شرح زیارت جامعه کبیره

مشخصات کتاب

سرشناسه:گنجی ، حسین ، ‫1333 -

عنوان و نام پدیدآور:شرح زیارت جامعه کبیره/ حسین گنجی.

مشخصات نشر:قم: طوبای محبت ‫، 1389.

مشخصات ظاهری: ‫183 ص.

فروست:نسیم معرفت ‫؛ 2 .

شابک: ‫25000 ریال ؛ ‫22000 ریال (چاپ اول)

یادداشت:چاپ اول: 1388.

یادداشت:چاپ دوم.

یادداشت:کتابنامه: ص. [181] - 183؛ همچنین به صورت زیرنویس.

موضوع:زیارتنامه جامعه کبیره -- نقد و تفسیر

موضوع:صلوات، خواص

رده بندی کنگره: ‫ BP271/20422 /گ87 ‫ ‮ 1389

رده بندی دیویی: ‫ 297/777

شماره کتابشناسی ملی:2093475

ص :1

اشاره

ص :2

شرح زیارت جامعه کبیره

حسین گنجی

ص :3

ص :4

فهرست مطالب

گفتار اوّل بررسی سند زیارت جامعۀ کبیره 20

زیارت جامعه، درس امام شناسی 21

سند زیارت جامعه 22

قوّت متن 22

نقل کتب معتبر 24

تأیید امامان علیهم السّلام 25

ویژگی های جامعه در کلام علامۀ مجلسی 26

حکایت سید رشتی 28

گفتار دوم فراتر از زیارت جامعه 30

نکتۀ اوّل: مجموعه ای از فضائل 30

نکتۀ دوم: فلسفۀ تکبیرها 31

ص:5

التفات در زیارت جامعه 32

نکتۀ سوم: فضائل بی انتها 34

نکتۀ چهارم: ناتوانی بشر در توصیف امام علیه السّلام 37

گفتار سوم اهل بیت نبوت 41

گسترش کمالات پیامبر در ائمه علیهم السّلام 44

روایت اوّل: 44

روایت دوم: 47

لقمان و پیامبری 47

روایت سوم: 49

گفتار چهارم اشتراکات پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلم و علی علیه السّلام (1) 51

همسانی در اخلاق و صفات 52

تساوی در خلقت و طینت 54

اخوت و برادری 54

برابری در مدت عمر 56

اولویت نسبت به بشر 57

نخستین مسلمانان 59

تحت لوای پیامبر و علی علیهما السّلام 60

ص:6

آزار پیامبر آزار علی است 61

جدا شدن از علی علیه السّلام 62

ولایت علی علیه السّلام 62

گفتار پنجم اشتراکات پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلم و علی علیه السّلام (2) 64

قدرت بینایی و شنوایی 64

بینایی چهارده معصوم همان بینایی خداست 67

تجلی خدا در پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلم و علی علیه السّلام 73

گفتار ششم جایگاه حضرت علی علیه السّلام نزد پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلم 77

شباهت های علی علیه السّلام و هارون 78

شباهت اول: 78

در جنگ احزاب 81

در جنگ خیبر 82

در جنگ ذات السلاسل 82

شباهت دوم: آسانی کار 83

شباهت سوم: جانشینی 84

ص:7

گفتار هفتم اهل بیت علیهم السّلام و جایگاه رسالت 87

ولایت مطلق و ولایت مقیّد 88

تبلیغ ولایت، رمز بعثت پیامبر 91

مقام عصمت، حافظ نبوت و امامت 93

ولایت بر دولت انبیاء 95

امیر المؤمنین علیه السّلام و علم الکتاب 99

عصارۀ انبیا 101

برترین منزلگاه قرب 102

گفتار هشتم باب اللّه بودن اهل بیت در قرآن 104

علت شباهت به باب و در 105

باب ریزش گناهان 108

گفتار نهم باب اللّه بودن اهل بیت در روایات 113

ایمان و کفر 114

باب شناخت خدا 115

ص:8

گفتار دهم اهل بیت علیهم السّلام باب های خداوند در همۀ کمالات (1) 120

سخن علامۀ مجلسی در این باره 122

دریافت فیض از معصومین علیهم السّلام 123

امرای کلام 125

روح نماز 126

آغاز همۀ نیکی ها 128

ریشۀ همۀ نیکی ها 128

معادن خیر و نیکی 129

جایگاه و منتهای نیکی ها 130

گفتار یازدهم اهل بیت علیهم السّلام باب های خداوند در همۀ کمالات (2) 131

اهل البیت علیهم السّلام واسطۀ فیض 135

انحراف در عرفان 137

گفتار دوازدهم باب علم و حکمت 140

گفتار سیزدهم باب پذیرش اعمال 147

ص:9

گفتار چهاردهم اهل بیت علیهم السّلام و تربیت هستی 155

تربیت الهی معصومین علیهم السّلام 158

عنایت به یک ناصبی 159

تربیت جهان 160

گفتار پانزدهم عرضۀ ولایت بر همۀ هستی 163

ولایت در عالم ذر 165

پیمان انبیا 167

درخواست آب با توسل به ولایت 168

عبادات، مقدمۀ ولایت 169

گفتار شانزدهم ولایت علی علیه السّلام در امت های گذشته 172

نام حضرت علی علیه السّلام در قرآن 173

ولایت، اصل همیشگی 176

همه جا نام علی علیه السّلام 177

ولایت خدا 178

ص:10

گفتار هفدهم عرضۀ ولایت به موجودات 181

گسترۀ احاطۀ امام علیه السّلام 183

عرضۀ ولایت به ما سوی اللّه 184

گفتار هجدهم ولایت و توحید، اسلام و ایمان 189

ولایت و توحید 189

ولایت و اسلام 196

ولایت و ایمان 197

ولایت و تقوا 199

منابع 201

زیارت جامعه کبیره 204

ص:11

سخن ناشر

زیارت اولیاء الهی در بنیان های اعتقادی و زیرساخت های فرهنگی تفکر و اندیشه شیعی، جایگاهی بس عالی و والا داشته و همچنین در تثبیت ارکان ایمانی و تحکیم پایه های معرفتی انسان نقش شایسته و مؤثر دارد.

زیارت از برترین موهبت های الهی است که بموجب ارتباط و وابستگی وجودی به اهل بیت علیهم السّلام می شود که خود منشأ خیرات و برکات و نزول فیض و اجر و ثواب است.

یکی از بهترین زیارت ها که با عبارات بلندش به وجود ائمه اطهار علیهم السّلام نظر دارد و زمینه معرفت کامل تر را فراهم می سازد زیارت «جامعه کبیره» است که سراسر مملو از ذکر کمالات و فضایل اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام می باشد.

زیارت جامعه منشور بلند امامت و هدایت بوده که در بیان نورانی و زیبای امام هادی علیه السّلام آمده است و در واقع هدایت امت به بخشی از کمالات آن انوار پاک است و گرنه فضایل و مناقب آن ذوات مقدس بیش از اینها می باشد.

این اثر با نام «نسیم معرفت» اهل بیت علیهم السّلام از نگاه زیارت جامعه کبیره که در پرتو گفتار و نوشتار نغز استاد ارجمند حجة الاسلام و المسلمین آقای حسین گنجی که بیان شیوا و رسا به شرح و تبیین این زیارت پرداخته و با استعانت از اهل بیت علیهم السّلام در چندین مجلد به زیور طبع آراسته خواهد شد.

امید است که ذات باریتعالی ما را از نفخات و رشحات نسیم روحنواز و نورانی چهارده معصوم علیهم السّلام متنعم فرماید و باب شناخت و معرفت حقیقی را بر ما بگشاید.

موسسه فرهنگی انتشاراتی طوبای محبت

ص:12

پیشگفتار

بسم اللّه الرحمن الرحیم

فلسفه ی خلقت و آفرینش، معرفت است(1) که اگر شناخت صحیح برای کسی حاصل شود عبودیت و کمالات دیگر در سایه ی آن جاری می گردد. «من عرف ربّه فقد توحّد (2) ؛هر که پروردگارش را بشناسد یکتا پرست شود.» حقیقت توحید با معرفة اللّه حاصل خواهد شد و محبت و ایثار نیز زاییده شناخت است: «و دلیل الحبّ ایثار المحبوب علی ما سواه (3) ؛علامت محب خدا مقدم داشتن محبوب بر هرچه جز اوست.» محبت، خوف و خشیت نیز از آن چشم سار ساری است: اخوفکم اعرفکم (4) ؛ترسنده ترین شما، خداشناس ترین شما است.» و «إِنَّما یَخْشَی اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ (5) ؛در میان بندگان خدا تنها عالمان از او می ترسند.» و حدیث زیبای نبوی «من عرف اللّه و عظّمه منع فاه من الکلام و بطنه من الطّعام و عنّی نفسه بالصّیام و القیام (6) ؛هرکه خدا را بشناسد و او را

ص:13


1- (1) - تفسیر صافی، ج 5، ص 75.
2- (2) - غرر الحکم، فصل هشتم، کلمۀ 13.
3- (3) - بحار الانوار، ج 67، ص 22.
4- (4) - غرر الحکم، ص 174.
5- (5) - سورۀ فاطر، آیه ی 27.
6- (6) - کافی، ج 2، ص 237.

تعظیم کند، دهانش را از باطل بازمی دارد و شکمش را از حرام و پرخوری و نفسش را به روزه و شب زنده داری به ریاضت می اندازد.» و معرفة اللّه نیز جز با شناخت حضرات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام حاصل نمی شود چون آن ها مرکز معرفة اللّه هستند: «السّلام علی محالّ معرفة اللّه و مساکن برکة اللّه و معادن حکمة اللّه» حکمت، دانش، بینش، و شناخت آن جاست و جز از در خانه ی اهل بیت گدایی کردن انسان به جایی نمی رسد.

«من اراد اللّه بدء بکم و من وحّده قبل عنکم و من قصده توجّه بکم» هر کس بخواهد خدا را با دل بنگرد باید به جمال اهل بیت نظاره گر باشد چون آینۀ خدانما آن ها هستند.

در چهره ی مه رویان انوار تو می بینم در لعل گهرباران گفتار تو می بینم

آن بابی که همه ی مردم فرمان داده شدند از آن طریق وارد شهر توحید، شهر ایمان، شهر علم، شهر اخلاق و شهر همه ی خوبی ها بشوند ایشان هستند.

«نحن بیوت الّتی أمر اللّه أن یؤتی من أبوابها و نحن باب اللّه»(1)

یعنی آن خانه هایی که خدای منان امر فرموده از در آن خانه ها وارد شوید ما هستیم. لذا رئیس مذهب امام صادق علیه السّلام فرمودند:

ص:14


1- (1) - بحار الانوار، ج 23، ص 328.

«شرّقا و غرّبا لن تجدا علما صحیحا إلاّ شیئا خرج من عندنا أهل البیت(1)» به شرق و غرب عالم بروید، به غرب عالم بروید شما علم صحیح را نمی یابید مگر از خانه ی ما بیرون آمده باشد.»

یا این که می بینیم حضرت مهدی علیه السّلام در عالم مکاشفه به میرزا مهدی اصفهانی فرمودند:

«طلب الهدایة أو المعارف من غیرنا مساوق لانکارنا»(2)

اگر کسی دنبال عرفان و سیر و سلوک الی اللّه برود اما نه از مسیر ما اهل بیت عصمت و طهارت، مساوی با انکار ماست.

و حدیث ثقلین که متفق بین شیعه و سنی است و ده ها آیه و هزاران روایت دیگر گویای همین مدعاست.

آن قدر امام صادق علیه السّلام سوز و گداز دارد که می فرماید:

«بلیّة النّاس علینا عظیمة، ان دعونا هم لم یستجیبوا لنا و ان ترکناهم لم یهتدوا بغیرنا»(3) گرفتاری ما به مردم بزرگ است. اگر آن ها را دعوت به حق کنیم پاسخ نمی دهند و اگر رهایشان کنیم به غیر ما هدایت نمی شوند.

پس باید به اهل بیت علیهم السّلام سر سپرد و تسلیم مطلق ایشان شد و جز این، ضلالت و گمراهی و به بیراهه رفتن است.

نه کسی چیزی دارد و نه جایی خبری است بلکه همه ی خیرها و

ص:15


1- (1) - همان، ج 2، ص 92.
2- (2) - مستدرک سفینة الب حار، ج 10، ص 503.
3- (3) - بحار الانوار، ج 26، ص 253.

خوبی ها در خانه ایشان می باشد.

«ان ذکر الخیر کنتم اوّله و اصله و فرعه و معدنه و مأویه و منتهاه» از خیر و نیکویی یاد شود شما اول مقام نیکی را دارا هستید و اصل و فرع و معدن و محل و مبدأ و منتهای هر خیر و نیکویی شمایید.

مظهر طلعت دادار شمایید شما جلوه گر در همه اطوار شمایید شما

گر چه اندر همه ذرات جهان جلوه گرید لیک پوشیده ز انظار شمایید شما

مرکز دایرۀ عالم ملک و ملکوت محور گنبد دوار شمایید شما

چه خبرهاست در این پرده که ما بی خبریم از پس پرده خبردار شمایید شما

شکر للّه که نمردم من و معلومم شد که در این ملک جهان دار شمایید شما

در قیامت که ز خجلت همه سرهاست به زیر شافع خلق گنهکار شمایید شما

*** حال چگونه اهل بیت علیهم السّلام را بشناسیم تا به معرفتشان برسیم ؟ راهی جز این نیست که از کلمات خود آن ها بهره بگیریم. یک نمونه ی بسیار زیبا و جامع برای معرفی ایشان، زیارت جامعۀ کبیره است که از ناحیۀ

ص:16

مقدس حضرت امام هادی علیه السّلام صادر شده و تقریبا چهارصد و بیست ویژگی از خصال ایشان را بیان می کند. که اگر می خواستیم مطلع بر این فضایل و مناقب شویم باید صدها کتاب و هزاران حدیث را ببینیم و لکن حضرت، بسیار زیبا در ضمن چند برگ زرین، دریای فضایل را نهفته، که این خود کرامتی و اعجازی است که از غیر معصوم نشاید.

ذکر این نکته هم ضروری است که خیال نکنیم می توانیم آن ها را به نحو کامل بشناسیم. هرگز! زیرا حضرت با ذکر این فضایل دو مرتبه به ما می گوید که اندر خم یک کوچه ایم. یکی در:

«موالیّ لا احصی ثنائکم و لا ابلغ من المدح کنهکم و من الوصف قدرکم» ای پیشوایان من! صفات کمالیه شما آن قدر است که ثنای شما را نمی توانم بشمارم و به کنه مدح و توصیف قدر و منزلت شما نتوانم رسید.

و دیگری در:

«کیف اصف حسن ثنائکم» من چگونه می توانم فضایل و مناقب شما را بازگو کنم ؟

و اگر قطره ای از اقیانوس فضایل ایشان را در این کتاب خواندید بدانید که هنوز فریاد امیر مؤمنان حضرت علی علیه السّلام طنین انداز است که فرمودند:

«و لا یرقی إلیّ الطّیر»(1) هیچ پرنده فکر و عملی به سوی من پرواز نکند.

و همچنین سخن امام رضا علیه السّلام دلنواز:

ص:17


1- (1) - نهج البلاغه، خطبه ی سوم.

فمن ذا الّذی یبلغ معرفة الاحام، أو یمکنه اختیاره هیهات! هیهات!»(1)

چه کسی می تواند امام را بشناسد یا انتخاب او برایش ممکن باشد؟ هیهات!

و هنوز جملۀ شیرین:

«إجعلونا مخلوقین و قولوا فی فضلنا ما شئتم و لن تبلغوا»(2) ما را مخلوق خدا قرار دهید و در فضائل ما هر آنچه می خواهید بگویید ولی هرگز به کنه آن نمی رسید.

کتاب ولایت را زیور است. پس باید از نقل این فضایل و شنیدنش و نوشتنش نهراسیم و از تقصیر و قصور بترسیم که امامان ما برتر از زیارت جامعه هستند. همچنان که مرحوم آیت اللّه صفوی اصفهانی به نقل از میرزا علی آقای شیرازی می فرمودند: ای کاش محدث خبیر سید هاشم بحرانی مدینة المعاجز را نمی نوشت. از ایشان پرسیدم:

علت این سخن چه بود؟ فرمودند: ایشان می فرمود: این معجزات از آن عالمان ربانی است و اهل بیت علیهم السّلام ما فوق این کرامات هستند.

و می بینم حضرت مهدی علیه السّلام در دعای ماه رجب می فرمایند:

«لا فرق بینک و بینها الاّ أنّهم عبادک و خلقک فتقها و رتقها بیدک»(3)

این جمله می گوید: شما مخلوق و بندۀ حضرت حق هستید و لیکن

ص:18


1- (1) - کافی، ج 1، ص 201.
2- (2) - مستدرک سفینة البحار، ج 8، ص 326.
3- (3) - اقبال الأعمال، ج 3، ص 214.

مظهر کامل و مثل اعلای صفات خدایید و قدرت، علم، اراده و رحمت خدا را در چهرۀ شما باید ببینیم.

بیاییم زیاراتشان، دعاهایشان، مناجات هایشان و کلماتشان را مطالعه کنیم تا نیازمند به دیگران که خود نیاز به هدایت دارند نباشیم.

خدایا! چگونه شکر تو را به جای آوریم و از جانشینان بر حقّت تشکر کنیم که ما را به امامت ایشان و محبت، تبعیت و دفاع از ایشان و همچنین آشنایی با قطره ای از اقیانوس فضایلشان آشنا کردی.

«فربّی احمد شیء عندی و احقّ بحمدی»(1) پس پروردگار من، پسندیده ترین شیء نزد من و سزاوارترین فرد به ستایش من است.

مهدی جان! ای آرزوی انبیا و ای نور الانوار، به مادرت حضرت زهرا علیها السّلام این ران ملخ را از این کمترین مور بپذیر که تو آقا و سید الأولیایی.

حسین گنجی

قم - ذیقعده 1425.

ص:19


1- (1) - همان، ج 1، ص 157.

گفتار اوّل: بررسی سند زیارت جامعۀ کبیره

اشاره

قال اللّه الحکیم فی کتابه الکریم: «عَلاماتٍ وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ » (1)

و قال مولانا علی بن محمد الهادی علیهم السّلام: «موالیّ لا احصی ثنائکم و لا ابلغ من المدح کنهکم »(2).

یکی از وظایف بسیار مهم شیعه شناخت امام معصوم علیه السّلام است. و این نه تنها وظیفۀ شیعه، بلکه وظیفۀ تمام انسان ها نیز هست؛ زیرا اگر امام خویش را نشناختند به تعبیر این روایت - که از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلم نقل شده است و شیعه و سنی، همه نقل کرده اند و قابل خدشه نیست - مانند زمان جاهلیت مرده اند:

ص:20


1- (1) .و (نیز) علاماتی قرار داد و (شب هنگام) به وسیلۀ ستارگان هدایت می شوند. (سورۀ نحل، آیۀ 16.)
2- (2) .ای پیشوایان من! صفات کمالیه شما آن قدر است که ثنای شما را نمی توانم بشمارم و به کنه مدح و توصیف قدر و منزلت شما نتوانم رسید. (بخشی از زیارت جامعۀ کبیره.)

«من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیّة»(1)

هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، همانند زمان جاهلیت مرده است.»

زمان جاهلیت زمان بی خدایی، زمان کفر و منهای نبوت و رسالت، و زمان شرک و بت پرستی و توحش و بی حیایی بوده است.

زیارت جامعه، درس امام شناسی

با این که امام هادی علیه السّلام نزدیک به سی و چهار سال امامت را بر عهده داشته اند، ولی، عصر حضرت، عصر اختناق بوده و عمدۀ امامت ایشان در زمان متوکل عباسی - که از خبیث ترین خلفای بنی عباس محسوب می شود - سپری شده است. در این دوران متوکل، حضرت را به سامرا تبعید کرد و ایشان را در محاصره گرفت، ولی امام هادی علیه السّلام از موضع امامت، هنرهای زیبا و بی نظیری آفریده و شیعه را از سردرگمی نجات داده است.

اگر در موضوع امام شناسی، هیچ آیه و روایتی نیامده بود، همین زیارت جامعۀ کبیره برای امام شناسی کفایت می کرد. امام هادی علیه السّلام با بیان این زیارت تا روز قیامت درس امام شناسی را به انسان ها داده است. مرحوم سید عبد الهادی شیرازی رحمه اللّه(2) در این مورد فرموده اند:

ص:21


1- (1) .بحار الانوار، ج 32، ص 331؛ ینابیع المودة، ج 3، ص 372.
2- (2) .از مراجع بزرگ تقلید در نجف اشرف.

«زیارت جامعۀ کبیره به این علت از زبان شریف امام معصوم علیه السّلام صادر شده که افکار و عقاید ما را تصحیح کند.»

سند زیارت جامعه

ما گاهی مشاهده می کنیم که مناقب و فضایلی را که برای امامان معصوم علیهم السّلام بیان می شود در ضعف و قوّت سندش بحث می کنند. از این رو در آغاز، باید این زیارت را از نظر سند مورد بررسی قرار بدهیم و اتقان آن را ثابت کنیم، تا کسی از این نظر خدشه وارد نکند. برای دستیابی به این منظور از چند زاویه به این زیارت می نگریم:

قوّت متن

1 - وقتی برخی از روایات و زیارات را نگاه می کنیم، می بینیم از سر تا پای آن صدق می بارد و کاملا پیداست که سخن امام معصوم علیه السّلام است و وجودش به بدیهی بودن صدق آن گواه است؛ زیارت جامعه نیز از همین دست بدیهیات است.

استاد ما مرحوم شیخ عبد الکریم حامد(1) می فرمودند: «بعضی ها می گویند سند مناجات «خمسه عشر»(2) ضعیف است. هرکس این مطلب را به شما گفت به او بگویید: عقلت ضعیف است؛ زیرا

ص:22


1- (1) .برجسته ترین شاگرد مرحوم شیخ رجبعلی خیاط .
2- (2) .از مناجات های امام سجاد علیه السّلام.

غیر معصوم، بلد نیست و نمی تواند این گونه با خدا سخن بگوید.»

یا این که برخی بحث می کنند که آیا حدیث کساء سند دارد یا نه ؟ در زمان جنگ حضرت آیت اللّه بهاء الدینی رحمه اللّه به همراه چند نفر از دوستان، به شهر درود سفر می کنند. استاد ما حاج آقای شوشتری که در آن موقع امام جمعه درود بودند به آقا می گوید: مرتب این جا را بمباران می کنند شما چه دستوری می فرمایید؟ آیت اللّه بهاء الدینی در پاسخ می فرمایند: «مادرم حضرت زهرا علیها السّلام فرمودند: به مردم بگو حدیث کساء بخوانند.» بعد از آن، مردم شروع به خواندن حدیث کساء می کنند و از آن تاریخ به بعد یک بار هم درود بمباران نمی شود.

آن وقت بعضی ها در سندش مانده اند(1).

همچنین ایشان فرمودند: در همین زمان ها بود که خلبانی را گرفته بودند و با او مصاحبه می کردند. من خودم آن مصاحبه را گوش دادم.

از او سؤال کردند: شما کجاها مأموریت داشتید؟ گفت: یکی از مأموریت های من شهرستان درود بود. وقتی می آمدم از دور شهر درود را می دیدم، ولی نزدیک که می شدم آن جا را دریا می دیدم. در آخر، بمب ها را در الیگودرز خالی می کردم.

وقتی ما بررسی کردیم دیدیم این قضیه بعد از خواندن حدیث کساء واقع شده بود. بااین وجود آیا این دعا اعتبارش از احادیث «من

ص:23


1- (1) .حضرت آیت الله بهجت نیز در مواردی سفارش به خواندن حدیث کساء می کنند. (ر. ک. به گوهرهای حکیمانه، ص 13)

بلغ»(1) کمتر است که در مکروهات و مستحبات به آن عمل می کنند.

همچنین بعضی بحث می کنند که آیا جمکران سند دارد یا نه ؟ درحالی که افرادی، آن جا آقایشان را دیده اند و خیلی ها هم حاجت گرفته اند. با رفقا خدمت آیت اللّه بهاء الدینی بودیم که فرمودند: «بارها برای ما اتفاق افتاد که وقتی نزدیک جمکران می رسیدیم، حالمان منقلب و متحول می شد »(2).

نقل کتب معتبر

2 - زیارت جامعۀ کبیره را اکثر بزرگان ما در کتاب هایشان نقل کرده اند. شیعه بعد از قرآن و «نهج البلاغه» و «صحیفۀ سجادیه»، چهار کتاب معتبر دارد که به اصول اربعه معروف است و کتاب های اصلی و ریشه ای شیعه می باشند. یکی از آن ها کتاب شریف «اصول و فروع کافی»، نوشتۀ شیخ کلینی است. کتاب دوم «من لا یحضره الفقیه» تألیف رئیس المحدثین شیخ صدوق است که به دعای امام زمان علیه السّلام به دنیا آمده و بعضی از بزرگان فرموده اند: حضرت، گاهی اوقات سر قبر ایشان می روند. دو کتاب دیگر، یعنی «تهذیب» و «استبصار» هم

ص:24


1- (1) .روایاتی که می فرمایند اگر از ناحیۀ ما خبری به شما رسید و شما از باب تعبد به آن عمل کردید آن ثواب و پاداش را خواهید برد گرچه آن روایت ضعیف باشد، البته کاربرد این روایات در مستحبات و مکروهات است. کافی، ج 2، ص 87.
2- (2) .حضرت آیت اللّه بهجت - مد ظله العالی - نیز در مورد جمکران فرموده اند: بهترین معرف برای این مکان ها، خودشان است. روزنامه کیهان، 1379/12/11.

مربوط به شیخ طوسی است.

شیخ صدوق و شیخ طوسی، هر دو بزرگوار، در کتاب هایشان یعنی «تهذیب»(1) و «من لا یحضره الفقیه»(2) در بخش مزار و زیارات، این زیارت را نقل کرده اند. مخصوصا این که شیخ صدوق در ابتدای کتابش می فرماید: «تمام روایاتی که در این کتاب نقل می کنم بر صحتش اعتقاد دارم و بر طبق آن ها فتوا می دهم». بنابراین، می بینیم زیارت جامعه را دو انسان الهی، دو محدث خبیر و دو فقیه که صاحب سه کتاب معتبر هستند در کتاب هایشان نقل می کنند.

تأیید امامان علیهم السّلام

علمای دیگر نیز همچون علامه محمد تقی مجلسی، این زیارت را تأیید کرده اند. ایشان در جلد پنجم «روضة المتقین» می فرماید: من در رؤیای حقه ای امام رضا علیه السّلام را زیارت کردم. مشغول خواندن زیارت جامعه بودم که حضرت به من فرمودند: «احسنت، احسنت!» یعنی هم زیارت جامعه را تحسین کردند و هم مرا که در خدمت ایشان این زیارت را می خواندم.(3)

سپس ایشان می فرماید: «من زمانی خدمت مولا علی علیه السّلام رفتم و

ص:25


1- (1) .تهذیب الاحکام، ج 6، ص 95.
2- (2) .من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 609.
3- (3) .روضة المتقین، ج 5، ص 451.

مشغول ریاضت و تهذیب نفس بودم تا آن که شبی در رواق عمران در یک مکاشفه ای دیدم که در سامرا، خدمت امام زمان علیه السّلام روی پا ایستاده ام و مشغول خواندن زیارت جامعۀ کبیره هستم. بعد از این که زیارتم به پایان رسید حضرت فرمودند: «نعمت الزّیارة»؛ خوب زیارتی است.

بعد از ذکر این مکاشفه علامه به این جا می رسد: «و الحاصل لا شکّ لی أنّه من انشائات امام الهادی علیه السّلام...»؛ من یقین دارم که این زیارت از ناحیۀ امام هادی علیه السّلام است که به دست ما رسیده و لذا هر موقع که در حرم ها و غیر حرم ها بخواهم امامان معصوم علیهم السّلام را زیارت کنم با زیارت جامعه این کار را انجام می دهم.(1)

ایشان همچنین در همین جلد پنجم، این زیارت را از نظر سلسله سند بررسی کرده و آن را مورد اعتماد دانسته است.

ویژگی های جامعه در کلام علامۀ مجلسی

مرحوم علامه، محمد باقر مجلسی، فرزند علامه محمد تقی، نیز در کتاب شریف و نورانی «بحار الانوار» جلد نود و نه می فرماید: «انّما بسطت الکلام فی شرح تلک الزیارة قلیلا و إن لم أستوف حقّها حذرا من الاطالة لأنّها أصحّ الزّیارات سندا و أعمّها موردا و أفصحها لفظا و أبلغها

ص:26


1- (1) .همان، ص 452.

معنا و اعلاها شأنا (1)»؛من وقتی این زیارت ها را نقل می کردم، به زیارت جامعه که رسیدم آن را به این دلایل شرح دادم(2):

الف: چون زیارت جامعه، صحیح ترین زیارت شیعه است.

درست است که زیارت امین اللّه صحیح است، زیارت امام رضا علیه السّلام و حضرت معصومه علیها السّلام نیز صحیح هستند، امّا صحیح ترین و محکم ترین زیارت از نظر سند، زیارت جامعه است.

ب: زیارت نامه های دیگر اختصاصی هستند و تنها یک یا چند امام معصوم را مورد خطاب قرار می دهند، امّا زیارت جامعۀ کبیره جامع است و همۀ امامان معصوم علیهم السّلام را می توان با آن زیارت کرد.

ج: از نظر عبارت، خیلی فصیح و زیبا و شیواست و کسی به این فصاحت و شیوایی نمی تواند سخن بگوید.

د: از نظر معنا و رساندن مطالب خیلی بلاغت و رسایی دارد.

بعضی از عبارت ها انسان را گیج می کنند، امّا عبارات زیارت جامعه کاملا معنا را می رساند و هیچ سردرگمی ندارند.

ه : زیارت های دیگر تنها مقداری از فضایل و شئونات ائمۀ معصومین علیهم السّلام را بیان می کنند، امّا زیارت جامعه عالی ترین و والاترین و جامع ترین شئون امامت و ولایت را بیان می کند.

ایشان می گوید: این پنج مطلب دست به دست هم داد تا من یک

ص:27


1- (1) .بحار الانوار، ج 99، ص 144.
2- (2) .البته شرح ایشان مختصر و ترجمه وار است.

شرح مختصری به زیارت جامعۀ کبیره بنویسم.

حکایت سید رشتی

از بزرگان دیگری که این زیارت را نقل کرده اند مرحوم حاج شیخ عباس قمی است که در «مفاتیح الجنان» در مبحث زیارت جامعه حکایت سید رشتی را این چنین بیان می کند:

مرحوم سید رشتی درحالی که از قافله عقب مانده بود خدمت آقا امام زمان علیه السّلام می رسد. حضرت به او سه سفارش می کند: می فرماید:

شما چرا نافله نمی خوانید؟ نافله، نافله، نافله، شما چرا عاشورا نمی خوانید؟ عاشورا، عاشورا، عاشورا، شما چرا جامعه نمی خوانید؟ جامعه، جامعه، جامعه.

در این قضیه نکته ای قابل توجه است و آن این که گم شدن چه ربطی به جامعۀ کبیره دارد؟

ربطش این است، اگر از نظر ظاهری گم شدی، امام زمان علیه السّلام را صدا بزن. حضرت نیز به فریادت می رسد و اگر در عالم معنا هم گم شدی و سردرگم شدی و سر در گم هستی، نمی دانی چگونه باید به خدا برسی و می خواهی سلوک داشته باشی، باز هم امام زمان علیه السّلام را صدا بزن. جامعۀ کبیره را بخوان تا به امامت معرفت پیدا کنی. کسی که معرفتش بالا آمد داد می زند: «یا ابا صالح المهدیّ ». حضرت نیز در باطن به فریادت می رسد و دستت را می گیرد.

ص:28

یکی از اساتید ما در درس عقاید می گفت: من قبلا یک مقدار وسوسه درونی نسبت به مقام توحید و شئونات ولایت و امامت داشتم. خدمت آیت اللّه مرعشی رفتم و به ایشان قضیه را گفتم. آقا فرمودند: «بر تو باد به مداومت بر زیارت جامعه.» این کار را انجام دادم و نه تنها وسوسه ها از بین رفت، بلکه یک سری مقامات هم برایم حاصل شد.

این ها مقدمه ای بود برای این که وارد بحث اصلی بشویم. از خدا می خواهیم اعتقاد و ارتباط ما را با دعاها و زیارات روزبه روز بیشتر کند - ان شاء اللّه -.

ص:29

گفتار دوم: فراتر از زیارت جامعه

اشاره

قال اللّه الحکیم فی کتابه الکریم: «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ » (1)

و فی زیارة الجامعة الکبیرة: «کیف أصف حسن ثنائکم».

قبل از این که وارد بحث شئونات امامت از دیدگاه زیارت جامعۀ کبیره شویم باید چند نکته را بیان کنیم:

نکتۀ اوّل: مجموعه ای از فضائل

زیارت جامعۀ کبیره در حقیقت فضایل و مناقب ائمه معصومین علیهم السّلام است که در لابه لای صدها حدیث و روایت پخش و منتشر شده است. اگر یک نفر بخواهد با فضایل اهل بیت علیهم السّلام آشنایی

ص:30


1- (1) . [آن نور هدایت] در خانه هایی است که خدا رخصت داده که ارجمندش دارند و نام خدا در آنها یاد شود. (سورۀ نور، آیۀ 36.)

پیدا کند باید سال ها زحمت بکشد و همۀ کتاب ها را در این زمینه ببیند تا بتواند یک مجموعه ای جمع آوری کند. امّا امام هادی علیه السّلام همۀ آن فضایل را با عبارات دیگر، یکجا جمع و عنوان کرده است.

پس می توان گفت زیارت جامعه، یک کتاب مستقل چند میلیون صفحه ای است که جامع فضایل ائمه معصومین علیهم السّلام است و با همۀ احادیث و روایاتی که شیعه و سنی دربارۀ اهل بیت علیهم السّلام نقل کرده اند برابری می کند.

نکتۀ دوم: فلسفۀ تکبیرها

اشاره

بسیاری از بزرگان همچون مرحوم محمد تقی و مرحوم محمد باقر مجلسی و همچنین مرحوم حاج شیخ عباس قمی فرموده اند: وقتی می خواهی زیارت جامعۀ کبیره را بخوانی وارد حرم که شدی ابتدا سی مرتبه «اللّه اکبر» بگو، سپس چند قدم آرام بردار و برای بار دوم هم سی بار «اللّه اکبر» بگو، دوباره چند قدم به ضریح نزدیک شو و این دفعه چهل مرتبه «اللّه اکبر» بگو. صدبار تکبیر گفتن که تمام شد آن گاه زیارت جامعه را شروع کن.

علت این تکبیرات را هم این گونه بیان کرده اند، می گویند: انسان وقتی شروع به خواندن زیارت جامعه می کند ممکن است در ذهنش استشمام غلو کند و بگوید این هایی که ما داریم می گوییم شئون خدایی است. چون زیارت جامعه برای بعضی از ضعفا بوی غلو

ص:31

می داده است، گفته اند صد مرتبه «اللّه اکبر» بگو؛ یعنی نه! خدا از این ها بالاتر است.

بنده نظر و اعتقاد دیگری هم دارم و فلسفۀ این تکبیرات را چیز دیگری هم می دانم؛ زیرا شخصی که امامان معصوم علیهم السّلام را معرفی می کند امام هادی علیه السّلام است و اگر بنا بود از این عبارات بوی غلو بیاید، امام این گونه صحبت نمی کردند و خیلی بالاتر از این ها شئون ائمۀ معصومین علیهم السّلام را بیان می کردند. در حقیقت حضرت در حد کشش بشری سخن گفته اند تا ما بتوانیم درک کنیم و الاّ شئون اهل بیت علیهم السّلام به مراتب بلندتر از فرازهای زیارت جامعۀ کبیره است.

التفات در زیارت جامعه

ما وقتی زیارت جامعه را در خدمت امام معصوم علیه السّلام می خوانیم، چون ابتدایی هستیم و تازه داریم آشنا می شویم، امام علیه السّلام می گوید با ما حضوری صحبت کن: «السّلام علیکم یا أهل بیت النّبوّة و...»؛ سلام بر شما که اهل بیت نبوت هستید، شما که موضع رسالت هستید و....

این ها همه، خطاب حضوری هستند. وقتی که این جملات را گفتیم و مقداری آشنا شدیم، امام می گوید: چون بار اوّلت بود و مهمان ما بودی نمی خواستم برگردی. چون می خواستم جذبت کنم حضورا راهت دادم، ولی آیا تو مرا شناختی که با من این گونه حرف می زنی ؟ لطفا دوباره برگرد و غایبانه با ما حرف بزن. بگو: «السّلام علی أئمة

ص:32

الهدی و مصابیح الدّجی و...»؛ سلام بر امامان هدایت کنندۀ خلق و چراغ های تاریکی و...

در این بخش ها غایبانه بر ائمۀ معصومین علیهم السّلام سلام می دهیم.

امام علیه السّلام می فرماید: اکنون که غایبانه حرف زدی و مقداری ما را شناختی دوباره بیا با ما حضوری صحبت کن: «و اشهد انّکم الائمّة الرّاشدون المهدیّون...»؛ شهادت می دهم که همانا امامان ارشادکنندۀ هدایت یافته شما هستید....

در صنعت بلاغت، از حضور به غیبت رفتن را التفات می گویند.

این التفات و توجه دادن در زیارت جامعه برای چیست ؟ می خواهند بگویند: امام معصوم علیه السّلام از زیارت جامعه هم برتر و بالاتر است. این صفات که چیزی نیست. آن ها صفت های بالاتر از این ها هم دارند که بیان نشده است. شما خیال نکنید خداوند ایشان را آفریده و همین اوصاف و فضائل را به آن ها داده است، نه. آفرینش خدا بالاتر از این هاست و یک صفات و شئون دیگری هم به ائمه علیهم السّلام داده که در زیارت جامعه نیامده است. در حقیقت چون ما نمی توانیم بفهمیم، به مقام برتر از امامت یعنی مقام نورانیّت دست نبرده و ساکت شده اند.

بزرگی به نکتۀ ظریفی اشاره می کرد. ایشان می گفت: خداوند در قرآن فرموده: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ » (1) ؛ما جنّ و انسان را خلق نکردیم مگر برای عبادت. با این که معرفت بالاتر از عبادت

ص:33


1- (1) .سورۀ الذاریات، آیۀ 56.

است چرا نفرموده است: «لیعرفون»؛ برای معرفت پیدا کردن ؟ آن بزرگ می فرمود: «عبادت کار بنده است و معرفت کار خداست.

بنابراین معرفت کار ما نیست که خدا بگوید «لیعرفون». معرفت چیزی است که خدا می دهد: «انّ المعرفة من صنع اللّه »(1) ؛معرفت کار خداست. و برای همین خدا می گوید هدف از خلقت بندگی است و نتیجه و مزد بندگی را هم من باید بدهم. بنابراین ما هم می گوییم:

«اللّهم عرّفنی نفسک، فانّک ان لم تعرّفنی نفسک لم اعرف رسولک، اللّهم عرّفنی رسولک، فانّک ان لم تعرّفنی رسولک لم اعرف حجّتک، اللّهم عرّفنی حجّتک، فانّک ان لم تعرّفنی حجّتک ضللت عن دینی »(2) ؛

خدایا تو خودت را به من بشناسان، زیرا اگر نشناساندی رسولت را نشناخته ام، خدایا رسولت را به من بشناسان که اگر نشناساندی حجتت را نشناخته ام. خدایا حجتت را به من بشناسان، زیرا اگر نشناساندی از دین خود گمراه می شوم.

نکتۀ سوم: فضائل بی انتها

زندگی و صفات و خصوصیات اخلاقی ائمه معصومین علیهم السّلام در

ص:34


1- (1) .کافی، ج 2، ص 212.
2- (2) .مفاتیح الجنان، بخشی از دعا در زمان غیبت امام زمان علیه السّلام.

یک بعد و در ده بعد و در صد بعد و زاویه نمی گنجد. به تعبیری ما این مطلب را متوجه می شویم که امامان معصوم علیهم السّلام نسبت به حضرت رب العالمین متناهی و محدودند. امّا نسبت به غیر خدا نامتناهی و نامحدود هستند. بنابراین وقتی امام معصوم این گونه صفات نامتناهی بی شمار دارد چگونه ما می توانیم دربارۀ امامت سخن بگوییم.

در خود زیارت جامعه هم دوبار به این مطلب اشاره شده است.

یکی در بخش «موالیّ لا احصی ثنائکم و لا ابلغ من المدح کنهکم و من الوصف قدرکم»؛ ای سروران من! ثنای شما را نتوانم کرد و با مدح، به کنه و حقیقت شما نرسم و با توصیف، قدر و منزلت شما را بیان نتوانم کرد. و در جایی دیگر می فرماید: «کیف اصف حسن ثنائکم»؛ من چگونه می توانم فضایل و مناقب شما را بازگو کنم ؟ درست است جامعۀ کبیره را می خوانم و درست است که می فهمم، امّا ائمّۀ معصومین علیهم السّلام دارای ابعاد بی انتها و غیر قابل شمارش هستند. در روایتی پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلم دربارۀ امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند:

«انّ اللّه تعالی جعل لأخی علیّ بن ابی طالب علیه السّلام فضائل لا تحصی کثرة »(1) ؛

حضرت علی علیه السّلام صاحب فضایلی است که از نظر کثرت و فزونی قابل شمارش نیست.

ص:35


1- (1) .بحار الانوار، ج 26، ص 229.

ممکن است گفته شود یک نفر قدرت شمارش فضایل مولا را ندارد، ولی مجموعۀ هستی و خلایق چطور؟ در روایتی دیگر رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلم فرمودند:

«لو انّ الرّیاض أقلام و البحر مداد و الجنّ حسّاب و الإنس کتّاب ما أحصوا فضائل علیّ بن أبی طالب علیه السّلام»(1)

اگر همۀ درختان قلم و همۀ دریاها مرکّب، همۀ جن ها از ابتدای خلقت تا پایانش حسابگر و همۀ انسان ها نویسنده شوند و بخواهند فضایل حضرت علی علیه السّلام را شمارش کنند و بنویسند، نمی توانند.

امام صادق علیه السّلام هم در روایتی فرمودند:

«لا یقدر الخلایق علی کنه صفة اللّه عزّ و جل »(2).

مردم قدرت و توانایی ندارند خدای منان را آن چنان که حق اوست، بشناسند.

آیۀ کریمۀ قرآنی نیز همین مطلب را بیان می کند:

«وَ ما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ » (3)

و خدا را آن گونه که باید نشناخته اند.

ص:36


1- (1) .همان، ج 38، ص 197.
2- (2) .همان، ج 64، ص 65.
3- (3) .سورۀ انعام، آیۀ 21.

آن گاه حضرت فرمودند:

«فکما لا یقدر علی کنه صفة اللّه فکذلک لا یقدر علی کنه صفة رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم».

همان طور که مردم نمی توانند خدای منّان را بشناسند قدرت شناخت پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را نیز ندارند.

سپس فرمود: همان طوری که قدرت شناخت پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را ندارند، قادر بر شناخت ائمۀ معصومین علیهم السّلام نیز نیستند و همان طور قدرت شناخت یک مؤمن واقعی را نیز ندارند. به همین خاطر خدای منّان به همۀ هستی خطاب می کند: «وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاّ قَلِیلاً » (1) ؛ علم شما دربارۀ خدا، در باب امامت و در باب فضایل ائمّه علیهم السّلام قلیل و ناچیز است.

نکتۀ چهارم: ناتوانی بشر در توصیف امام علیه السّلام

حال اگر ما بتوانیم چند صفت و ویژگی ائمۀ معصومین علیهم السّلام را بفهمیم آن صفت و خصوصیت را آن گونه که شایسته است نمی توانیم بشناسیم؛ یعنی هم مجموعۀ صفات آن ها در ابعاد، بی انتهاست و همچنین هر صفتی از آن ها، حد و مرز و اندازه ندارد.

امام رضا علیه السّلام در خطبۀ غرّای خود که دربارۀ امامت ایراد کرده اند

ص:37


1- (1) .سورۀ اسراء، آیۀ 85.

می فرمایند:

«ضلّت العقول و تاهت الحلوم و حارت الالباب و خسئت العیون و تصاغرت العظماء و تحیّرت الحکماء و تقاصرت الحلماء و حصرت الخطباء و جهلت الألبّاء و کلّت الشّعراء و عجزت الادباء و عییت البلغاء عن وصف شأن من شأنه أو فضیلة من فضائله»(1)

خردها گم گشته و خویشتن داری ها بیراهه رفته و عقل ها سرگردان و دیده ها بی نور و بزرگان، کوچک شده و حکیمان، متحیر و خردمندان، کوتاه فکر و خطیبان، درمانده و خردمندان، نادان و شعرا، وامانده و ادیبان، ناتوان و سخندانان، درمانده اند که بتوانند یکی از شئون و فضائل امام را توصیف کنند.

یعنی اگر همۀ عقلای عالم و اندیشمندان تاریخ و همۀ بزرگان و نویسندگان، همه و همه دست به دست هم بدهند و بخواهند شأنی از شئون امامت را بیان کنند نمی توانند.

به عنوان نمونه در زیارت جامعه یکی از اوصاف اهل بیت علیهم السّلام را «خزّان العلم» یعنی صاحبان و خزانه داران علم معرفی می کند. امّا آیا ما می توانیم علم آن ها را با ترازوی عقل و فکر و دانش بشری بسنجیم

ص:38


1- (1) .کافی، ج 1، ص 201.

و بفهمیم علم آن ها در چه حد است ؟

یک موقع یک تاجری به شخصی می گوید: شما مسئول این خزانه و انبار هستید. خزانه دار هم باید به تمام موجودی خزانه علم داشته باشد تا بتواند کارش را انجام دهد. یا ممکن است شخصی را خزانه دار یک مملکت کنند. او نیز باید از موجودی خزانه آگاهی داشته باشد.

خدای منان هم برای علمش خزانه دارانی قرار داده و آن ها امامان معصوم علیهم السّلام هستند؛ امّا خدای منان علمش، قدرتش و صفاتش بی نهایت است:

«الّذی لیس لصفته حدّ محدود و لا نعت موجود »(1).

پروردگاری که برای صفات او، حد و مرزی وجود ندارد و تعریف کاملی برای او نمی توان یافت.»

بنابراین، چگونه می توانیم بفهمیم که علم ائمه علیهم السّلام چه قدر است ؟ چون آن ها خزانه دار علم خدا هستند علم آن ها نیز بی نهایت می شود.

ابن عبّاس می گوید: یک شب در محضر مبارک امیر المؤمنین علیه السّلام بودم. حضرت از سر شب تا به صبح از همزۀ «الحمد لله» برای من سخن فرمودند به طوری که اکثرش را فراموش کردم و یادم نمانده است. آن گاه حضرت فرمود: ابن عباس! من اگر بخواهم از سورۀ حمد هفت بار شتر، تفسیر بگویم، می توانم.(2)

ص:39


1- (1) .نهج البلاغه، خطبۀ اوّل.
2- (2) .بحار الانوار، ج 40، ص 157.

خداوند إن شاء اللّه روزبه روز بر معرفت ما نسبت به امامان معصوم علیهم السّلام بیفزاید.

ص:40

گفتار سوم: اهل بیت نبوت

اشاره

قال اللّه الحکیم فی کتابه الکریم: «وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا » (1).

و فی زیارة الجامعة: «السّلام علیکم یا أهل بیت النّبوّة».

برای بحث پیرامون جایگاه و موقعیت ائمّۀ معصومین علیهم السّلام در زیارت جامعۀ کبیره ابتدا جایگاه و موقعیت امامان معصوم علیهم السّلام را نسبت به مقام نبوت و انبیا مورد بررسی قرار می دهیم.

اوّلین جملۀ زیارت جامعه این است: «السّلام علیکم یا أهل بیت النّبوّة»؛ سلام بر شما ای ائمّۀ معصومین علیهم السّلام که اهل خانۀ پیغمبری هستید. در این جا نفرمود: «السّلام علیکم یا أهل بیت النّبیّ »، بلکه فرمود: «النّبوّة»؛ یعنی پیغمبری.

ص:41


1- (1) .هرآن چه رسول خدا فرمان می دهد انجام دهید و از هرچه نهی می کند چشم بپوشید. (سورۀ حشر، آیۀ 7.)

ما از این جمله استفاده می کنیم که پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم دو خانه دارد:

یک خانۀ صوری و ظاهری و مادی و دیگری خانۀ روحی و باطنی و معنوی.

از نظر ظاهری و نسبی اصلا قابل بحث نیست و همه می دانند که زهرای اطهر علیها السّلام و ائمّۀ معصومین علیهم السّلام فرزندان نسبی پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم هستند.

امّا خانۀ دوم حضرت، عبارت است از خانۀ مقام خاتمیّت و مقام نبوّت که وسایلش اسمای الهی و صفات خدای منان است. به عبارت دیگر، خانۀ پیغمبری از قدرت مطلقه، از حیات مطلقه و از صفات ملکوتی و جبروتی حضرت رب العالمین ساخته شده است.

یکی از بزرگان دراین باره در تعبیر جالبی می گوید: «خانۀ پیغمبری دو در دارد. یک درش به سوی عالم وحدت و عالم توحید و خدا باز است و در دیگرش به طرف عالم کثرت و عالم خلق. پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از عالم توحید، علم و رحمت و حیات و همۀ برکات و کمالات را می گیرد و از در دوم که در پیغمبری است به همۀ خلق اللّه حتی انبیا و ملائکه می دهد.»(1)

به عنوان مثال، کار «فیوز» این است که برق را از سیم اصلی می گیرد و به خانه ای که چند لامپ یا وسیلۀ برقی دارد به اندازۀ ظرفیت آن ها می دهد. پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نیز برکات و رحمت را از خدا

ص:42


1- (1) .شرح زیارت جامعۀ فخر المحققین شیخ الاسلام شیرازی، ج 1، ص 26.

می گیرد و به هر موجود و انسان، به اندازۀ ظرفیتش عطا می کند. مثالی هم قرآن دارد که از مثال های قبلی بهتر است:

«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» (1)

به ریسمان خداوند چنگ زنید و پراکنده نشوید.

قرآن حضرت علی علیه السّلام و ائمّۀ معصومین علیهم السّلام را به ریسمان تشبیه می کند.(2) چرا؟ چون اوّلا؛ ریسمان از بالا به پایین آویزان می شود و خدای منّان می خواهد بگوید همان طوری که ما قرآن را از بالا بر شما نازل کردیم ائمه علیهم السّلام را نیز از عالم معنا تنزّل دادیم و برای شما فرستادیم.

ثانیا؛ ریسمان دو سر دارد، یک سرش پایین و یک سرش بالاست.

یعنی می گوید امامان معصوم علیهم السّلام دارای دو شخصیت هستند:

شخصیت بشری و شخصیت وجه اللهی. با آن شخصیت وجه اللهی و با آن سر ریسمان که متصل به خداست، در عالم وحدت و در عالم توحید به سر می برند و با سر دیگر ریسمان، یعنی جنبۀ بشری آن، آمدند تا ما را از ته چاه طبیعت و دنیا به سمت خدا ببرند و به او برسانند.

ص:43


1- (1) .سورۀ آل عمران، آیه 103.
2- (2) .تفسیر صافی، ج 1، ص 365.

گسترش کمالات پیامبر در ائمه علیهم السّلام

اشاره

بنابراین «اهل بیت النبوة» یعنی نه تنها شما ائمّۀ معصومین علیهم السّلام اهل خانۀ پیغمبر هستید، بلکه اهل خانۀ پیغمبری هم هستید و هر کمال و صفات و خصوصیاتی که پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در آن خانۀ باطنی دارد شما نیز آن کمالات را دارا هستید. برای تأیید این مطلب به چند روایت اشاره می کنم:

روایت اوّل:

«قال الصّادق علیه السّلام: ما جاء به علیّ علیه السّلام ءاخذ به و ما نهاه عنه أنتهی عنه، جری له من الفضل مثل ما جری لمحمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم الفضل علی جمیع من خلق اللّه عزّ و جلّ »(1)

امام صادق علیه السّلام فرمودند: هرچه را علی علیه السّلام فرمان بدهد من عمل می کنم و از هرچه نهیم کرده دست برمی دارم. چرا؟ به خاطر این که هر فضل و کمالی را که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم دارد مثل همان فضل و کمال را علی علیه السّلام دارد.

بنابراین اگر قرآن می گوید: «وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» (2) هرآن چه رسول خدا فرمان می دهد بگیرید و از هرچه نهی

ص:44


1- (1) .کافی، ج 1، ص 196.
2- (2) .سورۀ حشر، آیۀ 7.

می کند رها کنید. اگر این روایت را در کنارش بگذاریم، این گونه می شود: «ما ءاتاکم علیّ فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا»؛ چون هر دو بزرگوار در فضل و کمالات برابرند. در ادامه می گوید: پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بر همۀ خلق فضیلت و امتیاز دارد و علی علیه السّلام نیز در فضل مساوی پیغمبر است. پس می توان نتیجه گرفت امیر المؤمنین علیه السّلام نیز همانند پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بر همۀ خلق امتیاز و برتری دارد. آن گاه روایت ادامه پیدا می کند تا به این جا می رسد که می فرماید:

«و کذلک یجری لأئمّة الهدی واحد بعد واحد»

همین حکم تساوی و برتری بر خلایق در ائمّۀ معصومین علیهم السّلام نیز وجود دارد.

دراین جا برای بیان نکتۀ ظریفی سؤالی را مطرح می کنم: چرا قرآن در آیۀ مباهله(1) به صورت جمع آورده و «انفسنا» فرموده و «نفسنا» نگفته است ؟ یا این که چرا در آیۀ انگشتر دادن مولا نیز، به صورت جمع آمده است: «اَلَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ » (2)

با این که حضرت علی علیه السّلام یک نفر است، ولی آیه به صورت جمع آمده است.

زمخشری که یکی از علمای اهل سنّت است می گوید: این آیه

ص:45


1- (1) .سورۀ آل عمران، آیۀ 61.
2- (2) .کسانی که نماز بپا می دارند و درحالی که در رکوع هستند زکات می دهند. (سورۀ مائده، آیۀ 55).

می خواهد ترغیب کند که شما هم این کار را بکنید. ولی این مطلب اشتباه است؛ چون اگر دیگران یک میلیون انگشتر هم بدهند خبری نمی شود. این قضیه اختصاصی بوده و از نشانه های امامت است.

یا آیه ای که دربارۀ خوابیدن حضرت علی علیه السّلام به جای پیامبر آمده است نیز به صورت جمع است.(1) علّت این است که این آیات دربارۀ همۀ ائمّۀ معصومین علیهم السّلام صدق می کنند. چون همۀ امامان معصوم علیهم السّلام از یک حقیقت برخوردارند، می خواهد ائمّۀ معصومین علیهم السّلام را یک جا بیان کند، امّا با این کلام که، امام علی علیه السّلام فعلش همان فعل امامان معصوم علیهم السّلام است؛ زیرا «انفسنا» دلیل بر اتّحاد و یکسان بودن در کمالات است. و همچنین اگر حضرت علیه السّلام انگشتر داد قطعا می توانیم بگوییم امام صادق و دیگر ائمّۀ معصومین علیهم السّلام انگشتر داده اند.

برای تأیید این موضوع، مطلب دیگری را بیان می کنیم: در روایت مفضّل - که سی صفحه است - مفضل از امام صادق علیه السّلام نقل کرده است: «وقتی امام زمان علیه السّلام تشریف بیاورند اولی و دومی را از قبر بیرون آورده و تازیانه می زنند.»(2) از طرف دیگر در روایت وارد شده است که امام جواد علیه السّلام سه چهار ساله بودند که فرمودند: «به خدا قسم اولی و دومی را از قبر بیرون می آورم و آن ها را آتش می زنم و

ص:46


1- (1) .سورۀ بقره، آیۀ 207.
2- (2) .نوائب الدهور، ج 3، ص 132.

خاکسترشان را بر باد می دهم.»(1)

چگونه این دو روایت را با هم جمع می کنیم ؟ آیا امام زمان علیه السّلام این کار را انجام می دهند یا امام جواد علیه السّلام ؟ یک جواب این است که فرقی نمی کند؛ چون آن ها از یک حقیقت برخوردارند اگر فعلشان را به یکدیگر نسبت بدهیم مانعی ندارد.

روایت دوم:

اشاره

امام علی علیه السّلام می فرماید:

«إنّی و إیّاه لعلی سبیل واحد إلاّ أنّ هو المدعوّ باسمه »(2).

من و او (پیامبر) بر یک راه هستیم جز این که او را به نام خودش می خوانند.

ما هیچ فرقی با هم نداریم و فقط اختلاف ما در لفظ و اسم است که پیامبر، نامش محمد و نام من علی است و پیامبر را با لفظ نبی می خوانند و من را با لفظ وصی. بعد حضرت می فرماید: «من لفظ نبی را ندارم و گرنه نفس نبوت و حقیقت نبوت در وجود من موجود است.

لقمان و پیامبری

قضیۀ حضرت لقمان نظیری برای این مطلب است. خدای منّان

ص:47


1- (1) .بیت الأحزان، ص 124.
2- (2) .بحار الانوار، ج 25، ص 354.

برای حضرت لقمان پیغام داد که میل داری به پیامبری مبعوثت کنم ؟ لقمان نیز به فرشته ای که پیغام آورده بود عرضه داشت: این پذیرفتن اجباری است یا اختیاری ؟ جواب آمد که اختیاری است. حضرت لقمان هم گفت: اگر مختار هستم زیر بار این مسئولیّت نمی روم.(1)

بحث این جاست که اگر لقمان لیاقت پیغمبری را نداشت خداوند به او ابلاغ نمی کرد. بنابراین او به حسب ظاهر پیامبر نبود، ولی شئون و مقام نبوت را داشته است تا جایی که از بعضی انبیا نیز بالاتر است.

در قرآن چند سوره به نام پیامبران از جمله ابراهیم، یوسف و نوح وجود دارد و یک سوره هم برای همه، به نام انبیا آورده شده، ولی می بینیم برای حضرت لقمان به تنهایی یک سوره آمده و نام آن لقمان است. یعنی این قدر اوج گرفته است که در قرآن مطرح می شود.

بر این اساس ممکن است کسی ظاهرا پیامبر و نبی نباشد، امّا شأن و لیاقت نبوّت را داشته باشد. این که می گویند علمای امّت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از انبیای بنی اسرائیل برتر هستند(2) تعجّب نکنید؛ زیرا بنا نبوده است در این زمان پیامبری بیاید و الاّ افرادی هستند که در هر زمان لیاقت پیغمبر شدن را دارند - البته نه پیغمبری پیامبر ما را و نه امامت ائمۀ معصومین علیهم السّلام را -.

ص:48


1- (1) .تفسیر صافی، ج 4، ص 141.
2- (2) .المزار شیخ مفید، ص 6.

روایت سوم:

روزی ابوذر رحمه اللّه خدمت سلمان رحمه اللّه عرضه داشت: ای سلمان، معرفت امیر المؤمنین علیه السّلام چگونه است ؟ سلمان نیز چون آدم زیرکی بود، پاسخ داد: برویم از خود مولا بپرسیم. هر دو خدمت حضرت علی علیه السّلام آمدند و سؤال را مطرح کردند و حضرت هم پاسخ داد:

«معرفتی بالنّورانیّة معرفة اللّه و معرفة اللّه معرفتی بالنّورانیّة»(1)

هرکس مرا به نورانیّت بشناسد خدا را شناخته و هرکس خدا را به نورانیت بشناسد مرا شناخته است.

این جا دوگانگی وجود ندارد. شناخت من مساوی با شناخت خداست و شناخت خدا مساوی با شناخت من است.

سپس حضرت ادامه می دهد:

«أنا محمّد و محمّد أنا و أنا من محمّد و محمّد منّی» من محمّد و محمّد من است و من از پیغمبر و پیغمبر از من است.

بعد مولا فرمودند:

«أنا الذی حملت نوح؛ أنا الذی اخرجت یونس من بطن الحوت باذن ربّی؛ أنا الّذی اخرجت ابراهیم من النّار باذن

ص:49


1- (1) .بحار الانوار، ج 26، ص 6.

ربّی؛ أنا احیی و أمیت باذن ربّی؛ أنا انبّئکم بما تدّخرون؛ أنا عالم بضمائر قلوبکم»

من بودم که نوح را از غرق شدن نجات دادم. من بودم که یونس را از شکم ماهی به اذن خدا بیرون آوردم. من بودم که ابراهیم را به اذن خدا از آتش خارج کردم. من به اذن خدا زنده می کنم و می میرانم. من به هرچه در خانه ها و در دل ها ذخیره کرده اید خبر می دهم. من به باطن شما عالم هستم.»

حدیث ادامه دارد تا به این جمله می رسد: «و الأئمة یفعلون و یعلمون»؛ و همۀ این ها در حق معصومین دیگر نیز هست. چرا؟ زیرا «لأنّا کلّنا محمّد»؛ همۀ ما یک نور هستیم.

«أولنّا محمّد و ءاخرنا محمّد و أوسطنا محمّد و کلّنا محمّد؛ فلا تفرّقوا بیننا؛ و نحن إذا شئنا شاء اللّه و إذا کرهنا کره اللّه»

همۀ ما از یک حقیقت برخوردار هستیم. بین ما تفرقه نیندازید. اگر چیزی را ما بخواهیم خدا هم می خواهد و چیزی را که ما نخواهیم خدا هم نمی خواهد.

پس به این نتیجه می رسیم که ائمۀ معصومین علیهم السّلام در همۀ کمالات مساوی با پیامبر هستند و خود امامان معصوم علیهم السّلام نیز در تمام فضایل مشترک می باشند.

ص:50

گفتار چهارم: اشتراکات پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلم و علی علیه السّلام (1)

اشاره

قال اللّه الحکیم فی کتابه الکریم: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ » (1)

قال مولانا علی بن محمد الهادی علیهما السّلام: «السّلام علیکم یا أهل بیت النّبوّة و معدن الرّسالة».

بحث پیرامون اولین جملۀ زیارت جامعه بود. پیش از این گفتیم که از احادیث و روایات فراوانی استفاده می کنیم که ائمه معصومین علیهم السّلام از همۀ فضایل و کمالات و خصوصیات پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم برخوردار هستند و نیز گفتیم که هر کمالی که برای حضرت علی علیه السّلام مطرح می کنیم، ائمّۀ معصومین علیهم السّلام دیگر هم در آن کمالات اشتراک دارند.

برای این که این تساوی و اشتراک بهتر روشن شود به بحث پیرامون چند ویژگی مشترک دیگر بین پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السّلام

ص:51


1- (1) .اگر نمی دانید از اهل ذکر و آگاهان بپرسید. (سورۀ نحل، آیۀ 43.)

می پردازیم. این اشتراکات را دو عالم سنی، یکی به نام سلیمان بلخی معروف به قندوزی در کتابش «ینابیع المودة» و دیگری به نام میر سید علی همدانی در کتاب «مودّة القربی» نقل می کنند.

همسانی در اخلاق و صفات

در روایتی رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند:

«یا علیّ أشبه خلقک خلقی و اشبه خلقی خلقک»(1)

ای علی، خلق و اخلاق و صفات تو کاملا مشابه و نظیر خلق من است.

پیامبر تنها چند صفت را بیان نفرموده است، بلکه فرمود: خلق؛ یعنی جامع در همۀ صفات. رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم با این جمله می خواهد بگوید همان گونه که قرآن دربارۀ من فرموده: «إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ » (2)

دربارۀ تو هم صدق می کند. یعنی یا علی، «انّک لعلی خلق عظیم». نکتۀ جالب تر این که یا علی، خلق من نیز شبیه خلق توست؛ یعنی همان طوری که تو را تشبیه به خودم می کنم من نیز تشبیه به تو می شوم تا کسی خیال نکند دراین جا اصلی و فرعی وجود دارد. چه بگوییم خلق مولا، شبیه به پیامبر است و چه بگوییم خلق پیامبر شبیه مولاست، فرقی نمی کند.

ص:52


1- (1) .قادتنا کیف نعرفهم، ج 1، ص 333.
2- (2) .در حقیقت تو بر نیکو خلق عظیم آراسته ای. (سورۀ القلم، آیۀ 4)

دعای «إلهی عظم البلاء» نیز همین را به ما می گوید: «یا محمّد یا علی، یا علیّ یا محمّد». تعویض جای اسم چه چیز را می رساند؟ می خواهد بگوید مولا را ابتدا بیاوری یا پیامبر را فرقی نمی کند؛ چون هر دو در کمالات یکسان هستند.

یا این که در قرآن می فرماید: «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکَ وَ رَحْمَتُهُ » (1).

در روایات وارد شده است که منظور از «فَضْلُ اللّهِ » پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و منظور از «وَ رَحْمَتُهُ » امیر المؤمنین علیه السّلام است.(2) همچنین در روایات دیگر آمده است که «فَضْلُ اللّهِ » امیر المؤمنین علیه السّلام و «رَحْمَتُهُ »

پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است.(3) می خواهد بگوید فرقی نمی کند که «فَضْلُ اللّهِ » به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم تفسیر شود یا به امیر المؤمنین علیه السّلام. لذا رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود:

«یا علیّ أنت منّی و أنا منک»(4)

ای علی تو از من هستی و من هم از تو هستم.

روایت «اشبه خلقی» یک معنای جامعی هم دارد؛ یعنی اگر تا روز قیامت ما بنشینیم و موارد تشابه خلق پیامبر و حضرت علی علیه السّلام را بیان کنیم، باز هم به پایان نمی رسد؛ زیرا به قول آن عالم سنّی که این

ص:53


1- (1) .و اگر فضل و رحمت الهی شامل حال شما نبود. سورۀ نور، آیۀ 21.
2- (2) .البرهان، ج 1، ص 398.
3- (3) .همان.
4- (4) .مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 33.

روایت را نقل می کند، اشتراکات و مشابهات بین آن دو شخصیت به اندازۀ ریگ های بیابان و ستارگان آسمان است.

تساوی در خلقت و طینت

پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به عبد اللّه بن مسعود فرمود: «کنت أنا و علیّ نورا بین یدی اللّه عزّ و جلّ من قبل ان خلق اللّه آدم بأربعة عشر الف عام...»؛(1)

من و علی یک نور بودیم که چهارده هزار سال قبل از خلقت آدم نزد خدا بودیم سپس در صلب آدم قرار گرفتیم و همین طور به صورت نوری واحد در صلب ابراهیم قرار گرفتیم تا این که این نور دو قسمت شد و نیمی در صلب عبد اللّه و نیمی در صلب ابو طالب رفت. خدا فرمود: من این نور را دو نیم می کنم و در پیامبر نبوت و در امیر المؤمنین وصایت را قرار می دهم.

شاید منظور از چهارده هزار سال هم این باشد که خداوند قبل از این که حضرت آدم را بیافریند نور چهارده معصوم علیهم السّلام را آفریده است.

اخوت و برادری

این عالم سنّی می گوید: خداوند به پیامبر دستور داد که بین خودش و حضرت علی علیه السّلام عقد اخوت و برادری بخواند. رسول

ص:54


1- (1) .بحار الأنوار، ج 33، ص 69.

اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نیز بعد از هجرت که بین مسلمانان عقد اخوت می خواند؛ این کار را انجام داد. این برادری یعنی دو برادر معنوی که از نظر کمالات و از نظر صفات و از نظر شغل با هم یگانه هستند.

همچنین در روایت معراج نیز پیامبر فرمود: وقتی به معراج رفتم، کسی از آن سوی حجاب ندا داد:

«نعم الأب أبوک إبراهیم و نعم الأخ أخوک علیّ ، فاستوص به»(1)

ای رسول خدا، ابراهیم خلیل الرحمن، خوب پدری برای توست و علی نیز خوب برادری برای توست که به تو سفارش می کنم، علی را به امّتت معرفی کن.

در روایاتی که هم شیعه و هم سنّی نقل کرده اند آمده است که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در هنگام احتضار فرمودند: به برادرم بگویید نزد من بیاید. عایشه و حفصه دنبال اوّلی فرستادند. وقتی آمد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: من گفتم به برادرم بگویید بیاید. دوباره آن ها دنبال دومی فرستادند. وقتی آمد حضرت فرمود: گفتم بگویید برادرم بیاید. برای بار سوم دنبال عثمان فرستادند که امّ سلمه فریاد زد: بفرستید دنبال علی تا بیاید، مگر شما نمی دانید که برادر پیامبر علی است ؟ به ناچار دنبال مولا فرستادند. وقتی امیر المؤمنین علیه السّلام تشریف آوردند با پیامبر

ص:55


1- (1) .طرائف، ص 414.

پشت به جمعیّت کرده و مشغول صحبت شدند. بعدا که از حضرت سؤال کردند وقتی شما پشت کردید پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به شما چه فرمود؟ جواب دادند: پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم هزار باب علم و از هر بابی دو هزار باب به رویم باز کرد و گشود.(1)

امام امّت رحمه اللّه تعبیر زیبایی از این قضیه دارند. ایشان فرموده اند: «این هزار چشمه علم از آن علومی نیست که به ما رسیده است. یعنی علم فقه و اصول و کلام و امثال این ها نیست، بلکه مافوق این هاست. آن ها علومی دارند که ما سر در نمی آوریم و نمی دانیم که از چه سنخ علومی است.(2)

برابری در مدت عمر

سومین شباهت بین پیامبر و حضرت علی علیه السّلام این است که هر دو، عمر شریفشان شصت و سه سال بوده است. این ها همه رمز دارد. نقل شده است خدمت مولا فالوده آوردند و حضرت میل نکردند و فرمودند: حبیب من فالوده نخورده من هم نمی خورم.(3) یعنی این قدر رابطۀ آن دو بزرگوار قوی بوده است. یا این که نقل شده است حضرت علی علیه السّلام هیچ گاه در مکّه نخوابیدند. وقتی از حضرت سؤال کردند چرا در مکّه نمی خوابید و شب ها این قدر زحمت را متحمّل می شوید تا

ص:56


1- (1) .کافی، ج 1، ص 296؛ میزان الإعتدال، ج 2، ص 483.
2- (2) .صحیفۀ نور، ج 19، ص 7.
3- (3) .بحار الانوار، ج 40، ص 327.

بیرون از مکّه برای خوابیدن بروید، فرمودند: چون حبیبم را از مکّه بیرون کردند من نمی خواهم در مکّه بخوابم.(1)

اولویت نسبت به بشر

آن عالم سنّی دربارۀ اولویت پیامبر و علی نسبت به همۀ بشر در احکام و قوانین، این آیه را مطرح می کند: «إِنَّ أَوْلَی النّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ » (2) کسانی به ابراهیم نزدیک و سزاوار هستند که اوّلا تبعیّت از ابراهیم بکنند و ثانیا پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را قبول داشته باشند.

البته در این جا پیامبر را از تبعیت ابراهیم استثنا می کند.

سپس آیۀ دوم را می آورد:

«اَلنَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ » (3)

پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نسبت به مؤمنین از خودشان سزاوارتر است.

نکتۀ این آیه این است که نفرمود: «من نفسهم»، بلکه فرمود «من أنفسهم»؛ زیرا می خواهد بگوید: پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نسبت به جان مردم، شخص و شخصیت مردم اولویت دارد. علت اولویت هم این است

ص:57


1- (1) .علل الشرایع، ج 2، ص 311.
2- (2) .سورۀ آل عمران، آیۀ 68.
3- (3) .سورۀ احزاب، آیۀ 5.

که پیامبر حکم خدا را دارد؛ یعنی همان طور که خدا حاکم بر هستی است پیامبر نیز حاکم است.

اگر گفته می شود که چرا حضرت خضر علیه السّلام قصاص قبل از جنایت کرد و آن غلام را کشت ؟ در جواب می گوییم: کاری که از پیامبر خدا صادر می شود عین کاری است که از خدا سر زده است:

«مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللّهَ » (1)

هرکس از پیامبر تبعیت کند از خدا تبعیت کرده است.

«لَقَدْ رَضِیَ اللّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ » (2)

هرکس با پیامبر بیعت کند همانند این است که با خدا بیعت کرده است.

بریده می گوید: با حضرت علی علیه السّلام در یمن می جنگیدم و چیزی از او دیدم. هنگامی که آن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم گفتم و به علی علیه السّلام خورده گرفتم، دیدم چهره رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم برافروخته شد و گفت: ای بریده! «ألست أولی بالمؤمنین من أنفسهم» آیا من نسبت به مؤمنین از خودشان سزاوارتر نیستم ؟ گفتم: بله، ایشان فرمود: «من کنت مولاه فعلیّ مولاه»؛

ص:58


1- (1) .سورۀ نساء، آیۀ 8.
2- (2) .سورۀ فتح، آیۀ 18.

هرکس من مولای او هستم، علی علیه السّلام مولای اوست.(1) یعنی همان گونه که من اولویت نسبت به شما دارم علی علیه السّلام نیز بعد از من نسبت به همۀ شما اولویت دارد.

نخستین مسلمانان

آیه ای در قرآن وجود دارد که اولین مسلمان را بیان می کند:

«لا شَرِیکَ لَهُ وَ بِذلِکَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ » (2).

همتایی برای او نیست و به همین مأمور شده ام و من نخستین مسلمانم.

این آیه دربارۀ پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است که می فرماید: اوّلین مسلمان و اوّلین کسی که به طور کامل تسلیم خدا شد من بودم. سپس آن عالم سنّی می گوید: «إنّ علیّا اوّل من أسلم »(3).بدرستی که علی علیه السّلام اولین کسی است که اسلام آورد. همچنین پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که اولین مسلم است دربارۀ حضرت علی علیه السّلام فرمود: «هذا أفضلکم حلما و أعلمکم علما و اقدمکم سلما »(4).یعنی همان طوری که پیامبر اولین مسلم است علی نیز اول

ص:59


1- (1) .ینابیع المودة، ج 1، ص 106.
2- (2) .سورۀ انعام، آیۀ 163.
3- (3) .ینابیع المودة، ج 1، ص 191.
4- (4) .بحار الأنوار، ج 38، ص 88.

مسلم است، هم در برابر خدا و هم در برابر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم.

تحت لوای پیامبر و علی علیهما السّلام

هم او می گوید: فردی خدمت رسول خدا آمد و عرضه داشت: یا رسول اللّه شما در بین انبیا چه منصبی دارید؟ حضرت فرمود:

«آدم و من دونه تحت لوائی یوم القیامة»(1)

آدم و هرکس که پس از آدم (از پیامبر و غیر پیامبر) آمده، روز قیامت همه تحت لوای من هستند.

در مورد حضرت علی علیه السّلام نیز پیامبر فرمودند: «بیده لواء الحمد»؛(2)

لوا و پرچم حق به دست علی علیه السّلام است.

معنای این جمله این نیست که مولا پرچمی به دست گرفته باشد و همه زیر این پرچم باشند، بلکه می خواهد یک مسألۀ تکوینی و حقیقی را بیان کند. یعنی حقیقت لوا و پرچم حمد، خود مولا علی ابن ابی طالب است؛ که حضرت علی علیه السّلام فرمودند: «و أنا النقطة الّتی تحت الباء»(3) نقطۀ زیر بای بسم اللّه من هستم. اولین حرفی هم که از بشر صادر شده، باء است: «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ ؟ قالُوا بَلی » (4)(باء بلی). لذا

ص:60


1- (1) .ینابیع المودة، ج 2، ص 263.
2- (2) .همان، ص 270.
3- (3) .همان، ج 1، ص 213.
4- (4) .سورۀ اعراف، آیۀ 172.

خدا حرف باء را انتخاب کرده و در بسم اللّه الرحمن الرحیم آورده است.(1)

پس دست علی، دست یداللهی است، آن هم دستی که تمام حقایق و معارف را دارد. هرچه دست خدا دارد همۀ آن ها در دست امیر المؤمنین علیه السّلام است.

آزار پیامبر آزار علی است

در مسألۀ ایذاء که خدا در قرآن می فرماید:

«إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِیناً» (2)

هرکس خدا و رسول را اذیت کند هم در دنیا و هم در آخرت لعنت خدا بر او باد و خدا عذابی که موجب خواریش شود برای او آماده کرده است.

این عالم سنّی می گوید: پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود:

«من ءآذی علیّا فقد ءآذانی و من ءاذانی فقد ءاذی اللّه»(3)

هرکس علی را اذیّت کند، مرا آزرده است و هرکس مرا

ص:61


1- (1) .رسالات الاسلامیة، ص 89.
2- (2) .سورۀ احزاب، آیۀ 57.
3- (3) .ینابیع المودة، ج 2، ص 101.

اذیّت کند خدا را اذیّت کرده است.

جدا شدن از علی علیه السّلام

همان عالم سنّی در مورد جدا شدن از علی علیه السّلام می گوید: مفارقت امیر المؤمنین علیه السّلام مفارقت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است، چون رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند:

«من فارق علیّا فقد فارقنی و من فارقنی فقد فارق اللّه»(1)

هرکس از علی جدا شود از من جدا شده و هرکس از من جدا شود از خدا جدا شده است.»

ولایت علی علیه السّلام

یکی دیگر از وجوه مشترک بین پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و علی علیه السّلام مسألۀ ولایت است؛ یعنی همان گونه که پیامبر ولایت بر مؤمنین دارد و بدون ولایت او هیچ عبادتی قبول نیست، امیر المؤمنین نیز ولایت دارد.

پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند:

«من کنت مولاه فهذا علیّ مولاه أللّهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله»(2)

ص:62


1- (1) .همان، ج 1، ص 173.
2- (2) .همان، ص 98.

هرکس من مولای او هستم علی علیه السّلام مولای اوست، خدایا دوست او را دوست بدار و دشمن او را دشمن، و یاری کن هر که او را یاری کند و خوار بدار هر که او را خوار بدارد.

پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مولای چه کسی بود؟ مولای همۀ انبیا و فرشتگان و مولای همۀ کائنات و هستی بود؛ یعنی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می فرماید، خدایا من مولای هرکسی که هستم، بدون کم و زیاد و در هر مرتبه و درجه، علی علیه السّلام نیز مولای اوست.

ص:63

گفتار پنجم: اشتراکات پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و علی علیه السّلام (2)

اشاره

قال اللّه الحکیم فی کتابه الکریم: «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ ، فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ » (1)

و قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: «إنّک تسمع ما أسمع و تری ما أری».(2)

در بحث های گذشته گفتیم: وقتی به احادیث مسلّم - که اهل تسنّن نیز نقل کرده اند و در کتاب های معتبرشان وجود دارد - مراجعه می کنیم، به این نتیجه می رسیم که علی ابن ابی طالب علیه السّلام در همۀ صفات و در همۀ خصوصیات و کمالات با پیغمبر ختمی مرتبت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم

ص:64


1- (1) . «بگو: بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و کسان نزدیکمان و کسان نزدیکتان را فراخوانیم، سپس [به درگاه خدا] تضرّع کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم». سورۀ آل عمران، آیۀ 61.
2- (2) .بحار الأنوار، ج 14، ص 476.

مشترک می باشد مگر در مسألۀ نبوت ظاهری.

دراین جا به بررسی ابعاد دیگری از اشتراکات این دو بزرگوار می پردازیم.

قدرت بینایی و شنوایی

حضرت علی علیه السّلام در خطبۀ قاصعه می فرمایند:

«و لقد علمتم موضعی من رسول اللّه »(1) ؛شما مردم عرب جایگاه و منزلت مرا در نزد پیغمبر ختمی مرتبت می دانید.

«بالقرابة القریبة و المنزلة الخصیصة»؛ شما فامیلی نزدیک مرا با پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و جایگاه اختصاصی مرا با او می دانید.

«وضعنی فی حجره»؛ پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مرا در کنار خودش در خلوت و در جلوت، در خواب و بیداری قرار می داد. حتی می فرمود: گهوارۀ علی را کنار من قرار دهید. وقتی غار حرا می رفت مرا با خود می برد. لباس مرا می شست و با دستان مبارکشان به من شیر می دادند.(2)

«و أنا ولید یضمّنی صدره»؛ و وقتی کودک بودم مرا به سینه اش می چسباند.

«و یمسّنی جسده»؛ و بدنش با بدن من ملاقات پیدا می کرد.

«و یشمّنی عرفه»؛ و بوی خوش پیامبر با بدن من مخلوط و معجون

ص:65


1- (1) .نهج البلاغه، خطبۀ 192.
2- (2) .کشف الغمّه، ج 1، ص 9.

می شد.

«و کان یمضغ الشّیء»؛ و لقمه را می جوید و بعد از آن در دهان من می گذاشت.

آن گاه فرمودند: من هیچ گاه از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم جدا نشدم، همانند بچّه که از مادر جدا نمی شود؛ همیشه در کنار پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بودم و مرا فرمان می داد که از حضرتش تبعیت کنم.

به طوری که در احادیث و روایات وارد شده است اوّلین باری که به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم وحی نازل شد، حضرت علی علیه السّلام نیز آن جا بود و صدای جبرئیل را می شنید؛ زیرا فرمودند:

«أری نور الوحی و الرّسالة و أشمّ ریح النبوّة »(1) ؛

[من که در جوار پیامبر بودم]، نور وحی را می دیدم و بوی رسالت و نبوت را احساس می کردم.

یعنی وقتی جبرئیل نازل می شد، کلمات و جملات جبرئیل را می شنیدم. یا این که فرمودند: «و لقد سمعت رنّة الشّیطان»؛ نالۀ شیطان را شنیدم. گفتم: یا رسول اللّه این که بود که این گونه ناله زد؟ حضرت فرمودند: این نالۀ شیطان است؛ زیرا از این که مردم پس از این بت پرستی کنند مأیوس شد. آن گاه پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به من فرمود:

«إنّک تسمع ما اسمع و تری ما أری إلاّ أنّک لست بنبیّ

ص:66


1- (1) .بحار الأنوار، ج 14، ص 476.

و لکنّک لوزیر و إنّک لعلی خیر »(1) ؛ یا علی! آنچه را که من می شنوم تو هم می شنوی و آن چه را که من می بینم تو هم می بینی جز این که تو پیامبر نیستی، و لکن وزیر هستی و بر خوبی ها سواری.

این مسائل در چه زمانی واقع شده است ؟ زمانی که از عمر شریف مولا بیش از ده سال نگذشته بود و هنوز به امامت ظاهریّه نرسیده بودند. (البته در باطن همواره امام بوده اند.)

در این جا ذکر نکته ای لازم است و آن این که اعتقاد ما بر این است که ائمّۀ معصومین علیهم السّلام در رحم مادر و قبل و بعد از آن، برایشان فرقی نمی کند و این گونه نیست که بعد از عبادات فراوان و مبارزه با نفس به کمالاتی رسیده باشند. بنابراین می توان گفت: قوّۀ شنوایی و بینایی حضرت علی علیه السّلام مساوی با پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است.

بینایی چهارده معصوم علیهم السّلام همان بینایی خداست

دید و بینایی رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و ائمه علیهم السّلام تا کجا کار می کند؟ خداوند در قرآن می فرماید:

«وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ » (2)

ص:67


1- (1) .نهج البلاغه، خطبۀ 192.
2- (2) .سورۀ توبه، آیۀ 105.

ای انسان ها هر عملی را می خواهید انجام دهید، ولی بدانید که خدا و رسولش و ائمّۀ معصومین علیهم السّلام همۀ اعمال جزئی و کلی شما را می بینند.

یعنی همان طوری که خدا می داند و می بیند پیغمبر اکرم و ائمه علیهم السّلام نیز به همان کیفیت می دانند و می بینند. منتها تفاوت بین خدا و رسولش و ائمۀ معصومین علیهم السّلام در چیست ؟ این سؤال را امام زمان علیه السّلام در دعای ماه رجب پاسخ داده اند:

«لا فرق بینک و بینها إلاّ أنّهم عبادک و خلقک فتقها و رتقها بیدک»(1)

خدایا فرقی بین تو و چهارده معصوم علیهم السّلام نیست مگر این که چهارده معصوم علیهم السّلام بندگان شایستۀ تو هستند و همۀ امورشان در دست قدرت توست.

یعنی خدایا تو قدرتت را، علمت را، رحمتت را، اسمائت را و همۀ هستی را به دست ائمۀ معصومین علیهم السّلام دادی و فرق تو با ایشان این است که تو همۀ این ها را مستقلا داری و غنی بالذّات هستی، ولی ایشان غنی بالعرض یعنی ید اللّه، عین اللّه، ولی اللّه، حلم اللّه، رحمة اللّه و... هستند.

اگر آیۀ قرآنی می گوید در قیامت مردم با خدا ملاقات می کنند،

ص:68


1- (1) .إقبال الأعمال، ج 3، ص 214؛ مفاتیح الجنان، دعای پنجم از دعاهای هر روز ماه رجب.

یعنی با ائمۀ معصومین علیهم السّلام ملاقات می کنند. اگر روایت می گوید:

شهید نظر می کند به وجه اللّه، یعنی به امیر المؤمنین و ائمّۀ معصومین علیهم السّلام نظر می کند؛ چرا که امام صادق علیه السّلام فرمودند: «نحن وجه اللّه»(1) و یا این که در دعای ندبه می خوانیم: «این وجه اللّه الّذی إلیه یتوجّه الاولیاء؟»؛ کجاست آن وجه اللهی که دوستان خدا به سوی او روی می آورند؟ پس وجه اللّه امامان معصوم علیهم السّلام هستند.

اگر آیۀ قرآنی می گوید: همۀ مردم به سوی خدا بازگشت می کنند:

«إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ » (2) ؛ما از خداییم و به سوی او بازمی گردیم.

یعنی به سوی ائمۀ معصومین علیهم السّلام مراجعت می کنند. و اگر می گوییم:

خداوند فردای قیامت به حساب خلق می رسد نیز به این معنی است که ائمّۀ معصومین علیهم السّلام به حساب خلق رسیدگی می کنند. همۀ این مطالب را در زیارت جامعه بر زبان جاری می کنیم: «و إیاب الخلق إلیکم و حسابهم علیکم»؛ بازگشت مردم به سوی شما و حساب رسی آن ها نیز با شماست. بنابراین رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که می بیند، نگاه کردن و دیدنش عین نگاه کردن و دیدن خداست.

برای کامل شدن بحث به چند روایت دیگر اشاره کنم: امام صادق علیه السّلام فرمودند: «ما لکم تسوؤن رسول اللّه»(3) شما را چه شده که پیغمبر را

ص:69


1- (1) .بحار الانوار، ج 24، ص 192.
2- (2) .سورۀ بقره، آیۀ 156.
3- (3) .مستدرک الوسائل، ج 12، ص 163.

اذیّت و ناراحت می کنید؟! اصحاب عرضه داشتند: پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که رحلت کرده اند چگونه ما او را اذیّت و ناراحت می کنیم ؟! حضرت فرمودند: خیال نکنید که زندگی و مرگ پیغمبر با هم تفاوت دارد.

همان طوری که در این دنیا بود و اعمال شما بر آن حضرت عرضه می شد بعد از رحلتش نیز اعمال شما بر آن حضرت عرضه می شود و اعمال شما را می بیند. اگر اعمال شما عالی و شایسته بود خوشحال می شود و برایتان دعا می کند و اگر گناه کردید ناراحت می شود و برای شما استغفار می کند.

در روایتی دیگر پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند: «حیاتی خیر لکم و مماتی خیر لکم »(1) ؛حیات و زندگی من و ممات و مرگ من هر دو برای شما خیرند. اصحاب عرضه داشتند: یا رسول اللّه، حیات شما برای ما خیر است؛ چون آیۀ قرآنی می فرماید:

«وَ ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ » (2)

مادامی که توی پیغمبر در بین مردم هستی خدا آنان را عذاب نمی کند.

در روایات آمده است:

«ما کان اللّه لیعذّبهم و الأئمّة المعصومون فیهم»(3)

ص:70


1- (1) .بحار الأنوار، ج 22، ص 550.
2- (2) .سورۀ انفال، آیۀ 33.
3- (3) .معانی الأخبار، ص 34.

مادامی که ائمۀ معصومین علیهم السّلام در بین مردم تشریف دارند خداوند آنان را عذاب نمی کند.

این را می دانیم، امّا چگونه ممات و از دنیا رفتن شما برای ما خیر است ؟ حضرت فرمودند: زیرا اعمال شما در برزخ به دست من می رسد و من برای دوستانم و دوستان اهل بیتم استغفار می کنم.

یا این که می بینیم حضرت در نماز جماعت به مردم شرکت کننده می گوید: «لا ترفعوا قبلی و لا تضعوا قبلی »(1) ؛در رکوع از من جلو نیفتید.

آن ها به پچ پچ کردن افتادند که چه کسی به پیغمبر خبر داده است ؟ پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند: «فإنّی أریکم من خلفی کما أریکم من أمامی»؛ من همان طور که از روبرو می بینیم از پشت سر هم می بینم.

قوۀ بویایی و شامّۀ پیامبر نیز به گونه ای بود که بعد از آمدن و برگشتن اویس قرنی، وقتی وارد خانه شدند فرمودند: «إنّی لأجد نفس الرّحمن من قبل القرن »(2) ؛من بوی رحمان و بوی خدا را در خانه ام استشمام می کنم و این بو از فردی است که از یمن آمده و این بوی الهی و رایحۀ طیبه را در خانۀ من آورده است.

همۀ این ها را حضرت علی علیه السّلام و ائمۀ معصومین علیهم السّلام نیز دارند؛ همچنان که فرمود: «یا علیّ إنّک تسمع ما أسمع و تری ما أری». یا این که

ص:71


1- (1) .مجمع البیان، ج 4، ص 207.
2- (2) .فیض الغدیر، ج 4، ص 170.

فرمودند: «إنّهم منّی و أنا منهم »(1) ؛یعنی ائمّۀ معصومین علیهم السّلام از پیغمبرند و جان و نفس پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم محسوب می شوند. وقتی نفس و جان پیغمبر حساب شدند آن گاه باطن و حقیقت صفات پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در ائمۀ معصومین علیهم السّلام می آید؛ یعنی همان گونه که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می بیند و می شنود و حس می کند آن ها نیز می بینند و می شنوند. و اگر اعمال ما در دنیا و آخرت بر پیامبر پوشیده نیست بر امامان معصوم علیهم السّلام نیز مخفی نخواهد بود.

امام صادق علیه السّلام فرمودند:

«لا یستکمل عبد الایمان حتّی یعرف أنّه یجری لآخرهم ما جری لأوّلهم »(2) ؛ هیچ گاه ایمان بنده به کمال نمی رسد مگر معتقد شود، همۀ فضایل و کمالات پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به غیر از نبوت برای ائمۀ معصومین علیهم السّلام نیز وجود دارد.

اگر پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شقّ القمر می کند و اعجاز دارد، امیر المؤمنین علیه السّلام نیز خورشید را به سخن گفتن درمی آورد. در این جریان دشمنان حضرت نیز بودند که ایشان به خورشید سلام کردند:

«السّلام علیک یا خلق اللّه الجدید المطیع له»(3) و خورشید هم جواب

ص:72


1- (1) .الغدیر، ج 2، ص 303.
2- (2) .الاختصاص، ص 22.
3- (3) .بحار الأنوار، ج 41، ص 180.

داد: «و علیک السّلام یا اوّل یا ءاخر یا ظاهر یا باطن».

معنای ساده اش این است: و سلام بر تو ای ابا الحسن، ای اوّلین مخلوق در جهان آفرینش، و ای آخرین مخلوق که بعد از آن قیامت می شود، ای کسی که با پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در ظاهر و با سایر پیغمبران در باطن بودی! یعنی همان سخن رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که به امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند: «تو با همۀ انبیا مخفیانه و با من به ظاهر و آشکار بودی.»(1)

تجلی خدا در پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و علی علیه السّلام

امام صادق علیه السّلام در روایتی از زبان شریف مولا امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند: «و لقد حملت مثل حمولة محمّد و هی حمولة الرّب »(2).یعنی خدای منان آن کمالات و ایمان و اخلاق و آن صفات و هدایت و تحمل سختی های جامعه را که به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم عنایت کرده است همۀ آن ها را به علی علیه السّلام نیز داده است.

معنی دوم روایت این است: همان طوری که پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مظهر حضرت رب العالمین است و خدا در وجود رسولش تجلی و ظهور کامل و جامع کرده و ربوبیّتش و صفاتش و اخلاقش را نشان داده در وجود حضرت علی علیه السّلام نیز بدون کم و زیاد همان تجلی را

ص:73


1- (1) .القطره من بحار النّبی و العترة علیهم السّلام، ص 188.
2- (2) .بحار الأنوار، ج 25، ص 352.

نموده است.

مگر نه این است که وقتی حضرت موسی هفتاد نفر از قوم خود را برای دیدن خدا به کوه طور برد وقتی خدای منان به کوه تجلی کرد، متلاشی شد و هفتاد نفر هم مردند و «خَرَّ مُوسی صَعِقاً » (1) ؛حضرت موسی هم غش کرد. در روایات ما وارد شده است که آن جلوۀ یکی از کروبین بوده که آن ها نتوانستند تحمل کنند و فرمودند: «الکروبین قوم من شیعتنا من الخلق الاول »(2) ؛کروبین گروهی از شیعیان ما از خلقت اول هستند. پس چگونه می توان نور خود حضرت را تحمل کرد.

وقتی عده ای از یمن آمدند و از قضاوت حضرت علی علیه السّلام گله کردند پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند: چه می گویید؟ «لا تسبّوا علیّا فإنّه ممسوس فی ذات اللّه »(3) ؛به علی علیه السّلام ناسزا نگویید که او فانی در خداست یعنی صفات و افعال امیر المؤمنین علیه السّلام تجلی خداست.

برای تأیید معنای «و هی حمولة الرب» به نکتۀ ظریفی اشاره می کنم و آن این که کلمۀ «ربّ » از نظر ابجد 202 می شود و مجموع ابجد کلمۀ محمد و علی نیز 202 است؛ یعنی آن ها نمایندۀ رب و مظهر رب هستند.

شاهد دیگر این که خدای منان در این آیۀ کریمۀ قرآنی می فرماید:

ص:74


1- (1) .سورۀ اعراف، آیۀ 143.
2- (2) .تفسیر نور الثقلین، ج 2، ص 64.
3- (3) .مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 21.

«أَ لَیْسَ اللّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ » (1) ؛آیا خدای منان کفایت امور بندگانش را نمی کند؟ و در دعای فرج هم می خوانیم: «یا محمّد یا علی، یا علیّ یا محمّد إکفیانی فإنّکما کافیان»؛ ای پیامبر و ای امیر المؤمنین امور مرا کفایت کنید.

ما در این جا مستقیما تقاضا می کنیم که آن ها کفایت کنند، نه این که بگوییم از خدا بخواهید تا کفایت کند؛ چرا که خداوند به این نمایندگانش در امور عالم اختیار کامل داده است.

علاوه بر اشتراکاتی که بیان شد، حضرت آیت اللّه میلانی در کتاب «قادتنا کیف نعرفهم» وجوه مشترک زیر را نیز بیان کرده است:

عبد اللّه بودن؛ همان گونه که خداوند در قرآن می فرماید: «وَ أَنَّهُ لَمّا قامَ عَبْدُ اللّهِ » (2) و هنگامی که بندۀ خدا (رسول اکرم) به عبادت برمی خواست.

حضرت علی علیه السّلام نیز فرمودند: «أنا عبد اللّه و أخو رسوله» من بندۀ خدا و برادر رسولش هستم.

عصمت؛ همان گونه که خداوند پیامبرش را از انجام گناه و از پرستش بتان مصون می دارد، علی علیه السّلام نیز هرگز گناهی انجام نداد و بت نپرستید.

سب و دشنام؛ رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند: «من سب علیا فقد سبّنی و من سبّنی فقد سبّ اللّه» هرکس علی علیه السّلام را دشنام دهد مرا دشنام داده و هر

ص:75


1- (1) .سورۀ زمر، آیۀ 36.
2- (2) .سورۀ جن، آیۀ 19.

کس مرا دشنام دهد خدا را دشنام داده است.

صاحب بودن؛ خداوند در قرآن، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را با نام صاحب می خواند و می فرماید: «وَ ما صاحِبُکُمْ بِمَجْنُونٍ (1)»و صاحب شما دیوانه نیست.

و رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نیز فرمودند: " «یا علی أنت منّی و أنا منک و أنت اخی و صاحبی» ای علی! تو از من و من از تو هستم و تو برادر و صاحب من هستی.

سیادت؛ همان گونه که پیامبر سید المرسلین و سید الناس است در مورد حضرت علی علیه السّلام نیز فرمودند: أنت سیّد فی الدنیا و الأخرة، تو در دنیا و آخرت، آقا و سرور هستی.

ص:76


1- (1) .سورۀ تکویر، آیۀ 22.

گفتار ششم: جایگاه حضرت علی علیه السّلام نزد پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم

اشاره

قال اللّه الحکیم فی کتابه الکریم: «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ » (1)

و قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: «علیّ منّی بمنزلة رأسی من بدنی »(2).

حدیثی است به نام «حدیث منزلت» که بین شیعه و غیرشیعه متواتر بوده و احدی نتوانسته این حدیث و روایت را از نظر سند و مدرک رد کند یا مورد خدشه قرار دهد. در این روایت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به حضرت علی علیه السّلام فرمودند:

«انت منّی بمنزلة هارون من موسی إلاّ انّه لا نبیّ بعدی»(3)

ص:77


1- (1) .سورۀ آل عمران، آیۀ 61.
2- (2) .بحار الأنوار، ج 38، ص 319.
3- (3) .کافی، ج 8، ص 107؛ صحیح مسلم، ج 7، ص 120.

ای علی! جایگاه و مقام و منزلت تو نسبت به من همانند جایگاه هارون نسبت به حضرت موسی است جز این که پیامبری پس از من نیست.

در این حدیث دو نکته وجود دارد:

1. از نظر نسبی امیر المؤمنین علیه السّلام پسر عموی پیامبر است و برادر نسبی پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نیست، ولی هارون برادر نسبی موسی بود.

2. هارون مقام نبوت را داشت، امّا حضرت علی علیه السّلام به حسب ظاهر مقام پیامبری را ندارد و به غیر از مسألۀ برادری و مقام پیغمبری همۀ شئون هارون، برای امیر المؤمنین علیه السّلام برقرار است.

شباهت های علی علیه السّلام و هارون

اشاره

در این جا به بررسی موقعیت هارون نسبت به حضرت موسی می پردازیم و با موقعیت حضرت علی علیه السّلام و پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مقایسه می کنیم.

شباهت اول:

اشاره

حضرت موسی چون یک نفر را کشته است، وقتی می خواهد پیش فرعون برود، از خدا درخواست می کند تا به او شرح صدر بدهد:

«رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ... وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی هارُونَ أَخِی اُشْدُدْ بِهِ أَزْرِی» 1 یعنی خدایا در برابر همۀ این سختی ها به من شرح صدر بده. شرح صدر من، برادرم هارون است. اگر هارون با من باشد خیالم جمع است و با خیال راحت با هم به قصر فرعون می رویم.

ص:78

«رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ... وَ اجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی هارُونَ أَخِی اُشْدُدْ بِهِ أَزْرِی»(1)

یعنی خدایا در برابر همۀ این سختی ها به من شرح صدر بده. شرح صدر من، برادرم هارون است. اگر هارون با من باشد خیالم جمع است و با خیال راحت با هم به قصر فرعون می رویم.

خدا هم در جواب فرمود: «قالَ قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یا مُوسی »(2) جواب سؤال هایت را دادم. قبول کردم که هارون شرح صدر تو باشد.

امّا فرقی که بین موسی علیه السّلام و پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم وجود دارد این است که پیغمبر ختمی مرتبت دست به دعا برنداشت و از خدا تقاضای شرح صدر نکرد. خدا هم بر حبیبش منّت گذاشت و بدون سؤال و خواستن، به او شرح صدر داد. خداوند در سورۀ انشراح خطاب به پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می فرماید:

«أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَکَ اَلَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ »(3)

ای پیغمبر ما! سینه ات تنگ بود و احساس ثقل و سنگینی می کردی. همچنین کمرت در اثر این سنگینی نزدیک بود بشکند، ولی ما به تو شرح صدر دادیم و بار سنگین رسالت را از دوشت برداشتیم و نگذاشتیم کمرت بشکند.

شرح صدر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم چه کسی بود؟ طبق تفاسیر و روایات،

ص:79


1- (1).سورۀ طه، آیۀ 29-25.
2- (2) .همان، آیۀ 36.
3- (3) .سورۀ انشراح، آیۀ 3-1.

خدای منّان به وجود علی علیه السّلام تنگی سینۀ پیغمبر را مرتفع و از شکستن کمر حضرت جلوگیری کرد.(1) یعنی «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ

بعلیّ علیه السّلام». علی یعنی شرح صدر پیامبر، یعنی بردارندۀ احساس سنگینی و بازدارندۀ شکستگی کمر پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم.

در ادامۀ سورۀ انشراح هم می خوانیم: «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ إِلی رَبِّکَ فَارْغَبْ » (2) ؛یعنی وقتی اعمال حجة الوداع را پایان دادی «فانصب علیّا علیه السّلام للخلافة »(3) ؛علی علیه السّلام را در غدیر خم برای خلافت نصب کن.

بعد از آن هم مأموریتت به پایان می رسد و آماده باش به سوی ما برگردی.

در این جا به مواردی از شرح صدر بودن حضرت علی علیه السّلام برای پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم اشاره می کنم:

پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند:

«ما قام و لا استقام دینی إلاّ بشیئین: مال خدیجة و سیف علیّ بن أبی طالب»(4)

قامت اسلام راست نشد و حیات پیدا نکرد مگر به واسطۀ دو چیز: یکی ثروت حضرت خدیجه علیها السّلام و دیگری

ص:80


1- (1) .تأویل الآیات، ص 454.
2- (2) .سورۀ انشراح، آیۀ 7 و 8.
3- (3) .شواهد التنزیل، ج 2، ص 349.
4- (4) .شجرۀ طوبی، ج 2، ص 233.

شمشیر حضرت علی علیه السّلام.

حضرت در روایت دیگری فرمودند:

«الخیر کلّه فی السّیف و تحت ظلّ السّیف»(1)

تمام خوبی ها در شمشیر و زیر سایۀ شمشیر است.

یعنی اگر علی علیه السّلام نبود فاتحۀ همۀ خوبی ها خوانده شده بود.

در جنگ احزاب

کدام شمشیر است که تمام خوبی ها زیر سایۀ آن است ؟ رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند:

«ضربة علیّ یوم الخندق أفضل من عبادة الثقلین»(2)

یک ضربت علی علیه السّلام در جنگ احزاب (خندق) افضل و برتر از عبادت جن و انس از ابتدای خلقت تا پایان آن است.

هیچ کس برای مبارزه با عمر بن عبدود اعلام آمادگی نکرد. امّا مولا با این که از نظر سنّی جوان بود پذیرفت و عمر بن عبدود را با ضربتش از پای درآورد.

ص:81


1- (1) .کافی، ج 5، ص 2.
2- (2) .خصال، ص 579.
در جنگ خیبر

پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم هرکس را برای فتح قلعه فرستاد ترسید و برگشت. حضرت فرمودند:

«لأعطینّ الرّایة غدا رجلا یحبّ اللّه و رسوله و یحبّه اللّه و رسوله کرّارا غیر فرّار لا یرجع حتّی یفتح اللّه علی یدیه»(1)

فردا پرچم پیروزی را به دست کسی خواهم داد که او خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش هم او را دوست دارند. او حمله کنندۀ مکرر است و در جنگ فرار نمی کند و برنمی گردد تا خدا به دست او نصرت و پیروزی را نصیب شما کند.

فردا همه دیدند پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم پرچم را به دست امیر المؤمنین علیه السّلام داد و مولا هم رفت و مرحب خیبری را از بین برد و قلعۀ خیبر را فتح کند.

در جنگ ذات السلاسل

این جنگ را ازاین جهت ذات السلاسل می گویند که دشمنان شمشیرهای غول پیکری به بدن هایشان بسته بودند و اگر کسی آن ها را نگاه می کرد وحشت می کرد. دوازده هزار پهلوان که کاملا مسلح بودند هم پیمان شدند تا فاتحۀ اسلام را بخوانند. پیامبر هرکس را فرستاد

ص:82


1- (1) .کافی، ج 8، ص 351.

ترسید و برگشت، امّا وقتی حضرت علی علیه السّلام را فرستاد، مولا خیلی از آن ها را کشت و مابقی را اسیر کرد. خدای منّان هم آیاتی را در شأن این جنگ نازل کرد (1): «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ . وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً

فَالْمُورِیاتِ قَدْحاً فَالْمُغِیراتِ صُبْحاً فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً » .(2) خداوند در این جنگ چند قسم یاد کرده است که عجیب است! می فرماید: قسم به مرکب هایی (اسب هایی) که علی علیه السّلام و یارانش بر آن ها سوار شدند! قسم به شیحۀ اسب هایی که علی علیه السّلام و یارانش بر آن ها سوار شدند! قسم به گرد و غبار و جرقه های زیر پای مرکب های علی علیه السّلام و یارانش!

شباهت دوم: آسانی کار

حضرت موسی از خدا تقاضا کرد: «وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی» خدایا امر مرا آسان کن. خداوند نیز هارون را به موسی داد تا برای او یسر باشد.

آسانی کار پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نیز به وجود علی علیه السّلام بود؛ چرا که هرگاه تهدیدی برای جان پیامبر پدید می آمد این علی علیه السّلام بود که برطرف کنندۀ مشکلات می شد. به عنوان نمونه در جنگ احد وقتی دشمن، پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را محاصره کرده بود، جبرائیل نازل شد و شمشیر ذوالفقار را برای مولا آورد که بر روی آن دو شعار وجود

ص:83


1- (1) .بحار الأنوار، ج 21، ص 66.
2- (2) .سورۀ عادیات، آیۀ 4-1.

داشت. یک شعار عمومی که «لا فتی إلاّ علیّ لا سیف إلاّ ذو الفقار»(1) و یک شعار خصوصی که خطاب به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بود و آن این بود: ای حبیب ما، ای رسول ما! «ناد علیّا مظهر العجائب»؛ علی علیه السّلام که محل ظهور و بروز عجایب است را صدا بزن! «تجده عونا لک فی النّوائب»؛ تا بیاید تو را کمک کند.

یا این که وقتی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می خواست از مکه بیرون برود امیر المؤمنین علیه السّلام را برای خوابیدن در جای خود انتخاب کرد.

در روایت آمده است که خدای منّان به جبرائیل و میکائیل فرمود:

من پیش شما دو نفر، عقد برادری خوانده ام. یکی از شما عمرش کوتاه تر از دیگری است. کدام یک حاضرید عمرش را فدای دیگر کند؟ هر دو فرشته به هم نگاه کردند و جوابی ندادند. آن گاه به آن ها خطاب شد: نگاه کنید به زمین و علی را ببینید که به جای پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم خوابیده است. آن دو نیز بینشان عقد برادری خوانده شده است.(2)

شباهت سوم: جانشینی

حضرت موسی یکی از تقاضاهایش این بود که خدایا برادرم هارون را وزیر و جانشین من قرار بده. خدای منان نیز دعای موسی را مستجاب کرد. و به همین صورت پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از طرف خدا،

ص:84


1- (1) .بحار الأنوار، ج 20، ص 73.
2- (2) .همان، ج 36، ص 43.

پست وزارت و جانشینی بلافصل را به حضرت علی علیه السّلام عنایت فرمود. روایت الدّار (خانه) را شیعه و سنّی قبول دارند که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در همان اوّلین روزهای تبلیغ رسالتش فامیل های نزدیک را دعوت کرد و امیرالمؤمنین علیه السّلام را به عنوان وزیر و وصی و جانشین خود معرفی کرد.(1)

دراین جا سؤالی مطرح می شود و آن این که حضرت هارون برادر نسبی موسی بود، امّا حضرت علی علیه السّلام برادر نسبی پیغمبر نبود و پسر عموی حضرت بود. پس چگونه در روایات داریم که رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم خطاب به مولا فرمودند: «أنت اخی فی الدّنیا و الاخرة »(2) ؛تو در دنیا و آخرت برادر من هستی.» این چه نحوه برادری است ؟

علّتش این است که با این که قرآن فرموده: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ » (3) ؛ همۀ مؤمنین با هم برادرند، ولی پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بعد از هجرت بین افرادی که از نظر صفات روحی و ایمانی مشابه بودند، عقد برادری خواند. به عنوان نمونه بین اولی و دومی و بین سومی و عبد الرحمن ابن عوف و بین سلمان و ابوذر، عقد برادری خواند؛ زیرا این ها هم سنخ و از نظر ایمانی به هم نزدیک بودند. قضایا که تمام شد همه می گفتند: چرا پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم علی علیه السّلام را برادر کسی قرار نداد؟ در

ص:85


1- (1) .بحار الأنوار، ج 35، ص 144؛ کنز العمال، ج 13، ص 131.
2- (2) .مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 33؛ ینابیع المودة، ج 1، ص 178.
3- (3) .سورۀ حجرات، آیۀ 49.

این هنگام رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم خطاب به مولا فرمودند: «یا علی ما اخّرتک إلاّ لنفسی »(1) ؛ای علی، تو را با کسی برادر نکردم چون برای خودم گذاشتم. و فرمودند: «أنت أخی فی الدّنیا و الاخرة»؛ تو در دنیا و آخرت برادر من هستی. پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در عقد برادری، غیر از علی علیه السّلام احدی را برادر خود قرار نداد؛ زیرا نزدیک ترین فرد به حضرت در علم، قدرت، اخذ وحی و در قرب به خدا، علی علیه السّلام بود.

همچنین ابن عباس نقل می کند، وقتی پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از خدا خواست: «رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصِیراً ؛(2) خدایا مرا با صداقت وارد کن و با صداقت خارج ساز و از نزد خودت برای من یک سلطان و حجّتی یاری بخش قرار بده، دعای پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مستجاب شد و خداوند امیر المؤمنین علیه السّلام یعنی سلطان نصیر را به حضرت داد.(3)

در قرآن هم خدای منّان می فرماید: «إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلاّ بِسُلْطانٍ » (4) ؛اگر قدرت دارید به اوج آسمان بروید، یا این که به اعماق زمین بروید، بروید، ولی بدانید که از سلطه و سلطنت و ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام بیرون نیستید. زیرا همان گونه که گفتیم یکی از معانی سلطان، حضرت علی علیه السّلام است.

ص:86


1- (1) .احتجاج، ج 1، ص 162.
2- (2) .سورۀ اسراء، آیۀ 80.
3- (3) .مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 341.
4- (4) .سورۀ الرحمن، آیۀ 33.

گفتار هفتم: اهل بیت علیهم السّلام و جایگاه رسالت

اشاره

قال اللّه الحکیم فی کتابه الکریم: «تلک حجّتنا ءاتیناها إبراهیم علی قومه نرفع درجات من نشاء»(1)

و فی زیارة الجامعة الکبیرة: «السّلام علیکم یا أهل بیت النّبوّة و موضع الرّسالة».

جملۀ دوم زیارت جامعه دربارۀ رسالت است؛ «و موضع الرّسالة»، تنها رسالت و نبوّت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نیست، بلکه رسالت همۀ انبیای مرسل و غیرمرسل است. «موضع» یعنی محل و مکان هرچیز.

بنابراین ترجمۀ ظاهری جمله چنین می شود: سلام بر شما ائمۀ معصومین علیهم السّلام که ورودگاه و مکان و موضع رسالت هستید.

ص:87


1- (1) .این ها حجت ماست که به ابراهیم در برابر قومش دادیم؛ ما هرکس را بخواهیم درجه اش را بالا می بریم. سورۀ انعام، آیۀ 83.

برخی از مترجمان می گویند: چون پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم صاحب رسالت بوده، به این اعتبار، امام هادی علیه السّلام می خواهد بفرماید، رسالت در خانۀ شما وارد شده است. ولی این معنی برای «موضع الرسالة» یک معنای مجازی است و حقیقی نیست؛ مثل کلمۀ شیر که گاهی به انسان شجاع و قدرتمند گفته می شود و یک معنی غیرحقیقی و مجازی است. این چه معنایی است که ما به امامان معصوم علیهم السّلام بگوییم: چون جدّ شما رسول بوده است به اعتبار آن، رسالت در شما نیز آمده است.

اما معنای حقیقی «موضع الرسالة» این است که رسالت همۀ انبیا، اعم از اولوالعزم و غیر اولوالعزم بجز رسالت خاتم الانبیا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، به دست شما امضا شده است. یعنی آن رسالت حقیقی را خدا به شما داده و از ناحیۀ شما به همۀ انبیا ابلاغ شده است. در حقیقت رسالت در وجود شما خلاصه و پیاده می شود.

ولایت مطلق و ولایت مقیّد

ما وقتی انسان ها را مورد محاسبه قرار می دهیم، می بینیم که هر انسانی یک سلسله مراتبی دارد. اوّلین مرتبۀ انسان، مقام بشریت اوست. بعد از آن عده ای هستند که از این مقام رشد می کنند و خداوند مقام نبوّت و رسالت را به آن ها عنایت می کند. امّا بالاتر از مقام نبوت و رسالت، مقام ولایت و امامت است.

ص:88

خداوند در قرآن می فرماید: «وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً » (1).یعنی ابراهیم عبد بود، خلیل بود، نبی و رسول بود، امّا بعد از این که خدا او را آزمایش کرد به مقام امامت رسید. بنابراین امامت بالاتر از مقام نبوت و رسالت است. از طرفی هم، هرکسی که به عنوان نبی و رسول مبعوث می شود نبوّت و رسالتش، فرع ولایتش می باشد. چون خداوند یک ولایت باطنی به او داده است تا مسلط بر خویشتن و بر جهان هستی و خلقت و تکوین شود، آن گاه او را به مقام نبوت رسانده است. ما نبی بدون ولایت نداریم. اگر نبی ولایت نداشته باشد چگونه از او معجزه سرمی زند؟ چگونه خبر از گذشته و حال و آینده می دهد؟

امّا انبیا که صاحب ولایت و امامت هستند ولایتشان مقید و محدود است، نه مطلق. ابراهیم خلیل الرحمن طبق آیۀ قرآن امام است امّا امام مقیّد، نه امام مطلق؛ یعنی امام بر همۀ انبیا و بر ما سوی اللّه نیست. لذا در روایات آمده است: همۀ انبیا فردای قیامت وا نفسا می گویند و تنها پیامبر اکرم و ائمۀ معصومین علیهم السّلام وا امّتا می گویند. یعنی وقتی امّت ها به پیامبران خود مراجعه می کنند آن ها

ص:89


1- (1) .و هنگامی که خداوند ابراهیم را با کلماتی بیازمود و او همه را به اتمام رسانید، گفت: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم. سورۀ بقره، آیۀ 124.

می گویند: به سراغ حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بروید؛ زیرا ما همه نمایندۀ او بودیم.(1)

بنابراین ولایت مطلقه و کلیه برای اهل بیت علیهم السّلام است. خدای منّان در قرآن کریمش می فرماید: «هُنالِکَ الْوَلایَةُ لِلّهِ الْحَقِّ » (2).خدای منّان روز قیامت ولایتش را کامل به مردم نشان می دهد. اگر مردم در دنیا نفهمیدند، در آن جا می فهمند. آن جا دیگر موانع و حجاب ها از میان رفته و روز است؛ برخلاف دنیا که شب است. در روایات ما آمده است: «هنا لک الولایة یعنی ولایت علی بن ابیطالب علیه السّلام »(3).فردای قیامت مردم ولایت مطلقۀ امیر المؤمنین علیه السّلام را می بینند و متوجه می شوند، تا جایی که خداوند حساب رسی خلق را به او سپرده است.

از مجموع این مطالبی که عرض شد به این نتیجه می رسیم که نبوت از ناحیۀ ولایت امضا می شود؛ یعنی اگر ائمۀ معصومین علیهم السّلام که صاحب ولایت مطلقه هستند امضا نکنند کسی نمی تواند پیامبر و رسول باشد.

در روایتی فرمودند:

ص:90


1- (1) .بحار الانوار، ج 8، ص 35 و ج 6، ص 57.
2- (2) .آنجا ثابت شد که حاکمیت از آن خدای حق است. سورۀ کهف، آیۀ 44.
3- (3) .کافی، ج 1، ص 418.

«ما تکاملت النّبوّة لنبیّ فی الاظّلة حتّی عرضت علیه ولایتی و ولایت اهل بیتی»(1)

هیچ پیغمبری به مقام نبوّت مبعوث نشد مگر این که ولایت من و ولایت اهل بیت من بر او عرضه شد.

و در روایتی مشابه دربارۀ حضرت زهرا علیها السّلام فرمودند: «حتّی اقّر بفضلها »(2) ؛اگر اقرار به فضیلت زهرای اطهر علیها السّلام می کرد خداوند به او درجه می داد و او را مبعوث می کرد.

تبلیغ ولایت، رمز بعثت پیامبر

خداوند در سورۀ مبارکۀ مائده به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می فرماید:

«یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ » (3)

ای رسول! علی را معرفی کن که اگر این کار را نکردی آن رسالتی را که خدای منّان به تو داده بود، به انجام نرسانده ای و دیگر رسول نخواهی بود.

خداوند نفرمود: «فما تبلّغ»، بلکه فعل ماضی آورده «فما بلّغت»،

ص:91


1- (1) .بحار الانوار، ج 26، ص 281.
2- (2) .مجمع النورین، ص 40.
3- (3) .سورۀ مائده، آیۀ 67.

چرا که به جای این که بگوید اگر علی را معرفی نکنی رسالتت را نمی رسانی، نرساندی آورده است ؟ مقصود این است که از روز اول تا امروز همه و همه، مقدمۀ ولایت و امامت علی علیه السّلام بوده است.

در حقیقت علی علیه السّلام باطن پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است؛ زیرا ظاهر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نبوّت، امّا باطن و حقیقت حضرت، ولایت است (1).برای همین در قرآن آمده و از باطن پیامبر پرده برداشته است؛ یعنی هرکس بخواهد باطن پیامبر را کامل و تمام عیار ببیند باید حضرت علی علیه السّلام را تماشا کند. لذا گاهی می فرمودند: «و حبیب قلبی»(2) امیر المؤمنین علیه السّلام قلب من است.

در روایت دیگری فرمودند:

«بی انذرتم و بعلی ابن ابیطالب علیه السّلام إهتدیتم»(3)

به واسطۀ من پیامبر، شما انذار و ترسانده می شوید، امّا هدایت با امیر المؤمنین علیه السّلام است.

یک کار مهم پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مسألۀ انذار است؛ برای این که بشر از باطل، دست بردارد و وارد حق بشود. امّا پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم سمت هدایت گری هم دارد؛ همچنان که قرآن می فرماید:

ص:92


1- (1) .مشارق انوار الیقین، ص 69 و 124.
2- (2) .بحار الانوار، ج 40، ص 53.
3- (3) .بحار الأنوار، ج 35، ص 405.

«أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ» (1)

ای پیغمبر تو منذر و انذارکننده ای و هر قومی هم، هدایت گری دارد.

چرا حضرت در این روایت خود را منذر و علی علیه السّلام را هادی معرفی می کند؟ نکته اش این است: پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مقام ظاهری نبوت را دارد و کار و شغل نبی هم، خبر دادن و برحذر داشتن و ترساندن است، امّا حضرت می فرماید: باطن من ولایت و امامت است و به عنوان باطن، بشر را هدایت می کنم؛ چون شغل ولایت و امامت علاوه بر انذار، دستگیری و هدایت هم است. حضرت علی علیه السّلام نیز باطن و نفس پیامبر است، به همین دلیل به عنوان هدایت کننده یاد شده است.

مقام عصمت، حافظ نبوت و امامت

این روایت را همه شنیده ایم:

«لولاک لما خلقت الأفلاک و لو لا علیّ لما خلقتک و لو لا فاطمة لما خلقتکما»(2)

ای پیغمبر اگر تو نبودی عالم را نمی آفریدم و اگر علی نبود

ص:93


1- (1) .سورۀ رعد، آیۀ 7.
2- (2) .مستدرک سفینة البحار، ج 3، ص 166.

تو را نمی آفریدم و اگر فاطمه نبود تو و علی را نمی آفریدم.

یک معنی این حدیث چنین است: ما یک مقام نبوت داریم و یک مقام امامت و همچنین یک مقام عصمت. امامت و ولایت، نگهدارندۀ رسالت است، اما خود ولایت و امامت نیز یک حفاظی لازم دارد که آن عصمت می باشد.

این روایت می گوید: درواقع پیامبر هم نبی است و هم امام و هم مقام عصمت را دارد. خطاب به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می گوید: یا رسول اللّه اگر جنبۀ امامت و ولایت تو نبود من تو را نمی آفریدم؛ چون این امامت است که نبوت تو را حفظ می کند و مصداق این امامت و ولایت تو، امیر المؤمنین علیه السّلام شده است. همچنین اگر عصمت نبود نه تو را می آفریدم نه امامت را؛ زیرا امامت هم، نیاز به حفاظت دارد.

عصمت تو در خارج مصداق پیدا کرده و حضرت زهرا علیها السّلام شده است. نمی خواهد بگوید فاطمه بالاتر از پیامبر و امیر المؤمنین علیهما السّلام است، بلکه این ها سه شأن برای پیامبر هستند که شأن ظاهریش نبوت، شأن باطنیش امامت و شأن باطن الباطنیش، عصمت است.

خود پیامبر به علی علیه السّلام فرمود:

«کنت مع الأنبیاء سرّا و معی جهرا»(1)

علی جان، تو با همۀ انبیا در خفا و پنهان بودی، ولی با من

ص:94


1- (1) .القطرة من بحار مناقب النبی و العترة علیهم السّلام، ج 1، ص 188، حدیث 173.

آشکارا.

یعنی باطن نبوت و رسالت آنان ولایت بود. علی علیه السّلام در درون آن ها بود و هرکس را به اندازۀ ظرفیتش نیرو می داد و صاحب ولایتش می کرد. در حقیقت آن ولایتی که در وجود همۀ انبیا کار می کرد و ولایت مقیده ای که داشتند از ناحیه علی علیه السّلام بود که با پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ظاهر و علنی شد و خود را نشان داد و معرفی کرد.

ولایت بر دولت انبیا

حضرت علی علیه السّلام در روایت دیگری فرمودند: «إنّی لصاحب الکرّات و دولة الدّول »(1).

من صاحب کرّات هستم یعنی چه ؟ آیا دراین جا حضرت می خواهد بگوید من در جنگ حملۀ پی درپی به دشمن می کنم ؟ یا با توجه به جملۀ قبل، معنای دیگری نیز دارد و آن این که من دفعات مکرّر، به این دنیا آمده ام و می آیم. به عبارت دیگر حضرت می فرماید:

من با آدم بودم؛ با ابراهیم، با عیسی، با موسی و با همۀ انبیا - سلام اللّه علیهم اجمعین - بودم، نه این که فقط در زمان پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به دنیا آمده باشم.

به عنوان نمونه این مطلب را عرض می کنم که خدای منّان به

ص:95


1- (1) .بحار الأنوار، ج 25، ص 354.

حضرت موسی و هارون علیهم السّلام فرمود: «اِذْهَبا إِلی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغی » (1) ؛به سوی فرعون بروید که او سرکشی کرده است. ولی خدا یک وعده هم به آن ها داده بود. «وَ نَجْعَلُ لَکُما سُلْطاناً » (2) ؛یعنی شما بروید من همراه شما سلطانی قرار می دهم. فرعون به نگهبان های قصر سفارش کرده بود که به هیچ کس جز موسی و هارون اجازه ورود ندهند؛ زیرا شاید آن ها حرف هایی می زدند که نمی خواست پیش دیگران رسوا شود.

وقتی موسی و هارون وارد قصر شدند، دیدند فرعون از روی تختش افتاده و بیهوش شده است. بعد که به هوش آمد و آن حرف ها رد و بدل شد، فرعون دربان ها را خواست و به آن ها گفت: مگر نگفتم کسی جز موسی و هارون اجازۀ ورود ندارد؟ آن ها هم گفتند: ما هم همین کار را کردیم و به هیچ کس اجازۀ ورود ندادیم. فرعون گفت:

پس این جوانی که سوار بر اسب سفید با لباس های فاخر وارد قصر شد که بود که من از دیدن هیبت و عظمت او به زمین افتادم و بیهوش شدم ؟ در روایت داریم که آن جوان امیر المؤمنین علیه السّلام بود.(3) یعنی به طور پنهانی با همۀ انبیا بوده و گاهی هم ظهور و بروز پیدا می کرده است.

ص:96


1- (1) .سورۀ طه، آیۀ 43.
2- (2) .سورۀ القصص، آیۀ 35.
3- (3) .مدینة المعاجز، ج 1، ص 143.

در ادامۀ روایت، حضرت فرمودند: «انا دولة الدّول». یعنی چه ؟ یعنی من حکومت و دولت های همۀ انبیا بودم. اگر آن ها تشکیل دولتی دادند همۀ آن دولت ها زیر سایۀ ولایت من امیر المؤمنین علیه السّلام بود.

شیعه و سنّی همگی این حدیث را نقل کرده اند:

«لو اجتمع النّاس علی حبّ علی ابن أبیطالب علیه السّلام لما خلق اللّه النّار»(1)

اگر مردم بر دوستی و محبّت علی علیه السّلام اجتماع می کردند، خدا جهنّم را نمی آفرید.

این روایت چند نکته دارد:

1. جهنم برای دوستان حضرت علی علیه السّلام نیست، بلکه برای دشمنان حضرت است.

2. اگر مولا فقط اختصاص به این امّت داشت مابقی امّت ها چه می شوند؟ فرعون چه می شود؟ نمرود چه می شود؟ قوم لوط و عاد چه می شوند؟ حضرت علی علیه السّلام که در آن زمان ها به حسب ظاهر نبوده است، پس چگونه مردم، علی علیه السّلام را دوست داشته باشند تا به بهشت بروند و دشمنانش به جهنّم وارد شوند؟

باید گفت امیر المؤمنین علیه السّلام به تاریخ خاصی تعلّق ندارد، بلکه به

ص:97


1- (1) .بحار الانوار، ج 39، ص 248؛ ینابیع المودة، ج 1، ص 272.

همۀ عوالم و هستی متعلق است و فرمانش در همۀ امت ها بوده و محبّتش نیز بر همه واجب بوده است. در حقیقت همۀ انبیا نمایندۀ حضرت علی علیه السّلام بودند. آن ها فیض را، علم را، معارف را و شرایط رسالت را از حضرت می گرفتند. مولا بود که نبوّت آن ها را امضا می کرد و ابلاغیه را به آن ها می داد. برای همین است وقتی پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و ائمۀ معصومین علیهم السّلام آمدند ادیان دیگر همگی نسخ شدند؛ زیرا آن ها نماینده بودند و با آمدن پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم کارشان به پایان رسید.

در یکی از فرازهای زیارت جامعه می خوانیم: «و عندکم ما نزلت به رسله و هبطت به ملائکته» آن چه به انبیا نازل می شود در نزد شماست؛ یعنی پیش شما موجود است و از ناحیۀ شما به انبیا می رسد و هر آن چه فرشتگان خدا فرود آورده اند همۀ آن ها نزد شما بوده؛ یعنی خدا به شما چهارده معصوم علیهم السّلام داده است.

در روایت آمده است که امام صادق علیه السّلام فرمودند:

«إنّ اللّه أوّل ما خلق، خلق محمدا و عترته الهداة المهتدین»(1)

اولین چیزی که خدا آفرید پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و ائمۀ معصومین علیهم السّلام بودند.

ص:98


1- (1) .کافی، ج 1، ص 442.

ابتدا آن ها را آفرید تا هرچه فیض و کمالات و معارف است به آن ها بدهد و آن گاه از ناحیۀ آن ها به انبیا و غیر انبیا برسد.

امیر المؤمنین علیه السّلام و علم الکتاب

در این جا به نکته ای اشاره می کنم. آیۀ کریمۀ قرآنی می فرماید:

«قُلْ کَفی بِاللّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ » (1)

کافی است که خداوند، و کسی که علم کتاب نزد اوست میان من و شما گواه باشند.

در روایات وارد شده منظور از «و من عنده علم الکتاب» امیر المؤمنین علیه السّلام است.(2) این آیه در مکه بر پیامبر نازل شده است، زمانی که کفار می آمدند بحث می کردند و رسالت پیامبر را قبول نداشتند. خدا می گوید: پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم دو شاهد دارد یکی خدا و دیگری آن آقایی که نزدش علم الکتاب است؛ یعنی امیر المؤمنین علیه السّلام.

امیر المؤمنین علیه السّلام در مکّه سن زیادی نداشته اند و هنوز هم به مقام امامت ظاهری نرسیده اند، امّا در آن زمان علم الکتاب را داشته است.

چون علم آن ها ذاتی است و وقتی هنوز به دنیا نیامده بودند همه چیز

ص:99


1- (1) .سورۀ رعد، آیۀ 43.
2- (2) .شواهد التنزیل، ج 1، ص 308.

را می دانستند و به همه چیز آگاهی داشتند.

نقل کرده اند وقتی حضرت علی علیه السّلام به دنیا آمد چشمانشان را بسته بود و باز نمی کرد. امّا همین که حضرت را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم دادند، در بغل پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم چشم هایش را باز کرد. یعنی یا رسول اللّه، فقط به جمال تو چشم هایم باز می شود. در آن هنگام مولا شروع به خواندن این آیات می کند: (1)«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ

الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ » (2)

چگونه است که هنوز پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به نبوت نرسیده و قرآن نازل نشده است امیر المؤمنین علیه السّلام قرآن می خواند. جواب آن در سورۀ الرحمن آمده است. خداوند می گوید: «اَلرَّحْمنُ ، عَلَّمَ الْقُرْآنَ ، خَلَقَ الْإِنْسانَ » یعنی ما در عالم نورانیت قرآن را به علی یاد دادیم بعدا علی را بیافریدیم. اوّل قرآن را بلد بود و بعد متولد شد.

منظور از انسان، حضرت علی علیه السّلام است؛ زیرا نام دیگر سورۀ «دهر» که در شأن حضرت آمده است «انسان» است. در حقیقت می خواهد بگوید: انسانی که تجلّی گاه و مظهر تمام عیار حضرت رب العالمین است در سورۀ دهر (انسان) پیدا می شود و بقیۀ افراد شبیه به انسان

ص:100


1- (1) .بحار الانوار، ج 35، ص 22.
2- (2) .به نام خداوند بخشندۀ بخشایشگر. مؤمنان رستگار شدند؛ آن ها که در نمازشان خشوع دارند؛ و آن ها که از لغو و بیهودگی رویگردانند. (سورۀ مؤمنون، آیۀ 3-1)

هستند و به اندازۀ رشدشان به انسانیّت نزدیک می شوند. بنابراین یک تفسیر «خلق الانسان» این است: «خلق علیا علیه السّلام».(1)

معلّم کیست ؟ معلّم خود خداست: «الرحمن».

موضوع درس چیست ؟ قرآن: «علّم القرآن».

شاگرد کیست ؟ علی علیه السّلام: «خلق الانسان».

دراین جا این سؤال مطرح است که چرا حضرت، سورۀ مؤمنون را در هنگام تولّد خواندند؟ به این علت که پیامبر بفرماید: یا علی! مؤمنین به واسطۀ تو رستگار می شوند و هرکس از تو فاصله گرفت رستگاری و پیروزی ندارد.

عصارۀ انبیا

در بخش دیگری از زیارت جامعه می خوانیم: «و سلالة النّبیّین و صفوة المرسلین». «سلالة» به معنی آب میوه و عصاره و جوهرۀ میوه است. یعنی اگر عصارۀ تمام انبیا که همان علم و حقایق و معارف آن هاست در یک جا جمع شود، عصارۀ همۀ این کمالات، شما ائمۀ معصومین علیهم السّلام هستید.

«و صفوة المرسلین»؛ یعنی اگر بهترین و خالص ترین مسلمین را جدا کنیم، بهترین مرسل و عالی ترین فرستاده شدگان از جانب خدا، شما

ص:101


1- (1) .تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 188.

هستید.

وقتی آب گل را می گیرید گلاب می شود. حال اگر گلاب را مجددا بجوشانید و آب آن را بگیرید عطر می شود. «سلاله» یعنی گلاب.

«سلالة النبین» می گوید: انبیا گل هستند و شما ائمه، گلابید و «صفوة المرسلین» می گوید: پیامبران مرسل که سیصد و سیزده نفرند(1) به منزلۀ گلاب اند و شما ائمه، عطر این گلاب هستید.

برترین منزلگاه قرب

در بخش دیگری از زیارت می گوییم:

«فبلغ اللّه بکم أشرف محلّ المکرّمین و اعلی منازل المقرّبین و أرفع درجات المرسلین».

پس خداوند شما را به شریف ترین جایگاه اهل کرامت و برترین منزل های مقربین و بالاترین درجات رسولانش رسانید.

دراین جا نمی خواهد بگوید که شما فقط مقام رسالت و نبوّت را دارا هستید، بلکه می گوید: شما بالاترین درجۀ نبوت را دارا هستید که همان درجۀ پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است. یعنی مقام شما مساوی با مقام

ص:102


1- (1) .از بین صد و بیست و چهار هزار نبی سیصد و سیزده نفر آن ها رسول و از بین رسولان پنج نفر اولو العزم یعنی صاحب کتاب آسمانی می باشند. خصال صدوق، ص 300.

پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است.

معنای دیگری هم که می توان از این جمله فهمید این است که «باء» متصل به «کم» باء سببیّه است؛ یعنی خدای منّان به سبب شما درجات بالا را به مرسلین و بالاترین مرتبه را به مقربین داده است. هر کس به عالی ترین منزلگاه قرب و بالاترین درجۀ رسالت رسید به واسطۀ شما، خدا او را به این مقام رسانده است. این جملات را که کنار هم بگذاریم به این نتیجه می رسیم که رسالت ها و نبوت ها همه از یک معدن و مرکز استخراج شده است و آن وجود حضرات چهارده معصوم علیهم السّلام می باشند.

ص:103

گفتار هشتم: باب اللّه بودن اهل بیت در قرآن

اشاره

قال اللّه الحکیم فی کتابه الکریم: «وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها» (1)

و فی زیارة الجامعة الکبیره: «و الباب المبتلی به النّاس»

در این بخش از زیارت جامعه، امامان معصوم علیهم السّلام تشبیه به باب و در شده اند: «و الباب المبتلی به النّاس»؛ یعنی ائمّه علیهم السّلام یکی از ابواب و درهای الهی هستند که تمام انسان ها و مردم به این باب آزمایش شده اند.

در ابتدا این سؤال مطرح می شود که چرا برای معرفی و شناساندن اهل بیت علیهم السّلام آنان را تشبیه به چیزی می کرده اند؟ گاهی می فرمودند:

امامان معصوم علیهم السّلام کشتی نجات اند، گاهی می فرمودند: چراغ های هدایت اند. گاهی تشبیه به درخت طیّبه و در برخی موارد هم تشبیه به

ص:104


1- (1) .از در خانه ها وارد شوید. /سورۀ بقره، آیۀ 189.

ستارگان و ماه و... شده اند.

تمام این تشبیهات برای این است که عرب آن روز از یک سرمایۀ فکری بلندی برخوردار نبود. به ناچار باید معقولات را با لباس محسوس برای آنان بیان می فرمودند. لذا برای این که آنان را نسبت به موقعیت و منزلت حضرات امامان معصوم علیهم السّلام آشنا کنند مسائل را با این تشبیهات عنوان می کردند.

به عنوان نمونه پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم برای این که جامعیت اهل بیت علیهم السّلام را بیان کند و بفهماند که ایشان واجد همۀ کمالات هستند از تشبیهات زیادی استفاده کرده اند. بعضی جاها ائمه علیهم السّلام را به چراغ و بعضی جاها به کشتی تشبیه کرده اند؛ یعنی چنین می خواستند بفهمانند که هر نقشی که چراغ یا کشتی در جهان ایفا می کند تمام آن ها در وجود امامان معصوم علیهم السّلام به طور کامل وجود دارد.

علت شباهت به باب و در

با توجه این مقدمه ببینیم چرا ائمه علیهم السّلام تشبیه به در شده اند؟ خدای منّان در قرآن کریمش در سورۀ مبارکۀ بقره در دو آیه از حضرات امامان معصوم علیهم السّلام تعبیر به در فرموده است. در یک آیه فرمودند: «وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقی وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها» (1) ایمان، نیکی و صفات خوب داشتن به این

ص:105


1- (1) .سورۀ بقره، آیۀ 189.

نیست که شما از پشت خانه یا دیوار آن، وارد خانه شوید. نشانۀ نیکی این است که پرهیزگار باشید و از در خانه ها وارد شوید.

اصلا این عقلایی نیست که یک نفر از پشت خانه وارد خانه شود؛ چون راهی از آن جا وجود ندارد مگر این که جایی را خراب کند و بعد وارد خانه شود.

آیا در این آیه، خدای منّان می خواهد یک مسأله ای که همه می دانند را بیان کند؟ آیا می خواهد بگوید از در خانه وارد خانۀ خودتان و دوستانتان شوید؟ نه، این گونه نیست. منظور از این خانه، خانۀ توحید است، خانۀ رسالت، خانۀ قرآن و خانۀ اخلاق است.

می فرماید: اگر ما یک خانۀ مادی داریم یک خانۀ معنوی نیز داریم.

برای این که وارد این خانه های معنوی بشوید باید در آن ها را پیدا کنید و ببینید چه کسانی در آن ها هستند و از مسیر آنان، وارد این خانه های علم و توحید و ایمان و حقایق بشوید. در روایات ما وارد شده است که درهای خانه های معنویت و توحید و رسالت و... اهل بیت علیهم السّلام هستند.

اصبغ بن نباته می گوید:

«کنت عند أمیر المؤمنین علیه السّلام فجاء إبن کوّاء»؛ خدمت امیر المؤمنین علیه السّلام بودم که ابن کوّا وارد شد. ابن کوّا از منافقان و دشمنان سرسخت حضرت به حساب می آمد. می گوید: ابن کوّا از حضرت پرسید: تفسیر آیۀ مبارکه «لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا...» چیست ؟ حضرت علی علیه السّلام فرمودند:

«نحن بیوت الّتی أمر اللّه بها أن یؤتی من أبوابها و نحن

ص:106

باب اللّه و بیوته الّتی یؤتی منه، فمن بایعنا (تابعنا) و أقرّ بولایتنا فقد أتی البیوت من أبوابها و من خالفنا و فضّل علینا غیرنا فقد أتی البیوت من ظهورها».(1)

فرمودند: این آیه دربارۀ ماست. آن خانه هایی که خدای منّان امر فرموده از در آن خانه ها وارد شوید ما هستیم. آن گاه فرمود: «نحن باب اللّه»؛ ما در آن خانه ها هستیم. هرکس با ما معامله و مبایعه کند و از ما پیروی کند، همچنین اقرار و اعتراف به فضل و ولایت ما کند این شخص از در خانه وارد خانه شده است، ولی هرکس که با ما مخالفت بورزد و کلمات ما را نپذیرد و دیگران را در مقام فکری و عمل بر ما ترجیح دهد از در خانه وارد نشده، بلکه از پشت (بام) می خواهد وارد شود.

چه کسی از پشت بام وارد خانه می شود؟ کسی که می خواهد دزدی کند. پس هرکس که می خواهد وارد خانۀ توحید، رسالت و قرآن و معارف شود و از در ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام و ائمه علیهم السّلام وارد نشود، سارق و دزد است.

در روایات دیگر هم این گونه افراد تعبیر به سارق شده اند از جمله این که امام صادق علیه السّلام فرمودند:

ص:107


1- (1) .همان، ج 23، ص 328.

«سرقوا اکرم آیة فی کتاب اللّه بسم اللّه الرّحمن الرّحیم»(1)

گرامی ترین آیه در قرآن که «بسم اللّه الرحمن الرحیم» است را از قرآن دزدیده اند و می گوید بسم اللّه جزء سوره ها نیست.

چه کسانی این چنین می گویند؟ همان هایی که از در وارد نشده اند.

همان کسانی که ولایت دیگران را بر ولایت حضرت علی علیه السّلام مقدم شمرده اند.

باب ریزش گناهان

آیۀ دوم آیه ای است که در قرآن خطاب به بنی اسرائیل آمده است:

«وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْیَةَ فَکُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ وَ سَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ » (2)

وقتی بنی اسرائیل می خواستند بیت المقدس را فتح کنند «بلعم باعورا»(3) که می خواست بنی اسرائیل را نفرین کند، زبانش گنگ شد و

ص:108


1- (1) .بحار الانوار، ج 89، ص 236.
2- (2) .و (به خاطر بیاورید) زمانی را که گفتیم: «در این شهر [- بیت المقدس] وارد شوید؛ از نعمت های فراوان آن، از هرجا می خواهید بخورید؛ و از در (معبد بیت المقدس) با خضوع و خشوع وارد گردید و بگویید: «خداوندا! گناهان ما را بریز.» تا خطاهای شما را ببخشیم؛ و به نیکوکاران پاداش بیشتری خواهیم داد.» (سورۀ بقره، آیۀ 85)
3- (3) .بلعم باعورا، عالمی بود که دعایش مستجاب می شد. وی دوازده هزار شاگرد داشت اما -

نتوانست نفرین کند، دستور داد زن های آرایش کرده را داخل لشکر آن ها فرستادند. بنی اسرائیل نیز از هدف اصلی خود غافل شده و از جنگ سر باززدند و به همین دلیل مرض طاعون بر آن ها نازل شد و حدود چهل سال در آن بیابان دچار سرگردانی شدند. به همین خاطر، خداوند به بنی اسرائیل فرمود: حالا که بعد از چهل سال تیه و سرگردانی می خواهید وارد شهر بیت المقدس شوید سرهایتان را پایین بگیرید و بگویید خدایا گناهان ما را بریز! آن ها هم وقتی می خواستند وارد شهر بشوند چون دیدند دروازه اش خیلی بزرگ است و نیازی به خم شدن و سجده ندارد از فرمان خدا سرپیچی کردند.

در روایات ما آمده است: علت دستور خدا این بود که بالای دروازۀ شهر، تمثال حضرت علی علیه السّلام زده شده بود.(1) خداوند می گوید:

وقتی برای ورود به شهر رژه می روید باید در برابر تمثال مولا خم شوید. چه مقدار؟ «و ادخلوا الباب سجّدا» نفرمود: «رکّعا». یعنی در برابر تمثال ولایت اگر به سجده بیفتید جا دارد.

در این جا نکته ای را بیان می کنم و آن این که سجده در برابر امام معصوم علیهم السّلام چه حکمی دارد؟ مرحوم شهید اول می گوید: یکی از

ص:109


1- (1) .تفسیر صافی، ج 1، ص 136.

آداب زیارت آقا امام رضا علیه السّلام و ائمّۀ معصومین علیهم السّلام این است که وقتی می خواهی وارد ضریح و حرم بشوی ابتدا بوسه بزن و سپس پیشانی را بر زمین بگذار و خدا را شکر کن.(1)

در حقیقت ما وقتی امام را می بینیم، برای خدا به سجده می افتیم همان گونه که خدای منّان به ملائکه فرمان داد، آدم را که دیدید به سجده بیفتید و مرا شکر کنید. حال، چگونه من، امام معصوم علیه السّلام را که آدم به طفیل وجود او آفریده شده را ببینم و به سجده نیفتم.

بعضی می گویند: این کارها برای چیست ؟ ولی من چندین مرتبه مشاهده کردم که مرحوم اراکی وقتی می خواستند وارد بر ضریح شوند پیشانی شان را به عتبه می گذاشتند و می بوسیدند. حضرت آیت اللّه بهجت نیز وقتی حرم خلوت بود به زمین می افتاد و عتبه را می بوسید.

آیه ادامه می دهد: وقتی به سجده افتادید «قُولُوا حِطَّةٌ » ؛بگویید:

«ریزش، ریزش»؛ یعنی خدایا گناهان ما را بریز. در تفسیر این آیه، امام باقر علیه السّلام فرمودند: «نحن باب حطّتکم »(2) ؛ما باب ریزش گناهان شما هستیم. در روایت دیگری هم حضرت علی علیه السّلام فرمودند: «(أنا) نحن باب حطّة »(3) ؛یعنی آن باب حطه ای که بنی اسرائیل در برابر آن بایستی

ص:110


1- (1) .دروس، ج 2، ص 25.
2- (2) .تفسیر برهان، ج 1، ص 104؛ نور الثقلین، ج 1، ص 83.
3- (3) .بحار الأنوار، ج 65، ص 61.

می گفتند: «حطّ ذنوبنا» ما ائمه معصومین علیهم السّلام هستیم. خدا می گوید: تا امیر المؤمنین و امامان معصوم علیهم السّلام از شما بنی اسرائیل راضی نشوند گناهانتان بخشیده نمی شود. آن ها هم به جای «حطّة» می گفتند:

«حنطة»؛ یعنی گندم.(1) اگر انسان مادی باشد قرآن را نیز تفسیر مادی می کند.

در یکی از بخش های زیارت جامعه چنین می گوییم:

«یا ولیّ اللّه إنّ بینی و بین اللّه ذنوبا لا یأتی علیها إلاّ رضاکم»؛

ای اولیای الهی! میان من و خدا گناهانی رخ داده است که آن گناهان را هیچ عاملی از بین نمی برد مگر خشنودی شما.

یعنی اگر میلیون ها مرتبه هم استغفار کنم، اگر شب تا به صبح گریه کنم فایده ندارد. پس چگونه آمرزیده می شوم ؟

در روایات ما وارد شده است که پروندۀ اعمال ما شب و روز یا دوشنبه و پنج شنبه ها به محضر امامان معصوم علیهم السّلام وارد می شود.

ایشان به پروندۀ ما نگاه می کنند و هرگاه اعمال ما خوب بود، برای ما طلب توفیق ازدیاد اطاعت می کنند و هرگاه اعمال ما بد بود برای ما

ص:111


1- (1) .همان، ج 13، ص 179.

استغفار می کنند. این استغفار است که برای ما کارساز است.(1)

در زمان حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نیز همین گونه بود. جزء آداب بود که خدمت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بروند تا حضرت برایشان استغفار کند.

پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم هم استغفار می کردند و خداوند گناهان آن ها را می آمرزید.(2)

در حقیقت اعتقاد به ولایت است که موجب آمرزش گناهان می شود. وقتی من معتقد به ولایت شدم، استغفار اثر دارد، نمازم اثر دارد، توبه ام اثر دارد، گریه ام اثر دارد، زیارت کردنم اثر دارد و الاّ بدون اعتقاد هیچ کدام از این اعمال سودی ندارد. درواقع آن اثر اصلی برای ولایت است.

ص:112


1- (1) .تفسیر نور الثقلین، ج 2، ص 264.
2- (2) .مدینة المعاجز، ج 7، ص 271.

گفتار نهم: باب اللّه بودن اهل بیت علیهم السّلام در روایات

اشاره

قال اللّه الحکیم فی کتابه الکریم: «کُلَّ شَیْ ءٍ أَحْصَیْناهُ فِی إِمامٍ مُبِینٍ » .(1)

و قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: «انّ علیّا علیه السّلام باب اللّه الأکبر».(2)

در مبحث گذشته آیاتی را که در مورد باب اللّه بودن حضرات اهل بیت علیهم السّلام بود عنوان و مطرح کردیم. در مورد باب اللّه بودن ائمه علیهم السّلام احادیث و روایات فراوانی وارد شده که از حد تواتر خارج است. در این جا به بیان چند حدیث و روایت در این زمینه می پردازیم.

پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در روایتی فرمودند: «انّ علیّا علیه السّلام باب اللّه الأکبر»؛ امیر المؤمنین علیه السّلام بزرگ ترین در به سوی خدا و عالم توحید است.

ص:113


1- (1) .همه چیز را در کتاب آشکارکننده ای برشمرده ایم. (سورۀ یس، آیۀ 12).
2- (2) .بحار الانوار، ج 40، ص 55.

همچنین فرمودند: «انّ علیّا علیه السّلام باب الهدی بعدی»؛(1) حضرت علی علیه السّلام در هدایت بعد از من است. درست است که انبیا، همه باب به سوی خدا هستند، امّا آن ها نیز برای خودشان دری به سوی خدا دارند.

اکبر الابواب امیر المؤمنین علیه السّلام و حضرات ائمه معصومین علیهم السّلام هستند.

سلیم بن قیس هلالی کوفی از حضرت سلمان نقل می کند که فرمود: امیر المؤمنین علیه السّلام باب اللّه است؛ «فمن دخله کان مؤمنا و من خرج منه کان کافرا»؛(2) هرکس از این در و مسیر وارد اسلام شد این مؤمن است و هرکس از آن خارج شد، کافر است.

ایمان و کفر

دراین جا یک نکتۀ دقیق علمی را بیان کنم: هر کلمه و وصفی یک ضدّ و مقابلی دارد؛ مثلا مقابل نور، ظلمت و مقابل روز، شب است.

ضد و مقابل کلمۀ ایمان چیست ؟ آیا کلمۀ مسلمان است ؟ نه! اگر آیات قرآنی بررسی شود می بینیم خدای منّان آن چه را که در برابر مؤمن به کار می برد کلمۀ فاسق است. «أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ ». (3) آیه قرآن مؤمن را با فاسق مقایسه می کند که فاسق دراین جا به معنای کافر است.

ص:114


1- (1) .امالی صدوق، ص 20.
2- (2) .کتاب سلیم بن قیس، ص 168؛ بحار الأنوار، ج 40، ص 97.
3- (3) .آیا کسی که با ایمان باشد همچون کسی است که فاسق است ؟! نه. هرگز این دو برابر نیستند. (سورۀ سجده، آیۀ 18).

مؤمن در احادیث و روایات، انسانی است که امامت ائمۀ معصومین علیهم السّلام را پذیرفته است. در حقیقت رکن ایمان، ولایت و امامت حضرات معصومین علیهم السّلام است و کسی که ولایت ندارد مؤمن نیست و کسی که مؤمن نباشد در صف مقابل آن، یعنی در صف کفر است و باید در کلاس کفر به سر ببرد.

در زیارت جامعه می خوانیم: «من اتاکم نجی و من لم یأتکم هلک»؛ هرکس به شما پیوست نجات یافت و هرکس از شما روی برگرداند هلاک شد.

در کلام حضرت سلمان است رحمهم اللّه که هرکس در کلاس امامت باشد و بعد منکر شود کافر می شود؛ ولی امام هادی علیه السّلام در زیارت جامعه یک مرتبه بالاتر از آن را بیان می کند و می فرماید: «هرکسی که داخل در ولایت و امامت نشود کافر است». این مطلب در راستای همان روایت حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است که فرمودند: «هرکس بمیرد درحالی که امام زمانش را نشناخته، مثل زمان جاهلیت مرده است »(1).

همان گونه که قبلا هم اشاره کردیم زمان جاهلیت زمان کفر بوده است.

باب شناخت خدا

در روایت دیگری امام صادق علیه السّلام فرمودند:

«الأوصیاءهم أبواب اللّه عزّ و جلّ الّتی یوتی منها و لو لا هم

ص:115


1- (1) .بحار الانوار، ج 32، ص 331.

ما عرف اللّه و بهم احتجّ اللّه علی خلقه »(1).

جانشینان (حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) درهای خدای شکست ناپذیر شکوهمند هستند که از آن درها باید وارد توحید شد و اگر ایشان نبودند، خدا شناخته نمی شد و به وجود ایشان، خدا بر خلقش احتجاج فرموده است.

در این روایت امام صادق علیه السّلام از امامان معصوم علیهم السّلام تعبیر به «باب اللّه» کرده است. یعنی هر که می خواهد خدا را بشناسد و به خدا برسد باید از مسیر ما وارد شود و گرنه از محالات است که منهای اهل بیت علیهم السّلام کسی بتواند خدا را بشناسد.

روایتی نیز از حضرت سید الشهداء علیه السّلام در تفسیر آیۀ «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ » نقل شده است که حضرت فرمودند: «إن اللّه جلّ ذکره ما خلق العباد إلاّ لیعرفوه فإذا عرفوه عبدوه فإذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عبادة من سواه فقال له رجل: یا بن رسول اللّه بأبی أنت و أمّی فما معرفة اللّه ؟ قال معرفة أهل کلّ زمان إمامهم الّذی یجب علیهم طاعته »(2).

حضرت فرمودند: فلسفۀ آفرینش و خلقت، معرفة اللّه است. و نتیجۀ معرفت، بندگی خدای منّان است و نتیجۀ بندگی هم بی نیازی از عبادت غیر خداست. در دعای کمیل می خوانیم: «و طاعته غنی»؛

ص:116


1- (1) .کافی، ج 1، ص 193.
2- (2) .تفسیر صافی، ج 5، ص 75.

اطاعت و بندگی خدای منّان برای بشر بی نیازی می آورد. من که گرفتار هوای نفس و زرق و برق دنیا هستم، چگونه بی نیاز باشم. من اگر بندۀ خدا شدم آن گاه است که از همۀ اسارت ها آزاد شده و بی نیاز می شوم.

سپس راوی سؤال کرد: «معرفة اللّه» یعنی چه ؟ چگونه باید خدا را شناخت ؟ حضرت فرمودند: معنی معرفة اللّه این است که مردم هر عصر و زمانی امام خودشان را بشناسند؛ آن امامی که اطاعت از او از جانب خداوند لازم و واجب شده است.

بنابراین ما هم اگر امام زمان علیه السّلام را شناختیم می توانیم خدا را بشناسیم. اگر نهج البلاغه و صحیفۀ سجادیه نبود، اگر کلمات و روایات اهل بیت علیهم السّلام نبود ما کجا می توانستیم خدا را بشناسیم؛ همان گونه که اهل سنت نتوانسته اند و برای نمونه بسیاری از آن ها قائل به جسمانیت خدا هستند.

آقا امام صادق علیه السّلام فرمودند: «ذروة الأمر و سنامه و مفتاحه و رضی الرّحمن و باب الأشیاء الطّاعة للإمام بعد معرفته »(1).هرکس می خواهد به قلّۀ مرتفع اسلام و کلیدش و خشنودی پروردگار و باب الاشیاء (یعنی باب سیاست، باب اقتصاد، باب اخلاقی و اعتقادی، عرفانی، عبادی و...) برسد باید دو کار انجام دهد: 1. معرفت و شناخت امام 2. اطاعت و پیروی از امام.

حکمت نظری، شناخت امام و حکمت عملی، تبعیت و پیروی از

ص:117


1- (1) .بحار الأنوار، ج 23، ص 294.

امام علیه السّلام است که ما با این حرکت، به باب الاشیاء می رسیم. اول باید امام را بشناسیم و قبولش کنیم و بعد هم، عملا دنبالش حرکت کنیم.

امام رضا علیه السّلام در تفسیر آیۀ مبارکۀ «وَ لِلّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنی فَادْعُوهُ بِها » (1) ؛ و برای خدا نام های نیک است؛ خداوند را به آن نام ها بخوانید. فرمودند:

اسم ربّ ما هستیم. «نحن و اللّه الأسماء الحسنی »(2) ؛به خدا قسم اسماء حسنای خدا، ما ائمه معصومین علیهم السّلام هستیم. اسم یعنی آینه، آینه هم کارش این است که هرچیزی در مقابل آن قرار گیرد همان را نشان می دهد.

بنابراین، این که می گوییم ائمۀ معصومین علیهم السّلام نام های نیکو و زیبای حضرت رب العالمین هستند یعنی چه ؟ یعنی ایشان آینه هستند.

من وقتی می خواهم چهره ام را ببینم جلو آینه می روم و چهره ام را تماشا می کنم. حال اگر من بخواهم قدرت خدا، عظمت خدا و رحمت خدا را ببینم نیاز به آینه ای دارم. این آینۀ خدانما، چهارده معصوم علیهم السّلام هستند. می گوید: برو علم اهل بیت را، قدرت اهل بیت را، رحمت، کرم، حلم و کلمات اهل بیت را نگاه کن، آن گاه خدا را می توانی ببینی.

در چهرۀ مه رویان انوار تو می بینم در لعل گهرباران گفتار تو می بینم

در روایت دیگری امام زین العابدین علیه السّلام فرمودند:

ص:118


1- (1) .سورۀ اعراف، آیۀ 180.
2- (2) .کافی، ج 1، ص 144.

«نحن أبواب اللّه و نحن الصّراط المستقیم »(1) ؛ما باب های خداوند و ما صراط مستقیم هستیم.

همچنین امام رضا علیه السّلام در تفسیر آیۀ «قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِماءٍ مَعِینٍ » (2) فرمودند: «ماؤکم أبوابکم ای الأئمة و الأئمة أبواب اللّه بینه و بین خلقه »(3) ؛یعنی امامان معصوم علیهم السّلام درهای خدا بین او و بین خلقش هستند. ایمان به خدا، ایمان به معاد، ایمان به رسول اللّه، ایمان به ملائکة اللّه، ایمان به غیب دری دارد که آن، ائمه علیهم السّلام هستند. هر که امامان معصوم علیهم السّلام را قبول ندارد، ایمان ندارد.

همچنین شهر احکام، شهر اخلاق، شهر یقین، شهر علم و دانش، دری دارد که حضرات اهل بیت علیهم السّلام می باشند.

آنان همچنین درهای قرآن هستند؛ یعنی هرکس می خواهد وارد شهر قرآن شود و باطن قرآن، تفسیر قرآن و ظرایف قرآن را بفهمد باید از در و مسیر ائمه علیهم السّلام وارد شود.

ص:119


1- (1) .معانی الاخبار، ص 14.
2- (2) .بگو: «به من خبر دهید اگر آب های (سرزمین) شما در زمین فرو رود، چه کسی می تواند آب جاری و گوارا در دسترس شما قرار دهد؟! (سورۀ ملک، آیۀ 30)
3- (3) .بحار الانوار، ج 24، ص 100.

گفتار دهم: اهل بیت علیهم السّلام باب های خداوند در همۀ کمالات (1)

اشاره

قال اللّه الحکیم فی کتابه الکریم: «وَ لِلّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنی فَادْعُوهُ بِها» (1)

و فی زیاره الجامعة: «و الباب المبتلی به النّاس».

بحث ما پیرامون باب الله بودن حضرات ائمۀ معصومین علیهم السّلام بود.

در این گفتار وارد مصادیق باب اللّه بودن می شویم.

گاهی فردی باب و دربان و مشاور در مسائل اقتصادی است، امّا در مسائل سیاسی چنین سمتی ندارد؛ یا در مسائل سیاسی مشاور است؛ امّا در مسائل اقتصادی جنبۀ مشاوره و باب بودن را ندارد. آیا امامان معصوم علیهم السّلام نیز فقط در چند بعد دربان و باب هستند؟ مثلا فقط در باب توحید دربان هستند و در باب رحمت خدا دربان نیستند؟

ص:120


1- (1) .و برای خدا نام های نیک است؛ خداوند را به آن (نام) ها بخوانید. (سورۀ اعراف، آیۀ 18).

هنگامی که به روایات نگاه می کنیم می بینیم که حضرات ائمۀ معصومین علیهم السّلام در همۀ کمالات و در همۀ خوبی های تشریعی و تکوینی، باب هستند. یعنی بشر به طور مطلق به هیچ خوبی و به هیچ کمالی راه ندارد مگر از مسیر امامت و ولایت امامان معصوم علیهم السّلام.

در این جا به عنوان نمونه روایتی را از امام صادق علیه السّلام عنوان می کنیم. حضرت فرمودند:

«نحن اصل کلّ برّ و من فروعنا کلّ برّ فمن البرّ التّوحید و الصّلاة و الصّیام و کظم الغیظ و العفو عن المسییء»(1)

و همه نیکی ها از شاخ و برگ ماست. پس، از نیکی ها توحید است و نماز و روزه و فرو نشاندن خشم و گذشت از گناه کار.

یعنی ما اصل و ریشۀ همۀ نیکی ها و همۀ خوبی ها هستیم.

این جمله گویای این مطلب است که اصول دین، فروع دین، مسائل اخلاقی، مسائل عبادی و همۀ کمالاتی که در سطح عالم وجود دارد، ریشۀ همۀ آن ها ائمۀ معصومین علیهم السّلام هستند. هر انسانی اگر خوبی ای دارد؛ چه بداند و چه نداند آن خوبی را از امامان معصوم علیهم السّلام گرفته است.

آن گاه فرمود: همۀ خوبی ها و نیکی ها از فروع و شاخ و برگ ما

ص:121


1- (1) .بحار الأنوار، ج 24، ص 303.

می باشند و یکی از شاخ و برگ های برّ و نیکی، توحید است. یعنی اگر بشر قائل به یگانگی حضرت رب العالمین شده، چه انبیا، چه فرشته ها و چه انسان ها، توحید را از ما گرفته اند.

در آن روایت زیبا پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به ابن مسعود فرمودند: ما «سبحان اللّه» گفتیم که فرشته ها نیز گفتند. ما «لا اله الاّ اللّه» گفتیم که فرشته ها گفتند. ما «اللّه اکبر» گفتیم و بعد از آن فرشته ها هم گفتند.(1)

حضرت آدم نیز تهلیل و تکبیر را نمی دانست، برای همین قرآن می فرماید: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها » (2).یعنی معلم آدم، امیر المؤمنین علیه السّلام و حضرات ائمۀ معصومین علیهم السّلام بودند.

سخن علامه مجلسی دراین باره

مرحوم علامۀ مجلسی دربارۀ این موضوع می گوید:

«فقد ثبت من الأخبار المستفیضة انّ العلوم و المعارف و الرحمات یفیض إلی سائر الخلق بواستطهم حتّی الانبیاء و الملائکة »(3) ؛از احادیث متعدد این مسأله ثابت و مسلم است که علوم و معارف به واسطۀ ائمۀ معصومین علیهم السّلام به سایر خلق سرازیر می شود، حتّی انبیا و ملائکه نیز علوم و معارفشان را از امامان معصوم علیهم السّلام گرفته اند.

ص:122


1- (1) .علل الشرایع، ج 1، ص 5.
2- (2) .سورۀ بقره، آیۀ 31.
3- (3) .مرآة العقول، ج 1، ص 30.

مرحوم مجلسی از این سخن نتیجه ای زیبا می گیرد، می فرماید:

حالا که روایات به ما می فرمایند واسطۀ فیض مطلق مادی و معنوی حضرات ائمۀ معصومین علیهم السّلام هستند پس: «کلّما یکون التّوسّل بهم أشدّ و أکثر یکون فیضان العلوم علیه أکثر»؛ هر مقداری توسل انسان به مقام شامخ ولایی آن ها بیشتر باشد، ریزش برکات و رحمات و علوم و حقایق هم بیشتر خواهد شد.

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسأله آموز صد مدرّس شد

این مطلب را علامۀ مجلسی می گوید. شخصیتی که آیت اللّه مرعشی در درس خارج فقهشان دربارۀ ایشان فرمودند: پدرم، رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را در خواب دید که بر فراز منبر نشسته است و علمای ربّانی و آن هایی که در مسیر ولایت حرکت کرده اند اطراف حضرت جمع هستند و نزدیک ترین فرد به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم علامۀ مجلسی می باشد. در این حال پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، بحار الأنوار علامۀ مجلسی را به علما می داد. یعنی بروید و بحار الانوار بخوانید که بعضی از بزرگان افتخار می کردند یک دوره بحار الانوار را مطالعه کرده اند.

دریافت فیض از معصومین علیهم السّلام

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمودند: من طالب علم و دانش بودم، آن قدر سینه ام را به زمین مشاهد مشرفه مالیده بودم که

ص:123

سینه ام زخم شده بود. همواره می گفتم من علم و دانش می خواهم، سینه ام را پر کنید. یک روزی وارد حرم امام حسین علیه السّلام شدم و دستم را دراز کردم و این جمله را گفتم:

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شود که گوشۀ چشمی به ما کنند

یک مرتبه دیدم سینه ام باز شد و پر از حکمت و معارف شد.

بنابراین یادگیری علوم، منحصر به حوزه نمی شود؛ راه دومی هم دارد که آن راه دوم، توسل به اهل بیت علیهم السّلام است.

این ویژگی مخصوص حضرات اهل بیت علیهم السّلام است؛ زیرا آنان از اوّل خلقت تا انتهای آن، واسطۀ فیض مطلق بین هستی و حضرت رب العالمین هستند.

در زیارت مطلقۀ ابی عبد اللّه الحسین علیه السّلام می خوانیم:

«ارادة الرّبّ فی مقادیر اموره تهبط الیکم و تصدر من بیوتکم »(1) ؛اراده و خواست خدای منان در اندازه گیری های امور و کار جهان، ابتدا وارد خانۀ شما می شود و پس از آن، از منازل شما صادر می شود.

یعنی همۀ تقدیرات ابتدا وارد قلب اهل بیت علیهم السّلام می شود و سپس به مقدار و توان ظرفیت و توسل افراد به آن ها از جانب ائمه علیهم السّلام منتقل خواهد شد.

ص:124


1- (1) .مفاتیح الجنان، بخشی از زیارت مطلقۀ امام حسین علیه السّلام.

کمیل بن زیاد که از اصحاب سرّ حضرت علی علیه السّلام بود. خدمت حضرت آمد و گفت: «ما الحقیقة»؛ حقیقت چیست ؟ حضرت فرمود:

«ما لک و الحقیقة»؛ تو را با حقیقت چه کار؟ عرضه داشت: یا امیر المؤمنین، «ا و لست صاحب سرّک»؛ آیا من صاحب سرّ شما نیستم ؟ گاهی اسرار را برای من بیان می فرمایید. حضرت فرمود: بله، تو از اصحاب سرّ من هستی، امّا نه همۀ اسرار، گوشه ای از حقیقت این است که ما وقتی آب را نوشیدیم لب هایمان مقداری خیس شده و قطره های بسیار کمی در لب های ما سرازیر است. از آن قطره ها مقداری به تو می دهم(1).

امرای کلام

همچنین امیر المؤمنین علیه السّلام در نهج البلاغه می فرماید: «و إنّا لأمراء الکلام »(2) ؛امیر کلام و سخن ما هستیم.

این جمله دو معنا دارد. معنای اوّلش این است: در هر رشته و در هر بابی کسی بهتر از ائمۀ معصومین علیهم السّلام نتوانسته و نمی تواند سخن بگوید. می فرماید: ما امیر کلامیم و ریشه های سخن گفتن در خانۀ ماست. شاخ و برگ و فروع سخن گفتن هم، آویزان به بیت ماست.

مگر در زیارت جامعه نمی گوییم: «کلامکم نور»؛ یعنی کلام و

ص:125


1- (1) .نور البراهین، ج 1، ص 221.
2- (2) .نهج البلاغه، خطبۀ 233.

سخن شما مثل نور راه گشاست و راه حق از باطل را نشان می دهد.

این جملات پیامی دارند و آن این که ما در هر بابی از ابواب که می خواهیم سخن بگوییم باید به سراغ اهل بیت علیهم السّلام برویم، نه این که به دنبال غربی ها حرکت کنیم و به سراغ کتاب های آن ها برویم.

معنای دوّم جمله نیز این است که ما امیر علم کلام هستیم. علم کلام نیز سخن از توحید و معاد به میان می آورد، بنابراین امیر علم توحید و علم معاد، ما هستیم.

روح نماز

در ادامۀ روایت فرمودند: «و من البرّ التّوحید و الصّلاة»؛ نماز نیز از فروع ماست. در این روایت و ده ها روایت دیگر ائمۀ معصومین علیهم السّلام خود را اصل و نماز را، از فروع خود می دانند.(1) دراین جا این سؤال مطرح می شود که امام بالاتر است یا نماز؟

می گویند: امام حسین علیه السّلام فدای نماز شد. درصورتی که این حرف غلط است؛ چون نماز به فدای امام حسین علیه السّلام شد. اگر شما از فقها بپرسید بین حفاظت از جان امام و نماز خواندن کدام بالاتر است ؟ همگی می گویند: حفظ جان امام بالاتر از نماز است و باید نماز را رها کرد.

در روایتی امام فرمودند: سر مبارک پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بر روی دامن حضرت علی علیه السّلام بود که خورشید غروب کرد. وقتی پیامبر از خواب

ص:126


1- (1) .بحار الأنوار، ج 24، ص 303.

برخاستند فرمودند: ای علی، آیا نماز عصرت را خواندی ؟ مولا فرمود: نه. پیامبر فرمودند: چرا؟ حضرت علی علیه السّلام جواب دادند: یا رسول اللّه، چون سر مبارک شما روی دامن من بود و خوابیدن شما مهم تر از نماز عصر من است.(1) یعنی روح نماز پیامبر است. حقیقت نماز، فلسفۀ وجوبی نماز، پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است. اصلا نماز برای رسیدن به نبوّت و امامت، وضع شده است. بعد آن پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم دعا کردند که خورشید برگردد و خداوند این کار را کرد و حضرت علی علیه السّلام نماز عصرشان را خواندند.

مگر امام صادق علیه السّلام نفرمودند: «هل الدّین الاّ الحبّ »(2) ؛آیا دین غیر از دوستی ائمۀ معصومین علیهم السّلام چیز دیگری است ؟ ائمه خودشان برتر از دین هستند. پس دین باید فدای آن ها بشود.

بنابراین از روایت امام صادق علیه السّلام به این نتیجه می رسیم که باب توحید، باب نماز، باب روزه، باب کظم غیظ ، باب رسیدن به همسایگان، باب عفو از بدان و گنه کاران، باب اخلاق و باب عبادات ائمۀ معصومین علیهم السّلام هستند.

در بخش دیگری از زیارت جامعه آمده است: «إن ذکر الخیر، کنتم أوّله و اصله و فرعه و معدنه و مأویه و منتهاه».(3)

ص:127


1- (1) .کافی، ج 4، ص 562.
2- (2) .خصال، ص 21.
3- (3) .از خیر و نیکویی یاد شود شما اول مقام نیکی را دارا هستید و اصل و فرع و معدن و محل و مبدأ و منتهای هر خیر و نیکویی شمایید.

آغاز همۀ نیکی ها

می فرماید: اگر سخنی از خیر و خوبی به میان آید اوّلین نفر شما هستید. معارف خیرند، عبادات خیرند، مسائل اخلاقی خیرند، فطرت خیر است. این که گفته می شود اوّلش شما هستید به این معناست که خدای منّان، اوّل موجوداتی که آفرید شما چهارده معصوم علیهم السّلام بودید. همان گونه که قبلا هم اشاره کردم خلقت نورانی ائمۀ معصومین علیهم السّلام همزمان بوده و از نظر آفرینش تقدّم بر یکدیگر ندارند، ولی وقتی خواستند به این جهان تشریف بیاورند این سلسله مراتب زمانی به وجود آمده است.

امام صادق علیه السّلام فرمودند:

«لو لا محمّد و الاوصیاء من ولده لکنتم حیاری کالبهائم لا تعرفون فرضا من الفرائض»(1)

اگر پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و جانشینان او نبودند، مثل چهارپایان متحیّر و سرگردان بودید و از واجبات اصول و فروعی خدا، چیزی نمی دانستید.

ریشۀ همۀ نیکی ها

در ادامه می گوییم: شما اصل و ریشۀ همۀ خیرات و خوبی ها هستید.

ص:128


1- (1) .بحار الانوار، ج 75، ص 376.

امام صادق علیه السّلام هم در آن روایت فرمودند: «نحن أصل کلّ برّ»؛ ما اصل و ریشۀ همۀ خوبی ها و نیکی ها هستیم. اگر دیگران هم ذرّه ای خیر و خوبی دارند، مقداری از فضل و محبّت شما در وجود آنان قرار گرفته است.

مگر امام صادق علیه السّلام نفرمود: «شیعتنا خلقوا من فاضل طینتنا و عجنوا بماء ولایتنا »(1) ؛اگر شیعه کمالی و حسنی دارد یک ذرّه ای از طینت ما ائمۀ معصومین علیهم السّلام را در وجودشان گذاشتند و با آب ولایت ما عجین کردند.

امیر المؤمنین علیه السّلام نیز به سلمان فرمود: تو هر چه داری از من است، خدای منّان مقداری از طینت ما و آب ولایت ما را در طینت تو قرار داده است که «منّا اهل البیت» شدی.(2)

معادن خیر و نیکی

خداوند هرچیزی را در معدنی قرار داد؛ مثلا طلا را در یک معدن و مس را در معدن دیگری قرار داده است، امّا معدن همۀ کمالات و همۀ خوبی ها حضرات چهارده معصوم علیهم السّلام می باشند که از این معدن هر پیغمبری، هر وصی پیغمبری و هر مؤمنی یک مقدار برداشت کرده است.

ص:129


1- (1) .شجرۀ طوبی، ج 1، ص 6.
2- (2) .الاحتجاج، ج 1، ص 387.

جایگاه و منتهای نیکی ها

«مأوی» یعنی جایگاهی که غیر از معدن است و چیزها دوباره به آن جا برمی گردد، یعنی همۀ خوبی ها و حقیقت ها جای اوّلش که ما باشیم برمی گردد.

خوبی نهایتی دارد، کمال نهایتی دارد که بشر هیچ گاه نمی تواند به نهایت خوبی و کمال برسد. اگر تمام کمالات و خوبی های بشر را روی هم بریزیم باز هم نهایت خوبی نیست. می گوید: نهایت و آخرین درجۀ خوبی ها را شما حضرات معصومین علیهم السّلام دارید. در واقع منتهی الحلم شمایید، منتهی العلم شمایید، منتهی التقوی شمایید، منتهی التوحید شمایید. هر خوبی که در عالم هست، نهایتش ائمۀ معصومین علیهم السّلام هستند.

در جای دیگری از زیارت جامعه می خوانیم:

«لا یلحقه لاحق و لا یفوقه فائق و لا یسبقه سابق و لا یطمع فی إدراکه طامع» هیچ کس نمی تواند به مقام آنان ملحق شود و بالاتر از آن ها باشد و هیچ طمع کننده ای نمی تواند در ادراکشان طمع کند.

چون اگر انسان بخواهد به چیزی طمع کند، باید فکرش به آن برسد که آن ها چه چیزهایی دارند و کجا هستند تا طمع کننده ای پیدا شود.

خدایا! همۀ ما را جزء قدردانان نعمت عظیمۀ ولایی حضرات ائمه معصومین علیهم السّلام قرار بده.

ص:130

گفتار یازدهم: اهل بیت علیهم السّلام باب های خداوند در همۀ کمالات (2)

اشاره

قال اللّه الحکیم فی کتابه الکریم: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ » (1)

و فی زیاره الجامعة الکبیرة: «و الباب المبتلی به النّاس».

گفتیم امامان معصوم علیهم السّلام باب همۀ کمالات و خوبی ها هستند. از آن جمله می توان از آنان به عنوان باب برآورده شدن همۀ حاجات و رفع جمیع مشکلات اشاره کرد. همۀ ما سر تا پا نیاز هستیم و مشکلات مادی و معنوی فراوانی داریم. کسی نیست که بگوید نیاز ندارد و محتاج و درمانده نیست. در دعاها نیز شناسنامه ی ما این گونه بیان شده است:

ص:131


1- (1) .ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا بترسید و برای تقرّب به سوی او وسیله بجوئید. سورۀ مائده، آیۀ 35.

«لا یملک لنفسه نفعا و لا ضرّا و لا حیاة و لا موتا و لا نشورا »(1) ؛ما نه مالک ضرر هستیم نه مالک سود و نه مالک مرگ و حشر و نشر.

امیر المؤمنین علیه السّلام نیز در مناجات مسجد کوفه می فرمایند: «ما عبدیم، ما مملوک هستیم، ما فقیر و فاقد همۀ کمالات هستیم »(2).پس در این مطلب شکی نیست که ما سر تا پا نیاز و احتیاج هستیم و از خودمان در هیچ چیز استقلال نداریم.

نکتۀ دوم این که، ما وقتی به آیات کریمۀ قرآنی و احادیث و روایات مراجعه می کنیم می بینیم حضرات چهارده معصوم علیهم السّلام غنی هستند و همۀ خوبی ها و کمالات در وجود آن ها خلاصه می شود و همچنان که اشاره کردیم از جانب آنان به جمیع خلایق می رسد. خداوند در قرآن کریمش خطاب به رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می فرماید:

«وَ وَجَدَکَ عائِلاً فَأَغْنی » (3)

و تو را عائله مند یافت و بی نیاز نمود.

یعنی حبیب ما! چون تو عیال وار هستی بی نیازت کردیم. در این جا منظور از عیال، اهل خانۀ پیامبر نیست چون می دانیم حضرت خیلی هم عیال وار نبوده، بلکه در روایات آمده است منظور این است که همۀ انسان ها و جهان آفرینش عائلۀ تو هستند و روزی خور در خانۀ تو

ص:132


1- (1) .مفاتیح الجنان، فرازی از تعقیب نماز عصر.
2- (2) .مفاتیح الجنان، بخشی از مناجات مسجد کوفه.
3- (3) .سوره ضحی، آیۀ 8.

هستند. برای همین خدا تو را غنی و بی نیاز کرد تا جامعه ای که نیاز به معنویت و نیاز به حوائج و رزق های مادی دارد از تو بگیرند.(1) یعنی خداوند تو را بی نیاز کرد که واسطۀ فیض برای جهان هستی بشوی.

همچنان که می دانیم یکی از کنیه های حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ابو القاسم است. معنای طبیعی اش این است که حضرت فرزندی داشته اند که نامش قاسم بود. ولی در روایتی از امام صادق علیه السّلام نقل شده است که قاسم نام امیر المؤمنین علیه السّلام است.(2)

چرا به مولا قاسم می گویند؟ چون او رزق و روزی بندگان را تقسیم می کند. حتی روزی معنوی فرشتگان هم به دست امام علی علیه السّلام است.

حضرت، هم در دنیا و هم در آخرت قاسم الارزاق است. مگر نفرمودند: «علیّ قسیم النّار و الجنّة»؛(3) علی علیه السّلام تقسیم کنندۀ بهشت و جهنم است. در آخرت روزی مؤمنین که بهشت است و روزی کفّار هم که جهنّم است به آنان می دهد.

هیچ کس نیست که به حاجت و نیازش برسد مگر به واسطۀ اهل بیت و از در آن ها، حتی مشرکان و کفار باید با دست ولایی امامان معصوم علیهم السّلام به حاجتشان برسند.

یکی از بزرگان اهل مکاشفه می فرمودند: حتی این مرتاض های

ص:133


1- (1) .بحار الانوار، ج 19، ص 63 و 62.
2- (2) .همان، ج 16، ص 95.
3- (3) .همان، ج 53، ص 48.

هندی که ریاضت می کشند بعد از ریاضت، وقتی بناست چیزهایی به آن ها داده شود در عالم مکاشفه دیده شده، حضرت علی علیه السّلام وارد شهرشان می شود و حضرت به مقدار ریاضت هر انسانی به او عطا می کند.

مگر امام سجاد علیه السّلام به ابا حمزه نفرمود:

«یا أبا حمزة: لا تنامنّ قبل طلوع الشّمس فإنّی اکرهها لک إنّ اللّه یقسّم فی ذلک الوقت ارزاق العباد و علی أیدینا یجریها»(1)

ای ابا حمزه! قبل از طلوع خورشید نخواب بدرستی که من آن را برای تو دوست ندارم؛ چون رزق مادی و معنوی در آن زمان بین خلق خدا، تقسیم می شود و این کار نیز به دست ما صورت می گیرد.

از طرف دیگر خود مولا فرمودند:

«إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم أدّبه اللّه عزّ و جلّ و هو أدبّنی و أنا أؤدّب المؤمنین»؛(2)

خدا، رسول اللّه را و حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مرا تربیت کرد و من مؤمنین را تربیت می کنم.

بنابراین چون پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مربّی امیر المؤمنین علیه السّلام بوده پدر

ص:134


1- (1) .همان، ج 46، ص 23.
2- (2) .همان، ج 74، ص 267.

ایشان است و کنیۀ حضرت، ابو القاسم؛ یعنی پدر قاسم (امیر المؤمنین) است.

اهل بیت علیهم السّلام واسطۀ فیض

خداوند در قرآن می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ » (1) ؛ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا بترسید و [برای تقرّب] به سوی او وسیله بجویید. یعنی: ای انسان محتاج و نیازمند! حالا که فهمیدی نیازمندی، حالا که فهمیدی چهارده معصوم علیهم السّلام نمایندگان من هستند، در خانۀ آنان برو و از آنان بگیر.

این وسیله چیست که مرا در کلاس تقوا قرار می دهد؟ پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند: «نحن الوسیلة»؛(2) ما (اهل بیت) وسیله هستیم. یعنی به وسیلۀ ما شما به تقوای الهی می رسید. باید در خانۀ ما بیایید تا نیازتان برآورده شود. عقل نیز می گوید: انسان محتاج باید به نزد غنی و بی نیاز برود؛ همچنان که روایات همین را می گویند.

امام باقر علیه السّلام در روایت دیگری فرمودند:

«من دعا اللّه بنا افلح و من دعا بغیرنا هلک و استهلک»(3)

هرکس خدا را به توحید یا به مناجات و حاجت بخواند، و

ص:135


1- (1) .سورۀ مائده، آیۀ 35.
2- (2) .بحار الأنوار، ج 25، ص 23.
3- (3) .وسایل الشیعه، ج 7، ص 103.

ما را واسطه قرار دهد او رستگار است و هرکس خدا را به غیر ما بخواند و به سراغ غیر ما برود اینان، هم خودشان هلاک و نابود می شوند و هم جامعه را به هلاک و نابودی می کشانند.

هرکس که از اهل بیت علیهم السّلام روی برگرداند هم گمراه و هم نابود می شود. اگر نگاهی به غیر شیعه بکنیم همین مطلب را متوجه می شویم. وقتی کتاب های معتبر اهل سنّت را مطالعه می کنیم می بینیم که در مباحث و مسائل توحیدی خرافات زیادی دارند. یکی از اعتقادهای آنان جسم دانستن خداست. در کتاب های آن ها آمده که خدای منّان - نعوذ باللّه - موقع نماز از آسمان پایین می آید و دیگر این که خدا می خندد، دارای صورت، چشم، دست و انگشت است و پا دارد و ساق خود را در روز قیامت نشان می دهد. یا این که می گویند فردای قیامت خدای منّان قابل مشاهده است(1) و استناد به ظاهر این آیۀ قرآن می کنند: «جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا » (2).

در بعد اعتقادی هم یا به جبر اعتقاد دارند یا به تفویض (اختیار کامل)، ولی در شیعه نه مسلک جبری راه دارد و نه مسلک تفویض؛ چون شیعه امامت دارد، ولی آن ها، ندارند. پس مجبورند به ظاهر قرآن استناد

ص:136


1- (1) .سیری در صحیحین، ص 109 تا 166.
2- (2) .و [فرمان] پروردگارت فرا رسید و فرشتگان صف در صف حاضر شدند. سورۀ فجر، آیۀ 22.

کنند.

انحراف در عرفان

بعضی از بزرگان آنان نیز انحرافات زیادی دارند؛ همچون غزالی، و ابن فارض. به عنوان نمونه یک حرف غزالی این است که وقتی به باب لعن می رسد می گوید: ما نباید لعن یزید را بکنیم زیرا احتمال می رود توبه کرده باشد.(1) یعنی می خواهد بگوید: کسی اگر امام را هم بکشد توبه اش قبول است که این خودش بدعت است.

یا این که ابن فارض در دیوانش می گوید: وقتی فرعون در دریا غرق شد گفت: خدایا توبه کردم، الآن فهمیدم که من عبد هستم و تو خدایی. خدای منّان هم به جبرئیل گفت: سریع به دهان فرعون گل بزن تا به کفر بازگشت نکند و پشیمان نشود. بنابراین فرعون موحد و خداپرست از دنیا رفت. درصورتی که آیۀ کریمۀ قرآنی به صراحت دارد: «آلْآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَ کُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ » (2) حالا؟! درحالی که این همه جنایت کردی می خواهی توبه کنی ؟!

آیا این ها عارف هستند؟ آیا این ها عرفان است ؟ برای همین امام صادق علیه السّلام فرمودند:

«شرّقا و غرّبا لن تجدا علما صحیحا الاّ شیئا خرج من عندنا

ص:137


1- (1) .احیاء العلوم، ج 3، ص 125.
2- (2) .سورۀ یونس، آیۀ 91.

اهل البیت»(1)

به شرق عالم بروید، به غرب عالم بروید شما علم صحیح را نمی یابید مگر از خانۀ ما بیرون آمده باشد.

همچنین امام باقر علیه السّلام فرمودند:

«لیس عند احد من النّاس حقّ و لا صواب و لا احد من النّاس یقضی بقضاء حق الاّ ما خرج منّا أهل البیت و إذا تشعّبت بهم الامور کان الخطاء منهم و الصّواب من علیّ علیه السّلام»(2)

در نزد هیچ انسانی حق و صواب و درستی وجود ندارد، مگر این که از خانۀ ما حضرات ائمۀ معصومین علیهم السّلام آن حق و آن صواب و درستی بیرون آمده است. و هنگامی که امور مردم متشتت و پراکنده گردد خطا، از آن ها و درستی از علی علیه السّلام است.

پس در هر کجای جهان اگر بشر مطلب حق و درستی دارد آن مطلب از آن ائمۀ معصومین علیهم السّلام است.

شیخ علی نمازی در «مستدرک سفینة البحار» قضیه استادش میرزا مهدی اصفهانی را که نقل می کند می گوید: ایشان به شاگردانش

ص:138


1- (1) .بحار الأنوار، ج 2، ص 92.
2- (2) .کافی، ج 1، ص 399.

فرموده بودند: من در کلاس عرفان و سیر و سلوک همۀ کلاس ها را طی کردم، به نحوی که استادم آیت الله سید احمد کربلایی به من فرمودند: شما همۀ مراحل عرفان را طی کرده ای؛ امّا من دیدم دلم آرامش ندارد. به سراغ فلسفه رفتم باز دیدم دلم آرام نگرفت، به سراغ علوم دیگر رفتم، باز دیدم دلم به آرامش نرسید. سر به بیابان گذاشتم گفتم: مهدی جان من هر کاری کردم به آرامش نرسیدم چه کنم به آرامش برسم ؟

گریه مفصّل و طولانی کردم. یک مرتبه در عالم مکاشفه در برگه ای با این جملۀ زیبا مواجه شدم که حضرت مهدی علیه السّلام فرمودند:

«طلب الهدایة او المعارف من غیرنا مساوق لانکارنا»(1)

طلب هدایت و معارف از غیر ما اهل بیت، مساوی با انکار ماست.

یعنی اگر کسی به دنبال عرفان و به دنبال سیر و سلوک الی اللّه برود، امّا نه از مسیر ما اهل بیت مساوی با انکار ماست.

ص:139


1- (1) .مستدرک السفینة، ج 10، ص 503.

گفتار دوازدهم: باب علم و حکمت

قال اللّه الحکیم فی کتابه الکریم: «وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها» (1)

و فی زیارة الجامعة الکبیرة: «و الباب المبتلی به النّاس».

پیرامون باب اللّه بودن حضرات ائمه معصومین علیهم السّلام از دید برخی از احادیث و روایات به این نتیجه رسیدیم که ایشان در همۀ ابعاد باب اللّه هستند.

به عنوان یکی از مصادیق باب اللّه بودن، اهل بیت علیهم السّلام باب خیر و علم پیغمبر ختمی مرتبت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم هستند؛ یعنی اگر کسی بخواهد به علم پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم دسترسی پیدا کند و با علم حضرت آشنا شود باید از مسیر امامت و اهل بیت عصمت و طهارت وارد شود.

در برخی از روایات وارد شده است که پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند:

ص:140


1- (1) .و از در خانه ها وارد شوید. (سورۀ بقره، آیۀ 189).

«أنا مدینة العلم و علیّ بابها فمن أراد العلم فلیأت الباب»(1)

من شهر علم هستم و امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السّلام در ورودی شهر علم من است. پس کسی که علم را اداره کرده، از در آن وارد شود.

جالب این جاست که اهل سنّت نیز این روایت را نقل کرده اند،(2)

و لیکن برای این که خلفای خود را بی نصیب نگذارند در بعضی موارد جملاتی را به آن اضافه کرده اند و می گویند: علی علیه السّلام در شهر علم پیغمبر است و عثمان سقف شهر علم پیغمبر است.(3) یا در جایی دیگر گفته اند: عمر، دیوار شهر علم پیغمبر است.(4)

این جملۀ امام سجاد علیه السّلام چه زیباست که فرمودند:

«ألحمد للّه الّذی جعل أعدائنا من الحمقاء»

حمد و سپاس مخصوص خدایی است که دشمنان اهل بیت علیهم السّلام را احمق و نادان قرار داد.

آن چیزی که برای شهر مهم است در آن است که انسان بتواند وارد شهر شود و از شهر استفاده کند. سقف و دیوار که محل ورود به شهر نیست و برای شهر، معنا ندارد. ممکن است معنایش این باشد که

ص:141


1- (1) .بحار الأنوار، ج 38، ص 189.
2- (2) .ینابع المودة، ج 2، ص 91.
3- (3) .الغدیر، ج 7، ص 197؛ کشف الخفاء، ج 1، ص 204.
4- (4) .همان، ص 198؛ همان.

آن ها در باطن، سقف و دیوار شهر هستند؛ یعنی آن ها مانع ریزش و ورود رحمت به شهر هستند که اتفاقا این معنی هم، درست است؛ زیرا آن ها مردم و امّت را از ریزش و اخذ رحمت حضرت رب العالمین مانع شدند و جلوگیری کردند و همچنین آنان بین مردم و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم همچون دیوار و سقف مانع و فاصله شدند و جدایی انداختند.

در روایت دیگری پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود:

«أنا مدینة الحکمة و علیّ بابها؛(1)

من شهر حکمت هستم و امیر المؤمنین علیه السّلام در ورودی شهر حکمت است.

حکمت بالاتر از علم است؛ زیرا حکمت، علم یقینی و غیرقابل خدشه است؛ نه مثل علوم رسمی دنیا که دچار تغییر می شوند. برای همین فرمودند: «وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً » (2) ؛و به هرکس حکمت داده شود خیر فراوانی داده شده است.

در بعضی از روایات وارد شده است که حکمت، معرفت و شناخت امام است. و در جایی دیگر وارد شده که حکمت تبعیت و فرمان بردن از امام است. همچنین گفته شده که حکمت، قرآن است یا در روایاتی هم حکمت را توحید دانسته اند.(3)

ص:142


1- (1) .بحار الأنوار، ج 37، ص 109.
2- (2) .سورۀ بقره، آیۀ 269.
3- (3) .بحار الأنوار، ص 215.

خداوند به بعضی از بندگانش علم حکمت، یعنی علم فهم دقایق و اسرار حوادث که همان علم بلایا و منایا باشد را داده است. از جملۀ آن ها مرحوم شیخ رجب علی خیاط است که در این رابطه قضایای زیادی دارد. یک جوانی مبتلا به پادرد شده بود و هرچه به دکتر مراجعه می کرد و آزمایش می داد علت آن مشخص نمی شد. همین جوان به نزد شیخ رجبعلی می رود و می گوید: جناب شیخ! من پایم درد می کند و نمی دانم علّتش چیست. شیخ رجبعلی هم توجّهی می کند و می فرماید: شما پایت را پیش پدرت دراز می کنی. در عالم معنا می گویند: پای بی ادب باید ادب شود.

بنابراین پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند: شهر معرفت خدا، شهر معرفت و فهم قرآن، شهر معرفت اسرار هستی، شهر پیغمبرشناسی، معادشناسی، انسان شناسی و... تمام این شهرهای حکمت، در وجود من پیغمبر خلاصه می شود و امیر المؤمنین علیه السّلام در ورودی به این شهرهای حکمت می باشد.

در روایت سوم نیز رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند:

«أنا دار الحکمة و علیّ مفتاحها»(1)

من خانۀ حکمت هستم و علی ابن ابی طالب علیه السّلام کلید آن است.

ص:143


1- (1) .بحار الأنوار، ج 38، ص 102.

خانه ای که قبل از خلقت آدم تا پایان خلقت و آفرینش را دربرگرفته و نه تنها خانۀ حکمت در دنیا، بلکه خانۀ حکمت در آخرت و همچنین در عالم میثاق و ذر می باشد.

کسی نمی تواند از این خانۀ حکمت استفاده کند مگر این که کلید آن را داشته باشد. کلید این خانه و کلیددار آن نیز حضرت مولی الموحّدین علی ابن ابی طالب علیه السّلام است. معنای این روایات این می شود که اهل سنّت دستشان از علم پیغمبر بریده است و هیچ اطلاع و آگاهی ندارند. آنان تنها از اسلام یک بهره برده اند و آن ایستادن رو به کعبه است. ایستادن رو به قبله که مهم نیست، چون آن ها بهره ای از نماز و حج و قرآن و احکام نبرده اند.

مگر ابو حنیفه نمی گوید: «لو لا السنتان لهلک النّعمان»؛(1) اگر آن دو سال شاگردی من در نزد امام صادق علیه السّلام نبود هلاک می شدم. و همچنین می گوید: اگر امام صادق علیه السّلام نبود مردم اعمال حج را نمی دانستند.(2)

ما که از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بیش از سیصد - چهارصد روایت در موضوعات و ابواب فقهی نداریم، چگونه می توانیم تنها با توجّه به این معدود روایات دین را تا روز قیامت عرضه کنیم. ما تنها برای نماز حدود چهار هزار مسأله داریم. موضوعات دیگر بماند. این جزئیات و مصادیق و مسائل مهم کجا می روند؟ چه کسی باید این ها را بازگو

ص:144


1- (1) .قادتنا کیف نعرفهم، ج 6، ص 247.
2- (2) .همان.

کند؟ نتیجه این می شود که فقه آن ها محدود است زیرا به همین تعداد روایت بسنده کرده اند، امّا فقه شیعه پویاست و در هر مسأله ای و هر موضوعی چه جزئی و چه کلی حکمی دارد. و هزاران روایت از ناحیۀ امامان معصوم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم وارد شده اند ولی آنان مجبورند «قیاس» کنند یا «استحسان» را وارد کنند. چرا؟ چون از مکتب اهل بیت علیهم السّلام بریدند و نتوانستند وارد شهر علم پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله بشوند.

برای همین پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند: «الائمة ابواب العلم فی امّتی»؛(1) امامان معصوم علیهم السّلام درهای علم در امّت من هستند. یعنی کسی به علم صحیح نمی رسد مگر از طریق حضرات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام.

هنگامی که خدای منّان به رسولش فرمان داد: ای حبیب ما! به اصحاب و مردم بگو همگی درهایشان را به سوی مسجد النبی ببندند، اولی و دومی آمدند و خواهش کردند که در منزلشان به مسجد باز باشد، ولی پیامبر فرمود: نمی شود. آن ها گفتند: بگذار حداقل یک سوراخی باز باشد تا ما به مسجد نگاه کنیم. حضرت فرمود: یک سوراخ کوچک هم نمی شود؛ چون خدا گفته است باید بسته شود.

حتّی عباس عموی پیامبر نیز وقتی تقاضا کرد حضرت فرمودند: نه!

در این موقع حضرت زهرا علیها السّلام در خانه نشسته بودند و می دانستند چنین وحی ای بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نازل شده است، به حضرت عرضه

ص:145


1- (1) .امالی صدوق، ص 13.

می دارد که آیا در خانۀ ما هم باید بسته باشد؟ درصورتی که می دانست در خانه اش بسته نمی شود، ولی می خواهد بگوید من هم مطیع هستم. پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در جواب فرمودند: «دخترم این وحی ای که بر من نازل شده در حق تو و در حق علی نیست، بلکه در حق دیگران است».(1) اصلا خدا می خواهد همۀ درها را ببندد که این در باز باشد تا همه ناچار باشند از این در وارد شوند.

همچنین خدا می خواهد بگوید: همان طوری که در ظاهری اختصاصی اهل بیت علیهم السّلام به مسجد النبی باز است، از نظر تکوینی نیز خدای منّان همۀ درها را به سوی بهشت، به سوی سعادت، به سوی هدایت و به سوی توحید و معارف از جانب خانۀ اهل بیت علیهم السّلام باز کرده است؛ «و سدّ الأبواب إلاّ بابه»؛(2) همۀ درها را بست جز در خانۀ علی را.

پس ما به این نتیجه می رسیم که منهای امامت، کسی به شهر علم راه ندارد و هرکس به شهر علم راه نداشت، به شهر عمل نیز راه ندارد؛ چون بدون علم و دانستن، چگونه می توان عمل کرد.

ص:146


1- (1) .مناقب امیر المؤمنین علیه السّلام، ج 2، ص 461. (سلیمان کوفی)؛ مسند احمد، ص 369.
2- (2) .مفاتیح الجنان، بخشی از دعای ندبه.

گفتار سیزدهم: باب پذیرش اعمال

قال اللّه الحکیم فی کتابه الکریم: «وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها»

و فی زیارة الجامعه: «و الباب المبتلی به النّاس».

خدای منّان برای مصلحت و تکامل بشر یک چیزهایی را واجب و بعضی را حرام کرده است. به عنوان مثال نماز و روزه را واجب و شراب و دروغ را حرام کرده است. چون خدای منّان حکیم است و براساس حکمت و مصلحتش این کار را انجام داده است و در حقیقت هرچیزی که منافات با شخصیت و تکامل انسان داشت حرام و هر چیزی که در رشد و شخصیت انسان مؤثر بود، واجب فرمود.

خداوند برای پذیرش اعمال و عبادات نیز شرایطی را قائل شد و در میان این مجموعه شرایط ، مهم ترین و اساسی ترین شرط را پذیرش ولایت قرار داد و فرمود: هرکس معتقد به ولایت چهارده معصوم علیهم السّلام باشد اعمالش را می پذیرم و گناهانش را می آمرزم. بنابراین ولایت

ص:147

حضرات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام باب قبول طاعات و بندگی نیز محسوب می شوند.

همان گونه که از جمله شرایط نماز، داشتن وضو و ایستادن رو به قبله و از شرایط معنوی و باطنی آن نیّت صحیح است، اصلی ترین شرط برای نماز و عبادات دیگر پذیرفتن ولایت است؛ زیرا همان گونه که، اگر افرادی پشت به قبله صدها رکعت نماز با بهترین شکل هم بخوانند قابل قبول نیست و خدا از آنان نمی پذیرد؛ اگر کسی هم ولایت و امامت را نپذیرفت چگونه عملش را به خدا عرضه می کند؟ چرا که روح نماز، ولایت ائمۀ معصومین علیهم السّلام است.

پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به حضرت علی علیه السّلام فرمودند:

«یا علی لو أنّ عبدا عبد اللّه مثل ما قام نوح فی قومه و... و کان له مثل احد ذهبا فانفقه ثمّ لم یوالک یا علیّ لم یشمّ رائحة الجنّة و لم یدخلها»(1)

ای علی! اگر انسانی به مدت عمر نوح، خدا را بندگی کند، و اگر هزار مرتبه به حج برود و اگر به اندازۀ کوه احد طلا در راه خدا انفاق کند و اگر با مظلومیت بین سعی صفا و مروه در اعمال حج به شهادت برسد، ولی زیر بار ولایت تو نرفته باشد، هرگز بوی بهشت را احساس نمی کند و وارد

ص:148


1- (1) .بحار الأنوار، ج 27، ص 194.

آن نمی شود.

علاوه بر این که محبّت و دوستی و داشتن ولایت، شرط پذیرفتن اعمال است خودش هم ذاتا واجب شده است. آن ها انسانی که محبت و دوستی اهل بیت علیهم السّلام را دارد، ولی عمل صحیحی انجام نمی دهد، این محبّت به حالش سودی هم دارد؟ آری؛ زیرا یا در این دنیا عقوبت اعمالش را می بیند یا در برزخ، و بالاخره وارد بهشت می شود و این محبت نمی گذارد تا هر کجا خدا، خدایی می کند او وارد بهشت نشود. امّا کسی که محبت و دوستی اهل بیت علیهم السّلام را ندارد اهل جهنّم است و اگر بغض و عداوت و دشمنی داشته باشد، در آن جا جاودان خواهد بود.

در روایتی امام باقر علیه السّلام فرمودند:

«لو أنّ رجلا قام لیله و صام نهاره و تصدّق بجمیع ماله و حجّ جمیع دهره و لم یعرف ولایة ولیّ اللّه فیو الیه و یکون جمیع اعماله بدلالته الیه ما کان له علی اللّه عزّ و جلّ فی ثوابه و لا کان من أهل الایمان»(1)

هر انسانی که همۀ شب ها را به نماز و عبادت و مناجات بایستد و همۀ ایّام و روزها را روزه بگیرد و همۀ اموالش را در مسیر خدا انفاق کند، هر سال به مکّه برود و همۀ عمرش

ص:149


1- (1) .کافی، ج 2، ص 19.

را در حج سپری سازد امّا ولایت اهل بیت علیهم السّلام و اولیای خدا را نپذیرد، این انسان جزء مؤمنین نیست و هیچ حقی از ثواب، از خدا ندارد.

خدا به او می گوید: من گفتم باب قبولی عبادات ولایت است چرا در آن وارد نشدی ؟

در روایتی دیگر آمده است که رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به اصحابشان فرمودند:

«ما بال اقوام إذا ذکروا آل إبراهیم و آل عمران استبشروا و إذا ذکروا آل محمّد اشمئازّت قلوبهم ؟!»(1)

چه شده است که گروهی از اصحاب و یاران من، هرگاه از فرزندان ابراهیم و از آل عمران نام برده می شود خوشحال و خشنود می شوند و به همدیگر بشارت می دهند [و تمایل به یهودی ها و مسیحی ها پیدا می کنند]، ولی هرگاه یادی از اهل بیت علیهم السّلام من می شود [و نامی از امیر المؤمنین علیه السّلام و حضرت زهرا علیها السّلام می شود] دل هایشان متنفّر می شود و ناراحت می شوند؟

آن گاه حضرت این جمله را فرمود:

«و الّذی نفس محمّد بیده لو أنّ احدهم و افی بعمل سبعین

ص:150


1- (1) .بحار الأنوار، ج 23، ص 221.

نبیّا یوم القیامة ما قبل اللّه منه حتّی یوافی بولایتی و ولایة علیّ بن ابیطالب»

قسم به خدایی که جان من در دست قدرت اوست اگر انسانی اعمال هفتاد پیغمبر را انجام بدهد امّا خدای منّان را بدون پذیرش ولایت من و ولایت اهل بیت علیهم السّلام من ملاقات کند، خدای منّان آن عمل را از او قبول نمی کند.

همچنین پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در روایت دیگری فرمودند:

«لکلّ شیء جواز و جواز الصّراط حبّ علیّ بن ابیطالب علیه السّلام»(1)

هرچیزی جواز و اجازۀ عبور دارد و جواز عبور از صراط ، محبت و دوستی امیر المؤمنین علیه السّلام است.

یا فرمودند:

«(لکلّ شیء عنوان) و عنوان صحیفة المؤمن حبّ علیّ بن أبیطالب علیه السّلام»(2)

(هرچیزی عنوانی دارد) و عنوان نامۀ اعمال مؤمن، دوستی و محبت علی بن ابیطالب علیه السّلام است.

فردای قیامت نامۀ اعمال را که به دست مؤمنین می دهند بالایش

ص:151


1- (1) .همان، ج 39، ص 202.
2- (2) .ینابیع المودة، ج 1، ص 373.

مظهر بسم اللّه یعنی دوستی علی بن ابی طالب علیه السّلام نوشته شده است.

اگر این جمله، بالای نامه اش نوشته شده بود به پرونده اش رسیدگی می شود و الاّ بقیۀ اعمال، باطل می شوند؛ زیرا خداوند در قرآن کریمش می فرماید:

«مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ کَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عاصِفٍ لا یَقْدِرُونَ مِمّا کَسَبُوا عَلی شَیْ ءٍ» (1)

آنان که به پروردگارشان کفر ورزیده اند مثل اعمالشان به مانند خاکستری می ماند که یک تندباد بیاید و آن را در بیابان پخش کند که دیگر، قابل جمع آوری نمی باشد.

مگر کافر، عمل دارد که این آیه می گوید، آنان که کفر ورزیدند اعمالشان را بر باد می دهند. مگر نماز می خواند؟ روزه می گیرد؟ یا دیگر اعمال را دارد؟ مرحوم علی بن ابراهیم قمی در تفسیر شریفش وقتی به این آیۀ مبارکه می رسد می فرماید: «من لم یقرّ بولایة امیر المؤمنین علیه السّلام »(2) ؛منظور کسانی هستند که اقرار به ولایت نکردند و کفر به امیر المؤمنین و اولاد معصومینش علیهم السّلام ورزیدند.

یکی از اصحاب آقا امام صادق علیه السّلام به حضرت عرضه می دارد:

مردی است که:

ص:152


1- (1) .سورۀ ابراهیم، آیۀ 18.
2- (2) .تفسیر قمی، ج 1، ص 368.

«یتوالی أمیر المؤمنین و یتبرأ من عدوّه و یقول کلّ شیء یقول إلاّ أنّه یقول...»؛(1)

فردی است شما را دوست دارد و با دشمنان شما در نبرد است و حلال شما را حلال و حرام شما را حرام می داند.

اعتقادش بر این است که امامت حق شماست، ولی می گوید: چون اصحاب پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در امر خلافت و امامت اختلاف کردند من آن امامی را می پذیرم و به دنبالش می روم که همه اجتماع بکنند و یک صدا آن شخصیت را معرفی کنند.

آیا این شخص اهل نجات است یا اهل هلاک ؟ حضرت فرمودند:

«انّ مات هذا مات میتة جاهلیّة»؛ اگر بر این حالت بمیرد همانند زمان کفر و نفاق و جاهلیت مرده است.

تنها اعتقاد به امام بودن ما کافی نیست باید ما را امام بداند و آراء مردم را در امامت ما دخالت ندهد.

به همین خاطر حضرت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به عمار یاسر فرمودند:

«و إن سلک النّاس کلّهم وادیا و سلک علیّ وادیا فاسلک وادی علیّ خلّ عن

ص:153


1- (1) .بحار الأنوار، ج 23، ص 80.

النّاس »(1).

اگر روزی دیدی همۀ مردم راهی را می روند و علی هم راه دیگری را می رود مبادا دنبال مردم بروی؛ زیرا هرکجا علی هست آن جا حق هم هست. چون: «علی مع الحقّ و الحقّ مع علی علیه السّلام یدور حیثما دار »(2) ؛ علی علیه السّلام همراه حق است و حق نیز همراه امیر المؤمنین علیه السّلام است، حضرت علی علیه السّلام هر کجا برود حق هم دنبالش حرکت می کند و می رود.

ص:154


1- (1) .همان، ج 33، ص 352.
2- (2) .همان، ج 10، ص 432.

گفتار چهاردهم: اهل بیت علیهم السّلام و تربیت هستی

اشاره

قال اللّه الحکیم فی کتابه الکریم: «اَلرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنْسانَ » (1)

و قال امیر المؤمنین علیه السّلام: «فإنّا صنائع ربّنا و النّاس بعد صنائع لنا».

یکی دیگر از مصادیق باب اللّه بودن ائمۀ معصومین علیهم السّلام تربیت هستی است که به دست آن هاست. حضرت علی علیه السّلام در این رابطه فرمودند:

«فإنّا صنائع ربّنا و النّاس بعد صنائع لنا»؛(2) ما مصنوع خداییم و مردم مصنوع ما هستند.

این جمله دو معنا دارد:

معنای اوّل: خدای منّان پیامبر ختمی مرتبت، امیر المؤمنین و ائمۀ معصومین علیهم السّلام را از نور عظمت خودش آفرید، امّا سایر خلق را از نور

ص:155


1- (1) . [خداوند] رحمان قرآن را تعلیم داد. انسان را آفرید. سورۀ الرحمن، آیۀ 3-1.
2- (2) .نهج البلاغه، نامۀ 28.

امامان معصوم علیهم السّلام آفرید. به عنوان نمونه در روایات وارد شده است:

بهشت و حور العین از نور امام حسین علیه السّلام آفریده شده است. همچنین خورشید و ماه از نور امام حسن علیه السّلام و فرشته ها و جبرائیل از نور حضرت علی علیه السّلام و زمین از نور حضرت زهرا علیها السّلام آفریده شده اند.(1) پس خالق، پروردگار است، ولی امامان معصوم علیهم السّلام می توانند آن را به خودشان هم نسبت بدهند و بگویند شما از نور ما آفریده شده اید. این یک معنی.

معنای دوم: اکثر کسانی که بر نهج البلاغه شرح نوشته اند، این معنا را پذیرفته اند و آن این است که حضرت علی علیه السّلام می فرماید: ما تربیت شده و ساخته و پرداختۀ بی واسطه و مستقیم خدا هستیم و مردم همه ساخته شدۀ ما و تربیت شدگان ما هستند. یعنی آدم را، ابراهیم را، موسی را، عیسی را و همۀ انبیا و اولیا را ما تربیت کردیم.

زیرا در هرچیزی که عامل تربیت باشد، واسطۀ فیض، ایشان هستند.

ائمه علیهم السّلام واسطۀ رسیدن علم، رحمت، توفیق، عبادات و... به بشر می باشند.

آیا حضرات معصومین علیهم السّلام می توانند من و شما را از دست نفس امّاره و شیطان برهانند؟ آری. نباید خیال کنیم که با این نمازها و روزه ها و مجاهدت های ما، دیو نفس ما مسلمان می شود، بلکه گاهی ممکن است بعد از مدّتی عبادت، از خودش راضی بشود و ادعای

ص:156


1- (1) .بحار الانوار، ج 25، ص 17.

فرعونی هم داشته باشد.

از مرحوم آیت اللّه شیخ محمد کوهستانی(1) سؤال کردند: آقا، نفس امّاره، چه اعجوبه ای است ؟ ایشان فرموده بودند: ای آقاجان! یک نفری بیست سال خیال می کرد خدا را پرستش می کند، بعد از بیست سال خدا به او فهماند و متوجّه شد که نفسش دو قسمت شده است.

یک قسمت خدا شده و به قسمت دیگر که بنده شده فرمان می دهد و او هم اجرا می کند. او بعد از بیست سال فهمید که خداپرست نیست.

مرحوم آیت اللّه شیخ محمد جواد انصاری همدانی(2) نیز فرموده بودند: یک وقتی نشستم و 360 مرتبه «یا اللّه» گفتم و هر موقع می گفتم جواب می آمد «لبّیک»! چه می گویی عبد من ؟ به لطف خدا فهمیدم در آن 360 مرتبه، شیطان لبیک گفته و جواب مرا داده است.

نوف بکالی می گوید: دیدم حضرت علی علیه السّلام در دل شب با سرعت به جایی می روند. دویدم خدمت آقا رفتم. به حضرت گفتم: یا ابا الحسن، شره(3) مرا رنج می دهد. حضرت فرمودند: «اعرض عن النّازلة فی قلبک»؛(4) از فکر و خیالات که در ذهن و قلبت می آید دوری کن. یعنی تا به سراغت آمد استغفار کن و چهره برگردان. سپس حضرت

ص:157


1- (1) .به نقل از مرحوم شیخ عبد الکریم حامد.
2- (2) .از عالمان مهذب و صاحب کرامت (1280-1339) برای آشنایی بیشتر با وی ر ک. به: «در کوی بی نشان ها» و «سوخته».
3- (3) .شکم بارگی: دائما در فکر و خیال شکم بودن.
4- (4) .بحارالأنوار، ج 91، ص 94.

فرمودند: تو این کار را تمرین کن و انجام بده «و أنا الضّامن من موردها»؛ من برای تو از ناحیۀ واردکنندۀ خیالات ضامن هستم. یعنی من جلوی نفس امّاره و شیطانت می ایستم.

لذا هرکس می خواهد از نفس امّاره نجات پیدا کند باید علی علیه السّلام یعنی واسطۀ فیض را بخواند.

به ذرّه گر نظر لطف بو تراب کند به آسمان رود و کار آفتاب کند

یکی از اولیای خدا می فرمود: من در نجف مشغول زیارت بودم که در عالم مکاشفه و معنا مولا علی علیه السّلام را زیارت کردم. حضرت فرمودند: «فلانی! دست عنایت ما بر سر توست وگرنه تو هم کمتر از مرحب خیبری(1) نیستی. اگر عنایات و توجّهات ما نبود تو هم مرحب خیبری بودی و به جنگ ما می آمدی.»

تربیت الهی معصومین علیهم السّلام

دراین جا به دو نمونه از ادیب اللّه بودن و تربیت الهی حضرات معصومین علیهم السّلام اشاره می کنم:

یکی از کنیزان مولا امام حسن مجتبی علیه السّلام به حضرت، شاخۀ گلی هدیه داد. حضرت فرمودند: «أنت حرّة لوجه اللّه»؛(2) تو را برای خدا و

ص:158


1- (1) .مرحب خیبری، پهلوانی بود که حضرت علی علیه السّلام در جنگ خیبر پشت او را به خاک مالید.
2- (2) .بحارالأنوار، ج 44، ص 195.

در راه خدا آزاد کردم. افرادی که بخیل بودند خیلی تعجّب کردند و گفتند: آیا برای یک شاخۀ گل، آزادش کردید؟! حضرت فرمودند:

«هکذا ادّبنا اللّه»؛ خدا این گونه ما را تربیت کرده است.

عنایت به یک ناصبی

یک سنّی ناصبی و یک شیعه با هم همسایه بودند. ناصبی، شیعه را خیلی اذیّت می کرد و به او و به حضرت علی علیه السّلام خیلی اهانت می کرد. شیعه به ناصبی گفت: اذیّتم نکن وگرنه شکایتت را به مولا علی علیه السّلام می کنم. ناصبی هم می گفت: برو شکایت کن، مگر مولایت می تواند کاری بکند؟ شیعه هم هرچه نزد حضرت می آمد، جواب نمی گرفت. تا این که یک روز، فرد ناصبی خیلی او را اذیّت کرد و گفت:

دیدی مولایت نتوانست کاری بکند؟ شیعه هم با گریۀ فراوان به حرم مولا آمد و عرضه داشت: یا امیر المؤمنین! دیگر خسته شده ام چرا کاری نمی کنید؟ مگر نمی بینید چقدر به شما اهانت می کند؟

و از حرم بیرون آمد. شب که خوابید در عالم رؤیا، حضرت را زیارت کرد. حضرت فرمودند: بیا و از او درگذر و از ما نخواه که او را گوشمالی بدهیم. این شخص می گوید: آقاجان! خیلی مرا اذیّت کرده و اهانت های زیادی هم به شما نموده است. حضرت می فرماید:

درست است، ولی یک حقّی به گردن ما دارد؛ زیرا یک روز هنگامی که سوار بر اسب بود یک مرتبه چشمش به گنبد و بارگاه من افتاد و به

ص:159

احترام گنبد من از اسب پیاده شد که این احترامش باعث شد حقّی به گردن من پیدا کند.

فردا که از خواب بیدار می شود دوباره ناصبی او را اذیّت می کند و می گوید: برو شکایت کن. شیعه می گوید: دیگر نمی روم هرچه می خواهی اذیّت کن. می گوید: چرا؟ شیعه هم خوابی که دیده بود را تعریف می کند. ناصبی می گوید: من تنها بودم و هیچ کس از این قضیه خبر نداشت. آیا مولا برای یک دفعه احترامی که کردم این گونه با من رفتار می کند؟ و بلافاصله می گوید: یا امیر المؤمنین! غلط کردم تا به حال نفهمیدم و اشتباه می کردم و شیعه می شود.

آیا این ها نشان دهندۀ تربیت الهی امامان معصوم علیهم السّلام نیست ؟ در مقابل یک شاخۀ گل و یک احترام گذاشتن چگونه برخورد می کنند؟! مگر خود مولا نفرمودند: «إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم أدّبه اللّه عزّ و جلّ و هو أدّبنی و أنا أؤدّب المؤمنین»؛(1) یعنی در جهان آفرینش یک نفر هم نیست که باواسطه یا بی واسطه، بدون ولایت ما تربیت شده باشد.

تربیت جهان

در حقیقت خدای منّان همۀ صفاتش را به ائمه علیهم السّلام داد و تربیت جهان را به دست ولایت کلّیۀ مطلقۀ ایشان سپرد که این ولایت، مربّی

ص:160


1- (1) .براستی که خداوند پیامبرش را تربیت کرد و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مرا تربیت نمود و من تربیت کنندۀ مؤمنان هستم. بحار الأنوار، ج 74، ص 267.

جهان است. مگر در زیارت آل یاسین نمی خوانیم: «السّلام علیک یا ربّانی ءآیاته»؛ سلام بر تو ای تربیت کنندۀ نشانه های خدا! چون همۀ هستی آیه و نشانۀ خداست، امام زمان علیه السّلام نیز مربّی جهان هستی است.

مرحوم شیخ رجبعلی خیاط گفته بود: زمانی مریض شده بودم و نیاز به دوا پیدا کردم. وقتی می خواستم از دوا و قرص استفاده کنم دیدم دواها می گویند: یا ابن الحسن! اجازه می دهید برای شیخ رجبعلی اثر بگذاریم ؟ متوجه شدم دواها هم به اذن حضرت مهدی علیه السّلام اثر می کنند.»

در حقیقت آن که شفا می دهد نام و یاد اهل بیت علیهم السّلام است؛ همان گونه که حضرت علی علیه السّلام فرمودند:

«ذکرنا أهل البیت شفاء من الوعک و الأسقام و وسواس الرّیب»؛(1)

یاد ما اهل بیت علیهم السّلام موجب شفا یافتن از تب، بیماری و وسوسه های شک و تردید است.

در روایت دیگری هم امام صادق علیه السّلام فرمودند:

«خلق اللّه المشیئة بنفسها ثمّ خلق الأشیاء بالمشیئة»؛(2)

ص:161


1- (1) .بحار الأنوار، ج 2، ص 145.
2- (2) .کافی، ج 1، ص 110.

خدای منّان مشیّت را بی واسطه آفرید، ولی اشیاء را، انسان را، جن و فرشتگان و هستی را به واسطه و به خاطر مشیّت آفرید.

فرمودند: «نحن مشیّة اللّه»؛(1) مشیّت خدا ما هستیم. خداوند ما چهارده معصوم علیهم السّلام را بی واسطه آفرید و آن گاه دست به خلقت زد و اگر ما نبودیم هیچ چیز را نمی آفرید.

رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نیز به حضرت علی علیه السّلام فرمودند:

«لو لا نحن ما خلق اللّه آدم و لا حوّا و لا الجنّة و لا النّار و لا السّماء و لا الأرض»؛(2)

اگر ما نبودیم، خدای منّان آدم و حوّا، بهشت و جهنّم و آسمان و زمین را نمی آفرید.

آنکه جوید حرمش، گو به سر کوی دل آی نیست حاجت که کنی قطع بیابانی چند

نه در اختر حرکت بود نه در قوس سکون گر نبودی به زمین خاک نشینانی چند(3)

***

ص:162


1- (1) .مجمع النورین، ص 215.
2- (2) .کمال الدین، ص 254.
3- (3) .ملا هادی سبزواری

گفتار پانزدهم: عرضۀ ولایت بر همۀ هستی

اشاره

قال اللّه الحکیم فی کتابه الکریم: «وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ » (1)

و قال مولانا علی بن محمّد الهادی علیه السّلام: «ءاتاکم اللّه ما لم یؤت احدا من العالمین».

خدای منّان چه چیزهایی را به ائمۀ معصومین علیهم السّلام عنایت فرموده که به احدی از انبیا و ملائکه و انسان های دیگر نداده است ؟

ممکن است بگوییم: خدای منّان آن چه را به همۀ انبیا و فرشته ها و به جمیع اولیا داده، یک جا به شما عنایت کرده است. همچنان که در روایتی پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند:

«من أراد أن ینظر إلی ءآدم فی علمه و إلی نوح فی فهمه و إلی یحیی فی زهده و إلی موسی فی بطشه و إلی إبراهیم

ص:163


1- (1) .سورۀ زخرف، آیۀ 4.

فی حکمته و إلی عیسی فی عبادته فلینظر إلی علیّ بن أبیطالب علیه السّلام»؛(1)

هرکس می خواهد علم آدم را، حلم نوح را، زهد یحیی را، غضب الهی موسی را، حکمت ابراهیم و عبادت عیسی را بنگرد، به امیر المؤمنین علیه السّلام نگاه کند.

یعنی حضرت علی علیه السّلام به تنهایی واجد همۀ کمالات انبیاست.

این، یک نگاه به فضایل اهل بیت علیهم السّلام است که در زیارت جامعه نیز این نحوه فضایل را بیان کرده اند: «و عندکم ما نزلت به رسله و هبطت به ملائکته»؛ آن چه بر همۀ انبیا نازل شده است و آن چه فرشتگان از بدو آفرینش تا زمان پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آورده اند، همۀ آن ها در نزد شما امامان معصوم نیز می باشد.

بنابراین کمالات و فضایل ائمه علیهم السّلام طبق این فراز از زیارت جامعۀ کبیره مساوی و معادل با مجموعۀ کمالات و فضایل همۀ پیامبران و ملائکه است. امّا کلاس بالاتر و درجۀ بالاتری نیز وجود دارد و آن این است که علاوه بر معادل بودن و مساوی بودن، خدای منّان اموری را به اهل بیت علیهم السّلام عنایت فرموده که به هیچ کس نداده است: «ءاتاکم اللّه ما لم یؤت أحدا من العالمین»؛ خدای منّان به شما عنایات و عطایایی داده که به احدی از اهل جهان، اعم از انبیا و غیر انبیا نداده است.

ص:164


1- (1) .بحار الانوار، ج 39، ص 39.

ولایت در عالم ذر

یکی از خصائص و عنایاتی که خدای منّان به حضرات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام عطا کرده این است که ولایت و ایمان به ایشان را به همۀ هستی، اعم از انسان و جن و نبات و جماد عرضه داشته است. در حقیقت، چیزی در عالم خلقت و آفرینش نداریم که خدای منّان ولایت و دوستی ائمه علیهم السّلام را به آن ها عرضه نکرده باشد.

در قرآن آیه ای به نام آیۀ «ذر» وجود دارد:

«وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا » ؛(1)

به خاطر بیاور زمانی را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم ذریۀ آن ها را برگرفت و آن ها را بر خودشان گواه گرفت که آیا من پروردگار شما نیستم ؟ گفتند: چرا، گواهی می دهیم.

به آن عالم، عالم ذر می گویند. چون خدای منّان وقتی حضرت آدم را آفرید ذریّۀ او را به صورت ذره های ریزی در صلبش قرار داد. یعنی همۀ انسان ها تا روز قیامت در صلب حضرت آدم قرار گرفته بودند.

بعد خداوند این ذرات را از صلب حضرت آدم بیرون آورد و به آن ها قدرت فهم و عقل و نیروی انتخاب و اختیار داد. آن گاه همگی را در

ص:165


1- (1) .سورۀ اعراف، آیۀ 172.

آن جا امتحان کرد.

در زیارت نامۀ حضرت زهرا علیها السّلام نیز اشاره ای به عالم ذر شده است، می گوییم:

«یا ممتحنة امتحنک اللّه الّذی قبل أن یخلقک فوجدک لما امتحنک صابرة ...»(1) ؛

ای خالص شده ای (امتحان شده ای) که قبل از این که خدا تو را بیافریند تو خالص بودی....

در کدام عالم، پیش از آفرینش حضرت زهرا علیها السّلام خالص بوده است ؟ این جا منظور همان عالم ذر و خلقت نورانی است که خدای منان در آن جا زهرای اطهر علیها السّلام را برای خودش انتخاب کرده است.

شاید حدود دویست روایت دربارۀ عالم ذر وجود دارد که در بسیاری از آنها اشاره شده است که علاوه بر سؤال «الست بربّکم» دو سؤال دیگر هم خدا از انسان ها پرسیده و سؤال چهارمی هم وجود ندارد.

خدای منّان از حضرت آدم و تمامی فرزندانش سه سؤال پرسید:

سؤال اوّل: «الست بربّکم»؛ آیا من پروردگار شما نیستم ؟

سؤال دوم: «الیس محمّد نبیّکم»؛ آیا پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، پیامبر شما نیست ؟

ص:166


1- (1) .مفاتیح الجنان، بخشی از زیارت حضرت زهرا علیها السّلام.

سؤال سوم: «أ لیس علیّ (و الأئمة المعصومون) (ائمّتکم)»؛ آیا حضرت علی علیه السّلام و ائمۀ، امام شما نیستند؟(1)

عالی ترین جواب را پیامبران دادند. عدّه ای فقط به سؤال اول و عده ای به سؤال اول و دوم جواب دادند، ولی گروهی که همان شیعیان و دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام هستند جواب سؤال سوم را هم دادند و ولایت حضرات ائمه علیهم السّلام را پذیرفتند.

این یک نمونه است که خداوند ولایت آنان را به همۀ هستی عرضه داشته است.

پیمان انبیا

در آیه ای دیگر خداوند می گوید:

«وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا»؛ (2)

ای پیغمبر ما! از همۀ انبیا سؤال کن و بپرس برای چه امری خدا شما را فرستاده است ؟

در روایات وارد شده شأن نزول این آیه آن هنگامی است که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به معراج رفته بودند و در آن جا همۀ انبیا به استقبال حضرت آمدند و همگی رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را جلو انداختند و به ایشان اقتدا کردند. در آن موقع خطاب رسید: ای پیغمبر ما! سؤال کن

ص:167


1- (1) .تفسیر فرات کوفی، ص 147.
2- (2) .سورۀ زخرف، آیۀ 45.

خداوند شما را برای چه آفریده است. آن ها هم گفتند:

«بعثنا علی شهادة أن لا اله إلاّ اللّه و علی الإقرار بنبوّتک و الولایة لعلیّ بن أبی طالب».(1)

جواب دادند: خدا همۀ ما پیغمبران را برای سه موضوع مهم و اساسی فرستاده است. یکی، شهادت به توحید؛ دوم، اقرار به پیغمبری و نبوت شما و سوم، اقرار به ولایت و امامت حضرت علی علیه السّلام. پس خداوند در عالم ذر، از همۀ انبیا عهد و پیمان و اقرار به ولایت گرفت و بعد از این که در این دنیا آمدند و آن ها را مبعوث به نبوت و رسالت کرد، باز هم به آن ها گفت: من شما را می فرستم که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السّلام را معرفی کنید.

روایات بسیاری وارد شده است که ولایت و امامت حضرت علی علیه السّلام در میان انبیای گذشته و امّت های پیشین مطرح بوده است.

یعنی حضرت به همۀ بشر از ابتدا تا پایان، ولایت داشته و دارد.

درخواست آب با توسل به ولایت

به عنوان نمونه وقتی حضرت موسی علیه السّلام از خدا طلب آب کرد: «وَ إِذِ اسْتَسْقی مُوسی لِقَوْمِهِ ...». (2) خدای منّان فرمود: ای موسی! مردم را جمع کن و به بیابان ببر. حضرت موسی علیه السّلام نیز همین کار را کرد و به

ص:168


1- (1) .شواهد التنزیل، ج 2، ص 224.
2- (2) .سورۀ بقره، آیۀ 60.

خدا عرضه داشت: «إلهی بحقّ محمّد سیّد الأنبیاء و بحقّ علیّ سیّد الأوصیاء و بحقّ فاطمة سیّدة النّساء و بحقّ الحسن سیّد الأولیاء و بحقّ الحسین أفضل الشّهداء و بحقّ عترتهم و خلفائهم سادة الأزکیاء لمّا سقیت عبادک هؤلاء»؛(1) یعنی خدایا به حق پیغمبر و علی و زهرا و حسن و حسین به ما آب بده!

از این عبارت معلوم می شود که انبیا وظیفه داشته اند، حضرات اهل بیت علیهم السّلام را به اصحاب و یارانشان معرفی کنند و در مشکلات به ایشان پناهنده شوند؛ چرا که اگر معرفی نمی کردند، حتما قومشان می پرسید اینان چه کسانی هستند که به حق آنان خدا را قسم می دهید.

عبادات، مقدمۀ ولایت

در این جا این سؤال مطرح می شود که در عالم ذر، چرا صحبت از نماز و روزه و حج و خمس و ده ها وظیفۀ عبادی و فروع دین نیست ؟ جواب این است که انبیا فقط برای معرفی توحید و نبوت پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و ولایت اهل بیت علیهم السّلام آمده اند، و لیکن حفظ و حراست و بقای این سه موضوع یک سری کار دارد و یک سری قوانین دارد. آن قوانین، نماز و روزه و حج و فروع دین هستند.

خداوند به من فرموده است که مکه بر تو واجب است، دیگر ما

ص:169


1- (1) .مستدرک الوسایل، ج 5، ص 236.

جایی نداریم که بلیط هواپیما و تذکره گرفتن هم، واجب باشد. برای رسیدن به مکه این مقدمات را من باید خودم انجام دهم.

همین گونه آنچه که در اصل واجب شد، این سه موضوع است؛ منتها برای رسیدن به این ها و بعد از رسیدن، برای حفظ و قوی تر شدن نیاز به فروع دین و عبادات شده است.

بنابراین فلسفۀ تمام عبادات و مسائل اخلاقی رسیدن به ولایت است. این که در روایات آمده، اگر کسی ولایت حضرت علی علیه السّلام را نداشته باشد اعمال و عباداتش باطل و مثل خاکستر بر باد رفته می ماند، فلسفه اش روشن است؛ چون خدا می گوید: من سه واجب اصلی دارم و تمامی اعمال مقدمۀ این سه موضوع هستند، اگر شما ولایت نداشته باشید آن اعمال و عبادات هم به درد نمی خورد و باطل است؛ چون اگر ولایت نبود خدا نماز و روزه و دیگر اعمال را واجب نمی کرد.

امام صادق علیه السّلام در روایتی فرمودند:

«نحن الصّلاة فی کتاب اللّه عزّ و جلّ و نحن الزّکاة و نحن الصّیام و نحن الحجّ و نحن الشّهر الحرام و نحن کعبة اللّه و نحن قبلة اللّه و نحن وجه اللّه و نحن الایات و نحن البیّنات»؛(1)

ص:170


1- (1) .بحار الأنوار، ج 24، ص 303.

مراد از نماز در (قرآن) کتاب خداوند عزّ و جل ما هستیم و ما زکاتیم، ما روزه ایم، ما حجّیم، ما ماه حرام هستیم، ما کعبۀ خداوندیم، ما قبلۀ خداوندیم، ما وجه اللّه هستیم، ما آیات خداوندیم و ما دلائل روشنیم.

یعنی خداوند در احکام و عبادات یک ویتامینی قرار داده است که اگر کسی به آن نرسید بهره ای نمی برد و آن ویتامین، ولایت است.

ص:171

گفتار شانزدهم: ولایت علی علیه السّلام در امت های گذشته

اشاره

قال اللّه الحکیم فی کتابه الکریم: «وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ » (1)

و فی زیارة الجامعة الکبیرة: «أتاکم اللّه ما لم یؤت أحدا من العالمین».

همان گونه که در گذشته گفتیم اولین مسأله و مطلبی را که خدای منّان به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام عنایت فرموده، مسألۀ عرضۀ ولایت آن ها به همۀ هستی و ما سوی اللّه است.

امام هفتم، حضرت موسی ابن جعفر علیهم السّلام، در روایتی فرمودند:

«ولایة علیّ علیه السّلام مکتوبة فی جمیع صحف الأنبیاء و لن یبعث اللّه رسولا إلاّ بنبوّة محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و وصیّة علیّ علیه السّلام»؛(2)

ص:172


1- (1) .به راستی تو را سبع المثانی (سوره ی فاتح) و قرآن بزرگ عطا کردیم. سورۀ حجر، آیۀ 87.
2- (2) .کافی، ج 1، ص 437.

خدای منّان ولایت و سرپرستی مطلقۀ امیر المؤمنین علیه السّلام را در همۀ کتاب ها و برنامه های انبیا نوشت و خداوند هیچ پیغمبری را مبعوث نفرموده مگر به ولایت پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و به ولایت وصی پیغمبر، حضرت علی علیه السّلام.

نام حضرت علی علیه السّلام در قرآن

در این جا به نکته ای اشاره کنم که از این حدیث و احادیث فراوان دیگر به دست می آید و آن این که چگونه نام امیر المؤمنین علیه السّلام به زبان عبری یا سریانی یا زبان های دیگر در همۀ کتاب های آسمانی یاد شده و آمده است، امّا در قرآن نامی از خود حضرت و از ولایت و امامت مولا برده نشده است ؟

من به چند جای قرآن که نام امیر المؤمنین علیه السّلام برده شده اشاره می کنم: اوّل، در آیۀ مبارکۀ «إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ » ؛(1) به درستی که آن آقایی که نامش در امّ الکتاب یعنی سورۀ حمد آمده است نزد ما علیّ صاحب حکمت است.

در روایت ما وارد شده است که منظور از «لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ »

امیر المؤمنین علیه السّلام است؛ زیرا منظور از «صراط المستقیم» در سورۀ حمد نیز حضرت علی علیه السّلام است.(2)

ص:173


1- (1) .سورۀ زخرف، آیۀ 4.
2- (2) .معانی الاخبار، ص 32.

در دعای ندبه که می خوانیم: «یا بن من هو فی امّ الکتاب لدی اللّه لعلیّ حکیم» خطاب به حضرت صاحب الزمان علیه السّلام است؛ یعنی ای فرزند کسی که در ام الکتاب نزد خدا علی حکیم می باشد.

دوم، دوّمین جایی که نام امیر المؤمنین علیه السّلام ذکر شده آیۀ مبارکۀ «قالَ هذا صِراطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ » (1) است خدا می فرماید: این صراط و این راه بر من است که مستقیم است. در روایات ما وارد شده است که منظور از این آیه امیر المؤمنین علیه السّلام است.(2) یعنی «صراط علیّ مستقیم».

مرحوم آیت اللّه نجابت شیرازی وقتی به این آیه می رسید شروع به خندیدن می کرد و می گفت: در این جا اصلا «علیّ » با ادبیات تناسب ندارد و باید «علیّ » باشد؛ چون در آیه ای دیگر این تناسب حفظ شده است. «وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ » (3) که روایات، صراط مستقیم، در این آیه را نیز، حضرت علی علیه السّلام بیان می کنند.(4)

سومین، آیه در سورۀ یاسین است: «یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ » (5) که ما «علی» می خوانیم و در قرآن هم «علی» آمده است، ولی از روایات وارد شده استفاده می شود که

ص:174


1- (1) .سورۀ حجر، آیۀ 41.
2- (2) .نور الثقلین، ج 3، ص 15؛ بحار الأنوار، ج 35، ص 363.
3- (3) .سورۀ انعام، آیۀ 153.
4- (4) .نور الثقلین، ج 1، ص 779؛ بحار الأنوار، ج 35، ص 371.
5- (5) .سوره حجر، آیۀ 41.

تفسیر «علی صراط مستقیم»، «علیّ صراط مستقیم»(1) است.

با این توضیحات، چگونه می شود، نام امیر المؤمنین علیه السّلام و ولایت او در همۀ کتاب های آسمانی بیاید، امّا در قرآن، سخنی از حضرت به میان نیامده باشد؟! اصلا باید پرسید قرآن برای چه هدفی آمده است ؟ خود قرآن جواب می دهد: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ » ؛(2) این قرآن آمده تا بشر را به محکم ترین و مستقیم ترین راه هدایت کند.

امام صادق علیه السّلام در تفسیر این آیه فرمودند: «یهدی الی الإمام او یهدی الی الولایة »(3) ؛یعنی راه محکم همان امام یا ولایت ایشان می باشد.

در زیارت جامعۀ کبیره هم می خوانیم: «أنتم الصّراط الأقوم»؛ شما ائمۀ معصومین علیهم السّلام صراط اقوم و راه محکم و مستقیم هستید.

اگر این دو مطلب را کنار یکدیگر بگذاریم، متوجه می شویم که قرآن آمده است تا ولایت و فضایل اهل بیت علیهم السّلام را معرفی کند. قرآن آمده تا علی علیه السّلام را معرفی کند. بنابراین دیگر جای بحثی باقی

ص:175


1- (1) .کافی، ج 1، ص 417.
2- (2) .سورۀ اسراء، آیۀ 9.
3- (3) .تفسیر صافی، ج 3، ص 180.

نمی ماند که آیا قرآن از ولایت و امامت حرفی زده است یا نه.(1)

ولایت، اصل همیشگی

همان گونه که گفتیم در همۀ کتاب های آسمانی از ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام سخن به میان آمده است. ممکن است سؤال شود، کتاب های انبیای گذشته چه ربطی به امت پیغمبر دارند که نیاز به معرفی حضرت علی علیه السّلام در آن ها باشد؟

در جواب باید گفت: اعتقاد به ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام و ائمۀ معصومین علیهم السّلام یکی از اصول دین همۀ انبیا و امت های گذشته بوده و همه باید به طور اجمال به ولایت آن ها ایمان می آورده اند.

امام صادق علیه السّلام در روایتی فرمودند:

«انّ اللّه جعل ولایتنا أهل البیت قطب القرآن و قطب جمیع الکتب»(2)

خدای منّان ولایت ما اهل بیت علیهم السّلام را به عنوان میلۀ آهنین مرکزی (آسیاب) در قرآن و همۀ کتاب های آسمانی قرار داده است.

ص:176


1- (1) .البته از لسان اهل سنت بیش از سیصد آیه و از شیعه صدها آیه در مورد حضرت علی علیه السّلام بیان شده و در بسیاری آیات نام حضرت با عناوینی غیر از «علی» آمده است.
2- (2) .تفسیر عیاشی، ج 1 ص 5.

اگر ولایت ما را از قرآن و کتاب های آسمانی برداریم، آن ها دیگر ثمره و میوه ندارند و دیگر چرخش و گردش نمی کنند. به همین خاطر وقتی در جنگ صفین به فرمان عمرو عاص قرآن ها را روی نیزه کردند، حضرت علی علیه السّلام فرمودند: به این ورق پاره ها توجه نکنید. قرآن ناطق من هستم. بدون من، آن ورق ها ارزش ندارد. آن ها می خواهند با کلمات قرآن به جنگ قرآن ناطق و ولایت بیایند.

همه جا نام علی علیه السّلام

پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند: هنگامی که به معراج رفتم بهشت و جهنّم را دیدم و دیدم «الجنّة فیها ثمانیة أبواب»؛ بهشت هشت درب داشت.

«و علی کلّ باب منها أربع کلمات»؛ و بر هر دری چهار کلمه نوشته شده بود و سومین کلمه در همۀ آن ها علیّ ولی اللّه بود.(1) یا این که فرمودند:

«لیلة اسری إلی السّماء ما رأیت حجابا و لا حجرا و لا شجرا و لا مدرا بی و لا ورقة إلاّ و مکتوب علیها علیّ علیّ علیّ »؛(2)

شبی که به معراج رفتم هیچ پرده و حجابی را، هیچ سنگی و درختی را، هیچ برگی و کلوخی را بر سر راهم ندیدم مگر در همۀ آن ها نوشته شده بود علی علی علی.

ص:177


1- (1) .بحار الأنوار، ج 8، ص 144.
2- (2) .مدینة المعاجز، ج 2، ص 390-353.

یعنی باطن و درک و احساس آن ها همان باطن علی و مسألۀ ولایت است که در رکن همۀ اشیاء جریان دارد.

و در روایت دیگری فرمودند: «بر چهرۀ ماه و خورشید و همۀ آسمان ها نام علی علیه السّلام نوشته شده است».(1) همچنین فرمودند:

«ما استقرّ الکرسیّ و العرش و لا دار الفلک و لا قامت السّموات و الأرض إلاّ بان کتب اللّه علیها لا إله إلاّ اللّه، محمّد رسول اللّه و علیّ أمیر المؤمنین»؛(2)

عرش استقرار پیدا نکرد، آسمان ها بپا نشد، مگر این که خدا سه جمله را بر آن ها نوشت: لا اله الاّ اللّه، محمّد رسول اللّه و علی أمیر المؤمنین (ولی اللّه).

آیا با تمام این موضوعات باز این سؤال پیش می آید که ولایت آیا جزء اصول دین است یا اصول مذهب ؟

ولایت خدا

در روایت دیگری نیز امام صادق علیه السّلام فرمودند:

«ولایتنا ولایة اللّه الّتی لم یبعث نبیّا قطّ إلاّ بها»؛(3)

ص:178


1- (1) .همان، ج 2، ص 406.
2- (2) .الیقین، ص 239.
3- (3) .کافی، ج 1، ص 437.

ولایت ما ولایت خداست که هیچ پیغمبری را مبعوث نکرد مگر به ولایت ما.

معنای اوّل این روایت این است که هرکس از آزمایش خدا قبول بیرون می آمد خدا مقام نبوت را به او می داد. این آزمایش همان آزمایش اطاعت و ایمان به ولایت ائمۀ معصومین علیهم السّلام بود.

معنای دومش هم این است که انبیا مبعوث شدند تا معرّف ولایت باشد و امیر المؤمنین علیه السّلام و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام را به امّت های خود معرفی بکنند.

چرا در میان پیامبران پنج نفر اولوالعزم، 313 نفر رسول و بقیه نبی هستند؟ در روایات ما وارد شده، هرکدام از پیامبران که ولایت اهل بیت علیهم السّلام را عالی تر و بالاتر پذیرفت مقام بالاتری پیدا کرد. و پیامبران اولوالعزم ولایت حضرات معصومین علیهم السّلام را در بالاترین و عالی ترین حد پذیرفتند و خدا نام آنان را اولوالعزم گذاشت؛ یعنی صاحبان عزم در پذیرفتن ولایت اهل بیت علیهم السّلام.

امّا چرا حضرت آدم اولوالعزم نشد؟ خدای منّان در قرآن کریمش می فرماید: «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلی آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً» (1)

می فرماید: برای آدم عزمی ندیدیم چرا که خداوند در بهشت به او فرمود: هرچه می خواهید با حوا در بهشت بخورید، ولی نزدیک درخت طیّبه ولایت نشو. این درخت مخصوص ائمۀ معصومین علیهم السّلام

ص:179


1- (1) .سورۀ طه، آیۀ 115.

است و هیچ کس از آن نصیبی ندارد، ولی حضرت آدم نزدیک شد و مقداری تناول کرد. خطاب آمد به خاطر ترک اولی و نافرمانی ای که کردی از بهشت بیرون برو.(1)

بنابراین نتیجه ای که می گیریم این است که ولایت و امامت نه تنها در دین اسلام و در این امّت، بلکه در تمام ادیان گذشته همچون مسیحیت و یهودیت و در تمام عوالم، از عالم ذر گرفته تا پایان این عالم جزء اصول دین بوده و خواهد بود.

ص:180


1- (1) .کافی، ج 1، ص 416.

گفتار هفدهم: عرضۀ ولایت به موجودات

اشاره

قال اللّه الحکیم فی کتابه الکریم: «کُلَّ شَیْ ءٍ أَحْصَیْناهُ فِی إِمامٍ مُبِینٍ » (1)

و فی زیارة الجامعة الکبیرة: «ءاتاکم اللّه ما لم یؤت احدا من العالمین».

گفتیم که ولایت حضرات ائمۀ معصومین علیهم السّلام بر همۀ هستی و همۀ عوالم عرضه شده است. در ابتدا این سؤال مطرح می شود که آیا خداوند غیر از این عالمی که ما انسان ها در آن زندگی می کنیم آیا عالم های دیگری هم دارد و اگر عوالم دیگری نیز دارد، حجت و امام آن عالم ها کیست ؟

امام صادق علیه السّلام در روایتی فرمودند:

«إنّ للّه عزّ و جلّ إثنی عشر ألف عالم کلّ عالم منهم أکبر من سبع سموات و سبع أرضین، ما تری عالم منهم أنّ للّه

ص:181


1- (1) .سورۀ یس، آیۀ 12.

عزّ و جلّ عالما غیرهم و انا الحجة علیهم»؛(1)

خدای منّان دوازده هزار عالم آفریده که هرکدام از آن ها از عالمی که ما در آن هستیم (هفت آسمان و هفت زمین) بزرگ تر است و من حجّت و امام بر همۀ آن عالم ها نیز هستم.

بنابراین جایی برای تعجب نمی ماند، وقتی فضّه در جواب قنبر که سراغ امیر المؤمنین علیه السّلام را می گیرد می گوید: «عرج المولی إلی السّماء لتقسیم أرزاق العباد»؛(2) مولا برای تقسیم رزق بندگان به سوی آسمان تشریف بردند. قنبر خیال می کند فضه خاتون، مسخره اش می کند آمد و مولا را در نخلستان پیدا کرد وقتی به حضرت، قضیه را گفت امیر المؤمنین علیه السّلام در جواب فرمودند: «مه یا قنبر لعلّک لم تؤمن بولایتنا حقّ الایمان، الدّنیا و ما فی الدّنیا فی یدنا بمنزلة الجوزة». آرام باش ای قنبر! گویا این که تو ایمان حقیقی و کامل به ولایت ما نداری؛ دنیا و آن چه در دنیاست، به مانند گردویی است در دست ما.

معلوم می شود قنبر به اندازۀ فضّه، کنیز حضرت زهرا علیها السّلام نیز خبر ندارد؛ چون فضّه در اندرونی است و قنبر در بیرونی.

ص:182


1- (1) .خصال، ج 2، ص 639.
2- (2) .شرح زیارت جامعۀ فخر المحققین شیخ الاسلام شیرازی، ج 2، ص 180.

گسترۀ احاطۀ امام علیه السّلام

این فرمایش امام هم احاطۀ حضرت را به دنیا، یعنی هرچه غیر خداست می رساند و ثانیا بیان می دارد که وجود مولا همۀ هستی را پر کرده و این چنین نیست که فقط در زمین بگنجد. مگر در تفسیر آیۀ «هُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ » (1) نفرموده اند که منظور از «وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ » امیر المؤمنین علیه السّلام و امامان معصوم علیهم السّلام هستند.(2)

یعنی امام در همۀ هستی حاضر و ناظر است و نیاز به طی مسافت آن طور که قنبر خیال کرده بود ندارد زیرا همۀ هستی در برابر امام به منزلۀ گردو می ماند. ما چه مقدار زمان نیاز داریم تا یک گردو را سیر و برانداز کنیم ؟ یک لحظه ؟ یک هزارم ثانیه ؟ نه! ما اصلا نیازی به سیر گردو نداریم، چون در احاطۀ ماست.

در زمان پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم عده ای مشاجره می کردند که دیشب حضرت علی علیه السّلام مهمان ما بود. آن ها سی و نه نفر بودند و هرکدام قسم می خوردند که شب قبل، مولا منزل ما بود. خدمت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آمدند تا مشکلشان حل شود. موقعی که موضوع را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم گفتند، حضرت در جواب فرمود: حضرت علی علیه السّلام که دیشب مهمان من بود. دیدند مشکل که حل نشد هیچ، به تعدادشان هم یکی افزوده شد. ازاین رو منتظر وحی شدند. در این هنگام

ص:183


1- (1) .سورۀ زخرف، آیۀ 84.
2- (2) .تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 617.

جبرائیل نازل شد و گفت: «یا احمد! خدای سلامت می رساند و می فرماید: دیشب علی پیش من بود.»(1) یعنی وجود حضرت همۀ هستی را پر کرده است و جایی نداریم که خالی از وجود امیر المؤمنین علیه السّلام باشد.

همچنین وقتی پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از معراج برگشتند، حضرت امیر علیه السّلام گزارش وقایعی که در آسمان ها اتفاق افتاده بود را به پیامبر دادند. پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند: «یا علی مگر تو با من و همراه من بودی ؟» مولا فرمودند: «من از همین جا تماشا می کردم.»(2) یعنی نیاز نیست حضرت بالا تشریف ببرند و این تشریفات به خاطر ما بوده است و الاّ اگر حکمت اقتضا نمی کرد و عقل ما کشش داشت جور دیگری با ما حرف می زدند.

عرضۀ ولایت به ما سوی اللّه

موضوع دیگری که قابل ذکر است مسأله عرضۀ ولایت ائمه علیهم السّلام به سایر موجودات از جمله آسمان ها و زمین و به جمادات و نباتات است.

در روایتی امام رضا علیه السّلام فرمودند:

ص:184


1- (1) .صحیفة الابرار، ج 2، ص 84.
2- (2) .بحار الانوار، ج 16، ص 318.

«عرض اللّه الولایة علی أهل السّموات...»؛(1)

خداوند ولایت ما را بر اهل آسمان و زمین عرضه داشت.

در آسمان ها، آسمان هفتم در پذیرش ولایت ما سبقت گرفت، برای همین خدای منّان آسمان هفتم را به عرش زینت داد. بعد از آن آسمان چهارم پذیرفت و لذا به بیت المعمور زینت داده شد. بعد از آسمان چهارم، آسمان دنیا پذیرفت که خداوند آن را به ستارگان زینت داد. آن گاه ولایت ما را به زمین عرضه داشت و اوّلین جایی که پذیرفت سرزمین مکّه بود و خدا آن را به خانۀ خودش شرافت داد. پس از مکّه، مدینه پذیرفت و به وجود پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شرافت یافت. سپس کوفه پذیرفت و آن جا را به وجود حضرت علی علیه السّلام شرافت داد. پس خدای منان ولایت ما را به آب های عالم عرضه داشت؛ هر آبی که قبول کرد شیرین و گوارا و هر آبی نپذیرفت تلخ و شور شد. بعد از آن، ولایت ما به گیاهان عرضه شد و هر گیاهی که پذیرفت باارزش شد.

در روایتی دیگر از امیر مؤمنان حضرت علی علیه السّلام وارد شده است:

«إنّ اللّه تبارک و تعالی عرض ولایتنا علی أهل السّموات و الأرض من

ص:185


1- (1) .اقبال الأعمال، ج 2، ص 262.

الجنّ و الإنس و الثّمر و غیر ذلک فما قبل منه ولایتنا طاب و طهر و عذب و ما لم یقبل منه خبث وردی و نتن».(1) بدرستی که خدا خدای مبارک و بلند مرتبه ولایت ما را بر اهل آسمان ها و زمین عرضه داشت از جن و انس و میوه ها و غیر آن، پس آنچه از آن ها ولایت ما را پذیرفت پاک و پاکیزه و گوارا شد و آن چه نپذیرفت پلید و پست و متعفن شد.

در میان حیوانات نیز، آن هایی که پذیرفتند خوش نغمه و خوش صدا شدند. امّا حیواناتی که قبول نکردند بد صدا شدند؛ مثل درازگوش همان گونه که در قرآن آمده است: «إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ » ؛(2) زشت ترین صداها صدای درازگوش است.

در حدیث آمده است که امام رضا علیه السّلام فرمودند:

«فی کلّ جناح هدهد مکتوب بالسّریانیّة آل محمّد خیر البریّة»؛(3)

در بال های هدهد به زبان سریانی این جمله نوشته شده است: آل محمد بهترین موجودات در همۀ عالم هستند.

به همین دلیل نباید آن را کشت و خوردن گوشتش هم مکروه است.

داوود رقّی می گوید: در خدمت امام صادق علیه السّلام بودم که شخصی

ص:186


1- (1) .مستدرک الوسائل، ج 16، ص 413.
2- (2) .سورۀ لقمان، آیۀ 19.
3- (3) .کافی، ج 6، ص 224.

وارد شد درحالی که در دستش یک پرستوی ذبح شده بود. ناگهان حضرت با غضب و شدت رفتند و پرستو را از دست او گرفتند و بر روی زمین انداختند. آن گاه فرمودند: «اعالمکم امرکم بهذا؟ ام فقیهکم»؛ آیا عالم شما یا فقیه شما دستور داده است که پرستو را سر ببرید و بکشید؟! مگر نمی دانی که پرستو در آسمان سرگردان است و مدام برای مصائب و مظلومیت اهل بیت علیهم السّلام افسوس می خورد و تسبیح او نیز سورۀ حمد است ؟ آیا باید پرنده ای را که هم عشق اهل بیت را دارد و هم سورۀ حمد را می خواند بکشید؟!(1)

همچنین پرنده ای شبیه شانه به سر که از آن تعبیر به قنابر شده است در سحرگاه ذکرش این است:

«أللّهمّ العن مبغضی علیّ علیه السّلام اللّهمّ أبغض من أبغضه و احبّ من احبّه»؛(2)

خدایا دشمنان علی را لعنت کن، خدایا هر که با علی دشمن است تو نیز با او دشمن باش و هر که مولا را دوست می دارد تو نیز او را دوست بدار.

علاوه بر این، در روایات آمده است که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند: بر یک بال جبرائیل نوشته شده: «لا إله إلاّ اللّه محمّد النّبی»

ص:187


1- (1) .خصال، ج 1، ص 326.
2- (2) .علل الشرایع، ج 1، ص 143.

و بر بال دیگرش نوشته شده: «لا إله إلاّ اللّه علیّ الوصیّ ».(1) یعنی قدرت پرواز جبرائیل هم به واسطۀ اقرار به توحید و نبوّت و ولایت است.

با همه این صحبت ها باید بگوییم که مردم آمادگی شنیدن فضایل اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام را نداشتند که این گونه صحبت کرده اند. شما ببینید احادیثی که از سلمان نقل شده چقدر است ؟ از دیگران را هم مثل ابوذر و جابر، ببینید. شاید روایاتی که از سلمان، نقل شده به پنجاه نرسد. چطور شد سلمانی که «منّا أهل البیت» است پیامبر با او کمتر حرف زده ؟ نه! این گونه نیست، بلکه مطالبی که برای سلمان می گفتند خیلی اوج داشته و سلمان هم نمی توانسته بیان کند.

لذا دربارۀ سلمان فرمودند: «سلمان بحر لا ینزف و کنز لا ینفد»؛(2) سلمان دریایی است که پایان نمی پذیرد و معدن گنجی است که تمام شدنی نیست. چون دیدند جمعیت کشش ندارند مطالب سطح بالا را به سلمان ها می گفتند و مطالب سطح پایین را به دیگران می گفتند که به ما رسیده است.

ص:188


1- (1) .الصراط المستقیم، ج 1، ص 243؛ مدینة المعاجز، ج 2، ص 408.
2- (2) .بحار الأنوار، ج 22، ص 348.

گفتار هجدهم: ولایت و توحید، اسلام و ایمان

اشاره

قال اللّه الحکیم فی کتابه الکریم: «و یومئذ یفرح المؤمنون بنصر اللّه ینصر من یشاء و هو العزیز الرّحیم»(1)

و فی زیارة الجامعة الکبیرة: «ءاتاکم اللّه ما لم یؤت احدا من العالمین».

در بحث های گذشته گفتیم: خداوند ولایت ائمۀ معصومین علیهم السّلام را به همۀ هستی عرضه داشته است. دراین جا می خواهیم ببینیم چه رابطه ای میان ولایت و توحید، اسلام و ایمان وجود دارد.

ولایت و توحید

ما وقتی به احادیث و روایات مراجعه می کنیم، می بینیم توحید و

ص:189


1- (1) .و در آن روز، مومنان به سبب یاری خداوند خوشحال خواهند شد؛ و او هرکس را بخواهد یاری می دهد؛ و او صاحب قدرت و رحیم است. سورۀ روم، آیۀ 5.

ولایت هیچ فرق و جدایی از یکدیگر ندارند و در حقیقت ولایت، همان ظهور توحید و معرّف توحید است. و می توان نتیجه گرفت که هرکس زیر بار ولایت نرود، توحید «لا اله إلاّ اللّه» ندارد و ما نمی توانیم به او بگوییم خداپرست و موحّد است.

ما دو حدیث و روایت داریم که هر دو «سلسلة الذهب» هستند؛ یعنی راویانش ائمۀ معصومین علیهم السّلام و ملائکة اللّه می باشند. این دو روایت یکی از خواص سندشان این است که اگر کسی، سند آن ها را با زعفران بنویسد و در درون آب حل کند و مریضی بیاشامد به اذن خدا شفا پیدا می کند.(1)

یکی از این دو روایت همان است که امام رضا علیه السّلام در نیشابور بیان فرمودند: «کلمة لا اله إلاّ اللّه حصنی فمن قالها دخل حصنی و أمن من عذابی»؛(2) خدای منّان می فرماید: کلمۀ «لا اله إلاّ اللّه» حصار محکم من است. هرکس آن را بگوید و وارد قلعه شود از عذاب من ایمن خواهد بود.» در ادامه حضرت فرمودند: «بشروطها و أنا من شروطها». کلمۀ «لا اله إلاّ اللّه» چهارده شرط به نام چهارده معصوم علیهم السّلام دارد و یکی از آن ها اعتقاد به ولایت و امامت من امام رضا علیه السّلام است.

روایت دوم می فرماید: «ولایة علیّ بن أبیطالب حصنی فمن دخل

ص:190


1- (1) .صحیفة الابرار، ج 2، ص 84.
2- (2) .بحار الأنوار، ج 3، ص 7.

حصنی أمن من عذابی»؛(1) ولایت حضرت علی علیه السّلام نیز همچون ذکر «لا اله إلاّ اللّه» قلعۀ محکم من است و هرکس وارد آن شود از عذاب محفوظ خواهد ماند.

سؤال این جاست: آیا خدا دو قلعه به نام های توحید و ولایت دارد؟ جواب می دهیم نه؛ چون توحید در ولایت جلوه گری می کند، خداوند در لباس ائمۀ معصومین علیهم السّلام صحبت کرده است. پس هرکس ولایت آن ها را نپذیرد، توحید و یکتایی خدا را نپذیرفته است.

فردی به محضر حضرت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آمد و تقاضایی کرد.

حضرت به او فرمود: «إن شاء اللّه و إن شاء علیّ بن ابیطالب علیه السّلام »(2) ؛اگر خدا بخواهد و امیر المؤمنین علیه السّلام هم بخواهد. یعنی مشیت و خواست خدا با خواست ولایت یکی است و در مقام مظهریت، ولایت هم باید بخواهد و اراده کند. دراین جا به دو نمونه اشاره می کنم:

نمونۀ اوّل: در حدیث کساء می خوانیم: جبرائیل از خداوند اجازه گرفت وارد کساء شود و خدای منّان نیز اجازه داد. وقتی جبرائیل روی زمین آمد و جریانات آسمان را برای رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نقل کرد؛ به حضرت عرضه داشت: یا رسول اللّه آیا اجازه می دهید وارد کساء شوم ؟ اگر خدا اجازه داده، اجازۀ بعدی برای چیست ؟ به این خاطر است که باید از مظهر ولایت و رسالت نیز اجازه گرفت و اجازۀ آن ها با

ص:191


1- (1) .همان، ج 39، ص 246.
2- (2) .القطره من بحار مناقب النبی و العترة علیهم السّلام، ج 1، ص 193.

اجازۀ خدا پیوند تنگاتنگ دارد.

نمونه دوم: در پایان زیارت جامعه می خوانیم: ای سرپرستان من! همانا بین من و خدا گناهانی سرزده است که «لا یأتی علیها إلاّ رضاکم»، آن گناهان را نابود نمی کند و از بین نمی برد مگر رضایت شما. در حقیقت خداوند این شرط را به اهل بیت علیهم السّلام داده است.

در بخش دیگری از زیارت جامعه این گونه آمده است: «من أراد اللّه بدأ بکم و من وحدّه قبل عنکم و من قصده توجّه بکم». یعنی هرکس ارادۀ خدا دارد، می خواهد با خدا آشنا شود با شما شروع می کند و حرکت می کند. من که نمی دانم چگونه باید وارد شهر خدا بشوم ؟ باید بگویم: ای امیر المؤمنین علیه السّلام، ای فاطمۀ زهرا علیها السّلام، ای ائمۀ معصومین علیهم السّلام و ای صاحب الزمان علیه السّلام! من می خواهم وارد شهر خدا شوم و نمی دانم کجاست. فقط می دانم شما با آن شهر آشنا هستید و شما در آن شهر هستید. آیا امکان دارد دست مرا نیز بگیرید و وارد آن شهر بکنید؟

هرکس خدا را به وحدانیّت پذیرفته، یعنی خدای واحد احد فرد صمد را قبول دارد، نشانه هایی دارد. یک نشانۀ آن این است که «قبل عنکم» از شما می پذیرد و صفات و فضایل و کلمات شما را قبول دارد. در نتیجه به سراغ کلمات غربی ها و شرقی ها که نمی دانند حقیقت انسان چیست نمی رود.

و هر که قصد نزدیکی به خدا را دارد و قصد دیدن خدا را دارد باید

ص:192

به شما توجه و نگاه کند. آیا کسی که نماز می خواند، روزه می گیرد و دور خانۀ خدا می گردد، قصد خدا را کرده است ؟ می گوید: نه؛ زیرا مخالفین و معاندین، خیلی بیشتر از ما نماز می خواندند و روزه می گیرند و دور خانۀ خدا می چرخند. نشانه، این است که به طرف چهارده معصوم علیهم السّلام برود.

هرکس قصد دارد خدا را ببیند باید جلو آینۀ خدانما، یعنی ائمه علیهم السّلام برود و صفات خدا، عظمت خدا، قدرت خدا، رحمت خدا و... را در ایشان ببیند.

در زیارت هفتم «تحفة الزائر» علامۀ مجلسی خطاب به حضرت علی علیه السّلام این جمله را می خوانیم: «السّلام علی نفس اللّه القائمه فیه بالسّنن »(1).سلام بر روح خدا که سنت های الهی همه اش قائم به ذات شریف اوست. معنای سلام بر نفس خدا چیست ؟ یعنی سلام بر همۀ صفات خدا، همۀ کمالات خدا، همۀ افعال خدا که در خارج در وجود امیر المؤمنین علیه السّلام جمع شده است.

در روایتی از امام صادق علیه السّلام نقل شده است که فرمودند:

«بنا عبد اللّه و بنا عرف اللّه و بنا وحدّ اللّه تبارک و

ص:193


1- (1) .تحفة الزائر، ص 106.

تعالی»؛(1)

خدای منّان به واسطۀ ما بندگی می شود و به واسطۀ ما شناخته شده است و به خاطر ما در یکتاپرستی به یکتایی پرستش می شود.

این جمله دو معنی دارد. اوّل، این که اگر خدا ما را نمی آفرید کسی نمی توانست همانند ما خدا را بندگی کند و خدا را بشناسد و در کلاس توحید قرار گیرد. ما خدا را شناختیم و یکتایی خدا به واسطۀ ما بود و الاّ مردم، در کنار عبادت و در کنار معرفت و توحید، هزاران رگه های باریک شرک و غیرخدایی دارند.

معنی دوّمش هم این است: اگر ما امامان معصوم علیهم السّلام نبودیم مردم راه و روش بندگی و معرفت و یکتاپرستی خدای منّان را بلد نبودند.

همچنان که فرمودند: «و من البرّ التّوحید»؛ چه انبیا و چه غیرانبیا توحید را از ما گرفتند. زیرا ما «ارکانا لتوحیده»؛ رکن توحید هستیم.

امام زمان علیه السّلام در دعای ماه رجب می فرماید:

«فبهم ملأت سمائک و أرضک حتّی ظهر أن لا إله إلاّ أنت»؛(2)

خدایا! با صفات و اسما و کمالات ائمۀ معصومین علیهم السّلام آسمان و زمین را چنان، پر کردی که «لا اله الا انت» -

ص:194


1- (1) .کافی، ج 1، ص 145.
2- (2) .مفاتیح الجنان، بخشی از دعای پنجم از دعاهای هر روز ماه رجب.

توحید و یگانگی و شهادت به وحدانیّت - ظهور و بروز پیدا کرد.

خدای منّان نیز در حدیث قدسی فرمود: «کنت کنزا مخفیّا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف »(1) ؛یعنی: خدا مخفی بود و کسی علم به وحدانیّت خدا نداشت. چه شد که مردم فهمیدند خدایی هست ؟ این گونه که خدای منان در چهره و در غالب و صفات و کمالات ائمه معصومین علیهم السّلام توحید را به منصۀ ظهور رساند.

دراین جا سؤالی، مطرح می شود و آن این که خداوند از ما توحید ذات را خواسته یا توحید صفات را؟ می دانیم در ذات خدا کسی راه ندارد، همچنان که فرمودند: «لا تتفکّروا فی ذات اللّه»؛(2) در ذات خدا فکر نکنید. پس ما را مکلّف به توحید در صفات و اسما کرده است و آن ائمۀ معصومین علیهم السّلام هستند. یعنی آن توحیدی که برای مردم قابل درک و فهم است، توحیدی است که به وجود امامان معصوم علیهم السّلام ظهور و بروز پیدا کرده است.

هرکس این ولایت را نداشته باشد آن توحیدی هم که خدا خواسته ندارد و ما می توانیم به او بگوییم تو موحّد نیستی و خدا را قبول نداری. کسانی هم که بدون اهل بیت علیهم السّلام دم از توحید و خدا می زنند، خدای آنان واقعی نیست؛ چرا که خدای واقعی را تنها

ص:195


1- (1) .بحار الأنوار، ج 84، ص 199.
2- (2) .وسایل الشیعه، ج 16، ص 193.

اهل بیت علیهم السّلام معرفی کرده اند.

ولایت و اسلام

طبق احادیث متواتر، ولایت نه تنها رکن اسلام، بلکه عالی ترین و برترین رکن اسلام است. به عنوان نمونه آیه ای که بعد از واقعۀ غدیر و معرفی ولایت، بر پیامبر نازل شد این است: «اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً » (1).

دراین جا نفرمود «مذهبکم» یعنی ولایت مکمل دین است؛ چرا که منهای ولایت نعمت خدا ناقص بود. و در انتها می فرماید: راضی و خشنود هستم که دین اسلام دین شما باشد.

پس این جمله می خواهد بگوید: ولایت جزء اسلام است و رکن اسلام است. آن هم یکی از ارکان اصیل اسلام، نه از اصول مذهب. لذا فرمودند:

«بنی الإسلام علی خمس: الصّلاة و الزّکاة و الصّوم و الحجّ و الولایة و لم یناد بشیء کما نودی بالولایة»؛(2)

اسلام بر پنج پایه بنا شده است و مردم به اندازۀ ولایت به هیچ چیز دعوت نشده اند.

ص:196


1- (1) .امروز دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم. سورۀ (مائده، آیۀ 3)
2- (2) .وسایل الشیعه، ج 1، ص 18.

آن ولایتی که در کنار نماز و روزه آمده، دوستی و پیروی است، ولی ولایت قلبی و امامت، در کنار توحید و نبوّت مطرح می شود.

ولایت و ایمان

در انتهای آیه ای که روز غدیر بر پیامبر نازل شد خداوند می فرماید:

وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ » ؛خدا کافرین را هدایت نمی کند. آیا کسانی که در غدیر خم جمع شده بودند مسلمان نبودند؟ به حسب ظاهر همه مسلمان بودند و اعمال حج را انجام داده بودند؛ چون کافر که مکه نمی رود و کعبه را قبول ندارد. پس این کافرین چه کسانی هستند؟

این ها اولی و دومی و سومی و کسانی بودند که ولایت را قبول نکردند. یعنی هرکس ولایت را قبول ندارد، نمی توانیم بگوییم مسلمان است. بلکه می توانیم بگوییم کافر است همچنان که در زیارت جامعه آمده است:

«و من حجدکم کافر و من حاربکم مشرک و من ردّ علیکم فی اسفل درک من الجحیم»

کسی که (ولایت و امامت) شما را انکار کرد کافر است، کسی که با شما ستیز کرد مشرک است و کسی که ردّ حکم شما کرد در پست ترین درکات جهنّم است.

سلمان نقل می کند حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند: «یا علی، مثل تو

ص:197

به مثل سورۀ توحید می ماند.»(1)

چرا حضرت، مولا را تشبیه به سورۀ توحید می کنند؟ یک جهتش این است ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام از سنخ معارف است و باید در کنار توحید و معارف قرارش بدهیم.

آن گاه فرمودند: هرکس سورۀ توحید را یک بار بخواند یک سوم، دو بار دو سوم، سه بار کل قرآن را خوانده است. به همین صورت هر کس با دل حضرت علی علیه السّلام را دوست بدارد یک سوم ایمان، اگر با دل دوست بدارد و با زبان فریاد بزند دو سوم و اگر علاوه بر این ها در عمل نیز ولایت و محبت را نشان بدهد کل ایمان را داراست، همان طور که فرمودند: «یا علیّ حبّک ایمان و بغضک نفاق و کفر»؛(2) ای علی! دوستی تو نشانۀ ایمان و دشمنی تو نشانۀ نفاق و کفر است.

همچنین رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بعد از غزوۀ خیبر فرمودند:

«یا علیّ لا یحبّک الاّ مؤمن و لا یبغضک الاّ منافق إلی یوم القیامة»؛(3)

ای علی! تو را دوست ندارد مگر اهل ایمان و دشمن ندارد مگر اهل نفاق تا روز قیامت.

جابر بن عبد اللّه انصاری می گوید: بعد از این که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم

ص:198


1- (1) .أمالی صدوق، ص 85.
2- (2) .معانی الأخبار، ص 206.
3- (3) .بحار الأنوار، ج 39، ص 287.

فرمودند: معاشر النّاس، أعرضوا اولادکم علی محبة علیّ ؛ ای گروه مردمان! به فرزندان خود محبت علی را عرضه بدارید، ما دوستی امیر المؤمنین بر فرزندان خود عرضه می کردیم، هرکدام از آن ها علی علیه السّلام را دوست می داشت می فهمیدیم که فرزند خود ماست و آن که حضرت را دوست نداشت به خود نسبتش نمی دادیم.(1)

ولایت و تقوا

خداوند در سورۀ مبارکۀ بقره مؤمنین را که معرفی می کند می فرماید: «وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ » ؛کسانی که به آن چه به سوی تو ای رسول خدا، نازل شده است ایمان دارند. سؤال این جاست که چه چیزی به رسول خدا نازل شده است ؟ این «ما أنزل الیک» چیست ؟ در آیه ای که روز غدیر نازل شد می فرماید: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ » ؛(2) ای رسول، آن چه که به سوی تو نازل شد به مردم ابلاغ کن.

شیعه و سنّی اتفاق دارند که این آیه در روز غدیر، در مورد معرفی امیر المؤمنین علیه السّلام نازل شده است.(3) قرآن کسانی را هدایت می کند که ایمان به ولایت و به «ما أنزل الیک» آورده باشند؛ چون فرموده است: «هُدیً لِلْمُتَّقِینَ » .

ص:199


1- (1) .همان، ج 27، ص 151.
2- (2) .سورۀ مائده، آیۀ 67.
3- (3) .ینابیع المودة، آیۀ 67.

بنابراین نتیجه می گیریم آن هایی که زیر بار ولایت نرفته اند: 1 - مؤمن نیستند. 2 - هدایت یافته نیستند. وقتی هم که هدایت یافته نبودند در ضلالت و گمراهی به سر خواهند برد.

ص:200

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109