،چه رویدادهایی که گذشته است و چه آنچه هنوز تحقّق نیافته است.این تأویل،جریان دارد،همچون جریان خورشید و ماه.هر گاه چیزی از آن بیاید،واقع می گردد.خداوند متعال می فرماید:
«و تأویلش را [کسی] جز خدا و ریشه داران در دانش نمی داند» .ما آن را می دانیم».
499.الکافی -به نقل از ابو الصباح-:به خدا سوگند،امام صادق (علیه السلام) به من فرمود:
ص: 452
التَّنزیلَ وَالتَّأویلَ،فَعَلَّمَهُ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) عَلِیّاً (علیه السلام)،قالَ:وعَلَّمَنا وَاللّهِ. (1)
500.الإمام الهادی (علیه السلام) -فی زِیارَةِ صاحِبِ الأَمرِ-:اللّهُمَّ وصَلِّ عَلَی الأَئِمَّةِ الرّاشِدینَ، وَالقادَةِ الهادینَ،وَالسّادَةِ المَعصومینَ،الأَتقِیاءِ الأَبرارِ،مَأوَی السَّکینَةِ وَالوَقارِ، خُزّانِ العِلمِ،ومُنتَهَی الحِلمِ وَالفَخارِ،وساسَةِ العِبادِ،وأرکانِ البِلادِ،وأدِلَّةِ الرَّشادِ، الأَلِبّاءِ الأَمجادِ،العُلَماءِ بِشَرعِکَ الزُّهّادِ،مَصابیحِ الظُّلَمِ،ویَنابیعِ الحِکَمِ،وأولِیاءِ النِّعَمِ،وعِصَمِ الاُمَمِ،قُرَناءِ التَّنزِیل وآیاتِهِ،واُمَناءِ التَّأویلِ ووُلاتِهِ،وتَراجِمَةِ الوَحیِ ودَلالاتِهِ. (2)
راجع:ص 432 (القسم الرابع/الفصل الاول/الراسخون فی العلم).
3/2 اسمُ اللّهِ الأَعظَمُ
501.الإمام الباقر (علیه السلام): إنَّ اسمَ اللّهِ الأَعظَمَ عَلی ثَلاثَةٍ وسَبعینَ حَرفاً،وکانَ عِندَ آصَفَ مِنها حَرفٌ واحِدٌ فَتَکَلَّمَ بِهِ فَخَسَفَ بِالأَرضِ ما بَینَهُ وبَینَ سَریرِ بِلقیسَ،حَتّی تَناوَلَ السَّریرَ بِیَدِهِ،ثُمَّ عادَتِ الأَرضُ کَما کانَت أسرَعَ مِن طَرفَةِ عَینٍ.ونَحنُ عِندَنا مِنَ الاِسمِ الأَعظَمِ اثنانِ وسَبعونَ حَرفاً،وحَرفٌ واحِدٌ عِندَ اللّهِ عز و جل استَأثَرَ بِهِ فی عِلمِ الغَیبِ عِندَهُ،ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّابِاللّهِ العَلِیِّ العَظیمِ. (3)
502.الإمام الصادق (علیه السلام): إنَّ عیسَی بنَ مَریَمَ (علیه السلام) اعطِیَ حَرفَینِ کانَ یَعمَلُ بِهِما،واُعطِیَ
ص: 453
«خداوند،تنزیل و تأویل را به پیامبرش آموخت و پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن را به علی (علیه السلام) آموخت و او-به خدا سوگند-آن را به ما آموخت».
500.امام هادی (علیه السلام) -در زیارت صاحب الأمر-:بار الها! بر امامانِ راست رو و جلوداران هدایتگر و سَروران معصوم و پرهیزگاران نیک که جایگاه آرامش و وقار و گنجوران علم و پایان بردباری و بالیدن،و گردانندگان بندگان و پایه های بلاد و ره نمایان راست رفتاری و خردمندان بزرگوار و عالمان شریعت تو که تقواپیشه اند و چراغ های تاریکی و سرچشمه های حکمت و صاحبان نعمت و نگاه دارندۀ امّت ها و همسنگ های قرآن و آیات آن و معتمدان در تأویل و عهده داران آن و بازگو کنندگان وحی و ره نمودهای آن اند،درود فرست.
ر.ک:ص 433 (بخش چهارم/فصل یکم/راسخان در دانش).
501.امام باقر (علیه السلام): نام اعظم خداوند،هفتاد و سه حرف دارد و آصف،تنها یک حرف از آن را می دانست که آن را به زبان راند و زمین،آنچه را میان او و تخت بلقیس بود،فرو برد تا جایی که آصف با دست خود،تخت را بر گرفت و سپس زمین در مدّتی کمتر از یک چشم بر هم زدن به وضع نخست خود باز گشت،و هفتاد و دو حرف از اسم اعظم نزد ماست و یک حرف،نزد خداوند عز و جل که آن را در علم غیبش به خود اختصاص داده است و نیرو و توانی نیست،مگر از سوی خدای والا و بزرگ.
502.امام صادق (علیه السلام): به عیسی بن مریم (علیه السلام) دو حرف داده شد که به وسیلۀ آن دو،عمل می کرد و به موسی (علیه السلام)،چهار حرف و به ابراهیم (علیه السلام)،هشت حرف و به نوح (علیه السلام)،
ص: 454
موسی أربَعَةَ أحرُفٍ،واُعطِیَ إبراهیمُ ثَمانِیَةَ أحرُفٍ،واُعطِیَ نوحٌ خَمسَةَ عَشَرَ حَرفاً،واُعطِیَ آدَمُ خَمسَةً وعِشرینَ حَرفاً،وإنَّ اللّهَ تَعالی جَمَعَ ذلِکَ کُلَّهُ لُِمحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله).
وإنَّ اسمَ اللّهِ الأَعظَمَ ثَلاثَةٌ وسَبعونَ حَرفاً،اُعطِیَ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) اثنَینِ وسَبعینَ حَرفاً وحُجِبَ عَنهُ حَرفٌ واحِدٌ. (1)
503.الإمام الهادی (علیه السلام): اسمُ اللّهِ الأَعظَمُ ثَلاثَةٌ وسَبعونَ حَرفاً،کانَ عِندَ آصَفَ حَرفٌ فَتَکَلَّمَ بِهِ فَانخَرَقَت لَهُ الأَرضُ فیما بَینَهُ وبَینَ سَبَأٍ،فَتَناوَلَ عَرشَ بِلقیسَ حَتّی صَیَّرَهُ إلی سُلَیمانَ (علیه السلام)،ثُمَّ انبَسَطَتِ الأَرضُ فی أقَلَّ مِن طَرفَةِ عَینٍ،وعِندَنا مِنهُ اثنانِ وسَبعونَ حَرفاً،وحَرفٌ عِندَ اللّهِ مُستَأثَرٌ بِهِ فی عِلمِ الغَیبِ. (2)
4/2 جَمیعُ اللُّغاتِ
504.المناقب لابن شهرآشوب -فی أحوالِ الإِمامِ عَلِیٍّ (علیه السلام)-:رُوِیَ أ نَّهُ قالَ (علیه السلام) لِابنَةِ یَزدَجِردَ:مَا اسمُکِ؟قالَت:جَهان بانویَه.
فَقالَ:بَل شَهرَبانویَه،وأجابَها بِالعَجَمِیَّةِ. (3)
505.الاختصاص عن سماعة بن مهران عن شیخ من أصحابنا عن أبی جعفر (علیه السلام)،قال: جِئنا نُریدُ الدُّخولَ عَلَیهِ،فَلَمّا صِرنا فِی الدِّهلیزِ سَمِعنا قِراءَةً سُریانِیَّةً بِصَوتٍ حَسَنٍ،
ص: 455
پانزده حرف و به آدم (علیه السلام) بیست و پنج حرف.خداوند-تبارک و تعالی-همۀ اینها را برای محمّد (صلی الله علیه و آله) گرد آورده است و اسم اعظم خداوند،هفتاد و سه حرف است که هفتاد و دو حرف از آن را به محمّد داده اند و یک حرف را از او ممنوع داشته اند.
503.امام هادی (علیه السلام): اسم اعظم خداوند،هفتاد و سه حرف دارد که آصف،تنها یک حرف از آن را می دانست و آن را بر زبان جاری ساخت و زمینِ میان او و سبأ شکافته شد و او تخت بلقیس را بر گرفت و آن را به سلیمان (علیه السلام) رساند.سپس زمین در مدّتی کمتر از یک چشم بر هم زدن،هموار گشت،و هفتاد و دو حرفِ آن،نزد ماست و خداوند، یک حرف را در علم غیب به خود،اختصاص داده است.
504.المناقب، ابن شهرآشوب-در احوال امام علی (علیه السلام)-:روایت شده است که امام (علیه السلام) از دختر یزدگرد پرسید:«نامت چیست؟».
گفت:جهان بانویه.
امام (علیه السلام) به فارسی فرمود:«بلکه شهربانویه».
505.الاختصاص -به نقل از سماعة بن مهران،از یکی از مشایخ شیعه-:آمدیم تا خدمت امام باقر (علیه السلام) برسیم.چون به دالان رسیدیم،خواندنی با صدای خوب و غمگین به
ص: 456
یَقرَأُ ویَبکی حَتّی أبکی بَعضَنا. (1)
506.المناقب لابن شهرآشوب عن موسی بن أکیل النّمیریّ: جِئنا إلی بابِ دارِ أبی جَعفَرٍ (علیه السلام) نَستَأذِنُ عَلَیهِ،فَسَمِعنا صَوتاً حَزیناً یَقرَأُ بِالعِبرانِیَّةِ،فَدَخَلنا عَلَیهِ وسَأَلنا عَن قارِئِهِ فَقالَ:ذَکَرتُ مُناجاةَ إیلِیا فَبَکَیتُ مِن ذلِکَ. (2)
507.الخرائج والجرائح عن أحمد بن قابوس عن أبیه عن الإمام الصادق (علیه السلام)،قال: دَخَلَ عَلَیهِ قَومٌ مِن أهلِ خُراسانَ،فَقالَ-ابتِداءً قَبلَ أن یُسأَلَ-:مَن جَمَعَ مالاً یَحرُسُهُ عَذَّبَهُ اللّهُ عَلی مِقدارِهِ،فَقالوا لَهُ-بِالفارِسِیَّةِ-:لا نَفهَمُ بِالعَرَبِیَّةِ،فَقالَ لَهُم:«هر که درم اندوزد جزایش دوزخ باشد». (3)
508.الکافی عن أبی بصیر: قُلتُ لِأَبِی الحَسَنِ (علیه السلام):جُعِلتُ فِداکَ،بِمَ یُعرَفُ الإِمامُ؟
فَقالَ:بِخِصالٍ:أمّا أوَّلُها فَإِنَّهُ بِشَیءٍ قَد تَقَدَّمَ مِن أبیهِ فیهِ بِإِشارَةٍ إلَیهِ لِتَکونَ عَلَیهِم حُجَّةً،ویُسأَلُ فَیُجیبُ،وإن سُکِتَ عَنهُ ابتَدَأَ،ویُخبِرُ بِما فی غَدٍ،ویُکَلِّمُ النّاسَ بِکُلِّ لِسانٍ.
ثُمَّ قالَ لی:یا أبا مُحَمَّدٍ،اُعطیکَ عَلامَةً قَبلَ أن تَقومَ،فَلَم ألبَث أن دَخَلَ عَلَینا رَجُلٌ من أهِل خُراسانَ،فَکَلَّمَهُ الخُراسانِیُّ بِالعَرَبِیَّةِ،فَأَجابَهُ أبُو الحَسَنِ (علیه السلام) بِالفارِسیَّةِ،فَقالَ لَهُ الخُراسانِیُّ:وَاللّهِ،جُعِلتُ فِداکَ ما مَنَعَنی أن اکَلِّمَکَ بِالخُراسانِیَّةِ غَیرُ أنّی ظَنَنتُ أنَّکَ لاتُحسِنُها ! فَقالَ:سُبحانَ اللّهِ ! إذا کُنتُ لا احسِنُ اجیبُکَ فَما
ص: 457
زبان سریانی شنیدیم.ایشان چیزی را می خواند و می گریست،تا جایی که برخی از ما نیز گریستند.
506.المناقب، ابن شهرآشوب-به نقل از موسی بن اکیل نُمَیری-:به درِ خانۀ امام باقر (علیه السلام) آمدیم تا اجازۀ ورود بگیریم.در این هنگام،صدای حزینی را شنیدیم که به عبرانی می خواند.پس بر ایشان وارد شدیم و از صاحب این صدا پرسش کردیم.فرمود:
«مناجات ایلیا را به یاد آوردم و از آن به گریه افتادم».
507.الخرائج و الجرائح -به نقل از احمد بن قابوس،از پدرش-:گروهی از مردم خراسان بر امام (علیه السلام) صادق وارد شدند.پیش از این که آنها چیزی بپرسند،ایشان فرمود:«هر که مالی جمع کند و آن را نگه دارد،خداوند به همان مقدار کیفرش می کند».
آنها به فارسی گفتند:ما عربی نمی فهمیم.
امام (علیه السلام) به زبان فارسی فرمود:«هر که دِرَم اندوزد،جزایش دوزخ باشد».
508.الکافی -به نقل از ابو بصیر-:به امام کاظم (علیه السلام) گفتم:فدایت گردم! امام چگونه شناخته می شود؟
فرمود:«با ویژگی هایی.نخستین آنها،این است که پیش تر در موردی،از پدر او اشاره ای به او شده تا همین اشاره بر مردم حجّت باشد.از او می پرسند و او پاسخ می دهد و اگر در موردی خاموشی ورزند،او سخن آغاز می کند (پاسخ سؤالی را که در ذهن دارند،می دهد) و خبر از فردا می دهد و با مردم با هر زبانی سخن می گوید».
سپس به من فرمود:«ای ابو محمّد! پیش از آن که بلند شَوی،نشانه ای را به آگاهی تو می رسانم».طولی نکشید که مردی از اهالی خراسان بر ما وارد شد.او با امام (علیه السلام) با زبان عربی سخن گفت و امام (علیه السلام) به فارسی پاسخ او را داد.مرد خراسانی به امام گفت:
قربانت گردم! به خدا سوگند،آنچه مانع از این شد که با تو به زبان خراسانی سخن بگویم،این بود که گمان می کردم تو زبان خراسانی را نیکو نمی دانی.
امام (علیه السلام) فرمود:«سبحان اللّه! اگر من نمی توانستم به خوبی پاسخ تو را بدهم،
ص: 458
فَضلی عَلَیکَ؟!
ثُمَّ قالَ لی:یا أبا مُحَمَّدٍ،إنَّ الإِمامَ لا یَخفی عَلَیهِ کَلامُ أحَدٍ مِنَ النّاسِ ولا طَیرٍ ولا بَهیمَةٍ ولا شَیءٍ فیهِ الرّوحُ،فَمَن لَم یَکُن هذِهِ الخِصالُ فیهِ فَلَیسَ هُوَ بِإِمامٍ. (1)
509.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) عن أبی الصّلت الهرویّ: کانَ الرِّضا (علیه السلام) یُکَلِّمُ النّاسَ بِلُغاتِهِم، وکانَ وَاللّهِ أفصَحَ النّاسِ وأعلَمَهُم بِکُلِّ لِسانٍ ولُغَةٍ،فَقُلتُ لَهُ یَوماً:یَابنَ رَسولِ اللّهِ، إنّی لَأَعجَبُ مِن مَعرِفَتِکَ بِهذِهِ اللُّغاتِ عَلَی اختِلافِها !
فَقالَ:یا أبَا الصَّلتِ،أنَا حُجَّةُ اللّهِ عَلی خَلقِهِ،وما کانَ اللّهُ لِیَتَّخِذَ حُجَّةً عَلی قَومٍ وهُوَ لا یَعرِفُ لُغاتِهِم،أوَما بَلَغَکَ قَولُ أمیرِ المُؤمِنینَ (علیه السلام):اُوتینا فَصلَ الخِطابِ؟! فَهَل فَصلُ الخِطابِ إلّامَعرِفَةُ اللُّغاتِ؟! (2)
510.إعلام الوری عن أبی هاشم الجعفریّ: کُنتُ بِالمَدینَةِ حینَ مَرَّ بِها بُغاءٌ أیّامَ الواثِقِ فی طَلَبِ الأَعرابِ،فَقالَ أبُو الحَسَنِ (علیه السلام):اُخرجوا بِنا حَتّی نَنظُرَ إلی تَعبِیَةِ (3)هذَا التُّرکِیِّ، فَخَرَجنا فَوَقَفنا،فَمَرَّت بِنا تَعبِیَتُهُ،فَمَرَّ بِنا تُرکِیٌّ فَکَلَّمَهُ أبُو الحَسَنِ (علیه السلام) بِالتُّرکِیَّةِ،فَنَزَلَ عَن فَرَسِهِ فَقَبَّلَ حافِرَ دابَّتِهِ.قالَ:فَحَلَّفتُ التُّرکِیَّ وقُلتُ لَهُ:ما قالَ لَکَ الرَّجُلُ؟
قالَ:هذا نَبِیٌّ؟قُلتُ:لَیسَ هذا بِنَبِیٍّ،قالَ:دَعانی بِاسمٍ سُمّیتُ بِهِ فی صِغَری فی
ص: 459
دیگر فضل من بر تو در چه بود؟».
سپس به من فرمود:«ای ابو محمّد! سخن هیچ یک از مردم یا پرنده یا چرنده و نه هیچ جانداری بر امام،پوشیده نیست.هر که این ویژگی ها را نداشته باشد،امام نیست».
509.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) -به نقل از ابو صلت هروی-:امام رضا (علیه السلام) به زبان های مختلف مردم،سخن می گفت.به خدا سوگند،در هر زبان و گویشی،فصیح ترین و داناترینِ مردم بود.روزی به ایشان گفتم:ای پسر پیامبر خدا! من از آشنایی شما با این زبان های گونه گون،تعجّب می کنم.
امام (علیه السلام) فرمود:«ای ابو صلت! من حجّت خدا بر خلق اویم و خداوند،حجّتی را بر مردم نمی گیرد که زبان های ایشان را نداند.آیا این سخن امیر مؤمنان (علیه السلام) به تو نرسیده که:"به ما سخن انجامین و فصل الخطاب داده شده است"؟و آیا فصل الخطاب،چیزی جز دانستن زبان هاست؟!».
510.اِعلام الوری -به نقل از ابو هاشم جعفری-:هنگامی که بُغا (1)در جستجوی بادیه نشینان، در روزگار واثق از مدینه عبور کرد،من در مدینه بودم.امام ابو الحسن [هادی] (علیه السلام) فرمود:«برویم تا آرایش جنگی این تُرک را ببینیم».پس رفتیم و به نظاره ایستادیم و لشکرِ او از جلوی ما رژه رفت.در این هنگام،ترکی از جلوی ما گذشت و ابو الحسن (علیه السلام) با زبان ترکی با او سخن گفت.او از اسبش فرود آمد و سُم مرکب امام (علیه السلام) را بوسید.من آن تُرک را سوگند دادم و به او گفتم:این مرد به تو چه گفت؟
او پاسخ داد:آیا این مرد،پیامبر است؟
گفتم:نه،او پیامبر نیست.
او گفت:این مرد،مرا به اسمی خواند که در کودکی در سرزمین تُرکان (توران)
ص: 460
بِلادِ التُّرکِ ما عَلِمَهُ أحَدٌ إلَی السّاعَةِ ! (1)
511.بصائر الدرجات عن علیّ بن مهزیار -فی ذِکرِ الإِمامِ الهادی (علیه السلام)-:دَخَلتُ عَلَیهِ فَابتَدَأَنی وکَلَّمَنی بِالفارِسِیَّةِ. (2)
512.الاختصاص عن علیّ بن مهزیار: أرسَلتُ إلی أبِی الحَسَنِ الثّالِثِ (علیه السلام) غُلامی-وکانَ صِقلابِیّاً- (3)فَرَجَعَ الغُلامُ إلَیَّ مُتَعَجِّباً،فَقُلتُ لَهُ:ما لَکَ یا بُنَیَّ؟
قالَ:وکَیفَ لا أتَعَجَّبُ؟! ما زالَ یُکَلِّمُنی بِالصِّقلابِیَّةِ کَأَنَّهُ واحِدٌ مِنّا،فَظَنَنتُ أنَّهُ إنَّما أرادَ بِهذَا اللِّسانِ کی لا یَسمَعَ بَعضُ الغِلمانِ ما دارَ بَینَهُم. (4)
513.الکافی عن أبی حمزة نصیر الخادم: سَمِعتُ أبا مُحَمَّدٍ [العَسکَرِیَّ (علیه السلام) ] غَیرَ مَرَّةٍ یُکَلِّمُ غِلمانَهُ بِلُغاتِهِم:تُرکٍ ورومٍ وصَقالِبَةَ،فَتَعَجَّبتُ مِن ذلِکَ وقُلتُ:هذا وُلِدَ بِالمَدینَةِ ولَم یَظهَر لِأَحَدٍ حَتّی مَضی أبُو الحَسَنِ (علیه السلام) ولا رَآهُ أحَدٌ،فَکَیفَ هذا؟اُحَدِّثُ نَفسی بِذلِکَ، فَأَقبَلَ عَلَیَّ فَقالَ:إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی بَیَّنَ حُجَّتَهُ مِن سائِرِ خَلقِهِ بِکُلِّ شَیءٍ،ویُعطیهِ اللُّغاتِ ومَعرِفَةَ الأَنسابِ والآجالِ وَالحَوادِثِ،ولَولا ذلِکَ لَم یَکُن بَینَ الحُجَّةِ وَالَمحجوجِ فَرقٌ. (5)
ص: 461
با آن اسم مرا می خواندند و تا این ساعت،هیچ کس از آن آگاهی نداشت.
511.بصائر الدرجات -به نقل از علی بن مهزیار،در یادکرد امام هادی (علیه السلام)-:بر امام (علیه السلام) وارد شدم و ایشان بدون مقدّمه سخن آغاز کرد و به زبان فارسی با من سخن گفت.
512.الاختصاص -به نقل از علی بن مهزیار-:غلامم را که از اسلاوها بود،به سوی امام هادی (علیه السلام) فرستادم.غلام با تعجّب به سوی من باز گشت.به او گفتم:فرزندم! چه شده است؟
گفت:چگونه تعجّب نکنم؟! او چنان به اسلاوی با من سخن می گفت که گویی یکی از ماست و من گمان بردم که ایشان با سخن گفتن به این زبان می خواسته است بعضی از غلامان،گفتگوی آنان را نفهمند.
513.الکافی -به نقل از ابو حمزۀ نصیر،خادم امام عسکری (علیه السلام)-:بارها شنیدم که امام عسکری (علیه السلام) با غلام های خود به زبان های ایشان اعم از ترکی،رومی و اسلاوی سخن می گوید.من شگفت زده شدم و گفتم:این مرد در مدینه زاده شده است و تا رحلت امام هادی (علیه السلام) خود را ننموده است و هیچ کس او را ندیده است.چگونه چنین چیزی ممکن است؟با خود،سخن می گفتم که ایشان به سوی من آمد و فرمود:«خداوند-تبارک و تعالی-حجّت خود را با همه چیز،از دیگر خلایقش متمایز کرده و آشنایی به زبان های گوناگون و نَسَب ها و لحظات وفات و رویدادها را بدو بخشیده است و اگر چنین نمی بود،میان حجّت و کسی که حجّت برای او تعیین شده است،تفاوتی نبود».
ص: 462
5/2 مَنطِقُ الطَّیرِ وکُلِّ دابَّةٍ
514.الإمام علیّ (علیه السلام): عُلِّمنا مَنطِقَ الطَّیرِ کَما عُلِّمَهُ سُلَیمانُ بنُ داودَ،وکُلِّ دابَّةٍ فی بَرٍّ أو بَحرٍ. (1)
515.عنه (علیه السلام): عُلِّمنا مَنطِقَ الطَّیرِ،واُوتینا مِن کُلِّ شَیءٍ،إنَّ هذا لَهُوَ الفَضلُ العَظیمُ. (2)
516.بصائر الدرجات عن علیّ بن أبی حمزة: دَخَلَ رَجُلٌ مِن مَوالی أبِی الحَسَنِ (علیه السلام) فَقالَ:
جُعِلتُ فِداکَ،اُحِبُّ أن تَتَغَدّی عِندی،فَقامَ أبُو الحَسَنِ (علیه السلام) حَتّی مَضی مَعَهُ فَدَخَلَ البَیتَ،فَإِذا فِی البَیتِ سَریرٌ،فَقَعَدَ عَلَی السَّریرِ،وتَحتَ السَّریرِ زَوجُ حَمامٍ،فَهَدَرَ الذَّکَرُ عَلَی الاُنثی.وذَهَبَ الرَّجُلُ لِیَحمِلَ الطَّعامَ فَرَجَعَ وأبُو الحَسَنِ (علیه السلام) یَضحَکُ، فَقالَ:أضحَکَ اللّهُ سِنَّکَ،مِمَّ ضَحِکتَ؟
فَقالَ:إنَّ هذَا الحَمامَ هَدَرَ عَلی هذِهِ الحَمامَةِ فَقالَ لَها:یا سَکَنی وعِرسی،وَاللّهِ ما عَلی وَجهِ الأَرضِ أحَدٌ أحَبُّ إلَیَّ مِنکِ،ما خَلا هذَا القاعِدَ عَلَی السَّریرِ،قالَ:قُلتُ:
جُعِلتُ فِداکَ وتَفهَمُ کَلامَ الطَّیرِ؟فَقالَ:نَعَم،عُلِّمنا مَنطِقَ الطَّیرِ،واُوتینا مِن کُلِّ شَیءٍ. (3)
517.الثاقب فی المناقب عن علیّ بن أسباط: خَرَجتُ مَعَ أبی جَعفَرٍ [الجَوادَ] (علیه السلام) مِنَ
ص: 463
514.امام علی (علیه السلام): ما همچون سلیمان بن داوود،با زبان پرندگان و هر جانورِ خشکی یا دریایی آشنایی یافته ایم.
515.امام علی (علیه السلام): ما با زبان پرندگان آشنایی یافته ایم و از هر چیزی بهره برده ایم که این خود،فضلی بزرگ است.
516.بصائر الدرجات -به نقل از علی بن ابی حمزه-:مردی از وابستگان امام ابو الحسن[کاظم] (علیه السلام) خدمت ایشان رسید و گفت:فدایت گردم! دوست دارم با من غذا بخوری.
امام ابو الحسن (علیه السلام) با او به راه افتاد تا به خانه رسیدند.در خانه،تختی بود.امام (علیه السلام) بر تخت نشست.زیر تخت،یک جفت کبوتر بود.کبوتر نر با ماده بغبغو می کرد.آن مرد برای آوردن طعام،بیرون رفت و وقتی باز گشت،امام (علیه السلام) را دید که می خندد.
گفت:خداوند بر لب و دندانت خنده بنشاند! برای چه می خندی؟
امام (علیه السلام) فرمود:«این کبوتر نر برای مادۀ خود،آواز می خوانْد و به او می گفت:آرام دلم ! عروسم ! به خدا سوگند،نزد من هیچ کس در زمین،محبوب تر از تو نیست، مگر آن که بر این تخت نشسته است».
گفتم:قربانت گردم! مگر تو سخن پرندگان را می فهمی؟
فرمود:«آری.زبان پرندگان را به ما آموخته اند و از هر چیزی بهره ای داریم».
517.الثاقب فی المناقب -به نقل از علی بن اسباط-:با امام جواد (علیه السلام)-در حالی که بر الاغی سوار بود-از کوفه خارج شدیم.امام (علیه السلام) به گلّۀ گوسفندی رسید.گوسفندی گلّه را
ص: 464
الکوفَةِ وهُوَ راکِبٌ عَلی حِمارٍ،فَمَرَّ بِقَطیعِ غَنَمٍ،فَتَرَکَت شاةٌ الغَنَمَ وعَدَت إلَیهِ وهِیَ تَرغو،فَاحتَبَسَ (علیه السلام) وأمَرَنی أن أدعُوَ الرّاعِیَ إلَیهِ،فَفَعَلتُ.
فَقالَ أبو جَعفَرٍ (علیه السلام):أیُّهَا الرّاعی،إنَّ هذِهِ الشّاةَ تَشکوکَ وتَزعُمُ أنَّ لَها رَجَلَینِ (1)وأنَّکَ تَحیفُ عَلَیها بِالحَلبِ،فَإِذا رَجَعَت إلی صاحِبِها بِالعَشِیِّ لَم یَجِد مَعَها لَبَناً،فَإِن کَفَفتَ مِن ظُلمِها،وإلّا دَعَوتُ اللّهَ تَعالی أن یَبتُرَ عُمُرَکَ.
فَقالَ الرّاعی:إنّی أشهَدُ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ،وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللّهِ،وأنَّکَ وَصِیُّهُ،أسأَلُکَ لَمّا أخبَرتَنی مِن أینَ عَلِمتَ هذَا الشَّأنَ؟
فَقالَ أبو جَعفَرٍ (علیه السلام):نَحنُ خُزّانُ اللّهِ عَلی عِلمِهِ وغَیبِهِ وحِکمَتِهِ،وأوصِیاءُ أنبِیائِهِ، وعِبادٌ مُکرَمونَ. (2)
518.دلائل الإمامة عن عبد اللّه بن سعید: قالَ لی مُحَمَّدُ بنُ عَلِیِّ بنِ عُمَرَ التَّنوخِیُّ:رَأَیتُ مُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ [الجواد] (علیه السلام) وهُوَ یُکَلِّمُ ثَوراً فَحَرَّکَ الثَّورُ رأسَهُ،فَقُلتُ:لا،ولکِن تَأمُرُ الثَّورَ أن یُکَلِّمَکَ.
فَقالَ:وعُلِّمنا مَنطِقَ الطَّیرِ،واُوتینا مِن کُلِّ شَیءٍ.ثُمَّ قالَ لِلثَّورِ:قُل:«لا إلهَ إلَّا اللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ»،فَقالَ.ثُمَّ مَسَحَ بِکَفِّهِ عَلی رَأسِهِ. (3)
ص: 465
ترک کرد و در حالی که ضجّه می زد،به سوی امام (علیه السلام) دوید.امام (علیه السلام) او را نگاه داشت و به من دستور داد چوپان را به سوی او بخوانم.من نیز چنین کردم.
امام (علیه السلام) به او فرمود:«ای چوپان! این گوسفند از تو می نالد و ادّعا می کند که دو مرد را مأمور [دوشیدن شیر] او کرده ای و در دوشیدن شیر بر او ستم می کنی و وقتی شامگاه به سوی صاحبش می رود،دیگر در او شیر نمی یابد.اگر از ستمِ بر او دست شستی،چه بهتر،و گرنه،از خدا می خواهم عمر تو را کوتاه کند».
چوپان گفت:گواهی می دهم خدایی جز خدای یکتا نیست و محمّد،پیامبر خداست و تو جانشین اویی.از تو می خواهم به من بگویی از کجا این مقام را یافته ای؟
امام جواد (علیه السلام) فرمود:«ما گنجوران علم و غیب و حکمت خدا و جانشینان پیامبران او و بندگانی ارجمندیم».
518.دلائل الإمامة -به نقل از عبد اللّه بن سعید-:محمّد بن علی بن عمر تَنوخی به من گفت:امام جواد (علیه السلام) را دیدم که با گاوی سخن می گفت و آن گاو،سرش را تکان می داد.به ایشان گفتم:نه؛بلکه [اگر راست می گویی،] دستور بده گاو با تو سخن بگوید.
فرمود:«زبان پرندگان را به ما آموخته اند و ما از هر چیزی بهره داریم».امام (علیه السلام) سپس به گاو گفت:«بگو:لا إله إلّااللّه وحده لا شریک له».
گاو،آن را گفت و سپس امام (علیه السلام) با دست خود،سر او را نوازش داد.
ص: 466
6/2 ما کانَ وما یَکونُ
519.الإمام علیّ (علیه السلام): لَولا آیَةٌ فی کِتابِ اللّهِ لَأَخبَرتُکُم بِما کانَ وبِما یَکونُ وما هُوَ کائِنٌ إلی یَومِ القِیامَةِ،وهِیَ هذِهِ الآیَةُ: «یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ» 1 . (1)
520.الإمام الصادق (علیه السلام): اللّهُمَّ یامَن أعطانا عِلمَ ما مَضی وما بَقِیَ،وجَعَلَنا وَرَثَةَ الأَنبِیاءِ، وخَتَمَ بِنَا الاُمَمَ السّالِفَةَ،وخَصَّنا بِالوَصِیَّةِ. (2)
521.الکافی عن معاویة بن وهب: استَأذَنتُ عَلی أبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) فَقیلَ لی:اُدخُل، فَدَخلتُ فَوَجَدتُهُ فی مُصَلّاهُ فی بَیتِهِ،فَجَلَستُ حَتّی قَضی صَلاتَهُ،فَسَمِعتُهُ وهُوَ یُناجی رَبَّهُ ویَقولُ:
یا مَن خَصَّنا بِالکَرامَةِ،وخَصَّنا بِالوَصِیَّةِ،ووَعَدَنَا الشَّفاعَةَ،وأعطانا عِلمَ ما مَضی وما بَقِیَ،وجَعَلَ أفئِدَةً مِنَ النّاسِ تَهوی إلَینا،اِغفِر لی ولِإِخوانی ولِزُوّارِ قَبرِ أبی عَبدِ اللّهِ الحُسَینِ (علیه السلام). (3)
522.الکافی عن سیف التّمّار: کُنّا مَعَ أبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) جَماعَةً مِنَ الشّیعَةِ فِی الحِجرِ....
فَقالَ:ورَبِّ الکَعبَةِ،ورَبِّ البَنِیَّةِ-ثَلاثَ مَرّاتٍ-لَو کُنتُ بَینَ موسی وَالخِضرِ علیهما السلام
ص: 467
519.امام علی (علیه السلام): اگر یک آیه در کتاب خدا نبود،من در بارۀ آنچه بوده و هست و تا روز رستاخیز خواهد بود،آگاهتان می کردم و آن آیۀ شریف،این است: «خدا آنچه را بخواهد،محو یا اثبات می کند و اصل کتاب،نزد اوست» .
520.امام صادق (علیه السلام): بار خدایا! ای کسی که آگاهی از گذشته و آینده را به ما بخشیده و ما را وارثان پیامبران قرار داده و امّت های گذشته را با ما به پایان برده و ما را به جانشینی، اختصاص داده است!
521.الکافی -به نقل از معاویة بن وهب-:برای رسیدن به خدمت امام صادق (علیه السلام) اجازۀ ورودخواستم.به من گفته شد وارد شوم.من وارد شدم و امام (علیه السلام) را در مصلّای خانه اش دیدم.نشستم تا ایشان نمازش را به جای آورد.شنیدم که ایشان در مناجات با خدای خود،فرمود:«ای کسی که ما را به کرامت و وصایت،اختصاص داده و شفاعت را به ما وعده کرده و آگاهی از گذشته و آینده را به ما بخشیده و دل هایی از مردم را چنان قرار داده است که به سوی ما جذب شوند ! من و برادرانم و زائران حرم ابا [عبد اللّه] الحسین (علیه السلام) را بیامرز».
522.الکافی -به نقل از سیف تمّار-:در حِجر با گروهی از شیعیان،همراه امام صادق (علیه السلام) بودیم...که فرمود:«به پروردگار کعبه و پروردگار خانۀ خدا سوگند ( سه بار )،اگر
ص: 468
لَأَخبَرتُهُما أنّی أعلَمُ مِنهُما،ولَأَنبَأتُهُما بِما لَیسَ فی أیدیهِما،لِأَنَّ موسی وَالخِضرَ علیهما السلام اعطِیا عِلمَ ما کانَ ولَم یُعطَیا عِلمَ ما یَکونُ وما هُوَ کائِنٌ حَتّی تَقومَ السّاعَةُ،وقَد وَرِثناهُ مِن رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وِراثَةً. (1)
523.الکافی عن الحارث بن المغیرة: قالَ أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):إنّی لَأَعلَمُ ما فِی السَّماواتِ وما فِی الأَرضِ،وأعلَمُ ما فِی الجَنَّةِ،وأعلَمُ ما فِی النّارِ،وأعلَمُ ما کانَ وما یَکونُ.
ثُمَّ مَکَثَ هُنَیئَةً فَرَأی أنَّ ذلِکَ کَبُرَ عَلی مَن سَمِعَهُ مِنهُ،فَقالَ:عَلِمتُ ذلِکَ مِن کِتابِ اللّهِ عز و جل،إنَّ اللّهَ عز و جل یَقولُ:فیهِ تِبیانُ کُلِّ شَیءٍ (2). (3)
524.الإمام الصادق (علیه السلام): قَد وَلَدَنی رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وأنَا أعلَمُ کِتابَ اللّهِ وفیهِ بَدءُ الخَلقِ،وما هُوَ کائِنٌ إلی یَومِ القِیامَةِ،وفیهِ خَبَرُ السَّماءِ وخَبَرُ الأَرضِ،وخَبَرُ الجَنَّةِ وخَبَرُ النّارِ، وخَبَرُ ما کانَ وخَبَرُ ما هُوَ کائِنٌ،أعلَمُ ذلِکَ کَما أنظُرُ إلی کَفّی،إنَّ اللّهَ یَقولُ:فیهِ تِبیانُ کُلِّ شَیءٍ. (4)
525.الإمام الرضا (علیه السلام): أوَلَیسَ اللّهُ یَقولُ: «عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً * إِلاّ مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ» 5 ؟فَرَسولُ اللّهِ عِندَ اللّهِ مُرتَضیً،ونَحنُ وَرَثَةُ ذلِکَ الرَّسولِ الَّذی
ص: 469
میان موسی (علیه السلام) و خضر (علیه السلام) بودم،به آن دو می گفتم که از ایشان داناترم و آنها را از چیزهایی می آگاهاندم که آنها بدان دسترس نداشتند؛چرا که به موسی و خضر، آگاهیِ از گذشته داده شده بود و آگاهی از وضع موجود و آینده تا روز رستاخیز نیافته بودند،در حالی که ما آن را به کمال از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به ارث برده ایم».
523.الکافی -به نقل از حارث بن مغیره-:امام صادق (علیه السلام) فرمود:«بدون تردید،من به آنچه در آسمان ها و زمین و بهشت و دوزخ است و آنچه تحقّق یافته و تحقّق خواهد یافت،آگاهی دارم».
ایشان سپس لحظه ای درنگ کرد و چون دید این سخن بر شنوندگان گران آمده، فرمود:«این را من از کتاب خداوند عز و جل یافته ام؛چرا که خداوند می فرماید: در آن، بیان هر چیزی هست» .
524.امام صادق (علیه السلام): من،فرزند پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) هستم.من از کتاب خدا آگاهی دارم؛کتابی که آغاز آفرینش و آنچه تا روز رستاخیز وجود می یابد و خبر آسمان ها و زمین و بهشت و دوزخ و خبر گذشته و حال،در آن نهفته است.اینها را مانندِ کف دستم می شناسم.خداوند می فرماید:در آن (قرآن)،بیان هر چیزی هست.
525.امام رضا (علیه السلام): آیا چنین نیست که خداوند می فرماید: «او دانای غیب است و غیب خود را بر هیچ کس آشکار نمی سازد،مگر بر آن پیامبری که از او خشنود باشد» ؟و پیامبر (صلی الله علیه و آله) است که خدا از او خشنود است و ما وارثان آن پیامبریم؛همو که خداوند،او را بر هر چه از
ص: 470
أطلَعَهُ اللّهُ عَلی ما شاءَ مِن غَیبِهِ،فَعَلَّمَنا ما کانَ وما یَکونُ إلی یَومِ القِیامَةِ. (1)
526.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) عن عبد اللّه بن محمّد الهاشمیّ: دَخَلتُ عَلَی المَأمونِ یَوماً، فَأَجلَسَنی وأخرَجَ مَن کانَ عِندَهُ،ثُمَّ دَعا بِالطَّعامِ فَطَعِمنا،ثُمَّ طَیَّبَنا،ثُمَّ أمَرَ بِسِتارَةٍ فَضُرِبَت،ثُمَّ أقبَلَ عَلی بَعضِ مَن کانَ فِی السِّتارَةِ فَقالَ:بِاللّهِ لَمّا رَثَیتَ لَنا مَن بِطوسَ ! فَأَخَذتُ أقولُ:
سَقیًا بِطوسَ ومَن أضحی بِها قَطَنا (2)مِن عِترَةِ المُصطَفی أبقی لَنا حَزَنًا
قالَ:ثُمَّ بَکی،وقالَ لی:یا عَبدَ اللّهِ،أیَلومُنی أهلُ بَیتی وأهلُ بَیتِکَ أن نَصَبتُ أبَا الحَسَنِ الرِّضا عَلَماً؟! فَوَاللّهِ لَاُحَدِّثُکَ بِحَدیثٍ تَتَعَجَّبُ مِنهُ.جِئتُهُ یَوماً فَقُلتُ لَهُ:
جُعِلتُ فِداکَ،إنَّ آباءَکَ موسَی بنَ جَعفَرٍ،وجَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ،ومُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ،وعَلِیَّ بنَ الحُسَینِ (علیه السلام) کانَ عِندَهُم عِلمُ ما کانَ وما هُوَ کائِنٌ إلی یَومِ القِیامَةِ،وأنتَ وَصِیُّ القَومِ ووارِثُهُم،وعِندَکَ عِلمُهُم،وقَد بَدَت لی إلَیکَ حاجَةٌ.قالَ:هاتِها.فَقُلتُ:هذِهِ الزّاهِرِیَّةُ خطتنی (3)،ولا اقَدِّم عَلَیها مِن جَوارِیَّ،قَد حَمَلَت غَیرَ مَرَّةٍ وأسقَطَت،وهِیَ الآنَ حامِلٌ،فَدُلَّنی عَلی ما تَتَعالَجُ بِهِ فَتَسلَمُ.
فَقالَ:لا تَخَف مِن إسقاطِها،فَإِنَّها تَسلَمُ وتَلِدُ غُلاماً أشبَهَ النّاسِ بِاُمِّهِ،ویَکونُ لَهُ خِنصِرٌ زائِدَةٌ فی یَدِهِ الُیمنی لَیسَت بِالمُدَلّاةِ،وفی رِجلِهِ الیُسری خِنصِرٌ زائِدَةٌ لَیسَت بِالمُدَلّاةِ.فَقُلتُ فی نَفسی:أشهَدُ أنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ.
فَوَلَدَتِ الزّاهِرِیَّةُ غُلاماً أشبَهَ النّاسِ بِاُمِّهِ،فی یَدِهِ الُیمنی خِنصِرٌ زائِدَةٌ لَیسَت
ص: 471
غیبش خواست،آگاه نمود و او ما را از آنچه بوده و تا روز رستاخیز خواهد بود،آگاه کرده است.
526.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) -به نقل از عبد اللّه بن محمّد هاشمی-:روزی بر مأمون وارد شدم.او مرا نشاند و هر که را نزدش بود،بیرون کرد.سپس دستور داد خوراک بیاورند و با هم غذایی خوردیم و عطر زدیم.سپس دستور داد پرده ای بیاویزند.پرده آویخته شد.او به یکی از کسانی که در این سوی پرده بودند،روی کرد و گفت:بر آن که در توس خفته، برای ما مرثیه ای نخواندی! در این هنگام من شروع کردم و چنین خواندم:
سیراب باد توس و آن که در آن اقامت دارد و از خاندان مصطفی است و برای ما اندوه گذارده است !
او گریست و به من گفت:ای عبد اللّه! آیا خانوادۀ من و خانوادۀ تو،مرا سرزنش می کنند که ابو الحسن رضا را به ریاست منصوب کردم؟! به خدا سوگند،به تو حدیثی می گویم که از آن شگفت زده می شوی:روزی خدمت او رسیدم و گفتم:فدایت گردم! پدران تو:موسی بن جعفر و جعفر بن محمّد و محمّد بن علی و علی بن الحسین،از آنچه بود و تا روز قیامت خواهد بود،آگاهی داشتند و تو جانشین و وارث ایشان هستی و علم آنها نزد توست.اینک،مرا به تو نیازی افتاده است.
گفت:«نیازت را بگو».
گفتم:این«زاهریه»دل مرا ربوده است و هیچ یک از کنیزکانم را بر او مقدّم نمی دارم.
او بارها از من حامله شده است؛ولی هر بار جنین را سقط می کند.او هم اینک،بار دیگر حامله است.مرا به راهی ره نمون کن که او را درمان کند و او سلامت خویش را باز یابد.
گفت:«از سقط آن نترس.او سلامت خود را می یابد و کودکی می زاید که شبیه ترین مردم به مادر خود است و در دست راستش انگشت کوچک زائدی دارد که آویزان نیست و در پای چپش انگشت کوچک زائدی دارد که آن هم آویزان نیست».
با خود گفتم:گواهی می دهم که خداوند بر هر چیزی تواناست.زاهریه،همان گونه که رضا برای من توصیف کرده بود،فرزندی به دنیا آورد که شبیه ترینِ مردم به مادر
ص: 472
بِالمُدَلّاةِ،وفی رِجلِهِ الیُسری خِنصِرٌ زائِدَةٌ لَیسَت بِالمُدَلّاةِ،عَلی ما کانَ وَصَفَهُ لِیَ الرِّضا،فَمَن یَلومُنی عَلی نَصبی إیّاهُ عَلَماً؟! (1)
7/2 المَنایا والبَلایا
527.الإمام علیّ (علیه السلام): إنّا أهلُ بَیتٍ عُلِّمنا عِلمَ المَنایا وَالبَلایا وَالأَنسابِ.وَاللّهِ ! لَو أنَّ رَجُلاً مِنّا قامَ عَلی جِسرٍ ثُمَّ عُرِضَت عَلَیهِ هذِهِ الاُمَّةُ لَحَدَّثَهُم بِأَسمائِهِم وأنسابِهِم. (2)
528.الإمام زین العابدین (علیه السلام): عِندَنا عِلمُ المَنایا وَالبَلایا،وفَصلُ الخِطابِ،وأنسابُ العَرَبِ،ومَولِدُ الإِسلامِ. (3)
529.الکافی عن إسحاق بن عمّار: سَمِعتُ العَبدَ الصّالِحَ یَنعی إلی رَجُلٍ نَفسَهُ،فَقُلتُ فی نَفسی:وإنَّهُ لَیَعلَمُ مَتی یَموتُ الرَّجُلُ مِن شیعَتِهِ؟! فَالتَفَتَ إلَیَّ شِبهَ المُغضَبِ،فَقالَ:
یا إسحاقُ،قَد کانَ رُشَیدٌ الهَجَرِیُّ (4)یَعلَمُ عِلمَ المَنایا وَالبَلایا،وَالإِمامُ أولی بِعِلمِ ذلِکَ.
ص: 473
خود بود و در دست راستش انگشت کوچک زائدی بود که آویزان نبود،چنان که در پای چپش نیز انگشت کوچک زائدی داشت که آویزان نبود.پس چه کسی مرا برای منصوب کردن او به ریاست،نکوهش می کند؟!
527.امام علی (علیه السلام): ما خاندانی هستیم که آگاهی از مرگ و میرها و بلاها و نَسَب ها را به ما آموخته اند.به خدا سوگند،اگر کسی از ما بر سر پُلی بایستد و این امّت،همگی بر او عرضه شوند،اسم و نسب همۀ ایشان را به آنها می گوید.
528.امام زین العابدین (علیه السلام): آگاهی از مرگ و میرها و بلاها و سخن انجامین و نَسَب های عرب و زادگاه اسلام،نزد ماست.
529.الکافی -به نقل از اسحاق بن عمّار-:شنیدم که عبد صالح (امام کاظم (علیه السلام) ) خبر مرگ مردی را بدو می دهد.با خود گفتم:او می داند شیعۀ او کِی می میرد؟! ایشان با چهره ای تقریباً خشمگین به من نگریست و فرمود:«ای اسحاق! رُشَید هَجَری از
ص: 474
ثُمَّ قالَ:یا إسحاقُ،اِصنَع ما أنتَ صانِعٌ،فَإِنّ عُمُرَکَ قَد فَنِیَ،وإنَّکَ تَموتُ إلی سَنَتَینِ،وإخوَتُکَ وأهلُ بَیتِکَ لا یَلبَثونَ بَعدَکَ إلّایَسیراً حَتّی تَتَفَرَّقَ کَلِمَتُهُم،ویَخونَ بَعضُهُم بَعضاً حَتّی یَشمَتَ بِهِم عَدُوُّهُم،فَکانَ هذا فی نَفسِکَ؟فَقُلتُ:فَإِنّی أستَغفِرُ اللّهَ بِما عَرَضَ فی صَدری.
فَلَم یَلبَث إسحاقُ بَعدَ هذَا الَمجلِسِ إلّایَسیراً حَتّی ماتَ،فَما أتی عَلَیهِم إلّاقَلیلٌ حَتّی قامَ بَنو عَمّارٍ بِأَموالِ النّاسِ فَأَفلَسوا. (1)
530.الإمام الرضا (علیه السلام) -فیما کَتَبَ إلی عَبدِاللّهِ بنِ جُندَبٍ-:أمّا بَعدُ،فَإِنَّ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) کانَ أمینَ اللّهِ فی خَلقِهِ،فَلَمّا قُبِضَ (صلی الله علیه و آله) کُنّا أهلَ البَیتِ وَرَثَتَهُ،فَنَحنُ امَناءُ اللّهِ فی أرضِهِ، عِندَنا عِلمُ البَلایا وَالمَنایا،وأنسابُ العَرَبِ،ومَولِدُ الإِسلامِ. (2)
8/2 ما فِی الأَرضِ والسَّماءِ
531.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): ما یَنقَلِبُ جَناحُ طائِرٍ فِی الهَواءِ إلّاوعِندَنا فیهِ عِلمٌ. (3)
532.الکافی عن أبی حمزة: سَمِعتُ أبا جَعفَرٍ (علیه السلام) یَقولُ:لا وَاللّهِ! لا یَکونُ عالِمٌ جاهِلاً
ص: 475
مرگ و میرها و بلاها آگاهی داشت.امام که به داشتن این علم،سزاوارتر است!».
سپس فرمود:«ای اسحاق! کارهای خود را بکن که عمرت تمام شده است و تا دو سال دیگر خواهی مُرد و طولی نمی کشد که پس از تو برادران و خانواده ات پراکنده می شوند و به یکدیگر خیانت می ورزند،تا جایی که دشمنانشان شاد می شوند.آیا این،از خاطرت گذر کرده بود؟».
گفتم:از آنچه در دلم گذشت،از خداوند،طلب آمرزش می کنم.
پس از این مجلس،طولی نکشید که اسحاق مُرد و اندکی بعد،خاندان عمّار، دست نیاز به سوی اموال مردم بردند و کارشان به ورشکستگی کشید.
530.امام رضا (علیه السلام) -در نامه ای به عبد اللّه بن جندب-:امّا پس از سپاس خداوند،محمّد (صلی الله علیه و آله)، امینِ خدا در میان مردم بود و چون رحلت نمود،ما اهل بیت،وارثان او گشتیم و اینک ماییم امینان خدا بر زمین،و آگاهی از مرگ و میرها و بلاها و نَسَب های عرب و زادگاه اسلام،در میان ماست.
531.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): بال پرنده ای در آسمان به هم نمی خورد،مگر این که ما از آن آگاهیم.
532.الکافی -به نقل از ابو حمزه-:از امام باقر (علیه السلام) شنیدم که می فرمود:«نه ! به خدا سوگند،هرگز نمی شود عالِمی جاهل باشد و نسبت به چیزی،علم و به چیزی
ص: 476
أبَداً،عالِماً بَشَیءٍ جاهِلاً بِشَیءٍ.ثُمَّ قالَ:اللّهُ أجَلُّ وأعَزُّ وأکرَمُ مِن أن یَفرِضَ طاعَةَ عَبدٍ یَحجُبُ عَنهُ عِلمَ سَمائِهِ وأرضِهِ.ثُمَّ قالَ:لا یَحجُبُ ذلِکَ عَنهُ. (1)
533.الإمام الصادق (علیه السلام): إنَّ اللّهَ أجَلُّ وأعظَمُ مِن أن یَحتَجَّ بِعَبدٍ مِن عِبادِهِ ثُمَّ یُخفِیَ عَنهُ شَیئاً مِن أخبارِ السَّماءِ وَالأَرضِ. (2)
534.عنه (علیه السلام): اللّهُ أکرَمُ وأرحَمُ وأَرأَفُ بِعِبادِهِ مِن أن یَفرِضَ طاعَةَ عَبدٍ عَلی العِبادِ،ثُمَّ یَحجُبُ عَنهُ خَبَرَ السَّماءِ صَباحاً ومَساءً. (3)
9/2 ما یُحدِثُ اللّهُ بِاللَّیلِ والنَّهارِ
535.الکافی عن سلمة بن محرز: سَمِعتُ أبا جَعفَرٍ (علیه السلام) یَقولُ:إنَّ مِن عِلمِ ما اوتینا تَفسیرَ القُرآنِ وأحکامَهُ،وعِلمَ تَغییرِ الزَّمانِ وحَدَثانِهِ.إذا أرادَ اللّهُ بِقَومٍ خَیراً أسمَعَهُم،ولَو أسمَعَ مَن لَم یَسمَع لَوَلّی مُعرِضاً کَأَن لَم یَسمَع.
ثُمَّ أمسَکَ هُنَیئَةً.ثُمَّ قالَ:ولَو وَجَدنا أوعِیَةً أو مُستَراحاً لَقُلنا،وَاللّهُ المُستعانُ. (4)
536.مختصر بصائر الدرجات عن ضریس: کُنتُ أنَا وأبو بَصیرٍ عِندَ أبی جَعفَرٍ (علیه السلام) فَقالَ لَهُ
ص: 477
دیگر،جهل داشته باشد».سپس فرمود:«خداوند،بزرگ تر و گرامی تر و ارجمندتر از آن است که فرمانبریِ بنده ای را واجب کند که بر آسمان و زمینش آگاه نباشد»و سپس فرمود که اینها بر او پوشیده نیست.
533.امام صادق (علیه السلام): همانا خداوند،برتر و بزرگ تر از آن است که بنده ای از بندگانش را حجّت قرار دهد و سپس چیزی از اخبار آسمان و زمین را بر او پوشیده بدارد.
534.امام صادق (علیه السلام): خداوند،کریم تر و مهربان تر و دلسوزتر از آن است که فرمانبریِ بنده ای از بندگانش را واجب گرداند و صبح و شام،خبر آسمان بر او پوشیده مانَد.
535.الکافی -به نقل از سَلَمة بن مُحْرِز-:از امام باقر (علیه السلام) شنیدم که می فرمود:«از جمله علومی که به ما داده شده،تفسیر قرآن و احکام آن و علم تغییر زمان و رخدادهای آن است.هر گاه خدا برای قومی ارادۀ خیر کند،آنها را می شنواند و اگر آن را به گوش کسی برساند که نمی شنود،او روی بر می گرداند،چنان که گویی اصلاً نشنیده است».آن گاه امام (علیه السلام) لحظه ای خاموش ماند و سپس فرمود:«ما اگر رازنگهدار یا فرد مورد اعتمادی را می یافتیم،البته [حقایق را] می گفتیم و خداست که همه از او کمک می خواهند».
536.مختصر بصائر الدرجات -به نقل از ضریس-:من و ابو بصیر در خدمت امام باقر (علیه السلام)
ص: 478
أبو بَصیرٍ:بِمَ یَعلَمُ عالِمُکُم؟
قالَ:إنَّ عالِمَنا لا یَعلَمُ الغَیبَ،ولَو وَکَلَهُ اللّهُ إلی نَفسِهِ لَکانَ کَبَعضِکُم،ولکِن یُحَدَّثُ فِی السّاعَةِ بِما یَحدُثُ بِاللَّیل،وفِی السّاعَةِ بِما یَحدُث بِالنَّهارِ،الأَمرِ بَعدَ الأَمرِ،وَالشَّیءِ بَعدَ الشَّیءِ بِما یَکونُ إلی یَومِ القِیامَةِ. (1)
537.بصائر الدرجات عن حمران بن أعین: قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):عِندَکُمُ التَّوراةُ وَالإِنجیلُ وَالزَّبورُ وما فِی الصُّحُفِ الاُولی صُحُفِ إبراهیمَ وموسی؟قالَ:نَعَم،قُلتُ:
إنَّ هذا لَهُوَ العِلمُ الأَکبَرُ !
قالَ:یا حُمرانُ،لَو لَم یَکُن غَیرُ ما کانَ،ولکِن ما یُحدِثُ اللّهُ بِاللَّیلِ وَالنَّهارِ عِلمُهُ عِندَنا أعظَمُ. (2)
538.الاختصاص عن محمّد بن مسلم: قُلتُ لِأَبی عَبدِاللّهِ (علیه السلام):کَلامٌ قَد سَمِعتُهُ مِن أبِی الخَطّابِ،فَقالَ:اِعرِضهُ عَلَیَّ،فَقُلتُ:یَقولُ:إنَّکُم تَعلَمونَ الحَلالَ وَالحَرامَ وفَصلَ ما بَینَ النّاسِ.فَسَکَتَ،فَلَمّا أرَدتُ القِیامَ أخَذَ بِیَدی فَقالَ (علیه السلام):یا مُحَمَّدُ،کَذا عِلمُ القُرآنِ وَالحَلالِ وَالحَرامِ یَسیرٌ فی جَنبِ العِلمِ الَّذی یَحدُثُ فِی اللَّیلِ وَالنَّهارِ. (3)
539.الإمام الصادق (علیه السلام): ما مِن لَیلَةٍ تَأتی عَلَینا إلّاوأخبارُ کُلِّ أرضٍ عِندَنا،وما یَحدُثُ فیها،وأخبارُ الجِنِّ،وأخبارُ أهلِ الهَوی مِنَ المَلائِکَةِ. (4)
ص: 479
بودیم.ابو بصیر به ایشان گفت:عالِم شما،چگونه شناخته می شود؟
فرمود:«عالِم ما،غیب نمی داند و اگر خدا او را به خود وا نهد،همچون یکی از شما خواهد بود؛لیکن او در هر لحظه،از آنچه در شب یا روز،یکی پس از دیگری رخ می دهد و از هر آنچه تا روز رستاخیز پیش می آید،سخن می گوید».
537.بصائر الدرجات -به نقل از حُمران بن اعیَن-:به امام صادق (علیه السلام) گفتم:تورات و انجیل و زبور و آنچه در صحف نخستین (صحف ابراهیم و موسی) است،نزد شماست؟
امام (علیه السلام) فرمود:«آری».
گفتم:این،همان علم بزرگ تر است !
فرمود:«ای حُمران! اگر به همین منحصر می شد،آری؛امّا علمِ به آنچه خداوند در شب و روز پدید می آورَد،نزد ما بزرگ تر است».
538.الاختصاص -به نقل از محمّد بن مسلم-:به امام صادق (علیه السلام) گفتم:سخنی از ابو خطّاب شنیده ام.
فرمود:«آن را بر من عرضه کن».
گفتم:او می گوید:شما حلال و حرام و چگونگی فیصله دادن به آنچه در میان مردم است را می دانید.
امام (علیه السلام) سکوت کرد و چون خواستم برخیزم،دست مرا گرفت و فرمود:«ای محمّد! آگاهی از قرآن و حلال و حرام،در کنار علمی که در شب و روز پدید می آید،ناچیز است».
539.امام صادق (علیه السلام): شبی نیست که بر ما بگذرد و اخبار همۀ زمین و آنچه در آن رخ می دهد و اخبار جن و فرشتگان شیفته،نزد ما نباشد.
ص: 480
الفصل الثالث:مَبادِئُ عُلومِهِم 1/3 تَعلیمُ النَّبِیِّ((صلی الله علیه و آله))
540.الإمام علیّ (علیه السلام): کُنتُ إذا سَأَلتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) أعطانی،وإذا سَکَتُّ ابتَدَأَنی. (1)
541.الطبقات الکبری عن محمّد بن عمر بن علیّ (علیه السلام): إنَّهُ قیلَ لِعَلِیٍّ (علیه السلام):ما لَکَ أکثَرُ أصحابِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) حَدیثاً؟فَقالَ:إنّی کُنتُ إذا سَأَلتُهُ أنبَأَنی،وإذا سَکَتُّ ابتَدَأَنی. (2)
542.المناقب لابن المغازلی عن امّ سلمة: کانَ جَبرَئیلُ یُمِلُّ عَلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،ورَسولُ اللّهِ یُمِلُّ عَلی عَلِیٍّ (علیه السلام). (3)
ص: 481
540.امام علی (علیه السلام): هر گاه از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نکته ای طلب می کردم،در اختیار من می نهاد و اگر سکوت می کردم،ایشان سخن آغاز می نمود.
541.الطبقات الکبری -به نقل از محمّد بن عمر بن علی (علیه السلام)-:به علی (علیه السلام) گفته شد:چگونه است که در میان یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله)،تو بیش از همه حدیث می دانی؟
فرمود:«زیرا هر گاه از او پرسش می کردم،مرا آگاه می ساخت و هر گاه خاموشی می گزیدم،او سخن آغاز می کرد».
542.المناقب، ابن مغازلی-به نقل از امّ سلمه-:جبرئیل بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) و پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر علی (علیه السلام) املا می کرد.
ص: 482
543.الإمام علیّ (علیه السلام): لَیسَ کُلُّ أصحابِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) مَن کانَ یَسأَلُهُ ویَستَفهِمُهُ،حَتّی إن کانوا لَیُحِبّونَ أن یَجیءَ الأَعرابِیُّ وَالطّارِئُ فَیَسأَلَهُ (علیه السلام) حَتّی یَسمَعوا.وکانَ لا یَمُرُّ بی مِن ذلِکَ شَیءٌ إلّاسَأَلتُهُ عنهُ وحَفِظتُهُ. (1)
544.عنه (علیه السلام) -لَمّا قالَ لَهُ بَعضُ أصحابِهِ:لَقَد اعطیتَ یا أمیرَ المُؤمِنینَ عِلمَ الغَیبِ ! فَضَحِکَ عَلَیهِ السَّلامُ وقالَ لِلرَّجُلِ،وکانَ کَلِبیّاً-:یا أخا کَلبٍ،لَیسَ هُوَ بِعِلمِ غَیبٍ، وإنَّما هُوَ تَعَلُّمٌ مِن ذی عِلمٍ.وإنَّما عِلمُ الغَیبِ عِلمُ السّاعَةِ،وما عَدَّدَهُ اللّهُ سُبحانَهُ بِقَولِهِ: «إِنَّ اللّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السّاعَةِ وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ ما ذا تَکْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ...» 2 ،فَیَعلَمُ اللّهُ سُبحانَهُ ما فِی الأَرحامِ مِن ذَکَرٍ أو انثی،وقَبیحٍ أو جَمیلٍ،وسَخِیٍّ أو بَخیلٍ،وشَقِیٍّ أو سَعیدٍ،ومَن یَکونُ فِی النّارِ حَطَباً،أو فِی الجِنانِ لِلنَّبِیّینَ مُرافِقاً.فَهذا عِلمُ الغَیبِ الَّذی لا یَعلَمُهُ أحَدٌ إلَّا اللّهُ،وما سِوی ذلِکَ فَعِلمٌ عَلَّمَهُ اللّهُ نَبِیَّهُ فَعَلَّمَنیهِ،ودَعا لی بِأَن یَعِیَهُ صَدری،وتَضطَمَّ عَلَیهِ جَوانِحی. (2)
545.عنه (علیه السلام) -فی صِفَةِ آلِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله)-:هُم مَوضِعُ سِرِّهِ،ولَجَأُ أمرِهِ،وعَیبَةُ عِلمِهِ، ومَوئِلُ حُکمِهِ،وکُهوفُ کُتُبِهِ،وجِبالُ دینِهِ،بِهِم أقامَ انحِناءَ ظَهرِهِ،وأذهَبَ ارتِعادَ فَرائِصِهِ. (3)
ص: 483
543.امام علی (علیه السلام): چنین نبود که همۀ اصحاب پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) از ایشان بپرسند و برای فهم آن،کنجکاوی نمایند.حتّی دوست داشتند بادیه نشین و غریبی از راه برسد و از ایشان بپرسد تا آنان بشنوند؛ولی در این باب چیزی بر من نگذشت،مگر این که از ایشان پرسیدم و آن را حفظ کردم.
544.امام علی (علیه السلام) -در پاسخ یکی از اصحابش از قبیلۀ کلب،که گفت:ای امیر مؤمنان! خداوند به تو علم غیب عطا فرموده است،پس از آن که خنده ای کرد-:ای مرد کلبی! آنچه گفتم،علم غیب نیست؛بلکه آموختنی است از صاحب دانش.دانش غیب،منحصر است به دانستن وقت قیامت و آنچه خداوند سبحان در گفتارش شمرده است: «خداست که می داند قیامت چه وقت می آید.اوست که باران می باراند و از آنچه در رحِم هاست،آگاه است و هیچ کس نمی داند فردا چه چیز به دست خواهد آورد و کسی نمی داند در کدام زمین خواهد مرد...» .پس خداوند سبحان می داند آنچه در رحِم هاست،پسر است یا دختر،زشت است یا نیکو،بخشنده است یا بخیل، بدبخت است یا نیک بخت،و می داند چه کسی هیزمِ آتش دوزخ و چه کسی در بهشت با پیامبران همراه است.پس اینها-که شمرده شد-،علم غیب است که هیچ کس آن را نمی داند،مگر خدا؛لیکن جز اینها علمی هست که خداوند به پیامبر خود آموخت و او هم به من یاد داد و دعا نمود که سینۀ من آن را نگاه دارد و دنده هایم احاطه اش نماید.
545.امام علی (علیه السلام) -در توصیف خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله)-:خاندان پیامبر،جایگاه راز او (خدا) و پناه فرمان او و خزانۀ دانش او و مرجع حکمت های او و حافظان کتاب های اویند و مانند کوه هایی برای دین او (پیامبر (صلی الله علیه و آله) ) اند.پیامبر (صلی الله علیه و آله) به کمک آنها پشتش را راست کرد و لرزش بدنش را زایل نمود.
ص: 484
546.عنه (علیه السلام): إنّا أهلُ بَیتٍ مِن عِلمِ اللّهِ عُلِّمنا،وبِحُکمِ اللّهِ حَکَمنا،وبِقَولِ صادِقٍ أخَذنا، فَإِن تَتَّبِعوا آثارَنا تَهتَدوا بِبَصائِرِنا. (1)
547.الإمام الصادق (علیه السلام): إنَّ عِلمَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ (علیه السلام) مِن عِلمِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فَعَلِمناهُ نَحنُ فیما عَلِمناهُ. (2)
2/3 اصولُ العلِمِ
548.الإمام علیّ (علیه السلام): عِندَنا أهلَ البَیتِ مَفاتیحُ العِلمِ،وأبوابُ الحِکمَةِ،وضِیاءُ الأَمرِ، وفَصلُ الخِطابِ. (3)
549.الإمام الباقر (علیه السلام): لو کُنّا نُفتِی النّاسَ بِرَأیِنا وهَوانا لَکُنّا مِنَ الهالِکینَ،ولکِنّا نُفتیهِم بِآثارٍ مِن رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) واُصولِ عِلمٍ عِندَنا نَتَوارَثُها کابِراً (4)عَن کابِرٍ،نَکنِزُها کَما یَکنِزُ هؤُلاءِ ذَهَبَهُم وفِضَّتَهُم. (5)
550.الإمام الصادق (علیه السلام): لَولا أنَّ اللّهَ فَرَضَ طاعَتَنا ووَلایَتَنا وأمَرَ مَوَدَّتَنا ما أوقَفناکُم عَلی أبوابِنا،ولا أدخَلناکُم بُیوتَنا،إنّا وَاللّهِ ما نَقولُ بِأَهوائِنا،ولا نَقولُ بِرَأیِنا،ولا نَقولُ
ص: 485
546.امام علی (علیه السلام): ما خاندانی هستیم که از علم خدا آموزش دیده ایم و با حکمت خدا صاحب حکمت شده ایم و سخن راست را گرفته ایم.پس اگر از ما پیروی کنید،با بصیرت ره می یابید.
547.امام صادق (علیه السلام): علمِ علی بن ابی طالب (علیه السلام)،از علم پیامبر خداست.پس آنچه را می دانیم،او به ما آموخته است.
548.امام علی (علیه السلام): کلیدهای دانش و درهای حکمت و روشنی امر و فصل الخطاب،نزد ماست.
549.امام باقر (علیه السلام): اگر ما بر اساس نظر و هوس خود فتوا می دادیم،بدون تردید نابود می شدیم.ما برای مردم بر اساس اخبارِ مانده از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) و اصولِ علمی ای که نزد ماست و آنها را از بزرگی به بزرگ دیگر،به ارث برده ایم،فتوا می دهیم.ما آنها (اصول علمی) را می اندوزیم،همچنان که این جماعت،زر و سیمشان را می اندوزند.
550.امام صادق (علیه السلام): اگر نبود این که خداوند،فرمانبری از ما و ولایت ما و دوستی ما را واجب کرده است،ما شما را بر درهای خانه مان نمی ایستاندیم و به سرایمان
ص: 486
إلّا ما قالَ رَبُّنا،واُصولٌ عِندَنا نَکنِزُها کَما یَکنِزُ هؤُلاءِ ذَهَبَهُم وفِضَّتَهُم. (1)
551.الاختصاص عن محمّد بن مسلم: قالَ أبو عَبدِاللّهِ (علیه السلام):إنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) قَد أنالَ فِی النّاسِ وأنالَ وأنالَ-یُشیرُ کَذا وکَذا-وعِندَنا أهلَ البَیتِ اصولُ العِلمِ وعُراهُ،وضِیاؤُهُ وأواخیهِ (2). (3)
3/3 کُتُبُ الأَنبِیاءِ(علیهم السلام)
552.الإمام الصادق (علیه السلام): ألواحُ موسی (علیه السلام) عِندَنا،وعَصا موسی عِندَنا،ونَحنُ وَرَثَةُ النَّبِیّینَ. (4)
553.الکافی عن أبی بصیر عن الإمام الصادق (علیه السلام)،قال: قالَ (علیه السلام) لی:یا أبا مُحَمَّدٍ،إنَّ اللّهَ عز و جل لَم یُعطِ الأَنبِیاءَ شَیئاً إلّاوقَد أعطاهُ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله).
قالَ:وقَد أعطی مُحَمَّداً جَمیعَ ما أعطَی الأَنبِیاءَ،وعِندَنَا الصُّحُفُ الَّتی قالَ
ص: 487
واردتان نمی کردیم.به خدا سوگند،ما از سر هوس،سخن نمی گوییم،و نظر خود را بیان نمی داریم،و نمی گوییم،مگر آنچه خدای ما گفته است،و اصولی نزد ماست که آنها را می اندوزیم،چنان که این جماعت،زر و سیم خود را می اندوزند.
551.الاختصاص -به نقل از محمّد بن مسلم-:امام صادق (علیه السلام) فرمود:«همانا پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) علوم را در میان مردم پراکنْد و پراکنْد و پراکنْد»با دست خود،مرتّب اشاره می نمود [و در ادامه فرمود:]«ولی اصول علم و دستاویزهای آن و پرتو و بندهای آن [که موجب حفظ آن است]،نزد ما اهل بیت است».
552.امام صادق (علیه السلام): ده فرمان موسی و عصای او نزد ماست و ما،وارثان پیامبران هستیم.
553.الکافی -به نقل از ابو بصیر-:امام صادق (علیه السلام) به من فرمود:«ای ابو محمّد! همانا خداوند عز و جل به پیامبران چیزی نداده است که به محمّد (صلی الله علیه و آله) نداده باشد.خداوند،هر آنچه به پیامبران بخشیده،به محمّد (صلی الله علیه و آله) نیز بخشیده است و نزد ماست صحفی که خداوند در بارۀ آن می فرماید: «صُحُفِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی»» .
ص: 488
اللّهُ عز و جل: «صُحُفِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی» 1 .قُلتُ:جُعِلتُ فِداکَ،هِیَ الأَلواحُ؟قالَ:نَعَم. (1)
554.الإمام الکاظم (علیه السلام) -لِمَن سَأَلَهُ:أنّی لَکُمُ التَّوراةُ وَالإِنجیلُ وکُتُبُ الأَنبِیاءِ؟-:هِیَ عِندَنا وِراثَةٌ مِن عِندِهِم،نَقرَؤُها کَما قَرَؤوها،ونَقولُها کما قالوا،إنَّ اللّهَ لا یَجعَلُ حُجَّةً فی أرضِهِ یُسأَلُ عَن شَیءٍ فَیَقولُ:لا أدری. (2)
555.الإمام الصادق (علیه السلام): إنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) افضِیَت إلَیهِ صُحُفُ إبراهیمَ وموسی علیهما السلام فَائتَمَنَ عَلَیها عَلِیّاً (علیه السلام)،ثُمَّ ائتَمَنَ عَلَیها عَلِیٌّ (علیه السلام) الحَسَنَ (علیه السلام)،ثُمَّ ائتَمَنَ عَلَیها الحَسَنُ (علیه السلام) الحُسَینَ (علیه السلام) أخاهُ،وَائتَمَنَ الحُسَینُ (علیه السلام) عَلَیها عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ (علیه السلام)،ثُمَّ ائتَمَنَ عَلَیها عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ (علیه السلام) مُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ (علیه السلام)،وَائتَمَنَنی عَلَیها أبی فَکانَت عِندی،وقَد ائتَمَنتُ ابنی هذا عَلَیها عَلی حَداثَتِهِ وهِیَ عِندَهُ. (3)
556.الکافی عن عبد اللّه بن سنان عن الإمام الصادق (علیه السلام): أنَّهُ سَأَلَهُ (علیه السلام) عَن قَولِ اللّهِ عز و جل:
«وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ Bبَعْدِ الذِّکْرِ» 5 مَا الزَّبورُ ومَا الذِّکرُ؟
قال (علیه السلام):الذِّکرُ عِندَ اللّهِ (4)،وَالزَّبورُ الَّذی انزِلَ عَلی داوودَ (علیه السلام)،وکُلُّ کِتابٍ نَزَلَ فَهُوَ عِندَ أهلِ العِلمِ،ونَحنُ هُم. (5)
ص: 489
گفتم:قربانت گردم! همان لوح ها؟
فرمود:«آری».
554.امام کاظم (علیه السلام) -در جواب کسی که از ایشان پرسید:تورات،انجیل و کتب پیامبران از کجا به شما رسیده است؟-:این کتاب ها از ایشان (پیامبران) به ما به ارث رسیده است.ما هم آنها را می خوانیم،چنان که ایشان می خوانده اند،و به آنها اعتقاد داریم، چنان که آنها اعتقاد داشته اند.خداوند،در زمین حجّتی قرار نمی دهد که در بارۀ مسئله ای از او پرسش کنند و او بگوید:نمی دانم.
555.امام صادق (علیه السلام): صحف ابراهیم و موسی علیهما السلام به پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) رسید و پیامبر (صلی الله علیه و آله)،آنها را نزد علی (علیه السلام) به امانت نهاد و علی (علیه السلام) آنها را به حسن (علیه السلام) و حسن (علیه السلام) به برادرش حسین (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) به علی بن الحسین (علیه السلام) و علی بن الحسین (علیه السلام) به محمّد بن علی (علیه السلام) و پدرم به من امانت داد و آنها نزد من بود و من آنها را نزد فرزندم که هنوز کودک است،به امانت نهادم و آنها هم اینک نزد اوست.
556.الکافی -به نقل از عبد اللّه بن سنان-:از امام صادق (علیه السلام) در بارۀ آیۀ شریف: «و پس از ذکر در زبور نوشتیم» و این که«زبور»چیست و«ذکر»چیست،پرسش کردم.
فرمود:«ذکر،نزد خداست و زبور،همان کتابی است که بر داوود نازل شد و هر کتابی که نازل شود،نزد اهل علم است و ماییم اهل علم».
ص: 490
4/3 کِتابُ الإِمامِ عَلِیٍّ((علیه السلام))
557.الإمامة والتبصرة عن امّ سلمة: أقعَدَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) عَلِیّاً (علیه السلام) فی بَیتِهِ،ثُمَّ دَعا بِجِلدِ شاةٍ،فَکَتَبَ فیهِ حَتّی أکارِعِهِ. (1)
558.أدب الإملاء والاستملاء للسمعانی عن امّ سلمة: دَعا رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) بِأَدیمٍ وعَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ (علیه السلام) عِندَهُ،فَلَم یَزَل رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یُملی وعَلِیٌّ (علیه السلام) یَکتُبُ،حَتّی مَلَأَ بَطنَ الأَدیمِ وظَهرَهُ وأکارِعَهُ. (2)
559.الإمام الصادق (علیه السلام): دَعا رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) عَلِیّاً (علیه السلام) ودَعا بِدَفتَرٍ،فَأَملی عَلَیهِ رَسولُ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِما بَطنَهُ. (3)
560.الإمام الحسن (علیه السلام): إنَّ العِلمَ فینا،ونَحنُ أهلُهُ،وهُوَ عِندَنا مَجموعٌ کُلُّهُ بِحَذافیرِهِ،وإنَّهُ لا یَحدُثُ شَیءٌ إلی یَومِ القِیامَةِ حَتّی أرشُ الخَدشِ إلّاوهُوَ عِندَنا مَکتوبٌ بِإِملاءِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وخَطِّ عَلِیٍّ (علیه السلام) بِیَدِهِ. (4)
561.العلل لابن حنبل عن عبد الرحمن بن أبی لیلی: سَألتُ الحَسَنَ بنَ عَلِیٍّ (علیه السلام) عَن قَولِ عَلِیٍّ فِی الخِیارِ (5)،فَدَعا بِرَبعَةٍ،فَأَخرَجَ مِنها صَحیفَةً صَفراءَ مَکتوبٌ فیها قَولُ عَلِیٍّ (علیه السلام) فِی الخِیارِ. (6)
ص: 491
557.الإمامة و التبصرة -به نقل از امّ سلمه-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) علی (علیه السلام) را در خانه اش نشاند و دستور داد پوست گوسفندی بیاورند و همۀ آن گوسفند را تا پاچه هایش نوشت.
558.أدب الإملاء و الاستملاء -به نقل از امّ سلمه-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) دستور داد پوستی بیاورند و علی بن ابی طالب (علیه السلام) نیز حضور داشت.پیامبر (علیه السلام) همچنان می گفت و علی (علیه السلام) می نوشت تا شکم و پشت و پاچه های پوست،پُر از نوشته شد.
559.امام صادق (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) علی (علیه السلام) را فرا خواند و دستور داد دفتری بیاورند و آن قدر بر علی املا کرد که شکم آن (پوست)،پُر شد.
560.امام حسن (علیه السلام): علم در میان ماست و ما اهل آنیم و همۀ آن،نزد ماست و تا روز رستاخیز،حتّی دیۀ خراشی تعلّق نخواهد گرفت،مگر آن که با املای پیامبر (صلی الله علیه و آله) و دست خطّ علی (علیه السلام)،نزد ما نوشته موجود است.
561.العلل، ابن حنبل-به نقل از عبد الرحمان بن ابی لیلی-:از امام حسن (علیه السلام) در بارۀ نظر پدرش علی (علیه السلام) در مسئلۀ«خیار (حقّ به هم زدن معامله)»که از مباحث خرید و فروش و معاملات است،پرسش شد.امام صندوقی را خواست و از میان آن،صحیفۀ زردرنگی بیرون آورد که نظر علی (علیه السلام) در بارۀ خیار،در آن نوشته شده بود.
ص: 492
562.الإمام الباقر (علیه السلام): فی کِتابِ عَلِیٍّ (علیه السلام) کُلُّ شَیءٍ یُحتاجُ إلَیهِ؛حتَّی الخَدشِ وَالأَرشِ وَالهَرشِ. (1)
563.عنه (علیه السلام): قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) لِأَمیرِ المُؤمِنینَ (علیه السلام):اُکتُب ما املی عَلَیکَ،قالَ:یا نَبِیَّ اللّهِ، أتَخافُ عَلَیَّ النِّسیانَ؟فَقالَ (صلی الله علیه و آله):لَستُ أخافُ عَلَیکَ النِّسیانَ،وقَد دَعَوتُ اللّهَ لَکَ أن یُحَفِّظَکَ ولا یُنسِیَکَ،ولکِنِ اکتُب لِشُرَکائِکَ.
قالَ:قُلتُ:ومَن شُرَکائی یا نَبِیَّ اللّهِ؟قالَ:الأَئِمَّةُ مِن وُلدِکَ،بِهِم تُسقی امَّتِی الغَیثَ،وبِهِم یُستَجابُ دُعاؤُهُم،وبِهِم یَصرِفُ اللّهُ عَنهُمُ البَلاءَ،وبِهِم تَنزِلُ الرَّحمَةُ مِنَ السَّماءِ،وهذا أوَّلُهُم-وأومَأَ بِیَدِهِ إلَی الحَسَنِ (علیه السلام)-،ثُمَّ أومَأَ بِیَدِهِ إلَی الحُسَینِ (علیه السلام)،ثُمَّ قالَ (علیه السلام):الأَئِمَّةُ مِن وُلدِهِ. (2)
564.رجال النجاشی عن عذافر الصّیرفی: کُنتُ مَعَ الحَکَمِ بنِ عُتَیبَةَ عِندَ أبی جَعفَرٍ (علیه السلام)، فَجَعَلَ یَسأَلُهُ،وکانَ أبو جَعفَرٍ (علیه السلام) لَهُ مُکرِماً،فَاختَلَفا فی شَیءٍ.
فَقالَ أبو جَعفَرٍ (علیه السلام):یا بُنَیَّ،قُم فَأَخرِج کِتابَ عَلِیٍّ (علیه السلام).فَأَخرَجَ کِتاباً مَدروجاً عَظیًما،فَفَتَحَهُ وجَعَلَ یَنظُرُ حَتّی أخرَجَ المَسأَلَةَ،فَقالَ أبو جَعفَرٍ (علیه السلام):هذا خَطُّ عَلِیٍّ (علیه السلام) وإملاءُ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله).
وأقبَلَ عَلَی الحَکَمِ وقالَ:یا أبا مُحَمَّدٍ،اِذهَب أنتَ وسَلَمَةُ وأبُو المِقدامِ حَیثُ شِئتُم یَمیناً وشِمالاً،فَوَاللّهِ لا تَجِدونَ العِلمَ أوثَقَ مِنهُ عِندَ قَومٍ کانَ
ص: 493
562.امام باقر (علیه السلام): در کتاب علی (علیه السلام)،هر چه بدان نیاز افتد،حتّی خراش و دیۀ آن و خراش ناشی از خارِش،هست.
563.امام باقر (علیه السلام): پیامبر (صلی الله علیه و آله) به علی (علیه السلام) فرمود:«آنچه را بر تو املا می کنم،بنویس».
[پدرم] گفت:ای پیامبر خدا! بیم داری چیزی را فراموش کنم؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«از فراموشی تو نمی ترسم،که من به درگاه خداوند،دعا کرده ام که حافظۀ تو را قوی گرداند و از فراموشی بر کنارت دارد ! لیکن برای شریک های خود بنویس».
علی (علیه السلام) گفت:شریکان من،چه کسانی هستند،ای پیامبر خدا؟
فرمود:«آن فرزندان تو که امام اند.به برکت وجود آنهاست که بر امّت من باران می بارد و در پرتو وجود آنها دعایشان مستجاب می گردد و خداوند به سبب آنها بلا را از امّتم می گرداند و به برکت وجود آنها از آسمان رحمت می بارد و این،نخستین ایشان است»و با دست به حسن (علیه السلام) اشاره کرد.سپس به حسین (علیه السلام) اشاره کرد و فرمود:«فرزندان او،امام اند».
564.رجال النجاشی -به نقل از عذافر صیرفی-:به همراه حکم بن عتیبه در خدمت امام باقر (علیه السلام) بودیم.حکم بن عتیبه از امام (علیه السلام)-که برای ایشان جایگاه ارجمندی قائل بود- سؤال می کرد،تا این که در یک مورد با هم اختلاف کردند.
امام باقر (علیه السلام) فرمود:«فرزندم! برخیز و کتاب علی (علیه السلام) را بیاور».
فرزند امام،کتابِ نوشته شدۀ بزرگی را برای ایشان آورد.امام (علیه السلام) آن را گشود و بدان می نگریست تا مسئلۀ مورد نظر را از آن بیرون آورد.امام باقر (علیه السلام) سپس فرمود:
«این،دست خطّ علی (علیه السلام) و املای پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) است»و به حَکَم رو کرد و فرمود:
«ای ابو محمّد! تو و سلمه و ابو مقدام،به هر کجا که بروید،-به خدا سوگند-نزد
ص: 494
یَنزِلُ عَلَیهِم جَبرَئیلُ (علیه السلام). (1)
565.الإمام الباقر (علیه السلام): وَجَدنا فی کِتابِ عَلِیٍّ (علیه السلام):قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):إذا مُنِعَتِ الزَّکاةُ مَنَعَتِ الأَرضُ بَرَکاتِها. (2)
566.تهذیب الأحکام عن محمّد بن مسلم: أقرَأَنی أبو جَعفَرٍ (علیه السلام) صَحیفَةَ کِتابِ الفَرائِضِ الَّتی هِیَ إملاءُ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وخَطُّ عَلِیٍّ (علیه السلام) بِیَدِهِ،فَإِذا فیها:إنَّ السِّهامَ لا تَعولُ. (3)
567.الکافی عن أبی الجارود: قالَ أبو جَعفَرٍ (علیه السلام):إنَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ (علیه السلام) لَمّا حَضَرَهُ الَّذی حَضَرَهُ،دَعَا ابنَتَهُ الکُبری فاطِمَةَ بِنتَ الحُسَینِ (علیه السلام) فَدَفَعَ إلَیها کِتاباً مَلفوفاً ووَصِیَّةً ظاهِرَةً،وکانَ عَلِیُّ بنُ الحُسینِ (علیه السلام) مَبطوناً مَعَهُم لا یَرَونَ إلّاأنَّهُ لِما بِهِ، فَدَفَعَت فاطِمَةُ الکِتابَ إلی عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ (علیه السلام)،ثُمَّ صارَ وَاللّهِ ذلِکَ الکِتابُ إلَینا یا زِیادُ.
قُلتُ:ما فی ذلِکَ الکِتابِ جَعَلَنِی اللّهُ فِداکَ؟قالَ:فیهِ واللّهِ ما یَحتاجُ إلَیهِ وُلدُ آدَمَ مُنذُ خَلَقَ اللّهُ آدَمَ إلی أن تَفنَی الدُّنیا،وَاللّهِ إنَّ فیهِ الحُدودَ،حَتّی إنَّ فیهِ أرشَ الخَدشِ. (4)
ص: 495
هیچ قومی علمی استوارتر از علم قومی که جبرئیل بر آنها نازل می شد،نخواهید یافت».
565.امام باقر (علیه السلام): در کتاب علی (علیه السلام) چنین دیده ایم که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«هر گاه از پرداخت زکات خودداری شود،زمین از بیرون دادن برکاتش خودداری می کند».
566.تهذیب الأحکام -به نقل از محمّد بن مسلم-:امام باقر (علیه السلام) کتاب«فرائض»را که به املای پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) و دست خطّ علی (علیه السلام) بود،برای من قرائت کرد.در آن آمده بود:
سهم ارث در میان خویشان،کاهش همگانی نمی یابد.
567.الکافی -به نقل از ابو جارود-:امام باقر (علیه السلام) فرمود:«هنگامی که به حسین بن علی (علیه السلام)، آن رسید که رسید،دختر بزرگش فاطمه بنت الحسین را فرا خواند و به او کتابی سر به مُهر و وصیّتی سرگشاده سپرد و علی بن الحسین (زین العابدین) (علیه السلام) چنان درد شکمی داشت که گمان می کردند در خواهد گذشت.فاطمه کتاب را به علی بن الحسین (علیه السلام) سپرد.ای زیاد (1)! به خدا سوگند،این کتاب به ما منتقل شد».
گفتم:قربانت گردم! در این کتاب،چه آمده است؟
فرمود:«به خدا سوگند،آنچه فرزندان آدم از هنگام آفرینش آدم تا پایان دنیا بدان نیاز دارند،در آن است و به خدا سوگند،حدود،حتّی دیۀ خراش،در آن آمده است».
ص: 496
568.الأمالی للطوسی عن یعقوب بن میثم الّّتمار مَولی عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ (علیه السلام):دَخَلتُ عَلی أبی جَعفَرٍ (علیه السلام) فَقُلتُ لَهُ:جُعِلتُ فَداکَ یَابنَ رَسولِ اللّهِ،إنّی وَجَدتُ فی کُتُبِ أبی أنَّ عَلِیّاً (علیه السلام) قالَ لِأَبی مَیثَمٍ:...إنّی سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وهُوَ یَقولُ: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ» 1 ،ثُمَّ التَفَتَ إلَیَّ وقالَ:هُم وَاللّهِ أنتَ وشیعَتُکَ یا عَلِیُّ،ومیعادُکَ ومیعادُهُمُ الحَوضُ غَداً غُرّاً مُحَجَّلینَ مُکتَحِلینَ مُتَوَّجینَ.
فَقالَ أبو جَعفَرٍ (علیه السلام):هکَذا هُوَ عِیاناً فی کِتابِ عَلِیٍّ (علیه السلام). (1)
569.الإمام الصادق (علیه السلام): إنَّ عِندَنا ما لا نَحتاجُ مَعَهُ إلَی النّاسِ،وإنَّ النّاسَ لَیَحتاجونَ إلَینا.وإنَّ عِندَنا کِتاباً إملاءُ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وخَطُّ عَلِیٍّ (علیه السلام)،صَحیفَةً فیها کُلُّ حَلالٍ وحَرامٍ. (2)
570.عنه (علیه السلام): دَفَعَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) إلی عَلِیٍّ (علیه السلام) صَحیفَةً مَختومَةً بِاثنَی عَشَرَ خاتَماً وقالَ:
فُضَّ الأَوَّلَ وَاعمَل بِهِ،وَادفَعها إلَی الحَسَنِ یَفُضَّ الثّانِیَ ویَعمَل بِهِ،ویَدفَعها إلَی الحُسَینِ یَفُضَّ الثّالِثَ ویَعمَل بِما فیهِ،ثُمَّ إلی واحِدٍ واحِدٍ مِن وُلدِ الحُسَینِ. (3)
571.الکافی عن معلّی بن خنیس: کُنتُ عِندَ أبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) إذ أقبَلَ مُحَمَّدُ بنُ عَبدِ اللّهِ (4)فَسَلَّمَ ثُمَّ ذَهَبَ،فَرَقَّ لَهُ أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) ودَمَعَت عَیناهُ،فَقُلتُ لَهُ:لَقَد رَأَیتُکَ صَنَعتَ بِهِ ما لَم تَکُن تَصنَعُ ! قالَ:رَقَقتُ لَهُ لِأَ نَّهُ یُنسَبُ إلی أمرٍ لَیسَ لَهُ،لَم أجِدهُ فی
ص: 497
568.الأمالی، طوسی-به نقل از یعقوب بن میثم تمّار،وابستۀ امام زین العابدین (علیه السلام)-:بر امام باقر (علیه السلام) وارد شدم و گفتم:قربانت گردم،ای پسر پیامبر خدا! در کتاب های پدرم دیده ام که علی (علیه السلام) به پدرم میثم فرموده است:«...از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود:
«همانا کسانی که ایمان آورده اند و عمل شایسته کرده اند،ایشان بهترین مردمان اند» ".سپس به من رو کرد و فرمود:"به خدا سوگند،مقصود از ایشان،تو و شیعیان تو اند-ای علی-و وعدۀ تو با آنها فردا بر سر حوض [کوثر] است.شما سپیدرویانِ دست و پا سفیدِ سرمه کشیدۀ تاجدار خواهید بود"».
امام باقر (علیه السلام) فرمود:«این عیناً در کتاب علی (علیه السلام) آمده است».
569.امام صادق (علیه السلام): نزد ما چیزی است که ما با وجود آن،دیگر نیازی به مردم نداریم و مردم اند که نیازمندِ مایند.نزد ما کتابی است که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) املا کرده و علی (علیه السلام) با خطّ خود نوشته است؛کتابی که هر حلال و حرامی در آن،نگاشته شده است.
570.امام صادق (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به علی (علیه السلام) کتابی داد که با دوازده مُهر،ممهور بود و فرمود:«اوّلی را باز کن و بدان عمل کن و آن را به حسن بده تا دومی را باز کند و بدان عمل کند و آن را به حسین دهد تا سومی را باز کند و به آنچه در آن است،عمل کند و همین طور،یک یک به فرزندان حسین برسد».
571.الکافی -به نقل از معلّی بن خنیس-:نزد امام صادق (علیه السلام) بودم که محمّد بن عبد اللّه آمد و سلام کرد و رفت.امام صادق (علیه السلام) دلش برای او سوخت و اشکش روان شد.گفتم:
می بینم برای او کاری را می کنی که پیش تر نمی کردی! فرمود:«دلم برای او
ص: 498
کِتابِ عَلِیٍّ (علیه السلام) مِن خُلَفاءِ هذِهِ الاُمَّةِ ولا مِن مُلوکِها. (1)
572.الکافی عن عبد الرّحمن بن أبی عبد اللّه: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) عَن جَنائِزِ الرِّجالِ وَالنِّساءِ إذَا اجتَمَعَت،فَقالَ:یُقَدَّمُ الرِّجالُ فی کِتابِ عَلِیٍّ (علیه السلام). (2)
5/3 مُصحَفُ فاطِمَةَ(علیها السلام)
573.الکافی عن أبی بصیر: قالَ أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):إنَّ عِندَنا لَمُصحَفَ فاطِمَةَ علیها السلام،وما یُدریهِم ما مُصحَفُ فاطِمَةَ علیها السلام؟! قُلتُ:وما مُصحَفُ فاطِمَةَ علیها السلام؟قالَ:مُصحَفٌ فیهِ مِثلُ قُرآنِکُم هذا ثَلاثَ مَرّاتٍ،وَاللّهِ ما فیهِ مِن قُرآنِکُم حَرفٌ واحِدٌ. (3)
574.الإمام الصادق (علیه السلام): مُصحَفُ فاطِمَةَ علیها السلام ما فیهِ شَیءٌ مِن کِتابِ اللّهِ،وإنَّما هُوَ شَیءٌ القِیَ عَلَیها بَعدَ مَوتِ أبیها صَلَّی اللّهُ عَلَیهِما. (4)
575.عنه (علیه السلام) -لِوَلیدِ بنِ صَبیحٍ-:یا وَلیدُ،إنّی نَظَرتُ فی مُصحَفِ فاطِمَةَ علیها السلام فَلَم أجِد لِبَنی فُلانٍ فیهِ إلّاکَغُبارِ النَّعلِ. (5)
576.الکافی عن حمّاد بن عثمان: سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) یَقولُ:تَظهَرُ الزَّنادِقَةُ فی سَنَةِ ثَمانٍ وعِشرینَ ومِئَةٍ،وذلِکَ أنّی نَظَرتُ فی مُصحَفِ فاطِمَةَ علیها السلام.قُلتُ:وما مُصحَفُ فاطِمَةَ؟قالَ:إنَّ اللّهَ تَعالی لَمّا قَبَضَ نَبِیَّهُ (صلی الله علیه و آله) دَخَلَ عَلی فاطِمَةَ علیها السلام مِن وَفاتِهِ مِنَ
ص: 499
می سوزد؛زیرا به چیزی منسوب است که برای او نیست.در کتاب علی (علیه السلام) نام او را نه در شمار جانشینان این امّت دیده ام و نه در جرگۀ حاکمان آن».
572.الکافی -به نقل از عبد الرحمان بن ابی عبد اللّه-:از امام صادق (علیه السلام) در بارۀ حُکم جنازه های زنان و مردانی پرسیدم که در کنار هم نهاده اند.فرمود:«در کتاب علی (علیه السلام) آمده است که جنازۀ مردان مقدّم می شود».
573.الکافی -به نقل از ابو بصیر-:امام صادق (علیه السلام) فرمود:«مصحف فاطمه،نزد ماست و آنها چه می دانند مصحف فاطمه چیست!».
گفتم:مصحف فاطمه چیست؟
فرمود:«مصحفی است که سه برابر قرآن شما در آن است.به خدا سوگند،از قرآنِ شما یک حرف هم در آن نیست».
574.امام صادق (علیه السلام): در مصحف فاطمه،چیزی از کتاب خدا نیامده است و آن کتابی است که بر فاطمه پس از مرگ پدرش (صلی الله علیه و آله) القا شده است.
575.امام صادق (علیه السلام) -به ولید بن صبیح-:ای ولید! من در مصحف فاطمه نگریستم و برای بنی فلان،در حکومت،بهره ای جز به اندازۀ غبار کفش نیافتم.
576.الکافی -به نقل از حمّاد بن عثمان-:از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می فرمود:«زنادقه در سال یکصد و بیست و هشت ظهور خواهند کرد.من این را با نگاه کردن به مصحف فاطمه در یافته ام».
گفتم:مصحف فاطمه چیست؟
ص: 500
الحُزنِ ما لا یَعلَمُهُ إلَّااللّهُ عز و جل،فَأَرسَلَ اللّهُ إلَیها مَلَکاً یُسَلّی غَمَّها ویُحَدِّثُها،فَشَکَت ذلِکَ إلی أمیرِ المُؤمِنینَ (علیه السلام) فَقالَ:إذا أحسَستِ بِذلِکَ وسَمِعتِ الصَّوتَ قولی لی،فَأَعلَمَتهُ بِذلِکَ فَجَعَلَ أمیرُ المُؤمِنینَ (علیه السلام) یَکتُبُ کُلَّ ما سَمِعَ حَتّی أثبَتَ مِن ذلِکَ مُصحَفاً.
ثُمَّ قالَ:أما إنَّهُ لَیسَ فیهِ شَیءٌ مِنَ الحَلالِ وَالحَرامِ،ولکِن فیهِ عِلمُ ما یَکونُ. (1)
6/3 الجامِعَةُ
577.الکافی عن أبی بصیر: قالَ أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):یا أبا مُحَمَّدٍ،وإنَّ عِندَنَا الجامِعَةَ،وما یُدریهِم مَا الجامِعَةُ؟قُلتُ:جُعِلتُ فِداکَ،ومَا الجامِعَةُ؟قالَ:صَحیفَةٌ طولُها سَبعونَ ذِراعاً بِذِراعِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وإملائِهِ مِن فَلقِ فیهِ وخَطِّ عَلِیٍّ بِیَمینِهِ،فیها کُلُّ حَلالٍ وحَرامٍ،وکُلُّ شَیءٍ یَحتاجُ النّاسُ إلَیهِ حَتَّی الأَرشِ فِی الخَدشِ.وضَرَبَ بِیَدِهِ إلَیَّ فَقالَ:تَأذَنُ لی یا أبا مُحَمَّدٍ؟قُلتُ:جُعِلتُ فِداکَ،إنَّما أنَا لَکَ فَاصنَع ما شِئتَ، فَغَمَزَنی بِیَدِهِ وقالَ:حَتّی أرشِ هذا،کَأَنَّهُ مُغضَبٌ.
قُلتُ:هذا وَاللّهِ العِلمُ،قالَ:إنَّهُ لَعِلمٌ ولَیسَ بِذاکَ. (2)
ص: 501
فرمود:«هنگامی که خداوند متعال،جان محمّد (صلی الله علیه و آله) را ستانْد،فاطمه علیها السلام از رحلت او چنان اندوهگین شد که جز خداوند عز و جل هیچ کس از آن آگاهی نداشت.خداوند، فرشته ای به سوی او فرستاد تا او را تسلّی دهد و با او سخن بگوید.فاطمه علیها السلام این را به امیر مؤمنان (علیه السلام) باز گفت و علی (علیه السلام) به او گفت:"هر گاه این تماس را احساس کردی و صدای او را شنیدی،به من بگو".فاطمه علیها السلام نیز آن را به علی (علیه السلام) گفت و امیر مؤمنان (علیه السلام) آنچه را می شنید،می نوشت،تا از اینها مصحفی ثبت کرد».
امام (علیه السلام) سپس فرمود:«در این مصحف،چیزی از حلال و حرام نیامده است و تنها علمِ [پیشامدهای] آینده در آن است».
577.الکافی -به نقل از ابو بصیر-:امام صادق (علیه السلام) فرمود:«ای ابو محمّد! "جامعه" نزد ماست و آنها چه می دانند جامعه چیست؟».
گفتم:قربانت گردم! جامعه چیست؟
فرمود:«صحیفه ای است با طول هفتاد ذرع به ذرع پیامبر خدا و املای ایشان از دهان مبارکش و دست خطّ علی (علیه السلام).هر حلال و حرام و هر چیزی که مردم بِدان نیاز داشته باشند حتّی دیۀ خراش های کوچک،در آن آمده است».
امام (علیه السلام) با دستش به من زد و فرمود:«ای ابو محمّد! به من اجازه می دهی؟».
گفتم:قربانت گردم! من در اختیار تو هستم.هر چه می خواهی،بکن.
امام (علیه السلام) همچون کسی که خشمگین است،دست مرا نیشگون گرفت و فرمود:
«حتّی دیۀ این».
گفتم:به خدا این،علم است.
فرمود:«این،علم است؛ولی نه همۀ آن».
ص: 502
578.الکافی عن أبی عبیدة: سَأَلَ أبا عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) بَعضُ أصحابِنا عَنِ الجَفرِ،فَقالَ:هُوَ جِلدُ ثَورٍ مَملوءٌ عِلماً.
قالَ لَهُ:فَالجامِعَةُ؟
قالَ:تِلکَ صَحیفَةٌ طولُها سَبعونَ ذِراعاً فی عَرضِ الأَدیمِ مِثلِ فَخِذِ الفالِجِ (1)،فیها کُلُّ ما یَحتاجُ النّاسُ إلَیهِ،ولَیسَ مِن قَضِیَّةٍ إلّاوهِیَ فیها،حَتّی أرشِ الخَدشِ. (2)
579.الإمام الصادق (علیه السلام): ضَلَّ عِلمُ ابنِ شُبرُمَةَ (3)عِندَ الجامِعَةِ،إملاءِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وخَطِّ عَلِیٍّ (علیه السلام) بِیَدِهِ.إنَّ الجامِعَةَ لَم تَدَع لِأَحَدٍ کَلاماً،فیها عِلمُ الحَلالِ وَالحَرامِ. (4)
تعلیق
إنّ ما ورد فی الروایات من مواصفات الجامعة؛کإملاء رسول اللّه (صلی الله علیه و آله)،وخطّ علیّ (علیه السلام)،ومقدار طولها،تنطبق بمجملها علی کتاب الإمام علیّ (علیه السلام).وعلی هذا فإنّ الجامعة-کما قیل- (5)هی نفس کتاب علیّ (علیه السلام) علی الظاهر،و اللّه العالم.
ص: 503
578.الکافی -به نقل از ابو عبیده-:یکی از اصحاب ما از امام صادق (علیه السلام) در بارۀ«جفر» پرسید.امام (علیه السلام) فرمود:«آن،پوست گاوی است آکنده از علم».
پرسید:«جامعه»چیست؟
امام (علیه السلام) فرمود:«آن صحیفه ای است به طول هفتاد ذرع و با عرضِ پوستی مثل پوست ران یک شتر سترگ.در آن،هر چه مردم بدان نیاز دارند،یافت می شود و رویدادی نیست،مگر آن که در آن آمده است،حتّی دیۀ خراشی».
579.امام صادق (علیه السلام): دانشِ ابن شُبرُمه (1)در برابر«جامعه»-که به املای پیامبر (صلی الله علیه و آله) و دست خطّ علی (علیه السلام) است-گم است.جامعه،برای هیچ کس جای سخنی باقی نگذاشته و در آن، علم حلال و حرام است.
مشخّصاتی که برای«جامعه»در احادیث آمده،همچون:املای پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)،خطّ امام علی (علیه السلام) و بزرگی آن،نوعاً با مشخّصات«کتاب امام علی (علیه السلام)»تطبیق می کند.بنا بر این ظاهراً مقصود از جامعه،همان کتاب امام علی (علیه السلام) است.و اللّه العالم.
ص: 504
7/3 الجَفرُ
580.الکافی عن أبی بصیر: قالَ أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):إنَّ عِندَنَا الجَفرَ،ومایُدریهِم مَا الجَفرُ؟ قُلتُ:ومَا الجَفرُ؟قالَ:وِعاءٌ مِن أدَمٍ فیهِ عِلمُ النَّبِیّینَ وَالوَصِیّینَ،وعِلمُ العُلَماءِ الَّذینَ مَضَوا مِن بَنی إسرائیلَ.قُلتُ:إنَّ هذا هُوَ العِلمُ.قالَ:إنَّهُ لَعِلمٌ ولَیسَ بِذاکَ. (1)
581.الکافی عن الحسین بن أبی العلاء: سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) یَقولُ:إنَّ عِندِیَ الجَفرَ الأَبیَضَ.قُلتُ:فَأَیُّ شَیءٍ فیهِ؟قالَ:زَبورُ داودَ،وتَوراةُ موسی،وإنجیلُ عیسی، وصُحُفُ إبراهیمَ علیهم السلام،وَالحَلالُ وَالحَرامُ،ومُصحَفُ فاطِمَةَ علیها السلام.ما أزعُمُ أنَّ فیهِ قُرآناً، وفیهِ ما یَحتاجُ النّاسُ إلَینا ولا نَحتاجُ إلی أحَدٍ،حَتّی فیهِ الجَلدَةُ ونِصفُ الجَلدَةِ ورُبعُ الجَلدَةِ وأرشُ الخَدشِ. (2)
582.الإمام الرضا (علیه السلام) -فی بَیانِ عَلاماتِ الإِمامِ-:یَکونُ عِندَهُ الجَفرُ الأَکبَرُ وَالأَصغَرُ -إهابُ ماعِزٍ وإهابُ کَبشٍ-فیهِما جَمیعُ العُلومِ حَتّی أرشُ الخَدشِ،وحَتَّی الجَلدَةِ ونِصفِ الجَلدَةِ وثُلُثِ الجَلدَةِ.ویَکونُ عِندَهُ مُصحَفُ فاطِمَةَ علیها السلام. (3)
ص: 505
580.الکافی -به نقل از ابو بصیر-:امام صادق (علیه السلام) فرمود:«جَفْر،نزد ماست و آنها چه می دانند جفر چیست!؟».
گفتم:جفر چیست؟
فرمود:«ظرفی از چرم که علم انبیا و اوصیا و علمای درگذشتۀ بنی اسرائیل در آن است».
گفتم:این،همان علم است.
فرمود:«البتّه این،علم است؛ولی همۀ آن نیست».
581.الکافی -به نقل از حسین بن ابی علاء-:از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می فرمود:«جفرِ سفید،نزد من است».
گفتم:در آن چیست؟
فرمود:«زبور داوود و تورات موسی و انجیل عیسی و صحف ابراهیم علیهم السلام و حلال و حرام و مصحف فاطمه علیها السلام.نمی گویم در آن،چیزی از قرآن هست؛[بلکه] در آن اموری هست که مردم را نیازمند ما می کند و ما به کسی نیازی نداریم.در آن، حتّی [مجازات] یک تازیانه و نیم تازیانه و یک چهارم تازیانه و دیۀ خراش وجود دارد».
582.امام رضا (علیه السلام) -در بیان نشانه های امام-:جفر اکبر و اصغر (پوست بز و پوست قوچ ) نزد اوست،که در این دو،همۀ علوم،حتّی دیۀ خراش و یک تازیانه و نیم تازیانه و یک سومِ تازیانه وجود دارد و مصحف فاطمه علیها السلام نزد اوست.
ص: 506
ص: 507
در بارۀ این که جَفر چیست،آرای گوناگونی هست که پرداختن به آنها در این جا ضرورتی ندارد (1).آنچه از جمع بندی احادیث مختلف-در بارۀ آن به عنوان یکی از مبادی علوم اوصیای پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)-به دست می آید،این است که:«جفر»اشاره به دو صندوق پوستی است که کتب مختلف پیامبران گذشته و کتبی که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امام علی و فاطمه علیهما السلام به اهل بیت علیهم السلام به ارث رسیده و نیز سلاح پیامبر خدا،در آنها نگهداری می شده است و به دیگر سخن،«جفر»و نیز«جفر سفید»و«جفر سرخ» (2)اشاره به کتاب خانه و موزۀ سیّار اهل بیت است که نزد ائمّه علیهم السلام دست به دست می گشته و هم اکنون نزد امام زمان (علیه السلام) است.
ص: 508
8/3 الإِلهامُ
583.الإمام الرضا (علیه السلام): إنَّ العَبدَ إذَا اختارَهُ اللّهُ عز و جل لِاُمورِ عِبادِهِ شَرَحَ صَدرَهُ لِذلِکَ،وأودَعَ قَلبَهُ یَنابیعَ الحِکمَةِ،وألهَمَهُ العِلمَ إلهاماً،فَلَم یَعیَ بَعدَهُ بِجَوابٍ،ولا یَحیرُ فیهِ عَنِ الصَّوابِ،فَهُوَ مَعصومٌ مُؤَیَّدٌ،مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ،قَد أمِنَ الخَطایا وَالزَّلَلَ وَالعِثارَ،یَخُصُّهُ اللّهُ بِذلِکَ لِیَکونَ حُجَّتَهُ عَلی عِبادِهِ،وشاهِدَهُ عَلی خَلقِهِ،و «ذلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ» 1 . (1)
584.الکافی عن الحارث بن المغیرة عن الإمام الصّادق (علیه السلام)،قال: قُلتُ [لَهُ (علیه السلام) ]:أخبِرنی عَن عِلمِ عالِمِکُم.قالَ:وِراثَةٌ من رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) ومِن عَلِیٍّ (علیه السلام).قُلتُ:إنّا نَتَحَدَّثُ أنَّهُ یُقذَفُ فی قُلوبِکُم ویُنکَتُ فی آذانِکُم ! قالَ:أو ذاکَ. (2)
585.الأمالی للطوسی عن الحارث النّصریّ: قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):الَّذی یُسأَلُ عَنهُ الإِمامُ ولَیسَ عِندَهُ فیهِ شَیءٌ،مِن أینَ یَعلَمُهُ؟قالَ:یُنکَتُ فِی القَلبِ نَکتاً،أو یُنقَرُ فِی الاُذُنِ نَقراً. (3)
586.الأمالی للطوسی عن أبی بصیر: قالَ أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):کانَ عَلِیٌّ (علیه السلام) مُحَدَّثاً،
ص: 509
583.امام رضا (علیه السلام): هر گاه خداوند،بنده ای را برای امور بندگانش برگزیند،برای این کار، سینه اش را گشاده می گرداند و چشمه های حکمت را به دل او می سپارد و علم را به کمال،بر او الهام می نماید و از این پس،او دیگر در پاسخی درمانده نمی گردد و در [تشخیصِ] صواب سرگشته نمی شود.او معصوم است و تأیید شده [از جانب خدا] و توفیق یافته و ره نمون گشته و از خطا و لغزش و افتادن،در امان است.خداوند،او را به این امور اختصاص داده تا حجّتش بر بندگانش و گواهش بر خلقش باشد و «این،فضل خداست که به هر کس بخواهد،می دهد و خدا صاحب فضل بزرگ است» .
584.الکافی -به نقل از حارث بن مغیره-:[به امام صادق (علیه السلام) ] گفتم:مرا از علم عالِمتان آگاه گردان.
فرمود:«ارثی است از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) و علی (علیه السلام)».
گفتم:ما می گوییم که آن به دل شما الهام و در گوشتان نجوا می شود.
فرمود:«این هم هست».
585.الأمالی، طوسی-به نقل از حارث نصری-:به امام صادق (علیه السلام) گفتم:اگر نکته ای از امام بپرسند و او نداند،از کجا بدان آگاهی می یابد؟
فرمود:«به دلش الهام می گردد یا در گوشَش نجوا می شود».
586.الأمالی، طوسی-به نقل از ابو بصیر-:امام صادق (علیه السلام) فرمود:«علی (علیه السلام)،محدَّث بود و سلمان هم محدَّث بود».
ص: 510
وکانَ سَلمانُ مُحَدَّثاً.قُلتُ:فَما آیَةُ المُحَدَّثِ؟قالَ:یَأتیهِ مَلَکٌ،فَیَنکُتُ فی قَلبِهِ کَیتَ وکَیتَ. (1)
587.الاختصاص عن برید العجلیّ: سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ (علیه السلام) عَنِ الرَّسولِ وَالنَّبِیِّ وَالمُحَدَّثِ، فَقالَ:الرَّسولُ:الَّذی تَأتیهِ المَلائِکَةُ ویُعایِنُهُم وتُبَلِّغُهُ عَنِ اللّهِ تَعالی.وَالنَّبِیُّ:الَّذی یَری فی مَنامِهِ،فَما رَأی فَهُوَ کَما رَأی.وَالمُحَدَّثُ:الَّذی یَسمَعُ الکَلامَ-کَلامَ المَلائِکَةِ-ویُنقَرُ فی اذُنَیهِ،ویُنکَتُ فی قَلبِهِ. (2)
588.الاختصاص عن الحارث بن المغیرة: قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):ما عِلمُ عالِمِکُم،أجُملَةٌ یُقذَفُ فی قَلبِهِ أو یُنکَتُ فی اذُنِهِ؟فَقالَ:وَحیٌ کَوَحیِ امِّ موسی. (3)
589.الإمام الکاظم (علیه السلام): مَبلَغُ عِلمِنا عَلی ثَلاثَةِ وُجوهٍ:ماضٍ وغابرٍ وحادِثٍ،فَأَمَّا الماضی فَمُفَسَّرٌ،وأمَّا الغابِرُ فَمَزبورٌ،وأمَّا الحادِثُ فَقَذفٌ فِی القُلوبِ،ونَقرٌ فِی الأَسماعِ،وهُوَ أفضَلُ عِلمِنا،ولا نَبِیَّ بَعدَ نَبِیِّنا. (4)
590.الکافی عن المفضّل بن عمر: قُلتُ لِأَبِی الحَسَنِ (علیه السلام):رُوّینا عَن أبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) أنَّهُ
ص: 511
گفتم:نشانۀ محدَّث چیست؟
فرمود:«فرشته ای نزد او می آید و به دلش چنین و چنان الهام می کند».
587.الاختصاص -به نقل از بُرَید عجلی-:از امام باقر (علیه السلام) در بارۀ«رسول»و«نبی»و «محدَّث»پرسش کردم.فرمود:«رسول،کسی است که فرشتگان نزد او می آیند و او آنها را می بیند و آنها پیام خدای متعال را به او ابلاغ می کنند و نبی،کسی است که در خواب می بیند و هر آنچه در خواب دیده،در بیداری برای او محقّق می شود و محدَّث،کسی است که سخن فرشتگان را می شنود و در گوشَش نجوا و به دلش الهام می شود».
588.الاختصاص -به نقل از حارث بن مغیره-:به امام صادق (علیه السلام) گفتم:علم عالِم شما چگونه است؟آیا جمله ای است که در قلبش افکنده می شود یا در گوشش الهام می شود؟
فرمود:«وحیی است همچون وحی مادر موسی».
589.امام کاظم (علیه السلام): دانش ما به سه گونۀ:گذشته،آینده و پدید شونده است.گذشته،که تفسیر شده است و آینده،که در«جامعه»و«مصحف»نوشته شده است و پدید شونده،که از راه الهام به دل و تأثیرِ در گوش است و این،بهترین دانش ماست و پس از پیامبر ما،دیگر پیامبری نیست.
590.الکافی -به نقل از مفضّل بن عمر-:به امام کاظم (علیه السلام) گفتم:به ما گفته اند که امام
ص: 512
قالَ:إنَّ عِلمَنا غابِرٌ ومَزبورٌ ونَکتٌ فِی القُلوبِ ونَقرٌ فِی الأَسماعِ.
فَقالَ:أمَّا الغابِرُ فَما تَقَدَّمَ مِن عِلمِنا،وأمَّا المَزبورُ فَما یَأتینا،وأمَّا النَّکتُ فِی القُلوبِ فَإِلهامٌ،وأمَّا النَّقرُ فِی الأَسماعِ فَأَمرُ المَلَکِ. (1)
ص: 513
صادق (علیه السلام) فرموده:«علم ما،یا به گذشته است،یا نوشته شده است و یا به الهام به دل و یا نجوای در گوش است».
فرمود:«گذشته،همان علم آشکار شدۀ ماست و نوشته شده،آن است که می آید و الهام،که به دل می نشیند و نجوای در گوش،که دستور فرشتگان است».
ص: 514
الفصل الرّابع:صِفَةُ عُلومِهِم
1/4 یَعلَمونَ إذا شاؤوا
591.الإمام الصادق (علیه السلام): إنَّ الإِمامَ إذا شاءَ أن یَعلَمَ عَلِمَ. (1)
592.الکافی عن عمّار السّاباطی: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) عَنِ الإِمامِ یَعلَمُ الغَیبَ؟فَقالَ:لا، ولکِن إذا أرادَ أن یَعلَمَ الشَّیءَ أعلَمَهُ اللّهُ ذلِکَ. (2)
593.الإمام الهادی (علیه السلام): إنَّ اللّهَ لم یُظهِر عَلی غَیبِهِ أحَداً إلّامَنِ ارتَضی مِن رَسولٍ،فَکُلُّ ما کانَ عِندَ الرَّسولِ کانَ عِندَ العالِمِ،وکُلُّ مَا اطَّلَعَ عَلَیهِ الرَّسولُ فَقَدِ اطَّلَعَ أوصِیاؤُهُ عَلَیهِ،لِئَلّا تَخلُوَ أرضُهُ مِن حُجَّةٍ،یَکونُ مَعَهُ عِلمٌ یَدُلُّ عَلی صِدقِ مَقالَتِهِ وجَوازِ عَدالَتِهِ. (3)
ص: 515
591.امام صادق (علیه السلام): امام هر گاه بخواهد که بداند،می داند.
592.الکافی -به نقل از عمّار ساباطی-:از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم:آیا امام،علم غیب می داند؟
فرمود:«نه؛لیکن هر گاه بخواهد بر چیزی آگاهی یابد،خداوند،او را بِدان آگاه می گرداند».
593.امام هادی (علیه السلام): خداوند،غیب خود را بر هیچ کس آشکار نمی سازد،مگر رسولی (فرستاده ای) که [خود] برگزیند.هر آنچه نزد رسول است،نزد عالِم نیز هست و هر چه رسول بر آن آگاهی دارد،جانشینانش نیز بر آن آگاهی دارند تا زمین از حجّت، تهی نماند،و علمی با او همراه است که گواه درستی گفتار او و نافذ بودن عدالت اوست.
ص: 516
2/4 یُبسَطُ لَهُمُ العِلمُ ویُقبَضُ عَنهُم
594.الإمام الصادق (علیه السلام): یُبسَطُ لَنا فَنَعلَمُ،ویُقبَضُ عَنّا فَلا نَعلَمُ،وَالإِمامُ یولَدُ وَیلِدُ،ویَصِحُّ ویَمرَضُ،ویَأکُلُ ویَشرَبُ،ویَبولُ ویَتَغَوَّطُ،ویَفرَحُ ویَحزَنُ،ویَضحَکُ ویَبکی،ویَموتُ ویُقبَرُ،ویُزادُ فَیَعلَمُ.ودَلالَتُهُ فی خَصلَتَینِ:فِی العِلمِ،وَاستِجابَةِ الدَّعوَةِ.وکُلُّ ما أخبَرَ بِهِ مِنَ الحَوادِثِ الَّتی تَحدُثُ قَبلَ کَونِها کَذلِکَ،بِعَهدٍ مَعهودٍ إلَیهِ مِن رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) تَوارَثَهُ مِن آبائِهِ علیهم السلام. (1)
595.الکافی عن معمّر بن خلّاد: سَأَلَ أبَا الحَسَنِ رَجُلٌ مِن أهلِ فارِسَ،فَقالَ لَهُ:أتَعلَمونَ الغَیبَ؟فَقالَ:قالَ أبو جَعفَرٍ (علیه السلام):یُبسَطُ لَنَا العِلمُ فَنَعلَمُ،ویُقبَضُ عَنّا فَلا نَعلَمُ.
وقالَ:سِرُّ اللّهِ عز و جل أسَرَّهُ إلی جَبرَئیلَ (علیه السلام)،وأسَرَّهُ جَبرَئیلُ إلی مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله)،وأسَرَّهُ مُحَمَّدٌ إلی مَن شاءَ اللّهُ. (2)
3/4 یَزدادُ عِلمُهُم
596.الکافی عن زرارة: سَمِعتُ أبا جَعفَرٍ (علیه السلام) یَقولُ:لَولا أنّا نَزدادُ لَأَنفَدنا.قُلتُ:تَزدادونَ شَیئاً لا یَعلَمُهُ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)؟قالَ:أما إنَّهُ إذا کانَ ذلِکَ عُرِضَ عَلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،ثُمَّ عَلَی الأَئِمَّةِ ثُمَّ انتَهَی الأَمرُ إلَینا. (3)
597.الأمالی للطوسی عن أبی بصیر: سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) یَقولُ:لَولا أنّا نُزاد لَأَنفَدنا،
ص: 517
594.امام صادق (علیه السلام): علم برای ما گشایش می یابد و ما آگاهی می یابیم و گرفتگی می یابد و ما آگاهی نمی یابیم.امام،زاده می شود و از او زاده می شود و تن درستی می یابد و بیمار می شود و می خورد و می آشامد و بول و غائط می کند و شاد می شود و محزون می گردد و می خندد و می گرید و می میرد و به خاک سپرده می شود و رشد می کند و آگاهی می یابد و نشانۀ او،برخورداری از دو ویژگی است:برخورداری از علم و استجابت دعا.هر رویدادی که او پیش تر،از آن خبر دهد،همان می شود و این در پرتو عهدی است که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به او سپرده و او آن را از پدرانش به ارث برده است.
595.الکافی -به نقل از معمّر بن خلّاد-:مردی ایرانی از امام کاظم (علیه السلام) پرسید:آیا شما غیب می دانید؟
فرمود:«امام باقر (علیه السلام) فرموده است:"علم برای ما گشایش می یابد و ما آگاهی می یابیم و گرفتگی می یابد و دیگر آگاهی نمی یابیم".خدا سرّ الهی را به جبرئیل می سپارد و جبرئیل به محمّد (صلی الله علیه و آله) می سپارد و محمّد به هر که خدا بخواهد».
596.الکافی -به نقل از زراره-:از امام باقر (علیه السلام) شنیدم که می فرمود:«اگر علم ما فزونی نمی یافت،پایان می پذیرفت».
گفتم:چیزی بر شما افزوده می شود که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) آن را نمی دانست؟
فرمود:«هر گاه چنین (بنای افزایش علم) باشد،نخست بر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) و سپس بر امامان عرضه می شود تا به ما می رسد».
597.الأمالی، طوسی-به نقل از ابو بصیر-:از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می فرمود:«اگر علم
ص: 518
قالَ:قُلتُ:جُعِلتُ فِداکَ،تَزدادونَ شَیئاً لَیسَ عِندَ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)؟قالَ:إنَّهُ إذا کانَ ذلِکَ اتِیَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) فَاُخبِرَ ثُمَّ إلی عَلِیٍّ (علیه السلام)،ثُمَّ إلی واحِدٍ بَعدَ واحِدٍ حَتّی یَنتَهِیَ إلی صاحِبِ هذَا الأَمرِ. (1)
598.الأمالی للطوسی عن عبد اللّه بن بکیر: قُلتُ لِأَبی عَبدِاللّه (علیه السلام):أخبَرَنی أبو بَصیرٍ أنَّهُ سَمِعَکَ تَقولُ:«لَولا أنّا نُزادُ لَأَنفَدنا»! قالَ:نَعَم.قُلتُ:تَزدادونَ شَیئاً لَیسَ عِندَ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)؟فَقالَ:لا،إذا کانَ ذلِکَ کانَ إلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وَحیاً وإلَینا حَدیثاً. (2)
599.الإمام الصادق (علیه السلام): لَیسَ یَخرُجُ شَیءٌ مِن عِندِ اللّه عز و جل حَتّی یُبدَأَ بِرَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،ثُمَّ بِأَمیرِ المُؤمِنینَ (علیه السلام)،ثُمَّ بِواحِدٍ بَعدَ واحِدٍ؛لِکَی لا یَکونَ آخِرُنا أعلَمَ مِن أوَّلِنا. (3)
600.الاختصاص عن سلیمان الدّیلمی: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) فَقُلتُ لَهُ:سَمِعتُکَ وأنتَ تَقولُ غَیرَ مَرَّةٍ:«لَولا أنّا نَزدادُ لَأَنفَدنا»! فَقالَ:أمَّا الحَلالُ وَالحَرامُ فَقَد أنزَلَ اللّهُ عَلی نَبِیِّهِ (صلی الله علیه و آله) بِکَمالِهِ،وما یُزادُ الإِمامُ فی حَلالٍ ولا حَرامٍ.قُلتُ لَه:فَما هذِهِ الزِّیادَةُ؟فَقالَ:فی سائِرِ الأَشیاءِ سِوَی الحَلالِ وَالحَرامِ.قُلتُ:تَزدادونَ شَیئاً یَخفی عَلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) ولا یَعلَمُهُ؟فَقالَ:لا،إنَّما یَخرُجُ العِلمُ مِن عِندِ اللّهِ فَیَأتی بِهِ المَلَکُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فَیَقولُ:یا مُحَمَّدُ،رَبُّکَ یَأمُرُکَ بِکَذا وکَذا،فَیَقولُ:اِنطَلِق بِهِ إلی عَلِیٍّ،فَیَأتی بِهِ عَلِیّاً (علیه السلام) فَیَقولُ:
انطَلِق بِهِ إلَی الحَسَنِ،فَلا یَزالُ هکَذا یَنطَلِقُ بِهِ إلی واحِدٍ بَعدَ واحِدٍ،حَتّی یَخرُجَ إلَینا، ومُحالٌ أن یَعلَمَ الإِمامُ شَیئاً لَم یَعلَمهُ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) والإِمامُ مِن قَبلِهِ. (4)
ص: 519
ما فزونی نمی یافت،هر آینه پایان می پذیرفت».
گفتم:قربانت گردم! چیزی بر شما افزوده می شود که نزد پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) نیست؟
فرمود:«اگر چنین باشد،نخست به پیامبر (صلی الله علیه و آله) می رسد و او آگاه می گردد و سپس به علی (علیه السلام) می رسد و به همین ترتیب تا به صاحب الأمر برسد.
598.الأمالی، طوسی-به نقل از عبد اللّه بن بکیر-:به امام صادق (علیه السلام) گفتم:ابو بصیر به من گفته که از شما شنیده است که فرموده ای:«اگر علم ما فزونی نمی یافت،هر آینه پایان می پذیرفت».
امام (علیه السلام) فرمود:«آری».
من گفتم:چیزی بر شما افزوده می شود که نزد پیامبرخدا (صلی الله علیه و آله) نبوده است؟
فرمود:«خیر.اگر چنین (افزایش علم) باشد،[ابتدا] بر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) وحی و برای ما باز گفته می شود».
599.امام صادق (علیه السلام): چیزی از درگاه خداوند عز و جل صادر نمی شود،مگر آن که نخست از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) آغاز شود و سپس به امیر مؤمنان (علیه السلام) برسد و همین طور،یکی پس از دیگری،تا آخرینِ ما از نخستینِ ما اعلم نباشد.
600.الاختصاص -به نقل از سلیمان دیلمی-:به امام صادق (علیه السلام) گفتم:شنیده ام که بارها فرموده ای:
«اگر به علم ما افزوده نمی شد،هر آینه پایان می پذیرفت».
فرمود:«امّا علم به حلال و حرام را خداوند به کمال برای پیامبرش (صلی الله علیه و آله) فرو می فرستد و در حلال و حرام،بر امام،چیزی افزوده نمی گردد».
به ایشان گفتم:پس این افزایش چیست؟
فرمود:«در امور دیگری جز حلال و حرام است».
گفتم:چیزی بر شما افزوده می شود که بر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) پوشیده مانَد و آن را نداند؟
فرمود:«نه.علم از سوی خداوند می آید و جبرئیل آن را به پیامبر خدا می رساند و می گوید:ای محمّد! "خداوند به تو چنین و چنان دستور می دهد" و می فرماید:"آن را نزد علی ببر" و او آن را نزد علی می بَرد و می فرماید:"آن را به حسن بسپار" و به همین ترتیب به یکی پس از دیگری تحویل داده می شود تا به ما می رسد و محال است امام،چیزی را بداند که پیامبر و امامِ پیش از او آن را ندانسته باشند».
ص: 520
ص: 521
ص: 522
الفصل الأوّل:تَفسیرُ الدّینِ عِندَهُم
601.الکافی عن أبی الجارود: قُلتُ لِأَبی جَعفَرٍ (علیه السلام):یَا بنَ رَسولِ اللّهِ،هَل تَعرِفُ مَوَدَّتی لَکُم وانقِطاعی إلَیکُم،ومُوالاتی إیّاکُم؟فَقالَ:نَعَم.فَقُلتُ:فَإِنّی أسأَلُکَ مَسأَلَةً تُجیبُنی فیها،فَإِنّی مَکفوفُ البَصَرِ قَلیلُ المَشیِ،ولا أستَطیعُ زِیارَتَکُم کُلَّ حینٍ.قالَ:
هاتِ حاجَتَکَ.قُلتُ:أخبِرنی بِدینِکَ الَّذی تَدینُ اللّهَ عز و جل بِهِ أنتَ وأهلُ بَیتِکَ لِأَدینَ اللّهَ عز و جل بِهِ.
قالَ:إن کُنتَ أقصَرتَ الخُطبَةَ فَقَد أعظَمتَ المَسأَلَةَ،وَاللّهِ لَاُعطِیَنَّکَ دینی ودینَ آبائِیَ الَّذی نَدینُ اللّهَ عز و جل بِهِ:شَهادَةُ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ،وأنَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)، وَالإِقرارُ بِما جاءَ بِهِ مِن عِندِ اللّهِ،وَالوَلایَةُ لِوَلِیِّنا،وَالبَراءَةُ مِن عَدُوِّنا،وَالتَّسلیمُ لِأَمرِنا،وَانتِظارُ قائِمِنا،وَالاِجتِهادُ وَالوَرَعُ. (1)
602.الکافی عن أبی بصیر: کُنتُ عِندَ أبی جَعفَرٍ (علیه السلام) فَقالَ لَهُ سَلامٌ:إنَّ خَیثَمَةَ بنَ أبی خَیثَمَةَ یُحَدِّثُنا عَنکَ أنَّهُ سَأَلَکَ عَنِ الإِسلامِ،فَقُلتَ لَهُ:إنَّ الإِسلامَ مَنِ استَقبَلَ قِبلَتَنا، وشَهِدَ شَهادَتَنا،ونَسَکَ نُسُکَنا،ووالی وَلِیَّنا،وعادی عَدُوَّنا،فَهُوَ مُسلِمٌ.فَقالَ:صَدَقَ خَیثَمَةُ.
ص: 523
601.الکافی -به نقل از ابو جارود-:به امام باقر (علیه السلام) گفتم:ای فرزند پیامبر خدا! آیا می دانی که من شما را دوست دارم و خود را وقف شما کرده ام و از شما طرفداری می کنم؟
فرمود:«آری».
گفتم:اینک پرسشی دارم که می خواهم پاسخ مرا بدهی.من نابینا هستم و کم راه می روم و نمی توانم همیشه به دیدار شما بیایم.
فرمود:«اینک نیازت چیست؟».
گفتم:مرا از دینی که خود و خاندانت خدای را بدان می پرستید،آگاه کن تا من هم با آن،خداوند عز و جل را بپرستم.
فرمود:«اگر چه کوتاه سخن گفتی،امّا مسئلۀ مهمّی را مطرح کردی.به خدا سوگند، دین خود و پدرانم را که با آن،خدای عز و جل را می پرستیم،به تو عرضه می کنم:گواهی دادن به این که معبودی جز خدای یکتا نیست و محمّد (صلی الله علیه و آله) پیامبر خداست و اعتراف به آنچه پیامبر، از نزد خدا آورده است و دوست داشتن ولیّ ما و بیزاری از دشمن ما و تسلیم در برابر امر ما و انتظار قائم ما و سختکوشی و پاک دامنی».
602.الکافی -به نقل از ابو بصیر-:در خدمت امام باقر (علیه السلام) بودم.سلام به ایشان گفت:خیثمة بن ابی خیثمه از طرف شما برای ما حدیثی نقل کرده که در بارۀ اسلام از شما پرسش کرده است و شما در پاسخ به او گفته اید:«مسلمان،کسی است که رو به سوی قبلۀ ما آورد و شهادت ما را بر زبان جاری سازد و عبادت ما را در پیش گیرد و دوستدار ما را دوست بدارد و دشمن ما را دشمن بشمارد.در این صورت است که مسلمان تلقّی می شود».
امام (علیه السلام) فرمود:«خیثمه راست گفته است».
ص: 524
قُلتُ:وسَأَلَکَ عَنِ الإِیمانِ،فَقُلتَ:الإیمانُ بِاللّهِ،وَالتَّصدیقُ بِکِتابِ اللّهِ وأن لا یَعصِیَ اللّهَ.فَقالَ:صَدَقَ خَیثَمَةُ. (1)
603.الکافی عن علیّ بن حمزة عن أبی بصیر،قال: سَمِعتُهُ یَسأَلُ أبا عَبدِاللّهِ (علیه السلام) فَقالَ لَهُ:جُعِلتُ فِداکَ،أخبِرنی عَنِ الدّینِ الَّذِی افتَرَضَ اللّهُ عز و جل عَلَی العِبادِ،ما لا یَسَعُهُم جَهلُهُ ولا یُقبَلُ مِنهُم غَیرُهُ ما هُوَ؟فَقالَ:أعِد عَلَیَّ،فَأَعادَ عَلَیهِ،فَقالَ:شَهادَةُ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ،وأنَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،وإقامُ الصَّلاةِ،وإیتاءُ الزَّکاةِ،وحِجُّ البَیتِ مَنِ استَطاعَ إلَیهِ سَبیلاً،وصَومُ شَهرِ رَمَضانَ،ثُمَّ سَکَتَ قَلیلاً،ثُمَّ قالَ:وَالوَلایَةُ -مَرَّتَینِ-. (2)
604.الکافی عن عمرو بن حریث: دَخَلتُ عَلی أبی عَبدِاللّهِ (علیه السلام) وهُوَ فی مَنزِلِ أخیهِ عَبدِاللّهِ بنِ مُحَمَّدٍ،فَقُلتُ لَهُ:جُعِلتُ فِداکَ،ما حَوَّلَکَ إلی هذَا المَنزِلِ؟قالَ:طَلَبُ النُّزهَةِ، فَقُلتُ:جُعِلتُ فِداکَ،ألا أقُصُّ عَلَیکَ دینی؟فَقالَ:بَلی.قُلتُ:
أدینُ اللّهَ بِشَهادَةِ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ،وأنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ، وأنَّ السّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیبَ فیها،وأنَّ اللّهَ یَبعَثُ مَن فِی القُبورِ،وإقامِ الصَّلاةِ،وإیتاءِ الزَّکاةِ،وصَومِ شَهرِ رَمَضانَ،وحَجِّ البَیتِ،وَالوَلایَةِ لِعَلِیٍّ أمیرِ المُؤمِنینَ بَعدَ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،وَالوَلایَةِ لِلحَسَنِ وَالحُسَینِ،وَالوَلایَةِ لِعَلِیِّ بنِ الحُسَینِ،وَالوَلایَةِ لُِمحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ ولَکَ مِن بَعدِهِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم أجمَعینَ،وأنَّکُم أئِمَّتی،عَلَیهِ أحیا وعَلَیهِ أموتُ وأدینُ اللّهَ بِهِ.
ص: 525
گفتم:و در بارۀ ایمان از شما پرسیده و شما پاسخ داده اید:«ایمان حقیقی،یعنی:ایمان به خدا و اعتقاد به کتاب خدا و نافرمانی نکردن از خدا».
امام (علیه السلام) فرمود:«خیثمه راست گفته است».
603.الکافی -به نقل از علی بن حمزه-:شنیدم که ابو بصیر از امام صادق (علیه السلام) پرسید:قربانت گردم! به من بگو آن کدام دین است که خداوند عز و جل بر بندگان،فرض کرده است و ندانستن آن را بر نمی تابد و جز آن را از ایشان نمی پذیرد؟
امام (علیه السلام) فرمود:«سخنت را تکرار کن».
او سخنش را باز گفت.امام (علیه السلام) فرمود:«گواهی به این که معبودی جز خدای یکتا نیست و محمّد (صلی الله علیه و آله) پیامبر خداست.نیز بر پا کردن نماز و پرداخت زکات و حجّ خانۀ خدا- برای کسی که توانایی آن را دارد-و روزۀ ماه رمضان».
امام (علیه السلام) اندکی سکوت کرد و سپس دو بار-فرمود:«و ولایت».
604.الکافی -به نقل از عمرو بن حُریث-:بر امام صادق (علیه السلام) وارد شدم،در حالی که ایشان در خانۀ برادرش عبد اللّه بن محمّد بود.به ایشان گفتم:قربانت گردم! چگونه شده که به این سرای آمده اید؟
فرمود:«برای آن که گوشۀ تنهایی بر گزینم».
گفتم:قربانت گردم! آیا دین خود را به تو باز گویم؟
فرمود:«آری».
گفتم:من خدا را می پرستم با گواهی دادن به این که معبودی جز خدای یکتا نیست و تنها اوست و انبازی ندارد و محمّد،بنده و فرستادۀ اوست و رستاخیز خواهد آمد و تردیدی در آن نیست و خداوند،هر آن که را در گور آرمیده،بر خواهد انگیخت.نیز با بر پا داشتن نماز و پرداخت زکات و روزۀ ماه رمضان و حجّ خانۀ خدا و ولایت امیر مؤمنان پس از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) و ولایت حسن و حسین و علی بن الحسین و محمّد بن علی و تو پس از او-که درودهای خدا بر همۀ آنان باد-و این که شما امامان من هستید.بر این آیین، زندگی می کنم و می میرم و خدا را بدان می پرستم.
ص: 526
فَقالَ:یا عَمرُو،هذا وَاللّهِ دینُ اللّهِ ودینُ آبائِیَ الَّذی أدینُ اللّهَ بِهِ فِی السِّرِّ وَالعَلانِیَةِ. (1)
605.المحاسن عن معاذ بن مسلم: أدخَلتُ عُمَرَ أخی عَلی أبی عَبدِاللّهِ (علیه السلام) فَقُلتُ لَهُ:هذا عُمَرُ أخی،وهُوَ یُریدُ أن یَسمَعَ مِنکَ شَیئاً،فَقالَ لَهُ:سَل عَمّا شِئتَ.
فَقالَ:أسأَلُکَ عَنِ الَّذی لا یَقبَلُ اللّهُ مِنَ العِبادِ غَیرَهُ ولا یَعذِرُهُم عَلی جَهلِهِ.
فَقالَ:شَهادَةُ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ،وأنَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،وَالصَّلواتُ الخَمسُ، وصِیامُ شَهرِ رَمَضانَ،وَالغُسلُ مِنَ الجَنابَةِ،وحَجُّ البَیتِ،وَالإِقرارُ بِما جاءَ مِن عِندِ اللّهِ جُملَةً،وَالاِئتِمامُ بِأَئِمَّةِ الحَقِّ مِن آلِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله).
فَقالَ عُمَرُ:سَمِّهِم لی أصلَحَکَ اللّهُ.
فَقالَ:عَلِیٌّ أمیرُ المُؤمِنینَ،وَالحَسَنُ،وَالحُسَینُ،وعَلِیُّ بنُ الحُسَینِ،ومُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ علیهم السلام،وَالخَیرُ یُعطیهِ اللّهُ مَن یَشاءُ.
فَقالَ لَهُ:فَأَنتَ جُعِلتُ فِداکَ؟
قالَ:هذَا الأَمرُ یَجری لِآخِرِنا کَما یَجری لِأَوَّلِنا. (2)
606.تحف العقول: رُوِیَ أنَّ المَأمونَ بَعَثَ الفَضلَ بنَ سَهلٍ ذَا الرِّیاسَتَینِ إلَی الرِّضا (علیه السلام)، فَقالَ لَهُ:إنّی احِبُّ أن تَجمَعَ لی مِنَ الحَلالِ وَالحَرامِ وَالفَرائِضِ وَالسُّنَنِ،فَإِنَّکَ حُجَّةُ اللّهِ عَلی خَلقِهِ ومَعدِنُ العِلمِ.
فَدَعَا الرِّضا (علیه السلام) بِدَواةٍ وقِرطاسٍ،وقالَ (علیه السلام) لِلفَضلِ:اُکتُب:
ص: 527
امام (علیه السلام) فرمود:«ای عمرو! به خدا سوگند،این،دینِ خدا و دین پدران من است که خدا را در پنهان و پیدا بِدان اطاعت می کنم».
605.المحاسن -به نقل از معاذ بن مسلم-:برادرم عمر را خدمت امام صادق (علیه السلام) بردم و گفتم:این برادر من،عمر است.او می خواهد از شما چیزی بشنود.
امام (علیه السلام) به او فرمود:«در بارۀ هر چه می خواهی،بپرس».
عمر گفت:از شما در بارۀ چیزی پرسش دارم که خداوند،جز با آن،عمل بندگان را نمی پذیرد و عذر ندانستن آن را از هیچ کس قبول نمی کند.
امام (علیه السلام) فرمود:«گواهی به این که معبودی جز خدای یکتا نیست و محمّد (صلی الله علیه و آله) فرستادۀ خداست و نیز پرداختن به نمازهای پنجگانه و روزۀ ماه رمضان و غُسل جنابت و حجّ خانۀ خدا و اعتراف به هر آنچه از نزد خدا آمده است و پیشوا قرار دادن امامان حق از خاندان محمّد (صلی الله علیه و آله)».
عمر گفت:آنها را برای من نام ببرید.
امام (علیه السلام) فرمود:«علی امیر مؤمنان،حسن،حسین،علی بن الحسین و محمّد بن علی و خداوند،خیر را به هر کس بخواهد،می دهد».
او گفت:قربانت گردم! شما چه؟
امام (علیه السلام) فرمود:«این امر برای آخرین ما،همچون نخستین ما جریان دارد».
606.تحف العقول: روایت شده است که مأمون،فضل بن سهل (ذو الریاستین) را به سوی امام رضا (علیه السلام) فرستاد.او به امام (علیه السلام) گفت:دوست دارم حلال و حرام و فریضه ها و سنن را یک جا برای من گِرد آوری؛چرا که تو حجّت خدا بر مردم و کان دانشی.
امام رضا (علیه السلام) دوات و کاغذی طلبید و به فضل فرمود:«بنویس:به نام خداوند
ص: 528
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ
حَسبُنا شَهادَةُ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ،أحَداً صَمَداً،لَم یَتَّخِذ صاحِبَةً ولا وَلَداً،قَیّوماً، سَمیعاً بَصیراً،قَوِیّاً قائِماً،باقِیاً نوراً،عالِماً لا یَجهَلُ،قادِراً لا یَعجَزُ،غَنِیّاً لا یَحتاجُ،عَدلاً لا یَجورُ،خَلَقَ کُلَّ شَیءٍ،لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ،لا شِبهَ لَهُ ولا ضِدَّ ولا نِدَّ ولا کُفوَ.
وأنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ وأمینُهُ وصَفوَتُهُ مِن خَلقِهِ،سَیِّدُ المُرسَلینَ وخاتَمُ النَّبِیّینَ،وأفضَلُ العالَمینَ،لا نَبِیَّ بَعدَهُ،ولا تَبدیلَ لِمِلَّتِهِ ولا تَغییرَ.وأنَّ جَمیعَ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) أنَّهُ هُوَ الحَقُّ المُبینُ،نُصَدِّقُ بِهِ وبِجَمیعِ مَن مَضی قَبلَهُ مِن رُسُلِ اللّهِ وأنبِیائِهِ وحُجَجِهِ.ونُصَدِّقُ بِکِتابِهِ الصّادِقِ «لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ» . (1)
وأنَّهُ کِتابُهُ المُهَیمِنُ عَلَی الکُتُبِ کُلِّها،وأنَّهُ حَقٌّ مِن فاتِحَتِهِ إلی خاتِمَتِهِ،نُؤمِنُ بِمُحکَمِهِ ومُتَشابِهِهِ،وخاصِّهِ وعامِّهِ،ووَعدِهِ ووَعیدِهِ،وناسِخِهِ ومَنسوخِهِ وأخبارِهِ، لا یَقدِرُ واحِدٌ مِنَ الَمخلوقینَ أن یَأتِیَ بِمِثلِهِ.
وأنَّ الدَّلیلَ وَالحُجَّةَ مِن بَعدِهِ عَلَی المُؤمِنینَ وَالقائِمَ بِاُمورِ المُسلِمینَ،وَالنّاطِقَ عَنِ القُرآنِ وَالعالِمَ بِأَحکامِهِ،أخوهُ وخَلیفَتُهُ ووَصِیُّهُ،وَالَّذی کانَ مِنهُ بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسی:عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ (علیه السلام)،أمیرُالمُؤمِنینَ،وإمامُ المُتَّقینَ،وقائِدُ الغُرِّ الُمحَجَّلینَ،یَعسوبُ المُؤمِنینَ،وأفضَلُ الوَصِیّینَ بَعدَ النَّبِیّینَ،وبَعدَهُ الحَسَنُ
ص: 529
بخشایندۀ مهربان.ما را همین بس که گواهی دهیم مبعودی جز خدای یکتا نیست و اوست یکتا و بی نیاز.نه همسری دارد و نه فرزندی.قائم به ذات است و شنوا و بینا،نیرومند و برپا و پاینده و نور است.دانایی است که نادان نمی شود.توانایی است که ناتوان نمی گردد.توانگری است که نیاز نمی یابد.دادگری است که ستم نمی کند.همه چیز را او آفریده است.همچون او و شبیه او چیزی نیست.نه ضدّی دارد و نه مانند و نه همسنگی.
و [گواهی دهیم به] این که محمّد،بنده و فرستادۀ او و امین و برگزیدۀ او در میان بندگانش است و سَرور رسولان و خاتم پیامبران است.او برترینِ جهانیان است که پیامبری پس از او نخواهد آمد.آیین او تحوّل و دگرگونی نمی پذیرد و هر آنچه محمّد (صلی الله علیه و آله) به ارمغان آورده،حقّ آشکار است.ما هر آنچه را محمّد (صلی الله علیه و آله) آورده،و [نیز] رسولان الهی و پیامبران پیشین و حجّت های خدا را تصدیق می کنیم و کتاب صادق او را که «نه از پیش روی و نه از پس آن،باطل بِدان راه نمی یابد از جانب خداوندی حکیم و ستودنی نازل شده است» تصدیق می کنیم.
و این که قرآن،پاسدار همۀ کتاب های آسمانی دیگر است و از آغاز تا انجام آن، حقّ خالص است.به محکم و متشابه و خاص و عام و وعده و وعید و ناسخ و منسوخ و اخبار آن ایمان داریم و کسی از آفریده ها نمی تواند مانند آن را بیاورد.
و این که راه نما و حجّت پس از او برای مؤمنان و عهده دار امور مسلمانان و قرآنِ گویا و دانا به احکام آن،برادر و جانشین و وصیّ او،و همان کسی که برای پیامبر (صلی الله علیه و آله)،همچون هارون نسبت به موسی بود،علی بن ابی طالب است؛امیر مؤمنان و امام پرهیزگاران و جلودار سپیدرویان دست و پا سفید و راهبر مؤمنان و برترینِ جانشینان پس از هر پیامبری،و پس از او حسن و حسین علیهما السلام،یکی پس از
ص: 530
وَالحُسَینُ علیهما السلام،واحِداً بَعدَ واحِدٍ إلی یَومِنا هذا،عِترَةُ الرَّسولِ،وأعلَمُهُم بِالکِتابِ وَالسُّنَّةِ،وأعدَلُهُم بِالقَضِیَّةِ،وأولاهُم بِالإِمامَةِ فی کُلِّ عَصرٍ وزَمانٍ،وأنَّهُمُ العُروَةُ الوُثقی،وأئِمَّةُ الهُدی،وَالحُجَّةُ عَلی أهلِ الدُّنیا،حَتّی یَرِثَ اللّهُ الأَرضَ ومَن عَلَیها وهُوَ خَیرُ الوارِثینَ.وأنَّ کُلَّ مَن خَالَفَهُم ضالٌّ مُضِلٌّ،تارِکٌ لِلحَقِّ وَالهُدی.وأنَّهُمُ المُعَبِّرونَ عَنِ القُرآنِ،النّاطِقونَ عَنِ الرَّسولِ بِالبَیانِ،مَن ماتَ لا یَعرِفُهُم ولا یَتَوَلّاهُم بِأَسمائِهِم وأسماءِ آبائِهِم ماتَ میتَةً جاهِلِیَّةً. (1)
607.الأمالی للصدوق عن عبد العظیم بن عبد اللّه الحسنیّ: دَخَلتُ عَلی سَیِّدی عَلِیِّ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیِّ ابنِ موسَی بنِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیهم السلام،فَلَمّا بَصُرَ بی قالَ لی:مَرحَباً بِکَ یا أبَا القاسِمِ،أنتَ وَلِیُّنا حَقّاً.
قالَ:فَقُلتُ لَهُ:یَابنَ رَسولِ اللّهِ،إنّی اریدُ أن أعرِضَ عَلَیکَ دینی،فَإِن کانَ مَرضِیّاً ثَبَتُّ عَلَیهِ حَتّی ألقَی اللّهَ عز و جل.
فَقالَ:هاتِ یا أبَا القاسِمِ.
فَقُلتُ:إنّی أقولُ:إنَّ اللّهَ تَعالی واحِدٌ لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ،خارِجٌ مِنَ الحَدَّینِ:حَدِّ الإِبطالِ وحَدِّ التَّشبیهِ،وإنَّهُ لَیسَ بِجِسمٍ ولا صورَةٍ ولا عَرَضٍ ولا جَوهَرٍ،بَل هُوَ مُجَسِّمُ الأَجسامِ ومُصَوِّرُ الصُّوَرِ،وخالِقُ الأَعراضِ وَالجَواهِرِ،ورَبُّ کُلِّ شَیءٍ ومالِکُهُ وخالِقُهُ وجاعِلُهُ ومُحدِثُهُ.
وأنَّ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) عَبدُهُ ورَسولُهُ خاتَمُ النَّبِیّینَ،فَلا نَبِیَّ بَعدَهُ إلی یَومِ القِیامَةِ،وأنَّ
ص: 531
دیگری تا امروز،که همه از خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) اند و به کتاب و سنّت از همه آگاه تر و در داوری از همه دادگرتر و در هر عصر و زمانی از همگان به امامت،شایسته ترند.
آنها استوارترین دستاویز و امامان هدایت و حجّت اهل دنیایند تا آن گاه که خداوند، زمین و هر آنچه را بر آن است،به ارث بَرَد که او بهترین ارث برنده است.
و این که هر کس با ایشان (اهل بیت علیهم السلام ) به مخالفت برخیزد،گم راهِ گم راه کننده است و حق و هدایت را کنار نهاده است.تنها ایشان بیان کنندۀ قرآن و گویندگان بیانِ نبوی هستند.هر کس بمیرد و آنها را نشناسد و مشخّصاً با نام آنها و پدرانشان، بدیشان محبّت نورزد،به مرگی جاهلی مرده است».
607.الأمالی، صدوق-به نقل از عبد العظیم بن عبد اللّه حسنی-:بر سَرورم [امام هادی] علی بن محمّد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمّد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام وارد شدم.چون مرا دید،فرمود:«ای ابو القاسم! خوش آمدی.تو به راستی،دوستدار مایی».
گفتم:ای فرزند پیامبر خدا! می خواهم دینم را بر شما عرضه کنم تا اگر پسندیده است،تا هنگام دیدار خداوند عز و جل بر آن پایداری ورزم.
امام (علیه السلام) فرمود:«عرضه کن،ای ابو القاسم!».
گفتم:من اعتقاد دارم که خداوند متعال،یکی است و چیزی مانند او وجود ندارد و از دو حدّ ابطال و تشبیه،بیرون است.نه جسمی دارد و نه صورتی و نه عَرَضی و نه جوهری؛بلکه اوست که به اجسام،جسمیّت و به صورت ها تصویر می بخشد و عَرَض ها و جوهرها را می آفریند و پروردگار و مالک و آفریننده و پدید آورندۀ هر پدیده ای است،و این که محمّد،بنده و فرستادۀ او،خاتم پیامبران است و تا روز رستاخیز،پیامبری پس از او نخواهد بود و آیین او،آیین پایانی است که تا روز
ص: 532
شَریعَتَهُ خاتِمَةُ الشَّرائِعِ فَلا شَریعَةَ بَعدَها إلی یَومِ القِیامَةِ.
وأقولُ:إنَّ الإِمامَ وَالخَلیفَةَ ووَلِیَّ الأَمرِ بَعدَهُ أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ (علیه السلام)،ثُمَّ الحَسَنُ،ثُمَّ الحُسَینُ،ثُمَّ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ،ثُمَّ مُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ،ثُمَّ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ،ثُمَّ موسَی بنُ جَعفَرٍ،ثُمَّ عَلِیُّ بنُ موسی،ثُمَّ مُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ،ثُمَّ أنتَ یا مَولایَ.
فَقالَ عَلِیٌّ (علیه السلام):ومِن بَعدِیَ الحَسَنُ ابنی،فَکَیفَ لِلنّاسِ بِالخَلَفِ مِن بَعدِهِ؟
قالَ:فَقُلتُ:وکَیفَ ذاکَ یا مَولایَ؟
قالَ:لِأَ نَّهُ لا یُری شَخصُهُ،ولا یَحِلُّ ذِکرُهُ بِاسمِهِ،حَتّی یَخرُجَ فَیَملَأَ الأَرضَ قِسطاً وعَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً وجَوراً.قال:فَقُلتُ:أقرَرتُ.
وأقولُ:إنَّ وَلِیَّهُم وَلِیُّ اللّهِ،وعَدُوَّهُم عَدُوُّ اللّهِ،وطاعَتَهُم طاعَةُ اللّهِ،ومَعصِیَتَهُم مَعصِیَةُ اللّهِ.
وأقولُ:إنَّ المِعراجَ حَقٌّ،وَالمُساءَلَةَ فِی القَبرِ حَقٌّ،وإنَّ الجَنَّةَ حَقٌّ،وَالنّارَ حَقٌّ، وَالصِّراطَ حَقٌّ،وَالمیزانَ حَقٌّ،وإنَّ السّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیبَ فیها،وإنَّ اللّهَ یَبعَثُ مَن فِی القُبورِ.
وأقولُ:إنَّ الفَرائِضَ الواجِبَةَ بَعدَ الوَلایَةِ:الصَّلاةُ،وَالزَّکاةُ،وَالصَّومُ،وَالحَجُّ، وَالجِهادُ،وَالأَمرُ بِالمَعروفِ وَالنَّهیُ عَنِ المُنکَرِ.
فَقالَ عَلِیُّ بنُ مُحَمَّدٍ (علیه السلام):یا أبَا القاسِمِ،هذا وَاللّهِ دینُ اللّهِ الَّذِی ارتَضاهُ لِعِبادِهِ، فَاثبُت عَلَیهِ ثبَّتَکَ اللّهُ بِالقَولِ الثّابِتِ فِی الحَیاةِ الدُّنیا وفِی الآخِرَةِ. (1)
ص: 533
قیامت،آیینی پس از آن نخواهد بود.
من معتقدم امام و جانشین و ولیّ امر پس از او،امیر مؤمنان،علی بن ابی طالب، سپس حسن،سپس حسین سپس علی بن الحسین،سپس محمّد بن علی،سپس جعفر بن محمّد،سپس موسی بن جعفر،سپس علی بن موسی،سپس محمّد بن علی علیهم السلام و سپس تویی،ای سَرورم!
امام هادی (علیه السلام) فرمود:«و پس از من،فرزندم حسن،جانشین من خواهد بود؛ولی جانشینِ او در میان مردم چگونه خواهد بود؟».
گفتم:چگونه خواهد بود،سَرورم؟
فرمود:«شخصِ او دیده نمی شود و روا نیست نامش برده شود تا خروج کند و زمین را همان گونه که از ظلم و ستم آکنده شده،از داد و عدل بیاکند».
گفتم:بِدان اقرار می کنم.من معتقدم که دوستدار آنها،دوستدار خدا و دشمن آنها،دشمن خداست.فرمانبری از آنها،فرمانبری از خدا و سرکشی از آنها،سرکشی از خداست.اعتقاد دارم که معراج،حق است و سؤال و جواب در قبر،حق است و بهشت،حق است و دوزخ،حق است و رستاخیز،حق است و تردیدی در آن نیست و خداوند،هر آن که را در گور خفته،بر خواهد انگیخت.
اعتقاد دارم که فرایض واجب پس از ولایت،نماز و زکات و روزه و حج و جهاد و امر به معروف و نهی از منکرند.
امام هادی (علیه السلام) فرمود:«ای ابو القاسم! به خدا سوگند،این،همان دینی است که خداوند برای بندگانش برگزیده است.بر آن،پایدار باش.خداوند،تو را در دنیا و آخرت بر این عقیدۀ استوار،پایدار بدارد!».
ص: 534
الفصل الثانی:صِفَةُ شیعَتِهِم
608.الإمام علیّ (علیه السلام): شیعَتُنَا المُتَباذِلونَ فی وَلایَتِنا،المُتَحابّونَ فی مَوَدَّتِنا،المُتَزاوِرونَ فی إحیاءِ أمرِنا،الَّذینَ إن غَضِبوا لَم یَظلِموا،وإن رَضوا لَم یُسرِفوا،بَرَکَةٌ عَلی مَن جاوَروا،سِلمٌ لِمَن خالَطوا. (1)
609.عنه (علیه السلام): شیعَتُنا هُمُ العارِفونَ بِاللّهِ،العامِلونَ بِأَمرِ اللّهِ،أهلُ الفَضائِلِ،وَالنّاطِقونَ بِالصَّوابِ،مَأکولُهُمُ القوتُ،ومَلبَسُهُمُ الاِقتِصادُ،ومَشیُهُمُ التَّواضُعُ...تَحسَبُهُم مَرضی وقَد خولِطوا وما هُم بِذلِکَ،بَل خامَرَهُم مِن عَظَمَةِ رَبِّهِم وشِدَّةِ سُلطانِهِ ما طاشَت لَهُ قُلوبُهُم وذَهَلَت مِنهُ عُقولُهُم،فَإِذَا استَقاموا مِن ذلِکَ بادَروا إلَی اللّهِ بِالأَعمالِ الزّاکِیَةِ، لا یَرضَونَ لَهُ بِالقَلیلِ،ولا یَستَکثِرونَ الجَزیلَ. (2)
610.الأمالی للطوسی عن نوف بن عبداللّه البکالی: قال لی عَلِیٌّ (علیه السلام):یا نَوفُ،خُلِقنا مِن طینَةٍ طَیِّبَةٍ،وخُلِقَ شیعَتُنا مِن طینَتِنا،فَإِذا کانَ یَومُ القِیامَةِ الحِقوا بِنا.
ص: 535
608.امام علی (علیه السلام): شیعیان ما در راه دوستی ما،به یکدیگر بخشش می کنند و در پرتو محبّت ما،یکدیگر را دوست می دارند و برای زنده نگاه داشتن یاد ما،به دیدار یکدیگر می شتابند.آنها کسانی هستند که هر گاه خشمگین می شوند،ستم روا نمی دارند و هر گاه خشنود شوند،زیاده روی نمی کنند.برای همسایگان خود،مایۀ برکت اند و با هر که آمیزش یابند،راه آشتی در پیش می گیرند.
609.امام علی (علیه السلام): شیعیان ما خداشناس اند و به امر خداوند،عمل می کنند.آنها اهل فضیلت اند وسخن به درستی می گویند.خوراکشان اندک است و پوشاکشان میانه رَوی و رفتارشان به فروتنی است....آنها را بیمار می انگاری و می پنداری که دیوانه اند،در حالی که چنین نیست و عظمت خدایشان آنها را به بیماری افکنده و شدّت هیبت پروردگار،دل های آنها را بی پروا و عقل هایشان را پریشان کرده است و هر گاه از اینها فارغ آیند،با انجام اعمال نیکو،به درگاه الهی می شتابند.آنها نه به [عملِ] کم،راضی اند و نه اعمال زیاد را فراوان می شمارند.
610.الأمالی، طوسی-به نقل از نوف بن عبد اللّه بکالی-:امام علی (علیه السلام) به من فرمود:«ای نوف! ما از سرشتی پاک،آفریده شده ایم و شیعیان ما،از سرشت ما آفریده شده اند.
پس هر گاه روز رستاخیز فرا رسد،آنها به ما می پیوندند».
ص: 536
فَقُلتُ:صِف لی شیعَتَکَ یا أمیرَالمُؤمِنینَ.فَبَکی لِذِکری شیعَتَهُ،ثُمَّ قالَ:
یا نَوفُ،شیعَتی وَاللّهِ الحُلَماءُ العُلَماءُ بِاللّهِ ودینِهِ،العامِلونَ بِطاعَتِهِ وأمرِهِ، المُهتَدونَ بِحُبِّهِ،أنضاءُ عِبادَةٍ،أحلاسُ زَهادَةٍ (1)،صُفرُ الوُجوهِ مِنَ التَّهَجُّدِ،عُمشُ العُیونِ مِنَ البُکاءِ،ذُبُلُ الشِّفاهِ مِنَ الذِّکرِ،خُمصُ البُطونِ مِنَ الطَّوی،تُعرَفُ الرَّبّانِیَّةُ فی وُجوهِهِم،وَالرَّهبانِیَّةُ فی سَمتِهِم.
مَصابیحُ کُلِّ ظُلمَةٍ،ورَیحانُ کُلِّ قَبیلٍ (2)،لا یَثنونَ مِنَ المُسلِمینَ سَلَفاً،ولا یَقفونَ لَهُم خَلَفاً.
شُرورُهُم مَکنونَةٌ،وقُلوبُهُم مَحزونَةٌ،وأنفُسُهُم عَفیفَةٌ،وحَوائِجُهُم خَفیفَةٌ،أنفُسُهُم مِنهُم فی عَناءٍ،وَالنّاسُ مِنهُم فی راحَةٍ،فَهُمُ الکاسَةُ الأَلِبّاءُ،وَالخالِصَةُ النُّجَباءُ،وهُمُ الرَّوّاغونَ فِراراً بِدینِهِم.إن شَهِدوا لَم یُعرَفوا،وإن غابوا لَم یُفتَقَدوا.
اولئِکَ شیعَتِیَ الأَطیَبونَ،وإخوانِیَ الأَکرَمونَ،ألا هاهِ شَوقاً إلَیهِم ! (3)
611.صفات الشیعة عن محمّد بن الحنفیّة: لَمّا قَدِمَ أمیرُ المُؤمِنینَ (علیه السلام) البَصرَةَ بَعدَ قِتالِ أهلِ الجَمَلِ،دَعاهُ الأَحنَفُ بنُ قَیسٍ وَاتَّخَذَ لَهُ طَعاماً،فَبَعَثَ إلَیهِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ وإلی أصحابِهِ،فَأَقبَلَ ثُمَّ قالَ:یا أحنَفُ،اُدعُ لی أصحابی،فَدَخَلَ عَلَیهِ قَومٌ مُتَخَشِّعونَ کَأَنَّهُم شِنانٌ بَوالی.
فَقالَ الأحنَفُ بنُ قَیسٍ:یا أمیرَ المُؤمِنینَ،ما هذَا الَّذی نَزَلَ بِهِم؟أمِن قِلَّةِ
ص: 537
گفتم:ای امیر مؤمنان! شیعۀ خودت را برای من توصیف کن.
امام (علیه السلام) از این که من نام شیعۀ او را آوردم،گریست و سپس فرمود:«ای نوف! به خدا سوگند،شیعۀ من شکیبا و به خدا و دین،آگاه اند و به طاعت و امر او مشغول اند و در پرتو محبّت او،ره می یابند.فرسودگان عبادت و ملازمان زهدند و به خاطر شب زنده داری،چهره هایی نزار دارند.چشمانشان از گریه فرو رفته و لب هایشان از ذکر،به خشکی گراییده است.شکم هایشان از گرسنگی تو رفته و رنگ خدایی در چهره شان هویدا و پارسایی در سیمای آنها پیداست.چراغ های هر تاریکی و گُل هر قبیله و گروهی هستند.نه مسلمانان پیشین را می ستایند و نه در پی پسینیان به راه می افتند.شرّ آنها پنهان است و دل هاشان غمگین و دامنشان پاک و نیازهایشان اندک و جانشان از دست آنها در زحمت و مردم از آنها در آسایش اند.آنها با ذکاوت و خردمند و پاک و شریف اند و هنگام رهایی دادن دینشان بسیار زیرک اند.اگر در جایی حاضر شوند،شناخته نمی شوند و اگر حضور نداشته باشند،از غیبتشان پرسش نمی شود.اینها پاک ترین شیعیان من و ارجمندترین برادران من اند.آه که چه قدر مشتاقم آنها را ببینم!».
611.صفات الشیعة -به نقل از محمّد بن حنیفه-:هنگامی که امیر مؤمنان (علیه السلام) پس از جنگ با اهل جمل به بصره آمد،احنف بن قیس،ایشان را دعوت کرد و خوراکی برای ایشان فراهم آورد.امام (علیه السلام) کسی را در پی احنف و اصحابش فرستاد.احنف،حاضر شد.
امام (علیه السلام) به او فرمود:«ای احنف! اصحاب مرا هم فرا بخوان».پس جماعتی فروتن به مجلس آمدند که چونان مشک خشکیده بودند.
احنف بن قیس گفت:ای امیر مؤمنان! این چه وضعیتی است که اینها دارند؟
ص: 538
الطَّعامِ،أو مِن هَولِ الحَربِ؟!
فَقالَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ:لا یا أحنَفُ،إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ أحَبَّ أقواماً تَنَسَّکوا لَهُ فی دارِ الدُّنیا تَنَسُّکَ مَن هَجَمَ عَلی ما عَلِمَ مِن قُربِهِم مِن یَومِ القِیامَةِ مِن قَبلِ أن یُشاهِدوها،فَحَمَلوا أنفُسَهُم عَلی مَجهودِها. (1)
612.الإمام الصادق (علیه السلام): امتَحِنوا شیعَتَنا عِندَ ثَلاثٍ:عِندَ مَواقیتِ الصَّلاةِ کَیفَ مُحافَظَتُهُم عَلَیها،وعِندَ أسرارِهِم کَیفَ حِفظُهُم لَها عِندَ (2)عَدُوِّنا،وإلی أموالِهِم کَیفَ مُواساتُهُم لِإِخوانِهِم فیها. (3)
613.عنه (علیه السلام): إنَّما شیعَةُ جَعفَرٍ مَن عَفَّ بَطنُهُ وفَرجُهُ،وَاشتَدَّ جِهادُهُ،وعَمِلَ لِخالِقِهِ،ورَجا ثَوابَهُ،وخَافَ عِقابَهُ.فَإِذا رَأَیتَ اولئِکَ فَاُولئِکَ شیعَةُ جَعفَرٍ. (4)
614.عنه (علیه السلام): شیعَتُنا مَن قَدَّمَ مَا استَحسَنَ،وأمسَکَ مَا استَقبَحَ،وأظهَرَ الجَمیلَ،وسارَعَ بِالأَمرِ الجَلیلِ رَغبَةً إلی رَحمَةِ الجَلیلِ،فَذاکَ مِنّا وإلَینا ومَعَنا حَیثُ ما کُنّا. (5)
615.عنه (علیه السلام): شیعَتُنا أهلُ الوَرَعِ وَالاِجتِهادِ،وأهلُ الوَفاءِ وَالأَمانَةِ،وأهلُ الزُّهدِ وَالعِبادَةِ، أصحابُ إحدی وخَمسینَ رَکعَةً فِی الیَومِ وَاللَّیلَةِ،القائِمونَ بِاللَّیلِ،الصّائِمونَ بِالنَّهارِ،یُزَکّونَ أموالَهُم،ویَحُجّونَ البَیتَ،ویَجتَنِبونَ کُلَّ مُحَرَّمٍ. (6)
ص: 539
آیا این وضع،از کمی خوراک است،یا هراس از جنگ؟
امام (علیه السلام) فرمود:«چنین نیست،ای احنف! خداوند سبحان،دوست دارد مردمی را که در دنیا عبادت او را چنان در پیش می گیرند که گویی پیش از دیدن روز رستاخیز، آن را به غایت،نزدیک می شمارند و خود را برای آن به سختی می افکنند».
612.امام صادق (علیه السلام): شیعیان ما را در سه هنگام بیازمایید:هنگام نماز که چگونه آن را پاس می دارند و در اسرار که چگونه آن را در نزد دشمنان ما پنهان می دارند و در دارایی هاشان که چگونه برادرانشان را در آن سهیم می کنند.
613.امام صادق (علیه السلام): شیعۀ جعفری،کسی است که شکم و شهوت خویش را نگاه دارد و سختکوش باشد و برای آفریدگارش کار کند و پاداشِ او را امید بَرد و از کیفر او بهراسد.هر گاه چنین کسانی را دیدی،[بدان که] ایشان شیعیان جعفری اند.
614.امام صادق (علیه السلام): شیعۀ ما،کسی است که آنچه را نیکو می دارد،پیش می اندازد و از آنچه زشت می شمارد،دست نگه می دارد و زیبایی را آشکار می سازد و به امید رحمت نیکوی الهی،به انجام امر نیکو می شتابد.چنین کسی با ماست و به سوی ماست، هر کجا که باشیم.
615.امام صادق (علیه السلام): شیعیان ما،اهل پاک دامنی و سختکوشی و وفاداری و امانتداری و زهد و عبادت اند و در شب و روز،پنجاه و یک رکعت نماز می گزارند و شب را به عبادت می ایستند و روز را روزه می گیرند و زکات مالشان را می پردازند و به حجّ خانۀ خدا می روند و از هر حرامی کناره می گیرند.
ص: 540
616.عنه (علیه السلام): إنَّما شیعَتُنا یُعرَفونَ بِخِصالٍ شَتّی:بِالسَّخاءِ،وَالبَذلِ لِلإِخوانِ،وبِأَن یُصَلُّوا الخَمسینَ لَیلاً ونَهاراً. (1)
617.عنه (علیه السلام): الشّیعَةُ ثَلاثٌ:مُحِبٌّ وادٌّ فَهُوَ مِنّا،ومُتَزَیِّنٌ بِنا ونَحنُ زَینٌ لِمَن تَزَیَّنَ بِنا، ومُستَأکِلٌ بِنَا النّاسَ؛ومَنِ استَأکَلَ بِنَا افتَقَرَ. (2)
618.عنه (علیه السلام): افتَرَقَ النّاسُ فینا عَلی ثَلاثِ فِرَقٍ:فِرقَةٌ أحَبّونَا انتِظارَ قائِمِنا لِیُصیبوا مِن دُنیانا،فَقالوا وحَفِظوا کَلامَنا وقَصَّروا عَن فِعلِنا،فَسَیَحشُرُهُمُ اللّهُ إلَی النّارِ.
وفِرقَةٌ أحَبّونا وسَمِعوا کَلامَنا ولَم یُقَصِّروا عَن فِعلِنا،لِیَستَأکِلُوا النّاسَ بِنا،فَیَملَأُ اللّهُ بُطونَهُم ناراً،یُسَلِّطُ عَلَیهِمُ الجوعَ وَالعَطَشَ.
وفِرقَةٌ أحَبّونا وحَفِظوا قَولَنا وأطاعوا أمرَنا ولَم یُخالِفوا فِعلَنا،فَاُولئِکَ مِنّا ونَحنُ مِنهُم. (3)
619.تحف العقول: دَخَلَ عَلَیهِ [الصّادِقِ (علیه السلام) ] رَجُلٌ،فَقالَ (علیه السلام) لَهُ:مِمَّنِ الرَّجُلُ؟فَقالَ:مِن مُحِبّیکُم ومُوالیکُم،فقال لَهُ جَعفَرٌ (علیه السلام):لا یُحِبُّ اللّهَ عَبدٌ حَتّی یَتَولّاهُ،ولا یَتَوَلّاهُ حَتّی یوجِبَ لَهُ الجَنَّةَ.
ثُمَّ قالَ لَهُ:مِن أیِّ مُحِبّینا أنتَ؟فَسَکَتَ الرَّجُلُ،فَسَأَلَهُ سَدیرٌ (4):وکَم مُحِبّوکُم یَا بنَ رَسولِ اللّهِ؟فَقالَ:عَلی ثَلاثِ طَبَقاتٍ:طَبَقَةٌ أحَبّونا فِی العَلانِیَةِ ولَم یُحِبّونا
ص: 541
616.امام صادق (علیه السلام): شیعیان ما با ویژگی های گوناگونی شناخته می شوند:سخاوت، فداکاری در برابر برادران و گزاردن پنجاه رکعت نماز در شبانه روز.
617.امام صادق (علیه السلام): شیعیان سه گروه اند:آن که دوستدار ماست و به ما مِهر می ورزد.چنین کسی از ماست؛آن که با ما خود را می آراید و ما موجب زیباییِ کسی هستیم که خود را با ما بیاراید؛و آن که با نام ما مال و مردم را می ستاند و هر که با نام ما مال مردم بستاند،تهی دست می گردد.
618.امام صادق (علیه السلام): مردم در بارۀ ما،سه گروه شده اند:گروهی که به انتظار قائم ما دوستمان دارند تا از دنیای ما بهره بگیرند.آنها سخن ما را می گویند و حفظ می کنند؛ولی از کردار ما کوتاهی می ورزند.خداوند،این گروه را به آتش در می اندازد.گروهی که ما را دوست دارند و سخن ما را می شنوند و از کردار ما کوتاهی نمی ورزند تا با نام ما اموال مردم را بستانند.خداوند،شکم آنان را از آتش می آکنَد و گرسنگی و تشنگی بر ایشان حاکم می کند.گروهی که ما را دوست دارند و سخن ما را حفظ می کنند و فرمان ما می برند و با رفتار ما مخالفت نمی ورزند.آنها از مایند و ما از ایشان هستیم.
619.تحف العقول: مردی خدمت امام صادق (علیه السلام) رسید.امام به او فرمود:«از کدام طایفه ای؟».
گفت:از دوستداران و علاقه مندان به شما هستم.
امام صادق (علیه السلام) به او فرمود:«هیچ بنده ای خدا را دوست نمی دارد،مگر این که خداوند،او را به ولایت خود در می آورد و هر که خدا او را تحت ولایت خود در آورد،بهشت را برایش قطعی می کند».
آن گاه به او فرمود:«تو از کدام دوستداران ما هستی؟».
ص: 542
فِی السِّرِّ،وطَبَقَةٌ یُحِبّونا فِی السِّرِّ ولَم یُحِبّونا فِی العَلانِیَةِ،وطَبَقَةٌ یُحِبّونا فِی السِّرِّ وَالعَلانِیَةِ هُمُ النَّمَطُ الأَعلی....
وَالطَّبَقَةُ الثّانِیَةُ النَّمَطُ الأَسفَلُ،أحَبّونا فِی العَلانِیَةِ وساروا بِسیرَةِ المُلوکِ، فَأَلسِنَتُهُم مَعَنا وسُیوفُهُم عَلَینا.
وَالطَّبَقَةُ الثّالِثَةُ الَّنمَطُ الأَوسَطُ،أحَبّونا فِی السِّرِّ ولَم یُحِبّونا فِی العَلانِیَةِ.ولَعَمری لَئِن کانوا أحَبّونا فِی السِّرِّ دونَ العَلانِیَةِ فَهُمُ الصَّوّامونَ بِالنَّهارِ القَوّامونَ بِاللَّیلِ تَری أثَرَ الرَّهبانِیَّةِ فی وُجوهِهِم،أهلُ سِلمٍ وَانقِیادٍ.
قالَ الرَّجُلُ:فَأَنَا مِن مُحِبّیکُم فِی السِّرِّ وَالعَلانِیَةِ.قالَ جَعفَرٌ (علیه السلام):إنَّ لُِمحِبّینا فِی السِّرِّ وَالعَلانِیَةِ عَلاماتٍ یُعرَفونَ بِها.قالَ الرَّجُلُ:وما تِلکَ العَلاماتُ؟قالَ (علیه السلام):تِلکَ خِلالٌ أوَّلُها أنَّهُم عَرَفُوا التَّوحیدَ حَقَّ مَعرِفَتِهِ وأحکَموا عِلمَ تَوحیدِهِ. (1)
ص: 543
آن مرد،خاموش ماند.سدیر پرسید:ای فرزند پیامبر خدا! دوستداران شما چند گروه هستند؟
امام (علیه السلام) فرمود:«آنها سه گروه اند:گروهی که ما را در ظاهر،دوست دارند و در خفا دوستمان ندارند و گروهی که ما را در خفا دوست دارند و در ظاهر،دوست ندارند و گروهی که هم در ظاهر و هم در خفا ما را دوست دارند.اینان،طبقۀ والا هستند....گروه دوم،پایین ترین طبقه هستند که فقط در ظاهر،ما را دوست دارند و شیوۀ سلاطین را در پیش می گیرند؛یعنی زبانشان با ما و شمشیرهایشان بر ماست.
گروه سوم،طبقۀ میانی هستند که ما را در پنهان دوست می دارند و در آشکار دوستمان نمی دارند.به جان خودم سوگند،آنها که ما را در پنهان،دوست می دارند و نه در ظاهر،همانهایی هستند که روزها روزه دار و شب ها به عبادت می ایستند و رنگ خدایی را در رخسارشان می بینی و اهل سازگاری و فرمان برداری اند».
آن مرد گفت:من از آنهایی هستم که در ظاهر و خفا شما را دوست می دارم.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:«کسانی که ما را در ظاهر و باطن دوست دارند،نشانه هایی دارند که بِدان شناخته می شوند».
آن مرد گفت:این نشانه ها کدام اند؟
امام (علیه السلام) فرمود:«صفاتی است که نخستین آنها،این است که توحید را چنان که باید،شناخته اند و علم توحید را استوار ساخته اند».
ص: 544
ص: 545
ص: 546
الفصل الأوّل:إیثارُهُم
الکتاب
«وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً* إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً». 1
«وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ». 2
الحدیث
620.الکشّاف عن ابن عبّاس -فی بَیانِ سَبَبِ نُزول سورَةِ الإِنسانِ-:إنَّ الحَسَنَ وَالحُسَینَ مَرِضا،فَعادَهُما رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فی ناسٍ مَعَهُ،فَقالوا:یا أبَا الحَسَنِ،لَو نَذَرتَ عَلی وَلَدِکَ.فَنَذَرَ عَلِیٌّ وفاطِمَةُ وفِضَّةُ-جارِیَةٌ لَهُما-إن بَرِئا مِمّا بِهِما أن یَصوموا ثَلاثَةَ أیّامٍ،فَشُفِیا وما مَعَهُم شَیءٌ،فَاستَقرَضَ عَلِیٌّ مِن شَمعونَ الخَیبَرِیِّ الیَهودِیِّ ثَلاثَ أصوُعٍ مِن شَعیرٍ،فَطَحَنَت فاطِمَةُ صاعاً وَاختَبَزَت خَمسَةَ أقراصٍ عَلی عَدَدِهِم، فَوَضَعوها بَینَ أیدیهِم لِیُفطِروا،فَوَقَفَ عَلَیهِم سائِلٌ فَقالَ:السَّلامُ عَلَیکُم أهلَ بَیتِ مُحَمَّدٍ،مِسکینٌ مِن مَساکینِ المُسلِمینَ،أطعِمونی أطعَمَکُمُ اللّهُ مِن مَوائِدِ الجَنَّةِ،
ص: 547
قرآن
«و خوراک را با وجودِ دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر اطعام می کنند [و در دل می گویند]:ما فقط برای خشنودی خداوند،شما را اطعام می کنیم.از شما نه پاداشی می خواهیم و نه سپاسی».
«و هر چند خود،نیازمندی داشته باشند،[دیگران را] بر خود ترجیح می دهند،و کسانی که از آزمندیِ نفس خویش در امان مانند،آنان اند که رستگاران اند».
حدیث
620.الکشّاف -به نقل از ابن عبّاس،در بیان سبب نزول سورۀ انسان-:حسن و حسین علیهما السلام بیمار شدند و پیامبر (صلی الله علیه و آله) به همراه گروهی به عیادت آن دو رفت.آنها [به علی (علیه السلام) ] گفتند:ای ابو الحسن! خوب است که برای فرزندانت نذری کنی.علی و فاطمه و فضّه (کنیز آنها) نذر کردند که اگر حسن و حسین از بیماری خود بهبود یابند،سه روز روزه بدارند.
حسن و حسین علیهما السلام از بیماری شفا یافتند،در حالی که خانواده چیزی نداشت.علی (علیه السلام) از شمعون خیبریِ یهودی،سه صاع جو قرض گرفت و فاطمه یک صاع آن را آرد کرد و از آن،پنج گرده نان به شمار اعضای خانواده پخت.آنها نان ها را در پیش روی خود نهادند تا افطار کنند،که ناگهان فقیری بر در ایستاد و گفت:سلام بر شما،ای اهل بیت نبوّت! من مسکینی از مساکین مسلمانم.مرا اطعام کنید تا خدا شما را از مائده های بهشت اطعام کند.
آنها او را بر خود ترجیح دادند و شب را به صبح رساندند،در حالی که تنها آب آشامیده بودند و همچنان در حال روزه،بام را شام کردند.چون هنگام اذان مغرب رسید و آنها نان را در پیش روی خود نهادند تا افطار کنند،یتیمی سر رسید و آنها او
ص: 548
فَآثَروهُ،وباتوا لَم یَذوقوا إلَّاالماءَ،وأصبَحوا صِیاماً.فَلَمّا أمسَوا ووَضَعُوا الطَّعامَ بَینَ أیدیهِم وَقَفَ عَلَیهِم یَتیمٌ،فَآثَروهُ.ووَقَفَ عَلَیهِم أسیرٌ فِی الثّالِثَةِ،فَفَعَلوا مِثلَ ذلِکَ.
فَلَمّا أصبَحوا أخَذَ عَلِیٌّ (علیه السلام) بِیَدِ الحَسَنِ وَالحُسَینِ وأقبَلوا إلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،فَلَمّا أبصَرَهُم وهُم یَرتَعِشونَ کَالفِراخِ مِن شِدَّةِ الجوعِ قالَ:ما أشَدَّ ما یَسوؤُنی ما أری بِکُم ! وقامَ فَانطَلَقَ مَعَهُم فَرَأی فاطِمَةَ فی مِحرابِها قَدِ التَصَقَ ظَهرُها بِبَطنِها وغارَت عَیناها،فَساءَهُ ذلِکَ،فَنَزَلَ جَبرَئیلُ وقالَ:خُذها یا مُحَمَّدُ هَنَّأَکَ اللّهُ فی أهلِ بَیتِکَ، فَأَقرَأَهُ السّورَةَ (1). (2)
621.الإمام الصادق (علیه السلام) -فی بَیانِ سَبَبِ نُزولِ قَولِهِ تَعالی: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً...» - : کانَ عِندَ فاطِمَةَ علیها السلام شَعیرٌ فَجَعَلوهُ عَصیدَةً،فَلَمّا أنضَجوها ووَضَعوها بَینَ أیدیهِم،جاءَ مِسکینٌ،فَقالَ المِسکینُ:رَحِمَکُمُ اللّهُ، أطعِمونا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ،فَقامَ عَلِیٌّ (علیه السلام) فَأَعطاهُ ثُلُثَها.فَما لَبِثَ أن جاءَ یَتیمٌ،فَقالَ الیَتیمُ:رَحِمَکُمُ اللّهُ أطعِمونا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ،فَقامَ عَلِیٌّ (علیه السلام) فَأَعطاهُ ثُلُثَها الثّانی،فَما لَبِثَ أن جاءَ أسیرٌ،فَقالَ الأَسیرُ:یرحَمکُمُ اللّهُ،أطعِمونا مِمّا رَزَقَکُمُ اللّهُ،فَقامَ عَلِیٌّ (علیه السلام) فَأَعطاهُ الثُّلُثَ الباقِیَ وما ذاقوها،فَأَنزَلَ اللّهُ فیهِم هذِهِ الآیَةَ إلی قَولِهِ: «وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً» . (3)
622.الإمام الباقر (علیه السلام): «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ» یَقولُ:عَلی شَهوَتِهِم لِلطَّعامِ وإیثارِهِم
ص: 549
را نیز بر خود ترجیح دادند و در روز سوم نیز اسیری آمد و با او نیز چنین کردند و نان خود را بدو دادند.
چون صبح رسید،علی (علیه السلام) دست حسن و حسین را گرفت و به سوی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به راه افتاد.هنگامی که چشم پیامبر به آنها افتاد-که از شدّت گرسنگی همچون جوجه به خود می لرزند-فرمود:«چه قدر بر من ناگوار است آنچه را در شما می بینم!».پیامبر (صلی الله علیه و آله) به همراه آنها حرکت کرد تا نزد فاطمه علیها السلام آمد و او را در محرابش یافت که شکمش به پشتش چسبیده بود و دو چشمش فرو رفته بود.پیامبر (صلی الله علیه و آله) از این منظره ناراحت شد.پس جبرئیل نازل شد و گفت:ای محمّد! سورۀ [انسان] را بگیر.
خداوند،چنین خاندانی را به تو تبریک می گوید.آن گاه،سورۀ [انسان] را برای او خواند.
621.امام صادق (علیه السلام) -در توضیح سبب نزول این سخن خداوند متعال: «و خوراک را با وجودِ دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر اطعام می کنند» -:فاطمه علیها السلام مقداری جو داشت که از آن کاچی فراهم آوردند.چون آن را پختند و برای خوردن در پیش روی خود نهادند،مسکینی بیامد و گفت:خداوند به شما رحم کند! از آنچه خداوند،روزی تان کرده،به ما غذا بدهید.
علی (علیه السلام) برخاست و یک سومِ خوراک را بدو داد.طولی نکشید که یتیمی آمد و گفت:خداوند به شما رحم کند! از آنچه خداوند،روزی تان کرده،به ما غذا بدهید.
علی (علیه السلام) برخاست و یک سومِ خوراک را بدو داد و سپس اسیری بیامد و گفت:
خداوند بر شما رحم کند! از آنچه خداوند،روزی تان کرده،به ما غذا بدهید.
علی (علیه السلام) برخاست و یک سومِ باقی ماندۀ خوراک را بدو داد و هیچ کدام،آن خوراک را نچشیدند.پس خداوند سبحان در حقّ آنها این آیه را نازل فرمود،تا «و کوشش شما مقبول افتاده است» .
622.امام باقر (علیه السلام):«و خوراک را با وجودِ دوست داشتنش اطعام می کنند» ،یعنی:با در نظر گرفتن
ص: 550
لَهُ، «مِسْکِیناً» مِن مَساکینِ المُسلِمینَ،و «یَتِیماً» مِن یَتامَی المُسلِمینَ، «وَ أَسِیراً» مِن اسارَی المُشرِکینَ،ویَقولونَ إذا أطعَموهُم: «إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً» .قالَ:وَاللّهِ ما قالوا هذا لَهُم،ولکِنَّهُم أضمَروهُ فی أنفُسِهِم فَأَخبَرَ اللّهُ بِإِضمارِهِم،یَقولونَ:لا نُریدُ جَزاءً تُکافِئونَنا بِهِ ولا شُکوراً تُثنونَ عَلَینا بِهِ،ولکِنّا إنَّما أطعَمناکُم لِوَجهِ اللّهِ وطَلَبِ ثَوابِهِ. (1)
623.مجمع البیان عن ابن عبّاس: إنَّ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ (علیه السلام) أجَّرَ نَفسَهُ لِیَستَقِیَ نَخلاً بِشَیءٍ مِن شَعیرٍ لَیلَةً حَتّی أصبَحَ.فَلَمّا أصبَحَ وقَبَضَ الشَّعیرَ طَحَنَ ثُلُثَهُ فَجَعَلوا مِنهُ شَیئاً لِیَأکُلوهُ یُقالُ لَهُ الحَریرَةُ (2)،فَلَمّا تَمَّ إنضاجُهُ أتی مِسکینٌ فَأَخرَجوا إلَیهِ الطَّعامَ،ثُمَّ عَمِلَ الثُّلُثَ الثّانِیَ،فَلَمّا تَمَّ إنضاجُهُ أتی یَتیمٌ فَسَأَلَ فَأَطعَموهُ،ثُمَّ عَمِلَ الثُّلُثَ الثّالِثَ، فَلَمّا تَمَّ إنضاجُهُ أتی أسیرٌ مِنَ المُشرِکینَ فَسَأَلَ فَأَطعَموهُ،وطَوَوا یَومَهُم ذلِکَ. (3)
624.شواهد التنزیل عن ابن عبّاس -فی قَولِ اللّهِ: «وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ» -:نَزَلَت فی عَلِیٍّ وفاطِمَةَ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهم السلام. (4)
625.الأمالی للطوسی عن أبی هریرة: جاءَ رَجُلٌ إلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) فَشَکا إلَیهِ الجوعَ،فَبَعَثَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) إلی بُیوتِ أزواجِهِ،فَقُلنَ:ما عِندَنا إلَّاالماءُ،فَقالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):مَن
ص: 551
اشتهایشان به آن غذا و گذشتن از آن و بخشیدنش به آنان .«بینوا» ،بینوایی از مسلمانان بود .«یتیم» ،یتیمی از مسلمانان بود و «اسیر» ،اسیری از مشرکان بود.هر گاه علی (علیه السلام) آنها را اطعام می کرد،می فرمود: «ما فقط برای خشنودی خداوند،شما را اطعام می کنیم.از شما نه پاداشی می خواهیم و نه سپاسی» .به خدا سوگند،این را برای آنها نگفتند و در دلشان پنهان داشتند و خداوند از نهفته های دل آنها خبر داده است که آنها می گفتند:ما از شما پاداشی نمی خواهیم تا با آن،هزینۀ ما را بپردازید و نه سپاسی که با آن ما را بستایید؛بلکه ما شما را به خاطر خدا و گرفتن پاداش او،اطعام می کنیم.
623.مجمع البیان -به نقل از ابن عبّاس-:علی بن ابی طالب (علیه السلام) کار آب دادن شب تا صبح نخلستانی را پذیرفت تا در برابر آن،قدری جو بگیرد.چون صبح شد و جو را گرفت،یک سوم آن را آرد کرد و از آن حریره ای فراهم آوردند تا بخورند.چون پختن آن تمام شد،مسکینی آمد و آنها طعام را به او دادند و یک سومِ دوم را پختند و چون پختن آن تمام شد،یتیمی آمد و غذا خواست و او را اطعام کردند و سپس یک سومِ آخر را پختند و چون پختن آن تمام شد،اسیری از مشرکان آمد و غذا خواست و این بار،او را اطعام کردند و روزشان را به گرسنگی سپری نمودند.
624.شواهد التنزیل -به نقل از ابن عبّاس،در بارۀ آیۀ شریف: «و هر چند خود،نیازمندی داشته باشند،[دیگران را] بر خود ترجیح می دهند» -:این آیه در حقّ علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام نازل شده است.
625.الأمالی، طوسی-به نقل از ابو هریره-:مردی نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و از گرسنگی نالید.پیامبر (صلی الله علیه و آله)،کسی را به خانه های همسرانش فرستاد و آنها در پاسخ گفتند:جز آب،در خانه یافت نمی شود.پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«چه کسی این مرد را امشب
ص: 552
لِهذَا الرَّجُلِ اللَّیلَةَ؟فَقالَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ (علیه السلام):أنَا لَهُ یا رَسولَ اللّهِ.وأتی فاطِمَةَ علیها السلام فَقالَ:ما عِندَکِ یَابنَةَ رَسولِ اللّهِ؟فَقالَت:ما عندَنا إلّاقوتُ الصِّبیَةِ لکِنّا نُؤثِرُ ضَیفَنا، فَقالَ عَلِیٌّ (علیه السلام):یَابنَةَ مُحَمَّدٍ،نَوِّمِی الصِّبیَةَ وأطفِئِی المِصباحَ،فَلَمّا أصبَحَ عَلِیٌّ (علیه السلام) غَدا عَلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فَأَخبَرَهُ الخَبَرَ،فَلَم یَبرَح حَتّی أنزَلَ اللّهُ عز و جل: «وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» . (1)
626.الإمام الباقر (علیه السلام): إنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) جالِسٌ ذاتَ یَومٍ وأصحابُهُ جُلوسٌ حَولَهُ،فَجاءَ عَلِیٌّ (علیه السلام) وعَلَیهِ سَمَلُ (2)ثَوبٍ مُنخَرِقٍ عَن بَعضِ جَسَدِهِ،فَجَلَسَ قَریباً مِن رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،فَنَظَرَ إلَیهِ ساعَةً ثُمَّ قَرَأَ: «وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» .ثُمَّ قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) لِعَلِیٍّ (علیه السلام):أما إنَّکَ رَأسُ الَّذینَ نَزَلَت فیهِم هذِهِ الآیَةُ وسَیِّدُهُم وإمامُهُم.
ثُمَّ قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) لِعَلِیٍّ:أینَ حُلَّتُکَ الَّتی کَسَوتُکَها یا عَلِیُّ؟فَقالَ:یا رَسولَ اللّهِ،إنَّ بَعضَ أصحابِکَ أتانی یَشکو عُریَهُ وعُریَ أهلِ بَیتِهِ،فَرَحِمتُهُ وآثَرتُهُ بِها عَلی نَفسی،وعَرَفتُ أنَّ اللّهَ سَیَکسونی خَیراً مِنها،فَقالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):صَدَقتَ،أما إنَّ جَبرائیلَ قَد أتانی یُحَدِّثُنی أنَّ اللّهَ (قَد) اتَّخَذَ لَکَ مَکانَها فِی الجَنَّةِ حُلَّةً خَضراءَ مِن إستَبرَقٍ،وصِنفَتُها (3)مِن یاقوتٍ وزَبَرجَدٍ،فَنِعمَ الجَوازُ جَوازُ رَبِّکَ بِسَخاوَةِ نَفسِکَ، وصَبرِکَ عَلی سَمَلَتِکَ هذِهِ المُنخَرِقَةِ،فَأَبشِر یا عَلِیُّ.
فَانصَرَفَ عَلِیٌّ (علیه السلام) فَرِحاً مُستَبشِراً بِما أخبَرَهُ بِهِ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله). (4)
ص: 553
مهمان می کند؟».
علی بن ابی طالب (علیه السلام) گفت:من،ای پیامبر خدا!
علی (علیه السلام) نزد فاطمه علیها السلام آمد و گفت:«ای دختر پیامبر خدا! در خانه چه داری؟».
فاطمه گفت:جز غذای کودکان،خوراکی نداریم و همان را به میهمانمان می دهیم.
علی (علیه السلام) فرمود:«ای دختر محمّد! کودکان را بخوابان و چراغ را خاموش کن».
چون صبح شد،علی (علیه السلام) به خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) رفت و ایشان را از ماجرا آگاه کرد و طولی نکشید که خداوند،این آیه: «و هر چند خود،نیازمندی داشته باشند،[دیگران را] بر خود ترجیح می دهند،و کسانی که از آزمندیِ نفس خویش در امان مانند،آنان اند که رستگاران اند» را نازل نمود.
626.امام باقر (علیه السلام): روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله) نشسته بود و اصحاب ایشان در محضر ایشان نشسته بودند.
در این هنگام،علی (علیه السلام) با جامه ای پوسیده که نقاطی از بدن ایشان را می نمود،آمد و در نزدیکی پیامبر (صلی الله علیه و آله) نشست.پیامبر (صلی الله علیه و آله) لحظاتی به او نگریست و سپس این آیه را تلاوت فرمود: «و هر چند خود،نیازمندی داشته باشند،[دیگران را] بر خود ترجیح می دهند،و کسانی که از آزمندیِ نفس خویش در امان مانند،آنان اند که رستگاران اند» .سپس به علی (علیه السلام) فرمود:«آگاه باش که تو سر و سَرور و پیشوای کسانی هستی که این آیه در بارۀ آنها نازل شده است».سپس فرمود:«کجاست جامه ای که بر تن تو کردم،ای علی؟».
علی (علیه السلام) گفت:ای پیامبر خدا! یکی از اصحاب شما نزد من آمد،در حالی که از برهنگی خود و خانواده اش می نالید.دلم رحم آمد و ترجیح دادم آن را بدو دهم و می دانم که خداوند،مرا با جامه ای بهتر از آن خواهد پوشاند.
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«راست گفتی.جبرئیل برای من خبر آورد که خداوند به جای آن برای تو در بهشت،جامه ای سبز از استبرق،برگزیده که حاشیه های آن از یاقوت و زبرجد است.بهترین پاداش،پاداش پروردگارت است در برابر بخشش و شکیبایی تو بر همین جامۀ پوسیده.پس مژده باد تو را،ای علی!».
علی (علیه السلام) شاد و خوش حال از خبری که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) بدو داده بود،باز گشت.
ص: 554
627.تفسیر الثعلبی: رَأَیتُ فی الکُتُبِ أنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) لَمّا أرادَ الهِجرَةَ خَلَّفَ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ (علیه السلام) بِمَکَّةَ لِقَضاءِ دُیونِهِ ورَدِّ الوَدائِعِ الَّتی کانَت عِندَهُ،فَأمَرَهُ لَیلَةَ خَرَجَ إلَی الغارِ -وقَد أحاطَ المُشرِکونَ بِالدّارِ-أن یَنامَ عَلی فِراشِهِ (صلی الله علیه و آله)،وقالَ لَهُ:اِتَّشِح بِبُردِیَ الحَضرَمِیِّ الأَخضَرِ ونَم عَلی فِراشی،فَإِنَّهُ لا یَخلُصُ إلَیکَ مِنهُم مَکروهٌ إن شاءَ اللّهُ فَفَعَلَ ذلِکَ عَلِیٌّ،فَأَوحَی اللّهُ تَعالی إلی جَبرَئیلَ ومیکائیلَ علیهما السلام:إنّی قَد آخَیتُ بَینَکُما، وجَعَلتُ عُمُرَ أحَدِکُما أطوَلَ مِن عُمُرِ الآخَرِ،فَأَیُّکُما یُؤثِرُ صاحِبَهُ بِالبَقاءِ وَالحَیاةِ؟ فَاختارَ کِلاهُمَا الحَیاةَ،فَأَوحَی اللّهُ تَعالی إلَیهِما:أفَلا کُنتُما مِثلَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ؟! آخَیتُ بَینَهُ وبَینَ مُحَمَّدٍ،فَباتَ عَلی فِراشِهِ یَفدیهِ نَفسَهُ ویُؤثِرُهُ بِالحَیاةِ؟! اهبِطا إلَی الأَرضِ فَاحفَظاهُ مِن عَدُوِّهِ.فَنَزَلا،فَکانَ جَبرَئیلُ عِندَ رَأسِ عَلِیٍّ،ومیکائیلُ عِندَ رِجلَیهِ،وجَبرَئیلُ یُنادی:بَخٍ بَخٍ ! مَن مِثلُکَ یَا بنَ أبی طالِبٍ فَنادی (1)اللّهُ عز و جل المَلائِکَةَ؟!
وَأنزَلَ اللّهُ عز و جل عَلی رَسولِهِ (صلی الله علیه و آله) وهُوَ مُتَوَجِّهٌ إلَی المَدینَةِ-فی شَأنِ عَلِیٍّ-: «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ» 2 . (2)
ص: 555
627.تفسیر الثعلبی: در کتاب ها دیده ام که چون پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) آهنگ هجرت کرد،علی بن ابی طالب (علیه السلام) را در مکّه به جانشینی خود نهاد تا قرض های ایشان را ادا کند و امانت هایی را که نزد او بود،به صاحبانشان بازگرداند.پیامبر (صلی الله علیه و آله) شبی که به غار رفت -در حالی که خانه را محاصره کرده بودند-،به علی (علیه السلام) دستور داد در بستر او بیارَمد و به او فرمود:«بُردِ حضرمیِ سبز مرا بر دوش افکن و به جای من بخواب،که به خواست خداوند متعال،آسیبی از ایشان به تو نمی رسد».علی (علیه السلام) نیز چنین کرد.
پس خداوند متعال به جبرئیل و میکائیل وحی کرد که:«من میان شما دو نفر، برادری بر قرار کردم و عُمر یکی از شما را بیش از دیگری قرار دادم.کدام یک از شما زندگی را بر می گزیند؟».هر دو زندگی را برگزیدند.خداوند متعال به آن دو، وحی کرد که:«آیا شما همچون علی بن ابی طالب نیستید؟! من میان او و محمّد، برادری بر قرار کردم و علی در بستر محمّد آرمید و خود را فدای او کرد و زندگی او را بر خود ترجیح داد؟! به زمین فرود آیید و او را از دشمنش حفظ کنید».
آن دو،فرود آمدند و جبرئیل،در کنار سر پیامبر و میکائیل،در کنار دو پای ایشان ایستاد.جبرئیل ندا می داد:«خوشا،خوشا،ای علی بن ابی طالب! چه کسی همچون توست که خداوند عز و جل [با او] به فرشتگان مباهات کند؟!»و خداوند به پیامبرش که در راه مدینه بود،این آیه را در شأن علی (علیه السلام) نازل فرمود: «و از میان مردم، کسی است که برای طلب خشنودی خدا جان خویش را فدا می فروشد» .
ص: 556
الفصل الثانی:تَواضُعُهُم
628.المعجم الکبیر عن ابن عمر عن رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): لَقَد هَبَطَ عَلَیَّ مَلَکٌ مِنَ السَّماءِ ما هَبَطَ عَلی نَبِیٍّ قَبلی،ولا یَهبِطُ عَلی أحَدٍ مِن بَعدی،وهُوَ إسرافیلُ وعِندَهُ جِبریلُ، فَقالَ:السَّلامُ عَلَیکَ یا مُحَمَّدُ،ثُمَّ قالَ:أنَا رَسولُ رَبِّکَ إلَیکَ،أمَرَنی أن اخبِرَکَ (1)إن شِئتَ نَبِیّاً عَبداً،وإن شِئتَ نَبِیّاً مَلِکاً؟فَنَظَرتُ إلی جِبریلَ،فَأَومَأَ جِبریلُ إلَیَّ أن تَواضَع،فَقالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) عِندَ ذلِکَ:نَبِیّاً عَبداً. (2)
629.الإمام الباقر (علیه السلام) -فی ذِکرِ فَضائِلِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)-:ولَقد أتاهُ جَبرَئیلُ (علیه السلام) بِمَفاتیحِ خَزائِنِ الأَرضِ ثَلاثَ مَرّاتٍ یُخَیِّرُهُ،مِن غَیرِ أن یَنقُصَهُ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی مِمّا أعَدَّ اللّهُ لَهُ یَومَ القِیامَةِ شَیئاً،فَیَختارُ التَّواضُعَ لِرَبِّهِ جَلَّ وعَزَّ. (3)
630.الإمام الصادق (علیه السلام): إنَّ جَبرَئیلَ (علیه السلام) أتی رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فَخَیَّرَهُ،وأشارَ عَلَیهِ بِالتَّواضُعِ، وکانَ لَهُ ناصِحاً،فَکانَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یأکُلُ إکلَةَ العَبدِ،ویَجلِسُ جِلسَةَ العَبدِ،تَواضُعاً
ص: 557
628.المعجم الکبیر -به نقل از عبد اللّه بن عمر-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«فرشته ای از آسمان بر من نازل شد که نه پیش از من بر پیامبری نازل شده بود و نه پس از من بر کسی نازل خواهد شد.او اسرافیل بود که جبرئیل را همراه خود داشت.گفت:درود بر تو،ای محمّد! و سپس ادامه داد:من فرستادۀ پروردگارت به سوی تو هستم.او به من دستور داده که تو را اگر می خواهی،به عنوان پیامبری بنده،و اگر مایلی،به عنوان پیامبری پادشاه برگزینم.من به جبرئیل نگریستم.جبرئیل به من اشاره کرد که فروتنی کن».
این جا بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«ترجیح می دهم پیامبری بنده باشم».
629.امام باقر (علیه السلام) -در یادکرد فضیلت های پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)-:جبرئیل،سه بار کلیدهای خزانه های زمین را برای پیامبر (صلی الله علیه و آله) آورد،بی آن که خداوند-تبارک و تعالی-از آنچه برای او در روز رستاخیز آماده کرده است،چیزی بکاهد و پیامبر،در برابر خداوند عز و جل،فروتنی را برگزید.
630.امام صادق (علیه السلام): جبرئیل،نزد پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) آمد و او را مخیّر ساخت و به او اشاره کرد تا فروتنی را برگزیند.جبرئیل،خیرخواه پیامبر بود.پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای فروتنی در برابر
ص: 558
للّهِ ِ تَبارَکَ وتَعالی. (1)
631.الطبقات الکبری عن حمزة بن عبداللّه بن عتبة: کانَت فِی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) خِصالٌ لَیسَت فِی الجَبّارینَ،کانَ لا یَدعوهُ أحمَرُ ولا أسوَدُ مِنَ النّاسِ إلّاأجابَهُ،وکانَ رُبَّما وَجَدَ تَمرَةً مُلقاةً فَیَأخُذُها فَیُهوی بِها إلی فیهِ،وإنَّهُ لَیَخشی أن تَکونَ مِنَ الصَّدَقَةِ،وکانَ یَرکَبُ الحِمارَ عُریاً لَیسَ عَلَیهِ شَیءٌ. (2)
632.الطبقات الکبری عن یزید بن عبداللّه بن قسیط: کانَ أهلُ الصُّفَّةِ ناساً مِن أصحابِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) لا مَنازِلَ لَهُم،فَکانوا یَنامونَ عَلی عَهدِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فِی المَسجِدِ ویَظَلّونَ فیهِ ما لَهُم مَأویً غَیرُهُ،فَکانَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَدعوهُم إلَیهِ بِاللَّیلِ إذا تَعَشّی فَیُفَرِّقُهُم عَلی أصحابِهِ،وتَتَعَشّی طائِفَةٌ مِنهُم مَعَ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،حَتّی جاءَ اللّهُ تَعالی بِالغِنی. (3)
633.سنن أبی داود عن أبی ذرّ: کانَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَجلِسُ بَینَ ظَهرَی (4)أصحابِهِ،فَیَجیءُ الغَریبُ فَلا یَدری أیُّهُم هُوَ حَتّی یَسأَلَ.فَطَلَبنا إلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) أن نَجعَلَ لَهُ مَجلِساً یَعرِفُهُ الغَریبُ إذا أتاهُ،فَبَنَینا لَهُ دُکّاناً مِن طینٍ،کانَ فَجَلَسَ عَلَیهِ. (5)
634.سنن ابن ماجة عن أبی مسعود: أتَی النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) رَجُلٌ فَکَلَّمَهُ،فَجَعَلَ تَرعَدُ فَرائِصُهُ،
ص: 559
خداوند متعال،همچون بندگان،غذا می خورد و همچون بندگان می نشست.
631.الطبقات الکبری -به نقل از حمزة بن عبد اللّه بن عتبه-:پیامبر (صلی الله علیه و آله) صفاتی داشت که در زورگویان نبود.اگر سرخ و سیاهی او را دعوت می کرد،می پذیرفت و گاه که خرمای به کنار افتاده ای می یافت،آن را در دهان می نهاد و تنها از این می ترسید که صدقه باشد.او بر الاغِ کاملاً برهنه سوار می شد.
632.الطبقات الکبری -به نقل از یزید بن عبد اللّه بن قسیط-:اهل صُفّه (سکّونشینان)، جماعتی از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) بودند که خانه ای نداشتند و در زمان پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در مسجد می خوابیدند و چون مأوایی نداشتند،در آن جا به سر می بردند.پیامبر خدا هنگام شام،آنها را فرا می خواند و در میان اصحابش تقسیمشان می کرد و گروهی از آنها نیز با پیامبر (صلی الله علیه و آله) شام می خوردند،تا وقتی که خداوند،توانگری را به ارمغان آورد.
633.سنن أبی داوود -به نقل از ابو ذر-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در میان یارانش می نشست و هر گاه بیگانه ای می آمد،نمی فهمید کدام پیامبر است تا این که می پرسید.از پیامبر (صلی الله علیه و آله) خواستیم که جایگاهی برایش درست کنیم تا اگر بیگانه ای آمد،او را بشناسد.بدین ترتیب،سکّویی از گِل برای او ساختیم،که بر آن نشست.
634.سنن ابن ماجة -به نقل از ابو مسعود-:مردی نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و هنگام صحبت
ص: 560
فَقالَ لَهُ:هَوِّن عَلَیکَ فَإِنّی لَستُ بِمَلِکٍ،إنَّما أنَا ابنُ امرَأَةٍ تَأکُلُ القَدیدَ (1). (2)
635.سنن أبی داود عن مطرف عن أبیه: انطَلَقتُ فی وَفدِ بَنی عامِرٍ إلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)، فَقُلنا:أنتَ سَیِّدُنا،فَقالَ:السَّیِّدُ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی.قُلنا:وأفضَلُنا فَضلاً،وأعظَمُنا طَولاً،فَقالَ:قولوا بِقَولِکُم أو بَعضِ قَولِکُم ولا یَستَجرِیَنَّکُمُ الشَّیطانُ. (3)
636.الإمام الصادق (علیه السلام): ما أکَلَ نَبِیُّ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وهُوَ مُتَّکِئٌ مُنذُ بَعَثَهُ اللّهُ عز و جل،وکانَ یَکرَهُ أن یَتَشَبَّهَ بِالمُلوکِ.
ونَحنُ لا نَستَطیعُ أن نَفعَلَ. (4)
637.فضائل الصحابة لابن حنبل عن زاذان: رَأَیتُ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ یُمسِکُ الشُّسوعَ بِیَدِهِ،یَمُرُّ فِی الأَسواقِ فَیُناوِلُ الرَّجُلَ الشِّسعَ،ویُرشِدُ الضّالَّ ویُعینُ الحَمّالَ عَلَی الحُمولَةِ،وهُوَ یَقرَأُ هذِهِ الآیَةَ: «تِلْکَ الدّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» 5 .ثُمَّ یَقولُ:هذِهِ الآیَةُ انزِلَت فِی الوُلاةِ وذَوِی القُدرَةِ مِنَ النّاسِ. (5)
ص: 561
با ایشان بدنش می لرزید.پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او فرمود:«آرام باش.من که پادشاه نیستم؛ بلکه پسرِ زنی هستم که گوشت نمک سود می خورد».
635.سنن أبی داوود -به نقل از مطرّف،از پدرش-:با هیئت نمایندگی بنی عامر،خدمت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) رسیدیم.گفتیم:تو سَرور مایی.
فرمود:«سَرور،خداوند-تبارک و تعالی-است».
گفتیم:تو کاملاً از ما برتر و از ما بخشنده تری.
فرمود:«هر چه می خواهید،بگویید؛ولی مواظب باشید که شیطان،شما را نمایندۀ خود قرار ندهد [و مدح و ستایش مبالغه آمیز نکنید]».
636.امام صادق (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) از هنگامی که خداوند عز و جل او را به پیامبری برانگیخت، هرگز تکیه کرده خوراکی نخورد و کراهت داشت به سلاطین مانند شود و ما توان چنین کاری نداریم.
637.فضائل الصحابة، ابن حنبل-به نقل از زادان-:علی بن ابی طالب (علیه السلام) را دیدم که بند کفش را با دست خود می گرفت و از بازار می گذشت تا بند کفش را به دست صاحبش می داد و رهْ گم کرده را ره می نمود و در برداشتن بار به بارکش کمک می کرد و این آیه را تلاوت می نمود: «این،سرای آخرت را از آنِ کسانی قرار دادیم که در این جهان،نه خواهان برتری جویی و نه خواهان فسادند،و فرجام نیک،از آنِ پرهیزگاران است» .سپس می فرمود:«این آیه در حقّ والیان و مردمان قدرتمند،نازل شده است».
ص: 562
638.الإمام الصادق (علیه السلام): خَرَجَ أمیرُ المُؤمِنینَ (علیه السلام) وهُوَ راکِبٌ،فَمَشَوا مَعَهُ فَقالَ:ألَکُم حاجَةٌ؟ قالوا:لا،ولکِنّا نُحِبُّ أن نَمشِیَ مَعَکَ،فَقالَ لَهُم:اِنصَرِفوا؛فَإِنَّ مَشیَ الماشی مَعَ الرّاکِبِ مَفسَدَةٌ لِلرّاکِبِ ومَذَلَّةٌ لِلماشی. (1)
639.تفسیر الطبری: إنّ الحسن بن علیٍّ (علیه السلام) کانَ یَجلِسُ إلَی المَساکینِ،ثُمَّ یَقولُ: «إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ» 2 . (2)
640.المناقب لابن شهرآشوب: رُوِیَ أنَّهُ مَرَّ الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ (علیه السلام) عَلی فُقَراءَ وقَد وَضَعوا کُسَیراتٍ عَلَی الأَرضِ وهُم قُعودٌ یَلتَقِطونَها ویَأکُلونَها،فَقالوا لَهُ:هَلُمَّ یَا بنَ بِنتِ رَسولِ اللّهِ إلَی الغَداءِ.قالَ:فَنَزَلَ وقالَ:«إنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ المُستَکبِرینَ»،وجَعَلَ یَأکُلُ مَعَهُم حَتَّی اکتَفَوا وَالزّادُ عَلی حالِهِ بِبَرَکَتِهِ.ثُمَّ دَعاهُم إلی ضِیافَتِهِ وأطعَمَهُم وکَساهُم. (3)
641.تاریخ دمشق عن محمّد بن عمرو بن حزم: مَرَّ الحُسَینُ بِمَساکینَ یَأکُلونَ فِی الصُّفَّةِ (4)فَقالوا:الغَداءَ،فَنَزَلَ وقالَ:إنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ المُتَکَبِّرینَ،فَتَغَدّی مَعَهُم ثُمَّ قالَ لَهُم:قَد أجَبتُکُم فَأَجیبونی.قالوا:نَعَم.فَمَضی بِهِم إلی مَنزِلِهِ،فَقالَ لِلرَّبابِ:أخرِجی ما کُنتِ تَدَّخِرینَ. (5)
ص: 563
638.امام صادق (علیه السلام): امیر مؤمنان (علیه السلام)،سواره از خانه خارج شد و گروهی پیاده همراه او راه افتادند.فرمود:«آیا کاری دارید؟».
گفتند:نه؛لیکن دوست داریم با شما همراهی کنیم.
به آنها فرمود:«باز گردید.پیاده رفتن به همراه سواره،موجب تباهیِ سواره و خواریِ پیاده است».
639.تفسیر الطبری: حسن بن علی (علیه السلام) در کنار مساکین می نشست و سپس این آیه:
«خداوند،مستکبران را دوست ندارد»» را تلاوت می کرد.
640.المناقب، ابن شهرآشوب:حسن بن علی (علیه السلام) بر گروهی از فقرا گذشت که تکّه های نان را بر زمین نهاده و گرد یکدیگر نشسته بودند و از آن بر می داشتند و می خوردند.
این جماعت به امام (علیه السلام) گفتند:ای پسر دختر پیامبر خدا! بفرمایید.
امام (علیه السلام) فرود آمد و فرمود:«خداوند،مستکبران را دوست ندارد»و همراه آنان به خوردن نشست تا از خوردن دست کشیدند.این،در حالی بود که به برکت وجود امام (علیه السلام) چیزی از نان ها کم نشده بود.سپس امام (علیه السلام) آنها را به مهمانی دعوت کرد و اطعامشان نمود و به آنان جامه بخشید.
641.تاریخ دمشق -به نقل از محمّد بن عمرو بن حزم-:امام حسین (علیه السلام) بر گروهی از مساکین گذشت که بر سکّو[ی مسجد] غذا می خوردند.آنها به امام (علیه السلام)،غذا تعارف کردند.ایشان فرود آمد و فرمود:«خداوند،متکبّران را دوست ندارد».پس با آنها غذا خورد.سپس به آنها فرمود:«من دعوت شما را پذیرفتم؛شما هم دعوت مرا بپذیرید».
گفتند:باشد.
امام (علیه السلام) آنها را با خود به منزلش برد و به رباب فرمود:«آنچه را ذخیره کرده ای، بیرون بیاور».
ص: 564
642.الکافی عن أبی بصیر: دَخَلَ أبو عَبدِاللّهِ (علیه السلام) الحَمّامَ،فَقالَ لَهُ صاحِبُ الحَمّامِ:اُخلیهِ لَکَ؟فَقالَ:لا حاجَةَ لی فی ذلِکَ،المُؤمِنُ أخَفُّ مِن ذلِکَ. (1)
643.المناقب لابن شهرآشوب: دَخَلَ [الرِّضا (علیه السلام) ] الحَمّامَ فَقالَ لَهُ بَعضُ النّاسِ:دَلِّکنی یا رَجُلُ،فَجَعَلَ یُدَلِّکُهُ،فَعَرَفوهُ،فَجَعَلَ الرَّجُلُ یَستَعذِرُ مِنهُ،وهُوَ یُطَیِّبُ قَلبَهُ ویُدَلِّکُهُ. (2)
ص: 565
642.الکافی -به نقل از ابو بصیر-:امام صادق (علیه السلام) به حمّام رفت.صاحب حمّام به ایشان گفت:آیا حمّام را قُرق کنم؟
امام (علیه السلام) فرمود:«نیازی به این کار نیست.کار مؤمن،ساده تر از این امور است».
643.المناقب ،ابن شهرآشوب:روایت شده است که امام رضا (علیه السلام) به حمّام رفت.فردی به ایشان گفت:ای مرد! مرا کیسه بکش.
امام (علیه السلام) او را کیسه کشید.مردم،امام (علیه السلام) را به آن مرد معرّفی کردند.او از امام (علیه السلام) پوزش طلبید؛ولی ایشان (علیه السلام) دل آن مرد را آرام می کرد و همچنان کیسه اش می کشید.
ص: 566
الفصل الثّالث:عَفوُهُم
644.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): مُروءَتُنا أهلَ البَیتِ العَفوُ عَمَّن ظَلَمَنا،وإعطاءُ مَن حَرَمَنا. (1)
645.سنن الترمذی عن أبی عبداللّه الجدلی: سَأَلتُ عائِشَةَ عَن خُلقِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقالَت:
لَم یَکُن فاحِشاً ولا مُتَفَحِّشاً ولا صَخّاباً (2)فِی الأَسواقِ،ولا یَجزی بِالسَّیِّئَةِ السَّیِّئَةَ، ولکِن یَعفو ویَصفَحُ. (3)
646.صحیح البخاری عن عبد اللّه: کَأَنّی أنظُرُ إلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) یَحکی نَبِیّاً مِنَ الأَنبِیاءِ،ضَرَبَهُ قَومُهُ فَأَدمَوهُ،وهُوَ یَمسَحُ الدَّمَ عَن وَجهِهِ ویَقولُ:اللّهُمَّ اغفِر لِقَومی فَإِنَّهُم لا یَعلَمونَ. (4)
ص: 567
644.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): مردانگی ما اهل بیت،گذشت است از کسی که به ما ستم کرده و عطاست به کسی که از ما دریغ ورزیده است.
645.سنن الترمذی -به نقل از ابو عبد اللّه جدلی-:در بارۀ اخلاق پیامبر (صلی الله علیه و آله) از عایشه پرسیدم.گفت:نه زشتکار بود،نه زشتگوی و نه در بازار،اهل جنجال و سر و صدا بود.بدی را با بدی پاسخ نمی داد و از آن،در می گذشت و چشم می پوشید.
646.صحیح البخاری -به نقل از عبد اللّه-:گویی به پیامبر (صلی الله علیه و آله) می نگرم که همچون پیامبری از پیامبران بود که قومش او را زدند و خونین اش کردند و او-در حالی که خون از چهره اش می زدود-می گفت:خدایا! از قوم من در گذر،که آنها نمی دانند.
ص: 568
647.الإمام الباقر (علیه السلام): إنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) اتِیَ بِالیَهودِیَّةِ الَّتی سَمَّتِ الشّاةَ لِلنَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله)،فَقالَ لَها:
ما حَمَلَکِ عَلی ما صَنَعتِ؟فَقالَت:قُلتُ:إن کانَ نَبِیّاً لَم یَضُرَّهُ وإن کانَ مَلِکاً أرَحتُ النّاسَ مِنهُ،قالَ:فَعَفا رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) عَنها. (1)
648.الجمل عن معاذ بن عبد اللّه التمیمیّ: وَاللّهِ،لَقَد رَأَیتُ أصحابَ عَلِیٍّ (علیه السلام) وقَد وَصَلوا إلَی الجَمَلِ،وصاحَ مِنهُم صائِحٌ:اِعقِروهُ،فَعَقَروهُ فَوَقَعَ،فَنادی عَلِیٌّ (علیه السلام):مَن طَرَحَ السِّلاحَ فَهُوَ آمِنٌ،ومَن دَخَلَ بَیتَهُ فَهُوَ آمِنٌ،فَوَاللّهِ ما رَأَیتُ أکرَمَ عَفواً مِنهُ. (2)
649.أنساب الأشراف: قامَ عَلِیٌّ (علیه السلام) حینَ ظَهَرَ وظَفِرَ خَطیباً فَقالَ:یا أهلَ البَصرَةِ،قَد عَفَوتُ عَنکُم،فَإِیّاکُم وَالفِتنَةَ،فَإِنَّکُم أوَّلُ الرَّعِیَّةِ نَکَثَ البَیعَةَ وشَقَّ عَصَا الاُمَّةِ. (3)
650.الإمام علیّ (علیه السلام) -مِن کَلامِهِ بِالبَصرَةِ حینَ ظَهَرَ عَلَی القَومِ،بَعدَ حَمدِ اللّهِ وَالثَّناءِ عَلَیهِ -:أمّا بَعدُ،فَإِنَّ اللّهَ ذو رَحمَةٍ واسِعَةٍ،ومَغفِرَةٍ دائِمَةٍ،وعَفوٍ جَمٍّ،وعِقابٍ ألیمٍ،قَضی أنَّ رَحمَتَهُ ومَغفِرَتَهُ وعَفوَهُ لِأَهلِ طاعَتِهِ مِن خَلقِهِ،وبِرَحمَتِهِ اهتَدَی المُهتَدونَ، وقَضی أنَّ نَقمَتَهُ وسَطَواتِهِ وعِقابَهُ عَلی أهلِ مَعصِیَتِهِ مِن خَلقِهِ،وبَعدَ الهُدی وَالبَیِّناتِ ما ضَلَّ الضّالّونَ.
فَما ظَنُّکُم-یا أهلَ البَصرَةِ-وقَد نَکَثتُم بَیعَتی وظاهَرتُم عَلَیَّ عَدُوّی؟فَقامَ إلَیهِ رَجُلٌ فَقالَ:نَظُنُّ خَیراً،ونَراکَ قَد ظَفِرتَ وقَدَرتَ،فَإِن عَاقَبتَ فَقَدِ اجتَرَمنا ذلِکَ، وإن عَفَوتَ فَالعَفوُ أحَبُّ إلَی اللّهِ.
ص: 569
647.امام باقر (علیه السلام): آن زن یهودی را که گوسفندی برای پیامبر (صلی الله علیه و آله) مسموم کرده بود،نزد ایشان آوردند.پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او فرمود:«چه چیز،تو را به این کار وا داشت؟».
آن زن گفت:به خود گفتم:اگر او پیامبر است،این کار به او زیانی نمی رساند و اگر سلطان است،مردم را از شرّ او آسوده گردانیده ام.
پس پیامبر (صلی الله علیه و آله) از گناه او در گذشت.
648.الجمل -به نقل از معاذ بن عبد اللّه تمیمی-:به خدا سوگند،اصحاب علی (علیه السلام) را دیدم که [در جنگ جمل] به شتر،رسیده بودند و کسی فریاد زد:شتر را پِی کنید و آنها شتر را پِی کردند و آن بر زمین افتاد و علی (علیه السلام) ندا در داد:«هر که سلاح بر زمین افکند،در امان خواهد بود و هر که به خانۀ خود برود،در امان خواهد بود».به خدا سوگند! با گذشت تر از علی ندیده ام.
649.أنساب الأشراف: هنگامی که علی (علیه السلام) [بر اصحاب جمل] چیرگی یافت،برخاست و چنین خطبه خواند:«ای اهل بصره! از شما در گذشتم؛لیکن از فتنه کناره بگیرید،که شما،نخستین مردمانی هستید که بیعت شکستید و اجتماع امّت را پراکندید».
650.الإرشاد -در بیان سخنان امام علی (علیه السلام) در بصره،هنگام چیرگی بر آنان-:پس از سپاس و ستایش خداوند،فرمود:«امّا بعد،همانا خداوند،رحمتی گسترده و آمرزشی پیوسته و گذشتی فراوان و کیفری دردناک دارد و حُکم کرده است که رحمت و آمرزش و گذشتش برای اهل اطاعت از خَلق او باشد-و ره یافتگان،در پرتو رحمت او ره یافته اند-و حُکم کرده است که انتقام و هیبت و کیفرش بر اهل سرکشی از خَلق او باشد و دیگر پس از هدایت و دلایل آشکار،گم راهان،گم راه نمی شوند.ای اهل بصره! اینک،گمان شما چیست که بیعت مرا شکستید و دشمنم را یاری رساندید؟».
مردی برخاست و گفت:گمان خیر داریم و تو را می بینیم که چیرگی و توانایی یافته ای.اگر ما را به کیفر رسانی،آن،مقتضای جُرم ما خواهد بود و اگر در گذری، پس در نزد خدا،گذشت،محبوب تر است.
ص: 570
فَقالَ:قَد عَفَوتُ عَنکُم،فَإِیّاکُم وَالفِتنَةَ،فَإِنَّکُم أوَّلُ الرَّعِیَّةِ نَکَثَ البَیعَةَ وشَقَّ عَصا هذِهِ الاُمَّةِ.
ثُمَّ جَلَسَ لِلنّاسِ فَبایَعوهُ. (1)
651.الإمام زین العابدین (علیه السلام): دَخَلتُ عَلی مَروانَ بنِ الحَکَمِ فَقالَ:ما رَأَیتُ أحَداً أکرَمَ غَلَبَةً مِن أبیکَ،ما هُوَ إلّاأن وَلِیَنا یَومَ الجَمَلِ،فَنادی مُنادیهِ:لا یُقتَلُ مُدبِرٌ،ولا یُذَفَّفُ (2)عَلی جَریحٍ. (3)
652.شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید -فی صِفَةِ عَلِیٍّ (علیه السلام)-:وأمَّا الحِلمُ وَالصَّفحُ فَکانَ أحلَمَ النّاسِ عَن ذَنبٍ،وأصفَحَهُم عَن مُسیءٍ.وقَد ظَهَرَ صِحَّةُ ما قُلناهُ یَومَ الجَمَلِ، حَیثُ ظَفِرَ بِمَروانَ بنِ الحَکَمِ-وکانَ أعدَی النّاسِ لَهُ،وأشَدَّهُم بُغضاً-فَصَفَحَ عَنهُ.
وکانَ عَبدُ اللّهِ بنُ الزُّبَیرِ یَشتِمُهُ عَلی رُؤوسِ الأَشهادِ،وخَطَبَ یَومَ البَصرَةِ فَقالَ:
قَد أتاکُمُ الوَغدُ اللَّئیمُ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ.وکانَ عَلِیٌّ (علیه السلام) یَقولُ:ما زالَ الزُّبَیرُ رَجُلاً مِنّا أهلَ البَیتِ حَتّی شَبَّ عَبدُاللّهِ.فَظَفِرَ بِهِ یَومَ الجَمَلِ،فَأَخَذَهُ أسیراً،فَصَفَحَ عَنهُ، وقالَ:«اِذهَب فَلا أرَیَنَّکَ»،لَم یَزِدهُ عَلی ذلِکَ.
وظَفِرَ بِسَعیدِ بنِ العاصِ بَعدَ وَقعَةِ الجَمَلِ بِمَکَّةَ-وکانَ لَهُ عَدُوّاً-فَأَعرَضَ عَنهُ، ولَم یَقُل لَهُ شَیئاً.
ص: 571
علی (علیه السلام) فرمود:«از شما در گذشتم؛لیکن از فتنه بر کنار باشید که شما نخستین مردمانی هستید که بیعت شکستید و اجتماع امّت را پراکندید».آن گاه امام (علیه السلام) در برابر مردم نشست و آنها با او بیعت کردند.
651.امام زین العابدین (علیه السلام): بر مروان بن حَکَم وارد شدم.او گفت:به هنگام چیرگی،کسی را از پدر تو کریم تر نیافتم.او همان کسی بود که در جنگ جمل،ما را تعقیب می کرد و منادی اش ندا در می داد که:هیچ گریزنده ای کشته نخواهد شد و هیچ زخم خورده ای از پای در نخواهد آمد.
652.شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید-در توصیف امام علی (علیه السلام)-:در بردباری و گذشت از جُرم،بردبارترینِ مردم،و نسبت به بدکار،با گذشت ترینِ ایشان بود.درستیِ سخن ما،در جنگ جمل آشکار شده است،آن گاه که به مروان بن حَکَم-که دشمن ترین و کینه توزترین دشمن او بود-دست یافت و از او در گذشت.عبد اللّه بن زبیر،او را در برابر همه دشنام داد و در هنگام اشغال بصره سخنرانی کرد و گفت:فرومایۀ دون پایه،علی بن ابی طالب،به سوی شما آمده است،در حالی که علی (علیه السلام) می گفت:
«زبیر،همچنان از ما اهل بیت بود،تا آن که عبد اللّه،جوان گشت».[علی (علیه السلام) ] در جنگ جمل بر او چیره شد و او را به اسارت گرفت و از او در گذشت و به او فرمود:
«برو تا دیگر تو را نبینم»و بر این،سخنی نیفزود.
علی (علیه السلام) پس از جنگ جمل،در مکّه به سعید بن عاص-که دشمن ایشان بود- دست یافت و از او روی بر تافت و سخنی بدو نگفت.
ص: 572
وقَد عَلِمتُم ما کانَ مِن عائِشَةَ فی أمرِهِ،فَلَمّا ظَفِرَ بِها أکرَمَها،وبَعَثَ مَعَها إلَی المَدینَةِ عِشرینَ امرَأَةً مِن نِساءِ عَبدِالقَیسِ عَمَّمَهُنَّ بِالعَمائِمِ وقَلَّدَهُنَّ بِالسُّیوفِ،فَلَمّا کانَت بِبَعضِ الطَّریقِ ذَکَرَتهُ بِما لا یَجوزُ أن یُذکَرَ بِهِ،وتَأَفَّفَت وقالَت:هَتَکَ سِتری بِرِجالِهِ وجُندِهِ الَّذینَ وَکَّلَهُم بی.فَلَمّا وَصَلَتِ المَدینَةَ ألقَی النِّساءُ عَمائِمَهُنَّ،وقُلنَ لَها:إنَّما نَحنُ نِسوَةٌ.
وحارَبَهُ أهلُ البَصرَةِ،وضَرَبوا وَجهَهُ ووُجوهَ أولادِهِ بِالسُّیوفِ،وشَتَموهُ ولَعَنوهُ، فَلَمّا ظَفِرَ بِهِم رَفَعَ السَّیفَ عَنهُم،ونادی مُنادیهِ فی أقطارِ العَسکَرِ:ألا لا یُتبَعُ مُوَلٍّ،ولا یُجهَزُ عَلی جَریحٍ،ولا یُقتَلُ مُستَأسَرٌ،ومَن ألقی سِلاحَهُ فَهُوَ آمِنٌ، ومَن تَحَیَّزَ إلی عَسکَرِ الإِمامِ فَهُوَ آمِنٌ.ولَم یَأخُذ أثقالَهُم،ولا سَبی ذَرارِیَهُم، ولا غَنِمَ شَیئاً مِن أموالِهِم،ولَو شاءَ أن یَفعَلَ کُلَّ ذلِکَ لَفَعَلَ،ولکِنَّهُ أبی إلَّاالصَّفحَ وَالعَفوَ،وتَقَیَّلَ سُنَّةَ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَومَ فَتحِ مَکَّةَ،فَإِنَّهُ عَفا وَالأَحقادُ لم تَبرُد، وَالإِساءَةُ لَم تُنسَ. (1)
653.الإمام الحسن (علیه السلام): اخِذَ ابنُ مُلجَمٍ فَاُدخِلَ عَلی عَلِیٍّ (علیه السلام)،فَقالَ:أطیبوا طَعامَهُ وألینوا فِراشَهُ،فَإِن أعِش فَأَنَا وَلِیُّ دَمی؛عَفوٌ أو قِصاصٌ،وإن مِتُّ فَأَلحِقوهُ بی اخاصِمهُ عِندَ رَبِّ العالَمینَ. (2)
654.الإمام الباقر (علیه السلام): إنَّ عَلِیّاً (علیه السلام) قالَ فِی ابنِ مُلجَمٍ بَعدَما ضَرَبَهُ:أطعِموهُ وَاسقوهُ، أحسِنوا إسارَهُ،فَإِن عِشتُ فَأَنَا وَلِیُّ دَمی،أعفو إن شِئتُ وإن شِئتُ استَقَدتُ،وإن
ص: 573
از رفتار عایشه در کار علی (علیه السلام) آگاهی دارید؛امّا چون بر او چیرگی یافت، گرامی اش داشت و به همراه بیست زن از زنان عبد القیس-که [چون مردان] بر سر آنان عمامه نهاده و شمشیر به میانشان بسته بود-،راهی مدینه اش کرد.چون بخشی از راه را پیمودند،عایشه سخنانی را بر زبان آورد که نباید و آه و ناله سر داد و گفت:پردۀ مرا با مردان و سربازانی که بر من گماشت،درید.چون به مدینه رسیدند،زنان،عمامه از سر انداختند و به او گفتند:ما زن هستیم.
اهل بصره با علی (علیه السلام) به جنگ برخاستند و با شمشیر به صورت او و فرزندانش نواختند و دشنامش دادند و نفرینش کردند؛ولی چون حضرت (علیه السلام) بر آنان چیرگی یافت،شمشیر از آنان بر گرفت و منادی او در همۀ اردوگاه ندا در داد که:هان! هیچ گریزنده ای پیگرد نمی شود و هیچ زخم خورده ای از پای در نخواهد آمد و جان هیچ تسلیم شده ای ستانده نمی شود.هر که سلاح بر زمین نهد،در امان است و هر که به اردوی امام بگراید،در امان است و بارش گرفته نمی شود و فرزندانش اسیر نمی شوند و چیزی از اموال آنها به غنیمت گرفته نمی شود.در حالی که اگر می خواست،می توانست همۀ آنها را انجام دهد؛لیکن جز گذشت و عفو را نپسندید.
او به سنّت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در روز فتحِ مکّه همانندی جُست؛چرا که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در حالی گذشت کرد که هنوز کینه ها سرد و بدرفتاری فراموش نشده بود.
653.امام حسن (علیه السلام): ابن ملجم،دستگیر و به حضور علی (علیه السلام) برده شد.فرمود:«خوراکش را نیکو و بسترش را نرم گردانید.اگر زنده ماندم،که صاحبِ خون،خودم هستم؛ بخواهم در می گذرم یا قصاص می کنم،و اگر مُردم،او را به من مُلحق کنید که نزد خداوندِ جهانیان از او دادخواهی می کنم».
654.امام باقر (علیه السلام): علی (علیه السلام) پس از ضربت خوردن به دست ابن ملجم،در حقّ وی فرمود:«به او خوراک دهید و سیرابش گردانید و در اسارتش نیکو رفتار کنید.اگر زنده ماندم،که صاحب خون،خودم هستم؛اگر خواستم از او در می گذرم و اگر خواستم
ص: 574
مِتُّ فَقَتَلتُموهُ فَلا تُمَثِّلوا. (1)
655.کشف الغمّة -فی ذِکرِ شَیءٍ مِن فَضائِلِ الإمامِ الحُسَینِ (علیه السلام)-:جَنی لَهُ غُلامٌ جِنایَةً توجِبُ العِقابَ عَلَیهِ،فَأَمَرَ بِهِ أن یُضرَبَ،فَقالَ:یا مَولایَ «وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ» ،قالَ:
أخلوا عَنهُ.فَقالَ:یا مَولایَ «وَ الْعافِینَ عَنِ النّاسِ» ،قالَ:قَد عَفَوتُ عَنکَ.قالَ:یا مَولایَ «وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» 2 ،قالَ:أنتَ حُرٌّ لِوَجهِ اللّهِ،ولَکَ ضِعفُ ما کُنتُ اعطیکَ. (2)
656.تاریخ الطبری عن عدیّ بن حرملة -فی خَبَرِ التحاقِ الحُرِّ بنِ یَزیدَ الرِّیاحِیِّ بِرَکبِ الحُسَینِ (علیه السلام) یَومَ عاشوراء-:ثُمَّ ضَرَبَ فَرَسَهُ فَلَحِقَ بِحُسَینٍ (علیه السلام) فَقالَ لَهُ:جَعَلَنِی اللّهُ فِداکَ یَابنَ رَسولِ اللّهِ،أنَا صاحِبُکَ الَّذی حَبَستُکَ عَنِ الرُّجوعِ،وسایَرتُکَ فِی الطَّریقِ،وجَعجَعتُ بِکَ فی هذَا المَکانِ.وَاللّهِ الَّذی لا إلهَ إلّاهُوَ ما ظَنَنتُ أنَّ القَومَ یَرُدّونَ عَلَیکَ ما عَرَضتَ عَلَیهِم أبَداً...وإنّی قَد جِئتُکَ تائِباً مِمّا کانَ مِنّی إلی رَبّی، ومُواسِیاً لَکَ بِنَفسی حَتّی أموتَ بَینَ یَدَیکَ،أ فَتَری ذلِکَ لی تَوبَةً؟
قالَ:نَعَم،یَتوبُ اللّهُ عَلَیکَ،ویَغفِرُ لَکَ،مَا اسمُکَ؟قالَ:أنَا الحُرُّ بنُ یَزیدَ.
قالَ:أنتَ الحُرُّ کَما سَمَّتکَ امُّکَ،أنتَ الحُرُّ إن شاءَ اللّهُ فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ،اِنزِل.
قالَ:أنَا لَکَ فارِساً خَیرٌ مِنّی راجِلاً،اُقاتِلُهُم عَلی فَرَسی ساعَةً،وإلَی النُّزولِ ما
ص: 575
قصاص می کنم،و اگر مُردم و او را کشتید،اندامش را مُثله نکنید».
655.کشف الغمّة -در یاد کرد برخی از فضایل امام حسین (علیه السلام)-:یکی از غلامان ایشان مرتکب جرمی شد که کیفر داشت.امام (علیه السلام) دستور داد او را بزنند.او گفت:سَرورم! «و آنان که خشم خویش را فرو می خورند» .
امام (علیه السلام) فرمود:«از او دست بدارید».
او گفت:سَرورم! «و از خطای مردم در می گذرند» .
امام (علیه السلام) فرمود:«از تو در گذشتم».
او گفت:سَرورم! «و خدا نیکوکاران را دوست می دارد» .
امام (علیه السلام) فرمود:«تو در راه خدا آزادی و از آنِ تو باد دو برابر آنچه به تو می دادم».
656.تاریخ الطبری -به نقل از عدی بن حرمله،در یادکرد پیوستن حرّ بن یزید ریاحی به کاروان امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا-:آن گاه اسبش را هی کرد و به حسین (علیه السلام) پیوست و به ایشان گفت:خداوند،مرا فدای تو کند،ای فرزند پیامبر خدا! منم آن همراه تو که جلوی بازگشت تو را گرفتم و در راه،گام به گامِ تو آمدم و در این مکان،تو را باز داشتم.به خدایی که جز او معبودی نیست،سوگند که هرگز گمان نمی کردم این جماعت،پیشنهاد تو را رد کنند....من در حالی به سوی تو آمدم که از آنچه از من سر زد،به خدایم توبه می کنم و با جانم به تو یاری می رسانم تا آن که در برابرت جان دهم.
آیا این عملِ مرا توبه می بینی؟
امام (علیه السلام) فرمود:«آری.خداوند بر تو می بخشد و تو را می آمرزد.نامت چیست؟».
گفت:حرّ بن یزید.
فرمود:«تو حر (آزاده) هستی،همان گونه که مادرت نامیدت.تو به خواست خدا در این سرا و آن سرا آزادی.پیاده شو».
او گفت:ای امام! اگر سواره باشم،برای تو بهتر از آنم که پیاده باشم.ساعتی با اسبم با آنها پیکار خواهم کرد و فرود آمدن من،پایان کار من خواهد بود.
ص: 576
یَصیرُ آخِرُ أمری.قالَ الحُسَینُ:فَاصنَع یَرحَمکَ اللّهُ ما بَدا لَکَ. (1)
657.الإرشاد عن عبد الرزّاق: جَعَلَت جارِیَةٌ لِعَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیهما السلام تَسکُبُ عَلَیهِ الماءَ لِیَتَهَیَّأَ لِلصَّلاةِ،فَنَعِسَت فَسَقَطَ الإبریقُ مِن یَدِ الجارِیَةِ فَشَجَّهُ،فَرَفَعَ رَأسَهُ إلَیها، فَقالَت لَهُ الجارِیَةُ:إنَّ اللّهَ عز و جل یَقولُ: «وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ» ،قالَ:قَد کَظَمتُ غَیظی.
قالَت: «وَ الْعافِینَ عَنِ النّاسِ» ،قالَ لَها:عَفَا اللّهُ عَنکِ.قالَت: «وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» .
قالَ:اِذهَبی فَأَنتِ حُرَّةٌ. (2)
ص: 577
امام (علیه السلام) فرمود:«رحمت خدا بر تو باد! هر چه می خواهی،بکن».
657.الإرشاد -به نقل از عبد الرزّاق-:کنیز زین العابدین (علیه السلام) بر ایشان آب می ریخت تا ایشان برای نماز آماده شود.ناگهان آبریزْ از دست کنیز بیفتاد و ایشان را مجروح کرد.امام زین العابدین (علیه السلام) سرش را به طرف آن کنیزک بلند کرد.کنیزک گفت:
خداوند عز و جل می فرماید: «آنان که خشم خود را فرو می خورند» .
امام (علیه السلام) به او فرمود:«خشمم را فرو خوردم».
کنیزک گفت: «و از خطای مردم در می گذرند» .
امام (علیه السلام) فرمود:«خداوند از تو در گذرد!».
او گفت: «و خدا نیکوکاران را دوست دارد» .
امام (علیه السلام) فرمود:«برو که آزادی».
ص: 578
الفصل الرّابع:سیرَتُهُم فِی العِبادَةِ
1/4 إخلاصُهُم فِی العِبادَةِ
658.الإمام علیّ (علیه السلام): ما عَبَدتُکَ طَمَعاً فی جَنَّتِکَ،ولا خَوفاً مِن نارِکَ،ولکِن وَجَدتُکَ أهلاً لِلعِبادَةِ فَعَبَدتُکَ. (1)
659.عنه (علیه السلام): إنَّ قَوماً عَبَدُوا اللّهَ رَغبَةً فَتِلکَ عِبادَةُ التُّجّارِ،وإنَّ قَوماً عَبَدُوا اللّهَ رَهبَةً فَتِلکَ عِبادَةُ العَبیدِ،وإنَّ قَوماً عَبَدُوا اللّهَ شُکراً فَتِلکَ عِبادَةُ الأَحرارِ. (2)
660.الإمام الصادق (علیه السلام): إنَّ العُبّادَ ثَلاثَةٌ:قَومٌ عَبَدُوا اللّهَ عز و جل خَوفاً فَتِلکَ عِبادَةُ العَبیدِ،وقَومٌ عَبَدُوا اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی طَلَبَ الثَّوابِ فَتِلکَ عِبادَةُ الاُجَراءِ،وقَومٌ عَبَدُوا اللّهَ عز و جل حُبّاً لَهُ فَتِلکَ عِبادَةُ الأَحرارِ،وهِیَ أفضَلُ العِبادَةِ. (3)
ص: 579
658.امام علی (علیه السلام): خدایا! تو را نه به آزِ بهشتت پرستیدم و نه از هراسِ دوزخت؛لیکن تو را شایستۀ پرستش یافتم و پرستیدمَت.
659.امام علی (علیه السلام): جماعتی خدا را از سر امید پرستیدند،که این،پرستش بازرگانان است و جماعتی از سرِ ترس،که این،پرستش بردگان است و جماعتی او را از سرِ سپاس پرستیدند،که این،پرستش آزادگان است.
660.امام صادق (علیه السلام): بندگان،سه گروه اند:گروهی خدا را از سرِ هراس می پرستند،که این، پرستش بردگان است و گروهی در جستجوی پاداش،که این،پرستش مزدوران است و گروهی خداوند را به سبب محبّت به او می پرستند،که این،پرستش آزادگان و برترین پرستش است.
ص: 580
661.تنبیه الخواطر: قالَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ (علیه السلام):إنّی لأَکرَهُ أن أعبُدَ اللّهَ لا غَرَضَ لی إلّا ثَوابَهُ،فَأَکونَ کَالعَبدِ الطَّمِعِ المُطیعِ،إن طَمِعَ عَمِلَ وإلّا لَم یَعمَل.وأکرَهُ أن أعبُدَهُ إلّا لِخَوفِ عِقابِهِ،فَأَکونَ کَالعَبدِ السَّوءِ إن لَم یَخَف لَم یَعمَل.
قیلَ:فَلِمَ تَعبُدُهُ؟قالَ:لِما هُوَ أهلُهُ؛بِأَیادیهِ عَلَیَّ وإنعامِهِ. (1)
2/4 اجتِهادُهُم فِی العِبادَةِ
662.الإمام الباقر (علیه السلام): کانَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) عِندَ عائِشَةَ لَیلَتَها،فَقالَت:یا رَسولَ اللّهِ،لِمَ تُتعِبُ نَفسَکَ وقَد غَفَرَ اللّهُ لَکَ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وما تَأَخَّرَ؟
فَقالَ:یا عائِشَةُ،ألا أکونُ عَبداً شَکوراً؟!
قالَ:وکانَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقومُ عَلی أطرافِ أصابِعِ رِجلَیهِ،فَأَنزَلَ اللّهُ سُبحانَهُ وتَعالی: «طه * ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقی» . (2)
663.صحیح البخاری عن عروة عن عائشة: أنَّ نَبِیَّ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) کانَ یَقومُ مِنَ اللَّیلِ حَتّی تَتَفَطَّرَ قَدَماهُ،فَقالَت عائِشَةُ:لِمَ تَصنَعُ هذا یا رَسولَ اللّهِ وقَد غَفَرَ اللّهُ لَکَ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وما تَأَخَّرَ؟
ص: 581
661.تنبیه الخواطر: امام زین العابدین (علیه السلام) فرمود:«من خوش نمی دارم خدا را چنان بپرستم که مقصودی جز پاداش نداشته باشم تا چونان برده ای باشم آزمند و تسلیم که اگر طمع ورزد،می کوشد و گر نه،نه،و خوش نمی دارم خدا را چنان بپرستم که [مقصودی] جز هراسِ از کیفر او در سر نداشته باشم تا چونان بردۀ بدکاری باشم که اگر نهراسد،گامی بر نمی دارد».
به امام (علیه السلام) گفته شد:پس چرا خدا را می پرستی؟
فرمود:«چون او با نواختن و نعمت دادن به من،شایستۀ عبادت است».
662.امام باقر (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در شبی که باید نزد عایشه می بود،در کنار او بود.عایشه گفت:ای پیامبر خدا! چرا خود را خسته می کنی،در حالی که خداوند،گناهان گذشته و آیندۀ تو را آمرزیده است؟
فرمود:«ای عایشه! آیا نباید بنده ای شکرگزار باشم؟!».
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) بر سر انگشتان پایش می ایستاد که خداوند پاک والا،این آیه را نازل فرمود: «طه! ما قرآن را بر تو نازل نکردیم تا در رنج افتی» .
663.صحیح البخاری -به نقل از عروه،از عایشه-:پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن قدْر شب زنده داری نمود تا دو پایش ورم کرد.به ایشان گفت[م]:ای پیامبر خدا! چرا چنین می کنی،در حالی که خداوند،گناهان گذشته و آیندۀ تو را آمرزیده است؟
ص: 582
قالَ:أفَلا احِبُّ أن أکونَ عَبداً شَکوراً؟! (1)
664.الأمالی للطوسی عن بکر بن عبداللّه: إنَّ عُمَرَ بنَ الخَطّابِ دَخَلَ عَلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) وهُوَ مَوقوذٌ-أو قالَ:مَحمومٌ-فَقالَ لَهُ عُمَرُ:یا رَسولَ اللّهِ،ما أشَدَّ وَعکَکَ ! فَقالَ:ما مَنَعَنی ذلِکَ أن قَرَأتُ اللَّیلَةَ ثَلاثینَ سورَةً فیهِنَّ السَّبعُ الطِّوالُ.فَقالَ عُمَرُ:یا رَسولَ اللّهِ،غَفَرَ اللّهُ لَکَ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وما تَأَخَّرَ وأنتَ تَجهَدُ هذَا الاِجتِهادَ؟!
فَقالَ:یا عُمَرُ،أ فَلا أکونُ عَبداً شَکوراً؟! (2)
665.الإمام الصادق (علیه السلام): کانَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یُصَلّی مِنَ التَّطَوُّعِ مِثلَیِ الفَریضَةِ. (3)
666.صحیح مسلم عن عائشة: کانَ [رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) ] یُصَلّی لَیلاً طَویلاً قائِماً،ولَیلاً طَویلاً قاعِداً. (4)
667.السنن الکبری للنسائی عن عائشة: قَلَّ ما کانَ یَنامُ [رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) ] مِنَ اللَّیلِ لَمّا قالَ اللّهُ عز و جل لَهُ: «قُمِ اللَّیْلَ إِلاّ قَلِیلاً» 5 . (5)
ص: 583
فرمود:«آیا دوست نداشته باشم که بنده ای شکرگزار گردم؟!».
664.الأمالی، طوسی-به نقل از بکر بن عبد اللّه-:عمر بن خطّاب بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) وارد شد،در حالی که ایشان آسیب دیده بود-یا گفت:تبدار بود-.عمر گفت:ای پیامبر خدا! چه بیماری سختی داری!
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«این مانع نشد که در شب،سی سوره از قرآن که در آن هفت سورۀ طوال بود،قرائت نکنم».
عمر گفت:ای پیامبر خدا! خداوند،گناهان گذشته و آیندۀ تو را آمرزیده است و تو چنین خود را به سختی می افکنی؟!
فرمود:«ای عمر! آیا نباید بنده ای شکرگزار باشم؟!».
665.امام صادق (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) دو برابرِ نماز واجب،نماز نافله می گزارد.
666.صحیح مسلم -به نقل از عایشه-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) شبی طولانی را ایستاده و شبی طولانی را نشسته نماز می گزارد.
667.السنن الکبری، نسایی-به نقل از عایشه-:از هنگامی که خداوند عز و جل فرمود: «شب را زنده بدار،مگر اندکی را» ،پیامبر (صلی الله علیه و آله) شب ها کم می خوابید.
ص: 584
668.صحیح البخاری عن عائشة: کانَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) یَذکُرُ اللّهَ عَلی کُلِّ أحیانِهِ. (1)
669.الإمام علیّ (علیه السلام): إنَّ فاطِمَةَ علیها السلام أتَتِ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) تَسأَلُهُ خادِماً،فَقالَ:ألا اخبِرُکِ ما هُوَ خَیرٌ لَکِ مِنهُ؟تُسَبِّحینَ اللّهَ عِندَ مَنامِکِ ثَلاثاً وثَلاثینَ،وتَحمَدینَ اللّهَ ثَلاثاً وثَلاثینَ، وتُکَبِّرینَ اللّهَ أربَعاً وثَلاثینَ.فَما تَرکتُها بَعدُ،قیلَ:ولا لَیلَةَ صِفّینَ؟قالَ:ولا لَیلَةَ صِفّینَ. (2)
670.الأمالی للصدوق عن عروة بن الزّبیر: کُنّا جُلوساً فی مَجلِسٍ فی مَسجِدِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،فَتَذاکَرنا أعمالَ أهلِ بَدرٍ وبَیعَةِ الرِّضوانِ،فَقالَ أبُو الدَّرداءِ:یا قَومِ،ألا اخبِرُکُم بِأَقَلِّ القَومِ مالاً وأکثَرِهِم وَرَعاً وأشَدِّهِمُ اجتِهاداً فِی العِبادَةِ؟
قالوا:مَن؟قالَ:عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ (علیه السلام). (3)
671.فلاح السائل عن أبی المقدام عن حبّة العرنی: بَینا أنَا ونَوفٌ نائِمَینِ فی رُحبَةِ المَسجِدِ،إذ نَحنُ بِأَمیرِ المُؤمِنینَ (علیه السلام) فی بَقِیَّةٍ مِنَ اللَّیلِ واضِعاً یَدَهُ عَلَی الحائِطِ شِبهَ الوالِهِ،وهُوَ یَقولُ: «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ...» 4 إلی آخِرِ الآیَةِ.قالَ:ثُمَّ جَعَلَ یَقرَأُ هذِهِ الآیاتِ ویَمُرُّ شِبهَ الطائِرِ عَقلُهُ،فَقالَ:أ راقِدٌ یا حَبَّةُ أم رامِقٌ؟
ص: 585
668.صحیح البخاری -به نقل از عایشه-:پیامبر (صلی الله علیه و آله) در هر حال به یاد خدا بود.
669.امام علی (علیه السلام): فاطمه علیها السلام نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) رفت تا از او خدمتکاری بخواهد.پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«آیا آنچه را برای تو بهتر است،به آگاهی تو برسانم؟هنگام خوابیدن،سی و سه بار "سبحان اللّه" بگو و سی و سه بار "الحمد للّه" بگو و سی و چهار بار "اللّه أکبر" بگو.من هنوز آن را ترک نکرده ام».پرسیدند:حتّی در شب صفّین.فرمود:«حتّی در شب صفّین».
670.الأمالی، صدوق-به نقل از عروة بن زبیر-:در مسجد پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) نشسته بودیم و در بارۀ کارهای اهل بدر و بیعت رضوان سخن می گفتیم.ابو دردا گفت:ای جماعت! آیا کسی را به شما معرّفی بکنم که دارایی اش از همه کمتر و پاک دامنی اش از همه بیشتر و در عبادت از همه سختکوش تر است؟
گفتند:او کیست؟
گفت:علی بن ابی طالب.
671.فلاح السائل -به نقل از ابو المقدام،از حبّۀ عرنی-:در حالی که من و نوف در آستانۀ مسجد خوابیده بودیم،در باقی ماندۀ شب،امیر مؤمنان (علیه السلام) را دیدیم که چون شیدایی دستش را بر دیوار نهاده بود و می فرمود: «همانا در آفرینش آسمان ها و زمین» تا پایان آیه.امام (علیه السلام) این آیات را چنان تلاوت می کرد و می گذشت که گویی هوش از سرش پریده است.آن گاه فرمود:«ای حبّه! خوابی یا بیدار؟».
ص: 586
قالَ:قُلتُ:رامِقٌ،هذا أنتَ تَعمَلُ هذَا العَمَلَ فَکَیفَ نَحنُ؟! قالَ:فَأَرخی عَینَیهِ فَبَکی،ثُمَّ قالَ لی:
یا حَبَّةُ،إنَّ للّهِ ِ مَوقِفاً،ولَنا بَینَ یَدَیهِ مَوقِفٌ لا یَخفی عَلَیهِ شَیءٌ مِن أعمالِنا.
یا حَبَّةُ،إنَّ اللّهَ أقرَبُ إلَیَّ وإلَیکَ مِن حَبلِ الوَریدِ.یا حَبَّةُ،إنَّهُ لَن یَحجُبَنی ولا إیّاکَ عَنِ اللّهِ شَیءٌ.
قالَ:ثُمَّ قالَ:أ راقِدٌ أنتَ یا نَوفُ؟قالَ:قالَ:لا یا أمیرَ المُؤمِنینَ،ما أنَا بِراقدٍ ولَقَد أطَلتَ بُکائی هذِهِ اللَّیلَةَ.
فَقالَ:یا نَوفُ،إن طالَ بُکاؤُکَ فی هذَا اللَّیلِ مَخافَةً مِنَ اللّهِ عز و جل قَرَّت عَیناکَ غَداً بَینَ یَدَیِ اللّهِ عز و جل.یا نَوفُ،إنَّهُ لَیسَ مِن قَطرَةٍ قَطَرَت مِن عَینِ رَجُلٍ مِن خَشیَةِ اللّهِ إلّا أطفَأَت بِحاراً مِنَ النّیرانِ.یا نَوفُ،إنَّهُ لَیسَ مِن رَجُلٍ أعظَمَ مَنزِلَةً عِندَ اللّهِ مِن رَجُلٍ بَکی مِن خَشیَةِ اللّهِ وأحَبَّ فِی اللّهِ وأبغَضَ فِی اللّهِ.یا نَوفُ،مَن أحَبَّ فِی اللّهِ لَم یَستَأثِر عَلی مَحَبَّتِهِ،ومَن أبغَضَ فیِ اللّهِ لَم یُنِل مُبغِضیهِ خَیراً،عِندَ ذلِکَ استَکمَلتُم حَقائِقَ الإِیمانِ.
ثُمَّ وَعَظَهُما وذَکَّرَهُما،وقالَ فی أواخِرِهِ:فَکونوا مِنَ اللّهِ عَلی حَذَرٍ،فَقَد أنذَرتُکُما.
ثُمَّ جَعَلَ یَمُرُّ وهُوَ یَقولُ:لَیتَ شِعری فی غَفَلاتی أمُعرِضٌ أنتَ عَنّی أم ناظِرٌ إلَیَّ؟! ولَیتَ شِعری فی طولِ مَنامی وقِلَّةِ شُکری فی نِعَمِکَ عَلَیَّ ما حالی؟قالَ:
فَوَاللّهِ ما زالَ فی هذَا الحالِ حَتّی طَلَعَ الفَجرُ. (1)
ص: 587
گفتم:بیدار.تو که چنین می کنی،دیگر ما باید چه کنیم؟!
امام (علیه السلام) دیده بر هم نهاد و گریست و سپس فرمود:«ای حبّه! خداوند،جایگاهی دارد و ما در برابر او جایگاهی داریم که چیزی از اعمال ما بر او پنهان نمی مانَد.ای حبّه! خداوند از رگ گردن به من و تو نزدیک تر است.ای حبّه! هرگز چیزی من و تو را در برابر خدا پنهان نمی کند».
سپس فرمود:«ای نوف! تو خواب هستی؟».
گفت:خیر،ای امیر مؤمنان! من خواب نیستم و امشب فراوان گریسته ام.
امام (علیه السلام) فرمود:«ای نوف! اگر امشب از هراس خدا گریسته باشی،فردا روز، چشمت در برابر خداوند عز و جل روشن خواهد بود.ای نوف! قطره ای اشک از ترس خدا از دیدۀ کسی فرو نمی غلتد،مگر آن که دریاهایی از آتش را فرو می نشانَد.ای نوف! منزلت هیچ کس نزد خدا از کسی که از هراسِ خدا بگرید و برای خدا دوست بدارد و در راه خدا کینه ورزد،بیشتر نیست.ای نوف! هر کس در راه خدا محبّت ورزد،چیزی را بر محبّت او ترجیح نمی دهد و هر کس در راهِ خدا کینه ورزد، خیری به کینه توزانِ او نمی رسد.در این هنگام است که حقایق ایمان را به کمال رسانده اید».
سپس امام (علیه السلام) آن دو را پند و اندرز داد و در پایانِ سخن فرمود:«از خدا ترسان باشید که شما را بیم دادم».سپس در حالی که می گذشت،فرمود:«ای کاش می دانستم که در غفلت های خویش،تو از من روی بر تافته ای یا بر من می نگری! و ای کاش در خواب طولانی و کمیِ سپاس گزاری ام به خاطر نعمت های تو بر خود، می دانستم که چه وضعی دارم!».
به خدا سوگند،امام (علیه السلام) همچنان در این حال بود تا سپیده دمید.
ص: 588
672.حلیة الأولیاء عن أبی صالح: دَخَلَ ضِرارُ بنُ ضَمرَةَ الکِنانِیُّ عَلی مُعاوِیَةَ،فَقالَ لَهُ:
صِف لی عَلِیّاً،فَقالَ:أوَ تُعفینی یا أمیرَ المُؤمِنینَ؟قالَ:لا اعفیکَ.قالَ:أمّا إذ لابُدَّ...فَأَشهَدُ بِاللّهِ لَقَد رَأَیتُهُ فی بَعضِ مَواقِفِهِ وقَد أرخَی اللَّیلُ سُدولَهُ،وغارَت نُجومُهُ،یَمیلُ فی مِحرابِهِ قابِضاً عَلی لِحیَتِهِ،یَتَمَلمَلُ تَمَلمُلَ السَّلیمِ،ویَبکی بُکاءَ الحَزینِ،فَکَأَنّی أسمَعُهُ الآنَ وهُوَ یَقولُ:
یا رَبَّنا یا رَبَّنا-یَتَضَرَّعُ إلَیهِ-ثُمَّ یَقولُ لِلدُّنیا:إلَیَّ تَغَرَّرتِ؟! إلَیَّ تَشَوَّفتِ؟! هَیهاتَ هَیهاتَ،غُرّی غَیری،قَد بَتَتُّکِ ثَلاثاً،فَعُمُرُکِ قَصیرٌ،ومَجلِسُکِ حَقیرٌ، وخَطَرُکِ یَسیرٌ،آهِ آهِ مِن قِلَّةِ الزّادِ،وبُعدِ السَّفَرِ،ووَحشَةِ الطَّریقِ.
فَوَکَفَت دُموعُ مُعاوِیَةَ عَلی لِحیَتِهِ ما یَملِکُها،وجَعَلَ یُنَشِّفُها بِکُمِّهِ وقَدِ اختَنَقَ القَومُ بِالبُکاءِ،فَقالَ:کَذا کانَ أبُو الحَسَنِ؛کَیفَ وَجدُکَ عَلَیهِ یا ضِرارُ؟قالَ:وَجدُ مَن ذُبِحَ واحِدُها فی حِجرِها،لا ترَقَأُ دَمعَتُها ولا یَسکُنُ حُزنُها.ثُمَّ قامَ فَخَرَجَ. (1)
673.الإمام الحسن (علیه السلام): رَأَیتُ امّی فاطِمَةَ علیها السلام قامَت فی مِحرابِها لَیلَةَ جُمعَتِها،فَلَم تَزَل راکِعَةً ساجِدَةً حَتَّی اتَّضَحَ عَمودُ الصُّبحِ،وسَمِعتُها تَدعو لِلمُؤمِنینَ والمُؤمِناتِ وتُسَمّیهِم وتُکثِرُ الدُّعاءَ لَهُم ولا تَدعو لِنَفسِها بِشَیءٍ،فَقُلتُ لَها:یا امّاه،لِمَ لا تَدعینَ لِنَفسِکِ کَما تَدعینَ لِغَیرِکِ؟فَقالَت:یا بُنَیَّ،الجارَ ثُمَّ الدّارَ. (2)
ص: 589
672.حلیة الأولیاء -به نقل از ابو صالح-:ضرار بن ضمرۀ کنانی بر معاویه وارد شد.معاویه به او گفت:علی را برای من توصیف کن.
او گفت:ای امیر مؤمنان! آیا مرا معذور نمی داری؟
گفت:نه،معذورت نمی دارم.
ضرار گفت:اگر گریزی نیست...،خدا را گواه می گیرم در برخی حالات،در حالی که شب،پردۀ خود را فکنده بود و ستارگانِ آن فرو رفته بودند،در محرابش و در حالی که ریشش را به دست گرفته بود،از این سو به آن سو می رفت و چونان مار گزیده ای به خود می پیچید و مانند غم زدگان می گریست و گویی هم اینک صدای او را می شنوم که می گوید:«بار الها! بار الها!».به درگاه او زاری می کرد و سپس خطاب به دنیا می فرمود:«مرا می فریبی،یا چشم به راه من هستی؟دور است،دور ! دیگری را بفریب.سه باره تو را طلاق داده ام.عمر تو کوتاه و محفلَت ناچیز است و خطرت به آسانی می رسد.آه! آه! از کمیِ توشه و دوری سفر و وحشت راه».
اشک معاویه بی اختیار بر ریشش فرو ریخت و با آستینش آنها را خشک می کرد و گریه،جماعت را گلوگیر کرده بود.معاویه گفت:آری،ابو الحسن چنین بود.ای ضرار! شور و عشقت نسبت بدو چگونه است؟
ضرار گفت:شور و عشق زنی که تنها فرزندش را در دامانش سر ببرند،که اشک از دیده اش بند نمی آید و غمش آرام نمی گیرد.
سپس برخاست و بیرون رفت.
673.امام حسن (علیه السلام): مادرم فاطمه علیها السلام را در شب جمعه در محراب دیدم که به عبادت ایستاده بود.او همچنان در رکوع بود تا روشنی بامداد بر آمد.شنیدم که او به مردان و زنان مؤمن دعا می کرد و آنها را نام می بُرد و برای آنها فراوان دعا می کرد،در حالی که برای خود دعایی نمی کرد.به ایشان گفتم:مادر! چرا همان گونه که برای دیگران دعا می کنی،برای خود دعا نمی کنی؟
فرمود:«فرزندم! نخست همسایه و سپس [ اهل ] خانه».
ص: 590
674.المناقب لابن شهرآشوب عن الحسن البصری: ما کانَ فی هذِهِ الاُمَّةِ أعبَدُ مِن فاطِمَةَ،کانَت تَقومُ حَتّی تَوَرَّمَت قَدَماها. (1)
675.تاریخ الطبری عن عبد اللّه بن الزّبیر -لَمّا سَمِعَ بِمَقتَلِ الحُسَینِ (علیه السلام)-:أمَا وَاللّهِ لَقَد قَتَلوهُ ! طَویلاً بِاللَّیلِ قِیامُهُ،کَثیراً فِی النَّهارِ صِیامُهُ. (2)
676.تاریخ الیعقوبی: قیلَ لِعَلِیِّ بنِ الحُسَینِ (علیه السلام):ما أقَلَّ وُلدَ أبیکَ! قالَ:العَجَبُ کَیفَ وُلِدتُ لَهُ،إنَّهُ کانَ یُصَلّی فِی الیَومِ وَاللَّیلَةِ ألفَ رَکعَةٍ،فَمَتی کانَ یَفرُغُ لِلنِّساءِ؟! (3)
677.الإمام الصادق (علیه السلام): کانَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ (علیه السلام) شَدیدَ الاِجتِهادِ فِی العِبادَةِ؛نَهارَهُ صائِمٌ، ولَیلَهُ قائِمٌ،فَأَضَرَّ ذلِکَ بِجِسمِهِ،فَقُلتُ لَهُ:یا أبَه (4)،کَم هذَا الدُّؤوبُ (5)؟! فَقالَ:أتَحَبَّبُ إلی رَبّی لَعَلَّهُ یُزلِفُنی. (6)
678.عنه (علیه السلام): کانَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ (علیه السلام) إذا أخَذَ کِتابَ عَلِیٍّ (علیه السلام) فَنَظَرَ فیهِ قالَ:مَن یُطیقُ هذا؟مَن یُطیقُ ذا؟قالَ:ثُمَّ یَعمَلُ بِهِ.
وکانَ إذا قامَ إلَی الصَّلاةِ تَغَیَّرَ لَونُهُ حَتّی یُعرَفُ ذلِکَ فی وَجهِهِ،وما أطاقَ أحَدٌ
ص: 591
674.المناقب، ابن شهرآشوب-به نقل از حسن بصری-:در میان این امّت،عابدتر از فاطمه نبوده است.او آن قدر [ برای عبادت ] می ایستاد که دو پایش ورم می کرد.
675.تاریخ الطبری -به نقل از عبد اللّه بن زبیر،چون خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) را شنید-:
هان! به خدا سوگند،او را کشتند؛کسی را که در شب،زمانی دراز به عبادت می ایستاد و در روز،فراوان روزه می گرفت!
676.تاریخ الیعقوبی: به علی بن الحسین (زین العابدین) (علیه السلام) گفته شد:فرزندان پدر تو،چه اندک اند! فرمود:«شگفت از آن که خودِ من،چگونه برای او زاده شدم! او در شبانه روز،هزار رکعت نماز می گزارد.پس کِی به زنان می رسید؟!».
677.امام صادق (علیه السلام): علی بن الحسین (زین العابدین) (علیه السلام) در عبادت،سختکوش بود، روزش را روزه می داشت و شبش را به عبادت می ایستاد.پس این کار به پیکر او آسیب رساند.به او گفتم:ای پدر! این همه تلاش برای چه؟فرمود:«به درگاه خدایم اظهار محبّت می کنم.شاید مرا به خود،نزدیک کند».
678.امام صادق (علیه السلام): علی بن الحسین (علیه السلام) هنگامی که کتاب علی (علیه السلام) را ستاند،در آن نگریست و فرمود:«چه کسی چنین توانی دارد؟چه کسی چنین توانی دارد؟».علی بن الحسین (علیه السلام) از آن پس بِدان عمل می کرد و هر گاه برای نماز بر می خاست،رنگش دگرگون می شد تا آن جا که در چهره اش نمایان می گشت و هیچ کس در میان
ص: 592
عَمَلَ عَلِیٍّ (علیه السلام) مِن وُلدِهِ مِن بَعدِهِ إلّاعَلِیَّ بنَ الحُسَینِ (علیه السلام). (1)
679.الأمالی للطوسی عن عمرو بن عبد اللّه بن هند الجملیّ عن الإمام الباقر (علیه السلام): إنَّ فاطِمَةَ بِنتَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ لَمّا نَظَرَت إلی ما یَفعَلُ ابنُ أخیها عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ (علیه السلام) بِنَفسِهِ مِنَ الدَّأبِ فِی العِبادَةِ أتَت جابِرَ بنَ عَبدِاللّهِ بنِ عَمرِو بنِ حِزامٍ الأَنصارِیَّ فَقالَت لَهُ:یا صاحِبَ رَسولِ اللّهِ،إنَّ لَنا عَلَیکُم حُقوقاً،ومِن حَقِّنا عَلَیکُم أن إذا رَأَیتُم أحَدَنا یُهلِکُ نَفسَهُ اجتِهاداً أن تُذَکِّروهُ اللّهَ وتَدعوهُ إلَی البُقیا عَلی نَفسِهِ،وهذا عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ بَقِیَّةُ أبیهِ الحُسَینِ قَدِ انخَرَمَ أنفُهُ وثَفِنَت جَبهَتُهُ ورُکَبتاهُ وراحَتاهُ، دَأباً مِنهُ لِنَفسِهِ فِی العِبادَةِ.
فَأَتی جابِرُ بنُ عَبدِ اللّهِ بابَ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ (علیه السلام)،وبِالبابِ أبو جَعفَرٍ مُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ (علیه السلام) فی اغَیلِمَةٍ مِن بَنی هاشِمٍ قَدِ اجتَمَعوا هُناکَ،فَنَظَرَ جابِرٌ إلَیهِ مُقبِلاً فَقالَ:هذِهِ مِشیَةُ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وسَجِیَّتُهُ،فَمَن أنتَ یا غُلامُ؟فَقالَ:أنَا مُحَمَّدُ بنُ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ،فَبَکی جابِرُ بنُ عَبدِ اللّهِ رضی الله عنه،ثُمَّ قالَ:أنتَ وَاللّهِ الباقِرُ عَنِ العِلمِ حَقّاً،اُدنُ مِنّی بِأَبی أنتَ واُمّی،فَدَنا مِنهُ فَحَلَّ جابِرٌ إزارَهُ ووَضَعَ یَدَهُ فی صَدرِهِ فَقَبَّلَهُ وجَعَلَ عَلَیهِ خَدَّهُ ووَجهَهُ وقالَ لَهُ:اُقرِئُکَ عَن جَدِّکَ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) السَّلامَ،وقَد أمَرَنی أن أفعَلَ بِکَ ما فَعَلتُ،وقالَ لی:یوشِکُ أن تَعیشَ وتَبقی حَتّی تَلقی مِن وُلدِی مَنِ اسمُهُ مُحَمَّدٌ یَبقَرُ العِلمَ بَقراً،وقالَ لی:إنَّکَ تَبقی حَتّی تَعمی ثُمَّ یُکشَفُ لَکَ عَن بَصَرِکَ.
ثُمَّ قالَ لی:اِیذَن لی عَلی أبیکَ.فَدَخَلَ أبو جَعفَرٍ عَلی أبیهِ فَأَخبَرَهُ الخَبَرَ وقالَ:
إنَّ شَیخاً بِالبابِ وقَد فَعَلَ بی کَیتَ وکَیتَ،فَقالَ:یا بُنَیَّ،ذلِکَ جابِرُ بنُ عَبدِ اللّهِ.ثُمَّ
ص: 593
فرزندان علی (علیه السلام)،جز علی بن الحسین (علیه السلام) توان عمل او را نداشت.
679.الأمالی، طوسی-به نقل از عمرو بن عبد اللّه بن هند جملی،در بارۀ امام باقر (علیه السلام)-:چون فاطمه دختر علی بن ابی طالب (علیه السلام)،سختکوشیِ پسر برادرش علی بن الحسین (علیه السلام) را در عبادت دید،نزد جابر بن عبد اللّه بن عمرو بن حزام انصاری آمد و به او گفت:ای صحابی پیامبر خدا! ما بر شما حقوقی داریم و از حقّ ما بر شما این است که هر گاه شما یکی از ما را دیدید که با سختکوشی،خود را نابود می کند،خدا را به او یاد آورید و از او بخواهید جانش را حفظ کند.این،علی بن الحسین است که از سختکوشی در عبادت،بینی اش ترک برداشته و پیشانی و زانوان و دو کف دستش پینه بسته است.
جابر بن عبد اللّه به درِ خانۀ علی بن الحسین (علیه السلام) رفت و بر کنارِ در،امام باقر را در میان جمعی نوجوان از بنی هاشم دید که در آن جا گرد آمده بودند.جابر در حالی که به آن سو می رفت،بدو نگریست و گفت:این راه رفتن و خوی پیامبر خداست.ای نوجوان! تو کیستی؟
فرمود:«من محمّد بن علی بن الحسین هستم».
جابر بن عبد اللّه گریست و آن گاه گفت:به خدا،تو به حق،شکافندۀ علم هستی.
نزدیک من آی،پدرم و مادرم فدای تو باد!
امام (علیه السلام) نزدیک او رفت.جابر جامه اش را گشود و دست ایشان را بر سینه اش گذاشت و آن را بوسید و چهره اش را بر دست و چهرۀ امام (علیه السلام) نهاد و به ایشان گفت:سلامِ نیایَت، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) را به تو می رسانم.او به من دستور داده است که سلامش را به تو برسانم.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) به من فرمود:«باشد که تو آن قدر زندگی کنی و باقی باشی تا فرزندی از فرزندان مرا دیدار کنی که نامش محمّد است و علم را به کمال می شکافد».پیامبر (صلی الله علیه و آله) به من فرمود:
«تو آن قدر زنده خواهی ماند که کور شوی و سپس نور به دیدگانت باز گردد».
امام باقر (علیه السلام) فرمود:«او به من گفت:از پدرت اجازه بگیر تا به دیدارش روم».
امام باقر (علیه السلام) بر پدرش وارد شد و او را آگاه کرد و فرمود:پیرمردی بر درِ خانه است که با من چنین و چنان کرد.
امام [زین العابدین] (علیه السلام) فرمود:«فرزندم! او جابر بن عبد اللّه است»و سپس فرمود:
ص: 594
قالَ:أمِن بَین وِلدانِ أهلِکَ قالَ لَکَ ما قالَ وفَعَلَ بِکَ ما فَعَلَ؟قالَ:نَعَم،[قالَ:] (1)إنّا للّهِ ِ،إنَّهُ لَم یَقصُدکَ فیهِ بِسوءٍ ولَقَد أشاطَ بِدَمِکَ. (2)
ثُمَّ أذِنَ لِجابِرٍ فَدَخَلَ عَلَیهِ،فَوَجَدَهُ فی مِحرابِهِ قَد أنضَتهُ العِبادَةُ،فَنَهَضَ عَلِیٌّ (علیه السلام) فَسَأَلَهُ عَن حالِهِ سُؤالاً حَفِیّاً ثُمَّ أجلَسَهُ بِجَنبِهِ،فَأَقبَلَ جابِرٌ عَلَیهِ یَقولُ:یَا بنَ رَسولِ اللّهِ،أماعَلِمتَ أنَّ اللّهَ تَعالی إنَّما خَلَقَ الجَنَّةَ لَکُم ولِمَن أحَبَّکُم وخَلَقَ النّارَ لِمَن أبغَضَکُم وعاداکُم،فَما هذَا الجَهدُ الَّذی کَلَّفتَهُ نَفسَکَ؟
قالَ لَهُ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ (علیه السلام):یا صاحِبَ رَسولِ اللّهِ،أما عَلِمتَ أنَّ جَدّی رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) قَد غَفَرَ اللّهُ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ وما تَأَخَّرَ فَلَم یَدَعِ الاِجتِهادَ لَهُ،وتَعَبَّدَ-بِأَبی هُوَ واُمّی-حَتَّی انتَفَخَ السّاقُ ووَرِمَ القَدَمُ،وقیلَ لَهُ:أتَفعَلُ هذا وقَد غُفِرَ لَکَ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وما تَأَخَّرَ؟قالَ:أفَلا أکونُ عَبداً شَکوراً؟!
فَلَمّا نَظَرَ جابِرٌ إلی عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ (علیه السلام) ولَیسَ یُغنی فیهِ مِن قَولٍ یَستَمیلُهُ مِنَ الجَهدِ وَالتَّعَبِ إلَی القَصدِ قالَ لَهُ:یَابنَ رَسولِ اللّهِ،البُقیا عَلی نَفسِکَ،فَإِنَّکَ لَمِن اسرَةٍ بِهِم یُستَدفَعُ البَلاءُ وتُستَکشَفُ اللَّأواءُ (3)وبِهِم تُستَمطَرُ السَّماءُ.
فَقالَ:یا جابِرُ،لا أزالُ عَلی مِنهاجِ أبَوَیَّ مُؤتَسِیاً بِهِما صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِما حَتّی ألقاهُما.
فَأَقبَلَ جابِرٌ عَلی مَن حَضَرَ فَقالَ لَهُم:وَاللّهِ،ما أری فی أولادِ الأَنبِیاءِ مِثلَ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ إلّایوسُفَ بنَ یَعقوبَ علیهما السلام.وَاللّهِ لَذُرِّیَّةُ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ (علیه السلام) أفضَلُ
ص: 595
«آیا او از میان کودکانِ خویشانت،تنها به تو چنین گفت و با تو چنین کرد؟».
امام باقر (علیه السلام) فرمود:«آری».
[امام زین العابدین (علیه السلام) فرمود:]«ما از آنِ خداییم.او قصد سویی به تو نکرده است؛امّا [به سبب شناساندن ارج تو] در خون تو کوشیده است».
امام زین العابدین (علیه السلام) به جابر اجازه داد.او وارد شد و امام (علیه السلام) را در محرابش دید که عبادت،او را فرسوده است.امام (علیه السلام) برخاست و با گرمی از حال او پرسش کرد و او را در کنار خود نشاند.جابر به ایشان روی کرد و گفت:ای فرزند پیامبر خدا! آیا نمی دانید که خداوند،بهشت را برای شما و دوستداران شما آفریده و آتش را برای بدخواهان و دشمنان شما خلق کرده است؟! پس این همه تلاش که خود را بدان ملزم کرده ای، چیست؟
امام زین العابدین (علیه السلام) به او فرمود:«ای صحابی پیامبر خدا! آیا نمی دانی که خداوند، گناهان گذشته و آیندۀ نیای مرا بخشوده بود؛ولی پیامبر (صلی الله علیه و آله)،سختکوشی در راه خدا را کنار ننهاد و همچنان عبادتش می کرد-پدر و مادرم فدای او باد-تا آن که ساق و کف پاهایش ورم کرد؟به ایشان (صلی الله علیه و آله) گفته شد:آیا چنین می کنی و حال آن که خداوند،گناهان گذشته وآینده ات را بخشوده است؟پیامبر (صلی الله علیه و آله) پاسخ فرمود:"آیا بنده ای شکرگزار نباشم؟!"».
چون جابر به امام زین العابدین (علیه السلام) نگریست و دید که سخن او در منصرف کردن امام از سختکوشی و اعمال طاقت فرسا و راضی کردن ایشان به میانه روی سودی ندارد،به ایشان گفت:ای فرزند پیامبر خدا! خود را حفظ کن که تو از خاندانی هستی که در پرتو وجود آنها بلا دفع می شود و سختی [و مشقّت] برطرف می گردد و آسمان از برای ایشان باران می بارد.
امام (علیه السلام) فرمود:«ای جابر! من همچنان بر شیوۀ پدر و نیای خود خواهم بود و آن دو- که درودهای خدا بر آن دو باد-را الگوی خود می دانم تا دیدارشان کنم».
جابر،روی به حاضران کرد و گفت:به خدا سوگند،من در میان فرزندان پیامبران، همچون علی بن الحسین (زین العابدین) ندیده ام،مگر یوسف بن یعقوب (علیه السلام).به خدا سوگند،ذریّۀ علی بن الحسین (علیه السلام) از ذریّۀ یوسف بن یعقوب برترند.از آنهاست کسی
ص: 596
مِن ذُرِّیَّةِ یوسُفَ بنِ یَعقوبَ،إنَّ مِنهُم لَمَن یَملَأُ الأَرضَ عَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً. (1)
680.الإمام الصادق (علیه السلام): کانَ أبی رضی الله عنه یُصَلّی فی جَوفِ اللَّیلِ،فَیَسجُدُ السَّجدَةَ فَیُطیلُ حَتّی نَقولُ:إنَّهُ راقِدٌ. (2)
681.عنه (علیه السلام): إنّی کُنتُ امَهِّدُ لِأَبی فِراشَهُ فَأَنتَظِرُهُ حَتّی یَأتِیَ،فَإِذا أوی إلی فِراشِهِ ونامَ قُمتُ إلی فِراشی.وإنَّهُ أبطَأَ عَلَیَّ ذاتَ لَیلَةٍ فَأَتَیتُ المَسجِدَ فی طَلَبِهِ،وذلِکَ بَعدَما هَدَأَ النّاسُ،فَإِذا هُوَ فِی المَسجِدِ ساجِدٌ ولَیسَ فِی المَسجِدِ غَیرُهُ،فَسَمِعتُ حَنینَهُ وهُوَ یَقولُ:
سُبحانَکَ اللّهُمَّ! أنتَ رَبّی حَقّاً حَقّاً،سَجَدتُ لَکَ یا رَبِّ تَعَبُّداً ورِقّاً،اللّهُمَّ إنَّ عَمَلی ضَعیفٌ فَضاعِفهُ لی،اللّهُمَّ قِنی عَذابَکَ یَومَ تَبعَثُ عِبادَکَ،وتُب عَلَیَّ إنَّکَ أنتَ التَّوّابُ الرَّحیمُ. (3)
682.عنه (علیه السلام): کانَ أبی (علیه السلام) کَثیرَ الذِّکرِ،لَقَد کُنتُ أمشی مَعَهُ وإنَّهُ لَیَذکُرُ اللّهَ،وآکُلُ مَعَهُ الطَّعامَ وإنَّهُ لَیَذکُرُ اللّهَ،ولَقَد کانَ یُحَدِّثُ القَومَ وما یَشغَلُهُ ذلِکَ عَن ذِکرِ اللّهِ،وکُنتُ أری لِسانَهُ لازِقاً بِحَنَکِهِ یَقولُ:«لا إلهَ إلَّااللّهُ»،وکانَ یَجمَعُنا فَیَأمُرُنا بِالذِّکرِ حَتّی تَطلُعَ الشَّمسُ،ویَأمُرُ بِالقِراءَةِ مَن کان یَقرَأُ مِنّا،ومَن کانَ لا یَقرَأُ مِنّا أمَرَهُ بِالذِّکرِ. (4)
683.تهذیب الکمال عن یحیی بن الحسن العلویّ: کانَ موسَی بنُ جَعفَرٍ (علیه السلام) یُدعَی العَبدَ
ص: 597
که زمین را از داد می آکَند،آن گونه که از ستم آکنده شده است.
680.امام صادق (علیه السلام): پدرم در دل شب،نماز می گزارد و آن قدر،سجده را طولانی می گردانْد که ما گمان می کردیم خوابیده است.
681.امام صادق (علیه السلام): من بستر پدرم را می گستردم و منتظر آمدنش می ماندم.پس هر گاه در بسترش جای می گرفت و می خوابید،من نیز به بستر خود می رفتم.شبی او دیر کرد و من در جستجوی او به مسجد رفتم و این،در حالی بود که مردم خوابیده بودند.
ناگاه او را در مسجد یافتم که به سجده رفته و در مسجد کسی جز او نبود.نالۀ او را شنیدم که می گفت:«پاک هستی بار الها! بی شک و تردید،تو خدای پاک منی.
خدایا! در برابر تو از سرِ تعبّد و بندگی،به سجده افتاده ام.خدایا! عمل من،ناچیز است.پس آن را برای من دو چندان کن! خدایا! مرا از عذابِ روزی که بندگانت را بر می انگیزی،حفظ کن،و توبه ام را بپذیر که تو توبه پذیر و مهرورزی».
682.امام صادق (علیه السلام): پدرم فراوان ذکر می گفت.من با او راه می رفتم،در حالی که او ذکر خدا بر لب داشت و با او غذا می خوردم،در حالی که او خدا را یاد می آورد.او با مردم سخن می گفت و این هم،او را از ذکر خدا،باز نمی داشت.زبان او را می دیدم که از ذکر«لا إله إلّااللّه»،به سقف دهانش چسبیده بود.او ما را گرد می آورد و از ما می خواست تا بر آمدن آفتاب،ذکر بگوییم.هر که را از ما [که می توانست] قرائت کند،دستور قرائت قرآن می داد و به هر که قرائت نمی کرد،دستور ذکر می داد.
683.تهذیب الکمال -به نقل از یحیی بن حسن علوی-:امام کاظم (علیه السلام) به سبب عبادت و
ص: 598
الصّالِحَ مِن عِبادَتِهِ وَاجتِهادِهِ.رَوی أصحابُنا أنَّهُ دَخَلَ مَسجِدَ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فَسَجَدَ سَجدَةً فی أوَّلِ اللَّیلِ،فَسَمِعَ وهُوَ یَقولُ فی سُجودِهِ:«عَظُمَ الذَّنبُ عِندی فَلیَحسُنِ العَفوُ مِن عِندَکَ،یا أهلَ التَّقوی ویا أهلَ المَغفِرَةِ»،فَجَعَلَ یُرَدِّدُها حَتّی أصبَحَ. (1)
684.الکافی عن حفص: ما رَأَیتُ أحَداً أشَدَّ خَوفاً عَلی نَفسِهِ مِن موسَی بنِ جَعفَرٍ (علیه السلام) ولا أرجَی النّاسِ مِنهُ،وکانَت قِراءَتُهُ حُزناً،فَإِذا قَرَأَ فَکَأَنَّهُ یُخاطِبُ إنساناً. (2)
685.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) عن الثّوبانی: کانَت لِأَبِی الحَسَنِ موسَی بنِ جَعفَرٍ (علیه السلام)،بِضعَ عَشرَةَ سَنَةً،کُلَّ یَومٍ سَجدَةٌ بَعدَ انقِضاضِ الشَّمسِ إلی وَقتِ الزَّوالِ،فَکانَ هارونُ رُبَّما صَعِدَ سَطحاً یُشرِفُ مِنهُ عَلَی الحَبسِ الَّذی حَبَسَ فیهِ أبَا الحَسَنِ (علیه السلام)،فَکانَ یَری أبَا الحَسَنِ (علیه السلام) ساجِداً،فَقالَ لِلرَّبیعِ:یا رَبیعُ،ما ذاکَ الثَّوبُ الَّذی أراهُ کُلَّ یَومٍ فی ذلِکَ المَوضِعِ؟فَقالَ:یا أمیرَ المُؤمِنینَ،ما ذاکَ بِثَوبٍ وإنَّما هُوَ موسَی بنُ جَعفَرٍ،لَهُ کُلَّ یَومٍ سَجدَةٌ بَعدَ طُلوعِ الشَّمسِ إلی وَقتِ الزَّوالِ.قالَ الرَّبیعُ:فَقالَ لی هارونُ:أما إنَّ هذا مِن رُهبانِ بَنی هاشِمٍ.قُلتُ:فَما لَکَ قَد ضَیَّقتَ عَلَیهِ فِی الحَبسِ؟! قالَ:
هَیهاتَ،لابُدَّ مِن ذلِکَ ! (3)
686.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) عن عبد السلام بن صالح الهرویّ: جِئتُ إلی بابِ الدّارِ الَّتی حُبِسَ فیهَا الرِّضا (علیه السلام) بِسَرَخسَ وقَد قُیِّدَ (علیه السلام)،فَاستَأذَنتُ عَلَیهِ السَّجّانَ فَقالَ:لا سَبیلَ لَکَ إلَیهِ،قُلتُ:ولِمَ؟قالَ:لِأَنَّهُ رُبَّما صَلّی فی یَومِهِ ولَیلَتِهِ ألفَ رَکعَةٍ،وإنَّما یَنفَتِلُ
ص: 599
سختکوشی،«عبد صالح»نامیده می شد.اصحاب ما روایت کرده اند که ایشان داخل مسجد پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) شد و در آغاز شب،سجده ای کرد و شنیده می شد که در سجده اش می فرمود:«گناه من،بزرگ گشته است.پس گذشت تو باید نیکو گردد، ای اهل تقوا و ای اهل گذشت!».ایشان این جمله را آن قدر تکرار کرد تا صبح شد.
684.الکافی -به نقل از حفص-:من هیچ کس را ندیدم که از امام کاظم (علیه السلام) بر خویش هراسان تر باشد و در میان مردم از او امیدوارتر هم ندیدم.تلاوت قرآن او،با اندوه همراه بود و هر گاه قرآن تلاوت می کرد،گویی با انسانی سخن می گفت.
685.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) -به نقل از ثوبانی-:امام کاظم (علیه السلام) بیش از ده سال بود که هر روز، پس از طلوع خورشید تا وقت زوال به سجده می افتاد.گاهی هارون الرشید به بام می رفت و از آن جا به محبسی مشرِف می شد که امام کاظم (علیه السلام) را در آن زندانی کرده بود و او را در حال سجده می دید.روزی به ربیع گفت:ای ربیع! این جامه ای که همه روزه در آن جا می بینم،چیست؟
ربیع گفت:یا امیر المؤمنین! این جامه نیست؛موسی بن جعفر است که همه روزه پس از طلوع خورشید تا هنگام زوال،به سجده می افتد.
ربیع گفت:هارون به من گفت:این مرد،از راهبان بنی هاشم است.
گفتم:پس چرا در زندان،بر او تنگ می گیری؟
گفت:هیهات! گزیری از این کار نیست.
686.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) -به نقل از عبد السلام بن صالح هروی-:در سرخس به درِ خانه ای رفتم که امام رضا (علیه السلام) را در آن محبوس کرده و به بندش کشیده بودند.از زندانبان اجازۀ ورود خواستم.او گفت:نمی توانی او را دیدار کنی.
گفتم:چرا؟
ص: 600
مِن صَلاتِهِ ساعَةً فی صَدرِ النَّهارِ وقَبلَ الزَّوالِ وعِندَ اصفِرارِ الشَّمسِ،فَهُوَ فی هذِهِ الأَوقاتِ قاعِدٌ فی مُصَلّاهُ ویُناجی رَبَّهُ. (1)
3/4 صَلاتُهُم
687.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): جُعِلَ قُرَّةُ عَینی فِی الصَّلاةِ. (2)
688.تاریخ بغداد عن عبد اللّه بن مسعود: کانَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) لا یَکونُ ذاکِرینَ إلّاکانَ مَعَهُم،ولا مُصَلّینَ (3)إلّاکانَ أکثَرَهُم صَلاةً. (4)
689.المعجم الکبیر عن فضالة بن عبید: کانَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) إذا نَزَلَ مَنزِلاً فی سَفَرٍ أو دَخَلَ بَیتَهُ لَم یَجلِس حَتّی یَرکَعَ رَکعَتَینِ. (5)
690.عدّة الداعی عن عائشة: کانَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یُحَدِّثُنا ونُحَدِّثُهُ،فَإِذا حَضَرَتِ الصَّلاةُ فَکَأَنَّهُ لَم یَعرِفنا ولَم نَعرِفهُ. (6)
ص: 601
گفت:زیرا او گاه،در شبانه روز هزار رکعت نماز می گزارد.فقط در اوّل روز و قبل از زوال ظهر و هنگام زردی آفتاب،ساعتی از نماز دست می کشد و در این هنگام،در مصلّای خود نشسته است و با خدایش مناجات می کند.
687.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): روشنیِ دیدۀ من،در نماز،نهاده شده است.
688.تاریخ بغداد -به نقل از عبد اللّه بن مسعود-:ذکر گویانی نبودند،مگر آن که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) هم همراه آنها بود و نمازگزارانی نبودند،مگر آن که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در میان آنان بیش از همه نماز می گزارْد.
689.المعجم الکبیر -به نقل از فضالة بن عبید-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) هر گاه در سفر به سرایی در می آمد یا به خانۀ خود وارد می شد،نمی نشست،مگر آن که دو رکعت نماز می گزارْد.
690.عدّة الداعی -به نقل از عایشه-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) با ما سخن می گفت و ما نیز با او سخن می گفتیم؛ولی همین که هنگام نماز می رسید،دیگر گویی نه او ما را می شناخت و نه ما او را می شناختیم. (1)
ص: 602
691.سنن النسائی عن مطرّف عن أبیه: أتَیتُ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) وهُوَ یُصَلّی ولِجَوفِهِ أزیزٌ (1)کَأَزیزِ المِرجَلِ. (2)
692.فلاح السائل عن جعفر بن علیّ القمّی -فی کتابِ زُهدِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله)-:إنَّ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) کانَ إذا قامَ إلَی الصَّلاةِ کَأَنَّهُ ثَوبٌ مُلقیً. (3)
693.الإمام الباقر (علیه السلام) عن جابر بن عبد اللّه: کانَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) لا یُؤَخِّرُ الصَّلاةَ لِطَعامٍ ولا لِغَیرِهِ. (4)
694.الإمام الصادق (علیه السلام): کانَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) لا یُؤثِرُ عَلی صَلاةِ المَغرِبِ شَیئاً إذا غَرَبَتِ الشَّمسُ حَتّی یُصَلِّیَها (5). (6)
695.مسند ابن حنبل عن مطرّف بن عبد اللّه بن الشّخّیر: صَلَّیتُ أنَا وعِمرانُ بنُ حُصَینٍ بِالکوفَةِ خَلفَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ،فَکَبَّرَ بِنا هذَا التَّکبیرَ حینَ یَرکَعُ وحینَ یَسجُدُ،
ص: 603
691.سنن النسائی -به نقل از مطرّف،از پدرش-:خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسیدم،در حالی که مشغول نماز بود و درونش چونان دیگی در جوش بود.
692.فلاح السائل -به نقل از جعفر بن علی قمی،در کتاب زهد النبیّ (صلی الله علیه و آله)-:پیامبر (صلی الله علیه و آله) هر گاه برای نماز بر می خاست،گویی جامه ای بود که در گوشه ای افکنده بودند.
693.امام باقر (علیه السلام) -به نقل از جابر بن عبد اللّه-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) نماز را نه برای غذا و نه برای چیز دیگری به تأخیر نمی انداخت.
694.امام صادق (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) هنگامی که خورشید غروب می کرد،هیچ چیز را بر نماز مغرب ترجیح نمی داد تا آن که آن را به جای می آورد.
695.مسند ابن حنبل -به نقل از مطرّف بن عبد اللّه بن شخّیر-:من و عمران بن حُصَین، پشت سر علی بن ابی طالب (علیه السلام) در کوفه نماز گزاردیم.ایشان هنگام رکوع و سجود و همواره در طول نماز،چنان تکبیرهایی می گفت که چون باز گشتیم،عمران
ص: 604
فَکَبَّرَهُ کُلَّهُ،فَلَمَّا انصَرَفنا قالَ لی عِمرانُ:ما صَلَّیتُ مُنذُ حینٍ-أو قالَ:مُنذُ کَذا وکَذا-أشبَهَ بِصَلاةِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) مِن هذِهِ الصَّلاةِ؛یَعنی صَلاةَ عَلِیٍّ (علیه السلام). (1)
696.کشف الیقین: کانَ [الإمامُ عَلِیُّ (علیه السلام) ] یَوماً فی حَربِ صِفّینَ مُشتَغِلاً بِالحَربِ وَالقِتالِ، وکانَ مَعَ ذلِکَ بَینَ الصَّفَّینِ یُراقِبُ الشَّمسَ،فَقالَ لَهُ ابنُ عَبّاسٍ:یا أمیرَ المُؤمِنینَ، ما هذَا الفِعلُ؟فَقالَ أنظُرُ إلَی الزَّوالِ حَتّی نُصَلِّیَ،فَقالَ لَهُ ابنُ عَبّاسٍ:هَل هذا وَقتُ
(ال)صَّلاةِ؟! إنَّ عِندَنا لَشُغلاً بِالقِتالِ عَنِ الصَّلاةِ !
فَقالَ لَهُ (علیه السلام):فَعَلی ما نُقاتِلُهُم؟! إنَّما نُقاتِلُهُم عَلَی الصَّلاةِ. (2)
697.الإمام الصادق (علیه السلام): کانَ عَلِیٌّ (علیه السلام) یَرکَعُ فَیَسیلُ عَرَقُهُ حَتّی یَطَأَ فی عَرَقِهِ مِن طولِ قِیامِهِ. (3)
698.المناقب لابن شهرآشوب: روی أنَّهُ کانَ عَلِیٌّ (علیه السلام) إذا حَضَرَهُ وَقتُ الصَّلاةِ تَلَوَّنَ وتَزَلزَلَ،فَقیلَ لَهُ:ما لَکَ؟فَیَقولُ:جاءَ وَقتُ أمانَةٍ عَرَضَهَا اللّهُ تَعالی عَلَی السَّماواتِ وَالأَرضِ وَالجِبالِ فَأَبَینَ أن یَحمِلنَها وحَمَلَهَا الإِنسانُ،فی ضَعفی،فَلا أدری احسِنُ إذاً ما حَمَلتُ أم لا. (4)
ص: 605
گفت:از مدّت ها پیش-یا گفت:از فلان وقت-نمازی نخوانده بودم که از این نماز -یعنی نماز علی (علیه السلام)-به نماز پیامبر (صلی الله علیه و آله)،شبیه تر باشد.
696.کشف الیقین: [امام علی (علیه السلام) ] در جنگ صفّین که به جنگ و نبرد مشغول بود،در میانۀ جنگ،خورشید را زیر نظر داشت.ابن عبّاس به او گفت:یا امیر مؤمنان! چه می کنی؟
فرمود:«می نگرم که چه هنگام،زوال ظهر می شود تا نماز بگزاریم».
ابن عبّاس به ایشان گفت:آیا حالا وقت نماز است؟! جنگ،ما را از نماز باز داشته است.
فرمود:«ما چرا با آنها می جنگیم؟! ستیز ما با آنها بر سر نماز است».
697.امام صادق (علیه السلام): علی (علیه السلام) آن قدر رکوع خود را ادامه می داد که عرقش روان می شد،تا جایی که در عرق خود،گام می نهاد.
698.المناقب، ابن شهرآشوب:روایت شده است:هنگامی که وقت نماز می رسید،رنگ علی (علیه السلام) دگرگون می شد و به لرزه می افتاد.به ایشان گفته شد:تو را چه می شود؟
فرمود:«هنگام [ ادای ] امانتی رسیده است که خداوند متعال،آن را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کرد و آنها از به دوش کشیدنش ابا ورزیدند و آدمی،آن را به دوش کشید و من با ناتوانی ام نمی دانم که آیا می توانم این بار را به خوبی حمل کنم یا نه».
ص: 606
699.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): أمَّا ابنَتی فاطِمَةُ...مَتی قامَت فی مِحرابِها بَینَ یَدَی رَبِّها جَلَّ جَلالُهُ، زَهَرَ نورُها لِمَلائِکَةِ السَّماءِ کَما یَزهَرُ نورُ الکَواکِبِ لِأَهلِ الأَرضِ،ویَقولُ اللّهُ عز و جل لِمَلائِکَتِهِ:یا مَلائِکَتِی،اُنظُروا إلی أمَتی فاطِمَةَ سَیِّدَةِ إمائی قائِمَةً بَینَ یَدَیَّ تَرتَعِدُ فَرائِصُها مِن خیفَتی،وقَد أقبَلَت بِقَلبِها عَلی عِبادَتی. (1)
700.عدّة الدّاعی: کانَت فاطِمَةُ علیها السلام تَنهَجُ فِی الصَّلاةِ مِن خیفَةِ اللّهِ تَعالی. (2)
701.الإمام زین العابدین (علیه السلام): إنَّ الحَسَنَ بنَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ (علیه السلام) کانَ أعبَدَ النّاسِ فی زَمانِهِ وأزهَدَهُم وأفضَلَهُم،وکانَ إذا حَجَّ حَجَّ ماشِیاً،ورُبَّما مَشی حافِیاً،وکانَ إذا ذَکَرَ المَوتَ بَکی،وإذا ذَکَرَ القَبرَ بَکی،وإذا ذَکَرَ البَعثَ وَالنُّشورَ بَکی،وإذا ذَکَرَ المَمَرَّ عَلَی الصِّراطِ بَکی،وإذا ذَکَرَ العَرضَ عَلَی اللّهِ تَعالی ذِکرُهُ شَهَقَ شَهقَةً یُغشی عَلَیهِ مِنها،وکانَ إذا قامَ فی صَلاتِهِ تَرتَعِدُ فَرائِصُهُ بَینَ یَدَی رَبِّهِ عز و جل،وکانَ إذا ذَکَرَ الجَنَّةَ وَالنّارَ اضطَرَبَ اضطِرابَ السَّلیمِ،وسَأَلَ اللّهَ تَعالی الجَنَّةَ وتَعَوَّذَ بِهِ مِنَ النّارِ.وکانَ (علیه السلام) لا یَقرَأُ مِن کِتابِ اللّهِ عز و جل: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» إلّاقالَ:«لَبَّیکَ اللّهُمَّ لَبَّیکَ»،ولَم یُرَ فی شَیءٍ مِن أحوالِهِ إلّاذاکِراً للّهِ ِ سُبحانَهُ. (3)
702.عنه (علیه السلام): کانَ الحَسَنُ بنُ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ (علیه السلام) یُصَلّی،فَمَرَّ بَینَ یَدَیهِ رَجُلٌ فَنَهاهُ بَعضُ جُلَسائِهِ،فَلَمَّا انصَرَفَ مِن صَلاتِهِ قالَ لَهُ:لِمَ نَهَیتَ الرَّجُلَ؟قالَ:یَا بنَ رَسولِ اللّهِ،حَظَرَ (4)فیما بَینَکَ وبَینَ الِمحرابِ،فَقالَ:وَیحَکَ ! إنَّ اللّهَ عز و جل أقرَبُ إلَیَّ مِن
ص: 607
699.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): امّا دخترم فاطمه...آن گاه که در محرابش در برابر خداوند جلیل خود می ایستد،نور او برای فرشتگان آسمان،چنان پیدا بود که درخشش اخترانْ برای زمینیان پیداست و خداوند،به فرشتگانش می فرماید:ای فرشتگان من! به کنیزم فاطمه،سَرور کنیزان من،بنگرید که چگونه در برابر من ایستاده،شانه هایش از بیم من،به لرزه افتاده و از صمیم دل،به عبادت من روی آورده است.
700.عدّة الداعی: فاطمه علیها السلام در نماز،از ترس خدای متعال،نفس نفس می زد.
701.امام زین العابدین (علیه السلام): حسن بن علی بن ابی طالب (علیه السلام) در زمان خود،از همه عابدتر، زاهدتر و بافضلیت تر بود و هر گاه حج می رفت،پیاده و چه بسا پابرهنه می رفت و هر گاه مرگ و گور را به خاطر می آورْد،می گریست و هر گاه رستاخیز و زنده شدن را از نظر می گذراند،اشک از دیده می ریخت و هر گاه گذر از صراط را در اندیشه می آورد،گریان می شد و هر گاه عرضۀ [اعمال] را به خدای متعال به یاد می آورد، فریادی می کشید که از آن،بیهوش می شد و هر گاه به نماز بر می خاست، شانه هایش در برابر خداوند عز و جل،به لرزه می افتاد و هر گاه بهشت و دوزخ را به یاد می آورْد،چونان مارْ گزیده،بی تابی می کرد و از خداوند متعال،بهشت را طلب می کرد و از آتش دوزخ به او پناه می بُرد.او هر گاه عبارت: «ای کسانی که ایمان آورده اید!» را از قرآن می خوانْد،می گفت:«لبّیک اللّهم لبّیک»و در هیچ حالی دیده نشد،مگر آن که خداوند سبحان را ذکر می گفت.
702.امام زین العابدین (علیه السلام): حسن بن علی بن ابی طالب (علیه السلام) نماز می گزارْد که مردی از برابر ایشان گذشت.یکی از هم نشینانش او را از این کار نهی کرد.چون امام (علیه السلام) از نمازش فارغ شد،به آن مرد فرمود:«چرا او را باز داشتی؟».
گفت:ای پسر پیامبر خدا! او میان شما و محراب حایل شد.
ص: 608
أن یَحظُرَ فیما بَینی وبَینَهُ أحَدٌ. (1)
703.جامع الأخبار: کانَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ (علیه السلام) إذا تَوَضَّأَ تَغَیَّرَ لَونُهُ وَارتَعَدَت مَفاصِلُهُ،فَقیلَ لَهُ فی ذلِکَ،فَقالَ:حَقٌّ لِمَن وَقَفَ بَینَ یَدَیِ اللّهِ المَلِکِ الجَبّارِ أن یَصفَرَّ لَونُهُ وتَرتَعِدَ مَفاصِلُهُ. (2)
704.الإمام الباقر (علیه السلام): کانَ أبی عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ (علیه السلام) إذا حَضَرَتِ الصَّلاةُ یَقشَعِرُّ جِلدُهُ، ویَصفَرُّ لَونُهُ،وتَرتَعِدُ فَرائِصُهُ (3)،ویَقِفُ شَعرُهُ،ویَقولُ ودُموعُهُ تَجری عَلی خَدَّیهِ:لَو عَلِمَ العَبدُ مَن یُناجی مَا انفَتَلَ (4). (5)
705.الإرشاد عن عبد اللّه بن محمد القرشی: کانَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ (علیه السلام) إذا تَوَضَّأَ اصفَرَّ لَونُهُ،فَیقولُ لَهُ أهلُهُ:ما هذَا الَّذی یَغشاکَ؟فَیَقولُ:أتَدری لِمَن أتَأَهَّبُ لِلقِیامِ بَینَ یَدَیهِ؟! (6)
ص: 609
امام (علیه السلام) فرمود:«وای بر تو! خداوند عز و جل به من نزدیک تر از آن است که کسی بتواند میان من و او حایل شود».
703.جامع الأخبار: حسین بن علی (علیه السلام) هر گاه وضو می گرفت،رنگش تغییر می کرد و بندهای بدنش به لرزه می افتاد.سبب را از ایشان جویا شدند.فرمود:«حق است بر کسی که در برابر خداوند جبّار می ایستد،رنگش زرد شود و بندهایش به لرزه افتند».
704.امام باقر (علیه السلام): پدرم علی بن الحسین (علیه السلام) به هنگام نماز،پوست بدنش می ترنجید و رنگش زرد می شد و شانه هایش به لرزه می افتاد و موی بر تنش راست می شد و در حالی که اشکش بر گونه روان بود،می فرمود:«اگر بنده می دانست با که مناجات می کند،از نماز دست نمی کشید».
705.الإرشاد -به نقل از عبد اللّه بن محمّد قرشی-:امام زین العابدین (علیه السلام) هر گاه وضو می گرفت،رنگش زرد می گشت.خانواده اش به ایشان می گفتند:این،چه حالی است که شما را در بر می گیرد؟
می فرمود:«آیا می دانی آمادۀ ایستادن در برابر چه کسی می گردم؟».
ص: 610
706.الإمام الصادق (علیه السلام): کانَ أبی (علیه السلام) یَقولُ:کانَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِما إذا قامَ فِی الصَّلاةِ کَأَنَّهُ ساقُ شَجَرَةٍ،لا یَتَحَرَّکُ مِنهُ شَیءٌ إلّاما حَرَّکَهُ الرّیحُ مِنهُ. (1)
707.علل الشرائع عن أبان بن تغلب: قُلتُ لِأَبی عَبدِاللّهِ (علیه السلام):إنّی رَأَیتُ عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ (علیه السلام) إذا قامَ فِی الصَّلاةِ غَشِیَ لَونَهُ لونٌ آخَرُ ! فَقالَ لی:وَاللّهِ إنَّ عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ (علیه السلام) کانَ یَعرِفُ الَّذی یَقومُ بَینَ یَدَیهِ. (2)
708.فلاح السائل عن أبی أیّوب: کانَ أبو جَعفَرٍ وأبو عَبدِاللّهِ علیهما السلام إذا قاما إلَی الصَّلاةِ تَغَیَّرَت ألوانُهُما حُمرَةً ومَرَّةً صُفرَةً،وکَأَنَّما یُناجِیانِ شَیئاً یَرَیانِهِ. (3)
709.الاُصول الستّة عشر عن جابر الجعفیّ عن الإمام الصّادق (علیه السلام): لَقَد صَلّی أبو جَعفَرٍ (علیه السلام) ذاتَ یَومٍ فَوَقَعَ عَلی رَأسِهِ شَیءٌ،فَلَم یَنزَعهُ مِن رَأسِهِ حَتّی قامَ إلَیهِ جَعفَرٌ فَنَزَعَهُ (4)مِن رَأسِهِ،تَعظیماً للّهِ ِ وإقبالاً عَلی صَلاتِهِ،وهُوَ قَولُ اللّهِ: «أَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً» 5 . (5)
710.فلاح السّائل: رُوِیَ أنَّ مَولانا جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ الصّادِقَ (علیه السلام) کانَ یَتلُو القُرآنَ فی صَلاتِهِ فَغُشِیَ عَلَیهِ،فَلَمّا أفاقَ سُئِلَ:مَا الَّذی أوجَبَ مَا انتَهَت حالُکَ إلَیهِ؟فَقالَ ما مَعناهُ:ما زِلتُ اکَرِّرُ آیاتِ القُرآنِ حَتّی بَلَغتُ إلی حَالٍ کَأَنّی سَمِعتُها مُشافَهَةً مِمَّن أنزَلَها عَلَی المُکاشَفَةِ وَالعِیانِ،فَلَم تَقُمِ القُوَّةُ البَشَرِیَّةُ بِمُکاشَفَةِ الجَلالَةِ الإِلهِیَّةِ. (6)
ص: 611
706.امام صادق (علیه السلام): پدرم (علیه السلام) می فرمود:هر گاه علی بن الحسین-که درودهای خدا بر آن دو باد-به نماز بر می خاست،گویی ساقۀ درختی بود؛چیزی از آن حرکت نمی کرد، مگر آنچه باد آن را به حرکت در می آوَرد».
707.علل الشرائع -به نقل از ابان بن تغلب-:به امام صادق (علیه السلام) گفتم:علی بن الحسین (زین العابدین) (علیه السلام) را دیدم که هنگام ایستادن به نماز،رنگش دگرگون می گشت.
امام صادق (علیه السلام) به من فرمود:«به خدا سوگند،علی بن الحسین (علیه السلام) می دانست در برابر چه کسی ایستاده است».
708.فلاح السائل -به نقل از ابو ایّوب-:امام باقر و امام صادق علیهما السلام هر گاه به نماز می ایستادند،رنگشان گاهی سرخ می شد و گاهی زرد و گویی با چیزی گفتگو می کنند که آن را می بینند.
709.الاُصول الستّة عشر -به نقل از جابر جعفی،از امام صادق (علیه السلام)-:روزی [پدرم] باقر (علیه السلام) نماز می گزارْد که چیزی روی سرش افتاد.ایشان آن را از سرش بر نداشت،تا آن که رفت[م] و آن را از سر مبارک ایشان برداشت[م].این (آرامش و بی توجّهی به اطراف)، برای بزرگداشت مقام خداوند و توجّه به نمازش بود و این،همان سخن پروردگار است: «به این دین،با گرایش تمام به حق،روی آور» .
710.فلاح السائل: روایت شده است که سَرور ما امام جعفر صادق (علیه السلام) در نماز خود،قرآن تلاوت می کرد که بیهوش شد و چون به هوش آمد،از ایشان پرسیده شد:چه چیز، حال شما را چنین کرد؟
ایشان سخنی فرمود که مفهومش چنین بود:«همچنان آیات قرآن را تکرار می کردم که به حالی رسیدم که گویی به مکاشفه و بالعیان،آن را از زبان کسی می شنیدم که نازلش کرده است.پس قدرت بشری،توان تحمّل مکاشفۀ هیبت الهی را نداشت».
ص: 612
4/4 صَلاتُهُم بِاللَّیلِ
711.الإمام الباقر والإمام الصادق علیهما السلام -فی قَولِهِ تَعالی: «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ وَ إِدْبارَ النُّجُومِ» 1 -:إنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) کانَ یَقومُ مِنَ اللَّیلِ ثَلاثَ مَرّاتٍ،فَیَنظُرُ فی آفاقِ السَّماءِ ویَقرَأُ الخَمسَ مِن آلِ عِمرانَ،الَّتی آخِرُها: «إِنَّکَ لا تُخْلِفُ الْمِیعادَ» 2 ،ثُمَّ یَفتَتِحُ صَلاةَ اللَّیلِ. (1)
712.صحیح مسلم عن عائشة: کانَ [رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) ] یَنامُ أوَّلَ اللَّیلِ ویُحیی آخِرَهُ. (2)
713.سنن أبی داود عن عائشة: إنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) کانَ لا یَدَعُهُ [قِیامُ اللَّیلِ] وکانَ إذا مَرِضَ أو کَسِلَ صَلّی قاعِداً. (3)
714.تفسیر الطبری عن مجاهد: ذَکَرَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) قِیامَ اللَّیلِ فَفاضَت عَیناهُ حَتّی تَحادَرَت دُموعُهُ،فَقالَ: «تَتَجافی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ» 6 . (4)
715.سنن أبی داود عن عبد اللّه بن عبّاس: بِتُّ لَیلَةً عِندَ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله)،فَلَمَّا استَیقَظَ مِن مَنامِهِ
ص: 613
711.امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) -در بارۀ این سخن خداوند متعال: «و در پاره ای از شب و به هنگام ناپدید شدن ستارگان،تسبیح گوی» -:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) شبانه سه بار بر می خاست و در افق های آسمان می نگریست و پنج آیه از سورۀ آل عمران تلاوت می کرد که پایان آن، «به راستی که تو خلف وعده نمی کنی» است و سپس نماز شب را آغاز می کرد.
712.صحیح مسلم -به نقل از عایشه-:[پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) ] در آغاز شب می خوابید و پایان آن را شب زنده داری می کرد.
713.سنن أبی داوود -به نقل از عایشه-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) [را عبادتِ شبانه] رها نمی کرد و هر گاه بیمار یا سنگین می شد،نشسته نماز می گزارْد.
714.تفسیر الطبری -به نقل از مجاهد-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) عبادت شبانه را یاد کرد و دو چشمش پر از اشک شد تا جایی که اشکش جاری شد و فرمود: «پهلوهایشان از خوابگاه جدا می گردد» .
715.سنن أبی داوود -به نقل از عبد اللّه بن عبّاس-:شبی نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) ماندم.پس چون از خواب بیدار شد،ظرف آبش را آورده،مسواکش را برداشت و مسواک کرد و این
ص: 614
أتی طَهورَهُ فَأَخَذَ سِواکَهُ فَاستاکَ،ثُمَّ تَلا هذِهِ الآیاتِ: «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ» 1 حَتّی قارَبَ أن یَختِمَ السّورَةَ أو خَتَمَها، ثُمَّ تَوَضَّأَ فَأَتی مُصَلّاهُ فَصَلّی رَکعَتَینِ،ثُمَّ رَجَعَ إلی فِراشِهِ فَنامَ ما شاءَ اللّهُ،ثُمَّ استَیقَظَ فَفَعَلَ مِثلَ ذلِکَ،ثُمَّ رَجَعَ إلی فِراشِهِ فَنامَ،ثُمَّ استَیقَظَ فَفَعَلَ مِثلَ ذلِکَ،ثُمَّ رَجَعَ إلی فِراشِهِ فَنامَ،ثُمَّ استَیقَظَ فَفَعَلَ مِثلَ ذلِکَ،کُلُّ ذلِکَ یَستاکُ ویُصَلّی رَکعَتَینِ، ثُمَّ أوتَرَ. (1)
716.الإمام الصادق (علیه السلام) -وذَکَرَ صَلاةَ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله)-:کانَ یُؤتی بِطَهورٍ فَیُخَمِّرُ عِندَ رَأسِهِ، ویوضِعُ سِواکَهُ تَحتَ فِراشِهِ،ثُمَّ یَنامُ ما شاءَ اللّهُ،فَإِذَا استَیقَظَ جَلَسَ،ثُمَّ قَلَّبَ بَصَرَهُ فِی السَّماءِ،ثُمَّ تَلَا الآیاتِ مِن آلِ عِمرانَ: «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ...» ،ثُمَّ یَستَنُّ ویَتَطَهَّرُ،ثُمَّ یَقومُ إلَی المَسجِدِ فَیَرکَعُ أربَعَ رَکَعاتٍ،عَلی قَدرِ قِراءَتِهِ رُکوعُهُ،وسُجودُهُ عَلی قَدرِ رُکوعِهِ،یَرکَعُ حَتّی یُقالَ:مَتی یَرفَعُ رَأسَهُ؟! ویَسجُدُ حَتّی یُقالَ:مَتی یَرفَعُ رَأسَهُ؟! ثُمَّ یَعودُ إلی فِراشِهِ فَیَنامُ ما شاءَ اللّهُ،ثُمَّ یَستَیقِظُ فَیَجلِسُ،فَیَتلُو الآیاتِ مِن آلِ عِمرانَ،ویُقَلِّبُ بَصَرَهُ فِی السَّماءِ،ثُمَّ یَستَنُّ ویَتَطَهَّرُ،ویَقومُ إلَی المَسجِدِ فَیُصَلّی أربَعَ رَکَعاتٍ کَما رَکَعَ قَبلَ ذلِکَ،ثُمَّ یَعودُ إلی فِراشِهِ فَیَنامُ ما شاءَ اللّهُ،ثُمَّ یَستَیقِظُ فَیَجلِسُ فَیَتلُو الآیاتِ مِن آلِ عِمرانَ ویُقَلِّبُ بَصَرَهُ فِی السَّماءِ،ثُمَّ یَستَنُّ ویَتَطَهَّرُ،ویَقومُ إلَی المَسجِدِ فَیوتِرُ ویُصَلِّی الرَّکعَتَینِ ثُمَّ یَخرُجُ إلَی الصَّلاةِ. (2)
ص: 615
آیه را تلاوت فرمود: «همانا در آفرینش آسمان ها و زمین و آمد و شدِ شب و روز،بی گمان، نشانه هایی برای خردمندان است» تا تقریباً یا کاملاً سوره را به پایان بُرد.سپس وضو ساخت و به مصلّای خود آمد و دو رکعت نماز گزارْد.آن گاه به بسترش باز گشت و آن قدر که خدا خواست،آرمید.سپس از خواب بیدار شد و همچون گذشته همان کرد.
آن گاه به بسترش باز گشت و خوابید.سپس بیدار شد و باز همان کارها را کرد.آن گاه به بسترش باز گشت و خوابید و در پیِ آن،بیدار شد و همان کرد که پیش تر کرده بود.
او هر بار مسواک می کرد و دو رکعت نماز می گزارْد و سپس [در پایان]،وتر به جای می آورد.
716.امام صادق (علیه السلام) -در ذکر نماز پیامبر (صلی الله علیه و آله)-:برای پیامبر (صلی الله علیه و آله) ظرف آبی می آوردند.پس روی آن را می پوشاند و بالای سر خود می گذاشت و مسواکش را زیر بسترش می نهاد و قدری می آرمید.سپس بیدار می شد و می نشست و در پیِ آن،دیده در آسمان می گردانْد و این آیات را از [سورۀ] آل عمران،تلاوت می نمود: «همانا در آفرینش آسمان ها و زمین و آمد و شدِ شب و روز،بی گمان،نشانه هایی برای خردمندان است...» .آن گاه دندان هایش را مسواک می زد و وضو می گرفت و به مسجد می رفت و چهار رکعت نماز می گزارْد که هر رکوعش به قدر قیامش بود و هر سجودش به قدر رکوعش.
رکوع او،آن قدر طول می کشید که گفته می شد:کِی قامت راست می کند؟و سجده اش آن قدر طولانی می گشت که گفته می شد:کِی سر از سجده بر می دارد؟او سپس به بسترش باز می گشت و قدری می آرمید.آن گاه بیدار می شد و می نشست و آیاتی از سورۀ آل عمران را قرائت می کرد و دیده در آسمان می گرداند.سپس مسواک می زد و وضو می گرفت و به مسجد می رفت و همانند دفعۀ قبل،چهار رکعت نماز می گزارد.
آن گاه به بستر بر می گشت و هر مقدار که خواست خدا بود،می خوابید.سپس بیدار می شد و می نشست و آیات [سورۀ] آل عمران را تلاوت می کرد و به اطراف آسمان می نگریست.سپس مسواک می زد و وضو می گرفت و به مسجد می رفت و وَتر به جای می آورْد و دو رکعت نماز می گزارْد و آن گاه برای نماز [صبح] بیرون می رفت.
ص: 616
717.المناقب لابن شهرآشوب عن الإمام علیّ (علیه السلام) -أنَّهُ قالَ-:ما تَرَکتُ صَلاةَ اللَّیلِ مُنذُ سَمِعتُ قَولَ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله):«صَلاةُ اللَّیلِ نورٌ».فَقالَ ابنُ الکَوّاءِ:ولا لَیلَةَ الهَریرِ؟قالَ:
ولا لَیلَةَ الهَریرِ. (1)
718.کتاب من لا یحضره الفقیه: کانَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ (علیه السلام) سَیِّدُ العابِدینَ یَقولُ:«العَفوَ العَفوَ»ثَلاثَمِئَةِ مَرَّةٍ فِی الوِترِ فِی السَّحَرِ. (2)
719.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) عن إبراهیم بن العبّاس: کانَ [الرِّضا] (علیه السلام) قَلیلَ النَّومِ بِاللَّیلِ، کَثیرَ السَّهَرِ. (3)
720.الخرائج والجرائح: روی أنَّ الإِمامَ الهادِیَ (علیه السلام) کانَ بِاللَّیلِ مُقبِلاً عَلَی القِبلَةِ لا یَفتُرُ ساعَةً،عَلَیهِ جُبَّةُ صوفٍ،وسَجّادَتُهُ عَلی حَصیرٍ. (4)
5/4 صَومُهُم
721.الکافی عن حمّاد بن عثمان عن الإمام الصادق (علیه السلام)،قالَ: سَمِعتُهُ (علیه السلام) یَقولُ:صامَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) حَتّی قیلَ:ما یُفطِرُ،ثُمَّ أفطَرَ حَتّی قیلَ:ما یَصومُ،ثُمَّ صامَ صَومَ داوودَ (علیه السلام)؛یَوماً ویَوماً لا (5)،ثُمَّ قُبِضَ عَلی صِیامِ ثَلاثَةِ أیّامٍ فِی الشَّهرِ،قالَ:إنَّهُنَّ یَعدِلنَ صَومَ الشَّهرِ ویَذهَبنَ بِوَحَرِ الصَّدرِ-وَالوَحَرُ:الوَسوَسَةُ-.
ص: 617
717.المناقب، ابن شهرآشوب:امام علی (علیه السلام) فرمود:«از هنگامی که این سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله):
"نماز شب،نور است" را شنیدم،دیگر آن را ترک نکردم».
ابن کوّاء گفت:حتّی در شب هریر؟
امام (علیه السلام) فرمود:«حتّی در شب هریر».
718.کتاب من لا یحضره الفقیه: زین العابدین (علیه السلام) سَرور عابدان،در نماز وَتر،سحرگاهان، سیصد بار می فرمود:«العفو! العفو!».
719.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) -به نقل از ابراهیم بن عبّاس-:امام رضا (علیه السلام) شب،کم می خوابید و بیشتر بیدار بود.
720.الخرائج و الجرائح: روایت شده که امام هادی (علیه السلام) شب،رو به قبله می نشست و ساعتی نمی آرمید.بر او جبّه ای از پشم بود و سجّاده اش بر حصیر قرار داشت.
721.الکافی -به نقل از حمّاد بن عثمان-:از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می فرمود:«پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) آن قدر روزه گرفت که گفته شد دیگر روزه را ترک نمی کند.سپس آن قدر روزه[ی مستحبی] نگرفت که گفته شد دیگر روزه نمی گیرد.سپس همچون داوود یک روز در میان روزه گرفت؛ولی بعد از آن تا آخر عمر،سه روز از هر ماه را روزه می گرفت.پیامبر (صلی الله علیه و آله) می فرمود:"این سه روز،همسنگ روزۀ یک ماه است و وسوسه های نفسانی را دور می کند"».
به امام صادق (علیه السلام) گفتم:این،کدام سه روز بود؟
فرمود:«پنجشنبۀ آغازین هر ماه و چهارشنبۀ نخستِ پس از دهم ماه و آخرین
ص: 618
قالَ حَمّادٌ:فَقُلتُ:وأیُّ الأَیّامِ هِیَ؟قالَ (علیه السلام):أوَّلُ خَمیسٍ فِی الشَّهرِ،وأوَّلُ أربَعاءَ بَعدَ العَشرِ مِنهُ،وآخِرُ خَمیسٍ فیهِ.فَقُلتُ:کَیفَ صارَت هذِهِ الأَیّامُ الَّتی تُصامُ؟ فَقالَ (علیه السلام):إنَّ مَن قَبلَنا مِنَ الاُمَمِ کانَ إذا نَزَلَ عَلی أحَدِهِمُ العَذابُ نَزَلَ فی هذِهِ الأَیّامِ، فَصامَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) هذِهِ الأَیّامَ المَخوفَةَ. (1)
722.صحیح مسلم عن عائشة -حینَ سُئِلَت عَن صَومِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)-:کانَ یَصومُ حَتّی نَقولَ:قَد صامَ،ویُفطِرُ حَتّی نَقولَ:قَد أفطَرَ،ولَم أرَهُ صائِماً مِن شَهرٍ قَطُّ أکثَرَ مِن صِیامِهِ مِن شَعبانَ؛کانَ یَصومُ شَعبانَ کُلَّهُ،کانَ یَصومُ شَعبانَ إلّاقَلیلاً. (2)
723.الإمام علیّ (علیه السلام): حُبِّبَ إلَیَّ الصَّومُ بِالصَّیفِ. (3)
724.الإمام الصادق (علیه السلام): کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ (علیه السلام) یَدخُلُ إلی أهلِهِ ویَقولُ:عِندَکُم شَیءٌ وإلّا صُمتُ؟فَإِن کانَ عِندَهُم شَیءٌ أتَوهُ بِهِ وإلّا صامَ. (4)
725.الإمام الصادق (علیه السلام): کانَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ (علیه السلام) إذا کانَ الیَومُ الَّذی یَصومُ فیهِ أمَرَ بِشاةٍ فَتُذبَحُ وتُقطَعُ أعضاءً وتُطبَخُ،فَإِذا کانَ عِندَ المَساءِ أکَبَّ عَلَی القُدورِ حَتّی یَجِدَ ریحَ المَرَقِ وهُوَ صائِمٌ،ثُمَّ یَقولُ:هاتُوا القِصاعَ،اِغرِفوا لِآلِ فُلانٍ،وَاغرِفوا لِآلِ فُلانٍ،
ص: 619
پنجشنبۀ هر ماه».
گفتم:چرا در این روزها باید روزه گرفت؟
فرمود:«زیرا هر گاه بر یکی از امّت های پیشین،عذابی نازل می شد،در یکی از این روزها اتّفاق می افتاد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) در این روزهای هراسناک،روزه می گرفت».
722.صحیح مسلم -به نقل از عایشه،هنگامی که از وی پرسیده شد:پیامبر (صلی الله علیه و آله) چگونه روزه می گرفت-:پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن قدر روزه می گرفت که ما می گفتیم:دیگر روزه را ترک نخواهد کرد،و آن قدر روزه نمی گرفت که می گفتیم:دیگر روزه نخواهد گرفت.
ندیدم در ماهی بیش از ماه شعبان روزه بگیرد.او همۀ ماه شعبان،جز چند روزی از آن،و بلکه همۀ شعبان را روزه می گرفت.
723.امام علی (علیه السلام): روزه گرفتن در تابستان،نزد من محبوب است.
724.امام صادق (علیه السلام): امیر مؤمنان (علیه السلام) به خانه می آمد و می فرمود:«آیا چیزی نزد شما هست، و گر نه،روزه بگیرم».اگر نزد آنها چیزی یافت می شد،نزد امام (علیه السلام) می آوردند و در غیر این صورت،روزه می گرفت.
725.امام صادق (علیه السلام): علی بن الحسین (زین العابدین) (علیه السلام) در آن روزی که روزه می گرفت، دستور می داد گوسفندی را سر ببرند و تکّه تکّه کنند و بپزند.چون هنگام افطار می رسید،به دیگ ها سر می کشید تا در حالی که روزه است،بوی آب گوشت را به مشام رسانَد.سپس می فرمود:«کاسه ها را بیاورید و برای خانوادۀ فلانی و فلانی غذا
ص: 620
ثُمَّ یُؤتی بِخُبزٍ وتَمرٍ فَیَکونُ ذلِکَ عَشاءَهُ،صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وعَلی آبائِهِ. (1)
726.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) عن إبراهیم بن العبّاس: کانَ [الرِّضا (علیه السلام) ] کَثیرَ الصِّیامِ فَلا یَفوتُهُ صِیامُ ثَلاثَةِ أیّامٍ فِی الشَّهرِ،ویَقولُ:ذلِکَ صَومُ الدَّهرِ. (2)
727.الإمام الباقر (علیه السلام) -فی ذِکرِ فَضائِلِ أبیهِ الإمامِ زَینِ العابِدینَ (علیه السلام)-ولَقَد سُئِلَت عَنهُ مَولاة لَهُ،فَقالَت:اُطنِبُ أو أختَصِرُ؟فَقیلَ لَها:بَلِ اختَصِری،فَقالَت:ما أتَیتُهُ بِطَعامٍ نَهاراً قَطُّ،وما فَرَشتُ لَهُ فِراشاً بِلَیلٍ قَطُّ. (3)
6/4 حَجُّهُم
728.المستدرک علی الصحیحین عن عبد اللّه بن عبید بن عمیر: لَقَد حَجَّ الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ (علیه السلام) خَمساً وعِشرینَ حَجَّةً ماشِیاً،وإنَّ النَّجائِبَ لَتُقادُ مَعَهُ. (4)
ص: 621
بکشید».سپس نان و خرمایی آورده می شد و امام (علیه السلام) افطار می کرد.درود خدا بر او و پدرانش باد!
726.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) -به نقل از ابراهیم بن عبّاس-:امام رضا (علیه السلام) فراوان روزه می گرفت و روزۀ سه روز در ماه را ترک نمی کرد و می فرمود:«این،روزۀ روزگار است».
727.امام باقر (علیه السلام) -در یادکرد فضیلت های پدرش امام زین العابدین (علیه السلام)-:وقتی که از کنیز ایشان در بارۀ ایشان پرسیده شد،گفت:به تفصیل یا به اختصار؟
به وی گفته شد:به اختصار.
گفت:هرگز در روز،برای او خوراکی نیاوردم و در شب برای او بستری نگستردم.
728.المستدرک علی الصحیحین -به نقل از عبد اللّه بن عبید بن عُمیر-:حسن بن علی (علیه السلام)، بیست و پنج بار پیاده به حج رفت،در حالی که اسبان اصیل،همراه او بود.
ص: 622
729.المعجم الکبیر عن مصعب بن عبد اللّه: حَجَّ الحُسَینُ (علیه السلام) خَمساً وعِشرینَ حَجَّةً ماشِیاً. (1)
730.ربیع الأبرار: رُئِیَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ (علیه السلام) یَطوفُ بِالبَیتِ،ثُمَّ صارَ إلَی المَقامِ فَصَلّی،ثُمَّ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَی المَقامِ فَجَعَلَ یَبکی ویَقولُ:«عُبَیدُکَ بِبابِکَ...سائِلُکَ بِبابِکَ،مِسکینُکَ بِبابِکَ»،یُرَدِّدُ ذلِکَ مِراراً. (2)
731.الإمام الباقر (علیه السلام): کانَت لِعَلِیِّ بنِ الحُسَینِ (علیه السلام) ناقَةٌ حَجَّ عَلَیهَا اثنَتَینِ وعِشرینَ حَجَّةً ما قَرَعَها قَرعَةً قَطُّ.قالَ:فَجاءَت بَعدَ مَوتِهِ وما شَعَرنا بِها إلّاوقَد جاءَنی بَعضُ خَدَمِنا أو بَعضُ المَوالی،فَقالَ:إنَّ النّاقَةَ قَد خَرَجَت فَأَتَت قَبرَ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ (علیه السلام) فَانبَرَکَت عَلَیهِ فَدَلَکَت بِجِرانِهَا القَبرَ وهِیَ تَرغو،فَقُلتُ:أدرِکوها وجیئونی بِها قبلَ أن یَعلَموا بِها أو یَرَوها.فَقالَ أبو جَعفَرٍ (علیه السلام):وما کانَت رَأَتِ القَبرَ قَطُّ. (3)
732.تهذیب الکمال عن سفیان بن عیینة: حَجَّ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ (علیه السلام)،فَلَمّا أحرَمَ وَاستَوَت بِهِ راحِلَتُهُ اصفَرَّ لَونُهُ وَانتَفَضَ ووَقَعَ عَلَیهِ الرِّعدَةُ ولَم یَستَطِع أن یُلَبِّیَ،فَقیلَ لَهُ:ما لَکَ لا تُلَبّی؟فَقالَ:أخشی أن أقولَ:لَبَّیکَ فَیَقولُ لی:لا لَبَّیکَ.فَقیلَ لَهُ:لابُدَّ مِن هذا.فَلَمّا لَبّی غُشِیَ عَلَیهِ وسَقَطَ مِن راحِلَتِهِ،فَلَم یَزَل یَعتَریهِ ذلِکَ حَتّی قَضی حَجَّهُ. (4)
ص: 623
729.المعجم الکبیر -به نقل از مصعب بن عبد اللّه-:حسین (علیه السلام) بیست و پنج بار،پیاده به حج رفت.
730.ربیع الأبرار: حسین بن علی (علیه السلام) را دیدند که خانۀ خدا را طواف می کند و سپس به مقام می رود و نماز می گزارَد و آن گاه گونه اش را بر مقام می نهد و می گرید و می گوید:
«بندۀ ناچیز تو به درگاهت آمده است....گدای تو به درگاهت آمده است.مسکین تو به درگاهت آمده است»و این سخن را بارها تکرار می کرد.
731.امام باقر (علیه السلام): [پدرم] علی بن الحسین (علیه السلام) شتری داشت که با آن،بیست و دو بار به حج رفته بود و هرگز آن را شلّاق نزد.پس از رحلت [پدرم] علی بن الحسین (علیه السلام) آن شتر، بی آن که ما بفهمیم،خارج شد.یکی از خادمان یا غلامان ما خبر آورد که شتر بر سرِ قبر علی بن الحسین (علیه السلام) رفته و گردن خود را به خاک می مالد و می نالد.من گفتم:
«آن را در یابید و پیش از آن که آن را بشناسند و ببینند،نزد من بیاورید».
این شتر،هرگز قبر را ندیده بود.
732.تهذیب الکمال -به نقل از سفیان بن عیینه-:امام زین العابدین (علیه السلام) حج گزارد و چون احرام بست و مرکبش آماده گشت،رنگش زرد شد و لرزه بر اندامش افتاد و نتوانست لبّیک بگوید.گفته شد:چرا لبّیک نمی گویی؟
فرمود:«می ترسم بگویم:لبّیک و خداوند بفرماید:لا لبّیک».
گفته شد:ولی باید لبّیک بگویی.
چون لبّیک گفت،بیهوش شد و از مرکب به زیر افتاد و پیوسته همین حال را داشت تا حجّش را گزارْد.
ص: 624
733.صفة الصفوة عن أفلح مولی الإمام الباقر (علیه السلام): خَرَجتُ مَعَ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ (علیه السلام) حاجّاً،فَلَمّا دَخَلَ المَسجِدَ نَظَرَ إلَی البَیتِ فَبَکی حَتّی عَلا صَوتُهُ،فَقُلتُ:بِأَبی أنتَ واُمّی،إنَّ النّاسَ یَنظُرونَ إلَیکَ فَلَو رَفَقتَ بِصَوتِکَ قَلیلاً ! قالَ:وَیحَکَ یا أفلَحُ ! ولِمَ لا أبکی؟! لَعَلَّ اللّهَ یَنظُرَ إلَیَّ مِنهُ بِرَحمَةٍ،فَأَفوزَ بِها عِندَهُ غَداً.قالَ:ثُمَّ طافَ بِالبَیتِ،ثُمَّ جاءَ حَتّی رَکَعَ عِندَ المَقامِ فَرَفَعَ رَأسَهُ مِن سُجودِهِ،فَإِذا مَوضِعُ سُجودِهِ مُبتَلٌّ مِن دُموعِ عَینَیهِ. (1)
734.الإقبال عن القاسم بن حسین النّیسابوریّ: رَأَیتُ أبا جَعفَرٍ (علیه السلام) عِندَما وَقَفَ بِالمَوقِفِ مَدَّ یَدَیهِ جَمیعاً،فَما زالَتا مَمدودَتَینِ إلی أن أفاضَ،فَما رَأَیتُ أحَداً أقدَرَ عَلی ذلِکَ مِنهُ. (2)
735.الخصال عن مالک بن أنس: کُنتُ أدخُلُ عَلَی الصّادِقِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ (علیه السلام) فَیُقَدِّمُ لی مِخَدَّةً ویَعرِفُ لی قَدراً ویَقولُ:یا مالِکُ،إنّی احِبُّکَ،فَکُنتُ اسَرُّ بِذلِکَ وأحمَدُ اللّهَ عَلَیهِ.وکانَ (علیه السلام) لا یَخلو مِن إحدی ثَلاثِ خِصالٍ:إمّا صائِماً وإمّا قائِماً وإمّا ذاکِراً،وکانَ مِن عُظَماءِ العُبّادِ وأکابِرِ الزُّهّادِ الَّذین یَخشَونَ اللّهَ عز و جل،وکانَ کَثیرَ الحَدیثِ،طَیِّبَ الُمجالَسَةِ،کَثیرَ الفَوائِدِ،فَإِذا قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) اخضَرَّ مَرَّةً وَاصفَرَّ اخری حَتّی یُنکِرُهُ مَن یَعرِفُهُ.
ولَقَد حَجَجتُ مَعَهُ سَنَةً،فَلَمَّا استَوَت بِهِ راحِلَتُهُ عِندَ الإِحرامِ کانَ کُلَّما هَمَّ بِالتَّلبِیَةِ انقَطَعَ الصَّوتُ فی حَلقِهِ وکادَ یَخِرُّ مِن راحِلَتِهِ،فَقُلتُ:قُل یَابنَ رَسولِ اللّهِ،فَلابُدَّ لَکَ مِن أن تَقولَ، فَقالَ (علیه السلام):یَابنَ أبی عامِرٍ،کَیفَ أجسُرُ أن أقولَ:«لَبَّیکَ اللّهُمَّ لَبَّیکَ»،وأخشی أن یَقولَ عز و جل (لی):لا لَبَّیکَ ولا سَعدَیکَ؟! (3)
ص: 625
733.صفة الصفوة -به نقل از افلح،غلام امام باقر (علیه السلام)-:با امام باقر (علیه السلام) به حج رفتیم.چون امام (علیه السلام) به مسجد الحرام وارد شد و به خانۀ خدا نگریست،گریست تا صدای گریه اش بلند شد.گفتم:پدر و مادرم فدای تو باد! اگر ممکن است،صدای خود را پایین بیاور که مردم به تو می نگرند.
فرمود:«ای افلح،وای بر تو! چرا گریه نکنم؟شاید که خدا با رحمت خود به من بنگرد و نزد او رستگاری یابم».سپس خانۀ خدا را طواف کرد و نزد مقام نماز خواند و هنگامی که سر از سجده برداشت،جایگاهش از اشک،خیس شده بود.
734.الإقبال -به نقل از قاسم بن حسین نیشابوری-:امام باقر (علیه السلام) را دیدم که هنگام ایستادن در موقف،دو دستش را دراز کرد و همچنان دو دست او دراز بود تا ازببب موقف بیرون آمد.من هیچ کس را در این کار،از او تواناتر ندیدم.
735.الخصال -به نقل از مالک بن انس-:من بر امام صادق،جعفر بن محمّد (علیه السلام)،وارد می شدم و ایشان برای من پشتی می آورد و به من زیاد احترام می نمود و می فرمود:«ای مالک! من تو را دوست دارم».من شاد می شدم و خدای را بر آن،سپاس می گزاردم.
امام (علیه السلام) از یکی از این سه حالت بیرون نبود:یا روزه بود،یا به عبادت ایستاده بود و یا ذکر می گفت.ایشان از بزرگ ترین عابدان و زاهدانی بود که از خداوند عز و جل می هراسند.او فراوان حدیث می گفت و خوش مجلس و پر فایده بود.هر گاه می فرمود:«پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود»،رنگ پوستش یک بار،سبز و بار دیگر چنان زرد می شد که هر که او را می شناخت،دیگر چهره اش را به جا نمی آورْد.
سالی در خدمت ایشان حج گزاردم.هنگام احرام چون بر مرکبش سوار شد، هر گاه که آهنگ گفتن لبّیک می کرد،صدا از حلقومش بیرون نمی آمد و نزدیک بود از مرکب به زیر افتد.گفتم:بگو،ای فرزند پیامبر خدا! تو ناگزیر،باید لبّیک بگویی.
امام (علیه السلام) فرمود:«ای فرزند ابی عامر! من چگونه جسارت کنم و بگویم:"لبّیک، اللّهمّ لبّیک (چَشم! خدایا چشم)"،در حالی که می هراسم خداوند بفرماید:لا لبّیک و لا سَعدَیک (نه چَشم گفتنت را می خواهم و نه خدمتت را)».
ص: 626
736.الکافی عن علیّ بن مهزیار: رَأَیتُ أبا جَعفَرٍ الثّانِیَ (علیه السلام) فی سَنَةِ مِئَتَینِ وخَمسٍ وعِشرینَ (1)وَدَّعَ البَیتَ بَعدَ ارتِفاعِ الشَّمسِ،وطافَ بِالبَیتِ یَستَلِمُ الرُّکنَ الَیمانِیَّ فی کُلِّ شَوطٍ،فَلَمّا کانَ فِی الشَّوطِ السّابِعِ استَلَمَهُ وَاستَلَمَ الحَجَرَ ومَسَحَ بِیَدِهِ ثُمَّ مَسَحَ وَجهَهُ بِیَدِهِ،ثُمَّ أتَی المَقامَ فَصَلّی خَلفَهُ رَکعَتَینِ،ثُمَّ خَرَجَ إلی دُبُرِ الکَعبَةِإلَی المُلتَزَمِ فَالتَزَمَ البَیتَ وکَشَفَ الثَّوبَ عَن بَطنِهِ،ثُمَّ وَقَفَ عَلَیهِ طَویلاً یَدعو،ثُمَّ خَرَجَ مِن بابِ الحَنّاطینَ وتَوَجَّهَ.
قالَ:فَرَأَیتُهُ فی سَنَةِ سَبعَ عَشرَةَ ومِئَتَینِ وَدَّعَ البَیتَ لَیلاً،یَستَلِمُ الرُّکنَ الَیمانِیَّ وَالحَجَرَ الأَسوَدَ فی کُلِّ شَوطٍ،فَلَمّا کانَ فِی الشَّوطِ السّابِعِ التَزَمَ البَیتَ فی دُبُرِ الکَعبَةِ قَریباً مِنَ الرُّکنِ الَیمانِیِّ وفَوقَ الحَجَرِ المُستَطیلِ،وکَشَفَ الثَّوبَ عَن بَطنِهِ،ثُمَّ أتَی الحَجَرَ فَقَبَّلَهُ ومَسَحَهُ،وخَرَجَ إلَی المَقامِ فَصَلّی خَلفَهُ،ثُمَّ مَضی ولَم یَعُد إلَی البَیتِ، وکانَ وُقوفُهُ عَلَی المُلتَزَمِ بِقَدرِ ما طافَ بَعضُ أصحابِنا سَبعَةَ أشواطٍ وبَعضُهُم ثَمانِیَةً. (2)
737.کتاب من لا یحضره الفقیه عن محمّد بن عثمان العمریّ: وَاللّهِ إنَّ صاحِبَ هذَا الأَمرِ لَیَحضُرُ المَوسِمَ کُلَّ سَنَةٍ،فَیَرَی النّاسَ ویَعرِفُهُم،ویَرَونَهُ ولا یَعرِفونَهُ. (3)
ص: 627
736.الکافی -به نقل از علی بن مهزیار-:امام جواد (علیه السلام) را در سال دویست و پانزده (1)دیدم که پس از بالا آمدن آفتاب،از خانۀ خدا وداع کرد و به طواف خانۀ خدا پرداخت و در هر دور،رکن یمانی و حجر الأسود را استلام می کرد و چون دور هفتم رسید،آن را با حَجَر الأسود استلام کرد و با دستش آن را لمس نمود و آن گاه دستش را به صورتش کشید.سپس به مقام رفت و در پشت آن،دو رکعت نماز گزارد.آن گاه به ملتَزَم،در پشت کعبه رفت و به کعبه چسبید و شکم خود را برهنه کرد و در همین حال،مدّتی طولانی به دعا پرداخت.سپس از درِ حنّاطین بیرون آمد و رفت.
در سال دویست و هفده،امام (علیه السلام) را دیدم که شبانه بیت اللّه را وداع می کند و در هر شوط،رکن یمانی و حجر الأسود را استلام می کند و چون به شوط هفتم رسید، در پشت کعبه،نزدیک رکن یمانی و بالای سنگ مستطیل،ملتزِمِ بیت شد و شکمش را برهنه کرد.سپس به سوی سنگ آمد و آن را بوسید و مسحش کرد و به سوی مقام رفت و در پشت آن،نماز گزارد.آن گاه رفت و دیگر به بیت باز نگشت.ایستادن او در ملتَزَم،به قدر هفت شوط طوافِ برخی از اصحاب ما و یا هشت شوط بعضی دیگر بود.
737.کتاب من لا یحضره الفقیه -به نقل از محمّد بن عثمان عَمْری-:به خدا،صاحب این امر (ولیّ عصر (علیه السلام) ) هر ساله در موسم [حج] حضور می یابد و مردم را می بیند و آنها را می شناسد و مردم هم او را می بینند؛ولی نمی شناسندش.
ص: 628
الفصل الخامس:سیرَتُهُم فِی الصَّبرِ والرِّضا
738.الإمام الحسین (علیه السلام) -مِن خُطبَتِهِ لَمّا عَزَمَ عَلَی الخُروجِ إلَی العِراقِ-:الحَمدُ للّهِ ِ وما شاءَ اللّهُ ولا قُوَّةَ إلّابِاللّهِ،وصَلَّی اللّهُ عَلی رَسولِهِ وسَلَّمَ،خُطَّ المَوتُ عَلی وُلدِ آدَمَ مَخَطَّ القِلادَةِ عَلی جیدِ الفَتاةِ،وما أولَهَنی إلی أسلافِی اشتِیاقی کَاشتِیاقِ یَعقوبَ إلی یوسُفَ،وخِیرَ لی مَصرَعٌ أنَا لاقیهِ،کَأَنّی بِأَوصالی تَتَقَطَّعُها عَسَلانُ الفَلَواتِ بَینَ النَّواویسِ وکَربَلاءَ،فَیَملَأَنَّ مِنّی أکراشاً جَوفاً وأجرِبَةً سُغباً،لا مَحیصَ عَن یَومٍ خُطَّ بِالقَلَمِ،رِضَا اللّهِ رِضانا أهلَ البَیتِ،نَصبِرُ عَلی بَلائِهِ ویُوَفّینا اجورَ الصّابِرینَ، لَن تَشِذَّ عَن رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) لُحمَتُهُ،هِیَ مَجموعَةٌ لَهُ فی حَظیرَةِ القُدسِ تَقَرُّ بِهِم عَینُهُ، ویُنجَزُ لَهُم وَعدُهُ.مَن کانَ باذِلاً فینا مُهجَتَهُ،ومُوَطِّناً عَلی لِقائِنا نَفسَهُ،فَلیَرحَل، فَإِنّی راحِلٌ مُصبِحاً إن شاءَ اللّهُ. (1)
739.الإمام زین العابدین (علیه السلام): لَمَّا اشتَدَّ الأَمرُ بِالحُسَینِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ (علیه السلام) نَظَرَ إلَیهِ مَن کانَ مَعَهُ فَإِذا هُوَ بِخِلافِهِم؛لِأَنَّهُم کُلَّمَا اشتَدَّ الأَمرُ تَغَیَّرَت ألوانُهُم وَارتَعَدَت فَرائِصُهُم ووَجَبَت (2)قُلوبُهُم.وکانَ الحُسَینُ (علیه السلام) وبَعضُ مَن مَعَهُ مِن خَصائِصِهِ تُشرِقُ
ص: 629
738.امام حسین (علیه السلام) -در خطبۀ خود،هنگام آهنگ خروج به سوی عراق-:سپاس،خدای را و همان خواهد شد که خدا می خواهد و نیرو و توانی نیست،مگر از سوی خدا.
درود و سلام خدا بر پیامبر او باد! بر فرزندان آدم،مرگ،چونان گردنبندِ بر گردن دخترکان،نقش بسته است.چه قدر شیفتۀ دیدار گذشتگان خود هستم ! و شیفتگی من،چونان اشتیاق یعقوب به یوسف است.برای من قتلگاهی اختیار شده که آن را خواهم دید.گویی می بینم که گرگ های بیابان،بندهای پیکرم را میان نواویس و کربلا پاره پاره می کنند و از تن من،شکم هایی گرسنه و خالی پُر می شود.از روزی که با قلم [قضای الهی] نگاشته شده،گریزی نیست.خشنودی خدا،خشنودی ما اهل بیت است.ما بر آزمون او شکیب می ورزیم و او پاداش شکیبایان را به کمال،به ما می پردازد.پاره های تن پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) از او دور نمی شوند و اینان در فردوس برین،بر ایشان (صلی الله علیه و آله) گرد آمده اند و پیامبر (صلی الله علیه و آله) دیدگانش از دیدن آنها آرام می گیرد و وعده اش را برای آنها بر می آورَد.هر که در راهِ ما خون می دهد و برای دیدار ما (/ دیدار خدا) آماده است،پس کوچ کند که من به خواست خدا صبحْ کوچنده ام.
739.امام زین العابدین (علیه السلام): چون کار بر حسین بن علی بن ابی طالب (علیه السلام) دشوار شد، همراهیان او بدو نگریستند و او را بر خلاف خود یافتند؛چرا که هر گاه کار دشوار می شد،رنگ آنها تغییر می یافت و گوشت تنشان به لرزه و دل هاشان به تپش
ص: 630
ألوانُهُم وتَهدَأُ جَوارِحُهُم وتَسکُنُ نُفوسُهُم،فَقالَ بَعضُهُم لِبَعضٍ:اُنظُروا،لا یُبالی بِالمَوتِ !
فَقالَ لَهُمُ الحُسَینُ (علیه السلام):صَبراً بَنِی الکِرامِ،فَمَا المَوتُ إلّاقَنطَرَةٌ تَعبُرُ بِکُم عَنِ البُؤسِ وَالضَّرّاءِ إلَی الجِنانِ الواسِعَةِ وَالنَّعیمِ الدّائِمَةِ،فَأَیُّکُم یَکرَهُ أن یَنتَقِلَ مِن سِجنٍ إلی قَصرٍ؟! وما هُوَ لِأَعدائِکُم إلّاکَمَن یَنتَقِلُ مِن قَصرٍ إلی سِجنٍ وعَذابٍ.إنَّ أبی حَدَّثَنی عَن رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) أنَّ الدُّنیا سِجنُ المُؤمِنِ وجَنَّةُ الکافِرِ،وَالمَوتُ جِسرُ هؤُلاءِ إلی جَنّاتِهِم وجِسرُ هؤُلاءِ إلی جَحیمِهِم،ما کَذَبتُ ولا کُذِبتُ. (1)
740.ینابیع المودّة عن أبی مخنف: بَقِیَ الحُسَینُ (علیه السلام) ثَلاثَ ساعاتٍ مِنَ النَّهارِ مُلَطَّخاً بِدَمِهِ رامِقاً بِطَرفِهِ إلَی السَّماءِ ویُنادی:«یا إلهی،صَبراً عَلی قَضائِکَ،ولا مَعبودَ سِواکَ،یا غِیاثَ المُستَغیثینَ».فَتَبادَرَ إلَیهِ أربَعونَ فارِساً یُریدونَ حَزَّ رَأسِهِ الشَّریفِ المُکَرَّمِ المُبارَکِ المُقَدَّسِ المُنَوَّرِ،ویَقولُ عُمَرُ بنُ سَعدٍ:وَیلَکُم ! عَجِّلوا بِقَتلِهِ. (2)
741.تاریخ الطبری عن حمید بن مسلم: لَمّا دُخِلَ بِرَأسِ حُسَینٍ وصِبیانِهِ وأخَواتِهِ ونِسائِهِ عَلی عُبَیدِ اللّهِ بنِ زِیادٍ...فَقالَ لَها [زَینَبُ علیها السلام ] عُبَیدُ اللّهِ:الحَمدُ للّهِ ِ الَّذی فَضَحَکُم وقَتَلَکُم،وأکذَبَ أحدوثَتَکُم !
فَقالَت:الحَمدُ للّهِ ِ الَّذی أکرَمَنا بِمُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وطَهَّرَنا تَطهیراً،لا کَما تَقولُ أنتَ،إنَّما یُفتَضَحُ الفاسِقُ ویُکذَبُ الفاجِرُ.
قالَ:فَکَیفَ رَأَیتِ صُنعَ اللّهِ بِأَهلِ بَیتِکِ؟!
ص: 631
می افتاد،در حالی که حسین (علیه السلام) و برخی از نزدیکان او رنگشان می درخشید و تن و جانشان آرام می گرفت.آنها به یکدیگر می گفتند:ببینید،از مرگ هیچ هراسی ندارد، و حسین (علیه السلام) بدیشان می فرمود:«شکیبایی،ای بزرگ زادگان! مرگ نیست،مگر پُلی که شما را از بینوایی و سختی به بهشت های فراخ و نعمت های جاودان می رسانَد.
کدام یک از شما خوش نمی دارد که از زندان به قصر وارد شود؟! چنان که مرگْ برای دشمنان شما نیست،مگر در آمدن از کاخ به زندان و شکنجه.پدرم به نقل از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:"دنیا زندان مؤمن و فردوس کافر است و مرگ،پُل این جماعت است که آنها را به بهشتشان و اینها را به دوزخشان می رسانَد".من نه دروغ می گویم و نه به من دروغ گفته شده است».
740.ینابیع المودّة -به نقل از ابو مِخنف:-حسین (علیه السلام)،سه ساعت از روز را خون آلوده با گوشۀ چشم به آسمان می نگریست و چنین نجوا می کرد:«خدایا! بر قضای تو شکیبایی می ورزم و معبودی جز تو نیست.ای فریادرس فریادخواهان!».پس چهل سوار،به سوی او شتافتند تا سَر شریف ارجمندِ مبارک و مقدّس و منوّر او را از تن جدا کنند و عمر بن سعد فریاد می زد:وای بر شما! در کشتنش شتاب کنید.
741.تاریخ الطبری -به نقل از حمید بن مسلم:وقتی سر حسین (علیه السلام) و نیز فرزندان و خواهران و زن های او را بر عبید اللّه بن زیاد وارد کردند...،عبید اللّه [به زینب علیها السلام ] گفت:سپاس،خدایی را که شما را رسوا کرد و نابودتان ساخت و پرده از دروغ بودن سخن شما برداشت.
زینب گفت:سپاس،خدایی را که ما را به برکت وجود محمّد (صلی الله علیه و آله)،گرامی داشت و به کمال،پاکمان گرداند؛نه چونان که تو می گویی.تبهکار رسوا می شود و پرده از دروغِ بدکار برداشته می شود.
ابن زیاد گفت:دیدی خدا با خاندان تو چه کرد؟
ص: 632
قالَت:کُتِبَ عَلَیهِمُ القَتلُ فَبَرَزوا إلی مَضاجِعِهِم،وسَیَجمَعُ اللّهُ بَینَکَ وبَینَهُم فَتُحاجّونَ إلَیهِ. (1)
742.مقتل الحسین (علیه السلام) للخوارزمی عن الشافعی: ماتَ ابنٌ للحسین (علیه السلام) فَلَم یُرَ بِهِ کَآبَةٌ، فَعوتِبَ عَلی ذلِکَ فَقالَ:إنّا أهلُ بَیتٍ نَسأَلُ اللّهَ عز و جل فَیُعطینا،فَإِذا أرادَ ما نَکرَهُ فیما یُحِبُّ رَضینا. (2)
743.تهذیب الکمال عن إبراهیم بن سعد: سَمِعَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ (علیه السلام) واعِیَةً فی بَیتِهِ وعِندَهُ جَماعَةٌ،فَنَهَضَ إلی مَنزِلِهِ ثُمَّ رَجَعَ إلی مَجلِسِهِ،فَقیلَ لَهُ:أمرٌ حَدَثَ؟قالَ:نَعَم، فَعَزَّوهُ وتَعَجَّبوا مِن صَبرِهِ،فَقالَ:إنّا أهلُ بَیتٍ نُطیعُ اللّهَ فیما نُحِبُّ،ونَحمَدُهُ فیما نَکرَهُ. (3)
744.الإمام الباقر (علیه السلام): نَدعُو اللّهَ فیما نُحِبُّ،فَإِذا وَقَعَ ما نَکرَهُ لَم نُخالِفِ اللّهَ عز و جل فیما أحَبَّ. (4)
745.الکافی عن علاء بن کامل: کُنتُ جالِساً عِندَ أبی عَبدِاللّهِ (علیه السلام) فَصَرَخَت صارِخَةٌ مِنَ الدّارِ،فَقامَ أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) ثُمَّ جَلَسَ فَاستَرجَعَ وعادَ فی حَدیثِهِ حَتّی فَرَغَ مِنهُ.
ثُمَّ قالَ:إنّا لَنُحِبُّ أن نُعافی فی أنفُسِنا وأولادِنا وأموالِنا،فَإِذا وَقَع القَضاءُ فَلَیسَ
ص: 633
زینب علیها السلام گفت:خداوند،کشته شدن را بر آنها رقم زد و آنها در قتلگاه خود، حاضر شدند و خداوند،تو و ایشان را گِرد خواهد آورد و نزد او دادرسی می شوید.
742.مقتل الحسین (علیه السلام) ،خوارزمی-به نقل از شافعی-:حسین (علیه السلام) فرزندش مرد و غمی در چهره اش دیده نمی شد،و به این جهت،مورد نکوهش قرار گرفت.فرمود:«ما خاندانی هستیم که از خداوند عز و جل می خواهیم و او به ما عطا می کند.پس هر گاه برای ما چیزی را بخواهد که خوش نمی داریم ولی او دوست می دارد،ما نیز خشنود خواهیم بود».
743.تهذیب الکمال -به نقل از ابراهیم بن سعد-:امام زین العابدین (علیه السلام)-در حالی که جماعتی نزد او بودند-صدای عزاداری از خانۀ خود شنید.به منزل خود رفت و سپس به مجلس باز گشت.به ایشان گفته شد:اتّفاقی افتاده است؟
فرمود:«آری».
حاضران،او را تسلیت دادند و از شکیبایی او شگفت زده شدند.امام (علیه السلام) فرمود:
«ما خاندانی هستیم که در آنچه دوست می داریم،از خدا فرمان می بریم و در آنچه ناخوش می داریم،سپاسش می گوییم».
744.امام باقر (علیه السلام): خدا را در آنچه می خواهیم،می خوانیم و اگر آن بر ما افتد که خوش نمی داریم،در آنچه خداوند عز و جل خواسته است،به مخالفت بر نمی خیزیم.
745.الکافی -به نقل از علاء بن کامل-:در خدمت امام صادق (علیه السلام) نشسته بودم که زنی از خانۀ ایشان فریاد زد.امام (علیه السلام) برخاست و سپس نشست و استرجاع گفت و به سخن خود باز گشت تا آن را به پایان بُرد.
سپس فرمود:«ما سلامت را در جان و مال و فرزند دوست داریم؛امّا آن گاه که
ص: 634
لَنا أن نُحِبَّ ما لَم یُحِبَّ اللّهُ لَنا. (1)
746.الکافی عن قتیبة الأعشی: أتَیتُ أبا عَبدِاللّهِ (علیه السلام) أعودُ ابناً لَهُ،فَوَجَدتُهُ عَلَی البابِ فَإِذا هُوَ مُهتَمٌّ حَزینٌ،فَقُلتُ:جُعِلتُ فِداکَ،کَیفَ الصَّبِیُّ؟فَقالَ:وَاللّهِ إنَّهُ لِما بِهِ،ثُمَّ دَخَلَ فَمَکَثَ ساعَةً،ثُمَّ خَرَجَ إلَینا وقَد أسفَرَ (2)وَجهُهُ وذَهَبَ التَّغَیُّرُ وَالحُزنُ.
قالَ:فَطَمِعتُ أن یَکونَ قَد صَلَحَ الصَّبِیُّ،فَقُلتُ:کَیفَ الصَّبِیُّ جُعِلتُ فِداکَ؟فَقالَ:
وقَد مَضی لِسَبیلِهِ،فَقُلتُ:جُعِلتُ فِداکَ،لَقَد کُنتَ وهُوَ حَیٌّ مُهتًَّما حَزیناً،وقَد رَأَیتُ حالَکَ السّاعَةَ وقَد ماتَ،غَیرَ تِلکَ الحالِ،فَکَیفَ هذا؟!
فَقالَ:إنّا أهلَ البَیتِ إنَّما نَجزَعُ قَبلَ المُصیبَةِ،فَإِذا وَقَعَ أمرُ اللّهِ رَضینا بِقَضائِهِ وسَلَّمنا لِأَمرِهِ. (3)
ص: 635
قضا واقع شود،دیگر آنچه را خداوند برای ما دوست ندارد،دوست نخواهیم داشت».
746.الکافی -به نقل از قتیبۀ اعشی-:نزد امام صادق (علیه السلام) رفتم تا پسرش را عیادت کنم.
ایشان را بر درِ خانه غمگین و حزن آلود دیدم.گفتم:فدایت گردم! پسرک چگونه است؟
فرمود:«به خدا،حالش خوب نیست».آن گاه به درون خانه رفت و ساعتی درنگ کرد و سپس بیرون آمد،در حالی که چهره ای گشاده داشت و رنگ پریدگی و حزن،از سیمای او رخت بر بسته بود.
خیال کردم کودکش بهبود یافته است.گفتم:قربانت گردم ! کودک چگونه است؟
فرمود:«در گذشت».
گفتم:قربانت گردم! چگونه است؟آن گاه که او زنده بود،غمگین و گرفته بودی و در این لحظه که او مرده است،جز آن وضع را در تو می بینم؟!
امام (علیه السلام) فرمود:«ما اهل بیت،پیش از رسیدن مصیبت،ناله می کنیم و هر گاه امر خدا واقع شد،به قضای او خشنود و در برابر امرش تسلیمیم».
ص: 636
الفصل السادس:سیرَتُهُم فی طَلَبِ المَعاشِ
747.الإمام الصادق (علیه السلام): لا تَکسَلوا فی طَلَبِ مَعایِشِکُم؛فَإِنَّ آباءَنا کانوا یَرکُضونَ فیها ویَطلُبونَها. (1)
748.صحیح البخاری عن جابر بن عبد اللّه: کُنّا مَعَ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) بِمَرِّ الظَّهرانِ (2)نَجنِی الکَباثَ (3).
فَقالَ:عَلَیکُم بِالأَسوَدِ مِنهُ فَإِنَّهُ أیطَبُ (4)،فَقیلَ:أکُنتَ تَرعَی الغَنَمَ؟قالَ:نَعَم،وهَل مِن نَبِیٍّ إلّارَعاها؟ (5)
749.السنن الکبری للنسائی عن ابن حزن: افتخر أهلُ الإِبِلِ والشّاةِ.فَقالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):
بُعِثَ موسی (علیه السلام) وهُوَ راعی غَنَمٍ،وبُعِثَ داودُ (علیه السلام) وهُوَ راعی غَنَمٍ،وبُعِثتُ أنَا أرعی غَنَمًا
ص: 637
747.امام صادق (علیه السلام): در طلب معاش خود،کاهلی نکنید که پدران ما برای آن می دویدند و آن را جستجو می کردند.
748.صحیح البخاری -به نقل از جابر بن عبد اللّه-:در مرّ الظَّهران (1)با پیامبر (صلی الله علیه و آله) میوه های رسیدۀ چوج (2)را می چیدیم.پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«سیاهش را بچینید که گواراتر است».
گفته شد:آیا تو گوسفند می چراندی؟
فرمود:«آری.پیامبری هم هست که گوسفند نچرانده باشد؟!».
749.السنن الکبری، نسایی-به نقل از ابن حزن-:شترداران و گوسفندداران می نازیدند.
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«موسی (علیه السلام) برانگیخته شد،در حالی که گوسفندچران بود.
داوود (علیه السلام) برانگیخته شد،در حالی که چوپان گوسفند بود و من نیز در حالی
ص: 638
لِأَهلی بِأَهلی (1)بِأَجیادٍ. (2)
750.الإمام الصادق (علیه السلام): قَسَّمَ نَبِیُّ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) الفَیءَ،فَأَصابَ عَلِیّاً (علیه السلام) أرضاً،فَاحتَفَرَ فیها عَیناً فَخَرَجَ ماءٌ یَنبُعُ فِی السَّماءِ کَهَیئَةِ عُنُقِ البَعیرِ فَسَمّاها یَنبُعَ،فَجاءَ البَشیرُ یُبَشِّرُ فَقالَ (علیه السلام):
بَشِّرِ الوارِثَ،هِیَ صَدَقَةٌ بَتَّةً بَتلاً فی حَجیجِ بَیتِ اللّهِ وعابِری سَبیلِ اللّهِ، لا تُباعُ ولا توهَبُ ولا تورَثُ،فَمَن باعَها أو وَهَبَها فَعَلَیهِ لَعنَةُ اللّهِ وَالمَلائِکَةِ وَالنّاسِ أجمَعینَ،لا یَقبَلُ اللّهُ مِنهُ صَرفاً ولا عَدلاً. (3)
751.الإمام علیّ (علیه السلام): جُعتُ مَرَّةً بِالمَدینَةِ جوعاً شَدیداً،فَخَرَجتُ أطلُبُ العَمَلَ فی عَوالِی المَدینَةِ،فَإِذا أنَا بِامرَأَةٍ قَد جَمَعَت مَدَراً،فَظَنَنتُها تُریدُ بَلَّهُ،فَأَتَیتُها فَقاطَعتُها کُلَّ ذَنوبٍ (4)عَلی تَمرَةٍ،فَمَدَدتُ سِتَّةَ عَشَرَ ذَنوباً،حَتّی مَجَلَت یَدایَ (5)،ثُمَّ أتَیتُ الماءَ فَأَصَبتُ مِنهُ، ثُمَّ أتَیتُها فَقُلتُ بِکَفَّیَّ هکَذا بَینَ یَدَیها فَعَدَّت لی سِتَّ عَشرَةَ تَمرَةً،فَأَتَیتُ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) فَأَخبَرتُهُ،فَأَکَلَ مَعی مِنها. (6)
752.کتاب من لا یحضره الفقیه: کانَ أمیرُ المُؤمِنینَ (علیه السلام) یَخرُجُ فِی الهاجِرَةِ فِی الحاجَةِ قَد کُفِیَها،یُریدُ أن یَراهُ اللّهُ یُتعِبُ نَفسَهُ فی طَلَبِ الحَلالِ. (7)
ص: 639
برانگیخته شدم که برای خانواده ام در اجیاد،گوسفند می چراندم».
750.امام صادق (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) غنایم را تقسیم کرد و به علی (علیه السلام) قطعه زمینی رسید.
امام (علیه السلام) در آن،چاهی حفر کرد و از آن،آبی به قُطر گردن شتر به آسمان جهید.
امام (علیه السلام) آن را«یَنبع»نامید.پس مردی آمد و آن را بشارت داد.امام (علیه السلام) فرمود:«به وارث من بشارت ده که آن را صدقه ای حتمی و قطعی قرار دادم برای حاجیان بیت اللّه و عابران راه خدا.نه فروخته می شود و نه بخشیده می گردد و نه به ارث می رسد.
هر که آن را بفروشد یا هبه کند،لعنت خدا،فرشتگان و همۀ مردم بر او باد که خداوند،نه بازگشت و توبه اش را بپذیرد و نه عوض و فدیه اش را!».
751.امام علی (علیه السلام): یک بار،در مدینه به شدّت گرسنه شدم.برای پیدا کردن کاری،به بخش های بالای مدینه رفتم.ناگاه زنی را دیدم که کلوخ جمع کرده است.فهمیدم که می خواهد آنها را خیس کند.نزد آن زن رفتم و با او توافق کردم که برای آوردن هر دلو آب،یک خرما بگیرم.شانزده دلو پُر،آب آوردم تا دستانم تاول زد.آن گاه آبی آوردم و بر دستم ریختم و نزد آن زن رفتم و گفتم:«[ببین] کف دستانم چنین شد»و زن،برای من شانزده خرما شمرد.نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمدم و او را آگاه گردانیدم و پیامبر (صلی الله علیه و آله) هم از آن خرما با من خورد.
752.کتاب من لا یحضره الفقیه: امام علی (علیه السلام) در گرمای روز برای بر آوردن نیازی،از خانه بیرون می رفت که برآورده شده بود.امام (علیه السلام) می خواست خدا،او را در حالی ببیند که در طلب روزی حلال،خود را به زحمت می اندازد.
ص: 640
753.الإمام الصادق (علیه السلام) -عِندَ ذِکرِ عَلِیٍّ (علیه السلام)-:وَاللّهِ،لَقَد أعتَقَ ألفَ مَملوکٍ لِوَجهِ اللّهِ عز و جل دَبِرَت فیهِم یَداهُ. (1)
754.الغارات عن عبد اللّه بن الحسن (بن الحسن) بن علیّ بن أبی طالب (علیه السلام): أعتَقَ عَلِیٌّ (علیه السلام) ألفَ أهلِ بَیتٍ بِما مَجَلَت یَداهُ وعَرِقَ جَبینُهُ. (2)
755.الإمام الصادق (علیه السلام): إنَّ مُحَمَّدَ بنَ المُنکَدِرِ کانَ یَقولُ:ما کُنتُ أری أنَّ عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ (علیه السلام) یَدَعُ خَلَفاً أفضَلَ مِنهُ حَتّی رَأَیتُ ابنَهُ مُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ (علیه السلام)،فَأَرَدتُ أن أعِظَهُ فَوَعَظَنی،فَقالَ لَهُ أصحابُهُ:بِأَیِّ شَیءٍ وَعَظَکَ؟
قالَ:خَرَجتُ إلی بَعضِ نَواحِی المَدینَةِ فی ساعَةٍ حارَّةٍ،فَلَقِیَنی أبو جَعفَرٍ مُحَمَّدُ بنُ عَلِیٍّ (علیه السلام)-وکانَ رَجُلاً بادِناً ثَقیلاً-وهُوَ مُتَّکِئٌ عَلی غُلامَینِ أسوَدَینِ أو مَولَیَینِ،فَقُلتُ فی نَفسی:سُبحانَ اللّهِ ! شَیخٌ مِن أشیاخِ قُرَیشٍ فی هذِهِ السّاعَةِ عَلی هذِهِ الحالِ فی طَلَبِ الدُّنیا ! أما لَأَعِظَنَّهُ،فَدَنَوتُ مِنهُ فَسَلَّمتُ عَلَیهِ،فَرَدَّ عَلَیَّ السَّلامَ بِنَهرٍ (3)وهُوَ یَتَصابُّ عَرَقاً،فَقُلتُ:أصلَحَکَ اللّهُ،شَیخٌ مِن أشیاخِ قُرَیشٍ فی هذِهِ السّاعَةِ عَلی هذِهِ الحالِ فی طَلَبِ الدُّنیا ! أرَأَیتَ لَو جاءَ أجَلُکَ وأنتَ عَلی هذِهِ الحالِ ماکُنتَ تَصنَعُ؟
فَقالَ:لَو جاءَنِی المَوتُ وأنَا عَلی هذِهِ الحالِ،جاءَنی وأنَا فی (طاعَةٍ مِن) طاعَةِ اللّهِ، أکُفُّ بِها نَفسی وعِیالی عَنکَ وعَنِ النّاسِ،وإنَّما کُنتُ أخافُ أن لَو جاءَنِی المَوتُ وأنَا عَلی مَعصِیَةٍ مِن مَعاصِی اللّهِ.
ص: 641
753.امام صادق (علیه السلام) -در یادکرد از امام علی (علیه السلام)-:به خدا سوگند،او هزار برده را در راه خداوند عز و جل آزاد کرد.دستان ایشان به خاطر آزاد کردن این برده ها زخم شده بود.
754.الغارات -به نقل از عبد اللّه بن الحسن [بن الحسن] بن علی بن ابی طالب (علیه السلام)-:علی (علیه السلام) هزار خانوار را با درآمدی که با پینۀ دست و عرق جبین،به دست آورده بود،آزاد کرد.
755.امام صادق (علیه السلام): محمّد بن منکدر می گفت:من گمان نمی کردم امام زین العابدین (علیه السلام) جانشینی برتر از خود بنهد،تا آن که پسرش امام باقر (علیه السلام) را دیدم و خواستم بدو پند دهم؛ولی او مرا پند داد.
دوستانش به منکدر گفتند:امام (علیه السلام) به چه چیزی تو را پند داد؟
گفت:در ساعات گرم روز به یکی از مناطق مدینه رفتم.امام باقر-که مردی تنومند و سنگین بود-مرا دید.او به دو غلام سیاه یا دو برده تکیه کرده بود.با خود گفتم:سبحان اللّه! در این ساعت،بزرگی از بزرگان قریش،در طلب دنیاست! خوب است او را اندرز دهم.به او نزدیک شدم و سلام کردم.او در حالی که عرق می ریخت،به تندی جواب سلام مرا داد.گفتم:خدا حالت را نیکو گردانَد! بزرگی از بزرگان قریش،در این ساعت در طلب دنیاست!؟هیچ می دانی اگر در این وضع، مرگ تو فرا رسد،چه می کنی؟
فرمود:«اگر مرگم در این وضع فرا رسد،در حالی فرا رسیده است که من در حال فرمانبری از خدا هستم و با این فرمانبری و اطاعت،خود و خانواده ام را از نیاز به تو و مردم باز می دارم.من از این می هراسم که اگر مرگم،در حال معصیت خدا رسد،چه کنم».
گفتم:خدا بر تو رحمت آورَد! راست می گویی.من خواستم به تو پند دهم؛
ص: 642
فَقُلتُ:صَدَقتَ یَرحَمُکَ اللّهُ،أرَدتُ أن أعِظَکَ فَوَعَظتَنی. (1)
756.الکافی عن أبی عمرو الشّیبانیّ: رَأَیتُ أبا عَبدِاللّهِ (علیه السلام) وبِیَدِهِ مِسحاةٌ وعَلَیهِ إزارٌ غَلیظٌ یَعمَلُ فی حائِطٍ لَهُ وَالعَرَقُ یَتَصابُّ عَن ظَهرِهِ،فَقُلتُ:جُعِلتُ فِداکَ،أعطِنی أکفِکَ.
فَقالَ لی:إنّی احِبُّ أن یَتَأَذَّی الرَّجُلُ بِحَرِّ الشَّمسِ فی طَلَبِ المَعیشَةِ. (2)
757.الکافی عن عبد الأعلی مولی آل سام: استَقبَلتُ أبا عَبدِاللّهِ (علیه السلام) فی بَعضِ طُرُقِ المَدینَةِ فی یَومٍ صائفٍ شَدیدِ الحَرِّ،فَقُلتُ:جُعِلتُ فِداکَ،حالُکَ عِندَ اللّهِ عز و جل وقَرابَتُکَ مِن رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وأنتَ تَجهَدُ لِنَفسِکَ فی مِثلِ هذَا الیَومِ؟!
فَقالَ:یا عَبدَ الأَعلی،خَرَجتُ فی طَلَبِ الرِّزقِ لِأَستَغنِیَ عَن مِثلِکَ. (3)
758.الکافی عن أبی حمزة: رَأَیتُ أبَا الحَسَنِ (علیه السلام) یَعمَلُ فی أرضٍ لَهُ قَدِ استَنقَعَت قَدَماهُ فِی العَرَقِ،فَقُلتُ لَهُ:جُعِلتُ فِداکَ،أینَ الرِّجالُ؟
فَقالَ:یا عَلِیُّ،قَد عَمِلَ بِالیَدِ مَن هُوَ خَیرٌ مِنّی فی أرضِهِ ومِن أبی،فَقُلتُ لَهُ:ومَن هُوَ؟فَقالَ:رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وأمیرُ المُؤمِنینَ،وآبائی علیهم السلام کُلُّهُم کانوا قَد عَمِلوا بِأَیدیهِم،وهُوَ مِن عَمَلِ النَّبِیّینَ وَالمُرسَلینَ وَالأَوصِیاءِ وَالصّالِحینَ. (4)
ص: 643
لیکن تو به من پند دادی.
756.الکافی -به نقل از ابو عمرو شیبانی-:امام صادق (علیه السلام) را دیدم که بیلی در دست و جامه ای زبر بر تن دارد و در باغ خود،مشغول کار است و عرق از پشتش می ریزد.
گفتم:قربانت گردم! اجازه بده من این کار را برایَت انجام دهم.
فرمود:«من دوست دارم انسان،در طلب معاش،خود را در گرمای آفتاب به رنج اندازد».
757.الکافی -به نقل از عبد الأعلی،وابستۀ خاندان سام-:در روزی از روزهای بسیار گرم تابستان،با امام صادق (علیه السلام) رو به رو شدم.گفتم:قربانت گردم! وضع تو در درگاه خداوندی و خویشاوندی ات با پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) چنین است؛ولی با این حال،در چنین روزی،خود را به سختی می افکنی؟!
امام (علیه السلام) فرمود:«ای عبد الأعلی! در طلب روزی بیرون آمده ام تا از امثال تو بی نیاز باشم».
758.الکافی -به نقل از ابو حمزه-:امام کاظم (علیه السلام) را دیدم که در زمینش کار می کرد و دو پایش خیس عرق شده بود.گفتم:قربانت گردم! مَردانت کجا هستند؟
فرمود:«ای علی! کسانی با دستشان در زمینِ خود کار کرده اند که از من و پدرم بهتر بودند».
گفتم:آنها چه کسانی بودند؟
فرمود:«پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)،امیر مؤمنان (علیه السلام) و پدرانم،همگی با دست خویش کار می کرده اند.این،کارِ پیامبران و فرستادگان و جانشینان و نیکان است».
ص: 644
الفصل السّابع:سیرَتُهُم فِی العَطاء وَالصِّلَةِ
759.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): إنّا لَنُعطی غَیرَ المُستَحِقِّ حَذَراً مِن رَدِّ المُستَحِقِّ. (1)
760.ربیع الأبرار عن محمّد بن الحنفیّة: کانَ أبی یَدعو قَنبَراً بِاللَّیلِ فَیُحمِّلُهُ دَقیقاً وتَمراً فَیَمضی إلی أبیاتٍ قَد عَرَفَها ولا یَطَّلِعُ عَلَیهِ أحَدٌ.فَقُلتُ لَهُ:یا أبَتِ،مایَمنَعُکَ أن یَدفَعَ إلَیهِم نَهاراً؟قالَ:یا بُنَیَّ،صَدَقَةَ السِّرِّ تُطفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ عز و جل. (2)
761.الإمام الصادق (علیه السلام): إنَّ الحَسَنَ بنَ عَلِیٍّ (علیه السلام) قاسَمَ رَبَّهُ ثَلاثَ مَرّاتٍ،نَعلاً ونَعلاً،وثَوباً وثَوباً،ودیناراً ودیناراً. (3)
762.مقتل الحسین (علیه السلام) للخوارزمی عن الحسن البصریّ: کانَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ (علیه السلام) سَیِّداً زاهِداً وَرِعاً صالِحاً ناصِحاً حَسَنَ الخُلُقِ،فَذَهَبَ ذاتَ یَومٍ مَعَ أصحابِهِ إلی بُستانِهِ، وکانَ فی ذلِکَ البُستانِ غُلامٌ لَهُ اسمُهُ«صافی»،فَلَمّا قَرُبَ مِنَ البُستانِ رَأَی الغُلامَ
ص: 645
759.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): ما از بیم آن که مستحق را رد نکرده باشیم،به غیر مستحق هم می بخشیم.
760.ربیع الأبرار -به نقل از محمّد بن حنفیّه-:پدرم،شبانه قنبر را می خواند و آرد و خرما بر دوش او می گذاشت و بی آن که کسی آگاهی یابد،به خانه هایی که می شناخت، می رساند.به او گفتم:پدر جان! چرا آن را در روز بدیشان نمی بخشی؟
فرمود:«فرزندم! صدقۀ پنهانی،آتش خشم خداوند عز و جل را خاموش می کند».
761.امام صادق (علیه السلام): حسن بن علی (علیه السلام) سه بار،هر آنچه از کفش و جامه و دینار داشت،با خدا تقسیم کرد.
762.مقتل الحسین (علیه السلام) ،خوارزمی-به نقل از حسن بصری-:حسین بن علی (علیه السلام)،سَروری زاهد،پارسا،شایسته،خیرخواه و خوش اخلاق بود.ایشان روزی با اطرافیانش به باغ خود رفت.در این باغ،غلامی کار می کرد که نامش«صافی»بود.چون امام (علیه السلام) به باغ نزدیک شد،غلام را دید که نشسته و نان می خورد.امام حسین (علیه السلام) بدو
ص: 646
قاعِداً یَأکُلُ خُبزاً،فَنَظَرَ الحُسَینُ (علیه السلام) إلَیهِ وجَلَسَ عِندَ نَخلَةٍ مُستَتِراً لا یَراهُ،فَکانَ یَرفَعُ الرَّغیفَ فَیَرمی بِنِصفِهِ إلَی الکَلبِ ویَأکُلُ نِصفَهُ الآخَرَ.فَتَعَجَّبَ الحُسَینُ (علیه السلام) مِن فِعلِ الغُلامِ،فَلَمّا فَرَغَ مِن أکلِهِ قالَ:الحَمدُ للّهِ ِ رَبِّ العالَمینَ،اللّهُمَّ اغفِر لی،وَاغفِر لِسَیِّدی،وبارِک لَهُ کَما بارَکتَ عَلی أبَوَیهِ،بِرَحمَتِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمینَ.
فَقامَ الحُسَینُ (علیه السلام) وقالَ:یا صافی ! فَقامَ الغُلامُ فَزِعاً وقالَ:یا سَیِّدی وسَیِّدَ المُؤمِنینَ،إنّی ما رَأَیتُکَ،فَاعفُ عَنّی.
فَقالَ الحُسَینُ (علیه السلام):اِجعَلنی فی حِلٍّ یا صافی،لِأَنّی دَخَلتُ بُستانَکَ بِغَیرِ إذنِکَ.
فَقالَ صافی:بِفَضلِکَ یا سَیِّدی وکَرَمِکَ وسُؤدُدِکَ تَقولُ هذا.
فَقالَ الحُسَینُ (علیه السلام):رَأَیتُکَ تَرمی بِنِصفِ الرَّغیفِ لِلکَلبِ وتَأکُلُ النِّصفَ الآخَرَ،فَما مَعنی ذلِکَ؟فَقالَ الغُلامُ:إنَّ هذَا الکَلبَ یَنظُرُ إلَیَّ حینَ آکُلُ،فَأَستَحی مِنهُ یا سَیِّدی لِنَظَرِهِ إلَیَّ،وهذا کَلبُکَ یَحرُسُ بُستانَکَ مِنَ الأَعداءِ،فَأَنَا عَبدُکَ،وهذا کَلبُکَ،فَأَکَلنا رِزقَکَ مَعاً.
فَبَکَی الحُسَینُ وقالَ:أنتَ عَتیقٌ للّهِ ِ،وقَد وَهَبتُ لَکَ ألفَی دینارٍ بِطیبَةٍ مِن قَلبی.
فَقالَ الغُلامُ:إن أعتَقتَنی فَأَنَا اریدُ القِیامَ بِبُستانِکَ.
فَقالَ الحُسَینُ:إنَّ الرَّجُلَ إذا تَکَلَّمَ بِکَلامٍ فَیَنبَغی أن یُصَدِّقَهُ بِالفِعلِ،فَأَنَا قَد قُلتُ:
دَخَلتُ بُستانَکَ بِغَیرِ إذنِکَ،فَصَدَّقتُ قَولی،ووَهَبتُ البُستانَ وما فیهِ لَکَ،غَیرَ أنَّ أصحابی هؤُلاءِ جاؤوا لِأکلِ الِّثمارِ وَالرُّطَبِ فَاجعَلهُم أضیافاً لَکَ وأکرِمهُم مِن أجلی،أکرَمَکَ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ وبارَک لَکَ فی حُسنِ خُلقِکَ وأدَبِکَ.
فَقالَ الغُلامُ:إن وَهَبتَ لی بُستانَکَ فَأَنَا قَد سَبَّلتُهُ لِأَصحابِکَ وشیعَتِکَ.
ص: 647
نگریست و زیر درخت خرمایی نشست که ایشان را می پوشانْد و غلام نمی توانست ایشان را ببیند.غلام،یک گرده نان را بر می داشت و نصف آن را به طرف سگش می انداخت و نیم دیگر را خودش می خورد.حسین (علیه السلام) از این کار غلام در شگفت شد.چون غلام از خوردنْ آسوده گشت،گفت:سپاس،خداوند جهانیان را.خدایا! مرا بیامرز و سَرورم را بیامرز و به او برکت بده،چنان که به پدر و مادر او برکت دادی،به رحمت خودت،ای مهربان ترینِ مهربانان!
در این هنگام،حسین (علیه السلام) برخاست و فرمود:«ای صافی!».غلام،وحشت زده برخاست و گفت:سَرورم و سَرور همۀ مؤمنان! من شما را ندیدم.مرا ببخش.
حسین (علیه السلام) فرمود:«مرا حلال کن،ای صافی؛زیرا من،بدون اجازۀ تو به باغت وارد شدم».
صافی گفت:به سبب فضیلت و کرم و سَروری خودت چنین سخنی را می گویی، سَرورم!
حسین (علیه السلام) فرمود:«دیدم که نیمی از گردۀ نان را به سگَت می دهی و نیم دیگر آن را خود می خوری.این کار چه معنا دارد؟».
غلام گفت:سَرورم! هنگامی که من نان می خوردم،این سگ به من می نگریست.من از نگاه او شرم کردم.آخر،این هم سگِ توست که باغت را در برابر دشمنان حفظ می کند.
من بردۀ تو ام و این،سگ توست و هر دو با هم،روزیِ از تو رسیده را خوردیم.
حسین (علیه السلام) گریست و فرمود:«تو در راه خدا آزادی و با طیبِ خاطر،دو هزار دینار به تو می بخشم».
غلام گفت:اگر مرا آزاد می کنی،من باز هم می خواهم عهده دار باغ تو باشم.
حسین (علیه السلام) فرمود:«مرد،هر گاه سخنی بر زبان می آورد،شایسته است که آن را با عمل خود تأیید کند.من گفتم:بدون اجازۀ تو به باغت وارد شدم و سخن خود را تأیید کردم و باغ را با هر آنچه در آن است،به تو بخشیدم؛ولی این گروه از اطرافیان من آمده اند تا میوه و خرما بخورند.آنها را به خاطر من،میهمان خود بدار و ارجشان نِه.خداوند در روز رستاخیز،بر تو ارج نهد و به سبب خوش اخلاقی و ادبت،به تو برکت دهد!».
ص: 648
قالَ الحَسَنُ [ البَصرِیُّ ]:فَیَنبَغی لِلمُؤمِنِ أن یَکونَ کَنافِلَةِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله). (1)
763.علل الشرائع عن أبی حمزة الثّمالی: سَمِعتُ عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ (علیه السلام) یَقولُ لِمَولاةٍ لَهُ:لا یَعبُرُ عَلی بابی سائِلٌ إلّاأطعَمتُموهُ،فَإِنَّ الیَومَ یَومُ الجُمُعَةِ.قُلتُ لَهُ:لَیسَ کُلُّ مَن یَسأَلُ مُستَحِقّاً !
فَقالَ (علیه السلام):أخافُ أن یَکونَ بَعضُ مَن یَسأَلُنا مُحِقّاً فَلا نُطعِمَهُ ونَرُدَّهُ،فَیَنزِلَ بِنا أهلَ البَیتِ ما نَزَلَ بِیَعقوبَ. (2)
764.الإمام الباقر (علیه السلام): إنّا أهلَ البَیتِ نَصِلُ مَن قَطَعَنا ونُحسِنُ إلی مَن أساءَ إلَینا،فَنَری وَاللّهِ فی ذلِکَ العاقِبَةَ الحَسَنَةَ. (3)
765.الإمام الصادق (علیه السلام): کانَ أبی (علیه السلام) أقَلَّ أهلِ بَیتِهِ مالاً وأعظَمَهُم مَؤونَةً،وکانَ یَتَصَدَّقُ کُلَّ جُمُعَةٍ بِدینارٍ،وکانَ یَقولُ:الصَّدَقَةُ یَومَ الجُمُعَةِ تُضاعَفُ؛لِفَضلِ یَومِ الجُمُعَةِ عَلی غَیرِهِ مِنَ الأَیّامِ. (4)
766.مکارم الأخلاق لابن أبی الدنیا عن سلمی مولاة أبی جعفر (علیه السلام): کانَ یَدخُلُ عَلَیهِ إخوانُهُ فَلا یَخرُجونَ مِن عِندِهِ حَتّی یُطعِمَهُمُ الطَّیِّبَ ویَکسُوَهُمُ الثِّیابَ الحَسَنَةَ ویَهَبَ لَهُمُ الدَّراهِمَ،قالَت:فَأَقولُ لَهُ:بَعضَ ما تَصنَعُ؟! قالَ:فَیَقولَ:یا سَلمی،ما نُؤَمِّلُ فِی
ص: 649
غلام گفت:اگر تو باغت را به من بخشیدی،من هم آن را وقف اطرافیان و شیعیان تو می کنم.
بر مؤمن شایسته است که همچون نوۀ پیامبر خدا باشد.
763.علل الشرائع -به نقل از ابو حمزۀ ثمالی-:شنیدم امام زین العابدین (علیه السلام) به کنیز خود می فرماید:«بر درِ خانۀ من،فقیری گذر نکند،مگر آن که او را اطعام کنید».
آن روز،جمعه بود.به امام (علیه السلام) گفتم:هر که چیزی می خواهد که مستحق نیست.
امام (علیه السلام) فرمود:«می ترسم یکی از کسانی که گدایی می کند،مستحق باشد و ما او را اطعام نکنیم و بازش گردانیم و آن گاه بر ما اهل بیت،آن نازل شود که بر یعقوب نازل شد».
764.امام باقر (علیه السلام): ما اهل بیت،به هر که از ما بگلسد،می پیوندیم و به کسی که به ما بدی کند،نیکی می کنیم.به خدا سوگند،فرجام نیک را در این می بینیم.
765.امام صادق (علیه السلام): پدر من در میان اهل بیتش،مالش از همه کمتر و مخارجش از همه بیشتر بود.او هر جمعه،یک دینار صدقه می داد و می فرمود:«صدقه در روز جمعه، به سبب فضیلت روز جمعه بر دیگر روزها دو چندان می شود».
766.مکارم الأخلاق، ابن ابی الدنیا-به نقل از سلمی،کنیز امام باقر (علیه السلام)-:برادران امام (علیه السلام) بر ایشان وارد می شدند و از پیش ایشان نمی رفتند،مگر آن که امام (علیه السلام) آنان را خوراک نیکو می داد و جامۀ فاخر بر تنشان می کرد و چند درهم بدیشان صله می داد.
ص: 650
الدُّنیا بَعدَ المَعارِفِ وَالإِخوانِ. (1)
767.الإرشاد عن الحسن بن کثیر: شَکَوتُ إلی أبی جَعفَرٍ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ (علیه السلام) الحاجَةَ وجَفاءَ الإِخوانِ،فَقالَ:بِئسَ الأَخُ أَخٌ یَرعاکَ غَنِیّاً ویَقطَعُکَ فَقیراً.ثُمَّ أمَرَ غُلامَهُ فَأَخرَجَ کیساً فیهِ سَبعُمِئَةِ دِرهَمٍ،وقالَ:اِستَنفِق هذِهِ فَإِذا نَفِدَت فَأَعلِمنی. (2)
768.الکافی عن هشام بن سالم: کانَ أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) إذا أعتَمَ (3)وذَهَبَ مِنَ اللَّیلِ شَطرُهُ أخَذَ جِراباً فیهِ خُبزٌ ولَحمٌ وَالدَّراهِمُ فَحَمَلَهُ عَلی عُنُقِهِ،ثُمَّ ذَهَبَ بِهِ إلی أهلِ الحاجَةِ مِن أهلِ المَدینَةِ فَقَسَّمَهُ فیهِم ولا یَعرِفونَهُ،فَلَمّا مَضی أبو عَبدِ اللّه (علیه السلام) فَقَدوا ذلِکَ فَعَلِموا أنَّهُ کانَ أبا عَبدِ اللّهِ (علیه السلام). (4)
769.الکافی عن معلّی بن خنیس: خَرَجَ أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) فی لَیلَةٍ قَد رَشَّت وهُوَ یُریدُ ظُلَّةَ بَنی ساعِدَةَ،فَأَتبَعتُهُ فَإِذا هُوَ قَد سَقَطَ مِنهُ شَیءٌ،فَقالَ:بِسمِ اللّهِ،اللّهُمَّ رُدَّ عَلَینا، فَأَتَیتُهُ فَسَلَّمتُ عَلَیهِ،فَقالَ:مُعَلًّی؟قُلتُ:نَعَم جُعِلتُ فِداکَ،فَقالَ لی:اِلَتمِس بِیَدِکَ، فَما وَجَدتَ مِن شَیءٍ فَادفَعهُ إلَیَّ.قالَ:فَإِذا أنَا بِخُبزٍ مُنتَشِرٍ کَثیرٍ،فَجَعَلتُ أدفَعُ إلَیهِ ما وَجَدتُ،فَإِذا أنَا بِجِرابٍ أعجَزُ عَن حَملِهِ مِن خُبزٍ،فَقُلتُ:جُعِلتُ فِداکَ،أحمِلُهُ عَلی رَأسی؟فَقالَ:لا،أنَا أولی بِهِ مِنکَ ولکِنِ امضِ مَعی.قالَ:فَأَتَینا ظُلَّةَ
ص: 651
من به ایشان عرض می کردم:کارها می کنی!
امام (علیه السلام) می فرمود:«ای سلمی! ما در دنیا چیزی جز بخشش و احسان به برادران، آرزویی نداریم».
767.الإرشاد -به نقل از حسن بن کثیر-:نزد امام باقر (علیه السلام) از فقر و جفای برادران،شکوه کردم.
فرمود:«بدترین برادر،برادری است که تو را به وقت توانگری در نظر داشته باشد و هنگام فقر،از تو ببُرد».
سپس به غلامش دستور داد همیانی بیاورد که در آن هفتصد درهم بود.
و فرمود:«این را خرج کن و هر گاه تمام شد،مرا آگاه کن».
768.الکافی -به نقل از هشام بن سالم-:امام صادق (علیه السلام) هر گاه تاریک می شد و نیمی از شب سپری می گشت،کیسه ای پوستین بر می گرفت که در آن،نان و گوشت و درهم بود.آن را بر گردن می افکنْد و برای نیازمندان مدینه می بُرد و در حالی که او را نمی شناختند، میانشان تقسیم می کرد.چون امام (علیه السلام) رحلت کرد و آنها این کمک ها را از دست دادند، دانستند که آن شخص،امام صادق (علیه السلام) بوده است.
769.الکافی -به نقل از معلّی بن خنیس-:امام صادق (علیه السلام) در شبی که نم نم باران می آمد،آهنگ سقیفۀ بنی ساعده کرد.من هم او را تعقیب کردم.ناگهان چیزی از او افتاد.امام (علیه السلام) فرمود:«بسم اللّه،خدایا! آن را به ما باز گردان».
به خدمتش رسیدم و سلام کردم.فرمود:«معلّی! تو هستی؟».
گفتم:بله،قربانت گردم!
فرمود:«با دستت زمین را لمس کن و هر چه یافتی،به من بده».
ناگهان دیدم مقدار زیادی نان ریخته است.آنچه را می یافتم،به ایشان می دادم و این چنین،کیسه ای چرمی از نان پر شد که من نمی توانستم آن را حمل کنم.گفتم:
قربانت گردم! آن را بر سر خود حمل بکنم؟
فرمود:«نه.من به این کار از تو شایسته ترم؛ولی همراه من بیا».
به سقیفۀ بنی ساعده رسیدیم و به جماعتی برخوردیم که خواب بودند.امام (علیه السلام)
ص: 652
بَنی ساعِدَةَ،فَإِذا نَحنُ بِقَومٍ نِیامٍ فَجَعَلَ یَدُسُّ الرَّغیفَ وَالرَّغیفَینِ حَتّی أتی عَلی آخِرِهِم ثُمَّ انصَرَفنا،فَقُلتُ:جُعِلتُ فِداکَ،یَعرِفُ هؤُلاءِ الحَقَّ؟فَقالَ:لَوعَرَفوا لَواسَیناهُم بِالدُّقَّةِ. (1)
770.الأمالی للطوسی عن أبی جعفر الخثعمی: أعطانی أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) خَمسینَ دیناراً فِی صُرَّةٍ،فَقالَ لی:اِدفَعها إلی رَجُلٍ مِن بَنی هاشِمٍ ولا تُعلِمهُ أنّی أعطَیتُکَ شَیئاً.فَأَتَیتُهُ فَقالَ:مِن أینَ هذِهِ؟جَزاهُ اللّهُ خَیراً،فَما یَزالُ کُلَّ حینٍ یَبعَثُ بِها فَنَکونُ مِمّا نَعیشُ فیهِ إلی قابِلٍ،ولکِن لا یَصِلُنی جَعفَرٌ بِدِرهَمٍ فی کَثرَةِ مالِهِ ! (2)
771.العدد القویّة عن الهیّاج بن بسطام: کانَ جَعفَرٌ (علیه السلام) یُطعِمُ حَتّی لا یَبقی لِعِیالِهِ شَیءٌ. (3)
772.الإمام الکاظم (علیه السلام): نَحنُ فِی العِلمِ وَالشَّجاعَةِ سَواءٌ،وفِی العَطایا عَلی قَدرِ ما نُؤمَرُ. (4)
773.الکافی عن الیسع بن حمزة: کُنتُ فی مَجلِسِ أبِی الحَسَنِ الرِّضا (علیه السلام) احَدِّثُهُ،وقَدِ اجتَمَعَ إلَیهِ خَلقٌ کَثیرٌ یَسأَلونَهُ عَنِ الحَلالِ وَالحَرامِ،إذ دَخَلَ عَلَیهِ رَجُلٌ طُوالٌ آدَمٌ (5)فَقالَ:السَّلامُ عَلَیکَ یَا بنَ رَسولِ اللّهِ،رَجُلٌ مِن مُحِبّیکَ ومُحِبّی آبائِکَ وأجدادِکَ، مَصدَری مِنَ الحَجِّ،وقَدِ افتَقَدتُ نَفَقَتی وما مَعِیَ ما أبلُغُ مَرحَلَةً،فَإِن رَأَیتَ أن تُنهِضَنی إلی بَلَدی وللّهِ ِ عَلَیَّ نِعمَةٌ،فَإِذا بَلَغتُ بَلَدی تَصَدَّقتُ بِالَّذی تولینی عَنکَ
ص: 653
یک یا دو گرده نان،زیر سر هر یک می نهاد تا به آخرین آنها رسید و آن گاه باز گشتیم.گفتم:قربانت گردم! اینها حق را می شناسند (شیعه هستند)؟
فرمود:«اگر حق را می شناختند،از دل و جان بدیشان یاری می رساندیم».
770.الأمالی، طوسی-به نقل از ابو جعفر خثعمی-:امام صادق (علیه السلام) پنجاه دینار را در همیانی به من داد و فرمود:«آن را به مردی از بنی هاشم بده و به او نگو که من چیزی به تو داده ام».
نزد آن مرد رفتم.او گفت:این از کجاست؟خدا به او جزای خیر دهد! او هر بار که این مال را می فرستد،ما با آن تا دفعۀ بعد زندگی می کنیم؛ولی جعفر [صادق] با آن فراوانیِ مال،یک درهم هم برای ما نمی فرستد!
771.العدد القویّة -به نقل از هیّاج بن بسطام-:امام صادق (علیه السلام) آن قدر اطعام می کرد که دیگر برای خانواده اش چیزی باقی نمی ماند.
772.امام کاظم (علیه السلام): ما همه در علم و شجاعت،یک سانیم؛ولی در بخشش،به اندازه ای هستیم که مأموریم.
773.الکافی -به نقل از یسع بن حمزه-:در خدمت امام رضا (علیه السلام) بودم و با ایشان سخن می گفتم.گروه فراوانی در خدمت ایشان بودند و از ایشان در بارۀ حلال و حرام می پرسیدند که مردی بلندقامت و گندمگون وارد شد و گفت:سلام بر تو،ای فرزند پیامبر خدا! مردی از دوستداران تو و دوستداران پدران و نیاکان تو ام.از حج باز می گردم.خرجی خود را گم کرده ام و چیزی ندارم تا خود را با آن به جایی برسانم.
اگر صلاح می دانی،مرا به شهرم برسان.از فضل خدا توانگر هستم و هر گاه به شهر خود رسیدم،آن مقدار که به من داده ای،به عوضِ تو صدقه می دهم؛چرا که به من صدقه تعلّق نمی گیرد.
ص: 654
فَلَستُ مَوضِعَ صَدَقَةٍ،فقالَ لَهُ:اِجلِس رَحِمَکَ اللّهُ.
وأقبَلَ عَلَی النّاسِ یُحَدِّثُهُم حَتّی تَفَرَّقوا،وبَقِیَ هُوَ وسُلَیمانُ الجَعفَرِیُّ وخَیثَمَةُ وأنَا،فَقالَ:أتَأذَنونَ لی فِی الدُّخولِ؟فَقالَ لَهُ سُلَیمانُ:قَدَّمَ اللّهُ أمرَکَ.فَقامَ فَدَخَلَ الحُجرَةَ وبَقِیَ ساعَةً،ثُمَّ خَرَجَ ورَدَّ البابَ وأخرَجَ یَدَهُ مِن أعلَی البابِ وقالَ:أینَ الخُراسانِیُّ؟فَقالَ:ها أنَا ذا،فَقالَ:خُذ هذِهِ المِائَتَی دینارٍ وَاستَعِن بِها فی مَؤونَتِکَ ونَفَقَتِکَ،وتَبَرَّک بِها ولا تَصَدَّق بِها عَنّی،وَاخرُج فَلا أراکَ ولا تَرانی.ثُمَّ خَرَجَ،فَقالَ لَهُ سُلَیمانُ:جُعِلتُ فِداکَ،لَقَد أجزَلتَ ورَحِمتَ فَلِماذا سَتَرتَ وَجهَکَ عَنهُ؟
فَقالَ:مَخافَةَ أن أری ذُلَّ السُّؤالِ فی وَجهِهِ لِقَضائی حاجَتَهُ،أما سَمِعتَ حَدیثَ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):المُستَتِرُ بِالحَسَنَةِ یَعدِلُ سَبعینَ حَجَّةً،وَالمُذیعُ بِالسَّیِّئَةِ مَخذولٌ وَالمُستَتِرُ بِها مَغفورٌ لَهُ؟أما سَمِعتَ قَولَ الاُوَلِ (1):
مَتی آتِهِ یَومًا لِأَطلُبَ حاجَةً رَجَعتُ إلی أهلی ووَجهی بِمائِهِ (2)
774.تفسیر العیاشی عن محمّد بن عیسی بن زیاد: کُنتُ فی دیوانِ ابنِ عَبّادٍ فَرَأیتُ کِتاباً یُنسَخُ،سَأَلتُ (3)عَنهُ فَقالوا:کِتابُ الرِّضا إلَی ابنِهِ علیهما السلام مِن خُراسانَ،فَسَأَلتُهُم أن یَدفَعوهُ إلَیَّ فَدَفَعوهُ إلَیَّ،فَإِذا فیهِ:بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ،أبقاکَ اللّهُ طَویلاً وأعاذَکَ مِن عَدُوِّکَ یا وَلَدی فِداکَ أبوکَ،قَد فَسَّرتُ لَکَ ما لی وأنَا حَیٌّ سَوِیٌّ رَجاءَ أن یَمُنَّکَ اللّهُ بِالصِّلَةِ لِقَرابَتِکَ ولِمُوالی موسی وجَعفَرٍ رَضِیَ اللّهُ عَنهُما...،قالَ اللّهُ: «مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثِیرَةً» 4 وقالَ: «لِیُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ
ص: 655
امام (علیه السلام) فرمود:«بنشین.رحمت خدا بر تو باد!»و به مردم رو کرد و با آنها سخن گفت تا همه پراکنده شدند و آن مرد ماند به همراه سلیمان جعفری و خیثمه و من.
امام (علیه السلام) فرمود:«آیا به من اجازه می دهید به اندرونی بروم؟».
سلیمان گفت:خداوند،کار شما را پیش ببرد !
امام (علیه السلام) برخاست و داخل اتاق شد و اندکی باقی ماند و بیرون آمد و در را بست و دستش را از بالای در بیرون آورد و فرمود:«آن خراسانی کجاست؟».
گفت:این جا هستم.
امام (علیه السلام) فرمود:«این دویست دینار را بگیر و آن را کمک خرج خود کن و با آن، برکت بجوی و از سوی من صدقه نده و برو تا نه من تو را ببینم و نه تو مرا ببینی».
آن مرد رفت.سلیمان به امام (علیه السلام) گفت:قربانت گردم! با نظر بلندی بخشیدی و رحم آوردی؛امّا چرا چهره ات را از او پوشاندی؟
امام (علیه السلام) فرمود:«از ترس این که خواریِ خواهش را به سبب این که آن را بر آوردم، در چهره اش ببینم.آیا این سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله) را نشنیده ای که:"نیکویی کردن پنهانی، همسنگ هفتاد حج است و آن که پرده از بدی بر دارد،بی یار وا نهاده می شود و آن که بدی را بپوشاند،خدا او را می آمرزد؟".آیا این سخن پیشینیان را نشنیده ای که:
هر گاه من برای طلب نیازی نزد او آیم
به سوی خانواده ام باز می گردم،در حالی که آبرویم باقی است».
774.تفسیر العیّاشی -به نقل از محمّد بن عیسی بن زیاد-:در دیوان ابن عَبّاد بودم و دیدم که از نامه ای نسخه بر می دارند.در بارۀ آن پرسش کردم.گفتند:نامۀ امام رضاست از خراسان به پسرش.از آنها خواستم آن را به من بدهند.آنها نامه را به من دادند.در آن، چنین آمده بود:«به نام خداوند بخشندۀ مهربان.خداوند،عُمر تو را دراز گردانَد و از دشمنت پناهت دهد! فرزندم! پدرت فدایت باد! آنچه را لازم می دانستم،برای تو بیان کردم،در حالی که زنده و تن درستم،به امید آن که خداوند،با صله دادنِ تو به نزدیکانت و وابستگان موسی و جعفر-که خداوند از آن دو،خشنود باد-بر تو منّت
ص: 656
قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمّا آتاهُ اللّهُ» 1 وقَد أوسَعَ اللّهُ عَلَیکَ کَثیراً.... (1)
775.الکافی عن أحمد بن محمّد بن أبی نصر البزنطی: قَرَأتُ کِتابَ أبِی الحَسَنِ الرِّضا إلی أبی جَعفَرٍ علیهما السلام:یا أبا جَعفَرٍ،بَلَغَنی أنَّ المَوالِیَ إذا رَکِبتَ أخرَجوکَ مِنَ البابِ الصَّغیرِ،فَإِنَّما ذلِکَ مِن بُخلٍ مِنهُم لِئَلّا یَنالَ مِنکَ أحَدٌ خَیراً،وأسأَلُکَ بِحَقّی عَلَیکَ لا یَکُن مَدخَلُکَ ومَخرَجُکَ إلّامِنَ البابِ الکَبیرِ،فَإِذا رَکِبتَ فَلیَکُن مَعَکَ ذَهَبٌ وفِضَّةٌ، ثُمَّ لا یَسأَلُکَ أحَدٌ إلّاأعطَیتَهُ،ومَن سَأَلَکَ مِن عُمومَتِکَ أن تَبِرَّهُ فَلا تُعطِهِ أقَلَّ مِن خَمسینَ دیناراً وَالکَثیرُ إلَیکَ،ومَن سَأَلَکَ مِن عَمّاتِکَ فَلا تُعطِها أقَلَّ مِن خَمسَةٍ وعِشرینَ دیناراً وَالکَثیرُ إلَیکَ،إنّی إنَّما اریدُ بِذلِکَ أن یَرفَعَکَ اللّهُ،فَأَنفِق ولا تَخشَ مِن ذِی العَرشِ إقتاراً. (2)
776.کشف الغمّة عن علیّ بن عیسی: أتاهُ [أیِ الإِمامَ الجَوادَ] (علیه السلام) رَجُلٌ فَقالَ لَهُ:أعطِنی عَلی قَدرِ مُرُوَّتِکَ،فَقالَ:لا یَسَعُنی.فَقالَ:عَلی قَدری،قالَ:أمّا ذا فَنَعَم،یا غُلامُ أعطِهِ مِئَةَ دینارٍ. (3)
ص: 657
نهد....خداوند می فرماید: «کیست آن کس که به [بندگانِ] خدا وامی نیکو دهد تا [خدا] آن را برای او چند برابر بیفزاید؟و خداست که [در معیشت بندگان،] تنگنا و گشایش پدید می آورد و به سوی او باز گردانده می شوید»و نیز می فرماید:«بر توانگر است که از دارایی خود،انفاق کند و هر که روزی اش تنگ شده است،[در همان حد] از آنچه خداوند به او داده است،انفاق کند»و خداوند،به تو گشایش فراوان [ در روزی ] داده است...» .
775.الکافی -به نقل از احمد بن محمّد بن ابی نصر بزنطی-:نامۀ امام رضا (علیه السلام) به امام جواد (علیه السلام) را خواندم.در آن،چنین آمده بود:«ای ابو جعفر! به من خبر رسیده است که هر گاه [برای خروج] بر مرکب خود سوار می شوی،اطرافیان،تو را از در پشتی بیرون می برند.این از تنگ نظری آنهاست تا مبادا کسی از تو به خیر رسد.به حقّم بر تو،می خواهم که رفت و آمدت،از درِ اصلی باشد و هر گاه [برای خروج] بر مرکبْ سوار می شوی،با خود،طلا و نقره داشته باشی و کسی از تو چیزی نخواهد،مگر آن که بدو عطا کنی،و اگر یکی از عموهایت خواهان نیکیِ تو بدو شد،کمتر از پنجاه دینار به او نده و بیشتر از این مبلغ را خود دانی و اگر یکی از عمّه هایت خواهان نیکی تو بدو شد،کمتر از بیست و پنج دینار به او نده.من می خواهم با این کار، خداوند،تو را رفعت بخشد.انفاق کن و از پروردگار،بیم فقر نداشته باش».
776.کشف الغمّة -به نقل از علی بن عیسی-:مردی خدمت امام جواد (علیه السلام) رسید و گفت:به قدر مروّتِ خود به من بخششی کن.
فرمود:«توان آن را ندارم».
آن مرد گفت:پس به قدر مروّت من،بخشش کن.
فرمود:«این شدنی است.ای غلام! صد دینار بدو بده».
ص: 658
الفصل الثّامن:سیرَتُهُم مَعَ الخَدَمِ
777.صحیح البخاری عن أنس: قَدِمَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) المَدینَةَ لَیسَ لَهُ خادِمٌ،فَأَخَذَ أبو طَلحَةَ بِیَدی،فَانطَلَقَ بی إلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقالَ:یا رَسولَ اللّهِ،إنَّ أنَساً غُلامٌ کَیِّسٌ فَلیَخدِمکَ.
قالَ:فَخَدَمتُهُ فِی السَّفَرِ وَالحَضَرِ،ما قالَ لی لِشَیءٍ صَنَعتُهُ:لِمَ صَنَعتَ هذا هکَذا؟ ولا لِشَیءٍ لَم أصنَعهُ:لِمَ لَم تَصنَع هذا هکَذا؟ (1)
778.سنن الترمذی عن أنس: خَدَمتُ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) عَشرَ سِنینَ...وما قالَ لِشَیءٍ صَنَعتُهُ:لِمَ صَنَعتَهُ؟ولا لِشَیءٍ تَرَکتُهُ:لِمَ تَرَکتَهُ؟ (2)
779.صحیح مسلم عن أنس: کانَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) مِن أحسَنِ النّاسِ خُلقاً،فَأَرسَلَنی یَوماً لِحاجَةٍ،فَقُلتُ:وَاللّهِ لا أذهَبُ،وفی نَفسی أن أذهَبَ لِما أمَرَنی بِهِ نَبِیُّ اللّه (صلی الله علیه و آله)، فَخَرَجتُ حَتّی أمُرُّ عَلی صِبیانٍ وهُم یَلعَبونَ فِی السّوقِ،فَإِذا رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) قَد قَبَضَ
ص: 659
777.صحیح البخاری -به نقل از انَس-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) بی هیچ خدمت گزاری به مدینه آمد.
ابو طلحه دست مرا گرفت و نزد پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) برد و گفت:ای پیامبر خدا! انس، غلامی زیرک است که مأمور خدمت توست.
در سفر و حضر،خدمت پیامبر خدا کردم و هیچ گاه برای کاری که کردم، نفرمود:«چرا چنین کردی؟»،یا اگر کاری را انجام ندادم،نفرمود:«چرا آن را انجام ندادی؟».
778.سنن الترمذی -به نقل از انَس-:ده سال به پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) خدمت کردم و هیچ گاه برای کاری که کردم،نفرمود:«چرا چنین کردی؟»،و برای کاری که انجام ندادم،نفرمود:
«چرا آن را انجام ندادی؟».
779.صحیح مسلم -به نقل از انس-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) از خوش اخلاق ترین مردم بود.روزی، مرا برای کار فرستاد.گفتم:به خدا نمی روم.ولی در نظر داشتم برای اجرای دستور پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) راهی شوم.بیرون آمدم،تا به کودکانی برخوردم که در بازار،بازی می کردند.ناگهان پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)،مرا از پشت گرفت.پس به او نگریستم.دیدم
ص: 660
بِقَفایَ مِن وَرائی.قالَ:فَنَظَرتُ إلَیهِ وهُوَ یَضحَکُ،فَقالَ:یا ا نَیسُ،أذَهَبتَ حَیثُ أمَرتُکَ؟قالَ:قُلتُ:نَعَم،أنَا أذهَبُ یا رَسولَ اللّهِ. (1)
780.مسند ابن حنبل عن زیاد بن أبی زیاد عن خادم للنّبیّ (صلی الله علیه و آله): کانَ [النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) ] مِمّا یَقولُ لِلخادِمِ:ألَکَ حاجَةٌ؟ (2)
781.فضائل الصحابة لابن حنبل عن أبی النّوار بیّاع الکرابیس: أتانی عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ (علیه السلام) ومَعَهُ غُلامٌ لَهُ،فَاشتَری مِنّی قَمیصَ کَرابیسَ،قالَ لِغُلامِهِ:اِختَر أیَّهُما شِئتَ،فَأَخَذَ أحَدَهُما وأخَذَ عَلِیٌّ (علیه السلام) الآخَرَ فَلَبِسَهُ،ثُمَّ مَدَّ یَدَهُ فَقالَ:اِقطَعِ الَّذی یَفضُلُ مِن قَدرِ یَدی،فَقَطَعَهُ وکَفَّهُ (3)فَلَبِسَهُ وذَهَبَ. (4)
782.الغارات عن مختار التمّار عن أبی مطر: أتی [عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ (علیه السلام) ] سوقَ الکَرابیسِ،فَإِذا هُوَ بِرَجُلٍ وَسیمٍ،فَقالَ:یا هذا،عِندَک ثَوبانِ بِخَمسَةِ دَراهِمَ؟فَوَثَبَ الرَّجُلُ فَقالَ:نَعَم یا أمیرَ المُؤمِنینَ،فَلَمّا عَرَفَهُ مَضی عَنهُ وتَرَکَهُ،فَوَقَفَ عَلی غُلامٍ فَقالَ لَهُ:یا غُلامُ،عِندَکَ ثَوبانِ بِخَمسَةِ درَاهِمَ؟قالَ:نَعَم عِندی ثَوبانِ،أحدُهُما أخیَرُ مِنَ الآخَرِ،واحِدٌ بِثَلاثَةٍ وَالآخَرُ بِدِرهَمَینِ.قالَ:هَلُمَّهُما.
فَقالَ:یا قَنبَرُ،خُذِ الَّذی بِثَلاثَةٍ،قالَ:أنتَ أولی بِهِ یا أمیرَ المُؤمِنینَ،تَصعَدُ المِنبَرَ وتَخطُبُ النّاسَ.فَقالَ:یا قَنبَرُ،أنتَ شابٌّ ولَکَ شِرَّةُ الشَّبابِ وأنَا أستَحیی مِن رَبّی
ص: 661
می خندد.آن گاه فرمود:«انس کوچک! به آن جا که گفتم،رفتی؟».
گفتم:آری،می روم،ای پیامبر خدا!
780.مسند ابن حنبل -به نقل از زیاد بن ابی زیاد،از خادم پیامبر (صلی الله علیه و آله)-:از جمله هایی که [پیامبر (صلی الله علیه و آله) ] به خدمت گزار خود می فرمود،این بود:«آیا نیازی داری؟».
781.فضائل الصحابة، ابن حنبل-به نقل از ابو نوارِ کرباس فروش-:علی بن ابی طالب (علیه السلام) با غلامش نزد من آمد و پیراهنِ کرباسی خرید و به غلامش گفت:«هر کدام را که می خواهی،انتخاب کن».او یکی از آن دو را برداشت و علی (علیه السلام) دیگری را برداشت و پوشید و سپس دستش را دراز کرد و فرمود:«آن مقدار از آستین را که از دستم بلندتر است،ببُر».آن را برید[م] و پس دوزی اش کرد[م] و علی (علیه السلام) همان را پوشید و رفت.
782.الغارت -به نقل از مختار تمار،از ابو مَطَر بصری-:[علی بن ابی طالب (علیه السلام) ] به بازار کرباس فروش ها آمد و به مردی خوب رو برخورد کرد و فرمود:«فلانی! آیا دو پیراهن به قیمت پنج درهم داری؟».
مرد از جای خود پرید و گفت:آری،ای امیر مؤمنان!
چون او امام (علیه السلام) را شناخت،امام (علیه السلام) او را ترک کرد و رفت و نزد جوانی ایستاد و به او فرمود:«ای جوان! آیا دو پیراهن به قیمت پنج درهم داری؟».
او گفت:آری،دارم.یکی از آن دو،بهتر از دیگری است.قیمتِ یکی سه درهم و دیگری دو درهم است.
امام (علیه السلام) فرمود:«هر دو را بیاور».
سپس فرمود:«ای قنبر! تو پیراهن سه درهمی را بردار».
قنبر گفت:ای امیر مؤمنان! شما بِدان سزاوارتری؛شما به منبر می روی و برای مردم خطبه می خوانی.
امام (علیه السلام) فرمود:«ای قنبر! تو جوانی و شور جوانی داری و من از خدای خود شرم
ص: 662
أن أتَفَضَّلَ عَلَیکَ،لِأَنّی سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقولُ:ألبِسوهُم مِمّا تَلبَسونَ وأطعِموهُم مِمّا تَأکُلونَ.
ثُمَّ لَبِسَ القَمیصَ ومَدَّ یَدَهُ فی رُدنِهِ فَإِذا هُوَ یَفضُلُ عَن أصابِعِهِ،فَقالَ:یا غُلامُ، اقطَع هذَا الفَضلَ،فَقَطَعَهُ،فَقالَ الغُلامُ:هَلُمَّهُ أکُفُّهُ یا شَیخُ،فَقالَ:دَعهُ کَما هُوَ فَإِنَّ الأَمرَ أسرَعُ مِن ذلِکَ. (1)
783.المناقب للکوفی عن بکر بن عبد اللّه المزنی: إنَّ عَلِیّاً (علیه السلام) دَعا غُلاماً لَهُ فَلَم یُجِبهُ، فَخَرَجَ فَإذا هُوَ بِبابِ البَیتِ،فَقالَ:ما مَنَعَکَ مِن إجابَتی؟أما سَمِعتَ دُعائی؟قالَ:
بَلی،ولکِنّی کَسِلتُ عَن إجابَتِکَ وأمِنتُ عُقوبَتَکَ،فَقالَ [علیّ (علیه السلام) ]:الحَمدُ للّهِ ِ الَّذی جَعَلَنی مِمّن یَأمَنُهُ خَلقُهُ،اِذهَب فَأَنتَ حُرٌّ لِوَجهِ اللّهِ. (2)
784.نثر الدرّ عن أنس: کُنتُ عِندَ الحُسَینِ (علیه السلام) فَدَخَلَت عَلَیهِ جارِیَةٌ بِیَدِها طاقَةُ رَیحانٍ، فَحَیَّتهُ بِها فَقالَ لَها:أنتِ حُرَّةٌ لِوَجهِ اللّهِ تَعالی.فَقُلتُ:تُحَیّیکَ بِطاقَةِ رَیحانٍ لا خَطَرَ لَها فَتُعتِقُها؟!
قالَ:کَذا أدَّبَنَا اللّهُ تَعالی،قالَ: «وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها» 3 فَکانَ أحسَنُ مِنها عِتقَها. (3)
785.الإمام الصادق (علیه السلام): فی کِتابِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):إذَا استَعمَلتُم ما مَلَکَت أیمانُکُم فی
ص: 663
دارم که بر تو برتری یابم؛چرا که از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود:"آنها را از آنچه خود می پوشید،بپوشانید و از آنچه خود می خورید،بخورانید"».
امام (علیه السلام) آن گاه پیراهن را پوشید و دستش را که در آستین بود،دراز کرد و آستین از انگشتان او افزون بود.امام (علیه السلام) به جوان فروشنده گفت:«این اضافه را قطع کن»و او قطع کرد.
جوان گفت:بگذار آن را پس دوزی کنم،ای شیخ!
امام (علیه السلام) فرمود:«بگذار همان طور باشد که روزگار،بسی شتابان تر می گذرد».
783.المناقب، کوفی-به نقل از بکر بن عبد اللّه مزنی-:علی (علیه السلام) غلامش را صدا کرد و او پاسخ ایشان را نداد.امام (علیه السلام) بیرون آمد و ناگهان او را کنارِ در یافت.به او فرمود:«چه چیز موجب شد پاسخ مرا ندهی؟مگر صدای مرا نشنیدی؟».
گفت:چرا،شنیدم؛ولی سستی کردم و خود را از کیفرِ تو در امان می دیدم.
فرمود:«سپاس،خدای را که مرا از کسانی قرار داد که خَلقش از او در امان اند.
برو که در راه خدا آزادی».
784.نثر الدرّ -به نقل از انَس-:نزد حسین (علیه السلام) بودم که کنیزکی با دسته گلی در دست وارد شد و با آن به امام (علیه السلام) درود فرستاد.امام (علیه السلام) به او فرمود:«تو در راه خدا آزادی».
من گفتم:او با یک دسته گل که هیچ اهمّیتی ندارد،به تو درود می فرستد و تو او را آزاد می کنی؟!
فرمود:«خداوند،ما را چنین تربیت کرده و فرموده است:«چون شما را به درودی نواختند،به درودی بهتر از آن یا همانند آن،پاسخ گویید» و بهتر از آن دسته گل،آزاد کردن او بود».
785.امام صادق (علیه السلام): در نامۀ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) آمده است:«هر گاه خدمت گزارانتان را به کاری
ص: 664
شَیءٍ یَشُقُّ عَلَیهِم فَاعمَلوا مَعَهُم فیهِ.
قالَ:وکانَ أبی یَأمُرُهُم فَیَقولُ:کَما أنتُم،فَیَأتی فَیَنظُرُ فَإِن کانَ ثَقیلاً قالَ:«بِسمِ اللّهِ»،ثُمَّ عَمِلَ مَعَهُم،وإن کانَ خَفیفاً تَنَحّی عَنهُم. (1)
786.الکافی عن حفص بن أبی عائشة: بَعَثَ أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) غُلاماً لَهُ فی حاجَةٍ فَأَبطَأَ، فَخَرَجَ أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) عَلی أثَرِهِ لَمّا أبطَأَ فَوَجَدَهُ نائِماً،فَجَلَسَ عِندَ رَأسِهِ یُرَوِّحُهُ حَتَّی انتَبَهَ،فَلَمَّا تَنَبَّهَ قالَ لَهُ أبو عَبدِ اللّه (علیه السلام):
یا فُلانُ،وَاللّهِ ما ذلِکَ لَکَ،تَنامُ اللَّیلَ وَالنَّهارَ ! لَکَ اللَّیلُ ولَنا مِنکَ النَّهارُ. (2)
787.العدد القویّة: روی أنَّهُ دَخَلَ سُفیانُ الثَّورِیُّ عَلَی الصّادِقِ (علیه السلام) فَرَآهُ مُتَغَیِّرَ اللَّونِ، فَسَأَلَهُ عَن ذلِکَ،فَقالَ:کُنتُ نَهَیتُ أن یَصعَدوا فَوقَ البَیتِ،فَدَخَلتُ فَإِذا جارِیَةٌ مِن جَوارِیَّ مِمَّن تُرَبّی بَعضَ وُلدی قَد صَعِدَت فی سُلَّمٍ وَالصَّبِیُّ مَعَها،فَلَمّا بَصُرَت بِی ارتَعَدَت وتَحَیَّرَت وسَقَطَ الصَّبِیُّ إلَی الأَرضِ فَماتَ،فَما تَغَیَّرَ لَونی لِمَوتِ الصَّبِیِّ وإنَّما تَغَیَّرَ لَونی لِما أدخَلتُ عَلَیها مِنَ الرُّعبِ.وقالَ لَها:أنتِ حُرَّةٌ لِوَجهِ اللّهِ،لا بَأسَ عَلَیکِ-مَرَّتَینِ-. (3)
788.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) عن یاسر الخادم: کانَ الرِّضا (علیه السلام) إذا کانَ خَلا جَمَعَ حَشَمَهُ عِندَهُ؛الصَّغیرَ وَالکَبیرَ،فَیُحَدِّثُهُم ویَأنَسُ بِهِم ویُؤنِسُهُم.وکانَ (علیه السلام) إذا جَلَسَ عَلَی المائِدَةِ لا یَدَعُ صَغیراً ولا کَبیراً-حَتَّی السّائِسَ (4)وَالحَجّامَ-إلّا
ص: 665
گماردید که بر آنها دشوار است،شما هم با آنها در آن کار،شرکت جویید».پدرم هر گاه به آنان دستوری می داد،به آنها می فرمود:«همچنان استوار باشید».پس می آمد و بدیشان می نگریست و اگر کارْ سنگین بود،می فرمود:«بسم اللّه»و همراه آنان کار می کرد و اگر کار سبک بود،آنها را به حال خود می گذاشت.
786.الکافی -به نقل از حفص بن ابی عایشه-:امام صادق (علیه السلام) غلامش را برای انجام کاری فرستاد و غلام دیر کرد.امام (علیه السلام) چون تأخیر او را دید،در پیِ او رفت و او را خوابیده یافت.امام (علیه السلام) نزدیکِ سر او نشست و او را باد زد تا غلام بیدار شد.امام (علیه السلام) به او فرمود:«فلانی! به خدا سوگند،تو را نرسد که شب و روز بخوابی.شب،از آنِ توست و روز تو،از آنِ ما».
787.العدد القویّة: روایت شده است که سفیانِ ثوری بر امام صادق (علیه السلام) وارد شد و رخسارِ ایشان را دگرگونه یافت.دلیل آن را جویا شد.
امام فرمود:«آنها را از این که بالای بام بروند،نهی کرده بودم؛ولی هنگام ورود دیدم کنیزی از کنیزکان من که یکی از فرزندان مرا پرورش می دهد،از نردبان بالا می رود،در حالی که کودک را هم در آغوش دارد.همین که مرا دید،به لرزه افتاد و سر در گم شد و کودک به زمین افتاد و مُرد.دگرگونیِ رخسارم نه به سبب مرگ کودک،بلکه به سبب رعبی است که آن کنیز را فرا گرفت».
امام (علیه السلام) پیش از آن،دو بار به آن کنیز فرموده بود:«تو در راه خدا آزادی و هیچ باکی بر تو نیست».
788.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) -به نقل از یاسر خادم-:امام رضا (علیه السلام) هر گاه تنها می شد،اطرافیان و خدمتکارانِ خُرد و کلان خود را گرد می آورْد و با آنها سخن می گفت و همدمشان می شد و سرگرمشان می کرد و هر گاه بر سر سفره می نشست،هیچ کوچک و
ص: 666
أقعَدَهُ مَعَهُ عَلی مائِدَتِهِ. (1)
789.الکافی عن نادر الخادم: کانَ أبُو الحَسَنِ (علیه السلام) إذا أکَلَ أحَدُنا لا یَستَخدِمُهُ حَتّی یَفرُغَ مِن طَعامِهِ. (2)
790.الکافی عن یاسر الخادم ونادر جمیعا قالا: قالَ لَنا أبُو الحَسَنِ (علیه السلام):إن قُمتُ عَلی رُؤوسِکُم وأنتُم تَأکُلونَ فَلا تَقوموا حَتّی تَفرُغوا.
ولَرُبَّما دَعا بَعضَنا فَیُقالُ لَهُ:هُم یَأکُلونَ،فَیَقولُ:دَعهُم حَتّی یَفرُغوا. (3)
791.الکافی عن عبد اللّه بن الصّلت عن رجل من أهل بلخ: کُنتُ مَعَ الرِّضا (علیه السلام) فی سَفَرِهِ إلی خُراسانَ،فَدَعا یَوماً بِمائِدَةٍ لَهُ،فَجَمَعَ عَلَیها مَوالِیَهُ مِنَ السّودانِ وغَیرِهِم.فَقُلتُ:
جُعِلتُ فِداکَ،لَو عَزَلتَ لِهؤُلاءِ مائِدَةً،فَقالَ:
مَه ! إنَّ الرَّبَّ تَبارَکَ وتَعالی واحِدٌ،وَالاُمَّ واحِدَةٌ،وَالأَبَ واحِدٌ،وَالجَزاءَ بِالأَعمالِ. (4)
ص: 667
بزرگی،حتّی مهترِ اسبان و رگزن را فروگذار نمی کرد و او را بر سر سفره می نشانْد.
789.الکافی -به نقل از نادر خادم-:هر گاه یکی از ما [خدمت گزاران] مشغول خوردن غذا بود،امام رضا (علیه السلام) او را به کاری نمی خواند تا از خوردن،آسوده گردد.
790.الکافی -به نقل از یاسر خادم و نادر،هر دو-:امام رضا (علیه السلام) به ما فرمود:«هر گاه من، در حالی که مشغول خوردن هستید،بالای سر شما آمدم،بر نخیزید تا از خوردن، فارغ شوید»،و چه بسا جمعی از ما را احضار می کرد و به ایشان گفته می شد که آنان مشغول خوردن هستند و امام (علیه السلام) می فرمود:«رهایشان کن تا از خوردن،فارغ گردند».
791.الکافی -به نقل از عبد اللّه بن صلت،از مردی بلخی-:در سفر امام رضا (علیه السلام) به خراسان، همراه ایشان بودم.روزی دستور داد برایش سفره بگسترانند و همۀ غلامان خود را از سیاه گرفته تا دیگران،بر سفره گرد آورد.گفتم:قربانت گردم! کاش،سفرۀ ایشان را جدا می کردی!
فرمود:«دست بردار.خداوند-تبارک و تعالی-یکی است و پدر هم یکی و مادر هم یکی و پاداش،به اعمال است».
ص: 668
الفصل التّاسع:جَوامِعُ مَکارِمِ أخلاقِهِم
792.الإمام علیّ (علیه السلام) -فی صِفَةِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله)-:أجوَدُ النّاسِ کَفّاً،وأشرَحُهُم صَدراً،وأصدَقُ النّاسِ لَهجَةً،وألیَنُهُم عَریکَةً،وأکرَمُهُم عِشرَةً.مَن رَآهُ بَدیهَةً هابَهُ،ومَن خالَطَهُ مَعرِفَةً أحَبَّهُ. (1)
793.الإمام الحسن (علیه السلام): سَأَلتُ خالی هِندَ بنَ أبی هالَةَ الَّتمیمِیَّ-وکانَ وَصّافاً-عَن حِلیَةِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله)...قُلتُ:صِف لی مَنطِقَهُ.قالَ:
کانَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) مُتَواصِلَ الأَحزانِ،دائِمَ الفِکرَةِ،لَیسَت لَهُ راحَةٌ،لا یَتَکَلَّمُ فی غَیرِ حاجَةٍ،طَویلَ السَّکتَةِ،یَفتَتِحُ الکَلامَ ویَختِمُهُ بِأَشداقِهِ (2)،ویَتَکَلَّمُ بِجَوامِعِ الکَلِمِ، فَصلٌ لا فُضولٌ ولا تَقصیرٌ،دَمِثٌ (3)لَیسَ بِالجافی ولَا المَهینِ،یُعَظِّمُ النِّعمَةَ وإن دَقَّت، لا یَذُمُّ مِنها شَیئاً،لا یَذُمُّ ذَواقاً ولا یَمدَحُهُ،لا یَقومُ لِغَضَبِهِ إذا تَعَرَّضَ الحَقَّ شَیءٌ حَتّی یَنتَصِرَ لَهُ،لا یَغضَبُ لِنَفسِهِ ولا یَنتَصِرُ لَها.إذا أشارَ أشارَ بِکَفِّه کُلِّها،وإذا
ص: 669
792.امام علی (علیه السلام) -در توصیف پیامبر (صلی الله علیه و آله)-:پیامبر (صلی الله علیه و آله) بخشنده ترین،با ظرافت ترین، راستگوترین،نرم خوترین و خوش مشرب ترینِ مردم بود.هر کس در آغازْ او را می دید،از او می هراسید و چون با او حشر و نشر می یافت،محبّت او در دلش رسوخ می کرد.
793.امام حسن (علیه السلام): از دایی خود،هند بن ابی هالۀ تمیمی-که توصیفگر آراستگی های پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود-پرسیدم و گفتم:سخن گفتن او را برای من توصیف کن.
گفت:پیامبر (صلی الله علیه و آله) پیوسته غمگین بود و هماره در اندیشه.آسودگی نداشت و بدون نیاز،سخن نمی گفت.سکوتش طولانی بود.از آغاز تا پایان سخن،دهانش را کاملاً باز نمی کرد و سخنانی فراگیر می فرمود.کلامَش فصل بود که در آن،نه فزونی دیده می شد و نه کاستی.نرم خو بود و از خشکی و جسارت،برکنار.نعمت را هر چند ناچیز،بزرگ می داشت و چیزی از آن را نمی نکوهید.تغییر ذائقه دهندگانِ مدام را نه می نکوهید و نه می ستود.دنیا و آنچه در آن است،او را به خشم نمی آورد.چون چیزی مانع حق می گشت،سر از پا نمی شناخت.هیچ چیز،یارای خشم او را نداشت تا آن که حق را یاری کند.او برای خود،خشمگین نمی شد و برای خود،چیرگی نمی خواست.هر گاه اشاره می کرد،با تمام کَفَش اشاره می کرد
ص: 670
تَعَجَّبَ قَلَبَها،وإذا تَحَدَّثَ اتَّصَلَ بِها،یَضرِبُ بِراحَتِهِ الُیمنی باطِنَ إبهامِهِ الیُسری، وإذا غَضِبَ أعرَضَ وأشاحَ (1)،وإذا فَرِحَ غَضَّ طَرفَهُ.جُلُّ ضِحکِهِ التَّبَسُّمُ،ویَفتَرُّ عَن مِثلِ حَبِّ الغَمامِ (2). (3)
794.الإمام الحسین (علیه السلام): سَأَلتُ أبی (علیه السلام) عَن...مَجلِسِهِ [أی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) ] فَقالَ:
کانَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) لا یَجلِسُ ولا یَقومُ إلّاعَلی ذِکرٍ،ولا یوطِنُ الأَماکِنَ،ویَنهی عَن إیطانِها،وإذَا انتَهی إلی قَومٍ جَلَسَ حَیثُ یَنتَهی بِهِ الَمجلِسُ ویَأمُرُ بِذلِکَ،یُعطی کُلَّ جُلَسائِهِ نَصیبَهُ،لا یَحسَبُ جَلیسُهُ أنَّ أحَداً أکرَمُ عَلَیهِ (مِنهُ)،مَن جالَسَهُ أو قاوَمَهُ فی حاجَةٍ صابَرَهُ حَتّی یَکونَ هُوَ المُنصَرِفَ،ومَن سَأَلَهُ حاجَةً لَم یَرُدَّهُ إلّابِها أو بِمَیسورٍ مِنَ القَولِ،قَد وَسِعَ النّاسَ مِنهُ بَسطُهُ وخُلُقُهُ،فَصارَ لَهُم أباً وصاروا عِندَهُ فِی الحَقِّ سَواءً،مَجلِسُهُ مَجلِسُ حِلمٍ وحَیاءٍ وصَبرٍ وأمانَةٍ،لا تُرفَعُ فیهِ الأَصواتُ، ولا تُؤبَنُ فیهِ الحُرَمُ (4)،ولا تُنثی فَلَتاتُهُ (5)،مُتعادِلینَ یَتَفاضَلونَ فیهِ بِالتَّقوی، مُتَواضِعینَ،یُوَقِّرونَ فیهِ الکَبیرَ،ویَرحَمونَ فیهِ الصَّغیرَ،ویُؤثِرونَ ذَا الحاجَةِ، ویَحفَظونَ الغَریبَ.
ص: 671
و هر گاه شگفت زده می شد،دست خود را می گَرداند و هر گاه سخن می گفت، دست خود را به یکدیگر می پیوست و شستِ دست چپش را به گودی کف دست راستش می زد و هر گاه خشمگین می شد،رویَش را بر می گرداند و چهره اش را بر می تافت و هر گاه شاد می شد،دیدگان خود را بر هم می گذاشت.بیشتر خندۀ او لبخند بود و هر گاه لبخند می زد،دندان هایش چونان دانه های تگرگ خودنمایی می کرد.
794.امام حسین (علیه السلام): از پدرم (علیه السلام) در بارۀ نشستن او (پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) ) پرسش کردم.پس فرمود:«پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) نمی نشست و بر نمی خاست،مگر آن که ذکرْ بر لب داشت و جایی را به خود اختصاص نمی داد و از این کار نهی می داشت و هر گاه نزد جماعتی می رفت،در پایین مجلس می نشست و به این کار فرمان می داد.بهرۀ هر یک از هم نشینانش را ادا می کرد،تا آن جا که هم نشین او فکر نمی کرد کسی نزد پیامبر خدا از او ارجمندتر است.هر که با او هم نشین می شد یا پیِ کاری را با هم می گرفتند، پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن قدر شکیبایی می ورزید تا این که او خود می رفت.کسی که از ایشان [ بر آوردنِ ] حاجتی می طلبید،ایشان یا نیازش را بر می آورْد و یا کلامی خوش به او می گفت.گشاده رویی و اخلاقش همۀ مردم را در بر می گرفت و [دیگر] پدر آنها گشته بود و آنها در [دادن و گرفتن] حق،نزد او یک سان بودند.مجلس ایشان، مجلس بردباری،شرم،شکیبایی و امانتداری بود و در آن،نه صدایی بلند می گردید و نه سخن زشتی بر زبان رانده می شد و نه خطاهای آن مجلس،فاش می شد.همه [در مجلس او] برابر بودند و با تقوا بر یکدیگر برتری داده می شدند و فروتن بودند و بزرگ را احترام می کردند و بر کوچک،رحم می آوردند و نیازمند را بر خود ترجیح می دادند و بیگانه را پاس می داشتند».
ص: 672
قُلتُ:کَیفَ کانَ سیرَتُهُ فی جُلَسائِهِ؟فَقالَ:کانَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) دائِمَ البِشرِ، سَهلَ الخُلُقِ،لَیِّنَ الجانِبِ،لَیسَ بِفَظٍّ ولا غَلیظٍ،ولا سَخّابٍ ولا فَحّاشٍ ولا عَیّابٍ ولا مَزّاحٍ،یَتَغافَلُ عَمّا لا یَشتَهی،ولا یُؤیِسُ مِنهُ ولا یُحَبِّبُ فیهِ،قد تَرَکَ نَفسَهُ مِن ثَلاثٍ:المِراءِ،وَالإِکثارِ،وما لا یَعنیهِ،وتَرَکَ النّاسَ مِن ثَلاثٍ:کانَ لا یَذُمُّ أحَداً ولا یُعَیِّرُهُ،ولا یَطلُبُ عَورَتَهُ،ولا یَتَکَلَّمُ إلّافیما رَجا ثَوابَهُ.إذا تَکَلَّمَ أطرَقَ جُلَساؤُهُ کَأَنَّما عَلی رُؤوسِهِمُ الطَّیرُ،فَإِذا سَکَتَ تَکَلَّموا ولا یَتَنازَعونَ عِندَهُ،مَن تَکَلَّمَ أنصَتوا لَهُ حَتّی یَفرُغَ.حَدیثُهُم عِندَهُ حَدیثُ أوَّلِهِم،یَضحَکُ مِمّا یَضحَکونَ مِنهُ،ویَتَعَجَّبُ مِمّا یَتَعَجَّبونَ مِنهُ،ویَصبِرُ لِلغَریبِ عَلَی الجَفوَةِ فی مَنطِقِهِ ومَسأَلَتِهِ حَتّی إذا کانَ أصحابُهُ لَیَستَجلِبونَهُم،ویَقولُ:إذا رَأَیتُم طالِبَ الحاجَةِ یَطلُبُها فَأَرفِدوهُ.ولا یَقبَلُ الثَّناءَ إلّامِن مُکافِئٍ (1)،ولا یَقطَعُ عَلی أحَدٍ حَدیثَهُ حَتّی یَجوزَ فَیَقطَعَهُ بِنَهیٍ أو قِیامٍ. (2)
795.الإمام الصادق (علیه السلام): ما أکَلَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) مُتَّکِئاً مُنذُ بَعَثَهُ اللّهُ عز و جل إلی أن قَبَضَهُ تَواضُعاً للّهِ ِ عز و جل،وماأری رُکبَتَیهِ أمامَ جَلیسِهِ فی مَجلِسٍ قَطُّ،ولا صافَحَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) رَجُلاً قَطُّ فَنَزَعَ یَدَیهِ مِن یَدِهِ حَتّی یَکونَ الرَّجُلُ هُوَ الَّذی یَنزِعُ یَدَهُ،ولا کافَأَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) بِسَیِّئَةٍ قَطُّ،قالَ اللّهُ تَعالی لَهُ: «اِدْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ» 3 فَفَعَلَ،وما مَنَعَ سائِلاً قَطُّ،إن کانَ عِندَهُ أعطی وإلّا قالَ:یَأتِی اللّهُ بِهِ.ولا أعطی عَلَی اللّهِ عز و جل شَیئاً قَطُّ إلّا أجازَهُ اللّهُ،إن کانَ لَیُعطِی الجَنَّةَ فَیُجیزُ اللّهُ عز و جل لَهُ ذلِکَ. (3)
ص: 673
[به پدرم] گفتم:شیوۀ پیامبر (صلی الله علیه و آله) با هم نشینانش چگونه بود؟
فرمود:«پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) گشاده رو و خوش اخلاق و نرم خو بود و نه خشن و زمخت.نه فریاد می کشید و ناسزا می گفت و نه عیبجویی می کرد و نه بسیار شوخی می نمود.در بارۀ آنچه دوست نمی داشت،خود را به غفلت می زد و دیگران را نه از آن نومید می ساخت و نه بدان ترغیب می کرد.سه چیز را از خود،دور کرده بود:لجاجت،پرگویی و آنچه به او مربوط نبود،و سه چیز را از مردم،کنار نهاده بود:هیچ کس را نه می نکوهید و نه عیب می کرد و در پی جستن زشتی های او نبود.سخنی نمی گفت،مگر در آنچه امید ثوابش را می بُرد.هر گاه سخن می گفت،هم نشینانش خاموشی می گزیدند،تا آن جا که گویی پرنده بر سر ایشان نشسته است و هر گاه پیامبر (صلی الله علیه و آله) سکوت می کرد،آنها سخن می گفتند و در خدمت ایشان کشمکش نمی کردند و اگر کسی سخن می گفت،به او گوش می دادند تا از سخن گفتن فارغ شود.سخن آنها نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله)،همان سخن نخستین نفر مجلس بود.از آنچه می خندیدند،او هم می خندید و از آنچه تعجّب می کردند،او هم تعجّب می کرد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر خشک و زمخت سخن گفتنِ غریبه و تقاضای او شکیبایی می کرد تا آن که اصحابش آنها را گرد می آوردند و می فرمود:"هر گاه کسی را دیدید که حاجتی می طلبد،او را یاری رسانید".پیامبر (صلی الله علیه و آله)،ستایش را از کسی جز مسلمان حقیقی نمی پذیرفت و سخن کسی را قطع نمی کرد،مگر آن که از حد می گذراند.پس با نهی یا برخاستن،کلام او را قطع می کرد».
795.امام صادق (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) از آن هنگام که خداوند عز و جل او را به پیامبری برانگیخت تا آن هنگام که او را به سوی خود بر گرفت،برای فروتنی در پیشگاه خدا،هرگز لمیده چیزی نخورد و در هیچ مجلسی،دو زانوی خود را در برابر هم نشینش نشان نداد،و هیچ گاه با مردی دست نداد که دستش را از دست او بکشد،مگر آن که آن مرد،دست خود را [عقب] کشد و هرگز کار کسی را با بدی جبران نکرد.خداوند-تبارک و تعالی-به او فرموده است:«سخن بدِ آنان را به هرچه نیکوترت می آید،پاسخ گوی»و او نیز چنین کرد و هرگز گدایی را پس نزد.اگر چیزی نزدش بود،می بخشید و گرنه می فرمود:«خدا بدو بدهد!».پیامبر (صلی الله علیه و آله) هرگز به حساب خداوند عز و جل چیزی را نبخشید،مگر آنکه خداوند،آن را اجازه داد و اگر بهشت را هم [به حساب خدا به کسی می بخشید]،خداوند عز و جل آن را اجازه می داد.
ص: 674
796.السنن الکبری للبیهقی عن زید بن ثابت -وقَد قیلَ لَهُ:حَدِّثنا عَن بَعضِ أخلاقِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله)،فَقالَ-:کُنتُ جارَهُ،فَکانَ إذا نَزَلَ الوَحیُ بَعَثَ إلَیَّ فَآتیهِ فَأَکتُبُ الوَحیَ.
وکُنّا إذا ذَکَرنَا الدُّنیا ذَکَرَها مَعَنا،وإذا ذَکَرنَا الآخِرَةَ ذَکَرَها مَعَنا،وإذا ذَکَرنَا الطَّعامَ ذَکَرَهُ مَعَنا،أوَکُلُّ هذا نُحَدِّثُکُم عَنهُ؟ (1)
797.المغنی عن حمل الأسفار -فی آدابِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)-:کانَ لا یَجلِسُ إلَیهِ أحَدٌ وهُوَ یُصَلّی إلّاخَفَّفَ صَلاتَهُ وأقبَلَ عَلَیهِ،فَقالَ:ألَکَ حاجَةٌ؟فَإِذا فَرَغَ مِن حاجَتِهِ عادَ إلی صَلاتِهِ. (2)
798.سنن أبی داود عن جابر بن عبد اللّه: کانَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَتَخَلَّفُ فِی المَسیرِ،فَیُزجِی الضَّعیفَ ویُردِفُ ویَدعو لَهُم. (3)
799.السنن الکبری للبیهقی عن أبی امامة عَن بَعضِ أصحابِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله): إنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) کانَ یَعودُ مَرضی مَساکینِ المُسلِمینَ وضُعَفائِهِم،ویَتَّبِعُ جَنائِزَهُم،ولا یُصَلّی عَلَیهِم أحَدٌ غَیرُهُ،وإنَّ امرَأَةً مِسکینَةً مِن أهلِ العَوالی طالَ سُقمُها فَکانَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَسأَلُ عَنها مَن حَضَرَها مِن جیرانِها،وأمَرَهُم أن لایَدفِنوها إن حَدَثَ بِها حَدَثٌ فَیُصَلِّیَ عَلَیها،فَتُوُفِّیَت تِلکَ المَرأَةُ لَیلاً وَاحتَمَلوها فَأَتَوا بِها مَعَ الجَنائِزِ-أو قالَ:موضِعَ
ص: 675
796.السنن الکبری ،بیهقی-به نقل از زید بن ثابت،وقتی به وی گفته شد:برای ما در بارۀ بخشی از اخلاق پیامبر (صلی الله علیه و آله) سخن بگو-:من همسایۀ او بودم.هر گاه وحی نازل می شد،به دنبال من می فرستاد و من نزد او می آمدم و وحی را می نگاشتم.هر گاه یاد دنیا در میان بود،او هم با ما یاد دنیا می کرد و هر گاه یاد آخرت در میان بود،او هم با ما یاد آخرت می کرد و هرگاه از خوراک،سخن به میان می آوردیم،او هم با ما سخن از آن به میان می آورد.آیا می خواهید همۀ آنها را برایتان بگویم؟
797.المغنی عن حمل الأسفار -در بارۀ آداب پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)-:نمی شد که در حال نماز،کسی نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) بنشیند،مگر این که ایشان نمازش را کوتاه می ساخت و به او روی می کرد و می فرمود:«آیا نیازی داری؟».وقتی از تأمین نیاز او فارغ می شد،به نمازش باز می گشت.
798.سنن أبی داوود -به نقل از جابر بن عبد اللّه-:پیامبر (صلی الله علیه و آله) در راه،پشت سر همه حرکت می کرد و ناتوان را یاری می رساند و پشت سر خود،سوار می کرد و برای او دعا می نمود.
799.السنن الکبری ،بیهقی-به نقل از ابو امامه،از یکی از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله)-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) مسلمانان مسکین و ضعیف را که بیمار بودند،عیادت می نمود و جنازه شان را تشییع می کرد و هیچ کس جز او بر آنها نماز نمی خواند.زنی درمانده از اهالیِ عوالی، (1)بیماری اش طولانی شد و پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) از همسایگانی که به دیدار او می رفتند،حال آن زن را جویا می شد و به آنان فرمان داد اگر آن زن از دنیا رفت،به خاکش نسپرند تا این که ایشان بر او نماز بگزارد.شبی این زن در گذشت و او را با جنازه ها-یا گفت:به مکان جنازه ها-به مسجد پیامبر خدا آوردند تا پیامبر (صلی الله علیه و آله)،آن
ص: 676
الجَنائِزِ-عِندَ مَسجِدِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) لِیُصَلِّیَ عَلَیها رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) کَما أمَرَهُم،فَوَجَدوهُ قَد نامَ بَعدَ صَلاةِ العِشاءِ فَکَرِهوا أن یُهَجِّدوا (1)رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) مِن نَومِهِ،فَصَلَّوا عَلَیها ثُمَّ انطَلَقوا بِها،فَلَمّا أصبَحَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) سَأَلَ عَنها مَن حَضَرَهُ مِن جیرانِها،فَأَخبَروهُ خَبرَها وأنَّهُم کَرِهوا أن یُهَجِّدوا رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) لَها.
فَقالَ لَهُم رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):ولِمَ فَعَلتُم؟اِنطَلِقوا،فَانطَلَقوا مَعَ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) حَتّی قاموا عَلی قَبرِها،فَصَفّوا وَراءَ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) کَما یُصَفُّ لِلصَّلاةِ عَلَی الجَنائِزِ،فَصَلّی عَلَیها رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله). (2)
800.حلیة الأولیاء عن أنس: کانَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) مِن أشَدِّ النّاسِ لُطفاً بِالنّاسِ،فَوَاللّهِ ما کانَ یَمتَنِعُ فی غَداةٍ بارِدَةٍ مِن عَبدٍ ولا أمَةٍ ولا صَبِیٍّ أن یَأتِیَهُ بِالماءِ فَیَغسِلَ وَجهَهُ وذِراعَیهِ،وما سَأَلَهُ سائِلٌ قَطُّ إلّاأصغی إلَیهِ،فَلَم یَنصَرِف حَتّی یَکونَ هُوَ الَّذی یَنصَرِفُ عَنهُ،وما تَناوَلَ أحَدٌ بِیَدِهِ قَطُّ إلّاناوَلَها إیّاهُ،فَلَم یَنزِع حَتّی یَکونَ هُوَ الَّذی یَنزِعُها مِنهُ. (3)
801.الإمام علیّ (علیه السلام): إنَّ اللّهَ کَریمٌ حَلیمٌ عَظیمٌ رَحیمٌ،دَلَّنا عَلی أخلاقِهِ وأمَرَنا بِالأَخذِ بِها وحَمَلَ النّاسَ عَلَیها،فَقَد أدَّیناها غَیرَ مُتَخَلِّفینَ،وأرسَلناها غَیرَ مُنافِقینَ،وصَدَّقناها غَیرَ مُکَذِّبینَ،وقَبِلناها غَیرَ مُرتابینَ. (4)
ص: 677
گونه که از آنان خواسته بود-بر او نماز بگزارد؛امّا دیدند پیامبر (صلی الله علیه و آله) پس از نماز عشا خوابیده است و خوش نداشتند پیامبر (صلی الله علیه و آله) را از خواب بیدار کنند.از این رو،خود بر او نماز گزاردند و او را بردند.چون صبح شد،پیامبر (صلی الله علیه و آله) از همسایگان آن زن که نزد ایشان بودند،حال آن زن را جویا شد و آنها خبر مرگ او را به پیامبر (صلی الله علیه و آله) دادند و گفتند که نخواسته اند پیامبر (صلی الله علیه و آله) را برای او بیدار کنند.
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به آنها فرمود:«چرا چنین کردید؟راه بیفتید».
آنها با پیامبر (صلی الله علیه و آله) به راه افتادند تا به گور او رسیدند و چنان که برای نماز میّت می ایستند،پشت سر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به صف ایستادند و پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر آن زن،نماز گزارد.
800.حلیة الأولیاء -به نقل از انَس-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) مهربان ترین فرد با مردم بود.به خدا سوگند،اِبایی نداشت که در بامدادی سرد،برای برده ای یا کنیزی یا کودکی آب بیاورد تا او دست و رویش را بشوید،و هیچ درخواست کننده ای از ایشان چیزی درخواست نکرد،مگر این که به سخنان او گوش می داد و از نزد وی نمی رفت،تا آن که او ایشان را ترک کند و هیچ کس دست به طرف پیامبر (صلی الله علیه و آله) دراز نمی کرد،مگر آن که ایشان آن را می گرفت و دستش را از دست او نمی کشید تا وقتی که وی دستش را [عقب] بکشد.
801.امام علی (علیه السلام): خداوند،کریم و شکیبا و بزرگ و مهربان است و ما را به اخلاق خود، هدایت کرده و دستور داده آنها را فرا ستانیم و مردم را به [ستاندنِ] آن وا داشته است.ما بدون کوتاهی و کاستی،آنها را ادا کرده ایم و بی هیچ نفاقی آنها را جاری ساخته ایم و بدون دروغگویی،آنها را تصدیق کرده ایم و بی هیچ تردیدی آنها را پذیرفته ایم.
ص: 678
802.عنه (علیه السلام): کانَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) مُکَفَّراً لا یُشکَرُ مَعروفُهُ (1)،ولَقَد کانَ مَعروفُهُ عَلَی القُرَشِیِّ وَالعَرَبِیِّ وَالعَجَمِیِّ.ومَن کانَ أعظَمَ مَعروفاً مِن رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) عَلی هذَا الخَلقِ؟! وکَذلِکَ نَحنُ أهلَ البَیتِ مُکَفَّرونَ لا یَشکُرونَنا،وخِیارُ المُؤمِنینَ مُکَفَّرونَ لا یُشکَرُ مَعروفُهُم. (2)
803.عنه (علیه السلام): إنّا أهلُ بَیتٍ امِرنا أن نُطعِمَ الطَّعامَ،ونُؤَدِّیَ فِی النّاسِ البائِنَةَ،ونُصَلِّیَ إذا نامَ النّاسُ. (3)
804.الإمام الحسن (علیه السلام): إنّا أهلُ بَیتٍ إذا عَلِمنَا الحَقَّ تَمَسَّکَنا بِهِ. (4)
805.الإحتجاج عن مصعب بن عبد اللّه: لَمَّا استَکَفَّ (5)النّاسُ بِالحُسَینِ (علیه السلام) رَکِبَ فَرَسَهُ وَاستَنصَتَ النّاسَ،فَحَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ،ثُمَّ قالَ:...ألا وإنَّ الدَّعِیَّ ابنَ الدَّعِیِّ قَد تَرَکَنی بَینَ السِّلَّةِ وَالذِّلَّةِ،وهَیهاتَ لَهُ ذلِکَ مِنّی،هَیهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ،أبَی اللّهُ ذلِکَ لَنا ورَسولُهُ وَالمُؤمِنونَ وحُجورٌ طَهُرَت وجُدودٌ طابَت أن نُؤثِرَ طاعَةَ اللِّئامِ عَلی مَصارِعِ الکِرامِ. (6)
806.الإمام زین العابدین (علیه السلام): إنَّ اللّهَ أعطانَا الحِلمَ وَالعِلمَ وَالشَّجاعَةَ وَالسَّخاءَ وَالَمحَبَّةَ
ص: 679
802.امام علی (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) ناسپاسی می شد و از کار نیکش سپاس گزاری نمی شد.
احسان ایشان،هم قریشی را فرا می گرفت و هم عرب و هم عجم را،و چه کسی کار نیک و احسانش برای این مردم،بیش از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) بود؟! ما اهل بیت نیز ناسپاسی می شویم و از ما سپاس گزاری نمی کنند،و مؤمنان برگزیده هم ناسپاسی می شوند و احسانشان سپاس گزاری نمی شود.
803.امام علی (علیه السلام): ما خاندانی هستیم که فرمان یافته ایم خوراک اطعام کنیم و به مردم عطایا و صله دهیم و هنگامی که مردم خواب اند،نماز بگزاریم.
804.امام حسن (علیه السلام): ما خاندانی هستیم که هر گاه حق را شناختیم،بدان چنگ در می زنیم.
805.الاحتجاج -به نقل از مصعب بن عبد اللّه-:آن گاه که مردم،حسین (علیه السلام) را احاطه کردند، امام (علیه السلام) بر اسبش سوار شد و از مردم خواست بدو گوش فرا دهند.او خدا را حمد و ثنا کرد و سپس فرمود:«هان! این حرام زادۀ فرزند حرام زاده،مرا میان درگیری و خواری،مخیّر کرده است.هیهات از من که چنین کنم و هیهات از ما که تن به خواری بسپاریم! خدا و پیامبر او و مؤمنان و مادران و پدران پاکمان ابا دارند از این که ما فرمانبری از پَستان را بر مرگی بزرگوارانه ترجیح دهیم».
806.امام زین العابدین (علیه السلام): خداوند متعال به ما بردباری و دانش و دلیری و سخاوت و مِهرِ در دل مؤمنان را ارمغان داده است.
ص: 680
فی قُلوبِ المُؤمِنینَ. (1)
807.علل الشرائع عن أبی بصیر: قُلتُ لِأَبی جَعفَرٍ (علیه السلام):کانَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَتَعَوَّذُ مِنَ البُخلِ؟
فَقالَ:نَعَم یا أبا مُحَمَّدٍ فی کُلِّ صَباحٍ ومَساءٍ،ونَحنُ نَتَعَوَّذُ بِاللّهِ مِنَ البُخلِ،یَقولُ اللّهُ: «وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» 2 . (2)
808.الإمام الصادق (علیه السلام): إنّا أهلُ بَیتٍ إذا عَلِمنا مِن أحَدٍ خَیراً لَم تُزِل ذلِکَ عَنهُ مِنّا أقاویلُ الرِّجالِ. (3)
809.الأمالی للصدوق عن حریز بن عبد اللّه أو غیره: نَزَلَ عَلی أبی عَبدِ اللّهِ الصّادِقِ (علیه السلام) قَومٌ من جُهَینَةَ فَأَضافَهُم،فَلَمّا أرادُوا الرِّحلَةَ زَوَّدَهُم ووَصَلَهُم وأعطاهُم،ثُمَّ قالَ لِغِلمانِهِ:تَنَحَّوا لا تُعینوهُم،فَلَمّا فَرَغوا جاؤوا لِیُوَدِّعوهُ،فَقالوا لَهُ:یَابنَ رَسولِ اللّهِ، لَقَد أضَفتَ فَأَحسَنتَ الضِّیافَةَ وأعطَیتَ فَأَجزَلتَ العَطِیَّةَ ! ثُمَّ أمَرتَ غِلمانَکَ أن لا یُعینونا عَلَی الرِّحلَةِ !
فَقالَ (علیه السلام):إنّا أهلُ بَیتٍ لا نُعینُ أضیافَنا عَلَی الرِّحلَةِ مِن عِندِنا. (4)
810.مصباح الشریعة -فیما نَسَبَهُ إلی الإِمامِ الصّادِقِ (علیه السلام)-:لَیسَ فِی الجُملَةِ مِن أخلاقِ الصّالِحینَ ولا مِن شِعارِ المُتَّقینَ التَّکَلُّفُ ! مِن أیِّ بابٍ کانَ.قالَ اللّهُ تَعالی لِنَبِیِّهِ: «قُلْ
ص: 681
807.علل الشرائع -به نقل از ابو بصیر-:به امام باقر (علیه السلام) گفتم:آیا پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) از تنگ چشمی،[به خدا] پناه می بُرد؟
فرمود:«آری،ای ابو محمّد! هر بام و شام.ما نیز از تنگ چشمی به خدا پناه می بریم.خداوند می فرماید: «و هر که از بخل خویش در امان مانده باشد،آنان اند که رستگاران اند»» .
808.امام صادق (علیه السلام): ما خاندانی هستیم که هر گاه خیری در کسی سراغ داشته باشیم، گفته های مردم،این خیر را از نظر ما نمی بَرد.
809.الأمالی، صدوق-به نقل از حریز بن عبد اللّه یا دیگری-:جماعتی از جُهینه بر امام صادق (علیه السلام) وارد شدند.امام (علیه السلام) از آنها پذیرایی کرد و چون آهنگ رفتن کردند،ایشان برای آنها توشه گذارد و صله و عطایشان داد و به غلامان خود فرمود:«از آنها کناره بگیرید و یاری شان نرسانید».
چون میهمانان از کارشان آسوده شدند،برای خداحافظی خدمت امام (علیه السلام) رسیدند و به ایشان گفتند:ای فرزند پیامبر خدا! پذیرایی کردی و نیکو میهمان نواختی و بخشش فراوان کردی.آن گاه به غلامانت دستور دادی ما را در [آمادگی برای] رفتن،یاری نرسانند؟!
فرمود:«ما خاندانی هستیم که میهمانانمان را در رفتن از نزد خود،یاری نمی رسانیم».
810.مصباح الشریعة -در آنچه به امام صادق (علیه السلام) نسبت داده شده است-:به طور کلّی، تکلّف [و رنج پذیریِ بیهوده]،از اخلاق صالحان و شعار پرهیزگاران نیست،هر
ص: 682
ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ» 1 .وقالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله):نَحنُ مَعاشِرَ الأَنبِیاءِ وَالاُمَناءِ وَالأَتقِیاءِ بُرَآءُ مِنَ التَّکَلُّفِ. (1)
811.الکافی عن حمّاد بن عثمان: أصابَ أهلَ المَدینَةِ غَلاءٌ وقَحطٌ،حَتّی أقبَلَ الرَّجُلُ الموسِرُ یَخلِطُ الحِنطَةَ بِالشَّعیرِ ویَأکُلُهُ ویَشتَری بِبَعضِ الطَّعامِ.وکانَ عِندَ أبی عَبدِاللّهِ (علیه السلام) طَعامٌ جَیِّدٌ قَدِ اشتَراهُ أوَّلَ السَّنَةِ،فَقالَ لِبَعضِ مَوالیهِ:اِشتَرِ لَنا شَعیراً فَاخلِط بِهذَا الطَّعامِ أو بِعهُ،فَإِنّا نَکرَهُ أن نَأکُلَ جَیِّداً ویَأکُلَ النّاسُ رَدِیّاً. (2)
812.الإمام الکاظم (علیه السلام): -لَمّا طَلَبَ مِنهُ السِّندِیُّ بنُ شاهَکَ أن یُکَفِّنَهُ-:إنّا أهلُ بَیتٍ حَجُّ صَرورَتِنا ومُهورُ نِسائِنا وأکفانُنا مِن طَهورِ أموالِنا. (3)
813.الإمام الرضا (علیه السلام): إنّا أهلُ بَیتٍ وَرِثنَا العَفوَ مِن آلِ یَعقوبَ،ووَرِثنَا الشُّکرَ مِن آلِ داودَ. (4)
814.عنه (علیه السلام) -فی کِتابِهِ لِلفَضلِ بنِ سَهلٍ-:إنَّ مِن دینِهِم [أیِ الأَئِمَّةِ علیهم السلام ] الوَرَعَ وَالعِفَّةَ،وَالصِّدقَ وَالصَّلاحَ وَالاِجتِهادَ،وأداءَ الأَمانَةِ إلَی البَرِّ وَالفاجِرِ،وطولَ السُّجودِ،وَالقِیامَ بِاللَّیلِ،وَاجتِنابَ الَمحارِمِ،وَانتِظارَ الفَرَجِ بِالصَّبرِ،وحُسنَ الصُّحبَةِ،وحُسنَ الجِوارِ،وبَذلَ المَعروفِ،وکَفَّ الأَذی،وبَسطَ الوَجهِ،وَالنَّصیحَةَ،
ص: 683
گونه که باشد.خداوند به پیامبرش فرمود: «بگو:من از شما مزدی نمی طلبم و من از متکلّفان نیستم» .پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز فرمود:«ما،پیامبران و امانتداران و پرهیزگاران،از تکلّف بیزاریم».
811.الکافی -به نقل از حمّاد بن عثمان-:مردم مدینه به گرانی و قحطی گرفتار آمدند،تا جایی که ثروتمندان نیز گندم را با جو در می آمیختند و می خوردند و [تنها] پاره ای از مواد خوراکی را می خریدند.امام صادق (علیه السلام) گندم خوبی داشت که آن را در آغاز سال خریده بود.ایشان به یکی از غلامان خود فرمود:«برای ما قدری جو بخر و با این گندم در هم آمیز یا آن را بفروش؛زیرا ما خوش نداریم که خوراک نیکو بخوریم و مردم،خوراک نامرغوب بخورند».
812.امام کاظم (علیه السلام) -به سِندی بن شاهَک که خواستار به عهده گرفتن تکفین ایشان بود-:ما خاندانی هستیم که [هزینۀ] نخستین حج و کابین زنان و [هزینۀ] کفنمان،از پاک ترین اموال ماست.
813.امام رضا (علیه السلام): ما خاندانی هستیم که گذشت را از خاندان یعقوب (علیه السلام) و سپاس گزاری را از خاندان داوود (علیه السلام) به ارث برده ایم.
814.امام رضا (علیه السلام) -در نامه اش به فضل بن سهل-:جزو دینِ ایشان (امامان علیهم السلام ) است پارسایی و خویشتنداری،راستی و صلاح و سختکوشی،بازگرداندن امانتْ به نیکوکار و تبهکار،سجدۀ طولانی،عبادت شبانه،دوری از حرام،انتظار گشایش با شکیبایی،هم نشینیِ شایسته،همسایگیِ شایسته،نیکی کردن،دست از آزار
ص: 684
وَالرَّحمَةَ لِلمُؤمِنینَ. (1)
815.عنه (علیه السلام): إنّا أهلُ بَیتٍ نَری وَعدَنا عَلَینا دَیناً کَما صَنَعَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله). (2)
816.عنه (علیه السلام): لَنا أهلَ البَیتِ عِندَ نَومِنا عَشرُ خِصالٍ (3):الطَّهارَةُ،وتَوَسُّدُ الَیمینِ،وتَسبیحُ اللّهِ ثَلاثاً وثَلاثینَ مرّة،وتَحمیدُهُ ثَلاثاً وثَلاثینَ،وتَکبیرُهُ أربَعاً وثَلاثینَ،ونَستَقبِلُ القِبلَةَ بِوَجهِنا،ونَقرَأُ فاتِحَةَ الکِتابِ،وآیَةَ الکُرسِیِّ،وشَهِدَ اللّهُ أنَّهُ لا إلهَ إلّاهُوَ إلی آخِرِها،فَمَن فَعَلَ ذلِکَ فَقَد أخَذَ بِحَظِّهِ مِن لَیلَتِهِ. (4)
817.الکافی عن عبید بن أبی عبد اللّه البغدادیّ عمّن أخبره: نَزَلَ بِأَبِی الحَسَنِ الرِّضا (علیه السلام) ضَیفٌ،وکانَ جالِساً عِندَهُ یُحَدِّثُهُ فی بَعضِ اللَّیلِ،فَتَغَیَّرَ السِّراجُ،فَمَدَّ الرَّجُلُ یَدَهُ لِیُصلِحَهُ،فَزَبَرَهُ أبُو الحَسَنِ (علیه السلام)،
ثُمَّ بادَرَهُ بِنَفسِهِ فَأَصلَحَهُ،ثُمَّ قالَ لَهُ:إنّا قَومٌ لا نَستَخدِمُ أضیافَنا. (5)
818.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) عن إبراهیم بن العبّاس: مارَأَیتُ أبَا الحَسَنِ الرِّضا (علیه السلام) جَفا أحَداً بِکَلِمَةٍ قَطُّ،ولا رَأَیتُهُ قَطَعَ عَلی أحَدٍ کَلامَهُ حَتّی یَفرُغَ مِنهُ،وما رَدَّ أحَداً
ص: 685
شستن،گشاده رویی،خیرخواهی و گذشت از مؤمنان.
815.امام رضا (علیه السلام): ما خاندانی هستیم که چونان پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) پیمان خود را بدهیِ خویش می دانیم.
816.امام رضا (علیه السلام): ما اهل بیت،هنگام خواب،ده خوی داریم:داشتن طهارت،خوابیدن به طرف راست،سی و سه بار تسبیح خدا گفتن،سی و سه بار حمد خدا گفتن،سی و چهار بار تکبیر گفتن،رو به قبله بودن چهره،خواندن سورۀ حمد و آیة الکرسی و آیۀ: «شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ» تا پایان آن.هر که چنین کند،بهرۀ خود را از شَبَش بُرده است.
817.الکافی -به نقل از عبید بن ابی عبد اللّه بغدادی،از کسی که به او خبر داد-:میهمانی بر امام رضا (علیه السلام) وارد شد.شب،نزد امام (علیه السلام) نشسته بود و امام (علیه السلام) با او سخن می گفت که چراغ دگرگون شد و مَرد،دست خود را دراز کرد تا آن را درست کند.امام (علیه السلام) مانع او شد و خود،در درست کردن آن،پیش دستی کرد و سپس به او فرمود:«ما جماعتی هستیم که از مهمانانمان کار نمی کشیم».
818.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) -به نقل از ابراهیم بن عبّاس-:هرگز ندیدم که امام رضا (علیه السلام) با سخنی بر کسی درشتی کند و ندیدم که سخن کسی را قطع کند تا وقتی که گوینده از کلام،فارغ گردد و هیچ کس را در نیازی که توان بر آوردنش را داشت،پس نمی زد
ص: 686
عَن حاجَةٍ یَقدِرُ عَلَیها،ولا مَدَّ رِجلَهُ بَینَ یَدَی جَلیسٍ لَهُ قَطُّ،ولَا اتَّکَأَ بَینَ یَدَی جَلیسٍ لَهُ قَطُّ،ولا رَأَیتُهُ شَتَمَ أحَداً مِن مَوالیهِ ومَمالیکِهِ قَطُّ،ولا رَأَیتُهُ تَفَلَ،ولا رَأَیتُهُ یُقَهقِهُ فی ضِحکِهِ قَطُّ،بَل کانَ ضِحکُهُ التَّبَسُّمَ.وکانَ إذا خَلا ونَصَبَ مائِدَتَهُ أجلَسَ مَعَهُ عَلی مائِدَتِهِ مَمالیکَهُ ومَوالِیَهُ حَتَّی البَوّابَ [ و ] (1)السّائِسَ.
وکانَ (علیه السلام) قَلیلَ النَّومِ بِاللَّیلِ کَثیرَ السَّهَرِ،یُحیی أکثَرَ لَیالیهِ مِن أوَّلِها إلَی الصُّبحِ، وکانَ کَثیرَ الصِّیامِ،فَلا یَفوتُهُ صِیامُ ثَلاثَةِ أیّامٍ فِی الشَّهرِ،ویَقولُ:ذلِکَ صَومُ الدَّهرِ.
وکانَ (علیه السلام) کَثیرَ المَعروفِ وَالصَّدَقَةِ فِی السِّرِّ،وأکثَرُ ذلِکَ یَکونُ مِنهُ فِی اللَّیالی المُظلِمَةِ، فَمَن زَعَمَ أنَّهُ رَأی مِثلَهُ فی فَضلِهِ فَلا تُصَدِّق. (2)
819.الإمام الهادی (علیه السلام) -فِی الزِّیارَةِ الجامِعَةِ الَّتی یُزارُ بِهَا الأَئِمَّةُ علیهم السلام-:کَلامُکُم نورٌ، وأمرُکُم رُشدٌ،ووَصِیَّتُکُمُ التَّقوی،وفِعلُکُمُ الخَیرُ،وعادَتُکُمُ الإِحسانُ،وسَجِیَّتُکُمُ الکَرَمُ،وشَأنُکُمُ الحَقُّ وَالصِّدقُ وَالرِّفقُ. (3)
ص: 687
و هرگز در حضور کسی،پای خود را دراز نمی کرد و در برابر هم نشینش تکیه نمی داد و ندیدم که به یکی از وابستگان یا غلامانش دشنام دهد و ندیدم که آب دهان بیندازد و هرگز ندیدم که در خندۀ خود،قهقهه کند و خنده اش لبخندی بیش نبود.هر گاه تنها می شد و سفره گسترده می گشت،وابستگان و غلامان،حتّی دربان و مهترِ اسبان را نیز بر سر سفره می نشاند.
در شب،کم خواب و بیداری اش فراوان بود.بیشتر شب ها را تا صبح،زنده می داشت و فراوان روزه می گرفت و در سه روز از ماه،روزه را از دست نمی داد و می فرمود:«این،روزۀ روزگار است».فراوان احسان می کرد و پنهانی صدقه می داد و بیشتر آن در شب های تاریک بود.هر که گمان کرد نظیر ایشان را در فضیلت دیده است،باور مکن.
819.امام هادی (علیه السلام) -در زیارت جامعه که امامان علیهم السلام را با آن زیارت می کنند-:سخن شما نور و فرمان شما هدایت و سفارش شما تقوا و کار شما خیر و عادت شما احسان و سرشت شما بخشندگی و شأن شما حق و راستی و نرم خویی است.
ص: 688
ص: 689
الفصل الأوّل:الاِجتِهادُ فِی العَمَلِ (1)
820.الإمام الصادق عن آبائه عن الإمام علیّ علیهم السلام -مِن خُطبَةٍ لَهُ خَطَبَها فِی البَصرَةِ-:
مَعاشِرَ شیعَتِی،اِصبِروا عَلی عَمَلٍ لا غِنیً بِکُم عَن ثَوابِهِ،وَاصبِروا عَن عَمَلٍ لا صَبرَ لَکُم عَلی عِقابِهِ،إنّا وَجَدنَا الصَّبرَ عَلی طاعَةِ اللّهِ أهوَنَ مِنَ الصَّبرِ عَلی عَذابِ اللّهِ عز و جل.
اعلَموا أنَّکُم فی أجَلٍ مَحدودٍ وأمَلٍ مَمدودٍ ونَفَسٍ مَعدودٍ،ولابُدَّ لِلأَجَلِ أن یَتَناهی ولِلأَمَلِ أن یُطوی ولِلنَّفَسِ أن یُحصی.
ثُمَّ دَمَعَت عَیناهُ وقَرَأ: «وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظِینَ * کِراماً کاتِبِینَ * یَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ» 2 . (2)
821.الإمام زین العابدین (علیه السلام) -لِجَماعَةٍ مِن أصحابِهِ-:معاشِرَ أصحابی،اُوصیکُم
ص: 691
820.امام صادق (علیه السلام) -به نقل از پدرانش علیهم السلام،در یادکرد سخنان امام علی (علیه السلام) در بصره-:
فرمود:«ای گروه شیعیان من! بر کاری که از پاداش آن بی نیاز نیستید،شکیبا باشید و در ترک کاری که تاب کیفرش را ندارید هم شکیبایی کنید؛[زیرا] ما شکیبایی بر طاعت خدا را آسان تر از شکیبایی بر عذاب خدای عز و جل یافته ایم.بدانید که شما عمری محدود و آرزویی دراز و نَفَسی شماره شده دارید و لاجرم،عمر به سر می آید و بساط آرزو در هم پیچیده می شود و نَفَس ها به شماره می افتند».سپس اشک ریخت و این آیه را خواند: «همانا بر شما نگهبانانی گماشته شده اند،[فرشتگانی] بزرگوار که نویسندگان [اعمال شما] هستند.آنچه را می کنید،می دانند» .
821.امام زین العابدین (علیه السلام) -به شماری از یارانش-:ای گروه اصحاب من! شما را به آخرت سفارش می کنم و به دنیا سفارشتان نمی کنم؛زیرا خود بِدان سفارش شده اید و بِدان
ص: 692
بِالآخِرَةِ ولَستُ اوصیکُم بِالدُّنیا،فَإِنَّکُم بِها مُستَوصَونَ وعَلَیها حَریصونَ وبِها مُستَمسِکونَ.
معاشِرَ أصحابی،إنَّ الدُّنیا دارُ مَمَرٍّ وَالآخِرَةَ دارُ مَقَرٍّ،فَخُذوا مِن مَمَرِّکُم لِمَقَرِّکُم، ولا تَهتِکوا أستارَکُم عِندَ مَن لا یَخفی عَلَیهِ أسرارُکُم،وأخرِجوا مِنَ الدُّنیا قُلوبَکُم قَبلَ أن تَخرُجَ مِنها أبدانُکُم. (1)
822.مشکاة الأنوار عن عمرو بن سعید بن هلال: دَخَلتُ عَلی أبی جَعفَرٍ (علیه السلام) ونَحنُ جَماعَةٌ فَقالَ:کونُوا النُّمرُقَةَ الوُسطی یَرجِعُ إلَیکُمُ الغالی،ویَلحَقُ بِکُمُ التّالی، وَاعمَلوا یا شیعَةَ آلِ مُحَمَّدٍ،وَاللّهِ ما بَینَنا وبَینَ اللّهِ مِن قَرابَةٍ ولا لَنا عَلَی اللّهِ حُجَّةٌ، ولا یُتَقَرَّبُ إلَی اللّهِ إلّابِالطّاعَةِ،مَن کانَ مُطیعاً نَفَعَتهُ وَلایَتُنا،ومَن کانَ عاصِیاً لَم تَنفَعهُ وَلایَتُنا.
قالَ:ثُمَّ التَفَتَ إلَینا وقالَ:لا تَغتَرّوا ولا تَفتُروا،قُلتُ:ومَا النُّمرُقَةُ الوُسطی؟ قالَ:ألا تَرَونَ أهلاً تَأتونَ أن تَجعَلوا لِلنَّمَطِ الأَوسَطِ فَضلَهُ. (2)
823.الکافی عن جابر،عن الإمام الباقر (علیه السلام)،قال: قالَ (علیه السلام) لی:یا جابِرُ،أیَکتَفی مَن یَنتَحِلُ (3)التَّشَیُّعَ أن یَقولَ بِحُبِّنا أهلَ البَیتِ؟! فَوَاللّهِ ماشیعَتُنا إلّامَنِ اتَّقَی اللّهَ وأطاعَهُ، وما کانوا یُعرَفونَ،یا جابِرُ،إلّابِالتَّواضُعِ وَالتَّخَشُّعِ،وَالأَمانَةِ وکَثرَةِ ذِکرِ اللّهِ،وَالصَّومِ وَالصَّلاةِ،وَالبِرِّ بِالوالِدَینِ،وَالتَّعاهُدِ لِلجیرانِ مِنَ الفُقَراءِ وأهلِ المَسکَنَةِ وَالغارِمینَ وَالأَیتامِ،وصِدقِ الحَدیثِ وتِلاوَةِ القُرآنِ،وکَفِّ الأَلسُنِ عَنِ النّاسِ إلّامِن خَیرٍ،
ص: 693
آزمندید و به دامن آن،چنگ افکنده اید.
ای گروه اصحاب من! دنیا سرای گذر است و آخرت،سرای ماندن.پس،از گذرگاه خود برای قرارگاهتان توشه بر گیرید و پرده های خود را در پیشگاه کسی که رازهایتان بر او پوشیده نیست،مَدَرید و دل های خود را از دنیا بیرون کنید،پیش از آن که کالبدهایتان از آن بیرون رود.
822.مشکاة الأنوار -به نقل از عمرو بن سعید بن هلال-:من و گروهی به خدمت امام باقر (علیه السلام) رسیدیم.ایشان فرمود:«شما نمونۀ میانه باشید،که تندرونده،به سوی شما بر می گردد و واپس مانده،به شما می پیوندد.ای شیعۀ خاندان محمّد! عمل کنید (1)که به خدا سوگند، میان ما و خدا هیچ خویشاوندی و ما را بر خداوند،حجّتی نیست و جز با طاعت،به خداوند،نزدیک نتوان شد.کسی که فرمان بردار [خدا] باشد،ولایت ما او را سود می بخشد و کسی که نافرمان باشد،ولایت ما او را سودی نمی بخشد».
ایشان سپس رو به ما کرد و فرمود:«مغرور نشوید و [در کار و عمل]،سستی مورزید».
من گفتم:نمونۀ میانه چیست؟
فرمود:«نمی بینید که وقتی وارد بر خانواده ای می شوید،به طرف وسط جایگاه می روید وآن را ترجیح می دهید».
823.الکافی -به نقل از جابر-:امام باقر (علیه السلام) به من فرمود:«ای جابر! آیا کسی را که ادّعای تشیّع می کند،همین کافی است که دَم از محبّت ما خاندان زَنَد؟! به خدا سوگند،شیعۀ ما نیست، مگر آن کسی که از خدا پروا کند و او را فرمان برد.
ای جابر! اینان شناخته نمی شوند،مگر با فروتنی و خشوع و امانتداری و بسیار به یاد خدا بودن و روزه داری و گزاردن نماز و نیکی به پدر و مادر و رسیدگی به همسایگان تهی دست و مستمند و بدهکاران و یتیمان،و راستگویی و تلاوت قرآن و در بارۀ مردمْ چیزی جز خوبی نگفتن و این که در همه چیز،امانتدارِ معاشران خود باشند».
ص: 694
و کانوا امناءَ عَشائِرِهِم فِی الأَشیاءِ.
قالَ جابِرٌ:فَقُلتُ:یَا بنَ رَسولِ اللّهِ،ما نَعرِفُ الیَومَ أحَداً بِهذِهِ الصِّفَةِ.
فَقالَ:یا جابِرُ،لاتَذهَبَنَّ بِکَ المَذاهِبُ،حَسبُ الرَّجُلِ أن یَقولَ:اُحِبُّ عَلِیّاً وأتَوَلّاهُ ثُمَّ لا یَکونَ مَعَ ذلِکَ فَعّالاً؟! فَلَو قالَ:إنّی احِبُّ رَسولَ اللّهِ فَرَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) خَیرٌ مِن عَلِیٍّ (علیه السلام) ثُمَّ لا یَتَّبِعُ سیرَتَهُ ولا یَعمَلُ بِسُنَّتِهِ ما نَفَعَهُ حُبُّهُ إیّاهُ شَیئاً،فَاتَّقُوا اللّهَ وَاعمَلوا لِما عِندَ اللّهِ،لَیسَ بَینَ اللّهِ وبَینَ أحَدٍ قَرابَةٌ،أحَبُّ العِبادِ إلَی اللّهِ عز و جل (وأکرَمُهُم عَلَیهِ) أتقاهُم وأعمَلُهُم بِطاعَتِهِ.یا جابِرُ،وَاللّهِ ما یُتَقَرَّبُ إلَی اللّهِ تَبارَکَ وتَعالی إلّابِالطّاعَةِ،وما مَعَنا بَراءَةٌ مِنَ النّارِ ولا عَلَی اللّهِ لِأَحَدٍ مِن حُجَّةٍ،مَن کانَ للّهِ ِ مُطیعاً فَهُوَ لَنا وَلِیٌّ،ومَن کانَ للّهِ ِ عاصِیاً فَهُوَ لَناعَدُوٌّ،وما تُنالُ وَلایَتُنا إلّابِالعَمَلِ وَالوَرَعِ. (1)
824.الإمام الباقر (علیه السلام): أعینونا بِالوَرَعِ،فَإِنَّهُ مَن لَقِیَ اللّهَ عز و جل مِنکُم بِالوَرَعِ کانَ لَهُ عِندَ اللّهِ فَرَجٌ،وإنَّ اللّهَ عز و جل یَقولُ: «وَ مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً» 2 فَمِنَّا النَّبِیُّ ومِنَّا الصِّدّیقُ وَالشُّهَداءُ وَالصالِحونَ. (2)
825.عنه (علیه السلام) -لِفُضَیلٍ-:بَلِّغ مَن لَقیتَ مِن مُوالینا عَنَّا السَّلامَ،وقُل لَهُم:إنّی أقولُ:إنّی لا اغنی عَنکُم مِنَ اللّهِ شَیئاً إلّابِوَرَعٍ،فَاحفَظوا ألسِنَتَکُم وکُفّوا أیدِیَکُم،وعَلَیکُم
ص: 695
گفتم:ای پسر پیامبر خدا! امروزه ما هیچ کس را با این صفات سراغ نداریم.
فرمود:«ای جابر! زنهار که عقاید [باطل] گوناگون،تو را به بیراهه بکشاند! آیا همین بس است که فردی بگوید:من علی را دوست دارم و او را ولیّ خود می دانم؛ امّا با این حال،در کار [آخرت] کوشا نباشد؟! اگر بگوید:من پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) را دوست دارم-پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) که بهتر از علی (علیه السلام) است-؛امّا از روش او پیروی نکند و به سنّت وی رفتار ننماید،محبّتش به پیامبر،او را هیچ سودی نمی رساند.پس،از [کیفرِ] خدا بترسید و برای [رسیدن به] آنچه نزد خداست،کار کنید.خدا با هیچ کس خویشاوندی ندارد.محبوب ترینِ بندگان نزد خدای عز و جل [و گرامی ترین آنان در پیشگاه او] پرهیزگارترین و فرمان بردارترینِ آنان است.
ای جابر! به خدا سوگند که جز با طاعت،به خدای-تبارک و تعالی-نزدیک نتوان شد و ما بَراتِ آزادی [از دوزخ،برای کسی] نداریم و هیچ کس را بر خداوند، حجّتی نیست.هر که فرمان بردار خدا باشد،همو دوست ماست و هر که نافرمانی خدا کند،همو دشمن ماست و ولایت و دوستی ما،جز با عمل و پارسایی به دست نمی آید».
824.امام باقر (علیه السلام): ما را با پارسایی [خود]،یاری رسانید؛زیرا هر کس از شما خدای عز و جل را با پارسایی دیدار کند،او را نزد خداوند،گشایش است و خدای عز و جل می فرماید: «و آنها که از خدا و پیامبر فرمان برند،در زمرۀ کسانی خواهند بود که خدا ایشان را گرامی داشته است، [ یعنی] با پیامبران و صدّیقان و شهیدان و شایستگان اند و آنان چه نیکو همدمان اند!» .
پیامبر (صلی الله علیه و آله) از ماست و صدّیق و شهیدان و شایستگان [نیز] از مایند.
825.امام باقر (علیه السلام) -به فضیل-:دوستان ما را که دیدی،از جانب ما سلام برسان و به ایشان بگو:من می گویم:در نزد خدا از دست من برای شما کاری ساخته نیست،جز این
ص: 696
بِالصَّبرِ وَالصَّلاةِ،إنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرینَ. (1)
826.الإمام الصادق (علیه السلام) -مِن وَصیَّتِهِ لِعَبدِ اللّهِ بنِ جُندَبٍ-:یَابنَ جُندَبٍ،بَلِّغ معاشِرَ شیعَتِنا وقُل لَهُم:لا تَذهَبَنَّ بِکُمُ المَذاهِبُ،فَوَاللّهِ لا تُنالُ وَلایَتُنا إلّابِالوَرَعِ وَالاِجتِهادِ فِی الدُّنیا،ومُواساةِ الإِخوانِ فِی اللّهِ،ولَیسَ مِن شیعَتِنا مَن یَظلِمُ النّاسَ. (2)
827.عنه (علیه السلام): عَلَیکَ بِتَقوَی اللّهِ وَالوَرَعِ وَالاِجتِهادِ وصِدقِ الحَدیثِ وأداءِ الأَمانَةِ وحُسنِ الخُلُقِ وحُسنِ الجِوارِ،وکونوا دُعاةً إلی أنفُسِکُم بِغَیرِ ألسِنَتِکُم،وکونوا زَیناً ولا تَکونوا شَیناً،وعَلَیکُم بِطولِ الرُّکوعِ وَالسُّجودِ،فَإِنَّ أحَدَکُم إذا أطالَ الرُّکوعَ وَالسُّجودَ هَتَفَ إبلیسُ مِن خَلفِهِ وقالَ:یا وَیلَهُ ! أطاعَ وعَصَیتُ،وسَجَدَ وأبَیتُ. (3)
828.عنه (علیه السلام): مَعاشِرَ الشّیعَةِ،کونوا لَنا زَیناً ولا تَکونوا عَلَینا شَیناً،قولوا لِلنّاسِ حُسناً، واِحفَظوا ألسِنَتَکُم وکُفّوها عَنِ الفُضولِ وقَبیحِ القَولِ. (4)
829.عنه (علیه السلام): کونوا دُعاةً لِلنّاسِ بِغَیرِ ألسِنَتِکُم،لِیَرَوا مِنکُمُ الوَرَعَ وَالاِجتِهادَ وَالصَّلاةَ وَالخَیرَ،فَإِنَّ ذلِکَ داعِیَةٌ. (5)
830.عنه (علیه السلام) -لِلمُفَضَّلِ بنِ عُمَرَ-:أی مَفَضَّلُ،قُل لِشیعَتِنا:کونوا دُعاةً إلَینا بِالکَفِّ عَن
ص: 697
که پارسایی پیشه کنید.پس زبان های خود را حفظ کنید و دست هایتان را باز دارید و بر شما باد شکیبایی و نماز که خداوند،با شکیبایان است.
826.امام صادق (علیه السلام) -در توصیه اش به عبد اللّه بن جندب-:ای پسر جندب! به گروه شیعیان ما [پیام] برسان و به آنان بگو:مبادا راه های گوناگون،شما را به بیراهه بکشاند؛زیرا به خدا سوگند که ولایت و دوستی ما،جز با پارسایی و سختکوشی در دنیا و همیاری و همدردی با برادران دینی به دست نمی آید و کسی که به مردم ستم کند، شیعۀ ما نیست.
827.امام صادق (علیه السلام): بر تو باد پروا داشتن از خدا و پارسایی و سختکوشی [در کار و عمل] و راستگویی و امانتداری و خوش خویی وحُسن همسایگی.مردم را [عملاً و] با غیر زبان،به [مذهب] خود،دعوت کنید و زیور ما باشید و مایۀ ننگ [و زشتیِ] ما نباشید.
بر شما باد طول دادن رکوع و سجود؛زیرا هر گاه فردی از شما رکوع و سجود را به درازا کشاند،شیطان از پشت سر او فریاد بر می آورد و می گوید:«ای وای! او فرمان بُرد و من نافرمانی کردم.او سجده کرد و من سرپیچی کردم».
828.امام صادق (علیه السلام): ای گروه شیعیان! زیور ما باشید و مایۀ ننگ [و زشتی]ِ ما نباشید.با مردم،نیکو سخن بگویید.زبان هایتان را نگه دارید و آنها را از زیاده گویی و زشتگویی باز دارید.
829.امام صادق (علیه السلام): مردم را با غیر زبانِ خود [به مذهب خویش] دعوت کنید تا پارسایی و سختکوشی [در عمل و عبادت] و نماز و خوبی را از شما ببینند؛زیرا اینها خود، [بهترین] مبلّغ اند.
830.امام صادق (علیه السلام) -به مفضّل بن عمر-:ای مفضّل! به شیعیان ما بگو:با خویشتنداری از حرام های خدا و دوری از گناهان و در پیِ [جلبِ] خشنودی خدا بودن،دعوتگر
ص: 698
مَحارِمِ اللّهِ وَاجتِنابِ مَعاصیهِ وَاتِّباعِ رِضوانِ اللّهِ،فَإِنَّهُم إذا کانوا کَذلِکَ کانَ النّاسُ إلَینا مُسارِعینَ. (1)
831.عنه (علیه السلام): إیّاکُم أن تَعمَلوا عَمَلاً یُعَیِّرونا بِهِ،فَإِنَّ وَلَدَ السَّوءِ یُعَیَّرُ والِدُهُ بِعَمَلِهِ،کونوا لِمَنِ انقَطَعتُم إلَیهِ زَیناً ولا تَکونوا عَلَیهِ شَیناً. (2)
ص: 699
[مردم] به سوی ما باشید؛زیرا اگر چنین باشند،مردم،خود به جانب ما می شتابند.
831.امام صادق (علیه السلام): مبادا کاری کنید که به سبب آن،ما را سرزنش کنند؛زیرا به سبب کردار فرزند بد،پدر او سرزنش می شود.برای کسی که به او دل سپرده اید (امام خود)، مایۀ آراستگی باشید و باعث ننگ [و زشتی اش] نباشید.
ص: 700
الفصل الثّانی:حُسنُ العِشرَةِ
832.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): أحسِن مُصاحَبَةَ مَن صاحَبَکَ تَکُن مُسلِماً. (1)
833.الإمام علیّ (علیه السلام) -فی وَصِیَّتِهِ لِبَنیهِ عِندَ احتِضارِهِ-:یا بَنِیَّ،عاشِرُوا النّاسَ عِشرَةً إن غِبتُم حَنّوا إلَیکُم،وإن فُقِدتُم بَکَوا عَلَیکُم. (2)
834.عنه (علیه السلام): ابذِل لِأَخیکَ دَمَکَ ومالَکَ،ولِعَدُوِّکَ عَدلَکَ وإنصافَکَ،ولِلعامَّةِ بِشرَکَ وإحسانَکَ. (3)
835.عنه (علیه السلام): ابذِل لِصَدیقِکَ نُصحَکَ،ولِمَعارِفِکَ مَعونَتَکَ،ولِکافَّةِ النّاسِ بِشرَکَ. (4)
836.الإمام الصادق (علیه السلام): صانِعِ المُنافِقَ بِلِسانِکَ،وأخلِص وُدَّکَ لِلمُؤمِنِ،وإن جالَسَکَ
ص: 701
832.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): با آن کس که هم نشین توست،نیکو هم نشینی کن تا مسلمان باشی.
833.امام علی (علیه السلام) -در سفارش به فرزندان خود،هنگام احتضار-:فرزندان من! با مردم چنان معاشرت کنید که هر گاه غایب شدید،مشتاق دیدار شما باشند و هر گاه از دست رفتید،بر شما بگریند.
834.امام علی (علیه السلام): جان و مالت را به برادرت،دادگری و انصافت را به دشمنت و خوش رویی و احسانت را به عموم مردم،نثار کن.
835.امام علی (علیه السلام): خیرخواهی [و اخلاصِ] خود را به دوستت،یاری ات را به آشنایانت و خوش رویی ات را به همۀ مردم ارزانی دار.
836.امام صادق (علیه السلام): با منافق،به زبانت سازگاری کن و دوستی ات را برای مؤمن،خالص
ص: 702
یَهودِیٌّ فَأَحسِن مُجالَسَتَهُ. (1)
837.دعائم الإسلام: رُوینا عَن أبی عَبدِ اللّهِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ أنَّ نَفَراً أتَوهُ مِنَ الکوفَةِ مِن شیعَتِهِ...فَلَمّا حَضَرَهُمُ الاِنصِرافُ ووَدَّعوهُ قالَ لَهُ بَعضُهُم:أوصِنا یَابنَ رَسولِ اللّهِ،فَقالَ:اُوصیکُم بِتَقوَی اللّهِ،وَالعَمَلِ بِطاعَتِهِ،وَاجتِنابِ مَعاصیهِ، وأداءِ الأَمانَةِ لِمَنِ ائتَمَنَکُم،وحُسنِ الصَّحابَةِ لِمَن صَحِبتُموهُ،و أن تَکونوا لَنا دُعاةً صامِتینَ.
فَقالوا:یَا بنَ رَسولِ اللّهِ،وکَیفَ نَدعوا إلَیکُم ونَحنُ صُموتٌ؟
قالَ:تَعمَلونَ ما أمَرناکُم بِهِ مِنَ العَمَلِ بِطاعَةِ اللّهِ،وتَتَناهَونَ عَمّا نَهَیناکُم عَنهُ مِنِ ارتِکابِ مَحارِمِ اللّهِ،وتُعامِلونَ النّاسَ بِالصِّدقِ وَالعَدلِ،وتُؤَدّونَ الأَمانَةَ،وتَأمُرونَ بِالمَعروفِ،وتَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ،ولا یَطَّلِعُ النّاسُ مِنکُم إلّاعَلی خَیرٍ،فَإِذا رَأَوا ما أنتُم عَلَیهِ قالوا:هؤُلاءِ الفُلانِیَةُ،رَحِمَ اللّهُ فُلاناً،ما کانَ أحسَنَ ما یُؤَدِّبُ أصحابَهُ، وعَلِموا فَضلَ ما کانَ عِندَنا،فَسارَعوا إلَیهِ.
أشهَدُ عَلی أبی مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ رِضوانُ اللّهِ عَلَیهِ ورَحمَتُهُ وبَرَکاتُهُ،لَقَد سَمِعتُهُ یَقولُ:کانَ أولِیاؤُنا وشیعَتُنا فیما مَضی خَیرُ مَن کانوا فیهِ،إن کانَ إمامُ مَسجِدٍ فِی الحَیِّ کانَ مِنهُم،وإن کانَ مُؤَذِّنٌ فِی القَبیلَةِ کانَ مِنهُم،وإن کان صاحِبُ وَدیعَةٍ کانَ مِنهُم،وإن کانَ صاحِبُ أمانَةٍ کانَ مِنهُم،وإن کانَ عالِمٌ مِنَ النّاسِ یَقصُدونَهُ لِدینِهِم ومَصالِحِ امورِهِم کانَ مِنهُم،فَکونوا أنتُم کَذلِکَ،حَبِّبونا إلَی
ص: 703
گردان و اگر یهودی ای با تو هم نشین شد،با او نیکو هم نشینی کن.
837.دعائم الإسلام: در بارۀ امام جعفر صادق-که درودهای خدا بر او باد-برای ما روایت شده که تعدادی از شیعیان کوفه...خدمت ایشان رسیدند.وقتی زمان خداحافظی فرا رسید،کسانی از میان آنان گفتند:ای پسر پیامبر خدا! به ما سفارشی کن.
فرمود:«شما را سفارش می کنم به پروا داشتن از خدا و به کار بستن فرمان او و دوری از نافرمانی اش و باز گرداندن امانت به کسی که به شما امانتی سپرده است و حُسن معاشرت با کسی که با او هم نشینی می کنید و این که برای ما دعوتگرانی خاموش باشید».
گفتند:ای پسر پیامبر خدا! چگونه با خاموشی به سوی شما دعوت کنیم؟
فرمود:«این که به طاعت خدا-که شما را بِدان فرمان داده ایم-عمل کنید و از ارتکاب حرام های خدا-که شما را از آن باز داشته ایم-باز ایستید و با مردم به راستی و دادگری رفتار کنید و امانت را ادا کنید و به خوبی ها فرا خوانید و از زشتی ها باز دارید و مردم،جز خوبی چیزی از شما نبینند؛زیرا هر گاه این صفات را در شما بیابند،می گویند:"اینان فلانی ها هستند.خدا رحمت کند فلان را! چه نیکو،یاران خود را تربیت کرده است !" و به ارزش آنچه ما داریم،پی می برند و در نتیجه به سوی ما می شتابند.
گواهی می دهم که شنیدم پدرم محمّد بن علی-که رضوان و رحمت و برکات خداوند بر او باد-می فرمود:"در گذشته دوستان و شیعیان ما،بهترین افراد جامعۀ خود بودند.اگر در میان تیره ای،پیش نمازِ مسجدی بود،از آنها بود.اگر در قبیله ای مؤذّنی بود،از آنان بود.اگر کسی بود که به او ودیعه ای می سپرد،از آنان بود.اگر امانتداری بود،از آنان بود.اگر عالِمی بود که مردم،در مسائل دینی و مصلحت
ص: 704
النّاسِ،ولا تُبَغِّضونا إلَیهِم. (1)
838.الإمام العسکریّ (علیه السلام) -لِشیعَتِهِ-:اُوصیکُم بِتَقوَی اللّهِ،وَالوَرَعِ فی دینِکُم،وَالاِجتِهادِ للّهِ ِ،وصِدقِ الحَدیثِ،وأداءِ الأَمانَةِ إلی مَنِ ائتَمَنَکُم مِن بَرٍّ أو فاجِرٍ،وطولِ السُّجودِ، وحُسنِ الجِوارِ،فَبِهذا جاءَ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله).
صَلّوا فی عَشائِرِهِم،وَاشهَدوا جَنائِزَهُم،وعودوا مَرضاهُم،وأدّوا حُقوقَهُم،فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنکُم إذا وَرَعَ فی دینِهِ وصَدَقَ فی حَدیثِهِ وأدَّی الأَمانَةَ وحَسَّنَ خُلُقَهُ مَعَ النّاسِ قیلَ:هذا شیعِیٌّ،فَیَسُرُّنی ذلِکَ.
اتَّقُوا اللّهَ وکونوا زَیناً ولا تَکونوا شَیناً،جُرّوا إلَینا کُلَّ مَوَدَّةٍ وَادفَعوا عَنّا کُلَّ قَبیحٍ، فَإِنَّهُ ما قیلَ فینا مِن حَسَنٍ فَنَحنُ أهلُهُ،وما قیلَ فینا مِن سوءٍ فَما نَحنُ کَذلِکَ.لَنا حَقٌّ فی کِتابِ اللّهِ وقَرابَةٌ مِن رَسولِ اللّهِ وتَطهیرٌ مِنَ اللّهِ،لا یَدَّعیهِ أحَدٌ غَیرُنا إلّا کَذّابٌ.
أکثِروا ذِکرَ اللّهِ وذِکرَ المَوتِ وتِلاوَةَ القُرآنِ وَالصَّلاةَ عَلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله)،فَإِنَّ الصَّلاةَ عَلی رَسولِ اللّهِ عَشرُ حَسَناتٍ.
احفَظوا ما وَصَّیتُکُم بِهِ،وأستَودِعُکُمُ اللّهَ،وأقرَأُ عَلَیکُمُ السَّلامَ. (2)
ص: 705
امورِ خود به او مراجعه می کردند،از آنان بود.پس شما نیز چنین باشید.ما را محبوب مردم گردانید و ما را نزد آنان منفور نگردانید"».
838.امام عسکری (علیه السلام) -به شیعیان خود-:شما را سفارش می کنم به پروا داشتن از خدا و پارسایی در دینتان و کوشش برای خدا و راستگویی و ادای امانت به کسی که امانتی به شما سپرده است،نیکوکار باشد یا تبهکار،و سجدۀ طولانی و نیکو همسایه داری؛ زیرا محمّد (صلی الله علیه و آله) برای این امور آمده است.
در میان عشیره هایشان نماز بخوانید،در تشییع جنازه هایشان شرکت ورزید،از بیمارانشان عیادت کنید و حقوق آنان را بگزارید؛زیرا هر گاه فردی از شما در دینَش پارسا و در گفتارش راستگو باشد و امانت را ادا کند و با مردم خوش خویی کند، گفته می شود:«این،شیعه است»و این،مرا شاد می سازد.
از خدا پروا کنید و مایۀ آراستگی ما باشید،نه مایۀ ننگ [و زشتی].هر گونه دوستی را برای ما جلب کنید و هر گونه زشتی را از ما دور سازید؛زیرا هر خوبی که در حقّ ما گفته شود،ما اهل آن هستیم و هر بدی که در بارۀ ما گفته آید،نه چنانیم.
ما را در کتاب خدا حقّی است و با پیامبر خدا خویشاوندیم وخداوند،ما را پاک شمرده است و جز ما،هر کس چنین ادّعایی کند،دروغگوست.
خدا و مرگ را فراوان یاد کنید و بسیار قرآن بخوانید و فراوان بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) صلوات بفرستید؛زیرا صلوات بر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) ده ثواب دارد.
آنچه را به شما سفارش کردم،پاس دارید.شما را به خدا می سپارم و بدرودتان می گویم.
ص: 706
الفصل الثّالث:مَسؤولِیَّةُ العُلَماء
839.الإمام علیّ (علیه السلام): أمَا وَالَّذی فَلَقَ الحَبَّةَ وبَرَأَ النَّسَمَةَ،لَولا حُضورُ الحاضِرِ وقِیامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ النّاصِرِ وما أخَذَ اللّهُ عَلَی العُلَماءِ أن لا یُقارّوا عَلی کِظَّةِ ظالِمٍ ولا سَغَبِ مَظلومٍ لَأَلقَیتُ حَبلَها عَلی غارِبِها،ولَسَقَیتُ آخِرَها بِکَأسِ أوَّلِها،ولَأَلفَیتُم دُنیاکُم هذِهِ أزهَدَ عِندی مِن عَفطَةِ عَنزٍ. (1)
840.عنه (علیه السلام) -فی بَیانِ صِفاتِ المُتَّقینَ وصِفاتِ الفُسّاقِ،وَالتَّنبیهِ إلی مَکانِ العِترَةِ الطَّیِّبَةِ وَالظَّنِّ الخاطِیَ لِبَعضِ النّاسِ-:عِبادَ اللّهِ ! إنَّ مِن أحَبِّ عِبادِ اللّهِ إلَیهِ عَبداً أعانَهُ اللّهُ عَلی نَفسِهِ،فَاستَشعَرَ الحُزنَ وتَجَلبَبَ الخَوفَ،فَزَهَرَ مِصباحُ الهُدی فی قَلبِهِ،وأعَدَّ القِری لِیَومِهِ النّازِلِ بِهِ...فَهُوَ مِن مَعادِنِ دینِهِ وأوتادِ أرضِهِ.قَد ألزَمَ نَفسَهُ العَدلَ، فَکانَ أوَّلَ عَدلِهِ نَفیُ الهَوی عَن نَفسِهِ،یَصِفُ الحَقَّ ویَعمَلُ بِهِ،لا یَدَعُ لِلخَیرِ غایَةً إلّا أمَّها،ولا مَظِنَّةً إلّاقَصَدَها،قَد أمکَنَ الکِتابَ مِن زِمامِهِ،فَهُوَ قائِدُهُ وإمامُهُ،یَحُلُّ حَیثُ حَلَّ ثِقلُهُ،ویَنزِلُ حَیثُ کانَ مَنزِلُهُ.
وآخَرُ قَد تَسَمّی عالِماً ولَیسَ بِهِ،فَاقتَبَسَ جَهائِلَ مِن جُهّالٍ،وأضالیلَ مِن
ص: 707
839.امام علی (علیه السلام): هان! سوگند به آن کسی که دانه را شکافت و خلایق را آفرید،اگر حضور مردم نبود و این که با وجود یار و یاور،حجّت،تمام است و اگر خدا از عالِمان پیمان نگرفته بود که در برابر شکم بارگیِ ستمگر و گرسنگیِ ستم دیده آرام نگیرند،بی گمان،افسار آن [اشتر خلافت] را بر گردنش می انداختم [و رهایش می ساختم] و در پایان،آن را با همان جامی آب می دادم که در آغاز،آب دادم و هر آینه می دیدید که این دنیای شما در نظر من از باد معده (/آب بینیِ) بزی هم پست تر است.
840.امام علی (علیه السلام) -در شرح ویژگی های پرهیزگاران،صفات نابه کاران،توجّه دادن به منزلت اهل بیت پاک و گمان نادرست برخی مردم-:بندگان خدا! همانا یکی از محبوب ترین بندگان خدا نزد او،بنده ای است که خداوند،او را در برابر نفْسش یاری رسانده است و از این رو،اندوه را جامۀ زیرین خود و ترس [از خدا و معاد] را بالاپوش خویش ساخته است.چراغ هدایت در دلش فروزان است وبرای روز مرگ خود،توشه ای فراهم ساخته است....او یکی از کان های دین خدا و کوه های زمین اوست.خود را وادار به عدالت کرده و آغاز عدالتِ او،دور ساختن هوای نفْس خویش است.حق می گوید و بِدان عمل می کند.هیچ کار نیکی نمی یابد،مگر این که قصدِ آن می کند و در هر چیزی سودی بیابد، آهنگِ آن می نماید.عنان خویش را به کتاب خدا سپرده و آن،جلودار و پیشوای اوست.
هر کجا بار اندازد،او نیز بار می اندازد و هر جا منزل کند،او نیز منزل می کند.
دیگری،بنده ای است که خود را دانشمند می نامد،در حالی که چنین نیست؛
ص: 708
ضُلّالٍ،ونَصَبَ لِلنّاسِ أشراکاً مِن حَبائِلِ غُرورٍ،وقَولِ زورٍ،قَد حَمَلَ الکِتابَ عَلی آرائِهِ،وعَطَفَ الحَقَّ عَلی أهوائِهِ،یُؤمِنُ النّاسَ مِنَ العَظائِمِ،ویُهَوِّنُ کَبیرَ الجَرائِمِ، یَقولُ:أقِفُ عِندَ الشُّبُهاتِ وفیها وَقَعَ،ویَقولُ:أعتَزِلُ البِدَعَ وبَینَهَا اضطَجَعَ،فَالصّورَةُ صورَةُ إنسانٍ،وَالقَلبُ قَلبُ حَیَوانٍ،لا یَعرِفُ بابَ الهُدی فَیَتَّبِعَهُ،ولا بابَ العَمی فَیَصُدَّ عَنهُ،وذلِکَ مَیِّتُ الأَحیاءِ.
فَأَینَ تَذهَبونَ؟! وأنّی تُؤفَکونَ؟! وَالأَعلامُ قائِمَةٌ،وَالآیاتُ واضِحَةٌ،وَالمَنارُ مَنصوبَةٌ،فَأَینَ یُتاهُ بِکُم؟! وکَیفَ تَعمَهونَ وبَینَکُم عِترَةُ نَبِیِّکُم وهُم أزِمَّةُ الحَقِّ، وأعلامُ الدّینِ،وألسِنَةُ الصِّدقِ؟! فَأَنزِلوهُم بِأَحسَنِ مَنازِلِ القُرآنِ،ورِدوهُم وُرودَ الهِیمِ العِطاشِ.
أیُّهَا النّاسُ ! خُذوها عَن خاتَمِ النَّبِیّینَ (صلی الله علیه و آله):إنَّهُ یَموتُ مَن ماتَ مِنّا ولَیسَ بَمَیِّتٍ، ویَبلی مَن بَلِیَ مِنّا ولَیسَ بِبالٍ،فَلا تَقولوا بِما لا تَعرِفونَ،فَإِنَّ أکثَرَ الحَقِّ فیما تُنکِرونَ،وَاعذِروا مَن لا حُجَّةَ لَکُم عَلَیهِ وهُوَ أنَا.ألَم أعمَل فیکُم بِالثَّقَلِ الأَکبَرِ وأترُک فیکُمُ الثَّقَلَ الأَصغَرَ؟! قَد رَکَزتُ فیکُم رایَةَ الإِیمانِ،ووَقَفتُکُم عَلی حُدودِ الحَلالِ وَالحَرامِ،وألبَستُکُمُ العافِیَةَ مِن عَدلی،وفَرَشتُکُمُ المَعروفَ مِن قَولی وفِعلی، وأرَیتُکُم کَرائِمَ الأَخلاقِ مِن نَفسی،فَلا تَستَعمِلُوا الرَّأیَ فیما لا یُدرِکُ قَعرَهُ البَصَرُ، ولا تَتَغَلغَلُ إلَیهِ الفِکَرُ. (1)
841.الإمام الحسین (علیه السلام) -فِی الأَمرِ بِالمَعروفِ وَالنَّهیِ عَنِ المُنکَرِ-:اِعتَبِروا أیُّهَا النّاسُ بِما وَعَظَ اللّهُ بِهِ أولِیاءَهُ مِن سوءِ ثَنائِهِ عَلَی الأَحبارِ إذ یَقولُ: «لَوْ لا یَنْهاهُمُ
ص: 709
بلکه مُشتی نادانی و گم راهی از عدّه ای نادان و گم راه به چنگ آورده و دام هایی از فریب و سخن دروغین،بر سر راه مردم گسترانیده است.کتابِ خدا را بر حسب اندیشه های خود، توجیه می کند و حق (حقیقت) را به هوس های خویش متمایل می گرداند،مردم را از خطرها[ی قیامت]،آسوده خاطر می گرداند و گناهان بزرگ را کوچک جلوه می دهد.
می گوید:«به هنگام رو به رو شدن با شبهات درنگ می کنم»،حال آن که در دام آنها گرفتار آمده است و می گوید:«از بدعت ها کناره می گیرم»،در حالی که میان آنها غنوده است.
چهره[اش] چهرۀ انسان است؛امّا دلش،دل حیوان است.نه راه راست را می شناسد تا آن را بپوید و نه بیراهه را تا از آن،باز دارد.این است آن مردۀ در میان زندگان.
پس به کجا می روید؟! و به کدام سو از حق منحرف می شوید؟! علامت ها برپایند و نشانه ها آشکار و مناره ها برافراشته اند.پس این سرگردانی تا چند؟! چرا سرگشته اید،با آن که خاندان پیامبرتان-که زمامداران حق [و حقیقت] اند و نشانه های دین و زبان های راستی اند-،در میان شمایند؟! پس آنان را همچون قرآن،حرمت نهید و فرمان برید و بر [چشمۀ فیض] ایشان در آیید،چونان اشتران تشنه ای که بر گِرد آب،هجوم می برند.
ای مردم! این سخن را از خاتم پیامبران (صلی الله علیه و آله) فرا گیرید که فرمود:«آن که از ما می میرد،به ظاهر مرده است و [در حقیقت] نمرده است،و آن که از ما پوسیده شود،به ظاهر پوسیده است و [در حقیقت] نپوسیده است.پس چیزی را که نمی دانید،نگویید؛زیرا بیشترِ حق (حقیقت) در چیزی است که انکار می کنید.و معذور دارید کسی که شما را بر او حجّتی نیست و آن کس،منم.آیا من در میان شما ثقل اکبر (قرآن) را به کار نبستم؟! و [همانند پیامبر (صلی الله علیه و آله) ] ثقل اصغر (عترت) را در میان شما باقی گذاشتم من پرچم ایمان را در میان شما بر زمین فرو کردم و شما را با مرزهای حلال و حرام آشنا ساختم و از عدالت خویش، جامۀ عافیت بر قامت شما پوشاندم و بساط معروف را با گفتار و کردارم در میان شما گسترانیدم و خویهای والا را با رفتار و منش خویش به شما نمایاندم.پس در آنچه که بصیرت به ژرفایش نمی رسد و اندیشه را بدان راه نیست،رأی واندیشۀ خود را به کار نزنید».
841.امام حسین (علیه السلام) -در بارۀ امر به معروف و نهی از منکر-:ای مردم! از بدگویی خداوند نسبت به ملّایان یهود پند گیرید که خداوند،بدین وسیله دوستان خویش را اندرز داده است،
ص: 710
اَلرَّبّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ» 1 وقالَ: «لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ -إلی قوله:- لَبِئْسَ ما کانُوا یَفْعَلُونَ» 2 .وإنَّما عابَ اللّهُ ذلِکَ عَلَیهِم لِأَنَّهُم کانوا یَرَونَ مِنَ الظَّلَمَةِ الَّذینَ بَینَ أظهُرِهِمُ المُنکَرَ وَالفَسادَ فَلا یَنهَونَهُم عَن ذلِکَ؛رَغبَةً فیما کانوا یَنالونَ مِنهُم،ورَهبَةً مِمّا یَحذَرونَ،وَاللّهُ یَقولُ: «فَلا تَخْشَوُا Bاَلنّاسَ وَ اخْشَوْنِ» 3 .
وقالَ: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ» 4 ،فَبَدَأَ اللّهُ بِالأَمرِ بِالمَعروفِ وَالنَّهیِ عَنِ المُنکَرِ فَریضَةً مِنهُ؛لِعلمِهِ بِأَنَّها إذا ادِّیَت واُقیمَتِ استَقامَتِ الفَرائِضُ کُلُّها هَیِّنُها وصَعبُها،وذلِکَ أنَّ الأَمرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهیَ عَنِ المُنکَرِ دُعاءٌ إلَی الإِسلامِ،مَعَ رَدِّ المَظالِمِ ومُخالَفَةِ الظّالِمِ وقِسمَةِ الفَیءِ وَالغَنائِمِ وأخذِ الصَّدَقاتِ مِن مَواضِعِها ووَضعِها فی حَقِّها.
ثُمَّ أنتُم أیَّتُهَا العِصابَةُ عِصابَةٌ بِالعِلمِ مَشهورَةٌ،وبِالخَیرِ مَذکورَةٌ،وبِالنَّصیحَةِ مَعروفَةٌ،وبِاللّهِ فی أنفُسِ النّاسِ مُهابَةٌ،یَهابُکُمُ الشَّریفُ،ویُکرِمُکُمُ الضَّعیفُ، ویُؤثِرُکُم مَن لا فَضلَ لَکُم عَلَیهِ ولا یَدَ لَکُم عِندَهُ،تَشفَعونَ فِی الحَوائِجِ إذَا امتَنَعَت مِن طُلّابِها،وتَمشونَ فِی الطَّریقِ بِهَیبَةِ (/بِهَیئَةِ) المُلوکِ وکَرامَةِ الأَکابِرِ،ألَیسَ کُلُّ ذلِکَ إنَّما نِلتُموهُ بِما یُرجی عِندَکُم مِنَ القِیامِ بِحَقِّ اللّهِ وإن کُنتُم عَن أکثَرِ حَقِّه تُقَصِّرونَ؟! فَاستَخفَفتُم بِحَقِّ الأَئِمَّةِ،فَأَمّا حَقَّ الضُّعَفاءِ فَضَیَّعتُم،وأمّا حَقَّکُم بِزَعمِکُم فَطَلَبتُم،فَلا مالاً بَذَلُتموهُ،ولا نَفساً خاطَرتُم بِها لِلَّذی خَلَقَها،ولا عَشیرَةً عادَیتُموها فی ذاتِ اللّهِ،أنتُم تَتَمَنَّونَ عَلَی اللّهِ جَنَّتَهُ ومُجاوَرَةَ رُسُلِهِ وأماناً مِن عَذابِهِ.
ص: 711
آن جا که می فرماید: «چرا عالمان ربّانی و دانشمندان،آنان را از گفتار گناه آلودشان نهی نمی کنند؟» و فرمود: «کافران بنی اسرائیل لعنت شدند» تا آن جا که فرماید: «چه بد بود آنچه انجام می دادند!» .خداوند،آنان را از این رو نکوهش کرده است که ایشان از ستمگرانی که در میانشان بودند،زشتکاری و تباهی می دیدند؛امّا به طمع بهره ای که از آن ستمگران می بردند و به سبب هراس از آنچه از آن می ترسیدند،آنان را از کردارهایشان باز نمی داشتند،در حالی که خداوند می فرماید: «از مردم نترسید و از من بترسید» .
و فرمود: «مردان و زنان مؤمن،دوستان یکدیگرند،به نیکی فرمان می دهند و از زشتکاری باز می دارند» .خداوند از امر به معروف و نهی از منکر به عنوان فریضه ای از جانب خود،آغاز کرده است؛چون می دانسته که هر گاه این فریضه ادا گردد و بر پای داشته شود،تمام فرایض دیگر از آسان و دشوارْ بر پای داشته خواهند شد؛چرا که امر به معروف و نهی از منکر،دعوتِ به اسلام،همراه با ردّ مظالم و مخالفت با ستمکار و تقسیم بیت المال و غنایم و گرفتنِ به جایِ صدقات (زکات) و هزینه کردنِ به جای آنهاست.
باری،شما-ای جماعت-گروهی هستید که به دانش شهره اید و به نیکی ناموَر و به خیرخواهی معروف و به لطف خداوند،در دل های مردمان،شکوه و هیبت دارید.بزرگان [و قدرتمندان] از شما پروا می کنند و ناتوانان گرامی تان می دارند و آن کسی هم که شما را بر او مزیتی نیست و وامدار احسانتان نیست،شما را بر خویشتن ترجیح می دهد.
نیازمندان،هر گاه از رسیدن به نیاز خود در مانند،شما را واسطه قرار می دهند و در کوچه و خیابان با شوکت شهریاران و کرامت بزرگان،گام بر می دارید.آیا این همه،از آن رو نیست که شما به منزلتی رسیده اید که از شما انتظار می رود به بر پا داشتن حقّ خدا قیام کنید،هرچند در بر پای داشتن بیشتر حقّ او کوتاهی می ورزید؟! شما حقّ امامان را خوار شمردید و حقّ ناتوانان را تباه ساختید؛ولی آنچه را حقّ خود می پنداشتید،طلب کردید.
نه مالی را بخشیدید و نه جانی را در راه جان آفرین به خطر افکندید و نه به خاطر خدا با عشیره ای دشمنی ورزیدید و با این حال از خداوند،تمنّای بهشت او و هم جواری با رسولانش و ایمنی از عذابش را دارید !
ص: 712
لَقَد خَشیتُ عَلَیکُم أیُّهَا المُتَمَنّونَ عَلَی اللّهِ أن تَحُلَّ بِکُم نَقِمَةٌ مِن نَقِماتِهِ؛لِأَنَّکُم بَلَغتُم مِن کَرامَةِ اللّهِ مَنزِلَةً فُضِّلتُم بِها،ومَن یُعرَفُ بِاللّهِ لا تُکرِمونَ وأنتُم بِاللّهِ فی عِبادِهِ تُکرَمونَ،وقَد تَرَونَ عُهودَ اللّهِ مَنقوضَةً فَلا تَفزَعونَ،وأنتُم لِبَعضِ ذِمَمِ آبائِکُم تَفزَعونَ،وذِمَّةُ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) مَحقورَةٌ (/مَخفورَةٌ)،وَالعُمیُ وَالبُکمُ وَالزَّمنی (1)فِی المَدائِنِ مُهمَلَةٌ،لا تَرحَمونَ،ولا فی مَنزِلَتِکُم تَعمَلونَ،ولا مَن عَمِلَ فیها تُعینونَ، وبِالاِدِّهانِ وَالمُصانَعَةِ عِندَ الظَّلَمَةِ تَأمَنونَ،کُلُّ ذلِکَ مِمّا أمَرَکُمُ اللّهُ بِهِ مِنَ النَّهیِ وَالتَّناهی وأنتُم عَنهُ غافِلونَ.وأنتُم أعظَمُ النّاسِ مُصیبَةً لِما غُلِبتُم عَلَیهِ مِن مَنازِلِ العُلَماءِ لَو کُنتُم تَشعُرونَ (/تَعنونَ).ذلِکَ بِأَنَّ مَجارِیَ الاُمورِ وَالأَحکامِ عَلی أیدِی العُلَماءِ بِاللّهِ الاُمَناءِ عَلی حَلالِهِ وحَرامِهِ،فَأَنتُمُ المَسلوبونَ تِلکَ المَنزِلَةَ،وما سُلِبتُم ذلِکَ إلّابِتَفَرُّقِکُم عَنِ الحَقِّ وَاختِلافِکُم فِی السُّنَّةِ بَعدَ البَیِّنَةِ الواضِحَةِ.ولَو صَبَرتُم عَلَی الأَذی وتَحَمَّلتُمُ المَؤونَةَ فی ذاتِ اللّهِ کانَت امورُ اللّهِ عَلَیکُم تَرِدُ وعَنکُم تَصدُرُ وإلَیکُم تَرجِعُ،ولکِنَّکُم مَکَّنتُمُ الظَّلَمَةَ مِن مَنزِلَتِکُم،وأسلَمتُم (2)امورَ اللّهِ فی أیدیهِم، یَعمَلونَ بِالشُّبُهاتِ ویَسیرونَ فِی الشَّهَواتِ،سَلَّطَهُم عَلی ذلِکَ فِرارُکُم مِنَ المَوتِ وإعجابُکُم بِالحَیاةِ الَّتی هِیَ مُفارِقَتُکُم،فَأَسلَمتُمُ الضُّعَفاءَ فی أیدیهِم،فَمِن بَینِ مُستَعبَدٍ مَقهورٍ وبَینَ مُستَضعَفٍ عَلی مَعیشَتِهِ مَغلوبٍ،یَتَقَلَّبونَ فِی المُلکِ بِآرائِهِم (/بآراءِکُم) ویَستَشعِرونَ الخِزیَ بِأَهوائِهِمُ،اقتِداءً بِالأَشرارِ وجُرأَةً عَلَی الجَبّارِ.
فی کُلِّ بَلَدٍ مِنهُم عَلی مِنبَرِهِ خَطیبٌ یَصقَعُ،فَالأَرضُ لَهُم شاغِرَةٌ،وأیدیهِم فیها
ص: 713
ای کسانی که از خداوند،این گونه آرزوها دارید! بیم آن دارم که کیفری از کیفرهای او بر شما فرود آید؛چرا که شما از کرامت الهی به چنان پایگاهی رسیدید که به واسطۀ آن بر دیگران برتری یافتید.شما کسانی را که به خداشناسی معروف اند،گرامی نمی دارید،حال آن که شما به خاطر خدا در میان بندگان او گرامی داشته می شوید.شما پیمان های خدا را شکسته شده می بینید؛امّا به هراس نمی افتید،در حالی که برای شکسته شدن برخی از پیمان های پدرانتان به وحشت می افتید و نگران می شوید.عهد و زنهار پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) را تحقیر شده و نابینایان و لالان و زمینگیران را در شهرها[ی جهان اسلام] وا نهاده می بینید؛ امّا نه دل می سوزانید و نه در مقام و منزلتی که دارید،کاری می کنید و نه بدان کس که در این باره کاری می کند،یاری می رسانید و با تملّق و چاپلوسی پیش ستمگران،خود را ایمن [و آسوده خاطر] می سازید.همۀ اینها از آن مواردی است که خداوند به شما فرمان داده است تا هم خود از آن کناره گیرید و هم یکدیگر را از آن باز دارید؛امّا شما از آن [مأموریت] غفلت می ورزید.اگر شعور داشتید،[در می یافتید که] مصیبت شما از همۀ مردم،بزرگ تر است؛چرا که مقام و منزلت عالمان،از شما ستانده شده است،و این از آن روست که مجاری امور و احکام،به دست کسانی است که خدا را می شناسند و بر حلال و حرام او امین اند؛امّا این منزلت از شما گرفته شده است و این از شما سلب نگشت،مگر به سبب پراکنده شدن شما از پیرامون حق و اختلافتان در سنّت [پیامبر (صلی الله علیه و آله) ] که آشکار و روشن بود.اگر بر آزارها شکیبا بودید و در راه خدا رنج تحمّل می کردید،در کارهای خداوند،مرجع همگان می شدید؛لیکن شما خود،ستمگران را بر منزلت خویش مسلّط ساختید و زمام امور خدا را به دست آنان سپردید؛آنان که به شبهات عمل می کنند و در راه خواهش های نفسانی گام بر می دارند.گریز شما از مرگ و علاقه تان به این زندگی که به هر حال از شما جدا خواهد شد،آنان را بر این مقام،تسلّط بخشیده است.شما ناتوانان را به چنگال آنان سپردید که برخی بنده و مقهور و برخی دیگر در تأمین معاش خود،درمانده و مغلوب گشته اند.در کار کشورداری،خودسرانه عمل می کنند و جامۀ رسوایی هوسرانی هایشان را [بی محابا] به تن کرده اند؛چرا که تبهکاران را الگوی خویش ساخته اند و بر خداوند جبّار،گستاخ شده اند.در هر یک از شهرهایشان خطیبی زبان آور بر منبر دارند.پس میدان برایشان خالی گشته و دست هایشان در آن،باز است و مردم،
ص: 714
مَبسوطَةٌ،وَالنّاسُ لَهُم خَوَلٌ (1)،لا یَدفَعونَ یَدَ لامِسٍ،فَمِن بَینِ جَبّارٍ عَنیدٍ وذی سَطوَةٍ عَلَی الضَّعَفَةِ شَدیدٍ،مُطاعٍ لا یَعرِفُ المُبدِئَ المُعیدَ.
فَیا عَجَباً ! وما لیَ [لا] أعجَبُ وَالأَرضُ مِن غاشٍّ غَشومٍ،ومُتَصَدِّقٍ ظَلومٍ، وعامِلٍ عَلَی المُؤمِنینَ بِهِم غَیرِ رَحیمٍ،فَاللّهُ الحاکِمُ فیما فیهِ تَنازَعنا،وَالقاضی بِحُکمِهِ فیما شَجَرَ بَینَنا.
اللّهُمَّ إنَّکَ تَعلَمُ أنَّهُ لَم یَکُن ما کانَ مِنّا تَنافُساً فی سُلطانٍ ولَا الِتماساً مِن فُضولِ الحُطامِ،ولکِن لِنُرِیَ المَعالِمَ مِن دینِکَ،ونُظهِرَ الإِصلاحَ فی بِلادِکَ،ویَأمَنَ المَظلومونَ مِن عِبادِکَ،ویُعمَلَ بِفَرائِضِکَ وسُنَنِکَ وأحکامِکَ،فَإِن لَم تَنصُرونا وتُنصِفونا قَوِیَ الظَّلَمَةُ عَلَیکُم وعَمِلوا فی إطفاءِ نورِ نَبِیِّکُم.وحَسبُنَا اللّهُ،وعَلَیهِ تَوَکَّلنا وإلَیهِ أنَبنا وإلَیهِ المَصیرُ. (2)
842.الإمام زین العابدین (علیه السلام) -فی کِتابِهِ إلی مُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ الزُّهرِیِّ یَعِظُهُ-:کَفانَا اللّهُ وإیّاکَ مِنَ الفِتَنِ ورَحِمَکَ مِنَ النّارِ،فَقَد أصبَحتَ بِحالٍ یَنبَغی لِمَن عَرَفَکَ بِها أن یَرحَمَکَ،فَقَد أثقَلَتکَ نِعَمُ اللّهِ بِما أصَحَّ من بَدَنِکَ وأطالَ مِن عُمُرِکَ،وقامَت عَلَیکَ حُجَجُ اللّهِ بِما حَمَّلَکَ مِن کِتابِهِ،وفَقَّهَکَ فیهِ مِن دینِهِ،وعَرَّفَکَ مِن سُنَّةِ نَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله)، فَرَضِیَ لَکَ فی کُلِّ نِعمَةٍ أنعَمَ بِها عَلَیکَ،وفی کُلِّ حُجَّةٍ احتَجَّ بِها عَلَیکَ الفَرضَ بِما قَضی،فَما قَضی إلَّاابتَلی شُکرَکَ فی ذلِکَ وأبدی فیهِ فَضلَهُ عَلَیکَ،فَقالَ: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ» . (3)
ص: 715
چاکران و غلامان آنها گشته اند و دست تعرّضی را از خود دور نتوانند کرد.برخی زورگوی و سرسخت اند و بر ناتوانان می تازند و سخت می گیرند و برخی فرمان روایانی هستند که آفرینندۀ باز گرداننده را نمی شناسند.
شگفتا! و چرا در شگفت نباشم،در حالی که زمین در اختیار دغلکاری غاصب و سرکش و باجگیری ستم پیشه و حاکمی است که به مؤمنان رحم نمی کند؟! در کشمکشی که ما داریم و در مشاجره ای که میان ماست،خداوند،تنها حَکم و داور است.
بار خدایا! تو خود می دانی که آنچه از ما سر زده،نه از روی رقابت در قدرت بود و نه برای به دست آوردن حطام دنیایی؛بلکه به خاطر آن بود که نشانه های دین تو را نمایان سازیم و صلاح [و آبادانی] را در سرزمینت آشکار گردانیم و بندگان ستم دیده ات آسایش و امنیت یابند و فرایض و سنّت ها و احکامت به کار بسته شود.پس اگر شما (مردم)،ما را یاری نرسانید و به ما حق ندهید،ستمگران بر شما زور می شوند و در راه خاموش ساختن نور پیامبرتان می کوشند.خداوند،ما را بس است.به او توکّل می کنیم و به او روی می آوریم و بازگشت،به سوی اوست.
842.امام زین العابدین (علیه السلام) -در اندرزنامه اش به محمّد بن مسلم زهری-:خداوند،ما و تو را از فتنه ها نگه دارد و بر تو از آتش [دوزخ] رحم کند.تو اینک به حالی در افتاده ای که هر کس تو را بدین حال ببیند،سزد که بر تو رحم آورد؛که نعمت های خداوند،تو را سنگین بار ساخته که تنی سالم و عمری دراز ارزانی ات داشته است.حجّت های او بر تو تمام گشته است،بدان سبب که بار کتابش را بر دوش تو نهاده [و قرآن را می شناسی] و تو را در دینش فقیه [و آگاه] ساخته و سنّت پیامبرش محمّد (صلی الله علیه و آله) را به تو شناسانده است.در هر نعمتی که به تو ارزانی داشته و در هر حجّتی که بدان وسیله برایت حجّت آورده،فریضه ای بر تو واجب گردانیده است و مُرادش جز این نیست که سپاس گزاری تو را در آن بیازماید و تفضّلی را که به تو نموده،آشکار گرداند و فرموده است: «اگر سپاس بگزارید،بی گمان، [ نعمت] شما را افزون می گردانم و اگر ناسپاسی کنید،به راستی که عذاب من سخت است» .
ص: 716
فَانظُر أیَّ رَجُلٍ تَکونُ غَداً إذا وَقَفتَ بَینَ یَدَیِ اللّهِ فَسَأَلَکَ عَن نِعَمِهِ عَلَیکَ کَیفَ رَعَیتَها؟وعَن حُجَجِهِ عَلَیکَ کَیفَ قَضَیتَها؟ولا تَحسَبَنَّ اللّهَ قابِلاً مِنکَ بِالتَّعذیرِ ولا راضِیاً مِنکَ بِالتَّقصیرِ،هَیهاتَ هَیهاتَ ! لَیسَ کَذلِکَ،أخَذَ عَلَی العُلَماءِ فی کِتابِهِ إذ قالَ: «لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنّاسِ وَ لا تَکْتُمُونَهُ» . (1)
وَاعلَم أنَّ أدنی ما کَتَمتَ وأخَفَّ مَا احتَمَلتَ أن آنَستَ وَحشَةَ الظّالِمِ وسَهَّلتَ لَهُ طَریقَ الغَیِّ بِدُنُوِّکَ مِنهُ حینَ دَنَوتَ وإجابَتِکَ لَهُ حینَ دُعیتَ،فَما أخوَفَنی أن تَکونَ تَبوءُ بِإِثمِکَ غَداً مَع الخَوَنَةِ،و أن تُسأَلَ عَمّا أخَذتَ بِإِعانَتِکَ عَلی ظُلمِ الظَّلَمَةِ،إنَّکَ أخَذتَ ما لَیسَ لَکَ مِمَّن أعطاکَ،ودَنَوتَ مِمَّن لَم یَرُدَّ عَلی أحَدٍ حَقّاً ولَم تَرُدَّ باطِلاً حینَ أدناکَ،وَأحبَبتَ (/وَأجَبتَ) مَن حادَّ اللّهَ.أوَلَیسَ بِدُعائِهِ إیّاکَ حینَ دَعاکَ جَعَلوکَ قُطباً أداروا بِکَ رَحی مَظالِمِهِم،وجِسراً یَعبُرونَ عَلَیکَ إلی بَلایاهُم،وسُلَّماً إلی ضَلالَتِهِم؟! داعِیاً إلی غَیِّهِم،سالِکاً سَبیلَهُم،یُدخِلونَ بِکَ الشَّکَّ عَلَی العُلَماءِ، ویَقتادونَ بِکَ قُلوبَ الجُهّالِ إلَیهِم،فَلَم یَبلُغ أخَصُّ وُزَرائِهِم ولا أقوی أعوانِهِم إلّا دونَ ما بَلَغتَ مِن إصلاحِ فَسادِهِم وَاختِلافِ الخاصَّةِ وَالعامَّةِ إلَیهِم،فَما أقَلَّ ما أعطَوکَ فی قَدرِ ما أخَذوا مِنکَ؟! وما أیسَرَ ما عَمَروا لَکَ فَکَیفَ ما خَرَّبوا عَلَیکَ؟!
فَانظُر لِنَفسِکَ فَإِنَّهُ لا یَنظُرُ لَها غَیرُکَ،وحاسِبها حِسابَ رَجُلٍ مَسؤولٍ.وَانظُر کَیفَ شُکرُکَ لِمَن غَذّاکَ بِنِعَمِهِ صَغیراً وکَبیراً؟فَما أخوَفَنی أن تَکونَ کَما قالَ اللّهُ فی کِتابِهِ: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْکِتابَ یَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْأَدْنی وَ یَقُولُونَ
ص: 717
پس بنگر که فردای قیامت،چگونه مَردی خواهی بود،آن گاه که در پیشگاه خداوند بِایستی و او از نعمت هایش بر تو بپرسد که:آنها را چگونه پاس داشتی؟و از حجّت هایش بر تو بازخواستت کند که:آنها را چگونه به جای آوردی؟هرگز مپندار که خداوند،از تو عذر و بهانه ای خواهد پذیرفت و یا به کوتاهی کردن های تو رضایت خواهد داد.هیهات، هیهات! نه چنین است.او در کتاب خویش از علما پیمان گرفته،آن جا که فرموده است:
«باید آن (حقایق کتاب) را برای مردم بیان کنید و آن را کتمان مکنید» .
بدان که کمترین حقیقتی را که کتمان کرده ای و سبک ترین باری را که بر دوش داری، این است که با نزدیک شدنت به ستمگر و پذیرش دعوت او-آن گاه که تو را دعوت کرد- مونس تنهایی ستمگر شدی و راه گم راهی را برایش سهل و هموار ساختی.وه! چه می ترسم که فردا[ی قیامت] همراه خیانتکاران به کیفر گناهت گرفتار آیی و از آنچه در برابر یاری رساندنت به ستم ستمگران گرفته ای،بازخواست شوی.تو چیزی را از کسی که به تو بخشیده است،گرفته ای که از آنِ تو نیست و به کسی نزدیک شده ای که حقّ هیچ کس را نپرداخته است و تو نیز از زمانی که به او نزدیک گشته ای،از باطلی جلوگیری نکرده ای.تو کسی را به دوستی گرفته ای [و دعوتش را اجابت کرده ای] که با خدا به دشمنی برخاسته است.آیا نه این است که با دعوت او از تو-آن گاه که تو را [به همکاری] دعوت کرد-تو را محوری برای به چرخش در آوردن آسیاب ستمگری هایشان و پلی برای عبور به سوی بلا آفرینی هایشان و نردبانی برای ضلالتشان و مبلّغ گم راهی شان و پویندۀ راهشان قرار دادند؟! به واسطۀ تو کاری کرده اند که مسلمانان به علما[ی راستین] نیز به دیدۀ شک و بدگمانی بنگرند و به وسیلۀ تو،دل های نادانان را به دنبال خود می کشانند.[حتّی] مقرّب ترین وزیران و نیرومندترین یاران آنها هم در درست جلوه دادن تباهکاری های آنان و کشاندن مردم از خاص و عام به سوی آنان به پای تو نرسیدند.چه اندک است آنچه به تو دادند در مقایسه با آنچه از تو گرفتند و چه ناچیز است آنچه [از دنیا] برایت آباد ساختند و چه عظیم است آنچه از تو (خانۀ ایمان و آخرتت را) ویران ساختند! پس مراقب نفْس خود باش که کسی جز تو آن را نپاید و چونان مردی مسئول،به حساب نفست رسیدگی کن.
بنگر که چگونه از کسی که تو را در خُردی و بزرگی ات با نعمت هایش پرورانده، سپاس می گزاری؟وه! چه می ترسم که تو آن گونه باشی که خداوند در کتابش فرموده است: «پس بعد از آنان،جانشینانی وارثِ کتاب [آسمانی] شدند که متاع این دنیای
ص: 718
سَیُغْفَرُ لَنا» 1 .إنَّکَ لَستَ فی دارِ مُقامٍ،أنتَ فی دارٍ قَد آذَنَت بِرَحیلٍ،فَما بَقاءُ المَرءِ بَعدَ قُرَنائِهِ؟! طوبی لِمَن کانَ فِی الدُّنیا عَلی وَجَلٍ،یا بُؤسَ لِمَن یَموتُ وتَبقی ذُنوبُهُ مِن بَعدِهِ !
احذَر فَقَد نُبِّئتَ،وبادِر فَقَد اجِّلتَ،إنَّکَ تُعامِلُ مَن لا یَجهَلُ،وإنَّ الَّذی یَحفَظُ عَلَیکَ لا یَغفُلُ،تَجَهَّز فَقَد دَنا مِنکَ سَفَرٌ بَعیدٌ،وداوِ ذَنبَکَ فَقَد دَخَلَهُ سُقمٌ شَدیدٌ.
ولا تَحسَب أنّی أرَدتُ تَوبیخَکَ وتَعنیفَکَ وتَعییرَکَ،لکِنّی أرَدتُ أن یَنعَشَ اللّهُ ما [قَد] فاتَ مِن رَأیِکَ ویَرُدَّ إلَیکَ ما عَزَبَ مِن دینِکَ،وذَکَرتُ قَولَ اللّهِ تَعالی فی کِتابِهِ:
«وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ» . (1)
أغفَلتَ ذِکرَ مَن مَضی مِن أسنانِکَ وأقرانِکَ،وبَقیتَ بَعدَهُم کَقَرنٍ أعضَبَ.اُنظُر هَلِ ابتُلوا بِمِثلِ مَا ابتُلیتَ؟أم هَل وَقَعوا فی مِثلِ ما وَقَعتَ فیهِ؟أم هَل تَراهُم ذَکرتَ خَیراً أهمَلوهُ وعَلِمتَ شَیئاً جَهِلوهُ؟بَل حَظیتَ بِما حَلَّ مِن حالِکَ فی صُدورِ العامَّةِ وکَلَفِهِم (2)بِکَ،إذ صاروا یَقتَدونَ بِرَأیِکَ ویَعمَلونَ بِأَمرِکَ؛إن أحلَلتَ أحَلّوا وإن حَرَّمتَ حَرَّموا،ولَیسَ ذلِکَ عِندَکَ،ولکِن أظهَرَهُم عَلَیکَ رَغبَتُهُم فیما لَدَیکَ،[ و ] (3)ذَهابُ عُلَمائِهِم،وغَلَبَةُ الجَهلِ عَلَیکَ وعَلَیهِم،وحُبُّ الرِّئاسَةِ وطَلَبُ الدُّنیا مِنکَ ومِنهُم.أما تَری ما أنتَ فیهِ مِنَ الجَهلِ وَالغِرَّةِ ومَا النّاسُ فیهِ مِنَ البَلاءِ وَالفِتنَةِ؟! قَدِ ابتَلَیتَهُم وفَتَنتَهُم بِالشُّغلِ عَن مَکاسِبِهِم مِمّا رَأَوا،فَتاقَت نُفوسُهُم إلی أن یَبلُغوا مِنَ العِلمِ ما بَلَغتَ،أو یُدرِکوا بِهِ مِثلَ الَّذی أدرَکتَ،فَوَقَعوا مِنکَ فی بَحرٍ لایُدرَکُ عُمقُهُ،
ص: 719
پست را می گیرند و می گویند:بخشیده خواهیم شد» .تو در سرای ماندگاری نیستی.تو در سرایی هستی که بانگ رحیل سر داده است.مگر انسان پس از همگنانش [که رفته اند]، چه اندازه می زِیَد؟! خوشا به حال کسی که در دنیا هراسناک به سر برد و بدا به حال آن کسی که بمیرد و پس از او گناهانش بماند!
بر حذر باش؛زیرا خبردار شده ای و بشتاب؛زیرا مهلتت محدود است.تو با کسی معامله می کنی که نادان نیست و آن که مراقب توست،[لحظه ای] غافل نمی شود.آماده شو؛زیرا سفری دور و دراز به تو نزدیک شده است و [درد] گناهت را درمان کن؛زیرا مرضی سخت به جانت راه یافته است.
گمان مبر که قصدم توبیخ و سرزنش و نکوهش کردن توست؛بلکه می خواهم خداوند،اندیشۀ از دست رفته ات را جان دهد و دین از کف رفته ات را به تو باز گرداند و این سخن خدای متعال در کتابش را یادآور شوم که فرموده است: «یادآوری کن که یادآوری،مؤمنان را سود می بخشد» .
تو یاد آن عدّه از همسالان و همگنانت را که رفته اند،به دست غفلت سپرده ای و پس از آنان،چونان تک شاخ قوچی هستی که شاخ دیگرش شکسته است [و تنها و بی یاور مانده ای].بنگر که آیا آنان نیز به همان بلایی گرفتار شدند که تو شده ای یا آنها هم در همان مهلکه ای افتادند که تو افتاده ای؟و یا آیا فکر می کنی خیری را یادآور شده ای که آنان فرو گذاشتند و چیزی را می دانی که آنان نمی دانستند؟[نه چنین است؛] بلکه تو از مقام [و منزلتی] بهره مند گشته ای که سبب شده است تا در دل های تودۀ مردم جای گیری و به تو عشق ورزند.پس،از اندیشه ات پیروی می کنند و فرمان تو را به کار می بندند.اگر تو چیزی را روا شماری،آنان نیز روایَش می شمارند و اگر چیزی را ناروا دانی،آنها نیز آن را ناروا می دانند،حال آن که تو از این شایستگی برخوردار نیستی؛امّا علاقۀ آنان به آنچه تو داری (علم) و از دست رفتن علمایشان و چیره آمدن نادانی بر تو و بر ایشان و ریاست طلبی و دنیاخواهی تو و آنان،موجب شده است تا از تو پشتیبانی و پیروی کنند.آیا نمی بینی که تو خود،گرفتار چه جهل و غفلتی شده ای و مردم دچار چه بلا و فتنه ای گشته اند؟! بی گمان،تو آنان را گرفتار کرده ای و به فتنه در افکنده ای و از کار و زندگی بازشان داشته ای؛زیرا همه مشتاق آن اند که در دانش،به پایۀ تو برسند یا به مانند آنچه تو دست یافته ای،دست یابند.از این رو،به واسطۀ تو به دریایی که ژرفایش ناپیداست و به بلایی که اندازه اش نامعلوم است،در افتادند.خدا به داد ما و تو برسد و اوست که
ص: 720
وفی بَلاءٍ لایُقدَرُ قَدرُهُ،فَاللّهُ لَنا ولَکَ وهُوَ المُستَعانُ.
أمّا بَعدُ،فَأَعرِض عَن کُلِّ ما أنتَ فیهِ حَتّی تَلحَقَ بِالصّالِحینَ،الّذینَ دُفِنوا فی أسمالِهِم،لاصِقَةً بُطونُهُم بِظُهورِهِم،لَیسَ بَینَهُم وبَینَ اللّهِ حِجابٌ،ولا تَفتِنُهُمُ الدُّنیا ولا یُفتَنونَ بِها،رَغِبوا فَطَلَبوا فَما لَبِثوا أن لَحِقوا.فَإِذا کانَتِ الدُّنیا تَبلُغُ مِن مِثلِکَ هذَا المَبلَغَ-مَعَ کِبَرِ سِنِّکَ ورُسوخِ عِلمِکَ وحُضورِ أجَلِکَ-فَکَیفَ یَسلَمُ الحَدَثُ فی سِنِّهِ،الجاهِلُ فی عِلمِهِ،المَأفونُ فی رَأیِهِ،المَدخولُ فی عَقلِهِ؟! إنّا للّهِ ِ وإنّا إلَیهِ راجِعونَ.عَلی مَنِ المُعَوَّلُ؟وعِندَ مَنِ المُستَعتَبُ؟نَشکو إلَی اللّهِ بَثَّنا وما نَری فیکَ، ونَحتَسِبُ عِندَ اللّهِ مُصیبَتَنا بِکَ.
فَانظُر کَیفَ شُکرُکَ لِمَن غَذّاکَ بِنِعَمِهِ صَغیراً وکَبیراً؟وکَیفَ إعظامُکَ لِمَن جَعَلَکَ بِدینِهِ فِی النّاسِ جَمیلاً؟وکَیفَ صِیانَتُکَ لِکِسوَةِ مَن جَعَلَکَ بِکِسوَتِهِ فِی النّاسِ سَتیراً؟وکَیفَ قُربُکَ أو بُعدُکَ مِمَّن أمَرَکَ أن تَکونَ مِنهُ قَریباً ذَلیلاً؟ما لَکَ لا تَنتَبِهُ مِن نَعسَتِکَ وتَستَقیلُ مِن عَثرَتِکَ؟! فَتَقولَ:وَاللّهِ ما قُمتُ للّهِ ِ مَقاماً واحِداً أحیَیتُ بِهِ لَهُ دیناً أو أمَتُّ لَهُ فیهِ باطِلاً،فَهذا شُکرُکَ مَنِ استَحمَلَکَ (/استَعمَلَکَ) ! ما أخوَفَنی أن تَکونَ کَمَن قالَ اللّهُ تَعالی فی کِتابِهِ: «أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا» 1 استَحمَلَکَ کِتابَهُ وَاستَودَعَکَ عِلمَهُ فَأَضَعتَها،فَنَحمَدُ اللّهَ الَّذی عافانا مِمَّا ابتَلاکَ بِهِ،وَالسَّلامُ. (1)
843.الکافی عن یزید بن عبد اللّه عمّن حدّثه: کَتَبَ أبو جَعفَرٍ (علیه السلام) إلی سَعدِ الخَیرِ:
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ
أمّا بَعدُ،فَإِنّی اوصیکَ بِتَقوَی اللّهِ فَإِنَّ فیهَا السَّلامَةَ مِنَ التَّلَفِ وَالغَنیمَةَ فِی المُنقَلَبِ،
ص: 721
دست مدد به سویش دراز می شود !
پس اینک از این وضعی که داری،روی بگردان تا بِدان شایستگانی بپیوندی که در جامه های ژنده و فرسودۀ خویش مدفون گشته اند و شکم هایشان [از شدّت گرسنگی و روزه داری] به پشت هایشان چسبیده است.میان آنان و خداوند،حجابی نیست،دنیا فریبشان نمی دهد و آنها نیز فریفتۀ دنیا نمی شوند.خواستند و طلبیدند و دیری نپایید که [به خواستۀ اخروی خود] رسیدند.وقتی دنیا با چون تویی که سال خورده و دانشمند و دم مرگ هستی،چنین کند،پس جوان نورسته ای که از دانش،بی بهره است و اندیشه ای ناپخته و خردی ناقص دارد،چگونه ایمن می ماند؟! إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون.به که باید تکیه کرد و از چه کسی باید عذر خواست؟از اندوه خود و وضعی که در تو می بینیم،به خدا شِکوه می کنیم و مصیبتی را که به واسطۀ تو بر ما وارد شده است،به حساب خدا می گذاریم.
پس بنگر که سپاس گزاریِ تو از کسی که در خُردی و بزرگی ات تو را با نعمت هایش پرورده،چگونه است و کسی را که به واسطۀ دینش تو را در میان مردم،خوش نام کرده است،چگونه بزرگ می داری و از خلعت کسی که با پوشاندن آن بر قامت تو،تو را در میان مردم پوشیده [و آبرومند] داشته است،چگونه نگهداری می کنی و نزدیکی یا دوری تو از کسی که به تو فرمان داده است که خود را به او نزدیک کنی و در برابرش خوار [و فروتن] باشی،تا چه حد است؟تو را چه شده که از خواب [غفلتِ] خود،بیدار نمی شوی و از لغزشت توبه نمی کنی که بگویی:به خدا سوگند که من حتّی یک بار هم برای خدا به زنده کردن [حکمی از احکام] دین او و میراندن باطلی اقدام نکردم؛زیرا همین خود، سپاس گزاری تو از کسی است که این بار [دانش] را بر دوش تو نهاده [و به کارت گرفته] است! وه چه قدر می ترسم که تو از آنانی باشی که خداوند متعال،در کتابش فرموده است:
«نماز را تباه ساختند و از خواهش های نفسانی پیروی نمودند.پس زودا که کیفر گم راهی را بیابند!».خداوند،کتابش را بر دوش تو نهاد و عملش را به امانتْ،نزد تو سپرد؛امّا تو آن را تباه کردی.خدای را سپاس و ستایش می گوییم که ما را از آنچه تو را بدان گرفتار ساخت،به سلامت داشت.والسلام.
843.الکافی -به نقل از یزید بن عبد اللّه،از شخصی که برایش حدیث کرد-:امام باقر (علیه السلام) به سعد الخیر نوشت:«به نام خداوند بخشایندۀ مهربان.امّا پس از سپاس پروردگار،من تو را به پروا داشتن از خدا سفارش می کنم؛زیرا تقوا سبب ایمن ماندن از تباهی دنیا و سود بردن
ص: 722
إنَّ اللّهَ عز و جل یَقی بِالتَّقوی عَنِ العَبدِ ما عَزُبَ عَنهُ عَقلُهُ (1)،ویَجلی بِالتَّقوی عَنهُ عَماهُ وجَهلَهُ،وبِالتَّقوی نَجا نوحٌ ومَن مَعَهُ فِی السَّفینَةِ وصالِحٌ ومَن مَعَهُ مِنَ الصّاعِقَةِ، وبِالتَّقوی فازَ الصّابِرونَ ونَجَت تِلکَ العُصَبُ (2)مِنَ المَهالِکِ،ولَهُم إخوانٌ عَلی تِلکَ الطَریقَةِ یَلتَمِسونَ تِلکَ الفَضیلَةَ،نَبَذوا طُغیانَهُم مِنَ الإِیرادِ بِالشَّهَواتِ لِما بَلَغَهُم فِی الکِتابِ مِنَ المَثُلاتِ،حَمِدوا رَبَّهُم عَلی مارَزَقَهُم وهُوَ أهلُ الحَمدِ،وذَمّوا أنفُسَهُم عَلی مافَرَّطوا وهُم أهلُ الذَّمِّ،وعَلِموا أنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی الحَلیمَ العَلیمَ،إنَّما غَضَبُهُ عَلی مَن لَم یَقبَل مِنهُ رِضاهُ،وإنَّما یَمنَعُ مَن لَم یَقبَل مِنهُ عَطاهُ،وإنَّما یُضِلُّ مَن لَم یَقبَل مِنهُ هُداهُ.ثُمَّ أمکَنَ أهلَ السَّیِّئاتِ مِنَ التَّوبَةِ بِتَبدیلِ الحَسَناتِ،دَعا عِبادَهُ فِی الکِتابِ إلی ذلِکَ بِصَوتٍ رَفیعٍ لَم یَنقَطِع ولَم یَمنَع دُعاءَ عِبادِهِ،فَلَعَنَ اللّهُ الَّذینَ یَکتُمونَ ما أنزَلَ اللّهُ،وکَتَبَ عَلی نَفسِهِ الرَّحمَةَ فَسَبَقَت قَبلَ الغَضَبِ،فَتَمَّت صِدقاً وعَدلاً.فَلَیسَ یَبتَدِئُ العِبادَ بِالغَضَبِ قَبلَ أن یُغضِبوهُ،وذلِکَ مِن عِلمِ الیَقینِ وعِلمِ التَّقوی.وکُلُّ امَّةٍ قَد رَفَعَ اللّهُ عَنهُم عِلمَ الکِتابِ حینَ نَبَذوهُ ووَلّاهُم عَدُوَّهُم حینَ تَوَلَّوهُ.
وکانَ مِن نَبذِهِمُ الکِتابَ أن أقاموا حُروفَهُ وحَرَّفوا حُدودَهُ،فَهُم یَروونَهُ ولا یَرعَونَهُ،وَالجُهّالُ یُعجِبُهُم حِفظُهُم لِلرِّوایَةِ،وَالعُلَماءُ یَحزُنُهُم تَرکُهُم لِلرِّعایَةِ.
وکانَ مِن نَبذِهِمُ الکِتابَ أن وَلَّوهُ الَّذینَ لایَعلَمونَ (3)،فَأَورَدوهُمُ الهَوی،
ص: 723
در فرجامین جایگاه است.خداوند عز و جل به واسطۀ تقوا بنده را از چیزهایی (خطرات و مهلکه هایی) حفظ می کند که از دسترس اندیشه و خرد او به دورند و به واسطۀ تقوا،کوری و نادانی او را می زداید.به واسطۀ تقوا بود که نوح و آنها که در کشتی با او بودند،[از مهلکۀ طوفان] و صالح و پیروانش از [بلای] صاعقه رستند.به واسطۀ تقوا بود که شکیبایان به رستگاری رسیدند و آن جماعت برگزیده و شریف (نوح و صالح و پیروان آنها و شکیبایان امّت های پیشین)،از مهلکه ها نجات یافتند.اینان را [هم اینک] برادرانی است که همان راه را می پویند و همان فضیلت را می جویند.به سبب [شنیدن] کیفرهایی که از طریق کتاب خدا [در بارۀ گنهکاران و جنایتکاران و شهوت پرستان] به آنان ابلاغ شده،جلوی طغیان شهوات خود را گرفته اند و خداوند را برای آنچه روزی شان فرموده،ستوده اند-که اوست شایستۀ ستایش-و خویشتن را به خاطر کوتاهی کردن هایشان [در طاعت و عبادتْ] نکوهیده اند،که اینان،خود را [به سبب کوتاهی در طاعت و عبادت خدا] همواره شایستۀ نکوهش می دانند،و دانستند که خداوند- تبارک و تعالی-که بردبار و داناست،در حقیقت،بر کسی خشم می گیرد که خشنودی او را پذیرا نگشته باشد و [رحمت و نعمت خود را] از کسی دریغ می دارد که عطای او را نپذیرفته باشد و کسی را گم راه می سازد که هدایت او را قبول نکرده باشد.سپس به گنهکاران،این امکان را داده تا با جایگزین کردن خوبی ها به جای بدی هایشان توبه کنند و در قرآن با صدایی بلند و پیوسته بندگانش را به این کار فرا خوانده و مانع دعای بندگانش نشده است.پس لعنت خدا بر کسانی که آنچه را خدا فرو فرستاده است،کتمان می کنند! خداوند،رحمت را بر خویشتن فرض نمود.پس رحمت او بر خشمش پیشی گرفت و بدین سان،راستی و عدل [او] تحقّق یافت.بنا بر این، پیش از آن که بندگان،او را به خشم آورند،او به آنان خشم آغاز نمی کند و این [علم که خداوند بر کسی خشم می گیرد که خشنودی او را پذیرا نگشته باشد و...]،برخاسته از دانش یقین و شناخت تقواست.خداوند،علم کتاب را زمانی از امّتی گرفت که خود،آن را دور افکندند و دشمنِ آنان را زمانی بر آنها حاکم نمود که خود،او را به حاکمیت پذیرفتند.
یکی از نشانه های به دور افکندن کتاب،این است که حروف [و کلمات و اعراب و] آن را پاس داشتند؛امّا حدود [و احکام و قوانین] آن را تحریف و باژگونه ساختند.پس،آن را روایت می کنند؛لیکن به کارش نمی بندند.نادانان از این که آن را برای روایت حفظ کنند،دل شادند و علما و دانایان از این که آن را به کار نبندند،اندوهگین اند.
دیگر از نشانه های به دور افکندن کتاب،این است که مشتی نادان را متولّی کتاب [خدا] کردند (1)و آنها هم،ایشان را به آبشخور هوس بردند و از آن جا به سوی هلاکت و نابودی در
ص: 724
وأصدَروهُم إلَی الرَّدی،وغَیَّروا عُری الدّینِ،ثُمَّ وَرَّثوهُ فِی السَّفَهِ وَالصِّبا (1)،فَالاُمَّةُ یَصدُرونَ عَن أمرِ النّاسِ بَعدَ أمرِ اللّهِ تَبارَکَ وتَعالی وعَلَیهِ یَرِدونَ،فَبِئسَ لِلظّالِمینَ بَدَلاً وَلایَةُ النّاسِ (2)بَعدَ وَلایَةِ اللّهِ،وثَوابُ النّاسِ بَعدَ ثَوابِ اللّهِ،ورِضَا النّاسِ بَعدَ رِضَا اللّهِ،فَأَصبَحَتِ الاُمَّةُ کَذلِکَ وفیهِمُ الُمجتَهِدونَ فِی العِبادَةِ عَلی تِلکَ الضَّلالَةِ، مُعجَبونَ مَفتونونَ،فَعِبادَتُهُم فِتنَةٌ لَهُم ولِمَنِ اقتَدی بِهِم.
وقَد کانَ فِی الرُّسُلِ ذِکری لِلعابِدینَ،إنَّ نَبِیّاً مِنَ الأَنبِیاءِ کانَ یَستَکمِلُ الطّاعَةَ،ثُمَّ یَعصِی اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی فِی البابِ الواحِدِ،فَخَرَجَ بِهِ مِنَ الجَنَّةِ (3).و (4)یُنبَذُ بِهِ فی بَطنِ الحوتِ،ثُمَّ لا یُنجیهِ إلَّاالاِعتِرافُ وَالتَّوبَةُ.فَاعرِف أشباهَ الأَحبارِ وَالرُّهبانِ الَّذینَ ساروا بِکِتمانِ الکِتابِ وتَحریفِهِ،فَما رَبِحَت تِجارَتُهُم وما کانوا مُهتَدینَ.
ثُمَّ اعرِف أشباهَهُم مِن هذِهِ الاُمَّةِ الَّذینَ أقاموا حُروفَ الکِتابِ وحَرَّفوا حُدودَهُ (5)، فَهُم مَعَ السّادَةِ وَالکَبَرَةِ (/وَالکَثرَةِ)،فَإِذا تَفَرَّقَت قادَةُ الأَهواءِ کانوا مَعَ أکثَرِهِم دُنیا، وذلِکَ مَبلَغُهُم مِنَ العِلمِ (6).لایَزالونَ کَذلِکَ فی طَبَعٍ (7)وطَمَعٍ،لایَزالُ یُسمَعُ صَوتُ
ص: 725
آوردند و دستگیره های دین را تغییر دادند و سپس آن را در میان کم خِردان و کودکان نادان، به ارث گذاشتند. (1)در نتیجه،امّت با وجود فرمان خدای-تبارک و تعالی-به فرمان انسان ها مراجعه می کنند و از آنها دستور می گیرند.بدا به حال ستمگران که ولایت انسان ها را جایگزین ولایت خدا کردند و پاداش آدمیان را جای گزین پاداش خداوند نمودند و خشنودی مردم را جایگزین خشنودی خدا ساختند و امّت به چنین حال و روزی گرفتار آمدند که در میان آنان،کسانی هستند که در کار عبادت کوشایند؛امّا در آن گم راهی.[به عبادت خود] دل شادند و فریفتۀ [شیطان].عبادتشان،هم برای خود آنان مایۀ فتنه [و گم راهی] است و هم برای کسی که بدانها اقتدا کند.
برای عابدان،در میان فرستادگان الهی،پندهاست.پیامبری از پیامبران (آدم (علیه السلام) )،کار طاعت را به سر حدّ کمال می رساند و سپس تنها در یک مورد،خدای-تبارک و تعالی-را نافرمانی می کند و خداوند،او را از بهشت بیرون می راند و یا [پیامبری دیگر (یونس (علیه السلام) ) را] در دل نهنگ می افکند و چیزی جز اعتراف و توبه،او را رهایی نمی بخشد.
پس تو [ای سعد]،این عالِم نمایان و ترسانماها را بشناس؛همانان که کتاب [خدا] را کتمان و تحریف کردند و این سوداگری شان سودی به بار نیاورد و مردمانی ره یافته نبودند.
آن گاه امثال آنها را در میان این امّت بشناس؛همانان که حروف و کلمات قرآن را پاس داشتند؛امّا حدود آن را تحریف و باژگونه ساختند. (2)اینان بر گِرد بزرگان و سران [اکثریت] می چرخند و هر گاه [این] رهبرانِ هوس،دچار تفرقه و چند دستگی شوند،آنان در کنار آن یک قرار می گیرند که از دنیای بیشتری برخوردار باشد.نهایتِ دانش آنان،همین است. (3)اینان پیوسته در کوردلی و طمعکاری،دست و پا می زنند و هماره صدای ابلیس
ص: 726
إبلیسَ عَلی ألسِنَتِهِم بِباطِلٍ کَثیرٍ.یَصبِرُ مِنهُمُ العُلَماءُ عَلَی الأَذی وَالتَّعنیفِ،ویَعیبونَ عَلَی العُلَماءِ بِالتَّکلیفِ (1).وَالعُلَماءُ فی أنفُسِهِم خانَةٌ إن کَتَمُوا النَّصیحَةَ،إن رَأَوا تائِهاً ضالّاً لایَهدونَهُ أو مَیِّتاً لا یُحیونَهُ،فَبِئسَ ما یَصنَعونَ ! لِأَنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی أخَذَ عَلَیهِمُ المیثاقَ فِی الکِتابِ أن یَأمُروا بِالمَعروفِ وبِما امِروا بِهِ،و أن یَنهَوا عَمّا نُهوا عَنهُ،و أن یَتَعاوَنوا عَلَی البِرِّ وَالتَّقوی ولایَتَعاوَنوا عَلَی الإِثمِ وَالعُدوانِ،فَالعُلَماءُ مِنَ الجُهّالِ فی جَهدٍ وجِهادٍ؛إن وَعَظَت قالوا:طَغَت،وإن عَلِموا (/عَمِلوا) الحَقَّ الَّذی تَرَکوا قالوا:خالَفَت،وإنِ اعتَزَلوهُم قالوا:فارَقَت،وإن قالوا:هاتوا بُرهانَکُم عَلی ما تُحَدِّثونَ قالوا:نافَقَت،وإن أطاعوهُم قالوا:عَصَیتَ اللّهَ عز و جل،فَهَلَکَ جُهّالٌ فیما لایَعلَمونَ،اُمِّیّونَ فیما یَتلونَ،یُصَدِّقونَ بِالکِتابِ عِندَ التَّعریفِ ویُکَذِّبونَ بِهِ عِندَ التَّحریفِ،فَلا یُنکَرونَ.اُولئِکَ أشباهُ الأَحبارِ وَالرُّهبانِ،قادَةٌ فِی الهَوی،سادَةٌ فِی الرَّدی.
وآخَرونَ مِنهُم جُلوسٌ بَینَ الضَّلالَةِ وَالهُدی،لایَعرِفونَ إحدَی الطّائِفَتَینِ مِنَ الاُخری،یَقولونَ ما کانَ النّاسُ یَعرِفونَ هذا ولا یَدرونَ ما هُوَ،وصَدَقوا،تَرَکَهُم رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) عَلَی البَیضاءِ (2)لَیلُها مِن نَهارِها،لَم یَظهَر فیهِم بِدعَةٌ ولَم یُبَدَّل فیهِم سُنَّةٌ،لا خِلافَ عِندَهُم ولَا اختِلافَ،فَلَمّا غَشِیَ النّاسَ ظُلمَةُ خَطایاهُم صاروا إمامَینِ:داعٍ إلَی اللّهِ تَبارَکَ وتَعالی وداعٍ إلَی النّارِ،فَعِندَ ذلِکَ نَطَقَ الشَّیطانُ،فَعَلا صَوتُهُ عَلی لِسانِ أولِیائِهِ،وکَثُرَ خَیلُهُ ورَجِلُهُ (3)،وشارَکَ فِی المالِ وَالوَلَدِ مَن أشرَکَهُ،
ص: 727
از زبان آنان شنیده می شود،که سخن باطل،فراوان می گویند.علما[ی راستین و ربّانی] در برابر آزاررسانی ها و درشتی ها و سرکوفت زدن های آنان،شکیبایی می ورزند و از این که علما آنان را به ادای تکلیف الهی فرا می خوانند،بر آنها خرده می گیرند،در حالی که علما از این که خیرخواهی و ارشاد را فرو گذارند،یا سرگشتۀ گم راهی را ببینند و راه نمایی اش نکنند،یا مرده ای را ببینند و بدو زندگی نبخشند،خود را خیانتکار می شمارند.پس چه بد می کنند؛زیرا خدای- تبارک و تعالی-در قرآن از آنان پیمان گرفته است که به معروف و به آنچه بدان فرمان داده شده اند،فرا خوانند و از آنچه از آن باز داشته شده اند،نهی کنند و در راه نیکی و پرهیزگاری، همکاری نمایند و در کار گناه و تجاوز،به یکدیگر کمک نرسانند ! علما از دست این نادانان،به ستوه آمده اند؛[چرا که] اگر اندرز دهند،[آن نادانان] می گویند:"یاغی شده است" اگر حق را-که رهایش کرده اند-تعلیم دهد [و به آن عمل کند]،می گویند:"[با حق] به مخالفت برخاسته است" [؛چرا که فقط عقاید خودشان را بر حق می دانند و سخنان علمای راستین را باطل می شمارند] و اگر گوشه گیری اختیار کنند،می گویند:"راه جدایی [از امّت] را در پیش گرفته اند"،و اگر بگویند:
برای سخنان خود،برهان بیاورید،می گویند:"منافق شده اند"،و اگر از آنها اطاعت کنند، می گویند:"از خداوند،نافرمانی کرده اند".نابودند این نادانان؛چرا که نمی دانند و ناآگاهان از آنچه [از کتاب خدا] تلاوت می کنند،به سبب این که به زبان،کتاب خدا را تصدیق می کنند؛امّا با تحریف آن،آن را تکذیب می کنند و این عمل خود را زشت هم نمی دانند.اینان،شبیه همان احبار و راهبان اند،پیشاهنگان در هوس اند و مهترانِ وادی هلاکت.
گروه دیگری از آنان نیز هستند که بر سر دو راهی گم راهی و هدایت نشسته اند و ره یافتگان را از گم راهان باز نمی شناسند.می گویند:مردم [در عهد پیامبر (صلی الله علیه و آله) ] با چنین چیزی (اختلاف و چند دستگی امّت در امر دین) آشنایی نداشتند و نمی دانستند [اختلاف] یعنی چه.راست هم می گویند؛[چون] زمانی که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) آنان (امّت عصر خود) را ترک کرد و رفت،شریعتی آشکار برایشان باقی گذاشت که شب و روزش از هم متمایز بود؛[چرا که] نه بدعتی در میان ایشان آشکار شده بود و نه سنّتی در بینشان تغییر یافته بود و نه با هم مخالفتی داشتند و نه اختلافی؛امّا هنگامی که ظلمت گناهان مردم،آنان را فرو پوشاند،دو امام [و رهبر] به وجود آمد:
یکی دعوتگر به سوی خدای-تبارک و تعالی-و دیگر،دعوتگر به سوی آتش دوزخ.در این هنگام،شیطان به سخن آمد و صدایش را از زبان دوستان خود،بلند کرد و شمار سواران و
ص: 728
فَعَمِلَ بِالبِدعَةِ وتَرَکَ الِکتابَ وَالسُّنَّةَ.ونَطَقَ أولِیاءُ اللّهِ بِالحُجَّةِ وأخَذوا بِالکِتابِ وَالحِکمَةِ،فَتَفَرَّقَ مِن ذلِکَ الیَومِ أهلُ الحَقِّ وأهلُ الباطِلِ،وتَخاذَلَ (1)وتَهادَنَ أهلُ الهُدی،وتَعاوَنَ أهلُ الضَّلالَةِ،حَتّی کانَتِ الجَماعَةُ مَعَ فُلانٍ وأشباهِهِ،فَاعرِف هذَا الصِّنفَ.
وصِنفٌ آخَرُ،فَأَبصِرهُم رَأیَ العَینِ نُجَباءَ (2)،وَالزَمهُم حَتّی تَرِدَ أهلَکَ،فَ «إِنَّ الْخاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَلا ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ» 3 . (3)
ص: 729
پیادگانش فزونی گرفت و در مال و فرزند هر کس که او را شریک خود ساخت، شریک گشت و از این رو [آن کس ] بدعت ها را به کار گرفت و کتاب و سنّت را فرو گذاشت.[از طرف دیگر،] دوستان خدا زبان به حجّت و برهان گشودند و به کتاب و حکمت (عقل) چنگ در زدند.از همان روز،پیروان حق و پیروان باطل از هم جدا شدند و ره یافتگان از همیاری دست شستند و در مدد رساندن به حق سستی ورزیدند؛امّا گم راهان به یاری یکدیگر برخاستند،تا جایی که جماعت،با فلانی و امثال او شد.بنا بر این،این گروه را نیک بشناس.
گروه دیگری هم هستند که مردمانی نجیب و بزرگوارند.آنها را با دیدۀ خِرد بنگر و از آنان جدا مشو تا این که به اهل خود (بهشتیان و سعادتمندان) بپیوندی؛زیرا «زیانکاران،در حقیقت،کسانی هستند که به خود و کسانشان در روز قیامت،زیان رساندند.
بدانید این،همان زیان آشکار است»» .
ص: 730
الفصل الرّابع:جَوامِعُ وَصایاهُم
844.الکافی عن عبد الرّحمن بن الحجّاج: بَعثَ إلَیَّ أبُو الحَسَنِ موسی (علیه السلام) بِوَصِیَّةِ أمیرِالمُؤمِنینَ (علیه السلام) وهِیَ:
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ
هذا ما أوصی بِهِ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ،أوصی أنَّهُ یَشهَدُ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ،وأنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ،أَرْسَلَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِ ّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ،صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وآلِهِ،ثُمَّ إنَّ صَلاتی ونُسُکی ومَحیایَ ومَماتی للّهِ ِ رَبِّ العالَمینَ لا شَریکَ لَهُ وبِذلِکَ امِرتُ وأنَا مِنَ المُسلِمینَ.
ثُمَّ إنّی اوصیکَ یا حَسَنُ وجَمیعَ أهلِ بَیتی ووُلدی ومَن بَلَغَهُ کِتابی بِتَقوَی اللّهِ رَبِّکُم،ولا تَموتُنَّ إلّاوأنتُم مُسلِمونَ،وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللّهِ جَمیعاً ولا تَفَرَّقوا،فَإِنّی سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقولُ:صَلاحُ ذاتِ البَینِ أفضَلُ مِن عامَّةِ الصَّلاةِ وَالصِّیامِ،و إنَّ المُبیرَةَ (1)الحالِقَةَ (2)لِلدّینِ فَسادُ ذاتِ البَینِ،ولاقُوَّةَ إلّابِاللّهِ العَلِیِّ العَظیمِ،اُنظُروا ذَوی أرحامِکُم فَصِلوهُم یُهَوِّنِ اللّهُ عَلَیکُمُ الحِسابَ.
ص: 731
844.الکافی -به نقل از عبد الرحمان بن حجّاج-:امام کاظم (علیه السلام) وصیّت امیر مؤمنان (علیه السلام) را برای من فرستاد و آن،بدین شرح است:«به نام خداوند بخشایندۀ مهربان.این است آنچه علی بن ابی طالب بدان سفارش می کند:گواهی می دهد که معبودی جز خدای یگانۀ بی انباز نیست و محمّد،بنده و فرستادۀ اوست.او را «با هدایت و دین حق فرستاد تا بر همۀ ادیان،چیره اش گرداند،هر چند مشرکان خوش نداشته باشند» .درود خدا بر او و خاندانش باد! سپس نماز و عبادت و زندگی و مرگم همه برای خداوند است که پروردگار جهانیان است و او انبازی ندارد.بدین کار،فرمان یافته ام و من از تسلیم شدگان [در برابر فرمان او] هستم.
امّا بعد،من تو را-ای حسن-و همۀ اعضای خانواده ام و فرزندانم را و هر کسی را که نوشته ام به او می رسد،به پروا داشتن از پروردگارتان،اللّه،سفارش می کنم و به این که جز در حالت مسلمانی [و تسلیم فرمان خدا بودن] از دنیا نروید و همگی به ریسمان خدا چنگ در زنید و پراکنده نشوید؛زیرا شنیدم که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) می فرماید:
"آشتی [و سازگاری]،از بیشتر نمازها و روزه ها برتر است".و راستی که آنچه دین را نابود و ریشه کن می کند،همان اختلاف [و ناسازگاری] است و نیرویی جز از سوی خداوند والا و بزرگ نیست.به خویشاوندان خود،توجّه کنید و به آنان رسیدگی نمایید تا خداوند در کار حسابرسی،بر شما آسان گیرد.
ص: 732
اللّهَ اللّهَ فِی الأَیتامِ،فَلا تُغِبّوا أفواهَهُم ولا یَضیعوا بِحَضرَتِکُم،فَقَد سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقولُ:مَن عالَ یَتیًما حَتّی یَستَغنِیَ أوجَبَ اللّهُ عز و جل لَهُ بِذلِکَ الجَنَّةَ،کَما أوجَبَ لِآکِلِ مالِ الیَتیمِ النّارَ.
اللّهَ اللّهَ فِی القُرآنِ،فَلا یَسبِقکُم إلَی العَمَلِ بِهِ أحَدٌ غَیرُکُم.
اللّهَ اللّهَ فی جیرانِکُم،فَإِنَّ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) أوصی بِهِم،وما زالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یوصی بِهِم حَتّی ظَنَنّا أنَّهُ سَیُوَرِّثُهُم.
اللّهَ اللّهَ فی بَیتِ رَبِّکُم،فَلا یَخلُ مِنکُم ما بَقیتُم،فَإِنَّهُ إن تُرِکَ لَم تُناظَروا،وأدنی ما یَرجِعُ بِهِ مَن أمَّهُ أن یُغفَرَ لَهُ ما سَلَفَ.
اللّهَ اللّهَ فِی الصَّلاةِ،فَإِنَّها خَیرُ العَمَلِ،إنَّها عَمودُ دینِکُم.
اللّهَ اللّهَ فِی الزَّکاةِ،فَإِنَّها تُطفِئُ غَضَبَ رَبِّکُم.
اللّهَ اللّهَ فی شَهرِ رَمَضانَ،فَإِنَّ صِیامَهُ جُنَّةٌ مِنَ النّارِ.
اللّهَ اللّهَ فِی الفُقَراءِ وَالمَساکینِ،فَشارِکوهُم فی مَعایِشِکُم.
اللّهَ اللّهَ فِی الجِهادِ بِأَموالِکُم وأنفُسِکُم وألسِنَتِکُم،فَإِنّما یُجاهِدُ رَجُلانِ:إمامُ هُدیً،أو مُطیعٌ لَهُ مُقتَدٍ بِهُداهُ.
اللّهَ اللّهَ فی ذُرِّیَّةِ نَبِیِّکُم،فَلا یُظلَمُنَّ بِحَضرَتِکُم وبَینَ ظَهرانَیکُم وأنتُم تَقدِرونَ عَلَی الدَّفعِ عَنهُم.
اللّهَ اللّهَ فی أصحابِ نَبِیِّکُمُ الَّذینَ لَم یُحدِثوا حَدَثاً ولَم یُؤوُا مُحدِثاً،فَإِنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) أوصی بِهِم،ولَعَنَ المُحدِثَ مِنهُم ومِن غَیرِهِم وَالمُؤوِیَ لِلمُحدِثِ.
ص: 733
خدا را،خدا را در حقّ یتیمان ! مبادا خوراک آنان را دیر به دیر رسانید و در برابر دیدگان شما تباه شوند؛زیرا شنیدم که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) می فرماید:"هر کس یتیمی را سرپرستی کند تا این که بی نیاز شود،خداوند عز و جل به سبب این کار،بهشت را بر او واجب می سازد،همان گونه که برای خوردن مال یتیم،دوزخ را واجب فرموده است".
خدا را،خدا را در بارۀ قرآن ! مبادا در عمل به آن،دیگران بر شما سبقت جویند.
خدا را،خدا را در حقّ همسایگانتان؛چرا که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در بارۀ آنان سفارش کرده است ! پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) پیوسته در حقّ آنها سفارش می کرد،تا جایی که گمان بردیم برای آنان میراث قرار می دهد.
خدا را،خدا را در بارۀ خانۀ پروردگارتان ! تا زنده اید،آن را از وجود خود،خالی مگذارید؛زیرا اگر رها شود،مهلت داده نخواهید شد [و به زودی،انتقام و عذاب الهی بر شما فرود خواهد آمد] و کمترین دستاوردِ کسی که آهنگ زیارت آن می کند،این است که گناهان گذشتۀ او آمرزیده می شوند.
خدا را،خدا را در بارۀ نماز؛زیرا بهترین عمل است و ستونِ دینِ شماست.
خدا را،خدا را در بارۀ زکات؛زیرا خشم پروردگارتان را فرو می نشاند.
خدا را،خدا را در بارۀ ماه رمضان؛زیرا روزۀ،آن محافظی در برابر آتش است.
خدا را،خدا را در بارۀ حقّ درویشان و مستمندان ! پس آنان را در زندگی خود شریک گردانید.
خدا را،خدا را در بارۀ جهاد کردن با مال و جان و زبان خود؛زیرا در حقیقت،دو کس جهاد می کنند:پیشوای هدایت یا کسی که از او فرمان بَرَد و از رهبری او پیروی کند.
خدا را،خدا را در بارۀ فرزندان پیامبرتان ! مبادا با حضور شما و در میان شما ستمی ببینند،در حالی که می توانید از آنان دفاع کنید.
خدا را،خدا را در بارۀ آن دسته از یاران پیامبرتان که بدعتی ننهادند و بدعت گذاری را پناه ندادند؛زیرا پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در حقّ آنان سفارش فرمود و بدعت گذار از آنها و جز آنها را و نیز پناه دهندۀ بدعت گذار را لعنت کرد.
ص: 734
اللّهَ اللّهَ فِی النِّساءِ وفیما مَلَکَت أیمانُکُم،فَإِنَّ آخِرَ ماتَکَلَّمَ بِهِ نَبِیُّکُم (علیه السلام) أن قالَ:
اوصیکُم بِالضَّعیفَینِ:النِّساءِ وما مَلَکَت أیمانُکُم.
الصَّلاةَ الصَّلاةَ الصَّلاةَ،لا تَخافوا فِی اللّهِ لَومَةَ لائِمٍ،یَکفِکُمُ اللّهُ مَن آذاکُم وبَغی عَلَیکُم،قولوا لِلنّاسِ حُسناً کَما أمَرَکُمُ اللّهُ عز و جل،ولا تَترُکُوا الأَمرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهیَ عَنِ المُنکَرِ فَیُوَلِّیَ اللّهُ أمرَکُم شِرارَکُم،ثُمَّ تَدعونَ فَلا یُستَجابُ لَکُم عَلَیهِم.
وعَلَیکُم یا بُنَیَّ بِالتَّواصُلِ وَالتَّباذُلِ وَالتَّبارِّ،وإیّاکُم وَالتَّقاطُعَ وَالتَّدابُرَ وَالتَّفَرُّقَ، وتَعاوَنوا عَلَی البِرِّ وَالتَّقوی ولاتَعاوَنوا عَلَی الإِثمِ وَالعُدوانِ،وَاتَّقُوا اللّهَ إنَّ اللّهَ شَدیدُ العِقابِ،حَفِظَکُمُ اللّهُ مِن أهلِ بَیتٍ،وحَفِظَ فیکُم نَبِیَّکُم،أستَودِعُکُمُ اللّهَ وأقرَأُ عَلَیکُمُ السَّلامَ ورَحمَةَ اللّهِ وبَرَکاتِهِ. (1)
845.الإمام الباقر (علیه السلام) -فی وَصِیَّتِهِ لِجابِرِ بنِ یَزیدَ الجُعفِیِّ-:اِعلَم بِأَنَّکَ لا تَکونُ لَنا وَلِیّاً حَتّی لَوِ اجتَمَعَ عَلَیکَ أهلُ مِصرِکَ وقالوا:«إنَّکَ رَجُلُ سَوءٍ»لَم یَحزُنکَ ذلِکَ،ولَو قالوا:«إنَّک رَجُلٌ صالِحٌ»لَم یَسُرَّکَ ذلِکَ،ولکِنِ اعرِض نَفسَکَ عَلی کِتابِ اللّهِ،فَإِن کُنتَ سالِکاً سَبیلَهُ،زاهِداً فی تَزهیدِهِ،راغِباً فی تَرغیبِهِ،خائِفاً مِن تَخویفِهِ فَاثبُت وأبشِر،فَإِنَّهُ لا یَضُرُّکَ ما قیلَ فیکَ،وإن کُنتَ مُبائِناً لِلقُرآنِ فَماذَا الَّذی یَغُرُّکَ مِن نَفسِکَ؟! (2)
846.عنه (علیه السلام) -فی وَصِیَّتِهِ لِبَعضِ شیعَتِهِ-:یا مَعشَرَ شیعَتِنا؛اِسمَعوا وَافهَموا وَصایانا وعَهدَنا إلی أولِیائِنَا،اُصدُقوا فی قَولِکُم،وبَرّوا فی أیمانِکُم لِأَولِیائِکُم وأعدائِکُم،
ص: 735
خدا را،خدا را در بارۀ زنان و مملوکانتان؛زیرا آخرین سخن پیامبرتان این بود که فرمود:"شما را در حقّ دو موجودِ ناتوان،سفارش می کنم:زنان و مملوکانتان".
نماز،نماز،نماز! در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنشگری مهراسید تا [در نتیجه] خداوند،شما را از شرّ هر آن که آزارتان می دهد و بر شما ستم می کند،نگه دارد.با مردم، همان گونه که خداوند عز و جل فرمانتان داده است،نیکو سخن بگویید و امر به معروف و نهی از منکر را فرو مگذارید که [اگر چنین کنید،] خداوند،بَدان شما را زمامدار امور شما می گرداند و آن گاه هر چه در حقّ آنان نفرین کنید،مستجاب نمی شود.
ای فرزندان من! بر شما باد که به یکدیگر بپیوندید و به یکدیگر بذل و بخشش کنید و نسبت به هم نیکی روا دارید و از قطع رابطه و پشت کردن به همدیگر و پراکندگی بپرهیزید.در راه نیکی و پرهیزگاری،همیاری کنید و در کار گناه و ستم،همکاری نکنید.از خدا بترسید،که کیفر خدا سخت است.خداوند،شما خانواده را حفظ کند و [حرمت] پیامبرتان را در میان شما نگه دارد! شما را به خدا می سپارم و بدرود می گویم و رحمت و برکات خدا را برایتان خواهانم».
845.امام باقر (علیه السلام) -در سفارش خود به جابر بن یزید جعفی-:بِدان که تو دوستدار ما نخواهی بود،مگر آن گاه که اگر همۀ همشهریانت علیه تو هم داستان شوند و [یک زبان] بگویند:
«تو آدم بدی هستی»،این اندوهگینت نسازد و اگر بگویند:«تو آدم خوبی هستی»،این [نیز] شادمانت نکند؛بلکه خود را با کتاب خدا بسنج.اگر دیدی پویندۀ راه آنان هستی و از آنچه قرآن به اعراض از آن فرا خوانده،روی گردانی و به آنچه ترغیب کرده،راغبی و از آنچه بیم داده است،بیمناکی،پس ثابت قدم باش و مژده ات باد که آنچه در بارۀ تو گفته می شود،زیانت نمی رساند؛امّا اگر دیدی از قرآن جدایی،پس چرا باید خود را بفریبی؟!
846.امام باقر (علیه السلام) -در سفارش به برخی شیعیان خود-:ای گروه شیعیان ما! توصیه ها و سفارش ما به دوستانمان را بشنوید و نیک در یابید:راست گفتار باشید،به سوگندتان با دوستان و دشمنانتان وفادار باشید،با اموالتان به مدد یکدیگر بشتابید،قلباً یکدیگر را دوست
ص: 736
وتَواسَوا بِأَموالِکُم،وتَحابّوا بِقُلوبِکُم،وتَصَدَّقوا عَلی فُقَرائِکُم،وَاجتَمِعوا عَلی أمرِکُم،ولا تُدخِلوا غِشّاً ولا خِیانَةً عَلی أحَدٍ،ولا تَشُکّوا بَعدَ الیَقینِ،ولا تَرجِعوا بَعدَ الإِقدامِ جُبناً،ولا یُوَلِّ أحَدٌ مِنکُم أهلَ مَوَدَّتِهِ قَفاهُ،ولا تَکونَنَّ شَهوَتُکُم فی مَوَدَّةِ غَیرِکُم،ولا مَوَدَّتُکُم فیما سِواکُم،ولا عَمَلُکُم لِغَیرِ رَبِّکُم،ولا إیمانُکُم وقَصدُکُم لِغَیرِ نَبِیِّکُم،وَاستَعینوا بِاللّهِ وَاصبِروا، «إِنَّ الْأَرْضَ لِلّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» 1 ،وإنَّ الأَرضَ للّهِ ِ یورِثُها عِبادَهُ الصّالِحینَ.
-ثُمَّ قالَ (علیه السلام)-:إنَّ أولِیاءَ اللّهِ وأولِیاءَ رَسولِهِ مِن شیعَتِنا:مَن إذا قالَ صَدَقَ،وإذا وَعَدَ وفی،وإذَا ائتُمِنَ أدّی،وإذا حُمِّلَ فِی الحَقِّ احتَمَلَ،وإذا سُئِلَ الواجِبَ أعطی، وإذا امِرَ بِالحَقِّ فَعَلَ.شیعَتُنا مَن لا یَعدو عِلمَهُ سَمعُهُ (1)،شیعَتُنا مَن لا یَمدَحُ لَنا مُعَیِّباً، ولا یُواصِلُ لَنا مُبغِضاً،ولا یُجالِسُ لَنا قالِیاً،إن لَقِیَ مُؤمِناً أکرَمَهُ،وإن لَقِیَ جاهِلاً هَجَرَهُ.شیعَتُنا مَن لا یَهِرُّ هَریرَ الکَلبِ،ولا یَطمَعُ طَمَعَ الغُرابِ،ولا یَسأَلُ أحَداً إلّا مِن إخوانِهِ وإن ماتَ جوعاً.شیعَتُنا مَن قالَ بِقَولِنا وفارَقَ أحِبَّتَهُ فینا،وأدنَی البُعَداءَ فی حُبِّنا،وأبعَدَ القُرَباءَ فی بُغضِنا. (2)
847.الکافی عن عبد اللّه بن بکیر عَن رَجُلٍ عَن أبی جَعفَرٍ (علیه السلام) قال: دَخَلنا عَلَیهِ (علیه السلام) جَماعةً، فَقُلنا:یَا بنَ رَسولِ اللّهِ،إنّا نُریدُ العِراقَ فأَوصِنا.
فَقالَ أبو جَعفَرٍ (علیه السلام):لِیُقَوِّ شَدیدُکُم ضَعیفَکُم،وَلیَعُد غَنِیُّکُم عَلی فَقیرِکُم،ولا تَبُثُّوا سِرَّنا ولا تُذیعوا أمرَنا،وإذا جاءَکُم عَنّا حَدیثٌ فَوَجَدتُم عَلَیهِ شاهِداً أو شاهِدَینِ مِن کِتابِ اللّهِ فَخُذوا بِهِ وإلّا فَقِفوا عِندَهُ،ثُمَّ رُدّوهُ إلَینا حَتّی یَستَبینَ لَکُم.... (3)
ص: 737
بدارید،به درویشانتان صدقه دهید،در کار خود،متّحد باشید،به هیچ کس،دغل و خیانتی روا مدارید،بعد از یقین [در عقیده به حقّانیت ما]،دچار شک و تردید نشوید،پس از پیشروی،از ترس،گام وا پس ننهید،هیچ یک از شما به دوستدار خود پشت نکند،زنهار که به دوستی با غیر خود،میل کنید و،به اغیار،دست مودّت ندهید و کارتان جز برای پروردگارتان نباشد و ایمان و عقیده تان به کسی جز پیامبرتان نباشد و از خدا یاری طلبید و شکیبا باشید که «زمین،از آنِ خداست و آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد،به ارث می دهد و فرجام [نیک]،از آنِ پرهیزگاران است» .زمین،از آنِ خداوند است و او آن را به بندگان شایسته اش به ارث می دهد.
از شیعیان ما،آن کسی دوستدار خدا و دوستدار پیامبر اوست که هر گاه سخن گوید،راست گوید و هر گاه وعده ای دهد،بدان وفا کند و هر گاه امانتی بدو سپرده شود،آن را برگرداند و هر گاه در راه حق باری بر دوش او نهند،آن را به دوش کشد و هر گاه حقّ واجبی از او خواسته شود،عطا کند و هر گاه به کار حقّی فرمان داده شود،انجامش دهد.
شیعۀ ما،کسی است که علم او از گوشش فراتر نرود (اسرار ما را که می شنود،حفظ کند).
شیعۀ ما،کسی است که عیبجوی ما را مدح نمی گوید و با کسی که به ما بغض می ورزد،پیوند بر قرار نمی سازد و با کینه جوی ما هم نشینی نمی کند،و اگر به مؤمنی برسد،به او احترام می گذارد و اگر به نادانی برخورَد،از او دوری می کند.
شیعۀ ما،کسی است که [از سختی ها و گرفتاری ها] چونان سگ زوزه نمی کشد و مانند کلاغ، طمّاع نیست و به سوی هیچ کس جز برادران خود،دست نیاز،دراز نمی کند،حتّی اگر از گرسنگی بمیرد.
شیعۀ ما،کسی است که به عقیدۀ ما معتقد است و به خاطر ما دوستان خود را ترک می گوید و کسانی را که با او بیگانه اند،امّا دوستدار مایند،به خود نزدیک می کند و نزدیکان خود را که با ما دشمن اند،از خود دور می گرداند.
847.الکافی -به نقل از عبد اللّه بن بکیر،از مردی-:ما دسته جمعی به خدمت امام باقر (علیه السلام) رسیدیم و گفتیم:ای پسر پیامبر خدا! ما عازم عراق هستیم.به سفارشی بفرما.
امام باقر (علیه السلام) فرمود:«توانای شما به ناتوانتان یاری رساند و توانگر شما به تهی دستتان کمک کند.راز ما را فاش نکنید و امر [امامتِ] ما را بر ملا نسازید و هر گاه حدیثی از ما به شما رسید، اگر یک یا دو گواه از کتاب خدا برایش پیدا کردید،آن را بپذیرید،و گرنه نسبت به آن درنگ کنید و بعداً آن را به ما ارجاع دهید تا [حقیقت] برایتان روشن شود».
ص: 738
848.المحاسن عن الخطّاب الکوفی ومصعب بن عبد اللّه الکوفی: دَخَلَ سَدیرٌ الصَّیرَفِیُّ عَلی أبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) وعِندَهُ جَماعَةٌ مِن أصحابِهِ،فَقالَ لَهُ:یا سَدیرُ،لا تَزالُ شیعَتُنا مَرعِیّینَ مَحفوظینَ مَستورینَ مَعصومینَ ما أحسَنُوا النَّظَرَ لِأَنفُسِهِم فیما بَینَهُم وبَینَ خالِقِهِم،وصَحَّت نِیّاتُهُم لِأَئِمَّتِهِم،وبَرّوا إخوانَهُم،فَعَطَفوا عَلی ضَعیفِهِم،وتَصَدَّقوا عَلی ذَوِی الفاقَةِ مِنهُم،إنّا لا نَأمُرُ بِظُلمٍ،ولکِنّا نَأمُرُکُم بِالوَرَعِ الوَرَعِ الوَرَعِ، وَالمُواساةِ المُواساةِ لِإِخوانِکُم،فَإِنَّ أولِیاءَ اللّهِ لَم یَزالوا مُستَضعَفینَ قَلیلینَ مُنذُ خَلَقَ اللّهُ آدَمَ (علیه السلام). (1)
849.الإمام الصادق (علیه السلام) -فی رِسالَةٍ کَتَبَها إلی أصحابِهِ وأمَرَهُم بِمُدارَسَتِها وَالنَّظَرِ فیها وتَعاهُدِها وَالعَمَلِ بِها،فَکانوا یَضَعونَها فی مَساجِدِ بُیوتِهِم،فَإِذا فَرَغوا مِنَ الصَّلاةِ نَظَروا فیها-:
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ
أمّا بَعدُ،فَاسأَلوا رَبَّکُمُ العافِیَةَ،وعَلَیکُم بِالدَّعَةِ وَالوَقارِ وَالسَّکینَةِ،وعَلَیکُم بِالحَیاءِ وَالتَّنَزُّهِ عَمّا تَنَزَّهَ عَنهُ الصّالِحونَ قَبلَکُم...وإیّاکُم أن تَزلِقوا ألسِنَتَکُم بِقَولِ الزّورِ وَالبُهتانِ وَالإِثمِ وَالعُدوانِ،فَإِنَّکُم إن کَفَفتُم ألسِنَتَکُم عَمّا یَکرَهُهُ اللّهُ مِمّا نَهاکُم عَنهُ کانَ خَیراً لَکُم عِندَ رَبِّکُم مِن أن تَزلِقوا ألسِنَتَکُم بِهِ،فَإِنَّ زَلقَ اللِّسانِ فیما یَکرَهُ اللّهُ وما (یَ)نهی عَنهُ مَرداةٌ لِلعَبدِ عِندَ اللّهِ ومَقتٌ مِنَ اللّهِ وصَمٌّ وعَمیً وبَکَمٌ یورِثُهُ اللّهُ إیّاهُ یَومَ القِیامَةِ فَتَصیروا کَما قالَ اللّهُ: «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ» 2 یَعنی لا یَنطِقون «وَ لا یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ» 3 .
ص: 739
848.المحاسن -به نقل از خطّاب کوفی و مصعب بن عبد اللّه کوفی-:سدیرِ صیرفی خدمت امام صادق (علیه السلام) رسید،در حالی که گروهی از یاران ایشان در محضر ایشان بودند.
امام (علیه السلام) به سدیر فرمود:«ای سدیر! شیعیان ما همواره [از جانب خداوند]،تحت مراقبت،محفوظ،در پناه و مصون خواهند بود،به شرط آن که کاملاً مراقب رابطۀ خود با آفریدگارشان باشند،نیّتشان در بارۀ امامانشان درست باشد،به برادرانشان نیکی کنند،با ناتوانان خود،مهربان باشند و به نیازمندانشان کمک رسانند.ما هرگز به ستم کردن دستور نمی دهیم؛بلکه ما شما را به پارسایی،فرمان می دهیم،پارسایی، پارسایی و [نیز] به همدردی،همدردی با برادرانتان؛زیرا از زمانی که خداوند،آدم (علیه السلام) را آفرید،دوستان خدا پیوسته ضعیف نگه داشته شده و در اقلیت به سر برده اند».
849.امام صادق (علیه السلام) -در نامه ای که به یاران خود نوشت و به آنان دستور داد که پیوسته آن را مطالعه کنند و در آن بیندیشند و از آن مراقبت به عمل آورند و به کارش بندند و آنها نیز این نامه را در نمازخانۀ منازل خود می گذاشتند و بعد از نماز،در آن تدبّر می کردند-:
به نام خداوند بخشندۀ مهربان.امّا پس از سپاس پروردگار،از پروردگارتان عافیت بطلبید و آرام و باوَقار و سنگین باشید.حیا را از دست ندهید و از آنچه صُلحای پیش از شما دوری کرده اند،دوری کنید....مبادا زبان های خود را به دروغ و بهتان و گناه و تجاوز بیالایید،که اگر زبان های خود را از آنچه خداوند،ناخوش می دارد و شما را از آن نهی کرده است،نگه دارید،برای شما نزد پروردگارتان بهتر است از این که زبان هایتان را به آنها بیالایید؛زیرا آلودن زبان به آنچه خداوند،آن را ناخوش می دارد و از آن نهی فرموده است،موجب هلاکت بنده نزد خدا و خشم خدا می گردد و در روز قیامت،خداوند،او را کر و کور و لال می گرداند و در نتیجه مصداق این سخن خداوند می گردید که: «کرند،لال اند،کورند.پس به راه نمی آیند» ،یعنی:سخن نمی گویند «و به آنان رخصت داده نمی شود تا عذر [و بهانه] آورند» .
ص: 740
وإیّاکُم وما نَهاکُمُ اللّهُ عَنهُ أن تَرکَبوهُ،وعَلَیکُم بِالصَّمتِ إلّافیما یَنفَعُکُمُ اللّهُ بِهِ مِن أمرِ آخِرَتِکُم ویَأجُرُکُم عَلَیهِ.وأکثِروا مِنَ التَّهلیلِ وَالتَّقدیسِ وَالتَّسبیحِ وَالثَّناءِ عَلَی اللّهِ،وَالتَّضَرُّعِ إلَیهِ،وَالرَّغبَةِ فیما عِندَهُ مِنَ الخَیرِ الَّذی لا یَقدِرُ قَدرَهُ ولا یَبلُغُ کُنهَهُ أحَدٌ،فَاشغَلوا ألسِنَتَکُم بِذلِکَ عَمّا نَهَی اللّهُ عَنهُ مِن أقاویلِ الباطِلِ الَّتی تُعقِبُ أهلَها خُلوداً فِی النّارِ،مَن ماتَ عَلَیها ولَم یَتُب إلَی اللّهِ ولَم یَنزِع عَنها.
وعَلَیکُم بِالدُّعاءِ فَإِنَّ المُسلِمینَ لَم یُدرِکوا نَجاحَ الحَوائِجِ عِندَ رَبِّهِم بِأَفضَلَ مِنَ الدُّعاءِ وَالرَّغبَةِ إلَیهِ وَالتَّضَرُّعِ إلَی اللّهِ وَالمَسأَلَةِ لَهُ،فَارغَبوا فیما رَغَّبَکُمُ اللّهُ فیهِ، وأجیبُوا اللّهَ إلی ما دَعاکُم إلَیهِ لِتُفلِحوا وتَنجوا مِن عَذابِ اللّهِ،وإیّاکُم أن تَشرَهَ أنفُسُکُم إلی شَیءٍ مِمّا حَرَّمَ اللّهُ عَلَیکُم،فَإِنَّهُ مَنِ انتَهَکَ ما حَرَّمَ اللّهُ عَلَیهِ هاهُنا فِی الدُّنیا حالَ اللّهُ بَینَهُ وبَینَ الجَنَّةِ ونَعیمِها ولَذَّتِها وکَرامَتِها القائِمَةِ الدّائِمَةِ لِأَهلِ الجَنَّةِ أبَدَ الآبِدینَ.
وَاعلَموا أنَّهُ بِئسَ الحَظُّ الخَطَرُ لِمَن خاطَرَ اللّهَ بِتَرکِ طاعَةِ اللّهِ ورُکوبِ مَعصِیَتِهِ، فَاختارَ أن یَنتَهِکَ مَحارِمَ اللّهِ فی لَذّاتِ دُنیا مُنقَطِعَةٍ زائِلَةٍ عَن أهلِها،عَلی خُلودِ نَعیمٍ فِی الجَنَّةِ ولَذَّاتِها وکَرامَةِ أهلِها،وَیلٌ لِاُولئِکَ! ما أخیَبَ حَظَّهُم وأخسَرَ کَرَّتَهُم وأسوَأَ حالَهُم عِندَ رَبِّهِم یَومَ القِیامَةِ ! استَجیرُوا اللّهَ أن یُجیرَکُم فی مِثالِهم أبَداً و أن یَبتَلِیَکُم بِمَا ابتَلاهُم بِهِ،ولا قُوَّةَ لَنا ولَکُم إلّابِهِ...
أکثِروا مِن أن تَدعُوا اللّهَ فَإِنَّ اللّهَ یُحِبُّ مِن عِبادِهِ المُؤمِنینَ أن یَدعوهُ،وقَد وَعَدَ اللّهُ عِبادَهُ المُؤمِنینَ بِالاِستِجابَةِ،وَاللّهُ مُصَیِّرُ دُعاءَ المُؤمِنینَ یَومَ القِیامَةِ لَهُم عَمَلاً یَزیدُهُم بِهِ فِی الجَنَّةِ،فَأَکثِروا ذِکرَ اللّهِ مَا استَطَعتُم فی کُلِّ ساعَةٍ مِن ساعاتِ اللَّیلِ
ص: 741
مبادا مرتکب چیزهایی شوید که خداوند،شما را از آنها نهی فرموده است.بر شما باد خاموشی،مگر در آنچه به آخرتتان مربوط می شود و خداوند به واسطۀ آنها به شما سود می رساند و اجر و پاداشتان می دهد.تا می توانید،تهلیل (لا إله إلّااللّه) و تقدیس و تسبیح و ثنای خدا بگویید و به درگاه او زاری کنید و به خوبی هایی که در نزد اوست و هیچ کس نمی تواند اندازه و کنه آنها را معلوم سازد،رغبت نشان دهید و با مشغول ساختن زبان خود به این امور،آن را از سخنان باطل-که خداوند از آنها نهی فرموده است و برای گویندگانش،اگر با چنین سخنانی از دنیا بروند و به درگاه خدا توبه نکنند و از آنها دست بر ندارند،جاودانگی در آتش خواهد بود-،باز دارید.
بر شما باد دعا کردن؛زیرا مسلمانان با وسیله ای بهتر از دعا و التماس و زاری به درگاه خدا و خواهش از او،به خواست های خود از خداوند،دست نیافته اند.به آنچه خداوند، شما را بدانها ترغیب کرده است،رغبت نشان دهید و به دعوت خدا در آنچه شما را بِدان فرا خوانده است،پاسخ دهید تا رستگار شوید و از عذاب خدا برهید.زنهار که نفْس های شما آزمند چیزهایی گردد که خداوند،آنها را بر شما حرام کرده است؛چرا که هر کس آنچه را خداوند در این دنیا بر او حرام ساخته است،زیر پا نهد،خداوند،او را از بهشت و نعمت ها و خوشی ها و کرامت های آن-که تا ابد الدهر برای بهشتیان پایدار است-، محروم می گرداند.
بدانید که بد بهره ای است بهرۀ کسی که با فرو گذاشتن طاعت خدا و ارتکاب معصیت او،در برابر خدا خطر می کند و به خاطر لذّت های دنیای ناپایدار و گذرا،هتک حرمت های خدا را بر نعمت های جاویدان بهشت و لذّت های آن و کرامت بهشتیان، ترجیح دهد ! وای بر اینان! وه که چه ناکام اند و چه بازگشت زیانباری دارند و در روز رستاخیز،چه حال بدی نزد پروردگارشان دارند! به خدا پناه برید از این که شما را به حال و روز اینان در آورد وبه بلایی گرفتارتان کند که آنها را گرفتار کرده است،که ما و شما را نیرویی جز از سوی خدا نیست....
خدا را بسیار بخوانید؛زیرا خداوند،دعای بندگان مؤمن خود را دوست می دارد و به بندگان مؤمنش وعدۀ اجابت داده است.خداوند،دعای مؤمنان را در روز قیامت به عملی تبدیل می کند که به سبب آن در بهشت بر نعمت هایشان می افزاید.تا می توانید در هر
ص: 742
وَالنَّهارِ،فَإِنَّ اللّهَ أمَرَ بِکَثرَةِ الذِّکرِ لَهُ،وَاللّهُ ذاکِرٌ لِمَن ذَکَرَهُ مِنَ المُؤمِنینَ.وَاعلَموا أنَّ اللّهَ لَم یَذکُرهُ أحَدٌ مِن عِبادِهِ المُؤمِنینَ إلّاذَکَرَهُ بِخَیرٍ،فَأَعطُوا اللّهَ مِن أنفُسِکُمُ الاِجتِهادَ فی طاعَتِهِ،فَإِنَّ اللّهَ لا یُدرَکُ شَیءٌ مِنَ الخَیرِ عِندَهُ إلّابِطاعَتِهِ وَاجتِنابِ مَحارِمِهِ الَّتی حَرَّمَ اللّهُ فی ظاهِرِ القُرآنِ وباطِنِهِ،فَإِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی قالَ فی کِتابِهِ وقَولُهُ الحَقُّ: «وَ ذَرُوا ظاهِرَ الْإِثْمِ وَ باطِنَهُ» 1 .وَاعلَموا أنَّ ما أمَرَ اللّهُ بِهِ أن تَجتَنِبوهُ فَقَد حَرَّمَهُ.وَاتَّبِعوا آثارَ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وسُنَّتَهُ فَخُذوا بِها،ولا تَتَّبِعوا أهواءَکُم وآراءَکُم فَتَضِلّوا،فَإِنَّ أضَلَّ النّاسِ عِندَ اللّهِ مَنِ اتَّبَعَ هَواهُ ورَأیَهُ بِغَیرِ هُدیً مِنَ اللّهِ.وأحسِنوا إلی أنفُسِکُم مَا استَطَعتُم،فَ «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها» 2 ...
أیَّتُهَا العِصابَةُ الحافِظُ اللّهُ لَهُم أمرَهُم عَلَیکُم بِآثارِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وسُنَّتِهِ وآثارِ الأَئِمَّةِ الهُداةِ مِن أهلِ بَیتِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) مِن بَعدِهِ وسُنَّتِهِم،فَإِنَّهُ مَن أخَذَ بِذلِکَ فَقَدِ اهتَدی ومَن تَرَکَ ذلِکَ ورَغِبَ عَنهُ ضَلَّ،لِأَنَّهُم هُمُ الَّذینَ أمَرَ اللّهُ بِطاعَتِهِم ووَلایَتِهِم، وقَد قالَ أبونا رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):المُداوَمَةُ عَلَی العَمَلِ فِی اتِّباعِ الآثارِ وَالسُّنَنِ وإن قَلَّ أرضی للّهِ ِ وأنفَعُ عِندَهُ فِی العاقِبَةِ مِنَ الاِجتِهادِ فِی البِدَعِ وَاتِّباعِ الأَهواءِ.ألا إنَّ اتِّباعَ الأَهواءِ وَاتِّباعَ البِدَعِ بِغَیرِ هُدیً مِنَ اللّهِ ضَلالٌ،وکُلُّ ضَلالَةٍ بِدعَةٌ وکُلُّ بِدعَةٍ فِی النّارِ.ولَن یُنالَ شَیءٌ مِنَ الخَیرِ عِندَ اللّهِ إلّابِطاعَتِهِ وَالصَّبرِ وَالرِّضا؛لِأَنَّ الصَّبرَ وَالرِّضا مِن طاعَةِ اللّهِ.
وَاعلَموا أنَّهُ لَن یُؤمِنَ عَبدٌ مِن عَبیدِهِ حَتّی یَرضی عَنِ اللّهِ فیما صَنَعَ اللّهُ إلَیهِ وصَنَعَ
ص: 743
ساعت از ساعات شب و روز،خدا را فراوان یاد کنید؛زیرا خداوند دستور داده است که او را بسیار یاد کنند و خدا به یاد مؤمنی است که او را یاد می کند.بدانید که هیچ یک از بندگان مؤمنِ خدا او را یاد نکرد،مگر این که خداوند از او به نیکی یاد کرد.پس در طاعت خدا کوشا باشید؛زیرا به کمترین چیز از خیر و خوبی هایی که نزد خداست،نتوان رسید،مگر با طاعت او و دوری کردن از حرام هایش که خداوند در ظاهر و باطن قرآن،آنها را حرام ساخته است.خداوند-تبارک و تعالی-در کتاب خود،فرموده و سخن او حق است که:
«گناه آشکار و پنهان را رها کنید» .بدانید که هر آنچه خداوند به اجتناب از آن فرمان داده، بی گمان،آن را حرام کرده است.از شیوه و سنّت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) پیروی کنید و آن را فراچنگ دارید و از خواهش دل و آرای خود،پیروی نکنید،که گم راه می شوید؛زیرا گم راه ترینِ مردم از نظر خدا،کسی است که از دلخواه و رأی خویش پیروی کند،بی آن که ره نمودی از جانب خدا داشته باشد.تا می توانید به خودتان خوبی کنید؛چرا که «اگر نیکی کنید،به خویشتن نیکی کرده اید و اگر بدی کنید،به زیان خود کرده اید» ....
ای جماعتی که خداوند،نگهبان امور شماست! بر شما باد پیروی از آثار و سنّت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) و پیروی از آثار و سنّت پیشوایان هدایتگر از خاندان پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)؛زیرا هر کس به آنها تمسّک جوید،بی گمان،قدم در راه راست نهاده است و هر کس آنها را فرو گذارد و روی از آنها بر تابد،گمراه می شود؛چرا که اینان،همان کسانی هستند که خداوند به اطاعت و ولایتشان فرمان داده است.پدرمان پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرموده است:«مداومت بر عمل،همراه با پیروی از آثار و سنّت ها،گرچه اندک باشد،خدا را خشنودتر می سازد و در آخرت،سودمندتر است تا کوشش در عبادتی که توأم با بدعت ها و پیروی از هوس ها باشد».بدانید که پیروی از هوس ها و تبعیت از بدعت ها و نداشتن ره نمودی از جانب خدا گم راهی است و هر گم راهی ای،بدعت است و هر بدعتی،در آتش جای دارد.هرگز به چیزی از خوبی هایی که نزد خداست،نتوان رسید،مگر به واسطۀ طاعت او و شکیبایی و خرسندی؛زیرا شکیبایی و خرسندی [نیز] در زمرۀ طاعت از خداست.
بدانید که هرگز بنده ای از بندگان او (خدا) ایمان نیاورده است،مگر این که در
ص: 744
بِهِ،عَلی ما أحَبَّ وکَرِهَ.ولَن یَصنَعَ اللّهُ بِمَن صَبَرَ ورَضِیَ عَنِ اللّهِ إلّاما هُوَ أهلُهُ وهُوَ خَیرٌ لَهُ مِمّا أحَبَّ وکَرِهَ.
وعَلَیکُم بِالُمحافَظَةِ عَلَی الصَّلواتِ وَالصَّلاةِ الوُسطی،و قوموا للّهِ ِ قانِتینَ کَما أمَرَ اللّهُ بِهِ المُؤمِنینَ فی کِتابِهِ مِن قَبلِکُم وإیّاکُم.
وعَلَیکُم بِحُبِّ المَساکینِ المُسلِمینَ،فَإِنَّهُ مَن حَقَّرَهُم وتَکَبَّرَ عَلَیهِم فَقَد زَلَّ عَن دینِ اللّهِ،وَاللّهُ لَهُ حاقِرٌ ماقِتٌ،وقَد قالَ أبونا رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):أمَرَنی رَبّی بِحُبِّ المَساکینِ المُسلِمینَ مِنهُم.وَاعلَموا أنَّ مَن حَقَّرَ أحَداً مِنَ المُسلِمینَ ألقَی اللّهُ عَلَیهِ المَقتَ مِنهُ وَالَمحقَرَةَ حَتّی یَمقُتَهُ النّاسُ وَاللّهُ لَهُ أشدُّ مَقتاً.فَاتَّقُوا اللّهَ فی إخوانِکُمُ المُسلِمینَ المَساکینَ،فَإِنَّ لَهُم عَلَیکُم حَقّاً أن تُحِبّوهُم،فَإِنَّ اللّهَ أمَرَ رَسولَهُ (صلی الله علیه و آله) بِحُبِّهِم، فَمَن لَم یُحِبَّ مَن أمَرَ اللّهُ بِحُبِّهِ فَقَد عَصَی اللّهَ ورَسولَهُ،ومَن عَصَی اللّهَ ورَسولَهُ وماتَ عَلی ذلِکَ ماتَ وهُوَ مِنَ الغاوینَ.
وإیّاکُم وَالعَظَمَةَ وَالکِبرَ؛فَإِنَّ الکِبرَ رِداءُ اللّهِ عز و جل،فَمَن نازَعَ اللّهَ رِداءَهُ قَصَمَهُ اللّهُ وأَذلَّهُ یَومَ القِیامَةِ.وإیّاکُم أن یَبغِیَ بَعضُکُم عَلی بَعضٍ،فَإِنَّها لَیسَت مِن خِصالِ الصّالِحینَ،فَإِنَّهُ مَن بَغی صَیَّرَ اللّهُ بَغیَهُ عَلی نَفسِهِ وصارَت نُصرَةُ اللّهِ لِمَن بُغِیَ عَلَیهِ، ومَن نَصَرَهُ اللّهُ غَلَبَ وأصابَ الظَّفَرَ مِنَ اللّهِ.وإیّاکُم أن یَحسِدَ بَعضُکُم بَعضاً؛فَإِنَّ الکُفرَ أصلُهُ الحَسَدُ.
وإیّاکُم أن تُعینوا عَلی مُسلِمٍ مَظلومٍ فَیَدعُوَ اللّهَ عَلَیکُم ویُستَجابَ لَهُ فیکُم،فَإِنَّ أبانا رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) کانَ یَقولُ:إنَّ دَعوَةَ المُسلِمِ المُظلومِ مُستَجابَةٌ.وَلیُعِن بَعضُکُم بَعضاً،فَإِنَّ أبانا رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) کانَ یَقولُ:إنَّ مَعونَةَ المُسلِمِ خَیرٌ وأعظَمُ أجراً مِن
ص: 745
آنچه خدا با او می کند،چه خوشایند او باشد یا ناخوشایندش،از خدا خرسند باشد،و خداوند برای کسی که شکیبا و از او خرسند باشد،کاری خوشایند یا ناخوشایند پیش نمی آورد،مگر آنچه را که شایسته و خیر و صلاح اوست.
بر شما باد مواظبت بر نمازها و [بویژه] نماز میانه (1)و خاضعانه برای خدا به پا خیزید که خداوند در کتاب خود،مؤمنان پیش از شما و شما را به این،فرمان داده است.
مسلمانان مستمند را دوست بدارید؛زیرا هر کس آنان را تحقیر کند و بر ایشان بزرگی فروشد،بی گمان،از دین خدا منحرف شده است و خداوند،او را تحقیر می کند و او را منفور می دارد.پدرمان پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرموده است:«پروردگارم مرا به دوست داشتن مسلمانان مستمند،فرمان داده است.بدانید که هر کس یکی از مسلمانان را حقیر شمارد،خداوند،نفرت و تحقیر خود را بر او می افکند تا این که مردم از او کینه و نفرت به دل گیرند و البتّه کینه و نفرت خدا سخت تر است.در بارۀ برادران مسلمان مستمند خود،از خدا بترسید؛زیرا آنان این حق را بر گردن شما دارند که دوستشان بدارید».خداوند،پیامبر خود را به دوست داشتن ایشان فرمان داده است.بنا بر این،هر کس کسی را که خداوند به دوست داشتن او فرمان داده است،دوست ندارد،بی گمان،خدا و پیامبر او را نافرمانی کرده است و هر کس خدا و پیامبرش را نافرمانی کند و با این نافرمانی از دنیا برود،در زمرۀ گم راهان است.
از غرور و کبر بپرهیزید؛زیرا کبر،ردای خداوند عز و جل است و هر که بر سر این ردا با خدا کشمکش کند،خداوند،او را در هم می شکند و روز قیامت،خوارش می گرداند.زنهار از زورگویی و تعدّی به یکدیگر،که این خصلت از خصلت های مردمان صالح نیست.هر که تعدّی کند،خداوند،زورگویی او را به خودش بر می گرداند و یاری خدا نصیب کسی می شود که به او زورگویی شده است و هر که خدا یاری اش رساند،چیره می گردد و از جانب خدا به پیروزی دست می یابد.زنهار از حسد ورزیدن به یکدیگر،که کفر،ریشه اش حسادت است !
زنهار از یاری رساندن بر ضدّ مسلمانی ستم دیده که اگر نفرینتان کند،نفرینش در حقّ شما مستجاب می شود ! پدرمان پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) می فرمود:«دعای مسلمان ستمدیده مستجاب می شود».به یکدیگر یاری رسانید؛زیرا پدرمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرمود:«یاری رساندن به مسلمان،از یک ماه روزه گرفتنِ همراه با اعتکاف در مسجد الحرام،بهتر و اجرش بیشتر
ص: 746
صِیامِ شَهرٍ وَاعتِکافِهِ فِی المَسجِدِ الحَرامِ.
وإیّاکُم وإعسارَ أحَدٍ مِن إخوانِکُمُ المُسلِمینَ أن تُعسِروهُ بِالشَّیءِ یَکونُ لَکُم قِبَلُهُ وهُوَ مُعسِرٌ،فَإِنَّ أبانا رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) کانَ یَقولُ:لَیسَ لِمُسلِمٍ أن یُعسِرَ مُسلِماً،ومَن أنظَرَ مُعسِراً أظَلَّهُ اللّهُ بِظِلِّهِ یَومَ لا ظِلَّ إلّاظِلَّهُ...
وَاعلَموا أنَّ الإِسلامَ هُوَ التَّسلیمُ،وَالتَّسلیمَ هُوَ الإِسلامُ،فَمَن سَلَّمَ فَقَد أسلَمَ، ومَن لَم یُسَلِّم فَلا إسلامَ لَهُ،ومَن سَرَّهُ أن یُبلِغَ إلی نَفسِهِ فِی الإِحسانِ فَلیُطِعِ اللّهَ،فَإِنَّهُ مَن أطاعَ اللّهَ فَقَد أبلَغَ إلی نَفسِهِ فِی الإِحسانِ.
وإیّاکُم ومَعاصِیَ اللّهِ أن تَرکَبوها،فَإِنَّهُ مَنِ انتَهَکَ مَعاصِیَ اللّهِ فَرَکِبَها فَقَد أبلَغَ فِی الإِساءَةِ إلی نَفسِهِ.ولَیسَ بَینَ الإِحسانِ وَالإِساءَةِ مَنزِلَةٌ،فَلِأَهلِ الإِحسانِ عِندَ رَبِّهِمُ الجَنَّةُ،ولِأَهلِ الإِساءَةِ عِندَ رَبِّهِمُ النّارُ،فَاعمَلوا بِطاعَةِ اللّهِ وَاجتَنِبوا مَعاصِیَهُ.
وَاعلَموا أنَّهُ لَیسَ یُغنی عَنکُم مِنَ اللّهِ أحَدٌ مِن خلَقِهِ شَیئاً،لا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ ولا نَبِیٌّ مُرسَلٌ ولا مَن دونَ ذلِکَ،فَمَن سَرَّهُ أن تَنفَعَهُ شَفاعَةُ الشّافِعینَ عِندَ اللّهِ فَلیَطلُب إلَی اللّهِ أن یَرضی عَنهُ.وَاعلَموا أنَّ أحَداً مِن خَلقِ اللّهِ لَم یُصِب رِضَا اللّهِ إلّابِطاعَتِهِ وطاعَةِ رَسولِهِ وطاعَةِ وُلاةِ أمرِهِ مِن آلِ مُحَمَّدٍ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم،ومَعصِیَتُهُم مِن مَعصِیَةِ اللّهِ،ولَم یُنکِر لَهُم فَضلاً عَظُمَ أو صَغُرَ...
سَلُوا اللّهَ العافِیَةَ وَاطلُبوها إلَیهِ،ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّابِاللّهِ.صَبِّرُوا النَّفسَ عَلَی البَلاءِ فِی الدُّنیا،فَإِنّ تَتابُعَ البَلاءِ فیها وَالشِّدَّةَ فی طاعَةِ اللّهِ ووَلایَتِهِ ووَلایَةِ مَن أمَرَ بِوَلایَتِهِ خَیرٌ عاقِبَةً عِندَ اللّهِ فِی الآخِرَةِ مِن مُلکِ الدُّنیا وإن طالَ تَتابُعُ نَعیمِها وزَهرَتِها وغَضارَةُ عَیشِها فی مَعصِیَةِ اللّهِ ووَلایَةِ مَن نَهَی اللّهُ عَن وَلایَتِهِ وطاعَتِهِ،فَإِنَّ اللّهَ أمَرَ
ص: 747
است».مبادا بر هیچ کس از برادران مسلمان تنگ دست خود،در خصوص طلبی که از او دارید و از عهدۀ پرداختنش بر نمی آید،فشار آورید؛زیرا پدرمان پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) می فرمود:«مسلمان نباید بر [در ستاندن طلب خود] مسلمان بدهکارِ تنگ دست سختگیری کند و هر کس بدهکار تنگ دستی را مهلت دهد،خداوند،او را در آن روزی که سایه ای جز سایۀ او نیست،در سایه اش پناه می دهد...».
بدانید که اسلام،همان تسلیم [در برابر خدا و پیامبر او و اولو الأمر و اطاعت از فرامین آنها] و تسلیم،همان اسلام است.پس هر که تسلیم باشد،مسلمان است و هر که تسلیم نباشد،اسلامی ندارد.هر که دوست دارد که در نیکی کردن به خود بکوشد،باید از خدا اطاعت کند؛زیرا هر که از خدا اطاعت کند،بی گمان،در نیکی کردن به خویش کوشیده است.
زنهار از این که مرتکب معاصی خدا شوید؛زیرا هر کس با معاصی خدا،هتکِ حرمت کند و مرتکب آنها شود،هر آینه در بدی کردن به خویشتن کوشیده است و نیکی کردن و بدی کردن، حالت میانه ندارند.پس نیکوکاران در نزد پروردگارشان،بهشت و بدکرداران در نزد پروردگارشان دوزخ دارند.پس طاعت خدا را به کار بندید و از معاصی او دوری کنید.
بدانید که هیچ یک از آفریدگان خدا،نه فرشته ای مقرّب و نه پیامبری مرسل و نه جز اینها نمی توانند برای شما در پیشگاه خدا کاری بکنند.پس هر کس دوست دارد که شفاعت شفاعت کنندگانِ نزد خدا،او را سود بخشد،از خدا بخواهد که از او خشنود گردد.بدانید هیچ یک از آفریده های خدا به خشنودی او دست نیافت،مگر به اطاعت از خدا و اطاعت از پیامبر او و اطاعت از اولو الأمر از خاندان محمّد-که درودهای خدا بر آنان باد-،و نافرمانی از آنان را نافرمانی از خدا بداند و فضایل آنان را از کوچک و بزرگ،انکار نکند.
از خدا عافیت طلب کنید و آن را با التماس از او بخواهید و هیچ نیرو و توانی نیست،مگر از سوی خدا.نفْس را بر [تحمّل] بلا [و آزمایش های الهی] در دنیا شکیبا سازید؛زیرا که بلاهای پیاپی در دنیا و سختی چشیدن در راه طاعت خدا و ولایت او و ولایت کسانی که خداوند به [پذیرش] ولایتشان فرمان داده است،فرجامش نزد خداوند در آخرت،بهتر از مُلک دنیایی است که نعمت ها و لذّت ها و خرّمیِ عیش آن برای روزگاری دراز استمرار یابد؛امّا در راه معصیت خدا و در ولایت آن کسی باشد که خداوند از ولایت و فرمانبری اش نهی فرموده است.
خداوند به [پذیرش] ولایت پیشوایانی فرمان داده که در کتاب خود به آنها اشاره کرده و فرموده است: «و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما رهبری می کردند» .اینان،همان کسانی هستند که خداوند به ولایت آنان و فرمانبری از آنان دستور داده است و کسانی که خداوند
ص: 748
بِوَلایَةِ الأَئِمَّةِ الَّذینَ سَمّاهُمُ اللّهُ فی کِتابِهِ فی قَولِهِ: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا» 1 وهُمُ الَّذینَ أمَرَ اللّهُ بِوَلایَتِهم وطاعَتِهِم...
وَاعلَموا أنَّ اللّهَ إذا أرادَ بِعَبدٍ خَیراً شَرَحَ صَدرَهُ لِلإِسلامِ،فَإِذا أعطاهُ ذلِکَ أنطَقَ لِسانَهُ بِالحَقِّ وعَقَدَ قَلبَهُ عَلَیهِ فَعَمِلَ بِهِ،فَإِذا جَمَعَ اللّهُ لَهُ ذلِکَ تَمّ لَهُ إسلامُهُ وکانَ عِندَ اللّهِ-إن ماتَ عَلی ذلِکَ الحالِ-مِنَ المُسلِمینَ حَقّاً،وإذا لَم یُرِدِ اللّهُ بِعَبدٍ خَیراً وَکَلَهُ إلی نَفسِهِ وکانَ صَدرُهُ ضَیِّقاً حَرَجاً،فَإِن جَری عَلی لِسانِهِ حَقٌّ لَم یَعقِد قَلبَهُ عَلَیهِ، وإذا لَم یَعقِد قَلبَهُ عَلَیهِ لَم یُعطِهِ اللّهُ العَمَلَ بِهِ،فَإِذَا اجتَمَعَ ذلِکَ عَلَیهِ حَتّی یَموتَ وهُوَ عَلی تِلکَ الحالِ کانَ عِندَ اللّهِ مِنَ المُنافِقینَ،وصارَ ما جَری عَلی لِسانِهِ-مِنَ الحَقِّ الَّذی لَم یُعطِهِ اللّهُ أن یَعقِدَ قَلبَهُ عَلَیهِ ولَم یُعطِهِ العَمَلَ بِهِ-حُجَّةً عَلَیهِ یَومَ القِیامَةِ.
فَاتَّقُوا اللّهَ وسَلوهُ أن یَشرَحَ صُدورَکُم لِلإِسلامِ،و أن یَجعَلَ ألسِنَتَکُم تَنطِقُ بِالحَقِّ حَتّی یَتَوَفّاکُم وأنتُم عَلی ذلِکَ،و أن یَجعَلَ مُنقَلَبَکُم مُنقَلَبَ الصّالِحینَ قَبلَکُم،ولا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ،وَالحَمدُ للّهِ ِ رَبِّ العالَمینَ.
ومَن سَرَّهُ أن یَعلَمَ أنَّ اللّهَ یُحِبُّهُ فَلیَعمَل بِطاعَةِ اللّهِ ولیَتَّبِعنا،ألَم یَسمَع قَولَ اللّهِ عز و جل لِنَبِیِّهِ (صلی الله علیه و آله): «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ» 2 ؟وَاللّهِ ! لا یُطیعُ اللّهَ عَبدٌ أبَداً إلّاأدخَلَ اللّهُ عَلَیهِ فی طاعَتِهِ اتِّباعَنا،ولا وَاللّهِ ! لا یَتَّبِعُنا عَبدٌ أبَداً إلّا أحَبَّهُ اللّهُ،ولا وَاللّهِ ! لا یَدَعُ أحَدٌ اتِّباعَنا أبَداً إلّاأبغَضَنا،ولا وَاللّهِ ! لا یُبغِضُنا أحَدٌ أبَداً إلّاعَصَی اللّهَ،وَمن ماتَ عاصِیاً للّهِ ِ أخزاهُ اللّهُ وأکَبَّهُ عَلی وَجهِهِ فِی النّارِ،
ص: 749
از ولایت آنان و فرمانبری شان نهی فرموده است،در واقع،همان پیشوایان گم راهی اند....
بدانید که خداوند،هر گاه خیر بنده ای را بخواهد،تاب تحمّل اسلام را بدو می دهد و هر گاه این [نعمت] را به او دهد،زبانش را به حق گویا می سازد و دلش را بر آن گره می زند و در نتیجه حق را به کار می بندد.پس هر گاه خداوند،این صفات را در او گرد آورد، اسلامش کامل است و اگر با چنین حالی از دنیا برود،نزد خدا از مسلمانان راستین به شمار می آید.و امّا هر گاه خداوند،خیر بنده ای را نخواهد،او را به خودش وا می نهد و سینه اش تنگ و بی تحمّل می خواهد بود،به طوری که اگر حقّی بر زبانش جاری شود،دلش با آن گره نمی خورد [و قلباً بِدان عقیده نخواهد داشت] و هر گاه دلش با آن گره نخورد، خداوند،عمل به آن را به او عطا نمی کند.پس هر گاه چنین صفاتی در وجود او گرد آید و با چنین حالی از دنیا برود،نزد خداوند از منافقان به شمار می آید و آنچه از حقیقت که بر زبانش جاری گشته و خداوند،[توفیق] اعتقاد بِدان و به کار بستنش را به او نداده است، در روز قیامت،حجّتی به زیان وی می گردد.
بنا بر این،از خدا بترسید و از او بخواهید که سینه های شما را برای اسلام فراخ گرداند و زبان هایتان را تا زنده هستید،به حق گویا سازد و آخرت شما را آخرت شایستگان پیش از شما قرار دهد.هیچ نیرویی جز از سوی خدا نیست و ستایش از آنِ خداوند پروردگار جهانیان است.
هر کس خوش دارد که بداند خداوند،او را دوست می دارد،باید طاعت خدا را به کار بندد و از ما پیروی کند.مگر نشنیده است این سخن خدای عز و جل به پیامبرش را که: «بگو:
اگر خدا را دوست می دارید،از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشاید» ؟به خدا سوگند،هیچ بنده ای هرگز از خدا اطاعت نمی کند،مگر این که خداوند،پیروی از ما را در این اطاعت او جای داده است.به خدا سوگند،هیچ بنده ای هرگز از ما پیروی نمی کند،مگر این که خداوند،او را دوست بدارد.به خدا سوگند، هیچ کس پیروی از ما را فرو نمی گذارد،مگر این که با ما دشمنی کرده باشد.به خدا سوگند،هیچ کس نیست که با ما دشمنی ورزد،مگر این که خدا را نافرمانی کرده است و هر کس با نافرمانی خدا از دنیا رود،خداوند،رسوایش می کند و او را
ص: 750
وَالحَمدُ للّهِ ِ رَبِّ العالَمینَ. (1)
850.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) عن عبد السّلام بن صالح الهروی: سَمِعتُ أبَا الحَسَنِ الرِّضا (علیه السلام) یَقولُ:رَحِمَ اللّهُ عَبداً أحیا أمرَنا.فَقُلتُ لَهُ:وکَیفَ یُحیِی أمرَکُم؟
قالَ:یَتَعَلَّمُ عُلومَنا ویُعَلِّمُهَا النّاسَ،فَإِنَّ النّاس لَو عَلِموا مَحاسِنَ کَلامِنا لَاتَّبَعونا. (2)
851.الإمام الرضا (علیه السلام) -لِعَبدِ العَظیمِ الحَسَنِیِّ-:یا عَبدَ العَظیمِ،أبلِغ عَنّی أولِیائِیَ السَّلامَ، وقُل لَهُم أن لا یَجعَلوا لِلشَّیطانِ عَلی أنفُسِهِم سَبیلاً،ومُرهُم بِالصِّدقِ فِی الحَدیثِ وأداءِ الأَمانَةِ،ومُرهُم بِالسُّکوتِ،وتَرکِ الجِدالِ فیما لا یَعنیهِم،وإقبالِ بَعضِهِم عَلی بَعضٍ،وَالمُزاوَرَةِ،فَإِنَّ ذلِکَ قُربَةٌ إلَیَّ.ولا یَشغَلوا (3)أنفُسَهُم بِتَمزیقِ بَعضِهِم بَعضاً؛ فَإِنّی آلَیتُ عَلی نَفسی أنَّهُ مَن فَعَلَ ذلِکَ وأسخَطَ وَلِیّاً مِن أولِیائی دَعَوتُ اللّهَ لِیُعَذِّبَهُ فِی الدُّنیا أشَدَّ العَذابِ وکانَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الخاسِرینَ.وعَرِّفهُم أنَّ اللّهَ قَد غَفَرَ لُِمحسِنِهِم وتَجاوَزَ عَن مُسیئِهِم إلّامَن أشرَکَ بِهِ أو آذی وَلِیّاً مِن أولِیائی أو أضمَرَ لَهُ سوءاً فَإِنَّ اللّهَ لا یَغفِرُ لَهُ حَتّی یَرجِعَ عَنهُ،فَإِن رَجَعَ،وإلّا نَزَعَ روحَ الإیمانِ عَن قَلبِهِ وخَرَجَ عَن وَلایَتی،ولَم یَکُن لَهُ نَصیباً (4)فی وَلایَتِنا،وأعوذُ بِاللّهِ مِن ذلِکَ. (5)
ص: 751
در آتش،سرنگون می سازد.سپاس،خدای را که پروردگار جهانیان است.
850.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) -به نقل از عبد السلام بن صالح هروی-:از ابو الحسن الرضا (علیه السلام) شنیدم که می فرماید:«رحمت خدا بر آن بنده ای که قضیّۀ ما را زنده گردانَد!».
گفتم:چگونه قضیّۀ شما را زنده می کند؟
فرمود:«تعالیم ما را فرا می گیرد و آنها را به مردم می آموزد؛زیرا مردم اگر زیبایی های سخن ما را بدانند،بی گمان،از ما پیروی می کنند».
851.امام رضا (علیه السلام)- به عبد العظیم حسنی-:ای عبد العظیم! دوستانم را از جانب من سلام برسان و به آنان بگو که شیطان را به خود راه ندهند و ایشان را به راستگویی و امانتداری سفارش کن.به آنان توصیه کن که خاموشی گزینند و بحث های بیهوده را رها کنند و به یکدیگر روی آورند و به دیدن هم بروند؛زیرا این کارها،موجب نزدیک شدن به من می شوند.خود را سرگرم تکّه پاره کردن یکدیگر نکنند؛زیرا من به جان خودم سوگند یاد کرده ام که هر کس چنین کند و دوستی از دوستان مرا خشمگین سازد،از خدا بخواهم که در دنیا سخت ترین عذاب را به او بچشاند و در آخرت از زیانکاران باشد.
به آنان بگو که خداوند،نیکوکارِ ایشان را آمرزیده و از بدکارشان گذشت کرده است،مگر کسی که بدو شرک آورد یا دوستی از دوستان مرا آزار دهد و یا در بارۀ او قصد بدی داشته باشد؛زیرا [در این صورت،] خداوند،او را نمی بخشد،تا زمانی که از این کارها [یا از این بداندیشی] دست بر دارد و اگر دست بر نداشت،روح ایمان از دلش کنده می شود و از ولایت و دوستی من خارج می گردد و نصیبی در ولایت ما نخواهد داشت.پناه می برم به خدا از این !
ص: 752
ص: 753
ص: 754
الفصل الأوّل:مَعرِفَةُ حُقوقِهِم
852.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): وَالَّذی نَفسی بِیَدِهِ ! لا یَنتَفِعُ عَبدٌ بِعَمَلِهِ إلّابِمَعرِفَتِهِ بِحَقِّنا. (1)
853.عنه (صلی الله علیه و آله): سِراجُ المُؤمِنِ مَعرِفَةُ حَقِّنا،وأشَدُّ العَمی مَن عَمِیَ عَن فَضلِنا. (2)
854.الإمام علیّ (علیه السلام): لَنا حَقٌّ،فَإِن اعطیناهُ،وإلّا رَکِبنا أعجازَ الإِبِلِ وإن طالَ السُّری. (3)
855.عنه (علیه السلام): مَن ماتَ مِنکُم عَلی فِراشِهِ وهُوَ عَلی مَعرِفَةِ حَقِّ رَبِّهِ وحَقِّ رَسولِهِ وأهلِ بَیتِهِ ماتَ شَهیداً،ووَقَعَ أجرُهُ عَلَی اللّهِ،وَاستَوجَبَ ثَوابَ ما نَوی مِن صالِحِ عَمَلِهِ،
ص: 755
852.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): سوگند به آن که جانم در دست اوست،هیچ بنده ای از کردارش سودی نمی برد،مگر در پرتو شناخت حقّ ما.
853.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): چراغ مؤمن،شناخت حقّ ماست و بدترین کوری،[کوریِ] کسی است که برتری ما را نبیند.
854.امام علی (علیه السلام): ما را حقّی است.اگر به ما داده شد [،چه بهتر]،و گر نه [در پی آن]،بر دنبالۀ اشتر می نشینیم [و تن به سختی ها می دهیم]،هر اندازه هم که [این] سفر شبانه (حق کشی) به درازا کشد.
855.امام علی (علیه السلام): هر کس از شما در بستر خود بمیرد،در حالی که حقّ پروردگار خویش و پیامبر او و حقّ خاندان پیامبر او را شناخته باشد،شهید مرده است و مزدش با خدای سبحان است و مستوجب ثواب کردار شایسته ای خواهد بود که نیّت انجام آن را
ص: 756
وقامَت النِّیَّةُ مَقامَ إصلاتِهِ لِسَیفِهِ،فَإِنَّ لِکُلِّ شَیءٍ مُدَّةً وأجَلاً. (1)
856.الخصال عن جابر بن یزید الجعفی عن الإمام الباقر (علیه السلام)،قال: سَأَلتُهُ (علیه السلام) عَن قَولِ اللّهِ عز و جل: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَیْراتِ بِإِذْنِ اللّهِ» 2 .
فَقالَ:الظّالِمُ مِنّا (2)مَن لا یَعرِفُ حَقَّ الإِمامِ،وَالمُقتَصِدُ العارِفُ بِحَقِّ الإِمامِ، وَالسّابِقُ بِالخَیراتِ بِإِذنِ اللّهِ هُوَ الإِمامُ «جَنّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها» 4 یَعنِی السّابِقَ وَالمُقتَصِدَ. (3)
857.الإمام الصادق (علیه السلام): إنَّ اللّهَ عز و جل أوضَحَ بِأَئِمَّةِ الهُدی مِن أهلِ بَیتِ نَبِیِّنا عَن دینِهِ،وأبلَجَ بِهِم عَن سَبیلِ مِنهاجِهِ،وفَتَحَ بِهِم عَن باطِنِ یَنابیعِ عِلمِهِ،فَمَن عَرَفَ مِن امَّةِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) واجِبَ حَقِّ إمامِهِ،وَجَدَ طَعمَ حَلاوَةِ إیمانِهِ وعَلِمَ فَضلَ طَلاوَةِ إسلامِهِ. (4)
ص: 757
داشته است و نیّت او به جای شمشیر کشیدنش است؛زیرا هر چیزی را عُمری و سررسیدی است.
856.الخصال -به نقل از جابر بن یزید جُعفی-:از امام باقر علیهما السلام در بارۀ این سخن خدای عز و جل:
«سپس این کتاب را به آن بندگان خود که [آنان را] برگزیده بودیم،به میراث دادیم.پس برخی از آنان بر خود ستمکارند و برخی از ایشان میانه رو و برخی از آنان در کارهای نیک به فرمان خدا، پیش گام اند» پرسیدم.
فرمود:«ستمگرِ از میان ما [امّت اسلام]،کسی است که حقّ امام را نشناسد و میانه رو،کسی است که حقّ امام را می شناسد و پیشی گیرنده در خوبی ها به اذن خدا،همان امام است. «[در] بهشت های همیشگی [که] به آنها وارد می شوند» ،یعنی پیشی گیرنده و میانه رو [وارد بهشت می شوند]».
857.امام صادق (علیه السلام): خداوند عز و جل به وسیلۀ پیشوایانِ هدایتِ از خاندان پیامبر ما،دینش را آشکار ساخت و به وسیلۀ آنان،راهش را روشن نمود و به واسطۀ آنان،چشمه های پنهان دانش خود را گشود.پس،از امّت محمّد (صلی الله علیه و آله)،هر که حقّ واجب امامش را بشناسد،مزۀ شیرین ایمانش را می چشد و به ارزش دل پذیریِ اسلام خود،پی می برد.
ص: 758
الفصل الثّانی:الحَثُّ عَلی رِعایَةِ حُقوقِهِم
858.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): اذَکِّرُکُمُ اللّهَ فی أهلِ بَیتی،اُذَکِّرُکُمُ اللّهَ فی أهلِ بَیتی،اُذَکِّرُکُمُ اللّهَ فی أهلِ بَیتی. (1)
859.عنه (صلی الله علیه و آله): أنشُدُکُمُ اللّهَ فی أهلِ بَیتی. (2)
860.عنه (صلی الله علیه و آله): اوصیکُم بِأَهلِ بَیتی خَیراً. (3)
861.عنه (صلی الله علیه و آله): أنَا أوَّلُ وافِدٍ عَلَی العَزیزِ الجَبّارِ یَومَ القِیامَةِ وکِتابُهُ وأهلُ بَیتی ثُمَّ امَّتی،ثُمَّ
ص: 759
858.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): در بارۀ خاندانم،خدا را به یاد شما می آورم ! در بارۀ خاندانم،خدا را به یاد شما می آورم ! در بارۀ خاندانم،خدا را به یاد شما می آورم !
859.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): شما را به خدا در بارۀ اهل بیتم سوگند می دهم [که حق و حرمتشان را پاس بدارید].
860.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): شما را در بارۀ عترتم،سفارش به نیکی می کنم.
861.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): من و کتاب خدا و اهل بیتم،نخستین کسانی هستیم که در روز قیامت
ص: 760
أسأَلُهُم:ما فَعَلتُم بِکِتابِ اللّهِ وبِأَهلِ بَیتی؟ (1)
862.عنه (صلی الله علیه و آله): أیُّهَا النّاسُ ! اللّهَ اللّهَ فی أهلِ بَیتی،فَإِنَّهُم أرکانُ الدّینِ ومَصابیحُ الظُّلَمِ ومَعدِنُ العِلمِ. (2)
863.عنه (صلی الله علیه و آله): اللّهُمَّ أهلُ بَیتی وأنَا مُستَودِعُهُم کُلَّ مُؤمِنٍ وَمُؤمِنَةٍ. (3)
864.عنه (صلی الله علیه و آله): مَن حَفِظَنی فی أهلِ بَیتی فَقَدِ اتَّخَذَ عِندَ اللّهِ عَهداً. (4)
865.عنه (صلی الله علیه و آله): احفَظونی فی عِترَتی. (5)
866.عنه (صلی الله علیه و آله): اخلُفونی فی أهلِ بَیتی. (6)
867.عنه (صلی الله علیه و آله): مُؤمِنو امَّتی یَحفَظونَ وَدیعَتی فی أهلِ بَیتی إلی یَومِ القِیامَةِ. (7)
868.عنه (صلی الله علیه و آله): مَن أحَبَّ أن یُبارَکَ لَهُ فی أجَلِهِ،و أن یُمَتِّعَهُ اللّهُ بِما خَوَّلَهُ فَلیَخلُفنی فی أهلی خِلافَةً حَسَنَةً. (8)
ص: 761
بر خدای عزیز جبّار وارد می شویم و سپس امّتم وارد می شوند.آن گاه از ایشان می پرسم که:«با کتاب خدا و اهل بیت من،چه کردید؟».
862.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): ای مردم! خدا را،خدا را در بارۀ اهل بیتم [در نظر بگیرید]؛چرا که آنان ارکان دین و چراغ های تاریکی ها و کان دانش اند.
863.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): خدایا! اهل بیتم ! من،آنان را نزد هر زن و مرد مؤمنی به امانت می سپارم.
864.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر کس مرا با [پاسداشت] اهل بیتم پاس بدارد،در درگاه خداوند،به عهدی دست یافته است.
865.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): مرا با اهل بیتم پاس بدارید.
866.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): برای اهل بیتم،جانشین من باشید.
867.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): مؤمنان امّت من،اهل بیت مرا که ودیعۀ من [در میان ایشان] اند،تا روز قیامت،پاس می دارند.
868.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر که دوست دارد به عمرش برکت داده شود و خداوند،او را از آنچه عطایش فرموده،بهره مند سازد،برای خانواده ام،جانشین خوبی برای من باشد.
ص: 762
869.عنه (صلی الله علیه و آله): إنَّکُم سَتُبتَلَونَ فی أهلِ بَیتی مِن بَعدی. (1)
870.الأمالی للصدوق عن ابن عبّاس: صَعِدَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) المِنبَرَ،فَخَطَبَ وَاجتَمَعَ النّاسُ إلَیهِ فَقالَ (صلی الله علیه و آله):یا مَعشَرَ المُؤمِنینَ،إنَّ اللّهَ عز و جل أوحی إلَیَّ أنّی مَقبوضٌ-إلی أن قالَ:-أیُّهَا النّاسُ ! اسمَعوا قَولی وَاعرِفوا حَقَّ نَصیحَتی،ولا تَخلُفونی فی أهلِ بَیتی إلّابِالَّذی امِرتُم بِهِ مِن حِفظِهِم،فَإِنَّهُم حامَّتی وقَرابَتی وإخوَتی وأولادی،وإنَّکُم مَجموعونَ ومُساءَلونَ عَنِ الثَّقَلَینِ،فَانظُروا کَیفَ تَخلُفونّی فیهِما،إنَّهُم أهلُ بَیتی. (2)
871.بحار الأنوار عن ابن عبّاس: لَمّا رَجَعنا مِن حَجَّةِ الوَداعِ جَلَسنا مَعَ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فی مَسجِدِهِ فَقالَ...-وذکر الحدیث إلی أن قال:-أیُّهَا النّاسُ ! اللّهَ اللّهَ فی عِترَتی وأهلِ بَیتی،فَإِنَّ فاطِمَةَ بَضعَةٌ مِنّی،ووَلَدَیها عَضُدایَ،وأنَا وبَعلُها کَالضَّوءِ،اللّهُمَّ ارحَم مَن رَحِمَهُم،ولا تَغفِر لِمَن ظَلَمَهُم. (3)
872.الإمام علیّ (علیه السلام) -فی وَصِیَّتِهِ-:اللّهَ اللّهَ فی ذُرِّیَّةِ نَبِیِّکُم،فَلا یُظلَمُنَّ بِحَضرَتِکُم وبَینَ ظَهرانیکُم وأنتُم تَقدِرونَ عَلَی الدَّفعِ عَنهُم. (4)
873.عنه (علیه السلام) -لَمّا وَلّی مُحَمَّدَ بنَ أبی بَکرٍ مِصرَ-:یا عِبادَ اللّهِ،إنِ اتَّقَیتُم اللّهَ وحَفِظتُم نَبِیَّکُم فی أهلِ بَیتِهِ فَقَد عَبَدتُموهُ بِأَفضَلِ ما عُبِدَ،وذَکَرتُموهُ بِأَفضَلِ ما ذُکِرَ،
ص: 763
869.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): شما پس از من در مورد اهل بیتم آزموده خواهید شد.
870.الأمالی، صدوق-به نقل از ابن عبّاس-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) بر منبر رفت و خطبه خواند و مردم گرد او جمع شدند.پس فرمود:«ای گروه مؤمنان! خداوند عز و جل به من وحی فرمود که جانم ستانده خواهد شد»تا آن جا که فرمود:«ای مردم! سخنم را بشنوید و حقّ خیرخواهی و اندرز مرا بشناسید و پس از من،همچنان که فرمان داده شده اید، اهل بیت مرا پاس بدارید؛زیرا آنان بستگان و نزدیکان و برادران و فرزندان من اند و شما [در روز قیامت] گرد آمده،نسبت به رفتارتان با ثقلین،مورد سؤال قرار خواهید گرفت.پس مواظب باشید که پس از من با این دو،چه می کنید.آنان،اهل بیت من اند.
871.بحار الأنوار -به نقل از ابن عبّاس-:چون از حجّة الوداع بر گشتیم،با پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در مسجد ایشان نشستیم.فرمود:«...ای مردم! خدا را،خدا را در بارۀ عترت و اهل بیتم [در نظر بگیرید]؛زیرا فاطمه پارۀ تن من است و دو پسر او،دو بازوی من اند ومن و شوهرش همچون نوریم.خدایا! رحم کن بر کسی که به آنان رحم می کند و نیامرز کسی را که بر ایشان ستم می کند!».
872.امام علی (علیه السلام) -در وصیّتش-:خدا را،خدا را در حقّ فرزندان پیامبرتان [در نظر بگیرید]! مبادا در حضور شما و در میان شما بر آنان ستمی رود،در حالی که شما می توانید آن ستم را از ایشان دور کنید.
873.امام علی (علیه السلام) -هنگامی که محمّد بن ابی بکر را استاندار مصر نمود-:ای بندگان خدا! اگر از خدا پروا کنید و سفارش پیامبرتان را در بارۀ اهل بیتش پاس بدارید،بی گمان، خداوند را به بهترین وجه،عبادت کرده اید و به نیکوترین شکل،یادش نموده اید و
ص: 764
وشَکَرتُموهُ بِأَفضَلِ ما شُکِرَ،وأخَذتُم بِأَفضَلِ الصَّبرِ وَالشُّکرِ،وَاجتَهَدتُم بِأَفضَلِ الاِجتِهادِ،وإن کانَ غَیرُکُم أطوَلَ مِنکُم صَلاةً،وأکثَرَ مِنکُم صِیاماً،فَأَنتُم أتقی للّهِ ِ عز و جل مِنهُم،وأنصَحَ لِاُولِی الأَمرِ. (1)
874.الإمام الصادق (علیه السلام): احفَظوا فینا ما حَفِظَ العَبدُ الصّالِحُ فِی الیَتیمَینِ،وکانَ أبوهُما صالِحاً. (2)
ص: 765
به برترین وجه،سپاسش گفته اید و به عالی ترین نوع شکیبایی و شکرگزاری،دست یافته اید و برترین کوشش [در عبادت] را به عمل آورده اید،هرچند دیگران نمازشان را طولانی تر از شما به جای آورند و بیشتر از شما روزه بگیرند؛چرا که [در این صورت،] شما پروای خدا را بیشتر از آنان دارید و نسبت به زمامداران، خیرخواه ترید.
874.امام صادق (علیه السلام): در بارۀ ما همان چیزی را نگهداری کنید که آن بندۀ شایسته (خضر (علیه السلام) ) برای آن دو کودک یتیم-که پدرشان مردی صالح بود-نگهداری کرد.
ص: 766
الفصل الثّالث:عَناوینُ حُقوقِهِم
1/3 المَوَدَّةُ
الکتاب
«قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ». 1
«قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ إِنْ أَجْرِیَ إِلاّ عَلَی اللّهِ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ». 2
«قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاّ مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلی رَبِّهِ سَبِیلاً». 3
الحدیث
875.الإمام الصادق (علیه السلام): إنَّ الأَنصارَ جاؤوا إلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقالوا:یا رَسولَ اللّهِ،إنّا کُنّا ضُلّالاً فَهَدانَا اللّهُ بِکَ،وعَیلَةً فَأَغنانَا اللّهُ بِکَ،فَاسأَلنا مِن أموالِنا ما شِئتَ فَهُوَ لَکَ، فَأَنزَلَ اللّهُ عز و جل: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» .
ثُمَّ رَفَعَ أبو عَبدِ اللّهِ یَدَهُ إلَی السَّماءِ وبَکی حَتَّی اخضَلَّت لِحیَتُهُ وقالَ:الحَمدُ للّهِ ِ
ص: 767
قرآن
«بگو:من به ازای آن [رسالتْ]،از شما مزدی نمی خواهم،مگر دوستی کردن با خویشاوندان و هر کس نیکی به جای آورد،برای او در ثواب آن،خواهیم افزود.قطعاً خدا آمرزنده و قدردان است».
«بگو:هر مزدی که از شما خواستم،از آنِ خودتان است.مزد من،جز بر خدا نیست و او بر هر چیزی گواه است».
«بگو:برای این [رسالت]،مزدی از شما نمی خواهم،مگر کسی که بخواهد راهی به سوی پروردگارش در پیش گیرد».
حدیث
875.امام صادق (علیه السلام): انصار،نزد پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) آمدند و گفتند:ای پیامبر خدا! ما مردمی گم راه بودیم و خداوند به واسطۀ تو ما را راه نمایی کرد و تنگ دست بودیم و خدا به برکت وجود تو توانگرمان ساخت.بنا بر این،از دارایی های ما هر چه می خواهی،از ما بخواه تا به تو بدهیم.
پس خداوند عز و جل این آیه را فرو فرستاد: «بگو:من به ازای آن،از شما مزدی نمی خواهم، مگر دوستی کردن با خویشاوندان» .در این هنگام،امام صادق (علیه السلام) دستش را به طرف آسمان بالا برد و چندان گریست که محاسنش تر شد و فرمود:«سپاس،خدای را که به
ص: 768
الَّذی فَضَّلَنا. (1)
876.صحیح البخاری عن ابن عبّاس -فی قَولِ اللّهِ عز و جل: «إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» -:قَالَ سَعیدُ بنُ جُبَیرٍ:قُربی آلِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله). (2)
877.فضائل الصحابة لابن حنبل عن ابن عبّاس: لَمّا نَزَلَت: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» قالوا:یا رَسولَ اللّهِ،مَن قَرابَتُکَ هؤُلاءِ الَّذینَ وَجَبَت عَلَینا مَوَدَّتُهُم؟
قالَ:عَلِیٌّ وفاطِمَةُ وَابناها علیهم السلام. (3)
878.الدرّ المنثور عن ابن عبّاس: قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله): «لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» أن تَحفَظونی فی أهلِ بَیتی وتَوَدّوهُم بی. (4)
879.حلیة الأولیاء عن جابر: جاءَ أعرابیٌّ إلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) فَقالَ:یا مُحَمَّدُ،اِعرِض عَلَیَّ الإِسلامَ،فَقالَ:تَشهَدُ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ،وأنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ.قالَ:تَسأَلُنی عَلَیهِ أجراً؟قالَ:لا،إلَّاالمَوَدَّةَ فِی القُربی.قالَ:قُربایَ أو قُرباکَ؟قالَ:قُربایَ،قالَ:هاتِ ابایِعکَ،فَعَلی مَن لا یُحِبُّکَ ولا یُحِبُّ قُرباکَ لَعنَةُ
ص: 769
ما برتری بخشید».
876.صحیح البخاری -به نقل از ابن عبّاس،در بارۀ آیۀ شریف: «جز دوستی کردن با خویشاوندان» -:سعید بن جبیر گفت:[مقصود]،خویشاوندان خاندان محمّد (صلی الله علیه و آله) اند.
877.فضائل الصحابة ،ابن حنبل-به نقل از ابن عبّاس-:چون آیۀ: «بگو:من برای این از شما مزدی نمی خواهم،جز دوستی کردن با خویشاوندان» نازل شد،گفتند:ای پیامبر خدا! این خویشاوندان تو که دوستی آنان بر ما واجب گشته است،چه کسانی هستند؟
فرمود:«علی و فاطمه و دو پسر او».
878.الدرّ المنثور -به نقل از ابن عبّاس-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:« «من به ازای این از شما مزدی نمی خواهم،جز دوستی کردن با خویشاوندان» ،به این است که مرا با اهل بیتم پاس دارید و آنها را به خاطر من دوست بدارید».
879.حلیة الأولیاء -به نقل از جابر-:بادیه نشینی نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و گفت:ای محمّد! اسلام را به من بشناسان.
پیامبر خدا فرمود:«گواهی می دهی که معبودی جز خدای یگانه و بی انباز نیست و محمّد،بنده و فرستادۀ اوست».
بادیه نشین گفت:برای این کار،مزدی هم از من می خواهی؟
فرمود:«نه، «مگر دوستی با خویشاوندان»» .
گفت:خویشاوندان خودم،یا خویشاوندان تو؟
فرمود:«خویشاوندان من».
بادیه نشین گفت:بیا تا با تو بیعت کنم.لعنت خدا بر کسی که تو و خویشاوندانت
ص: 770
اللّهِ،قالَ (صلی الله علیه و آله):آمینَ. (1)
880.ینابیع المودّة عن ابن عبّاس: قالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله)-وقَد أرسَلَنی إلی حاجَةٍ-:فَإِن أرَدتَ حاجَتَکَ فَأَحِبَّ عَلِیّاً وذُرِّیَّتَهُ،فَإِنَّ حُبَّهُم فرَضٌ مِنَ اللّهِ عز و جل لِلعِبادِ. (2)
881.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): مَن أحَبَّ أن یَتَمَسَّکَ بِالعُروَةِ الوُثقی فَلیَتَمَسَّک بِحُبِّ عَلِیٍّ وأهلِ بَیتی. (3)
882.عنه (صلی الله علیه و آله): مَن أرادَ أن یَتَمَسَّکَ بِعُروَةِ اللّهِ الوُثقَی الَّتی قالَ اللّهُ تَعالی فی کِتابِهِ،فَلیُوالِ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ وَالحَسَنَ وَالحُسَینَ،فَإِنَّ اللّهَ یُحِبُّهُما (4)مِن فَوقِ عَرشِهِ. (5)
883.الإمام علیّ (علیه السلام): عَلَیکُم بِحُبِّ آلِ نَبِیِّکُم،فَإِنَّهُ حَقُّ اللّهِ عَلَیکُم وَالموجِبُ عَلَی اللّهِ حَقَّکُم،ألا تَرَونَ إلی قَولِ اللّهِ تَعالی: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» . (6)
884.تاریخ أصبهان عن زادان عن الإمام علیّ (علیه السلام): فینا آلُ حم،إنَّهُ لا یَحفَظُ مَوَدَّتَنا إلّا
ص: 771
را دوست نداشته باشد!
پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفت:«آمین».
880.ینابیع المودّة -به نقل از ابن عبّاس-:پیامبر (صلی الله علیه و آله) مرا در پی حاجتی فرستاد و فرمود:
«اگر به حاجتت رسیدی،آن گاه علی و نسل او را دوست بدار؛زیرا خداوند عز و جل دوست داشتن آنان را بر بندگان واجب نموده است».
881.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر که دوست دارد به دستگیرۀ محکم چنگ زند،به دوستی علی و اهل بیت من چنگ در زند.
882.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر که می خواهد به دستگیرۀ محکم خداوند-که خدای متعال در کتاب خود فرموده است-چنگ در زند،علی بن ابی طالب و حسن و حسین را دوست بدارد؛زیرا خداوند از فراز عرش،آنان را دوست می دارد.
883.امام علی (علیه السلام): بر شما باد دوست داشتن خاندان پیامبرتان؛زیرا آن حقّ خدا بر گردن شماست و موجب حقّ شما بر خدا می شود.آیا نمی بینید این سخن خدای متعال را که: «بگو:من در ازای این از شما مزدی نمی خواهم،مگر دوستی با خویشاوندان» ؟.
884.تاریخ أصبهان -به نقل از زادان-:امام علی (علیه السلام) فرمود:«آل "حا.میم"،در میان ماست.
ص: 772
کُلُّ مُؤمِنٍ،ثُمَّ قَرَأَ: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» . (1)
885.الإمام علیّ (علیه السلام): العُروَةُ الوُثقی المَوَدَّةُ لِآلِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله). (2)
886.الإمام زین العابدین (علیه السلام): خَطَبَ الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ (علیه السلام) النّاسَ حینَ قُتِلَ عَلِیٌّ (علیه السلام)،فَحَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ ثُمَّ قالَ:...وأنَا مِن أهلِ البَیتِ الَّذِی افتَرَضَ اللّهُ مَوَدَّتَهُم عَلی کُلِّ مُسلِمٍ،فَقالَ تَبارَکَ وتَعالی لِنَبِیِّهِ (صلی الله علیه و آله): «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً» فَاقتِرافُ الحَسَنَةِ مَوَدَّتُنا أهلَ البَیتِ. (3)
887.الإمام الحسین (علیه السلام) -فی قَولِ اللّهِ عز و جل: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» -:إنَّ القَرابَةَ الَّتی أمَرَ اللّهُ بِصِلَتِها وعَظَّمَ مِن حَقِّها وجَعَلَ الخَیرَ فیها،قَرابَتُنا أهلَ البَیتِ الَّذینَ أوجَبَ اللّهُ حَقَّنا عَلی کُلِّ مُسلِمٍ. (4)
888.تفسیر فرات عن حکیم بن جبیر: سَأَلتُ عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ (علیه السلام) عَن هذِهِ الآیَةِ:
«قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» ،قالَ:هِیَ قَرابَتُنا أهلَ البَیتِ مِن مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله). (5)
ص: 773
دوستیِ ما را پاس نمی دارد،مگر آن که مؤمن است».سپس این آیه را خواند: «بگو:
من به ازای این از شما مزدی نمی خواهم،مگر دوستی با خویشاوندان» .
885.امام علی (علیه السلام): آن دستگیرۀ محکم،دوستی با خاندان محمّد (صلی الله علیه و آله) است.
886.امام زین العابدین (علیه السلام): حسن بن علی (علیه السلام) پس از کشته شدن علی (علیه السلام)،برای مردم سخنرانی کرد و پس از حمد و ثنای خداوند فرمود:«...من از خانواده ای هستم که خداوند،دوستی آنان را بر هر مسلمانی فرض کرده است.او-تبارک و تعالی-به پیامبرش فرمود: «بگو:من به ازای این از شما مزدی نمی خواهم،مگر دوستی کردن با خویشاوندان و هر کس نیکی به جای آورد،برای او در ثواب آن،خواهیم افزود» .انجام دادن نیکی،همان دوستی ما اهل بیت است».
887.امام حسین (علیه السلام) -در بارۀ آیۀ شریف: «بگو:من به ازای این از شما مزدی نمی خواهم،مگر دوستی با خویشاوندان» -:آن خویشاوندی ای که خداوند به صله [و نگهداشت پیوند آن] فرمان داده و آن را حقّی بزرگ داشته و خوبی را در آن قرار داده،خویشاوندی ما اهل بیت است که خداوند،حقّ ما را بر هر مسلمانی واجب ساخته است.
888.تفسیر فرات -به نقل از حکیم بن جُبیر-:از امام زین العابدین (علیه السلام) در بارۀ این آیه:
«بگو:من به ازای این از شما مزدی نمی خواهم،مگر دوستی با خویشاوندان» پرسیدم.
فرمود:«مقصود،خویشاوندی ما اهل بیت محمّد (صلی الله علیه و آله) است».
ص: 774
889.تفسیر الطبری عن أبی الدّیلم: لَمّا جیءَ بِعَلِیِّ بنِ الحُسَینِ (علیه السلام) أسیراً فَاُقیمَ عَلی دَرَجِ دِمَشقَ،قامَ رَجُلٌ مِن أهلِ الشّامِ فَقالَ:الحَمدُ للّهِ ِ الَّذی قَتَلَکُم وَاستَأصَلَکُم وقَطَعَ قُربَی (1)الفِتنَةِ،فَقالَ لَهُ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ (علیه السلام):أقَرَأتَ القُرآنَ؟قالَ:نَعَم،قالَ:أقَرَأتَ آلَ حم؟قالَ:قَرَأتُ القُرآنَ ولَم أقرَأ آلَ حم؟قالَ:ما قَرَأتَ: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» ؟قالَ:وإنَّکُم لَأَنتُم هُم؟قالَ:نَعَم. (2)
890.المحاسن عن سلام بن المستنیر: سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ (علیه السلام) عَن قَولِ اللّهِ تَعالی: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» ،فَقالَ:هِیَ وَاللّهِ فَریضَةٌ مِنَ اللّهِ عَلَی العِبادِ لُِمحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) فی أهلِ بَیتِهِ. (3)
891.الإمام الباقر (علیه السلام) -فی قَولِهِ تَعالی: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» -:هُمُ الأَئِمَّةُ علیهم السلام. (4)
892.عنه (علیه السلام) -فی قَولِهِ تَعالی: «قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ» -:الأَجرُ الَّذی هُوَ المَوَدَّةُ فِی القُربَی الَّتی لَم أسأَلکُم غَیرَها فَهُوَ لَکُم،تَهتَدونَ بِها وتَسعَدونَ بِها،وتَنجونَ مِن عَذابِ اللّهِ یَومَ القِیامَةِ. (5)
ص: 775
889.تفسیر الطبری -به نقل از ابو دیلم-:هنگامی که علی بن الحسین (زین العابدین) (علیه السلام) را به اسیری آوردند و بر روی پلکان [مسجد] دمشق نگه داشتند،مردی از اهل شام برخاست و گفت:سپاس،خدایی را که شما را بکُشت و ریشه تان را بر کَنْد و شاخِ فتنه را قطع کرد !
علی بن الحسین (علیه السلام) به او فرمود:«آیا قرآن خوانده ای؟».
مرد گفت:آری.
فرمود:«آیا آل" حا.میم" را خوانده ای؟».
مرد گفت:قرآن خوانده ام؛امّا آل«حا.میم»را نخوانده ام.
فرمود:«نخوانده ای: «بگو:من به ازای این از شما مزدی نمی خواهم،مگر دوستی خویشاوندان» ؟».
مرد گفت:شمایید آن خویشاوندان؟
فرمود:«آری».
890.المحاسن -به نقل از سلام بن مستنیر-:از امام باقر (علیه السلام) در بارۀ این سخن خدای متعال:
«بگو:من به ازای این از شما مزدی نمی خواهم،مگر دوستی با خویشاوندان» پرسیدم.
فرمود:«به خدا سوگند،این (دوستی)،فریضه ای است که خداوند نسبت به اهل بیت محمّد بر عهدۀ بندگان نهاده است».
891.امام باقر (علیه السلام) -در بارۀ آیۀ: «بگو:من به ازای این از شما مزدی نمی خواهم،مگر دوستی با خویشاوندان» -:«[مقصود،] امامان علیهم السلام اند».
892.امام باقر (علیه السلام) -در بارۀ آیۀ: «بگو:هر مزدی که از شما خواستم،از آنِ خودتان» -:[یعنی:] این مزد-که دوستی با خویشاوندان است و من جز آن،چیزی از شما نمی خواهم،در حقیقت برای خود شماست؛زیرا شما به واسطۀ آن،هدایت می شوید و به خوش بختی می رسید و در روز قیامت،از عذاب خدا رهایی می یابید.
ص: 776
893.الکافی عن الفضیل عن الإمام الباقر (علیه السلام)،قال: نَظَرَ [أبو جَعفَرٍ (علیه السلام) ] إلَی النّاسِ یَطوفونَ حَولَ الکَعبَةِ فَقالَ:هکَذا کانوا یَطوفونَ فِی الجاهِلِیَّةِ،إنّما امِروا أن یَطوفوا بِها ثُمَّ یَنفِروا إلَینا فَیُعلِمونا وَلایَتَهُم ومَوَدَّتَهُم ویَعرِضوا عَلَینا نُصرَتَهُم.ثُمَّ قَرَأَ هذِهِ الآیَةَ:
«فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ» 1 . (1)
894.الإمام الباقر (علیه السلام): لَمّا قُبِضَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) باتَ آلُ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) بِأَطوَلِ لَیلَةٍ-إلی أن قالَ:
-فَبَینا هُم کَذلِکَ إذ أتاهُم آتٍ لا یَرَونَهُ ویَسمَعونَ کَلامَهُ فَقالَ:السَّلامُ عَلَیکُم أهلَ البَیتِ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ...فَأَنتُمُ الأَمانَةُ المُستَودَعَةُ،ولَکُمُ المَوَدَّةُ الواجِبَةُ وَالطّاعَةُ المَفروضَةُ. (2)
895.الکافی عن إسماعیل بن عبد الخالق: سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) یَقولُ لِأَبی جَعفَرٍ الأَحوَلِ وأنَا أسمَعُ:أتَیتَ البَصرَةَ؟فَقالَ:نَعَم،قالَ:کَیفَ رَأیتَ مُسارَعَةَ النّاسِ إلی هذَا الأَمرِ ودُخولَهُم فیهِ؟قالَ:وَاللّهِ إنَّهُم لَقَلیلٌ،ولَقَد فَعَلوا وإنَّ ذلِکَ لَقَلیلٌ،فَقالَ:
عَلَیکَ بِالأَحداثِ فَإِنَّهُم أسرَعُ إلی کُلِّ خَیرٍ.
ثُمَّ قالَ:ما یَقولُ أهلُ البَصرَةِ فی هذِهِ الآیَةِ: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» ؟قُلتُ:جُعِلتُ فِداکَ،إنَّهُم یَقولونَ:إنَّها لِأَقارِبِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،فَقالَ:کَذَبوا، إنَّما نَزَلَت فینا خاصَّةً فی أهلِ البَیتِ فی عَلِیٍّ وفاطِمَةَ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ أصحابِ الکِساءِ علیهم السلام. (3)
ص: 777
893.الکافی -به نقل از فضیل-:امام باقر (علیه السلام) به مردمی که گرد کعبه طواف می کردند،نگاه کرد و فرمود:«در زمان جاهلیت [هم] این گونه طواف می کردند.در حقیقت،مردم مأمورند که گِرد آن طواف کنند و سپس به سوی ما بیایند و مراتب ولایت و دوستی خود را به اطّلاع ما برسانند و یاری و حمایت خود را به ما اعلام کنند»و آن گاه این آیه: «دل های برخی مردم را به سوی آنان گرایش ده» را قرائت نمود.
894.امام باقر (علیه السلام): چون پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در گذشت،خاندان محمّد (صلی الله علیه و آله) [از شدّت تأثّر و اندوه]، طولانی ترین شب را گذراندند....در چنان حال و هوایی،ناگهان یکی بر آنان وارد شد که خودش را نمی دیدند؛امّا سخنش را می شنیدند.او گفت:درود و رحمت و برکات خدا بر شما اهل بیت باد...! شمایید آن امانتِ سپرده شده.دوستی شما [بر مردم] واجب است و اطاعت از شما فریضه.
895.الکافی -به نقل از اسماعیل بن عبد الخالق-:شنیدم امام صادق (علیه السلام) به ابو جعفرِ احول می فرماید-و من هم می شنیدم-که:«به بصره هم رفتی؟».
گفت:آری.
فرمود:«استقبال مردم از این قضیّه (امامت و ولایت) را چگونه دیدی؟».
گفت:به خدا سوگند که شمارِ چنین کسانی،اندک است.کارهایی کرده اند؛امّا اندک است.
فرمود:«بر تو باد نوجوانان؛زیرا این گروه،بیشتر به سوی کارهای خوب می شتابند»و سپس فرمود:«مردم بصره در بارۀ این آیه: «بگو:من به ازای این از شما مزدی نمی خواهم،مگر دوستی با خویشاوندان» ؟».چه می گویند.
گفتم:فدایت شوم! آنها می گویند:این آیه در بارۀ نزدیکان پیامبر خداست.
فرمود:«اشتباه می کنند.این آیه در خصوص ما اهل بیت نازل شده است؛در بارۀ علی و فاطمه و حسن و حسین؛یعنی:اصحاب کسا علیهم السلام».
ص: 778
896.الإمام الصادق (علیه السلام): إنَّ الرَّجُلَ رُبَّما یُحِبُّ الرَّجُلَ ویُبغِضُ وُلدَهُ،فَأَبَی اللّهُ عز و جل إلّاأن یَجعَلَ حُبَّنا مَفتَرَضاً-أخَذَهُ مَن أخَذَهُ،وتَرَکَهُ مَن تَرَکَهُ-واجِباً،فَقالَ: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» . (1)
897.الإمام الهادی (علیه السلام) -فِی الزِّیارَةِ الجامِعَةِ الَّتی یُزارُ بِهَا الأَئِمَّةُ علیهم السلام-:بِأَبی أنتُم واُمّی ونَفسی،بِمُوالاتِکُم عَلَّمَنَا اللّهُ مَعالِمَ دینِنا،وأصلَحَ ما کانَ فَسَدَ مِن دُنیانا، وبِمُوالاتِکُم تَمَّتِ الکَلِمَةُ وعَظُمَتِ النِّعمَةُ وَائتَلَفَتِ الفُرقَةُ،وبِمُوالاتِکُم تُقبَلُ الطّاعَةُ المُفتَرَضَةُ،ولَکُمُ المَوَدَّةُ الواجِبَةُ. (2)
898.مصباح الزائر فی دعاء النّدبة: ثُمَّ جَعَلتَ أجرَ مُحَمَّدٍ-صَلَواتُکَ عَلَیهِ وآلِهِ-مَوَدَّتَهُم فی کِتابِکَ،فَقُلتَ: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» ،وقُلتَ: «ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ» ،وقُلتَ: «ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاّ مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلی رَبِّهِ سَبِیلاً» ، فَکانوا هُمُ السَّبیلَ إلَیکَ،وَالمَسلَکَ إلی رِضوانِکَ. (3)
2/3 التَّمَسُّکُ
899.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): أنَا وأهلُ بَیتی شَجَرَةٌ فِی الجَنَّةِ وأغصانُها فِی الدُّنیا،فَمَن تَمَسَّکَ بِنَا اتَّخَذَ إلی رَبِّهِ سَبیلاً. (4)
ص: 779
896.امام صادق (علیه السلام): گاه انسان به کسی مهر می ورزد؛امّا فرزند او را دشمن می دارد؛لیکن خداوند عز و جل جز این نخواست که مهروَرزی به ما را واجب گرداند که عدّه ای آن را گرفتند و عدّه ای رهایش کردند؛فرموده است: «بگو:من به ازای این از شما مزدی نمی خواهم،مگر دوستی با خویشاوندان» .
897.امام هادی (علیه السلام) -در زیارت جامعه که امامان علیهم السلام را بِدان زیارت می کنند-:پدر و مادرم و جانم فدای شما! به واسطۀ ولایت [و دوستی] شماست که خداوند،نشانه های دینمان را به ما آموخت و تباهی های دنیای ما را به سامان آورد و به واسطۀ ولایت [و دوستی] شماست که کلمه[ی توحید]،کامل گشت و نعمت،تمام شد و جدایی به اتّحاد انجامید و به واسطۀ ولایت [و دوستی] شماست که طاعت [و عباداتِ] واجب، پذیرفته می شود و آن دوستی ای که واجب گشته است،مخصوص شماست.
898.مصباح الزائر -در دعای ندبه-:آن گاه در کتاب خود،مُزد محمّد-که درودهایت بر او و خاندانش باد-را دوستی با خاندان او قرار دادی و فرمودی: «بگو:من به ازای این، مزدی از شما نمی خواهم،جز دوستی با خویشاوندان» و نیز فرمودی: «هر مزدی که از شما خواستم،از آنِ خودتان است» و باز فرمودی: «برای این از شما مزدی نمی خواهم،مگر کسی که بخواهد راهی به سوی پروردگارش در پیش گیرد» .اینان،همان راهی هستند که به تو می رسد و همان مسیری هستند که به خشنودی تو می انجامد.
899.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): من و اهل بیتم،درختی هستیم که در بهشت است و شاخه های آن در دنیاست.پس هر که به ما چنگ آویزد،راهی به سوی پروردگارش در پیش گرفته است.
ص: 780
900.عنه (صلی الله علیه و آله): مَن تَمَسَّکَ بِعِترَتی مِن بَعدی کانَ مِنَ الفائِزینَ. (1)
901.عنه (صلی الله علیه و آله): الأَئِمَّةُ بَعدِی اثنا عَشَرَ،تِسعَةٌ مِن صُلبِ الحُسَینِ،ومِنّا مَهدِیُّ هذِهِ الاُمَّةِ.
مَن تَمَسَّکَ مِن بَعدی بِهِم فَقَدِ استَمسَکَ بِحَبلِ اللّهِ،ومَن تَخَلّی مِنهُم فَقَد تَخَلّی مِنَ اللّهِ. (2)
902.عنه (صلی الله علیه و آله): تَمَسَّکوا بِطاعَةِ أئِمَّتِکُم ولا تُخالِفوهُم،فَإِنَّ طاعَتَهُم طاعَةُ اللّهِ،وإنَّ مَعصِیَتَهُم مَعصِیَةُ اللّهِ. (3)
903.عنه (صلی الله علیه و آله): مَن أحَبَّ أن یَرکَبَ سَفینَةَ النَّجاةِ ویَستَمسِکَ بِالعُروَةِ الوُثقی ویَعتَصِمَ بِحَبلِ اللّهِ المَتینِ،فَلیُوالِ عَلِیّاً بَعدی،وَلیُعادِ عَدُوَّهُ،وَلیَأتَمَّ بِالأَئِمَّةِ الهُداةِ مِن وُلدِهِ،فَإِنَّهُم خُلَفائی وأوصِیائی،وحُجَجُ اللّهِ عَلَی الخَلقِ بَعدی،وسادَةُ امَّتی،وقادَةُ الأَتقِیاءِ إلَی الجَنَّةِ،حِزبُهُم حِزبی وحِزبی حِزبُ اللّهِ،وحِزبُ أعدائِهِم حِزبُ الشَّیطانِ. (4)
904.کفایة الأثر عن أبی ذرّ: سَمِعتُهُ [أیِ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) ] یَقولُ لِعَلِیٍّ (علیه السلام):یا عَلِیُّ،مَن أحَبَّکُم وتَمَسَّکَ بِکُم فَقَد تَمَسَّکَ بِالعُروَةِ الوُثقی. (5)
ص: 781
900.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر که پس از من به عترتم تمسّک جوید،از رستگاران است.
901.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): امامان پس از من،دوازده نفرند که نُه نفر آنان از پشت حسین هستند و مهدی این امّت،از ماست.هر که پس از من به ایشان تمسّک جوید،هر آینه به ریسمان خدا چنگ زده است و هر که آنان را ترک گوید،خدا را ترک گفته است.
902.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): به [رشتۀ] فرمان برداری از امامانتان چنگ زنید و از فرمانشان سرپیچی نکنید؛زیرا اطاعت از آنان،اطاعت از خدا و نافرمانی کردن از آنها،نافرمانی از خداست.
903.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر که دوست دارد بر کشتی نجات بنشیند و به دستگیرۀ محکم،چنگ آویزد و ریسمان استوار خدا را بگیرد،باید پس از من،علی را دوست بدارد و با دشمن او دشمنی کند و امامانِ هدایتگر از نسل او را به پیشوایی بپذیرد؛زیرا آنان پس از من،جانشینان و اوصیای من و حجّت خدا بر خلق و سَروران امّت اند و پرهیزگاران را به سوی بهشت می برند.حزب آنان،حزب من است و حزب من، حزب خداست و حزب دشمنان آنان،حزب شیطان است.
904.کفایة الأثر -به نقل از ابو ذر-:شنیدم پیامبر (صلی الله علیه و آله) به علی (علیه السلام) می فرماید:«ای علی! هر که شما را دوست بدارد و به دامن شما چنگ زند،هر آینه به دستگیرۀ محکم چنگ زده است».
ص: 782
905.الإمام علیّ (علیه السلام): قالَ لی رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):یا عَلِیُّ،...أنتُم حُجَّةُ اللّهِ عَلی خَلقِهِ وَالعُروَةُ الوُثقی،مَن تَمَسَّکَ بِهَا اهتَدی،ومَن تَرَکَها ضَلَّ. (1)
906.عنه (علیه السلام): مَن تَمَسَّکَ بِنا لَحِقَ،مَن تَخَلَّفَ عَنّا غَرِقَ. (2)
907.عنه (علیه السلام): أینَ تَذهَبونَ وأنّی تُؤفَکونَ،وَالأَعلامُ قائِمَةٌ،وَالآیاتُ واضِحَةٌ،وَالمَنارُ مَنصوبَةٌ؟! فَأَینَ یُتاهُ بِکُم؟! وکَیفَ تَعمَهونَ وبَینَکُم عِترَةُ نَبِیِّکُم،وهُم أزِمَّةُ الحَقِّ، وأعلامُ الدّینِ،وألسِنَةُ الصِّدقِ؟! فَأَنزِلوهُم بِأَحسَنِ مَنازِلِ القُرآنِ،ورِدوهُم وُرودَ الهیمِ العِطاشِ. (3)
908.عنه (علیه السلام): عَلَیکُم بِتَقوَی اللّهِ وطاعَةِ مَن أطاعَ اللّهَ مِن أهلِ بَیتِ نَبِیِّکُم،الَّذینَ هُم أولی بِطاعَتِکُم فیما أطاعُوا اللّهَ فیهِ مِنَ المُنتَحِلینَ المُدَّعینَ المُقابِلینَ إلَینا،یَتَفَضَّلونَ بِفَضلِنا ویُجاحِدونّا أمرَنا،ویُنازِعونّا حَقَّنا،ویُدافِعونّا عَنهُ،فَقَد ذاقوا وَبالَ مَا اجتَرَحوا، فَسَوفَ یَلقَون غَیّاً. (4)
909.عنه (علیه السلام): انظُروا أهلَ بَیتِ نَبِیِّکُم،فَالزَموا سَمتَهُم،وَاتَّبِعوا أثَرَهُم،فَلَن یُخرِجوکُم مِن هُدیً،ولَن یُعیدوکُم فی رَدیً،فَإِن لَبَدوا فَالبُدوا وإن نَهَضوا فَانهَضوا،ولا تَسبِقوهُم
ص: 783
905.امام علی (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به من فرمود:«ای علی!...شما حجّت خدا بر خلق او و آن دستگیرۀ محکم هستید که هر کس بِدان چنگ زند،هدایت می شود و هر که رهایش کند،گم راه می گردد».
906.امام علی (علیه السلام): هرکه به ما چنگ زند،به ساحل نجات می رسد و هر که رهایمان کند، غرق می شود.
907.امام علی (علیه السلام): به کجا می روید و به کدامین سو منحرفتان می کنند،در حالی که علامت ها برپایند و نشانه ها آشکارند و مناره ها بر افراشته اند؟! از چه رو،این چنین سرگشته و گم راهید،با این که عترت پیامبرتان-که زمامداران حق و نشانه های دین و زبان های راستی اند-،در میان شمایند؟! پس آنان را همچون قرآن،حرمت نهید و فرمان برید و به [سرچشمۀ فیض] آنان در آیید،آن گونه که اشتران تشنه کام به آبشخور هجوم می برند.
908.امام علی (علیه السلام): بر شما باد پروا داشتن از خداوند و فرمانبری از کسانی از اهل بیت پیامبرتان که از خدا فرمان می برد؛همانان که به دلیل اطاعتشان از خدا،سزاوارترند که فرمانشان برید تا از کسانی که به دروغ،خود را به حقّ منتسب می کنند و دَم از آن می زنند و رو در روی ما ایستاده اند و فضایل ما را به خود می بندند و امر ما را انکار می کنند و بر سر غصب حقّ ما،با ما می ستیزند و ما را از آن کنار می زنند.البتّه اینان کیفر آنچه را مرتکب شدند،چشیدند و به زودی،کیفر تبهکاری خود را خواهند دید.
909.امام علی (علیه السلام): به اهل بیت پیامبرتان بنگرید و راه و روش آنان را در پیش گیرید و پیرو ایشان باشید؛زیرا آنان هرگز شما را از راه راست بیرون نمی برند و هیچ گاه به نابودی نمی کشانند.اگر آنها نشستند،شما نیز بنشینید و اگر برخاستند،برخیزید و
ص: 784
فَتَضِلّوا ولا تَتَأَخَّروا عَنهُم فَتَهلِکوا. (1)
910.عنه (علیه السلام): لَنا رایَةُ الحَقِّ،مَنِ استَظَلَّ بِها کَنَّتهُ،ومَن سَبَقَ إلَیها فازَ،ومَن تَخَلَّفَ عَنها هَلَکَ،ومَن فارَقَها هَوی،ومَن تَمَسَّکَ بِها نَجا. (2)
911.عنه (علیه السلام): مَن تَمَسَّکَ بِنَا لَحِقَ،ومَن سَلَکَ غَیرَ طَریقَتِنا غَرِقَ.لُِمحِبّینا أفواجٌ مِن رَحمَةِ اللّهِ،ولِمُبغِضینا أفواجٌ مِن غَضَبِ اللّهِ.وطَریقُنَا القَصدُ،وفی أمرِنَا الرُّشدُ. (3)
912.عنه (علیه السلام) -فی أوَّلِ خُطبَةٍ خَطَبَها بَعدَ بَیعَةِ النّاسِ لَهُ عَلَی الأَمرِ-:ألا إنَّ أبرارَ عِترَتی وأطائِبَ أرومَتی أحلَمُ النّاسِ صِغاراً،وأعلَمُ النّاسِ کِباراً.ألا وإنّا أهلُ بَیتٍ مِن عِلمِ اللّهِ عَلِمنا،وبِحُکمِ اللّهِ حَکَمنا،وبِقَولٍ صادِقٍ أخَذنا،فَإِن تَتَّبِعوا آثارَنا تَهتَدوا بِبَصائِرِنا،وإن لَم تَفعَلوا یُهلِککُمُ اللّهُ بِأَیدینا.مَعَنا رایَةُ الحَقِّ،مَن تَبِعَها لَحِقَ،ومَن تَأَخَّرَ عَنها غَرِقَ،ألا وبِنا تُدرَکَ تِرَةُ کُلِّ مُؤمِنٍ،وبِنا تُخلَعُ رِبقَةُ الذُّلِّ مِن أعناقِهِم، وبِنا فُتِحَ لا بِکُم،وبِنا یُختَمُ لا بِکُم. (4)
913.الإمام الباقر (علیه السلام): آلُ مُحَمَّدٍ علیهم السلام هُم حَبلُ اللّهِ الَّذی أمَرَنا بِالاِعتِصامِ بِهِ،فَقالَ:
«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» 5 . (5)
ص: 785
بر ایشان پیشی نگیرید،که گم راه می شوید،و از آنها عقب نمانید،که به هلاکت می افتید.
910.امام علی (علیه السلام): رایت حق،در دست ماست.هر که در سایۀ آن در آید،او را پناه می دهد و هر که به سوی آن بشتابد،رستگار می گردد و هر که از آن وا پس ماند،نابود می شود و هر که از آن جدا گردد،[به وادی هلاکت وضلالت] فرو می افتد و هر که بِدان چنگ زند،نجات می یابد.
911.امام علی (علیه السلام): هر که به ما چنگ زند،به ساحل نجات می رسد و هر که جز راه ما را بپیماید،غرق می گردد.برای دوستداران ما،فوج هایی از رحمت خداست و برای کینه توزان ما،فوج هایی از خشم خدا.راه ما مستقیم است و امر ما،موجب هدایت و رستگاری است.
912.امام علی (علیه السلام): -در نخستین سخنرانی اش پس از بیعتِ مردم با او بر امر خلافت-:
بدانید که نیکانِ خاندان من و پاکانِ نژاد من،در خردسالی بردبارترین مردم و در بزرگی،داناترین مردم اند.بدانید ما اهل بیتی هستیم که علم ما بر گرفته از علم خداست و به حُکم خدا حُکم می کنیم و سخن راست را گرفته ایم.پس اگر از ما پیروی کنید،به وسیلۀ بینش های ما،راه را می یابید و اگر چنین نکنید،خداوند با دست های ما،شما را نابود خواهد کرد.رایتِ حق،با ماست.هر که در پی آن حرکت کند،به ساحل نجات می رسد و هر که از آن عقب ماند،غرق می شود.
بدانید که به واسطۀ ما انتقام هر مؤمنی گرفته می شود و به واسطۀ ما طوقِ خواری از گردن هایشان باز می گردد و با ما آغاز می شود،نه با شما،و با ما پایان می پذیرد،نه با شما.
913.امام باقر (علیه السلام): خاندان محمّد علیهم السلام،همان ریسمان خدایند که ما را به چنگ زدن بِدان فرمان داده و فرموده است: «و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده مشوید» .
ص: 786
914.الإمام الصادق (علیه السلام) -فی قَولِهِ تَعالی: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً» -:نَحنُ الحَبلُ. (1)
915.عنه (علیه السلام): ما یَمنَعُکُم إذا کَلَّمَکُمُ النّاسُ أن تَقولوا لَهُم:ذَهَبنا مِن حَیثُ ذَهَبَ اللّهُ،وَاختَرنا مِن حَیثُ اختارَ اللّهُ.إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ اختارَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) وَاختارَ لَنا آلَ مُحَمَّدٍ،فَنَحنُ مُتَمَسِّکونَ بِالخِیَرَةِ مِنَ اللّهِ عز و جل. (2)
916.عنه (علیه السلام): کَذَبَ منَ زَعَمَ أنَّهُ یَعرِفُنا وهُوَ مُتَمَسِّکٌ بِعُروَةِ غَیرِنا. (3)
917.الکافی عن یونس بن عبد الرّحمن: قُلتُ لِأَبِی الحَسَنِ الأَوَّلِ (علیه السلام):بِمَ اوَحِّدُ اللّهَ؟فَقالَ:
یا یونُسُ،لا تَکونَنَّ مُبتَدِعاً،مَن نَظَرَ بِرَأیِهِ هَلَکَ،ومَن تَرَکَ أهلَ بَیتِ نَبِیِّهِ (صلی الله علیه و آله) ضَلَّ، ومَن تَرَکَ کِتابَ اللّهِ وقَولَ نَبِیِّهِ کَفَرَ. (4)
918.الإمام الکاظم (علیه السلام) -مِن کِتابِهِ إلی عَلِیِّ بنِ سُوَیدٍ-:إنَّ أوَّلَ ما انهی إلَیکَ أنّی أنعی إلَیکَ نَفسی فی لَیالِیَّ هذِهِ،غَیرَ جازِعٍ ولا نادِمٍ،ولا شاکٍّ فیما هُوَ کائِنٌ مِمّا قَد قَضَی اللّهُ عز و جل وحَتَمَ،فَاستَمسِک بِعُروةِ الدّینِ؛آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام،وَالعُروَةِ الوُثقی الوَصِیِّ بَعدَ الوَصِیِّ، وَالمُسالَمَةِ لَهُم وَالرِّضا بِما قالوا. (5)
تعلیق: الأحادیث التی تدلّ علی وجوب التمسّک بأهل البیت فوق حدّ التواتر،منها حدیث الثقلین.راجع:ص 260«القسم الثالث/عِدل القرآن».
ص: 787
914.امام صادق (علیه السلام) -در بارۀ آیۀ: «همگی به ریسمان خدا چنگ زنید» -:آن ریسمان،ما هستیم.
915.امام صادق (علیه السلام): چه مانعی دارد که هر گاه مردم با شما سخن گفتند،به آنها بگویید:ما از همان راهی رفته ایم که خدا رفته است و همان چیزی را برگزیده ایم که خدا برگزیده است.خداوند سبحان،محمّد (صلی الله علیه و آله) را برگزید و ما را خاندان محمّد،گزینش نمود.
پس ما به برگزیدگان از جانب خدای عز و جل،تمسّک جسته ایم.
916.امام صادق (علیه السلام): دروغ می گوید کسی که مدّعی است ما را شناخته؛امّا به دستاویز دیگران چنگ آویخته است.
917.الکافی -به نقل از یونس بن عبد الرحمان-:به امام کاظم (علیه السلام) گفتم:چگونه موحّد باشم؟
فرمود:«ای یونس! بدعت گذار مباش.کسی که به رأی خود نظر دهد،هلاک می شود و هر که اهل بیت پیامبرش را رها کند،گم راه می گردد و کسی که کتاب خدا و گفتار پیامبرش را فرو گذارد،کافر می شود».
918.امام کاظم (علیه السلام) -در نامه ای که به علی بن سوید نوشت-:قبل از هر چیز،لازم است به تو بگویم که من در همین شب ها از دنیا خواهم رفت و از این بابت نه بی تابم و نه نادِم، و نه در آنچه خداوند عز و جل حُکم کرده و تحقّق آن قطعی است،تردید دارم.پس به دستگیرۀ دین-یعنی:خاندان محمّد علیهم السلام-و به دستگیرۀ استوار-یعنی:اوصیای آنها-یکی پس از دیگری چنگ زن و در برابر آنچه گفتند،تسلیم و راضی باش.
احادیثی که بر وجوب تمسّک به اهل بیت علیهم السلام دلالت دارند،بیش از حدّ تواترند،از جمله حدیث ثقلین که در بخش سوم (ص 261)،در عنوان«همتایی با قرآن» گذشت.
ص: 788
3/3 الوَلایَةُ
919.المستدرک علی الصحیحین عن زید بن أرقم: لَمّا رَجَعَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) مِن حَجَّةِ الوَداعِ ونَزَلَ غَدیرَ خُمٍّ أمَرَ بِدَوحاتٍ فَقُمِمنَ...ثُمَّ قالَ:إنَّ اللّهَ مَولایَ وأنَا وَلِیُّ کُلِّ مُؤمِنٍ.ثُمَّ أخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ (علیه السلام) فَقالَ:مَن کُنتُ وَلِیَّهُ فَهذا وَلِیُّهُ،اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وعادِ مَن عاداهُ. (1)
920.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): مَن أحَبَّ أن یَحیا حَیاتی ویَموتَ میتَتی ویَدخُلَ الجَنَّةَ الَّتی وَعَدَنی رَبّی فَلیَتَوَلَّ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ ووَرَثَتَهُ الطّاهِرینَ،أئِمَّةَ الهُدی ومَصابیحَ الدُّجی مِن بَعدی،فَإِنَّهُم لَن یُخرِجوکُم مِن بابِ الهُدی إلی بابِ الضَّلالَةِ. (2)
921.عنه (صلی الله علیه و آله): مَن أرادَ أن یَحیا حَیاتی ویَموتَ میتَتی،ویَدخُلَ جَنَّةَ عَدنٍ الَّتی غَرَسَهَا اللّهُ رَبّی بِیَدِهِ (3)،فَلیَتَوَلَّ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ،وَلیَتَوَلَّ وَلِیَّهُ،وَلیُعادِ عَدُوَّهُ،وَلیُسَلِّم لِلأَوصِیاءِ مِن بَعدِهِ،فَإِنَّهُم عِترَتی مِن لَحمی ودَمی،أعطاهُمُ اللّهُ فَهمی وعِلمی.إلَی
ص: 789
919.المستدرک علی الصحیحین -به نقل از زید بن ارقم-:چون پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) از حَجّة الوداع باز گشت و در غدیر خُم فرود آمد،دستور داد زیر درخت ها را از خار و خاشاک جارو کردند....سپس فرمود:«همانا خداوند،مولای من است و من ولیّ هر مؤمنی هستم».آن گاه دست علی (علیه السلام) را گرفت و فرمود:«هر که من ولیّ اویم، این،ولیّ اوست.بار خدایا! دوستدار او را دوست بدار و دشمنش را دشمن».
920.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر که دوست دارد چون من زندگی کند و مانند من بمیرد و به همان بهشتی که پروردگارم مرا وعده داده است،وارد شود،پس باید ولایت علی بن ابی طالب و وارثان پاک او را که پس از من،امامان هدایتگر و چراغ های تاریکی ها هستند،بپذیرد؛زیرا آنان هرگز شما را از راه راست به کج راهۀ گم راهی نمی کشانند.
921.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر که می خواهد چون من زندگی کند و مانند من بمیرد و به بهشت برینی که پروردگارم،خدای یکتا با دست [قدرت] خود،آن را نشانده است،وارد شود،باید ولایت علی بن ابی طالب را بپذیرد و با دوست او دوستی کند و با دشمنش دشمنی ورزد و در برابر اوصیای پس از او،گردن نهد؛زیرا آنان عترت من و از گوشت و خون من هستند.خداوند،فهم و دانش مرا به آنان عطا نموده است.
به خدا شِکوه می کنم از دست امّتم که فضیلت ایشان را منکر می شوند و حرمت
ص: 790
اللّهِ أشکو أمرَ امَّتِیَ المُنکِرینَ لِفَضلِهِم،القاطِعینَ فیهِم صِلَتی.وایمُ اللّهِ لَیَقتُلُنَّ ابنیّ (1)،لا أنالَهُمُ اللّهُ شَفاعَتی. (2)
922.عنه (صلی الله علیه و آله) -لِعَلِیٍّ (علیه السلام)-:مَن سَرَّهُ أن یَلقَی اللّهَ عز و جل آمِناً مُطَهَّراً لا یَحزُنُهُ الفَزَعُ الأَکبَرُ فَلیَتَوَلَّکَ،وَلیَتَوَلَّ بَنیکَ الحَسَنَ وَالحُسَینَ،وعَلِیَّ بنَ الحُسَینِ،ومُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ، وجَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ،وموسَی بنَ جَعفَرٍ،وعَلِیَّ بنَ موسی،ومُحَمَّداً،وعَلِیّاً،وَالحَسَنَ، ثُمَّ المَهدِیَّ وهُوَ خاتَمُهُم. (3)
923.عنه (صلی الله علیه و آله) -فِی الأَئِمَّةِ علیهم السلام-:یَابنَ عَبّاسٍ،وَلایَتُهُم وَلایتی ووَلایَتی وَلایَةُ اللّهِ،وحَربُهُم حَربی وحَربی حَربُ اللّهِ (4)،وسِلمُهُم سِلمی وسِلمی سِلمُ اللّهِ. (5)
924.عنه (صلی الله علیه و آله): وَلایَتی ووَلایَةُ أهلِ بَیتی أمانٌ مِنَ النّارِ. (6)
925.عنه (صلی الله علیه و آله): ما بالُ أقوامٍ إذا ذُکِرَ عِندَهُم آلُ إبراهیمَ فَرِحوا وَاستَبشَروا،وإذا ذُکِرَ عِندَهُم آلُ مُحَمَّدٍ (علیه السلام) اشمَأَزَّت قُلوبُهُم؟! وَالَّذی نَفسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ،لَو أنَّ عَبداً جاءَ یَومَ
ص: 791
خویشاوندی مرا با آنان نگه نمی دارند.به خدا سوگند که اینان دو فرزند مرا می کشند! (1)خدا شفاعتم را شامل حال آنان نکند!
922.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) -به علی (علیه السلام)-:هر که خوش حال می شود که خدای عز و جل را ایمن و پاک دیدار کند و از آن وحشت بزرگ (قیامت)،اندوهی به دل راه ندهد،باید ولایت تو و ولایت دو فرزندت حسن و حسین و علی بن الحسین و محمّد بن علی و جعفر بن محمّد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمّد و علی و حسن و سرانجام، مهدی را که آخرین آنهاست،بپذیرد.
923.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) -در بارۀ امامان علیهم السلام-:ای پسر عبّاس! ولایت آنان،ولایت من است و ولایت من،ولایت خداست.جنگ با آنان،جنگ با من است و جنگ با من،جنگ با خدا.آشتی با آنان،آشتی با من است و آشتی با من،آشتی بودن با خداست.
924.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): ولایت من و ولایت اهل بیت من،مایۀ ایمنی از آتش دوزخ است.
925.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): عدّه ای را چه می شود که هر گاه در حضور آنان از خاندان ابراهیم یاد می شود،خوش حال و شادمان می شوند؛امّا هر زمان که نزد آنان از خاندان محمّد (صلی الله علیه و آله) نام برده می شود،ناراحت می شوند؟! سوگند به آن که جان محمّد در
ص: 792
القِیامَةِ بِعَمَلِ سَبعینَ نَبِیّاً ما قَبِلَ اللّهُ ذلِکَ مِنهُ حَتّی یَلقاهُ بِوَلایَتی ووَلایَةِ أهلِ بَیتی. (1)
926.الإمام علیّ (علیه السلام): لا یُقاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) مِن هذِهِ الاُمَّةِ أحَدٌ،ولا یُسَوّی بِهِم مَن جَرَت نِعمَتُهُم عَلَیهِ أبَداً،هُم أساسُ الدّینِ،وعِمادُ الیَقینِ،إلَیهِم یَفیءُ الغالی،وبِهِم یَلحَقُ التّالی،ولَهُم خَصائِصُ حَقِّ الوَلایَةِ،وفیهِمُ الوَصِیَّةُ وَالوِراثَةُ. (2)
927.عنه (علیه السلام): لَنا عَلَی النّاسِ حَقُّ الطّاعَةِ وَالوَلایَةِ،ولَهُم مِنَ اللّهِ سُبحانَهُ حُسنُ الجَزاءِ. (3)
928.الإمام الباقر (علیه السلام): بُنِیَ الإِسلامُ عَلی خَمسِ دَعائِمَ:إقامِ الصَّلاةِ،وإیتاءِ الزَّکاةِ،وصَومِ شَهرِ رَمَضانَ،وحَجِّ البَیتِ الحَرامِ،وَالوَلایَةِ لَنا أهلَ البَیتِ. (4)
929.عنه (علیه السلام): إنَّ اللّهَ جَلَّ وعَزَّ طَهَّرَ أهلَ بَیتِ نَبِیِّهِ علیهم السلام وسَأَلَهُم (5)أجرَ المَوَدَّةِ،وأجری لَهُمُ الوَلایَةَ،وجَعَلَهُم أوصِیاءَهُ وأحِبّاءَهُ ثابِتَةً بَعدَهُ (6)فی امَّتِهِ،فَاعتَبِروا یا أیُّهَا النّاسُ فیما قُلتُ،حَیثُ وَضَعَ اللّهُ عز و جل وَلایَتَهُ وطاعَتَهُ ومَوَدَّتَهُ وَاستِنباطَ عِلمِهِ وحُجَجَهُ،فَإِیّاهُ فَتَقَبَّلوا،وبِهِ فَاستَمسِکوا،تَنجوا بِهِ وتَکونُ لَکُم الحُجَّةُ یَومَ القِیامَةِ،وطَریقُ رَبِّکُم جَلَّ وعَزَّ،ولا تَصِلُ وَلایَةٌ إلَی اللّهِ عز و جل إلّابِهِم،فَمَن فَعَلَ ذلِکَ کانَ حَقّاً عَلَی اللّهِ أن یُکرِمَهُ ولا یُعَذِّبَهُ،ومَن یَأتِ اللّهَ عز و جل بِغَیرِ ما أمَرَهُ کانَ حَقّاً عَلَی اللّهِ عز و جل أن
ص: 793
دست اوست،اگر در روز قیامت،بنده ای با عملِ هفتاد پیامبر حاضر شود،خداوند، آنها را از او نپذیرد،مگر این که با ولایت من و ولایت اهل بیتم خدا را دیدار کند.
926.امام علی (علیه السلام): از این امّت،کسی با خاندان محمّد (صلی الله علیه و آله) سنجیده نمی شود و کسانی که از نعمت آنان برخوردار بودند،با آنها برابر نیستند.آنان (خاندان محمّد) بنیاد دین و تکیه گاه یقین اند.تند رونده،به سوی ایشان بر می گردد و وا پس مانده،به آنان ملحق می شود.ویژگی های حقّ ولایت [و امامت]،در آنهاست و بس،و وصیّت و وراثت،منحصر به آنان است.
927.امام علی (علیه السلام): ما را بر عهدۀ مردم،حقّ فرمانبری و ولایت است و برای این کار،از خداوند سبحان،پاداش نیک خواهند گرفت.
928.امام باقر (علیه السلام): اسلام بر پنج پایه استوار شده است:نماز خواندن،زکات دادن،گرفتن روزۀ ماه رمضان،گزاردن حجّ خانۀ خدا و پذیرشِ ولایت ما اهل بیت.
929.امام باقر (علیه السلام): خداوند عز و جل،اهل بیت پیامبر خود را پاک گردانید و مزد رسالت را دوستی با ایشان قرار داد و ولایت را برای آنان مقرّر داشت و ایشان را اوصیا و دوستان او قرار داد که پس از وی در میان امّتش پایدارند.پس-ای مردم-در آنچه گفتم،بیندیشید که خداوند عز و جل،ولایت و طاعت و دوستی خود را در او نهاده و وی را استنباط کنندۀ علمش و حجّت هایش گردانیده است.بنا بر این،فقط او را بپذیرید و تنها به او تمسّک جویید تا به واسطۀ او نجات یابید و در روز قیامت،حجّت داشته باشید.راه پروردگارتان عز و جل،جز به واسطۀ آنان پیموده نمی شود و هیچ ولایتی جز به واسطۀ آنان به خدای عز و جل نمی پیوندد.هر که چنین کند،بر خداوند است که او را گرامی بدارد و عذابش نکند و هر که با چیزی جز آنچه خداوند عز و جل بدان فرمان داده،
ص: 794
یُذِلَّهُ و أن یُعَذِّبَهُ. (1)
930.الکافی عن أبی حمزة: قالَ لی أبو جَعفَرٍ (علیه السلام):إنَّما یَعبُدُ اللّهَ مَن یَعرِفُ اللّهَ،فَأَمّا مَن لا یَعرِفُ اللّهَ فَإِنَّما یَعبُدُهُ هکَذا ضَلالاً.قُلتُ:جُعِلتُ فِداکَ،فَما مَعرِفَةُ اللّهِ؟
قالَ:تَصدیقُ اللّهِ عز و جل،وتَصدیقُ رَسولِهِ (صلی الله علیه و آله)،ومُوالاةُ عَلِیٍّ (علیه السلام)،وَالاِئتمامُ بِهِ وبِأَئِمَّةِ الهُدی علیهم السلام،وَالبَراءَةُ إلَی اللّهِ عز و جل مِن عَدُوِّهِم،هکَذا یُعرَفُ اللّهُ عز و جل. (2)
931.الإمام الباقر (علیه السلام): مَن دَخَلَ فی وَلایَةِ آلِ مُحَمَّدٍ دَخَلَ الجَنَّةَ،ومَن دَخَلَ فی وَلایَةِ عَدُوِّهِم دَخَلَ النّارَ. (3)
932.الکافی عن محمّد بن علیّ الحلبیّ عن الإمام الصّادق (علیه السلام) -فی قَولِهِ عز و جل: «رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً» 4 -:یَعنِی الوَلایَةَ،مَن دَخَلَ فِی الوَلایَةِ دَخَلَ فی بَیتِ الأَنبِیاءِ علیهم السلام.وقَولِهِ: «إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» 5 یَعنِی الأَئِمَّةَ علیهم السلام ووَلایَتَهُم،مَن دَخَلَ فیها دَخَلَ فی بَیتِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله). (4)
933.الإمام الصادق (علیه السلام): إنَّ اللّهَ جَعَلَ وَلایَتَنا أهلَ البَیتِ قُطبَ القُرآنِ،وقُطبَ جَمیعِ الکُتُبِ،عَلَیها یَستَدیرُ مُحکَمُ القُرآنِ،وبِها نَوَّهَتِ الکُتُبُ ویَستَبینُ الإِیمانُ.
ص: 795
بر او وارد شود،بر خدای عز و جل است که او را خوار گرداند و عذابش کند.
930.الکافی -به نقل از ابو حمزه-:امام باقر (علیه السلام) به من فرمود:«در حقیقت،خدا را کسی بندگی می کند که خداشناس باشد؛امّا کسی که خداشناس نیست،او را این گونه [مانند عامّۀ مردم]،گم راهانه می پرستد».
گفتم:فدایت شوم! شناخت خدا به چیست؟
فرمود:«باور داشتن خدای عز و جل و باور داشتن پیامبر او و پذیرش ولایت علی (علیه السلام) و پیروی از او و از امامان هدایت علیهم السلام و پناه بردن به خدای عز و جل از دشمنان آنان.این است شناخت خدای عز و جل».
931.امام باقر (علیه السلام): هر که به ولایت خاندان محمّد در آید،به بهشت می رود و هر که به ولایت دشمنان آنان در آید،به دوزخ می رود.
932.الکافی -به نقل از محمّد بن علی حلبی-:امام صادق (علیه السلام) در بارۀ آیۀ: «پروردگارا! مرا و پدر و مادرم را و هر کس را که با ایمان وارد خانۀ من شود،بیامرز!» فرمود:«مقصود،ولایت است.هر کس به ولایت وارد شود،به خانۀ پیامبران علیهم السلام وارد شده است»و در بارۀ آیۀ: «خداوند خواسته است که پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند» فرمود:«مقصود،امامان علیهم السلام و ولایت آنان است.هر که به این ولایت وارد شود،به خانۀ پیامبر (صلی الله علیه و آله) وارد شده است».
933.امام صادق (علیه السلام): خداوند،ولایت ما اهل بیت را محور قرآن و محور همۀ کتاب ها[ی آسمانی] قرار داد که قرآنِ استوار،بر گِرد آن می چرخد و به واسطۀ آن،همۀ کتاب ها ارج یافته اند و به واسطۀ آن،حقیقت ایمان روشن می شود.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) دستور داد
ص: 796
وقَد أمَرَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) أن یُقتَدی بِالقُرآنِ وآلِ مُحَمَّدٍ،وذلِکَ حَیثُ قالَ فی آخِرِ خُطبَةٍ خَطَبَها:«إنّی تارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ:الثَّقَلَ الأَکبَرَ،وَالثَّقَلَ الأَصغَرَ،فَأَمَّا الأَکبَرُ فَکِتابُ رَبّی،وأمَّا الأَصغَرُ فَعِترَتی أهلُ بَیتی،فَاحفَظونی فیهِما فَلَن تَضِلّوا ما تَمَسَّکتُم بِهِما». (1)
934.الإمام الکاظم (علیه السلام): مَن تَقَدَّمَ إلی وَلایَتِنا اخِّرَ عَن سَقَرَ،ومَن تَأَخَّرَ عَنّا تَقَدَّمَ إلی سَقَرَ. (2)
935.الأمالی للطوسی عن عبد السّلام بن صالح الهرویّ: کُنتُ مَعَ الرِّضا (علیه السلام) لَمّا دَخَلَ نَیسابورَ،وهُوَ راکِبٌ بَغلَةً شَهباءَ وقَد خَرَجَ عُلَماءُ نَیسابورَ فِی استِقبالِهِ،فَلَمّا سارَ إلَی المَرتَعَةِ تَعَلَّقوا بِلِجامِ بَغلَتِهِ وقالوا:یَابنَ رَسولِ اللّهِ،حَدِّثنا بِحَقِّ آبائِکَ الطّاهِرینَ، حَدِّثنا عَن آبائِکَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم أجمَعینَ.
فَأَخرَجَ رَأسَهُ مِنَ الهَودَجِ وعَلَیهِ مَطرَفُ (3)خَزٍّ فَقالَ:حَدَّثَنی أبی موسَی بنُ جَعفَرٍ،عَن أبیهِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ،عَن أبیهِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ،عَن أبیهِ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ،عَن أبیهِ الحُسَینِ سَیِّدِ شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ،عَن أبیهِ أمیرِ المُؤمِنینَ،عَن رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) قالَ:أخبَرَنی جَبرَئیلُ الرّوحُ الأَمینُ،عَنِ اللّهِ تَقَدَّسَت أسماؤُهُ وجَلَّ وَجهُهُ قالَ:«إنّی أنَا اللّهُ،لا إلهَ إلَّاأنَا وَحدی،عِبادی ! فَاعبُدونی،وَلیَعلَم مَن لَقِیَنی مِنکُم بِشَهادَةِ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ مُخلِصاً بِها أنَّهُ قَد دَخَلَ حِصنی،ومَن دَخَلَ حِصنی أمِنَ عَذابی».
ص: 797
که به قرآن و خاندان محمّد اقتدا شود،آن گاه که در آخرین خطبۀ خود فرمود:«من در میان شما،دو چیز گران سنگ بر جای می نهم:یکی بزرگ تر و دیگری کوچک تر.
امّا بزرگ تر،کتاب پروردگار من است و کوچک تر،عترت یا همان اهل بیت من اند.
پس با پاسداشت آن دو مرا پاس بدارید؛زیرا تا زمانی که به آن دو،چنگ زنید، هرگز گم راه نخواهید شد».
934.امام کاظم (علیه السلام): هر که به سوی ولایت ما پیش رود،از دوزخ وا پس می ماند و هر که از ولایت ما عقب ماند،به سوی دوزخ پیش می رود.
935.الأمالی ،طوسی-به نقل از عبد السلام بن صالح هروی-:زمانی که امام رضا (علیه السلام) وارد نیشابور شد،من با ایشان بودم.امام (علیه السلام) بر قاطر خاکستری رنگی سوار بود.علمای نیشابور برای استقبال از ایشان بیرون آمده بودند.چون به جانب مَربَعه (1)به راه افتاد، آنان لگام قاطر ایشان را گرفتند و گفتند:ای پسر پیامبر خدا! تو را به حقّ پدران پاکت برای ما حدیثی بگو.از پدران خویش-که درود خدا بر همۀ آنان باد برایمان حدیثی بگو.
در این هنگام،امام (علیه السلام) سرش را از کجاوه ای که روی آن پارچۀ ابریشمی نگارین آویخته بود،بیرون آورد و فرمود:«پدرم موسی بن جعفر،از پدرش جعفر بن محمّد،از پدرش محمّد بن علی،از پدرش علی بن الحسین،از پدرش حسین، سَرور جوانان بهشتی،از پدرش امیر مؤمنان،از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) برایم حدیث کرد که فرمود:"جبرئیل،روح الأمین،از جانب خداوند پاک و بزرگ به من خبر داد که فرمود:این منم خدا.معبودی نیست،مگر تنها من.بندگان من! پس مرا بندگی کنید، که هر کس از شما که با شهادت دادن مخلصانه به این که معبودی جز خدای یکتا نیست،مرا دیدار کند،به حصار من وارد می گردد و هر کس به حصار من وارد
ص: 798
قالوا:یَابنَ رَسولِ اللّهِ،وما إخلاصُ الشَّهادَةِ للّهِ ِ؟قالَ:«طاعَةُ اللّهِ ورَسولِهِ ووَلایَةُ أهلِ بَیتِهِ علیهم السلام». (1)
936.الإمام الرّضا (علیه السلام): کَمالُ الدّینِ وَلایَتُنا وَالبَراءَةُ مِن عَدُوِّنا. (2)
937.الإمام الهادی (علیه السلام) -فِی الزِّیارَةِ الجامِعَةِ الَّتی یُزارُ بِهَا الأَئِمَّةُ علیهم السلام-:وأشرَقَتِ الأَرضُ بِنورِکُم،وفازَ الفائِزونَ بِوَلایَتِکُم،بِکُم یُسلَکُ إلَی الرِّضوانِ،وعَلی مَن جَحَدَ وَلایَتَکُم غَضَبُ الرَّحمنِ. (3)
4/3 التَّقدیمُ
938.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): أیُّهَا النّاسُ ! إنّی فَرَطُکُم وأنتُم وارِدونَ عَلَیَّ الحَوضَ،ألا وإنّی سائِلُکُم عَنِ الثَّقَلَینِ،فَانظُروا کَیفَ تَخلُفونّی فیهِما،فَإِنَّ اللَّطیفَ الخَبیرَ نَبَّأَنی أنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَلقَیانی،وسَأَلتُ رَبّی ذلک فَأَعطانیهِ،ألا وإنّی قَد تَرَکتُهُما فیکُم:
کِتابَ اللّهِ وعِترَتی أهلَ بَیتی،فَلا تَسبِقوهُم فَتَفَرَّقوا،ولا تُقَصِّروا عَنهُم فَتَهلِکوا،ولا تُعَلِّموهُم فَإِنَّهُم أعلَمُ مِنکُم. (4)
939.عنه (صلی الله علیه و آله): أیُّهَا النّاسُ ! قَد بَیَّنتُ لَکُم مَفزَعَکُم بَعدی وإمامَکُم ودَلیلَکُم وهادِیَکُم،وهُوَ أخی عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ،وهُوَ فیکُم بِمَنزِلَتی فیکُم،فَقَلِّدوهُ دینَکُم وأطیعوهُ فی جَمیعِ امورِکُم،فَإِنَّ عِندَهُ جَمیعَ ماعَلَّمَنِیَ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی وحِکمَتَهُ،فَسَلوهُ وتَعَلَّموا
ص: 799
شود،از عذابم ایمن است"».
گفتند:ای پسر پیامبر خدا! شهادت دادن مخلصانه به خدا چگونه است؟
فرمود:«به اطاعت از خدا و پیامبر او و ولایت اهل بیتش علیهم السلام».
936.امام رضا (علیه السلام): کمال دین،در داشتن ولایت ما و بیزاری جستن از دشمن ماست.
937.امام هادی (علیه السلام) -در زیارت جامعه که بِدان امامان علیهم السلام را زیارت می کنند-:و زمین به نور شما روشن گشت و رستگاران،به واسطۀ ولایت شما رستگار شدند.به سبب وجود شماست که راه رضوان [الهی] پیموده می شود و خشم خدا بر کسی است که ولایت شما را انکار کند.
938.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): ای مردم! من جلوتر از شما می روم و شما در کنار حوض [کوثر]،بر من وارد می شوید.آگاه باشید که من از شما در بارۀ ثَقَلین خواهم پرسید.پس بنگرید که پس از من با آن دو،چه می کنید؛زیرا خداوندِ لطیف خبیر،مرا خبر داد که این دو هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد تا این که به دیدار من بیایند و من این امر را از پروردگارم خواستم و او خواهش مرا بر آورد.آگاه باشید که من در میان شما این دو را بر جای گذاشته ام:کتاب خدا و عترتم [یعنی] اهل بیتم را.پس،از آنان پیشی نگیرید که پراکنده می شوید و از آنان عقب نمانید که نابود می شوید و به آنان چیز یاد ندهید؛زیرا آنان از شما داناترند.
939.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): ای مردم! من هشدار دهنده و پیشوا و راه نما و رهبر پس از خود را برای شما مشخّص کردم و او برادرم علی بن ابی طالب است.او در میان شما به منزلۀ من در میان شماست.پس در دین خود،از او پیروی کنید و در همۀ کارهایتان
ص: 800
مِنهُ ومِن أوصِیائِهِ بَعدَهُ،ولا تُعَلِّموهُم ولا تَتَقَدَّموهُم ولا تَخَلَّفوا عَنهُم،فَإِنَّهُم مَعَ الحَقِّ وَالحَقَّ مَعَهُم،لا یُزایِلونَهُ ولا یُزایِلُهُم. (1)
940.عنه (صلی الله علیه و آله): إنَّ اللّهَ تَعالی جَعَلَ ذُرِّیَّةَ کُلِّ نَبِیٍّ مِن صُلبِهِ وجَعَلَ ذُرِّیَّتی مِن صُلبِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ (علیه السلام)...فَقَدِّموهُم ولا تَتَقَدَّموا عَلَیهِم،فَإِنَّهُم أحلَمُکُم صِغاراً وأعلَمُکُم کِباراً،فَاتَّبِعوهُم فَإِنَّهُم لا یُدخِلونَکُم فی ضَلالٍ ولا یُخرِجونَکُم مِن هُدیً. (2)
941.الإحتجاج عن عثمان بن حنیف: سَمِعنا رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقولُ:أهلُ بَیتی نُجومٌ لِأَهلِ الأَرضِ،فَلا تَتَقَدَّموهُم وقَدِّموهُم فَهُمُ الوُلاةُ بَعدی.
فَقامَ إلَیهِ رَجُلٌ،فَقالَ:یا رَسولَ اللّهِ،وأیُّ أهلِ بَیتِکَ؟
فَقالَ:عَلِیٌّ وَالطّاهِرونَ مِن وُلدِهِ. (3)
942.الإمام علیّ (علیه السلام) -فی خُطبَةٍ لَهُ فی رَسولِ اللّهِ وأهلِ بَیتِهِ علیهم السلام-:أرسَلَهُ بِأَمرِهِ صادِعاً (/ ناطِقاً)،وبِذِکرِهِ ناطِقاً (/قاطِعاً)،فَأَدّی أمیناً،ومَضی رَشیداً،وخَلَّفَ فینا رایَةَ الحَقِّ،مَن تَقَدَّمَها مَرَقَ،ومَن تَخَلَّفَ عَنها زَهَقَ،ومَن لَزِمَها لَحِقَ. (4)
943.عنه (علیه السلام): لَمّا خَطَبَ أبو بَکرٍ قامَ إلَیهِ ابَیُّ بنُ کَعبٍ،وکانَ یَومُ الجُمُعَةِ أوَّلُ یَومٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ،فَقالَ:...أَلَستُم تَعلَمونَ أنَّ رَسولَ اللّهِ قالَ:اُوصیکُم بِأَهلِ بَیتی خَیراً، فَقَدِّموهُم ولا تَقَدَّموهُم،وأمِّروهُم ولا تَأَمَّروا عَلَیهِم...فَقامَت إلَیهِ رِجالٌ مِنَ
ص: 801
از وی فرمان برید؛زیرا تمام آنچه را که خداوند-تبارک و تعالی-به من تعلیم داده و حکمت الهی،در نزد اوست.بنا بر این،از او و از اوصیای پس از او بپرسید و تعلیم گیرید و به آنان چیز یاد ندهید و بر ایشان پیشی نگیرید و از آنان عقب نمانید؛چرا که آنان با حق هستند و حق با آنان است.نه آنان از حق جدا می شوند و نه حق از آنان جدا می شود.
940.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): خدای متعال،ذریّۀ هر پیامبری را از پشت خود او قرار داده؛امّا ذریّۀ مرا از پشت علی بن ابی طالب (علیه السلام) قرار داده است....پس آنان را پیشرو قرار دهید و از ایشان جلو نیفتید؛زیرا آنان در خردسالی،بردبارترین شما و در بزرگ سالی، داناترینتان هستند.بنا بر این،از آنان پیروی کنید؛چرا که ایشان شما را به گم راهی نمی کشانند و از راه راست بیرونتان نمی برند.
941.الاحتجاج -به نقل از عثمان بن حنیف-:شنیدیم که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) می فرماید:«اهل بیت من،ستارگان اهل زمین اند.پس،از آنان جلو نیفتید و ایشان را جلودار خود سازید؛ چرا که آنان،والیانِ پس از من اند».
مردی برخاست و گفت:ای پیامبر خدا!کدام اهل بیتت؟
فرمود:«علی و فرزندان پاک او».
942.امام علی (علیه السلام) -در سخنانی در بارۀ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت او-:خداوند،او (محمّد (صلی الله علیه و آله) ) را فرستاد تا فرمانش را بیان کند و یادش را بر سر زبان ها اندازد،و او رسالت خود را با امانت ادا کرد و ره یافته و رستگار،جهان را وداع گفت و پرچم حق را در میان ما گذاشت.هر که از آن پیشی گیرد،از دین بیرون می رود و هر که از آن وا پس ماند،هلاک می شود و هر که همراهیِ آن کند،[به ساحل رستگاری و نجات] می رسد.
943.امام علی (علیه السلام): هنگامی که ابو بکر خطبه [ی خلافت] خواند-و آن روز،آدینه بود و مصادف با نخستین روز از ماه رمضان-،اُبیّ بن کعب برخاست و به او گفت:...آیا نه این که می دانید پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«شما را در بارۀ اهل بیتم سفارش به نیکی
ص: 802
الأَنصارِ فَقالوا (لَهُ):اُقعُد رَحِمَکَ اللّهُ یا ابَیُّ،فَقَد أدَّیتَ ما سَمِعتَ ووَفَیتَ بِعَهدِکَ. (1)
944.الإمام الصادق (علیه السلام): مَن تَوَلّی آلَ مُحَمَّدٍ وقَدَّمَهُم عَلی جَمیعِ النّاسِ بِما قَدَّمَهُم مِن قَرابَةِ رَسولِ اللّهِ فَهُوَ مِن آلِ مُحَمَّدٍ لِتَوَلّیهِ آلَ مُحَمَّدٍ،لا أنَّهُ مِنَ القَومِ بِأَعیانِهِم وإنَّما هُوَ مِنهُم بِتَوَلّیهِ إلَیهِم وَاتِّباعِهِ إیّاهُم،وکَذلِکَ حُکمُ اللّهِ فی کِتابِهِ: «وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ» 2 وقولُ إبراهیمَ (علیه السلام): «فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی وَ مَنْ عَصانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» 3 . (2)
5/3 الاقتِداءُ
945.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): مَن سَرَّهُ أن یَحیا حَیاتی ویَموتَ مَماتی،ویَسکُنَ جَنَّةَ عَدنٍ غَرَسَها رَبّی،فَلیُوالِ عَلِیّاً مِن بَعدی وَلیُوالِ وَلِیَّهُ،وَلیَقتَدِ بِالأَئِمَّةِ مِن بَعدی،فَإِنَّهُم عِترَتی، خُلِقوا مِن طینَتی،رُزِقوا فَهماً وعِلماً،ووَیلٌ لِلمُکَذِّبینَ بِفَضلِهِم مِن امَّتی،القاطِعینَ فیهِم صِلَتی،لا أنالَهُمُ اللّهُ شَفاعَتی. (3)
946.عنه (صلی الله علیه و آله): مَن أحَبَّ أن یَحیا حَیاةً تُشبِهُ حَیاةَ الأَنبِیاءِ،ویَموتَ میتَةً تُشبِهُ میتَةَ
ص: 803
می کنم.آنان را جلودار خود سازید و بر ایشان پیشی نگیرید و آنان را فرمان روا سازید و بر ایشان فرمان روایی و امارت نکنید...».
در این هنگام،گروهی از مردان انصار برخاستند و به ابیّ گفتند:رحمت خدا بر تو ای ابیّ! بنشین؛تو آنچه را شنیده بودی،گفتی و به پیمانت وفا کردی.
944.امام صادق (علیه السلام): هر کس ولایت خاندان محمّد را بپذیرد و آنان را به سبب خویشاوندی شان با پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) بر همۀ مردم مقدّم دارد،چنین کسی از خاندان محمّد است؛چون ولایت خاندان محمّد را دارد،نه به این معنا که در واقع،جزء این خاندان است؛بلکه از آنان است به سبب پذیرش ولایتشان و پیروی کردن از آنها.خداوند در کتاب خود،این گونه حُکم کرده است،آن جا که فرموده: «و هر کس از شما آنان را به ولایت گیرد،از آنان خواهد بود» و ابراهیم (علیه السلام) فرمود: «پس هر که از من پیروی کند،بی گمان،او از من است و هر که نافرمانی ام کند،بی گمان،تو آمرزندۀ مهربانی» .
945.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هرکس خوش حال می شود که مانند من زندگی کند و مانند من از دنیا برود و در بهشت برینی که پروردگارم آن را کاشته است،ساکن شود،باید پس از من،علی را دوست بدارد و دوست او را نیز دوست دارد و به امامان پس از من اقتدا کند؛زیرا آنان عترت من اند،از طینت من آفریده شده اند و فهم و دانش،روزی شده اند.وای بر آن دسته از امّتم که فضل و برتری ایشان را انکار کنند و حرمت خویشاوندی من با آنان را نگه ندارند! خدا شفاعتم را نصیب ایشان نکند!
946.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر که دوست دارد مانند پیامبران زندگی کند و مرگی چون مرگ شهیدان داشته باشد و در بهشتی که خدای رحمان کاشته است،ساکن شود،باید از
ص: 804
الشُّهَداءِ،ویَسکُنَ الجِنانَ الَّتی غَرَسَهَا الرَّحمنُ،فَلیَتَوَلَّ عَلِیّاً وَلیُوالِ وَلِیَّهُ وَلیَقتَدِ بِالأَئِمَّةِ مِن بَعدِهِ،فَإِنَّهُم عِترَتی خُلِقوا مِن طینَتی.اللّهُمَّ ارزُقهُم فَهمی وعِلمی،ووَیلٌ لِلمُخالِفینَ لَهُم مِن امَّتی،اللّهُمَّ لا تُنِلهُم شَفاعَتی. (1)
947.عنه (صلی الله علیه و آله): أهلُ بَیتی یُفَرِّقونَ بَینَ الحَقِّ وَالباطِلِ،وهُمُ الأَئِمَّةُ الَّذینَ یُقتَدی بِهِم. (2)
948.عنه (صلی الله علیه و آله): الرَّوحُ وَالرّاحَةُ،وَالرَّحمَةُ وَالنُّصرَةُ،وَالیُسرُ وَالیَسارُ،وَالرِّضا وَالرِّضوانُ، وَالَمخرَجُ وَالفَلجُ (3)،وَالقُربُ وَالَمحَبَّةُ مِنَ اللّهِ ومِن رَسولِهِ،لِمَن أحَبَّ عَلِیّاً وَائتَمَّ بِالأَوصِیاءِ مِن بَعدِهِ. (4)
949.عنه (صلی الله علیه و آله): طوبی لِمَن أدرَکَ قائِمَ أهلِ بَیتی وهُوَ مُقتَدٍ بِهِ قَبلَ قِیامِهِ،یَأتَمُّ بِهِ وبِأَئِمَّةِالهُدی مِن قَبلِهِ،ویَبرَأُ إلَی اللّهِ عز و جل مِن عَدُوِّهِم،اُولئِکَ رُفَقائی وأکرَمُ امَّتی عَلَیَّ. (5)
950.الأمالی للطوسی عن جابر بن عبد اللّه الأنصاریّ: صَلّی بِنا رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَوماً صَلاةَ الفَجرِ،ثُمَّ انفَتَلَ وأقبَلَ عَلَینا یُحَدِّثُنا،فَقالَ:
أیُّهَا النّاسُ ! مَن فَقَدَ الشَّمسَ فَلیَتَمَسَّک بِالقَمَرِ،ومَن فَقَدَ القَمَرَ فَلیَتَمَسَّک
ص: 805
علی پیروی کند و با دوست او دوستی کند و به امامانِ پس از او اقتدا نماید؛زیرا آنان عترت من اند و از طینت من آفریده شده اند.بار خدایا! فهم و دانش مرا روزیِ ایشان فرما! وای بر آن دسته از امّتم که با آنان مخالفت کنند! بار خدایا! شفاعت مرا شامل حال این مردمان مگردان!
947.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): اهل بیت من،حق را از باطل جدا می کنند و هم ایشان اند آن امامانی که باید به آنها اقتدا کرد.
948.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): آسایش و آسودگی و رحمت و یاری و توانگری و آسانی و خشنودی و خُرسندی و گشایش و کامیابی و تقرّب و دوستی خدا و پیامبر او،برای کسی است که علی را دوست بدارد و به جانشینان او اقتدا کند.
949.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): خوشا به حال کسی که قائم اهل بیت را درک کند و پیش از قیامش به او اقتدا نماید و از او و از امامان هدایتگرِ پیش از او پیروی کند و از دشمنان آنان به خدای عز و جل پناه ببرد و بیزاری جوید! اینان رفیقان من و گرامی ترین افراد امّت من در نزد من اند.
950.الأمالی ،طوسی-به نقل از جابر بن عبد اللّه انصاری-:روزی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) نماز صبح را به جماعت با ما خواند و سپس به طرف ما بر گشت و برایمان سخن گفت و فرمود:«ای مردم! هر که خورشید را از دست داد،به دامن ماه چنگ زَنَد و هر که ماه را از دست داد،به فَرقَدان (1)تمسّک جوید».
ص: 806
بِالفَرقَدَینِ.
قالَ:فَقُمتُ أنَا وأبو أیّوبَ الأَنصارِیُّ ومَعَنا أنَسُ بنُ مالِکٍ فَقُلنا:یا رَسولَ اللّهِ، مَنِ الشَّمسُ؟
قالَ:أنَا.فَإِذا هُوَ (صلی الله علیه و آله) ضَرَبَ لَنا مَثَلاً فَقالَ:إنَّ اللّهَ تَعالی خَلَقَنا وجَعَلَنا بِمَنزِلَةِ نُجومِ السَّماءِ کُلَّما غابَ نَجمٌ طَلَعَ نَجمٌ،فَأَنَا الشَّمسُ،فَإِذا ذَهَبَ بی فَتَمَسَّکوا بِالقَمَرِ.
قُلنا:فَمَنِ القَمَرُ؟
قالَ:أخی ووَصِیّی ووَزیری،وقاضی دَینی،وأبو وُلدی،وخَلیفَتی فی أهلی عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ.
قُلنا:فَمَنِ الفَرقَدانِ؟
قالَ:الحَسَنُ وَالحُسَینُ.ثُمَّ مَکَثَ مَلِیّاً وقالَ:فاطِمَةُ هِیَ الزُّهرَةُ،وعِترَتی أهلُ بَیتی هُم مَعَ القُرآنِ وَالقُرآنُ مَعَهُم،لا یَفتَرِقانِ حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ. (1)
951.الإمام الرضا (علیه السلام): مَن سَرَّهُ أن یَنظُرَ إلَی اللّهِ بِغَیرِ حِجابٍ ویَنظُرَ اللّهُ إلَیهِ بِغَیرِ حِجابٍ، فَلیَتَوَلَّ آلَ مُحَمَّدٍ،وَلیَتَبَرَّأ مِن عَدُوِّهِم،وَلیَأتَمَّ بِإِمامِ المُؤمِنینَ مِنهُم،فَإِنَّهُ إذا کانَ یَومُ القِیامَةِ نَظَرَ اللّهُ إلَیهِ بِغَیرِ حِجابٍ ونَظَرَ إلَی اللّهِ بِغَیرِ حِجابٍ. (2)
ص: 807
من و ابو ایّوب انصاری و انس بن مالک برخاستیم و گفتیم:ای پیامبر خدا! چه کسی خورشید است؟
فرمود:«من».
در این هنگام،پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) برای ما مَثَلی زد و فرمود:«خدای متعال،ما را آفرید و چونان ستارگان آسمان قرارمان داد که هر گاه ستاره ای غروب کند،ستاره ای دیگر طلوع می کند.پس من خورشید هستم و هر گاه بُرده شدم،به ماه چنگ زنید».
گفتیم:چه کسی ماه است؟
فرمود:«برادر و وصی و وزیرم و ادا کنندۀ دِینَم و پدر فرزندانم و جانشین من در میان خانواده ام،علی بن ابی طالب».
گفتیم:فرقدان کیستند؟
فرمود:«حسن و حسین».
پیامبر (صلی الله علیه و آله) سپس لختی درنگ کرد و آن گاه فرمود:«فاطمه هم [ستارۀ] زهره است و عترتم،اهل بیتم،با قرآن اند و قرآن با آنان است.از هم جدا نمی شوند تا این که در کنار حوض [کوثر] بر من وارد شوند».
951.امام رضا (علیه السلام): هر که خوش حال می شود که خدا را بی پرده ببیند و خدا نیز بی پرده به او بنگرد،ولایت خاندان محمّد را بپذیرد و از دشمنان آنان بیزاری جوید و از ایشان که پیشوای مؤمنان هستند،پیروی کند.در این صورت،چون روز قیامت شود، خداوند،بی پرده به او می نگرد و او نیز بدون پرده،خدا را مشاهده می کند.
ص: 808
6/3 الإِکرامُ
الکتاب
«فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ». 1
الحدیث
952.تفسیر الثعلبی عن أنس بن مالک وبریدة: قَرَأَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) هذِهِ الآیَةَ: «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ» إلی قَولِهِ: «وَ الْأَبْصارُ» 2 فَقامَ رَجُلٌ فَقالَ:أیُّ بُیوتٍ هذِهِ یا رَسولَ اللّهِ؟
قالَ:بُیوتُ الأَنبِیاءِ.قالَ:فَقامَ إلَیهِ أبو بَکرٍ،فَقالَ:یا رَسولَ اللّهِ،هذَا البَیتُ مِنها؟-لِبَیتِ عَلِیٍّ وفاطِمَةَ-قالَ:نَعَم،مِن أفاضِلِها. (1)
953.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): أربَعَةٌ أنَا لَهُم شَفیعٌ یَومَ القِیامَةِ:المُکرِمُ لِذُرِّیَّتی مِن بَعدی،وَالقاضِی لَهُم حَوائِجَهُم،وَالسّاعِی لَهُم فی امورِهِم عِندَ اضطِرارِهِم إلَیهِ،وَالُمحِبُّ لَهُم بِقَلبِهِ ولِسانِهِ. (2)
ص: 809
قرآن
«در خانه هایی که خدا رخصت داده که [قدر و منزلتِ] آنها رفعت یابد و نامش در آنها یاد شود،در آن خانه ها،هر بامداد و شامگاه،او را نیایش می کنند».
حدیث
952.تفسیر الثعلبی -به نقل از انَس بن مالک و بُرَیده-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) آیۀ «در خانه هایی که خدا رخصت داده که [قدر و منزلت] آنها رفعت یابد و نامش در آنها یاد شود...» را تا «...و [آنها] از روزی که دل ها و دیده ها در آن،زیر و رو می شوند،می هراسند» قرائت کرد.مردی برخاست و گفت:ای پیامبر خدا! اینها کدام خانه یند؟
فرمود:«خانه های پیامبران».
ابو بکر برخاست و گفت:ای پیامبر خدا! این خانه (خانۀ علی و فاطمه) هم جزو آنهاست؟
فرمود:«آری.از بهترین های آنهاست».
953.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): چهار نفرند که روز قیامت،من شفیع آنها خواهم بود:کسی که پس از من،فرزندانم را گرامی بدارد؛کسی که نیازهای آنان را برآورده سازد؛کسی که وقتی آنان به او محتاج شدند،در رفع گرفتاری هایشان بکوشد؛و کسی که با دل و زبان خویش آنان را دوست بدارد.
ص: 810
954.عنه (صلی الله علیه و آله): أیُّهَا النّاسُ ! عَظِّموا أهلَ بَیتی فی حَیاتی وبَعدَ مَماتی،وأکرِموهُم وفَضِّلوهُم. (1)
955.الإمام الحسن (علیه السلام): أرسَلَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) إلَی الأَنصارِ فَأَتَوهُ،فَقالَ لَهُم:یا مَعشَرَ الأَنصارِ،ألا أدُلُّکُم عَلی ما إن تَمَسَّکتُم بِهِ لَن تَضِلّوا بَعدَهُ؟
قالوا:بَلی یا رَسولَ اللّهِ.
قالَ:هذا عَلِیٌّ،فَأَحِبّوهُ بِحُبّی وکَرِّموهُ لِکَرامَتی،فَإِنَّ جَبرَئیلَ (علیه السلام) أمَرَنی بِالَّذی قُلتُ لَکُم عَنِ اللّهِ عز و جل. (2)
956.الأمالی للصدوق عن ابن عبّاس: صَعِدَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) المِنبَرَ فَخَطَبَ وَاجتَمَعَ النّاسُ إلَیهِ فَقالَ:...أیُّهَا النّاسُ !...إنَّکُم مَجموعونَ ومُساءَلونَ عَنِ الثَّقَلَینِ،فَانظُروا کَیفَ تَخلُفونّی فیهِما.إنَّهُم أهلُ بَیتی،فَمَن آذاهُم آذانی،ومَن ظَلَمَهُم ظَلَمَنی،ومَن أذَلَّهُم أذَلَّنی،ومَن أعَزَّهُم أعَزَّنی،ومَن أکرَمَهُم أکرَمَنی،ومَن نَصَرَهُم نَصَرَنی،ومَن خَذَلَهُم خَذَلَنی. (3)
957.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): ما تَقدَمُ عَلَی اللّهِ امَّةٌ یَومَ القِیامَةِ أکرَمُ عَلَیهِ مِن امَّتی،ولا أهلُ بَیتٍ أکرَمُ عَلَیهِ مِن أهلِ بَیتی،ألا فَاتَّقُوا اللّهَ فیهِم. (4)
ص: 811
954.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): ای مردم! اهل بیت مرا در زمان حیاتم و پس از من بزرگ دارید و به آنان احترام گزارید و برتری شان دهید.
955.امام حسن (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در پی انصار فرستاد و آنان نزدش آمدند.پس به آنان فرمود:«ای جماعت انصار! آیا شما را به چیزی راه نمایی نکنم که اگر به دامنش چنگ زنید،پس از آن هرگز گم راه نمی شوید؟».
گفتند:چرا،ای پیامبر خدا!
فرمود:«این،علی است.به دوستی من او را دوست بدارید و به احترام من به او احترام نهید؛زیرا جبرئیل،از جانب خدای عز و جل به من دستور داد که این مطلب را به شما بگویم».
956.الأمالی ،صدوق-به نقل از ابن عبّاس-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) بر منبر رفت و برایمان سخنرانی کرد و مردم،جمع شدند.فرمود:«...ای مردم! شما [در روز قیامت] گرد آورده خواهید شد و در بارۀ آن دو گران سنگ (ثقلین) از شما خواهند پرسید.پس مواظب باشید که پس از من با آن دو،چه می کنید.آنان،اهل بیت من اند.هر که ایشان را آزار دهد،مرا آزار داده و هر که به ایشان ستم کند،به من ستم کرده است.
هر که ایشان را خوار دارد،مرا خوار داشته و هر که ایشان را عزیز شمارد،مرا عزیز شمرده است.هر که ایشان را گرامی دارد،مرا گرامی داشته و هر که ایشان را یاری دهد،مرا یاری داده و هر که ایشان را تنها گذارد،مرا تنها گذاشته است».
957.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): روز قیامت،هیچ امّتی به پیشگاه خدا وارد نمی شود که نزد او گرامی تر از امّت من باشد و نه هیچ خانواده ای که نزد او گرامی تر از خانوادۀ من باشد.هان! پس در بارۀ ایشان از خدا بترسید.
ص: 812
958.عنه (صلی الله علیه و آله): إنَّ للّهِ ِ تَعالی حُرُماتٍ ثَلاثاً،مَن حَفِظَهُنَّ حَفِظَ اللّهُ لَهُ أمرَ دینِهِ ودُنیاهُ،ومَن لَم یَحفَظهُنَّ لَم یَحفَظِ اللّهُ لَهُ شَیئاً:حُرمَةَ الإِسلامِ،وحُرمَتی،وحُرمَةَ عِترَتی. (1)
959.الإمام الباقر (علیه السلام): دَعا رَسولُ اللّهِ أصحابَهُ بِمِنی فَقالَ:...یا أیُّهَا النّاسُ ! إنّی تارِکٌ فیکُم حُرُماتِ اللّهِ:کِتابَ اللّهِ،وعِترَتی،وَالکَعبَةَ البَیتَ الحَرامَ. (2)
960.الإمام الصادق (علیه السلام): للّهِ ِ عز و جل فی بِلادِهِ خَمسُ حُرَمٍ:حُرمَةُ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،وحُرمَةُ آلِ رَسولِ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِم،وحُرمَةُ کِتابِ اللّهِ عز و جل،وحُرمَةُ کَعبَةِ اللّهِ،وحُرمَةُ المُؤمِنِ. (3)
961.عنه (علیه السلام): إنَّ للّهِ ِ عز و جل حُرُماتٍ ثَلاثاً لَیسَ مِثلَهُنَّ شَیءٌ:کِتابَهُ وهُوَ حِکمَتُهُ ونورُهُ،وبَیتَهُ الَّذی جَعَلَهُ قِبلَةً لِلنّاسِ لا یُقبَلُ مِن أحَدٍ تَوَجُّهاً إلی غَیرِهِ،وعِترَةَ نَبِیِّکُم (صلی الله علیه و آله). (4)
7/3 الخُمسُ
الکتاب
«وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ
ص: 813
958.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): خدای متعال را سه حرمت است که هر کس آنها را نگه دارد،خداوند، کار دین و دنیای او را حفظ می کند و هر که آنها را نگه ندارد،خداوند،هیچ چیز او را حفظ نمی کند:حرمت اسلام،حرمت من و حرمت عترتم.
959.امام باقر (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در مِنا،اصحاب خود را فرا خواند و فرمود:«...ای مردم! من حرمت های خدا را در میان شما بر جای می گذارم:کتاب خدا،عترتم و کعبه-که خانۀ امن خداست-».
960.امام صادق (علیه السلام): خدای عز و جل را در سرزمینش،پنج حرمت است:حرمت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)، حرمت خاندان پیامبر خدا-که خدا بر آنان درود فرستد-،حرمت کتاب خدای عز و جل، حرمت کعبۀ خدا و حرمت مؤمن.
961.امام صادق (علیه السلام): خدای عز و جل را سه حرمت است که هیچ چیز [در حرمت] مانند آنها نیست:
کتاب او که آن حکمت و نور اوست؛خانۀ او که آن را قبلۀ مردم قرار داده و روی کردن به غیر آن را از هیچ کس نمی پذیرد،و عترت پیامبرتان (صلی الله علیه و آله).
قرآن
«بدانید که هر چیزی را به غنیمت گرفتید،یک پنجم آن برای خدا و برای پیامبر و برای
ص: 814
وَ ابْنِ السَّبِیلِ». 1
الحدیث
962.تفسیر الطبری عن ابن الدّیلمیّ: قالَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ (علیه السلام) لِرَجُلٍ مِن أهلِ الشّامِ:أما قَرَأتَ فِی الأَنفالِ: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ...» ؟قالَ:
نَعَم،قالَ:فَإِنَّکُم لَأَنتُم هُم؟قالَ:نَعَم. (1)
963.تفسیر الطبری عن المنهال بن عمرو: سَأَلتُ عَبدَ اللّهِ بنَ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ وعَلِیَّ بنَ الحُسَینِ (علیه السلام) عَنِ الخُمسِ،فَقالَ:هُوَ لَنا،فَقُلتُ لِعَلِیٍّ:إنَّ اللّهَ یَقولُ: «وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ» فَقالَ:یَتامانا ومَساکینِنا. (2)
964.الإمام الباقر (علیه السلام) -فی قَولِ اللّهِ تَعالی: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ» -:هُم قَرابَةُ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،وَالخُمسُ للّهِ ِ ولِلرَّسولِ ولَنا. (3)
965.الإمام الکاظم (علیه السلام): وإنَّما جَعَلَ اللّهُ هذَا الخُمسَ خاصَّةً لَهُم [أی لِاهلِ البیتِ علیهم السلام ] دونَ مَساکینِ النّاسِ وأبناءِ سَبیلِهِم،عِوَضاً لَهُم مِن صَدَقاتِ النّاسِ،تَنزیهاً مِنَ اللّهِ لَهُم لِقَرابَتِهِم بِرَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،وکَرامَةً مِنَ اللّهِ لَهُم عَن أوساخِ النّاسِ،فَجَعَلَ لَهُم خاصَّةً مِن عِندِهِ ما یُغنیهِم بِهِ عَن أن یُصَیِّرَهُم فی مَوضِعِ الذُّلِّ وَالمَسکَنَةِ. (4)
ص: 815
خویشاوندان [او] و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان است».
حدیث
962.تفسیر الطبری -به نقل از ابن دیلمی-:علی بن الحسین (زین العابدین) (علیه السلام) به مردی از اهل شام فرمود:«آیا در سورۀ انفال نخوانده ای که:«بدانید که هر چیزی را به غنیمت گرفتید،یک پنجم آن برای خدا و برای پیامبر و برای خویشاوندان [او] و یتیمان و بینوایان و در راهْ ماندگان است؟»».
گفت:چرا.آیا شما همانان هستید؟
فرمود:«آری».
963.تفسیر الطبری -به نقل از مِنهال بن عمرو-:از عبد اللّه بن محمّد بن علی و علی بن الحسین (علیه السلام) در بارۀ خمس پرسیدم.فرمود:«آن،متعلق به ماست».
به علی گفتم:[امّا] خداوند می فرماید: «و برای یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان» .
گفت:«مقصود،یتیمان و بینوایانِ ماست».
964.امام باقر (علیه السلام) -در بارۀ آیۀ: «و بدانید که هر چیزی را به غنیمت گرفتید،یک پنجم آن برای خدا و برای پیامبر و...» -:مقصود،خویشاوندان پیامبر خداست.خمس،از آنِ خدا و پیامبر و ماست.
965.امام کاظم (علیه السلام): خداوند،در حقیقت،این خمس را مختصّ آنان (اهل بیت علیهم السلام ) قرار داد و نه برای بینوایان و در راه ماندگان سایر مردم،و این برای آنها به جای صدقات مردم است [که بر سادات حرام گردیده] و برای آن است که خداوند،خواسته است ایشان را به سبب خویشاوندی شان با پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) از چرک های [اموال] مردم [یعنی:صدقات و زکات] پاک گرداند و بدین وسیله کرامتشان بخشد.از این رو،مال مخصوصی را از جانب خود برای آنان مقرّر داشت تا به واسطۀ آن،بی نیاز شوند و در معرض خواری و درویشی قرار نگیرند.
ص: 816
8/3 الصِّلَةُ
966.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): مَن صَنَعَ إلی أحَدٍ مِن أهلِ بَیتی یَداً کافَیتُهُ یَومَ القِیامَةِ. (1)
967.عنه (صلی الله علیه و آله): مَن أرادَ التَّوَسُّلَ إلَیَّ و أن تَکونَ لَهُ عِندی یَدٌ أشفَعُ لَهُ بِها یَومَ القِیامَةِ فَلیَصِل أهلَ بَیتی ویُدخِلِ السُّرورَ عَلَیهِم. (2)
968.عنه (صلی الله علیه و آله) -فی صِفَةِ الأَئِمَّةِ مِن وُلدِ الإِمامِ عَلِیٍّ (علیه السلام)-:مَن جَفا واحِداً مِنکُم فَقَد جَفانی، ومَن وَصَلَکُم فَقَد وَصَلَنی. (3)
969.الإمام الصادق (علیه السلام): لا تَدَعوا صِلَةَ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام مِن أموالِکُم،مَن کانَ غَنِیّاً فَبِقَدرِ غِناهُ،ومَن کانَ فَقیراً فَبِقَدرِ فَقرِهِ،فَمَن أرادَ أن یَقضِیَ اللّهُ لَهُ أهَمَّ الحَوائِجِ إلَیهِ، فَلیَصِل آلَ مُحَمَّدٍ وشیعَتَهُم بِأَحوَجَ ما یَکونُ إلَیهِ مِن مالِهِ. (4)
970.عنه (علیه السلام): مَن لَم یَقدِر عَلی صِلَتِنا فَلیَصِل صالِحی مُوالینا،یُکتَب لَهُ ثَوابُ صِلَتِنا،
ص: 817
966.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر کس به یکی از افراد خاندان من احسانی کند،در روز قیامت،آن را جبران می کنم.
967.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر که می خواهد به من توسّل جوید و او را بر من منّتی باشد که به واسطۀ آن،روز قیامت شفاعتش کنم،به خاندانم صله (هدیه) دهد و آنان را شاد سازد.
968.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) -در وصف امامان از نسل امام علی (علیه السلام)-:هر کس به یکی از شما جفا کند،به من جفا کرده و هر کس به شما صله ای (هدیه ای) دهد،به من صله داده است.
969.امام صادق (علیه السلام): صله (هدیه) دادن از اموال خود به خاندان محمّد علیهم السلام را فرو مگذارید.
هر که داراست،به قدر دارایی اش [صله دهد] و هر که نادار است،به فراخور ناداری اش.هر که می خواهد خداوند،مهم ترین حاجت هایی را که از خدا می خواهد،برایش برآورده سازد،از مال خود،آنچه را بیشتر از همه مورد نیاز اوست،به خاندان محمّد و شیعیان آنان صله دهد.
970.امام صادق (علیه السلام): هر که قادر نیست به ما صله (هدیه) دهد،به دوستان نیک ما صله دهد
ص: 818
ومَن لَم یَقدِر عَلی زِیارَتِنا فلَیَزُر صالِحی مُوالینا،یُکتَب لَهُ ثَوابُ زِیارَتِنا. (1)
971.تفسیر العیاشی عن عمر بن مریم: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) عَن قَولِ اللّهِ تَعالی: «وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ» 2 قالَ:مِن ذلِکَ صِلَةُ الرَّحِمِ،وغایَةُ تَأویلِها صِلَتُکَ إیّانا. (2)
9/3 الصَّلاةُ
972.صحیح البخاری عن أبی سعید الخدری: قُلنا:یا رَسولَ اللّهِ،هذَا التَّسلیمُ،فَکَیفَ نُصَلّی عَلَیکَ؟قالَ:قولوا:اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ عَبدِکَ ورَسولِکَ کَما صَلَّیتَ عَلی آلِ إبراهیمَ،وبارِک عَلی مُحَمَّدٍ وعَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَما بارَکتَ عَلی إبراهیمَ. (3)
973.صحیح البخاری عن عبد الرّحمن بن أبی لیلی: لَقِیَنی کَعبُ بنُ عُجرَةَ فَقالَ:ألا اهدی لَکَ هَدِیَّةً سَمِعتُها مِنَ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله)؟فَقُلتُ:بَلی،فَأَدّاها لی،فَقالَ:سَأَلنا رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقُلنا:یا رَسولَ اللّهِ،کَیفَ الصَّلاةُ عَلَیکُم أهلَ البَیتِ؟فَإِنَّ اللّهَ قَد عَلَّمَنا کَیفَ نُسَلِّمُ عَلَیکُم.
ص: 819
که همان ثوابِ صله دادن به ما برایش نوشته می شود و هر که قادر نیست به زیارت ما بیاید،به زیارت دوستان نیک ما برود که همان ثوابِ زیارت ما برایش نوشته می شود.
971.تفسیر العیّاشی -به نقل از عمر بن مریم-:از امام صادق (علیه السلام) در بارۀ آیۀ: «و آنان که آنچه را خدا به پیوستنش فرمان داده است،می پیوندند» پرسیدم.فرمود:«از آن جمله است صلۀ رحِم و نهایت تأویل آن،صله (هدیه) دادن تو به ماست».
972.صحیح البخاری -به نقل از ابو سعید خدری-:گفتیم:ای پیامبر خدا! نحوۀ سلام گفتن [بر شما] را دانستیم.چگونه بر شما صلوات بفرستیم؟
فرمود:«بگویید:اللّهُمَّ صَلِ ّ عَلی محمّدٍ عبدِکَ و رَسولِکَ کَما صَلَّیتَ عَلی آلِ إبراهیمَ وَ بارِک عَلی مُحمّدٍ وَ عَلی آلِ مُحمّدٍ کَما بارَکتَ عَلی إبراهیمَ».
973.صحیح البخاری -به نقل از عبد الرحمان بن ابی لیلی-:کعب بن عجره به من بر خورد و گفت:نمی خواهی به تو هدیه ای دهم که آن را از پیامبر (صلی الله علیه و آله) شنیدم؟
گفتم:چرا.
پس این را به من هدیه داد که:از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) پرسیدیم:ای پیامبر خدا! بر شما اهل بیت،چگونه صلوات بفرستیم؟چون نحوۀ سلام گفتن بر شما را خداوند به ما تعلیم داده است.
ص: 820
قالَ:قولوا:اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وعَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَما صَلَّیتَ عَلی إبراهیمَ وعَلی آلِ إبراهیمَ،إنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ.اللّهُمَّ بارِک عَلی مُحَمَّدٍ وعَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَما بارَکتَ عَلی إبراهیمَ وعَلی آلِ إبراهیمَ،إنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ. (1)
974.الإمام الصادق (علیه السلام): سَمِعَ أبی رَجُلاً مُتَعَلِّقاً بِالبَیتِ وهُوَ یَقولُ:اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ، فَقالَ لَهُ أبی:
یا عَبدَ اللّهِ،لا تَبتُرها،لا تَظلِمنا حَقَّنا،قُلِ:اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وأهلِ بَیتِهِ. (2)
975.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): مَن صَلّی صَلاةً لَم یُصَلِّ فیها عَلَیَّ ولا عَلی أهلِ بَیتی لَم تُقبَل مِنهُ. (3)
976.الشّافعی فی دیوانه:
یا أهلَ بَیتِ رَسولِ اللّهِ،حُبُّکُمُ
10/3 الذِّکرُ
977.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): ما مِن قَومٍ یَذکُرونَ فَضلَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ (علیه السلام) إلّاهَبَطَت عَلَیهِم
ص: 821
فرمود:«بگویید:اللّهمّ صَلِ ّ عَلی محمّدٍ و عَلی آلِ محمّدٍ کَما صلّیتَ عَلی إبراهیمَ وَ عَلی آلِ إبراهیمَ إنّکَ حَمیدٌ مَجید.اللّهمَّ بارِک علی محمّدٍ و علی آلِ محمّدٍ کَما بارکتَ علی إبراهیم وَ علی آلِ إبراهیم إنّکَ حَمیدٌ مَجید».
974.امام صادق (علیه السلام): پدرم از مردی که به کعبه آویخته بود،شنید که می گوید:اللّهُمَّ صَلِ ّ عَلی محمّدٍ.پدرم به او فرمود:«ای بندۀ خدا! آن را ناقص مگو و حقّ ما را ضایع مگردان.
بگو:اللّهمَّ صَلِ ّ علی محمّدٍ و أهلِ بَیتِه».
975.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر که نمازی بخواند و در آن بر من و اهل بیتم صلوات نفرستد، نمازش پذیرفته نمی شود.
976.دیوان الشافعی:
ای اهل بیت پیامبر خدا! خداوند،دوستی شما را
در قرآنی که فرو فرستاده،واجب ساخته است.
در عظمت مقام شما همین بس که
هر کس بر شما صلوات نفرستد،نمازش درست نیست.
977.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هیچ مردمی نیستند که فضیلت علی بن ابی طالب را یاد کنند،مگر این که فرشتگان،آنها را در میان می گیرند و به انجمن آنان ملحق می شوند و با ایشان
ص: 822
مَلائِکَةٌ تَحُفُّ بِهِم،وإِذا تَفَرَّقوا عَرَجَتِ المَلائِکَةُ إلَی السَّماءِ،فَتَقولُ لَهُمُ المَلائِکَةُ:إنّا نَشُمُّ مِنکُم رائِحَةً لَم نَشُمَّها مِنَ المَلائِکَةِ،فَلَم نَرَ رائِحَةً أطیَبَ مِنها ! فَیَقولونَ:إنّا کُنّا عِندَ قَومٍ یَذکُرونَ مُحَمَّداً وأهلَ بَیتِهِ فَعَبِقَ فینا مِن ریحِهِم فَعُطِّرنا.
فَیَقولونَ:اِهبِطوا بِنا إلَیهِم،فَیَقولونَ لَهُم:قَد تَفَرَّقوا ومَضی کُلُّ واحِدٍ إلی مَنزِلِهِ، فَیَقولونَ:اِهبِطوا إلَی المَکانِ الَّذی کانوا فیهِ حَتّی نَتَعَطَّرَ بِذلِکَ المَکانِ. (1)
978.الإمام علیّ (علیه السلام): ذِکرُنا أهلَ البَیتِ شِفاءٌ مِنَ العِلَلِ وَالأَسقامِ ووَسواسِ الرَّیبِ. (2)
979.الإمام الباقر (علیه السلام): إنَّ ذِکرَنا مِن ذِکرِ اللّهِ،وذِکرَ عَدُوِّنا مِن ذِکرِ الشَّیطانِ. (3)
980.الإمام الصادق (علیه السلام): إنَّ ذِکرَنا مِن ذِکرِ اللّهِ،إنّا إذا ذُکِرنا ذُکِرَ اللّهُ،وإذا ذُکِرَ عَدُوُّنا ذُکِرَ الشَّیطانُ. (4)
981.عنه (علیه السلام) -لِداوُدَ بنِ سَرحانَ-:یا داوُدُ،أبلِغ مُوالِیَّ عَنِّی السَّلامَ،وأنّی أقولُ:رَحِمَ اللّهُ عَبداً اجتَمَعَ مَعَ آخَرَ فَتَذاکَرا أمرَنا،فَإِنَّ ثالِثَهُما مَلَکٌ یَستَغفِرُ لَهُما.ومَا اجتَمَعَ اثنانِ عَلی ذِکرِنا إلّاباهَی اللّهُ تَعالی بِهِمَا المَلائِکَةَ،فَإِذَا اجتَمَعتُم فَاشتَغِلوا بِالذِّکرِ،فَإِنَّ فِی اجتِماعِکُم ومُذاکَرَتِکُم إحیاءَنا.وخَیرُ النّاسِ مِن بَعدِنا مَن ذاکَرَ بِأَمرِنا ودَعا إلی ذِکرِنا. (5)
ص: 823
همسخن می گردند و چون پراکنده می شوند،فرشتگان به آسمان عروج می کنند.پس فرشتگان دیگر به آنها می گویند:ما از شما رایحه ای استشمام می کنیم که تا کنون آن را از فرشتگان نبوییده ایم و از آن خوش بوتر ندیده ایم.
آن فرشتگان می گویند:ما نزد جماعتی بودیم که از فضایل محمّد و خاندان محمّد، سخن می گفتند و ما از رایحۀ آنان برخوردار شدیم و عطرآگین گشته ایم.
آن فرشتگان دیگر می گویند:ما را نیز نزد ایشان فرود آورید.
آن فرشتگان می گویند:آنان متفرّق گشتند و هر یک از آنها به خانۀ خویش رفت.
آن فرشتگان دیگر می گویند:ما را به آن جایی که اجتماع کرده بودند،فرود آورید تا خود را با [بوی خوشِ] آن مکان،خوش بو سازیم.
978.امام علی (علیه السلام): یاد ما اهل بیت،شفابخش بیماری ها و ناخوشی ها و درمانگر وسوسۀ شک است.
979.امام باقر (علیه السلام): همانا یاد کردن از ما،یاد کردن از خداست و یاد کردن از دشمن ما،یاد کردن از شیطان است.
980.امام صادق (علیه السلام): همانا یاد کردن از ما،یاد کردن از خداست.هر گاه ما یاد شویم،خدا یاد شده است و هر گاه دشمن ما یاد شود،شیطان یاد شده است.
981.امام صادق (علیه السلام) -به داوود بن سرحان-:ای داوود! سلام مرا به دوستدارانم برسان و به آنان ابلاغ کن که من می گویم:رحمت خدا بر آن بنده ای که با دیگری گرد آید و دو نفری در بارۀ قضیّۀ ما گفتگو کنند،که در این حال،سومین نفر آنان،فرشته ای است که برای آن دو،آمرزش می طلبد.هیچ دو نفری گرد هم نیامدند و از ما یاد نکردند،مگر این که خداوند متعال،به وجود آنان بر فرشتگان بالید.پس هر گاه گرد هم آمدید،به ذکر،مشغول شوید؛زیرا گردهمایی و مذاکرۀ شما با یکدیگر،موجب زنده شدن ما می شود.بهترین مردم بعد از ما،کسی است که در بارۀ کار ما مذاکره کند و به یاد و نام ما فرا خواند.
ص: 824
982.عنه (علیه السلام): إنَّ مِنَ المَلائِکَةِ الَّذینَ فِی السَّماءِ لَیَطَّلِعونَ عَلَی الواحِدِ وَالاِثنَینِ وَالثَّلاثَةِ وهُم یَذکُرونَ فَضلَ آلِ مُحَمَّدٍ،فَیَقولونَ:أما تَرَونَ إلی هؤُلاءِ فی قِلَّتِهِم وکَثرَةِ عَدُوِّهِم یَصِفونَ فَضلَ آلِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله)؟! فَتَقولُ الطّائِفَةُ الاُخری مِنَ المَلائِکَةِ: «ذلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ» 1 . (1)
11/3 ذِکرُ المَصائِبِ
983.الأمالی للمفید عن عثمان بن أحمد الدقّاق عن جعفر بن محمّد بن مالک عن أحمد بن یحیی الأودی عن مخول بن إبراهیم عن الربیع بن المنذر عن أبیه عَنِ الإِمامِ الحُسَینِ (علیه السلام): ما مِن عَبدٍ قَطَرَت عَیناهُ فینا قَطرَةً أو دَمَعَت عَیناهُ فینا دَمعَةً إلّابَوَّأَهُ اللّهُ تَعالی بِها فِی الجَنَّةِ حُقباً.
قالَ أحمَدُ بنُ یَحیَی الأَودِیُّ:فَرَأَیتُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ (علیه السلام) فِی المَنامِ فَقُلتُ:
حَدَّثَنی مُخَوَّلُ بنُ إبراهیمَ عَنِ الرَّبیعِ بنِ المُنذِرِ عَن أبیهِ عَنکَ أنَّکَ قُلتَ:ما مِن عَبدٍ قَطَرَت عَیناهُ فینا قَطرَةً أو دَمَعَت عَیناهُ فینا دَمعَةً إلّابَوَّأَهُ اللّهُ بِها فِی الجَنَّةِ حُقباً.
قالَ:نَعَم.
قُلتُ:سَقَطَ الإِسنادُ بَینی وبَینَکَ. (2)
ص: 825
982.امام صادق (علیه السلام): برخی از فرشتگان آسمان،یکی دو سه نفر [از اهل زمین] را می بینند که مشغول سخن گفتن از فضایل خاندان محمّد (صلی الله علیه و آله) هستند.پس می گویند:نمی بینید این عدّه را که با تعداد اندکشان و داشتن دشمنان فراوان،از فضایل خاندان محمّد (صلی الله علیه و آله) یاد می کنند؟!
گروه دیگری از فرشتگان می گویند: «این،فضل خداست که آن را به هر که بخواهد، عطا می کند و خدا دارای فضل بسیار است» .
983.الأمالی، مفید-به نقل از عثمان بن احمد دقّاق،از جعفر بن محمّد بن مالک-:
احمد بن یحیی اوَدی،از مُخوّل بن ابراهیم،از ربیع بن منذر،از پدرش،نقل کرد که امام حسین (علیه السلام) فرمود:«هیچ بنده ای نیست که دو چشم او برای ما قطره ای بیفشاند یا دو دیده اش به خاطر ما اشکی بریزد،مگر این که خداوند به سبب آن،او را یک قَرن، (1)در بهشت،جای می دهد».
احمد بن یحیی اودی گفت:من،حسین بن علی (علیه السلام) را در خواب دیدم و گفتم:
مخوّل بن ابراهیم،از ربیع بن مُنذِر،از پدرش برایم گفت که شما فرموده اید:«هیچ بنده ای نیست که دو چشم او برای ما قطره ای بیفشاند یا دو دیده اش به خاطر ما اشکی بریزد،مگر این که خداوند به سبب آن،او را یک قَرن در بهشت جای می دهد؟».
امام (صلی الله علیه و آله) فرمود:«درست است».گفتم:اینک سند [این حدیث] میان من و شما ساقط گشت [و من آن را بی واسطه از شما شنیدم و از این پس،بدون واسطه از شما روایت می کنم].
ص: 826
984.الأمالی للطوسی عن الحسین بن أبی فاختة: کُنتُ أنا وأبو سَلَمَةَ السَّرّاجُ ویونُسُ بنُ یَعقوبَ وَالفَضلُ بنُ یَسارٍ عِندَ أبی عَبدِ اللّهِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ (علیه السلام)،فَقُلتُ لَهُ:جُعِلتُ فِداکَ،إنّی أحضُرُ مَجالِسَ هؤُلاءِ القَومِ فَأَذکُرُکُم فی نَفسی،فَأَیَّ شَیءٍ أقولُ؟
فَقالَ:یا حُسَینُ،إذا حَضَرتَ مَجالِسَهُم فَقُل:اللّهُمَّ أرِنَا الرَّخاءَ وَالسُّرورَ،فَإِنَّک تَأتی عَلی ما تُریدُ.
قالَ:فَقُلتُ:جُعِلتُ فِداکَ،إنّی أذکُرُ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ (علیه السلام)،فَأَیَّ شَیءٍ أقولُ إذا ذَکَرتُهُ؟
فَقالَ:قُل:صَلَّی اللّهُ عَلَیکَ یا أبا عَبدِ اللّهِ،تُکَرِّرُها ثَلاثاً.
ثُمَّ أقبَلَ عَلَینا وقالَ:إنَّ أبا عَبدِ اللّهِ الحُسَینَ (علیه السلام) لَمّا قُتِلَ بَکَت عَلَیهِ السَّماواتُ السَّبعُ وَالأَرَضونَ السَّبعُ وما فیهِنَّ وما بَینَهُنَّ،ومَن یَتَقَلَّبُ فِی الجَنَّةِ وَالنّارِ،وما یُری وما لا یُری إلّاثَلاثَةَ أشیاءَ،فَإِنَّها لَم تَبکِ عَلَیهِ.
فَقُلتُ:جُعِلتُ فِداکَ،وما هذِهِ الثَّلاثَةُ الأَشیاءُ الَّتی لَم تَبکِ عَلَیهِ؟
فَقالَ (علیه السلام):البَصرَةُ،ودِمَشقُ،وآلُ الحَکَمِ بنِ أبِی العاصِ. (1)
985.الإمام الصادق (علیه السلام): مَن دَمَعَت عَینُهُ فینا دَمعَةً لِدَمٍ سُفِکَ لَنا،أو حَقٍّ لَنا نُقِصناهُ،أو عِرضٍ انتُهِکَ لَنا أو لِأَحَدٍ مِن شیعَتِنا،بَوَّأَهُ اللّهُ تَعالی بِها فِی الجَنَّةِ حُقباً. (2)
986.ثواب الأعمال عن بکر بن محمّد الأزدیّ عن الإمام الصّادق (علیه السلام): قالَ (علیه السلام):تَجلِسونَ وتَتَحَدَّثونَ؟قُلتُ:جُعِلتُ فِداکَ،نَعَم.
ص: 827
984.الأمالی، طوسی-به نقل از حسین بن ابی فاخته-:من و ابو سَلَمۀ سرّاج و یونس بن یعقوب و فضل بن یسار در خدمت امام صادق (علیه السلام) بودیم.من گفتم:فدایت شوم! من در مجالس این قوم،حاضر می شوم؛امّا در دلم شما را یاد می کنم.چه ذکری بگویم؟
فرمود:«ای حسین! هر گاه در مجالس آنان حاضر شدی،بگو:"خدایا! آسایش و شادمانی را نصیب ما فرما!".در این صورت،تو به آنچه می خواهی،می رسی».
گفتم:فدایت شوم! من حسین بن علی (علیه السلام) را یاد می کنم.در هنگام یاد کردن از او، چه بگویم؟
فرمود:«بگو:"صلّی اللّه علیک یا أبا عبد اللّه".این ذکر را سه بار تکرار کن».
امام (علیه السلام) سپس رو به ما کرد و فرمود:«هنگامی که ابو عبد اللّه الحسین (علیه السلام) به قتل رسید،هفت آسمان و هفت زمین و هر آنچه در آنها و در میان آنهاست و همۀ بهشتیان و دوزخیان و همۀ موجودات مرئی و نامرئی برای او گریستند،مگر سه چیز که برایش گریه نکردند».
گفتم:فدایت شوم! آن سه چیزی که بر او گریه نکردند،کدام اند؟
فرمود:«بصره،دمشق و خاندان حَکَم بن ابی العاص».
985.امام صادق (علیه السلام): هر کس به خاطر خونی که از ما ریخته شده یا حقّی که از ما گرفته شده و یا هتک حرمتی که نسبت به ما یا یکی از شیعیان ما شده،قطره ای اشک بریزد، خداوند متعال،به سبب آن،او را یک قَرن در بهشت جای می دهد.
986.ثواب الأعمال -به نقل از بکر بن محمّد ازدی-:امام صادق (علیه السلام) فرمود:«آیا با هم می نشینید و گفتگو می کنید؟».
گفتم:آری،فدایت شوم!
ص: 828
قالَ:إنَّ تِلکَ الَمجالِسَ احِبُّها فَأَحیوا أمرَنا،إنَّهُ مَن ذَکَرَنا أو ذُکِرنا عِندَهُ فَخَرَجَ مِن عَینَیهِ مِثلُ جَناحِ الذُّبابِ،غَفَرَ اللّهُ لَهُ ذُنوبَهُ ولَو کانَت أکثَرَ مِن زَبَدِ البَحرِ. (1)
987.الإمام الصادق (علیه السلام): مَن ذُکِرنا عِندَهُ فَفاضَت عَیناهُ،حَرَّمَ اللّهُ وَجهَهُ عَلَی النّارِ. (2)
988.الأمالی للمفید عن أبان بن تغلب عن الإمام الصّادق (علیه السلام): نَفَسُ المَهمومِ لِظُلمِنا تَسبیحٌ،وهَمُّهُ لَنا عِبادَةٌ،وکِتمانُ سِرِّنا جِهادٌ فی سَبیلِ اللّهِ.
ثُمَّ قالَ أبو عَبدِاللّهِ (علیه السلام):یَجِبُ أن یُکتَبَ هذَا الحَدیثُ بِالذَّهَبِ. (3)
989.الإمام الصادق (علیه السلام) -لِمِسمَعِ بنِ عَبدِ المَلِکِ-:یا مِسمَعُ،إنَّ الأَرضَ وَالسَّماءَ لَتَبکی مُنذُ قُتِلَ أمیرُ المُؤمِنینَ (علیه السلام) رَحمَةً لَنا،وما بَکی لَنا مِنَ المَلائِکَةِ أکثَرُ،وما رَقَأَت دُموعُ المَلائِکَةِ مُنذُ قُتِلنا.وما بَکی أحَدٌ رَحمَةً لَنا ولِما لَقینا إلّارَحِمَهُ اللّهُ تَعالی قَبلَ أن تَخرُجَ الدَّمعَةُ مِن عَینِهِ،فَإِذا سالَت دُموعُهُ عَلی خَدِّهِ فَلَو أنَّ قَطرَةً مِن دُموعِهِ سَقَطَت فی جَهَنَّمَ لَأَطفَأَت حَرَّها حَتّی لا یوجَدَ لَها حَرٌّ.وإنَّ الموجَعَ قَلبُهُ لَنا لَیَفرَحُ یَومَ یَرانا عِندَ مَوتِهِ فَرحَةً لا تَزالُ تِلکَ الفَرحَةُ فی قَلبِهِ حَتّی یَرِدَ عَلَینَا الحَوضَ. (4)
990.الإمام الرضا (علیه السلام): مَن تَذَکَّرَ مُصابَنا وبَکی لِمَا ارتُکِبَ مِنّا کانَ مَعَنا فی دَرَجَتِنا یَومَ القِیامَةِ.ومَن ذَکَّرَ بِمُصابِنا فَبَکی وأبکی،لَم تَبکِ عَینُهُ یَومَ تَبکِی العُیونُ.ومَن
ص: 829
فرمود:«من این گونه مجالس را دوست دارم.پس یاد ما را زنده کنید که هر کس از ما یاد کند یا در حضور او از ما یاد شود و به اندازۀ پر مگسی اشک از دیدگانش بیرون آید،خداوند،گناهان او را می آمرزد،حتّی اگر بیشتر از کف دریا باشد».
987.امام صادق (علیه السلام): هر کس در نزد او از ما یاد شود و او بگرید،خداوند،چهره اش را بر آتش حرام می گرداند.
988.الأمالی، مفید-به نقل از ابان بن تغلب-:امام صادق (علیه السلام) فرمود:«نفس کشیدن غم دیده از برای ستمی که بر ما رفته،تسبیح است و اندوه او به خاطر ما،عبادت است و پرده پوشی اسرار ما،جهاد در راه خداست».امام صادق (علیه السلام) سپس فرمود:«باید این حدیث را با طلا نوشت».
989.امام صادق (علیه السلام) -خطاب به مسمع بن عبد الملک-:ای مسمع! از زمانی که امیر مؤمنان (علیه السلام) کشته شد،آسمان و زمین،دلسوزانه برای ما می گریند و فرشتگانی که برای ما گریه می کنند،بیشترند [از آسمان و زمین] و از زمانی که ما کشته شدیم، اشک فرشتگان،نخشکیده است و هیچ کس از روی دلسوزی،برای ما و به خاطر آنچه بر سر ما آمده است،نمی گرید،مگر این که خداوند متعال،پیش از آن که اشکْ از دیدگانش بیرون آید،او را رحمت می کند و چون اشک هایش بر گونه اش جاری گردد،اگر قطره ای از آن اشک ها در جهنّم افتد،حرارت آن را فرو می نشاند،چندان که دیگر حرارتی برایش نمی نمانَد و کسی که به خاطر [مصائبِ] ما دلی دردمند داشته باشد،هنگام مرگش که ما را می بیند،چنان سُروری به او دست می دهد که تا وقتی در کنار حوض [کوثر] بر ما وارد شود،آن سُرور همچنان در قلبش باقی است.
990.امام رضا (علیه السلام): هر کس مصیبت ما را به یاد آورد و به خاطر ستم هایی که بر ما رفته است، بگِرید،روز قیامت،با ما در یک درجه خواهد بود و هر که یاد مصیبت ما کند و
ص: 830
جَلَسَ مَجلِساً یُحیی فیهِ أمرَنا،لَم یَمُت قَلبُهُ یَومَ تَموتُ القُلوبُ. (1)
991.بحار الأنوار عن دعبل الخزاعی: دَخَلتُ عَلی سَیِّدی ومَولایَ عَلِیِّ بنِ موسَی الرِّضا (علیه السلام) فی مِثلِ هذِهِ الأَیّامِ،فَرَأَیتُهُ جالِساً جِلسَةَ الحَزینِ الکَئیبِ وأصحابُهُ مِن حَولِهِ،فَلَمّا رَآنی مُقبِلاً قالَ لی:مَرحَباً بِکَ یا دِعبِلُ،مَرحَباً بِناصِرِنا بِیَدِهِ ولِسانِهِ.
ثُمَّ إنَّهُ وَسَّعَ لی فی مَجلِسِهِ وأجلَسَنی إلی جانِبِهِ.
ثُمَّ قالَ لی:یا دِعبِلُ،اُحِبُّ أن تُنشِدَنی شِعراً؛فَإِنَّ هذِهِ الأَیّامَ أیّامُ حُزنٍ کانَت عَلَینا أهلَ البَیتِ،وأیّامُ سُرورٍ کانَت عَلی أعدائِنا خُصوصاً بَنی امَیَّةَ.یا دِعبِلُ،مَن بَکی وأبکی عَلی مُصابِنا ولَو واحِداً کانَ أجرُهُ عَلَی اللّهِ.یا دِعبِلُ،مَن ذَرَفَت عَیناهُ عَلی مُصابِنا وبَکی لِما أصابَنا مِن أعدائِنا حَشَرَهُ اللّهُ مَعَنا فی زُمرَتِنا.یا دِعبِلُ،مَن بَکی عَلی مُصابِ جَدِّیَ الحُسَینِ غَفَرَ اللّهُ لَهُ ذُنوبَهُ البَتَّةَ. (2)
992.الملهوف: رُوِیَ عَن آلِ الرَّسول أَنَّهُم قالوا:مَن بَکی وأبکی فینا مِئَةً فَلَهُ الجَنَّةُ،ومَن بَکی وأبکی خَمسینَ فَلَهُ الجَنَّةُ،ومن بَکی وأبکی ثَلاثینَ فَلَهُ الجَنَّةُ،ومَن بَکی وأبکی عِشرینَ فَلَهُ الجَنَّةُ،ومَن بَکی وأبکی عَشرَةً فَلَهُ الجَنَّةُ،ومَن بَکی وأبکی واحِداً فَلَهُ الجَنَّةُ،ومَن تَباکی فَلَهُ الجَنَّةُ. (3)
ص: 831
بگرید و بگریاند،در آن روزی که چشم ها می گریند،چشم او نمی گرید و هر کس در مجلسی بنشیند که یاد و نام ما در آن زنده می شود،در آن روزی که دل ها می میرند،دل او نمی میرد.
991.بحار الأنوار -به نقل از دعبل خزاعی-:در یک چنین روزهایی به خدمت سَرور و مولایم علی بن موسی الرضا (علیه السلام) رسیدم.دیدم که همچون شخص اندوهگینِ دل شکسته ای نشسته است و یارانش گرد او جمع اند.چون مرا دید،فرمود:«خوش آمدی،ای دعبل! خوش آمدی،ای آن که با دست و زبانَت یاری مان می کنی».
سپس برایم جا باز کرد و مرا پهلوی خود نشانید و آن گاه فرمود:«ای دعبل! دوست دارم برایم شعری بسرایی؛زیرا این روزها،روزهای غم و اندوه ما اهل بیت و ایّام شادمانی دشمنان ما،بویژه بنی امیّه بوده است.
ای دعبل! هر کس در مصیبت ما بگرید و دیگری را-و لو یک نفر-بگریاند، پاداش او با خداست.
ای دعبل! هر کس دیدگانش بر مصیبت ما اشک بریزد و به خاطر آنچه از دشمنانمان به ما رسیده است،بگِرید،خداوند،او را در زمرۀ ما محشور می نماید.
ای دعبل! هر کس برای مصیبت جدّم حسین گریه کند،خداوند قطعاً گناهان او را می آمرزد».
992.الملهوف: از اهل بیت علیهم السلام روایت شده است که فرموده اند:«هر کس به خاطر ما بگِرید و صد نفر را بگریاند،به بهشت می رود.هر کس بگِرید و پنجاه نفر را بگریاند،به بهشت می رود.هر کس بگرید و سی نفر را بگریاند،به بهشت می رود.هر کس بگرید و بیست نفر را بگریاند،به بهشت می رود.هر کس بگرید و ده نفر را بگریاند، به بهشت می رود.هر کس بگرید و یک نفر را بگریاند،به بهشت می رود و هر کس وانمود به گریه کردن هم کند،به بهشت می رود».
ص: 832
ص: 833
ص: 834
الفصل الأوّل:فَضلُ حُبِّهِم
1/1 أساسُ الإِسلامِ
993.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): الإِسلامُ عُریانٌ،فَلِباسُهُ الحَیاءُ،وزینَتُهُ الوَقارُ،ومُروءَتُهُ العَمَلُ الصّالِحُ،وعِمادُهُ الوَرَعُ.ولِکُلِّ شَیءٍ أساسٌ،وأساسُ الإِسلامِ حُبُّنا أهلَ البَیتِ. (1)
994.الإمام علیّ (علیه السلام): قالَ لی رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):یا عَلِیُّ،إنَّ الإِسلامَ عُریانٌ،لِباسُهُ التَّقوی، ورِیاشُهُ الهُدی،وزینَتُهُ الحَیاءُ،وعِمادُهُ الوَرَعُ،ومِلاکُهُ العَمَلُ الصّالِحُ،وأساسُ الإِسلامِ حُبّی وحُبُّ أهلِ بَیتی. (2)
995.الإمام الحسین (علیه السلام): لَمّا قَضی رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) مَناسِکَهُ مِن حَجَّةِ الوَداعِ رَکِبَ راحِلَتَهُ وأنشَأَ یَقولُ:لا یَدخُلُ الجَنَّةَ إلّامَن کانَ مُسلِماً.فَقامَ إلَیهِ أبو ذَرٍّ الغِفارِیُّ رحمه الله فَقالَ:
ص: 835
993.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): اسلام،برهنه است وجامۀ آن،حیاست و زیورش وقار و مردانگی اش کردار نیک و ستونش پارسایی.هر چیزی،بنیادی دارد و بنیاد اسلام،دوست داشتن ما اهل بیت است.
994.امام علی (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به من فرمود:«ای علی! اسلام [به منزلۀ پیکری] برهنه است که لباس آن،پرهیزگاری و اثاث خانه اش،هدایت و زیورش حیا و ستونش پارسایی و قوامش کردار نیک است و بنیاد اسلام،دوست داشتن من و دوست داشتن اهل بیت من است».
995.امام حسین (علیه السلام): چون پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) مناسک حجّة الوداع را به پایان برد،بر اشتر خود سوار شد و شروع به گفتن این جمله کرد:«به بهشت نمی رود،مگر کسی که مسلمان باشد».
ص: 836
یا رَسولَ اللّهِ،ومَا الإِسلامُ؟
فَقالَ (صلی الله علیه و آله):الإِسلامُ عُریانٌ،لِباسُهُ التَّقوی،وزینَتُهُ الحَیاءُ،ومِلاکُهُ الوَرَعُ،وجَمالُهُ (1)الدّینُ،وثَمَرُهُ العَمَلُ الصّالِحُ،ولِکُلِّ شَیءٍ أساسٌ وأساسُ الإِسلامِ حُبُّنا أهلَ البَیتِ. (2)
996.الإمام علیّ (علیه السلام) -مِن خُطبَةٍ لَهُ یَذکُرُ فیها آلَ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله)-:هُم دعائم الإسلام،ووَلائِجُ الاِعتِصامِ،بِهِم عادَ الحَقُّ إلی نِصابِهِ،وَانزاحَ الباطِلُ عَن مَقامِهِ،وَانقَطَعَ لِسانُهُ عَن مَنبِتِهِ. (3)
997.الإمام الباقر (علیه السلام): حُبُّنا أهلَ البَیتِ نِظامُ الدّینِ. (4)
998.عنه (علیه السلام): بُنِیَ الإِسلامُ عَلی خَمسٍ:عَلَی الصَّلاةِ،وَالزَّکاةِ،وَالصَّومِ،وَالحَجِّ،وَالوَلایَةِ، ولَم یُنادَ بِشَیءٍ کَما نودِیَ بِالوَلایَةِ. (5)
راجع:ص 790 (القسم الثامن/الفصل الثالث/الولایة).
2/1 حُبُّهُم حُبُّ اللّهِ
999.الإمام علیّ (علیه السلام): سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقولُ:أنَا سَیِّدُ وُلدِ آدَمَ،وأنتَ یا عَلِیُّ وَالأَئِمَّةُ
ص: 837
ابو ذر غفاری رحمه الله برخاست و گفت:ای پیامبر خدا! اسلام چیست؟
فرمود:«اسلام،برهنه است و جامه اش پرهیزگاری است و زیورش حیا و قوامش پارسایی و جمالش دینداری و میوه اش کردار نیک.هر چیزی،بنیادی دارد و بنیاد اسلام،دوست داشتن ما اهل بیت است».
996.امام علی (علیه السلام) -در خطبه ای که در آن از خاندان محمّد (صلی الله علیه و آله) سخن می گوید-:آنان، تکیه گاه های اسلام و پناهگاه های امن اند.به واسطۀ [پایمردیِ] ایشان،حق به جایگاه خود باز گشت و باطل از جایش برکنده شد و زبانش از بیخ،قطع گردید.
997.امام باقر (علیه السلام): دوست داشتن ما اهل بیت،نظام دین است.
998.امام باقر (علیه السلام): اسلام بر پنج چیز،بنا شده است:بر نماز و زکات و روزه و حج و ولایت، و به هیچ چیزی به اندازۀ ولایت،فرا خوانده نشده است.
ر.ک:ص 791 (بخش هشتم/فصل سوم/ولایت).
999.امام علی (علیه السلام): از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرماید:«من،سَرور فرزندان آدم هستم و تو-ای علی-و امامان پس از تو،سَروران امّت من هستید.هر کس به ما مهر
ص: 838
مِن بَعدِکَ سادَةُ امَّتی،مَن أحَبَّنا فَقَد أحَبَّ اللّهَ،ومَن أبغَضَنا فَقَد أبغَضَ اللّهَ،ومَن والانا فَقَد والَی اللّهَ،ومَن عادانا فَقَد عادَی اللّهَ،ومَن أطاعَنا فَقَد أطاعَ اللّهَ،ومَن عَصانا فَقَد عَصَی اللّهَ. (1)
1000.الإمام الصادق (علیه السلام): مَن عَرَفَ حَقَّنا وأحَبَّنا فَقَد أحَبَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی. (2)
1001.الإمام الهادی (علیه السلام) -فِی الزِّیارَةِ الجامِعَةِ الَّتی یُزارُ بِهَا الأَئِمَّةُ علیهم السلام-:مَن والاکُم فَقَد والَی اللّهَ،ومَن عاداکُم فَقَد عادَی اللّهَ،ومَن أحَبَّکُم فَقَد أحَبَّ اللّهَ،ومَن أبغَضَکُم فَقَد أبغَضَ اللّهَ. (3)
3/1 حُبُّهم حُبُّ رَسولِ اللّهِ9
1002.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): أحِبُّوا اللّهَ لِما یَغذوکُم مِن نِعَمِهِ،وأحِبّونی بِحُبِّ اللّهِ،وأحِبّوا أهلَ بَیتی لِحُبّی. (4)
1003.تاریخ دمشق عن زید بن أرقم: کُنتُ عِندَ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) جالِساً،فَمَرَّت فاطِمَةُ علیها السلام عَلَیها کِلیمٌ (5)،وهِیَ خارِجَةٌ مِن بَیتِها إلی حُجرَةِ نَبِیِّ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،ومَعَهَا ابناهَا الحَسَنُ
ص: 839
بوَرزد،به خدا مهر ورزیده است و هر کس با ما کین بورزد،با خدا کینه ورزیده است.هر که ما را به دوستی بگیرد،خدا را به دوستی گرفته و هر کس با ما دشمنی کند،با خدا دشمنی کرده است.هر کس از ما اطاعت کند،از خدا اطاعت کرده و هر که از ما نافرمانی کند،خدا را نافرمانی کرده است».
1000.امام صادق (علیه السلام): هر که [مقام و حقّ] ما را بشناسد و دوستمان بدارد،بی گمان،خدای- تبارک و تعالی-را دوست داشته است.
1001.امام هادی (علیه السلام) -در زیارت جامعه که امامان علیهم السلام را بِدان زیارت می کنند-:هر که با شما دوستی کند،با خدا دوستی کرده و هر که با شما دشمنی کند،با خدا دشمنی نموده است.هر که شما را دوست بدارد،خدا را دوست داشته است و هر که شما را دشمن بدارد،خدا را دشمن داشته است.
1002.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): خدا را به خاطر نعمت هایش که به شما می دهد،دوست بدارید و مرا به خاطر خدا دوست بدارید و اهل بیتم را به خاطر من دوست بدارید.
1003.تاریخ دمشق -به نقل از زید بن ارقم-:در خدمت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) نشسته بودم.
فاطمه علیها السلام،در حالی که جامه ای پشمی به تن داشت و از خانه اش بیرون آمده بود و به اتاق پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) می رفت،از کنار ما گذشت.فرزندان او حسن و حسین علیهما السلام نیز
ص: 840
وَالحُسَینُ علیهما السلام،وعَلِیٌّ (علیه السلام) فی آثارِهِم،فَنَظَرَ إلَیهِمُ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) فَقالَ:مَن أحَبَّ هؤُلاءِ فَقَد أحَبَّنی،ومَن أبغَضَهُم فَقَد أبغَضَنی. (1)
1004.الإمام الباقر (علیه السلام): أحِبُّوا اللّهَ،وأحِبّوا رَسولَ اللّهِ لِحُبِّ اللّهِ،وأحِبّونا لِحُبِّ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله). (2)
4/1 هَدِیَّةٌ مِنَ اللّهِ
1005.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): إنَّ اللّهَ خَلَقَ الإِسلامَ فَجَعَلَ لَهُ عَرصَةً،وجَعَلَ لَهُ نوراً،وجَعَلَ لَهُ حِصناً،وجَعَلَ لَهُ ناصِراً،فَأَمّا عَرصَتُهُ فَالقُرآنُ،وأمّا نورُهُ فَالحِکمَةُ،وأمّا حِصنُهُ فَالمَعروفُ،وأمّا أنصارُهُ فَأَنَا وأهلُ بَیتی وشیعَتُنا،فَأَحِبّوا أهلَ بَیتی وشیعَتَهُم وأنصارَهُم،فَإِنَّهُ لَمّا اسرِیَ بی إلَی السَّماءِ الدُّنیا فَنَسَبَنی جَبرَئیلُ (علیه السلام) لِأَهلِ السَّماءِ، استَودَعَ اللّهُ حُبّی وحُبَّ أهلِ بَیتی وشیعَتِهِم فی قُلوبِ المَلائِکَةِ،فَهُوَ عِندَهُم وَدیعَةٌ إلی یَومِ القِیامَةِ،ثُمَّ هَبَطَ بی إلی أهلِ الأَرضِ،فَنَسَبَنی إلی أهلِ الأَرضِ فَاستَودَعَ اللّهُ عز و جل حُبّی وحُبَّ أهلِ بَیتی وشیعَتِهِم فی قُلوبِ مُؤمِنی امَّتی،فَمُؤمِنو امّتی یَحفَظونَ وَدیعَتی فی أهلِ بَیتی إلی یَومِ القِیامَةِ. (3)
1006.الإمام الباقر (علیه السلام): إنّی لَأَعلَمُ أنَّ هذَا الحُبَّ الَّذی تُحِبّونا لَیسَ بِشَیءٍ صَنَعتُموهُ،ولکِنَّ اللّهَ صَنَعَهُ. (4)
ص: 841
همراهش بودند و علی (علیه السلام) در پی آنان حرکت می کرد.پیامبر (صلی الله علیه و آله) نگاهی به ایشان کرد و فرمود:«هر کس اینان را دوست بدارد،مرا دوست داشته است و هر کس ایشان را دشمن بدارد،مرا دشمن داشته است».
1004.امام باقر (علیه السلام): خدا را دوست بدارید و پیامبر خدا را به خاطر خدا دوست بدارید و ما را به خاطر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) دوست بدارید.
1005.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): خداوند،اسلام را آفرید و برای آن،عرصه ای و نوری و حصاری و یاوری قرار داد.عرصۀ آن،قرآن است و نورش حکمت و حصارش نیکی و یاورانش من و اهل بیت من و شیعیان ما هستیم.پس اهل بیت من و شیعیان و یاوران آنان را دوست بدارید؛زیرا شبی که مرا به آسمان دنیا بالا بردند و جبرئیل مرا به اهل آسمان معرّفی کرد،خداوند،محبّت مرا و محبّت اهل بیت من و شیعیان آنها را در دل های فرشتگان به ودیعت نهاد و این محبّت تا روز قیامت در دل های آنان سپرده است.
سپس [جبرئیل]،مرا به سوی زمینیان فرود آورد و مرا به اهل زمین معرّفی کرد و خداوند عز و جل محبّت مرا و محبّت اهل بیت من و شیعیان آنها را در دل های مؤمنان امّتم به ودیعت نهاد.بنا بر این،مؤمنان امّتم،این ودیعۀ مرا در بارۀ اهل بیتم تا روز قیامت حفظ می کنند.
1006.امام باقر (علیه السلام): من می دانم که این محبّت شما به ما،چیزی نیست که خود شما آن را ساخته باشید؛بلکه کار خداست.
ص: 842
1007.الإمام الصادق (علیه السلام): إنَّ حُبَّنا أهلَ البَیتِ یُنَزِّلُهُ اللّهُ مِنَ السَّماءِ مِن خَزائِنَ تَحتَ العَرشِ کَخَزائِنِ الذَّهَبِ وَالفِضَّةِ،ولا یُنزِلُهُ إلّابِقَدَرٍ،ولا یُعطیهِ إلّاخَیرَ الخَلقِ،وإنَّ لَهُ غَمامَةً کَغَمامَةِ القَطرِ،فَإِذا أرادَ اللّهُ أن یَخُصَّ بِهِ مَن أحَبَّ مِن خَلقِهِ أذِنَ لِتِلکَ الغَمامَةِ فَتَهَطَّلَت کَما تَهَطَّلَتِ السَّحابُ،فَتُصیبُ الجَنینَ فی بَطنِ امِّهِ. (1)
5/1 أفضَلُ العِبادَةِ
1008.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): حُبُّ آلِ مُحَمَّدٍ یَوماً خَیرٌ مِن عِبادَةِ سَنَةٍ،ومَن ماتَ عَلَیهِ دَخَلَ الجَنَّةَ. (2)
1009.عنه (صلی الله علیه و آله) -فی وَصِیَّتِهِ لِأَبی ذَرٍّ-:اِعلَم أنَّ أوَّلَ عِبادَتِهِ المَعرِفَةُ بِهِ...ثُمَّ الإیمانُ بی وَالإِقرارُ بِأَنَّ اللّهَ عز و جل أرسَلَنی إلی کافَّةِ النّاسِ،بَشیراً ونَذیراً وداعِیاً إلَی اللّهِ بِإِذنِهِ وسِراجاً مُنیراً،ثُمَّ حُبُّ أهلِ بَیتِیَ الَّذینَ أذهَبَ اللّهُ عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهَّرَهُم تَطهیراً. (3)
1010.الإمام علیّ (علیه السلام): أحسَنُ الحَسَناتِ حُبُّنا،وأسوَأُ السَّیِّئاتِ بُغضُنا. (4)
1011.الإمام الصادق (علیه السلام): إنَّ فَوقَ کُلِّ عَبادَةٍ عِبادَةً،وحُبُّنا أهلَ البَیتِ أفضَلُ عِبادَةٍ. (5)
1012.المحاسن عن الفضیل: قُلتُ لِأَبِی الحَسَنِ (علیه السلام):أیُّ شَیءٍ أفضَلُ ما یَتَقَرَّبُ بِهِ العِبادُ
ص: 843
1007.امام صادق (علیه السلام): محبّت به ما [اهل بیت] را خداوند از خزانه هایی که زیر عرش اوست و مانند خزانه های زر و سیم اند،از آسمان فرو می فرستد و آن را جز به اندازه نمی فرستد و جز به بهترین آفریدگان عطایش نمی کند.این محبّت،ابری همچون ابرهای باران زا دارد.پس هر گاه خداوند بخواهد آن را به بنده ای که دوستش می دارد،اختصاص دهد،به آن ابر فرمان می دهد و باران محبّت فرو می ریزد، همچنان که ابرهای باران زا می بارند و این باران به جنین در شکم مادرش می رسد.
1008.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): یک روز مِهر ورزیدن به خاندان محمّد،بهتر از یک سال عبادت است و هر که با این محبّت از دنیا رود،وارد بهشت می شود.
1009.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) -در سفارش خود به ابو ذر-:بِدان که نخستین گام عبادت خدا، شناخت اوست...و سپس ایمان داشتن به من و اقرار به این که خداوند عز و جل مرا به سوی همۀ مردم فرستاد تا آنان را به امر خدا نوید و هشدار دهم و به سوی خدا فرا خوانم و چراغی فروزان باشم،و سپس دوست داشتن اهل بیت من که خداوند، ناپاکی را ازایشان زدود و کاملاً پاکیزه شان گردانید.
1010.امام علی (علیه السلام): بهترینِ نیکی ها،دوست داشتن ماست و بدترینِ بدی ها،دشمن داشتن ماست.
1011.امام صادق (علیه السلام): بالادستِ هر عبادتی،عبادتی است و مهر وَرزیدن به ما اهل بیت، بالاترین عبادت است.
1012.المحاسن -به نقل از فُضَیل-:به ابو الحسن (علیه السلام) (1)گفتم:در میان چیزهایی که خداوند
ص: 844
إلَی اللّهِ فیَما افتَرَضَ عَلَیهِم؟فَقالَ:أفضَلُ ما یَتَقَرَّبُ بِهِ العِبادُ إلَی اللّهِ طاعَةُ اللّهِ، وطاعَةُ رَسولِهِ،وحُبُّ رَسولِهِ (صلی الله علیه و آله) واُولِی الأَمرِ. (1)
6/1 حُبُّهُم مِنَ الباقِیاتِ الصّالِحاتِ
1013.الاختصاص عن محمّد بن إسماعیل بن عبد الرّحمن الجعفی: دَخَلتُ أنَا وعَمِّیَ الحُصَینُ بنُ عَبدِ الرَّحمنِ عَلی أبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) فَأَدناهُ وقالَ:اِبنُ مَن هذا مَعَکَ؟قالَ:
ابنُ أخی إسماعیلَ،فَقالَ:رَحِمَ اللّهُ إسماعیلَ وتَجاوَزَ عَنهُ سَیِّئَ عَمَلِهِ،کَیفَ خَلَفتُموهُ؟قالَ:بِخَیرٍ ما آتاهُ اللّهُ لَنا مِن مَوَدَّتِکُم،فَقالَ:یا حُصَینُ،لا تَستَصغِروا مَوَدَّتَنا،فَإِنَّها مِنَ الباقِیاتِ الصّالِحاتِ،قالَ:یَا بنَ رَسولِ اللّهِ،مَا استَصغَرتُها،ولکِن أحمَدُ اللّهَ عَلَیها. (2)
ص: 845
بر بندگانْ واجب کرده،برترین چیزی که مایۀ تقرّب آنان به خدا می شود،چیست؟
فرمود:«برترین چیزی که بندگان به وسیلۀ آن به خدا نزدیک می شوند،اطاعت از خدا و اطاعت از پیامبر او و دوست داشتن پیامبر خدا و اولو الأمر است».
1013.الاختصاص -به نقل از محمّد بن اسماعیل بن عبد الرحمان جُعفی-:من و عمویم حصین بن عبد الرحمان به حضور امام صادق (علیه السلام) رسیدیم.امام (علیه السلام)،عمویم را نزدیک خود نشاند و فرمود:«این که با توست،پسر کیست؟».
گفت:پسر برادرم اسماعیل.
فرمود:«خدا اسماعیل را رحمت کند و از گناهانش در گذرد! چگونه جانشینی برای او بوده اید؟».
گفت:در بهترین چیزی که خداوند به ما عطا فرموده-یعنی:محبّت به شما- هستیم.
فرمود:«ای حصین! دوستی ما را دست کم نگیرید؛چرا که از جملۀ باقیاتُ الصالحات است».
گفت:ای پسر پیامبر خدا! من آن را دست کم نگرفته ام؛بلکه خدا را هم به خاطر آن،سپاس می گویم.
ص: 846
الفصل الثّانی:خَصائِصُ حُبِّهِم
1/2 عَلامَةُ طیبِ الوِلادَةِ
1014.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) -فی صِفَةِ عَلِیٍّ (علیه السلام)-:یا أیُّهَا النّاسُ ! امتَحِنوا أولادَکُم بِحُبِّهِ،فَإِنَّ عَلِیّاً لا یَدعو إلی ضَلالَةٍ ولا یُبعِدُ عَن هُدیً،فَمَن أحَبَّهُ فَهُوَ مِنکُم،ومَن أبغَضَهُ فَلَیسَ مِنکُم. (1)
1015.الإمام علیّ (علیه السلام): قالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله):یا أبا ذَرٍّ،مَن أحَبَّنا أهلَ البَیتِ فَلیَحمَدِ اللّهَ عَلی أوَّلِ النِّعَمِ.قالَ:یا رَسولَ اللّهِ،وما أوَّلُ النِّعَمِ؟قالَ:طیبُ الوِلادَةِ،إنَّهُ لا یُحِبُّنا أهلَ البَیتِ إلّا مَن طابَ مَولِدُهُ. (2)
1016.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): یا عَلِیُّ،مَن أحَبَّنی وأحَبَّکَ وأحَبَّ الأَئِمَّةَ مِن وُلدِکَ فَلیَحمَدِ اللّهَ عَلی طیبِ مَولِدِهِ؛فَإِنَّهُ لا یُحِبُّنا إلّامَن طابَت وِلادَتُهُ،ولا یُبغِضُنا إلّامَن خَبُثَت وِلادَتُهُ. (3)
ص: 847
1014.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) -در توصیف علی (علیه السلام)-:ای مردم! فرزندان خود را با محکِ محبّت علی بیازمایید؛زیرا علی هرگز به گم راهی فرا نمی خواند و از راه راست،دور نمی شود.
پس هر یک از فرزندان شما که علی را دوست داشت،از شماست و هر کدام او را دشمن داشت،از شما نیست.
1015.امام علی (علیه السلام): پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«ای ابو ذر! هر که ما اهل بیت را دوست دارد،پس خدا را بر نخستین نعمت سپاس گوید».
ابو ذر پرسید:ای پیامبر خدا! نخستین نعمت،کدام است؟
فرمود:«حلال زادگی.ما اهل بیت را دوست نمی دارد،مگر کسی که حلال زاده باشد».
1016.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): ای علی! هر که مرا و تو و امامان از نسل تو را دوست دارد،پس خدا را بر حلال زادگی خود،سپاس گوید؛زیرا ما را دوست ندارد،مگر حلال زاده و ما را دشمن نمی دارد،مگر حرام زاده.
ص: 848
1017.عنه (صلی الله علیه و آله) -لِعَلِیٍّ (علیه السلام)-:لَن یُبغِضَکَ مِنَ العَرَبِ إلّادَعِیٌّ. (1)
1018.الإمام علیّ (علیه السلام): لا یُحِبُّنی کافِرٌ ولا وَلَدُ زِناً. (2)
1019.معانی الأخبار عن أبی محمّد الأنصاری عن غیر واحد عن الإمام الباقر (علیه السلام): مَن أصبَحَ یَجِدُ بَردَ حُبِّنا عَلی قَلبِهِ،فَلیَحمَدِ اللّهَ عَلی بادِئِ النِّعَمِ.قیلَ:وما بادِئُ النِّعَمِ؟ فَقالَ (علیه السلام):طیبُ المَولِدِ. (3)
1020.الإمام الصادق (علیه السلام): مَن وَجَدَ بَردَ حُبِّنا عَلی قَلبِهِ فَلیُکثِرِ الدُّعاءَ لِاُمِّهِ،فَإِنَّها لَم تَخُن أباهُ. (4)
1021.معانی الأخبار عن ابن بکیر عن الإمام الصّادق (علیه السلام): مَن کانَ یُحِبُّنا وهُوَ فی مَوضِعٍ لا یَشینُهُ فَهُوَ مِن خالِصِ اللّهِ تَبارَکَ وتَعالی.قُلتُ:جُعِلتُ فِداکَ،ومَا المَوضِعُ الَّذی لا یَشینُهُ؟قالَ:لا یُرمی فی مَولِدِهِ.-وفی خبر آخر:لَم یُجعَل وَلَدَ زِناً-. (5)
ص: 849
1017.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) -به علی (علیه السلام)-:هر گز کسی از عرب تو را دشمن نمی دارد،مگر حرام زاده.
1018.امام علی (علیه السلام): کافر و زنازاده،مرا دوست ندارند.
1019.معانی الأخبار -به نقل از ابو محمّد انصاری،از چندین نفر-:امام باقر (علیه السلام) فرمود:«هر که صبح کرد و خُنَکای محبّت ما را در دلش احساس کرد،خداوند را بر نخستین نعمت،سپاس گوید».
گفته شد:نخستین نعمت کدام است؟
فرمود:«حلال زادگی».
1020.امام صادق (علیه السلام): هر که خنکای محبّت ما را در دلش یافت،برای مادرش زیاد دعا کند؛ زیرا [معلوم می شود که] به پدرش خیانت نکرده است.
1021.معانی الأخبار -به نقل از ابن بکیر-:امام صادق (علیه السلام) فرمود:«هر کس ما را دوست بدارد و در وضعی هم نباشد که مایۀ ننگ او باشد،چنین کسی،از مخلصان خدای-تبارک و تعالی-است».
گفتم:فدایت شوم! یعنی چه در وضعی نباشد که مایۀ ننگ او باشد؟
فرمود:«در نَسَبش متّهم نباشد»و در روایت دیگری آمده است:«زنازاده نباشد».
ص: 850
1022.الإمام الصادق (علیه السلام): وَاللّهِ لا یُحِبُّنا مِنَ العَرَبِ وَالعَجَمِ إلّاأهلُ البُیوتاتِ وَالشَّرَفِ وَالمَعدِنِ،ولا یُبغِضُنا مِن هؤُلاءِ وهؤُلاءِ إلّاکُلُّ دَنِسٍ مُلَصَّقٍ (1). (2)
1023.تاریخ دمشق عن عبادة بن الصّامت: کُنّا نَبورُ (3)أولادَنا بِحُبِّ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ (علیه السلام)، فَإِذا رَأَینا أحَداً لا یُحِبُّ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ عَلِمنا أنَّهُ لَیسَ مِنّا وأنَّهُ لِغَیرِ رَشدَةٍ (4). (5)
1024.تاریخ دمشق عن محبوب بن أبی الزّناد: قالَتِ الأَنصارُ:إن کُنّا لَنَعرِفُ الرَّجُلَ لِغَیرِ أبیهِ بِبُغضِهِ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ. (6)
1025.مروج الذهب: ذَکَرَ عیسَی بنُ أبی دُلَفُ أنَّ أخاهُ دُلَفَ-وبِهِ کانَ یُکَنّی أبوهُ أبا دُلَفَ- کانَ یَنتَقِصُ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ،ویَضَعُ مِنهُ ومِن شیعَتِهِ،ویَنسِبُهُم إلَی الجَهلِ،وأنَّهُ قالَ یَوماً-وهُوَ فی مَجلِسِ أبیهِ،ولَم یَکُن أبوهُ حاضِراً-:إنَّهُم یَزعُمونَ أن لا یَنتَقِصَ عَلِیّاً أحَدٌ إلّاکانَ لِغَیرِ رَشدَةٍ،وأنتُم تَعلَمونَ غَیرَةَ الأَمیرِ-یَعنی أباهُ-وأنَّهُ لا یَتَهَیَّأُ الطَّعنُ عَلی أحَدٍ مِن حَرَمِهِ،وأنَا ابغِضُ عَلِیّاً !
ص: 851
1022.امام صادق (علیه السلام): به خدا سوگند که از عرب و عجم،ما را دوست ندارند،مگر کسانی که خانواده دار و شریف و اصیل باشند.از این رو،از اینان و آنان،ما را دشمن نمی دارد، مگر کسی که آلوده و بی نسب باشد.
1023.تاریخ دمشق -به نقل از عبادة بن صامت-:ما فرزندان خود را با محکِ دوستی علی بن ابی طالب (علیه السلام) می آزمودیم.اگر یکی از آنها را می دیدیم که علی بن ابی طالب را دوست ندارد،می فهمیدیم که از [نطفۀ] ما نیست و حرام زاده است.
1024.تاریخ دمشق -به نقل از محبوب بن ابی زَنّاد-:انصار می گفتند:ما حرام زاده بودنِ افراد را از طریق دشمنی با علی بن ابی طالب می شناختیم.
1025.مروج الذهب: عیسی بن ابی دُلَف می گفت که برادرش دُلَف-که به مناسبت نام او، پدرش را ابو دُلَف می گفتند-از علی بن ابی طالب،بد می گفت و او و پیروانش را تحقیر می کرد و آنان را به نادانی نسبت می داد.یک روز که در مجلس پدر خود نشسته بود و پدرش حضور نداشت،گفت:اینها می گویند که:هر کس از علی عیبجویی کند،حرام زاده است.شما غیرت امیر را-مقصود او پدرش بود-می دانید و امکان ندارد به هیچ یک از اهل حرم او،گمان بد برده شود؛ولی با این حال،من علی را دشمن می دارم!
ص: 852
قالَ:فَما کانَ بأَوشَکَ مِن أن خَرَجَ أبو دُلَفَ،فَلَمّا رَأیناهُ قُمنا لَهُ،فَقالَ:قَد سَمِعتُ ما قالَهُ دُلَفُ،وَالحَدیثُ لا یَکذِبُ،وَالخَبَرُ الوارِدُ فی هذَا المَعنی لا یَختَلِفُ، هُوَ وَاللّهِ لِزَنیَةٍ وحَیضَةٍ،وذلِکَ أنّی کُنتُ عَلیلاً فَبَعَثَت إلَیَّ اختی جارِیَةً لَها کُنتُ بِها مُعجَباً،فَلَم أتَمالَک أن وَقَعتُ عَلَیها وکانَت حائِضاً فَعَلِقَت بِهِ،فَلَمّا ظَهَرَ حَملُها وَهَبَتها لی.
فَبَلَغَ مِن عَداوَةِ دُلَفَ هذا لِأَبیهِ ونَصبِهِ ومُخالَفَتِهِ لَهُ-لِأَنَّ الغالِبَ عَلی أبیهِ التَّشَیُّعُ وَالمَیلُ إلی عَلِیٍّ-أن شَنَّعَ عَلَیهِ بَعدَ وَفاتِهِ. (1)
2/2 عَلامَةُ طَهارَةِ القَلبِ
1026.الإمام الباقر (علیه السلام): لا یُحِبُّنا عَبدٌ ویَتَوَلّانا حَتّی یُطَهِّرَ اللّهُ قَلبَهُ،ولا یُطَهِّرُ اللّهُ قَلبَ عَبدٍ حَتّی یُسَلِّمَ لَنا ویَکونَ سِلماً لَنا،فَإِذا کانَ سِلماً لَنا سَلَّمَهُ اللّهُ مِن شَدیدِ الحِسابِ، وآمَنَهُ مِن فَزَعِ یَومِ القِیامَةِ الأَکبَرِ. (2)
1027.دعائم الإسلام [عن عبد العلیّ بن أعین] عن الإمام الصادق (علیه السلام): لا یُحِبُّنا عَبدٌ إلّاکانَ مَعَنا یَومَ القِیامَةِ،فَاستَظَلَّ بِظِلِّنا ورافَقَنا فی مَنازِلِنا.وَاللّهِ وَاللّهِ،لا یُحِبُّنا عَبدٌ حَتّی یُطَهِّرَ اللّهُ قَلبَهُ،ولا یُطَهِّرُ قَلبَهُ حَتّی یُسَلِّمَ لَنا،وإذا سَلَّمَ لَنا سَلَّمَهُ اللّهُ مِن سوءِ الحِسابِ یَومَ القِیامَةِ،وأمِنَ مِنَ الفَزَعِ الأَکبَرِ.إنَّمَا یَغتَبِطُ أهلُ هذَا الأَمرِ إذَا انتَهَت
ص: 853
هنوز این سخن را تمام نکرده بود که ابو دُلَف وارد شد و ما با دیدن او به احترامش بلند شدیم.او گفت:آنچه را دُلَف گفت،شنیدم.حدیث،دروغ نیست و خبری که در این باره وارد شده،محلّ اختلاف نیست.به خدا سوگند! او (دُلَف)، زنازاده و نطفۀ حیض است؛زیرا من بیمار بودم و خواهرم کنیزی را که متعلّق به او بود و من دل بسته اش بودم،نزد من فرستاد.طاقت نیاوردم و با او که حیض بود، هم بستر شدم و آن کنیز،دُلَف را حامله شد و وقتی معلوم شد که حامله است، خواهرم او را به من بخشید.
پس دشمنی دلف با پدرش و عداوت و مخالفتش با وی-که اظهار تشیّع و علاقه به علی (علیه السلام) می کرد-به آن جا رسید که پس از مرگِ پدرش نیز از او بدگویی می کرد.
1026.امام باقر (علیه السلام): هیچ بنده ای نیست که ما را دوست بدارد و ولایت ما را بپذیرد،مگر این که خداوند،دل او را پاک می گرداند و خداوند،دل هیچ بنده ای را پاک نکرد،مگر این که تسلیم ما شد و از ما فرمان برداری کرد و چون فرمان بردار ما شد،خداوند،او را از سختی حساب،به سلامت داشت و از هراس بزرگ روز قیامت،ایمنش گردانْد.
1027.دعائم الإسلام [-به نقل از عبد العلی بن اعیَن-]:امام صادق (علیه السلام) فرمود:«هیچ بنده ای ما را دوست ندارد،مگر این که روز قیامت با ماست و در سایۀ ما پناه می گیرد و در منازل ما همراه ما.به خدا سوگند،به خدا سوگند،هیچ بنده ای نیست که ما را دوست بدارد،مگر این که خداوند،دلش را پاک می گرداند و دلش را پاک نمی کند،مگر این که تسلیم ما می شود و چون تسلیم ما شود،خداوند،او را از سختی حساب روز قیامت به سلامت می دارد و از هراس بزرگ [روز قیامت]،ایمنش می سازد.بی گمان،اهل این موضوع،هنگامی شادمان می شوند که نَفَس هر یک
ص: 854
نَفسُ أحَدِهِم إلی هذِهِ-وأومَأَ بِیَدِهِ إلی حَلقِهِ-. (1)
3/2 شَرطُ التَّوحیدِ
1028.الأمالی للطوسی عن الإمام الصادق عن أبیه علیهما السلام عن جابر بن عبد اللّه الأنصاری:
جاءَ أعرابِیٌّ إلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) فَقالَ:یا رَسولَ اللّهِ،هَل لِلجَنَّةِ مِن ثَمَنٍ؟قالَ:نَعَم.قالَ:ما ثَمَنُها؟قالَ:«لا إلهَ إلَّااللّهُ»،یَقولُهَا العَبدُ الصّالِحُ مُخلِصاً بِها.قالَ:وما إخلاصُها؟ قالَ:العَمَلُ بِما بُعِثتُ بِهِ فی حَقِّهِ،وحُبُّ أهلِ بَیتی.قالَ:وحُبُّ أهلِ بَیتِکَ لَمِن حَقِّها؟قالَ:أجَل،إنَّ حُبَّهُم لَأَعظَمُ حَقِّها. (2)
1029.الإمام علیّ (علیه السلام): إنَّ لِ«لا إلهَ إلَّااللّهُ»شُروطاً،وإنّی وذُرِّیَّتی مِن شُروطِها. (3)
1030.التوحید عن إسحاق بن راهویه: لَمّا وافی أبُو الحَسَنِ الرِّضا (علیه السلام) بِنیسابورَ وأرادَ أن یَخرُجَ مِنها إلَی المَأمونِ اجتَمَعَ إلَیهِ أصحابُ الحَدیثِ،فَقالوا لَهُ:یَابنَ رَسولِ اللّهِ، تَرحَلُ عَنّا ولا تُحَدِّثُنابِحَدیثٍ فَنَستَفیدَهُ مِنکَ؟! وکانَ قَد قَعَدَ فِی العُمارِیةِ،فَأَطلَعَ رَأسَهُ وقالَ:سَمِعتُ أبی موسَی بنَ جَعفَرٍ یَقولُ:سَمِعتُ أبی جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ یَقولُ:
سَمِعتُ أبی مُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ یَقولُ:سَمِعتُ أبی عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ یَقولُ:سَمِعتُ أبِیَ الحُسَینَ بنَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ یَقولُ:سَمِعتُ أبی أمیرَ المُؤمِنینَ عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ یَقولُ:سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقولُ:سَمِعتُ جَبرَئیلَ یَقولُ:سَمِعتُ اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ یَقولُ:«لا إلهَ إلَّااللّهُ حِصنی،فَمَن دَخَلَ حِصنی أمِنَ مِن عَذابی».
ص: 855
از آنان به این جا رسد»و با دست خود به گلویش اشاره نمود.
1028.الأمالی، طوسی-به نقل از امام صادق (علیه السلام) از پدرش،از جابر بن عبد اللّه انصاری-:
بادیه نشینی نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و گفت:ای پیامبر خدا! آیا بهشت،بهایی دارد؟
فرمود:«آری».
گفت:بهایش چیست؟
فرمود:«کلمۀ "لا إله إلّااللّه" که بندۀ صالح،آن را از روی اخلاص بگوید».
گفت:اخلاصِ آن چیست؟
فرمود:«عمل کردن به آنچه برای آن فرستاده شده ام و دوست داشتن اهل بیت من».
گفت:دوست داشتن اهل بیت شما،از حقوق این کلمه است؟
فرمود:«آری؛دوست داشتن آنان،بزرگ ترین حقّ آن است».
1029.امام علی (علیه السلام): "لا إله إلّااللّه"،شروطی دارد که من و فرزندانم از جمله شروط آن هستیم.
1030.التوحید -به نقل از اسحاق بن راهویه-:هنگامی که امام رضا (علیه السلام) به نیشابور رسید و خواست که آن جا را به قصد رفتن به نزد مأمون ترک گوید،راویان حدیث،گِردش را گرفتند و گفتند:ای پسر پیامبر خدا! از پیش ما می روی و برایمان حدیثی که از محضرتان فیضی ببریم،نمی گویی؟!
امام (علیه السلام) که در کجاوه نشسته بود،سرش را بیرون آورد و فرمود:«از پدرم موسی بن جعفر شنیدم که می فرماید:از پدرم جعفر بن محمّد شنیدم که می فرماید:از پدرم محمّد بن علی شنیدم که می فرماید:از پدرم علی بن الحسین شنیدم که می فرماید:از پدرم حسین بن علی بن ابی طالب شنیدم که می فرماید:از پدرم امیر مؤمنان علی بن ابی طالب شنیدم که می فرماید:از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرماید:از جبرئیل شنیدم که می فرماید:از خداوند عز و جل شنیدم که می فرماید:"[کلمۀ] لا إله إلّااللّه،حصار من است و هر کس وارد حصار من شود،از عذابم در امان است"».
چون شتر به راه افتاد،امام (علیه السلام) با صدای بلند به ما فرمود:«امّا این،شرطهایی
ص: 856
قالَ:فَلَمّا مَرَّتِ الرّاحِلَةُ نادانا:«بِشُروطِها،وأنَا مِن شُروطِها». (1)
4/2 آیَةُ الإِیمانِ
1031.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): عاهَدَنی رَبّی أن لا یَقبَلَ إیمانَ عَبدٍ إلّابِمَحَبَّةِ أهلِ بَیتی. (2)
1032.عنه (صلی الله علیه و آله): لا یُؤمِنُ عَبدٌ حَتّی أکونَ أحَبَّ إلَیهِ مِن نَفسِهِ،وأهلی أحَبَّ إلَیهِ مِن أهلِهِ، وعِترَتی أحَبَّ إلَیهِ مِن عِترَتِهِ،وذاتی أحَبَّ إلَیهِ مِن ذاتِهِ. (3)
1033.عنه (صلی الله علیه و آله): لا یَتِمُّ الإِیمانُ إلّابِمَحَبَّتِنا أهلَ البَیتِ. (4)
1034.الإمام علیّ (علیه السلام): أما إنَّهُ لَیسَ عَبدٌ مِن عِبادِ اللّهِ مِمَّنِ امتَحَنَ اللّهُ قَلبَهُ لِلإِیمانِ إلّاوهُوَ یَجِدُ مَوَدَّتَنا عَلی قَلبِهِ،فَهُوَ یُحِبُّنا.ولَیسَ عَبدٌ مِن عِبادِ اللّهِ مِمَّن سَخِطَ اللّهُ عَلَیهِ إلّاوهُوَ یَجِدُ بُغضَنا عَلی قَلبِهِ،فَهُوَ یُبغِضُنا.فَأَصبَحَ مُحِبُّنا یَنتَظِرُ الرَّحمَةَ،وکَأَنَّ أبوابَ الرَّحمَةِ قَد فُتِحَت لَهُ.وأصبَحَ مُبغِضُنا عَلی شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانهارَ بِهِ فِی نارِ جَهَنَّمَ،فَهَنیئاً لِأَهلِ الرَّحَمةِ رَحمَتُهُم،وتَعساً لِأَهلِ النّارِ مَثواهُم. (5)
ص: 857
دارد و من،از شرطهای آن هستم».
1031.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): پروردگارم با من عهد بست که ایمان هیچ بنده ای را نپذیرد،مگر آن که با محبّت اهل بیت من همراه باشد.
1032.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هیچ بنده ای ایمان نیاورده است،مگر آن گاه که مرا از خودش بیشتر دوست داشته باشد و کسانِ مرا بیشتر از کسان خودش و خاندان مرا بیشتر از خاندان خودش و مرا بیشتر از خودش.
1033.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): ایمان،کامل نمی شود،مگر با دوست داشتن ما اهل بیت.
1034.امام علی (علیه السلام): هان! هیچ بنده ای از بندگان خدا نیست که خداوند،دلش را برای ایمان خالص کرده باشد،مگر این که دوستی ما را در دلش می یابد.از این رو،ما را دوست می دارد،و هیچ بنده ای از بندگان خدا نیست که خداوند،بر او خشم گرفته باشد، مگر این که دشمنی با ما را در دلش می یابد و از این رو،ما را دشمن می دارد.
بنا بر این،دوستدار ما،چشم به راهِ رحمت است و گویی درهای رحمت به رویَش گشوده شده است و کینه توز به ما بر لبۀ پرتگاهی در حال ریزش است که با آن در آتش دوزخ فرو می افتد.پس گوارا باد برای اهل رحمت،رحمتشان و ناگوار باد برای دوزخیان،جایگاه آنان!
ص: 858
1035.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): مَن أبغَضَ عَلِیّاً فَقَد أبغَضَنی،ومَن أبغَضَنی فَقَد أبغَضَ اللّهَ.لا یُحِبُّکَ إلّا مُؤمِنٌ،ولا یُبغِضُکَ إلّاکافِرٌ أو مُنافِقٌ. (1)
1036.الإمام علیّ (علیه السلام): عَهِدَ إلَیَّ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) أن لا یُحِبَّنی إلّامُؤمِنٌ،ولا یُبغِضَنی إلّا مُنافِقٌ. (2)
1037.مسند ابن حنبل عن امّ سلمة: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقولُ لِعَلِیٍّ (علیه السلام):لا یُبغِضُکَ مُؤمِنٌ، ولا یُحِبُّکَ مُنافِقٌ. (3)
1038.تاریخ دمشق عن أبی ذرّ: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقولُ لِعَلِیٍّ (علیه السلام):إنَّ اللّهَ أخَذَ مِیثاقَ المُؤمِنینَ عَلی حُبِّکَ،وأخَذَ میثاقَ المُنافِقینَ عَلی بُغضِکَ.ولَو ضَرَبتَ خَیشومَ (4)المُؤمِنِ ما أبغَضَکَ،ولَو نَثَرتَ الدَّنانیرَ عَلَی المُنافِقِ ما أحَبَّکَ.
یا عَلِیُّ،لا یُحِبُّکَ إلّامُؤمِنٌ،ولا یُبغِضُکَ إلّامُنافِقٌ. (5)
ص: 859
1035.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر که علی را دشمن بدارد،مرا دشمن داشته است و هر که مرا دشمن بدارد،خدا را دشمن داشته است.تو را [ای علی] جز مؤمن،دوست ندارد و کسی جز کافر یا منافق،دشمنت نمی دارد.
1036.امام علی (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به من فرمود که مرا جز مؤمن،دوست ندارد و جز منافق، کسی دشمنم نمی دارد.
1037.مسند ابن حنبل -به نقل از امّ سلمه-:شنیدم پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به علی (علیه السلام) می فرماید:
«مؤمن،تو را دشمن نمی دارد و منافق،دوستت نمی دارد».
1038.تاریخ دمشق -به نقل از ابو ذر-:شنیدم پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به علی (علیه السلام) می فرماید:«خداوند، بر مهروَرزی به تو،از مؤمنان،پیمان گرفته است و از منافقان بر کین وَرزی به تو.اگر بینیِ مؤمن را بزنی،باز تو را دشمن نخواهد داشت و اگر دینارها به پای منافقان بریزی،باز هم دوستت نخواهند داشت.ای علی! تو را دوست ندارد،مگر مؤمن و تو را دشمن نمی دارد،مگر منافق».
ص: 860
1039.الإمام علیّ (علیه السلام): لَو ضَرَبتُ خَیشومَ المُؤمِنِ بِسَیفی هذا عَلی أن یُبغِضَنی ما أبغَضَنی، ولَو صَبَبتُ الدُّنیا بِجَمّاتِها عَلَی المُنافِقِ عَلی أن یُحِبَّنی ما أحَبَّنی،وذلِکَ أنَّهُ قُضِیَ فَانقَضی عَلی لِسانِ النَّبِیِّ الاُمِّیِّ (صلی الله علیه و آله) أنَّهُ قالَ:یا عَلِیُّ،لا یُبغِضُکَ مُؤمِنٌ،ولا یُحِبُّکَ مُنافِقٌ. (1)
1040.الإمام الباقر (علیه السلام): حُبُّنا إیمانٌ،وبُغضُنا کُفرٌ. (2)
1041.عنه (علیه السلام): وَاعلَم-یا أبَا الوَردِ ویا جابِرُ-أنَّکُما لَم تُفَتِّشا مُؤمِناً إلی أن تَقومَ السّاعَةُ عَن ذاتِ نَفسِهِ إلّاعَن حُبِّ أمیرِالمُؤمِنینَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ (علیه السلام)،وأنَّکُما لَم تُفَتِّشا کافِراً إلی أن تَقومَ السّاعَةُ عَن ذاتِ نَفسِهِ إلّاوَجَدتُماهُ یُبغِضُ أمیرَ المُؤمِنینَ عَلِیّاً،وذلِکَ أنَّ اللّهَ تَعالی قَضی عَلی لِسانِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) لِعَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ (علیه السلام):إنَّهُ لا یُبغِضُکَ مُؤمِنٌ، ولا یُحِبُّکَ کافِرٌ أو مُنافِقٌ «وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً» 3 ،ولکِن أحِبّونا حُبَّ قَصدٍ تَرشُدوا وتُفلِحوا،أحِبّونا مَحَبَّةَ الإِسلامِ. (3)
1042.عنه (علیه السلام): مَن أرادَ أن یَعلَمَ أنَّهُ مِن أهلِ الجَنَّةِ فَیَعرِضُ حُبَّنا عَلی قَلبِهِ،فَإِن قَبِلَهُ فَهُوَ مُؤمِنٌ. (4)
ص: 861
1039.امام علی (علیه السلام): اگر با این شمشیرم بر بینی مؤمن بکوبم که با من دشمن شود،دشمن نمی شود و اگر همۀ دنیا را به پای منافق بریزم که مرا دوست بدارد،باز هم مرا دوست نخواهد داشت و این،از آن روست که حُکم خدا،بر زبان پیامبر امّی (صلی الله علیه و آله) گذشت که فرمود:«ای علی! هیچ مؤمنی با تو دشمنی نمی کند و هیچ منافقی دوستدار تو نمی گردد».
1040.امام باقر (علیه السلام): دوست داشتن ما،ایمان است و دشمن داشتنمان،کفر.
1041.امام باقر (علیه السلام): بدانید-ای ابو وَرد و ای جابر-که اگر تا قیام قیامت،دل هر مؤمنی را بشکافید،در آن،جز محبّت امیر مؤمنان علی بن ابی طالب (علیه السلام) را نخواهید یافت و اگر تا قیام قیامت،دل هر کافری را بشکافید،در آن،جز این نخواهید یافت که امیر مؤمنان علی را دشمن می دارد؛چرا که خدای متعال،از زبان محمّد (صلی الله علیه و آله) به علی بن ابی طالب (علیه السلام) فرمود:«هیچ مؤمنی تو را دشمن نمی دارد و هیچ کافر یا منافقی دوستدار تو نمی شود» «و آن کس که ظلمی بر دوش دارد،نومید می ماند» .امّا ما را به اعتدال دوست بدارید تا هدایت و رستگار شوید.ما را دوست بدارید به میزان دوست داشتن اسلام.
1042.امام باقر (علیه السلام): هر که می خواهد بداند که اهل بهشت است [یا نه]،محبّت ما را به قلبش عرضه کند.اگر آن را پذیرفت،مؤمن است.
ص: 862
1043.شواهد التنزیل عن علیّ بن محمّد بن بشر: کُنتُ عِندَ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ (1)جالِساً إذ جاءَ راکِبٌ أناخَ بَعیرَهُ،ثُمَّ أقبَلَ حَتّی دَفَعَ إلَیهِ کِتاباً،فَلَمّا قَرَأَهُ قالَ:ما یُریدُ مِنّا المُهَلَّبُ؟! فَوَاللّهِ،ما عِندَنا الیَومَ مِن دُنیا،ولا لَنا مِن سُلطانٍ.
فَقالَ:جَعَلَنِی اللّهُ فِداکَ،إنَّهُ مَن أرادَ الدُّنیا وَالآخِرَةَ فَهُوَ عِندَکُم أهلَ البَیتِ.قالَ:ما شاءَ اللّهُ،أما إنَّهُ مَن أحَبَّنا فِی اللّهِ نَفَعَهُ اللّهُ بِحُبِّنا،ومَن أحَبَّنا لِغَیرِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ یَقضی فِی الاُمورِ مایَشاءُ.إنَّما حُبُّنا أهلَ البَیتِ شَیءٌ یَکتُبُهُ اللّهُ فی قَلبِ العَبدِ،فَمَن کَتَبَهُ اللّهُ فی قَلبِهِ لَم یَستَطِع أحَدٌ أن یَمحُوَهُ،أما سَمِعتَ اللّهَ یَقولُ: «أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ» 2 ،فَحُبُّنا أهلَ البَیتِ مِن أصلِ الإِیمانِ. (2)
5/2 أوَّلُ ما یُسأَلُ عَنهُ یَومَ القِیامَةِ
1044.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): أوَّلُ ما یُسأَلُ عَنهُ العَبدُ حُبُّنا أهلَ البَیتِ. (3)
1045.عنه (صلی الله علیه و آله): لا تَزولُ قَدَما عَبدٍ یَومَ القِیامَةِ حَتّی یُسأَلَ عَن أربَعٍ:عَن عُمُرِهِ فیما أفناهُ،وعَن شَبابِهِ فیما أبلاهُ،وعَن مالِهِ مِن أینَ کَسَبَهُ،وفیما أنفَقَهُ،وعَن حُبِّنا أهلَ البَیتِ. (4)
ص: 863
1043.شواهد التنزیل -به نقل از علی بن محمّد بن بشر-:در خدمت محمّد حَنفیّه (پسر امام علی (علیه السلام) ) نشسته بودم که سواره ای از راه رسید و شترش را خواباند و سپس جلو آمد و نامه ای به ایشان داد.امام (علیه السلام) چون نامه را خواند،فرمود:«مهلّب از ما چه می خواهد؟! به خدا سوگند که امروز نه دنیایی در دست ماست و نه قدرتی داریم».
او گفت:خدا مرا فدای شما کند! هر که دنیا و آخرت را بخواهد،نزد شما خاندان است.فرمود:«هر چه خدا بخواهد ! بدانید که هر کس به خاطر خدا ما را دوست بدارد،خداوند به واسطۀ این دوست داشتنِ به ما،او را سود می بخشد و هر که ما را برای غیر خدا دوست بدارد،خداوند،هر طور بخواهد،عمل خواهد کرد.دوست داشتن ما اهل بیت،چیزی است که خداوند،آن را در [صفحۀ] دل بنده رقم می زند.
پس هر که خداوند،این محبّت را در دل او رقم زند،کسی نمی تواند آن را پاک کند.
نشنیده ای که خداوند می فرماید: «در دل اینهاست که [خدا] ایمان را نوشته و آنها را با روحی از جانب خود،تأیید کرده است» ؟بنا بر این،دوست داشتن ما اهل بیت،[از بُنِ] ایمان است».
1044.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): نخستین چیزی که در بارۀ آن از بنده سؤال می شود،دوست داشتن ما اهل بیت است.
1045.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): در روز قیامت،هیچ بنده ای قدم از جای خود بر نمی دارد تا این که در بارۀ چهار چیز از او سؤال شود:از عمرش که در چه راهی صرف کرده است،از جوانی اش که در چه راهی آن را فرسوده است،از مالَش که از کجا به دست آورده و در چه راهی خرج کرده است و از دوست داشتن ما خاندان.
ص: 864
1046.المعجم الأوسط عن أبی برزة: قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):لا تَزولُ قَدَما عَبدٍ حَتّی یُسأَلَ عَن أربَعَةٍ:عَن جَسَدِهِ فیما أبلاهُ،وعُمُرِهِ فیما أفناهُ،ومالِهِ مِن أینَ اکتَسَبَهُ وفیما أنفَقَهُ، وعَن حُبِّ أهلِ البَیتِ.
فَقیلَ:یا رَسولَ اللّهِ،فَما عَلامَةُ حُبِّکُم؟فَضَرَبَ (صلی الله علیه و آله) بِیَدِهِ عَلی مَنکِبِ عَلِیٍّ. (1)
1047.تفسیر فرات عن حنان بن سدیر: حَدَّثَنی أبی قالَ:کُنتُ عِندَ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ (علیه السلام) فَقَدَّمَ إلَینا طَعاماً ما أکَلتُ طَعاماً مِثلَهُ قَطُّ،فَقالَ لی:یا سَدیرُ،کَیفَ رَأَیتَ طَعامَنا هذا؟
قُلتُ:بِأَبی أنتَ واُمّی یَابنَ رَسولِ اللّهِ،ما أکَلتُ مِثلَهُ قَطُّ،ولا أظُنُّ آکُلُ أبَداً مِثلَهُ.
ثُمَّ إنَّ عَینی تَغَرغَرَت فَبَکَیتُ،فَقالَ:یا سَدیرُ،ما یُبکیکَ؟قُلتُ:یَابنَ رَسولِ اللّهِ، ذَکَرتُ آیَةً فی کِتابِ اللّهِ تَعالی.قالَ:وما هِیَ؟قُلتُ:قَولُ اللّهِ فی کِتابِهِ: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ» 2 ،فَخِفتُ أن یَکونَ هذَا الطَّعامُ مِن النَّعیمِ الَّذی یَسأَلُنَا اللّهُ عَنهُ.
فَضَحِکَ حَتّی بَدَت نَواجِذُهُ،ثُمَّ قالَ:یا سَدیرُ،لا تُسأَلُ عَن طَعامٍ طَیِّبٍ،ولا ثَوبٍ لَیِّنٍ،ولا رائِحَةٍ طَیِّبَةٍ،بل لَنا خُلِقَ ولَهُ خُلِقنا،ولنَعمَلَ فیهِ بِالطّاعَةِ.
قُلتُ لَهُ:بِأَبی أنتَ واُمّی یَابنَ رَسولِ اللّهِ،فَمَا النَّعیمُ؟
قالَ:حُبُّ عَلِیٍّ وعِترَتِهِ،یَسأَلُهُمُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ:کَیفَ کانَ شُکرُکُم لی حینَ أنعَمتُ عَلَیکُم بِحُبِّ عَلِیٍّ وعِترَتِهِ؟ (2)
ص: 865
1046.المعجم الأوسط -به نقل از ابو برزه-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«[در روز قیامت]،هیچ بنده ای قدم از جای خود بر نمی دارد تا این که در بارۀ چهار چیز از او سؤال شود:از جسمش که در چه راهی آن را فرسوده است،از عمرش که در چه راهی صرف کرده است،از مالَش که از کجا آورده و در چه راهی خرج کرده است و از دوست داشتن ما خاندان».
گفته شد:ای پیامبر خدا! نشانۀ دوست داشتن شما چیست؟
ایشان دست خود را بر شانۀ علی (علیه السلام) زد.
1047.تفسیر فرات -به نقل از حنان بن سَدیر-:پدرم به من گفت:نزد امام صادق (علیه السلام) بودم.ایشان غذایی در برابرم نهاد که هرگز غذایی مانند آن را نخورده بودم.پس به من فرمود:«ای سدیر! غذای ما را چگونه یافتی؟».
گفتم:پدر و مادرم فدایت،ای پسر پیامبر خدا! تا کنون چنین غذایی نخورده ام و گمان هم نمی کنم که دیگر،غذایی مانند آن بخورم.آن گاه چشمانم پر از اشک شد و گریستم.
فرمود:«ای سدیر! چرا گریه می کنی؟».
گفتم:ای پسر پیامبر خدا! آیه ای از کتاب خدا را به یاد آوردم.
فرمود:«کدام آیه؟».
گفتم:این آیه: «سپس در آن روز از نعمت،بازخواست می شوید» .می ترسم این غذا جزو همان نعمتی باشد که خداوند،در بارۀ آن،بازخواست می کند.
امام (علیه السلام) خنده ای کرد،به طوری که دندان های عقلش نمایان شد.سپس فرمود:«ای سدیر! از تو،نه در بارۀ خوراک لذیذ،سؤال خواهد شد و نه در بارۀ جامۀ نرم و نه دربارۀ بوی خوش؛بلکه اینها برای ما آفریده شده و ما برای استفاده از آنها خلق شده ایم و ما باید در آنها به طاعت خدا عمل کنیم».
گفتم:پدر و مادرم فدایت،ای پسر پیامبر خدا! پس آن نعمت،کدام است؟
فرمود:«دوستی علی و عترت او.در روز قیامت،خداوند می پرسد:"در برابر نعمت دوستی علی و عترت او که آن را به شما عطا کردم،چگونه شکر مرا به جا آوردید؟"».
ص: 866
الفصل الثّالث:تَأدیبُ الأَولادِ بِحُبِّهِم
1048.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): أدِّبوا أولادَکُم عَلی حُبّی وحُبِّ أهلِ بَیتی وَالقُرآنِ. (1)
1049.عنه (صلی الله علیه و آله): أدِّبوا أولادَکُم عَلی ثَلاثِ خِصالٍ:حُبِّ نَبِیِّکُم،وحُبِّ أهلِ بَیتِهِ،وقِراءَةِ القُرآنِ؛فَإِنَّ حَمَلَةَ القُرآنِ فی ظِلِّ اللّهِ یَومَ لا ظِلَّ إلّاظِلُّهُ مَعَ أنبِیائِهِ وأصفِیائِهِ. (2)
1050.علل الشرائع عن أبی الزّبیر المکّی: رَأَیتُ جابِراً مُتَوَکِّئاً عَلی عَصاهُ وهُوَ یَدورُ فی سِکَکِ الأَنصارِ ومَجالِسِهِم،وهُوَ یَقولُ:...یا مَعشَرَ الأَنصارِ،أدِّبوا أولادَکُم عَلی حُبِّ عَلِیٍّ،فَمَن أبی فَانظُروا فی شَأنِ امِّهِ. (3)
1051.المناقب لابن شهرآشوب عن أبی الزّبیر وعطیّة العوفیّ وجوّاب (4)-قالَ کُلُّ واحِدٍ
ص: 867
1048.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): فرزندان خود را دوستدار من و دوستدار اهل بیتم و قرآن،بار آورید.
1049.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): فرزندان خود را با سه خصلت بار آورید:دوست داشتن پیامبرتان، دوست داشتن اهل بیت او و قرآن خواندن؛زیرا در آن روزی که سایه ای جز سایۀ خدا نیست،حاملان قرآن به همراه پیامبران و برگزیدگان او در سایۀ خدا هستند.
1050.علل الشرائع -به نقل از ابو زبیر مکّی-:جابر را دیدم که عصازنان در کوی و برزن انصار و در انجمن های آنان می گشت و می گفت:...ای گروه انصار! فرزندان خود را دوستدار علی بار آورید و هر که نپذیرفت،در حال مادر او بیندیشید.
1051.المناقب، ابن شهرآشوب-به نقل از ابو زبیر و عطیّۀ عوفی و جوّاب (1)-:جابر را دیدم که تکیه زنان بر عصای خویش در کوچه های مدینه و محلّ تجمّع مردم مدینه
ص: 868
مِنهُم-:رَأَیتُ جابِراً یَتَوَکَّأُ عَلی عَصاهُ وهُوَ یَدورُ فی سِکَکِ المَدینَةِ ومَجالِسِهِم، وهُوَ یَروی هذَا الخَبَرَ (1)ثُمَّ یَقولُ:مَعاشِرَ الأَنصارِ،أدِّبوا أولادَکُم عَلی حُبِّ عَلِیٍّ، فَمَن أبی فَلیَنظُر فی شَأنِ امِّهِ. (2)
1052.الإمام الصادق (علیه السلام): یا مَعشَرَ الشّیعَةِ،عَلِّموا أولادَکُم شِعرَ العَبدِیِّ (3)،فَإِنَّهُ عَلی دینِ اللّهِ. (4)
ص: 869
می گردد و این خبر را روایت می کند (1)و سپس می گوید:ای گروه انصار! فرزندان خود را دوستدار علی بار آورید و هر که آن را نپذیرفت،باید در حال مادر او اندیشه کرد.
1052.امام صادق (علیه السلام): ای گروه شیعیان! به فرزندانتان اشعار عبدی را بیاموزید؛چرا که او بر دین خداست.
ص: 870
ص: 871
ص: 872
الفصل الرّابع:الحَثُّ عَلی تَحبیبِهِم إلَی النّاسِ
1053.الإمام الصادق (علیه السلام): رَحِمَ اللّهُ عَبداً حَبَّبَنا إلَی النّاسِ ولَم یُبَغِّضنا إلَیهِم. (1)
1054.عنه (علیه السلام): رَحِمَ اللّهُ عَبداً اجتَرَّ مَوَدَّةَ النّاسِ إلَینا،فَحَدَّثَهُم بِما یَعرِفون وتَرَکَ ما یُنکِرونَ. (2)
1055.الحکایات عن کثیر بن علقمة: قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):أوصِنی،فَقالَ:اُوصیکَ بِتَقوَی اللّهِ،وَالوَرَعِ،وَالعِبادَةِ،وطولِ السُّجودِ،وأداءِ الأَمانَةِ،وصِدقِ الحَدیثِ،وحُسنِ الجِوارِ،فبهذا جاءَنا مُحمّدٌ (صلی الله علیه و آله) صِلوا عَشائِرَکُم،وعودوا مَرضاکُم وَاحضُروا جَنائِزَکُم (3)،وکونوا لَنا زَیناً ولا تَکونوا عَلَینا شَیناً،حِبِّبونا إلَی الناس ولا تُبَغِّضونا إلَیهِم،جُرّوا إلَینا کُلَّ مَوَدَّةٍ وَادفَعوا عَنّا کُلَّ قَبیحٍ،فَما قیلَ فینا مِن خَیرٍ فَنَحنُ أهلُهُ،
ص: 873
1053.امام صادق (علیه السلام): رحمت خدا بر آن بنده ای که ما را محبوب مردم گرداند و کاری نکند که مبغوض مردم شویم !
1054.امام صادق (علیه السلام): رحمت خدا بر آن بنده ای که دوستیِ مردم را به سوی ما بکشاند،[این گونه که] احادیثی را که می پذیرند،برایشان بگوید و آنچه را انکار می کنند،وا نهد!
1055.الحکایات -به نقل از کثیر بن علقمه-:به امام صادق (علیه السلام) گفتم:مرا سفارشی فرما.
فرمود:«تو را به پروا داشتن از خدا و پارسایی و عبادت و طول دادن سجده و ادای امانت و راستگویی و حسن همسایگی،سفارش می کنم که محمّد (صلی الله علیه و آله) برای اینها آمده است.با کسانتان رفت و آمد کنید و از بیمارانتان عیادت کنید و در تشییع جنازه هایتان (1)حاضر شوید.برای ما زیور باشید و مایۀ زشتی ما نباشید.کاری کنید که مردم دوستمان بدارند و کاری نکنید که مبغوض آنها واقع شویم.همۀ محبّت ها را به سوی ما بکشانید و هر گونه زشتی را از ما بگردانید.هر خوبی که در حقّ ما گفته شود،ما اهل آن هستیم و هر بدی که در بارۀ ما گفته شود،نه چنانیم.ما را
ص: 874
وما قیلَ فینا مِن شَرٍّ فَوَاللّهِ ما نَحنُ کَذلِکَ،لَنا حَقٌّ فی کِتابِ اللّهِ وقَرابَةٌ مِن رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) ووِلادَةٌ طَیِّبَةٌ،فَهکَذا فَقولوا. (1)
راجع:ص 702 (القسم السابع/الفصل الثانی/حُسن العِشرة).
ص: 875
در کتاب خدا حقّی است و با پیامبر خدا خویشاوندیم و پاک،زاده شده ایم.این چنین بگویید».
ر.ک:ص 703 (بخش هفتم/فصل دوم/حُسن معاشرت).
ص: 876
الفصل الخامس:عَلاماتُ حُبِّهِم
1/5 الاِجتِهادُ فِی العَمَلِ
1056.الإمام علیّ (علیه السلام): أنَا مَعَ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) ومَعی عِترَتی وسِبطَیَّ عَلَی الحَوضِ،فَمَن أرادَنا فَلیَأخُذ بِقَولِنا وَلیَعمَل عَمَلَنا. (1)
1057.عنه (علیه السلام): مَن أحَبَّنا فَلیَعمَل بِعَمَلِنا،ولیَتَجَلبَبِ الوَرَعَ. (2)
1058.عنه (علیه السلام): مَن أحَبَّنا فَلیَعمَل بَعَمَلِنا،وَلیَستَعِن بِالوَرَعِ،فَإِنَّهُ أفضَلُ مایُستعانُ بِهِ فی أمرِ الدُّنیا وَالآخِرَةِ. (3)
1059.الإمام الباقر (علیه السلام) -لِوَلَدِه الصّادِقِ (علیه السلام) یوصیهِ-:یا بُنَیَّ،إنَّکَ إن خالَفتَنی فِی العَمَلِ لَم تَنزِل مَعی غَداً فِی المَنزِلِ....أبَی اللّهُ عز و جل أن یَتَوَلّی قَومٌ قَوماً یُخالِفونَهُم فی أعمالِهِم،یَنزِلونَ مَعَهُم یَومَ القِیامَةِ،کَلّا ورَبِّ الکَعبَةِ. (4)
ص: 877
1056.امام علی (علیه السلام): من با پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) و خاندانم و دو فرزندم در کنار حوض [کوثر] هستیم.پس هر که ما را می خواهد،باید به سخن ما چنگ زند و به کردار ما عمل کند.
1057.امام علی (علیه السلام): هر که ما را دوست دارد،باید مطابق کردار ما عمل کند و ردای پارسایی در بر کند.
1058.امام علی (علیه السلام): هر که ما را دوست دارد،باید مطابق کردار ما عمل کند و از پارسایی مدد گیرد؛چرا که پارسایی،بهترین یاور در کار دنیا و آخرت است.
1059.امام باقر (علیه السلام) -در سفارش به پسرش امام صادق (علیه السلام)-:فرزندم! تو هم اگر بر خلاف عمل من رفتار کنی،فردا[ی قیامت] با من در یک منزل فرود نخواهی آمد....خداوند عز و جل نپذیرفته است که مردمی ولایت و دوستی عدّه ای را بپذیرند و بر خلاف کردار آنها عمل کنند و با این حال،روز قیامت با آنها هم منزل [و هم درجه] شوند.به خداوندِ کعبه سوگند که هرگز چنین نمی شود !
ص: 878
1060.الإمام الصادق (علیه السلام): خَرَجتُ أنَا وأبی حَتّی إذا کُنّا بَینَ القَبرِ وَالمِنبَرِ،إذا هُوَ بِاُناسٍ مِنَ الشّیعَةِ فَسَلَّمَ عَلَیهِم،ثُمَّ قالَ:إنّی وَاللّهِ لاُحِبُّ رِیاحَکُم وأرواحَکُم،فَأَعینونی عَلی ذلِکَ بِوَرَعٍ وَاجتِهادٍ،وَاعلَموا أنَّ وَلایَتَنا لا تُنالُ إلّابِالوَرَعِ وَالاِجتِهادِ،ومَنِ ائتَمَّ مِنکُم بِعَبدٍ فَلیَعمَل بِعَمَلِهِ. (1)
1061.الإمام المهدیّ (علیه السلام) -فیما کَتَبَهُ إلَی الشَّیخِ المُفیدِ-:فَلیَعمَل کُلُّ امرِیً مِنکُم بِما یَقرُبُ بِهِ مِن مَحَبَّتِنا،وَلیَتَجَنَّب ما یُدنیهِ مِن کَراهَتِنا وسَخَطِنا،فَإِنَّ أمرَنا بَغتَةٌ فُجأَةٌ حینَ لا تَنفَعُهُ تَوبَةٌ ولا یُنجیهِ مِن عِقابِنا نَدَمٌ عَلی حَوبَةٍ. (2)
راجع:ص 692 (القسم السابع/الفصل الاول/الاجتهاد فی العمل).
2/5 حُبُّ مُحِبّیهِم
1062.الأمالی للطوسی عن حنش بن المعتمر: دَخَلتُ عَلی أمیرِ المُؤمِنینَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ (علیه السلام) فَقُلتُ:السَّلامُ عَلَیکَ یا أمیرَ المُؤمِنینَ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ،کَیفَ أمسَیتَ؟ قالَ:أمسَیتُ مُحِبّاً لُِمحِبِّنا،ومُبغِضاً لِمُبغِضِنا،وأمسی مُحِبُّنا مُغتَبِطاً بِرَحمَةٍ مِنَ اللّهِ کانَ یَنتَظِرُها،وأمسی عَدُوُّنا یُؤَسِّسُ بُنیانَهُ عَلی شَفا جُرُفٍ هارٍ،وکَأَنَّ ذلِکَ الشَّفا قَدِ انهارَ بِهِ فی نارِ جَهَنَّمَ،وکَأَنَّ أبوابَ الرَّحمَةِ قَد فُتِحَت لِأَهلِها،فَهَنیئاً لِأَهلِ الرَّحمَةِ رَحمَتُهُم،وَالتَّعسُ لِأَهلِ النَّارِ وَالنّارُ لَهُم.
ص: 879
1060.امام صادق (علیه السلام): من و پدرم بیرون آمدیم تا این که به میان قبر و منبر [پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) ] رسیدیم.جمعی از شیعیان در آن جا بودند.پدرم به آنها سلام کرد و آن گاه فرمود:«به خدا سوگند که من بوی شما و روح شما را دوست دارم.پس با پارسایی و کوشیدن در عمل خود،مرا در این محبّت یاری رسانید و بدانید که ولایت [و دوستیِ] ما جز با پارسایی و کوشش به دست نمی آید.هر کدام از شما بنده ای را به امامت گیرد،باید به کردار او عمل کند».
1061.امام مهدی (علیه السلام) -در نامه ای از ایشان به شیخ مفید-:هریک از شما باید کاری کند که به محبّت ما نزدیک شود و از کاری که او را به نفرت و خشم ما نزدیک می سازد،دوری کند؛زیرا قضیّۀ [ظهور] ما،ناگهانی و بی خبر اتّفاق می افتد،به طوری که دیگر نه توبه ای به حالش سودمند می افتد و نه پشیمانی از گناه،از کیفر ما می رهاندش.
ر.ک:ص 693 (بخش هفتم/فصل یکم/سختکوشی در عمل).
1062.الأمالی، طوسی-به نقل از حَنَش بن مُعتمر-:بر امیر مؤمنان،علی بن ابی طالب (علیه السلام)،وارد شدم و گفتم:سلام و رحمت و برکات خداوند بر تو باد،ای امیر مؤمنان! چگونه روز خود را به شب رساندی؟فرمود:«روز خود را به شب رساندم،در حالی که دوستدار خود را دوست می دارم و دشمنم را دشمن.دوستدار ما،در حالی روز خود را به شب می رساند که به رحمت خداوند که در انتظار آن است،شادمان است و دشمن ما،در حالی روز خود را به شب می رساند که بنای کار خود را بر لبۀ پرتگاهی در حال ریزش می سازد،و گویی آن لبه او را در آتش فرو می افکند و گویی درهای رحمت به روی اهل آن،گشوده شده اند.پس گوارا باد اهل رحمت را رحمتشان و هلاکت و دوزخ، ارزانی دوزخیان باد!
ص: 880
یا حَنَشُ،مَن سَرَّهُ أن یَعلَمَ أمُحِبٌّ لَنا أم مُبغِضٌ فَلیَمتَحِن قَلبَهُ،فَإِن کانَ یُحِبُّ وَلِیّاً لَنا فَلَیسَ بِمُبغِضٍ لَنا،وإن کانَ یُبغِضُ وَلِیَّنا فَلَیسَ بِمُحِبٍّ لَنا،إنَّ اللّهَ تَعالی أخَذَ المیثاقَ لُِمحِبِّنا بِمَوَدَّتِنا،وکَتَبَ فِی الذِّکرِ اسمَ مُبغِضِنا،نَحنُ النُّجَباءُ وأفراطُنا أفراطُ الأَنبِیاءِ. (1)
1063.الإمام علیّ (علیه السلام): مَن أحَبَّ اللّهَ أحَبَّ النَّبِیَّ،ومَن أحَبَّ النَّبِیَّ أحَبَّنا،ومَن أحَبَّنا أحَبَّ شیعَتَنا. (2)
1064.الإمام الصادق (علیه السلام): مَن تَوَلّی مُحِبَّنا فَقَد أحَبَّنا. (3)
3/5 بُغضُ عَدُوِّهِم
1065.الأمالی للطوسی عن صالح بن میثم التّمار رحمه الله: وَجَدتُ فی کِتابِ مَیثَمٍ رضی الله عنه یَقولُ:
تَمَسَّینا لَیلَةً عِندَ أمیرِ المُؤمِنینَ عَلِیِّ بن أبی طالِبٍ (علیه السلام)،فَقالَ لَنا:لَیسَ مِن عَبدٍ امتَحَنَ اللّهُ قَلبَهُ بِالإِیمانِ إلّاأصبَحَ یَجِدُ مَوَدَّتَنا عَلی قَلبِهِ،ولا أصبَحَ عَبدٌ مِمَّن سَخَطَ اللّهُ عَلَیهِ إلّایَجِدُ بُغضَنا عَلی قَلبِهِ،فَأَصبَحنا نَفرَحُ بِحُبِّ المُؤمِنِ لَنا،ونَعرِفُ بُغضَ المُبغِضِ لَنا،وأصبَحَ مُحِبُّنا مُغتَبِطاً بِحُبِّنا بِرَحمَةٍ مِنَ اللّهِ یَنتَظِرُها کُلَّ یَومٍ،وأصبَحَ مُبغِضُنا یُؤَسِّسُ بُنیانَهُ عَلی شَفا جُرُفٍ هارٍ،فَکَأَنَّ ذلِکَ الشَّفا قَدِ انهارَ بِهِ فی نارِ
ص: 881
ای حنش! هر که خوش حال می شود که بداند آیا دوستدار ماست یا دشمن ما، دلش را بیازماید.اگر دوست ما را دوست داشته باشد،دشمن ما نیست و اگر دوست ما را دشمن داشته باشد،دوستدار ما نیست.خداوند متعال از دوستدار ما بر دوستی ما پیمان گرفته و در لوح محفوظ،نام دشمن ما را نوشته است.ماییم برگزیدگان[خدا] و پیشتازان ما [به سوی حوض کوثر]،پیشتازان پیامبران اند».
1063.امام علی (علیه السلام): هر که خدا را دوست داشته باشد،پیامبر را نیز دوست می دارد و هر که پیامبر را دوست داشته باشد،ما را نیز دوست می دارد و هر که ما را دوست داشته باشد،شیعیان ما را نیز دوست دارد.
1064.امام صادق (علیه السلام): هر که دوستدار ما را دوست بدارد،هر آینه ما را دوست داشته است.
1065.الأمالی، طوسی-به نقل از صالح بن میثم تمّار-:در کتاب [پدرم] میثم رضی الله عنه دیدم که می گوید:شبی را در خدمت امیر مؤمنان علی بن ابی طالب (علیه السلام) بودیم.به ما فرمود:
«هیچ بنده ای نیست که خداوند،دلش را برای ایمان،صاف [و خالص] کرده باشد، مگر این که محبّت ما را در قلبش احساس می کند و هیچ بنده ای نیست که خداوند از او در خشم [و ناخشنود] باشد،مگر این که در قلبش نسبت به ما احساس بغض می کند.بنا بر این،ما از این که مؤمن،دوستمان می دارد،شاد می شویم و دشمنیِ کسی را که با ما بغض می ورزد،می دانیم.دوستدار ما،از رحمت خداوند-که به واسطۀ محبّت ما هر روز،انتظار آن را می کشد-،شادمان است و دشمن ما بنای خود را در لبۀ پرتگاهی در حال ریزش،پی ریزی می کند و گویی این لبه او را در آتش دوزخ فرو می افکند و گویی درهای رحمت به روی اهل رحمت،گشوده
ص: 882
جَهَنَّمَ،وکَأَنَّ أبوابَ الرَّحمَةِ قَد فُتِحَت لِأَصحابِ الرَّحمَةِ،فَهَنیئاً لِأَصحابِ الرَّحمَةِ رَحمَتُهُم،وتَعساً لِأَهلِ النّارِ مَثواهُم.إنَّ عَبداً لَن یُقَصِّرَ فی حُبِّنا لِخَیرٍ جَعَلَهُ اللّهُ فی قَلبِهِ،ولَن یُحِبَّنا مَن یُحِبُّ مُبغِضَنا،إنَّ ذلِکَ لا یَجتَمِعُ فی قَلبٍ واحِدٍ و «ما جَعَلَ اللّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ» 1 یُحِبُّ بِهذا قَوماً ویُحِبُّ بالآخَرِ عَدُوَّهُم،وَالَّذی یُحِبُّنا فَهُوَ یُخلِصُ حُبَّنا کَما یَخلُصُ الذَّهَبُ لا غِشَّ فیهِ.
نَحنُ النُّجَباءُ وأفراطُنا أفراطُ الأَنبِیاءِ،وأنَا وَصِیُّ الأَوصِیاءِ،وأنَا حِزبُ اللّهِ ورَسولِهِ، وَالفِئَةُ الباغِیَةُ حِزبُ الشَّیطانِ،فَمَن أحَبَّ أن یَعلَمَ حالَهُ فی حُبِّنا فَلیَمتَحِن قَلبَهُ،فَإِن وَجَد فیهِ حُبَّ مَن ألَّبَ (1)عَلَینا فَلیَعلَم أنَّ اللّهَ عَدُوُّهُ وجَبرَئیلُ ومیکائیلُ،وَاللّهُ عَدُوٌّ لِلکافِرینَ. (2)
1066.الإمام علیّ (علیه السلام) -فی قَولِهِ تَعالی: «ما جَعَلَ اللّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ» -:لا یَجتَمِعُ حُبُّنا وحُبُّ عَدُوِّنا فی جَوفِ إنسانٍ،إنَّ اللّهَ لَم یَجعَل لِرَجُلٍ مِن قَلبَینِ فی جَوفِهِ فَیُحِبَّ هذا ویُبغِضَ هذا،فَأَمّا مُحِبُّنا فَیُخلِصُ الحُبَّ لَنا کَما یَخلُصُ الذَّهَبُ بِالنّارِ لا کَدَرَ فیهِ، فَمَن أرادَ أن یَعلَمَ حُبَّنا فَلیَمتَحِن قَلبَهُ،فَإِن شارَکَهُ فی حُبِّنا حُبُّ عَدُوِّنا فَلَیسَ مِنّا ولَسنا مِنهُ،وَاللّهُ عَدُوُّهُم وجَبرَئیلُ ومیکائیلُ،وَاللّهُ عَدُوٌّ لِلکافِرینَ. (3)
1067.الإمام الصادق (علیه السلام) -لِمَن قالَ لَهُ:إنَّ فُلاناً یُوالیکُم إلّاأنَّهُ یَضعُفُ عَنِ البَراءَةِ مِن عَدُوِّکُم-:هَیهاتَ،کَذَبَ مَنِ ادَّعی مَحَبَّتَنا ولَم یَتَبَرَّأ مِن عَدُوِّنا. (4)
ص: 883
شده اند.پس گوارا باد اهل رحمت را رحمتشان و مایۀ نابودی باد جایگاه اهل دوزخ برای آنها !
هر بنده ای که خداوند،در دل او خیری قرار داده باشد،هرگز در دوست داشتن ما کوتاهی نمی کند و کسی که دشمن ما را دوست بدارد،هیچ گاه ما را دوست نخواهد داشت.این دو با هم در یک قلب جمع نمی شوند و «خدا برای هیچ مردی در درونش دو دل ننهاده است» که با یکی عدّه ای را دوست بدارد و با دیگری،دشمن آنها را.کسی که ما را دوست می دارد،این محبّت به ما را همچون زر نابی که در آن ناخالصی نیست،خالص می گرداند.
ماییم برگزیدگان [خدا] و پیشتازان ما [به سوی حوض کوثر]،پیشتازان پیامبران اند.
من وصیّ اوصیا هستم.من حزب خدا و پیامبر او هستم و آن گروه سرکش و یاغی،حزب شیطان اند.پس هر که دوست دارد حال خود را در بارۀ محبّت ما بداند،دلش را بیازماید؛ اگر در آن،نسبت به کسی که مردم را بر ضد ما می شوراند،احساس دوستی کرد،بداند که خدا و جبرئیل و میکائیل،دشمن او هستند و خداوند،دشمن کافران است».
1066.امام علی (علیه السلام) -در بارۀ آیۀ: «خدا برای هیچ مردی در درونش دو دل ننهاده است» -:دوست داشتن ما و دوست داشتن دشمن ما با هم در دل یک انسان جمع نمی شوند.[این از آن روست که] خداوند برای هیچ مردی در درونش دو دل ننهاده است که با این،دوست بدارد و با آن یکی،دشمن بدارد.دوستدار ما دوستی اش به ما را خالص می گرداند،همان گونه که طلا با آتش،خالص می گردد و ناخالصی اش گرفته می شود.پس هر که می خواهد محبّتش به ما را بداند،دل خود را بیازماید.اگر در کنار محبّت ما،دشمن ما را نیز دوست داشت،بداند که نه او از ماست و نه ما از اوییم و خدا و جبرئیل و میکائیل،دشمن اویند و خداوند،دشمن کافران است».
1067.امام صادق (علیه السلام) -در جواب کسی که گفت:فلانی،شما را دوست می دارد،منتها در برائت از دشمن شما ضعیف است-:هیهات! دروغ می گوید کسی که دَم از محبّت ما می زند؛ولی از دشمن ما بیزاری نمی جوید.
ص: 884
4/5 الاِستِعدادُ لِلبَلاءِ
1068.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) -لَمّا شَکا إلَیهِ أبو سَعیدٍ الخُدرِیُّ حاجتَهُ-:اِصبِر أبا سَعیدٍ،فَإِنَّ الفَقرَ إلی مَن یُحِبُّنی مِنکُم أسرَعُ مِنَ السَّیلِ عَلی (1)أعلَی الوادی،ومِن أعلَی الجَبَلِ إلی أسفَلِهِ. (2)
1069.عنه (صلی الله علیه و آله) -لاَِبی ذَرٍّ لَمّا قالَ لَهُ:إنّی احِبُّکُم أهلَ البَیتِ-:اللّهَ اللّهَ ! فَأَعِدَّ لِلفَقرِ تِجفافاً (3)، فَإِنَّ الفَقرَ أسرَعُ إلی مَن یُحِبُّنا مِنَ السَّیلِ مِن أعلَی الأَکَمَةِ إلی أسفَلِها. (4)
1070.السنن الکبری عن ابن عبّاس: أصابَ نَبِیَّ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) خَصاصَةٌ فَبَلَغَ ذلِکَ عَلِیّاً (علیه السلام)،فَخَرَجَ یَلتَمِس عَمَلاً لِیُصیبَ مِنهُ شَیئاً یَبعَثُ بِهِ إلی نَبِیِّ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،فَأَتی بُستاناً لِرَجُلٍ مِنَ الیَهودِ،فَاستَقی لَهُ سَبعَةَ عَشَرَ دَلواً کُلَّ دَلوٍ بِتَمرَةٍ،فَخَیَّرَهُ الیَهودِیُّ مِن تَمرِهِ سَبعَ عَشرَةَ تَمرَةً عَجوَةً،فَجاءَ بِها إلی نَبِیِّ اللّهِ (صلی الله علیه و آله).
فَقالَ:مِن أینَ هذا یا أبَا الحَسَنِ؟قالَ:بَلَغَنی ما بِکَ مِنَ الخَصاصَةِ یا نَبِیَّ اللّهِ فَخَرَجتُ ألَتمِسُ عَمَلاً لِاُصیبَ لَکَ طَعاماً.قالَ:فَحَمَلَکَ عَلی هذا حُبُّ اللّهِ ورَسولِهِ؟ قالَ عَلِیٌّ:نَعَم یا نَبِیَّ اللّهِ.
فَقالَ نَبِیُّ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):وَاللّهِ! ما مِن عَبدٍ یُحِبُّ اللّهَ ورَسولَهُ إلّاالفَقرُ أسرَعُ إلَیهِ مِن جَریَةِ
ص: 885
1068.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) -به ابو سعید خُدْری که از تهی دستی خود به ایشان شکایت کرد-:شکیبا باش-ای ابو سعید-؛زیرا فقر به جانب کسانی از شما که مرا دوست دارند،شتابنده تر می آید از حرکت سیل بر بالای درّه و از بالای کوه به پایین آن.
1069.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) -در جواب ابو ذر که گفت:من شما اهل بیت را دوست دارم-:خدا را، خدا را ! پس پوششی در برابر فقر،آماده کن؛زیرا فقر به سوی کسی که ما را دوست دارد،شتابنده تر است تا شتاب سیل از بالای تپّه به پایین آن.
1070.السنن الکبری -به نقل از ابن عبّاس-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) نیازمند شد.این خبر به گوش علی (علیه السلام) رسید و او از خانه بیرون رفت تا بلکه کاری پیدا کند و از طریق آن،چیزی به دست آورد و برای پیامبر (صلی الله علیه و آله) بفرستد.پس به باغ مردی یهودی رفت و در برابر دریافت هفده دانه خرما برایش هفده دَلْو آب از چاه کشید.مرد یهودی،علی (علیه السلام) را در بر داشتن هفده خرمای انباشته [در ظرف خرما] مخیّر کرد و علی (علیه السلام) آنها را برای پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) آورد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«اینها از کجاست،ای ابو الحسن؟».
گفت:ای پیامبر خدا! مطّلع شدم که شما نیازمند شده اید.پس در جستجوی کار، بیرون رفتم تا برایتان غذایی فراهم آورم.
پیامبر خدا فرمود:«پس عشق و محبّت به خدا و پیامبر او،تو را به این کار وا داشت؟».
علی گفت:آری،ای پیامبر خدا!
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«به خدا سوگند،هیچ بنده ای نیست که خدا و پیامبر او را دوست داشته باشد،مگر این که فقر به سوی او شتابنده تر می رود تا حرکت سیلاب
ص: 886
السَّیلِ عَلی وَجهِهِ،مَن أحَبَّ اللّهَ ورَسولَهُ فَلیُعِدَّ تِجفافاً-وإنَّما یَعنِی الصَّبرَ-. (1)
1071.المعجم الکبیر عن عنمة الجهنی: خَرَجَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) ذاتَ یَومٍ فَلَقِیَهُ رَجُلٌ مِنَ الأَنصارِ، فَقالَ:یا رَسولَ اللّهِ بِأَبی واُمّی أنتَ،إنَّهُ لَیَسوؤُنِی الَّذی أری بِوَجهِکَ،وعَمّا هُوَ؟
قالَ:فَنَظَرَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) إلی وَجهِ الرَّجُلِ ساعَةً ثُمَّ قالَ:الجوعُ.
فَخَرَجَ الرَّجُلُ یَعدو-أو شَبیهاً بِالعَدوِ-حَتّی أتی بَیتَهُ فَالَتمَسَ فیهِ الطَّعامَ فَلَم یَجِد شَیئاً،فَخَرَجَ إلی بَنی قُرَیظَةَ فَأَجَّرَ نَفسَهُ بِکُلِّ دَلوٍ یَنزَعُها تَمرَةً حَتّی جَمَعَ حَفنَةً أو کَفّاً مِن تَمرٍ،ثُمَّ رَجَعَ بِالتَّمرِ حَتّی وَجَدَ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) فی مَجلِسٍ لَم یَرِم (2)،فَوَضَعَهُ بَینَ یَدَیهِ وقالَ:کُل أی رَسولَ اللّهِ،فَقالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله):مِن أینَ لَکَ هذَا الَّتمرُ؟فَأَخبَرَهُ الخَبَرَ.
فَقالَ لَهُ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):إنّی لَأَظُنُّکَ تُحِبُّ اللّهَ ورَسولَهُ؟قالَ:أجَل،وَالَّذی بَعَثَکَ بِالحَقِّ لَأَنتَ أحَبُّ إلَیَّ مِن نَفسی ووُلدی وأهلی ومالی.فَقالَ:أمّا لا فَاصطَبِر لِلفاقَةِ،وأعِدَّ لِلبَلاءِ تِجفافاً،فَوَالَّذی بَعَثَنی بِالحَقِّ! لَهُما إلی مَن یُحِبُّنی أسرَعُ مِن هُبوطِ الماءِ مِن رَأسِ الجَبَلِ إلی أسفَلِهِ. (3)
1072.الإمام علیّ (علیه السلام): مَن أحَبَّنا فَلیُعِدَّ لِلبَلاءِ جِلباباً. (4)
1073.عنه (علیه السلام): مَن تَوَلّانا فَلیَلبَس لِلمِحَنِ إهاباً. (5)
ص: 887
به سمت جلو.هر که خدا و پیامبرش را دوست می دارد،باید پوششی تهیّه کند».
منظور ایشان،شکیبایی بود.
1071.المعجم الکبیر -به نقل از عنمۀ جُهَنی-:روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله) بیرون آمد.در راه،مردی از انصار به ایشان بر خورد و گفت:پدر و مادرم،فدایت ای پیامبر خدا! حالت ناراحت کننده ای در چهرۀ شما می بینم.علّتش چیست؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله) لختی به صورت آن مرد نگاه کرد و سپس فرمود:«گرسنگی».
آن مرد،دوان دوان یا با حالتی شبیه دویدن به منزل خود رفت و در جستجوی غذایی بر آمد؛امّا چیزی نیافت.پس نزد بنی قریظه رفت و به کارگری پرداخت و قرار گذاشت در قبال هر دلو آبی که از چاه می کشد،یک دانه خرما بگیرد.او از این طریق،یک مشت یا یک کف دست،خرما جمع کرد و آن گاه با خرماها بر گشت و دید پیامبر (صلی الله علیه و آله) از همان جایی که نشسته بود،تکان نخورده است.خرماها را در برابر پیامبر (صلی الله علیه و آله) گذاشت.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به او فرمود:«این خرماها را از کجا آوردی؟».
مرد انصاری،ماجرا را برای ایشان بازگو کرد.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به او فرمود:«من گمان می کنم که تو خدا و پیامبر او را دوست داری؟».
گفت:آری.سوگند به آن که تو را به حق بر انگیخت،تو را از خودم و فرزندانم و عیالم و دارایی ام بیشتر دوست دارم.
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«پس در این صورت برای فقر،تمرین شکیبایی کن و برای گرفتاری،پوششی فراهم آر؛زیرا-سوگند به آن که مرا به حق بر انگیخت-، فقر و گرفتاری،به سوی کسی که دوستدار من است،شتابنده تر می آید تا فرود آمدن آب از فراز کوه به پایین آن».
1072.امام علی (علیه السلام): هر که ما را دوست دارد،پس بالاپوشی برای گرفتاری آماده کند.
1073.امام علی (علیه السلام): هر که ولایت ما را پذیرفت،باید که برای رنج ها،لباسی پوستیان بپوشد.
ص: 888
1074.عنه (علیه السلام): مَن أحَبَّنا أهلَ البَیتِ فَلیَستَعِدَّ عُدَّةً لِلبَلاءِ. (1)
1075.عنه (علیه السلام): مَن أحَبَّنا أهلَ البَیتِ فَلیَستَعِدَّ لِلفَقرِ جِلباباً. (2)
1076.المؤمن عن الأصبغ بن نباتة: کُنتُ عِندَ أمیرِ المُؤمِنینَ (علیه السلام) قاعِداً،فَجاءَ رَجُلٌ فَقالَ:
یا أمیرَ المُؤمِنینَ،وَاللّهِ إنّی لَاُحِبُّکَ فِی اللّهِ،فَقالَ:صَدَقتَ،إنَّ طینَتَنا مَخزونَةٌ،أخَذَ اللّهُ میثاقَها مِن صُلبِ آدَمَ،فَاتَّخِذ لِلفَقرِ جِلباباً،فَإِنّی سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقولُ:وَاللّهِ یا عَلِیُّ،إنَّ الفَقرَ لَأَسرَعُ إلی مُحِبّیکَ مِنَ السَّیلِ إلی بَطنِ الوادی. (3)
1077.الأمالی للطوسی عن الأصبغ بن نباتة: کُنتُ جالِساً عِندَ أمیرِ المُؤمِنینَ (علیه السلام) فَأَتاهُ رَجُلٌ فَقالَ:یا أمیرَ المُؤمِنینَ إنّی لَاُحِبُّکَ فِی السِّرِّ کَما احِبُّکَ فِی العَلانِیَةِ.قالَ:فَنَکَتَ أمیرُ المُؤمِنینَ (علیه السلام) الأَرضَ بِعودٍ کانَ فی یَدِهِ ساعَةً،ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ فَقالَ:کَذَبتَ وَاللّهِ،ما أعرِفُ وَجهَکَ فِی الوُجوهِ،ولَا اسمَکَ فِی الأَسماءِ.
فَعَجِبتُ مِن ذلِکَ عَجَباً شَدیداً،فَلَم أبرَح حَتّی أتاهُ رَجُلٌ آخَرُ فَقالَ:وَاللّهِ یا أمیرَ المُؤمِنینَ،إنّی لَاُحِبُّکَ فِی السِّرِّ کَما احِبُّکَ فِی العَلانِیَةِ.فَنَکَتَ بِعودِهِ ذلِکَ فِی الأَرضِ طَویلاً ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ فَقالَ:صَدَقتَ،إنّ طینَتَنا طینَةٌ مَرحومَةٌ،أخَذَ اللّهُ میثاقَها یَومَ أخَذَ المیثاقَ،فَلا یَشُذُّ مِنها شاذٌّ،ولا یَدخُلُ فیها داخِلٌ إلی یَومِ القِیامَةِ.أما إنَّهُ فَاتَّخِذ لِلفاقَةِ جِلباباً،فَإِنّی سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقولُ:«الفاقَةُ إلی مُحِبّیکَ أسرَعُ مِنَ السَّیلِ المُنحَدِرِ مِن أعلَی الوادی إلی أسفَلِهِ». (4)
ص: 889
1074.امام علی (علیه السلام): هر که ما اهل بیت را دوست دارد،پس ساز و برگی برای گرفتاری فراهم آورد.
1075.امام علی (علیه السلام): هر که ما اهل بیت را دوست دارد،باید که جامه ای برای فقر آماده سازد.
1076.المؤمن -به نقل از اصبغ بن نُباته-:در خدمت امیر مؤمنان (علیه السلام) نشسته بودم که مردی آمد و گفت:ای امیر مؤمنان! به خدا سوگند که من تو را [به خاطر خدا] دوست می دارم.
فرمود:«راست گفتی.همانا طینت ما،در خزانۀ الهی بود و خداوند برای آن از پشت آدم،پیمان گرفت.پس تن پوشی برای فقر بر گیر؛زیرا شنیدم که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) می فرماید:"ای علی! به خدا سوگند که فقر،به سوی دوستداران تو شتابنده تر است تا شتاب سیل به درون درّه"».
1077.الأمالی، طوسی-به نقل از اصبغ بن نباته-:در خدمت امیر مؤمنان (علیه السلام) نشسته بودم که مردی آمد و گفت:ای امیر مؤمنان! من تو را در باطن،همان قدر دوست دارم که در ظاهر دوستت می دارم.
امیر مؤمنان (علیه السلام) با نوک چوبی که در دست داشت،مدّتی متفکّرانه به زمین زد و آن گاه سر بر داشت و فرمود:«به خدا که دروغ می گویی.من نه چهرۀ تو را در میان چهره ها[ی دوستدارانم] می بینم و نه نامت را در میان نام ها».
من از این سخن،سخت تعجّب کردم.چندی نگذشت که مرد دیگری آمد و گفت:به خدا سوگند-ای امیر مؤمنان-من تو را در باطن،همان گونه دوست دارم که در ظاهر دوستت می دارم.
امام (علیه السلام) این بار نیز با نوک همان چوبش مدّت طولانی به زمین زد و سپس سرش را بلند کرد و فرمود:«راست می گویی.به راستی که طینت ما،طینتی رحمت شده است.
خداوند در روزِ پیمان گیری،پیمانش را گرفت.بنا بر این،تا روز قیامت،نه عضوی از آن جدا می شود و نه بیگانه ای وارد آن می گردد.هان! پس بالاپوشی برای فقر بر گیر؛ زیرا شنیدم که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) می فرماید:"حرکت فقر به سوی دوستداران تو، شتابنده تر است از حرکت سیل از بالای درّه به پایین آن"».
ص: 890
1078.رجال الکشّی عن محمّد بن مسلم: خَرَجتُ إلَی المَدینَةِ وأنَا وَجِعٌ ثَقیلٌ،فَقیلَ لَهُ [أی لِأَبی جَعفَرٍ (علیه السلام) ]:مُحَمَّدُ بنُ مُسلِمٍ وَجِعٌ،فَأَرسَلَ إلَیَّ أبو جَعفَرٍ بِشَرابٍ مَعَ الغُلامِ مُغَطًّی بِمِندیلٍ،فَناوَلَنیهِ الغُلامُ وقالَ لی:اِشرَبهُ فَإِنَّهُ قَد أمَرَنی أن لا أرجِعَ حَتّی تَشرَبَهُ،فَتَناوَلتُهُ فَإِذا رائِحَةُ المِسکِ مِنهُ،وإذا شَرابٌ طَیِّبُ الطَّعمِ بارِدٌ،فَلَمّا شَرِبتُهُ قالَ لِیَ الغُلامُ:یَقولُ لَکَ إذا شَرِبتَ فَتَعالَ.
فَفَکَّرتُ فیما قالَ لی ولا أقدِرُ عَلَی النُّهوضِ قَبلَ ذلِکَ عَلی رِجلی،فَلَمَّا استَقَرَّ الشَّرابُ فی جَوفی کَأَنَّما نَشَطتُ مِن عِقالٍ،فَأَتَیتُ بابَهُ فَاستَأذَنتُ عَلَیهِ،فَصَوَّتَ بی:
صَحَّ الجِسمُ،ادخُل ادخُل.فَدَخَلتُ و أنا باکٍ،فَسَلَّمتُ عَلَیهِ وقَبَّلتُ یَدَهُ ورَأسَهُ، فَقالَ لی:وما یُبکیکَ یا مُحَمَّدُ؟فَقُلتُ:جُعِلتُ فِداکَ،أبکی عَلَی اغتِرابی وبُعدِ الشُّقَّةِ وقِلَّةِ المَقدِرَةِ عَلَی المُقامِ عِندَکَ وَالنَّظَرِ إلیکَ.
فَقالَ لی:أمّا قِلَّةُ المَقدِرَةِ فَکَذلِکَ جَعَلَ اللّهُ أولِیاءَنا وأهلَ مَوَدَّتِنا وجَعَلَ البَلاءَ إلَیهِم سَریعاً.وأمّا ما ذَکَرتَ مِنَ الغُربَةِ فَلَکَ بِأَبی عَبدِاللّهِ اسوَةٌ بِأَرضٍ ناءٍ عَنّا بِالفُراتِ.وأمّا ما ذَکَرتَ مِن بُعدِ الشُّقَّةِ،فَإِنَّ المُؤمِنَ فی هذِهِ الدّارِ غَریبٌ وفی هذَا الخَلقِ المَنکوسِ حَتّی یَخرُجَ مِن هذِهِ الدّارِ إلی رَحمَةِ اللّهِ.وأمّا ما ذَکَرتَ مِن حُبِّکَ قُربَنا وَالنَّظَرَ إلَینا وأنَّکَ لا تَقدِرُ عَلی ذلِکَ،فَاللّهُ یَعلَمُ ما فی قَلبِکَ وجَزاؤُکَ عَلَیهِ. (1)
ص: 891
1078.رجال الکشّی -به نقل از محمّد بن مسلم-:با جسمی دردمند و سنگین،به مدینه رفتم.
به ایشان (امام باقر (علیه السلام) ) گفته شد:محمّد بن مسلم،دردمند و علیل است.امام (علیه السلام) به وسیلۀ خدمتکار خود،ظرف شربتی که روی آن با دستمالی پوشیده شده بود،برایم فرستاد.خدمتکار،ظرف را به دست من داد و گفت:بنوش؛زیرا امام (علیه السلام) به من دستور داده است که تا آن را ننوشی،بر نگردم.
من ظرف را گرفتم.دیدم بوی مُشک از آن،بلند است و شربت خوش مزه و خنکی است.چون آن را نوشیدم،خدمتکار به من گفت:امام (علیه السلام) به تو می فرماید که وقتی نوشیدی،بیا.
من در بارۀ آنچه به من گفت،اندیشیدم،حال آن که پیش از آن،قادر نبودم بر پای خود بایستم؛امّا همین که آن شربت در معده ام جا گرفت،گویی بند از پایم گشوده شد.به در خانۀ امام (علیه السلام) رفتم و اجازۀ ورود خواستم.ایشان با صدای بلند به من فرمود:«تن درست باشی.داخل شو.داخل شو».
من گریه کنان داخل شدم و به ایشان سلام کردم و دست و سرش را بوسیدم.
فرمود:«ای محمّد! چرا گریه می کنی؟».
گفتم:فدایت شوم! برای غربتم و درازی سفر و تنگ دستی و این که نمی توانم پیش شما بمانم و ببینمتان،می گریم.
فرمود:«در بارۀ تنگ دستی،بدان که خداوند،دوستان و محبّان ما را این گونه قرار داده و بلا و سختی را به سوی آنان شتابانده است،و در بارۀ آنچه از غربت گفتی،بدان که ابا عبد اللّه را که در سرزمینی دور از ما در کنار فرات است،سرمشق خود قرار ده،و در بارۀ آنچه از دوری سفر گفتی،بدان که مؤمن،در این دنیا و در میان این مردم، باژگونه و غریب است تا آن که از این سرای به رحمت خدا رود،و امّا این که گفتی دوست داری نزدیک ما باشی و ما را ببینی؛ولی نمی توانی این کار را بکنی،بِدان که خداوند،از آنچه در قلبت می گذرد،آگاه است و تو را پاداش خواهد داد».
ص: 892
الفصل السّادس:آثارُ حُبِّهِم
1/6 تَمحیصُ الذُّنوبِ
1079.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): حُبُّنا أهلَ البَیتِ یُکَفِّرُ الذُّنوبَ،ویُضاعِفُ الحَسَناتِ. (1)
1080.الإمام الحسن (علیه السلام): وَاللّهِ،لا یُحِبُّنا عَبدٌ أبَداً ولَو کانَ أسیراً بِالدَّیلَمِ إلّانَفَعَهُ اللّهُ بِحُبِّنا، وإنَّ حُبَّنا لَیُساقِطُ الذُّنوبَ مِنِ ابنِ آدَمَ کَما یُساقِطُ الرّیحُ الوَرَقَ مِنَ الشَّجَرِ. (2)
1081.الإمام زین العابدین (علیه السلام): مَن أحَبَّنا للّهِ ِ نَفَعَهُ حُبُّنا ولَو کانَ فی جَبَلِ الدَّیلَمِ،ومَن أحَبَّنا لِغَیرِ ذلِکَ فَإِنَّ اللّهَ یَفعَلُ ما یَشاءُ،إنَّ حُبَّنا أهلَ البَیتِ یُساقِطُ عَنِ العِبادِ الذُّنوبَ کَما یُساقِطُ الرّیحُ الوَرَقَ مِنَ الشَّجَرِ. (3)
ص: 893
1079.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): دوست داشتن ما اهل بیت،گناهان را پاک می کند و حسنات را دو چندان می سازد.
1080.امام حسن (علیه السلام): به خدا سوگند،هیچ بنده ای نیست که ما را دوست بدارد،حتّی اگر در دیلم اسیر باشد،مگر این که خداوند به واسطۀ این محبّت ما،او را سود می بخشد.
همانا دوست داشتن ما،گناهان را از آدمی فرو می ریزاند،همچنان که باد،برگ های درختان را می ریزد.
1081.امام زین العابدین (علیه السلام): هر که ما را به خاطر خدا دوست بدارد،این محبّت او نسبت به ما وی را سود می بخشد،حتّی اگر در کوه دیلم باشد،و هر که ما را به خاطر چیزی غیر از خدا دوست بدارد،خداوند،هر گونه که بخواهد،عمل خواهد کرد.همانا دوست داشتن ما اهل بیت،گناهان را از بندگان فرو می ریزاند،همان گونه که باد،برگ های درخت را می ریزد.
ص: 894
1082.الإمام الباقر (علیه السلام): بِحُبِّنا تُغفَرُ لَکُمُ الذُّنوبُ. (1)
1083.الإمام الصادق (علیه السلام): إنَّ حُبَّنا أهلَ البَیتِ لَیَحُطُّ الذُّنوبَ عَنِ العِبادِ کَما تَحُطُّ الرّیحُ الشَّدیدَةُ الوَرَقَ عَنِ الشَّجَرِ. (2)
1084.عنه (علیه السلام): مَن أحَبَّنا للّهِ ِ وأحَبَّ مُحِبَّنا لا لِغَرَضِ دُنیا یُصیبُها مِنهُ،وعادی عَدُوَّنا لا لإِحنَةٍ (3)کانَت بَینَهُ وبَینَهُ،ثُمَّ جاءَ یَومَ القِیامَةِ وعَلَیهِ مِنَ الذُّنوبِ مِثلُ رَملِ عالِجٍ وزَبَدِ البَحرِ غَفَرَ اللّهُ تَعالی لَهُ. (4)
2/6 اطمِئنانُ القَلبِ
1085.الإمام علیّ (علیه السلام): إنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) لَمّا نَزَلَت هذِهِ الآیَةُ: «أَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» 5 قالَ:ذاکَ مَن أحَبَّ اللّهَ ورَسولَهُ،وأحَبَّ أهلَ بَیتی صادِقاً غَیرَ کاذِبٍ،وأحَبَّ المُؤمِنینَ شاهِداً وغائِباً،ألا بِذِکرِ اللّهِ یَتَحابّونَ. (5)
1086.الإمام الصادق (علیه السلام) -فی قَولِهِ تَعالی: «اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللّهِ أَلا بِذِکْرِ
ص: 895
1082.امام باقر (علیه السلام): به واسطۀ دوست داشتن ما،گناهان شما آمرزیده می شود.
1083.امام صادق (علیه السلام): دوست داشتن ما اهل بیت،گناهان بندگان را می ریزد،همان گونه که باد شدید برگ های درختان را می ریزد.
1084.امام صادق (علیه السلام): هر کس ما را و دوستدار ما را به خاطر خدا دوست بدارد،نه برای دست یافتن به غرض دنیایی،و دشمن ما را نیز دشمن بدارد،امّا نه به خاطر کینه ای شخصی که میان آنهاست،اگر در روز قیامت با گناهانی به اندازۀ ریگ های ریگستان و کف دریا بیاید،خداوند متعال،او را می آمرزد.
1085.امام علی (علیه السلام): هنگامی که آیۀ: «هان! با یاد خداست که دل ها آرام می گیرد» نازل شد،پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«این در بارۀ کسی است که خدا و فرستادۀ او را دوست بدارد و اهل بیت مرا صادقانه و نه به دروغ دوست بدارد و مؤمنان را در پیشِ رو و پشت سر آنان،دوست بدارد.هان! با یاد خداست که همدیگر را دوست می دارند».
1086.امام صادق (علیه السلام) -در بارۀ آیۀ: «کسانی که ایمان آورده اند و دل هایشان به یاد خدا آرام می گیرد.
هان! با یاد خداست که دل ها آرام می گیرد» -:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به علی (علیه السلام) فرمود:«می دانی
ص: 896
اَللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» -:قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) لِعَلِیٍّ (علیه السلام):تَدری فیمَن نَزَلَت؟قالَ:اللّهُ ورَسولُهُ أعلَمُ،قالَ:فیمَن صَدَّقَ لی،وآمَنَ بی،وأحَبَّکَ وعِترَتَکَ مِن بَعدِکَ،وسَلَّمَ الأَمرَ لَکَ ولِلأَئِمَّةِ مِن بَعدِکَ. (1)
1087.تأویل الآیات الظاهرة عن ابن عبّاس: قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله): «اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللّهِ أَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» ،أتَدری یَابنَ امِّ سُلَیمٍ مَن هُم؟قُلتُ:مَن هُم یا رَسولَ اللّهِ؟قالَ:نَحنُ أهلَ البَیتِ وشیعَتُنا. (2)
3/6 الحِکمَةُ
1088.الإمام الصادق (علیه السلام): مَن أحَبَّنا أهلَ البَیتِ وحَقَّقَ حُبَّنا فی قَلبِهِ،جَری یَنابیعُ الحِکمَةِ عَلی لِسانِهِ،وجُدِّدَ الإِیمانُ فی قَلبِهِ. (3)
راجع:ص 924 (القسم التاسع/الفصل السادس/خیر الدنیا والآخرة).
4/6 استِکمالُ الدّینِ
1089.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): حُبُّ أهلِ بَیتی وذُرِّیَّتِی استِکمالُ الدّینِ. (4)
1090.عنه (صلی الله علیه و آله): فَضلُ عَشیرَتی وأهلِ بَیتی وذُرِّیَّتی کَفَضلِ الماءِ عَلی کُلِّ شَیءٍ،بِالماءِ یَبقی
ص: 897
در بارۀ چه کسی نازل شده است؟».
گفت:خدا و رسول او بهتر می دانند.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«در بارۀ کسی که مرا تصدیق کند و به من ایمان آورد و تو و عترت تو را دوست بدارد و کار را به تو و امامانِ پس از تو وا گذارد».
1087.تأویل الآیات الظاهرة -به نقل از ابن عبّاس-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) آیۀ: «کسانی که ایمان آورده اند و دل هایشان به یاد خدا آرام می گیرد.هان! با یاد خداست که دل ها آرام می گیرد» را تلاوت کرد و فرمود:«ای پسر امّ سلیم! آیا می دانی اینها چه کسانی هستند؟».
گفتم:چه کسانی هستند،ای پیامبر خدا؟
فرمود:«ما اهل بیت و شیعیان ما».
1088.امام صادق (علیه السلام): هر که ما اهل بیت را دوست بدارد و مهر ما را در قلبش جای دهد، چشمه های حکمت بر زبانش جاری می گردند و ایمان در دلش نو می شود.
ر.ک:ص 925 (بخش نهم/فصل ششم/خیر دنیا و آخرت)
1089.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): دوست داشتن اهل بیت من و فرزندانم،کمال دین است.
1090.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): برتری خاندان و اهل بیت و ذریّۀ من،مانند برتری آب بر چیزهای
ص: 898
کُلٌّ ویَحیی،کَما قالَ رَبّی تبارَکَ وتَعالی: «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَ فَلا یُؤْمِنُونَ» 1 ومَحَبَّةُ (1)أهلِ بَیتی وعَشیرَتی وذُرِّیَّتی یَستَکمِلُ الدّینَ. (2)
5/6 الاِغتِباطُ عِندَ المَوتِ
1091.الکافی عن عبد اللّه بن الولید: دَخَلنا عَلی أبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) فی زَمَنِ مَروانَ فَقالَ:مَن أنتُم؟فقُلنا:مِن أهلِ الکوفَةِ،فَقالَ:ما مِن بَلدَةٍ مِنَ البُلدانِ أکثَرُ مُحِبّاً لَنا مِن أهلِ الکوفَةِ،ولاسِیَّما هذِهِ العِصابَةَ.إنَّ اللّهَ جَلَّ ذِکرُهُ هَداکُم لِأَمرٍ جَهِلَهُ النّاسُ،وأحبَبتُمونا وأبغَضَنَا النّاسُ،وَاتَّبَعتُمونا وخالَفَنَا النّاسُ،وصَدَّقتُمونا وکَذَّبَنَا النّاسُ،فَأَحیاکُمُ اللّهُ مَحیانا،وأماتَکُم (اللّهُ) مَماتَنا،فَأَشهَدُ عَلی أبی أنَّهُ کانَ یَقولُ:ما بَینَ أحَدِکُم وبَینَ أن یَری ما یُقِرُّ اللّهُ بِهِ عَینَهُ و أن یَغتَبِطَ إلّاأن تَبلُغَ نَفسُهُ هذِهِ-وأهوی بِیَدِهِ إلی حَلقِهِ-وقَد قالَ اللّهُ عز و جل فی کِتابِهِ: «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِکَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَ ذُرِّیَّةً» 4 ،فَنَحنُ ذُرِّیَّةُ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله). (3)
6/6 شَفاعَةُ أهلِ البَیتِ:
1092.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): شَفاعَتی لِاُمَّتی مَن أحَبَّ أهلَ بَیتی،وهُم شیعَتی. (4)
ص: 899
دیگر است.با آب است که همه چیز،باقی و زنده می ماند،چنان که خدای-تبارک و تعالی-فرموده: «و هر چیز زنده ای را از آب پدید آوردیم.آیا ایمان نمی آورند؟» .با محبّت اهل بیت و خاندان و ذریّۀ من است که دین کامل می شود.
1091.الکافی -به نقل از عبد اللّه بن ولید-:در زمان مروان به خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدیم.
پرسید:«شما کیستید؟».
گفتیم:از مردم کوفه هستیم.
فرمود:«مردم هیچ شهری به اندازۀ کوفه دوستدار ما نیستند،بویژه این گروه.
خداوند عز و جل شما را به موضوعی ره نمون شد که دیگر مردم،آن را نمی دانند.شما ما را دوست دارید و مردم،دشمنمان می دارند.شما از ما پیروی می کنید و مردم از ما سرپیچی می کنند.شما ما را قبول دارید و مردم،ما را قبول ندارند.خداوند،زندگی و مرگ شما را چون زندگی و مرگ ما قرار دهد! گواهی می دهم که پدرم می فرمود:
"هریک از شما،زمانی که نفَسش به این جا رسد-و با دست خود به گلویش اشاره نمود-،چیزی را مشاهده خواهد کرد که خداوند به واسطۀ آن،چشمش را روشن کند و خوش حال شود".خدای عز و جل در کتاب خود فرموده است: «و قطعاً پیش از تو نیز رسولانی فرستادیم و برای آنان زنان و فرزندانی قرار دادیم» .ما،فرزندان پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) هستیم».
1092.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): شفاعت من از امّتم،شامل کسانی می شود که اهل بیت مرا دوست داشته باشند و آنان،شیعیان من هستند.
ص: 900
1093.عنه (صلی الله علیه و آله): الزَموا مَوَدَّتَنا أهلَ البَیتِ؛فَإِنَّهُ مَن لَقِیَ اللّهَ عز و جل یَومَ القِیامَةِ وهُوَ یَوَدُّنا،دَخَلَ الجَنَّةَ بِشَفاعَتِنا. (1)
1094.الإمام علیّ (علیه السلام): لا تُعَنّونا فِی الطَّلَبِ وَالشَّفاعَةِ لَکُم یَومَ القِیامَةِ فیما قَدَّمتُم...لَنا شَفاعَةٌ ولِأَهلِ مَوَدَّتِنا شَفاعَةٌ،فَتَنافَسوا فی لِقائِنا عَلَی الحَوضِ،فَإِنّا نَذودُ عَنهُ أعداءَنا ونَسقی مِنهُ أحِبّاءَنا وأولِیاءَنا. (2)
7/6 نورُ یَومِ القِیامَةِ
1095.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): أکثَرُکُم نوراً یَومَ القِیامَةِ أکثَرُکُم حُبّاً لِآلِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله). (3)
1096.عنه (صلی الله علیه و آله): أما وَاللّهِ لا یُحِبُّ أهلَ بَیتی عَبدٌ إلّاأعطاهُ اللّهُ عز و جل نوراً حَتّی یَرِدَ عَلَیَّ الحَوضَ، ولا یُبغِضُ أهلَ بَیتی عَبدٌ إلَّااحتَجَبَ اللّهُ عَنهُ یَومَ القِیامَةِ. (4)
8/6 الأَمنُ یَومَ القِیامَةِ
1097.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): مَن أحَبَّنا أهلَ البَیتِ حَشَرَهُ اللّهُ تَعالی آمِناً یَومَ القِیامَةِ. (5)
ص: 901
1093.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): همواره دوستدار ما اهل بیت باشید؛زیرا هر کس در روز قیامت، خدای عز و جل را در حالی که ما را دوست داشته باشد دیدار کند،با شفاعت ما به بهشت می رود.
1094.امام علی (علیه السلام): با کارهایی که می کنید،مانع از آن نشوید که ما در روز قیامت برایتان خواهش و شفاعت کنیم....ما حقّ شفاعت داریم و دوستداران ما نیز حقّ شفاعت دارند.پس برای دیدار ما در کنار حوض کوثر با یکدیگر رقابت کنید؛زیرا ما دشمنان خود را از حوض دور می کنیم و دوستان و علاقه مندان خود را از آن،آب می دهیم.
1095.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): پرنورترین شما در روز قیامت،کسی است که خاندان محمّد (صلی الله علیه و آله) را بیشتر دوست بدارد.
1096.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هان! به خدا سوگند،هیچ بنده ای اهل بیت مرا دوست ندارد،مگر این که خداوند عز و جل به او نوری عطا می فرماید تا این که در کنار حوض بر من وارد شود،و هیچ بنده ای اهل بیت مرا دشمن نمی دارد،مگر این که در روز قیامت،خداوند،از او محجوب می شود.
1097.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر که ما اهل بیت را دوست بدارد،خداوند متعال،در روز قیامت،او را در [امن و] امان،محشور می فرماید.
ص: 902
1098.عنه (صلی الله علیه و آله): ألا ومَن أحَبَّ آلَ مُحَمَّدٍ أمِنَ مِنَ الحِسابِ وَالمیزانِ وَالصِّراطِ. (1)
1099.عنه (صلی الله علیه و آله): حُبّی وحُبُّ أهلِ بَیتی نافِعٌ فی سَبعَةِ مَواطِنَ أهوالُهُنَّ عَظیمَةٌ:عِندَ الوَفاةِ،وفِی القَبرِ،وعِندَ النُّشورِ،وعِندَ الکِتابِ،وعِندَ الحِسابِ،وعِندَ المیزانِ،وعِندَ الصِّراطِ. (2)
1100.الإمام الصادق (علیه السلام): إنَّ حُبَّنا أهلَ البَیتِ لَیُنتَفَعُ بِهِ فی سَبعَةِ مَواطِنَ:عِندَ اللّهِ (3)،وعِندَ المَوتِ،وعِندَ القَبرِ،ویَومَ الحَشرِ،وعِندَ الحَوضِ،وعِندَ المیزانِ،وعِندَ الصِّراطِ. (4)
9/6 الثَّباتُ عَلَی الصِّراطِ
1101.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): أثبَتُکُم عَلَی الصِّراطِ،أشَدُّکُم حُبّاً لی ولِأَهلِ بَیتی. (5)
1102.عنه (صلی الله علیه و آله): أثبَتُکُم قَدَماً عَلَی الصِّراطِ،أشَدُّکُم حُبّاً لِأَهلِ بَیتی. (6)
ص: 903
1098.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): بدانید که هر کس،خاندان محمّد را دوست داشته باشد،از حساب و میزان و صراط،در امان خواهد بود.
1099.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): دوست داشتن من و دوست داشتن اهل بیت من،در هفت جای بسیار وحشتناک،سود می بخشد:هنگام مردن،در قبر،روز محشر،هنگام دادن نامۀ اعمال،هنگام حساب،نزد میزان و در عبور از صراط.
1100.امام صادق (علیه السلام): دوست داشتن ما اهل بیت،در هفت جا مفید خواهد بود:در پیشگاه خدا،هنگام مردن،در قبر،روز محشر،در کنار حوض کوثر،نزد میزان و در عبور از صراط.
1101.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): استوارترینِ شما بر صراط،کسی است که علاقه اش نسبت به من و اهل بیتم بیشتر باشد.
1102.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): پابرجاترینِ شما بر صراط،کسی است که محبّتش به اهل بیت من، بیشتر باشد.
ص: 904
1103.عنه (صلی الله علیه و آله): ما أحَبَّنا أهلَ البَیتِ أحَدٌ فَزَلَّت بِهِ قَدَمٌ إلّاثَبَّتَتهُ قَدَمٌ اخری،حَتّی یُنجِیَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ. (1)
1104.الإمام الصادق (علیه السلام): لا تَجِدُ وَلِیّاً لَنا تَزِلُّ قَدَماهُ جَمیعاً،ولکِن إذا زَلَّت بِهِ قَدَمٌ اعتَمَدَ عَلی الاُخری حَتّی تَرجِعَ الَّتی زَلَّت. (2)
10/6 النَّجاةُ مِنَ النّارِ
1105.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) -فی بَیانِ فَضلِ فاطِمَةَ علیها السلام یَومَ القِیامَةِ-:یوحِی اللّهُ عز و جل إلَیها:یا فاطِمَةُ، سَلینی اعطِکِ،وتَمَنَّی عَلَیَّ ارضِکِ.فَتَقولُ:إلهی أنتَ المُنی وفَوقَ المُنی،أسأَلُکَ أن لا تُعَذِّبَ مُحِبّی ومُحِبَّ عِترَتی بِالنّارِ.
فَیوحِی اللّهُ إلَیها:یا فاطِمَةُ،وعِزَّتی وجَلالی وَارتِفاعِ مَکانی،لَقَد آلَیتُ عَلی نَفسی،مِن قَبلِ أن أخلُقَ السَّماواتِ وَالأَرضَ بِأَلفَی عامٍ،أن لا اعَذِّبَ مُحِبّیکِ ومُحِبّی عِترَتِکِ بِالنّارِ. (3)
1106.تاریخ بغداد عن بلال بن حمامة: خَرَجَ عَلَینا رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) ذاتَ یَومٍ ضاحِکاً مُستَبشِراً،فَقامَ إلَیهِ عَبدُ الرَّحمنِ بنُ عَوفٍ فَقالَ:ما أضحَکَکَ یا رَسولَ اللّهِ؟
قالَ:بِشارَةٌ أتَتنی مِن عِندِ رَبّی،إنَّ اللّهَ لَمّا أرادَ أن یُزَوِّجَ عَلِیّاً فاطِمَةَ أمَرَ مَلَکاً أن یَهُزَّ شَجَرَةَ طوبی،فَهَزَّها فَنَثَرَت رِقاقاً-یَعنی صِکاکاً-وأنشَأَ اللّهُ مَلائِکَةً التَقَطوها،فَإِذا کانَتِ القِیامَةُ ثارَتِ المَلائِکَةُ فِی الخَلقِ،فَلا یَرَونَ مُحِبّاً لَنا أهلَ البَیتِ
ص: 905
1103.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هیچ کس نیست که ما اهل بیت را دوست داشته باشد،مگر این که هر گاه یک گامش بلغزد،گام دیگرش او را استوار می گرداند تا این که خداوند،در روز قیامت نجاتش بخشد.
1104.امام صادق (علیه السلام): هیچ یک از دوستان ما را نخواهی یافت که هر دو پایش بلغزد؛بلکه هر گاه یک پایش بلغزد،به پای دیگر خود تکیه می کند تا این که پای لغزیده اش به حال اوّل بر گردد.
1105.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) -در بیان فضیلت و مقام فاطمه علیها السلام در روز قیامت-:خداوند عز و جل به او وحی می فرماید که:«ای فاطمه! از من بخواه تا به تو عطا کنم و از من تمنّا کن تا راضی ات گردانم».
پس فاطمه می گوید:خدای من! تو خود،آرزویی و فوق آرزو هستی.از تو می خواهم که دوستدار من و دوستدار عترتم را به آتش،عذاب نکنی.
خداوند به او وحی می فرماید که:«ای فاطمه! به عزت و جلال و عظمتِ مقامَم سوگند که من دو هزار سال پیش از آن که آسمان ها و زمین را بیافرینم،به خود سوگند خورده ام که دوستداران تو و دوستداران عترتت را به آتش،عذاب نکنم».
1106.تاریخ بغداد -به نقل از بلال بن حمامه-:روزی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) خندان و شادان به سوی ما آمد.عبد الرحمان بن عوف گفت:ای پیامبر خدا! برای چه می خندید؟
فرمود:«بشارتی از جانب پروردگارم به من رسید:هنگامی که خدا خواست فاطمه را به همسری علی در آورد،به فرشته ای دستور داد درخت طوبی را تکان دهد و او آن را تکان داد و اوراق مکتوبی پراکنده شدند.خداوند،فرشتگانی را ایجاد کرد که آنها را جمع کردند.پس چون قیامت شود،آن فرشتگان در میان خلایق می گردند و هریک از دوستداران مخلص ما اهل بیت را ببینند،یکی از آن
ص: 906
مَحضاً إلّادَفَعوا إلَیهِ مِنها کِتاباً:بَراءَةٌ لَهُ مِنَ النّارِ،مِن أخی وَابنِ عَمّی وَابنَتی فِکاکُ رِقابِ رِجالٍ ونِساءٍ مِن امَّتی مِنَ النّارِ. (1)
1107.الإمام الصادق (علیه السلام): وَاللّهِ،لا یَموتُ عَبدٌ یُحِبُّ اللّهَ ورَسولَهُ ویَتَوَلَّی الأَئِمَّةَ علیهم السلام فَتَمَسَّهُ النّارُ. (2)
11/6 الحَشرُ مَعَ أهلِ البَیتِ:
1108.الإمام علیّ (علیه السلام): إنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) أخَذَ بِیَدِ حَسَنٍ وحُسَینٍ فَقالَ:مَن أحَبَّنی وأحَبَّ هذَینِ وأباهُما واُمَّهُما،کانَ مَعی فی دَرَجَتی یَومَ القِیامَةِ. (3)
1109.عنه (علیه السلام): عَنِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) قالَ:أنَا وفاطِمَةُ وحَسَنٌ وحُسَینٌ مُجتَمِعونَ ومَن أحَبَّنا یَومَ القِیامَةِ،نَأکُلُ ونَشرَبُ حَتّی یُفَرَّقَ بَینَ العِبادِ.فَبَلَغَ ذلِکَ رَجُلاً مِنَ النّاسِ،فَسَأَلَ عَنهُ فَأَخبَرتُهُ فَقالَ:کَیفَ بِالعَرضِ وَالحِسابِ؟
ص: 907
نوشته ها را به او می دهند که در آن،نوشته شده است:این،امان نامه ای است از آتش، از جانب برادرم و پسرعمویم و دخترم برای رهایی مردان و زنانی از امّتم از آتش دوزخ».
1107.امام صادق (علیه السلام): به خدا سوگند،هر بنده ای که خدا و پیامبرش را دوست داشته و ولایت امامان علیهم السلام را پذیرفته باشد و از دنیا برود،آتش دوزخ به او نمی رسد.
1108.امام علی (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) دست حسن و حسین را گرفت و فرمود:«هر که مرا و این دو و پدر و مادر این دو را دوست داشته باشد،روز قیامت در کنارم هم درجۀ من خواهد بود».
1109.امام علی (علیه السلام): پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«در روز قیامت،من و فاطمه و حسن و حسین و دوستداران ما گرد هم می آییم و می خوریم و می آشامیم تا زمانی که حسابرسی بندگان تمام شود».
این خبر به گوش یکی از مردم رسید و در بارۀ آن سؤال کرد و من خبر را برای او گفتم.او گفت:پس عرضۀ اعمال و حسابرسی،چه می شود؟
ص: 908
فَقُلتُ لَهُ:کَیفَ کانَ لِصاحِبِ یاسینَ بِذلِکَ حینَ ادخِلَ الجَنَّةَ مِن ساعَتِهِ؟ (1)
1110.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): یَرِدُ عَلَیَّ الحَوضَ أهلُ بَیتی ومَن أحَبَّهُم مِن امَّتی کَهاتَینِ-یَعنِی السَّبّابَتَینِ-. (2)
1111.کفایة الأثر عن أبی ذرٍّ عن رسولِ اللّه (صلی الله علیه و آله): مَن أحَبَّنی وأهلَ بَیتی کُنّا نَحنُ وهُوَ کَهاتَینِ -وأشارَ بِالسَّبّابَةِ وَالوُسطی-. (3)
1112.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): مَن أحَبَّنا أهلَ البَیتِ فِی اللّهِ حُشِرَ مَعَنا وأدخَلناهُ مَعَنَا الجَنَّةَ. (4)
1113.عنه (صلی الله علیه و آله): مَن أحَبَّنا کانَ مَعَنا یَومَ القِیامَةِ،ولَو أنَّ رَجُلاً أحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اللّهُ مَعَهُ. (5)
1114.الأمالی للطوسی عن أبی ذرّ: قُلتُ:یا نَبِیَّ اللّهِ،إنّی احِبُّ أقواماً ما أبلُغُ أعمالَهُم.
فَقالَ:یا أبا ذَرٍّ،المَرءُ مَعَ مَن أحَبَّ ولَهُ مَا اکتَسَبَ.
قُلتُ:فَإِنّی احِبُّ اللّهَ ورَسولَهُ وأهلَ بَیتِ نَبِیِّهِ.قالَ:فَإِنَّکَ مَعَ مَن أحبَبتَ. (6)
ص: 909
به او گفتم:این،برای صاحب یاسین (1)چگونه بود،که در دَم،به بهشت رفت؟
1110.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): اهل بیت من و کسانی از امّت من که آنان را دوست دارند،مانند این دو-دو انگشت اشاره که در پهلوی هم قرار گرفته باشند-در کنار حوض کوثر بر من وارد می شوند.
1111.کفایة الأثر-به نقل از أبو ذر: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«هر که من و اهل بیتم را دوست داشته باشد،ما و او،مانند این دو خواهیم بود»و انگشت اشاره و میانۀ خود را نشان داد.
1112.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر که ما اهل بیت را به خاطر خدا دوست داشته باشد،با ما محشور می شود و ما او را با خود به بهشت می بریم.
1113.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر که ما را دوست بدارد،روز قیامت با ما خواهد بود.انسان،حتّی اگر سنگی را دوست بدارد،خداوند،او را با همان سنگ،محشور می کند.
1114.الأمالی، طوسی-به نقل از ابو ذر-:گفتم:ای پیامبر خدا! من مردمی را دوست دارم؛ امّا در اعمالشان به پای آنها نمی رسم.
فرمود:«ای ابو ذر! آدمی با کسی محشور می شود که دوستش می دارد و نتیجۀ عمل خود را می بیند».
گفتم:من،خدا و فرستادۀ خدا و اهل بیت پیامبرش را دوست دارم.
فرمود:«پس تو با همان کسی محشور می شوی که دوست داری».
ص: 910
1115.المعجم الکبیر عن بشر بن غالب عن الإمام الحسین (علیه السلام): مَن أحَبَّنا لِلدُّنیا فَإِنَّ صاحِبَ الدُّنیا یُحِبُّهُ البَرُّ وَالفاجِرُ،ومَن أحَبَّنا للّهِ ِ کُنّا نَحنُ وهُوَ یَومَ القِیامَةِ کَهاتَینِ-وأشارَ بِالسَّبّابَةِ وَالوُسطی. (1)
1116.الأمالی للطوسی عن بشر بن غالب عن الإمام الحسین (علیه السلام): مَن أحَبَّنا للّهِ ِ وَرَدنا نَحنُ وهُوَ عَلی نَبِیِّنا (صلی الله علیه و آله) هکَذا-وضَمَّ إصبَعَیهِ-،ومَن أحَبَّنا لِلدُّنیا فَإِنَّ الدُّنیا تَسَعُ البَرَّ وَالفاجِرَ. (2)
1117.المحاسن عن بشر بن غالب الأسدی: حَدَّثَنِی الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ (علیه السلام)،قال:قالَ لی:یا بِشرَ بنَ غالِبٍ،مَن أحَبَّنا لا یُحِبُّنا إلّاللّهِ ِ،جِئنا نَحنُ وهُوَ کَهاتَینِ-وقَدَّرَ بَینَ سَبّابَتَیهِ- ومَن أحَبَّنا لا یُحِبُّنا إلّالِلدُّنیا،فَإِنَّهُ إذا قامَ قائِمُ العَدلِ وَسِعَ عَدلُهُ البَرَّ وَالفاجِرَ. (3)
1118.أعلام الدین عن الإمام الصادق (علیه السلام) عن آبائه علیهم السلام عن الإمام الحسین (علیه السلام): قَصیرَةٌ عَنْ طَویلَةٍ (4):مَن أحَبَّنا لَم یُحِبَّنا لِقَرابَةٍ بَینَنا وبَینَهُ،ولا لِمَعروفٍ أسدَیناهُ إلَیهِ،إنَّما أحَبَّنا للّهِ ِ ورَسولِهِ،فَمَن أحَبَّنا جاءَ مَعَنا یَومَ القِیامَةِ کَهاتَینِ-وقَرَنَ بَینَ سَبّابَتَیهِ-. (5)
1119.الإمام زین العابدین (علیه السلام): قَصیرَةٌ مِن طَویلَةٍ:مَن أحَبَّنا لا لِدُنیا یُصیبُها مِنّا،وعادی عَدُوَّنا لا لِشَحناءَ کانَت بَینَهُ وبَینَهُ،أتَی اللّهَ یَومَ القِیامَةِ مَعَ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وإبراهیمَ وعَلِیٍّ علیهما السلام. (6)
1120.تفسیر العیّاشی عن برید بن معاویة العجلیّ: کُنتُ عِندَ أبی جَعفَرٍ (علیه السلام) إذ دَخَلَ عَلَیهِ قادِمٌ مِن خُراسانَ ماشِیاً،فَأَخرَجَ رِجلَیهِ وقَد تَغَلَّفَتا وقالَ:أما وَاللّهِ،ما جاءَ بی مِن
ص: 911
1115.المعجم الکبیر -به نقل از بِشر بن غالب-:امام حسین (علیه السلام) فرمود:«هر که ما را به خاطر دنیا دوست بدارد،[باید بداند که] دنیادار را خوب و بد،دوست دارند و هر کس ما را برای خدا دوست بدارد،ما و او در روز قیامت،مانند این دو خواهیم بود»و انگشت اشاره و میانۀ خود را نشان داد.
1116.الأمالی ،طوسی-به نقل از بِشر بن غالب-:امام حسین (علیه السلام) فرمود:«هر که ما را به خاطر خدا دوست بدارد،من و او،این چنین بر پیامبرمان (صلی الله علیه و آله) وارد خواهیم شد»و دو انگشت خود را به هم چسباند،و [افزود]:«و هر که ما را به خاطر دنیا دوست بدارد، [بداند که] دنیا نیکوکار و بدکار را در بر می گیرد».
1117.المحاسن -به نقل از بشر بن غالب اسدی-:حسین بن علی (علیه السلام) برایم روایت کرد و فرمود:«ای بشر بن غالب ! هر که ما را دوست بدارد و این محبّت او جز به خاطر خدا نباشد،[در روز قیامت،] ما و او،مانند این دو،وارد می شویم»و دو انگشت اشاره اش را به موازات هم قرار داد،و [افزود]:«و هر که ما را دوست بدارد و این محبّت او جز برای دنیا نباشد،[باید بداند که] هر گاه برپا کنندۀ عدالت قیام کند، دادگری او شامل نیکوکار و بدکار خواهد شد».
1118.أعلام الدین: امام حسین (علیه السلام) فرمود:«سخن،مختصر کنم:هر کس ما را دوست بدارد، نه به خاطر قرابتی که میان ما و اوست و یا به خاطر خوبی و احسانی که به او کرده ایم،بلکه فقط به خاطر خدا و پیامبر او ما را دوست بدارد،در روز قیامت با ما مانند این دو،وارد خواهد شد»و دو انگشت اشارۀ خود را به هم نزدیک نمود.
1119.امام زین العابدین (علیه السلام): سخن،کوتاه کنم:هر کس ما را دوست بدارد،ولی نه به خاطر آن که از قِبَل ما به دنیایی برسد و دشمن ما را دشمن بدارد،ولی نه به سبب کینه ای که میان آن دو است،روز قیامت،به همراه محمّد (صلی الله علیه و آله) و ابراهیم (علیه السلام) و علی (علیه السلام) به پیشگاه خدا وارد می شود.
1120.تفسیر العیّاشی -به نقل از بُرید بن معاویۀ عجلی-:در خدمت امام باقر (علیه السلام) بودم که مردی بر او وارد شد که با پای پیاده از خراسان آمده بود.او دو پای خود را که پوست انداخته بود،نشان داد و گفت:به خدا سوگند که مرا چیزی جز محبّت شما اهل
ص: 912
حَیثُ جِئتُ إلّاحُبُّکُم أهلَ البَیتِ.
فَقالَ أبو جَعفَرٍ (علیه السلام):وَاللّهِ،لَو أحَبَّنا حَجَرٌ حَشَرَهُ اللّهُ مَعَنا،وهَلِ الدّینُ إلَّاالحُبُّ. (1)
1121.الکافی عن الحکم بن عتیبة: بَینا أنَا مَعَ أبی جَعفَرٍ (علیه السلام) وَالبَیتُ غاصٌّ بِأَهلِهِ،إذ أقبَلَ شَیخٌ یَتَّکِئُ عَلی عَنَزَةٍ (2)لَهُ حَتّی وَقَفَ عَلی بابِ البَیتِ،فَقالَ:السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ رَسولِ اللّهِ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ،ثُمَّ سَکَتَ،فَقالَ أبو جَعفَرٍ (علیه السلام):وعَلیکَ السَّلامُ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ.
ثُمَّ أقبَلَ الشَّیخُ بِوَجهِهِ عَلی أهلِ البَیتِ وقالَ:السَّلامُ عَلَیکُم،ثُمَّ سَکَتَ،حَتّی أجابَهُ القَومُ جَمیعاً ورَدّوا عَلَیهِ السَّلامَ،ثُمَّ أقبَلَ بِوَجهِهِ عَلی أبی جَعفَرٍ (علیه السلام) ثُمَّ قالَ:یَا بنَ رَسولِ اللّهِ،أدنِنی مِنکَ جَعَلَنِی اللّهُ فِداکَ،فَوَاللّهِ إنّی لَاُحِبُّکُم واُحِبُّ مَن یُحِبُّکُم، ووَاللّهِ ما احِبُّکُم واُحِبُّ مَن یُحِبُّکُم لِطَمَعٍ فی دُنیا،وَاللّهِ إنّی لَاُبغِضُ عَدُوَّکُم وأبرَأُ مِنهُ،ووَاللّهِ ما ابغِضُهُ وأبرَأُ مِنهُ لِوَترٍ (3)کانَ بَینی وبَینَهُ،وَاللّهِ إنّی لَاُحِلُّ حَلالَکُم، واُحَرِّمُ حَرامَکُم،وأنتَظِرُ أمَرَکُم،فَهَل تَرجو لی جَعَلَنِی اللّهُ فِداکَ؟
فَقالَ أبو جَعفَرٍ (علیه السلام):إلَیَّ إلَیَّ،حَتّی أقعَدَهُ إلی جَنبِهِ،ثُمَّ قالَ:أیُّهَا الشَّیخُ،إنَّ أبی عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ (علیه السلام) أتاهُ رَجُلٌ فَسَأَلَهُ عَن مِثلِ الَّذی سَأَلتَنی عَنهُ،فَقالَ لَهُ أبی (علیه السلام):إن تَمُت تَرِد عَلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وعَلی عَلِیٍّ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ وعَلِیِّ بنِ الحُسَینِ،ویَثلَج قَلبُکَ،ویَبرُد فُؤادُکَ،وتَقَرَّ عَینُکَ،وتُستَقبَل بِالرَّوحِ وَالرَّیحانِ مَعَ الکِرامِ الکاتِبینَ لَو قَد بَلَغَت نَفسُکَ هاهُنا-وأهوی بِیَدِهِ إلی حَلقِهِ-،وإن تَعِش تَرَ ما یُقِرُّ اللّهُ به عَینَکَ،وتَکونُ مَعَنا فِی السَّنامِ الأَعلی.
فَقالَ الشَّیخُ:کَیفَ قُلتَ یا أبا جَعفَرٍ؟فَأَعادَ عَلَیهِ الکَلامَ،فَقالَ الشَّیخُ:اللّهُ أکبَرُ
ص: 913
بیت،از خراسان به این جا نکشاند.
امام باقر (علیه السلام) فرمود:«به خدا سوگند،اگر حتّی سنگی،ما را دوست داشته باشد، خداوند،او را با ما محشور می کند.مگر دین،چیزی جز محبّت است».
1121.الکافی -به نقل از حَکَم بن عُتَیبه-:من در خدمت امام باقر (علیه السلام) بودم و اتاق از جمعیت، پر بود.ناگاه پیرمردی تکیه زنان بر عصای خود آمد و جلوی در اتاق ایستاد و گفت:
سلام بر تو-ای پسر پیامبر خدا-و رحمت خدا و برکات او بر تو باد! و ساکت شد.
امام (علیه السلام) جواب داد:«و بر تو باد سلام و رحمت خدا و برکات او!».
سپس پیرمرد،رو به جمعیت داخل اتاق کرد و گفت:سلام بر شماها! و خاموش شد،تا این که آن جمعیت،همگی جواب سلام او را دادند.آن گاه رو به امام باقر (علیه السلام) کرد و گفت:ای پسر پیامبر خدا! خدا مرا فدایت کند! مرا نزدیک خود بنشان؛زیرا-به خدا سوگند-من شما و دوستداران شما را دوست دارم.به خدا سوگند،من شما و دوستداران شما را برای طمع در دنیا دوست ندارم.به خدا سوگند،من از دشمن شما نفرت دارم و از او بیزارم.به خدا سوگند،نفرت و بیزاری من از او،به خاطر این نیست که میان من و او،کینه و عداوتی باشد.به خدا سوگند،من آنچه را شما حلال شمارید، حلال می شمارم و آنچه را شما حرام بدانید،حرام می دانم و منتظر امر (حکومتِ) شما هستم.فدایت شوم! آیا با چنین وضعی،برای من امید [رستگاری و نجات] داری؟
امام باقر (علیه السلام) فرمود:«جلوتر بیا.جلوتر بیا»،تا این که او را پهلوی خود نشاند.
سپس فرمود:«ای پیر! مردی نزد پدرم علی بن الحسین آمد و از او همین سؤال را کرد که تو از من پرسیدی و پدرم به او فرمود:"تو اگر از دنیا بروی،بر پیامبر خدا و بر علی و حسن و حسین و علی بن الحسین،وارد خواهی شد و قلبت شاد و دلت خنک و دیدگانت روشن خواهد شد و آن گاه که نفَست به این جا [و با دست خود به گلویش اشاره فرمود] رسد،کرام الکاتبین با شور و شادی به استقبالت خواهند آمد و اگر زنده بمانی،شاهد چیزی (قیام قائم و حکومت اهل بیت) خواهی بود که خداوند،با آن، دیدگانت را روشن می گرداند و با ما در عالی ترین مراتب خواهی بود"».
پیرمرد گفت:چه فرمودی،ای ابو جعفر؟
ص: 914
یا أبا جَعفَرٍ،إن أنَا مُتُّ أرِد عَلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وعَلی عَلِیٍّ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ وعَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیهم السلام،وتَقَرَّ عَینی،ویَثلَج قَلبی،ویَبرُد فُؤادی،واُستَقبَل بِالرَّوحِ وَالرَّیحانِ مَعَ الکِرامِ الکاتِبینَ لَو قَد بَلَغَت نَفسی إلی هاهُنا،وإن أعِش أرَ ما یُقِرُّ اللّهُ بِهِ عَینی فَأَکونَ مَعَکُم فِی السَّنامِ الأَعلی !
ثُمَّ أقبَلَ الشَّیخُ یَنتَحِبُ،یَنشِجُ ها ها ها حَتّی لَصِقَ بِالأَرضِ،وأقبَلَ أهلُ البَیتِ یَنتَحِبونَ ویَنشِجون لِما یَرَونَ مِن حالِ الشَّیخِ،وأقبَلَ أبو جَعفَرٍ (علیه السلام) یَمسَحُ بِإِصبَعِهِ الدُّموعَ مِن حَمالیقِ (1)عَینَیهِ ویَنفُضُها.
ثُمَّ رَفَعَ الشَّیخُ رَأسَهُ،فَقالَ لِأَبی جَعفَرٍ (علیه السلام):یَا بنَ رَسولِ اللّهِ،ناوِلنی یَدَکَ جَعَلَنِی اللّهُ فِداکَ.فَناوَلَهُ یَدَهُ،فَقَبَّلَها ووَضَعَها عَلی عَینَیهِ وخَدِّهِ،ثُمَّ حَسَرَ (2)عَن بَطنِهِ وصَدرِهِ فَوَضَعَ یَدَهُ عَلی بَطنِهِ وصَدرِهِ،ثُمَّ قامَ فَقالَ:السَّلامُ عَلَیکُم.
وأقبَلَ أبو جَعفَرٍ (علیه السلام) یَنظُرُ فی قَفاهُ وهُوَ مُدبِرٌ،ثُمَّ أقبَلَ بِوَجهِهِ عَلَی القَومِ فَقالَ:مَن أحَبَّ أن یَنظُرَ إلی رَجُلٍ مِن أهلِ الجَنَّةِ فَلیَنظُر إلی هذا.
فَقالَ الحَکَمُ بنُ عُتَیبَةَ:لَم أرَ مَأتَماً قَطُّ یُشبِهُ ذلِکَ الَمجلِسَ. (3)
1122.الخرائج والجرائح عن محمّد بن الولید الکرمانی: أَتَیتُ أَبا جَعفَرٍ ابنَ الرضا علیهما السلام...ثُمَّ قُلتُ:مَا لِمَوَالِیکُم فِی مُوَالَاتِکُم؟فَقَالَ:إِنَّ أَبَا عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) کَانَ عِندَهُ غُلامٌ یُمسِکُ بَغلَتَهُ إِذا هُوَ دَخَلَ المَسجِدَ فَبَینَما هُوَ جالِسٌ وَ مَعَهُ بَغلَةٌ إِذ أَقبَلَت رِفقَةٌ مِن خُرَاسانَ،فَقالَ لَهُ رَجُلٌ مِنَ الرِّفقَةِ:هَل لَکَ یا غُلامُ أَن تَسأَلَهُ أَن یَجعَلَنی مَکَانَکَ وَ أَکُونَ لَهُ مَملُوکاً وَأَجعَلَ لَکَ مَالِی کُلَّهُ؟فَإِنّی کَثِیرُ المَالِ مِن جَمِیعِ الصُّنُوفِ،اذهَب فَاقبِضهُ،وَ أَنَا أُقیمُ مَعَهُ مَکانَکَ،فَقَالَ:أَسأَ لُهُ ذَلِکَ.
ص: 915
امام (علیه السلام)،سخن خود را برایش تکرار کرد.پیرمرد گفت:اللّه اکبر،ای ابو جعفر! اگر از دنیا بروم،بر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) و بر علی و حسن و حسین و علی بن الحسین علیهم السلام وارد خواهم شد و دیدگانم روشن و قلبم شاد و دلم خنک خواهد گشت و آن گاه که نفَسم به این جا رسد،کرام الکاتبین با شور و شادی به استقبالم خواهند آمد و اگر زنده بمانم،شاهد چیزی خواهم بود که خداوند به سبب آن،چشم مرا روشن می گرداند و با شما در عالی ترین مراتب خواهم بود؟!
پیرمرد سپس با آوای بلند گریست و هِق هِق کنان اشک ریخت،تا جایی که به زمین چسبید.حاضرانِ در خانه نیز با دیدن حال پیرمرد،بلندبلند گریستند و هق هق کنان اشک ریختند.امام باقر (علیه السلام) پیش آمد و با انگشت خود،اشک های او را از پلک هایش پاک می کرد و به زمین می ریخت.
پیرمرد سپس سرش را بلند کرد و به امام (علیه السلام) گفت:ای پسر پیامبر خدا! فدایت شوم! دستت را به من بده.
امام (علیه السلام) دست خود را به او داد.پیرمرد،آن را بوسید و بر دیده و گونۀ خود نهاد.سپس پیراهن خود را از روی شکم و سینه اش کنار زد و دست امام (علیه السلام) را بر شکم و سینۀ خود نهاد و آن گاه برخاست و خداحافظی کرد و رفت.
امام باقر (علیه السلام) به پشت سر او نگاه می کرد.سپس رو به جمعیت نمود و فرمود:«هر که دوست دارد مردی از اهل بهشت را ببیند،به این مرد بنگرد».
من در عُمرم مجلس اندوهی مانند آن مجلس ندیدم.
1122.الخرائج والجرائح -به نقل از محمّد بن ولید کرمانی-:خدمت ابو جعفر امام جواد (علیه السلام) رسیدم...و به ایشان گفتم:دوستانِ شما چه بهره ای از محبّت به شما دارند؟فرمود:امام صادق (علیه السلام) غلامی داشت که وقتی امام (علیه السلام) وارد مسجد می شد،او استر ایشان را نگه می داشت.روزی غلام،نشسته بود و استری هم در کنارش بود.کاروانی از خراسان آمده بود و مردی از میان آن کاروان به غلام گفت:ای غلام! می توانی از امام (علیه السلام) بخواهی که مرا جای تو بگذارد و من غلام شوم و در برابر،هر چه مال دارم،برای تو باشد؟من آدم ثروتمندی هستم و اموال گوناگونی دارم و تو همۀ آنها را تصاحب کن و من به جای تو با ایشان خواهم بود.غلام گفت:باشد! این را از ایشان درخواست می کنم.
ص: 916
فَدَخَلَ عَلَی أَبی عَبدِ اللّهِ فَقالَ:جُعِلتُ فِداکَ! تَعرِفُ خِدمَتِی وَ طُولَ صُحبَتی فَإِن سَاقَ اللّهُ إِلَیَّ خَیراً تَمنَعُنِیهِ؟قالَ:أُعطِیکَ مِن عِندی وَ أَمنَعُکَ مِن غَیری فَحَکی لَهُ قَولَ الرَّجُلِ فَقالَ:إِن زَهِدتَ فی خِدمَتِنا وَ رَغِبَ الرَّجُلُ فینَا قَبِلناهُ وَ أَرسَلناکَ فَلَمّا وَلّی عَنهُ دَعاهُ،فَقالَ لَهُ:اُنصِحُکَ لِطُولِ الصُّحبَةِ،وَ لَکَ الخِیارُ،فَإِذا کَانَ یَومُ القِیامَةِ کانَ رَسُولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) مُتَعَلِّقاً بِنُورِ اللّهِ،وَکانَ أَمیرُ المُؤمِنینَ (علیه السلام) مُتَعَلِّقاً بِرَسُولِ اللّهِ،وَکانَ الأَئِمَّةُ مُتَعَلِّقِینَ بِأَمیرِ الْمُؤْمِنینَ وَکانَ شیعَتُنَا مُتَعَلِّقِینَ بِنا یَدخُلُونَ مَدخَلَنَا،وَ یَرِدُونَ مَورِدَنا.
فَقالَ الغُلامُ:بَل اقیمُ فی خِدمَتِکَ وَاُؤْثِرُ الآخِرَةَ عَلَی الدُّنیا وَ خَرَجَ الغُلامُ إِلَی الرَّجُلِ فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ:خَرَجتَ إِلَیَّ بِغَیرِ الوَجهِ الَّذِی دَخَلتَ بِهِ،فَحَکی لَهُ قَولَهُ وَ أَدخَلَهُ عَلَی أَبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) فَقَبِلَ وَلاءَهُ وَ أَمَرَ لِلغُلامِ بِألفِ دِینارٍ ثُمَّ قَامَ إِلَیهِ فَوَدَّعَهُ وَ سَأَلَهُ أَن یَدعُوَ لَهُ، فَفَعَلَ. (1)
12/6 الجَنَّةُ
1123.مقتل الحسین (علیه السلام) للخوارزمی عن حذیفة: رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) أخَذَ بِیَدِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ (علیه السلام) فَقالَ:أیُّهَا النّاسُ ! جَدُّ الحُسَینِ أکرَمُ عَلَی اللّهِ مِن جَدِّ یوسُفَ بنِ یَعقوبَ، وإنَّ الحُسَینَ فِی الجَنَّةِ،وأباهُ فِی الجَنَّةِ،واُمَّهُ فِی الجَنَّةِ،وأخاهُ فِی الجَنَّةِ،ومُحِبَّهُم فِی الجَنَّةِ،ومُحِبَّ مُحِبِّهِم فِی الجَنَّةِ. (2)
1124.الإمام الصادق (علیه السلام): بَینا رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فی سَفَرٍ إذ نَزَلَ فَسَجَدَ خَمسَ سَجَداتٍ،فَلَمّا رَکِبَ قالَ لَهُ بَعضُ أصحابِهِ:رَأَیناکَ یا رَسولَ اللّهِ صَنَعتَ ما لَم تَکُن تَصنَعُهُ !
قالَ:نَعَم،أتانی جَبرَئیلُ (علیه السلام) فَبَشَّرَنی أنَّ عَلِیّاً فِی الجَنَّةِ،فَسَجَدتُ شُکراً للّهِ ِ
ص: 917
غلام،خدمت امام صادق (علیه السلام) رسید و به ایشان گفت:فدایتان گردم! خدمت گزاری من برای شما،و مدت زیادی که همراهتان بودم،روشن است.اگر خداوند عز و جل خیری نصیب من کند،آیا شما آن را از من دریغ می دارید؟
فرمود:«از پیش خودم به تو می بخشم و مانع خیرخواهی دیگری برای تو می شوم».بعد، غلام،حرف آن مرد خراسانی را برای امام (علیه السلام) باز گفت و امام (علیه السلام) به او فرمود:«اگر تو در خدمت به ما بی رغبت شدی و آن مرد،تمایل به خدمت دارد،او را پذیرفتیم و تو را آزاد کردیم».
وقتی غلام،راه افتاد که برود،امام (علیه السلام) او را صدا زد و فرمود:«به جهت این که زیاد با ما بودی،تو را نصیحت می کنم؛امّا اختیار با خودت.وقتی روز قیامت می شود،پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به نور خدا چنگ می زند،و امیر المؤمنین (علیه السلام) به پیامبر خدا،و امامان به امیر المؤمنین،و شیعیان ما [نیز] به ما چنگ می زنند و به جایی که ما هستیم،وارد می شوند».
غلام گفت:حال که چنین است،من در خدمت شما می مانم وآخرت را بر دنیا ترجیح می دهم.سپس از محضر امام (علیه السلام) خارج شد و پیش مرد خراسانی رفت.خراسانی به وی گفت:
این گونه که از پیش امام (علیه السلام) بیرون آمدی،غیر آن گونه ای است که از پیش من خدمت امام رفتی! غلام،حرف های امام (علیه السلام) را برای او نقل کرد و او را خدمت امام صادق (علیه السلام) برد و امام،دوستی و خدمت گزاری او را پذیرفت و دستور داد که به غلام،هزار دینار بدهند.بعد،آن مرد [خراسانی] برخاست و خداحافظی کرد و از امام (علیه السلام) خواست که برایش دعا کند،که امام،برایش دعا کرد.
1123.مقتل الحسین (علیه السلام)، خوارزمی-به نقل از حذیفه-:دیدم پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) دست حسین بن علی (علیه السلام) را گرفت و فرمود:«ای مردم! جدّ حسین،نزد خداوند،گرامی تر از جدّ یوسف بن یعقوب است.حسین،اهل بهشت است و پدر او اهل بهشت است و مادرش اهل بهشت است و برادرش اهل بهشت است و دوستدار آنان اهل بهشت است و دوستدار دوستدار آنان نیز اهل بهشت است».
1124.امام صادق (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در سفری از مرکب خود،پیاده شد و پنج سجده به جای آورد.چون بر مرکب نشست،یکی از اصحابش گفت:ای پیامبر خدا! ما کاری از شما دیدیم که قبلاً نکرده بودید! فرمود:«آری.جبرئیل (علیه السلام) نزد من آمد و بشارتم داد که علی اهل بهشت است و من به شکرانۀ آن در پیشگاه خدای متعال،سجده کردم.
ص: 918
تَعالی،فَلَمّا رَفَعتُ رَأسی قالَ:وفاطِمَةُ فِی الجَنَّةِ،فَسَجَدتُ شُکراً للّهِ ِ تَعالی، فَلَمّا رَفعتُ رَأسی قالَ:وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ سَیِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ،فَسَجَدتُ شُکراً للّهِ ِ تَعالی،فَلَمّا رَفَعتُ رَأسی قالَ:ومَن یُحِبُّهُم فِی الجَنَّةِ،فَسَجَدتُ للّهِ ِ تَعالی شُکراً،فَلَمّا رَفَعتُ رَأسی قالَ:ومَن یُحِبُّ مَن یُحِبُّهُم فِی الجَنَّةِ فَسَجَدتُ شُکراً للّهِ ِ تَعالی. (1)
1125.الفضائل عن جابر بن عبد اللّه الأنصاریّ: بَینا نَحنُ بَینَ یَدَی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فی مَسجِدِهِ بِالمَدینَةِ فَذَکَرَ بَعضُ الصَّحابَةِ الجَنَّةَ،فَقالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):
إنَّ للّهِ ِ لِواءً مِن نورٍ وعَمودُهُ مِن زَبَرجَدٍ،خَلَقَهُ اللّهُ تَعالی قَبلَ أن یَخلُقَ السَّماءَ بِأَلفَی عامٍ،مَکتوبٌ عَلَیهِ:لا إلهَ إلَّااللّهُ مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،وآلُ مُحَمَّدٍ خَیرُ البَرِیَّةِ، وأنتَ یا عَلِیُّ أکرَمُ القَومِ.
فَعِندَ ذلِکَ قالَ عَلِیٌّ (علیه السلام):الحَمدُ للّهِ ِ الَّذی هَدانا لِهذا وأکرَمَنا بِکَ وشَرَّفَنا بِکَ.
فَقالَ (صلی الله علیه و آله):یا عَلِیُّ،أما عَلِمتَ أنَّ مَن أحَبَّنا وَاتَّخَذَ مَحَبَّتَنا أسکَنَهُ اللّهُ تَعالی مَعَنا.
وتَلا هذِهِ الآیَةَ: «فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ» 2 . (2)
1126.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): یاعَلِیُّ،مَن أحَبَّ وُلدَکَ فَقَد أحَبَّکَ،ومَن أحَبَّکَ فَقَد أحَبَّنی،ومَن أحَبَّنی فَقَد أحَبَّ اللّهَ،ومَن أحَبَّ اللّهَ أدخَلَهُ الجَنَّةَ.ومَن أبغَضَهُم فَقَد أبغَضَکَ،ومَن أبغَضَکَ فَقَد أبغَضَنی،ومَن أبغَضَنی فَقَد أبغَضَ اللّهَ،ومَن أبغَضَ اللّهَ کانَ حَقیقاً عَلَی
ص: 919
چون سر برداشتم،گفت:فاطمه هم اهل بهشت است.من به شکرانۀ آن نیز خدای متعال را سجده کردم.چون سر برداشتم،گفت:حسن و حسین،سَرور جوانان بهشتی اند.و من باز به شکرانۀ آن،خدای متعال را سجده کردم.چون سر برداشتم، گفت:دوستدار آنان نیز اهل بهشت است.من به خاطر این نیز برای خدای متعال، سجدۀ شکر به جای آوردم.چون سر برداشتم گفت:و هر کس دوستدار ایشان را دوست بدارد،او نیز اهل بهشت است.و من باز به شکرانۀ آن،در پیشگاه خدای متعال سجده کردم».
1125.الفضائل -به نقل از جابر بن عبد اللّه انصاری-:ما در مسجد پیامبر خدا در مدینه نزد ایشان بودیم که یکی از صحابه،سخن از بهشت به میان آورد.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:
«خداوند،بیرقی از نور دارد که دسته اش از زبرجد است.خداوند متعال،دو هزار سال پیش از آن که آسمان را بیافریند،این بیرق را آفرید و بر آن نوشته شده است:
"معبودی جز خدای یکتا نیست.محمّد،فرستادۀ خداست و خاندان محمّد،بهترین مردم اند" و تو-ای علی-گرامی ترین خلق هستی».
در این هنگام،علی (علیه السلام) فرمود:سپاس،خدای را که ما را بدین ره نمون شد و به واسطۀ تو،ما را کرامت و شرافت بخشید.
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«ای علی! آیا نمی دانی که هر کس ما را دوست بدارد و دوستی ما را به دل گیرد،خداوند متعال،او را با ما سکونت می دهد؟»و آن گاه این آیه را تلاوت فرمود: «در قرارگاه صدق،نزد پادشاهی توانایند» .
1126.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): ای علی! هر کس فرزندان تو را دوست بدارد،تو را دوست داشته است و هر کس تو را دوست بدارد،مرا دوست داشته است و هر کس مرا دوست بدارد، خدا را دوست داشته است و هر کس خدا را دوست بدارد،خداوند،او را به بهشت می برد،و هر کس فرزندان تو را دشمن بدارد،تو را دشمن داشته است و هر
ص: 920
اللّهِ أن یُدخِلَهُ النّارَ. (1)
1127.عنه (صلی الله علیه و آله): مَن أحَبَّنا بِقَلبِهِ وأعانَنا بِیَدِهِ ولِسانِهِ کُنتُ أنَا وهُوَ فی عِلِّیّینَ،ومَن أحَبَّنا بِقَلبِهِ وأعانَنا بِلِسانِهِ وکَفَّ یَدَهُ فَهُوَ فِی الدَّرَجَةِ الَّتی تَلیها،ومَن أحَبَّنا بِقَلبِهِ وکَفَّ عَنّا لِسانَهُ ویَدَهُ فَهُوَ فِی الدَّرَجَةِ الَّتی تَلیها. (2)
1128.عنه (صلی الله علیه و آله): فِی الجَنَّةِ ثَلاثُ دَرَجاتٍ وفِی النّارِ ثَلاثُ دَرَکاتٍ،فَأَعلی دَرَجاتِ الجَنَّةِ لِمَن أحَبَّنا بِقَلبِهِ ونَصَرَنا بِلِسانِهِ ویَدِهِ،وفِی الدَّرَجَةِ الثّانِیَةِ مَن أحَبَّنا بِقَلبِهِ ونَصَرَنا بِلِسانِهِ،وفِی الدَّرَجَةِ الثّالِثَةِ مَن أحَبَّنا بِقَلبِهِ. (3)
1129.الإمام علیّ (علیه السلام): مَن أحَبَّنا بِقَلبِهِ وأعانَنا بِلِسانِهِ وقاتَلَ مَعَنا أعدَاءَنا بِیَدِهِ فَهُوَ مَعَنا فِی الجَنَّةِ فی دَرَجَتِنا.ومَن أحَبَّنا بِقَلبِهِ وأعانَنا بِلِسانِهِ ولَم یُقاتِل مَعَنا أعداءَنا فَهُوَ أسفَلُ مِن ذلِکَ بِدَرَجَتَینِ،ومَن أحَبَّنا بِقَلبِهِ ولَم یُعِنّا بِلِسانِهِ ولا بِیَدِهِ فَهُوَ فِی الجَنَّةِ. (4)
1130.نور الأبصار: یُروی أنَّهُ [عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ (علیه السلام) ] مَرِضَ،فَدَخَلَ عَلَیهِ جَماعَةٌ مِن أصحابِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَعودونَهُ،فَقالوا:کَیفَ أصبَحتَ یَا بنَ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فَدَتکَ أنفُسُنا؟
قالَ:فی عافِیَةٍ وَاللّهُ الَمحمودُ عَلی ذلِکَ،فَکَیفَ أصبَحتُم أنتُم جَمیعاً؟
ص: 921
کس تو را دشمن بدارد،مرا دشمن داشته است و هر کس مرا دشمن بدارد،خدا را دشمن داشته است و هر کس خدا را دشمن بدارد،بر خداوند،سزاوار است که او را به دوزخ برد.
1127.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر کس ما را در دل دوست بدارد و با دست و زبانش یاری مان رساند، من و او در علیّین خواهیم بود و هر کس ما را در دل دوست بدارد و با زبانش یاری مان رساند،امّا با دست خود،ما را یاری نرساند،در درجۀ پایین تر آن خواهد بود و هر کس ما را در دل دوست بدارد،امّا دست و زبانش را از ما دریغ کند،در درجۀ فروتر قرار خواهد گرفت.
1128.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): بهشت،سه درجه دارد و دوزخ،سه دَرَک (درجۀ نزولی یا طبقۀ زیرین).بالاترین درجۀ بهشت،برای کسی است که در دل،ما را دوست بدارد و با زبان و دستش یاری مان کند.در درجۀ دوم،کسی جای می گیرد که در دل،ما را دوست بدارد و با زبانش یاری مان رساند و در درجۀ سوم،کسی قرار می گیرد که در دل،ما را دوست بدارد.
1129.امام علی (علیه السلام): هر که در دل،ما را دوست بدارد و با زبانش یاری مان رساند و در کنار ما عملاً با دشمنانمان بجنگد،در بهشت با ما هم درجه خواهد بود و هر که در دل،ما را دوست بدارد و با زبانش یاری مان رساند،ولی در کنار ما با دشمنانمان نجنگد،دو درجه پایین تر از آن قرار خواهد گرفت و هر که در دل،ما را دوست بدارد،امّا با زبان و دست خود،یاری مان نرساند،او نیز در بهشت خواهد بود.
1130.نور الأبصار: روایت شده که امّام زین العابدین (علیه السلام) بیمار شد.جماعتی از اصحاب پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به عیادت ایشان آمدند و گفتند:فدایت شویم،ای پسر پیامبر خدا! حالتان چگونه است؟
فرمود:«بحمد اللّه،خوبم.شما در چه حالید؟».
ص: 922
قالوا:أصبَحنا وَاللّهِ لَکَ یَا بنَ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) مُحِبّینَ وادّینَ.
فَقالَ لَهُم:مَن أحَبَّنا للّهِ ِ أسکَنَهُ اللّهُ فی ظِلٍّ ظَلیلٍ یَومَ القِیامَةِ یَومَ لا ظِلَّ إلّاظِلَّهُ، ومَن أحَبَّنا یُریدُ مُکافَأَتَنا کافَأَهُ اللّهُ عَنَّا الجَنَّةَ،ومَن أحَبَّنا لِغَرَضِ دُنیا آتاهُ اللّهُ رِزقَهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ. (1)
1131.تحف العقول: قالَ لَهُ [لِلإِمامِ الصّادِقِ (علیه السلام) ] یونُسُ (2):لَوِلائی لَکُم وما عَرَّفَنِی اللّهُ مِن حَقِّکُم أحَبُّ إلَیَّ مِنَ الدُّنیا بِحَذافیرِها.قالَ یونُسُ:فَتَبَیَّنتُ الغَضَبَ فیهِ.
ثُمَّ قالَ (علیه السلام):یا یونُسُ،قِستَنا بِغَیرِ قِیاسٍ،مَا الدُّنیا وما فیها هَل هِیَ إلّاسَدُّ فَورَةٍ،أو سَترُ عَورَةٍ؟! وأنتَ لَکَ بِمَحَبَّتِنَا الحَیاةُ الدّائِمَةُ. (3)
13/6 خَیرُ الدُّنیا وَالآخِرَةِ
1132.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): مَن أرادَ التَّوَکُّلَ عَلَی اللّهِ فَلیُحِبَّ أهلَ بَیتی،ومَن أرادَ أن یَنجُوَ مِن عَذابِ القَبرِ فَلیُحِبَّ أهلَ بَیتی،ومَن أرادَ الحِکمَةَ فَلیُحِبَّ أهلَ بَیتی،ومَن أرادَ دُخولَ الجَنَّةِ بِغَیرِ حِسابٍ فَلیُحِبَّ أهلَ بَیتی،فَوَاللّهِ ما أحَبَّهُم أحَدٌ إلّارَبِحَ الدُّنیا وَالآخِرَةَ. (4)
راجع:ص 920 ح 1125.
ص: 923
گفتند:به خدا سوگند-ای پسر پیامبر خدا-که همگی دوستدار و علاقه مند شما هستیم.
فرمود:«هر که ما را به خاطر خدا دوست بدارد،خداوند،در روز قیامت که سایه ای جز سایۀ او نیست،وی را در سایه ای پایدار جای می دهد و هر کس ما را به خاطر پاداش ما دوست بدارد،خداوند از جانب ما به او بهشت را پاداش خواهد داد و هر کس ما را به خاطر مقصودی دنیایی دوست بدارد،خداوند،روزیِ او را از جایی می رساند که گمانش را نمی برد».
1131.تحف العقول: یونس به امام صادق (علیه السلام) گفت:علاقه مندیِ من به شما و شناختی که خداوند در بارۀ حقّ شما به من داده،مرا خوش تر از ملک سراسر دنیاست.
یونس گفت:پس آثار خشم را در چهرۀ امام (علیه السلام) مشاهده کردم.سپس امام (علیه السلام) فرمود:«ای یونس! مقایسه ای نادرست کردی.دنیا و آنچه در آن است،چیست؟آیا آن،چیزی جز سیر شدن شکمی و پوشاندن عورتی است،در حالی که تو با دوستداری ما،به زندگی جاوید دست می یابی؟!».
1132.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر که خواهان توکّل کردن بر خداست،اهل بیت مرا دوست بدارد و هر که خواهان رستن از عذاب قبر است،اهل بیت مرا دوست بدارد و هر که خواهان حکمت است،اهل بیت مرا دوست بدارد و هر که می خواهد بی حسابْ به بهشت رود،اهل بیت مرا دوست بدارد؛زیرا-به خدا سوگند-هیچ کس دوستدار آنان نشد،مگر این که دنیا و آخرت را بُرد.
ر.ک:ص 921 ح 1125.
ص: 924
الفصل السّابع:جَوامِعُ آثارِ حُبِّهِم
1133.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): مَن رَزَقَهُ اللّهُ حُبَّ الأَئِمَّةِ مِن أهلِ بَیتی فَقَد أصابَ خَیرَ الدُّنیا وَالآخِرَةِ،فَلا یَشُکَّنَّ أحَدٌ أنَّهُ فِی الجَنَّةِ،فَإِنَّ فی حُبِّ أهلِ بَیتی عِشرینَ خَصلَةً، عَشرٌ مِنها فِی الدُّنیا،وعَشرٌ مِنها فِی الآخِرَةِ.
أمَّا الَّتی فِی الدُّنیا:فَالزُّهدُ،وَالحِرصُ عَلَی العَمَلِ،وَالوَرَعُ فِی الدّینِ،وَالرَّغبَةُ فِی العِبادَةِ،وَالتَّوبَةُ قَبلَ المَوتِ،وَالنَّشاطُ فی قِیامِ اللَّیلِ،وَالیَأسُ مِمّا فی أیدِی النّاسِ، وَالحِفظُ لِأَمرِ اللّهِ ونَهیِهِ عز و جل،وَالتّاسِعَةُ بُغضُ الدُّنیا،وَالعاشِرَةُ السَّخاءُ.
وأمَّا الَّتی فِی الآخِرَةِ:فَلا یُنشَرُ لَهُ دیوانٌ،ولا یُنصَبُ لَهُ میزانٌ،ویُعطی کِتابَهُ بِیَمینِهِ،وتُکتَبُ لَهُ بَراءَةٌ مِنَ النّارِ،ویَبیَضُّ وَجهُهُ،ویُکسی مِن حُلَلِ الجَنَّةِ،ویُشَفَّعُ فی مِئَةٍ مِن أهلِ بَیتِهِ،ویَنظُرُ اللّهُ عز و جل إلَیهِ بِالرَّحمَةِ،ویُتَوَّجُ مِن تیجانِ الجَنَّةِ،وَالعاشِرَةُ یَدخُلُ الجَنَّةَ بِغَیرِ حِسابٍ،فَطوبی لُِمحِبّی أهلِ بَیتی. (1)
1134.عنه (صلی الله علیه و آله): مَن ماتَ عَلی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ ماتَ شَهیداً.ألا ومَن ماتَ عَلی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ ماتَ مَغفوراً لَهُ.ألا ومَن ماتَ عَلی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ ماتَ تائِباً.ألا ومَن
ص: 925
1133.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر که خداوند،محبّت اهل بیت مرا روزی اش کند،بی گمان به خیر دنیا و آخرت رسیده است و در این که او اهل بهشت است،هیچ کس نباید شک کند؛زیرا دوست داشتن اهل بیت من،بیست نتیجه به بار می آورد:ده تا در دنیا و ده تا در آخرت.
امّا نتایج آن در دنیا عبارت اند از:زهد،شوق به عمل،پارسایی در دین،رغبت به عبادت،توبۀ پیش از مرگ،نشاط در شب زنده داری،چشم بر کندن از آنچه مردم دارند،حفظ اوامر و نواهی خداوند عز و جل،نهم:دشمن داشتن دنیا و دهم:سخاوت (بخشندگی).
و امّا نتایج آن در آخرت:نامۀ اعمالی برایش گشوده نمی شود،میزانی برایش برپا نمی شود،نامۀ اعمالش به دست راست او داده می شود،براتِ آزادی از آتش دوزخ برایش نوشته می شود،روسفید می شود،از جامه های بهشت بر قامت او پوشیده می شود،شفاعت او در بارۀ صد نفر از خانواده اش پذیرفته می گردد،خداوند عز و جل به او با مِهر و رحمت می نگرد،از تاج های بهشت بر سرش می نهند،و دهم این که بدون حسابرسی به بهشت می رود.پس خوشا به حال دوستداران اهل بیت من!
1134.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر که با دوستی خاندان محمّد بمیرد،شهید از دنیا رفته است.
بدانید که هر کس با دوستی خاندان محمّد بمیرد،آمرزیده از دنیا رفته است.
ص: 926
ماتَ عَلی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ ماتَ مُؤمِناً مُستَکمِلَ الإِیمانِ.ألا ومَن ماتَ عَلی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ بَشَّرَهُ مَلَکُ المَوتِ بِالجَنَّةِ ثُمَّ مُنکَرٌ ونَکیرٌ.ألا ومَن ماتَ عَلی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ یُزَفُّ إلَی الجَنَّةِ کَما تُزَفُّ العَروسُ إلی بَیتِ زَوجِها.ألا ومَن ماتَ عَلی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ فُتِحَ لَهُ فی قَبرِهِ بابانِ إلَی الجَنَّةِ.ألا ومَن ماتَ عَلی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ جَعَلَ اللّهُ قَبرَهُ مَزارَ مَلائِکَةِ الرَّحمَةِ.ألا ومَن ماتَ عَلی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) ماتَ عَلَی السُّنَّةِ وَالجَماعَةِ. (1)
1135.الإمام علیّ (علیه السلام) -لِلحارِثِ الأَعوَرِ-:لَیَنفَعَنَّکَ حُبُّنا عِندَ ثَلاثٍ:عِندَ نُزولِ مَلَکِ المَوتِ،وعِندَ مَسأَلَتِکَ فی قَبرِکَ،وعِندَ مَوقِفِکَ بَینَ یَدَیِ اللّهِ. (2)
1136.عنه (علیه السلام): مَن أحَبَّنا أهلَ البَیتِ عَظُمَ إحسانُهُ،ورَجَحَ (3)میزانُهُ،وقُبِلَ عَمَلُهُ وغُفِرَ زَلَلُهُ، ومَن أبغَضَنا لا یَنفَعُهُ (4)إسلامُهُ. (5)
ص: 927
بدانید که هر کس با دوستی خاندان محمّد بمیرد،توبه گر از دنیا رفته است.
بدانید که هر کس با دوستی خاندان محمّد بمیرد،مؤمن و با ایمان کامل از دنیا رفته است.
بدانید که هر کس با دوستی خاندان محمّد بمیرد،ابتدا فرشتۀ مرگ و سپس منکر و نکیر،مژدۀ بهشت به او می دهند.
بدانید که هر کس با دوستی خاندان محمّد بمیرد،همان گونه که عروس را به خانۀ شوهرش می فرستند،او را به سوی بهشت روانه می کنند.
بدانید که هر کس با دوستی خاندان محمّد بمیرد،در قبر،دو در به سوی بهشت برایش باز می شود.
بدانید که هر کس با دوستی خاندان محمّد بمیرد،خداوند،گور وی را مزار فرشتگان رحمت قرار می دهد.
بدانید که هر کس با دوستی خاندان محمّد بمیرد،بر طریق سنّت و جماعت از دنیا رفته است.
1135.امام علی (علیه السلام) -خطاب به حارث اعور-:محبّت به ما،بی گمان در سه جا تو را سود خواهد بخشید:هنگام فرود آمدن فرشتۀ مرگ،هنگام سؤال قبر و آن گاه که در پیشگاه خداوند می ایستی.
1136.امام علی (علیه السلام): هر که ما اهل بیت را دوست بدارد،نیکوکاری او زیاد می گردد و در ترازوی اعمالش کفۀ حسناتش سنگین تر می شود و عملش [در درگاه حق] پذیرفته و لغزش هایش بخشوده می گردد و کسی که ما را دشمن بدارد،اسلامش او را سودی نمی بخشد.
ص: 928
ص: 929
ص: 930
الفصل الأوّل:التَّحذیرُ مِن بُغضِهِم
1137.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): الأَئِمَّةُ بَعدِی اثنا عَشَرَ،تِسعَةٌ مِن صُلبِ الحُسَینِ،وَالتّاسِعُ قائِمُهُم، فَطوبی لِمَن أحَبَّهُم،وَالوَیلُ لِمَن أبغَضَهُم. (1)
1138.المناقب لابن شهرآشوب عن سلمان الفارسی رحمه الله عن رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): الأَئِمَّةُ بَعدی بِعَدَدِ نُقَباءِ بَنی إسرائیلَ کانُوا اثنَی عَشَرَ.ثُمَّ وَضَعَ یَدَهُ عَلی صُلبِ الحُسَینِ (علیه السلام) وقالَ:مِن صُلبِهِ تِسعَةٌ أئِمَّةٌ أبرارٌ،وَالتّاسِعُ مَهدِیُّهُم،یَملَأُ الأَرضَ قِسطاً وعَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً وظُلماً،فَالوَیلُ لِمُبغِضیهِم. (2)
1139.تاریخ دمشق عن أبی امامة الباهلی عن رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): لَو أنَّ عَبداً عَبَدَ اللّهَ بَینَ الصَّفا وَالمَروَةِ ألفَ عامٍ،ثُمَّ ألفَ عامٍ،ثُمَّ ألفَ عامٍ،ثُمَّ لَم یُدرِک مَحَبَّتَنا إلّاأکَبَّهُ اللّهُ عَلی مِنخَرَیهِ فِی النّارِ.ثُمَّ تَلا (صلی الله علیه و آله): «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» 3 . (3)
ص: 931
1137.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): امامانِ پس از من،دوازده نفرند که نُه تن آنان،از پشت حسین اند و نهمین آنان،قائمشان است.پس خوشا به حال کسی که آنان را دوست بدارد! و بدا به حال کسی که ایشان را دشمن بدارد!
1138.المناقب، ابن شهرآشوب-به نقل از سلمان فارسی-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«امامانِ پس از من،به تعداد نقیبان بنی اسرائیل اند که دوازده نفر بودند»و سپس دست خود را بر پشت حسین (علیه السلام) نهاد و فرمود:«از پشت این،نُه امام پاک،پا به عرصۀ هستی می گذارند که نهمین نفر،مهدی آنان است.او زمین را از انصاف و عدل،پر می کند، همان گونه که از بیداد و ستم،پر شده است.پس وای بر کسانی که آنان را دشمن بدارند!
1139.تاریخ دمشق -به نقل از ابو امامۀ باهلی-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«اگر بنده ای هزار سال در میان صفا و مروه خدا را عبادت کند و هزار سال دیگر و هزار سال دیگر،امّا محبّت ما را نداشته باشد،خداوند،او را حتماً در آتش دوزخ،سرنگون می سازد»و سپس این آیه را تلاوت نمود: «بگو:من برای آن (رسالت)،از شما مزدی نمی خواهم،مگر دوست داشتن خویشاوندان را» .
ص: 932
1140.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): لَو أنَّ عَبداً عَبَدَ اللّهَ ألفَ عامٍ،ثُمَّ ذُبِحَ کَما یُذبَحُ الکَبشُ،ثُمَّ أتَی اللّهَ بِبُغضِنا أهلَ البَیتِ لَرَدَّ اللّهُ عَلَیهِ عَمَلَهُ. (1)
1141.عنه (صلی الله علیه و آله): إنَّ اللّهَ عز و جل یُبغِضُ الآکِلَ فَوقَ شِبَعِهِ،وَالغافِلَ عَن طاعَةِ رَبِّهِ،وَالتّارِکَ لِسُنَّةِ نَبِیِّهِ، وَالُمخفِرَ ذِمَّتَهُ،وَالمُبغِضَ عِترَةَ نَبِیِّهِ،وَالمُؤذِیَ جیرانَهُ. (2)
1142.عنه (صلی الله علیه و آله): لا یُبغِضُنا إلّامَن خَبُثَت وِلادَتُهُ. (3)
1143.الإمام علیّ (علیه السلام): أشَدُّ العَمی مَن عَمِیَ عَن فَضلِنا وناصَبَنَا العَداوَةَ بِلا ذَنبٍ سَبَقَ إلَیهِ مِنّا،إلّاأنّا دَعَونا إلَی الحَقِّ،ودَعاهُ مَن سِوانا إلَی الفِتنَةِ وَالدُّنیا،فَأَتاهُما ونَصَبَ البَراءَةَ مِنّا وَالعَداوَةَ لَنا. (4)
1144.عنه (علیه السلام): ما مِن عَبدٍ إلّاوعَلَیهِ أربَعونَ جُنَّةً (5)حَتّی یَعمَلَ أربَعینَ کَبیرةً،فَإِذا عَمِلَ أربَعینَ کَبیرَةً انکَشَفَت عَنهُ الجُنَنُ،فَیوحِی اللّهُ إلَیهِم أنِ استُروا عَبدی بِأَجنِحَتِکُم، فَتَستُرُهُ المَلائِکَةُ بِأَجنِحَتِها.فَما یَدَعُ شَیئاً مِنَ القَبیحِ إلّاقارَفَهُ،حَتّی یَمتَدِحَ إلَی النّاسِ بِفِعلِهِ القَبیحِ.
فَیَقولُ المَلائِکَةُ:یا رَبِّ،هذا عَبدُکَ ما یَدَعُ شَیئاً إلّارَکِبَهُ،وإنّا لَنَستَحیی مِمّا
ص: 933
1140.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): اگر بنده ای هزار سال،خدا را عبادت کند و سپس چون قوچ،قربانی شود،امّا با بغض به ما اهل بیت،نزد خداوند آید،خدا عملش را به خودش بر می گرداند.
1141.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): خداوند،نفرت دارد از کسی که از روی سیری،چیزی بخورد و از کسی که از طاعت پروردگارش غافل گردد و از کسی که سنّت پیامبر او را فرو گذارد و از کسی که پیمان او را بشکند و از کسی که عترت پیامبر او را دشمن دارد و از کسی که همسایگانش را بیازارد.
1142.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): ما را دشمن نمی دارد،مگر کسی که ناپاک زاده باشد.
1143.امام علی (علیه السلام): بدترین کوری،کوری کسی است که از دیدنِ برتریِ ما کور باشد و بی آن که از ما نسبت به او خطایی سر زده باشد،در برابرمان به دشمنی برخیزد،جز اینکه [تنها گناه ما این است که] ما او را به سوی حقّ فرا خوانده ایم و دیگران وی را به سوی فتنه و دنیا و او فتنه و دنیا را برگزید و پرچم بیزاری و دشمنی در برابر ما بر افراشت.
1144.امام علی (علیه السلام): هیچ بنده ای نیست،مگر این که برای او چهل پرده کشیده شده است تا چهل گناه کبیره مرتکب شود.چون چهل کبیره مرتکب شد،پرده ها از او برداشته شود.پس خداوند به آنها (فرشتگان) وحی می فرماید که:«بنده ام را با بال های خود بپوشانید»و فرشتگان با بال هایشان او را می پوشانند.سپس هیچ کار زشتی نیست، مگر این که آن را انجام می دهد،تا جایی که به واسطۀ کردار زشت خود بر مردم فخر می فروشد.آن گاه فرشتگان می گویند:پروردگارا! این بندۀ تو،هر کار زشتی را مرتکب می شود و ما از آنچه او می کند،خجالت می کشیم.
پس خداوند عز و جل به آنها وحی می فرماید که:«بال های خود را از روی او بردارید»
ص: 934
یَصنَعُ.فَیوحِی اللّهُ عز و جل إلَیهِم أنِ ارفَعوا أجنِحَتَکُم عَنهُ،فَإِذا فَعَلَ ذلِکَ أخَذَ فی بُغضِنا أهلَ البَیتِ،فَعِندَ ذلِکَ یَنهَتِکُ سِترُهُ فِی السَّماءِ وسِترُهُ فِی الأَرضِ.
فَیَقولُ المَلائِکَةُ:یا رَبِّ،هذا عَبدُکَ قَد بَقِیَ مَهتوکَ السِّترِ،فَیوحِی اللّهُ عز و جل إلَیهِم:لَو کانَت للّهِ ِ فیهِ حاجَةٌ ما أمَرَکُم أن تَرفَعوا أجنِحَتَکُم عَنهُ. (1)
1145.المحاسن عن جمیل بن میسّر عن أبیه النّخعی: قالَ لی أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):یا مُیَسِّرُ،أیُّ البُلدانِ أعظَمُ حُرمَةً؟قالَ:فَما کانَ مِنّا أحَدٌ یُجیبُهُ حَتّی کانَ الرّادَّ عَلی نَفسِهِ،فَقالَ:
مَکَّةُ،فَقالَ:أیُّ بِقاعِها أعظَمُ حُرمَةً؟قالَ:فَما کانَ مِنّا أحَدٌ یُجیبُهُ حَتّی کانَ الرّادَّ عَلی نَفسِهِ،فَقالَ:ما بَینَ الرُّکنِ إلَی الحَجَرِ،وَاللّهِ ! لَو أنَّ عَبداً عَبَدَ اللّهَ ألفَ عامٍ حَتّی یَنقَطِعَ عِلباؤُهُ (2)هَرَماً،ثُمَّ أتَی اللّهَ بِبُغضِنا أهلَ البَیتِ لَرَدَّ اللّهُ عَلَیهِ عَمَلَهُ. (3)
ص: 935
و چون کارش بدین جا کشد،دشمنی با ما اهل بیت را در پیش می گیرد و در این هنگام است که پردۀ او در آسمان و زمین دریده می شود و فرشتگان می گویند:
پروردگارا! این بندۀ تو،بی پرده شده است.
خداوند عز و جل به آنان وحی می فرماید که:«اگر خدا به او نیازی [و توجّهی] داشت، به شما دستور نمی داد که بال های خود را از او بردارید».
1145.المحاسن -به نقل از جمیل بن میسّر،از پدرش نخعی-:امام صادق (علیه السلام) به من فرمود:
«ای میسّر! حرمت کدام یک از شهرها بیشتر است؟».
هیچ یک از ما پاسخی نداشت که بگوید،تا این که خود امام (علیه السلام)،جواب سؤالش را داد و فرمود:«مکّه».
سپس فرمود:«حرمت کدام نقطۀ مکّه بیشتر است؟».
این بار نیز هیچ یک از ما پاسخی نداشت که بگوید و امام (علیه السلام) خود،جواب داد:
«فاصلۀ میان رکن تا حجر.به خدا سوگند،اگر بنده ای هزار سال خدا را عبادت کند، چندان که از پیری و فرتوتی،رگ گردنش قطع شود و با این حال با دشمنی نسبت به ما اهل بیت بر خدا وارد شود،خداوند،عملش را به او بر می گرداند».
ص: 936
الفصل الثانی:آثارُ بُغضِهِم
1/2 سَخَطُ اللّهِ
1146.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): لَیلَةَ عُرِجَ بی إلَی السَّماءِ رَأَیتُ عَلی بابِ الجَنَّةِ مَکتوباً:لا إلهَ إلَّااللّهُ، مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ،عَلِیٌّ حَبیبُ (1)اللّهِ،وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ صَفوَةُ اللّهِ،فاطِمَةُ خِیَرَةُ اللّهِ، عَلی باغِضِهِم لَعنَةُ اللّهِ. (2)
1147.عنه (صلی الله علیه و آله): لَمّا اسرِیَ بی إلَی السَّماءِ رَأَیتُ عَلی بابِ الجَنَّةِ مَکتوباً بِالذَّهَبِ:لا إلهَ إلَّا اللّهُ،مُحَمَّدٌ حَبیبُ اللّهِ،عَلِیٌّ وَلِیُّ اللّهِ،فاطِمَةُ أمَةُ اللّهِ،الحَسَنُ وَالحُسَینُ صَفوَةُ اللّهِ، عَلی مُبغِضیهِم لَعنَةُ اللّهِ. (3)
ص: 937
1146.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): شبی که مرا به معراج بردند،دیدم که بر درِ بهشت نوشته شده است:
معبودی جز خدای یکتا نیست.محمّد،رسول خداست.علی،حبیب خداست.
حسن وحسین،برگزیدۀ خدایند.فاطمه منتخب خداست.لعنت خدا بر دشمن آنان باد!
1147.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): شبی که مرا به آسمان بردند،دیدم که بر درِ بهشت،با زر نوشته شده است:معبودی جز خدای یکتا نیست.محمّد،حبیب خداست.علی،ولیّ خداست.فاطمه،کنیز خداست.حسن و حسین،برگزیدۀ خدایند.لعنت خدا بر دشمنان آنان باد!
ص: 938
1148.عنه (صلی الله علیه و آله): إنَّ لِکُلِّ بَنی أبٍ عَصَبَةً یَنتَمونَ إلَیها إلّاوُلدَ فاطِمَةَ،فَأَنَا وَلِیُّهُم وأنَا عَصَبَتُهُم، وهُم عِترَتی خُلِقوا مِن طینَتی،وَیلٌ لِلمُکَذِّبینَ بِفَضلِهِم،مَن أحَبَّهُم أحَبَّهُ اللّهُ،ومَن أبغَضَهُم أبغَضَهُ اللّهُ. (1)
1149.عنه (صلی الله علیه و آله): ألا ومَن ماتَ عَلی بُغضِ آلَ مُحَمَّدٍ جاءَ یَومَ القِیامَةِ مَکتوباً بَینَ عَینَیهِ:آئِسٌ مِن رَحمَةِ اللّهِ...ألا ومَن ماتَ عَلی بُغض آلِ مُحَمَّدٍ لَم یَشُمَّ رائِحَةَ الجَنَّةِ. (2)
1150.الإمام علیّ (علیه السلام): لِمُبغِضینا أفواجٌ مِن سَخَطِ اللّهِ. (3)
2/2 اللَّحاقُ بِالمُنافِقینَ
1151.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): مَن أبغَضَنا أهلَ البَیتِ فَهُوَ مُنافِقٌ. (4)
ص: 939
1148.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): فرزندان هر پدری برای خود،قوم و گروهی دارند که خود را به او نسبت می دهند،مگر فرزندان فاطمه که من ولیّ و گروه آنها هستم و آنان،عترت من اند و از طینت من آفریده شده اند.وای بر کسانی که فضیلت آنان را تکذیب کنند! هر که آنها را دوست بدارد،خداوند دوستش می دارد و هر که آنان را دشمن بدارد،خداوند،دشمنش می دارد.
1149.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): بدانید که هر کس بمیرد و خاندان محمّد را دشمن بدارد،روز قیامت، در حالی می آید که بر پیشانی اش نوشته شده است:محروم از رحمت خدا....
بدانید که هر کس بمیرد و کینۀ خاندان محمّد را در دل داشته باشد،بوی بهشت را استشمام نمی کند.
1150.امام علی (علیه السلام): برای کینه توزان به ما،فوج هایی از ناخشنودی خداست.
1151.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر که ما اهل بیت را دشمن بدارد،منافق است.
ص: 940
1152.عنه (صلی الله علیه و آله): لا یُحِبُّنا أهلَ البَیتِ إلّامُؤمِنٌ تَقِیٌّ،ولا یُبغِضُنا إلّامُنافِقٌ شَقِیٌّ. (1)
1153.عنه (صلی الله علیه و آله): وَالَّذی نَفسی بِیَدِهِ ! لا تُفارِقُ روحٌ جَسَدَ صاحِبِها حَتّی یَأکُلَ مِن ثَمَرِ الجَنَّةِ أو مِن شَجَرِ الزَّقّومِ،وحَتّی یَری مَلَکَ المَوتِ،ویَرانی ویَری عَلِیّاً وفاطِمَةَ وَالحَسَنَ وَالحُسَینَ،فَإِن کانَ یُحِبُّنا قُلتُ:یا مَلَکَ المَوتِ،اِرفَق بِهِ فَإِنَّهُ کانَ یُحِبُّنی وأهلَ بَیتی،وإن کانَ یُبغِضُنی ویُبغِضُ أهلَ بَیتی قُلتُ:یا مَلَکَ المَوتِ،شَدِّد عَلَیهِ فَإِنَّهُ کانَ یُبغِضُنی ویُبغِضُ أهلَ بَیتی.لا یُحِبُّنا إلّامُؤمِنٌ، ولا یُبغِضُنا إلّامُنافِقٌ شَقِیٌّ. (2)
1154.عنه (صلی الله علیه و آله): مَن أبغَضَ عِترَتی فَهُوَ مَلعونٌ ومُنافِقٌ خاسِرٌ. (3)
1155.عنه (صلی الله علیه و آله): ألا فَلَو أنَّ الرَّجُلَ مِن امَّتی عَبَدَ اللّهَ عز و جل عُمُرَهُ أیّامَ الدُّنیا،ثُمَّ لَقِیَ اللّهَ عز و جل مُبغِضاً لِأَهلِ بَیتی وشیعَتی،ما فَرَجَ اللّهُ صَدرَهُ إلّاعَنِ النِّفاقِ. (4)
1156.کفایة الأثر عن أبی سعید الخدری: قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):الأَئِمَّةُ بَعدِی اثنا عَشَرَ،تِسعَةٌ مِن صُلبِ الحُسَینِ،وَالتّاسِعُ قائِمُهُم.ثُمَّ قالَ (صلی الله علیه و آله):لا یُبغِضُنا إلّامُنافِقٌ. (5)
1157.سنن الترمذی عن أبی سعید الخدری: إنّا کُنّا لَنَعرِفُ المُنافِقینَ-نَحنُ مَعشَرَ
ص: 941
1152.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): ما اهل بیت را جز مؤمنِ پرهیزگار دوست ندارد و کسی جز منافق بدبخت،دشمنمان نمی دارد.
1153.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): سوگند به آن که جانم در دست اوست،هر روحی که از پیکر خود جدا شود،بی گمان از میوۀ بهشت یا از درخت زَقّوم خواهد خورد و مَلَکُ المَوت (فرشتۀ مرگ) را خواهد دید و من و علی و فاطمه و حسن و حسین را مشاهده خواهد کرد.اگر دوستدار ما باشد،من خواهم گفت:«ای ملک الموت! با او مدارا کن؛زیرا وی دوستدار من و اهل بیت من بوده است»و اگر با من و اهل بیتم دشمنی می ورزیده است،خواهم گفت:«ای مَلَکُ المَوت! بر او سخت گیر؛زیرا وی،من و اهل بیتم را دشمن می داشته است».ما را جز مؤمن دوست نمی دارد و کسی جز منافق شوربخت،با ما دشمنی نمی ورزد.
1154.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر که عترت مرا دشمن بدارد،ملعون و منافقی زیانکار است.
1155.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): آگاه باشید که اگر مردی از امّت من در همۀ روزهای عمرش خدای عز و جل را عبادت کند،ولی با دشمنی با اهل بیت من و شیعیانم،خدای عز و جل را دیدار کند، خداوند،سینۀ او را جز با نفاق نمی گشاید. (1)
1156.کفایة الأثر -به نقل از ابو سعید خُدْری-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«امامانِ پس از من، دوازده نفرند که نُه نفرشان از پشت حسین اند و نهمین آنان قائمشان است».سپس فرمود:«ما را کسی جز منافق،دشمن نمی دارد».
1157.سنن الترمذی -به نقل از ابو سعید خُدْری-:ما (جماعت انصار)،منافقان را از
ص: 942
الأَنصارِ-بِبُغضِهِم عَلِیَّ بنَ أبی طالِبٍ (علیه السلام). (1)
3/2 اللَّحاقُ بِالکُفّارِ
1158.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): ألا ومَن ماتَ عَلی بُغضِ آلِ مُحَمَّدٍ ماتَ کافِراً،ألا ومَن ماتَ عَلی بُغضِ آلِ مُحَمَّدٍ لَم یَشُمَّ رائِحَةَ الجَنَّةِ. (2)
1159.عنه (صلی الله علیه و آله): ثَلاثٌ مَن کُنَّ فیهِ فَلَیسَ مِنّی ولا أنَا مِنهُ:بُغضُ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ،ونَصبٌ لأهلِ بَیتی،ومَن قالَ:الإِیمانُ کَلامٌ. (3)
4/2 اللَّحاقُ بِالیَهودِ وَالنَّصاری
1160.الإمام الباقر (علیه السلام) عن جابر بن عبد اللّه عن رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): أیُّهَا النّاسُ ! مَن أبغَضَنا
ص: 943
دشمنی شان با علی بن ابی طالب می شناختیم.
1158.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): بدانید که هر کس با دشمنی به خاندان محمّد بمیرد،کافر مرده است.
بدانید که هر کس با دشمنی به خاندان محمّد بمیرد،بوی بهشت را نخواهد شنید.
1159.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): سه چیز است که در هر کس باشد،نه او از من است و نه من از اویم:
دشمن داشتن علی بن ابی طالب،کینه توزی با اهل بیت من و هر که بگوید ایمان،در گفتارْ خلاصه می شود.
1160.امام باقر (علیه السلام) -به نقل از جابر بن عبد اللّه-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«ای مردم! هر که ما اهل بیت را دشمن بدارد،خداوند،در روز قیامت،او را یهودی محشور می کند».
ص: 944
أهلَ البَیتِ حَشَرَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ یَهودِیّاً.
فَقُلتُ:یا رَسولَ اللّهِ،وإن صامَ وصَلّی؟قالَ:وإن صامَ وصَلّی وزَعَمَ أنَّهُ مُسلِمٌ. (1)
1161.الأمالی للطوسی عن حنّان بن سدیر عن سدیف المکّی عن الإمام الباقر (علیه السلام) عن جابر بن عبد اللّه الأنصاریّ: أقبَلَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) حَتّی صَعِدَ المِنبَرَ،وَاجتَمَعَ المُهاجِرونَ وَالأَنصارُ فِی الصَّلاةِ،فَقالَ:أیُّهَا النّاسُ ! مَن أبغَضَنا أهلَ البَیتِ بَعَثَهُ اللّهُ یَهودِیّاً.قالَ جابِرٌ:فَقُمتُ إلَیهِ،فَقُلتُ:یا رَسولَ اللّهِ،وإن شَهِدَ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ وأنَّکَ رَسولُ اللّهِ؟قالَ:نَعَم وإن شَهِدَ،إنَّمَا احتَجَزَ بِذلِکَ مِن أن یُسفَکَ دَمُهُ أو یُؤَدِّیَ الجِزیَةَ عَن یَدٍ وهُوَ صاغِرٌ.
ثُمَّ قالَ:أیُّهَا النّاسُ ! مَن أبغَضَنا أهلَ البَیتِ بَعَثَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ یَهودِیّاً،وإن أدرَکَ الدَّجّالَ آمَنَ بِهِ،وإن لَم یُدرِکهُ بُعِثَ مِن قَبرِهِ حَتّی یُؤمِنَ بِهِ،إنَّ رَبّی عز و جل مَثَّلَ لی امَّتی فِی الطّینِ،وعَلَّمَنی أسماءَ امَّتی کَما عَلَّمَ آدَمَ الأَسماءَ کُلَّها،فَمَرَّ بی أصحابُ الرّایاتِ،فَاستَغفَرتُ لِعَلِیٍّ وشیعَتِهِ.
قالَ حَنانُ:وقالَ لی أبی:اُکتُب هذَا الحَدیثَ فَکَتَبتُهُ،وخَرَجنا مِن غَدٍ إلَی المَدینَةِ فَقَدِمنا فَدَخَلنا عَلی أبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام)،فَقُلتُ لَهُ:جُعِلتُ فِداکَ،إنَّ رَجُلاً مِنَ المَکِّیّینَ یُقالُ لَهُ سُدَیفٌ حَدَّثَنی عَن أبیکَ بِحَدیثٍ.فَقالَ:وتَحفَظُهُ؟فَقُلتُ:کَتَبتُهُ، قالَ:فَهاتِهِ،فَعَرَضتُهُ عَلَیهِ،فَلَمَّا انتَهی إلی«مَثَّلَ لی امَّتی فِی الطّینِ،وعَلَّمَنی أسماءَ امَّتی کَما عَلَّمَ آدَمَ الأَسماءَ کُلَّها»،قالَ أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):یا سَدیرُ،مَتی حَدَّثَکَ بِهذا
ص: 945
گفتم:ای پیامبر خدا! هر چند روزه بگیرد و نماز بخواند؟
فرمود:«هر چند روزه بگیرد و نماز بخواند و خود را مسلمان بداند».
1161.الأمالی، طوسی-به نقل از حنّان بن سدیر،از سدیف مکّی،از امام باقر (علیه السلام)،از جابر بن عبد اللّه انصاری-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) تشریف آورد و بر منبر رفت و مهاجران و انصار برای نماز جمع شدند.آن گاه فرمود:«ای مردم! هر که ما اهل بیت را دشمن بدارد، خداوند،او را یهودی محشور می کند».
من برخاستم و گفتم:ای پیامبر خدا! اگر چه شهادت دهد که معبودی جز خدای یکتا نیست و تو پیامبر خدا هستی؟
فرمود:«آری،اگر چه شهادت دهد.او با شهادت دادن [به یگانگی خدا و رسالت من]،فقط سبب می شود که خونش ریخته نشود یا با دست خود و ذلیلانه جزیه ندهد».
سپس فرمود:«ای مردم! هر کس ما اهل بیت را دشمن بدارد،خداوند در روز قیامت،او را یهودی محشور می کند و اگر به زمان دجّال برسد،به او ایمان می آورد و اگر آن زمان را درک نکند،از گورش برانگیخته می گردد تا به او ایمان بیاورد.همانا پروردگارم عز و جل،در ابتدای خِلقت که گِل آدمیان را می سرشتند،امّت مرا برایم مجسّم نمود و نام همۀ افراد امّتم را به من آموخت،همان گونه که تمام نام ها را به آدم،تعلیم داد.پس پرچمداران از برابر من گذشتند و من برای علی و شیعیان او آمرزش طلبیدم».
حنّان گفت:پدرم به من گفت:این حدیث را بنویس و من نوشتم.فردا به جانب مدینه حرکت کردیم و وارد آن شدیم و خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدیم.من به ایشان گفتم:فدایت شوم! مردی از مکّیان به نام سدیف،حدیثی از پدرتان به من گفته است.
فرمود:«آن را حفظ داری؟».گفتم:مکتوبش کرده ام.فرمود:«بده ببینم».من آن را به امام (علیه السلام) نشان دادم.چون به جملۀ«در آن هنگام که گل آدمیان را می سرشتند،خداوند، امّت مرا برایم مجسّم نمود و نام همۀ افراد امّتم را به من آموخت،همان گونه که
ص: 946
عَن أبی؟قُلتُ:الیَومُ السّابِعُ مُنذُ سَمِعناهُ مِنهُ یَرویهِ عَن أبیکَ.فَقالَ:قَد کُنتُ أری أنَّ هذَا الحَدیثَ لا یَخرُجُ عَن أبی إلی أحَدٍ. (1)
1162.الإمام الباقر عن آبائه علیهم السلام: جاءَ رَجُلٌ إلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) فَقالَ:یا رَسولَ اللّهِ،أکُلُّ مَن قالَ:
«لا إلهَ إلَّااللّهُ»مُؤمِنٌ؟
قالَ:إنَّ عَداوَتَنا تُلحِقُ بِالیَهودِ وَالنَّصاری،إنَّکُم لا تَدخُلونَ الجَنَّةَ حَتّی تُحِبّونی، وکَذَبَ مَن زَعَمَ أنَّهُ یُحِبُّنی ویُبغِضُ هذا-یَعنی عَلِیّاً (علیه السلام)-. (2)
5/2 الحِرمانُ مِن رُؤیَةِ النَّبِیِّ((صلی الله علیه و آله)) فِی القِیامَةِ
1163.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) عن عبد السّلام بن صالح الهرویّ عن الإمام الرّضا (علیه السلام) -فی حَدیثٍ-:فَقُلتُ لَهُ:یَابنَ رَسولِ اللّهِ،فَما مَعنَی الخَبَرِ الَّذی رَوَوهُ:«إنَّ ثَوابَ لا إلهَ إلَّا اللّهُ النَّظَرُ إلی وَجهِ اللّهِ تَعالی؟».
فَقالَ (علیه السلام):یا أبَا الصَّلتِ،مَن وَصَفَ اللّهَ تَعالی بِوَجهٍ کَالوُجوهِ فَقَد کَفَرَ،ولکِن وَجهُ اللّهِ تَعالی أنبِیاؤُهُ ورُسُلُهُ وحُجَجُهُ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم،هُمُ الَّذینَ بِهِم یُتَوَجَّهُ إلَی اللّهِ عز و جل وإلی دینِهِ ومَعرِفَتِهِ،وقالَ اللّهُ تَعالی: «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ * وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ» 3 ،وقالَ عز و جل: «کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ إِلاّ وَجْهَهُ» 4 ،فَالنَّظَرُ إلی أنبِیاءِ اللّهِ تَعالی ورُسُلِهِ
ص: 947
تمام نام ها را به آدم،تعلیم داد»رسید،فرمود:«ای سدیر! چه هنگام،این حدیث را از قول پدرم برایت نقل کرد؟».گفتم:هفت روز است که روایت او را از پدرتان شنیده ام.فرمود:«من فکر می کردم که این حدیث،از دهان پدرم برای هیچ کسی خارج نخواهد شد».
1162.امام باقر -به نقل از پدرانش علیهم السلام-:مردی خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و گفت:ای پیامبر خدا! آیا هر کس بگوید:«لا إله إلّااللّه»،مؤمن است؟
فرمود:«دشمنی با ما،موجب پیوستن به جرگۀ یهود و نصارا می شود.شما به بهشت نخواهید رفت،مگر این که مرا دوست بدارید،و دروغ می گوید کسی که گمان می کند مرا دوست دارد؛امّا این (علی (علیه السلام) ) را دشمن می دارد».
1163.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) -به نقل از عبد السلام بن صالح هروی،در حدیثی-:به امام رضا (علیه السلام) گفتم:ای پسر پیامبر خدا! این خبری که روایت کرده اند:«ثوابِ لا إله إلّااللّه [گفتن]،نگاه کردن به چهرۀ خدای متعال است»،به چه معناست؟
فرمود:«ای ابو صلت! هر که برای خدای متعال،چهره ای مانند این چهره ها قائل باشد،کافر است؛بلکه چهرۀ خدای متعال،همان پیامبران و فرستادگان و حجّت های اویند.درودهای خدا بر آنان باد ! به واسطۀ اینان است که به جانب خدای عز و جل و به دین او و معرفت او روی آورده می شود.خدای متعال فرموده است:
«هرچه بر روی زمین است،فانی شونده است و وَجهِ (ذاتِ) باشکوه و ارجمند پروردگارت، باقی خواهد ماند» و نیز فرموده است: «جز وجه او،همه چیز نابود شونده است» .پس، نظر کردن به پیامبران خدای متعال و فرستادگان و حجّت های او-با درجاتی که
ص: 948
وحُجَجِهِ علیهم السلام فی دَرَجاتِهِم ثَوابٌ عَظیمٌ لِلمُؤمِنینَ یَومَ القِیامَةِ،وقَد قالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله):مَن أبغَضَ أهلَ بَیتی وعِترَتی لَم یَرَنی ولَم أرَهُ یَومَ القِیامَةِ. (1)
6/2 الجُذامُ یَومَ القِیامَةِ
1164.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): لا یُبغِضُنا أهلَ البَیتِ أحَدٌ إلّابَعَثَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَةِ أجذَمَ (2). (3)
7/2 الحِرمانُ مِنَ الشَّفاعَةِ
1165.الأمالی للطوسی عن أنس بن مالک: رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَوماً مُقبِلاً عَلی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ (علیه السلام) وهُوَ یَتلو هذِهِ الآیَةَ: «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ Bنافِلَةً لَکَ عَسی أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً» 4 ،فَقالَ:یا عَلِیُّ،إنَّ رَبّی عز و جل مَلَّکَنِی الشَّفاعَةَ فی أهلِ التَّوحیدِ مِن امَّتی، وحَظَرَ ذلِکَ عَمَّن ناصَبَکَ وناصَبَ وُلدَکَ مِن بَعدِکَ. (4)
1166.الإمام الصادق (علیه السلام): إنَّ المُؤمِنَ لَیَشفَعُ لِحَمیمِهِ إلّاأن یَکونَ ناصِباً،ولَو أنَّ ناصِباً شَفَعَ لَهُ کُلُّ نَبِیٍّ مُرسَلٍ ومَلَکٍ مُقَرَّبٍ ما شُفِّعوا. (5)
ص: 949
دارند-در روز قیامت،ثواب بزرگی برای مؤمنان در بر دارد.پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرموده است:
"هر که اهل بیت و عترت مرا دشمن دارد،در روز قیامت،نه او مرا می بیند و نه من او را می بینم"».
1164.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هیچ کس ما اهل بیت را دشمن ندارد،مگر این که خداوند در روز قیامت،او را خوره دار (/دست بریده) بر می انگیزد. (1)
1165.الأمالی، طوسی-به نقل از انس بن مالک-:روزی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) را دیدم که به طرف علی بن ابی طالب (علیه السلام) می رود و این آیه را تلاوت می کند: «و پاسی از شب را زنده بدار تا برای تو،به منزلۀ نافله ای باشد.امید که پروردگارت تو را به مقامی ستوده برساند» .
آن گاه فرمود:«ای علی! پروردگارم عز و جل به من در بارۀ یکتاپرستان امّتم،حقّ شفاعت بخشید؛ولی این شفاعت را بر کسی که نسبت به تو و فرزندانِ پس از تو دشمنی ورزد،حرام گردانید».
1166.امام صادق (علیه السلام): مؤمن برای خویشاوند خود،شفاعت می کند،مگر این که ناصبی باشد.
در حقّ ناصبی،حتّی اگر پیامبری مرسل یا فرشته ای مقرّب هم شفاعت کند،شفاعت، پذیرفته نمی شود.
ص: 950
8/2 دُخولُ النّارِ
1167.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): وَالَّذی نَفسی بِیَدِهِ! لا یُبغِضُنا أهلَ البَیتِ أحَدٌ إلّاأدخَلَهُ اللّهُ النّارَ. (1)
1168.عنه (صلی الله علیه و آله): وَالَّذی نَفسی بِیَدِه ِ! لا یُبغِضُنا أهلَ البَیتِ أحَدٌ إلّاأکَبَّهُ اللّهُ فِی النّارِ. (2)
1169.عنه (صلی الله علیه و آله): یا بَنی عَبدِ المُطَّلبِ،إنّی سَأَلتُ اللّهَ لَکُم ثَلاثاً:أن یُثَبِّتَ قائِمَکُم،و أن یَهدِیَ ضالَّکُم،و أن یُعَلِّمَ جاهِلَکُم،وسَأَلتُ اللّهَ أن یَجعَلَکُم جُوَداءَ نُجَداءَ رُحَماءَ،فَلَو أنَّ رَجُلاً صَفَنَ (3)بَینَ الرُّکنِ وَالمَقامِ فَصَلّی وصامَ،ثُمَّ لَقِیَ اللّهَ وهُوَ مُبغِضٌ لِأَهلِ بَیتِ مُحَمَّدٍ دَخَلَ النّارَ. (4)
1170.المعجم الکبیر عن معاویة بن حدیج: أرسَلَنی مُعاوِیَةُ بنُ أبی سُفیانَ إلَی الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ (علیه السلام) أخطُبَ عَلی یَزیدَ بِنتاً لَهُ أو اختاً لَهُ،فَأَتَیتُهُ فَذَکَرتُ لَهُ یَزیدَ،فَقالَ:إنّا قَومٌ
ص: 951
1167.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): سوگند به آن که جانم در دست اوست،هیچ کس ما اهل بیت را دشمن نمی دارد،مگر این که خداوند،او را به دوزخ می برد.
1168.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): سوگند به آن که جانم در دست اوست،هیچ کس ما اهل بیت را دشمن نمی دارد،مگر این که خداوند،او را در آتش،سرنگون می کند.
1169.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): ای پسران عبد المطّلب! من از خداوند،سه چیز برای شما خواسته ام:
این که ایستادۀ شما را ثابت قدم بدارد؛این که گم راه شما را هدایت کند و این که نادان شما را دانا گرداند،و نیز از خدا خواسته ام که شما را بخشنده و دلیر و مهربان قرار دهد.پس اگر مردی از شما در میان رکن و مقام،راست بِایستد و نماز بخواند و روزه بگیرد،امّا با کینه به اهل بیت محمّد،خدا را دیدار کند،به دوزخ خواهد رفت.
1170.المعجم الکبیر -به نقل از معاویة بن حُدیج-:معاویة بن ابی سفیان،مرا نزد حسن بن علی فرستاد تا دختر یا خواهر او را برای یزید،خواستگاری کنم.من نزد حسن آمدم و موضوع خواستگاری برای یزید را به اطّلاعش رساندم.او گفت:«ما مردمی
ص: 952
لا تُزَوَّجُ نِساؤُنا حَتّی نَستَأمِرَهُنَّ،فَائتِها.
فَأَتَیتُها فَذَکَرتُ لَها یَزیدَ،فَقالتَ:وَاللّهِ لا یَکونُ ذاکَ حَتّی یَسیرَ فینا صاحِبُکَ کَما سارَ فِرعَونُ فی بَنی إسرائیلَ،یُذَبِّحُ أبناءَهُم،ویَستَحیی نِساءَهُم.فَرَجَعتُ إلَی الحَسَنِ فَقُلتُ:أرسَلتَنی إلی فِلقَةٍ (1)مِنَ الفِلَقِ تُسَمّی أمیرَ المُؤمِنینَ فِرعَونَ !
فَقالَ (علیه السلام):یا مُعاوِیَةُ،إیّاکَ وبُغضَنا،فَإِنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) قالَ:لا یُبغِضُنا ولا یَحسُدُنا أحَدٌ إلّاذیدَ (2)یَومَ القِیامَةِ بِسِیاطٍ مِن نارٍ. (3)
1171.الإمام الباقر (علیه السلام): لَو أنَّ کُلَّ مَلَکٍ خَلَقَهُ اللّهُ عز و جل،وکُلَّ نَبِیٍّ بَعَثَهُ اللّهُ،وکُلَّ صِدّیقٍ وکُلَّ شَهیدٍ شَفَعوا فی ناصِبٍ لَنا أهلَ البَیتِ،أن یُخرِجَهُ اللّهُ عز و جل مِنَ النّارِ ما أخرَجَهُ اللّهُ أبَداً، وَاللّهُ عز و جل یَقولُ فی کِتابِهِ: «ماکِثِینَ فِیهِ أَبَداً» 4 . (4)
1172.الإمام الصادق (علیه السلام): مَن سَرَّهُ أن یَعلَمَ أنَّ اللّهَ یُحِبَّهُ فَلیَعمَل بِطاعَةِ اللّهِ وَلیَتَّبِعنا،ألَم یَسمَع قَولَ اللّهِ عز و جل لِنَبِیِّهِ (صلی الله علیه و آله): «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ» 6 ؟وَاللّهِ لا یُطیعُ اللّهَ عَبدٌ أبَداً إلّاأدخَلَ اللّهُ عَلَیهِ فی طاعَتِهِ اتِّباعَنا،ولا وَاللّهِ لا یَتَّبِعُنا عَبدٌ أبَداً إلّاأحَبَّهُ اللّهُ،ولا وَاللّهِ لا یَدَعُ أحَدٌ اتِّباعَنا أبَداً إلّاأبغَضَنا، ولا وَاللّهِ لا یُبغِضُنا أحَدٌ أبَداً إلّاعَصَی اللّهَ،ومَن ماتَ عاصِیاً للّهِ ِ أخزاهُ اللّهُ وأکَبَّهُ
ص: 953
هستیم که زنانمان ازدواج نمی کنند،مگر این که نظر خود آنها را جویا شویم.پس خودت پیش او برو».
من پیش او رفتم و موضوع خواستگاریِ یزید را برایش گفتم.او جواب داد:به خدا سوگند،تا هنگامی که فرمان روای تو با ما همان می کند که فرعون با بنی اسرائیل کرد و پسرانشان را سر می برید و زنانشان را زنده نگه می داشت،این کار نخواهد شد.
من نزد حسن بر گشتم و گفتم:مرا پیش آتش پاره ای فرستاده ای که امیر المؤمنین [معاویه] را فرعون می نامد!
حسن فرمود:«ای معاویه! از دشمنی با ما بپرهیز؛زیرا پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:"هیچ کس نسبت به ما بغض و حسد نمی ورزد،مگر این که در روز قیامت با تازیانه هایی از آتش رانده می شود"».
1171.امام باقر (علیه السلام): اگر حتّی همۀ فرشتگانی که خداوند عز و جل آفریده و همۀ پیامبرانی که خدا بر انگیخته و همۀ صدّیقان و شهیدان،در حقّ دشمنِ کینه توزِ ما اهل بیت،شفاعت کنند که خدای عز و جل او را از آتش دوزخ بیرون آورد،هرگز خداوند،او را بیرون نخواهد آورد.خداوند عز و جل در کتاب خود می فرماید: «برای همیشه در آن،ماندگارند» .
1172.امام صادق (علیه السلام): هر کس خوش حال می شود که بداند خداوند،او را دوست می دارد، طاعت خدا را به کار بندد و از ما پیروی کند.مگر این سخن خدای عز و جل را به پیامبرش نشنیده است که: «بگو:اگر خدا را دوست دارید،پس،از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد» ؟! به خدا سوگند،هیچ بنده ای نیست که خدا را اطاعت کند، مگر این که خداوند در اطاعت او پیروی از ما را وارد می کند و به خدا سوگند،هیچ بنده ای نیست که از ما پیروی کند،مگر این که خداوند،دوستش می دارد و به خدا سوگند،هیچ بنده ای نیست که پیروی از ما را فرو گذارد،مگر این که دشمن ما می شود و به خدا سوگند،هیچ بنده ای نیست که ما را دشمن بدارد،مگر این که خدا را معصیت می کند و هر که با معصیت خدا از دنیا رود،خداوند،او را خوار می سازد و در آتش
ص: 954
عَلی وَجهِهِ فِی النّارِ،وَالحَمدُ للّهِ ِ رَبِّ العالَمینَ. (1)
1173.الإمام الکاظم (علیه السلام): مَن أبغَضَنا فَقَد أبغَضَ مُحَمَّداً،ومَن أبغَضَ مُحَمَّداً فَقَد أبغَضَ اللّهَ، ومَن أبغَضَ اللّهَ عز و جل کانَ حَقّاً عَلَی اللّهِ أن یُصلِیَهُ النّارَ وما لَهُ مِن نَصیرٍ. (2)
ص: 955
سرنگون می کند و سپاس،خدای را که پروردگار جهانیان است.
1173.امام کاظم (علیه السلام): هر کس ما را دشمن بدارد،محمّد را دشمن داشته است و هر کس محمّد را دشمن بدارد،خدا را دشمن داشته است و هر که خدای عز و جل را دشمن بدارد، بر خداوند،حق است که او را در آتش افکند و او هیچ یاوری نخواهد داشت.
ص: 956
ص: 957
ص: 958
الفصل الأوّل:تَحذیرُ النَّبِیِّ مِن ظُلمِهِم
1174.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): وَیلٌ لِأَعداءِ أهلِ بَیتِیَ المُستَأثِرینَ عَلَیهِم،لا نالَتهُم شَفاعَتی،ولا رَأَوا جَنَّةَ رَبّی. (1)
1175.عنه (صلی الله علیه و آله): اشتَدَّ غَضَبُ اللّهِ عَلی مَن آذانی فی عِترَتی. (2)
1176.عنه (صلی الله علیه و آله): اشتَدَّ غَضَبُ اللّهِ وغَضَبُ رَسُولِهِ عَلی مَن أهرَقَ دَمی وآذانی فی عِترَتی. (3)
1177.عنه (صلی الله علیه و آله): أیُّهَا النّاسُ ! لا تَأتونی غَداً بِالدُّنیا تَزِفّونَها زَفّاً،ویَأتی أهلُ بَیتی شُعثاً غُبراً مَقهورینَ مَظلومینَ تَسیلُ دِماؤُهُم. (4)
ص: 959
1174.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): وای بر دشمنان اهل بیتم و اختصاص دهندگان حقوق آنان به خود! شفاعتم نصیب آنان مباد و بهشت پروردگارم را نبینند!
1175.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): خشم خداوند،بر کسی که مرا با آزردن عترتم بیازارد،سخت است.
1176.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): خشم خدا و خشم پیامبر خدا بر کسی که خون مرا بریزد و مرا با آزُردن عترتم بیازارد،سخت است.
1177.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): ای مردم! نکند فردای قیامت با دنیایی آراسته نزد من بیایید،در حالی که اهل بیت من،آشفته و خاک آلوده و ستم کشیدگانی باشند که خونشان روان است !
ص: 960
1178.عنه (صلی الله علیه و آله): مَن سَبَّ أهلَ بَیتی فَأَنَا بَریءٌ مِنهُ. (1)
1179.عنه (صلی الله علیه و آله): مَن آذانی فی أهلی فَقَد آذَی اللّهَ. (2)
1180.عنه (صلی الله علیه و آله): سِتَّةٌ لَعَنتُهُم ولَعَنَهُمُ اللّهُ وکُلُّ نَبِیٍّ مُجابٍ:الزّائِدُ فی کِتابِ اللّهِ،وَالمُکَذِّبُ بِقَدَرِ اللّهِ،وَالمُتَسَلِّطُ بِالجَبَروتِ لِیَذِلَّ مَن أعَزَّ اللّهُ ویَعِزَّ مَن أذَلَّ اللّهُ،وَالتّارِکُ لِسُنَّتی، وَالمُستَحِلُّ مِن عِترَتی ما حَرَّمَ اللّهُ،وَالمُستَحِلُّ لِحَرَمِ اللّهِ. (3)
1181.عنه (صلی الله علیه و آله): خَمسَةٌ لَعَنتُهُم وکُلُّ نَبِیٍّ مُجابٍ:الزّائِدُ فی کِتابِ اللّهِ،وَالتّارِکُ لِسُنَّتی، وَالمُکَذِّبُ بِقَدَرِ اللّهِ،وَالمُستَحِلُّ مِن عِترَتی ما حَرَّمَ اللّهُ،وَالمُستَأثِرُ بِالفَیءِ المُستَحِلُّ لَهُ. (4)
1182.الإمام زین العابدین (علیه السلام): إنَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ (علیه السلام) أتی عُمَرَ بنَ الخَطّابِ وهُوَ عَلَی المِنبَرِ یَومَ الجُمُعَةِ،فَقالَ لَهُ:اِنزِل عَن مِنبَرِ أبی.فَبَکی عُمَرُ ثُمَّ قالَ:صَدَقتَ یا بُنَیَّ، مِنبَرُ أبیکَ لا مِنبَرُ أبی،فَقالَ عَلِیٌّ (علیه السلام):ما هُوَ وَاللّهِ عَن رَأیی،قالَ:صَدَقتَ،وَاللّهِ مَا اتَّهَمتُکَ یا أبَا الحَسَنِ.
ثُمَّ نَزَلَ عَنِ المِنبَرِ فَأَخَذَهُ فَأَجلَسَهُ إلی جانِبِهِ عَلَی المِنبَرِ،فَخَطَبَ النّاسَ وهُوَ
ص: 961
1178.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر کس به اهل بیت من ناسزا گوید،من از او بیزارم.
1179.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر که مرا با آزردن اهل بیتم بیازارد،هر آینه خدا را آزرده است.
1180.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): شش نفرند که من و خداوند و هر پیامبر مستجاب الدعوه ای آنان را لعنت کرده ایم:کسی که به کتاب خدا چیزی بیفزاید؛کسی که تقدیر خدا را دروغ شمارد؛کسی که با قهر و زور و برای این که مسلّط شود،کسی را که خدا عزّت بخشیده،ذلیل گرداند وکسی را که خدا ذلیل کرده است،بر سریر عزّت [و قدرت] نشاند؛کسی که سنّت مرا فرو گذارد؛کسی که آنچه را خداوند در بارۀ عترتم حرام کرده است،حلال شمارد؛و کسی که حرام های خدا را روا گرداند.
1181.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): پنج نفرند که من و هر پیامبر مستجاب الدعوه ای،آنان را لعنت کرده ایم:کسی که به کتاب خدا چیزی بیفزاید؛کسی که سنّت مرا فرو گذارد؛کسی که تقدیر خدا را باور نداشته باشد؛کسی که آنچه را خدا در بارۀ عترتم حرام کرده، حلال شمارد؛و کسی که غنایم را [که حقّ همۀ مسلمانان است،] به خود اختصاص دهد و آن را برای خود روا شمارد.
1182.امام زین العابدین (علیه السلام): عمر بن خطّاب در روز جمعه بر بالای منبر،سخنرانی می کرد که حسین بن علی (علیه السلام) نزدیک او رفت و گفت:«از منبرِ پدرم فرود آی».
عمر گریست و سپس گفت:راست گفتی،فرزندم! این،منبر پدر توست،نه منبر پدر من.
در این هنگام،علی (علیه السلام) گفت:«به خدا سوگند،این حرف را من به او یاد نداده بودم».
ص: 962
جالِسٌ مَعَهُ عَلَی المِنبَرِ،ثُمَّ قالَ:أیُّهَا النّاسُ،سَمِعتُ نَبِیَّکُم (صلی الله علیه و آله) یَقولُ:اِحفَظونی فی عِترَتی وذُرِّیَّتی،فَمَن حَفِظَنی فیهِم حَفِظَهُ اللّهُ،ألا لَعنَةُ اللّهِ عَلی مَن آذانی فیهِم -ثَلاثاً-. (1)
1183.الأمالی للطوسی عن أبی سعید الخدری: لَمّا کانَ یَومُ احُدٍ شُجَّ النَبِیُّ (صلی الله علیه و آله) فی وَجهِهِ وکُسِرَت رَباعِیَتُهُ،فَقامَ (صلی الله علیه و آله) رافِعاً یَدَیهِ یَقولُ:إنَّ اللّهَ اشتَدَّ غَضَبُهُ عَلَی الیَهودِ أن قالوا:
عُزَیرٌ ابنُ اللّهِ،وَاشتَدَّ غَضَبُهُ عَلَی النَّصاری أن قالُوا:المَسیحُ ابنُ اللّهِ،وإنَّ اللّهَ اشتَدَّ غَضَبُهُ عَلی مَن أراق دَمی وآذانی فی عِترَتی. (2)
ص: 963
عمر گفت:درست است.به خدا سوگند که من هم تو را متّهم نکردم،ای ابو الحسن! سپس از منبر پایین آمد و حسین (علیه السلام) را برداشت و بالای منبر در کنار خود نشاند و آن گاه در حالی که حسین (علیه السلام) در کنار او روی منبر نشسته بود،شروع به سخنرانی برای مردم کرد و سپس گفت:ای مردم! از پیامبرتان شنیدم که می فرمود:
«مرا با عترت و ذریّه ام پاس بدارید؛زیرا هر کس با حفظ آنان مرا حفظ کند، خداوند،او را محفوظ می دارد.هان! لعنت خدا بر کسی که با آزردن آنان مرا بیازارد!»و این جمله را سه بار فرمود.
1183.الأمالی، طوسی-به نقل از ابو سعید خدری-:در جنگ احد،هنگامی که چهرۀ پیامبر (صلی الله علیه و آله) شکاف برداشت و دندان پیشین ایشان شکست،دست هایش را به آسمان برداشت و فرمود:«خشم خدا،سخت است بر یهود که گفتند:عزیر،پسر خداست و خشم خدا سخت است بر نصارا که گفتند:مسیح،پسر خداست و خشم خدا سخت است بر کسی که خون مرا بریزد و با آزردن عترتم مرا بیازارد».
ص: 964
الفصل الثّانی:الجَنَّةُ مُحَرَّمَةٌ عَلی مَن ظَلَمَهُم
1184.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): إنَّ اللّهَ حَرَّمَ الجَنَّةَ عَلی مَن ظَلَمَ أهلَ بَیتی أو قاتَلَهم أو أغارَ عَلَیهِم أو سَبَّهُم. (1)
1185.عنه (صلی الله علیه و آله): حُرِّمَتِ الجَنَّةُ عَلی مَن ظَلَمَ أهلَ بَیتی وآذانی فی عِترَتی. (2)
1186.عنه (صلی الله علیه و آله): حُرِّمَتِ الجَنَّةُ عَلی مَن ظَلَمَ أهلَ بَیتی،وعَلی مَن قاتَلَهُم،وعَلَی المُعینِ عَلَیهِم، وعَلی مَن سَبَّهُم، «أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ» 3 . (3)
ص: 965
1184.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): خداوند،بهشت را بر کسی که به اهل بیت من ستم کند یا با آنان بجنگد یا ایشان را مورد تاخت و تاز قرار دهد یا ناسزایشان گوید،حرام کرده است.
1185.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): بهشت بر کسی که به اهل بیت من ستم کند و مرا با آزردن عترتم بیازارد،حرام گردیده است.
1186.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): بهشت بر کسی که به اهل بیت من ستم کند و بر کسی که با آنان بجنگد و بر کسی که بر ضدّ آنان یاری رساند و بر کسی که ناسزایشان گوید،حرام شده است .«اینان را در آخرت،بهره ای نیست و خدا روز قیامت با آنان سخن نمی گوید و به ایشان نمی نگرد و پاکشان نمی گرداند و عذابی دردناک خواهند داشت» .
ص: 966
1187.الإمام علیّ (علیه السلام): وَاللّهِ ! لَأَذودَنَّ بِیَدَیَّ هاتَینِ القَصیرَتَینِ عَن حَوضِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) أعداءَنا،ولَاُورِدَنَّهُ أحِبّاءَنا. (1)
1188.عنه (علیه السلام): أنَا مَعَ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) ومَعی عِترَتی وسِبطَیَّ عَلَی الحَوضِ...فَإنّا نَذودُ عَنهُ أعداءَنا ونَسقی مِنهُ أَحِبّاءَنا وأولِیاءَنا،ومَن شَرِبَ مِنهُ شَربَةً لَم یَظمَأ بَعدَها أبَداً. (2)
1189.المعجم الکبیر عن أنس بن مالک: دَخَلتُ عَلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقالَ:قَد اعطیتُ الکَوثَرَ،قُلتُ:یا رَسولَ اللّهِ،ومَا الکَوثَرُ؟قالَ:نَهرٌ فِی الجَنَّةِ عَرضُهُ وطولُهُ ما بَینَ المَشرِقِ وَالمَغرِبِ،ولا یَشرَبُ مِنهُ أحَدٌ فَیَظمَأَ،ولا یَتَوَضَّأُ مِنهُ أحَدٌ فَیَشعَثَ،لا یَشرَبُهُ إنسانٌ خَفَرَ ذِمَّتی ولا قَتَلَ أهلَ بَیتی. (3)
1190.المعجم الکبیر عن علیّ بن أبی طلحة مولی بنی امیّة: حَجَّ مُعاوِیَةُ بنُ أبی سُفیانَ وحَجَّ مَعَهُ مُعاوِیَةُ بنُ حُدَیجٍ-وکانَ مِن أسَبِّ النّاسِ لِعَلِیٍّ-،فَمَرَّ فِی المَدینَةِ فی مَسجِدِ الرَّسولِ (صلی الله علیه و آله) وَالحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ جالِسٌ فی نَفَرٍ مِن أصحابِهِ،فَقیلَ لَهُ:هذا مُعاوِیَةُ بن حُدَیجٍ السّابُّ لِعَلِیٍّ (علیه السلام).فَقالَ:عَلَیَّ بِالرَّجُلِ،فَأَتاهُ الرَّسولُ،فَقالَ:أجِب، قالَ:مَن؟قالَ:الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ یَدعوکَ.فَأَتاهُ فَسَلَّمَ عَلَیهِ.
فَقالَ لَهُ الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ (علیه السلام):أنتَ مُعاوِیَةُ بنُ حُدَیجٍ؟قالَ:نَعَم،فَرَدَّ عَلَیهِ ثَلاثاً.
ص: 967
1187.امام علی (علیه السلام): به خدا سوگند که من با همین دو دست کوتاه خود،دشمنانمان را از رسیدن به حوض [کوثرِ] پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) دور می کنم و دوستدارانمان را به کنار آن می آورم.
1188.امام علی (علیه السلام): من با پیامبر خدا و عترتم و دو فرزندم،در کنار حوض [کوثر] هستیم و ما دشمنان خود را از آن دور می کنیم و یاران و دوستانمان را از آن،آب می دهیم.هر که شربتی آب از آن بنوشد،دیگر هرگز تشنه نمی شود.
1189.المعجم الکبیر -به نقل از انس بن مالک-:بر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) وارد شدم.فرمود:«به من، کوثر داده شد».
گفتم:ای پیامبر خدا! کوثر چیست؟
فرمود:«نهری است در بهشت که طول و عرض آن از مشرق تا مغرب است.هر کس از آن بیاشامد،دیگر هرگز تشنه نمی شود و هر کس با آب آن،خود را بشوید، دیگر هرگز خاک آلود نمی شود.هر انسانی که پیمان مرا بشکند یا اهل بیت مرا به قتل رساند،از آن نخواهد آشامید».
1190.المعجم الکبیر -به نقل از علی بن ابی طلحه،وابستۀ بنی امیّه-:معاویة بن ابی سفیان با معاویة بن حدیج به حج رفتند.این معاویه یکی از ناسزاگوترین مردمان به علی بود.
وی در مدینه از میان مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله) گذشت.حسن بن علی،در میان جمعی از یارانش نشسته بود.به وی گفته شد:این معاویه بن حدیج است که پیوسته به علی (علیه السلام) ناسزا می گوید.
فرمود:«این مرد را نزد من آورید».
یک نفر نزد معاویه رفت و گفت:تو را خواسته است.اجابت کن.
معاویه پرسید:چه کسی؟
گفت:حسن بن علی.
معاویة بن حدیج نزد ایشان آمد و سلام کرد.حسن بن علی (علیه السلام) گفت:«تو معاویة بن حدیج هستی؟».
ص: 968
فَقالَ لَهُ الحَسَنُ:السّابُّ لِعَلِیٍّ؟فَکَأَنَّهُ استَحیی،فَقالَ لَهُ الحَسَنُ (علیه السلام):أمَ وَاللّهِ،لَئِن وَرَدتَ عَلَیهِ الحَوضَ-وما أراکَ أن تَرِدَهُ-لَتَجِدَنَّهُ مُشَمِّرَ الإِزارِ عَلی ساقٍ یَذودُ المُنافِقینَ ذَودَ غَریبَةِ الإِبلِ،قَولُ الصّادِقِ المَصدوقِ «وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَری» 1 . (1)
راجع:ص 896 ح 1085 و ص 960 ح 1174.
ص: 969
او سه بار گفت:آری.
حسن به او گفت:«همان که به علی ناسزا می گوید؟».
گویی معاویه خجالت کشید.حسن به او گفت:«هان! به خدا سوگند،اگر در کنار حوض [کوثر] بر او وارد شوی-که البتّه گمان نمی کنم به کنار آن وارد شوی-،او را خواهی دید که دامن به کمر زده است و منافقان را همچون شتران بیگانه دور می سازد.این،سخن آن راستگوی راستین است که: «و ناکام گشت هر که دروغ بست»» .
ر.ک:ص 897 ح 1085 و ص 961 ح 1174.
ص: 970
الفصل الثّالث:عَذابُ ظالِمیهِم
1191.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): الوَیلُ لِظالِمی أهلِ بَیتی،عَذابُهُم مَعَ المُنافِقینَ فِی الدَّرَکِ الأَسفَلِ مِنَ النّارِ. (1)
1192.عنه (صلی الله علیه و آله): فِی الجَنَّةِ ثَلاثُ دَرَجاتٍ،وفِی النّارِ ثَلاثُ دَرَکاتٍ...وفی أسفَلِ دَرَکٍ مِنَ النّارِ مَن أبغَضَنا بِقَلبِهِ وأعانَ عَلَینا بِلِسانِهِ ویَدِهِ،وفِی الدَّرَکِ الثّانِیَةِ مِنَ النّارِ مَن أبغَضَنا بِقَلبِهِ وأعانَ عَلَینا بِلِسانِهِ،وفِی الدَّرَکِ الثّالِثَةِ مِنَ النّارِ مَن أبغَضَنا بِقَلبِهِ. (2)
1193.الإمام علیّ (علیه السلام): مَن أبغَضَنا بِقَلبِهِ وأعانَ عَلَینا بِلِسانِهِ ویَدِهِ فَهُوَ مَعَ عَدُوِّنا فِی النّارِ،ومَن أبغَضَنا بِقَلبِهِ وأعانَ عَلَینا بِلِسانِهِ فَهُوَ فِی النّارِ،ومَن أبغَضَنا بِقَلبِهِ ولَم یُعِن عَلَینا بِلِسانِهِ ولابِیَدِهِ فَهُوَ فِی النّارِ. (3)
ص: 971
1191.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): وای بر ستمگران به اهل بیت من! آنان به همراه منافقان،در پایین ترین طبقۀ دوزخ،عذاب می شوند.
1192.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): بهشت سه درجه دارد و دوزخ سه درک....در پایین ترین دَرَک دوزخ، کسی جای می گیرد که ما را در دلش دشمن بدارد و با زبان و دستش بر ضدّ ما یاری رساند.در دَرَک دوم دوزخ،کسی جای می گیرد که ما را در دلش دشمن بدارد و با زبانش به زیان ما کار کند و در دَرَک سوم دوزخ،کسی جای می گیرد که در دلش ما را دشمن بدارد.
1193.امام علی (علیه السلام): هر آن کس که در دلش ما را دشمن بدارد و با زبان و دستش بر ضدّ ما یاری رساند،او به همراه دشمن ما در آتش است و هر آن کس که در دلش ما را دشمن بدارد و با زبانش بر ضدّ ما یاری رساند،او نیز در آتش است و هر آن کس که در دلش ما را دشمن بدارد،ولی با دست و زبانش بر ضدّ ما کاری نکند،او هم در آتش است.
ص: 972
1194.الإمام زین العابدین (علیه السلام) -فی فَضلِ کَربَلاءَ وزِیارَةِ الحُسَینِ (علیه السلام)-:یوحِی اللّهُ إلَی السَّماواتِ وَالأَرضِ وَالجِبالِ وَالبِحارِ ومَن فیهِنَّ:...وعِزَّتی وجَلالی! لَاُعَذِّبَنَّ مَن وَتَرَ رَسولی وصَفِیّی،وَانتَهَکَ حُرمَتَهُ،وقَتَلَ عِترَتَهُ،ونَبَذَ عَهدَهُ،وظَلَمَ أهلَهُ،عَذاباً لا اعَذِّبُهُ أحَداً مِنَ العالَمینَ. (1)
ص: 973
1194.امام زین العابدین (علیه السلام) -در فضیلت کربلا و زیارت امام حسین (علیه السلام)-:خداوند به آسمان ها و زمین و کوه ها و دریاها و همۀ کسانی که در آنها هستند،وحی می فرماید...:
سوگند به عزّت و جلالم که هر کس به فرستاده و برگزیده ام ستم کند و حرمت او را بشکند و عترتش را بکشد و پیمانش را زیر پا نهد و به اهل بیت او ستم کند،به وی عذابی را می چشانم که به هیچ یک از جهانیان چنان عذابی نچشانده ام.
ص: 974
الفصل الرّابع:إخبارُ النَّبِیِّ بِما یَقَعُ عَلَیهِم مِنَ الظُّلمِ
1195.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): وَیحَ الفِراخِ فِراخِ آلِ مُحَمَّدٍ مِن خَلیفَةٍ مُستَخلِفٍ مُترَفٍ. (1)
1196.عنه (صلی الله علیه و آله): یَجیءُ یَومَ القِیامَةِ ثَلاثَةٌ یَشکونَ إلی اللّهِ عز و جل:المُصحَفُ،وَالمَسجِدُ،وَالعِترَةُ، یَقولُ المُصحَفُ:یا رَبِّ،حَرَّقونی ومَزَّقونی،ویَقولُ المَسجِدُ:یا رَبِّ،عَطَّلونی وضَیَّعونی،وتَقولُ العِترَةُ:یا رَبِّ،قَتَلونا وطَرَدونا وشَرَّدونا.فَأَجثو لِلرُّکبَتَینِ لِلخُصومَةِ،فَیَقولُ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ لی:أنا أولی بِذلِکَ. (2)
1197.عنه (صلی الله علیه و آله): إنَّ أهلَ بَیتی سَیَلقَونَ مِن بَعدی مِن امَّتی قَتلاً وتَشریداً،وإنَّ أشَدَّ قَومِنا لَنا بُغضاً بَنو امَیَّةَ وبَنُو المُغیرَةِ وبَنو مَخزومٍ. (3)
ص: 975
1195.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): آه و اندوها از ستم هایی که از جانب خلیفه ای مسلّط و عیّاش،به جوجه های خاندان محمّد می رسد !
1196.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): روز قیامت،سه چیز می آیند و به خداوند عز و جل شکایت می کنند:قرآن و مسجد و عترت.قرآن می گوید:پروردگارا! مرا سوزاندند و تکّه پاره کردند.مسجد می گوید:پروردگارا! مرا خالی گذاشتند و تباهم ساختند.عترت می گویند:
پروردگارا! ما را کشتند و راندند و آواره ساختند.من برای دادخواهی زانو می زنم.
خداوند عز و جل به من می فرماید:من به آنها سزاوارترم.
1197.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): به زودی پس از من،اهل بیتم توسّط امّتم با کشتار وآوارگی مواجه خواهند شد.همانا کینه توزترین قوم ما با ما،بنی امیّه و بنی مغیره و بنی مخزوم اند.
ص: 976
1198.الإمام الباقر (علیه السلام): لَمّا نَزَلَت هذِهِ الآیَةُ: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» 1 قالَ المُسلِمونَ:یا رَسولَ اللّهِ،أ لَستَ إمامَ النّاسِ کُلِّهِم أجمَعینَ؟
فَقالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):أنَا رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) إلَی النّاسِ أجمَعینَ،ولکِن سَیَکونُ مِن بَعدی أئِمَّةٌ عَلَی النّاسِ مِنَ اللّهِ مِن أهلِ بَیتی،یَقومونَ فِی النّاسِ فَیُکَذَّبونَ،ویَظلِمُهُم أئِمَّةُ الکُفرِ وَالضَّلالِ وأشیاعُهُم،فَمَن والاهُم وَاتَّبَعهُم وصَدَّقَهُم فَهُوَ مِنّی ومَعی وسَیَلقانی،ألا ومَن ظَلَمَهُم وکَذَّبَهُم فَلَیسَ مِنّی ولا مَعی وأنَا مِنهُ بَریءٌ. (1)
1199.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): الحَسَنُ وَالحُسَینُ إماما امَّتی بَعدَ أبیهِما،وسَیِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ، واُمُّهُما سَیِّدَةُ نِساءِ العالَمینَ،وأبوهُما سَیِّدُ الوَصِیّینَ.ومِن وُلدِ الحُسَینِ تِسعَةُ أئِمَّةٍ، تاسِعُهُمُ القائِمُ مِن وُلدی،طاعَتُهُم طاعَتی،ومَعصِیَتُهُم مَعصِیَتی،إلَی اللّهِ أشکُو المُنکِرینَ لِفَضلِهِم،وَالمُضَیِّعینَ لِحُرمَتِهِم بَعدی،وکَفی بِاللّهِ وَلیّاً وناصِراً لِعِترَتی وأئِمَّةِ امَّتی،ومُنتَقِماً مِنَ الجاحِدینَ لِحَقِّهم، «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا Bأَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» 3 . (2)
1200.کفایة الأثر عن جنادة بن أبی امیّة: دَخَلتُ عَلَی الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ (علیه السلام) فی مَرَضِهِ الَّذی تُوُفِّیَ فیهِ،وبَینَ یَدَیهِ طَشتٌ یَقذِفُ فیهِ الدَّمَ ویَخرُجُ کَبِدُهُ قِطعَةً قِطعَةً مِنَ السَّمِّ الَّذی أسقاهُ مُعاوِیَةُ لَعَنَهُ اللّهُ،فَقُلتُ:یا مَولایَ،ما لَکَ لا تُعالِجُ نَفسَکَ؟فَقالَ:یا عَبدَ اللّهِ، بِماذا اعالِجُ المَوتَ؟! قُلتُ:إنّا للّهِ ِ وإنّا إلَیهِ راجِعونَ.
ثُمَّ التَفَتَ إلَیَّ وقالَ:وَاللّهِ،إنَّهُ لَعَهدٌ عَهِدَهُ إلَینا رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):إنَّ هذَا الأَمرَ یَملِکُهُ
ص: 977
1198.امام باقر (علیه السلام): وقتی آیۀ: «روزی که هر گروهی را با پیشوایشان فرا می خوانیم» نازل شد، مسلمانان گفتند:ای پیامبر خدا! مگر شما،پیشوای همۀ مردم نیستید؟
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«من،فرستادۀ خدا به سوی همۀ مردم هستم؛ولی پس از من، پیشوایانی الهی از اهل بیتم برای مردم خواهند بود که در میان مردم [به رهبری] بر می خیزند؛لیکن تکذیب می شوند و پیشوایان کفر و گم راهی و پیروانشان بر ایشان ستم روا می دارند.هر که آنان را دوست بدارد و از ایشان پیروی کند و تصدیقشان نماید،از من است و با من است و مرا ملاقات خواهد کرد و آگاه باشید هر که به ایشان ستم روا دارد و تکذیبشان کند،از من نیست و با من نیست و من از او بیزارم».
1199.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): حسن و حسین،پس از پدرشان،امامان امّت من و سَرور جوانان اهل بهشت اند و مادر آن دو،بانوی زنان جهان است و پدرشان سَرور اوصیاست.از نسل حسین،نُه امام پدید می آید که نهمین ایشان،قائم از نسل من است.اطاعت از آنان، اطاعت از من است و نافرمانی از آنان،نافرمانی از من است.به خدا شکایت می برم از کسانی که فضل ایشان را انکار کنند و پس از من،حرمت آنان را بشکنند و کافی است که خدا پشتیبان و یاور عترت و امامان امّت من باشد و انتقام گیرندۀ از منکران حقّ آنان «و کسانی که ستم کرده اند،به زودی خواهند دانست که چه فرجامی در انتظار آنان است» .
1200.کفایة الأثر -به نقل از جنادة بن ابی امیّه-:هنگامی که حسن بن علی (علیه السلام) در بستر بیماری-که به درگذشت ایشان انجامید-افتاده بود،بر ایشان وارد شدم،در حالی که در برابرش تَشتی بود و ایشان بر اثر زهری که معاویه-خدایش لعنت کند-به او خورانده بود،در آن تشت، خون استفراغ می کرد و پاره های جگرش از دهانش خارج می شد.گفتم:مولای من! چرا خودتان را معالجه نمی کنید؟
فرمود:«ای عبد اللّه! مرگ را با چه علاج کنم؟!».
گفتم:إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون.
ایشان سپس رو به من کرد و فرمود:«به خدا سوگند،پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به ما سفارش فرمود که این امر (پیشوایی امّت) را دوازده امام از نسل علی و فاطمه علیهما السلام به عهده خواهند گرفت و هیچ یک از ما نیست،مگر این که یا زهر خورانده می شود و یا کشته می شود».
ص: 978
اثنا عَشَرَ إماماً مِن وُلدِ عَلِیٍّ وفاطِمَةَ علیهما السلام،ما مِنّا إلّامَسمومٌ أو مَقتولٌ.ثُمَّ رَفَعتُ الطَّشتَ وَاتَّکَأَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ. (1)
1201.الإمام الصادق (علیه السلام): إنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) نَظَرَ إلی عَلِیٍّ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهم السلام فَبَکی وقالَ:
أنتُمُ المُستَضعَفونَ بَعدی. (2)
1202.عنه (علیه السلام): لَمَّا احتُضِرَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) غُشِیَ عَلَیهِ،فَبَکَت فاطِمَةُ علیها السلام فَأَفاقَ وهِیَ تَقولُ:
مَن لَنا بَعدَکَ یا رَسولَ اللّهِ؟! فَقالَ:أنتُمُ المُستَضعَفونَ بَعدی وَاللّهِ. (3)
1203.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) -لِبَنی هاشِمٍ-:أنتُمُ المُستَضعَفونَ بَعدی. (4)
1204.الأمالی للصدوق عن ابن عبّاس: قالَ عَلِیٌّ (علیه السلام) لِرَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):یا رَسولَ اللّهِ،إنَّکَ لَتُحِبُّ عَقیلاً؟قالَ:إی وَاللّهِ إنّی لَاُحِبُّهُ حُبَّینِ:حُبّاً لَهُ،وحُبّاً لِحُبِّ أبی طالِبٍ لَهُ.
وإنَّ وَلَدَهُ لَمَقتولٌ فی مَحَبَّةِ وَلَدِکَ،فَتَدمَعُ عَلَیهِ عُیونُ المُؤمِنینَ،وتُصَلّی عَلَیهِ المَلائِکَةُ المُقَرَّبون َ.ثُمَّ بَکی رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) حَتّی جَرَت دُموعُهُ عَلی صَدرِهِ،ثُمَّ قالَ:
إلَی اللّهِ أشکو ما تَلقی عِترَتی مِن بَعدی. (5)
1205.المستدرک علی الصحیحین عن أنس: دَخَلتُ مَعَ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) عَلی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ (علیه السلام) یَعودُهُ وهُوَ مَریضٌ وعِندَهُ أبو بَکرٍ وعُمَرُ،فَتَحَوَّلا حَتّی جَلَسَ
ص: 979
در این هنگام،من تَشت را برداشتم و ایشان-که درودهای خدا بر او باد-تکیه داد.
1201.امام صادق (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به علی و حسن و حسین علیهم السلام نگاه کرد و سپس گریست و فرمود:«پس از من،شما مستضعف خواهید بود».
1202.امام صادق (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) هنگام احتضار،از هوش رفت و فاطمه علیها السلام شروع به گریه کرد.پیامبر (صلی الله علیه و آله) به هوش آمد و [شنید] فاطمه می گوید:ای پیامبر خدا! بعد از تو چه بر سر ما خواهد آمد؟! پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«به خدا سوگند که شما پس از من، مستضعف خواهید بود».
1203.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) -به بنی هاشم-:پس از من،شما به استضعاف کشیده می شوید.
1204.الأمالی، صدوق-به نقل از ابن عبّاس-:علی (علیه السلام) به پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) گفت:ای پیامبر خدا! شما عقیل را دوست دارید؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«آری.به خدا او را به دو سبب دوست دارم:یکی به خاطر خودش و دیگری به خاطر آن که ابوطالب،او را دوست می داشت.همانا فرزند او در راه محبّت و دوستیِ فرزند تو کشته خواهد شد و دیدگان مؤمنان برایش خواهند گریست و فرشتگان مقرّب،بر او درود می فرستند».سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) چندان گریه کرد که اشکهایش بر سینه اش جاری گشت.آن گاه فرمود:«به خدا شِکوه می کنم از ستمهایی که پس از من به عترتم می رسد».
1205.المستدرک علی الصحیحین -به نقل از انس بن مالک-:با پیامبر (صلی الله علیه و آله) به عیادت علی بن ابی طالب که بیمار بود،رفتیم.ابو بکر و عمر نیز نزد علی (علیه السلام) بودند.آن دو کنار رفتند تا پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) نشست.یکی از آنها به دیگری گفت:حتماً می میرد.
ص: 980
رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقالَ أحَدُهُما لِصاحِبِهِ:ما أراهُ إلّاهالِکاً (1).
فَقالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):إنَّهُ لَن یَموتَ إلّامَقتولاً،ولَن یَموتَ حَتّی یُملَأَ غَیظاً. (2)
1206.المعجم الکبیر عن جابر (3): قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) لِعَلِیٍّ (علیه السلام):إنَّکَ امرُؤٌ مُستَخلَفٌ،وإنَّکَ مَقتولٌ،وهذِهِ مَخضوبَةٌ مِن هذِهِ-لِحیَتُهُ مِن رَأسِهِ-. (4)
1207.مسند أبی یعلی عن عائشة: رَأَیتُ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) التَزَمَ عَلِیّاً وقَبَّلَهُ ویَقولُ:بِأَبِی الوَحیدُ الشَّهیدُ،بِأَبِی الوَحیدُ الشَّهیدُ. (5)
1208.الإمام علیّ (علیه السلام): بَینَما رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) آخِذٌ بِیَدی ونَحنُ نَمشی فی بَعضِ سِکَکِ المَدینَةِ، إذ أتَینا عَلی حَدیقَةٍ،فَقُلتُ:یا رَسولَ اللّهِ،ما أحسَنَها مِن حَدیقَةٍ ! قالَ:لَکَ فِی الجَنَّةِ أحسَنُ مِنها.ثُمَّ مَرَرنا بِاُخری فَقُلتُ:یا رَسولَ اللّهِ،ما أحسَنَها مِن حَدیقَةٍ ! قالَ:لَکَ فِی الجَنَّةِ أحسَنُ مِنها.حَتّی مَرَرنا بِسَبعِ حَدائِقَ،کُلّ ذلِکَ أقولُ:ما أحسَنَها ! ویَقولُ:لَکَ فِی الجَنَّةِ أحسَنُ مِنها.
فَلَمّا خَلا لَهُ الطَّریقُ اعتَنَقَنی،ثُمَّ أجهَشَ باکِیاً.قالَ:قُلتُ:یا رَسولَ اللّهِ،
ص: 981
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«او جز با کشته شدن،از دنیا نخواهد رفت.او زمانی خواهد مُرد که از غیظ و خشم،لبریز شده باشد».
1206.المعجم الکبیر -به نقل از جابر-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به علی (علیه السلام) فرمود:«تو کسی هستی که خلافتت را می گیرند،کشته می شوی و این [محاسنت] از این [خون سرت] رنگین خواهد شد».
1207.مسند أبی یعلی -به نقل از عایشه-:پیامبر (صلی الله علیه و آله) را دیدم که علی را در آغوش کشید و بوسید و فرمود:«پدرم فدای تو شهیدِ تنها! پدرم فدای تو شهیدِ تنها!».
1208.امام علی (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) دستم را گرفته بود و با هم در یکی از کوچه های مدینه راه می رفتیم که به باغی رسیدیم.من گفتم:ای پیامبر خدا! چه باغ زیبایی!
فرمود:«از این زیباتر در بهشت برای توست».
سپس از باغ دیگری گذشتیم و من دوباره گفتم:ای پیامبر خدا! عجب باغ زیبایی!
فرمود:«از این زیباتر در بهشت برای توست».
ما از هفت باغ گذشتیم و هر بار من می گفتم:عجب باغ زیبایی! و پیامبر (صلی الله علیه و آله) می فرمود:«از این زیباتر در بهشت برای توست».
چون پیامبر خدا به جای خلوتی رسید،مرا در آغوش گرفت و ناگهان گریست.
من گفتم:ای پیامبر خدا! چرا گریه می کنید؟
فرمود:«به خاطر کینه های نهفته در دل های گروهی از مردم که پس از من،آنها را در مورد تو آشکار خواهند کرد».
ص: 982
ما یُبکیکَ؟قالَ:ضَغائِنُ فی صُدورِ أقوامٍ لا یُبدونَها لَکَ إلّامِن بَعدی.قالَ:قُلتُ:
یارَسولَ اللّهِ فی سَلامةٍ مِن دینی؟قالَ:فی سَلامةٍ مِن دینِکَ. (1)
1209.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): یُقتَلُ ابنِیَ الحَسَنُ بِالسَّمِّ. (2)
1210.المستدرک علی الصحیحین عن امّ سلمة: إنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) اضطَجَعَ ذاتَ لَیلَةٍ لِلنَّومِ فَاستَیقَظَ وهُوَ حائِرٌ (3)،ثُمَّ اضطَجَعَ فَرَقَدَ،ثُمَّ استَیقَظَ وهُوَ حائِرٌ دونَ ما رَأَیتُ بِهِ المَرَّةَ الاُولی،ثُمَّ اضطَجَعَ فَاستَیقَظَ وفی یَدِهِ تُربَةٌ حَمراءُ یُقَبِّلُها،فَقُلتُ:ما هذِهِ التُّربَةُ یا رَسولَ اللّهِ؟
قالَ:أخبَرَنی جِبریلُ عَلَیهِ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ أنَّ هذا یُقتَلُ بِأَرضِ العِراقِ-[یَعنِی] الحُسَینَ-فَقُلتُ لِجَبریلَ:أرِنی تُربَةَ الأَرضِ الَّتی یُقتَلُ بِها،فَهذِهِ تُربَتُها. (4)
1211.دلائل النبوة لأبی نعیم عن سحیم عن أنس بن الحارث: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقولُ:إنَّ ابنی هذا یُقتَلُ بِأَرضِ العِراقِ،فَمَن أدرَکَهُ مِنکُم فَلیَنصُرهُ.قالَ:
ص: 983
گفتم:ای پیامبر خدا! آیا دینم سالم خواهد ماند؟
فرمود:«دینت سالم خواهد ماند».
1209.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): فرزندم حسن،با زهر،کشته خواهد شد.
1210.المستدرک علی الصحیحین -به نقل از امّ سلمه-:شبی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) برای خواب به بستر رفت؛ولی حیرت زده بیدار شد.بار دیگر به بستر رفت و خوابید و باز بیدار شد؛امّا این بار از دفعۀ قبل که دیده بودم،کمتر متحیّر بود.سپس به بستر رفت و بعد از مدّتی مجدّداً بیدار شد،در حالی که مُشتی خاک سرخ رنگ در دست داشت و آن را می بوسید.
گفتم:این خاک چیست،ای پیامبر خدا؟
فرمود:«جبرئیل-علیه الصلاة و السلام-به من خبر داد که این-یعنی:حسین- در خاک عراق کشته خواهد شد.من به جبرئیل گفتم:خاک آن سرزمینی را که او در آن کُشته خواهد شد،به من نشان بده.این خاک آنجاست».
1211.دلائل النبوّة، ابو نعیم-به نقل از سُحیم-:اَنَس بن حارث گفت:شنیدم که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) می فرمود:«این فرزندم در خاک عراق کشته خواهد شد.پس هر یک از
ص: 984
فَقُتِلَ أنَسٌ مَعَ الحُسَینِ (علیه السلام). (1)
1212.مسند ابن حنبل عن عمارة بن زاذان عن ثابت عن أنس: إنَّ مَلَکَ المَطَرِ استَأذَنَ رَبَّهُ أن یَأتِیَ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) فَأَذِنَ لَهُ،فَقالَ لِاُمِّ سَلَمَةَ:اِملِکی عَلَینَا البابَ لا یَدخُل عَلَینا أحَدٌ.
قالَ:وجاءَ الحُسَینُ لِیَدخُلَ فَمَنَعَتهُ،فَوَثَبَ فَدَخَلَ،فَجَعَلَ یَقعُدُ عَلی ظَهرِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) وعَلی مَنکِبِهِ وعَلی عاتِقِهِ.
فَقالَ المَلَکُ لِلنَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله):أتُحِبُّهُ؟قالَ:نَعَم،قالَ:أما إنَّ امَّتَکَ سَتَقتُلُهُ،وإن شِئتَ أرَیتُکَ المَکانَ الَّذی یُقتَلُ فیهِ،فَضَرَبَ بِیَدِهِ فَجاءَ بِطینَةٍ حَمراءَ،فَأَخَذَتها امُّ سَلَمَةَ فَصَرَّتها فِی خِمارِها.قالَ ثابِتٌ:بَلَغَنا أنَّها کَربَلاءُ. (2)
1213.المعجم الکبیر عن امّ سلمة: کانَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) جالِساً ذاتَ یَومٍ فی بَیتی فَقالَ:
لا یَدخُل عَلَیَّ أحَدٌ،فَانتَظَرتُ فَدَخَلَ الحُسَینُ (علیه السلام)،فَسَمِعتُ نَشیجَ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَبکی،فَاطَّلَعتُ فَإِذا حُسَینٌ فی حِجرِهِ وَالنَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) یَمسَحُ جَبینَهُ وهُوَ یَبکی،فَقُلتُ:
وَاللّهِ،ما عَلِمتُ حینَ دَخَلَ،فَقالَ:إنَّ جِبریلَ (علیه السلام) کانَ مَعَنا فِی البَیتِ فَقالَ:تُحِبُّهُ؟ قُلتُ:أمّا مِنَ الدُّنیا فَنَعم،قالَ:إنَّ امَّتَکَ سَتَقتُلُ هذا بِأَرضٍ یُقالُ لَها کَربَلاءُ،فَتَناولَ جِبریلُ (علیه السلام) مِن تُربَتِها،فَأَراهَا النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله).فَلَمّا احیطَ بِحُسَینٍ (علیه السلام) حینَ قُتِلَ،قالَ:مَا اسمُ هذِهِ الأَرضِ؟قالوا:کَربَلاءَ،قالَ:صَدَقَ اللّهُ ورَسولُهُ أرضُ کَربٍ وبَلاءٍ. (3)
ص: 985
شما او را درک کرد،یاری اش رساند».
انَس به همراه حسین (علیه السلام) کشته شد.
1212.مسند ابن حنبل -به نقل از عمارة بن زادان-:ثابت به نقل از انَس گفت:فرشتۀ باران از پروردگارش اجازه خواست که نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) برود و خدا به او اجازه داد.پیامبر (صلی الله علیه و آله) به امّ سلمه فرمود:«بیرون،مواظب در باش که کسی بر ما وارد نشود».
حسین (علیه السلام) آمد و خواست وارد اتاق شود؛امّا ام سلمه مانع او شد.حسین،جستی زد و داخل شد و شروع کرد بر پشت پیامبر و بر روی شانه و گردن ایشان سوار شدن.آن فرشته به پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفت:او را دوست داری؟
فرمود:«آری».
فرشته گفت:بدان که امّت تو او را خواهند کشت و اگر بخواهی،مکانی را که در آن کشته می شود،به تو نشان می دهم.سپس دستش را زد و مقداری گِل سرخ رنگ آورد.امّ سلمه آن را گرفت و در گوشۀ چارقد خود بست.
اطّلاع یافتیم که آن سرزمین،کربلاست.
1213.المعجم الکبیر -به نقل از امّ سلمه-:روزی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در اتاق من نشسته بود و فرمود:
«کسی بر من وارد نشود».من،[بیرون اتاق] منتظر ماندم.در این هنگام،حسین (علیه السلام) وارد اتاق شد.صدای هق هق پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) را شنیدم که می گریست.به داخل اتاق نگاهی افکندم.دیدم حسین در بغل پیامبر (صلی الله علیه و آله) است و ایشان به پیشانی او دست می کشد و می گرید.گفتم:به خدا،متوجّه نشدم که او وارد شد !
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«جبرئیل در اتاق با ما بود و گفت:او را دوست داری؟گفتم:از دنیا، آری [همین ها را دوست دارم].جبرئیل گفت:بدان که امّت تو این را در سرزمینی به نام کربلا خواهند کشت».جبرئیل،از خاک آن جا مقداری برداشت و به پیامبر (صلی الله علیه و آله) نشان داد.
زمانی که حسین (علیه السلام) را محاصره کردند تا او را بکشند،فرمود:«نام این سرزمین چیست؟».گفتند:کربلا.فرمود:«خدا و پیامبر او راست گفتند.این جا سرزمین کَرب (اندوه) و بلاست».
ص: 986
1214.مسند ابن حنبل عن عبد اللّه بن نُجَیّ عن أبیه: أنَّهُ سارَ مَعَ عَلِیٍّ (علیه السلام)،وکانَ صاحِبَ مَطهَرَتِهِ،فَلَمّا حاذی نَینَوی وهُوَ مُنطَلِقٌ إلی صِفّینَ فَنادی عَلِیٌّ (علیه السلام):اِصبِر أبا عَبدِ اللّهِ،اِصبِر أبا عَبدِ اللّهِ بِشَطِّ الفُراتِ.قُلتُ:وماذا؟قالَ:دَخَلتُ عَلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) ذاتَ یَومٍ وعَیناهُ تَفیضانِ،قُلتُ:یا نَبِیَّ اللّهِ،أغضَبَکَ أحَدٌ ! ما شَأنُ عَینَیکَ تَفیضانِ؟
قالَ:بَل قامَ مِن عِندی جِبریلُ قَبلُ فَحَدَّثَنی أنَّ الحُسَینَ یُقتَلُ بِشَطِّ الفُراتِ.قالَ:
فَقالَ:هَل لَکَ إلی أن اشِمَّکَ مِن تُربَتِهِ؟قالَ:قُلتُ:نَعَم،فَمَدَّ یَدَهُ فَقَبَضَ قَبضَةً مِن تُرابٍ فَأَعطانیها،فَلَم أملِک عَینَیَّ أن فاضَتا. (1)
1215.البدایة والنهایة عن محمّد بن عمرو بن حسن: کُنّا مَعَ الحُسَین (علیه السلام) بِنَهرَی کَربَلاءَ، فَنَظَرَ إلی شِمرِ بنِ ذِی الجَوشَنِ فَقالَ:صَدَقَ اللّهُ ورَسولُهُ،قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):«کَأَنّی أنظُرُ إلی کَلبٍ أبقَعَ یَلَغُ فی دِماءِ أهلِ بَیتی».وکانَ شِمرٌ قَبَّحَهُ اللّهُ أبرَصَ. (2)
1216.الإمام علیّ (علیه السلام): زارَنا رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فَعَمِلنا لَهُ حَریرَةً،وأهدَت لَنا امُّ أیمَنَ قَعباً مِن لَبَنٍ وزُبداً وصَحفَةً مِن تَمرٍ،فَأَکَلَ النَّبِیُّ وأکَلنا مَعَهُ،ثُمَّ وَضَّأتُ رَسولَ اللّهِ،فَقامَ وَاستَقبَلَ القِبلَةَ فَدَعَا اللّهَ ما شاءَ.ثُمَّ أکَبَّ عَلَی الأَرضِ بِدُموعٍ غَزیرَةٍ مِثلِ المَطَرِ،فَهِبنا رَسولَ اللّهِ أن نَسأَلَهُ،فَوَثَبَ الحُسَینُ فَقالَ:یا أبَتی،رَأَیتُکَ تَصنَعُ ما لَم أرَکَ تَصنَعُ مِثلَهُ!
فَقالَ:یا بُنَیَّ،إنّی سُرِرتُ بِکُمُ الیَومَ سُروراً لَم اسَرَّ بِکُم مِثلَهُ،وإنَّ حَبیبی جَبرَئیلَ (علیه السلام) أتانی فَأَخبَرَنی أنَّکُم قَتلی،وأنَّ مَصارِعَکُم شَتّی،فَدَعَوتُ اللّهَ لَکُم
ص: 987
1214.مسند ابن حنبل -به نقل از عبد اللّه بن نُجَی-:پدرم که ابریقدار علی (علیه السلام) و در حرکت به سَمت صفین،همراه ایشان بود،برایم نقل کرد که:علی (علیه السلام) چون برابر نینوا رسید،صدا زد:«صبر کن،ابو عبد اللّه! در کنار شطّ فرات،صبر کن،ابو عبد اللّه!».
گفتم:چه شده است؟
فرمود:«روزی خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسیدم.دیدم چشمانش گریان است.
گفتم:ای پیامبر خدا! کسی شما را ناراحت کرده است؟چرا دیدگانتان گریان است؟ فرمود:"نه.اندکی پیش،جبرئیل از پیش من رفت.او به من گفت که حسین در نزدیک شطّ فرات،کشته خواهد شد.جبرئیل به من گفت:آیا می خواهی از شمیم تربتش به تو ببویانم؟گفتم:آری.پس جبرئیل دستش را دراز کرد و مشتی خاک برداشت و آن را به من داد و بدین خاطر،بی اختیار،گریه ام گرفت"».
1215.البدایة و النهایة -به نقل از محمّد بن عمرو بن حسن-:ما به همراه حسین (علیه السلام) در کنار دو نهر کربلا بودیم.امام (علیه السلام) به شمر بن ذی الجوشن نگاهی کرد و فرمود:«خدا و پیامبر او راست گفتند.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:"گویی سگِ پیسه ای را می بینم که در خون اهل بیت من،دهان می زند"».شمر-که خداوند،رویَش را زشت کند-پیس بود.
1216.امام علی (علیه السلام): پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به دیدن ما آمد.برای ایشان،حریره ای تهیّه کردیم و امّ ایمَن، قدحی شیر و کره و طبقی خرما آورد.پیامبر (صلی الله علیه و آله)،شروع به خوردن کرد و ما نیز با ایشان خوردیم.سپس پیامبر خدا را وضو دادم و ایشان برخاست و رو به قبله ایستاد و مقداری دعا کرد.سپس چشمانش را به زمین دوخت و مانند باران،اشک ریخت.ما جرئت نکردیم علّت را از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) جویا شویم.حسین از جا پرید و گفت:پدر جان! عملی از شما دیدم که قبلاً ندیده بودم چنان کاری انجام دهید!
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«فرزند عزیزم! من امروز از ملاقات شما چنان خوش حال شدم که سابقه نداشته است؛ولی دوستم جبرئیل نزد من آمد و به من خبر داد که شماها کشته خواهید شد و هر کدامتان در جایی بر زمین خواهید افتاد.از این رو من برای شما دعا کردم و این خبر،موجب اندوه من گشت».
ص: 988
وأحزَنَنی ذلِکَ.فَقالَ الحُسَینُ:یا رَسولَ اللّهِ،فَمَن یَزورُنا عَلی تَشَتُّتِنا،ویَتَعاهَدُ قُبورَنا؟قالَ:طائِفَةٌ مِن امَّتی یُریدونَ بِرّی وصِلَتی،فَإِذا کانَ یَومُ القِیامَةِ شَهِدتُها بِالمَوقِفِ،وأخَذتُ بِأَعضادِها فَأَنجَیتُها وَاللّهِ مِن أهوالِهِ وشَدائِدِهِ. (1)
ص: 989
حسین گفت:ای پیامبر خدا! با این پراکندگی،چه کسی به زیارت ما خواهد آمد و چه کسی از قبرهای ما مواظبت خواهد نمود؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«گروهی از امّتم که خواهان نیکی و ارتباط با من اند.پس چون روز قیامت شود،من این عدّه را در موقف می بینم و بازوانشان را می گیرم و به خدا سوگند،آنان را از هول و هراس ها و سختی های موقف،نجات می دهم».
ص: 990
الفصل الخامس:ما وَقَعَ عَلَیهِم مِنَ الظُّلمِ
1217.الإمام الحسن (علیه السلام) -فی خُطبَتِهِ بَعدَ قَتلِ أمیرِ المُؤمِنینَ (علیه السلام)-:لَقَد حَدَّثَنی جَدّی رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) أنَّ الأَمرَ یَملِکُهُ اثنا عَشَرَ إماماً مِن أهلِ بَیتِهِ وصَفوَتِهِ،ما منِّا إلّامَقتولٌ أو مَسمومٌ. (1)
1218.الإمام علیّ (علیه السلام): ...حَتّی إذا قَبَضَ اللّهُ رَسولَهُ (صلی الله علیه و آله) رَجَعَ قَومٌ عَلَی الأَعقابِ،وغالَتهُمُ السُّبُلُ،وَاتَّکَلوا عَلَی الوَلائِجِ،ووَصَلوا غَیرَ الرَّحِمِ،وهَجَرُوا السَّبَبَ الَّذی امِروا بِمَوَدَّتِهِ،ونَقَلُوا البِناءَ عَن رَصِّ أساسِهِ،فَبَنَوهُ فی غَیرِ مَوضِعِهِ.مَعادِنُ کُلِّ خَطیئَةٍ، وأبوابُ کُلِّ ضارِبٍ فی غَمرَةٍ. (2)
1219.المناقب لابن شهرآشوب عن المنهال بن عمرو: إنَّ مُعاوِیَةَ سَأَلَ الحَسَنَ (علیه السلام) أن یَصعَدَ المِنبَرَ ویَنتَسِبُ،فَصَعِدَ فَحَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ...ثُمَّ قالَ:أصبَحَت قُرَیشٌ تَفتَخِرُ عَلَی العَرَبِ بِأَنَّ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) مِنها،وأصبَحَتِ العَرَبُ تَفتَخِرُ عَلَی العَجَمِ بِأَنَّ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) مِنها،وأصبَحَتِ العَجَمُ تَعرِفُ حَقَّ العَرَبِ بِأَنَّ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) مِنها،یَطلُبونَ حَقَّنا ولا یَرُدّونَ إلَینا حَقَّنا. (3)
ص: 991
1217.امام حسن (علیه السلام) -در سخنانی که پس از شهادت امیر مؤمنان (علیه السلام) بیان نمود-:جدّم پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به من فرمود که امر [امامت] را دوازده امام از اهل بیت و برگزیدگان او،به عهده می گیرند و هیچ یک از ما نیست،مگر این که یا به قتل می رسد و یا با زهر کشته می شود.
1218.امام علی (علیه السلام): ...تا این که چون خداوند،جان پیامبر خود را گرفت،قومی به عقب بر گشتند و راه های گوناگون،آنان را نابود کرد و بر اندیشه های نادرست خویش تکیه کردند و با غیر خویشاوند،پیوند بر قرار کردند و از وسیله ای (اهل بیت) که به دوستی آن مأمور شده بودند،دور گشتند و آن بنا را از روی بنیادِ استوارش حرکت دادند و در غیر جایش گذاشتند.اینان،معدن هر خطا و دروازه هایی گشوده به روی هر کسی بودند که خواهان گام نهادن در باطل و گم راهی بود.
1219.المناقب، ابن شهرآشوب-به نقل از منهال بن عمرو-:معاویه از حسن (علیه السلام) خواست که بر منبر رود و نسب خود را بیان کند.حسن (علیه السلام) بر منبر رفت و حمد و ثنای خداوند گفت...و سپس فرمود:قریش بر عرب ها فخر می فروشد که محمّد (صلی الله علیه و آله) از آنهاست و عرب ها بر عجم ها فخر می فروشند که محمّد (صلی الله علیه و آله) از آنهاست و عجم ها این حق را برای عرب ها معترف اند که محمّد (صلی الله علیه و آله) از آنان است.حقّ ما را [از غاصبانِ حقّ ما] می طلبند و حقّمان را به ما بر نمی گردانند.
ص: 992
1220.المعجم الکبیر عن حبیب بن یسار: لمَّا اصیبَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ (علیه السلام) قامَ زَیدُ بنُ أرقَمَ إلی بابِ المَسجِدِ فَقالَ:أفَعَلتُموها؟! أشهَدُ أنّی سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقولُ:«اللّهُمَّ أستَودِعُکَهُما (1)وصالِحَ المُؤمِنینَ»،فَقیلَ لِعُبَیدِ اللّهِ بنِ زِیادٍ:إنَّ زَیدَ بنَ أرقَمَ قالَ کَذا وکَذا،فَقالَ:ذلِکَ شَیخٌ قَد ذَهَبَ عَقلُهُ. (2)
1221.تاریخ الیعقوبی -فی ذِکرِ وَفاةِ فاطِمَةَ علیها السلام-:دَخَلَ إلَیها فی مَرَضِها نِساءُ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وغَیرُهُنَّ مِن نِساءِ قُرَیشٍ،فَقُلنَ:کَیف أنتِ؟قالتَ:أجِدُنی وَاللّهِ کارِهَةً لِدُنیاکُم، مَسرورَةً لِفِراقِکُم،ألقَی اللّهَ ورَسولَهُ بِحَسَراتٍ مِنکُنَّ،فَما حُفِظَ لِیَ الحَقُّ،ولا رُعِیَت مِنِّی الذِّمَّةُ،ولا قُبِلَتِ الوَصِیَّةُ،ولا عُرِفَتِ الحُرمَةُ. (3)
1222.الإمام الحسین (علیه السلام): لَمّا قُبِضَت فاطِمَةُ علیها السلام دَفَنَها أمیرُ المُؤمِنینَ سِرّاً وعَفا عَلی مَوضِعِ قَبرِها،ثُمَّ قامَ فَحَوَّلَ وَجهَهُ إلی قَبرِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقالَ:
السَّلامُ عَلَیکَ یا رَسولَ اللّهِ عَنّی،وَالسَّلامُ عَلَیکَ عَنِ ابنَتِکَ وزائِرَتِکَ وَالبائِتَةِ فِی الثَّری بِبُقعَتِکَ،وَالُمختارِ اللّهِ لها سُرعَةَ اللَّحاقِ بِکَ،قَلَّ یا رَسولَ اللّهِ عَن صَفِیَّتِکَ صَبری،وعَفا عَن سَیِّدَةِ نِساءِ العالَمینَ تَجَلُّدی،إلّاأنَّ لی فِی التَّأَسّی بِسُنَّتِکَ فی فُرقَتِکَ مَوضِعَ تَعَزٍّ،فَلَقَد وَسَّدتُکَ فی مَلحودَةِ قَبرِکَ،وفاضَت نَفسُکَ بَینَ نَحری وصَدری.بَلی،وفی کِتابِ اللّهِ لی أنعَمُ القَبولِ، إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ، قَدِ استُرجِعَتِ الوَدیعَةُ واُخِذَتِ الرَّهینَةُ،واُخلِسَتِ الزَّهراءُ،فَما أقبَحَ الخَضراءَ وَالغَبراءَ
ص: 993
1220.المعجم الکبیر -به نقل از حبیب بن یسار-:چون حسین بن علی (علیه السلام) کشته شد،زید بن ارقم به کنار درِ مسجد رفت و گفت:شمایان،این کار را کردید؟! گواهی می دهم که شنیدم پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) می فرماید:«بار خدایا! من این دو (حسن و حسین) و شایستۀ از مؤمنان را به تو می سپارم».
به عبید اللّه بن زیاد،خبر دادند که زید بن ارقم،چنین و چنان گفته است.ابن زیاد گفت:او پیرمردی است که عقلش را از دست داده است.
1221.تاریخ الیعقوبی -در بیان رحلت فاطمه علیها السلام-:هنگامی که فاطمه علیها السلام در بستر بیماری افتاده بود،همسران پیامبر خدا و دیگر زنان قریش،به عیادت او رفتند و گفتند:چگونه ای؟
فرمود:«به خدا سوگند،از دنیای شما بیزارم و از جداییِ شما شادمان.خدا و پیامبر او را با دردِ دل هایی که از شما دارم،ملاقات می کنم؛زیرا نه حقّ من حفظ شد و نه عهدم رعایت شد و نه وصیّت به گوش گرفته شد و نه حرمتم پاس داشته شد».
1222.امام حسین (علیه السلام): چون فاطمه علیها السلام از دنیا رفت،امیر مؤمنان (علیه السلام) او را مخفیانه به خاک سپرد و محلّ قبرش را ناپدید ساخت و سپس برخاست و رو به سوی قبر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) کرد و گفت:«سلام من بر تو،ای پیامبر خدا و سلام بر تو،از جانب دخترت؛همو که اینک به دیدار تو آمد و از من جدا گشت و در آرامگاه تو در خاک خُفت و خدا خواست که زودتر به تو ملحق شود.ای پیامبر خدا! از فراق دختِ برگزیده ات،شکیبایی ام کم شده است و از جدایی سَرور زنان عالم،توانم را از کف داده ام؛امّا تأسّی به سنّت تو و غم و دردی که از فراقت کشیدم،موجب تسلیت من [در مصیبت دخترت فاطمه] است؛زیرا من خود،تو را در لحدِ آرامگاهت نهادم و در حالی جان دادی که سَرت به سینۀ من چسبیده بود.آری،در کتاب خدا برای من،بهترین عامل پذیرش [و تحمّل این مصیبتها] وجود دارد: «ما همه از آنِ خداییم و همه به سوی او باز می گردیم» .هر آینه امانت،پس گرفته شد و گرو دریافت گردید و زهرا از کفم ربوده شد.
ص: 994
یا رَسولَ اللّهِ ! أمّا حُزنی فَسَرمَدٌ،وأمّا لَیلی فَمُسَهَّدٌ،وهُمٌّ لا یَبرَحُ مِن قَلبی أو یَختارَ اللّهُ لی دارَکَ الَّتی أنتَ فیها مُقیمٌ،کَمَدٌ مُقَیِّحٌ،وهَمٌّ مُهَیِّجٌ،سَرعانَ ما فُرِّقَ بَینَنا وإلَی اللّهِ أشکو،وسَتُنَبِّئُکَ ابنَتُکَ بِتَظافُرِ امَّتِکَ عَلی هَضمِها،فَأَحفِهَا السُّؤالَ وَاستَخبِرهَا الحالَ،فَکَم مِن غَلیلٍ مُعتَلِجٍ بِصَدرِها لَم تَجِد إلی بَثِّهِ سَبیلاً،وسَتَقولُ ویَحکُمُ اللّهُ وهُوَ خَیرُ الحاکِمینَ.
سَلامَ مُوَدِّعٍ لا قالٍ ولا سَئِمٍ،فَإِن أنصَرِف فَلا عَن مَلالَةٍ،وإن أقُم فَلا عَن سوءِ ظَنٍّ بِما وَعَدَ اللّهُ الصّابِرینَ. (1)
1223.سنن الترمذی عن عبد الرّحمن بن أبی نعم: إنَّ رَجُلاً مِن أهلِ العِراقِ سَأَلَ ابنَ عُمَرَ عَن دَمِ البَعوضِ یُصیبُ الثَّوبَ،فَقالَ ابنُ عُمَرَ:اُنظُروا إلی هذا یَسأَلُ عَن دَمِ البَعوضِ وقَد قَتَلُوا ابنَ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،وسَمِعتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقولُ:إنَّ الحَسَنَ وَالحُسَینَ هُما رَیحانَتایَ مِنَ الدُّنیا. (2)
1224.جامع الأخبار عن المنهال بن عمرو: دَخَلتُ عَلی عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ (علیه السلام) فَقُلتُ:السَّلامُ عَلَیکُم،کَیفَ أصبَحتُم رَحِمَکُمُ اللّهُ؟قالَ:أنتَ تَزعُمُ أنَّکَ لَنا شیعَةٌ وأنتَ لا تَعرِفُ صَباحَنا ومَساءَنا !! أصبَحنا فی قَومِنا بِمَنزِلَةِ بَنی إسرائیلَ فی آلِ فِرعَونَ،یُذَبِّحونَ الأَبناءَ ویَستَحیونَ النِّساءَ،وأصبَحَ خَیرُ البَرِیَّةِ بَعدَ نَبِیِّها (صلی الله علیه و آله) یُلعَنُ عَلَی المَنابِرِ،ویُعطَی الفَضلُ وَالأَموالُ عَلی شَتمِهِ،وأصبَحَ مَن یُحِبُّنا مَنقوصاً حَقُّهُ (3)عَلی حُبِّهِ إیّانا،
ص: 995
ای پیامبر خدا! اینک،این آسمان نیلگون و این زمین تیره،چه زشت در نظرم جلوه می کنند! اندوهم همیشگی است و شب هایم به بیداری می گذرد و اندوه،هرگز از دلم رخت بر نمی بندد،تا آن گاه که خداوند،خانه ای را که تو در آن جای گرفته ای،برایم بر گزیند [و به تو ملحق شوم].مرا غصّه ای است بس دل خراش و اندوهی که آرام و قرار نمی گذارد.چه زود میان ما جدایی افتاد.شکایت خود را پیشِ خدا می برم.
دخترت از همدست شدن امّتت در ستم بر او،به تو گزارش خواهد داد.همۀ ماجرا را از او بپرس و اوضاع و احوال را از او جویا شو؛زیرا چه بسا غم های سوزانی در سینه اش داشت و راهی برای بیان آنها نمی یافت؛ولی اکنون [به تو] خواهد گفت و خدا هم داوری می کند و او بهترینِ داوران است.
اینک با تو بدرود می گویم،بدرودِ وداع کننده ای که نه خشمگین است و نه خسته و بیزار؛زیرا اگر از این جا بروم،از روی ملال [و خستگی] نیست و اگر بمانم،به واسطۀ بدگمانی به وعده ای که خداوند به شکیبایان داده است،نیست».
1223.سنن الترمذی -به نقل از عبد الرحمان بن ابی نُعم-:مردی عراقی از ابن عمر پرسید:اگر لباس،به خونِ پشه آلوده شود،چه حکمی دارد؟
ابن عمر گفت:این مرد را ببینید که از [حُکمِ] خون پشه می پرسد،در حالی که فرزند پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) را کشتند،با این که من از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرماید:
«حسن و حسین،دو گل خوش بوی من از دنیایند»!
1224.جامع الأخبار -به نقل از منهال بن عمرو-:خدمت امام زین العابدین (علیه السلام) رسیدم و گفتم:
سلام بر شما! رحمت خدا بر شما باد! حالتان چگونه است؟
فرمود:«تو می گویی شیعۀ ما هستی و با این حال نمی دانی که روز و شب ما چگونه می گذرد!؟ما در میان قوم خود،چونان بنی اسرائیل در میان آل فرعون هستیم؛ پسرانمان را می کشند و زنانمان را زنده نگه می دارند و بهترینِ افرادِ امّت پس از پیامبرش،بر روی منبرها لعن می شود و مال و منال می دهند تا او را دشنام گویند و حقوق دوستداران ما به واسطۀ علاقه شان به ما،ضایع می گردد.قریش به این
ص: 996
وأصبَحَت قُرَیشٌ تَفَضَّلُ عَلی جَمیعِ العَرَبِ بِأَنَّ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) مِنهُم،یَطلُبونَ بِحَقِّنا ولا یَعرِفونَ لَنا حَقّاً.اُدخُل فَهذا صَباحُنا ومَساؤُنا. (1)
1225.الإمام الباقر (علیه السلام): مَن لَم یَعرِف سوءَ ما اوتِیَ إلَینا مِن ظُلمِنا وذَهابِ حَقِّنا وما نُکِبنا بِهِ،فَهُوَ شَریکُ مَن أتی إلَینا فیما وَلِیَنا بِهِ. (2)
1226.الأمالی للطوسی عن المنهال بن عمرو: کُنتُ جالِساً مَعَ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ الباقِرِ (علیه السلام) إذ جاءَهُ رَجُلٌ فَسَلَّمَ عَلَیهِ،فَرَدَّ عَلَیهِ السَّلامَ،قالَ الرَّجُلُ:کَیفَ أنتُم؟فَقالَ لَهُ مُحَمَّدٌ (علیه السلام):أوَما آنَ لَکُم أن تَعلَموا کَیفَ نَحنُ؟! إنَّما مَثَلُنا فی هذِهِ الاُمَّةِ مَثَلُ بَنی إسرائیلَ،کانَ یُذَبَّحُ أبناؤُهُم وتُستَحیی نِساؤهُم،ألا وإنَّ هؤُلاءِ یُذَبِّحونَ أبناءَنا ویَستَحیونَ نِساءَنا،زَعَمَتِ العَرَبُ أنّ لَهُم فَضلاً عَلَی العَجَمِ،فَقالَتِ العَجَمُ:وبِماذا؟ قالوا:کانَ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) عَرَبِیّاً،قالوا لَهُم:صَدَقتُم.وزَعَمَت قُرَیشٌ أنَّ لَها فَضلاً عَلی غَیرِها مِنَ العَرَبِ،فَقالَت لَهُمُ العَرَبُ مِن غَیرِهِم:وبِما ذاکَ؟قالوا:کانَ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) قُرَشِیّاً،قالوا لَهُم:صَدَقتُم.
فَإِن کانَ القَومَ صَدَقوا فَلَنا فَضلٌ عَلَی النّاسِ؛لِأَنّا ذُرِّیَّةُ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وأهلُ بَیتِهِ خاصَّةً وعِترَتُهُ،لا یَشرَکُهُ فی ذلِکَ غَیرُنا.فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ:وَاللّهِ إنّی لَاُحِبُّکُم أهلَ البَیتِ.قالَ:فَاتَّخِذ لِلبَلاءِ جِلباباً،فَوَاللّهِ إنَّهُ لَأَسرَعُ إلَینا وإلی شیعَتِنا مِنَ السَّیلِ فِی الوادی،وبِنا یَبدَأُ البَلاءُ ثُمَّ بِکُم،وبِنا یَبدَأُ الرَّخاءُ ثُمَّ بِکُم. (3)
ص: 997
دستاویز که محمّد از آنهاست،خود را بر همۀ عرب ها برتری می دهند؛حقّ ما را می ستانند و کمترین حقّی برای ما قائل نیستند.وارد شو.روز و شبِ ما در این حال می گذرد».
1225.امام باقر (علیه السلام): هر کس به بد و ناروا بودن ستم ها و حق کشی ها و رنج هایی که به ما رسیده، معترف نباشد،با کسی که این کارها را در حقّ ما کرده،شریک است.
1226.الأمالی، طوسی-به نقل از منهال بن عمرو-:با امام باقر علیهما السلام نشسته بودم که مردی وارد شد و به ایشان سلام کرد.امام (علیه السلام) جواب سلامش را داد.آن مرد گفت:حالتان چگونه است؟
امام باقر (علیه السلام) به او فرمود:«آیا زمان آن نرسیده است که بدانید ما چه حالی داریم؟! حکایت ما در میان این امّت،همچون حکایت بنی اسرائیل است که پسرانشان را سرمی بریدند و زنانشان را زنده نگه می داشتند.بدانید که اینان نیز پسران ما را می کشند و زنانمان را زنده می گذارند.عرب ها می گویند که بر عجم ها برتری دارند و عجم ها می پرسند:به چه علّت؟و آنها می گویند:چون محمّد (صلی الله علیه و آله)،عرب بود.عجم ها پاسخ می دهند:درست می گویید.قریش می گویند که بر دیگر عرب ها برترند و آن دیگر عرب ها می گویند:به چه دلیل؟و قریش جواب می دهند:چون محمّد (صلی الله علیه و آله)،از قریش بود.عرب ها می گویند:درست می گویید.
اگر این قومْ راست می گویند،پس ما بر همۀ مردم،برتری داریم؛چرا که ما،ذریّۀ محمّد (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت خاصّ او و عترتش هستیم و جز ما،کسی این ویژگی را ندارد».
آن مرد به امام (علیه السلام) گفت:به خدا سوگند که من شما اهل بیت را دوست دارم.
امام (علیه السلام) فرمود:«پس تن پوشی برای بلا آماده کن؛زیرا به خدا سوگند که بلا به سوی ما و شیعیانمان،شتابنده تر حرکت می کند تا سیل در درّه.بَلا،نخست به ما می رسد و سپس به شما و آسایش نیز نخست به ما می رسد و آن گاه به شما».
ص: 998
1227.شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید: رُوِیَ أنَّ أبا جَعفَرٍ مُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ الباقِرِ (علیه السلام) قالَ لِبَعضِ أصحابِهِ:یا فُلانُ،ما لَقینا مِن ظُلمِ قُرَیشٍ إیّانا وتَظاهُرِهِم عَلَینا ! وما لَقِیَ شیعَتُنا ومُحِبّونا مِنَ النّاسِ ! إنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) قُبِضَ وقَد أخبَرَ أنّا أولَی النّاسِ بِالنّاسِ،فَتَمالَأَت عَلَینا قُرَیشٌ حَتّی أخرَجَتِ الأَمرَ عَن مَعدِنِهِ،وَاحتَجَّت عَلَی الأَنصارِ بِحَقِّنا وحُجَّتِنا.ثُمَّ تَداوَلَتها قُرَیشٌ،واحِدٌ بَعدَ واحِدٍ،حَتّی رَجَعَت إلَینا، فَنَکَثَت بَیعَتَنا،ونَصَبَتِ الحَربَ لَنا،ولَم یَزَل صاحِبُ الأَمرِ فی صَعودٍ کَؤودٍ حَتّی قُتِلَ.
فَبویِعَ الحَسَنُ ابنُهُ وعوهِدَ،ثُمَّ غُدِرَ بِهِ واُسلِمَ،ووَثَبَ عَلَیهِ أهلُ العِراقِ حَتّی طُعِنَ بِخَنجَرٍ فی جَنبِهِ،ونُهِبَت عَسکَرُهُ،وعولِجَت خَلالیلُ (1)امَّهاتِ أولادِهِ،فَوادَعَ مُعاوِیَةَ وحَقَنَ دَمَهَ ودِماءَ أهلِ بَیتِهِ،وهُم قَلیلٌ حَقَّ قَلیلٍ.
ثُمَّ بایَعَ الحُسَینَ (علیه السلام) مِن أهلِ العِراقِ عِشرونَ ألفاً،ثُمَّ غَدَروا بِهِ،وخَرَجوا عَلَیهِ، وبَیعَتُهُ فی أعناقِهِم،وقَتَلوهُ.
ثُمَّ لَم نَزَل-أهلَ البَیتِ-نُستَذَلُّ ونُستَضامُ،ونُقصی ونُمتَهَنُ،ونُحرَمُ ونُقتَلُ، ونَخافُ ولا نَأمَنُ عَلی دِمائِنا ودِماءِ أولِیائِنا.ووَجَدَ الکاذِبونَ الجاحِدونَ لِکَذِبِهِم وجُحودِهِم مَوضِعاً یَتَقَرَّبونَ بِهِ إلی أولِیائِهِم،وقُضاةِ السّوءِ وعُمّالِ السّوءِ فی کُلِّ بَلدَةٍ،فَحَدَّثوهُم بِالأَحادیثِ المَوضوعَةِ المَکذوبَةِ،ورَوَوا عَنّا ما لَم نَقُلهُ وما لَم نَفعَلهُ؛لِیُبَغِّضونا إلَی النّاسِ.
وکانَ عِظَمُ ذلِکَ وکِبَرُهُ زَمَنَ مُعاوِیَةَ بَعدَ مَوتِ الحَسَنِ (علیه السلام)،فَقُتِّلَت شیعَتُنا بِکُلِّ بَلدَةٍ،وقُطِّعَتِ الأَیدی وَالأَرجُلُ عَلَی الظِّنَّةِ،وکانَ مَن یُذکَرُ بِحُبِّنا وَالاِنقِطاعِ إلَینا سُجِنَ أو نُهِبَ مالُهُ،أو هُدِمَت دارُهُ.
ص: 999
1227.شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید:روایت شده است که امام باقر (علیه السلام) به یکی از یارانش فرمود:
«فلانی! ما چه ستم ها و دشمنی هایی از قریش دیدیم و چه ستم ها که شیعیان و دوستداران ما از مردم دیدند! پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) پیش از آن که از دنیا برود،فرموده بود که ما از خود مردم به آنان سزاوارتریم؛امّا قریش،علیه ما هم داستان شدند و کار [امامت و خلافت] را از جایگاهش خارج ساختند و آنچه را که حق و حجّت ما بود،در اختیار خویش گرفتند و با آن در برابرِ انصار،حجّت آوردند.سپس قریش،آن [پیشوایی و خلافت] را در میان خود،دست به دست کردند،تا این که سرانجام،این حق به خود ما باز گشت؛امّا بیعت ما را شکستند و در برابرمان پرچم جنگ برافراشتند و امیر مؤمنان (علیه السلام) پیوسته با رنج و مشقّت،دست به گریبان بود،تا آن که به شهادت رسید.
پس از او،با فرزندش حسن،بیعت و پیمان بسته شد؛امّا به وی خیانت شد و [در برابر دشمن] وادار به تسلیم گردید و عراقیان بر وی شوریدند،تا جایی که به پهلویش خنجر زدند و اردوگاهش غارت شد و خلخال از پاهای مادران فرزندانش در آوردند.از این رو،[ناچار] با معاویه صلح کرد و خون خود و خون خانواده اش را که در اقلیّتِ تمام به سر می بردند،حفظ کرد.
سپس بیست هزار نفر از مردم عراق با حسین (علیه السلام) بیعت کردند؛امّا به او خیانت کردند و در برابرش برخاستند و در حالی که بیعت او را به گردن داشتند،او را به قتل رساندند.
از آن پس،ما اهل بیت،همچنان مورد قهر و ستم واقع می شویم،از حقّ خود،دورمان می کنند و مورد خواری قرار می گیریم،محروم می شویم و کشته می شویم،در رعب و وحشت به سر می بریم و جان ما و جان شیعیانمان در امان نیست؛امّا دروغگویان و منکران [حقّ ما]،به سبب دروغگویی و انکارشان،موقعیتی یافته اند که به واسطۀ آن،مقرّب درگاه حکمرانان خود و قاضیان جور و کارگزاران نابه کار در هر شهری هستند؛چرا که آنان (دروغگویان و منکران)، برای اینان روایت های جعلی و دروغ می گویند و از قول ما سخنان و کرداری نقل می کنند که ما آنها را نگفته ایم و انجام نداده ایم و هدفشان [از نقل این روایت ها و سخنان و کردار]،این است که ما را منفور مردم گردانند.
بیشترین و بدترین این اعمال،در زمان معاویه پس از درگذشت حسن (علیه السلام) اتّفاق افتاد؛زیرا در آن زمان،شیعیان ما در هر شهر و نقطه ای به قتل رسیدند و هر کس به صِرف این که مظنون [به شیعه بودن] واقع می شد،دست و پاهایش قطع می گردید و اگر معلوم می شد کسی دوستدار و علاقه مند به ماست،یا زندانی می شد،یا اموالش به غارت می رفت و یا خانه اش ویران می گشت.
ص: 1000
ثُمَّ لَم یَزَلِ البَلاءُ یَشتَدُّ ویَزدادُ إلی زَمانِ عُبَیدِ اللّهِ بنِ زِیادٍ قاتِلِ الحُسَینِ (علیه السلام)،ثُمَّ جاءَ الحَجّاجُ فَقَتَلَهُم کُلَّ قَتلَةٍ،وأخَذَهُم بِکُلِّ ظِنَّةٍ وتُهَمَةٍ،حَتّی إنَّ الرَّجُلَ لَیُقالُ لَهُ:
«زِندیقٌ»أو«کافِرٌ»أحَبُّ إلَیهِ مِن أن یُقالَ:«شیعَةُ عَلِیٍّ»! (1)
1228.الأمالی للصدوق عن حمزة بن حمران: دَخَلتُ إلَی الصّادِقِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ (علیه السلام) فَقالَ لی:یا حَمزَةُ،مِن أینَ أقبَلتَ؟قُلتُ لَهُ:مِنَ الکوفَةِ.
قالَ:فَبَکی (علیه السلام) حَتّی بَلَّت دُموعُهُ لِحیَتَهُ،فَقُلتُ لَهُ:یَابنَ رَسولِ اللّهِ،ما لَکَ أکثَرتَ البُکاءَ؟! فَقالَ:ذَکَرتُ عَمّی زَیداً وما صُنِعَ بِهِ فَبَکَیتُ،فَقُلتُ لَهُ:ومَا الَّذی ذَکَرتَ مِنهُ؟
فَقالَ:ذَکَرتُ مَقتَلَهُ وقَد أصابَ جَبینَهُ سَهمٌ،فَجاءَهُ ابنُهُ یَحیی فَانکَبَّ عَلَیهِ وقالَ لَهُ:أبشِر یا أبَتاه فَإِنَّکَ تَرِدُ عَلی رَسولِ اللّهِ وعَلِیٍّ وفاطِمَةَ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم.قالَ:أجَل یا بُنَیَّ،ثُمَّ دَعا بِحَدّادٍ فَنَزَعَ السَّهمَ مِن جَبینِهِ فَکانَت نَفسُهُ مَعَهُ، فَجیءَ بِهِ إلی ساقِیَةٍ تَجری عِندَ بُستانٍ زائِدَةٍ،فَحُفِرَ لَهُ فیها ودُفِنَ واُجرِیَ عَلَیهِ الماءُ.
وکانَ مَعَهُم غُلامٌ سِندِیٌّ لِبَعضِهِم،فَذَهَبَ إلی یوسُفَ بنِ عُمَرَ مِنَ الغَدِ فَأَخبَرَهُ بِدَفنِهِم إیّاهُ،فَأَخرَجَهُ یوسُفُ بنُ عُمَرَ فَصَلَبَهُ فِی الکُناسَةِ أربَعَ سِنینَ،ثُمَّ أمَرَ بِهِ فَاُحرِقَ بِالنّارِ وذُرِّیَ فِی الرِّیاحِ،فَلَعَنَ اللّهُ قاتِلَهُ وخاذِلَهُ،وإلَی اللّهِ جَلَّ اسمُهُ أشکو ما نَزَلَ بِنا أهلَ بَیتِ نَبِیِّهِ بَعدَ مَوتِهِ،وبِهِ نَستَعینُ عَلی عَدُوِّنا وهُوَ خَیرُ مُستَعانٍ. (2)
1229.تاریخ الطبری عن محمّد بن إبراهیم: اتِیَ بِهِم [أی بِبَعضِ بَنِی الحَسَنِ (علیه السلام) ]
ص: 1001
در زمان عبید اللّه بن زیاد،قاتل حسین (علیه السلام)،بلا [و مصیبت]،هر لحظه شدیدتر و بیشتر می شد.سپس حَجّاج آمد و همۀ آنها (دوستداران و شیعیان علی و اهل بیت علیهم السلام ) را از دَم تیغ گذراند و با کمترین سوءظن و تهمتی،ایشان را دستگیر و مجازات می کرد،تا جایی که اگر به کسی می گفتند:«زندیق»یا«کافر»،این را خوش تر از آن می داشت که به او گفته شود:«شیعۀ علی»!
1228.الأمالی، صدوق-به نقل از حمزة بن حُمران-:خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدم.به من فرمود:
«ای حمزه! از کجا می آیی؟».
گفتم:از کوفه.
امام (علیه السلام) آن قدر گریست که محاسن او از اشکش،تر شد.
گفتم:ای پسر پیامبر خدا! چه شده است که این قدر،گریه می کنید؟!
فرمود:«به یاد عمویم زید و آنچه با او کردند،افتادم و گریه ام گرفت».
گفتم:به یاد چه چیزی از او افتادید؟
فرمود:«به یاد کشته شدنش افتادم که تیری به پیشانی اش خورد و پسرش یحیی آمد و خودش را بر روی او انداخت و گفت:بشارت باد تو را،ای پدر که بر پیامبر خدا و علی و فاطمه و حسن و حسین-که درودهای خدا بر آنان باد-وارد می شوی! زید گفت:آری، فرزندم! سپس یحیی،آهنگری را آورد و آن تیر را از پیشانی اش بیرون کشید و زید،جان سپرد.پیکر او را نزد نهر آبی که از کنار باغی می گذشت،بردند و برایش در بستر آن نهر، گوری کندند و پیکرش را در آن دفن کردند و سپس آب را بر آن بستند.یکی از آنان، غلامی سِندی داشت که او نیز همراهشان بود.فردایَش آن غلام،نزد یوسف بن عمر رفت و محلّ دفن زید را به او خبر داد.یوسف بن عمر،جسد زید را بیرون آورد و در کُناسه (محله ای در کوفه) به دار آویخت که مدّت چهار سال،همچنان بالای دار بود.سپس دستور داد جسدش را سوختند و خاکسترش را به باد دادند.لعنت خدا بر قاتل او و بر کسانی که او را تنها و بی یاور گذاشتند! به خدای بلندنام،شکایت می برم از آنچه پس از مرگ پیامبرش به ما اهل بیت رسید و در برابر دشمنمان از او یاری می خواهم که او بهترین یار است».
1229.تاریخ الطبری -در بارۀ محمّد بن ابراهیم-:گروهی از فرزندان حسن (علیه السلام) را نزد
ص: 1002
أبو جَعفَرٍ (1)،فَنَظَرَ إلی مُحَمَّدِ بنِ إبراهیمَ بنِ حَسَنٍ فَقالَ:أنتَ الدّیباجُ الأَصفَرُ؟قالَ:
نَعَم.قالَ:أما وَاللّهِ لَأَقتُلَنَّکَ قِتلَةً ما قَتَلتُها أحَداً مِن أهلِ بَیتِکَ.ثُمَّ أمَرَ بِاُسطُوانَةٍ مَبنِیَّةٍ فَفُرِقَت،ثُمَّ ادخِلَ فیها فَبَنی عَلَیهِ وهُوَ حَیٌّ. (2)
1230.مقاتل الطالبیّین عن موسی بن عبد اللّه: حُبِسنا فِی المُطبِقِ،فَما کُنّا نَعرِفُ أوقاتَ الصَّلواتِ إلّابِأَجزاءٍ یَقرَأُها عَلِیُّ بنُ الحَسَنِ بنِ الحَسَنِ بنِ الحَسَنِ. (3)
1231.مقاتل الطالبیّین عن موسی بن عبد اللّه بن موسی: تُوُفِّیَ عَلِیُّ بنُ الحَسَنِ وهُوَ ساجِدٌ فی حَبسِ أبی جَعفَرٍ،فَقالَ عَبدُ اللّهِ:أیقِظُوا ابنَ أخی،فَإِنّی أراهُ قَد نامَ فی سُجودِهِ.
قالَ:فَحَرَّکوهُ فَإِذا هُوَ قَد فارَقَ الدُّنیا.فَقالَ:رَضِیَ اللّهُ عَنکَ،إنَّ عِلمی فیکَ أنَّکَ تَخافُ هذَا المَصرَعَ. (4)
1232.مقاتل الطالبیّین عن محمّد بن المنصور المرادیّ: قالَ یَحیَی بنُ الحُسَینِ بنِ زَیدٍ:
قُلتُ لِأَبی:یا أبَه،إنّی أشتَهی أن أری عَمّی عیسَی بنَ زَیدٍ،فَإِنَّهُ یَقبُحُ بِمِثلی أن لا یَلقی مِثلَهُ مِن أشیاخِهِ.فَدَافَعَنی عَن ذلِکَ مُدَّةً،وقالَ:إنَّ هذا أمرٌ یَثقُلُ عَلَیهِ، وأخشی أن یَنتَقِلَ عَن مَنزِلِهِ کَراهِیَةً لِلِقائِکَ إیّاهُ فَتَزعَجُهُ.
فَلَم أزَل بِهِ اداریهِ وألطُفُ بِهِ حَتّی طابَت نَفسُهُ لی بِذلِکَ،فَجَهَّزَنی إلَی الکوفَةِ وقالَ لی:إذا صِرتَ إلَیها فَاسأَل عَن دورِ بَنی حَیٍّ،فَإِذا دُلِلتَ عَلَیها فَاقصُدها فِی السِّکَّةِ الفُلانِیَّةِ،وسَتَری فی وَسَطِ السِّکَّةِ داراً لَها بابٌ صِفَتُهُ کَذا وکَذا،فَاعرِفهُ وَاجلِس بَعیداً مِنها فی أوَّلِ السِّکَّةِ،فَإِنَّهُ سَیُقبِلُ عَلَیکَ عِندَ المَغرِبِ کَهلٌ طَویلٌ
ص: 1003
ابو جعفر (منصور دوانیقی) آوردند.او به محمّد بن ابراهیم بن حسن،نگاهی کرد و گفت:دیباجِ اصفر، (1)تویی؟
گفت:آری.
منصور گفت:به خدا سوگند،تو را به چنان وضعی می کشم که تا کنون هیچ یک از افراد خاندانت را چنان نکشته باشم.
سپس دستور داد ستونی را شکاف دادند و او را زنده زنده داخل آن کردند و رویش را بستند.
1230.مقاتل الطالبیّین -به نقل از محمّد بن اسماعیل-:از جدّم موسی بن عبد اللّه شنیدم که می گفت:در سیاه چالی زندانی شدیم،به طوری که وقت های نماز را تنها از طریق جزءهایی که علی بن حسن بن حسن بن حسن قرائت می کرد،تشخیص می دادیم.
1231.مقاتل الطالبیّین -به نقل از موسی بن عبد اللّه بن موسی-:علی بن حسن،در زندانِ ابو جعفر (منصور دَوانیقی) در حال سجده از دنیا رفت.عبد اللّه گفت:برادرزاده ام را بیدار کنید؛چون فکر می کنم در حال سجده خوابش برده است.امّا چون او را تکان دادند،دیدند از دنیا رفته است.
عبد اللّه گفت:خدا از تو خشنود بادا! من می دانستم تو بیم آن داری که در این جا بمیری.
1232.مقاتل الطالبیّین -به نقل از محمّد بن منصور مرادی-:یحیی بن حسین بن زید گفت:به پدرم گفتم:پدر جان! من دوست دارم عمویم عیسی بن زید را ببینم؛زیرا برای فردی چون من،زشت است که چنان پیری از بزرگان خود را ملاقات نکند.
پدرم مدّتی مرا از این کار باز می داشت و می گفت:چنین ملاقاتی بر او سنگین می آید و می ترسم چون دوست ندارد تو او را دیدار کنی،منزل خود را به جای دیگر منتقل کند و تو با این کار،موجب ناراحتی و زحمت او شوی.
من همچنان با پدرم مدارا و مهربانی می کردم،تا این که سرانجام به این کار،رضایت داد و اسباب سفر مرا به کوفه فراهم کرد و به من گفت:چون به کوفه رسیدی،سراغ محلّۀ«بنی حَی»را بگیر و وقتی آن جا را به تو نشان دادند،به فلان کوچه برو.در میانۀ کوچه،منزلی خواهی دید که درِ آن،چنین و چنان است.آن در را نشانی کن و دور از آن منزل،در ابتدای کوچه بنشین.هنگام غروب آفتاب،مردی به طرف تو خواهد آمد میان سال و بلندقامت و دارای چهره ای باریک و کشیده.بر پیشانی اش اثر سجده است و جبّه ای پشمی به تن دارد و با شتر خود،سقّایی
ص: 1004
مَسنونُ الوَجهِ قَد أثَّرَ السُّجودُ فی جَبهَتِهِ،عَلَیهِ جُبَّةُ صوفٍ،یَستَقِی الماءَ عَلی جَمَلٍ،وقَدِ انصَرَفَ یَسوقُ الجَمَلَ لا یَضَعُ قَدَماً ولا یَرفَعُها إلّاذَکَرَ اللّهَ عز و جل ودُموعُهُ تَنحَدِرُ،فَقُم وسَلِّم عَلَیهِ وعانِقهُ فَإِنَّهُ سَیَذعَرُ مِنکَ کَما یَذعَرُ الوَحشُ،فَعَرِّفهُ نَفسَکَ وَانتَسِب لَهُ فَإِنَّهُ یَسکُنُ إلَیکَ ویُحَدِّثُکَ طَویلاً،ویَسأَلُکَ عَنّا جَمیعاً،ویُخبِرُکَ بِشَأنِهِ ولا یَضجَرُ بِجُلوسِکَ مَعَهُ،ولا تُطِل عَلَیهِ ووَدِّعهُ،فَإِنَّهُ سَوفَ یَستَعفیکَ مِن العَودَةِ إلَیهِ،فَافعَل ما یَأمُرُکَ بِهِ مِن ذلِکَ،فَإِنَّکَ إن عُدتَ إلَیهِ تَواری عَنکَ وَاستَوحَشَ مِنکَ وَانتَقَلَ عَن مَوضِعِهِ وعَلَیهِ فی ذلِکَ مَشَقَّةٌ.فَقُلتُ:أفعَلُ کَما أمَرتَنی.
ثُمَّ جَهَّزَنی إلَی الکوفَةِ ووَدَّعتُهُ وخَرَجتُ.فَلَمّا وَرَدتُ الکوفَةَ قَصَدتُ سِکَّةَ بَنی حَیٍّ بَعدَ العَصرِ،فَجَلَستُ خارِجَها بَعدَ أن تَعَرَّفتُ البابَ الَّذی نَعَتَهُ لی،فَلَمّا غَرَبَتِ الشَّمسُ إذا أنَا بِهِ قَد أقبَلَ یَسوقُ الجَمَلَ،وهُوَ کَما وَصَفَ لی أبی لا یَرفَعُ قَدَماً ولا یَضَعُها إلّاحَرَّکَ شَفَتَیهِ بِذِکرِ اللّهِ،ودُموعُهُ تَرَقرَقُ فی عَینَیهِ وتَذرِفُ أحیاناً.فَقُمتُ فَعانَقتُهُ،فَذَعِرَ مِنّی کَما یَذعَرُ الوَحشُ مِنَ الإِنسِ،فَقُلتُ:یا عَمِّ،أنَا یَحیَی بنُ الحُسَینِ بنِ زَیدٍ،اِبنُ أخیکَ.
فَضَمَّنی إلَیهِ وبَکی حَتّی قُلتُ قَد جاءَت نَفسُهُ،ثُمَّ أناخَ جَمَلَهُ وجَلَسَ مَعی فَجَعَلَ یَسأَلُنی عَن أهلِهِ رَجُلاً رَجُلاً وَامرَأَةً امرَأَةً وصَبِیّاً صَبِیّاً،وأنَا أشرَحُ لَهُ أخبارَهُم وهُوَ یَبکی.
ثُمَّ قالَ:یا بُنَیَّ،أنَا أستَقی عَلی هذَا الجَمَلِ الماءَ،فَأَصرِفُ ما أکتَسِبُ-یَعنی مِن اجرَةِ الجَمَلِ-إلی صاحِبِهِ وأتَقَوَّتُ باقِیَهُ،ورُبَّما عاقَنی عائِقٌ عَنِ استِقاءِ الماءِ فَأَخرُجُ إلَی البَرِیَّةِ-یَعنی بِظَهرِ الکوفَةِ-فَأَلتَقِطُ ما یَرمِی النّاسُ بِهِ مِنَ البُقولِ
ص: 1005
می کند.او از سقّایی بر گشته و شترش را می راند و با هر قدمی که بر می دارد و می گذارد، ذکر خدای عز و جل می گوید و اشک هایش جاری است.برخیز و به او سلام کن و با وی معانقه نما.او همچون یک جانور صحرایی از تو خواهد رمید؛امّا تو خودت را به او معرّفی کن و نسبتت را برایش باز گو.در این صورت آرام می گیرد و مدّت ها با تو سخن می گوید و در بارۀ همۀ ما از تو می پرسد و تو را از اوضاع و احوالِ خودش آگاه می سازد.از نشستن با تو خسته نمی شود؛امّا تو زیاد مزاحمش نشو و با او خداحافظی کن.از تو خواهش خواهد کرد که دیگر به سراغش نروی و تو به این دستور او عمل کن؛زیرا اگر دوباره نزدش بروی،خودش را از تو پنهان می کند و از تو می گریزد و محلّ سکونت خود را تغییر می دهد و این کار،موجب رنج و زحمت او می شود.
من گفتم:دستور شما را به کار می بندم.آن گاه پدرم مرا عازم کوفه کرد و من خداحافظی کردم و به راه افتادم.
چون وارد کوفه شدم،نزدیک غروب به کوچۀ بنی حَی رفتم و ابتدا درِ منزلی را که پدرم برایم توصیف کرده بود،شناسایی کردم و بیرون از کوچه نشستم.آفتاب که غروب کرد،دیدم شتر خود را می راند و می آید.او همان گونه بود که پدرم برای من توصیف کرده بود.هر قدمی که بر می داشت و می گذاشت،لبانش به ذکر خدا می جنبید و اشک های او در دیدگانش می گشت و گاهی قطراتی از آن به زمین می ریخت.من برخاستم و او را در آغوش کشیدم؛امّا او مانند یک جانور صحرایی که از انسان وحشت می کند،از من وحشت کرد.گفتم:عمو جان! من یحیی بن حسین بن زید،برادرزادۀ شما هستم.
در این وقت،مرا بغل کرد و آن قدر گریست که گفتم مُرد.سپس شترش را خواباند و در کنار من نشست و در بارۀ یکایک مردان و زنان و کودکان خانواده اش پرسید و من اوضاع و احوال آنها را برایش شرح می دادم و او می گریست.سپس گفت:فرزندم! من با این شتر،آب می کشم و از درآمد آن،مزد شتر را به صاحبش می دهم و با بقیّۀ آن،امرار معاش می کنم.گاهی اوقات،مانعی پیش می آید که نمی توانم آب کشی کنم.از این رو،به صحرا-یعنی پشت کوفه-می روم و از سبزی هایی که مردم دور می ریزند،بر می دارم و رفع گرسنگی می کنم.من با دختر این مرد،ازدواج کردم و او هنوز هم نمی داند من
ص: 1006
فَأَتَقَوَّتُهُ.وقَد تَزَوَّجتُ إلی هذَا الرَّجُلِ ابنَتَهُ،وهُوَ لا یَعلَمُ مَن أنَا إلی وَقتی هذا، فَوَلَدَت مِنّی بِنتاً فَنَشَأَت وبَلَغَت وهِیَ أیضاً لا تَعرِفُنی ولا تَدری مَن أنَا،فَقالَت لی امُّها:زَوِّجِ ابنَتَکَ بِابنِ فُلانٍ السَّقّاءِ-لِرَجُلٍ مِن جیرانِنا یَسقِی الماءَ-فَإِنَّهُ أیسَرُ مِنّا وقَد خَطَبَها،وألَحَّت عَلَیَّ،فَلَم أقدِر عَلی إخبارِها-بِأَنَّ ذلِکَ غَیرُ جائِزٍ،ولا هُوَ بِکُفءٍ لَها-فَیَشیعَ خَبَری،فَجَعَلَت تُلِحَّ عَلَیَّ،فَلَم أزَل أستَکفِی اللّهَ أمرَها حَتّی ماتَت بَعدَ أیّامٍ،فَما أجِدُنی آسی عَلی شَیءٍ مِنَ الدّنیا أسایَ عَلی أنَّها ماتَت ولَم تَعلَم بِمَوضِعِها مِن رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله).
قالَ:ثُمَّ أقسَمَ عَلَیَّ أن أنصَرِفَ ولا أعودَ إلیهِ،ووَدَّعَنی،فَلَمّا کانَ بَعدَ ذلِکَ صِرتُ إلَی المَوضِعِ الَّذِی انتَظَرتُهُ فِیهِ لِأَراهُ فَلَم أرَهُ،وکانَ آخِرَ عَهدی بِهِ. (1)
1233.مقاتل الطالبیّین عن المنذر بن جعفر العبدیّ عن أبیه: خَرَجتُ أنَا وَالحَسَنُ وعَلِیٌّ ابنا صالِحِ بنِ حَیٍّ،وعَبدُ رَبِّهِ بنُ عَلقَمَةَ،وجَنابُ بنُ نِسطاسٍ مَعَ عیسَی بنِ زَیدٍ حُجّاجاً بَعدَ مَقتَلِ إبراهیمَ،وعیسی بَینَنا یَستُرُ نَفسَهُ فی زِیِّ الجَمّالینَ،فَاجتَمَعنا بِمَکَّةَ ذاتَ لَیلَةٍ فِی المَسجِدِ الحَرامِ،فَجَعَلَ عیسَی بنُ زَیدٍ وَالحَسَنُ بنُ صالِحٍ یَتَذاکَرانِ أشیاءَ مِنَ السّیرَةِ،فَاختَلَفَ هُوَ وعیسی فی مَسأَلَةٍ مِنها،فَلَمّا کانَ مِنَ الغَدِ دَخَلَ عَلَینا عَبدُ رَبِّهِ بنُ عَلقَمَةَ فَقالَ:قَدِمَ عَلَیکُمُ الشِّفاءُ فیَما اختَلَفتُم فیهِ،هذا سُفیانُ الثَّورِیُّ قَد قَدِمَ.
فَقاموا بِأَجمَعِهِم فَخَرَجوا إلَیهِ،فَجاؤوهُ وهُوَ فِی المَسجِدِ جالِسٌ،فَسَلَّموا عَلَیهِ، ثُمَّ سَأَلَهُ عیسَی بنُ زَیدٍ عَن تِلکَ المَسأَلَةِ،فَقالَ:هذِهِ مَسأَلَةٌ لا أقدِرُ عَلَی الجَوابِ عَنها؛لِأَنَّ فیها شَیئاً عَلَی السُّلطانِ،فَقالَ لَهُ الحَسَنُ:إنَّهُ عیسَی بنُ زَیدٍ،فَنَظَرَ إلی
ص: 1007
کیستم.همسرم دختری به دنیا آورد و آن دختر،بزرگ شد و به سنّ بلوغ رسید و او هم مرا نمی شناخت و نمی دانست کیستم.مادرش به من گفت:پسر فلان سقّا-که مردی از همسایگان ماست و آب کشی می کند-به خواستگاری دخترت آمده است و وضع زندگی شان از ما بهتر است.دخترت را به همسری او در آور.همسرم اصرار می کرد؛امّا من نمی توانستم به او بگویم که این کار،درست نیست و پسر او مناسب دختر ما نیست و وضعیت من لو می رود.او همچنان اصرار می کرد و من پیوسته از خدا می خواستم که خودش کارسازی کند،تا این که پس از چند روز،دخترم مُرد.فکر نمی کنم برای هیچ چیزِ دنیا این قدر اندوهگین شده باشم که برای مرگ دخترم شدم؛زیرا او مُرد و از نسبت خود با پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) آگاه نشد.
او سپس مرا سوگند داد که بروم و دیگر پیش او بر نگردم و با من خداحافظی کرد.بعد از این ملاقات،بار دیگر به همان جایی که منتظرش نشسته بودم بر گشتم تا مجدّداً او را ببینم؛امّا ندیدمش و این،آخرین دیدار من با او بود.
1233.مقاتل الطالبیّین -به نقل از مُنذِر بن جعفر عبدی،از پدرش-:پس از کشته شدن ابراهیم، من و حسن و علی،فرزندان صالح بن حی و عبد ربّه بن علقمه و جَناب بن نِسطاس با عیسی بن زید به حج رفتیم.عیسی برای آن که شناخته نشود،خود را در میان ما به هیئت ساربانان در آورده بود.شبی در مسجد الحرام،دور هم جمع شدیم و باب گفتگو در بارۀ مطالبی از سیره[ی پیامبر خدا]،میان عیسی بن زید و حسن بن صالح باز شد و او و عیسی در بارۀ یکی از مسائل آن،اختلاف نظر پیدا کردند.فردای آن روز،عبد ربّه بن علقمه نزد ما آمد و گفت:موضوع مورد اختلاف شما حل شد.این،سفیان ثوری است که آمده است.
همگی برخاستند و نزد سفیان که در مسجد نشسته بود،رفتند و به او سلام کردند.
عیسی بن زید در بارۀ آن مسئله از سفیان سؤال کرد.سفیان گفت:این سؤالی است که من نمی توانم جوابش را بدهم؛چون به حاکم بر می خورد.
حسن گفت:این،عیسی بن زید است.
ص: 1008
جَنابِ بنِ نِسطاسٍ مُستَثبِتاً،فَقالَ لَهُ جَنابٌ:نَعَم،هُوَ عیسَی بنُ زَیدٍ.فَوَثَبَ سُفیانُ فَجَلَسَ بَینَ یَدَی عیسی وعانَقَهُ وبَکی بُکاءً شَدیداً وَاعتَذَرَ إلَیهِ مِمّا خاطَبَهُ بِهِ مِنَ الرَّدِّ،ثُمَّ أجابَهُ عَنِ المَسأَلَةِ وهُوَ یَبکی.وأقبَلَ عَلَینا فَقالَ:إنَّ حُبَّ بَنی فاطِمَةَ وَالجَزَعَ لَهُم مِمّا هُم عَلَیهِ مِنَ الخَوفِ وَالقَتلِ وَالتَّطریدِ لَیُبکی مَن فی قَلبِهِ شَیءٌ مِنَ الإِیمانِ.ثُمَّ قالَ لِعیسی:قُم بِأَبی أنتَ فَأَخفِ شَخصَکَ لا یُصیبَکَ مِن هؤُلاءِ شَیءٌ نَخافُهُ.فَقُمنا فَتَفَرَّقنا. (1)
1234.مقاتل الطالبیّین عن علیّ بن جعفر الأحمر: حَدَّثَنی أبی قالَ:کنُتُ أجتَمِعُ أنَا وعیسَی بنُ زَیدٍ،وَالحَسَنُ وعَلِیٌّ ابنا صالِحِ بنِ حَیٍّ،وإسرائیلُ بنُ یونُسَ بنِ أبی إسحاقَ، وجَنابُ بنُ نِسطاسٍ،فی جَماعَةٍ مِنَ الزَّیدِیَّةِ فی دارٍ بِالکوفَةِ.فَسَعی ساعٍ إلَی المَهدِیِّ بِأَمرِنا ودَلَّهُ عَلَی الدّارِ،فَکَتَبَ إلی عامِلِهِ بِالکوفَةِ بِوَضعِ الأَرصادِ عَلَینا،فَإِذا بَلَغَهُ اجتِماعُنا کَبَسَنا وأخَذَنا ووَجَّهَ بِنا إلَیهِ.
فَاجتَمَعنا لَیلَةً فی تِلکَ الدّارِ،فَبَلَغَهُ خَبرُنا فَهَجَمَ عَلَینا،ونَذِرَ (2)القَومُ بِهِ و کانوا فی عُلُوِّ الدّار،فَتَفَرَّقوا ونَجَوا جَمیعاً غَیری،فَأَخَذَنی وحَمَلَنی إلَی المَهدِیِّ،فَاُدخِلتُ إلَیهِ،فَلَمّا رَآنی شَتَمَنی بِالزِّنا،وقالَ لی:یَا بنَ الفاعِلَةِ ! أنتَ الَّذی تَجتَمِعُ مَعَ عیسَی بنِ زَیدٍ وتَحُثُّهُ عَلَی الخُروجِ عَلَیَّ وتَدعو إلَیهِ النّاسَ؟!
فَقُلتُ لَهُ:یا هذا،أما تَستَحیی مِنَ اللّهِ،ولا تَتَّقِی اللّهَ ولا تَخافُهُ،تَشتِمُ الُمحصَناتِ وتَقذِفُهُنَّ بِالفاحِشَةِ،وقَد کانَ یَنبَغی لَکَ ویَلزَمُکَ فی دینِکَ وما وُلّیتَهُ أن لَو سَمِعتَ
ص: 1009
سفیان برای گرفتن تأیید به جَناب بن نِسطاس نگاه کرد.جناب گفت:آری،او عیسی بن زید است.
سفیان از جا پرید و رو به روی عیسی نشست و با او معانقه کرد و به شدّت گریست و از جواب ردّی که به او داده بود،پوزش خواست.سپس در همان حال که می گریست، جواب سؤال او را داد و آن گاه رو به ما کرد و گفت:علاقه به فرزندان فاطمه و ناراحتی از رعب و وحشت و کشتار و آوارگی ای که بر سر آنان آمده است،هر کس را که ذرّه ای ایمان در قلبش باشد،به گریه می اندازد.سپس به عیسی گفت:پدرم فدایت باد! برخیز و خودت را مخفی کن تا از اینها گزندی به تو نرسد.
ما برخاستیم و پراکنده شدیم.
1234.مقاتل الطالبیّین -به نقل از علی بن جعفر احمر-:پدرم برایم نقل کرد که:من و عیسی بن زید و حسن و علی،دو فرزند صالح بن حی،و اسرائیل بن یونس بن ابی اسحاق و جَناب بن نِسطاس،با گروهی از زیدیّه،در یکی از خانه های کوفه جمع می شدیم.یک نفر سخن چین،موضوع گردهمایی ما را به مهدی [عبّاسی]،گزارش داد و نشانی های آن منزل را برایش ذکر کرد.مهدی به کارگزار خود در کوفه نوشت که برای ما کمین بگذارد و همین که خبردار شد ما جمع شده ایم،خانه را محاصره و ما را دستگیر کند و نزد او بفرستد.
شبی در آن خانه جمع شدیم.خبر به کارگزار کوفه رسید.به ما حمله کرد.افرادی که بر بام خانه بودند،اعلام خطر کردند.افراد،پراکنده شدند و همۀ آنها نجات یافتند،بجز من.کارگزار،مرا دستگیر کرد و نزد مهدی فرستاد.وقتی مرا به حضور او بردند و چشمش به من افتاد،مرا فحش مادر داد و گفت:ای مادر به خطا! تو با عیسی بن زید جلسه تشکیل می دهی و او را به قیام علیه من تشویق می کنی و مردم را به سوی او فرا می خوانی؟!
گفتم:ای مرد! از خدا شرم نمی کنی؟! از خدا پروا نمی کنی و از او نمی ترسی که به زنان پاک دامن،دشنام می دهی و آنها را به فاحشگی متّهم می سازی،در حالی که دین تو و مقام و منصبی که داری،اقتضا می کند که اگر شنیدی شخصِ نادانی،چنین ناسزهایی به
ص: 1010
سَفیهاً یَقولُ مِثلَ قَولِکَ أن تُقِیمَ عَلَیهِ الحَدَّ؟! فَأَعادَ شَتمی،ثُمَّ وَثَبَ إلَیَّ فَجَعَلَنی تَحتَهُ،وضَرَبَنی بِیَدَیهِ وخَبَطَنی بِرِجلَیهِ وشَتَمَنی.فَقُلتُ لَهُ:إنَّکَ لَشُجاعٌ شَدیدٌ أیِّدٌ حینَ قَوِیتَ عَلی شَیخٍ مِثلی تَضرِبُهُ لا یَقدِرُ عَلَی المَنعِ مِن نَفسِهِ ولَا انتِصارَ لَها.
فَأَمَرَ بِحَبسی وَالتَّضییقِ عَلَیَّ،فَقُیِّدتُ بِقَیدٍ ثَقیلٍ،وحُبِستُ سِنینَ.فَلَمّا بَلَغَهُ وَفاةُ عیسَی بنِ زَیدٍ بَعَثَ إلَیَّ فَدَعانی،فَقالَ لی:مِن أیِّ النّاسِ أنتَ؟قُلتُ:مِنَ المُسلِمینَ،قالَ:أعرابِیٌّ أنتَ؟قُلتُ:لا،قالَ:فَمِن أیِّ النّاسِ أنتَ؟قُلتُ:کانَ أبی عَبداً لِبَعضِ أهلِ الکوفَةِ وأعتَقَهُ فَهُوَ أبی،فَقالَ لی:إنَّ عیسَی بنَ زَیدٍ قَد ماتَ، فَقُلتُ:أعظِم بها مُصیبَةً،رَحِمَهُ اللّهُ؛فَلَقَد کانَ عابِداً وَرِعاً مُجتَهِداً فی طاعَةِ اللّهِ غَیرَ خائِفٍ لَومَةَ لائِمٍ.قالَ:أفَما عَلِمتَ بِوَفاتِهِ؟قُلتُ:بَلی،قالَ:فَلِمَ لَم تُبَشِّرنی بِوَفاتِهِ؟فَقُلتُ:لَم احِبَّ أن ابَشِّرَکَ بِأَمرٍ لَو عاشَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) فَعَرَفَهُ لَساءَهُ.
فَأَطرَقَ طَویلاً ثُمَّ قالَ:ما أری فی جِسمِکَ فَضلاً لِلعُقوبَةِ،وأخافُ أن أستَعمِلَ شَیئاً مِنها فیکَ فَتَموتَ،وقَد کُفیتُ عَدُوّی،فَانصَرِف فی غَیرِ حِفظِ اللّهِ،وَاللّهِ لَئِن بَلَغَنی أنَّکَ عُدتَ لِمِثلِ فِعلِکَ لَأَضرِبَنَّ عُنُقَکَ.
قالَ:فَانصَرَفتُ إلَی الکوفَةِ،فَقالَ المَهدِیُّ لِلرَّبیعِ:أما تَری قِلَّةَ خَوفِهِ وشِدَّةَ قَلبِهِ؟! هکَذا یَکونُ وَاللّهِ أهلُ البَصائِرِ. (1)
1235.الإمام الکاظم (علیه السلام) -مِن دُعائِهِ بَعدَ صَلاةِ جَعفَرٍ (2)-:أسأَلُکَ أن تُصَلَّیَ عَلی مُحَمَّدٍ عَبدِکَ ورَسولِکَ...اللّهُمَّ صَلِّ عَلی أهلِ بَیتِهِ أئِمَّةِ الهُدی،ومَصابیحِ الدُّجی،
ص: 1011
زبان می آورد،بر او حد جاری کنی؟!
مهدی،دوباره مرا دشنام داد و سپس به طرف من پرید و مرا زیر ضربه های مشت و لگدش گرفت و مرتّب ناسزا می گفت.گفتم:تو به راستی که خیلی شجاع و پُر زور و نیرومندی که پیرمردی مانند مرا که قدرت انتقام و دفاع از خود ندارد،می زنی.
او دستور داد مرا زندانی کنند و بر من سخت گیرند.با زنجیری گران،مرا بستند و دو سال زندانی شدم.چون خبر درگذشتِ عیسی بن زید را شنید،مرا احضار کرد و گفت:تو از چه مردمی هستی؟
گفتم:از مسلمانان.
گفت:تو اعرابی هستی؟
گفتم:نه.
گفت:پس از چه طایفه و مردمی هستی؟
گفتم:پدرم بردۀ یکی از کوفیان بود و آن کوفی،او را آزاد کرد.بنا بر این،او پدر من است.
گفت:عیسی بن زید،مرده است.
گفتم:مصیبت مرگ او را بزرگ بدان.خدایش رحمت کند! مردی عابد و پارسا و در طاعت خدا کوشا بود و از سرزنش هیچ کسی نمی هراسید.
گفت:نمی دانستی که مرده است؟
گفتم:چرا.
گفت:پس چرا بشارت مرگ او را به من ندادی؟
گفتم:دوست نداشتم تو را به چیزی بشارت دهم که اگر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) زنده بود و آن را می شنید،ناراحت می شد.
مهدی مدّتی دراز،سر به زیر افکند و آن گاه گفت:فکر نمی کنم بدن تو،بیش از این،طاقت مجازات داشته باشد و می ترسم اگر کیفر بیشتری در بارۀ تو به کار گیرم،بمیری.از شرّ دشمنِ [اصلیِ] خود خلاص شدم.اینک برخیز و گورت را گم کن.به خدا سوگند،اگر بشنوم که بار دیگر چنین کارهایی بکنی،گردنت را می زنم.
من به کوفه باز گشتم و مهدی به ربیع گفت:می بینی چه قدر بی باک و قوی دل است؟! به خدا سوگند که اهل بصیرت،همگی این گونه اند.
1235.امام کاظم (علیه السلام) -در دعا پس از نماز جعفر [طیّار] (1)-:بار خدایا! بر اهل بیت او (محمّد (صلی الله علیه و آله) ) درود
ص: 1012
واُمَنائِکَ فی خَلقِکَ،وأصفِیائِکَ مِن عِبادِکَ،وحُجَجِکَ فی أرضِکَ،ومَنارِکَ فی بِلادِکَ،الصّابِرینَ عَلی بَلائِکَ،الطّالِبینَ رِضاکَ،الموفینَ بِوَعدِکَ،غَیرَ شاکّینَ فیکَ ولا جاحِدینَ عِبادَتَکَ،وأولِیائِکَ،وسَلائِلِ أولِیائِکَ،وخُزّانِ عِلمِکَ،الَّذین جَعَلتَهُم مَفاتیحَ الهُدی،ونورَ مَصابیحِ الدُّجی،صَلَواتُکَ عَلَیهِم ورَحمَتُکَ ورِضوانُکُ.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،وعَلی مَنارِکَ فی عِبادِکَ،الدّاعی إلیکَ بِإِذنِکَ، القائِمِ بِأَمرِکَ،المُؤَدّی عَن رَسولِکَ عَلَیهِ وآلِهِ السَّلامُ.
اللّهُمَّ إذا أظهَرتَهُ فَأَنجِز لَهُ ما وَعَدتَهُ،وسُق إلَیهِ أصحابَهُ وَانصُرهُ،وقَوِّ ناصِریهِ، وبَلِّغهُ أفضَلَ أمَلِهِ،وأعطِهِ سُؤلَهُ،وجَدِّد بِهِ عَن مُحَمَّدٍ وأهلِ بَیتِهِ بَعدَ الذُّلِّ الَّذی قَد نَزَلَ بِهِم بَعدَ نَبِیِّکَ فَصاروا مَقتولینَ مَطرودینَ مُشَرَّدینَ خائِفینَ غَیرَ آمِنینَ.لَقوا فی جَنبِکَ-ابتِغاءَ مَرضاتِکَ وطاعَتِکَ-الأَذی وَالتَّکذیبَ،فَصَبَروا عَلی ما أصابَهُم فیکَ، راضینَ بِذلِکَ،مُسَلِّمینَ لَکَ فی جَمیعِ ما وَرَدَ عَلَیهِم وما یَرِدُ إلَیهِم.
اللّهُمَّ عَجِّل فَرَجَ قائِمِهِم بِأَمرِکَ،وَانصُرهُ وَانصُر بِهِ دینَکَ الَّذی غُیِّرَ وبُدِّلَ،وجَدِّد بِهِ مَا امتَحی مِنهُ وبُدِّلَ بَعدَ نَبِیِّکَ (صلی الله علیه و آله). (1)
1236.کتاب من لا یحضره الفقیه عن أبی الصّلت الهروی: سَمِعتُ الرِّضا (علیه السلام) یَقولُ:وَاللّهِ،ما مِنّا إلّامَقتولٌ شَهیدٌ،فَقیلَ لَهُ:فَمَن یَقتُلُکَ یَا بنَ رَسولِ اللّهِ؟قالَ:شَرُّ خَلقِ اللّهِ فی زَمانی،یَقتُلُنی بِالسَّمِّ ثُمَّ یَدفِنُنی فی دارٍ مُضَیَّقَةٍ وبِلادِ غُربَةٍ. (2)
1237.الإمام الرضا (علیه السلام): الحَمدُ للّهِ ِ الَّذی حَفِظَ مِنّا ما ضَیَّعَ النّاسُ،ورَفَعَ مِنّا ما وَضَعوهُ،
ص: 1013
فرست؛همانان که پیشوایان هدایت اند و چراغ های فروزان در تاریکی ها و امینان تو در میان خلقَت و بندگان برگزیده ات و حجّت های تو در روی زمینت و مناره های تو در شهرهایت و شکیبایان بر بلایت و جویندگان خشنودی ات و وفا کنندگان به وعده ات هستند؛آنان که در تو شک ندارند و منکر عبادت تو نیستند و دوستان تو و از نسل دوستان تو و خزانه داران دانش تو اند؛همانان که کلیدهای هدایت،قرارشان دادی و پرتو چراغ های تاریکی ها.درود و رحمت و رضوان تو بر آنان باد!
بار خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد،درود فرست و نیز بر او که چراغ راه نمای تو در میان بندگان توست؛همو که به اذن تو به سوی تو دعوت می کند و فرمان تو را بر پا می دارد و پیام فرستادۀ تو را-که بر او و خاندانش سلام باد-می رساند.
بار خدایا! آن گاه که او را آشکار ساختی،وعده ای را که به او داده ای،به کار بَند و یارانش را به سوی او روان کن و یاری اش رسان و یارانش را نیرو ده و او را به بهترین آرزویش برسان و خواسته اش را بر آور و به واسطۀ او محمّد و اهل بیتش را-که پس از پیامبرت،آن بلاها و ستم ها بر سرشان آمد-،قدرتی تازه بخش؛همانان که دست خوش کشتار و طرد و آوارگی و رعب و ناامنی شدند و به خاطر آن که جویای خشنودی و طاعت تو بودند،آزارها دیدند و تکذیب شدند؛ولی بر آنچه [از رنج و سختی و مِحنت که] در راه تو به آنان رسید،شکیبایی کردند و آنها را به جان خریدند و در تمام آنچه بر سرشان آمد و می آید،تسلیمِ [خواستِ] تو شدند.
بار خدایا! در فَرَج قائم آنان که فرمان تو را بر پا می دارد،تعجیل فرما! و او را یاری رسان! و به واسطۀ او،دینت را که دست خوش تغییر و تبدیل شده است،نصرت عطا فرما! و به وسیلۀ او،آنچه را از دینت که پس از پیامبر تو نابود و تحریف گشته،تجدید فرما!
1236.کتاب من لا یحضره الفقیه -به نقل از ابو صلت عبد السلام بن صالح هِرَوی-:از امام رضا (علیه السلام) شنیدم که می فرماید:«به خدا سوگند،هیچ فردی از ما نیست،مگر این که کشته و شهید می شود».
گفته شد:ای پسر پیامبر خدا! چه کسی شما را خواهد کشت؟
فرمود:«بدترین خَلقِ خدا در زمان من.او مرا با زهر می کشد و سپس در خانه ای محقّر و سرزمین غربت به خاک می سپارد».
1237.امام رضا (علیه السلام): سپاس،خدایی را که آنچه را مردم،در بارۀ ما تباه کردند،حفظ کرد و
ص: 1014
حَتّی لَقَد لُعِنّا عَلی مَنابِرِ الکُفرِ ثَمانینَ عاماً،وکُتِمَت فَضائِلُنا،وبُذِلَتِ الأَموالُ فِی الکَذِبِ عَلَینا،وَاللّهُ تَعالی یَأبی لَنا إلّاأن یُعلِیَ ذِکرَنا،ویُبَیِّنَ فَضلَنا.وَاللّهِ،ما هذا بِنا وإنَّما هُوَ بِرَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وقَرابَتِنا مِنهُ،حَتّی صارَ أمرُنا وما نَروی عَنهُ أنَّهُ سَیَکونُ بَعدَنا مِن أعظَمِ آیاتِهِ ودَلالاتِ نُبُوَّتِهِ. (1)
1238.الإمام العسکریّ (علیه السلام): قَد وَضَعَ بَنو امَیَّةَ وبَنُو العَبّاسِ سُیوفَهُم عَلَینا لِعِلَّتَینِ،إحداهُما:
أنَّهُم کانوا یَعلَمونَ أنَّهُ لَیسَ لَهُم فِی الخِلافَةِ حَقٌّ،فَیَخافونَ مِنِ ادِّعائِنا إیّاها وتَستَقِرُّ فی مَرکَزِها.وثانیهِما:أنَّهُم قَد وَقَفوا مِنَ الأَخبارِ المُتَواتِرَةِ عَلی أنَّ زَوالَ مُلکِ الجَبابِرَةِ وَالظَّلَمَةِ عَلی یَدِ القائِمِ مِنّا،و کانوا لا یَشُکّونَ أنَّهُم مِنَ الجَبابِرَةِ وَالظَّلَمَةِ، فَسَعَوا فی قَتلِ أهلِ بَیتِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وإبادَةِ نَسلِهِ،طَمَعاً مِنهُم فِی الوُصولِ إلی مَنعِ تَوَلُّدِ القائِمِ عَجَّلَ اللّهُ فَرَجَهُ،أو قَتلِهِ،فَأَبَی اللّهُ أن یَکشِفَ أمرَهُ لِواحِدٍ مِنهُم «إِلاّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ» 2 . (2)
1239.مصباح الزائر -فی دُعاءِ النُّدبَةِ-:...فَقُتِلَ مَن قُتِلَ،وسُبِیَ مَن سُبِیَ،واُقصِیَ مَن اقصِیَ،وجَرَی القَضاءُ لَهُم بِما یُرجی لَهُ حُسنَ المَثوبَةِ...فَعَلَی الأَطائِبِ مِن أهلِ بَیتِ مُحَمَّدٍ وعَلِیٍّ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِما وآلِهِما فَلیَبکِ الباکونَ،وإیّاهُم فَلیَندُبِ النّادِبونَ، ولِمِثلِهِم فَلتُذرَفِ الدُّموعُ،وَلیَصرُخِ الصّارِخونَ،ویَعِجَّ العاجّونَ؛أینَ الحَسَنُ؟أینَ الحُسَینُ؟أینَ أبناءُ الحُسَینِ؟صالِحٌ بَعدَ صالِحٍ،وصادِقٌ بَعدَ صادِقٍ.أینَ السَّبیلُ بَعدَ السَّبیلِ؟أینَ الخِیَرَةُ بَعدَ الخِیَرَةِ؟أینَ الشُّموسُ الطّالِعَةُ؟أینَ الأَقمارُ المُنیرَةُ؟أینَ
ص: 1015
آنچه را آنان برای ما پَست کردند،رفعت بخشید،تا جایی که ما،هشتاد سال بر روی منبرهای کفر،لعنت شدیم و فضایل ما کتمان گردید و در راه دروغ بستن به ما پول ها خرج شد؛امّا خداوند متعال برای ما جز این نخواست که نام ما را بلندآوازه گرداند و فضیلت ما را آشکار سازد.به خدا سوگند،این نه به خاطر شخص ما،بلکه به واسطۀ وجود پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) و خویشاوندی ما با اوست،تا جایی که قضیّۀ ما و آنچه از او روایت می کنیم،به زودی،پس از ما از بزرگ ترین آیات و نشانه های نبوّت او خواهد شد.
1238.امام عسکری (علیه السلام): بنی امیّه و بنی عبّاس به دو دلیل،شمشیرشان را بر ضدّ ما به کار گرفتند:
یکی این که آنها خود می دانستند که خلافت،حقّ آنان نیست.از این رو می ترسیدند که ما ادّعای خلافت کنیم و خلافت در جایگاه [اصلی] خود،استقرار یابد.دوم،این که آنها از طریق اخبار متواتر،فهمیده بودند که حکومت جبّاران و ستمگران به دست قائم ما نابود خواهد شد و از طرفی در این که آنان از جبّاران و ستمگران هستند،شک نداشتند.از این رو،در کشتار اهل بیت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) و نابود کردن نسل او کوشیدند تا بلکه با این کار، مانع تولّد قائم-که خداوند،فَرَجش را نزدیک فرماید-شوند یا او را به قتل رسانده باشند؛ امّا خداوند نخواست که قضیّۀ او (قائم)،حتّی برای یک نفر از ایشان (خلفای اموی و عبّاسی) معلوم شود «تا آن گاه که نور خویش را کامل گرداند،هر چند کافران،خوش نداشته باشند» .
1239.مصباح الزائر -در دعای ندبه-:پس کشته شد آن که کشته شد و به اسیری رفت آن که به اسیری رفت و تبعید شد آن که تبعید شد و قضای الهی بر آنان چنان رفت که امید نیک فرجامی آن می رود....پس بر پاکان اهل بیت پیامبر و علی-که درود خدا بر آن دو باد -باید که گریه کنندگان گریه کنند و ندبه گران باید بر آنان ندبه کنند و برای همچون ایشان باید اشک ها ببارند و ناله کنندگان،ناله سر دهند و شیون کنندگان،از دل،شیون بر آورند.
[خداوندا!] کجاست حسن؟کجاست حسین؟کجایند فرزندان حسین؛آن شایستگان و راستگویانی که پس از یکدیگر آمدند؟کجایند آن راه ها[ی هدایت] که در پی هم آمدند و رفتند؟کجایند آن برگزیدگان که یکی از پی دیگری آمدند؟کجایند آن خورشیدهای
ص: 1016
الأَنجُمُ الزّاهِرَةُ؟أینَ أعلامُ الدّینِ وقَواعِدُ العِلمِ؟ (1)
راجع:بحار الأنوار:ج 27 ص 207 باب 9 (شدّة محنهم وأنّهم أعظم الناس مصیبة وأنّهم علیهم السلام لا یموتون إلّابالشهادة)،المناقب لابن شهرآشوب:ج 2 ص 201 (فصل فی ظلامة أهل البیت علیهم السلام ).
ص: 1017
درخشان؟کجایند آن ماه های تابان؟کجایند آن ستارگان فروزان؟کجایند آن نشانه های دین و ارکان علم و معرفت؟
ر.ک:بحار الأنوار:ج27 ص207 (باب 9«شدة محنهم وانهم أعظم الناس مصیبة وأنّهم علیهم السلام لا یموتون إلّابالشهادة») و المناقب،ابن شهرآشوب:ج 2 ص 201 (فصل«فی ظلامة أهل البیت علیهم السلام»).
ص: 1018
ص: 1019
ص: 1020
الفصل الأوّل:البِشاراتُ بِدَولَتِهِم
الکتاب
«وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ». 1
«وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ». 2
«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ کَفی بِاللّهِ شَهِیداً». 3
«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ». 4
«وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ». 5
الحدیث
1240.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): لا تَقومُ السّاعَةُ حَتّی یَلِیَ رَجُلٌ مِن أهلِ بَیتی یُواطِئُ اسمُهُ اسمی. (1)
ص: 1021
قرآن
«و در حقیقت،در زبور،پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایستۀ ما به ارث می برند».
«و می خواهیم بر کسانی که در زمین،فرودست نگه داشته شده اند،منّت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم] قرار دهیم و ایشان را وارث [زمین] کنیم».
«اوست کسی که پیامبرِ خود را به [قصدِ] هدایت و با آیین حق فرستاد تا آن را بر همۀ دین ها پیروز گرداند و گواه بودنِ خدا کفایت می کند».
«اوست کسی که پیامبر خود را به [قصدِ] هدایت و با آیین حق فرستاد تا آن را بر همۀ دین ها پیروز گرداند،هرچند مشرکان را ناخوش آید».
«خدا به کسانی از شما که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند،وعده داده است که حتماً آنان را در زمین،جانشین قرار دهد-همان گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند،جانشین قرار داد-و آن دینی را که برایشان پسندیده است،به سودشان مستقر کند و ترسشان را به آرامش و امنیّت مبدّل گردانَد تا مرا عبادت کنند و چیزی را با من شریک نگردانند و هر کس پس از آن به کفر گراید، آنان همان نافرمانان اند».
حدیث
1240.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): قیامت برپا نمی شود،تا آن که مردی از اهل بیتم که همنام من است، حکومت یابد.
ص: 1022
1241.عنه (صلی الله علیه و آله): لا تَذهَبُ الدُّنیا حَتّی یَملِکَ العَرَبَ رَجُلٌ مِن أهلِ بَیتی یُواطِئُ اسمُهُ اسمی. (1)
1242.المناقب للخوارزمی عن أبی لیلی: قالَ [رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)-لِعَلِیٍّ (علیه السلام)-]:أنا أوَّلُ مَن یَدخُلُ الجَنَّةَ وأنتَ مَعی،تَدخُلُها وَالحَسَنُ وَالحُسَینُ وفاطِمَةُ...وقالَ لَهُ:اِتَّقِ الضَّغائِنَ الَّتی لَکَ فی صُدورِ مَن لا یُظهِرُها إلّابَعدَ مَوتی،اُولئِکَ یَلعَنُهُمُ اللّهُ ویَلعَنُهُمُ اللّاعِنونَ.
ثُمَّ بَکی (صلی الله علیه و آله)،فَقیلَ:عَمَّ بُکاؤُکَ یا رَسولَ اللّهِ؟فَقالَ:أخبَرَنی جَبرَئیلُ (علیه السلام) أنَّهُم یَظلِمونَهُ ویَمنَعونَهُ حَقَّهُ،ویُقاتِلونَهُ ویَقتُلونَ وُلدَهُ ویَظلِمُونَهُم بَعدَهُ.وأخبَرَنی جَبرَئیلُ عَنِ اللّهِ عز و جل:أنَّ ذلِکَ الظُّلمَ یَزولُ إذا قامَ قائِمُهُم،وعَلَت کَلِمَتُهُم،وَاجتَمَعَتِ الاُمَّةُ عَلی مَحَبَّتِهِم،وکانَ الشّانِئُ لَهُم قَلیلاً وَالکارِهُ لَهُم ذَلیلاً،وکَثُرَ المادِحُ لَهُم،وذلِکَ حینَ تَغَیَّرَ البِلادُ وضَعُفَ العِبادُ وَالیَأسُ مِنَ الفَرَجِ،فَعِندَ ذلِکَ یَظهَرُ القائِمُ فیهِم...هُوَ مِن وُلدِ ابنَتی فاطِمَةَ علیها السلام،یُظهِرُ اللّهُ الحَقَّ بِهِم ویُخمِدُ الباطِلَ بِأَسیافِهِم،ویَتبَعُهُم النّاسُ راغِباً إلَیهِم وخائِفاً مِنهُم....
فَقالَ:مَعاشِرَ النّاسِ ! أبشِروا بِالفَرَجِ،فَإِنَّ وَعدَ اللّهِ لا یُخلَفُ،وقَضاؤهُ لا یُرَدُّ وهُوَ الحَکیمُ الخَبیرُ،وإنَّ فَتحَ اللّهِ قَریبٌ.اللّهُمَّ إنَّهُم أهلی،فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهِّرهُم تَطهیراً،اللّهُمَّ اکلَأهُم وَارعَهُم وکُن لَهُم وَانصُرهُم وأعِزَّهُم ولا تُذِلَّهُم وَاخلُفنی فیهِم، إنَّکَ عَلی ما تَشاءُ قَدیرٌ. (2)
1243.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): أبشِروا ثُمَّ أبشِروا-ثَلاثَ مَرّاتٍ-إنَّما مَثَلُ امَّتی کَمَثَلِ غَیثٍ لا یُدری
ص: 1023
1241.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): دنیا به آخر نمی رسد،تا آن که مردی از اهل بیتم که همنام من است،بر عرب ها فرمان روایی یابد.
1242.المناقب ،خوارزمی-به نقل از ابو لیلی-:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به علی (علیه السلام) فرمود:«من نخستین کسی هستم که وارد بهشت می شود،و تو هم با من وارد آن می شوی و حسن و حسین و فاطمه...»و به او فرمود:«ای علی! هشدار از کینه هایی که [نسبت به تو] در سینه های برخی نهفته است و پس از مرگ من،آنها را آشکار می کنند.اینان را خدا و لعنت گران، لعنت می کنند».سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله) گریست.
به ایشان گفته شد:ای پیامبر خدا ! از چه روی گریه می کنی؟
فرمود:«جبرئیل (علیه السلام) به من خبر داد که این عدّه به او (علی) ستم می کنند و او را از حقّش باز می دارند،و با او می جنگند و فرزندانش را می کشند،و بعد از من به آنها ستم می کنند.جبرئیل به من از جانب خدای عز و جل خبر داد که این ستم برطرف می شود، هر گاه قائم آنان (اهل بیت) قیام کند و کارشان بالا گیرد و امّت بر دوستی ایشان هم داستان شوند و دشمنانشان اندک شوند و کسانی که آنان را ناخوش می دارند،به ذلّت افتند و ستایندگانشان زیاد شوند و این،زمانی است که شهرها دگرگون می شوند و بندگان ناتوان می گردند و امیدی به فَرَج [و گشایش] باقی نمی مانَد.در این زمان، قائم در میان آنان ظهور می کند....او از فرزندان دخترم فاطمه علیها السلام است.خداوند به واسطۀ آنان حق را رو می آورد و با شمشیرهای ایشان،باطل را در هم می شکند و مردم،داوطلبانه و از ترس آنان پیروی می کنند...».آن گاه فرمود:«ای مردم! بشارت باد شما را به فَرَج [و گشایش]؛زیرا وعدۀ خدا تخلّف ناپذیر است و حکم [و قضای] او برگشت ندارد و اوست حکیم و آگاه.فتح خدا نزدیک است.بار خدایا! آنان خانوادۀ من اند.پس پلیدی را از آنان بزدای و کاملاً پاکشان گردان.بار خدایا! آنان را حفظ و نگهداری کن و با آنان باش و یاری شان ده و عزّتشان بخش و خوارشان مگردان و به جای من،برای آنان باش.همانا تو بر آنچه بخواهی،توانایی».
1243.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): بشارت! بشارت! (سه بار).حکایت امّت من،در حقیقت،حکایت
ص: 1024
أوَّلُهُ خَیرٌ أم آخِرُهُ.إنَّما مَثَلُ امَّتی کَمَثَلِ حَدیقَةٍ اطعِمَ مِنها فَوجٌ عاماً،ثُمَّ اطِعمَ مِنها فَوجٌ عاماً،لَعَلَّ آخِرَها فَوجٌ یَکونُ أعرَضَها بَحراً،وأعمَقَها طولاً وفَرعاً،وأحسَنَها حَبّاً،وکَیفَ تَهلِکُ امَّةٌ أنَا أوَّلُها وَاثنا عَشَرَ مِن بَعدی مِنَ السُّعَداءِ واُولُو الأَلبابِ وَالمَسیحُ عیسَی بنُ مَریَمَ آخِرُها؟! ولکِن یَهلِکُ مِن بَینَ ذلِکَ أنتُجُ الهَرجِ،لَیسوا مِنّی ولَستُ مِنهُم. (1)
1244.عقد الدرر عن حذیفة: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقولُ:وَیحَ هذِهِ الاُمَّةِ مِن مُلوکٍ جَبابِرَةٍ، کَیفَ یَقتُلونَ ویُخیفونَ المُطیعینَ إلّامَن أظهَرَ طاعَتَهُم،فَالمُؤمِنُ التَّقِیُّ یُصانِعُهُم بِلِسانِهِ ویَفِرُّ مِنهُم بِقَلبِهِ.فَإِذا أرادَ اللّهُ عز و جل أن یُعیدَ الإِسلامَ عَزیزاً قَصَمَ کُلَّ جَبّارٍ،وهُوَ القادِرُ عَلی ما یَشاءُ أن یُصلِحَ امَّةً بَعدَ فَسادِها.
فَقالَ (صلی الله علیه و آله):یا حُذَیفَةُ،لَو لَم یَبقَ مِنَ الدُّنیا إلّایَومٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللّهُ ذلِکَ الیَومَ حَتّی یَملِکَ رَجُلٌ مِن أهلِ بَیتی،تَجرِی المَلاحِمُ عَلی یَدَیهِ،ویُظهِرُ الإِسلامَ،لا یُخلِفُ وَعدَهُ،وهُوَ سَریعُ الحِسابِ. (2)
1245.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): لا تَقومُ السّاعَةُ حَتّی یَقومَ قائِمٌ لِلَحقِّ مِنّا،وذلِکَ حینَ یَأذَنُ اللّهُ عز و جل لَهُ، ومَن تَبِعَهُ نَجا ومَن تَخَلَّفَ عَنهُ هَلَکَ.اللّهَ اللّهَ عِبادَ اللّهِ،فَأتوهُ ولَو عَلَی الثَّلجِ،فَإِنَّهُ خَلیفَةُ اللّهِ عز و جل وخَلیفَتی. (3)
1246.المناقب للکوفی عن سلمان: لَمّا ثَقُلَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) دَخَلنا عَلَیهِ،فَقالَ لِلنّاسِ:أخلوا لی عَن أهلِ البَیتِ.فَقامَ النّاسُ وقُمتُ مَعَهُم فَقالَ:اُقعُد یا سَلمانُ،إنَّکَ مِنّا أهلَ البَیتِ،
ص: 1025
بارانی است که معلوم نیست آغازش بهتر است یا فرجامش.حکایت امّت من در حقیقت، حکایت باغی است که یک سال،گروهی را میوه می دهد و سال بعد،گروهی دیگر را،و شاید در آخر آن باغ،عدّه ای باشند که آن جا دارای نهری گسترده تر و طول و عرضی پهناورتر و میوه هایی خوش دانه تر است.چگونه هلاک می شود امّتی که آغازش من هستم و پس از من،دوازده سعادتمند و خردمند هستند و مسیح،عیسی بن مریم،در آخر آن قرار دارد؟! امّا از بین این امّت،کسانی که در دوران فتنه،فرصت طلبانه در پی خوشه چینی اند،نابود می شوند.اینان از من نیستند و من از آنان نیستم.
1244.عقد الدرر -به نقل از حذیفه-:شنیدم پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) می فرماید:«دردا و دریغا بر این امّت از دست فرمان روایانی جبّار و ستمگر که اطاعت کنندگان را می کُشند و دچار رعب می سازند،مگر کسانی را که در برابر آنان اظهار اطاعت کنند.مؤمن پرهیزگار،به زبان،با ایشان سازش می کند و به دل از آنان می گریزد.پس هر گاه خداوند عز و جل بخواهد عزّت را به اسلام باز گرداند،هر ستمگر جبّاری را در هم می شکند و او بر هر چه بخواهد،قادر است و می تواند امّتی را که تباه شده است،اصلاح گرداند».
فرمود:«ای حذیفه! اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد،خداوند،آن روز را چندان طولانی می سازد تا این که مردی از اهل بیت من حکومت را به دست گیرد.
جنگ ها به دست او صورت می پذیرد و اسلام پیروز می شود.خداوند،خُلف وعده نمی کند و او حسابرسی سریع است».
1245.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): قیامت بر پا نمی شود تا این که قائمِ بر حقّ ما قیام کند و این قیام،زمانی رخ می دهد که خداوند عز و جل به او اجازه دهد.هر که از او پیروی کند،نجات می یابد و هر که از وی تخلّف نماید،نابود می شود.خدا را،خدا را ای بندگان خدا! نزد او رَوید،اگر چه ناچار شوید از روی یخ عبور کنید؛زیرا او جانشین خدای عز و جل و جانشین من است.
1246.المناقب، کوفی-به نقل از سلمان-:چون بیماری پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) سخت شد،خدمت ایشان رسیدیم.پیامبر (صلی الله علیه و آله) به مردم (عیادت کنندگان) فرمود:«مرا با اهل بیت،تنها گذارید».
ص: 1026
فَحَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ ثُمَّ قالَ:...فَاتَّقُوا اللّهَ فی عِترَتی أهلِ بَیتی،فَإِنَّ الدُّنیا لَم تَدُم لِأَحَدٍ قَبلَنا،ولا تَبقی لَنا ولا تَدومُ لِأَحَدٍ بَعدَنا.
ثُمَّ قالَ لِعَلیٍّ:دَولَةُ الحَقِّ أبَرُّ الدُّوَلِ،أما إنَّکُم سَتَملِکونَ بَعدَهُم بِالیَومِ یَومَینِ وبِالشَّهرِ شَهرَینِ وبالسَّنَةِ سَنَتَینِ. (1)
1247.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): قالَ اللّهُ تَعالی: «أَنَّ الْأَرْضَ 2یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ» 3 فَنَحنُ الصّالِحونَ. (2)
1248.عنه (صلی الله علیه و آله): إنَّ اللّهَ زَوی لِیَ (3)الأَرضَ،فَرَأَیتُ مَشارِقَها ومَغارِبَها وإنَّ امَّتی سَیَبلُغُ مُلکُها ما زُوِیَ لی مِنها. (4)
1249.عنه (صلی الله علیه و آله): لَمّا عُرِجَ بی إلَی السَّماءِ السّابِعَةِ ومِنها إلی سِدرَةِ المُنتَهی ومِنَ السِّدرَةِ إلی
ص: 1027
مردم برخاستند و من هم به همراه آنان برخاستم.پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«بنشین [ای سلمان!].تو از ما اهل بیت هستی».پس خدا را حمد و ثنا گفت و آن گاه فرمود:«...
در بارۀ عترت و اهل بیتم از خدا بترسید؛زیرا دنیا برای هیچ کس پیش از ما دوام نیاورْد و برای ما نیز باقی نمی ماند و برای هیچ کس پس از ما هم نمی پاید».
سپس به علی فرمود:«دولت حق،پُر خیر و برکت ترینِ دولت هاست.بدانید که شما پس از آنان به ازای هر روز [که آنان حکومت کرده اند]،دو روز و به ازای هر ماه،دو ماه و به ازای هر سال،دو سال حکومت خواهید کرد».
1247.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): خدای متعال فرمود: «همانا زمین (1)را بندگان شایستۀ من به ارث می برند» .
آن شایستگان،ما هستیم.
1248.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): خداوند،زمین را برای من فشرد و در هم پیچاند و من شرق و غرب آن را دیدم و به زودی،حاکمیت امّت من،به سراسر جهان خواهد رسید. (2)
1249.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هنگامی که به آسمان هفتم و از آن جا به سِدرة المنتهی و از سِدره به
ص: 1028
حُجُبِ النّورِ،نادانی رَبّی جَلَّ جَلالُهُ:یا مُحَمَّدُ...و بِالقائِمِ مِنکُم...اُطَهِّرُ الأَرضَ مِن أعدائی واُورِثُها أولِیائی. (1)
1250.الإمام الباقر (علیه السلام) -فی قَولِهِ تَعالی: «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ Bبَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ» -:نَحنُ هُم. (2)
1251.عنه (علیه السلام) -فی تَفسیرِ الآیَةِ-:هُم آلُ مُحَمَّدٍ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم. (3)
1252.عنه (علیه السلام) -أیضاً-:هُم أصحابُ المَهدِیِّ (علیه السلام) فی آخِرِ الزَّمانِ. (4)
1253.عنه (علیه السلام) -أیضاً-:إنَّ ذلِکَ وَعدٌ لِلمُؤمِنینَ بِأَنَّهُم یَرِثونَ جَمیعَ الأَرضِ. (5)
1254.الإمام علیّ (علیه السلام) -فی خُطبَةٍ لَهُ یَذکُرُ فیهاآلَ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله)-:بِهِم عادَ الحَقُّ إلی نِصابِهِ، وَانزاحَ الباطِلُ عَن مَقامِهِ. (6)
1255.نهج البلاغة: وَقالَ [علیٌّ] (علیه السلام):لَتَعطِفَنَّ الدُّنیا عَلَینَا بَعدَ شِماسِها عَطفَ الضَّروسِ (7)عَلی وَلَدِها.وتَلا عَقیبَ ذلِکَ: «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ» . (8)
ص: 1029
حجاب های نور بُرده شدم،پروردگارم عز و جل مرا ندا فرمود که:«ای محمّد!...به وسیلۀ قائم شما...زمین را از دشمنان خود،پاک می کنم و دوستانم را وارث آن می گردانم».
1250.امام باقر (علیه السلام) -در بارۀ آیۀ شریف: «و در حقیقت،در زبور،پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایستۀ ما به ارث خواهند برد» -:آن بندگان شایسته،ما هستیم.
1251.امام باقر (علیه السلام) -در تفسیر همین آیه-:آن بندگان شایسته،خاندان محمّدند.درودهای خدا بر آنان باد!
1252.امام باقر (علیه السلام) -در تفسیر همین آیه-:آنان،یاران مهدی (علیه السلام) در آخر الزمان هستند.
1253.امام باقر (علیه السلام) -در تفسیر همین آیه-:این،وعده ای است به مؤمنان که وارثِ سراسر زمین خواهند شد.
1254.امام علی (علیه السلام) -در سخنانی که در آن از خاندان محمّد (صلی الله علیه و آله) یاد می کند-:به واسطۀ [پایمردیِ] ایشان،حق به محلّ خود باز گشت و باطل از جایگاهش رانده شد.
1255.نهج البلاغة: امام علی (علیه السلام) فرمود:«دنیا پس از چموشی هایش دوباره به ما روی خواهد کرد و مهربان خواهد شد،آن گونه که ماده شتر بدخوی،با بچّۀ خود،مهربان می شود»و به دنبال آن،این آیه را قرائت نمود: «و می خواهیم بر کسانی که در زمین، فرودست نگه داشته شده اند،منّت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم] قرار دهیم و ایشان را وارث [ زمین] کنیم» .
ص: 1030
1256.الإمام علیّ (علیه السلام) -فی قَولِهِ تَعالی: «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ» -:هُم آلُ مُحَمَّدٍ،یَبعَثُ اللّهُ مَهدِیَّهُم بَعدَ جَهدِهِم، فَیُعِزُّهُم ویُذِلُّ عَدُوَّهُم. (1)
1257.الأمالی للطوسی عن محمّد بن سیرین: سَمِعتُ غَیرَ واحِدٍ مِن مَشیَخَةِ أهلِ البَصرَةِ یَقولونَ:لَمّا فَرَغَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ (علیه السلام) مِنَ الجَمَلِ،عَرَضَ لَهُ مَرَضٌ،وحَضَرَتِ الجُمُعَةُ فَتَأَخَّرَ عَنها،وقالَ لاِبنِهِ الحَسَنِ (علیه السلام):اِنطَلِق یا بُنَیَّ فَجَمِّع بِالنّاسِ.
فَأَقبَلَ الحَسَنُ (علیه السلام) إلَی المَسجِدِ،فَلَمَّا استَقَلَّ عَلَی المِنبَرِ حَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ وتَشَهَّدَ وصَلّی عَلی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) وقالَ:أیُّهَا النّاسُ،إنَّ اللّهَ اختارَنا بِالنُّبُوَّةِ،وَاصطَفانا عَلی خَلقِهِ،وأنزَلَ عَلَینا کِتابَهُ ووَحیَهُ،وأیمُ اللّهِ لا یَنتَقِصُنا أحَدٌ مِن حَقِّنا شَیئاً إلّاتَنَقَّصَهُ اللّهُ فی عاجِلِ دُنیاهُ وآجِلِ آخِرَتِهِ،ولا یَکونُ عَلَینا دَولَةٌ إلّاکانَت لَنَا العاقِبَةُ «وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ» . (2)
ثُمَّ جَمَّعَ بِالنّاسِ،وبَلَغَ أباهُ کَلامُهُ،فَلَمَّا انصَرَفَ إلی أبیهِ (علیه السلام) نَظَرَ إلَیهِ وما مَلَکَ عَبرَتَهُ أن سالَت عَلی خَدَّیهِ،ثُمَّ استَدناهُ إلَیهِ فَقَبَّلَ بَینَ عَینَیهِ،وقالَ:بِأَبی أنتَ واُمّی «ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» 3 . (3)
1258.الإمام الحسن (علیه السلام) -لسُفیانَ بنِ أبی لَیلی-:أبشِر یا سُفیانُ،فَإِنَّ الدُّنیا تَسَعُ البَرَّ وَالفاجِرَ، حَتّی یَبعَثَ اللّهُ إمامَ الحَقِّ مِن آلِ مُحَمِّدٍ (صلی الله علیه و آله). (4)
ص: 1031
1256.امام علی (علیه السلام) -در بارۀ آیۀ: «و می خواهیم بر کسانی که در زمین،فرودست نگه داشته شده اند، منّت نهیم و آنان را پیشوایان قرار دهیم و ایشان را وارث [زمین] کنیم» -:آنان (مستضعفان)،خاندان محمّدند.پس از آن که سختی ها کشیدند،خداوند،مهدی آنان را می فرستد و ایشان را عزّت می بخشد و دشمنشان را خوار می گرداند.
1257.الأمالی، طوسی-به نقل از محمّد بن سیرین-:از چندین نفر از مشایخ بصره شنیدم که گفتند:علی بن ابی طالب (علیه السلام) پس از جنگ جمل،ناخوش گردید و نتوانست در نماز جمعه شرکت کند.از این رو به فرزندش حسن (علیه السلام) فرمود:«فرزندم! تو برو و نماز جمعه را با مردم بخوان».
حسن (علیه السلام) به مسجد آمد و منبر رفت و خدا را حمد و ثنای نمود و شهادتین گفت و بر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) درود فرستاد و فرمود:«ای مردم! خداوند،نبوّت را در میان ما قرار داد و ما را بر خَلق خویش برگزید و مقدّم داشت و کتاب و وحی خود را بر ما فرو فرستاد.به خدا سوگند که هر کس چیزی از حقّ ما را کم گزارد،خداوند در دنیا و آخرت از حقّ او می کاهد و هیچ دولتی ضدّ ما نیست،مگر این که عاقبت،از آنِ ما خواهد بود «و قطعاً پس از چندی،خبر آن را خواهید دانست» .
سپس نماز جمعه را با مردم خواند.سخنان او به گوش پدرش رسید.چون نزد پدر خود باز گشت،علی به او نگاهی کرد و بی اختیار،اشک هایش بر گونه هایش جاری شد و از حسن خواست که به او نزدیک شود و میان چشمانش را بوسید و فرمود:«پدر و مادرم،فدایت! «فرزندانی که بعضی از آنان،از نسل برخی دیگرند و خداوند، شنوا و داناست» .
1258.امام حسن (علیه السلام) -در سخنی با سفیان بن ابی لیلی-:بشارتت باد،ای سفیان؛زیرا دنیا نیکوکار و بدکار را در خود جای می دهد تا این که خداوند،پیشوای حق از خاندان محمّد (صلی الله علیه و آله) را بفرستد.
ص: 1032
1259.عنه (علیه السلام) -فی خُطبَتِةِ یَومَ الجُمُعَةِ-:إنَّ اللّهَ لَم یَبعَث نَبِیّاً إلَّااختارَ لَهُ نَقیباً ورَهطاً وبَیتاً،فَوَالَّذی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالحَقِّ نَبِیّاً،لا یَنتَقِصُ مِن حَقِّنا أهلَ البَیتِ أحَدٌ إلّانَقَّصَهُ اللّهُ مِن عَمَلِهِ مِثلَهُ،ولا تَکونُ عَلَینا دَولَةٌ إلّاوتَکونُ لَنَا العاقِبَةُ، «وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ» . (1)
1260.الإمام الباقر (علیه السلام): وَجَدنا فی کِتابِ عَلِیٍّ (علیه السلام): «إِنَّ الْأَرْضَ لِلّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ Bوَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» 2 أنَا وأهلُ بَیتی الَّذین أورَثَنَا اللّهُ الأَرضَ ونَحنُ المُتَّقونَ وَالأَرضُ کُلُّها لَنا،فَمَن أحیا أرضاً مِنَ المُسلِمینَ فَلیُعَمِّرها،وَلیُؤَدِّ خَراجَها إلَی الإِمامِ مِن أهلِ بَیتی ولَهُ ما أکَلَ مِنها،فَإِن تَرَکَها أو أخرَبَها وأخَذَها رَجُلٌ مِنَ المُسلِمینَ مِن بَعدِهِ فَعَمَّرَها وأحیاها فَهُوَ أحَقُّ بِها مِنَ الَّذی تَرَکَها،یُؤَدّی خَراجَها إلَی الإِمامِ مِن أهلِ بَیتی ولَهُ ما أکَلَ مِنها،حَتّی یَظهَرَ القائِمُ مِن أهلِ بَیتی بِالسَّیفِ فَیَحوِیَها ویَمنَعَها ویُخرِجَهُم مِنها کَما حَواها رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) ومَنَعَها،إلّاما کانَ فی أیدی شیعَتِنا فَإِنَّهُ یُقاطِعُهُم عَلی ما فی أیدیهِم ویَترُکُ الأَرضَ فی أیدیهِم. (2)
1261.الکافی عن أبی بکر الحضرمی: لَمّا حُمِلَ أبو جَعفَرٍ (علیه السلام) إلَی الشّامِ إلی هِشامِ بنِ عَبدِ المَلِکِ وصارَ بِبابِهِ،قالَ لِأَصحابِهِ ومَن کانَ بِحَضرَتِهِ مِن بَنی امَیَّةَ:إذا رَأَیتُمونی قَد وَبَّختُ مُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ ثُمَّ رَأَیتُمونی قَد سَکَتُّ فَلیُقبِل عَلَیهِ کُلُّ رَجُلٍ مِنکُم فَلیُوَبِّخهُ.
ثُمَّ أمَرَ أن یُؤذَنَ لَهُ،فَلَمّا دَخَلَ عَلَیهِ أبو جَعفَرٍ (علیه السلام) قالَ بِیَدِهِ:السَّلامُ عَلَیکُم،فَعَمَّهُم جَمیعاً بِالسَّلامِ،ثُمَّ جَلَسَ،فَازدادَ هِشامٌ عَلَیهِ حَنَقاً بِتَرکِهِ السَّلامَ عَلَیهِ بِالخِلافَةِ
ص: 1033
1259.امام حسن (علیه السلام) -در خطبۀ روز جمعه-:خداوند،هیچ پیامبری نفرستاد،مگر این که برای او نقیبی و قومی و خانواده ای برگزید.سوگند به آن که محمّد (صلی الله علیه و آله) را به حق پیامبر کرد،هیچ کس نیست که حقّ ما اهل بیت را کم گزارد،مگر این که خداوند،به همان مقدار،از عمل او می کاهد و هیچ دولتی بر ضدّ ما نیست،مگر این که عاقبت،از آنِ ما خواهد بود «و قطعاً پس از چندی،خبر آن را خواهید دانست» .
1260.امام باقر (علیه السلام): در کتاب علی-که به املای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و خطّ علی (علیه السلام) است-آمده است:
«همانا زمین از آنِ خداست و آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد،به ارث می دهد و عاقبت، از آنِ پرهیزگاران است» .من و اهل بیتم،همان کسانی هستیم که خداوند،زمین را به ما به ارث می دهد و ماییم پرهیزگاران و زمین،تماماً از آنِ ماست.پس هر یک از مسلمانان، زمینی را احیا کند،باید آبادش سازد و مالیات آن را به امامِ از اهل بیت من بپردازد و هر چه از آن زمین استفاده کند و بخورد،حقّ اوست و اگر زمین را رها سازد یا خرابش کند و بعد از او مَرد دیگری از مسلمانان آن را بگیرد و آباد و احیایش نماید،او نسبت به آن زمین از کسی که آن را رها کرده،سزاوارتر است و باید مالیاتش را به امامِ از خاندان من بپردازد و هر چه از آن زمین استفاده کند،حقّ اوست،تا زمانی که قائمِ از خاندان من با شمشیر ظهور کند.در این زمان،او آن اراضی را تصرّف می کند و جلوی آنها را می گیرد و تصرّف کنندگانشان را از آنها اخراج می کند-همان گونه که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) زمین ها را تصرّف و آنها را حفظ کرد-مگر زمین هایی که در دست شیعیان ما باشد که آن زمین ها را با آنان قرار داد اقطاع می بندد و زمین را در دست ایشان باقی می گذارد».
1261.الکافی -به نقل از ابو بکر حضرمی-:هنگامی که امام باقر (علیه السلام) را به شام نزد هشام بن عبد الملک بردند و به دربارش رسید،هشام به یاران خود و امویان حاضر در مجلس گفت:
وقتی دیدید من،محمّد بن علی را توبیخ کردم و سپس خاموش شدم،هر یک از شما نیز رو به او کنید و توبیخ و سرزنشش نمایید.سپس دستور داد که به امام (علیه السلام) اجازۀ ورود دهند.
چون امام باقر (علیه السلام) وارد شد،با دست به همگان اشاره کرد که:سلام بر شما ! و بدین ترتیب به همه سلام کرد و سپس نشست.از آن جا که به هشام به عنوان خلیفه،سلام نکرد و بی اجازه نشست،هشام شروع به توبیخ و سرزنش ایشان کرد و از جمله گفت:ای
ص: 1034
وجُلوسِهِ بِغَیرِ إذنٍ،فَأَقبَلَ یُوَبِّخُهُ ویَقولُ فیما یَقولُ لَهُ:یا مُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ،لا یَزالُ الرَّجُلُ مِنکُم قَد شَقَّ عَصَا المُسلِمینَ،ودَعا إلی نَفسِهِ وزَعَمَ أنَّهُ الإِمامُ سَفَهاً وقِلَّةَ عِلمٍ،ووَبَّخَهُ بِما أرادَ أن یُوَبِّخَهُ،فَلَمّا سَکَتَ أقبَلَ عَلَیهِ القَومُ رَجُلٌ بَعدَ رَجُلٍ یُوَبِّخُهُ حَتّی انقَضی آخِرُهُم.
فَلَمّا سَکَتَ القَومُ نَهَضَ (علیه السلام) قائِماً،ثُمَّ قالَ:أیُّهَا النّاسُ ! أینَ تَذهَبونَ؟! وأینَ یُرادُ بِکُم؟! بِنا هَدَی اللّهُ أوَّلَکُم،وبِنا یَختِمُ آخِرَکُم،فَإِن یَکُن لَکُم مُلکٌ مُعجَّلٌ فَإِنّ لَنا مُلکاً مُؤَجَّلاً،ولَیسَ بَعدَ مُلکِنا مُلکٌ؛لِأَنّا أهلُ العاقِبَةِ،یَقولُ اللّهُ عز و جل: «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» 1 . (1)
1262.الإمام الباقر (علیه السلام): إنَّ لِبَنی امَیَّةَ مُلکاً لا یَستَطیعُ النّاسُ أن تَردَعَهُ،وأنَّ لِأَهلِ الحَقِّ دَولَةً إذا جاءَت وَلّاهَا اللّهُ لِمَن یَشاءُ مِنّا أهلَ البَیتِ،فَمَن أدرَکَها مِنکُم کانَ عِندَنا فِی السَّنامِ الأَعلی،وإن قَبَضَهُ اللّهُ قَبلَ ذلِکَ خارَ لَهُ. (2)
1263.عنه (علیه السلام) -فی قَولِهِ عز و جل: «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ» 4 -:إذا قامَ القائِمُ (علیه السلام) ذَهَبَت دَولَةُ الباطِلِ. (3)
1264.الإمام الصادق (علیه السلام): إنَّ لَنا أیّاماً ودَولَةً یَأتی بِهَا اللّهُ إذا شاءَ. (4)
ص: 1035
محمّد بن علی! همیشه یک نفر از شما خاندان،میان مسلمانان اختلاف انداخته و آنها را به سوی خود دعوت کرده و از روی بی خردی و نادانی،خود را امام دانسته است.
هشام تا جایی که توانست،امام (علیه السلام) را توبیخ و نکوهش کرد و چون خاموش شد، حاضران،یکی پس از دیگری تا آخرین نفر به توبیخ و نکوهش ایشان پرداختند.
وقتی همۀ آنها ساکت شدند،امام (علیه السلام) برخاست و فرمود:«ای مردم! به کجا می روید و می خواهند شما را به کجا ببرند؟! به وسیلۀ ما (خانواده) بود که خداوند،پیشینیان شما را هدایت کرد و [کار هدایتِ] آیندگانِ شما نیز به وسیلۀ ما انجام می پذیرد.اگر شما را سلطنتی زودگذر است،در آینده ما را سلطنتی خواهد بود و پس از حکومت ما حکومتی نخواهد بود؛زیرا عاقبت کار،از آنِ ماست و خدای عز و جل می فرماید: «و عاقبت،از آنِ پرهیزگاران است» .
1262.امام باقر (علیه السلام): برای بنی امیّه،سلطنتی است که مردم نمی توانند مانع آن شوند و برای اهل حق،دولتی است که چون [زمانش] فرا رسد،خداوند،آن را به هر یک از ما اهل بیت که بخواهد،می سپارد.پس هر یک از شما آن دولت را درک کند،نزد ما مقامی والا خواهد داشت و هر که پیش از آن،خداوند،جانش را بستاند،اجرش با خدا خواهد بود.
1263.امام باقر (علیه السلام) -در بارۀ آیۀ: «و بگو:حق آمد و باطل نابود شد» -:هر گاه قائم (علیه السلام) قیام کند، دولت باطل از بین می رود.
1264.امام صادق (علیه السلام): ما را ایّام و دولتی است که هر زمان،خداوند بخواهد،آن را خواهد آورد.
ص: 1036
1265.عنه (علیه السلام): بِنا یَبدَأُ البَلاءُ ثُمَّ بِکُم،وبِنا یَبدَأُ الرَّخاءُ ثُمَّ بِکُم،وَالَّذی یُحلَفُ بِهِ لَیَنتَصِرَنَّ اللّهُ بِکُم کَمَا انتَصَرَ بِالحِجارَةِ. (1)
1266.عنه (علیه السلام): سُئِلَ أبی عَن قَولِ اللّهِ: «وَ قاتِلُوا الْمُشْرِکِینَ کَافَّةً کَما یُقاتِلُونَکُمْ کَافَّةً» 2 «حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّهِ» 3 فَقالَ:إنَّهُ لَم یَجِئ تَأویلُ هذِهِ الآیَةِ،ولَو قَد قامَ قائِمُنا بَعدَهُ سَیَری مَن یُدرِکُهُ ما یَکونُ مِن تَأویلِ هذِهِ الآیَةِ،ولَیَبلُغَنَّ دینُ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) ما بَلَغَ اللَّیلُ،حَتّی لا یَکونَ شِرکٌ (2)عَلی ظَهرِ الأَرضِ،کَما قالَ اللّهُ. (3)
1267.عنه (علیه السلام) -فی مَعنی قَولِهِ عز و جل: «وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً» 6 -:نَزَلَت فِی القائِمِ وأصحابِهِ. (4)
1268.مصباح الزائر -فی دعاء النّدبة-:وجَرَی القَضاءُ لَهُم بِما یُرجی لَهُ حُسنُ المَثوبَةِ، وکانَتِ الأَرضُ للّهِ ِ یورِثُها مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ،وَالعاقِبَةُ لِلمُتَّقینَ،وسُبحانَ رَبِّنا إن کانَ وَعدُ رَبِّنا لَمَفعولاً،ولَن یُخلِفَ اللّهُ وَعدَهُ وهُوَ العَزیزُ الحَکیمُ. (5)
ص: 1037
1265.امام صادق (علیه السلام): بلا (گرفتاری) از ما آغاز می شود و سپس به شما می رسد و آسایش [و رفاه] نیز از ما آغاز می گردد و آن گاه به شما می رسد.سوگند به آن کس که بدو سوگند یاد می شود،بی گمان،خداوند به دست شما پیروزی حاصل می کند،همان گونه که [در واقعۀ اصحاب فیل] با سنگ ریزه،پیروزی به بار آورد.
1266.امام صادق (علیه السلام): از پدرم در بارۀ آیۀ: «و همگی با مشرکان بجنگید،همان گونه که آنان همگی با شما می جنگند» و آیۀ: «تا فتنه ای بر جای نماند و دین،یکسره از آنِ خدا گردد» سؤال شد.فرمود:«زمان تأویل [و تحقّقِ] این آیه،هنوز نرسیده است.پس از قیام قائم ما، کسانی که او را درک می کنند،خواهند دید که تأویل [و تحقّقِ] این آیه چگونه است.
دین محمّد تا به هر جا که شب می رسد،گسترش می یابد،تا این که-همچنان که خداوند می گوید-اثری از شرک [مشرک]،بر روی زمین باقی نمانَد».
1267.امام صادق (علیه السلام) -در بارۀ معنای آیۀ: «خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند،وعده داده است که حتماً آنان را در زمین،جانشین قرار دهد،همان گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند،جانشین قرار داد و آن دینی را که برایشان پسندیده است،به سودشان مستقر کند و بیمشان را به ایمنی مبدّل گرداند تا مرا عبادت کنند و چیزی را با من شریک نسازند» -:این آیه در بارۀ قائم و یاران او نازل شده است.
1268.مصباح الزائر -در دعای ندبه-:قضای الهی برای آنان در بارۀ آنچه از پاداش نیک،امید می رود،جاری گشت و زمین،از آنِ خداست و آن را «به هر کس از بندگانش که بخواهد،ارث می دهد» و «عاقبت،از آنِ پرهیزگاران است».«منزّه است پروردگار ما.همانا وعدۀ پروردگار ما بی گمان،تحقّق یافتنی است» و «خداوند،خُلف وعده نمی کند» و «او عزیز و حکیم است» .
ص: 1038
الفصل الثّانی:المُمَهِّدونَ لِدَولَتِهِم
1269.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): یَخرُجُ ناسٌ مِنَ المَشرِقِ فَیُوَطِّئونَ لِلمَهدِیِّ. (1)
1270.سنن ابن ماجة عن عبد اللّه: بَینَما نَحنُ عِندَ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) إذ أقبَلَ فِتیَةٌ مِن بَنی هاشِمٍ، فَلَمّا رآهُمُ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) اغرَورَقَت عَیناهُ وتَغَیَّرَ لَونُهُ.قالَ:فَقُلتُ:ما نَزالُ نَری فی وَجهِکَ شَیئاً نَکرَهُهُ ! فَقالَ:
إنّا أهلُ بَیتٍ اختارَ اللّهُ لَنَا الآخِرَةَ عَلَی الدُّنیا،وإنَّ أهلَ بَیتی سَیَلقَونَ بَعدی بَلاءً وتَشریداً وتَطریداً،حَتّی یَأتِیَ قَومٌ مِن قِبَلِ المَشرِقِ مَعَهُم رایاتٌ سودٌ فَیَسأَلونَ الخَیرَ فَلا یُعطَونَهُ،فَیُقاتِلونَ فَیُنصَرونَ،فَیُعطَونَ ما سَأَلوا فَلا یَقبَلونَهُ،حَتّی یَدفَعوها إلی رَجُلٍ مِن أهلِ بَیتی فَیَملَأَها قِسطاً کَما مَلَؤوها جَوراً،فَمَن أدرَکَ ذلِکَ مِنکُم فَلیَأتِهِم ولَو حَبواً عَلَی الثَّلجِ. (2)
ص: 1039
1269.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): از مشرق زمین،مردمی قیام می کنند و زمینه را برای [ظهورِ] مهدی آماده می سازند.
1270.سنن ابن ماجة -به نقل از عبد اللّه-:در خدمت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) بودیم که تعدادی از جوانان بنی هاشم آمدند.پیامبر (صلی الله علیه و آله) چون آنان را دید،اشک دیدگانش سرازیر گشت و رنگش تغییر کرد.گفتم:ما همیشه در چهرۀ شما حالتی می بینیم که ناراحتمان می کند!
پیامبر فرمود:«ما خاندانی هستیم که خداوند برای ما آخرت را بر دنیا برگزید و اهل بیتم پس از من،بلا و آوارگی و در به دری خواهند دید تا این که از جانب مشرق زمین،مردمی با پرچم های سیاه می آیند و خواهانِ خیر (حکومت) می شوند؛ امّا به آنها داده نمی شود.پس می جنگند و پیروز می شوند و آنچه خواسته اند،به آنها داده می شود؛امّا آن را نمی پذیرند تا این که حکومت را به مردی از اهل بیت من می سپارند و او آن را پر از داد می کند،همان گونه که پُر از بیدادش کرده اند.پس هر یک از شما آن زمان را درک کرد،به آنها بپیوندد،حتّی اگر ناچار شود رویِ یخ، سینه خیز رود».
ص: 1040
1271.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): تَجیءُ الرّایاتُ السّودُ مِن قِبَلِ المَشرِقِ،کَأَنَّ قُلوبَهُم زُبَرُ الحَدیدِ،فَمَن سَمِعَ بِهِم فَلیَأتِهِم فَیُبایِعهُم،ولَو حَبواً عَلَی الثَّلجِ. (1)
1272.الإمام الباقر (علیه السلام): کَأَنّی بِقَومٍ قَد خَرَجوا بِالمَشرِقِ یَطلُبونَ الحَقَّ فَلا یُعطَونَهُ،ثُمَّ یَطلُبونَهُ فَلا یُعطَونَهُ،فَإِذا رَأَوا ذلِکَ وَضَعوا سُیوفَهُم عَلی عَواتِقِهِم،فَیُعطَون ما سَأَلوهُ فَلا یَقبَلونَهُ حَتّی یَقوموا،ولا یَدفَعونَها إلّاإلی صاحِبِکُم.قَتلاهُم شُهَداءُ،أما إنّی لَو أدرَکتُ ذلِکَ لَاستَبقَیتُ نَفسی لِصاحِبِ هذَا الأَمرِ. (2)
1273.الإمام علیّ (علیه السلام): وَیحاً لَکِ یا طالَقانُ،فَإِنَّ للّهِ ِ عز و جل بِها کُنوزاً لَیسَت مِن ذَهَبٍ ولا فِضَّةٍ، ولکِن بِها رِجالٌ مُؤمِنونَ عَرَفُوا اللّهَ حَقَّ مَعرِفَتِهِ،وهُم أنصارُ المَهدِیِّ (علیه السلام) فی آخِرِ الزَّمانِ. (3)
1274.الإمام الحسن (علیه السلام): إنَّ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) ذَکَرَ بَلاءً یَلقاهُ أهلُ بَیتِهِ علیهم السلام،حَتّی یَبعَثَ اللّهُ رایَةً مِنَ المَشرِقِ سَوداءَ،مَن نَصَرَها نَصَرَهُ اللّهُ،ومَن خَذَلَها خَذَلَهُ اللّهُ،حَتّی یَأتوا رَجُلاً اسمُهُ کَاسمی،فَیُوَلّونَهُ أمرَهُم،فَیُؤَیِّدُهُ اللّهُ ویَنصُرُهُ. (4)
1275.المستدرک علی الصحیحین عن محمّد بن الحنفیّة: کُنّا عِندَ عَلِیٍّ (علیه السلام)،فَسَأَلَهُ رَجُلٌ عَنِ المَهدِیِّ،فَقالَ عَلِیٌّ (علیه السلام):هَیهاتَ ! ثُمَّ عَقَدَ بِیَدِهِ سَبعاً،فَقالَ:ذاکَ یَخرُجُ فی آخِرِ الزَّمانِ،إذا قالَ الرَّجُل:«اللّه اللّه»،قُتِلَ،فَیَجمَعُ اللّهُ تَعالی لَهُ قَوماً قَزَعٌ کَقَزَعِ
ص: 1041
1271.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): پرچم هایی سیاه از جانب مشرق زمین خواهد آمد که دل های صاحبان آنها به استواری تکّه های آهن است.پس هر کس ندای آنان را شنید،به ایشان بپیوندد و با آنها بیعت کند،حتّی اگر ناچار باشد از روی یخ،سینه خیز بگذرد.
1272.امام باقر (علیه السلام): گویی مردمی را می بینم که در مشرق زمین قیام کرده اند و حق را مطالبه می کنند؛امّا به آنان داده نمی شود و باز مطالبه می کنند؛ولی باز هم به آنان نمی دهند و چون وضع را این گونه دیدند،شمشیرهای خود را از نیام می کشند و در این زمان،آنچه را طلب کرده اند،به آنان می دهند؛امّا آن را نمی پذیرند تا این که برخیزند و آن را به صاحب [و امام زمانِ] شما دهند.کشتگانِ آنان شهیدند.بدانید که اگر من آن زمان را درک کنم،جانم را برای صاحب این امر نگه می دارم.
1273.امام علی (علیه السلام): زهی بر تو،ای طالَقان! خدای عز و جل در آن جا گنج هایی دارد که از زر و سیم نیستند؛بلکه در آن،مردان مؤمنی هستند که خداوند را چنان که باید،شناخته اند.
اینان،یاران مهدی (علیه السلام) در آخر الزمان هستند.
1274.امام حسن (علیه السلام): پیامبر (صلی الله علیه و آله) از بلایی یاد کرد که اهل بیتش علیهم السلام تا زمانی که خداوند، پرچم های سیاهی را از مشرق می فرستد،می بینند.هر کس آنها را یاری دهد، خداوند،یاری اش می رساند و هر کس تنهایشان گذارد،خداوند،او را تنها و بی یاور می گذارد.صاحبان این پرچم ها،نزد مردی که همنام من است،می روند و زمام امور خود را به دست او می سپارند و خداوند،او را پشتیبانی می کند و نصرتش می دهد.
1275.المستدرک علی الصحیحین -به نقل از محمّد بن حنفیّه-:در خدمت علی (علیه السلام) بودیم که مردی در بارۀ مهدی از ایشان سؤال کرد.علی (علیه السلام) فرمود:«هیهات!».آن گاه با [انگشت] دستش هفت عدد شمرد و فرمود:«او در آخر الزمان ظهور می کند،زمانی که هر کس به خدا دعوت کند،کشته می شود.خداوند متعال برای او مردمی را گرد
ص: 1042
السَّحابِ (1)،یُؤَلِّفُ اللّهُ بَینَ قُلوبِهِم،لا یَستَوحِشونَ إلی أحَدٍ،ولا یَفرَحونَ بِأَحَدٍ یَدخُلُ فیهِم،عَلی عِدَّةِ أصحابِ بَدرٍ،لَم یَسبِقهُمُ الأَوَّلونَ،ولا یُدرِکُهُمُ الآخِرونَ، عَلی عَدَدِ أصحابِ طالوتَ الَّذینَ جاوَزوا مَعَهُ النَّهرَ. (2)
1276.بحار الأنوار عن عفّان البصری عن الإمام الصّادق (علیه السلام)،قال: قالَ (علیه السلام) لی:أتَدری لِمَ سُمِّیَ قُمُّ؟قُلتُ:اللّهُ ورَسولُهُ وأنتَ أعلَمُ،قالَ:إنّما سُمِّیَ قُمُّ لِأَنَّ أهلَهُ یَجتَمِعونَ مَعَ قائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ،ویَقومونَ مَعَهُ ویَستَقیمونَ عَلَیهِ ویَنصُرونَهُ. (3)
1277.بحار الأنوار عن أبی مسلم العبدی: قالَ أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):تُربَةُ قُمَّ مُقَدَّسَةٌ،وأهلُها مِنّا ونَحنُ مِنهُم،لا یُریدُهُم جَبّارٌ بِسوءٍ إلّاعُجِّلَت عُقوبَتُهُ ما لَم یَخونوا إخوانَهُم،فَإِذا فَعَلوا ذلکَ سَلَّطَ اللّهُ عَلَیهِم جَبابِرَةَ سَوءٍ.أما إنَّهُم أنصارُ قائِمِنا ودُعاةُ حَقِّنا.ثُمَّ رَفَعَ رَأسَهُ إلَی السَّماءِ وقالَ:اللّهُمَّ اعصِمهُم مِن کُلِّ فِتنَةٍ،ونَجِّهِم مِن کُلِّ هَلَکَةٍ. (4)
1278.عنه (علیه السلام): سَتَخلو کوفَةُ مِنَ المُؤمِنینَ،ویَأرِزُ (5)عَنهَا العِلمُ کَما تأرِزُ الحَیَّةُ فی جُحرِها، ثُمَّ یَظهَرُ العِلمُ بِبَلدَةٍ یُقالُ لَها قُمُّ،وتَصیرُ مَعدِناً لِلعِلمِ وَالفَضلِ حَتّی لایَبقی فِی الأَرضِ مُستَضعَفٌ فِی الدّینِ حَتّی الُمخَدَّراتُ فِی الحِجالِ،وذلِکَ عِندَ قُربِ ظُهورِ قائِمِنا،فَیَجعَلُ اللّهُ قُمَّ وأهلَهُ قائِمینَ مَقامَ الحُجَّةِ،ولَولا ذلِکَ لَساخَتِ الأَرضُ بِأَهلِها،ولَم یَبقَ فِی الأَرضِ حُجَّةٌ،فَیَفیضُ العِلمُ مِنهُ إلی سائِرِ البِلادِ فِی المَشرِقِ
ص: 1043
می آورد که همانند تکّه های پراکندۀ ابرند.پس خداوند،دل های آنان را به هم الفت می دهد،به طوری که از هیچ کس نمی هراسند و از این که فردی به آنان بپیوندد، شادمان نمی شوند،به تعداد جنگجویان بدر هستند.پیشینیان،از آنان [در چیزی از فضایل] سبقت نجسته اند و آیندگان به پای آنان نمی رسند.شمارشان به تعداد یاران طالوت است که همراه او از نهر گذشتند».
1276.بحار الأنوار -به نقل از عفّان بصری-:امام صادق (علیه السلام) به من فرمود:«آیا می دانی چرا قم را "قم" نامیده اند؟».
گفتم:خدا و پیامبر او و شما بهتر می دانید.
فرمود:«از آن جهت،قم نامیده شد که مردم آن،بر گِرد قائم خاندان محمّد-که درودهای خدا بر او باد-جمع می شوند و همراه او قیام می کنند و در راه او پایداری می ورزند و یاری اش می رسانند».
1277.بحار الأنوار -به نقل از ابو مسلم عبدی-:امام صادق (علیه السلام) فرمود:«خاک قم،مقدّس است و مردم آن،از مایند و ما از آنهاییم.هر جبّاری که بخواهد به آنان بدی و گزندی برساند، زود کیفر می بیند و این تا زمانی است که آنان (اهل قم)،به برادران خود،خیانت نکنند.اگر این کار را بکنند،خداوند،پادشاهانی نابه کار بر ایشان مسلّط می گرداند.
بدانید که مردم قم،یاران قائم ما و دعوتگران به حقّ ما هستند».امام (علیه السلام) سپس سرش را به طرف آسمان،بلند کرد و گفت:«بار خدایا! آنان را از هر فتنه ای نگه دار و از هر هلاکتی نجاتشان بخش».
1278.امام صادق (علیه السلام): به زودی،کوفه از مؤمنان خالی می گردد و بساط علم از آن برچیده می شود،همان گونه که مار در سوراخش می خزد.سپس علم در شهری به نام«قم» آشکار می گردد و این شهر به کانون علم و فضل تبدیل می شود،تا جایی که در روی زمین،مستضعفِ دینی باقی نمی ماند،حتّی زنان پرده نشین.اینها همه در زمانی اتّفاق می افتد که ظهور قائم ما نزدیک است.خداوند،قم و اهل آن را به منزلۀ حجّت قرار
ص: 1044
وَالمَغرِبِ،فَیَتِمُّ حُجَّةُ اللّهِ عَلَی الخَلقِ حَتّی لا یَبقی أحَدٌ عَلَی الأَرضِ لَم یَبلُغ إلَیهِ الدّینُ وَالعِلمُ،ثُمَّ یَظهَرُ القائِمُ (علیه السلام). (1)
1279.عنه (علیه السلام): إنَّ اللّهَ احتَجَّ بِالکوفَةِ عَلی سائِرِ البِلادِ،وبِالمُؤمِنینَ مِن أهلِها عَلی غَیرِهِم مِن أهلِ البِلادِ،وَاحتَجَّ بِبَلدَةِ قُمَّ علی سائِرِ البِلادِ،وبِأَهلِها عَلی جَمیعِ أهلِ المَشرِقِ وَالمَغرِبِ مِنَ الجِنِّ وَالإِنسِ،ولَم یَدَعِ اللّهُ قُمَّ وأهلَهُ مُستَضعَفاً بَل وَفَّقَهُم...وسَیَأتی زَمانٌ تَکونُ بَلدَةُ قُمَّ وأهلُها حُجَّةً عَلَی الخَلائِقِ،وذلِکَ فی زَمانِ غَیبَةِ قائِمِنا (علیه السلام) إلی ظُهورِهِ،ولَولا ذلِکَ لَساخَتِ الأَرضُ بِأَهلِها.وإنَّ المَلائِکَةَ لَتَدفَعُ البَلایا عَن قُمَّ وأهلِهِ،وما قَصَدَهُ جَبّارٌ بِسوءٍ إلّاقَصَمَهُ قاصِمُ الجَبّارینَ. (2)
1280.عنه (علیه السلام) -فی قَولِهِ تَعالی: «بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا Bخِلالَ الدِّیارِ» 3 -:
قَومٌ یَبعَثُهُمُ اللّهُ قَبلَ خُروجِ القائِمِ (علیه السلام) فَلا یَدَعون وِتراً لِآلِ مُحَمَّدٍ إلّاقَتَلوهُ. (3)
1281.الإمام الکاظم (علیه السلام): رَجُلٌ مِن أهلِ قُمَّ یَدعُو النّاسَ إلَی الحَقِّ،یَجتَمِعُ مَعَهُ قَومٌ کَزُبَرِ الحَدیدِ،لا تُزِلُّهُمُ الرِّیاحُ العَواصِفُ،ولا یَمِلّونَ مِنَ الحَربِ ولا یَجبُنونَ،وعَلَی اللّهِ یَتَوَکَّلونَ،وَالعاقِبَةُ لِلمُتَّقینَ. (4)
ص: 1045
می دهد.اگر نه چنین بود،بی گمان،زمین،مردم را در کام خود فرو می برد و در زمین، حجّتی باقی نمی ماند.علم از قم به سایر نقاط شرق و غرب عالَم سرازیر می شود و بدین سان،حجّت خدا بر خَلق تمام می شود،تا جایی که در روی زمین،کسی باقی نمی ماند که دین و علم به او نرسیده باشد.پس از آن،قائم (علیه السلام) ظهور می کند.
1279.امام صادق (علیه السلام): خداوند،کوفه را بر سایر شهرها حجّت قرار داد و مردمِ مؤمنِ آن را برای مؤمنان دیگر شهرها و شهر قم را برای دیگر شهرها حجّت قرار داد و مردمِ آن را بر همۀ مردمِ شرق و غرب عالم از جنّ و انس.خداوند،قم و مردم آن را مستضعف [در دین و معارف دینی ] رها نکرد؛بلکه به آنان توفیق داد...و زمانی فرا می رسد که شهر قم و مردم آن،بر مردمان،حجّت خواهند بود و این،در زمان غیبت قائم ما (علیه السلام) تا هنگام ظهور اوست.اگر چنین نبود،بی گمان،زمین،اهلش را در کام خود فرو می بُرد.
فرشتگان،بلایا را از قم و اهل آن دور می کنند و هیچ جبّاری نسبت به آنان قصد سوء نمی کند،مگر این که [خداوندِ] در هم شکنندۀ جبّاران،او را در هم می شکند.
1280.امام صادق (علیه السلام) -در بارۀ آیۀ: «بندگانی از خود را که سخت نیرومندند،بر شما می گماریم تا در میان خانه ها[یتان برای قتل و کشتار شما] به جستجو در آیند» -:اینان،مردمی هستند که خداوند،قبل از ظهور قائم (علیه السلام)،آنان را می فرستد و هر کس را که در حقّ خاندان محمّد (صلی الله علیه و آله) ستم کرده باشد،می کُشند.
1281.امام کاظم (علیه السلام): مردی از اهالی قم،مردم را به سوی حق فرا می خوانَد و عدّه ای بر گِردَش جمع می شوند که چونان قطعات آهن [،سخت] اند،بادهای توفنده،آنان را از جای نمی جنباند و از جنگ،خسته نمی شوند و از آن،نمی هراسند و به خدا توکّل دارند «و عاقبت،از آنِ پرهیزگاران است» .
ص: 1046
الفصل الثّالث:دَولَتُهُم آخِرُ الدُّوَلِ
1282.الإمام الباقر (علیه السلام): دَولَتُنا آخِرُ الدُّوَلِ،ولَن یَبقَ (1)أهلُ بَیتٍ لَهُم دَولَةٌ إلّامَلَکوا قَبلَنا، لِئَلّا یَقولوا إذا رَأَوا سیرَتَنا:إذا مَلَکنا سِرنا مِثلَ سِیرَةِ هؤُلاءِ ! وهُوَ قَولُ اللّهِ عَزَّوجَلَّ:
«وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» 2 . (2)
1283.الإمام الصادق (علیه السلام):
لِکُلِّ اناسٍ دَولَةٌ یَرقُبونَها ودَولَتُنا فِی آخِرِ الدَّهرِ تَظهَرُ (3)
1284.عنه (علیه السلام): ما یَکونُ هذَا الأَمرُ حَتّی لا یَبقی صِنفٌ مِنَ النّاسِ إلّاوقَد وُلّوا عَلَی النّاسِ، حَتّی لا یَقولَ قائِلٌ:«إنّا لَو وُلّینا لَعَدَلنا»،ثُمَّ یَقومُ القائِمُ بِالحَقِّ وَالعَدلِ. (4)
ص: 1047
1282.امام باقر (علیه السلام): دولت ما،آخرین دولت است و هیچ خاندان دارای حکومتی باقی نمی ماند،مگر این که قبل از ما،به حکومت می رسد تا وقتی شیوۀ [حکومتِ] ما را دیدند،نگویند:اگر ما به حکومت می رسیدیم،به شیوۀ اینان رفتار می کردیم.این، همان سخن خدای عز و جل است که: «و عاقبت،از آنِ پرهیزگاران است» .
1283.امام صادق (علیه السلام):
هر مردمی را دولتی است که منتظر فرا رسیدن آن هستند
و دولت ما،در پایان روزگار،آشکار می شود.
1284.امام صادق (علیه السلام): این امر (حکومت ما اهل بیت) فرا نمی رسد تا این که هیچ گروهی از مردم باقی نماند،مگر این که بر مردم،حکومت کرده باشد تا کسی نگوید:اگر ما به حکومت می رسیدیم،به عدالت رفتار می کردیم.پس از آن،قائم (علیه السلام) قیام می کند و حق و عدالت را بر پا می دارد.
ص: 1048
الفصل الرّابع:الاِنتِظارُ لِدَولَتِهِم
1285.الکافی عن إسماعیل الجعفیّ: دَخَلَ رَجُلٌ عَلی أبی جَعفَرٍ (علیه السلام) ومَعَهُ صَحیفَةٌ،فَقالَ لَهُ أبو جَعفَرٍ (علیه السلام):هذِهِ صَحیفَةُ مُخاصِمٍ یَسأَلُ عَنِ الدّینِ الَّذی یُقبَلُ فیهِ العَمَلُ،فَقالَ:رَحِمَکَ اللّهُ هذَا الَّذی اریدُ.
فَقالَ أبو جَعفَرٍ (علیه السلام):شَهادَةُ أن لا إلهَ إلَّااللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ،وأنَّ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله) عَبدُهُ ورَسولُهُ،وتُقِرُّ بِما جاءَ مِن عِندِ اللّهِ،وَالوَلایَةُ لَنا أهلَ البَیتِ،وَالبَراءَةُ مِن عَدُوِّنا،وَالتَّسلیمُ لِأَمرِنا،وَالوَرَعُ وَالتَّواضُعُ،وَانتِظارُ قائِمِنا،فَإِنَّ لَنا دَولَةً إذا شاءَ اللّهُ جاءَ بِها. (1)
1286.الإمام علیّ (علیه السلام): المُنتَظِرُ لِأَمرِنا کَالمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فی سَبیلِ اللّهِ. (2)
1287.الإمام الحسین (علیه السلام): قالَ زَیدُ بنُ صَوحانَ لِأَمیرِ المُؤمِنینَ (علیه السلام):أیُّ الأَعمالِ أحَبُّ إلَی اللّهِ عز و جل؟ قالَ:اِنتِظارُ الفَرَجِ. (3)
ص: 1049
1285.الکافی -به نقل از اسماعیل جعفی-:مردی خدمت امام باقر (علیه السلام) رسید و کتابی با خود داشت.امام باقر (علیه السلام) به او فرمود:«این،کتاب مناظره کننده ای است که در جستجوی دینی است که در آن،عمل،پذیرفته [ی درگاه خدا] می شود».
مرد گفت:خدایت رحمت کند! این،همان چیزی است که من می خواهم.
امام باقر (علیه السلام) فرمود:«گواهی دادن به این که معبودی جز خدای یگانه و بی نیاز نیست و محمّد (صلی الله علیه و آله) بنده و فرستادۀ اوست و اقرار به آنچه از جانب خدا آمده است و ولایت [و دوستی] ما خاندان و بیزاری از دشمن ما و گردن نهادن به فرمان ما و پارسایی و فروتنی و انتظار [ظهور] قائم ما؛زیرا برای او دولتی (حکومتی) است که خدا،هر زمان که بخواهد، آن را [روی کار] می آورد».
1286.امام علی (علیه السلام): آن که منتظر حکومت ما (اهل بیت) باشد،همچون کسی است که در راه خدا، به خون خود در می غلتد.
1287.امام حسین (علیه السلام): زید بن صوحان به امیر مؤمنان (علیه السلام) گفت:چه عملی نزد خدای عز و جل، محبوب تر است؟
فرمود:«انتظار فَرَج». (1)
ص: 1050
1288.الإمام الباقر (علیه السلام): العارِفُ مِنکُم هذَا الأَمرَ المُنتَظِرُ لَهُ الُمحتَسِبُ فیهِ الخَیرَ،کَمَن جاهَدَ وَاللّهِ مَعَ قائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ (علیه السلام) بِسَیفِهِ. (1)
1289.عنه (علیه السلام): لِیُقَوِّ شَدیدُکُم ضَعیفَکُم،وَلیَعُد غَنِیُّکُم عَلی فَقیرِکُم،ولا تَبُثّوا سِرَّنا،ولا تُذیعوا أمرَنا،وإذا جاءَکُم عَنّا حَدیثٌ فَوَجَدتُم عَلَیهِ شاهِداً أو شاهِدَینِ مِن کِتابِ اللّهِ فَخُذوا بِهِ،وإلّا فَقِفوا عِندَهُ ثُمَّ رُدّوهُ إلَینا حَتّی یَستَبینَ لَکُم.
وَاعلَموا أنَّ المُنتَظِرَ لِهذَا الأَمرِ لَهُ مِثلُ أجرِ الصّائِمِ القائِمِ،ومَن أدرَکَ قائِمَنا فَخَرَجَ مَعَهُ فَقَتَلَ عَدُوَّنا کانَ لَهُ مِثلُ أجرِ عِشرینَ شَهیداً،ومَن قُتِلَ مَعَ قائِمِنا کانَ لَهُ مِثلُ أجرِ خَمسَةٍ وعِشرینَ شَهیداً. (2)
1290.عنه (علیه السلام): ما ضَرَّ مَن ماتَ مُنتَظِراً لِأَمرِنا ألّا یَموتَ فی وَسَطِ فِسطاطِ المَهدِیِّ وعَسکَرِهِ؟! (3)
1291.الإمام الصادق (علیه السلام): إنَّ مَنِ انتَظَرَ أمرَنا وصَبَرَ عَلی ما یَری مِنَ الأَذی وَالخَوفِ هُوَ غَداً فی زُمرَتِنا. (4)
1292.عنه (علیه السلام): المُنتَظِرُ لِلثّانی عَشَرَ مِنهُم،کَالشّاهِرِ سَیفَهُ بَینَ یَدَی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) یَذُبُّ عَنهُ. (5)
1293.عنه (علیه السلام): مَن ماتَ مُنتَظِراً لِهذَا الأَمرِ کانَ کَمَن کانَ مَعَ القائِمِ فی فِسطاطِهِ،لا بَل کانَ
ص: 1051
1288.امام باقر (علیه السلام): آن کس از شما که این امر را بشناسد [و بِدان معتقد باشد] و منتظر آن باشد و خیر را در آن بداند،به خدا سوگند،همچون کسی است که در کنار قائم خاندان محمّد (صلی الله علیه و آله)،با شمشیر او جهاد کند.
1289.امام باقر (علیه السلام): توانای شما به ناتوانتان یاری رساند و دارای شما به نادارتان کمک کند و راز ما را فاش نسازید و امر [امامت] ما را آشکار نکنید و هر گاه حدیثی از ما به شما رسید و یک یا دو دلیل از کتاب خدا برایش پیدا کردید،آن را بپذیرید،و گرنه،در بارۀ آن درنگ کنید و سپس آن را به ما ارجاع دهید [و از ما بپرسید] تا [حقیقت امر] برایتان روشن شود.
بدانید که انتظار کِشندۀ این امر (ظهور قائم (علیه السلام) )،پاداشی همانند روزه دار شب زنده دار دارد و هر کس قائم ما را درک کند و همراهی اش کند و دشمن ما را بکُشد،اجر بیست شهید دارد و هر کس در رکاب قائم ما کشته شود،اجر بیست و پنج شهید دارد.
1290.امام باقر (علیه السلام): کسی که در انتظار امر (فَرَج و ظهور ما) از دنیا رود،او را چه زیان که در میان خیمۀ مهدی و سپاه او نمیرد!؟
1291.امام صادق (علیه السلام): هر کس منتظر امر (حکومت و دولت) ما باشد و بر آزارها و بیمی که به او می رسد،شکیبایی کند،فردا در زمرۀ ما خواهد بود.
1292.امام صادق (علیه السلام): کسی که در انتظار دوازدهمین آنان (مهدی (علیه السلام) ) باشد،همانند کسی است که پیشاپیش پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) شمشیر بکشد و از او دفاع کند.
1293.امام صادق (علیه السلام): کسی که در حال انتظار این امر (ظهور قائم) از دنیا برود،همانند کسی
ص: 1052
کَالضّارِبِ بَینَ یَدَی رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) بِالسَّیفِ. (1)
1294.عنه (علیه السلام): مَن سَرَّهُ أن یَکونَ مِن أصحابِ القائِمِ،فَلیَنتَظِر وَلیَعمَل بِالوَرَعِ ومَحاسِنِ الأَخلاقِ وهُوَ مُنتَظِرٌ،فَإِن ماتَ وقامَ القائِمُ بَعدَهُ کانَ لَهُ مِنَ الأَجرِ مِثلُ أجرِ مَن أدرَکَهُ،فَجُدّوا وَانتَظِروا هَنیئاً لَکُم أیَّتُهَا العِصابَةُ المَرحومَةُ. (2)
1295.الإمام الجواد (علیه السلام) -فی قُنوتِهِ-:اللّهُمَّ أدِل لِأَولِیائِکَ مِن أعدائِکَ الظّالِمینَ...الَّذینَ...
اتَّخَذوا-اللّهُمَّ-مالَکَ دُوَلاً،وعِبادَکَ خَوَلاً،وتَرَکُوا اللّهُمَّ عالَمَ أرضِکَ فی بَکماءَ عَمیاءَ ظَلماءَ مُدلَهِمَّةٍ،فَأَعیُنُهُم مَفتوحَةٌ،وقُلوبُهُم عَمِیَةٌ،ولَم تُبقِ لَهُمُ اللّهُمَّ عَلَیکَ مِن حُجَّةٍ.لَقَد حَذَّرتَ اللّهُمَّ عَذابَکَ وبَیَّنتَ نَکالَکَ،ووَعَدتَ المُطیعینَ إحسانَکَ،وقَدَّمتَ إلَیهِم بِالنُّذرِ،فَآمَنَت طائِفَةٌ،فَأَیِّدِ اللّهُمَّ الَّذینَ آمَنوا عَلی عَدُوِّکَ وعَدُوِّ أولِیائِکَ، فَأَصبَحوا ظاهِرینَ وإلَی الحَقِّ داعینَ،ولِلإِمامِ المُنتَظَرِ القائِمِ بِالقِسطِ تابِعینَ. (3)
1296.الإمام الهادی (علیه السلام) -فِی الزِّیارَةِ الجامِعَةِ الَّتی یُزارُ بِهَا الأَئِمَّةُ علیهم السلام-:اُشهِدُ اللّهَ واُشهِدُکُم أنّی...مُؤمِنٌ بِإیابِکُم،مُصَدِّقٌ بِرَجعَتِکُم،مُنتَظِرٌ لِأَمرِکُم،مُرتَقِبٌ لِدَولَتِکُم. (4)
ص: 1053
است که با قائم،در خیمۀ او باشد.نه؛بلکه همانند کسی است که پیشاپیش پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) شمشیر زند.
1294.امام صادق (علیه السلام): هر که دوست دارد از یاران قائم باشد،باید انتظار کشد و در حالی که منتظر است،پارسایی و اخلاق نیک را در پیش گیرد.اگر [با چنین حالتی] از دنیا برود و بعد از مرگ او،قائمْ قیام کند،همانند اجر کسی را دارد که قائم را درک می کند.پس [در کار و عمل] بکوشید و منتظر باشید.گوارایتان باد ای جماعتِ مشمول رحمت!
1295.امام جواد (علیه السلام) -در قنوت خود-:بار خدایا! دوستانت را بر دشمنان ستمگرت پیروز گردان...؛همانان که...اموال تو را در میان خود،دست به دست چرخاندند و بندگانت را به بردگی گرفتند و جهان سرزمین تو را-بار خدایا-در کری و کوری و تاریکی شدید رها کردند.چشمانشان باز است و دل هایشان کور و برای آنان-بار خدایا-بر تو حجّتی نمانده است.
بار خدایا! تو آنان را از عذاب خود،بر حذر داشتی و کیفرت را برایشان روشن ساختی و به فرمان برداران،وعدۀ احسانت را دادی و پیشاپیش به آنان هشدار دادی.
پس طایفه ای ایمان آوردند-بار خدایا! کسانی را که ایمان آوردند،در برابر دشمن خود و دشمن دوستانت،تأیید فرما-و آشکار [و پیروز] گردیدند و دعوتگر به سوی حق شدند و پیروی از امام منتظر عدالت گستر را پیشه کردند.
1296.امام هادی (علیه السلام) -در زیارت جامعه-:خدا را و شما را گواه می گیرم که من...به باز آمدن شما ایمان دارم و رجعت شما را تصدیق می کنم و منتظر حکومتِ شما و در آرزوی دولت شما هستم.
ص: 1054
الفصل الخامس:الدُّعاءُ لِدَولَتِهِم
1297.الإمام زین العابدین (علیه السلام): رَبِّ صَلِّ عَلی أطائِبِ أهلِ بَیتِهِ الَّذینَ اختَرتَهُم لِأَمرِکَ، وجَعَلتَهُم خَزَنَةَ عِلمِکَ،وحَفَظَةَ دینِکَ،وخُلفاءَکَ فی أرضِکَ،وحُجَجَکَ عَلی عِبادِکَ،وطَهَّرتَهُم مِنَ الرِّجسِ وَالدَّنَسِ تَطهیراً بِإِرادَتِکَ،وجَعَلتَهُمُ الوَسیلَةَ إلَیکَ وَالمَسلَکَ إلی جَنَّتِکَ...اللّهُمَّ فَأَوزِع لِوَلِیِّکَ شُکرَ ما أنعَمتَ بِهِ عَلَیهِ،وأوزِعنا مِثلَهُ فیهِ،وآتِهِ مِن لَدُنکَ سُلطاناً نَصیراً،وَافتَح لَهُ فَتحاً یَسیراً،وأعِنهُ بِرُکنِکَ الأَعَزِّ، وَاشدُد أزرَهُ،وقَوِّ عَضُدَهُ،وراعِهِ بِعَینِکَ،وَاحمِهِ بِحِفظِکَ،وَانصُرهُ بِمَلائِکَتِکَ،وَامدُدهُ بِجُندِکَ الأَغلَبِ،وأقِم بِهِ کِتابَکَ وحُدودَکَ وشَرائِعَکَ وسُنَنَ رَسولِکَ صَلَواتُکَ اللّهُمَّ عَلَیهِ وآلِهِ،وأحیِ بِهِ ما أماتَهُ الظّالِمونَ مِن مَعالِمِ دینِکَ،وَاجلُ بِهِ صَدَأَ الجَورِ عَن طَریقَتِکَ،وأبِن بِهِ الضَّرّاءَ مِن سَبیلِکَ،وأزِل بِهِ النّاکِبینَ عَن صِراطِکَ،وَامحَق بِهِ بُغاةَ قَصدِکَ عِوَجاً،وألِن جانِبَهُ لِأَولِیائِکَ،وَابسُط یَدَهُ عَلی أعدائِکَ،وهَب لَنا رَأفَتَهُ ورَحمَتَهُ وتَعَطُّفَهُ وتَحَنُّنَهُ،وَاجعَلنا لَهُ سامِعینَ مُطیعینَ،وفی رِضاهُ ساعینَ،وإلی نُصرَتِهِ وَالمُدافَعَةِ عَنهُ مُکنِفینَ،وإلَیکَ وإلی رَسولِکِ صَلَواتُکَ اللّهُمَّ عَلَیهِ وآلِهِ بِذلِکَ مُتَقَرِّبینَ. (1)
ص: 1055
1297.امام زین العابدین (علیه السلام): ای پروردگار من! بر پاک تران اهل بیت او درود فرست؛همانان که ایشان را برای امر خود (راه نمایی و هدایت مردم) برگزیدی و خزانه داران دانشت و نگهبانان دینت و جانشینان خود در زمینت و حجّت های خویش بر بندگانت قرارشان دادی و به خواست خود، آنان را از پلیدی و ناپاکی پاک ساختی و ایشان را وسیلۀ رسیدن به مقام قرب خود و راه رسیدن به بهشتت قرار دادی....
بار خدایا! به ولیّ خود،شُکر نعمتی را که به او ارزانی داشته ای،الهام فرما و به ما نیز همانندِ او چنین سپاسی را الهام ده و به او سلطنت و قدرتی یاریگر عطایش فرما و به او پیروزی و فتحی آسان ارزانی دار و با نیرومندترین رکن قدرت خود،یاری اش ده و پشتش را محکم و بازوانش را توانا گردان و تحت مراقبت خویش قرارش ده و در سایۀ حفظ خود،نگاهش دار و با فرشتگانت یاری اش نما و به وسیلۀ لشکر پیروزمند خود،مددش رسان و کتاب خود و حدود و شرایعت و سنّت های پیامبرت را-که درود تو ای پروردگار بر او و خاندانش باد-به وسیلۀ او بر پا دار و آنچه را از نشانه های دینت که ستمگران از بین برده اند،به واسطۀ او زنده گردان و به وسیلۀ او،زنگار ستم [ستمگران] را از آیین خود بزدای و به وسیلۀ او،دشواری ها را از راه خود،دور گردان و به نیروی او،منحرفان از راه خود را از میان بردار و به وسیلۀ او،کسانی را که خواهان کج ساختن راه راست تو هستند،نابود کن و او را با دوستان خود،نرم خو ساز و دست قدرت وی را بر دشمنانت بگشای و رأفت و مهربانی و عطوفت و محبّتش را نصیب ما گردان و ما را گوش به فرمان و مطیع او قرار ده و چنان کن که در راه خشنودی او بکوشیم و در حمایت و دفاع از او جِدّیت کنیم و بدین سبب،به تو و پیامبر تو-که درود تو ای پروردگار بر او و خاندانش باد- تقرّب جوییم.
ص: 1056
1298.الإمام الباقر (علیه السلام) -فی بَیانِ کَیفِیَّةِ الخُطبَةِ الثّانِیَةِ مِن صَلاةِ الجُمُعَةِ-:اللّهُمَّ إنّا نَرغَبُ إلَیکَ فی دَولَةٍ کَریمَةٍ،تُعِزُّ بِهَا الإِسلامَ وأهلَهُ،وتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وأهلَهُ،وتَجعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ إلی طاعَتِکَ وَالقادَةِ إلی سَبیلِکَ،وتَرزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنیا وَالآخِرَةِ. (1)
1299.الإمام الصادق (علیه السلام) -فی دُعاءٍ لَهُ-:اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،وعَلی إمامِ المُسلِمینَ،وَاحفَظهُ مِن بَینِ یَدَیهِ ومِن خَلفِهِ وعَن یَمینِهِ وعَن شِمالِهِ ومِن فَوقِهِ ومِن تَحتِهِ،وَافتَح لَهُ فَتحاً یَسیراً،وَانصُرهُ نَصراً عَزیزاً،وَاجعَل لَهُ مِن لَدُنکَ سُلطاناً نَصیراً.اللّهُمَّ عَجِّل فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ،وأهلِک أعداءَهُم مِنَ الجِنِّ وَالإِنسِ. (2)
1300.الإمام الکاظم (علیه السلام) -فی بَیانِ ذِکرِ سَجدَةِ الشُّکرِ-:اللّهُمَّ إنّی أنشُدُکَ بِإِیوائِکَ (3)عَلی نَفسِکَ لِأَولِیائِکَ لَتُظفِرَنَّهُم بِعَدُوِّکَ وعَدُوِّهِم أن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وعَلَی المُستَحفِظینَ مِن آلِ مُحَمَّدٍ.اللّهُمَّ إنّی أسأَلُکَ الیُسرَ بَعدَ العُسرِ-ثلاثاً-. (4)
ص: 1057
1298.امام باقر (علیه السلام) -در بیان کیفیت خواندن خطبۀ دوم نماز جمعه-:بار خدایا! ملتمسانه از تو می خواهیم دولت باشکوهی را بر پا داری که به وسیلۀ آن،اسلام و مسلمانان را عزّت بخشی و نفاق و منافقان را به ذلّت کشانی و در آن،ما را از دعوتگران به سوی طاعتت و پیشاهنگان راهت قرار دهی و به واسطۀ آن،کرامت دنیا و آخرت را نصیبمان فرمایی.
1299.امام صادق (علیه السلام) -در یکی از دعاهای خود-:بار خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد و بر امام مسلمانان،درود فرست و او را از پیش رو و از پشت سرش و از جانب راست و از جانب چپش و از بالای سر و از زیر پایش [از همه جهت] محافظت فرما و پیروزی و فتحی آسان [و بی رنج] نصیبش گردان و نصرتی عزّت بخش عطایش کن و از جانب خود برای او تسلّطی [و قدرتی] یاریگر قرار ده! بار خدایا! فَرَج خاندان محمّد را شتاب بخش و دشمنان آنان را،از جنّ و انس،نابود گردان.
1300.امام کاظم (علیه السلام) -در بیان ذکر سجدۀ شکر-:بار خدایا! تو را-به حقّ وعده ای (1)که به دوستانت داده ای و متعهّد شده ای که آنان را بر دشمن خودت و دشمن آنان پیروز گردانی-سوگند می دهم که بر محمّد و خاندان محمّد که حافظانِ [دین و شریعت تو و امانتدارانت] هستند، درود فرستی.بار خدایا! آسانی پس از دشواری [و فَرَج بعد از شدّت] را از تو مسئلت می کنم (سه بار).
ص: 1058
1301.الإمام الرضا (علیه السلام) -مِمّا کان یَأمُرُ بِهِ مِنَ الدُّعاءِ لِصاحِبِ الأَمرِ عَجَّلَ اللّهُ فَرَجَهُ-:اللّهُمَّ ادفَع عَن وَلِیِّکَ وخَلیفَتِکَ وحُجَّتِکَ عَلی خَلقِکَ،ولِسانِکَ المُعَبِّرِ عَنکَ النّاطِقِ بِحُکمِکَ،وعَینِکَ النّاظِرَةِ بِإِذنِکَ،وشاهِدِکَ عَلی عِبادِکَ،الجَحجاحِ الُمجاهِدِ،العائِذِ بِکَ،العابِدِ عِندَکَ،وأعِذهُ مِن شَرِّ جَمیعِ ما خَلَقتَ وبَرَأتَ وأنشَأتَ وصَوَّرتَ، وَاحفَظهُ مِن بَینِ یَدَیهِ ومِن خَلفِهِ،وعَن یَمینِهِ وعَن شِمالِهِ ومِن فَوقِهِ ومِن تَحتِهِ، بِحِفظِکَ الَّذی لا یَضیعُ مَن حَفِظتَهُ بِهِ،وَاحفَظ فیهِ رَسولَکَ وآباءَهُ أئِمَّتَکَ ودَعائِمَ دینِکَ،وَاجعَلهُ فی وَدیعَتِکَ الَّتی لا تَضیعُ،وفی جِوارِکَ الَّذی لا یُخفَرُ،وفی مَنعِکَ وعِزِّکَ الَّذی لا یُقهَرُ،وآمِنهُ بِأَمانِکَ الوَثیقِ الَّذی لا یُخذَلُ مَن آمَنتَهُ بِهِ،وَاجعَلهُ فی کَنَفِکَ الَّذی لا یُرامُ مَن کانَ فیهِ،وَانصُرهُ بِنَصرِکَ العَزیزِ،وأیِّدهُ بِجُندِکَ الغالِبِ،وقَوِّهِ بِقُوَّتِکَ،وأردِفهُ بِمَلائِکَتِکَ،ووالِ مَن والاهُ،وعادِ مَن عاداهُ،وألبِسهُ دِرعَکَ الحَصینَةَ،وحُفَّهُ بِالمَلائِکَةِ حَفّاً.
اللّهُمَّ اشعَب بِهِ الصَّدعَ،وَارتُق بِهِ الفَتقَ،وأمِت بِهِ الجَورَ،وأظهِر بِهِ العَدلَ،وزَیِّن بِطولِ بَقائِهِ الأَرضَ،وأیِّدهُ بِالنَّصرِ،وَانصُرهُ بِالرُّعبِ،وقَوِّ ناصِریهِ،وَاخذُل خاذِلیهِ، ودَمدِم مَن نَصَبَ لَهُ،ودَمِّر مَن غَشَّهُ،وَاقتُل بِهِ جَبابِرَةَ الکُفرِ وعَمَدَهُ ودَعائِمَهُ،وَاقصِم بِهِ رُؤوسَ الضَّلالَةِ وشارِعَةَ البِدَعِ ومُمیتَةَ السُّنَّةِ ومُقَوِّیَةَ الباطِلِ،وذَلِّل بِهِ الجَبّارینَ، وأبِر بِهِ الکافِرینَ وجَمیعَ المُلحِدینَ فی مَشارِقِ الأَرضِ ومَغارِبِها،وبَرِّها وبَحرِها وسَهلِها وجَبَلِها،حَتّی لا تَدَعَ مِنهُم دَیّاراً ولا تُبقِیَ لَهُم آثاراً.
اللّهُمَّ طَهِّر مِنهُم بِلادَکَ،وَاشفِ مِنهُم عِبادَکَ،وأعِزَّ بِهِ المُؤمِنینَ،وأحیِ بِهِ سُنَنَ المُرسَلینَ،ودارِسَ حُکمِ النَّبِیّینَ،وجَدِّد بِهِ مَا امتُحی مِن دینِکَ وبُدِّلَ مِن حُکمِکَ،
ص: 1059
1301.امام رضا (علیه السلام) -از جمله دعاهایی که به خواندن آن برای صاحب الأمر (علیه السلام) دستور می داد-:بار خدایا! دور گردان [بلاها را] از ولیّ خودت و جانشینت و حجّتت بر خَلقت و آن که زبان گویای تو و اعلام کنندۀ حُکم توست و دیدۀ توست که به اجازۀ تو می نگرد و گواه تو بر بندگانت است و سَرور است و مجاهد،و پناه برندۀ به توست و عبادت کنندۀ تو.او را از شرّ هر آنچه آفریده ای و ساخته ای و پدید آورده ای و صورت بخشیده ای،در پناه خود بدار و با نگهداشت خود،او را از پیش رو و راست و چپ و بالای سر و زیر پایش نگه دار؛نگهداشتی که هر کس را با آن حفظ کنی،از بین نمی رود و با حفظ او [راه و رسم] فرستادۀ خودت و پدران او را که امامان تو و ارکان دین تو هستند،حفظ فرما و او را در ودیعۀ خود گیر؛ودیعه ای که [چون تو امانتدار آن هستی،] هرگز تباه نمی شود و او را در امان و زنهار ناشکستنی خویش و در پناه حمایت و قدرت مقهور ناشدنی خود،قرار ده و با امان استوارت،او را امان ده؛امانی که هر کس را بدان امان دهی،هرگز تنها و بی یاور نمی ماند و او را در سایۀ حمایت و رحمت خویش نگه دار؛سایۀ حمایتی که هر کس در آن باشد،گزندی نمی بیند.با یاری عزّتمند خویش،او را یاری رسان و با سپاهِ همواره چیره ات،تأییدش فرما و با نیروی خویش،او را نیرو بخش و [لشکر] فرشتگانت را پشت سر او قرار ده و دوستدار او را دوست بدار و با دشمن او دشمن باش و زره محکم خویش را بر قامت او بپوشان و او را در حلقه ای از انبوه فرشتگان،محفوظ بدار.
بار خدایا! به وسیلۀ او،از هم گسیختگی[مان] را به پیوستگی و تفرقه و جدایی[مان] را به هم بستگی مبدّل گردان و ستم را نابود کن و عدل را آشکار گردان و زمین را به طول عمر او، آراسته گردان و او را نصرت عطا فرما و از طریق ایجاد رعب [در دل دشمنانش] او را یاری و پیروزی ده و یارانش را قدرت بخش و کسانی را که بی یاورش می گذارند،تنها گذار و هر که را کمر به دشمنی او می بندد،نابود کن و هر که را با او دغلی [و ناراستی] می کند،نابود ساز و سران و استوانه ها و ارکان کفر را با دست او،از میان بردار و سردمداران گم راهی و بدعت گذاران و از بین برندگان سنّت [پیامبر] و تقویت کنندگان باطل را به وسیلۀ او در هم شکن و جبّاران را به دست او خوار گردان و کافران و همۀ ملحدان را در شرق و غرب عالَم و خشکی و دریا و دشت و کوه،به دست او هلاک گردان،تا جایی که هیچ یک از آنان را نگذاری و نشانی از آنها بر جای ننهی.
بار خدایا! شهرهایت را از [لوث وجود] آنان پاک گردان و دل های بندگانت را از [آزار] ایشان تسکین بده و به وسیلۀ او (امام زمان)،مؤمنان را بر سریر عزّت [و قدرت] بنشان و سنّت های فرستادگان را به دست او زنده بگردان و حکمت ها [و تعالیم] پیامبران را آموزش ده و از
ص: 1060
حَتّی تُعیدَ دینَکَ بِهِ وعَلی یَدَیهِ جَدیداً غَضّاً مَحضاً صَحیحاً لا عِوَجَ فیهِ ولا بِدعَةَ مَعَهُ،وحَتّی تُنیرَ بِعَدلِهِ ظُلَمَ الجَورِ،وتُطفِئَ بِهِ نیرانَ الکُفرِ،وتَوضِحَ بِهِ معاقِدَ الحَقِّ ومَجهولَ العَدلِ،فَإِنَّهُ عَبدُکَ الَّذِی استَخلَصتَهُ لِنَفسِکَ وَاصطَفَیتَهُ عَلی غَیبِکَ،وعَصَمتَهُ مِنَ الذُّنوبِ وبَرَّأتَهُ مِنَ العُیوبِ وطَهَّرتَهُ مِنَ الرِّجسِ وسَلَّمتَهُ مِنَ الدَّنَسِ.
اللّهُمَّ فَإِنّا نَشهَدُ لَهُ یَومَ القِیامَةِ ویَومَ حُلولِ الطّامَّةِ أنَّهُ لَم یُذنِب ذَنباً،ولا أتی حوباً،ولَم یَرتَکِب مَعصِیَةً،ولَم یُضِع لَکَ طاعَةً،ولَم یَهتِک لَکَ حُرمَةً،ولَم یُبَدِّل لَکَ فَریضَةً،ولَم یُغَیِّر لَکَ شَریعَةً،وأنَّهُ الهادِیُ المُهتَدِیُ الطّاهِرُ التَّقِیُّ النَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ.
اللّهُمَّ أعطِهِ فی نَفسِهِ وأهلِهِ ووُلدِهِ وذُرِّیَّتِهِ واُمَّتِهِ وجَمیعِ رَعِیَّتِهِ ما تُقِرُّ بِهِ عَینَهُ وتَسُرُّ بِهِ نَفسَهُ،وتَجمَعُ لَهُ مُلکَ المَملَکاتِ کُلِّها قَریبِها وبَعیدِها وعَزیزِها وذَلیلِها، حَتّی یُجرِیَ حُکمَهُ عَلی کُلِّ حُکمٍ ویَغلِبَ بِحَقِّهِ کُلَّ باطِلٍ.
اللّهُمَّ اسلُک بِنا عَلی یَدَیهِ مِنهاجَ الهُدی وَالَمحَجَّةَ العُظمی وَالطَّریقَةَ الوُسطَی،الَّتی یَرجِعُ إلیَها الغالی ویَلحَقُ بِهَا التّالی،وقَوِّنا عَلی طاعَتِهِ،وثَبِّتنا عَلی مُشایَعَتِهِ،وَامنُن عَلَینا بِمُتابَعَتِهِ،وَاجعَلنا فی حِزبِهِ القَوّامینَ بِأَمرِهِ الصّابِرینَ مَعَهُ الطّالِبینَ رِضاکَ بِمُناصَحَتِهِ،حَتّی تَحشُرَنا یَومَ القِیامَةِ فی أنصارِهِ وأعوانِهِ ومُقَوِّیَةِ سُلطانِهِ.
اللّهُمَّ وَاجعَل ذلِکَ لَنا خالِصاً مِن کُلِّ شَکٍّ وشُبهَةٍ ورِیاءٍ وسُمعَةٍ،حَتّی لا نَعتَمِدَ بِهِ غَیرَکَ ولا نَطلُبَ بِهِ إلّاوَجهَکَ،وحَتّی تُحِلَّنا مَحِلَّهُ وتَجعَلَنا فِی الجَنَّةِ مَعَهُ،وأعِذنا مِنَ السَّأَمَةِ وَالکَسَلِ وَالفَترَةِ،وَاجعَلنا مِمَّن تَنتَصِرُ بِهِ لِدینِکَ وتُعِزُّ بِهِ نَصرَ وَلِیِّکَ،ولا تَستَبدِل بِنا غَیرَنا؛فَإِنَّ استِبدالَکَ بِنا غَیرَنا عَلَیکَ یَسیرٌ وهُوَ عَلَینا کَثیرٌ.
ص: 1061
دین و احکامت،آنچه را که محو و تحریف گشته است،به دست او تجدید گردان تا این که دینت را به وسیلۀ او و با دست او،دوباره نو و تازه و ناب و درست و عاری از کژی و بدعت سازی و ظلمت ستم را به نور عدالتش روشن گردانی و آتش های کفر را به دست او فرو نشانی و حق را که پیچیده و مبهم گشته و عدالت را که ناشناخته مانده است،روشن سازی؛زیرا او،بندۀ توست که وی را برای خودت برگزیده ای و بر عالَم غیب خویش،ترجیحش داده ای و از گناهان، مصونش داشته ای و از هر گونه عیبی،مبرّایش ساخته ای و از پلیدی،پاکش کرده ای و از آلودگی، سالم نگهش داشته ای.
بار خدایا! در روز قیامت و در روز فرا رسیدن آن هنگامۀ بزرگ،ما برای او گواهی می دهیم که هیچ گناهی نکرد و هیچ معصیتی مرتکب نشد و کمترین طاعتی از طاعت تو را فرو نگذاشت و حرمت تو را زیر پا ننهاد و هیچ فریضه ای از فرایض تو را تغییر نداد و هیچ شریعتی از شرایع تو را عوض نکرد و او هدایتگر و هدایت شده و پاک و پرهیزگار و پاکیزه و پسندیده و وارسته است.
بار خدایا! به او و همسر و فرزندان و ذریّه و امّت و همۀ رعیّتش،آن عطا فرما که مایۀ روشنیِ دیدگان او و شادمانی جانش گردد و سراسر گیتی از نزدیک و دور و قدرتمند و ضعیف را در قلمرو او در آور تا فرمان او بر هر فرمانی جاری گردد و با حقّ خود،بر هر باطلی چیره آید.
بار خدایا! ما را به دست او،سالک طریق هدایت و شاه راه راه میانه-که تند روندۀ پیش افتاده، بدان باز می گردد و واپس مانده،به آن ملحق می شود-قرار ده و قدرت فرمانبری از او را عطایمان فرما و در پیروی از او استوارمان بدار و نعمت پیروی از او را به ما ارزانی دار.ما را در حزب او در آور و از آنان قرارمان ده که فرمان او را بر پا می دارند و در رکاب او شکیبایی می ورزند و با خیرخواهی و خلوص نسبت به او،خشنودی تو را می جویند،تا این که روز قیامت،ما را در زمرۀ یاران و مددکاران و تقویت کنندگان قدرت و سلطنت او محشور فرمایی.
بار خدایا! ما را در این امر،از هر گونه شک و شبهه و ریا و شهرت طلبی خالص گردان تا در آن،جز به تو تکیه نکنیم و چیزی جز رضای تو نطلبیم،تا این که ما را در جایگاه او قرار دهی و در بهشت،ما را در کنار او جای دهی.ما را از بی حوصلگی و تنبلی و سستی نگه دار و از کسانی قرارمان ده که به واسطۀ آنان دینت را یاری می دهی و یاری دادن به ولیّ خود را تقویت می کنی.
[بار خدایا!] دیگران را جایگزین ما مگردان؛زیرا قرار دادن دیگران به جای ما،برای تو آسان؛امّا برای ما بسی گران است.
ص: 1062
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی وُلاةِ عَهدِهِ وَالأَئِمَّةِ مِن بَعدِهِ،وبَلِّغهُم آمالَهُم،وزِد فی آجالِهِم، وأعِزَّ نَصرَهُم،وتَمِّم لَهُم ما أسنَدتَ إلَیهِم مِن أمرِک لَهُم،وثَبِّت دَعائِمَهُم،وَاجعَلنا لَهُم أعواناً وعَلی دینِکَ أنصاراً؛فَإِنَّهُم مَعادِنُ کَلِماتِکَ،وخُزّانُ عِلمِکَ،وأرکانُ تَوحیدِکَ،ودَعائِمُ دینِکَ،ووُلاةُ أمرِکَ،وخالِصَتُکَ مِن عِبادِکَ،وصَفوَتُکَ مِن خَلقِکَ، وأولِیاؤُکَ وسَلائِلُ أولِیائِکَ،وصَفوَةُ أولادِ نَبِیِّکَ،وَالسَّلامُ عَلَیهِ وعَلَیهِم ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ. (1)
1302.الإمام الهادی (علیه السلام) -فی زِیارَةِ الإِمامِ المَهدِیِّ (علیه السلام)-:اللّهُمَّ فَکَما وَفَّقتَنی لِلإِیمانِ بِنَبِیِّکَ وَالتَّصدیقِ لِدَعوَتِهِ،ومَنَنتَ عَلَیَّ بِطاعَتِهِ وَاتِّباعِ مِلَّتِهِ،وهَدَیتَنی إلی مَعرِفَتِهِ ومَعرِفَةِ الأَئِمَّةِ مِن ذُرِّیَّتِهِ،وأکمَلتَ بِمَعرِفَتِهِمُ الإِیمانَ،وقَبِلتَ بِوَلایَتِهِم وطاعَتِهِمُ الأَعمالَ، وَاستَعبَدتَ بِالصَّلاةِ عَلَیهِم عِبادَکَ،وجَعَلتَهُم مِفتاحاً لِلدُّعاءِ وسَبَباً لِلإِجابَةِ،فَصَلِّ عَلَیهِم أجمَعینَ وَاجعَلنی بِهِم عِندَکَ وَجیهاً فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ ومِنَ المُقرَّبینَ...اللّهُمَّ أنجِز لَهُم وَعدَکَ،وطَهِّر بِسَیفِ قائِمِهِم أرضَکَ،وأقِم بِهِ حُدودَکَ المُعَطَّلَةَ وأحکامَکَ المُهمَلَةَ وَالمُبَدَّلَةَ،وأحیِ بِهِ القُلوبَ المَیتَةَ،وَاجمَع بِهِ الأَهواءَ المُتَفَرِّقَةَ،وَاجلُ بِهِ صَدَأَ الجَورِ عَن طَریقَتِکَ حَتّی یَظهَرَ الحَقُّ عَلی یَدَیهِ فی أحسَنِ صورَتِهِ،ویَهلِکَ الباطِلُ وأهلُهُ بِنورِ دَولَتِهِ،ولا یَستَخفِیَ بِشَیءٍ مِنَ الحَقِّ مَخافَةَ أحَدٍ مِنَ الخَلقِ. (2)
1303.الإمام العسکریّ (علیه السلام) -فِی الصَّلاةِ عَلی وَلِیِّ الأَمرِ المُنتَظَرِ (علیه السلام)-:اللّهُمَّ صَلِّ عَلی وَلِیِّکَ
ص: 1063
بار خدایا! بر ولی عهدان وی و پیشوایان پس از او،درود فرست و آنان را به آرمان هایشان برسان و بر عمرشان بیفزای و یاری خود را به آنان افزون گردان و فرمان خود را که به دست آنان سپرده ای،برایشان به اتمام رسان و پایه هایشان را استوار بدار و ما را یار آنان و یاور دینت قرار بده؛زیرا ایشان معدن های کلمات تو و خزانه داران دانش تو و ارکان توحید تو و تکیه گاه های دین تو و زمامداران امر تو و بندگان منتخب تو و برگزیدگان از خَلق تو و اولیای تو و سلالۀ اولیای تو و برگزیدگان فرزندان پیامبران تو هستند.سلام و رحمت و برکات خدا بر او و آنان باد!
1302.امام هادی (علیه السلام) -در زیارت مهدی (علیه السلام)-:بار خدایا! همان گونه که مرا توفیق دادی تا به پیامبر تو ایمان آورم و دعوت او را تصدیق کنم و بر من منّت نهادی که از او فرمان برم و از آیینش پیروی کنم و مرا به شناخت او و شناخت امامانِ از نسل او هدایت نمودی و شناخت آنان را شرط کمال ایمان قرار دادی و پذیرش اعمال را در گرو دوستی و فرمانبری از ایشان نهادی و درود فرستادن بندگانت بر آنان را عبادت شمردی و آنها را کلید دعا و وسیلۀ اجابت قرار دادی،پس بر همۀ آنان درود فرست و مرا در دنیا و آخرت نزد آنان آبرومند و مقرّب گردان....
بار خدایا! وعده ای را که به آنان داده ای،تحقّق بخش و زمین خود را با شمشیر قائمِ آنان پاک گردان و به وسیلۀ او،حدود تعطیل شده و احکام فرو نهاده و تغییر یافته ات را بر پا دار و به برکت وجود او،دل های مرده را زنده ساز و خواست های پراکنده را یک پارچه گردان و زنگار ستم را از راه خود بزدای تا این که حق،با دست او،در زیباترین چهره اش آشکار شود و در پرتو نور دولت او،باطل و باطل گرایان،نابود شوند و چیزی از حق [و حقیقت] به واسطۀ ترس از هیچ انسانی،پوشیده نماند.
1303.امام عسکری (علیه السلام) -در درود فرستادن بر ولیّ امر منتظَر (علیه السلام)-:بار خدایا! بر ولیّ خود و
ص: 1064
وَابنِ أولِیائِکَ الَّذینَ فَرَضتَ طاعَتَهُم،وأوجَبتَ حَقَّهُم،وأذهَبتَ عَنهُمُ الرِّجسَ وطَهَّرتَهُم تَطهیراً.
اللّهُمَّ انتَصِر بِهِ لِدینِکَ،وَانصُر بِهِ أولِیاءَکَ وأولِیاءَهُ وشیعَتَهُ وأنصارَهُ وَاجعَلنا مِنهُم.
اللّهُمَّ أعِذهُ مِن شَرِّ کُلِّ باغٍ وطاغٍ ومِن شَرِّ جَمیعِ خَلقِکَ،وَاحفَظهُ مِن بَینِ یَدَیهِ ومِن خَلفِهِ وعَن یَمینِهِ وعَن شِمالِهِ،وَاحرُسهُ وَامنَعهُ أن یوصَلَ إلَیهِ بِسوءٍ،وَاحفَظ فیهِ رَسولَکَ وآلَ رَسولِکَ،وأظهِر بِهِ العَدلَ وأیِّدهُ بِالنَّصرِ،وَانصُر ناصِریهِ،وَاخذُل خاذِلیهِ،وَاقصِم بِهِ جَبابِرَةَ الکَفَرَةِ،وَاقتُل بِهِ الکُفّارَ وَالمُنافِقینَ وجَمیعَ المُلحِدینَ، حَیثُ کانوا وأینَ کانوا مِن مَشارِقِ الأَرضِ ومَغارِبِها وبَرِّها وبَحرِها،وَاملَأ بِهِ الأَرضَ عَدلاً،وأظهِر بِهِ دینَ نَبِیِّکَ عَلَیهِ وآلِهِ السَّلامُ،وَاجعَلنِی اللّهُمَّ مِن أنصارِهِ وأعوانِهِ وأتباعِهِ وشیعَتِهِ،وأرِنی فی آلِ مُحَمَّدٍ ما یَأمُلونَ وفی عَدُوِّهِم ما یَحذَرونَ، إلهَ الحَقِّ آمینَ. (1)
1304.کمال الدین عن الشّیخ أبی عمرو العمری -فی الدُّعاءِ فی غَیبَةِ القائِمِ (علیه السلام)-:اللّهُمَّ عَرِّفنی نَفسَکَ فَإِنَّکَ إن لَم تُعَرِّفنی نَفسَکَ لَم أعرِف نَبِیَّکَ.اللّهُمَّ عَرِّفنی نَبِیَّکَ فَإِنَّکَ إن لَم تُعَرِّفنی نَبِیَّکَ لَم أعرِف حُجَّتَکَ.اللّهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إن لَم تُعَرِّفنی حُجَّتَکَ ضَلَلتُ عَن دینی.اللّهُمَّ لا تُمِتنی میتَةً جاهِلِیَّةً،ولا تُزِغ قَلبی بَعدَ إذ هَدَیتَنی،اللّهُمَّ فَکَما هَدَیتَنی بِوَلایَةِ مَن فَرَضتَ طاعَتَهُ عَلَیَّ مِن وُلاةِ أمرِکَ بَعدَ رَسولِکَ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وآلِهِ،حَتّی والَیتُ وُلاةَ أمرِکَ أمیرَ المُؤمِنینَ وَالحَسَنَ
ص: 1065
فرزند اولیایت درود فرست؛همانان که اطاعت از ایشان را فرض دانستی و حقّ آنان را واجب شمردی و پلیدی را از وجودشان زدودی و کاملاً پاکیزه شان گردانیدی.
بار خدایا! به واسطۀ او دینت را مدد کن و به وسیلۀ او دوستان خود و دوستان او و شیعیان و یارانش را یاری رسان و ما را از آنان قرار ده.
بار خدایا! او را از گزند هر بیدادگر و سرکشی و از گزند همۀ آفریدگانت محفوظ بدار و از پیش رو و پشت سر و از راست و چپش،او را نگه دار و از این که بدی و آسیبی به او برسد،پاسداری و حراستش فرما و با حفظ او،پیامبر خود و خاندان پیامبر خود را حفظ کن.عدالت را با دست او آشکار ساز و او را یاری فرما و یارانش را یاری رسان و کسانی را که بی یاورش می گذارند،بی یاور گذار و به دست او،جبّاران کفرپیشه را در هم شکن و کافران و منافقان و ملحدان را،هر که باشند و هر کجا باشند، در شرق عالَم و غرب آن،در خشکی و در دریا،همگی را نابود کن و به وسیلۀ او زمین را آکنده از عدل گردان و دین پیامبرت-که درود بر او و خاندانش باد-را رونق بخش و ما را-بار خدایا-از یاران و مددکاران و پیروان و شیعیان او قرار ده و مرا زنده بدار تا ببینم که خاندان محمّد به آرمان هایشان رسیده اند و دشمنان آنان به آنچه از آن می ترسیدند،گرفتار آمده اند.آمین،ای معبود راستین!
1304.کمال الدین -به نقل از شیخ ابو عمرو عَمری،در دعا برای غیبت قائم (علیه السلام)-:بار خدایا! خود را به من بشناسان؛زیرا اگر تو خودت را به من نشناسانی،پیامبرت را نخواهم شناخت.بار خدایا! پیامبرت را به من بشناسان؛زیرا اگر پیامبرت را به من نشناسانی، حجّت تو را نخواهم شناخت.بار خدایا! حجّت خود را به من بشناسان؛زیرا اگر حجّتت را به من نشناسانی،از [صراطِ] دینم منحرف خواهم شد.بار خدایا! مرا به مرگ جاهلی نمیران و پس از آن که هدایتم نمودی،دلم را دست خوش انحراف مگردان.بار خدایا! همان گونه که مرا به ولایت [و دوستیِ] کسانی که اطاعتشان را بر من واجب نمودی،یعنی:زمامداران امر تو پس از پیامبرت-که درودهای تو بر او و خاندانش باد-،ره نمون شدی تا آن که از زمامداران امر تو،یعنی:امیر المؤمنین
ص: 1066
وَالحُسَینَ وعَلِیّاً ومُحَمَّداً وجَعفَراً وموسی وعَلِیّاً ومُحَمَّداً وعَلِیّاً وَالحَسَنَ وَالحُجَّةَ القائِمَ المَهدِیَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم أجمَعینَ...
اللّهُمَّ عَجِّل فَرَجَهُ وأیِّدهُ بِالنَّصرِ،وَانصُر ناصِریهِ،وَاخذُل خاذِلیهِ،ودَمِّر عَلی مَن نَصَبَ لَهُ وکَذَّبَ بِهِ،وأظهِر بِهِ الحَقَّ،وأمِت بِهِ الباطِلَ،وَاستَنقِذ بِهِ عِبادَکَ المُؤمِنینَ مِنَ الذُّلِّ،وَانعَش بِهِ البِلادَ،وَاقتُل بِهِ جَبابِرَةَ الکُفرِ،وَاقصِم بِهِ رُؤوسَ الضَّلالَةِ،وذَلِّل بِهِ الجَبّارینَ وَالکافِرینَ،وأبِر بِهِ المُنافِقینَ وَالنّاکِثینَ وجَمیعَ الُمخالِفینَ وَالمُلحِدینَ فی مَشارِقِ الأَرضِ ومَغارِبِها،وبَرِّها وبَحرِها وسَهلِها وجَبَلِها،حَتّی لا تَدَعَ مِنهُم دَیّاراً ولا تُبقِیَ لَهُم آثاراً،وتُطَهِّرَ مِنهُم بِلادَکَ،وَاشفِ مِنهُم صُدورَ عِبادِکَ،وجَدِّد بِهِ مَا امتَحی مِن دینِکَ،وأصلِح بِهِ ما بُدِّلَ مِن حُکمِکَ وغُیِّرَ مِن سُنَّتِکَ،حَتّی یَعودَ دینُکَ بِهِ وعَلی یَدَیهِ غَضّاً جَدیداً صَحیحاً لا عِوَجَ فیهِ ولا بِدعَةَ مَعَهُ،حَتّی تُطفِئَ بِعَدلِهِ نیرانَ الکافِرینَ؛فَإِنَّهُ عَبدُکَ الَّذِی استَخلَصتَهُ لِنَفسِکَ،وَارتَضَیتَهُ لِنُصرَةِ نَبِیِّکَ، وَاصطَفَیتَهُ بِعِلمِکَ،وعَصَمتَهُ مِنَ الذُّنوبِ،وبَرَّأتَهُ مِنَ العُیوبِ،وأطلَعتَهُ عَلی الغُیوبِ، وأنعَمتَ عَلَیهِ،وطَهَّرتَهُ مِنَ الرِّجسِ،ونَقَّیتَهُ مِنَ الدَّنَسِ...
اللّهُمَّ إنّا نَشکو إلیکَ فَقدَ نَبِیِّنا،وغَیبَةَ وَلِیِّنا،وشِدَّةَ الزَّمانِ عَلَینا،ووُقوعَ الفِتَنِ بِنا، وتَظاهُرَ الأَعداءِ عَلَینا،وکَثرَةَ عَدُوِّنا،وقِلَّةَ عَدَدِنا.
اللّهُمَّ فَافرُج ذلِکَ بِفَتحٍ مِنکَ تُعَجِّلُهُ،ونَصرٍ مِنکَ تُعِزُّهُ،وإمامِ عَدلٍ تُظهِرُهُ،إلهَ الحَقِّ رَبَّ العالَمینَ...
اللّهُمَّ وأحیِ بِوَلِیِّکَ القُرآنَ،وأرِنا نورَهُ سَرمَداً لا ظُلمَةَ فیهِ،وأحیِ بِهِ القُلوبَ المَیتَةَ،وَاشفِ بِهِ الصُّدورَ الوَغِرَةَ،وَاجمَع بِهِ الأَهواءَ الُمختَلِفَةَ عَلَی الحَقِّ،وأقِم بِهِ
ص: 1067
و حسن و حسین و علی و محمّد و جعفر و موسی و علی و محمّد و علی و حسن و حجّت قائم،مهدی-که درودهای تو بر او و خاندانش باد-پیروی کردم....
بار خدایا! در فَرَج او تعجیل فرما و او را یاری و تأیید فرما و یارانش را یاری رسان و کسانی را که بی یاورش می گذارند،بی یاور گذار و هر که را کمر به دشمنی او می بندد و تکذیبش می کند،نابود کن و به وسیلۀ او حق را آشکار ساز و باطل را بمیران و با دست او بندگان مؤمنت را از خواری بِرَهان و سرزمینت را به برکت وجود او،آباد گردان و سران کفر را به دست او نابود کن و سردمداران گم راهی را در هم شکن و به وسیلۀ او جبّاران و کافران را به خاک ذلّت نشان و منافقان و عهدشکنان و همۀ مخالفان و ملحدان [و کجروان] را در شرق و غرب عالَم و در خشکی و دریا و در دشت و کوه ازمیان بردار تا این که هیچ یک از آنان را نگذاری و نشانی از ایشان بر جای ننهی و سرزمینت را از [لوث وجود] آنان پاک سازی و دل بندگانت را از آزار آنان تسکین بده و آنچه را که از دینَت محو [و فرسوده] شده است،به دست او تجدید کن و احکام دگرگون گشته و قوانین تغییر یافته ات را به وسیلۀ او درست گردان،تا این که دین تو به واسطۀ او و با دست او،دوباره تازه و نو و سالم و به دور از هر گونه کجی و بدعت شود و تا این که با عدالت او،آتش های کافران، خاموش گردد؛زیرا او،بندۀ توست که وی را برای خود برگزیده ای و برای یاری رساندن به پیامبرت،انتخابش کرده ای و با علم خود،گزینشش نموده ای و او را از گناهان مصون داشته ای و از عیب ها پاکش ساخته ای و بر اسرار عالم غیب،آگاهش کرده ای و به او نعمت داده ای و از پلیدی پاکش ساخته ای و از آلودگی پاکیزه اش گردانیده ای....
بار خدایا! از فقدان پیامبرمان و غیبت اماممان و سختگیری روزگار بر ما و پیش آمدن فتنه ها در میان ما و اتّحاد دشمنانمان بر ضدّ ما و فراوانی دشمنانمان و اندک بودن تعدادمان،به تو شکایت می کنیم.
بار خدایا! با فتحی شتابان و نصرتی با عزّت و قدرت و آشکار ساختن امامی عادل،در کار ما گشایشی فرما،ای معبود راستین و ای پروردگار جهانیان!....
بار خدایا! به وسیلۀ ولیّ خود،قرآن را زنده گردان و نور جاویدان او را که با کمترین تاریکی آمیخته نیست،به ما نشان ده و به واسطۀ او دل های مرده را زنده ساز و به دست او سینه های پر خشم و کینه را آرام کن و اندیشه ها و خواست های پراکنده را بر محور حق،
ص: 1068
الحُدودَ المُعَطَّلَةَ وَالأَحکامَ المُهمَلَةَ،حَتّی لا یَبقی حَقٌّ إلّاظَهَرَ ولا عَدلٌ إلّازَهَرَ.
وَاجعَلنا یا رَبِّ مِن أعوانِهِ،ومُقَوّی سُلطانِهِ،وَالمُؤتَمِرینَ لِأَمرِهِ،وَالرّاضینَ بِفِعلِهِ، وَالمُسَلِّمینَ لِأَحکامِهِ،ومِمَّن لا حاجَةَ لَهُ بِهِ إلَی التَّقِیَّةِ مِن خَلقِکَ.أنتَ یارَبِّ الَّذی تَکشِفُ السّوءَ وتُجیبُ المُضطَرَّ إذا دَعاکَ،وتُنجی مِنَ الکَربِ العَظیمِ،فَاکشِف یارَبِّ الضُرَّ عَن وَلِیِّکَ،وَاجعَلهُ خَلیفَةً فی أرضِکَ کَما ضَمِنتَ لَهُ.
اللّهُمَّ ولا تَجعَلنی مِن خُصَماءِ آلِ مُحَمَّدٍ،ولا تَجعَلنی مِن أعداءِ آلِ مُحَمَّدٍ،ولا تَجعَلنی مِن أهلِ الحَنَقِ وَالغَیظِ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ،فَإِنّی أعوذُ بِکَ مِن ذلِکَ فَأَعِذنی، وأستَجیرُ بِکَ فَأَجِرنی.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،وَاجعَلنی بِهِم فائِزاً عِندَکَ فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ ومِنَ المُقَرَّبینَ. (1)
1305.تهذیب الأحکام -فی دُعاءِ الاِفتِتاحِ-:اللّهُمَّ إنّا نَرغَبُ إلَیکَ فی دَولَةٍ کَریمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الإِسلامَ وأهلَهُ وتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وأهلَهُ وتَجعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ إلی طاعَتِکَ وَالقادَةِ إلی سَبیلِکَ،وتَرزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنیا وَالآخِرَةِ،اللّهُمَّ ما عَرَّفتَنا مِنَ الحَقِّ فَحَمِّلناهُ، وما قَصُرنا عَنهُ فَبَلِّغناهُ.
اللّهُمَّ المُم بِهِ شَعَثَنا،وَاشعَب بِهِ صَدعَنا،وَارتُق بِهِ فَتقَنا،وکَثِّر بِهِ قِلَّتَنا،وأعِزَّ بِهِ ذِلَّتَنا،وأغنِ بِهِ عائِلَنا،وَاقضِ بِهِ عَن مَغرَمِنا،وَاجبُر بِهِ فَقرَنا،وسُدَّ بِهِ خَلَّتَنا،ویَسِّر بِهِ عُسرَنا،وبَیِّض بِهِ وُجوهَنا،وفُکَّ بِهِ أسرَنا،وأنجِح بِهِ طَلِبَتَنا،وأنجِز بِهِ مَواعیدَنا،
ص: 1069
متّحد گردان و به دست او حدود تعطیل شده و احکام فرو گذاشته شده را بر پا دار تا آن که هر چه حق است،آشکار شود و هر چه عدل است،درخشیدن گیرد و-پروردگارا-ما را از یاوران او و تقویت کنندگان سلطنت او و فرمان برداران امر او و رضایت دهندگان به کردار او و گردن نهادگان در برابر احکام او و از کسانی که با وجود او،دیگر از خَلق ترسی به دل راه نمی دهند و تقیّه نمی کنند،قرار بده.
خداوندا! تویی که بدی ها [و ناراحتی ها] را می زدایی و دعای درماندۀ ناچار را اجابت می کنی و از اندوه بزرگ می رهانی.پس-ای خداوند-دشواری را از ولیّ خود،برطرف و او را همان گونه که برایش ضمانت داده ای،در زمین خود،جانشین گردان.
بار خدایا! مرا رو در رویِ خاندان محمّد و از دشمنان خاندان محمّد و از کسانی که نسبت به خاندان محمّد،خشم و کین دارند،قرار مده.من از این امور به تو پناه می برم.
پس مرا پناه ده.
بار خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد،درود فرست و به واسطۀ آنان مرا در دنیا و آخرت از رستگاران و مقرّبان گردان.
1305.تهذیب الأحکام -در دعای افتتاح-:بار خدایا! ملتمسانه از تو می خواهیم [که با ظهور مهدی (علیه السلام) ] حکومتی ارجمند را-که با آن،اسلام و مسلمانان را عزّت می بخشی و نفاق و منافقان را خوار می گردانی-،برقرار سازی و ما را در آن حکومت،از کسانی قرار دهی که به طاعت تو فرا می خوانند و به راه تو هدایت می کنند و به برکت آن حکومت،کرامت دنیا و آخرت را روزیِ ما فرمایی.خداوندا! آنچه را که از حق به ما شناسانده ای،به ادای آن وادارمان کن و آنچه را که از حق نشناخته ایم،ما را از آن آگاهی بخش.
بار خدایا! در سایۀ وجود او،پراکندگی ما را به اتّحاد،جدایی ما را به وصل،و از هم گسیختگی ما را به پیوستگی تبدیل کن و شمار اندک ما را فزونی بخش و خواری [و ضعفِ] ما را به عزّت [و قدرت] و نیاز ما را به بی نیازی،مبدّل فرما و بدهکاری های ما را به برکت وجود او ادا فرما و فقر ما را بزدای و درویشیِ ما را برطرف ساز و دشواری ما را به آسانی مبدّل کن و به واسطۀ او،ما را روسپید گردان و اسیری مان را آزادی بخش و خواست هایمان را برآور و وعده هایی را که به ما داده ای،تحقّق بخش و دعای ما را
ص: 1070
وَاستَجِب بِهِ دَعوَتَنا،وأعطِنا بِهِ فَوقَ رَغبَتِنا.
یا خَیرَ المَسؤولینَ وأوسَعَ المُعطینَ ! اشفِ بِهِ صُدورَنا،وأذهِب بِهِ غَیظَ قُلوبِنا، وَاهدِنا بِهِ لِمَا اختُلِفَ فیهِ مِنَ الحَقِّ بِإِذنِکَ،إنَّکَ تَهدی مَن تَشاءُ إلی صِراطٍ مُستَقیمٍ، وَانصُرنا بِهِ عَلی عَدُوِّکَ وعَدُوِّنا إلهَ الحَقِّ آمینَ.
اللّهُمَّ إنّا نَشکو إلَیکَ فَقدَ نَبِیِّنا،وغَیبَةَ إمامِنا،وکَثرَةَ عَدُوِّنا،وشِدَّةَ الفِتَنِ بِنا، وتَظاهُرَ الزَّمانِ عَلَینا،فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ،وأعِنّا عَلی ذلِکَ بِفَتحٍ مِنکَ تُعَجِّلُهُ،وبِضُرٍّ تَکشِفُهُ،ونَصرٍ تُعِزُّهُ،وسُلطانِ حَقٍّ تُظهِرُهُ،ورَحمَةٍ مِنکَ تُجَلِّلُناها، وعافِیَةٍ تُلبِسُناها،بِرَحمَتِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمینَ (1). (2)
ص: 1071
اجابت فرما و بیشتر از آنچه می خواهیم،عطایمان فرما.
ای بهترین کسی که دست سؤال،به سویش دراز می شود و ای گشاده دست ترینِ بخشندگان! سینه های ما را به وسیلۀ او شفا بخش و خشم دل هایمان را بزدای و با اذن [و عنایت] خویش،ما را به آنچه از حق [و حقیقت] که در آن اختلاف است [و بر ما مبهم گشته]،ره نمون شو-زیرا تو هر کس را بخواهی،به راه راست ره نمون می شوی-و به وسیلۀ او ما را بر دشمن خودت و دشمن ما پیروز گردان.آمین،ای معبود راستین!
بار خدایا! از فقدان پیامبر خود و غیبت اماممان و فراوانی دشمنانمان و شدّت فتنه هایی که ما را در میان گرفته اند و دشمنی زمانه با ما،از درگاه تو دادخواهی می کنیم.پس بر محمّد و خاندان محمّد،درود فرست و ما را با فتحی شتابان از سوی خودت و برطرف ساختن گرفتاری ها و نصرتی شکست ناپذیر و آشکار ساختن سلطنت حقیقی و فرو فرستادن رحمتت بر ما و پوشاندن جامۀ آسایش بر قامتمان،یاری رسان،به حقّ رحمتت،ای مهربان ترینِ مهربانان!
ص: 1072
ص: 1073
ص: 1074
الفصل الأوّل:التَّحذیرُ مِنَ الغُلُوِّ
1306.الإمام علیّ (علیه السلام): إیّاکُم وَالغُلُوَّ فینا،قولوا:إنّا عَبیدٌ مَربوبونَ،وقولوا فی فَضلِنا ما شِئتُم. (1)
1307.الإمام الحسین (علیه السلام): أحِبّونا بِحُبِّ الإِسلامِ،فَإِنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) قالَ:لا تُعَرِّفونی فَوقَ حَقّی؛فَإِنَّ اللّهَ تَعالَی اتَّخَذَنی عَبداً قَبلَ أن یَتَّخِذَنی رَسولاً. (2)
1308.الإمام الصادق (علیه السلام): مَن قالَ إنّا أنبِیاءُ فَعَلَیهِ لَعنَةُ اللّهِ،ومَن شَکَّ فی ذلِکَ فَعَلیهِ لَعنَةُ اللّهِ. (3)
1309.عنه (علیه السلام) -فی ذِکرِ الغُلاةِ-:إنَّ فیهِم مَن یَکذِبُ،حَتّی إنَّ الشَّیطانَ لَاحتاجَ
ص: 1075
1306.امام علی (علیه السلام): از غلو (تندرَوی) در بارۀ ما بپرهیزید.ما را بنده و دست پروردۀ خداوند بدانید و آن گاه هر چه خواستید،در فضیلت ما بگویید.
1307.امام حسین (علیه السلام): ما را به عشق اسلام دوست بدارید؛زیرا پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«مرا بیش از آنچه سزاوارم،معرّفی نکنید؛چرا که خداوند متعال،پیش از آن که مرا به رسالت برگزیند،به بندگی برگزید».
1308.امام صادق (علیه السلام): هر که بگوید ما پیامبر هستیم،لعنت خدا بر او باد و لعنت خدا بر کسی که در این باره [که ما پیامبر نیستیم]،شک کند!
1309.امام صادق (علیه السلام) -در وصف گزافه گویان-:بعضی از آنها دروغ هایی می گویند که حتّی
ص: 1076
إلی کَذِبِهِ. (1)
1310.الکافی عن المفضّل بن عمر: کُنتُ أنَا وَالقاسِمُ شَریکی ونَجمُ بنُ حَطیمٍ وصالِحُ بنُ سَهلٍ بِالمَدینَةِ فَتَناظَرنا فِی الرُّبوبِیَّةِ،فَقالَ بَعضُنا لِبَعضٍ:ما تَصنَعونَ بِهذا،نَحنُ بِالقُربِ مِنهُ [یَعنِی الصّادِقَ (علیه السلام) ] ولَیسَ مِنّا فی تَقِیَّةٍ؟قوموا بِنا إلَیهِ.قالَ:فَقُمنا،فَوَاللّهِ ما بَلَغنَا البابَ إلّاوقَد خَرَجَ عَلَینا بِلا حِذاءٍ ولا رِداءٍ قَد قامَ کُلُّ شَعرَةٍ مِن رَأسِهِ مِنهُ وهُوَ یَقولُ:
لا،لا یا مُفَضَّلُ ویا قاسِمُ ویا نَجمُ،لا،لا «بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ * لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ» 2 . (2)
1311.الإمام الصادق (علیه السلام) -بَعدَ ذَمِّ بَعضِ الغُلاةِ-:فَوَاللّهِ ما نَحنُ إلّاعَبیدُ الَّذی خَلَقَنا وَاصطَفانا،ما نَقدِرُ عَلی ضُرٍّ ولا نَفعٍ،وإن رَحِمَنا فَبِرَحمَتِهِ،وإن عَذَّبَنا فَبِذُنوبِنا.وَاللّهِ، ما لَنا عَلَی اللّهِ مِن حُجَّةٍ،ولا مَعَنا مِنَ اللّهِ بَراءَةٌ،وإنّا لَمَیِّتونَ ومَقبورونَ ومُنشَرونَ ومَبعوثونَ ومَوقوفونَ ومَسؤولونَ. (3)
1312.رجال الکشّی عن صالح بن سهل: کُنتُ أقولُ فی أبی عَبدِاللّهِ (علیه السلام) بِالرُّبوبِیَّةِ،فَدَخَلتُ عَلَیهِ،فَلَمّا نَظَرَ إلَیَّ قالَ:یا صالِحُ،إنّا وَاللّهِ عَبیدٌ مَخلوقونَ،لَنا رَبٌّ نَعبُدُهُ،وإن لَم نَعبُدهُ عَذَّبَنا. (4)
1313.بصائر الدرجات عن إسماعیل بن عبد العزیز: قالَ أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):یا إسماعیلُ،ضَع لی فِی المُتَوَضَّاَ ماءً،فَقُمتُ فَوَضَعتُ لَهُ،فَدَخَلَ،فَقُلتُ فی نَفسی:أنَا أقولُ فیهِ کَذا
ص: 1077
شیطان به دروغ آنها احتیاج دارد.
1310.الکافی -به نقل از مفضّل بن عمر-:من و شریکم قاسم و نجم بن حطیم و صالح بن سهل در مدینه بودیم و میان ما در بارۀ ربوبیّت [امام صادق (علیه السلام) ] مناظره ای در گرفت.به یکدیگر گفتیم:چه طور است نزد خودش برویم؟ما اینک،نزدیک او (امام صادق (علیه السلام) ) هستیم و از ما هم تقیّه نمی کند.برخیزید نزد وی برویم.
همگی به راه افتادیم.به خدا سوگند،هنوز به درِ خانه نرسیده بودیم که دیدیم پای برهنه و بدون ردا بیرون آمد و در حالی که موهای سرش راست شده بود،می فرمود:
«نه،نه،ای مفضّل و ای قاسم و ای نجم! نه،نه [چنین نیست که شما می گویید]؛ «بلکه بندگانی ارجمندند که در سخن،بر او پیشی نمی گیرند و خود،به فرمان او کار می کنند» .
1311.امام صادق (علیه السلام) -پس از این که یکی از غالیان را نکوهش نمود-:به خدا سوگند،ما نیستیم،مگر بندگانی که خداوند،ما را آفرید و برگزیدمان.نه می توانیم سودی برسانیم و نه زیانی وارد کنیم.اگر به ما رحم کند،از رحمت اوست و اگر عذابمان کند،به واسطۀ گناهانمان است.به خدا سوگند،ما را بر خدا حجّتی نیست و با خود از او براتی [برای آزادی از دوزخ] نداریم.ما نیز می میریم و دفن می شویم و در روز قیامت،محشور و برانگیخته می شویم و برای حسابرسی نگهمان می دارند و بازخواست می شویم.
1312.رجال الکشّی -به نقل از صالح بن سهل-:من به ربوبیّت امام صادق (علیه السلام) قائل بودم.روزی خدمت ایشان رسیدم.همین که چشمش به من افتاد،فرمود:«ای صالح! به خدا سوگند،ما بندگانی مخلوق هستیم.ما را پروردگاری است که عبادتش می کنیم و اگر عبادتش نکنیم،عذابمان خواهد کرد».
1313.بصائر الدرجات -به نقل از اسماعیل بن عبد العزیز-:امام صادق (علیه السلام) فرمود:«ای اسماعیل! در وضوخانه برایم آب بگذار».
ص: 1078
وکَذا ویَدخُلُ المُتَوَضَّأَ یَتَوَضَّأُ ! فَلَم یَلبَث أن خَرَجَ،فَقالَ:یا إسماعیلُ لا تَرفَعِ البِناءَ فَوقَ طاقَتِهِ فَیَنهَدِمَ،اِجعَلونا مَخلوقینَ وقولوا بِنا ما شِئتُم. (1)
1314.مختصر بصائر الدرجات عن کامل التّمار: کُنتُ عِندَ أبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) ذاتَ یَومٍ فَقالَ لی:یا کامِلُ ! اجعَل لَنا رَبّاً نَؤوبُ إلَیهِ وقولوا فینا ما شِئتُم،فَقُلتُ:نَجعَلُ لَکُم رَبّاً تَؤوبونَ إلَیهِ ونَقولُ فیکُم ما شِئنا ! فَاستَوی جالِساً فَقالَ:ما عَسی أن تَقولوا؟! وَاللّهِ ما خَرَجَ إلَیکُم مِن عِلمِنا إلّاألِفٌ غَیرُ مَعطوفَةٍ. (2)
1315.الإمام الصادق (علیه السلام): لا تُصَلِّ خَلفَ الغالی وإن کانَ یَقولُ بِقَولِکَ،وَالَمجهولِ وَالُمجاهِرِ بِالفِسقِ وإن کانَ مُقتَصِداً. (3)
1316.عنه (علیه السلام): احذَروا عَلی شَبابِکُمُ الغُلاةَ لا یُفسِدونَهُم،فَإِنَّ الغُلاةَ شَرُّ خَلقِ اللّهِ،یُصَغِّرونَ عَظَمَةَ اللّهَ ویَدَّعونَ الرُّبوبِیَّةَ لِعِبادِ اللّهِ.وَاللّهِ،إنَّ الغُلاةَ أشَرُّ مِنَ الیَهودِ وَالنَّصاری وَالَمجوسِ وَالَّذینَ أشرَکوا. (4)
1317.الإمام الرضا (علیه السلام): نَحنُ آلَ مُحَمَّدٍ الَّنمَطُ الأَوسَطُ الَّذی لا یُدرِکُنا الغالی ولا یَسبِقُنَا التّالی. (5)
ص: 1079
من برخاستم و آب گذاشتم.امام (علیه السلام) رفت که وضو بگیرد.با خودم گفتم:من در بارۀ او چنین و چنان می گویم و او به وضوخانه می رود و وضو می گیرد! لختی بعد، ایشان بیرون آمد و فرمود:«ای اسماعیل! ساختمان را بیش از طاقتش بالا مبر که ویران می شود.ما را مخلوق بدانید و آن گاه هر چه خواستید،در بارۀ ما بگویید».
1314.مختصر بصائر الدرجات -به نقل از کامل تمّار-:روزی نزد امام صادق (علیه السلام) بودم.به من فرمود:«ای کامل! برای ما پروردگاری بگذارید که به سویش رو کنیم.آن گاه هر چه خواستید،در بارۀ ما بگویید».
گفتم:برای شما پروردگاری بگذاریم که به سویش رو کنید و آن گاه هر چه خواستیم،در بارۀ شما بگوییم!
امام (علیه السلام) راست نشست و فرمود:«مثلاً چه خواهید گفت؟! به خدا سوگند که از دانش ما،جز الِفی (1)به شما نرسیده است».
1315.امام صادق (علیه السلام): پشت سر غالی مذهب نماز مخوان،اگر چه به ظاهر،عقیدۀ تو (تشیّع) را داشته باشد.همچنین پشت سر کسی که [مذهب و عقیده اش] معلوم نیست و کسی که آشکارا گناه می کند،نماز مخوان،اگر چه میانه رو باشد.
1316.امام صادق (علیه السلام): مواظب باشید غالیان،جوانانتان را فاسد نکنند؛زیرا غالیان،بدترینِ خَلق خدایند؛عظمت خدا را پایین می آورند و برای بندگان خدا ادّعای ربوبیّت می کنند.به خدا سوگند که غالیان،از یهود و نصارا و مَجوس و مشرکان،برای اسلام، بدترند.
1317.امام رضا (علیه السلام): ما خاندان محمّد،گروه میانه ایم که تند رونده (غالی)،به ما نمی رسد،و کُند رونده (مُنکر ولایت ما) از ما پیشی نمی گیرد.
ص: 1080
الفصل الثّانی:بَراءَةُ أهلِ البَیتِ مِنَ الغالینَ
1318.الإمام علیّ (علیه السلام): اللّهُمَّ إنّی بَریءٌ مِنَ الغُلاةِ کَبَراءَةِ عیسَی بنِ مَریَمَ مِنَ النَّصاری،اللّهُمَّ اخذُلهُم أبَداً ولا تَنصُر مِنهُم أحَداً. (1)
1319.عنه (علیه السلام): لا تَتَجاوَزوا بِنَا العُبودِیَّةَ،ثُمَّ قولوا ما شِئتُم ولَن تبلُغوا،وإیّاکُم وَالغُلُوَّ کَغُلُوِّ النَّصاری،فَإِنّی بَریءٌ مِنَ الغالینَ. (2)
1320.الإمام زین العابدین (علیه السلام): إنَّ الیَهودَ أحَبّوا عُزَیراً حَتّی قالوا فیهِ ما قالوا،فَلا عُزَیرٌ مِنهُم ولا هُم مِن عُزَیرٍ.وإنَّ النَّصاری أحَبّوا عیسی حَتّی قالوا فیهِ ما قالوا،فَلا عیسی مِنهُم ولا هُم مِن عیسی.
وإنّا عَلی سُنَّةٍ مِن ذلِکَ،إنَّ قَوماً مِن شیعَتِنا سَیُحِبّونَنا حَتّی یَقولوا فینا ما قالَتِ الیَهودُ فی عُزَیرٍ وما قالَتِ النَّصاری فی عیسَی بنِ مَریَمَ،فَلا هُم مِنّا ولا نَحنُ مِنهُم. (3)
1321.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) عن عبد السّلام بن صالح الهروی: قُلتُ لَهُ [أی لِلإِمامِ
ص: 1081
1318.امام علی (علیه السلام): بار خدایا! من از غالیان بیزارم،همان گونه که عیسی بن مریم از نصارا بیزار بود.بار خدایا! برای همیشه آنان را بی یاور گذار و هیچ یک از آنان را یاری نرسان.
1319.امام علی (علیه السلام): ما را از مرز بندگی فراتر نبرید.آن گاه هر چه خواستید،[در فضیلت ما] بگویید که باز هم کم گفته اید [و حقّ مطلب را ادا نکرده اید].مبادا همچون نصارا غلوّ کنید،که من از غلو کنندگان،بیزارم.
1320.امام زین العابدین (علیه السلام): یهود،عزیر را چندان دوست داشتند که در بارۀ او گفتند آنچه گفتند [و با این حرف ها کار را به جایی رساندند] که نه عزیر از آنان است و نه آنان از عزیرند.نصارا نیز عیسی را چندان دوست داشتند که در بارۀ او گفتند آنچه گفتند.
پس نه عیسی از آنان است و نه آنان از عیسی هستند.
در بارۀ ما نیز همین شیوه پیموده خواهد شد.گروهی از شیعیان ما،آن قدر ما را دوست خواهند داشت که در بارۀ ما همان چیزی را می گویند که یهود در بارۀ عزیر و نصارا در بارۀ عیسی بن مریم گفتند.این گروه،از ما نیستند و ما نیز از آنان نیستیم.
1321.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) -به نقل از عبد السلام هروی-:به امام رضا (علیه السلام) گفتم:ای پسر پیامبر خدا! این چه مطالبی است که مردم از قول شما نقل می کنند؟
ص: 1082
الرِّضا (علیه السلام) ]:یَابنَ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله)،ما شَیءٌ یَحکیهِ عَنکُمُ النّاسُ؟قالَ:وما هُوَ؟قُلتُ:
یَقولونَ إنَّکُم تَدَّعونَ أنَّ النّاسَ لَکُم عَبیدٌ.فَقالَ:اللّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَالأَرضِ عالِمَ الغَیبِ وَالشَّهادَةِ،أنتَ شاهِدٌ بِأَنّی لَم أقُل ذلِکَ قَطُّ ولا سَمِعتُ أحَداً مِن آبائی قالَهُ قَطُّ،وأنتَ العالِمُ بِما لَنا مِنَ المَظالِمِ عِندَ هذِهِ الاُمَّةِ،وإنَّ هذِهِ مِنها.
ثُمَّ أقبَلَ عَلَیَّ فَقالَ لی:یا عَبدَ السَّلامِ،إذا کانَ النّاسُ کُلُّهُم عَبیدَنا عَلی ما حَکَوهُ عَنّا فَمِمَّن نَبیعُهُم؟قُلتُ:یَابنَ رَسولِ اللّهِ،صَدَقتَ.
ثُمَّ قالَ:یاعَبدَ السَّلامِ،أمُنکِرٌ أنتَ لِما أوجَبَ اللّهُ تَعالی لَنا مِنَ الوَلایَةِ کما یُنکِرُهُ غَیرُکَ؟قُلتُ:مَعاذَ اللّهِ،بَل أنَا مُقِرٌّ بِوَلایَتِکُم. (1)
1322.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) عن الحسن بن الجهم: حَضَرتُ مَجلِسَ المَأمونِ یَوماً وعِندَهُ عَلِیُّ بنُ موسَی الرِّضا (علیه السلام) وقَدِ اجتَمَعَ الفُقَهاءُ وأهلُ الکَلامِ مِنَ الفِرَقِ الُمختَلِفَةِ...قالَ لَهُ المَأمونُ:یا أبَا الحَسَنِ،بَلَغَنی أنَّ قَوماً یَغلونَ فیکُم ویَتَجاوَزونُ فیکُمُ الحَدَّ.
فَقالَ الرِّضا (علیه السلام):حَدَّثَنی أبی موسَی بنُ جَعفَرٍ،عن أبیهِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ،عَن أبیهِ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ،عَن أبیهِ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ،عَن أبیهِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ،عَن أبیهِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیهم السلام قالَ:قالَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):لا تَرفَعونی فَوقَ حَقّی؛فَإِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالَی اتَّخَذَنی عَبداً قَبلَ أن یَتَّخِذَنی نَبِیّاً،قالَ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی: «ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُؤْتِیَهُ اللّهُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنّاسِ کُونُوا Bعِباداً لِی مِنْ دُونِ اللّهِ وَ لکِنْ کُونُوا ْ رَبّانِیِّینَ بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ وَ بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ * وَ لا یَأْمُرَکُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلائِکَةَ وَ النَّبِیِّینَ أَرْباباً أَ یَأْمُرُکُمْ بِالْکُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» 2 .
قالَ عَلِیٌّ (علیه السلام):یَهلِکُ فِیَّ اثنانِ ولا ذَنبَ لی:مُحِبٌّ مُفرِطٌ ومُبغِضٌ مُفَرِّطٌ،وأنَا
ص: 1083
فرمود:«چه می گویند؟».
گفتم:می گویند شما ادّعا می کنید که مردم،بندگان شما هستند.
فرمود:«ای خدای آفرینندۀ آسمان ها و زمین و ای دانای نهان و آشکار! تو گواهی که من هرگز چنین سخنی نگفته ام و هیچ گاه از هیچ یک از پدرانم نیز نشنیده ام که چنین حرف هایی بزنند و [خدایا!] تو می دانی که این امّت،چه ستم ها به ما کرده اند و این [نسبت دروغ] نیز یکی از آنهاست».
امام (علیه السلام) سپس رو به من کرد و فرمود:«ای عبد السلام! اگر مردم،آن گونه که از قول ما نقل می کنند،بندۀ ما هستند،پس آنان را از چه کسی می خریم؟».
گفتم:ای پسر پیامبر خدا! راست می فرمایید.
سپس فرمود:«ای عبد السلام! آیا تو هم مانند دیگران منکری که خداوند متعال، ولایت ما را واجب ساخته است؟».
گفتم:پناه به خدا! من به ولایت شما اقرار دارم.
1322.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) -به نقل از حسن بن جهم-:روزی در انجمن مأمون حاضر بودم و علی بن موسی الرضا (علیه السلام) نیز نزد او بود و فقیهان و متکلّمان فِرقه های مختلف،جمع بودند....مأمون به ایشان گفت:شنیده ام که گروهی در بارۀ شما غُلو می کنند و نسبت به شما پا را از حد فراتر می گذارند.
امام رضا (علیه السلام) فرمود:«پدرم موسی بن جعفر،از پدرش جعفر بن محمّد،از پدرش محمّد بن علی،از پدرش علی بن الحسین،از پدرش حسین بن علی،از پدرش علی بن ابی طالب علیهم السلام حدیث کرد که فرمود:پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:"مرا از آنچه سزاوارم،فراتر نبرید؛زیرا خداوند-تبارک و تعالی-پیش از آن که مرا پیامبر قرار دهد،بندۀ خود قرار داد".خدای-تبارک و تعالی-فرموده است: «هیچ بشری را نسزد که خدا،به او کتاب و حُکم و پیامبری بدهد،سپس او به مردم بگوید:به جای خدا،بندۀ من باشید؛بلکه [باید بگوید:] به سبب آن که کتاب [آسمانی] تعلیم می دادید و از آن رو که درس می خواندید،علمای دین باشید.و [نیز] شما را فرمان نخواهد داد که فرشتگان و پیامبران را به خدایی گیرید.آیا پس از آن که سر به فرمان [خدا] نهاده اید،[باز] شما را به کفر وا می دارد ؟!».علی (علیه السلام) فرمود:"در بارۀ من،دو گروه به هلاکت می رسند،در حالی که تقصیر من نیست:دوست افراطی
ص: 1084
أبرَأُ إلَی اللّهِ تَبارَکَ وتَعالی مِمَّن یَغلو فینا ویَرفَعُنا فَوقَ حَدِّنا کَبَراءَةِ عیسَی بنِ مَریَمَ (علیه السلام) مِنَ النَّصاری،قالَ اللّهُ تَعالی: «وَ إِذْ قالَ اللّهُ یا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنّاسِ اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللّهِ قالَ سُبْحانَکَ ما یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ ما لَیْسَ لِی بِحَقٍّ إِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فِی نَفْسِی وَ لا أَعْلَمُ ما فِی نَفْسِکَ إِنَّکَ أَنْتَ عَلاّمُ الْغُیُوبِ * ما قُلْتُ لَهُمْ إِلاّ ما أَمَرْتَنِی بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ رَبِّی وَ رَبَّکُمْ وَ کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً ما دُمْتُ فِیهِمْ فَلَمّا تَوَفَّیْتَنِی کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ وَ أَنْتَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ» 1 ،وقالَ عز و جل: «لَنْ یَسْتَنْکِفَ الْمَسِیحُ أَنْ یَکُونَ عَبْداً لِلّهِ وَ لاَ الْمَلائِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ» 2 ،وقالَ عز و جل: «مَا الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ إِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ أُمُّهُ صِدِّیقَةٌ کانا یَأْکُلانِ الطَّعامَ» 3 ومَعناهُ أنَّهُما کانا یَتَغَوَّطانِ،فَمَنِ ادَّعی لِلأَنبِیاءِ رُبوبِیَّةً وَادَّعی لِلأَئِمَّةِ رُبوبِیَّةً أو نُبُوَّةً أو لِغَیرِ الأَئِمَّةِ إمامَةً،فَنَحنُ مِنهُ بُرَآءُ فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ. (1)
1323.الإمام الرضا (علیه السلام) -کانَ یَقولُ فی دُعائِهِ-:اللّهُمَّ إنّی أبرَأُ مِنَ الحَولِ وَالقُوَّةِ فَلا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّابِکَ.اللّهُمَّ إنّی أبرَأُ إلَیکَ مِنَ الَّذینَ ادَّعَوا لَنا ما لَیسَ لَنا بِحَقٍّ،اللّهُمَّ إنّی أبرَأُ إلَیکَ مِنَ الَّذینَ قالوا فینا ما لَم نَقُلهُ فی أنفُسِنا.اللّهُمَّ لَکَ الخَلقُ ومِنکَ الأَمرُ، وإیّاکَ نَعبُدُ وإیّاکَ نَستَعینُ.اللّهُمَّ أنتَ خالِقُنا وخالِقُ آبائِنَا الأَوَّلینَ وآبائِنَا الآخِرینَ، اللّهُمَّ لا تَلیقُ الرُّبوبِیَّةُ إلّابِکَ،ولا تَصلُحُ الإِلهِیَّةُ إلّالَکَ،فَالعَنِ النَّصارَی الَّذینَ صَغَّروا عَظَمَتَکَ،وَالعَنِ المُضاهینَ لِقَولِهِم مِن بَرِیَّتِکَ.
اللّهُمَّ إنّا عَبیدُکَ وأبناءُ عَبیدِکَ،لا نَملِکُ لِأَنفُسِنا ضَرّاً ولا نَفعاً ولا مَوتاً ولا حَیاةً ولا نُشوراً.اللّهُمَّ مَن زَعَمَ أنَّنا أربابٌ فَنَحنُ إلَیکَ مِنهُ بُرَآءُ،ومَن زَعَمَ أنَّ إلَینَا الخَلقَ
ص: 1085
و دشمن افراطی و من به پیشگاه خدای-تبارک و تعالی-اعلام بیزاری می کنم از کسی که در بارۀ ما غلو کند و ما را از حدّمان فراتر برد،همان گونه که عیسی بن مریم (علیه السلام) از نصارا بیزاری جست".خداوند متعال فرموده است: «و [یاد کن] هنگامی را که خدا فرمود:ای عیسی بن مریم! آیا تو به مردم گفتی:من و مادرم را همچون دو خدا به به جای خداوند بپرستید؟گفت:منزّهی تو! مرا نزیبد که [در بارۀ خویشتن،] چیزی را که حقّ من نیست، بگویم.اگر آن را گفته بودم،قطعاً آن را می دانستی.آنچه در نفْس من است،تو می دانی و آنچه در ذات توست،من نمی دانم،چرا که تو خود،دانای رازهای نهانی.من جز آنچه را بِدان فرمانم دادی،به آنان نگفتم،[گفته ام] که:خدا،پروردگار من و پروردگار خود را عبادت کنید و تا وقتی در میانشان بودم،بر آنان گواه بودم.پس چون روح مرا گرفتی،تو خود بر آنان،نگهبان بودی و تو بر همه چیز،گواهی» و فرموده است: «مسیح از این که بندۀ خدا باشد،هرگز امتناع نمی ورزد و فرشتگان مقرّب نیز [امتناع ندارند ]»و فرموده است: «مسیح پسر مریم،جز پیامبری نبود که پیش از او [نیز] پیامبرانی آمده بودند و مادرش زنی بسیار راستگو بود.هر دو غذا می خوردند» ؛یعنی:هر دو،قضای حاجت می کردند.پس هر که برای پیامبران،ادّعای ربوبیّت و برای امامان،ادّعای ربوبیّت یا نبوّت و برای غیر امامان،ادّعای امامت کند،ما در دنیا و آخرت از او بیزاریم».
1323.امام رضا (علیه السلام) -در دعای خود می فرمود-:بار خدایا! من [به خودیِ خود] فاقد حرکت و نیرویم؛زیرا هیچ توان و نیرویی جز از سوی تو نیست.بار خدایا! من از کسانی که در حقّ ما چیزی را ادّعا می کنند که سزاوار ما نیست،به درگاه تو بیزاری می جویم.بار خدایا! من از کسانی که در بارۀ ما مطالبی می گویند که ما خود در حقّ خویش نگفته ایم،به درگاه تو اعلام بیزاری می کنم.بار خدایا! آفریدگار،تویی و فرمان روا تو.تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم.بار خدایا! تویی آفریدگار ما و آفریدگار پدران نخستین و پدران آخرین ما.بار خدایا! ربوبیّت،سزاوار کسی جز تو نیست و الوهیّت،شایستۀ کسی جز تو نیست.پس لعن خود را نثار نصارا کن که عظمت تو را پایین آوردند و لعن خود را نثار دیگر مردمانی کن که اعتقادی همچون آنان دارند.
بار خدایا! ما بندگان تو و زادۀ بندگان تو هستیم.نه مالک سود و زیانی در حقّ خود هستیم و نه اختیار مرگ و زندگی و حشر و نشر خود را داریم.بار خدایا! هر کس بگوید
ص: 1086
وعَلَینَا الرِّزقَ فَنَحنُ إلَیکَ بُرَآءُ مِنهُ کَبَراءَةِ عیسی (علیه السلام) مِنَ النَّصاری.اللّهُمَّ إنّا لَم نَدعُهُم إلی ما یَزعُمونَ،فَلا تُؤاخِذنا بِما یَقولونَ،وَاغفِر لَنا ما یَزعُمونَ،و «رَبِّ لا تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیّاراً * إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبادَکَ وَ لا یَلِدُوا إِلاّ فاجِراً کَفّاراً» 1 . (1)
ص: 1087
ما خدا هستیم،به پیشگاه تو از او بیزاری می جوییم و هر کس معتقد باشد که کار آفریدن و روزی دادن،در دست ماست،به پیشگاه تو از او اعلام بیزاری می کنیم، همان گونه که عیسی (علیه السلام) از نصارا بیزاری جست.بار خدایا! ما آنان را به چنین عقایدی فرا نخوانده ایم.پس به واسطۀ عقاید و گفته های آنان،ما را مؤاخذه مفرما و آنچه را در بارۀ ما می گویند،بر ما ببخش و «پروردگارا! هیچ کس از کافران را بر روی زمین مگذار؛زیرا اگر آنان را باقی بگذاری،بندگانت را گم راه می سازند و جز پلیدکارِ ناسپاس نزایند» .
ص: 1088
الفصل الثّالث:کُفرُ الغالی
1324.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): صِنفانِ مِن امَّتی لا نَصیبَ لَهُما فِی الإِسلامِ:النّاصِبُ لِأَهلِ بَیتی حَرباً،وغالٍ فِی الدّینِ مارِقٌ مِنهُ. (1)
1325.الإمام الصادق (علیه السلام): أدنی ما یَخرُجُ بِهِ الرَّجُلُ مِنَ الإِیمانِ أن یَجلِسَ إلی غالٍ فَیَستَمِعَ إلی حَدیثِهِ ویُصَدِّقَهُ عَلی قَولِهِ،إنَّ أبی حَدَّثَنی عَن أبیهِ عَن جَدِّهِ علیهم السلام أنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) قالَ:صِنفانِ مِن امَّتی لا نَصیبَ لَهُما فِی الإِسلامِ:الغُلاةُ،وَالقَدَرِیَّةُ. (2)
1326.عنه (علیه السلام) -لِلمُفَضَّلِ بنِ مَزیدٍ بَعدَ ماذَکَرَ أصحابَ أبِی الخَطّابِ وَالغُلاةَ-:یامُفَضَّلُ، لاتُقاعِدوهُم،ولاتُواکِلوهُم،ولاتُشارِبوهُم،ولاتُصافِحوهُم،ولاتُؤاثِروهُم (3). (4)
1327.عنه (علیه السلام): لَعَنَ اللّهُ المُغیرَةَ بنَ سَعیدٍ،إنَّهُ کانَ یَکذِبُ عَلی أبی،فَأَذاقَهُ اللّهُ حَرَّ الحَدیدِ.
ص: 1089
1324.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): دو گروه از امّت من اند که بهره ای از اسلام ندارند:کسانی که در برابر اهل بیتم پرچم دشمنی برافرازند و کسانی که در دین غلو کنند و پا از مرز آن بیرون گذارند.
1325.امام صادق (علیه السلام): کمترین چیزی که آدمی را از ایمان خارج می سازد،این است که نزد غالی مذهب بنشیند و به سخنانش گوش دهد و گفته اش را تأیید کند.پدرم،از پدرش،از جدّش علیهم السلام برایم روایت کرد که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:«دو گروه از امّت من اند که بهره ای از اسلام ندارند:غالی مذهبان و قَدَریّه».
1326.امام صادق (علیه السلام) -به مفضّل بن مزید که از پیروان ابو خطّاب و غالی مذهبان،سخن به میان آورد-:ای مفضّل! با آنان هم نشینی نکن و در سر یک سفره با آنان غذا مخور و با آنها دست نده و با آنان به هم سخنی [و مبادلۀ اخبار] مپرداز.
1327.امام صادق (علیه السلام): خدا،مغیرة بن سعید را لعنت کند! او به پدرم دروغ می بست و خداوند، داغیِ آهن (طعم شمشیر) را به او چشاند.لعنت خدا بر کسی که در بارۀ ما
ص: 1090
لَعَنَ اللّهُ مَن قالَ فینا ما لا نَقولُهُ فی أنفُسِنا،ولَعَنَ اللّهُ مَن أزالَنا عَنِ العُبودِیَّةِ للّهِ ِ الَّذی خَلَقَنا،وإلَیهِ مَآبُنا ومَعادُنا وبِیَدِهِ نَواصینا. (1)
1328.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) عن أبی هاشم الجعفری: سَأَلتُ أبَا الحَسَنِ الرِّضا (علیه السلام) عَنِ الغُلاةِ وَالمُفَوِّضَةِ،فَقالَ:الغُلاةُ کُفّارٌ وَالمُفَوِّضَةُ مُشرِکونَ،مَن جالَسَهُم أو خالَطَهُم أو آکَلَهُم أو شارَبَهُم،أو واصَلَهُم أو زَوَّجَهُم أو تَزَوَّجَ مِنهُم،أو آمَنَهُم أوِ ائتَمَنَهُم عَلی أمانَةٍ،أو صَدَّقَ حَدیثَهُم أو أعانَهُم بِشَطرِ کَلِمَةٍ،خَرَجَ مِن وَلایَةِ اللّهِ عز و جل ووَلایَةِ رَسولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) ووَلایَتِنا أهلَ البَیتِ. (2)
1329.الإمام الرّضا (علیه السلام) لحسین بن خالد: مَن قالَ بِالتَّشبیهِ وَالجَبرِ فَهُوَ کافِرٌ مُشرِکٌ،ونَحنُ مِنهُ بُرَآءُ فِی الدُّنیا وَالآخِرَةِ.یَا بنَ خالِدٍ،إنَّما وَضَعَ الأَخبارَ عَنّا فِی التَّشبیهِ وَالجَبرِ، الغُلاةُ الَّذین صَغَّروا عَظَمَةَ اللّهِ،فَمَن أحَبَّهُم فَقَد أبغَضَنا،ومَن أبغَضَهُم فَقَد أحَبَّنا، ومَن والاهُم فَقَد عادانا،ومَن عاداهُم فَقَد والانا،ومَن وَصَلَهُم فَقَد قَطَعَنا،ومَن قَطَعَهُم فَقَد وَصَلَنا،ومَن جَفاهُم فَقَد بَرَّنا،ومَن بَرَّهُم فَقَد جَفانا،ومَن أکرَمَهُم فَقَد أهانَنا،ومَن أهانَهُم فَقَد أکرَمَنا،ومَن قَبِلَهُم فَقَد رَدَّنا،ومَن رَدَّهُم فَقَد قَبِلنَا،ومَن أحسَنَ إلَیهِم فَقَد أساءَ إلَینا،ومَن أساءَ إلَیهِم فَقَد أحسَنَ إلَینا،ومَن صَدَّقَهُم فَقَد کَذَّبَنا،ومَن کَذَّبَهُم فَقَد صَدَّقَنا،ومَن أعطاهُم فَقَد حَرَمَنا،ومَن حَرَمَهُم فَقَد أعطانا.
یَا بنَ خالِدٍ،مَن کانَ مِن شیعَتِنا فَلا یَتَّخِذَنَّ مِنهُم وَلِیّاً ولا نَصیراً. (3)
ص: 1091
چیزهایی بگوید که ما خود نمی گوییم [و چنان اعتقادی نداریم] ! لعنت خدا بر کسی که ما را بندۀ خدا نداند؛خدایی که ما را آفریده و بازگشت و معاد ما به سوی اوست و زمام اختیار ما،در کف اوست !
1328.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) -به نقل از ابو هاشم جعفری-:از امام رضا (علیه السلام) در بارۀ غالیان و مفوّضه (معتقدان به تفویض،در مقابل جبریّه) پرسیدم.فرمود:«غالیان،کافرند و مفوّضه،مشرک.
هر کس با آنان هم نشینی یا آمیزش کند یا با آنان بر سر یک سفره بنشیند یا رابطه بر قرار کند یا به آنان زن دهد یا از آنان زن بگیرد یا امانتدارشان شود یا به آنان امانت سپارد یا سخنشان را تصدیق کند یا با نیم کلمه ای یاری شان رساند،از ولایت خدای عز و جل و ولایت پیامبر خدا و ولایت ما اهل بیت خارج می شود».
1329.امام رضا (علیه السلام) -به حسین بن خالد-:هر که معتقد به تشبیه و جبر باشد،کافر و مشرک است و ما در دنیا و آخرت از او بیزاریم.ای پسر خالد! غالیان،اخبار مربوط به تشبیه و جبر را از قول ما جعل کرده اند؛همانان که عظمت خدای بزرگ را پایین آورده اند.پس هر که دوستدار آنان باشد،دشمن ماست و هر که دشمن آنان باشد،دوستدار ماست.هر که به آنان محبّت ورزد،با ما دشمنی کرده است و هر که با آنان دشمنی کند،به ما محبّت ورزیده است.هر که با آنان پیوند بر قرار کند،از ما بریده است و هر که از آنان ببُرد،با ما پیوند بر قرار کرده است.هر که به آنان جفا کند،به ما نیکی کرده و هر که به آنان نیکی کند،به ما جفا کرده است.هر که به آنان احترام گذارد،به ما بی احترامی کرده است و هر که به آنان بی احترامی کند،به ما احترام گذاشته است.هر که آنان را بپذیرد،دستِ رد به سینۀ ما زده است و هر که دست رد به سینۀ آنان زند،ما را پذیرفته است.هرکه به آنان خوبی کند،به ما بدی کرده است و هر که به آنان بدی کند،به ما خوبی کرده است.هر که آنان را تصدیق کند،ما را تکذیب کرده است و هر که آنان را تکذیب کند،ما را تصدیق کرده است.هر که به آنان عطا کند،ما را محروم کرده است و هر که آنان را محروم کند،به ما عطا کرده است.
ای پسر خالد! کسی که شیعۀ ماست،هرگز از این جماعت،دوست و یاوری برای خود نمی گیرد.
ص: 1092
الفصل الرّابع:هَلاکُ الغالی
1330.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): یا عَلِیُّ،إنَّ فیکَ مَثَلاً مِن عیسَی بنِ مَریَمَ:أحَبَّهُ قَومٌ فَأَفرَطوا فی حُبِّهِ فَهَلَکوا فیهِ،وأبغَضَهُ قَومٌ فَأَفرَطوا فی بُغضِهِ فَهَلَکوا فیهِ،وَاقتَصَدَ فیهِ قَومٌ فَنَجَوا. (1)
1331.مسند ابن حنبل عن ربیعة بن ناجذ: قال علیّ (علیه السلام):قالَ لِیَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله):فیکَ مَثَلٌ مِن عیسی،أبغَضَتهُ الیَهودُ حَتّی بَهَتوا امَّهُ،وأحَبَّتهُ النَّصاری حَتّی أنزَلوهُ بِالمَنزِلَةِ الَّتی لَیسَ بِهِ.
ثُمَّ قالَ (علیه السلام):یَهلِکُ فِیَّ رَجُلانِ:مُحِبٌّ مُفرِطٌ یُقَرِّظُنی بِما لَیسَ فِیَّ،ومُبغِضٌ یَحمِلُهُ شَنَآنی عَلی أن یَبهَتَنی. (2)
ص: 1093
1330.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): ای علی! تو در یک مورد،همانند عیسی بن مریم خواهی شد:عدّه ای دوستدار او شدند و در این دوستی،چندان زیاده روی کردند که تباه شدند و گروهی با او دشمنی کردند و در این دشمنی،راه افراط پیمودند و در نتیجه تباه گشتند و جماعتی هم در بارۀ او راه اعتدال در پیش گرفتند و رَستند.
1331.مسند ابن حنبل -به نقل از ربیعة بن ناجذ-:امام علی (علیه السلام) فرمود:«پیامبر (صلی الله علیه و آله) به من فرمود:"تو در یک مورد حکایت عیسی را خواهی داشت:یهود تا بدان جا با او دشمنی ورزیدند که به مادرش تهمت زدند و نصارا چندان دوستش داشتند که او را به مقامی که سزاوارش نبود،رساندند"».
سپس فرمود:«در بارۀ من،دو کس تباه می شوند:دوستدار افراطی که از من ستایش های بی جا کُند و دشمنی که عداوتش با من،او را وا دارد که به من بهتان زند".
ص: 1094
1332.الإمام علیّ (علیه السلام): یَهلِکُ فینا أهلَ البَیتِ فَریقانِ:مُحِبٌّ مُطرٍ،وباهِتٌ مُفتَرٍ. (1)
1333.عنه (علیه السلام): یَهلِکُ فِیَّ رَجُلانِ:مُفرِطٌ غالٍ،ومُبغِضٌ قالٍ. (2)
1334.عنه (علیه السلام) -فی خُطبَتِهِ-:سَیَهلِکُ فِیَّ صِنفانِ:مُحِبٌّ مُفرِطٌ یَذهَبُ بِهِ الحُبُّ إلی غَیرِ الحَقِّ،ومُبغِضٌ مُفرِّطٌ یَذهَبُ بِهِ البُغضُ إلی غَیرِ الحَقِّ،وخَیرُ النّاسِ فِیَّ حالاً الَنمَطُ الأَوسَطُ فَالزَموهُ. (3)
ص: 1095
1332.امام علی (علیه السلام): دو گروه در بارۀ ما اهل بیت،تباه می شوند:دوستداری که در مدح و ستایش ما زیاده روی کند و دشمنی که به ما تهمت و افترا بندد.
1333.امام علی (علیه السلام): دو کس در بارۀ من،تباه می شوند:یکی [دوست] افراطی غالی مذهب و دیگری دشمن کینه توز.
1334.امام علی (علیه السلام) -در یکی از سخنرانی هایش-:به زودی،دو گروه در بارۀ من،تباه می شوند:یکی دوستدار افراطی که دوستی اش [با من]،او را از راه حق دور می سازد و دیگری دشمن افراطی که دشمنی اش [با من]،او را به ناحق،می کشاند.بهترین حالت را نسبت به من مردمی دارند که راه میانه را برگزینند.با اینان،همراهی کنید.
ص: 1096
الفصل الخامس:أخبارُ الغُلُوِّ مَوضوعَةٌ
1335.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) عن إبراهیم بن أبی محمود: قُلتُ لِلرِّضا (علیه السلام):یَا بنَ رَسولِ اللّهِ، إنَّ عِندَنا أخباراً فی فَضائِلِ أمیرِ المُؤمِنینَ (علیه السلام) وفَضلِکُم أهلَ البَیتِ،وهِیَ مِن رِوایَةِ مُخالِفیکُم ولا نَعرِفُ مِثلَها عِندَکُم،أفَنَدینُ بِها؟فَقالَ:یَا بنَ أبی مَحمودٍ،لَقَد أخبَرَنی أبی عَن أبیهِ عَن جَدِّهِ علیهم السلام أنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) قالَ:مَن أصغی إلی ناطِقٍ فَقَد عَبَدَهُ،فَإِن کانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ عز و جل فَقَد عَبَدَ اللّهَ،وإن کانَ النّاطِقُ عَن إبلیسَ فَقَد عَبَدَ إبلیسَ.
ثُمَّ قالَ الرِّضا (علیه السلام):یَابنَ أبی مَحمودٍ،إنَّ مُخالِفینا وَضَعوا أخباراً فی فَضائِلِنا وجَعَلوها عَلی ثَلاثَةِ أقسامٍ:أحَدُهَا الغُلُوُّ،وثانیهَا التَّقصیرُ فی أمرِنا،وثالِثُهَا التَّصریحُ بِمَثالِبِ أعدائِنا،فَإِذا سَمِعَ النّاسُ الغُلُوَّ فینا کَفَّروا شیعَتَنا ونَسَبوهُم إلَی القَولِ بِرُبوبِیَّتِنا،وإذا سَمِعُوا التَّقصیرَ اعتَقَدوهُ فینا،وإذا سَمِعوا مَثالِبَ أعدائِنا بِأَسمائِهِم ثَلَبونا بِأَسمائِنا،وقَد قالَ اللّهُ عز و جل: «وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّوا اللّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ» 1 .
یَا بنَ أبی مَحمودٍ،إذا أخَذَ النّاسُ یَمیناً وشِمالاً فَالزَم طَریقَتَنا،فَإِنَّ مَن لَزِمَنا
ص: 1097
1335.عیون أخبار الرضا (علیه السلام) -به نقل از ابراهیم بن ابی محمود-:به امام رضا (علیه السلام) گفتم:ای پسر پیامبر خدا! نزد ما اخباری در فضایل امیر مؤمنان و فضیلت شما اهل بیت هست که مخالفان شما روایت کرده اند و امثال این اخبار را ما از شما نشنیده ایم.آیا آنها را بپذیریم؟
فرمود:«ای پسر ابو محمود! پدرم از قول پدرش از جدّش علیهم السلام به من خبر داد که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:"هر کس به گوینده ای گوش سپارد،بی گمان،او را اطاعت کرده است.پس اگر آن گوینده،از خدای عز و جل بگوید،شنونده،خدا را اطاعت کرده است و اگر گوینده،از شیطان بگوید،شنونده شیطان را اطاعت کرده است"».
سپس امام رضا (علیه السلام) فرمود:«ای پسر ابو محمود! مخالفان ما،اخباری در فضایل ما ساخته اند که به سه دسته تقسیم می شوند:یکی اخبار غلوآمیز،دیگری اخباری که در حقّ ما کوتاه آمده اند و سوم،اخباری که از دشمنان ما به صراحت اسم می برند و عیب هایشان را بازگو می کنند.مردم،چون اخباری را که در بارۀ ما غلو کرده اند، بشنوند،شیعیان را تکفیر می کنند و اعتقاد به خدا بودنِ ما را به آنان نسبت می دهند و هر گاه اخباری را که در حقّ ما کوتاهی کرده اند،بشنوند،آنها را در حقّ ما باور می کنند و هر گاه اخباری را که از دشمنان ما به صراحت اسم می برند و بدگویی می کنند، بشنوند،به ما بی حرمتی می کنند.خداوند عز و جل می فرماید: «و آنها که جز خدا را می خوانند،دشنام مدهید که آنان از روی دشمنی و به نادانی،خدا را دشنام خواهند داد» .
ای پسر ابو محمود! هر گاه مردم به چپ و راست رفتند،تو راه ما را در پیش گیر؛
ص: 1098
لَزِمناهُ ومَن فارَقَنا فارَقناهُ.إنَّ أدنی ما یَخرُجُ بِهِ الرَّجُلُ مِنَ الإِیمانِ أن یَقولَ لِلحَصاةِ:هذِهِ نَواةٌ،ثُمَّ یَدینَ بِذلِکَ ویَتَبَرَّأَ مِمَّن خالَفَهُ.یَا بنَ أبی مَحمودٍ،اِحفَظ ما حَدَّثتُکَ بِهِ،فَقَد جَمَعتُ لَکَ فیهِ خَیرَ الدُّنیا وَالآخِرَةِ. (1)
ص: 1099
زیرا هر که با ما باشد،ما با او هستیم و هر کس از ما جدا شود،از او جدا می شویم.
کمترین چیزی که آدمی به سبب آن از ایمان خارج می شود،این است که به سنگ ریزه بگوید:این،هسته [ی میوه] است و بِدان معتقد شود و از هر کسی که با این نظر او مخالفت کند،بیزاری جوید.
ای پسر ابو محمود! این حدیث را که به تو گفتم،حفظ [و مراقبت] کن؛زیرا در آن،خیر دنیا و آخرت را برایت جمع کردم».
ص: 1100
ص: 1101
زیرا هر که با ما باشد،ما با او هستیم و هر کس از ما جدا شود،از او جدا می شویم.
کمترین چیزی که آدمی به سبب آن از ایمان خارج می شود،این است که به سنگ ریزه بگوید:این،هسته [ی میوه] است و بِدان معتقد شود و از هر کسی که با این نظر او مخالفت کند،بیزاری جوید.
ای پسر ابو محمود! این حدیث را که به تو گفتم،حفظ [و مراقبت] کن؛زیرا در آن،خیر دنیا و آخرت را برایت جمع کردم».
ص: 1102
الفصل الأوّل:صِفَةُ مَن هُوَ مِنهُم
الکتاب
«فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی». 1
الحدیث
1336.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): آلُ مُحَمَّدٍ کُلُّ تَقِیٍّ. (1)
1337.المعجم الأوسط عن أنس: سُئِلَ رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله):مَن آلُ مُحَمَّدٍ؟فَقالَ:کُلُّ تَقِیٍّ.وتَلا رَسولُ اللّهِ (صلی الله علیه و آله): «إِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ» 3 . (2)
1338.تفسیر العیاشی عن أبی عبیدة: قالَ أبو جَعفَرٍ (علیه السلام):مَن أحَبَّنا فَهُوَ مِنّا أهلَ البَیتِ.
قُلتُ:جُعِلتُ فِداکَ،مِنکُم؟! قالَ:مِنّا وَاللّهِ،أما سَمِعتَ قَولَ إبراهیمَ (علیه السلام): «فَمَنْ تَبِعَنِی
ص: 1103
قرآن
«پس هر که از من پیروی کند،او از من است».
حدیث
1336.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر پرهیزگاری،از خاندان محمّد است.
1337.المعجم الأوسط -به نقل از انس-:از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) سؤال شد:خاندان محمّد کیستند؟
فرمود:«هر پرهیزگاری».
سپس پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) این آیه را: «جز پارسایان،کسی متولّی آن (مسجد الحرام) نمی تواند باشد» تلاوت کرد.
1338.تفسیر العیّاشی -به نقل از ابو عبیده-:امام باقر (علیه السلام) فرمود:«هر که ما را دوست بدارد، او از ما اهل بیت است».
به ایشان گفته شد:ای پسر پیامبر خدا! از شماست؟!
فرمود:«به خدا سوگند،از ماست.آیا نشنیده ای این سخن ابراهیم را که: «پس
ص: 1104
فَإِنَّهُ مِنِّی» ! (1)
1339.الإمام الباقر (علیه السلام): سَمِعتُ أبی رِضوانُ اللّهِ عَلَیهِ یَقولُ:...مَنِ اتَّقی مِنکُم وأصلَحَ فَهُوَ مِنّا أهلَ البَیتِ.قیلَ لَهُ:مِنکُم یَابنَ رَسولِ اللّهِ؟! قالَ:نَعَم مِنّا،أما سَمِعتَ قَولَ اللّهِ عز و جل:
«وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ» 2 ،وقَولَ إبراهیمَ (علیه السلام): «فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی» ! (2)
1340.معانی الأخبار عن صالح بن حمّاد عن الحسن بن موسی الوشّاء البغدادیّ: کُنتُ بِخُراسانَ مَعَ عَلِیِّ بنِ موسَی الرِّضا (علیه السلام) فی مَجلِسِهِ،وزَیدُ بنُ موسی حاضِرٌ قَد أقبَلَ عَلی جَماعَةٍ فِی الَمجلِسِ یَفتَخِرُ عَلَیهِم ویَقولُ:نَحنُ ونَحنُ،وأبُو الحَسَنِ (علیه السلام) مُقبِلٌ عَلی قَومٍ یُحَدِّثُهُم،فَسَمِعَ مَقالَةَ زَیدٍ فَالتَفَتَ إلَیهِ فَقالَ:یا زَیدُ،أغَرَّکَ قَولُ بَقّالِی الکوفَةِ:إنَّ فاطِمَةَ أحصَنَت فَرجَها فَحَرَّمَ اللّهُ ذُرِّیَّتَها عَلَی النّارِ؟! وَاللّهِ،ما ذلِکَ إلّا لِلحَسَنِ وَالحُسَینِ ووُلدِ بَطنِها خاصَّةً،فَأَمّا أن یَکونَ موسَی بنَ جَعفَرٍ (علیه السلام) یُطیعُ اللّهَ ویَصومُ نَهارَهُ ویَقومُ لَیلَهُ وتَعصیهِ أنتَ،ثُمَّ تَجیئانِ یَومَ القِیامَةِ سَواءً؟! لَأنتَ أعَزُّ عَلَی اللّهِ عز و جل مِنهُ ! إنَّ عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ (علیه السلام) کانَ یَقولُ:لُِمحسِنِنا کِفلانِ مِنَ الأَجرِ ولِمُسیئِنا ضِعفانِ مِنَ العَذابِ.
وقالَ الحَسَنُ الوَشّاءُ:ثُمَّ التَفَتَ إلَیَّ فَقالَ:یا حَسَنُ،کَیفَ تَقرَؤون هذِهِ الآیَةَ:
«قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ» 4 ؟فَقُلتُ:مِنَ النّاسِ مَن یَقرَأُ: «إِنَّهُ
ص: 1105
هر که از من پیروی کند،او از من است» ؟!».
1339.امام باقر (علیه السلام): از پدرم شنیدم که می فرمود:«...هر یک از شما که پرهیزگار و درستکار باشد،او از ما اهل بیت است».به ایشان گفته شد:ای پسر پیامبر خدا! از شماست؟!
فرمود:«آری،از ماست.آیا نشنیده ای این سخن خدای عز و جل را که: «و هر کس از شما آنها را به دوستی گیرد،از آنان خواهد بود» و این سخن ابراهیم را که: «پس هر که از من پیروی کند،او از من است» ؟!».
1340.معانی الأخبار -به نقل از صالح بن حمّاد،از حسن بن موسی وشّای بغدادی-:من در خراسان در مجلس علی بن موسی الرضا علیهما السلام بودم و زید بن موسی (برادر امام) نیز حضور داشت.او رو به عدّه ای از مجلسیان کرده بود و بر آنان فخر می فروخت و می گفت:ما چنین و چنانیم.
امام رضا (علیه السلام) که مشغول سخن گفتن برای عدّه ای دیگر بود،سخنان زید را شنید.
رو به او کرد و فرمود:«ای زید! آیا این سخن سبزی فروشانِ کوفه تو را مغرور ساخته است که می گویند:فاطمه،دامن خود را پاک نگه داشت و از این رو،خداوند،آتش را بر ذریّۀ او حرام کرد؟! به خدا سوگند که این،فقط اختصاص به حسن و حسین و فرزندی دارد که از شکم فاطمه علیها السلام زاییده شده باشد؛امّا این که موسی بن جعفر،خدا را اطاعت کند و روزها روزه بگیرد و شب ها را به عبادت گذرانَد و تو معصیت خدا کنی و سپس در روز قیامت،یک سان باشید،در این صورت،تو نزد خدای عز و جل عزیزتر از او خواهی بود! علی بن الحسین (علیه السلام) می فرمود:"برای نیکوکار ما،دو بهره از پاداش است و برای بدکردار ما،دو برابر،عذاب"».
امام (علیه السلام) سپس رو به من کرد و فرمود:«ای حسن! این آیه: «قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ» را چگونه قرائت می کنید؟».
گفتم:بعضی ها آن را «إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ» [به وصف«غیر»برای«عمل»] قرائت می کنند و برخی دیگر، «إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ» [به اضافۀ«عمل»به«غیر»] می خوانند.
ص: 1106
عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ» ومِنهُم مَن یَقرَأُ «إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ» 1 ،فَمَن قَرَأَ: «إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ» نَفاهُ عَن أبیهِ،فَقالَ (علیه السلام):کَلّا،لَقَد کانَ ابنَهُ ولکِن لَمّا عَصَی اللّهَ عز و جل نَفاهُ اللّهُ عَن أبیهِ،کَذا مَن کانَ مِنّا لَم یُطِعِ اللّهَ عز و جل فَلَیسَ مِنّا،وأنتَ إذا أطَعتَ اللّهَ فَأَنتَ مِنّا أهلَ البَیتِ. (1)
راجع:ص 536 (القسم الخامس/الفصل الثانی:صفة شیعتهم).
ص: 1107
پس کسی که «إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ» (به اضافه) قرائت می کند،او را از فرزندی نوح نفی می کند.
امام (علیه السلام) فرمود:«هرگز! او فرزند نوح بود؛امّا چون خدای عز و جل را نافرمانی کرد، خداوند،او را از پدرش نفی کرد.همین طور،هر یک از ما اهل بیت که خدای عز و جل را نافرمانی کند،از ما نیست و تو نیز چنانچه خداوند را فرمان بری،از ما اهل بیت هستی».
ر.ک:ص 537 (بخش پنجم/فصل دوم:ویژگی شیعیان اهل بیت علیهم السلام ).
ص: 1108
الفصل الثّانی:صِفَةُ مَن هو لَیسَ مِنهُم
1341.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): مَن أقَرَّ بِالذُّلِّ طائِعاً فَلَیسَ مِنّا أهلَ البَیتِ. (1)
1342.عنه (صلی الله علیه و آله): لَیسَ مِنّا مَن لَم یُوَقِّر کَبیرَنا،ولَم یَرحَم صَغیرَنا،ولَم یَعرِف فَضلَنا أهلَ البَیتِ. (2)
1343.عنه (صلی الله علیه و آله): لَیسَ مِنّا مَن لَم یُوَقِّرِ الکَبیرَ،ویَرحَمِ الصَّغیرَ،ویَأمُر بِالمَعروفِ،ویَنهَ عَنِ المُنکَرِ. (3)
1344.عنه (صلی الله علیه و آله): أیُّهَا النّاسُ،إنّا أهلَ البَیتِ عَصَمَنَا اللّهُ مِن أن نَکونَ مَفتونینَ أو فاتِنینَ أو مُفتَّنینَ أو کَذّابینَ،أو کاهِنینَ أو ساحِرینَ،أو عائِقینَ أو خائِنینَ،أو زاجِرینَ أو
ص: 1109
1341.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): هر کس با اختیار،تن به خواری دهد،از ما اهل بیت نیست.
1342.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): از ما نیست کسی که به سال خوردگان ما احترام نگذارد و با خردسالانمان مهربانی نکند و فضل وبرتری ما اهل بیت را [به رسمیت] نشناسد.
1343.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): از ما نیست کسی که به بزرگ ترها احترام نگذارد و با کوچک ترها مهربان نباشد و امر به معروف و نهی از منکر نکند.
1344.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): ای مردم! خداوند،ما اهل بیت را از این که فریب بخوریم،یا فریب بدهیم،یا فتنه انگیزی کنیم،یا دروغگو باشیم،یا پیشگویی کنیم،یا جادوگری کنیم، یا مانع تراشی کنیم،یا خیانتکار باشیم،یا با پرندگان فال بگیریم،یا بدعت گذار
ص: 1110
مُبتَدِعینَ،أو مُرتابینَ أو صادِفینَ عَنِ الخَلقِ مُنافِقینَ،فَمَن کانَ فیهِ شَیءٌ مِن هذِهِ الخِصالِ فَلَیسَ مِنّا ولا أنَا مِنهُ،وَاللّهُ مِنهُ بَریءٌ ونَحنُ مِنهُ بُرَآءُ،وَمن بَرِئَ اللّهُ مِنهُ أدخَلَهُ جَهَنَّمَ وبِئسَ المِهادُ. (1)
1345.الإمام الرضا (علیه السلام): لَیسَ مِنّا مَن لمَ یَأمَن جارُهُ بَوائِقَهُ (2). (3)
1346.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): لَیسَ مِنّا مَن غَشَّنا. (4)
1347.عنه (صلی الله علیه و آله): لَیسَ مِنّا مَن غَشَّ مُسلِماً. (5)
1348.عنه (صلی الله علیه و آله): لَیسَ مِنّا مَن أخلَفَ بِالأَمانَةِ. (6)
1349.الإمام الصادق (علیه السلام): اعلَموا أنَّهُ لَیسَ مِنّا مَن لَم یُحسِن مُجاوَرَةَ مَن جاوَرَهُ. (7)
1350.عنه (علیه السلام): لَیسَ مِنّا مَن لَم یُصَلِّ صَلاةَ اللَّیلِ. (8)
ص: 1111
باشیم،یا دست خوش شک [و تردید] شویم،یا از خَلق [خدا]،روی برتابیم و منافق باشیم،مصون داشته است.بنا بر این،هر کس چیزی از این صفات را دارا باشد،از ما نیست و من از او نیستم و خدا از او بیزار است و ما از او بیزاریم و هر که خدا از او بیزار باشد،وی را به دوزخ می بَرَد و چه بد جایگاهی است !
1345.امام رضا (علیه السلام): از ما نیست کسی که همسایه اش،از بدی های او در امان نباشد.
1346.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): از ما نیست کسی که با ما،از درِ فریب و خیانت،وارد شود.
1347.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): از ما نیست کسی که با مسلمانی،تقلّب و دَغَلی کند.
1348.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): از ما نیست کسی که در امانت،خیانت کند.
1349.امام صادق (علیه السلام): بدانید از ما نیست کسی که برای همسایۀ خود،همسایۀ خوبی نباشد.
1350.امام صادق (علیه السلام): از ما نیست کسی که نماز شب نخواند.
ص: 1112
1351.عنه (علیه السلام): لَیسَ مِنّا-ولا کَرامَةَ-مَن کانَ فی مِصرٍ فیهِ مِئَةُ ألفٍ أو یزیدون،وکانَ فی ذلِکَ المِصرِ أحَدٌ أورَعَ مِنهُ. (1)
1352.عنه (علیه السلام): لَیسَ مِنّا مَن تَرَکَ دُنیاهُ لِآخِرَتِهِ،ولا آخِرَتَهُ لِدُنیاهُ. (2)
1353.عنه (علیه السلام): لَیسَ مِن شیعَتِنا مَن وافَقَنا بِلِسانِهِ وخالَفَنا فی أعمالِنا وآثارِنا. (3)
1354.الکافی عن أبی الرّبیع الشّامی: دَخَلتُ عَلی أبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) وَالبَیتُ غاصٌّ بِأَهلِهِ،فیهِ الخُراسانِیُّ وَالشّامِیُّ ومِن أهلِ الآفاقِ،فَلَم أجِد مَوضِعاً أقعُدُ فیهِ،فَجَلَسَ أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) وکانَ مُتَّکِئاً،ثُمَّ قالَ:یا شیعَةَ آلِ مُحَمَّدٍ،اِعلَموا أنَّهُ لَیسَ مِنّا مَن لَم یَملِک نَفسَهُ عِندَ غَضَبِهِ،ومَن لَم یُحسِن صُحبَةَ مَن صَحِبَهُ،ومُخالَقَةَ مَن خالَقَهُ،ومُرافَقَةَ مَن رافَقَهُ، ومُجاوَرَةَ مَن جاوَرَهُ،ومُمالَحَةَ مَن مالَحَهُ.یا شیعَةَ آلِ مُحَمَّدٍ،اِتَّقُوا اللّهَ مَا استَطَعتُم،ولا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّابِاللّهِ. (4)
1355.الإمام الصادق (علیه السلام): إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی أوجَبَ عَلَیکُم حُبَّنا ومُوالاتَنا،وفَرَضَ عَلَیکُم طاعَتَنا،ألا فَمَن کانَ مِنّا فَلیَقتَدِ بِنا،وإنَّ مِن شَأنِنَا الوَرَعَ وَالاِجتِهادَ وأداءَ الأَمانَةِ إلَی البَرِّ وَالفاجِرِ،وصِلَةَ الرَّحِمِ،وإقراءَ الضَّیفِ،وَالعَفوَ عَنِ المُسیءِ،ومَن لَم یَقتَدِ بِنا فَلَیسَ مِنّا. (5)
ص: 1113
1351.امام صادق (علیه السلام): از ما نیست-و ارزشی ندارد-کسی که در شهری صد هزار نفری یا بیشتر زندگی کند و در آن شهر،پارساتر از او وجود داشته باشد.
1352.امام صادق (علیه السلام): از ما نیست کسی که دنیای خود را به خاطر آخرتش و یا آخرت خود را به خاطر دنیایش رها کند.
1353.امام صادق (علیه السلام): شیعۀ ما نیست کسی که به زبان،دَم از ما زند؛ولی بر خلاف کردار و رفتار ما عمل کند.
1354.الکافی -به نقل از ابو ربیع شامی-:بر امام صادق (علیه السلام) وارد شدم.دیدم اتاق،پر از جمعیت است و از خراسانی و شامی تا دیگر نقاط،در آن جا حضور دارند و من جایی برای نشستن نیافتم.امام (علیه السلام) که تکیه داده بود،[راست] نشست و آن گاه فرمود:«ای شیعیان خاندان محمّد! بدانید که از ما نیست کسی که در هنگام خشم، خویشتنداری نکند و با هم نشین خود،خوش ننشیند و با کسی که با او خوش خلقی می کند،خوش خُلق نباشد و با رفیق خود،نیکو رفاقت نکند و برای همسایه اش همسایۀ خوبی نباشد و نمکِ هم نمک خود را پاس ندارد.ای شیعیان خاندان محمّد! تا می توانید،پرهیزگار باشید.و هیچ نیرو و توانی نیست مگر از سوی خداوند».
1355.امام صادق (علیه السلام): خداوند-تبارک و تعالی-دوستی و ولایت ما را بر شما واجب و اطاعت از ما را بر شما فرض کرده است.پس آگاه باشید که هر کسْ از ماست،باید به ما اقتدا کند و از جملۀ صفات ماست:پارسایی،کوشش در عمل،باز گرداندن امانت به نیکوکار و بدکار،به جای آوردن صلۀ رحم،مهمانداری و گذشت کردن از کسی که [به ما] بدی کند.هر که به ما اقتدا نکند،از ما نیست.
ص: 1114
1356.الإمام الکاظم (علیه السلام): لَیسَ مِنّا مَن لَم یُحاسِب نَفسَهُ فی کُلِّ یَومٍ،فَإِن عَمِلَ حَسَناً استَزادَ اللّهَ،وإن عَمِلَ سَیِّئاً استَغفَرَ اللّهَ مِنهُ وتابَ إلَیهِ. (1)
1357.الإمام الرضا (علیه السلام): مَن واصَلَ لَنا قاطِعاً أو قَطَعَ لَنا واصِلاً،أو مَدَحَ لَنا عائِباً أو أکرَمَ لَنا مُخالِفاً،فَلَیسَ مِنّا ولَسنا مِنهُ. (2)
1358.التوحید عن عبد السلام بن صالح الهروی: قُلتُ لِعَلِیِّ بنِ موسَی الرِّضا (علیه السلام):...یَا بنَ رَسولِ اللّهِ،فَأَخبِرنی عَنِ الجَنَّةِ وَالنّارِ أهُمَا الیَومَ مَخلوقَتانِ؟فَقالَ:نَعَم،وإنَّ رَسولَ اللّهِ (صلی الله علیه و آله) قَد دَخَلَ الجَنَّةَ ورَأَی النّارَ لَمّا عُرِجَ بِهِ إلَی السَّماءِ.قالَ:فَقُلتُ لَهُ:إنَّ قَوماً یَقولونَ:إنَّهُما الیَومَ مُقَدَّرتانِ غَیرُ مخَلوقَتَینِ.
فَقالَ (علیه السلام):ما اولئِکَ مِنّا ولا نَحنُ مِنهُم،مَن أنکَرَ خَلقَ الجَنَّةِ وَالنّارِ فَقَد کَذَّبَ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) وکَذَّبَنا،ولا مِن وَلایَتِنا عَلی شَیءٍ،ویُخلَدُ فِی نارِ جَهَنَّمَ،قالَ اللّهُ عز و جل: «هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ * یَطُوفُونَ بَیْنَها وَ بَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ» 3 . (3)
ص: 1115
1356.امام کاظم (علیه السلام): از ما نیست کسی که هر روز به حساب اعمال خود رسیدگی نکند تا اگر دیدْ کار نیک کرده،از خداوند،بیشتر بخواهد و اگر کار بد کرده،برای آن از خداوند، آمرزش بخواهد و به درگاه او توبه کند.
1357.امام رضا (علیه السلام): هر کس با کسی که از ما بریده،پیوند بر قرار کند یا از کسی که با ما پیوند دارد،ببُرد یا نکوهش گرِ ما را ستایش کند یا مخالف ما را گرامی دارد،از ما نیست و ما از او نیستیم.
1358.التوحید -به نقل از عبد السلام بن صالح هروی-:به علی بن موسی الرضا (علیه السلام) گفتم:...
ای پسر پیامبر خدا! بفرما که آیا بهشت و دوزخ،هم اکنون آفریده شده اند؟
فرمود:«آری.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) زمانی که به معراج برده شد،وارد بهشت گردید و دوزخ را هم مشاهده کرد».
گفتم:عدّه ای می گویند:بهشت و دوزخ فعلاً مقدّرند و هنوز آفریده نشده اند.
فرمود:«این عدّه،از ما نیستند و ما از آنها نیستیم.هر کس آفریده شدن بهشت و دوزخ را منکِر شود،پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ما را تکذیب کرده است و از ولایت ما بهره ای ندارد و در آتش دوزخ،جاودانه خواهد شد.خداوند عز و جل فرموده است: «این همان دوزخی است که گنهکاران،آن را دروغ می شمرند.میان آن و میان آب جوشان،سرگردان اند»» .
ص: 1116
الفصل الثّالث:طائِفَةٌ مِمَّن عُدَّ مِنهُم
1/3 أبو ذَرٍّ
1359.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): یا أبا ذَرٍّ،إنَّکَ مِنّا أهلَ البَیتِ. (1)
2/3 أبو عُبَیدَةَ
1360.مستطرفات السرائر عن حمّاد: جاءَتِ امرَأَةُ أبی عُبَیدَةَ إلی أبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) بَعدَ مَوتِهِ، قالَت:إنَّما أبکی أنَّهُ ماتَ وهُوَ غَریبٌ،فَقالَ لَها (علیه السلام):لَیسَ هُوَ بِغَریبٍ،إنَّ أبا عُبَیدَةَ مِنّا أهلَ البَیتِ. (2)
3/3 راهِبُ بَلیخٍ
1361.المناقب للخوارزمی عن حبّة العرنی: لَمّا نَزَلَ عَلِیٌّ (علیه السلام) بِمَکانٍ یُقالُ لَهُ البَلیخُ (3)عَلی
ص: 1117
1359.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): ای ابو ذر! تو از ما اهل بیت هستی.
1360.مستطرفات السرائر -به نقل از حمّاد-:همسر ابو عبیده پس از مرگ او به خدمت امام صادق (علیه السلام) رسید و گفت:من برای این گریه می کنم که او غریب مُرد.
امام (علیه السلام) فرمود:«او غریب نیست.ابو عبیده،از ما اهل بیت است».
1361.المناقب ،خوارزمی-به نقل از حَبّۀ عُرَنی-:هنگامی که علی (علیه السلام) در محلّی به نام بَلیخ، (1)
ص: 1118
جانِبِ الفُراتِ،نَزَلَ راهِبٌ مِن صَومَعَتِهِ فَقالَ لِعَلِیٍّ (علیه السلام):إنَّ عِندَنا کِتاباً تَوارَثناهُ مِن آبائِنا،کَتَبَهُ أصحابُ عیسَی بنُ مَریَمَ (علیه السلام)،أعرِضُهُ عَلَیکَ؟
فَقالَ عَلِیٌّ (علیه السلام):نَعَم،فَما هُوَ؟قالَ الرّاهِبُ:
الَّذی قَضی فیما قَضی،وسَطَّرَ فیما کَتَبَ،أنَّهُ باعِثٌ فِی الاُمِیّینَ رَسولاً مِنهُم یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَالحِکمَةَ ویَدُلُّهُم عَلی سَبیلِ اللّهِ،لا فَظٌّ ولا غَلیظٌ ولا سَخّابٌ فِی الأَسواقِ،ولا یَجزی بِالسَّیِّئَةِ السَّیِّئَةَ،ولکِن یَعفو ویَصفَحُ.اُمَّتُهُ الحَمّادونَ الَّذین یَحمَدونَ اللّهَ عَلی کُلِّ نَشزٍ (1)،وفی کُلِّ صُعودٍ وهُبوطٍ،تَذِلُّ ألسِنَتُهُم بِالتَّهلیلِ وَالتَّکبیرِ،ویَنصُرُهُ اللّهُ عَلی کُلِّ مَن ناواهُ.فَإِذا تَوَفّاهُ اللّهُ اختَلَفَت امَّتُهُ ثُمَّ اجتَمَعَت، فَلَبِثَت بِذلِکَ ما شاءَ.
ثُمَّ یَمُرُّ رَجُلٌ مِن امَّتِهِ بِشاطِئِ هذَا الفُراتِ،یَأمُرُ بِالمَعروفِ ویَنهی عَنِ المُنکَرِ، ویَقضی بِالحَقِّ ولا یوکِسُ (2)الحُکمَ،الدُّنیا أهوَنُ عَلَیهِ مِنَ الرَّمادِ فی یَومٍ عَصَفَت بِهِ الرّیحُ،وَالمَوتُ أهوَنُ عَلَیهِ مِن شُربِ الماءِ عَلَی الظَّماءِ،یَخافُ اللّهَ فِی السِّرِّ،ویَنصَحُ لَهُ فِی العَلانِیَةِ،لا یَخافُ فِی اللّهِ لَومَةَ لائِمٍ،فَمَن أدرَکَ ذلِکَ النَّبِیَّ مِن أهلِ هذِهِ البِلادِ فآمَنَ بِهِ کانَ ثَوابُهُ رِضوانی (3)وَالجَنَّةَ،ومَن أدرَکَ ذلِکَ العَبدَ الصّالِحَ فَلیَنصُرهُ،فَإِنّ القَتلَ مَعَهُ شَهادَةٌ،[ ثُمَّ قالَ لَهُ:] فَأَنا مُصاحِبُکَ لا افارِقُکَ حَتّی یُصیبَنی ما أصابَکَ.
قالَ:فَبَکی عَلِیٌّ وقالَ:الحَمدُ للّهِ ِ الَّذی لَم یَجعَلنی عِندَهُ مَنسِیّاً،الحَمدُ للّهِ ِ الَّذی
ص: 1119
در حاشیۀ فرات،بار افکند،راهبی از صومعۀ خود آمد و به علی (علیه السلام) گفت:نزد ما کتابی است که از پدرانمان به ارث برده ایم و آن را یاران عیسی بن مریم (علیه السلام) نوشته اند.آیا آن را بر شما عرضه بدارم؟
علی (علیه السلام) فرمود:«آری.آن چیست؟».
راهب گفت:
به نام خداوند بخشایندۀ مهربان.خداوندی که حُکم کرد و نوشت که در میان درس ناخواندگان،پیامبری از خود آنان،بر خواهد انگیخت تا ایشان را کتاب و حکمت بیاموزد و به راه خدا ره نمون گردد؛پیامبری که نه درشت خوی است و نه خشن،و در کوچه و بازار،هیاهو به راه نمی اندازد و بدی را با بدی،پاسخ نمی دهد؛بلکه می بخشد و گذشت می کند.امّت او،ستایندگانی هستند که خدا را در هر بلندی ای و در هر فراز و نشیبی می ستایند و زبانشان به تهلیل و تکبیر،گویاست و خداوند،آن پیامبر را بر هر که با او به دشمنی برخیزد،پیروز می گرداند.
پس از درگذشت او،امّتش [برای مدّتی] دچار اختلاف می شوند و سپس دوباره متّحد می گردند و تا زمانی که خدا بخواهد،این اتّحاد می پاید.آن گاه مردی از امّت او از کرانۀ این رود می گذرد،در حالی که به معروف (نیکی) فرا می خواند و از منکر (زشتی) باز می دارد،مطابق حق،داوری می کند و در حُکم،کوتاه نمی آید.دنیا در نظر او بی ارزش تر از خاکستری است که در یک روز طوفانی،باد،آن را پراکنده می سازد و مرگ برایش گواراتر از آبی است که تشنه کامان می نوشند.در خلوت،از خدا می ترسد و در آشکار،به خاطر او خیرخواهی می کند و اندرز می دهد و در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنشگری نمی هراسد.پس هر فردی از مردم این شهرها،آن پیامبر را درک کند و به او ایمان آورد، پاداشش خشنودی من و بهشت است و هر که آن بندۀ صالح را ببیند،باید یاری اش کند؛ زیرا کشته شدن در رکاب او،شهادت است.آن گاه راهب به علی (علیه السلام) گفت:من نیز همراه تو می آیم و از تو جدا نمی شوم تا هر آنچه برای تو پیش می آید،برای من نیز پیش آید.
علی (علیه السلام) گریست و فرمود:«سپاس،خدایی را که مرا فراموش نکرد! سپاس، پروردگاری را که مرا نزد خود در شمار نیکان قرار داد!».
ص: 1120
ذَکَرَنی عِندَهُ فی کُتُبِ الأَبرارِ.فَمَضَی الرّاهِبُ،وکانَ فیما ذُکِرَ یَتَغَدّی مَعَ أمیرِ المُؤمِنینَ (علیه السلام) ویَتَعَشّی،حَتّی اصیبَ بِصِفّینَ،فَلَمّا خَرَجَ النّاسُ یَدفِنونَ قَتلاهُم،قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ (علیه السلام):اُطلُبوهُ،فَلَمّا وَجَدَهُ صَلّی عَلَیهِ ودَفَنَهُ وقالَ:هذا مِنّا أهلَ البَیتِ،وَاستَغفَرَ لَهُ مِراراً. (1)
1362.الاختصاص عن أبی حمزة: دَخَلَ سَعدُ بنُ عَبدِ المَلِکِ-وکانَ أبو جَعفَرٍ (علیه السلام) یُسَمّیهِ سَعدَ الخَیرِ وهُوَ مِن وُلدِ عَبدِ العَزیزِ بنِ مَروانَ-عَلی أبی جَعفَرٍ (علیه السلام)،فَبَینا یَنشِجُ کَما تَنشِجُ النِّساءُ،فَقالَ لَهُ أبو جَعفَرٍ (علیه السلام):ما یُبکیکَ یا سَعدُ؟قالَ:وکَیفَ لا أبکی وأنَا مِنَ الشَّجَرَةِ المَلعونَةِ فِی القُرآنِ؟! فَقالَ لَهُ:لَستَ مِنهُم،أنتَ أمَوِیٌّ مِنّا أهلَ البَیتِ،أما سَمِعتَ قَولَ اللّهِ عز و جل یَحکی عَن إبراهیمَ: «فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی» 2 ؟ (2)
5/3 سَلمانُ
1363.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) -لِعَلِیٍّ (علیه السلام) فی حَدیثٍ ذَکَر فیهِ أنَّ الجنّة تَشتاقُ إلی ثَلاثَةٍ؛مِنهُم عَلِیٌّ (علیه السلام) وعَمّارٌ،إلی أن قالَ-:وسَلمانُ،وهُوَ مِنّا أهلَ البَیتِ،وهُوَ ناصِحٌ فَاتَّخِذهُ لِنَفسِکَ. (3)
ص: 1121
راهب،همراه علی (علیه السلام) به راه افتاد.
گفته اند که:وی چاشت و شام خود را با امیر مؤمنان می خورد تا این که در صفّین کشته شد.هنگامی که مردم در صدد بر آمدند کشتگان خود را دفن کنند،امیر مؤمنان (علیه السلام) فرمود:«او را پیدا کنید».
چون جسدش را یافتند،علی (علیه السلام) بر وی نماز خواند و به خاکش سپرد و فرمود:
«این مرد،از ما خاندان است»و چندین بار برایش آمرزش طلبید.
4/3 سعدُ الخَیر
1362.الاختصاص -به نقل از ابو حمزه-:سعد بن عبد الملک-همو که از فرزندان عبد العزیز بن مروان بود و امام باقر (علیه السلام) وی را«سعد الخیر»می نامید-بر امام باقر (علیه السلام) وارد شد،در حالی که مانند زنان می گریست و اشک می ریخت.امام (علیه السلام) فرمود:«ای سعد! چرا گریه می کنی؟».
گفت:چگونه گریه نکنم،حال آن که من از شجره [و تباری] هستم که در قرآن، لعنت شده است؟!
امام (علیه السلام) به او فرمود:«تو از این شجره (بنی امیّه) نیستی.تو امَوی ای هستی که از ما خاندان شمرده می شوی.مگر نشنیده ای این سخن خدای عز و جل را که از قول ابراهیم نقل می کند: «پس هر که از من پیروی کند،او از من است» ؟».
1363.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) -در حدیثی خطاب به علی (علیه السلام) که در آن،یادآوری کرد که بهشت،مشتاق سه کس است و پس از این که علی (علیه السلام) و عمّار را نام برد-:و سلمان،که از ما اهل بیت است.او آدم خیرخواهی است.پس وی را برای خودت برگزین.
ص: 1122
1364.المناقب لابن شهرآشوب: کانَ النّاسُ یَحفِرونَ الخَندَقَ ویُنشِدونَ سِوی سَلمانَ، فَقالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله):اللّهُمَّ أطلِق لِسانَ سَلمانَ ولَو عَلی بَیتَینِ مِنَ الشِّعرِ،فَأَنشَأَ سَلمانُ:
ما لی لِسانٌ فَأَقولَ شِعرا
فِی الجِنان قَصرا مَع کُلِّ حَوراءَ تُحاکِی البَدرا
فَضَجَّ المُسلِمونَ،وجَعَلَت کُلُّ قَبیلَةٍ تَقولُ:سَلمانُ مِنّا،فَقالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله):سَلمانُ مِنّا أهلَ البَیتِ. (1)
1365.رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): یا سَلمانُ،أنتَ مِنّا أهلَ البَیتِ،وقَد آتاکَ اللّهُ العِلمَ الأَوَّلَ وَالعِلمَ الآخِرَ،وَالکِتابَ الأَوَّلَ وَالکِتابَ الآخِرَ. (2)
1366.الإمام علیّ (علیه السلام): سَلمانُ أدرَکَ العِلمَ الأَوَّلِ والعِلمَ الآخِرِ،بَحرٌ لا یُدرَکُ قَعرُهُ،وهُوَ مِنّا أهلَ البَیتِ. (3)
1367.عنه (علیه السلام) -لَمّا قالَ لَهُ ابن الکوّاء:یا أمیرَ المُؤمِنینَ،فَأَخبِرنی عَن سَلمانَ الفارِسِیِّ-:
بَخٍ بَخٍ،سَلمانُ مِنّا أهلَ البَیتِ،ومَن لَکُم بِمِثلِ لُقمانَ الحَکیمِ،عَلِمَ عِلمَ الأَوَّلِ
ص: 1123
1364.المناقب، ابن شهرآشوب:مردم همگی مشغول کندن خندق بودند و هر یک شعری می سرود،بجز سلمان.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«بار خدایا! زبان سلمان را حتّی اگر شده به دو بیت شعر،گویا کن».در این زمان،سلمان شروع به خواندن این ابیات کرد:
مرا زبانی نیست که شعری بگویم
از پروردگارم نیرو ونصرتی می خواهم
بر دشمنم و دشمن آن مرد پاک
محمّد برگزیده که به افتخار،نایل آمد
تا این که در بهشت به قصری رسم
با سیه چشمانی چون ماه شب چهارده.
مسلمانان،فریاد شادی بر آوردند و هر قبیله ای می گفت:سلمان،از ماست؛امّا پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«سلمان،از ما خاندان است».
1365.پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله): ای سلمان! تو از ما خاندان هستی.خداوند،دانش اوّل و آخر و کتاب اوّل و کتاب آخر را به تو ارزانی داشته است.
1366.امام علی (علیه السلام): سلمان به دانش اوّل و آخر رسیده است.دریایی است که ژرفایش ناپیداست.او از ما خاندان است.
1367.امام علی (علیه السلام) -وقتی که ابن کوّاء به ایشان گفت:ای امیر مؤمنان! از سلمان فارسی برایم بگو-:بَه بَه! سلمان،از ما خاندان است.چه کسی از شما مانند لقمان حکیم است که علم اوّل و آخر را دارا باشد؟!
ص: 1124
وَالآخِرِ (1)؟!
1368.الإمام الباقر (علیه السلام): دَخَلَ أبو ذَرٍّ عَلی سَلمانَ وهُوَ یَطبَخُ قِدراً لَهُ،فَبَینا هُما یَتَحَدَّثانِ إذِ انکَبَّتِ القِدرُ عَلی وَجهِها عَلَی الأَرضِ،فَلَم یَسقُط مِن مَرَقِها ولا وَدَکِها (2)شَیءٌ،فَعَجِبَ مِن ذلِکَ أبو ذَرٍّ عَجَباً شَدیداً،وأخَذَ سَلمانُ القِدرَ فَوَضَعَها عَلی حالِهَا الأَوَّلِ عَلَی النّارِ ثانِیَةً،وأقبَلا یَتَحَدَّثانِ،فَبَینا هُمَا یَتَحَدَّثانِ إذِ انکَبَّتِ القِدرُ عَلی وَجهِها،فَلَم یَسقُط مِنها شَیءٌ مِن مَرَقِها ولا وَدَکِها.
قالَ:فَخَرَجَ أبو ذَرٍّ وهُوَ مَذعورٌ مِن عِندِ سَلمانَ،فَبَینا هُوَ مُتَفَکِّرٌ إذ لَقِیَ أمیرَ المُؤمِنینَ (علیه السلام) فَقالَ لَهُ:یا أبا ذَرٍّ،مَا الَّذی أخرَجَکَ مِن عِندِ سَلمانَ؟ومَا الَّذی ذَعَرَکَ؟فَقالَ لَهُ أبو ذَرٍّ:یا أمیرَ المُؤمِنینَ،رَأَیتُ سَلمانَ صَنَعَ کَذا وکَذا،فَعَجِبتُ مِن ذلِکَ.فَقالَ أمیرُ المُؤمِنینَ (علیه السلام):یا أبا ذَرٍّ،إنَّ سَلمانَ لَو حَدَّثَکَ بِما یَعلَمُ لَقُلتَ:رَحِمَ اللّهُ قاتِلَ سَلمانَ...وإنَّ سَلمانَ مِنّا أهلَ البَیتِ. (3)
1369.الإمام الباقر (علیه السلام) -لمّا ذُکِرَ عِندَهُ سَلمانُ الفارِسِیُّ-:مَه ! لا تَقولوا سَلمانَ الفارِسِیَّ،ولکِن قولوا سَلمانَ الُمحَمَّدِیَّ،ذلِکَ رَجُلٌ مِنّا أهلَ البَیتِ. (4)
6/3 عُمَرُ بنُ یَزیدَ
1370.الأمالی للطوسی عن عمر بن یزید: قالَ أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام):یَا بنَ یَزیدَ،أنتَ وَاللّهِ مِنّا
ص: 1125
1368.امام باقر (علیه السلام): ابو ذر بر سلمان وارد شد.دید دیگی را بر روی آتش گذاشته و چیزی می پزد.با هم مشغول صحبت شدند که ناگهان دیگ بر روی زمین،واژگون شد؛امّا چیزی از خورشت و چربی آن بر زمین نریخت.ابو ذر سخت تعجّب کرد.سلمان دیگ را برداشت و دوباره به حالت اوّل برگرداند و به صحبت های خود ادامه دادند که بار دیگر،دیگ،برگشت و این بار نیز چیزی از خورشت و چربی آن به زمین نریخت.
ابو ذر،وحشت زده از نزد سلمان،خارج شد و در حال فکر کردن بود که به امیر مؤمنان (علیه السلام) بر خورد.امام (علیه السلام) فرمود:«ای ابو ذر! چه شد که از خانۀ سلمان بیرون آمدی؟و چرا هراسانی؟».
ابو ذر گفت:ای امیر مؤمنان! سلمان را دیدم که چنین و چنان کرد و من از کارهای او شگفت زده شدم.
امیر مؤمنان (علیه السلام) فرمود:«ای ابو ذر! اگر سلمان از چیزهایی که می داند،برایت بگوید،خواهی گفت:خدا رحمت کند قاتل سلمان را...! به راستی که سلمان،از ما اهل بیت است».
1369.امام باقر (علیه السلام) -وقتی که در حضور ایشان از سلمان فارسی سخن به میان آمد-:نه، نگویید سلمان فارسی؛بگویید سلمان محمّدی.او فردی از ما اهل بیت است.
1370.الأمالی، طوسی-به نقل از عمر بن یزید-:امام صادق (علیه السلام) فرمود:«ای پسر یزید! به خدا سوگند،تو از ما خاندان هستی».
ص: 1126
أهلَ البَیتِ.قُلتُ:جُعِلتُ فِداکَ،مِن آلِ مُحَمَّدٍ؟! قالَ:إی وَاللّهِ مِن أنفُسِهِم.قُلتُ:
مِن أنفُسِهِم،جُعِلتُ فِداکَ؟قالَ:إی وَاللّهِ مِن أنفُسِهِم.یا عُمَرُ،أما تَقَرأُ کِتابَ اللّهِ عز و جل:
«إِنَّ أَوْلَی النّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اللّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ» 1 ؟ وما تَقرَأُ قَولَ اللّهِ عَزَّ اسمُهُ: «فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی وَ مَنْ عَصانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» 23 ؟
7/3 عِیسَی بنُ عَبدِ اللّهِ القُمِّیُّ
1371.الأمالی للمفید عن یونس بن یعقوب: کُنتُ بِالمَدینَةِ فَاستَقبَلَنی جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ (علیه السلام) فی بَعضِ أزِقَّتِها،فَقالَ:اِذهَب یا یونُسُ،فَإِنَّ بِالبابِ رَجُلاً مِنّا أهلَ البَیتِ،قالَ:
فَجِئتُ إلَی البابِ فَإِذا عیسَی بنُ عَبدِ اللّهِ جالِسٌ،فَقُلتُ لَهُ:مَن أنتَ؟قالَ:أنَا رَجُلٌ مِن أهلِ قُمَّ.قالَ:فَلَم یَکنُ بِأَسرَعَ مِن أن أقبَلَ أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام) عَلی حِمارٍ،فَدَخَلَ عَلَی الحِمار الدّارَ،ثُمَّ التَفَتَ إلَینا فَقالَ:اُدخُلا.ثُمَّ قالَ:یا یونُسُ،أحسَبُ أنَّکَ أنکَرتَ قَولی لَکَ:«إنَّ عیسَی بنَ عَبدِ اللّهِ مِنّا أهلَ البَیتِ»؟قالَ:قُلتُ:إی وَاللّهِ جُعِلتُ فِداکَ،لِأَنّ عیسَی بنَ عَبدِ اللّه رَجُلٌ مِن أهلِ قُمَّ،فَکَیفَ یَکونُ مِنکُم أهلَ البَیتِ؟قالَ:یا یونُسُ،عیسَی بنُ عَبدِ اللّهِ رَجُلٌ مِنّا حَیّاً،وهُوَ مِنّا مَیِّتاً. (1)
1372.الاختصاص عن یونس بن یعقوب: دَخَلَ عیسَی بنُ عَبدِ اللّهِ القُمِّیُّ عَلی أبی عَبدِ اللّهِ (علیه السلام)،فَلَمَّا انصَرَفَ قالَ لِخادِمِهِ:اُدعُهُ،فَانصَرَفَ إلَیهِ فَأَوصاهُ بِأَشیاءَ،ثُمَّ قالَ:
ص: 1127
گفتم:فدایت شوم! از خاندان محمّد؟!
فرمود:«آری،به خدا از خود آنان».
گفتم:قربانت گردم! از خود آنان؟!
فرمود:«آری،به خدا،از خود آنان.ای عمر! مگر کتاب خدای عز و جل را نخوانده ای که می فرماید: «همانا نزدیک ترین مردم به ابراهیم،کسانی هستند که از او پیروی کرده اند و نیز این پیامبر و کسانی که [به آیین او] ایمان آورده اند و خدا ولیّ مؤمنان است» و مگر نخوانده ای این سخن خدای بلندنام را که: «پس هر که از من پیروی کند،او از من است و هر که از من نافرمانی کند،همانا تو آمرزندۀ مهربانی» ؟».
1371.الأمالی، مفید-به نقل از یونس بن یعقوب-:من در مدینه بودم که در یکی از کوچه های آن، امام صادق (علیه السلام) به من بر خورد و فرمود:«یونس! برو که مردی از ما خاندان،جلوی درِ خانه است».
من به درِ خانه آمدم.دیدم عیسی بن عبد اللّه نشسته است.
گفتم:تو کیستی؟
گفت:من مردی از اهل قم هستم.
دیدم خیلی زود،امام صادق (علیه السلام) سوار بر الاغی خود را رسانْد و همان طور سواره داخل منزل شد و سپس رو به ما کرد و فرمود:«داخل شوید».
آن گاه فرمود:«ای یونس! گمان می کنم تو این سخن مرا که گفتم:"عیسی بن عبداللّه،از ما خاندان است"،باور نداری؟».
گفتم:آری،به خدا-فدایت شوم-! به خاطر این که عیسی بن عبد اللّه،مردی از اهالی قم است.پس چگونه از شما خاندان است؟
فرمود:«ای یونس! عیسی بن عبد اللّه،فردی از ما خاندان است،زنده باشد یا مرده».
1372.الاختصاص -به نقل از یونس بن یعقوب-:عیسی بن عبد اللّه قمی خدمت امام صادق (علیه السلام) رسید.چون از نزد ایشان خارج شد،امام (علیه السلام) به خادم خود فرمود:«او را صدا بزن».
ص: 1128
یا عیسَی بنَ عَبدِ اللّهِ،إنَّ اللّهَ یَقولُ: «وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ» 1 ،وإنَّکَ مِنّا أهلَ البَیتِ، فَإِذا کانَتِ الشَّمسُ مِن هاهُنا مِقدارُها مِن هاهُنا مِنَ العَصرِ فَصَلِّ سِتَّ رَکَعاتٍ.قالَ:
ثُمَّ وَدَّعَهُ وقَبَّلَ ما بَینَ عَینَی عیسی وَانصَرَفَ. (1)
8/3 فُضَیلُ بنُ یَسارٍ
1373.الإمام الصادق (علیه السلام): رَحِمَ اللّهُ الفُضَیلَ بنَ یَسارٍ،هُوَ مِنّا أهلَ البَیتِ. (2)
9/3 یونُسُ بنُ یَعقوبَ
1374.رجال الکشی عن یونس: ذَکَرَ لی أبو عَبدِ اللّهِ (علیه السلام)-أو أبُو الحَسَنِ (علیه السلام)-شَیئاً أستَرُّ بِهِ، فَقالَ لی:لا وَاللّهِ ما أنتَ عِندَنا مُتَّهَمٌ،إنَّما أنتَ رَجُلٌ مِنّا أهلَ البَیتِ،فَجَعَلَکَ اللّهُ مَعَ رَسولِهِ وأهلِ بَیتِهِ،وَاللّهُ فاعِلُ ذلِکَ إن شاءَ اللّهُ. (3)
راجع:ص 1118 (القسم الرابع عشر/الفصل الثالث:طائفة ممّن عُدّ منهم).
ص: 1129
عیسی نزد امام (علیه السلام) باز گشت و ایشان سفارش هایی به او نمود و آن گاه فرمود:
«ای عیسی بن عبد اللّه! خداوند می فرماید: «و خانواده ات را به نماز خواندن فرمان ده» .
تو هم از ما خانواده هستی.پس هر گاه اندازۀ آفتاب در عصر،از این جا به آن جا رسید،شش رکعت نماز بخوان».سپس پیشانی عیسی را بوسید و با او خداحافظی نمود وعیسی رفت.
1373.امام صادق (علیه السلام): خدا فضیل بن یسار را رحمت کند! او از ما اهل بیت بود.
1374.رجال الکشّی -به نقل از یونس بن یعقوب-:امام صادق (علیه السلام) یا امام کاظم (علیه السلام) به من مطلبی فرمود که مایۀ شادمانی من است.فرمود:«به خدا سوگند،ما به تو اعتماد داریم.تو مردی از ما خاندان هستی.خداوند،تو را با پیامبر خود و اهل بیتش قرار دهد و خدا-إن شاء اللّه-این کار را خواهد کرد».
ر.ک:ص 1119 (گروهی که در زمرۀ اهل بیت علیهم السلام به شمار آمده اند).
ص: 1130
چکیدۀ زندگی نامۀ راویان احادیث تبیین معنای«اهل بیت» (1)
نامش هند-و به قولی رمله-دختر ابو امیّه است.نام پدرش حذیفه و به قولی سهیل بن مغیرة بن عبد اللّه است.او یکی از سخاوتمندان قریش بود که به سخاوت و کرم،شهره بودند.
براساس نقل های مختلف،پیامبر (صلی الله علیه و آله) در سال دوم،سوم و یا چهارم هجری با او ازدواج کرد.امّ سلمه قبلاً همسر ابو سلمة بن عبد الأسد مخزومی بود.او و شوهرش نخستین کسانی بودند که به حبشه هجرت کردند و گفته می شود وی نخستین زنی بود که به مدینه هجرت کرد.
امّ سلمه از پیامبر (صلی الله علیه و آله) و فاطمه علیها السلام و همسرش ابو سلمة بن عبد اللّه حدیث روایت کرده و گروهی هم از او روایت کرده اند.
حدود نود سال،عمر کرد و پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) در آخر سال 61 ق،از دنیا رفت.در میان همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) او آخرین نفری بود که در گذشت.
ص: 1131
عایشه دختر ابو بکر عبد اللّه بن ابی قحافۀ قرشی تمیمی و کنیه اش امّ عبد اللّه بود.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) دو سال یا ده ماه و اندی قبل از هجرت،با او ازدواج کرد.از پیامبر (صلی الله علیه و آله) حدیث،روایت کرده و عدّه ای نیز از او روایت کرده اند.وی در سال 58 ق،از دنیا رفت.
نامش سعد فرزند مالک بن سنان بن ثعلبۀ خزرجی انصاری است.او از صحابۀ نامدار پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) و از بزرگان و عالمان و فاضلان انصار بود.
پدرش مالک در جنگ احد به شهادت رسید.ابو سعید،در جنگ خندق و بیعت رضوان حضور داشت و از پیامبر (صلی الله علیه و آله) احادیث فراوان و صحیحی نقل کرده است.
به گفتۀ فضل بن شادان،امام رضا (علیه السلام) او را از کسانی به شمار آورده که راه و روش پیامبرشان را پیمودند و هیچ گونه تغییر و تبدیلی در آن ایجاد نکردند.
وی در سال 74 و به قولی در سال 63 ق و به قولی یک سال پس از واقعۀ حرّه در گذشت.
نامش فضلة بن عبید است که به صورت فضلة بن عمرو،فضلة بن عائذ،ابن عبد اللّه و خالد بن فضله نیز از او نام برده شده است.
وی خیلی زود مسلمان شد و در فتح مکّه و خیبر و نیز در جنگ با حَروریّه (خوارج) در کنار علی (علیه السلام) حضور داشت.ابو نعیم می گوید:او کسی است که عبد العزّی بن خطل را با اجازۀ پیامبر (صلی الله علیه و آله) در زیر پرده های کعبه به هلاکت رساند.
چندین حدیث از پیامبر (صلی الله علیه و آله) روایت کرده است و فرزندش مغیره،نوۀ او منیه دختر
ص: 1132
عبید،ابو عثمان نَهدی،ابو منهال سیّار ودیگران،از وی روایت کرده اند.
او در سال 60 ق،پیش از مرگ معاویه و به قولی در سال 64 ق،از دنیا رفت.
نامش هلال بن حارث و به قولی هلال بن ظفر است و گفته می شود که کنیه اش ابو الجمل بوده است.او آزاد شدۀ پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود و از ایشان و نیز از امیر مؤمنان (علیه السلام) روایت کرده است.
اقوال مختلفی در بارۀ نام او هست:یسار بن نمیر،اُوس بن خولی،داوود بن بلال، بلال بن بلیل،یسر.گفته اند که نامش کنیه اش بوده است.بعضی هم گفته اند:بلیل.
برخی هم گفته اند که نامش معلوم نیست.
صحابی پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود و در جنگ احد و دیگر غزوات،همراه پیامبر (صلی الله علیه و آله) حضور داشت.او و فرزندش در کلّیۀ جنگ های امیر مؤمنان (علیه السلام)،ایشان را همراهی می کردند.از پیامبر (صلی الله علیه و آله) روایت کرده و فرزندش عبد الرحمان از وی حدیث نقل کرده است.
گفته می شود که وی در صفّین کشته شد.
نامش انس پسر مالک بن نضر بن ضمضم انصاری خزرجی نجاری و کنیه اش ابو حمزه بود.ده سال و به قولی هشت و یا هفت سال،خدمت گزار پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) بود و از آن حضرت روایت کرده است.
او در سال 91 هجری و بنا بر قول های دیگر،در سال های 92،93 و یا 90 ق در گذشت و 103 سال و بنا بر اقوال دیگر 110،107 و یا نود و اندی سال عمر کرد.
ص: 1133
انس،آخرین صحابی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) بود که در بصره از دنیا رفت.
او براء بن عازب بن حارث بن عدی انصاری اوسی،مکنّی به ابو عامر و به قولی ابو عماره است.وی از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) و یاران امیر مؤمنان علی بن ابی طالب (علیه السلام) بود و در پانزده غزوه همراه پیامبر (صلی الله علیه و آله) حضور داشت و نخستین جنگی که شرکت کرد، جنگ احد و به قولی جنگ خندق بود.او در جنگ های جمل و صفّین و نهروان نیز در رکاب امیر مؤمنان علی (علیه السلام) جنگید.
از او عدی بن ثابت و ابو اسحاق و عدّه ای دیگر،روایت نقل کرده اند.وی در دوران مصعب بن زبیر در کوفه وفات یافت.
نامش ثوبان بن بجدد و به قولی ثوبان بن جحدر و کنیه اش ابو عبد اللّه است.بعضی هم کنیۀ او را ابو عبد الرحمان ذکر کرده اند.
ثوبان،در یکی از جنگ ها به اسارت در آمد و پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) او را خرید و آزاد کرد و به وی فرمود:«اگر بخواهی،می توانی به کسان خود،ملحق شوی و اگر هم بخواهی، می توانی بمانی و از ما خاندان باشی».ثوبان،وابستگی و وفاداری به پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) را ترجیح داد و تا زمانی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) زنده بود،ایشان را در سفر و حضر،همراهی کرد.
از پیامبر (صلی الله علیه و آله) حدیث روایت کرده است و شداد بن اوس و جبیر از قول او روایت کرده اند.وی به سال 54 ق،در حمص از دنیا رفت.
جابر بن عبد اللّه بن عمرو بن حزام بن ثعلبۀ انصاری عقبی،با کنیۀ ابو عبد اللّه و به
ص: 1134
قولی ابو عبد الرحمان،از صحابۀ نامدار و عظیم الشأن و بلندپایۀ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) است.او در عقیده و عمل،از هر گونه انحراف و کجروی به دور بود و به اهل بیت علیهم السلام خالصانه عشق می ورزید.
در جنگ های بدر و احد و خندق و دیگر غزوات،پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) را همراهی کرد.او نخستین فرد انصاری بود که پیش از عقبۀ نخست،اسلام آورد.او را در زمرۀ اصحاب پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) و امیر مؤمنان علی (علیه السلام) و امام حسن و امام حسین و امام زین العابدین و امام باقر علیهم السلام به شمار آورده اند.ابن عبّاس،از او روایت کرده است.
وی به سال 78 ق،در نود و چند سالگی از دنیا رفت.
زید بن ارقم بن زید بن قیس بن نعمان انصاری خزرجی،کنیه اش ابو عمر است.
کنیۀ او را ابو عامر،ابو سعد،ابو سعید و ابو انیسه نیز ذکر کرده اند.
زید،در جنگ موته و جز آن شرکت داشت و همو بود که نفاق منافقان بنی خزرج را بر ملا ساخت.
شیخ طوسی،او را در شمار کسانی که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) روایت کرده اند و نیز در شمار اصحاب امیر مؤمنان و حسن و حسین علیهم السلام نام برده است.
زید،در سال 68 و به قولی در سال66 ق،در گذشت.
نامش زینب،دختر ابو سلمة بن عبد الأسد بن هلال است.نادختریِ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) بود و مادرش امّ سلمه،دختر ابو امیّة بن مغیره،همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله).پدر و مادر او به سرزمین حبشه هجرت کردند و زینب در آن جا متولّد شد و نامش را برّه گذاشتند؛
ص: 1135
امّا هنگامی که به مدینه باز گشتند،پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) نام«زینب»را بر او نهاد.
می گویند:روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله) مشغول غسل کردن بود که زینب وارد شد.ایشان، مقداری آب به صورت او پاشید.از این رو،تا زمانی که پیر و فرتوت شد،شادابی جوانی،همچنان در چهرۀ زینب وجود داشت.گفته شده که وی از فهیم ترین زنان روزگار خود بود.از مادر خود،روایت کرده و عروة بن زبیر-که زینب،خواهر شیری او بود-و نیز پسر زینب (ابو عبیدة بن عبد اللّه بن زمعه) و محمّد بن عطا و دیگران از وی روایت کرده اند.
زینب در زمان فرمان روایی طارق بر مدینه،در این شهر در گذشت و جنازۀ او را بعد از نماز صبح،در بقیع به خاک سپردند.
سعد بن ابی وقّاص،مالک بن اهیب بن عبد مناف،مکنّی به ابو اسحاق و ملقّب به زهری است.
وی در بدر و حدیبیّه حضور داشت و یکی از شش عضو شورا بود.از کسانی است که نه جانب علی (علیه السلام) را گرفت و نه طرف معاویه را و در هیچ یک از جنگ های امیر مؤمنان (علیه السلام)،با ایشان همراهی نکرد.روایت شده است که علی (علیه السلام) به والی مدینه نوشت:«به سعد و ابن عمر،چیزی از غنیمت مده».این سخن امام (علیه السلام)،حاکی از نکوهش و مذمّت سعد است.
شیخ طوسی،او را از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله) به شمار آورده است.فرزندانش عامر و مصعب و ابراهیم و عمر و محمّد و عایشه و نیز بسر بن سعید و سعید بن مسیّب و عدّه ای دیگر،از او روایت نقل کرده اند.
وی در سال 55 و به قولی در سال 58 یا 57 ق،در هفتاد و چهار سالگی از دنیا رفت.
ص: 1136
در کتاب الإصابة آمده است:طبرانی،در کتاب المعجم الأوسط از طریق ابراهیم بن عبد الرحمان بن صبیح،وابستۀ امّ سلمه،از جدّش صُبیح،روایت کرده است که گفت:من جلوی در خانۀ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) بودم که علی و فاطمه و حسن و حسین آمدند و نشستند.پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و کسای خیبری خود را بر روی آنان انداخت...[تا آخر حدیث].
طبرانی می گوید:
از صبیح،جز با این سند،روایت نمی شود،در حالی که این حدیث را سُدّی نیز از صبیح از زیدبن ارقم روایت کرده است.
می گویم:این صبیح را که شیخ و استادِ سُدّی بوده،با عناوین«وابستۀ زید بن ارقم»و«تابعی»وصف کرده اند.بنا بر این،اگر روایت ابراهیم درست باشد،باید گفت که این صبیح،غیر از آن صبیح است؛امّا سخن ابو حامد،حاکی است که این دو،یک نفرند.
او ابو جعفر هاشمی،عبد اللّه بن جعفر بن ابی طالب بن هاشم است.زادگاهش حبشه و محلّ سکونتش مدینه بود.پدرش جعفر بن ابی طالب (ذو الجناحین) و مادرش اسماء بنت عمیس بود.او نخستین مسلمان زاده ای بود که در خاک حبشه به دنیا آمد.
شخصیتی موثّق،بزرگوار،کریم النفس،بخشنده و بردبار بود و به او دریای بخشندگی می گفتند.داستان های او در باب کرم و بخشندگی،شهره است.
در جنگ صفّین،عموی خود،امیر مؤمنان (علیه السلام) را همراهی کرد و در عاشورای حسینی،گرچه خود از شرکت در جنگ،معذور بود،امّا فرزندانش عون و محمّد و عبد اللّه را فدای حسین (علیه السلام) کرد.برخوردهای او با معاویه مشهور است.
ص: 1137
شیخ طوسی،همچون دیگر عالمان رجال،او را در شمار اصحاب پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) و اصحاب امام علی (علیه السلام) ذکر کرده و گفته:«کم روایت است».همچنین او را در زمرۀ اصحاب امام حسن (علیه السلام) به شمار آورده است و شکّی نیست که از اصحاب امام حسین (علیه السلام) نیز بوده است.
عبد اللّه از عموی خود،امام علی (علیه السلام) و از مادرش اسما،روایت کرده است و فرزندانش اسماعیل،اسحاق و معاویه و نیز امام باقر (علیه السلام) و عبد اللّه بن محمّد بن عقیل و عدّه ای دیگر از قول او روایت کرده اند.
وی در سال 80 هجری و به قولی در سال 84 یا 85،در زمان امامت امام زین العابدین از دنیا رفت و 90 سال،یا به قولی 91 یا 92 سال،عمر کرد.او آخرین فرد از بنی هاشم بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله) را دیده بود.
عبد اللّه بن عبّاس بن عبد المطّلب بن هاشم بن عبد مناف،مکنّی به ابو العبّاس قریشی هاشمی،پسرعموی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) بود.زمانی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) و خاندانش در شعب ابی طالب به سر می بردند،عبد اللّه به دنیا آمد.او را نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) بردند و ایشان با آب دهان خود،کام او را برداشت.این واقعه،سه سال پیش از هجرت بود.
برخی هم گفته اند در غیر این تاریخ بوده است.
عبد اللّه را به دلیل دانش گسترده ای که داشت،«دریا»و«حبر الاُمّة (دانشمند امّت)»می گفتند.امام علی بن ابی طالب (علیه السلام) او را به امارت بصره گماشت.او همچنان عهده دار این منصب بود؛ولی پیش از به شهادت رسیدن علی بن ابی طالب (علیه السلام) ایشان را رها کرد و به حجاز باز گشت.او در جنگ صفّین،یکی از سرداران لشکر امام علی (علیه السلام) بود.
ص: 1138
او از پیامبر (صلی الله علیه و آله) و از علی (علیه السلام) و ابو ذر و معاذ بن جبل و عمر،روایت کرده است و عبد اللّه بن عمر،انس بن مالک،ابو طفیل،ابو امامة بن سهل بن حنیف،برادرش کثیر بن عبّاس،فرزندش علی بن عبد اللّه بن عبّاس و عدّه ای دیگر از او روایت کرده اند.
وی در سال 80 ق در گذشت.سال وفات او را سال های 70،73،65،67 و 68 نیز ذکر کرده اند.در هنگام وفات،70 سال و به قولی 72 یا 74 سال عمر داشت.
محلّ درگذشت او را به اتّفاق،طائف دانسته اند.
نامش عمر بن ابی سلمة بن عبد الأسد قرشی مخزومی و کُنیه اش ابو سَلَمه است.او ناپسری پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) بود؛چون پیامبر (صلی الله علیه و آله) با مادر او امّ سلمه ازدواج کرد.در سال دوم هجری در حبشه به دنیا آمد و بنا به قولی،در زمانی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) از دنیا رفت،نُه سال داشت.در جنگ جمل،امام علی (علیه السلام) را همراهی کرد و امام (علیه السلام) او را به امارت بحرین و فارس گماشت.او احادیثی را از پیامبر (صلی الله علیه و آله) روایت کرده است.
عمر،در سال 83 ق،در روزگار فرمان روایی عبد الملک بن مروان،در مدینه از دنیا رفت.
عمر بن خطّاب بن نُفَیل بن عبد العزّی قرشی عدوی،مکنّی به ابو حفص،سیزده سال بعد از عام الفیل متولّد شد.
ابن اثیر می گوید:هنگامی که خداوند،محمّد (صلی الله علیه و آله) را به نبوّت مبعوث کرد،عمر با ایشان و مسلمانان به شدّت مخالفت می کرد؛امّا بعداً مسلمان شد.در این باره که او چندمین نفری بود که اسلام آورد،اختلاف نظر است.محمّد بن سعد گفته است
ص: 1139
که وی در سال ششم به اسلام گروید.
هنگامی که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) تصمیم گرفت او را در روز حدیبیّه به سوی مکّیان بفرستد،عمر گفت:«ای پیامبر خدا! قریش می دانند که من چه قدر با آنان دشمنم.
از این رو اگر به من دست پیدا کنند،مرا می کشند»و پیامبر (صلی الله علیه و آله) از فرستادن او صرف نظر کرد.
ابو بکر،او را به عنوان خلیفۀ پس از خود،تعیین کرد.عمر در سال بیست و سوم هجری به قتل رسید.وی ده سال و شش ماه و پنج شب خلافت کرد و در شصت و سه سالگی از دنیا رفت.
نامش واثلة بن اسقع بن کعب بن عامر بن لیث است و به قولی،واثلة بن اسقع بن عبید اللّه و به قولی دیگر،واثلة بن اسقع بن عبد العزّی بن عبد یالیل بن ناشب.کنیۀ او نیز به اختلاف ذکر شده است:ابو الأسقع،ابو قِرصافه،ابو محمّد،ابو الخطّاب و ابو شدّاد لیثی.
واثله زمانی اسلام آورد که پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای جنگ تبوک آماده می شد و او در این جنگ،پیامبر (صلی الله علیه و آله) را همراهی کرد.واثله از اهل صُفّه بود.
او پس از رحلت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله)،در بصره ساکن شد و سپس به شام رفت و محلّ سکونت خود را به روستای«بَلاط»(در سه فرسنگی دمشق) برد.او در فتح دمشق، شرکت کرد و در جنگ های دمشق و حِمص حضور داشت.سپس به فلسطین رفت و در بیت المقدّس مقیم شد و در همان جا و به قولی در دمشق از دنیا رفت.
ابو مُسهِر می گوید:وی در سال 85 ق،در نود و هشت سالگی در گذشت؛امّا به گفتۀ سعید بن خالد،وی به سال 83 ق،در یکصد و پنج سالگی در حالی که بینایی خود را از دست داده بود،وفات یافت.
ص: 1140
در بارۀ نام ابو ذر،اختلاف زیادی وجود دارد؛امّا بیشتر به نام جندب بن جناده از او یاد شده است که به نظر می رسد از سایر نام ها درست تر باشد.نام های دیگری که برای ابو ذر گفته شده،عبارت اند از:بریر بن عبد اللّه،بریر بن جناده،بریر بن عشرقه،جندب بن عبد اللّه و جندب بن سکن؛لیکن آنچه بدان شهرت یافته،همان جندب بن جنادة بن قیس غفاری است.
ابو ذر از بزرگان و فضلای صحابه است که خیلی زود به اسلام گروید،در زمانی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) هنوز در مکّه بود و اسلام،روزهای آغازین خود را سپری می کرد.او چهارمین و به قولی پنجمین نفری بود که اسلام آورد و نخستین کسی بود که به پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) سلام و تحیّت اسلامی گفت.ابو ذر پس از آن که مسلمان شد،به میان قوم و قبیلۀ خود باز گشت و تا زمان هجرت پیامبر (صلی الله علیه و آله) در سرزمین مردم خود،باقی ماند.او پس از جنگ بدر و احد و خندق به مدینه نزد پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) آمد و تا زمان رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) همراه ایشان بود.ابو ذر،سه سال قبل از مبعوث شدن پیامبر (صلی الله علیه و آله) به پرستش خدای یگانه روی آورده بود.او با پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر سر این نکته بیعت کرد و قول داد که در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنشگری نهراسد و همواره حقیقت را
ص: 1141
بگوید،اگر چه تلخ باشد.
در بارۀ ابو ذر،فضایل بسیاری نقل و روایت شده است.از جمله عبد اللّه بن عمرو روایت کرده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:«آسمانِ نیلگون بر کسی سایه نیفکنده و زمینِ تیره کسی را بر روی خود حمل نکرده است که راستگوتر از ابو ذر باشد».
همچنین فرمود:«ابو ذر در روی زمین به پارساییِ عیسی بن مریم زندگی می کند».
امام علی (علیه السلام) نیز فرمود:«ابو ذر،دانشی را فرا گرفت که مردم از فرا گرفتن آن ناتوان اند».شیخ طوسی،او را در زمرۀ اصحاب پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) و اصحاب امیر مؤمنان (علیه السلام) بر شمرده است.
انتقادات شدید ابو ذر از عملکرد عثمان سبب شد که عثمان،او را به شام تبعید کند.او در شام نیز به انتقاد از خلافکاری های معاویه پرداخت.از این رو،معاویه از وی به خلیفه شکایت کرد و عثمان،او را از شام فرا خواند و به ربذه تبعیدش کرد که تا آخر عمر در آن جا باقی ماند و در سال 31 یا 32،وفات یافت.
نام او،زیاد بن عیسی،زیاد بن رجا،زیاد بن ابی رجا و زیاد بن احزم (/احرم) ذکر شده است.نام ابو رجا نیز منذر است.
ابو عبیده،راوی ثقه و صحیح است.از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام بود و خواهرش حمادة بنت رجا و به قولی بنت الحسن از امام صادق (علیه السلام) حدیث روایت کرده است.ابو عبیده در نزد خاندان محمّد (صلی الله علیه و آله) از منزلت والایی برخوردار بود.وی در سفر امام باقر (علیه السلام) به مکّه،هم کجاوۀ ایشان بود.او کتابی دارد که علی بن رئاب،آن را روایت می کند.
از جملۀ آنچه در شأن و منزلت او روایت شده،این است که امام صادق (علیه السلام)
ص: 1142
پس از خاک سپاری ابو عبیده،بر سر قبر او رفت و فرمود:«بار خدایا! بر ابو عبیده آسان گیر.بار خدایا! قبر او را نورانی گردان.بار خدایا! او را به پیامبرش ملحق کن».
واژۀ«حذّاء»در لغت به معنای کفّاش است.وی از امام باقر و امام صادق علیهما السلام روایت کرده است و فضیل بن عثمان،جمیل بن صالح،ابو ایّوب ابراهیم بن عثمان، علی بن زید،هشام بن حکم،حمّاد بن عیسی،هشام بن سالم و شماری دیگر،از قول او روایت کرده اند.
ابو عبیده در زمان حیات امام صادق (علیه السلام) از دنیا رفت.
نامش سعد بن عبد الملک است.شماری از اخبار،حاکی از آن است که وی نزد امام باقر (علیه السلام) مقام و منزلت بالایی داشته است.مثلاً مفید به سند خود،از ابو حمزۀ ثمالی روایت کرده است که گفت:سعد-که از فرزندان عبد العزیز بن مروان بود و امام باقر (علیه السلام) او را«سعد الخیر»می نامید-بر امام باقر (علیه السلام) وارد شد و مانند زنان گریه و ناله می کرد.امام (علیه السلام) به او فرمود:«چرا گریه می کنی،سعد؟».گفت:چرا گریه نکنم،در حالی که من از شجره ای هستم که در قرآن لعنت شده اند!! امام (علیه السلام) فرمود:«تو از آنها نیستی.تو از ما خاندان هستی...».
امام باقر (علیه السلام) دو نامۀ مفصّل به او نوشته که در یکی از آنها این تعبیرات به کار رفته است:«رحمت خدا بر تو! بدان که...،ای برادر من! خدای عز و جل...».طلب رحمت برای سعد،نشانگر بزرگی مقام و شدّت دینداری و پرهیزگاری بسیار اوست و خطاب«ای برادر من!»نشان می دهد که وی در نظر امام باقر (علیه السلام) قدر و منزلتی عظیم داشته است.
ص: 1143
او پیش از آن که مسلمان شود،نامش روزبه پور خشنودان یا ماهویِه و یا بهبود پور بدخشان بود و پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) نام سلمان را بر او نهاد و با لقب سلمانُ الخَیر و سلمان محمّدی،از او یاد می شد.کنیه اش ابو عبد اللّه،ابو البیّنات و ابو المرشد بود.
سلمان،اصلاً اهل شیراز یا رامهرمز یا اهواز یا شوشتر و یا از روستای جِی یا سِدۀ اصفهان بود.او از اوصیای عیسی (علیه السلام) بود و شاید راز این که امیر مؤمنان (علیه السلام) شخصاً او را غسل داده است،همین باشد؛چرا که وصی را کسی جز پیامبر یا وصیّ پیامبر، حق ندارد غسل دهد.روایت شده که وی به ظاهر،اظهار مجوسیّت می کرده؛امّا باطناً به خدای یگانه ایمان داشته و آن را پنهان نگه می داشته است.
بلندپایگی و جلالت قدر و بزرگواری و والامقامی و دانش فراوان سلمان و پرهیزگاری و پارسایی و خردمندی او،پرآوازه تر از آن است که نیاز به شرح و توضیح داشته باشد.همۀ مسلمانان بر بلندپایگی او هم داستان اند.احادیث فراوانی در بارۀ مقام و فضیلت او رسیده است،از جمله این که نقل شده است که در حضور امام باقر (علیه السلام) از سلمان فارسی سخن به میان آمد.امام (علیه السلام) فرمود:«نه،نگویید سلمان فارسی؛بگویید سلمان محمّدی.او مردی است از ما اهل بیت».نیز روایت شده است که ایشان فرمود:«سلمان از متوسّمان بود».از امام صادق (علیه السلام) نیز نقل شده است که فرمود:«سلمان،اسم اعظم را می دانست».
نخستین غزوه ای که وی در آن شرکت کرد،جنگ خندق بود.از آن پس،در بقیّۀ غزوات و نیز در فتوحات عراق حضور داشت و به روزگار عمر یا عثمان، فرمانداری مدائن را عهده دار شد،و تا زمان مرگ،حاکم مدائن (تیسفون) بود.
سلمان از پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امیر مؤمنان علی (علیه السلام)،روایت کرده و ابو وقّاص و سُلَیم بن
ص: 1144
قیس هلالی از وی روایت کرده اند.
سلمان در سال 36 یا 37 ق،از دنیا رفت،و در مدائن،دفن گردید.
در کتاب های رجالی،از وی با نام های:ابو موسی عمر بن یزید بن ذبیان صیقل، ابو الأسود بیّاع سابری،عمر بن محمّد بن یزید و عمر بن یزید (ملقّب به) بیّاع سابری یاد شده که مراد از همۀ اینها یک شخص است.
عمر،راوی ای ثقه بود و کتابی در مناسک و واجبات و مستحبّات حج دارد که همۀ آن را از امام صادق (علیه السلام) شنیده است.
وی از امام صادق و امام کاظم علیهما السلام روایت می کند و ابو سعید قماط،صفوان بن یحیی،محمّد بن عبّاس،محمّد بن عذافر و عدّه ای دیگر،از قول او روایت کرده اند.
نجاشی می نویسد:او عیسی بن عبد اللّه بن سعد بن مالک اشعری است.شیخ طوسی می نویسد:او عیسی بن عبد اللّه قمی است.مراد از این دو عنوان،همان عیسی بن عبد اللّه بن مالک اشعری قمی (جدّ احمد بن محمّد بن عیسی) است.
کشّی از یونس بن یعقوب روایت کرده که گفت:من در مدینه بودم که امام صادق (علیه السلام) در یکی از کوچه های آن به من برخورد و فرمود:«یونس! زود برو که مردی از ما خاندان بر درِ خانه منتظر است».یونس گفت:من رفتم.دیدم عیسی بن عبد اللّه قمی جلوی در ایستاده است [بقیۀ روایت در نص کتاب گذشت].این روایت،نشانگر ارجمندی و بلندپایگی عیسی بن عبد اللّه است.وی کتابی به نام مسائل دارد که در آن از امام رضا (علیه السلام) نقل کرده است.
ص: 1145
عیسی از امام صادق و امام کاظم علیهما السلام روایت کرده و فرزندش محمّد بن عیسی، محمّد بن حسن بن ابی خالد و ابان،از او روایت کرده اند.
فضیل بن یسار نهدی،مکنّی به ابو القاسم یا به قولی ابو مسور،راوی ای ثقه و جلیل القدر است.کشّی،او را در زمرۀ کسانی شمرده است که علمای امامیّه به اتّفاق،آنان را تصدیق کرده اند.
شیخ مفید در رسالۀ عددیّه ی خود می نویسد:او از جملۀ فقهای برجسته و سرآمدی است که حلال و حرام و فتوا و احکام،از آنان گرفته می شود و به هیچ یک از آنان نمی توان ایرادی گرفت.
در فضیلت او احادیثی وارد شده است،از جمله حدیثی از امام صادق (علیه السلام) که فرمود:«خدا رحمت کند فضیل بن یسار را! او از ما اهل بیت بود».
وی از امام باقر و امام صادق علیهما السلام و از علی بن حسن و زکریّا نقاض و عبد الواحد بن مختار انصاری روایت کرده و ابن بکیر،ابن رئاب،ابان بن عثمان،جمیل بن درّاج و دیگران از او روایت کرده اند.
فضیل،در زمان حیات امام صادق (علیه السلام) از دنیا رفت.
یونس بن یعقوب بن قیس،ابو علی جلّاب بجلی دُهنی کوفی،مادرش منیه (دختر عمّار و خواهر معاویة بن عمّار) بود.
راوی ای ثقه و جلیل القدر است.شیخ مفید در رسالۀ عددیّه ی خود،او را از شمار فقهای برجسته و سرآمدی دانسته که حلال و حرام و فتوا و احکام از آنان گرفته
ص: 1146
می شود و به هیچ یک از آنان نمی توان کمترین ایرادی گرفت.
نجاشی می گوید:او از یاران خاصّ امام صادق و امام کاظم علیهما السلام بود و نمایندگی امام کاظم (علیه السلام) را به عهده داشت.
او از امام صادق و امام کاظم علیهما السلام و از ابو بصیر و ابو عبیده و عبد الأعلی بن اعین و دیگران روایت کرده است و ابن ابی عمیر،ابن ابی نصر،ابن محبوب،ابن فضّال، احمد بن ابی عبد اللّه و عدّه ای دیگر،از او روایت کرده اند.
یونس،در ایّام حیات امام رضا (علیه السلام) در مدینه از دنیا رفت و امام (علیه السلام)،هزینۀ کفن و دفن او را به عهده گرفت.
ص: 1147
ص: 1148
1.فهرست آیات--1153
2.فهرست اعلام--1165
3.فهرست جمعیت ها و قبیله ها--1179
4.فهرست مکان ها--1185
5.فهرست اشعار--1187
6.فهرست زمان ها--1188
7.فهرست غریب الحدیث--1190
8.فهرست ادیان،فرقه ها و مذاهب--1192
9.فهرست منابع و مآخذ--1193
ص: 1149
ص: 1150
آیه--شماره آیه--صفحه
«و من الناس من یقول آمنا بالله و بالیوم الآخر»----8--430
«صم بکم عمی فهم لا یرجعون»--18--740
«فانفجرت منه اثنتا عشرة عینا»--60--130
«إنی جاعلک للناس إماما»--124--252
«و من ذریتی»--124--252
«لا ینال عهدی الظالمین»--124--252
«و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله»--207--556
«ادخلوا فی السلم کافة و لا تتبعوا خطوات الشیطان»--208--198
«من ذا الذی یقرض الله قرضا حسنا فیضاعفه له»*--245--656
«إن الله اصطفاه علیکم و زاده بسطة فی العلم و الجسم»--247--432
«و من یؤت الحکمة فقد أوتی خیرا کثیرا»--269--186،432
«و ما یعلم تأویله إلا الله و الراسخون فی العلم»--7--434،452
«یقولون آمنا به کل من عند ربنا»--7--434
ص: 1151
«قل إن کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله و یغفر لکم»--31--750،954
«ذریة بعضها من بعض و الله سمیع علیم»--34--124،1032
«فقل تعالوا ندع أبناءنا و أبناءکم»--61--66،68
«إن أولی الناس بإبراهیم للذین اتبعوه و هذا النبی»--68--1128
«أولئک لا خلاق لهم فی الآخرة و لا یکلمهم الله»--77--966
«ما کان لبشر أن یؤتیه الله الکتاب و الحکم و النبوة»--79--1084
«و لا یأمرکم أن تتخذوا الملائکة و النبیین أربابا أ یأمرکم»--80--1084
«و لله علی الناس حج البیت من استطاع إلیه سبیلا»--97--200
«و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا»--103--786،788
«و العافین عن الناس»--134--576،578
«و الکاظمین الغیظ»--134--576،578
«و الله یحب المحسنین»*--134--576،578
«و ما محمد إلا رسول قد خلت من قبله الرسل أ فإن مات»--144--222
«و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله أمواتا بل أحیاء»--169--134
«لتبیننه للناس و لا تکتمونه»--187--718
«إن فی خلق السماوات و الأرض و اختلاف اللیل و النهار»*--190--586،616
«إنک لا تخلف المیعاد»--194--614
«أم یحسدون الناس علی ما آتاهم الله من فضله»--54--398
«یا أیها الذین آمنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرسول»*--59--340،342،344، 608
«أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولی الأمر منکم»--59--434
«و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین أنعم الله»--69--696
«و لو ردوه إلی الرسول و إلی أولی الأمر منهم لعلمه»--83--342،434
ص: 1152
«و إذا حییتم بتحیة فحیوا بأحسن منها أو ردوها»--86--664
«لن یستنکف المسیح أن یکون عبدا لله»--172--1086
«و لقد أخذ الله میثاق بنی إسرائیل و بعثنا منهم»--12--130
«فلا تخشوا الناس و اخشون»--44--712
«و من یتولهم منکم فإنه منهم»--51--804،1106
«لو لا ینهاهم الربانیون و الأحبار عن قولهم الإثم»--63--712
«و الله یعصمک من الناس»--67--166
«ما المسیح ابن مریم إلا رسول قد خلت من قبله الرسل»--75--1086
«لعن الذین کفروا من بنی إسرائیل»--78--712
«لبئس ما کانوا یفعلون»--79--712
«و إذ قال الله یا عیسی ابن مریم أ أنت قلت للناس»--116--1086
«ما قلت لهم إلا ما أمرتنی به أن اعبدوا الله ربی و ربکم»--117--1086
«و لا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوا»--108--1097
«و ذروا ظاهر الإثم و باطنه»--120--744
«أ و من کان میتا فأحییناه و جعلنا له نورا یمشی»--122--210
«کمن مثله فی الظلمات لیس بخارج منها»--122--210
«و علی الأعراف رجال یعرفون کلا بسیماهم»--46--358،360
«إن الأرض لله یورثها من یشاء من عباده و العاقبة»--128--738،1034
«و العاقبة للمتقین»*--128--1036
«فخلف من بعدهم خلف ورثوا الکتاب یأخذون عرض هذا»--169--718
ص: 1153
«إن أولیاؤه إلا المتقون»--34--1104
«حتی لا تکون فتنة و یکون الدین کله لله»--39--1038
«و اعلموا أنما غنمتم من شیء فأن لله خمسه و للرسول»--41--814،816
«و الیتامی و المساکین و ابن السبیل»*--41--816
«و أولوا الأرحام بعضهم أولی ببعض فی کتاب الله»*--75--96
«إلا أن یتم نوره و لو کره الکافرون»--32--1016
«عند الله اثنا عشر شهرا فی کتاب الله یوم خلق السماوات»--36--130
«و قاتلوا المشرکین کافة کما یقاتلونکم کافة»--36--1038
«و المؤمنون و المؤمنات بعضهم أولیاء بعض»--71--712
«فما ذا بعد الحق إلا الضلال فأنی تصرفون»--32--388
«أ فمن یهدی إلی الحق أحق أن یتبع أمن لا یهدی إلا أن یهدی»--35--432
«أقم وجهک للدین حنیفا»*--105--612
«أ فمن کان علی بینة من ربه و یتلوه شاهد منه»--17--196
«قال یا نوح إنه لیس من أهلک إنه عمل غیر صالح»--46--1106
«رحمت الله و برکاته علیکم أهل البیت إنه حمید مجید»--73--13،66
«و الذین یصلون ما أمر الله به أن یوصل»--21--820
ص: 1154
«الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله»--28--896
«ألا بذکر الله تطمئن القلوب»--28--896
«و لقد أرسلنا رسلا من قبلک و جعلنا لهم أزواجا و ذریة»--38--900
«یمحوا الله ما یشاء و یثبت و عنده أم الکتاب»--39--468
«قل کفی بالله شهیدا بینی و بینکم و من عنده علم الکتاب»--43--444،446
«لئن شکرتم لأزیدنکم و لئن کفرتم إن عذابی لشدید»--7--778
«فمن تبعنی فإنه منی و من عصانی فإنک غفور رحیم»--36--804،1104،1106، 1122،1128
«فاجعل أفئدة من الناس تهوی إلیهم»--37--716
«إنا نحن نزلنا الذکر و إنا له لحافظون»--9--305
«إنه لا یحب المستکبرین»--23--564
«فسئلوا أهل الذکر إن کنتم لا تعلمون»*--43--346،348،350، 368
«و أنزلنا إلیک الذکر لتبین للناس ما نزل إلیهم»--44--350
«بعثنا علیکم عبادا لنا أولی بأس شدید فجاسوا»--5--1046
«إن أحسنتم أحسنتم لأنفسکم و إن أسأتم فلها»--7--744
«و آت ذا القربی حقه»--26--92
«و لا تقف ما لیس لک به علم»--36--222
ص: 1155
«یوم ندعوا کل أناس بإمامهم»--71--978
«و من اللیل فتهجد به نافلة لک عسی أن یبعثک ربک»--79--950
«و قل جاء الحق و زهق الباطل»--81--1036
«ماکثین فیه أبدا»--3--954
«أضاعوا الصلاة و اتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا»--59--722
«طه»*--1--582
«ما أنزلنا علیک القرآن لتشقی»--2--582
«و قد خاب من افتری»--61--970
«و قد خاب من حمل ظلما»--111--862
«و أمر أهلک بالصلاة و اصطبر علیها»--132--15،102،108، 109،1130
«بل عباد مکرمون»--25--1078
«لا یسبقونه بالقول و هم بأمره یعملون»--26--1078
«و جعلنا من الماء کل شیء حی أ فلا یؤمنون»--30--900
«و وهبنا له إسحاق و یعقوب نافلة و کلا جعلنا صالحین»--72--252
«و جعلناهم أئمة یهدون بأمرنا و أوحینا إلیهم»--73--252،750
«و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر أن الأرض یرثها»--105--490،1022،1030
«أن الأرض یرثها عبادی الصالحون»--105--1028
ص: 1156
«فی بیوت أذن الله أن ترفع و یذکر فیها اسمه»--36--810
«و الأبصار»*--37 810
«وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات»--55--1022،1038
«بل کذبوا بالساعة و أعتدنا لمن کذب بالساعة سعیرا»--11--126
«قل ما أسئلکم علیه من أجر إلا من شاء أن یتخذ»--57--768،780
«و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون»--227--138،978
«قال الذی عنده علم من الکتاب أنا آتیک به قبل أن یرتد إلیک»--40--444،446
«و نرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الأرض»--5--1022،1030
«هل أدلکم علی أهل بیت یکفلونه لکم و هم له ناصحون»--12--12
«تلک الدار الآخرة نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الأرض»--83--562
«و العاقبة للمتقین»*--83--1048
«کل شیء هالک إلا وجهه»--88--948
«إن الله عنده علم الساعة و ینزل الغیث و یعلم ما فی الأرحام»--34--484
«تتجافی جنوبهم عن المضاجع»--16--614
ص: 1157
«ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه»--4--884
«لستن کأحد من النساء»--32--94
«و قرن فی بیوتکن»--33--22
«لا تبرجن»--33--94
«إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت»--33--13،24،26،28، 32،34،36،38، 45،54،56،58، 62،68،70،72، 74،78،80،86، 88،90،92،94، 96،100،102، 104،246،248، 250،252،260، 299،330،340، 796
«و اذکرن ما یتلی فی بیوتکن»--34--94
«و یری الذین أوتوا العلم الذی أنزل إلیک من ربک هو الحق»--6--221
«قل ما سألتکم من أجر فهو لکم إن أجری إلا علی الله»--47--768،776،780
«ثم أورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا فمنهم»--32--184،758
«جنات عدن یدخلونها»*--33--758
ص: 1158
«قل ما أسئلکم علیه من أجر و ما أنا من المتکلفین»--86--684
«و لتعلمن نبأه بعد حین»--88--1032،1034
«إن الخاسرین الذین خسروا أنفسهم و أهلیهم یوم القیامة»*--15--730
«لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه»--42--305،530
«قل لا أسئلکم علیه أجرا إلا المودة فی القربی»--23--92،768،770، 772،774،776، 780،932
«و إنه لذکر لک و لقومک و سوف تسئلون»--44--350،430
«هو الذی أرسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره»*--28--1022
«و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا إن أکرمکم عند الله»--13--248
«و ذکر فإن الذکری تنفع المؤمنین»--55--720
ص: 1159
«و من اللیل فسبحه و إدبار النجوم»--49--614
«فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر»--55--920
«کل من علیها فان»--26--948
«و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الإکرام»--27--948
«هذه جهنم التی یکذب بها المجرمون»--43--1116
«یطوفون بینها و بین حمیم آن»--44--1116
«فأصحاب المیمنة ما أصحاب المیمنة»--8--246
«و أصحاب المشئمة ما أصحاب المشئمة»--9--246
«و السابقون السابقون»--10--246
«ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء و الله ذو الفضل»*--21--510
«اولئک کتب فی قلوبهم الإیمان و أیدهم بروح منه»--22--864
«و یؤثرون علی أنفسهم و لو کان بهم خصاصة»--9--548،552،554
«و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون»*--9--682
ص: 1160
«هو الذی أرسل رسوله بالهدی و دین الحق»*--9--1022
«ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء و الله ذو الفضل العظیم»*--4--510،826
«لینفق ذو سعة من سعته و من قدر علیه رزقه فلینفق»--7--658
«فاتقوا الله یا أولی الألباب الذین آمنوا قد أنزل الله»--10--350
«رسولا یتلوا علیکم آیات الله مبینات لیخرج الذین»--11--350
«رب لا تذر علی الأرض من الکافرین دیارا»--26--1088
«إنک إن تذرهم یضلوا عبادک و لا یلدوا إلا فاجرا»--27--1088
«رب اغفر لی و لوالدی و لمن دخل بیتی مؤمنا»--28--796
«عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه أحدا»--26--470
«إلا من ارتضی من رسول»--27--470
«قم اللیل إلا قلیلا»--2--584
«و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و أسیرا...»--8--548،550
ص: 1161
«إنما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا»--9--552،548
«و کان سعیکم مشکورا»--22--550
«و لا یؤذن لهم فیعتذرون»--36--740
«و إن علیکم لحافظین»--10--692
«کراما کاتبین»--11--692
«یعلمون ما تفعلون»--12--692
«ادفع بالتی هی أحسن السیئة»--96--674
«صحف إبراهیم و موسی»--19--490
«إن الذین آمنوا و عملوا الصالحات أولئک هم»--7--382،498
«ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم»--8--866
«إذا جاء نصر الله و الفتح»--1--272
ص: 1162
آدم (علیه السلام) 198،316،418،456،740، 890،894،946
آصف بن برخیا454،456
آلبانی297
أبان بن تغلب البکری51
أبان بن عثمان1148
إبراهیم (علیه السلام) 1،82،124،252،326،414، 420،456،480،490،506،804، 820،912،1104،1106،1122
إبراهیم بن أبی محمود1097،1099
إبراهیم بن سعد بن أبی وقاص1138
إبراهیم بن عبد الرحمان بن صبیح1139
إبراهیم بن محمّد هَمْدانی236
إبراهیم بن هاشم51
إبلیس200،698،728،1097
ابن أبی الحدید220،223
ابن أبی عمیر1149
ابن أبی نصر1149
ابن أبی یعفور346
ابن أثیر1141
ابن بکیر1148
ابن جوزی168
ابن حجر عسقلانی169،171،175
ابن حجر هیثمی297،298
ابن رئاب1148
ابن شبرمة504
ابن شهرآشوب52
ابن عبّاد656
ابن عبّاس167،206،259،382،606، 792،1137
ابن عمر996
ابن فضّال1149
ابن قولویه القمّی51
ابن کثیر172
ابن الکوّاء450،618،1124
ابن محبوب1149
ابن ملجم574
ابن نما الحلّی51
أبو إسحاق1136،1138
أبو الأسود بیّاع سابری1142،1147
ص: 1163
أبو امامة الباهلی384
أبو امامة بن سهل بن حنیف1141
أبو امیّة بن مغیره1137
أبو انیسه1137
أبو أیّوب ابراهیم بن عثمان1145
أبو أیّوب الأنصاری288،808
أبو برزۀ أسلمی56،1134
أبو بصیر51،124،126،128،142،146، 152،265،420،430،478،520، 1149
أبو بکر بن أبی قحافة134،136،167،170، 171،257،258،392،802،810، 980،1142
أبو البیّنات1146
أبو التّراب68
أبو الجارود94
أبو جحیفة112،163
أبو جعفر الأحول778
أبو جعفر محمّد الباقر (علیه السلام) 118،120،126، 128،142،184،210،278،348، 418،426،428،430،434،446، 452،476،478،494،496،498، 512،518،524،594،612،624، 626،642،682،694،722،738، 776،778،796،892،914،916، 1000،1034،1050،1104،1122
أبو جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّیّ328
أبو جعفر محمّد الجواد (علیه السلام) 464،466،628، 658
أبو جعفر (منصور الدوانیقی)1004
أبو جعفر هاشمی1139
أبو الجمل1135
أبو الحسن (علیه السلام) 1130
أبو الحسن الأوّل (علیه السلام) 788
أبو الحسن الثّالث (الهادی (علیه السلام) )462
أبو الحسن الرّضا (علیه السلام) 98،448،460،472، 654،658،668،686،752،856، 1106،1092
أبو الحسن علیّ (علیه السلام) 30،136،548،590، 886
أبو الحسن موسی الکاظم (علیه السلام) 230،458،464، 600،732
أبو حفص1141
أبو الحمراء خادم النّبیّ (صلی الله علیه و آله) 56،100،104، 107،1135
أبو حمزة الثمالی144،1135،1145
أبو الخطّاب480،1142
أبو الدّرداء586
أبو ذرّ الغفاری190،206،280،288، 382،384،836،844،848،886، 910،1118،1126،1141،1143، 1144
أبو رافع288
أبو سعد1137
أبو سعید الخدری19،56،107،109،130، 178،278،284،288،296،886، 1134،1137
ص: 1164
أبو سعید قماط1147
أبو سلمة بن عبد الأسد مخزومی1133،1137
أبو سلمة بن عبد اللّه1133
أبو سلمة السرّاج828
أبو شدّاد لیثی1142
أبو شریح خُزاعی289
أبو الصّلت الهرویّ460،948
أبو طالب980
أبو طفیل114،1141
أبو طلحة660
أبو عامر1136،1137
أبو العبّاس قریشی هاشمی1140
أبو عبد اللّه جدلی47
أبو عبد اللّه جعفر الصادق (علیه السلام) 96،126،128، 144،146،212،214،262،264، 328،344،352،360،416،420، 446،468،470،480،498،500، 502،506،510،512،516،518، 520،526،566،612،634،644، 652،654،666،682،684،704، 740،768،778،820،846،874، 900،914،936،946،1044،1078، 1080،1114،1118،1126،1128، 1130
أبو عبد اللّه الحسین (علیه السلام) 226،228،488، 612،636،828،830،988
أبو عبد الرّحمن128،1136
أبو عبید اللّه مولی العبّاس278
أبو عبیدۀ حذّا1118،1144،1145،1149
أبو عبیدة بن عبد اللّه بن زمعه1138
أبو عثمان نَهدی1134
أبو علی جلّاب بجلی دُهنی کوفی1148
أبو عماره1136
أبو عمر1137
أبو القاسم (صلی الله علیه و آله) 336،338
أبو قدامۀ أنصاری289
أبو قرصافه1142
أبو لیلی الأنصاری58،289،1135
أبو محمّد الحسن بن علیّ المجتبی (علیه السلام) 154، 342
أبو محمّد (راوی)458،460،488،502، 682،1142
أبو محمّد العسکریّ (علیه السلام) 462
أبو المرشد1146
أبو مسور1148
أبو مسهر1142
أبو المقدام494
أبو منهال سیّار1134
أبو موسی عمر بن یزید بن ذبیان صیقل1147
أبو میثم498
أبو نعیم1134
أبو نواس448
أبو الورد862
أبو وقّاص1146
أبو هریره289،316
أبو هیثم بن تیّهان289
ابیّ بن کعب289،802
أحمد بن أبی عبد اللّه1149
ص: 1165
أحمد بن حنبل164
أحمد بن فهد الحلّی51
أحمد بن محمّد بن أبی نصر البزنطی51
أحمد بن محمّد بن عیسی1147
أحمد بن یحیی الأودی826
الأحنف بن قیس538،540
إسحاق بن عمّار474،476
إسرائیل بن یونس بن أبی إسحاق1010
إسرافیل (علیه السلام) 140،558
اسقف نجران338
أسلمی164
إسماعیل بن أبی اویس314،317
إسماعیل بن عبد الرّحمن الجعفی846
إسماعیل بن عبد العزیز1078
أسماء بنت عمیس1139
أصبغ بن نُباته295
امام باقر (علیه السلام) 259،294،1137،1140، 1144،1145،1146
الإمام الجواد (علیه السلام) 658
امام حسن (علیه السلام) 170،175،178،259،294، 1137
امام حسن عسکری (علیه السلام) 311
الإمام الحسین (علیه السلام) 178،259،294،302، 576،1133،1137
امام خمینی308
الإمام الرّضا (علیه السلام) 96،98،179،236،237، 259،260،261،294،460،528، 566،600،618،622،668،798، 1014،1084،1097،1134،1147
الإمام زین العابدین (علیه السلام) 178،259،294، 622،1137
الإمام الصّادق (علیه السلام) 179،186،233،235، 236،237،263،265،294،306، 313،542،666،682،878،924، 1078،1144،1145،1146،1147، 1148،1149
الإمام علیّ (علیه السلام) 168،170،175،178، 223،257،258،293،294،297، 302،305،310،311،456،606، 818،1140،1144
الإمام القائم (علیه السلام) 912
امام کاظم (علیه السلام) 235،236،237،1147، 1148،1149
الإمام المنتظر (علیه السلام) 1054
الإمام المهدی (علیه السلام) 19،64،86،122،142، 144،168،180،284،287،303، 304،309،312،320،324،792، 932،1040،1042،1052،1064
الإمام الهادی (علیه السلام) 294،462،618
امّ أیمن988
امّ سلمه19،24،26،28،30،32،34، 36،44،45،46،48،54،62،64، 76،80،86،88،94،178،179، 289،300،301،302،986،1133، 1139
امّ سلیم898
امّ موسی512
امّ هانی289
ص: 1166
أمیر المؤمنین (علیه السلام) 96،122،126،130، 134،136،142،152،154،224، 282،318،360،362،392،422، 428،436،460،484،494،502، 520،526،538،564،586،620، 640،732،798،830،880،890، 992،1050،1097،1122،1126، 1135،1138،1146
أنس بن مالک19،58،107،164،289، 808،1135،1141
اوس بن خولی1135
إیلیا458
أیّوب (علیه السلام) 150
بخاری163
براء بن عازب بن حارث بن عدی انصاری اوسی19،58،178،290،1136
بریر بن جناده1143
بریر بن عبد اللّه1143
بریر بن عشرقه1143
بشر بن غالب912
بلال بن بلیل1135
بلقیس454،456
بوصیری297
بهبود پور بدخشان1146
بیهقی169،170
پیامبر (صلی الله علیه و آله) 13،14،15،16،17،18،19، 20،21،22،43،44،45،46،47، 48،107،108،109،162،164، 165،166،167،168،169،170، 171،172،173،174،175،176، 177،179،219،220،221،222، 223،225،261،263،265،287، 297،298،299،300،301،302، 304،305،307،310،312،313، 315،316،1133،1134،1135، 1136،1137،1138،1140،1141، 1142،1143،1144،1146
ترمذی296
ثوبان19،60
ثوبان بن بجدد1136
ثوبان بن جحدر1136
جابر206
جابر الأنصاری870
جابر بن سمره110،163،164،165، 168،175
جابر بن عبد اللّه الأنصاری19،51،62،84، 130،146،148،178،179،284، 290،296،424،426،946،1136
جابر بن عبد اللّه بن عمرو بن حزام الأنصاریّ594،596
جابر بن یزید الجعفی51،694،696،736، 862
جبرئیل (علیه السلام) 36،45،86،88،140،412، 420،422،430،482،496،518، 550،554،556،558،798،812، 842،856،884،918،984،986، 988،1024
جبیر بن مطعم290
ص: 1167
جعفر بن أبی طالب394
جعفر بن محمّد الصّادق (علیه السلام) 150،154،158، 230،236،262،328،382،452، 472،534،542،544،612،626، 654،656،704،792،798،828، 856،866،1002،1084،1128
جمیل بن درّاج1148
جمیل بن صالح1145
جناب بن نسطاس1008،1010
جندب بن جنادة بن قیس غفاری1143
جندب بن سکن1143
جندب بن عبد اللّه1143
جهان بانویه456
الحارث الأعور928
حارث همْدانی295
حاکم نیشابوری297،314،315
حبیب بن أبی ثابت295
حجّاج بن یوسف220،223،224،1002
حذیفة242،1026،1133
حذیفة بن اسید غفاری290
حذیفة بن یمان290
الحرّ بن یزید الرّیاحی576
الحسن البصریّ430،650
حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب (علیه السلام) 295
الحسن بن زین الدین الشهید الثانی51
الحسن بن صالح بن حیّ1008،1010
الحسن بن علیّ المجتبی (علیه السلام) 15،16،20،21، 24،26،28،30،32،34،36،38، 45،54،56،58،62،66،68،70، 72،76،78،80،82،84،86،94، 96،100،102،104،136،138، 140،142،148،152،154،156، 158،171،178،180،192،202، 238،240،242،248،282،284، 300،301،303،326،330،332، 334،336،338،344،352،368، 372،374،422،440،490،492، 494،498،520،526،528،530، 534،548،550،552،564،608، 622،646،772،774،778،792، 808،840،908،916،920،938، 942،952،968،970،978،980، 984،992،996،1000،1002، 1024،1032،1106،1137،1139،
الحسن بن علیّ العسکری (علیه السلام) 150،154، 158،330،534
الحسن بن محمّد بن الحسن الطوسی51
الحسن بن موسی الوشّاء البغدادی1106
حسین بن أبی فاختة828
حسین بن خالد1092
الحسین بن علیّ (علیه السلام) 15،16،20،21،24، 26،28،30،32،34،36،38،45، 54،56،58،62،66،68،70،72، 76،78،80،82،84،86،94،96، 100،102،104،136،138،140، 142،146،148،158،178،180، 184،192،196،202،238،240، 242،248،282،284،300،301،
ص: 1168
303،326،330،332،334،336، 338،344،352،368،372،374، 422،440،490،494،496،498، 526،528،530،534،548،550، 552،564،576،592،594،610، 624،624،630،632،646،648، 664،680،772،778،792،798، 808،826،828،832،842،856، 908،912،916،918،920،932، 938،942،962،974،978،980، 984،986،988،990،994،996، 1000،1002،1024،1084،1106، 1137،1139،
حصین بن سبرة264،265،266
الحصین بن عبد الرّحمن846
حکم بن أبی العاص174
الحکم بن عتیبة428،430،494،918
حمّاد بن عثمان618
حمّاد بن عیسی1145
حمادة بنت رجا1144
حمران بن أعین122،480
حمزة بن حمران1002
حمزة بن عبد المطّلب334
حمزة الطوسی51
حنّان بن سدیر946
حنش بن المعتمر295،882
خاتم النّبیّین (صلی الله علیه و آله) 710
خالد بن فضله1134
خزیمة بن ثابت (ذو شهادتین)290
الخضر (علیه السلام) 154،468
خلف بن حمّاد الکوفی422
خیثمة بن أبی خیثمة524،656
داود بن سرحان824
داوود (علیه السلام) 420،490،506،618،638
داوود بن بلال1135
دعبل الخزاعی832
الرّبیع بن المنذر600،826
ربیعة بن امیّة بن خلف274
رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) 10،24،26،28،30،36، 38،51،54،56،58،60،62،64، 66،68،70،72،74،76،78،80، 84،86،88،94،98،100،102، 110،114،116،122،124،128، 130،134،136،138،142،146، 148،154،182،192،196،206، 212،214،216،238،260،262، 264،268،270،274،276،278، 280،282،303،306،322،328، 330،336،338،340،348،360، 368،370،372،374،378،384، 394،412،414،416،418،420، 422،426،432،434،440،444، 450،452،454،470،482،486، 488،490،492،494،496،498، 502،504،510،518،520،524، 526،528،548،550،552،554، 556،558،560،562،568،570، 574،582،584،594،596،602،
ص: 1169
604،614،618،620،626،630، 632،638،644،650،656،660، 664،670،672،674،676،678، 680،682،686،696،714،728، 732،734،744،746،764،768، 770،778،784،790،798،802، 804،806،810،812،814،816، 820،836،838،840،842،856، 860،866،876،878،888،890، 896،898،900،906،908،914، 916،918،922،924،942،946، 950،954،968،978،980،982، 984،988،992،994،996،1000، 1008،1012،1016،1024،1026، 1032،1034،1040،1052،1054، 1076،1084،1090،1092،1097، 1104،1116
رمله1133
روح القدس74
روزبه پور خشنودان1146
ریّان بن صلت261
زبیر171،290
زرارة186،230،233،235،236،237
زکریّا نقاض1148
زیاد بن أبی رجا1144
زیاد بن أحزم1144
زیاد بن رجا1144
زیاد بن عیسی1144
زید بن ارقم بن زید بن قیس بن نعمان انصاری 64،264،265،266،276،278، 290،296،994،1137،1139
زید بن ثابت291،297
زید بن صوحان1050
زید بن علیّ بن الحسین علیهم السلام 94
زید بن موسی1106
زینب70
زینب بنت أبی سلمة مخزومی48،64،178، 1137
زینب الکبری علیها السلام 632
سدیر الصّیرفیّ740،866
سدیف المکّی946
سعد بن أبی وقّاص19،66،68،178،179، 259،291،1138
سعد بن عبد الملک1122،1145
سعد الخیر722،1122،1145
سعید بن جبیر770
سعید بن خالد1142
سعید بن العاص572
سعید بن مسیّب1138
سفیان بن أبی لیلی1032
سفیان بن مصعب العبدی360
سفیان الثّوری666،1008
سکینة بنت الحسین (علیه السلام) 92
سلمان الخیر1146
سلمان الفارسی152،182،206،291، 324،512،1026،1122،1124، 1146
سلمان محمّدی1146
ص: 1170
سلمة494
سلمة بن کهیل428
سلمی مولاة أبی جعفر (علیه السلام) 650
سلیمان169
سلیمان بن داوود (علیه السلام) 420،444،456،464
سلیمان الجعفریّ656
سُلیم بن قیس هلالی1147
سماعة بن مهران124،126
السندیّ بن شاهک684
سهل بن سعد291
سهیل بن مغیرة بن عبد اللّه1133
سیّد رسول موسوی10
السیّد ماجد البحرانی51
سیّد هاشم بحرانی51،52
سیوطی297
شدّاد بن اوس1136
شمر بن ذی الجوشن988
شمعون الخیبری548
شهربانویه456
شیخ صدوق316
شیخ الطبرسی51،52
شیخ طوسی51،52،237،1137،1138، 1140،1144،1147
شیخ الکلینی51،52،219
شیخ المفید51،52،880،1148
الشّیطان136،382،402،562،728، 752،782،824،884،1078
صافی مولی الحسین (علیه السلام) 646،648
صبیح مولی امّ سلمة68،178،1139
صالح (علیه السلام) 724
صالح بن حیّ1008
صالح بن سهل1078
صالح بن موسی طلحی314
صفوان بن یحیی1147
ضرار بن ضمرة الکنانیّ590
ضمرۀ (/ضمیرۀ) سُلَمی (/اَسلَمی)291
ضیاء الدّین علی ابن الشهید الأوّل51
طبرانی297،1139
طلحة بن عبید اللّه تمیمی291
طالوت432
عائشة16،19،38،47،48،178،179، 301،332،568،574،582،1133
العاقب336
عامر بن سعد بن أبی وقاص1138
عامر بن لیلی بن ضَمره291
عامر بن واثله291
عبّاد بن صهیب382
عبد الأعلی بن اعین1149
عبد الأعلی مولی آل سام644
عبد اللّه بن أبی أوفی114،116،164،292
عبد اللّه بن أبی رافع295
عبد اللّه بن جعفر بن ابی طالب70،178،292، 1139
عبد اللّه بن جندب476،698
عبد اللّه بن حنطب292
عبد اللّه بن الزّبیر171،172،572
عبد اللّه بن سلام446
عبد اللّه بن عبّاس بن عبد المطّلب72،107،
ص: 1171
292،1140
عبد اللّه بن عبد اللّه بن جعفر1139
عبد اللّه بن عمر114،164،220،223، 224،292،1141
عبد اللّه بن عمرو1144
عبد اللّه بن عمرو بن العاص116،164
عبد اللّه بن محمّد بن عقیل1140
عبد اللّه بن محمّد بن علیّ816
عبد اللّه بن مسعود114،128،164
عبد اللّه بن مطیع224
عبد ربّه بن علقمة1008
عبد الرحمان بن ابی سعید295
عبد الرّحمن بن عوف291،336،906
عبد الرزّاق578
العبد الصّالح (علیه السلام) 474
عبد العزّی بن خطل1134
عبد العزیز بن مروان1122
عبد العظیم الحسنی752
عبد الملک بن مروان168،169،214،220، 223،224،1141
عبد الواحد بن مختار انصاری1148
عبید اللّه بن زیاد632،994
عتبة بن أبی سفیان366
عثمان الأعمی430
عثمان بن عفّان173،1144،1146
عدی بن ثابت1136
عدی بن حاتم292
عروه22
عروة بن زبیر1138
عزیر (علیه السلام) 964،1082
عطیّة بن سعید عوفی54،295
عقبة بن عامر292
عکرمه22
علّامه طباطبایی21،109
العلّامة الحلّی51
علی بن إبراهیم51
علیّ بن أبی طالب (علیه السلام) 15،16،20،21،24، 26،28،30،32،34،36،38،45، 54،56،58،62،66،68،70،72، 76،78،80،84،86،88،94،96، 100،102،118،120،122،124، 130،134،138،140،142،144، 156،158،178،196،200،202، 220،224،238،240،242،248، 278،282،284،300،301،306، 318،320،322،324،326،328، 330،332،336،338،344،348، 352،358،368،372،374،376، 378،382،384،388،404،414، 416،418،428،436،440،444، 446،450،452،482،486،490، 492،494،496،498،500،504، 510،520،528،530،534،536، 550،552،554،556،562،570، 572،574،586،592،604،606، 642،662،664،696،732،770، 772،774،778،782،784،790، 792،796،800،802،808،822،
ص: 1172
836،838،842،848،852،856، 860،862،868،880،882،886، 898،912،916،920،938،942، 944،950،962،980،988،1002، 1024،1032،1034،1042،1084، 1094،1118،1120،1122،1134، 1136،1137،1138،1139،1141
علی بن حسن1148
علیّ بن الحسن بن الحسن بن الحسن (علیه السلام) 1004
علیّ بن الحسین زین العابدین (علیه السلام) 90،92،96، 150،154،158،194،214،328، 424،426،440،472،490،496، 526،528،534،578،582،592، 594،596،610،618،620،624، 634،642،650،774،776،792، 798،816،856،916،922،996، 1084،1106
علیّ بن الحسین120
علی بن الخازن الحائری51
علی بن رئاب1144
علیّ بن راشد120
علی بن ربیعه295
علی بن زید1145
علیّ بن سوید788
علیّ بن صالح بن حی1008،1010
علیّ بن عبد اللّه بن عبّاس1141
علیّ بن عبد العالی الکرکی51
علیّ بن محمّد الهادی (علیه السلام) 150،154،158، 330،404،532،534،792
علیّ بن موسی الرّضا (علیه السلام) 150،154،156، 158،328،448،534،792،832، 1084،1106،1116
علی بن هلال الجزائری51
عمّار بن یاسر292،1122
عمران بن حصین604
عمر بن أبی سلمة بن عبد الأسد قرشی74، 1141
عمر بن الخطاب76،292،392،584، 962،980،1142
عمر بن سعد632
عمر بن عبد العزیز169،171
عمر بن علی بن أبی طالب (علیه السلام) 295
عمر بن محمّد بن یزید1147
عمر بن مسلم264،265
عمر بن یزید1126،1147
عمرو بن حریث526
عمرو بن شعیب64
عمرو بن العاص90،292
عمرو بن مسلم295
عون بن عبد اللّه بن جعفر1139
عیسی بن أبی دلف852
عیسی بن زید1004،1008،1010،1012
عیسی بن عبد اللّه بن سعد بن مالک اشعری قمی234،1128،1147
عیسی بن مریم (علیه السلام) 122،150،414،454، 506،1026،1082،1086،1094، 1144
فاطمة بنت علیّ بن أبی طالب (علیه السلام) 295،594
ص: 1173
فاطمة بنت رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) 10،15،16،20، 21،24،26،28،30،32،34،36، 38،44،45،51،54،56،58،62، 66،68،70،72،76،78،80،84، 86،94،96،100،102،107،108، 136،138،146،148،178،179، 180،192،238،240،242،257، 294،300،301،326،330،332، 336،338،368،372،374،394، 440،500،506،548،550،552، 554،586،590،608،764،770، 778،808،810،840،906،908، 920،938،942،980،994،1002، 1024،1106،1133،1139
فاطمة بنت الحسین (علیه السلام) 496
فرعون954
الفضل بن سهل528،684
فضل بن شادان1134
الفضل بن یسار828
فضلة بن عائذ1134
فضلة بن عبید1134
فضلة بن عمرو1134
فضّة548
فضیل بن عثمان1145
فضیل بن یسار نهدی1130،1148
القائم (علیه السلام) 118،122،130،138،146، 158،210،212،322،330،978، 1016،1034،1036،1038،1044، 1046،1052،1066
قاسم بن حسّان295
قاسم بن یحیی الجلاء الکوفی51
قاضی عیاض169
قنبر مولی أمیر المؤمنین (علیه السلام) 662
قیس بن سعد بن عُباده292
کامل التّمار1080
کثیر بن عبّاس1141
کشّی1147،1148
کعب بن عجرة820
کمیل بن زیاد192
لقمان الحکیم1124
المأمون العبّاسی96،156،260،261، 448،472،528،856،1084
ماهویه1146
محدّث قمی49،50
المحقّق الحلّی51
محمّد بن عبد اللّه (صلی الله علیه و آله) 32،36،46،70،86، 120،122،134،144،148،154، 156،158،160،182،184،192، 194،210،222،324،326،336، 342،350،368،374،392،394، 414،416،420،456،466،476، 488،518،526،528،530،532، 550،556،558،632،706،716، 732،770،774،776،780،788، 792،820،862،874،912،938، 952،956،992،998،1012،1014، 1030،1038،1141،1050،1058
م ح د (علیه السلام) 150
ص: 1174
محمّد بن إبراهیم بن حسن1004
محمّد بن أبی بکر764
محمّد بن إدریس الحلّی51
محمّد بن حسن بن ابی خالد1148
محمّد بن سعد1141
محمّد بن شهرآشوب51
محمّد بن عبّاس1147
محمّد بن عبد اللّه بن جعفر1139
محمّد بن عبد اللّه بن الحسن المثنی498
محمّد بن عذافر1147
محمّد بن عطا1138
محمّد بن علیّ (علیه السلام) (ابن الحنفیة)864
محمّد بن علیّ الباقر (علیه السلام) 150،154،158، 278،328،422،426،472،490، 526،528،534،594،626،642، 652،704،792،798،856،998، 1000،1034،1084
محمّد بن علیّ بن عمر التّنوخی466
محمّد بن علیّ الجواد (علیه السلام) 150،154،158، 330،466،534،792
محمّد بن عمران124
محمّد بن عیسی1148
محمّد بن مسلم الزّهری210،480،716، 892
محمّد بن مسلمه293
محمّد بن المنکدر642
مخوّل بن إبراهیم826
مروان بن الحکم90،170،171،173، 174،572
مسلم بن صبیح295
مسمع بن عبد الملک830
المسیح (علیه السلام) 122،964
مصعب بن زبیر1136
مصعب بن سعد بن أبی وقاص1138
مطلب بن عبد اللّه بن حنطب295
معاذ بن جبل1141
معاویه بن یزید170،171،173
معاویة بن أبی سفیان66،68،169،170، 174،223،258،452،590،952، 954،968،978،992،1000،1134، 1138،1139،1144
معاویة بن حدیج968
معاویة بن عمّار1148
معاویة بن وهب263
المغیرة بن سعید1090
مفضّل بن عمر698،1078
مفضّل بن مزید1090
المقداد بن الأسود206،293
المقدّس الأردبیلی51
مالک بن اهیب بن عبد مناف1138
مالک بن سنان بن ثعلبۀ خزرجی انصاری1134
مالک بن نضر بن ضمضم انصاری خزرجی1135
ملک الموت368،928،942
منیه دختر عبید1134
منیه دختر عمّار1148
موسی بن عمران (علیه السلام) 12،130،150،156، 324،412،414،420،456،468، 480،488،490،506،530،638
موسی بن جعفر الکاظم (علیه السلام) 150،154،158، 230،328،472،534،598،600،
ص: 1175
656،792،798،856،1084،1106
مهلّب168،174
میثم التمار882
میسّر النّخعی936
میکائیل (علیه السلام) 36،140،556،884
ناصر الدین آلبانی296
النّبیّ (صلی الله علیه و آله) 28،30،32،34،54،56،58، 60،62،68،70،72،74،80،94، 96،100،102،112،114،136، 140،190،194،238،240،242، 274،322،330،336،372،376، 382،436،440،446،520،552، 558،560،568،582،584،586، 604،614،616،618،640،660، 662،670،676،684،706،734، 770،772،782،820،842،848، 856،882،886،888،908،948، 964،980،986،1040،1042، 1094،1116،1124
نجاشی1147،1149
نجم بن حطیم1078
نوح (علیه السلام) 16،190،192،196،200،282، 414،430،456،724
نور الدین عبد اللّه بحرانی52
نوف بن عبد اللّه البکالی536،586،588
واثلة بن اسقع بن عبد العزّی78،80،259، 1142
واثلة بن اسقع بن عبید اللّه1142
واثلة بن اسقع بن کعب بن عامر بن لیث1142
ولید169
ولید بن صبیح500
ولید بن یزید169
الولید والی المدینة366
هارون بن عمران (علیه السلام) 156،530
هارون الرشید600
هاشم بن عُتبه293
هبة اللّه بن آدم414
هشام بن حکم1145
هشام بن سالم1145
هشام بن عبد الملک169،1034
هلال بن حارث1135
هلال بن ظفر1135
هند1133
هند بن أبی هالة التمیمی670
هیثمی297
یحیی بن جَعده295
یحیی بن الحسین بن زید1004،1006
یزدجرد456
یزید بن حیّان265،295
یزید بن عبد الملک169
یزید بن معاویة168،169،224،394،952
یسار بن نمیر1135
یعقوب بن اسحاق (علیه السلام) 630،650
یوسف بن یعقوب (علیه السلام) 596،598،630،918
یوسف بن عمر1002
یوشع بن نون324
یونس بن عبد الرّحمن788
یونس بن یعقوب بن قیس البجلیّ الکوفیّ828، 924،1128،1130،1147،1148، 1149
ص: 1176
آل إبراهیم (علیه السلام) 82،820،792
آل الحکم بن أبی العاص828
آل داوود (علیه السلام) 684
آل رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) 814،832
آل فرعون430،996
آل محمّد (صلی الله علیه و آله) 32،46،62،70،92،96، 98،118،120،134،158،160، 182،194،202،264،265،280، 322،350،360،380،402،440، 484،528،748،770،774،778، 786،788،792،794،796،798، 804،808،818،820،826،838، 844،902،904،920،926،928، 940،944،976،1014،1030، 1032،1044،1052،1058،1080، 1104،1128
آل هاشم394
آل یعقوب (علیه السلام) 684
الأئمّة علیهم السلام 84،86،96،118،120،130، 134،196،198،200،248،254، 264،284،303،320،322،328، 334،346،348،358،360،364، 368،370،372،380،388،392، 420،426،432،436،452،454، 494،518،684،688،712،744، 750،776،780،782،792،796، 800،804،806،818،838،840، 848،908،926،932،942،1054، 1086
أئمّة أبرار علیهم السلام 76
أئمّة الجور210
أئمّة الکفر978
أئمّة المسلمین علیهم السلام 362
أئمّة الهدی علیهم السلام 158،352،396،398، 532،790،796،806،1012
أبناء الحسین (علیه السلام) 1016
اثنا عشر إماماً118،120
اثنا عشر أمیراً116
ص: 1177
اثنا عشر خلیفة110،112،114،116، 174
اثنا عشر محدّثاً124،126
اثنا عشر مهدیّاً126
اثنا عشر وصیّاً120
أزواج النّبی (صلی الله علیه و آله) 26،36،46،94،300
اساری المشرکین552
أصحاب أبی الخطّاب1090
أصحاب امام باقر (علیه السلام) 1144
أصحاب امام حسن (علیه السلام) 1140
أصحاب امام حسین (علیه السلام) 1140
أصحاب امام علی (علیه السلام) 570،1137،1140، 1144
أصحاب بدر1044
أصحاب پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) 164،173،174، 259،288،294،301،309،1136، 1137،1138،1140،1144
أصحاب جمل170
أصحاب الحدیث856
أصحاب رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) 66،382،482،484، 560،922
أصحاب الشّمال246
أصحاب صحاح ششگانه314
أصحاب طالوت1044
أصحاب العباء96،264
أصحاب عیسی بن مریم (علیه السلام) 1120
أصحاب القائم (علیه السلام) 1054
أصحاب الکساء علیهم السلام 19،20،43،47،180، 265،302،778
أصحاب الکهف198
أصحاب محمّد (صلی الله علیه و آله) 424
أصحاب المهدیّ (علیه السلام) 1030
أصحاب نهروان170
أصحاب الیمین246
الأعراب460
أقارب رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) 778
امامان اهل بیت علیهم السلام 176،220،237
امامان شیعه176
امامان وصی265
امّت اسلامی225،257،287،297،302
امّة محمّد (صلی الله علیه و آله) 758
الأنبیاء علیهم السلام 140،144،148،252،306، 322،326،354،382،414،416، 418،420،432،468،488،490، 568،684،726،796،804،882، 884
الأنصار192،258،392،768،804، 812،852،868،870،888،944، 946،1000
أنصار المهدیّ (علیه السلام) 1042
أوصیاء عیسی (علیه السلام) 122،1146
الأوصیاء علیهم السلام 17،146،148،252،264، 326،328،356،358،360،388، 404،452،644،884
أوصیاء النّبیّ (صلی الله علیه و آله) 322،328
أولاد الأنبیاء596
ص: 1178
أهل بدر586
أهل البصرة430،570،574،778،1032
أهل البیت علیهم السلام 10،13،14،15،17،18، 19،20،21،22،24،28،43،45، 47،50،90،100،102،107،168، 170،178،179،225،233،250، 257،259،260،261،265،287، 294،297،299،301،302،304، 305،306،307،308،310،311، 312،317،328،342،356،362، 378،380،382،386،390،396، 404،410،436،488،572،636، 680،682،686،694،774،778، 788،794،816،832،836،844، 848،864،886،890،894،896، 898،902،904،906،910،914، 916،928،934،936،940،942، 946،950،952،954،998،1034، 1036،1050،1092،1096،1097، 1104،1106،1108،1110،1118، 1122،1124،1128،1130،1137
أهل بیت رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) 92،368،548،822
أهل الجمل538
أهل خراسان458
أهل سنّت19،21،50،162،163،173، 219،288،293،296،303،314
أهل الشّام66،80،90،92،776،816
أهل الشّرک280
أهل شیراز1146
أهل صُفّه1142
أهل العراق90،96،996،1000
أهل العلم490
أهل فارس518
أهل قمّ1046،1128
أهل الکوفة414،428،432،900،1012
أهل محمّد (صلی الله علیه و آله) 102
أهل المدینة317،652،684
أهل نجران338
بزرگان أصحاب179
بزرگان أهل سنّت296
بزرگان صحابه170
بنو إسرائیل16،128،194،196،506، 954،996،998
بنو امیّة173،174،317،832،976، 1016،1034،1036
بنو الحسن (علیه السلام) 1002
بنو حیّ1004،1006
بنو خزرج1137
بنو ساعدة652،654
بنو عامر428،562
بنو العبّاس317،1016
بنو عبد شمس390
بنو عبد المطّلب952
بنو عمّار476
بنو فاطمة علیها السلام 1010
بنو قریظة888
ص: 1179
بنو الکرام632
بنو کعب114
بنو مخزوم390،976
بنو المغیرة976
بنو هاشم166،594،600،654،980، 1040،1140
پیامبران علیهم السلام 17،168
پیروان اهل بیت علیهم السلام 162،168،175،233، 288،303
پیشوایان43،47
تابعیان294،296
التّرک150،462
جانشینان پیامبر (صلی الله علیه و آله) 17
الجنّ120،480،1046،1058
حاکمان اموی173
حَروریّه1134
خاندان پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) 10،14،21،224، 1144
خاندان رسالت15،20،303
خزانه داران علم الهی17
خلفای أربعه173
خلفای بنی امیّه173
خلفای پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) 303
خلفای دوازده گانه168،169،171،173، 175،176
خلفای راشدین169
خلفای عبّاسی170
خلفاء النّبیّ (صلی الله علیه و آله) 320
خویشان پیامبر (صلی الله علیه و آله) 178
دانشمندان221
دانشمندان عراق261
الدّیلم150،894
ذرّیّة رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) 328
الرّاسخون فی العلم17،348،398،432، 434،436
راویان حدیث165
راه نمایان امّت اسلام43،47
رهبران آیندۀ جهان اسلام165،166
الزّنادقة500
الزّهّاد626
ساحرون1110
سبایا آل محمّد (صلی الله علیه و آله) 92
شیعة آل محمّد (صلی الله علیه و آله) 694،1114
شیعة جعفر540
شیعیان49
صحابیان164،296،293
عترت پیامبر (صلی الله علیه و آله) 303
العجم852،992،998
العرب21،200،338،474،476،850، 992،998،1024
عرفاء358
علمای امامیّه1148
العلماء98،296،354،400،506،538، 708،714،718،724،728
علماء أهل العراق96،260
علماء نیسابور798
ص: 1180
عالمان رجال1140
الغلاة1078،1090،1092
فاضلان انصار1134
فرزندان حسین (علیه السلام) 180،302
فرزندان صادق (علیه السلام) 236
فرزندان عبد العزیز بن مروان1145
فرشتگان13
فرعونیان12
الفقهاء1084
قریش110،112،114،116،118،165، 196،224،303،390،642،992، 998،1000،1133،1142
قوم نوح (علیه السلام) 190،196
کاهنون1110
المجتهدون726
محدّثون43،48
محدّثان اهل سنّت168،178
محدّثان بزرگ اسلام107
محدّثان بزرگ شیعه52،178
محقّقان اهل سنّت167
مردم شام170
مردم مدینه224
المرسلون156،198،322،530،644
مساکین المسلمین552،676،746
المسلمون136،338،374،530،538، 548،732،742،746،748،750، 978،1012،1034،1124
مسیحیان نجران16
المشرکون552،556،732
المعصومون علیهم السلام 254
مفسّران22
مفسّران اهل سنّت20
مکّیان1142
الملائکة136،140،194،242،248، 322،334،366،368،388،396، 398،404،436،438،440،480، 512،556،608،640،824،830، 842،906،934،936،980،1046
الملحدون1060
منافقون750،942،972،1112
المهاجرون192،258،392،946
المهدیّون202،254
المؤمنات590
المؤمنون264،364،590،648،680، 716،742،746،764،980،1060
النّاکبون1056
ناکثان258
النّبیّون علیهم السلام 122،156،158،198،334، 388،412،416،488،506،530، 532،644،1060
نساء عبد القیس574
نساء قریش994
نصاری نجران336
نقباء بنی إسرائیل128،130،248،932
نویسندگان47
الوصیّون156،158،506
ص: 1181
ولد آدم (علیه السلام) 248،496،630،838
ولد جعفر بن محمّد (علیه السلام) 236
ولد الحسن (علیه السلام) 154
ولد الحسین (علیه السلام) 84،86،120،138،140، 142،202،248،284،303،326، 352،498،978
ولد رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) 120،134
ولد عبد العزیز بن مروان1122
ولد علیّ (علیه السلام) 76،120،362،980
ولد فاطمة علیها السلام 940
همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) 13،19،21،22،46، 47،178،179،259،301،1133
یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله) 19،20
یتامی المسلمین552
ص: 1182
احد313،1134،1135،1136،1137، 1143
اهواز1146
اصفهان1146
باب الحنّاطین628
بحرین1141
بدر313،1137،1138،1143
البصرة430،538،570،692،778، 828،1135،1140،1142
بقیع1138
البلد الحرام274
البلیخ1120
بیت اللّه الحرام200،794
بیت امّ سلمة62،76،86،94
بیت علیّ (علیه السلام) 100،810
بیت المقدس1142
بیت النّبیّ (صلی الله علیه و آله) 796
بیوت الأنبیاء علیهم السلام 810
تبوک1142
تیسفون1146
حبشه1133،1137،1139،1141
حجاز1140
حجرة نبیّ اللّه (صلی الله علیه و آله) 840
حدیبیّه1138
حمص1142
حوزۀ علمیۀ قم9
خانۀ امّ سلمه47،300
خانۀ پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) 1139
خانۀ علی (علیه السلام) 15،107،108،109،179
خراسان96،260،261،458،656،668، 914،1106
خمّاً264
خیبر1134
دار أبی جعفر (علیه السلام) 458
دمشق92،776،828،1142
رامهرمز1146
ربذه1144
روستای جِی1146
روم462
زمزم274
سرخس600
سوق الکرابیس662
ص: 1183
الشّام66،92،170،1034،1142،1144
شعب أبی طالب1140
شوشتر1146
الصّفا932
صفّین258،586،606،988،1122، 1135،1136،1139،1140
طائف298،1141
الظّهران638
العراق90،96،128،260،261،630، 738،984،1000،1146
عرفات164،270،298
عسلان الفلوات630
غدیر خمّ58،166،225،276،293، 297،298،790
فارس1141
الفرات892،988،1120
فلسطین1142
قبر أبی عبد اللّه الحسین (علیه السلام) 320،468
قبر رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) 880،994
قبور الأئمّة علیهم السلام 188
قمّ1044،1046،1128
کربلاء224،342،414،630،974،986
الکعبة16،190،280،426،468،628، 778،814،878،1134
الکوفة340،414،466،604،704، 900،1002،1004،1006،1010، 1012،1044،1046،1136
مدائن1146،1147
المدینة56،60،104،109،150،164، 174،228،233،235،236،264، 276،278،298،366،438،460، 462،556،574،640،642،644، 660،870،892،920،946،968، 982،1078،1128،1133،1138، 1139،1141،1143،1147،1149
مرو96،260،261
المروة932
مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله) 258
المسجد الحرام152،274،298،748، 1008
مسجد الخیف272،298
مسجد رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) 84،586،600،678، 968
مسجد مدینه164
مصر764
مکّة109،126،167،228،264،276، 278،556،572،936،1008،1134، 1143،1144
منا164،270،298
منزل امّ سلمة80
منزل جابر148
منزل عبد اللّه بن محمّد526
میدان مباهله16
نجران338
النّواویس630
نهروان1136
نیسابور798،856
نینوی988
ص: 1184
1124 حتّی أنال فی الجنان قصرا
656 متی آته یوما لِأطلب حاجة
ص: 1185
آخر الزّمان1030،1042
ابتدای حکومت ابو بکر170
اواخر عمر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) 299
أیّام التّشریق272
أیّام الدّنیا942
أیّام حکومت یزید169
أیّام حیات امام رضا (علیه السلام) 1149
حجّة الوداع836
حیاة رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) 146
خلافت امام علی (علیه السلام) 170
دوران پیش از بعثت220
دوران جاهلیت پیش از اسلام221،222
دوران خلافت پیامبر (صلی الله علیه و آله) 173
دوران خلفای اربعه173
روز حدیبیّه1142
روز عرفه164،298
روز قیامت172،263،311
روزگار عمر1146
زمان الغیبة1046
زمان امامت امام زین العابدین (علیه السلام) 1140
زمان حیات امام صادق (علیه السلام) 1145،1148
زمان خلافت عثمان258
زمان رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) 1143
زمان عبید اللّه بن زیاد1002
زمان غیبت امام عصر (علیه السلام) 234،313
زمان فرمان روایی طارق1138
زمن مروان900
شهر رجب338
شهر رمضان382،526،528،734،794، 802
شهر شعبان620
شهر صفر338
صدر اسلام18،51
عام الفیل1141
عصر اسلام222
عصر رسالت پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) 220
ص: 1186
عصر علم220،221،222،225
عهد الجاهلیّة778
عهد رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) 560
قبل از اسلام221
لیلة خرج إلی الغار556
لیلة صفّین586
لیلة عروج إلی السّماء938
نیمۀ دوم خلافت عثمان170
یوم احد964
یوم البصرة572
یوم الجمعة112،650،802،962،1034
یوم الجمل572
یوم الحشر904
یوم القیامة84،138،200،206،238، 240،252،262،280،284،326، 334،338،344،386،394،468، 470،472،480،492،532،536، 540،558،648،740،742،746، 750،760،762،776،794،808، 810،812،818،830،842،854، 864،866،878،890،896،902، 906،908،910،912،924،940، 946،950،954،976،990،1106
یوم النّصف من شهر رمضان192
یوم خیبر58
یوم عاشوراء394،576
یوم عرفة270،318
یوم غدیر خمّ58
یوم فتح مکّة574
ص: 1187
آدم654
أثرة282
أجذم950
أزیز604
استکفّ680
أسفر636
أشاح672
أشاط596
أشباحاً134
أشداقه670
أعتم652
الآصار152
ألّب884
الأنفال396
انفتل610
باخت392
برمة28
بصری272
بکیء238
البلیخ1120
بوائقه1112
تأرز228
تجفافاً886
تسنّمتم390
التّشریق272
تعبیة460
تنثی فلتاته672
تنشّبت عروقه372
تؤبن672
الجبّان318
الجدّ374
جرانه322
جنّتها320
جنّة934
حائر984
حبّ الغمام672
الحریرة552
حسر918
حطّة194
حظر608
الحالقة732
حمالیق918
حندس150
لإحنة896
خزیرة32
خطتنی472
خفرها398
خول716
خیشوم860
دکّان34
دمث670
دوحات276
الدّین148
الدّؤوب592
ذفّف572
ذنوب640
ذید954
ص: 1188
ربوت278
رجله728
رجلین466
رشدة852
الرّنّة152
الزّمنی714
زوی1028
السّائس666
السّحاب1044
سخین30
سمل554
سنّة122
شانئ208
الشّعار356
الصّباحة386
صخّاباً568
صرّر120
صفن952
الصّفّة564
صقلابیّاً462
صمّنیها110
صنعاء272
صنفتها554
الضّروس1030
الظّهران638
عترتی260
عرفاء360
عری362
عزب724
عسیب322
العصب724
عفریت150
علباؤه936
عنزة914
الفالج504
فرائصه610
فرطکم272
فسطاطه210
الفلج806
فلقة954
قاصد208
القدید562
القذّة402
القصد388
قطب280
قطنا472
قلبین60
قممن276
الکباث638
کثائب360
کفّه662
کلفهم720
اللَّأواء596
اللّبس406
لوح146
المبیرة732
مجلت یدای640
المحجّلین156
محدّث120
مدیل148
مرحّل38
مرط338
مسکتیها62
مطرف798
معاقل392
مکافئ674
ملصّق852
ناواهم116
النّبأة390
نبور852
نجباء730
نذر1010
نشز1120
نقباء128
النّقف114
النّمط402
نهر642
وتر916
وجبت630
ودکها1126
هجّدوا678
الهرج112
یأرز1044
یرم888
ینتحل694
یوکس1120
ص: 1189
الإسلام10،17،19،43،110،130، 140،156،158،162،166،169، 174،175،222،223،224،250، 258،287،303،306،308،312، 322،352،360،362،378،392، 438،474،476،524،712،748، 750،770،794،814،836،838، 842،862،1026،1058،1070، 1076،1090،1137،1141،1142، 1143
الزّیدیّة1010
الشّیعة19،50،163،175،219،317، 394،468،542،698،870،880
القدریّة1090
المجوس1080،1146
المفوّضة1092
النّصاری336،338،948،964،1080، 1082،1086،1094
الیهود886،948،964،1080،1082، 1094
ص: 1190
1. إثبات الوصیّة للإمام علیّ بن أبی طالب (علیه السلام)،المنسوب إلی أبی الحسن علیّ بن الحسین المسعودیّ (ت 346 ه.ق)،دار الأضواء-بیروت،الطبعة الثانیة 1409 ه.ق.
2. إثبات الهداة،للشیخ محمّد بن الحسن الحرّ العاملیّ (ت 1104 ه.ق)،المطبعة العلمیّة-قم.
3. الاحتجاج علی أهل اللجاج،لأبی منصور أحمد بن علیّ بن أبی طالب الطبرسیّ (ت 620 ه.ق )،تحقیق:إبراهیم البهادریّ ومحمّد هادی به،دار الاُسوة-طهران،الطبعة الاُولی 1413 ه.ق.
4. إحقاق الحقّ وإزهاق الباطل،للشهید القاضی نور اللّه ابن السیّد شریف الشوشتریّ (ت 1019 ه.ق)،مع تعلیقات السیّد شهاب الدین المرعشیّ،مکتبة آیة اللّه المرعشیّ-قم، الطبعة الاُولی 1411 ه.ق.
5. إحیاء علوم الدین،للغزالی (ت 505 ه.ق)،نشر دار الهادی-بیروت،الطبعة الاُولی 1412 ه.
6. الأخبار الطوال،لأبی حنیفة أحمد بن داود الدینوریّ (ت 282 ه.ق)،تحقیق:عبدالمنعم عامر،منشورات الرضی-قم،الطبعة الاُولی 1409 ه.ق.
7. الاختصاص،المنسوب إلی أبی عبداللّه محمّد بن محمّد بن النعمان العکبریّ البغدادیّ المعروف بالشیخ المفید (ت 413 ه.ق)،تحقیق:علی أکبر الغفّاریّ،مؤسّسة النشر الإسلامیّ-قم، الطبعة الرابعة 1414 ه.ق.
8. الإخوان،لابن أبی الدنیا (ت 281 ه.ق)،تحقیق:عبد الرحمن طوالبة و عبد الرحمن خلف، دار الاعتصام-القاهرة.
ص: 1191
9. اختیار معرفة الرجال (رجال الکشّی)،لأبی جعفر محمّد بن الحسن المعروف بالشیخ الطوسیّ ( ت 460 ه.ق )،تحقیق:السیّد مهدی الرجائیّ،مؤسّسة آل البیت علیهم السلام-قم،الطبعة الاُولی 1404 ه.ق.
10. أدب الإملاء والاستملاء،لأبی سعد عبدالکریم بن محمّد بن منصور التمیمیّ السمعانی (ت 562 ه.ق)،دار الکتب العلمیّة-بیروت،الطبعة الاُولی 1401 ه.ق.
11. الأدب المفرد،لأبی عبداللّه محمّد بن إسماعیل البخاریّ (ت 256 ه.ق)،تحقیق:محمّد بن عبدالقادر عطا،دار الکتب العلمیّة-بیروت.
12. الإرشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد،لأبی عبداللّه محمّد بن محمّد بن النعمان العکبریّ البغدادیّ المعروف بالشیخ المفید (ت 413 ه.ق)،تحقیق ونشر:مؤسّسة آل البیت علیهم السلام-قم، الطبعة الاُولی 1413 ه.ق.
13. إرشاد القلوب،لأبی محمّد الحسن بن أبی الحسن الدیلمیّ (ت 711 ه.ق)،مؤسّسة الأعلمیّ- بیروت،الطبعة الرابعة 1398 ه.ق.
14. أساس البلاغة،لأبی القاسم محمود بن عمر الزمخشریّ (ت 538 ه.ق)،تحقیق:عبدالرحیم محمود،مرکز الإعلام الإسلامیّ-قم.
15. أسباب نزول القرآن،لأبی الحسن علیّ بن أحمد الواحدیّ النیسابوریّ (ت 468 ه.ق)، تحقیق:کمال بسیونی زغلول،دار الکتب العلمیّة-بیروت.
16. استجلاب ارتقاء الغرف للسخاوی،لمحمّد بن عبد الرحمن السخاوی (ت 902 ه.ق)،تحقیق:
خالد بن أحمد الصمی،دار البشائر الإسلامیة-بیروت،1421 ه.
17. الاستبصار فیما اختلف من الأخبار،لأبی جعفر محمّد بن الحسن الطوسیّ (ت 460 ه.ق)، تحقیق:السیّد حسن الموسویّ الخرسان،دار الکتب الإسلامیّة-طهران.
18. الاستنصار فی النص علی الأئمّة الأطهار علیهم السلام،لأبی الفتح الکراجکی (ت 449 ه.ق)،نشر دار الأضواء-بیروت،الطبعة الثانیة 1405 ه.
19. الاستیعاب فی معرفة الأصحاب،لأبی عمر یوسف بن عبداللّه بن محمّد بن عبدالبرّ القرطبیّ المالکیّ (ت 363 ه.ق)،تحقیق:علی محمّد معوّض وعادل أحمد عبدالموجود،دار الکتب العلمیّة-بیروت،الطبعة الاُولی 1415 ه.ق.
ص: 1192
20. اسد الغابة فی معرفة الصحابة،لأبی الحسن عزّالدین علیّ بن أبی الکرم محمّد بن محمّد بن عبدالکریم الشیبانیّ المعروف بابن الأثیر الجزریّ (ت 630 ه.ق)،تحقیق:علی محمّد معوّض وعادل أحمد عبدالموجود،دارالکتب العلمیّة-بیروت،الطبعة الاُولی 1415 ه.ق.
21. الإصابة فی تمییز الصحابة،لأبی الفضل أحمد بن علیّ بن الحجر العسقلانیّ (ت 852 ه.ق)، تحقیق:عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمّد معوّض،دارالکتب العلمیّة-بیروت،الطبعة الاُولی 1415 ه.ق.
22. الاُصول الستّة عشر،نخبة من الرواة،دارالشبستریّ-قم،الطبعة الثانیة 1405 ه.ق.
23. الاعتقادات وتصحیح الاعتقادات،لأبی جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّیّ المعروف بالشیخ الصدوق (ت 381 ه.ق)،تحقیق:عاصم عبدالسیّد،المؤتمر العالمیّ لألفیّة الشیخ المفید-قم،الطبعة الاُولی 1413 ه.ق.
24. أعلام الدین فی صفات المؤمنین،لأبی محمّد الحسن بن أبی الحسن الدیلمیّ (ت 711 ه.ق)، تحقیق ونشر:مؤسّسة آل البیت علیهم السلام-قم،الطبعة الثانیة 1414 ه.ق.
25. إعلام الوری بأعلام الهدی،لأبی علیّ الفضل بن الحسن الطبرسیّ (ت 548 ه.ق)،تحقیق:
علی أکبر الغفّاریّ،دارالمعرفة-بیروت،الطبعة الاُولی 1399 ه.ق.
26. أعیان الشیعة،للسیّد محسن بن عبدالکریم الأمین الحسینیّ العاملیّ الشقرائیّ (ت 1371 ه.ق)، إعداد:السیّد حسن الأمین،دارالتعارف-بیروت،الطبعة الخامسة 1403 ه.ق.
27. إقبال الأعمال الحسنة فیما یعمل مرّة فی السنة،لأبی القاسم علیّ بن موسی الحلّیّ المعروف بابن طاووس (ت 664 ه.ق)،تحقیق:جواد القیّومیّ،مکتب الإعلام الإسلامیّ-قم،الطبعة الاُولی 1414 ه.ق.
28. أمالی الشجری (الأمالی الخمیسیّة)،لیحیی بن الحسین الشجریّ (ت 499 ه.ق)،عالم الکتب- بیروت،الطبعة الثالثة 1403 ه.ق.
29. أمالی الصدوق،لأبی جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّیّ المعروف بالشیخ الصدوق (ت 381 ه.ق)،مؤسّسة الأعلمیّ-بیروت،الطبعة الخامسة 1400 ه.ق.
30. أمالی الطوسی،لأبی جعفر محمّد بن الحسن المعروف بالشیخ الطوسیّ(ت 460 ه.ق)،تحقیق:
مؤسّسة البعثة،دارالثقافة-قم،الطبعة الاُولی 1414 ه.ق.
ص: 1193
31. أمالی المفید،لأبی عبداللّه محمّد بن النعمان العکبریّ البغدادیّ المعروف بالشیخ المفید (ت 413 ه.ق)،تحقیق:حسین استاد ولی وعلی أکبر الغفّاریّ،مؤسّسة النشر الإسلامیّ-قم، الطبعة الثانیة 1404 ه.ق.
32. الإمامة وأهل البیت،لمحمّد بیّومی مهران (معاصر)،مرکز الغدیر للدراسات الإسلامیّة-قم، الطبعة الثانیة 1415 ه.ق.
33. الإمامة والتبصرة من الحیرة،لأبی الحسن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّیّ (ت 329 ه.ق)، تحقیق:محمّد رضا الحسینیّ،مؤسسة آل البیت علیهم السلام-قم،الطبعة الاُولی 1407 ه.ق.
34. الإمامة والسیاسة (المعروف بتاریخ الخلفاء) لأبی محمّد عبداللّه بن مسلم بن قتیبة الدینوریّ (ت 276 ه.ق)،تحقیق:علی شیری،مکتبة الشریف الرضیّ-قم،الطبعة الاُولی 1413 ه.ق.
35. أمل الآمل،للشیخ محمّد بن الحسن الحرّ العاملی (ت 1104 ه.ق)،تحقیق:السیّد أحمد الحسینی،مکتبة الأندلس-بغداد.
36. إمتاع الأسماع،لأبی العباس أحمد بن علی الحسینی العبیدی المقریزی (ت 845 ه.ق)،نشر مطبعة لجنة التألیف والترجمة-القاهرة،1941 م.
37. أنساب الأشراف،لأحمد بن یحیی بن جابر البلاذریّ (ت 279 ه.ق)،إعداد:محمّد باقر المحمودیّ،دار المعارف-بیروت،الطبعة الثالثة.
38. أهل البیت فی آیة التطهیر،لجعفر مرتضی العاملی(معاصر)،دارالأمیر للثقافة و العلوم-بیروت، الطبعة الاُولی1413 ه.ق.
39. أهل البیت علیهم السلام فی الکتاب والسنّة،محمّد الرَّیشهری،دار الحدیث-قم،1432 ه.ق.
40. الإیضاح،لأبی محمّد فضل بن شاذان الأزدیّ النیسابوریّ (ت 260 ه.ق)،تحقیق:میر سیّد جلال الدین الحسینیّ الأرمویّ،جامعة طهران،الطبعة الاُولی 1351 ه.ش.
41. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار علیهم السلام،للعلّامة محمّد باقر بن محمّد تقیّ المجلسیّ (ت 1110 ه.ق)،مؤسسة الوفاء-بیروت،الطبعة الثانیة 1403 ه.ق.
42. البدایة والنهایة،لأبی الفداء إسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقیّ (ت 774 ه.ق)،تحقیق ونشر:
مکتبة المعارف-بیروت.
43. بشارة المصطفی لشیعة المرتضی،لأبی جعفر محمّد بن محمّد بن علیّ الطبریّ (ت 525 ه.ق)، المطبعة الحیدریّة-النجف الأشرف،الطبعة الثانیة 1383 ه.ق.
ص: 1194
44. بصائر الدرجات،لأبی جعفر محمّد بن الحسن الصفّار القمّیّ المعروف بابن فرّوخ (ت 290 ه.
ق)،مکتبة آیة اللّه المرعشیّ-قم،الطبعة الاُولی 1404 ه.ق.
45. بلاغات النساء،لأبی الفضل أحمد بن أبی طاهر المعروف بابن طیفور (ت 280 ه.ق)، منشورات الشریف الرضیّ-قم.
46. البیان فی أخبار صاحب الزمان (علیه السلام)،لمحمّد بن یوسف الگنجی (ت 658 ه.ق)،تحقیق:محمّد هادی الأمینی،دار إحیاء تراث أهل البیت علیهم السلام-طهران،الطبعة الثالثة 1404 ه.
47. تاج العروس من جواهر القاموس،للسیّد محمّد بن محمّد مرتضی الحسینیّ الزبیدیّ (ت 1205 ه.ق)،تحقیق:علی شیریّ،دار الفکر-بیروت،الطبعة الاُولی 1414 ه.ق.
48. تاریخ إصبهان،لأبی نعیم أحمد بن عبداللّه الإصفهانیّ (ت 430 ه.ق)،تحقیق:سیّد کسروی حسن،دار الکتب العلمیّة-بیروت.
49. تاریخ أهل البیت علیهم السلام،روایة کبار المحدّثین والمؤرّخین،تحقیق:محمّد رضا الحسینی،قم:
مؤسسة آل البیت علیهم السلام-قم،الطبعة الاُولی 1410 ه.ق.
50. تاریخ الإسلام للذهبی ووفیات المشاهیر والأعلام،لشمس الدین الذهبی (ت 748 ه.ق) تحقیق:أبو غازی عمر عبد السلام،دار الکتاب العربی-بیروت،الطبعة الثالثة 1420 ه.
51. تاریخ بغداد أو مدینة السلام،لأبی بکر أحمد بن علیّ الخطیب البغدادیّ (ت 463 ه.ق)، المکتبة السلفیّة-المدینة المنوّرة.
52. تاریخ الخلفاء،لجلال الدین عبدالرحمن بن أبی بکر السیوطیّ (ت 911 ه.ق)،تحقیق:محمّد محیی الدین عبدالحمید،دار الجیل-بیروت،الطبعة الاُولی 1408 ه.ق.
53. تاریخ دمشق«ترجمة الإمام الحسن (علیه السلام)»،لأبی القاسم علیّ بن الحسن بن هبة اللّه المعروف بابن عساکر الدمشقیّ (ت 571 ه.ق) تحقیق:محمّد باقر المحمودیّ،مؤسسة المحمودیّ- بیروت،الطبعة الاُولی 1413 ه.ق.
54. تاریخ دمشق«ترجمة الإمام الحسین (علیه السلام)»،لأبی القاسم علیّ بن الحسن بن هبة اللّه المعروف بابن عساکر الدمشقیّ (ت 571 ه.ق)،تحقیق:محمّد باقر المحمودیّ،مؤسسة المحمودیّ- بیروت،الطبعة الاُولی 1398 ه.ق.
55. تاریخ دمشق«ترجمة الإمام زین العابدین (علیه السلام)»،لأبی القاسم علیّ بن الحسن بن هبة اللّه المعروف بابن عساکر الدمشقیّ (ت 571 ه.ق) تحقیق:محمّد باقر المحمودیّ،دار التعارف- بیروت،الطبعة الاُولی 1395 ه.ق.
ص: 1195
56. تاریخ دمشق«ترجمة الإمام علیّ (علیه السلام)»،لأبی القاسم علیّ بن الحسن بن هبة اللّه المعروف بابن عساکر الدمشقیّ (ت 571 ه.ق)،تحقیق:محمّد باقر المحمودیّ،دار التعارف-بیروت، الطبعة الاُولی 1395 ه.ق.
57. تاریخ الطبریّ (تاریخ الاُمم والملوک)،لأبی جعفر محمّد بن جریر الطبریّ (ت 310 ه.ق)، تحقیق:محمّد أبو الفضل إبراهیم،دار المعارف-مصر.
58. التاریخ الکبیر،لأبی عبداللّه محمّد بن إسماعیل البخاریّ (ت 256 ه.ق)،دار الفکر-بیروت.
59. تاریخ واسط،لأبی الحسن أسلم بن سهل الواسطیّ (ت 292 ه.ق)،تحقیق:کورکیس عوّاد، عالم الکتب-بیروت.
60. تاریخ الیعقوبیّ،لأحمد بن أبی یعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح المعروف بالیعقوبیّ (ت 284 ه.ق)،دار صادر-بیروت.
61. تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة،لعلیّ الغرویّ الحسینیّ الأسترآبادیّ (ت 940 ه.ق)،تحقیق:حسین استاد ولی،مؤسّسة النشر الإسلامیّ-قم،الطبعة الاُولی 1409 ه.ق.
62. التبیان فی تفسیر القرآن،لشیخ الطائفة أبی جعفر محمّد بن الحسن الطوسیّ (ت 460 ه.ق)، تحقیق:أحمد حبیب قصیر العاملیّ،مکتبة الأمین-النجف الأشرف،الطبعة الاُولی 1376 ه.
ش.
63. التحصین فی صفات العارفین من العزلة والخمول،لأبی العبّاس أحمد بن محمّد بن فهد الحلّیّ الأسدیّ (ت 841 ه.ق)،تحقیق ونشر:مؤسّسة الإمام المهدیّ (عج)-قم.
64. تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله)،لأبی محمّد الحسن بن علیّ الحرّانیّ المعروف بابن شعبة (ت 381 ه.ق)،تحقیق:علی أکبر الغفّاریّ،مؤسّسة النشر الإسلامیّ-قم،الطبعة الثانیة 1404 ه.ق.
65. تدوین السنّة الشریفة،لمحمّد رضا الحسینیّ الجلالیّ (معاصر)،مکتب الإعلام الإسلامیّ-قم، الطبعة الاُولی1413 ه.ق.
66. تذکرة الخواصّ (تذکرة خواصّ الاُمّة فی خصائص الأئمّة علیهم السلام )،لیوسف بن فُرغلیّ بن عبداللّه المعروف بسبط ابن الجوزی (ت 654 ه.ق)،تقدیم:السیّد محمّد صادق بحر العلوم،مکتبة نینوی الحدیثة-طهران.
ص: 1196
67. التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن (الملاحم والفتن)،لأبی القاسم علیّ بن موسی الحلّی المعروف بابن الطاووس (ت 664 ه.ق )،تحقیق و نشر:مؤسسة صاحب الأمر (عج)-قم، الطبعة الاُولی 1416 ه.ق.
68. تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم)،لأبی الفداء إسماعیل بن عمر بن کثیر البصرویّ الدمشقیّ (ت 774 ه.ق)،تحقیق:عبدالعزیز غنیم ومحمّد أحمد عاشور ومحمّد إبراهیم البنّا،دار الشعب-القاهرة.
69. تفسیر البرهان (البرهان فی تفسیر القرآن)،لهاشم بن سلیمان البحرانیّ (ت 1107 ه.ق)، تحقیق:الموسویّ الزندیّ،مؤسّسة مطبوعات إسماعیلیان-قم،الطبعة الثانیة 1334 ه.ق.
70. تفسیر الثعلبی (الکشف والبیان فی تفسیر القرآن)،لأبی إسحاق الثعلبی (ت 427 ه.ق) تحقیق:
أبو محمّد بن عاشور،دار إحیاء التراث العربی-بیروت،الطبعة الاُولی 1422 ه.
71. تفسیر الطبریّ (جامع البیان فی تفسیر القرآن)،لأبی جعفر محمّد بن جریر الطبریّ (310 ه.
ق)،دار الفکر-بیروت،الطبعة الاُولی 1408 ه.ق.
72. تفسیر العیّاشیّ،لأبی النضر محمّدبن مسعود السلمیّ السمرقندیّ المعروف بالعیّاشیّ (ت 320 ه.ق)،تحقیق:السیّد هاشم الرسولیّ المحلّاتیّ،المکتبة العلمیّة-طهران،الطبعة الاُولی 1380 ه.ق.
73. تفسیر الفخر الرازیّ (التفسیر الکبیر ومفاتیح الغیب)،لأبی عبداللّه محمّد بن عمر المعروف بفخر الرازیّ (ت 604 ه.ق)،دارالفکر-بیروت،الطبعة الاُولی 1410 ه.ق.
74. تفسیر فرات الکوفیّ،لأبی القاسم فرات بن إبراهیم بن فرات الکوفیّ (القرن الرابع الهجری)، إعداد:محمّد کاظم المحمودیّ،وزارة الثقافة والإرشاد الإسلامیّ-طهران،الطبعة الاُولی 1410 ه.ق.
75. تفسیر القرطبیّ (الجامع لأحکام القرآن)،لأبی عبداللّه محمّد بن أحمد الأنصاریّ القرطبیّ (ت 671 ه.ق)،تحقیق:محمّد عبدالرحمن المرعشلی،دار إحیاءالتراث العربیّ-بیروت،الطبعة الثانیة 1405 ه.ق.
76. تفسیر القمّیّ،لأبی الحسن علیّ بن إبراهیم بن هاشم القمّیّ (ت 307 ه.ق)،إعداد:السیّد الطیّب الموسویّ الجزائریّ،مطبعة النجف الأشرف.
ص: 1197
77. تفسیر الکشّاف،لأبی القاسم جار اللّه محمود بن عمر الزمخشریّ (ت 538 ه.ق)،دار المعرفة -بیروت.
78. تفسیر مجمع البیان (مجمع البیان فی تفسیر القرآن)،لأبی علیّ الفضل بن الحسن الطبرسیّ (ت 548 ه.ق) تحقیق:السیّد هاشم الرسولیّ المحلّاتیّ والسیّد فضل اللّه الیزدی الطباطبائیّ،دار المعرفة-بیروت،الطبعة الثانیة 1408 ه.ق.
79. التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکریّ (علیه السلام)،تحقیق ونشر:مؤسّسة الإمام المهدی(عج)-قم، الطبعة الاُولی 1409 ه.ق.
80. تفسیر المیزان (المیزان فی تفسیر القرآن)،للعلّامة السیّد محمّد حسین الطباطبائیّ (1402 ه.
ق)،طبع مؤسّسة إسماعیلیان-قم،الطبعة الثانیة 1394 ه.ق.
81. تفسیر نورالثقلین،للشیخ عبد علیّ بن جمعة العروسیّ الحویزیّ (ت 1112 ه.ق)،تحقیق:
السیّد هاشم الرسولیّ المحلّاتیّ،مؤسّسة إسماعیلیان-قم،الطبعة الرابعة 1412 ه.ق.
82. التمحیص،لأبی علیّ محمّد بن همام الإسکافیّ المعروف بابن همام (ت 336 ه.ق)،تحقیق ونشر:مدرسة الإمام المهدیّ (عج)-قم،الطبعة الاُولی 1404 ه.ق.
83. تنبیه الخواطر ونزهة النواظر (مجموعة ورّام)،لأبی الحسین ورّام بن أبی فراس (ت 605 ه.
ق)،دارالتعارف ودار صعب-بیروت.
84. التوحید،لأبی جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّیّ المعروف بالشیخ الصدوق (ت 381 ه.ق)،تحقیق:هاشم الحسینیّ الطهرانیّ،مؤسّسة النشر الإسلامیّ-قم،الطبعة الاُولی 1398 ه.ق.
85. تنقیح المقال فی علم الرجال،لعبد اللّه بن محمّد حسن المقامقانیّ (ت 1351 ه.ق )،جهان- طهران،1351-1352 ق.
86. تهذیب تاریخ دمشق الکبیر،لأبی القاسم علیّ بن الحسین بن هبة اللّه المعروف بابن عساکر الدمشقیّ (ت 571 ه.ق)،تحقیق:عبدالقادر بدران،دار إحیاء التراث العربیّ-بیروت،الطبعة الثالثة 1407 ه.ق.
87. التهذیب (تهذیب الأحکام فی شرح المقنعة)،لأبی جعفر محمّد بن الحسن المعروف بالشیخ الطوسیّ (ت 460 ه.ق)،دارالتعارف-بیروت،الطبعة الاُولی 1401 ه.ق.
ص: 1198
88. تهذیب التهذیب،لأبی الفضل أحمد بن علیّ بن حجر العسقلانیّ (ت 852 ه.ق)،تحقیق:
مصطفی عبدالقادر عطا،دار الکتب العلمیّة-بیروت،الطبعة الاُولی 1415 ه.ق.
89. تهذیب الکمال فی أسماء الرجال،لیونس بن عبدالرحمن المزّیّ (ت 742 ه.ق)،تحقیق:
الدکتور بشّار عوّاد معروف،مؤسّسة الرسالة-بیروت،الطبعة الاُولی 1409 ه.ق.
90. الثاقب فی المناقب،لأبی جعفر محمّد بن علیّ بن حمزة الطوسیّ (ت 560 ه.ق)،تحقیق:
رضا علوان،مؤسّسة أنصاریان-قم،الطبعة الثانیة 1412 ه.ق.
91. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال،لأبی جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّیّ المعروف بالشیخ الصدوق (ت 381 ه.ق)،تحقیق:علی أکبر الغفّاریّ،مکتبة الصدوق- طهران.
92. جامع الأحادیث،لأبی محمّد جعفر بن أحمد بن علیّ القمّیّ المعروف بابن الرازیّ (القرن الرابع الهجری)،تحقیق:السیّد محمّد الحسینیّ النیسابوریّ،مؤسّسة الطبع والنشر التابعة للحضرة الرضویّة المقدّسة-مشهد،الطبعة الاُولی 1413 ه.ق.
93. جامع الأخبار أو معارج الیقین فی اصول الدین،لمحمّد بن محمّد الشعیریّ السبزواریّ (القرن السابع الهجری)،تحقیق و نشر:مؤسّسة آل البیت علیهم السلام-قم،الطبعة الاُولی 1414 ه.ق.
94. جامع الاُصول فی أحادیث الرسول،لأبی السعادات مجد الدین المبارک بن محمّد بن محمّد المعروف بابن الأثیر الجزریّ (ت 606 ه.ق)،تحقیق:عبدالقادر الأرناؤوط،مکتبة الحلوانیّ-بیروت.
95. الجامع الرواة،لمحمّد بن علیّ الغرویّ الأردبیلیّ (ت 1101 ه.ق)،دار الأضواء-بیروت، 1403 ق.
96. الجامع الصغیر فی أحادیث البشیر النذیر،لجلال الدین عبدالرحمن بن أبی بکر السیوطیّ (ت 911 ه.ق)،دارالفکر-بیروت.
97. الجعفریّات (الأشعثیّات)،لأبی الحسن محمّد بن محمّد بن الأشعث الکوفیّ (القرن الرابع الهجری)،مکتبة نینوی-طهران،طُبع ضمن قرب الإسناد.
98. جمال الاُسبوع بکمال العمل المشروع،لأبی القاسم علیّ بن موسی الحلّیّ المعروف بابن طاووس (ت 664 ه.ق)،تحقیق:جواد القیّومیّ،مؤسّسة الآفاق-قم،الطبعة الاُولی 1371 ه.ش.
ص: 1199
99. الجمل والنصرة لسیّد العترة فی حرب البصرة،لأبی عبداللّه محمّد بن محمّد بن النعمان العکبریّ البغدادیّ المعروف بالشیخ المفید (ت 413 ه.ق)،تحقیق:السیّد علی میر شریفی،المؤتمر العالمیّ لألفیّة الشیخ المفید-قم،الطبعة الاُولی 1413 ه.ق.
100. جواهر العقدین فی فضل الشرفین،لعلی بن عبد اللّه السمهودی (ت 911 ه.ق) تحقیق:مصطفی عبد القادر عطا،دار الکتب العلمیة-بیروت،1415 ه.
101. الجوهرة فی نسب الإمام علیّ (علیه السلام) وآله،لمحمّد بن أبی بکر البرّی التِّلِمْسانی (ق 7 ه.ق)، تصحیح:محمّد آلتونجی،مکتبة النوری-دمشق،1415 ه.ق.
102. الحاوی للفتاوی،لجلال الدین عبدالرحمن بن أبی بکر السیوطیّ (ت 911 ه.ق)،دارالکتاب العربیّ-بیروت.
103. حلیة الأبرار فی فضائل محمّد وآله الأطهار علیهم السلام،للسیّد هاشم بن سلیمان البحرانیّ (ت 1107 ه.ق) تحقیق:غلام رضا مولانا البروجردی،مؤسّسةالمعارف الإسلامیّة-قم، الطبعة الاُولی 1413 ه.ق.
104. حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء،لأبی نُعیم أحمد بن عبداللّه الإصبهانیّ (ت 430 ه.ق)، دارالکتاب العربیّ-بیروت،الطبعة الثانیة 1387 ه.ق.
105. الخرائج والجرائح،لأبی الحسین سعید بن عبداللّه الراوندیّ المعروف بقطب الدین الراوندیّ (ت 573 ه.ق)،تحقیق ونشر:مؤسّسة الإمام المهدیّ (عج)-قم،الطبعة الاُولی 1409 ه.ق.
106. خصائص الأئمّة علیهم السلام (خصائص أمیرالمؤمنین (علیه السلام) )،لأبی الحسن الشریف الرضیّ محمّد بن الحسین بن موسی الموسویّ (ت 406 ه.ق)،تحقیق:محمّد هادی الأمینیّ،مجمع البحوث الإسلامیّة التابع للحضرة الرضویّة المقدّسة-مشهد،سنة 1406. ق.
107. خصائص الإمام أمیرالمؤمنین (علیه السلام)،لأبی عبدالرحمن أحمد بن شعیب النسائیّ (ت 303 ه.ق)، إعداد:محمّد باقر المحمودیّ،الطبعة الاُولی 1403 ه.ق.
108. الخصائص الکبری،لجلال الدین عبدالرحمن بن أبی بکر السیوطیّ (ت 911 ه.ق)،دارالکتب العلمیّة-بیروت،الطبعة الاُولی 1405 ه.ق.
109. الخصال،لأبی جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّیّ المعروف بالشیخ الصدوق (ت 381 ه.ق)،تحقیق:علی أکبر الغفّاریّ،مؤسّسة الأعلمیّ-بیروت،الطبعة الاُولی 1410 ه.ق.
ص: 1200
110. خلاصة الأقوال (رجال العلّامة الحلّی)،للعلّامة الحلّی (ت 726 ه.ق)،محمّد صادق بحر العلوم،منشورات الرضی-قم،1402ه.
111. دانش نامۀ امام حسین (علیه السلام) بر پایۀ قرآن،حدیث و تاریخ،لمحمّد محمّدی ری شهری و محمود طباطبائی نژاد،دار الحدیث-قم،1430 ه.ق1388/ ه.ق.
112. دانش نامۀ امیر المؤمنین (علیه السلام) بر پایۀ قرآن،حدیث و تاریخ،لمحمّد محمّدی ری شهری و کاظم طباطبائی و محمود طباطبائی نژاد،دار الحدیث-قم،1428 ه.ق1386/ ه.ق.
113. دانش نامۀ قرآن و حدیث،لمحمّد محمّدی ری شهری و دیگران،دار الحدیث-قم، 1432 ه.ق1390/ ه.ق.
114. الدرجات الرفیعة فی طبقات الشیعة،لصدر الدین علیّ بن أحمد المدنیّ الشیرازی المعروف بسیّد علیخان (ت 1120 ه.ق)،مکتبة بصیرتی-قم،الطبعة الثانیة 1397 ه.ق.
115. دُرر الأحادیث النبویّة بالأسانید الیحیویّة،لیحیی بن الحسین (ت 298 ه.ق)،تحقیق:یحیی عبدالکریم الفضیل،موسّسة الأعلمیّ-بیروت،الطبعة الثانیة 1402 ه.ق.
116. الدُّرّ المنثور فی التفسیر المأثور،لجلال الدین عبدالرحمن بن أبی بکر السیوطیّ (ت911ه.ق)، دارالفکر-بیروت،الطبعة الاُولی 1414 ه.ق.
117. الدر النظیم فی مناقب الأئمّة اللهامیم علیهم السلام،لابن حاتم العاملی الشامی (القرن السابع الهجری)، تحقیق و نشر:مؤسسة النشر الإسلامی-قم،الطبعة الاُولی 1420 ه.
118. الدروع الواقیة،لأبی القاسم علیّ بن موسی الحلّیّ المعروف بابن طاووس (ت 664 ه.ق)، تحقیق ونشر:مؤسّسة آل البیت علیهم السلام-قم،الطبعة الاُولی 1414 ه.ق.
119. دعائم الإسلام وذکر الحلال والحرام والقضایا والأحکام،لأبی حنیفة النعمان بن محمّد بن منصور بن أحمد بن حیّون التمیمیّ المغربیّ (ت 363 ه.ق)،تحقیق:آصف ابن علی أصغر فیضی،دارالمعارف-مصر،الطبعة الثالثة 1389 ه.ق.
120. الدعوات،لسعید بن هبة اللّه الراوندی (ت 573 ه.ق)،تحقیق:موسسة الإمام المهدی(عج)، نشر موسسة الإمام المهدی(عج)-قم،الطبعة الاُولی 1407 ه.
121. دلائل الإمامة،لأبی جعفر محمّد بن جریر الطبریّ (ت 310 ه.ق)،تحقیق ونشر:مؤسّسة البعثة-قم،الطبعة الاُولی 1413 ه.ق.
122. دلائل النبوّة،للحافظ أبی نعیم أحمد بن عبداللّه بن أحمد الأصبهانیّ (ت 430 ه.ق) تحقیق:
محمّد روّاس قلعجی وعبدالبرّ عبّاس،دارالنفائس-بیروت،الطبعة الثانیة 1406 ه.ق.
ص: 1201
123. دلائل النبوّة ومعرفة أحوال صاحب الشریعة،لأبی بکر أحمد بن الحسین البیهقیّ (ت 458 ه.ق) تحقیق:عبدالمعطی أمین قلعجی،دار الکتب العلمیّة-بیروت،الطبعة الاُولی 1405 ه.ق.
124. الدمعة الساکبة فی أحوال النبیّ (صلی الله علیه و آله) والعترة الطاهرة،لمحمّد باقر بن عبدالکریم البهبهانیّ (ت 1285 ه.ق)،مؤسّسة الأعلمیّ-بیروت،الطبعة الاُولی 1408 ه.ق.
125. ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی،لأبی العبّاس أحمد بن عبداللّه الطبریّ (ت 693 ه.ق)، دار المعرفة-بیروت.
126. الذریعة إلی تصانیف الشیعة،للعلّامة الشیخ آغا بزرگ الطهرانی (القرن الرابع عشر الهجری)،دار الأضواء-بیروت،الطبعة الثالثة 1403 ه.ق.
127. ربیع الأبرار ونصوص الأخبار،لأبی القاسم محمودبن عمر الزمخشریّ (ت 538 ه.ق)، تحقیق:سلیم النعیمیّ،منشورات الرضیّ-قم،الطبعةالاُولی 1410 ه.ق.
128. رجال الطوسیّ،لأبی جعفر محمّد بن الحسن المعروف بالشیخ الطوسیّ(ت 460 ه.ق)، تحقیق:جواد القیّومیّ،مؤسّسة النشر الإسلامیّ-قم،الطبعة الاُولی 1415 ه.ق.
129. رجال النجاشیّ (فهرس أسماء مصنّفی الشیعة)،لأبی العبّاس أحمد بن علیّ النجاشیّ (ت 450 ه.ق)،دار الأضواء-بیروت،الطبعة الاُولی 1408 ه.ق.
130. رجال ابن داود،للحسن بن علی بن داود الحلی (ت 707 ه.ق)،تحقیق:السید کاظم الموسوی المیاموی،منشورات الرضی-قم.
131. روح المعانی فی تفسیر القرآن (تفسیر روح المعانی)،لأبی الفضل شهاب الدین السیّد محمود الآلوسیّ (ت 1270 ه.ق)،دار إحیاءالتراث-بیروت،الطبعةالرابعة 1405ه.ق.
132. روضة الواعظین،لمحمّد بن الحسن بن علیّ الفتّال النیسابوریّ (ت 508 ه.ق)،تحقیق:
حسین الأعلمیّ،مؤسّسة الأعلمیّ-بیروت،الطبعة الاُولی 1406 ه.ق.
133. ریاض الصالحین من کلام سیّد المرسلین،لیحیی بن شرف الدین النووی (ت 676 ه.ق)، تحقیق:مصطفی محمّد عمارة،دار القلب العربی-حلب،1413 ه.
134. ریاض العلماء وحیاض الفضلاء،للمیرزا عبداللّه أفندی الإصبهانی(القرن الثانی عشر الهجری)، تحقیق:السیّد أحمد الحسینی،مکتبة آیةاللّه المرعشی العامّة-قم،الطبعة الاُولی 1401ه.ق.
135. الزهد،لأبی عبدالرحمن بن عبداللّه بن المبارک الحنظلیّ المروزیّ (ت 181 ه.ق)،تحقیق:
حبیب الرحمن الأعظمیّ،دار الکتب العلمیّة-بیروت.
ص: 1202
136. الزهد،لأبی محمّد الحسین بن سعید الکوفیّ الأهوازیّ (ت 250 ه.ق)،تحقیق:غلام رضا عرفانیان،حسینیان-قم،الطبعة الثانیة 1402 ه.ق.
137. سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد،لمحمّد بن یوسف الصالحی الشامی (ت 942 ه.ق)، تحقیق:أحمد الموجود ومحمّد معوض،دار الکتب العلمیة-بیروت،الطبعة الاُولی 1414 ه.
138. سعد السعود،لأبی القاسم علیّ بن موسی الحلّی المعروف بابن طاووس (ت 664 ه.ق)،مکتبة الرضیّ-قم،الطبعة الاُولی 1363 ه.ش.
139. سلسلة الأحادیث الصحیحة،لمحمّد ناصر الدین الألبانی،مکتبة المعارف والمکتب الإسلامی- بیروت،الطبعة الرابعة.
140. سنن ابن ماجة،لأبی عبداللّه محمّد بن یزید بن ماجة القزوینیّ (ت 275 ه.ق)،تحقیق:محمّد فؤاد عبدالباقیّ،دار إحیاء التراث-بیروت،الطبعة الاُولی 1395 ه.ق.
141. سنن أبی داود،لأبی داود سلیمان بن أشعث السجستانیّ الأزدیّ (ت 275 ه.ق)،تحقیق:
محمّد محیی الدین عبدالحمید،دار إحیاء التراث العربیّ-بیروت.
142. سنن الترمذیّ (الجامع الصحیح)،لأبی عیسی محمّد بن عیسی بن سورة الترمذیّ (ت 297 ه.
ق)،تحقیق:أحمد محمّد شاکر،دار إحیاء التراث-بیروت.
143.سنن الدارقطنیّ،لأبی الحسن علیّ بن عمر البغدادیّ المعروف بالدارقطنیّ(ت 285ه.ق)، تحقیق:أبو الطیّب محمّد آبادیّ،عالم الکتب-بیروت،الطبعة الرابعة 1406 ه.ق.
144. سنن الدارمیّ،لأبی محمّد عبداللّه بن عبدالرحمن الدارمیّ (ت 255 ه.ق)،تحقیق:مصطفی دیب البغا،دار القلم-بیروت،الطبعة الاُولی 1412 ه.ق.
145. السنن الکبری،لأبی بکر أحمد بن الحسین بن علیّ البیهقیّ (ت 458 ه.ق)،تحقیق:محمّد عبدالقادر عطا،دارالکتب العلمیّة-بیروت،الطبعة الاُولی 1414 ه.ق.
146. سنن النسائیّ (بشرح الحافظ جلال الدین السیوطیّ وحاشیة الإمام السندیّ)،لأبی عبدالرحمن أحمد بن شعیب النسائیّ (ت 303 ه.ق)،دارالمعرفة-بیروت،الطبعة الثالثة 1414 ه.ق.
147. السنّة،لأبی بکر أحمد بن عمرو بن أبی عاصم الشیبانیّ (ت 278 ه.ق)،المکتب الإسلامیّ- بیروت،الطبعة الثالثة 1413 ه.ق.
148. سیر أعلام النبلاء،لأبی عبداللّه محمّد بن أحمد الذهبیّ (ت 748 ه.ق)،تحقیق:شُعیب الأرنؤوط،مؤسّسة الرسالة-بیروت،الطبعة العاشرة 1414 ه.ق.
ص: 1203
149. الشفا بتعریف حقوق المصطفی،للقاضی عیاض الیحصبی (ت 544 ه.ق)،دار الکتب العلمیة- بیروت.
150. شرح ابن میثم علی المائة کلمة لأمیرالمؤمنین (علیه السلام)،لکمال الدین میثم بن علیّ البحرانیّ المعروف بابن میثم (ت 679 ه.ق)،تحقیق:میر سیّد جلال الدین الحسینیّ الارمویّ،جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة-قم،الطبعة الاُولی 1390 ه.ق.
151. شرح الأخبار فی فضائل الأئمّة الأطهار،لأبی حنیفة القاضی النعمان بن محمّد المصریّ (ت 363 ه.ق)،تحقیق:السیّد محمّد الحسینیّ الجلالیّ،مؤسّسة النشر الإسلامیّ-قم، الطبعة الاُولی 1412 ه.ق.
152. شرح اصول الکافی،لصدر الدین محمّد بن إبراهیم الشیرازیّ المعروف بملّا صدرا (ت 1050 ه.ق)،تحقیق:محمّد الخواجویّ،مؤسّسة المطالعات والتحقیقات الثقافیّة- طهران،الطبعة الاُولی 1366 ه.ش.
153. شرح نهج البلاغة،لعزّ الدین عبدالحمید بن محمّد بن أبی الحدید المعتزلیّ المعروف بابن أبی الحدید (ت 656 ه.ق)،تحقیق:محمّد أبوالفضل إبراهیم،دارإحیاء التراث-بیروت،الطبعة الثانیة 1387 ه.ق.
154. شرح نهج البلاغة،لکمال الدین میثم بن علیّ البحرانیّ المعروف بابن میثم(ت 679ه.ق)، تصحیح:عدّة من الفضلاء،دارالعلم الإسلامیّ-الطبعة الثانیة 1402 ه.ق.
155. شُعب الإیمان،لأبی بکر أحمد بن الحسین البیهقیّ (ت 458 ه.ق)،تحقیق:محمّد السعید بسیونی زغلول،دار الکتب العلمیّة-بیروت،الطبعة الاُولی 1410 ه.ق.
156. الشمائل المحمدیة،للترمذی (ت 279 ه.ق)،تحقیق:عزّت عبید الدعاس،دار الترمذی- بیروت،الطبعة الثانیة 1405 ه.
157. شواهد التنزیل لقواعد التفضیل،لأبی القاسم عبیداللّه بن عبداللّه النیسابوریّ المعروف بالحاکم الحسکانیّ (القرن الخامس الهجری)،تحقیق:محمّد باقر المحمودیّ،مؤسّسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والإرشاد الإسلامیّ-طهران،الطبعة الاُولی 1411 ه.ق.
158. الصحاح تاج اللغة وصحاح العربیّة،لأبی نصر إسماعیل بن حمّاد الجوهریّ (ت 398 ه.ق) تحقیق:أحمد بن عبدالغفور عطّار،دار العلم للملایین-بیروت،الطبعة الرابعة 1410 ه.ق.
ص: 1204
159. صحیح ابن خزیمة،لابن خزیمة (ت 311 ه.ق)،تحقیق:مصطفی الأعظمی،المکتب الإسلامی،الطبعة الثانیة 1412 ه.
160. صحیح البخاریّ،لأبی عبداللّه محمّد بن إسماعیل البخاریّ (ت 256 ه.ق)،تحقیق:مصطفی دیب البغا،دار ابن کثیر-بیروت،الطبعة الرابعة 1410 ه.ق.
161. صحیح مسلم،لأبی الحسین مسلم بن الحجّاج القشیریّ النیسابوریّ (ت 261 ه.ق)،تحقیق:
محمّد فؤاد عبدالباقیّ،دارالحدیث-القاهرة،الطبعة الاُولی 1412 ه.ق.
162. صحیفة الإمام الرضا (علیه السلام)،المنسوبة إلی الإمام الرضا (علیه السلام)،تحقیق و نشر:مؤسّسة الإمام المهدیّ (عج)-قم،الطبعة الاُولی 1408. ق.
163. صحیفة نور (بالفارسیة،مجموعة توجیهات الإمام الخمینی)،مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی-طهران،الطبعة الاُولی 1368 ش.
164. الصحیفة السجّادیّة،للإمام زین العابدین (علیه السلام)،تحقیق:علی أنصاریان،المستشاریّة الثقافیّة- دمشق.
165. الصراط المستقیم إلی مستحقّی التقدیم،للشیخ زین الدین أبی محمّد علیّ بن یونس النباطیّ البیاضیّ (ت 877 ه.ق)،إعداد:محمّد باقر المحمودیّ،المکتبة المرتضویّة-طهران،الطبعة الاُولی 1384 ه.ق.
166. صفات الشیعة،لأبی جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّیّ المعروف بالشیخ الصدوق (ت 381 ه.ق)،تحقیق و نشر:مؤسّسة الإمام المهدیّ (عج)-قم،الطبعة الاُولی 1310 ه.ق.
167. صفة الصفوة،لأبی الفرج جمال الدین عبدالرحمن بن علیّ بن محمّد المعروف بابن الجوزیّ (ت 597 ه.ق)،تحقیق:عبدالسلام محمّد هارون،دار الفکر-بیروت،الطبعة الاُولی 1413 ه.ق.
168. الصواعق المحرقة فی الردّ علی أهل البدع والزندقة،لأحمد بن حجر الهیثمیّ الکوفیّ (ت 974 ه.ق)،إعداد:عبدالوهاب بن عبداللطیف،مکتبة القاهرة-مصر،الطبعة الثانیة 1385 ه.ق.
169. ضیافة الإخوان وهدیّة الخلّان،لرضیّ الدین محمّدبن الحسن القزوینیّ (ت 1096 ه.ق)، تحقیق:السیّد أحمد الحسینیّ،مجمع الذخائر الإسلامیّة-قم،الطبعة الاُولی 1397 ه.ق.
ص: 1205
170. الطبقات الکبری،لمحمّد بن سعد کاتب الواقدیّ (ت 230 ه.ق)،دارصادر-بیروت.
171. الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف،لأبی القاسم علیّ بن موسی الحلّی المعروف بابن طاووس (ت 664 ه.ق)،مطبعة الخیّام-قم،الطبعة الاُولی 1400 ه.ق.
172. العدد القویّة لدفع المخاوف الیومیّة،لجمال الدین أبی منصور الحسن بن یوسف بن علیّ المطهّر الحلّی المعروف بالعلّامة (ت 726 ه.ق)،تحقیق:السیّد مهدیّ الرجائیّ،مکتبة آیة اللّه المرعشیّ-قم،الطبعة الاُولی 1408 ه.ق.
173.عدّة الداعی و نجاة الساعی،لأبی العبّاس أحمد بن محمّد بن فهد الحلّیّ الأسدیّ (ت 841 ه.ق)،تحقیق:أحمد الموحّدیّ،مکتبة وجدانیّ-طهران.
174. عقد الدرر فی أخبار المنتظر،لیوسف بن یحیی بن علیّ المقدسیّ الشافعیّ السلمیّ (من أعلام القرن السابع) تحقیق:عدّة من العلماء،دارالکتب العلمیّة-بیروت،الطبعة الاُولی 1403 ه.ق.
175. العقد الفرید،لأبی عمر أحمد بن محمّد بن عبد ربّه الأندلسیّ (ت 328 ه.ق)،تحقیق:أحمد الزین وإبراهیم الأبیاریّ،دار الأندلس-بیروت،الطبعة الاُولی 1408 ه.ق.
176.العقد النضید والدر الفرید فی فضائل أمیر المؤمنین وأهل بیت النبیّ علیهم السلام،لمحمّد بن حسن القمّی (القرن السابع الهجری)،تحقیق علی أوسط الناطقی،دار الحدیث-قم،الطبعة الاُولی 1423 ه.
177. العلّامة سید هاشم البحرانی (حیاته،کتبه،مکتبته)،للشیخ فارس تبریزیان (معاصر)،دار المعروف-قم،الطبعة الاُولی 1416 ه.ق.
178. علل الشرایع،لأبی جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّیّ المعروف بالشیخ الصدوق (ت 381 ه.ق)،دارإحیاء التراث-بیروت،الطبعة الاُولی 1408 ه.ق.
179. العلل ومعرفة الرجال،لأبی عبداللّه أحمد بن محمّد بن حنبل الشیبانیّ (ت 241 ه.ق)،تحقیق:
وصیّ اللّه عبّاس،المکتب الإسلامیّ-بیروت،الطبعة الاُولی 1408 ه.ق.
180. عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار،لیحیی بن الحسن الأسدیّ الحلّیّ المعروف بابن البطریق (ت 600 ه.ق)،مؤسّسة النشر الإسلامیّ-قم،الطبعة الاُولی 1407 ه.ق.
181. عوالم العلوم والمعارف والأحوال من الآیات والأخبار والأقوال،للمحدّث الشیخ عبداللّه بن نور اللّه البحرانیّ الأصفهانیّ (من أعلام القرن الثانی عشر الهجری) تحقیق ونشر:مؤسّسة الإمام المهدیّ(عج)-قم،الطبعة الاُولی 1408 ه.ق.
ص: 1206
182. عوالی اللآلی العزیزیّة فی الأحادیث الدینیّة،لمحمّد بن علیّ بن إبراهیم الأحسائیّ المعروف بابن أبی جمهور (ت 940 ه.ق)،تحقیق:مجتبی العراقیّ،مطبعة سیّد الشهداء (علیه السلام)-قم، الطبعة الاُولی 1403 ه.ق.
183. عیون الأخبار فی مناقب الأخیار،لمحمّد بن محمّد زید الشریف البغدادی (ت 480 ه.ق)، تحقیق:محمّد هادی خالقی (طبع ضمن مجموعة میراث حدیث شیعه،ج 7 ص 213-261 و ج 17 ص 9-35)،دار الحدیث-قم،1422 و 1429 ه.ق.
184. عیون أخبار الرضا (علیه السلام)،لأبی جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّیّ المعروف بالشیخ الصدوق (ت 381 ه.ق)،تحقیق:السیّد مهدیّ الحسینیّ اللاجوردیّ،منشورات جهان- طهران.
185. عیون الأخبار،لأبی محمّد عبداللّه بن مسلم بن قتیبة الدینوریّ (ت 276 ه.ق)،دار الکتب المصریّة-القاهرة،سنة 1343 ه.ق.
186. عیون الأثر فی فنون المغازی والشمائل والسِیَر (السیرة النبویة لابن سید الناس)،لمحمّد عبد اللّه بن یحیی بن سید الناس (ت 734 ه.ق)،موسسة عزّ الدین-بیروت،1406 ه.
187. الغارات،لأبی إسحاق إبراهیم بن محمّد بن سعید المعروف بابن هلال الثقفی (ت 283 ه.ق)، تحقیق:السیّد جلال الدین المحدّث الارمویّ،منشورات أنجمن آثار ملّی-طهران،الطبعة الاُولی 1395 ه.ق.
188. الغدیر فی الکتاب والسنّة والأدب،للعلّامة الشیخ عبدالحسین أحمد الأمینیّ (ت 1390 ه.ق)، دار الکتاب العربیّ-بیروت،الطبعة الثالثة 1387 ه.ق.
189. غرر الأخبار ودرر الآثار،للحسن بن أبی الحسن محمّد الدیلمی (من أعلام القرن الثامن الهجری).
190. غرر الحکم ودرر الکلم،لعبدالواحد الآمدیّ التمیمیّ (ت 550 ه.ق)،تحقیق:میر سیّد جلال الدین المحدّث الأرمویّ،جامعة طهران،الطبعة الثالثة 1360 ه.ش.
191. الغیبة،لأبی جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ بن الحسن الطوسیّ (ت 460 ه.ق)،تحقیق:عباد اللّه الطهرانیّ وعلی أحمد ناصح،مؤسّسة المعارف الإسلامیّة-قم،الطبعة الاُولی 1411 ه.ق.
192. الغیبة،لأبی عبداللّه محمّد بن إبراهیم بن جعفر الکاتب النعمانیّ (ت 350 ه.ق)،تحقیق:علی أکبر الغفّاریّ،مکتبة الصدوق-طهران.
ص: 1207
193.فتح الأبواب،لأبی القاسم علیّ بن موسی الحلّی المعروف بابن طاووس (ت 664 ه.ق)، تحقیق:حامد الخفّاف،مؤسّسة آل البیت علیهم السلام-قم،الطبعة الاُولی 1409 ه.ق.
194. فتح الباری شرح صحیح البخاری،لأحمد بن علی العسقلانی (ت 852 ه.ق)،تحقیق:عبد العزیز بن عبد اللّه بن باز،دار الفکر-بیروت،الطبعة الاُولی 1379 ه.
195. الفتوح،لأبی محمّد أحمد بن أعثم الکوفیّ ( ت 314 ه.ق)،تحقیق:علی شیری،دار الأضواء -بیروت،الطبعة الاُولی 1411 ه.ق.
196. الفخریّ فی أنساب الطالبیّین،لإسماعیل بن الحسین المروزیّ الأزورقانیّ (ت 614 ه.ق)، تحقیق:السیّد مهدیّ الرجائیّ،مکتبة آیة اللّه المرعشیّ-قم،الطبعة الاُولی 1409 ه.ق.
197. فرائد السمطین فی فضائل المرتضی والبتول والسبطین والأئمّة من ذرّیّتهم علیهم السلام،لإبراهیم بن محمّد بن المؤیّد بن عبداللّه الجوینیّ (ت 730 ه.ق)،تحقیق:محمّد باقر المحمودیّ، مؤسّسة المحمودیّ-بیروت،الطبعة الاُولی 1398 ه.ق.
198. الفرج بعد الشدّة،لأبی القاسم علیّ بن محمّد التنوخیّ (ت 384 ه.ق)،مؤسّسة النعمان- بیروت،الطبعة الاُولی 1410 ه.ق.
199. الفردوس بمأثور الخطاب،لأبی شجاع شیرویه بن شهردار الدیلمیّ الهمدانیّ (ت 509 ه.ق)، تحقیق:السعید بن بسیونی زغلول،دارالکتب العلمیّة-بیروت،الطبعة الاُولی 1406 ه.ق.
200. الفصول المختارة من العیون والمحاسن،لأبی القاسم علیّ بن الحسین الموسویّ المعروف بالشریف المرتضی وعلم الهدی (ت 436 ه.ق)،المؤتمر العالمیّ بمناسبة ذکری ألفیّة الشیخ المفید-قم،الطبعة الاُولی 1413 ه.ق.
201. الفصول المهمّة فی معرفة أحوال الأئمّة علیهم السلام،لعلیّ بن محمّد بن أحمد المالکیّ المکّیّ المعروف بابن الصبّاغ (ت 855 ه.ق)،مؤسّسة الأعلمیّ-بیروت،الطبعة الاُولی 1408 ه.ق.
202. فضائل الشیعة،لأبی جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّیّ المعروف بالشیخ الصدوق (ت 381 ه.ق)،تحقیق ونشر:مؤسّسة الإمام المهدیّ (عج)-قم،الطبعة الاُولی 1410 ه.ق.
203. فضائل الصحابة،لأبی عبداللّه أحمد بن محمّد بن حنبل (ت 241 ه.ق)،تحقیق:وصیّ اللّه بن محمّد عبّاس،دارالعلم-جدّة،الطبعة الاُولی 1403 ه.ق.
ص: 1208
204. الفضائل،لأبی الفضل سدید الدین شاذان بن جبرئیل بن إسماعیل بن أبی طالب القمّیّ (ت 660 ه.ق)،المطبعة الحیدریّة-النجف الأشرف،الطبعة الاُولی 1338 ه.ق.
205. فقه الرضا (الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا (علیه السلام) )،تحقیق:مؤسّسة آل البیت علیهم السلام-قم،نشر المؤتمر العالمیّ للإمام الرضا (علیه السلام)-مشهد،الطبعة الاُولی 1406 ه.ق.
206. الفقیه (من لایحضره الفقیه)،لأبی جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّیّ المعروف بالشیخ الصدوق (ت 381 ه.ق)،تحقیق:علی أکبر الغفّاریّ،مؤسّسة النشر الإسلامیّ-قم، الطبعة الثانیة.
207. فلاح السائل،لأبی القاسم علیّ بن موسی الحلّی المعروف بابن طاووس (ت 664 ه.ق)، مکتب الإعلام الإسلامیّ-قم.
208. قاموس الرجال فی تحقیق رواة الشیعة ومحدّثیهم،للشیخ محمّد تقیّ بن کاظم التستریّ (ت 1320 ه.ق)،مؤسسة النشر الإسلامیّ-قم،الطبعة الثانیة 1410 ه.ق.
209. القاموس المحیط،للشیخ أبی طاهر مجدالدین محمّد بن یعقوب الفیروزآبادی (ت 817 ه.ق)، دار الفکر-بیروت.
210. القرآن الکریم،بخطّ عثمان طه علی روایة حفص الموافقة لقراءة عاصم بن أبی النجود،ممثلیّة الولیّ الفقیه لشؤون الحجّ والزیارة فی الجمهوریّة الإسلامیّة الإیرانیّة،الطبعة الاُولی 1372 ه.ش.
211. قرب الإسناد،لأبی العبّاس عبداللّه بن جعفر الحِمْیریّ القمّیّ (ت بعد 304 ه.ق)،تحقیق ونشر:مؤسّسة آل البیت علیهم السلام-قم،الطبعة الاُولی 1413 ه.ق.
212. قصص الأنبیاء،لأبی الحسین سعید بن عبد اللّه المعروف بقطب الدین الراوندیّ (ت 573 ه.ق) تحقیق:غلام رضا عرفانیان،مجمع البحوث الإسلامیّة التابع لمؤسّسة الآستانة الرضویّة- مشهد،الطبعة الاُولی 1409 ه.ق.
213. الکافی،لأبی جعفر ثقة الإسلام محمّد بن یعقوب بن إسحاق الکلینیّ الرازیّ(ت 329ه.ق)، تحقیق:علی أکبر الغفّاریّ،دارالکتب الإسلامیّة-طهران،الطبعة الثانیة 1389 ه.ق.
214. کامل الزیارات،لأبی القاسم جعفر بن محمّد بن قولویه (ت 367 ه.ق)،تحقیق:عبدالحسین الأمینیّ التبریزیّ،المطبعة المرتضویّة-النجف الأشرف،الطبعة الاُولی 1356 ه.ق.
ص: 1209
215. کامل البهائی،الحسن بن علی الطبری المشهور بعماد الدین الطبری (القرن السابع الهجری)، تعریب:محمّد شاه فاخر،نشر المکتبة الحیدریة-قم،1384 ش.
216. الکامل فی التاریخ،لأبی الحسن علیّ بن محمّد الشیبانیّ الموصلیّ المعروف بابن الأثیر (ت 630 ه.ق)،تحقیق:علی شیری،دار إحیاء التراث العربیّ-بیروت،الطبعة الاُولی 1408 ه.ق.
217. کتاب سلیم بن قیس،لسلیم بن قیس الهلالیّ العامریّ (ت حوالی 90 ه.ق)،تحقیق:محمّد باقر الأنصاریّ،نشر الهادی-قم،الطبعة الاُولی 1415 ه.ق.
218. کتاب الکنی والألقاب،للشیخ عباس القمّی (ت 1359 ه.ق)،مکتبة الصدر-طهران،الطبعة الرابعة 1397 ه.
219. کشف الخفاء ومزیل الإلباس،لأبی الفداء إسماعیل بن محمّد العجلونیّ (ت 1162 ه.ق)، مکتبة دار التراث-بیروت.
220. کشف الریبة فی أحکام الغیبة،لزین الدین بن علی الجبعی العاملی الشهید الثانی (ت 965 ه.ق)،مرتضوی-طهران،1351 ه.ش1393/ ه.ق،الثانیّة (طبع فی ذیل محاسبة النفس للسیّد بن طاووس).
221. کشف الغمّة فی معرفة الأئمّة،لعلیّ بن عیسی الإربلیّ (ت 687 ه.ق)،تصحیح:السیّد هاشم الرسولیّ المحلّاتیّ،دارالکتاب الإسلامیّ-بیروت،الطبعة الاُولی 1401 ه.ق.
222. کشف المحجة لثمرة المهجة،لعلی بن موسی الحلی المعروف بابن طاووس (ت 664 ه.ق)، تحقیق:محمّد الحسّون،مکتب الإعلام الإسلامی-قم،الطبعة الاُولی 1412 ه.
223. کشف الیقین فی فضائل أمیرالمؤمنین (علیه السلام)،لجمال الدین أبی منصور الحسن بن یوسف بن علیّ بن المطهّر الحلّی المعروف بالعلّامة (ت 726 ه.ق)،تحقیق:علی آل کوثر،مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیّة-قم،الطبعة الاُولی 1411 ه.ق.
224. الکشاف،لمحمود بن عمر الزمخشری (ت 538)،دار المعرفة-بیروت.
225. کفایة الأثر فی النصّ علی الأئمّة الاثنی عشر،لأبی القاسم علیّ بن محمّد بن علیّ الخزّاز القمّیّ (القرن الرابع الهجری)،تحقیق:السیّد عبداللطیف الحسینیّ الکوه کمریّ،انتشارات بیدار- قم،سنة 1401 ه.ق.
ص: 1210
226. کفایةالطالب فی مناقب علیّ بن أبی طالب (علیه السلام)،لأبی عبداللّه محمّدبن یوسف بن محمّد الگنجیّ الشافعیّ (ت658 ه.ق)،تحقیق:محمّد هادی الأمینیّ،دار إحیاء تراث أهل البیت علیهم السلام- طهران،الطبعة الثانیة 1404 ه.ق.
227. کمال الدین وتمام النعمة،لأبی جعفر محمّدبن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّیّ المعروف بالشیخ الصدوق (ت381ه.ق)،تحقیق:علی أکبر الغفّاریّ،مؤسّسة النشر الإسلامیّ-قم، الطبعة الاُولی 1405 ه.ق.
228. کنزالعمّال فی سنن الأقوال والأفعال،لعلاء الدین علیّ المتّقیّ بن حسام الدین الهندیّ (ت 975 ه.ق)،تصحیح:صفوة السقّا،مکتبةالتراث الإسلامیّ-بیروت،الطبعةالاُولی 1397 ه.ق.
229. کنز الفوائد،للشیخ أبی الفتح محمّد بن علیّ بن عثمان الکراجکیّ الطرابلسیّ (ت 449 ه.ق)، إعداد:عبداللّه نعمة،دارالذخائر-قم،الطبعة الاُولی 1410 ه.ق.
230. لباب الأنساب والألقاب والأعقاب،لأبی الحسن علیّ بن زید البیهقیّ (ت 565 ه.ق)، تحقیق:السیّد مهدیّ الرجائیّ،مکتبة آیة اللّه المرعشیّ-قم،الطبعة الاُولی 1410 ه.ق.
231.لسان العرب،لأبی الفضل جمال الدین محمّدبن مکرم بن منظورالمصریّ (ت 711 ه.ق)،دار صادر-بیروت،الطبعة الاُولی 1410 ه.ق.
232. مائة کلمة للإمام أمیرالمؤمنین علیّ بن أبی طالب (علیه السلام)،من مختارات أبی عثمان عمرو بن بحر بن محبوب الکنانیّ المعروف بالجاحظ (ت 255 ه.ق)،شرح:أبو الثناء أحمد بن محمّد الزیلی السیواسی،تحقیق:ریاض مصطفی العبداللّه،دارالحکمة-بیروت،الطبعة الاُولی 1416 ه.ق.
233. مائة منقبة من مناقب أمیرالمؤمنین علیّ بن أبی طالب والأئمّة من ولده علیهم السلام،لأبی الحسن محمّد بن أحمد بن علیّ بن الحسن القمّیّ المعروف بابن شاذان (القرن الخامس الهجری)،تحقیق:
نبیل رضا علوان،مکتبة الصدر-طهران.
234. المبسوط فی فقه الإمامیّة،لأبی جعفر محمّد بن الحسن المعروف بالشیخ الطوسیّ (ت 460 ه.ق)،تحقیق:محمّد علی الکشفیّ،المکتبة المرتضویّة-طهران،الطبعة الثالثة 1387 ه.ق.
ص: 1211
235. مثیر الأحزان ومنیر سبل الأشجان،لأبی إبراهیم محمّد بن جعفر الحلّی المعروف بابن نما (ت 645 ه.ق)،تحقیق ونشر:مؤسّسة الإمام المهدیّ(عج)-قم.
236. مجمع البحرین،لفخر الدین الطریحیّ (ت 1085 ه.ق)،تحقیق:السیّد أحمد الحسینیّ،مکتبة نشر الثقافة الإسلامیّة-طهران،الطبعة الثانیة 1408 ه.ق.
237. مجمع البیان فی تفسیر القرآن،لأبی علیّ الفضل بن الحسن الطبرسیّ (ت 548 ه.ق)،تحقیق:
السید هاشم الرسولیّ المحلّاتیّ والسیّد فضل اللّه الیزدیّ الطباطبائیّ،دار المعرفة-بیروت، الطبعة الثانیة1408 ه.ق.
238. مجمع الزوائد ومنبع الفوائد،لنور الدین علیّ بن أبی بکر الهیثمیّ (ت 807 ه.ق)،تحقیق:
عبداللّه محمّد درویش،دار الفکر-بیروت،الطبعة الاُولی 1412 ه.ق.
239. المحاسن،لأبی جعفر أحمد بن محمّد بن خالد البرقیّ (ت 280 ه.ق)،تحقیق:السیّد مهدیّ الرجائیّ،المجمع العالمیّ لأهل البیت-قم،الطبعة الاُولی 1413 ه.ق.
240. مختصر بصائر الدرجات،للحسن بن سلیمان الحلّیّ (القرن التاسع الهجری)،انتشارات الرسول المصطفی (صلی الله علیه و آله)-قم.
241. مدینة معاجزالأئمّة الاثنی عشر ودلائل الحجج علی البشر،للشیخ هاشم بن سلیمان الحسینیّ البحرانیّ (ت1107ه.ق)،تحقیق ونشر:لجنة التحقیق فی مؤسّسة المعارف الإسلامیّة-قم، الطبعة الاُولی 1413 ه.ق.
242. مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول،للعلّامة محمّد باقر بن محمّد تقی المجلسیّ (ت 1111 ه.ق)،تحقیق:السیّد هاشم الرسولیّ المحلّاتیّ،دارالکتب الإسلامیّة-طهران، الطبعة الاُولی 1404 ه.ق.
243. مروج الذهب ومعادن الجوهر،لأبی الحسن علیّ بن الحسین المسعودیّ (ت 346 ه.ق)، تحقیق:محمّد محیی الدین عبدالحمید،مطبعة السعادة-مصر،الطبعة الرابعة 1384 ه.ق.
244. المزار الکبیر،لمحمّد بن جعفر المشهدی (القرن السادس الهجری)،تحقیق:السید جواد القیّومی، نشر قیّوم-قم،الطبعة الاُولی 1419 ه.
245. المزار للمفید،لمحمّد بن محمّد بن النعمان العکبری البغدادی (ت 413 ه.ق) تحقیق:محمّدباقر الأبطحی،المؤتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید-قم،الطبعة الاُولی 1413 ه.
ص: 1212
246. مسائل علیّ بن جعفر ومستدرکاتها،لأبی الحسن علیّ بن جعفر الحسینیّ العلویّ الهاشمیّ العُریضیّ (ت 210 ه.ق) تحقیق:مؤسّسة آل البیت علیهم السلام،المؤتمر العالمی للإمام الرضا (علیه السلام) فی مشهد،الطبعة الاُولی 1409 ه.ق.
247. مسائل خلافیة والرأی الحق فیها،لعلی آل محسن،1424 ه.ق.
248. المستدرک علی الصحیحین،لأبی عبداللّه محمّد بن عبداللّه الحاکم النیسابوریّ (ت 405 ه.ق)، تحقیق:مصطفی عبدالقادر عطا،دار الکتب العلمیّة-بیروت،الطبعة الاُولی 1411 ه.ق.
249. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل،للحاج المیرزا حسین النوریّ (ت 1320 ه.ق)،تحقیق ونشر:مؤسّسة آل البیت علیهم السلام-قم،الطبعة الاُولی 1408 ه.ق.
250. المسترشد فی إمامة أمیرالمؤمنین علیّ بن أبی طالب (علیه السلام)،لأبی جعفر محمّد بن جریر الطبریّ (ت 310 ه.ق)،تحقیق:أحمد المحمودیّ،مؤسّسة الثقافة الإسلامیّة لکوشانبور-طهران، الطبعة الاُولی 1415 ه.ق.
251. مسند أبی داود الطیالسیّ،لسلیمان بن داود بن الجارود البصریّ المعروف بأبی داود الطیالسیّ (ت 204 ه.ق)،دار المعرفة-بیروت.
252. مسند أبی یعلی الموصلیّ،لأبی یعلی أحمد بن علیّ بن المثنّی التمیمیّ الموصلیّ (ت 307 ه.ق)،تحقیق:إرشاد الحقّ الأثریّ،دار القبلة-جدّة،الطبعة الاُولی 1408 ه.ق.
253. مسند أحمد،لأحمد بن محمّد بن حنبل الشیبانیّ (ت 241 ه.ق)،تحقیق:عبداللّه محمّد الدرویش،دارالفکر-بیروت،الطبعة الثانیة 1414 ه.ق.
254. مسند ابن الجعد،لعلی بن الجعد الجوهری (ت 230 ه.ق)،مؤسسة ناور-بیروت،1410 ه.
255. مسند إسحاق بن راهویه،لأبی یعقوب إسحاق بن إبراهیم الحنظلیّ المروزیّ (ت 238 ه.ق)، تحقیق:عبدالغفور عبدالحقّ حسین البلوشیّ،مکتبة الإیمان-المدینة المنوّرة،الطبعة الاُولی 1412 ه.ق.
256. مسند الإمام زید،المنسوب إلی زید بن علیّ بن الحسین علیهما السلام (ت 122 ه.ق)،منشورات دار مکتبة الحیاة-بیروت،الطبعة الاُولی 1966.
257. مسند الحمیدیّ،لأبی بکر عبداللّه بن الزبیر الحمیدیّ (ت 219 ه.ق)،تحقیق:حبیب الرحمن الأعظمیّ،المکتبة السلفیّة-المدینة المنوّرة.
ص: 1213
258. مسند الشهاب،لأبی عبداللّه محمّد بن سلامة القضاعیّ (ت 454 ه.ق)،تحقیق:حمدی عبدالمجید السلفیّ،مؤسّسة الرسالة-بیروت،الطبعة الاُولی 1405 ه.ق.
259. مسند الشامیین،لسلیمان بن أحمد الطبرانی (ت 360 ه.ق)،تحقیق:حمدی عبد المجید السلفی،مؤسسة الرسالة-بیروت،الطبعة الاُولی 1409 ه.
260. مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمؤمنین (علیه السلام)،لرجب البرسیّ (القرن التاسع الهجری)، منشورات الشریف الرضیّ-قم،الطبعة الاُولی 1415 ه.ق.
261. مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار،لأبی الفضل علیّ الطبرسیّ (القرن السابع الهجری)،دارالکتب الإسلامیّة-طهران،الطبعة الاُولی 1385 ه.ق.
262. مشکل الآثار،لأبی جعفر أحمد بن محمّد الأزدیّ الحجریّ الطحاویّ (ت 321 ه.ق)،دار صادر-بیروت.
263. مصباح الزائر،لأبی القاسم علیّ بن موسی الحلّی المعروف بابن طاووس(ت 664ه.ق)، تحقیق ونشر:مؤسّسة آل البیت علیهم السلام-قم،الطبعة الاُولی 1417 ه.ق.
264.مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة،المنسوب إلی الإمام الصادق (علیه السلام)،شرح:حسن المصطفویّ، منشورات القلم-طهران،الطبعة الاُولی 1363 ه.ش.
265. المصباح فی الأدعیة والصلوات والزیارات،للشیخ تقیّ الدین إبراهیم بن علیّ بن الحسن العاملی الکفعمی (ت 900 ه.ق)،تصحیح:الشیخ حسین الأعلمی،مؤسسة الأعلمی للمطبوعات-بیروت،الطبعة الاُولی 1414 ه.ق.
266. مصباح المتهجّد،لأبی جعفر محمّد بن الحسن بن علیّ بن الحسن الطوسیّ (ت 460 ه.ق)، تحقیق:علی أصغر مروارید،مؤسّسة فقه الشیعة-بیروت،الطبعة الاُولی 1411 ه.ق.
267. المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعیّ،لأبی العبّاس أحمد بن محمّد بن علیّ الفیّومی (ت 770 ه.ق)،مؤسّسة دار الهجرة-قم،الطبعة الثانیة 1414 ه.ق.
268. المصنّف فی الأحادیث والآثار،لأبی بکر عبداللّه بن محمّد بن أبی شیبة العبسیّ الکوفیّ (ت 235 ه.ق)،تحقیق:سعید محمّد اللحّام،دار الفکر-بیروت.
269. المصنّف،لأبی بکر عبدالرزّاق بن همام الصنعانیّ (ت 211 ه.ق)،تحقیق:حبیب الرحمن الأعظمیّ،منشورات المجلس العلمیّ-بیروت.
270. مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول،لکمال الدین محمّد بن طلحة الشافعیّ (ت 654 ه.ق)، النسخة المخطوطة فی مکتبة آیة اللّه المرعشیّ-قم.
ص: 1214
271. المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة،للحافظ أحمد بن علیّ العسقلانیّ المعروف بابن حجر(ت 852 ه.ق)،تحقیق:حبیب الرحمن الأعظمی،دار المعرفة-بیروت،الطبعة الاُولی 1414 ه.ق.
272. معانی الأخبار،لأبی جعفر محمّد بن علیّ بن الحسین بن بابویه القمّیّ المعروف بالشیخ الصدوق (ت 381 ه.ق)،تحقیق:علی أکبر الغفّاریّ،مؤسّسة النشر الإسلامیّ-قم،الطبعة الاُولی 1361 ه.ش.
273. معجم أحادیث الإمام المهدیّ (عج)،تحقیق ونشر:الهیئة العلمیّة فی مؤسّسة المعارف الإسلامیّة-قم،الطبعة الاُولی 1411 ه.ق.
274. المعجم الأوسط،لأبی القاسم سلیمان بن أحمد اللخمیّ الطبرانیّ (ت 360 ه.ق)،تحقیق:
طارق بن عوض اللّه وعبدالحسن بن إبراهیم الحسینیّ،دار الحرمین-القاهرة،الطبعة الاُولی 1415 ه.ق.
275. معجم البلدان،لأبی عبداللّه شهاب الدین یاقوت بن عبداللّه الحمویّ الرومیّ(ت 626 ه.ق)،دار إحیاء التراث العربیّ-بیروت،الطبعة الاُولی 1399 ه.ق.
276. معجم رجال الحدیث،للسیّد أبو القاسم بن علی أکبر الخوئیّ (ت 1413 ه.ق)،منشورات مدینة العلم-قم،الطبعة الثالثة 1403. ق.
277. المعجم الصغیر،لأبی القاسم سلیمان بن أحمد اللخمیّ الطبرانیّ (ت 360 ه.ق)،تحقیق:محمّد عثمان،دار الفکر-بیروت،الطبعة الثانیة 1401 ه.ق.
278. المعجم الکبیر،لأبی القاسم سلیمان بن أحمد اللخمیّ الطبرانیّ (ت 360 ه.ق)،تحقیق:
حمدی عبدالمجید السلفیّ،دار إحیاءالتراث العربیّ-بیروت،الطبعةالثانیة 1404 ه.ق.
279. المعیار والموازنة فی فضائل الإمام أمیر المؤمنین (علیه السلام)،لمحمّد بن عبد اللّه الإسکافی (ت 240 ه.ق)،تحقیق:محمّدباقر المحمودی،مؤسسة المحمودی-بیروت،1402 ه.
280. المعجم الوسیط،لمجمع اللغة العربیّة بالقاهرة،دار إحیاء التراث العربیّ-بیروت،الطبعة الثانیة 1392 ه.ق.
281. المُعقَّبین من وُلد الإمام أمیر المؤمنین (علیه السلام)،لیحیی بن الحسین العقیقی (ت 277 ه.ق)،تحقیق:
محمّد کاظم المحمودی،مکتبة المرعشی-قم،1423 ه.ق.
282. مفاخر اسلام (بالفارسیة)،لعلی الدوانی (ت 1307 ه.ش)،نشر:أمیرکبیر-طهران،1363 ش.
ص: 1215
283. مفاتیح الجنان،للشیخ عبّاس القمّی رحمه الله (ت 1359 ه.ق)،نشر اسوة التابعة لإدارة الحجّ والأوقاف الدینیّة،مطبعة الهادی-قم.
284. مفردات ألفاظ القرآن،لحسین بن محمّد الراغب الإصفهانی (ت 425 ه.ق)،تحقیق:صفوان عدنان داوودی،دار القلم-بیروت،الطبعة الاُولی 1412 ه.
285. المغنی عن حمل الأسفار فی تخریج ما فی الإحیاء،لعبد الرحیم بن حسین العراقی (ت 806 ه.ق)،تحقیق:أبو محمّد أشرف بن عبد المقصود،مکتبة دار طبریة-الریاض، الطبعة الاُولی 1415 ه.
286. مقاتل الطالبیّین،لأبی الفرج علیّ بن الحسین بن محمّد الإصبهانیّ (ت 356 ه.ق)،تحقیق:
السیّد أحمد صقر،منشورات الشریف الرضیّ-قم،الطبعة الاُولی 1405 ه.ق.
287. مقتل الحسین (علیه السلام)،لأبی مخنف لوط بن یحیی الأزدیّ الکوفیّ ( ت 157 ه.ق)،المطبعة العلمیّة -قم،الطبعة الثانیة 1364 ه.ش.
288. مقتل الحسین (علیه السلام)،لموفّق بن أحمد المکّی الخوارزمیّ (ت 568 ه.ق)،تحقیق:محمّد السماویّ،مکتبة المفید-قم.
289. المقنع فی الإمامة،لعبیداللّه بن عبداللّه السدآبادیّ (القرن الخامس الهجری)،تحقیق:شاکر شبع، مؤسّسة النشر الإسلامیّ-قم،الطبعة الاُولی 1414 ه.ق.
290. المقنعة،لأبی عبداللّه محمّد بن محمّد بن النعمان العکبریّ البغدادیّ المعروف بالشیخ المفید (ت 413 ه.ق)،تحقیق ونشر:مؤسّسة النشر الإسلامیّ-قم،الطبعة الثانیة 1410 ه.ق.
291. مکاتیب الرسول،لعلیّ بن حسین علی الأحمدیّ المیانجیّ (معاصر)،دار صعب-بیروت.
292. مکارم الأخلاق،لأبی علیّ الفضل بن الحسن الطبرسیّ (ت 548 ه.ق)،تحقیق:علاء آل جعفر،مؤسّسة النشر الإسلامیّ-قم،الطبعة الاُولی 1414 ه.ق.
293. الملاحم والفتن،لأبی القاسم علیّ بن موسی الحلّیّ المعروف بابن طاووس (ت 664 ه.ق)، مؤسّسة الأعلمیّ-بیروت،الطبعة الاُولی 1408 ه.ق.
294. ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار،للعلّامة محمّد باقر بن محمّد تقیّ المجلسیّ (ت 1111 ه.ق) تحقیق:السیّد مهدی الرجائیّ،مکتبة آیة اللّه المرعشیّ النجفیّ،الطبعة الاُولی 1406 ه.ق.
ص: 1216
295. الملهوف علی قتلی الطفوف،لأبی القاسم علیّ بن موسی الحلّی المعروف بابن طاووس (ت 664 ه.ق)،تحقیق:فارس تبریزیان،دار الاُسوة-طهران،الطبعة الاُولی 1414 ه.ق.
296. منهاج الکرامة فی معرفة الإمامة،للعلّامة الحلّی (ت 726 ه.ق)،تحقیق:عبد الرحیم مبارک نشر تاسوعاء-مشهد،1379 ش.
297. مناقب آل أبی طالب (المناقب لابن شهرآشوب)،لأبی جعفر رشید الدین محمّد بن علیّ ابن شهر آشوب المازندرانیّ (ت 588ه.ق)،المطبعة العلمیّة-قم.
298. مناقب الإمام أمیرالمؤمنین (علیه السلام)،لمحمّد بن سلیمان الکوفیّ القاضیّ (ت 300 ه.ق)،تحقیق:
محمّد باقر المحمودیّ،مجمع إحیاءالثقافة الإسلامیّة-قم،الطبعة الاُولی 1412 ه.ق.
299. مناقب علیّ بن أبی طالب (علیه السلام) (المناقب لابن المغازلیّ)،لأبی الحسن علیّ بن محمّد بن محمّد الواسطیّ الشافعیّ المعروف بابن المغازلیّ (ت483 ه.ق)،إعداد:محمّد باقر البهبودیّ،دار الکتب الإسلامیّة-طهران،الطبعة الثانیة 1402 ه.ق.
300. المناقب،للحافظ الموفّق بن أحمد البکریّ المکّی الحنفیّ الخوارزمیّ (568 ه.ق) تحقیق:
مالک المحمودیّ،مؤسّسة النشر الإسلامیّ-قم،الطبعة الثانیة 1414 ه.ق.
301. المنتخب من مسند عبد ابن حمید،لعبد بن حُمَید (ت 249 ه.ق)،تحقیق:السید صبحی البدری السامرائی،مکتبة السنّة-القاهرة،الطبعة الاُولی 1408 ه.ق.
302. منتخب الأثر،للشیخ لطف اللّه الصافیّ الگلپایگانیّ (معاصر)،مکتبة الصدر-طهران.
303. المنتخب فی المراثی والخطب،لفخر الدین الطریحی (ت 1085ه )،طبعة دار الأعلمی للمطبوعات-بیروت،1412 ه.
304. منتهی الآمال،للشیخ عبّاس القمّی (ت 1359 ه.ق)،مؤسّسة الهجرة-قم،الطبعة الثامنة.
305. منتهی المطلب فی تحقیق المذهب،للحسن بن یوسف الحلّی (ت 726 ه.ق)،مرکز البحوث والدراسات الإسلامیة-مشهد المقدّسة.
306. منتقی الجمان فی أحادیث الصحاح والحسان،لجمال الدین أبی منصور الحسن بن زین الدین (ت 1011 ه.ق)،1379 ق.
307. المنجد فی اللغة،لویس معلوف (معاصر)،دارالمشرق-بیروت،الطبعة الاُولی 1973م.
308. منیة المرید فی أدب المفید والمستفید،لزین الدین بن علی العاملی الشهید الثانی (ت 965 ه.ق)، نشر:مکتب الإعلام الإسلامی-قم،1415 ه.ق.
ص: 1217
309. موارد الظمآن إلی زوائد ابن حبّان،لنور الدین علیّ بن أبی بکر الهیثمیّ (ت 807 ه.ق)، تحقیق:عبدالرزّاق حمزة،دار الکتب العلمیّة-بیروت.
310. موسوعة الإمام الحسین (علیه السلام) فی الکتاب والسنة والتاریخ،لمحمّد الرَّیشَهری وآخرین،دار الحدیث-قم،1431 ه.ق.
311. موسوعة الإمام علیّ بن أبی طالب (علیه السلام) فی الکتاب والسنة والتاریخ،لمحمّد الرَّیشَهری وآخرین، دار الحدیث-قم،1421 ه.ق.
312. موسوعة کلمات الإمام الحسین (علیه السلام)،معهد تحقیقات باقر العلوم،دارالمعروف-قم،الطبعة الاُولی 1415 ه.ق.
313. موسوعة معارف الکتاب والسنّة،لمحمّد الرَّیشَهری وآخرین،دار الحدیث-قم،1432 ه.ق.
314. مهج الدعوات ومنهج العبادات،لأبی القاسم علیّ بن موسی الحلّی المعروف بابن طاووس (ت 664 ه.ق) دار الذخائر للمطبوعات-قم،الطبعة الاُولی 1411 ه.ق.
315. المؤمن،لأبی محمّد الحسین بن سعیدالکوفیّ الأهوازی (ت 250 ه.ق)،تحقیق ونشر:
مدرسة الإمام المهدیّ (عج)-قم،الطبعة الاُولی 1404 ه.ق.
316. نثر الدرّ،لأبی سعید منصور بن الحسین الآبیّ (ت 421 ه.ق)،تحقیق:محمّد علی قرنة،مرکز تحقیق التراث-مصر،الطبعة الاُولی 1981.
317. نزهة الناظر وتنبیه الخواطر،لأبی عبداللّه الحسین بن محمّد الحلوانیّ (من أعلام القرن الخامس الهجری) تحقیق ونشر:مؤسّسة الإمام المهدیّ(عج)-قم،الطبعة الاُولی 1408 ه.ق.
318. نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الأنوار،لعلیّ الحسینیّ المیلانیّ (معاصر)،نشر اسوة التابعة لإدارة الأوقاف الدینیّة،مطبعة الهادی-قم،الطبعة الاُولی 1414 ه.ق.
319. النعیم المقیم لعترة النبأ العظیم،لعمر بن محمّد بن عبد الواحد الموصلی (ق 7 ه.ق)،تحقیق:
سامی الغُرَیری،مکتبة امّ القری-قم،1423 ق.
320. نوادر الأخبار فی ما یتعلّق باُصول الدین،لمحمّد محسن بن مرتضی الفیض الکاشانی (ت 1091 ه.ق)،تحقیق:مهدیّ الأنصاریّ القمّیّ،مؤسّسة المطالعات و التحقیقات الثقافیّة -قم،الطبعة الاُولی 1370 ه.ش.
321. نوادر الاُصول فی معرفة أحادیث الرسول (صلی الله علیه و آله)،للحکیم الترمذی (ت 320 ه.ق)،تحقیق:
مصطفی عبد القادر عطا،دار الکتب العلمیة-بیروت،الطبعة الاُولی 1413 ه.ق.
ص: 1218
322. نوادر الراوندیّ،لفضل اللّه بن علیّ الحسینیّ الراوندیّ (ت 573ه.ق)،المطبعة الحیدریّة-النجف الأشرف،الطبعة الاُولی 1370. ق.
323. النوادر (مستطرفات السرائر)،لأبی عبداللّه محمّد بن أحمد بن إدریس الحلّیّ (ت 598ه.ق)، تحقیق ونشر:مؤسّسة الإمام المهدیّ (عج)-قم،الطبعة الاُولی 1408 ه.ق.
324. نور الأبصار فی مناقب آل بیت النبیّ المختار (صلی الله علیه و آله)،للشیخ مؤمن بن حسن مؤمن الشبلنجیّ (ت 1298 ه.ق)،دار الکتب العلمیّة-بیروت،الطبعة الاُولی 1398 ه.ق.
325. النهایة فی غریب الحدیث والأثر،لأبی السعادات مبارک بن مبارک الجزریّ المعروف بابن الأثیر (ت 606 ه.ق)،تحقیق:طاهر أحمد الزاویّ،مؤسّسة إسماعیلیان-قم،الطبعة الرابعة 1367 ه.ش.
326. نهج البلاغة،ما اختاره أبو الحسن الشریف الرضیّ محمّد بن الحسین بن موسی الموسویّ من کلام الإمام أمیرالمؤمنین (علیه السلام) (ت 406 ه.ق)،تحقیق:السیّد محمّد کاظم المحمّدیّ ومحمّد الدشتی،منشورات الإمام علیّ (علیه السلام)-قم،الطبعة الثانیة 1369 ه.ش.
327. نهج الإیمان،لعلی بن یوسف بن جبر (القرن السابع الهجری)،تحقیق:السید أحمد الحسینی، مجتمع الإمام الهادی (علیه السلام)-مشهد،الطبعة الاُولی 1418 ه.ق.
328. نهج الحقّ وکشف الصدق،للعلّامة جمال الدین الحسن بن یوسف بن المطهّر الحلّیّ (ت 726 ه.ق)،تحقیق:عین اللّه الحسنیّ الأرمویّ،دار الهجرة-قم،الطبعة الاُولی 1407 ه.ق.
329. الهدایة الکبری،لحسین بن حمدان الحصیبی (ت 334 ه.ق)،مؤسسة البلاغ-بیروت، 1406 ه.ق.
330. الوافی،لمحمّد محسن بن مرتضی الفیض الکاشانیّ (ت 1091 ه.ق)،تحقیق:ضیاء الدین الحسینیّ الأصفهانیّ،مکتبة الإمام أمیر المؤمنین علیّ (علیه السلام)-أصفهان،الطبعةالاُولی 1406 ه.ق.
331. وقعة صفّین،لنصر بن مزاحم المنقریّ (ت 212 ه.ق)،تحقیق:عبدالسلام محمّد هارون، مکتبة آیة اللّه المرعشیّ-قم،الطبعة الثانیة 1382 ه.ق.
332. وقعة الطفّ،لأبی مخنف لوط بن یحیی الأزدیّ الکوفیّ (ت 158 ه.ق)،تحقیق:محمّد هادی الیوسفیّ،مؤسّسة النشر الإسلامیّ-قم،الطبعة الاُولی 1367 ه.ش.
ص: 1219
333. الولایة،لأبی العبّاس أحمد بن محمّد بن عبد،المعروف بابن عقدة الکوفی (ت 332 ه.ق)، تحقیق:عبد الرزّاق محمّد حسین حرز الدین،نشر دلیل-قم،1421 ه.
334. الیقین باختصاص مولانا علیّ (علیه السلام) بإمرة المسلمین،لأبی القاسم علیّ بن موسی الحلّیّ المعروف بابن طاووس (ت 664 ه.ق)،تحقیق:محمّد باقر الأنصاریّ،مؤسّسة دار الکتاب-قم، الطبعة الاُولی 1413 ه.ق.
335. ینابیع المودّة لذوی القربی،لسلیمان بن إبراهیم القندوزیّ الحنفیّ (ت 1294 ه.ق)،تحقیق:
علی جمال أشرف الحسینیّ،دارالاُسوة-طهران،الطبعة الاُولی 1416 ه.ق.
ص: 1220