تغییر جنسیت از منظر فقهی و حقوقی

مشخصات کتاب

سرشناسه:کریمی نیا، محمد مهدی

عنوان و نام پدیدآور:تغییر جنسیت از منظر فقهی و حقوقی/محمد مهدی کریمی نیا

تعداد صفحات: 467ص

زبان: فارسی

موضوع:حقوق تمایل به تغییر جنسیت

موضوع:فقه

موضوع:زنان

موضوع:مردان

موضوع:ازدواج هرمافرودیتیسم

موضوع:طلاق

موضوع:کودکان

موضوع:ارتشاءسرپرستی

شماره کتابشناسی ملی:85-8941

ص :1

اشاره

ص :2

تغییر جنسیت از منظر فقهی و حقوقی

محمد مهدی کریمی نیا

ص :3

ص :4

فهرست مطالب

ص :5

فهرست مطالب

ص :6

فهرست مطالب

ص :7

فهرست مطالب

ص :8

فهرست مطالب

ص :9

فهرست مطالب

ص :10

فهرست مطالب

ص :11

فهرست مطالب

ص :12

فهرست مطالب

ص :13

فهرست مطالب

ص :14

فهرست مطالب

ص :15

فهرست مطالب

ص :16

فهرست مطالب

ص :17

ص :18

مقدمه معاونت پژوهشی مرکز فقهی ائمه اطهار

بررسی مسائل نوپیدا همواره امری رایج و بایسته در میان فقیهان بوده است، اما درروزگار ما با پیشرفت های شگرف علمی و تحولات چشمگیر در عرصه های فناوری، انبوهی از این مسائل در زمینه های گوناگون رخ نموده که بخش زیادی از توانمندی عالمان دینی و فقه پژوهان را مبذول هماوردی با آنها کرده است.

یکی از این زمینه ها، حوزه پزشکی است که دستخوش تحولات و دگرگونی های بسیاری گشته و به دنبال آن مسائل نوپیدا و پرسش های فقهی بسیاری در این حوزه جلوه گر شده است.

مرکز فقهی ائمه اطهار: که به اهتمام مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی(قدس سره) بنیان نهاده شده، بیش از یک دهه است که با تربیت دانش آموختگان، فراهم آوردن امکانات و بسترهای مناسب، ایجاد کتابخانه تخصصی و سامان دهی گروه های پژوهشی در تبیین مسائل فقهی و پاسخ دهی به پرسش های این گونه کوشیده و به تدوین پژوهش های دقیق و جامع در کشف و بازآفرینی آموزه های اسلام ناب محمدی 6 همت گماشته است. از آن جمله ایجاد گروه پژوهشی فقه پزشکی است که از رهاوردهای آن کتاب های ارزنده ای چون: المبسوط فی فقه المبسوط المعاصرة، المسائل الطبیة در 2 جلد، تلقیح مصنوعی(به زبان فارسی و عربی)، احکام پزشکان و بیماران(مطابق با فتوای مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی(قدس سره) می باشد.

و اینک کتاب حاضر با عنوان: «تغییر جنسیت از منظر فقه و حقوق» به جامعه علمی کشور تقدیم می گردد، کتابی که حاصل تلاش ارزشمند حجة الاسلام والمسلمین

ص:19

محمدمهدی کریمی نیا است. ایشان به عنوان دانش پژوه این مرکز، سالیانی در دوره های اجتهادی و تخصصی حضوری موفق داشته اند و هم اکنون به عنوان «مدیر گروه پژوهشی فقه پزشکی» به پژوهش و سامان بخشی تحقیقات این واحد اهتمام دارند.

باید اذعان نمود که مسأله تغییر جنسیت به عنوان یک پدیده نوظهور پزشکی پرسش های فراوانی در پی داشته است، چه با پیشرفت دانش پزشکی و تکنولوژی جراحی این امکان فراهم آمده که جنسیت افراد از مؤنث به مذکر و برعکس تغییر یابد و این امر نه تنها در مورد بیمارانی چون هرمافرودیسم (دوجنسی ها) صورت می گیرد، بلکه درمورد افراد سالم نیز قابل انجام گردیده است. از این رو، جواز این اقدام و تأثیر آن در روابط میان زوجین از نظر بقای ازدواج، نفقه، مهریه، ولایت، ارث و... و نیز در روابط با فرزندان جای مطالعه و تحقیق بسیار دارد.

محقق محترم جناب آقای محمدمهدی کریمی نیا با همت والا و کوشش مجدانه این رسالت علمی را دریافته و اثری را آفریده اند که جای بسی تقدیر و سپاس دارد. موضوع شناسی دقیق ومطالعه ابعاد تغییر جنسیت، بررسی اقسام آن و پرداختن به مسائلی چون اختلال هویت جنسی و علت شناسی این پدیده، بررسی فقهی مسأله خنثی، تبیین دیدگاه حقوقی ایران و سایر کشورها، بیان تفصیلی مبانی فقهی جواز یا عدم جواز تغییر جنسیت و نقد و تحلیل ادله و همچنین مطالعه کامل آثار تغییر جنسیت در روابط زوجین و اولاد و در نهایت جمع بندی و ارائه پیشنهادها و راهکارهای مناسب از ویژگی های قابل ذکر این اثر است.

معاونت پژوهشی مرکز فقهی ائمه اطهار: ضمن تقدیر و تشکر از زحمات نویسنده محترم، از اندیشمندان دیگری که در سامان یافتن کتاب حاضر نقش داشته اند، از جمله: آیت الله شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی(قدس سره)، آیت الله مهدی هادوی تهرانی و حجت الاسلام والمسلمین آقای دکتر سید علی علوی قزوینی (ارزیاب علمی) قدردانی می کند و امید آن دارد که این اثر مورد استقبال و استفاده دانشوران، فقه پژوهان و جامعه علمی و پزشکی کشور قرار گیرد.

محمد مهدی مقدادی - معاون پژوهشی

ص:20

پیش گفتار

سال ها پیش که دانشجوی رشتۀ حقوق در مقطع کارشناسی بودم، قضیه ای سرنوشت زندگی من را دگرگون ساخت؛ حادثه ای که بیش از ده سال کم و بیش دربارۀ آن فکر کرده و یا مطالعه می کنم. جریان از این قرار بود که استاد در کلاس درس، موضوعاتی را به عنوان کار تحقیق پیشنهاد نمود. هر دانشجویی می بایست یک موضوع جهت کار تحقیقی و نگارش مقاله انتخاب می کرد. یکی از آن موضوعات که هیچ کس آن را انتخاب نکرد و در عین حال، مورد توجۀ این جانب واقع شد، موضوع «تغییر جنسیت» بود. به دشواری کار تحقیق دربارۀ تغییر جنسیت آگاهی داشتم؛ چه این که، موضوع فوق از مسایل نو پیدا و جدید بود که دربارۀ آن کار چندانی صورت نگرفته بود، و منابع و مآخذ کافی در باب آن یافت نمی شد. با این حال، از اشتیاق این جانب برای تحقیق و مطالعه، چیزی کاسته نشد.

پس از چندی، پژوهش مورد نظر به پایان رسید و در قالب یک کنفرانس، برای دانشجویان کلاس ارایه شد، که مورد استقبال واقع گردید، و چند ماه بعد در قالب یک مقاله، در مجلۀ معرفت، شمارۀ 36 به چاپ رسید.

در خرداد 1383 کنگره ای تحت عنوان «اولین کنگره پزشکی قانونی کشورهای اسلامی» در تهران برگزار شد. مقالۀ پیش گفته، برای کنگره فوق الذکر ارسال کردم. از این جانب برای شرکت در کنگره و ارایۀ مقاله دعوت به عمل آمد. این کار انجام شد. از ماجراهای حاشیه ای و مبارک این کنگره، آشنایی با پروفسور بهرام میرجلالی، جراح

ص:21

تغییر جنسیت و آقای حسین زمانی، تکنیسین اتاق عمل بود. این دوستی و آشنایی باعث شد که پروفسور میرجلالی برای دیدن بیماران دو جنسی و تراجنسیتی (ترانس سکشوالیسم)(1) از این جانب دعوت به عمل آورد.

از این بعد، مطالعه و تحقیق من، تنها جنبۀ نظری و تئوری نداشت، بلکه به مطب پزشک نامبرده رفتم و از نزدیک با بیماران آشنا شدم و با تعدادی از آنان مصاحبه و گفت وگو کردم و اطلاعات بیش تری رابه دست آوردم.

در نهایت به فکر افتادم که بحث «تغییر جنسیت» را به عنوان موضوع پایان نامۀ سطح 4 (دکتری) به واحد مدارج علمی مرکز مدیریت حوزۀ علمیۀ قم پیشنهاد دهم. این کار انجام شد، که مورد موافقت واحد مربوطه قرار گرفت. پس از چندی این اثر علمی مورد توجه ریاست محترم مرکز فقهی ائمه اطهار:، آیت الله شیخ محمد جواد فاضل لنکرانی(قدس سره) قرار گرفت. به دستور ایشان، این کتاب در گروه فقه پزشکی مرکز فقهی ائمه اطهار: مورد ارزیابی و بررسی قرار گرفت و برای چاپ آماده گردید.

برخورد لازم می بینم از بذل توجه و پی گیری ایشان و نیز آیت الله مهدی هادوی تهرانی(استاد راهنما)، حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید علی علوی قزوینی (ارزیاب کتاب)، دکتر محمد مهدی مقدادی (معاون پژوهش مرکز فقهی ائمه اطهار:) و آقای مهدی پاشازاده (تایپیست) تشکر کنم.

برخوانندگان عزیز پوشیده نیست که نوشتار حاضر، کتاب فتوا یا رسالۀ عملیه نیست و افراد می بایستی برای کسب تکالیف شرعیۀ خویش به رسالۀ عملیۀ مرجع تقلید اعلم مراجعه فرمایند. از آن جایی که این تألیف، یک کتاب استدلالی و تحلیلی بوده، تلاش شده تا اقوال و نظرات همۀ فقها و حقوقدانان، از نقطه نظر علمی مورد بررسی و ارزیابی منصفانه قرار گیرد. بنابراین، ذکر اسامی آن بزرگواران به منزلۀ تأیید همۀ دیدگاه هاو نظرات علمی، اجتماعی و سیاسی آنان نیست.

همچنین در تدوین این اثر علمی از همکاری و مساعدت علمی عده ای از عزیزان

ص:22


1- (1) . Transsexualisme.

بهره مند بودم که لازم می بینم از افراد ذیل نیز تقدیر و تشکر کنم:

پروفسور بهرام میر جلالی (جراح تغییر جنسیت)، دکتر مهدی صابری (روان پزشک)، دکتر فریدون مهرابی (متخصص روان پزشکی)، دکتر علی رضا کاهانی (متخصص پزشکی قانونی)، دکتر محمدرضا محمدی (روانشناس)، فرشید تقی زاده (محقق)، محمدجواد شمس علی (مترجم)، خانم مریم مُلک آرا، دکتر فریدون یموت پور (متخصص جراحی عمومی و دستیار جراح تغییر جنسیت)، آقای حسین زمانی (تکنسین اتاق عمل و سرپرست بخش GRS و خانم ها گل بانو و یاس بانو میرجلالی (مدیریت کلینیک GRS.

در پایان از زحمات همسر و فرزندانم (موسی و علی رضا) که در طول نگارش این کتاب مرا یاری نمودند سپاسگزاری می کنم.

پیشاپیش از همۀ صاحب نظران و اندیشمندانی که با بیان نظرات اصلاحی خویش، به رفع نواقص و اشتباهات این کتاب کمک می کنند تقدیر می نمایم.

پاداش معنوی این کتاب را به روح مادر عزیزم مرحومه فاطمه حججی و نیز برادر شهیدم علی نقی کریمی نیا تقدیم می دارم. امید است این اثر ناچیز مقبول ایزد منّان و حضرت امام مهدی (ارواحنا فداه) قرار گرفته و زمینه ای برای پژوهش های بیش تر باشد.

وما توفیقی الّا بِالله، علیه توکلتُ واِلیه انیبُ

محمدمهدی کریمی نیا

28 بهمن 1388

Kariminiyaoo@yahoo.com

xparsi@yahoo.com

ص:23

ص:24

مقدمه

اشاره

مباحث مقدمی مربوط به «بررسی فقهی - حقوقی تغییر جنسیت» را در ضمن چند قسمت زیر ارایه می شود:

1. بیان و شناسایی موضوع تحقیق

آن چه در این کتاب مدّ نظر است، بررسی «فقهی و حقوقی» تغییر جنسیت است. البته در بسیاری موارد، نتیجۀ بحث فقهی و حقوقی یک سان است؛ چه این که حقوق ایران، مخصوصاً «قانون مدنی ایران» و «قانون مجازات اسلامی» بر اساس فقه امامیه تدوین شده است. نیز طبق اصل چهارم قانون اساسی، قوانین مدوّنۀ ایران، باید براساس موازین اسلامی باشد.(1)

ص:25


1- (1) اصل چهارم قانون اساسی: «کلیة قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر این ها باید براساس موازین اسلامی باشد و این اصل بر اطلاق یا عموم همۀ اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر بر عهدۀ فقهای شورای نگهبان است». هم چنین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در اصل یکصد و شصت و هفتم دربارۀ وظیفۀ قاضی می گوید: «قاضی موظف است کوشش کند حکم هر دعوا در قوانین مدوّنه بیابد و اگر نیابد با استناد به منابع معتبر اسلامی یا فتاوی معتبر حکم قضیه را صادر نماید و نمی تواند به بهانۀ سکوت یا نقص یا اجمال یا تعارض قوانین مدونه، از رسیدگی به دعوا و صدور حکم امتناع ورزد».

با توجه به عنوان کتاب، در پی آن هستیم که تغییر جنسیت از دو بُعد «فقهی» و «حقوقی» مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد، و هرگاه دیدگاه فقیهان اسلامی در مسأله ای مورد توجه قرار گیرد، دیدگاه قوانین موضوعه ایران نیز بیان گردد. از این رو، لازم است استنادات حقوقی مسأله، مانند «قانون مدنی ایران» ذکر شود.

تغییر جنسیت به معنای تبدیل جنس پسر به دختر و یا برعکس، به عنوان یک پدیدۀ خارجی و نو ظهور، زمینه ساز پرسش های فراوان فقهی و حقوقی است، که عمدتاً این مباحث در باب «حقوق خانواده» است. مانند: جواز یا عدم جواز تغییر جنسیت، بقا یا عدم بقای ازدواج پس از تغییر جنسیت یکی از زوجین، ولایت و سرپرستی شخص پس از تغییر جنسیت، مسألۀ ارث، نفقه، مهریه، عناوین خانوادگی و غیره، که در این رساله مورد بررسی قرار می گیرد.

در هر حال، مسألۀ تغییر جنسیت از موضوعات بسیار گسترده و چند جانبه است که ارایۀ تحقیقی جامع در مورد تمام زوایای آن امری دشوار به نظر می رسد. ارتباط این موضوع با مسایل فقهی، حقوقی و قانونی، از یک سو و نیز پیوند آن با مسائل پزشکی، روان پزشکی و ارزشی و اخلاقی و حتی تاریخی و فلسفی و احیاناً اسطوره ای، از روی دیگر از تغییر جنسیت موضوعی ساخته اند که بحث کامل و جامع دربارۀ آن را دور از انتظار ساخته است.

2. اهمیت و جایگاه موضوع تغییر جنسیت

امروزه بررسی مسألۀ «تغییر جنسیت» نه تنها از منظر پزشکی اهمّیت دارد، بلکه به لحاظ مباحث فقهی و حقوقی نیز حائز اهمیت است. البته مباحث مربوط به افراد «خنثی» یا «دو جنسی» یک پدیدۀ نو و امری نو ظهوری محسوب نمی شود؛ زیرا از گذشته تاکنون همواره افرادی به عنوان خنثی یا بیمار جنسی در جوامع بشری می زیسته اند. بر این اساس، در روایات دینی و فقه اسلامی پیرامون وضعیت فقهی این گونه افراد نیز سخن گفته شده است.

آن چه موضوع تغییر جنسیت را از اهمیت ویژه برخوردار ساخته است، پیشرفت

ص:26

تکنولوژی و توسعۀ دانش جراحی و امکان تغییر جنسیت است. همواره اخباری مبنی بر تغییر جنسیت افراد به گوش می رسد. این امر نه تنها در مورد افراد بیمارِ جسمی، مانند دو جنسی ها (هرمافرودیسم)(1) صورت می گیرد، بلکه تغییر جنسیت در مورد افراد سالم نیز قابل تحقق است. در گذشته تغییر جنسیت و تبدیل پسر به دختر و برعکس، یک امری غیر ممکن تلقی می شد، امّا در دهه های اخیر، هزاران عمل تغییر جنسیت به وقوع پیوسته است؛ به طوری که یکی از پزشکان جراح در ایران، می گوید: در مدت 15 سال گذشته، حدود 500 عمل تغییر جنسیت انجام داده ام، به گونه ای که اگر کسی این افراد را ببیند، باور نمی کند که جنسیت فعلی آنان، با جنسیت پیشین آنان متفاوت بوده است.

یکی از علل اهمیت بحث فوق، پرسش های فراوانی است که همواره دربارۀ تغییر جنسیت مطرح می شود. تقریباً تمام مراجع تقلید معاصر، در رسالۀ جدید خویش، موسوم به «رسالۀ استفتاء آت» دربارۀ تغییر جنسیت اظهار نظر کرده اند. این امر، نشانۀ آن است که پرسش های فراوانی در این باره، برای جامعۀ دینی ایران مطرح است. نگاهی گذرا به رساله های استفتاءآت، شاهدی بر این مدّعا است. از این رو، هر چند تغییر جنسیت یک بحث نو و جدید است، ولی گستره و دامنۀ آن فراگیر است.

اهمیت دیگر قضیه این است که تغییر جنسیت، تقریباً در تمام کشورها مورد بحث و گفت وگو است؛ به گونه ای که فقیهان و حقوق دانانِ اهل سنت و نیز کلیسای مسیحی در این باره اظهارنظر کرده اند. همواره اخباری به گوش می رسد که در کشورهای مختلف، عمل تغییر جنسیت صورت می پذیرد و بر این اساس، پرسش های حقوقی فقهی و اخلاقی فراوان در این باره برای جوامع بین المللی، اعم از اسلامی و غیر اسلامی مطرح است.

اهمیت دیگر مسألۀ تغییر جنسیت، آن است که این عمل نه تنها در مورد بیماران جنسی، مانند افراد خنثی انجام می شود، بلکه در مورد افرادی که از نظر ظاهری، سالم اند نیز صورت

ص:27


1- (1) Hermaferodit. .

می پذیرد. امروزه افرادی به عنوان خنثای روانی یا تراجنسیتی (ترانس سکشوالیسم)(1) شناخته می شوند که از نظر ظاهر، مرد یا زن هستند، ولی از نظر روان و روح، به جنس مخالف تعلق دارند. این عده دچار «اختلال هویت جنسی» بوده و نمی دانند که آیا مرد هستند یا زن ؟! یکی از پزشکان(2) به این گونه بیماران روانی، عنوان «روان دگر جنسی» اطلاق می کند؛ یعنی کسانی که از نظر روانی، به جنس مخالف تعلق دارند.

از نظر عده ای از پزشکان، درمان ویژه در مورد این افراد، انجام عمل تغییر جنسیت است که در بیش تر کشورها، این کار انجام می شود. تقریباً 4 تا 6 نفر در هر 100000 نفر، به عنوان بیمار ترانس (تراجنسیتی) شناخته شده است. این آمار در تمام کشورها، یک سان است(3) و برای مثال، در ایران 28000 تا 48000 نفر از این بیماران وجود دارند. بیش ترین گفت و گوها و بحث های فقهی و حقوقی در مورد این افراد می باشد.

بررسی های فقهی و حقوقی دربارۀ تغییر جنسیت می تواند مکمل مباحث پزشکی، روان پزشکی و..... باشد. بنابراین، بُعد فقهی و حقوقی این مسأله، تنها بخشی از ابعاد مختلف پدیدۀ تغییر جنسیت است. پژوهش های مربوطه باید همه جانبه و کامل باشد. تنها در صورت جامعیت نگری می توان چارچوب های علمی صحیح و درستی را تدوین نمود. برخی دیدگاه های مطرح شده، بدون توجه به واقعیت های خارجی است. گاه دیدگاهی به عنوان «منع و حرام» مطرح می شود، که با توجه به نیازهای جدید و مصالح و نیز ملاحظۀ فقه حکومتی و مدیریت جامعه، موجبات «تجویز و ترخیص» را فراهم می سازد.

البته به این نکته توجه داریم که باید مستندات فقهی از خود اسلام و فقه پویای اسلامی پیدا شود، نه این که چون در جهان غرب تجویز شده، پس ما هم می توانیم تجویز کنیم! به عبارت دیگر، قواعد و مبانی فقهی قابلیت انعطاف لازم را دارا بوده و مبانی اجتهادی آن، به قدر کافی پویایی و غنا را دارد که متناسب با نیازهای زمان و

ص:28


1- (1) . Transsexual
2- (2) پروفسور بهرام میر جلالی، جراح تغییر جنسیت در ایران.
3- (3) بهرام میرجلالی، بیماری ترانسکسوالیته را بهتر بشناسیم (روان اگر جنسی)، یادداشت کوتاه، ص 1.

پیشرفت های پزشکی حرکت کرده و پاسخ های لازم را ارایه دهد و حقوق و مصالح اجتماعی حفظ شود، و در عین حال، ارزش های نظام اسلامی حفظ گردد.

مجامع حقوقی، فقهی و مانند آن بایستی هم زمان با تحولات و پیشرفت های پزشکی حرکت نمایند و چارچوب های حقوقی و فقهی پدیده های جدید پزشکی را روشن سازند. فقط به عنوان نمونه، به یک مسأله فقهی و حقوقی اشاره می شود تا توجۀ خوانندگان محترم جلب شود:

بعید نیست تا چند سال آینده فردی متولد شود که پدر ومادر او یک فرد باشد. برای مثال، فردی به نام A هم به عنوان پدر و هم به عنوان مادر برای فردی دیگر به نام B باشد. با این توضیح که A که مرد است قبل از تغییر جنسیت، اسپرم خویش را در بانک اسپرم ذخیره می سازد، و آن گاه تغییر جنسیت داده و برای او پیوند رحم نیز صورت می پذیرد. در نهایت، اسپرم سابق او را به وی تزریق نموده و صاحب فرزندی به نام B می گردد. در این حالت، A هم پدر و هم مادرِ B است.

ممکن است در ابتدا گفته شود چنین عملی حرام و یا غیر اخلاقی و یا غیر قانونی است، ولی پرسش اساسی این است که اگر چنین پدیده ای اتفاق افتد، آیا آثار فقهی و حقوقی آن از سوی مجامع علمی و دانشمندان مورد ارزیابی و تحلیل قرار گرفته است ؟ آیا از نظر فقهی و حقوقی یک فرد می تواند هم پدر و هم مادر شخص دیگر باشد؟! ولایت و سرپرستی کودک به عهدۀ کیست ؟ وضعیت محارم نسبی و سببی کودک چگونه خواهد بود؟ آیا برادران فرد اول ( A) به عنوان عموی B هستند یا دایی ؟! نیز خواهران فرد اول ( A) آیا به عنوان عمۀ B هستند یا خاله ؟! آیا در اسناد هویت مانند شناسنامه ممکن است A هم به عنوان پدر و هم مادر معرف گردد؟! و ده ها پرسش دیگر که در این زمینه قابل طرح است.

3. هدف تحقیق

موارد زیر به عنوان هدف تحقیق می باشد:

الف) عدم وجود کتاب مستقل دربارۀ تغییر جنسیت: تا آن جا که بررسی ها

ص:29

نشان می دهد، در این باره هیچ کتاب مستقلی نگاشته نشده است. از آن جایی مایلم کار جدید انجام دهم، از این رو، موضوع فوق را انتخاب کردم.

ب) بنیادی و کاربردی بودن موضوع تغییر جنسیت: موضوع فوق، بنیادی یا نظری است. به عبارت دیگر، در این باره، پرسش های بنیادی وجود دارد. مثل این که گفته شده که آیا تغییر جنسیت، تغییر در خلقت خداوند متعال نیست ؟ پاسخ به این پرسش، از مباحث نظری تغییر جنسیت محسوب می شود، که برای بسیاری از مسلمانان و حتی غیر مسلمانان این شبهه خود نمایی می کند.

علاوه بر این، تحقیق دربارۀ تغییر جنسیت، کاربردی بوده و در حل بسیاری از پرونده های دادگستری راه گشا خواهد بود؛ چه این که، تغییر جنسیت با مباحث حقوق خانواده ارتباط نزدیکی دارد. مانند ازدواج، مهریه، نفقه، ولایت و سرپرستی کودکان، ارث و غیره. با حصول تغییر جنسیت و تبدیل جنس پسر به دختر و یا برعکس، موضوع بسیاری از احکام فقهی و حقوقی نیز دچار تحّول و تغییر خواهد شد. قاضی در رسیدگی به دعاوی مربوط به تغییر جنسیت، لازم است اطلاع کافی از مسألۀ تغییر جنسیت داشته باشد، تا در نهایت بتواند حکم قضایی، متناسب با موضوع جدید صادر نماید.

ج) پاسخ به پرسش های مطرح شده: علاوه بر مطالب فوق، دربارۀ تغییر جنسیت، پرسش های فقهی و حقوقی فراوانی مطرح شده است. این پرسش ها، تنها در حوزۀ کشور ایران نیست، بلکه در مجامع علمی دنیا، اعم از اسلامی و غیر اسلامی نیز وجود دارد، که لازم است بر اساس دیدگاه اسلام و مخصوصاً فقه امامیه، این پرسش ها مورد بررسی قرار گیرد.

د) معرفی پویایی فقه امامیه: یکی از اهداف تحقیق، معرفی فقه شیعه به عنوان فقهی پویا است، و این که فقه شیعه به خوبی این بیماری را شناخته و متناسب با پدیدۀ نو ظهور تغییر جنسیت، مباحث فقهی و حقوقی آن را مطرح ساخته است؛ امری که در سایر ادیان و مکاتب وجود ندارد. همان طور که در تاریخچۀ بحث تغییر جنسیت خواهد آمد، امام خمینی(ره) اولین فقیه و دانشمند در دنیا است که مباحث فقهی و

ص:30

حقوقی تغییر جنسیت را مطرح ساخته است. وی این مباحث را در سال 1342 خورشیدی و در جلد دوّم تحریر الوسیله به رشتۀ تحریر در آورده است.

4. سؤالات اصلی و فرعی تغییر جنسیت

تغییر جنسیت زمینه ساز سؤالات متعددی است. در زیر به برخی از این سؤالات توجه می شود:

الف) سؤالات اصلی تغییر جنسیت:

1. آیا تغییر جنسیت، تغییر در خلقت خداوند متعال است ؟ به عبارت دیگر، این خدای متعال است که برخی را پسر و برخی را دختر آفریده است. آیا با تغییر جنسیت و تبدیل جنس پسر به دختر و یا برعکس، خلقت خداوند متعال، دست کاری نمی شود؟!

2. وضعیت ازدواج، پس از تغییر جنسیت چگونه خواهد بود؟ توضیح آن که در ازدواج لازم است دو نفر از جنس مخالف با یکدیگر پیمان نکاح ببندند. چنان چه یکی از زوجین یا هر دو زوج، به جنس مخالف تبدیل شوند، آیا ازدواج هم چنان به حال خود باقی است، یا آن که آن دو، خود به خود از یکدیگر جدا می شوند، یا آن که برای جدایی از هم، لازم است عاملی مانند: طلاق و فسخ پدید آید؟

3. هرگاه زن، پس از ازدواج، تغییر جنسیت دهد، آیا می تواند مهریۀ ازدواج پیشین رامطالبه نماید؟ نیز در صورت تغییر جنسیت مرد، آیا وی موظف به دادن مهریۀ ازدواج پیشین می باشد یا خیر؟

4. وضعیت نفقۀ زوجه پس از تغییر جنسیت چگونه خواهد بود؟ چنان چه مرد تغییر جنسیت دهد، یا زن جنسیت خویش را تبدیل نماید، آیا در مورد نفقۀ زوجه تغییری حاصل می شود؟

5. ولایت و سرپرستی کودکان تا سن خاص برای مادر، و پس از آن برای پدر خواهد بود. حال چنان چه، مرد جنسیت خویش را تغییر دهد، آیا حق ولایت و سرپرستی کودکان را از دست می دهد؟ آیا چنان چه مادر تغییر جنسیت دهد و به مرد تبدیل گردد، می تواند ولایت و سرپرستی کودکان را به دست آورد؟

ص:31

6. آیا میزان ارث، پس از تغییر جنسیت تغییر می کند؟ مطابق مقررات اسلامی سهم الارث پسر دو برابر سهم الارث دختر است. حال چنان چه، پسر تغییر جنسیت دهد و به دختر تبدیل گردد، سهم الارث او چه مقدار است ؟ آیا سهم او براساس جنسیت فعلی او است، یا بر طبق جنسیت سابق سهم الارث دریافت می کند؟

همین پرسش در صورتی که دختر به پسر تبدیل گردد نیز مطرح است، آیا سهم الارث او افزایش می یابد؟

هم چنین اگر پدر یا مادر تغییر جنسیت دهند، آیا در میزان سهم الارث آنان از فرزند مردۀ خویش، تغییری پیش می آید؟

7. مسألۀ عناوین نسبی، مانند: پدر، مادر، برادر، خواهر، فرزند، عمو و دایی، خاله پس از تغییر جنسیت چه وضعیتی پیدا می کند؟

ب - سؤالات فرعی تحقیق:

علاوه بر سؤالات پیش گفته، سؤالات دیگری نیز قابل طرح است:

1. از نظر فقهی، چه تعریف یا ملاکی برای جنس مذکر یا جنس مؤنث وجود دارد؟

2. چنان چه به مشروعیت تغییر جنسیت معتقد شویم، و شخص بخواهد پس از تغییر جنسیت به جنسیت سابق خویش باز گردد، آیا تغییر جنسیت مجدد جایز است یا خیر؟

3. به طور کلی، شرایط جواز تغییر جنسیت چیست ؟

4. آیا زوجه، برای تغییر جنسیت خویش، لازم است از شوهر خویش کسب اجازه نماید؟

5. آیا فرزند - اعم از دختر و پسر - بخواهد تغییر جنسیت دهد، لازم است از والدین خویش کسب اجازه نماید؟ حال چنان چه، میان پدر و مادر در تغییر جنسیت فرزند اختلاف پیش آید، تکلیف چیست ؟

6. از دیدگاه فقها، تعریف خنثی چیست ؟ و چه تفاوتی با دو جنسی دارد؟

7. وضعیت فقهی و حقوقی تراجنسیتی ها (خنثای روانی) چگونه است ؟

8. آیا در افراد سالم، می توان به جواز تغییر جنسیت معتقد شد؟

9. کسانی که به حرمت تغییر جنسیت معتقد هستند، آیا بین افراد مختلفی که

ص:32

خواهان تغییر جنسیت هستند، فرقی قائل نیستند؟ و آیا در مورد همۀ آنان به حرمت تغییر جنسیت معتقدند؟

توضیح آن که عده ای از بیماران از نظر جسمی دچار مشکل می باشند، مانند: دو جنسی ها و خنثی ها؛ و عده ای دیگر از نظر روحی و روانی با مشکل مواجه بوده و خواهان تغییر جنسیت می باشند. آیا بیماری، اعم از جسمی و روانی، مجوزی برای تغییر جنسیت نمی باشد؟

10. در تغییر جنسیت عوامل و شرایط گوناگونی دخالت دارند. برای مثال، شخصی که از نظر جسمی سالم است، چنان چه تغییر جنسیت دهد، عقیم شده و قدرت باروری را از دست خواهد داد. آیا عقیم شدن فرد به دلیل تغییر جنسیت، می تواند دلیل حرمت این عمل باشد؟

5. پیشینۀ تحقیق

بررسی پیشینۀ بحث تغییر جنسیت، حداقل دارای دو بُعد یا رویکرد زیر است:

- رویکرد پزشکی: منظور از آن این است که عمل جراحی تغییر جنسیت، برای اولین بار چه زمان و در کجا اتفاق افتاده است.

- رویکرد فقهی و حقوقی: منظور آن است که اولین مباحث فقهی و حقوقی مربوط به این مسأله در چه زمانی و از سوی چه کسانی مطرح گردیده است.

رویکرد پزشکی تغییر جنسیت (قسمت اوّل) در مباحث آینده و در بخش کلیات خواهد آمد. آن چه در این جا ضرورت دارد، بیان پیشینۀ فقهی و حقوقی تغییر جنسیت است. تا کنون دربارۀ بررسی فقهی و حقوقی تغییر جنسیت، کتاب مستقلی تألیف نشده است، و منابع موجود در این زمینه، غالباً به صورت مقالات، گفت وگوها و نیز استفتاءآت از مراجع عظام تقلید است، که در ذیل به شرح تفصیلی آن می پردازیم:

الف) دیدگاه حضرت امام خمینی(ره):

وی اولین فقیهی است که دربارۀ مباحث فقهی تغییر جنسیت و در سال 1343 شمسی اظهار نظر نموده است. نظریات ایشان در جلد دوّم کتاب «تحریر الوسیله»، و در بخش «مسائل مستحدثه» وجود دارد. توضیح این که، مرحوم امام خمینی، قیام خویش علیه شاه ایران در سال 1342 شمسی به اوج خود رسانید و در سال 1343 شمسی از سوی شاه به

ص:33

ترکیه تبعید شد. محل سکونت امام خمینی در ترکیه، شهری به نام «بورسا» بود که ایشان نیز در مقدمۀ جلد اول کتاب «تحریر الوسیله» بدان اشاره کرده است(1). در هر حال، کتاب «تحریر الوسیله» درمدت شش ماه به نگارش در آمد که در انتهای جلد دوم مباحثی چند دربارۀ مسایل جدید فقهی، از جمله «تغییر جنسیت» مطرح شده است.

ب) استفتاءآت، کتاب های فقهی و...:

با پیشرفت علم پزشکی و افزایش جراحی های تغییر جنسیت، پرسش های فقهی متعددی از سوی مقلّدین و مردم متدین مطرح شده است. تقریباً تمام رساله هایی که تحت عنوان: رسالۀ استفتاءآت، احکام پزشکی و مانند آن از سوی مراجع تقلید انتشار یافته است، مسألۀ تغییر جنسیت را نیز مورد بررسی قرار داده است. این امر نشان می دهد که این مسأله، پر دامنه و مورد پرسش عدّۀ زیادی از مردم، جامعۀ پزشکی و مراکز علمی و دانشگاهی بوده است. مراجع و فقیهان زیادی در این باره، اظهار نظر کرده اند که بیان دیدگاه ها و نظرات آن در بخش های آتی این رساله خواهد آمد. در این جا، به عنوان بیان «پیشینۀ تحقیق» اسامی تعدادی از آنان را می آوریم:

1. آیت الله سید ابوالقاسم خویی:

ر. ک: الف - ابوالقاسم موسوی خویی؛ استفتاءآت: پرسش و پاسخ.

ب - ابوالقاسم موسوی خویی؛ منیة السائل؛ استفتاءآت هامة، تدوین از: موسی مفیدالدین عاصی عاملی، چاپ سوم.

ج - سید حسین الحسینی؛ احکام المغتربین، و فقاً لفتاوی عشرۀ من مراجع التقلید.

2. آیت الله سید محمد رضا گلپایگانی:

ر. ک: سید حسین الحسینی؛ احکام المغتربین، وفقاً لفتاوی عشرة آن مراجع التقلید.

ص:34


1- (1) امام خمینی در مقدمة تحریرالوسیله چنین می گوید: «این جانب قبلاً حاشیه ای بر کتاب «وسیلة النجاة» مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی نوشته بودم، ولی زمانی که از شهر قم به خاطر رویدادهای غم انگیزی که برای اسلام و مسلمین پیش آمد - که شاید تاریخ آن ها را ضبط کند - در اواخر ماه جمادی الثانی 1384 ق. [ 1342 ش.] به «بورسا» از شهرهای ترکیه تبعید شدم، و تحت نظر و مراقبت، فارغ البال بودم، تصمیم گرفتم به منظور سهولت استفاده، آن حاشیه را در متن کتاب مذکور مندرج نمایم، و اگر خدای تعالی توفیق دهد مسائل دیگری را هم که زیاد مورد ابتلا است به آن بیفزایم...»

3. آیت الله محمد فاضل لنکرانی(قدس سره)

ر. ک: الف - محمد فاضل لنکرانی(قدس سره) جامع المسائل؛ استفتاءآت، جلد دوم.

ب - مرکز تحقیقات فقهی قوٍۀ قضاییه؛ گنجینۀ آرای فقهی - قضایی، پاسخ سؤال 5425.

ج - مرکز تحقیقات فقهی قوۀ قضاییه؛ مجموعۀ آرای فقهی قضایی در امور حقوقی، ج 3 (نکاح 1).

د - سایت اینترنتی به آدرس: www. LANKARANI. ORG

ه -- غلام حسین خدادادی، احکام پزشکان و بیماران (فتاوی آیت الله فاضل لنکرانی(قدس سره)).

4. آیت الله محمد تقی بهجت:

ر. ک: مرکز تحقیقات فقهی قوۀ قضاییه؛ گنجینۀ سؤالات فقهی - قضایی، سؤال شمارۀ 5868.

5. آیت الله میرزا جواد تبریزی:

ر. ک: الف - مرکز تحقیقات فقهی قوۀ قضاییه؛ گنجینۀ آرای فقهی - قضایی، پاسخ سؤال شماره 5751.

ب - مرکز تحقیقات فقهی قوۀ قضاییه؛ مجموعۀ آرای فقهی و قضایی در امور حقوقی، ج 3 (نکاح 1).

ج - سید حسین الحسینی؛ احکام المغتربین وفقاً لفتاوی عشرة من مراجع التقلید.

6. آیت الله سید علی سیستانی:

ر. ک: سایت اینترنتی ایشان به آدرس: www.SISTANI.ORG

7. آیت الله سید علی خامنه ای:

ر. ک: الف - مرکز تحقیقات فقهی قوۀ قضاییه؛ گنجینۀ آرای فقهی - قضایی، پاسخ سؤال 5256، 5280 و 5751.

ب - مرکز تحقیقات فقهی قوۀ قضاییه؛ مجموعۀ آرای فقهی قضایی در امور حقوقی، ج 3 (نکاح 1).

ج - سید حسین الحسینی؛ احکام المغتربین وفقاً لفتاوی عشرة من مراجع التقلید.

د - سید علی خامنه ای؛ رسالة اجوبة الاستفتاءآت.

ص:35

8. آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی:

ر. ک: مرکز تحقیقات فقهی قوۀ قضاییه؛ گنجینۀ آرای فقهی - قضایی، پاسخ سؤال 5868.

9. آیت الله ناصر مکارم شیرازی:

ر. ک: الف - ناصر مکارم شیرازی؛ مجموعۀ رسالة استفتاءآت، تهیه ابوالقاسم علیان نژادی، جلد اول.

ب - ناصر مکارم شیرازی؛ رسالۀ احکام برای بانوان، تهیه ابوالقاسم علیان نژادی.

ج - سید حسین الحسینی؛ احکام المغتربین، وفقا لفتاوی عشرة من مراجع التقلید.

د - مرکز تحقیقات فقهی قوۀ قضاییه؛ گنجینۀ آرای فقهی - قضایی، پاسخ سؤال 5868، 5280 و 6293.

ه -- دکتر حسین فتاحی؛ مجموعۀ مقالات و گفتارهای دومین سمینار دیدگاه های اسلام در پزشکی، جلد دوم.

10. آیت الله حسین علی منتظری:

ر. ک: الف - حسین علی منتظری؛ رسالۀ استفتاءآت، جلد دوم.

ب - حسین علی منتظری؛ احکام پزشکی.

ج - حسین علی منتظری؛ دراسات فی المکاسب المحر مة؛ جلد دوم.

11. آیت الله عبدالکریم موسوی اردبیلی:

ر. ک: الف - مرکز تحقیقات فقهی قوۀ قضاییه؛ گنجینۀ آرای فقهی - قضایی، پاسخ سؤال 5868 و 5869.

ب - دکتر حسین فتاحی؛ مجموعۀ مقالات و گفتارهای دومین سمینار دیدگاه های اسلام در پزشکی، جلد دوم.

12. آیت الله محمد ابراهیم جنّاتی:

ر. ک: محمد ابراهیم جنّاتی؛ رسالۀ توضیح المسائل (استفتاءآت)، ج 2.

13. آیت الله سید صادق شیرازی:

ر. ک: آیت الله سید صادق شیرازی، المسائل الطبیه.

ص:36

14. آیت الله یوسف صانعی:

ر. ک: الف - یوسف صانعی؛ استفتاءآت پزشکی.

ب - یوسف صانعی؛ مجمع المسائل، استفتاءآت، جلد اول.

ج - دکتر حسین فتاحی؛ مجموعه مقالات و گفتارهای دومین سمینار دیدگاه های اسلام در پزشکی، جلد دوم.

15. آیت الله سید محمد حسین فضل الله:

ر. ک: احمد احمد و عادل القاضی؛ فقه الحیاة، حوار مع محمد حسین فضل الله.

16. آیت الله سید یوسف مدنی تبریزی:

ر. ک: الف - سید یوسف مدنی تبریزی؛ المسائل المستحدثة، جلد اول.

ب - دکتر حسین فتاحی؛ مجموعۀ مقالات و گفتارهای دومین سمینار دیدگاه های اسلام در پزشکی، جلد دوم.

17. آیت الله سید محمد وحیدی، مجمع المسائل والاحکام، مسأله 746.

ج) مقالات

در زمینۀ تغییر جنسیت، چند مقالۀ فقهی یا حقوقی منتشر شده است که در ذیل به مهم ترین آن ها اشاره می شود.

1 - دکتر علی رضا باریک لو؛ «وضعیت تغییر جنسیت»، مجلۀ اندیشه های حقوقی، ش 5، سال اول ( 1382).

2 - دکتر علی رضا باریک لو؛ «آثار حقوقی تغییر جنسیت»، مجلۀ فصلنامه علمی - پژوهشی مدرّس، سال 1383.

3 - آیت الله سید محسن خرازی؛ «تغییر الجنسیه»، مجلۀ فقه اهل البیت(علیه السلام)، ش 23، سال ششم ( 1379).

4 - آیت الله سید محمد صدر؛ «تبدیل الجنس»، ماوراء الفقه (مجموعه مقالات)، جلد ششم.

5 - محمد مهدی کریمی نیا؛ «بررسی فقهی - حقوقی تغییر جنسیت»، مجلۀ معرفت، ش 36، سال 1379.

6 - آیت الله محمد مؤمن؛ کلمات سدیدۀ فی مسائل جدیدۀ(مجموعه مقالات).

7 - آیت الله محمد مؤمن؛ «سخنی دربارۀ تغییر جنسیت»، مجلۀ فقه اهل بیت(علیه السلام)، ش 7، سال دوم ( 1375).

ص:37

8 - آیت الله محمد آصف محسنی؛ الفقه و مسائل طبیۀ(مجموعه مقالات).

9 - آیت الله علی مشکینی؛ مصطلحات الفقه؛ واژۀ تغییر الجنسیة.

10 - حجت الاسلام والمسلمین استاد شیخ محمد قائنی، المسائل الطبیة، جلد دوم.

11 - آیت الله شیخ هادی نجفی، الآراء الفقهیة.

12 - آیت الله سید محمد موسوی بجنوردی، مجموعه مقالات، جلد ششم.

ه -) گفت وگوها:

1. ر. ک: دکتر حسین فتاحی؛ مجموعۀ مقالات و گفتارهای دومین سمینار دیدگاه های اسلام در پزشکی، جلد دوم، شامل مباحث مختلف از جمله گفت وگوهای افراد ذیل با یک دیگر دربارۀ دو جنسی و مسألۀ تغییر جنسیت:

1. دکتر حسن زادۀ نظری

2. دکتر حسین فتاحی

3. دکتر قدسیة سیدی علوی

4. حجة الاسلام دکتر عبدالکریم بی آزار شیرازی

5. آیت الله مهدی هادوی تهرانی

6. آیه الله سید حسن مرعشی

7. آیت الله سید محسن خرازی

8. دکتر لطف علی زاده

9. دکتر حسن توفیقی

10. حجة الاسلام محمد جواد حجتی کرمانی

11. دکتر تقوی

12. دکتر رزاقی

2. بخشی از منابع تحقیق شامل مصاحبه و گفت وگوی نگارنده با پزشکان، روان پزشکان و عده زیادی از بیماران اختلال هویت جنسی می باشد.

ص:38

بخش اول: تعاریف و کلیات

اشاره

ص:39

ص:40

فصل اول: تعریف تغییر جنسیت

اشاره

در ذیل، «تغییر جنسیت» را از نظر لغت، اصطلاح پزشکان و اصطلاح فقهی مورد بررسی قرار می دهیم.

مبحث اول: تغییر جنسیت در لغت

اشاره

واژۀ «تغییر جنسیت» از دو کلمه «تغییر» و «جنسیت» تشکیل شده است. در ادامۀ توضیح مختصری در مورد واژه های تغییر، جنس و جنسیت داده می شود:

مراد از «تغییر» هرگونه تبدیل و دگرگونی است که ممکن است وضعیت یا حالت یک شئ را عوض کند به گونه ای که وضعیت جدید با وضعیت سابق از یک جهت یا جهات متعدد دارای تفاوت و گوناگونی باشد. این معنا در زبان فارسی و عربی یکسان است که در ذیل به چند نمونه از اقوال اهل لغت اشاره می شود:

در مورد معنای واژۀ «تغییر» گفته شده است:

غَیرَ الشئَ: حَوَّلَهُ و بَدَّلَه بِهِ غیرهَ، جَعَلُه غیرَ ما کانَ؛(1)

ص:41


1- (1) لوئیس معلوف؛ المنجد، ص 563.

تغییر شئ، یعنی تحویل و تبدیل آن به یک شئ دیگر، یا آن که آن شئ را به غیر آن چه هست تبدیل نماید.

مؤلف کتاب التعریفات در این باره می گوید:

التغییرُ هو احداثُ شئٍ لم یکُن قَبلُه؛(1)

تغییر عبارت است از ایجاد یک شئ، به گونه ای که قبل از آن چنین نبود.

و نیز در لغت فارسی چنین آمده است:

تغییر: از حالی به حالی برگردانیدن، دگرگون کردن، چیزی را به شکل و حالت دیگر در آوردن است.(2) در مورد «جنس» چنین گفته شده است:

الجنس جمعه اجناس، ماهیة تعمّ انواعاً متعددة کالحیوانیة فی الانسان وفی الفرس. کلُّ ضَربٍ مِنَ الشئِ، فَالاِبِلُ مثلاً جنس مِنَ البهائم؛(3)

جنس که جمع آن اجناس است عبارت از ماهیتی است که انواع متعددی را شامل می شود. مثلاً حیوانیت به عنوان یک جنس، شامل انسان و اسب می شود. نیز جنس عبارت است از هر نوعی از یک شئ. پس شتر مثلاً جنسی از حیوانات است.

جنس در لغت فارسی نیز شبیه معنای آن در زبان عربی است:

جنس: آن چه که شامل انواع متعدده باشد، مثل جنس حیوان که شامل انسان و سایر جانداران است. در اصطلاح منطق، جنس آن است که شامل انواع باشد و نوع شامل اصناف و صنف شامل افراد. به معنی کالا و متاع هم می گویند. اجناس جمع.(4) «جنسی» ( sexual) به معنای: تناسلی، آلت تناسلی، دارای جنس، دارای خاصیت

ص:42


1- (1) سید شریف علی بن محمد جرجانی؛ کتاب التعریفات، ص 28.
2- (2) حسن عمید؛ فرهنگ فارسی عمید، ج 1، ص 539.
3- (3) لوئیس معلوف؛ پیشین، ص 105.
4- (4) حسن عمید؛ پیشین، ج 1، ص 706.

جنسی و نیز نر و ماده است.(1) «جنسیت» sexuality به معنای: حالت یا ماهیت جنس، دارا بودن تمایلات جنسی، تمایلات جنسی. (2)

جمع بندی و بیان نظریه مختار

«تغییر» در لغت، اعم از زبان فارسی و عربی، عبارت است از هر گونه تغییر و تبدیل در یک شیء، به طوری که وضعیت فعلی آن با وضعیت سابق متفاوت باشد. «جنس» نیز در لغت، اعم از فارسی و عربی، به معنای ماهیتی است که شامل انواع متعددی می گردد. مانند ماهیت «حیوان» که شامل انسان و انواع حیوان می شود و نیز به معنای کالا و متاع (شئ) آمده است.

جنس به معنای «نر و ماده»، معنایی است که در مرحلۀ ثانویه پدید آمده است، وگرنه معنای اصلی و اولیۀ جنس، «نر و ماده» نیست. «جنسیت» نیز به معنای حالت یا ماهیت جنس است. هر چند در کتاب های لغت، «تغییر جنسیت» تعریف نشده است، ولی منظور از آن هر گونه تبدیل و تحول در جنس نر، ماده یا خنثی می باشد، به گونه ای که وضعیت کنونی، با وضعیت سابق متفاوت باشد.

مبحث دوم: تغییر جنسیت در اصطلاح پزشکی

به نظر می رسد: واژۀ «تغییر جنسیت» در اصطلاح پزشکی، با معنای لغوی آن و آن چه که در میان مردم شایع است، تفاوت چندانی نداشته باشد و منظور از آن تبدیل یا اصلاح آلت تناسلی است به گونه ای که جنس زن به مرد و یا برعکس تبدیل گردد، و نیز تبدیل خنثی و یا دوجنسی (هرما فرودیت)(3) به یکی از دو جنس مرد یا زن، به معنای تغییر جنسیت است.

ص:43


1- (1) ر. ک: دکتر جمیل صلیبا؛ فرهنگ فلسفی، ترجمه منوچهر صانعی دره بیدی، ص 289؛ حسن عمید؛ فرهنگ فارسی عمید، ص 706؛ عباس آریان پور و منوچهر آریان پور؛ فرهنگ دانشگاهی انگلیس به فارسی، ج 2، ص 2012.
2- (2) عباس آریان پور و منوچهر آریان پور، پیشین، ج 2، ص 2012.
3- (3) . Hermaterodit.

در یک کلام می توان گفت: هر گونه تبدیل، اصلاح و یا تغییر که در جنس فرد به وجود آید، به گونه ای که وضعیت فعلی او از نظر زن یا مرد بودن با حالت سابق او، دارای تفاوت باشد، عنوان «تغییر جنسیت» صادق است. بنابراین، تغییر جنسیت، با «تغییر ژنتیکی» یا «تغییر کروموزوم ها» متفاوت است، زیرا در این گونه اعمال، جنسیت فرد تغییر نمی کند، بلکه تغییرات یا اصلاحاتی نسبت به «ژن» یا «کروموزوم» افراد صورت می پذیرد. البته بدیهی است که با تغییر یا اصلاح ژن ها، دگرگونی هایی در رفتار، اخلاق و حالات شخص پدید می آید، ولی هیچ گاه به وضعیت جدیدِ به وجود آمده، «تغییر جنسیت» گفته نمی شود.

به عبارت دیگر، تغییر جنسیت در اصطلاح پزشکان، همراه با «عمل جراحی آلت تناسلی» است، که این امر هم در تغییر جنسیت افراد خنثی و دو جنسی صادق است و هم در تغییر جنسیت اشخاص تراجنسیتی (خنثای روانی)(1) جریان دارد، به گونه ای که در این افراد تنها با «عمل جراحی آلت تناسلی» تغییر جنسیت حاصل می شود. در واقعیت خارجی هم، تغییر جنسیت با تاریخچۀ عمل جراحی مدرن پیوند خورده و ارتباط نزدیکی دارد. آن گاه که عمل جراحی قلب، کلیه، چشم، معده و مانند آن رایج گشت، چنین پدیده ای در «عمل جراحی آلت تناسلی» هم اتفاق افتاد، ولی عمل جراحی در آلت تناسلیِ بیماران، با حساسیت و توجه خاصی همراه بوده است؛ چه این که با این کار، جنس فرد از مرد بودن یا زن بودن تغییر می کند.

به طور خلاصه می توان گفت: تغییر جنسیت در اصطلاح پزشکی با تغییر ژن ها متفاوت است و آن عبارت است از عمل جراحی در آلت تناسلی، به گونه ای که مرد به زن یا زن به مرد تبدیل گردد، و یا فرد خنثی و دو جنسی به جنس مرد یا زن تبدیل گردد.

مبحث سوم: تغییر جنسیت در اصطلاح فقهی

اشاره

فقیهانی که دربارۀ تغییر جنسیت سخن گفته اند معمولاً دربارۀ معنای فقهی آن سخنی بیان نداشته اند و در حقیقت منظور آن بزرگواران از این لفظ همان معنای لغوی و عرفی

ص:44


1- (1) .Transsexual.

تغییر جنسیت بوده است. از این رو، آیت الله علی مشکینی در این باره چنین می گوید:

عنوان تغییر جنسیت در مفهوم لغوی آن، روشن و آشکار است و غرض از آن بیان حکم شرعی مردی است که تغییر کرده و به زن تبدیل شده است، و نیز بیان حکم شرعی زنی که به مرد تبدیل شده است(1).

تنها عدۀ کمی از فقیهان دربارۀ معنای فقهی تغییر جنسیت سخن گفته اند که در زیر به چند مورد آن اشاره می شود:

آیت الله محمد آصف محسنی در این باره می گوید:

تغییر جنسیت عبارت است از تبدیل مرد به زن یا برعکس. در مورد اول، یعنی تغییر جنسیت مرد به زن، این گونه است که عضو تناسلی مرد برداشته می شود و به جای آن مهبل قرار داده می شود و نیز پستان ها بزرگ می شود. و در مورد دوم، یعنی تغییر جنسیت زن به مرد، این گونه است که پستان ها با عمل جراحی برداشته می شود. نیز دستگاه تناسلی زنانه با عمل جراحی برداشته می شود و به جای آن آلت تناسلی مردانه قرار داده می شود. همراه با عمل جراحی در هر کدام از موارد فوق، روان درمانی و هورمون درمانی نیز صورت می پذیرد(2).

برخی از فقیهان از تغییر جنسیت به «تبدیل جنسیت» یاد کرده اند، آیت الله محمد صدر در این باره می گوید:

تبدیل جنسیت گاهی از طریق عمل جراحی طبی جدید به وجود می آید، به این که مرد به زن تبدیل شود یا این که زن به مرد تبدیل شود که ما از آن به «تبدیل جنس» یاد کردیم(3).

ص:45


1- (1) علی مشکینی، مصطلحات الفقه، ص 153: «العنوانُ بِمفهومِهِ اللغوی بَینٌ و الغرض بیان حکم انْ یُغَیّرَ الرجُل فَیجَعَل إمرأهً، او تَغَیَّر المرأةُ فَتَجعَلَ رجلاً....»
2- (2) محمد آصف محسنی؛ الفقه و المسائل الطبیه، ج 1، ص 111: «تحویل الذَکر إلی انثی أو العکس، وفی الأوّل یجری استئصال العضو الذکری وبناء مهبل و عملیة خصاء وتکبیر ثدیین. وفی الحالة الثانیة استئصال الثدیین وبنا عضو ذکری وإلغاء القناة التناسلیة الاُنثویة بدرجات متفاوتة، ویصحب کل ذلک علاج نفسی وهرمونی».
3- (3) محمد صدر؛ ماوراء الفقه، ج 6، ص 133: «تبدیل الجنس قد یحصل بطرق الجراحة الطبیة الحدیثة امکان ان یتحول الرجل إلی إمراة [و] ان تتحول امرأة إلی رجل و هو الذی سمیناه بتبدیل الجنس فی العنوان».

نیز فقیه فوق، در جای دیگر «تبدیل جنسیت» را این گونه تعریف می کند:

منظور ما از تبدیل جنسیت، این است که شخص خودش را از مرد بودن به زن بودن تبدیل کند و یا برعکس(1).

آیت الله یوسف صانعی می گوید:

«تغییر جنسیت فرد، مانند تبدیل مرد به زن و بالعکس».(2) آیت الله ناصر مکارم شیرازی تغییر جنسیت را به دو قسم ظاهری و واقعی تقسیم می کند و در تعریف تغییر جنسیت واقعی می گوید:

«تغییر جنسیت، گاه واقعی است، یعنی با جراحی کردن، عضو تناسلی مخالف ظاهر می گردد».(3) با توجه به آن چه گذشت در تعریف «تبدیل جنسیت» یا «تغییر جنسیت» تنها تبدیل مرد به زن یا برعکس آن، بیان شده است. به عبارت دیگر، در تعریف تغییر جنسیت، از تبدیل خنثی به مرد یا زن سخنی به میان نیامده است.

در این میان، برخی از فقیهان، تغییر جنسیت را به گونه ای تعریف کرده اند که تنها شامل تبدیل مذکر به مؤنث است و نه برعکس آن. البته بیش ترین نوع تغییر جنسیت که امروزه توسط پزشکان صورت می پذیرد، تغییر جنسیت مرد به زن است. آیت الله سید یوسف مدنی تبریزی در تعریف تغییر جنسیت می گوید:

«عمل جراحی بیضه و آلت تناسلی مرد و درست کردن مهبل برای او».(4) نکته دیگر آن که منظور از «جنس» جنس منطقی نیست. مانند: «جنس انسان» در

مقابل «جنس حیوان»، بلکه مراد از «جنس» مفهوم «مذکر، مؤنث و خنثی» است. بنابراین، منظور از تغییر جنسیت، تبدیل انسان به حیوان و یا تبدیل حیوان به انسان نیست.

ص:46


1- (1) محمد صدر؛ منهج الصالحین، ج 3، ص 642: «تبدیل الجنس و نرید به هنا تحویل فرد نفسه من الذکوره إلی الاُنوثه أو بالعکس».
2- (2) یوسف صانعی؛ استفاءآت پزشکی، ص 92.
3- (3) ناصر مکارم شیرازی؛ استفتاءات جدید، به کوشش ابوالقاسم علیان نژادی، ج 2، ص 618.
4- (4) یوسف مدنی تبریزی؛ المسائل المستحدثة، ج 1، ص 43.
جمع بندی و بیان نظریه مختار

برخی از فقیهان بزرگوار، از «تغییر جنسیت» تعریفی ارائه نداده اند. شاید دلیل این امر، بداهت و وضوح معنای این اصطلاح باشد. در این حالت، منظور آنان از «تغییر جنسیت» همان معنای موجود در نزد عرف است؛ یعنی تبدیل مرد به زن یا تبدیل زن به مرد. برخی از فقیهان در تعریف واژۀ فوق، تنها به تبدیل مرد به زن بسنده کرده اند و از تبدیل زن به مرد سخنی به میان نیاورده اند؛ البته این نوع اخیر نیز، مورد نظر آنان بوده است، هر چند بدان تصریح نکرده اند. عدۀ دیگری از فقیهان، تغییر جنسیت را شامل تبدیل مرد به زن و برعکس می دانند و دربارٍۀ تغییر جنسیت فرد خنثی به مرد یا زن اظهار نظر نکرده اند.

به نظر می رسد واژۀ «تغییر جنسیت» در مفهومِ اعم و گستردۀ آن، شامل تبدیل خنثی به مرد، یا خنثی به زن نیز می شود، ولی در تعریف اخص و محدود آن، تنها شامل تبدیل مرد به زن، یا تبدیل زن به مرد است. از آن جایی که در عمل جراحیِ پزشکان، گاه افراد دو جنسی به مرد یا زن تبدیل می شوند، باید تعریف فقهی به گونه ای باشد که شامل این قسم از تغییر جنسیت هم بشود. بنابراین، تعریف فقهی بیان شده از سوی فقیهان بزرگوار، جامع افراد نیست و تنها شامل بخشی از تغییر جنسیت مرسوم میان پزشکان جراح است.

نکته دیگر آن که، در تعاریف سابق، به «اقسام تغییر جنسیت» هم اشاره شده است. به عبارت دیگر، «تعریف همراه با تقسیم» یا «تعریف به اقسام» است. این امر نشان دهنده آن است که «تغییر جنسیت» دارای معنای عرفی بوده و فقیهان اسلامی از معنا و مفهوم عرفی آن تبعیت کرده اند و آن عبارت است از: تبدیل و تغییر جنسیت فرد از یک حالت به حالت دیگر.

با این توضیح می توان در تعریف تغییر جنسیت گفت: «تغییر جنسیت عبارت است از تبدیل یا تغییر جنسیت یک فرد از مذکر به مؤنث یا از مؤنث به مذکر یا از خنثی به مذکر یا از خنثی به مؤنث یا از مذکر به خنثی و یا از مؤنث به خنثی».

البته دو مورد اخیر یعنی: «تبدیل مذکر به خنثی یا تبدیل مؤنث به خنثی» کم تر اتفاق

می افتد و هیچ انگیزۀ عقلایی برای انجام این نوع تغییر جنسیت وجود ندارد.(1)

ص:47


1- (1) ر. ک: سید محمد صدر، منهج الصالحین، ج 3، ص 642.

ص:48

فصل دوم: تاریخچۀ تغییر جنسیت

طرح بحث

با توجه به متون فقهی و روایی روشن می شود که از صدر اسلام تاکنون، افرادی به صورت نادر به عنوان خنثی یا دو جنسی در جامعه زیست می کرده اند. گاه از امامان شیعه(علیه السلام) دربارۀ کیفیت تعیین جنسیت، کیفیت نماز جماعت و غسل و مانند آن پرسش می شده است. به دنبال آن، مباحث فقهی افراد خنثی در کتاب های فقهای اسلام مورد بررسی قرار گرفته است. از این رو، می توان گفت از آغاز خلقت، همواره افرادی از نارسایی جسمی و جنسی برخوردار بوده اند. بنابراین، پدیدۀ خنثی یا دو جنسی ها، یک امر نوظهوری محسوب نمی شود.

آن چه این مسأله را از اهمیت بیش تری برخوردار ساخته است، امکان تغییر جنسیت به وسیلۀ عمل جراحی است. بخشی از این تغییر جنسیت در مورد افراد دو جنسی یا خنثی است که با عمل جراحی به یکی از دو جنس مرد یا زن تبدیل می شوند. بخشی دیگر از تغییر جنسیت در مورد افرادی است که با عمل جراحی، جنسیت نهفتۀ آنان ظاهر می شود. ولی از همه مهم تر و عجیب تر، مسالۀ تغییر جنسیت درمورد افرادی است

ص:49

که از نظر ظاهری سالم هستند، ولی از نظر روحی و روانی خود را متعلق به جنس مخالف می دانند.

به عبارت دیگر، گاه در جامعه مردانی یافت می شوند که خود را زن می دانند و در مواردی، زنانی هستند که خود را مرد می دانند. این عده گاه این امکان را پیدا می کنند که با عمل جراحی به جنس مخالف تبدیل شوند که در زبان عربی از آنان به «خنثای روانی» و در زبان انگلیسی به «ترنس سکسوال»(1) یاد می شود. در زبان فارسی برای آن معادل بیان نشده است، ولی می توان واژۀ «تراجنسیتی» یا واژۀ «اختلال هویت جنسی» را پیشنهاد داد.

در هر حال، علی رغم سابقۀ طولانی وجود افراد دو جنسی یا خنثی ها، مسالۀ تغییر جنسیت پدیدۀ نو ظهوری محسوب می شود. این مسأله، پیوند زیادی با عمل جراحی و درمان مدرن پزشکی مانند جراحی پلاستیک دارد. از این رو، این بحث در کتاب های فقهی پیشین مطرح نشده است.

با توجه به اطلاعات به دست آمده، تاریخچۀ تغییر جنسیت را در دو قسمت می آوریم:

الف) اولین تغییر جنسیت در ایران

ب) تغییر جنسیت در خارج ایران

مبحث اول: اولین تغییر جنسیت در ایران

اشاره

اولین تغییر جنسیت در ایران در سال 1309 ش. ( 1930 م.) اتفاق افتاد که براساس آن، مردی در یک عمل جراحی، به یک زن تبدیل شد. عمل جراحی مزبور، توسط پزشکی به نام دکتر خلعتبری انجام شد که وی با عمل جراحی خویش، پسر هیجده ساله ای را به زن تبدیل کرد و خبر آن در روزنامه های آن زمان چاپ شد. از آن جایی که این عمل جراحی، در نوع خود کم نظیر و بلکه بی نظیر بود، با دقت و وسواس

ص:50


1- (1) . Transsexual.

زیادی، از جمله اخذ رضایت نامه کامل از بیمار، انجام شد. براساس این گزارش، بیمار چنین می گوید:

این جانب با طیب خاطر، بدون این که دارای اختلال حواس باشم، حاضرم که مرا عمل کرده و از حالت مردی مرا به زن تبدیل کنند و اگر هم مرا عمل نکنید، خودم را خواهم کُشت. (1)

بررسی و تحلیل

1. اولین تغییر جنسیت در ایران، با توجه به درجِ با اهمیت آن در روزنامۀ آن زمان، مربوط به تغییر جنسیت افرادی است که از نظر ظاهر، سالم بوده، ولی از نظر روحی خود را متعلق به جنس مقابل می دانند، که امروزه از آنان به «خنثای روانی» یا «ترانس سکشوال» یا «تراجنسیتی» یاد می شود.

توضیح آن که از گذشته تاکنون، بویژه در دو قرن اخیر که عمل جراحی رایج بوده، این امکان برای افراد دو جنسی (هرمافرودیت) وجود داشته که بتوانند با حذف یکی از دو آلت تناسلی خود، جنسیت واحدی را برای خویش تثبیت نماید. بنابراین، عمل جراحی فوق که در روزنامۀ آن زمان بسیار با اهمیت تلقی شده، باید مربوط به تغییر جنسیت افراد تراجنسیتی ( T.S) باشد نه دو جنسیتی ها، که امری رایج و معمولی در آن زمان به شمار می رفته است؛ مخصوصاً از آن جهت که در این گزارش آمده است که: «این عمل جراحی، فصل جدیدی در تاریخ طبی و صحی مملکت باز و شایان دقت و توجه علما است».(2) فصل جدید و رویکرد نو، دقیقاً از آن جهت بوده که این فرد از نظر جسمی و ظاهری، مرد بوده و توانسته است با تغییر جنسیت به زن تبدیل گردد. نیز در بخش دیگری از این گزارش به تغییر جنسیت فرد تراجنسیتی اشاره دارد، آن جا که آمده

ص:51


1- (1) ر. ک: مردی که زن شد، روزنامۀ همشهری، دوشنبه 22 فروردین 1384. گزارش کامل این خبر را در ضمیمه ملاحظه کنید.
2- (2) همان.

است: «او از حیث هیکل، قیافه و استخوان بندی یک مرد کامل العیاری است، اما احساسات و نشانه های اناثیت (زن بودن) بیش تر بر او غلبه داشته است».(1) 2. عمدتاً تغییر جنسیت در مورد این افراد در سنین 18 تا 28 سال صورت می پذیرد؛ یعنی کسانی که دوران نوجوانی و بلوغ را سپری نموده و وارد دوران جوانی شده اند. دلیل این امر دقیقاً روشن نیست. شاید این امر از آن جهت است که افراد در این سن، بیش تر امکان بروز شخصیت پیدا کرده و می توانند خواسته های خویش را بیان کنند، و یا این که افراد در سنین 18 تا 28 سال غالباً از نظر ازدواج تحت فشار هستند که با جنس مخالف ازدواج کنند، در حالی که اساساً افراد تراجنسیتی، هیچ علاقه ای به ازدواج ندارند. به عبارت دیگر، «تراجنسیتی مذکر» به هیچ وجه تمایل ندارد با یک زن ازدواج کند، چه این که او خود را زن می داند. نیز «تراجنسیتی مؤنث» به هیچ وجه تمایل ندارد که با یک مرد ازدواج کند، چه این که او خود را مرد می داند.

3. افرادی که دچار اختلال هویت جنسی هستند، مخصوصاً از نوعِ حاد آن، به راحتی به عمل جراحی های سنگین و خطر آفرین تن می دهند. در گزارش فوق آمده است که: «این جانب با طیب خاطر، بدون این که دارای اختلال حواس باشم حاضرم که مرا عمل کرده و از حالت مردی مرا تبدیل به زن کنید و اگر هم مرا عمل نکنید خودم را خواهم کُشت».(2) این امر نشان دهندۀ اوج «اختلال هویت جنسی» آنان است، چون دچار عدم تطابق جنسی هستند. به عبارت دیگر، از نظر ظاهر همانند مردان می باشند، ولی از نظر روانی خود را کاملاً زن می دانند، و یا بر عکس. این عده فکر می کنند چنان چه عمل جراحی کنند، از حالت «عدم تطابق جنسی» و یا «اختلال هویت جنسی» رهایی پیدا می کنند، در مواردی که با تغییر جنسیت آنان موافقت نشده است، دست به خودکشی می زنند.

با توجه به اطلاعاتی که نگارندۀ این سطور از این افراد بیمار به دست آورده است، تراجنسیتی ها فوق العاده احساساتی و زود رنج می باشند، مخصوصاً از آن جهت که آنان

ص:52


1- (1) همان.
2- (2) همان.

انتظار حمایت و همدردی اطرافیان، اقوام و بستگان را دارند، که در عمل چندان با آنان همدردی صورت نمی پذیرد، بلکه در عوض این احساس در اقوام و دوستان وجود دارد که آنان بوالهوس و تابع امیال نفسانی هستند.

مبحث دوم: تغییر جنسیت در خارج ایران

اشاره

از باب نمونه، تنها به چند مورد از تغییر جنسیت در خارج ایران، اشاره می شود تا قلمرو موضوع با توجه به سابقۀ آن روشن شود:

گفتار اول: اولین تغییر جنسیت در انگلستان

اولین عمل تغییر جنسیت در فاصلۀ سال های 1942 تا 1948 م. در انگلستان انجام شد، که طی آن شخصی به نام «لورا دیلون»، دختر یک اشراف زادۀ ایرلندی، توسط پزشکی به نام «مکلندو» به مرد تغییر جنسیت داد و نام خویش را به «مایکل دیلون» تغییر داد. از سال 1950 تا 1960 م. افراد بیش تری برای تغییر جنسیت به پزشکان و جراحان مراجعه کردند. تلاش های زیادی از سوی بیماران، خانواده ها و افراد دیگر برای به رسمیت شناختن بیماری تراجنسیتی و کسب شناسنامۀ جدید انجام شد که با مخالفت دولت انگلیس روبه رو شد، ولی در نهایت در سال 2002 م. دولت انگلیس اعلام کرد که مشاوره هایی را به منظور به تصویب رساندن «قانون بازشناسی جنسیت» در دست انجام دارد، که این قانون در سال 2004 م. به تصویب رسید و از سال 2005 م. تراجنسیتی های انگلیس توانستند تقاضای شناسنامۀ جدید کنند. حدود 5000 نفر از این بیماران در انگلستان زندگی می کنند. (1)

گفتار دوم: اولین تغییر جنسیت در آمریکا

در سال 1952 م. اولین تغییر جنسیت در آمریکا اتفاق افتاد و روزنامۀ نیویورک تایمز با درج یک تیتر جذاب، تغییر جنسیت او را به عنوان یک موضوع اجتماعی مطرح و

ص:53


1- (1) پامِلا هانت، تاریخچۀ کوتاه تغییر جنسیت در انگلستان؛ این مقاله توسط خانم پامِلا هانت، از طریق ایمیل از لندن، برای نگارنده ارسال شده است، گزارش کامل آن را در بخش ضمائم ملاحظه فرمایید.

توجۀ افکار عمومی را به آن جلب کرد. (1)

گفتار سوم: اولین تغییر جنسیت در مصر

در سال 1982 م. فردی به نام «سید عبدالله»، که یک جوان نوزده ساله، و دانشجوی رشتۀ پزشکی دانشگاه الازهر مصر بود، با یک روان پزشک تماس گرفت و افسردگی شدید و ناراحتی روحی خود را با او در میان گذاشت. روان پزشک متوجه شد که او از یک بحران و «اختلال هویت جنسی» در رنج و عذاب است، و به تعبیر دیگر، او خنثای روانی (تراجنسیتی) است. چند سال معالجات هورمون درمانی ادامه پیدا کرد، ولی نتیجه ای نداد و در نهایت در سال 1988 م. جراح با عمل جراحی، ممیز و علایم جنسیت مذکر را از او برداشت و برای او مجرای مصنوعی خروج ادار و ممیز مصنوعی زنانه درست کرد و بیمار، نام «سالی» را برای خود انتخاب کرد. این امر، به یک مسألۀ روز در کشور مصر تبدیل شد و مقامات رسمی از دادن مجوز برای اخذ شناسنامۀ جدید، خودداری می کردند و در نهایت «سالی» موفق شد در سال 1989 م. شناسنامۀ جدید دریافت کند. (2)

جمع بندی و بیان نظریه مختار

1. با توجه به تاریخچۀ تغییر جنسیت، و بر اساس اسناد موجود، اولین تغییر جنسیت در مورد افراد تراجنسیتی در ایران صورت پذیرفته است، چه این که اولین تغییر جنسیت در ایران، که توضیح آن پیش تر گذشت، در سال 1930 میلادی یا 1309 شمسی روی داده و اولین تغییر جنسیت در خارج ایران در کشور انگلستان در حدود سال 1942 میلادی رخ داده است.

2. ذکر چند نمونه از تغییر جنسیت در خارج از ایران، نشان دهندۀ بُعد جهانی این قضیه است. به عبارت دیگر، این بیماری مربوط به یک سرزمین یا حتی یک قارۀ

ص:54


1- (1) علی رضا باریک لو، وضعیت تغییر جنسیت، اندیشه های حقوقی، ش 5 ( 1382)، ص 64-65؛ حمیدرضا عطار و مریم رسولیان، تشخیص اولیۀ هویت جنسی، اندیشه و رفتار، ش 3 ( 1382)، ص 7.
2- (2) علی رضا باریک لو، وضعیت تغییر جنسیت، اندیشه های حقوقی، سال 1، ش 5 ( 1382)، ص 66-68.

خاصی نمی باشد، بلکه چنین پدیده ای، در هر سرزمینی امکان بروز و ظهور دارد.

3. مباحث پزشکی تغییر جنسیت با مباحث حقوقی، فقهی و اخلاقی این مسأله، ارتباط تنگاتنگی دارد. در هر کشوری که پدیدۀ تغییر جنسیت به وجود آمده و یا در شُرُف وقوع بوده، هم زمان با آن در مراکز علمی و دانشگاهی از روایی یا ناروایی، یا مشروعیت وعدم مشروعیت آن سخن به میان آمده است. در جوامع اسلامی، عمدتاً تحت عنوان: «جواز یا عدم جواز» ویا تحت عنوان: «حرام یا حلال» مورد ارزیابی قرار گرفته است و در جوامع غیر اسلامی عمدتاً تحت عنوان: «غیر اخلاقی بودن یا اخلاقی بودن» و یا «قانونی یا غیر قانونی بودن» مورد ارزش گذاری قرار گرفته است.

4. پدیدۀ تغییر جنسیت، علاوه بر جدید و نو بودن آن، با انعکاس و سر و صدای فراوان همراه بوده است. همیشه افکار عمومی و رسانه های تبلیغاتی به صورت مثبت یا منفی در مقابل آن موضع گرفته اند. ذکر این امر، از آن جهت مهم است که بیماران تراجنسیتی (خنثای روانی یا Ts) چه قبل از عمل جراحی و چه پس از آن، از مشکلات و ناراحتی های روانی، اجتماعی و خانوادگی رنج می برند. هرگاه پس از تغییر جنسیت، بیماری اختلال هویت جنسی آنان درمان یابد، تازه برخی مشکلات و ناراحتی های جدید نمایان شده و شدیداً آنان را آسیب پذیر می سازد.

ناگفته نماند که این مشکل، خاص ایران نیست، بلکه در همه جوامع و کشورها به صورت کم یا زیاد وجود دارد. علل و عوامل گوناگونی در این امر نقش دارد. از جمله عدم اطلاع رسانی صحیح می باشد. رسانه های صوتی و تصویری به این مسأله توجه نکرده اند و رسانه های نوشتاری مانند: روزنامه ها، هفته نامه ها، مجلات و سایت های اینترنتی به صورت دلسوزانه آن را مورد بررسی و تحلیل قرار نداده اند، بلکه به آن به عنوان یک خبر داغ و جلب کنندۀ مشتری نگریسته شده است. برخی گزارش های حاکی از آن است که درصد کمی از بیماران اختلال هویت جنسی که موفق به تغییر جنسیت شده اند، به دلیل عملکرد منفی خانواده یا اقوام و دوستان دست به خودکشی زده اند. اساساً آمار دقیقی از افرادی که تغییر جنسیت یافته اند، در اختیار نداریم و این افراد پس

ص:55

از عمل جراحی، در جامعه رها شده اند؛ در حالی که آنان نیازمند بیش ترین حمایت های معنوی، مادی و اجتماعی می باشند. گویا هیچ سازمان دولتی و یا غیر دولتی در مقابل این معضل مهم و اساسی - که بیماران اختلال هویت جنسی و خانواده های آنان با آن دست به گریبان هستند - احساس مسؤولیت نمی کند!

ص:56

فصل سوم: اقسام تغییر جنسیت

اشاره

اکنون این پرسش مطرح است که تغییر جنسیت چند قسم است. این بحث در هیچ کتاب یا مقاله ای مورد بررسی قرار نگرفته است. ولی با توجه به اطلاعات محدود و تجارب اندک نگارنده به موارد زیر اشاره می شود. البته منظور از تغییر جنسیت در این فصل یک مفهوم عام و گسترده است به نحوی که شامل «اصلاح جنسیت» نیز می شود.

مبحث اول: تغییر جنسیت در افراد سالم

منظور آن است که عده ای (مذکر یا مؤنث) که فاقد مشکل جسمی بوده و از نظر ظاهر، کاملاً مرد یا زن هستند، ولی از روی هوس و تمایلات زودگذر، خواهان تغییر جنسیت می باشند. به عبارت دیگر، در این قبیل افراد هیچ گونه بیماری جسمی یا روحی وجود نداشته و برای تغییر جنسیت، اضطرار یا توجیه عقلانی وجود ندارد. در عمل، پزشکان با تغییر جنسیتِ این گروه مخالف هستند و مصادیق خارجی این گونه تغییر جنسیت ها، بسیار اندک است.

برخی از حقوق دانان، تحقق چنین تغییر جنسیتی را منکر هستند. دکتر سید حسین صفایی و دکتر اسد الله امامی در این باره چنین می گویند:

ص:57

به نظر می رسد که تغییر جنسیت به معنی دقیق کلمه، فرضی بیش نیست، به طوری که کارشناسان پزشکی گفته اند: تغییر جنسیت در افرادی که زن یا مرد کامل هستند و ابهام در آن ها مشاهده نمی شود، به هیچ وجه امکان پذیر نیست و فقط در مورد افراد دو جنسی (هرمافرودیت) که ابهام و اختلال جنسی از نوع ژنتیکی و کروموزومی و نشانه های دیگر از این قبیل دارند، تعیین جنسیت با آزمایش های پزشکی و بررسی های علمی ممکن است؛ یعنی با این گونه آزمایش ها و بررسی ها معلوم می شود که مرد یا زن معرفی شده، از جنس دیگر بوده است.(1) می توان گفت تغییر جنسیت در افراد کاملاً سالم، شبیه تغییر جنسیت در افراد تراجنسیتی (ترانس سکشوال) است که امروزه به تعداد فراوان انجام می شود، حتی عده ای پس از تغییر جنسیت، ازدواج هم کرده اند.

مبحث دوم: تغییر جنسیت در دوجنسی ها (خنثی ها)

پدیدۀ خنثی، پدیدۀ نو ظهور و جدید محسوب نمی شود. از گذشته تا کنون جوامع انسانی، کم و بیش با این گونه افراد مواجه بوده است. در برخی روایات اسلامی و منابع فقهی به این گونه افراد اشاره شده، و احکام فقهی آنان مانند ارث بیان گردیده است. می توان گفت: بیش ترین بحث فقهی از این گروه در «کتاب ارث» از کتب فقهی مورد بررسی قرار گرفته است.

در جراحی تغییر جنسیت، یکی از دو آلت تناسلی که ضعیف، کوچک یا غیر مناسب تشخیص داده شده است، حذف و دیگری تقویت می شود. دراین حالت، بیمار دو جنسی، به یکی از دو جنس مذکر یا مؤنث تبدیل می شود. این نوع تغییر جنسیت ها از گذشته تا کنون وجود داشته و اساساً هیچ مخالفی برای آن وجود ندارد؛ چون بیماری آنان محرز و ثابت است و حتی فقیهان و حقوق دانان اهل سنت که با تغییر جنسیت مخالف هستند، با تغییر جنسیت گروه فوق مخالفتی ندارند، و در واقع تغییر جنسیت به منزلۀ معالجه و خروج شخص خنثی یا دو جنسی از بلا تکلیفی جنسی است.

ص:58


1- (1) سید حسین صفایی و اسدالله امامی، حقوق خانواده، ج 1، ص 45.

مبحث سوم: تغییر جنسیت در افراد ممسوح

در زبان فقه، منظور از ممسوح، شخصی است که نه آلت مردانه داشته باشد و نه آلت زنانه.(1) این گروه نیز با عمل جراحی، به یکی از دو جنس مذکر یا مؤنث نزدیک یا تبدیل می شوند.

مبحث چهارم: تغییر جنسیت در تراجنسیتی ها(ناراضیان جنسی)

برخی بیماران روحی، خود را به جنس مخالف متعلق می دانند. نگارنده با تعداد قابل توجهی از این بیماران مصاحبه و گفت و گو داشته است و گزارش هایی در این زمینه تهیه کرده ام.(2) در مواردی این گونه بیماران از طریق روان درمانی یا هورمون درمانی معالجه می شوند و شخص بیمار، جنسیت فعلی خویش را پذیرا می شود، ولی براساس شواهد و قرائن، و نیز براساس گفته های روان پزشکان، در اغلب موارد این گونه بیماران غیر قابل معالجه هستند. دکتر محمد رضا محمدی، روان شناس و رئیس مرکز تحقیقات علوم پزشکی ایران به نگارنده گفت: من با بیماران روانی فراوانی ملاقات داشته ام. تقریباً تمام بیماران روانی قابل معالجه و درمان هستند، اما بیماران تراجنسیتی (ترانس ها یا Ts ها)، بیماران بسیار مرموز و نادر هستند. گاه تمام راه های درمانی که آموخته ایم و یا در تجربه به دست آورده ایم، در مقابل این گونه بیماران بی فایده است. در این صورت، هیچ راهی برای درمان آنان غیر از تغییر جنسیت وجود ندارد.

پروفسور بهرام میر جلالی، جراح تغییر جنسیت، می گوید:

می بایست بیماران مشکوک به مبتلا بودن به این بیماری را طی دوره های متعدد درمانی، روان کاوی و روان درمانی قرار داده تا در صورت امکان، روان درمانی گردند و جسم خود را بپذیرند، و در صورت عدم موفقیت این دورۀ درمانی، تشخیص ترانس سکسوالیتۀ آنان مستعجل گردیده. لذا می بایست از

ص:59


1- (1) عبدالکریم بی آزار شیرازی؛ رساله نوین، ج 3، ص 277.
2- (2) به بخش ضمائم مراجعه فرمایید.

طریق روان پزشکان برای عمل جراحی به جراحان سپرده شوند تا جسم آن ها تا حدی تبدیل به خواستۀ روان آن ها گردد. (1)

مبحث پنجم: تغییر جنسیت به منظور کشف جنسیت

مواردی است که به علت عدم رشد کامل جنسی، تکوین دستگاه تناسلی خارجی صورت تکامل نپذیرفته و جنسیت حقیقی پنهان مانده است و والدین با نگریستن به ظواهر امر، برای نوزادی که در حقیقت پسر است، شناسنامۀ دختر گرفته و یا بالعکس برای دختر، شناسنامۀ پسر می گیرند و تحصیلات آنان نیز بر همین پایه انجام می گیرد. این عده تا در سن کودکی هستند، متوجه گرفتاری خود نمی شوند، اما وقتی بالغ شدند، از آن جا که به جنس مخالف تمایلی پیدا نمی کنند، متوجه نقص خود شده و اغلب به تصور خود، چون چاره ای برای مشکلات خود نمی بینند، دست به خودکشی می زنند و اگر از مرگ رهایی یابند، تازه به نقص آنان پی برده می شود و برای چاره جویی به پزشک مراجعه نموده و سرانجام با راهنمایی پزشک معالج، از طریق مقامات قضایی، به پزشکی قانونی اعزام می گردند. اگر والدین این گونه افراد به فرزندان خود و خُلق و خوی آنان توجه کنند، خیلی زود می توانند به نقص آنان پی برده و قبل از وقوع عواقب وخیم، مانند خودکشی یا فرار یامبتلا شدن به بیماری روانی، با مراجعه به مقامات قضایی به رفع مشکل آنان بپردازند. (2)

مبحث ششم: تغییر جنسیت در حیوانات

تغییر جنسیت در حیوانات نیز اتفاق می افتد. گاه این تغییر به دست بشر روی می دهد و گاه حیوانات به دلیل عوامل طبیعی، تغییر جنسیت می دهند. حالت دوم، خارج از مباحث فقهی است، چه این که فقه، متکفل بیان احکام شرعی افعال انسان ها می باشد. بنابراین، هرگاه به دلیل عوامل طبیعی، حوادثی مانند تغییر جنسیت در حیوانات اتفاق

ص:60


1- (1) بهرام میرجلالی؛ بیماری ترانسکسوالیته را بیشتر بشناسیم (روان دگر جنسی)، یادداشت کوتاه، ص 2.
2- (2) فرامرز گودرزی، پزشکی قانونی، ص 612.

می افتد، بحث فقهی دربارۀ آن بی مورد است.

آن چه به دست بشر اتفاق می افتد و از گذشته تاکنون معمول بوده است، خِصا یا اخته کردن حیوانات حلال گوشت بوده است. هدف از این کار، بهبود و افزایش حیوانات حلال گوشت، مانند گوسفند است. در مباحث آینده در مورد جواز یا عدم جوازِ اخته کردن و تغییر جنسیت حیوانات سخن خواهیم گفت.

موضوع تغییر جنسیت به عنوان یک پدیدۀ نو و جدید در ماهیان آزاد نیز مشاهده شده است. بنا به گزارش «جیمز ناگلر»(1) زیست شناس تکوینی از دانشگاه آیداهو، ماهی های آزاد شنوک، بزرگ ترین ماهی های آزاد اقیانوس آرام، سالانه، اقیانوس آرام را به قصد سفر به رودخانه های محل تولد خود ترک کرده و در خلاف جهت رودخانه شنا می کنند. این ماهی های 6-4 ساله معمولاً پس از رسیدن به رودخانه، در آن جا تخم ریزی کرده و سپس می میرند. طبق جدیدترین مطالعات انجام شده، ماهی های ماده یکی از بزرگ ترین جمعیت های تولیدمثل کنندۀ ایالت واشنگتن، تغییر جنسیت داده و زندگی خود را به عنوان ماهی های نر آغاز می کنند.

از نظر زیست شناسی این مسأله کاملاً غیر عادی است و «ناگلر» اعلام کرد که تعدادی از آلاینده ها قادرند جنسیت جنین یا نوزدان نر ماهی های شنوک را به ماهی هایی تغییر دهند که ظاهراً نر هستند، ولی در واقع همانند یک ماهی ماده عمل می کنند....(2) در روزنامۀ همشهری در خصوص تغییر جنسیت قورباغه ها چنین آمده است:

«هم چنین دانشمندان فهمیده اند که آلاینده های صنعتی می تواند باعث تغییر جنسیت قورباغه شود. پنجاه نفر از پژوهشگران زیست محیطی در پروژه ای 370 میلیون دلاری، با این هدف که تمام گونه های قورباغه از خطر انقراض در اثر شهرسازی، افزایش گرمایش زمین و آلودگی صنعتی محافظت شوند، کارشان را شروع کردند.

ص:61


1- (1) . J.nagler.
2- (2) ر. ک: زهرا سرچشمه پور، بررسی احکام فقهی و حقوقی تغییر جنسیت، پایان نامه مقطع کارشناسی ارشد دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد، 1384، ص 42-44.

در روند این مطالعات، محققان سوئدی دریافتند که قورباغه هایی که با جنسیت نر متولد شده اند، بعد از مدتی به جنس ماده تبدیل شده اند! در این مطالعه مشخص شد که حتی کم ترین مقدار استروژن موجود در بچه قورباغه های یکی از این دو گروه هم برای تغییر جنسیت آن ها به نوع ماده کافی است». (1)

مبحث هفتم: تغییر جنسیت در گیاهان

تغییر جنسیت در گیاهان نیز قابل تصور است و منظور از آن تبدیل یک گیاه یا درخت نر به گیاه یا درخت ماده و برعکس می باشد. هر چند که تا به حال شنیده نشده است که گیاهان به طور طبیعی تغییر جنسیت داده باشند، ولی می توان فرض کرد که انسان ها با استفاده از پیشرفت های علمی، تغییراتی در گیاهان به وجود آورده و گیاه نر را به گیاه ماده و یا برعکس تبدیل کنند. آن چه در عمل بیش تر اتفاق می افتد، تغییرات ژنتیکی گیاهان و یا پیوند میان گیاهان و درختان است که اساساً این امرخارج از بحث تغییر جنسیت است.

تا به حال هیچ فقیهی دربارۀ «جواز یا عدم جواز تغییر جنسیت گیاهان» سخن نگفته است، ولی قطعاً این کار جایز بوده و هیچ منعی برای آن قابل تصور نیست. بنابراین، انسان ها می توانند برای بهره برداری و استفاده هر چه بیش تر از گیاهان، تغییراتی از جمله تغییر جنسیت در گیاهان به وجود آورند.

برخی منابع خبری اعلام کردند که عده ای از متخصصین چینی موفق شدند با تزریق موادی به درخت سپیدار و بید باعث تغییر جنسیت این درختان شوند.(2) این منبع خبری توضیح بیش تری در این باره ندارد. یک احتمال آن است که منظور از تغییر جنسیت سپیدار و بید، همان معنای مصطلح یعنی تبدیل گیاه نر به ماده و یا برعکس باشد، ولی احتمال دیگر آن است که منظور از تغییر جنسیت، تغییرات ژنتیکی است که در گیاه به وجود می آید.

ص:62


1- (1) سایت اینترنتی روزنامه همشهری به آدرس: www. Hamshahri. Net / news/? Id - k.
2- (2) شبکه خبر تلویزیون جمهوری اسلامی ایران، پنج شنبه 1386/1/30، ساعت 17.

فصل چهارم: اختلال هویت جنسی؛ تراجنسیتی (ترانس سکشوال)

مبحث اول: طرح مسأله و اهمیت آن

زندگی هر انسان از عمل لقاح اسپرم (از پدر) و اوول یا تخمک (از مادر) با یکدیگر شروع می شود و در حدود سه ماه پس از آن، جنسیتِ فیزیولوژیک فرد شکل می گیرد و بعد از گذشت شش ماه پس از شکل گیری جنسیت، فرد به دنیا می آید.

پدر و مادر پس از مشاهده وضعیت فیزیولوژیکیِ کودک، جنسیت او را به همگان اعلام می دارند. اعلام جنسیت به اطرافیان سبب آفریده شدن انتظاراتی مطابق با جنسیت از کودک می شود. جامعه برای هر جنس وظایف و الگوهای رفتاری را تعیین کرده است، که مبنای انتظارات دیگران از هر جنس است. قابل ذکر است که این انتظارات از همان سال های اولیه شکل می گیرد و کودک هم مطابق با همان انتظارات و نوع جنسیتی که تعیین شده رفتار می نماید.

اما در این بین، ما شاهد کودکانی هستیم که هیچ گاه مطابق با جنسیتشان رفتار نمی کنند؛ چرا که آن ها خود را متعلق به جنسیتِ معرفی شده نمی دانند؛ یعنی افرادی که

ص:63

از جنسیت فیزیولوژیکی خود ناراضی بوده و هیچ گاه در صدد پذیرش این جنسیت و رفتار طبق آن بر نمی آیند، و در این حالت، ما با افرادی به نام «ناراضیان جنسی» یا «ترانس سکشوال»(1) رو به رو هستیم. افرادی که از نظر فیزیکی هیچ گونه اختلال جنسیتی ندارند، اما از نظر هویتی و روانی حاضر به پذیرش جنسیت خود نیستند. از این رو، این افراد به اعمال نابهنجاری مانند پوشیدن لباس جنس مخالف و رفتار به سبک و شیوۀ جنس مخالف روی می آورند که این اعمال به هیچ وجه از سوی خانواده و جامعه مورد پذیرش واقع نمی شود و همین امر باعث برخورد جامعه با این افراد می شود و از این جا مشکلات این افراد شروع می شود؛ افرادی با هویتی مخالف جنسیت خود، که نه خانواده پذیرای این افراد است و نه جامعه.

در هر حال، یکی از مباحث مهم مربوط به تغییر جنسیت، مسألة «اختلال هویت جنسی» است. به عبارت دیگر، تغییر جنسیت به نوعی با بحث «اختلال هویت جنسی» پیوند خورده است. برخی از اشخاص که خواهان تغییر جنسیت هستند، کسانی اند که از اختلال هویت جنسی رنج می برند.

مبحث دوم: هویت جنسی

«هویت جنسی»(2) را می توان چنین تعریف کرد: احساس زنانگی یا مردانگی در شخص، یا به تعریف کمیبل، «اعتقاد درونی شخص به این مسأله که او فردی است مذکر، مؤنث، دوسوگرا یا خنثی».(3)

به عبارت دیگر، هویت جنسی یک حالت روان شناختی است که بازتاب احساس درونی شخص از مرد یا زن بودن خویش است. هویت جنسی بر یک رشته نگرش ها، الگوهای رفتاری و سایر صفاتی که معمولا با مردانگی و زنانگی مربوطند و توسط فرهنگ خاص افراد تعیین می شوند متکی است. کسی که از نظر هویت جنسی سالم

ص:64


1- (1) . Transsexual.
2- (2) . Gender Identity.
3- (3) فرامرز گودرزی، پزشکی قانونی، ج 2، ص 1218.

است، با اطمینان می تواند بگوید: «من یک مرد هستم» یا «من یک زن هستم».(1) هم چنین در مورد هویت جنسی گفته شده است: آگاهی فرد از مرد یا زن بودن خویش، و این که فرد خود را یک مرد یا یک زن بداند.(2)

مبحث سوم: نقش جنسی و گرایش جنسی

باید توجه داشت که «هویت جنسی» با «نقش جنسی»(3) متفاوت است؛ چه این که، نقش جنسی، الگوی رفتاری بیرونی است که منعکس کننده احساس درونی شخص از هویت جنسی خویش است. نقش جنسی اعلام عمومی جنسی است؛ یعنی انتقال تصویر مرد بودن در مقابل زن بودن به دیگران.

تحت شرایط ایده آل، هویت جنسی و نقش جنسی هماهنگی دارند؛ یعنی زنی که احساس زن بودن می کند، با رفتار به گونۀ یک زن، این احساس را به دنیای برونی منتقل می کند؛ همین طور، مردی که خود را مرد می داند به گونۀ یک مرد عمل می کند. نقش جنسی، رفتار و گفتاری است که شخص برای نشان دادن میزان مرد بودن یا زن بودن خود ابراز می کند. هویت جنسی و نقش جنسی باید از sex ( که جنس زیست شناختی هم نامیده می شود)، که منحصراً به ویژگی های تشریحی و فیزیولوژیکی نشان دهندۀ مرد بودن یا زن بودن شخص (مثلاً داشتن قضیب یا مهبل) محدود است، تفکیک شود.

همه این اصطلاحات، باید از «گرایش جنسی»،(4) یعنی تمایل یا پاسخ شهوانی فرد تفکیک شود. گرایش جنسی بر انتخاب شئ (مرد یا زن) و زندگی تخیلی شخص - مثلاً تخیلات شهوانی در مورد مرد یا زن یا هر دو - متکی است.(5)

ص:65


1- (1) کاپلان هارولد، سادوک بنیامین؛ خلاصۀ روان پزشکی، ترجمۀ پورافکاری، ج 2، ص 381.
2- (2) محمدرضا نیکخو، زندگی جنسی مردان، ص 213؛ شایسته جهان فر و میترا مولایی نژاد؛ درس نامۀ اختلالات جنسی، ص 106.
3- (3) . Gender Rolo.
4- (4) . Sexual orientation.
5- (5) کاپلان هارولد، سادوک بنیامین، خلاصۀ روان پزشکی، ص 381.

مبحث چهارم: میل جنسی

(1)

میل جنسی، یک میل غریزی است که خالق هوشیار آن را در وجود مرد و زن به ودیعت گذاشته است، تا هر یک از آن دو، به دیگری تمایل یابد، و به این طریق ازدواج انجام گیرد و نسل بشری دوام پیدا کند. این میل جنسی، با اعضای تناسلی هر یک از مرد و زن ارتباط تنگاتنگ دارد. در این میان، هورمون های جنسی، نقش آفرین می باشند. هورمون های جنسیِ مردانه از طریق بیضه ها ترشح می شود و هورمون های جنسیِ زنانه، از طریق تخمدان به وجود می آید. در این میان، هورمون های دیگری نیز وجود دارد که از سایر غدد درونی، حاصل می شوند. برخی از این هورمون ها، فقط در بدن مردان است و برخی فقط در بدن زنان وجود دارد و برخی دیگر به صورت مشترک، والبته به نسبت متفاوت در بدن زن و مرد یافت می شوند و به هر حال، این هورمون ها در میل جنسی مردان و زنان نقش عمده ای ایفا می کنند. البته عوامل و شرایط دیگری هم در میل جنسی، نقش ایفا می کنند، مانند: تربیت، محیط اجتماعی و شخصیت فردی.(2) بسیاری از تعالیم اسلام در راستای تربیت منضبط جنسی انسان است و به انسان ها توصیه می کند که میل جنسی خود را از طریق صحیح به کارگیرد و به وسیلۀ مشروع، خود را ارضا کند. بر این اساس، از انسان خواسته شده که خود را از گرداب گناه زنا، لواط و منکرات دیگر حفظ نماید. قرآن کریم نیز از میل جنسی یاد می کند، آن گاه که حضرت یوسف(علیه السلام) گرفتار کید و مکر عده ای از زنان قرار گرفته بود، در مناجات با خدای خویش چنین می گوید:

وَ الاّ تَصِرف عَنّی کَیدَهُنَّ اصِبُ الَیهِنَّ و اکُن مِنَ الجاهلِینَ؛(3)

و اگر مکر و نیرنگ آن ها را از من باز نگردانی، قلب من به آن ها متمایل می گردد و از جاهلان خواهم بود.

ص:66


1- (1) . Sexual drive.
2- (2) احمد محمد کنعانی، الموسوعة الطبیة الفقهیة، ص 281.
3- (3) یوسف ( 12)، آیۀ 33.

نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله) نیز از میل جنسی یاد کرده، آن گاه که فرمود:

حُبِّبَ الی مِنَ الدنیا النساءُ و الطیبُ، و جُعِلَت قُرُّةُ عینی فی الصّلاةِ؛(1)

از دنیا فقط زنان و عطر را دوست دارم و چشم روشنی من، در نماز قرار داده شده است.

این سخن پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) شاید از آن جهت است که عده ای این میل جنسی را انکار یا سرکوب می کردند و به انگیزۀ زهد و پارسایی، از ازدواج با زنان خودداری می کردند. عده ای مناجات، راز و نیاز و عبادت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) را مشاهده کردند، آن گاه با یکدیگر چنین گفتند:

فَقالَ احَدُهُم: اما أنا فَاِنّی اصَلّی اللَّیلَ ابداً. و قال آخَرُ: انا اصومُ الدَّهَر و لا افطُرُ. و قال آخرُ: انا اعتَزِلُ النساءَ فَلا اتَزَوَّجُ ابداً. فَجاءَ رسولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله) الَیهم، فَقالَ: انتم الَّذینَ قُلتُم کذا کذا؟ اما وَ اللهِ انّی لاَخشاکُم للهِ وَ اتْقاکُم لَه، وَ لکِنّی اصومُ وَ افطُرُ وَ اصَلّی و ارقَدُ و اتَزَوَّجُ النّساءَ، فَمَن رَغِبَ عَن سُنَّتی فَلَیسَ مِنّی؛(2) یکی از آن ها گفت: همانا من تمام شب ها را نماز می گزارم. دیگری گفت: من تمام عمر از روزه خواهم گرفت. و دیگری گفت: من از زنان کناره گیری خواهم کرد و هیچ گاه ازدواج نخواهم کرد.

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) پیش آنان آمد و فرمود: آیا شما این گونه می گویی ؟! همانا قَسَم به خدا! من بیش تر از شما از خداوند می ترسم و بیش از شما پرهیزکارم، با این وجود، گاه روزه می گیرم و گاه افطار می کنم. گاه نماز می خوانم گاه استراحت می کنم و [نیز] بازنان ازدواج می کنم. [این است سنت و روش من]، هر کس از سنّت و روش من، روی گردان شود از من نیست.

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در کلام دیگری از مسلمان می خواهد که میل جنسی را از طریق آمیزش حلال کنترل نمایند.

ص:67


1- (1) شیخ صدوق، خصال، ص 165؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 2، ص 144.
2- (2) ابن حجر، فتح الباری، ج 2، ص 90؛ سیوطی، الدرّ المنثور، ج 2، ص 380؛ بیهقی، السنن، ج 7، ص 77.

آن حضرت فرمود:

اِذا رَأی احَدُکُم امرَأَهً فَاَعجَبَتهُ فَلیأتِ اهلَهُ، فَاِنَّ ذاک یرُدُّ ما فی نفِسهِ؛(1)

هرگاه یکی از شما زنی را دید که او را خوش آمد، پس با همسر خویش نزدیکی کند، همانا این عمل، آن چه را در نفس او پدید آورده [از تمایل به زن نامحرم] از بین خواهد برد.

نیز، در روایت دیگری آن حضرت فرمود:

اِذا رَأی احَدُکُم امرَأَهً تُعجِبُهُ فَلیأتِ اهلَهُ فَاِنَّ عِندَ اهلِهِ مِثلَ ما رَأی، فَلا یجعَلَنَّ لِلشَّیطانِ الی قَلبِهِ سبیلاً؛(2)

هرگاه یکی از شما زنی را دید که او را خوش آمد، پس با همسرش نزدیکی کند؛ همانا نزد همسرش مثل آن چیزی است که دیده است؛ پس در قلب خویش راهی برای شیطان باز نکند.

این میل جنسی هرگاه از طریق حلال و شرعی پاسخ داده شود، موجب ثواب و اجر اخروی است؛ چون از این طریق، عفت خویش را پاسداری نموده و خود را از آلودگی به گناه باز داشته است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود:

وفی بُضعٍ احَدِکُم صَدَقَهٌ. قالوا: یا رسولَ الله! ایأتی احَدُنا شَهوَتَه و یکونُ لَه فیها اجرٌ؟ قال: ارَاَیتُم لَو وَضَعَها فی حرامٍ اکانَ علیه وِزرٌ؟ فَکَذلِکَ اذا وَضَعَها فی الحلالِ کانَ لَه اجرٌ؛(3)

در همبستر شدن با همسر ثواب صدقه وجود دارد. عده ای گفتند: ای رسول خدا! آیا اگر کسی پیش همسرش رفته و شهوت خویش را اشباع کند برای او پاداش و اجر اخروی است ؟! حضرت فرمود: آیا اگر شهوت خویش را در راه حرام قرار می داد برای او گناه نبود؟! پس همین طور، اگر آن را در طریق حلال قرار دهد برای او اجر اخروی خواهد بود.

ص:68


1- (1) احمد محمد کنعانی، الموسوعۀ الطبیۀ الفقهیۀ، ص 283.
2- (2) شیخ صدوق، خصال، ص 637؛ تحف العقول، ص 125؛ وسائل الشیعۀ، ج 20، ص 105.
3- (3) محی الدین النووی، المجموع، ج 6، ص 246؛ مستدرک الوسائل، ج 7، ص 264، حدیث 10.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) پیوسته برای کنترل میل جنسی به ازدواج توصیه می فرمود، و برای کسانی که قادر به ازدواج نبودند، توصیه می فرمود که روزه گرفتن، میل جنسی را از انحراف و گناه باز می دارد.

یا مَعشرَ الشَّبابِ مَنِ اسْتَطاعَ مِنکُمُ الباه فَلیتَزَوَّجُ، فَاِنَّهُ اغَضُّ لِلبَصَر، و احصَنُ ِللْفَرْجِ، وَ مَن لَم یستطع فَلْیَصُم فَإنَّ الصَّومَ لَهُ وِجاءٌ؛(1)

ای گروه جوانان! هر کس توانایی ازدواج دارد پس ازدواج کند، همانا ازدواج برای حفظ چشم و عورت بهتر است، و هر کس توانایی ازدواج ندارد پس بر او باد که روزه بگیرد، همانا روزه برای او موجب حفظ است.

مبحث پنجم: علت شناسی پدیدۀ تراجنسیتی (ترانس سکشوالیسم)

اشاره

(2)

ترانس سکشوالیسم عبارت است از «واژگونی هویت جنسی در یک فرد با فرمول کروموزیک xy ( مرد) یا xx ( زن)»، یا «همانندسازی قوی و مستمر با جنس مقابل»، یا «شواهد ناراحتی مداوم شخص از جنسیت خود یا احساس نامتناسب بودن در نقش جنسیتی خود».

توجه داریم که این تشخیص زمانی برای بیمار گذاشته می شود که فرد مبتلا به یک عارضۀ جسمی دو جنسیتی نباشد و نیز این احساس توأم با بیماری عمده روان پزشکی دیگری هم چون اسکیزوفرنیا(3) نباشد.

علی رغم این که این بیماری بیش از هفتاد سال شناخته شده است، ولی هنوز از سوی هیچ سازمان علمی جهان و یا کتب و منابع پزشکی، علت قطعی و دقیق این

ص:69


1- (1) مستدرک الوسائل، ج 14، ص 153، ج 21؛ نیز شبیه این روایت نگاه کنید به: کافی، ج 4، ص 180، حدیث 2؛ و ج 5، ص 330، حدیث 3؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 410، حدیث 1؛ روضۀ الواعظین نیشابوری، ص 374.
2- (2) مطالب این قسمت با استفاده از جزوۀ دست نویس آقایان دکتر فرشید تقی زاده (روان پزشک) و حسین زمانی تکنیسین اتاق عمل (جراحی تغییر جنسیت) است که تحت عنوان: « Transsexual » تنظیم شده است.
3- (3) . schizopronia.

بیماری بیان نشده است. با این وجود، فرضیه هایی در این زمینه وجود دارد که در ذیل به برخی از آن ها اشاره می شود.

گفتار اول: عوامل زیست شناختی

(1)

بند 1. ژنتیک:(2) در برخی کتب ذکر شده که ژن حامل این صفت بر روی کروموزوم x در پایۀ q وجود دارد، ولی هنوز وجود این ژن به قطعیت نرسیده است.

بند 2. اثرات هورمونی:(3) در انسان حالت سلولی هورمونی اولیه به صورت زن است و مجاری و غدد جنسی اولیه بی تفاوت می باشد و با رشد جنین فقط با افزایش آندروژن (که از کروموزوم y منشأ می گیرد) جنس مرد پدید می آید. در غیاب بیضه ها و آندروژن، سیستم تناسلی خارجی به شکل زنانه در می آید. بنابراین، مردانگی یا زنانگی به آندروژن های دوران جنینی بستگی دارد.

هنوز نمی دانیم که آیا مصرف داروهای هورمونی در دوران حاملگی و یا حتی داروهای غیرهورمونی می تواند در روند تعیین جنسیتِ جنین نقش داشته باشد یا نه. در یک مطالعۀ بزرگ، پسرانِ مادران دیابتی که در طی دوران حاملگی، ترکیبی از استروژن و پروژسترون دریافت کرده بودند بررسی شدند. نتایج، نشان دهندۀ آن بود که این پسرها در مقایسه با گروه، گواه کم تر تهاجمی و کم تر مردانه بودند. بنابراین سطوح هورمونی جنسی قبل از زمان تولد می تواند بر روی رفتار جنسی و هم چنین تجارب اجتماعی اولیۀ کودک مؤثر باشد.

در مطالعه ای دیگر بر روی مردان آلمانی متولد شده در سال های 1941 تا 1946 میلادی که سال های پر استرس و اضطراب جنگ جهانی دوم بود، درصد بالایی از انحراف های جنسی مشاهده شد. از این رو، استرس بر روی «هویت جنسی» و نیز «نقش جنسی»(4) نقش مهمی دارد. دکتر فرشید تقی زاده، روان پزشک می گوید:

ص:70


1- (1) . Biologic Factors
2- (2) . Genetics
3- (3) . Hermonal Effects
4- (4) . Sexuel Role.

ما در کلینک جراحی تغییر جنسیت از مادران بیماران اختلال هویت جنسی این سؤال را می پرسیم که: آیا در طی دوران حاملگی به ویژه سه ماهۀ اول حاملگی استرس و اضطراب داشته اند یا نه ؟ آیا حادثۀ ناگواری برای آن ها پیش آمده است یا نه ؟ حدود 90 درصد مادران، وجود یک عامل استرس زا را بیان می کنند.

گفتار دوم: عوامل عصب شناسی

در مطالعاتی که انجام شده است نتایجی در رابطۀ با اندازۀ هسته های هیپوتالاموس به دست آمده است که بسیار جالب است، ولی هنوز جای تردید وجود دارد و قطعیت نیافته است. بر اساس این مطالعات، اندازۀ هسته های هیپوتالاموس، در بیماران اختلال هویت جنسی نسبت به افراد سالم کوچک تر است. از این رو، این فرضیه شکل گرفته است که کوچکی اندازۀ هسته های هیپوتالاموس، منشأ بروز این بیماری شده است.

گفتار سوم: عوامل روان شناخت
بند اول: نظریۀ روانی - اجتماعی

طبق این تئوری، احتمال داده می شود که عوامل و برخوردهای اجتماعی می تواند تا حدودی در تعیین هویت جنسی فرد تأثیر گذار باشد. برای مثال، مردانگی زداییِ مادر با فرزند پسرش، می تواند یکی از این عوامل باشد. به عبارت دیگر، هرگاه والدین خواهان فرزند دختر باشند وبا پسر خویش، همانند یک دختر رفتار کنند، این فرزند به تدریج به سوی این بیماری سوق داده می شود؛ به گونه ای که وی که کاملاً دارای آلت تناسلی مردانه است، خود را دختر می داند.

بند دوم: نظریۀ روانی - جنسی

بر اساس این تئوری، تربیت روانی - جنسی کودک و نیز برخوردهای جنسی والدین در حضور کودک می تواند تجارب منفی به بار آورد. دکتر فرشید تقی زاده، روان پزشک می گوید:

لازم می دانم شرح یک پروندۀ روان پزشکی یکی از بیمارانم را به رشتۀ تحریر درآورم. ماجرا از این قرار بود که یک روز صبح تابستانی وقتی در

ص:71

درمانگاه روان پزشکی مشغول مطالعه بودم، مرد 25 ساله ای برای مشاوره نزد من آمده بود. مشکلش را جویا شدم. اصل ماجرا از این قرار بود که آقای ب. ا، بیست و پنج ساله، لیسانس کامپیوتر، در دوران کودکی با صحنه هایی از روابط پدر و مادر مواجه شده بود و این رفتار، استرس و نگرانی های زیادی را در وی ایجاد کرده بود. وی فکر می کرد که پدرش، مادر را مورد آزار و اذیت قرار می داده است و نیز تا به این سن که رسیده است، هر وقت به یاد چنین صحنه هایی می افتد سریعاً دچار اضطراب می شده است. از این رو، از ازدواج متنفر بود.

مبحث ششم: تراجنسیتی (ترانس سکشوالیسم)

اشاره

(1)

یکی از انواع و بلکه مهم ترین مورد اختلاف هویت جنسی، افراد تراجنسیتی یا ترانس سکشوالیسم است که با بحث تغییر جنسیت ارتباط زیادی دارد؛ چه این که این عده، از جنسیت خویش به شدت ناراضی بوده و مایلند با عمل جراحی تغییر جنسیت، به جنسیت مقابل درآیند.

گفتار اول: تعریف تراجنسیتیی (ترانس سکشوال)

تراجنسیتی حالت کسی است که دارای جنسیت مشخص و معین است، ولی قویاً اعتقاد دارد که او متعلق به جنس مخالف است. رفتارش را با رفتار جنس مطلوب خود مطابقت می دهد و سعی می کند که با استفاده از امکانات پزشکی و جراحی، جسم خود را نیز مطابق جنس مطلوب در آورد و شناسنامۀ خود را عوض کند.(2) هم چنین در تعریف تراجنسیتی (ترانس سکشوالیسم) چنین گفته شده است: ترانس سکشوالیسم یا زنانه گرایی یا مردانه گرایی جنس مخالف عبارت است از احساس مبرم ناراحتی و عدم سنخی از ساخت آناتومیک جنسی خود، و آرزوی مبرم به خلاصی از اعضای تناسلی خویش، و زندگی کردن به صورت فردی از جنس مقابل. تشخیص

ص:72


1- (1) . Transsexualim.
2- (2) صمد قضایی، پزشکی قانونی، ص 568.

فوق فقط وقتی داده می شود که این آشفتگی اقلاً به مدت دو سال ادامه داشته باشد و محدود به دورۀ استرس نباشد و علت آن، اختلال روانی دیگری مانند اسکیزوفرنی(1) نبوده و یا توأم با نابهنجاری کالبد شناسی جنسی یا ژنتیک نیز نباشد. چنین اشخاصی معمولاً از لباس مخصوص جنس آناتومیک خود ناراحتند و بارها این ناراحتی، منجر به پوشیدن لباس جنس مخالف می شود و غالباً به فعالیت هایی مربوط به جنس مقابل دست می زنند.(2) برای توضیح بیش تر اصطلاح فوق، توضیح و تعریف سومی نیز آورده می شود: ترانس سکشوالیسم کسی است که جنس روانی وی با سایر ملاک های تعیین جنس، یعنی جنس کروموزومیک، هورمونال و آناتومیک او در تعارض است. چنین شخصی خود را قربانی یک اشتباه نابخشودنی طبیعت یا پدر و مادر تلقی می کند؛ زیرا از نظر وی، در حالی که جنس روانی وی اقتضای مرد بودن داشته، جنس ظاهری وی در شکل زن متجلّی شده است. لذا این فرد سعی می کند که چاره ای برای معالجۀ این نقص و یا برطرف ساختن این عدم انطباق بیابد.

از این رو، می توانیم ترانس سکشوالیسم را چنین تعریف نماییم: تعارض جنس روان شناسانه و یا جنس رفتاری یا جنس ظاهری که معمولاً جنس ظاهری نیز به نوبۀ خود نتیجۀ جنس کروموزومیک و هورمونال می باشد.

با این تعریف، ترانس سکشوالیسم، حالت فردی است که این دو جنس وی با هم در تعارض باشند و الا پس از عمل جراحی برای انطباق جنس ظاهری بر جنس روانی و یا جنس روانی بر جنس ظاهری، دیگر به وی ترانس سکشوال نباید اطلاق نمود. هم چنین باید ترانس سکشوالیسم را از فرد خنثی یا دو جنسی (هرمافرودیت)(3) تمییز داد. فرد خنثی، تعارض جنسی اش در همان مرحله جنسی آناتومیک است؛ یعنی هم ظاهر و آلت

ص:73


1- (1) . Schizopronia.
2- (2) فرامرز گودرزی، پزشکی قانونی، ج 2، ص 1219.
3- (3) . Hermafrodit.

جنسی مردانه دارد و هم زنانه، در حالی که در ترانس سکشوالیسم این تعارض در دو ملاک از ملاک های تعیین جنس می باشد.(1)

گفتار دوم: بررسی واژۀ ترانس سکشوال

واژۀ Transsexual که از دو بخش « trans » و « sexual » تشکیل شده است، گاه «ترانس سکشوال» تلفظ می شود و بیش تر «ترانس سکسوال» تلفظ می گردد.

واژه Transsexual از اصطلاحات جدید پزشکی و روان پزشکی است که هنوز هیچ معادل رسمی از سوی «فرهنگستان زبان فارسی» برای آن ابداع نشده است. نویسندگان، پزشکان و روان پزشکان هر یک به سلیقۀ خویش، معنای خاصی را برای آن بیان می کنند. گاه معادل آن «ناراضیان جنسی»(2) بیان شده، در مواردی واژۀ فوق به «دگر جنسیت جوها»(3) ترجمه شده است. برخی پزشکان معادل «روان دگر جنسی»(4) را پیشنهاد می کنند.

به نظر می رسد هیچ کدام از معانی بیان شده، چه از لحاظ ساخت واژه ای و چه از لحاظ انتقال بار معنایی قابل نمی باشند؛ چون در زبان لاتین واژۀ Trans به معنای انتقال یا حالتی معلق در بین دو وضعیت است و از آن، واژه های زیادی هم چون: Transportion ( حمل و نقل، بارکشی و انتقال)(5) ، Transiation ( ترجمه، تفسیر، انتقال، حرکت انتقالی) و غیره ساخته شده است.

در مقابل، در زبان فارسی ما واژۀ «ترا» را داریم که دقیقاً معنای «انتقال و یا حالتی

ص:74


1- (1) عبدالرسول دیانی؛ «حقوق اخلاقی پزشکی (بیواتیک) و اصلاح جنسیت»، مجلۀ دادرسی، ش 29 (آذرودی 1380)، ص 10.
2- (2) زینب کوچکیان زلبوا؛ بررسی وضعیت ومشکلات ناراضیان جنسی، پایان نامه مقطع کارشناسی دانشگاه تربیت مدرس، ص 1.
3- (3) علی رضا کاهانی؛ اختلال هویت جنسی، دگر جنسیت جوها.
4- (4) بهرام میرجلالی؛ بیماری روان دگر جنسی را بهتر بشناسیم (یادداشت کوتاه).
5- (5) عباس آریان پورکاشانی و منوچهر آریان پورکاشانی؛ فرهنگ دانشگاهی انگلیسی - فارسی، دورۀ دو جلدی، ج 2، ص 2352.

معلق در بین دو وضعیت» را در بر دارد. بنابراین، به نظر می رسد معادل «تراجنسیتی» برای Transsexual ( ترانس سکشوال) نه تنها از لحاظ لفظی، شیوایی و روانی بیش تری دارد، بلکه به راحتی معنای آن را نیز منتقل می کند.

گفتار سوم: تراجنسیتی در کودکان

کودکان هماهنگ با جنسی که با آن پرورش می یابند(1) که جنس تعیین شده(2) نیز نامیده می شود و بر پایۀ مزاج کودک، کیفیات والدین و تعامل بین آن ها متکی است، هویت جنسی پیدا می کنند. از نظر جنسی نقش های جنسی مقبولی وجود دارد: از پسرها انتظار نمی رود که دختر صفت بار آیند و از دختری انتظار پسرواری نمی رود. بازی های پسرانه (مثل دزد و داروغه) و بازی ها دخترانه (مثل عروسک و خانه عروسکی) وجود دارد. این نقش ها آموخته می شود، هر چند برخی از محققین معتقدند که بعضی از پسرها مزاجاً ظریف و حساس هستند و برخی از دخترها پرخاشگرتر و پرانرژی ترند؛ یعنی صفاتی که به طور کلیشه ای در فرهنگ ما به ترتیب به زنانگی و مردانگی تعبیر می شوند.

کیفیت رابطۀ مادر - کودک در سال های اول زندگی، اهمیت فوق العاده ای در برقراری هویت جنسی دارد. ضمن این سال ها مادر احساس غرور نسبت به جنس خود را در کودک بیدار می کند. مادر خشن و بی ارزش کننده، می تواند در رشد هویت جنسی کودک اختلال ایجاد کند. برخی از کودکان با این پیام مواجه می گردند که اگر هویت جنسی جنس مقابل را بپذیرند، مطلوب تر خواهند بود. کودکان آزار دیده و مطرود ممکن است طبق این باور رفتار کنند که اگر متعلق به جنس مقابل باشند، مدارای بهتری با آنان خواهد شد. مسایل «هویت جنسی» ممکن است در نتیجۀ مرگ، غیبت طولانی یا افسردگی مادر نمود بیش تری پیدا کند. در این حالت، پسر بچۀ کوچک ممکن است با همانندسازی کامل به او واکنش نشان دهد؛ یعنی تبدیل به مادر شدن به منظور جایگزینی پدید آید.

ص:75


1- (1) . Sex of rearing.
2- (2) . Assigned sex.

نقش پدر نیز در این سال های اولیه حائز اهمیت است. فقدان پدر و جایگزین شدن مادر به جای او، کودکان را با مخاطرات شدیدی روبه رو می سازد. برای دختر بچه، پدر نمونۀ شئ محبوب آتی است و برای پسر بچه، پدر الگویی برای همانند سازی مردانه است(1) خصوصیت اساسیِ «اختلال هویت جنسی» وجود ناراحتی شدید و مستمر در کودک در مورد جنس معین شدۀ خود و میل شدید یا اصرار بر متعلق بودن به جنس مقابل است. دخترها و پسرها از لباس پوشیدن کلیشه ای طبیعی دخترانه یا پسرانه منحرف شده، و خصوصیات تشریحی خاص خود را رد می کنند. در منتهی الیه طیف اختلال هویت جنسی کودکان، پسرهایی قرار دارند که طبق معیارهای فرهنگ خود، دخترانه تر از هر دختری هستند، و دخترهایی که مرد صفت تر از هر پسری هستند. در طیف اختلال هویت جنسی مرز واضحی بین کودکان که مستحق تشخیص رسمی هستند و آن هایی که چنین استحقاقی ندارند، نمی توان تعیین کرد. به همین علت، میزان شیوع آن نامعلوم است. دختران مبتلا به این اختلال معمولاً همنشین های پسر دارند و علاقۀ آزمندانه بر ورزش های خشن و بازی های بی نظم و ترتیب نشان می دهند و علاقه ای به عروسک بازی و بازی خانه نشان نمی دهند. ندرتاً دختر مبتلا به این اختلال از ادرار کردن در حالت نشسته امتناع کرده و ادعا می کند که آلت مردانه دارد یا پیدا خواهد کرد و تمایلی به داشتن پستان و قاعده شدن نشان نمی دهند و قاطعانه اظهار می کند که وقتی بزرگ شد مرد خواهد شد.

پسرهای مبتلا به این اختلال، با فعالیت های دخترانه اشتغال ذهنی پیدا می کنند. ممکن است ترجیح دهند که لباس دخترانه یا زنانه بپوشند. این پسرها میل شدیدی برای شرکت در بازی ها و وقت گذرانی های دخترانه دارند. عروسک های ماده، اسباب بازی مورد علاقه آن ها است و هم بازی های مورد علاقه آن ها را نیز دخترها تشکیل می دهند. در بازی «خانه» چنین پسرانی، نقش زن ها را انتخاب می کنند. ادا و اطوار و اعمال آن ها

ص:76


1- (1) کاپلان ها رولد، سادوک بنیامین، خلاصه روان پزشکی، ج 2، ص 383 382.

طبق معیارهای فرهنگی خاص دخترها تلقی می شود و معمولاً چنین پسرهایی در گروه های همتا مورد اذیت و آزار قرار گرفته یا طرد می شوند. در حالی که تا سن بلوغ همین جریان در مجمع دخترها نیز روی می دهد. پسرهای مبتلا به این اختلال ممکن است اظهار کنند که تبدیل به زن خواهند شد. در موارد نادر، پسری با این اختلال، مدعی می گردد که آلت تناسلی و بیضه های او در حال تغییر شکل است، یا از بین خواهد رفت و یا بهتر است که شخص آلت مردانه یا بیضه نداشته باشد.

بعضی از کودکان به خاطر تمسخر سایر بچه ها و فشار مدرسه برای ملبس شدن به لباس کلیشه ای جنس معین شدۀ آن ها، از رفتن به مدرسه خودداری می کنند. اکثر کودکان مبتلا به این بیماری، این اختلال را تکذیب می کنند.(1) این افراد در کودکی با نشانه های زیر خود را نشان می دهند:

در پسرها قاطعیت بر این که بیضه ها و آلت تناسلی، چیزی نفرت آور هستند. از بازی های پسرانه بیزارند، بازی های پسرانه را نمی پسندند و تمایل به پوشیدن لباس های دخترانه دارند و گاهی بدان جا می رسد که اقدام به قطع آلت و در آوردن بیضه ها می کنند. در دخترها تمایلی به رشد سینۀ خود و شروع عادت ماهانه ندارند، از پوشیدن لباس های معمولی دختران متنفرند، امتنا از ادرار کردن در حالت نشسته دارند.

بیماران مؤنث از دو نقطه نظر با مردهای شبیه خودشان متفاوتند:

الف) رفتار ناشی از اختلال هویتشان کم تر اغراق آمیز است و بیش تر کیفیت متقاعدکننده دارد.

ب) میزان علاقه به فعالیت جنسی در آن ها شدیدتر می باشد. (2)

گفتار چهارم: تراجنسیتی (ترانس سکشوالیسم) در نوجوانان و بزرگسالان

در نوجوانان و بزرگسالان نیز علایم و نشانه هایی مشابه وجود دارد. نوجوانان و افراد بالغ مبتلا به این اختلال، آرزوی جنس مقابل بودن را آشکارا ابراز می کنند. فراوان سعی

ص:77


1- (1) پیشین، ص 382-383.
2- (2) دکتر علی رضا کاهانی: اختلال هویت جنسی، دگر جنسیت جوها، ص 29.

می کنند که به عنوان عضوِ جنسِ مقابل پذیرفته شوند و آرزو می کنند که مثل فردی متعلق به جنس مقابل زندگی کنند و مورد مدارا قرار بگیرند. علاوه بر این، سعی می کنند که ویژگی های جنس مقابل را کسب کنند. ممکن است معتقد باشند که با جنس عوضی متولد شده اند و عبارات مشخص در این ردیف بیان می کنند: «احساس می کنم زنی هستم که در جسم مردانه به دام افتاده ام»، یا برعکس.

این نوجوانان و بزرگسالان غالباً درخواست اقدامات طبی و اعمال جراحی برای تغییر جنسیت یا تغییر دادن ظاهر جسمی خود دارند. بسیاری از پزشکان از اصطلاح «ترانس سکشوال» یا « Ts » یا «اختلال هویت جنسی» استفاده می کنند. خود این افراد نیز در اشاره به خود، از اصطلاح «ترانس سکشوال» استفاده می کنند. شخص ترانس سکشوال، اشتغال ذهنی مستمر با از بین بردن صفات جنسی اولیه و ثانوی خود و کسب صفات جنس مقابل دارد. میل به ملبس شدن و زندگی کردن به صورت عضوی از جنس مقابل همیشه وجود دارد. دستگاه تناسلی آن ها برای خودشان نفرت آور است و به همین دلیل، مصرّانه در خواست عمل جراحی می کنند. این میل ممکن است بر تمام امیال شخص غلبه کند.

گفتار پنجم: علایم و نشانه های اختصاصی

هر چند پیش تر به نوعی به برخی علایم و نشانه های تراجنسیتی (ترانس سکشوال) به صورت پراکنده اشاره شده است، ولی در زیر به طور مشخص به چند نشانۀ این بیماری اشاره می شود:

بند اول: تشخیص ترانس سکشوالیسم موقعی داده می شود که شخص مبتلا، دارای جنسیت مشخص و قطعی، چه از نظر جسمانی و چه از نظر بیولوژی باشد و هیچ گونه شکی از این نظر وجود نداشته باشد. جنسیت توارثی (ژنتیک) و گونادها و گونادوفورها و اعضای تناسلی خارجی و خصوصیات جنسی ثانوی همگی به طور قطعی، مشخص جنسیت آن شخص باشد.

بند دوم: از نظر روانی هم این افراد به طور قاطع خود را متعلق به جنس مخالف خود

ص:78

دانسته و کاملاً وضع روانی جنس مزبور را دارند. از پزشک می خواهند تغییر جنسیت آن ها را عملی سازد. اگر چه مدت ها از نظر روانی سالم می مانند، ولی امکان این که در اثر یأس از تغییر جنسیت، دچار دپرسیون شده و قصد خودکشی کنند وجود دارد. در معاینه این افراد که معمولاً لباس جنس مخالف را پوشیده اند، نزد مردان ژینکوماستی در اثر به کار بردن هورمون های زنانه و احتمالاًٌ تغییرات اعضای تناسلی خارجی در اثر عمل جراحی مشاهده می شود. تغییرات عکس نزد زنان به علت دشواری تهیه دستگاه تناسلی خارجی مردانه به کمک جراحی هم چنین از بین بردن پستان ها کم تر دیده می شود.(1) بند سوم: آسیب بدنی به خود: خطراتی برای آسیب به آلت تناسلی در مردان مبتلا، به طور نسبتاً شایع وجود دارد. اگر چه نادر است که عملاً به خود آسیب برسانند، اما به هر حال، ممکن است اتفاق افتد، که شامل قطع آلت تناسلی و بیضه ها می شود.(2) «کریگر»(3) در سال 1982 م. سه مورد از این نمونه را در یک دورۀ دو ساله در «سانفرانسیکو» ذکر کرده است که به علت نداشتن پول کافی برای پرداخت هزینۀ عمل جراحی ترمیمی تبدیل جنسی، دست به این کار زده بودند. (4)پروفسور بهرام میرجلالی، جراح تغییر جنسیت در ایران، به نگارنده گفت: سه تن از ترانس سکشوال های مذکر، به دلیل نفرت شدید از جنسیت خود، دست به خودکشی زدند که خودکشی آنان به صورت قطع آلت تناسلی و بیضه ها بود که متأسفانه دو تن از آن ها جان خویش را از دست دادند و ما موفق شدیم با عمل جراحی، فرد سوم را تغییر جنسیت داده و جان او را نجات دهیم.

بند چهارم: خشونت و رفتار غیر قانونی: تجربۀ اکثر پزشکان نشان می دهد که این بیماران به ندرت رفتار خشونت آور بارزی از خود نشان می دهند.(5)

ص:79


1- (1) دکتر صمد قضایی؛ پزشکی قانونی، ص 568-569.
2- (2) فرامرز گودرزی، پزشکی قانونی، ج 2، ص 1294.
3- (3) . Krieger.
4- (4) همان، ج 2، ص 1294.
5- (5) همان، ج 2، ص 1294.

در پایان این بخش برای تکمیل بحث، دیدگاه مدیر کل دفتر امور آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی را می آوریم. دکتر سید هادی معتمدی دربارۀ پدیده تراجنسیتی چنین می گوید: در میان بیماران مبتلا به اختلالات هویت جنسی، به دلیل وضعیت خاص روحی و روانی آن ها، افزایش تمایل به خودکشی وجود دارد. عمل جراحی تغییر جنسیت بین 15 تا 20 میلیون تومان هزینه در بر دارد که با بودجه ای که هر ساله در اختیار این دفتر قرار داده می شود، فقط می توان هزینۀ جراحی یک بیمار را تأمین کرد، ولی خوشبختانه با سایر کمک هایی که می شود سالانه می توان حدود 20 نفر را تحت پوشش قرار داد. این بیماری پدیدۀ جدیدی نیست، ولی نسبت به سایر بیماری های هویتی شیوع بالایی دارد که در بسیاری از موارد نیز خانواده ها مقصرند. ترانس سکشوال(1) به معنی دگر جنس خواهی، یک اختلال هویتی شناخته شده روان پزشکی است که در آن فرد به طور مستمر از جنسیتی که دارد ناراضی است و با جنس مخالف خود همانند سازی می کند. تغییر جنسیت، زیر مجموعه ای از یک اختلال هویتی است که تمامی افراد دارای اختلال هویتی به آن نمی رسند، بلکه تنها 10 درصد افراد دارای اختلال هویتی، به مرحله تغییر جنسیت می رسند. این در حالی است که در این بیماری، زمینه های فردی وجود دارد که در مجاورت با شرایط محیطی موجب بروز این مشکل می شود. بنابراین، از نظر علمی، عمل جراحی برای این افراد ضروری است؛ زیرا فرد به مرحله ای رسیده که نمی تواند جنسیت خود را بپذیرد و در رفتارهای اجتماعی خود نیز دچار مشکل می شود. به همین دلیل، برای افرادی که به این مرحله برسند، عمل جراحی در مورد آلت تناسلی توصیه می شود. تعداد افراد دارای اختلال هویتی مشخص نیست و اکثر افراد دارای اختلال هویتی به پزشک مراجعه نمی کنند. در سال 1380 ش. یک کمیتۀ کشوری برای رسیدگی به وضعیت این بیماران تشکیل شد و بخش حمایتی این کمیته، به عهدۀ سازمان بهزیستی گذاشته و در حال حاضر افرادی که برای تغییر جنسیت مراجعه می کنند به روان

ص:80


1- (1) . Transsexual

شناسان معرفی و تحت درمان قرار می گیرند که طی سه سال گذشته حدود 60 نفر از این بیماران تحت حمایت بهزیستی قرار گرفته اند. (1)

گفتار ششم: اقسام تراجنسیتی (ترانس سکشوال)
اشاره

بیماری فوق هم در مردان و هم در زنان یافت می شود، با این تفاوت، این بیماری در مردان بیش از زنان است، که در ذیل ترانس سکشوال مذکر و ترانس سکشوال مؤنث جداگانه مورد بررسی قرار می گیرد:

بند اول: ترانس سکشوال مذکر
اشاره

مردان ترانس سکشوال برای ایجاد پستان و سایر انحناهای بدنی زنانه از استروژن استفاده می کنند. با الکترولیز، موهای مردانه خود را از بین می برند و برای برداشتن قضیب و بیضه ها و ایجاد مهبل مصنوعی، تحت عمل جراحی قرار می گیرند.(2) مردان دچار این اختلال با آرزوی زندگی کردن به عنوان یک زن، اشتغال ذهنی پیدا می کنند. این قبیل مردان در جامعه به «اِواخواهر» معروفند. این اشتغال ذهنی ممکن است به صورت میل شدید برای ایفای نقش اجتماعی یک زن، یا به دست آوردن ظاهر جسمانی و جنسی زنانه از راه مصرف هورمون های زنانه یا جراحی تغییر جنسیت، نشان داده شود. مردان دچار این اختلال، از این که توسط دیگران به عنوان یک مرد در نظر گرفته شوند، یا اعمالشان در جامعه بر اساس جنسیت اصلی آن ها (یعنی همان مرد بودن) تعبیر و تفسیر شود، بسیار ناخشنود می گردند.

این قبیل مردان رفتار، لباس پوشیدن و اطوارگری های زنانه را به درجات مختلف نشان می دهند. برای مثال، آرایش زنانه می کنند و موهای خود را به شکل زنانه در می آورند، موهای صورت و بدن را به وسیلۀ الکترولیز یا سایر مواد موبر از بین می برند، سعی می کنند صدای خود را تغییر دهند و با آهنگی زنانه و عشوه گرانه صحبت کنند و بیش تر در پی مشاغل زنانه از جمله آشپزی، دوخت و دوز و منشی گری بر می آیند. این

ص:81


1- (1) سید هادی معتمدی؛ خبرگزاری مهر، 1383/8/29 ( MEHRNEWS. COM).
2- (2) کاپلان هارولد، سادوک بنیامین؛ خلاصه روان پزشکی، ص 385.

افراد احتمال دارد به طور پنهانی وقت بسیار زیادی را صرف مبدل پوشی و تلاش برای تبدیل ظاهر خود به یک زن صرف نمایند. لازم به توضیح است که رفتار مبدل پوشی این افراد به منظور کسب لذت انجام نمی شود (آن گونه که در مبدل پوشی انجام می شود) و از سوی دیگر، این قبیل بیماران بر خلاف مبدل پوشان جنسی، آلت تناسلی خود را به عنوان یک منبع لذت نگاه نمی کنند، بلکه از آن انزجار دارند و مصرانه خواستار آنند که با عمل جراحی، بیضه ها و قضیب آن ها برداشته شود.

بسیاری از مردان دچار نارضایتی جنسیتی، از وضع ناجور خود در رنجند. ابتلا به افسردگی در آنان شایع است و ویژگی های شخصیتی هم چون خودمدار بودن، پرتوقعی و توجه طلبی را از خود نشان می دهند. در برخی از پژوهش ها، عنوان شده است که تقریباً یک سوم این افراد ازدواج می کنند و نیمی از این ازدواج ها به طلاق می انجامد! هم چنین سابقۀ اقدام به خودکشی در تعداد قابل توجهی از آنان (تقریباً 16 درصد) گزارش شده است.(1) مردان دچار نارضایتی جنسیتی معمولاً از پزشک یا درمان گر خود انتظار دارند که اندام تناسلی و پستان های آن ها را به شکل زنان در آورد. از این رو، نخستین در خواست آنان از پزشکان، تجویز استروژن برای بزرگ شدن پستان هایشان است، و به دنبال این تقاضا، خواستار انجام عمل جراحی روی پستان ها، اخته کردن، قطع آلت تناسلی مردانه و حتی ایجاد یک اندام تناسلی زنانه می شوند. لازم به ذکر است که چنین تقاضاهایی را باید جدی گرفت؛ زیرا در اغلب موارد، طرح چنین در خواست هایی با توسل به تهدید و خودکشی و یا قطع عضو همراه است. بعضی از این بیماران اقدام به اخته کردن خود نموده و چنین وانمود می کنند که آسیب تصادفی بوده است. (2)

گزارش یک مورد ترانس سکشوال مذکر

در زیر شرح حال مردی که به بیماری اختلال هویت جنسی مبتلا بود، می پردازیم:

این جانب خ. م متولد 1329 خلاصه فهرست وار جهت آگاهی از مشکل و

ص:82


1- (1) محمد رضا نیکخو؛ زندگی جنسی مردان، ص 213-219.
2- (2) همان.

بیماری ام را خدمتتان ارسال می دارم. اولین علایم روحی یا دو جنسی بودن و عدم تلفیق جسم و روح در سنین کودکی به گواهی مادر و اطرافیانم بدین صورت بروز کرده که با گچ و وسایل دیگر، صورت خود را آرایش کرده و لباس پسرانه را از تن بیرون می کردم و در خواست لباس دخترانه (دامن،....) تا سن 17-18 سالگی می کردم که فکر می کردم من تنها در دنیا دارای چنین وضعیت نابهنجاری هستم. روحیه ای کاملاً زنانه داشتم و جسمی مردانه و همیشه در آرزوی معجزه ای بودم که جسمم هم مانند روحم به یک زن تبدیل شود و تمام رؤیاها و خواسته ها و رفتارهایم و سایر اعمال حسی و حرکتی و.... مثل یک زن بوده است. خانواده ام به این خاطر، چندین بار مرا به دکتر بردند. بعد از سنین بلوغ که اولین حس عاطفی (عاشق شدن) را تجربه کردم (نسبت به یک پسر همسایه). وی چند سال از من بزرگ تر بود که می دانستم این عشق ممنوع است. در سن 14 سالگی بنا به اتفاق در یک بیمارستان با دکتری که مشکل بیماری مرا می دانست برخورد کردم که به من بفهماند من یک بیماری دو جنس روحی دارم و در چه وضعیتی هستم و باید از خودم مراقبت کنم و دنبال عمل تغییر جنسیت باشم و نباید بگذارم به خاطر یک سری ارضای مسایل عاطفی، جسمم را وسیله قرار بدهم، که بعد از مدتی دچار بیماری خاص انحراف جنسی خواهم شد و این خود برایم بزرگ ترین درس و شانس بود. بعدها در سن 18 سالگی وارد شغلی شدم که آن ها نیز به رفتار غیر عادی و بیماری ام پی بردند که به مرکز بهداشت معرفی ام کردند. از آن زمان (سال 54-53) درمان من شروع شد که به خرج خودم و برای ادامه معالجات به خارج کشور فرستادند، ولی چون مسألۀ شرعی و عقیدتی این بیماری برایم مهم بود از چند مرجع سؤال کردم و آن ها با سؤال و جواب ها و آزمایشاتی، تکلیف یک زن را بر من واجب کردند، اما به خاطر مشکلات محیطی و خانوادگی و مالی در قبل از انقلاب نتوانستم تغییر جنسیت بدهم، ولی به حجاب در آمدم که این خود باعث شد پدرم به طور کلی مرا طرد کرده و مادرم به اجبار با من شروع به زندگی کرد. هم او

ص:83

کار می کرد و هم من. بعد از انقلاب و از سال 61-1360 ش، تا سال 64-1363 ش. درگیر مشکلات محیطی بعد از انقلاب بودم و زجر می کشیدم. مرا از حجاب بیرون آوردند و چون از سال 55-54 بنا به پیشنهاد و تجویز پزشک معالج هورمون مصرف می کردم دوباره در لباس مردانه محصور بودم. در سال 65-1364 ش. بنا به فتوای مرحوم حضرت امام خمینی دوباره به حجاب در آمدم و شروع به فعالیت اجتماعی در همین مورد نموده و چون می دانستم این جراحی در ایران موفقیت آمیز نیست و نیز از آن جایی که جراحی تغییر جنسیت برای اولین بار در تاریخ ایران رسماً و قانوناً حل شده بود، به یکی از کشورهای خارجی که در آن جا سابقه نیز داشتم رفته و در آن جا عمل کردم.

من یک پدیده و آفرینش ویژه هستم و با راهنمایی قرآن کریم (سورۀ طه، آیۀ 50) دوباره ازدواج کرده ام. الان در لباس و حجاب زنانه هستم و تکلیفات واجب یک زن را رعایت می کنم و هیچ وقت در بدترین شرایط اجتماعی - خصوصی از وضعیت نابسامان خود پشیمان نبودم. (1)

بند دوم - تراجنسیتی (ترانس سکشوال) مؤنث
اشاره

زن های ترانس سکشوال، پستان های خود را سفت می بندند، یا به ماستکتومی دو طرفه، هیسترکتومی، برداشتن تخمدان ها متوسل می شوند. برای ایجاد تودۀ عضلانی مردانه و کلفت کردن صدا تستسترون مصرف می کنند، و به قصد ایجاد آلت تناسلی مردانۀ مصنوعی، تحت عمل جراحی قرار می گیرند. این اعمال ممکن است شخص را از جنس مقابل تفکیک ناپذیر سازد.(2) زنان دچار این اختلال با آرزوی زندگی کردن به عنوان یک مرد اشتغال ذهنی پیدا می کنند. این اشتغال ذهنی ممکن است به صورت میل شدید برای ایفای نقش اجتماعی یک مرد یا به دست آوردن ظاهر جسمانی و جنسی مردانه از راه مصرف

ص:84


1- (1) دکتر علی رضا کاهانی؛ اختلال هویت جنسی، ص 74-75.
2- (2) کاپلان هارولد، سادوک بنیامین؛ خلاصۀ روان پزشکی، ص 385.

هورمون های مردانه یا جراحی تغییر جنسیت، نشان داده شود. زنان دچار این اختلال، از این که توسط دیگران به عنوان یک زن در نظر گرفته شوند، یا اعمالشان در جامعه براساس جنسیت اصلی آن ها (یعنی همان زن بودن) تعبیر و تفسیر شود، بسیار ناخشنود می گردند.

دختران دچار «اختلال هویت جنسی» در مقابل انتظارات یا تلاش های والدین برای پوشیدن لباس ها یا سایر آرایش های زنانه، واکنش منفی شدیدی نشان می دهند. برخی ممکن است از رفتن به مدرسه یا شرکت در نشست های اجتماعی که مستلزم پوشیدن لباس دخترانه یا زنانه است، اجتناب کنند. آن ها پوشش و موی کوتاه پسرانه را ترجیح می دهند. اغلب از سوی غریبه ها به جای پسران اشتباه گرفته می شوند و ممکن است در خواست کنند تا آن ها را با یک نام پسرانه صدا بزنند. قهرمانان خیالی شان اغلب مردان ستبر تن مانند حسین رضا زاده و یا قهرمانان فوتبال هم چون علی دایی هستند. آن ها علاقه ای به عروسک ها یا هر شکل از اسباب بازی با پوشش زنانه یا فعالیت های مربوط به ایفای نقش زنانه نشان نمی دهند.

دختران دچار این اختلال، ممکن است گاهی از ادرار کردن در وضعیت نشسته پرهیز کنند. احتمال دارد ادعا کنند که دارای آلت تناسلی مذکر هستند، یا این آلت در آن ها رشد خواهد کرد و بالاخره هم چون مردان خواهند شد. آن ها ممکن است خواهان عدم رشد پستان ها یا بروز قاعدگی باشند. این قبیل دختران معمولاً در ایفای نقش، رؤیاها و خیال پردازی هایشان، هویت جنسی مخالف را به شکل آشکاری نشان می دهند.

زنان بزرگسال که دچار اختلال هویت جنسی هستند، ممکن است به طور پنهانی وقت بسیار زیادی را برای مبدل پوشی و تلاش برای تبدیل ظاهر خود به شکل جنسی مخالف صرف کنند. این عده می کوشند تا در جمع، به صورت یک مرد ظاهر شوند. پریشانی یا آشفتگی روانی در مبتلایان به اختلال هویت جنسی، در سراسر دورۀ زندگی به گونه ای متفاوت ظاهر می شود. در کودکان به صورت ابراز ناخشنودی از جنسیت خویش جلوه گر

ص:85

می شود و ممکن است به دلیل تمسخر یا فشار برای پوشیدن لباس دخترانه، از رفتن به مدرسه خود داری کنند. در نوجوانان و بزرگسالان، اشتغال ذهنی با آرزوهای اتخاذ هویت جنسی مردانه، اغلب با فعالیت های عادی تداخل می کند و موجب افت تحصیلی یا کارکرد شغلی و سرانجام موجب ابتلا به افسردگی و اضطراب می شود.

گزارش یک مورد ترانس سکشوال مؤنث

در زیر شرح حال خانمی حدود چهل ساله که به بیماری «اختلال هویت جنسی» مبتلا شده بود، می پردازیم:

این خانم در خانوده ای به دنیا آمد که با وجود کثرت اولاد، همه فرزندان دختر بوده و پدر و مادر دیوانه وار مشتاق داشتن فرزند پسری بودند. هنگام تولد او، پدر با دیدن نوزاد دختر دیگر، خانواده را ترک گفت و مادر نیز که در اشتیاق پسری بود نامی مردانه برای دخترش انتخاب کرد!

پدر پس از چندی که به خانه بازگشت، برای دخترش شناسنامه ای با نام دخترانه گرفت، در حالی که افراد خانواده دختر را به نام پسرانه ای صدا میزدند و به او البسه پسرانه می پوشانیدند و موی او را مانند پسران کوتاه کرده و وی را وادار به حرکاتی می کردند که از پسران سر می زد. تعلیم و تربیت غلط کار را به جایی رساند که از کودکی در محیط خانوادگی مشتاق فرزند مذکر، او خود را مانند پسری تصور کرده و برخواهران خود حکم روایی می کرد و اگر کسی به او دختر خطاب می کرد به شدت تنبیه می شد و به همین علت تحصیلات او در کلاس های ابتدایی متوقف ماند؛ زیرا مدارس پسرانه از ثبت نام او خودداری می نمودند و پدر و مادر که تازه به خطای خود پی برده بودند، به نصیحت کودک پرداخته و او را که در سنین ده سالگی بود وادار به پوشیدن لباس دخترانه و رفتن به مدرسه دخترانه نمودند، ولی وی که هنوز کودکی بیش نبود، حاضر به تغییر لباس و پوشیدن پوشش دخترانه نشد و حتی چندین بار به قصد خودکشی اقدام به غرق نمودن خود در استخر و رودخانه و پرتاب نمودن خود از پشت بام کرد. تشویقات و تنبیهاتی که به کار رفت، هیچ یک مؤثر واقع نشد. پزشکان نیز

ص:86

از درمان وی درماندند و پدر و مادر به ناچار از فرستادن وی به مدرسه خودداری کردند و او جوانی بی تربیت و بی سواد با پوشش مردانه باقی ماند وبرای پسر جلوه دادن خویش در اجتماع به اغوای دختران، که از راز او بی خبر بودند، پرداخت و چندین بار نیز اقدام به ربودن دختران با ماشین خود کرد و هر بار مقامات قضایی محل را در اتخاذ تصمیم دچار سرگردانی نمود و چون در ایران پزشکان قانونی با تغییر جنسیت او مخالفت نمودند، به عنوان گردش به اروپا رفت و در آن جا با عمل جراحی ترمیمی، تخمدان و رحم او را خارج کردند و با مسدود نمودن مهبل و ایجاد دستگاه تناسلی ظاهراً مردانه و تجویز هورمون های جنسی مذکر، او را روانه ایران نمودند. فقدان هورمون های جنسی زنانه به تدریج او را به زنی چروکیده تبدیل کرد؛ در حالی که هنوز در اوج جوانی بود و عدم کارآیی هورمون های مردانه نیز روز به روز آشکارتر شد. نومیدی از دست یافتن به قوۀ مردی و پشیمانی از دست زدن به عمل جراحی به تدریج در او قوت گرفت و با از دست دادن پدر و مادر به مواد مخدر پناه برد و آرامش ناشی از استعمال افیون او را به تفکر در مورد گذشته و جوانی تباه شدۀ خود واداشت و تازه در این هنگام بود که به فکر چاره جویی افتاد و لباس مردانه را از خود دور کرد و زنی کامل عیار شد، ولی افسوس که سپری شدن دوران جوانی و از همه بدتر فقدان دستگاه تناسلی زنانه و برداشتن تخمدان ها، دیگر آب رفته را به جوی باز نمی گرداند و او به صورت خانمی معتاد به مواد مخدر و فردی خنثی، به انتظار مرگ روز خود را می گذرانید، در حالی که ثروت و مکنت باقی مانده از پدر و مادر برای او مفید فایده ای نبود.

سرانجام به این جانب مراجعه نمود و اکنون به توصیۀ من کودک بی سرپرستی را به فرزندی قبول کرده و مواد مخدر را ترک گفته و اوقات خود را صرف تربیت آن کودک می نماید و تنها عشق به آیندۀ این کودک است که او را زنده نگه داشته است.(1)

ص:87


1- (1) فرامرز گودرزی؛ پزشکی قانونی، چاپ 1370، ص 613-614.
گفتار هفتم: میزان بیماری تراجنسیتی (ترانس سکشوال)
بند اول: میزان بیماری تراجنسیتی در مقیاس جهانی

در مورد میزان شیوع این بیماری در مقیاس جهانی، دیدگاه های مختلفی بیان شده است. پروفسور بهرام میر جلالی، جراح تغییر جنسیت، که حدود 500 بیمار را در ایران تغییر جنسیت داده، می گوید:

«این بیماری روان دگر جنسی در تمام اجتماعات وجود دارد و تعداد بیماران تران سکس در کلیه آمارهای ممالک در حدود 4 تا 6 در هر صد هزار تولد می باشد و این تعداد به هیچ وجه به ملیت، نژاد، فرهنگ و تربیت گر اجتماعی بستگی ندارد و درتمام دنیا این بیماران با همین نسبت وجود دارند.»(1) دکتر کاپلان و سادوک معتقدند که در زمینۀ شیوع این بیماری، آمار دقیقی در دست نیست، اما به نظر می رسد در میان مردان شایع تر است، به طوری که در مردان یک در سی هزار و در زنان یک در صد هزار گزارش شده است.(2)

دکتر صمد قضایی دربارۀ آمار این بیماری می گوید:

«این بیماری نادر است. از هر یک صد هزار نفر مرد، یک نفر بدین عارضه مبتلا می شود، در صورتی که این نسبت در زنان بیمار، یک در برابر هر چهار صد هزار نفر می باشد.»(3) طبق آمار سازمان بهداشت جهانی، از هر یکصد هزار پسر و از هر چهار صد هزار زن در جهان یک نفر تغییر جنسیت می دهند و علاقه به تغییر جنسیت در پسران به مراتب بیش تر از دختران است.(4)

ص:88


1- (1) بهرام میرجلالی، بیماری ترانسکسو الیته را بهتر بشناسیم (روان دگر جنسی)، یادداشت کوتاه ص 1.
2- (2) کاپلان هارولد، سادوک بنیامین؛ خلاصۀ روان پزشکی، ترجمه نصرت الله پورافکاری، ص 385؛ دکتر حمیدرضا عطار و مریم رسولیان، «تشخیص اولیۀ اختلال هویت جنسی، گزارش موردی»، فصلنامۀ اندیشه و رفتار، ش 3 (زمستان 82)، ص 6.
3- (3) صمد قضایی؛ پزشکی قانونی، ص 568.
4- (4) مقاله: «تغییر جنسیت، پدیدۀ قرن 21 در ایران و جهان»، سایت: ( 2005/10/28) www. persian tools forums htm

با توجه به مطالب فوق، اولاً به دلایل مختلف در این باره، آمار دقیقی وجود ندارد؛ ثانیاً با توجه به آمار فوق و نیز بر اساس شواهد و قرائن دیگر، درصد این بیماری در مردان بیش از زنان است. به عبارت دیگر، تراجنسیتی مذکر که خواهان تبدیل شدن به جنس زن هستند، بیش از تراجنسیتی مؤنث است که خواهان تبدیل شدن به جنس مرد می باشند. از این رو، دکتر علی رضا کاهانی، متخصص پزشکی قانونی می گوید:

«نمونه های کلینکی نشان داده اند که میزان پسران دچار اختلال هویت جنسی نسبت به دختران، در حدود 7:1 (هفت پسر در مقابل یک دختر) است.»(1) دکتر عبدالرسول مهرسای که تاکنون مواردی از این افراد را عمل کرده است، در این باره می گوید:

«من بیش از 10 تا 15 جراحی انجام داده ام که فقط یک مورد از آن ها دختر به پسر بوده است و بقیه پسر به دختر. معمولاً این افراد قبل از عمل بسیار ناراحت و غمگین هستند و دعا می کنند در حالت فکری، روانی مورد علاقه شان باشند و شدیداً التماس می کنند که ما را از این وضعیت نجات دهید، وگرنه دست به خودکشی می زنیم». (2)

بند دوم: میزان بیماری تراجنسیتی در ایران

در ایران نیز همانند سایر نقاط جهان آمار دقیقی در مورد بیماری تراجنسیتی وجود ندارد؛ چون مکانیسم دقیقی برای شمارش این بیماران طراحی نشده است و همه این بیماران به مراکز درمانی مراجعه نمی کنند، بلکه فقط برخی از این بیماران جهت معالجه مراجعه می کنند. تعداد مراجعین به پزشکی قانونی، جهت کسب مجوز تغییر جنسیت، از سال 1366 تا 1380 حدود 270 نفر بوده اند، که از این تعداد، 200 نفر مرد و 70 نفر زن بوده اند که در نمودار زیر ملاحظه می کنید:

ص:89


1- (1) علی رضا کاهانی، اختلاف هویت جنسی، دگر جنسیت جوها، ص 46.
2- (2) احمد جلالی فراهانی، «مهرداد می خواهد شیدا شود»، روزنامه ایران، 1383/1/18.

شیوع مراجعین به پزشکی قانونی، جهت کسب مجوز تغییر جنسیت از سال 1366 تا 1380

معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی گفت: در حال حاضر به طور متوسط روزانه سه نفر بیمار دارای اختلال هویت جنسی ( Ts) به بهزیستی برای درمان و تغییر جنسیت مراجعه می کنند. محمدرضا خباز درگفت و گو با خبرنگار اجتماعی خبرگزاری مهر با بیان این مطلب افزود: هم اکنون از هر صد هزار نفر 4 تا 6 نفر دچار اختلال هویت جنسی هستند و با توجه به این که «اختلال هویت جنسی» یک نوع بیماری محسوب می شود، بنابراین، برای رفع مشکل و بیماری این افراد مانند بیماری های دیگر، باید اقدامات لازم از سوی مسؤولین و هم چنین خانواده های آن ها فراهم شود.

وی با اشاره به این که نقش اصلی در درمان این بیماری بر عهدۀ خانواده ها است، خاطر نشان کرد: خانواده ها نباید بااین بیماران مقابله و یا مبارزه کنند. 75 درصد از بیماران دارای «اختلال هویت جنسی» به خانواده ها مربوط می شود و چنان چه این افراد از سوی خانواده های خود طرد شوند، مشکلات و آسیب های بسیاری، گریبان گیر آن ها خواهد شد. از سوی سازمان بهزیستی برای درمان بیماران دارای اختلال هویت جنسی در سال 1384 ش. برنامه ریزی و سیاست های لازم در نظر گرفته شده است و هم چنین 20 میلیون تومان به این امر اختصاص یافته است. اعتبارات اختصاص یافته با توجه به تعداد مراجعین و افراد بیمار موجود در کشور، کافی نیست و نمی توان تمام این بیماران را مداوا کرد. بنابراین، در تلاش هستیم تا در سال 1385 ش. اعتبارات بیش تری به این امر اختصاص دهیم.(1)

ص:90


1- (1) خبرگزاری مهر، 84/5/31.
گفتار هشتم: درمان اختلال هویت جنسی (تراجنسیتی)

بیماری تراجنسیتی (ناراضیان جنسی) پیچیده تر از آن است که به سادگی بتوان در مورد درمان و یا لااقل کاهش عوارضی و ناراحتی های آن سخن گفت: گروه های مختلفی از پزشکان و متخصصان با این نوع بیماری گریبان گیر بوده اند. پزشکی قانونی برای تأیید بیماری اختلال هویت جنسی ( Ts) روزانه با پرونده هایی از این دست رو به رو هستند. برخی از «پزشکان غدد و هورمون» از طریق هورمون درمانی، به معالجۀ آنان پرداخته اند و عده ای از روان پزشکان از طریق معالجات روانی و راه کارهای ویژۀ خود، تلاش قابل تحسینی انجام داده اند، و در نهایت پزشکان جراحِ تغییر جنسیت، با عمل جراحی برخی از این بیماران، به کاهش آلام مبتلایان به بیماری تراجنسیتی کمک کرده اند.

اما پرسش اساسی این است که واقعاً چه راهی برای درمان این گروه از بیماران وجود دارد و اساساً چه موقع باید برای این گونه بیماران عمل جراحی تغییر جنسیت توصیه نمود، تا پشیمانی در پی نداشته باشد؟ عمل جراحی تغییر جنسیت دارای عوارض و هزینه های فراوانی است و در مواردی برخی افراد، پس از تغییر جنسیت از کردۀ خویش پشیمان هستند و خواهان بازگشت به جنسیت سابق خویش می باشند، دکتر کاپلان معتقد است حدود 70 درصد مردها و 80 درصد زن هایی که تحت درمان با جراحی قرار می گیرند، احساس رضایت می کنند. خودکشی در کسانی که تحت عمل جراحی برای تغییر جنس قرار گرفته اند تا 2 درصد گزارش شده است. عمل جراحی برای تغییر جنس دادن، روشی بحث انگیز است که باید مورد مداقه مستمر قرار گیرد.(1) برخی گزارش ها و تحقیقات پزشکی نشان می دهد در مواردی «درمان غیر هورمونی و غیر جراحی» در بیماران اختلال هویت جنسی مؤثر می باشد و باعث تثبیت هویت جنسی مشابه با ساختار ژنتیکی و جسمی آن ها می گردد. اختلال هویت جنسی طی گذشت زمان شدت و ضعف پیدا می کند و این شدت و ضعف متأخر از آسیب شناسی روانی همراه و در پاسخ به تجربیات جنسی و حوادث زندگی تغییر می یابد. حتی

ص:91


1- (1) هارولد کاپلان، بنیامین ساداک؛ خلاصۀ روان پزشکی، ص 389.

گزارش هایی از بهبودی خود به خود در بالغین مبتلا به اختلال هویت جنسی ذکر شده است. می توان با روش های درمانی ذکر شده به تخفیف علایم، حصول بهبودی و نیز درمان آسیب های روانی کمک کرد.(1) گاهی بیمارانی با تظاهر به اختلال هویت جنسی مراجعه می کنند که در واقع موارد هم جنس گرا و یا دگرپوشی یادگار خواهانه می باشند که انجام روان درمانی به تشخیص بهتر اختلال و نیز درمان آن ها منجر خواهد شد و توصیه به عمل جراحی تغییر جنسیت در این موارد تشخیص، یک تصمیم نادرست می باشد.(2) بنابراین، این پیشنهاد لازم به نظر می رسد که در مورد بیماران هویت جنسی چه نوجوان، چه بزرگسال از تصمیم زود هنگام به ویژه در مورد انجام جراحی تغییر جنسیت پرهیز شود. قبل از آن که راه حل جراحی مدنظر قرار گیرد، یک «دورۀ روان درمانی» یک ساله انجام شود و نیز یک «دوره آزمون زندگی» واقعی هم انجام گیرد و بیمار حداقل 18 سال سن داشته باشد. لازم به ذکر است که افزودن «درمان دارویی» به منظور کاهش میل جنسی و تضعیف مقاومت بیمار در برابر اجرای دستورات درمانی بسیار مفید است. مخصوصاً در افرادی که تجربۀ جنسی مکرر داشته اند، میزان همکاری درمانی تا قبل از تجویز دارو، بسیار ضعیف بود و با تجویز نورو لپتیک، توانمندی انجام دستورات و ادامه همکاری بسیار چشم گیر شد.

دکتر فرامرز گودرزی، متخصص پزشکی قانونی، در مورد زمان توصیه به تغییرجنسیت و انجام عمل جراحی معتقد است که تشخیص فوق وقتی داده می شود که این آشفتگی اقلاً به مدت دو سال ادامه داشته باشد و محدود به دورۀ استرس نباشد و علت آن اختلال روانی دیگری مانند اسکیزوفرنیا نبوده باشد و یا توأم با نابهنجاری های

ص:92


1- (1) . Mars I, Green R, Matrix - cols D. Adult gender identity disorder can remit, p: -. به نقل از: علی رض - ا ظه - یرالدین و دی - گران؛ «روان درم - انی موفقیت آمی - ز چه - ار مورد اختلال هویت جنسی»، مجله پزشکی قانونی، ش 37 (بهار 1384)، ص 39-40.
2- (2) . Meyenburg B. Gender , Identity disorder in adolescence: out come of psychotherapy , p: -. به نقل از: علی رضا ظهیر الدین و دیگران؛ پیشین، ص 40.

کالبد شناسی جنسی یا ژنتیک نیز نباشد. چنین اشخاصی معمولاً از پوشیدن لباسِ مخصوصِ جنس آناتومیک خود ناراحت هستند و بارها این ناراحتی، منجر به پوشیدن لباس جنس مخالف می شود و غالباً به فعالیت های مربوط به جنس مقابل دست می زنند. در مردان ممکن است به طور اولیه (آغاز در جنین اولیه و باقی ماندن در تمام طول زندگی) یا ثانویه (شروع بعد از کودکی در مراحل بعدی زندگی) باشد. این اختلال درزنانی دیده می شود که از اوان کودکی خود را به صورت جنس مذکر دیده و زندگی زنانه نداشته اند.(1)

دکتر کاپلان بر «درمان هورمونی» تأکید بیش تری دارد. البته وی معالجات روانی را نفی نمی کند، ولی به اعتقاد او «درمان هورمونی» تأثیر بیش تر و زودتری در معالجه «ترانس سکشوال» یا «اختلال هویت جنسی» دارد. وی معتقد است که به جای جراحی می توان هورمون درمانی کرد. مردهای بیولوژیک از استروژن، و زن های بیولوژیک از تستسترون استفاده می کنند. بیمارانی که استروژن مصرف می کنند، براساس احساس آرامش، دفعات کم تر نعوظ، و تظاهرات معدودتر انگیزۀ جنسی نسبت به قبل از درمان با هورمون، رضایت روان شناختی فوری گزارش می کنند. سترونی تازه آن ها موجب نگرانیشان نمی گردد. پس از چند ماه، انحناهای بدن گودتر می گردند. بزرگی محدود اما راضی کننده در پستان ظاهر می شود و حجم بیضه ها کاهش می یابد. کیفیت صدا تغییر نمی یابد. این بیماران نیاز دارند که از نظر فشار خون، هیپرگلیسمی، اختلال کنشی جنسی و پدیده های ترومبوآمبولیک تحت مراقبت قرار گیرند.(2) زن هایی که آندروژن مصرف می کنند، به سرعت متوجه افزایش انگیزۀ جنسی، بزرگ شدن و سرزنش ناحیۀ کلیتوریس، و پس از چند ماه قطع قاعدگی و خشونت صدای خود می گردند. اگر اقدام به وزنه برداری شود، بزودی افزایش حجم عضلات مشاهده می شود. بسته به نحوۀ توزیع قبلی موها، بیماران ممکن است افزایش متوسط در

ص:93


1- (1) فرامرز گودرزی؛ پزشکی قانونی، ج 2، ص 1293-1294.
2- (2) کاپلان هارولد، سادوک بنیامین؛ خلاصۀ روان پزشکی، ترجمه نصرت الله پور افکاری، ص 390.

مقدار و میزان زبری موهای صورت و بدن پیدا کنند. در بعضی طاسی ناحیه پیشانی پدید می آید. پدیده های ترومبوآمبولیک، اختلال کار کبد و افزایش کلسترول و تری گلیسیرید امکان پذیر است.(1) حتی پزشکان جراح تغییر جنسیت، بر پرهیز از عجله در عمل جراحی تأکید دارند. به اعتقاد آنان، روان کاوی و روان درمانی بر جراحی تغییر جنسیت مقدم است. معالجات روانی، اگر مؤثر واقع شود، هزینه و عوارض بسیار کم تری دارد و در نهایت بیمار تراجنسیتی، ممکن است جنسیت فعلی خویش را بپذیرد و از حالت «عدم تطابق جنسی» خارج گردد. پروفسور بهرام میر جلالی، جراح تغییر جنسیت در تأکید مطلب فوق می گوید:

می بایست بیماران مشکوک به مبتلا بودن به این بیماری را طی دوره های متعدد، روان کاوی و روان درمانی قرار داده، تا در صورت امکان، درمان روانی گردند و جسم خود را بپذیرند، و در صورت عدم موفقیت این دورۀ درمانی، تشخیص ترانس سکسوالیته [اختلال هویت جنسی] آنان مستعجل گردیده، لذا می بایست از طریق روان پزشکان برای عمل جراحی به جراحان سپرده گردند تا جسم آن ها تا حدی تبدیل به خواستۀ روان آن ها گردد. (2)

جمع بندی و بیان نظریۀ مختار

با توجه به مطالب پیش گفته می توان گفت: اصولاً در علم پزشکی برای درمان اختلال هویت جنسی از نوع تراجنسیتی، به ترتیب یکی از سه روش زیر مدنظر است:

روش اول - روان درمانی: بیماری تراجنسیتی (ناراضیان جنسی) یک بیماری روحی و روانی است و شخص دچار عدم تطابق جنسی است. اعتقاد او به جنسیت خویش، بر خلاف ظاهر جسمی او است. بنابراین، در وهلۀ اول، بایستی معالجات روان درمانی انجام پذیرد. هدف از این معالجه، پذیرش جنسیت ظاهری از سوی شخص بیمار

ص:94


1- (1) همان، ص 390.
2- (2) بهرام میرجلالی؛ بیماری ترانس سکسوالیته را بیش تر بشناسیم (روان دگر جنسی)، (یادداشت کوتاه)، ص 2.

است. به اعتقاد برخی روان شناسان، این نوع بیماری، از پیچیده ترین بیماری های روحی محسوب می شود. از این رو، در صد موفقیت این نوع معالجات نسبت به بیماران اختلال هویت جنسی، بسیار کم است. بنابراین، روش های دیگر مورد توجه قرار می گیرد.

روش دوم - هورمون درمانی: این روش به صورت مستقل و یا به صورت روش تکمیلی در کنار روش اول و روش سوم مورد توجه قرار می گیرد. پزشکان با تقویت هورمون جنسیتی که علایم آن در بدن شخص ظاهر است، تلاش می کنند که بین بدن و روان او توافق و هماهنگی ایجاد نمایند. علاوه بر این، این روش می تواند در تمییز غالبیت جنسیتی بر جنسیت دیگر در دو جنسی (خنثای بدنی) نیز استفاده شود؛ زیرا در دو جنسی نیز قبل از برداشت علایم یکی از دو جنسیت، باید برای پزشک جراح، اثبات شود که بقای علایم کدام جنسیت برای شخص مناسب تر و مفیدتر است و هورمون درمانی می تواند در تشخیص جنسیت مناسب به جراح کمک نماید. (1)روش سوم - انجام جراحی تغییر جنسیت: در این روش شخص به جنسیتی ملحق می شود که در نتیجۀ آزمایشات برای پزشک متخصص، هماهنگی و توافق آن نسبت به بدن و روان شخص بیش تر است. در نتیجه، در این روش علایم جنسی بدنی ترا جنسیتی (ترانس سکشوال) برداشته می شود و برای او علایم مصنوعی جنسیتی درست می شود که او به آن جنسیت ملحق شده است.

ضمناً انجام جراحی تغییر جنسیت در دو جنسی ها نیز مورد توجه پزشکان جراح است. در این حالت، ممیزی یکی از دو جنس نامناسب نسبت به وضع و تمایلات روانی شخص برداشته می شود و علایم بدنی جنسیت مناسب جایگزین می گردد.

ص:95


1- (1) علی رضا باریک لو؛ «وضعیت تغییر جنسیت»، اندیشه های حقوقی، ش 5 (زمستان 82)، ص 69.

ص:96

فصل پنجم: اختلال هویت جنسی؛ دو جنسی ها (خنثی ها)

مبحث اول: اهمیت و طرح بحث

بسیاری از احکام فقهی و حقوقی متناسب با جنس مرد یا زن است. به عبارت دیگر، برخی احکام و مسایل، ویژۀ مردان است و مسایل دیگری ویژۀ زنان. مانند: ارث، حجاب، نفقه، ولایت و سرپرستی. ولی وضعیت جنسیت دو جنسی ها (خنثی ها) در هاله ای از ابهام است. آیا این گروه، وظایف و تکالیف شرعی و نیز نقش اجتماعی خویش را به عنوان «زن» ایفا کنند، یا به عنوان «مرد»؟ بنابراین، تعیین جنسیت در مورد دو جنسی ها از اهمیت زیادی برخوردار است. توضیح این نکته ضروری است که واژۀ «خنثی» در ادبیات عرب، فقه و روایات اسلامی به کار می رود، ولی در زبان فارسی از آن به «دو جنسی» یا «نر ماده»(1) یاد می شود، و در زبان انگلیسی و علم پزشکی به «هرمافرودیت»(2) شناخته می شود.

در هر حال، «ابهام جنسی» یکی از مسایل مهم فقه و دانش پزشکی است. تشخیص

ص:97


1- (1) علی اکبر دهخدا، لغت نامۀ دهخدا، ج 7، ص 9977؛ حسن انوری، فرهنگ سخن، ج 4، ص 2831.
2- (2) . Hermafrodit.

به موقع عارضه، و تصمیم گیری سریع برای درمان و تبدیل دو جنسی ها (خنثی) به جنسیت مناسب، در پیش گیری از بسیاری از عوارض، از جمله عوارض روانی، اثر بسزایی روی دو جنسی و خانوادۀ وی خواهد داشت.

با این وجود، طرح مباحث دو جنسی ها، بدین معنا نیست در جامعه، عدد کسانی که به این بیماری مبتلا هستند زیاد است. هر چند تعداد آنان کم است، ولی لازم است وضعیت فقهی و حقوقی آنان روشن شود.

مبحث دوم: علت بروز دو جنسیتی (خنثی)

بار ژنتیکی در داخل سلول های انسان و بسیاری از موجودات زنده، به صورت رشته هایی که کروموزم(1) نامیده می شوند حضور دارد. انسان دارای 46 کروموزم است. کروموزم ها دو نوع هستند: کروموزم های جنسی(2) و کروموزم های غیرجنسی که اصطلاحاً کروموزم های آتوزم(3) نامیده می شوند.

کروموزم های غیر جنسی در واقع تعیین کنندۀ اکثر خصوصیات هر دو جنس هستند که میان آن ها مشترک است، ولی کروموزم های جنسی، صفات ویژۀ هر جنس را تعیین می کنند.

در انسان، در جنس مؤنث دو کروموزم جنسی یکسان هستند ( xx) ، اما در مرد یک کروموزم جنسی همانند زن است (کروموزم x) و کروموزم دیگر که کوچک تر است و در خانم ها یافت نمی شود و اصطلاحاً کروموزم y نامیده می شود؛ یعنی تابلوی کروموزم های جنسی مرد ( xy) است. صفات خاص هر جنس شامل خصوصیات بدنی و فیزیولوژیک ویژۀ آن جنس با کروموزم های جنسی آن جنس مرتبط است و نیز اختلال در کروموزم های جنسی، سبب اختلال های خاص هر جنس می شود.(4) به طور کلی، تعیین جنسیت یک جنین به لقاح اوول زن (تخمک) که حامل

ص:98


1- (1) . Chromosome.
2- (2) . Sex choromosome.
3- (3) . Autosome.
4- (4) نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه فردوسی مشهد، اسلام و فمینیسم (مجموعۀ مقالات)، ج 1، ص 272-273.

کروموزوم xx است با اسپرم مرد که حامل کروموزم x و y است، بستگی دارد. از ترکیب کروموزم x و x ، جنین مؤنث، و از ترکیب کروموزم x و y ، جنین مذکر پدید می آید؛ اما این بدان معنا نیست که همیشه ترکیب اسپرم حامل کروموزم x با تخمک زن، منجر به تشکیل جنین مؤنث و از آن y باعث جنین مذکر گردد؛ چرا که در یک گناد اندیفرانسیۀ جنین در حال رشد (هفتۀ 7-14) هم مجرای «وُلف»(1) و هم کانال «مولر»(2) وجود دارد. رشد مجرای مولر، جنین را به سمت مؤنث شدن، و در صورت رشد مجرای وُلف و رویش مجرای مولر، جنین به سمت مذکر شدن سوق پیدا می کند. بنابراین، وضعیت کروموزمی xx ( مؤنّث) و xy ( مذکر) زمانی تعیین کنندۀ جنسیت خواهد بود که اختلالی در رشد طبیعی مجرای مولر در جنین مؤنث و ولف در جنین مذکر به وجود نیاید. هرگونه اختلال در این روند تکاملی، جنین را به سمت «دو جنسی شدن» یا «هرمافرودیسم» سوق خواهد داد.(3) به عبارت دیگر، هرمافرودیسم به تمام حالاتی اطلاق می شود که در آن ها پدیده های عضوی غیر طبیعی ناشی از اختلال عمل تمایز یافتن دو جنس وجود داشته باشد. (4)

مبحث سوم: خنثی در لغت

اشاره

خنثی در اصل لغوی از واژۀ «خَنث» به معنای: لین، نرمی و ملایمت اخذ شده است و جمع آن خَناثی و خِناث است.(5) خنثی گاه به معنای: شبیه بودن و تمایل داشتن به چیزی آمده است. در لغت چنین گفته شده است:

خَنَثَ الرجلُ کلامَه: اذا شَبَّهَهُ بِکلامِ النّساءِ لیناً و رُخامةً؛(6)

ص:99


1- (1) . Wolff.
2- (2) . Muller.
3- (3) محمد حسن زاده نظرآبادی، «هرمافرودیسم حقیقی (دو جنسی)»، مجموعه مقالات سمینار دیدگاه های اسلام در پزشکی، به کوشش سید حسین فتاحی معصوم، ج 2، ص 73-74.
4- (4) صمد قضایی، پزشکی قانونی، ص 561.
5- (5) شریف علی بن محمد جرجانی، التعریفات، ص 45.
6- (6) سعدی ابوجیب، القاموس الفقهی لغة و اصطلاحاً، ص 124.

وقتی گفته می شود: مرد کلامش راخنثی کرد، منظور این است که سخن خویش را شبیه زنان نرم و آهسته نموده است.

ابن عباس، چنین می گوید:

لَعَن رسولُ الله (صلی الله علیه و آله): المخنَّثینَ مِنَ الرجال و المُترّجِلینَ مِنَ النساء؛(1)

رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، مردی که خودش را شبیه زنان در آورد، و زنی که خویش را شبیه مردان در آورد، لعنت کرده است.

خنثی در معنای مجازی آن در زبان فارسی، و شاید در زبان عربی، در مورد کسی یا چیزی به کار می رود که خصوصیت نوع خود را به طور آشکار یا فعال ندارد. به عبارت دیگر، با حالتی بدون علاقه به طرفین امری، یا بی تفاوت گاه گفته می شود: فلانی طوری خنثی رفتار می کند که هیچ کس متوجه تمایلاتش نمی شود.(2) نقش دوگانۀ خنثی، یا رفتار بی طرفانۀ خنثی، گاه در اشعار فارسی به کار می رود، که در زیر به چند نمونه اشاره می شود:

هم چو خنثی مباش نر ماده یا همه سوز باش یا همه ساز

(سنایی)

او دو آلت دارد و خنثی بود فعل هر دو بی گمان پیدا شود

(مولوی)

لاف مردی زنی و زن باشی هم چو خنثی مباش نر و ماده

(سعدی)(3)

به تناسب همین معنایی که در لغت برای واژۀ «خنثی» وجود دارد، در فقه نیز از آن استفاده شده است. بنابراین، معنای خنثی در اصطلاح فقه، به معنای لغوی آن نزدیک است. خنثی در فقه به کسی می گویند که نه حقیقتاً مرد است و نه حقیقتاً زن، بلکه به هر

ص:100


1- (1) همان، ص 124.
2- (2) حسن انوری، فرهنگ سخن، ج 4، ص 2831.
3- (3) حسن انوری، فرهنگ سخن، ج 4، ص 2831؛ علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، ج 7، ص 9977.

دو تمایل دارد، و شاید اساساً به هیچ یک از دو گروه تمایل نداشته باشد. در توضیح معنای فقهی خنثی نکات زیر بیان می شود:

گفتار اول: معنای مشهور خنثی

در معنای مشهور فقهی، خنثی کسی است که هم آلت مردانه و هم آلت زنانه، هر دو را دارد.(1) صاحب «معجم اصطلاحات فقهی» می گوید:

خنثی کسی است که در جسم خویش، مذکر بودن و مؤنث بودن را دارا می باشد.(2) وی در توضیح بیش تر دربارۀ خنثی می گوید:

در علم گیاه شناسی، خنثی عبارت است از گُلی که اعضای مذکر و مؤنث را در بردارد، و در بیش تر موارد، این اصطلاح به شخص - خواه مرد یا زن - گفته می شود که صفات جنس مخالف را دارا است و از این رو، به او خنثای کاذب گفته می شود.(3) معنای فوق، از سوی بسیاری از فقیهان اسلامی بیان شده است. از نظر آنان، «خنثی» یا «دو جنسی» کسی است که هر دو آلت مردانه و زنانه را دارد. فخرالمحققین در تعریف خنثی می گوید:

الخنثی و هو مَن لَهُ فرجان؛(4)

خنثی کسی است که دارای دو آلت [مردانه و زنانه] است.

ص:101


1- (1) علی مشکینی، مصطلحات الفقه، ص 232؛ محمدحسین مختاری و علی اصغر مرادی، فرهنگ اصطلاحات فقهی، ص 77.
2- (2) جِرجِس جرجس، معجم المصطلحات الفقهیة و القانونیة، ص 154: «الخنثی مَن یَجمعُ فی تکوینه الجسد بینَ الذُکورةِ و الاُنوثَة».
3- (3) همان، ص 154: «وفی علم النبات، الخنثی هی زهرۀ تحمل اعضاء الذکورة والانوثة، واکثر ما تطلق هذه العبارة علی الشخص، أکان انثی او ذکراً، الذی یحمل صفات جنسیة ظاهرة من الجنس الاخر وهذا ما یسمی بالخنوثة الکاذبة».
4- (4) فخر المحققین، تبصرة المتعلمین فی احکام الدین، ص 177.

علّامه حلّی می گوید:

الخنثی مَن له فرج الرجال و النساء؛(1)

خنثی کسی است که برای او آلت تناسلی مردان و زنان وجود دارد.

امام خمینی در تحریر الوسیله می گوید:

الخنثی، بِأن کان له فرج الرجال و النساء؛(2)

خنثی، به این معنا که برای شخص آلت تناسلی مردان و زنان وجوددارد

از نظر این عده از لغوی ها و فقیهان اسلامی، اساساً کسی که هیچ کدام از آلت تناسلی مردانه و زنانه را ندارد، داخل در تعریف «خنثی» نیست، بلکه به چنین فرد اصطلاحاً «ممسوح» می گویند. (3)

گفتار دوم: معنای غیر مشهور دربارة خنثی
اشاره

گاه در معنای خنثی گفته می شود: خنثی کسی است که یا دارای هر دو آلت تناسلی مردانه و زنانه است، و یا اساساً فاقد آلت تناسلی مردانه و زنانه است (ممسوح).

این معنا، از سوی برخی لغوی ها و عده ای از فقیهان اسلامی مورد توجه قرار گرفته است. لغت نامه دهخدا می گوید:

خنثی آن کسی است که هر دو اندام را دارد، و یا آن که هیچ یک از دو اندام را ندارد؛ نه مرد و نه زن.(4) نیز در تعریف خنثی گفته شده است:

خنثی، کسی است که [هر دو] آلت مردانگی و زنانگی در او هست؛ یا کسی که از سوراخی ادرار می کند، و آلت مرد و زن را ندارد.(5)

ص:102


1- (1) علامه حلی، تحریر الاحکام الشرعیة علی مذهب الامامیة، ج 2، ص 174.
2- (2) امام خمینی، تحریر الوسیلة، ج 2، ص 399، کتاب الارث.
3- (3) محمد حسین مختاری و علی اصغر مرادی، فرهنگ اصطلاحات فقهی، ص 178.
4- (4) علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، ج 7، ص 9977.
5- (5) دکتر سید محمد حسینی، فرهنگ لغات و اصطلاحات فقهی، ص 208.

شریف جرجانی در این باره می گوید:

خنثی در شریعت اسلام به کسی گفته می شود که دارای هر دو آلت مردانه و زنانه است، یا این که اساساً هیچ کدام از دو آلت مردانه و زنانه را ندارد.(1) آیت الله محمد صدر در تعریف خنثی می گوید:

همانا خنثی، انسانی است که دو آلت مردانه و زنانه را در وجود خویش جمع کرده، یا این که دو آلت در او مفقود است. (2)

نظریة مختار

به نظر می رسد که تعریف دوم، در مورد واژۀ «خنثی» - هر چند مشهور نیست - بهتر و دقیق تر از معنای اول - هر چند مشهور است - باشد. به عبارت دیگر، خنثی از نظر لغت و فقه دارای دو مصداق است: مصداق اول، کسانی اند که دارای هر دو آلت مردانه و زنانه هستند؛ مصداق دوم، کسانی اند که اصلاً هیچ کدام از دو آلت را ندارند، که به این عدۀ اخیر، «ممسوح» نیز گفته می شود.

از آن جایی که در فقه، احکام شرعی ویژۀ افراد ممسوح با افراد خنثی (دو جنسی ها) تفاوتی ندارد، بنابراین، در یک تعریف کلی، خنثی شامل هر دو مصداق می شود. مضافاً به این که مشکل تعیین جنسیت، در هر دو گروه وجود دارد.

مبحث چهارم: تاریخچۀ خنثی ها (دو جنسی ها)

اشاره

از گذشته تا کنون، خنثی ها (دو جنسی ها) در تمام جوامع یافت می شده است. این امر، پدیدۀ جدیدی نیست که بشر امروزی آن را کشف کرده باشد. به عبارت دیگر، می توان گفت از گذشتۀ بسیار دور و تقریباً از زمانی که انسان پا به کُرۀ زمین نهاده

است، افراد خنثی نیز کم و بیش وجود داشته اند. مؤید این مسأله، برخی روایات اسلامی

ص:103


1- (1) شریف علی بن محمد جرجانی، التعریفات، حرف خاء، واژۀ خنثی؛ سعدی ابوجیب، القاموس الفقهی لغۀ و اصطلاحاً، ص 124: «الخنثی فی الشریعة شخص له آلتا الرجال و النساء اولیس له شئٌ منها اصلاً».
2- (2) محمد صدر، ماوراء الفقه، ج 6، ص 134: «اِنّ الخنثی هو الانسان الّذی یجمع بین عورتی الرجل و المرأة، او تنعدم لدیه کلتا العورتین».

است که در مورد خنثی ها (دو جنسی ها) می باشد. فقه اسلامی که سابقه ای بیش از هزار سال دارد همواره در مورد مسایل فقهی این گروه سخن گفته است، مانند: ارث، ازدواج، حجاب، نماز و....

در ذیل به یک واقعۀ تاریخی در مورد یک دو جنسی که در زمان حضرت امیرالمومنین علی(علیه السلام) اتفاق افتاده است اشاره می کنیم:

شُریح قاضی در حالی که در مجلس قضاوت حضور داشت، ناگهان زنی وارد شد و گفت: ای قاضی! میان من و دشمنم قضاوت کن.

شریح به آن زن گفت: دشمنت کیست ؟

زن گفت: تو هستی.

شریح گفت: راهش دهید.

او را راه دادند و او وارد مجلس شد.

سپس قاضی به او گفت: شکایتت چیست ؟

گفت: من، هم آن چه را مردان دارند دارم و هم آن چه را زنان دارند.

شریح گفت: امیرمؤمنان علی(علیه السلام) بر اساس مجرای ادرار قضاوت می کند.

وی گفت: من از هر دو مجرا ادرار می کنم و از هر دو با هم قطع می شود.

شریح گفت: به خداوند سوگند! من چیزی شگفت انگیزتر از این نشنیدم.

زن گفت: شگفت انگیزتر از این هم است.

شریح گفت: آن چیست ؟

گفت: شوهرم بامن آمیزش کرد و من از او بچه آوردم و نیز من با کنیزم آمیزش کردم و او از من بچه آورد!

شریح - با شنیدن این خبر - در حالی که بشدّت شگفت زده بود، دست بر دست زد.

آن گاه امیرمؤمنان(علیه السلام) آمد و شریح گفت: ای امیر مؤمنان! بر من چیزی وارد شده که شگفت آورتر از آن را نشنیدم. سپس داستان آن زن را حکایت کرد. آن گاه امیرمؤمنان(علیه السلام) در این باره، از آن زن پرسید.

او، در پاسخ گفت: قضیه از همین قرار است.

ص:104

امیر مؤمنان(علیه السلام) به او فرمود: شوهرت کیست ؟

گفت: فلانی.

امام کسی را به دنبال او فرستاد و او را فراخواند و فرمود: آیا این زن را می شناسی ؟

او گفت: بله، او همسر من است.

آن گاه از وی، دربارۀ آن چه آن زن گفته بود پرسید.

مرد گفت: قضیه همین طور است.

امیرمؤمنان(علیه السلام) به وی فرمود: تو شجاع تر از کسی هستی که بر شیر سوار می شود؛ زیرا با این وضعیت به وی نزدیک می شوی.

آن گاه امیرمؤمنان(علیه السلام) فرمود: ای قنبر! این زن را به همراه یک زن دیگر به داخل خانه ای ببر تا دنده های او را بشمارد.

شوهر زن گفت: ای امیرمؤمنان! من نه مردی را نسبت به وی امین می دانم و نه زنی را.

امیرمؤمنان(علیه السلام) فرمود: دینارِ خواجه - که از صالحان کوفه و مورد اعتماد بود - را نزد من بیاورید.

آن حضرت فرمود: ای دینار! به همراه این زن، وارد خانه ای شو و او را برهنه کن و به وی دستور بده که لنگی برخود ببندد و دنده های او را بشمار.

دینار این کار را انجام داد و شمار دنده های او را در سمت راست هفده و در سمت چپ هجده تا بود. از این روی، امیرمؤمنان(علیه السلام) لباس، کلاه و کفش مردانه بر تن او کرد و ردایی بر شانۀ او انداخت و او را جزء مردان به حساب آورد.

شوهر زن گفت: یا امیرمؤمنان! او دختر عمویم است و از من بچه دارد و در این حال، شما او را جزء مردان به شمار می آورید؟

حضرت فرمود: من دربارۀ او حکم خدا را صادر کردم؛ زیرا خدای بزرگ حوا را از پهلوی آدم آفرید و از این روی شمار دنده های مردان ناقص و دنده های

زنان کامل است.(1)

ص:105


1- (1) شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 17، ص 576، ابواب میراث الخنثی، باب 2، حدیث 5: «إنّ شریحا القاضی بینما هو فی مجلس القضاء إذا أتته امرأة فقالت: أیها القاضی اقض بینی و بین خصمی، فقال لها: ومن خصمک ؟ قالت: أنت، قال: افرجوا لها، فدخلت. فقال لها: ما ظُلاّمتک ؟ فقالت: إنّ لی ما للّرجال و ما للنساء، قال شریح: فإنّ امیرالمؤمنین علیه السلام یقضی علی المبال، قالت: فإنّی أبول بهما جمیعاً و یسکنان معاً، قال شریح: و الله ما سمعت بأعجب من هذا، قالت: و أعجب من هذا، قال: و ما هو؟ قالت: جامعنی زوجی فولدتُ منه، و جامعت جاریتی فولدتْ منی. فضرب شریح إحدی یدیه علی الاُخری متعجباً! ثم جاء إلی امیرالمؤمنین علیه السلام فقال: یا امیرالمؤمنین لقد ورد علیّ شئ ما سمعت بأعجب منه، ثمّ قصّ علیه قصّة المرأة، فسألها امیرالمؤمنین علیه السلام عن ذلک فقالت: هو کما ذکر، فقال لها: و من زوجک ؟ قالت: فلان. فبعث إلیه فدعاه، فقال: أتعرف هذه ؟ قال: نعم هی زوجتی، فسأله عمّا قالت. فقال: هو کذلک، فقال له أمیرالمؤمنین علیه السلام: لأنت أجرأ من راکب الأسد، حیث تقدم علیه بهذه الحال. ثمّ قال: یا قنبر أدخلها بیتاً مع امرأة تعدّ أضلاعها، فقال زوجها: یا أمیرالمؤمنین لا آمن علیها رجلاً و لا ائتمن علیها امرأة. فقال أمیرالمومنین علیه السلام: علیّ بدینار الخصّی - و کان من صالحی الکوفة و کان یثق به - فقال له: یا دینار أدخلها بیتاً، و عرّها من ثیابها، و مرها أن تشدّ مئزراً و عدّ اضلاعها. ففعل دینّار ذلک، و کان أضلاعها سبعة عشر تسعة فی الیمین و ثمانیة فی الیسار. فألبسها علیه السلام ثیاب الرجال و القلنسوة و النعلین و ألقی علیها الرداء و ألحقه بالرجال. فقال زوجها: یا امیرالمؤمنین بنت عمی و قد ولدت منّی تلحقها بالرجال ؟ فقال: انّی حکمت علیها بحکم الله، انّ الله تبارک و تعالی خلق حوّاء من ضلع آدم الایسر الأقصی و أضلاع الرجال تنقص و أضلاع النساء تمام.»
بررسی و تحلیل

علامه محمد باقر مجلسی در ذیل این حدیث نوشته است:

این خبر در بین عامه [ اهل سنت] مشهور و در کتاب های ایشان ثبت است. از این روی، سید مرتضی، مفید و ابن ادریس، علی رغم این که به خبر واحد عمل نمی کنند، به این روایت عمل کرده اند.(1) علامه حلی، سند روایت را صحیح دانسته و گفته است:

کسانی که این خبر را ضعیف دانسته اند، به سند آن توجه نداشته اند.(2) شیخ طوسی، این روایت را درکتاب تهذیب با تفاوت در برخی الفاظ، از «میسره بن

شریح» نقل کرده است.(3)

ص:106


1- (1) محمد باقر مجلسی، روضة المتقین، ج 11، ص 364.
2- (2) همان، ج 11، ص 364.
3- (3) شیخ طوسی، تهذیب، ج 9، ص 354، حدیث 5؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 17، 575، ابواب میراث خنثی، باب 2، حدیث 3.

هم چنین، شیخ مفید، این روایت را در کتاب «ارشاد»، در بخش قضایای امیر مؤمنان(علیه السلام) نقل کرده است.(1) با توجه به آن چه که گذشت، این روایت بین فقهای شیعه و سنّی مشهور، و حتی برخی از فقیهان براساس آن، فتوا داده اند، مانند: شیخ مفید وسید مرتضی و ابن ادریس حلی در سرائر،(2) آیت الله محمد حسن نجفی، صاحب جواهر الکلام،(3) امام خمینی(4) و آیت الله علی مشکینی.(5) صاحب کتاب «جواهر الکلام» از صحت مضمون روایت بشدّت دفاع می کند و قول کسانی که مدعی اند تعداد دنده های زن و مرد مساوی است را قاطعانه رد می کند.(6) با این وجود، در مورد فرازهایی از محتوای روایت تردیدهایی بیان شده است:

الف) آیت الله محمد مؤمن قمی، پس از نقل روایت فوق می گوید:

به اعتقاد من، روایت یاد شده این معنا را در بردارد که آن شخص، هم نقش مرد و هم نقش زن را ایفا می کرده، با این وجود، امیرمؤمنان(علیه السلام) او را به مردان ملحق کرده است. من دربارۀ مضمون این روایت با چندتن از پزشکان گفت وگو کردم، آنان گفتند: تاریخ پزشکی چنین چیزی را یاد نمی دهد.(7) ب) از طرف دیگر، مسألۀ تفاوت دنده ها میان زن و مرد پذیرفتنی نیست؛ چه این که، زن و مرد در تعداد دنده های طرف راست و چپ تفاوتی ندارند. از این رو،

ص:107


1- (1) محمد بن محمد (شیخ مفید)، ارشاد، ج 1، ص 213.
2- (2) به نقل از: میرزا حسن بجنوردی، القواعد الفقهیة، ج 2، ص 59.
3- (3) به نقل از: محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج 39، ص 283-284.
4- (4) به نقل از: روح الله خمینی، تحریرالوسیله، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، ج 4، ص 234-235.
5- (5) به نقل از: علی مشکینی، مصطلحات الفقه، ص 233.
6- (6) محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج 39، ص 285-286.
7- (7) محمد مؤمن قمی، کلمات سدیدة فی مسائل جدیدة، ص 107؛ مجله فقه اهل بیت (فارسی)، سال 2 (پاییز 75)، ش 7، ص 94.

حجت الاسلام دکتر عبدالکریم بی آزارشیرازی، با تحقیقی که در این زمینه به عمل آورده اند، این حدیث را جعلی می دانند.(1) نیز آیت الله سید حسن مرعشی در صحت مضمون آن تردید دارند.(2) ج) اساساً عده ای از فقیهان، این روایت را ضعیف دانسته و درسند روایت اشکال می کنند. آیت الله میرزا حسن بجنوردی می گوید:

روایت ضعیف است و مشهور فقها از عمل و فتوا براساس آن روایت، اعراض کرده اند، ادعای اجماع، با وجود مخالفت مشهور، از غرابت خالی نیست. (3)محقق حلی، صاحب کتاب «شرایع الاسلام» بعد از نقل روایت فوق می گوید:

روایت ضعیف است و اجماع - ادعایی - را به دست نیاوردیم.(4) با توجه به آن چه گذشت، اگر فرضاً بپذیریم که یک فرد هم نقش زن را ایفا کند و هم نقش مرد را ایفا کند، تفاوت دنده ها میان زن و مرد قابل پذیرش نیست، چه این که، علم پزشکی، به وضوح تساوی دنده ها را بیان می کند. با این حال، فرازهای آغازین روایت، که ملاک جنسیت را براساس مجرای بول بیان می کند، مورد پذیرش است؛ چون چنین مضمونی، در روایت های متعدد دیگر، مورد تأکید قرار گرفته است؛ بنابراین، این فرد اگر از مجرای زنانه بول کند زن است، و گرنه مرد است. این مطلب، بارها از زبان حضرت امیرمؤمنان(علیه السلام) نقل شده است:

اِنَّ علیاً کانَ یقولُ: الخنثی یوّرث مِن حیثُ یبولُ....(5)

امام علی(علیه السلام) پیوسته می فرمود: میراث خنثی بر اساس مجرای بول تعیین می شود.

ص:108


1- (1) سخنرانی عبدالکریم بی آزار شیرازی، کنگره پزشکی قانونی، تهران، تیرماه 83.
2- (2) سیدحسین فتاحی معصوم، مجموعه مقالات وگفتارهای دیدگاه های اسلام در پزشکی، ج 2، ص 82-83.
3- (3) میرزا حسن بجنوردی، القواعد الفقهیة، ج 2، ص 59: «الروایة ضعیفة و المشهور اعرضوا عن العمل بها و ادعاء الاجماع مع مخالفة المشهور لایخلو من غرابة».
4- (4) به نقل از: جواهر الکلام، ج 39، ص 284: «والروایة ضعیفة و الاجماع لم نتحققه».
5- (5) شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 17، ص 573، ابواب میراث الخنثی، باب 1، حدیث 1.

مبحث پنجم: خنثی (دو جنسی) و مسألۀ جنس سوم

اشاره

یکی از پرسش های مهم این است که آیا «خنثی ها» یا دو جنسی ها، طبیعت و جنس سوم محسوب می شوند، یا این که این گروه، در واقع یا مرد هستند یا زن ؟ در این باره، دو دیدگاه وجود دارد:

گفتار اول: دیدگاه مشهور
اشاره

در ابتدا نظر مشهور مبنی بر عدم وجود جنس سوم توضیح داده می شود و آن گاه ادلّه مشهور مورد بررسی قرار می گیرد:

بند اول: نظر مشهور در عدم وجود جنس سوم

از نظر، طرف داران دیدگاه فوق، انسان ها یا مرد هستند و یا زن، و جنس سومی در میان نیست. در مورد خنثی ها این مشکل وجود دارد که نمی دانیم که این گروه مرد هستند یا زن، ولی این جهل ما، دلیل بر وجود جنسیت سوم نیست، بلکه این افراد، در واقع، یا مرد و یا زن هستند، و از طریق برخی امارات و نشانه ها می توان جنسیت واقعی آنان را تشخیص داد، و چنان چه، از طریق این علائم، نتوان جنسیت آنان را تشخیص داد، «خنثای مشکل» هستند. با این وجود، حتی «خنثای مشکل» هم جنسیت سوم یا طبیعت ثالثه محسوب نمی شود.

این دیدگاه، به مشهور فقهای شیعه منسوب است. (1)آیت الله محمد حسن نجفی، صاحب کتاب «جواهر الکلام» این قول را پذیرفته است. وی می گوید:

خنثی، در واقع، یا مذکر است و یا مؤنث، چون براساس آیات قرآن کریم و سنت، انسان و بلکه همه انواع حیوانات، به مذکر و مؤنث تقسیم می شوند و

واسطه [جنس سوم] وجود ندارد، به گونه ای که جایی برای انکار وجود ندارد.(2)

ص:109


1- (1) علی مشکینی، مصطلحات الفقه، ص 232.
2- (2) محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج 39، ص 277-278: «الخنثی التی هی امّا ذکر او انثی فی الواقع، لعدم الواسطة المستفاد من تقسیم الانسان، بل مطلق الحیوان الی الذکر و الاُنثی فی جمیع الاصناف فی الکتاب والسنة علی وجه لایستطاع انکاره».

از مجموع کلام مرحوم شیخ انصاری نیز استفاده می شود که از نظر ایشان، خنثی، طبیعت ثالثه نیست، بلکه یا زن و یا مرد است، ولی ما نمی دانیم که چیست. البته شیخ انصاری برای سخن خویش دلیلی نمی آورد وی می گوید:

گاه در حکم ثابت برای شخصی که مردد بین دو موضوع [مذکر و مؤنث] است، بحث و گفت وگو پیش می آید، مانند حکم خنثی، که مردد بین مذکر و مؤنث است.(1) صاحب کتاب «بلغه الفقیه» می گوید:

اما الخنثی المشکل..... سواء قلنا بکونها طبیعة ثالثة او مرددة بین الطبیعتین؛(2)

اما خنثی مشکل، خواه بگوییم که خنثی، جنس سوم است، یا این که وی مردد بین دو طبیعت [مذکر و مؤنث] بدانیم.

از نظر نویسنده کتاب «بلغة الفقیه»، معلوم نمی شود که خنثی، جنس سوم است یا مردد بین زن و مرد است. نیز از نظر آیت الله ابوالقاسم خوئی، خنثی، یا مرد است یا زن و جنس سوم محسوب نمی شود. ایشان معتقد است که اگر چه در خارج، موجود یا جنسیت سومی به نام خنثی یافت می شود، الا این که قانون گذار الهی آن را اعتبار نکرده است و به لحاظ تعبد و شریعت اسلامی، انسان ها به دو قسم: مرد و زن تقسیم شده اند و بنابراین، خنثی ها تحت یکی از آن دو جنس مذکر یا مؤنث قرار می گیرند.(3) دیدگاه فوق، آن قدر مشهور است که گویا به صورت یک اصل مُسلَّم فقهی در

آمده است. آیت الله مهدی هادوی تهرانی می گوید:

از نظر فقهی، یک اصل مسلّم پذیرفته شده وجود دارد که انسان ها یا واقعاً مرد هستند و یا واقعاً زن، و جنس سوم وجود ندارد.(4)

ص:110


1- (1) شیخ مرتضی انصاری، فرائد الاصول (رسائل)، ج 1، ص 83: «وقد یقع فی الحکم الثابت لشخص من جهة تردده بین موضوعین، کحکم الخنثی المردد بین الذکر و الاُنثی».
2- (2) به نقل از: جواهر الکلام، ج 8، ص 122.
3- (3) به نقل از: ماوراء الفقه، ج 6، ص 135.
4- (4) حسین فتاحی معصوم، مجموعه مقالات و گفتارهای دیدگاه های اسلام در پزشکی، ج 2، ص 80.
بند دوم: ادلة مشهور بر عدم وجود جنس سوم

با توجه به مطالب پیش گفته، حداقل دو دلیل بر عدم وجود جنس سوم بیان شد که عبارت است از: 1. اصل مسلم فقهی؛ 2. ظهور آیات و روایات.

از آن جا که این «اصل فقهی» از ادلۀ شرعی دیگر، مانند آیات و روایات استفاده شده است، بنابراین، «اصل فقهی» نمی تواند فی حد نفسه یک دلیل مستقل محسوب شود. هم چنین، آیت الله محمد حسن نجفی، صاحب کتاب «جواهر الکلام» به «ظهور مستفاد از کتاب و سنت» بر عدم وجود جنس سوم استناد کرده است، اما در عین حال، وی با صراحت به هیچ آیه یا روایتی اشاره نمی کند.(1) با این وجود، برخی فقیهان دیگر، به آیاتی از کلام الله مجید استناد کرده که در ادامه به مهم ترین آن اشاره می شود:

دلیل اول: للهِ مُلکُ السّموات و الارضِ یخلُقُ ما یشاء یهَبُ لِمن یشاء اناثاً و یهَبُ لِمَن یشاءُ الذکور؛(2)

فرمانروایی [مطلق] آسمان ها و زمین از آنِ خداست؛ هر چه بخواهد می آفریند؛ به هر کس بخواهد فرزند دختر و به هر کس بخواهد فرزند پسر می دهد.

وجه استدلال: ظاهر موهوب و بخشش در آیۀ فوق آن است که منحصر در پسر و دختر است.(3)

دلیل دوم: وَ انَِّهُ خَلَق الزوجینَ الذَکَرَ و الاُنثی مِن نُطفَةٍ اذا تُمنی؛(4)

و اوست که دو زوج نر و ماده را آفرید، از نطفه ای هنگامی که خارج می شود

(و در رحم می ریزد).

وجه استدلال: ظاهر مخلوق در آیۀ فوق آن است که مخلوق منحصر در دو نوع مذکر و مؤنث است.(5)

ص:111


1- (1) جواهر الکلام، ج 39، ص 277-278.
2- (2) سورۀ شوری ( 42)، آیۀ 49.
3- (3) آیت الله میرزا حسن بجنوردی، القواعد الفقهیة، ج 2، ص 55.
4- (4) سورۀ نجم ( 53)، آیۀ 45-46.
5- (5) میرزا حسن بجنوردی، القواعد الفقهیة، ج 2، ص 55.

رد استدلال: چنین انحصاری از آیۀ شریفه به دست نمی آید و اساساً آیۀ شریفه در مقام حصر مخلوقات در مذکر و مؤنث نمی باشد، بلکه می فرماید که موجود نر و ماده ازنطفه آفریده شده است.

دلیل سوم: یوصیکُمُ اللهُ فی اولادِکُم لِلذَّکَرَ مِثلُ حَظّ الاُنثَیین؛(1)

خداوند به شما دربارۀ فرزندانتان سفارش می کند: سهم پسر، چون سهم دو دختر است.

وجه استدلال: آیت الله میرزا حسن بجنوردی در وجه استدلال آیۀ فوق، بر عدم وجود طبیعت ثالثه می گوید:

آیۀ شریفه، فقط به جنس پسر ودختر اشاره نموده است، اگر جنس سوم وجود داشته باشد، لازم می آید که خداوند یک قِسم از اولاد را مهمل و بیهوده گذاشته باشد و حکم شرعی ارثِ او را بیان نکرده باشد، و چنین امری خیلی بعید است. واژۀ «اولاد کم» در صدر آیۀ شریفه، دلالت بر این دارد که وصیت الهی دربارۀ تمام اولاد است، نه قِسم خاصی از اولاد. همانا جمع مضاف - اضافۀ واژۀ «اولاد» به «کُم» - دلالت بر عموم دارد.(2) رد استدلال: استدلال فوق قابل قبول نیست؛ چه این که، آیۀ شریفه در مقام بیان نفی جنس سوم نیست، بلکه در نظام بیان این نکته است که اگر اولاد شما مذکر و مؤنث باشد، برای مذکر، دو برابر سهم مؤنث، ارث در نظر گرفته شده است. اساساً برخی احکام شرعی ارث، با توجه به روایات اسلامی به دست می آید. در برخی روایات اسلامی آمده که ارثِ

خنثای مشکل، مجموع نصف ارث پسر و نصف ارث دختر است. بنابراین، عدم بیان حکم ارثِ خنثی، در آیۀ فوق، به معنای اهمالِ حکم شرعی در مورد خنثی نیست.

علاوه بر آیات فوق، به آیات دیگری بر عدم وجود جنس سوم استناده شده است،(3)

ص:112


1- (1) . نساء: 11.
2- (2) میرزا حسن بجنوردی، القواعد الفقهیة، ج 2، ص 55.
3- (3) محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج 39، پاورقی ص 278.

که این آیات از این قرار است: زخرف ( 43)، آیۀ 12؛ حجرات ( 49)، آیۀ 13؛ نجم ( 53)، آیۀ 45؛ قیامت ( 75)، آیۀ 39؛ لیل ( 92)، آیۀ 39.

گفتار دوم: دیدگاه غیر مشهور

عده ای معتقدند که خنثی، طبیعت ثالثه است. بر این اساس، خنثی یا دو جنسی، نه حقیقتاً مرد است و نه حقیقتاً زن، و بعید نیست که یک انسان، مصداق حقیقی دو صفت مذکر و مؤنث باشد و در واقع، هم مذکر و هم مؤنث باشد. گاه این گروه، می توانند در ازدواج، هم نقش زن و هم نقش مرد را ایفا کند و به عبارت دیگر، اگر با یک مرد ازدواج کند می تواند به عنوان مادر، صاحب بچه گردد، و اگر با یک زن ازدواج کند، می تواند به عنوان پدر صاحب فرزند گردد، و حتی می توان فرض کرد که این شخص صاحب فرزندی گردد که پدر و مادر این طفل، همان شخص دو جنسی باشد؛ به این صورت که اسپرم تولید شده از او با اوول خودش ترکیب شود و وی صاحب بچه گردد.(1) البته این سخن پذیرفتنی است که خنثی یا دو جنسی - که دارای آلت تناسلی زنانه و مردانه هر دو است - می تواند در ازدواج نقش زن یا مرد را ایفا کند، ولی از آن جا که عموم دو جنسی ها عقیم هستند، صاحب فرزند نمی شوند. بنابراین، فرض فوق که خنثی می تواند به عنوان «مادر» یا «پدر» صاحب فرزند گردد، تنها یک فرض عقلی است. نیز ترکیب اسپرم یک دو جنسی با اوول خودش غیر ممکن است و کلام فوق نیز تنها یک فرض عقلی است.

برخی محققان می گویند: با چند تن از پزشکان گفت و گو کرده ام. آنان معتقدند

که تاریخ پزشکی سراغ ندارد که یک خنثی صاحب فرزند شده باشد. (2)شهید آیت الله محمد صدر، پس از بیان دیدگاه اول - نفی جنسیت سوم - چنین می گوید:

ص:113


1- (1) علی مشکینی، مصطلحات الفقه، ص 232.
2- (2) محمد مؤمن قمی، کلمات سدیدۀ فی مسائل جدیدۀ، ص 107.

این سخن، فاقد دلیل است؛ چون تحقیقات پزشکی نشان داده است که در بدن تمام انسان ها، مخلوطی از هورمون های مذکر و مؤنث وجود دارد. البته با این توضیح که در وجود مرد، نسبت ضعیفی از هورمون مؤنث وجود دارد، و نیز در وجود زن، درصد کمی از هورمون مرد وجود دارد. پس در بدن هر انسانی، درصدی از هورمون های جنس مخالف وجود دارد.

نتیجه ای که گرفته می شود این است چنان چه میزان هورمون های زنانه و مردانه در بدن یک شخص به اندازۀ پنجاه پنجاه باشد، این انسان، خنثای حقیقی است، یعنی نه مرد است و نه زن؛ پس در این حالت «جنس سوم» شکل می گیرد.

بنابراین، در تقسیم بندی خارجی یا حقیقی باید گفت: انسان ها یا مرد هستند یا زن، و یا نه زن و نه مرد. البته در تقسیم بندی شرعی یا تشریعی، یا مرد هستند و یا زن. به عبارت دیگر، از نظر شارع مقدس، خنثی به عنوان «جنسیت سوم» شناخته نشده است، بلکه چنین فردی ناچاراً یا تحت عنوان انسان های مذکر و یا تحت انسان های مؤنث قرار می گیرند.(1) آیت الله شهید محمد صدر پس از نقل دیدگاه آیت الله خوئی - مبنی بر نفی جنسیت سوم - آن را نقد کرده و می گوید:

اساساً ما هیچ دلیلی نداریم که انسان ها به دو قِسم زن و مرد تقسیم می شوند و هیچ دلیل قطعی وجزمی بر حصر تعبدی انسان ها به دو قِسم

ص:114


1- (1) محمد صدر، ماوراء الفقه، ج 6، ص 134-135: «وهذا الکلام مما لا دلیل علیه. لأنَّ التحقیق الطبی أفاد أنّ کلّ النّاس تختلط فیهم هرمونات الذکورة مع هرمونات الاُنوثة. ومعنی ذلک: أنّ الرّجل فی نسبة ضعفیة من الاُنوثة والاُنثی فیها نسبة ضعیفة من الذکورة. کل ما فی الأمر أنّ خلقة الجسد تتبع أغلب النسبتین من الهرمونات وأکثرها. ینتج من ذلک أنّ نسبة الهرمونات لو تساوتا بمقدار 50 أو نحوها کان الإنسان خنثی حقیقة، لا هو رجل ولا هو امرأة. فإن انضاف إلی ذلک أن خلقته الجسدیة تساعد علی کونه خنثی مشکل. فقد حصلنا علی نوع ثالث غیر الرجل والمرأة. هذا. وأما معنی کون الانقسام تشریعیاً، فهو أننا ولو قلنا: إنّه فی الانقسام الواقعی یوجد قسم ثالث هو الخنثی إلاّ أنّ الشارع أسقطه عن نظر الاعتبار ولم یجعل له حکماً. بل حکم تعبداً بانقسام النّاس الی القسمین الرئیسین. حتی الخناثی لابّد أن یندرجوا تحت أحد القسمین تشریعاً».

مذکر و مؤنث وجود ندارد. و نیز دلیل قطعی بر اسقاط خنثی ها از شمول احکام شرعی وجود ندارد. (1)

مبحث ششم: اقسام خنثی

گفتار اول: اقسام خنثی از نظر فقه اسلامی
اشاره

در فقه، خنثی یا دو جنسی به دو قِسم کلی تقسیم می شود که در ذیل بیان می شود:

بند اول: خنثای مشکل

خنثای مشکل کسی است که از طریق امارات طبیعی یا علائم شرعی معلوم نمی شود که آیا زن است یا مرد. شهید ثانی در توضیح خنثای مشکل می گوید:

لانّه لا ترجیح لذکوریته علی انوثیته و لااُنوثیته علی ذکوریته؛(2) چون در خنثای مشکل، مذکر بودن وی بر مؤنث بودن وی ترجیح ندارد و نیز مؤنث بودن وی، بر مذکر بودن وی، ترجیحی ندارد.

آیت الله میرزا حسن بجنوردی در تعریف خنثای مشکل می گوید:

الخنثی المشکل الذی لایحکم بأنّه رجل و کذلک لا یحکم علیه بأنّه إمرأة لفقد أمارات الطرفین أو لتعارضها؛(3) خنثای مشکل کسی است که حکم نمی شود که او مرد است و نیز حکم

نمی شود که وی زن است، چون علائم و نشانه های مرد و زن در وی مفقود است، یا علائم مرد و زن در وجود وی با یکدیگر تعارض دارند.

بند دوم: خنثای غیر مشکل

و آن خنثایی است که از طریق علائم و امارات، هرچند امارات ظنی می توان فهمید

ص:115


1- (1) . همان، ج 6، ص 135: «إلا أنّه لا دلیل علیه. إذ لا دلیل جزماً علی الحصر التعبدی بالقسمین الرئیسین ولا علی إسقاط الخناثی عن الأحکام».
2- (2) شهید ثانی، لمعه، ج 8، ص 194.
3- (3) میرزا حسن بجنوردی، القواعد الفقهیة، ج 2، ص 55.

که به زن یا مرد ملحق است(1) ، که گاه از آن به خنثای واضح یاد می شود.(2) در تعریف خنثای غیرمشکل چنین گفته شده است:

خنثای غیر مشکل عبارت از شخصی است که به وسیله امارات و قرائن - که قانون گذار الهی برای تشخیص در نظر گرفته است - حکم می شود که وی از گروه مردان است، یا به واسطه همین امارات و قرائن شرعی حکم می شود که وی زن است. پس این خنثی، خنثای مشکل نخواهد بود؛ چون اساساً به وسیلة امارات و علائم، جنسیت وی قابل تشخیص خواهد بود و اشکال جنسیت برطرف خواهد شد. (3)

بند سوم: اقسام خنثای غیر مشکل

با توجه به توضیحاتی که گذشت، خنثای غیر مشکل، دو قِسم است:

1. خنثای مؤنث: هرگاه در خنثی، حالت زنی بر حالت مردی غالب باشد، چنین خنثایی را «خنثای مؤنث» یا «خنثای انثی» نامند. به عبارت دیگر، خنثای مؤنث آن دوجنسی است که به زن ملحق شده است. مانند: نداشتن ریش، حمل، حیض، رقت منی، برآمده نبودن استخوان حلقوم، خروج پیشاب از آلت زنی.

2. خنثای مذکر: هر گاه در خنثی، حالت مردی بر حالت زنی غلبه داشته باشد،

چنین کسی را «خنثای مذکر» نامند. به عبارت دیگر، خنثای مذکر آن دو جنسی است که به مردان ملحق شده است.(4) تقسیم بندی فوق، اگر چه از سوی برخی اصحاب لغت بیان شده است، ولی مورد تأیید فقیهان اسلامی نیز هست، هر چند در کلمات فقیهان اسلامی به صراحت درباره آن

ص:116


1- (1) علی مشکینی، مصطلحات الفقه، ص 154.
2- (2) شهید ثانی، لمعه، کتاب ارث.
3- (3) میرزا حسن بجنوردی، القواعد الفقهیة، ج 2، ص 54-55: «أنّ الخنثی غیر المشکل عبارة عمّن یحکم علیه بأنّه من الرجال بواسطة الأمارات التی جعلها الشارع امارة التشخیص او یحکم علیها بانّها من النساء ایضاً بواسطة الامارات التی جعلها الشارع امارة کونها مرأة، فهذا لیس بمشکل، لانّه بالتشخیص بواسطة الامارات یرتفع الاشکال».
4- (4) علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، ج 7، ص 9977.

توضیح داده نشده است. از نظر فقیهان اسلامی، خنثای غیر مشکل، خنثایی است که با توجه به علائم و امارات بیان شده در فقه، به یکی از دو جنس مذکر یا مؤنث ملحق می شود. بنابراین، از نظر آنان نیز خنثای غیر مشکل شامل دو قسم است: خنثای مؤنث و خنثای مذکر.

گفتار دوم: اقسام خنثی (دو جنسی) از نظر پزشکی
اشاره

طبقه بندی استاندارد افراد هرمافرودیسم (دو جنسی) براساس شکل ظاهری غده جنسی صورت می گیرد، و بر همین اساس، اشخاص هرمافرودیت را، به سه دسته تقسیم بندی کرده اند:

دستۀ اول - هرمافرودیسم کاذب مذکر (مردان زن نما): اعضای داخلی این افراد مردانه است؛ یعنی آن که این اشخاص مردانی هستند که دارای جنس ژنتیک مذکر ( xy) بوده و دارای بیضه هستند، اما اعضای خارجی آن ها به صورت طبیعی مذکر نبوده، بلکه اعضای بیرونی آن ها زنانه و با درجات مختلف ابهام است. وضع هورمونی معمولاً مردانه بوده، ولی به علت کمی نسج بیضه تغییراتی در آن دیده می شود. ضمناً تست کروماتین این افراد نیز منفی است. (1)دستۀ دوم - هرمافرودیسم کاذب مؤنث (زنان مردنما): اعضای داخلی این افراد زنانه است؛ یعنی آن که این افراد زنانی هستند که دارای جنس ژنتیک مؤنث ( xx) و نیز اعضای داخلی زنانه (تخمدان) هستند، ولی دستگاه تناسلی خارجی آن ها، نمای زنانۀ

طبیعی را ندارد و اعضای خارجی مردانه یا مبهم دارند. از لحاظ هورمونی مؤنّث هستند و تست کروماتین آن ها مثبت است. (2)دستۀ سوم - هرمافرودیسم حقیقی: به فردی اطلاق می شود که دارای هر دو گناد بیضه و تخمدان بوده و هر دو آن ها ممکن است فعال باشند. طرز قرار گرفتن گنادها در مبتلایان، به صور مختلف گزارش شده است به طوری که ممکن است تخمدان ها در

ص:117


1- (1) مجتبی جعفری، جایگاه جنسیت در حقوق کیفری ایران، ص 17-18.
2- (2) همان.

یک طرف و بیضه ها در طرف دیگر باشد، اما در اغلب بیماران، مخلوطی از بافت بیضه و تخمدان به صورت ouotestis در یک طرف و یا در هر دو طرف مشاهده شده است. در هر حال، وجود بیضه و تخمدان در فرد مبتلا به هرمافرودیسم حقیقی، جنسیت بینابینی را مطرح می کند.(1) ممکن است خواص مردی یا زنی رجحان داشته باشد. از لحاظ وضع هورمونی اطلاعاتی در دسترس نیست و تست کروماتین در 75 بیماران مثبت است (مونث). (2)

نظریۀ مختار

در خاتمه می توان گفت که از نظر پزشکی، شخص خنثی (هرمافرودیسم) به سه گروه: هرمافرودیسم کاذب مذکر، هرمافرودیسم کاذب مؤنث و هرمافرودیسم حقیقی تقسیم بندی می شوند. نوع اول و دوم (هرمافرودیسم کاذب مذکر و مؤنث) حالتی است که شخص یکی از گونادهای مذکر و مؤنث را دارا است، ولی دستگاه تناسلی خارجی با گوناد موجود مغایرت داشته باشد. دستگاه تناسلی در چنین اشخاصی ممکن است کوچک یا بزرگ باشد و هرمافرودیسم حقیقی شامل آن دسته از افرادی می شود که هر دو دستگاه تناسلی زنانه یا مردانه را دارا هستند.

منظور فقیهان اسلامی از «خنثی» فقط گروه سوم (هرمافرودیسم حقیقی) را شامل می شود؛ یعنی مشهور فقیهان، تنها کسانی را خنثی می دانند که هر دو آلت تناسلی زنانه

و مردانه را دارا هستند و گروه اول و دوم را از شمول تعریف خنثی خارج می دانند و به عبارتی عرف را ملاک تشخیص جنس مذکر و مؤنّث می دانند.

مبحث هفتم: معیار و مبنای تعیین جنسیت در دو جنسی ها (خنثی ها)

برای تعیین جنسیت و رفع ابهام جنسی در مورد دو جنسی ها، ملاک ها و معیارهای گوناگونی از سوی پزشکان پیشنهاد شده است، که برخی از آن ها از این قرار است:

ص:118


1- (1) محمد حسن زاده نظرآبادی، «هرمافرودیسم حقیقی (دو جنسی)»، مجموعه مقالات سمینار دیدگاه های اسلام در پزشکی، به کوشش سید حسین فتاحی معصوم، ج 2، ص 72.
2- (2) مجتبی جعفری، جایگاه جنسیت در حقوق کیفری ایران، ص 19.

1. وضعیت کروموزومی شخص؛

2. میزان هورمون های مردانه یا زنانه؛

3. عامل روانی و روحی؛

4. اندام های تناسلی.

آن چه در فقه اسلامی مطرح شده و مورد اتفاق و اجماع فقیهان است، ملاک اخیر است، و اساساً جنسیت براساس اندام تناسلی است. از این رو، علایمی که برای خنثی مطرح شده است، بیش تر به آلت تناسلی مربوط می شود. برای مثال، اگر فرد واجد هر دو آلت تناسلی است و تنها از یکی از آن ها ادار می کند، همان ملاک تعیین جنسیت است. پس اگر از آلت تناسلی مردانه ادرار دفع می شود، مرد تلقی می شود و احکام مرد بر وی بار می شود، و اگر از آلت تناسلی زنانه، ادرار دفع می شود، حکم زن را دارد. البته ملاک روحی - روانی ممکن است به عنوان عامل ثانوی مورد توجه قرار گیرد.(1) وضعیت کروموزومی به عنوان عاملی برای تعیین جنسیت مردانگی یا زنانگی، مورد تسالم نیست، و برخی گزارش های متناقض هم وجود دارد. از این رو، پزشکان گاه به معیار یا علایم روحی - روانی، و بعضی با تأکید بر اندام های تناسلی، جنسیت مذکر یا مؤنث بودن را معین می سازند.(2) در فقه اسلامی، راه حل های گوناگونی در چگونگی تشخیص جنسیت خنثی بیان

شده است که به مهم ترین آن اشاره می شود:

1. ملاک ادار: اگر خنثی، از یکی از دو آلت تناسلی مردانه یا زنانه، بول کند، به همان جنس ملحق است. پس اگر از آلت تناسلی مردانه بول کند، مرد است، و اگر از آلت تناسلی زنانه، بول کند، به زنان ملحق است.

2. سبقت بول از مجرای زنانه یا مردانه: گاه فرد خنثی از هر دو آلت، بول

ص:119


1- (1) مهدی هادوی تهرانی، مجموعه مقالات و گفتارهای دومین سمینار دیدگاه های اسلام در پزشکی، ج 2، ص 80-81.
2- (2) حسن زاده نظرآبادی، رحیم تقوی، قدسیه سید علوی، همان، ج 2، ص 73-79.

می کند. در این حالت، ملاک جنسیت، سبقت بول از مجرای زنانه یا مردانه است. به عبارت دیگر، اگر از مجرای مردانه، زودتر بول کند، به مردان ملحق است، و الا به گروه زنان ملحق است.

3. تأخیر قطع ادرار بول از مجرای زنانه یا مردانه: چنان چه، فرد خنثی از هر دو مجرای مردانه و زنانه، هم زمان شروع به ادار می کند، در این حالت، ملاک اخیر مورد توجه قرار می گیرد. به عبارت دیگر، از هر کدام از دو مجرای زنانه یامردانه، بول دیرتر قطع شود، به همان جنس ملحق می شود. پس اگر ادرار، دیرتر از مجرای مردانه قطع شود، به مردان ملحق است، و اگر از مجرای زنانه، ادرار دیرتر قطع شود، پس به زنان ملحق است.

4. شمارش دنده های کمر: اگر راه های پیش گفته، نتیجه ندهد، به اعتقاد برخی فقیهان، ملاک و مبنای تعیین جنسیت، شمارش دنده های کمر است. پس اگر شمار دنده های طرف راست و چپ، مساوی باشد، زن است، و اگر متفاوت باشد، مرد است. (1)5. راه حل نهایی: چنان چه، راه های پیش گفته نتیجه ندهد، فرد دو جنسی به عنوان «خنثای مشکل» شناخته می شود. وی باید در مسائل شرعی، رعایت احتیاط نماید، که توضیح بیش تر در آینده خواهد آمد.

سید مرتضی علم الهدی می گوید:

میراث خنثای مشکل را از نحوۀ ادرار کردن او تعیین می کنیم. بدین صورت که اگر ادرار از آلت مردانه خارج شود، خنثی، ارث یک مرد را می برد و اگر

ادرار از آلت زنانه خنثی خارج شود، ارث یک زن نصیب خنثی می شود. حال اگر ادرار از هر دو آلت خنثی خارج شد بررسی می کنیم تا مشخص شود که ادرار از کدام آلت بیش تر خارج می شود پس بدان عمل می کنیم و اگر از هر دو آلت ادرار به تساوی خارج شود، تعداد اضلاع ملاک اعتبار است. پس اگر اضلاع برابر بود میراث زنان، اگر نابرابر بود میراث مردان را می برد.(2)

ص:120


1- (1) علی مشکینی، مصطلحات الفقه، ص 233. (در مباحث گذشته، این علامت یعنی شمارش دنده های کمر به عنوان ملاک و مبنای تعیین جنسیت، مورد نقد قرار گرفت).
2- (2) ابی القاسم علی بن الحسین الموسوی (سید مرتضی علم الهدی)، الانتصار، ص 306.

امام خمینی بر این عقیده است که:

اگر کسی از ورثۀ میت، خنثی باشد؛ یعنی هم عورت خاص مردان را داشته باشد و هم عورت خاص زنان، در صورتی که تشخیص و تعیین مرد بودن یا زن بودن او ممکن باشد و از نظر مرحجاتی که شارع معین فرموده یکی از دو طرف احتمال رجحان یابد، چنین خنثایی غیر مشکل است و بر طبق مرجحات و معیارهای شرعی عمل می شود و در غیر این صورت، خنثای مشکل است. مرجحاتی که شارع آن ها را معتبر دانسته چند چیز است:

اول، این که دائماً و یا غالباً از یکی از آن دو مجرا بول کند، به طوری که بیرون آمدن بول از آن مجرای دیگر، نادر شمرده شود و اگر خروجش ازآن دیگری نادر نباشد محل اشکال است. پس ارث خنثی مطابق تشخیص است که از طریق بول کردن یکی از دو مجرا به دست می آید: اگر از عورت مردانه اش بول می کند، ارث مردان را می برد، و اگر از عورت زنانه اش بول کند، ارث زنان را می برد.

دوم، این که اگر از هر دو مجرا بول کند، باید ببیند دائماً یا غالباً از کدام مجرا زودتر بول می آید، به طوری که اگر یک نوبت از دیگری زودتر خارج شود، نادر شمرده می شود. بنابراین، اگر بول او غالباً از مجرای مردانه اش زودتر بیرون می آید، او مرد است، و اگر از مجرای زنانه اش زودتر بیرون می آید، او زن است.

سوم، این که ببیند دیرتر قطع شدن بول از کدام مجرا است. اگر در خنثایی هیچ یک از مرجح قبلی وجود نداشت؛ اگر دائماً یا غالباً از یکی از دو مجرا دیرتر قطع می شود، طبق همان مجرا ارث می برد، ولی در مرجح بودن این

معیار اشکال است.

چهارم، شمردن دنده های خنثی است: اگر شماره دنده های راستش بیش تر از دنده های چپش باشد، او مرد است، و اگر در هر دو طرف برابر باشد او زن است.

پنجم، اگر علامت هایی که در شرع وارد شده در مورد خنثایی وجود نداشت: اگر چنان چه از نشانه های مخصوص زنان، مانند حیض دیدن همان طور که زنان می بینند و یا از نشانه های مردان، مانند روئیدن محاسن بر صورت در آن خنثی وجود داشته باشد؛ به طوری که اطمینان بیاورد، به حَسَب همان نشانه ها

ص:121

عمل می شود، و گرنه خنثای مشکل است؛ یعنی خنثای مشکل هیچ یک از مرجحات منصوصه و علامت اطمینان آور در او نیست.(1)

به منظور توضیح بیشتر چند تذکر داده می شود:

تذکر 1. لزوم تکرار آزمایش: اختبار و آزمایش در مورد خنثی یا دو جنسی، به یک بار کافی نیست، بلکه ملاک حصول یقین یا لااقل ظن غالب است. از این رو، برخی فقیهان اسلامی بر تکرار آزمایش - دو یا چندین مرتبه - تأکید دارند، تا ظن غالب بر مرد بودن یا زن بودن خنثی حاصل شود. (2)تذکر 2. الحاق خنثی به گروه زنان: به اعتقاد برخی فقیهان اهل سنت، خنثی ها، اساساً زن حساب می شوند. سرخسی می گوید: «فعلی قولنا الخناثی اناث»؛(3) براساس قول و نظر ما، خنثی ها، زن هستند. ولی آیت الله محمد حسن نجفی، از فقیهان بزرگ شیعه، معتقد است: تنها خنثای مشکل، به گروه زنان ملحق است. (4)تذکر 3. اتفاق فقیهان شیعه در علائم تشخیص جنسیت خنثی: راه های ترتیبی فوق، مورد اتفاق و اجماع فقیهان شیعه است و چنین راه حل هایی از فقیهان اهل سنت، مورد توجه چندانی واقع نشده است. سید مرتضی علم الهدی می گوید:

و نیافتم کسی از علمای اهل سنت که در مورد خنثی، آن امور ترتیبی که ما در خنثی ذکر کردیم، معتبر دانسته باشد، بلکه بزرگان اهل سنت بر خلاف آن، اتفاق پیدا کرده اند. در مورد فردی که فاقد هم آلت تناسلی مردانه و هم آلت تناسلی زنانه است، علمای امامیه براساس قرعه، اتفاق نظر دارند، در حالی که در این مسأله از علمای اهل سنت قولی نیافتم.(5)

ص:122


1- (1) روح الله خمینی، تحریر الوسیله، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، ج 4، ص 234-235.
2- (2) البکری الدمیاطی، اعانة الطالبین، ج 3، ص 85.
3- (3) سرخسی، المبسوط، ج 30، ص 97.
4- (4) محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج 8، ص 122.
5- (5) سید مرتضی علم الهدی، الانتصار فی الانفرادات الامامیة، ص 595: «ولم اجد احداً من العامة یعتبر فی الخنثی ما ذکرناه علی الترتیب الذی وصفناه، بل ائمة متفقیهم علی خلافه فی الاحکام. واتفقت الامامیة فیمن لیس له ما للرجال وما للنساء ان یورث بالقرعة ولم اجد للعامة فی هذه المسألة قول».

صاحب کتاب «الاعلام بما اتفقت علیه الامامیة من الاحکام» در مورد اتفاق فقیهان شیعه در علائم تشخیص جنسیت خنثی، چنین می گوید:

فقهای شیعۀ امامیه در مورد ارث خنثی (دو جنسی) بر اساس مجرای ادرار اتفاق نظر دارند: پس اگر فقط از مجرای مردانه، خروج بول صورت پذیرد، ارث مرد را می برد، و اگر فقط از مجرای زنانه خروج بول صورت پذیرد، ارث زن را می برد، و اگر از هر دو مجرای زنانه و مردانه بول می کند، پس ملاحظه این نکته می شود که از کدام مجرا بیش تر بول می کند، پس براساس همان [مجرای مردانه یا زنانه] ارث می برد. اگر خروج بول از هر دو مجرا به گونۀ مساوی باشد، دنده های کمر او شمارش می شود؛ پس اگر تعداد دنده های سمت چپ و راست مساوی باشد، ارث زن را می برد، و اگر تعداد دنده های سمت چپ وراست مختلف باشد، ارث مرد را می برد. (1)تذکر 4. حل مشکل تعیین جنسیت به وسیلۀ امارات و علایم شرعی: با توجه به اماره ها و نشانه هایی که از طریق روایات اسلامی برای شناخت خنثای مشکل و رفع تحیر بیان شده است، مشکل خنثای مشکل از جهت انجام وظایف شرعی حل می شود.

این گونه نیست که هیچ کدام از این اماره ها و نشانه ها در شخص خنثای مشکل وجود نداشته باشد.(2) درهر حال، در موارد نادر و هنگامی که با این روش های بیان شده، مشکل جنسیت دو جنسی حل نشود، این فرد، به عنوان «خنثای مشکل» یا «دو جنسی کامل» بوده و بایستی بر اساس احتیاطهای شرعی عمل کند.

تذکر 5. ترتیبی بودن امارات و نشانه ها: امارات و نشانه هایی که در مورد تعیین جنسیت افراد خنثی و رفع ابهام جنسی آنان بیان شده است، به صورت ترتیبی است.

ص:123


1- (1) محمد بن محمد نعمان (شیخ مفید) الاعلام بما اتفقت علیه الامامیه من الاحکام، در ضمن کتاب: التذکرة باصول الفقه، ص 63: «واتفقت الامامیة فی توریث الخنثی علی اعتباره بالمبال: فان کان خروج البول مما یکون للرجل خاصۀ ورث میراث الذکور، وان کان خروجه مما یکون للنساء حسب ورث میراث الاناث، وان بال منهما جمیعاً نظر الی الاغلب منهما بالکثرة فوقت علیه، فان تساوی ما یخرج من الموضعین اعتبر باتفاق الاضلاع واختلافها، فان اتفقت ورث میراث الاناث، و ان اختلفت ورث میراث الرجال».
2- (2) میرزا حسن بجنوردی، القواعد الفقهیه، ج 2، ص 56.

یعنی تا هنگامی که اولین نشانه وجود نداشته باشد، نوبت به نشانه و امارۀ دوم می رسد. بنابراین، روش های بیان شده در طول یکدیگرند و نه در عرض هم. از این رو، هیچ گاه بین آن ها تعارض به وجود نمی آید. ظاهر روایات اسلامی نیز، بر ترتیبی بودن امارات و علایم می باشد.(1)

تذکر 6. جایگاه فقه و پزشکی در تعیین جنسیت خنثی (دو جنسی): یکی از پرسش های مطرح این است که آیا دانش فقه یا دانش پزشکی، کدام یک باید جنسیت مشکوک فرد خنثی را مشخص کند. همان طور که پیش تر بیان شد امروزه برای تعیین جنسیت، ملاک ها و معیارهای گوناگونی مطرح می شود که برخی از آن ها عبارت است از: تعیین جنسیت براساس کروموزوم؛ تعیین جنسیت براساس تمایلات روحی و روانی فرد، و تعیین جنسیت براساس اندام تناسلی ظاهری.

از آن جایی که مورد اول و دوم میان پزشکان مورد اختلاف و گفت و گو است و نظر واحدی در این باره وجود ندارد، تعیین جنسیت براساس ملاک اندام تناسلی، طرفدار بیش تری دارد و همین مبنا و معیار، از نظر فقه مورد پذیرش واقع شده است. از نظر فقیهان اسلامی، کسی که دارای اندام تناسلی مردانه است، مرد است و اگر دارای اندام تناسلی زنانه است زن می باشد، و اگر از هر دو آلت را داشت، خنثی است.

البته نظر فقها در این باره، همان نظر عرف بوده است. هر کس از نظر عرف، مرد

شناخته می شده، مرد است، و هر کس عرفاً زن تشخیص داده شده، از نظر فقهی نیز زن است و در مواردی که مشتبه بوده، خنثی می نامیده اند.(2) اگر در گذشته به عرف مراجعه می شده است، از این جهت بوده که به نظر نمی رسیده که مرد بودن یا زن بودن امری پیچیده باشد و با توجه به همین آلت تناسلی ظاهری جنسیت را تعیین می کرده اند. اکنون می توان با توجه به تحولات عظیم علمی و پیشرفت دانش پزشکی از این

ص:124


1- (1) همان.
2- (2) سید حسن مرعشی، مجموعه مقالات و گفتارهای دومین سمینار دیدگاه های اسلام در پزشکی، ج 2، ص 82-83.

تخصص در تشخیص جنسیت استفاده کرد و اساساً مغایرتی با فقه هم ندارد، بلکه در تعیین جنسیت کمک بسزایی می کند. به عبارت دیگر، در تشخیص وضعیت بدنی و اندام های تناسلی، تشخیص طب و متخصصان فن کار ساز است.

نتیجه آن که اگر این علایم از نظر علمی مسلم باشد و مرد بودن و زن بودن مشخص باشد، حکم مرد یا زن بودن بر او بار خواهد شد، ولی اگر از نظر علمی مشکوک است، از نظر فقهی می بایست به احکام خنثای مشکل عمل کند.

تذکر 7. ملاک احتلام یا حیض: در برخی روایات اسلامی، ملاک احتلام یا حیض به عنوان مبنایی برای تعیین جنسیت در مورد افراد خنثی مطرح شده است؛ پس اگر خنثی محتلم گردد، پسر است و اگر حیض شود، زن است.

عن الحسن بن علی(علیه السلام) انّه سئل عن المؤبت فقال: هو الذی لایدری ذکر هو او أنثی فانّه ینتظر به فان کان ذکراً احتلم، و ان کان انثی حاضت و بدا ثدیها....؛(1) از امام حسن(علیه السلام) دربارۀ «مؤبت» پرسش شد. آن حضرت فرمود: مؤبت، کسی است که مرد بودن یا زن بودن او دانسته نشده است؛ پس منتظر می مانیم: اگر مرد باشد محتلم می شود، و اگر زن باشد حیض می گردد و دو پستانش ظاهر می گردد.

مبحث هشتم: تعیین جنسیت خنثی از دیدگاه روایات اسلامی

پیش تر به دیدگاه فقیهان اسلامی دربارۀ تعیین جنسیت افراد خنثی یا دو جنسی ها اشاره شد. نظر فقها براساس روایات اسلامی است، که از باب نمونه به چند مورد اشاره می شود:

1. عن أبی عبدالله(علیه السلام) قال: سئل عن مولود ولد، له قُبُل و ذکر کیف یورث ؟ قال: إن کان یبول من ذکره فله میراث الذکر، و إن کان یبول من القُبُل فله میراث الاُنثی؛(2)

ص:125


1- (1) شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 17، ص 577-578، ابواب میراث الخنثی، باب 2، حدیث 7.
2- (2) حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 17، ص 573، ابواب میراث الخنثی، باب 1، حدیث 1.

از امام صادق(علیه السلام) پرسیدند که اگر کودکی به دنیا آید که هم آلت مردانه دارد و هم آلت زنانه، چگونه ارث می برد؟ امام صادق(علیه السلام) فرمود: اگر از مجرای مردانه بول می کند، برای او ارث مرد است، و اگر از مجرای زنانه بول می کند، پس برای او ارث زن است.

2.عن أبی عبدالله(علیه السلام) قال: کان امیرالمؤمنین(علیه السلام) یورث الخنثی من حیث یبول؛(1)

از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که پیوسته حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) ارث خنثی را براساس مجرای بول تعیین می فرمود.

3.عن أبی عبدالله(علیه السلام) فی المولود له ما للرجال و له ما للنساء یبول منهما جمیعاً قال: من أیهما سبق، قیل: فإن خرج منهما جمیعاً قال: فمن أیهما استدّر، قیل: فإن استدرّا جمیعاً قال: فمن أبعدهما؛(2)

از امام صادق(علیه السلام) در مورد بچه به دنیا آمده ای سؤال شد که وی دارای آلت تناسلی مردانه و زنانه هر دو است و از هر دو مجرا بول می کند. امام فرمود: [ملاک جنسیت وی] براساس مجرایی خواهد بود که بول زودتر از آن مجرا خارج می شود.

سؤال شد: اگر بول از هردو [همزمان] خارج شود، فرمود: ملاک مجرایی خواهد بود که از آن بول بیش تر خارج شود. سؤال شد: اگر بول از هر دو مجرا زیاد

خارج شود، فرمود: ملاک مجرایی خواهد بود که بول از آن دیرتر قطع می شود.

4.عن أبی عبدالله(علیه السلام) قال: قلت له: المولود یولد، له ما للرجال و له ما للنساء، قال: یورث من حیث یبول من حیث سبق بوله فإن خرج منهما سواء فمن حیث ینبعث، فإن کانا سواء ورث میراث الرجال و میراث النساء؛(3)

از امام صادق(علیه السلام) در مورد بچه به دنیا آمده ای سؤال شد که وی دارای آلت تناسلی مردانه و زنانه هر دو است، [و از هر دو مجرا بول می کند]؟

ص:126


1- (1) همان، حدیث 2.
2- (2) همان، حدیث 4.
3- (3) همان، ص 575، ابواب میراث الخنثی، باب 2، حدیث 1.

امام فرمود: ارث وی براساس مجرای بول خواهد بود که بول زودتر از آن خارج می شود. پس اگر بول از هر دو مجرا همزمان خارج می شود، ملاک مجرای بولی خواهد بود که دیرتر قطع می شود، و اگر قطع بول از هر دو مجرا همزمان باشد، [وی خنثای مشکل یا دو جنسی کامل خواهد بود و] ارث وی مجموع نصف ارث مرد و ارث زن خواهد بود.

مبحث نهم: احکام ویژۀ خنثای مشکل (دو جنسی کامل)

به طور کلی، خنثای مشکل یا دو جنسی کامل باید رعایت احتیاط شرعی بنمایند؛ چه این که این عده با توجه به علائم و امارات شرعی پیش گفته، معلوم نشده اند که مرد هستند یا زن. البته رعایت احتیاطهای شرعی، تا جایی است که امکان داشته و انجام آن موجب عُسر و حرج نباشد. براساس قانون احتیاط، وی باید میان واجبات مرد و زن جمع کند. به عبارت دیگر، هم اموری را که بر مرد واجب است انجام دهد و هم اموری که بر زن واجب است انجام دهد، و نیز اموری که بر مرد و زن حرام است ترک نماید.(1) برخی مصادیق احتیاطهای شرعی از این قرار است:

الف. حرمت پوشیدن حریر خالص و حرمت استفاده از طلای زرد: برای مردان، استفاده از طلای زرد و لباس حریر خالص حرام است. از آن جایی که احتمال

می رود خنثای مشکل، در واقع مرد باشد، پس باید از این امور اجتناب کند. (2)ب. بطلان نماز در صورت استفاده از طلا و حریر خالص: توضیح آن که مردان چنان چه هنگام نماز خواندن از طلا و حریر خالص استفاده کنند، نماز باطل است. از آن جایی که خنثای مشکل ممکن است در واقع امر مرد باشد، پس نباید هنگام نماز از حریر خالص و طلای زرد استفاده کند. (3)ج. لزوم پوشش کامل: از آن جایی که ممکن است خنثای مشکل یا دو جنسی

ص:127


1- (1) سید محمد صدر، ماوراء الفقه، ج 6، ص 135.
2- (2) علی مشکینی، مصطلحات الفقه، ص 233.
3- (3) همان، ص 233.

کامل، در واقع زن باشد، پس باید همانند زنان پوشش کامل را - مگر صورت و دو دست تا مچ - رعایت کند. هم چنین لازم است هنگام قرائت نماز، پوشش متناسب را رعایت کند. (1)د. ممنوعیت امامت جماعت برای مردان: از آن جایی که احتمال می رود خنثای مشکل در واقع زن باشد، پس مانند زنان نمی تواند برای مردان به عنوان امام جماعت، اقامۀ نماز نماید. (2)ه. ممنوعیت استفاده از لباس دوخته در حال احرام: وی موظف است، در هنگام احرام حج یا عمره، از پوشیدن لباس دوخته خودداری کند.(3) چون احتمال است وی در واقع مرد باشد و مردها برخلاف زنان، نباید در حال احرام لباس دوخته بپوشند.

و. تشخیص بلوغ از طریق سن: یکی از راه های شناخت بلوغ، ملاک سن است. چنان چه راه شناخت بلوغ خنثای مشکل، براساس ملاک سن باشد، راه احتیاط آن است که حداقل سن بلوغ که 9 سال است معیار قرار گیرد. پس خنثای مشکل چنان چه به سن 9 سالگی برسد، بلوغ شرعی پیدا کرده و باید وظایف شرعی خویش را، مانند: نماز،

روزه، حجاب و.... انجام دهد. (4)ز. حرمت نگاه کردن خنثای مشکل: خنثای مشکل براساس احتیاط شرعی، نباید به بدن مرد یا زن نامحرم نگاه کند؛ چون احتمال دارد که نظر به جنس مخالف باشد. (5)ح. حرمت ازدواج خنثای مشکل: از آن جایی که معلوم نیست خنثای مشکل مرد است یا زن، پس نمی تواند با مرد یا زن ازدواج کند؛(6) چون اگر با مرد ازدواج کند، احتمالاً با هم جنس خویش ازدواج کرده است، و همین طور اگر با زن ازدواج کند، ممکن است با هم جنس خویش وصلت کرده باشد.

ص:128


1- (1) همان، ص 233
2- (2) همان، ص 233
3- (3) همان، ص 233
4- (4) همان، ص 233.
5- (5) همان، ص 234.
6- (6) سید محمد صدر، ماوراء الفقه، ج 6، ص 135.

ط. ارث: میزان ارث خنثای مشکل، مجموع نصف ارث مرد و نصف ارث زن است.(1)

ی. قرائت نماز: در مورد جهر یا اخفات قرائت نماز، یعنی آیا حمد و سوره را در نماز صبح، مغرب و عشا، همانند مردان بلند بخواند، یا مانند زنان آهسته قرائت کند، برای خنثای مشکل، تخییر وجود دارد. وی می تواند به میل خود آهسته یا بلند بخواند. دلیل این امر آن است که راهی برای احتیاط وجود ندارد. (2)ک. جواز نظر مرد یا زن به خنثای مشکل: از آن جایی که خنثای مشکل، احتمالاً در واقع مرد است، پس مردها می توانند به وی نگاه کنند، و از آن جایی که ممکن است در واقع زن باشد، پس زن ها می توانند به وی نگاه کنند.(3) البته قول مخالف نیز وجود دارد و آن این که از باب احتیاط، مردها و زن ها نباید به خنثای مشکل گناه کنند؛ چون ممکن است از جنس مخالف آنان باشد. (4)تذکر مهم: فقیهان اسلامی در بیان وظایف شرعی خنثای مشکل، به لزوم احتیاط معتقد شده اند. بر این اساس، خنثای مشکل (دو جنسی کامل) هم باید واجبات مردان و

هم واجبات زنان را انجام دهد و نیز باید از اموری که برای مردان و زنان وجود دارد اجتناب کند. همۀ این احکام و تکالیف شرعی، براساس تقسیم شرعی انسان ها، به زن و مرد است. به اعتقاد مشهور فقیهان اسلامی، انسان ها یا مرد هستند یا زن. از این رو، انجام احتیاطهای شرعی که در بالا بیان شد، برای خنثای مشکل، لازم و ضروری است.

اما چنان چه معتقد شویم که اساساً برای تقسیم فوق، هیچ دلیل یا مدرکی وجود ندارد، در بسیاری از احکام و تکالیف شرعی برای خنثای مشکل، می توان به برائت شرعی معتقد شد، البته مادامی که با علم اجمالی منجز در تعارض نباشد.(5)

ص:129


1- (1) علی مشکینی، مصطلحات الفقه، ص 154.
2- (2) همان، ص 154.
3- (3) همان، ص 233.
4- (4) همان، ص 154.
5- (5) ر. ک: میرزا حسن بجنوردی، القواعد الفقهیة، ج 2، ص 56؛ محمد صدر، ماوراء الفقه، ج 6، ص 135.

ص:130

فصل ششم: تغییر جنسیت از نظر حقوق ایران

اشاره

بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، باید تمام قوانین ایران مطابق با موازین اسلامی باشد. اصل چهارم قانون اساسی در این باره می گوید: «کلیۀ قوانین و مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سیاسی و غیر این ها باید براساس موازین اسلامی باشد و این اصل بر اطلاق یا عموم همۀ اصول قانون اساسی و قوانین و مقررات دیگر حاکم است و تشخیص این امر بر عهدۀ فقهای شورای نگهبان است».

هم چنین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در اصل یکصد و شصت و هفتم دربارۀ وظیفۀ قاضی می گوید: «قاضی موظف است کوشش کند حکم هر دعوا را در قوانین مدوّنه بیابد و اگر نیابد با استناد به منابع معتبر اسلامی یا فتاوی معتبر، حکم قضیه را صادر نماید و نمی تواند به بهانۀ سکوت یا نقص یا اجمال یا تعارض قوانین مدونه، از رسیدگی به دعوا و صدور حکم امتناع ورزد».

بنابراین، «حقوق ایران» با «فقه اسلامی» پیوند خورده است و فقه اسلامی منبع بسیار مهمی برای قوانین جمهوری اسلامی ایران محسوب می شود. قواعد و مقررات مربوط به تغییر جنسیت، نمی تواند از این قاعده مستثنی باشد. مراحل تکوین این مقررات از قرار زیر است:

ص:131

مرحلۀ اول: نگارش تحریر الوسیله و بیان مسألۀ تغییر جنسیت

مرحلۀ دوم: استفتای جدید از امام خمینی(ره)

مرحلۀ سوم: قواعد و مقررات پزشکی قانونی

مرحلۀ چهارم: رأی اداره حقوقی دادگستری جمهوری اسلامی ایران

مرحلۀ پنجم: صدور شناسنامۀ جدید پس از تغییر جنسیت

مرحلۀ ششم: دیدگاه فقها و مراجع شیعه دربارۀ تغییر جنسیت

اینک در ذیل، هر یک از مراحل پنج گانۀ فوق را توضیح می دهیم:

مبحث اول: نگارش کتاب تحریر الوسیله و بیان مسألۀ تغییر جنسیت

گفتار اول: بیان اهمیت مسأله

این مرحله متأسفانه از سوی عده ای از نویسندگان و اصحاب جراید مورد غفلت قرار گرفته است. هر گاه از تاریخچۀ تغییر جنسیت در ایران سخن به میان می آید، به فتوای امام خمینی(ره) که در سال 1364 ش. صادر شده است، به عنوان «سرآغاز تغییر جنسیت» در ایران اشاره می شود؛ در حالی که 22 سال قبل از این تاریخ، امام خمینی با صراحت تمام، مسألۀ عدم حرمت تغییر جنسیت و برخی مسایل دیگر را مطرح نموده بودند.

توضیح آن که مرحوم امام خمینی در سال 1343 ش. از سوی شاه ایران و در پی حوادث خونین پانزده خرداد و آغاز نهضت اسلامی، از قم به ترکیه تبعید شدند. در مدت اقامت ایشان در شهر «بورسا» - یکی از شهرهای ترکیه - کتابی به نام تحریر الوسیله، و در دو جلد به نگارش در آوردند که در اواخر جلد دوم، حدود ده مسألۀ مهم در باب مباحث فقهی تغییر جنسیت مطرح کرده اند. این کتاب، چهار سال بعد، یعنی در سال 1347 ش. در نجف اشرف به چاپ رسید. به نظر نگارنده، دیدگاه امام خمینی در این کتاب، سرآغاز مباحث فقهی و حقوقی تغییر جنسیت در جهان است و با جرأت می توان گفت: قبل از ایشان، هیچ فقیه یا دانشمندی این مباحث را مطرح نکرده است. دیدگاه امام خمینی در تحریر الوسیله مهم ترین منبع فقهی برای تبیین جایگاه حقوقی

ص:132

تغییر جنسیت در بعد از انقلاب اسلامی ایران است. در ادامه، ترجمه دیدگاه امام خمینی را در باب تغییر جنسیت می آوریم:

گفتار دوم: دیدگاه امام خمینی دربارۀ تغییر جنسیت
بند اول: جواز تغییر جنسیت

تغییر جنسیت مرد به زن، و زن به مرد و ملحق کردن خنثی به جنس زن یا مرد با عمل جراحی حرام نیست.

بند دوم: تبدیل جنس واقعی

آیا اگر زنی در خود تمایلاتی هم چون تمایلات مردان یا برخی از آثاری مردی ببیند، یا شخصی در خود تمایلات جنس مخالف یا بعضی از آثار جنس مخالف را مشاهده کند، واجب است تغییر جنسیت دهد یا خیر؟

چنان چه شخص حقیقتاً از جنس مرد یا زن است، ولی می تواند جنس خود را تغییر دهد و تبدیل به جنس مخالف واقعی خود بشود، واجب نیست.

بند سوم: تبدیل جنس واقعی

چنان چه شخصی قبل از عمل جراحی، در جنس مخالف قرار دارد و عمل جراحی جنسیت وی را تغییر نمی دهد، بلکه آن چه را پنهان است آشکار می سازد، در این صورت، بدون شبهه واجب است آثار جنس واقعی را رعایت کند، و ترتیب آثار جنس ظاهری حرام است. بنابراین، اگر بداند که در واقع مرد است، آن چه بر مردان واجب است بر وی واجب و آن چه بر مردان حرام است بر وی حرام می باشد. و اما تغییر شکل و کشف آن چه پنهان است، واجب نیست، مگر در صورتی که عمل به تکالیف شرعی یا پاره ای از آن نیاز به عمل جراحی داشته و احتراز از محرمات الهی جز به آن امکان نداشته باشد، در این صورت، تغییر شکل با عمل جراحی واجب می شود.

بند چهارم: تغییر جنسیت پس از ازدواج

اگر زنی ازدواج کند و پس از ازدواج تغییر جنسیت دهد و تبدیل به مرد شود، ازدواج از هنگام تغییر باطل می شود و شوهر در صورت آمیزش قبل از تغییر، باید تمام

ص:133

مهریۀ زن را بپردازد و در صورت عدم آمیزش، سقوط نصف مهر مشکل، وقول به پرداخت تمام مهریه بهتر است.

هم چنین اگر زنی با مردی ازدواج کند و مرد تغییر جنسیت دهد، ازدواجش از هنگام تغییر، باطل می شود و در صورت آمیزش، باید مهریۀ زن را بدهد و در صورت عدم آمیزش، بنا به اقوی باید بپردازد.

بند پنجم: تغییر جنسیت زن و شوهر با هم

اگر زن و شوهر هر دو تغییر جنسیت دهند؛ به این ترتیب که زن، مرد و مرد، زن شود، اگر تغییر جنسیت آن دو با هم در یک زمان نباشد. حکم آن مانند سابق است. اما اگر هر دو با هم تغییر جنسیت دهند، احوط این است که مجدداً ازدواج کنند، و زن با دیگری ازدواج نکند مگر این که با اجازۀ هر دو طلاق بگیرد، هر چند که بعید نیست ازدواج آن ها هم چنان برقرار باشد.

بند ششم: سقوط عِدّه

اگر زنی در زمان عِدّه، تغییر جنسیت دهد، عدّه اش ساقط می شود حتی عِدّه وفات.

بند هفتم: تغییر عناوین

اگر هر یک از برادر و خواهر تغییر جنسیت دهد و به جنس مخالف در آید، نسبت به آن دو به یکدیگر قطع نمی شود، بلکه برادر، خواهر می شود و خواهر، برادر، و نیز اگر هر دو برادر با دو خواهر تغییر جنسیت دهند. و اگر عمویی تغییر جنسیت دهد، تبدیل به عمّه و اگر عمه ای تغییر جنسیت دهد، تبدیل به عمو می شوند. هم چنین با تغییر جنسیت، دایی به خاله و خاله به دایی تبدیل می گردند.

بند هشتم: ارث

اگر یکی از کسان پسر و دختری که تغییر جنسیت یافته است بمیرد، پسر فعلی دو برابر دختر فعلی ارث می برد. هم چنین در سایر طبقات ارث. لکن اشکال باقی می ماند در ارث پدر و مادر و جدّ و جدّه که اگر پدر تغییر جنسیت دهد، نه پدر فعلی محسوب

ص:134

می شود و نه مادر فعلی. و نیز اگر مادر تغییر جنسیت دهد، مرد فعلی، نه مادر است و نه پدر. در این صورت، آیا از نظر تولید، ارث می برند یا به خاطر خویشاوندی و اولویت، یا این که ارث نمی برند؟ در این مسأله تردید وجود دارد و بهتر این است که بگوییم ارث می برند و ارث آن ها به لحاظ حال انعقاد نطفه است.

بنابراین، برای پدر در حال انعقاد نطفه و برای مادر می باشد و احوط این است که با هم مصالحه کنند.

بند نهم: مَحرمیت

اگر مادر تغییر جنسیت دهد آیا بعد از مرد شدن، مانند پدر، کسانی که بر پسرش حلالند، بر وی محرمند یا نه ؟ بعید نیست که محرم باشند، البته با اشکال.

اگر جنسیت پدر تغییر یابد، آیا اکنون که زن شده به پسرش محرم است، هر چند که مادر وی محسوب نمی شود؟ ظاهر این است که نسبت به وی محرم است.

اگر عروس (همسر پسر) تغییر جنسیت دهد و مرد شود، آیا به مادر شوهر سابقش محرم است ؟ بعید نیست که محرم باشد، البته با اشکال.

بند دهم: نسبت به نزدیکان رضاعی

آن چه در نزدیکان نسبی گفته شد، در نزدیکان رضاعی مانند پدر، مادر، برادر، خواهر و.... رضاعی نیز جریان دارد.

بند یازدهم: کشف جنس واقعی

آن چه ذکر شد در مواردی است که تغییر جنسیت واقعی شخص باشد؛ اما اگر عمل جراحی کاشف از واقعیت پنهانی بوده و کسی که بعد از عمل، مرد شده از اول مرد بوده است، با این عمل کشف می شود که آن چه بر مرد یا زن صوری مترتب شده، بر خلاف واقع بوده است و در این صورت، مسایل دیگری پیش خواهد آمد.(1)

ص:135


1- (1) امام خمینی؛ تحریر الوسیله، ج 2، ص 626-628؛ عبدالکریم بی آزار شیرازی؛ رسالۀ نوین، ج 3، ص 63-65.

مبحث دوم: استفتای جدید از امام خمینی دربارۀ تغییر جنسیت

گفتار اول: شرح ماجرا

فردی به نام فریدون که بعداً با تغییر جنسیت، نام «مریم خاتون ملک آرا» را برگزید، قدم های مفیدی در این زمینه برداشته است. وی در سال 1356 ش. و یک سال قبل از انقلاب اسلامی ایران، نامه ای به امام خمینی نوشته و وضعیت بیماری خویش را برای ایشان شرح داد. درسال 1357 ش. به پاریس رفته و از نزدیک با امام خمینی ملاقات کرده و خواهان دریافت مجوّز شرعی برای تغییر جنسیت شد، اما به دلیل شرایط حاد انقلاب اسلامی، قضیه مسکوت ماند. بعد از انقلاب اسلامی، و از طریق برخی مسؤولین عالی رتبۀ نظام، به محضر امام خمینی رسیده و بار دیگر شرح ماجرای خود را بیان داشت. امام خمینی با تغییر جنسیت او موافقت نمود و دفتر امام خمینی در سال 1364 ش. این استفتا را صادر کرد. در ملاقاتی که با ایشان داشتم، استفتای زیر را در اختیار این جانب قرار داد.

گفتار دوم: فتوای امام خمینی در جواز تغییر جنسیت

بسمه تعالی

تغییر جنسیت با تجویز طبیب مورد اعتماد اشکال شرعی ندارد. انشاء الله تعالی در امان بوده باشید و کسانی که شما ذکر کرده اید امید است مراعات حال شما را بکنند. دفتر امام خمینی

بخش استفتاء

و معلوم باشد که رفع اشکال در خنثی به یکی از امور زیر می شود:

1. اگر دائماً یا غالباً از مجرای مرد بول می کند مرد است و اگر دائماً یا غالباً از مجرای زن بول می کند زن است.

2. اگر از هر دو مجرا بول می کند، چنان چه در وقت بول کردن از مجرای مرد زودتر بول خارج می شود مرد است و اگر از مجرای زن زودتر خارج می شود زن است.

3. چنان چه دنده های طرف راست بیش تر از دنده های طرف چپ باشد مرد

ص:136

است، و گرنه زن است، و در صورتی که با این علائم نتواند تشخیص دهد، چنان چه از علائم دیگر مثل خون دیدن مانند زنان یا روئیدن ریش یا چیزهای دیگر اطمینان پیدا کند که زن یا مرد است باز حل مشکل می شود، و در غیر این صورت، خنثای مشکل است که اگر تکالیفی در محل ابتلای او است که یقین دارد یکی از آن ها را باید عمل کند، لازم است احتیاط را مراعات نماید.

دفتر امام خمینی

بخش استفتاء

مبحث سوم: مقررات پزشکی قانونی و دادگستری جمهوری اسلامی ایران

بعد از فتوای امام خمینی(ره) در سال 1364 ش. مبنی بر جواز تغییر جنسیت، بتدریج عمل های تغییر جنسیت و با مجوزهای قانونی انجام شد. خلاصۀ مقررات از این قرار است که افرادی که دچار اختلال هویت جنسی (تراجنسیتی) هستند، به پزشکی قانونی مراجعه کرده و پس از چندین جلسۀ مشاوره، تست و آزمایش، چنان چه بیماری اختلال جنسی آنان تأیید و احراز شد، نامه ای خطاب به دادگستری صادر می شود. دادگستری به استناد نامۀ پزشکی قانونی، مجوز تغییر جنسیت را صادر می کند و پزشک جراح، به استناد نامۀ دادگستری، عمل جراحی تغییر جنسیت را انجام می دهد. پروفسور بهرام میرجلالی، جراح تغییر جنسیت، دربارۀ مراحل قانونی انجام این نوع عمل جراحی چنین می گوید:

«در صورتی که روان پزشک وجود چنین بیماری را تشخیص دهد، بیمار را به یکی از دفاتر خدمات اجتماعی دادسرا ارجاع می دهد. بیمار از این طریق به پزشکی قانونی برای انجام تحقیقات قطعی معرفی می شود. پزشکی قانونی با استفاده از همکاری روان پزشکان، جراحان و متخصصان داخلی و غدد، قطعیت بیماری را بررسی می کند و بعد از محرز شدن آن، طی نامه ای به دادسرا اطلاع می دهد که بیمار مجوز انجام این عمل را دارد یا نه. به این ترتیب، در صورت رأی موافق پزشکی قانونی، دادسرا مجوز انجام جراحی را برای بیمارستان و پزشک جراح صادر می کند. اگر بیماری این مجوز را نداشته باشد، عمل جراحی برایش انجام نخواهد شد. نهایتاً وجود همین

ص:137

مجوز است که به بیمار کمک می کند که بتواند بعد از عمل جراحی، شناسنامۀ جدید بگیرد». (1)

مبحث چهارم: رأی ادارۀ حقوقی دادگستری جمهوری اسلامی ایران

پزشکی قانونی در تاریخ 66/9/17 از ادارۀ حقوقی دادگستری دربارۀ تغییر جنسیت و مسایل مربوط به آن کسب تکلیف نموده است. ادارۀ حقوقی دادگستری این پاسخ را ارایه نموده است:

بسمه تعالی

به: اداره کل پزشکی قانونی

بازگشت به استعلام شمارۀ 104/7389-1366/9/17 که برای اظهار نظر به این اداره ارجاع شده است، نظریۀ مشورتی ادارۀ حقوقی به شرح زیر اعلام می شود:

مسألۀ مطروحه دارای دو صورت است:

صورت اول آن که فردی از نظر پزشکی مرد است، در حالی که دارای آلت تناسلی زنان است یا بالعکس، در این صورت با انجام جراحی، تغییر جنسیت حاصل نمی شود، بلکه با عمل جراحی، جنسیت شخص ظاهر می شود و این امر از نظر حقوقی بلااشکال است. از نظر شرعی هم طبق فتوای حضرت امام خمینی مدظله العالی، در تحریرالوسیله جلد 2 صفحه 627 مسألۀ 2 و مسألۀ 10 بلا اشکال است و بعد از عمل، تمام احکام جنسی که ظاهر شده بر آن مترتب می گردد.

صورت دوم آن است که فردی که شخصاً مرد یا زن است و دارای آلت تناسلی جنس خود می باشد، تصمیم به تغییر جنسیت بگیرد و پزشکان امکان آن را تأیید نمایند. این امر نیز در قوانین منع نشده است، لیکن چون آثار حقوقی فراوانی دارد باید گفت: در صورت تغییر جنسیت این امر تأثیری در حقوق ثابته ندارد و آن را جز در مواردی از

ص:138


1- (1) ر. ک: دکتر لاله میراسکندری؛ «روال قانونی برای حل یک مشکل مغزی»، روزنامۀ همشهری، چهارشنبه 27 خرداد 1383، ص 20 و نیز علی ملائکه، «در جسم خود نمی گنجد»، روزنامۀ شرق، شنبه 3 مرداد 1383، ص 3.

قبیل بطلان ازدواج و حلیت و حرمت تغییر نمی دهد. مثلاً اگر زنی بعد از عمل جراحی مرد شود، گرچه ازدواج او از زمان تغییر جنسیت، باطل می گردد، اما مهر او ساقط نمی شود، و یا اگر مردی بعد از عمل جراحی، زن شود، کماکان باید مهر زوجه اش را بپردازد هرچند ازدواج او از تاریخ تغییر جنسیت باطل است. هم چنین اگر مادری پس از عمل جراحی تبدیل به مرد شود، ولایتی بر فرزندانش نخواهد داشت. فتوای حضرت امام خمینی مدظله العالی در مسایل 1 و 3 و 6 و 7 از مسایل تغییر جنسیت، در تحریر الوسیله جلد 2 صفحات 626 و 627 و 628 در این مورد نیز بر جواز عمل جراحی و عدم تأثیر آن در حقوق مالی و ولایتی تحقق یافته از قبل، دلالت دارد.

رئیس ادارۀ حقوقی دادگستری جمهوری اسلامی ایران(1)

مبحث پنجم: صدور شناسنامۀ جدید پس از تغییر جنسیت

گفتار اول: وضعیت شناسنامۀ جدید در دو جنسی ها

تغییر جنسیت در شناسنامۀ دو جنسی ها ثبت نمی شود. مدیر کل ثبت احوال استان تهران اعلام کرد: در شناسنامۀ جدید دو جنسی ها، تغییر جنسیت آن ها ثبت نمی شود. سید احمد قشمی در گفت و گو با خبرگزاری فارس با بیان این که در ده سال گذشته، فقط برای دو فرد دو جنسی در تهران، شناسنامه صادر شده است، افزود: در صفحۀ توضیحات شناسنامۀ جدید این گونه افراد، فقط تغییر نام ثبت می شود. حتی جزییات تغییر نام که از چه نامی به چه نامی تغییر کرده است، در شناسنامۀ جدید آورده نمی شود. برای صدور شناسنامۀ این گونه افراد حتما باید پزشکی قانونی، تغییر جنسیت آن ها را تأیید و دادگاه نیز حکم لازم برای صدور مجدد شناسنامه را صادر کند. در صورت حکم دادگاه، ثبت احوال هیچ مشکلی در خصوص صدور مجدد شناسنامه برای دوجنسی ها ندارد.(2)

ص:139


1- (1) به نقل از: دکتر فرامرز گودرزی، پزشکی قانونی، ج 1370، ص 616.
2- (2) پایگاه خبرگزاری شریف نیوز، ( sharifnews. Ir ) ، یک شنبه 23 بهمن 1384.
گفتار دوم: وضعیت شناسنامۀ جدید در تراجنسیتی ها

تراجنسیتی ها همانند دیگر افراد جامعه دارای شناسنامه هستند. چنان چه تغییر جنسیت آنان با مجوز قانونی و از طریق پزشکی قانونی و دادگستری صورت گرفته باشد، به استناد همان مجوز می توانند شناسنامۀ جدید از ادارۀ ثبت احوال دریافت کنند. هرگاه شناسنامۀ جدید و با نام متناسب با جنسیت جدیدشان به دست آوردند، می توانند به استناد آن سایر اسناد و مدارک را نیز تعویض نمایند.(1) مانند: مدارک دانشگاهی، کارت پایان خدمت، گواهی نامه راهنمایی و رانندگی و.....

از نظر قانون ثبت احوال، انتخاب نام باید متناسب با جنسیت فرد باشد. پس هرگاه نام فرد، مخالف جنسیت فعلی وی باشد، ثبت احوال با درخواست متقاضی آن را تصحیح خواهد کرد و تشخیص این امر با «شورای عالی ثبت احوال» می باشد.

تبصره 1 ماده 20 قانون ثبت احوال می گوید: «انتخاب نام هایی که موجب هتک حیثیت مقدسات اسلامی می گردد و همچنین انتخاب عناوین و القاب و نام های زننده و مستهجن یا نامتناسب با جنس، ممنوع است».

تبصره 2 همین ماده می گوید: «تشخیص نام های ممنوع با شورای عالی ثبت احوال می باشد و این شورا نمونه های آن را تعیین و به سازمان اعلام می کند».

مبحث ششم: دیدگاه فقها و مراجع شیعه دربارۀ تغییر جنسیت

اشاره

یکی از منابع ارزشمند در این باره، پرسش هایی است که از برخی مراجع شیعه درباره تغییر جنسیت صورت گرفته است. اکثر فقها و مراجع شیعه، علاوه بر مرحوم امام خمینی، بر عدم حرمت تغییر جنسیت یا جواز تغییر جنسیت نظر داده اند. نام برخی از آنان از این قرار است:

1. آیت الله محمد فاضل لنکرانی(قدس سره)

2. آیت الله سید علی سیستانی

ص:140


1- (1) همان.

3. آیت الله ناصر مکارم شیرازی

4. آیت الله سید علی خامنه ای

5. آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی

6. آیت الله حسین علی منتظری

7. آیت الله محمد ابراهیم جناتی

8. آیت الله یوسف صانعی

9. آیت الله عبدالکریم موسوی اردبیلی

10. آیت الله محمد مؤمن قمی

11. آیت الله محسن خرازی و.... (1)

جمع بندی و بیان نظریۀ مختار

برای بررسی تغییر جنسیت از منظر حقوق ایران، باید نگارش کتاب تحریر الوسیله در بحث تغییر جنسیت را مد نظر قرار داد. امام خمینی با نگارش این مبحث، فصل جدیدی در حقوق ایران به وجود آورد. «حقوق ایران» با «فقه اسلامی» پیوند خورده است و فقه اسلامی منبع بسیار مهمی برای قوانین جمهوری اسلامی ایران محسوب می شود. بنابراین، قواعد و مقررات مربوط به تغییر جنسیت نمی تواند از این قاعده مستثنی باشد. بر این اساس، «سازمان پزشکی قانونی ایران» و نیز «دادگستری جمهوری اسلامی ایران» مقرّرات و ضوابطی برای اعطای مجوز تغییر جنسیت تدوین نموده اند و پس از تغییر جنسیت، مجوزهای دیگر برای تعویض شناسنامه و مدارک تحصیلی صادر می گردد. در حالی که، تغییر جنسیت در سایر کشورهای اسلامی، از نظر حقوق آن کشورها غیر قانونی است. به نظر می رسد دلیل مهم این امر آن است که تغییر جنسیت از نظر فقهای اهل سنت حرام است.

ص:141


1- (1) به بخش ضمیمه کتاب (استفتاءآت) مراجعه کنید.

ص:142

بخش دوم: جواز یا عدم جواز تغییر جنسیت

اشاره

ص:143

ص:144

بخش دوم جواز یا عدم جواز تغییر جنسیت

طرح بحث

یکی از پرسش های اساسی، مسألۀ «جواز یا عدم جواز تغییر جنسیت» است. هر گاه در مجامع علمی و پزشکی، بحث تغییر جنسیت مطرح شده است، اولین پرسش فراروی افراد، این است که آیا از نظر شرعی، این اجازه وجود دارد که عده ای، جنسیت خویش را تغییر داده و به جنس مخالف تبدیل شوند؟ آیا این کار، تغییر در خلقت خداوند محسوب نمی شود؟ آیا آیات قرآن کریم و روایات معصومین(علیه السلام) این اجازه را داده است که فردی ازجنسیت مردانه به جنسیت زنانه، و یا برعکس تبدیل شود؟ آیا تبدیل خنثی یا دو جنسی، به یکی از دو جنس مذکر یا مؤنث جایز است ؟

تغییر جنسیت، دارای حالات و انواع گوناگونی است، مانند: تغییر جنسیت در انسان، تغییر جنسیت در حیوان و تغییر جنسیت در گیاهان. علاوه بر این، «تغییر جنسیت در انسان» نیز دارای موارد یا حالات گوناگون است، مانند: تغییر جنسیت مرد به زن، تغییر جنسیت زن به مرد، تغییر جنسیت خنثی به یکی از دو جنس مردانه یا زنانه و تغییر جنسیت یک انسان کامل به خنثی.

ص:145

برخی از اقسام تغییر جنسیت، عقلایی بوده و برخی دیگر از اقسام تغییر جنسیت، غیر عقلایی است. به عبارت دیگر، آن چه در عمل واقع می شود تغییر جنسیت مرد به زن و یا بر عکس و نیز تغییر جنسیت خنثی به مرد یا زن است. این که مرد یا زنی خواهان تبدیل به خنثی باشند، عُقلایی نبوده و در عمل هم کم تر اتفاق می افتد.(1) از جهت دیگر نیز ممکن است شخص سالم به خنثی تبدیل شود و آن در صورتی است که عمل جراحی تغییر جنسیت به صورت کامل صورت نپذیرد و از طرف دیگر امکان بازگشت به جنسیت سابق نیز منتفی باشد. از این رو آیت الله سید محمد صدر می گوید:

تبدیل (مرد یا زن) به خنثی، اگر چه هیچ گاه به طور طبیعی مطلوب و مورد درخواست بیمار و پزشک نیست، ولی از نظر فقهی می توان آن را فرض کرد (و به عنوان یک فرع فقهی مورد بررسی قرار داد.) دلیل این امر آن است که گاهی عمل جراحی تغییر جنسیت از یک جنس به جنس دیگر به نتیجه نمی رسد و بیمار به جنس سابق خویش نیز باز نمی گردد. در نتیجه، فرد به خنثی (و برزخ بین جنس مذکر و مؤنث) تبدیل می شود که اصلاً هیچ یک از دو جنس مذکر و مؤنث نیست.(2) سید محمد حسین فضل الله، معتقد است امکان تغییر جنسیت واقعی وجود ندارد و چنان چه با عمل جراحی، آلت تناسلی مردی برداشته شود و حفره ای به عنوان مهبل در شکم او تعبیه شود، در حقیقت به زن تبدیل نشده است، بلکه به خنثی تبدیل شده است، نهایت این که علائم و ظواهر زنانه در وی زیاد مشاهده می شود.(3) در هر حال، اگر چه تغییر جنسیت، دارای حالات و انواع گوناگونی است، ولی بالاخره این پرسش، حد جامع و قدر مشترک همه آن موارد است که: آیا تغییر جنسیت

ص:146


1- (1) محمد صدر، منهج الصالحین، ج 3، ص 642.
2- (2) سید محمد صدر، ماوراء الفقه، ج 6، ص 133: «والتحول إلی الخنثی وإن لم یکن مطلوبا و لا مقصوداً بطبیعة الحال للمریض ولا للطبیب، ولکن قد یفرض ذلک فقهیاً، من حیث إنّ عملیة التحول إلی الجنس الآخر لم تنتج، فلن یعود المریض إلی جنسه الأول، وإنما سیصبح خنثی لا بحسب علی أحد الجنسین أصلاً».
3- (3) ر. ک: احمد احمد و عادل القاضی، فقه الحیاه، حوار مع محمد حسین فضل الله، ص 226-227.

جایز است یا نه ؟

توجه به این نکته ضروری است که منظور از «جواز» یا «جواز فقهی» است، و یا «جواز قانونی و حقوقی» مورد نظر است. آثار و پیامدهای هر یک نیز متفاوت است. پس هرگاه این پرسش مطرح شود که: «آیا تغییر جنسیت جایز است یا خیر» و منظور از آن «جواز یا عدم جواز فقهی» باشد، در آن صورت، ضمانت اجرای آن «شرع» یا «قانون گذار الهی» خواهد بود. در این حالت، اگر گفته شود: «تغییر جنسیت جایز است»؛ یعنی خدای متعال از این کار راضی بوده، و در پی انجام تغییر جنسیت، مجازات اخروی وجود ندارد، اما در «جواز یا عدم جواز قانونی و حقوقی»، ضمانت اجرای دولتی نهفته است. بنابراین اگر این عمل، از نظر دولت یک سرزمین مجاز باشد، مرتکبین این عمل، از مجازات مصون خواهند بود، در غیر این صورت، عمل آنان، دارای قابلیت پیگرد است. به همین دلیل، اتباع برخی کشورها، برای تغییر جنسیت و مصون ماندن از مجازاتِ دولت خویش، به کشورهای دیگر که این عمل مجاز است، سفر کرده و پس از تغییر جنسیت به کشور خویش باز می گردند. برای مثال، برخی اتباع کشورهای امارات متحده عربی، عربستان سعودی و کویت برای تغییر جنسیت به ایران سفر کرده اند. دلیل این امر، عمدتاً ممنوعیت عمل تغییر جنسیت در این کشورها است.

در عین حال، ممکن است یک عمل هم از نظر شرعی و هم از نظر حقوقی، مجاز یا غیر مجاز باشد. از این رو، می توان برای آن حالت های چهارگانه در نظر گرفت:

1. عمل تغییر جنسیت، از نظر شرعی و قانونی مجاز باشد.

2. عمل تغییر جنسیت از نظر شرعی و قانونی، غیر مجاز باشد.

3. عمل تغییر جنسیت از نظر شرعی مجاز، ولی از نظر قانونی غیر مجاز باشد.

4. عمل تغییر جنسیت از نظر قانونی مجاز باشد، ولی از نظر شرعی غیر مجاز باشد.

توجه به این نکته نیز ضروری است که تغییر جنسیت، به هر دلیل یا عاملی که اتفاق افتد، مورد توجۀ ما است. گاه تغییر جنسیت با ارادۀ شخص و به وسیلۀ پزشک جراح صورت می گیرد. در مواردی ممکن است خطای پزشک، موجب تغییر جنسیت، یا

ص:147

لااقل موجب نارسایی جنسیت گردد. در مواردی، افراد به دلیل اکراه، ضطرار یا حرج به تغییر جنسیت رضایت می دهند و در مواردی ممکن است تبدیل جنسیت به خاطر استعمال هورمون های جنسی یا خود به خود به وجود می آید.(1) به عبارت دیگر، آن چه از نظر فقه مهم است این است که آیا «تحول و تغییر موضوع» صورت گرفته است یا خیر. این که سبب تغییر و تبدیل چه بوده است، به صورت مستقیم مورد توجه فقه نیست. اگر به سبب و علت تغییر توجه شده است از آن جهت است که آیا این سبب، جایز بوده یا حرام. آیت الله سید محمد صدر در این باره می گوید:

سزاوار است به این مطلب توجه شود که آن چه از نظر فقه مهم است، مسألۀ تحول (تغییر جنسیت) است، و این که سبب آن چه بوده، از نظر فقه مهم نیست. گاه تغییر جنسیت به وسیلۀ عمل جراحی صورت می پذیرد، همان طور که در عصر کنونی این گونه است و گاه تغییر به وسیله استفاده از غذای معین حاصل می شود، و یا از طریق سحر یا معجزه و یا از طریق هر سبب دیگر.(2) تغییر و تبدیل جنسیت که به روش های گوناگون پدید می آید، اثر وضعی و تکلیفی خویش را به جای خواهد گذاشت. اثر وضعی عبارت است از خروج این بیمار، از جنس سابق، و الحاق او به جنس لاحق. برای مثال، اگر قبلاً مرد بوده، از گروه مردان خارج شده و جزو زنان محسوب می شود. اثر تکلیفی عبارت است از این که وی باید براساس جنسیت جدید، وظایف و تکالیف شرعی خویش را انجام دهد و انجام تکالیف جنس سابق، منتفی است.(3) پس از بیان مطالب فوق به عنوان «طرح بحث» اکنون در ضمن چند فصل، مسأله جواز یا عدم جواز تغییر جنسیت را پی می گیریم. در فصل اول جواز یا عدم جواز تغییر

ص:148


1- (1) سید محمد صدر، منهج الصالحین، ج 3، ص 643-645، مسألۀ 3704، 3711 و 3714.
2- (2) سید محمد صدر، ماوراء الفقه، ج 6، ص 135: «ینبغی الإلتفات الی انّ المهم فقهیاً فیما یأتی هو «التحول»، ولکن لا یهم السبب. فقد یکون هو العملیة الجراحیة کما هو الموجود أحیاناً فی عصرنا الحاضر و قدیکون سبباً آخر کطعام معین حصل تناوله صدفة او بالسحر او بالمعجزة أو بأی سبب آخر».
3- (3) همان، ج 6، ص 136.

جنسیت در خنثی (دو جنسی)، در فصل دوم، جواز یا عدم جواز تغییر جنسیت به منظور کشف جنسیت، در فصل سوم جواز یا عدم جواز تغییر جنسیت در افراد سالم و افراد تراجنسیتی (خنثای روانی)، و در فصل چهارم جواز یا عدم جواز تغییر جنسیت را در حیوانات مورد بررسی قرار می دهیم.

ص:149

ص:150

فصل اول: جواز یا عدم جواز تغییر جنسیت در افراد خنثی (دوجنسی ها)

اشاره

همان طور که پیش تر بیان شد، از گذشته تاکنون افرادی در جامعه زیست می کرده اند که از نارسایی جنسی رنج می برند، که در ادبیات فقهی و روایی ما از آن ها به «خنثی» یاد می شود. برای این گروه، در گذشته امکان عمل جراحی وجود نداشت، ولی امروزه با گسترش دانش پزشکی، می توانند با عمل جراحی به یکی از دو جنس مرد یا زن ملحق شوند. آیا از نظر شرعی این عده مجاز به تغییر جنسیت هستند یا خیر؟

در ابتدا و در مبحث اول، نظرات و دیدگاه های فقهای اهل سنت و شیعه در این باره بیان می شود و آن گاه و درمبحث دوم، جواز یا عدم جواز تغییر جنسیت در خنثای مشکل مورد بررسی قرار می گیرد و بالاخره در مبحث سوم جواز تغییر جنسیت در خنثای غیر مشکل بیان می گردد.

مبحث اول: نظرات در جواز یا عدم جواز تغییر جنسیت افراد خنثی

اشاره

در ابتدا نظرات اهل سنت و آن گاه نظرات فقهای شیعه در بحث خنثی بیان می شود.

ص:151

گفتار اول: نظرات اهل سنت در تغییر جنسیت افراد خنثی

غالب فقیهان و حقوقدانان اهل سنت با تغییر جنسیت مخالفند و تنها تغییر جنسیت در افراد خنثی یا دو جنسی ها را مجاز می دانند، دکتر احمد محمد کنعانی در این باره می گوید:

همانا قانون گذار الهی، تغییر جنسیت حرام کرده است؛ چون تغییر جنسیت مخالف فطرت الهی است، ولی از این تحریم، برخی حالات استثناء شده است، مانند خنثی، که در وی هر دو آلت تناسلیِ مردانه و زنانه، به گونۀ متفاوت وجود دارد. این حالت، موجب اضطراب ها و تشویق هایی در جسم و روح خنثی می گردد. پس در این گونه حالات، عمل جراحی برای تغییر جنسیتِ خنثی به جنس مناسب، طبق تشخیص پزشک، جایز است.(1) با توجه به اطلاق مطلب فوق، جواز تغییر جنسیت برای هر دو گروه خنثی ها، اعم از خنثای مشکل و خنثای غیر مشکل وجود داشته و هر دو گروه مجاز به تغییر جنسیت هستند. تغییر جنسیت در خنثای مشکل، به معنای حذف یک آلت تناسلی و الحاق وی به جنس مقابل است و تغییر جنسیت در خنثای غیر مشکل، به معنای حذف آلت تناسلی ضعیف و الحاق وی به جنسیت غالبِ وی است.

در سخن فوق، خنثی کسی است که دارای هر دو آلت تناسلی است و اساساً از نظر نویسندۀ فوق الذکر، بیماری که فاقد هر دو آلت تناسلی است، جزو گروه «خنثی ها» قرار نمی گیرد. این عده به عنوان «ممسوح» شناخته می شوند.

آیا افراد ممسوح که فاقد هر دو آلت تناسلی هستند مجاز به تغییر جنسیت می باشند؟ کلام نویسندۀ فوق در این باره ساکت است. به نظر می رسد که ممسوح ها نیز باید مجاز به تغییر جنسیت و خروج از ابهام جنسی باشد تا از این طریق بتوانند به جنس مناسب، طبق نظر پزشک متخصص تبدیل شوند.

ص:152


1- (1) احمد محمد کنعانی، الموسوعۀ الطبیة الفقهیة، ص 285: «فقد حرّم الشارع تغییر الجنس لما فیه من مخالفة للفطرة الالهیة، واستثنی مِن هذا التحریم بعض الحالات کالخنثی التی تختلط فیها أعضاء الذکورة و الاُنوثة بدرجات متفاوتة فتؤدّی الاضطرابات عضویة ونفسیة، ففی مثل هذه الحالات یجوز إجراء الجراحة لتغییر الجنس إلی الجنس الذی یوافق الحالة حسبما یراه أهل الطبّ».

البته فقیهان شیعه و فقیهان اهل سنت در بحث جواز تغییر جنسیتِ افراد خنثی اشتراک نظر دارند، امّا توجه به این نکته ضروری است عده ای از آنان به وجوب تغییر جنسیت خنثی ها معتقدند(1). (2) به عبارت دیگر، هرگاه انجام واجبات شرعی و ترک محرمات در مورد شخص خنثی وابسته به تغییر جنسیت و تعیین جنسیتِ واحد است و وی دارای تمکن مالی و جسمی باشد، واجب است تغییر جنسیت دهد.

برخی از اهل سنت برای جواز تغییر جنسیت در افراد خنثی، دلیل های زیر را بیان داشته اند:

1. خنثی ها بیمار هستند و ادلۀ جواز معالجه و درمان اجازه می دهد که پزشک جراح به عمل جراحی خنثی ها مبادرت ورزند.

2. این نوع عمل، تغییر خلق الله نیست؛ چون برای این عمل حاجت و ضرورت وجود دارد. پس عمل جراحی تغییر جنسیت در مورد خنثی ها، استثنایی بر حرمت تغییر خلق الله است.

3. این که خنثی ها بر وضعیت فعلی خویش صبر نمایند و از عمل جراحی تغییر جنسیت خودداری ورزند، ضرر زیاد و مشقت فراوانی به دنبال دارد که شریعت اسلام خواهان دفع ضرر و تحصیل یسر (آسانی) است.

4. در این نوع عمل جراحی تدلیس، تزویر و فریب کاری وجود ندارد؛ چون هدف از این نوع عمل جراحی، بازگشت به خلقت اصلی است. پس از نظر شرعی مجاز به تغییر جنسیت است. (3)

گفتار دوم: نظرات فقیهان شیعه در تغییر جنسیت افراد خنثی
اشاره

بر خلاف اهل سنت، فقیهان شیعه به طور مبسوط، تغییر جنسیت در افراد خنثی را

ص:153


1- (1) مانند: میرزا جواد تبریزی، در استفتای شفاهی نگارنده از ایشان؛ مکارم شیرازی، رسالة استفتائات، ج 1، ص 471-472، و گنجینۀ آرای فقهی قضایی، پاسخ سؤال 5868؛ منتظری؛ رسالۀ استفتاءآت، ج 2، ص 408.
2- (2) مانند طنطاوی، مفتی مصر، ر. ک: علی رضا باریک لو، «وضعیت تغییر جنسیت»، مجله اندیشه های حقوقی، ش 5 ( 82)، ص 75.
3- (3) محمد خالد منصور، الاحکام الطبیة المتعلقة بالنساء فی الفقه الاسلامی، ص 207.

مورد بررسی قرار داده اند. در این میان، برخی از فقیهان شیعه، جواز یا عدم جواز تغییر جنسیّت در خنثی را به صورت مطلق بیان داشته اند؛ یعنی بین «خنثای مشکل» و «خنثای غیر مشکل» تفصیل نداده اند، در حالی که عده ای دیگر از فقیهان بین آن دو، تفصیل داده اند. دیدگاه فقیهان شیعه در بحث تغییر جنسیت افراد خنثی را در ذیل بندهای زیر بیان می کنیم:

بند اول: جواز در تغییر جنسیت افراد خنثی مطلقا - اعم از مشکل و غیر مشکل -

برخی از فقیهان شیعه معتقدند که افراد خنثی، اعم از خنثای مشکل و خنثای غیر مشکل، مجاز به تغییر جنسیت هستند. البته گروهی از فقیهان در فتوای جواز تغییر جنسیت افراد خنثی، بین خنثای مشکل و غیر مشکل تفکیک نموده اند و با توجه به اطلاق کلام ایشان، افراد خنثی، اعم از مشکل و غیر مشکل مجاز به تغییر جنسیت هستند. در این میان، برخی دیگر از فقیهان شیعه، افراد خنثی را در دو قسمت شامل: خنثای مشکل و خنثای غیر مشکل مورد بررسی قرار داده اند، اگر چه در هر دو مورد قائل به جواز هستند. به عبارت دیگر، تفصیل خنثی ها به دو مورد خنثای مشکل و خنثای غیر مشکل، به معنای تفاوت حکم آن در مورد نیست. در ادامه به کلام هر دو گروه اشاره می شود:

گروه اول

امام خمینی:

ایشان به عنوان اولین فقیهی که مباحث تغییر جنسیت را مطرح ساخته اند، در این باره می گوید:

تغییر جنسیت مرد به زن، و زن به مرد و ملحق کردن خنثی به جنس زن یا مرد با عمل جراحی حرام نیست. آیا اگر زنی در خود تمایلاتی هم چون تمایلات مردان یا برخی از آثار مردی ببیند، یا شخصی در خود تمایلات جنس مخالف یا بعضی از آثار جنس مخالف را مشاهده کند، واجب است تغییر جنسیت دهد یا خیر؟ چنان چه شخص حقیقتاً از جنس مرد یا زن است، ولی

ص:154

می تواند جنس خود را تغییر دهد و تبدیل به جنس مخالف جنس واقعی خود بشود، واجب نیست.(1) در توضیح عبارات فوق تذکر دو نکته ضروری است:

اول آن که، کلام امام خمینی در بحث خنثی، به گونۀ مطلق بیان شده است و شامل «خنثای غیر مشکل» و «خنثای مشکل» هر دو می شود.

دوم آن که، امام خمینی می فرماید: تغییر جنسیت خنثی حرام نیست. منظور از «حرام نیست»، همان «جواز» یا «اباحه» است. در مرحلۀ دوم می فرماید: تغییر جنسیت واجب نیست. به عبارت دیگر، ممکن است کسی احتمال دهد که تغییر جنسیت در خنثی واجب است، که امام خمینی این احتمال وجوب را رد می کند. دلیل «احتمال وجوب» از آن جهت است که خنثی دارای هر دو آلت تناسلی مردانه و زنانه است و در وی جنسیت واحد به صورت کامل و محرز وجود ندارد، تا وی بتواند احکام و وظایف شرعی خویش را متناسب با جنسیت مردانه یا زنانه انجام دهد.

به دیگر سخن، خنثی، اگر یک طرف مکلف به وظایف شرعی است که این احکام برای «مرد» یا «زن» است، و از طرفی، تغییر جنسیت برای او جایز است. از این رو، این احتمال داده می شود که تغییر جنسیت برای احراز قطعی جنسیت واحد، واجب است، تا وی بتواند بدون دغدغه، احکام شرعی خویش را متناسب با جنسیت مردانه یا زنانه انجام دهد. اما امام خمینی در پاسخ این پرسش مقدّر، جواب می دهند که: تغییر جنسیت در خنثی واجب نیست؛ چون «صرف خنثی بودن» و نیز «مجرد امکان تغییر جنسیت» موجب تردید در وظیفۀ فعلی نمی گردد.

در هر حال، خنثی می تواند هم چنان بر وضعیت فعلی خویش باقی بماند، و با

ص:155


1- (1) ترجمه از: عبدالکریم بی ازار شیرازی، رسالۀ نوین، ج 3، ص 63؛ روح الله خمینی، تحریر الوسیله، ج 2، ص 558-559: «الظاهر عدم حرمۀ تغییر جنس الرجل بالمرأة بالعمل وبالعکس، وکذا لایحرم العمل فی الخنثی لیصیر ملحقاً بأحد الجنسین، وهل یجب ذلک لو رأت المرأة فی نفسها تمائلات من سنخ تمائلات الرّجل أو بعض آثار الرجولیة أو رأی المرأة فی نفسه تمائلات الجنس المخالف أو بعض آثاره ؟ الظاهر عدم وجوبه إذا کان الشخص حقیقة من جنس ولکن أمکن تغییر جنسیته بما یخالفه».

توجه به ملاک ها و امارات شرعی، یکی از دو جنس را برای خویش تعریف و تثبیت کند و احکام و وظایف شرعی خویش را متناسب با جنسیتِ شناخته شده انجام دهد.

آیت الله محمدرضا گلپایگانی:

سؤال: حکم تغییر جنسیت خنثی به مرد یا زن چیست ؟

جواب: ظاهراً جایز می باشد و بعد از تغییر جنسیت باید به وظایف جنسی که تغییر پیدا کرده عمل نماید. (1)آیت الله محمد فاضل لنکرانی(قدس سره)

سؤال: آیا افراد خنثی می توانند تغییر جنسیت بدهند؛ یعنی به زن یا مرد تبدیل شوند؟

جواب: بلی، این افراد می توانند با عمل جراحی، خود را تبدیل به زن یا مرد کنند، و بعد از این که با عمل جراحی، جنس معین شد، تمام احکام آن جنس را خواهند داشت و می توانند با دیگری ازدواج کنند. (2)آیت الله سید علی خامنه ای:

سؤال: تغییر جنسیت مرد به زن، و زن به مرد و ملحق کردن خنثی به زن یا مرد، با عمل جراحی چه حکم دارد؟

پاسخ: در مورد خنثی، نیز در موردی که فائده معتنی به عُقلایی در تغییر جنسیت باشد اشکال ندارد.(3) سؤال: حکم شرعی عمل جراحی برای ملحق ساختن خنثی به زن یا مرد چیست ؟

پاسخ: فی حد نفسه مانعی ندارد، ولی واجب است از مقدمات حرام احتراز شود.(4)

ص:156


1- (1) ر. ک: سایت گروه فقه و احکام مدرسة علمیة نرجس علیها السلام.
2- (2) محمد فاضل لنکرانی(قدس سره)، جامع المسائل، استفتاءآت، ج 2، ص 376.
3- (3) مرکز تحقیقات فقهی قوة قضاییه، گنجینۀ آرای فقهی - قضایی، پاسخ سؤال 5256.
4- (4) همان، سؤال 5280: «سؤال: ماهو حکم إجراء العملیة الجراحیة لإلحاق الخنثی بالمرأة أو بالرجل ؟ جواب - لامانع من ذلک فی نفسه، و لکن یجب التحرز عن المقدمات المحرمة».

آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی:

سؤال: آیا انجام عمل جراحی برای مشخص کردن جنسیت واقعی، در مورد دوجنسی ها، شرعاً جایز است ؟

جواب: عمل جراحی مذکور فی نفسه اشکال ندارد، و الله العالم. (1)آیت الله یوسف صانعی:

ناگفته نماند که این گونه تغییر جنسیت ها که به مشخص شدن جنس واقعی برای خنثی منجر می شود، چونه ظاهراً مفسدۀ خارجیه ندارد، نمی توان گفت حرام است. (2)آیت الله سید یوسف مدنی:

.... و اما خنثی، چون احتمال ذکوریت (مرد بودن) و انوثیت (زن بودن) در آن وجود دارد، لذا می تواند، بلکه لازم است به پزشک متخصص رجوع کند تا با عمل جراحی مرد بودن یا زن بودنش مشخص شود. (3)گروه دوّم

آیت الله عبدالکریم موسوی اردبیلی:

اگر مقصود، سؤال از تغییر جنسیت است، به نظر این جانب جایز است اگر درست انجام شود و واقعاً تغییر جنسیت محقق شده باشد؛ یعنی زن، مرد شود یا مرد، زن شود؛ خواه کسی که تغییر جنسیت داده، مرد باشد یا زن یا دو جنسی؛ یعنی خنثی و خواه خنثای مشکل باشد یا غیر مشکل. (4)آیت الله محمد مؤمن قمی:

فردی که به حسب موازین شرع، زن یا مرد است، ولی عضو اضافی و ناقص جنس مخالف را دارد (خنثای غیر مشکل) نیز می تواند اقدام به از بین بردن این عضو ناقص نماید و یا عضو اصلی خود را از بین برده و با تقویت عضو

ص:157


1- (1) همان، پاسخ سؤال 5868.
2- (2) یوسف صانعی، استفتاءآت پزشکی، ص 92-94؛ نیز: مجمع المسائل، ج 1، ص 465.
3- (3) سید یوسف مدنی، المسائل المستحدثه، ص 44.
4- (4) مرکز تحقیقات فقهی قوه قضائیه، گنجینة سؤالات، پاسخ شماره 5869.

ناقص تغییر جنسیت دهد و در هر حال، این عمل جراحی باید طوری انجام گیرد که مستلزم هیچ گونه حرامی نباشد.

فردی که نه زن است و نه مرد (خنثای مشکل)، اصل اقدام به اصلاح و مشخص نمودن وضعیت خودش با عمل جراحی شرعاً جایز است، اما مشکل نظر و لمس نامحرم نسبت به عورت وی به قوت خود باقی است و باید عمل جراحی روی او مستلزم این حرام و یا حرام دیگری نباشد. (1)آیت الله حسین علی منتظری

سؤال: دو جنسی های کاذب مؤنث که دارای وضعیت کروموزومی مؤنث می باشند، ولی ظاهری کاملا مردانه دارند، اقدام پزشکی و جراحی برای تغییر ظاهر مردانه در صورت تمایل فرد چه حکمی دارد؟ مسائل محرمّیت و ازدواج او چگونه است ؟ هم چنین دو جنسی های کاذب مذکر که دارای وضعیت کروموزومی مردانه هستند، ولی ظاهری کاملاً زنانه دارند، آیا عمل جراحی برای تغییر ظاهر زنانۀ آن ها جایز است ؟ مسایل محرمیت و ازدواج آن ها و... چگونه است ؟

جواب: در صورت ضرورت معالجه، اقدام به عمل جراحی مانع ندارد، و در صورت تغییر جنسیت تمام احکام بعد از تغییر، از حیث مَحرمیت و ازدواج و غیر این ها جاری می شود.

سؤال: دو جنسی های حقیقی (خنثای مشکل) از نظر کروموزوم هر دو گوناد را دارا می باشند (تخمدان و بیضه). تبدیل وضعیت فرد چه حکمی دارد؟ آیا شرعاً پزشک یا جامعه مسؤول مشخص نمودن ماهیت جنس بیمار می باشند؟ آیا خواست بیماران صرفاً می تواند ملاک تبدیل وضعیت توسط پزشک معالج باشد؟

جواب: دو جنسی حقیقی که آن را «خنثای مشکل» می نامند، اگر امکان داشته باشد با عمل جراحی از دو جنسی بودن خارج شود اقدام به عمل جراحی اشکال ندارد؛ زیرا ضرورت معالجه دربارۀ او محقق و ثابت است.(2)

ص:158


1- (1) ر. ک: سید حسین فتاحی معصوم، مجموعه مقالات و گفتارهای دومین سمینار دیدگاه های اسلام در پزشکی، ج 2، ص 690-691.
2- (2) حسین علی منتظری، احکام پزشکی، ص 113.

آیت الله محمد ابراهیم جناتی:

شخصی که بر طبق موازین شرع زن یا مرد است، ولی عضو اضافی و ناقص جنس مخالف را دارد (خنثای غیر مشکل)، می تواند عضو اضافی و ناقص خود را از بین ببرد و نیز می تواند با تقویت عضو اضافی و ناقص، تغییر جنسیت دهد، البته اگر با عمل جراحی امکان پذیر باشد.

شخصی که نه زن است و نه مرد (خنثای مشکل) جایز است از راه عمل جراحی توسط پزشک خُبره، زن بودن و یا مرد بودن خود را مشخص کند، ولی باید این کار مستلزم حرام نباشد و هر گاه مستلزم آن شود، مانع تشخیصی که برای او از راه جراحی پدید آمده، نمی شود. (1)

بند دوم: و جوب تغییر جنسیت در افراد خنثی

برخی فقیهان شیعه به وجوب تغییر جنسیت در مورد خنثی ها معتقد شده اند. این حکم مخصوصاً در مورد خنثای مشکل و نیز خنثای غیر مشکل که تغییر جنسیت برای او ضرورت دارد صادق است، تا وی بتواند تکالیف شرعی خویش را انجام دهد.

آیت الله میرزا جواد تبریزی:

در استفتای شفاهی که توسط نگارنده از ایشان در مورد خنثای مشکل شد، اظهار داشتند:

خنثای مشکل اگر امکان [مالی، جسمی و.....] داشته باشد واجب است تغییر جنسیت دهد.

آیت الله ناصر مکارم شیرازی:

سؤال: به طور کلی دو جنسی ها (هرمافرودیت ها) به چهار دسته تقسیم می گردند:

1. دو جنسی های حقیقی که هم بیضه و هم تخمدان دارند و بسته به آن که مشخصات مردانه در آن ها قوی تر باشد یا زنانه، با عمل جراحی به صورت مرد یا زن در خواهند آمد.

2. شبه دو جنسی ها، با ظاهر زنانه که در حقیقت مرد هستند و به آسانی درمان می شوند و جنس حقیقی خود را پیدا خواهند کرد.

ص:159


1- (1) محمد ابراهیم جناتی، رسالۀ توضیح المسائل (استفتاءآت)، ج 2، ص 254.

3. شبه دو جنسی ها، با ظاهر مردانه که واقعاً زن هستند و با درمان به جنس واقعی خود دست خواهند یافت.

4. عدم رشد غدد جنسی.

بفرمایید: آیا انجام عمل جراحی برای مشخص کردن جنسیت واقعی شرعاً جایز است ؟

جواب: انجام عمل جراحی در این فرض واجب است. (1)سؤال: دختری از کودکی لباس مردانه می پوشیده و حالا که بزرگ شده خود را مرد می داند و با استفاده از داروهای شیمیایی حالت مردانه در او ایجاد شده و با مراجعه به پزشک درخواست تغییر جنسیت خود را نموده است، آیا پزشک مجاز به تغییر جنسیت می باشد؟

جواب: تغییر جنسیت اگر صوری باشد جایز نیست و اگر واقعی باشد [که] این امر در افراد دو جنسی واقع می شود به عنوان درمان و ظاهر شدن جنسیت واقعی جایز و گاه واجب است. (2)آیت الله حسین علی منتظری:

سؤال: بعضی از زنان و مردان در خود احساس جنس مخالف می کنند و بعضاً اگر تغییر جنسیت ندهند، احتمال اقدام به خودکشی در آنان هست، آیا اصولاً تغییر جنسیت جایز است ؟

جواب: به طور کلی، دلیلی بر حرمت تغییر جنسیت نداریم و اگر حال آن ها به نحوی باشد که تغییر جنسیت برای آن ها ضرورت داشته باشد، بعید نیست که واجب باشد.(3) از نظر ایشان، تغییر جنسیت در دو جنسی ها به دلیل اضطرار و اختلالات جسمی و روانی ضرورت دارد. علاوه بر این، مشکل دیگر این گروه وجود حرج از ناحیه انجام تکالیف شرعی است. از این رو، در تبیین وجوب تغییر جنسیت افراد خنثی می گوید:

ص:160


1- (1) مرکز تحقیقات فقهی قوۀ قضائیه، گنجینه آرای فقهی - قضایی، پاسخ سؤال 5868.
2- (2) ناصر مکارم شیرازی، مجموعۀ رساله استفتاءآت، تهیه ابوالقاسم علیان نژادی، ج 1، ص 471-472؛ و نیز: مجموعه مقالات و گفتارهای دومین سمینار دیدگاه های اسلام در پزشکی، ج 2، ص 786.
3- (3) حسین علی منتظری، رسالۀ استفتاءآت، ج 2، ص 408.

تغییر جنسیت گاهی ضرورت پیدا می کند، مثلاً گاهی افراد دو جنسی دچار بیماری ها و اختلالات روانی و خانوادگی شدید می شوند، به طوری که پزشک متخصص تنها راه معالجه را در تغییر جنسیت می داند. علاوه بر این، برای دو جنسی های حقیقی ضرورت دیگری نیز وجود دارد و آن این که دو جنسی های حقیقی نسبت به احکام و انجام وظایف شرعیه مشکلات بسیاری دارند، مثل احکام محرمیت، ازدواج، ارث، نماز، دیات و...... و تنها راه خروج از این تنگناها تغییر دادن جنسیت آن هاست، تا این که به مردان ملحق شوند یا به زن. (1)

بند سوم: عدم جواز تغییر جنسیت در افراد خنثی

تا آن جا که نگارنده به دست آورده است، تنها یکی از فقیهان شیعه با تغییر جنسیت خنثی، حتی خنثای مشکل مخالفت کرده است. آیت الله سیدصادق شیرازی معتقد است حتی تغییر جنسیت برای «کشف جنسیت» یا «اظهار جنسیت پنهان» جایز نیست و تنها تغییر جنسیت در حیوانات مجاز است.

در سؤال و جواب از ایشان چنین آمده است:

خنثای کاذب، یعنی کسی که مثلا از نظر وراثتی مرد است، ولی آلت خارجی وی مخالف آن است و یا برعکس آن. اگر از طریق بررسی و تحقیق معلوم شود که در واقع مرد هستند، اگر چه شکل ظاهری آنان زن است، آیا در این حالت، از بین بردن علائم مردانه و الحاق وی به زن خالص جایز است ؟ و همین طور عکس آن ؟

جواب: تغییر جنسیت بنا بر قول نزدیک تر به صحت، جایز نیست، و الله العالم.(2)

تغییر جنسیت مرد به زن و تغییر جنسیت زن به مرد جایز نیست و تغییر

ص:161


1- (1) حسین علی منتظری، احکام پزشکی، ص 113.
2- (2) سید صادق حسینی شیرازی، المسائل الطبیۀ، ص 119-120: «سؤال: بالنسبته إلی الخنثی الکاذبة - أی أنّ الشخص فی خلایا جسمه من الناحیة الوراثیة ذکر مثلاً ولکنّ الآلة الخارجیة غیر ذلک أو العکس ؟ فإذا علم بالفحص أنّه فی الواقع ذکر مثلاً وإن کان الشکل شکلاً أنثویاً فهل یجوز فی هذه الحالة إزالة عوارض الذکورة مثلاً صیرورته أنثی خالصة أم لا یجوز ذلک، وکذا العکس ؟ جواب: تغییر الجنس لا یجوز علی الأقرب، والله العالم».

جنسیت در حیوانات جایز است.(1) این پرسش مطرح می شود که حال از نظر فقیه فوق الذکر، حتی خنثای مشکل نیز مجاز به تغییر جنسیت نیست، پس وضعیت آنان از نظر ازدواج چگونه است ؟ آیا تا آخر عمر باید از ازدواج محروم باشند؟ به اعتقاد آیت الله سید صادق شیرازی، وی می تواند یک جنسیت را برای خود انتخاب کند. به عبارت دیگر، وی در انتخاب جنسیت، دارای تخییر و حق انتخاب است. بنابراین، اگر جنسیت مردانه را برای خود انتخاب کند می تواند با زن ازدواج کند و چنان چه خود را زن می داند، می تواند با مرد ازدواج کند. وی می گوید:

اظهر آن است که خنثای مشکل، که مرد بودن یا زن بودنش مشخص نیست، جنسیت مردانه انتخاب کند. پس یا خودش را مرد بداند و با دیگران به عنوان مرد تعامل داشته باشد، یا این که جنسیت زنانه را برگزیند، پس خودش را زن بداند و با دیگران به عنوان زن تعامل داشته باشد.(2) البته فتوای فوق، مخالف فتوای مشهور فقیهان اسلامی اعم از قدما و معاصرین است؛ چه این که فقیهان شیعه بالاتفاق معتقدند که خنثای مشکل باید احتیاط کرده و از ازدواج با زن یا مرد خودداری ورزد. دلیل فتوای مشهور روشن است. از آن جایی که وضعیت جنسی خنثای مشکل با ابهام کامل همراه است و مرد بودن و زن بودن وی مشخص نیست، نمی تواند ازدواج کند؛ چه این که این احتمال وجود دارد که وی با هم جنس خویش ازدواج کرده و روابط جنسی وی، مصداق هم جنس بازی باشد که از دیدگاه اسلام ممنوع است.

ص:162


1- (1) همان، ص 124: «لا یجوز تحویل الرجل إلی المرأة، ولا تحویل المرأة إلی رجل، ویجوز ذلک فی الحیوانات».
2- (2) همان، ص 119: «الأظهر أنّ للخنثی المشکل - التی لا یتعیّن ذکوریتها من انوثیتها - أن تختار الذکوریة، فتعامل نفسها و یتعامل الآخرون معها معاملة الذکوریة، أو تختار الاُنوثیة، فتعامل نفسها و یتعامل الآخرون معها تعامل الاُنوثیة».
بند چهارم: عدم صدق عنوان«تغییر جنسیت» در خنثی

از نظر برخی فقیهان شیعه، اساساً عمل جراحی، در مورد خنثی، اعم از خنثای مشکل یا خنثای غیر مشکل، تغییر جنسیت محسوب نمی شود، وحکم تغییر بر آن مترتب نمی شود. بنابراین، به فرض که تغییر جنسیت حرام باشد، اساساً در خنثی حرام نیست. آیت الله سید محسن خرازی می گوید:

در مورد خنثی - چه مشکل و چه غیر مشکل - قطع یکی از دو آلت تناسلی او برای تقویت دیگری، تغییر جنسیت نیست؛ زیرا یکی از دو آلت تناسلی، زاید است. در خنثای غیرمشکل، به خاطر روشن بودن زایدی یکی از دو آلت، قطع آن موجب تغییر جنسیت نمی شود.

در خنثای مشکل، عضو ممکن است زاید یا اصلی باشد؛ لذا قطع آن مردد بین تغییر و غیر تغییر است و این، شبهۀ موضوعیۀ تغییر است و حکم تغییر بر آن مترتب نمی شود و به فرض که تغییر جنسیت حرام باشد، در خنثی حرام نیست؛ چون صدق تغییر جنسیت، بر آن مسلّم نیست. معالجۀ خنثی - مشکل یا غیر مشکل - اشکالی ندارد؛ زیرا ضرورت معالجه، کارهای ممنوع را مباح می کند؛ اگر چه مستلزم نگاه و لمس باشد. از جهت ضرر رساندن نیز حرمتی نیست؛ زیرا گفتیم که این کار، برداشتن عضو زاید است نه ایجاد نقص، علاوه بر این که در خنثای مشکل، صدق نقص و ضرر، مسلّم نیست.(1)

ص:163


1- (1) سید محسن خرازی، تغییر الجنسیة، مجله فقه اهل البیت(علیه السلام)، ش 23، ص 243: «وامّا الخنثی - سواء کان مشکلا أو غیر مشکل - فقلع إحدی آلتیه لتقویة الاخری لایکون تغییراً للجنسیة؛ فإنّ إحدی الالتین فی کل منهما زائدة. ففی غیر المشکل تکون زیادته واضحة، فقلع الزائدة لایوجب تغییراً کما هو واضح، وفی المشکل فالعضو یمکن أن یکون زائداً کما یمکن أن یکون عضواً أصلیاً، فلقلع مرددّ بین کونه تغییراً أو غیر تغییر، فهو شبهة موضوعیة للتغییر فلا یترتب علیه حکم التغییر، فلو کان التغییر للجنسیة محرّماً لما أمکن القول بحرمة ذلک فی الخنثی؛ لعدم إحراز أنّه تغییر للجنسیة. وعلاج الخنثی - سواء کان مشکلاً أو غیر مشکل - لا إشکال فیه؛ لأنّ ضرورة المعالجة تبیح المحظورات و لو کان مستلزماً للنظر واللمس، ولا حرمة من جهة إیراد الضرر؛ لما عرفت من أنّه رفع الزائدة لا النقص، و أیضاً لعدم إحراز أنّه نقص و ضرر فی المشکل».
جمع بندی و بین نظریۀ مختار

از نظر اهل سنت، تغییر جنسیت تنها در افراد خنثی (دو جنسی ها) جایز است؛ چون در این افراد، اضطراب و تشویش فراوانی وجود دارد و برای رهایی از بلا تکلیفی جنسی، عمل جراحی به منظور تغییر جنسیت ضرورت دارد.

فقیهان شیعه، بر خلاف اهل سنت، دربارۀ تغییر جنسیت افراد خنثی با تفصیل بیش تری سخن گفته اند. به دلیل فوق الذکر، یعنی وجود اضطراب و ناهماهنگی جنسی، همه فقیهان شیعه معقتدند که تغییر جنسیت در افراد خنثی جایز است. در این میان، تنها یکی از فقیهان شیعه، با نظر فوق مخالفت کرده است. از نظر وی، تغییر جنسیت مطلقاً، حتی در خنثی ها، ولو خنثای مشکل جایز نیست و با توجه به اطلاق کلام ایشان، تغییر جنسیت حتی برای کشف جنسیت نیز جایز نیست.

فقیهان شیعه که به جواز تغییر جنسیت خنثی ها یا دو جنسی ها نظر داده اند، معتقدند که باید از ملازمات حرام مثل لمس حرام و نظر حرام پرهیز شود، مگر این که عمل جراحی، غیر قابل اجتناب باشد. برای مثال، خنثای مشکل یا دو جنسی کامل که زن بودن و یا مرد بودنش روشن نیست، علاوه بر این که از نظر جسمی و روحی در اضطرار و بلاتکلیفی شدیدی گرفتار آمده است، از نظر شرعی نیز در حرج و گرفتاری است؛ به گونه ای که انجام احتیاطهای شرعی برای وی، با عُسر و حرج شدید همراه است. از این رو، عده ای از فقیهان شیعه معتقدند: در صورت امکان مالی، جسمی و... تغییر جنسیت و عمل جراحی دوجنسی یا خنثی برای تبدیل به مرد یا زن واجب است.

به نظر می رسد ضرورت تغییر جنسیت برای خنثی ها به دلیل علائم جنسی دوگانه، غیر قابل انکار است و در این امر فرقی بین خنثای مشکل و خنثای غیر مشکل نیست. البته اضطراب و تشویش در مورد خنثای مشکل، به مراتب بیشتر از خنثای غیر مشکل است، ولی خنثای غیر مشکل نیز از وضعیت جنسی خویش به شدت رنج می برد و از نظر پزشکان تنها راه درمان، انجام عمل جراحیِ تغییر جنسیت است و از این طریق، آلت تناسلی ضعیف حذف شده و جنسیت دیگر تقویت و کامل می شود.

ص:164

مبحث دوم: ادله جواز تغییر جنسیت در خنثای مشکل

اشاره

خنثای مشکل به دلیل دارا بودن هر دو آلت تناسلی، جنسیت بینابین و دوگانه دارند و دقیقاً مرد بودن یا زن بودن آنان آشکار نیست. همان طور که پیش تر گذشت، ازدواج برای این گروه حرام است.(1) چون شرط ازدواج این است که دو «غیر هم جنس» با یکدیگر وصلت نمایند. از آن جایی که جنسیت واقعی خنثای مشکل روشن نیست، احتمال دارد که در صورت وقوع ازدواج، با «هم جنس» خویش ازدواج نماید. نیز خنثای مشکل باید رعایت احتیاطهای شرعی را بنماید؛ یعنی هم واجباتی که برای مرد لازم است انجام دهد و هم واجبات زن را انجام دهد. نیز خنثای مشکل، باید از امور حرامی که برای مردان و زنان وجود اجتناب نماید. البته این احکام در صورتی است که خنثی در طبیعت ثالثه ندانیم.

اکنون با توجه به وضعیت فوق، آیا جایز است که خنثای مشکل تغییر جنسیت دهد؟

در پاسخ باید گفت: تغییر جنسیت فی نفسه و بدون ملاحظه ملازمات حرام، حرام نیست و دلیلی از کتاب و سنت بر حرمت تغییر جنسیت وجود ندارد. در مباحث آینده به تفصیل ادلۀ قائلین به حرمت تغییر جنسیت بیان شده و پاسخ آن نیز آمده است. همچنین در ادامه، ادله قائلین به جواز تغییر جنسیت ذکر شده است. از این رو، از تکرار آن خودداری می کنیم.

علاوه بر این، خنثای مشکل، به دلیل اختلال شدید هویت جنسی و مشقت انجام احتیاطهای شرعی، مجاز به تغییر جنسیت است. بنابراین، با توجه به «قاعدۀ اضطرار» و «قاعدۀ نفی عسر و حرج» وی می تواند تغییر جنسیت دهد. در ادامه، توضیح بیش تری درباره دو قاعدۀ فوق، و تطبیق آن به مسألۀ «خنثای مشکل» یا دو جنسی کامل داده می شود:

گفتار اول: تمسک به قاعدۀ اضطرار

قاعدۀ اضطرار، یکی از قواعد مشهور فقهی است که مستند آن، آیات متعدد قرآن

ص:165


1- (1) ر. ک: محمد صدر، منهج الصالحین، ج 3، ص 643، مسألۀ 3702؛ محمد صدر، ماوراء الفقه، ج 6، ص 135؛ علی مشکینی، مصطلحات الفقه، ص 15؛ محمد علی اراکی، گنجینۀ سؤالات فقهی قضایی، سؤال 5868.

کریم و برخی روایات اسلامی است. از باب نمونه، تنها به یک آیه و دو روایت اشاره می شود:

انّما حَرَّمَ عَلیکُمُ المَیتَةَ و الدَّم وَ لَحمَ الخِنزِیرِ و ما اهِلَّ بِهِ لِغیر الله فَمَنِ اضطُرَّ غَیرَ باغٍ و لا عادٍ فَلا اثم عَلَیه انَّ اللهَ غفورٌ رحیم؛(1) خداوند، تنها (گوشت) مردار، خون، گوشت خوک و آن چه را نام غیر خدا به هنگام ذبح بر آن گفته شده، حرام کرده است. (ولی) آن کس که مجبور شود، در صورتی که ستمگر و متجاوز نباشد، گناهی بر او نیست؛ (و می تواند برای حفظ جان خود، در موقع ضرورت، از آن بخورد؛) خداوند آمرزنده و مهربان است. (2)علامه طباطبایی، در تفسیر المیزان می گوید که «غیر باغ و لاعاد» از نظر نحوی، حال هستند؛ یعنی در حالی که ظالم و متجاوز نباشد. به عبارت دیگر، کسی که ناچار از خوردن بعضی از این محرمات شود و این ناچاری و اضطرار در حالی باشد که ظالم و متجاوز از حد نباشد، مانعی ندارد که از آن ها بخورد؛ ولی اگر در حال ستم و تعدی، ناچار از خوردن شود، به این معنا که ستم و تعدی و تجاوز سبب اضطرار او شده باشد، خوردن محرمات برای وی جایز نخواهد بود.(3) و(4) قال الصادق(ع

)....لیس شئ ممّا حرّم الله الاّ و قد احَلّه لمن اضطر الیه؛(5)

امام صادق(علیه السلام) فرمود: هیچ چیز نیست از آن چیزهایی که خداوند حرام کرده است، مگر این که آن را برای شخص مضطر حلال کرده است.

قال الصادق(علیه السلام):

مَنِ اضطَرَّ الی المَیتة و الدّم و لَحَم الخِنزیر فَلَم یأکُل

ص:166


1- (1) سورة بقره ( 2)، آیۀ 173.
2- (2) ترجمه از ناصر مکارم شیرازی.
3- (3) محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ذیل آیۀ 173 سورۀ بقره.
4- (4) برای ملاحظۀ آیات دیگر که دلالت بر قاعدۀ اضطرار دارد به آیۀ 3 سورۀ مائده و آیۀ 119 سورۀ انعام مراجعه کنید.
5- (5) حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 4، ص 690، ابواب قیام، باب 1، حدیث 6 و 7؛ همان، ج 4، ص 699، ابواب القیام، باب 7، حدیث 1؛ همان، ج 16، ص 165، ابواب الایمان، باب 12، حدیث 18.

شیئاً مِن ذلک حَتی یموتَ فهو کافرٌ؛(1)

امام صادق(علیه السلام) فرمود: هر کس به گوشت مردار و خون و گوشت خوک مضطر شود و از آن ها تناول نکند تا بمیرد، [به حکم خدا] کفر ورزیده است.

گویا در این روایت، امام صادق(علیه السلام) رفع اضطرار را واجب شرعی تلقی کرده و امتناع از آن را مخالفت با خداوند متعال و مصداق کفر به حساب آورده است.

مقدس اردبیلی در تعریف اضطرار می گوید:

الاضطرارُ مالم یمکِنِ الصبرُ علیه مِثلُ الجوعِ؛(2)

اضطرار آن است که صبر بر آن ممکن نباشد، مانند گرسنگی.

در تعریف دیگر از «اضطرار» گفته شده است:

واقع شدن شخص تحت شرایط و موقعیت تهدیدآمیز که خروج از آن مقتضی ارتکاب فعلی باشد.(3) خنثای مشکل یا دو جنسی کامل در اضطرار واقع شده است و زندگی وی مصداق آشکار اضطرار است و تغییر جنسیت برای وی یک امر ضروری و غیر قابل انکار است. او با تغییر جنسیت می تواند از «بلا تکلیفی جنسی» خارج شده و در این صورت، امکان شرعی ازدواج برای وی فراهم گشته و از «رعایت احتیاطهای شرعی» خلاصی پیدا می کند. وی دچار بیماری شدید جسمی است و برای بقای حیات خویش و کسب سلامتی، نیازمند عمل جراحی است. بنابراین، حتی اگر معتقد شویم که تغییر جنسیت، حرام است، این امر، برای خنثای مشکل، به دلیل بیماری شدید جسمی مجاز خواهد بود.

در تأیید مطلب فوق می توان گفت که برخی مراجع تقلید شیعه که تغییر جنسیت در مورد افراد سالم را حرام می دانند، در مورد «خنثای مشکل» معتقدند که این گروه اگر توان مالی و جسمی دارند، برای آنان تغییر جنسیت واجب است چنان آن که آیت الله

ص:167


1- (1) حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 18، ص 520.
2- (2) محقق اردبیلی، زبدة البیان فی احکام القرآن، ص 363.
3- (3) عبدالقادر عوده، التشریع الجنائی الاسلامی، ج 1، ص 577.

میرزا جواد تبریزی، معتقد است که: تغییر جنسیت جایز نیست.(1) با این حال، با استفتایی که نگارنده از ایشان در مورد «تغییر جنسیت خنثای مشکل» انجام داد، اظهار داشتند:

اگر برای آنان[خنثای مشکل] امکان [مالی، جسمی] وجود داشته باشد، واجب است تغییر جنسیت دهند.

فقها(2) و حقوق دانان(3) اهل سنت که عمدتاً با تغییر جنسیت مخالف هستند و آن را حرام می دانند، در مورد تغییر جنسیت افراد خنثی، بویژه خنثای مشکل به جواز آن اعتقاد دارند.

گفتار دوم: تمسک به قاعدۀ نفی عُسرو حَرَج
اشاره

قاعدۀ نفی عسر و حرج، از قواعد معروف فقهی است که در تمام باب های فقه قابل جریان است. «عُسر» ضد معنای «یسر» و به معنای: ضیق، تنگی، تنگنا و مشکل است. «حَرَج» نیز به معنای: تنگنا و سختی است. البته با این تفاوت که عُسر از لحاظ معنا، خفیف تر از حرج است. به عبارت دیگر، حرج، تنگنا و مشکل بسیار شدید را گویند.(4) در هر حال، هر دو از لحاظ حکم یکسان است؛ یعنی هرگاه تنگی و مشکل و شدتِ غیر قابل تحمل وجود داشته باشد، حکم برداشته شده است. اگر عسر و حرج ناشی از یک تکلیف خارج از طاقت انسان باشد و موجب اختلال نظام زندگی فرد و جامعه گردد، چنین حکمی از انسان برداشته می شود.

استفاده از قاعدۀ نفی عسر و حرج یا نفی اضطرار در ارائۀ خدمات پزشکی توسط جنس مخالف، در واقع استمداد از «عناوین ثانویه» است. لذا بجاست ابتدا توضیح مختصری دربارۀ این دو عنوان داده شود.

ص:168


1- (1) ر. ک: مرکز فقهی قوۀ قضاییه، گنجینۀ آرای فقهی و قضایی، پاسخ سؤال 5751.
2- (2) مانند یوسف قرضاوی، در کتاب: الحلال و الحرام فی الاسلام، با تعلیقۀ حسن محمد تقی جواهری، ص 156 155.
3- (3) مانند احمد محمد کنعانی، در کتاب: الموسوعة الطبیة الفقهیة، ص 284-285.
4- (4) ر. ک: سید محمد کاظم مصطفوی، مائة قاعدة فقهیة، ص 298.

عناوین اولیه، احکامی هستند که صرف نظر از عوارض مختلفی که بر آن ها عارض می گردد، مورد توجه قرار گیرند. مانند: حرمت خوردن گوشت مردار و حرمت نظر و لمس بدن نامحرم. اما در عناوین ثانویه، با رعایت مصلحت - البته درچار چوب قواعد دقیق و شناخته شدۀ فقهی و در مرزهای معین حکم شرعی - به صورتی متفاوت با آن چه که از عناوین اولیه استنباط می شود، جاری می گردد. مانند مجاز بودن خوردن همان گوشت مردار برای کسی که در اضطرار و خطر جانی قرار گرفته (البته تا مرز رفع خطر، نه بیش تر از آن)، یا لمس و نظر به بدن بیمار توسط پزشک و پرستار از جنس مخالف (البته در محدودۀ ضرورت قطعی، نه فراتر از آن). به عبارت دیگر، می توان تفاوت های زیر را در این دو مورد به شرح ذیل یافت:

1. عناوین اولیه مشخص اند ولی عناوین ثانویه، تابع قاعدۀ «الاهم فالاهم» می باشد.

2. عناوین اولیه پایدار و ثابت است، اما عناوین ثانویه موقت و برحسب ضرورت، در مکان یا زمان معین و نزد شخص معیّنی جاری می گردد.

3. عناوین اولیه نسبت به همة افراد یکسان است، اما عناوین ثانویه نسبت به اشخاص، متغیر است.

همان گونه که اشاره شد، بهره گیری از عناوین ثانویه تابع قواعد مشخص فقهی است و عمده ترین موارد رجوع به عناوین ثانویه عبارتند از: ضرورت و اضطرار، نفی عسر و حرج، مقدمۀ واجب، استفاده از قاعده لاضرر، حکم ولی فقیه در مصالح اجتماعی، حفظ نظام اسلامی و.....

در هر حال، از جمله قواعد فقهی که به کمک آن ها دشواری های غیر قابل تحمل بر طرف و بن بست ها موقتاً به خاطر مصلحت بزرگ تر گشوده می شود، «قاعدۀ نفی عسر و حرج» است که در خدمات پزشکی قرن ها مورد استفاده قرار گرفته است، و حتی با فراهم کردن شرایط مناسب و غیر اضطراری نیز، هر لحظه که پای اضطرار و حرج، مجدداً به میان آید، توسل به آن ها میسر و کارگشا است. البته چنین توسلی باید در حریم تعیین شده صورت گیرد و به حداقل ضرورت اکتفا شود.

ص:169

لازم است یادآور شویم که مسالۀ حرج و عسر با دشواری های قابل تحمل فرق دارد، زیرا اصولا انجام برخی دستورات شرعی ذاتاً مشکل است و باید به خاطر مصالح مهمی که در کار است آن مشکلات را تحمل کرد، چنان که روزه، جهاد و مانند این ها هر کدام مشکلاتی دارند و از مصادیق حرج محسوب می شوند.

در این جا، از باب نمونه، تنها به چند دلیل، از آیات و روایات مربوط به قاعدۀ نفی عسر و حرج اشاره می شود:

بند اول: کتاب

آیاتی از قرآن کریم بر قاعدۀ نفی عسر و حرج دلالت دارد. برخی از آن ها از این قرار است:

1. وَ ما جَعَلَ عَلَیکُم فی الدّینِ مِن حَرَجٍ؛(1)

و خداوند در دین (اسلام) کار سنگین و سختی بر شما قرار نداد.

2. یرید اللهُ بِکمُ الیسر و لا یریدُ بِکُمُ العُسر؛(2)

و خداوند راحتی شما را می خواهد و نه زحمت شما را.

3.ما یرید اللهُ لِیجَعَلَ عَلَیکُم مِن حَرَج؛(3)

خداوند نمی خواهد مشکلی برای شما ایجاد کند.

این آیات شریفه، دلالت واضح بر این امر دارند که خداوند متعال در دین مقدس اسلام، حکم حرجی تشریع نکرده است، بلکه دین اسلام، سهل و سمحه است و افراد متدین به این دین، از ناحیۀ احکام شرعی در وسعت و سعه هستند. از این رو، از ناحیۀ هر حکمی که حرج و استیصال و مشقت لازم آید، به دستور این آیات شریفه، این حکم برداشته شده است.(4) امام صادق(علیه السلام) دربارۀ خوارج نهروان - که زندگی خشک،

ص:170


1- (1) سورۀ حج ( 22)، آیۀ 78، با ترجمۀ مکارم شیرازی.
2- (2) سورة بقره ( 2)، آیۀ 185، با ترجمۀ مکارم شیرازی.
3- (3) سورۀ مائده ( 5)، آیۀ 6، با ترجمۀ مکارم شیرازی.
4- (4) میرزا حسن بجنوردی، القواعد الفقهیة، ج 1، ص 256.

بی منطق و دشواری را برای خود انتخاب کرده بودند - فرمودند:

اِنّ الخوارجَ ضَیقوا علی انفُسهم بِجهالَة و إنّ الدّینَ اوسعُ مِن ذلکَ؛(1)

همانا خوارج، از روی نادانی بر خویشتن سخت و تنگ گرفته بودند، در حالی که دین وسیع تر از آن است (که آن ها فکر می کنند).

بند دوم: سنت

روایت های متعددی از معصومان علیهم السلام نقل شده که مبنای قاعدۀ نفی عسر و حرج قرار گرفته است. یکی از مهم ترین آن ها، روایت زیر است:

روایت عبد الاعلی آل سام:

قُلتُ لِاَبی عَبداللهِ(علیه السلام): عَثَرتُ فَانقَطَعَ ظَفری فَجَعَلتُ عَلی اصبَعی مَرارَةً فَکیفَ اصنَعُ بالوُضوءِ؟ قال: یعرفُ هذا و اشباهُهُ مِن کتابِ اللهِ عَزَّوجَلَّ: قال اللهُ ما جَعَلَ عَلیکُم فی الدّینِ مِن حَرَج، امسَح عَلَیهِ؛(2)

راوی به امام صادق(علیه السلام) می گوید: به زمین برخورد کردم و ناخنم جدا شد. انگشت را با پارچه ای بستم. حال چگونه وضو بگیرم ؟ امام(علیه السلام) فرمود: حکم این قضیه و نظایر آن از کتاب خدا روشن می شود، زیرا خداوند فرموده است در دین بر شما حرجی قرار داده نشده است، پس بر آن مسح کن.

ازاین پاسخ امام صادق(علیه السلام) نکات زیر به دست می آید:

1. نفی حرج، یک قاعدۀ کلی است و طبق رهنمود امام(علیه السلام) می توان از آن برای رفع احکامی که برای مکلفان، مضیقه ساز و مشقت آور است، استفاده کرد.

2. از این که امام(علیه السلام) به جای نفی حرج ذیل آیۀ وضو - که تناسب بیش تری با سوال دارد - به نفی حرج مذکور در آیۀ 78 سورۀ حج استناد می کند، چنین بر می آید که

ص:171


1- (1) القواعد الفقهیة، ج 1، ص 256؛ وسائل الشیعة، ج 2، ص 1071، ابواب النجاسات، باب 50، حدیث 3؛ تهذیب الاحکام، حدیث 2، ص 368، حدیث 1529، باب مالایجوز الصلاة فیه، حدیث 61؛ من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 257، باب ما یصلی فیه و ما لایصلی فیه، حدیث 791.
2- (2) حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 1، ص 327؛ محمد بن یعقوب کلینی، فروع کافی، ج 1، ص 11؛ محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج 1، ص 103.

لاحرج مذکور در آیۀ اخیر، علاوه بر این که از عمومیت و شمول بیش تری نسبت به آیۀ وضو برخوردار است، بیش تر مربوط به حرج عرفی است تا حرج ذاتی که در آیۀ وضو ذکر شده است.(1) وضعیت جسمی در خنثای مشکل یا دو جنسی کامل، مصداقی روشن از عسر و حرج و مشقت است که زندگی را برای وی بسیار ناراحت کننده قرار داده است. رعایت احتیاطهای شرعی نیز برای آنان دشوار است. از این رو، آنان می توانند با تغییر جنسیت، خود را به جنس مطلوب تبدیل نمایند و چنان چه فرضاً تغییر جنسیت حرام باشد، به دلیل قاعدۀ نفی عسر و حرج، حکم تکلیفی حرمت برداشته می شود.

آیت الله سید محمد صدر نیز معتقدات هرگاه کسی مانند خنثی، گرفتار حرج و مشکل فراوان شده باشد جایز است تغییر جنسیت داده و جنسیت واحد اختیار کند تا از جهت انجام تکالیف شرعی در مشکل واقع نشود. وی می گوید:

این که فرد از ناحیۀ جنسیت فعلی اش، و قبل از تغییر جنسیت، چه دنیوی و چه دینی، در دشواری و مشکل شدید باشد، مانند آن جایی که شخص، خنثی باشد. او از جهت رعایت احتیاطهای شرعی در سختی شدید است. او می خواهد به جنس مرد یا زن تغییر جنسیت دهد، تا به صورت معین و مشخص [و به عنوان مرد یا زن] وظایف شرعیِ خویش را انجام دهد. (2)ایشان در ادامه کلام فوق می گوید: یکی از موانع شرعی برای تغییر جنسیت خنثای مشکل، وجود «ضرر» است. به عبارت دیگر، تغییر جنسیت همراه با ضرر [جسمی یا مالی یا...] است، و هر کاری که همراه با ضرر و زیان باشد، از نظر شرعی ممنوع است.

امّا در ادامه، ایشان از اشکال فوق این گونه پاسخ می دهد که تحمل این ضرر،

ص:172


1- (1) مصطفی محقق داماد، قواعد فقه، ج 2، ص 85.
2- (2) سید محمد صدر، منهج الصالحین، ج 3، ص 643، مسألۀ 3702: «أن یکون الفرد فی حرج شدید من جنسه الفعلی قبل التبدیل إمّا دنیویاً أو دینیاً. کما لو کان خنثی، وهو متحرج من احکامه الشرعیة الاحتیاطیة، کما هو المشهور فی حقه، فهو یرید أن یتحول إلی إحد الجنسین الاخرین، لکی یتقین علیه التکلیف الشرعی».

عقلایی است؛ چه این که انجام احتیاطهای شرعی برای خنثای مشکل، بسیار سخت و دشوار است. برای مثال، خنثای مشکل نمی تواند با هیچ فردی، چه زن و یا مرد ازدواج کند.(1) در حالی که اگر خنثای مشکل به مرد تبدیل گردد، احکام خنثی از او برداشته شده و احکام مردها برای او ثابت می گردد. نیز چنان چه خنثای مشکل به زن تبدیل شود، احکام زنان برای وی ثابت می گردد.(2) علاوه بر این، گفته شده که تغییر جنسیت از نظر اخلاقی نیز مذموم است؛ چون اقدام به تغییر جنسیت، حاکی از «عدم رضایت فرد به خلقت خویشتن» و «تلاش برای تغییر خلقت الهی» است، تا جایی که گفته شده که تغییر جنسیت به این دلیل، حرام است.(3) در ارتباط با کلام فوق چند نکته بیان می شود:

اولاً، به صرف وجود یک نکتۀ اخلاقی، حرمت فقهی به عنوان یک حکم شرعی ثابت نمی شود.(4) آن چه به عنوان منابع فقه ثابت شده است عبارتند از: کتاب، سنت، عقل و اجماع. بنابراین، استنباطات اخلاقی بدون استناد به یکی از منابع چهارگانۀ فقهی، حکم شرعی فقهی را اثبات نمی کند و هرگز نمی توان آن را به عنوان یک حکم شرعی به شارع مقدس یا قانون گذار الهی نسبت داد.

ثانیاً، اقدام خنثای مشکل به تغییر جنسیت و تلاش وی برای تبدیل به یکی از دو جنس مرد یا زن، به معنای: «عدم رضایت فرد از خلقت خویشتن» یا به معنای «تلاش برای تغییر خلقت الهی» نیست، بلکه به معنای کوشش وی برای درمان بیماری جسمی و خروج از اختلال هویت جنسی است. وی با تغییر جنسیت می تواند به یکی از دو جنس مرد یا زن تبدیل شده و از انجام احتیاطهای شرعی - که نوعا خنثاهای مشکل قادر به انجام آن نیستند - نجات پیدا کند. برای مثال، امکان ازدواج با جنس مخالف خویش را پیدا می کند.

ص:173


1- (1) سید محمد صدر، منهج الصالحین، ج 3، ص 643، مسألۀ 3702.
2- (2) همان، ج 3، ص 643.
3- (3) همان، ج 3، ص 643.
4- (4) همان، ج 3، ص 643.

نیز، اقدام خنثای مشکل یا دو جنسی کامل به عمل جراحی، از نظر عقلا پذیرفته شده است و تقریباً همه فقیهان اسلامی، اعم از شیعه و سنی با تغییر جنسیت خنثای مشکل موافقند که توضیح بیش تر در صفحات آینده می آید.

جمع بندی و بیان نظریۀ مختار

خنثای مشکل، یا دو جنسی کامل یا هرمافرودیت حقیقی، به دلیل دارا بودن هر دو آلت تناسلی، جنسیت بینابین و دوگانه دارد و دقیقاً مرد بودن یا زن بودن آنان آشکار نیست. این عده ملزم به رعایت احتیاطهای شرعی بوده، و برای مثال، ازدواج برای آنان حرام است، چه این که این احتمال وجود دارد که وی با هم جنس خویش وصلت کرده باشد، که در این صورت، ازدواج آنان باطل و روابط جنسی آنان نامشروع خواهد بود.

اگرچه برخی فقهای شیعه و تمام فقیهان اهل سنت به حرمت تغییر جنسیت در انسان سالم معتقدند، با این حال، در مورد خنثای مشکل یک وحدت عقیده وجود دارد و همۀ آنان به جواز تغییر جنسیت خنثای مشکل معتقد شده اند. اما توجه به این نکته ضروری است که «جواز» به معنای «ضرورت و الزام به تغییر جنسیت» نیست. تنها در صورتی که امکان مالی و توان جسمی وجود داشته باشد برای رفع بلاتکلیفی و خروج از وضعیت مبهم جنسی، تغییر جنسیت واجب خواهد بود. بنابراین، سخن شیخ طنطاوی،(1) مفتی مصر، که به وجوب عمل جراحی برای خنثی معتقد شده است، قابل مناقشه است. لذا، نمی توان گفت که انجام عمل جراحی یا هورمون درمانی بر شخص واجب است؛ زیرا ممکن است افرادی باشند که از انجام عمل جراحی ترس داشته باشند و یا به علت کهولت سن و پیری، توان یا حوصلۀ درمان را نداشته باشند و یا به دلیل بالا بودن هزینه درمان، توان مالی نداشته باشند.

نتیجه آن که در مشروعیت یا جواز تغییر جنسیت خنثای مشکل یا دو جنسی کامل، مخالفت خاصی وجود ندارد و این عده می توانند بر مبنای نظریۀ متخصص به جنسی ملحق شوند که متخصص برای آنان تشخیص داده است.

ص:174


1- (1) ر. ک: علی رضا باریک لو، وضعیت تغییر جنسیت، مجلۀ اندیشه های حقوقی، ش 5 ( 1382)، ص 75.

آن چه بیان شد جواز تغییر جنسیت افراد خنثی، با ملاحظه امر ثانوی یعنی وجود حرج و اضطرار است. از نظر اصلی اولی، تغییر جنسیت فی حد نفسه حرام نیست و دلیلی بر حرمت آن وجود ندارد. توضیح بیش تر این مسأله در فصل سوم خواهد آمد.

مبحث سوم: ادله جواز تغییر جنسیت در خنثای غیر مشکل

اشاره

خنثای غیر مشکل، با توجه به قرائن و امارات شرعی، به یکی از دو جنس مذکر یا مؤنث ملحق می شوند. به عبارت دیگر، تکلیف شرعی آنان از لحاظ مرد بودن یا زن بودن روشن است و بر این اساس، می توانند ازدواج کنند و احکام شرعی دیگر را باید متناسب با جنسیت خویش انجام دهند.

اما این سخن به این معنا نیست که این گروه، فاقد مشکل جسمی هستند، بلکه مانند «خنثای مشکل» دارای ابهام و اشکال جنسی هستند و در مورد آنان، حالت برزخ جنسی به گونه ای است که گاه حالت های جنس مخالف در وجود آنان ظاهر شده و شدیداً آنان را آزار می دهد. برای رفع تحیر جنسی و خلاصی از بلا تکلیفی، عمل جراحی برای آنان ضرورت دارد تا کاملاً به یک جنس (مذکر یا مؤنث) سوق داده شوند. تغییر جنسیت در مورد آنان، به معنای تبدیل خنثی به مرد یا زن است. آیا این عمل حرام است ؟

به نظر می رسد عمل جراحی و تغییر جنسیت جایز است. برخی از دلایلی که می توان برای جواز تغییر جنسیت «خنثای غیر مشکل» بیان کرد، همان است که در بحث «خنثای مشکل» گذشت. مانند: استناد به قاعدۀ نفی عسر و حرج، استناد به قاعدۀ نفی اضطرار و مانند آن. البته استناد به این دو قاعده، به عنوان «حکم ثانوی» است و تغییر جنسیت - همان طور که پیش تر تذکر داده شد و در آینده به تفصیل توضیح داده می شود - فی حد نفسه مجاز است و دلیلی بر حرمت آن وجود ندارد.

از نظر برخی فقیهان اسلامی، تغییر جنسیت حقیقی؛ یعنی تبدیل مرد به زن و یا بر عکس، تا به حال اثبات نشده است، و بلکه یکی از مصادیق تغییر جنسیت، الحاق «خنثای غیر مشکل» به یکی از دو جنس مذکر یا مؤنث است. آیت الله علی مشکینی می گوید:

ظاهر آن است عمل جراحی تغییر جنسیت برای خنثی جایز است، پس اگر به

ص:175

یکی از دو جنس مذکر یا مؤنث ملحق شود و به صورت معین، آثار آن جنس در وی ظاهر شود، در این حالت، تغییر جنسیت صدق می کند و آثار شرعی جنس جدید [مرد یا زن] بر وی جاری خواهد شد، و اگر آثار هیچ کدام از دو جنس مذکر و مؤنث در وی ظاهر نشود، وی «خنثای مشکل» است.(1) آیت الله محمد مؤمن قمی نیز معتقد است عنوان «تغییر جنسیت» در عمل جراحی خنثای غیر مشکل صدق می کند. وی می گوید:

اگر تغییر جنسیت صدق کند، تنها در خنثای غیر مشکل، در صورتی که آلتی را قطع کند که جنسیت از آن پیروی می کند، صدق خواهد کرد، مانند خنثایی که حکم به مرد بودن او شده، آلت تناسلی مردانگی خود را از بیخ برکند، تا جنبۀ زنانگی وی تقویت شود و به زنان بپیوندد.(2) از نظر برخی فقیهان اسلامی، تغییر جنسیت دو نوع است: تغییر جنسیت واقعی و تغییر جنسیت ظاهری (صوری). به اعتقاد ایشان، تغییر جنسیت حقیقی تنها در «دوجنسی ها» اتفاق می افتد. آیت الله ناصر مکارم شیرازی در این باره می گوید:

تغییر جنسیت اگر صوری باشد جایز نیست و اگر واقعی باشد [که] این امر در افراد دوجنسی واقع می شود، به عنوان درمان و ظاهر شدن جنسیت واقعی جایز و گاه واجب است.(3) با توجه به کلام فوق، تغییر جنسیت افراد دوجنسی گاه جایز، و در برخی موارد واجب است. جایز بودن در صورتی است که هیچ واجبی، فوت نشود و هیچ حرامی انجام نشود اما چنان چه باقی ماندن بر حالت دو جنسی، موجب یکی از دو حالت فوق (ترک واجب یا

ص:176


1- (1) علی مشکینی، مصطلحات الفقه، ص 154: «فالظاهر جواز عملیة الجنسیة [الخنثی]، فإن ألحق بها بأحد الطرفین بأن ظهر فیه آثار، علی نحو التعین، صدق تغییر الجنسیة حینئذٍ بالعمل، و یترتب آثار العنوان المنقلب إلیه و إن لم یظهر شئ منها فهو خنثی مشکل».
2- (2) محمد مؤمن قمی، کلمات سدیدة فی مسائل جدیدة، ص 108: «إنْ صَدَقَ تغییرُ الجنسیةِ فإنّما یصدقُ فی الخنثی غیر المشکل إذا أقدم علی قلع آلة یتبعها جنسه، کما إذا أقدم الخنثی المحکوم بالرجولیة علی قلع ما له من آلة الرجال بالمّرة و من أصلها لیقوی جانب أنثویته فیلحق بالنساء».
3- (3) ناصر مکارم شیرازی، مجموعة استفتاءآت جدید، تهیه و تنظیم ابوالقاسم علیان نژادی، ج 1، ص 471.

ارتکاب حرام) گردد، تغییر جنسیت با تمکّن مالی و جسمی واجب خواهد شد.

«تغییر جنسیت» از عناوین و اصطلاحات جدید است که در متون دینی و کلمات فقهیان پیشین نیامده است. بنابراین، نمی توان در کتب قدما برای آن تعریفی پیدا کرد. تنها برخی از فقیهان معاصر از اصطلاح «تغییر جنسیت» تعریف ارائه داده اند. البته تعریف ارائه شده گاه غیر صریح و گاه صریح می باشد. برای مثال، در کلام امام خمینی آمده است که تغییر جنسیت مرد به زن و زن به مرد و ملحق کردن خنثی به جنس مرد یا زن، با عمل جراحی حرام نیست.(1) از مفهوم کلام ایشان بر می آید که تغییر جنسیت دارای چهار حالت یا مصداق است: 1. تبدیل مرد به زن. 2. تبدیل زن به مرد. 3. تبدیل خنثی به مرد. 4. تبدیل خنثی به زن.

پیش تر بیان شد(2) که تغییر جنسیت در تعریف مشهور فقیهان معاصر(3) عبارت است از: «تبدیل مرد به زن یا تبدیل زن به مرد». به نظر می رسد تغییر جنسیت در اصطلاح عرف عبارت است از: تبدیل مرد به زن یا بالعکس، تبدیل خنثی به مرد یا زن و تبدیل مرد یا زن به خنثی. بنابراین، از نظر عرف، تغییر جنسیت دارای شش مصداق یا حالت است که عبارتند از: 1. تبدیل مرد به زن 2. تبدیل زن به مرد 3. تبدیل خنثی به مرد 4. تبدیل خنثی به زن 5. تبدیل مرد به خنثی 6. تبدیل زن به خنثی.

البته برخی فقیهان معاصر، اصطلاح «تغییر جنسیت» را شامل تبدیل و تغییر جنسیت حیوانات نیز دانسته اند. آیت الله سید محمد صدر می گوید:

.... إذ قد یخطر فی البال وجود المصلحة فی تحویل جنس الحیوان أیضاً؛(4) به نظر می رسد گاهی اوقات در تغییر جنسیت حیوان نیز مصلحت وجود دارد.

ص:177


1- (1) روح الله خمینی، تحریر الوسیله، ج 2، ص 558.
2- (2) ر. ک: بخش کلیات، تعریف تغییر جنسیت، از همین نوشتار.
3- (3) علی مشکینی، مصطلحات الفقه، ص 153؛ محمد آصف محسنی، الفقه و المسائل الطبیه، ج 1، ص 111؛ سید محمد صدر، ماوراء الفقه، ج 6، ص 133؛ سید محمد صدر، منهج الصالحین، ج 3، ص 642؛ یوسف صانعی، استفتاءآت پزشکی، ص 92؛ محمد قائنی، المبسوط فی فقه المسائل المعاصره، ج 2، ص 337.
4- (4) آیت الله سید محمد صدر، منهج الصالحین، ج 3، ص 142.

باید توجه داشت که حکم جواز تغییر جنسیت یا اصلاح جنسیت در مورد خنثای غیر مشکل، به صورت مطلق نیست. توضیح آن که، خنثای غیرمشکل دو قسم است: خنثای انثی و خنثای مذکر. در ادامه، جواز یا عدم جواز تغییر جنسیت در هر یک، مورد بررسی و تحلیل قرار می دهیم.

گفتار اول: جواز یا عدم جواز تغییر جنسیت در خنثای انثی
اشاره

خنثای انثی، خنثای غیر مشکلی است که با توجه به علائم و امارات شرعی، به جنس مؤنث ملحق شده و احکام زن بر او جاری می شود. این فرد، حالت زن بودنش، به حالت مرد بودنِ وی غلبه و ترجیح دارد، و به گونه ضعیف و ناقص، حالت و صفاتِ مردانه در او بروز و ظهور دارد.

تغییر جنسیت یا اصلاح جنسیت در خنثای انثی، به معنای حذف آلت مردانه است. وی به دلیل بیماری و حالت اضطرار و عُسر و حرج که گرفتار آن شده است، از نظر شرعی مجاز به عمل جراحی است؛ البته در صورتی که توان مالی و جسمی برای چنین عمل جراحی وجود داشته باشد.

در این حالت، این پرسش مطرح است که آیا خنثای انثی، مجاز است که با عمل جراحی، علائم زنانگی خویش را حذف نماید و خود را به مردان ملحق سازد؟

در پاسخ باید گفت که در خنثای انثی، دو گونه عمل جراحی ممکن است صورت پذیرد که لازم است هر یک به صورت مستقل مورد بررسی قرار گیرد:

حالت اول: عمل جراحی به منظور تبدیل خنثای انثی به زن کامل و حذف آلت تناسلی مردانه.

حالت دوم: عمل جراحی به منظور تبدیل خنثای انثی به مرد و حذف آلت تناسلی زنانه.

در ادامه، هر یک از دو حالت فوق را بررسی می کنیم:

بند اول: تبدیل خنثای انثی به زن کامل

عمل جراحی در این حالت، در واقع «اصلاح جنسیت» است و اطلاق عنوان «تغییر جنسیت» بر این فرض صحیح نیست؛ زیرا حالت زن بودن در وی غلبه و ترجیح دارد و

ص:178

آلت مردانه که ضعیف است با عمل جراحی حذف می شود. نهایت چیزی که در این حالت اتفاق می افتد، تقویت جنسیت غالبِ خنثای غیر مشکل است و تبدیل موضوع (تبدیل مذکر به مؤنث یا بالعکس) نیز پدیدار نشده است و بعد از عمل هم، شخص موظف به انجام تکالیف خویش بر اساس جنسیت غالب است. از این رو، آیت الله سید محمد صدر می گوید:

هنگامی که خنثای غیر مشکل به غیر خنثی تبدیل می شود. در این حالت، خنثای غیر مشکل از نظر شرعی مرد یا زن خواهد بود، همان طور که توضیح آن در کتاب ارث گذشت.

یا خنثای غیر مشکل به همان جنسیتی که قبلاً برای او ثابت شده بود تبدیل می شود. برای مثال، خنثای غیر مشکل - براساس علائم و امارات شرعی - به عنوان مرد شناخته شده بود و بعد از عمل به مرد کامل تبدیل می گردد؛ یا این که خنثای غیرمشکل قبلاً به عنوان زن شناخته شده بود و بعد از عمل به زن کامل تبدیل می شود؛ در این حالت، هیچ حکمی از احکام شرعیۀ این فرد تغییر نمی کند.

یا خنثای غیر مشکل به غیر آن جنسی تبدیل می شود که قبلاً برای او (از نظر شرعی) ثابت شده بود. (برای مثال، قبل از عمل جراحی، براساس علائم و امارات شرعی مرد شناخته شده بود، ولی بعد از عمل جراحی به زن تبدیل شده است، یا قبلاً زن شناخته شده بود و بعد از عمل جراحی به مرد تبدیل شده است)، این نوع عمل جراحی، از نوع تغییر جنسیت مرد به زن یا زن به مرد است که قبلاً توضیح آن گذشت.(1) حالت اول که «اصلاح جنسیت» است در واقع، نوعی معالجه و درمان است و برای

ص:179


1- (1) سید محمد صدر، منهج الصالحین، ج 3، ص 644، مسألۀ 3710: «إذا تحولت الخنثی غیر المشکل إلی غیر الخنثی، فالخنثی غیر المشکل هو المحکوم شرعاً بالرجولة أو بالاُنوثة، کما سبق فی کتاب الارث. فإمّا أن تتحول إلی نفس ما ثبت لها حکمه، کما لو تحول المحکوم بالرجولة إلی رجل کامل أو المحکوم بالاُنوثة إلی انثی کاملة، لم یتغیر عندئذ منها حکم من الأحکام الشرعیة التی کانت ثابتة لها. و إمّا أن تتحول إلی الجنس الآخر التی لم تکن تابعة له. فتکون کما لو تحول الرجل إلی إمرأة أو الإمراة إلی رجل. و قدسبق الحدیث عنها».

رفع «تحیر جنسی» و برطرف ساختن نارسایی جنسی، عمل جراحی برطبق نظر پزشکان متخصص بلا اشکال است. این عمل جراحی، اگر به دلیل ضرورت پزشکی و یا به دلیل عسر و حرج باشد، نافی حرمت لمس و نظر حرام است. به عبارت دیگر، پزشک معالج، چنان چه مجبور به لمس و نظر به عورت بیمار باشد، مرتکب فعل حرام نشده است.

بند دوم: تبدیل خنثای انثی به مرد

عمل جراحی در حالت دوم، مصداق «تغییر جنسیت» است؛ چه این که با توجه به علائم و امارات شرعی، خنثای غیر مشکل به زنان ملحق شده است و از نظر شرعی، احکام زنان بر وی جاری است. پس اگر آلت تناسلی زنانه با عمل جراحی حذف شود، «تغییر جنسیت» صدق می کند.

به نظر می رسد دلیلی بر حرام بودن این گونه عمل جراحی وجود ندارد، نهایت آن که باید از ملازمات حرام پرهیز کرد (در مباحث آینده ادلة جواز تغییر جنسیت خواهد آمد).

البته اگر برای چنین عمل جراحی، ضرورت و اضطرار وجود داشته باشد، عمل جراحی تغییر جنسیت بلا مانع است. از این رو، آیت الله محمد مؤمن قمی می گوید:

دلیلی بر حرام بودن این گونه عمل جراحی وجود ندارد؛ زیرا فردی که به این عمل می پردازد، پیش از عمل، جزء یکی از دو صنف (مرد یا زن) بوده و حکم یکی از این دو را داشته است، امّا پس از انجام عمل جراحی، عنوان پیش بر او صدق نمی کند و در نتیجه، دلیل های احکام این عنوان هم او را در بر نمی گیرند، بلکه عنوان مقابل (عنوان جدید) بر او صدق می کند و بناگزیر، دلیل احکام این عنوان هم، او را در بر می گیرد و هیچ مشکلی دربارۀ وی تصور نمی شود.

بر این اساس، دو عنوان این جا (عنوان قدیم و عنوان جدید) همانند دو عنوان: حاضر و مسافرند. بدین معنا که هیچ بازدارنده ای وجود ندارد که فردی از دایرۀ یکی از دو عنوان بر آید و در دایرۀ عنوان دیگر، در آید و دلیل عنوان پیشین هم او را در بر نمی گیرد، بلکه دلیل عنوان جدید او را در بر می گیرد و پس از

ص:180

انجام عمل جراحی، حکم عنوان جدید بر او بار می شود.

بنابراین، هیچ دلیلی در این جا بر حرام بودن اصل عمل تغییر جنسیت، وجود ندارد، لکن این عمل، گاه مستلزم کار حرام است، از قبیل نگاه کردن به شرمگاه و لمس کردن آن در صورتی که حرام باشند.

در نتیجه، برای انجام جراحی هیچ راه شرعی وجود ندارد، مگر در کودک، پیش از آن که به سن بلوغ و تشخیص برسد و یا در موردی که پزشک جرّاح شوهر و یا همسر فردی باشد که روی او عمل جراحی انجام می شود. البته این هم، برابر دیدگاهی است که می گوید: فرد مورد عمل جراحی قرار گرفته، به صرف کندن آلت تناسلی و بخیه زدن محلی، از صنف قبلی خارج نمی شود. این دیدگاه در خور درنگ است.(1) در رابطه با کلام فوق، چند نکته بیان می شود:

نکته اول

یکی از مهم ترین روش های تعیین جنسیت، وجود «آلت تناسلی مردانه یا زنانه» است. طبیعی است که با عمل جراحی و حذف آلت تناسلی، فرد از جنسیت سابق خارج می شود، و یا لااقل جنسیت سابق وی مورد تردید است. حال اگر فرضاً یکی از زوجین، خود مستقیماً به عمل جراحی اقدام نماید و همسر خویش را تغییر جنسیت دهد، ازدواج سابق منحل شده، و هیچ گاه در وضعیت جدید، رابطۀ زوجیت سابق وجود نخواهد داشت. از این رو، نویسندۀ فوق معتقد است: این که فرد با حذف آلت تناسلی، از

ص:181


1- (1) محمد مؤمن قمی، کلمات سدید فی مسائل جدیدۀ، ص 108-109: «لا دلیل علی حرمة أصل هذه العملیة، فإنّ المقّدم علیها کان داخلاً فی عنوان أحد الصنفین محکوماً علیه بحکمه، و بعد إجرا العملیة لایصدق علیه هذا العنوان، فلا یعمّه أدلة أحکامه، بل یصدق علیه العنوان المقابل، ولامحالة یعمّه دلیل أحکامه، و لا یتصوّر فیه محذور. فالعنوانان هنا مثل عنوان المسافر و الحاضر، فإنّه لا مانع من خروج أحد عن أحد العنوانین و دخوله فی الاخر، فلا یعمه دلیل العنوان السابق، ما یعمه دلیل العنوان اللاحق، و یحکم علیه بعد العملیة بحکم العنوان الجدید، کما هو واضح. فأصل عملیة تغییر الجنسیة هنا لا دلیل علی المنع عنه، إلاّ أنّه ربّما کانت ملازمة لأعمال محرمة کالنظر إلی العورة أو لمسها، و هما محرمان، فلا طریق إلیه مشروع إلاّ فی الطفل قبل بلوغه و تمییزه، أو فیما کان الطبیب الجراح زوجا أو زوجة لمن یقع العمل علیه، بناءًا علی أنّه بمجرد القلع و خیاطة المحل لا یخرج عن الصنف الذی کان فیه، فتأمّل».

جنسیت خویش خارج نشود، در خور درنگ است.

نتیجه مطلب بالا این خواهد بود که حتی یکی از زوجین - اگر پزشک جراح باشد - نمی تواند همسر خویش را تغییر جنسیت دهد؛ چه این که به صرف عمل جراحی و حذف آلت تناسلی، ازدواج سابق باطل خواهد شد و بنابراین، محرمیت وجود نخواهد داشت. در نهایت، تداوم عمل جراحی حرام خواهد بود؛ چون مستلزم لمس حرام و نظر به نامحرم خواهد بود.

آیت الله محمد آصف محسنی نیز به حرمت تغییر جنسیت یکی از زوجین توسط دیگری معتقد است. وی در این باره چنین می گوید:

عمده مطلبی که عمل تغییر جنسیت را حرام می کند، عبارت است از لمس عورت و بدن و نظر به عورت و بدن، که این امر، هم برای جراح و هم برای شخص خواهان تغییر جنسیت، حرام است. بله، اگر بین پزشک و کسی که خواهان تغییر جنسیت است، رابطة زوجیت وجود داشته باشد، در جواز عمل جراحی، بحث و تردید وجود دارد؛ چون به مجرد خروج یکی از زوجین از جنسیت خویش، ازدواج باطل می شود و عمل جراحی، برای آن دو، در صورتی جایز خواهد بود که عقد ازدواج باطل نشود و بعد از عمل جراحی، حرام است؛ چون آن دو با یکدیگر اجنبی (نامحرم) خواهند بود.(1) البته دیدگاه دومی نیز در این باره وجود دارد. از نظر برخی فقیهان، «تغییر جنسیت فرد توسط همسر» جایز است. آیت الله سید محمد صدر معتقد است: تنها دو راه برای جواز تغییر جنسیت وجود دارد که یکی از آن موارد «تغییر جنسیت توسط همسر» است. وی می گوید:

از نظر فقهی می توان دو طریق برای جواز تغییر جنسیت بیان کرد: طریق

ص:182


1- (1) محمد آصف محسنی، الفقه و المسائل الطبیة، ج 1، ص 111-112: «فعمدة ما یحرم العمل المذکور هو لمس العورة و البدن و النظر إلیهما، فإنّهما حرامان علی الفاعل و المفعول. نعم، إذا کان الطبیب و طالبة التغییر - أو الطبیة و طالبه - زوجان، و إن عقد أحدهما علی الآخر بالفعل للعملیة المذکورة، ففی جواز العمل بحث؛ لبطلان الزوجیة بمجرد خروج أحد الزوجین عن جنسه، فالعملیة المذکورة إنّما تجوز لهما ما لم یبطل عقد الزواج، و بعده تحرم، لأنّهما أجنبیان».

اول، این که پزشک جراح برای بیمار حلال باشد، مثل آن جایی که پزشک، زوج یا زوجۀ بیمار باشد. طریق دوم، این که فرد در جنس فعلی اش، از نظر دنیایی یا دینی در حرج شدید باشد، مثل آن جایی که فرد خنثی است.(1) در مورد «تغییر جنسیت فرد توسط همسر» دو دیدگاه وجود دارد: دیدگاه اول به حرمت این نوع تغییر جنسیت معتقد است که دلیل آن گذشت. دیدگاه دوم به جواز این نوع تغییر جنسیت معتقد است. در مورد قول دوم، دلیلی ذکر نشده است ولی از محتوای کلام آنان می توان این دلیل را بیان کرد که: زن و شوهر نسبت به یکدیگر مَحرم بوده و می توانند به تمام اعضای دیگر نگاه کنند. بنابراین، اقدام به عمل جراحی، توسط همسر هیچ محذور شرعی ندارد.

در مقابل، دیدگاه اول معتقد است اگر چه قبل از عمل جراحی، جواز لمس و نظر برای زوجین وجود دارد، ولی به محض عمل جراحی و قطع آلت تناسلی، فرد از جنسیت فعلی اش خارج شده و ازدواج نیز باطل می گردد. بنابراین، محرمیت و جواز نظر از بین می رود.

به عنوان نظر مختار می توان گفت: تغییر جنسیت فرد توسط همسر جایز است؛ چون قبل از عمل به دلیل این که زوجین مَحرم یکدیگرند، لمس و نظر به عورت حرام نخواهد بود، و در حین عمل و پس از حذف آلت تناسلی، اگر چه زوجیت از بین می رود، ولی جراح موظف است برای حفظ حیات بیمار، عمل جراحی را به اتمام برساند و حرمت لمس و نظر به دلیل ضرورت حفظ جان بیمار برداشته می شود.

نکتۀ دوم

به طور کلی احکام شرعی تابع موضوعات است، به گونه ای که اگر موضوع

ص:183


1- (1) سید محمد صدر، منهج الصالحین، ج 3، ص 643، مسألۀ 3702: «یمکننا من الناحیة الفقهیة أن نتصور سببین لجواز التبدیل: أحدهما: أن یکون الطبیب القائم بالتبدیل حلیلا للمریض، کما لو کان زوجها أو کانت زوجته. ثانیهما: أن یکون الفرد فی حرج شدید من جنسه الفعلی قبل التبدیل إمّا دنیویاً أو دینیاً، کما لو کان خنثی».

عوض شود، حکم مربوطه نیز تغییر خواهد کرد.(1) بسیاری از احکام شرعی تابع جنس مردانه یا زنانه است. این که فرد، مرد باشد یا زن، حقوق و تکالیف وی نیز متفاوت خواهد بود.

با این توضیح، چنان چه خنثای غیر مشکل - که با توجه به علائم شرعی به گروه زنان ملحق شده است - تغییر جنسیت دهد و به جنس مرد تبدیل گردد، حقوق و تکالیف وی تابع جنسیت جدید وی خواهد بود. شبیه این مسأله، در عنوان «مسافر» و «حاضر» وجود دارد. چنان چه یکی از دو عنوان به عنوان دیگر تبدیل گردد، اولاً، تبدیل یک عنوان به عنوان دیگر، منع شرعی ندارد. ثانیاً، حکم اتمام یا قصر نماز، تابع عنوان جدید خواهد بود. از این رو، آیت الله سید محمد صدر می گوید:

اگر خنثای مشکل به مرد تبدیل شود، احکام و تکالیف مربوط به خنثی از او برداشته می شود و تکالیف مردان برای او ثابت می شود. و هنگامی که خنثای مشکل به زن تبدیل می شود، تکالیف زنان برای او ثابت خواهد شد. (2)نکته سوم

اصل عمل تغییر جنسیت. منع شرعی ندارد، اما باید از ملازمات حرام مثل لمس و نظر حرام اجتناب شود، مگر در مواردی که خنثای غیر مشکل که تن به عمل جراحی داده، غیر بالغ و غیر ممیز باشد و یا عمل جراحی تغییر جنسیت، بنا به دلایلی، ضرورت اجتناب ناپذیر داشته باشد.

گفتار دوم: جواز یا عدم جواز تغییر جنسیت در خنثای مذکر

یکی دیگر از اقسام خنثای غیر مشکل، «خنثای مذکر» است. خنثای مذکر، خنثای غیر مشکلی است که با توجه به علائم و قرائن شرعی به جنس مذکر ملحق شده و احکام مردان بر وی جاری است. این فرد، حالت مردانه اش بر حالت زنانه اش غلبه و

ص:184


1- (1) ر. ک: محمد قائنی، المبسوط فی فقه المسائل المعاصرة، ج 1، ص 27.
2- (2) سید محمد صدر، منهج الصالحین، ج 3، ص 644، مسألة 3709: «لو تحولت الخنثی المشکل إلی رجل إنتفت عنها احکام الخنثی، و ثبت لها أحکام الرجل. و إذا تحولت إلی إمرأۀ ثبتت لها أحکامُ المرأة».

ترجیح دارد و به گونۀ ضعیف، حالت و ویژگی زنانه در وی ظهور و بروز دارد.

آیا تغییر جنسیت برای وی جایز است یا خیر؟ در پاسخ باید گفت: تغییر جنسیت در خنثای مذکر نیز مانند خنثای مؤنث دارای دو فرض است:

فرض اول: عمل جراحی به منظور تبدیل خنثای مذکر به مرد کامل و حذف آلت تناسلی زنانه.

فرض دوم: عمل جراحی به منظور تبدیل خنثای مذکر به زن و حذف آلت تناسلی مردانه.

فرض اول، در واقع اصلاح جنسیت است و نه تغییر جنسیت؛ چه این که حالت مردانه در وی غلبه و ترجیح دارد و آلت تناسلی و علائم زنانگی که در وی به صورت ضعیف است به وسیلۀ عمل جراحی و درمان پزشکی حذف می شود. وی چه قبل از عمل و چه بعد از عمل، به عنوان مرد شناخته می شود،(1) الا این که قبل از عمل براساس قرائن و امارات شرعی به عنوان مرد، موظف به انجام تکالیف شرعی بوده است، ولی بعد از عمل، به مرد کامل تبدیل شده و حقیقتاً به عنوان مرد (و نه براساس قرائن و امارات شرعی) وظایف و تکالیف شرعی خویش را انجام می دهد.

عمل جراحی تغییر جنسیت جایز است؛ چه این که عمل جراحی به منظور معالجه و درمان و برای برطرف ساختن نارسایی جنسی و رفع تحیر جنسی و برطبق نظر پزشکانِ متخصص صورت گرفته است. بنابراین، منع شرعی وجود ندارد. این عمل جراحی که به دلیل ضرورت پزشکی و یا به دلیل عسر و حرج صورت پذیرفته، نافی حرمت لمس حرام و نظر حرام است و پزشک جراح و پرستار چنان چه مجبور به لمس و نظر به شرمگاه بیمار باشد، مرتکب فعل حرام نشده است.

در فرض دوم، دلیلی بر حرام بودن آن نداریم و شخص که براساس ملاک ها و علائم شرعی به گروه مردان ملحق شده بود، با عمل جراحی به جنس مقابل تبدیل گشته و از این به بعد، احکام زن بر وی جاری است، ولی این عمل گاه مستلزم کار حرام

ص:185


1- (1) ر. ک: سید محمد صدر، منهج الصالحین، ج 3، ص 644، مسألۀ 3710.

است، از قبیل: نگاه به شرمگاه و لمس آن، مگر در مورد کودک پیش از آن که به سن بلوغ و تشخیص برسد. (1)

جمع بندی و بیان نظریۀ مختار

خنثای غیر مشکل، خنثایی است که با توجه به علائم و قرائن شرعی، به یکی از دو جنس مذکر یا مؤنث ملحق است و از نظر شرعی، تکلیف شرعی آنان از لحاظ مرد بودن یا زن بودن روشن است و بر این اساس می تواند با جنس مخالف ازدواج کند و تکالیف شرعی خویش را طبق جنسیت غالب خویش انجام دهد.

اما سخن فوق به این معنا نیست که این گروه فاقد مشکل و عُسر و حرج هستند، بلکه مانند خنثی مشکل از دوگانگی جنسی رنج می برند. از این رو، انجام عمل جراحی، برای تغییر جنسیت و تبدیل شدن به جنسیت کامل ضرورت دارد.

ص:186


1- (1) ر. ک: محمد مؤمن، کلمات سدیدۀ فی مسائل جدیدۀ، ص 109؛ محمد مؤمن، سخنی دربارۀ تغییر جنسیت، مجله فقه اهل بیت(علیه السلام)، ش 7، ص 96.

فصل دوم: تغییر جنسیت به منظور کشف جنسیت

اشاره

عده ای دارای جنسیت پنهان هستند و آن چه در ظاهر مشاهده می شود، خلاف آن چیزی است که در واقع وجود دارد. تغییر جنسیت در مورد این عده به معنای «کشف جنسیت» است و در واقع تغییر جنسیت یا تبدیل جنسیت صورت نمی گیرد. اطلاق اصطلاح «تغییر جنسیت» به این نوع عمل جراحی، صوری و ظاهری است و علت اطلاق آن این است که در جامعه چنین فردی به عنوان «زن» شناخته می شده است و پس از عمل به عنوان «مرد» شناخته می شود و یا برعکس. چنین رخدادی در هر جامعه ای پدید آید، مردم از آن به «تغییر جنسیت» یاد می کنند، در حالی که این امر چیزی جز «کشف جنسیت» نیست.

در هر حال، در ابتدا دیدگاه امام خمینی دربارۀ «تغییر جنسیت به منظور کشف جنسیت» می آوریم و آن گاه در توضیح کلام ایشان، چهار مبحث بیان می شود.

امام خمینی در مورد تغییر جنسیت این گروه چنین می گوید:

لو فرض العلم بأنّه داخل قبل العمل فی جنس مخالف و العملیة لاتبدّل جنسه بأخر بل تکشف عما هو مستور فلا شبهة فی وجوب ترتیب آثار الجنس الواقعی و حرمة آثار الجنس الظاهر، فلو علم بأنّه رجل یجب

ص:187

علیه ما یجب علی الرجال و یحرم علیه ما یحرم علیهم و بالعکس، و أما وجوب تغییر صورته و کشف ما هو باطن فلا یجب إلاّ إذا توقف العمل بالتکالیف الشرعیة أو بعضها علیه و عدم إمکان الإحتراز عن المحرمات الإلهیة الاّ به فیجب؛(1)

چنان چه شخصی قبل از عمل جراحی در جنس مخالف قرار دارد و عمل جراحی، جنسیت وی را تغییر نمی دهد، بلکه آن چه را پنهان است آشکار می سازد، در این صورت، بدون شبهه واجب است آثار جنس واقعی را رعایت نماید، و ترتیب آثار جنس ظاهری حرام است.

بنابراین، اگر بداند که در واقع مرد است، آن چه بر مردان واجب است، بر وی واجب و آن چه بر مردان حرام است بر وی حرام می باشد. و اما تغییر شکل و کشف آن چه پنهان است، واجب نیست مگر در صورتی که عمل به تکالیف شرعی یا پاره ای از آن نیاز به عمل جراحی داشته و احتراز از محرمات الهی جز به آن امکان نداشته باشد، در این صورت تغییر شکل با عمل جراحی واجب می شود.(2) در توضیح کلام فوق چند مبحث بیان می شود:

مبحث اول: بطلان و حرمت تغییر جنسیت ظاهری

هرگاه از تغییر جنسیت سخن می گوییم، منظور از آن «تغییر جنسیت واقعی» است و فقیهان اسلامی «تغییر جنسیت صوری یا ظاهری» را منع نموده و این کار را حرام و خلاف شرع می دانند و اگر بر اساس آن، ازدواجی صورت پذیرد، این ازدواج باطل است، چون این ازدواج، «ازدواج با هم جنس» است. آیت الله محمد فاضل لنکرانی می گوید:

تغییر جنسیت گاهی صرفاً ظاهری و صوری است، یعنی مثلاً طبیعت بدن مؤنث است و در واقع اثری از آلت انوثیت نیست، بلکه فقط یک جراحی صوری انجام می گیرد و چیزی شبیه آلت مذکر ظاهر می گردد. این کار حرام

ص:188


1- (1) روح الله خمینی، تحریر الوسیله، ج 2، ص 559، مسألۀ 2.
2- (2) ترجمه از: عبدالکریم بی آزار شیرازی، رسالۀ نوین، ج 3، ص 63-64.

است و باید به شدت از آن پرهیز نمود و اگر ازدواجی بر اساس آن صورت بگیرد، حرام و باطل است.(1) آیت الله ناصر مکارم شیرازی نیز می گوید:

تغییر جنسیت گاهی ظاهری و صوری است؛ یعنی اثری از آلت جنس مخالف در او نیست؛ فقط یک جراحی صوری در او انجام می گیرد و چیزی شبیه آلت جنس مخالف ظاهر می گردد، این کار جایز نمی باشد.(2) و اگر ازدواجی براساس آن صورت گیرد حرام و باطل است و حد شرعی دارد.(3) آیت الله سید محسن خرازی براین امر تأکید می ورزند که تغییر جنسیت باید واقعی و حقیقی باشد و تغییر جنسیت ظاهری مورد بحث و گفت و گو نیست. ایشان در این باره چنین می گوید:

مراد ما از تغییر جنسیت خصوص قطع آلت تناسلی و ایجاد حفره ای به جای آن نیست تا مرد در امکان نزدیکی، شبیه زن شود؛ زیرا چنین کاری موجب تغییر جنسیت نمی شود. بلکه مقصود ما از تغییر جنسیت آن است که هویت و جنسیت مرد به کلی تغییر کند. (4)

مبحث دوم: انجام تکالیف براساس جنسیت واقعی

هرگاه جنسیت فرد مخفی باشد و او از این امر اطلاع داشته باشد، لازم است تکالیف و وظایف شرعی خویش را براساس جنسیت واقعی (که پنهان است) انجام دهد؛ چون هرگاه از «جنسیت» سخن می گوییم، منظور از آن جنسیت واقعی فرد است و اساساً خطابات شارع مقدس (قانون گذار الهی) به موضوعات واقعی تعلق گرفته است. پس اگر فرد علم و یقین

ص:189


1- (1) غلام حسین خدادای، احکام پزشکان و بیماران (فتاوای آیت الله فاضل لنکرانی)، ص 138.
2- (2) مرکز تحقیقات قوۀ قضائیه، گنجینۀ سؤالات فقهی قضایی، سؤال شماره 5280.
3- (3) ناصر مکارم شیرازی، استفتاءآت جدید، تهیه و تنظیم ابوالقاسم علیان نژادی، ج 2، ص 618.
4- (4) سید محسن خرازی، تغییر الجنسیة، مجلة فقه اهل البیت(علیه السلام)، ش 23، ص 241: «لانعنی بتغییر الجنسیة صرف قطع آلة التناسل و ایجاد حفرة مکانها حتی یکون الرجل شبیهاً بالمرأه فی امکان المجامعة معه؛ لانّه لایوجب تغییر الجنسیة، بل نعنی بذلک تغییر هویة الرجل و جنسیتّه بالکل».

داشته باشد که مرد است، تکالیف شرعیه مخصوص مردان برای او ثابت است و اگر علم داشته باشد که زن است، تکالیف زنان برای وی ثابت است و صرف اشتباه ظاهری، تغییری در تعلق تکالیف به وجود نمی آورد. به عبارت دیگر، اگر فردی به صورت ظاهری زن است، ولی در واقع مرد است، تکالیف به واقع و حقیقت او تعلق گرفته و او موظف است تکالیف و وظایف مردان را انجام دهد. نیز اگر فردی به صورت ظاهری و صوری مرد است، ولی در واقع زن است، حقوق و تکالیف زنان برای وی ثابت است. (1)

مبحث سوّم: جواز یا وجوب عمل جراحی برای کشف واقع

یکی از پرسش های اساسی این است که کسی که جنسیت واقعی اش پنهان است، آیا عمل جراحی به منظور کشف جنسیتِ واقعی اش واجب است یا هیچ الزامی وجود نداشته و این عمل صرفاً جایز (مباح) است ؟

امام خمینی در این باره می گوید: تغییر جنسیت به منظور کشف باطن واجب نیست.

دلیل این امر آن است که هیچ دلیلی برای وجوب عمل جراحی وجود ندارد و هرگاه شخص به وظایف واقعی اش عمل کند، ضرورتی برای تغییر جنسیت وجود ندارد. آیت الله احمد مطهری در توضیح کلام امام خمینی می گوید:

چون دلیلی بر وجوب تغییر جنسیت ولو به عنوان وجوب مقدمی عقلی نداریم، البته اگر انجام وظایف شرعی به عمل جراحی تغییر جنسیت وابسته نباشد.(2) همان طور که پیش تر گذشت، احکام و خطابات شرعی به «موضوعات واقعی» تعلق گرفته است و فرض آن است که شخص، وظایف خویش را براساس جنسیت واقعی اش (که پنهان است)، انجام می دهد. بنابراین از این جهت که تغییر جنسیت نداده، هیچ خلاف شرعی مرتکب نشده است. امّا چنان چه از جهت عدم تغییر جنسیت، مرتکب

ص:190


1- (1) ر. ک: احمد مطهری، مستند تحریر الوسیله، (المسائل المستحدثه)، ص 191-192.
2- (2) همان، ص 192: «لعدم الدلیل علی وجوبه ولو بالوجوب المقدمی العقلی إذا لم یکن القیام بوظائفه متوقفاً علی عملیة تغییر الصورة».

حرام می شود، واجب است به عنوان «مقدمۀ واجب» و به منظور انجام واجبات و پرهیز از ارتکاب محرمات، جنسیت خویش را تغییر دهد.

مطلب فوق مورد اتفاق فقیهان شیعه است که در ادامه به کلام برخی از فقیهان و مراجع تقلید اشاره می شود:

1. آیت الله سید ابوالقاسم خوئی:

سؤال: در مورد خنثای کاذب؛ یعنی شخصی که از نظر وراثتی مذکر است، ولی آلت خارجی با آن مخالف است یا برعکس، آیا تغییر جنسیت به گونه ای که شکل خارجی با واقع امر هماهنگ شود جایز است ؟

پاسخ: مانعی ندارد.(1) 2. آیت الله سید علی سیستانی:

هرگاه در واقعیت امر دارای دستگاه تناسلی است که پنهان است، برای او عمل جراحی به منظور آشکار ساختن آلت تناسلی جایز است.(2) 3. آیت الله یوسف صانعی:

آشکار نمودن جنس واقعی؛ یعنی کسی که در ظاهر، ویژگی های جنسی مخالف را دارد، ولی متعلق به آن دسته و گروه جنسی نیست که در این صورت می توان، بلکه لازم است با جراحی جنس واقعی او را آشکار کرد. انجام عمل جراحی برای آشکار نمودن جنس واقعی شخص جایز است، ولی باید عمل جراحی طوری انجام شود که مستلزم حرامی نباشد، و الا عمل حرام به حرمتش باقی است.(3)

ص:191


1- (1) ابوالقاسم خوئی، منیة السائل، استفتاءآت هامة، جمع و تدوین از: موسی مفید الدین عاصی عاملی، ص 120: «سؤال - بالنسبة الی الخنثی الکاذبه - ای أنّ الشخص فی خلایا جسمه من الناحیة الوراثیة ذکر مثلاً و لکن الآلة الخارجیة تغایر ذلک او العکس، فهل یجوز تغییر الشکل الخارجی بما یوافق واقع الامر؟ جواب - لامانع من ذلک».
2- (2) استفتاء اخذ شده از دفتر سایت اینترنتی آیت الله سیستانی در قم، و نیز به این آدرس مراجعه کنید: www.Sistani.Org: «إذا کان فی واقعه یحمل جهاز معین و إن کان مضموراً فیجوز له إجراء عملیة لإبرازه».
3- (3) یوسف صانعی، استفتاءآت پزشکی، ص 92؛ یوسف صانعی، مجمع المسائل، ج 1، ص 465.

4. آیت الله حسین علی منتظری:

سؤال: اگر در عمل جراحی، کشف از واقعیت پنهانی شده باشد، مثلاً کسی که در اثر عمل جراحی مرد شده، معلوم شود از اول مرد بوده، آیا احکام تغییر جنسیت بر آن جاری است ؟

جواب: ظاهراً در فرض سؤال، تغییر جنسیت صادق نیست و باید آثار کشف خلاف مترتب شود.(1) آشکار کردن جنس واقعی، اگر انجام تکلیف و وظایف شرعی بدون آشکار کردن جنس واقعی ممکن نیست، واجب است جنس واقعی را آشکار کنند، ولی اگر انجام تکلیف بدون آن ممکن باشد، واجب نیست، بلکه جایز است.(2) 5. آیت الله علی مشکینی:

ظاهر آن است که هیچ اشکالی در جواز تغییر جنسیت در دو معنای ذکر شده [کسی که جنسیت مذکر وی پنهان است و کسی که جنسیت مؤنث او پنهان است] وجود ندارد، بلکه گاه واجب می شود.(3) 6. آیت الله محمد ابراهیم جناتی:

زنی که در خود تمایلاتی هم چون تمایلات مردان احساس می کند، یا برخی از آثار مردی را در خود می بیند، واجب نیست خود را تبدیل به جنس مخالف نماید، اگر چه بر آن تمکن و توانایی داشته باشد.(4) اساساً از نظر آیت الله علی مشکینی، تغییر جنسیت به معنای واقعی، تنها در مورد «کشف جنسیت پنهان» حاصل می شود و حقیقتاً تغییر جنسیت مرد به زن و یا برعکس تاکنون ثابت نشده است. وی می گوید:

غرض از بحث تغییر جنسیت، بیان حکم تغییر مرد به زن، یا تغییر زن به مرد

ص:192


1- (1) حسین علی منتظری، احکام پزشکی، ص 116.
2- (2) همان، ص 116.
3- (3) علی مشکینی، مصطلحات الفقه، ص 154: «والظاهر أنّه لااشکال فی جواز تغییر الجنسیة بالمعنیین بل قد یکون واجباً».
4- (4) محمد ابراهیم جناتی، رسالۀ توضیح المسائل (استفتاءآت)، ج 2، ص 254-256.

است. و تحقق حقیقی تغییر جنسیت، به گونه ای که حال شخص تغییر یافته، در قبل و بعد از تغییر دانسته شود، و این که مردی به زن تبدیل شود یا برعکس، تا زمان کنونی ثابت نشده است، و چه بسا عادتاً تغییر جنسیت غیر ممکن باشد، ولی به هر حال، در فقه اسلامی از آن بحث شده و از جمله مسائل جدیده محسوب می شود.

بله، ظاهر آن است که یک نوع دیگر تغییر جنسیت امکان دارد، و بلکه واقع هم شده است و آن عبارت است از کسی که ظاهراً متعلق به یک جنس (مذکر یا مؤنث) است، ولی با توجه به قرائن و شواهد، باطن وی بر خلاف جنس ظاهری اش می باشد.(1) آن گاه آیت الله علی مشکینی برای تغییر جنسیت به معنای فوق (کشف جنسیت پنهان) دو مثال می زنند:

مورد اول: شخصی است که در آغاز تولدش در ظاهر پسر بوده، ولی بتدریج، در قبل یا بعد از بلوغ، آثار دختر بودن در جسم یا روان وی ظاهر می گردد، به گونه ای پزشکان متخصص تشخیص می دهند که اساساً وی دختر است و حتی دارای رحم و امکان زایمان است و آلت تناسلی مردانه، چیزی شبیه یک گوشت بوده که با عمل برداشته می شود و جنسیت مؤنث وی تکمیل می گردد، و بدین صورت تغییر جنسیت (کشف جنسیت پنهان) حاصل می شود.

مورد دوم: عکس مورد فوق است و آن کسی است که در آغاز تولد و در ظاهر، دختر تشخیص داده شده، ولی بتدریج آثار جسمی و روانی پسر در وی ظاهر شده است. با عمل جراحی، آلت تناسلی مردانه در وی ظاهر می گردد و بدین صورت،

ص:193


1- (1) علی مشکینی، مصطلحات الفقه، ص 153: «والغرض بیان حکم أن یغیر الرجل فیجعل إمرأة، أو یغیر المرأة فتجعل رجلاً، و تحقق هذا الامر حقیقة بحیث یعلم حال المتغیر قبله و بعده، و انّه کان رجلا فصار إمراة او عکسه لم یثبت إلی الآن و لعلّه غیر ممکن فی العادة، لکن وقع البحث عنه فی الفقه وعدّ من المسائل المستحدثة. نعم الظاهر إمکان أمر آخر بل وقوعه، و هو تغییر من کان ظاهره من أحد الجنسین إلی الجنس الاخر بعملیة الجرح بعد شهادة القرائن بکون باطنه علی خلاف ظاهره».

تغییر جنسیت (کشف جنسیت پنهان) حاصل می شود. (1)

مبحث چهارم: تکلیف شرعی قبل از عمل

اشاره

شخصی که جنسیتِ واقعی اش پنهان است، چنان چه پیش از عمل جراحی به واقعیت امر، زن یا مرد بودن خویش یقین پیدا کند، بر وی واجب است که به تکالیف مربوط به جنس واقعی خود عمل کند؛ زیرا عنوان «جنس واقعی» بر او صدق می کند و در نتیجه، حکم مترتب بر این جنس او را در بر می گیرد. (2)

جمع بندی و بیان نظریۀ مختار

در مواردی تغییر جنسیت برای «کشف جنسیت» است. برای مثال، ممکن است آلت تناسلی مردانه درون حفره شکمیِ بیمار قرار گرفته باشد. وی اگر چه در ظاهر به عنوان زن تلقی شده است، ولی در واقع مرد است. با عمل جراحی، جنسیت واقعی ظاهر می شود و در واقع، عنوان «تغییر جنسیت» محقق پیدا نکرده است، بلکه «اصلاح جنسیت» صورت گرفته است. این مطلب مورد تأکید برخی فقیهان شیعه قرار گرفته است. برای مثال، آیت الله حسین علی منتظری می گوید: [در این حالت] تغییر جنسیت صادق نیست و باید آثار کشف خلاف مترتب شود.(3) این فرع فقهی یعنی عمل جراحی به منظور کشف جنسیّت از سوی اهل سنت مورد بررسی قرار نگرفته است، ولی حدود ده تن از فقیهان شیعه درباره آن اظهار نظر کرده اند. در هر حال، پرسش اصلی این است که آیا عمل جراحی به منظور «کشف جنسیت واقعی» واجب است ؟ به نظر می رسد هیچ الزام شرعی وجود ندارد و دلیلی بر وجوب عمل جراحی وجود ندارد. آن چه مهم است این است که بیمار باید وظایف

ص:194


1- (1) همان، ص 154.
2- (2) ر. ک: محمد مؤمن، کلمات سدیدۀ فی مسائل جدیدۀ، ص 108؛ نیز محمد مؤمن، سخنی دربارۀ تغییر جنسیّت، مجلۀ فقه اهل بیت(علیه السلام)، ش 7 ( 1375)، ص 94-95.
3- (3) حسین علی منتظری، احکام پزشکی، ص 116.

شرعی را طبق جنسیت واقعی خویش انجام دهد. بنابراین، هرگاه شخص به وظایف واقعی اش عمل کند، ضرورتی برای تغییر جنسیت وجود ندارد. آری اگر انجام تکلیف و وظایف شرعی بدون آشکار کردن جنسی واقعی ممکن نیست، واجب است جنس واقعی را آشکار کند.

ص:195

ص:196

فصل سوم: جواز یا عدم جواز تغییر جنسیت افراد سالم و افراد تراجنسیتی (ترانس ها)

اشاره

مطالب مربوط به این فصل در ضمن دو مبحث می آوریم:

مبحث اول: جواز یا عدم جواز تغییر جنسیت در افراد سالم

برخی افراد فاقد مشکل جسمی یا روحی هستند و صرفا به دلیل تمایلات نفسانی و یا تنوع طلبی و یا انگیزه های دیگری مایل به تغییر جنسیت هستند. در عمل، پزشکانِ جراح با تغییر جنسیتِ این گروه مخالفت می کنند. مواردی که این گونه تغییر جنسیت ها صورت می پذیرد، بسیار نادر و انگشت شمار است، مانند تغییر جنسیت «مایکل جانسون» در آمریکا و تبدیل شدن ایشان به زن.

هر چند این گونه تغییر جنسیت ها کم اتفاق می افتد، ولی به هر حال، این پرسش مطرح است که آیا تغییر جنسیت در مورد افراد سالم جایز است یا نه ؟

مباحث مربوط به تغییر جنسیت در افراد سالم با موضوع تغییر جنسیت در افراد تراجنسیتی (ترانس سکشوال یا خنثای روانی) یکسان است؛ زیرا هر دو مورد (افراد سالم

ص:197

و افراد ترانس) از نظر جسمی و ظاهری سالم هستند و همانند دو جنسی ها، گرفتار بیماری جسمی نمی باشند و تنها تفاوت آن دو در این است که افراد ترانس به بیماری روانی شدیدی مبتلا بوده و تمایل آنان برای تغییر جنسیت بسیار زیاد است.

از این رو، برای تمرکز بحث و پرهیز از پراکندگی اقوال و دلایل، مسألۀ «جواز یا عدم جواز تغییر جنسیت افراد سالم» را در ضمن تغییر جنسیت افراد ترانس (تراجنسیتی) مورد بررسی قرار می دهیم.

مبحث دوم: جواز یا عدم جواز تغییر جنسیت در تراجنسیتی (ترانس سکشوال یا خنثای روانی)

اشاره

امروزه عمل تغییر جنسیت بیش تر مربوط به افراد تراجنسیتی است، یعنی کسانی که از نظر ظاهر سالم بوده، ولی از نظر روحی و روانی خود را متعلق به جنس مخالف می دانند. از آن جایی که معالجۀ اکثر آن ها امکان پذیر نیست، برای حل مشکل عدم تطابقِ جنسی، به آن ها عمل جراحی تغییر جنسیت پیشنهاد می شود، تا جنسیت آن ها با روح و روان آن ها تطابق پیدا کند.

آیا تغییر جنسیت این عدّه، جایز است یا خیر؟ این مسأله، معرکۀ آرا و انظار است و بیش ترین مباحث تغییر جنسیت، در اطراف این مسأله است. در ادامه، ابتدا دیدگاه امام خمینی(ره) دربارۀ جواز تغییر جنسیت را می آوریم، سپس دیدگاه مخالفین و موافقین تغییر جنسیت بیان می شود. بنابراین، مباحث آینده به ترتیب زیر است:

گفتار اول - ادّلۀ موافقین تغییر جنسیت

گفتار دوم - ادّلۀ مخالفین تغییر جنسیت

گفتار اول: ادلۀ موافقین تغییر جنسیت
اشاره

افرادی که از نظر ظاهر، هیچ نقص و عیبی ندارند و به عبارت دیگر، جزو خنثی ها (دو جنسی ها) نیستند، آیا می توانند تغییر جنسیت دهند یا نه ؟ برخی فقیهان اسلامی به جواز یا اباحۀ تغییر جنسیت معتقد شده اند و از نظر آنان این عمل حرام نیست؛ البته با این

ص:198

شرطِ اساسی که تغییر جنسیت نباید با امور حرام دیگر، مانند: لمس حرام یا نظر حرام همراه گردد. پس اگر تغییر جنسیت مستلزم لمس یا نظر حرام گردد، تغییر جنسیت حرام است، مگر در هنگام ضرورت و اضطرار، یا از باب معالجه و درمان، که در این صورت، تغییر جنسیت به دلیل لمس و نظر، حرام نخواهد بود. نتیجه آن که، اصل عمل تغییر جنسیت، از نظر این گروه از فقیهان اسلامی حرام نخواهد بود، مادامی که مستلزم حرام دیگر نباشد مگر از باب ضرورت و اضطرار.

در ابتدا نظر امام خمینی در جواز تغییر جنسیت آورده می شود و آن گاه به ادلۀ موافقین تغییر جنسیت اشاره می شود:

بند اول: دیدگاه امام خمینی(ره) در جواز تغییر جنسیت

اولین فقیهی که مسأله تغییر جنسیت را مطرح ساخت، مرحوم امام خمینی است که این بحث را در ضمن«مسائل مستحدثه» از کتاب تحریر الوسیله به رشته تحریر در آورده است. نظر صریح ایشان این گونه است:

الظاهر عدم حرمة تغییر جنس الرجل بالمرأة بالعمل و بالعکس، و کذا لا یحرم العمل فی الخنثی لیصیر ملحقاً بأحد الجنسین، و هل یجب ذلک لو رأت المرآة فی نفسها تمائلات من سنخ تمائلات الرجل أو بعض آثار الرجولیة أو رأی المرأة فی نفسه تمائلات الجنس المخالف أو بعض آثاره ؟ الظاهر عدم وجوبه إذا کان الشخص حقیقة من جنس و لکن أمکن تغییر جنسیته بما یخالفه؛(1)

ظاهر آن است که تغییر جنسیت مرد به زن و زن به مرد و ملحق کردن خنثی به جنس زن یا مرد با عمل جراحی حرام نیست.

آیا اگر زنی در خود تمایلاتی هم چون تمایلات مردان یا برخی از آثار مردی ببیند، یا شخصی در خود تمایلات جنس مخالف یا بعضی از آثار جنس مخالف را مشاهده کند، واجب است تغییر جنسیت دهد یا خیر؟

ص:199


1- (1) روح الله خمینی، تحریر الوسیلۀ، ج 2، ص 558.

چنان چه شخص حقیقتاً از جنس مرد یا زن است، ولی می تواند جنس خود را تغییر دهد و تبدیل به جنس مخالفِ جنس خود بشود، واجب نیست.(1) در فتوای امام خمینی نکاتی قابل توجه است که بدان اشاره می شود:

1. فتوای صریح امام خمینی شامل تغییر جنسیت مرد به زن و زن به مرد، و نیز شامل تغییر جنسیت خنثی (دو جنسی، هرمافرودیت) به یکی از دو جنس زن یا مرد می شود. بنابراین، از نظر امام خمینی، تغییر جنسیت تنها شامل تبدیل مرد به زن یا تبدیل زن به مرد نمی شود، بلکه از نظر ایشان، تبدیل خنثی به یکی از دو جنس مذکر یا مؤنث نیز مصداقی از تغییر جنسیت است.

این مطلب از آن جهت مهم است که ممکن است تصور شود که دیدگاه امام خمینی مبنی بر جواز تغییر جنسیت، تنها شامل خنثی ها یا دو جنسی ها می شود؛ یعنی همان کسانی که از نظر جسمی بیمار بوده و نیازمند عمل جراحی تغییر جنسیت هستند، در حالی که امام خمینی با صراحت تمام، تغییر جنسیت در مورد افراد سالم را مجاز می شمرند؛ چه این که امام خمینی با صراحت تمام بحث خنثی ها را قسیم مورد اول (تبدیل مرد به زن و زن به مرد) قرار داده اند و از نظر ایشان، تغییر جنسیت مطلقا جایز است؛ خواه تغییر جنسیت مرد به زن یا بر عکس و خواه تغییر جنسیت خنثی به یکی از دو جنس مرد و زن.

مؤید این مطلب، استفتایی است که از امام خمینی در این باره صادر شده است. توضیح آن که، فردی به نام فریدون که تراجنسیتی (ترانس یا خنثای روانی) بوده است پس از پی گیری فراوان توانست به همراه برخی مسؤولان بلندپایة مملکتی، به محضر امام خمینی رسیده و بیماری خویش را برای امام خمینی توضیح دهد. وی هر چند از نظر ظاهری همانند دیگر مردان بوده است، ولی از نظر روانی و روحی خود را متعلق به جنس مقابل می دانست.

توجه داشته باشید که وی «دوجنسی» نبوده، بلکه ترانس سکشوال (خنثای روانی)

ص:200


1- (1) ترجمه از: عبدالکریم بی آزار شیرازی، رسالۀ نوین، ج 3، ص 63.

است. با این حال، امام خمینی با تغییر جنسیت وی موافقت نمود. متن پاسخ امام خمینی که خانم مریم ملک آرا (فریدون سابق) در اختیار نگارنده قرار داده است از این قرار است:

تغییر جنسیت با تجویز طبیب مورد اعتماد، اشکال شرعی ندارد. انشاء الله تعالی در امان بوده باشید و کسانی که شما ذکر کرده اید امید است مراعات حال شما را بکنند.

2. امام خمینی در بیان فتوای خویش، دلیل یا مدرکی ذکر نمی کند. دلیل این امر آن است که کتاب تحریر الوسیله، کتاب استدلالی هم چون کتاب «جواهر الکلام» نیست، بلکه کتاب ایشان، کتاب فتوا و بیان مسائل شرعی است و اساساً ایشان در صدد بیان دلیل و مدرک فتوا نبوده اند. برخی شاگردان ایشان، ادله ای برای فتوای فوق ذکر کرده اند که در ادامه خواهد آمد.

3. چنان چه ضرورت و اضطراری در تغییر جنسیت افراد سالم در میان نباشد و شخص در عسر و حرج واقع نشده باشد، جواز تغییر جنسیت دارای یک شرط اساسی است و آن این که، نباید تغییر جنسیت ملازم با امور حرام و غیرشرعی مانند: لمس حرام و نظر حرام باشد. بنابراین، تغییر جنسیت کودک نابالغ که به سنّ تشخیص نرسیده با اجازۀ ولی کودک بلامانع است.(1) نیز چنانچه فرضاً کسی از طریق استفاده از هورمون، تغییر جنسیت دهد، یا لااقل آثار جنس مخالف را در خود پدید آورد، مرتکب فعل حرام نشده است.

البته شرط فوق، یعنی این که تغییر جنسیت نباید ملازم با امور حرام و غیر شرعی باشد در کلام امام خمینی(ره) نیامده است؛ گویا آن را مفروغ عنه گرفته اند، ولی برخی شاگردان ایشان به شرط فوق تصریح نموده اند. (2)4. در کلام امام خمینی، جواز تغییر جنسیت شامل ترانس ها یا خنثای روانی نیز

ص:201


1- (1) ر. ک: محمد مؤمن قمی، کلمات سدیدۀ فی مسائل جدیدۀ، ص 109.
2- (2) مانند: محمد مؤمن، پیشین، ص 109؛ سید محمد خرازی، تغییر الجنس، مجله فقه اهل البیت(علیه السلام)، ش 23 ( 1379)، ص 241.

می شود؛ چه این که ایشان می گوید:

لو رأت المرأة فی نفسها تمائلات من سنخ تمایلات الرجل..... او رأی المرءُ فی نفسه تمائلات الجنس المخالف.....؛(1)

اگر زن در وجود خویش تمایلات جنس مرد را احساس کند و یا مرد در وجود خویش تمایلات جنس مخالف را احساس کند.....

کلام فوق دقیقاً بر تراجنسیتی ها یا خنثای روانی تطبیق می کند؛ چه این که این عده اساساً از نظر جسمی هیچ مشکلی ندارند، بلکه از نظر روانی و روحی خود را متعلق به جنس مخالف می بینند. گاه معالجات در مورد آنان بی فایده است، به ناچار پزشک معالج، اجازه تغییر جنسیت می دهد.

5. کلام امام خمینی صراحت دارد که تغییر جنسیت حرام نیست، که معنای دیگر آن «جواز» یا «اباحه» است. در ادامه تصریح می کنند که چنین تغییر جنسیتی، واجب نیست. بنابراین، حتی دوجنسی ها که دارای آثار جنس مخالف هستند، یا تراجنسیتی (ترانس ها) که دارای تمایلات جنس مخالف هستند، موظف به تغییر جنسیت نیستند. بنابراین، با توجه به کلام فوق، خنثی ها و حتی «خنثای مشکل» لازم نیست تن به عمل جراحی داده و خود را از دوگانگی جنسی یا ابهام جنسی رها سازند. البته این سخن در صورتی است که واجبات شرعی ترک نشود و یا ارتکابِ محرمات پیش نیاید. از این رو، چنان چه باقی ماندن بر حالتِ دو جنسی، موجب ترک واجبات و یا ارتکاب محرمات شود و شخص توان مالی و جسمی برای تغییر جنسیت داشته باشد، بر او لازم است به تغییر جنسیت و رفع ابهام جنسی اقدام نماید.

6. یکی از اقسام تغییر جنسیت، تبدیل مرد یا زن به خنثی است. چنین تغییر جنسیتی در کلام امام خمینی نیامده است؛ چه این که ایشان تبدیل مرد به زن یا برعکس و نیز تبدیل خنثی به یکی از دو جنس مذکر یا مؤنث را بیان داشته است. البته به طور طبیعی، هیچ گاه افراد تمایل ندارند که جنسیت مردانه یا زنانۀ خویش را به خنثی تبدیل کنند،

ص:202


1- (1) امام خمینی، تحریر الوسیله، ج 2، ص 558.

ولی در گذشته چنین مسأله ای در دربار پادشاهان مرسوم بوده که عده ای را برای حراست از حرمسراها، اخته یا خنثی می نمودند، و نیز این احتمال وجود دارد که عمل جراحی تغییر جنسیت به صورت ناقص انجام شود. در نتیجه، شخص کاملاً به جنس مخالف تبدیل نشود و از طرفی، امکان بازگشت به جنس سابق هم وجود نداشته باشد. به عبارت دیگر، به طور ناخواسته، فردی به خنثی تبدیل شده است. آیت الله سید محمد صدر در این باره می گوید:

به طور طبیعی، برای بیمار یا پزشک، تبدیل مرد یا زن به خنثی، مطلوب و مقصود نیست، ولی از نظر فقهی فرض آن ممکن است؛ مثل آن جایی که عمل جراحی برای تبدیل یک جنس به جنس دیگر، رضایت بخش و کامل نباشد، و از طرفی بیمار به جنسیت اولیۀ خویش نیز باز نگردد. در این حالت، وی خنثی خواهد شد و مرد یا زن محسوب نمی شود.(1) ایشان در جای دیگر تصریح می کند که اساسا این امر عقلایی نیست که یک فرد بخواهد به خنثی تبدیل شود:

از نظر عقلایی این امر صحیح نیست که مرد یا زنی بخواهد خنثی گردد.(2) در هر حال، این پرسش به عنوان یک فرع فقهی مطرح است که آیا تغییر جنسیت مرد به خنثی و یا تغییر جنسیت زن به خنثی جایز است یا نه ؟ توضیح بیشتر در مباحث آینده خواهد آمد.

بند دوم: ادلۀ موافقین تغییر جنسیت

در ادامه به چند دلیل که از سوی فقیهان اسلامی در جواز تغییر جنسیت بیان شده است، اشاره می شود:

ص:203


1- (1) سید محمد صدر، ماوراء الفقه، ج 6، ص 133: «والتحول إلی الخنثی وإن لم یکن مطلوبا ولا مقصوداً بطبیعۀ الحال للمریض ولا للطبیب، ولکن قد یفرض ذلک فقهیاً، من حیث أنّ عملیة التحول إلی الجنس الاخر لم تنجح، فلن یعود المریض إلی جنسه الأول، وإنّما سیصبح خنثی لا یحسب علی أحد الجنسین أصلاً».
2- (2) سید محمد صدر، منهج الصالحین، ج 3، ص 642: «ولا یصح عقلائیاً أن یرید الرجل او المرأة أن تکون خنثی».

دلیل اول: جواز تغییر جنسیت به دلیل عدم وجود دلیل بر حرمت آن

یکی از مهم ترین ادله ای که در جواز تغییر جنسیت بیان شده است این است که اساساً بر حرمت تغییر جنسیت، دلیلی وجود ندارد. آیت الله حسین علی منتظری می گوید:

ظاهر آن است که فی حد نفسه، دلیلی بر حرمت تغییر جنسیت وجود ندارد، ولی اگر مقدمات تغییر جنسیت از نظر شرعی حرام باشد، مانند: نظر نامحرم به عورت شخص یا لمس آن، در این صورت جایز نیست، مگر هنگامی که ضرورت وجود داشته باشد، مثل آن جایی که تمایلات جنس مخالف در وجود وی شدید بوده و مقتضیاتِ طبیعت جنس مخالف در وی غلبه داشته باشد، به گونه ای که از نظر طبیعی از مصادیق جنس مخالف بوده یا لااقل نزدیک به جنس مخالف باشد و ابراز این طبیعت (نهفته) و درمان وی، جز به عمل جراحی ممکن نیست. در این صورت، مانعی برای تغییرجنسیت وجود ندارد؛ چون درمان و ضرورت صدق می کند، بلکه زمانی که عمل به وظایف شرعی به عمل جراحی وابسته باشد، چه بسا عمل جراحی تغییر جنسیت واجب است.(1) ایشان در جای دیگر تأکید می کند که تغییر جنسیت منع شرعی ندارد. وی می گوید:

تغییر جنسیت به خودی خود، منع شرعی ندارد. بنابراین، کسانی که زن هستند و تمایلات شدید مردانه دارند یا برعکس، می توانند تغییر جنسیت دهند، ولی اگر عمل جراحی برای تغییر جنسیت یا هر گونه اعمال دیگر مستلزم حرام (از قبیل: لمس و نگاه به عورت و....) باشد تغییر جایز نیست، مگر در موارد ضرورت.(2)

ص:204


1- (1) حسین علی منتظری، دراسات فی المکاسب المحرمه، ج 2، ص 517-518: «والظاهر أنّه لا دلیل علی حرمته ذاتاً ولکن إذا کانت مقدماته محرمة شرعاً کنظر الأجنبی إلی عورته أو لمسه لها فلایجوز إلاّ مع صدق الضرورة، کما إذا فرض وجود تمایلات الجنس المخالف فیه شدیداً وغلبت فیه مقتضیات طبعه بحیث یکون بحسب الطبع من مصادیقه أو قریباً منه ولم یکن إبرازه وعلاجه إلاّ بالعلمیة، ففی هذه الصورة لامانع منه، لصدق العلاج و الضرورة علیه، بل ربما یجب إذا توقف العمل بالوظائف الشرعیة علی ذلک».
2- (2) حسین علی منتظری، احکام پزشکی، ص 113.

بررسی و تحلیل: جواز تغییر جنسیت و مسألۀ ملازمات حرام

تقریباً تمام فقیهانی که به «جواز تغییر جنسیت» معتقدند، بر این باورند که برای حرمتِ تغییر جنسیت، دلیل قاطع و روشنی وجود ندارد و ادله ای که مخالفین تغییر جنسیت بیان کرده اند، از نظر این عده، غیر قابل قبول بوده و اثبات کننده منع نیست.

به اعتقاد این گروه از فقیهان اسلامی، تغییر جنسیت در حالت عادی که هیچ گونه ضرورت یا اضطراری برای آن وجود ندارد، اگر چه فی حد ذاته جایز بوده و برای آن منعی وجود ندارد، ولی از آن جایی که این عمل جراحی، با برخی امور حرام همراه است، باید از انجام آن خود داری شود، ولی هرگاه انجام عمل جراحی تغییر جنسیت به عنوان راهی برای درمان بیماری باشد، به طوری که عمل جراحی تنها راه باشد، در این صورت تغییر جنسیت جایز بوده و از جهت ملازمات حرام، منعی وجود نخواهد داشت.

دلیل دوم: جواز تغییر جنسیت با استناد به اصل حلیت و اصل اباحه

بعد از آن که گفته شد که هیچ دلیلی - از کتاب و سنت - در حرمت تغییر جنسیت وجود ندارد، به دلیل «اصالت حلیت» و «اصل اباحه» استناد شده است. آیت الله سید محسن خرازی در این باره می گوید:

مقتضی أصالۀ الحلیة و أصالة البرائة هو الجواز؛(1)

مفاد اصل حلیت و اصل برائت، جواز تغییر جنسیت است.

بر طبق اصالت اباحه، اصل بر جواز تصرفات است مگر این که دلیلی بر ممنوعیت وجود داشته باشد. پس، از آن جایی که دلیلی بر حرمت تغییر جنسیت، وجود ندارد، بنابراین، تغییر جنسیت جایز است. معنای قاعدۀ «اصاله الاباحه» این است که: هر چیزی که بین حلال و حرام مشتبه باشد، بر حلال حمل می شود و بین فقها تمسک به این قاعده در موارد شک بین حرمت و حلیت، معروف و مشهور است.

ص:205


1- (1) سید محسن خرازی، تغییر الجنس، فقه اهل البیت(علیه السلام)، ش 23 ( 1379)، ص 241.

بررسی و تحلیل

در توضیح مطلب فوق، دو نکته بیان می شود:

نکتۀ اول. قاعده اصالت اباحه، از مباحث مشهور میان فقیهان و اصولی ها است که برای آن، دلیل های متعددی بیان شده است. در ادامه به چند روایت در اثبات اصالت اباحه اشاره می شود:

1. عبدالله بن سنان عن أبی عبدالله(علیه السلام) قال: کل شئ فیه حلال و حرام فهو لک حلال أبداً حتی تعرف الحرام منه بعینه فتدعه؛(1) عبدالله بن سنان از امام صادق(علیه السلام) نقل می کند که وی فرمود: هر چیزی که (احتمال) حلال و حرام در آن است، برای تو همیشه حلال است، تا این که به طور عینی حرام بودن آن شناخته شود، پس در این صورت آن را ترک کن.

2. خبر عبدالله بن سلیمان، قال: سألت أبا جعفر(علیه السلام) عن الجبن فقال:.... کل ما کان فیه حلال و حرام فهو لک حلال، حتی تعرف الحرام بعینه فتدعه؛(2) عبدالله بن سلیمان می گوید: از امام باقر(علیه السلام) درباره جبن پرسیدم. آن حضرت فرمود: هر چیزی که (احتمال) حلال و حرام در آن است، برای تو حلال است، تا این که به طور عینی حرام بودن آن شناخته شود، پس آن را ترک کن.

3. مقبولة مسعدة بن صدقة عن أبی عبدالله(علیه السلام) قال: سمعته یقول: کلّ شی هو لک حلال حتی تعلم أنّه حرام بعینه (إلی أن قال:) و الأشیاء کلها علی هذا حتی یستبین لک غیر ذلک أو تقوم به البینة؛(3) مسعدة ابن صدقه می گوید: از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که فرمود: هر چیزی برای تو حلال است تا این که به طور عینی حرام بودن آن را بشناسی. و همه اشیا بر همین رویکرد (اصالت اباحه) است، تا این که خلاف آن برای تو آشکار گردد، یا بینه برخلاف آن اقامه گردد.

ص:206


1- (1) شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 1، ص 59، باب 4، از ابواب ما یکتب به، حدیث 1.
2- (2) همان، ج 17، ص 90-91، باب 61، از ابواب الاطعمة المباحة، حدیث 1 و 7.
3- (3) همان، ج 12، ص 60، باب 4، از ابواب مایکتسب به، حدیث 4.

آیت الله سید ابوالقاسم خوئی در ذیل حدیث فوق می گوید:

منظور (روایات فوق) این است که همۀ اشیای خارجی مباح هستند تا این که حرمت آن با علم وجدانی ظاهر گردد، یا این که بینه ای بر حرمت آن اقامه گردد.(1) با توجه به کلام فوق هرگاه علم وجدانی یا بینه در حرمت یک شی وجود داشته باشد، باید از اصل اباحه دست کشید، اما پرسشی که در این جا مطرح است این است که منظور از «بینه» چیست ؟

در پاسخ باید گفت منظور از «بینه» در این جا مطلق حجت یا دلیل واضح است که به وسیله آن بتوان حکم شئ مشکوک را یافت.

نکتۀ دوم. در تمسک به اصل اباحه گفته شده است که عمل تغییر جنسیت از یک طرف به پزشک و از طرف دیگر به بیمار مربوط است. نهایت چیزی که از اصل فوق به دست می آید این است که اصل عمل تغییر جنسیت برای بیمار مجاز است، ولی آیا اقدام پزشک برای عمل جراحی تغییر جنسیت نیز براساس اصل فوق مجاز خواهد بود؟(2) به نظر می رسد که عمل پزشک از قبیل «اجارۀ اشخاص» است و براساس «قواعد باب اجاره» باید آن را حل و فصل کرد. یکی از مهم ترین شرایط اجاره این است که عمل مورد اجاره، باید دارای منفعت عقلایی و مشروع باشد. برای احراز شرط فوق باید تغییر جنسیت مشروط به شرایطی باشد، از جمله این که، بیماری که تن به عمل جراحی می دهد، تغییر جنسیت برای او ضرورت داشته و گزینۀ دیگری برای آن وجود نداشته باشد، در غیر این صورت، اقدام پزشک غیر مشروع خواهد بود.

البته ممکن است گفته شود در غیر فرض ضرورت نیز می توان به استناد «ا صل اباحه» مشروعیت تغییر جنسیت را فی حد نفسه به اثبات رساند و بر اساس مشروعیت آن، عمل پزشک نیز که در راه انجام عمل مباح است محکوم به جواز خواهد شد.

ص:207


1- (1) ابوالقاسم خوئی، مصباح الاصول، ج 2، ص 274: «فیکون المراد أنّ الاشیاء الخارجیة کلّها علی الاباحة، حتی تظهر حرمتها بالعلم الوجدانی أو تقوم بها البینة».
2- (2) ر. ک: علی رضا باریک لو، وضعیت تغییر جنسیت، مجلۀ اندیشه های حقوقی، ش 5، ( 1382)، ص 72.

دلیل سوم: جواز تغییر جنسیت با استناد به قاعدۀ تسلیط

براساس قاعدۀ فقهی تسلیط، انسان می تواند در حدود عقلایی در مال و یا جان خویش تصرف داشته باشد. برخی صاحب نظران می گویند:

علاوه بر این، می توان به قاعدۀ «الناس مسلطون علی اموالهم وانفسهم» (مردم بر مال هایشان و جان هایشان تسلط دارند) بر جواز تغییر جنسیت استناد کرد، البته بنابراین که این قاعده، یک قاعدۀ عقلایی باشد. دقت کنید.(1)

بررسی و تحلیل

در ارتباط با کلام فوق دو نکته بیان می شود:

نکتۀ اول. مفهوم قاعدۀ تسلیط

قاعدۀ تسلیط شامل حق تسلط مردم بر مال و حق تسلط بر بدن است. براساس این قاعده، مردم همان طور که بر مال خویش تسلط دارند، بر بدن خویش نیز تسلط داشته و می توانند در بدن خویش تصرفات معقول و مجاز داشته باشند.

مسألۀ تسلط بر مال و جان علاوه بر این که مستند به شرع است، به «روش عقلا» نیز مستند است. به عبارت دیگر، این مسأله که انسان بر خودش ولایت دارد و زمام تمام کارهایش نیز به دست اوست، امری عقلایی و مورد پذیرش عقلا است و از ناحیۀ شارع مقدس هیچ ردعی مبنی بر عدم رضایت به این نوع تصرفات نرسیده است.(2) البته تأکید می کنیم که منظور ما از تصرف در بدن، تصرفات معقول و متعارف است، والاّ انسان به هیچ وجه نمی تواند به استناد به قاعدۀ فوق به خودکشی دست زند.

در حدیث منقول از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) تنها به تسلط بر اموال تصریح شده است (الناس مسلطون علی اموالهم)، اما فقیهان معاصر با اضافه کردن قاعدۀ اولویت، تسلط بر

ص:208


1- (1) سید محسن خرازی، تغییر الجنس، فقه اهل البیت(علیه السلام)، ش 23 ( 1379)، ص 241: «هذا مضافاً إلی قاعدۀ: «الناس مسلطون علی أموالهم و أنفسهم» بناءًا علی أنّها قاعدة عقلائیة، فتاملّ».
2- (2) دکتر سید مصطفی محقق داماد، قواعد فقه، ج 1، ص 233.

نفس نیز را استنتاج کرده اند.(1)

امکان یا عدم امکان تغییر جنسیت با استناد به قاعدۀ تسلیط

اکنون این پرسش مطرح است که آیا تصرف بیماری که خواهان تغییر جنسیت است در بدن خویش، معقول و عقلایی است ؟ آیا تصرف های وی زاید، لغو و دارای مفاسد اجتماعی نیست ؟ و آیا امکان اجرای قاعدۀ تسلیط در این جا وجود دارد؟

به نظر می رسد: برای حصول اطمینان از تصرفات معقول، باید تغییر جنسیت همراه با شرایط ویژه باشد و تنها بیماران خاص و کسانی که واقعاً به عمل جراحی اضطرار دارند به عمل جراحی تغییر جنسیت اقدام نمایند. نتیجه آن که، با استناد به قاعدۀ تسلیط نمی توان تصرفات غیر متعارف و غیر معقول در بدن داشت و تنها بیماران دو جنسی یا ترانس هایی که دارای مشکل شدید جسمی یا روحی هستند، می توانند به تغییر جنسیت اقدام ورزند. از این رو، پیشنهاد می شود که مقامات رسمی برای دادن مجوز تغییر جنسیت، با تشکیل کمیسیون های خاص پزشکی، ضرورت عمل جراحی تغییر جنسیت را احراز نمایند. در غیر این صورت، از دادن مجوز خودداری نمایند.

بنابراین، تغییر جنسیت در صورتی مشروع است که خواهانِ تغییر جنسیت، دارای مشکل جنسی و یا روحی لاعلاج باشد. با این حال، تأکید می کنیم که باید درک درستی از موضوع تغییر جنسیت و بیماران جسمی و روحی وجود داشته باشد تا بتوان متناسب با آن حکم فقهی صادر نمود.

دلیل چهارم: جواز تغییر جنسیت براساس قاعدۀ اضطرار

بر اساس قاعدۀ اضطرار می توان به جواز تغییر جنسیت قائل شد، چون براساس آیات و روایات هرگاه مکلّف به واسطۀ قرار گرفتن در شرایط خاصی ناچار به انجام فعلی

ص:209


1- (1) ر. ک: سید محسن حکیم، مستمسک العروة الوثقی، ج 10، ص 17. آیت الله حکیم درباره این نکته که آیا انجام عبادات صبی، مشروط به اذن والدین یا بدر هست یا خیر، می گوید: «انجام عبادات صبی مشروط به اذن والدین یا پدر نیست؛ چرا که چنین شرطی با اصل تسلط بر نفس که بنا بر قاعدۀ اولویت از اصل تسلط بر اموال استفاده می گردد مخالف است».

گردد که در حالت عادی ممنوع و حرام است مؤاخذه و عقاب نمی شود، بلکه فعل ممنوع، مباح و جایز می گردد. بنابراین، اضطرار عبارت از وضعیتی است که انسان برای رهایی از ضرورت و تنگنایی که ایجاد شده است فعلی را بر خلاف تمایل خود و تحت تأثیر آن شرایط انجام می دهد و یا از ارتکاب عملی خودداری می کند.

کسانی که به عمل جراحی تغییر جنسیت اقدام می نمایند، در بیش تر موارد گرفتار اختلالات هویت جنسی و ناراحتی روانی و افسردگی شدید هستند که حتی اگر به حرمت تغییر جنسیت در شرایط عادی معتقد باشیم، به دلیل وضعیت اضطراری آنان، می توانند زیر نظر متخصصان اقدام به عمل جراحی تغییر جنسیت نمایند.

مضافاً به این که عمل تغییر جنسیت، حکم معالجه و تداوی دارد و تداوی به حرام در شرایط اضطرار جایز است. البته تذکر این نکته ضروری است که این قاعده، تغییر جنسیت را در محدودۀ اضطرار به عنوان حکم ثانوی اثبات می کند و نه به عنوان حکم اوّلی.

بررسی و تحلیل

در ارتباط با مطلب فوق، دو نکته بیان می شود:

نکته اول. ضابطۀ اضطرار

دامنۀ اضطرار در فقه اسلامی گسترده است و از طهارت تا دیات کاربرد دارد. در اضطرار پای کسی در میان نیست، بلکه فاعل در حالتی قرار گرفته است که اگر بخواهد از آن حالت بیرون بیاید، باید فعلی را که در حال اختیار از آن کراهت دارد انجام دهد. به طور کلی، به عنوان «ضابطۀ اضطرار» می توان گفت: هر ضرری که تحمل آن سخت و مشکل باشد، به گونه ای که برای نوع مردم یا خود شخص غیر قابل تحمل باشد. از این رو، مشهور فقیهان در حد و مرز اضطرار گفته اند:

اضطرار با چند چیز محقق می شود: خوف از تلف که اگر نخورد می میرد، خوف از مرض، یعنی اگر گوشت میته را نخورد مریض می شود هر چند بداند که نمی میرد؛ خوف از ضعف که موجب شود آدمی در مسافرت از قافله عقب بماند و باعث مشقت او گردد؛(1) یا اگر بترسد که دیگری متضرر می شود، مانند زن

ص:210


1- (1) محقق حلی، شرایع الاسلام، ج 4، ص 307.

حامل یا شیرده که می ترسد اگر میته را نخورد جنین در رحم او به ضرر می افتد و یا بچه شیرخوارش گرسنه می ماند. در نتیجه مریض می شود یا می میرد، یا مریضی بترسد که اگر نخورد مرضش طول می کشد یامعالجه اش سخت می شود. در جمیع این صور چنین شخصی مضطر محسوب می شود. (1)نکتۀ دوم. اضطرار مبنای جواز تغییر جنسیت در فتاوای فقیهان

برخی فقیهان و مراجع تقلید معتقدند: چنان چه تغییر جنسیت به حد ضرورت رسیده باشد، یا از باب تداوی و معالجه باشد جایز است. این مطلب در چندین پرسش و پاسخ آمده است که به چند نمونۀ آن اشاره می شود:

الف) آیت الله محمد فاضل لنکرانی(قدس سره) در پرسش و پاسخ از ایشان چنین آمده است:

پرسش: پسری هستم 24 ساله که تحصیلات دانشگاهی خود را به پایان رسانیده و در حال حاضر آمادۀ اعزام به خدمت مقدس سربازی هستم. حدود چند سالی است که متوجه وجود تفاوت شدیدی بین خود و هم سن و سالانم شده ام. مشکل من این است که از لحاظ جنسی با هم جنسان خود تفاوت بسیار شدیدی دارم؛ به این معنا که از لحاظ جنسی به جای این که به غیر هم جنس متمایل باشم، تمایل شدیدی به هم جنسان خود دارم و از داشتن ارتباط با غیر هم جنس بشدت بی زارم. در واقع به جای داشتن احساسات مردانه، تمام خصلت ها و خصوصیات و احساسات زنانه را در وجود خودم حس می کنم. به عبارت دیگر، از جنسیت خودم ناراضی هستم و این مسأله برای من مشکل ساز شده است. در نتیجه، نمی توانم به عنوان یک مرد، نقش اجتماعی و جنسی خود را ایفا کنم و قادر به مسؤولیت هایی که شرع و قانون بر عهدۀ مرد گذاشته است نمی باشم. لازم به ذکر است که این مسأله به عنوان یک بیماری شناخته شده، و در علم روان شناسی به آن «اختلال هویت جنسی» ( Gender Identity) می گویند.

تا به حال، چندین بار به روان پزشکان و روان شناسان مختلف مراجعه کرده ام، ولی نتیجه ای عایدم نشده است. از لحاظ علم پزشکی این بیماری، خوب شدنی نیست و تنها راه حل آن «تغییر جنسیت» می باشد.

ص:211


1- (1) محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج 12، ص 773.

حال سؤال من این است که شرع مقدس، برای افرادی همانند من، با توجه به خصوصیاتی که در فوق ذکر کردم؛ یعنی داشتن عواطف و احساسات زنانه به جای احساسات مردانه، چه تکلیفی را معین کرده است ؟ چون من نمی توانم ازدواج کنم و در صورت ازدواج مطمئناً زندگی ناموفقی خواهم داشت، آیا اجازۀ تغییر جنسیت می دهد؟ ما برای ادامۀ زندگی چه باید بکنیم ؟ لطفاً مرا راهنمایی کنید و تکلیف شرعی من را معین نمایید. قبلاً از همکاری شما متشکرم.

پاسخ: عمل جراحی برای تغییر جنسیت اگر ضرر نداشته باشد، به خودی خود اشکال ندارد، لکن اگر به عنوان یک زن با ساختمانی بدنی زن تغییر جنسیت دادید، باید به وظایف زنان از حجاب و پوشش از نامحرم و احکام دیگر عمل کنید. (1)ب) آیت الله سید علی خامنه ای: در پرسش و پاسخ از ایشان چنین آمده است:

پرسش:.... مواردی اطبا مواجه اند که شخص از نظر ظواهر بدن بدون هیچ شبهه ای یا مرد است یا زن، ولی دارای تمایلات، احساسات و عواطف جنس مخالف است. بسیاری از این افراد می گویند: اگر این تغییر صورت نگیرد انتحار (خودکشی) خواهیم کرد و تا به حال این مسأله پیش آمده است.... آیا اصولاً این عمل برای خود این شخص حرام است یا جایز؟

پاسخ: تغییر جنسیت برای شخص و به درخواست شخص اشکال ندارد حتی اگر چه جلوگیری از اقدام بر انتحار متوقف بر آن نباشد و یا اصلاً خطر انتحاری در بین نباشد.(2)

ج) آیت الله سید محسن خرازی: بخشی از دیدگاه ایشان دربارۀ تغییر جنسیت چنین است:

تغییر جنسیت در زمانی که معالجه باشد، یا در آن مصلحت لزوم آور مهم تری باشد جایز است و در غیر این صورت اشکال دارد.(3)

ص:212


1- (1) استفتاء اخذ شده از مرکز رایانۀ دفتر آیت الله محمد فاضل لنکرانی(قدس سره).
2- (2) مرکز تحقیقات فقهی قوه قضائیه، گنجینۀ آرای فقهی - قضایی، پاسخ شماره 5280.
3- (3) سید محسن خرازی، تغییر جنسیت، خلاصه مقالات اولین کنگره پزشکی قانونی کشورهای اسلامی، ص 62.

د) آیت الله حسین علی منتظری: در پرسش و پاسخ از ایشان چنین آمده است:

پرسش: بعضی از زنان و مردان در خود احساس جنس مخالف می کنند و بعضاً اگر تغییر جنسیت ندهند احتمال اقدام به خودکشی در آنان هست. آیا اصولاً تغییر جنسیت جایز است ؟

پاسخ: به طور کلی، دلیلی بر حرمت تغییر جنسیت نداریم و اگر حال آن ها به نحوی باشد که تغییر جنسیت برای آن ها ضرورت داشته باشد بعید نیست که واجب باشد.(1) در صورت ضرورت معالجه، اقدام به عمل جراحی مانع ندارد، و در صورت تغییر جنسیت تمام احکام بعد از تغییر از حیث محرمیت و ازدواج و غیر این ها جاری می شود. (2)دلیل پنجم: جواز تغییر جنسیت به دلیل حدیث رفع

علاوه بر مطالب پیش گفته، به استناد حدیث رفع بر جواز تغییر جنسیت استناد شده است. برخی صاحب نظران در این باره می گوید:

چون دلیلی بر حرمت تغییر جنسیت وجود ندارد، و مقتضای حدیث رفع، جواز ظاهری تغییر جنسیت است.(3) امام صادق(علیه السلام) به نقل از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می گوید:

نُه چیز از امت من برداشته شده است: اشتباه، فراموشی، اکراه، آن چه نمی دانند، آن چه بر آن توانایی ندارند، آن چه بر آن مضطر شده اند، حسد، تفألّ و اندیشه های وسوسه آمیز دربارۀ مردم تا زمانی که بر زبان نیاورده اند.(4) براساس حدیث فوق، چنان چه فردی را از روی جهل انجام داده باشد (ما لا یعلمون) از نظر شرعی مواخذه نخواهد شد. از آن جایی که، مفروض این است که برای حرمت

ص:213


1- (1) حسین علی منتظری، رسالۀ استفتاءآت، ج 2، ص 408.
2- (2) حسین علی منتظری، احکام پزشکی، ص 113-114.
3- (3) احمد مطهری، مستند تحریر الوسیله (المسائل المستحدثه)، ص 190: «لعدم الدلیل علی الحرمة، و مقتضی حدیث الرفع جوازه ظاهراً».
4- (4) شیخ صدوق، الخصال، ص 417.

تغییر جنسیت دلیلی وجود ندارد، بنابراین، عمل جراحی تغییر جنسیت، بدون اشکال خواهد بود.

توجه به این نکته ضروری است که استناد به حدیث رفع یا همان اصل برائت در صورتی تمام است که دلائل قائلین به تحریم تمام نباشد.

گفتار دوم: ادلة مخالفین تغییر جنسیت
اشاره

همان طور که پیش تر بیان شد، تغییر جنسیت در افراد سالم و تغییر جنسیت در ترانس ها (خنثای روانی) معرکه آرا و محل انظار صاحب نظران است. عمدتاً دو دیدگاه مخالف و موافق در این زمینه وجود دارد. تا آن جایی که نگارنده تحقیق نموده است، همه صاحب نظران اهل سنت، اعم از فقیهان و حقوق دانان به حرمت تغییر جنسیت در افراد فوق معتقد شده اند و البته عدۀ کمی از فقیهان شیعه نیز به حرمت تغییر جنسیت معتقد شده اند. در ادامه، نظرات مخالفین تغییر جنسیت و سپس ادلۀ مخالفین تغییر جنسیت آورده می شود.

بند اول: نظرات مخالفین تغییر جنسیت

در ابتدا نظرات اهل سنت و سپس نظرات برخی فقیهان شیعه در حرمت تغییر جنسیت به دلیل حرمت تغییر خلق الله بیان می شود.

الف. استناد به کلام اهل سنت در حرمت تغییر خلق خدا

1. دکتر احمد محمد کنعانی، از حقوق دانان اهل سنت دربارۀ حرمت تغییر جنسیت چنین می گوید:

در برخی جوامع که از فطرت الهی منحرف گشته اند، اشخاص سالم تغییر جنسیت می دهند، که این کار قطعاً حرام است؛ چون این کار [اولاً] باعث تغییر خلق الله است، در حالی که هیچ گونه ضرورت شرعی برای آن وجود ندارد. و [ثانیاً] این کار در واقع پاسخ مثبت به دعوت شیطان است که وعده داده از طریق این گونه کارهای حرام، انسان را منحرف سازد. شیطان گفت: «و به

ص:214

تحقیق به بنی آدم دستور خواهم داد، پس آنان خلق الهی را تغییر خواهند داد». (1)2. شیخ یوسف قرضاوی از مفتی های معروف اهل سنت و از مخالفین سرسخت تغییر جنسیت است که در مصاحبه ها و گفت وگوهای متعددش، کارهایی مثل تغییر جنسیت، شبیه سازی را حرام اعلام کرده و این گونه اعمال را «تغییر در خلق الله» و از مصادیق کارهای شیطانی می داند. وی حتی غلّو یا زیاده روی در زینت را مصداقی از تغییر خلق الله می داند.(2) 3. مجمع فقهی مکه مکرمه: مجمع فقه اسلامی مستقر در مکه مکرمه در فتوایی که دربارۀ تغییر جنسیت در تاریخ 13 رجب 1409 ( 19 فوریه 1989 م) صادر کرد چنین گفت:

1. آلت تناسلی مردانه و زنانه که خلقت آن کامل و بدون نقص است، جایز نیست یکی به دیگری تبدیل شود. و هر کس این کار را انجام دهد، مرتکب حرام شده و مستحق مجازات می باشد؛ چون این کار، تغییر در خلق خدا است و خداوند سبحان این کار را حرام نموده است و در قرآن کریم از قول شیطان می گوید: به تحقیق به انسان ها دستور می دهم، پس خلق خدا را تغییر می دهند...

2. هر کسی که هر دو آلت تناسلی مردانه و زنانه را دارد باید حالت غالب ملاحظه شود:

پس اگر غلبه با حالت مردانگی است جایز است امری که موجب اشتباه می گردد زایل کند (یعنی حذف آلت تناسلی زنانه که ضعیف است) و اگر غلبه با حالت زنانگی است جایز است امری که موجب اشتباه می گردد زایل کند (یعنی حدف آلت تناسلی مردانه که ضعیف است)؛ خواه معالجه از طریق

جراحی باشد یا از طریق هورمون. چون این شخص مریض بود و به دنبال

ص:215


1- (1) دکتر احمد محمد کنعانی، الموسوعۀ الطبیة الفقهیة، ص 284-285: «أمّا ما ظهر فی بعض المجتمعات المنحرفة عن فطرة الله تعالی من جراحات لتغییر الجنس عند اشخاص اسویا الخلقة فهو حرام قطعاً، لما فیه من تغییر لخلق الله تعالی دون ضرورة مشروعة، ولإنّه إستجابة لدعوة الشیطان الذی توعّد باغواء بنی آدم بمثل هذه الأفعال المحرمة، فقال: «وَلآمُرَ نَّهُم فَلَیغَیرُنَّ خَلقَ اللهِ»».
2- (2) یوسف قرضاوی، الحلال و الحرام فی الاسلام، با تعلیقة حسن محمد تقی جواهری، ص 155-156.

بهبودی و شفا می باشد و این کار وی تغییر در خلق خدای بزرگ نیست. (1)ب. استناد به کلام شیعه در حرمت تغییر خلق الله

اندکی از فقیهان شیعه به حرمت تغییر جنسیت معتقد شده اند. دلیل برخی از آنان دقیقاً همان دلیل صاحب نظران اهل سنت است که معتقدند: تغییر جنسیت، «تغییر خلق الله» است. در ادامه به کلام برخی از آنان اشاره می شود:

1. آیت الله میرزا جواد تبریزی: در سؤال و جواب فقهی از ایشان چنین آمده است:

سؤال: حکم این مسأله که مردی، آلت تناسلی مردانۀ خویش را به فرج زنانه تبدیل کند چیست، یا این که زنی فرج زنانۀ خویش را به آلت تناسلی مردانه تبدیل کند، آن هم با عمل جراحی که امروزه پزشکان انجام می دهند؟ البته اگر این کار فقط به انگیزۀ میل شهوانی باشد، یا این کار به منظور تولید مثل باشد. برای مثال، شخص خواهانِ تغییر جنسیت، گرفتار نازایی غیر قابل علاج شده و برای علاقه اش به داشتن فرزند، آلت تناسلی خویش را تغییر می دهد؟

پاسخ: این کار غیر جایز است؛ چون تغییر خلق خداوند متعال است.(2) 2. آیت الله سید عبدالاعلی سبزواری: ایشان این نکته را به صورت یک احتمال

مطرح می کند که آیۀ شریفۀ: «فلیغیرن خلق الله» شامل هر نوع تغییر می شود که با خلق

ص:216


1- (1) محمد بن حسین الجیزانی، فقه النوازل، (دمام «عربستان سعودی» و قاهره؛ دار ابن الجوزی، 2008 م. چاپ دوم، ج 4، ص 96-97: «اولاً، الذکر الذی کملت أعضاء ذکورته والأنثی التی کملت أعضاء انوثتها لایحل تحویل أحدهما إلی النوع الآخر. ومحاولۀ التحویل جریمة یستحق فاعلها العقوبة؛ لأنّه تغییر لخلق الله، وقد حرّم سبحانه هذا التغییر بقوله تعالی مخبراً عن قول الشیطان: ولآمُرنَّهُم فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلقَ اللهِ. ثانیاً، أما من اجتمع فی أعضائه علامات النساء والرجال فینظر فیه إلی الغالب من حاله. فإن غلبت علیه الذکورۀ جاز علاجه طبیاً بما یزیل الاشتباه فی ذکورته. ومن غلبت علیه علامات الاُنوثة جاز علاجه طبیاً بما یزیل الاشتباه فی انوثته؛ سواء أکان العلاج بالجراحة أو بالهرمونات؛ لأنّ هذا مرض، والعلاج یقصد به الشفاء منه، ولیس تغییراً لخلق الله عزّ وجلّ».
2- (2) ر. ک: سید حسین حسینی، احکام المغتربین وفقا لفتاوی عشرة من مراجع التقلید، ص 439: «سؤال: ما هو حکم استبدال الرجل ذکره بفرج انثی، او استبدال الاُنثی فرجها بذکر رجل، بالعملیات التّی یجریها أطباء العصر؟ إذا کان هذا لغرض شهوانی فقط، أو کان لغرض الإنجاب کأن یکون المستبدل مصاباً بعقم لایشفی و لحبّه النسل استبدال فرجه ؟ جواب: هذا غیر جائز، لانّه من تغییر خلق الله تعالی سبحانه و تعالی.».

الله در تعارض باشد. مانند: تغییر در انسان، تغییر در حیوان و تغییر در گیاهان.(1)

البته همان طور که اشاره شد ایشان این وجه را به صورت یک «احتمال» مطرح می سازد و به صورت قطعی نظر ایشان این نیست که تغییر جنسیت در انسان به دلیل آیة فوق، حرام است.

3. آیت الله شیخ هادی نجفی: ایشان نیز تغییر جنسیت را مشمول آیۀ «فلیغیرنّ خلق الله» دانسته و معتقدند این کار شرعا حرام است. (2)4. عبدالکریم بی آزار شیرازی: ایشان که نویسندۀ کتاب «رسالۀ نوین امام خمینی» است، معتقد است که تغییر جنسیت تنها در مورد خنثی ها جایز است و تغییر جنسیت در افراد سالم، مصداق «تغییر خلق الله» است. وی می گوید:

این که تغییر ماهیت بدهند کسی که ماهیت و حقیقتش مرد است یا کسی که ماهیتش زن است بخواهند مردش کنند، این از نظر شرعی جایز نیست، و لیغیرنّ خلق الله می شود. (3)

بند دوم: ادلۀ مخالفین تغییر جنسیت

بعد از بیان نظرات مخالفین تغییر جنسیت، ادلۀ آنان بیان می شود:

دلیل اول: حرمت تغییر جنسیت به دلیل تغییر خلق خدا

یکی از مهم ترین دلیل هایی که برای حرمت تغییر جنسیت بیان شده است این است که تغییر جنسیت، موجب «تغییر خلقت» یا «تغییر خلق الله» است و قرآن کریم آن را به عنوان یکی از کارهای شیطانی یاد می کند.

بررسی و تحلیل دلیل اول مخالفین تغییر جنسیت (مسأله تغییر خلق الله)

همان طور که گذشت یکی از مهم ترین دلیل های مخالفین تغییر جنسیت، مسألۀ تغییر

خلق الله و استناد به آیۀ تغییر است. در ادامه، ابتدا آیۀ تغییر خلق الله وسپس نظر مفسرین

ص:217


1- (1) سید عبدالاعلی سبزواری، مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 305.
2- (2) . شیخ هادی نجفی، الآراء الفقهیه، ص 162 به بعد.
3- (3) ر. ک: دکتر فتاحی معصوم، مجموعه مقالات و گفتارهای دومین سمینار دیدگاه اسلام در پزشکی، ج 2، ص 80.

شیعه و سنی را می آوریم و بالاخره به این پرسش، پاسخ می دهیم که آیا آیه مورد بحث، ناظر به مسالۀ تغییر جنسیت هست یا نه ؟

آیۀ تغییر خلق الله

قرآن کریم می فرماید:

وَ لَاُضِلَّنَّهُم ولَاُمَنّینَّهُم وَ لَآمُرَنَّهُم فَلَیبَتّکُنَّ آذانَ الاَنعامِ وَ لَآمُرَنَّهُم فَلَیغَیرُنَّ خَلقَ اللهِ وَ مَن یتَّخِذِ الشیطانَ وَلیاً مِن دونِ اللهِ فَقَد خَسِرَ خُسراناً مُبیناً؛(1)

ترجمه: و آن ها را گمراه می کنم و به آرزوها سرگرم می سازم و به آن ها دستور می دهم (اعمال خرافی انجام دهند و) گوش چهار پایان رابشکافند و آفرینش (پاک) خدایی را تغییر دهند (فطرت توحید را به شرک بیالایند) و آن ها که شیطان را به جای خدا ولی خود برگزینند زیان آشکاری کرده اند.(2) ترجمه دیگر: و آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهای دور و دراز خواهم کرد و وادارشان می کنم تا گوش های دام ها را شکاف داده، و وادارشان می کنم تا آفریدۀ خدا را دگرگون سازند. و [لی] هر کس به جای خدا، شیطان را دوست [خدا] گیرد، قطعاً دچار زیان آشکاری شده است. (3)بررسی آیات قبل از آیۀ 119 سورۀ نساء

برای بررسی مفهوم و مقصود «تغییر خلق الله»، به سه آیۀ قبل از آیۀ مورد بحث توجه می کنیم تا مقصود آیۀ مورد نظر از تغییر خلقت خدا روشن تر گردد.

آیۀ 116 سورۀ نساء: در این آیۀ شریفه، به اهمیت گناه بزرگ شرک اشاره شده است؛ گناهی که غیر قابل عفو و بخشش بوده و هیچ گناهی بالاتر از آن متصور نیست. مضمون همین آیه با کمی تفاوت در آیۀ 48 سورۀ نساء نیز آمده است. (4)آیۀ 117 سورۀ نساء: در این آیه، به این نکته اشاره شده است که مشرکین به

ص:218


1- (1) سورۀ نساء ( 4)، آیۀ 119.
2- (2) ترجمه از ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 4، ص 134.
3- (3) ترجمه از محمد مهدی فولادوند.
4- (4) ر. ک: ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 4، ص 132.

قدری کوتاه فکرند که خالق و آفریدگار جهان هستی را رها کرده و در برابر موجوداتی سر تعظیم فرود می آورند که کم ترین اثر مثبتی ندارند، و بلکه گاهی همانند شیطان، ویران گر و گمراه کننده نیز می باشند. (1)آیۀ 118 سورۀ نساء: در این آیه شریفه، شیطان لعنت شده است و این که شیطان گفته است: از بندگان تو سهم معینی خواهم گرفت.(2) آیة 119 که آیۀ مورد بحث ما است، در ادامۀ آیات قبل است و این که شیطان چگونه از بندگان نصیب و بهره می برد:

وَ لَاُضِلَّنَّهُم: آن ها را گمراه می کنم.

وَ لَاُمَنّینَّهُم: با آرزوهای دور و دراز و رنگارنگ، آن ها را سرگرم می کنم.

وَ لَآمُرَنَّهُم فَلَیبَتّکُنَّ آذانَ الاَنعامِ: آن ها را به اعمال خرافی دعوت می کنم، از جمله این که فرمان می دهم که گوش های چهارپایان را بشکافند و یا قطع کنند.

وَ لَآمُرنَّهُم فَلَیغَیرُنَّ خَلقَ اللهِ: آن ها را وادار می سازم که آفرینش پاک خدایی را تغییر دهند.

با توجه به آیۀ مورد بحث، می توان فهمید که «تغییر در خلقت» تنها تغییر ظاهری و فیزیکی نیست، بلکه تغییر بر دو قسم است: 1. تغییر ظاهری و فیزیکی 2. تغییر معنوی، مانند: گمراه ساختن انسان ها و سرگرم ساختن آن ها به آرزوها.

در هر حال، هر دو نوع تغییر، در این ویژگی شریک هستند که در راستای اهداف

شیطان و باعث دور ساختن فطرت انسان ها از بندگی خداوند متعال است. بنابراین، هر

ص:219


1- (1) همان، ج 4، ص 135.
2- (2) ترجمه آیۀ 116 تا 118 سورۀ نساء از این قرار است: «آیۀ 116: خداوند، شرک به او را نمی آمرزد؛ (ولی) کمتر از آن را برای هر کسی بخواهد (وشایسته بداند) می آمرزد. و هر کس برای خدا همتایی قرار دهد، در گمراهی دوری افتاده است. آیۀ 117: آن چه غیر از خدا می خوانند، فقط بتهایی است (بی روح)، که هیچ اثری ندارد؛ و (یا) شیطان سرکش و ویرانگر است. آیۀ 118: خدا او را از رحمت خویش دور ساخته؛ و او گفته است: از بندگاه تو، سهم معیّنی خواهم گرفت» (با ترجمه ناصر مکارم شیرازی).

نوع تغییر و تحریفی که به انگیزۀ شیطانی و اهداف و کارهای غیر الهی صورت پذیرد، مذموم و غیر شرعی است.

در زمان جاهلیت، هرگاه شتر چند بار می زایید، گوش آن را می بریدند و یا شکاف می دادند و آن را در راه بت قرار می دادند. از آن پس، از سوار شدن و ذبح آن خودداری می کردند و در واقع، شتر در راه بت ها وقف می شد! در مواردی، چشم حیوان را در می آوردند و آن را در راه بت قرار می دادند!

خداوند متعال، در آیات مورد نظر، از این گونه کارها نهی کرده و آن را «تغییر در خلق الله» می داند؛ چه این که، هدف از خلقِ این گونه حیوانات، استفاده از گوشت آن و بهره برداری از سواری و حملِ بار است. این گونه نعمت ها، برای استفادۀ انسان ها آفریده شده است تا توان لازم برای عبادت و بندگی خداوند پیدا کنند. در غیر این صورت، از اهداف خلقت دور افتاده اند.

تغییر در خلقت به طور مطلق نمی تواند ناپسند و ناشی از خواست و کار شیطان باشد؛ چرا که انجام برخی کارها از قبیل: ختنه کردن، قطع کردن بند ناف جنین، چیدن موهای زائد بدن و کوتاه کردن موهای سر از اموری است که قانون گذار الهی نه تنها ما را از انجام آن ها باز نداشته، بلکه به انجام آن نیز امر کرده است.

بنابراین، باید مقصود آیۀ شریفه، نوعی خاص از تغییر باشد. مفسران در این که مراد از تغییر در مخلوقات الهی چیست با هم اختلاف نظر دارند. در ادامه، ابتدا دیدگاه مفسرین شیعه و آن گاه دیدگاه مفسرین سنی را می آوریم:

دیدگاه مفسرین شیعه در آیۀ تغییر خلق الله

1. تفسیر مجمع البیان: طبرسی در ذیل آیۀ «فلیغیرن خلق الله» می گوید:

یعنی شیطان مردم را به تغییر خلق خدا امر می کند و آن ها نیز خلق خدا را تغییر می دهند. در معنای آیۀ شریفه اختلاف شده است. از ابن عباس و عده ای دیگر نقل شده که منظور تغییر دین خدا و تغییر امر خدا است. و همین معنا از امام صادق(علیه السلام) نیز روایت شده است و این معنا با آیۀ 30 سورۀ روم تأیید

می شود که درآن «لا تبدیل لخلق الله» آمده که به معنای «لا تبدیل لدین

ص:220

الله» است و منظور از تغییر یا تبدیل خلق الله، تحریم حلال و تحلیل حرام است. عکرمه و عده ای دیگر از ابن عباس نقل کرده اند که منظور اخصا (اخته کردن) است و این عده، اخته کردن حیوانات را مکروه می شمردند.

از ابن عباس نقل شده که منظور وشم (وصل موی مصنوعی) است. از زجاج نقل شده که منظور آیۀ شریفه خورشید، ماه و سنگ است که مردم از انتفاع آن رویگردان شده و در عوض به عبادت آن ها مشغول شده اند. (1)2. تفسیر تبیان: شیخ طوسی در تفسیر تبیان می گوید: در معنای «تغییر خلق الله» اختلاف شده است. ابن عباس و عده ای دیگر می گویند که مراد خواجه کردن و اخته کردن است و حتی اخته کردن حیوانات مکروه است. عده ای دیگر گفته اند: مراد «تغییر دین الله» است که این معنا از امام باقر و امام صادق(علیه السلام) نیز روایت شده است و عده ای زیاد گفته اند منظور دین الله است که فطرت مردم بر آن است که خداوند دربارۀ آن می فرماید: فطرت الله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم. عده ای گفته اند مراد وشم است.

برخی گفته اند: منظور حیوانات است که خداوند آن ها را برای استفاده انسان ها آفریده است، ولی عده ای آن ها را برای خود حرام کرده اند و خلقت خوشید، ماه، سنگ و.... برای استفاده انسان ها است، ولی عده ای از مسیر طبیعی آن خارج شده و این ها را معبود خویش قرار داده اند.

صاحب تفسیر تبیان معتقد است: بهترین معنا و صحیح ترین آن این است که «تغییر خلق الله»

به معنای تغییر دین الله است و تمام تفسیرهای دیگر در ذیل همین معنا قابل ارزیابی است.(2)

ص:221


1- (1) ابوعلی الفضل بن الحسن الطبرسی، مجمع البیان، ج 3، ص 188: «ای و لآمرنّهم بتغییر خلق الله فلیغیره، و اختلف فی معناه، فقیل: یرید دین الله و أمره، عن ابن عباس و إبراهیم و مجاهد و الحسن وقتادة و جماعة. و هو المروی عن أبی عبدالله(علیه السلام). ویؤیده قوله سبحانه و تعالی: «فطرة الله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله» و أراد بذلک تحریم الحلال و تحلیل الحرام، و قیل: أراد معنی الخصاء عن عکرمة و شهر بن حوشب و أبی صالح عن إبن عباس و کرهوا الإخصاء فی البهائم. و قیل: أنّه الوشم عن إبن مسعود. و قیل: أنّه أراد الشمس و القمر و الحجارة عدلوا عن الإنتفاع بها إلی عبادتها عن الزجاج».
2- (2) محمد بن الحسن طوسی، تفسیر التبیان، ج 3، ص 333.

3. تفسیر عیاشی: از نظر این تفسیر، تغییر خلق الله به معنای «تغییر دین خدا و تغییر امر خدا» است. وی برای اثبات مدعای خویش به روایاتی استناد می کند از این قرار:

1. عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قول الله: «ولآمرنهم فلیغیرن خلق الله» قال: دین الله.

2. عن ابی جعفر(علیه السلام) فی قول الله: «ولآمرنهم فلیغیرن خلق الله»، قال: أمر الله بما امر به.(1)

4. تفسیر المیزان: علامه محمد حسین طباطبائی در ذیل آیۀ مورد بحث چنین می گوید:

و شیطان به ایشان دستور می دهد که گوش حیوانات را ببرند و آن چه را خدای متعال حلال کرده حرام کند و به ایشان دستور می دهد که خلق الله را تغییر دهد. این امر بر اموری مانند: اخته کردن، مثله کردن، لواط و مساحقه منطبق می شود. بعید نیست که مراد از تغییر خلق الله، خروج از فطرت الهی و ترک دین حنیف است. خداوند متعال می فرماید: پس روی خود را با گرایش تمام به حق، به سوی این دین کن، با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خدا تغییرپذیر نیست. این است همان دین پایدار.(2) با توجه به آن چه گذشت، از نظر علامه طباطبائی«تغییر خلق الله» به معنای خروج از فطرت الهی و ترک تعالیم دین است.

5. تفسیر صافی: مولی محسن فیض کاشانی در ابتدا توضیح می دهد که در زمان جاهلیت عده ای از مردم گوش حیوانات را از بیخ قطع می کردند و این کار آنان تغییر

در خلقت و منهی است و این مطلب نیز از امام صادق(علیه السلام) نیز روایت شده است. وی می گوید: سخن فوق به وسیله این آیۀ شریفه تأیید می شود: فطرت الله التی فطر الناس

ص:222


1- (1) به نقل از: محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 96.
2- (2) محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 85: «ولامرنهم بشق آذان الانعام وتحریر ما أحلّ الله سبحانه، ولا مرنّهم بتغییر خلق الله وینطبق علی مثل الاخصاء وأنواع المثلة واللواط والسحق. ولیس من البعید أن یکون المراد بتغییر خلق الله، الخروج عن حکم الفطرة وترک الدین الحنیف، قال تعالی: فاقم وجهک للدین حنیفاً فطر الله التی فطرت الناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم».

علیها لا تبدیل لخلق الله.

در ادامه، فیض کاشانی می گوید: هر نوع تغییر صوری صفتی که بدون اذن الهی انجام شود، تغییر در خلقت الهی بوده و حرام است. مانند کاری که در زمان جاهلیت انجام می شد که چشم حیوان را در می آوردند و آن را از سواری و بارکشیدن معاف می دانستند، یا آن که بردگان را خواجه می کردند و یا هر نوع مثله.

در ادامه فیض کاشانی می گوید: تفسیر فوق با این تفسیر منافاتی ندارد که تغییر خلق الله به «تغییر دین الله» و «تغییر امر الله» معنا کرده است؛ چون تمام این موارد ذکر شده (خصا، مثله و....) داخل در همان دو معنا «تغییر دین الله و تغییر امر الله است.(1)

6. تفسیر جوامع الجامع: طبرسی در این تفسیر می گوید: در زمان جاهلیت هرگاه شتری شش بار وضع حمل می نمود و بچه ششم شتر، نر باشد، در این صورت، گوش شتر مادر را بریده و یا چشم او را در می آوردند. در این حالت، دیگر سوار آن شتر نمی شدند. عده ای گفته اند: منظور اخته کردن است و برخی می گویند: منظور تغییر فطرت و تغییر دین اسلام و تغییر امر الهی است. (2)7. تفسیر الکاشف: محمد جواد مغنیه در این تفسیر می گوید: عرب ها در زمان جاهلیت گوش برخی حیوانات را می بریدند و آن ها را وقف بت ها قرار می دادند و سوار شدن بر آن شترها را حرام می دانستند.

در ادامه صاحب تفسیر کاشف می گوید: شیطان در عصر جاهلیت دستور می دهد که از طریق بریدن گوش حیوانات، در خلقت الهی تغییر به وجود آورند و در عصر حاضر شیطان به حزب خویش دستور می دهد که بمب ناپالم را بر سر زنان و کودکان

فرو ریزند و بمب اتمی را بر شهر هیروشیما و ناکازاکی بیندازد تا خلق الله نابود شوند.(3)

ص:223


1- (1) مولی محسن فیض کاشانی، الصافی، ج 1، ص 463-464.
2- (2) امین الدین ابوعلی بن الحسن الطبرسی، تفسیر جوامع الجامع، با تصحیح ابوالقاسم گرجی، ج 1، ص 289.
3- (3) محمد جواد مغنیه، التفسیر الکاشف، ج 2، ص 443؛ و همین مطلب در ج 3، ص 137 با تفاوت تکرار شده است.

8. تفسیر مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن: آیت الله سید عبدالاعلی سبزواری در ذیل آیه مورد بحث مطالبی را مطرح کرده اند که در قالب سه عنوان ذیل بیان می گردد:

الف: انواع تغییر در خلقت: از نظر ایشان تغییر بر دو قسم است که عنوان «تغییر خلق الله» شامل هر دو می شود:

1. تغییر حسی (صفتی و صورتی)، مانند: خواجه ساختن، مثله کردن و انواع تغییرهای فیزیکی بدن.

2. تغییر معنوی، که مصداق بارز آن خروج از فطرت الهی و دوری از دین و تعالیم الهی و تحریف و تغییر دین، یا انجام انواع کارهای پست و رذیله، یا دوری گزیدن از راه مستقیم عقل و فطرت و یا ترویج باطل و فحشا.

خلاصه آن که «فطرت انسانی» اساس کمالات و منبع خیرات و اصل کارهای نیک است و همین فطرت بر جمیع مشاعر و حواس آدمی حاکم است و انسان را به سوی کارهای نیک فرا می خواند، مگر این که به دلیل گمراهی ها و ضلالت ها، فطرت انسانی فاسد و دور از حقیقت شده باشد که دیگر منبع و منشأ کار خیر نخواهد بود.

ب: عدم شمول «فلیغیرن خلق الله» نسبت به هر تغییر: آیة فوق دلالت می کند که تغییر در خلقت خداوند، کار ناپسند و منهی است و اساساً تغییر در خلقت و تصرف در موجودات از شؤون و اختصاصات خداوند متعال است و این حق بالاصاله برای غیر خداوند وجود ندارد. اما باید به این نکته توجه کرد که آیۀ فوق شامل هر نوع تغییر و تبدیل نمی شود و هر تغییر و تبدیل خلقت، حرام نیست، مخصوصاً آن تغییراتی که از سوی شارع مقدس اذن و اجازه وجود دارد، مانند: ختنه کردن، کوتاه کردن ناخن، خضاب نمودن و قطع عضو زائد و فاسد.

ج: بحث فقهی تغییر خلق الله (حرمت یا جواز): آیا تغییر در خلقت الهی جایز است یا حرام ؟ پیش تر گذشت که مراد از خلق در آیۀ شریفه «فلیغیرن خلق الله» اعم از خلق صوری (طبیعی) و فطری (دین) است. تغییر از جهتی بر دو قسم است:

ص:224

1. تغییراتی که در حرمت آن شکی وجود ندارد، چه این که از ناحیۀ شارع مقدس نهی صریح و بالخصوص وارد شده است، مانند مجسمه سازی، خواجه ساختن انسان، ریش تراشی و کارهای دیگری که نهی شرعی دارد.

2. تغییراتی که نهی صریح و بالخصوص ندارد، مانند تبدیل حیوان پیر به حیوان جوان، جراحی های پلاستیک و زیباسازی که این بر دو قسم است:

- تغییراتی که همراه با غرض عقلایی است، برای مثال، تغییراتی که برای دفع ضرر یا تأمین سلامتی صورت می پذیرد. در این حالت، این تغییرات جایز بوده و نمی توان گفت حرام است.

- تغییراتی که هیچ گونه غرض عقلایی و انگیزه معقول ندارد. آیا این کار حرام است ؟ دو وجه وجود دارد:

وجه اول: براساس مقتضای عمومات و اطلاقات (غیر آیۀ فوق الذکر) که غیر قابل تقیید است، این کار حرام است. پس تغییر یک حیوان و تبدیل آن به حیوان دیگر حرام است.

وجه دوم: براساس مناط و ملاکی که از «خلق الله» به دست می آید، این است که حرمت تغییر در صورتی است که از طریق ایجاد خلقت جدید، با خلق و آفرینش الهی مقابله کند. پس در این حالت، حرمت وجود دارد.

بنابراین، هر نوع تغییر، چه در انسان، چه در حیوان و چه در گیاهان، مادامی که به عنوان معارض و ضدیت با آفرینش الهی محسوب نشود، حرام نیست. البته این مطلب در صورتی است که در تغییر اذیت، آزار رسانی و اسراف وجود نداشته باشد، و گرنه حکم آن واضح است (حرمت). (1)9. تفسیر الفرقان فی تفسیر القرآن: صاحب تفسیر الفرقان می گوید: قطع گوش

شتر به تنهایی کار شیطان محسوب نمی شود، بلکه اگر قطع گوش به عنوان «علامت تحریم» یا به عنوان «عبادت بت ها» باشد حرام است. توضیح آن که عده ای گوش شتر را به عنوان تشریع و دستور خداوند قطع می کردند و بدین وسیله از سوار شدن و استفاده از

ص:225


1- (1) سید عبدالاعلی سبزواری، مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 289-305.

گوشت شتر خودداری می کردند و استفاده از حیوان را بر خود حرام می کردند.

وی می گوید: شکی نیست که تغییر خلقت خداوند همیشه به عنوان امر شیطان و کار شیطان محسوب نمی شود، بلکه اساسا بعضی از تغییرها مشروع بوده و دارای امر شرعی است، مانند: ختنه، قطع ناف بچه از مادر، تراشیدن موی زائد بدن و کوتاه کردن موی سر و ریش. پس مقصود از «خلق الله» خلق خاص و مقصود از «تغییر خلق الله» تغییر خاص است که شناخت آن میسر نیست مگر از طریق آیات و روایات. (1)جمع بندی دیدگاه مفسرین شیعه

روایاتی از امام صادق و امام باقر(علیه السلام) وارد شده که منظور از «تغییر خلق الله» عبارت است از: «تغییر دین الله» و «تغییر امر الله». از این رو، مفسرین شیعه، اعم از مفسرین قدیم و جدید بر این مطلب متفق القول هستند که هرگاه اشیا و مخلوقات از مسیر خلقت خویش خارج شوند و به گونه تشریع و بدعت گذاری، اموری جعل گردد (تحلیل حرام و تحریم حلال)، این امر تغییر در خلقت الهی بوده و مذموم است.

دیدگاه مفسرین اهل سنت در آیۀ تغییر خلق الله

1. تفسیر کبیر: امام فخر رازی در پاسخ این پرسش که منظور از «تغییر خلق الله» چیست می گوید: مفسرین در این باره دو قول دارند:

قول اول: آن که مراد از تغییر خلق الله، تغییر دین الله است. توضیح و تقریر این قول آن است که خداوند متعال انسان را در عالم ذر بر فطرت اسلام آفرید و از ایشان شاهد گرفت که او خدای ایشان است و به او ایمان آورید. پس هر کس کفر ورزد، فطرت الهی را تغییر داده است و برهمین اساس این روایت از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) وارد شده

است که: کل مولود یولد علی الفطره و لکن ابواه یهودانه و ینصرانه و یمجسانه.

وجه دیگر در تقریر قول اول آن است که مراد از تغییر دین الله، تبدیل حلال به حرام است.

ص:226


1- (1) محمد صادقی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن والسنۀ، ج 9، ص 345-346.

قول دوم: آن که مراد از تغییر، تغییر ظاهری است که برای آن وجوهی ذکر شده است مانند: 1. موی مصنوعی 2. قطع گوش و در آوردن چشم حیوان یا اخته کردن 3. تشبه مرد به زن (تَخنُّت) و نیز مساحقه 4. خداوند، حیوانات را برای انتفاع انسان ها آفرید که سوار آن شوند و از گوشت آن استفاده کنند، پس حرام کردن حیوانات، تغییر خلق الله است. نیز خداوند متعال خورشید، ماه و ستاره ها را برای انسان ها آفرید، پس پرستش این موجودات، تغییر خلق الله است.

فخر رازی در پایان نتیجه می گیرد که تمام معانی فوق می تواند مدنظر و مورد توجه باشد و وی همه معانی را می پذیرد. (1)2. تفسیر جامع البیان (تفسیر طبری): محمد بن جریر طبری در این تفسیر از بزرگان اهل سنت، تأویل آیۀ «فلیغیرن خلق الله» را بیان می کند: پانزده نفر از بزرگان اهل سنت می گویند: منظور اخصا است. بیست نفر از بزرگان اهل سنت می گویند: منظور از تغییر خلق الله، تغییر دین است. و هفت نفر از اهل سنت می گویند: منظور وشم و زینت های فریبنده است.

آن گاه طبری از امام باقر(علیه السلام) نقل می کند که منظور از «خلق الله»، دین الله است به دلیل آیۀ 30 سورۀ روم. طبری می گوید: اگر این معنا را در نظر بگیریم در این صورت، هر کاری که از سوی خداوند متعال نهی شده باشد، داخل معنای فوق خواهد بود، مانند: خصا، وشم و وشره.

نیز هر کاری که ترک دستور الهی در آن نهفته باشد، کار شیطانی است؛ چون شیطان انسان ها را به ترک دستورات الهی وانجام گناهان دعوت می کند و او از این

طریق نصیب می گیرد و در کار انسان ها شریک می شود و از این طریق، تغییر خلق الله که همان تغییر دین الله است، تحقق پیدا می کند. (2)3. تفسیر المنار: شیخ محمد عبده، نویسنده تفسیر المنار می گوید: تغییر خلق الله و

ص:227


1- (1) فخر رازی، تفسیر الکبیر، ج 4، ص 223.
2- (2) محمد بن جریر طبری، تفسیر جامع البیان عن تفسیر آی القرآن (تفسیر طبری)، ج 4، ص 362-367.

سوء تصرف در خلقت الهی، شامل تغییرهای حسی، مانند اخته کردن می شود و نیز شامل تغییرهای معنوی می شود؛ یعنی همان اموری که شرع اسلام آن را حرام کرده است. پس تبعیت و پیروی از پادشاهان ظالم یک نوع تغییر معنوی است. از ابن عباس روایت شده که مراد از «تغییر خلق الله»، تغییر دین است. هم چنین در روایتی، به موی مصنوعی و مانند آن تعبیر شده است، که هدف از آن، زینت فریبنده باشد، و از همین قبیل است نقش هایی که روی دست، صورت یا سینه حکاکی می کنند و در پایان نتیجه گیری می کند که تغییرهای ظاهری (صوری) وقتی مذموم بوده و از کارهای شیطانی محسوب می شود که باعث تشویش و فریب کاری گردد. (1)4. تفسیر روح المعانی (تفسیر آلوسی): شهاب الدین آلوسی می گوید: تغییر یا صوری (ظاهری) است یا صفتی (معنوی). بر این اساس هر نوع تغییر، مصداق تغییر خلق الله است، مانند: در آوردن چشم شتر، خصاء عبید، وشم، وشر، لواط، مساحقه و عبادت خورشید، ماه و سنگ.(2) اگرچه آلوسی از «تغییر دین الله» سخنی به میان نیاورده است، ولی با توجه به این که ایشان تغییر معنوی را مصداقی از تغییر می داند، به دست می آید که تغییر دین الله نیز منظور ایشان بوده است.

5. تفسیر الکشف و البیان: امام احمد ثعلبی این معانی را نقل می کند: دین الله،

خضاب، وشم، قطع گوش و در آوردن چشم.(3) آن گاه در ادامه می گوید:

اهل معنا می گویند: معنای قول خداوند که می فرماید: «فلیغیرن خلق الله» این است که خداوند حیوانات را خلق کرد تا انسان ها سوار آن شوند و از گوشت آن استفاده کنند، ولی آن ها این ها را بر خویشتن حرام کردند و خداوند خورشید و ماه و سنگ را در اختیار انسان قرار داد تا از آن نفع ببرند ولی

ص:228


1- (1) محمد عبده، تفسیر المنار، ج 5، ص 361.
2- (2) شهاب الدین محمود آلوسی بغداد، روح المعانی، ج 5-6، ص 195.
3- (3) احمد ثعلبی، الکشف و البیان، ج 3، ص 388-389.

مشرکان، آن ها را پرستش نموده و ازاین طریق خلق خدا را تغییر دادند. (1)6. تفسیر محاسن التأویل: جمال الدین قاسمی صاحب کتاب محاسن التأویل برای خلق الله در آیة «فلیغیرن خلق الله» معناهایی ذکر می کند که عبارت است از: دین الله، امر الله، اخصاء حیوانات و اخصا انسان، وصل موی مصنوعی و نیز عبادت خورشید، ماه، ستاره و پرهیز از استفاده حیوانات.(2) وی در ادامه می گوید:

مخفی نماند که عموم آیۀ شریفه بر همه معناها صدق می کند؛ چون همه آن ها تغییر خلق الله است. پس مانعی نیست که آیه را بر آن معناها حمل کنیم. (3)7. تفسیر الثمرات الیانعه: یوسف بن احمد معروف به فقیه یوسف پس از نقل معانی متعدد می گوید:

برخی مفسرین گفته اند: معنای «تغییر خلق الله» عبارت است از تغییر آن حلال ها و حرام هایی است که خداوند خلق کرده است. پس داخل در این معنا می شود تغییر هر حرامی که حلال گشته، و هر حلالی که حرام گشته است. و این مطلب از ابی مسلم روایت شده است. پس تحریم حلال در این نهی داخل است. حاکم و زمخشری گفته اند: هر کس که کار مباحی را حرام کند،

گناه کار است. (4)جمع بندی دیدگاه مفسرین اهل سنت

تقریباً تمام مفسرین اهل سنت به معنای «تغییر دین الله» اشاره داشتند. به عبارت

ص:229


1- (1) همان، ص 389: «قال أهل المعانی: معنی قوله «فلیغیرن خلق الله» أنّ الله خلق الأنعام لترکبوها و تأکلوا فحرموها علی أنفسهم، و خلق الشمس و القمر و الحجارة مسخرۀ للناس ینتفعون بها فعبد المشرکون فغیروا خلق الله».
2- (2) محمد جمال الدین قاسمی، محاسن التأویل (تفسیر القاسمی)، ج 3، ص 1133-1136.
3- (3) همان: «ولا یخفی أنّ عموم الآیۀ یصدق علی جمیع المعانی. إذ کلها من تغییر خلق الله، فلا مانع من حمل الآیة علیها».
4- (4) یوسف بن احمد (فقیه یوسف)، تفسیر الثمرات الیانعة و الاحکام الواضحة القاطعة، ج 2، ص 497-498: «وقال بعض المفسرین: معنی تغییر خلق الله ای: تغییر ما خلق الله لأجله من التحلیل والتحریم. فیدخل تغییر کل محرم بإباحته، وکل محلل بتحریمه، و هذا مروی عن أبی مسلم، فیدخل فی هذا النهی عن تحریم الحلال، و قّد ذکر الحاکم والزمخشری: أنّ من حرّم المباح کان آثماً».

دیگر، از نظر آنان «تغییر خلق الله» یعنی تغییر دین الله، و این معنا را شبیه «لا تبدیل لخلق الله» می دانند که به معنای «لا تبدیل لدین الله» است.

علاوه بر این، مفسرین اهل سنت، مصادیق بیش تر و معانی متعددی برای تغییر خلق الله بیان داشته اند، مانند: اخته کردن انسان، وشم، بریدن گوش حیوان، در آوردن چشم حیوان، تحریم گوشت حیوانِ حلال گوشت، پرستش ماه، خورشید و......

برخی از مفسرّین سنی تأکید دارند که تمام معانی ذکر شده می تواند مصداقی از معنای «تغییر خلق الله» یا همان «تغییر دین الله» باشد و بنابراین، می توان یک قاعدۀ کلی ذکر کرد و آن این که: هر کاری که از قبیل: «تحریم حلال و تحلیل حلال» باشد، به عنوان کار شیطانی محسوب شده و مصداقی از تغییر دین خداوند است. پس تغییر خلق الله، یعنی خروج از طاعت الهی و ورود به طاعت شیطان و اطاعت از وسوسه های شیطانی است.

بنابراین، اساساً تغییر خلق الله در آیۀ شریفه ناظر به تغییر فیزیکی و ظاهری نیست، بلکه بیان گر یک قاعدۀ کلی است که هر کاری که خلاف دستورات الهی باشد و یا از قبیل «تحریم حلال و تحلیل حرام» باشد، مصداق تغییر خلق الله است و از این رو، آیۀ فوق نمی تواند ناظر به تغییر جنسیت باشد و آیۀ شریفه این مصداق را در بر نمی گیرد، بلکه باید سراغ ادله و قرائن دیگر رفت و ببینیم که آیا تغییر جنسیت حلال است یا حرام.

جمع بندی نهایی در مسألۀ تغییر خلق الله و نظریۀ مختار

همان طور که در شرح و تفسیر آیۀ تغییر (نساء: 119) بیان شد، عده ای از اعراب

جاهلی، بر اساس اعتقاد خرافی خویش، برخی حلال ها را بر خویشتن حرام می کردند، از جمله در مواقع خاص، گوش حیوان را می بریدند و یا چشم آن را در می آوردند و از سوار شدن یا استفاده از گوشت حیوانِ حلال گوشت خودداری می کردند.

خداوند متعال از این کار ایشان به عنوان «تغییر خلق الله» یاد می کند که براساس روایاتی که از امام باقر و امام صادق(علیه السلام) وارد شده است، منظور از «خلق الله»، دین الله است، به قرینۀ آیۀ: «لا تبدیل لخلق الله» (روم: 30) که به معنای: «لا تبدیل لدین الله» است.

ص:230

بر این اساس، «تحریم حلال و تحلیل حرام» تغییر دین خداوند و مصداقی از تغییر خلق الله است. خداوند متعال، در آیۀ مورد نظر، از این گونه کارها نهی کرده و آن را تغییر در خلق خدا می داند؛ چه این که، هدف از خلقِ این گونه حیوانات، استفاده از گوشت آن و بهره برداری از سواری و حمل بار است. این گونه نعمت ها، برای استفادۀ انسان ها آفریده شده تا توان لازم برای عبادت و بندگی خداوند پیدا کنند. در غیر این صورت، از اهداف خلقت دور افتاده اند.

بنابراین، آیۀ شریفه بر این مطلب ناظر است که برخی اشیا به منظور خاص و امور ویژه ساخته شده است و هرگاه از مسیر اصلی منحرف شود، تغییر در خلقت الهی است. برای مثال، شترها برای استفاده از گوشت و یا سواری آفریده شده اند و هرگاه انسان ها، به خیال واهی آن را بر خود حرام کنند، تشریع و بدعت گذاری بوده و تغییر مذموم است.(1)

به عبارت دیگر آیۀ شریفه ناظر بر این نکته است که هر نوع تغییر و تبدیل که به منظور تشریع و بدعت گذاری در دین و شریعت باشد، حرام و مذموم است؛ چه این که شهوت باید در مسیر ازدواج قرار گیرد. در غیر این صورت، تغییر مذموم است.(2) با این توضیح، روشن می شود که آیۀ تغییر (نساء: 119) به بحث مورد نظرما، یعنی تبدیل مذکر به مؤنث و برعکس، مربوط نمی شود و استشهاد به این آیه برای اثبات

حرمت تغییر جنسیت ناصواب است، و بیش از ده تن از فقیهان شیعه که به جواز تغییر جنسیت فتوا داده اند، از این آیۀ شریفه، حرمت تغییر جنسیت استفاده نکرده اند.

علاوه بر این، اگر بنا باشد صرفاً ظاهر آیۀ شریفه مبنا و ملاک باشد و تغییر در مخلوقات حرام باشد، لازم می آید که تمام تغییرات و تبدیل هایی که بشر در اشیای عالم به وجود می آورد، حرام و مصداق کار شیطانی باشد، مانند: حفر تونل در کوه ها، تصرف در جنگل ها، ورود به اعماق زمین و استفاده از معادن و نفت و گاز، ورود به کره ماه و مریخ و هزاران تغییرهایی که در طبیعت به دست ابنای بشر صورت می پذیرد.

ص:231


1- (1) ر. ک: محمد قائنی، المبسوط فی المسائل الطبیة، ج 1، ص 220.
2- (2) همان.

ممکن است در مقابل گفته شود که این موارد استثنا شده و آیۀ تغییر این مصادیق را در بر نمی گیرد.

ولی در پاسخ باید گفت: سخن فوق موجب تخصیص اکثر است؛ یعنی لازم می آید در ابتدا گفته شود: هر نوع تغییر در مخلوقات الهی حرام است، آن گاه میلیاردها تغییر و تبدیل که به دست انسان ها صورت می گیرد استثنا گردد و در تحت عام، تنها چند مورد باقی می ماند که شامل خصا، بریدن گوش، درآوردن چشم و مانند آن است.

مضافاً به این که در اکثر قریب به اتفاق موارد، تغییر جنسیت به دلیل بیماری جسمی و یا بیماری روحی صورت می گیرد. هرگاه تغییر جنسیت به منظور معالجۀ بیمار باشد و راه دیگری برای درمان وجود نداشته باشد، آیا هم چنان می توان پای فشرد و معتقد شد که تغییر جنسیت، تغییر در خلق الله است و یک کار شیطانی محسوب می شود؟!

دلیل دوم: حرمت تغییر جنسیت به علت تَشبّه مرد به زن و برعکس

دلیل دیگری که برای حرمت تغییر جنسیت بیان شده است این است که تغییر جنسیت عاملی برای «تشبّه مرد به زن و تشبّه زن به مرد» خواهد بود که در اسلام از آن نهی شده است و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مردانی که خود را شبیه زنان می کنند و نیز زنانی که شبیه مردان می شوند، مورد لعن خویش قرار داده است. توجه به این نکته ضروری است که دلیل فوق از سوی صاحب نظران اهل سنت بیان شده است. دکتر احمد محمد کنعانی در این باره می گوید:

وقد ورد فی الصحیح ایضاً: «لعن رسول الله (صلی الله علیه و آله) المتشبهین من الرجال بالنساء، و المتشبهات من النساء بالرجال.»(1) و هذا ان کان مجرد تشبه

ص:232


1- (1) این روایت از روایت های مشهور میان شیعه و اهل سنت است که به ذکر چند منبع اکتفا می شود: کلینی، الکافی، ج 5، ص 550؛ ج 8، ص 71؛ علل الشرایع، ج 2، ص 602؛ ثواب الاعمال، ص 267؛ وسائل الشیعه (آل البیت)، ج 17، ص 284؛ ج 20، ص 338؛ بحار الانوار، ج 22، ص 136؛ ج 76، ص 65؛ ج 100، ص 258؛ ج 110، ص 166. نیز فقیهان شیعه در موارد متعددی به این روایت استناد نموده اند، مانند: الحدائق الناضرة، ج 18، ص 198؛ جواهر الکلام، ج 22، ص 115؛ ریاض المسائل، ج 8، ص 77؛ مستند الشیعه، ج 14، ص 173؛ مکاسب شیخ انصاری، ج 1، ص 174؛ مستمسک العروة الوثقی، ج 5، ص 394؛ جامع المدارک، ج 3، ص 34؛ مصباح الفقاهة خویی، ج 1، ص 334؛ فقه الصادق روحانی، ج 14، ص 202؛ منهاج الفقاهة روحانی، ج 1، ص 254.

ظاهری، فکیف به ان کان تغییراً فعلیاً فی البنیة العضویة ؟!(1)

در کتاب صحیح [از کتاب های اهل سنت] چنین آمده است: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مردانی که خود را شبیه زنان در آورند، و زنانی که خود شبیه مردان می کنند، لعنت کرده است.

این کلام پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) در مورد شباهت ظاهری است، پس چگونه است وقتی تغییر خارجی (شباهت واقعی مرد به زن و برعکس) در اعضای بدن صورت پذیرد.

نویسندۀ فوق، خواسته از قیاس اولویت استفاده کند. از نظر وی، تغییر جنسیت نوعی تشبه واقعی مرد به زن یا برعکس است. وی معتقد است: وقتی تشبّه ظاهری مرد به زن و برعکس حرام باشد، پس تغییر جنسیت به دلیل تشبّه واقعی به دلیل اولویت حرام خواهد بود.

پاسخ دلیل فوق

این که گفته شود تغییر جنسیت، نوعی تشبّه مرد به زن یا برعکس است، سخنی ناصواب است؛ چون تشبه مرد به زن یا برعکس، به معنای شباهت داشتن در نحوۀ زندگی، یا لباس پوشیدن یا تشبّه در رابطۀ جنسی با حفظ اصل جنسیت است. اما تغییر

جنسیت، یک نوع تغییر کلی و ماهوی است، به گونه ای که موضوع عوض می شود. در این حالت، اصلاً صدق تشبّه نمی کند.(2) به عبارت دیگر، در تشبّه یا شباهت یک جنس به جنس دیگر، موضوع عوض نمی شود، بلکه با حفظ موضوع یعنی حفظ جنس مرد یا زن، از لحاظ زندگی یا لباس پوشیدن یا نوع رابطۀ جنسی، به جنس مخالف شبیه می شود؛ مرد با حفظ جنس خود، شبیه زن می شود یا زن با حفظ جنس خود، شبیه مرد می شود؛ در حالی که تغییر

ص:233


1- (1) احمد محمد کنعانی، الموسوعة الطبیة الفقهیة، ص 285.
2- (2) ر. ک: حسین علی منتظری، دراسات فی المکاسب المحرمة، ج 2، ص 517.

جنسیت، تبدیل و تغییر موضوع است. پس اساسا «تغییر جنسیت مرد به زن» با «تشبّه مرد به زن» تفاوت دارد. نیز «تغییر جنسیت زن به مرد» با «تشبّه زن به مرد» تفاوت دارد.

آری اگر فرض کنیم تغییر جنسیت، واقعی و بنیادی نباشد، بلکه صرفاً یک تغییر ظاهری مثلاً با استفاده از دارو یا هورمون حاصل شده و از این طریق صرفاً قیافه شخص تغییر کرده و آلت تناسلی او تغییر نکرده است، در این حالت، شاید تشبّه مرد به زن یا برعکس صادق باشد. (1)دلیل سوم: حرمت تغییر جنسیت به دلیل رواج هم جنس بازی

برخی صاحب نظران عرب معتقدند: تغییر جنسیت مرد به زن و ازدواج وی با مرد دیگر، در واقع ازدواج مرد با مرد و زمینه ای برای گناه لواط است. نیز تغییر جنسیت زن به مرد و ازدواج وی با زن دیگر، در واقع ازدواج زن با زن و زمینه ای برای گناه مساحقه است.(2) این عده معتقدند: تغییر جنسیت یک پوشش حقوقی و قانونی برای ازدواج هم جنس بازان است که امروزه در جوامع منحرف رواج پیدا کرده است.

پاسخ به دلیل فوق

در پاسخ به استدلال فوق، نکاتی قابل توجه است:

الف. جواب نقضی به کلام فوق آن است که اگر تغییر جنسیت مرد به زن یا

برعکس موجب ترویج هم جنس بازی است، لازم می آید که تغییر جنسیتِ خنثای مشکل نیز مروج این عمل پلید باشد، حال آن که نویسندۀ فوق می گوید: خنثی ها از حرمت تغییرجنسیت استثنا شده اند.

توضیح آن که خنثای مشکل کسی است که مرد بودن یا زن بودنِ وی شدیداً مورد تردید و شبهه است و با علائم و قرائن شرعی نمی توان وضعیت جنسی او را معین ساخت. وی می تواند با تغییر جنسیت، یکی از دو جنس مرد یا زن را برای خویش برگزیند. حال اگر در وضعیت جدید، مرد شود، چه بسا در واقع زن بوده است و اگر در

ص:234


1- (1) همان، ج 2، ص 517.
2- (2) احمد محمد کنعانی، الموسوعة الطبیة الفقهیة، ص 285.

وضعیت جدید، زن شود، چه بسا در واقع مرد بوده است. در این حالت، همان مشکلی که نویسندۀ فوق مطرح ساخت پیش می آید؛ یعنی ترویج هم جنس بازی.

ب. این سخن که تغییر جنسیت موجب رواج هم جنس بازی، مانند لواط و مساحقه است دور از صواب است؛ چه این که هم جنس بازی عبارت است از روابط جنسی دو مرد با یکدیگر و یا دو زن با یکدیگر. حال اگر مردی به هر دلیل تغییر جنسیت داده و کاملاً به زن تبدیل گردد و آن گاه با مرد دیگری ازدواج کند، آیا این عمل، مصداق ازدواج است یا هم جنس بازی ؟!

افزون به این که کسانی که به جواز تغییر جنسیت معتقد شده اند، منظورشان «تغییر جنسیت کامل» است و بدین وسیله «تبدیل عنوان» صورت می گیرد؛ یعنی عنوان «مرد بودن» به عنوان «زن بودن» و یا برعکس تبدیل می شود. در وضعیت جدید، مردی که تغییر جنسیت داده، می تواند با مرد دیگر ازدواج کند و نیز زنی که تغییر جنسیت داده می تواند با زن دیگر ازدواج کند.

ج. نکته ای که نویسندۀ فوق از آن غفلت ورزیده و ما همواره بر آن تاکید داریم این است که در بررسی جواز یا عدم جواز تغییر جنسیت، لازم است این مسأله را فی حد نفسه و بدون ملاحظه ملازمات و لوازم جانبی آن مورد بررسی قرار داد. برای مثال، جمعی از فقیهان شیعه معتقدند که تغییر جنسیت فی حد نفسه حرام نیست.(1) تغییر جنسیت فی حد نفسه، هیچ تلازمی با هم جنس بازی ندارد. چه بسا شخص، تغییر جنسیت داده و در وضعیت جدید با هیچ کس ازدواج نمی کند، بلکه به صورت مجرد باقی می ماند. آیا در این حالت هم مسألۀ هم جنس بازی پیش می آید؟! پاسخ منفی است.

ص:235


1- (1) سید علی خامنه ای، گنجینۀ آرای فقهی - قضایی، پاسخ شماره 5280؛ محمد ابراهیم جناتی، رسالۀ توضیح المسائل (استفتاءآت)، ج 2، ص 254؛ سید علی سیستانی، سایت اینترنتی ( www. Sistani. Org) یوسف صانعی، استفتاءآت پزشکی، ص 92؛ فاضل لنکرانی (استفتاء نگارنده)؛ مکارم شیرازی، گنجینه سوالات فقهی - قضایی، پاسخ شمارۀ 5280؛ حسین علی منتظری، رسالۀ استفتاءآت، ج 2، ص 408؛ موسوی اردبیلی، گنجینه سوالات فقهی - قضایی، پاسخ شمارۀ 5868؛ محمد مؤمن، کلمات سدیدة فی مسائل جدیدة، ص 109؛ سید محسن خرازی، مجله فقه اهل بیت (فارسی)، ش 23، ص 104.

توضیح آن که در برخی موارد، افراد بیمار، تغییر جنسیت داده و بعد از عمل جراحی هم به هر دلیل از ازدواج خودداری می کنند. آنان از این که در جنسیت جدید زندگی می کنند احساس رضایت می کنند.

د. یکی از بیمارهای موجود در جهان غرب، رواج هم جنس بازی و کاهش ازدواج و توالد و تناسل است. نویسندۀ فوق معتقد است که تغییر جنسیت موجب رواج هم جنس بازی است. لازمۀ این سخن آن است که کثرت هم جنس بازی که امروزه در کشورهای غربی مشاهده می شود، معلول کثرت تغییر جنسیت باشد؛ حال آن که این گونه نیست؛ چه این که شیوع هم جنس بازی در غرب، معلول عوامل و شرایط متعددی غیر از تغییر جنسیت است که در این پژوهش، مجال بحث از عوامل و علل هم جنس بازی نیست.

دلیل چهارم: حرمت تغییر جنسیت به دلیل از بین رفتن اعضای اصلی بدن و ایجاد نقص

برخی از مخالفین تغییر جنسیت معتقدند که مجاز بودن تغییر جنسیت مستلزم مجاز بودن برداشت و ازبین بردن برخی از اعضای بدن است؛ در حالی که حرمت از بین بردن اعضای بدن و حرمت صدمه به بدن از ضررویات فقه است. بنابراین، برای پرهیز از

انجام محرمات فوق، باید از انجام تغییر جنسیت پرهیز نمود. آیت الله سید یوسف مدنی تبریزی می گوید:

لازمۀ تغییر جنسیت این است که اعضایی را چه از مرد، چه از زن از بین ببرند و اعضای دیگر را جایگزین آن کنند و این عمل شرعاً جایز نیست.(1)

نیز ایشان می گویند:

تغییر جنسیت از طریق عمل جراحی در فردی که اصالتاً مرد یا زن است، جایز نیست و شرعا درست نیست با عمل جراحی، بیضه و آلت تناسلی مرد را بردارند و برای او مهبل درست کنند و لو این که او از لحاظ روحی خود را زن

ص:236


1- (1) سید یوسف مدنی، المسائل المستحدثه، ج 1، ص 45.

حس می کند و به وسیلۀ خوردن دارو پستان هایش هم بزرگ شده و ظاهر زنانه پیدا می کند.(1) و هکذا در فردی که اصالتا زن است جایز نیست با عمل جراحی برای او بیضه و آلت تناسلی درست کنند، ولو این که او از لحاظ روحی خود را مرد حس می کند. (2)پاسخ به دلیل فوق

حرمت از بین بردن اعضای بدن در صورتی است که هیچ گونه ضرورت و اضطراری برای آن وجود نداشته باشد. در نتیجه، برداشت یا از بین بردن عضوی از بدن در موارد اضطرار و ناچاری امری مشروع است. بنابراین، به استناد مطلب فوق نمی توان تغییر جنسیت را به طور مطلق ممنوع نمود. به عبارت دیگر، برای افراد سالم جسمی و روحی، تغییر جنسیت حرام است؛ چون مستلزم ضرر و زیان به جسم است که هیچ توجیه عقلی و شرعی برای آن وجود ندارد، اما اگر شخصی در نتیجۀ بیماری روانی یا جسمانی ناچار به برداشت عضوی از اعضا گردد، قاعدۀ مجاز بودن ممنوعات در موارد اضطرار و ناچاری، حاکم بر این دلیل می شود.(3)

دلیل پنجم: حرمت تغییر جنسیت به دلیل عدم امکان تغییر جنسیت

آیت الله سید یوسف مدنی در این باره می گوید:

کسی که اصالتاً مرد یا زن خلق شده، تغییر و تبدیل آن به جنس مخالف، مثلاً تغییر و تبدیل مرد به زن به تمام معنی یا بالعکس، غیر ممکن و از توان علم بشر خارج است؛ زیرا این دو جنس «مذکر» و «مونث» در عالم انسان دگرگونی هایی که از لحاظ انعقاد نطفه تا هنگام تولد رخ می دهد و ویژگی هایی که هر یک از دو جنس به تناسب فعالیتشان دارند و اسرار فراوانی که در مفهوم جنسیت نهفته است که همه از نشانه ها و آیات آفریدگار حکیم حکایت می کند و هیچ قدرتی نمی تواند آن را تغییر دهد.

ص:237


1- (1) همان، ج 1، ص 43.
2- (2) همان، ج 1، ص 43-44.
3- (3) ر. ک: علی رضا باریک لو، «وضعیت تغییر جنسیت»، مجله اندیشه های حقوقی، ش 5 ( 1382)، ص 70.

پس به وسیلۀ عمل جراحی و خوردن دارو، اگر موی صورت مرد بریزد و پستان هایش بزرگ شود و برای او مهبل درست کنند، در واقع زن نشده است و هم چنین بالعکس، روئیدن مو در رخسار زن و کوچک شدن پستان ها و با درست شدن بیضه و آلت تناسلی در وجود آن دلالت نمی کند که او واقعاً مرد شده است و اگر به این عمل غیرمشروع اقدام کرد، معصیت کرده و از نظر تکالیف شرعیه، حکم قبل از تغییر اعضای ظاهری را دارد.

به عبارت دیگر، با تغییر بعضی از اعضا، موضوع مرد بودن یا زن بودن از بین نمی رود، تا گفته شود که حکم هم تغییر پیدا می کند و این موضوع «غیر ممکن بودن تغییر جنسیت به معنی واقعی» را فی الجمله می توان از بعضی آیات قرآن کریم استفاده کرد، مانند: آیه های 49 و 50 9 از سورة شوری که می فرماید:

یخلق ما یشاء یهب لمن یشاء اناثاً و یهب لمن یشاء الذکور و یجعل من یشاء عقیماً؛

یعنی: هر چه را بخواهد می آفریند و به هر کس اراده کند دختر می بخشد و به هر کس بخواهد پسر و هر کس را بخواهد عقیم می گذارد.

خلاصه، این مسألۀ مهم مختص علم لایتناهی قادر متعال است و در سیطرۀ

قدرت او می باشد و مخلوق چنین توانی را هرگز نخواهد داشت.(1) این دیدگاه معتقد است که تغییر جنسیت اساساً غیر ممکن است و هیچ گاه نمی توان مرد را به زن یا زن را به مرد تغییر جنسیت داد. به عبارت دیگر، موضوع همواره، چه قبل از تغییر جنسیت و چه بعد از آن ثابت است. نهایت آن که یک سری تغییرات صوری و ظاهری از طریق عمل جراحی به وجود آمده است. پس چون موضوع تغییرناپذیر است، حکم آن نیز ثابت بوده و غیر قابل تغییر است. از نظر این دیدگاه، خداوند انسان را مذکر و یا مؤنث آفریده است و این صفت یا ویژگی همواره با انسان بوده و هیچ قدرتی نمی تواند مذکر را به مؤنث یا مؤنث را به مذکر تبدیل کند.

ص:238


1- (1) سید یوسف مدنی، المسائل المستحدثه، ج 2، ص 42-47.

بررسی و تحلیل

در ارتباط با استدلال فوق نکاتی بیان می شود:

نکتۀ اول. به نظر نگارنده یکی از مشکلات فقه و پزشکی، تعریف «مذکر و مؤنث» است. اساساً مذکر و مؤنث کیست ؟ تا آن جایی که تفحص شده است، تعریف واضح و روشنی در این باره وجود ندارد. در برخی تعابیر آمده که مذکر یعنی ضد مؤنث، و مؤنث یعنی ضد مذکر. ولی از مجموع تعابیر فقهی به دست می آید که «تعریف فقهی» از مذکر و مؤنث، همان «تعریف عرفی» و نظر عرف در این باره است؛ یعنی مذکر آن است که عرفاً آن را مذکر بدانند و مؤنث آن است که از نظر عرف مؤنث است، و در بیش تر موارد، مذکر از نظر فقه کسی است که دارای آلت تناسلی مردانه است و مؤنث کسی است که دارای آلت تناسلی زنانه است.

در یک جمع بندی می توان گفت: ملاک مذکر و مؤنث از نظر فقه و عرف به نوع آلت تناسلی وابسته است و خنثی کسی است که یا هر دو آلت را دارد یا اساساً فاقد آلت تناسلی است، که نام دیگرش «ممسوح» است.

حال که ملاک مذکر و مؤنث بودن، به داشتن آلت تناسلی ویژۀ جنس است. پس تغییر جنسیت با تغییر آلت تناسلی صورت می گیرد. از این رو، اگر مردی از طریق عمل جراحی، آلت تناسلی اش برداشته شود و به جای آن مهبل پیوند زده شود و به همراه آن یک سری ویژگی ها و علائم زنانه در وی به وجود آید (مانند رشد پستان)، وی به زن تبدیل شده است و برعکس.

چنین پدیده ای در عمل های جراحی تغییر جنسیت، در عصر کنونی صورت می پذیرد. بنابراین، تغییر جنسیت حاصل می شود. به عبارت دیگر، تغییر موضوع، یعنی تبدّل موضوع مذکر به موضوع مؤنث و برعکس، غیر قابل خدشه است، و از نظر عرف هم کسانی که این گونه تغییرات در آن ها به وجود می آید، به عنوان افراد تغییر جنسیت یافته، تلقی می شود. بنابراین، هیچ مشکلی از جهت «تغییر موضوع» به وجود نمی آید و مفهوماً و مصداقاً، تغییر و تبدیل موضوع حاصل شده است.

ص:239

نکتۀ دوم. همان طور که برخی فقیهان اسلامی بیان داشته اند و نگارنده نیز عمیقاً بدان اعتقاد دارد، تنها تغییر جنسیت واقعی مورد پذیرش و قبول است، نه تغییر جنسیت صوری و ظاهری. بنابراین، هرگاه تغییر جنسیت، ناقص صورت گیرد، یا تنها یک سری علائم جنس مخالف در وی پدید آید، تبدیل موضوع مذکر به مؤنث و برعکس تحقق نیافته است.

نکتۀ سوم. مهم ترین وظیفۀ فقیه بیان احکام شرعی است نه تبیین موضوع. بنابراین، این که آیا تغییر جنسیت حاصل می شود یا نه، در صلاحیت فقیه نیست؛ بلکه بحث فقهی در فرض «وجود موضوع» است. به عبارت دیگر، فقیه به این پرسش پاسخ می دهد که: «اگر تغییر جنسیت حاصل شود، احکام و شرایط آن چیست». در فقه، کم نیست فروضی که صرف فرض است، با این حال فقیهان گرانقدر با تلاش تحسین برانگیز خویش این موضوعات فرضی را مورد بررسی و تحلیل قرار داده اند و احکام شرعی ویژۀ آن موضوعات را بیان داشته اند.(1) با توضیح فوق، می توان این نتیجه را گرفت که فقیه می بایست در بحث تغییر

جنسیت، حکم آن را از نظر جواز یا عدم جواز و نیز شرایط آن در صورت جواز و بالاخره آثار و پیامدهای آن را بیان دارد. این که تغییر جنسیت واقع شده است یا نه، قضاوت آن به عهدۀ عرف است.

حتی اگر در تحقق عرفی تغییر جنسیت تردید وجود داشته باشد، باز می توان از نظر فقهی دربارۀ آن به صورت «اگری» بحث و گفت و گو کرد؛ یعنی اگر تغییر جنسیت امکان تحقق داشته باشد، آیا جایز است یا نه، و احکام و شرایط آن چیست ؟

بنابراین، با استناد به این که تغییر جنسیت، امکان وقوعی ندارد و حقیقتاً مرد به زن یا برعکس تبدیل نمی شود، نمی توان تغییر جنسیت را به طور مطلق، غیر مشروع دانست. مراجعه به متخصص جهت تشخیص جنسیت اصلی و از بین بردن علائم جنسیت غیر اصلی در خنثای بدنی و خنثای روانی (ترانس ها) نه تنها امری ممنوع نمی تواند باشد، بلکه امری شایسته و پسندیده است.(2)

ص:240


1- (1) برای توضیح بیش تر مراجعه کنید به: محمد قائنی، المبسوط فی المسائل الطبیة، ج 1، ص 97 به بعد.
2- (2) ر. ک: علی رضا باریک لو، وضعیت تغییر جنسیت، مجله اندیشه های حقوقی، ش 5، ( 1382)، ص 71.

دلیل ششم: حرمت تغییر جنسیت به دلیل مخالفت با فطرت الهی

از نظر عده ای، تغییر جنسیت باعث مخالفت با فطرت الهی است. دکتر احمد محمد کنعانی در این باره می گوید:

همانا وجود مذکر و مؤنث در میان موجودات زنده، امری لازم برای ازدواج و تکثیر نسل و ادامۀ نسل بشری است و خداوند متعال مذکر و مؤنث را آفریده که هر یک دیگری را تکمیل کنند و هر یک وظیفۀ خاص خویش را انجام دهند. از این رو، قانون گذار الهی تغییر جنسیت را حرام کرده، چون با فطرت الهی مخالفت دارد. از این تحریم، برخی حالات تغییر جنسیت استثنا شده است، مانند «خنثی» که دارای هر دو آلت مذکر و مؤنث به مقدار متفاوت است که در نتیجه، منجر به اضطراب های جسمی و روحی شده است. پس در این صورت، عمل جراحی تغییر جنسیت جایز است تا به جنسی تبدیل شود که پزشکان برای او تجویز کرده اند.(1) با توجه به کلام نویسندۀ فوق، وجود مرد و زن، برای ازدواج و تکثیر نسل و دوام خلقت انسان ها است و نیز مرد و زن برای تکمیل یکدیگر آفریده شده اند و هر یک باید وظیفۀ خاص خویش - که خلقتشان بر اساس آن است - انجام دهند. امور فوق، امور فطری بوده که خداوند انسان ها را بر این فطرت آفریده است و تغییر جنسیت باعث تغییر امور فطری فوق می گردد.

بررسی و تحلیل

در ارتباط با استدلال فوق دو نکته بیان می شود:

نکتۀ اول - این مطلب که ازدواج و تکثیر نسل از امور لازم و ضروری برای

ص:241


1- (1) احمد محمد کنعانی، الموسوعة الطبیة الفقهیة، ص 284: «إنّ وجود الذکر و الاُنثی فی مختلف أنواع المخلوقات الحیة هو أمر لازم للتزاوج والتکاثر و دوام النوع، و قد خلق الله عزوجّل الذکر و الاُنثی لیکمل أحدهما الآخر و لیمارس کل منهما الوظیفة التی خلق من أجلها، و لهذه الأسباب فقد حرم الشارع تغییر الجنس لما فیه من مخالفة للفطرة الالهیة و استثنی من هذا التحریم بعض الحالات کالخنثی التی تختلط فیها أعضاء الذکورة و الاُنوثة بدرجات متفاوتة فتودی لإضطرابات عضویة و نفسیة، ففی مثل هذه الحالات یجوز إجراء الجراحة لتغییر الجنس إلی الجنس الذی یوافق الحالة جسما یراه أهل الطب».

انسان هاست مورد پذیرش است، امّا این گونه نیست اگر کسی ازدواج نکند، یا ازدواج کرده، ولی مایل به داشتن فرزند نیست، مرتکب حرام شده باشد.

نکتۀ دوم - بر فرض که بپذیریم که یکی از امور فطری انسان ها، ازدواج و تکثیر نسل است، اما تغییر جنسیت موجب تغییر فطرت الهی نیست و انسان از انسانیت خویش خارج نمی شود. نهایت این که یکی از صفات انسان - که عبارت از مرد بودن یا زن بودن است - تغییر کرده است و موجودی که قبلاً به عنوان مرد بوده، در وضعیت جدید به عنوان زن انجام وظیفه می کند.

دلیل هفتم: حرمت تغییر جنسیت به دلیل مخالف آن با مصالح عمومی

برخی حقوق دانان معتقدند که عمل تغییر جنسیت، عملی برخلاف مصالح عمومی است که این مصالح عمومی مورد توافق همگان است و حفظ و حراست آن بر همگان ضروری است. آقای دکتر ناصر کاتوزیان در این باره می گوید:

قواعدی که وضع مدنی شخص را در جامعه تعیین می کند، تنها به خاطر حفظ منافع او وضع نشده است. هدف مهم این گونه قواعد، تأمین مصالح عمومی است. به همین خاطر اشخاص نمی توانند بر خلاف آن ها با یکدیگر توافق کنند؛ چنان که به وسیله قرار داد نمی توان تابعیت و جنسیت کسی را تغییر داد. (1)بررسی و تحلیل

به نظر می رسد که تغییر جنسیت هیچ گاه با مصالح عمومی جامعه در تضاد نیست و هرگاه شخص با توجه به تشخیص پزشکان و به دلیل داشتن اضطرار، به عمل جراحی تغییر جنسیت دست زند، رفتارش مصالح عمومی را تهدید نمی کند.

مضافاً به این که سخن نویسندۀ فوق، مبهم است؛ زیرا ضابطه و محدودۀ مصالح عمومی مشخص نشده است. «مصالح عمومی» از عناوین قابل انعطاف و دارای تأویل ها و تفسیرهای متفاوتی است که نمی توان برای آن دیدگاه واحدی یافت.

ص:242


1- (1) ناصر کارتوزیان، قواعد عمومی قراردادها، ج 1، 175.

آری اگر تغییر جنسیت بدون ضابطه و قانون باشد و عدۀ زیادی از افراد جامعه بدان گرایش پیدا کنند و همانند یک بیماری مسری، در جامعه رو به گسترش و شیوع باشد، مصالح عمومی و نظم اجتماعی دچار آسیب شده و باید از این جهت نگران بود، حال آن که تغییر جنسیت در بیش تر کشورها همراه با شرایط و ضوابط خاص است و تنها عدۀ بسیار کمی مجوز تغییر جنسیت را دریافت می کنند. در این حالت، هیچ آسیبی به مصالح عمومی وارد نخواهد شد.

دلیل هشتم: حرمت تغییر جنسیت به دلیل حرمت نگاه و لمس عورت نامحرم

از آن جایی که یکی از محرمات شرعی، نگاه به شرمگاه و لمس عورت نامحرم است، ممکن است تصور شود که تغییر جنسیت به دلیل نگاه و لمس نامحرم، حرام است. با این استدلال که بر فرض که دلایل دیگر حرمت تغییر جنسیت، قوت کافی

نداشته باشد، ولی به هر حال، انجام عمل جراحی تغییر جنسیت، ملازم و همراه با نظر به عورت نامحرم و گاه لمس عورت است. از این رو، لازم است برای پرهیز از ارتکاب این حرام مسلّم، از تغییر جنسیت پرهیز شود.

قرآن کریم در حرمت نگاه به نامحرم می فرماید:

قُل للمُؤمنینَ یغُضُّوا مِن ابصارِهِم وَ یحفَظُوا فُروجَهم ذلک ازکی لَهُم انَّ اللهَ خبیرٌ بِما یصنَعونَ وَ قُل لِلمؤمناتِ یغضُضنَ مِن ابصارِهِنَّ وَ یحفَظنَ فُرُوجَهُنَّ.....(1)

به مؤمنان بگو: چشم های خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند، و عفاف خود را حفظ کنند؛ این برای آنان پاکیزه تر است؛ و خداوند از آن چه انجام می دهند آگاه است. و به زنان با ایمان بگو: چشم های خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند و دامان خویش را حفظ کنند.....

روایات متعددی نیز در حرمت نظر به عورت وارد شده است که از باب نمونه به دو

روایت اشاره می شود:

ص:243


1- (1) سورۀ نور( 24)، آیۀ 30 و 31.

1.اِذا اغَتَسَلَ احَدُکُم فَلیحاذِر علی عَورَتِهِ؛(1)

هرگاه یکی از شما خود را می شوید عورت خویش را بپوشاند.

2.عن النبی(صلی الله علیه و آله): یا علی، ایاک و دُخولُ الحمامِ بِغیرِ مِئزَرٍ، معلونٌ الناظرُ و المنظورُ الَیه؛(2)

از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرمود: ای علی! هرگز بدون پوشش وارد حمام مشو. نگاه شونده و نگاه کنندۀ به عورت ملعونند.

بررسی و تحلیل

در ارتباط با استدلال فوق دو نکته بیان می شود:

نکتۀ اول - لمس حرام یا نظر به عورت از «ملازمات تغییر جنسیت» است و در بررسی

جواز یا عدم جواز تغییر جنسیت لازم است خود مسألۀ «تغییر جنسیت» مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد، نه این مسأله، همراه با ملازمات و امور جانبی آن مورد توجه قرار گیرد. به عبارت دیگر، لازم است به این پرسش پاسخ داده شود که آیا تغییر جنسیت فی حدنفسه، و بدون ملاحظه ملازمات و امور جانبی آن، جایز است یا نه.

تمام فقیهانی که به جواز تغییر جنسیت معتقد شده اند، به ملازمات حرامِ این عمل جراحی توجه داشته اند. از این رو، معتقدند که تغییر جنسیت «فی حد نفسه» و بدون ملاحظۀ ملازمات حرام، منع شرعی ندارد. نتیجۀ سخن فوق این است که چنان چه تغییر جنسیت همراه با ملازمات حرام باشد و هیچ ضرورت و اضطراری برای این عمل جراحی وجود نداشته باشد، از انجام آن خودداری شود. در ذیل به کلام تعدادی از فقهای شیعه اشاره می شود:

آیت الله محمد فاضل لنکرانی می گوید:

چون [تغییر جنسیت] مستلزم نگاه به عورت است بدون ضرورت جایز نیست.(3)

ص:244


1- (1) حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 1، ص 299، باب اول از ابواب احکام الخلوۀ، حدیث 2.
2- (2) همان، ج 2، ص 33، باب 3 از ابواب آداب الحمام، حدیث 5.
3- (3) استفتاء اخذ شده از دفتر آیت الله فاضل لنکرانی.

آیت الله سید علی سیستانی می گوید:

لا مانع فی حد ذاته علی تقدیر تحقق؛(1) تغییر جنسیت بر فرض تحقق، فی حد ذاته مانعی ندارد.

آیت الله لطف الله صافی می گوید:

عمل جراحی فی نفسه اشکال ندارد.(2) در پرسش و پاسخ از آیت الله سید علی خامنه ای چنین آمده است:

سؤال: حکم شرعی عمل جراحی تغییر جنسیت برای الحاق خنثی به زن یا مرد چیست ؟

پاسخ: مانعی ندارد، ولی واجب است از مقدمات حرام اجتناب شود.(3) آیت الله محمد ابراهیم جناتی می گوید:

تغییر جنسیت به جنس مخالف در شخصی که واقعاً مرد یا زن باشد، هرگاه از راه عمل جراحی توسط پزشک خبره ممکن باشد مانعی ندارد، ولی باید از مقدمات حرام که لمس و نظر باشد اجتناب شود.(4) آیت الله محمد مؤمن قمی می گوید:

تغییر جنسیت حقیقی در مورد کسی که واقعاً مرد یا زن است و هیچ نقص خلقتی ندارد و با عمل جراحی به جنس مخالف تغییر جنسیت می دهد، هر گاه ممکن باشد، به نفسه مانع شرعی ندارد. البته نظر یا لمس عورت او از ناحیۀ نامحرم جایز نیست و باید عمل جراحی طوری انجام شود که مستلزم این حرام یا حرام دیگری نباشد.(5)

ص:245


1- (1) استفتاء اخذ شده از دفتر آیت الله سیستانی.
2- (2) مرکز تحقیقات فقهی قوۀ قضائیه، گنجینۀ آرای فقهی و قضایی، پاسخ شمارۀ 5868.
3- (3) مرکز فقهی تحقیقات قوۀ قضائیه، گنجینه آرای فقهی و قضایی، پاسخ پرسش 5280: «سؤال: ما هو حکم إجراء العملیة الجراحیة لإلحاق الخنثی بالمرأة أو بالرجل ؟ جواب: لا مانع من ذلک، و لکن یجب التحرز عن المقدمات المحرمة».
4- (4) محمد ابراهیم جناتی، رسالۀ توضیح المسائل (استفتاءآت)، ج 2، ص 254.
5- (5) ر. ک: سید حسین فتاحی معصوم، مجموعه مقالات و گفتارهای دومین سمینار دیدگاه های اسلام در پزشکی، ج 2، ص 690-691.

آیت الله یوسف صانعی می گوید:

تغییر جنسیت، فی حد نفسه باقطع نظر از مفاسد مترتبه را نمی توان گفت حرام است. (1)آیت الله عبدالکریم موسوی اردبیلی می گوید:

انجام عمل جراحی برای تغییر جنسیتِ واقعی یا تبدیل خنثی به مرد یا زن، فی حد ذاته جایز است، مگر ملازم با حرام باشد که آن وقت مقید به حد ضرورت است.(2) آیت الله حسین علی منتظری می گوید:

ظاهر آن است که فی حد ذاته دلیلی بر حرمت تغییر جنسیت وجود ندارد، ولی

اگر مقدمات این کار از نظر شرعی حرام است، مانند نظر اجنبی به عورت یا لمس آن، در این صورت جایز نیست مگر در هنگام ضرورت. (3)نکتۀ دوم - نگاه و لمس عورت نامحرم در شرایط عادی - که هیچ گونه اضطرار و ضرورت برای آن وجود نداشته باشد - حرام است و این حکم در موارد ضرورت رفع شده است. از جمله موارد ضرورت، مسألۀ درمان و توقف درمان به نگاه و لمس پزشک است. به عبارت دیگر، هر گاه در موقع درمان، پزشک ناچار به لمس یا نظر به عورت شود، به گونه ای که درمان و معالجه، جز با لمس یا نظر حاصل نشود، در این صورت، حکم حرمت برداشته شده است.

علاوه بر کلام صریح فقیهان، بر این مطلب روایاتی نیز از امامان معصوم علیهم السلام وارد شده است که از باب نمونه به دو موردِ آن اشاره می شود:

1.عن الباقر(علیه السلام): أنّه سئل عن المرأة تصیبها العلل فی جسدها أیصلح أن

ص:246


1- (1) یوسف صانعی، استفتاءآت پزشکی، ص 92.
2- (2) مرکز تحقیقاتی فقهی قوۀ قضائیه، پیشین، پاسخ شمارۀ 5868.
3- (3) حسین علی منتظری، دراسات فی المکاسب المحرمة، ج 2، ص 517-518: «والظاهرانه لا دلیل علی حرمته ذاتاً ولکن اذا کانت مقدماته محرمة شرعاً کنظر الاجنبی الی عورته او لمسه لها فلایجوز الا مع صدق الضرورة».

یعالجها الرجل. قال: إذا اضطرت إلی ذلک فلا بأس؛(1)

از امام باقر(علیه السلام) دربارۀ زنی سؤال شد که گرفتار بیماری شده است، آیا جایز است [پزشکِ] مرد او را مداوا کند. حضرت فرمودند: اگر ناچار به آن شد اشکالی ندارد.

2.سألته عن المرأة المسلمة تصیبها البلاء فی جسدها امّا کسر أو حرج فی مکان لایصلح النظر إلیه فیکون الرجل ارفق بعلاجه من النساء، ایصلح له النظر الیه ؟ قال: إذا اضطرت إلیه فلیعالجها ان شاءت؛(2)

از امام صادق(علیه السلام) در مورد زنی مسلمانی پرسیدم که در بدنش بیماری وجود داشت، یا شکستگی یا زخمی در جایی که مرد نمی تواند بدان بنگرد و مرد معالج از زنان حاذق تر است، آیا مرد معالج می تواند برای درمان به او بنگرد؟

امام فرمودند: وقتی زن ناچار از معالجۀ مرد باشد، اگر بخواهد می تواند مرد او را معالجه کند.

از این رو، برخی فقیهان معتقدند: چنان چه تغییر جنسیت به حد ضرورت مراجعه به پزشک باشد، جایز بوده و از جهت نظر و لمس منعی وجود ندارد. آیت الله ناصر مکارم شیرازی می گوید:

تغییر جنسیت ذاتاً خلاف شرع نیست، ولی باید از مقدمات مشروع استفاده شود؛ یعنی نظر به عورت و لمس آن لازم نیاید، مگر این که به حد ضرورت هم چون ضرورت معالجه به طبیب رسیده باشد، که در این صورت جایز است. (3)دلیل نهم: حرمت تغییر جنسیت به دلیل حرمت ایجاد ناباروری

یکی از مهم ترین دلیل هایی که می توان برای حرمت تغییر جنسیت بیان کرد این است که تغییر جنسیت مرد به زن یا برعکس موجب ناباروری و عقیم شدن مرد یا زن خواهد شد. از آن جایی که عقیم ساختن مرد یا زن از امور مسلم میان فقیهان اسلامی

ص:247


1- (1) محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 62، ص 74.
2- (2) شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 14، ص 172، کلینی، الکافی، ج 5، ص 543.
3- (3) ناصر مکارم شیرازی، مجموعه رسالۀ استفتاءآت، تهیه و تنظیم ابوالقاسم علیان نژادی، ج 1، ص 470.

است، باید از تغییر جنسیت اجتناب کرد.

البته در یک حالت، امکان باروری باقی خواهد ماند و آن عبارت است از تبدیل شدن مرد به زن و پیوند رحم به وی. گاه در تغییر جنسیت مرد به زن، آلت تناسلی مردانه حذف شده و به جای آن رحم و تخمدانِ زنِ دیگر به وی پیوند زده می شود. در وضعیت جدید، شخص به عنوان یک زن می تواند قدرت باروری داشته باشد. باید توجه داشت این گونه تغییر جنسیت که باعث بقای باروری نیز شده باشد، در عمل کم واقع شده است و در اکثر موارد تغییر جنسیت ها، شخص به فرد نابارور و عقیم تبدیل می گردد. در این حالت، تمام دلیل هایی که برای حرمت عقیم شدن بیان شده است، قابل استناد است. فقط در یک صورت، حرمت یا منع برداشته می شود و آن هنگامی است که ضرورت و اضطرار برای تغییر جنسیت وجود داشته باشد.

در ادامه، به کلام برخی فقیهان در حرمت ایجاد ناباروی یا عقیم سازی اشاره می شود:

1. امام خمینی می گوید:

خوردن هر چیزی که به بدن ضرر می رساند حرام است، خواه آن چیز موجب مرگ انسان شود، مانند: خوردن سم کشنده، یا این که زن حامله چیزی بخورد که موجب سقط جنین گردد؛ خواه آن چیز موجب تغییر مزاج یا از بین رفتن برخی حواس ظاهری یا باطنی گردد، یا این که برخی قوای انسانی از بین برود، مانند این که مردی چیزی بنوشد که نیروی جنسی و شهوانی اش از بین برود، یا این که زن چیزی بخورد که عقیم شده و دیگر صاحب فرزند نشود.(1) 2. آیت الله سید ابوالقاسم خوئی می گوید:

بنابر احتیاط واجب، برای زن یا مرد جایز نیست که خویشتن را نازا کند به

ص:248


1- (1) امام خمینی، تحریر الوسیله، ج 2، ص 144: «یحرم تناول کل ما یضر بالبدن سواء کان موجباً للهلاک، کشرب السموم القاتلة، وشرب الحامل ما یوجب سقط الجنین، أو سبباً لانحراف المزاج أو لتعطیل بعض الحواس الظاهرة أو الباطنة أو لفقد بعض القوی، کالرجل یشرب ما یقطع به قوة الباه و التناسل، أو المرأة تشرب ما به تصیر عقیماً لاتلد».

گونه ای که بعداً قدرت باروری نداشته باشد.(1) 3. آیت الله محمد فاضل لنکرانی می گوید:

لا یجوز للانسان تعقیم نفسه، لانّ العقم نقص؛(2)

برای انسان جایز نیست که خویش را عقیم سازد؛ چون عقیم شدن نقص است.

4. آیت الله ناصر مکارم شیرازی می گوید:

از جمله امور حرام، استفاده از چیزهایی است که باعث ناباروری در مردان یا

زنان می گردد، خواه به خوردن برخی داروها، یا به بستن لوله های تناسلی در مردان یا زنان، یا اموری مشابه آن، که این هم غیر جایز است.(3) 5. آیت الله جعفر سبحانی می گوید:

تردیدی نیست ضرر به بدن حرام است زمانی که منجر به قتل نفس گردد، یا باعث قطع عضوی از اعضای بدن، یا از بین رفتن قوه ای از بدن مانند حالت مردانگی یا قدرت باروری شود، حرام است که در این حکم اختلافی نیست. به عنوان دلیل بر مطلب فوق، کلام خداوند متعال که می فرماید: «با دستان خودتان، خویشتن را به هلاکت نیندازید» کفایت می کند. (4)بررسی و تحلیل

در این که در بیش تر موارد، تغییر جنسیت به عقیم شدن شخص منجر می شود،

ص:249


1- (1) ابوالقاسم خوئی، صراط النجاة؛ ج 1، ص 360: «لا یجوز للمرأة او الرجل تعقیم نفسیهما بحیث لا یتمکنان بعد ذلک من الانجاب ابداً علی الاحوط».
2- (2) ر. ک: قدرت الله انصاری و دیگران، موسوعة الاحکام الاطفال و ادلتها، ج 1، ص 114؛ جامع المسائل، ج 1، ص 488؛ ج 2، ص 448.
3- (3) ناصر مکارم شیرازی، بحوث فقهیة هامة، ص 283-284: «ومنها استعمال ما یوجب العقم فی الرجال أو النساء امّا بتناول بعض الأدویة، أو بسدّ الأنابیب التناسلیة فی الرجل أو المرأة، أو ما یشابه ذلک، وهذا أیضا غیر جایز».
4- (4) ر. ک: سید محسن خرازی، کنترل جمعیت و عقیم سازی، فقه اهل بیت(علیه السلام)، ش 21، ص 61-63: «لاشک أنّ الإضرار بالنفس إذا انتهی إلی قتل النفس أو قطع عضو من الأعضاء أو إخماد قوة من القوی کالرجولیة و الإنجاب فهو محرم لاخلاف فیه، ویکفی فی ذلک قوله سبحانه: ولا تلقوا بأیدیکم إلی التهلکة».

تردیدی وجود ندارد و از نظر فقیهان اسلامی این کار حرام است، ولی آیا اضرار به خویشتن به صورت مطلق و برای همیشه حرام است ؟

به نظر می رسد هرگاه راه درمان یا جلوگیری و پیش گیری از ضرر بزرگ تر، به تحمل ضرر کوچک تر وابسته باشد، در این حالت، مجوزی برای ارتکاب ضرر کوچک تر وجود دارد. نتیجه آن که، تغییر جنسیت افراد سالم به علت منجر شدن به عقیم سازی چنان چه ضرورت مهم تر وجود نداشته باشد، حرام است.

ص:250

فصل چهارم: جواز یا عدم جواز تغییر جنسیت در حیوانات

اشاره

تغییر جنسیت در حیوانات نیز امکان تحقق دارد. گاه این تغییر به وسیلۀ عوامل طبیعی صورت می گیرد و گاه با دست بشر در حیوانات، تغییر جنسیت حاصل می شود. آن چه معمولاً دربارۀ آن بحث و گفت وگو می شود، تغییر جنسیت در انسان ها است. بحث فقهی و حقوقی تغییر جنسیت در حیوانات چندان مورد توجه صاحب نظران نبوده است. شاید پاسخ این مسأله برای همگان روشن بوده است و این که تغییر جنسیت در حیوانات مجاز بوده و انسان ها می توانند به طور معقول در حیوانات دخل و تصرف نمایند تا هر چه بیش تر بتوانند از منافع حیوانات بهره برند.

در هر حال، این پرسش به عنوان یک فرع فقهی مطرح است که آیا انسان می تواند در حیوانات تغییر جنسیت ایجاد کند و برخی از آن ها را از نر به ماده یا بر عکس تبدیل کند؟ آیا انسان مجاز است حیوانات را اخته کند؟

همان طور که گذشت تنها عده کمی از فقیهان اسلامی اعم از شیعه و سنی در این باره اظهار نظر کرده اند. این بحث را در دو قسمت دیدگاه فقیهان شیعه و فقیهان سنی پی می گیریم:

ص:251

مبحث اول: دیدگاه فقیهان شیعه در تغییر جنسیت حیوانات

آیت الله سید محمد صدر به جواز تغییر جنسیت حیوانات معتقد است. وی می گوید:

تبدیل جنس حیوان (به جنس مخالف) مطلقا جایز است، چون نظر به عورت حیوان مطلقا جایز است، کما این که ضرر رساندن به حیوان به صورت غیر متعارف، از نظر شرعی حرام نیست.(1) برخی از اساتید معتقدند که اخته کردن حیوانات، مادامی که به تشریع و بدعت گذاری منجر نشود، جایز است. حتی ایشان معتقد است که چه بسا بتوان از اطلاق روایات شیعی استفاده کرد که اخته کردن (خواجه کردن) انسان جایز است، البته در صورتی که برای آن غرض عقلایی وجود داشته باشد. دلیل ایشان، روایاتی است که در ادامه خواهد آمد.(2) برخی از فقهای معاصر معتقدند: با توجه به واژۀ «خلق الله» در آیۀ شریفۀ «فلیغیرن خلق الله» معلوم می شود مناط و ملاک در حرمت، معارضه و ضدیت با «خلق الله» است و به وسیلۀ ایجاد خلقت جدید، چه بسا معارضه و ضدیت با «خلق الله» ایجاد شود.

البته نظر ایشان دربارۀ کل تغییرهایی است که ممکن است در حیوان صورت بگیرد که در واقع، تغییر جنسیت بخشی از آن است. نیز ایشان می گویند: منظور ما، وضعیت و حالت عادی است که هیچ گونه غرض عقلایی مانند: دفع ضرر یا حفظ صحت و سلامتی متوقف بر تغییر نباشد. بنابراین، هرگاه به انگیزۀ دفع ضرر یا حفظ صحت و سلامتی، تغییر و تبدیل در حیوان صورت پذیرد، این تغییر جایز خواهد بود.(3)

ص:252


1- (1) سید محمد صدر، منهج الصادقین، ج 3، ص 642: «تبدیل جنس الحیوان جائز مطلقا، لأنّ النظر إلی عورته جائز مطلقا، کما أنّ إضراره بشکل غیر معتد به غیر محرم شرعاً».
2- (2) ر. ک: محمد قائنی، المبسوط فی المسائل الطبیة، ج 1، ص 220.
3- (3) سید عبدالاعلی سبزواری، مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 305.

مبحث دوم: دیدگاه فقیهان اهل سنت در تغییر جنسیت حیوانات

صاحب نظران اهل سنت عمدتاً در ذیل آیۀ شریفه: «فلیغیرن خلق الله»(1) و تحت عنوان «خصاء الحیوان» (اخته کردن حیوانات) اظهار نظر کرده اند و دیدگاه واحدی هم در این زمینه وجود ندارد. صاحب تفسیر «محاسن التأویل» با استناد به آیۀ فوق و نیز برخی روایات اهل سنت معتقد است که اخته کردن حیوانات حرام است.(2) جارالله زمخشری، صاحب تفسیر «الکشاف» معتقد است که اخته کردن حیوانات در نزد علمای اهل سنت جایز است.(3) صاحب تفسیر «غرائب القرآن» نیز دیدگاه زمخشری را بیان می کند.(4) نووی، شارح صحیح مسلم در این باره معتقد است که تغییر در حیوانات به منظور بهبود گوشت آنان جایز است، ولی در حیوانات دیگر جایز نیست. وی می گوید:

حیواناتی که در سن کم یا زیاد بوده و خورده نمی شوند (گوشتی نیستند)، جایز نیست اخته گردند، اما حیواناتی که گوشتی هستند، جایز است در سن کم اخته گردند؛ چون در آن یک هدفی وجود دارد و آن عبارت است از بهبود گوشت حیوان و جایز نیست حیوانات گوشتی در سن زیاد اخته گردند.(5) عکرمه و گروهی از مفسرین اهل سنت معتقدند که تغییر در حیوانات (اخته کردن) جایز است؛ چون ظاهراً در این کار یک غرض عقلایی وجود دارد.(6)

ص:253


1- (1) سورۀ نساء ( 4)، آیۀ 119.
2- (2) محمد جمال الدین القاسمی، محاسن التأویل (تفسیر القاسمی)، ج 3، ص 1133-1134.
3- (3) جار الله زمخشری، الکشاف، ج 2، ص 1564-1565، به نقل از: یوسف بن احمد بن عثمان (فقیه یوسف)، تفسیر الثمرات الیانعۀ و الاحکام الواضحة القاطعة، ج 2، ص 497-498.
4- (4) ر. ک: محمد بن الحسین القمی النیشابوری، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج 2، ص 499.
5- (5) ر. ک: صحیح مسلم با شرح نووی، ج 9، ص 177، به نقل از: سید محمود آلوسی بغدادی، روح المعانی، ج 5-6، ص 195: «لایجوز خصاء الحیوان لا یؤکل فی صغره و لا فی کبره و یجوز إخصاء المأکول فی صغره لأنّ فیه غرضاً و هو طیب لحمه و لا یجوز فی کبره».
6- (6) حسین بن مسعود فراء بغوی شافعی، تفسیر البغوی، ج 1، ص 703.

مبحث سوم: بررسی و تحلیل

گفتار اول: روایات اسلامی در بحث اخته کردن حیوانات

فقیهان شیعه در جواز اخته کردن حیوانات، به برخی روایات اسلامی استناد کرده اند که در ذیل، تنها به دو روایت اشاره می شود:

روایت اول: موثقة یونس بن یعقوب: سألت أباعبدالله(علیه السلام) عن الإخصاء فلم یجبنی، فسألت أبا الحسن(علیه السلام) قال: لابأس به.(1) یونس بن یعقوب می گوید: از امام صادق(علیه السلام) درباره اخته کردن پرسیدم، آن حضرت جوابم نداد. پس این سؤال را از امام کاظم(علیه السلام) پرسیدم، آن حضرت فرمود: اشکالی ندارد.

روایت دوم: معتبرة یونس بن یعقوب عن أبی الحسن(علیه السلام) قال: سألته عن إخصاء الغنم، قال: لابأس.(2)

یونس بن یعقوب می گوید: از امام کاظم(علیه السلام) دربارۀ اخته کردن گوسفند پرسیدم، حضرت فرمود: اشکالی ندارد.

اهل سنت در حرمت اخته کردن حیوانات به روایاتی استناد کرده اند که در ذیل به دو روایت اشاره می شود:

روایت اول: روی ابن عساکر عن إبن عمر قال: نهی رسول الله(صلی الله علیه و آله) عن الاخصاء؛(3) ابن عساکر از ابن عمر چنین نقل می کند: پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) از اخته کردن نهی فرموده است.

روایت دوم: امام احمد عن إبن عمر: نهی رسول الله(صلی الله علیه و آله) عن خصاء الخیل و البهائم؛(4)

ص:254


1- (1) شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 8، ص 382، باب 36 از احکام الدواب، حدیث 2.
2- (2) همان، حدیث 6.
3- (3) محمد جمال الدین قاسمی، محاسن التأویل (تفسیر القاسمی)، ج 3، ص 1133-1134.
4- (4) همان.

امام احمد از ابن عمر نقل می کند: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از اخته کردن اسب و حیوانات نهی فرموده است.

گفتار دوم: جواز تغییر جنسیت حیوانات

فقیهان شیعه به طور عمده به جواز تغییر جنسیت حیوانات معتقدند. یکی از دلیل های این دیدگاه، جواز نظر به عورت حیوانات است، در حالی که نظر به عورت انسان جایز نیست. همان طور که پیش تر بیان شد یکی از موانع تغییر جنسیت، مسأله حرمت لمس و نظر به عورت نامحرم در غیر حالت اضطرار است. علاوه بر این، انسان ها مجازند هر چه بیش تر از منافع حیوانات بهره برند. یکی از مهم ترین منافع اخته کردن حیواناتِ حلال گوشت، بهبود و افزایش گوشت آن ها است. بنابراین، هرگاه غرض عقلایی و یا ضرورتی برای تغییر و تبدیل جنسیت حیوانات وجود داشته باشد می توان این کار را انجام داد.

عده ای از اهل سنت با اخته کردن حیوانات مخالفت کرده و این کار را مصداق «تغییر خلق الله» می دانند. علاوه بر این، به روایاتی که درممنوعیت اخته کردن وجود دارد استناد می کنند. با این وجود، عدۀ بیش تری از اهل سنت معتقدند: چنان چه اخته کردن حیوانات همراه با یک غرض عقلایی، مانند بهبود یا افزایش گوشت حیوان حلال گوشت باشد، اخته کردن حیوان جایز است.

ص:255

ص:256

بخش سوم: روابط زوجین پس از تغییر جنسیت

اشاره

ص:257

ص:258

فصل اول: مسألۀ بقا یا عدم بقای ازدواج پس از تغییر جنسیت

طرح بحث

در مواردی مرد یا زن پس از ازدواج، به دلیل بیماری یا هر دلیل دیگر، تغییر جنسیت می دهد. تغییر جنسیت چه تأثیری بر ازدواج دارد؟ آیا ازدواج هم چنان به حال خود باقی بوده و آن دو می توانند به عنوان زوجین با یکدیگر زندگی کنند؟

همان طور که پیش تر بیان شد، تغییر جنسیت دارای حالات و انواع گوناگون است مانند: تبدیل مرد یا زن به جنس مخالف، تبدیل خنثای مشکل (دو جنسی کامل) به مرد یا زن، تبدیل خنثای غیر مشکل (دو جنسی ناقص) به مرد یا زن، تبدیل مرد به خنثای مشکل یا خنثای غیر مشکل، تبدیل زن به خنثای مشکل یا خنثای غیر مشکل.

قبل از توضیح حالات فوق، به عنوان یک قاعدۀ کلی در ازدواج، به مسأله «لزوم اختلاف جنس در ازدواج» اشاره کرده و آن گاه حالات فوق را مورد بررسی و تحلیل قرار می دهیم:

زوجیت از نظر فلسفی، همانند اخوّت و بنوّت مفهومی است «اضافی»، که اعتبار یا ملاحظۀ این مفهوم، ممکن نیست مگر این که دو نفر به نحو مشخص، وجود خارجی

ص:259

داشته باشند، تا میان آنان رابطۀ روجیت، یا رابطۀ برادری و یا رابطۀ پدر و فرزندی ایجاد گردد و بدون وجود طرفینِ اضافه، چنین رابطه ای برقرار نخواهد شد. بنابراین، همان گونه که مفهوم عاشق و یا ضارب بدون آن که معشوقی و یا مضروبی وجود داشته باشد تحقق نمی یابد، همان طور هم زوجیت نیز که مفهومی از همین قبیل است، نمی تواند بدون وجود واقعی دو طرف اضافه اعتبار شود.

بعد از آن که معلوم شد مفهوم زوجیت، رابطه ای است میان دو نفر، باید دانست که این رابطه، تنها میان «مرد و زن» واقع می شود. یکی از مسائل بدیهی و مهم در فقه و حقوق، «لزوم اختلاف جنس در ازدواج» است و ازدواج مرد با مرد یا ازدواج زن با زن مشروع نیست.(1) یکی از گناهان کبیره که حد شرعی نیز به دنبال دارد لواط یا هم جنس بازی مرد با مرد و نیز مساحقه یا هم جنس بازی زن با زن است. حتی در مواردی که ازدواج شرعی و رسمی صورت گرفته و بعداً کشف خلاف شود، ازدواج سابق باطل بوده و مجوزی برای بقای آن وجود ندارد و آن دو خود به خود از یکدیگر جدا می شوند. بنابراین، هرگاه مردی ازدواج کرده و بعداً معلوم شود که جنسیت واقعی وی مردانه نبوده، ازدواج سابق باطل است و نیز هرگاه زنی به عنوان زوجه ازدواج کند و بعداً خلاف آن ثابت گردد، ازدواج سابق بلا اثر و باطل است.

نکاح در لغت به معنای تقابل است و در زبان هرگاه دو کوه در مقابل یک دیگر قرار گرفته باشند گفته می شود: تناکَحَ الجَبلان، یعنی دو کوه در مقابل هم واقع شده اند.(2) معانی دیگری نیز برای این واژه بیان شده است مانند: سُلطه و غلبه، وصول و اختلاط، ضم، وطی، عقد.(3)

ص:260


1- (1) ر. ک: محمد مؤمن، کلمات سدیدۀ فی مسائل جدیدۀ، ص 110؛ همو، سخنی دربارۀ تغییر جنسیت، مجلۀ فقه اهل بیت(علیه السلام)، ش 7، ص 97؛ سید محسن خرازی، تغییر الجنس، مجلۀ فقه اهل البیت(علیه السلام)، ش 23، ص 247؛ همو، تغییر جنسیت، مجله فقه اهل بیت(علیه السلام)، ش 23، ص 112؛ سید محمد صدر، ماوراء الفقه، ج 6، ص 138.
2- (2) لوئیس معلوف، المنجد، واژۀ نکح.
3- (3) محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج 29، ص 5-6.

مشهور فقیهان اسلامی بر دو معنای اخیر یعنی وطی و عقد تأکید دارند.(1) با توجه به آن چه گذشت از نظر لغت و نیز اصطلاح فقه، به صورت صریح یا غیر صریح به مفهوم «تقابل» اشاره شده است، ولی به «لزوم اختلاف دو جنس» اشاره نشده است و در واقع، این امر به بداهت آن واگذا شده است، ولی برخی حقوق دانان در تعریف نکاح به «لزوم اختلاف دو جنس» اشاره کرده اند که به بعضی از آن ها اشاره می شود:

- نکاح عقدی است که به موجب آن زن و مردی به منظور تشکیل خانواده و شرکت در زندگی با هم متحد می شوند.(2) - نکاح رابطه ای است بین زن و مرد برای تشکیل خانواده.(3) - نکاح رابطه ای است حقوقی و عاطفی که به وسیلۀ عقد بین زن و مرد حاصل می شود و به آن ها حق می دهد که با یکدیگر زندگی کنند و مظهر بارز این رابطه، حق تمتع جنسی است.(4) قانون مدنی ایران، به لزوم اختلاف جنس در ازدواج اشاره دارد که برای نمونه می توان از مواد 1035، 1059، 1067، 1122 و 1124 یاد نمود. در مادۀ 1067 قانون مدنی آماده است:

تعیین زن و شوهر به نحوی که برای هیچ یک از طرفین در شخص طرف دیگر شبهه بناشد، شرط صحت نکاح است.

در عمل، هنگامی که سر دفتر بخواهد نکاحی را واقع و ثبت کند، برای احراز اختلاف جنس به شناسنامۀ طرفین رجوع می کند و در صورتی که شناسنامه، حاکی از این اختلاف باشد می تواند عقد نکاح را جاری کند و آن را در دفتر رسمی ازدواج به ثبت برساند. البته ممکن است شناسنامه، گویای حقیقت نبوده و در واقع، عقد نکاح بین دو هم جنس بسته شده باشد. این نکاح بی شک باطل است. ولی برای ابطال سند نکاح و

ص:261


1- (1) همان، و نیز محمد فاضل لنکرانی(قدس سره) تفصیل الشریعه، کتاب النکاح، ص 3 به بعد.
2- (2) ناصر کاتوزیان، حقوق خانواده، ج 1، ص 20.
3- (3) سید حسن امامی، حقوق مدنی، ج 4، ص 268.
4- (4) مصطفی محقق داماد، حقوق خانواده، ص 22.

شناسنامه، باید به دادگاه رجوع کرد و دادگاه با ارجاع امر به کارشناس (پزشک)، اگر تشخیص دهد که طرفین هم جنس هستند، حکم به طلاق نکاح و ابطال سند آن و اصلاح شناسنامه می نماید. می توان فرض کرد که یک نفر خنثی (دو جنسی) که جنبۀ مردی یا زنی او غالب است با شخص دیگری از جنس مخالف ازدواج کند، ولی به مرور زمان در اثر تحولاتی که در وضع جسمی او روی داده آثار تغییر جنسیت، بر فرض که امکان داشته باشد، در او آشکار شود و بالاخره با یک عمل جراحی، تغییر جنسیت تحقق یابد و بدین سان اختلاف جنس که هنگام عقد نکاح وجود داشته از میان برود. در این صورت، آیا ازدواجی که صحیحاً بسته شده باطل می شود یا نه ؟

چون اختلاف جنس را هم هنگام عقد و هم در دوران زناشویی باید شرط نکاح دانست و به عبارت دیگر، اختلاف جنس هم ابتدائاً و هم در ادامه شرط است. از این رو، آیا نکاح با تغییر جنسیت باطل خواهد شد یا خیر؟

ذیلاً این موضوع را مورد بررسی قرار خواهیم داد و البته بر فرض بطلان نکاح. این دادگاه است که باید تغییر جنسیت را براساس نظر کارشناس احراز و حکم به بطلان نکاح از تاریخ تحقق تغییر جنسیت کند. (1)

مبحث اول: بقاء یا عدم بقای ازدواج در تغییر جنسیت مرد یا زن به جنس مخالف

اشاره

یکی از انواع تغییر جنسیت، تبدیل مرد به زن یا برعکس است. تأثیر این نوع تغییر جنسیت بر ازدواج چیست ؟ بیش تر مباحث فقیهان اسلامی در بحث «اثر تغییر جنسیت بر ازدواج»، در ذیل «تغییر جنسیت مرد به زن یا برعکس» مطرح شده است. به عبارت دیگر، تأثیر تغییر جنسیت بر ازدواج، در انواع دیگر تغییر جنسیت ها، مانند تغییر جنسیت در خنثی ها (دو جنسی ها) مورد توجه واقع نشده است.

پس از ازدواج مرد و زن، به هر دلیلی ممکن است یکی از زوجین به تغییر جنسیت روی می آورد. مهم ترین پرسش بعد از عمل جراحی، بقا یا عدم بقای ازدواج و نیز جواز

ص:262


1- (1) حسین صفایی و اسد الله امامی، حقوق خانواده، ص 45-46.

یا عدم جواز روابط زناشویی آن دو به عنوان «زوجین» است.

بررسی این نوع تغییر جنسیت نیز، دارای انواع و حالات گوناگونی است. به عبارت دیگر، گاه تنها مرد یا تنها زن تغییر جنسیت می دهد و در مواردی ممکن است هر دو به تغییر جنسیت روی آورند.

البته این که زن و شوهر هر دو تن به تغییر جنسیت دهند بسیار نادر است و تا به حال چنین تغییر جنسیتی گزارش نشده است، اما در هر حال، این مسأله به عنوان یک «فرع فقهی» مورد توجه فقیهان اسلامی واقع شده است.

علاوه بر این، در تغییر جنسیتِ زوجین، این مسأله نیز مورد توجه فقیهان شیعه واقع شده است، که گاه زوجین «همزمان» به تغییر جنسیت روی می آورند و در مواردی ممکن است این عمل در یک فاصلۀ زمانی و «غیر همزمان» صورت پذیرد. برای مثال، ممکن است در سال اول، مرد تغییر جنسیت دهد و در سال بعد زن تغییر جنسیت داده و به مرد تبدیل می شود. به طور خلاصه می توان «تغییر جنسیت زوجین» را به صورت زیر ترسیم کرد:

1. تغییر جنسیت یکی از زوجین:

الف) تغییر جنسیت مرد به زن

ب) تغییر جنسیت زن به مرد.

2. تغییر جنسیت هر دو زوجین:

الف) تغییر جنسیت زوجین به صورت غیر همزمان

ب) تغییر جنسیت زوجین به صورت همزمان

در ادامه، هر یک از موارد فوق را مورد بررسی قرار می دهیم:

گفتار اول: وضعیت ازدواج در تغییر جنسیت مرد به زن

هرگاه پس از ازدواجِ مرد و زن، مرد تغییر جنسیت دهد و به زن تبدیل شود، چنان چه این عمل جراحی کامل باشد، در وضعیت جدید، زندگی زوجین سابق، به «زندگی دو زن» تبدیل خواهد شد. طبیعی است که ازدواج دو زن از نظر اسلام مردود

ص:263

است و بنابراین، ازدواج سابق به طور کلی باطل و بلا اثر می شود. دلیل این امر، واضح است؛ چه این که از ارکان مهمِ «ازدواج» وجود دو فرد به عنوان «زن و شوهر» می باشد. چنان چه این رکن مهم از بین برود، «موضوع ازدواج» منتفی شده و بنابراین، حکم مسأله، یعنی «ازدواج» نیز از بین خواهد رفت. امام خمینی در این باره می گوید:

و کذا لو تزّوجت إمرأة برجل فغیر جنسه بطل التزویج من حین التغییر؛(1) هم چنین اگر زنی با مردی ازدواج کند و آن گاه مرد جنسیت خویش را تغییر دهد، ازدواج از هنگام تغییر جنسیت باطل می شود.

گفتار دوم: وضعیت ازدواج در تغییر جنسیت زن به مرد

این مورد نیز مانند صورت قبل است. به عبارت دیگر، هرگاه پس از ازدواجِ مرد و زن، زن به مرد تبدیل شود، موضوع ازدواج، یعنی عنوان «زن و شوهر» از بین رفته و ازدواجِ سابق باطل و بلا اثر خواهد بود. امام خمینی در این باره می گوید:

لو تزّوج إمرأة فتغیر جنسها فصارت رجلاً بطل التزویج من حین التغییر؛(2) هرگاه زنی ازدواج کند، آن گاه زن جنسیت خویش را تغییر دهد و مرد گردد، ازدواج از هنگام تغییر جنسیت باطل می گردد.

با توجه به کلام فوق، با عمل جراحی تغییر جنسیت، موضوع ازدواج یعنی «مرد و زن» تغییر کرده و موضوع جدید، یعنی «مرد و مرد» به وجود می آید. از این رو، بطلان ازدواج، یک امر قهری خواهد بود.

گفتار سوم: تغییر جنسیت زوجین به صورت غیر همزمان (غیر مقارن)

گاه زوجین هر دو به تغییر جنسیت روی می آورند؛ البته با این توضیح که تغییر جنسیت زن و شوهر، با یک فاصلۀ زمانی نسبتاً زیاد، مثلاً یک سال یا دو سال صورت می پذیرد. در این فرض، فرقی نمی کند که در ابتدا مرد تغییر جنسیت دهد، یا زن تغییر

ص:264


1- (1) روح الله خمینی، تحریر الوسیله، ج 2، ص 559، مسألۀ 3.
2- (2) همان، ج 2، ص 559، مسألۀ 3.

جنسیت دهد.

در این حالت، همانند حالت سابق، ازدواج باطل است؛ چون مجوز شرعی برای ابقای ازدواج سابق وجود ندارد. به محض این که یکی از زوجین جنس خود را تغییر دهد، مثلاً جنس مرد به زن تبدیل گردد، در حالت جدید هر دو هم جنس خواهند شد و ازدواج سابق از بین خواهد رفت. حال اگر زن نیز بعد از مدتی تغییر جنسیت دهد، عُلقۀ زوجیت حاصل نمی شود، بلکه نیاز به اجرای خطبه عقد جدید است.

امام خمینی در این باره می گوید:

لو تغیر الزوجان جنسهما إلی المخالف فصار الرجل إمرأة و بالعکس، فإنْ کان التغییر غیرمتقارن فالحکم کما مرّ [البطلان].(1) اگر زن و شوهر، جنسیت خود را به جنس مخالف تبدیل کنند، به گونه ای که شوهر به زن تبدیل شود و زن به مرد تبدیل گردد، چنان چه تغییر آن دو به صورت غیر مقارن (غیر همزمان) باشد، حکم آن مانند مورد قبل [بطلان] است.

گفتار چهارم: تغییر جنسیت زوجین به صورت همزمان (مقارن)

می توان تصور کرد که گاه زن و شوهر در زمان واحد تغییر جنسیت می دهند. هرگاه زن و شوهر، همزمان جنسیت خویش را تغییر دهند، در این که آیا ازدواج سابق پا برجاست یا باطل شده است، دو احتمال وجود دارد:

احتمال اول: این که ازدواج سابق همچنان دارای دوام و بقا می باشد. توضیح این که، حقیقت ازدواج، زوجیتِ هر یک، نسبت به دیگری است و نه بیش تر. در این صورت، تنها حالت و چگونگی آن، در قبل و پس از عمل جراحی تغییر کرده است. بنابراین، زوج فعلی، قبلاً زوجه بوده، و زوجۀ فعلی، قبلاً زوج بوده که در این وضعیت جدید، حقیقت ازدواج، یعنی زوجیت هر یک نسبت به دیگری، هم چنان به حال خودش باقی است. نهایت آن که، وظیفۀ هر یک با وضعیت سابق متفاوت است. مرد فعلی (بعد از تغییر جنسیت)، قبلاً وظایف یک زن (زوجه) را به عهده داشت و زن فعلی

ص:265


1- (1) همان.

(بعد از تغییر جنسیت) قبلاً وظایف یک مرد (زوج) را عهده دار بود.

برخی فقیهان شیعه در توضیح مطلب فوق، یعنی دوام ازدواج سابق - که هر دو زوجین به صورت همزمان تغییر جنسیت داده اند - معتقدند: در این حالت این احتمال وجود دارد که بتوان «اصل ازدواجِ سابق» را استصحاب کرد و اگر چه در وضعیت جدید، برخی خصوصیات و صفات تغییر کرده است، ولی از بین رفتن برخی خصوصیات و اوصاف سابق، به بقای موضوع و وحدت آن ضرری نمی رساند. پس اگر در بقا یا عدم بقای ازدواج سابق شک داشته باشیم، می توانیم استصحاب ازدواج را جاری سازیم.(1) منظور از «تغییر اوصاف و خصوصیات»، تغییر صفت «مذکر بودن» و صفت «مؤنث بودن» است؛ چه این که در تغییر جنسیتِ همزمانِ زوجین، مرد جدید، قبلاً با صفت مؤنث شناخته می شد. نیز زن جدید، قبلاً با صفت مذکر شناخته می شده است. پس از تغییر جنسیت، صفات مذکر و مؤنث زوجین تغییر کرده است، ولی «اصل ازدواج» و رابطۀ زوجیت میان آن دو را می توان استصحاب کرد.

آیت الله محمد مؤمن(2) در توضیح و توجیه احتمال باقی ماندن ازدواج - در صورت تغییر جنسیت همزمان زوجین - معتقد است:

بر فرض این که بر بقای عقد نکاح این زن و شوهر [در صورت همزمان بودن تغییر] قایل شویم، می توان آن را بدین ترتیب بیان کرد: حقیقت اعتبار نکاح، صرفاً عبارت از این است که هر کدام از آن دو، همسر دیگری است. پس این دو، زن و

ص:266


1- (1) احمد مطهری، مستند تحریر الوسیلۀ، ص 199: «و ذلک من جهه استصحاب أصل الزواج و إنْ تبدلت خصوصیاته، و لکن زوال الخصوصیات و الاُوصاف لا یضر ببقاء الموضوع و وحدته عرفاً، فیستصحب الزواج عند الشک فیه من جهۀ تبدلّ بعض الخصوصیات».
2- (2) محمد مؤمن، کلمات سدیدة فی مسائل جدیدة، ص 110: «و تقریب القول بالبقاء أن یقال: إنّ حقیقة إعتبار النکاح لیست إلاّمجرد کون کلّ منهما زوجاً للاخر، فهما زوجان، و النکاح هو زوجیة کلّ منهما للآخر لیس إلاّ، ثمّ إنّ کلاً من الزوجین لخصوصیة التکوینیة تترتّب علیه أحکام خاصّة به، کما أنّ لکلّ منهما آثاره الطبیعة المرتّبة علیه، و هو لاینافی کون حقیقة النکاح الاعتباریه مجرد الزواج و الزوجیة، و حینئذٍ فإذا تغیرت جنسیة الزوجین فی زمان واحد أمکن بقاء زوجیتها، فإذا لم یکن دلیل علی إرتفاعها کان مقتضی الاستصحاب بقاءها، هذا».

شوهرند و نکاح به معنای همسری هر یک از این دو برای دیگری است.

و انگهی، هر کدام از زن و شوهر، خصوصیت تکوینی خود را دارد که احکام خاصّی بر آن مترتب است؛ همان گونه که هر کدام از آنان آثار طبیعی خود را نیز دارد و این امر، هیچ ناسازگاری با این موضوع ندارد که حقیقت نکاح اعتباری، صرفا، عبارت باشد از زوجیت و همسری. بنابراین، اگر جنسیت زن و شوهر، در یک زمان تغییر کند، باقی ماندن زوجیت این دو امکان پذیر خواهد بود و اگر دلیلی بر رفع این زوجیت وجود نداشته باشد، استصحاب جاری می شود و اقتضای استصحاب، باقی ماندن زوجیت است.

احتمال دوم: این که ازدواج سابق دوام نداشته باشد، و در وضعیت جدید باطل گشته است؛ با این بیان که در ازدواج علاوه بر نسبتِ زوجیت بین طرفین، امر دیگری نیز لازم است و آن این که، این مرد، زوج باشد برای زنی که همسر اوست که در اصطلاح منطق به آن «نسبت و اضافه غیر متشابه الاطراف» می گویند؛ بعنی بین دو چیز، فقط از یک طرف یک نسبت خاص وجود دارد که از طرف دیگر آن نسبت وجود ندارد. برای مثال، رابطة «پدری» که بین علی و جواد وجود دارد، یک جانبه است و آن این که علی «پدر» جواد است؛ هم چنین است رابطۀ «پسری» که منحصراً یک جانبه است. در حالی که رابطۀ «خواهری» که بین دو زن وجود دارد یا رابطۀ «برادری» که بین دو مرد وجود دارد، دو جانبه است که در منطق به آن «نسبت یا رابطۀ متشابه الاطراف» می گویند.

رابطه بین زن و شوهر، از نوع «غیر متشابه الاطراف» است که این نسبت و رابطه، پس از تغییر جنسیتِ زوجین، از بین رفته است. بنابراین، عقد ازدواج سابق، باطل گشته و طرفین برای ادامه زندگی با یکدیگر، نیاز به عقد ازدواج جدید دارند.

برخی فقیهان شیعه در توضیح مطلب فوق، یعنی بطلان ازدواج سابق - که هر دو زوجین به صورت همزمان تغییر جنسیت داده اند - معتقدند که ازدواج سابق را نمی توان بدون ملاحظه شرائط و ضوابط شرعی آن استصحاب کرد؛ چه این که ازدواج سابق به گونه ای واقع شده که مرد به دادن نفقه و مهریه و مانند آن موظف شده است. نیز زوجه براساس ازدواج سابق موظف به انجام تکالیف خاص است. چنان چه آن دو تغییر

ص:267

جنسیت دهند، نمی توان از نظر عقلی و شرعی ازدواج سابق را با اوصاف و ویژگی های خاص خودش (مانند: نفقه، مهریه، تمکین و.....) استصحاب نمود.(1) توضیح بیش تر آن که مرد جدید، در وضعیت سابق زن بود، و بنابراین الان نمی توان او را به دادن نفقه، مهریه و مانند آن ملزم ساخت. نیز زن جدید، در وضعیت سابق، مرد بود، و بنابراین نمی توان او را به وظایف خاص زوجه، مانند تمکین ملزم ساخت.

خلاصه آن که، در استصحابِ ازدواج سابق، براساس ارتکاز عرفی، بایستی مرد بر صفت «رجولیت» (مرد بودن) و زن بر صفت «اُنوثیت» (زن بودن) باقی باشد؛ حال آن که پس از تغییر جنسیت، موضوع با این خصوصیت، از بین رفته است. بنابراین، برای استصحاب ازدواج سابق، موضوع وجود ندارد.

گفتار پنجم: دیدگاه امام خمینی در مورد تغییر جنسیت همزمان

امام خمینی در تحریر الوسیله، ابتدا احتمال دوم، (عدم بقای ازدواج زوجین، پس از تغییر جنسیت همزمان زن و شوهر) را به صورت احتیاط واجب می پذیرند، ولی در نهایت، احتمال اول (بقای ازدواج زوجین) را ترجیح می دهند. ایشان می گویند:

اگر زن و شوهر به صورت همزمان تغییر جنسیت دهند، آیا نکاح باطل می شود یا نکاح آن دو باقی است، و اگر چه احکام و وظایف تغییر می کند: [یعنی] بر مرد فعلی (که قبلاً زن بوده) دادن نفقه و بر زن فعلی (که قبلاً مرد بوده) اطاعت از شوهر واجب می شود؟

احتیاط واجب این است که مجدداً ازدواج کنند و زن با دیگری ازدواج نکند، مگر این که با اجازۀ هر دو طلاق بگیرد؛ هر چند بعید نیست ازدواج آن ها هم چنان برقرار باشد.(2)

ص:268


1- (1) احمد مطهری، مستند تحریر الوسیلۀ، ص 199: «و ذلک من جهه أنّ الزواج علی ما وقع غیر قابل للبقاء کما تقّدم، و تعهد المرأة الفعلیة بما علی المرأه فی وظائف الزواج و تعهد الرجل الفعلی بما یکون علی الرجال فی الزواج أمر لابدّ من الانشاء و التعهد و القرار و لم یصدر منهما تعهد و قرار علی ذلک».
2- (2) روح الله خمینی، تحریر الوسیله، ج 2، ص 559، مسألة 4: «وإنْ قارن التغایر فهل یبطل النکاح أو بقیا علی نکاحهما وإنْ اختلفت الاحکام، فیجب علی الرجل الفعلی النفقة وعلی المرأة الاطاعة ؟ الاحوط تجدید النکاح وعدم زواج المرأة الفعلیة بغیر الرجل الذی کان زوجته إلاّ بالطلاق بإذنهما وإنْ لایبعد بقاء نکاحهما».

دلیل احتیاط فوق این است که ازدواج سابق براساس شرایط و ضوابطِ سابقش قابل بقا و دوام نیست و متعهد ساختن زن فعلی به «وظایف زوجه در ازدواج» و نیز متعهد ساختن مرد فعلی به «وظایف شوهر در ازدواج» یک امر جدیدی است که هنوز هیچ تعهد وانشای جدیدی برای آن صورت نپذیرفته است.

از طرف دیگر، این احتمال ولو به صورت ضعیف وجود دارد که هنوز ازدواج سابق دارای بقا و استمرار است. بنابراین، پس از تغییر جنسیتِ همزمان زوجین، مرد جدید و زن جدید، فقط با همسر سابق خویش ازدواج کند و یا این که با رضایت از یکدیگر طلاق گیرند. در این صورت قطع و یقین حاصل می شود که زوجیت سابق از بین رفته است، آن گاه هر یک می تواند بدون هیچ مشکلی با فرد دیگری ازدواج نماید. (1)

گفتار ششم: دیدگاه مراجع تقلید و فقیهان اسلامی دربارۀ تأثیر تغییر جنسیت زن و شوهر بر ازدواج
اشاره

در ادامه دیدگاه عده ای از فقیهان و مراجع تقلید دربارۀ تأثیر تغییر جنسیت یکی از زوجین یا هر دو زوجین بر ازدواج را بیان می کنیم:

1. آیت الله محمد فاضل لنکرانی(قدس سره) ایشان در مورد تغییر جنسیت پس از ازدواج چنین می گویند:

تغییر جنسیت در دو همسر [زوجین] به چند صورت ممکن است:

الف - اگر تنها یکی از آن ها تغییر جنسیت دهد، عقد زوجیت آن دو باطل می گردد؛

ب - اگر هر دو همسر تغییر جنسیت دهند، ولی یکی جلوتر و دیگری در زمان بعد، در این صورت نیز عقد نکاح باطل می شود؛

ج - اگر تغییر جنسیت در دو همسر همزمان صورت گیرد، زوجیت آن دو بلافاصله فسخ می گردد، ولی می توانند مجدداً در شکل جدید - بعد از تغییر

ص:269


1- (1) ر. ک: احمد مطهری، مستند تحریر الوسیلۀ، ص 199.

جنسیت - عقد ازدواج بخوانند و احتیاط مستحب آن است که صبر کنند تا زمان عِدّه بگذرد.(1) 2. آیت الله ناصر مکارم شیرازی: در پرسش و پاسخ از ایشان چنین آمده است:

پرسش: اگر زن و شوهر با هم در یک زمان تغییر جنسیت دهند، حکم ازدواج قبلی آن ها چیست ؟

پاسخ: اگر تغییر حقیقی باشد، زوجیت بلافاصله فسخ می شود و می توانند مجدداً عقد ازدواج را در شکل جدید بخوانند، ولی احتیاط آن است زمان عدّه بگذرد. (2)3. آیت الله سید علی خامنه ای: در پرسش و پاسخ از ایشان چنین آمده است:

پرسش: اگر زن یا مرد پس از ازدواج، تغییر جنسیت دهد، حکم ازدواج قبلی چگونه است ؟

پاسخ: ازدواج از حال تغییر [جنسیت] باطل می شود.(3) 4. آیت الله لطف الله صافی: وی در این باره می گوید:

... اگر با عمل جراحی، زنی که شوهر دارد مرد شود از همان لحظه، نکاح آن ها باطل می شود.(4) 5. آیت الله حسین علی منتظری در این باره می گوید:

اگر زن و شوهر تغییر جنسیت دهند، عقد باطل می شود. (5)6. آیت الله احمد مطهری: دیدگاه ایشان را در ضمن سه بند می آوریم:

بند الف) تغییر جنسیت زوجه و تبدیل وی به مرد: آیت الله احمد مطهری در مورد تغییر جنسیت زوجه و تبدیل وی به مرد معتقد است که ازدواج وی از زمان تغییر

ص:270


1- (1) غلام حسین خدادادی، احکام پزشکان و بیماران (فتاوی آیت الله فاضل لنکرانی(قدس سره))، ص 141، مسالة 351.
2- (2) ناصر مکارم شیرازی، رسالۀ احکام برای بانوان، تهیه و تنظیم از: ابوالقاسم علیان نژادی، ص 236؛ همو، مجموعۀ استفتاءآت، ج 1، ص 470-472.
3- (3) ر. ک: مرکز تحقیقات فقهی قوۀ قضاییه، گنجینۀ آرای فقهی - قضایی، پاسخ سؤال 5280.
4- (4) ر. ک: مرکز تحقیقات فقهی قوۀ قضاییه، گنجینه آرای فقهی - قضایی، پاسخ سؤال 5868.
5- (5) حسین علی منتظری، رسالۀ استفتاءآت، ج 2، ص 408؛ همو، احکام پزشکی، ص 115.

جنسیت باطل می شود. دلیل ایشان آن است که بعد از تغییر جنسیتِ زوجه به مرد، ازدواج قابلیت بقا و استمرار را از دست می دهد. بنابراین، زوجیت و ازدواج آن دو با یکدیگر، به دلیل از بین رفتن موضوع ازدواج یعنی «وجود مرد و زن» از بین می رود. (1)بند ب) تغییر جنسیت شوهر و تبدیل وی به زن: ایشان در مورد تغییر جنسیت شوهر و تبدیل وی به زن معتقد است که این ازدواج نیز از زمان تغییر جنسیت باطل خواهد بود؛ چون اعتبار شرعی ازدواج به وجود مرد و زن است نه دو مرد. (2)بند ج) تغییر جنسیت غیر همزمان زوجین: نیز ایشان در مورد تغییر جنسیت غیر همزمان (غیر متقارن) زوجین معتقد است این ازدواج باطل است و امکان بقا برای آن وجود ندارد؛ چون اساساً این نکاح از نظر عقلی، شرعی و عرفی فاقد متعلق است.(3) توضیح بیش تر آن که ازدواج یک رابطۀ طرفینی میان زوج و زوجه است. هرگاه یکی از طرفین به تغییر جنسیت روی آورد، این ازدواج فاقد طرف مقابل یا فاقد متعلق است. از این رو، ریسمان ازدواج میان آن دو گسسته می شود. اگر چه طبق فرض، طرف مقابل نیز تغییر جنسیت می دهد، ولی از آن جایی که تغییر جنسیتِ دوم در یک فاصلۀ زمانی صورت پذیرفته است، ازدواجی که در گذشته باطل شده، دگر بار برقراری نمی شود و قابل استصحاب نیست، مگر آن که مجدداً میان آن دو عقد نکاح جدیدی منعقد شود.

7. آیت الله محمد مؤمن: دیدگاه ایشان را درضمن سه بند زیر می آوریم:

بند الف) تغییر جنسیت یکی از زوجین: از نظر ایشان، اگر جنسیت یکی از زن و شوهر تغییر کند، از هنگام پدید آمدن تغییر، عقد نکاح آن دو باطل می شود؛ زیرا باقی ماندن آن دیگر امکان پذیر نیست؛ چرا که ازدواج مرد با مرد و یا زن با زن مشروع نیست.(4)

ص:271


1- (1) ر. ک: احمد مطهری، مستند تحریر الوسیله، ص 192: «لعدم قابلیة بقاء التزویج بعد تغییر جنسیة المراة بالرجل فتنتفی الزوجیة بإنتفاء موضوعها».
2- (2) ر. ک: همان، ص 198: «و ذلک من جهه ارتفاع موضوع الازدواج کما تقدم، حیث إنّ الزواج شرعاً لایعتبر إلاّ بین الرجل و المرأة لا بین الرجلین».
3- (3) ر. ک: همان، ص 199: «ای یبطل النکاح و الزواج من جهۀ عدم امکان بقاء النکاح بدون المتعلق عقلاً و شرعاً و عرفاً».
4- (4) محمد مؤمن، کلمات سدیدۀ فی مسائل جدیدۀ، ص 109-110: «لو تغیرت جنسیۀ أحد الزوجین بطل نکاحهما من حین حدوث التغیر، لعدم إمکان بقائه، فإنّه لا مشروعیة لزواج رجل برجل او إمرأة بإمرأة اخری».

بند ب) تغییر جنسیت غیر همزمان زوجین: از نظر ایشان، اگر جنسیت زن و شوهر تغییر کند و این تغییر، همزمان نباشد، باز هم عقد نکاح این دو باطل می شود. (1)بند ج) تغییر جنسیت همزمان زوجین: اما هرگاه تغییر جنسیت همزمان باشد، در باقی ماندن نکاح آنان اشکال است. نزدیک به صواب این نظریه است که در صورت تغییر جنسیت زن و شوهر به طور همزمان، نکاح باطل می شود، هر چند استاد ما، امام خمینی(ره)، دیدگاه باقی ماندن نکاح را در تحریر الوسیله برگزیده اند. (2)8. آیت الله سید محسن خرازی: دیدگاه ایشان را در ضمن سه بند می آوریم:

بند الف - تغییر جنسیت یکی از زوجین: اگر زنی تغییر جنسیت بدهد و مرد شود، ازدواج از زمان تغییر باطل می شود [و نیز اگر شوهر تغییر جنسیت بدهد، ازدواج باطل می شود].(3) بند ب - تغییر جنسیت غیر همزمان هر دو زوجین: نیز اگر مرد، پس از تغییر جنسیت زن، جنس خود را تغییر دهد، در بطلان ازدواج بحثی وجود ندارد؛ زیرا به مجرد این که زن تغییر جنسیت داد، زوجیت بین آن ها باطل می شود و اگر بعد از تبدیل شدن مرد به زن، بخواهد زوجیت برگرد محتاج دلیل یا عقد جدید هستیم، در حالی که وجود ندارد.(4)

ص:272


1- (1) همان، ص 110، «ولو تغیرت جنسیة کلیهما فکذلک إذا کانا غیر مقارنین».
2- (2) همان، ص 110: «وأمّا إذا تقارنا ففی بقاء نکاحهما - وإن انعکس حکم کل منهما فیترتّب علی الزوجة السابقة أحکام الزوج وعلی الزوج السابق أحکام الزوجة - إشکال..... الأقرب عدم بقاء النکاح و إن استقرب سیدنا الاستاذ الامام الراحل قدّس سرّه فی تحریر الوسیلة بقائه والله العالم».
3- (3) سید محسن خرازی، تغییر الجنس، فقه اهل البیت علیهم السلام (عربی)، ش 23 (پاییز 1379)، ص 247: «لو تزوّجت إمرأة فغیرت جنسها فصارت رجلاً بطل التزویج من حین التغییر؛ لعدم إمکان بقاء الزواج بعد صیرورة المرأة رجلاً؛ فإنّه لا مشروعیة لزواج رجل مع رجل او إمرأة مع مماثلتها فبطل التزویج بعدم بقاء موضوعه». نیز نگاه کنید به: سید شهاب الدین صدر، خلاصه مقالات اولین کنگره پزشکی قانونی کشورهای اسلامی، ص 62.
4- (4) سید محسن خرازی، پیشین: «بل لا کلام فیما إذا غّیر الرجل جنسه بعد تغییر المرأة جنسها؛ فإنّ الزوجیة بینهما صارت باطلة بمجرد تغییر المرأة جنسها، وعودها بعد صیرورة الرجل مرأة محتاج الی دلیل أو عقد جدید و هو مفقود».

ج - تغییر جنسیت همزمان زوجین: اگر تغییر جنسیت در زن و مرد همزمان باشد، استاد بزرگوار ما، امام خمینی می گوید: بعید نمی دانم که ازدواج آن دو باقی باشد، ولی مطلب فوق با اشکال روبه رو است؛ چه این که حقیقت زوجیت مذکور با تغییر جنسیت قطعاً از بین می رود. (1)9. آیت الله سید محمد صدر: ایشان تنها به تغییر زن یا شوهر به تنهایی اشاره کرده اند و در مورد تغییر جنسیت همزمان یا غیر همزمانِ زن و شوهر سخنی بیان نکرده اند. کلام ایشان را در ضمن دو بند می آوریم:

الف - تغییر جنسیت شوهر: با تغییر جنسیت شوهر و تبدیل وی به زن، ارتباط او با زوجه اش قطع می شود و عقد نکاح آن دو باطل می شود، بدون این که نیازمند به طلاق باشد و سزاوار نیست که زوجه اش نسبت به وی تمکین داشته باشد، بلکه عمل جنسی میان آن دو، چه کم یا زیاد، حرام است؛ چون این عمل جنسی، عمل جنسی میان دو زن است. (2)ب - تغییر جنسیت زن (زوجه): نیز اگر زن (زوجه) تغییر جنسیت دهد و تبدیل به مرد شود، زوجیت و ارتباط وی با شوهرش قطع می شود، بدون این که نیازمند طلاق باشد و طبیعی است که جایز نیست برای وی که نسبت به شوهر سابقش تمکین جنسی داشته باشد.(3) 10. آیت الله محمدابراهیم جناتی: ایشان در مورد تغییر جنسیت زن یا شوهر چنین می گوید:

اگر زنی پس از ازدواج تغییر جنسیت دهد و مرد شود ازدواج او از هنگامی که

ص:273


1- (1) سید محسن خرازی، همان، ص 247-248: «و إنّما الکلام فیما إذا تقارن التغییر فیهما فهل یبطل النکاح أو یبقیان علی نکاحهما و إن اختلفت الاحکام، فیجب علی الرجل الفعلی النفقة و علی المرأة الاطاعة ؟ ذهب سیدنا الامام المجاهد قدس سره إلی أنّه لا یبعد بقاء نکاحهما، و إن کان الأحوط تجدید النکاح.... [و لکن] حقیقة الزوجیة المذکورة مقطوعة الارتفاع بتغییر الجنسیة».
2- (2) سید محمد صدر، ماوراء الفقه، ج 6، ص 138: «إمّا عن علاقته بزوجته، فتنقطع العلاقة الزوجیة و یبطل عقدها بدون حاجة إلی طلاق. و لا یستحق علی زوجته التمکین الجنسی کما کان سابقاً، بل یحرم تماماً ماقل منه أو کثر، لانّه عمل جنسی بین إمرأتین».
3- (3) سید محمد صدر، همان، ص 145: «و أمّا زوجها فتبطل الزوجیة معه بدون طلاق، و لا یجوز له التمکین الجنسی لهذا الزوج بطبیعة الحال».

تغییر جنسیت برای او حاصل شد باطل می شود.... هم چنین است حکم مردی که پس از ازدواج با زنی تغییر جنسیت دهد، ازدواجش از هنگامی که تغییر پدید آمد، باطل می شود. (1)11. آیت الله یوسف صانعی: وی در این باره می گوید:

تغییر جنسیت واقعی بعد از ازدواج که باعث ضرر و اذیت دیگری می شود حرام است، لکن با فرض تحقق و تغییر جنسیت، ازدواج از هنگام تغییر باطل می شود.(2) هم چنین ایشان در مورد «تغییر جنسیت همزمان» یا «تغییر جنسیت غیر همزمان» زوجین چنین می گوید:

اگر زن و شوهر هر دو تغییر جنسیت دهند؛ به این ترتیب که زن، مرد و مرد، زن شود، اگر تغییر جنسیت آن دو با هم در یک زمان نباشد، حکم آن مانند سابق است؛ اما اگر هر دو با هم تغییر جنسیت دهند، احوط آن است که مجدداً ازدواج کنند و زن با دیگری ازدواج نکند، مگر این که با اجازۀ طرفین طلاق بگیرد، هر چند که بعید نیست ازدواج آن ها هم چنان برقرار باشد. (3)

جمع بندی و بیان نظریه مختار

از ارکان مسلم ازدواج، وجود «زن و مرد» به عنوان «زوجین» است. هرگاه این امر به هر دلیلی از جمله تغییر جنسیت، مخدوش گردد، ازدواج، باطل می شود. پس وجود «زن و زن» یا «مرد و مرد» به عنوان «زوجین» غیر شرعی است.

پس از ازدواج، گاه مرد تغییر جنسیت می دهد و گاه زن، جنسیت خویش را تغییر می دهد. در هر حال، ازدواج گذشته باطل یا منحل می شود. این مسأله مورد اتفاق فقیهان شیعه است و حتی یک مخالف هم وجود ندارد.

در مواردی، زن و شوهر هر دو تغییر جنسیت می دهند. این نوع تغییر جنسیت، گاه غیر همزمان (غیر متقارن) است؛ یعنی تغییر جنسیت زن و شوهر با یک فاصلۀ زمانی

ص:274


1- (1) محمد ابراهیم جناتی، رساله توضیح المسائل (استفتاءآت)، ج 2، ص 255.
2- (2) یوسف صانعی، استفتاءآت پزشکی، ص 105-106.
3- (3) یوسف صانعی، استفتاءآت پزشکی، ص 105-106؛ همو، مجمع المسائل (استفتاءآت)، ج 1، ص 465.

صورت می پذیرد. برای مثال، زوج در سال اول و زوجه در سال دوم تغییر جنسیت می دهد. این نوع تغییرجنسیت نیز موجب بطلان ازدواج سابق می شود؛ چه این که با تغییر جنسیت اول (مثلاً زوج)، ازدواج سابق باطل می شود و تغییر جنسیت دوم (مثلاً زوجه) تأثیری در حکم مسأله (بطلان نکاح سابق) ندارد. به عبارت دیگر، تغییر جنسیت دوم، تأثیری در ابقای ازدواج سابق ندارد. نهایت آن که زن و شوهر پس از تغییر جنسیت می توانند با یکدیگر مجدداً ازدواج کنند. مطلب فوق، یعنی بطلان نکاح زوجین در تغییر جنسیت غیرهمزمان مورد اتفاق همه فقیهان شیعه است و حتی یک مخالف هم وجود ندارد.

هرگاه زن و شوهر به صورت همزمان تغییر جنسیت دهند (متقارن)، امام خمینی در تحریر الوسیله، بقای ازدواج سابق را ترجیح می دهد و می گوید: بقای نکاح آن دو بعید نیست، ولی احتیاط آن است که ازدواج میان دو، تجدید شود.

اگر چه امام خمینی برای «بقای ازدواج سابق» دلیلی ارائه نداده اند، ولی برخی فقیهان شیعه در توضیح کلام فوق گفته اند که «اصل ازدواج سابق» قابل استصحاب است، اگر چه برخی صفات و خصوصیات زوجین، یعنی صفت «مذکر بودن» و صفت «مؤنث بودن» پس از تغییر جنسیت، تغییر کرده است، ولی این مطلب به اصل ازدواج میان زوجین خللی وارد نمی سازد.

عده ای از فقیهان شیعه، اساساً فرع فوق، یعنی تأثیر تغییر جنسیت همزمان زوجین بر ازدواج سابق را مورد توجه قرار نداده اند. گروهی از فقیهان که فرع فوق را مورد توجه قرار داده اند، خود دو گروهند:

یکی از فقیهان مانند آیت الله یوسف صانعی، همانند امام خمینی معتقد است که: بعید نیست ازدواج آن ها هم چنان برقرار باشد.

اما بقیۀ فقیهان شیعه مانند: آیت الله احمد مطهری، آیت الله محمد مؤمن، آیت الله سید محسن خرازی، آیت الله محمد فاضل لنکرانی(قدس سره) و آیت الله ناصر مکارم شیرازی معتقدند که اساساً «تغییر جنسیت همزمان زوجین» تأثیری در حکم (بطلان ازدواج سابق) ندارد.

ص:275

در هر حال، تغییر جنسیت همزمان زوجین، مانند تغییر جنسیت غیر همزمانِ زوجین، موجب بطلان ازدواج سابق می شود.

یکی از دلایل مطلب فوق این است که ازدواج سابق را نمی توان بدون ملاحظۀ شرایط و ضوابط شرعی استصحاب کرد؛ چون در ازدواج سابق، مرد به عنوان «زوج» به دادن نفقه و مهریه موظف بود، همان طور که زن به عنوان «زوجه» موظف به تمکین بوده است. پس از تغییر جنسیتِ همزمان آن دو، مرد جدید را نمی توان به دادن نفقه و مهریه موظف نمود، همان طور که زن جدید را نمی توان به تمکین موظف نمود؛ چون این امر، یک تعهد و الزام جدید است که اساساً برای آن، عقد یا توافقی صورت نگرفته است و عقد و توافق سابق نیز برای ایجاد الزام جدید کافی نخواهد بود.

بنابراین، ازدواج سابق اساساً باطل و منحل شده و آن دو برای زندگی به عنوان «زن و شوهر» نیازمند عقد جدید هستند (قول مختار).

مبحث دوم: وضعیت ازدواج پس از تغییر جنسیت خنثای مشکل

فرض این است که خنثای مشکل با فرد دیگری ازدواج کرده است. آن گاه خنثای مشکل، تغییر جنسیت داده و به یکی از دوجنس مذکر یا مؤنث تبدیل می شود. این مسأله دارای دو فرض است:

فرض اول - ازدواج خنثای مشکل با یک مرد

فرض دوم - ازدواج خنثای مشکل با یک زن

اکنون باید بررسی کنیم که تغییر جنسیت خنثای مشکل چه تأثیری برازدواج وی دارد. همان طور که پیش تر بیان شد، در مورد «جواز یا عدم جواز ازدواج خنثای مشکل» دو نظر وجود دارد:

نظر مشهور در خنثای مشکل: مشهور فقیهان اسلامی معتقدند از آن جایی که جنسیت واقعی خنثای مشکل معلوم نیست، پس وی شرعاً مجاز به ازدواج نمی باشد، چه این که اگر با مرد ازدواج کند، شاید که وی در واقع مرد باشد و در نتیجه ازدواج وی از قبیل «ازدواج مرد با مرد» باشد، و اگر با زن ازدواج کند، شاید که خنثای مشکل در واقع

ص:276

زن باشد و در نتیجه، ازدواج وی از قبیل «ازدواج زن با زن» باشد که در حرمت آن شکی وجود ندارد.

نظر غیر مشهور در خنثای غیر مشکل: در مقابل نظر مشهور، یک نظر نادر وجود دارد که معتقد است که خنثای مشکل می تواند یک جنسیت را برای خویش انتخاب کند و همین جنسیت تا آخر عمر برای وی حاکم خواهد بود.(1) اکنون با توجه به نظرات مشهور و غیر مشهور، تأثیر تغییر جنسیت خنثای مشکل بر ازدواج وی را مورد بررسی قرار می دهیم:

براساس نظر مشهور، ازدواج خنثای مشکل چه در فرض اول و چه در فرض دوم باطل بوده است؛ چون وی به دلیل ابهام کامل جنسی حق ازدواج با مرد یا زن نداشته است. بنابراین، تغییر جنسیت، تأثیری در مسأله، یعنی بطلان ازدواج سابق ندارد. از این رو، در فرض اول، حتی اگر خنثای مشکل تغییر جنسیت داده و به زن تبدیل شود، ازدواج سابق تصحیح نخواهد شد، بلکه آن دو در وضعیت جدید، برای ادامه زندگی زناشویی، باید عقد نکاح جدیدی را منعقد سازند.

براساس نظر غیر مشهور، اگر خنثای مشکل، جنسیت زنانه را انتخاب کرده، پس ازدواج وی از اول صحیح بوده است؛ حال چنان چه خنثای مشکل تغییر جنسیت داده و به زن تبدیل شود، ازدواج سابق ابقا می شود، ولی اگر به مرد تبدیل شود، ازدواج سابق باطل می شود.

نیز در فرض دوم، اگر خنثای مشکل، جنسیت مردانه را انتخاب کرده است، پس ازدواج وی صحیح بوده است؛ حال چنان چه تغییر جنسیت داده و به مرد تبدیل شود، ازدواج سابق ابقا می شود؛ ولی اگر به زن تبدیل شود، ازدواج سابق باطل می شود.

مبحث سوم: وضعیت ازدواج پس از تغییر جنسیت خنثای غیر مشکل

همان طور که پیش تر بیان شد، «خنثای غیر مشکل» خنثایی است که با توجه به امارات و قرائن شرعی، به یکی از دو جنس مذکر یا مؤنث ملحق می شود. بنابراین، لازم

ص:277


1- (1) ر. ک: سید صادق شیرازی، الفقه و المسائل الطبیة، ص 122.

است جنسیت غالب خنثای غیر مشکل مشخص شود. بر این اساس، گاه خنثای غیر مشکل به مرد ملحق می شود و گاه به زن ملحق می شود.

در حالت اول، وی حق دارد با زن ازدواج کند، و در حالت دوم وی بایستی با مرد ازدواج کند. از این رو، اگر خنثای غیر مشکل که دارای جنسیت غالب مردانه است با مرد ازدواج کند، این ازدواج باطل و بلا اثر است، و چنان چه خنثای غیر مشکل که دارای جنسیت غالب زنانه است، با یک زن ازدواج کند، این ازدواج نیز باطل و بلا اثر است. تنها می توان دو فرض برای «ازدواج صحیح خنثای غیر مشکل» در نظر گرفت:

فرض اول: ازدواج خنثای غیر مشکل (با جنسیت غالب مردانه) با یک زن

فرض دوم: ازدواج خنثای غیر مشکل (با جنسیت غالب زنانه) با یک مرد

اکنون لازم است بررسی کنیم که تغییر جنسیت خنثای غیر مشکل چه تأثیری در ازدواج وی دارد:

در فرض اول، چنان چه خنثای غیر مشکل، تغییر جنسیت داده و به مرد کامل تبدیل گردد، تأثیری در ازدواج وی ندارد. به عبارت دیگر، ازدواج وی هم چنان برقرار است. دلیل آن واضح است؛ چون وی قبل از تغییر جنسیت با توجه به علائم و امارات شرعی به عنوان مرد شناخته شده است و با عمل جراحی تغییر جنسیت نیز به مرد کامل تبدیل شده است. پس ازدواج وی، چه قبل از تغییرجنسیت و چه بعد از آن، با موضوع «مرد و زن» بوده است.

در همین فرض دوم، چنان چه خنثای غیر مشکل، تغییر جنسیت داده و به مرد تبدیل شود، ازدواج سابق وی باطل می شود؛ چون در وضعیت جدید، ازدواج «مرد با مرد» خواهد بود که باطل و غیر شرعی است.

مبحث چهارم: وضعیت ازدواج پس از تغییر جنسیت مرد یا زن به خنثی

می توان این فرض را در نظر گرفت که مرد یا زن پس از تغییر جنسیت به خنثی تبدیل شود. اگرچه به لحاظ مصداق خارجی هیچ کس طالب تغییر جنسیت و تبدیل به خنثی نیست، ولی می توان به عنوان یک فرع فقهی از آن بحث و گفت و گو کرد. به

ص:278

طور کلی می توان فرض های زیر را در نظر گرفت:

فرض اول: تغییر جنسیت مرد به خنثای مشکل

فرض دوم: تغییر جنسیت زن به خنثای مشکل

فرض سوم: تغییر جنسیت مرد به خنثای غیر مشکل:

3-1 - با جنسیت غالب مردانه

3-2 - با جنسیت غالب زنانه

فرض چهارم: تغییر جنسیت زن به خنثای غیرمشکل:

4-1 - با جنسیت غالب زنانه

4-2 - با جنسیت غالب مردانه.

در فرض اول و دوم که مرد یا زن به خنثای مشکل تبدیل می شود، از نظر مشهور فقیهان اسلامی ازدواج سابق باطل خواهد بود؛ چه این که خنثای مشکل دارای ابهام کامل جنسی است و مرد بودن یا زن بودنِ وی معلوم نیست.

البته با فرض این که خنثای مشکل در واقع ملحق به یکی از دو جنس است و طبیعت ثالثه نیست، می توان استصحاب بقای زوجیت نمود و در نتیجه، پس از تغییر جنسیت مرد یا زن به خنثای مشکل، ازدواج سابق همچنان باقی است.

در فرض سوم که مرد به خنثای غیر مشکل تبدیل می شود خود دارای دو حالت است:

حالت 3-1 - مرد در تغییر جنسیت به خنثای غیر مشکل تبدیل شده است که از نظر امارات و قرائن شرعی دارای جنسیت غالب مردانه است. در نتیجه تغییر جنسیت، و در وضعیت جدید، ازدواج «زن با مرد» به وجود می آید. بنابراین، پس از تغییر جنسیت، ازدواج سابق هم چنان برقرار خواهد بود. البته با این توضیح که مرد قبل از تغییر، دارای جنسیت کامل مردانه بود و پس از آن، براساس امارات و قرائن شرعی دارای جنسیت غالب مردانه شده است.

حالت 3-2 - مرد در تغییر جنسیت به خنثای غیر مشکل تبدیل شده است که از

ص:279

نظر امارات شرعی دارای جنسیت غالب زنانه است. پس از تغییر و در وضعیت جدید، شاهد ازدواج «زن با زن» خواهیم بود. بنابراین، تغییر جنسیت موجب بطلان ازدواج سابق خواهد شد.

در فرض چهارم که زن در تغییر جنسیت به خنثای غیر مشکل تبدیل شده است، دارای دو حالت زیر است:

حالت 4-1 - زن در تغییر جنسیت به خنثای غیر مشکل تبدیل شده است که از نظر امارات و قرائن شرعی، وی به زن ملحق شده است. تغییر جنسیت تأثیری در ازدواج سابق ندارد. به عبارت دیگر، ازدواج آن دو هم چنان برقرار است. نهایت آن که، قبل از تغییر جنسیت، زن دارای جنسیت کامل زنانه بود، ولی پس از آن، دارای جنسیت غالب زنانه است.

حالت 4-2 - زن در تغییر جنسیت به خنثای غیر مشکل تبدیل شده است که از نظر امارات شرعی دارای جنسیت غالب مردانه است. پس از تغییر جنسیت و در وضعیت جدید ما شاهد ازدواج «مرد با مرد» خواهیم بود که غیر شرعی است. بنابراین، تغییر جنسیت موجب بطلان ازدواج سابق خواهد شد.

ص:280

فصل دوم: مسألۀ نفقۀ زوجه پس از تغییر جنسیت

طرح بحث:

از نظر اسلام تأمین هزینۀ خانواده و از جمله مخارج شخصی زن (زوجه) به عهدۀ شوهر است، و زن از این نظر هیچ گونه مسؤولیتی ندارد. البته تأمین هزینه های شخصی زن توسط شوهر، اختصاص به موردی ندارد که زن از تأمین آن عاجز باشد، بلکه حتی اگر وی دارای ثروت کلانی هم باشد، الزامی ندارد که از اموال شخصی خود، مخارج و مایحتاج خویشتن را تأمین نماید. وجوب پرداخت نفقه از مسلّمات فقه و حقوق اسلامی است، و مبتنی بر آیات(1) و روایات(2) می باشد.

شرط وجوب نفقه دو چیز است:

1. دایم بودن نکاح

2. تمکین زوجه

یکی از مباحث مهم پس از تغییر جنسیتِ یکی از زوجین، مسألۀ «نفقه زوجه» است.

ص:281


1- (1) بقره ( 2)، آیۀ 232؛ طلاق ( 65)، آیۀ 7.
2- (2) ر. ک: شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، باب 1 از ابواب نفقات.

هرگاه زوج یا زوجه تغییر جنسیت دهد و این تغییر جنسیت، واقعی باشد، طبیعی است که ازدواج سابق باطل می شود. احکام زوجیت، مانند نفقه نیز به تبع انتفای موضوع (ازدواج سابق) از بین می رود. چه این که احکام، دائر مدار موضوعات هستند و با انتفای موضوع، حکم آن نیز از بین می رود. بنابراین، به عنوان یک «قاعدۀ کلی» می توان گفت: هرگاه «نکاح دائم» بوده و علاوه بر آن، تمکین (عدم نشوز) نیز موجود باشد، «وجوب نفقه» به عنوان یک حکم شرعی ثابت است، و هرگاه یکی از آن دوشرط منتفی گردد، وجوب اعطای نفقه نیز مرتفع می شود.

طبیعی است که پس از تغییر جنسیتِ یکی از زوجین، یکی از آن دو شرط یعنی «ازدواج دائم» از بین می رود. بنابراین، نفقه نیز از بیان خواهد رفت. مسألۀ «سقوط نفقه» به دلیل «تغییر جنسیت»، آن قدر بدیهی و روشن است که فقیهان اسلامی از آن ذکری به میان نیاورده اند. اما برای توضیح بیش تر، حالت های مختلف تغییر جنسیت را بیان کرده و مسألۀ «وجوب نفقه» یا «سقوط نفقه» را در ذیل هر حالت توضیح می دهیم:

مبحث اول: تغییر جنسیت و مسألۀ نفقۀ زوجه در عقد دائم

اشاره

به طور کلی می توان گفت: هرگاه پس از ازدواج دائم، تغییر جنسیت روی دهد، در بحث «وجوب نفقه» یا «سقوط نفقه» می توان فروض مختلف را در نظر گرفت، که در ضمن چند گفتار زیر بیان می شود:

گفتار اول: تبدیل مرد به زن: بطلان نکاح و سقوط نفقه

هرگاه پس از ازدواج، مرد تغییر جنسیت دهد و به زن تبدیل گردد، ازدواج سابق باطل، و پرداخت نفقه نیز واجب نخواهد بود.(1) ممکن است این پرسش مطرح شود که پس از تغییر جنسیت و در وضعیت جدید، دربارۀ وجوب یا عدم وجوب نفقه شک و تردید داریم، از آن جایی که قبل از تغییر،

ص:282


1- (1) ر. ک: سید محمد صدر، منهج الصالحین، ج 3، ص 644، مسألۀ 3706: «إذا تحول الرجل الی أمرأة وکان زوجاً..... بطلت نکاحه..... و لم یجب علیه العدة و لانفقة زوجته و لا اولاده».

پرداخت نفقه واجب بود، پس از تغییر نیز، استصحاب وجوب نفقه جاری می کنیم. بنابراین، مرد سابق هم چنان موظف به پرداخت نفقه به زوجه سابق خویش است.

در پاسخ می گوییم: از شرایط اساسی استصحاب، «بقای موضوع» است. در این جا یقین داریم که موضوع «مرد و زن» عوض شده و در وضعیت جدید، شاهد وجود «دو مرد» یا «دو زن» هستیم. بنابراین، حکم نیز عوض شده است و مجالی برای استصحاب وجوب نفقه و سایر احکام زوجیت وجود ندارد. (1)

گفتار دوم: تبدیل زن به مرد: بطلان ازدواج و سقوط نفقه

هرگاه پس از ازدواج، زن تغییر جنسیت دهد و مرد گردد، ازدواج سابق باطل و پرداخت نفقه به عنوان یک حکم شرعی، به دلیل انتفای موضوع (ازدواج سابق) از بین خواهد رفت.(2) به تعبیر دیگر، موضوع وجوب نفقه عبارت بود «زوجه» است، و پس از تغییر جنسیت زن، وی دیگر متصف به عنوان «زوجه» را نیست، و پس از تبدیل قطعی موضوع، مجالی برای استصحاب وجوب نفقه وجود ندارد. (3)

گفتار سوم: تبدیل مرد به خنثای مشکل: بقای ازدواج و استمرار وجوب نفقه

هرگاه مرد تغییر جنسیت دهد و به خنثای مشکل تبدیل گردد، ازدواج سابق باطل خواهد شد؛ زیرا طبق نظر فقیهان اسلامی، خنثای مشکل دارای ابهام کامل جنسی بوده و مرد بودن یا زن بودن وی نامعلوم است. از این رو، ازدواج خنثای مشکل باطل است. پس از تغییر جنسیت، و تبدیل مرد به خنثای مشکل، ازدواج فاقد موضوع «مرد و زن» است؛ چون طبق فرض، جنسیت مرد تغییر کرده و در حال حاضر، مرد بودن یا زن بودنِ وی مشکوک است.

احتمال قوی تر آن است که گفته شود: پس از تغییر جنسیت مرد، و تبدیل وی به

ص:283


1- (1) ر. ک: سید محمد صدر، ماوراء الفقه، ج 6، ص 138 و 145.
2- (2) ر. ک: سید محمد صدر، منهج الصالحین، ج 3، ص 644، مسألۀ 3708: «لو تحولت المرأة الی رجل وکانت زوجه انتفت عنها واجبات الزوجة وحقوقها.... وارتفع وجوب النفقة و حق الحضانة».
3- (3) ر. ک: سید محمد صدر، ماوراء الفقه، ج 6، ص 145.

خنثای مشکل، در مورد مرد بودن یا زن بودن وی شک و تردید داریم؛ در این حالت، وضعیت سابق (مرد بودن) استصحاب می شود. از این رو، وی هم چنان از نظر شرعی مرد محسوب می شود. بنابراین، موضوع ازدواج، یعنی «مرد و زن» پس از تغییر ثابت باقی خواهد ماند. پس خنثای مشکل هم چنان موظف است نفقه زوجه را پرداخت کند.

گفتار چهارم: تبدیل زن به خنثای مشکل: بقای ازدواج و استمرار وجوب نفقه

یک احتمال آن است که ازدواج در اثر تغییر جنسیت زن به خنثای مشکل، باطل شود. بنابراین، پرداخت نفقه به وی واجب نخواهد بود. احتمال دیگر، که خالی از قوت نیست آن است که چون در مرد بودن یا زن بودن خنثای مشکل تردید داریم، حالت سابق (زن بودن) استصحاب می گردد. بنابراین، زوجیت سابق استمرار پیدا کرده و به دنبال آن، پرداخت نفقه به زوجۀ سابق (خنثای مشکل) هم چنان واجب خواهد بود.

گفتار پنجم: تبدیل مرد به خنثای غیرمشکل

بند 1. خنثای مذکر: بقای ازدواج و استمرار وجوب نفقه

بند 2. خنثای مؤنث: بطلان ازدواج و سقوط نفقه

هرگاه مرد به خنثای غیر مشکل تبدیل شود، باید ملاحظه نمود براساس قرائن و امارات شرعی، وی به کدام جنس (مرد یا زن) ملحق است. هرگاه به جنس مرد ملحق باشد (خنثای مذکر)، بنابراین، تغییری در ازدواج سابق پدید نمی آید. نهایت آن که وی قبل از تغییر، مرد کامل بود و پس از تغییر براساس قرائن و شواهد، به مرد ملحق شده است. بنابراین، وی هم چنان موظف به پرداخت نفقه به زوجۀ خویش است.

اما چنان چه وی به خنثای مؤنث تبدیل گردد، یعنی خنثایی که براساس قرائن شرعی، به گروه زنان ملحق است، در این حالت، ازدواج سابق باطل و وجوب اعطای نفقه نیز ساقط است. بنابراین، وی (خنثای مؤنث) موظف به پرداخت نفقه، به زوجۀ سابق خویش نیست.

ص:284

گفتار ششم: تبدیل زن به خنثای غیر مشکل

بند اول: خنثای مؤنث: بقای ازدواج و استمرار وجوب نفقه

بند دوم: خنثای مذکر: بطلان و سقوط نفقه

هرگاه زن تغییر جنسیت داده و به خنثای غیرمشکل، آن هم از نوع خنثای مؤنث تبدیل شود، ازدواج سابق وی برقرار خواهد بود و هم چنان می تواند از زوج خویش مطالبۀ نفقه نماید؛ نهایت این که، وی قبل از تغییر، زن کامل بود و اکنون پس از تغییر جنسیت، از نظر شرعی به زن ملحق شده است.

اما چنان چه وی به خنثای مذکر تبدیل گردد، ازدواج سابق فاقد موضوع «مرد و زن» است؛ چون در وضعیت جدید، ما شاهد «دو مرد» هستیم. بنابراین، ازدواج سابق باطل و پرداخت نفقه نیز واجب نخواهد بود.

گفتار هفتم: تبدیل خنثای غیر مشکل (مذکر)

بند اول - به مذکر: بقای ازدواج و بقای استمرار نفقه

بند دوم - به مؤنث: بطلان ازدواج و سقوط نفقه

در تبدیل خنثای مذکر به مذکر، ازدواج سابق برقرار بوده و وجوب نفقه نیز استمرار دارد؛ نهایت این که شوهر، قبل از تغییر جنسیت، براساس علائم شرعی به گروه مردان (خنثای مذکر) ملحق بود، ولی پس از تغییر، به مرد کامل تبدیل شده است. بنابراین، وی هم چنان موظف به پرداخت نفقه به زوجۀ خویش است.

اما چنان چه خنثای مذکر، به زن تبدیل گردد، ازدواج سابق باطل و وجوب نفقه نیز ساقط می گردد. بنابراین، وی موظف به پرداخت نفقه نیست.

گفتار هشتم: تبدیل خنثای غیرمشکل(مؤنث)

بند اول - به زن: بقای ازدواج و استمرار وجوب نفقه

بند دوم - به مرد: بطلان ازدواج و سقوط نفقه

چنان چه خنثای غیر مشکل، از نوع خنثای مؤنث به زن تبدیل شود، ازدواج سابق

ص:285

برقرار و وجوب نفقه نیز استمرار خواهد داشت. نهایت این که، وی قبل از تغییر، براساس علائم شرعی به زن بودن محکوم شده بود و پس از تغییر، به زن کامل تبدیل شده است. از این رو، وی هم چنان می تواند از زوج خویش، مطالبه نفقه کند.

اما چنان چه خنثای مؤنث به مرد تبدیل شود، ازدواج سابق باطل و وجوب نفقه نیز ساقط می گردد؛ زیرا در وضعیت جدید، موضوع ازدواج به «دو مرد» تبدیل شده است.

شایان ذکر است که تبدیل «خنثای مشکل به مرد یا زن» منشأ آثار فقهی نیست؛ زیرا اساساً ازدواج خنثای مشکل حرام و باطل است و احکام زوجیت مانند: محرمیت، نفقه، تمکین و مانند آن بر این ازدواج ثابت نمی شود. بنابراین، بحث از تبدیل خنثای مشکل به مرد یا زن پس از ازدواج، بی مورد است. نتیجه آن که، اگر خنثای مشکل، تغییر جنسیت دهد و برای مثال، به زن تبدیل شود و طرف مقابل وی، مرد باشد، تأثیری در مطلب نخواهد داشت و ازدواج باطل گذشته را تصحیح نخواهد کرد.

پس از تغییر جنسیت، باید این نکته مورد بررسی و ملاحظه قرار گیرد که آیا «موضوع ازدواج»، یعنی وجود «مرد و زن» تغییر کرده یا نه. پس اگر تغییر کند و برای مثال به «دو مرد» یا «دو زن» تبدیل شود، ازدواج سابق باطل شده و احکام ازدواج و از جمله نفقه نیز منتفی خواهد شد.

در تغییر جنسیت خنثای غیر مشکل نیز باید مطلب فوق مورد توجه قرار گیرد. خنثای غیر مشکل نیز دو گونه است: 1. خنثای مذکر، یعنی خنثی با جنسیتِ غالب مردانه؛ 2. خنثای مؤنث، یعنی خنثی با جنسیت غالب زنانه.

چنان چه خنثای مذکر (که قبلاً با یک زن ازدواج کرده بود) تغییر جنسیت دهد و به مرد کامل تبدیل شود، تأثیری در ازدواج سابقِ وی نخواهد داشت و بنابراین، احکام زوجیت مانند نفقه نیز استمرار خواهد داشت؛ چون پس از تغییر جنسیت، به چیزی تبدیل شده است که قبلاً از نظر شرعی به آن جنسیت ملحق شده بود،(1) ولی چنان چه وی به یک زن تبدیل شود، در وضعیت جدید، به جای وجود «مرد و زن»

ص:286


1- (1) ر. ک: سید محمد صدر، منهج الصالحین، ج 3، ص 644.

ما شاهد وجود «دو زن» خواهیم بود. در نتیجه، ازدواج سابق باطل و احکام زوجیت از جمله نفقه نیز منتفی خواهد شد.

نیز چنان چه خنثای مؤنث (که قبلاً با یک مرد ازدواج کرده بود)، تغییر جنسیت دهد و به زن کامل تبدیل شود، تأثیری در ازدواج سابق وی نخواهد داشت و بنابراین، احکام زوجیت مانند نفقه نیز استمرار خواهد داشت، ولی چنان چه وی به یک مرد تبدیل شود، در وضعیت جدید ما شاهد وجود «دو مرد» به جای «مرد و زن» خواهیم بود. بنابراین، ازدواج به دلیل انتفای موضوع آن، باطل می شود. آیت الله سید محمد صدر در مورد «تغییر جنسیت خنثای غیر مشکل» چنین می گوید:

هرگاه خنثای غیر مشکل، به غیر خنثی تبدیل شود؛ خنثای غیر مشکل از نظر شرعی یا به مرد بودن یا به زن بودن محکوم شده است، که بحث آن در کتاب ارث گذشت، در این هنگام یا این خنثای غیر مشکل، به همان جنسی تبدیل می شود که قبلاً به آن محکوم شده بود، مثل این که خنثای غیر مشکل محکوم به رجولیت (مرد بودن)، به مرد کامل تبدیلِ شود، یا خنثایی که به زن بودن محکوم شده بود، به زن کامل تبدیل شود. در این هنگام، احکام شرعیه ای که قبلاً برای وی ثابت بوده، تغییر نخواهد کرد، ولی اگر به جنس دیگری تبدیل شود که قبلاً تابع آن نبوده، در این حالت مثل این است که مرد به زن، یا زن به مرد تبدیل شده است که قبلاً در مورد آن صحبت شد. (1)

مبحث دوم: تغییر جنسیت و مسألۀ نفقه در عقد موقت

اشاره

هرگاه در عقد موقت، یکی از زوجین تغییر جنسیت دهد، این مسأله چه تأثیری در نفقۀ زوجه خواهد داشت ؟ این مطلب را در ضمن دو گفتار زیر مورد بررسی قرار می دهیم:

ص:287


1- (1) همان، ج 3، ص 644 مسألۀ 3710: «إذا تحولت الخنثی غیر المشکل إلی غیر الخنثی، فالخنثی غیر المشکل هو المحکوم شرعاً بالرجولیة او بالاُنوثة، کما سبق فی کتاب الإرث. فإمّا أن تتحول إلی نفس ما ثبت لها حکمه، کما لو تحول المحکوم بالرجولیة إلی رجل کامل أو المحکوم بالاُنوثه إلی أنثی کامله، لم یتغیر عندئذٍ منها حکم من الأحکام الشرعیة التی کانت ثابتة لها. و إمّا أن تتحول إلی جنس الاخر التی لم تکن تابعة له. فتکون کما لو تحول الرجل إلی إمرأة إو الإمرأة إلی رجل. و قد سبق الحدیث عنها».
گفتار اول: عدم وجوب نفقه در عقد موقت

در عقد موقت، دادن نفقه از سوی زوج به زوجه واجب نسیت. حال چنان چه، یکی از زوجین تغییر جنسیت دهد، طبیعی است که در مسأله نفقه، تغییری به وجود نمی آید؛ چه این که، نفقه از ابتدا بر زوج واجب و لازم نبوده و پس از تغییر جنسیت نیز همین گونه خواهد بود.

گفتار دوم: اشتراط نفقه در عقد موقت

هرگاه زوجه در عقد موقت، به پرداخت نفقه را شرط کند و زوج آن را پذیرفته و براساس آن، عقد موقت منعقد شود، اعطای نفقه همانند عقد دائم واجب خواهد بود. در این حالت، اگر یکی از زوجین تغییر جنسیت دهد، چه تأثیر بر نفقه خواهد گذاشت ؟

طبیعی است که عقد موقت به دلیل تغییر جنسیت، فاقد موضوع شده و بنابراین، باطل خواهد بود. وجوب اعطای نفقه نیز از بین خواهد رفت؛ زیرا «نفقه» به عنوان «شرط» و «عقد موقت» به عنوان «مشروط» است. هرگاه مشروط منتفی گردد، شرط آن نیز از بین خواهد رفت.

به عبارت دیگر، اگر تغییر جنسیت از انواعی باشد که سبب انحلال نکاح موقت نمی شود، وجوب نفقه به موجب شرط ثابت است و در مواردی که نکاح منحل می شود پرداخت نفقه هم منتفی خواهد بود..

جمع بندی و بین نظریه مختار

نفقه از آثار عقد دائم است که در عقد موقت، واجب نیست مگر آن که شرط شده باشد. هرگاه تغییر جنسیت روی دهد، طبیعی است که ازدواج دائم، منحل شده و بنابراین، آثار ازدواج، از جمله وجوب پرداخت نفقه نیز از بین خواهد رفت، ولی هرگاه در تغییر جنسیت، موضوع ازدواج (مرد و زن) از بین نرود، ازدواج سابق هم چنان باقی بوده و بنابراین، وجوب پرداخت نفقه نیز استمرار خواهد داشت.

تغییر جنسیت یکی از زوجین در عقد موقت، تأثیری در نفقه نخواهد داشت؛

ص:288

چه این که پرداخت نفقه از ابتدا واجب نبوده است؛ پس از تغییر جنسیت نیز این گونه خواهد بود. هم چنین اگر از ابتدا عقد موقت مشروط به اعطای نفقه بوده، پس از تغییر جنسیت یکی از زوجین، به دلیل انتفای مشروط، شرط (نفقه) نیز منتفی خواهد شد.

ص:289

ص:290

فصل سوم: تغییر جنسیت و مسأله مهریه زن

طرح بحث

هرگاه یکی از زوجین تغییر جنسیت دهد و به جنس مخالف تبدیل شود، با انحلال ازدواج گذشته، آیا زوجه حق مطالبه مهریه را از شوهر سابق دارد یا این که مهریه با تغییر جنسیت از بین رفته و مرد ملزم به پرداخت آن نمی باشد؟ از طرف دیگر، این پرسش مطرح است هرگاه تغییر جنسیت قبل از مباشرت اتفاق افتد، آیا زوجه مستحق تمام مهریه است یا نصف مهریه ؟

بحث و بررسی درباره مهریه را باید در دو مبحث مورد مطالعه و بررسی قرار داد:

1. تغییر جنسیت و تأثیر آن بر مهریه زوجه در عقد دایم؛

2. تغییر جنسیت و تأثیر آن بر مهریه زوجه در عقد موقت.

مبحث اول: تغییر جنسیت و مسأله مهریه زوجه در عقد دائم

اشاره

هرگاه عقد نکاح دائم منعقد شود و پس از آن، تغییر جنسیت یکی از زوجین واقع شود، طبیعی است که ازدواج سابق منحل می شود، در مورد پرداخت مهریه چهار

ص:291

احتمال (نظریه) وجود دارد، که عبارتند از:

احتمال اول: عدم وجوب پرداخت مهریه مطلقا، چه آمیزش صورت گرفته باشد یا نه، چه زوج تغییر جنسیت داده باشد یا زوجه.

احتمال دوم: وجوب پرداخت مهریه مطلقا، چه آمیزش صورت گرفته باشد یا نه، چه زوج تغییر جنسیت دهد یا زوجه.

احتمال سوم: وجوب پرداخت کل مهریه در صورت نزدیکی و تنصیف آن در صورت عدم آمیزش.

احتمال چهارم: سقوط مهریه در صورت عدم کسب اجازه زوجه از زوج.

اینک هر یک از احتمال های فوق را در ضمن چهار گفتار مورد بررسی قرار می دهیم:

گفتار اول: عدم وجوب پرداخت مهریه مطلقا

احتمال اول آن است که به طور مطلق چیزی بر عهده زوج نیست، چه مباشرت صورت گرفته باشد و چه نه، نیز فرقی نمی کند که زوج تغییر جنسیت دهد یا زوجه. در هر حال، علاوه بر بطلان ازدواج سابق، زوج به پرداخت مهریه توافقی موظف نیست.

دلیل این احتمال را می توان این گونه توجیه کرد: حقیقت ازدواج عبارت است از معاوضه بُضع زن (تمکین) با مهریه، و تغییر جنسیت سبب فسخ این معاوضه می شود و بناچار، هر یک از دو عوض به جای نخست خود باز می گردد و در نتیجه، تمام مهریه، ملک شوهر می گردد. بنابراین، چیزی به عهده او نیست، بلکه اگر وی، پیش از این، مهریه را پرداخت کرده باشد، مهریه یا عوض آن به او برگردانده می شود.(1) در پاسخ باید گفت:

اولاً، حقیقت نکاح معاوضه بُضع زن (تمکین زن) با مهریه نیست، بلکه از دیدگاه خردمندان این است که مرد، شوهر زن، و زن، همسر مرد شود و یا هر کدام همسر دیگری

ص:292


1- (1) ر. ک: محمد مؤمن، کلمات سدیده فی مسائل جدیده، ص 111؛ سید محسن خرازی، تغییر الجنس، فقه اهل البیت(علیه السلام)، ش 23 ( 1379)، ص 252.

باشد و این امر اعتباری به وسیله «ایجاب و قبول» میان آن دو تحقق می یابد. بدین معنا که یکی از آنان همسری را ایجاب می کند و دیگری آن را می پذیرد. قوام نکاح، تنها به «ایجاب و قبول» است و «مهریه» به منزله هدیه ای است که مرد آن را به همسرش اهدا می کند و قانون گذار الهی آن را افزون بر ارکان نکاح، واجب کرده است.(1) بنابراین، نکاح همانند یک داد و ستد نیست که چیزی معاوضه شود و مهریه به عنوان یکی از عوضین محسوب نمی شود. همان طور که پیش تر بیان شد، اگر در عقد نکاح دایم، مهریه ذکر نشود، یا از امور باطل باشد، مانند: خوک و شراب، عقد نکاح صحیح است.(2) حتی اگر عقد نکاح، مشروط به عدم پرداخت مهریه منعقد شده باشد، عقد صحیح است هر چند شرط باطل است.

شاهد بر این امر، آن است که قرآن کریم از بسته شدن نکاح پیش از واجب شدن مهریه سخن گفته است:

لا جُناحَ عَلَیْکُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَریضَةً وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَی الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَی الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعًا بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُحْسِنینَ؛(3)

اگر زنانی را که با آنان نزدیکی نکرده اید و مهری برایشان مقرر نداشته اید، طلاق گویید، گناهی نکرده اید. ولی آن ها را به چیزی در خور بهره مند سازید: توانگر به قدر توان خود و درویش به قدر توان خود. این کاری است شایستة نیکوکاران.

شاهد مثال آن است که در این آیه شریفه، طلاق، پیش از مهریه مقرر شده است و این امر نشان می دهد که نکاح پیش از مهریه بسته شده است و هرگاه مرد، زن را پیش از تعیین مهریه و پیش از نزدیکی با وی طلاق دهد، در اصل مهر بر او واجب نیست؛ هر

ص:293


1- (1) همان.
2- (2) ر. ک: شرح لمعه، ج 2، ص 97، فصل ششم؛ جواهر الکلام، ج 31، ص 30.
3- (3) بقره ( 2)، آیه 236.

چند به شوهر واجب است که زن را به اندازه توان مالی خود بهره مند سازد، توانگر به قدر توان خود و نادار هم به قدر توان خود.

ثانیاً، حتی اگر بپذیریم که حقیقت نکاح عبارت از معاوضه است، ولی این ادّعا را نمی پذیریم که باطل شدن نکاح به سبب تغییر جنسیت، به معنای فسخ آن است؛ زیرا فسخ نکاح، در صورتی قابل پذیرش است که از قبیل فسخ به سبب خیار باشد، ولی در این جا چنین نیست، بلکه انحلال نکاح، بر اثر عدم امکان بقای اعتبار زوجیت است؛ زیرا در این مثال [تغییر جنسیت] آن دو به دو مرد و یا دو زن تبدیل شده اند و دلیلی وجود ندارد بر این که عقد و قرار داد پیشین، از هنگام تغییر جنسیت فسخ شود، بلکه در نهایت این نتیجه به دست می آید که باقی ماندن اعتبار نکاح امکان پذیر نیست.(1) به عبارت دیگر، ماهیت فسخ نکاح با انحلال آن به سبب فقدان موضوع متفاوت است و استرداد عوضین از آثار فسخ نکاح است نه مطلق انحلال ولو به علت فقدان موضوع.

گفتار دوم: وجوب پرداخت مهریه مطلقا

احتمال دوم که عده ای از فقیهان شیعه بدان معتقد شده اند آن است که در صورت تغییر جنسیت و بطلان ازدواج سابق، زوج به پرداخت تمام مهریه موظف است، چه تغییر جنسیت قبل از مباشرت باشد و چه بعد از آن. امام خمینی در این باره می گوید:

لو تزوج امرأه فتغیر جنسها فصارت رجلاً، بطل التزویج من حین التغییر و علیه المهر لودخل بها قبل التغییر، فهل علیه نصفه مع عدم الدخول أو تمامه ؟ فیه إشکال، و الأشبه التمام، و کذا لو تزوجت إمرأة برجل فغیر جنسه بطل التزویج من حین التغییر، و علیه المهر مع الدخول، و کذا مع عدمه علی الأقوی؛(2) اگر زنی ازدواج کند و پس از ازدواج تغییر جنسیت دهد و تبدیل به مرد شود، ازدواج از هنگام تغییر باطل می شود و شوهر در صورت آمیزش قبل از تغییر

ص:294


1- (1) ر. ک: محمد مؤمن قمی، همان، ص 111-112؛ سید محسن خرازی تغییر الجنس، همان، ش 23، ص 253.
2- (2) امام خمینی، تحریر الوسیله، ج 2، ص 559، مسأله 3.

جنسیت، باید تمام مهریه زن را بپردازد و در صورت عدم آمیزش، سقوط نصف مهر مشکل و قول به پرداخت تمام مهریه بهتر است.

هم چنین اگر زنی با مردی ازدواج کند، مرد تغییر جنسیت دهد، ازدواجش از هنگام تغییر باطل می شود و در صورت آمیزش، باید مهریه زن را بدهد و در صورت عدم آمیزش، بنا اقوی باید بپردازد.

با توجه به کلام امام خمینی، بین تغییر جنسیت زوجه و زوج تفاوت وجود دارد، و آن این که اگر زوجه قبل از آمیزش، تغییر جنسیت دهد، «اظهر» (بهتر) آن است که زوج تمام مهریه را پرداخت کند، ولی اگر زوج قبل از آمیزش تغییر جنسیت دهد، بنابر «اقوی»، زوج باید تمام مهریه را بپردازد. به عبارت دیگر، اگر زوج با تغییر جنسیت خویش موجب بطلان ازدواج را فراهم آورد به طریق اولی بایستی تمام مهریه را پرداخت کند.

آیت الله محمد فاضل لنکرانی(قدس سره) در مورد مهریه پس از تغییر جنسیت چنین می گوید:

اگر تغییر جنسیت از طرف زن و با اذن شوهر انجام شود، در صورت عدم آمیزش قبل از تغییر، مهریه زن باید به طور کامل پرداخت شود و احتیاط آن است که مصالحه کنند.

اگر زن بدون اجازه شوهر، اقدام به تغییر جنسیت کرده باشد، در صورتی که باید با اذن شوهر اقدام به این کار می کرد، مرتکب گناه شده است، ولی از مهریه محروم نمی شد و طبق حکم شرعی، تمام مهریه به او می رسد.(1)

با توجه به کلام فوق، عدم کسب اذن از شوهر، تنها حرمت تکلیفی دارد، یعنی زوجه با تغییر جنسیت مرتکب گناه شده است، ولی اثر وضعی ندارد و موجب از بین رفتن مهریه یا تنصیف مهریه نمی شود، یعنی در هر حال، پرداخت کل مهریه واجب است.

آیت الله حسین علی منتظری در این باره می گوید:

... در صورت تحقق دخول، مهر مستقر بر ذمه شوهر می باشد و در صورت عدم دخول، احوط تصالح است.(2)

ص:295


1- (1) غلام حسین خدادادی، احکام پزشکان و بیماران (فتاوای آیت الله فاضل لنکرانی(قدس سره))، ص 352-353.
2- (2) حسین علی منتظری، رسالة استفتاءآت، ج 2، ص 408؛ همو، احکام پزشکی، ص 115.

آیت الله یوسف صانعی از جهت دیگر بین تغییر جنسیت زوج و زوجه تفاوت قائل شده اند. در ابتدا دیدگاه ایشان را می آوریم و آن گاه توضیح مختصری بیان می شود:

اگر زنی با مردی ازدواج کند و مرد تغییر جنسیت دهد، ازدواجش از هنگام تغییر باطل می شود. در صورت آمیزش قبل از تغییر، باید مهریه زن را بدهد و در صورت عدم آمیزش، بنابر اقوی باید بپردازد.(1) با توجه به کلام فوق، بین تغییر جنسیت زوج و زوجه تفاوت است و آن این که: هرگاه مرد تغییر جنسیت دهد، موظف است تمام مهریه را بپردازد، چه تغییر جنسیت بعد از آمیزش باشد و چه قبل از آن؛ اما هرگاه زوجه تغییر جنسیت دهد، به دلیل آن که وی باعث از بین رفتن ازدواج شده است، مهریه زوجه از بین می رود. (2)دلیل احتمال دوم

دلیل اول - ثبوت تمام مهریه به سبب انعقاد عقد نکاح

به مجرد عقد نکاح، مهریه بر ذمه زوج ثابت می شود و هرگاه دخول صورت گیرد، تمام مهریه مستقر می گردد و ازدواج چه بقا داشته باشد و چه نداشته باشد، در هر حال، تمام مهریه به عهده زوج است. پس اگر طلاق واقع شود و یا این که «موضوع ازدواج» به دلیل تغییر جنسیت منتفی گردد، تأثیر در اصل مطلب، یعنی «ثبوت تمام مهریه برای زوجه» ندارد.(3) روایات متعددی دلالت بر استقرار مهریه به سبب دخول دارد که به دو نمونه اشاره می شود:

1. روایت داود بن سرحان: إذا أولجه فقد وجب الغسل و الجلد و الرجم و وجب المهر؛(4) هرگاه دخول صورت گیرد، غسل، تازیانه، سنگسار و مهریه واجب می شود.

ص:296


1- (1) یوسف صانعی، استفتاءآت پزشکی، چ دوم، ص 92-94.
2- (2) توضیح بیش تر در ضمن احتمال چهارم خواهد آمد.
3- (3) ر. ک: احمد مطهری، مستند تحریر الوسیله، (مسائل مستحدثه)، ص 192-193.
4- (4) شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 15، ص 65، باب 54 از ابواب المهور، حدیث 5.

2. روایت محمد بن مسلم: سألت أبا جعفر(علیه السلام): متی یجب المهر؟ قال إذا دخل بها؛(1) محمد بن مسلم می گوید: از امام باقر(علیه السلام) پرسیدیم: چه موقع مهریه واجب می شود؟ فرمود: هرگاه مرد با زن مباشرت کند.

اما در بیان علت این که اگر تغییر جنسیت قبل از دخول باشد، تمام مهریه ثابت است، می توان گفت: مقتضای عقد نکاح این است که تمام مهریه در قبال ازدواج است. این گونه نیست که بخشی از مهریه در قبال دخول باشد. پس مقتضای عقد نکاح، ثبوت تمام مهریه به مجرد عقد قبل از دخول است.

پرسش: بر اساس آیۀ شریفه: «وإن طلقتمو هن من قبل أن تمسوهّن و قد فرضتم لهن فریضته فنصف ما فرضتم إلاّ أن یعفون أو یعفو الذی بیده عقدة النکاح»؛(2) هرگاه طلاق قبل از دخول صورت پذیرد، پرداخت نصف مهریه به عهدۀ زوج است. بنابراین، اگر تغییر جنسیت قبل از دخول صورت پذیرد، تنها پرداخت نصف مهریه بر عهدۀ زوج است.

پاسخ: در بحث مورد نظر، طلاق واقع نشده است، بلکه زوجیت به دلیل تغییر جنسیت، فاقد موضوع شده و ازدواج باطل گشته است. بنابراین، قیاس «تغییر جنسیت» به «طلاق» صحیح نیست، و آیۀ شریفه، تنها در بیان«ثبوت نصف مهریه» به سبب «طلاق قبل از دخول» است. پس به مقتضای عقد نکاح، تمام مهریه به عهدۀ زوج است، ولو این که تغییر جنسیت قبل از دخول واقع شده باشد.(3) صاحب کتاب «جواهر الکلام» فرموده هرگاه طلاق قبل از دخول واقع شود، تنها نصف مهرالمسمی به عهدۀ زوج است و بر این مطلب ادعای «عدم خلاف» و بلکه ادعای «اجماع» کرده است؛(4) اما باید توجه نمود که مورد اجماع صاحب جواهر (معقد

ص:297


1- (1) همان، حدیث 7.
2- (2) بقره ( 2)، آیه 237.
3- (3) ر. ک: احمد مطهری، مستند تحریر الوسیله، ص 195 و 198.
4- (4) محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج 31، ص 80: «اذا طلق قبل الدخول کان علیه نصف المهر المسمی فی العقد او المفروض بعده، بلاخلاف فیه بل الاجماع بقسمیه علیه، مضافاً الی الکتاب و السنۀ.....».

اجماع)، «طلاق قبل از دخول» است و نه چیز دیگر. بنابراین، در بحث مورد نظر، یعنی «تغییر جنسیت قبل از دخول»، باید گفت: به مقتضای عقد نکاح، پرداخت تمام مهریه به عهدۀ زوج است.(1) خلاصه این که حقیقت مهریه، همان طور که در بررسی احتمال اول بیان شد، یک حکم شرعی مترتب بر ازدواج است و زوجه مالک کل مهریه است و می تواند هر گونه تصرفی در آن بنماید و مقتضای قاعدۀ استصحاب این است که مهریه حتی بعد از بطلان عقد، به سبب تغییر جنسیت به ملکیت زن باقی باشد. (2)پاسخ: براساس روایات مستفیض، واجب بودن تمام مهریه به سبب دخول است و هرگاه دخول صورت نگیرد، تمام مهریه ثابت نیست. پس اگر تغییر جنسیت قبل از دخول باشد تمام مهریه ثابت نیست.

1. در صحیحه عبدالله بن سنان، از امام صادق(علیه السلام) روایت شده که گفت:

در حالی که من حضور داشتم، پدرم از آن حضرت دربارۀ مردی پرسید که با زنی ازدواج کرده و این زن هم، بر او وارد شده است، لکن این مرد با او نزدیکی نکرده و به وی دست نیافته، تا این که او را طلاق داده است. آیا این زن باید عدِّه نگه دارد؟

امام(علیه السلام) فرمود: عِدّه از آثار آب [مرد] است. به او گفته شد: اگر مرد در مهبل زن نزدیکی کرده باشد و آب او انزال نشده باشد [چه حکمی دارد]؟

امام(علیه السلام) فرمود: هرگاه با او نزدیکی کند، غسل و مهر و عدّه واجب می شوند.(3)

با وجود آن که مورد پرسش، عِدّه و عامل آن است، امام(علیه السلام) دامنۀ پاسخ را گسترش

ص:298


1- (1) مستند تحریر الوسیلة، ص 195.
2- (2) ر. ک: محمد مهدی کریمی نیا، بررسی فقهی و حقوقی تغییر جنسیت، مجلۀ معرفت، ش 36 ( 1379)، ص 79-80.
3- (3) شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 15، ص 65-66، باب 54 از ابواب المهور، حدیث 1: «فی صحیحة عبدالله بن سنان عن أبی عبدالله(علیه السلام) قال: سأله أبی و أنا حاضر عن رجل تزوّج امرأة، فاُدخلت علیه، و لم یمسّها و لم یصل إلیها حتی طلّقها هل علیها عدّة منه ؟ فقال: إنّما العدّة من الماء، قیل له: فإن کان واقعها فی الفرج و لم ینزل ؟ فقال: إذا أدخله وجب الغسل و المهر و العدّة».

می دهد و بیان می کند که موضوع وجوب هر کدام از مهر و غسل و عدّه یک چیز است و آن نزدیکی و آمیزش است.

2. صحیحة حفص بن البختر عن الصادق(علیه السلام): إذا التقی الختانان وجب المهر والعدة والغسل؛(1) هرگاه به اندازه ختنه گاه داخل شود، مهر و عدّه و غسل واجب می شود.

3. صحیحة داود بن سرحان عن الصادق(علیه السلام): إذا أولجه فقد وجب الغسل والجلدو الرجم ووجب المهر؛(2) هرگاه دخول صورت گیرد غسل، تازیانه، سنگسار کردن و نیز مهر واجب می شوند.

امام(علیه السلام) آشکارا بیان فرموده است: آن چه سبب واجب شدن تمام مهریه می شود عبارت است از: نزدیکی، و هرگاه دخول صورت نگیرد، تمام مهر واجب نخواهد بود. بر این اساس، وقتی بر اثر تغییر جنسیتِ یکی از زن و شوهر، پیش از نزدیکی میان آن دو جدایی افتد، تمام مهر بر شوهر واجب نمی شود.(3) بنابراین، صرف «عقد نکاح» در «ثبوت تمام مهریه» کفایت نمی کند و زوجه چنان چه قبل از مباشرت از زوج جدا شود، خواه طلاق یا به دلیل تغییر جنسیت، حق ندارد بیش از نصف مهریه را دریافت کند.(4) پس روایات یاد شده به «خصوصِ مورد طلاق» انصراف ندارد و روایات در مقام بیان موضوع حکم مهر هستند، همان گونه که موضوع حکم عدّه و غسل و سنگسار را بیان می کنند.(5) از این رو، در بحث مهریه بهتر است قائل به تفصیل شویم؛ بدین ترتیب که اگر

ص:299


1- (1) همان، حدیث 2.
2- (2) همان، حدیث 5.
3- (3) ر. ک: محمد مؤمن، کلمات سدیدۀ فی مسائل جدیدۀ، ص 113.
4- (4) ر. ک: محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج 31، ص 77.
5- (5) ر. ک: محمد مؤمن، پیشین.

تغییر جنسیت پس از نزدیکی باشد، تمام مهر واجب است و اگر پیش از نزدیکی باشد، نصف آن واجب است؛ البته به مقتضای احتیاط بهتر است میان دو طرف مصالحه صورت گیرد.

دلیل دوم: مهریه یعنی اعتبار امری افزون بر زوجیت

دلیل دوم که می توان برای احتمال دوم؛ یعنی وجوب مهریه به صورت مطلق، بیان کرد آن است که مهریه اعتبار کردن چیزی است برای زوجه افزون بر زوجیت. بنابراین، مهر از قبیل شرط ضمن عقد است و هرگاه عقد با این شرط بسته شود و شارع مقدس و نیز عقلا آن را امضا کنند، اقتضای آن این است که زوجه، مالک مهر می شود و قاعدۀ استصحاب ایجاب می کند که این مالکیت، حتی پس از باطل شدن عقد، به سبب تغییر جنسیت و بدون وجود تفاوت میان تمام مهریه و بعض مهریه آن باقی بماند. (1)پاسخ:

پاسخ مطلب فوق از مطالب پیشین روشن می شود و آن این که، براساس روایات مستفیض و بلکه متواتر و نیز شهرت میان فقیهان اسلامی، پرداخت تمام مهریه، در صورت دخول است. از این رو، اگر به دلیل طلاق یا تغییر جنسیتِ یکی از زوجین، میان آن دو جدایی افتد، تنها پرداخت نصف مهریه بر عهدۀ زوج خواهد بود.

دلیل سوم: نمای حاصل بین عقد و طلاق برای زن

در برخی روایات اسلامی آمده است که نمای حاصل بین عقد و طلاق برای زن است، مانند موثقۀ عبید بن زراره که می گوید:

به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: مردی با زنی ازدواج کرد و مهر او را صد گوسفند قرار داد و سپس گوسفندان را به سوی او فرستاد و قبل از نزدیکی او را طلاق داد، در حالی که گوسفندان زاد و ولد کرده بودند. این بچه ها گوسفندها برای چه کسی است ؟ امام(علیه السلام) فرمود: اگر گوسفندان، نزد مرد، حامله بوده اند باید نصف گوسفندان و نصف بچه های آن ها برگردانده شوند و اگر آن

ص:300


1- (1) ر. ک: محمد مؤمن، کلمات سدیدۀ فی مسائل جدیدۀ، ص 111.

زمان حامله نبوده اند، نصف گوسفندان برگردانده می شوند؛ اما هیچ کدام از بچه ها برگردانده نمی شوند.(1)

در حدیث فوق، ظاهر لفظ «رجوع» مالکیت زن به مجرد عقد است و وقتی به مجرد عقد، مالک مهر شد، هرگاه بعد از تغییر جنسیت شک کنیم آیا ملکیت او بر مهر باقی مانده یا خیر، مقتضای استصحاب بقای مهر در ملکیت اوست بدون تفصیل بین آمیزش قبل از تغییر جنسیت یا عدم آن.(2) توضیح آن که اگر تغییر جنسیت بعد از آمیزش باشد مطلب فوق بحثی ندارد؛ زیرا با عقد، مهریه ملک زن می شود و با آمیزش، تمام آن در مِلک زن استقرار پیدا می کند و هیچ سببی برای انتفای آن وجود ندارد، بلکه اگر آمیزش هم نکرده باشد، مطلب از این قرار است؛ زیرا گفتیم که مهر به مقتضای عقد است و بعد از تغییر جنسیت به مقتضای استصحاب نیز هم چنان در مِلک زن باقی است و هیچ دلیلی برای الحاق تغییر جنسیت به طلاق درتفصیل دادن بین آمیزش و تمام مهر و عدم آن و نصف مهر، وجود ندارد؛ زیرا ادله، مخصوص طلاق است و شامل فرض تغییر جنسیت نمی شود. (3)پاسخ:

مقتضای این که در روایات وجوب جمیع مهر منوط به نزدیکی شده این است که اگر تغییر جنسیت قبل از نزدیکی باشد، جمیع مهر واجب نیست. (4)

گفتار سوم: وجوب پرداخت کل مهر در صورت نزدیکی و تنصیف در غیر نزدیکی

احتمال سوم در مورد مهریه آن است که گفته شود: هرگاه تغییر جنسیتِ یکی از

ص:301


1- (1) کلینی، الکافی، ج 6، ص 106، حدیث 4. «قلت لأبی عبدالله(علیه السلام): رجل تزوّج امرأة علی مأة شاة، ثم ساق إلیها الغنم، ثمّ طلّقها قبل أن یدخل بها و قد ولدت الغنم، قال(علیه السلام): إن کانت الغنم حملت عنده رجع بنصفها و نصف أولادها، و إن لم یکن الحمل عنده رجع بنصفها و لم یرجع من الأولاد بشئ».
2- (2) سید محسن خرازی، تغییر الجنس، فقه اهل البیت(علیه السلام)، عربی، ش 23 ( 1379)، ص 249.
3- (3) همان، ص 249.
4- (4) همان، ص 249.

زوجین، پس از مباشرت صورت گیرد، پرداخت تمام مهریه به عهدۀ زوج سابق است و هرگاه تغییر قبل مباشرت صورت گیرد، تنها پرداخت نصف مهریه بر عهدۀ زوج است و چنان چه زوجه، بیش از نصف را دریافت کرده است، لازم است مازاد را به زوج سابق بازگرداند.

در ادامه به کلام چند تن از فقیهان شیعه در این باره اشاره می شود:

آیت الله محمد مؤمن می گوید:

اظهر آن است که تفصیل داده شود بین آن جایی که تغییر جنسیت بعد از دخول است، پس پرداخت تمام مهر واجب است و آن جایی که تغییر قبل از دخول است پس نصف مهریه واجب است و احتیاط آن است که مصالحه کنند.(1) آیت الله محمد ابراهیم جناتی می گوید:

اگر زنی پس از ازدواج تغییر جنسیت دهد و مرد شود، ازدواج او از هنگامی که تغییر جنسیت برای او حاصل شد، باطل می شود و مرد باید نصف مهر را - در صورتی که با او آمیزش نکرده باشد - یا تمام مهر را - در صورتی که با او آمیزش کرده باشد - به وی بپردازد. هم چنین است حکم مردی که پس از ازدواج با زنی تغییر جنسیت دهد، ازدواجش از هنگامی که تغییر پدید آمد، باطل می شود و در صورت آمیزش تمام مهر و در غیر این صورت، نصف مهر را باید به او بدهد. (2)دلیل احتمال سوم

با توجه به توضیح دلیل احتمال دوم و نیز پاسخ آن، احتمال سوم تقویت می شود. خلاصۀ مطلب آن است که بر اساس روایات متواتر و نیز شهرت فتوایی، پرداخت تمام مهریه به سبب دخول است. پس هرگاه زوجین قبل از دخول، به دلیل طلاق یا تغییر جنسیت از یکدیگر جدا شوند، تنها پرداخت نصف مهریه واجب

ص:302


1- (1) آیت الله محمد مؤمن، کلمات سدیدۀ فی مسائل جدیدۀ، ص 114: «فالاظهر هو التفصیل بین أن یکون التغیر بعد الدخول فیجب جمیع المهر و أن یکون قبله فنصفه، و طریق الاحتیاط التصالح، و الله العالم».
2- (2) آیت الله محمد ابراهیم جناتی، رسالۀ توضیح المسائل (استفتاءآت)، ج 2، ص 255.

خواهد بود و هرگاه عمل جراحی تغییر جنسیت پس از دخول باشد، پرداخت تمام مهریه واجب خواهد بود.

قانون مدنی ایران به تبعیت از مشهور فقه، پرداخت کل مهریه را منوط به دخول می داند. در ماده 1092 قانون مدنی چنین آمده است:

هرگاه شوهر قبل از نزدیکی زن خود را طلاق دهد، زن مستحق نصف مهر خواهد بود و اگر شوهر بیش از نصف مهر را قبلاً داده باشد حق دارد مازاد از نصف را عیناً یا مثلاً یا قیمتاً استرداد کند.

مفهوم مخالف مادة فوق این است که هرگاه شوهر پس از نزدیکی، زن خود را طلاق دهد موظف است کل مهر او را پرداخت نماید.

گفتار چهارم: سقوط مهریه در صورت عدم کسب اجازۀ زوجه از زوج
اشاره

براساس این احتمال، اگر تغییر جنسیت از سوی زوجه و بدون رضایت زوج صورت پذیرد، چیزی بر عهدۀ زوج نیست، ولی اگر زوج تغییر جنسیت دهد، بایستی مهریه زوجه را پرداخت کند. البته اگر تغییر زوج، پس از مباشرت باشد، تنها نصف مهریه بر عهدۀ وی خواهد بود.

آیت الله یوسف صانعی که از دیدگاه فوق پیروی می کند، در این باره می گوید:

تغییر جنسیت واقعی بعد از ازدواج که باعث ضرر و اذیت دیگری می شود، حرام است، لکن با فرض تحقق و تغییر جنسیت، ازدواج از هنگام تغییر باطل می شود و زوج بدهکار مهر، هر چند بعد از دخول، نمی باشد و این خود زوجه است که سبب استدامه مهر را که همان استدامه عقد است، از بین برده و مورد مانند جایی است که زوجه ای سبب حرمت خود بر شوهرش به وسیله رضاع گردد؛ و به هر حال، بطلان هر عقدی مستلزم برگشت به حال سابق و قبل العقد می باشد و این گونه موارد غیر از باب طلاق و جدا شدن زن و مرد از حین طلاق است.(1)

ص:303


1- (1) یوسف صانعی، مجمع المسائل، استفتاءآت، ج 1، ص 465؛ همو، استفتاءآت پزشکی، ج چهارم، ص 105-106.

دلیل احتمال چهارم

دلیل اول: تغییر جنسیت زوجه موجب ضرر مالی بر زوج است:

دلیل کلام فوق را این گونه می توان توضیح داد که شوهر، بدین منظور اقدام به ازدواج و دادن مهرکرده که همسری داشته باشد که با او زندگی کند. بنابراین، کسی که همسر او را از دستش خارج کرده و او را تنها گذاشته، نوعی ضرر مالی بر وی وارد کرده است که موجب ضمان می شود؛ از این رو، همسری که اقدام به تغییر جنسیت خود کرده، ضامن مهر است و اگر مهر را پیش از این دریافت کرده، باید آن را رد کند و اگر هنوز آن را نگرفته، نباید بگیرد.(1) پاسخ: هرگاه عقد ازدواج به طور صحیح و با تمام خصوصیاتش انجام شود، ایجاب می کند که زن به صرف اجرای عقد ازدواج، تمام مهر را مالک شود و مهر، پس از جاری شدن عقد، بر عهدۀ شوهر واجب می گردد، در حالی که فرض این است که فرد اقدام کننده بر تغییر جنسیت ( زن) مالی را تلف نکرده است. بنابراین، ضمانت زوجه، بلا وجه است.(2)

به عبارت دیگر، هر چند زوجه با تغییر جنسیت خویش، موجب از بین رفتن «زوجیت» شده است، ولی «زوجیت» مال نیست و بنابراین، با از بین رفتن آن، ضمان به عهدۀ زوجه نمی آید. در هر حال، پرداخت مهریه واجب است، چه تغییر جنسیت زوجه با رضایت زوج صورت گرفته باشد و یا بدون رضایت آن به وسیلۀ تغییر جنسیت، موضوع عقد دچار اختلال شده است و نه خود عقد و مقتضای عقد، مالکیت زن نسبت به همۀ مهر است.(3) براساس ماده 1082(4) قانون مدنی ایران، مقتضای عقد ازدواج این است که زن به مجرد عقد، مالک جمیع مهریه می گردد و فرض هم این است که زن با اقدام به

ص:304


1- (1) ر. ک: محمد مؤمن، کلمات سدیدۀ فی مسائل جدیدۀ، ص 114.
2- (2) ر. ک: همان.
3- (3) ر. ک: سید محسن خرازی، تغییر الجنس، فقه اهل البیت(علیه السلام)، عربی، ش 23 ( 1379)، ص 253.
4- (4) مادۀ 1082: «به مجرد عقد، زن مالک مهر می شود و می تواند هر نوع تصرفی که بخواهد در آن بنماید».

تغییر جنسیت، حقیقتاً مالی را از شوهر تلف ننموده است؛ مثلاً ملکی را تصرف نکرده، یا باغی را ویران نساخته، بلکه صرفاً در بدن خود تغییری به وجود آورده است، کما این که اگر زن از دنیا می رفت، یا حتی اگر خودکشی می کرد، مهریه ساقط نمی شد.

جمع بندی و بیان نظریه مختار

در بحث تغییر جنسیت و مسألۀ مهریه، در مجموع چهار احتمال یا نظریه بیان شد. با دقت در دلایل و اشکالات وارد بر هر نظریه، به نظر می رسد که نظریۀ اول، یعنی «عدم وجوب پرداخت مهریه» واضح البطلان است و نظریۀ چهارم نیز از قوت کافی برخوردار نیست. از میان دو نظریۀ دوم و سوم، به نظر می رسد که نظریۀ سوم (پرداخت کل مهریه در صورت دخول و پرداخت نصف در صورت عدم دخول) متقن تر و موافق نظر مشهور فقیهان اسلامی و روایات کثیره است. با این وجود، نظریۀ دوم (لزوم پرداخت کل مهریه مطلقا) خالی از قوت نیست و البته همان طور که برخی فقیهان شیعه بیان کرده اند، احتیاط آن است که زوجین در مسألۀ مهریه پس از تغییر جنسیتِ یکی از زوجین، با یکدیگر مصالح کنند.

مبحث دوم: تغییر جنسیت و مسألۀ مهریه در عقد موقت

اشاره

یکی از تمایزهای اصلی نکاح موقت با نکاح دایم این است که مهر در نکاح دایم، رکن اصلی نیست، ولی در نکاح موقت، رکن اصلی محسوب است و از این رو، چنان چه در عقد موقت، مهر ذکر نشود نکاح باطل است. مبانی فقهی این وجه تمایز، آن است که نکاح موقت، به موجب روایات و نصوص واصله، هر چند از مصادیق اجاره نیست و از جهاتی با اجاره متفاوت است، ولی مشابهت زیادی با اجاره دارد و از این رو، مهریه در آن به منزلۀ عوض در اجاره است و بنابراین، شرط صحت است. از جمله آن که امام(علیه السلام) می فرماید: إنَّهُنَّ مُستأجراتٌ(1) ، یعنی زنانی که

ص:305


1- (1) شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، باب 4 از ابواب متعه، حدیث 2.

به نکاح موقت در می آیند (گویی) اجیر شده اند و به این مضمون روایات متعددی وارد شده است.(1) در هر حال، هرگاه ازدواج موقت بین مرد و زنی منعقد شود و یکی از زوجین تغییر جنسیت دهد، وضعیت مهریه چگونه خواهد بود. این مسأله را در دو گفتار زیر بررسی می کنیم:

گفتار اول: تغییر جنسیت زوج در عقد موقت و مسألۀ مهریه

برای مثال، ازدواج موقت میان مرد و زنی برای مدت شش ماه و به مهریۀ شش عدد سکه منعقد شده است. آن گاه مرد پس از اتمام ماه سوم، تغییر جنسیت می دهد. طبیعی است که ازدواج موقت باطل می شود؛ چون موضوع ازدواج که «مرد و زن» بوده، به «دو زن» تبدیل شده است. هم چنین مرد سابق موظف است تمام مهریه را به زوجۀ سابق خویش پرداخت کند؛ چه این که وی خودش موجب بطلان ازدواج گشته است و موضوع ازدواج با تغییر جنسیت او از بین رفته است و زوجه در از بین بردن موضوع ازدواج، نقشی نداشته است. تغییر جنسیت زوج، مانند انصراف زوج از ادامۀ ازدواج موقت و یا بذل مدت می باشد. هرگاه زوج در عقد موقت، بقیۀ مدت را بذل کند و به ازدواج موقت خاتمه دهد، موظف است مهریۀ بقیۀ ایام را نیز به زوجه پرداخت کند. و هرگاه قبل از دخول، مدت را ببخشد و از ازدواج موقت منصرف گردد، باید نصف مهریه را پرداخت کند. (2)

گفتار دوم: تغییر جنسیت زوجه در عقد موقت و مسألۀ مهریه
اشاره

هرگاه زوجه بدون کسب اجازه و توافق با زوج، تغییر جنسیت دهد، چه تأثیری در مهریه دارد؟ می توان گفت: ظاهراً ازدواج موقت به مقتضای روایات اسلامی از «معاوضات» است. به چند روایت در این باره اشاره می شود:

ص:306


1- (1) آیت الله محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج 30، ص 162.
2- (2) همان، ج 30، ص 166؛ تحریر الوسیله، ج 2، ص 289؛ الحدائق الناضرة، ج 5، ص 155 به بعد.

الف - روایت عبید بن زراره از پدرش:

به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: آیا ازدواج موقت تا چهار زن جایز است ؟ فرمود:

تزوج منهنّ الفاً فإنّهنَّ مستأجرات؛(1)

با هزار زن ازدواج کن؛ زیرا چنین زنانی، مستأجر شما هستند.

ب - روایت محمد بن مسلم از امام باقر(علیه السلام)، در مورد ازدواج موقت:

لیست من الأربع؛ لأنّها لا تطلق و لا ترث (و لا تورث)، و إنّما هی مستأجرۀ؛(2)

ازدواج موقت منحصر به چهار زن نیست؛ زیرا آن ها طلاق داده نمی شوند و ارث نمی برند (و از آن ها نیز ارث نمی برند.) همانا چنین زنانی مستاجر هستند.

در هر حال، عقد موقت - چه به صورت تنزیلی یا حقیقی - از مصادیق اجاره محسوب می شود و مهریه از ارکان مهم عقد موقت است، به گونه ای که اگر مهریه وجود نداشته باشد، یا مهریه باطل باشد (مثل شراب و خوک) یا مهریه مِلک غیر باشد، عقد موقت باطل خواهد بود، در حالی که در عقد دایم، اگر مهریه ذکر نشود یا عقد دایم مشروط به عدم مهریه منعقد شود، عقد دایم صحیح است، اگر چه شرط آن باطل است.

شاهد دیگر در اهمیت مهریه در عقد موقت آن است که فقیهان شیعه معتقدند چنان چه در عقد موقت، زوجه در بخشی از مدت، تخلف ورزد و از تمکین خودداری نماید، به همان نسبت از مقدار مهریه کاسته می شود.(3) نیز بسیاری از فقیهان شیعه در ازدواج موقت، مرگ زن در اثناء مدت عقد قبل از وقوع نزدیکی را موجب تنصیف مهر دانسته اند و مرگ زوجه پس از نزدیکی را موجب سقوط میزانی از مهر به نسبت کل مدت عقد می دانند.(4) از نظر حقوق دانان نیز هرگاه زوجه در عقد موقت بعد از نزدیکی تمکین نکند، زوج

ص:307


1- (1) جامع الاحادیث، ج 21، ص 24.
2- (2) همان، ص 23.
3- (3) محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج 3، ص 168؛ تحریر الوسیله، ج 2، ص 289.
4- (4) همان، ج 30، ص 169.

می تواند به نسبت مدت باقی مانده از مهر او کم کند.(1)

بنابراین، در ازدواج موقت به مدت تخلف از مهر برگردانده می شود؛ از این رو، اگر زن تغییر جنسیت دهد، بر او واجب است که به مقدار زمان تخلف، مهر را برگرداند. البته اگر زوجه با اجازۀ زوج در عقد موقت، تغییر جنسیت داده باشد، ضامن نیست؛ زیرا در این صورت، خود شوهر بر آن اقدام کرده است و شاید اجازه دادن او به ابراء و بخشیدن مدت برگردد. (2)

جمع بندی و بیان نظریۀ مختار

مهریه در عقد موقت بر خلاف عقد دایم، از ارکان مهم عقد می باشد و عقد موقت از «معاوضات» و یا شبیه «اجاره» می باشد که براساس آن، «مهریه» در مقابل «بُضع زن» یا تمکین زوجه است. هرگاه به این رکن مهم، یعنی مهریه خلل وارد شود (مثلاً مهریه ذکر نشود)، عقد موقت باطل است و اگر زوجه در بخشی از مدت عقد موقت، تمکین نکند، به همان میزان از مهریه کاسته می شود، ولی اگر زوج در عقد موقت، بقیۀ مدت را بذل کند، باید تمام مهریه را پرداخت کند. براین اساس، اگر زوج در عقد موقت، تغییر جنسیت دهد، بایستی تمام مهریه را پرداخت کند؛ گویا که مدت را بذل کرده و از ادامۀ زندگی منصرف شده است و اگر زوجه در عقد موقت، تغییر جنسیت دهد، به مقدار زمان تخلف، از میزان مهریه کاسته می شود.

ص:308


1- (1) سید مصطفی محقق داماد، حقوق خانواده، ص 320.
2- (2) ر. ک: سید محسن خرازی، همان، فقه اهل البیت(علیه السلام)، عربی، ش 23، ص 255.

فصل چهارم: تغییر جنسیت و مسالۀ عدّه

طرح بحث

عِدّه در اصطلاح فقهی عبارت است از: مدتی که زن آزاد پس از جدایی از شوهر یا کسی که اشتباهاً با او نزدیکی کرده در حالت انتظار است؛ حال فرقی نمی کند علت جدایی طلاق باشد، یا فسخ نکاح یا موت یا بذل مدت و یا انقضای آن. و علت نگه داشتن عِدّه برای زنی که رابطۀ زوجیت او منحل شده، جلوگیری از اختلاط نسب است.(1) از تعریف عِدّه معلوم می گردد که نزدیکی ناشی از زنا، عِدّه ندارد، هر چند حامله باشد، ولی وطی به شبهه عدّه دارد، خواه شوهر داشته باشد یا خیر، و خواه شبهه، طرفینی باشد یا از طرف واطی.(2) قانون مدنی ایران در تعریف عدّه چنین می گوید:

عِدّه عبارت است از مدتی که تا انقضای آن، زنی که عقد نکاح او منحل شده

ص:309


1- (1) ر. ک: سید مصطفی محقق داماد، حقوق خانواده، ص 447.
2- (2) ر. ک: محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج 32، ص 264؛ امام خمینی، تحریر الوسیله، ج 2، ص 344.

است، نمی تواند شوهر دیگر اختیار کند.(1)

یکی از پرسش های مطرح در بحث تغییر جنسیتِ یکی از زوجین، مسألۀ لزوم یا عدم لزوم عِدّه پس از تغییرجنسیتِ یکی از آن دو است. آیا پس از تغییر جنسیت و بطلان نکاح سابق، عده (مانند: عِدّۀ طلاق یا عِدّۀ فسخ) لازم است یا خیر؟

این مسأله را در سه مبحث زیر مورد بررسی قرار می دهیم:

مبحث اول: تغییر جنسیت زوجه و مسألۀ عدّه

هرگاه زوجه به هر دلیلی تغییر جنسیت دهد و به مرد تبدیل شود، چنان چه این فرد قصد ازدواج فوری داشته باشد، می تواند ازدواج کند، یا این که باید عده طلاق یا فسخ نکاح نگه دارد؟

البته عدۀ طلاق یا عدۀ فسخ در صورتی است که بین زوجین قبل از تغییر جنسیت آمیزش صورت گرفته باشد، ولی اگر قبل از تغییر، مباشرتی نبوده، لزوم عده منتفی می گردد.

توضیح بیش تر آن که، اگر زوجین به دلیل طلاق یا فسخ نکاح یا انفساخ از یکدیگر جدا شوند، از دو حالت خارج نیست: یا این که قبلاً میان آن دو آمیزش وجود داشته یا نه. در صورت اول، زوجه لازم است پس از جدایی به مدت سه طهر یا سه ماه، از ازدواج مجدد خودداری کند و پس از اتمام مدت عده، مجاز به ازدواج مجدد است، اما چنان چه قبل از جدایی میان آن دو مباشرتی نبوده و آن گاه به دلیل طلاق یا فسخ از یکدیگر جدا شوند، زن می تواند بلافاصله با مرد دیگری ازدواج مجدد نماید و سپری کردن دوران عِدّه، لزومی ندارد. البته «عدۀ وفات» در هر حال لازم است، چه میان آن دو مباشرتی صورت گرفته باشد یا نه.

با این توضیح، این پرسش مطرح است چنان چه میان زوجین که قبلاً آمیزش صورت

گرفته و زوجه تغییر جنسیت داده، آیا نگه داشتن عده (مانند: عدۀ طلاق یا عدۀ فسخ)

ص:310


1- (1) قانون مدنی ایران، مادۀ 1150.

لازم است یا وی پس از تغییر جنسیت می تواند با جنس مخالف ازدواج کند؟

در پاسخ می گوییم: نگه داشتن عده لازم نیست و زن پس از تغییر جنسیت می تواند بلافاصله با جنس مخالف ازدواج کند.

برای اثبات ادعای فوق باید گفت: عده و احکام دیگر مانند حیض و نفاس از احکام ویژۀ زنان است و وجوب این عناوین از نظر حدوث و بقا دائر مدار وجود «زن» است. پس وقتی «زن» به دلیل تغییر جنسیت از «زن بودن» خارج گردد و تبدیل به مرد شود، لامحاله عِدّه نیز ساقط می گردد.(1) به عبارت دیگر، حکم عده، بدون تردید از احکامی است که به زنان اختصاص دارد و احتمال ثبوت آن بر مردان وجود ندارد. بنابراین، به صرف این که زن به مرد تغییر جنسیت پیدا کرد، از تحت موضوع حکم خارجی می شود و وجوب نگه داشتن عدّه از عهدۀ وی ساقط می گردد،(2) و معنا ندارد با از بین رفتن موضوع، حکم باقی باشد؛ چنان چه سایر احکام نیز با منتفی شدن موضوعشان باقی نمی مانند، مانند: حرمت نگاه کردن به او و وجوب پوشش بر او.(3) آیت الله سید محمّد صدر می گوید:

تردیدی نیست که زوجه پس از تغییر جنسیت، مشمول «احکام مردان» می گردد و «احکام زنان» از وی برداشته می شود. (4)

مبحث دوّم: تغییر جنسیت زوج (شوهر) و مسألۀ عِدّه

اگر شوهر، تغییر جنسیت دهد و به زن تبدیل شود، طبیعی است که ازدواج سابق وی

منحل می گردد، ولی وی به عنوان «زن»، آیا موظف به نگه داشتن عدّه است یا نه ؟

ص:311


1- (1) ر. ک: احمد مطهری، مستند تحریر الوسیله، ص 200: «لانّ العدة و الحیض و النفاس و غیرها من احکام النساء، فوجوبها حدوثاً و بقاءًا دائر مدار کونها امرأة، فمع زوال المرأة عن کونها مرأة یسقط حکم العدة لا محالة».
2- (2) ر. ک: محمد مؤمن، کلمات سدیدۀ فی مسائل جدیدۀ، ص 115.
3- (3) ر. ک: سید محسن خرازی، تغییر الجنسیة، فقه اهل البیت علیهم السلام، عربی، ش 23، ص 254.
4- (4) سید محمد صدر، ماوراء الفقه، ج 6، ص 144: «لا شک أنّها بعد التحول تصبح مشمولة لاحکام الرجال و تنتفی عنها أحکام المرأة».

این مسأله، یعنی تبدیل مرد به زن، تنها مورد توجه یک تن از فقیهان شیعه قرار گرفته است.

آیت الله سید محمد صدر معتقد است نگه داشتن عده لازم نیست. وی می گوید:

هرگاه مرد (شوهر) به زن تبدیل شود، ازدواجش باطل می شود و نگه داشتن عدّه بر وی واجب نیست.(1) دلیل مطلب آن است که هر گاه میان زوجین مباشرت صورت گرفته باشد، نگه داشتن عده واجب می گردد، و فرض این است که شوهر به زن تبدیل گشته و وی (زن) پس از تغییر جنسیت، هنوز مباشرتی نداشته تا عده بر وی واجب باشد. از این رو، وی می تواند فوراً با جنس مخالف ازدواج کند. آیت الله سید محمد صدر در این باره چنین می گوید:

هنگامی که پس از تغییر جنسیتِ شوهر (تبدیل وی به زن) ازدواج منتفی گشت، عده بر وی واجب نیست؛ چون به طور قطع، وی «زوجۀ مدخول بها» نبوده است. پس وی این حق را دارد فوراً (و بدون نگه داشتن عده) با هر مردی که می خواهد ازدواج کند.(2) پرسش دیگر آن است که هرگاه انحلال نکاح در اثر تغییر جنسیت زوج باشد، عدّه بر زن (زوجه) لازم است یا خیر؟ بی شک پاسخ مثبت است. چون فرض این است که زوجه قبلا با زوج مباشرت داشته است و اکنون به دلیل تغییر جنسیت شوهرش، از وی جدا شده است. طبیعی است وی برای ازدواج مجدد باید عده نگاه دارد.

مبحث سوم: تغییر جنسیت زوجه در زمان عده

هرگاه زن در دوران عده باشد، مانند: عدۀ طلاق یا عدۀ فسخ یا عدۀ وفات، و در این

هنگام تغییر جنسیت دهد، آیا لازم است ازدواج مجدد وی، پس اتمام عده باشد، یا وی

ص:312


1- (1) سید محمد صدر، منهج الصالحین، ج 3، ص 644، مسألۀ 3706: «إذا تحول الرجل إلی إمرأة و کان زوجا.... بطل نکاحه...... و لم تجب علیه العدة».
2- (2) سید محمد صدر، ماوراء الفقه، ج 6، ص 138: «و إذا انتفی النکاح مع زوجته بعد التحول فلا یجب علیها العدة لأنّها لیست زوجة مدخولاً بها جزماً، بل لها أن تتزوج من تشاء من الرجال فوراً إن إرادت».

می تواند فوراً ازدواج کند؟ امام خمینی(ره) در این باره چنین می گوید:

لو تغیر جنس المرأة فی زمان عدّتها سقطت العدة حتی عدة الوفاة؛(1)

اگر زنی در زمان عِدّه تغییر جنسیت دهد، عِدّه اش ساقط می شود حتی عِدّه وفات.

این که عده در این هنگام ساقط است، به دلیل تبدّل و تغییر موضوع است؛ چه این که زن به دلیل تغییر جنسیت، از زن بودن خارج شده و بنابراین، احکام خاص زنان از وی منتفی می گردد و احکام مردان بر وی جاری است و معنا ندارد وی در این حالت، موظف به تکمیل دوران عده باشد. ولی پرسش این است که چرا امام خمینی فرمود: «حتی عدة الوفاة»؛ یعنی حتی عدۀ وفات نیز مانند بقیۀ عده ها ساقط است ؟ به عبارت دیگر، تأکید این امر و آوردن واژۀ «حتّی» به چه منظور بوده است ؟

پاسخ: رمز نهفته در عدۀ وفات این است که عدۀ وفات دارای ویژگی خاص است. هدف از عدۀ وفات، براساس روایات اسلامی، «حِداد» یا «ترک زینت به منظور احترام میت» است. به همین دلیل، زمان آغاز عدۀ وفات، همان زمان رسیدن خبر مرگ شوهر به زن است؛ چنان که در صحیحۀ محمد بن مسلم و بُرید بن معاویه و زُراره از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که حضرت در مورد زنی که شوهر غایبش بمیرد، فرمود:

المتوفّی عنها تعتدّ من یوم یأتیها الخبر؛ لأنّها تحدّ علیه؛(2) زنی که شوهرش فوت کرده از روزی که خبر مرگ شوهر به او می رسد باید عدّه نگه دارد؛ زیرا زن باید برای احترام شوهرش ترک زینب نماید.

هرگاه تغییر جنسیت زن، در زمان عدۀ وفات صورت پذیرد، ممکن است این احتمال داده شود که وی فقط پس از اتمام دوران عده، می تواند با جنس مخالف ازدواج کند، ولی امام خمینی در پاسخ این احتمال می فرماید: حتی عدۀ وفات نیز ساقط

است. بنابراین، وی می تواند پس از تغییر جنسیت بلافاصله ازدواج کند. دلیل آن واضح

ص:313


1- (1) امام خمینی، تحریر الوسیله، ج 2، ص 559.
2- (2) شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 15، ص 446، باب 28 از ابواب عِدَد، حدیث 3.

است؛ زیرا عده بر زنان واجب است و در صورتی که زن تغییر جنسیت بدهد از موضوع حکم خارج می شود و معنا ندارد با از بین رفتن موضوع، حکم باقی باشد.

مبحث چهارم: بررسی و تحلیل چند فتوای فقهی در بحث «تغییر جنسیت و عِدّه»

اشاره

در پرسش و پاسخ از آیت الله سید علی خامنه ای چنین آمده است:

آیا.... مردانی که قبلاً زن بوده اند و با تغییر جنسیت به مرد تبدیل شده اند، که همگی آن ها حامله شدنشان محال است، در نگه داشتن عده آیا به دختران قبل از بلوغ (غیر مدخوله) و یائسه ملحق می شوند؟

پاسخ: ملحق نیستند.(1) دلیل حکم فوق شاید این باشد که اساساً موضوع عوض شده و اگر تغییر جنسیت واقعی باشد، زن پس از تغییر جنسیت به گروه مردان ملحق است. بنابراین، الحاق آنان به دختران قبل از بلوغ و زنان یائسه بی معنا است. هم چنین آیت الله سید علی سیستانی(2) و آیت الله محمد فاضل لنکرانی(3) معتقدند که مردانی که قبلاً زن بوده اند و با تغییر جنسیت به مرد تبدیل شده اند، از نظر حکم عدّه، به دختران قبل از بلوغ و زنان یائسه ملحق نیستند.

نیز آیت الله محمد فاضل لنکرانی در جای دیگر چنین تأکید می کنند:

اگر زن هنگامی که در عدّه است تغییر جنسیت دهد، باقی ماندۀ عده اش ساقط می شود و دیگر لازم نیست بقیۀ عدّه را نگه دارد حتّی اگر در عدۀ وفات باشد.(4)

در پرسش و پاسخ از آیت الله محمد ابراهیم جناتی چنین آمده است:

سؤال: زنی که در زمان عدّه، تغییر جنسیت داده وظیفه اش چیست ؟

جواب: اگر کسی در زمان عده، تغییر جنسیت دهد، عده اش ساقط است حتی

عدۀ وفات.(5)

ص:314


1- (1) ر. ک: مرکز تحقیقات فقهی قوه قضائیه، گنجینۀ آرای فقهی قضایی، پاسخ سؤال 5280.
2- (2) ر. ک: مرکز تحقیقات فقهی قوۀ قضائیه، مجموعۀ آرای فقهی قضایی در امور حقوقی، نکاح، ج 1، ص 50-52.
3- (3) ر. ک: همان، ص 50-53؛ گنجینۀ آرای فقهی قضایی، پاسخ سوال 5751.
4- (4) ر. ک: غلام حسین خدادای، احکام پزشکان و بیماران (فتاوی آیت الله فاضل لنکرانی)، ص 141.
5- (5) محمد ابراهیم جناتی، رساله توضیح المسائل (استفتاءآت)، ج 2، ص 256.

با ملاحظه فتوای فوق، معلوم می شود که پاسخ به نوعی عام و کلی است؛ چه این که سؤال در مورد «زنی» است که در زمان عده، تغییر جنسیت داده است، ولی پاسخ در مورد «کسی» است که در این حالت شامل مرد هم می شود. بنابراین، اگر زوج (شوهر) نیز تغییر جنسیت دهد و زن گردد، موظف به نگه داشتن عِده نیست (رجوع به گفتار دوم).

آیت الله سید محسن خرازی در مورد تغییر جنسیت زن در زمان عده، چنین می گوید:

اگر جنس زن در زمان عدۀ او تغییر کند، عدۀ او ساقط است حتی اگر عدۀ وفات باشد. (1)

جمع بندی و بیان نظریۀ مختار

با توجه به مطالب پیش گفته، این نتیجه به عنوان یک «قاعدۀ کلی» به دست می آید که هرگاه پس از ازدواج، یکی از زوجین تغییر جنسیت دهد، عده مطلقا ساقط است؛ چه مرد (شوهر) تغییر جنسیت دهد، یا زن (زوجه)، و یا این که تغییر جنسیت زوجه در زمان عده باشد. در سقوط عدّه هم فرقی نیست بین انواع عده ها: چه عدۀ طلاق باشد، یا عدۀ فسخ و یا حتی عدۀ وفات. مهم ترین دلیل در این باره، تبدل و تغییر موضوع است و این که عده، مخصوص زنان است. پس هرگاه موضوع عوض شود، حکم نیز عوض می شود. از این رو، عده ساقط است.

توجه به این نکته ضروری است که اگر تغییر جنسیت زن به مرد به صورت واقعی نباشد و بلکه تنها تغییر جنسیت به صورت ظاهری و غیر واقعی باشد و بر اثر این عمل، رحم زن اخراج گردد، عدّۀ این قبیل افراد (زنان فاقد رحم) ساقط نیست و بر حسب فتوای اکثر فقهای معاصر، عِدّه آنان سه ماه است و مطابق نظر برخی از فقها (آیت الله

محمد مؤمن) عدۀ آنها ساقط است. آری، اگر تغییر جنسیت به طور واقعی باشد، عدۀ ساقط است.

ص:315


1- (1) ر. ک: شهاب الدین صدر، خلاصۀ اولین مقالات کنگره پزشکی قانونی کشورهای اسلامی، ص 62.

ص:316

بخش چهارم: روابط زوجین پس از تغییر جنسیت نسبت به اولاد

اشاره

ص:317

ص:318

فصل اول: تغییر جنسیت و مسألۀ عناوین نسبی

اشاره

منظور از «عناوین نسبی» عناوینی مانند: برادر، خواهر، عمو، عمه، دایی، خاله، و نیز پدر و مادر است. منظور ما از «نَسَب»، «نَسَب شرعی» است و نه «نَسَب لغوی». و مراد از نَسَب شرعی، نَسَبی است که از نکاح صحیح یا مِلک یمین پدید آید. اگر غیر این باشد، مانند نَسَب حاصل از زنا، نسب شرعی نیست، بلکه نَسَب لغوی است. البته نَسَب ناشی از وطی به شبهه، شرعی است.

اطراف نسب عبارت است از: پدر و مادر، برادر و خواهر، عمو و عمه، دایی و خاله.

در تعریف نَسَب گفته شده است: نَسَب عبارت است از ارتباط دو نفر از طریق ولادت یکی از دیگری (مثل رابطه والدین و فرزند)، یا دو نفر از یک منشأ واحد (مانند رابطه برادر و خواهر).(1) هرگاه فردی تغییر جنسیت دهد، چه تأثیری بر این عناوین دارد؟ پاسخ به این پرسش را در ضمن چند مبحث مورد بررسی قرار می دهیم.

ص:319


1- (1) محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج 29، ص 238؛ ج 39، ص 7: «النسب: الاتصال بالولادۀ بإنتها، احدهما إلی الآخر، او إنتهائهما إلی ثالث...».

مبحث اول: تغییر جنسیت برادر یا خواهر

اشاره

هرگاه برادر تغییر جنسیت دهد، خواهر می شود و هرگاه خواهر تغییر جنسیت دهد، برادر می شود. به طور کلی، در تغییر جنسیت برادر یا خواهر باید دو نکته زیر را مد نظر قرار داد:

نکته اول آن که منظور از «انتساب»، «قرابت نسبی» است. منظور از قرابت نسبی، تولد یکی از دیگری، مانند رابطه یا نسبت میان «پدر و فرزند» یا «مادر و فرزند»؛ و یا تولد دو نفر از یک منشأ واحد، مثل نسبت دو برادر یا دو خواهر یا یک برادر و یک خواهر نسبت به یکدیگر.

پس از تغییر جنسیت، قرابت نسبی از بین نمی رود. چنان چه «فرزند» تغییر جنسیت دهد، وی هم چنان فرزند همان پدر و مادر است. به عبارت دیگر، رابطه یا نسبت «پدر و فرزند» و نیز نسبت «مادر و فرزند» در قبل و پس از تغییر جنسیت، تغییر نمی کند.

نکته دوم آن که هر عنوان نَسَبی، به قرینۀ خودش تبدیل می شود، یعنی عنوان برادر به خواهر و عنوان خواهر به برادر تبدیل می شود. برای تعویض نسبت می توان دو دلیل یا مؤید زیر را بیان داشت:

دلیل اول: عنوان «برادر» برای فرد مذکر است و نیز عنوان «خواهر» برای فرد مؤنث است.(1) طبیعی است وقتی مرد به زن یا برعکس تبدیل می شود، عناوین آن نیز تغییر می کند. گویا عناوین «برادر و خواهر» همانند «حکم» هستند که به تبع تغییر موضوعات (مرد و زن)، تغییر می کنند.

دلیل دوم: معیار در صدق عناوینی مانند: برادر و خواهر، حالت کنونی آنان است.(2) معنا ندارد که مردی به زن تبدیل شود، در عین حال، حالت سابق آن نیز باقی باشد.

ص:320


1- (1) ر. ک: احمد مطهری، مستند تحریر الوسیله، ص 202.
2- (2) ر. ک: محمد مؤمن، کلمات سدیدۀ فی مسائل جدیدۀ، ص 116-117.
گفتار اول: تأثیر تغییر جنسیت بر قرابت های سببی و رضاعی

آن چه در مورد قرابت نسبی بیان شد، در مورد قرابت سببی و قرابت رضاعی نیز جاری است. برای مثال، قرابت یک شخص با برادر همسر یا خواهر همسر از نوع قرابت سببی است. پس هرگاه برادر همسر، تغییر جنسیت دهد، به «خواهر زن» تبدیل می شود و هرگاه خواهر همسر تغییر جنسیت دهد، به «برادر زن» تبدیل می شود.

نیز در مورد «قرابت رضاعی» همین حکم جاری است. برای مثال، خواهر رضاعی پس از تغییر جنسیت به «برادر رضاعی» تبدیل می شود و برادر رضاعی پس از تغییر جنسیت به «خواهر رضاعی» تبدیل می شود.

گفتار دوم: تغییر جنسیت دو برادر

هرگاه دو برادر تغییر جنسیت دهند اولاً، انتساب (قرابت نسبی) میان آن دو از بین نمی رود؛ ثانیاً، دو برادر به دو خواهر تبدیل می شوند، خواه تغییر جنسیت آن دو به صورت همزمان (مقارن) باشد، یا به صورت غیر همزمان (غیر مقارن)، ولی در هر حال، فرض این است که دو تغییر جنسیت به وسیلۀ دو برادر صورت گرفته است، در حالی که در مورد قبل، تنها یک تغییر جنسیت توسط برادر یا خواهر صورت گرفته بود.

گفتار سوم: تغییر جنسیت دو خواهر

هرگاه دو خواهر تغییر جنسیت دهند، اولاً، انتساب (قرابت نسبی) میان آن دو از بین نمی رود؛ ثانیاً، دو خواهر به دو برادر تبدیل می شوند. در این فرض همانند مورد قبل، دو تغییر جنسیت صورت گرفته است و فرقی نیست در این که تغییر جنسیت آن دو، به صورت همزمان (مقارن) باشد، یا به صورت غیر همزمان (غیر مقارن).

مبحث دوم: تغییر جنسیت عمو و عمه

در بحث تغییر جنسیت، «عمو» و «عمه» که قرینه یکدیگر محسوب می شوند. پس از تغییر جنسیت عمو، اولا، انتساب (قرابت نسبی) میان آن دو از بین نمی رود. منظور از قرابت نسبی در این جا، ملاحظۀ عمو و عمه نسبت به فرد ثالث است، و گرنه ملاحظۀ

ص:321

آن دو نسبت به یکدیگر، همان رابطۀ «برادر و خواهر» است که قبلاً توضیح آن گذشت.

ثانیاً، عمو به عمه و عمه به عمو تبدیل می شود. در این فرض، فرقی نمی کند که تنها یکی از آن دو تغییر جنسیت دهند، یا این که هر دو به تغییر جنسیت آورند. در هر حال، هر عنوان به قرینۀ آن عنوان، تبدیل می شود.

مبحث سوم: تغییر جنسیت دایی و خاله

این مورد نیز مانند مورد قبل در مقایسه با فرد ثالث است، و گرنه ملاحظۀ آن دو (دایی و خاله) نسبت به یکدیگر، همان عنوان «برادر و خواهر» است. در هر حال، هرگاه دایی یا خاله تغییر جنسیت دهد، اولاً، انتساب (قرابت نسبی) میان آن دو از بین نمی رود. ثانیاً، دایی به خاله و خاله به دایی تبدیل می شود. در این حکم فرقی نمی کند که یکی از آن دو تغییر جنسیت دهد، یا هر دو به تغییر جنسیت روی آورند.

مبحث چهارم: تغییر جنسیت پدر یا مادر

اشاره

در این فرض، آن دو (پدر و مادر) نسبت به فرد ثالث (فرزند) ملاحظه می شود؛ چه این که هرگاه آن دو را نسبت به یکدیگر مقایسه کنیم، تغییر جنسیت یکی از آن دو، باعث بطلان ازدواج می شود؛ زیرا پس از تغییر جنسیت، موضوع ازدواج عوض می شود و در وضعیت جدید موضوع عبارت است از: «دو مرد» یا «دو زن». طبیعی است ازدواج دو مرد یا دو زن باطل و حرام است.

پرسش اساسی این است که اگر پدر تغییر جنسیت دهد، آیا عنوان «مادر» را پیدا می کند؟ و چنان چه مادر تغییر جنسیت دهد آیا عنوان «پدر» را پیدا می کند؟

آن چه در مورد تغییر نسبت یا واژگونی نسبت در مورد «برادر، خواهر»، «عمو و عمه» و «خاله و دایی» بیان شد، در مورد «پدر و مادر» جاری نمی شود. به عبارت دیگر، هرگاه پدر تغییر جنسیت دهد به «مادر» تبدیل نمی شود و نیز هرگاه مادر تغییر جنسیت دهد به عنوان «پدر» شناخته نمی شود. بنابراین، عناوین خانوادگی در بحث تغییر جنسیتِ پدر یا مادر، استثنایی بر بقیۀ موارد عناوین خانوادگی (مانند: برادر، خواهر، عمو و.....) است. بر این مطلب می توان چند دلیل زیر را بیان کرد:

ص:322

دلیل اول: عرفی بودن عناوین نسبی

«عناوین نسبی» علاوه بر این که دارای آثار شرعی و حقوقی هستند، از یک نظر، عرفی نیز هستند. پس باید ملاحظه نمود که آیا این عناوین عرفاً قابل صدق است یا نه ؟ اگر پدر تغییر جنسیت دهد و به زن تبدیل شود، آیا عرفاً «مادر» محسوب می شود یا نه ؟ نیز هرگاه مادر تغییر جنسیت دهد، آیا مرد فعلی، عرفاً «پدر» محسوب می شود یا نه ؟

پاسخ منفی است؛ زیرا هرگاه افراد جامعه با چنین فردی مواجه شوند خواهند گفت: این «پدری» است که تغییر جنسیت داده و در حال حاضر زن است (نه مادر)؛ یا خواهند گفت: این «مادری» است که تغییر جنسیت داده و در حال حاضر مرد است (نه پدر). برخی فقیهان شیعه به دلیل «عرف»، به عنوان دلیلی برای اثبات عناوین خانوادگی اشاره کرده اند. آیت الله محمد مؤمن در این باره می گوید:

بعید نیست که ادعا شود: پس از تغییر جنسیت مادر، باز هم وی مادر فرزندانش گفته می شود و دلیل این مدعا عرف است.(1) و این در حالی است که در تغییر جنسیت «خواهر و برادر»، «عمو و عمه»، «دایی و خاله» این صدق عرفی مشاهده می شود. یعنی اگر خواهر، تغییر جنسیت دهد و به مرد تبدیل گردد، عنوان «برادر» بر وی قابل صدق و جریان است. نیز اگر عمو تغییر جنسیت دهد و زن گردد، عرفاً عنوان «عمه» بر وی قابل صدق است و نیز اگر دایی تغییر جنسیت دهد، عرفا عنوان خاله بر وی قابل جریان است. آیت الله سید محسن خرازی نیز به مسألۀ «صدق عرفی» به عنوان دلیلی برای اثبات یا نفی عناوین خانوادگی تأکید می کند:

بعد از تغییر جنسیت هم این شخص [پدر تغییر جنسیت داده] همان است. و لذا عنوان پدر در حال حاضر نیز حقیقتاً بر او صدق می کند از باب مشتق بر کسی که به مصدر این مشتق الان متصف است؛ زیرا اگر فرزند این زن بگوید:

ص:323


1- (1) محمد مومن، کلمات سدیدۀ فی مسائل جدیدۀ، ص 115.

«پدر من همین زن است جز این که وی پیش از این مرد بوده و اکنون زن شده»، سخن او درست است و هیچ کس نمی تواند آن را انکار کند. (1)

دلیل دوم: صدق عنوان پدر و مادر براساس زمان انعقاد نطفه

از نظر شرعی، پدر کسی است که فرزند از نطفه (اسپرم) وی به وجود آمده باشد. پس از تغییر جنسیت پدر یا مادر، باید حالت سابق، یعنی زمان انعقاد نطفه را ملاحظه کرد و نه حالت کنونی. از این رو، امام خمینی می فرماید:

والظاهر أنّ اختلافهما فی الإرث بلحاظ حال انعقاد النطفۀ؛(2)

ظاهر آن است که اختلاف آن دو در ارث، به لحاظ حال انعقاد نطفه است.

البته کلام فوق در بحث ارث است، ولی بحث «عناوین نسبی» با بحث «ارث» دارای ارتباط می باشد. بنابراین، می توان گفت: اگر پدر تغییر جنسیت دهد، زن فعلی، مادر محسوب نمی شود؛ چه این که، شخص فعلی، وضع حمل نداشته است و نسبت «مادر و فرزند» وقتی صحیح است که فرزند در رحم وی پرورش یافته باشد و آن زن، بچه را به دنیا آورده باشد.

البته در غالب موارد، «وضع حمل» و «تولد فرزند از مادر» وجود دارد و در برخی موارد شاهد تولدهای آزمایشگاهی یا تولدهای خارج رحم هستیم. پس تعبیر دقیق تر در مورد نسبت «مادر و فرزند» آن است که گفته شود: مادر کسی است که فرزند از تخمک او به وجود آمده است.

با این توضیح معلوم می شود که هرگاه پدر تغییر جنسیت دهد، زن فعلی، مادر محسوب نمی شود؛ چون فرزند از تخمک او به وجود نیامده است. آیت الله محمد مؤمن می گوید:

پدر کسی است که از نطفۀ او، فرزند به وجود آمده باشد و این عنوان، بر کسی که فرزند را در شکم خود حمل کرده و سپس او را زاییده، صدق نمی کند،

ص:324


1- (1) سید محسن خرازی، تغییر الجنسیۀ، فقه اهل البیت علیهم السلام، عربی، ش 23، ص 258.
2- (2) امام خمینی، تحریر الوسیلة، ج 2، ص 559.

بلکه بعید نیست که ادعا شود: پس از تغییر جنسیت مادر، باز هم وی مادر فرزندانش گفته می شود و دلیل این مدعا عرف است.

به عبارت دیگر، در صدق عنوان «پدر و مادر»، نمی توان حالت کنونی (وضعیت پس از تغییر جنسیت» را مد نظر قرار داد، در حالی که در صدق عنوان «برادر، خواهر، عمو و....» وضعیت کنونی ملاحظه می شود. به عبارت دیگر، در صدق عنوان «پدر و مادر» حالت سابقه، یعنی زمان انعقاد نطفه ملاحظه می شود. پس «پدر» کسی است که در زمان انعقاد نطفه، فرزند از اسپرم او به وجود آمده است و «مادر» کسی است که فرزند از تخمک او به وجود آمده است و این وضعیت با تغییر جنسیت، عوض نمی شود.

مبحث پنجم: تغییر جنسیت پدر بزرگ و مادر بزرگ و عناوین نسبی

اشاره

مطلبی که در مورد «پدر و مادر» بیان شد، در مورد «پدر بزرگ و مادر بزرگ» نیز جاری و صادق است. به عبارت دیگر، اگر پدر بزرگ تغییر جنسیت دهد، به «مادر بزرگ» تبدیل نمی شود، و نیز تغییر جنسیت مادر بزرگ، وی را به «پدر بزرگ» تبدیل نمی کند. دلیل این امر، همان است که در مورد «پدر و مادر» بیان شد. آیت الله محمد مؤمن می گوید:

منحصر بودن عنوان پدری و مادری به پدر و مادر در حالت تشکیل نطفۀ بچه، تنها در خصوص پدر و مادر است و پدر بزرگ و مادر بزرگ نیز چه از لحاظ موضوعی و چه از لحاظ حکمی همانند این دو هستند.(1)

جمع بندی و بیان نظریه مختار

منظور از «عناوین نسبی» یا «عناوین خانوادگی»، عناوینی مانند: برادر، خواهر، عمو، عمه، دایی، خاله، پدر و مادر است. در این که آیا تغییر جنسیت در تغییر هر یک از عناوین فوق تأثیر دارد یا نه، باید گفت: عناوین فوق به طور کلی به دو قسم تقسیم می شوند:

ص:325


1- (1) همان، ص 116.

1. عناوینی که تغییر جنسیت، باعث تبدیل آن عنوان به قرینۀ آن عنوان می شود، مانند: «برادر، و خواهر»، «دایی، خاله» و «عمو و عمه». پس «برادر» با تغییر جنسیت «خواهر» می شود و «خواهر» با تغییر جنسیت «برادر» می شود. همین مطلب در مورد عناوین «دایی، خاله» و «عمو و عمه» نیز جاری است

2. عناوینی که تغییر جنسیت باعث تبدیل آن عنوان به قرینۀ آن نمی شود و منظور از آن، دو عنوان «پدر و مادر» است.

آن چه در مورد تغییر جنسیت یا واژگونی نسبت در بقیۀ عناوین گفته شد در مورد «پدر و مادر» جاری نیست. یعنی «پدر» با تغییر جنسیت «مادر» نمی شود و «مادر» پس از تغییر جنسیت عنوان «پدر» را پیدا نمی کند و در حقیقت، این مورد استثنایی بر بقیۀ عناوین است.

ص:326

فصل دوم: تغییر جنسیت و مسألۀ نفقۀ فرزندان و والدین

اشاره

در بخش قبل دربارۀ «نفقۀ زوجه» سخن گفتیم. خلاصۀ آن این بود که هرگاه یکی از زوجین تغییر جنسیت دهد، ازدواج آن دو باطل و منحل می گردد. از این رو، آثار ازدواج، از جمله نفقه نیز از بین می رود. اکنون تأثیر تغییر جنسیت را بر «نفقة فرزندان» و «نفقۀ والدین» مورد بررسی قرار می دهیم:

مبحث اول: تغییر جنسیت و مسألۀ نفقۀ فرزندان

اشاره

تأمین مخارج فرزندان به عهدۀ پدر می باشد و در صورت نبود پدر یا عدم توانایی وی، به عهدۀ پدر بزرگ خواهد بود. چنان چه وی ناتوان باشد، به عهدۀ مادر خواهد بود. این امر مورد تأکید فقه اسلامی و قانون مدنی ایران است. امام خمینی در این باره می گوید:

نفقۀ فرزند - مرد باشد یا زن - بر پدرش واجب است و اگر پدرش نباشد و یا فقیر باشد بر جدّ پدری واجب است و با نبود جدّ یا این که فقیر باشد، بر جدّ پدر واجب است و همین طور الاقرب فالاقرب بالا می رود و با نبود آن ها یا اگر توانایی مالی ندارند بر مادر فرزند واجب است و با نبود یا فقر او، بر پدر مادر و مادر پدر مادر، و پدر مادر مادر، و مادر مادر مادر و

ص:327

هم چنین بر الاقرب فالاقرب واجب است. (1)قانون مدنی ایران هم در این باره چنین می گوید:

نفقۀ اولاد بر عهدۀ پدر است. پس از فوت پدر یا عدم قدرت او به انفاق، به عهدۀ اجداد پدری است با رعایت الاقرب فالاقرب. در صورت نبودن پدر و اجداد پدری و یا عدم قدرت آن ها، نفقه بر عهدۀ مادر است. هرگاه مادر هم زنده و یا قادر به انفاق نباشد با رعایت الاقرب فالاقرب به عهدۀ اجداد و جدات مادری و جدات پدری واجب النفقه است و اگر چند نفر از اجداد و جدات مزبور از حیث درجۀ اقربیت مساوی باشند، نفقه را باید به حصۀ مساوی تأدیه کنند.

اکنون این پرسش مطرح است که هرگاه پدر یا مادر تغییر جنسیت دهند، این امر چه تأثیری در نفقۀ فرزندان دارد. به عبارت دیگر، آیا پدر یا مادر پس از تغییر جنسیت، هم چنان موظف به پرداخت نفقۀ فرزندان خویش هستند, یا وجوب نفقه ساقط می گردد؟ پاسخ را در ضمن دو گفتار زیر مورد بررسی قرار می دهیم:

گفتار اول: تغییر جنسیت پدر و مسألۀ نفقۀ فرزندان

نفقه یا تأمین مخارج فرزندان در وهلۀ اول به عهدۀ پدر است. حال چنان چه وی، جنسیت خویش را تغییر دهد و به زن تبدیل شود، آیا زن فعلی هم چنان موظف به پرداخت نفقه هست یا نه ؟ دو احتمال زیر قابل بررسی است:

احتمال اول: تغییر جنسیت پدر به زن، باعث سقوط تمام تکالیفی است که برای جنسیت سابق وضع شده است. بر این اساس، الزام به نفقه با تغییر جنسیت پدر به طور کلی از بین می رود.

دلیل: در توضیح احتمال فوق می توان گفت: وجوب نفقه از تکالیف «پدر» است و پدر کسی است که دارای صفت «رُجولیت» (مردی) باشد و هرگاه پدر تغییر جنسیت دهد و به زن تبدیل شود از صفت «رجولیت» خارج می شود. بنابراین، هرگاه صفت رجولیت وجود نداشت و یا به هر علتی، از جمله با تغییر جنسیت از بین رفت، الزام به

ص:328


1- (1) روح الله خمینی، تحریر الوسیله، کتاب النکاح، القول فی نفقة الاقارب، مسألۀ 12.

انفاق نیز ساقط می شود. به عبارت دیگر، در مورد زن فعلی، عنوان «پدر» صادق نیست تا به واسطۀ صدق این عنوان، او را ملزم به پرداخت نفقۀ فرزند کرد. آیت الله سید محمدصدر می گوید:

پس از تغییر جنسیت پدر، صفت پدری زایل می شود و به دنبال آن ولایت و وجوب نفقه ساقط می گردد.... چون این احکام برای پدر است و عرفاً این شخص پدر محسوب نمی شود، بلکه حقیقتاً پدر محسوب نمی شود و اگر چه قبلاً (قبل از تغییر جنسیت) این گونه بود.(1)

احتمال دوم: تغییر جنسیت پدر و تبدیل وی به زن، تأثیری در وجوب نفقۀ فرزندان ندارد و او هم چنان موظف به پرداخت نفقۀ فرزندان خویش است.

دلیل: دلیل احتمال فوق آن است که تغییر جنسیت پدر، وی را از «پدر بودن» خارج نمی سازد. به عبارت دیگر، یکی از دلایل این امر «صدق عرفی»(2) است که توضیح بیش تر آن در فصل گذشته (عناوین نسبی) گذشت. هرگاه افراد جامعه با پدری که تغییر جنسیت یافته مواجه شوند، خواهند گفت: «او پدری است که تغییر جنسیت داده و درحال حاضر زن شده است». در حالی که اگر برادر، تغییر جنسیت دهد، عرفاً وی را «خواهر» می دانند و نیز هرگاه خواهر تغییر جنسیت دهد، وی از نظر عرف به عنوان «برادر» شناخته می شود. بنابراین، هر چند تغییر جنسیت پدر، وی را از صفت رجولیت (مرد بودن) خارج ساخته است، اما وی را از صفت «پدر بودن» خارج نساخته است و او در قبل و بعد از تغییر جنسیت، به عنوان «ابّ» (پدر) شناخته می شود و پرداخت نفقۀ فرزندان به عهدۀ پدر است.

علاوه بر این، به اعتقاد فقیهان شیعه،(3) «پدر» کسی است که از نطفۀ وی، فرزند به وجود

ص:329


1- (1) محمد صدر، ماوراء الفقه، ج 6، ص 138: «تنتفی بعد التحول: صفۀ الأبوة عن أولاده بما یتبعها من انتفاء الولایة و وجوب النفقة.... لأنّ تلک الأحکام واردة علی الأب و هذه لیست أباً عرفاً بل لیست أباً حقیقة ایضاً، و إن کانت کذلک فی وقت سابق». و نیز نگاه کنید ص 143 از همین کتاب.
2- (2) ر. ک: سید محسن خرازی، تغییر الجنسیة، فقه اهل البیت، ش 23، ص 258؛ محمد مؤمن، کلمات سدیدة فی مسائل جدیدۀ، ص 115.
3- (3) ر. ک: روح الله خمینی، تحریر الوسیله، ج 2، ص 559؛ محمد مؤمن قمی، کلمات سدیدۀ، ص 115.

آمده باشد و این امر، با تغییر جنسیتِ پدر از بین نمی رود؛ زیرا پس از تغییر جنسیت می توان گفت: این فرزند از نطفۀ (اسپرم) مردِ تغییر جنسیت یافته به وجود آمده است. از این رو، در صدق عنوان «پدر» حالت سابقه یا زمان انعقاد نطفه ملاحظه می شود.

از راه دیگر می توان وجوب نفقۀ فرزندان را اثبات کرد. البته این استدلال برای کسانی مفید است که معقتدند: با تغییر جنسیت پدر، وی به «مادر» تبدیل می شود.

بر اساس فقه اسلامی(1) و قانون مدنی ایران(2) هرگاه پدر یا جدّ پدری نباشد، یا توان مالی نداشته باشند و مادر دارای توان مالی باشد، نفقۀ فرزندان به عهدۀ مادر است. براساس این فرض، پدر پس از تغییر جنسیت به مادر تبدیل شده است. از این رو، در وضعیت جدید، وی به عنوان مادر، موظف به تأمین مخارج فرزندان خواهد بود.

البته لازمۀ فرض فوق، دو مادری بودن فرزند است: یکی مادر اصلی که او را به دنیا آورده است، و دوم پدر که پس از تغییر جنسیت عنوان مادر را پیدا کرده است و این امر مستلزم آن است که نفقه میان این دو مادر تقسیم گردد.

نظریۀ مختار: با توجه به ادله و قرائن بیان شده در احتمال دوم، به نظر می رسد این احتمال بسیار قوی تر از احتمال اول است. بنابراین، پدر پس از تغییر جنسیت هم چنان موظف به پرداخت نفقه و مخارج فرزندان خویش است.

گفتار دوم: تغییر جنسیت مادر و مسألۀ نفقۀ فرزندان
اشاره

این مطلب را در دو حالت زیر مورد بررسی قرار می دهیم:

حالت اول: تغییر جنسیت مادر با وجود پدر یا جد پدری

همان طور که گذشت تأمین مخارج فرزندان دروهلۀ اول به عهدۀ پدر است و چنان چه پدر وجود نداشته باشد و یا فاقد تمکن مالی باشد، نفقه به عهدۀ جد پدری است.

چنان چه پدر یا جد پدری و یا هر دو وجود داشته باشند و حداقل یکی از آن ها

ص:330


1- (1) روح الله خمینی، تحریر الوسیله، کتاب النکاح، القول فی نفقۀ الاقارب، مسألۀ 12؛ محمد فاضل لنکرانی، النکاح، ص 616 به بعد.
2- (2) قانون مدنی ایران، مادۀ 1199.

دارای تمکن مالی باشند و آن گاه مادر، تغییر جنسیت دهد، این امر تأثیری در نفقۀ فرزندان نخواهد داشت؛ چه این که، این وظیفه از ابتدا به عهدۀ مادر نبوده، تا آن گاه بحث شود که آیا پس از تغییر جنسیت، نفقۀ فرزندان به عهدۀ وی هست یا خیر.

حالت دوم: تغییر جنسیت مادر با نبود پدر و جد پدری

چنان چه پدر یا جدّ پدری وجود نداشته باشند و یا وجود داشته ولی فاقد تمکن مالی باشند و مادر توان مالی داشته باشد، پرداخت مخارج فرزندان به عهدۀ مادر خواهد بود. در این حالت که مادر موظف به پرداخت مخارج فرزندان است، اگر تغییر جنسیت دهد، چه تأثیری در نفقۀ فرزندان خواهد داشت ؟ آیا مادر هم چنان موظف به پرداخت نفقه است یا وجوب نفقه پس از تغییر جنسیت وی ساقط می شود؟ در پاسخ می توان دو احتمال زیر را بیان کرد:

احتمال اول: طبق فرض، پرداخت نفقه به عهدۀ مادر بوده و اکنون پس از تغییر جنسیت از صفت «اُنوثیت» (زن بودن) و «مادر بودن» خارج شده است. بنابراین، وجوب پرداخت نفقه ساقط است.

احتمال دوم: هر چند مادر از صفت انوثیت (زن بودن) خارج شده است، ولی از صفت «مادر بودن» خارج نشده است؛ چه این که عرفاً اطلاق عنوان «مادر» بر وی صحیح است، یعنی افراد جامعه در برخورد با این شخص خواهند گفت: این شخص، مادری است که تغییر جنسیت داده واکنون مرد شده است.

علاوه بر این، از نظر شرعی مادر کسی است که فرزند از تخمک وی به وجود آمده ودر رحم وی پرورش یافته و مادر او را زاییده باشد. این صفت هم چنان برای مادر تغییر جنسیت یافته، قابل صدق واطلاق است. بر خلاف تغییر جنسیت برادر، خواهر، عمو، عمه که تغییر جنسیت برادر، وی را به «خواهر» تبدیل می کند وتغییر جنسیت عمو، وی را به «عمه» تبدیل می کند؛ یعنی در این گونه موارد، تغییر جنسیت هر عنوان باعث به وجود آمدن قرینۀ آن عنوان می شود، ولی تغییر جنسیت مادر، وی را به قرینه آن یعنی عنوان«پدر» تبدیل نمی کند.

ص:331

بنابراین، در قبل و بعد از تغییر جسیت، تغییری در عنوان «اُم» (مادر) به وجود نمی آید و وی هم چنان موظف به پرداخت نفقه فرزندان خویش است.

از طریق دیگر می توان وجوب اعطای نفقه فرزندان مادر تغییر جنسیت یافته را اثبات کرد. البته این استدلال برای کسانی مفید است که معتقدند: مادر پس از تغییر جنسیت به پدر تبدیل می شود. نحوۀ استدلال این گونه خواهد بود که مادر پس از تغییر جنسیت به پدر تبدیل شده است و وظیفۀ اعطای نفقه در وهلۀ اول به عهدۀ پدر است. بنابراین، وی هم چنان موظف به پرداخت نفقۀ فرزندان خویش است.

نظریۀ مختار: با توجه به ادله و قرائن، احتمال دوم بسیار قوی تر از احتمال اول است.

مبحث دوّم: تغییر جنسیت و مسألۀ نفقۀ والدین

اشاره

نفقۀ اقارب [مانند پدر و مادر] عبارت است از: مسکن و البسه و غذا و اثاث البیت به قدر رفع حاجت با در نظر گرفتن درجۀ استطاعت منفق.(1) نفقۀ ابوین با رعایت الاقرب فالاقرب به عهدۀ اولاد و اولادِ اولاد است.(2) در روابط بین اقارب فقط اقارب نسبی در خط عمودی، اعم از صعودی یا نزولی ملزم به انفاق یکدیگرند.(3) کسی مستحق نفقه است که ندار بوده و نتواند به وسیلۀ اشتغال به شغلی وسائل معیشت خود را فراهم نماید.(4) کسی ملزم به انفاق است که متمکن از دادن نفقه باشد، یعنی بتواند نفقه بدهد بدون این که از این حیث در وضع معیشت خود دچار مضیقه گردد. برای تشخیص تمکن باید کلیۀ تعهدات و وضع زندگانی شخص او در جامعه در نظر گرفته شود.(5) از نظر فقه اسلامی نیز هرگاه پدر یا مادر از نظر مالی ناتوان باشند، بر فرزندان وی

ص:332


1- (1) قانون مدنی ایران، مادۀ 1204.
2- (2) همان، مادۀ 1200.
3- (3) همان، مادۀ 1196.
4- (4) همان، مادۀ 1197.
5- (5) همان، مادۀ 1198.

که دارای توان مالی هستند، واجب است مخارج پدر و مادر را تأمین کنند. امام خمینی در این باره می گویند:

نفقۀ پدر و مادر - در وقتی که دستشان خالی است - بر فرزند است در صورتی که دارای تمکن باشد، مرد باشد یا زن، و با نبود فرزند یا این که فرزند فقیر باشد، پس بر فرزند فرزند (نوه) است؛ مقصود پسر پسر یا پسر دختر و دختر پسر یا دختر دختر و همین طور الاقرب فالاقرب.(1)

اکنون این پرسش مطرح است هرگاه فرزند، اعم از پسر یا دختر تغییر جنسیت دهد، چه تأثیری بر نفقۀ والدین آنان دارد؟

در پاسخ باید گفت: تغییر جنسیت فرزند، هیچ تأثیری در این حکم شرعی ندارد؛ چه این که این حکم متوجه «فرزند» است و دختر یا پسر بودن نیز تأثیری در این حکم شرعی ندارد.

دلیل این امر آن است که تغییر جنسیت فرزند، وی را از عنوان «فرزند بودن» خارج نمی سازد. در هر حال، پسر یا دختر، چنان چه توان مالی داشته باشند، پس از تغییر جنسیت نیز لازم است نفقۀ پدر و مادر فقیر خویش را پرداخت کنند.

جمع بندی و بیان نظریه مختار

نفقه در یک تقسیم بندی شامل: نفقۀ زوجه، نفقۀ فرزندان و نفقۀ والدین است. تأثیر تغییر جنسیت بر نفقۀ زوجه را در بخش گذشته بیان کردیم.

تغییر جنسیت پدر و تبدیل وی به زن، تأثیری در وجوب نفقۀ فرزندان ندارد و او هم چنان موظف به پرداخت نفقۀ فرزندان خویش است؛ چون تغییر جنسیت پدر، وی را از عنوان «پدر بودن» خارج نمی سازد و عرفاً وی به عنوان پدر شناخته می شود اگرچه در حال حاضر زن شده است؛ در حالی که اگر برادر تغییر جنسیت دهد، عرفاً وی را «خواهر» می دانند.

ص:333


1- (1) روح الله خمینی، تحریر الوسیله، کتاب النکاح، القول فی نفقۀ الاقارب، مسألۀ 12.

تغییر جنسیت مادر و تبدیل وی به مرد، تأثیری در نفقۀ فرزندان نخواهد داشت؛ زیرا این وظیفه از ابتدا به عهدۀ مادر نبوده است، بلکه این وظیفه در ابتدا به عهدۀ پدر است و در نبود پدر، وظیفۀ انفاق به عهدۀ جد پدری است.

آری، با نبود پدر و جد پدری، و با فرض توان مالی مادر، وظیفۀ پرداخت نفقۀ فرزندان به عهدۀ مادر خواهد بود و با تغییر جنسیت وی، این وظیفه همچنان به عهدۀ وی خواهد بود.

ضمناً هرگاه پدر و مادر از نظر مالی ناتوان باشند، بر فرزندان وی که دارای توان مالی هستند واجب است مخارج پدر و مادر را تأمین کنند و تغییر جنسیت فرزند تأثیری در این حکم شرعی ندارد؛ زیرا این حکم متوجه «فرزند» است و دختر یا پسر بودن تأثیری در این حکم شرعی ندارد.

ص:334

فصل سوم: تغییرجنسیت و مسألۀ ولایت و حضانت کودکان

اشاره

از مباحث مهم مربوط به تغییر جنسیت، تأثیر تغییر جنسیت بر ولایت و حضانت کودکان است. این مسأله را در ضمن دو مبحث پی می گیریم:

مبحث اول: تغییر جنسیت و مسألۀ ولایت و سرپرستی کودکان

اشاره

ولایت به معنی عام، سلطه ای است که شخص بر مال و جان دیگری پیدا می کند و شامل ولایت پدر و جد پدری و پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) و حاکم نیز می شود، ولی در روابط خانوادگی، عبارت از اقتداری است که قانون گذار به منظور ادارۀ امور مالی و گاه تربیت کودک (یا سفیه و مجنونی که حجرشان متصل به زمان صغر است) به پدر و جدّ پدری اعطا کرده است. گاه وصی منصوب از طرف پدر یا جد پدری را نیز در زمرۀ اولیا می آورند،(1) چنان که مادۀ 1194 قانون مدنی می گوید: «پدر و جد پدری و وصی منصوب از طرف یکی از آنان، ولیّ خاص نامیده می شود».

ولی باید دانست که در عرف حقوق دانان دو اصطلاح «ولایت» و «وصایت» از

ص:335


1- (1) ناصر کاتوزیان، حقوق خانواده، ج 2، ص 202-203.

یکدیگر جدا است و کم تر اتفاق می افتد که به «وصی» نیز «ولی» گفته شود. به ویژه که منبع اختیار «ولی» به طور مستقیم قانون است و اعطای این سمت به ارادۀ اشخاص ارتباط ندارد، در حالی که وصی، نمایندۀ ارادی ولی است و حدود اختیار او را نیز پدر یا جد پدری معین می کند. به همین جهت نیز در قانون مدنی، پدر و جدّ پدری را اولیای قهری نامیده اند. ولایت جد پدری، هر چند از نظر قانون و فقه مانند ولایت پدر است، ولی در رسوم اجتماعی ما منوط بر این است که ولایت پدر به دلیلی از بین رفته باشد. نیز مادر در هیچ فرضی ولایت قهری بر کودک ندارد.(1) پرسش اساسی این است که هرگاه پدر یا مادر تغییر جنسیت دهند، این مسأله چه تأثیری در ولایت و سرپرستی کودکان دارد. این مطلب را در ضمن دو گفتار زیر پی می گیریم:

گفتار اول: تغییر جنسیت مادر و مسألۀ ولایت و سرپرستی کودکان
اشاره

هرگاه جنسیت مادر تغییر کند و به مرد تبدیل شود، در صورت نبود پدر یا جدّ پدری، آیا بر کودکان ولایت پیدا می کند یا خیر؟

در پاسخ باید گفت: هرگاه مادر تغییر جنسیت دهد، هیچ گاه بر کودکانش ولایت پیدا نمی کند، بلکه با نبود پدر، ولایت برای جدّ پدری و در صورت نبود جدّ پدری، ولایت کودکان به عهدۀ حاکم شرع خواهد بود. امام خمینی - رحمه الله علیه - در این باره چنین می گوید:

لو تغیر جنس المرأة لا یثبت لها الولایة علی الصغار، فولایتهم للجدّللاب، و مع فقده للحاکم؛(2) اگر جنسیت زن تغییر کند [و به مرد تبدیل شود] برای وی، ولایت بر کودکانش ثابت نمی شود، بلکه ولایت کودکان برای جدّ پدری است و در صورت نبود جدّ پدری، ولایت برای حاکم خواهد بود.

ص:336


1- (1) همان، ص 203.
2- (2) روح الله خمینی، تحریر الوسیله، ج 2، ص 559، مسألۀ 6.
دلیل اول: ثبوت ولایت بر صغار برای عنوان پدر

متفاهم عرفی از ادلۀ ولایت، ثبوت ولایت بر صغار به عنوان «ابّ» (پدر) است و مادری که تغییر جنسیت داده و به مرد تبدیل شده، عرفاً به عنوان پدر شناخته نمی شود و مقتضای اصل (استصحاب) عدم ثبوت ولایت است.(1) توضیح بیش تر آن که، عنوان «پدر و مادر» از عناوین خاص هستند که هرگاه یکی از آن دو تغییر کند، به قرینۀ آن عنوان تبدیل نمی شود؛ در حالی که عناوینی مانند: «برادر و خواهر»، «عمو و عمّه» و «دایی و خاله» از عناوین هستند که تغییر جنسیت هر یک، باعث به وجود آمدن قرینۀ آن عنوان است؛ یعنی برادر به خواهر، و خواهر به برادر تبدیل می شود. نیز عمو به عمه، و عمه به عمو و همچنین دایی به خاله و خاله به دایی تبدیل می شود. حال آن که تغییر جنسیت باعث تبدیل عنوان «پدر» به «مادر» و یا برعکس نمی شود.

بنابراین، در تغییر جنسیت مادر و تبدیل وی به مرد، عنوان «پدر» برای وی ثابت نیست، بلکه عرفاً گفته می شود: این شخص همان مادری است که مرد شده است (نه پدر). پس می توان گفت: ما علم داریم که عنوان «ابّ» حادث نشده است و لااقل در این امر شک داریم. در حالت شک می توان حالت سابقه را استصحاب کرد و حالت سابقه در فرض ما «نبود عنوان پدری» است. پس در حال حاضر هم عنوان پدری ثابت نیست و با انتفای عنوان پدری، عنوان ولایت نیز منتفی است.

با این توضیح معلوم می شود که با نبود پدر (طبق فرض) و عدم ثبوت ولایت برای مادر تغییر جنسیت یافته، ولایت برای جدّ پدری خواهد بود.

دلیل دوم: معنای پدر از نظر شرعی

از نظر شرعی، «پدر» کسی است که فرزند از منی او به وجود آمده باشد(2) و این عنوان بر کسی که فرزند را در شکم خود حمل کرده و سپس او را زائیده، صدق نمی کند، بلکه عرفا مادر پس از تغییر جنسیت، هم چنان به عنوان مادر شناخته می شود.(3)

ص:337


1- (1) ر. ک: احمد مطهری، مستند تحریر الوسیله، ص 201؛ محمد مؤمن قمی، کلمات سدیدۀ، ص 115-116.
2- (2) ر. ک: سید محمد صدر، ماوراء الفقه، ج 6، ص 145.
3- (3) ر. ک: محمد مؤمن، کلمات سدیدۀ فی مسائل جدیدۀ، ص 115.

لازم به توضیح است که در شرع اصطلاح خاصی در تعریف پدر وارد نشده است و به اصطلاح «اَب» (پدر) دارای حقیقت شرعیه یا حقیقت متشرعه نیست، بلکه شرع نیز همان معنای عرفی «اَب» را مورد امضاء قرار داده است و معنای عرفی پدر، کسی است که طفل از نطفۀ او به وجود آمده باشد.

گفتار دوم: تغییر جنسیت پدر و مسألۀ ولایت و سرپرستی کودکان
اشاره

هرگاه جنسیت پدر به وسیله عمل جراحی، تغییر کند، این امر چه تأثیری بر ولایت پدر بر فرزندان دارد؟ در پاسخ به این پرسش، دو دیدگاه وجود دارد:

دیدگاه اول: تغییر جنسیت پدر موجب سقوط ولایت وی است
اشاره

امام خمینی در این باره می گوید:

لو تغیر جنس الرجل إلی المخالف فالظاهر سقوط ولایته علی صغاره؛(1) هرگاه جنس مرد به زن تغییر کند، ظاهر آن است که ولایت وی بر کودکانش ساقط می شود.

آیت الله سید محمد صدر نیز همین دیدگاه را مطرح می کند:

إذا تحول الرجل إلی امرأة و کان زوجاً، بطلت ولایته؛(2) هرگاه مرد (زوج) به زن تغییر جنسیت دهد، ولایتش باطل می شود.

دلیل اول: ولایت برای عنوان پدری است

ولایت اگرچه از امور واضح فقه است و تعداد زیادی از روایات بر آن دلالت دارد، ولی «ولایت» دائر مدار صدق «ابوّت» (پدر بودن) است.(3) با تغییر جنسیت پدر و تبدیل وی به زن، عنوان ابوّت از وی زایل می شود. بنابراین، ولایت او بر کودکانش نیز ساقط می گردد.(4)

ص:338


1- (1) روح الله خمینی، تحریر الوسیلة، ج 2، ص 559.
2- (2) سید محمد صدر، منهج الصالحین، ج 3، ص 644، مسألۀ 3706.
3- (3) ر. ک: محمد مؤمن، کلمات سدیدۀ فی مسائل جدیدۀ، ص 115.
4- (4) ر. ک: احمد مطهری، مستند تحریر الوسیلۀ، ص 200-201.
دلیل دوم: ولایت برای عنوان رُجولیت (مردی) است

بر فرض بپذیریم که تغییر جنسیت پدر، وی را از عنوان «ابّ» (پدر) خارج نمی سازد، ولی باید گفت: عنوان «ابّ» باید همراه با صفت «رُجولیت» (مردانگی) باشد و فرض این است که پدر پس از تغییر جنسیت از عنوان مردی خارج شده و به زن تبدیل شده است. بنابراین عنوان ولایت از وی ساقط می گردد(1).

بررسی دلیل اول و دوم

در جواب دلیل اول می توان گفت: به صرف تشکیل شدن نطفه از آب شخص (اسپرم)، عنوان پدری بر او صدق می کند. برای مثال، اگر مرد با همسرش مجامعت کند و سپس مرد برای همیشه غایب گردد و فرزند به وجود آید، شکی نیست که آن مرد، پدر فرزند محسوب می شود، در حالی که هیچ نقشی نداشته مگر ادخال منی در رحم مادر بچه و همین مقدار برای صدق عنوان «ابّ» کافی است، اگر چه جنسیت او تغییر یابد.(2) همان طور که بارها بیان شد عنوان «اَبّ و امّ» از عناوین خاص است که پس از تغییر جنسیت هر یک، این عنوان زایل نشده و صدق عرفی در اطلاق اب و ام باقی خواهد بود. حتی به اعتقاد برخی فقیهان اسلامی می توان ولایتی که قبلاً برای این شخص وجود داشته، استصحاب کرد. آیت الله محمد مؤمن می گوید:

ممکن است برای کسی این توهم پیش آید که پس از تغییر جنسیت، موضوع استصحاب باقی نمی ماند. به چنین سخنی نباید گوش فرا داد، زیرا روشن است که این شخص، همان کسی است که در پیش، ولایت او بر فرزندانش ثابت شده بود [بنابراین موضوع باقی است].(3) در مقابل، عده ای با استصحاب ولایت به دلیل تغییر موضوع، مخالفند.(4)

ص:339


1- (1) ر. ک: کلمات سدیدة، ص 115.
2- (2) همان، ص 115.
3- (3) همان، ص 115.
4- (4) سید محمد صدر، ماوراء الفقه، ج 6، ص 138؛ سید محسن خرازی، تغییر الجنسیة، فقه اهل البیت(علیه السلام)، ش 23.

در پاسخ دلیل دوم باید گفت: از ادلة شرعیه مانند روایات نمی توان استظهار نمود که ولایت به حالت «رُجولیت» اختصاص دارد، بلکه این معنا قابل استظهار است که ولایت برای «پدر» است؛ یعنی آن کسی که در زندگی زناشویی، فرزند از منی او ایجاد شده است. بعد از تغییر جنسیت، بقای ولایت به وسیلۀ استصحاب قابل اثبات است و نمی توان گفت موضوع تغییر کرده است؛ چون بدیهی است که این شخص همان کسی است که ولایت بر کودکانش، برای او ثابت بوده و الان استصحاب می گردد.

دیدگاه دوم: تغییر جنسیت پدر، تأثیری در ولایت وی ندارد

براساس این دیدگاه، تغییر جنسیت پدر و تبدیل وی به زن، تأثیری در ولایت وی بر کودکانش ندارد و همانند حالت قبل از تغییر، دارای حق ولایت است. این دیدگاه از قوت بیش تری نسبت به دیدگاه اول برخوردار است. دلیل این دیدگاه همان نکاتی است که در پاسخ دیدگاه اول بیان شد. از این رو، از تکرار آن خودداری می شود.

مبحث دوم: تغییر جنسیت و مسألۀ حضانت کودکان

اشاره

حضانت در لغت به معنای کودک را در آغوش گرفتن و کودک را در بغل گرفتن است.(1) و در اصطلاح فقه(2) و حقوق مدنی(3) پرورش اطفال است به وسیلۀ ابوین و اقارب او، که هم حق است و هم تکلیف. پرورش هم از لحاظ مادی است و هم معنوی و هم اخلاقی. قانون مدنی ایران دربارۀ حضانت (نگاه داری کودک) چنین می گوید:

برای نگاه داری طفل، مادر تا دو سال از تاریخ ولادت او اولویت خواهد داشت. پس از انقضاء این مدت، حضانت با پدر است مگر نسبت به اطفال اناث که تا سال هفتم حضانت آن ها با مادر خواهد بود.(4)

ص:340


1- (1) لوئیس معلوف، المنجد، واژۀ حضن.
2- (2) ر. ک: محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج 4، ص 548-549؛ شیخ طوسی، المبسوط، ج 2، ص 1666-1667.
3- (3) ر. ک: محمدجعفر جعفری لنگرودی، مبسوط در ترمینولوژی حقوقی، ج 2، واژۀ حضانت؛ ناصر کاتوزیان، حقوق خانواده، ج 2.
4- (4) قانون مدنی ایران، مادۀ 1168.

پرسشی که در بحث تغییر جنسیت مطرح است این است که هرگاه مادر در مدتی که حق حضانت کودک به او محول شده است، تغییر جنسیت دهد و مرد شود، آیا هنوز هم اهلیت حضانت را دارا است یا نه ؟ نیز هرگاه پدر در مدتی که حضانت طفل به او واگذار شده است به جنس مخالف تبدیل گردد و زن شود، آیا حق حضانت وی ساقط می شود یا خیر؟ این مطلب را در ضمن دو گفتار ذیل پی می گیریم:

گفتار اول: تغییر جنسیت مادر و مسألۀ حضانت کودکان

حضانت کودک اگر پسر باشد تا دو سال و اگر دختر باشد تا هفت سال به عهدۀ مادر است. اگر در این مدت، مادر تغییر جنسیت دهد، وضعیت حضانت چگونه خواهد شد؟

توجه به این نکته ضروری است که «حضانت» در سنین اولیۀ زندگی کودک به «مادر» از آن جهت که «مادر» است سپرده شده است؛ چون کودک در این سن نیاز بیش تری به مادر دارد. قانون مدنی ایران در مواد 1169، 1170 و 1176 صریحاً حق حضانت را در سال های اولیه کودک به مادر واگذار کرده است.

حال این پرسش مطرح است چنان چه «مادر» تغییر جنسیت دهد، از عنوان «مادر بودن» خارج می شود؟ پاسخ منفی است؛ چون مکرراً گذشت که عنوان «پدر و مادر» از عناوین خاص بوده که با تغییر جنسیت عوض نمی شود و عرفاً عنوان «مادری» پس از تغییر جنسیت صادق است. علاوه بر این، مادر از نظر شرعی کسی است که فرزند از تخمک او به وجود آمده و در شکم وی رشد کرده و مادر، او را به دنیا آورده باشد. پس از تغییر جنسیت، این عنوان و ویژگی، تغییر نمی کند. از این رو، با اطمینان بیش تری می توان گفت که تغییر جنسیتِ مادر، تأثیری در حق حضانت وی بر کودکان خردسالش ندارد. به عبارت دیگر، تنها «اُنوثیت» (زن بودنِ) مادر به وسیلۀ تغییر جنسیت عوض شده و اکنون دارای صفت رجولیت (مردی) است، ولی با این وجود، عنوان «مادری» از وی زایل نشده است و نمی توان گفت با زوال صفت انوثیت، صفت «مادری» نیز زایل شده است. به عبارت دیگر، تفکیک میان دو عنوان «زن بودن» و «مادری» قابل تصور است.

با این وجود، می توان این احتمال را بیان داشت که هرگاه به تشخیص دادگاه، مادر

ص:341

پس از تغییر جنسیت، فاقد صلاحیت لازم برای حضانت و نگهداری کودک باشد، این حق از او سلب می شود و به پدر کودک که واجد صلاحیت است واگذار شود. کما این که براساس مادۀ 1170 قانون مدنی، اگر مادر مجنون گردد، یا به دیگری شوهر کند، حق حضانت وی ساقط می گردد. مفهوم مستفاد از این ماده آن است که مادر باید برای نگه داری کودک واجد صلاحیت باشد. چنان چه مجنون گردد یا به دیگری شوهر کند فاقد صلاحیت می گردد. بر این اساس، می توان این احتمال را داد که تغییر جنسیت مادر، موجب سلب صلاحیت وی در امر حضانت می گردد، اگر چه از نظر عرف یا شرع، اطلاق عنوان «مادر» پس از تغییر جنسیت صحیح است. البته تأکید می کنیم که تشخیص این امر به عهدۀ دادگاه صالح است.

گفتار دوم: تغییر جنسیت پدر و مسألۀ حضانت کودکان
اشاره

هرگاه پدر در مدتی که دارای حق حضانت و نگه داری کودک است، تغییر جنسیت دهد و به زن تبدیل گردد، این امر چه تأثیری در امر حضانت وی دارد؟

در پاسخ می گوییم که عنوان «پدر» پس از تغییر جنسیت عوض نمی شود و عرفاً شخص می تواند بگوید: این پدر من است که تغییر جنسیت داده و زن شده است و فرض آن است که حضانت کودک به پدر از آن جهت که پدر است واگذار شده است. علاوه بر این، از نظر شرعی پدر کسی است که فرزند از نطفۀ (اسپرم» وی به وجود آمده باشد و این با تغییر جنسیت، تغییر نمی کند

احتمال دیگر، آن است که پدر با تغییر جنسیت خویش و تبدیل شدن به زن، از صلاحیت و شایستگی لازم برای حضانت برخوردار نباشد، مخصوصاً اگر پس از تغییر جنسیت و تبدیل شدن به زن، با مرد دیگری ازدواج کند که از مفهوم مادۀ 1170 قانون مدنی عدم صلاحیت وی به دست می آید. علاوه بر این، مادۀ 1173 قانون مدنی می گوید:

هرگاه در اثر عدم مواظبت یا انحطاط اخلاقی پدر یا مادری که طفل تحت حضانت اوست، صحت جسمانی یا تربیت اخلاقی طفل در معرض خطر باشد، محکمه می تواند به تقاضای اقربای طفل یا به تقاضای قیم او یا به تقاضای رئیس حوزۀ قضایی هر تصمیمی را که برای حضانت طفل متقضی بداند اقتضا کند.....

ص:342

در ادامه مادۀ 1173 مصادیق عدم مواظبت و انحطاط اخلاقی هر یک از پدر و مادر بیان شده است.

با توجه به قرائن و شواهد فوق می توان گفت: هدف از حضانت، حفظ و نگه داری کودک در سنینی است که شدیداً به حمایت معنوی و روحی و فکری نیازمند است. و با تغییر جنسیت پدر، این حمایت ها از بین می رود و با تشخیص دادگاه، مادر کودک یا شخص صالح دیگر، حضانت و نگه داری کودک را به عهدۀ خواهد گرفت.

جمع بندی و بیان نظریه مختار

در پاسخ این پرسش که تغییر جنسیت چه تأثیری بر ولایت و سرپرستی کودکان دارد، باید گفت: اگر مادر تغییر جنسیت دهد و به مرد تبدیل شود، هیچ گاه بر فرزندانش ولایت پیدا نمی کند؛ چه این که ولایت ابتداءاً برای پدر است و با نبود پدر ولایت برای جدّ پدری است و در صورت نبود جدّ پدری، ولایت کودکان به عهدۀ حاکم شرع خواهد بود.

و هرگاه پدر تغییر جنسیت دهد و به زن تبدیل شود، این امر تأثیری بر ولایت وی بر کودکانش ندارد و همانند حالت قبل از تغییر، دارای حق ولایت است.

و هرگاه مادر در مدتی که حق حضانت کودک به او محول شده است، تغییر جنسیت دهد و مرد شود، وی همچنان دارای اهلیت حضانت است؛ زیرا با تغییر جنسیت، صفت«أنوثیت» (زن بودن) از وی زایل شده است، نه صفت مادری. به عبارت دیگر، مادر پس از تغییر جنسیت، همچنان دارای صفت مادری است و از این رو، حق حضانت از وی زایل نمی شود.

نیز اگر پدر در مدتی که دارای حق حضانت و نگه داری کودک است، تغییر جنسیت دهد و به زن تبدیل شود، حق حضانت وی زایل نمی شود؛ چون حضانت کودک و پدر از آن جهت که پدر است واگذار شده است و عنوان «پدر» پس از تغییر جنسیت عوض نمی شود.

ص:343

ص:344

فصل چهارم: تغییر جنسیت و مسألۀ ارث

اشاره

یکی از مباحث مهم مربوط به تغییر جنسیت، تأثیر تغییر جنسیت در ارث است. فردی که تغییر جنسیت داده، از والدین خود به چه سهمی ارث می برد، آیا جنسیت فعلی او ملاک است یا جنسیت قبل از تغییر؟ نیز پدر و مادری که تغییر جنسیت داده است، از فرزند خود به چه اندازه ای ارث می برد، آیا جنسیت فعلی او مورد نظر است، یا جنسیت قبل از تغییر؟

این مسأله را در دو حالت بررسی می کنیم:

اوّل - ارث بردن فرد تغییر جنس داده از والدین خودش؛

دوم - ارث بردن والدین تغییر جنس داده از فرزند خویش.

مبحث اول: ارث بردن فرد تغییر جنس داده از والدین خودش

اشاره

در مواردی شخص قبل از فوت یکی از والدین خویش، تغییر جنسیت می دهد؛ یعنی پس از تغییر جنسیت، فوت یکی از والدین وی اتفاق می افتد، و در مواردی بعد از مرگ یک از والدین، و قبل از تقسیم ترکه، تغییر جنسیت صورت می گیرد. میزان ارث شخص را در دو حالت فوق را مورد بررسی قرار می دهیم:

ص:345

گفتار اول: تغییر جنسیت قبل از فوت یکی از والدین

هرگاه فردی، جنسیت خویش را تغییر دهد، و آن گاه یکی از والدین وی فوت کند، آیا بر اساس جنسیت فعلی ارث می برد یا براساس جنسیت سابق ؟ برای مثال، اگر پسری به دختر تبدیل شود، آیا سهم الارث وی به اندازۀ پسر است یا به اندازۀ دختر؟

در پاسخ به این پرسش باید گفت: همه فقیهان شیعه که به این مسأله توجه کرده اند، ملاک ارث در این موارد را جنسیت فعلی فرزندان می دانند.(1) همان طور که پیش تر بیان شد، هرگاه برادر و خواهر به جنس مخالف تبدیل شوند، نسبت یا قرابت نسبی میان آن دو از بین نمی رود، بلکه نسبت آن ها بر عکس می شود؛ یعنی برادر، خواهر و خواهر، برادر می شود. با وجود اشتراک آن ها در نسبت، و تولد آن ها از یک پدر و مادر، تبدیل شدن دو عنوان، آن ها را از «نسبت خواهر برادری» خارج نمی کند.(2) به عبارت دیگر، عنوان «اخ» (برادر) برای جنس مذکر و عنوان «اُخت» (خواهر) برای جنس مؤنث است. پس از تبدیل جنس مذکر و مؤنث، لامحاله عنوان «برادر و خواهر» نیز تغییر می کند.(3) احکامی هم چون ارث و مانند آن بر عناوین مختص به مرد یا زن مانند: دختر، پسر، خواهر، برادر و مانند آن مترتب می شود و احکام با تغییر جنسیت به جهت این که موضوعشان هم اکنون صدق نمی کند، باقی نمی مانند. بنابراین، اگر شخصی پسر باشد و قبل از مرگ پدرش تغییر جنسیت دهد، مانند پسران ارث نمی برد، بلکه مانند دختر ارث می برد؛ زیرا ملاک آن است که این عناوین در حال مرگ موّرِث فعلیت داشته و صدق کند. لذا اگر مورِّث بمیرد واز او پسر جدید (بعد از تغییر جنسیت) و دختر جدید باقی بماند، مرد فعلی دو برابر زن ارث می برد. سایر طبقات نیز چنین است؛(4) زیرا ادلۀ ارث اطلاق دارند و همان طور که شامل زن و مرد قبلی (قبل از تغییر جنسیت) می شوند،

ص:346


1- (1) روح الله خمینی، تحریر الوسیله، ج 2، ص 559؛ سید محمد صدر، ماوراء الفقه، ج 6، ص 139؛ محمد مؤمن، کلمات سدیدۀ، ص 117؛ سید محسن خرازی، تغییر الجنس، فقه اهل البیت(علیه السلام)، ش 23.
2- (2) ر. ک: سید محسن خرازی، تغییر الجنس، فقه اهل البیت(علیه السلام)، ش 23، ص 259.
3- (3) ر. ک: احمد مطهری، مستند تحریر الوسیله، ص 202.
4- (4) ر. ک: سید محسن خرازی، پیشین، ص 260.

شامل زن و مرد جدید هم می شوند؛ مانند این آیه:

لِلرّجالِ نَصیبٌ مِمّا تَرَکَ الوالدانِ و الاَقربونَ و لِلنسّاء نَصیبٌ مِمّا تَرَکَ الوالدان و الاَقربون مِمّا قَلَّ مِنه او کَثُرَ نصیباً مفروضاً؛(1)

برای مردان، از آن چه پدر و مادر خویشاوندان از خود بر جای می گذارند، سهمی است و برای زنان نیز از آن چه پدر و مادر و خویشاوندان می گذارند، سهمی؛ خواه آن مال کم باشد یا زیاد. این سهمی تعیین شده و پرداختی است.

و مانند این قول خداوند بزرگ:

یوصیکم اللهُ فی اولادِکُم لِلذَّکَرِ مِثلُ حَظِّ الاُنثَیینِ؛(2)

خداوند دربارۀ فرزندانتان به شما سفارش می کند که سهم (میراث) پسر، به اندازۀ سهمِ دو دختر باشد.

قانون مدنی ایران در مادۀ 907 می گوید: «... اگر اولاد متعدد باشند و بعضی از آن ها پسر و بعضی دختر، پسر دو برابر دختر می برند».

این مادۀ قانونی نیز اطلاق دارد. بنابراین، پسر فعلی (دختر پس از تغییر جنسیت) دو برابر دختر فعلی (پسر پس از تغییر جنسیت) ارث می برد.

گفتار دوم: تغییر جنسیت بعد از فوت یکی از والدین

اگر بعد از مرگ پدر و قبل از تقسیم ترکه تغییر جنسیت صورت گیرد، آیا در پرداخت سهم الارث، جنسیت فعلی ملاک است یا جنسیت زمان موت موّرث ؟

به نظر می رسد در این حالت، باید جنسیت زمان موت موّرث ملاک و مبنا باشد. دلیل این امر واضح است؛ چه این که فرد پس از فوت پدر یا مادرش تغییر جنسیت داده است. پس حقی برای وی ثابت شده است و تغییر جنسیت بعدی تأثیری در این مسأله ندارد. برای مثال، اگر پس از فوت پدرش تغییر جنسیت دهد و به دختر تبدیل شود سهم

ص:347


1- (1) سورۀ نساء( 4)، آیۀ 7.
2- (2) سورۀ نساء( 4)، آیۀ 11.

الارث وی همانند برادرش می باشد. نیز اگر دختر پس از فوت پدرش تغییر جنسیت دهد و به پسر تبدیل شود، سهم الارث وی همانند خواهرش است.

مبحث دوم: ارث بردن والدین تغییر جنس داده از فرزند خویش

اشاره

هرگاه پدر تغییر جنسیت دهد و به زن تبدیل شود، زن فعلی چه میزان سهم الارث می برد، آیا بر اساس جنسیت فعلی یا براساس جنسیت سابق خویش ؟ نیز هرگاه مادر تغییر جنسیت دهد و به مرد تبدیل گردد، مرد فعلی چه مقدار سهم الارث از فرزند (میت) دریافت می کند؟

در مجموع سه احتمال وجود دارد: (1)احتمال اول، این که رابطۀ توارث به طور کامل قطع می شود و والدین تغییر جنس داده از فرزند خود ارث نمی برند. احتمال دوم، این که رابطۀ توارث قطع نمی شود و پدر به اندازۀ دو ثلث () ارث می برد ولو این که تغییر جنسیت داده و به زن تبدیل شده است. نیز مادر یک ثلث () ارث می برد ولو این که تغییر جنسیت داده و به مرد تبدیل شده باشد. احتمال سوم، این که رابطۀ توارث قطع نمی شود و مادر پس از تغییر جنسیت دو ثلث () و پدر پس از تغییر جنسیت یک ثلث () می برد.

اینک هر یک از سه احتمال فوق را در ضمن سه گفتار را مورد بررسی قرار می دهیم:

گفتار اول: والدین تغییر جنسیت داده از فرزند ارث نمی برند

احتمال اول آن بود که والدین تغییر جنس داده، اصلاً از فرزند خود ارث نمی برند و رابطۀ توارث، به طور کامل قطع گردد.

در توجیه این احتمال می توان گفت: پس از مرگ فرزند، برای این که پدر و مادر از فرزند خویش ارث ببرند، لازم است عنوان «اَبّ» و «اُمّ» در حین وفات فرزند باقی باشد، حال آن که این عنوان ها تغییر کرده است. به عبارت دیگر، پس از تغییر جنسیت پدر،

ص:348


1- (1) ر. ک: روح الله خمینی، تحریر الوسیله، ج 2، ص 559.

زن فعلی، نه پدر محسوب می شود و نه مادر. نیز پس از تغییر جنسیت مادر، مرد فعلی، نه پدر محسوب می شود و نه مادر. بنابراین، در حین فوت فرزند، عنوان «اَبّ یا امّ» وجود ندارد، تا براساس صدق این عنوان بتواند از فرزند خویش ارث ببرد.(1) احتمال فوق بعید و غیر قابل قبول است و هیچ کس به آن معتقد نشده است، بلکه تنها به عنوان یک «احتمال» مورد بررسی قرار گرفته است. حتی اگر پس از تغییر جنسیت، در صدق عنوان «پدر و مادر» تردید داشته باشیم، نمی توان گفت: رابطه توارث به دلیل تغییر جنسیت بین «پدر و فرزند» و «مادر و فرزند» قطع می شود. به عبارت دیگر، «تغییر جنسیت» از موانع ارث محسوب نمی شود. قانون مدنی ایران که متخذ به فقه امامیه است، به مواردی از «موانع ارث» اشاره کرده است. در مادۀ 880 می گوید: «قتل از موانع ارث است.....»؛ در مادۀ 881 می گوید: «کافر از مسُلمِ ارث نمی برد....»؛ و مادۀ 882 و 883 به مانع بودن «لعان» و «انکار سببیت» اشاره دارد؛ و در مادۀ 884 به «ولد الزنا» اشاره دارد.(2) بنابراین، نه در فقه امامیه و نه در قانون مدنی ایران به مانع بودنِ تغییر جنسیت اشاره ندارد و والدین تغییر جنس داده می توانند از فرزند خود ارث ببرند.

گفتار دوّم: پدر تغییر جنس داده و مادر تغییر جنس داده ارث می برد.
اشاره

احتمال دوم که قوی تر نیز هست این است که پدر یا مادری که تغییر جنسیت داده اند، از فرزند (فوت شده) ارث می برند. امام خمینی و بقیه فقیهان اسلامی اصل وجود ارث را پذیرفته اند. برای اثبات وجود ارث، دلیل های زیر را می توان بیان کرد:

دلیل اول: ثبوت ارث به دلیل قرابت و خویشاوندی

للّرجال نصیبٌ ممّا ترک الوالدان و الاَقربونَ و للنساء نَصیبٌ ممّا تَرَکَ الوالدان و الاَقربون مِمّا قَلَّ مِنه او کَثُرَ نصیباً مفروضاً؛(3)

ص:349


1- (1) ر. ک: احمد مطهری، مستند تحریر الوسیله، ص 203.
2- (2) ر. ک: محمدمهدی کریمی نیا، تغییر جنسیت از منظر فقه و حقوق، مجله معرفت، ش 36، ص 80.
3- (3) نساء ( 4)، آیۀ 7؛ ترجمۀ آن پیش تر گذشت.

از آیۀ فوق می توان ثبوت ارث برای جمیع اقربا از مردان و زنان را استفاده کرد، و تردیدی نیست که این مرد یا زن فعلی، که قبلاً مادر یا پدر بوده اند، از نظر قرابت و خویشاوندی، نزدیک ترین فرد به میت (فرزند فوت شده) هستند، پس آن دو، از آن چه میت به جای می گذارد، نصیب می برند.(1) با دلیل فوق، اصل ارث میان والدین و فرزند (میت اثبات می شود. با ضمیمه ادله دیگر از روایات اهل بیت علیهم السلام اثبات می شود که پدر و مادر از فرزند (میت) به ترتیب () و () ارث می برند. (2)

دلیل دوم: ثبوت ارث به دلیل اولی الارحام

وَ اولوا الارحام بعضهم اولی بِبَعضٍ فی کتاب الله انّ الله بکل شئ علیم؛(3)

و خویشاوندان نسبت به یکدیگر [از دیگران] در کتاب خدا سزاوارترند. همانا خداوند به هر چیز داناست.

تردیدی نیست که مرد فعلی و زن فعلی (مادر یا پدر تغییر جنسیت یافته) از جملۀ افراد «اولی الارحام» نسبت به میت (فرزند فوت شده) می باشند. پس از اموال و حقوق مربوط به میت سهم الارث خواهند داشت.(4) علاوه بر آیات فوق، روایات متعددی نیز وجود دارد که براساس آن ها، آن چه معیار قرار می گیرد تا شخص، وارث میت محسوب شود، اقربیت در خویشاوندی نسبت به میت است و اقربیت پدر و مادر که تغییر جنسیت داده اند هنوز ثابت است، پس طبق ضوابط، ایشان اولی به ارث بردن می باشند و حاجب طبقات بعد می شوند.

ص:350


1- (1) ر. ک: احمد مطهری، مستند تحریر الوسیله، ص 203.
2- (2) در منابع روایی روایات متعددی به این مضمون وجود دارد: فی رجل مات و ترک أبویه، قال: للأب سهمان، ولِلاُمّ سهم. یعنی: مردی مرده و وارث وی پدر و مادر هستند. حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: برای پدر دو سهم () و برای مادر یک سهم () است (ر. ک: وسائل الشیعه، ج 26، باب 9 از ابواب میراث الابوین والاولاد؛ کافی، ج 7، ص 91؛ تهذیب، ج 9، ص 270)
3- (3) سورۀ انفال ( 8)، آیه 75.
4- (4) ر. ک: احمد مطهری، پیشین، ص 204.

دلیل فوق نیز مانند دلیل اول، اصل توارث میان والدین و فرزند (میت) را اثبات می کند و با ضمیمۀ ادلۀ دیگر از روایات اسلامی سهم الارث () برای پدر و سهم الارث () برای مادر ثابت می شود.

دلیل سوم: استمرار قرابت نسبی پس از تغییر جنسیت پدر یا مادر

پس از تغییر جنسیت پدر یا مادر، نسبت میان «والدین» و «فرزندان» قطع نمی شود، بلکه فرزند عرفاً و شرعاً، فرزند پدر و مادر خویش حساب می شود. به مقتضای ثبوت نسب، ارث نیز ثابت است؛ یعنی گویا «نَسَب» به منزلۀ «علت» و «ارث» به منزلۀ «معلول» است، مگر در مواردی که مانع در کار باشد، مانند: قتل، لعان، انکار نسب، کفر؛ و تغییر جنسیت از موانع ارث محسوب نمی شود.

صاحب کتاب «جواهر الکلام» در تعریف «نَسَب» می گوید:

نسب عبارت است از اتصال از طریق ولادت یکی از دیگر، مانند: «پدر و پسر»، یا این که ولادت دو نفر به فرد ثالث منتهی شود، همراه با صدق عرفی نسب به نحو شرعی یا در حکم شرعی. پس متولد از زنا ارث نمی برد، به خلاف متولد از شبهه و نکاحِ اهل ملل فاسده.(1)

ظاهر کلام فوق آن است که مسألۀ نَسَب مورد قبول همۀ فقیهان اسلامی بوده و هیچ اختلافی در این باره وجود ندارد.(2) بنابراین، تعریف فوق دربارۀ «نَسَب» یا «قرابت نسبی» در بحث ما صادق است؛ یعنی پس از تغییر جنسیتِ پدر و تبدیل وی به زن، از نظر عرفی و شرعی می توان گفت: این فرزند از این پدر متولد شده است، مگر این که تغییر جنسیت داده و به زن تبدیل شده است. نیز پس از تغییر جنسیت مادر، از نظر عرفی و شرعی می توان گفت: این فرزند از این مادر متولد شده است، مگر این که تغییر جنسیت داده و به مرد تبدیل شده است.

پرسشی که ممکن است در این جا مطرح شود این است که در وضعیت جدید،

ص:351


1- (1) محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج 39، ص 7.
2- (2) ر. ک: احمد مطهری، پیشین، ص 204.

یعنی پس از تغییر جنسیت دربارۀ صدق عنوان «پدر و مادر» شک داریم. بنابراین، می توان با استصحاب عنوان پدر و مادر، به بقای عنوان «پدر و مادر» حکم کرد و در این حالت، ارث آنان نیز ثابت می گردد؛ یا این که گفته شود: پس از تغییر جنسیت پدر یا مادر، به دلیل شک در ثبوت ارث، حالت سابقه، یعنی ثبوت ارث قبل از تغییر جنسیت را استصحاب می کنیم.

در پاسخ می گوییم: پس از تغییر جنسیت، عنوان «پدر و مادر» هم چنان صادق است و با وجود صدق عنوان «پدر و مادر» نیازی به استصحاب ارث آن دو نیست؛ زیرا اصل عملی وقتی ارزش دارد که دلیل اجتهادی وجود نداشته باشد(1) و با وجود صدق دو عنوان یاد شده، اطلاق ادلۀ ارث شامل آن ها می شود و استصحاب موضوعیت ندارد؛ چون مجرای اصول، موارد شک است و در این فرض شک نداریم تا سراغ استصحاب رویم.(2) پرسش دیگر آن است که چگونه در بحث «تغییر جنسیت و ولایت»، استصحاب ولایت، پس از تغییر جنسیت پدر، جاری می شود، ولی در بحث «تغییر جنسیت و ارث»، امکان استصحاب ارث وجود ندارد؟

در پاسخ می گوییم: در «استصحاب ارث»، حالت سابقه وجود ندارد. از این رو، یکی از ارکان استصحاب ناتمام است. زیرا حکم جزئی - یعنی وارث بودن شخص مرد یا زن - بسته به مرگ موّرث قبل از تغییر جنسیت است و طبق فرض، چنین چیزی واقع نشده است؛ لذا مقام مورد نظر قابل قیاس با استصحاب ولایت شخص پدر، قبل از تغییر جنسیت، نیست؛ زیرا در باب ولایت، حکم کلی شرعی (ولایت پدر) قبل از تغییر جنسیت نیز بر پدر منطبق است؛ زیرا موضوع آن فعلیت دارد، لیکن یک حکم جزئی (ولایت پدری که تغییر جنسیت داده) پدید آمده است. در این جا شک می کنیم در بقای آن حکم کلی و برای اثبات بقای آن بعد از تغییر جنسیت، استصحاب جاری می شود. اما در باب ارث، حکم کلی - یعنی ارث پدر و مادر - هم چنان باقی است و

ص:352


1- (1) الاصل دلیلٌ حیث لا دلیل له.
2- (2) ر. ک: سید محسن خرازی، تغییر الجنس، فقه اهل البیت(علیه السلام)، ش 23، ص 262.

تردیدی در آن وجود ندارد. اما فعلیت پیدا کردن حکم جزئی - یعنی مقدار ارث پدر و مادر در صورت تغییر جنسیت - به مرگ مورّث بستگی دارد؛ در حالی که فرض این است که هنگام تغییر جنسیت، وی هنوز زنده است و زمانی هم که بمیرد، در آن جا حالت سابقه ای وجود ندارد تا استصحاب جاری شود؛ بنابراین، قیاس باب ارث به باب ولایت، قیاس مع الفارق است.(1) بنابراین، در اصل ارثِ پدر و مادر، حتی پس از تغییر جنسیت، تردیدی نیست؛ چنان که این دو حاجب کسانی می شوند که از لحاظ خویشاوندی با میت در رتبۀ بعدی قرار دارند.(2) و ملاک ارث، همان «اولویت» (نزدیک تر بودن به میت) پدر و مادر پس از تغییر جنسیت است.

به نظر می رسد میزان ارث پدر یا مادری که تغییر جنسیت داده است، براساس «زمان انعقاد نطفه» است؛ یعنی برای پدر در حال انعقاد نطفه، () است، هر چند بعداً تغییر جنسیت داده و به زن تبدیل شود و نیز برای مادر () است، هر چند تغییر جنسیت داده و به مرد تبدیل شود. دلیل این امر آن است که به مقتضای کتاب، سنت و اجماع، ارث ثابت شده است و هیچ ملاکی برای تقسیم ارث باقی نمی ماند مگر «ملاک تقسیم به لحاظ زمان انعقاد نطفه».

اما ملاک تقسیم ارث، بر اساس «زمان فوت فرزند» به این که، مرد فعلی (مادر پس از تغییر جنسیت) و زن فعلی (پدر پس از تغییر جنسیت)، قابل قبول نیست؛ چون این مبنا « و» برای عنوان «پدر و مادر» است، و مرد فعلی، پدر حساب نمی شود، چون فرزند از نطفه (اسپرم) او به وجود نیامده است. نیز زن فعلی، مادر حساب نمی شود، چون فرزند از تخمک او به وجود نیامده و در رحم او رشد نکرده است. پس هیچ مبنایی باقی نمی ماند جز بر اساس «زمان انعقاد نطفه»؛ یعنی برای پدر زمان انعقاد نطفه و برای مادر زمان انعقاد نطفه.

ص:353


1- (1) سید محسن خرازی، تغییر جنسیت، فقه اهل بیت(علیه السلام)، فارسی، ش 23، ص 135.
2- (2) ر. ک: محمد مؤمن، کلمات سدیدۀ، ص 117-118.

ممکن است این پرسش مطرح شود که مطلب فوق، یعنی سهم الارث برای پدر و برای مادر، فرع بر صدق عنوان «پدر و مادر» است، حال آن که پس از تغییر جنسیت پدر و مادر، صدق عنوان «پدر و مادر» مشکوک است. پس سهم الارث فوق، ثابت نیست.

در جواب می گوییم: سهم الارثِ فوق، براساس «قرابت نسبی» است که در تعریف آن گفته شده است: تولد یکی از دیگری، یا تولد دو نفر از یک منشأ واحد، و پس از تغییر جنسیت پدر یا مادر، قرابت نسبی هم چنان وجود دارد و می توان گفت: این فرد از آن پدر به دنیا آمده است، الاّ این که به زن تبدیل شده است. نیز می توان گفت: این فرد از آن مادر به دنیا آمده است، الاّ این که به مرد تبدیل شده است.

گفتار سوم: پدر تغییر جنس داده و مادر تغییر جنس داده ارث می برند

بر اساس این ملاک، زن فعلی (پدر تغییر جنس داده) و مرد فعلی (مادر تغییر جنس داده) ارث می برد. گویا مرد فعلی، پدر است و زن فعلی، مادر.

این احتمال ضعیف بوده و هیچ دلیلی در تأیید آن وجود ندارد؛ چون نمی توان گفت: مادر پس از تغییر جنسیت، به عنوان «پدر» شناخته می شود. نیز پدر پس از تغییر جنسیت، به عنوان «مادر» شناخته نمی شود. به عبارت دیگر، تفاوت پدر و مادر در مقدار ارث، به لحاظ بسته شدن زمان انعقاد نطفه است. پس برای پدر - که فرزند از اسپرم او به وجود آمده - و برای مادر - که فرزند از تخمک او به وجود آمده - ارث وجود دارد؛ اگر چه امام خمینی(ره) معتقد است: احتیاط (مستحب) آن است که آن دو با یکدیگر مصالحه کنند.(1) به نظر می رسد، مجالی برای «مصالحه بین پدر و مادر» وجود ندارد؛ چون اگر عنوان «پدر و مادر» پس از تغییر جنسیت صادق است، مصالحه لازم نیست، و اگر صادق نیست، مصالحه بین آن دو و سایر وارث ها لازم است. آیت الله سید محسن خرازی در

ص:354


1- (1) ر. ک: روح الله خمینی، تحریر الوسیله، ج 2، ص 560، مسألۀ 7.

این باره می گوید:

حال بنابر مراعات احتیاط (چنان که در تحریر الوسیله آمده است) آیا مصالحه فقط بین پدر و مادر است یا بین آن دو و سایر وارث ها نیز مصالحه لازم است ؟

اگر اصل ارث آن دو را به ملاک نزدیک تر بودن (اولویت) بپذیریم، مجالی برای مصالحه بین آن ها و سایر ورثه نیست؛ زیرا آن ها در ارث بردن بر بقیه مقدّمند. اما اگر در این جهت شک کنیم و به لزوم صدق عنوان پدر و مادر قائل شویم در حالی که این دو عنوان صادق نمی باشند - بنا بر عدم صدق آن دو با تغییر جنسیت - در این صورت مصالحه، بین آن دو و بین سایر ورثه که در طبقه آن ها یا در طبقه پایین تر قرار دارند، می باشد.

از نظر ما مصالحه بین آن دو لازم نیست؛ زیرا بعد از تغییر جنسیت نیز عنوان «پدر» و «مادر» صدق می کند؛ زیرا در صدق آن دو، حدوث مبدء کفایت می کند، اگرچه صدق عنوان پدر و مادر را نپذیریم و مقتضای صدق این عنوان آن است که هر کدام به مقداری که تعیین شده است، ارث ببرند، یعنی در صورت نبود فرزند، دو سوم در پدر و یک سوم در مادر.(1) پرسش دیگر آن است که اگر اقارب طبقۀ دوم و سوم تغییر جنسیت دهند، به چه میزان از میت ارث می برند؟ آیا جنسیت فعلی آنان ملاک است یا جنسیت قبل از تغییر جنسیت ؟

قبل از پاسخ سؤال فوق، توجه به این نکته ضروری است که: «اشخاصی که به موجب نَسَب ارث می برند سه طبقه اند:

1. پدر و مادر و اولاد و اولادِ اولاد.

2. اجداد و برادر و خواهر و اولادِ آنها.

3. اعمام و عمات و اخوال و خالات، و اولادِ آنها».(2) و بر اساس مادۀ 863 قانون مدنی: «وارثین طبقۀ بعد وقتی ارث می برند که از وارثین طبقۀ قبل کسی نباشد».

ص:355


1- (1) ر. ک: آیت الله سید محسن خرازی، تغییر الجنس، فقه اهل البیت(علیه السلام)، ش 23، ص 263.
2- (2) قانون مدنی ایران، مادۀ 862.

در واقع، پرسش فوق به این پرسش برمی گردد که هرگاه وراثِ میت، از طبقۀ اول نبودند، بلکه افرادی از طبقۀ دوم یا طبقۀ سوم از میت ارث می برند، و یکی از این افراد (مانند پدر بزرگ یا برادر یا عمو یا عمه یا خاله یا دایی) تغییر جنسیت داده، باشند، سهم الارث وی بر اساس جنسیت فعلی وی است یا جنسیت سابق ؟

در پاسخ می گوییم: اگر افرادی مانند: برادر، خواهر، عمو، عمه، دایی و خاله و دیگر اقارب و خویشاوندان که در طبقۀ دوم و سوم ارث، قبل از فوت موّرث تغییر جنسیت دهند، جنسیت فعلی آنان ملاک تعلق سهم الارث آنان می باشد. توضیح این بحث در «عناوین نسبی» گذشت و آن این که اگر برادر تغییر جنسیت دهد به خواهر تبدیل می شود و بر عکس، نیز همین «تبدّل عنوان» در عناوین «عمو، عمه» و «دایی، خاله» وجود دارد؛ یعنی هر عنوان، به قرینۀ آن تبدیل می گردد. در تمام این عناوین، ملاک جنسیت فعلی است و در هر دو صورت، وارث بودن و مورث بودن صادق است.

ص:356

خاتمه و نتیجه گیری

اشاره

در پایان نگارش رسالۀ «بررسی فقهی و حقوقی تغییر جنسیت»، این مباحث مورد توجه قرار می گیرد:

1. نتیجه گیری

2. پاسخ به پرسش های اصلی تحقیق

3. مشکلات تحقیق

4. پیشنهادات

1. نتیجه گیری

الف) توجه فقیهان شیعه به بحث تغییر جنسیت

اولین شخصیت علمی در جهان که به مباحث فقهی و حقوقی تغییر جنسیت توجه کرده است، مرحوم امام خمینی است که در سال 1343 ش. ( 1964 م.) در تحریر الوسیله، در ضمن ده مسأله، عمده ترین مباحث مربوط به این موضوع را بیان داشته است. پس از وی، بیش از بیست تن از مراجع تقلید و فقیهان شیعه این موضوع را مورد کنکاش قرار داده اند. تقریباً در تمام کتاب های موسوم به «رسالۀ استفتاءآت»، کم و بیش این بحث مطرح شده و ابعاد مختلف آن مورد توجه قرار گرفته است، مانند: جواز یا عدم جواز تغییر جنسیت، تأثیر

ص:357

تغییر جنسیت زن و شوهر بر ازدواج آنان، مسألۀ ولایت و سرپرستی کودکان پس از تغییر جنسیت پدر یا مادر، تأثیر تغییر جنسیت بر مهریه و نفقه و مانند آن.

البته این سخن بدان معنا نیست که همۀ فقیهان شیعه به جواز تغییر جنسیت معتقد باشند، ولی به هر حال، عدۀ قابل توجهی از آنان به جواز این عمل معتقد شده اند، مانند: امام خمینی، آیت الله سید علی خامنه ای، آیت الله محمد فاضل لنکرانی، آیت الله سید علی سیستانی، آیت الله محمد ابراهیم جنّاتی، آیت الله یوسف صانعی، آیت الله عبدالکریم موسوی اردبیلی، آیت الله مکارم شیرازی، آیت الله محمد مؤمن، آیت الله سید محسن خرازی و آیت الله حسین علی منتظری.

حتی برخی فقیهان شیعه که به حرمت تغییر جنسیت نظر داده اند، معتقدند در هنگام ضرورت و اضطرار، انجام عمل جراحی تغییر جنسیت جایز است (آیت الله سید صادق شیرازی).

ب) اهمیت بحث مشروعیت و یا عدم مشروعیت تغییر جنسیت

مهم ترین پرسش در بحث تغییر جنسیت، مسألۀ «جواز و یا عدم جواز»، یا همان «مشروعیت و عدم مشروعیت» است. این پرسش نه تنها مورد توجه فقیهان شیعه بوده است، بلکه فقیهان اهل سنت و کلیسای مسیحی نیز آن را مورد توجه قرار داده اند. از این رو، امام خمینی در اولین مسألۀ ای که در این رابطه مطرح کرده اند، می فرمایند: ظاهر آن است که تغییر جنسیت مرد به زن یا زن به مرد، و نیز تغییر جنسیت خنثی به مرد یا زن حرام نیست.

ج) اهمیت بحث تغییر در خلقت خدا

عده ای از صاحب نظران به حرمت تغییر جنسیت معقتد شده اند. یکی از مهم ترین دلیل های مطرح شده برای عدم مشروعیت تغییر جنسیت، پدید آمدن «تغییر در خلقت خدا» است. جالب آن که، این دلیل مورد استناد یکی از فقیهان شیعه (آیت الله میرزا جواد تبریزی) و برخی فقیهان اهل سنت (شیخ یوسف قرضاوی) و نیز کلیسای مسیحی قرار گرفته است. عده ای به آیۀ 119 سورۀ نساء استناد کرده اند، که به نظر ما این آیۀ

ص:358

شریفه ناظر به این نکته است که هر نوع تغییر و تبدیل به منظور تشریع و بدعت گذاری در دین و شریعت صورت گیرد، حرام و مصداق کار شیطانی و به عنوان تغییر در خلقت الهی محسوب می شود. از این رو، آیۀ فوق، به بحث مورد نظر، یعنی تبدیل مرد به زن و یا تبدیل زن به مرد مربوط نمی شود و استناد به این آیه، برای اثبات حرمت تغییر جنسیت ناصواب است و بیش از ده تن از فقیهان شیعه که به جواز تغییر جنسیت فتوا داده اند، از این آیۀ شریفه، حرمت تغییر جنسیت استفاده نکرده اند.

د) جایگاه ویژه تغییر جنسیت در حقوق ایران

امام خمینی به عنوان بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران و به عنوان مبتکر مباحث فقهی تغییر جنسیت، به جواز تغییر جنسیت معتقد شده اند، که دیدگاه ایشان در کتاب تحریرالوسیله بیان شده است. علاوه بر این، ایشان با صدور فتوایی ویژه، در مورد یک بیمار ترانس سکشوال (خنثای روانی) به مریم مُلک آرا (فریدون سابق)، تحول مهمی در روند فقهی و حقوقی این مسأله به وجود آوردند.

آیت الله سید علی خامنه ای و حدود ده تن از فقیهان شیعه نیز به جواز و مشروعیت تغییر جنسیت نظر داده اند. براین اساس، یک پشتوانۀ شرعی و فقهی بسیار مهمی برای روند حقوقی این مسأله، در ایران به وجود آمد. به عبارت دیگر، از نظر قانونی، انجام این عمل در ایران مجاز اعلام شد و در طی پانزده سال گذشته، حدود پانصد عمل جراحی تغییر جنسیت انجام شد که حتی در کشورهای اروپایی سابقه نداشت و از آن جایی که تغییر جنسیت در کشورهای عربی، غیر قانونی است، بندرت این عمل در کشورهایی مانند: کویت، مصر و امارات گزارش شده است.

ه( ارتباط تغییر جنسیت با بیماران جسمی و روحی

تغییر جنسیت، ارتباط تنگاتنگی با بیماران جسمی و بیماران روحی دارد. منظور از بیماران جسمی، افرادی مانند خنثی ها یا دو جنسی ها هستند و منظور از بیماران روحی، ترانس سکشوال (خنثای روانی) است. در مورد مشروعیت یا جواز تغییر جنسیتِ خنثی ها، تقریباً دیدگاه مخالفی وجود ندارد و فقیهان شیعه و سنی در مشروعیت عمل

ص:359

جراحی این عده متفق القولند.

اما در مورد تغییر جنسیت افرادی که در ظاهر، سالم هستند، ولی از نظر روحی، دچار اختلال هویت جنسی هستند، اختلاف نظر شدیدی وجود دارد. اکثریت فقیهان شیعه با عمل جراحی این عده موافق و همه صاحب نظران اهل سنت با آن مخالفند. به نظر می رسد با توجه به «اضطرار» و «عُسر و حرج» که این بیماران با آن مواجهند، و از آن جایی که راه درمان دیگری در حال حاضر برای آنان، جز تغییر جنسیت وجود ندارد، عمل جراحی تغییر جنسیت مجاز است.

در هر حال، عمل جراحی تغییر جنسیت، با بقیه عمل های جراحی تفاوت ماهوی و اساسی دارد. دلیل این امر، آن است که در مورد عمل های جراحی دیگر، مانند: عمل قلب، کلیه، چشم و مانند آن، هیچ اختلاف نظری وجود ندارد. به عبارت دیگر، همه صاحب نظران و حقوق دانان، اعم از شیعه و سنّی و اعم از مسلمان و غیرمسلمان، معتقدند چنان چه عمل جراحی، ضرورت داشته باشد و بیمار راهی دیگر جز آن نداشته باشد، هیچ گونه ممنوعیتی در انجام عمل جراحی وجود ندارد؛ در حالی که در عمل جراحی تغییر جنسیت، مخالفان و موافقان زیادی وجود دارد؛ چه این که شخص با تغییر جنسیت، از جنسیت مردانه خارج و وارد جنسیت زنانه، و یا برعکس می شود. به دنبال این تبدّل و تغییر، آثار اجتماعی، حقوقی و فقهی، متناسب با جنسیت جدید شخص نیز تغییر می کند. از این رو، لازم است این عمل جراحی، با دقت و کنترل ویژه همراه باشد تا عوارض منفی به دنبال نداشته باشد.

2. پاسخ به پرسش های اصلی تحقیق

در ابتدای این رساله، چندین پرسش به عنوان «سوالات اصلی تحقیق» مطرح شد. اینک بار دیگر، آن پرسش همراه با پاسخ مختصر آن بیان می شود:

سؤال اول: آیا تغییر جنسیت، تغییر در خلقت خداوند محسوب نمی شود؟

پاسخ: همان طور که پیش تر بیان شد، یکی از اشکالات اصلی که در بحث تغییر جنسیت مطرح شده است، این است که تبدیل پسر به دختر و یا برعکس، تغییر در

ص:360

خلقت خداوند متعال است. به عبارت دیگر، این خدای بزرگ است که برخی را پسر و برخی را دختر می آفریند، آیا تغییر جنسیت، به معنای دست کاری در کار خداوند متعال محسوب نمی شود؟ برخی فقیهان شیعه و سنی به آیۀ 119 سورۀ نساء استناد کرده اند (فلیغیرنَّ خلق الله).

به نظر ما، این آیۀ شریفه نمی تواند ناظر به بحث تغییر جنسیت باشد، بلکه با توجه به شأن نزول آیه، تفسیر این آیه از سوی ائمه علیهم السلام و کلام جمعی از مفسرین شیعه و سنی، خداوند متعال از کارگروهی از افراد مذمت و نهی می کند که برخی نعمت های حلال خداوند را برخود حرام می کردند. برای مثال، هرگاه شتر ماده چند بچه می زائید، پس از به دنیا آمدن بچۀ پنجم، گوش شتر مادر را می بریدند یا چشم آن را در می آوردند و آن را در راه خداوند قرار می دادند! و آن گاه از سوار شدن بر آن و یا استفاده از گوشت شتر، خودداری می کردند. به عبارت دیگر، با این کار خویش، حلال خداوند را برخود حرام می کردند. خداند متعال از تشریع و بدعت گذاری آنان نهی شدید کرده و این کار آنان را یک عمل شیطانی و تغییر در خلق الله معرفی می کند.

مضافاً به این که اگر تبدیل و ایجاد دگرگونی در خلق خداوند متعال حرام باشد، لازم می آید که تمام تغییراتی که ابنای بشر در اشیای دنیا به وجود می آورند حرام و مصداق کار شیطانی باشد، در حالی که بطلان این سخن واضح بوده و هیچ کس بدان اعتقاد ندارد.

جمع کثیری از فقیهان شیعه معتقدند که تغییر جنسیت فی حد نفسه حرام نیست. تنها اگر حرمتی در میان باشد، به دلیل ملازمات حرام، مانند لمس حرام و نظر حرام است. در نتیجه، اگر بیمار، که خواهان تغییر جنسیت است به این عمل، اضطرار داشته باشد، به گونه ای که راه دیگری برای درمان وی، جز عمل جراحی تغییر جنسیت وجود نداشته باشد، تغییر جنسیت برای وی مجاز بوده و از جهت ملازمات حرام، برای وی منعی وجود ندارد.

سؤال دوم: وضعیت ازدواج پس از تغییر جنسیت یکی از زوجین چگونه خواهد شد؟

ص:361

پاسخ: از ارکان ازدواج آن است که دو نفر از جنس مخالف با یکدیگر پیمان نکاح ببندند. بنابراین، ازدواج «دو مرد» یا «دو زن» غیر شرعی و حرام است. به عنوان یک «قاعدۀ کلی» می توان گفت: هرگاه پس از تغییر جنسیت، و در وضعیت جدید، موضوع ازدواج «مرد و زن» تغییر کند و به موضوع جدید «دو مرد» یا «دو زن» تبدیل شود، ازدواج سابق باطل و منحل خواهد شد و روابط زناشویی آن دو، مصداق هم جنس بازی (لواط یا مساحقه) خواهد بود.

پس اگر مرد به تنهایی، یا زن به تنهایی تغییر جنسیت دهد، ازدواج سابق باطل خواهد بود. نیز اگر هر دو تغییر جنسیت دهند، ازدواج سابق باطل خواهد بود و فرقی نمی کند که تغییر جنسیت آن دو، به صورت همزمان باشد یا غیر همزمان؛ اگر چه برخی فقیهان شیعه احتمال داده اند که چنان چه زوجین به صورت همزمان تغییر جنسیت دهند، ازدواج سابق هم چنان برقرار خواهد بود.

اما در برخی موارد، تغییر جنسیت یکی از زوجین، تأثیری در ازدواج ندارد. به عبارت دیگر، ازدواج سابق هم چنان دارای بقا و استمرار است. برای مثال، اگر شوهر که خنثای غیر مشکل (با جنسیت غالب مردانه) است تغییر جنسیت دهد و علائم و آثار جنس زن را حذف نماید، به مرد کامل تبدیل می شود. نیز اگر زوجه که خنثای غیر مشکل (با جنسیت غالب زنانه) است، تغییر جنسیت دهد و آثار و علائم جنس مرد را حذف نماید، به زن کامل تبدیل می شود. در این دو حالت اخیر، ازدواج سابق هم چنان برقرار است.

سؤال سوم: وضعیت مهریه، پس از تغییر جنسیت چگونه خواهد بود؟ آیا زوجه می تواند مهریه خویش را مطالبه کند؟

پاسخ: گاه تغییر جنسیت در عقد دائم اتفاق می افتد و در مواردی ممکن است در عقد موقت، تغییر جنسیت روی دهد. در مورد تأثیر تغییر جنسیت در عقد دائم چهار احتمال بیان شد. یک احتمال که به نظر قوی تر می آید این است که چنان چه تغییر جنسیتِ یکی از زوجین، پس از دخول صورت گرفته باشد، تمام مهریه به نفع زوجه

ص:362

ثابت است و چنان چه قبل از دخول، تغییر واقع شود، تنها پرداخت نصف مهریه لازم خواهد بود. این دیدگاه، متقن تر و موافق نظر مشهور فقیهان اسلامی و روایات کثیره است. البته دیدگاه دیگر که خالی از قوت و اتفاق نیست آن است که پرداخت کل مهریه مطلقا واجب است، چه تغییر جنسیت قبل از دخول باشد و چه پس از آن.

مهریه در عقد موقت، برخلاف عقد دائم از ارکان مهم عقد است که براساس آن، مهریه در عوض «تمکین زوجه» است. اگر زوجه در بخشی از مدت عقد موقت، تمکین نکند، به همان میزان از مهریه کاسته می شود، ولی اگر زوج در عقد موقت، بقیۀ مدت را بذل کند، باید تمام مهریه را پرداخت کند. بر این اساس، اگر زوج در عقد موقت، تغییر جنسیت دهد، بایستی تمام مهریه را پرداخت کند؛ گویا که مدت را بذل کرده و از ادامۀ زندگی منصرف شده است و اگر زوجه در عقد موقت، تغییر جنسیت دهد، به مقدار زمان تخلف از میزان مهریه کاسته می شود.

سؤال چهارم: وضعیت نفقۀ زوجه پس از تغییر جنسیت یکی از زوجین چگونه خواهد شد؟

پاسخ: هرگاه زوج یا زوجه تغییر جنسیت دهد و این تغییر جنسیت، واقعی باشد، طبیعی است که ازدواج سابق باطل می شود. احکام زوجیت، مانند نفقه به تبع موضوع (ازدواج سابق) از بین می رود؛ چه این که احکام، دائر مدار موضوعات هستند و با انتفای موضوع، حکم آن نیز از بین می رود. بنابراین، به عنوان یک «قاعدۀ کلی» می توان گفت: هرگاه «نکاح دائم» وجود داشت و علاوه بر آن، تمکین (عدم نشوز) نیز موجود باشد، «وجوب نفقه» به عنوان یک حکم شرعی ثابت است و هرگاه یکی از آن دو شرط از بین رود، وجوب اعطای نفقه نیز نفی می شود.

طبیعی است که پس از تغییر جنسیتِ یکی از زوجین، یکی از آن دو شرط، یعنی «ازدواج دائم» از بین می رود. بنابراین، نفقه نیز از بین خواهد رفت. مسألۀ «سقوط نفقه» به دلیل «تغییر جنسیت»، آن قدر بدیهی و روشن است که فقیهان شیعه از آن ذکری به میان نیاورده اند.

ص:363

اما در برخی موارد، تغییر جنسیت، تغییری در مسألۀ نفقه به وجود نمی آورد، و آن در وقتی است که تغییر جنسیت، در استمرار و بقای ازدواج، تأثیری نداشته باشد. به عبارت دیگر، هرگاه پس از تغییر جنسیتِ یکی از زوجین، ازدواج سابق هم چنان استمرار داشته باشد. نفقه که یکی از آثار ازدواج دائم است نیز استمرار خواهد داشت. برای مثال، هرگاه زن پس از تغییر جنسیت به خنثای غیر مشکل با جنسیت غالب زنانه تبدیل گردد، ازدواج سابق و در نتیجه، نفقه نیز استمرار خواهد داشت.

سؤال پنجم: چنان چه مرد تغییر جنسیت دهد، آیا حق ولایت و سرپرستی کودکان را از دست خواهد داد؟ چنان چه زن تغییر جنسیت دهد و به مرد تبدیل شود آیا می تواند ولایت کودکان را به دست آورد؟

هرگاه مادر تغییر جنسیت دهد، هیچ گاه بر کودکانش ولایت پیدا نمی کند، بلکه با نبود پدر، ولایت برای جدّ پدری و در صورت نبود جدّ پدری، ولایت کودکان بر عهدۀ حاکم شرع خواهد بود.

اما هرگاه پدر تغییر جنسیت دهد، عده ای معتقدند: ولایت وی بر کودکانش ساقط خواهد شد، ولی به نظر می رسد تغییر جنسیت پدر، تأثیری در ولایت وی ندارد.

هم چنین تغییر جنسیت مادر، تأثیری در حق حضانت وی بر کودکان خردسالش ندارد. چون عنوان مادری از وی زایل نشده است اگرچه انوثیت (زن بودن) وی از بین رفته است و به مرد تبدیل شده است.

نیز عنوان پدر، پس از تغییر جنسیت عوض نمی شود و عرفاً شخص می تواند بگوید: این شخص پدر من است که تغییر جنسیت داده و به زن تبدیل شده است و فرض آن است که حضانت کودک به پدر از آن جهت که پدر است واگذار شده است. علاوه بر این، پدر از نظر شرعی، کسی است که فرزند از اسپرم وی به وجود آمده باشد و این امر با تغییر جنسیت، تغییر نمی کند؛ اگر چه از مفهوم مادۀ 1170 و 1173 قانون مدنی ایران می توان استفاده کرد که پدر پس از تغییر جنسیت فاقد صلاحیت خواهد شد، مخصوصاً از آن جهت که پس از تغییر جنسیت و تبدیل شدن به زن، با مرد دیگری ازدواج کند.

ص:364

سؤال ششم: عناوین نسبی پس از تغییر جنسیت چگونه خواهد شد؟

پاسخ: منظور از «عناوین نسبی»، عناوینی مانند: برادر، خواهر، عمو، عمه، دایی، خاله و نیز پدر و مادر است. هرگاه برادر یا خواهر، عمو یا عمه، دایی یا خاله تغییر جنسیت دهد، انتساب یا «قرابت نسبی» از بین نمی رود، بلکه نسبت میان آن دو عوض می شود و هر عنوان خانوادگی، به قرینۀ خودش تبدیل می شود؛ یعنی عنوان برادر به عنوان خواهر تبدیل می شود و بر عکس. نیز عمو به عمه یا بر عکس تبدیل می شود. نیز دایی به خاله یا برعکس تبدیل می شود.

اما تغییر جنسیت، تغییری در عنوان «فرزند» به وجود نمی آورد. چنان چه فرزند، تغییر جنسیت دهد، وی هم چنان فرزند همان پدر و مادر است. به عبارت دیگر، رابطه یا نسبت «پدر و فرزند» و نیز نسبت و رابطۀ «مادر و فرزند» در پیش و پس از تغییر جنسیت، تغییر نمی کند.

تغییر جنسیت پدر، وی را به عنوان «مادر» تبدیل نمی کند. نیز پس از تغییر جنسیت مادر، وی به عنوان «پدر» شناخته نمی شود، بلکه می توان گفت: پدر پس از تغییر جنسیت، عرفاً و شرعاً هم چنان پدر است، اگر چه به زن تبدیل شده است. نیز مادر پس از تغییر جنسیت، هم چنان مادر است، اگر چه به زن تبدیل شده است.

سؤال هفتم: وضعیت ارث پس از تغییر جنسیت چگونه خواهد بود؟

پاسخ: هرگاه فردی، جنسیت خویش را تغییر دهد، آیا براساس جنسیت فعلی ارث می برد یا براساس جنسیت سابق ؟ برای مثال، اگر پسری به دختر تبدیل شود، آیا سهم الارث وی به اندازۀ پسر است یا به اندازۀ دختر؟

همه فقیهان شیعه متفق القولند که ملاک ارث در این گونه موارد، جنسیت فعلی فرزندان است. بنابراین، دختر فعلی، نصف پسر فعلی ارث می برد.

هرگاه پدر تغییر جنسیت دهد و به زن تبدیل شود، زن فعلی چه میزان سهم الارث می برد، آیا براساس جنسیت فعلی یا براساس جنسیت سابق خویش. نیز هرگاه مادر تغییر جنسیت دهد و به مرد تبدیل گردد، مرد فعلی چه مقدار سهم الارث از فرزند (میت) دریافت می کند؟

ص:365

در مجموع سه احتمال داده شد. احتمال قوی آن است که اولاً: پدر یا مادری که تغییر جنسیت داده، از فرزند (فوت شده) ارث می برد و رابطۀ توارث میان والدین و فرزندان قطع نمی شود. ثانیاً: میزان ارث پدر یا مادری که تغییر جنسیت داده است، براساس «زمان انعقاد نطفه» است؛ یعنی برای پدر در حال انعقاد نطفه، دو سوم () است، هر چند بعداً به زن تبدیل شود و نیز برای مادر در حال انعقاد نطفه، یک سوم () است، هر چند بعداً به مرد تبدیل شود.

3. مشکلات تحقیق

اشاره

هر تحقیق و پژوهش، مخصوصاً در سطح چهار (دکتری) مشکلات خاص خودش را دارد. در ذیل به مهم ترین مشکلات این رساله اشاره می شود:

الف) کمبود منابع

اگرچه فقیهان شیعه، بسیار بیش تر از فقیهان اهل سنت، دربارۀ تغییر جنسیت اظهار نظر کرده اند، ولی مطالبی که از فقیهان شیعه در دست است، بیش تر به صورت استفتا یا «پرسش و پاسخ» است و تنها شش تن از فقیهان شیعه به صورت مبسوطتر دربارۀ آن، مطالبی را به رشته تحریر در آورده اند، مانند: آیت الله سید محمد صدر، آیت الله محمد مؤمن، آیت الله سید محسن خرازی، آیت الله علی مشکینی و آیت الله محمد آصف محسنی و حجه الاسلام محمد قائنی.

طبیعی است موضوعی با این اهمیت، که از جملۀ مسائل مستحدثه (موضوعات نوپیدا) محسوب می شود، منابع بیش تری را می طلبد. امید است با توجه به زحمات و تلاش های گران سنگِ فقیهان اسلام، توانسته باشم از عهدۀ تحریر و تحقیق این رساله برآمده باشم.

ب) تغییر جنسیت به عنوان موضوع نوپیدا

اگرچه تغییر جنسیت، مباحث بسیاری از نظر فقهی و یا حقوقی در خود نهفته دارد، ولی از جهت دیگر، یک موضوع پزشکی محسوب می شود و پیشرفت های علم

ص:366

جراحی، تأثیرات شگرفی در این زمینه به وجود آورده است. بنابراین، برای «بررسی فقهی و حقوقی تغییر جنسیت»، موضوع شناسی یا تحریر موضوع، از اهمیت زیادی برخوردار است. به این منظور، با پزشکان، روان پزشکان، بیماران و خانواده های آن ها گفت و گو داشته، و در این باره گزارش ها و عکس هایی را تهیه کرده ام. برای پرهیز از اطاله کلام، تنها بخشی ازگزارش ها و عکس ها در رساله آورده شد (به بخش ضمائم مراجعه فرمایید).

4. پیشنهادات

الف) ضرورت شناخت ابعاد مختلف تغییر جنسیت

تغییر جنسیت، تنها در قالب مباحث فقهی و حقوقی، خلاصه نمی شود، اگرچه این رساله، بیش تر به این امر توجه داشت. به عبارت دیگر، این مسأله دارای ابعاد گوناگونِ دیگری مانند: جامعه شناسی، روان شناسی و پزشکی نیز هست. بنابراین، برای تبیین هر چه بیش تر این مسأله، لازم است به ابعاد مختلف آن توجه داشت، در غیر این صورت، نمی توان درک درستی از این پدیده داشته باشیم. از این رو، پیشنهاد می شود یک سازمان دولتی ویژه، به این امر اختصاص داده شود و عده ای از صاحب نظران در رشته های گوناگون، عضو آن باشند. وظیفۀ این نهاد قانونی، تدوین قوانین، آیین نامه و دستورالعمل های مربوط به تغییر جنسیت است. علاوه بر این، این نهاد رسمی مسؤولیت نظارت و کنترل را نیز به عهده خواهد داشت.

اگرچه گفته می شود در پانزده سال گذشته حدود 500 تغییر جنسیت در ایران صورت گرفته است، ولی هیچ آمار رسمی و دقیق در این باره وجود ندارد. نیز هیچ آماری درباره تعداد بیماران دو جنسی و ترانس ها وجود ندارد. علاوه بر این، بیماران پس از تغییر جنسیت، به حال خود رها شده اند، و هیچ کنترل، نظارت و حمایتی در مورد آنان وجود ندارد. همه این نابسامانی ها با تعیین یک سازمان دولتی و قانونی، کاهش خواهد یافت.

ص:367

ب) ضرورت تدوین قانون یا آیین نامه مربوط به تغییر جنسیت

فقیهان شیعه در رأس آنان مرحوم امام خمینی، مباحث فقهی مسألۀ تغییر جنسیت را از قبیل: جواز یا عدم جواز، تأثیر آن بر ازدواج، مهریه، نفقه، ولایت و سرپرستی کودکان و عناوین خانوادگی بیان داشته اند. همین امر، پشتوانۀ شرعی و فقهی مهمی برای انجام عمل های جراحی تغییر جنسیت به وجود آورده است. با این وجود، مباحث فقهی فقیهان شیعه، در قالب مواد قانونی یا آیین نامۀ ویژه تنظیم نشده است.

تنها یک رویۀ قضایی در قانونی بودن این گونه عمل های جراحی، به وجود آمده است که بر اساس آن، افرادی که خواهان تغییر جنسیت هستند، پس از مراجعه به دادگستری تهران و سپس ارجاع آنان به پزشکی قانونی، چنان چه ضرورت این عمل برای آنان احراز شد، به پزشک جراح برای انجام عمل جراحی تغییر جنسیت ارجاع داده می شوند. پس از تغییر جنسیت، مدارک رسمی آنان مانند: شناسنامه، گواهی نامه راهنمایی و رانندگی و مدارک تحصیلی تعویض شده، و مدارک جدید با نام جدیدِ شخص صادر می شود.

به نظر می رسد تنها رویۀ فوق، برای حل مشکلات حقوقی و اجتماعی افراد تغییر جنسیت یافته کافی نیست، بلکه با تدوین قانونی جامع، باید وضعیت حقوقی آنان را نظام مند ساخت.

ج) ضرورت پیشنهاد عناوین و موضوعات مرتبط

تغییر جنسیت از مسائل نو پیدا و جدید است که در قرن بیستم به وجود آمده هر روز بر ابعاد آن افزوده می شود. عنوان «تغییر جنسیت» یک عنوان عام و کلی است که ریز موضوع های گوناگون و متعددی را در بر می گیرد که در این رساله به مهم ترین آن توجه شده است. به نظر می رسد مجامع علمی حوزوی و دانشگاه ها، مخصوصاً واحد تدوین رساله، باید به عناوین جزئی تر این قضیه توجه کرده و از طریق واگذاری موضوعات و عناوین، در شکوفایی هر چه بیش تر این بحث کمک نمایند. البته منظور نگارنده، تنها بررسی فقهی یا حقوقی این مسأله نیست، بلکه لازم

ص:368

است استادان و دانشجویان رشته های پزشکی، روان پزشکی و جامعه شناسی، به آن توجه خاص مبذول دارند.

د) تشکیل نشست های علمی ویژه

تاکنون چندین سمینار در بحث دو جنسی ها، ترانس ها و تغییر جنسیت در شهرهای تهران، مشهد، گرگان برگزار شده است، ولی به دلیل ابعاد متنوع و گوناگونِ این موضوع، لازم است این گونه نشست ها و سمینارهای علمی، با حضور اساتید و صاحب نظران، از رشته های گوناگون و با حمایت های ویژه تشکیل شده و نتایج آن در قالب کتاب، مجموعه مقالات و گزارش در اختیار عموم قرار گیرد. تا کنون هیچ کتاب مستقل در بحث تغییر جنسیت نوشته نشده است. از این رو، اطلاعات عموم مردم و حتی افراد تحصیل کرده در این باره کم و ناچیز است.

ه( ضرورت کار میدانی

پژوهش های مربوط به تغییر جنسیت، به دلیل ویژگی خاص آن، نیازمند کار میدانی است، در غیر این صورت، ابعاد گوناگون آن ناشناخته باقی خواهد ماند. برای این منظور، طلاب حوزه های علمیه و دانشجویان که در این زمینه تحقیق و پژوهش می کنند، لازم است از نزدیک با بیماران دو جنسی، ترانس ها و نیز پزشکان و روان پزشکان تعامل و گفت و گو داشته باشند.

ص:369

ص:370

ضمائم

اشاره

ص:371

ص:372

ضمیمه 1: گفت وگو با برخی بیماران اختلال هویت جنسی

گزارش میدانی اول: گزارشی از یک مطب تغییر جنسیت

برای به دست آوردن اطلاعات کافی و لازم از افرادی که در ایران تغییر جنسیت می دهند، تصمیم گرفتم با تنی چند از این بیماران گفت و گو داشته باشم. برای این منظور از قبل با یکی از پزشکان جراحِ تغییر جنسیت هماهنگی کرده و از قم به تهران رفتم. یکی از بستگان نیز مرا در این سفر همراهی کرده و با یک دستگاه ضبط صوت کوچک و دوربین عکاسی وارد مطب شدم. قبل از من، مادرِ یکی از بیماران نیز وارد مطب شده بود. بتدریج بیماران اختلال هویت جنسی وارد سالن انتظار شده و تقریباً سالن از بیماران و همراهان پر شد.

افرادی که در سالن بودند، با قیافه و ظواهر گوناگون و گاه عجیب بودند. بعضی از آنان به درستی قابل تشخیص نبودند که آیا زن هستند یا مرد یا......؟! نگاه های شک و تردید افراد حاضر نسبت به من، مرا زجر می داد تا این که دکتر جراحِ تغییر جنسیت وارد مطب شد و چون از قبل با من در یک همایش علمی آشنا شده بود، با من احوال پرسی گرمی داشت و ورود من را خوش آمد گفت. در واقع من اولین کسی بودم که وارد

ص:373

مطب شدم و از فرصتی که به من داده بود تشکر کردم. او گفت: شما می توانید با تمامی بیماران من مصاحبه و گفت و گو داشته باشی. از مطب خارج شده و وارد سالن انتظار شدم. در این حالت، تقریباً نگاه های شک و تردید بیماران برطرف شده بود. با بیش تر افرادی که در سالنِ انتظار بودند، گفت و گو کردم که شرح آن را در ذیل می آورم.

مورد اول: برای شروع کار، کنار مرد جوانی نشستم که دفتری بزرگ در دست داشت و با قلمی که در دست داشت، مشغول نقاشی تصاویر زنان در حالت های مختلف بود. این مرد جوان، ریش و سبیل خود را از ته تراشیده، و موهای سر خود را همانند زنان بلند نموده، و نیز ابروهای خود را همانند زنان نازک کرده بود. به او سلام کردم و او با حجب و حیا جواب سلام مرا داد.

پرسیدم: چند سال داری ؟

گفت: 27 سال.

- اهل کجا هستی و وضعیت خانواده شما چگونه است ؟

- اهل رشت هستم و ما مجموعاً 12 خواهر و برادر هستیم؛ 5 واهر و 7 برادر، و من برادر سوم خانواده هستم.

- علت مراجعه شما به مطب جراح تغییر جنسیت چیست ؟

- من اختلال جنسی دارم و برای تنوع هم که شده، می خواهم تغییر جنسیت بدهم.

- ممکن است بیش تر توضیح بدهی، آیا شما دو جنسی هستی ؟!

- خیر؛ من دو جنسی (هرمافرودیت) نیستم. بلکه کاملاً پسر هستم، ولی هیچ علاقه ای به جنس مخالف (زن) ندارم، بلکه مرد را دوست دارم!

- آیا اعضای خانواده شما، مثل والدین و برادر و خواهر با تغییر جنسیتِ شما موافق هستند؟

- خیر، والدینم بشدت با من مخالفت می کنند. برادران و خواهرانم نیز مخالف تغییر جنسیتِ من بوده، و پیوسته مرا مسخره می کنند. آنان تهدید کرده اند اگر تغییر جنسیت

ص:374

بدهم مرا خواهند زد! نیز هرگاه بخواهم از شهرستان رشت به تهران، جهت معالجه بیایم، دندان درد و پر کردن دندان را بهانه می کنم. به هر حال، مصمم به تغییر جنسیت هستم.

- چرا به روان شناس جهت معالجه مراجعه نمی کنی ؟

- به مدت 2/5 سال به روان پزشک مراجعه کرده ام، ولی هنوز نتیجه ای نگرفته ام.

- بعد از تغییر جنسیت و تبدیل شدن به زن، مشکلات روحی و روانی شما بیش از اکنون خواهد شد. آیا فکر می کنی که کار ما درست نباشد؟

- به هر حال، مشکلات روحی من بعد از تغییر جنسیت، کم تر از مشکلات روحی زمان فعلی خواهد بود.

این مرد در ادامۀ سخنانش گفت: همیشه مانتوی زنانه می پوشم و آرایش می کنم!!

مورد دوم: پسر جوانی بود که حدود 25 سال سن داشت، موهای سر خود را همانند زنان بلند گذاشته و گردنبند طلایی نیز به گردن آویخته بود. او ریش و سبیل خود را تراشیده و نیز مقداری آرایش کرده بود و کاملاً واضح بود که هنوز تغییر جنسیت نداده است. خواستم با او باب گفت و گو را باز کنم، بسیار عصبانی و ناراحت شد و با صدای بلند سخن می گفت، به گونه ای که توجه همۀ افرادی که در سالن انتظار نشسته بودند، به خود جلب کرد.

به او گفتم: من یک پژوهشگر هستم و دربارۀ تغییر جنسیت تحقیق می کنم. شما اطمینان داشته باشید من مسؤول دولتی یا مأمور نیستم. بنابراین، می توانید با خیال راحت با من گفت و گو داشته باشی.

گفت: این گفت و گوها فایده ای به حال من ندارد. کسی مرا درک نمی کند و همه مرا مسخره می کنند. از درب منزل تا این جا، پیوسته مورد شماتت و مسخرۀ مردم کوچه و بازار قرار گرفته ام.

در این حال، خانمی که خود از بیماران اختلال هویت جنسی بود به دفاع از من پرداخت و گفت: این آقا می خواهد به نفع شما کار کند، بنابراین، دلیلی ندارد که

ص:375

عصبانی باشی! امّا چیزی از عصبانیت این مرد کم نشد و در ادامه گفت:

همه پدرها و مادرها دوست دارند که فرزندشان مهندس و دکتر شوند، ولی من در ترم پنجم دانشگاه ترک تحصیل کرده ام. یک خانه اجاره ای تهیه کرده ام و اکنون تنها زندگی می کنم و بدون اطلاع پدر و مادرم می خواهم تغییر جنسیت بدهم.

به هر حال، گفت و گو با او به دلیل عصبانیت این شخص ادامه پیدا نکرد. در این هنگام خانمی که قبلاً از من دفاع کرده بود، خودش را به من رساند و گفت و گو با او را شروع کردم که در ادامه ملاحظه می کنید.

مورد سوم: این خانم که ل - ب نام دارد با روی گشاده به پرسش های ما پاسخ داد که خلاصۀ آن از این قرار است:

پرسیدم: مشکل شما چیست ؟

گفت: من دو جنسی هستم.

- دقیقاً توضیح دهید.

- من دارای هر دو آلت تناسلی مردانه و زنانه بودم. البته آلت تناسلی مردانه کوچک بود که بیست سال پیش در لندن عمل کردم و بدین وسیله، آلت مردانه حذف شد و الان به عنوان یک زن هستم.

- سن شما چه قدر است ؟

- 45 سال دارم و دوبار ازدواج کردم. بار اول، شوهرم به دلیل عدم باروری بنده، مرا طلاق داد، در حالی که شدیداً به یکدیگر علاقه داشتیم. البته شوهر سابق من، از دو جنسی بودن من بی اطلاع بود. بعد از طلاق از شوهر سابقم، با مرد دیگری ازدواج کردم.

- آیا الان دارای فرزند هستی ؟

- خیر، هنوز فرزند ندارم. اساساً دو جنسی ها یا کسانی که تغییر جنسیت می دهند، صاحب فرزند نمی شوند. جای نگرانی نیست. ما هم مثل خیلی از خانم هایی هستیم که بارور نمی شوند.

ص:376

- آیا روند حقوقی یا قانونی برای تغییر جنسیت در ایران مورد تأیید شماست ؟

- از نظر حقوقی هیچ مشکلی وجود ندارد. افرادی که دارای اختلال جنسی هستند، پس از کسب مجوز از پزشکی قانونی، می توانند تغییر جنسیت دهند.

وی در ادامه گفت و گو گفت: تنها تعداد کمی از کسانی که تغییر جنسیت می دهند، می توانند از نظر ازدواج، شغل، پذیرش اجتماعی و..... شانس داشته باشند. برخی از مردها، پس از تغییر جنسیت نمی توانند به عنوان یک زن ازدواج کنند، یا به عنوان یک زن پذیرش اجتماعی داشته باشند. یکی از دلایل این امر، آن است که هنوز حالت های مردانه در آن ها باقی مانده است.

مورد چهارم: خانمی با حجاب در گوشه ای از سالن نشسته بود. بعداً فهمیدم او یکی از مأموران زن زندان اوین است. پس از سلام و احوال پرسی از او پرسیدم:

ممکن است بفرمایید برای چه امری به مطب تغییر جنسیت آمده اید؟!

گفت: برای فردی به مطب مراجعه کرده ام که الان به جرم ولگردی دستگیر شده و مدت 2 ماه است که در زندان اوین است.

- این شخص که دستگیر شده چه وضعیتی داشته است ؟

این فرد قبلاً دوجنسی بوده، ولی ظاهری مردانه داشته و نامش حمید است. بعداً تغییر جنسیت داده و تبدیل به زن شده و اکنون نام شیوا را برای خود انتخاب کرده است.

- در چه سنی عمل تغییر جنسیت را انجام داده و دقیقا بفرمایید از نظر جسمی چگونه بوده است ؟

- در سن بلوغ، یعنی حدود 15 سالگی، اختلال جنسی او بیش تر آشکار می شود از نظرجنسی، هم آلت مردانه و هم رحم داشته است، اما آلت مردانۀ او ضعیف و کوچک بوده و با عمل جراحی برداشته شده والان جنسیت زنانگی او تقویت شده است و همان طور که عرض کردم نام جدید شیوا را برای خود انتخاب کرده است.

- علت دستگیری او چیست ؟

- چون هنوز ظاهر مردانه دارد، با تعدادی از دخترها در خیابان حرکات نامناسبی از

ص:377

خود نشان می داده است. از این جهت، نیروی انتظامی به جرم ولگردی و رفتار خلاف عفت عمومی او را دستگیر کرده است. در واقع، ما الان برای گرفتن گواهی پزشک مراجعه کرده ایم تا برای قاضی ثابت کنیم که او مرد نیست، بلکه زن است، تا در نهایت بتوانیم او را از زندان آزاد کنیم.

مورد پنجم: در گوشه ای از سالن انتظار، مادری پیر نشسته بود که آثار غم و اندوه از چهره اش نمایان بود. در کنار او فرد جوانی با موهای بلند، ریش و سبیل تراشیده که حدوداً 25 سال داشت، نشسته بود. وی حدود سه هفته قبل، عمل جراحی تغییر جنسیت را انجام داده بود. در وضعیت جدید و از نظر ظاهر نمی توان تشخیص داد که زن است یا مرد! ولی شباهت زیادی به زن داشت. نام فعلی او آیدین است و از نام قبلی او که پسر بوده، چیزی به دست نیاوردم. وی فعلاً دانشجو است و از این که تغییر جنسیت داده خوشحال بود. او می گفت: برای این کار، یعنی تغییر جنسیت، پدر و مادرم رضایت داده اند و از نظر اجتماعی مشکل نخواهم داشت.

مورد ششم: پسری را دیدم که حدود 22 سال سن داشت. ریش و سبیل خود را تراشیده و موهای سرش را بلند کرده بود. یکی از ویژگی های او این بود که همانند زنان دارای سینه بود. دلیل این امر، استفاده از هورمون های زنانه قبل از عمل جراحی است. از او خواستم که کنارم بیاید تا باب گفت و گو را باز کنیم. با خوش رویی پذیرفت که خلاصۀ آن را در زیر می آوریم:

پرسیدم: شغل شما چیست ؟

گفت: من دانشجوی دانشگاه آزاد تهران هستم.

- برای چه به مطب تغییر جنسیت مراجعه کرده اید؟

- برای تغییر جنسیت، و تبدیل شدن به زن مراجعه کرده ام.

- در حال حاضر، روند کار شما چگونه است ؟

- پس از چند سال تلاش و پی گیری موفق شدم موافقت پزشکی قانونی را به دست آورم.

ص:378

حدوداً ده روز دیگر عمل خواهم کرد.

- آیا والدین شما با تغییر جنسیت شما موافق هستند؟

- والدینم موافق هستند. آن ها به خوبی مشکل اختلال هویت جنسی مرا درک کرده اند. بنابراین، مشکلات من نسبت به دیگران، که والدین آنان مخالف تغییر جنسیت هستند، کم تر است. حتی از نظر ادامۀ تحصیل مشکل نخواهم داشت. نهایت این است که پس از تغییر جنسیت، از دانشگاه آزاد واحد برادران، به دانشگاه آزاد واحد خواهران منتقل خواهم شد. فکر می کنم چون بدنم همانند زنان ظریف است، بعد از تغییر جنسیت می توانم به عنوان یک زن در جامعه زندگی کنم!

مورد هفتم: مردی 60 ساله را دیدم، در کنار او نشستم و باب گفت و گو را باز کردم.

پرسیدم: ممکن است بفرمایید برای چه به مطب تغییر جنسیت مراجعه کرده اید؟

گفت: دختری از بستگان من، می خواهد تغییر جنسیت بدهد. برای مشاوره و تأیید نهایی، پیش پزشک جراح آمده ام.

- این دختر چند ساله است و از چه مدت متوجه شده اید که او تراجنسیتی (ترانس سکشوال) بوده و نیازمند تغییر جنسیت است ؟ آیا این بیمار، دو جنسی (هرمافرودیت) است ؟

- خیر. از نظر جسمی و ظاهری کاملاً زن است، ولی از نظر روحی و فکری دچار اختلال هویت جنسی است. به عبارت دیگر، زن بودن خودش را قبول ندارد و مایل است هر چه زودتر، با عمل جراحی به مرد تبدیل شود.

آیا والدین او، با تغییر جنسیت وی موافق هستند؟

پدرش مرحوم شده، ولی مادرش با این عمل موافق است.

مراحل قانونی که شما طی کرده اید چگونه بوده است ؟

- به پزشکی قانونی مراجعه کرده ایم و در این باره 10 جلسۀ کمیسیون پزشکی منعقد شده است و در نهایت با تغییر جنسیت او موافقت شده است.

- آیا فکر می کنید از نظر اجتماعی، بیمار می تواند بعد از تغییر جنسیت جایگاه

ص:379

مناسبی در اجتماع داشته باشد؟

- مطمئناً از نظر اجتماعی، فشارهای زیادی وجود دارد. به هر حال، به مدت 20 سال به عنوان زن در جامعه شناخته شده است و الان به یک باره می خواهد به عنوان مرد وارد اجتماع شود. افراد جامعه گاه با تمسخر و انگشت نما کردن، با او برخورد می کنند، ولی این نکته را نباید از نظر دور داشت که برخی افراد که دچار اختلال هویت جنسی هستند، به اجبار به ازدواج تن می دهند، ولی این ازدواج ناکام است و به طلاق منجر می شود. بنابراین، لازم است با تبلیغات صحیح و با آزمایشات لازم قبل از ازدواج، جنسیت واقعی افراد را روشن ساخت.

مورد هشتم: خانمی 50 ساله اخرین فردی است که در این جا از او یاد می کنیم. این خانم حدود یک ساعت و نیم با من گفت و گو و درد دل کرد. وی گاه گاهی به شدت گریه می کرد سخنان او از درد جانکاه حکایت می کرد. او از آزادی بی حد و حصر برای گرفتن مجوز تغییر جنسیت شکایت داشت. گوشه ای از سخنانش را در زیر می خوانید:

- من دارای دو فرزند پسر هستم. پسر بزرگم علی رضا، 27 ساله و از نظر جسمی هیچ مشکلی نداشت. او کاملاً مرد و دارای ریش و سبیل بود. البته وقتی در سنین کودکی بود، بیش تر دوست داشت عروسک بازی کند. هم بازی های، بیش تر دخترها بودند. امّا بتدریج این حالت از بین رفت و مشکل چندانی نداشتیم. امّا در این چند سالۀ اخیر وضعیت او تغییر کرد. همیشه حالت های او را در نظر داشتم. در یک روز، حالت عجیبی از او دیدم. جریان از این قرار بود که در یک روز خواستم برای او حولۀ حمام ببرم، نگاهم به بدنش افتاد، دیدم همانند زنان، پستانش بزرگ شده است! پس از چندی، اتومبیل سواری خویش را فروخت و با پول آن، عمل جراحی کرد و تغییر جنسیت داد. او اکنون نام سپیده را برگزیده و حتی از طریق اداره ثبت احوال، شناسنامه خویش را عوض کرده است.

گزارش میدانی دوم: چند گفت و گوی دیگر

در ادامه، چند گزارش کوتاه از تعدادی از بیماران اختلال هویت جنسی یا تراجنسیتی می آورم که در زمان های مختلف و در طی سال های گذشته با آنان گفت و گو داشته ام.

ص:380

مورد اول: جوانی حدود 25 ساله تماس تلفنی گرفت و اصرار داشت که بنده را ملاقات کند تا بتواند پاسخی برای پرسش های خود بیابد. در قرار معین از تهران به قم به دیدنم آمد. وی که پسری بسیار مؤدب، خوش رو و منطقی بود، خود را دانشجوی زبان انگلیسی معرفی کرد.

گفت: من دانشجوی زبان هستم که تا چند ماه آینده مدرک کارشناسی ارشد خود را خواهم گرفت، اما یک بیماری جانکاه و سخت مرا رنج می دهد. این بیماری عبارت است از عدم تطابق جنسی. من میان زمین و آسمان قرار گرفته ام و آرزو می کنم سرطان مغز گرفته تا از این بیماری نجات پیدا کنم! اگر خودکشی از نظر اسلام جایز بود، مدت ها پیش خودکشی کرده بودم، اما می دانم خودکشی از گناهان کبیره است و من از عذاب آخرت بیمناکم. قرآن شریف می فرماید: ما برای شما جفت آفریدیم، به نظر شما جفت من کیست تا بتوانم با او ازدواج کنم ؟!

گفتم: آیا شما دو جنسی هستی ؟!

- خیر. من پسر هستم و از نظر ظاهر و جسمی هیچ فرقی با مردان دیگر ندارم، الا این که من زنی هستم در پیکر مرد! روح من در پیکر مردانۀ من اسیر شده است.

- آیا شما محتلم می شوی ؟!

- آری.

- پس شما مرد هستی.

- خیر. من در نقش یک زن محتلم می شوم. گویا که با یک مرد ازدواج کرده ام.....

- چرا از طریق روان پزشکی، به معالجۀ خویش نمی پردازی ؟!

- یش از دو سال به مهم ترین روان شناسان مراجعه کرده ام، ولی وضعیت من بهتر نشده، بلکه بدتر شده و اعضای بدن من مثل کلیه آسیب دیده است. حتی برای معالجۀ خویش به هیپنوتیزم متوسل شده ام، ولی هنوز کوچک ترین درمان حاصل نشده است. آیا در چنین حالت، از نظر اسلام مجاز به تغییر جنسیت هستم ؟

- برای شما چنین مجوزی از نظر امام خمینی و بسیاری از مراجع فعلی وجود دارد.

ص:381

شرعاً تغییر جنسیت برای شما جایز است، اما باید توجه داشته باشی که بعد از تغییر جنسیت، یک سری مشکلات جدید برای شما ظاهر خواهد شد. مثل: مشکل ادامۀ تحصیل، شغل، ازدواج، عدم پذیرش اجتماعی و بالاخره این که بعد از تغییر جنسیت، عقیم خواهی شد و نمی توانی صاحب فرزند شوی.

- در هر حال، تمام مشکلاتی که شما بر شمردید، از مشکل فعلی من یعنی عدم تطابق جنسی کم تر است. حتی حاضرم پس از تغییر جنسیت به خارج کشور سفر کرده، تا از بسیاری از مشکلات و ناراحتی های پس از تغییر جنسیت نجات پیدا کنم.

این ملاقات به پایان رسید، ولی ارتباط دوستانۀ ما از طریق تلفن و نامه ادامه پیدا کرد و هر بار از بیماری جانکاه خویش یعنی عدم تطابق جنسی شکایت داشت. در ذیل بخشی از نامۀ این بیمار تراجنسیتی را می خوانیم:

از این حرف ها که بگذریم وضعیت خودم چندان تغییر نکرده. باز هم همان کلاف سردرگم ام که به هر جا می رود باز هم به سر خوان اول بر می گردد. هر چه می گذرد برایم بیش تر جا می افتد که من نباید تغییر جنسیت بدهم؛ آن هم به خاطر خانواده ام. چون باور کنید نه توان ایستادن در برابر آن ها را دارم و نمی توانم قلبشان را بشکنم، یا با آبرویشان بازی کنم، و گرنه تغییر جنسیت برای یک تراجنسیتی همیشه به نظرم منطقی ترین راه می آمده است.

اما مشکل من منطق نیست. چیزی را که به دنبال دانستنش هستم منطق و عقل نیست؛ چون عقل و منطق آدم محدود به تجربه و مکان و زمان است. جواب را از فقه هم نمی توانم بگیرم؛ چون فقه هم مبتنی بر عقل و منطق است. بگذارید مثالی بزنم. مثلاً اگر کسی از کسی طلبی داشته باشد، می تواند سر موعد مقرر، طلبش را از طرف بدهکار بگیرد، حتی اگر مرد بدهکار ناچار شود برای پرداخت این بدهی از شام شبش هم بگذرد. از نظر فقه این کار مرد طلب کار، اشکالی ندارد و کار او مصداق فعل حرام نیست، اما از دید معرفت چطور؟ آیا در حقیقت کار آن فرد، کار درستی بوده ؟!

در مورد عمل تغییر جنسیت، افراد تراجنسیتی هم همین طور ممکن است فقه بگوید

ص:382

عمل تغییر جنسیت برای این افراد مجاز است، اما آیا در حقیقت این کار، کار درستی است ؟ و آیا دخالت در آفرینش و حکمت خداوندی به شمال نمی آید؟ چه تضمینی وجود دارد که نشان دهد خداوند از عمل تغییر جنسیت قهرش نمی گیرد؟ فقه حکم به عقل و ظاهر می دهد، اما معرفت الهی چطور؟ اگر خدا می خواست من زن باشم پس چرا مرا مرد خلق کرد؟! اگر مرا مرد خلق کرد، چرا تمام احساسات و افکار مرا زنانه قرار داد؟! مگر نه این که هیچ چیز از مشیت و ارادۀ او خارج نیست ؟ از یک سو می گوید: برای هر چیز جفتی خلق کردیم و از سویی برای خود هیچ جفت مشروعی نمی بینم. از یک سو تلاش می کنم که مرد باشم و از یک سو، آن کسی که در خانۀ دل و روحم ساکن است، زنی است اسیر شده در قالب جسم. از سوی دیگر، به من این همه نیروی جنسی داده و از یک سو مجبورم آن را تا آخر عمر سرکوب کنم و نادیده بگیرم. گاهی وقت ها این تناقض آن قدر زیاد می شود و گاهی وقت ها آن قدر احساس اسارت و سرکوفتگی و سرکوب شدگی می کنم که فکر می کنم به هر قیمتی شده باید خانواده ام را متقاعد کنم که به مشکل من تن بدهند و راضی شوند که من عمل تغییر جنسیت را انجام بدهم. اما دقیقاً در همان لحظه به خودم نهیب می زنم که مبادا انجام تغییر جنسیت موجب قهر الهی شود. از خودم می پرسم چرا خدا نخواسته که من زن خلق شوم. به خودم می گویم حکم فقه، ممکن است برای شرایط اضطرار ظاهراً صحیح باشد، اما آیا به حقیقت و ماورای این جریان نیز توجه کرده است. به همین خاطر فکر می کنم چقدر نیاز دارم از آن بالا مستقیماً به من وحی شود که چه کاری در حقیقت درست است و کدام راه به صراط مستقیم ختم می شود... بعضی وقت ها دوست دارم از زور خستگی به خواب ابدی فرو بروم...... امضاء

م - ش

مورد دوم: خانمی به بنده مراجعه کرد که می خواست برخی پرسش های شرعی خویش را با من در میان گذارد. وی که قبلاً تغییر جنسیت داده بود به من گفت: من قبلاً شما را در مطب تغییر جنسیت دیده ام و با شما گفت و گویی نیز داشته ام!

ص:383

هر چه فکر کردم، چیزی به خاطرم نیامد. بعداً متوجه شدم این شخص، همان دانشجوی پسر دانشگاه آزاد است که پیش تر در گزارش میدانی اول، درباره اش توضیحاتی دادم. به راستی بعد از تغییر جنسیت چهره اش تغییر کرده و همانند یک زن شده بود، پس از طرح سؤالات خویش، و پاسخ آن ها از اینجانب، از او پرسیدم:

چرا تغییر جنسیت دادی ؟

گفت: من دچار اختلال هویت جنسی بودم. برای مثال، وقتی به حرم امام رضا(علیه السلام) مشرف می شدم نمی دانستم به قسمت مردانه بروم یا قسمت زنانه ؟! و یا وقتی به امام زاده یحیی(علیه السلام) می رفتم، کلاف سردرگم بودم، نمی دانستم به کدام قسمت بروم، قسمت مردانه یا زنانه ؟! واقعاً کسی نمی تواند این بیماری، یعنی عدم تطابق جنسی را درک کند.

- در حال حاضر، و پس از تغییر جنسیت چه وضعیتی داری ؟

- واقعاً از آن بحران سابق نجات پیدا کردم. روح من زنانه است و جسم من پس تغییر جنسیت زنانه شده است و من از دردی جانکاه نجات پیدا کردم. اگر توانستم ازدواج می کنم، اگر نتوانم، لااقل زندگی راحت و آرامی خواهم داشت.

مورد سوم: مردی به اتفاق عده ای از همراهان خویش به ملاقاتم آمد. وی که دارای ریش وسبیل بود، توسط یکی از همراهان به عنوان بیمار Ts یا تراجنسیتی معرفی شد.

گفتم: پس ایشان خواهان تغییر جنسیت و تبدیل شدن به زن است ؟!

گفت: خیر. ایشان زن بوده و پس از تغییر جنسیت، به مرد تبدیل شده است!!

واقعاً از این جریان تعجب کردم. از نظر ظاهری به هیچ وجه قابل تشخیص نبود. وی معتقد بود که از ابتدا دارای روحی مردانه در جسمی زنانه بوده است، و اکنون پس از تغییر جنسیت، از آن رنج جانکاه نجات پیدا کرده است. وی گفت: پس از تغییر جنسیت، با خانمی ازدواج کرده ام و حتی همسرم و خانوادۀ ایشان از وضعیت من خبر داشته و با اراده کامل با ازدواج با من موافقت کرده اند!

مورد چهارم: خانمی که خود را بیمار تراجنسیتی معرفی کرد در مورد نحوۀ نماز و حجاب خویش پرسش هایی مطرح کرد. وی که حدود 22 سال سن داشت، گفت:

ص:384

از کودکی خودم را پسر می دانستم و دچار عدم تطابق جنسی بودم. از ابتدا فکر نمی کردم که این امر، نوعی بیماری است، ولی بتدریج و با مطالعاتی که انجام دادم، متوجه بیماری روحی خویش شده، ولی هنوز معالجه نشده ام. با توجه به این که من از نظر روحی، مرد هستم و از آن جایی که اسلام به روح بیش از جسم اهمیت می دهد، آیا می توانم بدون حجاب و به عنوان مرد در انظار عمومی ظاهر شوم ؟!

گفتم: احکام و مسایل شرعی براساس ظاهر جسمی افراد است. از آن جایی که شما از نظر جسمی، همانند زنان هستی، بنابراین، حکم زن را دارا بوده و باید مانند بقیۀ زنان پوشش اسلامی را رعایت کنی.

- پوشش اسلامی واقعاً برایم سخت است، البته نه از این نظر که با این حکم اسلامی مخالف باشم، بلکه از نظر روحی و به دلیل ابتلا به بیماری تراجنسیتی نمی توانم آن را بپذیرم. در هنگام خواندن نماز، چه روشی را اتخاذ کنم ؟

- استفاده از چادر برای نماز ضرورت ندارد. در صورتی که بتوانید پوشش کامل را رعایت کنی، نماز خواندن شما بدون اشکال است.

- در هنگام خواندن دعا یا قرائت قرآن کریم چه طور؟ آیا حجاب ضرورت دارد؟

- در صورتی که نامحرم شما را نمی بیند و مثلاً در خانه هستی، در هنگام دعا خواندن و قرائت قرآن کریم، رعایت حجاب ضرورت ندارد.

مورد پنجم: خانمی به بنده زنگ زد و خواست که از نزدیک برخی مشکلات خویش را با من در میان گذارد. وی 50 سال داشت که پیش تر مرد، رانندۀ تریلی و صاحب همسر و دو فرزند دختر و یک فرزند پسر بوده است، و به دلیل بیماری تراجنسیتی تغییر جنسیت داده بود.

وی گفت: پس از تغییر جنسیت از همسرم جدا شدم، ولی مهریه او را پرداخت کردم. بعد از مدتی با مردی ازدواج کردم و زندگی آرامی داشتم و از این که به عنوان زن، زندگی جدیدی را شروع کرده بودم خوشحال بودم. اما این ازدواج پس از یازده ماه به جدایی انجامید. جریان از این قرار بود که شوهرم که تا این مدت از مسألۀ تغییر

ص:385

جنسیت بنده بی خبر بود، از طریق یکی از همسایه ها از ماجرا آگاه شد. همین امر به جدایی ما انجامید.

او از تغییر جنسیت خویش و از راهی که انتخاب کرده بود ناراحت نبود. حتی دو بار ازدواج ناکام، او را افسرده نساخته بود. ناراحتی او از آن جهت بود که شغل خویش (رانندگی تریلی) را از دست داده بود. او می خواست همانند سابق، به عنوان رانندۀ تریلی (ترانزیت) کار کند، اما هیچ شرکتی حاضر نبود او را به این کار گمارد. او می خواست در آمدی کسب نماید تا بتواند همانند گذشته، از فرزندان خویش حمایت مالی نماید.....

مورد ششم: خانمی انگلیسی از لندن و از طریق ایمیل تماس گرفت. او از این که می دید فقهای اسلام و در رأس آنان مرحوم امام خمینی با تغییر جنسیت مخالفتی ندارند، تعجب می کرد و از تئوری این جانب - حق تغییر جنسیت برای بیماران اختلال هویت جنسی به عنوان حقی از حقوق بشر - شدیداً جانبداری می کرد و خواهان ملاقات و مصاحبه با نگارنده بود. اگر چه هنوز به ایران نیامده است، ولی اطلاعات نسبتاً مفیدی از تغییر جنسیت و بیماران اختلال هویت جنسی از کشور انگلستان برایم ارسال داشت. از جمله این که از نظر کلیسای مسیحی، تغییر جنسیت حرام است؛ چون این کار از نظر کلیسا، تغییر در خلقت خدا محسوب می شود!

بعدها و از طریق برخی دوستان متوجه شدم این خانم که عکس خویش را نیز برایم فرستاده است و مدافع سرسخت تغییر جنسیت است، خود قبلا مرد بوده و به زن تغییر جنسیت داده است!!

ص:386

ضمیمه 2: گزارش تفصیلی از اولین تغییر جنسیت در ایران و خارج ایران

1. اولین تغییر جنسیت در ایران

اولین تغییر جنسیت در ایران حدود سال 1309 شمسی اتفاق افتاد که براساس آن مردی به زن تبدیل شد. این مطلب را عیناً از یکی از روزنامه ها نقل می کنیم:

ورق زدن جراید مربوط به حوادث خارق العاده تهران قدیم، در اغلب موارد جالب و حیرت آور است. 75 سال پیش را به خاطر آورید و پسرک روزنامه فروشی را که می دود و خاک و خل بلند می کند و فریاد می کشد: روزنامه، روزنامه..... آخرین خبر..... او با همۀ توان و انرژی خبرهای دسته اول آن روز را فریاد می کشد و به دنبال مشتری است.

همین تک تصویر به اضافۀ شور و هیجان آن پسرک در زمینه سیاه و سفید خیابان اصلی شهر می تواند انگیزۀ مناسبی برای مرور اخبار گذشته یک پایتخت باشد، اما اگر هنوز متقاعد نشده اید که زحمت خواندن این ستون را به خود بدهید به این تک تصویر، یک جمله دیگر هم اضافه کنید. مثلاً این بار بشنوید که پسرک می دود و فریاد می کشد: «آخرین خبر... مردی که با عمل جراحی زن

ص:387

شد.....» حالا اگر تمایل دارید، می توانید بروید و آن روزنامه را بخوانید.

در هفتۀ اخیر یک عمل جراحی مهم در مریض خانۀ دولتی شده است که نه فقط در ایران بی نظیر است، شاید در نقاط دیگر دنیا هم به این ترتیب بی سابقه است. این عمل جراحی فصل جدیدی در تاریخ طبی و صحی مملکت باز و شایان دقت و توجه علما است. شایسته است که در کنفرانس ها و شوراهای صحی از نقطه نظر علمی مورد بحث قرار گیرد. عمل جراحی مزبور به وسیله آقای دکتر خلعتبری، جراح مریض خانۀ دولتی که تاکنون امتحانات خوبی در این کار داده اند به معرض عمل قرار گرفته و با موفقیت انجام یافته است.

جوانی 18 ساله برای یک عمل جراحی عجیب یعنی تغییر جنسیت از رجُلیت به اناثیت [از مردی به زنی] به مریضخانه دولتی مراجعه کرده است. نه فقط فکر این جوان عجیب بوده، بلکه از حیث خلقت نیز عجیب و ناقص بوده است. او از حیث هیکل، قیافه و استخوان بندی یک مرد کامل العیاری است، اما احساسات و نشانه های اناثیت [زن بودن] بیش تر بر او غلبه داشته است و به این جهت علاقه مند بوده است زن شود.

آقای دکتر خلعتبری چند روزی او را معطل نگاه می دارد تا این که مراسله ذیل را به مریضخانه نوشته و شخصاً حاضر می شود که جواب نفی و اثبات آن را گرفته و خیال خود را به اجرا بگذارد.

این جانب به طیب خاطر بدون این که دارای اختلال حواس باشم حاضرم که مرا عمل کرده و از حالت مردی مرا تبدیل به زن کنید و اگر هم مرا عمل نکنید، خودم را خواهم کُشت. (1)محل امضا: کبری

2. اولین تغییر جنسیت در انگلستان

اولین عمل تغییر جنسیت در فاصلۀ سال های 1942 تا 1948 میلادی در انگلستان انجام شد. «لورا دیلون»(2) دختر یک اشراف زادۀ ایرلندی بود که از کودکی رفتارهای پسر مابانۀ

ص:388


1- (1) مردی که زن شد، روزنامه همشهری، دوشنبه 22 فروردین 1384.
2- (2) . Laura Dillon.

شدیدی از خود بروز می داد. با آغاز جنگ جهانی دوم در سال 1939 م. از زنان برای شرکت در پشت جبهه دعوت به عمل آمد و «لورا» نیز برای کار به یک شرکت تعمیر خودرو رفت. در آن جا با او همانند یک مرد رفتار می شد و او نیز بدون هیچ مشکلی از پس نقش مردانۀ خود بر می آمد. در سال 1942 م. «لورا» مطلبی در مورد «آرکی بالد مکلندو»(1) که یک جراح پلاستیک بود مطالعه کرد. «مکلندو» در زمینۀ درمان خلبانان و خدمۀ هواپیماهایی که در حین نبرد دچار سوختگی های بسیار شدیدی شده بودند، روش های تحول آمیزی را ارایه کرده بود. «لورا» به او نامه نوشت و از او خواست در صورت امکان به او در تغییر جنسیتش کمک کند. «مکلندو» نیز پذیرفت، اما در عین حال به «لورا» گفت که چنین تغییری ممکن است مستلزم سال ها عمل جراحی های دردناک باشد. پیش از ساختن آلت مردانه برای «لورا» او اول تحت عمل پستان برداری و رحم برداری قرار گرفت. پس از اتمام این عمل ها «لورا» تقاضای تغییر شناسنامه کرد و نامش را به «مایکل دیلون» تغییر داد. مایکل پس از آن به کالج ترینیتی(2) دوبلیز رفت و در رشتۀ پزشکی ادامه تحصیل داد و سپس در یک کشتی به عنوان جراح مشغول به کار شد.

در انگلیس دو ناشر اقدام به چاپ کتابی با عنوان «کی چه کسی است ؟» به زندگی لُردها و دوک های انگلیس پرداختند. در این میان، یک روزنامه نگار تیزبین متوجه شد که در سال 1940 م. در خاندان «دیلون» دختری به نام «لورا» وجود داشته که در سال 1950 م. کشتی مایکل به بندر نیویورک رفت در آن جا عکاسان و روزنامه نگاران فراوانی منتظر او بودند. بدین ترتیب، راز او برملاشده بود. اما ناخدای کشتی قول داد تا از او در برابر مطبوعات محافظت کند و به همین دلیل، او را به هند رساند. «مایکل» در هند به کوه های هیمالیا رفت و در آن جا به یک روحانی بودایی تبدیل شد و در سال 1969 م. در همان جا در گذشت.

در فاصلۀ سال های 1950 تا 1960 م. افراد بیش تر برای تغییر جنسیت خود، به

ص:389


1- (1) . Archibald Mclndoe.
2- (2) . Trinity.

پزشکان و جراحان مراجعه می کردند. در سال 1963 م. «اپریل اشلی»(1) که یک تراجنسیتی xy ( خنثای روانی) بود با «آرتور کوربت»(2) ازدواج کرد. پس از این که خانوادۀ آرتور متوجه شدند اپریل قبلاً مرد بوده خواستار فسخ ازدواج آن ها شدند. پروندۀ این دعوا توسط قاضی «اورمورد»(3) مورد قضاوت قرار گرفت و این قاضی با استناد به این که «اپریل» از لحاظ کروموزومی مرد است، حکم به فسخ پیوند زناشویی آن ها داد. این قاضی عنوان داشت که غدد جنسی «اپریل» توسط عمل جراحی زنانه شده اند و او از لحاظ روانی تراجنسیتی به شمار می آید. از زمان صدور این حکم به بعد تراجنسیتی های انگلیسی حقوق قانونی خود را از دست دادند. اگر در شناسنامۀ کسی قید شده بود که او مرد است آن فرد صرف نظر از ظاهرش، از لحاظ قانونی مرد به حساب می آمد و در این میان، خصوصیات روانی او نیز مورد توجه قرار نمی گرفت. همین حکم هم برای زنان صدق می کرد.

چنین وضعیتی گاهی به پیچیدگی های باور نکردنی وگاه تکان دهنده ای منجر می شد. وقتی یک فرد تراجنسیتی تقاضای کار می کرد، ناچار بود شناسنامه ای را نشان دهد که از جنسیتی مخالف آن چه که از او دیده می شد، گواهی می داد.

همین امر به طور اجتناب ناپذیری به تبعیض های شغلی منجر می شد. تراجنسیتی هایی که به زندان فرستاده می شدند، باید به زندان هایی می رفتند که مطابق با جنسیت شناسنامه ای آن ها بود. از این دست داستان های تکان دهنده ای در مورد فرستادن تراجنسیتی های xy به زندان های مردانه، وجود دارد. تراجنسیتی ها بر خلاف سایر هم وطنان شان از حقوق زندگی خصوصی قید شده در کنوانسیون حقوق بشر اروپا محروم شدند. این بدان معنا بود که هر رسانه ای می توانست بدون نیاز به جبران خسارت، اسرار زندگی خصوصی تراجنسیتی ها را برملا کند. هر گاه عکس یک فرد تراجنسیتی در صفحۀ اول روزنامه ای به

ص:390


1- (1) . April Ashley.
2- (2) . Arthur Corbett.
3- (3) . Ormord.

چاپ می رسید، همسایه ها شروع به آزار و اذیت آن فرد می کردند.

در اواخر دهه هشتاد دولت انگلیس پی برده بود که باید در قبال مشکلات تراجنسیتی ها اقدام صورت گیرد، اما باز هم ترجیح داد این موضوع دست نخورده بماند. تا آن زمان تراجنسیتی ها به عنوان هم جنس گرا و یا افراد دارای انحراف جنسی تلقی می شدند، اما پس از آن کم کم معلوم شد که در پشت این اختلال هویت جنسی، دلایل علمی و بیولوژیکی نهفته است. پزشکان هلندی مغز یک تراجنسیتی متوفی xy را مورد بررسی قرار دادند و پی بردند که غدة هیپوتالاموس مغز او شبیه غدۀ هیپوتالاموس مغز یک زن است و از این لحاظ به مردان شباهتی ندارند. در همین حال، تلقی عموم مردم از افراد تراجنسیتی در حال تغییر بود و درک عمومی از این بیماری رو به ارتقا بود. یک سلسله پرونده ها در دادگاه حقوق بشر اروپا، بحث را به روزنامه های انگلیس گشاند. اگر چه در این دعوا، دولت انگلیس برنده شد، اما قضات بر این عقیده بودند که انگلستان باید به کلیت موضوع تراجنسیتی و قانون توجه کند. سپس در سال 2002 م. دولت انگلیس اعلام کرد که مشاوره هایی را به منظور به تصویب رساندن «قانون بازشناسی جنسیت» در دست انجام دارد.

در این میان، مخالفت های شدیدی از سوی جناح اقلیت محافظه کاران افراطی مسیحی صورت می گرفت و آن ها عنوان می کردند تنها خداست که در مورد جنسیت افراد تصمیم می گیرد و هیچ کس حق تغییر آن را ندارد. اما در مقابل، اکثریت مردم و نمایندگان مجلس معتقدند که قانون باید تغییر کند و بدین ترتیب، «قانون بازشناسی جنسیت» در ماه جولای سال 2004 م. به تصویب رسید. انتظار می رود در اوایل سال 2005 م. تراجنسیتی های انگلیس بتوانند تقاضای شناسنامه های جدید کنند.

هم اکنون برآورد می شود حدود 5000 تراجنسیتی در انگلیس زندگی می کنند که بیش تر آن ها xy ( مردان تبدیل شده به زن) هستند. تقریباً همه آن ها از زندگی شان راضی اند و بدین ترتیب می توانند برای اولین بار با هر کس که می خواهند به صورت قانونی ازدواج کنند.

ص:391

از طرفی، چه مجوز قانونی باشد یا نباشد، کل جریان تغییر جنسیت برای فرد و خانوادۀ او روندی پر تنش است. خانواده ها اغلب، تراجنسیتی ها را طرد می کنند. موارد زیادی وجود دارد که در آن ها مردی که قبلاً ازدواج کرده و پدر چند فرزند است و سال ها احساس متولد شدن در جنسیت اشتباهی را در خود سرکوب کرده، پس از عمل تغییر جنسیت از دیدن فرزندان شان که همواره آن ها را دوست داشته اند، محروم شده اند. هم چنین بسیاری از افراد تراجنسیتی نیز وجود دارند که ترجیح می دهند به جای عمل کردن [تغییر جنسیت] و شرمنده شدن خانواده هایشان در نزد مردم، به زندگی سخت خود ادامه دهند.

اما با توجه به دیدگاه های پزشکی و حقوقی جدیدی که از این دسته افراد که با اختلال هویت جنسی درگیرند، حمایت به عمل می آورند، سایر دیدگاه ها نیز بتدریج در حال تغییرند و مردم وضعیت تراجنسیتی ها را بیش تر می پذیرند.

در فرآیند مورد نظر «قانون بازشناسی جنسیت» کسی که قصد عمل دارد، به مدت دو سال به صورت امتحانی «در شرایط واقعی زندگی» آزمایش می شود. در این مدت، این افراد تحت حمایت قانون، هورمون درمانی می شوند و در طول این مدت باید به خود و روان پزشکان ثابت کنند که در صورتی که در نقش جنس مخالف قرار گیرند می توانند زندگی خوبی داشته باشند. تنها در صورتی که این آزمایش ها موفقیت آن ها را در قالب جنس مخالف تأیید کنند، آن ها برای عمل تغییر جنسیت معرفی شده و می توانند تقاضای شناسنامۀ جدید بدهند. در طول مدت دو سالۀ هورمون درمانی، مواردی پیش می آید که بیمار پی می برد تغییر جنسیت راه درستی برای او نیست. در این صورت، هورمون درمانی متوقف می شود و فرد پس از مدتی به حالت اولیۀ خود بر می گردد. پیش از این، مواردی وجود داشته که افرادی پس از عمل تغییر جنسیت، از انجام این عمل پشیمان شده اند. من فکر می کنم دو مورد از این دست در انگلیس اتفاق افتاده باشد، اما انتظار می رود با پیش بینی خط و مشی های دقیق در قانون بازشناسی جنسیت، از بروز چنین اشتباهاتی جلوگیری شود.

ص:392

در حال حاضر، مطالعات بیش تری بر روی بچه هایی که فکر می کنند با جنسیت اشتباه متولد شده اند در حال انجام است. این امر مباحث پیچیده تری رابه میان کشیده است. مهم ترین این بحث ها این است که: «چطور یک بچه می تواند بفهمد به صورت تراجنسیتی به دنیا آمده است». امروزه والدین نگران، به دنبال توصیه های مناسب هستند. در حالی که هیچ عمل تغییر جنسیت بر روی بچه ها انجام نشده است، حرفه پزشکی می تواند با تجویز جنسیت بر روی بچه ها فرآیند بلوغ را در آن ها به تأخیر بیندازد تا این بچه ها مورد بررسی های پیش تری قرار گیرند. در این صورت، اگر تشخیص داده شد عمل تغییر جنسیت به صلاح است، دورۀ مداوا پیش از بروز علایم بلوغ آغاز می شود؛ یعنی در پسرها قبل از این که صدایشان تغییر کرده و اندام های جنسی شان رشد کند و در دخترها نیز پیش از آن که سینه هایشان بزرگ شده وعادت ماهانه شان آغاز شود.

از زمانی که «مایکل دیلون» در سال 1942 م. تغییر جنسیت داد، پیشرفت های بسیاری صورت گرفته و هم اکنون 5000 تراجنسیتی انگلیسی می توانند از کلیۀ حقوق قانونی بهره مند باشند؛ اما هنوز در جهان پزشکی جا برای پیشرفت های بسیاری وجود دارد. ممکن است روزی کسی در جایی پیدا شود که بتواند افراد تراجنسیتی عمل کرده را قادر به باروری کند، البته من فکر می کنم تا آن زمان راه بسیاری باقی است. (1)

3. اولین تغییر جنسیت در آمریکا

سابقۀ این امر در آمریکا، به عنوان یک موضوع پزشکی، به سال 1952 م. بر می گردد. در آن زمان شخصی اقدام به تغییر جنسیت خود نمود و روزنامه نیویورک تایمز با درج این تیتر جذاب، تغییر جنسیت او را به عنوان یک موضوع اجتماعی مطرح و توجه افکار عمومی را به آن جلب نمود. در این تاریخ، اولین عمل جراحی تغییر جنسیت صورت گرفته است. کم کم با شیوع و گسترش این عمل در جامعه، و رواج تشخیص های متفاوت از طرف پزشکان، متخصصان برای تبادل تجربه و جلوگیری از

ص:393


1- (1) پامِلاهانت، تاریخچۀ کوتاه تغییر جنسیت در انگلستان، این مقالۀ کوتاه توسط خانم پاملا هانت از طریق ایمیل از لندن برای نگارنده ارسال شده و توسط آقای محمد جواد شمس علی ترجمه شد.

تفرق نظر و تشخیص و نیز ایجاد وحدت رویۀ پزشکی در هر سال اقدام به تشکیل سمپازیوم بین المللی می نمایند که اولین آن در سال 1996 م. در شهر لندن برگزار شد و هر سال مقررات نمونه و توصیه هایی را به پزشکان جهت رعایت مراقبت های ویژه قبل و بعد از عمل ارایه می نمایند. (1)

4. اولین تغییر جنسیت در مصر

پرونده ای که در عصر حاضر در حقوق اسلام بسیار پرسرو صدا بود، پرونده سید عبدالله در حقوق مصر است. در سال 1982 م. سید عبدالله که یک جوان 19 ساله دانشجوی پزشکی دانشگاه الازهر مصر بود، با «سلوا جرجیس لبیب» روان پزشک، تماس گرفت و اظهار نمود: او از افسردگی شدید و ناامیدی در رنج است. روان پزشک او را معاینه نمود و متوجه شد که او از بحران جنسیتی در رنج و عذاب است و یا به تعبیر دیگر، او خنثای روانی (الخنثی النفسیه)(2) است. مدت سه سال او را هورمون درمانی جنسیت مردانه کرد تا شاید بتواند با تقویت گرایش جنس مردانگی او، روان او را با جسمش از بُعد جنسی هماهنگ نماید، ولی موفق نشد. زیرا پزشکان معتقدند این مریضی تا قبل از سن بلوغ با هورمون درمانی، درمان آن ممکن است، ولی بعد از رسیدن به بلوغ ممکن نیست. در نتیجه، جرجیس از هورمون درمانی او منصرف شد و او را جهت عمل جراحی تغییر جنسیت به جبرئیل، پزشک جراح، معرفی نمود. پزشک جراح برای حصول اطمینان بیش تر، مریض را به روان پزشک دیگری به نام هانی نجیب، معرفی کرد و نجیب نیز به همان نتیجه ای رسید که روان پزشک قبلی رسیده بود و عمل جراحی تغییر جنسیت از مذکر به مؤنث را تنها راه درمان مریض پیشنهاد نمود. جراح مدت یک سال مریض را هورمون درمانی جنسیت زنانه نمود و لباس زنانه بر او

ص:394


1- (1) ر. ک: علی رضا باریک لو، «وضعیت تغییر جنسیت»، اندیشه های حقوقی، ش 5 ( 1382)، ص 64-65؛ دکتر حمیدرضا عطار و دکتر مریم رسولیان، «تشخیص اولیه هویت جنسی»، اندیشه و رفتار، ش 3 ( 1382)، ص 7.
2- (2) . Psychological Hermaproditism.

پوشاند تا رفتار روانی و اجتماعی او را آزمایش نماید. مریض این دوره را با موفقیت گذراند و مشکل خاصی به وجود نیامد.

در اول ژانویه 1988 م. سید عبدالله فرم درخواست تغییر جنسیت را امضا نمود و از جراح، انجام عمل جراحی تغییر جنسیت از مذکر به مؤنث را درخواست نمود. جراح با عمل جراحی، ممیز و علایم جنسیت مذکر را از او برداشت و برای او مجرای مصنوعی خروج ادرار و ممیز مصنوعی زنانه درست کرد که این عمل مطابق استانداردهای پزشکی روز بود. عمل جراحی با موفقیت انجام شد و مریض در جنسیت جدید احساس نشاط و امید نمود و به حالت معمولی یا طبیعی روانی برگشت. در این مرحله پروندۀ پزشکی مریض بسته شد و او برای قدردانی از زحمات روان پزشک اول، نام «سالی» را برای خود انتخاب نمود.

سالی به دانشگاه مراجعه کرد، ولی رئیس دانشکده از پذیرش او و اجازه دادن به وی، جهت شرکت در امتحانات خودداری نمود. از طرف دیگر، سازمان ثبت احوال مصر نیز از شناسایی او به عنوان یک جنس مؤنث و تغییر شناسنامه او خودداری کرد. در چهارم آوریل 1988 م. سالی طی مصاحبه ای با روزنامه الاهرام، ضمن انتقاد از مسؤولان دانشگاه الازهر و سازمان ثبت احوال، موضوع خود را در معرض قضاوت افکار عمومی مصر گذاشت. در جواب این مصاحبه، الازهر با صدور بیانیه ای اعلام کرد: دو ماه قبل از انجام عمل جراحی، کمیته مخصوصی را جهت بررسی اظهارات وی تشکیل داده و این کمیته به این نتیجه رسید که این شخص صد در صد، ظاهراً و باطناً، مرد است و این کمیته آماده است که اظهارات او را مجدداً بررسی نماید.

«سالی» در پاسخ به این اظهارات اعلام نمود: دلیلی برای بررسی مجدد کمیته وجود ندارد و او یک دختراست که تصمیم به ازدواج با یک مرد گرفته است. رفتار تحریک آمیز «سالی» و مصاحبه های او با مطبوعات و عکس العمل الازهر به آن، حساسیت خاصی در مطبوعات و افکار عمومی مصر نسبت به این قضیه ایجاد نمود. با متهم شدن پزشک جراح به ارتکاب جرم در این پرونده توسط دانشگاه الازهر، نماینده سندیکای پزشکی نیز وارد پرونده شد و با سه پزشک دیگر منتخب سندیکا، پرونده را بررسی

ص:395

نمود و به این نتیجه رسید که پزشک جراح مرتکب خطای فاحش پزشکی شده است. در 14 می 1988 م. سندیکا با ارسال نامه ای به محضر مفتی مصر خواهان فتوا در مورد خنثای روانی شد و سؤال نمود که آیا از دیدگاه شرع مقدس اسلام خنثای روانی قابل قبول است. مفتی مصر، ضمن طفره رفتن از دادن پاسخ صریح و مستقیم سؤال، فتوا داد: اگر پزشک متخصص قابل اعتماد، تنها راه درمان مریض را عمل جراحی بداند، چنین عملی مجاز و مشروع است. این فتوا، علاوه بر این که پاسخ سؤال سندیکا را نداد، مشکل دیگری ایجاد نمود، زیرا هر کدام از طرفین پرونده، فتوا را به نفع خود تفسیر نموده و حق را به جانب خود می دادند. در 12 ژوئن 1988 م. الازهر پرونده را به دادگاه فرستاد و به استناد مادۀ 240 قانون مجازات مصر، خواهان مجازات جراح به اتهام وارد کردن ناتوانی دایم در مریض و ارتکاب خطای فاحش پزشکی شد. دادستان مصر با مشورت پزشکان متخصص شروع به تحقیق نمود و به این نتیجه رسید که: از دیدگاه متخصصین، «سالی» از لحاظ بدنی یک مرد و از لحاظ روانی یک زن بوده است و پزشک جراح هیچ نوعی خطایی را مرتکب نشده است و تمام اقدامات او مطابق با استانداردهای روز علم پزشکی است و پزشک را از اتهام مذکور تبرئه نمود. سندیکای پزشکی ضمن رد این نتیجه، اقدام به لغو عضویت پزشک جراح از آن سندیکا و جریمه پزشک بیهوشی کننده نمود. در اکتبر 1989 م. «سالی» موفق به اصلاح شناسنامه و شناسایی جنسیت خود به دولت مصر شد. اخبار و گزارشات روزنامه، نشان می دهد که پرونده های دیگری در مصر در این زمینه وجود داشته، ولی این پرونده، چون با موضع گیری الازهر مواجه شد، مشهور و تاریخی شد.(1)

ص:396


1- (1) علی رضا باریک لو، «وضعیت تغییر جنسیت»، اندیشه های حقوقی، سال اول، ش 5، زمستان 82؛ ص 66-68.

ضمیمه 3: گفت وگو با اولین کسی که فتوای جواز تغییر جنسیت را از حضرت امام خمینی(ره) دریافت کرد

ضمیمه 3 گفت وگو با اولین کسی که فتوای جواز تغییر جنسیت را از حضرت امام خمینی(ره) دریافت کرد(1)

مریم خاتون ملک آرا اولین نفری است که بعد از انقلاب مجوز تغییر جنسیت گرفته است.

خانم ملک آرا! در این گونه مصاحبه ها، معمولاً رسم بر این است که مخاطب ابتدا از خودش می گوید. فکر می کنم همین سؤال بهانه خوبی باشد برای شروع گفت و گویمان. از خانواده تان بگویید و از این که اولین بار کی و چگونه به بیماری خود پی بردید؟

من در خانواده ای با سواد و اشرافی به دنیا آمدم، در سال 1329، پدرم چندین همسر داشت که من تنها فرزند یکی از آن ها بود. اما در مورد قسمت دوم سؤالتان نمی توانم تاریخ مشخص و دقیقی را ذکر کنم. مادرم بارها تعریف می کرد که: تو از سن 2 و 3 سالگی، تمایل عجیبی به پوشیدن لباس های دخترانه، بازی با اسباب بازی های جنس

ص:397


1- (1)حمیدرضا خالدی، «گفتگو با خانم ملک آرا». اعتماد. (آذر 1384).

مخالف (مثل عروسک) و.... داشتی، اما در آن سنین کسی زیاد به این رفتار عجیب من شک نمی کرد. از همین سنین بود که تمایل من به جنس مخالف (دختران) و حضور در جمع آن ها و علاقه و کشش برای ریختن طرح دوستی با آن ها بود. این تمایل و احساس، همراه با برزگ شدن من، بیش تر و بیش تر می شد، تا اینکه به سن بلوغ رسیدم. دیگر تمام رفتار، لباس پوشیدن و حتی تفکرات و ذهنیت من دخترانه شده بود. حتی یادم هست زمانی که کودکستان می رفتم. یک مداد و رژلب از کیف مادرم برداشته بودم.

خانواده چطور؟ اولین بار کی والدین و سایر اعضای خانواده متوجه بیماری شدند؟

همیشه خانوده ام این احساس را داشتند که من با سایر پسرها متفاوت هستم، اما نمی دانستند چرا. وقتی می دیدند من آرایش می کنم و لباس های زنانه می پوشیدم. بیش تر این را به حساب نوگرا بودن یا به علاقه من به پیروی از مدهای عجیب و غریب روز تعبیر می کردند. اما اولین باری که خانواده متوجه موضوع شدند، من در سن 14 سالگی بودم. آن هم از طریق خودم.

چطور؟ می شود بیش تر توضیح دهید؟

برای یک کار حقوقی، به عنوان وکیل خانواده به شمال رفته بودم. در آن جا عاشق شدم. دیگر حاضر نبودم به تهران برگردم.

او با چه دیدی به شما نگاه می کرد؟

او که من عاشقش شده بودم، وقتی حالت های احساسی و عاشقانه مرا نسبت به خود می دید متعجب می شد و حس می کردم به نوعی سعی دارد فاصله ها را حفظ کند. تا این که یک روز در دفترچه خاطراتش چنین عبارتی را خواندم: من در این جا با یک فرد سادیسمی مواجه شده ام که معلوم نیست چه کاره است ؟! می دانم که منحرف است، اما با من کاری ندارد! راستش بدجوری به من بر خورد. کفش و کلاه کردم و برگشتم خانه. قبلاً هم ماجرا را از طریق برخی اقوام به گوش پدرم رسیده بود. به همین دلیل پدرم قضیه را پرسید، من هم صادقانه جواب دادم. در آن جا بود که برای اولین و آخرین مرتبه در طول عمرم از پدرم سیلی خوردم.

ص:398

مادرتان وقتی از ماجرا مطلع شدند چه واکنشی داشتند؟

مادرم زیاد در جریان نبود. البته رفتارهای من تا حدود زیادی برایش سؤال برانگیز بود، اما زیاد جدی نمی گرفت. تا این که تقریباً در سن 16 سالگی شبی خودم ماجرا را برایش تعریف کردم و گفتم: مادر، من حالت ها و احساسات زنانه خاصی دارم! یادم هست در حالی که شکلکی می آورد با لحنی تمسخر آمیز گفت: من حالت زنانه دارم! یعنی چه!؟ این چرت و پرت ها چیه که می گویی ؟ خجالت هم نمی کشی! برو بگیر بتمرگ. بخواب! تا آن لحظه اعتقادی به نماز خواندن نداشتم. اما یادم هست آن شب و در آن لحظات چنان حال نزاری داشتم که بلند شدم وضو گرفتم، رو به ماه ایستادم و شروع کردم به نماز خواندن. اشک می ریختم و از خدا می خواستم که یا امشب من را بکُشد یا فردا در هیبت یک مرد بیدار شوم.

یعنی بیش تر احساس مرد بودن می کردید، یا احساس زن بودن ؟

من همیشه احساس می کردم زن هستم

در این مدت با افرادی مانند خود نیز در تماس بودید؟

یک شب در سن 18 سالگی وقتی اواخر شب، از یک میهمانی که در آن باهیبت زنانه حاضر شده بودم برمی گشتم، ژیانی جلوی پایم ترمز کرد، که داخل آن سه مرد نشسته بودند که درست مانند من ترانس سکشوال بودند.

از کجا متوجه این مسأله شدید!

ببینید، اصولاً ما خیلی راحت، همدیگر را پیدا می کنیم. یک جور احساس! یک جور تله پاتی. نمی دانم اسمش را چه می توان گذاشت. شاید به خاطر حالت های حرف زدن، رفتار و حرکات یا سایر علایم. بخصوص شیوه صحبت کردن.....

و همان کلمه معروف اوا خواهر و....!

بله. دقیقاً

اصلاً این کلمه از کجا آمده است ؟

از یک فیلم ایتالیایی که چند دهه قبل در سینماها به نمایش در آمد. این فیلم شرح

ص:399

حال دو مرد سربازی بود که دچار چنین عارضه ای بودند و در صحبت هایشان برای صدا کردن یکدیگر، همدیگر را با این کلمه صدا می کردند: اوا خواهر....

از سؤال قبل دور افتادیم. گفتید ژیانی جلوی پای شما ترمز کرد و...!

بله. آمدند پایین و شروع به صحبت کردند. صحبت هایشان به دلم نشست و سوار ماشین شدم. این لحظه در حقیقت لحظه ورود من به جمع و گروه افرادی بود که مانند خود من بودند. چیزی که برای خیلی ها رویایی است! ورود به چنین جمع هایی شاید اسرارآمیز باشد و درک رفتار و علایق و برخوردهای آن ها با یکدیگر. ما هر کجا در مجامع عمومی که ظاهر می شدیم. افراد حاضر برای ارتباط با ما بیش تر از ارتباط با تمام حاضران دیگر تلاش می کردند. آن روزها هنوز تفاوت بین گی، دو جنسی یا ترانسکشوال وجود نداشت. همه می دانستند که چنین افرادی وجود دارند اما دقیقاً نمی دانستند مشکل از کجاست. همان هایی که مردم به نام اوا خواهرها آن ها را می شناختند.

اسم این سه نفر را به خاطر دارید؟

اسم یکی از آنها کیوان بود که او را کَتی صدا می کردند. دومی «امید» بود که بچه ها «شراره» صدایش می کردند و سومین نفر سیامک بود که به نام فیروزه مشهور بود.

شما هم اسم دومی داشتید؟

بله، از همان اول که سوار ماشین شدم اسمی برایم تعیین کردند. اسم من فریدون بود که قرار شد بچه ها فرانک صدایم کنند.

میهمانی ها و جمع هایی که خودتان با هم تشکیل می دادید، چه حال و هوایی داشت ؟

در آن جا همه زن بودند. یعنی با وجودی که عرف و جامعه، به عنوان مرد شناخته می شدند، اما زن بودند. فضا هم درست فضای جمع های زنانه بود، دربارۀ مد، مسائل زنانه و.....

می دانید اولین کسی که به عنوان یک ترانسکشوال در ایران شناخته شده چه کسی بوده است ؟

تا آن جایی که من می دانم شخصی بوده به نام عباس ساکن قم. این فرد با شخص

ص:400

دیگری به نام اصغر که درشکه چی بود جزو افرادی بودند که می توان به عنوان اولین ترانسکشوال های شناخته شده در ایران از آن ها یاد کرد. مثلاً نقل است که این دو، لباس های زنانه می پوشیدند و در عروسی ها و مجالس شادی حاضر می شدند.

برای سربازی چه کردید؟

کلی تلاش کردم تا به مسؤولان نظام وظیفه بقبولانم که آقا من زن هستم و نمی توانم بروم در یک پادگان نظامی خدمت کنم. هر چند به هر حال، بعد از تلاش و دوندگی های بسیار موفق شدم معافیتم را بگیرم. اتفاقاً همان سال در امتحان ورودی صدا و سیما نیز قبول شدم و توانستم به صدا و سیما راه پیدا کنم.

در صدا و سیما چطور لباس می پوشیدید و رفتار می کردید؟

درست مثل یک زن، این برای ما طبیعی است. اگر من ادوکلن نمی زدم و آرایش نمی کردم، دایم فکر می کردم چیزی کم دارم. ببینید، یک ترانس محکوم به دنیا می آید! یک موجود محکوم و وحشتناک.

در صدا و سیما اعتنایی به مشکل شما نشد؟

چرا، سال 53 گفتند برو خارج عمل کن، ما هم تمام هزینه هایت را می پردازیم. اما به هر حال نشد.

چرا خارج ؟ مگر در ایران نمی شد این جراحی را انجام داد؟

این عمل در دنیا پنهانی انجام می شود. یعنی شیوه های خاصی دارد. وقتی تحقیق کردم، دیدم اولین بار این عمل را دکتری به نام «پروفسور کرین» در کازابلانکا انجام داده است. به دلیل مشکلات و پیچیدگی های آن، هیچ کدام از پزشکان ایرانی قادر به انجام آن نبودند. بلکه هر بیمار باید 20 هزار تومان می پرداخت به این شهر و کلینک مخصوص آن می رفت تا جراحی شود و باز گردد.

اطلاع دارید که این عمل در خارج چگونه انجام می گیرد؟

به زبان ساده، متخصصان این عمل، با یک جراحی پیچیده، عمل موفقیت آمیزی انجام می دهند. من برای پیدا کردن پاسخ هایی برای سؤال های خودم به اروپا رفتم و

ص:401

تحقیقات گسترده ای در این زمینه کردم. ایتالیا، فرانسه و....!

آن زمان پزشکان برای انجام این عمل، مشکلی نداشتند؟

چرا، به هر حال سنّت ما به گونه ای بود که متعصبانه با این بیماری برخورد می کردند. حتی تابلوی «دکتر تقوی»، اولین پزشکی که اقدام به انجام این عمل کرد را ریختند و پایین کشیدند. بعدها نیز «دکتر یاشار» اقدام به انجام این عمل کرد، که او هم چندان در کار خود موفق نبود. در لندن بود، که متوجه شدم یک مرد علاوه بر هورمون مردانگی، دارای یک هورمون مکمل است به نام چۀ پء. شروع کردم به استفاده از این هورمون ها. پس از برگشتن در حرکتی شروع کردم به رفتن پیش مسؤولان مختلف. حتی پیش همسر شاه وقت مملکت رفتم. اما او هم می گفت: فعلاً به دلیل دیدگاه و جو جامعه نمی شود کاری کرد. دیدم از لحاظ شرعی سرگردانم، رفتم پیش آیت الله بهبهانی؛ ایشان ابتدا استخاره ای کردند. زندگی حضرت مریم آمد.

گفتند: یک نامه بنویس برای امام خمینی. آن زمان امام در ترکیه بودند.

امام (ره) در فتوای خود این مسأله را چگونه عنوان کرده بودند؟

جزئیات را به خاطر ندارم. اما پس از خواندن زندگینامه ما در مجموع فرموده بودند: تغییر جنسیت بلامانع است و بعد از عمل، تکلیف یک زن بر شما واجب است.

در صدا و سیما به شما ایراد نمی گرفتند؟

اصلاً، خیلی های دیگر هم بودند که چنین مشکلی داشتند، اما هیچ کس کاری با آن ها نداشت. حتی کلیدی ترین پست ها را نیز داشتند!

پس چرا برای عمل اقدام نکردید؟

داشتم خودم را آمده می کردم که برای عمل به تایلند بروم که خوردم به انقلاب و این قضیه خود به خود منتفی شد.

خانواده شما موافق بودند؟

نه. ولی مخالف هم نبودند. می گفتند: به هر حال مشکلی است که باید حل شود.

بعد از انقلاب کار در صدا و سیما را ادامه دادید؟

ص:402

خیر. بعد از انقلاب از من دعوت شد تا به صدا و سیما بروم. رفتم. غافل از این که تازه اول دردسر و مشکل ها است! و سؤال هایی که: تو کی هستی ؟ چرا این جوری هستی و....؟ هر چه می گفتم: بابا من مریض هستم. فوراً برای من جلسه گذاشتند. گفتند: فردا باید بروید دی کلینک. رفتم. اما برخورد دکتر کاملاً زننده و غیر قابل تصور بود. همان طور که گفتم: این آغاز مشکلات بود. بگیر و ببندها، احضارهای مکرر و سؤال و جواب ها و....! حتی یک ستون در محوطه صدا و سیما بود. دکتر بحرالعلوم و سرکش مسؤول بهداری صدا و سیما می گفتند: ما تو را این جا آتش می زنیم! به هر حال کار به آن جایی کشید که به من هورمون مردانه زدند. مجبورم کردند لباس مردانه بپوشم و....! هیچ وقت یام نمی رود که من در آن روزها همیشه یک سری اسناد و مدارک زیر بغلم بود تا اگر زنگ زدند و خواستند برای جایی احضارم کنند. مدارکم همراهم باشد!

این رویه تا سال 60-61 ادامه داشت. در همین سال ها می شنیدم که عده ای از گی ها و دو جنسی ها را گرفته اند و در اوین زندانی کرده اند. در این گیر و دار در سال 61، 62 خبردار شدم که یکی از دوستانی را که زن بود، اما از لحاظ ظاهری مدل مردانه داشت را در سیستان و بلوچستان با مردی دستگیر کرده اند: زنگ زدم به دفتر آقای هاشمی رفسنجانی و وقت ملاقات برایم تعیین کردند. رفتم به ملاقات ایشان و رودررو مشکلات خود و دوستانم را مطرح کردم. آقای هاشمی قول مساعد دادند. در آن روزها هنوز هویت مردانه داشتم.

نظر خودشان چه بود؟

موافق تغییر جنسیت در چنین شرایطی بودند.

بعداً هم شما را حمایت کردند؟

نه. فقط من را به دفتر آقای اردبیلی معرفی کردند.

پیش مرجع دیگری نرفتید؟

چرا، رفتم پیش آیت الله جنتی. ایشان هم نامه ای برای امام (ره) نوشتند و کسب تکلیف کردند. رهبر انقلاب هم جواب دادند که در صورت بروز اختلال فیزیولوژی

ص:403

تغییر جنسیت مشکلی ندارد. اما این جواب فقط برای افرادی بود که از لحاظ ظاهری معلوم بود که مشکل دارند، نه تراجنسیتی ها که از لحاظ روحی مشکل دارند. دیدم این طوری نمی شود. یک روز با همان لباس مردانه بلند شدم و رفتم جماران، بیت رهبری. بگذریم که آن جا چه بر من گذشت تا توانستم امام (ره) را ملاقات کنم. مرحوم حاج احمد آقا نیز حضور داشتند. به اتفاق آیت الله هاشمی رفسنجانی و اردبیلی، البته صحبتم با امام (ره) کوتاه بود، اما نتیجه آن واقعاً رضایتبخش بود. چرا که امام همان جا فتوایی صادر کردند که براساس آن تغییر جنسیت با تأیید پزشک بلامانع است. آن زمان دادستان، آقای میرعماد بودند. مرا سوار ماشین ایشان کردند و همراه دو محافظ به پزشکی قانونی آوردند. آن جا به من گفتند: خودت تنها برو تو. رفتم پیش رئیس مرکز. اما چنان واکنش تندی دیدم که همراهان و محافظان من مجبور به مداخله شدند. کم مانده بود با چوب و چماق بیفتند به جان من! به هر حال محافظان جلو آمدند، دستور امام را نشان دادند و.... همان جا اولین مجوز تغییر جنسیت از سوی پزشکی قانونی در دولت جمهوری اسلامی از سوی رئیس پزشکی قانونی برای من صادر شد.

وبعد؟

مرا دوباره سوار ماشین کردند وبردند در یکی از کاخ های مرمر. اگر درست یادم باشد کاخ ضلع شمال غربی بود. یک صندلی داخل سالن گذاشتند و گفتند: همین جا بنشینید. رفتم پیش آقای میرعماد. ایشان گفتند: هر چه می خواهی بگو. همان جا بود که دستور صدور شناسنامه برایم صادر شد، دو تا نامه برای بیمارستان سجاد به من دادند و....! اما دو خواسته را فراموش کردم که عنوان کنم: یکی این که این عمل در ایران موفق نیست و من باید به خارج بروم و برای این کار احتیاج به صرف هزینه گزافی است و یکی دیگر این که به من مجوز بدهند که تحت لوای آن بتوانم برای کمک به همتایان خودم فعالیت کنم.

یعنی در سال 62 شما دوباره محجبه شدید؟

بله.

ص:404

رفتید به بیمارستان سجاد؟

بله. اما هیچ کدام کاری از دستشان ساخته نبود.

به صدا و سیما برگشتید؟

بارها در دوران ریاست هاشمی در صدا و سیما پشت در اتاقشان رفتم. اما به دلیل کارشکنی مسؤول اداری سازمان نتوانستم داخل شوم و با ایشان صحبت کنم. خلاصه مرا بازنشسته کردند.

پیش مسؤولان بهداشت وقت نرفتید؟

چرا، یک بار با نامه یکی دیگر از مسؤولان پیش دکتر منافی وزیر بهداشت و مرندی رفتم. منافی گفت: این حرف ها چیه ؟ ما تا الان از این چیزها نداشته ایم....! بعد از کلی صحبت کردن و کمی آرام شدن بالاخره گفتند: بروید. فردا ساعت 5 صبح این جا باشید.

خیلی خوشحال شدم فکر کردم حتماً می خواهند کمکی چیزی بکنند. فردا صبح رأس ساعت 5 در وزارت بهداشت بودم. دکتر منافی آمد و مرا پایین آورد. کلنگی دست من داد و گفت: می روی جبهه، خط مقدم، شاید آن جا کشته شوی و گناهانت بخشیده شود و در آن دنیا عاقبت به خیر شوی!

مانده بودم که چه کار باید کنم. وانتی آمد و مرا سوار کرد تا ببرد خط مقدم جبهه! اما دیدم دارد من را به جای دیگر می برد! وسط راه شروع کردم به صحبت کردن و التماس کردن به راننده تا این که راضی شد مرا در میدان انقلاب پیاده کند.

پیش مسؤولان دیگری نرفتید؟

پیش خیلی ها رفتم. در طول این سال ها، به هر کجا و هر کس که فکر می کردم می تواند برای ما کاری کند سر زدم، البته تا جایی که می توانستم. حتی با پیگیری هایی که در زمان مهندس موسوی کردم. او دو نفر را برای صحبت با من به منزل فرستاد. بازدید آن ها مصادف بود با حضور یکی از ترانس ها در همین اتفاق. آقایان تا او را دیدند با لحن بسیار بدی از او کارت خواستند و وقتی فهمیدند کارت ندارد، به شیوه ای

ص:405

بسیار نامناسب با او برخورد کردند. می گفتند تو آدم منحرفی هستی و....! من هم نمی دانستم چطور حقانیتم را ثابت کنم.

گذرتان به نیروی انتظامی هم افتاده است ؟

بله، بارها و بارها. هر بار هم به دلیلی. بارها در خواست کردم با رئیس نیروی انتظامی، در جلسه ای گفت و گو کنم. امامتأسفانه هیچ ترتیب اثری داده نشد.

پیش خاتمی نرفتید؟

چرا با آقای ابطحی تماس گرفتم. ایشان هم واقعاً سنگ تمام گذاشتند. مرا پیش خانم شجاعی فرستادند. ایشان هم مرا پیش خانم دکتر کیهانی فر، معاونت وزیر و به اعتقاد من مادر ترانس های ایران، کسی که به خاطر حمایت از ترانس ها، حتی از سمت و پست دولتی خود نیز گذشت، بردند.

نظر وزیر بهداشت جدید، دکتر پزشکیان در این زمینه چیست ؟

البته آن زمان آقای پزشکیان معاون وزیر بودند. شاید باورتان نشود. اما ایشان نظر خوبی نسبت به ما ندارند و متأسفانه تاکنون از انجام هر گونه مساعدتی نیز طفره رفتند. به خانم دکتر کیهانی فر گفته بودند: این ها در اولویت نیستند و فعلاً نمی شود برایشان کاری کرد! حتی یک بار هم تحصن کردیم. ریاست مجلس و دکتر پزشکیان هم که در آن زمان معاون وزیر بهداشت بودند نیز حضور داشتند. دکتر پزشکیان شروع کردند به تکرار حرف های خود، البته با عصبانیت، اصلاً ترانس ها و این بیماری را قبول نداشت. من هم رفتم جلو، کارتم رانشانشان دادم و گفتم: آقای دکتر، اگر فکر می کنید ما کلاهبرداریم، می خواهید همین جا من را معاینه کنید؟! متأسفانه مشکل اصلی ما این بود که بسیاری از پزشکان ما حتی نمی دانستند مشکل ما چیست ؟ حتی یادم هست 13 سال بعد ازاین که از صدا وسیما بیرون آمدم. یک روز خانم دکتری که مرا معاینه کرده و به رئیس بهداری گزارش داده بود مرا دید و گفت: خانم ملک آرا، مرا حلال کن، چون من آن روزها اصلاً نمی دانستم مریضی شما چیست! رئیس این مرکز هم که روزگاری مرا متهم به انحراف و سوء استفاده کرده بود گفت: ببخشید، به من گزارش غلط داده بودند!

ص:406

نمی دانستم چه بگویم. فقط گفتم: دکتر یعنی شما 13 سال از عمر مرا فقط به خاطر این که خودتان مریضی ام را تشخیص نمی دادید، تلف کردید!؟

یک بار دیگر هم، زمان انتخابات مجلس، رفتم پیش یک نماینده مجلس، ایشان جلوی مردم کلی از ما استقبال کردند و قول دادند در صورت انتخاب شدن حتماً برای طرح مشکلات ما در مجلس کمک کنند. اما وقتی بعد از راه یافتنشان به مجلس به ایشان تلفن کردم خیلی راحت گفتند: من شما را نمی شناسم.

بالاخره چطور شد که عمل کردید؟

دیگر نمی توانستم منتظر تحقق وعده های مسؤولان باشم. هر طوری بود پول عمل جراحی و مسافرت به خارج را تهیه کردم و برای معالجه به تایلند رفتم. یکی از مجهزترین بیمارستان های این حوزه، در این کشور وجوددارد. حتی اروپائیان هم برای انجام این عمل به آن جا می روند. سال 81 بود که بالاخره عازم تایلند شدم، در فرودگاه لباس مردانه پوشیده بودم. من از سال 62 تا 81 محجبه بودم. در فرودگاه مسؤولان حراست با دیدن شناسنامه من گفتند: نه، تو پسر هستی که خودت را به شکل دختر در آورده ای، گفتم: باشه حالا که این طوری است من چادر و چارقدم را بر می دارم، اما گناهشان به پای شما!

همین کار را هم کردم. لباس عوض کردم و در هیأت یک مرد به تایلند رفتم. حتی در سفارت ایران در تایلند هم مرا نپذیرفتند. می گفتند تو تروریستی! این بود که رفتم هتل و از آن جا به سفیر ایران در تایلند زنگ زدم. ایشان خودشان با من قرار ملاقاتی گذاشتند و پس از شنیدن حرف های من قول دادند از هر کاری که بتوانند مضایقه نکنند. به وعده شان هم عمل کردند و واقعاً تا برگشتن به ایران، سنگ تمام گذاشتند. یادم هست شبی که به تایلند پرواز می کردم. شب حمله آمریکا به افغانستان بود. اتفاقاً بازیکن های تیم تایلند هم پس از بازی با ایران با همان پرواز به کشورشان باز می گشتند.

از عملتان راضی بودید و هستید؟

بله، دکتر پیریجا از بهترین پزشکان دنیا در این زمینه است. واقعیت این است که

ص:407

ایشان کارشان را بدون عیب و نقص خوب انجام دادند. اما به دلیل مشکلی، من مجبور شدم در دوران نقاهت به ایران باز گردم که همین مسأله باعث ایجاد یکی دو عارضه در من شد.

چرا مجبور شدید برگردید؟

باید دو سه هفته در بیمارستان می ماندم، اما وقتی به مادرم زنگ زدم، مادرم گفت: فریدون مرده است. تو فریدون من نیستی! به قدری دلشکسته شدم که پس از یک هفته، از بیمارستان فرار کردم و به ایران برگشتم.

مادرتان وقتی شما را دید چه حالی داشت ؟

می گفت تو فریدون نیستی. تو دختر عمه کوچک فریدون هستی که من برای درمان او تو را به تهران آورده بودم و نگذاشتم باز گردد! می گفت فریدون من برای کار به دوبی رفته است!

نمی دانستم چه باید بکنم. کار به جایی رسید که مجبور شدم از یک نفر خواهش کنم نقش فریدون را بازی کند، تا مادرم ساکت شود. تا این که بعد از دو سال دیدم این طور نمی شود. چند ماه پیش بالاخره به مادرم گفتم: فریدون مرده است! او مرا قاتل فریدون می داند و حتی می خواهد از من شکایت کند! او هر روز مرا نفرین می کند و.....!

مادرتان الان در کجا زندگی می کند؟

در طبقه پایین!

من متوجه نشدم. مگر پیش از عمل، مادرتان شما را ندیده بود. بعد از عمل که مسلماً شما از نظر ظاهری تغییر نکرده بودید. پس چطور مادرتان شما را نمی شناخت ؟

واقعاً نمی دانم! هیچ وقت نتوانستم علتش را بفهمم.

در چند سالگی تغییر جنسیت دادید؟

51 سالگی.

ص:408

ازدواج هم کرده اید؟

بله. دو بار.

چطور؟ شما که مرد بودید و....

ببینید حکم شرعی ما در این مورد، دقیقاً مشابه حکم زنی است که برای ازدواج با مشکل مواجه است، اما به نامزد یا همسرش تا شب عروسی چیزی نمی گوید. تا این که شوهرش شب عروسی متوجه ماجرا می شود. می توان او را طلاق دهد یا با پذیرش آن شرایط، به زندگی خود ادامه دهد. ما هم چنین شرایطی داشتیم. همسر اولم، از یک سال پیش از عمل من از ماجرا با خبر بود ما با هم عقدی خواندیم.

پس چرا جدا شدید؟

باز هم باید بگویم نمی دانم علتش را، چگونه عنوان کنم. شاید به این دلیل که این عشق این قدر واقعی بود که نمی توانستم آن را باور کنم. خودم هم اصرار به جدا شدن داشتم، گرچه بعد از جدایی تا 48 ساعت تمام زندگی ام گریه بود و آه و اشک.

وهمسر دومتان ؟

ایشان بیش تر از این که همسرم باشند، همدمم، فرزندم و خلاصه همه چیزم هستند. پسر دایی ام هستند. از بیست سال پیش از فوت والدینشان پیش ما زندگی می کردند. تا این که به هر حال از یک سال پیش ازعمل جراحی ام با هم عقد کردیم. او 13 سال از من کوچک تر است. در واقع من یک زن 54 ساله، با این وضعیت که هنوز هم زخمی در بدن دارم، نمی توانم مانند زنان دیگر همسری کنم. اما ایشان مرا با همین شرایط پذیرفته اند.

پیش از مصاحبه در مورد کمیته ای صحبت می کردید که در سال 80 برای ساماندهی امور ترانس ها تشکیل شده بود. در این مورد بیش تر توضیح می دهید.

بله، این کمیته در سال 80 با حضور جمع زیادی از کارشناسان و نمایندگان نهادهای مختلف به منظور رسیدگی به امور گوناگونی که ترانس ها با آن درگیر هستند تشکیل شده بود. هزینه های آن نیز از طریق کمک های مردم تأمین می شد.

ص:409

به چه نامی ؟

کمیته کشوری ساماندهی اختلالات جنسیتی

اعضای این کمیته را چه کسانی تشکیل می دادند؟

وزیر بهداشت (رئیس)، مشاور وزیر و سرپرست امور زنان (دبیر شورا) و نمایندگان وزارت اطلاعات، دادگستری، دیوان عالی کشور، سازمان پزشکی قانونی و نیروی انتظامی، سازمان بهزیستی و.... به عنوان اعضای این شوار فعال بودند.

مگر الان فعال نیستند؟

خیر، به دستور وزیر بهداشت این کمیته منحل شد. خیلی ها دوست دارند آقای وزیر بهداشت علت این انحلال را توضیح دهند.

وبه دلیل همین مخالفت ها مجبور شدید برای تشکیل یک ان جی ا ( N.G.O) در خواست بدهید؟

بله. از چند ماه پیش این مسأله در وزارت کشور مطرح است و تحت بررسی است. البته این مسأله عامل دیگری هم داشت. این که تأمین بودجه این کمیته از طریق غیر دولتی بود.

الان برخورد نیروی انتظامی با ترانس ها چطور است ؟

خیلی عالی، خصوصاً این که خبر دارم به مأموران دستور داده شده، کاری به کار این افراد نداشته باشند. مگر این که جرم مشهودی انجام دهند.

پس از عمل جراحی، پزشکان ایرانی نتوانستند جراحتی را که داشتید درمان کنند؟

متأسفانه خیر. وقتی از تایلند بازگشتم به صورت داوطلبانه خودم را به عنوان یک نمونه در اختیار پزشکان قرار دادم اما....!

و باز متأسفانه به همین دلیل، چون هنوز دوران نقاهت بعد از عملم تمام نشده بود، دچار عارضه ای شده ام که هنوز پزشکان ایرانی نتوانسته اند آن را درمان کنند. البته این عارضه به هیچ وجه چیز مهمی نیست.

ص:410

یعنی شما الان به ترانس ها توصیه می کنید برای تغییر جنسیت به تایلند بروند؟

بله.

چقدر هزینه دارد؟

بین 8 تا 10 میلیون تومان که پرداخت آن بر عهدۀ خودشان است.

حس مادری تان را چگونه ارضا می کنید؟

من از جوانی مادر بودم. همیشه برای همه احساس مادری می کردم.

در طول این چند سال اخیر، احساس می کنید نگاه و دیدگاه پزشکان، مسؤولان و کارشناسان تا چه حد تغییر کرده است ؟

خیلی خیلی زیاد. دلیلش هم واضح است. میوه وقتی رسید، باید آن را چید و گرنه خراب می شود و به هرز می رود. باید فکر خوب را پرورش داد. باید از پتانسیل های موجود استفاده کرد، ما از ایدز، سارس و اعتیاد و...... فرار می کنیم. اما این ها وجود دارند، چه بخواهیم و چه نخواهیم. دست ما نیست. نتیجۀ این سهل انگاری ها را در مورد ایدز و اعتیاد دیده ایم. پس چرا باید دوباره آن تجارب تلخ را تکرار کنیم ؟ اما جلوی فاجعه را هر وقت بگیرید منفعت است. خوشبختانه در طول چند سال اخیر، دیدگاه ها و نظرات کارشناسان و مسؤولان بسیار تغییر پیدا کرده و مثبت شده است.

گویا کمیته ای هم در این زمینه تشکیل شده است ؟

بله. در سال 1380 کمیته ای با حضور جمعی از مسؤولان مطرح کشور و سازمان ها و نهادهای مختلف برای ساماندهی به وضعیت این قشر از اقشار جامعه تشکیل شد که هنوز هم به فعالیت خود ادامه می دهند.

بیمارستانی هم برای درمان ترانس ها وجود دارد؟

کسانی که مایل به درمان هستند، ابتدا به معاونت سرپرستی مددکاری قوۀ قضاییه می روند. آن جا آن ها را با یک نامه به پزشکی قانونی معرفی می کنند. پزشکی قانونی آن ها را به انستیتو روان پزشکی تهران، تحت مدیریت «دکتر بوالهری» می فرستد.

ص:411

در یکی از مصاحبه های شما با یکی از خبرگزاری ها خوانده بودم که گویا شما در جبهه بوده اید؟

فکر نمی کنم چندان مهم باشد. چون در خط مقدم نبودم. بلکه به عنوان پرستار پشت جبهه، در بیمارستان رازی تهران از مجروحین جنگ پرستاری می کردم.

چی شد که به فکر جبهه و پرستاری از مجروحین افتادید؟

حس می کردم به این طریق ارضا می شوم. یک جور ارضای روحی. یک احساس مفید بودن. از طرفی دیگر، این فعالیت باعث می شد تا مدتی از اطرافیان و حرف و حدیث های آن ها دور باشم.

کمیته ای که در حال حاضر در وزارت کشور در حال شکل گیری است زیر نظر کجاست ؟

زیر نظر رییس جمهور و وزیر کشور.

الان وقتی به گذشته و آینده خود نگاه می کنید، از آن احساس رضایت می کنید؟

احساس می کنم یک جورهایی حق مرا خورده اند.

لحظه ای که بعد از عمل به هوش آمدید چه احساسی داشتید؟

یادم می آید همیشه به هواپیماهایی که از بالای منزلمان عبور می کردند نگاه می کردم و می گفتم. خدایا، یعنی می شود یک روز من هم با یکی از این ها به تایلند بروم، جراحی کنم و سالم برگردم ؟ لحظه ای که چشم باز کردم به این آرزو فکر می کردم.

بعد از شما هم افرادی بودند که به تایلند مسافرت کنند؟

بله. خیلی زیاد.

الان با ترانس ها جلسات مرتبی هم دارید؟

نه. ولی جوان ترها بعضی وقت ها دور هم جمع می شوند.

از سر کردن چادر و مقنعه چه احساسی دارید؟ چون خبرگزاری های خارجی

ص:412

از قول شما عنوان کرده اند که به زور چادر سرشما کرده اند؟

نه، من خودم و با میل خودم چادر سر می کنم. چون اولاً جامعه ما در حال حاضر به گونه ای است که چادر و مقنعه پوشش اصلی زنان را تشکیل می دهد. ثانیاً احساس می کنم در این پوشش امنیت بیشتری دارم.

بزرگ ترین آرزویتان چیست ؟

ساختن بیمارستانی با پزشکان دوره دیده برای انجام جراحی ها و درمان ترانس ها.

و به عنوان حسن ختام این گفت و گو....!

زندگی شخصی و آن چه بر من رفته چندان مهم نیست. مهم آن است که از آقای وزیر بهداشت پرسیده شود. آقای وزیر اگر این بیماران منحرف هستند چرا آن ها را از بین نمی برید؟ اگر هم قابل درمان هستند، چرا کاری برای معالجه شان نمی کنید؟ چرا آن ها را به امان خدا رها کرده اید؟! من یک بار با یکی از آقایان وزرا گفت و گویی داشتم. ایشان می فرمودند: شنیده ام که چنین بیماری و مشکلی وجود دارد، اما خودم هنوز باور ندارم. فکر می کنم شما مردی هستید در لباس زن. البته از انجام هر کمکی بتوانم مضایقه ندارم. می خواهیم بپرسم چرا از بیان چیزی که قانونی است ابا داریم ؟ باور کنید ما هم انسان هستیم.

ص:413

ص:414

ضمیمۀ 4: فتاوی و دیدگاه های مراجع و فقیهان شیعه

فتاوی امام خمینی(ره) دربارۀ تغییر جنسیت

اشاره

(1)

الف) تحریر الوسیله

مسأله 1 - الظاهر عدم حرمة تغییر جنس الرجل بالمرأة بالعمل و بالعکس، و کذا لا یحرم العمل فی الخنثی لیصیر ملحقاً بأحد الجنسین، و هل یجب ذلک لو رأت المرأة فی نفسها تمائلات من سنخ تمائلات الرجل أو بعض آثار الرجولیة أو رأی المرأة فی نفسه تمائلات الجنس المخالف أو بعض آثاره ؟ الظاهر عدم وجوبه إذا کان الشخص حقیقة من جنس و لکن أمکن تغییر جنسیته بما یخالفه.

مسألة 2 - لو فرض العلم بأنه داخل قبل العمل فی جنس مخالف و العملیة لا تبدل جنسه بأخر بل تکشف عما هو مستور، فلا شبهة فی وجوب ترتیب آثار الجنس الواقعی و حرمة آثار الجنس الظاهر، فلو علم بأنه رجل یجب علیه ما یجب علی الرجال و یحرم علیه ما یحرم علیهم و بالعکس، و أما وجوب تغییر صورته و کشف ما هو باطن فلا

ص:415


1- (1) روح الله خمینی، تحریر الوسیله، ج 2، ص 558-560.

یجب إلا إذا توقف العمل بالتکالیف الشرعیة أو بعضها علیه و عدم إمکان الاحتراز عن المحرمات الإلهیة إلا به فیجب.

مسألة 3: لو تزوج إمرأة فتغیر جنسها فصارت رجلاً بطل التزویج من حین التغییر و علیه المهر تماماً لو دخل بها قبل التغییر، فهل علیه نصفه مع عدم الدخول أو تمامه ؟ فیه إشکال، و الأشبه التمام، و کذا لو تزوجت إمرأة برجل فغیر جنسه بطل التزویج من حین التغییر، و علیه المهر مع الدخول، و کذا مع عدمه علی الأقوی.

مسألة 4: لو تغیر الزوجان جنسهما إلی المخالف فصار الرجل امرأة و بالعکس، فإن کان التغییر غیر مقارن فالحکم کما مر، و إن قارن التغایر فهل یبطل النکاح أو بقیا علی نکاحهما و إن اختلفت الأحکام، فیجب علی الرجل الفعلی النفقة و علی المرأة الإطاعة ؟ الأحوط تجدید النکاح و عدم زواج المرأة الفعلیة بغیر الرجل الذی کان زوجته إلا بالطلاق بإذنهما و إن لایبعد بقاء نکاحهما.

مسألۀ 5: لو تغیر جنس المرأة فی زمان عدتها سقطت العدة حتی عدة الوفاة.

مسألۀ 6: لو تغیر جنس الرجل إلی المخالف فالظاهر سقوط ولایته علی صغاره، و لو تغیر جنس المرأة لا یثبت لها الولایة علی الصغاره، فولایتهم للجد للأب، و مع فقده للحاکم.

مسألة 7: لو تغیر جنس کل من الأخ و الأخت بالمخالف لم ینقطع انتسابهما، بل یصیر الأخ اختاً و بالعکس، و کذا فی تغییر الأخین أو الأختین، و لو تغیر العم صار عمة و بالعکس، و الخال خالة و بالعکس و هکذا، فلو مات عن ابن جدید و بنت جدیدة للذکر الفعلی ضعف الأنثی الفعلیة، و هکذا فی سائر طبقات الارث، لکن یبقی الإشکال فی إرث الأب و الأم و الجد و الجدة، فلو تغیر جنس الأب إلی المخالف لایکون فعلاً أباً و لا أماً، و کذا فی تغییر جنس الأم. فانّ الرجل الفعلی لا یکون اماً و لا أباً، فهل یرثان بلحاظ حال التولید أو لأجل الأقربیة و الأولویة أو لایرثان ؟ فیه تردد، و الأشبه الارث، و الظاهر أنّ اختلافهما فی الإرث بلحاظ حال انعقاد النطفة، فللأب حال الإنعقاد ثلثان، و للأم ثلث، و الأحوط التصالح.

مسألة 8: لو تغیر جنس الأم فهل تکون بعد الرجولیة محرماً لحلیة ابنها کالأب أم لا؟

ص:416

لا یبعد علی إشکال، و لو تغیر جنس الأب فهل یکون فی حال أنوثیته محرماً لابنه و إن لم یکن أماً له ؟ الظاهر ذلک، ولو تغیرت زوجة الإبن و صارت رجلاً فهل هی محرم علی أم زوجها السابق ؟ لا یبعد ذلک علی إشکال.

مسألة 9: ما ذکرناه فی الأقرباء نسباً یأتی فی الأقرباء رضاعاً کالأم و الأب الرضا عیین و الأخت و الأخ و هکذا.

مسألة 10: یثبت ما ذکرناه فیما إذا غیر جنس بجنس واقعاً، و أما لو کان العمل کاشفاً عن واقع مستور و أنّ من صار رجلاً بعد العمل کان رجلاً من أول الأمر یستکشف منه أن ما رتب علی الرجل الصوری و المرأة الصوریة رتب علی غیر موضوعه فتحدث مسائل أخر.

ب) تغییر جنسیت(1)(ترجمة تحریرالوسیله امام خمینی (ره))

1. آیا تغییر جنسیت جایز است ؟

تغییر جنسیت مرد به زن و زن به مرد و ملحق کردن خنثی به جنس زن یا مرد با عمل جراحی حرام نیست.

2. تبدیل جنس واقعی

آیا اگر زنی در خود تمایلاتی همچون تمایلات مردان یا برخی از آثار مردی ببیند، یا شخصی در خود تمایلات جنس مخالف یا بعضی از آثار جنس مخالف را مشاهده کند، واجب است تغییر جنسیت دهد یا خیر؟

چنان چه شخص حقیقتاً از جنس مرد یا زن است، ولی می تواند جنس خود را تغییر دهد و تبدیل به جنس مخالف جنس واقعی خود بشود، واجب نیست.

3. تبدیل جنس ظاهری

چنان چه شخصی قبل از عمل جراحی در جنس مخالف قرار دارد و عمل جراحی جنسیت وی را تغییر نمی دهد بلکه آن چه را پنهان است آشکار می سازد، در این

ص:417


1- (1) ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(ره)، از کتاب رسالۀ نوین، ج 3، ص 63-65.

صورت، بدون شبهه واجب است آثار جنس واقعی را رعایت نماید، و ترتیب آثار جنس ظاهری حرام است. بنابراین، اگر بداند که در واقع مرد است، آن چه بر مردان واجب است، بر وی واجب است و آن چه بر مردان حرام است بر وی حرام می باشد. و امّا تغییر شکل و کشف آن چه پنهان است، واجب نیست مگر در صورتی که عمل به تکالیف شرعی با پاره ای از آن نیاز به عمل جراحی داشته و احتراز از محرمات الهی جز به آن امکان نداشته باشد، در این صورت شکل با عمل جراحی واجب می شود.

4. تغییر جنسیت پس از ازدواج

اگر زنی ازدواج کند و پس از ازدواج تغییر جنسیت دهد و تبدیل به مرد شود، ازدواج از هنگام تغییر باطل می شود و شوهر در صورت آمیزش قبل از تغییر باید تمام مهریۀ زن را بپردازد و در صورت عدم آمیزش، سقوط نصف مهر مشکل و قول به پرداخت تمام مهریه بهتر است.

هم چنین اگر زنی با مردی ازدواج کند و مرد تغییر جنسیت دهد، ازدواجش از هنگام تغییر باطل می شود و در صورت آمیزش، باید مهریۀ زن را بدهد و در صورت عدم آمیزش، بنابر اقوی باید بپردازد.

5. تغییر جنسیت زن و شوهر با هم

اگر زن و شوهر هر دو تغییر جنسیت دهند به این ترتیب که زن، مرد و مرد، زن شود اگر تغییر جنسیت آن دو با هم در یک زمان نباشد، حکم آن مانند سابق است. امّا اگر هر دو با هم تغییر جنسیت دهند، احوط این است که مجدداً ازدواج کنند، و زن با دیگری ازدواج نکند مگر این که با اجازۀ هر دو طلاق بگیرد، هر چند که بعید نیست ازدواج آنها هم چنان برقرار باشد.

6. سقوط عدِّه

اگر زنی در زمان عدّه تغییر جنسیت دهد، عدّه اش ساقط می شود حتّی عِدّۀ وفات.

7. تغییر عناوین

اگر هر یک از برادر و خواهر تغییر جنسیت دهد و به جنس مخالف درآید، نسبت

ص:418

آن دو به یکدیگر قطع نمی شود؛ بلکه برادر، خواهر می شود و خواهر، برادر، و نیز اگر دو برادر یا دو خواهر تغییر جنسیت دهند؛ و اگر عمویی تغییر جنسیت دهد، تبدیل به عمّه و اگر عمّه ای تغییر جنسیت دهد، تبدیل به عمو می شوند. هم چنین با تغییر جنسیت، دایی به خاله و خاله به دایی تبدیل می شود.

8. اگر یکی از کسان پسر و دختری که تغییر جنسیت یافته است بمیرد، پسر فعلی دو برابر دختر فعلی ارث می برد همچنین در سایر طبقات ارث. لکن اشکال باقی می ماند در ارث پدر و مادر و جدّ و جدّه که اگر پدر تغییر جنسیت دهد، نه پدر فعلی محسوب می شود و نه مادر فعلی. و نیز اگر مادر تغییر جنسیت دهد، مرد فعلی نه مادر است و نه پدر. در این صورت، آیا از نظر تولید، ارث می برند یا به خاطر خویشاوندی و اولویت، یا این که ارث نمی برند؟ در این مسأله تردید وجود دارد و بهتر این است که بگوییم ارث می برند و ارث آنها به لحاظ حال انعقاد نطفه است. بنابراین، برای پدر در حال انعقاد نطفه و برای مادر می باشد و احوط این است که با هم مصالحه کنند.

9. محرمیت

اگر مادر تغییر جنسیت دهد، آیا بعد از مرد شدن، مانند پدر، کسانی که بر پسرش حلالند، بر وی محرمند یا نه ؟ بعید نیست که محرم باشند، البته با اشکال.

اگر جنسیت پدر تغییر یابد، آیا اکنون که زن شده به پسرش محرم است هر چند که مادر وی محسوب نمی شود؟ ظاهر این است که نسبت به وی محرم است.

اگر عروس (همسر پسر) تغییر جنسیت دهد و مرد شود، آیا به مادر شوهر سابقش محرم است ؟ بعید نیست که محرم باشد، البته با اشکال.

10. نسبت به نزدیکان رضاعی

آن چه در نزدیکان نسبی گفته شد، در نزدیکان رضاعی مانند پدر، مادر، برادر، خواهر و... رضاعی نیز نیز جریان دارد.

11. کشف جنس وافعی

آن چه ذکر شد در مواردی است که تغییر جنسیت واقعی شخص باشد؛ امّا اگر عمل

ص:419

جراحی کاشف از واقعیت پنهانی بوده و کسی که بعد از عمل، مرد شده از اول مرد بوده است، با این عمل کشف می شود که آنچه بر مرد یا زن صوری مترتّب شده، برخلاف واقع بوده و در این صورت مسائل دیگری پیش خواهد آمد.

ج) استفتایی از امام خمینی (ره) درباره تغییر جنسیت

شخصی به نام فریدون که دچار اختلال هویت جنسی یا تراجنسیتی بود. وی - بنا به گفتۀ خودش - در فرانسه خدمت امام خمینی رسید و خواستار فتوایی برای جواز تغییر جنسیت شد. بار دیگر، بعد از انقلاب در جماران خدمت امام خمینی رسید و از نزدیک مشکل خویش را برای امام خمینی مطرح ساخت. امام خمینی با تغییر جنسیت او موافقت کرد و وی تغییر جنسیت داده و به زن تبدیل شده است. هم اکنون ایشان به نام «مریم خاتو مُلک آرا» شناخته می شود که استفتا زیر را در اختیار این جانب قرار داد:

بسمه تعالی

تغییر جنسیت با تجویز طبیب مورد اعتماد اشکال شرعی ندارد. انشاء الله تعالی در امان بوده باشید و کسانی که شما ذکر کرده اید امید است مراعات حال شما را بکنند. دفتر امام خمینی

بخش استفتا

دیدگاه آیت الله شیخ محمد علی اراکی دربارۀ تغییر جنسیت

سؤال 1: آیا تغییر جنسیت مرد به زن و بالعکس به وسیلۀ عمل جراحی جایز است ؟ و از نظر وظایف شرعی و احکام مختص به رجال و نسا، وظیفه چیست ؟

جواب: اگر عمل جراحی، واقع مقدَّر را کشف می کند، مانعی ندارد و ترتیب آثار و احکام شرعی مختص به زن و مرد، تابع جنس واقعی است. پس اگر علم دارد که در واقع مرد است، احکام مرد را دارد و بالعکس هر چند عمل جراحی نشده باشد.

سؤال 2: آیا تغییر جنسیت با عمل جراحی جایز است ؟ به این صورت که مرد واقعی با عمل جراحی زن گردد و بالعکس ؟

ص:420

جواب: در غیر صورت کشف واقع، با عمل جراحی تغییر جنسیت، واقعاً محل اشکال است. (1)

دیدگاه آیت الله سید محمد رضا گلپایگانی دربار تغییر جنسیت

سؤال 1. هل یجوز تحویل الجنس من إمرا إلی رجل أو بالعکس عن طریق عملی جراحی کما هو الحاصل فی بعض الدول ؟

جواب: بسمه تعالی - لایجوز ذلک والله العالم.(2) سؤال 2. حکم تغییر جنسیت خنثی به مرد یا زن چیست ؟

جواب: ظاهراً جایز می باشد و بعد از تغییر جنسیت باید به وظایف جنسی که تغییر پیدا کرده عمل نماید. (3)

دیدگاه آیت الله سید ابوالقاسم خوئی دربارۀ تغییر جنسیت

سؤال 1: کسانی به وسیلۀ جراحی اطبا این عصر تبدیل می کند مرد ذَکَر خود را به فَرج انثی، و هم چنین زن تبدیل می نماید فَرج خود را به ذَکر مردی، اگر فرضاً این امر برای شهوت باشد حکم او چیست و اگر غرض او یک امر ایجابی باشد، مثلاً به وسیلۀ این عملۀ عُقم او شفا می یابد و برای حب بقای نسل اقدام به چنین امری می کند؟

جواب: این عمل جراحی در نهایت اشکال است.» (4)سؤال 2: بالنسبة إلی الخنثی الکاذبة - أی أنّ الشخص فی خلایا جسمه من الناحیة الوراثیة ذکر مثلاً و لکن الآلة الخارجیة تغایر ذلک أو العکس. فهل یجوز تغییر الشکل الخارجی بما یوافق واقع الأمر؟

ص:421


1- (1) سایت گروه فقه و احکام مدرسه علمیة نرجس(س)؛ و نیز محمدعلی اراکی، استفتاءآت، ص 284، سؤال 2 و 5.
2- (2) سید حسین حسینی، احکام المغتربین وفقاً لفتاوی عشرة من مراجع التقلید، ص 439.
3- (3) سایت گروه فقه و احکام مدرسه علمیة نرجس(س).
4- (4) ابوالقاسم موسوی خوئی؛ استفتاءآت: پرسش و پاسخ، ص 386؛ سید حسین حسینی؛ احکام المغتر بین، وفقاً لفتاوی عشرة من مراجع التقلید، ص 439-440.

جواب: لا مانع من ذلک.(1) سؤال 3: و إذا علم بالفحص أنّه فی الواقع ذکر مثلاً و إن کان الشکل شکلاً أنثویاً، فهل یجوز فی هذه الحالة إزالة عوارض الذکورة مثلاً و صیرورته انثی خالصة باعتبار أنّه رُبّی و هو صغیر علی أنّه انثی فإذا غیر إلی ذکر قد یصیبه بعض الأزمات النفسیة فتلافیاً لذلک تزال عنه عوارض الذکورة - مع أنّه ذکر فی الواقع - حتی یکون انثی خالصة أم لا یجوز ذلک ؟

جواب - لا مانع من ذلک. (2)

دیدگاه آیت الله محمد فاضل لنکرانی دربار تغییر جنسیت

پرسش 1: پسری هستم 24 ساله که تحصیلات دانشگاهی خود را به پایان رسانیده و در حال حاضر آماده اعزام به خدمت مقدس سربازی هستم. حدود چند سالی است که متوجه وجود تفاوت شدیدی بین خود و همسن و سالانم شده ام. مشکل من این است که از لحاظ جنسی با هم جنسان خود تفاوت بسیار شدیدی دارم، به این معنا که از لحاظ جنسی به جای این که متمایل به غیر هم جنس باشم، تمایل شدیدی به هم جنسان خود دارم و از داشتن ارتباط با غیر هم جنس به شدت بی زارم. در واقع به جای داشتن احساسات مردانه، تمایل خصلت ها و خصوصیات و احساسات زنانه را در وجود خودم حس می کنم. به عبارت دیگر، از جنسیت خودم ناراضی هستم. و این مسأله برای من مشکل ساز شده است. در نتیجه نمی توانم به عنوان یک مرد نقش اجتماعی و جنسی خود را ایفا کنم و قادر به مسؤولیت هایی که شرع و قانون بر عهدة مرد گذاشته است نمی باشم. لازم به ذکر است که این مسأله به عنوان یک بیماری شناخته شده و در علم روان شناسی به آن «اختلال هویت جنسی» ( GenderIdentity) می گویند.

تا به حال چندین بار به روان پزشکان و روان شناسان مختلف مراجعه کرده ام ولی نتیجه ای عایدم نشده است. از لحاظ علم پزشکی این بیماری خوب شدنی نیست و تنها

ص:422


1- (1) ابوالقاسم خوئی، منیة السائل؛ استفتاءآت هامة، جمع و تدوین از: موسی مفید الدین عاصی عاملی، چاپ سوم، ص 120.
2- (2) همان، ص 120.

راه حل آن تغییر جنسیت می باشد.

حال سؤال من این است که شرع مقدس برای افرادی همانند من با توجه به خصوصیاتی که در فوق ذکر کردم، یعنی داشتن عواطف و احساسات زنانه به جای احساسات مردانه، چه تکلیفی را معین کرده است ؟ چون من نمی توانم ازدواج کنم و در صورت ازدواج مطمئناً زندگی ناموفقی خواهم داشت. آیا اجازه تغییر جنسیت می دهد؟ ما برای ادامه زندگی چه باید بکنیم ؟ لطفا مرا راهنمایی کنید و تکلیف شرعی من را معین نمایید. قبلا از همکاری شما متشکرم.

پاسخ - عمل جراحی برای تغییر جنسیت اگر ضرر نداشته باشد به خودی خود اشکال ندارد، لکن اگر به عنوان یک زن با ساختمان بدنی زن تغییر جنس دادید، باید به وظایف زنانه از حجاب و پوشش از نامحرم و احکام دیگر عمل کنید. (1)پرسش 2: افرادی که از نظر ظاهری کاملاً سالم هستند، ولی به دلیل ناراحتی شدید روحی به جنس مخالف تمایل دارند، آیا می توانند تغییر جنسیت بدهند؟ به طور کلی دیدگاه آیت الله العظمی فاضل لنکرانی دربار تغییر جنسیت چیست ؟

پاسخ - تغییر جنسیت اگر امکان هم داشته باشد فی حد نفسه حرام نیست، لکن مستلزم ارتکاب حرام، مثل: کشف عورت و لمس آن است که حرام است و موردی که نوشته اید، مجوز ارتکاب حرام نمی شود. به هر حال اگر کسی تغییر جنسیت داد باید به وظایف جنسی که تغییر یافته عمل کند، اگر زن شده وظایف زن، و اگر مرد شده وظایف مرد را انجام دهد. (2)پرسش 3: آیا تغییر جنسیت به عمل جراحی بدون هیچ آثار قبلی جایز است ؟

پاسخ - مجرد تغییر جنسیت اشکال ندارد، لکن اگر بر فرض در صورت عمل مثلاً مردی تبدیل به زن شد، باید به تمام احکام مربوط به زنان از پوشش و غیر آن عمل

ص:423


1- (1) استفتاء از محمد فاضل لنکرانی، اخذ شده از مرکز رایانه دفتر ایشان، مستقر در مرکز فقهی ائمه اطهار (علیهم السلام)، قم.
2- (2) استفتاء نگارنده از آیت الله العظمی فاضل لنکرانی، و پاسخ دفتر ایشان در تاریخ 1384/1/24.

کند، و همین طور در عکس آن. (1)پرسش 4: آیا افراد خنثی می توانند تغییر جنسیت بدهند؟ یعنی به زن یا مرد تبدیل شوند؟

پاسخ: بلی، این افراد می توانند با عمل جراحی خود را تبدیل به زن یا مرد کنند. و بعد از این که با عمل جراحی جنس معین شد، تمام احکام آن جنس را خواهند داشت و می توانند با دیگری ازدواج کنند. (2)پرسش 5: الف) آیا زنان بدون رحم فاقد تخمدان یا با تخمدان معیوب یا دو جنسی ها و مردانی که قبلا زن بوده اند و با تغییر جنسیت به مرد تبدیل شده اند که همگی آن ها حامله شدنشان محال است. در نگه داشتن عدّه آیا به دختران قبل از بلوغ (غیر مدخوله) و یائسه ملحق می شوند؟

ب) آیا چنین زنانی می توانند به عقد نکاح کسی درآیند؟

ج) آیا نفق سپری شدن عدّه به آنها تعلق می گیرد؟ و آیا طلاق چنین زن هایی باین است یا رجعی ؟ و اصولاً بفرمایید آیا اصل در طلاق باین است یا رجعی ؟ یا این که اصلاً جای تأسیس اصل نیست ؟

پاسخ الف) خیر، بلکه باید عدّه کامل نگه دارند.

ب) بعد از طلاق از شوهر اول و گذشت عدّه مانعی ندارد.

ج) بلی در طلاق رجعی استحقاق نفقه ایام عدّه را دارند. اصل در طلاق رجعی است. 80/5/10. (3)پرسش 6: ما رأیکم فی تغییر الجنسی عند ما یحس الشخص احاسیس جنس المخالف مع أنه فی الحقیق تنقیص فی الجنسی ؟

ص:424


1- (1) اخذ شده از مرکز رایانه دفتر ایشان.
2- (2) محمد فاضل لنکرانی، جامع المسائل، استفتاءآت، ج 2، ص 376.
3- (3) مرکز تحقیقات فقهی قو قضائیه، مجموعه آرای فقهی قضایی در امور حقوقی، ج 3 (نکاح 1)، ص 50-53؛ همو، گنجینه آرای فقهی قضایی، پاسخ سؤال 5751.

پاسخ: لا مانع من التغییر فی الصور المذکور بل لیس هو فی الحقیق تغییر بل کشف عن الجنسی الواقعی المجهول. (1)حکم تغییر و مشخص کردن جنسیت

تغییر جنسیت دو صورت دارد:

الف) گاهی صرفا ظاهری و صوری است؛ یعنی مثلا طبیعت بدن مؤنث است و در واقع اثری از آلت انوثیت نیست، بلکه فقط یک جراحی صوری انجام می گیرد و چیزی شبیه آلت مذکر ظاهر می گردد، این کار حرام است و باید به شدت از آن پرهیز نمود و اگر ازدواجی براساس آن صورت بگیرد، حرام و باطل است.

ب) و گاهی تغییر جنسیت واقعی است؛ یعنی با جراحی کردن عضو تناسلی واقعی که بر اثر مانعی پوشیده شده، ظاهر می گردد. این کار ذاتاً جایز است، مخصوصا در مواردی که آثار جنس مخالف در شخص باشد. اما چون این جراحی نیاز به لمس و نظر دارد، تنها در ضرورت جایز است. (2)وجوب تغییر و مشخص کردن جنسیت

در موارد زیر تغییر جنسیت و مشخص کردن جنسی واقعی، واجب می شود:

الف) اگر افراد دو جنسی در انجام اعمال و وظایف شرعی خود مانند: محرمیت، ازدواج، ارث، نماز و غیره دچار مشکل شوند و تنها راه خروج از این مشکل، تغییر جنسیت و مشخص کردن جنسیت واقعی باشد؛

ب) اگر دو جنسی بودن موجب ابتلا به بیماری های شدید جسمی یا روانی و یا اختلال در زندگی خانوادگی شود و پزشک متخصص تنها راه علاج را در تغییر جنسیت و مشخص کردن جنسیت واقعی بداند؛

ج) اگر در شخص آثار و تمایلات جنس مخالف باشد و عدم تغییر جنسیت باعث

ص:425


1- (1) همان، پاسخ سؤال 5425.
2- (2) غلام حسین خدادادی، احکام پزشکان و بیماران (فتاوای آیت الله فاضل لنکرانی)، ص 138.

ارتکاب حرام شرعی یا قبح عرفی گردد.

البته در همه موارد سه گانه باید حتی المقدور از ارتکاب اعمال حرام خودداری شود و در صورت لزوم به مقدار ضرورت اکتفا گردد. (1)اقدام به تغییر جنسیت توسط پزشک

چون انجام عمل جراحی برای تغییر دادن جنسیت مستلزم نگاه و لمس است، در صورتی پزشک می تواند به این کار اقدام نماید که تغییر جنسیت برای شخص ضرروت داشته باشد یا بدون ارتکاب نگاه و لمس حرام مثل تجویز دارو بتواند به این کار اقدام نماید. در این صورت، براساس آن چه که در بحث نگاه و لمس نامحرم گذشت، اقدام پزشک شرعاً اشکال ندارد. (2)تغییر جنسیت دو جنسی حقیقی

دو جنسی حقیقی که آن را خنثی مشکل می نامند، اگر امکان داشته باشد با عمل جراحی از دو جنسی بودن خارج شود، اقدام به عمل جراحی اشکال ندارد. و ضرورت معالجه دربار او در برخی از صورت ها محقق و ثابت است. (3)اذن شوهر در تغییر جنسیت

اگر زن جزء کسانی باشد که تغییر جنسیت برای آنان واجب است، در این صورت، تغییر جنسیت زن نیاز به اذن شوهر ندارد. (4)مواردی که موجب ضرورت اقدام به تغییر جنسیت نیست

مسائلی از قبیل وجود تمایلات و روحیات جنس مخالف و هم چنین تهدید به خودکشی و یا ترس از خودکشی در صورت عدم تغییر جنسیت، هیچ یک دلیل بر

ص:426


1- (1) همان، ص 138.
2- (2) همان، ص 139، مسألۀ 345.
3- (3) همان، ص 139، مسألۀ 346.
4- (4) همان، ص 140، مسألۀ 347.

ضرورت تغییر جنسیت نمی باشد. (1)احکام دو جنسی ها

دو جنسی کاذب که طبیعتش برخلاف ظاهر اوست، مکلف است براساس جنسیت ظاهری خویش عمل نماید، یعنی اگر ظاهرش زنانه است، خود را از نامحرم بپوشاند و می تواند شوهر نماید و اگر ظاهرش مردانه است به نامحرم نگاه نکند و می تواند با زن ازدواج نماید. (2)احکام شرعی بعد از تغییر جنسیت

شخصی که تغییر جنسیت داد، همه احکام او تغییر می کند و باید احکام جنسیت پس از تغییر از قبیل محرمیت، ازدواج و... را مراعات نماید. (3)تکلیف همسران بعد از تغییر جنسیت

تغییر جنسیت در دو همسر (زوجین) به چند صورت ممکن است:

الف) اگر تنها یکی از آنها تغییر جنسیت دهد، عقد زوجیت آن دو باطل می گردد؛

ب) اگر هر دو همسر تغییر جنسیت دهند، ولی یکی جلوتر و دیگری در زمان بعد، در این صورت نیز عقد نکاح باطل می شود؛

ج) اگر تغییر جنسیت در دو همسر همزمان صورت گیرد، زوجیت آن دو بلافاصله فسخ می گردد، ولی می توانند مجددا در شکل جدید بعد از تغییر جنسیت عقد ازدواج بخوانند و احتیاط مستحب آن است که صبر کنند تا زمان عدّه بگذرد. (4)حکم مهریه بعد از تغییر جنسیت

اگر تغییر جنسیت از طرف زن و با اذن شوهر انجام شود، در صورت عدم

ص:427


1- (1) همان، ص 140، مسألۀ 348
2- (2) همان، ص 140، مسألۀ 349
3- (3) همان، مسألۀ 350.
4- (4) همان، ص 141، مسألۀ 351.

آمیزش قبل از تغییر، مهریه زن باید به طور کامل پرداخت شود و احتیاط آن است که مصالحه کنند.

اگر زن بدون اجازه شوهر اقدام به تغییر جنسیت کرده باشد، در صورتی که باید با اذن شوهر اقدام به این کار می کرد، مرتکب گناه شده است، ولی از مهریه محروم نمی شود و طبق حکم شرعی، مهریه به او می رسد. (1)تغییر جنسیت زن در زمان عدّه

اگر زن هنگامی که در عدّه است تغییر جنسیت دهد، باقی مانده عدّه اش ساقط می شود و دیگر لازم نیست بقیه عدّه را نگه دارد، حتی اگر در عدّه وفات باشد. (2)حکم ولایت فرزندان، بعد از تغییر جنسیت

اگر مرد تغییر جنسیت داد و زن شد، دیگر بر کودکانش ولایت ندارد، همچنین اگر زن تغییر جنسیت داد مرد شد، بر کودکانش ولایت پیدا نمی کند، بلکه ولایت آنان با پدر، و در صورت نبودن او با جد پدری است و اگر او هم نباشد، ولایت اولاد به ولی امر می رسد. (3)احکام ارث، بعد از تغییر جنسیت

فردی که تغییر جنسیت دهد، نسبتش با نزدیکان قطع نمی شود، بلکه عنوان نسبت عوض می شود، مثلا برادر، خواهر می شود و..... و ارث بردن آنان نیز تابع جنسیت بعد از تغییر است.

پدر و مادر و جدّ و جدّه اگر تغییر جنسیت دهند، در ارث بردن ایشان حالت قبل از تغییر جنسیت لحاظ می شود هر چند احتیاط این است که در مقدار ارث با یکدیگر مصالحه نمایند.(4)

ص:428


1- (1) همان، ص 352-353.
2- (2) همان، ص 141، مسألۀ 354.
3- (3) همان، ص 142، مسألۀ 355.
4- (4) همان، مسألۀ 356 و 357.

محرمیت بعد از تغییر جنسیت

همان طور که گذشت، تغییر جنسیت موجب از بین رفتن نسبت شخص با نزدیکان نمی شود و فقط عنوان نسبت عوض می شود، لذا حکم محرمیت با محارم نیز باقی است و تغییر نمی کند.

کسی که تغییر جنسیت بدهد، نسبت به هم جنسان پیشین خود نامحرم می شود، چه پسر باشد و چه دختر، چه از بستگان سببی یا نسبی باشد و تنها نسبت به محارم پیشین خود محرم است مگر زن و شوهر که با تغییر جنسیت یکی از آنان ازدواج آنها باطل می شود. (1)

دیدگاه آیت الله محمدتقی بهجت دربارۀ تغییر جنسیت

متن سؤال: به طور کلی دو جنسی ها (هرمافرودیت ها) به چهار دسته تقسیم می گردند:

1. دو جنسی های حقیقی که هم بیضه و هم تخمدان دارند و بسته به آن که مشخصات مردانه در آن ها قوی تر باشد یا زنانه، با عمل جراحی به صورت مرد یا زن در خواهند آمد.

2. شبه دو جنسی ها، با ظاهر زنانه که در حقیقت مرد هستند و به آسانی درمان می شوند و جنس حقیقی خود را پیدا خواهند کرد.

3. شبه دو جنسی ها، با ظاهر مردانه که واقعاً زن هستند و با درمان به جنس واقعی خود دست خواهند یافت.

4. عدم رشد غدد جنسی.

بفرمایید:

پرسش 1) آیا انجام عمل جراحی برای مشخص کردن جنسیت واقعی شرعاً جایز است ؟

پرسش 2) اگر کسی برای امر ازدواج با پزشک مشورت کند و پزشک مشکل دو

ص:429


1- (1) همان، مسألۀ 358 و 359.

جنسی بودن را بفهمد، وظیفه اش چیست ؟ آیا باید واقعیت را بر زبان آورد، یا این که چون ممکن است گفتن واقعیت منجر به بر هم زدن ازدواج شود، کتمان سِرّ، بر پزشک لازم است ؟

پرسش 3) اگر ازدواج صورت گرفته باشد و زن یا مرد دو جنسی باشند و پزشک از حقیقت امر آگاه شود وظیفه اش چیست ؟ کتمان سر یا افشای آن ؟ (با توجه به این که هر شق مسأله، پیامد خاص خود را دارد).

پرسش 4) در صورتی که غدد مردانه یا زنانه رشد نکرده باشند و با تجویز پزشک، جنسیت بیمار مشخص شود، این کار شرعاً چه حکمی دارد؟

پرسش 5) بر فرض جایز بودن عمل جراحی برای تغییر جنسیت یا مشخص کردن آن، صرف اعلام رضایت بیمار کافی است یا باید از مراجع قانونی و اولیای وی یا.... نیز کسب اجازه کرد؟

پرسش 6) بر فرض انجام عمل تغییر جنسیت یا مشخص کردن نوع جنسیت، آثار آن از قبیل طلاق نفقه، مهر، حضانت اولاد و.... چیست ؟

پاسخ: اگر هر یک از علایم مرد یا زن غلبه داشته باشد که همان حکم مرد یا زن را دارد، شرعاً بدون نیاز به عمل جراحی و این غیر از خنثای مشکل است که اگر پزشک تشخیص داد موظف است که حتماً آن را اخبار کند در جهت امر ازدواج که ازدواج خنثی اگر مشکله باشد صحیح نیست.» (1)

دیدگاه آیت الله میرزا جواد تبریزی دربارۀ تغییر جنسیت

سؤال 1. الف) آیا زنان بدون رحم، فاقد تخمدان یا با تخمدان معیوب یا دو جنسی ها و مردانی که قبلاً زن بوده اند و با تغییر جنسیت به مرد تبدیل شده اند که همگی آن ها حامله شد نشان محال است، در نگه داشتن عدّه، آیا به دختران قبل از بلوغ (غیر مدخوله) و یائسه ملحق می شوند؟

ب) آیا چنین زنانی می توانند به عقد نکاح کسی در آیند؟

ص:430


1- (1) مرکز تحقیقات فقهی قوۀ قضاییه، گنجینۀ سؤالات فقهی قضایی، سؤال شمارۀ 5868.

ج) آیا نفقه سپری شدن عدّه به آن ها تعلق می گیرد؟ و آیا طلاق چنین زن هایی بائن است یا رجعی ؟ و اصولاً بفرمایید آیا اصل در طلاق بائن است یا رجعی ؟ یا این که اصلاً جای تأسیس اصل نیست ؟

پاسخ الف) تغییر جنسیت جایز نیست و عدّه زنان بدون رحم و فاقد تخمدان، مثل عدۀ زنان مسترابه است، و الله العالم.

ب) تزویج زنان بدون رحم و فاقد تخمدان اشکال ندارد، و الله العالم.

ج) حکم زنان مذکور در طلاق و عدّه و نفقه، حکم زنان مسترابه را دارند، و الله العالم.» (1)سؤال 2: ما حکم استبدال الرجل ذکره بفرج أنثی، أو استبدال الأنثی فرجها بذکر رجل، بالعملیات التی یجریها أطباء العصر؟ إذا کان هذا لغرض شهوانی فقط، أو کان لغرض الإنجاب کأن یکون المستبدل مصاباً بعقم لا یشفی، و لحُبّه النسل استبدال فرجه ؟

جواب: هذا غیر جائز، لانه من تغییر خلق الله سبحانه و تعالی.» (2)

دیدگاه آیت الله سید علی سیستانی دربارۀ تغییر جنسیت

پرسش 1: آیا تغییر جنسیت اشکال دارد؟

پاسخ: چون مستلزم نگاه به عورت است بدون ضرورت جایز نیست.(3)

پرسش 2: منقلب کردن زن به مرد و بالعکس چه حکمی دارد، و در صورت انقلاب مرد، حکم زن را می گیرد یا نه ؟

پاسخ: بر فرض امکان اشکال ندارد [البته] اگر مستلزم کار حرامی نباشد، و بر فرض تحقق، احکام جنسی جدید را دارد.(4)

ص:431


1- (1) مرکز تحقیقات فقهی قوۀ قضاییه؛ مجموعۀ آرای فقهی قضایی در امور حقوقی، ج 3 (نکاح 1)، ص 50-51، از: مرکز تحقیقات فقهی قوۀ قضاییه؛ گنجینۀ آرای فقهی - قضایی، پاسخ سؤال 5751.
2- (2) سید حسین حسینی؛ احکام المغتربین وفقاً لفتاوی عشرة من مراجع التقلید، ص 439-440.
3- (3) استفتاء اخذ شده از دفتر سایت اینترنتی آیت الله سیستانی در قم، هم چنین می توانید به سایت ایشان به آدرس: www. sistani. org مراجعه کنید.
4- (4) همان.

پرسش 3: هل یجوز لأ حد الجنسین تغییر جنسه بأن یحّول الرجل نفسه بالمرأۀ و بالعکس ؟

پاسخ: لا مانع منه فی حد ذاته علی تقدیر تحقق الفرض. (1)پرسش 4: افتنا فی مسألة هامة جداً تتعلق بمصیر و حیاة شخص فاقد للهویة من حیث کونه ذکراً أو انثی، ما رأیکم بشأن إجرا عملیة التحویل الجراحی لتغییر الجنس مِن انثی إلی ذکر علماً أنّ الشخصیة تعانی من اضطرابات نفسیة بسبب هذه الحالة و مصابة الآن باکتناب نفسی حاد و قد تعرضت مسبقاً إلی انهیار عصبی حاد إضافة إلی أنّ صلتها الآن بالاخرین شبه منقطقه هذه الحالة المرضیة النفسیة علما أنها من حیث التکوین الفسیلوجی لا توجد مشکلة و لکن المشکلة نفسیة بالدرجة الاُولی و لم تنفع أی معالجات نفسیة للمشکلة و الوضع فی تأزم مستمر بإنتظار رأیکم السریع مع التقدیر. نحیطکم علما أنّ هناک فتوی للامام الخمینی حول امکانیة إجراء جراحة لتغییر الجنس فما هو رأی سماحة السید بذلک ؟

پاسخ: إذا کان فی واقعه یحمل جهاز معین و ان کان مضموراً فیجوزله إجراء عملیة لإبرازه، و أما إذا کان یحمل الجهارین معارض و لم یتشخص هویته بالعلامات فإجراء العملیة لتغییر الهویة لامانع منها إن فرض تحقق ذلک بأن یتحول ذکراً حقیقة. (2)پرسش: الف) آیا زنان بدون رحم، فاقد تخمدان یا با تخمدان معیوب یا دو جنسی ها و مردانی که قبلاً زن بوده اند و با تغییر جنسیت به مرد تبدیل شده اند که همگی آن ها حامله شدنشان محال است، در نگه داشتن عدّه، آیا به دختران قبل از بلوغ (غیر مدخوله) و یائسه ملحق می شوند؟

ب) آیا چنین زنانی می توانند به عقد نکاح کسی درآیند؟

ج) آیا نفق سپری شدن عدّه به آن ها تعلق می گیرد؟ و آیا طلاق چنین زن هایی باین

ص:432


1- (1) استفتاء اخذ شده از دفتر آیت الله سیستانی در قم.
2- (2) استفتاء اخذ شده از دفتر سایت اینترنتی آیت الله سیستانی در قم؛ و نیز به این آدرس مراجعه کنید: WWW. SISTANI. ORG

است یا رجعی ؟ و اصولاً بفرمایید آیا اصل در طلاق باین است یا رجعی ؟ یا این که اصلاً جای تأسیس اصل نیست ؟

پاسخ - الف) به آن ها ملحق نمی شوند و اگر ازدواج صحیح باشد و طلاق رجعی باشد، باید عدّه نگه بدارند.

ب) نمی توانند، مگر واقعاً تغییر جنسیت داده شده باشد که در زمان ما فعلا محقق نشده است؛ بلی اگر واقعاً زن بوده و دارای رحم بوده ولکن گوشت زائدی هم داشته در این صورت می تواند ازدواج نماید.

ج) در صورتی که نکاح صحیح باشد و طلاق رجعی باشد، حق نفقه دارند و طلاق در 6 مورد باین است: دختری که کم تر از 9 سال دارد؛ یائسه قبل از دخول؛ طلاق سوم با شرایط؛ طلاق خلع و (طلاق) مبارات و (و) طلاق حاکم در مورد امتناع زوج از نفقه و طلاق (در) غیر این موارد رجعی است. 14 جمادی الثانی 1422 ه -. ق (1)

دیدگاه آیت الله سید علی خامنه ای دربارة تغییر جنسیت

«پرسش 1 - تغییر جنسیت مرد به زن، و زن به مرد و ملحق کردن خنثی به زن یا مرد با عمل جراحی چه حکم دارد؟

پاسخ: در مورد خنثی، نیز در موردی که فائدة معتنی به عُقلایی در تغییر جنسیت باشد اشکال ندارد.»(2) «پرسش 2 - در مورد تغییر جنسیت با توجه به این که از نظر طبی این عمل (در غیر از خنثی) به تعبیر اطبا تنقیص جنسیت محسوب می شود، بعضاً با مواردی اطبا مواجه اند که شخص از نظر ظواهر بدن بدون هیچ شبهه ای یا مرد است یا زن، ولی دارای تمایلات احساسات و عواطف جنس مخالف است. بسیاری از این افراد می گویند: اگر این تغییر صورت نگیرد انتحار (خودکشی) خواهیم کرد (و تا به حال این مسأله پیش آمده) و با

ص:433


1- (1) مرکز تحقیقات فقهی قو قضائیه، مجموعه آرای فقهی قضایی در امور حقوقی؛ نکاح، ج 1، ص 50-52.
2- (2) ر. ک: مرکز تحقیقات فقهی قوة قضاییه، گنجینۀ آرای فقهی و قضایی، پاسخ سؤال 5256.

توجه به این که آمارهای عملی نشان می دهد این گونه افراد 6 الی 16 ماه بعد از وضعیت جدید پشیمان خواهند شد، آیا اطبا در این گونه موارد که با تهدید انتحار مواجه اند، می توانند از باب این که حفظ نفس مقدم تر از حفظ عضو است این عمل را انجام دهند؟ و آیا اصولاً این عمل برای خود چنین شخصی حرام است یا جایز؟

پاسخ - تغییر جنسیت برای شخص و به درخواست شخص اشکال ندارد حتی اگر چه جلوگیری از اقدام بر انتحار متوقف بر آن نباشد و یا اصلاً خطر انتحاری در بین نباشد.»(1) پرسش 3: ما هو حکم اجراء العملیة الجراحیة لإلحاق الخنثی بالمرأة أو بالرجل ؟

پاسخ: لا مانع من ذلک فی نفسه، و لکن یجب التحرز عن المقدمات المحرمة.

پرسش 4: اگر زن یا مرد پس از ازدواج، تغییر جنسیت دهد، حکم ازدواج قبلی چگونه است ؟ در صورت بطلان، آیا مرد باید مهریۀ زن را تماماً بپردازد؟

پاسخ: ازدواج از حال تغییر [جنسیت] باطل می شود، و اگر بعد از دخول بوده تمام مهر ثابت می شود، و چنان چه قبل از آن بوده حکم به تنصیف مهر معلوم نیست.

«پرسش 5: الف) آیا زنان بدون رحم، فاقد تخمدان یا با تخمدان معیوب یا دو جنسی ها و مردانی که قبلاً زن بوده اند و با تغییر جنسیت به مرد تبدیل شده اند، که همگی آن ها حامله شدنشان محال است، در نگه داشتن عدّه، آیا به دختران قبل از بلوغ (غیر مدخوله) و یائسه ملحق می شوند؟

ب) آیا چنین زنانی می توانند به عقد نکاح کسی در آیند؟

ج) آیا نفقۀ سپری شدن عدّه به آن ها تعلق می گیرد؟ و آیا طلاق چنین زن هایی بائن است یا رجعی ؟ و اصولاً بفرمایید آیا اصل در طلاق، باین است یا رجعی ؟ یا این که اصلاً جای تأسیس اصل نیست ؟

پاسخ - الف) ملحق نیستند.

ب) اگر زن هستند با وجود سایر شرایط مانعی ندارد.

ص:434


1- (1) همان، شمارۀ 5280.

ج) اگر طلاق آن ها رجعی است، نفقه به آن ها تعلق می گیرد و در رجعی یا باین بودن طلاق، اصل خاصی قابل تأسیس نیست و موارد مختلف است. انشاءالله موفق باشید.» (1)پرسش - برخی از افراد در ظاهر مذکر هستند، ولی از جهات روحی و روانی ویژگی های جنس مؤنث را دارند و تمایلات جنسی زنانه در آنان به طور کامل وجود دارد و اگر مبادرت به تغییر جنسیت نکنند به فساد می افتند. آیا معالجۀ آنان از طریق انجام عمل جراحی جایز است ؟

پاسخ - عمل جراحی مذکور برای کشف و آشکار کردن واقعیت جنسی آنان اشکال ندارد، به شرطی که این کار مستلزم فعل حرام و تربت مفسده ای نباشد. (2)پرسش 6: انجام عمل جراحی برای الحاق فرد خنثی به زن یا مرد چه حکمی دارد؟

پاسخ: این کار فی نفسه اشکال ندارد، ولی واجب است از مقدمات حرام پرهیز شود. (3)

دیدگاه آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی دربار تغییر جنسیت

پرسش 1. آیا انجام عمل جراحی برای مشخص کردن جنسیت واقعی (در مورد دو جنسی ها) شرعاً جایز است ؟

پاسخ - عمل جراحی مذکور فی نفسه اشکال ندارد و الله العالم.

پرسش 2. اگر کسی برای امر ازدواج با پزشک مشورت کند و پزشک مشکل دو جنسی بودن را بفهمد، وظیفه اش چیست ؟ آیا باید واقعیت را بر زبان آورد یا این که چون ممکن است گفتن واقعیت منجر به بر هم زدن ازدواج شود، کتمان سِرّ بر پزشک لازم است ؟

پاسخ - در فرض سؤال که پزشک مورد مشورت است، اگر واقعاً دو جنسی بودن را بفهمد لازم است واقعیت را بگوید والله العالم.

ص:435


1- (1) همان، ش 5751.
2- (2) ر. ک: سید علی خامنه ای، رسالۀ اجوبة الاستفتاءآت، (تهران: الهدی، 1380)، ص 70.
3- (3) همان.

پرسش 3. اگر ازدواج صورت گرفته باشد و زن یا مرد دو جنسی باشند و پزشک از حقیقت امر آگاه شود وظیفه اش چیست ؟ کتمان سِرّ یا افشای آن ؟ (با توجه به این که هر شق مسأله پیامد خاص خود را دارد).

پاسخ - حکم سؤال قبل را دارد.

پرسش 4. در صورتی که غدد جنسی مردانه یا زنانه رشد نکرده باشند و با تجویز پزشک جنسیت بیمار مشخص شود، این کار شرعاً چه حکمی دارد؟

پاسخ - اگر منظور از تجویز پزشک تجویز عمل جراحی است و با عمل، جنسیت به طور قطع معلوم می شود اشکال ندارد. والله العالم.

پرسش 5. بر فرض جایز بودن عمل جراحی تغییر جنسیت یا مشخص کردن آن صرف اعلام رضایت کافی است، یا باید از مراجع قانونی و اولیای وی یا.... نیز کسب اجازه کرد؟

پاسخ - در مواردی که عمل جراحی لازم یا بی اشکال باشد و بیمار بالغ باشد، رضایت او کافی است. والله العالم.

پرسش 6. بر فرض انجام عمل تغییر جنسیت یا مشخص کردن نوع جنسیت آثار آن از قبیل طلاق، نفقه، مهر، حضانت اولاد و..... چیست ؟

پاسخ - در صورتی که جنس واقعاً تغییر کند، یعنی مرد زن و زن مرد شود، احکام آن بر حسب موارد متفاوت است. مثلاً اگر با عمل جراحی، زنی که شوهر دارد مرد شود، از همان لحظه نکاح آن ها باطل می گردد و اگر قبل از تغییر دخول واقع شده باشد تمام مهریه را طلب کار است و به هر حال احکام بسیاری مترتب می شود. والله العالم. 1381/5/8.(1) «متن سؤال: دو جنسی های کاذب بر دو دسته از لحاظ پزشکی تقسیم می شوند:

دست اول: دو جنسی های کاذب مؤنث اند که از لحاظ کروموزومی مؤنث هستند، ولی ظاهری کاملا مردانه دارند؛

ص:436


1- (1) مرکز تحقیقات فقهی قو قضائیه، گنجینه سؤالات فقهی قضایی، سؤال شمارۀ 5868.

دست دوم: دو جنسی کاذب مذکر هستند که وضعیت کروموزومی آنان مذکر است، ولی دارای ظاهری کاملاً زنانه هستند. ضمناً دو جنسی های حقیقی (که در فقه به آن ها خنثای مشکل می گویند) افرادی اند که دارای دو گناد (بیضه و تخمدان) هستند و ممکن است هر دو فعال باشند، چه این که تخمدان ها در یک طرف و بیضه ها در طرف دیگر باشند و یا مخلوطی از بافت بیضه و تخمدان در یک طرف یا هر دو طرف، باشد خلاصه دارای اندام تناسلی به اشکال گوناگونی هستند. بفرمایید:

پرسش 7: در دو جنسی کاذب مؤنث آیا پزشک از دیدگاه شرع مجاز است در صورت تمایل فرد، علی رغم ماهیت زنانه، اقدامی کند که ظاهر مردانه وی حفظ شود؟

پاسخ: در فرض سؤال که عمل پزشک متضمن تثبیت و حفظ ظاهر مردانه است جواز آن محل اشکال و تأمل است. والله العالم

پرسش 8: اگر دو جنسی کاذب مؤنث - که ماهیتش زنانه است - با زن سالم ازدواج کرده باشد، تکلیف شرعی پزشک در اقدام به عمل جراحی برای حفظ ظاهر مردانه وی چیست ؟

پاسخ: ازدواج مذکور صحیح نیست و پزشک هم مجاز به عمل مذکور نیست، والله العالم.

پرسش 9: اگر دو جنسی کاذب مؤنث هنوز ازدواج نکرده باشد، با توجه به این که اگر ازدواج کند - هر چند ظاهرش بر اثر عمل جراحی باقی می ماند - دو زن با هم ازدواج کرده اند، تکلیف پزشک در انجام عمل جراحی برای حفظ ظاهر مردانه چیست ؟

پاسخ: در فرض سؤال ازدواج او، عمل پزشک هیچ یک جایز نیست. والله العالم.

پرسش 10: در مواردی که دو جنسی کاذب مؤنث با زن ازدواج کرده باشد و پزشک متوجۀ دو جنسی بودن وی بشود، وظیفه اش در کتمان یا افشای اسرار چیست ؟ (کتمان سِرّ موجب ازدواج یا ادامه دو زن می شود و افشای سِرّ نیز منکر است چون صاحب آن راضی به افشا نیست).

پاسخ: در فرض سؤال اگر پزشک در تشخیص خود جازم باشد، باید حکم شرعی را که حرمت ازدواج با زن است برای خود آن ها بگوید. والله العالم.

ص:437

پرسش 11: دو جنسی کاذب مذکر که علی رغم ظاهر زنانه از لحاظ ماهیت مرد است، آیا پزشک مجاز است با تمایل وی، برای حفظ ظاهر زنانه عمل جراحی انجام دهد؟

پاسخ - حکم سؤال اول (سؤال 7 در این جا) را دارد. والله العالم.

پرسش 12: در مواردی که دو جنسی کاذب با مردی ازدواج کرده است و پزشک متوجه دو جنسی بودن وی و مذکر بودن می شود، تکلیف نسبت به افشای سِرّ کتمان و سکوت چیست ؟

پاسخ: حکم سؤال چهارم (سؤال 10 در این جا) را دارد. والله العالم.

پرسش 13: در صورتی که دو جنسی کاذب مذکر بخواهد ازدواج کند، پزشک متوجه بشود، با توجه به این که سکوت وی منجر به ازدواج دو مرد با هم می شود، تکلیف چیست ؟

پاسخ: بر پزشک لازم است که بطلان ازدواج آن ها با یکدیگر به خود آن ها بگوید. والله العالم.

پرسش 14: در دو جنسی حقیقی (خنثای مشکل) آیا مشخص کردن جنسیت شخص جایز است ؟

پاسخ: اگر بتواند با معالجه ولو به صورت عمل (جراحی) جنس را به طور قطع مشخص نماید و او را مرد یا زن نماید، جواز بعید نیست. والله العالم.

پرسش 15: آیا پزشک یا جامعه پزشکی به عنوان متصدی در امور پزشکی مسؤول و مکلف است ماهیت شخص را مشخص کند؟ آیا درخواست بیمار در چنین موردی مجوز تبدیل وضعیت (مشخص کردن وضعیت) به حساب می آید، یا باید علاوه بر آن، مراجع ذی صلاح نیز اجازه دهند؟

پاسخ: در این مورد، پزشک وظیفه ای ندارد و اجازه مراجع ذی صلاح - اگر منظور مقامات اداری و قضائی باشد - اثری در حکم مسأله ندارد و درخواست بیمار چنان چه با معالجه و لو عمل پزشک جنس او را کاملاً مشخص و معلوم گردد که زن است یا مرد، اشکال ندارد.

ص:438

پرسش 16: اگر پزشک فقط به درخواست بیمار، وضعیت وی را از لحاظ جنسیت مشخص کند، آیا از لحاظ شرعی فعل وی تحت چه عنوانی قرار می گیرد؟

پاسخ - اگر عمل او منتهی به مرد شدن یا زن شدن شود و از حالت ابهام بیرون بیاید، عمل پزشک عنوان «معالجه بیمار» دارد و بی اشکال است.

پرسش 17: اگر خنثی (دو جنسی) ازدواج کرده باشد، اعم از این که وضعیت واقعی او چه بوده است و سپس وضعیتش مشخص و یا تبدیل شود، تکلیف عقد ازدواج چه می شود؟

پاسخ: اگر مشخص شود که مرد بوده و ازدواج او هم با زن بوده و هم چنین اگر مشخص شود که زن بوده و ازدواجش با مرد بوده، عقد نکاح صحیح واقع شده است، ولی اگر در صورت اول معلوم شود که زن بوده و در صورت دوم معلوم شود که مرد بوده، عقد نکاح باطل بوده است و در صورت تبدیل عقد باطل می شود. والله العالم.

پرسش 18: در دو جنسی کاذب مؤنث که از لحاظ ماهیت زن است، پس از مشخص شدن وضعیت، تکلیف ارث و نفقه و... چه می شود؟

پاسخ: اگر به طور قطع معلوم شود که زن است احکام زن را دارد که برحسب فروع متعدده احکام مخصوصه خود را دارد از جهت ارث و نفقه و طلاق و غیرها که مجال تفصیل نیست. والله العالم لطف الله صافی، 1381/4/27. (1)

دیدگاه آیت الله حسین علی منتظری دربار تغییر جنسیت

سؤال 1: آیا تغییر جنسیت در محرمیت افراد بر یکدیگر تأثیر می گذارد یا نه ؟

جواب: بعد از تغییر جنسیت هر نسبتی با خویشاوندان خود پیدا کند، آن نسبت ملاک است.

سؤال 2: آیا کسی که جنسیتش محرز است، به هر دلیلی می تواند جنسیت خود را تغییر دهد؟ و چنان چه جایز باشد و این کار را انجام شود، روابط او با خویشان و

ص:439


1- (1) مرکز تحقیقات فقهی قو قضائیه، گنجینه سؤالات فقهی قضایی، پاسخ سؤال 5869.

محارمش چگونه است ؟

جواب: اگر مستلزم حرام شرعی نباشد دلیلی بر حرمت نداریم؛ و پس از تغییر جنسیت به نحو کامل، چون موضوع عوض می شود، احکام تابع موضوع جدید است.(1) سؤال 3: اگر در عمل جراحی، کشف از واقعیت پنهانی شده باشد، مثلا کسی که در اثر عمل جراحی مرد شده، معلوم شود از اول مرد بوده آیا احکام تغییر جنسیت بر آن جاری می شود؟

جواب: ظاهراً در فرض سؤال تغییر جنسیت صادق نیست و باید آثار کشف خلاف مترتب شود. (2)سؤال 4: اگر مادر تغییر جنسیت دهد، آیا بعد از مرد شدن او، کسانی که بر پسرش حلالند بر او هم محرمند؟ و اگر عروس کسی تغییر جنسیت دهد و مرد شود، آیا بر مادر شوهر سابقش محرم خواهد بود؟ و یا اگر پدر تغییر جنسیت دهد و زن شود به پسر خود محرم خواهد بود، در حالی که فعلا نه پدر اوست و نه مادر؟

جواب: اگر پدر و مادر تغییر جنسیت دهند، بر اولاد بلاواسطه و با واسطه و هم چنین بر آباء و اجداد و جده های خودشان محرم باشند، و در مسأله عروس احتیاط شود.

سؤال 5: بعضی از زنان و مردان در خود احساس جنس مخالف می کنند و بعضا اگر تغییر جنسیت ندهند، احتمال اقدام به خودکشی در آنان هست، آیا اصولا تغییر جنسیت جایز است ؟

جواب: به طور کلی دلیلی بر حرمت تغییر جنسیت نداریم و اگر حال آن ها به نحوی باشد که تغییر جنسیت برای آن ها ضرورت داشته باشد، بعید نیست که واجب باشد.

سؤال 6: اگر کسی که در خود تمایلات یا برخی آثار جنس مخالف را مشاهده می کند، آیا واجب است تغییر جنسیت دهد یا نه ؟

جواب: واجب نیست.(3)

ص:440


1- (1) حسین علی منتظری، رسالۀ استفتائات، ج 2, ص 408.
2- (2) همان، ص 408، حسین علی منتظری، احکام پزشکی، ص 116.
3- (3) حسین علی منتظری، رسالۀ استفتائات، ج 2, ص 408.

سؤال 7: اگر زن یا شوهر تغییر جنسیت دهند عقد و مهریه و سایر احکام چه صورتی پیدا می کند؟

جواب: عقد باطل می شود، و در صورت تحقق دخول، مهر مستقر بر ذمه شوهر می باشد و در صورت عدم دخول احوط تصالح است. (1)سؤال 8: اگر هر یک از برادر و خواهر تغییر جنسیت دهند، آیا نسبت آن ها به یکدیگر قطع می شود یا نه ؟ و همین طور در مورد دو برادر و خواهر و عمه و عمو و خاله ؟

جواب: نسبت قطع نمی شود، ولی عنوان عوض می شود؛ مثلا برادر خواهر می شود و هر کدام حکم خود را خواهد داشت.(2) سؤال 9: اگر یکی از بستگان کسی که تغییر جنسیت داده بمیرد، حکم ارث تابع بعد از تغییر جنسیت است یا قبل از آن ؟ و اگر فردی که تغییر جنسیت داده، پدر یا مادر باشد، چه حکمی خواهد داشت ؟ زیرا پس از تغییر فرد فعلی نه پدر خواهد بود و نه مادر.

جواب: در غیر پدر و مادر حکم عنوان حال فوت ملاحظه می شود، و در خصوص پدر و مادر احتیاط شود؛ یعنی پدر را پدر حساب کنند گر چه تغییر جنسیت داده و زن شده باشد و همچنین است مادر. (3)سؤال 10: هل یجوز تغییر الجنسیة مطلقا أو لا یجوز مطلقا أو یجوز مع صدق المعالجة علیه و لزومها عرفاً أو شرعاً؟

جواب: والظاهر أنّه لا دلیل علی حرمته ذاتاً ولکن إذا کانت مقدماته محرمّ شرعاً کنظر الأجنبی إلی عورته أو لمسه لها فلایجوز إلاّ مع صدق الضرور کما إذا فرض

ص:441


1- (1) حسین علی منتظری، رسالة استفتائات، ج 2, ص 408؛ حسین علی منتظری، احکام پزشکی، ص 115.
2- (2) همان.
3- (3) همان.

وجود تمایلات الجنس المخالف فیه شدیداً و غلبت فیه مقتضیات طبعه بحیث یکون بحسب الطبع من مصادیقه أو قریباً منه و لم یکن إبرازه و علاجه إلاّ بالعملی، ففی هذه الصور لامانع منه، لصدق العلاج و الضرور علیه، بل ربما یجب إذا توقف العمل بالوظائف الشرعی علی ذلک.

و کیف کان فأصل العمل لا دلیل علی حرمته ذاتاً و إن حرم بعض مقدماته إذا لم تکن ضرور.

و أمّا فرض أنّ العملی لا توجب تغییر الجنسی من رأس بل توجب العملی أو تزریق بعض المواد تغییر الصور و القیاف فقط بحیث یصیر الرجل بصور المرأ أو بالعکس مع بقاء الجهاز الجنسی بحاله، فأخبار التشبه المنهی عنه تشمل مثل ذلک و هذا نوع من تأنث الرجل و تذکر الأنثی، و مقتضی تلک الأخبار کون ذلک مرغوباً عنه شرعاً فتدبّر.(1) 11. تغییر جنسیت گاهی ضرورت پیدا می کند، مثلا گاهی افراد دو جنسی دچار بیماری ها و اختلالات روانی و خانوادگی شدید می شوند، به طوری که پزشک متخصص تنها راه معالجه را در تغییر جنسیت می داند؛ و علاوه بر این، برای دو جنسی های حقیقی ضرورت دیگری نیز وجود دارد و آن این که دو جنسی های حقیقی نسبت به احکام و انجام وظایف شرعیه مشکلات بسیاری دارند. مثل احکام محرمیت، ازدواج، ارث، نماز، دیات، و... تنها راه خروج از این تنگناها تغییر دادن جنسیت آن هاست، تا این که به مردان ملحق شوند یا به زنان.(2) 12. تغییر جنسیت به خودی خود منع شرعی ندارد. بنابراین، کسانی که زن هستند و تمایلات شدید مردانه دارند یا برعکس، می توانند تغییر جنسیت دهند؛ ولی اگر عمل جراحی برای تغییر جنسیت با هر گونه اعمال دیگر مستلزم حرام، از قبیل لمس، نگاه به عورت، و..... باشد تغییر جایز نیست، مگر در موارد ضرورت.(3)

ص:442


1- (1) حسین علی منتظری، دراسات فی المکاسب المحرمة، ج 2، ص 517-518، با تلخیص.
2- (2) حسین علی منتظری، احکام پزشکی، ص 113.
3- (3) همان.

متن پرسش: دو جنسی ها به طور کلی به دو دسته تقسیم می شوند:

دوجنسی ها کاذب (خنثای غیر مشکل)

دوجنسی های حقیقی (خنثای مشکل)

دوجنسی های کاذب خود دو دسته هستند:

1. دو جنسی های کاذب مؤنث: کسانی هستند که وضعیت کروموزومی آن ها مؤنث است (طبیعت زنانه دارند)، ولی ظاهری کاملا مردانه دارند.

2. دو جنسی های کاذب مذکر: کسانی هستند که وضعیت کروموزومی آن ها مذکر است (طبیعت مردانه دارند)، ولی ظاهری کاملا زنانه دارند.

پرسش 13: ازدواج دو جنسی های کاذب (چه مذکر و چه مؤنث) و مسایل محرمیت و غیره نسبت به آن ها چگونه است ؟

پاسخ: ازدواج آن ها و مقام احکام دیگری که مربوط به آن ها می شود، بر طبق ظاهر آن هاست. بنابراین، اگر ظاهری مردانه دارند، می توانند با زن ازدواج کنند و بقیه احکام نیز همین طور است، یا اگر ظاهری زنانه دارند می توانند با یک مرد ازدواج کنند و باید خود را از مردان نامحرم بپوشانند (گر چه طبیعت و ماهیت او مردانه باشد) و هم چنین است نسبت به بقیۀ احکام.

پرسش 14: دو جنسی های کاذب مؤنث که دارای وضعیت کروموزومی مؤنث می باشند، ولی ظاهری کاملا مردانه دارند؛ اقدام پزشکی و جراحی برای تغییر ظاهر مردانه در صورت تمایل فرد چه حکمی دارد؟ مسایل محرمیت و ازدواج او چگونه است ؟ هم چنین دو جنسی های کاذب مذکر که دارای وضعیت کروموزومی مردانه هستند، ولی ظاهری کاملا زنانه دارند؛ آیا عمل جراحی برای تغییر ظاهر زنانه آن ها جایز است ؟ مسایل محرمیت و ازدواج آن ها و... چگونه است ؟

پاسخ: در صورت ضرورت معالجه، اقدام به عمل جراحی مانع ندارد، و در صورت تغییر جنسیت، تمام احکام بعد از تغییر از حیث محرمیت و ازدواج و غیر این ها جاری می شود.

ص:443

پرسش 15: دو جنسی های حقیقی (خنثای مشکل) از نظر کروموزومی هر دو گوناد را دارا می باشند (تخمدان و بیضه) تبدیل وضعیت فرد چه حکمی دارد؟ آیا شرعا پزشک یا جامعه مسؤول مشخص نمودن ماهیت جنس بیمار می باشند؟ آیا خواست بیماران صرفاً می تواند ملاک تبدیل وضعیت توسط پزشک معالج باشد؟

پاسخ: دو جنسی حقیقی که آن را «خنثای مشکل» می نامند، اگر امکان داشته باشد، با عمل جراحی از دو جنسی بودن خارج شود، اقدام به عمل جراحی اشکال ندارد؛ زیرا ضرورت معالجه دربار او محقق و ثابت است. (1)پرسش 16: اگر کسی در خود تمایلات یا برخی از آثار جنس مخالف را مشاهده کند، آیا تغییر جنسیت برای او واجب می شود؟

پاسخ: واجب نیست، مگر این که عدم تغییر جنسیت او باعث ارتکاب حرام شرعی یا قبیح عرفی گردد. (2)پرسش 17: دختری از کودکی لباس مردانه می پوشیده و حالا که بزرگ شده خود را مرد می داند و با استفاده از داروهای شیمیایی حالت مردانه در او ایجاد شده و با مراجعه پزشک، درخواست تغییر جنسیت خود را نموده است؛ آیا پزشک مجاز به تغییر جنسیت می باشد؟ هم چنین مردی که در اثر پوشیدن لباس مردانه از بچگی و مسایل دیگر تمایلات زنانه پیدا کرده، آیا می تواند تغییر جنسیت دهد؟

پاسخ: اگر زن تمایلات مردانه دارد، می تواند تغییر جنسیت دهد؛ هم چنین است مرد اگر تمایلات زنانه داشته باشد. (3)پرسش 18: با توجه به اینکه تغییر جنسیت در غیر خنثی از نظر طبی (به تعبیر اطبا) تنقیص جنسیت محسوب می شود، بعضی از پزشکان با مواردی که مواجهند که شخص از نظر ظاهری بدون هیچ شبهه ای یا مرد است یا زن، ولی دارای تمایلات، احساسات، و

ص:444


1- (1) حسین علی منتظری، احکام پزشکی، ص 113-114.
2- (2) همان، ص 114-115.
3- (3) همان، ص 115.

عواطف جنس مخالف است. بسیاری از این افراد می گویند: اگر این تغییر و لو به طورصوری و ظاهری صورت نگیرد، انتحار خواهیم کرد. (تا به حال دو بار این مسأله پیش آمده) و با توجه به این که آمارهای علمی نشان می دهد که این گونه افراد شش الی شانزده ماه بعد از وضعیت جدید پشیمان خواهند شد، آیا اطبا در این گونه موارد که با تهدید انتحار مواجهند، می توانند از باب این که حفظ نفس مقدم بر حفظ عضو است، این عمل را انجام دهند؟

پاسخ: در فرض سؤال اشکال ندارد. (1)پرسش 19: کسانی را که از راه عوض کردن هورمون خون، تغییر جنسیت می دهند، مثلا به زن هورمون مردانه تزریق می کنند، آیا حکم آن ها نیز عوض می شود یا خیر؟ و حکم آن ها در مورد ارث و غیره چگونه است ؟

پاسخ: حکم دایر مدار ظاهر است. بنابراین، اگر به هر علت جنس زن یا مرد عوض شده و واقعا زن مرد یا مرد زن شود، حکم نیز عوض می شود. (2)پرسش 20: آشکار کردن جنس واقعی - اگر انجام تکلیف و وظایف شرعی بدون آشکار کردن جنس واقعی ممکن نیست - واجب است جنس واقعی را آشکار کنند؛ ولی اگر انجام تکلیف بدون آن ممکن باشد، واجب نیست، بلکه جایز است. (3)

دیدگاه آیت الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی دربار تغییر جنسیت

پرسش 1: آیا انجام عمل جراحی برای مشخص کردن جنسیت واقعی (در مورد دوجنسی ها یا افراد فاقد جنسیت) شرعاً جایز است ؟

پاسخ: انجام عمل جراحی برای تعیین جنسیت واقعی یا تبدیل خنثی به مرد یا زن فی حد ذاته جایز است، مگر ملازم با حرام باشد که آن وقت مقید به حد ضرورت است.

پرسش 2: اگر کسی که برای امر ازدواج با پزشک مشورت می کند و پزشک

ص:445


1- (1) حسین علی منتظری، احکام پزشکی، ص 115.
2- (2) همان، ص 116.
3- (3) همان، ص 116.

مشکل دو جنسی بودن را بفهمد، وظیفه اش چیست ؟ آیا باید واقعیت را بر زبان آورد یا این که چون ممکن است گفتن واقعیت منجر به بر هم زدن ازدواج شود، کتمان سِرّ بر پزشک لازم است ؟

پرسش 3: اگر ازدواج صورت گرفته باشد و زن یا مرد دوجنسی باشند و پزشک از حقیقت امر آگاه شود وظیفه اش چیست ؟ کتمان سِرّ یا افشای آن ؟ (با توجه به این که هر شق مسأله پیامد خاص خود را دارد).

پاسخ 2 و 3: اگر در مقام مشورت به پزشک رجوع شدهّ باید واقع را بیان کند، چه موجب عدم وقوع ازدواج شود یا نشود، حتی در صورت وقوع ازدواج هم بنابر آن قولی که ازدواج او جایز است که به نظر ما درست نیست، باز پزشک باید واقع را بگوید، مگر در عیوبی که بدون اشکال زیاد رفع می شود و اگر از پزشک سؤال نشده، ولی از عیب اطلاع پیدا کرده و جایز است به طرف مقابل یا بزرگ تر او اطلاع دهد، هر چند واجب نیست.

پرسش 4: در صورتی که غدد جنسی مردانه یا زنانه رشد نکرده باشند و با تجویز پزشک جنسیت بیمار مشخص شود، این کار شرعاً چه حکمی دارد؟

پرسش 5: بر فرض جایز بودن عمل جراحی برای تغییر جنسیت یا مشخص کردن آن، جنسیت بیمار مشخص می شود، این کار شرعاً چه حکمی دارد؟

پاسخ 4 و 5: تغییر جنسیت واقعاً در آن مواردی که مقتضی دارد، شرعاً جایز است و اگر مکلف نباشد. نیاز به اذن ولی شرعی دارد و اگر خودش عاقل و بالغ باشد. احتیاج به اذن دیگران ندارد.

پرسش 6: بر فرض انجام عمل تغییر جنسیت با مشخص کردن نوع جنسیت آثار آن از قبیل طلاق، نفقه، مهر، حضانت اولاد و..... چیست ؟

پاسخ: ازدواج خنثای مشکل به نظر ما شرعاً جایز نیست، فلذا احکام و آثار نکاح بر او مترتب نیست و پس از تغییر جنسیت عقد باید تجدید گردد، آن وقت آثار و احکام شرعی پس از علاج مترتب می گردد. 1383/8/26.(1)

ص:446


1- (1) مرکز تحقیقات فقهی قو قضائیه، گنجینۀ سؤالات فقهی قضایی، سؤال شمارۀ 5868.

«متن سؤال: بفرمایید:

پرسش 7: در دو جنسی کاذب مؤنث آیا پزشک از دیدگاه شرع مجاز است در صورت تمایل فرد، علی رغم ماهیت زنانه، اقدامی کند که ظاهر مردانه وی حفظ شود؟

پرسش 8: اگر دو جنسی کاذب مؤنث - که ماهیتش زنانه است - با زن سالم ازدواج کرده باشد، تکلیف شرعی پزشک در اقدام به عمل جراحی برای حفظ ظاهر مردانه وی چیست ؟

پرسش 9: اگر دو جنسی کاذب مؤنث هنوز ازدواج نکرده باشد، با توجه به این که اگر ازدواج کند - هر چند ظاهرش بر اثر عمل جراحی باقی می ماند - دو زن با هم ازدواج کرده اند، تکلیف پزشک در انجام عمل جراحی برای حفظ ظاهر مردانه چیست ؟

پرسش 10: در مواردی که دو جنسی کاذب مؤنث با زن ازدواج کرده باشد و پزشک متوجه دو جنسی بودن وی بشود، وظیفه اش در کتمان یا افشای اسرار چیست ؟ (کتمان سِرّ موجب ازدواج یا ادامه دو زن می شود و افشای سِرّ نیز منکر است؛ چون صاحب آن راضی به افشا نیست).

پرسش 11: دو جنسی کاذب مذکر که علی رغم ظاهر زنانه از لحاظ ماهیت مرد است، آیا پزشک مجاز است با تمایل وی، برای حفظ ظاهر زنانه عمل جراحی انجام دهد؟

پرسش 12: در مواردی که دو جنسی کاذب با مردی ازدواج کرده است و پزشک متوجه دوجنسی بودن وی و مذکر بودن می شود، تکلیف نسبت به افشای سِرّ کتمان و سکوت چیست ؟

پرسش 13: در صورتی که دو جنسی کاذب مذکر بخواهد ازدواج کند، پزشک متوجه بشود با توجه به این که سکوت وی منجر به ازدواج دو مرد با هم می شود، تکلیف چیست ؟

پرسش 14: در دو جنسی حقیقی (خنثای مشکل) آیا مشخص کردن جنسیت

ص:447

شخص جایز است ؟

پرسش 15: آیا پزشک یا جامعه پزشکی به عنوان متصدی در امور پزشکی مسؤول و مکلف است ماهیت شخص را مشخص کند؟ آیا درخواست بیمار در چنین موردی مجوز تبدیل وضعیت (مشخص کردن وضعیت) به حساب می آید یا باید علاوه بر آن، مراجع ذی صلاح نیز اجازه دهند؟

پرسش 16: اگر پزشک فقط به درخواست بیمار، وضعیت وی را از لحاظ جنسیت مشخص کند، آیا از لحاظ شرعی فعل وی تحت چه عنوانی قرار می گیرد؟

پرسش 17: اگر خنثی (دو جنسی) ازدواج کرده باشد، اعم از این که وضعیت واقعی او چه بوده است و سپس وضعیتش مشخص و یا تبدیل شود، تکلیف عقد ازدواج چه می شود؟

پرسش 18: در دوجنسی کاذب مؤنث که از لحاظ ماهیت زن است، پس از مشخص شدن وضعیت تکلیف ارث و نفقه و... چه می شود؟

پاسخ های پرسش های 7 تا 18: با کمال معذرت سؤال ها درست تنظیم نشده است. اگر مقصود سؤال از تغییر جنسیت است، به نظر این جانب جایز است اگر درست انجام شود و واقعاً تغییر جنسیت محقق شده باشد؛ یعنی زن، مرد شود یا مرد، زن شود، خواه کسی که تغییر جنسیت داده مرد باشد یا زن یا دو جنسی؛ یعنی خنثی و خواه خنثی مشکل باشد یا غیر مشکل. دکتر معالج هم اطلاعات خود را در صورتی که به او مراجعه شود، باید بگوید و مخفی نکند.

و اگر منظور این است خنثی می تواند زن بگیرد یا شوهر کند یا نه، اگر خنثی مشکل نباشد و بر حسب امارات شرعی معلوم باشد که زن است یا مرد، اولی به وظیفه زن و دومی به وظیفه مرد عمل می کند، مگر این که تغییر جنسیت داده باشد و اگر خنثی مشکل باشد و تغییر جنسیت هم واقعی نباشد، نمی تواند نه به وظایف مرد عمل کند و نه به وظایف زن و دکتر معالج هم اطلاعات خود را افشا می کند در حدی که دیگران فریب نخورند و اشکال شرعی هم ندارد. عبدالکریم موسوی اردبیلی، 1381/4/13.(1)

ص:448


1- (1) همان، سؤال شمارۀ 5869.
دیدگاه کلی آیت الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی

آن چه در شرع وارد شده است، احکام زن و مرد است و اما شناخت زن، مرد به عرف واگذار شده است و چیزی در این باره گفته نشده است، در عرف هم زن به کسانی گفته می شود که اندام های زنانه داشته باشد، مانند صورت و سینه و باسن و رحم و تخمدان و لوله؛ و مرد به کسانی گفته می شود که اندام و اعضاء مردانه داشته باشند، مانند ریش و سبیل و سینه و بیضه و آلت تناسلی.

ولی علم برای زن و مرد خصوصیت دیگری بیان می دارد، کروموزومی xx 46 را برای زن و کروموزومی xy 46 را برای مرد مشخص می کند، خواه اندام زنانه داشته باشد یا به سبب بیماری فاقد بعضی از اعضا و اندام زنانه باشد و هم چنین مرد.

بحث در این است که آیا در شناخت زن و مرد باید تابع عرف شد - آن که ظاهر و اندام زنانه دارد زن و آن که ظاهر و اندام مردانه دارد مرد گفته شود - با تابع نظر علم، آن که کروموزوم مرد دارد مرد و آن که کروموزوم زن را دارد زن محسوب می شود. هر کدام باشد نظر شرع روشن است. حقیقت این است که باید نظریۀ علمی را پذیرفت و عرف را در تعیین مصداق تخطئه کرد. بنابراین، مبنا حکم ازدواج و حاملگی وحرمت نظر روشن می شود. برای مرد شوهر کردن حرام است و برای زن جایز. قرار دادن نطفه در رحم موجود در بدن این مرد مانند قرار دادن نطفه است در محفظه خارج، همان حکم را دارد و آن با ملاحظۀ شرایط جایز است، این هم طبعاً جایز است و این مرد نه پدر این بچه به حساب می آید و نه مادر او.

اگر تشخیص داده شد که زن است، ولی ظاهری مردانه دارد. حکم مرد را پیدا نمی کند و نمی تواند زن بگیرد. در محرمیت هم حکم زن را دارد. ولی کلام در تشخیص است؛ زیرا علم که نمی گوید: این زن است یا مرد. علم (همین) قدر می گوید: این شخص این کروموزوم را دارد و این غالبا در زن ها موجود است، ولی این که این شخص با وجود ظاهر کاملا مردانه و داشتن زن و بچه، زن است یا مرد، از چهارچوب علم بیرون است؛ چون احتمال داده می شود آن کروموزوم که از مختصات مؤنث است ندرتاً در مرد هم وجود داشته باشد. به جای این که بگوییم: این ماهیتاً زن است و در

ص:449

نتیجه اختلالات مادرزادی ظاهر مرد پیدا کرده، بگوییم: این مرد است و به جهت اختلالات کروموزوم مؤنث پیدا کرده. اگر این احتمال در نظریه علم به وجود آید و امکان داشته باشد باید گفت مرد است و احکام مرد را دارد. هم چنین است سؤال دوم.

توضیح بیش تر آن که این گونه اشخاص دچار یک نحوه تضاد در وجودشان هستند. ژن و کروموزوم این ها با اندام ظاهری شان توافق ندارد. اگر دلیل علمی داشته باشیم که ژن و کروموزوم خطا نمی رود، قطعاً اختلال ظاهری این ها در نتیجه اختلال تکاملی است. جواب همان است که گفته شد و اگر این احتمال از نظر علمی وجود داشته باشد، به ظاهر حکم می شود.

سؤالی در این جا هست و آن این که عمل جراحی برای حفظ ظاهر این ها برای چیست ؟ اگر برای این است که ظاهر این ها در حال تغییر و موافقت با ژن و کروموزوم است، این خود دلیل می شود که ظاهر این ها در نتیجه اختلال بوده است. در هر حال، پاسخ قطعی مسأله احتیاج به توضیح بیش تر دارد که باید از نظر علمی داده شود.

در مورد دوجنسی حقیقی (خنثی مشکل) اگر از نظر علمی چاره ای باشد، این شخص ماهیتاً و حقیقتاً زن و یا مرد بشود اشکال ندارد و اگر برای فریب است که یک نحوی به نظر بیاید که این زن است یا مرد است و مشکل زندگی او حل شود، ولی واقعاً مشکل بماند و مشکل بیش تری ایجاد شود جایز نیست، پزشک و جامعه هم در تشخیص وضع او مسؤولیتی ندارد.

در دو جنسی حقیقی، خواست بیمار می تواند ملاک تبدیل وضعیت توسط پزشک معالج باشد و احتیاج به کسب اجازه از مراجع قانونی نیست مگر برای مراسم قانونی از نظر شرع همان است که گفته شد.

دیدگاه آیت الله ناصر مکارم شیرازی دربار تغییر جنسیت

به طور کلی دو جنسی ها (هرمافرودیت ها) به چهار دسته تقسیم می گردند:

1. دو جنسی های حقیقی که هم بیضه و هم تخمدان دارند و بسته به آن که

ص:450

مشخصات مردانه در آن ها قوی تر باشد یا زنانه با عمل جراحی به صورت مرد با زن در خواهند آمد.

2. شبه دو جنسی ها با ظاهر زنانه که در حقیقت مرد هستند و به آسانی درمان می شوند و جنس حقیقی خود را پیدا خواهند کرد.

3. شبه دو جنسی ها با ظاهر مردانه که واقعا زن هستند و با درمان به جنس واقعی خود دست خواهند یافت.

4. عدم رشد غدد جنسی

بفرمایید:

سؤال 1: آیا انجام عمل جراحی برای مشخص کردن جنسیت واقعی شرعا جایز است ؟

پاسخ: انجام عمل جراحی در این فرض واجب است.

سؤال 2: اگر کسی برای امر ازدواج با پزشک مشورت کند و پزشک مشکل دو جنسی بودن را بفهمد، وظیفه اش چیست ؟ آیا باید واقعیت را بر زبان آورد، یا این که چون ممکن است گفتن واقعیت منجر به بر هم زدن ازدواج شود، کتمان سِرّ بر پزشک لازم است ؟

پرسش 3: اگر ازدواج صورت گرفته باشد و زن یا مرد دو جنسی باشند و پزشک از حقیقت امر آگاه شود وظیفه اش چیست ؟ کتمان سِرّ یا افشای آن ؟ (با توجه به این که هر شق مسأله پیامد خاص خود را دارد).

پاسخ 2 و 3: بر پزشک لازم است که حقیقت را بیان کند تا ایشان مرتکب فعل حرام نشوند.

پرسش 4: در صورتی که غدد جنسی مردانه یا زنانه رشد نکرده باشند و با تجویز پزشک جنسیت بیمار مشخص شود، این کار شرعاً چه حکمی دارد؟

پاسخ: تا جنسیت روشن نشود، ازدواج جایز نیست. البته پزشک اگر بتواند به معالجه، یکی از دو جنسیت را تقویت کند اشکالی ندارد.

پرسش 5: بر فرض جایز بودن عمل جراحی تغییر جنسیت یا مشخص کردن، آن

ص:451

صرف اعلام رضایت کافی است یا باید از مراجع قانونی و اولیای وی یا.... نیز کسب اجازه کرد؟

پاسخ: چنان چه در امثال این جراحی ها لزومی برای کسب اجازه نباشد اشکال ندارد.

پرسش 6: بر فرض انجام عمل تغییر جنسیت با مشخص کردن نوع جنسیت، آثار آن از قبیل طلاق، نفقه، مهر، حضانت اولاد و..... چیست ؟

پاسخ: همه این آثار برآن شخص مترتب می شود و در صورت تغییر جنسیت طرفین، صیغه ازدواج مجدد لازم است. همیشه موفق باشید 1381/4/31. (1)پرسش 7: در مورد تغییر جنسیت با توجه به این که از نظر طبی این عمل (در غیر از خنثی) به تعبیر اطبا تنقیص جنسیت محسوب میشود، بعضاً با مواردی اطبا مواجه اند که شخص از نظر ظواهر بدون هیچ شبهه ای یا مرد یا زن، ولی دارای تمایلات، احساسات، و عواطف جنس مخالف است. بسیاری از این افراد می گویند: اگر این تغییر صورت نگیرد انتحار (خودکشی) خواهیم کرد (و تا به حال 2 بار این مسأله پیش آمده) و با توجه به این که آمارهای علمی نشان می دهد این گونه افراد 6 الی 16 ماه بعد، از وضعیت جدید پشیمان خواهند شد. آیا اطبا در این گونه موارد که با تهدید انتحار مواجه اند، می توانند از باب این که حفظ نفس مقدم بر حفظ عضو است، این عمل را انجام دهند؟ و آیا اصولا این عمل برای خود چنین شخص حرام است یا جایز؟

پاسخ: تغییر جنسیت دو صورت دارد: گاهی ظاهری و صوری است؛ یعنی اثری از آلت جنس مخالف در او نیست، فقط یک جراحی صوری در او انجام می گیرد و چیزی شبیه آلت جنس مخالف ظاهر می گردد این کار جایز نمی باشد، و گاه واقعی است، یعنی با جراحی کردن عضو تناسلی مخالف ظاهر می شود. این کار ذاتاً جایز است و محذور شرعی ندارد. مخصوصا در موردی که آثار جنس مخالف در او باشد، اما چون این جراحی نیاز به نظر و لمس دارد، تنها در موارد ضرورت، مانند آن چه ذکر کرده اید مجاز است.(2)

ص:452


1- (1) مرکز تحقیقات فقهی قو قضائیه، گنجینۀ سؤالات فقهی قضایی، سؤال شماره 5868.
2- (2) همان، سؤال شماره 5280.

پرسش 8: اگر مردی در اثر عدم تربیت صحیح و عدم مراعات مسایل شرعی در خانواده، در کودکی لباس زنانه پوشیده و حالا که بزرگ شده خود را زن می داند و با استفاده از داروهای شیمیایی حالات زنانه در او تقویت شده و درخواست تغییر جنسیت می کند، آیا جایز است تغییر جنسیت بدهد؟

پاسخ: همان طور که در بالا گفته شد تغییر جنسیت صوری جایز نیست، ولی اگر جنسیت واقعی او خلاف آن است که در او ظاهر می باشد، تغییر آن جایز، بلکه گاه واجب است. (1)پرسش 9: تغییر جنسیت از نظر شرع چگونه است ؟

پاسخ: تغییر جنسیت ذاتاً خلاف شرع نیست، ولی باید از مقدمات مشروع استفاده شود؛ یعنی نظر به عورت و لمس آن لازم نیاید، مگر این که به حد ضرورت هم چون ضرورت مراجعه به طبیب رسیده باشد که در این صورت جایز است.

پرسش 10: دختری از کودکی لباس مردانه می پوشیده و حالا که بزرگ شده خود را مرد می داند و با استفاده از داروهای شیمیایی حالات مردانه در او ایجاد شده و با مراجعه به پزشک درخواست تغییر جنسیت خود را نموده است. آیا پزشک مجاز به تغییر جنسیت می باشد؟

پاسخ: تغییر جنسیت اگر صوری باشد جایز نیست، ولی اگر واقعی باشد (این امر در افراد دو جنسی واقع می شود) به عنوان درمان و ظاهر شدن جنسیت واقعی جایز و گاه واجب است. (2)پرسش 11: مردی به علت این که در گذشته علاقه زیادی به بازی با دختران داشته و

ص:453


1- (1) همان، سؤال شمارۀ 6293.
2- (2) ناصر مکارم شیرازی، مجموعه استفتاءآت، تهیه و تنظیم ابوالقاسم علیان نژادی، ج 1, ص 470-472؛ همو، رسال احکام برای بانوان، تهیه و تنظیم علیان نژادی، ص 235-236؛ سید حسین الحسینی، احکام المغتربین، ص 449؛ و دکتر سید حسین فتاحی معصوم، مجموع مقالات و گفتارهای دومین سمینار دیدگاه های اسلام در پزشکی، ج 2، ص 786.

به جهت این که صاحب فرزندی در زندگی مشترک خود نگردیده و به خاطر لجبازی در برخی مسایل با دوستانش تصمیم به تغییر جنسیت می گیرد. وی بدون اطلاع خانواده اش قریب به شش ماه داروهای هورمونی زنانه مصرف نموده و جهت محکم نمودن تصمیم خویش با روان شناسی مشاوره نموده است. ابتدا با طرح مسایلی دروغ در خانواده از قبیل این که به گفته پزشکان قلب من زنانه است و مانند آن، قصد آماده سازی زمینه کار را داشته است. پس از مدتی با اغفال خانواده اش موفق می شود خانمش را طلاق بدهد و در گام بعدی برای اولین بار لباس زنانه می پوشد و با آراستن شکل ظاهری خویش به شکل زنان به منزلشان می آید که با عکس العمل تند والدین روبه رو می شود، ولی نه تنها عقب نشینی نمی کند، بلکه تهدید می نماید که اگر به آرزویش نرسد انتحار خواهد کرد، بالاخره تغییر جنسیت داده و با تغییر نام خود با مردی ازدواج می کند. حکم این مسأله چیست ؟

پاسخ: چنان چه قبلاً هم گفته ایم، تغییر جنسیت دو صورت دارد:

گاهی صرفا ظاهری و صوری است، یعنی اثری از آلت جنس مخالف نیست، بلکه فقط یک جراحی صوری انجام می گیرد و چیزی شبیه آلت جنس مخالف ظاهر می گردد، این کار حرام است و باید بشدت از آن پرهیز نمود و اگر ازدواجی براساس آن صورت بگیرد، حرام و باطل است و حد شرعی دارد.

ولی گاه واقعی است؛ یعنی با جراحی کردن، عضو تناسلی مخالف ظاهر می گردد. این کار ذاتا جایز است و محذور شرعی ندارد، مخصوصا در مواردی که آثار جنس مخالف در او باشد. اما چون این جراحی نیاز به لمس و نظر دارد، تنها در ضرورت جایز است. (1)پرسش 12: اگر زن و شوهر با هم در یک زمان تغییر جنسیت دهند، حکم ازدواج قبلی آنها چیست ؟

ص:454


1- (1) ناصر مکارم شیرازی، استفتاءآت جدید، تهیه و تنظیم علیان نژادی، ج 2، ص 618..

پاسخ: اگر تغییر حقیقی باشد زوجیت بلافاصله فسخ می شود و می توانند مجددا عقد ازدواج در شکل جدید بخوانند، ولی احتیاط آن است زمان عدّه بگذرد. (1)کلامی دیگر از آیت الله مکارم شیرازی

آیت الله مکارم شیرازی، یکی از مفاسد دنیای امروز را تغییر جنسیت های کاذب دانست و یادآور شد. عده ای به خاطر خوشگذرانی و از روی تفنن، تمایل به تغییر جنسیت خود یافته اند که این بلای دنیای امروز است.

به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از رسا، آیت الله ناصر مکارم شیرازی در ادامۀ سلسله بحث های خود در مدرسۀ حضرت علی بن ابیطالب(علیه السلام) با انتقاد از گرایش برخی به تغییر جنسیت گفت: امروزه در غرب با استفاده از هورمون های جنس مخالف، امکان تغییر جنسیت براحتی فراهم آمده است. متأسفانه در میان جوانان ها نیز دیده می شود که عده ای معدود از نظر ظاهری تمایل به جنس مخالف پیدا می کنند، مثلا برخی پسران با آرایش زنانه در جامعه حاضر می شوند و رفتار زنانه دارند.

وی با بیان این که در مورد این معضل پدران و مادران نیز مقصرند، افزود: زیرا از خردسالی، لباس دخترانه بر تن پسران می کنند. بی توجهی به نوع پوشش و لباس کودک در تربیت وی اثر گذار است و به مرور، این کودک تمایل به جنس مخالف خود پیدا می کند. پدران و مادران گاه پسر را نوازش های دخترانه می کنند. این پسر بر اثر پوشیدن لباس و این تربیت نادرست، به مرور زمان تمایلات دخترانه پیدا می کند و این مسأله بسیار خطرناک است.

این مرجع تقلید فتوای خود را در مورد تغییر جنسیت چنین اظهار داشت: تغییر جنسیت های حقیقی مربوط به افرادی است که دو جنسی هستند که پزشکان و کارشناسان یک جنس را حذف می کنند، جنس اصلی می ماند و جنس فرعی حذف می شود. اما دربار سایر افراد جامعه که دو جنسی نیستند، تبدیل مرد به زن و زن به مرد جایز نیست.

ص:455


1- (1) همان، ص 619، همو، رساله احکام برای بانوان، تهیه و تنظیم ابوالقاسم علیان نژادی، ص 236.

وی ادامه داد: تغییر جنسیت های صوری امروز یک نوع بیماری خطرناک است و کار بسیار غلطی است. با این کار تغییر واقعی ایجاد نمی شود، بلکه فرد به یک آدم بی خاصیت و بی اثر تبدیل می شود. وی در باب پیشینه تاریخی این بحث به قضاوت های حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) اشاره کرد. (1)

دیدگاه آیت الله شیخ یوسف صانعی دربار تغییر جنسیت

عمل جراحی در اعضای تناسلی به دو هدف انجام می شود:

الف) تغییر جنسیت فرد؛ مانند تبدیل مرد به زن و بالعکس؛

ب) آشکار نمودن جنس واقعی؛ یعنی کسی که در ظاهر ویژگی های جنسی مخالف را دارد، ولی متعلق به آن دسته و گروه جنسی نیست که در این صورت می توان، بلکه لازم است با جراحی، جنس واقعی او را آشکار کرد. انجام عمل جراحی برای آشکار نمودن جنس واقعی شخص جایز است، ولی باید عمل جراحی طوری انجام شود که مستلزم حرامی نباشد، والا عمل حرام به حرمتش باقی است.

پرسش 1: برای زنان و مردان و اشخاص خنثی که تغییر جنسیت در عمل برای آنان ممکن است تا آن ها را به «احدی الجنسین» (یکی از دو جنس مرد و زن) ملحق کنند و هم چنین زنان و مردانی که آثار مرد یا زن بودن به روشنی در آن ها دیده می شود «لکن تمایل به تغییر جنسیت به عبارت روشن تر تشخیص جنسیت دارند، برای این که در خود بعضی از آثار جنس مخالف و از جمله حرکات و رفتار و سکنات جنس مخالف را مشاهده می کنند و با توجه به مطالب فوق آیا تغییر جنسیت جایز است یا نه ؟ آیا تنقیص جنسیت جایز است یا نه ؟ لطفاً جواب را مشروحاً بیان فرمایید.

پاسخ: تغییر جنسیت، فی حد نفسه، با قطع نظر از مفاسد مترتبه را نمی توان گفت حرام است، و یک تکامل علمی، مانند بقیه تکامل های علمی می باشد و بعد از تغییر،

ص:456


1- (1) روزنامه رسالت، 1384/8/2، گزیدۀ جراید (جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیه قم) ش 374، تاریخ 1384/8/4، ص 2.

همه احکام و آثار و تکالیف و حقوق، تابع حالت بعدی می باشد، یعنی اگر قبل از تغییر مرد بوده و بعداً واقعا زن شده، آثار زن بودن بر او باز می شود، لکن قبل از عمل و اجرای آن به سایر جهات مسأله باید توجه داشت و از مسایل اخلاقی و شخصیت انسانی و حقوقی، چه حقوق خود شخص و چه حقوق دیگران و امور دیگر و معمولاً اگر نگوییم دایما تغییر جنسیت به خاطر مسایل حقوقی و مفاسد خارجی حرام و موجب مشکلات و نابسامانی هایی از جهات مختلف می باشد. به هر حال، حکم قضیه از حیث خود مسأله و از حیث جهات دیگر آن باید مورد توجه قرار بگیرد که به حسب جهات و دلایل اولیه هر چند جایز و تصرف در مخلوق است نه در خلقت، لکن به دلیل تبعات و مفاسد عظیم آن نمی توان گفت جایز است.

و اما تغییر اثباتی - به این معنی که: شخصی ویژگی های مرد را دارد، ولی طبق تشخیص پزشکان واقعا زن است و یا بالعکس - مانعی ندارد و جایز است؛ بلکه برای حفظ حقوق و احکام و آثار، تغییر، لازم و واجب است که این کار را در حقیقت نمی توان دگرگونی نامید که اثبات یک واقعیت و یک امر حقیقی است. ناگفته نماند که این گونه تغییر جنسیت ها که به مشخص شدن جنس واقعی برای خنثی منجر می شود، چون ظاهراً مفسدۀ خارجیه ندارد، نمی توان گفت حرام است. (1)پرسش 2: اگر زنی ازدواج کرده پس از ازدواج، تغییر جنسیت دهد، تبدیل به مرد شود، حکم ازدواج آنها و پرداخت مهریه چگونه است ؟

پاسخ: تغییر جنسیت واقعی بعد از ازدواج که باعث ضرر و اذیت دیگری می شود حرام است، لکن با فرض تحقق و تغییر جنسیت - ازدواج از هنگام تغییر باطل می شود و زوج بدهکار مهر، هر چند بعد از دخول نمی باشد و این خود زوجه است که سبب استدامه مهر را که همان استدامه عقد است، از بین برده و مورد مانند جایی است که

ص:457


1- (1) یوسف صانعی، استفتاءآت پزشکی، ص 92-94؛ همو، مجمع المسائل، استفتائات، ج 1, ص 465؛ دکتر سید حسین فتاحی معصوم، مجموعه مقالات و گفتارهای دومین سمینار دیدگاه های اسلام در پزشکی، ص 789-788.

زوجه ای سبب حرمت خود بر شوهرش به وسیله رضاع گردد، و به هر حال بطلان هر عقدی مستلزم برگشت به حال سابق و قبل العقد می باشد و این گونه موارد غیر از باب طلاق و جدا شدن زن و مرد از حین طلاق است. (1)پرسش 3: زن و مردی با هم ازدواج کرده اند، اگر مرد تغییر جنسیت دهد حکم ازدواج آن ها چگونه است ؟

پاسخ: اگر زنی با مردی ازدواج کند و مرد تغییر جنسیت دهد، ازدواجش از هنگام تغییر باطل می شود. در صورت آمیزش قبل از تغییر، باید مهریه زن را بدهد و در صورت عدم آمیزش بنابر اقوی باید بپردازد. (2)پرسش 4: اگر هر دو تغییر جنسیت دهند چگونه است ؟

پاسخ: اگر زن و شوهر هر دو تغییر جنسیت دهند، به این ترتیب که زن، مرد و مرد، زن شود، اگر تغییر جنسیت آن دو با هم در یک زمان نباشد، حکم آن مانند سابق است؛ اما اگر هر دو با هم تغییر جنسیت دهند، احوط آن است که مجدداً ازدواج کنند و زن با دیگری ازدواج نکند مگر این که با اجازۀ طرفین طلاق بگیرد، هر چند که بعید نیست ازدواج آن ها هم چنان برقرار باشد. (3)پرسش 4. عمل جراحی در اعضای تناسلی با دو هدف انجام می گیرد:

الف) تغییر جنسیت فرد مانند تبدیل کردن مرد به زن و بالعکس؛

ب) آشکار نمودن جنس واقعی

با این توضیح بفرمایید که کدام یک از آن ها جایر است ؟

پاسخ: الف - جایز نیست.

ب - جایز است.(4)

ص:458


1- (1) همان، و نیز یوسف صانعی، استفتاءآت پزشکی، چ چهارم، ص 105-106.
2- (2) استفتاءآت پزشکی، چ دوم، ص 92-94.
3- (3) همان.
4- (4) آیت الله یوسف صانعی؛ استفتاءآت پزشکی، چ چهارم، ص 105.
دیدگاه آیت الله سید صادق شیرازی دربار تغییر جنسیت

سؤال 1: بالنسب إلی الخنثی الکاذبة - أی انّ الشخص فی خلایا جسمه من الناحی الوارثی ذکر مثلاً ولکن الآل الخارجی غیر ذلک اوالعکس ؟ فإذا علم بالفحص أنّه فی الواقع ذکر مثلاً و إن کان الشکل شکلاً انثویا فهل یجوز فی هذه الحال إزال عوارض الذکور مثلاً و صیرورته انثی خالص أم لایجوز ذلک، و کذا العکس ؟

جواب: تغییر الجنس لایجوز علی الأقرب، والله العالم.(1) سؤال 2: هل یجوز تحویل الرجل إلی امرا و بالعکس ؟

جواب: لایجوز تحویل الرجل إلی امرا، ولا تحویل المرا الی رجل، و یجوز ذلک فی الحیوانات.(2) سؤال 3: ما حکم الخنثی و کیف یتعامل معها من حیث ما ینطبق علی الانثی او الذکر؟

جواب: الأظهر أنّ للخنثی المشکل - التی لایتعینّ ذکوریتها من انوثیتها - أن تختار الذکوری، فتعامل نفسها و یتعامل الآخرون معها معامل الذکوری، أو نختار الاُنوثی، فتعامل نفسها و یتعامل الآخرون معها تعامل الاُنوثی.(3) سؤال 4: هل یجوز لصاحب العورتین إیلاج الذکر فی فرجه ؟

جواب: لایجوز(4) سؤال 5: لو أولج صاحب العورتین فی نفسه و حمل، فما حکم المولود بالنسب الیه ؟

جواب: المولود هو ابن لصاحب العورتین و هو أب و ام للولد فی وقت واحد. (5)

دیدگاه آیت الله حسین نوری همدانی

پرسش 1: آیا کسی که جنسیتش محرز است به هر دلیل می تواند جنسیّت خود را

ص:459


1- (1) سید صادق شیرازی، المسائل الطبی، ص 119 -.
2- (2) همان، ص 124.
3- (3) همان، ص 119.
4- (4) همان، ص 120.
5- (5) همان.

تغییر دهد؟ و چنان چه جایز باشد و این کار انجام شود روابط او با خویشان و محارمش چگونه است ؟

پاسخ: با نبودن زمینۀ خلقتی جایز نیست.

پرسش 2: اگر زنی ازدواج کند و پس از ازدواج تغییر جنسیّت دهد، حکم ازدواج و مهریۀ او چگونه است ؟

پاسخ: ازدواج به هم می خورد و تمام مهر را لازم است بپردازد.

پرسش 3: اگر زنی با مردی ازدواج کند و مرد تغییر جنسیت بدهد، حکم ازدواج و مهریۀ همسر او چگونه است ؟

پاسخ: ازدواج به هم می خورد و تمام مهریه به عهدۀ اوست.

پرسش 4: اگر زن و شوهر هر دو تغییر جنسیت دهند؛ اگر تغییر آن دو با هم و در یک زمان باشد، حکم ازدواجشان چگونه است ؟

پاسخ: در فرض سؤال بعید نیست که ازدواج آن دو باقی باشد و در حال فعلی زوج، زوجه و زوجه، زوج می شود. (1)

دیدگاه آیت الله سید یوسف مدنی تبریزی در احکام مربوط به تغییر جنسیت

سؤال 1: حکم تغییر جنسیت از نظر اسلام در موارد زیر چیست ؟

الف) دو جنس حقیقی، افرادی که از نظر ژنیتیکی نه مرد است و نه زن ؟

ب) فردی که اصالتاً مرد، ولی تا به حال در جامعه به عنوان زن زندگی و یا حتی چندین سال است که ازدواج کرده است، آیا می توان با عمل جراحی بیضه و آلت تناسلی او را برداشت و برای او مهبل درست کرد؟ او از لحاظ روحی خود را زن حس می کند و حتی برخی با خوردن دارو پستان هایشان هم بزرگ شده و ظاهر زنانه پیدا می کنند، آیا باز هم جواز آن وجود دارد؟

ج) در فردی که اصالتاً زن است، ولی آلت تناسلی کوچک مردانه دارد و به لحاظ

ص:460


1- (1) حسین نوری همدانی، هزار و یک مسأله فقهی (مجموعۀ استفتاءآت)، ج 2، ص 286-287.

فرهنگ اجتماعی که پسر را می خواهند نه دختر را، او را از کودکی به عنوان مرد بزرگ کرده اند، ولی بتدریج مشخص شده که او زن است، آیا می توان با عمل جراحی او را تبدیل به زن کامل نمود و اگر از لحاظ روحی خود را مرد حس می کند، تکلیف چیست ؟ چون از لحاظ پزشکی امکان مرد کامل ساختن وی نیست.

پاسخ الف - ب - ج) تغییر جنسیت از طریق عمل جراحی در فردی که اصالتاً مرد یا زن است جایز نیست، و شرعاً درست نیست با عمل جراحی بیضه و آلت تناسلی مرد را بردارند و برای او مهبل درست کنند و لو این که او از لحاظ روحی خود را زن حس می کند و به وسیله خوردن دارو پستان هایشان هم بزرگ شده و ظاهر زنانه پیدا می کند.

وهکذا در فردی که اصالتاً زن است، جایز نیست با عمل جراحی برای او بیضه و آلت تناسلی درست کنند و لو این که او از لحاظ روحی خود را مرد حس می کند.

و اما خنثی، چون احتمال ذکوریت (مرد بودن) و انوثیت (زن بودن) در آن وجود دارد، لذا می تواند بلکه لازم است به پزشک متخصص رجوع کند تا با عمل جراحی مرد بودن یا زن بونش مشخص شود.

ملاک عدم جواز تغییر جنسیت به طریق اجمال

اولاً - لازم تغییر جنسیت این است که اعضایی را چه از مرد، چه از زن از بین ببرند و عضای دیگر را جایگزین آن کنند و این عمل شرعاً جایز نیست. و به عبارت دیگر، از بین بردن اعضای اصلی و یا ایجاد نقص در آن مشروع نمی باشد.

ثانیاً - کسی که اصالتاً مرد یا زن خلق شده تغییر و تبدیل آن به جنس مخالف مثلا تغییر و تبدیل مرد به زن به تمام معنی و بالعکس غیر ممکن و از توان علم بشر خارج است، زیرا این دو جنس مذکر و مؤنث در عالم انسان دگرگونی هایی از لحاظ انعقاد نطفه تا هنگام تولد رخ می دهد و ویژگی های که هر یک از دو جنس به تناسب فعالیتشان دارند و اسرار فراوانی که در مفهوم جنسیت نهفته است که همه از نشانه ها و آیات آفریدگار حکیم حکایت می کند، هیچ قدرتی نمی تواند آن را تغییر بدهد.

ص:461

خلاصه، پس به وسیلۀ عمل جراحی و خوردن دارو اگر موی صورت مرد بریزد و پستان هایش بزرگ شود و برای او مهبل درست کنند، در واقع زن شده نشده است و هم چنین بالعکس، روئیدن مو در رخسار زن و کوچک شدن پستان ها و با درست شدن بیضه و آلت تناسل در وجود آن دلالت نمی کند که او واقعاً مرد شده است و اگر به این عمل غیر مشروع اقدام کرد، معصیت کرده و از نظر تکالیف شرعی حکم قبل از تغییر اعضای ظاهری را دارد.

و به عبارت دیگر، با تغییر بعضی از اعضا، موضوع مرد بودن یا زن بودن از بین نمی رود، تا گفته شود که حکم هم تغییر پیدا می کند و این موضوع غیر ممکن بودن تغییر جنسیت به معنی واقعی را فی الجمله می توان از بعضی از آیات قرآن هم استفاده کرد، مانند: آیه های 49 و 50 از سورۀ شوری که می فرماید:

یخلُقُ ما یشاءَ یهَبُ لِمَن یشاءُ اناثاً وَ یهَبُ لِمَن یشاءُ الذّکور وَ یجعَلُ مَن یشاءُ عَقیماً؛

یعنی: هر چه را بخواهد می آفریند و به هر کس اراده کند دختر می بخشد و به هر کس بخواهد پسر و هر کس را بخواهد عقیم می گذارد.

و همه می دانند و می بینند که علی رغم تمام تلاش ها و کوشش ها، هنوز کسی نتوانسته است عقیمان واقعی را ذات ولد نماید، یا مردی که به ظاهر تغییر جنسیت داده، همانند یک زن واقعی، فرزند زاید و فرزند دار نشدن این ها دلالت می کند که تغییر حقیقی صورت نگرفته است.

خلاصه با آن بیانی که اشاره گردید، این مسأله مهم، مختص علم لایتناهی قادر متعال است و در سیطرۀ قدرت او می باشد و مخلوق چنین توانی را هرگز نخواهد داشت.(1)

ص:462


1- (1) سید یوسف مدنی تبریزی، المسائل المستحدثه، ص 42-47.
دیدگاه آیت الله محمد ابراهیم جناتی دربارۀ تغییر جنسیت

(1)

بخش اول - تغییر جنسیت پیش از ازدواج

پرسش 1: آیا تغییر جنسیت پیش از ازدواج جایز است یا خیر؟

پاسخ: تغییر در جنسیت به جنس مخالف در شخصی که واقعاً مرد یا زن باشد، هر گاه از راه عمل جراحی توسط پزشک خبره ممکن باشد مانعی ندارد، ولی باید از مقدمات حرام که لمس و نظر باشد اجتناب شود و اگر از آن ها اجتناب نشد، از تغییر در جنسیت مانع نمی شود.

پرسش 2: کسی که براساس موازین زن یا مرد است، ولی عضو جنس مخالف را هم دارد، آیا جایز است آن را از بین ببرد؟

پاسخ: شخصی که بر طبق موازین شرع زن یا مرد است، ولی عضو اضافی و ناقص جنس مخالف را دارد (خنثای غیر مشکل)، می تواند عضو اضافی و ناقص خود را از بین ببرد و نیز می تواند با تقویت عضو اضافی و ناقص، تغییر جنسیت دهد، البته اگر با عمل جراحی امکان پذیر باشد.

پرسش 3: آیا خنثای مشکل می تواند از راه عمل جراحی جنسیت خود را مشخص کند؟

پاسخ: شخصی که نه زن است و نه مرد (خنثای مشکل)، جایز است از راه عمل جراحی توسط پزشک خبره، زن بودن و یا مرد بودن خود را مشخص کند، ولی باید این کار مستلزم حرام نباشد و هرگاه مستلزم آن شود، مانع تشخیص که برای او از راه جراحی پدید آمده، نمی شود.

پرسش 4: زنی که تمایلات مردی در خود احساس می کند، آیا می تواند در تغییر جنسیت خود اقدام نماید؟

پاسخ: زنی که در خود تمایلاتی هم چون تمایلات مردان احساس می کند یا برخی

ص:463


1- (1) محمد ابراهیم جناتی، رسالۀ توضیح المسائل (استفتاءآت)، ج 2، ص 254-256.

از آثار مردی را در خود می بیند، واجب نیست خود را تبدیل به جنس مخالف نماید، اگر چه بر آن تمکن و توانایی داشته باشد.

پرسش 5: مردی که تمایلات زنی در خود ببیند، آیا می تواند جنس خود را تغییر دهد؟

پاسخ: مردی که خود تمایلات هم چون تمایلات زنان احساس می کند یا برخی از آثار زنی را در خود مشاهده می کند و می تواند جنس خود را تغییر و تبدیل به زن نماید، واجب نیست این کار را انجام دهد.

پرسش 6: کسی که واقعاً مرد است، ولی ظاهراً در جنس زن قرار دارد، آیا جایز است اقدام به عمل جراحی نماید و واقع امر را آشکار سازد؟

پاسخ: اگر کسی ظاهراً در جنس مخالف قرار دارد، ولی واقعاً از آن جنس محسوب نیست و عمل جراحی جنسیت وی را واقعاً تغییر نمی دهد، بلکه آن چه را که پنهان است آشکار می نماید، در این فرض واجب است که آثار جنس واقعی را رعایت کند. بر این اساس، اگر بداند واقعاً مرد است، باید آن چه راکه بر مردان واجب و حرام است رعایت کند؛ اما تغییر ظاهر و کشف آن چه که پنهان است با عمل جراحی واجب نیست، مگر در صورتی که عمل به تکالیف شرعی جز به آن امکان نداشته باشد، در این صورت باید آن را عملی کند.

بخش دوم - تغییر جنسیت پس از ازدواج

پرسش 7: ازدواج زنی که تغییر جنسیت از راه عمل جراحی داده و مرد شده و احکام شرعی آن را بیان فرمایید؟

پاسخ: اگر زنی پس از ازدواج تغییر جنسیت دهد و مرد شود، ازدواج او از هنگامی که تغییر جنسیت برای او حاصل شد، باطل می شود و مرد باید نصف مهر را - در صورتی که با او آمیزش نکرده باشد - یا تمام مهررا - در صورتی که با او آمیزش کرده باشد - به وی بپردازد. هم چنین است حکم مردی که پس از ازدواج با زنی تغییر جنسیت دهد، ازدواجش از هنگامی که تغییر پدید آمد، باطل می شود و در صورت آمیزش تمام

ص:464

مهر و در غیر این صورت، نصف مهر را باید به او بدهد.

پرسش 8: زنی که در زمان عِدّه تغییر جنسیت داده وظیفه اش چیست ؟

پاسخ: اگر کسی در زمان عدّه تغییر جنسیت دهد، عدّه اش ساقط می شود حتی عِدّۀ وفات.

پرسش 9: حکم برادر و خواهری که از راه عمل جراحی تغییر جنسیت داده اند از نظر احکام شرعی چه می باشد؟

پاسخ: هرگاه برادر و خواهری تغییر جنسیت دهند، باعث قطع نسبت بین آن ها نمی شود، برادر خواهر و خواهر برادر می شود و اگر عمویی تغییر جنسیت دهد به عمه و عمه اگر تغییر جنسیت دهد به عمو و اگر دایی تغییر جنسیت دهد به خاله و اگر خاله تغییر جنسیت دهد به دایی تبدیل می شود.

دیدگاه آیت الله سید محسن خرازی دربارۀ تغییر جنسیت

(1)

1. مسألۀ تغییر جنسیت از دیدگاه فقه بر لزوم مورد پزشکی آن وابسته است و احکام فقهی این مسأله با توجه به نوع و ضرورت آن تعیین می شود.

2. تغییر جنسیت در زمانی که معالجه باشد، یا در آن مصلحت لزوم آور مهم تری باشد جایز است، و در غیر این صورت اشکال دارد.

3. اگر تغییر جنسیت را جایز بدانیم با انجام آن برای زن، بدون اجازۀ شوهرش اگر مزاحم حق شوهر از قبیل لذت از او و مانند آن باشد حرام است. [این مورد، مصداق] خروج از اطاعت شوهر و دخول در عنوان «نشوز» است.

4. در صورت جایز بودن تغییر جنسیت، برای بردگان و کنیزان بدون اجازۀ مولای خویش جایز نیست، و نیز در مواردی که در مدتی اجیر دیگری شده اند در مدت اجاره تغییر جنسیت بر آنان جایز نیست.

5. اگر زنی تغییر جنسیت دهد و مرد شود ازدواج از زمان تغییر باطل می شود.

6. اگر جنس زن در زمان عدۀ او تغییر کند عدۀ او ساقط می شود حتی اگر عدۀ [وفات] باشد.

ص:465


1- (1)ر. ک: اولین کنگره پزشکی قانونی کشورهای اسلامی (خلاصۀ مقالات)، ص 62.

7. هرگاه مردی که ولی است با تغییر جنسیت به زن تبدیل شود، ظاهراً ولایت او بر فرزندان نابالغش ساقط می شود، و اگر زن با تغییر جنسیت به مرد تبدیل شود بر فرزندان نابالغ ولایت نمی کند، بلکه ولایت آن ها برای جدّ پدری و در صورت نبود آن برای حاکم ثابت است.

8. با تغییر جنسیت، عنوان «پدر» یا «جد» تغییر می کند، اما این تغییر عنوان در دیگر خویشاوندان نسبی جاری نیست.

9. حکم محرمیت در غیر پدر و مادر با تغییر جنسیت، تغییر نمی کند.

10. اگر جنس مادر تغییر کرده و به مرد تبدیل شود، ازدواج او با دخترانش جایز نیست. هم چنین اگر جنس پدر تغییر کرده و به زن تبدیل شود ازدواج او با پسرانش حرام است.

11. هرگاه جنسیت شوهر تغییر کند و به زن تبدیل شود علقه زوجیت بین او و همسرش از بین می رود.

دیدگاه آیت الله محمد مؤمن دربار تغییر جنسیت

1. تغییر جنسیت حقیقی در مورد کسی که واقعا مرد و یا واقعاً زن است و هیچ گونه نقص خلقتی ندارد و با عمل جراحی به جنس مخالف تغییر جنسیت می دهد - هرگاه ممکن باشد - به نفسه مانع شرعی ندارد، البته نظر و یا لمس عورت او از ناحیه نامحرم جایز نیست و باید عمل جراحی طوری انجام شود که مستلزم این حرام یا حرام دیگری نباشد.

2. فردی که به حسب موازین شرع، زن یا مرد است، ولی عضو اضافی و ناقص جنس مخالف را دارد (خنثای غیر مشکل) نیز می تواند اقدام به از بین بردن این عضو ناقص نماید و یا عضو اصلی خود را از بین برده و با تقویت عضو ناقص تغییر جنسیت دهد و در هر حال، این عمل جراحی باید طوری انجام گیرد که مستلزم هیچ گونه حرام نباشد.

ص:466

3. فردی که نه زن است و نه مرد (خنثای مشکل)، اصل اقدام به اصلاح و مشخص نمودن وضعیت خودش با عمل جراحی شرعاً جایز است، اما مشکل نظر و لمس نامحرم نسبت به عورت وی به قوت خود باقی است و باید عمل جراحی روی او مستلزم این حرام یا حرام دیگری نباشد.(1)

ص:467


1- (1) ر. ک: دکتر حسین فتاحی معصوم، مجموعه مقالات و گفتارهای دومین سمینار دیدگاه های اسلام در پزشکی، ج 2، ص 690-691.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109