هفت شهر دیار ولایت «راهنمای اماکن زیارتی عتبات عالیات عراق»

مشخصات کتاب

سرشناسه:حائری ، ایوب ، ‫1344 -

عنوان و نام پدیدآور: ‫هفت شهر دیار ولایت «راهنمای اماکن زیارتی عتبات عالیات عراق» [کتاب]/ ‫ ایوب حائری.

مشخصات نشر: ‫قم : ‫آستانه مقدسه قم، انتشارات زائر ، ‫1392.

مشخصات ظاهری: ‫307 ص.

فروست:انتشارات آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام ‫؛ 438

شابک: ‫90000 ریال ‫: ‫ ‮ 978-964-180-34-2-3

وضعیت فهرست نویسی:فاپا

یادداشت:کتاب حاضر با حمایت آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام، مدیریت پژوهشی منتشر شده است.

یادداشت: ‫کتابنامه: ص. [297]- 307؛ همچنین به صورت زیرنویس.

موضوع:زیارتگاه های اسلامی -- عراق -- راهنما ها

موضوع:زیارت و زائران -- آداب و رسوم

شناسه افزوده:آستانه مقدسه قم. انتشارات زائر

رده بندی کنگره: ‫ ‮ BP263 ‫ ‮ /ح2ھ7 1392

رده بندی دیویی: ‫ ‮ 297/764

شماره کتابشناسی ملی: ‫3136691

ص :1

اشاره

ص :2

بسم الله الرحمن الرحیم

ص :3

‫هفت شهر دیار ولایت «راهنمای اماکن زیارتی عتبات عالیات عراق»

ص :4

فهرست مطالب

طلیعه 17

پیشگفتار 19

سفری به دیار عشق و محبت 19

سفر و آداب آن در اسلام 19

سفرهای زیارتی 21

شروع سفر با دعا 22

آداب و مستحبات سفر 22

آداب معاشرت با همسفران 23

بازگشت از سفر 24

شکرانه توفیق زیارت 25

ص:5

فصل اول: شناخت اجمالی دیار ولایت

عراق در گذر تاریخ 29

عراق در دوران اسلامی 30

عراق پس از جنگ جهانی 32

عراق امروز در یک نگاه 33

فصل دوم: آشنایی با هفت شهر دیار ولایت

شهر نجف اشرف 37

نجف در گذر تاریخ 41

حوزه علمیه نجف 42

اماکن زیارتی وآثار دینی نجف 42

1. مرقد مطهر امام علی علیه السلام 42

هنرمندی و معماری در آستان علوی علیه السلام 45

بناهای آستان قدس علوی علیه السلام 46

مساجد مشهور شهر نجف علیه السلام 47

مدارس دینی مشهور نجف 50

کتابخانه های نجف 51

مراقد علمای دین 53

ص:6

مراجع تقلید (معاصر) در حوزه علمیه نجف 59

مزار حاکمان و دولت مردان 59

سایر اماکن مقدس شهر نجف 61

2. مرقد منسوب به حضرت هود علیه السلام 63

3. مرقد منسوب به حضرت صالح علیه السلام 64

4. قبور صحابه و تابعین در نجف 65

شهر کوفه 70

کوفه و اهل بیت علیهم السلام 74

شهر کوفه از منظر روایات 75

کوفه مرکز خلافت علی علیه السلام 76

دارالاماره 76

اماکن مقدس شهر کوفه 78

1. مسجد کوفه و آثار دینی آن 78

نماز در مسجد کوفه 80

نماز حاجت در مسجد کوفه 82

نماز مسافر در مسجد کوفه 82

آثار دینی مسجد کوفه 83

2. مقام سفینه نوح علیه السلام 85

3. مراقد و آثار دینی اطراف مسجد کوفه 87

ص:7

4. خانه امیرالمؤمنین علیه السلام 91

5. مرقد میثم تمّار 91

مساجد دیگر شهر کوفه 94

امامزاده های شهر کوفه 96

مقام و مراقد أنبیاء 97

شهر کربلا 99

کربلا در گذر تاریخ 101

امیرالمؤمنین علیه السلام و کربلا 103

اماکن زیارتی وآثار دینی کربلا 104

1. مرقد امام حسین علیه السلام 104

تربت امام حسین علیه السلام 105

احکام تربت امام حسین علیه السلام وآثارآن 106

تسبیح تربت وتاریخچه آن 107

حائر حسینی 108

نماز در حرم امام حسین علیه السلام 109

قتلگاه امام حسین علیه السلام 111

خیمه گاه (مخیم) 111

تلّ زینبیه 111

بین الحرمین 112

ص:8

2. مرقد شهدای کربلا 112

مرقد حضرت علی اکبر و شهیدان بنی هاشم 113

مرقد حبیب بن مُظاهر 114

مرقد حرّ بن یزید ریاحی 115

مرقد عون بن عبدالله 116

مقام طفلان مسلم علیه السلام 117

مراقد امام زاده های کربلا 117

مراقد علما و سادات 119

قبور پادشاهان و رجال سیاسی 121

در محضر ابوالفضل العباس علیه السلام 123

مقام و مرقد حضرت ابوالفضل علیه السلام 123

مقام دستان ابوالفضل العباس علیه السلام 125

احکام فقهی زیارت حضرت عباس علیه السلام 126

رود فرات و نهر علقمه 128

شهر حلّه سیفیه 130

اماکن تاریخی و دینی حلّه 132

1. باغ های معلّق بابل 132

2. مقام حضرت ابراهیم علیه السلام 133

3. مساجد معروف حلَّه 133

ص:9

الف) مسجد ردّالشمس 133

ب) مسجد نخلیه 134

4. امام زاده های شهر حلّه 135

5. رشید هجری از یاران امیرالمؤمنین علیه السلام 139

6. خاندان آل طاووس و حلّی 140

شهر کاظمین 142

تاریخچه حرم کاظمین 144

مراقد امامزاده ها و علما 147

شهر بغداد 149

اماکن زیارتی و آثار دینی بغداد 152

مسجد براثا 152

مشهد النُّذُور 153

سید ادریس 153

نوّاب اربعه امام زمان علیه السلام 153

مشاهیر اهل سنت مدفون در بغداد 156

اماکن تاریخی و زیارتی مدائن 159

طاق کسری 159

مرقد سلمان فارسی 160

آرامگاه حذیفه یمانی 161

ص:10

شهر سامراء 163

اماکن تاریخی و زیارتی سامرا 166

1. بقعه و آستان عسکریین علیهما السلام 166

2. مسجدجامع سامرا 167

3. مسجد جامع ابودُلف 168

4. قبور خاندان عسکریین علیهما السلام 169

5. ابوهاشم جعفری 173

6. ابراهیم فرزند مالک اشتر 173

سرداب مقدس 174

زیارت حضرت حجّت علیه السلام 176

فصل سوم: درمحضر شش ستاره تابناک ولایت

امام علی علیه السلام ستاره تابناک نجف 181

از کعبه ولادت تا محراب شهادت 183

برخی از فضائل امام علی علیه السلام 183

نهج البلاغه قطره ای از علم امام علی علیه السلام 190

نقش امام علی علیه السلام در تاریخ اسلام 191

1. امام علی علیه السلام در جنگ بدر 191

2. امام علی علیه السلام در جنگ احُد 191

ص:11

3. امام علی علیه السلام در غزوه خندق 192

4. امام علی علیه السلام در جنگ خیبر 193

5. فتح مکه و شکستن بت های کعبه 194

6. امام علی علیه السلام در جنگ حنین 194

7. امام علی علیه السلام و غزوه تبوک 194

8. امام علی علیه السلام در روز مباهله 195

9. حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام 196

الف) جنگ جمل (ناکثین) 196

ب) جنگ صفین (قاسطین) 196

ج) جنگ نهروان (مارقین) 197

10. امام علی علیه السلام در محراب شهادت 198

زیارت مطلقه و مخصوصه امیرالمؤمنین علیه السلام 199

عنایت امیرالمؤمنین علیه السلام به شعر شهریار 199

امام حسین علیه السلام ستاره تابناک کربلا 203

امام حسین علیه السلام الگوی مجاهدان و سالار شهیدان 204

اهداف قیام امام حسین علیه السلام 205

آثار نهضت امام حسین علیه السلام 207

حرکت امام به سوی کربلا 207

گریه بر امام حسین علیه السلام 208

ص:12

فضیلت زیارت امام حسین علیه السلام 210

ثواب پیاده رفتن به زیارت سیدالشهدا علیه السلام 210

ایام مخصوص زیارت امام حسین علیه السلام 212

امام موسی کاظم علیه السلام ستاره تابناک شهر کاظمین 213

امام موسی کاظم علیه السلام در زندان های هارون 214

امام در زندان سندی بن شاهک 216

شهادت امام موسی بن جعفر علیهما السلام 217

فضیلت زیارت امام موسی کاظم علیه السلام 219

امام جواد علیه السلام ستاره تابناک شهر کاظمین 220

پرتویی از سیره امام جواد علیه السلام 221

امام جواد علیه السلام و مناظره علمی 223

عمر پر برکت امام جواد علیه السلام 227

پندهای آموزنده 228

امام هادی علیه السلام ستاره ی تابناک شهر سامرا 230

امام هادی علیه السلام از مدینه تا سامرا 231

ورود امام علیه السلام به سامرا 232

دشمنی متوکل با اهل بیت علیهم السلام 233

اذیت و آزار امام هادی 234

زیارت حرم حسینی 236

ص:13

زمینه سازی برای عصرغیبت 237

شهادت امام هادی علیه السلام 238

زیارت جامعه کبیره 239

امام حسن عسکری علیه السلام ستاره تابناک شهر سامرا 240

فعالیت های علمی امام حسن عسکری علیه السلام 241

فعالیت های سیاسی امام علیه السلام 243

1. قوت یافتن شیعیان 244

2. مسئله مهدویت 244

اقدامات خلفای عباسی علیه امام حسن عسکری علیه السلام و شیعیان 245

1. سرکوب شیعیان 245

2. قطع ارتباط شیعیان با امام 246

3. زندانی کردن امام علیه السلام 246

تدابیر امنیتی امام عسکری علیه السلام 247

1. ارتباط مستمرومنظم با شیعیان 248

2. فعالیت های سرّی 248

3. هشدار و راهنمایی شیعیان 249

وصایای امام به شیعان 251

شهادت امام حسن عسکری علیه السلام 253

فضیلت زیارت عسکریین علیهما السلام 255

ص:14

فصل چهارم: فلسفه، احکام و آداب زیارت

فلسفه زیارت 259

زیارت، تجدید عهد با امامت 262

آثار و برکات زیارت 264

آثار زیارت قبور پیامبراکرم و ائمه اطهار علیهم السلام 265

آداب و احکام زیارت 267

آداب زیارت اولیای خدا 269

برخی از احکام زیارت معصومان علیهم السلام 270

1. رعایت ادب 270

2. جا گرفتن برای زیارت 271

3. زائر ونذر و وقف 271

4. نماز وزیارت نیابتی 272

زیارتنامه ها 274

زیارت جامعه صغیره 275

زیارت امامزاده ها 276

ضمیمه یا پیوست 277

کتابنامه 297

ص:15

ص:16

طلیعه

زیارت در اسلام، به خصوص در فرهنگ شیعه، جایگاه والایی دارد، و یکی از سازنده ترین برنامه های تربیتی به شمار می آید. زیارت و احترام و بزرگداشت انسان های پاک و با فضیلتی است که الهام گرفتن از آنان موجبات تطهیر روح را فراهم می آورد و راه تقرُّب به خدا و رسیدن به کمالات انسانی را هموار می کند. در این راستا شناخت اماکن زیارتی و شخصیت های والای دینی از ضرورت های انکار ناپذیر است.

براین اساس، نوشته حاضر جهت آشنایی زائرین با اماکن زیارتی کشور عراق تدوین شده تا زائرین محترم با معرفت و شناخت اولیای خدا به ویژه شش ستاره تابناک آسمان امامت از فیوضات زیارت آنان بهرمند شده، از این سفر، بیشترین توشه معنوی را برگیرند.

مؤلف محترم جهت سهولت دست یابی خواننده به مطالب دلخواه، این مجموعه را به شرح ذیل تنظیم نموده که امیدواریم مورد پسند شما واقع گردد.

پیشگفتار: سفر به دیار عشق و محبت.

فصل اوّل: شناخت اجمالی دیار ولایت.

ص:17

فصل دوّم: گذری بر هفت شهر دیار ولایت.

فصل سوّم: درمحضر شش ستاره تابناک امامت.

فصل چهارم: فلسفه، احکام، و آداب زیارت.

پیوست: مترجم شما در سفرهای زیارت.

در پایان با سپاس از درگاه الهی به خاطر توفیق این خدمت از حمایت های حضرت آیت الله سید محمد سعیدی دامت افاضاته تولیت محترم آستان مقدس و همه محققان و پژوهشگران محترم که با این مدیریت همکاری دارند به ویژه از مؤلف ارجمند جناب آقای حائری و نیز کلیه دست اندرکاران امور چاپ قدردانی می نماییم.

مدیریت پژوهشی

آستان مقدس

ص:18

پیشگفتار

سفری به دیار عشق و محبت

سفر به عتبات عالیات گذری است به دیار ولایت، زائرین به سرزمین قدم می گذارند که جمع کثیری از اولیای الهی به ویژه شش امام معصوم در آن مدفونند. پس شایسته است که خود را برای زیارت آن بزرگواران آماده ساخته و با توسل و استمداد از ارواح پاک و مقدس ایشان گرد و غبار خستگی و ناپاکی را از روح و روان خویش بزدائیم.

باشد که در این سفر لطف خدا و عنایت ائمه شامل حال زائرین گردد و نسیم عطرآگین ولایت بر آنان بوزد، و دنیا و آخرت آنان را آباد نموده تا به سر منزل مقصود برساند.

سفر و آداب آن در اسلام

سیر وسفر و به ویژه، سفرهای زیارتی، ریشه در اعماق فطرت انسان و رهنمودهای پیامبران دارد. البته سفرها و هجرت ها و گردش های فردی و گروهی، با انگیزه های علمی، تجاری، جهادی، زیارتی و عبادی، پیشینه ای

ص:19

ناشناخته و ابعادی گسترده دارد و از آن روز که انسان بر کره خاکی پای نهاده، موجودی مهاجر و سیاح و زائر و جهانگرد بوده است.

گرچه انسان نیاز به وطن دارد و هر کس بخش عمده ای از عمر و زندگی خود را در منطقه ای خاص سپری می کند، لیکن گسستن از عادت ها و پیوستن به کانون های نور و معرفت و حضور در محضر و مزار اولیاء الله و صالحان و عالمان، از اقدامات ارزشمند انسان ها در طول تاریخ بوده است.

وابستگی های شغلی و مکانی و عادت به حرکت در محدوده قلمرو خاص، انسان را از امکانات فراوان الهی و حقایق بسیار در جهان هستی غافل می سازد و سبب یأس و خستگی و جمود و کوته بینی می شود. از طرفی حضور در آفاق گسترده جهان و دیدار با انسان ها و مشاهده تلاش ها، نیازها، فرهنگ ها و اخلاق و آداب آنان، بسیاری از بیماری های روحی و جسمی را بهبود می بخشد و مشکلات اخلاقی و اجتماعی را درمان می کند. از رسول الله صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند:

«سافِرُوا تَصحُّوا وَ تُرْزَقُوا(1) ؛ مسافرت کنید تا تندرست بمانید و به شما روزی داده شود».

یکی از روش های تربیتی و بسیار آموزنده قرآن کریم، ترغیب وتشویق ودعوت به سیر وسیاحت در زمین است. در این آیات، درس خداشناسی وپند آموزی از گذشتگان نهفته است؛ از جمله این آیه شریفه:

قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللّهُ یُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ2.

ص:20


1- (1) مستدرک الوسائل، ج 8، ص 115.

درآیه ای دیگر نیز خداوند می فرماید:

قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُروا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ 1. در شعر معروف و منسوب به مولا علی علیه السلام پنج فایده برای سفر یاد شده است: غم زدایی، تأمین اقتصادی، تقویت دانش و اطلاعات علمی، آشنایی با آداب و سنن ملّت ها و هم نشینی با صالحان و نیکان.

آن حضرت فرموده است:

تَغَرّب عن الأوطانِ فی طَلَبِ العُلی وسافِر ففی الأسفارِ خَمسُ فوائِد

تفرّجُ همّ واکتسابُ معیشةٍ وعِلمٌ و آدابٌ وصُحبَةُ ماجِد(1)

سفرهای زیارتی

اصولاً سفرهای زیارتی آن هم به صورت دسته جمعی، دست آوردهایی فزون تر و گرانبهاتر از گردش های علمی و تفریحی و سفرهای تجاری و سیاسی دارد، چرا که سفرهای زیارتی، اقدامی عبادی، معنوی و به انگیزه تقرّب به آستان قدس ربوبی و حضور در محضر و مزار انسان های نمونه تاریخ است.

سفرهای زیارتی، آمیزه ای از عشق ملکوتی، تکریم و احترام به پاسداران ارزش ها، شست وشوی غبار غفلت و گناه و پناهندگی انسان به پایگاه های امن الهی و مشاهد و مراقد برکت آفرین اولیای اوست.

ص:21


1- (2) دیوان علی علیه السلام، ص 139، مستدرک الوسائل، ج 8، ص 115، باب 2.

شروع سفر با دعا

وقتی انسان مسافر آماده سفر می شود، بهتر است ابتدا غسل کند و پس از آن دو رکعت نماز بگزارد و از خدای متعال خیر خود را طلب نماید و آیة الکرسی بخواند، سپس حمد و ثنای الهی به جای آورد و بر حضرت رسول و آل او صلوات بفرستد و سپس این دعا را که از امام علی علیه السلام نقل شده بخواند:

«اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِک مِنْ وَعْثَاءِ السَّفَرِ وَ کَآبَةِ الْمُنْقَلَبِ وَ سُوءِ الْمَنْظَرِ فِی النَّفْسِ وَ الْأَهْلِ وَ الْمَالِ اللَّهُمَّ أَنْتَ الصَّاحِبُ فِی السَّفَرِ وَ أَنْتَ الْخَلِیفَةُ فِی الْأَهْلِ وَ لَا یَجْمَعُهُمَا غَیْرُک لِأَنَّ الْمُسْتَخْلَفَ لَا یَکُونُ مُسْتَصْحَباً وَ الْمُسْتَصْحَبُ لَا یَکُونُ مُسْتَخْلَفاً».(1)

پس از این دعا نیز تسبیحات حضرت فاطمه علیها السلام را بگوید و سوره حمد را از پیش رو و از جانب راست و از جانب چپ بخواند وسپس سوره توحید و قدر را از شش جانب بخواند، وبعد ازخواندن آیة الکرسی و سوره ناس و فلق و صدقه دادن سفر را آغاز کند.

آداب و مستحبات سفر

(2)

از جمله آداب سفر می توان به این موارد اشاره کرد:

1 - طلب خیر از خداوند.

2 - اطلاع به دوستان و بستگان و طلب حلالیت از آنان.

ص:22


1- (1) بحارالانوار، ج 32، ص 391، باب 11، به نقل از نهج البلاغه خطبه 46، دعای امام علی علیه السلام هنگام رفتن به شام.
2- (2) العروة الوثقی، ج 2، کتاب الحج، فی آداب السفر، ص 411.

3 - وصیت کردن، به خصوص نسبت به امور واجب.

4 - صدقه دادن که بهتر است هنگام سوار شدن انجام گیرد.

5 - انتخاب همسفران مناسب و هم شأن از نظر اخلاقی و اقتصادی.

6 - انتخاب زمان مناسب برای سفر. از میان ایام هفته، روزهای شنبه، سه شنبه و پنجشنبه مستحب، و روز جمعه، قبل از نمازجمعه مکروه است. اگر در سایر ایام هفته لازم شد به سفر برود، بهتر است صدقه بدهد.

7 - خواندن دعای سفر، آیات و سوره های قرآنی که از جمله آنها سوره قدر، آیة الکرسی و سوره های حمد، ناس و فلق است.

آداب معاشرت با همسفران

از امام صادق علیه السلام نقل شده که لقمان به فرزندش فرمود:

هر گاه با عده ای همسفر شدی در کارهای مربوط به خودت و آنها، با ایشان بسیار مشورت کن و به آنان بسیار تبسّم نما؛ در زاد و توشه ات نسبت به آنان بخشنده باش و اگر تو را دعوت کردند قبول کن و اگر از تو کمک خواستند کمکشان کن؛ و در سه چیز از آنان برتر باش: خاموشی، کثرت نماز و بخشندگی در مرکب یا دارایی یا توشه ای که همراه داری.

اگر در امر حقّی از تو شهادت خواستند، شهادت بده و اگر از تو مشورت و نظر خواستند، با تمام توان، اندیشه ات را برای آنان به کار گیر....

اگر همسفرانت به راه افتادند، تو نیز با آنان راه بیفت؛ و اگر دیدی کار می کنند، تو نیز با آنان مشغول کار شو؛ واگر صدقه یا قرضی دادند، تو نیز با آنان همراهی کن. و از کسی که سنّش از تو بیشتر است، حرف شنوی داشته باش.... و هر گاه از حرکت بازایستادی، پیش از

ص:23

آنکه بنشینی دو رکعت نماز بگزار... و هر گاه کوچ کردی نیز دو رکعت نماز بخوان. و آن گاه با سرزمینی که در آن فرود آمده ای خداحافظی کن؛ و بر آن و مردمش درود فرست؛ زیرا هر سرزمینی را ساکنانی از فرشتگان است.(1)

بازگشت از سفر

یکی از مستحبات سفر، آوردن هدیه وسوغاتی برای نزدیکان و برادران دینی هنگام بازگشت از سفر است.

در روایتی از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمده:

اذا خَرَجَ احَدُکُم الی سَفَرٍ ثُمَّ قَدِمَ عَلی اهلِهِ فَلیُهدِهِم وَ لیُطرِفهُم وَلَو حِجارَةً (2) ؛ هر گاه یکی از شما به سفر رفت، در بازگشت حتی اگر شده یک قطعه سنگ برای خانواده اش هدیه و تحفه بیاورد».

همان طورکه مستحب است مسافر، هنگام سفر به دوستان و بستگان اطلاع دهد و ازآنان طلب حلالیت نماید، متقابلاً برای آنها نیز مستحب است هنگام برگشت مسافر، به پیشواز وی بروند و درخانه از او بازدید کنند، چرا که ثواب دیدار برادر مؤمن را برای آنان در پی خواهد داشت، ودرصورتی که مسافر به زیارت قبور أولیا خدا رفته باشد درثواب آن شریک خواهند شد.

معلّی بن خُنَیس می گوید:

از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود:

هر گاه کسی از برادرانتان از زیارت ما یا از زیارت قبور ما بازگشت، به

ص:24


1- (1) میزان الحکمة، ج 5، ص 248.
2- (2) همان.

استقبالش بروید و سلامش کنید و به خاطر نعمتی که خداوند به او ارزانی داشته، تهنیتش گویید که شما نیز همانند وی از رحمت الهی بهره دارید. بدانید هیچ کس به زیارت ما یا زیارت قبور ما نمی آید، مگر آنکه رحمت الهی او را در بر می گیرد و گناهانش بخشیده می شود(1).

شکرانه توفیق زیارت

سپاس از الطاف خدای متعال در هر لحظه ای امری پسندیده، بلکه لازم است، پس چه خوب است بعد از هر زیارتی، زبان به حمد و ثنای محبوب بگشاییم و بگوییم: سپاس خدایی را که بعد ازسال ها آرزومندی، دعای مرا مستجاب کرد و مرا موفَّق نمود تا به دیار ولایت مشرَّف شوم و نام من در زمره نام هایی قرار داد که شایسته زیارت آستان بهترین دوستانش قرار گرفته اند. الهی از تو می خواهم چشم هایم با عطر تربت مطهر آنان روشن شود؛ از لطفت سپاس گزارم که دیده ام را به تماشای لحظه هایی بردی که سال ها در آرزویش بودم. پروردگارا از تو سپاس گزارم که نامم را در فهرست عاشقان ودوستان و اولیای خود به ثبت رساندی؛ دوستانی که مرامشان چراغ زندگی من و سیره زندگی شان، روشنی بخش راه رسیدن به توست و یادشان مایه آرامش و امید ماست.

اکنون که از این سرزمین مقدس و ساحت پاک و بارگاه آسمانی بهترین بندگان خدا دور می شوم و با آنان خداحافظی می کنم دلم را غم گرفته و از تو

ص:25


1- (1) علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 102، ص 302.

می خواهم که جانم را برای همیشه میهمان این آستانِ آسمانی کنی و دست های مرا در سخت ترین شرایط روزگار، در دستان پرمهرآنان قرار دهی!

ای بهترین بندگان خدا و ای شهیدان کربلا! با خدای خویش و با شما عهد می بندم که بعد از این، عطر و بوی این دیار نورانی و رایحه خوش بندگی را با خود به همراه داشته باشم و از خط ولایت شما لحظه ای فاصله نگیرم. باشد که به حُرمت دوستی صادقانه شما با خدا، در روزهای تنهایی و وحشت سرای آخرت، در زیر سایه شفاعت شما آرام بگیرم.

ص:26

فصل اول: شناخت اجمالی دیار ولایت

اشاره

ص:27

ص:28

عراق در گذر تاریخ

عراق یکی از باستانی ترین کشورهای جهان و دارای تمدن و فرهنگی دیرینه و پُربار است. از سویی به دلیل جاری بودن دجله و فرات، از گذشته به عراق «بین النهرین» می گفتند. تمدن بین النهرین از جمله قدیمی ترین تمدن های بشری به شمار می رود که به هزاره پنجم قبل از میلاد باز می گردد. سومری ها قدیمی ترین اقوام این سرزمین به حساب می آیند، به طوری که حکومت آنان به بیش از چهار هزار سال پیش از میلاد بر می گردد (4500-2300 ق. م).

پس از سومری ها به ترتیب دولت های «آکد» در مرکز و جنوب (2350-2159 ق. م)، «عیلامی» ها در شمال خوزستان به پایتختی شوش دانیال (2159-1894 ق. م) و بابلی ها (یا عموری ها) در جنوب عراق (1894-1594 ق. م) به قدرت رسیدند. از پادشاهان نامدار این دوره، حمورابی است که قانون نامه او نخستین قانون مکتوب و مدوّن جهان به شمار می آید. پایتخت حمورابی شهر بابل بود که بزرگ ترین و آبادترین شهر دنیای باستان به شمار می رفت. در این دوره، تمدن بین النهرین به اوج خود رسید(1).

ص:29


1- (1) پیروز مجتهد زاده، کشورها و مرزها در منطقه ژئوپولتیک خلیج فارس، ص 239.

از دیگر دولت های بین النهرین می توان به آشوری ها (1300-606 ق. م) در شمال عراق، و کلدانی ها (626-539 ق. م) در جنوب اشاره کرد. کلدانی ها به پایتختی نینوا سال ها بر این سرزمین حکومت کردند.

بعد از آن یونانی ها توسط اسکندر مقدونی به مدت حدود بیست سال (331-247 ق. م) بر این سرزمین حکومت کردند. سپس حدود 500 سال پیش از میلاد، کورش، شاهنشاه هخامنشی مرکز و شمال بین النهرین را به قلمرو ایران ملحق کرد و عراق کنونی یکی از ایالات ایران شد. پس از هخامنشیان سلوکیان، اشکانیان و ساسانیان نیز بر عراق حکومت کردند. البته در دوره ساسانی، عراق اهمیت بسیاری یافت تا جایی که پایتخت شاهنشاهی ایران، یعنی تیسفون در بین النهرین قرار داشت. ایوان مداین (طاق کسری) نیز از آثار همین دوره است.

عراق در دوران اسلامی

اشاره

در سال 17 ه -. ق به هنگام ظهور اسلام، فاتحان مسلمان در زمان خلیفه دوم، حکومت ساسانی را از بین بردند و عراق، جزئی از قلمرو اسلامی شد. در زمان خلافت امام علی علیه السلام درسال 35 ه -. ق امیرالمؤمنین علیه السلام مرکز حکومت اسلامی خود را از حجاز (مدینه) به کوفه انتقال داد و مدَّت حدود پنج سال درآن دیار حکومت کرد و به این ترتیب بود که عراق اهمیت بسیار یافت. سه جنگ بزرگ جمل، صفین و نهروان نیز در این زمان به وقوع پیوست.

از سال 41 تا 132 ه -. ق سرزمین عراق با حکومت امویان و مروانیان، بستر حادثه های فراوانی شد؛ از جمله در زمان حکومت یزید بن معاویه و به دستور او درسال 61 ه -. ق و در دهم محرم، واقعه عاشورا اتفاق افتاد و امام حسین علیه السلام با 72 تن از بستگان و اصحابشان در کربلا به شهادت رسیدند.

ص:30

درسال 66 ه -. ق مختار بن ابوعبیده ثقفی، شیعیان را گرد خود جمع کرد و علیه بنی امیه قیام کرد و قاتلان امام حسین علیه السلام و یارانش را دستگیر و مجازات کرد. بعدها نیز درسال 122 ه -. ق زیدبن علی، به خونخواهی جدّش امام حسین علیه السلام، علیه هشام بن عبدالملک، خلیفه اموی قیام کرد.

از سال 132 ه -. ق عباسیان جای حکومت امویان را گرفتند، و ابوالعباس نخستین خلیفه عباسی در کوفه به خلافت نشست. درسال 145 ه -. ق منصور دوانیقی، پایتخت عباسیان را به شهر نوبنیاد بغداد انتقال داد.

سال 334 ه -. ق آغاز حکومت آل بویه در عراق، تحت نظر خلافت عبَّاسی بود که تا سال 447 ه -. ق (بیش از یک قرن) ادامه داشت. فرمانروایان آل بویه نسبت به برپایی مراسم عاشورا و عیدغدیر، تقویت و ترویج مذهب شیعه در عراق و ساخت مقابر شیعه، به ویژه حرم امام علی علیه السلام و امام حسین علیه السلام، سهم به سزایی داشتند.

درسال 656 ه -. ق حکومت عباسی با یورش هولاکوخان مغول از بین رفت. پس از مرگ هولاکوخان جانشینان وی یعنی ایلخانان تاسال 738 ق حکومت کردند. پس آنها نیز خاندان «جلایری» به مدت هفتاد و پنج سال و خاندان «آق قویونلو» و «قراقویونلو» به مدت یک قرن یعنی تا سال 914 ق بر عراق حکومت کردند.

از اوائل قرن نهم هجری، شاه اسماعیل صفوی بغداد را فتح کرد و عراق، مجدداً جزئی از ایران شد. حکومت صفویان تاسال 941 ق ادامه یافت. ازآن تاریخ تا سال 1049 ق، عراق گاهی تحت حکومت صفوی ها و گاه تحت حکومت عثمانی ها بود، اما از نیمه قرن یازدهم تا پایان قرن سیزدهم هجری شمسی، عراق حدود سه قرن و به طور مستمر، تحت حکومت امپراتوری عثمانی قرار داشت.

ص:31

عراق پس از جنگ جهانی

درجریان جنگ جهانی اول وفروپاشی دولت عثمانی درسال (1915 م) عراق درسال (1917 م) از عثمانی جدا شد و به اشغال انگلستان درآمد. در سال (1920 م) قیام مردم عراق علیه سلطه واشغال انگلیس به رهبری، میرزا محمد تقی شیرازی، سید مهدی حیدری و شیخ مهدی خالصی انجام گرفت که به «ثورة العشرین» شهرت یافت. در این دوره، انگلیس ناگزیر شد برای حفظ منافع خود در سال (1921 م) ملک فیصل را به پادشاهی عراق برساند. بعد از وی ملک غازی و ملک فیصل دوم به پادشاهی رسیدند تا اینکه در سال (1947 م) از سوی سازمان ملل، استقلال عراق اعلام شد.

در سال (1958 م) با کودتای سرتیب عبدالکریم قاسم، علیه ملک فیصل دوم، در عراق، حکومت جمهوری اعلام شد، ولی چند سال بعد یعنی درسال (1963 م) و در یک کودتا، عبدالکریم قاسم کشته شد و عبدالسلام عارف جای وی نشست. گرچه او نیز در سال (1966 م) و در یک سانحه هوایی کشته شد و برادرش عبدالرحمن عارف به جای وی نشست.

در سال (1968 م) احمد حسن البکر با کودتا، از طریق حزب بعث، به رهبری «میشل عفلق» حکومت عراق را به دست گرفت. ولی شش سال بعد، یعنی در سال (1974 م) صدام حسین، حسن البکر را مجبور به استعفا کرد و خودش رئیس جمهور عراق شد.

در سال (1979 م) با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و در سال (1980 م) صدام قرارداد الجزایر موسوم به قرارداد سال (1975 م) را که برای تعیین مرزهای آبی و خاکی تنظیم شده بود، پاره کرد و در سپتامر همان سال (31 شهریور 1359 ش) به ایران یورش برد و جنگی هشت ساله را به این کشور تحمیل کرد. این جنگ با قبول قطعنامه سازمان ملل ازسوی ایران به پایان رسید. ولی

ص:32

خوی تجاوز گری صدام باعث شد درسال 1990 م به کویت حمله کند، تا اینکه نیروهای چند ملیتی به رهبری آمریکا در عملیات «طوفان صحرا» درسال (1991 م) کویت را آزاد نمودند. در این هنگام، انتفاضه شعبانیه مردم عراق، در سال 1991 (1370 ه -. ش) چند روز پس از شکست رژیم صدام در جنگ کویت آغاز شد. سیاستمداران آمریکا که از به قدرت رسیدن شیعیان نگران بودند، به رژیم صدام اجازه دادند آنان را سرکوب کند. بخش اعظم این جنایت ها با همکاری منافقین و حمایت آمریکا صورت گرفته بود.

در سال (2003 م) باحمله نیروهای ائتلاف به ریاست آمریکا به بهانه وجود سلاح کشتار جمعی درعراق، به این کشور یورش بردند و صدام را سرنگون کردند، و عراق به اشغال آمریکا و متحدینش در آمد. در این بین، بیش از یک میلیون عراقی و در پی حملات اشغالگران و بمب گذاری ها و عملیات تروریستی گروه های افراطی و وهابیون از جمله القاعده در عراق کشته شده اند. بالأخره در سال (2005 م) در عراق انتخابات انجام گرفت و برای اولین بار یک حکومت مردمی تشکیل شد.

عراق امروز در یک نگاه

نام رسمی: الجمهوریة العربیة العراقیة - Ir

پایتخت: بغداد.

روز ملی: روز انتفاضه شعبانیه (هفدهم شعبان 1411 ق مصادف با 1991 م).

نوع حکومت: جمهوری چندحزبی داری سه قوه مجریه، مقننه و قضائیه.

مساحت: 438/317 کیلومترمربع (شصت و پنجمین کشور جهان).

جمعیت: حدود 30 میلیون نفر (آمار 1386).

ص:33

نژاد: عرب: 75%، کرد: 20%، ترکمن، آشوری، فارس و غیره: 5%.

دین: مسلمان: 97% (شیعه، 64%؛ سنی، 33%) مسیحی و غیره: 3%.

زبان: عربی (زبان رسمی) زبان های کردی، ترکی و فارسی نیز رایج است.

واحد پول: دینار عراق (1000 فلس معادل یک دینار)، این واژه از دیناریوس واحد پول امپراتوری روم گرفته شده.

منابع ثروت: نفت وخرما.

همسایگان: ایران در شرق (طول مرز 1458 کیلومتر)، ترکیه در شمال (طول مرز 352 کیلومتر) سوریه در غرب (طول مرز 65 کیلومتر)، اردن در غرب (طول مرز 181 کیلومتر) عربستان سعودی در جنوب غربی (طول مرز 814 کیلومتر)، کویت در جنوب شرقی (طول مرز 240 کیلومتر).

رودهای مهم: دجله، به طول 1850 کیلومتر که از کشور ترکیه سرچشمه می گیرد و رود فرات که منشا آن از کشور سوریه است. هر دو رود از شمال کشور به سمت جنوب آن روان هستند و در جنوب در نزدیکی بصره با پیوستن به هم به اروند رود سپس به خلیج فارس می ریزند.

اماکن زیارتی: عراق محل زندگی و شهادت شش امام شیعه است. شهرهای نجف، کربلا، کاظمین و سامرا زیارتگاه شیعیان جهان است.

اماکن تاریخی: طاق کسری درمدائن، و بسیاری شهرهای تاریخی مانند بابل، آشور، نیوا، بورسیا، حیره و أور.

ص:34

فصل دوم: آشنایی با هفت شهر دیار ولایت

اشاره

ص:35

ص:36

شهر نجف اشرف

اشاره

ص:37

ص:38

نجف یکی از شهرهای زیارتی عراق است که در جنوب این کشور واقع شده و به سبب وجود مزار شریف نخستین پیشوای شیعیان جهان، کعبه آمال و آرزوهای بسیاری از مشتاقان و ارادت مندان اهل بیت علیهم السلام است. این شهر در 77 کیلومتری جنوب شرقی کربلا و ده کیلومتری جنوب کوفه قرار دارد. وجود شهر باستانی حیره در مجاورت آن، که تمدن درخشانی در تاریخ عراق دارد، از سابقه تاریخی این منطقه خبر می دهد. وادی السلام در شمال و دریای خشک شده نجف در مغرب و صحرایی متصل به بادیة الشام که تا عربستان و اردن و سوریه ادامه دارد در مغرب آن واقع شده است.(1)

این شهر را از آن رو نجف نامیده اند که نسبت به زمین های مجاور بلند، و به سبب آنکه مستطیل شکل یا دایره ای است، آب بر سطح آن جمع نمی شود.(2) همچنین در وجه تسمیه آن گفته اند:

در زمان طوفان نوح اینجا مکانی مرتفع بود، سپس دریاچه ای پهناور در آن شکل گرفت که به «نی» اشتهار یافت. این دریاچه با گذشت

ص:39


1- (1) عضدالملک، سفرنامه عضد الملک به عتبات عالیات، ص 153.
2- (2) یاقوت حموی، معجم البلدان، ج 5، ص 271; ابن منظور، لسان العرب، ج 9، ص 334.

زمان به تدریج خشک شد و به آن «نی جَفّ » گفتند; یعنی دریای نی خشک شد.(1)

این منطقه علاوه بر نجف، به نام های دیگری نیز شهرت دارد از جمله الغری یا غرّیان. غری به معنای زیبایی است و هر بنای نیکی را غری گویند. در وجه تسمیه آن گفته اند نام یک یا دو علامت یا بنای بلند بوده که قبل از اسلام در محل کنونی مسجد حنانه از دور دیده می شده است(2). همچنین به کسانی که در نجف اشرف ساکن یا متولد شده اند، عمدتاً غروی می گویند.

در فضیلت این شهر مقدس روایات فراوانی نقل شده که به برخی از آن ها اشاره می نماییم. از امام امیر المؤمنین علیه السلام نقل است:

«اول مکانی که در آن، خدا را عبادت کرده اند پشت کوفه (نجف) است، زیرا در آن جا ملائکه به فرمان خداوند، آدم را سجده کردند».(3)

سوغات نجف

مفضل بن عمرو نقل می کند خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم، آن حضرت فرمود:

ای مفضل دوست می دارم هر مؤمنی، پنج انگشتری داشته باشد و یکی از آنها را درّ نجف برشمرد. هر کس آن را به انگشت داشته باشد، خداوند پاداش

ص:40


1- (1) ابن بابویه، علل الشرایع، ص 22.
2- (2) ابن منظور، لسان العرب، ج 15، ص 121.
3- (3) بحارالانوار، ج 100، ص 232.

حج یا عمره ای که انبیا و صالحین، آن را به جای آورده باشند، به وی اعطا می کند. و اگر نبود رحمت الهی بر شیعیان ما، بهای آن، آن چنان بالا می رفت که نمی شد آن را قیمت گذاری کرد، ولی خداوند قیمتش را پایین نگه داشت تا دارا و ندار همه بتوانند آن را داشته باشند(1).

نجف در گذر تاریخ

نجف به دلیل همسایگی با شهر باستانی حیره، در سرزمینی صاحب تمدن و فرهنگ قرار گرفته است. حیره از هزاره اول قبل از میلاد مرکز تمدن «لخمی» ها و «آل منذر» بود و سابقه درخشانی در عرصه فرهنگ و تمدن داشت. بر اساس روایاتی، سابقه تاریخی نجف به دوران طوفان نوح برمی گردد و عده ای این مکان را جای به گل نشستن کشتی نوح و محل جدا شدن فرزندان او می دانند و نام های «طور» و «جودی» را برای آن برگزیده اند.

در عصر اسلامی، نام نجف تنها به سبب فتح و گشایش ایران و عراق در متون تاریخی دیده می شود و تا زمان عباسی نام چندانی از آن به چشم نمی خورد. از دوران هارون الرشید، به سبب آشکار شدن مرقد امام علی علیه السلام، این شهر، بسیاری را به سکونت پیرامون خود ترغیب کرد. نجف درعصر آل بویه رونق و شکوه فراوانی یافت. پادشاهان شیعی دیلمی نیز در تعمیر و بازسازی مرقد حضرت علی علیه السلام و خدمات عمرانی در این شهر تلاش زیادی کردند(2).

ص:41


1- (1) علامه مجلسی، حلیة المتقین، ص 19.
2- (2) ر. ک: تاریخ طبری، ج 3، ص 2360؛ تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 144.

اکنون نجف، هم یک شهر مقدس و زیارتی است و هم از لحاظ علمی، شهره آفاق است و در سده های اخیر تربیت کننده صدها فقیه و مرجع تقلید بوده است. امام خمینی سال های تبعید خود را در نجف گذراند و پایه های نظری حکومت اسلامی و ولایت فقیه را در درس های خارج فقه این حوزه استوار ساخت.

حوزه علمیه نجف

با گذشت زمان، نجف به شهری آباد تبدیل شد و عاشقان حق و شیفتگان اهل بیت علیهم السلام به آنجا روی آوردند. شیخ طوسی در قرن پنجم، حوزه علمیه نجف را تأسیس کرد.(1) و این شهر، مهد علم و کانون معارف اهل بیت علیهم السلام گشت. از حوزه هزارساله نجف، هزاران دانشمند، فقیه و محدّث برخاست و هم اکنون قبر بسیاری از علمای اسلام در نجف است.

حوزه علمیه نجف از آن هنگام تا عصر حاضر، به رغم فرازها و فرودها، هم چنان، به عنوان یکی از مراکز علمی جهان تشیع مطرح و منشأ اثر است.(2)

اماکن زیارتی وآثار دینی نجف

1. مرقد مطهر امام علی علیه السلام
اشاره

در روایتی آمده که امام علی علیه السلام نگاهی به وادی مرتفع پشت کوفه (ظهر الکوفه) افکند و فرمود:

ص:42


1- (1) جعفر آل حبوبه نجفی، ماضی النجف و حاضرها، ج 1، ص 31.
2- (2) ر. ک: سعید بابایی، سیمای نجف اشرف، صص 32-35.

«چه قدر منظره ات زیبا و ژرفای درونت پاکیزه و معطر است. خدایا قبر مرا در این سرزمین قرار بده».(1)

وقتی حضرت امیر در سال 40 هجری شهید شدند، امام حسن و امام حسین علیهماالسلام طبق دستور آن حضرت، پیکر مقدسش را شبانه و پنهانی تشییع کردند و در مرقد پاکش در نجف به خاک سپردند تا خوارج نسبت به بدن مطهّر آن حضرت جسارت نکنند.(2)

در شب دفن، تابوتی را بر شتری بستند و همراه با افراد موثّق، از کوفه بیرون بردند، تا وانمود کنند که به مدینه می برند. استری را نیز با جنازه ای پوشانده بیرون بردند، تا وانمود کنند که در «حیره» دفن می کنند. در مسجد و نیز دارالإماره و منزل یکی از اصحاب و در «کناسه» و «ثویه» چند قبر کندند و بدین صورت جز اصحاب خاصّ و فرزندان آن حضرت، کسی از محل دقیق دفن ایشان اطلاع نداشت.(3)

امام سجاد علیه السلام به طور مخفیانه آن را زیارت می کرد. امام باقر علیه السلام در عهد بنی مروان از آن خبر داشت و گاهی به زیارت آن حضرت می رفتند. امام صادق علیه السلام که در عصر عباسیان چندین بار به عراق احضار شد، در مسیر راه، موضع قبر شریف را به یاران مخصوص که همراهش بودند، نشان می داد. به تدریج برای همه جایگاه آن مرقد مطهر آشکار و محل زیارت و رفت و آمد گشت و در زمان هارون، کاملاً از آن حالت پنهانی درآمد.(4)

ص:43


1- (1) بحارالانوار، ج 97، ص 237.
2- (2) دیلمی، ارشادالقلوب، ج 2، ص 386.
3- (3) سیدمحمدمهدی موسوی اصفهانی، معجم القبور، ج 1، ص 367.
4- (4) محمدحسین المظفری، تاریخ الشیعه، ص 94.

هارون به شکار رفته بود. همراهان او در منطقه «غریین» آهوانی را دیدند و در پی آنها باز و سگ شکاری فرستادند. پس از مدتی آهوان به تپه ای پناهنده شدند و بازها و سگ ها برگشتند. هارون تعجب کرد. بار دیگر آهوان از تپه پایین آمدند و بازها و سگ ها دوباره در پی آنها روان شدند، اما آهوان باز هم به آن تلّ پناه بردند. این صحنه سه بار تکرار شد. به دستورهارون، پیرمردی از بنی اسد را در آن منطقه یافته، آوردند. هارون ماجرای تپه را پرسید. او امان خواست و سپس به نقل از پدرانش گفت که در این تپّه، قبر علی بن ابیطالب علیه السلام است. خداوند آن را حرم و پناهگاه قرار داده و هر که به آنجا پناه آورد، ایمن است. هارون نیز متأثر شد و گریست...(1) ، سپس دستور داد برفراز قبر امام علی علیه السلام بقعه و بنایی استوار شد و این نخستین بنای مرقد مطهر و در دوران خلافت هارون به سال 165 ه -. ق بود.(2)

در عصر پادشاهان شیعی آل بویه، مرقد مطهر امام علی علیه السلام چون سایر مراقد و مزارها در عراق، توسط عضدالدوله بازسازی شد و توسعه یافت و عظیم ترین بنا بر آن استوار شد. او در 363 ق مدت یک سال در نجف ساکن شد و شخصاً بر این توسعه و بنای باشکوه نظارت کرد و ثروت فراوانی به مجاوران قبر و سادات بخشید. بنای عضدالدوله تا 755 ق باقی بود.(3)

شاه اسماعیل پس از سلطه بر بغداد، به زیارت عتبات و مرقد امام علی علیه السلام در نجف رفت و کارهایی برای آبادانی شهر انجام داد. در دوران صفوی، بازسازی و توسعه حرم با شدت بیشتری دنبال شد. شاه عباس صفوی ضمن

ص:44


1- (1) شیخ مفید، ارشاد، ج 1، ص 26، من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 586.
2- (2) ماضی النجف و حاضرها، ج 1، صص 21-22.
3- (3) ماضی النجف و حاضرها، ج 1، ص 44; دایرة المعارف تشیع، ج 1، صص 67-68.

زیارت آن مرقد در 1033 ق، دستورهایی برای تعمیر حرم، گنبد و صحن صادر کرد.(1)

شاه صفی، نوه شاه عباس صفوی، وزیر خود میرزا تقی مازندرانی را امر کرد تا قسمتی از اطراف صحن و حرم را توسعه دهد. این کار در 1047 ق انجام شد.(2) بنای فعلی با اندکی تغییر، یادگار آن دوران است.(3)

نادرشاه افشار در 1156 ق دستور داد کاشی های گنبد و گل دسته ها را بردارند و به جای آن از خشت های طلایی استفاده کنند. تاریخ این طلا کاری نیز برروی گنبد ثبت شد.(4) در دوره قاجار نیز اقدام هایی برای توسعه و بازسازی حرم انجام شد.

هنرمندی و معماری در آستان علوی علیه السلام

در عصر صفویه، تعمیرات حرم مطهّر به دست شاه اسماعیل صفوی در سال 914 ه -. ق آغاز شد. در عصر شاه عباس نیز با طرح و نقشه و مهندسی شیخ بهایی، صحن شریف آستان علوی تکمیل شد. شیخ بهایی در طراحی بنای حرم امیرالمؤمنین علیه السلام تمام هنرمندی خود را به کار برد و آن را متمایز از سایر حرم ها بنیان نهاد.

در سایر حرم های شریف، زائر، پشت به قبله و از جهت جنوب وارد حرم می شود، اما در حرم امیرالمؤمنین علیه السلام، ایوان و ورودی اصلی، به گونه ای است

ص:45


1- (1) ال محبوبه، ماضی النجف و حاضرها، ج 1، ص 46.
2- (2) جلالی الحسینی، مزارات اهل البیت، ص 48.
3- (3) حسن الامین، اعیان الشیعة، ج 1، ص 534.
4- (4) دایرة المعارف تشیع، ج 1، ص 80.

که زائر از پایین پا، یعنی از جهت شرقی وارد قبه مطهّر می شود. احتمالاً شیخ بهایی خواسته است با این کار، احترام ویژه ای نسبت به ساحت مقدس امیرالمؤمنین علیه السلام ابراز کند. اما بیرون صحن هم، باب «امام رضا علیه السلام» از یک سو به طرف بازار اصلی شهر (سوق الکبیر) باز شده و از سوی دیگر در برابر ایوان حضرت علیه السلام قرار دارد و هنگامی که کسی از دروازه اصلی وارد شهر شده و آن را در پشت سر خود قرار می داد، تا انتهای بازار شهر و باب امام رضا علیه السلام ایوان طلا و ضریح مطهّر را به خوبی می دید.

از صدها سال پیش تا امروز و با تمام تغییراتی که در شهر به وجود آمده، همواره اولین شعاع آفتاب بامدادی، بازار شهر را روشن کرده، از میانه «باب امام رضا علیه السلام» مستقیماً بر ضریح مطهّر می تابد. این تابش، چنان زیبا و خیال انگیز است که شعرای بسیاری در وصف زیبایی آن، قصیده هایی سروده و این پدیده را «سلام بامدادی آفتاب، به ساحت مقدس مولی الموحدین» به شمار آورده اند.

بناهای آستان قدس علوی علیه السلام

1 - حسینیه صحن شریف: این حسینیه در قسمت شمال صحن مطهّر واقع شده و در آن از ایوان سوم از زاویه شمال شرقی باز می شود. بنای آن را سید محسن زینی از خیرین نجف ساخته است. این بنا برای نماز، مراسم و استراحت زائران حضرت ساخته شده و دارای وضوخانه بوده است.

2 - ایوان العلماء: این ایوان در وسط ضلع شمالی رواق مطهّر واقع شده و از آثار دوره آل بویه است. از آنجا که عده ای از علمای بزرگ در آنجا مدفون هستند، نام «ایوان العلماء» را بر آن نهاده اند. از جمله این بزرگان شیخ ملّا محمد مهدی نراقی، متوفای سال 1211 ه -. ق، و شیخ احمد نراقی فرزند ایشان و متوفّای 1245 ه -. ق. هستند.

ص:46

3 - مدرسه علوم دینی: در طبقه فوقانی صحن مطهّر، 52 حجره وجود دارد که هر حجره، ایوانی مشرف به صحن دارد و پشت هر حجره هم راهرویی قرار دارد که به پله ها منتهی می شود. این حجره ها مکان درس و سکونت طلاب بوده و علمایی چون مقدس اردبیلی در آن می زیسته اند.

مساجد مشهور شهر نجف علیه السلام

نجف اشرف، مساجد زیادی دارد که مساجد بزرگ آن بالغ بر یکصد مسجد است. قبل از این و در زمان مرحوم کاشف العطاء، نمازجماعت در حرم مطهر برگزار نمی گردید، بلکه در این مساجد برپا می شد. زیرا کاشف الغطاء عقیده داشت که اقامه نمازجماعت در حرم، باعث آزار زائرین می گردد و همین مسئله موجب شد مساجد نجف، آبادتر شوند. از مساجد مشهور و مهم شهر نجف عبارتند از:

1 - مسجد عمران بن شاهین: این مسجد از قدیمی ترین مساجد نجف است که در شمال صحن مطهّرواقع شده و اکنون جزئی از حرم به شمار می آید. عمران، در دوران حکومت عضدالدوله در عراق علیه وی قیام کرد، اما شکست خورد. پس از شکست، نذر کرد چنانچه عضدالدوله او را ببخشد، رواقی در حرم امیرالمؤمنین علیه السلام بنا کند. عضدالدوله او را بخشید و عمران هم به نذرش وفا کرد و در اواسط قرن چهارم این رواق را بنا نهاد. در نهایت نیز این رواق، به مسجد تبدیل شد.

2 - مسجد الرأس: این مسجد در غرب صحن مطهّر و متصل به رواق بنا شده و هم اکنون در طرح توسعه حرم مطهر قرار دارد. در نام گذاری مسجد دو احتمال بیان شده است؛ یکی موقعیت این مسجد که در مقابل سر مبارک حضرت قرار دارد و دیگری روایاتی از امام صادق علیه السلام که بر دفن سر مقدس

ص:47

امام حسین علیه السلام در این مکان دلالت دارد. از جمله این روایات سلام دادن امام صادق علیه السلام به همراه فرزندش اسماعیل، بر امام حسین علیه السلام پس از نماز خواندن بر جدّشان حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در نجف است.(1)

3 - مسجد الخضراء: این مسجد در ضلع شرقی صحن مطهّر واقع شده و دو در دارد که یکی داخل صحن (سومین ایوان سمت راست باب مسلم بن عقیل) و دیگری بیرون صحن قرار دارد. این مسجد محل تدریس آیت الله العظمی خویی بوده است. هم اکنون دیوار حائل مابین مقبره ایشان (حجره 31) و مسجد را برداشته و آن را با پنجره ای مشبک پوشش داده اند.

4 - مسجد حنّانه: کاروان کربلا در مسیرشان به سمت کوفه، سر مقدّس سیدالشهداء علیه السلام را در این محل برزمین گذاشتند و زمین ناله سر داد. بعدها در این مکان، مسجدی ساختند و به یاد آن ناله، مسجد را «حنّانه» نامیدند. این مسجد بین نجف و کوفه، نزدیک قبرستان «ثُوَی» و مرقد کمیل قرار دارد. ابن ابی عمیر از مفضل روایت کرده:

هنگامی که امام صادق علیه السلام به این عمارت رسید، دو رکعت نماز خواند. به حضرت عرض کردند: این چه نمازی بود؟ حضرت فرمود: این موضع سر مبارک جدّم حسین بن علی علیه السلام است؛ هنگامی که او را از کربلا به سوی عبیدالله می بردند، در اینجا نهادند(2).

ص:48


1- (1) بحارالانوار، ج 45، ص 178 به نقل از کامل الزیارات، ص 34؛ کافی، ج 4، ص 571.
2- (2) تحفة الزّائر، ص 106.

5 - مسجد شیخ طوسی: این مسجد که در کنار مرقد شیخ طوسی (متوفای 460. ق) واقع است، همچنان محل تدریس اساتید حوزه نجف می باشد. بعد از هجرت شیخ طوسی از بغداد به نجف، اینجا منزل و محل سکونت ایشان بود و جلسات درس و مذاکرات علمی شیخ در اینجا برگزار می شد و پس از وفات شیخ و طبق وصیت وی، به مسجد تبدیل شد. این مسجد، یکی از مشهورترین مساجد نجف است که در محله مِشراق قرار دارد(1).

6 - مسجد هندی: این مسجد که در ابتدای شارع الرسول واقع شده، از مساجد بزرگ و مشهور نجف و یکی از مراکز تدریس حوزه علمیه نجف است و در اوائل قرن سیزدهم به دست حاج خان محمد هندی ساخته شد. در کنار آن کتابخانه آیت الله العظمی سید محسن حکیم و آرامگاه وی و دیگر خاندانش قرار دارد.

7 - مسجد شیخ انصاری: مشهور به مسجد ترک ها که در محلّه «حُوَیش» واقع شده و با مساعدت و تحت نظارت شیخ مرتضی انصاری بنا شده است. این مسجد محل برگزاری جلسات درس بزرگان حوزه نجف از جمله سیدمحمدکاظم یزدی بوده است. امام خمینی رحمه الله سال های تبعید و اقامتش در نجف، در این مسجد به اقامه نماز جماعت و تدریس می پرداخت.

8 - مسجد شیخ جعفر شوشتری: این مسجد در محلّه مشراق قرار دارد و واعظ مشهور، شیخ جعفر شوشتری، سال ها در آن به موعظه و ایراد سخن اشتغال داشت.

ص:49


1- (1) دایرة المعارف تشیع، ج 1، ص 102.

9 - مسجد علامه میرزای شیرازی: از مساجدی است که در بیشتر اوقات مملوّ از نمازگزاران است.

10 - مسجد صفة الصفّا: از مساجد قدیمی نجف است که در محلّه «شیلان» قرار دارد و تاریخ بنای آن به قرن هشتم هجری می رسد.

11 - مسجد شیخ طریحی: از مساجد بزرگ و مشهور نجف است که به محقّق کرکی نسبت داده می شود. این مسجد در سال 1376 ه -. ق مورد تعمیر و بازسازی قرار گرفت.

12 - مسجد و مدرسه کاشف الغطاء: این مسجد مدفن مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء و نیز عده ای از خاندان ایشان است.

مدارس دینی مشهور نجف

در حوزه هزار ساله نجف، که بزرگ ترین و باسابقه ترین حوزه دینی شیعه است، مدارس بسیاری با هدف سکونت و تدریس طلاب ساخته شده است که مشهورترین آنها عبارتند از:

1 - مدرسه مِقداد سُیوری: فاضل مقداد متوفّای سال 826 ه -. ق.

2 - مدرسه صدر: قدیمی ترین مدرسه موجود، شامل 30 حجره.

3 - مدرسه معتمد: تأسیس آن در سال 1262 ه -. ق و شامل 20 حجره است.

4 - مدرسه قَوام: تأسیس در سال 1300 ه -. ق و شامل 26 حجره.

5 - مدارس آخوند خراسانی: شامل 3 مدرسه (بزرگ، متوسط ، کوچک).

6 - مدرسه هندی: شامل 20 حجره.

7 - مدرسه بخارائی: تأسیس در سال 1329 ه -. ق و تجدید بنا در 1380 ه -. ق.

ص:50

8 - مدرسه سیدمحمدکاظم یزدی: تأسیس در سال 1325 ه -. ق.

9 - مدرسه میرزای شیرازی: قبر میرزا نیز در آن قرار دارد.

10 - مدرسه بروجردی: تأسیس در سال 1373 ه -. ق، که دارای کتابخانه ارزشمندی است. این مسجد دراصل سقاخانه حرم بوده، و فعلاً تنها اسمی از آن باقی است.

11 - مدرسه دارالحکمة: تأسیس آیت الله العظمی حکیم رحمه الله.

12 - مدرسه سبزواری: در این مسجد مرقد آیت الله سید عبدالأعلی سبزواری رحمه الله قرار دارد.

13 - مدرسه دارالعلم: مدرسه آیت الله العظمی خویی رحمه الله.

14 - جامعة النجف الدینیه: تأسیس سال 1376 ه -. ق، و بزرگ ترین مدرسه در نجف است که دارای کتابخانه جامع و مسجد است ودر خیابان اصلی نجف به سمت کوفه قرار دارد.

کتابخانه های نجف

نجف، شهری حوزوی و مرکز علم و عالمان بوده و هست و دارای سابقه ای هزار ساله در رشد و ترویج فرهنگ اسلامی است، از این رو کتابخانه های بسیاری دارد؛ به طوری که معمولاً در هر مدرسه، کتابخانه ای نیز وجود دارد. از جمله کتابخانه هایی که اهمیت بیشتری دارند، عبارتند از:

1 - مکتبة الروضة الحیدریة: تاریخ آن به قرن چهارم هجری و به دوره آل بویه می رسد و دارای نسخه های بسیار نفیسی است. محل کنونی آن، در کنار مسجد عمران بن شاهین می باشد.

ص:51

2 - مکتبة الامام الحکیم العامة: این کتابخانه در مجاورت مسجد هندی است و در سال 1377 ه -. ق تأسیس شد. آرامگاه آن مرحوم نیز در گوشه ای از مسجد قرار دارد.

3 - مکتبة الشیخ آغابزرگ الطهرانی: مرحوم شیخ آقابزرگ تهرانی در سال 1375 ه -. ق کتاب های خود را وقف عام نمود. مجموع کتاب های وی، 5000 جلد بود که 100 نسخه خطی کم نظیر نیز در میان آنهاست.

4 - مکتبة مدرسة الصدر: در ابتدای قرن سیزدهم توسط محمد حسین خان صدراعظم تأسیس شد.

5 - مکتبة الامام امیرالمؤمنین علیه السلام: در محل حُوَیش است، و بانی آن مرحوم علامه امینی صاحب الغدیر است. آرامگاه آن مرحوم نیز در جوار آن قرار دارد.

6 - مکتبة حسینیة الشوشتریة: از قدیمی ترین کتابخانه های نجف بوده و توسط حاج میرزاعلی محمد نجف آبادی در اواخر قرن سیزدهم تأسیس گردید. این کتابخانه محل عزاداری شوشتری ها نیز بوده است.

7 - مکتبة الامام حسن المجتبی: این کتابخانه در انتهای شارع الرسول بنا شده است. بنیانگذار این کتابخانه، جناب علّامه شیخ باقر شریف القرّشی، مؤلف کتب «موسوعة سیرة اهل البیت» است.

8 - مکتبة مدرسة کاشف الغطاء: نزدیک حرم مطهَّر امیرالمؤمنین علیه السلام.

ص:52

مراقد علمای دین

حوزه علمیه مقدس نجف اشرف توسط شیخ الطائفه، طوسی در قرن چهارم هجری تأسیس گردید و بیش از هزار سال است که عاشقان علوم اهل بیت در جوار مرقد منور و ملکوتی امام علی علیه السلام از دریای بیکران علم استفاده می کنند. در طول حیات پربار این حوزه کهن، عالمان بسیار بزرگی برخاسته و چراغ راه شیعیان جهان شدند. آنان پس از عمری مجاهدت در راه اعتلای فرهنگ ناب تشیع، در جوار مرقد ملکوتی مولی الموحدین، امام علی علیه السلام آرمیده اند. در اینجا به اختصار به شرح زندگی تعدادی از این عالمان بزرگ می پردازیم و از خداوند برای آنها علوّ مقام خواهانیم.

1 - شیخ طوسی (385 ق - 460 ق): این آستان در کنار باب الطوسی حرم مطهر و در «شارع الطوسی» قرار دارد. این جا سکونت گاه شیخ الطائفه ابوجعفر محمد بن حسن طوسی بوده است. او پیش از آن در بغداد اقامت داشت و از محضر شیخ مفید و سید مرتضی بهره می برد و پس از وفات سید مرتضی به مرجعیت شیعه رسید. شیخ طوسی وصیت کرد که از این مکان به عنوان مسجد استفاده کنند و خود او را نیز، پس از مرگ، در آن جا به خاک بسپارند.(1)

2 - علامه حلّی (647 ق - 726 ق): حسن بن یوسف بن مطهر حلی، در حجره ای میان ایوان طلای صحن مرقد امام علی علیه السلام به خاک سپرده شده است. شیعه شدن سلطان محمد خدابنده، از ایلخانان مغول، به سبب زحمت و تلاش های اوست.(2)

ص:53


1- (1) ر. ک: حسن الامین، اعیان الشیعه، ج 9، ص 159.
2- (2) اعیان الشیعة، ج 5، ص 396.

3 - ابن طاووس (589-664 ق): رضی الدین علی بن موسی مشهور به ابن طاووس، از دیگر بزرگانی است که در جوار حرم مطهر امام علی علیه السلام آرمیده اند. تألیف مشهور اللهوف علی قتلی الطفوف از اوست.(1)

4 - ملاّ احمد مقدس اردبیلی (1249 ق - 1350 ق): مقدس اردبیلی به قدری متقی و پرهیزکار بود که به «مقدس» ملقب گشت. شاه عباس صفوی بسیار به او علاقه مند بود و از او دعوت کرد به اصفهان برود، ولی او نپذیرفت. وی در سال 993 ه -. ق. در نجف اشرف دیده از جهان فروبست و او را در اتاقی که در ایوان طلا، جنب گلدسته جنوبی واقع شده، دفن نمودند.(2)

5 - شیخ محمد حسن صاحب جواهر (ت 1200. ق): محله عماره، محل دفن یکی از بزرگ ترین و معروف ترین فقیهان شیعه معاصر، یعنی صاحب جواهر است.

6 - سید محمد مهدی بحرالعلوم (1155 ق - 1212 ق): آرامگاه وی و فرزندانش در کنار آستان شیخ طوسی قرار دارد.

7 - شیخ مرتضی انصاری (1214 ق - 1281 ق): شیخ مرتضی انصاری دزفولی در عید غدیر 1214 در شهر دزفول دیده به جهان گشود. مادرش که زنی مؤمن بود، قبل از تولد فرزندش در خواب دید که امام صادق علیه السلام قرآنی با جلد طلاکاری شده به او دادند. معبرین خواب، خوابش را به فرزندی عالم و

ص:54


1- (1) جعفر الخلیلی، ج 6، ص 154.
2- (2) ر. ک: گلشن ابرار، ج 1، صص 183-179.

پارسا تعبیر کردند. این مرجع بزرگ شیعه و شاگرد صاحب جواهر در 1281 ق در نجف از دنیا رفت و در دالان باب القبلة در سمت جنوبی صحن مطهر به خاک سپرده شد.(1)

8 - ملا محمد مهدی نراقی (1185 ق - 1245 ق) و فرزندش ملا احمد نراقی: ملا احمد نراقی فرزند ملا مهدی، از مراجع شیعه در ابتدای عصر قاجار و استاد شیخ مرتضی بود. او در 1245 در نراق از دنیا رفت و در نجف دفن شد. ملا احمد را در صحن مطهر، نزدیک ایوان بزرگی که در ضلع شمالی حرم واقع است، کنار پدرش به خاک سپردند. وی دارای آثار زیادی از جمله «معراج السعادة» است.(2)

9 - میرزای شیرازی (1230 ق - 1312 ق): سید محمد حسن فرزند میرزا محمود، شاگرد شیخ مرتضی انصاری، مرجع تقلید شیعه و صاحب فتوای معروف تحریم تنباکوست. وی در مجاورت صحن مطهر امام علی علیه السلام در مدرسه ای بیرون از صحن مطهر، قسمت شرقی باب طوسی دفن شده است.(3)

10 - میرزا حسین نوری (1254 ق - 1320 ق): وی از شاگردان میرزای شیرازی و شیخ مرتضی انصاری و صاحب تألیف معروف «مستدرک الوسایل» است که در 1320 ق وفات یافت. قبر او در صحن امام و در سومین ایوان شرقی باب القبله، واقع است.

ص:55


1- (1) اعیان الشیعة، ج 10، ص 117.
2- (2) ماضی النجف و حاضرها، ج 1، ص 91.
3- (3) اعیان الشیعة، ج 5، ص 304.

11 - شیخ عباس قمی (ف 1359 ق): شیخ عباس محدث قمی، صاحب کتاب های مشهور مفاتیح الجنان و منتهی الآمال و از شاگردان میرزا حسین نوری است. وفات او در 1359 ق اتفاق افتاد و در صحن مطهر امام، در سومین ایوان شرقی باب القبله، کنار میرزا حسین نوری دفن شد.

12 - علامه نائینی (ف 1355 ق): وی عالم و مرجع شیعه و شاگرد میرزای شیرازی بود و در جریان انقلاب مشروطیت از اندیشمندان و متفکران سیاسی معاصر به شمار می رفت که هدایت فکری و عملی انقلاب مشروطه را تا پیروزی آن، همراه با آخوند خراسانی، بر عهده داشت. کتاب «تنزیه الامة و تنبیه الملة» وی حاوی اندیشه های سیاسی او درباره مشروطیت است. وی در صحن مطهر و در پنجمین مقبره جنوبی در بازار، به خاک سپرده شد.(1)

13 - سید ابوالحسن اصفهانی (1284 ق - 1365 ق): سید ابوالحسن در 1284 ه -. ق. در روستای کوچک «مدیسه» از توابع «لنجان» استان اصفهان دیده به جهان گشود. وی از مراجع بزرگ شیعه و از شاگردان سید محمد باقر درچه ای و آخوند کاشی است. او درسال 1365 ق وفات کرد و در درگاه ورودی دروازه شرقی صحن مطهر دفن شد.(2)

14 - شیخ محمد حسین کمپانی اصفهانی (1296 ق - 1361 ق): کمپانی دارای تألیفات بسیار در فقه و اصول و شاگرد آخوند خراسانی بود. وی در ایوان

ص:56


1- (1) اعیان الشیعة، ج 6، ص 54.
2- (2) حسن الامین، اعیان الشیعة، ج 2، ص 331.

حرم در اطاق کوچکی، بین مناره شمالی و مقبره علامه حلی، به خاک سپرده شد.

15 - شیخ جعفر شوشتری (1230 ق - 1303 ق): شوشتری شاگرد صاحب جواهر و از رجال شناسان معاصر بود و تألیف او درباره رجال شهرت فراوانی دارد. قبر وی پشت ساختمان حرم در راهروی سرپوشیده، در اولین حجره سمت راست قرار دارد.(1)

16 - آخوند خراسانی (1255 ق - 1329 ق): عالم معاصر واز شاگردان شیخ مرتضی انصاری و میرزای شیرازی است. او تألیف گران قدر و مشهوری با عنوان «کفایة الاصول» دارد که امروزه متن درسی حوزه های علمیه است. آخوند خراسانی از رهبران مذهبی و فکری مشروطیت در نجف اشرف بود و همراه با علامه نائینی به حمایت از مشروطیت در ایران می پرداخت. وی در راهروی ورودی صحن مطهر از سمت شرق در مقبره جنوبی آن به خاک سپرده شد.(2)

17 - سید محمد کاظم یزدی (1247 ق - 1328 ق): وی شاگرد میرزای شیرازی و صاحب کتاب معروف «عروة الوثقی» است. یزدی از هم فکران شیخ فضل الله نوری و از طرفداران تفکر مشروطه مشروعه بود. وی در صحن مطهر در مقبره بزرگی واقع در دومین ایوان غربی باب طوسی دفن شده است.(3)

ص:57


1- (1) اعیان الشیعة، ج 4، ص 95.
2- (2) همان، ج 9، ص 5.
3- (3) همان، ج 10، ص 43.

18 - شیخ محمّد جعفر کاشف الغطاء (ف 1227 ق): قبر وی در محله عِماره است، مدرسه المعتمد مشهور به مدرسه کاشف الغطاء از بناهای باقی مانده از ایشان است.

19 - سید ابوالقاسم خویی رحمه الله (1317 ق - 1413 ق): ایشان از عالمان و مراجع تقلید معاصر، شاگرد محمد حسین کمپانی و علامه نائینی بود. قبر وی در صحن مطهر، ضلع شرقی ورودی مسجد الخضراء واقع است.

20 - سید مصطفی خمینی رحمه الله: سید مصطفی در سال 1309 ه -. ش. در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود. رژیم شاه که می خواست ضربه روحی به امام خمینی وارد سازد و از طرفی یکی از ارکان انقلاب را از میان ببرد، او را در (1356/8/1 ش) توسط زهر به شهادت رساند. مردم مسلمان نجف پیکر پاکش را با آب فرات غسل داده، در محل خیمه گاه امام حسین علیه السلام کفن کردند و پس از انتقال به نجف، در حرم مطهر امام علی علیه السلام در مقبره زیر گلدسته جنوبی در ایوان طلا به خاک سپردند.(1)

21 - سیدعبدالحسین شرف الدین، صاحب کتاب «المراجعات».

22 - شهید سید محمد باقر صدر که در وادی السلام دفن است.

23 - شهید سید محمد باقر حکیم که در وسط شهر و روبه روی وادی السلام دفن است.

ص:58


1- (1) ر. ک: گلشن ابرار، ج 2، صص 783-774.

در پایان، یادآور می شود که بسیاری دیگر از علمای بزرگ شیعه در جوارحرم مطهر امیرالمؤمنین علیه السلام مدفون اند که مجال پرداختن به زندگی همه آنها در این مختصر نیست.

مراجع تقلید (معاصر) در حوزه علمیه نجف

1 - آیت الله حاج سیدعلی حسینی سیستانی روز نهم ربیع الاول 1349 ه -. ق در مشهد متولد گردید. خاندان وی از سادات حسینی می باشند که در عهد صفوی در اصفهان می زیستند. و بعدها به سیستان وسپس به خراسان مهاجرت نمودند.

2 - آیت الله العظمی سید محمد سعید حکیم: آیت الله سیدمحمدسعید حکیم، در روز هشتم ذی قعده سال 1354 ه -. ق در نجف به دنیا آمد. وی بزرگ ترین نوه دختری آیت الله العظمی سیدمحسن حکیم است.

3 - آیت الله العظمی شیخ محمد اسحاق فیاض: آیت الله شیخ محمداسحاق فیاض، در سال 1930 م در «صوبه» از استان غزنه افغانستان به دنیا آمد. پدرش، محمدرضا، کشاورزی باایمان بود.

4 - آیت الله العظمی شیخ بشیر حسین نجفی: آیت الله شیخ بشیر حسین نجفی در سال 1942 م در «جالندهر» هند به دنیا آمد. وی فرزند صادق علی است.

مزار حاکمان و دولت مردان

از دیر باز به سبب فضیلت این مکان مقدس و امید به شفاعت و نجات از عذاب و سختی های روز حشر، بسیاری از رجال سیاسی وصیت می کردند در

ص:59

کنار مرقد مطهر امام علی علیه السلام و یا در وادی السلام دفن شوند. این افراد گروه ها عبارت اند از:

1 - آل بویه: آل بویه از خاندان شیعی و دوست دار اهل بیت بودند که تلاش قابل ستایشی در احیا، بازسازی و توسعه مکان های مقدس به عمل آوردند. بسیاری از این خاندان در جوار امامان خود از جمله امام حسین علیه السلام و امام علی علیه السلام دفن شده اند. مشهورترین این حاکمان، عضدالدوله دیلمی است. وی در 373 ق در بغداد از دنیا رفت و در همان شهر به خاک سپرده شد، اما چندی بعد او را به نجف اشرف انتقال دادند(1) و در قسمت پایین پای مبارک امام علی علیه السلام به خاک سپردند.

2 - آل حمدان: آل حمدان از پادشاهان شیعی و از مجاهدان بزرگ قرن پنجم و ششم هجری در شام بودند. نقش آنها در نهضت مقاومت و مقابله با تجاوز نیروهای بیزانس سرنوشت ساز بود. از معروف ترین پادشاهان آن سلسله می توان سیف الدوله حمدانی و ناصرالدوله را نام برد.(2)

3 - ایلخانان و تیموریان: ایلخانان مغول از دولت های مسلمان و شیعی حاکم در ایران بودند که از 736 تا 813 ق در عراق حکومت کردند. برخی از دولت مردان ایلخانی، جلایری و تیموری در حرم مطهر دفن شده اند.

ص:60


1- (1) ابن جوزی، المنتظم، ج 7، ص 117.
2- (2) ماضی النجف و حاضرها، ج 1، ص 240.
سایر اماکن مقدس شهر نجف

مقبره با فضیلت وادی السلام(1): وادی السلام یکی از مکان های مقدس نجف است که هزاران نفر در آن به خاک سپرده شده اند؛ از جمله قبر تعدادی از پیامبران و بسیاری از سادات، صالحان و بزرگان دین نیز در آنجاست. این قبرستان قدیمی و تاریخی در شمال شرقی شهر واقع شده و بیست کیلومتر مربع مساحت دارد. قدمت آن به بیش از هزار سال می رسد(2) و بسیاری از قبرهای آن دارای بقعه و گنبد است.(3)

برای این قبرستان فضایل زیادی نقل شده است از جمله امام علی علیه السلام می فرماید:

«در این سرزمین ارواح مؤمنان دسته دسته با یک دیگر صحبت می کنند و هر مؤمنی در هر جایی از زمین که بمیرد به او گفته می شود: به وادی السلام ملحق شو که وادی السلام جایگاهی از بهشت است».(4)

ص:61


1- (1) متأسفانه اخیراً برخی اعمال خود ساخته در وادی السلام مشاهده می شود که هیچ منشأ دینی ندارد و خرافاتی بیش نیست، مانند: دفن مو و ناخن، خط کشیدن اطراف خود به عنوان تعیین محل دفن، و حک نمودن نام خود بر روی سنگ به امید آن که روحشان بعد از مرگ به آنجا منتقل شود و همچنین بردن مقداری از خاک وادی السّلام به عنوان تبرّک.
2- (2) سعید بابایی، سیمای نجف اشرف، ص 150.
3- (3) ناصر الدین شاه، همان، ص 125.
4- (4) بحارالانوار، ج 22، ص 37.

همچنین از امام صادق علیه السلام نقل است:

«ما مِن مُؤمِنٍ یَمُوتُ فی شَرقِ الأرضِ وَ غَربِها إلَّا وَ حَشَرَاللهُ رُوحَهُ إلی وادِیَ السَّلامِ ؛ هر مؤمنی که در شرق یا غرب عالم بمیرد، خداوند روحش را به وادی السلام می برد».

به سند معتبر از حبّه عُرّنی نقل شده، که گفت:

با امیرالمؤمنن علیه السلام به پشت کوفه رفتیم. چون به صحرای نجف رسیدیم حضرت ایستادند، گویا با جماعتی سخن می گفتند. من در خدمت آن حضرت ایستادم آن قدر که خسته شدم. پس نشستم آن قدر که حوصله ام سر رفت، باز برخاستم و ایستادم به قدری که بی تاب شدم، دوباره نشستم تا دلتنگ شدم. پس برخاستم و عبای خود را جمع کردم و گفتم: یاامیرالمؤمنین می ترسم که خستگی شما را از پا بیندازد؛ ساعتی استراحت بفرمایید.

عبای خود را انداختم تا آن حضرت بر روی آن بنشیند. ایشان فرمودند: این ایستادن برای سخن گفتن با مؤمن و انس گرفتن با اوست. گفتم: یا امیرالمؤمنین، ارواح مؤمنان چنین است ؟ فرمودند: بلی، اگر از پیش چشمت پرده برداشته شود، خواهی دید که ایشان حلقه حلقه نشسته اند و با یکدیگر سخن می گویند. گفتم: بدن اند یا روح ؟ فرمودند: روح هستند و هیچ مؤمنی در زمین نمی میرد، مگر آنکه به روحش می گویند: به وادی السّلام، که صحرای نجف است و بقعه ای از بهشت عدن است ملحق شو.(1)

ص:62


1- (1) بحارالانوار، ج 100، ص 234، به نقل از کافی، ج 3، ص 143.
2. مرقد منسوب به حضرت هود علیه السلام

حضرت هود علیه السلام از پیامبران بزرگ الهی است که در میان «قوم عاد» و در سرزمین «احقاف»، - بین یمن و حضرموت - زندگی می کرد و مشهور اینکه مرقد ایشان و حضرت صالح در همان خطه می باشد، ولی در وادی السلام شهر نجف نیز قبوری به این دو پیامبر گرامی نسبت داده می شود. قوم عاد مردمی ثروتمند و نیرومند بودند و عمرهای طولانی، درآمدهای سرشار و سرزمینی آباد داشتند و خداوند نعمت های فراوانی به آنها داده بود. اما آنان کم کم از یاد خدای متعال غافل شدند و به سرکشی، طغیان و بت پرستی پرداختند. حضرت هود از طرف خدا مأمور شد تا آنان را به یکتاپرستی دعوت و از عادات بد بت پرستی و ستم دور کند. ولی تنها عدّه کمی به آن حضرت ایمان آوردند و بیشتر مردم، حرفهای حضرت هود علیه السلام را رد کردند و به لجاجت خود ادامه دادند. کم کم قهر خدا نمایان شد، باران نبارید و قحطی آمد و خشکسالی همه جا را فرا گرفت، تا روزی که ابری در آسمان پدیدار شد. آن قوم ابتدا خوشحال شدند که اکنون باران می بارد و زمین های ما آباد می شود، غافل از آن که آن ابر، عذابی بود که خداوند بر آنها به صورت باد، نازل کرد.

می گویند این باد، طی هفت شب و هشت روز، همه چیز را از ریشه کند و مردم مانند تنه های نخل، بر زمین می افتادند تا اینکه هر چیزی که بر روی زمین قرار داشت به امر پرودگار عالم، نابود شد. سرانجام همه افراد آن قوم تا آخرین نفر هلاک شدند و فقط حضرت هود علیه السلام و یارانش به رحمت خدا نجات یافتند. حضرت هود علیه السلام پس از این واقعه، به طرف حضرموت رفت و در آن سرزمین ساکن شد.

ص:63

3. مرقد منسوب به حضرت صالح علیه السلام

بعد از اینکه قوم عاد به سبب گناهان خود، نابود شدند و خداوند سرزمین و املاکشان را به «قوم ثمود» ارزانی داشت. قوم ثمود، آن سرزمین را بیش از پیشینیان آباد کردند. آنان باغ و بستان هایی به وجود آوردند و در میان کوه ها خانه هایی از سنگ تراشیدند تا از حوادث روزگار در امان باشند.

آنها نیز مانند قوم عاد در ناز و نعمت به سر می بردند، ولی به جای شکر خدای یکتا، به عبادت بت ها پرداختند.

خداوند حضرت صالح علیه السلام را بر آنان مبعوث کرد، اما آن قوم، آن حضرت را به تمسخر گرفتند و سرزنش کردند. تنها اندکی از مردم خردمند به ایشان ایمان آوردند، ولی توانگران خودسر، از وی درخواست معجزه کردند. حضرت صالح علیه السلام از شکم کوه، شتری را برانگیخت و به آنان فرمود: زنهار که موجبات آزار این شتر را فراهم سازید، چرا که به عذاب گرفتار می شوید. شتر صالح مدت ها به چرا مشغول بود و به اندازه خود از آب استفاده می کرد. عده ای نیز با مشاهده این شتر به صداقت صالح یقین کردند، اما مخالفین بر کفر خود اصرار ورزیدند و از روی کینه توزی خواستند معجزه حضرت صالح علیه السلام را از بین ببرند، ولی از ترس جان خود، جرأت این کار را نداشتند.

زنان هرزه، مردان هوسران را به کشتن شتر ترغیب می کردند. سرانجام مردان فاسق از فرمان خداوند سرپیچی کرده، تهدید حضرت صالح علیه السلام را نادیده گرفتند و در کمین شتر نشستند. ابتدا پایش را قطع کردند و سپس آن را کشتند. پس از آن به حضرت صالح گفتند:

ص:64

ای صالح، اگر راست می گویی و پیغمبر خدا هستی، عذابی که ما را به آن تهدید می کردی، نازل کن.

حضرت صالح علیه السلام به آنان فرمود: فقط سه روز در خانه های خود زنده هستید، پس از آن عذاب خدا نازل و عقاب اخروی شامل حالتان خواهد شد.

البته آنان تهدید صالح علیه السلام را دروغ پنداشته، آن را به استهزاء گرفتند و از ایشان خواستند کیفر آسمانی را هر چه زودتر برای آنان بیاورد! حضرت صالح علیه السلام فرمود: ای کاش از خدا طلب آمرزش می کردید، شاید از عذاب نجات یابید. سپس عده ای از آن قوم سیاه دل، سوگند یاد کردند تا در دل شب، با شمشیر به حضرت صالح علیه السلام و پیروانش حمله کنند، ولی خدای متعال به این خیره سران مهلت نداد و مکر آنان را به خودشان بازگرداند و حضرت صالح از توطئه قوم خویش نجات یافت.

سرانجام صاعقه آسمانی فرود آمد و آن قوم در خانه های خود به صورت جسمی بی جان درآمدند. حضرت صالح علیه السلام از کنار اجساد آنان عبور کرد و با خاطری غمگین به آنان فرمود: ای قوم! من رسالت خدای خود را به شما رساندم، ولی شما از روی غرور و نادانی، ناصحان و خیرخواهان را دوست نمی داشتید.

4. قبور صحابه و تابعین در نجف

صافی صفایمانی: وی یکی از بزرگان یمن بوده که درسال 37 ق وفات یافت و به دست امیرالمؤمنین علیه السلام در نجف دفن شد. مقبرة الصفا در قسمت

ص:65

غرب حرم مطهّر امیرالمؤمنین علیه السلام، در کنار مقام امام زین العابدین علیه السلام قرار دارد.

نقل کرده اند که روزی امیرالمؤمنین علیه السلام در کنار صحرای نجف نشسته بود؛ ناگاه دید شخصی بر ناقه ای سوار است و جنازه ای در پیش خود و به سوی نجف می آید؛ چون نزدیک شد حضرت از او پرسید از کجا می آیی ؟ گفت: از یمن. حضرت پرسید: این جنازه کیست ؟ گفت: جنازه پدرم؛ آورده ام تا او را در این زمین دفن کنم. حضرت فرمود: چرا او را در شهر خود دفن نکردید؟ گفت: پدرم چنین وصیت کرد که مردی در آنجا مدفون خواهد شد که به شفاعت او، به اندازه تعداد دو قبیله عظیم عرب، یعنی ربیعه و مُضر، آمرزیده می شوند. حضرت فرمود: آن مرد را می شناسی ؟ گفت: نه. حضرت سه مرتبه فرمودند: به خدا قسم من آن مرد هستم. سپس برخاستند و آن جنازه را دفن کردند.(1)

احنف بن قیس: او که در صبر و بردباری ضرب المثل بود، در محله ثویه (حی الحنّانه نجف) دفن شده است.

سهل بن حنیف: او از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله بود و در همه غزوات در کنار آن حضرت حضور داشت. در زمان امیرالمؤمنین علیه السلام فرماندار بصره و در جنگ جمل جانشین امام در کوفه بود. در جنگ های صفین و نهروان نیز در رکاب علی علیه السلام بود. سرانجام سال 38 ه -. ق در کوفه از دنیا رفت و امیرالمؤمنین علیه السلام بر جنازه اش نماز خواند.

ص:66


1- (1) بحارالانوار، ج 100، ص 233.

عثمان بن حنیف: وی برادر سهل و از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام است. او از طرف امام علی علیه السلام به حکومت بصره گمارده شد. سپاهیان جمل، پس از تسخیر بصره او را تحقیر و آزار نموده، سپس رها کردند. او سپس در کوفه ساکن شد و در زمان معاویه از دنیا رفت.

عبیدالله بن ابی رافع: وی از اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام، و نخستین سیره نویس تاریخ اسلام است.

خبّاب بن أرت: وی در جنگ بدر همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله و در جنگ های صفین و نهروان در رکاب حضرت امیر علیه السلام بود. در کوفه از دنیا رفت و امیرالمؤمنین علیه السلام بر جنازه اش نماز خواند.

عبدالله بن عفیف: از اصحاب باوفای امیرالمؤمنین علیه السلام بود که در جنگ جمل چشم چپش را و در جنگ صفین چشم راستش را از دست داد. پس از شهادت امام حسین علیه السلام در مجلس ابن زیاد قد علم کرد و مردانه در مقابل آن خبیث ایستاد و او را رسوا کرد. او با اینکه نابینا بود، شمشیر به دست گرفت و با راهنمایی دخترش با آنان جنگید تا به شهادت رسید.

براء بن عازب: از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله است که در غزوات همراه آن حضرت بوده و از اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام بود که در جنگ های جمل، نهروان و صفین شرکت داشته است. او در سال 70 ه -. ق در کوفه از دنیا رفت و در همان جا دفن گردید.

عدی بن حاتم: عدی، فرزند حاتم طایی و از اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام بود. وی از جمله فرماندهان سپاه امام حسن علیه السلام به شمار می آمد و آن گاه که همه امام را تنها گذاشتند در کنار امام ماند.

ص:67

او سه فرزند به نام های طریف و طارف و طرفه داشت. روزی معاویه به طعنه خطاب به عدی گفت: در جنگ صفین در رکاب علی علیه السلام کشته شدند.

معاویه گفت: علی در مورد تو از در انصاف در نیامد، چرا که فرزندان تو را پیش انداخت و فرزندان خودش هنوز زنده اند. عدی در پاسخ گفت: بلکه من انصاف را رعایت نکردم، چرا که علی علیه السلام کشته شد و من هنوز زنده ام. عدی نزدیک به 120 سال عمر کرد و در زمان مختار از دنیا رفت. قبرش در ثویه است.

مقابر بعضی از دیگر صحابه و تابعین در محلّه ثویه (حی الحنّانه نجف) است که عبارتند از: عبدالله بن یقطر، عمروبن الحَمِق خُزاعی، سلیم بن قیس هلالی، نصر به مزاحم المنقری.

کُمیل بن زیاد نَخَعی: وی از بزرگان تابعین و از یاران شجاع و باوفای امیرالمؤمنین علیه السلام و از اصحاب سرّ آن حضرت بود. وی یکی از هشت عابد و زاهد معروف کوفه در زمان خود بود.

امیرالمؤمنین علیه السلام دعای «خضر» را به کمیل آموخت؛ همان دعایی که به دعای «کمیل» مشهور شد و در شب های جمعه و شب نیمه شعبان خوانده می شود.

پس از شهادت امام علی علیه السلام کمیل در زمره یاران امام حسن مجتبی علیه السلام در آمد و همچنان در کنار آن حضرت بود و در واقعه صلح آن حضرت، کاملاً مطیع امام حسن مجتبی علیه السلام بود.

کمیل در زمان شهادت امام حسن علیه السلام، در مدینه نبود. او در زمان امام حسین علیه السلام نیز دستگیر شد و تا یک روز بعد از واقعه عاشورا در زندان عبیدالله بن زیاد بود. پس از آزادی، در قیام های کوفه به

ص:68

افشاگری پرداخت، و در کنار مختار جنگید و بعد از آن در تاریخ خبری از او نیست و جز امام سجاد علیه السلام کسی از وی خبر نداشت.

هنگامی که حجّاج بن یوسف ثقفی، فرماندار کوفه شد، مأمورین خود را برای دستگیری کمیل فرستاد. کمیل پنهان شد. حجّاج، مستمرّی طایفه و قوم کمیل را از بیت المال قطع کرد. کمیل که این وضعیت را دید، روا ندید دیگران به خاطر او آسیب ببینند، بنابراین خود را تسلیم کرد. حجّاج، او را در سال 83 ه -. ق در 90 سالگی، همان گونه که حضرت علی علیه السلام به او خبر داده بود، به شهادت رساند. مرقد مطهّر او در مسیر راه نجف به کوفه در منطقه ثویه (حی الحنبانه) نزدیک مسجد حنّانه قرار دارد و ثویه، منطقه ای در اطراف کوفه بود که زندان نعمان بن منذر حاکم حیره در این منطقه قرار داشت.

دعای مشهورکمیل، یادگار امام علی علیه السلام از دعاهای معروف و مشهور میان شیعیان است که شب های جمعه آن را با سوز و گداز قرائت می کنند. مولای عارفان این دعا را که به دعای «حضرت خضر» نیز معروف است، به کمیل بن زیاد نخعی آموخت.

ص:69

شهر کوفه

اشاره

ص:70

در وجه تسمیه کوفه چند قول وجود دارد؛ یکی آنکه «کوفه به معنای جایی است که در آن ریگ و شن باشد».(1) برخی نیز گفته اند: «به سبب وجود کوه کوچکی در آنجا که به کوفان معروف بوده، این منطقه را کوفه نامیده اند».(2)

کوفه در هشت کیلومتری شرق نجف اشرف، و برکرانه رود فرات قرار دارد. این سرزمین، 22 متر از سطح دریا ارتفاع دارد و در شرق آن رود فرات، در غرب آن، صحرا، در جنوب غربی آن، شهر باستانی حیره (شش کیلومتری آن) و در شمال شرقی آن، ذی الکفل واقع شده است.

شهر کوفه، از مهم ترین شهرهای جهان اسلام است. طبق روایات، این شهر مدفن بسیاری از انبیا، اوصیا، اولیا، صلحا وعلماست. تاریخ بنای ابتدایی شهر به طور دقیق معلوم نیست. اما آنچه مسلّم است، قدمت زیاد این شهر است. شهر کوفه در سال 17 ه -. ق پس از فتح قادسیه و مدائن به دستور خلیفه دوم، توسط سعد وقّاص تجدید بنا شد. از آن پس، این شهر، دارالهجره مسلمین بود و به قبة الاسلام معروف شده است. این شهر سال ها مرکز علم و فرهنگ و سیاست بوده و در طول تاریخ اسلام، حوادث تلخ و شیرین فراوانی به خود دیده است.

ص:71


1- (1) مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ص 161.
2- (2) یاقوت حموی، معجم البلدان، ج 4، صص 489-490.

هنگام هجوم سپاه اسلام به ایران و تسخیر مدائن، این شهر، آب و هوای مطلوبی برای حضور دائمی نیروهای جنگ جو نداشت وچون فتح سایر قسمت های ایران وابسته به ماندگاری نیروی نظامی یا ایجاد اردوگاهی برای حضور مستمر نیروهای جنگ جو بود، خلیفه دوم دستور داد تا سرزمینی مناسب پیدا کنند، سلمان فارسی هم محل کوفه را برای این منظور انتخاب کرد.(1)

در آن هنگام، کوفه را به سبب وجود ریگ زاری از شن سرخ، «سهله» می گفتند. سعد بن ابی وقاص که این مکان را برای ایجاد اردوگاه مناسب دید، به احداث آن اقدام کرد.(2) در سال انتخاب این منطقه به عنوان اردوگاه اختلاف نظر وجود دارد، امّا اتفاق منابع تاریخی برهفدهم هجری است.(3)

جایی که بعدها شهر کوفه در آن ساخته شد، ریگ زار و صحرای شن بود و به نظر می رسد قبل از اسلام منطقه مسکونی نبوده است. اما با استناد به برخی از روایت های ایرانی، شهری بوده که «هوشنگ پیشدادی»، از پادشاهان افسانه ای ایران باستان، آن را ساخت و سعد آنجا را تجدید بنا کرد.(4) آنچه که روشن است در این مکان به هنگام حکومت ساسانیان قلعه و دژی وجود داشت و بدان سبب آن را قبل از اسلام «سورستان» می نامیدند و سور در فارسی به معنای دیوار و حصار است.(5)

ص:72


1- (1) محمدبن طبری، تاریخ طبری، ج 3، ص 145; ابن خلدون، العبر، ج 1، ص 535.
2- (2) بلاذری، فتوح البلدان، ص 38; تاریخ طبری، ج 3، ص 14.
3- (3) احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ص 161.
4- (4) مصاحب، دایرة المعارف فارسی، ج 2، ص 2358; ژان اوتر، سفرنامه ژان اوتر، ص 255.
5- (5) معجم البلدان، ج 4، ص 490; بلاذری، فتوح البلدان، ص 388.

برای شهر کوفه از سوی خلیفه، حاکمانی تعیین می شد که نخستین آن سعد بن ابی وقاص، فاتح ایران، بود. پس از آن، خلیفه، عمار بن یاسر و چندی بعد ابوموسی اشعری را والی این شهر کرد تا اینکه در 36 ق، پس از جنگ جمل و شکست سپاه ناکثین، امام علی علیه السلام پایتخت را از مدینه به کوفه انتقال داد و از آن پس، مرکز خلافت اسلامی حدود پنج سال به این شهر انتقال یافت.

کوفه پس از صلح امام حسن علیه السلام برای همیشه از پایتختی افتاد، ولی موقعیت استراتژیکی خویش را به سبب حضور نیروهای جنگ جو حفظ کرد. کوفه در میان شهرهای عراق، همچنان به عنوان مرکزیتی در برابر شام قرار داشت و آبستن حوادث زیادی بود. یاران و صحابه امام علی علیه السلام ندای حق طلبانه خویش را از این شهر به گوش دمشق و معاویه می رساندند؛ کسانی چون حجر بن عدی، میثم تمار، کمیل بن زیاد، عمروبن حمق خزاعی تا پای جان در دفاع از علی علیه السلام و اهل بیت ایستادند. امروزه مزار باشکوه برخی از آنان حاکی از آن ایثارها و جان فشانی هاست.

در آغاز دعوت عباسیان، کوفه یکی از مراکز استراتژیک و مهم دعوت بود. سفاح، نخستین خلیفه عباسی، مدت کوتاهی در آنجا اقامت گزید تا اینکه شهر «هاشمیه» را به عنوان پایتخت خلافت اسلامی انتخاب کرد. از آن به بعد کوفه اهمیت خود را از دست داد و تنها در ابتدای این دوران به سبب آشکار شدن قبر مطهر امام علی علیه السلام در پشت شهر، رونق گذشته خود را بازیافت و به سبب توجه حاکمان و پادشاهان شیعی یا برخی از خلیفه ها به مرقد امام علی علیه السلام به کوفه توجه خاصی شد و این شهر نیز همانند سایر شهرهای عراق، محل حضور، سکونت و زیارت شیعیان گردید.

ص:73

کوفه و اهل بیت علیهم السلام

با همه فضیلت هایی که برای شهرکوفه گفته شد مردم این شهرنسبت به اهل بیت علیهم السلام کارنامه ای درخشان از خود برجای نگذاشته اند. مزاج رنگارنگ مردم این شهر، پیمان شکنی های آنان در دوره های متعدد، سست عنصری و جهالت آنها که در عصر امام علی علیه السلام باعث ظهور جریان انحرافی خوارج و نیز واگذاری خلافت به بنی امیه شد، مدعای این سخن است. بالاتر از همه اینها، دعوت نامه های فراوان مردم این شهر برای امام حسین علیه السلام و سپس بی وفایی به عهد خود هنگام قیام آن حضرت و عدم حمایت جدی از نماینده ایشان، مسلم بن عقیل، و سرانجام اهل بیت رسول الله، چهره ای نه چندان مطلوب از این سرزمین و مردم آن ترسیم کرده است.

با این وجود، برخی از شیعیان و دوست داران اهل بیت در این شهر کوشیدند تا وفاداری خود را به آرمان هایشان نشان دهند. از جمله این افراد توابین بودند. آنان برای امام حسین علیه السلام نامه نوشتند و آن حضرت را به کوفه دعوت کردند، ولی نتوانستند به امام بپیوندند و در کربلا حضور یابند. لذا در سال 65 ق در یک قیام، جان خود را با خدای خویش معامله کردند و برای قبولی توبه خود از این کوتاهی بزرگ، آن را با خونشان مُهر کردند.

یک سال بعد، مختار ابن ابی عبیده ثقفی که یکی از اهداف قیام خود را گرفتن انتقام خون شهیدان کربلا اعلام کرده بود، کوفه را تسخیر کرد. مردم این شهر و دوست داران اهل بیت، جوانمردانه در کنار او ایستادند. بیشتر آنان از موالیان و عجم بودند؛ به گونه ای که بیست هزار تن از آنان در سپاه مختار حضور یافتند. گفته اند که در سپاه او کسی جز به فارسی صحبت نمی کرد. مختار موفق شد با تلاش ابراهیم بن مالک اشتر، فرمانده سپاهش، سپاه عبیدالله بن زیاد را در نزدیکی کوفه شکست دهد و همه مسببان و عاملان

ص:74

شهادت امام حسین علیه السلام و اهل بیت آن حضرت را به قتل برساند. البته یک سال بعد، باشکست مختار، مصعب بن زبیر، انتقام سختی از مردم کوفه گرفت و بسیاری را قتل عام کرد.

شهر کوفه از منظر روایات

از قول پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان معصوم، فضیلت های فراوانی برای کوفه نقل کرده اند. از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل است:

«خداوند متعال چهار شهر برگزید، سپس فرمود: وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ وَ طُورِ سِینِینَ وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ ، مدینه; وَ الزَّیْتُونِ ، بیت المقدس; وَ طُورِ سِینِینَ ، کوفه; وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ ، مکه است».(1)

امیرالمؤمنین علیه السلام نیز فرمود: «این - کوفه - شهر ما و کوی ما و جایگاه پیروان ماست». همچنین از آن حضرت روایت است که فرمود:

«تُربَةٌ تُحِبُّنا وَ نُحِبُّها».(2)

ابن قولویه از امام باقر علیه السلام نقل می کند کسی از ایشان پرسید:

کدام سرزمین پس از حرم خدا و رسولش افضل است ؟ پاسخ فرمود: «کوفه که زکیه و طاهره است، در آن قبور پیامبران و اوصیای صادقین است. در آنجا مسجد سهله است که خداوند هیچ پیامبری را نفرستاد، مگر آنکه در آن جا نمازگزارد و عدل خداوند در آن آشکار و استوار شده است. آنجا مکان فرود پیامبران، اوصیا و صالحین است».(3)

ص:75


1- (1) شیخ صدوق، خصال، ج 1، ص 212.
2- (2) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 198.
3- (3) کامل الزیارات، ص 23; شیخ مفید، المزار، ص 18.

از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده است:

«کوفه حرم خدا و حرم رسول صلی الله علیه و آله و حرم علی بن ابی طالب علیه السلام است، نماز در آن برابر با صد رکعت نماز در جاهای دیگر است».(1)

در حدیثی دیگر از امام صادق علیه السلام نقل شده: «کوفه باغی از باغ های بهشت است».(2)

کوفه مرکز خلافت علی علیه السلام

اشاره

اوج شهرت و افتخار شهر کوفه، زمانی است که امام علی علیه السلام در سال 36 ه -. ق این شهر را مرکز حکومت اسلامی قرار داد. این امر، کوفه را به مرکزی مهم برای فعالیت های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، بدل کرد و باعث اقبال طوایف و قبایل جامعه اسلامی به این شهر شد.

خروج امام علیه السلام از مدینه و گزینش کوفه برای مرکز خلافت، کار آسانی نبود؛ همچنان که گریزی از آن نبود. این اقدام درست همانند تصمیمی بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله، شهر مکه را، با آن همه قداست، ترک کرد. ورود امام علی علیه السلام به کوفه را نیز باید نوعی هجرت برای حفظ دین از دست پیمان شکنان و فاسدانی چون معاویه دانست.

کوفه ای محرم اسرار علی شاهد خطبه و گفتار علی

دارالاماره

این ساختمان، کهن ترین ساختمان اسلامی در عراق به شمار می رود که به

ص:76


1- (1) کامل الزیارات، همان; المزار، ص 19.
2- (2) بحارالانوار، ج 100، ص 405.

دست سعدبن ابی وقاص در سال 17 ه -. ق پس از ساختمان مسجد کوفه ساخته شد. دارالاماره ساختمانی است مربع شکل به ابعاد 110/36 و 110/24 متر، که امروزه تنها پایه ها و برخی دیوارهای فرو ریخته آن باقی مانده است. این قصر یکی از ساختمان های عبرت انگیز روزگار است. در این قصر مسلم به شهادت رسید و سر مبارک امام حسین علیه السلام و شهدای کربلا، به نمایش گذاشته شد و سپس سرهای قاتلان آن بزرگواران از سوی انتقام گیرندگان به نمایش درآمد. آن گاه ظالمان دیگری سرهای این انتقام گیرندگان را بریدند و در آن به نمایش گذاشتند؛ فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ .

موضوع دست به دست شدن حکومت در شهر کوفه چنان عبرت آمیز بوده که شعرا نیز به آن توجه داشته اند:

نادره مردی زعرب هوشمند گفت به عبدالملک از روی پند

روی همین مسند و این تکیه گاه زیر همین گنبد و این جایگاه

بودم و دیدم بر ابن زیاد آه چه دیدم که دو چشمم مباد

تازه سری چون سپر آسمان طلعت خورشید ز رویش نهان

بعد زچندی سر آن خیره سر بُد بر مختار به روی سپر

بعد که مصعب سر و سردار شد دست خوش او سر مختار شد

این سر مصعب به تقاضای کار تا چه کند با تو دگر روزگار

در ذیل به تاریخ وقایعی که در دارالاماره روی داده به ترتیب اشاره شده است:

1. شهادت مسلم بن عقیل، سال 60 ه -. ق

2. شهادت امام حسین علیه السلام، سال 61 ه -. ق

ص:77

3. قتل ابن زیاد، سال 66 ه -. ق

4. قتل مختار، سال 67 ه -. ق

5. قتل مصعب، سال 71 ه -. ق

6. قتل عبدالله بن زبیر، سال 73 ه -. ق

7. قتل عبدالملک ابن مروان، سال 86 ه -. ق

اماکن مقدس شهر کوفه

1. مسجد کوفه و آثار دینی آن
اشاره

یکی از آثار مهم و زیارتی کوفه، مسجد تاریخی این شهراست. این مسجد، شاید نخستین بنایی باشد که به هنگام احداث شهر برپاکردند، زیرا وقتی سعد بن ابی وقاص این منطقه را برای استقرار دائم سپاهیان اسلام در نظر گرفت، نخستین اقدام او بنای مسجدی برای عبادت مردم بود.

امیر مؤمنان علیه السلام در خطبه ای طولانی، ویژگی های مسجد کوفه را بیان می فرماید:

ای اهل کوفه، خداوند به شما نعمت هایی عطا فرموده که به هیچ کس عطا نکرده است. از برتری محل برگزاری نماز شما این است که اینجا خانه آدم، نوح و ادریس و عبادتگاه ابراهیم خلیل و عبادتگاه برادرم خضر بود و امروزه، محل عبادت و مناجات من است. سپس در ادامه فرمود:

وَ لَیأتِین عَلَیهِ زَمانٌ یکُونُ مُصَلَّی المَهدَی علیه السلام مِن وُلدی و مُصَلّی کُلِّ مؤمِنٍ . و لایبقی عَلَی الاَرضِ مُؤمِنٌ الّا کانَ بِه، حَنَّ قَلبُهُ الَیه؛ برای مسجد کوفه زمانی فرا می رسد که محل برگزاری نماز مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از تبار من و محل

ص:78

عبادت هر مؤمنی می شود. هیچ مؤمنی در روی زمین نمی ماند، جز اینکه به این مسجد بیاید، یا قلبش برای این مسجد پَر بزند.

در آخرین فراز از همین حدیث فرمود:

آن را هرگز فرو نگذارید، با نماز گزاردن در آن به خداوند تقرب بجویید، برای برآورده شدن نیازهای خود به آنجا روی بیاورید. اگر مردمان می دانستند که چه برکتی در آن هست، از همه اقطار زمین به سوی آن می شتافتند، اگر چه با سینه خیز بر روی برف ها باشد.(1)

آنگاه امیر مؤمنان علیه السلام دست بر سینه نهاده، فرمود:

«ما دَعا فیهِ مَکروُبٌ بِمَسألَةٍ فی حاجَةٍ مِنَ الحَوائجِ الّا أجابَهُ الله و فَرجَ عَنهُ کُربَتَهُ ؛ هیچ غم زده ای در این مسجد حاجتی از حوائج خود را از خدا مسألت نمی کند، جز این که خداوند او را حاجت روا می کند و اندوهش را می زداید».(2)

مفضل می گوید:

در محضر امام صادق علیه السلام بودم، هنگامی که در آخر بازار سرّاج ها (زین فروش ها)، به طاق زیاتین (روغن فروش ها) رسیدیم، از اسب پیاده شد و به من فرمود

:انِزِل، فَاِن هذا الموَضِعَ کانَ مَسجَدَ الکُوفَه الَاول الذی خَطّهُ آدَمُ علیه السلام و اناَ أکرَهُ آن ادخُلَهُ راکِباً؛(3) پیاده شو، زیرا

ص:79


1- (1) کافی، ج 8، ص 257.
2- (2) بحارالانوار، ج 100، ص 404.
3- (3) کافی، ج 8، ص 234.

اینجا جزو نخستین مسجد کوفه است که حضرت آدم علیه السلام آن را طرح ریزی کرده بود، من دوست ندارم که سواره، وارد آن شوم.

امام صادق علیه السلام فرمود:

«نِعمَ المَسجّدُ الکُوفَة،

صَلّی فیهِ الفُ نَبِی و الفُ وَصِی؛ مسجد کوفه، چه مسجد خوبی است، هزار پیامبر و هزار وصی پیامبر در آن نمازگزارده اند».(1)

همچنین امام صادق علیه السلام فرموده اند: «هیچ بنده صالح و پیامبری نیست، مگر آنکه در مسجد کوفه نماز اقامه کرده است... قبله این مسجد، باغی از باغ های بهشت است،...».(2)

امام رضا علیه السلام فرمود: «مسجد کوفه خانه حضرت نوح بود؛ اگر کسی صد بار وارد شود، خداوند صد مرتبه برای او آمرزش می نویسد؛ زیرا دعای طلب آمرزش حضرت نوح در آنجاست».(3) منظور از این دعا، دعای رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً می باشد.(4)

نماز در مسجد کوفه

از امام باقر علیه السلام روایت است: «اگر مردم می دانستند در مسجد کوفه چیست، هر آینه، زاد و توشه سفر از مکان دور برمی داشتند. به درستی که نماز واجب در آن برابر با یک حج و نماز نافله، برابر با یک عمره است».(5)

ص:80


1- (1) وسائل الشیعه، ج 5، ص 252.
2- (2) شیخ مفید، المزار، ص 22.
3- (3) بحارالانوار، ج 51، ص 113.
4- (4) نوح، آیه 28؛ وسائل الشیعة، ج 14، ص 382.
5- (5) شیخ مفید، المزار، ص 20.

از امام صادق علیه السلام نقل است: «نماز در چهار مکان می تواند تمام خوانده شود: مسجد الحرام، مسجد النبی صلی الله علیه و آله، حرم امام حسین علیه السلام و مسجد کوفه».(1)

امام صادق علیه السلام نیز فرمود:

إنَّ الصّلاةَ المَکتَوبَةَ فیهِ لَتَعدِلُ الفَ صَلاةِ ، و أنَّ النّافِلَةَ فیهِ لَتعدِلُ خَمسَ مِائةَ صَلاةِ و أنَّ الجُلُوسَ فیهِ بِغَیرِ تَلاوَةِ وَ لاذِکرٍ لَعِبادَةٌ ؛(2) نماز واجب در مسجد کوفه معادل یک هزار نماز و نماز مستحبی معادل پانصد نماز است و نشستن در آنجا بدون ذکر و تلاوت قرآن، پاداش عبادت دارد(3).

ثواب نماز خواندن در دیگرمساجد مشهور به حسب روایات(4) به ترتیب ذیل آمده:

1. ثواب یک نماز در مسجدالحرام، برابر با صد هزار نماز در مساجد دیگر.

2. ثواب یک نماز در مسجدالنبی صلی الله علیه و آله، برابر با ده هزار نماز.

3. ثواب یک نماز در بیت المقدس، برابر با هزار نماز.

4. ثواب یک نماز در مسجد اعظم، برابر با صد نماز.

5. ثواب یک نماز در مسجد قبیله، برابر با 25 نماز.

6. ثواب یک نماز در مسجد بازار، برابر با 12 نماز.

7. نماز هر کس در خانه اش، فقط یک نماز است.

ص:81


1- (1) شیخ مفید، المزار، ص 120.
2- (2) وسائل الشیعة، ج 5، ص 391.
3- (3) بحارالانوار، ج 100، ص 401. وسائل الشیعة، ج 5، ص 255، حدیث 6477.
4- (4) وسائل الشیعة، ج 3، صص 551-536، حدیث 2 و 5.
نماز حاجت در مسجد کوفه

از امام صادق علیه السلام روایت شده:

هر کس دو رکعت نماز در مسجد کوفه به جای آورد و در هر رکعت بعد از حمد این سوره ها را بخواند: «ناس»، «فلق»، «اخلاص»، «کافرون»، «نصر»، «قدر» و «اعلی»؛ و بعد از سلام نماز و تسبیح حضرت زهرا علیها السلام هر حاجتی از خدا بخواهد، خداوند حاجتش را برآورده، دعایش را مستجاب خواهد فرمود، ان شاءالله(1).

نماز مسافر در مسجد کوفه

نظر مراجع معاصر نسبت به نماز مسافر در مسجد کوفه مختلف است، از جمله:

الف) در مسجد کوفه نماز قصر است. (آیت الله شبیری زنجانی)

ب) احتیاط واجب، نماز قصر است. (آیت الله اراکی، آیت الله بهجت)

ج) در مسجد قدیم کوفه مسافر، مخیر، بین نماز تمام و قصر است، و اما در قسمت توسعه یافته احتیاط واجب قصر است. (آیت الله گلپایگانی)

د) تخییر در مسجد کوفه، حتی قسمت های جدید. (آیت الله صافی)

ه -) تخییر در تمام مسجد کوفه. (امام خمینی، آیت الله خوئی، آیت الله فاضل، آیت الله تبریزی، آیت الله خامنه ای، آیت الله مکارم شیرازی، آیت الله حکیم).(2)

ص:82


1- (1) کامل الزیارات، ص 71، ح 61.
2- (2) توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 728، مسئله 1356.
آثار دینی مسجد کوفه

1 - محراب های مسجد کوفه: در سمت قبله مسجد کوفه، دو محراب به عنوان محراب امیرمؤمنان علیه السلام موجود است. علامه مجلسی و محدّث نوری نکات فراوانی را برای تعیین محراب شهادت امیر مؤمنان علیه السلام نقل کرده اند و سرانجام به این نتیجه رسیده اند که احتمالاً یکی از آنها محراب ضربت خوردن مولی و دیگری محراب عبادت آن حضرت باشد.(1) لذا بهتر است به هر دو محراب تبرّک شود.

2 - دکَّة القَضاء: دکة القضاء سکویی در مسجد کوفه بود که امیر المؤمنین علیه السلام در آنجا قضاوت می کرده است. در آنجا ستون کوتاهی بوده که بر روی آن این آیه شریفه را نوشته بوده اند:

إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ 2 ، مشهور آن است که اعمال دکة القضا و بیت الطشت را بعد از همه اعمال مسجد کوفه به جا بیاورند. آری، روزگاری مسجد کوفه مرکز داوری و دادرسی مولای متقیان، علی علیه السلام بود و هنگام ظهور نیز مرکز داوری و دادرسی فرزند برومندش حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف خواهد بود.

3 - بَیتُ الطَّشت: این مکان متّصل به دکة القضاست. بَیت الطّشت همان مکانی است که یکی از معجزات امیرالمؤمنین علیه السلام در آن اتفاق افتاد و داستانش چنین است:

ص:83


1- (1) مستدرک الوسائل، ج 3، ص 469.

دختری برای استحمام، میان آب نهر رفته بود، زالویی وارد بدنش شده و با مکیدن خون، کم کم بزرگ شده بود که باعث متورّم شدن شکمش می گردید. برادران آن دختر به او بدگمان شده، تصمیم به قتل وی می گیرند و برای حکم آن، نزد امیرالمؤمنین علیه السلام می آیند. آن حضرت دستور داد در کنار دکة القضا خیمه ای زدند و دخترک را در آن خیمه نشاندند. آن گاه به قابله کوفه امر کرد تا آن دختر را معاینه کند. قابله پس از معاینه گفت: این دختر آبستن است. حضرت برای اثبات بی گناهی دختر، دستور داد، طشتی مملو از لجن آوردند و دخترک را روی آن نشاندند. زالو با استشمام بوی لجن از شکم دختر بیرون آمد و با این معجزه، امیرالمؤمنین علیه السلام، بی گناهی آن دختر را ثابت کرد.(1)

4 - دکَّةَ المعراج: در شب معراج، حضرت رسول صلی الله علیه و آله از خداوند رخصت خواست، بنابراین در اینجا فرود آمد و دو رکعت نماز خواند. به همین سبب این مکان را دکة المعراج نام نهاده اند.

امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید:

انَّ رَسُولَ الله صلی الله علیه و آله لَمّا أسِریَ بِهِ الَی السَّماء قالَ لَهُ جَبَرئیل: أتَدری أینَ أنتَ یا مُحَمّد؟ أنتَ السّاعَةَ مُقابِلُ مَسجِد کُوفان قالَ صلی الله علیه و آله فَاستَأذِن لی أُصَلی فیهِ رَکعَتَینِ ، فَنَزَل فَصَلّی فیهِ ؛... هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در سیر معراج آسمانی بود، جبرئیل به او گفت: آیا می دانی که هم اکنون کجایی ؟ هم اینک تو درمقابل مسجد کوفه

ص:84


1- (1) شیخ جعفر نقدی، الانوار العلویه، ص 110.

قرار داری. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: از خداوند برایم اجازه بگیر دو رکعت نماز در آنجا بخوانم. پس پیامبر فرود آمد و در مسجد کوفه نماز خواند....(1)

5 - مقام حضرت آدم علیه السلام: منظور مقامی است که خداوند، به آدم علیه السلام توفیق توبه داد. در سوره بقره می خوانیم:

فَتَلَقّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحِیمُ 2 ؛ (آدم از پروردگار خود کلماتی دریافت داشت و با آن توبه کرد و خدا نیز توبه او را پذیرفت).

در روایات متعددی که از طریق اهل بیت علیهم السلام وارد شده می خوانیم که مقصود از کلمات، تعلیم اسمای بهترین مخلوقات خدا؛ یعنی حضرت محمد و امام علی و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین علیهم السلام بوده است و حضرت آدم با توسّل به این کلمات از درگاه خداوند تقاضای بخشش نمود و خدای متعال او را بخشید(2).

شاعری چه زیبا خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله سروده است:

عشق تو برای خضر بود آب حیات مهر تو برای نوح کشتی نجات

آدم که فریب مکر شیطان را خورد بخشیده نشد مگر به ذکر صلوات

2. مقام سفینه نوح علیه السلام

شهرت این مکان، به خاطر روایات فراوانی است که محل ساخت کشتی

ص:85


1- (1) بحارالانوار، ج 100، ص 398، حدیث 39؛ شیخ مفید، المزار، ص 22.
2- (3) تفسیر نمونه، ج 1، ص 199.

حضرت نوح، فوران آب از تنور و محل فرود کشتی (جودی) را، مسجد کوفه می دانند؛ از جمله اینکه امام صادق علیه السلام فرمود:

«فَعَمِلَ نُوحٌ سَفینَتهُ فی مسجِد الکُوفه بِیَدِهِ ، فَأتی بِالخَشَبِ مِن بُعدٍ حَتّی فَرَغَ مِنها؛(1) حضرت نوح علیه السلام کشتی را با دست خود در مسجد کوفه ساخت».

امیرمؤمنان علیه السلام ضمن شمارش ویژگی های مسجد کوفه فرمود:

«فیهِ نَجَرَ نوٌحٌ سَفینَته، و فیهِ فارَ التّنَورُ، و بِه کانَ بَیتُ نوُح و مَسجِدُهُ ...؛(2) حضرت نوح علیه السلام کشتی اش را در آنجا ساخت، از تنور نیز همان جا آب جوشید، خانه نوح و محل عبادت او نیز آنجا بود...».

خداوند در آیه 44 سوره هود، می فرماید:

وَ قِیلَ یا أَرْضُ ابْلَعِی ماءَکِ وَ یا سَماءُ أَقْلِعِی وَ غِیضَ الْماءُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِیِّ وَ قِیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظّالِمِینَ

(و گفته شد ای زمین! آب خود را فرو بر، و ای آسمان، [از باران] خودداری کن و آب فرو کاست و فرمان گزارده شده و [کشتی] بر جودی قرار گرفت؛ و گفته شد: دور باد قوم ستمکار).

امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه شریفه فرموده است:

هنگامی که کشتی نوح به وسط مسجد کوفه رسید، خدا به زمین فرمان داد که آب خودش را فرو ببرد.

فَبَلَعَت مائها مِن مَسجِدِ

ص:86


1- (1) کافی، ج 8، ص 234.
2- (2) تفسیر عیاشی، ج 2، ص 308.

الکُوفَه، کَما بَدَءَ الماءُ مِنهُ ؛(1) پس زمین آب خودش را از مسجد کوفه فرو برد، چنانکه در آغاز نیز از همانجا شروع شده بود.

3. مراقد و آثار دینی اطراف مسجد کوفه

1 - مرقد مسلم بن عقیل: قبر مسلم بن عقیل، نماینده و سفیر امام حسین علیه السلام، سمت شرق مسجد کوفه، کنار دار الاماره و متصل به دیوار مسجد کوفه قرار دارد.(2) نخستین کسی که بر فراز قبر او بنایی به پا کرد مختار بن ابی عبیده ثقفی بود. در زمان آل بویه، عضد الدوله نیز آن را در 368 ق توسعه داد. سلطان اویس جلایری در 767 ق و پادشاهان صفوی در 1055 ق و پادشاهان قاجار در 1232 ق تعمیراتی در آن آستان انجام دادند. در نزدیکی آن نیز قبرهای عاتکه و سکینه، دختران امام حسین علیه السلام، قرار دارد.(3) در سال های اخیر به همت آیت الله حکیم و جمعی از نیکوکاران بنای جدیدی شامل حرم و رواق ساخته شد و گنبد آن طلاکاری گشت.(4)

مسلم بن عقیل از کودکی، در میان جوانان بنی هاشم و به خصوص پسر عموهایش، امام حسن و امام حسین علیهما السلام، بزرگ شد و درس حماسه و ایثار و شجاعت را به خوبی فرا گرفت. مسلم در زمان حضرت امیر علیه السلام نوجوانی رشید و پاک بود که به افتخار دامادی آن حضرت نایل شد و با یکی از دختران امام به نام «ریه» ازدواج کرد.

ص:87


1- (1) تفسیر عیاشی، ج 1، ص 199.
2- (2) ابن بطوطه، سفرنامه ابن بطوطه، ج 1، ص 270; تاریخ طبری، 4 ج، ص 216.
3- (3) حجت بلاغی، تاریخ نجف و حیره، ص 144.
4- (4) دایرة المعارف تشیع، ج 1، صص 110-111.

جناب مسلم در زمان حکومت آن حضرت (بین سال های 36 تا 40 ه -. ق)، صاحب منصب نظامی در لشکر حضرت علی علیه السلام بود. بعدها امام حسین علیه السلام در جواب نامه های کوفیان، مسلم را به عنوان نماینده خویش به کوفه فرستاد که در نتیجه آن هیجده هزار نفر با مسلم بیعت کردند، اما ابن زیاد با ایجاد رعب و وحشت، مردم را از اطراف مسلم پراکنده کرد. سرانجام مسلم در کوفه تنها ماند؛ به گونه ای که از هیجده هزار نفری که با او پیمان بسته بودند تا هنگام مغرب تنها سی نفر باقی ماندند و شب هنگام حتی یک نفر هم باقی نماند. مسلم، شب را در خانه «طوعه» پناه گرفت و پس از آنکه مکان اختفای او برای ابن زیاد معلوم شد، نیروهایی برای دستگیریش فرستاد، مسلم یک تنه با سربازان ابن زیاد جنگید و پس از درگیری شدید او را دستگیر کردند و نزد ابن زیاد بردند. در نهایت سر از بدنش جدا کردند و پیکرش را از بالای قصر، به زیر افکندند. آنگاه سر مسلم را همراه با سر هانی نزد یزید فرستادند.

شهادت مسلم بن عقیل، روز نهم ذی حجه سال 60 هجری و همزمان با روز عرفه اتفاق افتاد. آن بزرگوار به عنوان پیشاهنگ نهضت کربلا در کوفه به شهادت رسید و افتخار اولین شهید کاروان عاشورا را به خود اختصاص داد. از اولاد عقیل، نه نفر در رکاب امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند که مسلم شجاع ترین آنان بود.

2 - مرقدهانی بن عُروه: قبر این یار فداکار امام حسین علیه السلام داخل حرم مسلم بن عقیل قرار دارد؛ به گونه ای که هر دو یک صحن دارند و تاریخ بنای مرقد آنان مشترک است. ضریح قبرهانی از نقره است که شیعیان هند برای آن ساخته اند. گنبد بزرگی نیز با کاشی های آبی برفراز آن قرار دارد.(1)

ص:88


1- (1) دایرة المعارف تشیع، ج 1، ص 112.

هانی بن عروه مرادی یکی از بزرگان کوفه و رئیس قبیله بنی مراد و از یاران نزدیک امیر مؤمنان علیه السلام بود.

هنگامی که مسلم بن عقیل از طرف امام حسین علیه السلام به کوفه آمد، هانی کمک های زیادی به او رساند و خانه اش پناهگاه اصحاب مسلم و محل جمع آوری سپاه شد.

عبیدالله بن زیاد که در جست وجوی مسلم بود متوجه شد که مسلم در خانه هانی بن عروه پنهان شده است. ابن زیاد سخت خشمگین شد وهانی را نزد خود خواند. هانی ابتدا انکار، ولی سپس اعتراف کرد، اما از تسلیم مسلم به عبیدالله سر باز زد. ابن زیاد با عصا بر سر و صورت هانی زد و بینی اش را شکست و با اینکه رئیس قبیله بود، او را بر زمین کشیدندند و بردند.

سرانجام به دستور ابن زیاد، هانی بن عروه را همراه با مسلم بن عقیل، روز نهم ذی حجه سال 60 هجری، در دارالاماره کوفه گردن زدند و اجساد آنان را از بالای بام به زیر انداختند. خبر شهادت مسلم وهانی در محلی به نام «ثعلبیه» به امام حسین علیه السلام رسید؛ در حالی که آن حضرت همراه خانواده به سوی کوفه در حرکت بود.

3 - مرقد مختار بن ابی عبیده ثقفی: در سمت قبله، متصل به مسجد کوفه، بقعه و مزار مختار بن ابی عبیدة ثقفی است که موفق شد انتقام خون شهیدان کربلا را از سپاه عبیدالله بن زیاد بگیرد و کوفه را برای مدتی تحت تصرف خود در آورد.(1)

ص:89


1- (1) کمونه حسینی، آرامگاه های خاندان پاک پیامبر و بزرگان صحابه و تابعین، ص 251; دایرة المعارف تشیع، ج 1، ص 110.

درباره مختار و انگیزه او در قیامش، قضاوت های گوناگونی شده است تا آنجا که بعضی دانشمندان طبقه اوّل و دوم شیعه، درباره او نظر مساعدی ندارند، اما متأخران او را به نیکویی ستوده اند. مختار پس از قیام نافرجام سلیمان بن صرد (رئیس توابین)، زمینه قیام بعدی شیعیان را فراهم ساخت. او می دانست اگر بخواهد جنبش شیعه به نتیجه برسد، باید یکی از خاندان پیغمبر، آن را رهبری کند یا لااقل جنبش به نام او آغاز شود، اما چه کسی برای این کار مناسب بود؟ علی بن الحسین علیه السلام فرزند شهید آل محمد و اگر او نپذیرد محمد حنفیه فرزند علی بن ابی طالب علیه السلام و عموی علی بن الحسین علیه السلام.

مختار به هر دو تن نامه نوشت. امام علی بن الحسین علیه السلام که بی وفایی اهل عراق و رنگ پذیری آنان را دیده بود و می دانست به گفته پدربزرگوارش، این مردم «دین را تا آنجا می خواهند که زندگانی خود را بدان سروسامان دهند و هنگام آزمایش پای پس می نهند» به مختار پاسخ مساعد نداد و تنها تا آنجا که کار او با کیفر قاتلان پدرش مربوط می شد، کردار او را تصویب فرمود، چنانکه چون مختار سر عبیدالله بن زیاد و عمربن سعد را نزد آن حضرت فرستاد، امام به سجده رفت و فرمود: «الحمدالله الذی ادرک لی من أعدائی و جزی الله المختار خیراً».(1)

در روایتی که از منهال بن عمرو است آمده: سالی به حج رفتم و علی بن الحسین علیه السلام را دیدم. پرسید: حرملة بن کاهل چگونه به سر می برد؟ گفتم: او را در کوفه زنده دیدم. امام دست های خود را بالا برد و فرمود: خدایا گرمی آهن را بدو بچشان! خدایا گرمی آتش را بدو بچشان! چون به کوفه رسیدم، حرمله را

ص:90


1- (1) رجال کشی، ص 48؛ المختار الثقفی، ص 421.

نزد مختار آوردند. وی دستور داد تا دست و پای او را بریدند و سپس او را به آتش سوزاندند.(1)

4. خانه امیرالمؤمنین علیه السلام

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام پس از جنگ جمل، کوفه را به عنوان مرکز حکومتی برگزید و چون در آنجا شخصاً خانه مستقلی نداشت، در خانه پسرخواهرش امّ هانی، ساکن شد. می گویند خانه ای که در منتهی الیه زاویه جنوب غربی مسجد کوفه قرار دارد، خانه حضرت امیر علیه السلام است، اما نمی توان با قطع و یقین گفت که این خانه همان خانه ای است که حضرت در آن ساکن بوده است. این خانه تاکنون بارها مرمّت و تجدید بنا شده است.

5. مرقد میثم تمّار
اشاره

میثم فرزند یحیی و از سرزمین «نهروان» منطقه ای میان عراق و ایران است. برخی او را ایرانی دانسته اند و چون در کوفه خرمافروش بود، به «تمّار» مشهور شد. میثم تمّار، غلامی از بنی اسد بود که امیرالمؤمنین علیه السلام او را خرید و آزاد کرد.

حضرت امیر علیه السلام از او پرسید: نامت چیست ؟ گفت: سالم. حضرت فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله به من خبر دادند که نام اصلی تو «میثم» است (نامی که پدر و مادرت بر تو نهاده اند). میثم گفت رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام راست می گویند، نام من میثم است. حضرت علیه السلام فرمود: پس همان نام قدیم تو بهتر است.(2)

ص:91


1- (1) ابن شهرآشوب، مناقب، ج 4، ص 331.
2- (2) ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج 6، ص 249.

میثم از خواص اصحاب و از یاران سرّ امام علی علیه السلام به شمار می آمد و به مقدار قابلیت و ظرفیت خویش از محضر امام علی علیه السلام علم آموخت. آن حضرت نیز او را از برخی اخبار غیبی و اسرار نهان آگاه ساخت تا جایی که ابن عباس از محضر میثم استفاده می کرد.

صاحب الغارات می نویسد:

ابوخالد تمّار گوید: من با میثم بر روی فرات در یک کشتی که انار حمل می کرد، همراه بودیم. میثم به ما گفت: هم اکنون معاویه درگذشت. راوی می گوید: جمعه بود که خبر درگذشت معاویه رسید. من در این مورد تحقیق کردم و معلوم شد همان روزی که میثم خبر فوت او را به ما داد، در همان وقت، معاویه مرده است.(1)

یکی دیگر از اخبار غیبی که از میثم تمّار نقل شده مربوط به زمانی است که همراه با مختار ابن ابی عبیده ثقفی در زندان عبیدالله بن زیاد به سر می برد. شیخ مفید می نویسد:

«میثم در زندان به مختار گفت: تو به خون خواهی حسین علیه السلام قیام خواهی کرد و این کسی را که اکنون می خواهد تو را بکشد، خواهی کشت. وقتی عبیدالله می خواست مختار را بکشد نامه ای از یزید رسید و مختار آزاد شد».(2)

روزی امام علی علیه السلام میثم را نزد خود خواند و فرمود:

ای میثم! چه خواهی کرد هنگامی که ابن زیاد تو را طلب کند و از تو بخواهد که از من برائت حاصل کنی.

میثم گفت: یا امیرالمؤمنین من هرگز از تو برائت نخواهم جست.

ص:92


1- (1) ثقفی کوفی، الغارات، ترجمه عزیزالله عطاردی، ص 572.
2- (2) شیخ مفید، الارشاد، ج 1، ص 325.

امام فرمود: بنابراین تو را خواهند کشت و به دارت خواند آویخت. میثم عرض کرد: من صبر خواهم کرد. حضرت نیز فرمود: در این صورت تو در آخرت با من خواهی بود.(1)

ابن حجر عسقلانی و شیخ مفید و عده ای دیگر از مورّخان نوشته اند که امیر مؤمنان علیه السلام چگونگی کشته شدن میثم را به او خبر داد و فرمود:

تو را بعد از من، دستگیر می کنند و به دار خواهند زد. در روز سوم از بینی و دهان تو خون روان خواهد شد و محاسنت را رنگین خواهد ساخت. تو جزء آن ده نفری خواهی بود که بر در خانه عمروبن حریق، به دار آویخته می شوند. چوبه دار تو از همه آنها کوتاه تر است. سپس حضرت، آن نخل را به وی نشان داد و فرمود: تو را بر آن به دار خواهند آویخت.

پس از شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام میثم پیوسته به نزد آن درخت می آمد و نماز می گزارد و با آن نخل هم سخن می شد. و به عمروبن حریث می گفت: من همسایه تومی شوم، برای من همسایه خوبی باش. عمرو به او می گفت: آیا می خواهی خانه ابن مسعود یا خانه ابن حکیم را بخری و نمی دانست که منظور میثم چیست.(2)

میثم در سال آخر عمر خویش به بیت الله الحرام و سپس به مدینه رفت و در آنجا به دیدار امّ المؤمنین امّ سلمه شتافت و از احوال امام حسین علیه السلام پرس وجو کرد. امّ سلمه به وی گفت: بسیار می شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله سفارش تو را به امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمود. امام حسین علیه السلام نیز تو را بسیار یاد می کند.

ص:93


1- (1) الغارات، ص 572.
2- (2) الاصابة فی تمییز الصحابة، ج 6، ص 250.

میثم به کوفه بازگشت و در همان سال، یعنی اواخر سال 60 هجری، ده روز قبل از ورود امام حسین علیه السلام به کربلا، توسط عبیدالله بن زیاد دستگیر شد.

عبیدالله از میثم سؤال کرد: خدایت کجاست ؟

او گفت:

«بِالمِرصاد لِلظَّلَمَه وَ انتَ مِنهُمَ ؛ در کمین گاه ظالمان است و تو یکی از ظالمان هستی».(1)

سرانجام میثم به همان نحوی که امام علی علیه السلام خبر داده بود به دار آویخته شد. اما او بر سر دار خاموش نبود و فضائل اهل بیت علیهم السلام و رذائل بنی امیه را بیان می کرد؛ لذا عبیدالله ابن زیاد به عمرو بن حریث دستور داد بر دهان او لجام زدند و او را به طرز فجیعی به شهادت رسانند. او اولین مسلمانی بود که به هنگام قتل بر دهانش لجام زده شد. مرقد منسوب به میثم در «ثویه» بین مسجد حنانه و مسجد کوفه (هزار متری مسجد کوفه) قرار داد و فاصله چندانی با خانه امام علی علیه السلام در کوفه ندارد.

مساجد دیگر شهر کوفه

1. مسجد سهله و آثاردینی آن: یکی از مسجدهای مهم و با فضیلت کوفه، مسجد سهله یا سهیل است. فاصله این مسجد تا مسجد کوفه حدود دو کیلومتر است و بعد از مسجد کوفه، مسجدی به فضیلت مسجد سهله در آن پیرامون وجود ندارد. مسجد سهله را قبیله «بنی ظفر» ساخته اند. آنها طایفه ای از انصار بودند. امام علی علیه السلام مسجد بنی ظفر را همانند مسجد کوفه دانسته است.(2) در علت تسمیه آن گفته اند که سهیل، نام سازنده آن مسجد است و

ص:94


1- (1) الاصابة فی تمییز الصحابة، ج 1، ص 251.
2- (2) محمد حسین رجبی، کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی، ص 427.

«عبدالقیس»، نام طایفه ای است که این مسجد در منطقه سکونت آنها بنا شده و بنی ظفر هم یکی از طایفه های قبیله عبدالقیس است.

این مسجد منزلگاه و عبادتگاه بسیاری از پیامبران از جمله حضرت ابراهیم علیه السلام، ادریس علیه السلام، خضر علیه السلام، و جایگاه برخی از امامان شیعه از جمله مقام امام صادق علیه السلام و امام سجاد علیه السلام بوده است. براساس روایتی از امام صادق علیه السلام، حضرت مهدی (عج) پس از ظهور در آنجا ساکن خواهد شد.(1)

از امام باقر علیه السلام نیز نقل شده است: «خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد، مگر آنکه در آن مسجد نماز گزارده است، در آنجا عدل الهی آشکار می شود و منازل و جایگاه های پیامبران، اوصیا و صالحین است».(2)

1. مقام امام صادق علیه السلام 2. مقام حضرت ابراهیم علیه السلام

3. مقام و منزل حضرت ادریس علیه السلام 4. مقام حضرت خضر علیه السلام

5. مقام انبیا و صالحین علیه السلام 6. مقام امام زین العابدین علیه السلام

7. مقام حضرت حجت علیه السلام

2. مسجد صعصعه بن صوحان: این مسجد که به نام صعصعة بن صوحان است، نزدیک مسجد برادرش، زیدبن صوحان، قرار دارد و از مساجد شریف کوفه است. صعصعة بن صوحان نیز مانند برادرش از اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام است که در خطابه و فصاحت، مهارتی خاص داشت و از طرف آن حضرت لقب «خطیب شحشح» گرفته است. صعصعه در شب دفن امیرالمؤمنین علیه السلام، همراه فرزندان آن حضرت بود و بعد از دفن، برای آن حضرت مرثیه سرایی کرده و به

ص:95


1- (1) شیخ مفید، الارشاد، ص 25; ابن قولویه، کامل الزیارات، ص 29.
2- (2) حسینی الجلالی، مزارات اهل البیت و تاریخهما، صص 62-63.

منزله روضه خوان آن مجلس بوده است. معاویه، صعصعه را به بحرین تبعید کرد و در سال 65 ه -. ق در آنجا وفات یافت. قبرش در جنوب منامه (پایتخت بحرین) زیارتگاه مؤمنان است.

امامزاده های شهر کوفه

1. سیدحسن، نوه حضرت ابوالفضل علیه السلام: امامزاده سیدحسن، فرزند عبیدالله بن عباس بن علی بن ابیطالب علیه السلام، در محلّه هاشمیه کوفه قرار دارد. وی در مدینه به دنیا آمد و در 76 سالگی در کوفه از دنیا رفت. امامزاده سیدحسن، از راویان حدیث بود.

2. محمد و ابراهیم الغمر: این دو امامزاده از فرزندان حسن مثنی و از نوادگان امام مجتبی علیه السلام می باشند.

محمد بن الحسن، ملقب به ابوحبیبات، فرزند حسن مُثنّی و نوه امام حسن مجتبی علیه السلام است. مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبی علیه السلام است. به دستور منصور دوانیقی، خلیفه منفور عباسی، محمدبن الحسن و بسیاری دیگر از نوادگان امام حسن مجتبی علیه السلام را به زندان انداختند و بعد از شکنجه و آزار، زندان را بر سرشان خراب کردند. این واقعه در سال 145 هجری اتفاق افتاد. این مرقد در منطقه عباسیه شرق شهر کوفه قرار دارد.

ابراهیم الغمر فرزند دیگر حسن مثنّی و نوه امام حسن مجتبی علیه السلام است. مادر او نیز فاطمه دختر امام حسین علیه السلام است. مرقدش در کوفه و در شمال مرقد میثم به طرف نجف قرار دارد.

3. مقام زید بن علی علیه السلام: زید بن علی بن الحسین علیه السلام فرزند چهارمین امام شیعه است. این بزرگوار در دوران هشام به سال 121 ق قیام کرد و در محله «کناسه» کوفه بر دار کشیده شد و یوسف بن عمرو ثقفی، حاکم کوفه، جنازه او

ص:96

را سوزاند و خاکسترش را به باد داد. برای زید در همان محلی که جنازه اش را آتش زدند، در 15 کیلومتری شمال شهر کوفه، مقامی ساخته شد و برفراز آن گنبدی احداث گردید.

شایان ذکر است در کوفه از نسل امام سجاد، امام حسن و امام کاظم علیهم السلام فرزندان زیادی خاک شده و هر یک آرامگاهی دارند که بیان آن، موجب طولانی شدن سخن است.(1)

مقام و مراقد أنبیاء

1. مقام یونس نبی علیه السلام: این مقام که در شرق مسجد کوفه و رود فرات، بعد از پل قرار گرفته و شکل مسجد دارد، در میان مردم به غلط ، به نام آرامگاه حضرت یونس بن متّی علیه السلام شهرت یافته است. در قسمتی از گنبد خانه آن، محرابی است که گفته می شود امیرالمؤمنین علیه السلام در آن جا نماز گزارده است. هم اکنون این مقام در حال بازسازی است. محل آن، در فاصله یک کیلومتری مسجد کوفه واقع است و بنا بر برخی حکایات، حضرت یونس علیه السلام در این جا از شکم نهنگ بیرون انداخته شد. در کنار مقام ادریس سابقاً مسجد الحمراء قرار داشته، و یکی ازمساجد مبارک شهرکوفه بوده است؛ چنانچه در حدیث امیر المؤمنین به آن اشاره شده است.(2) این مسجد در زمان حکومت بعثی ها به بهانه بازسازی تخریب شد و امروزه اثری از آن نیست.

ص:97


1- (1) ر. ک: کمونه حسینی، همان، صص 244-250. وی حدود چهل تن از آنها را با نام مکان دفنشان برشمرده است.
2- (2) بحارالانوار، ج 100، ص 439.

2. ذوالکفل علیه السلام پیامبر قوم یهود: مرقد ذِی الکفْل در چند فرسخی شهر کوفه در کنار فرات و در شهر «کفِل» است. این شهر که در 35 کیلومتری شمال شرقی نجف قرار دارد، نام خود را هم از این پیامبر بزرگ گرفته است. نام اصلی این پیامبر، حزقیل یا حزقیال است و چون قوم یهود را کفالت کرد و از دست بابلیان نجات داد، به آن حضرت لقب ذوالکفل دادند.

ص:98

شهر کربلا

اشاره

ص:99

کربلا در ناحیه غربی رودخانه فرات قرار دارد. در شمال غربی آن، شهر تاریخی انبار، در شرق آن شهر باستانی بابل، در غرب آن صحرای غربی و در جنوب غربی آن شهر حیره، پایتخت «مناذره» واقع است.(1) فاصله کربلا تا بغداد نیز 105 کیلومتر است. تاریخ کربلا به دوران بابلی ها بازمی گردد.

امام حسین علیه السلام در روز دوم محرم سال 61 هجری همراه کاروانش به کربلا رسید. وقتی نام آن را پرسیدند و در جواب، نام کربلا را شنید، فرمود:

«اللّهُمَّ إنّی اعُوذُ بِک مِنَ الکَربِ وَ البَلاء؛ خدایا من از سختی ها و بلاهای این سرزمین به تو پناه می برم».

بنا بر گفته های بعضی از مورخین، امام علیه السلام گوشه ای از زمین کربلا (زمینی به مساحت 36 کیلومتر مربع) را که اکنون شامل قبر آن حضرت و سایر شهدای کربلا می شود، به مبلغ شصت هزار درهم از مردم نینوا و غاضریه خرید و با آنها شرط کرد که مردم را برای زیارت راهنمایی کنند و از زائرین قبرش تا سه روز پذیرایی کنند.

این سرزمین تا سال 61 هجری قمری، بیابانی بیش نبوده است، اما بعد از واقعه کربلا و پس از ساخت گنبد و بارگاه برای شهدا، به یکی از شهرهای زیارتی عراق تبدیل شد. از سویی در دوره های مختلف تاریخی، از عصر اموی تا عباسی و دوران تهاجم مغولان تا عصر حاضر، مورد توجه برخی از خلفا و

ص:100


1- (1) آل طعمه، سلمان هادی، تاریخ مرقد الحسین والعباس، ص 17.

امیران قرار داشت. این امر بیانگر ارادت و توجه آنان به مرقد مطهر امام حسین علیه السلام و یارانش بود.

کربلا در گذر تاریخ

این شهر در روزگار کلدانی ها محل سکونت برخی از مسیحیان بود که آن را «کور بابل»، به معنای پرستش گاه خداوند، می نامیدند; زیرا در آنجا معبدها و پرستش گاه های بزرگی وجود داشت.(1) کربلا در روزگار ساسانیان و هنگامی که حیره مرکز حکومت «مناذره» بود، اهمیت ویژه ای یافت و به تابعیت دولت ایران در آمد. اهمیت این منطقه از آن رو بود که برسر شاهراه های تجاری حیره، انبار، شام و حجاز واقع شده بود. در عصر اسلامی نیز «خالد بن عرفجه» یکی از فرماندهان سعد بن ابی وقاص، کربلا را فتح کرد. او در سال 14 هجری، پس از فتح کربلا، آنجا را پایگاه سپاه خود ساخت و لشکریان اسلام در آن شهر و نیز کوفه مستقر شدند. طولی نکشید که پایگاه سعد نیز به شهر کوفه منتقل شد.(2)

بعضی در وجه تسمیه کربلا می گویند واژه کربلا از «کور بابل» گرفته شده که به معنای مجموعه روستاهای بابل قدیم است که «نینوا»، «غاضریه» و «طف» از جمله آنهاست.

به ساحل و کناره های رود در سمت خشکی، طف گفته می شود.(3) در متون

ص:101


1- (1) جعفر الخلیلی، موسوعة العتبات المقدسة، قسم الکربلاء، ص 10.
2- (2) تاریخ طبری، ج 4، حوادث سال دوازدهم هجری.
3- (3) طف الفرات، ای شطه. ابن منظور، لسان العرب، ج 9، ص 231، فراهیدی، کتاب العین، ج 7، ص 406.

تاریخی از کربلا به سرزمین طف یاد شده که امام حسین علیه السلام در آنجا به شهادت رسید.(1) از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمود:

«جبرئیل مرا خبر داده است که فرزندم حسین پس از من در سرزمین طف کشته می شود، جبرئیل این خاک را برایم آورده و به من خبر داده که محل قتل او در همین خاک خواهد بود».(2)

کربلا را به سبب سکونت طایفه ای به نام بنی غاضر، از قبیله بنی اسد در نزدیکی آن، غاضریه نیز می نامند(3) ؛ همان جایی که آبادی وسیع و پر رونقی در کنار فرات و شمال کربلا قرار داشت و به آن متصل بود.(4) این منطقه، در حقیقت به همان مکانی اطلاق می شد که تقریباً حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام است.(5) در برخی متون تاریخی از شهادت امام حسین علیه السلام در غاضریه و در کرانه فرات یاد شده است.(6) امام صادق علیه السلام در آداب زیارت امام حسین علیه السلام می فرماید: «هر گاه به سوی حائر آمدی از پل عبور کن و در فرات غسل نما و در غاضریه قدم بگذار».(7)

ص:102


1- (1) یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 231; ابن طاووس، اللهوف علی القتلی الطفوف.
2- (2) محسن الامین، اعیان الشیعه، ج 4، ص 139.
3- (3) کتاب العین، ج 4، ص 265.
4- (4) یاقوت حموی، معجم البلدان، ج 4، ص 183.
5- (5) آل طعمه، تاریخ المرقد الحسین والعباس، ص 25.
6- (6) ابو مخنف لوط بن یحیی، مقتل الحسین.
7- (7) جعفر ابن قولویه، کامل الزیارات، ص 221.

«نینوا» شهری تاریخی در مقابل موصل از سرزمین بابل است که کربلای قدیم نیز جزو آن بوده است لذا قدمت آن به عصر تمدن بابل می رسد. این شهر پایتخت دولت آشور و این نام از اسامی آشوری است.(1) در دوره های بعد، این منطقه به قریه ای تبدیل شد که در نزدیکی کربلای قدیم قرار داشت.(2) به همین سبب گاهی نام نینوا را کربلا و کربلا را نینوا نامیده اند. یاقوت حموی نیز کربلا را جزیی از نینوا می داند.(3) امام حسین علیه السلام وقتی نام کربلا شنیدند، از نام دیگرش پرسیدند، گفتند: نام دیگرش نینواست. امام علیه السلام نیز همان موقع دستور دادند کاروان بار بگشایند و در آن سرزمین رحل اقامت افکنند.(4)

امیرالمؤمنین علیه السلام و کربلا

در سال 36 ق، هنگامی که امام علی علیه السلام به سوی صفین حرکت می کرد، به کربلا رسید و چون نام آن را دانستند فرود آمدند، هرئمة بن سلیم می گوید:

در سفر شام همراه امیرالمؤمنین علیه السلام به سرزمین کربلا رسیدیم، نماز به جماعت خوانده شد، پس از نماز امام علیه السلام مقداری از خاک کربلا را بویید و فرمود:

«واها لَک یا تُرْبَةَ ، لَیَحْشَرَنَّ مِنک قَومٌ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِغَیْرِ حِساب؛ آه ای زمین کربلا، روز محشر مردانی از تو بیرون می آیند که بدون حسابرسی وارد بهشت می گردند».

ص:103


1- (1) تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 81، جعفر الخلیلی، همان جا.
2- (2) لسان العرب، ج 12، ص 430; العین، ج 8، ص 396.
3- (3) یاقوت حموی، معجم البلدان، ذیل واژه نینوا.
4- (4) تاریخ طبری، ج 6، ص 232.

پس از جنگ صفّین، این خبر غیبی امام را با شگفتی به همسرم «جرداء» رساندم. او گفت: امیرالمؤمنین علیه السلام جز سخن حق نمی گوید. روزگار سپری شد تا اینکه لشکرهای ابن زیاد به سوی کربلا رفتند من هم با آنان به کربلا رسیدم، و خبر غیبی امیرالمؤمنین علیه السلام را در کربلاء به امام حسین گفتم؛ امام حسین فرمود: به یاری ما آمدی یا جنگ با ما؟ گفتم: هیچ کدام. فرمود: پس دور شو، زیرا هر کس کشته شدن ما را بنگرد و ما را یاری ندهد، در جهنم خواهد بود(1).

اماکن زیارتی وآثار دینی کربلا

1. مرقد امام حسین علیه السلام
اشاره

بنای مرقد امام حسین علیه السلام تاریخی به درازای چهارده قرن دارد. در روز 12 محرم سال 61 ه -. ق پیکر پاک سیدالشهداء و یارانش توسط قبیله بنی اسد با راهنمایی امام سجاد علیه السلام به خاک سپرده شد. درسال 65 هجری مختار بر قبرامام علیه السلام، گنبدی از آجر و گچ ساخت و دو در برای آن قرار داد، ولی در سال 146 ه -. ق ابوجعفر منصور، این بنای سرپوشیده را ویران کرد.

درسال 158 ه -. ق مهدی عباسی، آن را از نو بنا کرد، گرچه درسال 171 ه -. ق، هارون الرشید، بنای مزبور و گنبد آن را ویران کرد. درسال 236 ه -. ق نیز متوکل عباسی، مرقد امام علیه السلام را به طور کامل ویران کرد و زمین آن را شخم زد.

در سال 367 ه -. ق، عضدالدوله دیلمی، گنبدی با چهار رواق و ضریحی از عاج برای مرقد ساخت.

ص:104


1- (1) دینوری، الاخبار الطوال، ص 253؛ شرح ابن ابی الحدید، ج 3، ص 961.

در سال 397 ه -. ق، عمران بن شاهین، مسجدی به نام خود متصل به رواق بنا کرد.

در سال 767 ه -. ق، سلطان اویس جلایری، گنبد داخلی را ساخت و صحنی بر گرد مضجع امام علیه السلام بنا کرد.

در سال 932 ه -. ق، شاه اسماعیل صفوی دوم، ضریح مشبک و زیبایی از نقره، به مرقد امام علیه السلام هدیه کرد.

در سال 1155 ه -. ق، نادرشاه افشار، بناهای موجود را تزیین کرد و هدیه های گرانبهایی به گنجینه حرم مطهر هدیه داد.

در سال 1211 ه -. ق، آقامحمدخان قاجار، دستور داد گنبد را به طلا آراستند.

در سال 1216 ه -. ق، وهابی ها به کربلا یورش آوردند و ضریح و رواق آن را ویران کردند و اموال حرم را ربودند.

در سال 1250 ه -. ق، فتحعلی شاه قاجار، گنبد و بارگاه را نوسازی کرد و گنبد حرم اباالفضل علیه السلام را نیز بر پا کرد.

در سال 1428 ه -. ق، به منظور استفاده بیشتر از فضا و محافظت زائران از سرما و گرما، صحن شریف اباعبدالله علیه السلام، با سبک جدید مسقّف گردید.

تربت امام حسین علیه السلام

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله درباره تربت امام حسین علیه السلام فرمود:

«اَلا وَ أن الْاجابَةَ تَحْتَ قُبَّتِهِ ، وَ الشِّفاءَ فَی تِرْبَتِه، وَ الائِمَّةِ علیه السلام مِنْ وُلْدِهِ ؛ بدانید که اجابت دعا، زیر گنبد او (امام حسن علیه السلام) است، و شفا در تربت او، و امامان علیه السلام از فرزندان اویند».(1)

ص:105


1- (1) مستدرک الوسائل، ج 10، ص 335.

حضرت امام کاظم علیه السلام در ضمن حدیثی که از رحلت خویش خبر می داد، فرمود:

وَلاتَأخُذُوا مِنْ تُرْبَتی شَیْئاً لِتَبَرَّکُوا بِهِ فَإنَّ کُلَ َ تُرْبَةٍ لَنا مُحَرَّمِةٌ الَّا تُرْبَةٌ جَدِّیَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ علیه السلام فَإِنَّ الله عَزَّوَجلَّ جَعَلَها شِفاءً لِشیعَتِنا وَ أوْلیائِنا؛ چیزی از خاک قبر من برندارید، تا به آن تبرّک جویید، چرا که هر خاکی بر ما حرام است، جز تربت جدّم حسین علیه السلام، که خداوند آن را، برای شیعیان و دوستان ما شفا قرار داده است.

بهترین سوغات زائر کربلا نیز مُهر وتسبیح تربت کربلاست که داری جنبه معنوی وپاداش أخروی است، و بازگوکننده خاطرات سفر است.

احکام تربت امام حسین علیه السلام وآثارآن

1 - در نماز، سجده بر تربت امام حسین علیه السلام مستحب است و سبب افزایش ثواب نماز می شود.(1)

2 - خوردن هر نوع خاکی حرام است، به جز تربت حسینی که خوردن اندکی از آن به نیت شفا، جایز است.(2) همچنین برداشتن کام نوزدان، با تربت حسین مستحب است.(3)

3 - حفظ احترام تربت امام حسین علیه السلام لازم است و هر گونه بی احترامی به آن، حرام می باشد، و انداختن آن در جایی که بی احترامی باشد، حرام است.

ص:106


1- (1) العروة الوثقی، ج 1، فی مسجد الجبهه، ص 646، مسئله 26 - توضیح المسائل، مسئله 1083.
2- (2) توضیح المسائل، مسئله 2628.
3- (3) تحریرالوسیله، ج 2، ص 310، مسئله 2.

از طرفی نجس کردن آن جایز نیست و اگر در جایی بیفتد که بی احترامی باشد، باید آن را بیرون آورد.

4 - مستحب است هنگام دفن میت، مقداری تربت همراه او گذاشته شود و با حنوط او نیز مخلوط کنند.(1)

5 - بوییدن و بوسیدن تربت امام حسین علیه السلام و بر چشم مالیدن آن مستحب است. حتی دست کشیدن بر آن و مالیدن بر سایر اعضای بدن ثواب دارد.

6 - ذکر گفتن با تسبیحی که از تربت امام حسین علیه السلام ساخته شده و حتی همراه داشتن آن مستحب است. امام صادق علیه السلام در همین رابطه فرمود:

«مَن کانَ مَعَهُ سُبحُةٌ مِن طینِ قَبرِ الحُسَینِ علیه السلام کُتِبَ مُسَبّحِاً وَ إن لَمَ یُسُبِّحَ بِهَا؛ هر که تسبیحی از تربت قبر حسین علیه السلام همراه داشته باشد، تسبیح گو نوشته می شود، هر چند با آن تسبیح نگوید».(2)

تسبیح تربت وتاریخچه آن

پس از آنکه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ذکرهای معروف را به دخترشان حضرت زهرا علیها السلام آموختند، ایشان برای شمارش آن ذکرها، تسبیحی از نخ پشمین ساختند که به آن گره های متعدد زده بودند. پس از شهادت حضرت حمزه سیدالشهداء علیه السلام در غزوه احد، حضرت زهرا علیها السلام از تربت ایشان تسبیحی ساخته و به نخ کرده بودند و با آن تسبیحات را می گفتند و مردم نیز همین گونه عمل کردند. چون امام حسین علیه السلام در کربلا به شهادت رسید، به خاطر فضیلت فراوان تربت او، این کار درباره تربت قبر آن امام شهید انجام گرفت.

ص:107


1- (1) حنوط : مقداری کافور که بر هفت موضع سجده میت می گذارند.
2- (2) بحارالانوار، ج 83، ص 332.

امام کاظم علیه السلام فرمود:

«شیعه ما از پنچ چیز بی نیاز نیست: مسواک، شانه، سجاده، تسبیح تربت و انگشتر عقیق».(1)

امام رضا علیه السلام نیزفرمود:

هر کس با تسبیح تربت امام حسین علیه السلام این ذکر را بگوید:

سُبْحانَ اللهِ و الْحَمْدِاللهِ وَ لااِلهَ الا اللهُ وَ اللهُ اکْبَرُ؛ با هر دانه، خداوند برای او 6000 حسنه می نویسد، و 6000 گناه از او محو می کند، و 6000 درجه او را بالا می برد، و 6000 شفاعت برای او می نویسد.

شبی در یک عبادتگاه مُهری ز یاری با صفا آمد به دستم

چو گل بوییدم و بوسیدم آن را هنوز از عطر روح افزاش مستم

بدو گفتم کدامین خاک پاکی که دل ای مُهر بر مِهرِ تو بستم

بگفتا تربت پاک حسینم که بر دامان احسانش نشستم

کمال همنشین در من اثر کرد وگرنه من همان خاکم که هستم

حائر حسینی

لفظ حائر الحسین علیه السلام(2) در روایات إمام صادق آمده و این نام گذاری پیش ازآن است که متوکل عباسی پس از سال 200 ه -. ق، برمرقد امام حسین علیه السلام

ص:108


1- (1) بحارالانوار، ج 83، ص 334.
2- (2) «حائر» در لغت از «حَیر» است از حَجَر گرفته شده و به معنی سنگ است، و آن اطاقی که از گل و سنگ بر مرقد امام حسین علیه السلام ساخته شده حائر الحسین نامند و مقدار مساحت آن مورد اختلاف است.

آب مسلط کند و آب، دور قبرآن حضرت حیران شود؛ چنانچه به غلط مشهور است.(1)

دراینکه چه مقدار مساحت از اطراف قبر مطهّر امام حسین علیه السلام، حائر محسوب می شود و آن مکانی که آن همه روایات در فضیلت آن و استجابت دعا در آن، ذکر شده، کدام است، مرحوم علّامه مجلسی، اقوال متعددی را از علما در این رابطه نقل کرده است. اما آنچه در نظر شریف خود ایشان تقویت دارد، این است که مراد از حائر، آن مقدار از مساحتی است که دیوارهای صحن، آن را احاطه کرده است؛ در نتیجه خود صحن از همه اطراف و ساختمان هایی که به قبّه شریفه متصل است و همچنین مسجدی که در پشت آن قبّه قرار دارد، جزء حائر به شمار می آیند.

مرحوم صاحب جواهر نیز در تفسیر حائر، همین معنا را انتخاب کرده، هر چند احتیاط آن است که صحن مطهّر را جزء حائر ندانند و به حرم مطهّر و رواق ها و مسجد بالاسر قناعت کنند، به خصوص اینکه در گذشته، حرم تا این حد توسعه نداشته است.(2)

نماز در حرم امام حسین علیه السلام

امام صادق علیه السلام درباره تمام خواندن نماز فرمود: «در چهار مکان نماز تمام است: مسجدالحرام، مسجدالنبی علیه السلام مسجد کوفه و حرم امام حسین علیه السلام».(3)

ص:109


1- (1) ر. ک: مدرس بستان آبادی، کربلا شهر حسین علیه السلام.
2- (2) مفاتیح نوین، صص 438 و 439.
3- (3) وسائل الشیعه، ج 5، ص 546.

این مکان ها را «اماکن تخییر» می نامند؛ یعنی مکان هایی که مسافر می تواند نماز را تمام یا شکسته بخواند.(1) سرّ آنکه مسافر می تواند نمازش را درأماکن مذکورتمام بخواند، این است که در این جاها نباید احساس غربت کند و مثل آن است که در خانه خودش نماز می خواند.

اقوال فقهای معاصر نسبت به تمام یا قصر خواندن نماز در محدوده حائر حسینی علیه السلام مختلف است، از جمله:

1 - تخییر در اطراف ضریح مقدس (حائر) و احتیاط واجب دورتر از اطراف ضریح قصر است. (آیت الله العظمی گلپایگانی، آیت الله العظمی صافی).

2 - تخییر در محدوده حرم. (آیت الله العظمی خوئی، آیت الله العظمی بهجت، آیت الله العظمی مکارم، آیت الله العظمی تبریزی).

3 - تخییر در حرم تا شعاع 11/5 متر از قبر مقدّس. (آیت الله العظمی سیستانی).

4 - تخییر در تمام روضه. (آیت الله العظمی اراکی).

5 - تخییر در حرم و رواق ها، بلکه در مسجد متصل به حرم. (امام خمینی، آیت الله خامنه ای، آیت الله العظمی فاضل).(2)

البته زائران محترم باید به فتوای مرجع تقلیدشان در مورد اماکن تخییر مراجعه کنند، اما مسافرانی که می خواهند عمل به احتیاط کنند، نمازشان را قصر بخوانند، چرا که تمام خواندن نماز، افضل است، اما قصر خواندن، موافق احتیاط .

ص:110


1- (1) تحریرالوسیله، ج 1، ص 264، القول فی احکام المسافر، م 8، توضیح المسائل، مسئله 1356.
2- (2) توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 728، مسأله 1356.
قتلگاه امام حسین علیه السلام

قتلگاه محلی است که سر مقدس امام حسین علیه السلام را از تن جدا کردند. در محل منسوب به این واقعه، حجره ویژه ای با دری نقره ای وجود دارد که برای ورود و خروج مردان است و دری هم در صحن برای ورود و خروج بانوان دارد. قتلگاه، در جنوبِ غربی، رواق حبیب بن مظاهر واقع است.(1)

خیمه گاه (مخیم)

امام حسین علیه السلام روز پنجشنبه، دوم محرم سال 61 به کربلا رسید و دستور دادند خیمه ها برپا شود. امروزه مکان منسوب به این واقعه به «مُخیم» یعنی خیمه گاه معروف است.

در میان خیمه زیبای تو ناله دارد خواهر شیدای تو

خیمه ها بوی عجیبی می دهند بوی جانسوز غریبی می دهند

خیمه ها بوی اسیری می دهند خیمه ها بوی یتیمی می دهند

خیمه ها معناگر یک مطلب اند مظهر آوارگی زینب اند

تلّ زینبیه

تلّ زینبیه در جنوب غربی (درب زینبیه) صحن مطهر قرار دارد. این مکان، یادواره حضرت زینب است که از بلندای آن وقایع جنگ را نظاره گر بود.

ص:111


1- (1) ادیب الملک، سفرنامه ادیب الملک به عتبات، ص 164.

روز عاشورا، به هنگام نبرد و درگیری، حضرت زینب بر بالای تپه ای مشرف بر میدان نبرد حضور می یافت و شاهد جان فشانی های دلاور مردان و آزادگان و یاران حسین علیه السلام بود. این تل، که یادآور حضور آن بانوی فداکار است، در سمت جنوب غربی صحن مطهر واقع شده و به طور تقریبی پنج متر از کف صحن حرم بالاتر است حدود 35 متر تا مقتل و قتلگاه فاصله دارد. این مکان را به صورت اتاقی ساخته اند که با چند پله می توان به آن راه یافت و گنبدی از کاشی آبی بر آن استوار است. تل زینبیه در سال های اخیر بازسازی شده است.(1)

بین الحرمین

بین ضریح و مرقد شریف اباعبدالله الحسین علیه السلام و ضریح و قبر مطهّر حضرت ابوالفضل علیه السلام حدود 377 متر فاصله است. که برخی آن را تشبیه به فاصله بین کوه صفا و کوه مروه نموده و فکر می کنند یک خصوصیتی دارد و یا محل استجابت دعاست در صورتی که این فقط یک شهرت بین زائرین است و این مکان اعمال خاصی ندارد.

2. مرقد شهدای کربلا
اشاره

تمامی شهیدان کربلا، به جز حبیب بن مظاهر، حضرت ابوالفضل و حربن یزید ریاحی در نزدیکی قبر حضرت امام حسین علیه السلام به خاک سپرده شده اند و قبرهای آنان در سمت جنوب شرقی ضریح امام حسین علیه السلام، به فاصله چند متری آن قرار دارد. این قبرها، اکنون درون یک اتاقک دوازده متری و حاوی صندوق خاتم است و پنجره ای از نقره به طول پنج متر دارد و محدوده آرامگاه را مشخص می کند. بالای این پنجره، اسامی حدود 120 تن از شهیدان کربلا،

ص:112


1- (1) زمانی، سرزمین خاطره ها، ص 116.

همراه با زیارت نامه مخصوص بر روی کتیبه ای از کاشی های آبی نقش بسته است. قبل از توسعه جدید حرم، یعنی تا 1213 ق، این قبرها بقعه ای جداگانه داشت و از حرم امام حسین علیه السلام مستقل و مجزا بود به گونه ای که طواف پیرامون آن میسر بود. سخن ابو حمزه ثمالی نیز این مطلب را تأیید می کند: «سپس از حرم مطهر خارج شو و در مقابل قبور شهدا بایست».(1)

در سال 1213 ق، عملیات توسعه جدید آغاز شد و به دلیل زیاد بودن زائران و تنگی مکان زیارت، سید علی طباطبایی و آیت الله شهرستانی برای تأمین رفاه زائران، دیوار آن بقعه را برداشتند و راهروی درِ ورودی رواق جنوبی به مزار شهیدان را بستند و در قسمت شمالی آن، ضریحی از چوب ساج قرار دادند. سپس دیوار حائل را برداشتند و آن را به حرم متصل کردند. با این کار، امکان طواف پیرامون مزار شهیدان از بین رفت، اما فضای زیارتی مناسبی ایجاد شد. درسال 1230. ق از سوی ملا محمد صالح برغانی ضریحی از جنس برنج با کتیبه نقره ای حاوی شعرهای محتشم کاشانی بر آرامگاه شهیدان نصب شد و صندوقی از خاتم نیز در داخل آن قرار گرفت.(2)

مرقد حضرت علی اکبر و شهیدان بنی هاشم

محل دفن جوان شجاع و دلاور امام حسین علیه السلام در پایین پای آن حضرت است. ضریح امام حسین علیه السلام، به صورت شش ضلعی است که دو ضلع پایین آن به علی اکبر و شهیدان بنی هاشم تعلق دارد. مزار شهیدان بنی هاشم نیز در کنار مزار حضرت علی اکبر و پایین پای مبارک امام حسین علیه السلام قرار دارد. بر

ص:113


1- (1) مدرس بستان آبادی، شهر حسین، ص 347.
2- (2) دایرة المعارف تشیع، ج 1، ص 44.

اساس حکایات، وقتی بنی اسد شهیدان را به خاک می سپردند جنازه های شهیدان بنی هاشم را که امام حسین علیه السلام در یک خیمه گاه جمع آوری کرده بودند، پایین پای آن حضرت دفن کردند و سپس چند متر پایین تر از آن، دیگر شهیدان کربلا را به خاک سپردند.(1)

مرقد حبیب بن مُظاهر

حبیب بن مُظاهر (مظهر) اسدی، از شهدای والاقدر کربلاست. وی از طایفه بنی اسد، اهل کوفه و از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله بود و در هر سه جنگ صفین، نهروان و جمل، در رکاب امام علی علیه السلام شرکت داشت. او از اصحاب خاصّ امیرالمؤمنین علیه السلام و از حاملان علم آن حضرت بود و در علوم قرآنی نیز شاگرد خاص آن حضرت به شمار می آمد. حضرت امیر، او را به علم «مَنایا وَبَلایا»؛ یعنی آنچه بعدها اتفاق خواهد افتاد آگاه ساخته بود.

حبیب از اعضای گروهِ ویژه «شُرطة الخمیس» بود که نیروی ضربتی و مطیع امام علی علیه السلام بودند. او در نهضت مسلم بن عقیل در کوفه، از کسانی بود که در بیعت گرفتن ازمردم برای جناب مسلم، کوشش می کرد. همچنین از جمله سران شیعه، در کوفه بود که به حسین بن علی علیه السلام دعوت نامه نوشتند. امام نیز پس از آگاهی از شهادت مسلم بن عقیل، نامه ای به او نوشت.

حبیب بن مظاهر نزد امام حسین علیه السلام موقعیت والایی داشت؛ به گونه ای که امام علیه السلام او را در کربلا به عنوان فرمانده جناح چپ سپاه خویش تعیین کرد. حبیب، تلاش فراوانی داشت تا یارانی را از قبیله بنی اسد به یاری امام حسین علیه السلام بیاورد، اما سپاه اموی مانع پیوستن آنان به یاران سیدالشهدا شد.(2)

ص:114


1- (1) دایرة المعارف تشیع، ج 3، ص 363.
2- (2) انصارالحسین علیه السلام، ص 66.

حبیب هنگام شهادت 75 سال داشت و سر او نیز همراه سرهای شهدا در کوفه گردانده شد.

مرقد حرّ بن یزید ریاحی

حُرّ، فرزند یزید بن ناجیه ریاحی، منسوب به طائفه «بنی تمیم»، بزرگ قبیله و جزء سران کوفه بود. در سال 60 هجری، عبیدالله بن زیاد او را به فرماندهی 30000 نفر از نیروهای قبایل تمیم و هَمدان منصوب کرد. وی بعد از ابن سعد، مهم ترین شخصیت سپاه کوفه در جنگ کربلا بود و مأموریت داشت راه را بر امام علیه السلام بسته، مانع حرکت آن حضرت شود. اما زمانی که به سپاه امام علیه السلام رسید، امام حسین علیه السلام او و همراهانش را که تشنه بودند سیراب کرد؛ در صورتی که می دانست آنها دشمن اند. این جوانمردی امام علیه السلام باعث تحوّل روحی حُرّ شد؛ به طوری که ابن سعد روز هشتم محرّم او را از منطقه «ذوحسم» فرا خواند و از فرماندهی عزل نمود و به ناحیه دیگری در همان منطقه فرستاد. روز عاشورا حُرّ تصمیم نهایی خود را گرفت و به بهانه آب دادن به اسب، از سپاه ابن سعد جدا شد و به سپاه سیدالشهداء علیه السلام پیوست. سپس اذن میدان طلبید و به نبرد پرداخت و در خطابه ای مؤثر، سپاه کوفه را به خاطر جنگیدن با امام حسین علیه السلام توبیخ و سرزنش کرد. چیزی نمانده بود که سخنان او، گروهی از سربازان عُمر سعد را تحت تأثیر قرار داده از جنگ با امام حسین علیه السلام منصرف سازد، اما سپاه عُمر سعد، او را هدف تیرها قرار داد. سرانجام فردی به نام «ایوب بن مسرح» و کمانداران عمرسعد این قهرمان بزرگ و حماسه ساز را به شهادت رساندند.

امام حسین علیه السلام پیش از شهادت حُرّ، بر بالینش آمد، آنگاه سرش را به دامن نهاد و خطاب به او فرمود: تو همان گونه که مادرت، نامت را حُرّ گذاشته است، حرّ و آزاده ای، آزاد در دنیا و سعادتمند در آخرت!

«أنتَ حُرٌّ کَما سَمَّتک امُّکَ ،

ص:115

وأنتَ حُرُّ فِی الدُّنیا و أنتَ حُرُّ فِی الاخِرَة» و دست بر چهره اش کشید و سرش را با دستمالی بست.

حرم منسوب به حرّ بن یزید ریاحی، در منطقه «حرّ» به فاصله شش کیلومتری شمال غربی کربلا قرار دارد و سبب این دوری، آن است که پس از عاشورا، وقتی که طایفه بنی الرّیاحی شنیدند که لشکریان عمرسعد می خواهند بر اجساد مقدّس شهدا اسب بتازند، بدن حرّ را از آنجا بردند و در یک فرسخی و در جایی که در قدیم به آن «نواویس» می گفتند دفن کردند تا پای مال سمّ ستوران نشود.(1)

بنای آغازین عمارت مرقد حُر، به وسیله شاه اسماعیل صفوی، صورت گرفت. وی دستور داد قبر حرّ را نبش کردند و دیدند جسد حرّ سالم است و دستمالی را که امام حسین علیه السلام به پیشانی او بسته، هنوز موجود است. وقتی شاه اسماعیل آن دستمال را باز کرد؛ خون تازه از جای آن جاری شد و با هیچ دستمال دیگری بند نیامد، سرانجام ناچار شدند همان دستمال را ببندند. از همان جا بود که شاه اسماعیل صفوی دستور داد حرم حرّ را بسازند.

مرقد عون بن عبدالله

طبق روایتی عون بن عبد الله بن جعفر طیار فرزند زینب کبری علیها السلام در کنار اتوبان کنونی کربلا - بغداد دفن شده است و مزار و مرقد باشکوهی دارد. در گذشته و در عصر قاجار، این مکان با کربلا یک فرسخ فاصله داشت، ولی امروزه تقریباً به شهر کربلا متصل است. گرچه مطابق حکایتی دیگر، اینجا مزار عون بن عبد الله است که با دوازده واسطه به امام حسن مجتبی علیه السلام

ص:116


1- (1) منتخب التواریخ، ص 310.

می رسد و صحیح تر هم به نظر می رسد، زیرا باید عون نیز در کنار سایر شهدا دفن شده باشد. امّا برخی دلیل دور بودن این مکان را از حرم و مزار شهیدان چنین می دانند که وی به همراه حبیب بن مظاهر اسدی برای جلب کمک طایفه بنی اسد به این مکان رفته بود و در بازگشت با سپاه عمر بن سعد درگیر شد و به شهادت رسید. به هر حال، مقبره کنونی از عصر صفوی باقی مانده و در عصر قاجار نیز تعمیراتی درساختمان آن صورت گرفته و گنبد آن کاشی کاری شده است. این مقبره زائران زیادی دارد.(1)

مقام طفلان مسلم علیه السلام

آرامگاه منسوب به دوطفل حضرت مسلم در چهل کیلومتری شمال شرقی کربلا و درمیانه بزرگراه بغداد - کربلا درکنار شهر «مُسَیب» قرار دارد.

وقتی دو فرزند مسلم، به نام های محمد و ابراهیم، به کمک زندانبانی به نام مشکور، از زندان ابن زیاد گریختند، شب را به خانه زنی پناه آوردند. شوهر این زن، یعنی حارث برای پیدا کردن این دو کودک، بسیار تلاش کرده بود. شب که حارث به خانه آمد و متوجه شد دو کودک فراری در خانه وی هستند، صبح، سر آن دو را جدا کرد، و بدنشان را به فرات انداخت و سرها را نزد ابن زیاد برد تا جایزه بگیرد. ابن زیاد هم وقتی چنین وضعی را دید، دستور داد گردن خود او را در همان محلی که طفلان مسلم را به شهادت رسانده بود، جدا کنند.

مراقد امام زاده های کربلا

برخی از فرزندان امامان یا نواده های آنها در جاهای مختلف کربلا، در داخل یا پیرامون آن شهر، دفن شده اند، از جمله:

ص:117


1- (1) ناصر الدین شاه، سفرنامه ناصر الدین شاه به عتبات، ص 113.

1. مرقد سید ابراهیم مجاب: سیدابراهیم از فرزندان سید محمد عابد است و سیدمحمد نیز، فرزند امام موسی بن جعفر علیه السلام است. سیدابراهیم، در سال 247 ه -. ق به کربلا آمد و در آنجا سکونت گزید. در این دوران، محمد منتصر، فرزند متوکل، امور خلافت را به دست گرفت. او که از آنچه متوکل بر علویان روا داشته بود، اندوهگین و آزرده خاطر بود، به علویان اجازه داد قبر امام حسین علیه السلام را زیارت کنند.

در این دوران بود که ابراهیم، مرقد امام علیه السلام را زیارت کرد. او که از بینایی محروم بود کنار ضریح سید الشهداء علیه السلام آمد و با صدایی بلند بر اباعبدالله چنین سلام کرد: «السلام علیک یا جدّاه». گفته می شود از درون ضریح صدایی شنید که پاسخ او را می داد: «و علیک السلام یا ولدی». ازاین رو چون پاسخ سلام خود را از امام حسین علیه السلام شنیده بود به ابراهیم مجاب معروف شد.(1)

2. محمد بن نبی بن کاظم علیه السلام: وی نوه گرامی امام کاظم علیه السلام است که در میان عرب ها به امام نوح شهرت دارد و در منطقه «طویرج»، دوازده کیلومتری کربلا، دفن شده است.(2)

3. اخرس بن کاظم علیه السلام: محمد بن ابی الفتح مشهور به «الاخرس»، از نواده های امام موسی بن جعفر علیه السلام، در محله ای به نام الابتر در اطراف کربلا به خاک سپرده شده است. در آن محل زیارتگاهی بنا شده و زائران زیادی به آن جا می روند. سادات آل خرسان در نجف به الاخرس منسوب هستند.(3)

ص:118


1- (1) محسن الامین، اعیان الشیعه، ج 2، ص 242.
2- (2) ادیب الملک، سفرنامه ادیب الملک به عتبات، ص 204.
3- (3) آل طعمه، تراث کربلا، ص 116.

4. سید احمد ابوهاشم: نسب وی با چند واسطه به امام موسی کاظم علیه السلام می رسد. سید احمد در شمال غربی منطقه شفائه و در 25 کیلومتری این منطقه دفن شده و مزار و گنبد و صحن دارد. گنبد مرقد این امام زاداه با کاشی های آبی مزین شده است.(1)

5. ابن حمزه: عماد الدین ابو محمد بن علی بن حمزه بن حسن بن عبید الله بن عباس بن علی علیه السلام مشهور به ابن حمزه و از نواده های حضرت ابوالفضل است. وی از عالمان بزرگ و فقیهان برجسته و راویان حدیث بود و در قبرستان قدیمی کربلا، که امروزه در جنوب شرقی آستان حضرت ابوالفضل کنار بزرگراه کربلا - طویرج قرار گرفته، دفن شده است. این بنا و مرقد در عصر صفویه تجدید بنا شد و دارای گنبد و ضریح است. همچنین در سال 1243 ق توسط ملا محمد صالح برغانی و سپس در 1287 ق تجدید بنا شد.(2)

مراقد علما و سادات

از دیر باز به سبب قداست این مکان، در داخل و خارج حرم، ده ها تن از عالمان و روحانیان وسادات به خاک سپرده شدند که برخی ازآنان قبر و نشان مشخصی دارند، از جمله:

1. ابو احمد سیدحسین بن محمد (304 ق - 400 ق): نسب او با سه نسل به امام موسی کاظم علیه السلام می رسد. وی پدر گرامی سید مرتضی و سید رضی است. وفاتش در بغداد اتفاق افتاد و پس از دفن در منزلش به کربلا انتقال یافت و در

ص:119


1- (1) همان، 117.
2- (2) دایرة المعارف تشیع، ج 1، ص 65.

حرم مطهر، کنار جدش ابراهیم اصغر بن کاظم علیه السلام به خاک سپرده شد.(1)

2. سید رضی (358 ق - 406 ق): سید رضی مشهور به شریف رضی فرزند ابواحمد سیدحسین، برادر بزرگوار سید مرتضی و از عالمان و متکلمان بزرگ شیعه در قرن چهارم هجری است. علت عمده اشتهار سید رضی، جمع آوری نهج البلاغه است. این بزرگوار ابتدا در منزلش در بغداد دفن شد، ولی سپس به کربلا انتقال یافت و در کنار پدر و برادرش در نزدیکی قبر سید ابراهیم مجاب در رواق غربی حرم دفن گردید.(2)

3. شریف مرتضی علم الهدی (355 ق - 436 ق): علی بن حسین موسوی، مشهور به سید مرتضی یا شریف مرتضی، از عالمان و فقیهان بزرگ شیعه در قرن چهارم هجری و صاحب تألیفات زیادی است. این بزرگوار نیز ابتدا در منزلش در بغداد دفن شد و سپس به کربلا انتقال یافت و در کنار پدر و برادرش در نزدیکی قبر سید ابراهیم مجاب در رواق غربی حرم دفن گردید. کنار قبر این سه بزرگوار، جدشان، ابراهیم اصغر فرزند امام کاظم علیه السلام ملقب به مرتضی، دفن است.(3)

4. علامه وحید بهبهانی (1118 ق - 1205 ق): شیخ محمد باقر بن محمد اکمل مشهور به وحید بهبهانی، از عالمان اصولی و رجال شناسان بزرگ شیعه در قرن دوازدهم هجری است که در رواق شرقی حرم دفن شده است. سید مهدی بحرالعلوم و شیخ جعفر آل کاشف الغطاء از شاگردان این بزرگوار بودند.(4)

ص:120


1- (1) همان، ج 3، ص 362.
2- (2) عمدة الطالب فی أنساب آل أبی طالب، ص 240.
3- (3) ابن عنبه، جمال الدین احمد بن علی، ج 1، ص 235.
4- (4) همان، ج 1، ص 135.

5. میرزا محمد تقی شیرازی (ف 1338 ق): شیخ محمد تقی شیرازی از مراجع بزرگ شیعه و از رهبران قیام مردم عراق علیه سلطه انگلستان (1920 م) است که با مجاهدت های خود، سلطه و نفوذ انگلیس را در عراق از بین برد. این عالم بزرگوار را در ضلع جنوب شرقی صحن در مقبره اختصاصی خود دفن کردند.

6. ابن فهد حلی (758 ق - 841 ق): قبر شیخ احمد بن محمد بن فهد، فقیه بزرگ امامیه، در غرب خیابان باب القبله، یعنی سمت قبله صحن، داخل مسجدی قرار دارد که به نام او معروف است. وی خانه اش را برای زائران به عنوان منزلگاهی وقف کرده بود و پس از مرگش او را در همان خانه خود به خاک سپردند. این قبر هم اکنون در نزدیکی خیمه گاه قرار دارد.(1)

7. آل عصفور بحرانی (1107 ق - 1186 ق): شیخ یوسف آل عصفور بحرانی، صاحب کتاب «الحدائق الناضره» دررواق شرقی حرم دفن شده است. وی به همراه سیدعلی طباطبایی و وحید بهبهانی در یک مقبره آرمیده اند.

قبور پادشاهان و رجال سیاسی

1. پادشاهان آل بویه

پادشاهان آل بویه قدیمی ترین پادشاهان دفن شده در حائر حسینی هستند. بسیاری از این امیران شیعه در توسعه، بازسازی و تزیین حرم امام حسین علیه السلام و دیگر امامان شیعه نقش مؤثری داشتند. چند تن از آنان در داخل بقعه ای در

ص:121


1- (1) دایرة المعارف تشیع، ج 1، ص 358.

صحن کوچک خاک شده اند. در سال 1268 ق عبدالرسول خالصی به دستور رئیس اوقاف وقت عراق، این بقعه و آثار تاریخی وابسته به آن را تخریب کرد.(1)

2. پادشاهان و رجال قاجار

مظفرالدین شاه قاجار، محمد علی شاه و احمد شاه از جمله شاهان دفن شده در حرم مطهر امام حسین هستند. میرزا تقی خان هزاوه ای مشهور به امیرکبیر، صدر اعظم معروف و شهیر عصر ناصرالدین شاه که به دستور وی در 1298 ق در حمام فین کاشان به قتل رسید، از جمله بزرگانی است که در این مکان مقدس دفن شده است. گرچه ابتدا به صورت امانت در مزار مشهد أردهال دفن شد، اما سپس جسدش رابه کربلا انتقال دادند و در رواق پادشاهان به خاک سپردند. در کنار قبر وی نیز فرزندش ساعد الملک و برادرش میزا حسین خان دفن شده اند.

ص:122


1- (1) دایرة المعارف تشیع، ج 3، ص 305.

در محضر ابوالفضل العباس علیه السلام

اشاره

نام: عباس علیه السلام

کنیه: ابوالفضل (ابوفاضل)

لقب: قمربنی هاشم، سقّا، باب الحوائج

پدرو مادر: امام علی علیه السلام و فاطمه معروف به (امّ البنین)

زمان ولادت: چهارم شعبان سال 26 هجرت

مکان ولادت: مدینه

اولاد: چهار پسر و یک دختر

زمان شهادت: روز عاشورای سال 61 هجری

مکان شهادت: کربلا

سبب شهادت: جنگ با لشکر یزید بن معاویه

عمر: 34 سال

مرقد شریف: کربلا.

مقام و مرقد حضرت ابوالفضل علیه السلام

مقام و مرقد حضرت ابوالفضل علم دار کربلا و یار باوفا و برادر فداکار امام حسین علیه السلام در سیصد متری شمال حرم آن حضرت قرار دارد; همان جایی که

ص:123

حضرتش به شهادت رسید. از دیرباز به موازات توجه و عنایت به ساخت، توسعه و تزیین حرم امام حسین علیه السلام همواره به این مرقد مطهر نیز بذل توجه شده است.

اگر چه نخستین بقعه و بنا و گنبد حرم را عضد الدوله، در قرن پنجم هجری ساخت، اما از همان قرن های نخستین اسلامی به این مرقد توجه ویژه ای می شده است. پس از بنای قبه و بارگاهی که عضد الدوله ساخت، پادشاهان صفوی عنایت خاصی نسبت به این مکان مقدس داشتند و تغییرات چشم گیری در بنا به وجود آوردند و سعی وافری در بازسازی آن داشتند. شاه طهماسب صفوی در 1032 ق با کاشی های زیبا به تزیین گنبد پرداخت و ضریحی روی صندوق خاتم نصب کرد و آن را روی قبر قرار داد. او همچنین، رواق و صحن را تعمیر و بازسازی کرد و برای فرش کردن حرم، فرش های گران بهایی ارسال کرد.

نادر شاه افشار نیز در 1153 ق، هدیه ها و جواهر نفیسی به حرم هدیه کرد و به آینه کاری برخی از بناهای حرم پرداخت. در دوران او صندوق روی قبر نوسازی شد. او چلچراغی را نیز برای قرار دادن شمع ها جهت روشنایی حرم هدیه کرد.(1)

در دوران قاجاریه، محمد شاه قاجار ضریحی نقره ای بر روی مرقد آن حضرت نصب کرد. فتحعلی شاه نیز برای بازسازی و جبران خسارت های وارده بر اثر تهاجم وهابیان، در 1216 ق حرم را نوسازی و گنبد را کاشی کاری کرد.(2)

ص:124


1- (1) آل طعمه، تاریخ مرقد الحسین و العباس، ص 263.
2- (2) مدرس بستان آبادی، شهر حسین، ص 474.
مقام دستان ابوالفضل العباس علیه السلام

در قسمت شمال شرقی و جنوب شرقی صحن مطهّر حضرت ابوالفضل علیه السلام دو جایگاه است که گفته می شود دست های مبارک آن حضرت، در این مکان، از تن جدا شده است.

ابن شهر آشوب گفته است:

حضرت عباس علیه السلام سقا، قمربنی هاشم و علمدار حسین علیه السلام و بزرگ ترین برادرانش بود. وقتی در پی آب بیرون آمد، بر او حمله کردند و او هم بر آنان تاخت، زید بن ورقاء جهنی، پشت نخلی کمین کرد. حکیم بن طفیل سنبسی نیز، کمکش کرد و ضربتی بر دست راست او زد. سقّا شمشیر را به دست چپ گرفت و رجزخوانان بر آنان حمله آورد:

والله ان قطعتم یمینی إنی أحامی أبدا عن دینی

وعن إمام صادق الیقین نجل النبّی الطاهر الأمین(1)

به خدا سوگند اگر راست راستم را قطع کردید، پیوسته از دینم حمایت می کنم و از پیشوایی که یقینِ او راست است، حمایت می کنم که او فرزند پیامبر پاک و امین است.

حضرت عباس علیه السلام جنگید تا آنکه رمقش تمام شد. حکیم بن طفیل طایی، در پشت نخلی کمین کرد و ضربتی بر دست چپ او زد. آن گاه عباس علیه السلام گفت:

ص:125


1- (1) مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 108؛ بحارالانوار، ج 45، ص 40، باب 37.

یا نفس لاتخشی من الکفّار و أبشری برحمة الجبّار

مع النبیّ السیّد المختار قدقطعوا ببغیهم یساری

فأصلهم یا ربّ حرّ النّار(1)

امام سجاد علیه السلام فرمود:

رَحِمَ اللهُ عَمی العَبّاس فَلَقَد آثَرَ وَ أبلی وَ فَدی أخاهُ بِنَفسِهِ حَتّی قُطِعَت یداهُ فَأبدَلَهُ اللهُ بِهِما جَناحَینِ یطیرُ بِهِما مَعَ المَلائِکةِ فِی الجَنَّةِ کما جَعَلَ لِجَعفَرَ بن أبی طالبٍ وَ ان للعَبّاسِ عِندَالله مَنزلَةً یغبِطُهُ بِها جَمیعُ الشّهداءِ یومَ القِیامَةِ ؛

خدا عمویم عباس را رحمت کند که ایثار کرد و خود را به مشقّت انداخت و جان خودش را فدای برادر کرد تا آنجا که دستانش از بدن قطع شد و خداوند به جای آنها دو بال به وی مرحمت کرد که در بهشت با آنها پرواز می کند؛ همانگونه که برای جعفر بن ابیطالب نیز چنین کرد. بدانید حضرت عباس در درگاه الهی منزلتی دارد، که تمام شهدا در روز قیامت به آن مقام و منزلت غبطه می خورند.(2)

احکام فقهی زیارت حضرت عباس علیه السلام

مقام عصمت، درجاتی دارد که حدّأعلی و أتم و أکمل آن، به حضرات معصومین علیهم السلام اختصاص دارد که عصمت ذاتی و کبری دارند. مراحل پس از

ص:126


1- (1) مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 108؛ بحارالانوار، ج 45، ص 40، باب 37.
2- (2) عمدة الطالب، ص 653.

آن نیز مخصوص برخی از بزرگان دین، نظیر امامزادگان عظیم الشأنی مانند حضرت زینب، حضرت معصومه و حضرت علی اکبر علیه السلام است و می توان گفت این بزرگواران معصوم به عصمت صغری می باشند. یکی از شخصیت های ممتازی که به مراحل عالی عصمت رسیده و در رتبه و مقام، آن چنان برتری یافته که برخی احکام و آداب حرمش، مانند احکام و آداب حرم امامان معصوم علیهم السلام می باشد؛ حضرت قمربنی هاشم، اباالفضل العباس علیه السلام می باشد.

در اینجا به سه مورد از این احکام اشاره می کنیم:

1 - زائر در هنگام خواندن زیارتنامه نسبت به تمامی معصومین علیهم السلام، طوری می ایستد که پشت به قبله و رو به آن حضرات باشد، امّا غیرمعصومین را باید پشت سرشان رو به قبله ایستاد و زیارت کرد، به جز حضرت عباس علیه السلام که مانند معصومین زیارت می شود.

2 - نماز زیارت، به حضرات 14 معصوم اختصاص دارد و برای امامزادگان، نماز زیارت وارد نشده است، به غیر از حضرت عباس که برای ایشان، مانند دیگر امامان معصوم، نماز زیارت وارد شده است. برای سایر امامزادگان می توان نماز را به نیت هدیه به آن بزرگواران خواند.

3 - ورود جنب و حائض به حرم امامان معصوم جایز نیست، اما حرم امامزادگان از این قاعده مستثنی هستند، به جز امامزادگان عظیم الشأن و مشهوری نظیر حضرت عباس و حضرت معصومه علیها السلام که أولی و بهتر (مستحب مؤکد) عدم توقف جنب و حائض در حرم آنها است.(1)

ص:127


1- (1) جامع المسائل، مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی، ج 1، ص 71.
رود فرات و نهر علقمه

رودخانه فرات در بیست کیلومتری شرق کربلا قرار دارد. در نزدیکی این رودخانه، حادثه عظیم کربلا اتفاق افتاده و یادآور تشنگی اباعبدالحسین علیه السلام و یاران ایشان در روز عاشوراست. مطابق آنچه در روایات آمده، آب فرات دارای فضیلت و برکت بسیاری است، از جمله:

1 - نوشیدن آن در هر حال و برای شفا یافتن از بیماری مستحب است و اثر دارد.

2 - مستحب است کام نوزاد را با آب فرات و تربت سیدالشهدا علیه السلام بردارند.

3 - هر که با آب فرات غسل کند و قبر امام حسین علیه السلام را زیارت کند، مثل روزی است که از مادر متولد شده است. البته لزومی ندارد که مردم برای تبرّک به آب فرات در نهر غسل کنند، بلکه استفاده از آب لوله کشی که برگرفته از آب فرات است، نیز همین برکات را ان شاءالله خواهد داشت.

علقمی نام نهری است که آن را از فرات جدا کردند. این نهر ابتدا به کربلا و از آنجا به کوفه جریان یافت و سبب آبادی کوفه شد. در وجه تسمیه آن می گویند که ابن علقمی أسدی درقرن هفتم آن را کشیده از این روی این نهر به «نهر علقمی»(1) مشهور شد، پس این نهر درزمان واقعه عاشورا وجود نداشته است.

نهر علقمی که سابقاً در شرق حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام جاری بوده، اکنون هیچ اثری از آن وجود ندارد و تنها خیابانی که گویا قبلاً جای نهر بوده، به

ص:128


1- (1) علقم، نام یک گیاه تلخ است.

همین نام نامیده می شود. نهری که هم اکنون از کنار مقام صاحب الزمان علیه السلام در شمال کربلا روان است و به نام «نهر الحسینیه» نام گذاری شده، گرچه آن هم شعبه ای از شط فرات است، اما ارتباطی با نهر علقمی ندارد.

ص:129

شهر حلّه سیفیه

اشاره

شهر حلّه سیفیه(1)

ص:130


1- (1)منسوب به بنیانگذار آن سیف الدوله صدقة بن منصور مزیدی، چهارمین امیر از سلسله بنی زید که در محرم سال 495 ه -. ق شهر حلّه را بنا کرد.

شهر تاریخی حلّه، مرکز استان بابل، بین نجف و کربلا واقع شده و از آنجا فقها، شعرا و چهره های درخشان زیادی از شیعه برخاستند.

چنانکه نقل است مولای متقیان، علی علیه السلام در مسیر حرکت از کوفه به صفّین بر تپه های بابل، روی تلّ بزرگی ایستاد و به سوی بیشه و نیزاری اشاره نمود و فرمود:

اینجا شهری است و چه شهری اصبغ بن نباته، از یاران نزدیک حضرت، عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! می بینم از وجود شهری در اینجا سخن می گویید، آیا در اینجا شهری بوده و اکنون آثار آن از بین رفته است ؟ فرمود: نه! ولی در اینجا شهری به وجود می آید که آن را «حلّه سیفیه» می گویند و مردی از تیره بنی اسد آن را بنا می کند و از این شهر مردمی پاک سرشت و مطهّر پدید می آیند که در پیشگاه خداوند مقرّب و مستجاب الدعوه می شوند.(1)

قبل از شهر تاریخی حله، بغداد مرکز علم و فقه شیعه و نشر اسلام به شمار می آمد. بعد از مدتی، قحطی سختی مردم بغداد و اطراف آن را در فشار گذاشت و باعث شد تا مردم به دیگر مناطق نقل مکان کنند. برخی نیز برای همیشه دیار خود را ترک گفتند.

ص:131


1- (1) محمدباقر خوانساری، روضات الجنات، ج 2، ص 270.

اماکن تاریخی و دینی حلّه

1. باغ های معلّق بابل

یکی ازأماکن تاریخی أطراف شهر حلَّه، باغ های معلّق بابل است که یکی از عجایب هفت گانه جهان می باشد. این باغ ها، بنا به نظر بسیاری از مورخین به وسیله «نبوخد نصر» شاه بابل، در 600 ق. م برای همسرش «ملکه آموهیا» ساخته شده است. همسر نبوخد نصر که اهل کشور دیگری بود، از دیدن صحراهای خالی بابل، دچار دلتنگی شده بود و به همین خاطر شاه بابل، طرح باغی را ریخت که تا آن زمان نظیرش در هیچ نقطه دنیا وجود نداشت.

این باغ ها بر همه شهر بابل مسلّط بود و چشم انداز بسیار زیبایی داشت و از فراز آنها منظره رود، شهر، سربازان و جاده ها پیدا بود و عبور و مرور کاروان ها به خوبی از آنجا دیده می شد. در حقیقت، این باغ ها واژگون و معلّق نبودند. شاید علت نام گذاری آنها به باغ های معلّق، از آن جهت بود که کلمه معلّق در زبان لاتین به معنی تراس و بالکن است و چون در این باغ، تراس ها و بالکن های زیادی وجود داشت، نام آن را باغ های بالکن دار یا معلّق نامیدند.

بعضی نیز می گویند یک ملکه آشوری قدرتمند، باغ های معلّق را برای سرگرمی خودش ساخته است. برخی دیگر نیز عقیده دارند که این باغ ها، به دستور یک شاه آشوری ساخته شده است. چندی پیش در کشور عراق، چاه های خالی، نهرهای خشکیده و حفره هایی کشف شد که باستان شناسان معتقدند، قسمت هایی از باغ های معلّق بابل بوده است.

ص:132

2. مقام حضرت ابراهیم علیه السلام

محققان برآنند که محل تولد حضرت ابراهیم علیه السلام شهر «اُور»، از سرزمین بابل است. ابن بطوطه از محلی به نام بُرص (بُرس یا برس نمرود) میان حلّه و بغداد در عراق یاد کرده که گفته اند زادگاه حضرت ابراهیم علیه السلام است. در نزدیکی این مقام، بر بلندای تپه ای آثاری از پایه های منجنیق نیز وجود دارد که می گویند ابراهیم علیه السلام را از آنجا به میان آتش پرتاب کرده اند. نام «حرّاقه» نیز همان جایگاه و تپه ای است که حضرت ابراهیم علیه السلام را در زمان نمرود بر منجنیق نهادند و به آتش افکندند.

3. مساجد معروف حلَّه
الف) مسجد ردّالشمس

معجزه بازگشت خورشید، دوبار اتفاق افتاده است که ابتدا درمدینه(1) ودر زمان حیات خود پیامبر ودیگری سال ها پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله در بابل که آن را به طور خلاصه نقل می کنیم.(2)

هنگامی که امیرالمؤمنین علیه السلام و یارانش، قصد عبور از رودخانه فرات در منطقه بابل را داشتند. امام و برخی از یاران آن حضرت، نماز عصر را به جای آوردند، اما عده زیادی از سپاهیان که مشغول عبور دادن مرکب ها و توشه ها از

ص:133


1- (1) رک: احقاق الحق، ج 5، ص 522؛ الخرایج و الجرائح، ج 1، ص 52. ما این حکایت را به طور اختصار در بخش دوم ضمن فضائل امام علی علیه السلام آوردیم.
2- (2) شیخ مفید، الارشاد، ج 1، ص 345.

رودخانه بودند، نتوانستند نماز بخوانند و خورشید غروب نمود. آنان در این باره با امام علیه السلام به گفت وگو پرداختند. وقتی امام یاران خویش را این گونه نگران دید؛ از خدای متعال درخواست نمود تا خورشید را برگرداند تا سپاهیان، نماز عصر را به جای آورند و چنین شد. صاحب بن عباد چنین سروده است:

اوّل الناس صلوة جعل التقوی جلاها ردّت الشمس علیه بعد ماغاب سناها

در دو کیلومتری شهر حلّه قدیم و سمت چپ جاده کربلا؛ یعنی همان جاییکه این واقعه روی داده مسجدی به نام ردّالشمس ساخته اند.

ب) مسجد نخلیه

نخلیه محلی است نزدیک کوفه که در مسیر شام قرار دارد و یادآور رشادتهای لشکریان اسلام در قرن اول هجری است. به یادبود آن حوادث در صدر اسلام مسجدی در این منطقه ساخته شد.

منطقه نخلیه، از نظر سوق الجیشی برای تمرینات نظامی، تهیه تدارکات و استراحت نظامیان، مناسب و همواره اردوگاه نظامی جنگجویان بوده است. در واقع لشکریان در این محل اجتماع می کردند تا برای جنگ بیرون روند.

در سال 37 هجری، پس از آنکه حضرت علی علیه السلام در جنگ صفین مجبور به پذیرش حکمیت شد، مخالفت خود را با نتیجه حکمیت اعلام کرد و از مردم خواست برای جنگ با معاویه در نخیله اجتماع کنند. بدین ترتیب سپاه امام علیه السلام از نخیله به مقصد شام حرکت کرد.

در سال 41 هجری، امام حسن مجتبی علیه السلام نیز سپاهی ترتیب داد و آن را در نخیله گرد آورد و آماده جنگ با معاویه شد، ولی با توطئه های معاویه، قبل از جنگ، سپاه از هم پاشید و مردم از اطراف امام پراکنده شدند و امام هم مجبور به پذیرفتن صلح شد.

ص:134

در سال 60 هجری، عبیدالله بن زیاد، نخیله را به عنوان مرکز و آمادگاهی بر ضد امام حسین علیه السلام قرار داد.

در سال 65 هجری، نخیله وعده گاه شیعیان برای قیام توّابین بود. سپاه سواره نظام توّابین با شعار «یالثارات الحسین»، از کوفه خارج شدند و به سمت نخیله حرکت کردند.

4. امام زاده های شهر حلّه

در تاریخ کهن حلّه، چهره پرنور امامزادگان و دانشمندانی پرتو افشانی می کند که تا به امروز نامشان زنده است و هر یک ستاره ای درخشنده درآسمان تشیع به شمار می آیند. نام جمعی از آنان به این قرار است:

الف) ابوبکر بن امیرالمؤمنین علیه السلام: ابوبکر، فرزند نهم امیرالمؤمنین علی علیه السلام است. نامش، محمداصغر و مادرش، لیلی بنت مسعود بود. او همراه کاروان کربلا به این سرزمین آمد و در کنار اهل بیت امام حسین علیه السلام و یارانش به فداکاری و جان فشانی پرداخت و سرانجام در راه اهداف والای مقتدایش، در روز عاشورا به شهادت رسید. مزاری منسوب به او در راه نجف به سوی بغداد واقع شده و دارای صحن، ضریح و مصلّاست.(1)

البته به احتمال قریب به یقین، ابوبکر در کنار دیگر شهیدان عاشورا در کربلا و پایین پای مبارک امام حسین علیه السلام دفن شده و این مزار مربوط به شخص دیگری باشد؛ والله العالم.

ب) زیدّ بن علی بن الحسین علیه السلام: زید، پس از امام باقر علیه السلام بزرگ ترین فرزند امام سجاد علیه السلام است که به زهد، فضل، سخاوت و شجاعت معروف بود. وی به

ص:135


1- (1) ابو الفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 56.

منظور امر به معروف و نهی از منکر و احقاق حق و بازگرداندن خلافت به صاحبان اصلی آن، یعنی اهل بیت علیه السلام، با شمشیر قیام کرد و همین خروج و قیام مسلحانه، سبب شد عده ای گمان کنند که او مردم را به خود دعوت می کند؛ حال آنکه هدف او احیای حکومت اسلامی به رهبری ائمه هدی علیهم السلام بود.

زید، اول صفر سال 120 هجری قیام خود را آغاز کرد. در این تاریخ، زید به عراق آمد و در کوفه مردم با او بیعت کردند.

یوسف بن عمر ثقفی که از طرف هشام، حاکم عراق بود، با وی نبرد کرد، ولی اطرافیان زید، او را تنها گذاشتند. زید با همان جماعت اندک، تا شب به نبرد ادامه داد، اما شب هنگام به واسطه شدت جراحات وارده، به شهادت رسید و یارانش جنازه او را در کف نهر آبی دفن کردند و روی قبر را پوشانده، آب نهر را بر آن جاری ساختند تا از دید دشمن پنهان بماند، ولی حاکم عراق مطلع شد. از این رو قبر را شکافت و سر زید را از بدن جدا کرد و برای هشام فرستاد.

به دستور هشام، بدن زید را در کناسه کوفه بالای دار بردند و پس از مدتی جنازه اش را سوزانده، خاکسترش را بر باد دادند. به همین جهت، زید قبری ندارد، اما در همان پای دار، در کنار شط کوفه برایش مقامی ساخته اند.

ائمه هدی علیهم السلام، همواره از جناب زید علی بن الحسین علیه السلام، به نیکی یاد می کردند. امام صادق علیه السلام پس از آنکه از شهادت عموی خود مطلع شد، گریست و فرمود:

انبالله و انّا الهی راجعون؛ از خداوند به خاطر مصیبت عمویم زید، اجر و مزد می طلبم! زید، عموی خوبی بود و برای دنیا و آخرت ما سودمند بود. به خدا قسم که عمویم، شهید از دنیا رفت، مانند شهدایی که در خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی و حسن و حسین علیهم السلام شهید شدند!

ص:136

به روایتی، امام علیهم السلام هزار دینار از اموال خود را بین خانواده کسانی که در راه یاری وی شهید شده بودند، تقسیم نمود.

زید، دوم صفر سال 120 ه -. ق در کوفه به شهادت رسید و هنگام شهادت 42 ساله بود. پس از او، فرزندش یحیی نیز در سال 125 در اوایل سلطنت ولید بن یزید بن عبدالملک، خروج کرد، ولی او نیز به شهادت رسید.(1)

ج) حسن الأسمر: ابومحمد حسن الأسمر، ازنوادگان زید شهید است که سمت «نقابة الطالبین» داشته است. این منطقه را به خاطر وجود این قبر، «محاویل الامام» نام گذاری کرده اند.

د) حمزة بن قاسم بن علی بن حمزة بن حسن بن عبیدالله بن عباس بن علی بن ابیطالب علیه السلام: کنیه او ابویعلی است و به «حمزة الغربی» شهرت دارد. او از راویان حدیث و علمای بزرگوار شیعه بوده و قبرش در جنوب حلّه در جزیره بین دجله و فرات و در روستای «مزیدیه» واقع است.

ه -) عبدالله محض: ابومحمد عبدالله، مشهور به «عبدالله مَحض»، نوه امام حسن مجتبی علیه السلام است. از این جهت او را محض گفته اند که هم از طرف پدر و هم از طرف مادر، فاطمی و علوی است. پدرش حسن مُثنّی، فرزند امام حسن علیه السلام و مادرش فاطمه، دختر امام حسین علیه السلام بود. عبدالله، شباهت زیادی به رسول خدا صلی الله علیه و آله داشت و زیباترین و باسخاوت ترین مردم بود.

مزار وی در شش کیلومتری شرق شهر «کفِل» در اراضی خَفّاجِه قرار دارد و دارای دو گنبد است که اولی مربوط به عبدالله مَحض است و دومی مربوط به 7 تن دیگر از فرزندان و نوادگان امام حسن مجتبی علیه السلام.

ص:137


1- (1) منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج 2، ص 110.

اینان همگی در زندان بودند تا اینکه منصور دوانیقی دستور داد زندان را بر سرشان خراب کردند و با این شیوه فجیع آنان را به شهادت رساندند. این واقعه دردناک در عید قربان سال 145 هجری قمری در همین جا که سیاه چالی بوده، اتفاق افتاد. سپس محمد، معروف به نفس زکیه در مدینه و ابراهیم در بصره، از فرزندان عبدالله، علیه منصور خروج کردند و هر دو به فیض عظمای شهادت رسیدند.

و) عبدالله بن الحسن المکفوف: این بزرگوار از نوادگان امام زین العابدین علیه السلام و قبرش در «القایم» نزدیک شهر «شنّافیه» واقع شده است.

ز) بنات الحسن: این مرقد که در بیست کیلومتری شهر حلّه و در شمال غربی استان بابل، در منطقه «باخمرا» قرار دارد، مربوط به دو تن از دختران حسن مثنّی به نام های رقیه و فاطمه است. این دو بزرگوار نوه های امام حسن مجتبی علیه السلام هستند که به همراه برادرشان محمد به این منطقه آمدند.

ح) محمدبن القاسم و برادزاده اش علی بن الحسین: مرقد محمدبن قاسم بن حمزة بن حسن بن عبیدالله بن ابی الفضل العباس علیه السلام و برادرزاده اش، حسین بن علی بن قاسم در منطقه محاویل استان بابل واقع است. این دو بزرگوار که از جور و ستم بنی عباس فرار کرده بودند، به این قریه پناه آوردند و در اینجا به شهادت رسیده یا وفات کردند. تاریخ وفات محمدبن قاسم سال 385 ه -. ق ذکر شده است.

ط ) قاسم برادر امام رضا علیه السلام: او پس از شهادت پدرش از بغداد گریخت و در میان عشایر منطقه «سورا»، در اطراف حلّه، مخفی گردید و پس از وفات، در آرامگاه کنونی اش مدفون شد. جلالت قدر و عُلُوّ مرتبه جناب قاسم ازقدیم الایام برهمگان معلوم بود.

ص:138

5. رشید هجری از یاران امیرالمؤمنین علیه السلام

رُشید هَجَری، میثم تمّار و حبیب بن مظاهر، سه تن از یاران امیر المؤمنین علیه السلام بودند که حضرت به آنان علم بلایا و منایا آموخته بود؛ یعنی می توانستند از آینده خبر دهند.

شیخ عباسی قمی در منتهی الآمال و نیز در کتاب منهج المقال از رجال کشی نقل کرده است که میثم تمَّار به حبیب بن مظاهر رسید، در حالی که هر دو سوار بر اسب بودند. حبیب، آینده میثم را این گونه پیش بینی کرد و گفت: «گویا مرد چاقی را می بینم که موهای جلوی سرش ریخته و در کوفه بطیخ می فروشد، او را به جرم دوستی اهل بیت به دار زده اند و شکمش بر روی دار شکافته می شود».

میثم تمّار به حبیب گفت: «من هم مرد سرخ رویی را می شناسم که دو گیسوی بافته شده دارد و در یاری پسر پیغمبر کشته می شود و سرش را در بازار کوفه می گردانند».

گروهی شاهد این گفت وگو بودند و هنوز متفرّق نشده بودند که رُشید هَجَری از راه رسید و سراغ میثم و حبیب را گرفت. گفتند: ما دروغ گوتر از این دو ندیده بودیم. چنین و چنان غیب گویی می کردند.

رُشَید گفت: «خدا بیامرزد میثم را که فراموش کرد بگوید، به حامل سر حبیب 100 درهم بیشتر پاداش می دهند».(1)

آن گروه به هم نگاهی کردند و گفتند: به خدا که این یکی دروغ گوتر از آن دو بود. طولی نکشید که همه آن پیشگویی ها، عیناً واقع شد و آن گروه

ص:139


1- (1) منتخب التواریخ، ص 129.

آنچه شنیده بودند به چشم خود دیدند. رُشید هَجَری نیز به دست افراد معاویه به شهادت رسید. قبر او با گنبد و بقعه ای در نزدیکی پل عباسیه نزدیک شهر کفل است.(1)

6. خاندان آل طاووس و حلّی

سه تن از بزرگوارانی که در حلّه مدفون اند، به سید ابن طاووس مشهورند، چون جدّشان محمد بسیار زیبا بود. اینان دو برادر و یک برادزاده بودند. همچنین در بین خاندان حلِّی علمای معروف ومشهوری بوده اند که بعضاً در نجف یا حلَّه دفن می شدند که در اینجا با برخی از آن بزرگواران آشنا می شویم.

الف) سیدابن طاووس (سیدرضی الدین علی): تولد او در 15 محرم سال 589 ه -. ق روی داد و در سال 644 وفات یافت. او صاحب کتاب های متعددی از جمله «لهوف» است. قبر این بزرگوار در «محلة الجامعیین» در حلّه واقع شده است. هر گاه در کتب ادعیه و زیارات و ذکر زاهدین و تشرّف پیدا کنندگان به محضر حضرت حجت علیه السلام، نام سید بن طاووس را ببرند، منظور همین بزرگوار می باشد.

ب) سید ابن طاووس: نام اصلی این بزرگوار سید جمال الدین احمد است که در 648 ه -. ق متولد شد و در سال 693 ه -. قذحلت کرد. کتاب «بشری فی الفقه» است. هر گاه در کتب فقهی و رجالی نام سید بن طاووس را ببرند، منظور این بزرگوار است.

ص:140


1- (1) عتبات عالیات عراق، به نقل از کمونه حسینی، ص 254.

ج) سیدبن طاووس: نام اصلی این بزرگوار سیدغیاث الدین عبدالکریم است که در سال 648 ه -. ق متولد شد و در سال 693 ه - وفات یافت. وی صاحب کتاب «فرحة الغری» از آثار ایشان است. قبر این عالم بزرگوار در محلّه «باب النجف» حلّه قرار دارد. هرگاه در کتب احادیث و اخبار نامی از سیدبن طاووس به میان می آید، مراد جناب عبدالکریم است.

د) نجم الدین جعفر ابن نمای حِلّی: وی صاحب کتاب «مثیرالاحزان» و «مقتل ابن نما» می باشد. وی در سال 680 هجری از دنیا رفت و نزدیک مرقد پدرش در محله جباوین دفن شد.

ه -) محقق حلّی: او صاحب شرایع الاسلام است. ولادت این بزرگوار در کوفه و در سال 601 ه -. ق روی داد و سرانجام در سال 676 ه -. ق رحلت کرد.

و) ابن ادریس حلّی (فخرالدین): وی صاحب کتاب «السرائر» است. ولادت این مرد بزرگ در سال 558 ه -. ق و وفات او در 598 اتفاق افتاد.

ز) یوسف بن علی بن مطهّر حلّی: پدر بزرگوار علامه حلّی.

ح) علّامه حلّی: این عالم بزرگ در سال 648 ه -. ق متولد شد و در سال 726 رحلت کرد.

ط ) فخرالمحققین: این عالم بزرگ فرزند علّامه حلّی است که در سال 770 ه -. ق وفات یافت.

ی) سیدحیدر حلّی: یکی از شاعران معروف است که در سال 1304 ه -. ق وفات کرد.

ص:141

شهر کاظمین

اشاره

ص:142

از دیگر شهرهای زیارتی و مهم عراق کاظمین است که در مجاورت بغداد و سمت غرب رودخانه دجله قرار دارد. کاظمین از لحاظ اداری تابع شهر بغداد است و مناره های طلایی آن از داخل شهر بغداد نمایان است. امروزه، این شهر به سبب توسعه بغداد به آن وصل شده است.

سابقه تاریخی کاظمین در جوار بغداد به عصر ساسانیان می رسد. بغداد در آن عصر شهری مذهبی و جایگاه خدا، یعنی «بَغ» بود. در این زمان، حاشیه بغداد به «تسوج» معروف بود(1) که بعدها کاظمین به جای آن شکل گرفت.

در جنگ نهروان به سال 37 ق به دستور امام علی علیه السلام شهیدان جنگ را در این مکان به خاک سپردند و آن را «مقبرة الشهداء» نامیدند.

در عصر عباسی، به هنگام توسعه و احیای بغداد و انتخاب آن به عنوان پایتخت، این قبرستان به «شونیزی» معروف بود و منصور آن را برای دفن بزرگان و خاندان عباسی در نظر گرفت و از آن پس به نام گورستان قریش شهرت یافت.(2)

از زمان شهادت امام کاظم علیه السلام و امام جواد علیه السلام و دفن آن دو امام در این منطقه، خلیفه ها و امیران شیعی همواره به آبادانی این شهر و مرقد مطهر این

ص:143


1- (1) یاقوت حموی، معجم البلدان، ج 5، ص 163.
2- (2) همان.

دو امام مظلوم همت گماشتند. این منطقه از آن پس، محل سکونت بسیاری از شیعیان و دوست داران اهل بیت شد. آل بویه، از حکمرانان شیعی بغداد، همواره نسبت به آباد کردن این شهر و مزارات آن بذل توجه داشتند(1)

منتصر عباسی در این منطقه بر روی دجله، پل بزرگی ساخت که «جسر جدید» نامیده شد. این امر ارتباط بین دو طرف رودخانه را آسان می کرد. در این دوران، یعنی 640 ق، شهر کاظمین توسعه یافت و بسیاری از شیعیان در جوار مرقد مطهر آن دو امام ساکن شدند.(2)

تاریخچه حرم کاظمین

هنگام انتخاب بغداد به عنوان پایتخت در دوره خلافت منصور، در جوار این شهر، باغ هایی وجود داشت که به «شونیزیه» معروف بود. منصور در 145 ق این باغ را به عنوان مقبره خانوادگی خود انتخاب کرد و آن را «مقابر قریش» نامید. نخستین کسی که در این قبرستان دفن شد جعفر، فرزند منصور عباسی بود که در سال 150 ق از دنیا رفت.

در سال 179 ق امام موسی کاظم علیه السلام براساس دستورهارون، از مدینه به بغداد آمد و در این شهر زندانی شد. سپس در سال 183 ق به دستور خلیفه و به وسیله زندانبان معروفش، سندی بن شاهک، مسموم شد و به شهادت رسید. آن حضرت را در همان مقابر قریش و مکانی که خود آن بزرگوار قبلاً خریداری کرده بود، به خاک سپردند.

ص:144


1- (1) جعفر خلیلی، آشنایی با عتبات مقدسه، ص 80.
2- (2) میرزا عباس فیض، تاریخ کاظمین و بغداد، صص 115-120.

امام کاظم علیه السلام چهارمین فردی بود که در این مقبره دفن می شد. قبل از ایشان جعفر و سپس عیسی نوفلی در آن مکان به خاک سپرده شده بودند. سومین نفر نیز امین، فرزند هارون بود(1).

با نظر امام جواد علیه السلام و به دستور مأمون بر روی مرقد امام کاظم علیه السلام بقعه ای ساختند.(2) وقتی امام جواد علیه السلام درسال 220 ق به دستور معتصم عباسی و به وسیله ام فضل، دختر مأمون که عنوان همسری آن حضرت را داشت، مسموم و شهید شد، آن امام مظلوم را در جوار قبر جدشان، امام موسی بن جعفر علیه السلام دفن کردند.(3) آنگاه بر قبر آن دو بزرگوار، بقعه و عمارتی بنا کردند و آن را کاظمیه نامیدند. از آن پس عنوان مقابر قریش، نام خود را به «کاظمیه» تغییر داد. در کنار این بقعه، مسجدی به نام مسجد باب التبن یا مسجد کاظمیه قرار داشت که شیعیان از داخل این مسجد، قبر آن دو امام را زیارت می کردند و به همین سبب، بقعه این دو امام بزرگوار به مشهد باب التین نیز معروف شد.(4)

در سال 336 ق به امر احمد بن بویه ملقب به معز الدوله، از پادشاهان شیعی آل بویه، بقعه ای با شکوه بنا گردید و برفراز هر دو قبر، ضریحی جداگانه از چوب ساج نصب شد. همچنین برفراز آن مقبره ها، گنبدی بزرگ برافراشتند و فضای داخلی حرم را تزیین کردند. وی در 358 ق در کاظمین از دنیا رفت و در مقابر قریش دفن شد. پس از او، عضدالدوله دیلمی همانند سایر مزارات

ص:145


1- (1) دایرة المعارف تشیع، ج 1، ص 107.
2- (2) فیض، تاریخ کاظمین و بغداد، ص 30.
3- (3) حسینی الجلالی، مزارات اهل البیت و تاریخهما، ص 114.
4- (4) دایرة المعارف تشیع، ج 1، ص 107.

امامان شیعه، تغییرات زیادی در حرم انجام داد و آن را توسعه بخشید. او این کار را به سال 369 ق انجام داد.(1)

عمده ترین بازسازی ها و تعمیرات آستان کاظمین در دوران صفویه انجام شد. شاه اسماعیل صفوی، در سال 926 ق، تمامی بناهای حرم را خراب کرد و بنای زیبا و با شکوهی شامل رواق در چهار سو، صحن، حرم و دو گنبد جدید کاشی کاری شده ساخت. همچنین مسجدی با شکوه و با ستون های ضخیم در شمال حرم احداث کرد که اکنون هم پابرجاست.(2) امروزه، کتیبه ای از اقدامات شاه اسماعیل همچنان موجود است. البته دیگر سلاطین صفویه نیز کارهای او را تکمیل کردند.(3)

در عصر قاجار هم توجه خاصی به مشهد کاظمین شد، و برخی از شاهان قاجار در بازسازی و توسعه حرم نقش داشتند.(4)

هم اکنون صحن وسیعی در شمال صحن القبله، در حال ساخت است. عملیات اجرایی این صحن که به نام شهید صدر نامگذاری شده، از سال 1378 شمسی آغاز شده است. مساحت این صحن، به 7000 مترمربع می رسد. در زیر صحن نیز سردابی به وسعت 5000 مترمربع ساخته شده است. ساخت مدرسه، موزه و مهمانخانه نیز در این طرح توسعه گنجانده شده است. این صحن، فعلاً بزرگ ترین صحن موجود در عتبات عراق به شمار می آید.

ص:146


1- (1) حسینی الجلالی، مزارات اهل البیت و تاریخهما، ص 108.
2- (2) موسوی الزنجانی، جوله فی اماکن المقدسه، ص 112.
3- (3) فیض، تاریخ کاظمین و بغداد، ص 122.
4- (4) دایرة المعارف تشیع، ج 1، ص 109.

مراقد امامزاده ها و علما

در داخل حرم مطهر و خارج از آن قبور تعدادی از إمامزاده ها، عالمان و اندیشمندان اسلامی وجود دارد. در این بخش با برخی ازآنان آشنا می شویم:

1. عون و عبدالله: قبر دو تن از فرزندان امام علی علیه السلام به نام عون و عبدالله در آن سوی باب البصره، سمت شرقی مقابر کاظمین، قرار دارد و دارای زیارتگاهی باشکوه است.(1)

2. ابوسبحه: موسی بن ابراهیم اصغر بن موسی الکاظم ملقب به المرتضی که به سبب ذکر و تسبیح گفتن زیاد او را «ابوسبحه» می گفتند. این بزرگوار در بغداد از دنیا رفت و در مقابر قریش، در جوار پدر و جدش به خاک سپرده شد.(2)

3. آرامگاه شیخ مفید: مرقد این عالم بزرگوار در شرق رواق جنوبی قراردارد. وی از بزرگان شیعه، فقها و متکلمان چیره دست و توانا بود و درسال 413 ه -. ق درگذشت. برروی قبر او ضریحی فولادی و کهن قرار دارد. بالای قبر شیخ مفید، و بر روی قطعه سنگی از مرمر، شعری منسوب به امام زمان علیه السلام نوشته شده در رثای شیخ مفید سروده شده است.

لاصوَّت الناعی بفقدک إنَّه یوم علی آلِ الرسول عظیم

4. ابن قولویه: ابو القاسم جعفر بن محمد بن قولویه قمی، صاحب کتاب «کامل الزیارات» از فقیهان و محدثان شیعی در عصر آل بویه است که در

ص:147


1- (1) ابن جبیر، سفرنامه ابن جبیر، ص 276.
2- (2) جعفر خلیلی، آشنایی با عتبات مقدسه، ص 87.

رواق شرقی حرم به خاک سپرده شده است. ابن قولویه از سوی معز الدوله دیلمی دعوت شد تا از قم به کاظمین برود و حوزه علمیه آن شهر را تاسیس کند. شیخ مفید از جمله شاگردان این بزرگواران بود که در کنار ایشان به خاک سپرده شد. ابن قولویه در سال 369 قمری دار فانی را وداع گفت.

5. قبور منسوب به سید رضی و سید مرتضی: سید رضی و سید مرتضی چنانکه در بخش کربلا گفته شد، در بغداد و در منزل مسکونی خود دفن شدند و پس از آنجا به کربلا منتقل و در حرم مطهر به خاک سپرده شدند. امروزه این دو قبر منسوب به سید رضی و سید مرتضی که ظاهراً همان محل اولیه دفن آنان بوده دارای گنبد و بارگاهی است.

6. خواجه نصیر الدین طوسی (597 ق - 671 ق): این عالم سترگ در رواق باب القریش و در رواق غربی حرم مطهر به خاک سپرده شده است. خواجه نصیر الدین طوسی، وزیر ایرانی و شیعی هولاکوخان مغول، تألیفات فراوانی در کلام و عقاید و نیز علوم دقیقه مثل ریاضی و هندسه داشت که مشهور ترین آنها تجرید الاعتقاد و آداب المتعلمین است. این وزیر دانشمند، هنگام تهاجم هولاکوخان مغول به بغداد و سرنگونی خلافت عباسی، خان مغول را همراهی می کرد.(1)

ص:148


1- (1) جعفر خلیلی، آشنایی با عتبات مقدسه، ص 88.

شهر بغداد

اشاره

ص:149

شهر بغداد پایتخت پرآوازه خلافت عباسی و مهم ترین شهر کنونی عراق است و به دلیل عبور رود دجله از میان آن، سرزمین پر آب و حاصل خیز به شمار می آید. واژه بغداد، مرکب از «بغ» به معنای خدا و «داد» به معنی شهر است. البته برخی از زبان شناسان نیز عقیده دارند، بغداد از دو کلمه «بغ»، مخفف باغ و «داد» مخفف دادار، به معنی پروردگار تشکیل شده و بغداد به معنی «باغ خدا» است. این رودخانه، بغداد را به لحاظ موقعیت جغرافیایی به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم کرده است که در گذشته، به عنوان «کرخ» و «رصافه» نام گذاری شده بود.(1)

این شهر از بناهای دوره منصور عباسی است که به سال 142 ق به عنوان پایتخت، انتخاب و به بزرگ ترین و آبادترین شهرهای عراق تبدیل شد. در عصر هارون الرشید، نام بغداد و داستان های هزار و یک شب آن زبانزد خاص و عام و شهره آفاق بود. بغداد در عصر ساسانیان، چنانکه از نام آن بر می آید، شهری مذهبی بود.

منصور عباسی هنگام احداث این شهر با خالد برمکی، وزیر و مشاور خود، مشورت کرد و می خواست ایوان مدائن را که ازشاهکارهای معماری عصر

ص:150


1- (1) ابن بطوطه، سفرنامه، ج 1، ص 275.

ساسانیان بود، تخریب و از مصالح آن برای ساخت بغداد استفاده کند، اما خالد او را از این کار برحذر داشت.(1) شش سال طول کشید تا بغداد بر اساس طرح هایی که در پی مشورت های فراوان مشخص شده بود، احداث شد. سپس منصور در سال 146 ق ازهاشمیه به بغداد آمد و در قصر خود مستقر شد.

این شهر در دوران هادی و مهدی عباسی تکمیل شد و گسترش زیادی یافت. بغداد مدت پنج قرن پایتخت خلافت عباسی و شاهد حوادث و وقایعی بس مهم و سرنوشت ساز در تاریخ اسلام بود. هنگام خلافت مهدی، قسمت شرقی بغداد محل استقرار لشکریان خلیفه شد و آبادانی زیادی یافت.(2) مدرسه معروف نظامیه و نیز مدرسه مستنصریه در قسمت شرقی بغداد قرار داشت. در قرن هشتم و در همین قسمت شرقی سه مسجد جامع به نام های جامع خلیفه، جامع السلطان و جامع الرصافه وجود داشت که امروزه نیز همچنان موجود است.(3) شهر بغداد تا پایان خلافت عباسی از رونق فراوانی برخوردار بود، اما پس ازهجوم هولاکو و براندازی خلافت عباسی، از رونق افتاد و اعتبار خود را از دست داد. بعد از آن بغداد، میان ترکمانان و عثمانیان و آنگاه صفویان دست به دست شد و سرانجام به عنوان بخشی از امپراتوری عثمانی شناخته شد تا اینکه پس از جنگ جهانی دوم و تجزیه حکومت عثمانی، زیرنظر انگلیسی ها، به عنوان مرکز کشور نوپای عراق معرفی شد.

ص:151


1- (1) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 9، ص 200.
2- (2) اصطخری، المسالک و الممالک، ص 84.
3- (3) ابن بطوطه، سفرنامه، ج 1، ص 275; ناصر الدین شاه.

اماکن زیارتی و آثار دینی بغداد

اشاره

در شهر بغداد و در حدّ فاصل کاظمین و اطراف آن برخی از اماکن زیارتی وآثار دینی و تعدادی از مراقد تابعین و اندیشمندان اسلامی وجود دارد که به آنها اشاره می کنیم:

مسجد براثا

مسجد «بُراثا»، از مساجد قدیم معروف و متبرّکی است که بین محله کرخ بغداد و کاظمین قرار دارد. براثا نام محله ای در غرب بغداد و در جنوب کرخ است.(1) از آن رو این منطقه را براثا نامیده اند که کشیشی به این نام در این محل ساکن بود. این کشیش به دست امام علی علیه السلام هنگامی که آن حضرت در جنگ نهروان، یک شب را در این مکان منزل نمود، مسلمان شده.(2) مسجد براثا که در عصر آل بویه مکان اجتماع و عبادت شیعیان بود، توسط معز الدوله دیلمی بازسازی شد. از طرفی چون امام علی علیه السلام در این مکان چاهی حفر کرد به این مکان «بئرعلی» یا «سنگ علی» هم گفته اند.(3)

از آن پس این مسجد توسعه یافت و حجره های متعددی پیرامون آن برای سکونت طلبه ها ساخته شد. این مسجد در عصر سلجوقی دچار آتش سوزی شد، اما سلطان اویس جلایری آن را تعمیر و بازسازی کرد. شاه اسماعیل نیز در سال 927 ق دوباره به بازسازی آن پرداخت. براثا در عصر قاجار رونق

ص:152


1- (1) یاقوت حموی، معجم البلدان، ج 1، ص 363.
2- (2) سفرنامه سیف الدوله به مکه مکرمه، ص 214.
3- (3) فیض، تاریخ بغداد و کاظمین، صص 278 _ 280.

بیشتری یافت، ولی در زمان رژیم بعثی مهجور و متروک شده بود، و پس از سقوط این رژیم مورد توجه مردم و علما قرار گرفت.

گفته شده این مکان، محل نماز حضرت ابراهیم علیه السلام و سایر پیامبران و نیز امام علی علیه السلام و امام حسن و امام حسین علیهما السلام بوده، به همین دلیل نماز و عبادت در این مکان توصیه شده است.(1)

مشهد النُّذُور

این مکان مرقد عبیدالله بن محمد بن عمر الأطرف ابن امیرالمؤمنین علیه السلام است. این بارگاه که در منطقه اعظمیه بغداد واقع شده، به مشهد النّذور معروف است، چرا که اهالی بغداد نذرهایشان را به آنجا می برند و حاجت روا برمی گردند. عبیدالله، در سال 150 ه -. ق با دسیسه منصور در 67 سالگی به شهادت رسید.

سید ادریس

وی که از نوادگان امام موسی کاظم علیه السلام است، در سال 914 هجری از طرف شاه اسماعیل صفوی، به سِمت نقیب النقبایی منصوب شد و به سال 948 در بغداد درگذشت و در املاک خود دفن گردید. مرقد وی در بغداد، در منطقه کرّاده شرقیه قرار دارد.

نوّاب اربعه امام زمان علیه السلام
اشاره

امام زمان عجل الله تعالی فی فرجه در زمان غیبت صغری، به وسیله چهار

ص:153


1- (1) حسینی الجلالی، مزارات اهل البیت و تاریخهما، ص 121.

نائب مخصوص خود، با مردم در تماس بودند و بسیاری از نیازمندی های مردم را از طریق نمایندگان خاص خود برطرف می نمودند. مشخّصات آن نواب اربعه به قرار زیر است:

نائب اول - عثمان بن سعید الاسدی (ابوعمر): این بزرگوار معروف به سمّان (روغن فروش) بود و از طرف امام هادی و امام حسن عسکری علیهما السلام وکالت و نیابت داشت و افتخار نیابت اول حضرت حجّت را نیز کسب کرد. وی اواخر قرن سوم درگذشت و در وسط شهر بغداد، سمت رصافه، (شرق دجله) دفن شد. بعدها مسجدی به نام آن جناب در همان محل بنا شد. این بنا که در 1348 ق بازسازی شده، دارای حرم و صحن وسیعی است.(1)

- ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعید الاسدی: ایشان معروف به شیخ خلانی، دومین نایب حضرت مهدی (عج) است. وی پس از وفات پدر بزرگوارش به نیابت آن حضرت در آمد و 48 سال سفارت ایشان را برعهده داشت و سرانجام در آخر جمادی الاولی سال 305 ه -. ق رحلت فرمود و در بغداد نزدیک قبر والده اش دفن شد. این مکان، امروزه به محله شیخ خلانی در خیابان جمهوری معروف است.(2)

- ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی: وی به دائی خود که نوبختی است منسوب شده وگرنه اصالتاً قمی بوده و در جامعه آن روز جهان شیعه، به عقل و درایت اشتهار داشته است. جناب حسین بن روح پس از حدود 21 سال نیابت حضرت حجَّت، در سال 326 ه -. ق درگذشت. قبر این نائب خاص، هم اکنون در بازار شورجه بغداد واقع است.

ص:154


1- (1) دایرة المعارف تشیع، ج 1، ص 104.
2- (2) همان، ص 102.

- ابوالحسن علی بن محمد سمری: آخرین سفیر امام مهدی (عج)، علی بن محمد سمری است که در نیمه شعبان 329 هجری از دنیا رفت. با درگذشت او باب سفارت خصوصی بسته شد و غیبت کبری آغاز گردید. قبر ایشان، در رصافه بغداد و غرب مدرسه مستنصریه، داخل بازار «کمالیات» قرار دارد. شش روز مانده به وفات نائب چهارم، از جانب امام زمان علیه السلام توقیعی صادر شد و از آن به بعد هر گونه ادّعای درباره نیابت خاصّه آن حضرت، مردود شناخته شده است. توقیع آن حضرت به جناب سمری، چنین است:

بسم الله الرحمن الرحیم، یاعَلِیَ بنِ مُحُمَّد الَسّمری اعظَمَ اللهُ اجرَ إخوانِک فیک فَأنَّک مَیّتٌ ما بَینَک وَ بَینَ سِتَّةِ أیَّام، فَاجمِعَ امرَک وَ لاتُوصِ الی احَد فَیَقُومَ مَقامَک بَعدَ وَفاتِک فَقَد وَقَعَتِ الغَیبَةُ التَّامَةُ فَلاظُهُورَ وَ بَعدَ إذنِ اللهِ تَعالی ذِکرُهُ وَ ذلِک بَعدَ طُولِ الأمَد وَ قَسوَةِ القُلُوبِ وَ امتِلاءِ الارضِ جَوراً وَ سَیَأتی مَن یَدعُ المُشاهَدَةَ الا فَمَنِ ادَّعَی المُشاهَدَةَ قَبلَ خَروُجِ السُّفیانی وَ الصَّیحَة فَهُوَ کذَّابُ مُفتَرٌ وَ لاَحَولَ وَ لا قُوَّةَ الَّا بِاللهِ العَلِیّ العِظیمِ ؛

بسم الله الرحمن الرحیم، ای علی بن محمد سمری! خداوند پاداش تو و برادرانت را زیاد کند؛ بدانکه تا شش روز دیگر از دنیا می روی؛ کارهایت را جمع و جور کن و بعد از خود کسی را جانشینت قرار مده، چرا که غیبت کبری آغاز شده است و دیگر ظهوری در کار نیست، مگر به اذن خداوند و آن بعد از مدتی طولانی خواهد بود که دل ها قسی شوند و زمین از ستم پُر شده باشد، و چه بسا کسانی پیدا شوند که مدّعی دیدار با من باشند؛ آگاه باشید هر کس قبل از خروج سفیانی، چنین ادعایی کند، دروغ گویی افتراگر بیش نیست.(1)

ص:155


1- (1) منتخب التواریخ، ص 553.

از ولادت حضرت حجت علیه السلام تا ابتدای غیبت کبری، هفتاد و چهار سال تمام طول کشید؛ یعنی از نیمه شعبان 255 هجری که ولادت آن حضرت بود تا 15 شعبان 329 هجری که رحلت علی بن محمد سمری آخرین نائب اتفاق افتاد. همچنین از ابتدای زمان امامت حضرت حجت علیه السلام تا زمان غیبت کبری، 69 سال و 6 ماه و 7 روز طول کشید.

مرحوم کلینی: محمد بن اسحق الکلینی رازی، مشهور به «ثقه الاسلام» از عالمان و محدثان بزرگ شیعه در قرن سوم هجری است. وی در زمان خودش رئیس شیعه و موثق ترین و استوارترین آنان در نقل حدیث بود. ایشان کتاب شریف «کافی» را که یکی از کتب اربعه(1) حدیثی شیعه است درمدت بیست سال، تألیف کرد. کلینی در ماه شعبان سال 329 هجری رحلت کرد. قبر محمد بن یعقوب کلینی، در نزدیکی مرقد چهارمین نایب حضرت مهدی (عج)، علی بن محمد سمری و در نزدیکی مدرسه مستنصریه قرار دارد.

مشاهیر اهل سنت مدفون در بغداد

در بغداد مشاهیر زیادی از علما وشعرا ومتصوفه اهل سنت مدفون اند که مجال ذکر همه آنان ممکن نیست، بنابراین تنها به ذکر برخی از آنان بسنده می کنیم:

1. ابوحنیفه: نام وی نعمان بن ثابت بن فردوس و اهل کابل است. وی اولین رئیس مذهب حنفی از مذاهب چهارگانه اهل سنّت به شمار می آید. او در

ص:156


1- (1) کتب اربعه شیعه عبارت اند از: اصول کافی، من لا یحضره الفقیه تالیف شیخ صدوق مدفون در شهرری و تهذیب و استبصار که هر دو اثر شیخ طوسی است، که مدفن آن بزرگوار در شهر نجف می باشد.

سال 80 ه -. ق به دنیا آمد و در رجب 151 ه -. ق وفات یافت و در آن سوی دجله مقابل کاظمین در مقبره «خیزرانیه» بغداد دفن شد. این منطقه اکنون به نام «حی الاعظمّیه» مشهور است و ساکنان آن عمدتاً از اهل سنت اند. اهل سنّت به ابوحنیفه «امام اعظم» لقب داده اند؛ در حالی که خود ابوحنیفه می گفت:

«لولاالسّنتان لهلک النُّعمان؛ اگر دو سالی که در محضر امام صادق شاگرد بودم، نبود، هلاک شده بودم».

در جوار قبر ابوحنیفه دانشکده علوم دینی اهل تسنن واقع شده است. در نزدیکی قبر او نیز برخی از علما و متصوفه، از جمله حسین بن منصور حلاج مدفون اند.(1)

2. بشر حافی: نام وی ابونضر بن عبدالرحمن است و از أعیان متصوفه به شمار می رود. نقل کرده اندکه امام موسی کاظم علیه السلام از کنار خانه بشر می گذشت. صدای غنا از خانه بُشر بلند بود. در این حال کنیزی از خانه بیرون آمد؛ امام از او پرسید: صاحبخانه آزاد است یا بنده ؟ کنیز جواب داد: آزاد. امام فرمود: آری، اگر بنده بود این چنین صدای آواز از خانه اش بلند نبود. بعد که بشر این فرموده امام را شنید، شتابان و پابرهنه، عذرخواهان به دنبال امام دوید، به همین دلیل او را بُشر نامیدند.

3. احمدبن حنبل: ابن هلال الشیبانی از محدثان برجسته اهل سنت در قرن دوم هجری است که درسال 164 ه -. ق در بغداد به دنیا آمد و در سال 241 وفات یافت و در کنار دجله، در نزدیکی رصافه بغداد در مقبره دارالحرب مدفون

ص:157


1- (1) ابن جبیر، سفرنامه ابن جبیر، ص 276.

شد، اما اکنون از قبرش خبری نیست. نسب احمد بن حنبل به «ذی الثدیه» رئیس خوارج می رسد. در منطقه شیعه نشین کرّاده، مسجدی به یادش ساخته شده است. نزدیک قبر ابن حنبل افرادی مانند ابوبکر شبلی، بشرحافی، داوودطایی و ابوالقاسم جنید دفن شده اند. قبر معروف کرخی نیز در محله باب البصره قرار دارد.(1)

4. شیخ عبدالقادر گیلانی: وی امام فرقه «قادریه»، از فرقه های صوفیه است که به او لقب «قدس اعظم» داده اند و اهل سنّت در مقام او بسیار غُلوّ می کنند. ولادت او در سال 470 هجری و وفاتش در 560 روی داد. قبر وی در شارع «الکفاح» و در منطقه رصافه بغداد است. زائران او بیشتر از کشورهای هند و افغانستان هستند.(2) این بقعه به وسیله سلطان مراد عثمانی تعمیر و بازسازی شد و حیاط و صحن و گنبد بزرگی دارد.(3)

5. ابن ابی الحدید: شیخ عبدالحمید بن محمدبن محمد بن حسین، معروف به ابن ابی الحدید معتزلی شارح نهج البلاغه است. تولد او در سال 586 ه -. ق و وفاتش در 655 در بغداد روی داد و در منطقه رصافه دفن شد.

محمدبن جریر طبری تاریخ نگار برجسته و صاحب «تفسیر کبیر» متوفای سال 310، و راغب اصفهانی صاحب کتاب «مفردات» و متوفای سال 565 هجری نیز در بغداد مدفون اند.

ص:158


1- (1) ابن بطوطه، سفرنامه، ج 1، ص 275.
2- (2) سفرنامه سیف الدوله به مکه، ص 218.
3- (3) مادام دیولافوا، سفرنامه دیولافوا، ص 662.
اماکن تاریخی و زیارتی مدائن
اشاره

در چهل کیلومتری جنوب بغداد و در سمت غرب رودخانه دجله، شهر تیسفون پایتخت امپراتوری ساسانیان قرار دارد. این شهر از به هم پیوستن چندین شهر به وجود آمده بود. بعد از اسلام و در سال 14 ق هنگامی که سعد بن ابی وقاص آن را فتح کرد نام مدائن به خود گرفت. سلمان فارسی، از سوی خلیفه دوم، به عنوان نخستین حاکم آن انتخاب شد و حکومت آن جناب تا اوائل خلافت امام علی علیه السلام ادامه داشت تا اینکه در همانجا از دنیا رفت و دفن شد. پس از چندی حذیفة بن یمان، یکی دیگر از صحابه ازسوی امام علی علیه السلام حاکم آن شهر شد و پس از مرگش نیز در همانجا به خاک سپرده شد.

مدائن در دوران اموی وعباسی رونق چندانی نداشت. حتی منصور، خلیفه عباسی قصد داشت با تخریب ایوان معروف کسری، با مصالح آن بغداد را آبادان سازد، اما وزیر ایرانی اش، خالد، او را از این کار بازداشت.

طاق کسری

طاق یا ایوان کسری از آثار تاریخی عصر ساسانیان و بخشی از کاخ بزرگ متعلق به شاپور معروف به ذوالأکتاف است که اکنون باقی مانده است. شاپور در قرن سوم میلادی بوده و سپس خسرو انوشیروان و سایر شاهان ساسانی به حکومت رسیدند.

امروزه، از آن کاخ عظیم تنها قسمتی از یک تالار بزرگ و ایوان معروف کسری باقی مانده است. معروف است که این طاق در شب تولد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شکاف خورد و چهارده کنگره آن فرو ریخت.(1)

ص:159


1- (1) ژان اوتر، سفرنامه ژان اوتر، ص 186; مصاحب، دایرة المعارف فارسی، ج 2، ص 1659.

بقایای تالار بزرگ به طول 365 متر و عرض 275 متر، ایوان کسری را در خود جای داده است. دهانه ایوان کسری 28 متر، طول آن 55 متر و ارتفاع آن سی متر است. این ایوان را جزو بزرگ ترین بناهای تاریخی باقی مانده از پانزده قرن قبل می دانند. البته این طاق هلالی، دچار آسیب هایی شده، ولی امروزه در حال بازسازی و حفاظت است.(1)

نقل است وقتی که امیرالمؤمنین علیه السلام به مداین آمد، در ایوان کسری فرود آمد و «دُلَف بن بحیر» نیز به همراه حضرتش بود. حضرت علی علیه السلام در این مکان نماز به جای آورد و آنگاه برخاست و در سخنانی عبرت آموز خطاب به دلف فرمود: برای «کسری»، آن پادشاه معروف، در این مکان چنین وچنان بود. دلف هم درمقابل می گفت: آری به خدا قسم، چنین است که می فرمایی، ای سید و مولای من! شما چنان بر این دیار مطلع هستید که گویا خود شما آن را بنا نهاده اید!

مرقد سلمان فارسی

جناب سلمان فارسی، از یاران جلیل القدر و با وفای رسول خدا صلی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام است که در دوران خلافت خلیفه دوم حاکم مدائن شد. این صحابی بزرگ در دوران حکومتش زندگی بسیار ساده ای داشت و همانند فقیرترین مردم زندگی می کرد. سرانجام پس از آنکه در سال 36 ق وفات یافت، نزدیکی ایوان کسری به خاک سپرده شد. قبر مطهر او در سمت چپ کاخ کسری به فاصله چند صد متری قرار دارد. شاه اسماعیل صفوی بقعه و آرامگاه حضرت

ص:160


1- (1) ایران از آغاز تا اسلام، سفرنامه مادام دیولافوا، ص 641.

سلیمان و صحن بسیار وسیع آن را پدر آقاخان محلاتی احداث کرده اند.(1) در جنب مدفن جناب سلمان، مسجدجامع مداین واقع شده که منسوب به حضرت امام حسن عسکری علیه السلام است که یا به امر آن حضرت بنا شده یا اینکه آن امام همام در آنجا نماز خوانده اند.

مرحوم علامه مجلسی می گوید:

«به سندهای مختلف از امام صادق علیه السلام نقل شده که ایمان ده درجه دارد؛ مقداد تا درجه هشتم، ابوذر تا درجه نهم و سلمان تا درجه دهم قرار گرفته است!».

از این گذشته، جناب سلمان به شرافتِ

«سَلْمانُ مِنَّا اهْلَ الْبَیْتِ ؛ سلمان از ما اهل بیت است» مفتخر شده و رسول خدا صلی الله علیه و آله در فضیلت او فرموده است:

«سَلْمانُ بَحْرٌ لایُنْزَفُ وَ کَنْزٌ لاینفد سَلْمانُ مِنَّا اهْلَ الْبّیْتِ سلسلٌ یُمْنَحُ الْحِکْمَةَ وَ یُؤْتَی الْبُرْهانَ (2) ؛ سلمان دریایی است که نمی خشکد و گنجی است که تمام نمی شود، سلمان از ما اهل بیت است، که حکمت می بخشد و برهان می دهد».

امیرمؤمنان علیه السلام نیز در حدیثی او را همانند لقمان حکیم معرفی کرده اند.

آرامگاه حذیفه یمانی

حذیفة بن یمان از یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله و از شیعیان خاص امام علی علیه السلام بود. حذیفه در جنگ های جمل، صفین و نهروان از مردان نظامی برجسته به

ص:161


1- (1) سفرنامه عتبات ناصرالدین شاه، ص 134.
2- (2) بحارالانوار، ج 22، ص 348، باب 10.

شمار می آمد. او در سال 36 ق از دنیا رفت و در نزدیکی قبر سلمان فارسی به خاک سپرده شد. مقبره او دارای صحن، بقعه و ایوان است و در کنارش عبدالله، پسر جابر بن عبدالله انصاری را دفن کرده اند.(1)

ص:162


1- (1) سفرنامه ادیب الملک به عتبات، ص 135.

شهر سامراء

اشاره

ص:163

سامراء به سبب وجود مرقد مطهر دو پیشوای شیعه، یعنی امام هادی علیه السلام و امام عسکری علیه السلام، مورد توجه جهان تشیع است. این شهر بر کرانه شرقی رود دجله، در میانه راه بغداد - تکریت واقع شده است. در حال حاضر، این شهر مرکز استان صلاح الدین است که از شرق به استان تمیم (کرکوک)، از شمال به نینوا، از غرب به استان الانبار و از جنوب به بغداد محدود می شود. فاصله سامراء تا بغداد 124 کیلومتر است.(1)

سامراء همچون شهرهای دیگر عراق، قدمت دیرینه ای دارد. برخی بنای آن را به دوران قبل از اسلام، یعنی اشکانیان و ساسانیان باز می گردانند. برخی نیز شاپور ذوالاکتاف را بانی این شهر دانسته اند.(2) به گفته یاقوت حموی، سامراء را «سام بن نوح» ساخته است(3) و شاید وجه تسمیه آن به سامراء نیز همین باشد؛ یعنی «سام راه» که به معنای راه عبور و مرور سام فرزند حضرت نوح است. در عصر ساسانی، این منطقه «التیرهان» نام داشت و قبل از 393 ق تاریخ اسکندری به چنین نامی مشهور بوده است.(4)

ص:164


1- (1) صحتی سردرودی، سیمای سامراء، ص 47.
2- (2) حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، سامراء.
3- (3) معجم البلدان، ج 3، ص 172.
4- (4) موسوعة العتبات المقدسه، قسم السامراء، ج 9، ص 15.

سامراء همراه دیگر شهرهای عراق در سال 17 ق به وسیله سعد بن ابی وقاص فتح شد. از این هنگام تا پایان قرن دوم هجری تنها یک دیر در سامراء وجود داشت.(1) در سال 221 ق، به لحاظ آنکه معتصم، ترکان را بر امور نظامی و دیوانی مسلط ساخته بود، هفتاد هزار نفر از نظامیان ترک، بغداد را جولانگاه تاخت و تاز اسب های خویش ساخته، بی مهابا در کوچه های شهر می تاختند و برای مردم شهر مزاحمت و آزارهای زیادی داشتند.(2) از آن رو، برخی از مردم به معتصم شکایت بردند و او نیز به چاره جویی برآمد و در اطراف بغداد نقطه ای را بهتر و مناسب تر از این مکان نیافت(3). وقتی معتصم ساخت شهر را به پایان رساند ترکان را از بغداد به سامراء برد و مردم شهر را از آزار آنان رهانید.(4) مردم وقتی شهر جدید را دیدند خوشحال شدند که از آزار ترکان خلاصی یافته اند و به همین دلیل آنجا را «سر من رأی» نامیدند; یعنی خوشحال شد کسی که آن را دید.(5) از آن زمان، پایتخت خلافت عباسی بین سال های 221 تا 276 ق به سامراء انتقال یافت و این شهر در دوره معتصم بسیار آبادان شد.(6)

ص:165


1- (1) موسوی زنجانی، جوله فی اماکن المقدسه، ص 124.
2- (2) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 6، ص 446.
3- (3) مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 2، ص 467.
4- (4) ابن طقطقی، تاریخ فخری، ترجمه وحید گلپایگانی، ص 321.
5- (5) مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ص 63.
6- (6) جعفر الخلیلی، موسوعة العتبات المقدسه، ج 9، ص 184.

اماکن تاریخی و زیارتی سامرا

1. بقعه و آستان عسکریین علیهما السلام

بقعه و آستان عسکریین، امام هادی و امام حسن عسکری علیهما السلام، شهر تاریخی سامراء را در تاریخ به عنوان شهری مذهبی ثبت کرده است. امام هادی علیه السلام در عصر متوکل و به اجبار او، در 243 ق از مدینه رهسپار سامراء شدند. آن حضرت بیست سال و نه ماه در سامراء اقامت داشتند و سرانجام، در روز چهارشنبه 26 جمادی الآخر 254 در منزل خود که امروزه به کوی «شارع ابواحمد» معروف است، به شهادت رسیدند و بدن مطهرشان در همان خانه به خاک سپرده شد.(1) امام هادی علیه السلام این خانه را از فرزند یک نصرانی خریده بود و وسعت زیادی داشت. براساس منابع، پیکر آن بزرگوار را وسط حیاط خانه اش دفن کردند. چندی بعد نیز فرزند بزرگوارش، امام حسن بن علی، ملقب به امام عسکری علیه السلام را در کنار مرقد مطهر امام هادی علیه السلام به خاک سپردند.(2)

ناصر الدوله حمدانی شیعی، برادر سیف الدوله، بر مرقد این دو امام بزرگوار قبه ای ساخت.(3) از دیگر پادشاهان آل بویه که در این راه منشأ اثر شده اند می توان معزالدوله را نام برد. او در سال 337 ق گنبد و صحنی برای حرم مطهر ساخت(4). پس از او عضد الدوله دیلمی نیز در 368 ق، در تزیین و تجهیز حرم عسکریین تلاش های به سزایی داشت.

ص:166


1- (1) تاریخ یعقوبی، ترجمه عبدالمحمد آیتی، ج 1، صص 513، 535.
2- (2) ابن خلکان، همان، ج 1، ص 373.
3- (3) موسوی الزنجانی، جوله فی اماکن المقدسه، ص 125.
4- (4) میلانی، عتبات عالیات عراق، ص 176.

در عصر ایلخانان مغول، شیخ حسن ایلکانی، مؤسس سلسله شیعی جلایریان، در سال 740 ق تعمیرات گسترده ای در آستان عسکریین انجام داد.(1) در عصر قاجار نیز براساس وصیت امیرکبیر، توسعه و بازسازی حرمین شریفین ادامه یافت.

2. مسجدجامع سامرا

مسجد جامع سامراء، یکی از قدیمی ترین مساجد عراق است و ساخت آن به زمان متوکل عباسی برمی گردد. این مسجد، بزرگ ترین مسجد عراق است که دارای 38000 مترمربع مساحت و 14 در ورودی است و حدود دو کیلومتر پایین تر از حرم مطهّر عسکریین علیهما السلام قرار گرفته است. گرچه از این مسجد تنها دیوارهای آن و مناره معروف به «ملویه» باقی مانده است. این مسجد بدون سقف بوده و کف آن خاکی است. دیوارهای بسیار ضخیم آن بیشتر به دیوارهای قلعه شباهت دارد و ارتفاع آنها به ده متر می رسد. چهل برجی که در ضلع های آن ساخته شده بود باعث می شده دیوارها از حالت یکنواختی بیرون بیایند. البته دیوارها و مناره این مسجد، در دوران معاصر بازسازی شده اند.

در ضلع شمالی مسجد جامع سامراء، به دستور متوکل عباسی، مناره ای ساخته اند که هنوز هم، پس از سال ها، پابرجا مانده و از دوردست، دیدگان هر بیننده ای را به خود جلب می کند و به مناره «مَلوِیه» مشهور است.

این مناره عظیم به لحاظ سبک و نوع معماری، از عجایب دنیا بوده و در جهان اسلام بی نظیر است. ارتفاع آن به 55 متر می رسد و بر روی یک قاعده و پایه ای مربع شکل به مساحت 32 متر بنا شده است. این بنا به شکل

ص:167


1- (1) دایرة المعارف تشیع، ج 1، ص 93.

مخروطی تا بالاترین نقطه امتداد می یابد و رأس آن به دایره ای با 6 متر مساحت ختم می شود. برخلاف همه مناره ها، پله های این مناره، از بیرون و اطراف آن است و به صورت مارپیچ و مدوّر در شش دور، از پایین تا بالا، امتداد دارد و شکلی چون حلزون به خود می گیرد. ارتفاع هر پله، حدود 10 سانتیمتر است و علت کوتاهی آن، این است که خلیفه می خواست سوار بر اسب، از آنها بالا برود.(1)

این بنا و معماری آن، ظاهراً به تقلید از معبدهای کلدانیان و بابلیان ساخته شده است، زیرا کلدانیان این نوع معبدها را برای مراسم قربانی می ساختند و سپس قربانی را به بالاترین نقطه برده، تقدیم خدایان می کردند.

3. مسجد جامع ابودُلف

این مسجد یکی دیگر از مساجد قدیمی و تاریخی سامراء به شمار می آید که ابودُلف قاسم بن عیسی، از حاکمان عباسی، آن را ساخته است. این مسجد در شمال شرقی سامراء و در محلّه المتوکلیه قرار داشته و حدود 30000 مترمربع مساحت دارد.

گرچه هم اکنون از این مسجد ویرانه ای بیش بر جای نیست، ولی از نظر کارشناسان معماری اسلامی، از اعتبار ویژه ای برخوردار است، زیرا نقشه آن دست نخورده است و از دیوارهایش نیز آن قدر باقی هست که بتوان یک بازسازی نزدیک به اصل از آن ارائه داد.

ص:168


1- (1) ر. ک: صحتی سردرودی، سیمای سامراء؛ ذبیح الله محلاتی، مآثر الکبرا فی تاریخ سامراء.
4. قبور خاندان عسکریین علیهما السلام

الف) سمانه، مادر امام هادی علیه السلام: سمانه یا سمانه مغربیه، مادر امام هادی علیه السلام، ملقب به «ام الفضل» و «سیده»، از زنان فاضل و زاهد روزگار بود که بیشتر روزها را روزه داشت و شب ها به نیایش می پرداخت. او در خانه امام هادی علیه السلام از دنیا رفت و در همانجا، کنار فرزند بزرگوارش، دفن شد.(1)

ب) حکیمه خاتون: این بانوی بزرگ دختر امام جواد علیه السلام، خواهر امام هادی و عمّه امام حسن عسکری علیه السلام است. وی در 274 ق وفات یافت و داخل خانه امام هادی علیه السلام دفن شد و قبر شریفش پایین پای عسکریین و چسبیده به ضریح آن دو بزرگوار است. این بانوی بزرگوار چهار امام معصوم را درک کرد و از خواص و اصحاب سرّ ائمه علیهم السلام و مادر حضرت مهدی علیه السلام بوده است.

از افتخارات این بانوی بزرگوار تربیت و سرپرستی نرجس خاتون، مادر امام زمان علیه السلام، بود. ایشان اول کسی است که چشمش به جمال حضرت حجت روشن شد و آن بزرگوار را بوسید و به آغوش کشید. این بانوی عظیم الشان در دوران غیبت صغری به عنوان وکیل و نماینده حضرت مهدی (عج) بود.(2)

مرحوم محدّث قمی در «مفاتیح الجنان» می گوید:

«سزاوار است زیارت آن مخدّره با الفاظی که در زیارت اولاد ائمه علیهم السلام نقل می شود یا با زیارتی که درباره عمّه مکرمه اش حضرت معصومه سلام الله علیها، دختر گرامی موسی بن جعفر علیه السلام وارد شده، او را زیارت کنند».(3)

ص:169


1- (1) صحتی سردرودی، سیمای سامراء، ص 130.
2- (2) حسین الجلالی، مزارات اهل البیت و تاریخهما، ص 144.
3- (3) منتخب التواریخ، ص 223.

ج) سوسن، مادر امام حسن عسکری علیه السلام: مادر حضرت امام حسن عسکری علیه السلام را به سبب آنکه جده امام زمان است به «جدّه» یاد کرده اند. نام های این زن با تقوا و زاهد، حدیث، حدیثه، سوسن، سلیل و ریحانه بوده است. در متون روایتی از وی با عنوان «وکیل» یا «نماینده حضرت مهدی (عج)» یاد شده است. زیرا شیعیان از حکیمه خاتون، عمه امام حسن عسکری علیه السلام، در زمان غیبت صغری سؤال کردند که اینک به چه کسی رجوع کنند و ایشان گفت: «به جدّه»; یعنی مادر ابی محمد علیه السلام. مادر امام حسن عسکری علیه السلام تا سال 262 ق زنده بود. این بزرگوار را پس از وفات در آستان عسکریین، در خانه مسکونی خود، به خاک سپردند.(1)

د) نرجس خاتون: نرجس خاتون، مادر بزرگوار حضرت ولی عصر (عج)، در 260 ق از دنیا رفت و در کنار قبر دو امام بزرگوار و داخل ضریح آنها، به خاک سپرده شد. این بانوی بزرگوار فرزند یشوعا، پسر قیصر روم، بود که به عنوان کنیز به سامراء آمد و حکیمه خاتون او را به امام حسن عسکری بخشید. نام این بانو در روم «ملیکا» بود و از نسب مادری به «شمعون» و همچنین حواریین حضرت مسیح می رسید. پس از پذیرش اسلام، نام وی به «نرجس» تغییر یافت، اما به نام های دیگری چون ریحانه، سوسن و صیقل نیز نامیده می شد.(2) این بزرگوار پس از وفات، در خانه امام حسن عسکری علیه السلام در محل سکونت خویش و کنار امام دفن شد و مرقد مطهرش هم اکنون داخل ضریح مطهر امامین و پشت سر آنها قرار دارد.

ص:170


1- (1) صحتی سردرودی، سیمای سامراء، ص 130.
2- (2) ذبیح الله محلاتی، مآثر الکبرا فی تاریخ سامراء، ج 1، ص 243.

ه -) امامزاده سید حسین: حسین فرزند امام هادی علیه السلام و برادر امام حسن عسکری علیه السلام است. او و امام حسن عسکری را «سبطین» می خواندند. حسین به امامت برادر خود، امام حسن عسکری علیه السلام، ایمان داشت و از پیروان آن حضرت بود. وی را از عابدان و زاهدان زمان خود دانسته اند.(1) گویند صدای حضرت حجت شبیه صدای عمویش حسین بود. این بزرگوار در پایین پای مبارک امام هادی علیه السلام و امام عسکری علیهما السلام دفن شده است.(2)

و) ابوعبدالله جعفر: وی فرزند دیگر امام هادی علیه السلام است. می گویند جعفر، ناخلف بود و لقب کذّاب گرفت. البته برخی نیز او را توّاب لقب داده اند. پس از شهادت امام هادی علیه السلام جعفر ادعای امامت کرد. او نزد خلیفه وقت رفت و گفت: بیست هزار اشرفی برایت می فرستم تا فرمان دهی مقام امامت از برادرم سلب شده و من بر مسند امامت بنشینم. خلیفه در جواب گفت: اگر امامت در دست ما بود، آن را برای خودمان حفظش می کردیم. اگر شیعیان از تو نیز مانند پدر و برادرت معجزه و کرامت ببینند، تو را امام خود خواهند دانست و دیگر نیازی به کمک ما نیست. جعفر پس از شهادت برادرش امام حسن عسکری علیه السلام دوباره ادعای امامت کرد، والله العالم.(3)

البته در منتخب التواریخ، به نقل از بحار و او از تفسیر عیاشی از مفضل بن عمرو روایت کرده که از امام صادق علیه السلام درباره این سخن خداوند: وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ إِلاّ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً4 پرسیدند.

ص:171


1- (1) مصلح الدین مهدوی، تاریخچه شهر سامرا، ص 63.
2- (2) سیمای سامراء، ص 126.
3- (3) مهدوی، تاریخچه شهر سامرا، ص 63.

امام صادق علیه السلام فرمود:

این آیه در خصوص ما نازل شده است. یقیناً هیچ کس از فرزندان فاطمه علیها السلام از این دنیا نمی رود، مگر آنکه به امامت امام زمان خودش اقرار می کند؛ همان گونه که فرزندان یعقوب علیه السلام به پیامبری یوسف علیه السلام اقرار کردند، تا اینکه گفتند: به خدا سوگند یقیناً که خدا تو را بر ما برتری بخشید و به راستی که ما خطاکار بودیم.(1)

ز) امامزاده سیدمحمد: ابو جعفر، سید محمد فرزند امام هادی علیه السلام در پنجاه کیلومتری جنوب سامراء و در شمال بغداد و نزدیک قریه ای به نام «بلد(2)» از نواحی «دُجَیل» بین راه بغداد و سامراء، دفن شده است. او که از بزرگان و مبارزان عصر خود بود، در میان شیعیان و دوست داران اهل بیت به «سبع الدجیل»، شیر دجیل، معروف بود. سید محمد در 228 ق، به دنیا آمد و در 252 ق دو سال قبل از شهادت امام هادی علیه السلام، درحالی که از زیارت پدر باز می گشت در قریه بلد بیمار شد و از دنیا رفت و در همانجا به خاک سپرده شد.(3) از تاریخ بنای بقعه این بزرگوار اطلاعی در دست نیست و به نظر می رسد در دوران عضد الدوله دیلمی ساخته شده باشد.

سیدمحمد به جلالت شأن و بروز کرامات معروف است. عموم مردم نیز به زیارتش می روند و نذرها و هدایای بسیاری به آنجا می برند و به وسیله او از خدا

ص:172


1- (1) ر. ک: منتخب التواریخ، ص 217.
2- (2) قریه بلد، امروزه در استان صلاح الدین واقع شده است. فاصله این قریه تا بغداد هشتاد کیلومتر است.
3- (3) دایرة المعارف تشیع، ج 1، ص 98.

حاجت می طلبند. اعراب آن منطقه، از آن بزرگوار حساب می برند و کرامات بسیاری از او نقل می کنند و نسبت به وی عقیده خاصی دارند؛ به همین سبب مردم آن سامان دعواهای خود را با قسم خوردن به آن بزرگوار حل و فصل می کنند.

5. ابوهاشم جعفری

داوود بن قاسم، فرزند اسحاق بن عبدالله بن جعفر بن ابیطالب، معروف به ابوهاشم، از نواده های جعفر طیار است. نسب این بزرگوار از طرف مادر به محمد بن ابی بکر می رسد. او از اصحاب امام رضا، امام جواد، امام هادی و امام عسکری علیهم السلام شمرده شده است. قبر ابوهاشم نیز در داخل ضریح آستان عسکریین قرار دارد.(1)

6. ابراهیم فرزند مالک اشتر

ابو نعمان ابراهیم، فرزند شجاع و دلاور مالک اشتر و انتقام گیرنده خون شهیدان کربلا، در جنوب شهر دُجیل، در هشت فرسخی سامراء و در نزدیکی جاده قدیم بغداد - سامراء به خاک سپرده شده است.

ابراهیم فرمانده کل سپاه مختار بود که در زمان عبدالملک مروان بر خلیفه وقت قیام کرد و بصره، کوفه و سایر شهرهای عراق را به تصرف درآورد. ابراهیم در جنگ با سپاه خلیفه به فرماندهی عبیدالله بن زیاد و عامل اصلی فاجعه کربلا، موفق شد سپاهیان خلیفه را درهم کوبد و هریک از فرماندهان آن سپاه را که در حادثه کربلا نقش مؤثری داشتند، به هلاکت برساند. او عبید الله

ص:173


1- (1) موسوی الزنجانی، جولة فی الأماکن المقدسیة، ص 84.

بن زیاد، شمر بن ذی الجوشن، حرمله، خولی و سایر جنایت کاران کربلا را به بدترین وجهی به قتل رساند و با گرفتن انتقام خون شهیدان کربلا نام خود را در تاریخ ماندگار و جاویدان ساخت. متأسفانه ابراهیم پس از آن به خدمت مصعب بن زبیر در آمد و به عنوان فرمانده سپاه او، در 83 ق، با سپاهیان عبدالملک درگیر شد و در منطقه دیر جاثلیق نزدیک دجیل به قتل رسید.(1)

سرداب مقدس

در عراق ساخت سرداب برای خانه ها به جهت محفوظ ماندن از گرما متداول بوده است. دهخدا در تعریف «سرداب» آورده است: «خانه ای که در زیرزمین سازند و حوض آب سرد در آن باشد و در گرمی تابستان آنجا خواب و استراحت کنند».

خانه امام هادی علیه السلام در سامرا و سرداب واقع در آن، به جهت اینکه مسکن سه تن از امامان معصوم شیعه بوده و آن معصومان سال ها در آن زندگی کرده و به عبادت و راز و نیاز با خدای خویش پرداخته اند، نزد شیعیان جایگاه والایی دارد.(2)

سرداب این خانه، اکنون در طرف غربی صحن عسکریین علیه السلام از جهت شمالی قرار گرفته و در طول این مدت، اصلاحاتی و تغییراتی در آن صورت گرفته است.

ص:174


1- (1) صحتی سردرودی، سیمای سامراء، ص 133; مهدوی، تاریخچه شهر سامرا، ص 70. لذا در اخبار معصومین علیهم السلام مدحی برای ابراهیم نیامده است.
2- (2) شیخ ذبیح الله محلاتی، مآثر الکبرا فی تاریخ السامراء، ج 1، ص 288.

تقدّس این مکان شریف، فقط به جهت حضور ستارگان آسمان امامت و ولایت در آنجاست؛ اما هیچ یک از علمای شیعه، سرداب را محل «غیبت» حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف نمی دانند.

بعدها مردم عوام و بسیاری از جاهلان، پیرامون این واقعه داستان ها ساختند و چنین گفتند که حضرت مهدی (عج) پس از ورود به چاه داخل سرداب، ناپدید شده است. براساس این اعتقاد، زائران شیعه در داخل سرداب، از حوضی که محل وضوی امام هادی و امام عسکری علیهما السلام بوده، به عنوان تبرک، خاک برمی داشتند تا اینکه کم کم این مکان به بئر غیبت یا چاه غیبت معروف شد.(1) در اینجا ضروری است اشاره شود که در هیچ یک از متن های معتبر شیعی به این مکان با عنوان «چاه غیبت» یا «محل غیبت حضرت مهدی» اشاره نشده است.

مسئله «سرداب غیبت» ساخته و پرداخته افرادی است که دیدی مغرضانه نسبت به تشیع دارند. در برخی از منابع اهل سنّت، تهمت های ناروایی در این زمینه به تشیع نسبت داده اند. غیبت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را در سرداب از عقاید شیعه پنداشته اند. یاقوت حموی، از تاریخ نویسان اهل سنت، در بیان سامراء گوید:

«وبها السرداب المعروف فی جامعها الذی زعم الشیعه ان مهدیهم یخرج منه...؛(2) در سامراء سرداب معروفی در مسجد آن شهر وجود دارد که شیعه می پندارند مهدی آنان از این سرداب ظهور خواهد کرد».

ص:175


1- (1) جلالی الحسینی، مزارات اهل البیت و تاریخها، صص 141-143.
2- (2) معجم البلدان، ج 3، صص 174-175.

اما همه ما می دانیم که منابع شیعی محل ظهور حضرت مهدی (عج) را مکه ذکر کرده اند.(1)

زیارت حضرت حجّت علیه السلام

سلیمان بن عیسی از پدرش نقل می کند خدمت امام صادق علیه السلام عرض کردم: وقتی که توان آمدن نزد شما را نداشته باشم، چگونه شما را زیارت کنم ؟ امام فرمود:

ای عیسی! اگر توان آمدن نزد ما را نداری، روز جمعه غسل کن یا وضو بگیر و زیر آسمان قرار بگیر و دو رکعت نماز بخوان و به سوی من توجه کن؛ پس هر کس در زمان حیاتم مرا زیارت کند، گویا در زمان مماتم مرا زیارت کرده و هر کس در زمان مماتم مرا زیارت کند، گویا در زمان حیات مرا زیارت کرده است!(2)

از این روایت به دست می آید که زیارت امام حی که در این زمان حضرت مهدی علیه السلام می باشد، در هر مکانی ممکن است. چنانکه از همین روایت استفاده می شود که روز جمعه، در میان سایر ایام و زمان ها، ویژگی خاصّی دارد. پس بر عاشقان و شیعیان آن حضرت است که اگر ممکن شد هر صبح، یادی از آن حضرت کنند و با زیارت ها و دعاها، زمزمه و نجوایی با آن بزرگوار داشته باشند و برای سلامتی و ظهور حضرتش دعا کنند و اگر هر روز ممکن نشد لااقل هفته ای یک بار در روز جمعه، آن حضرت را در مکان مناسبی زیارت کنند. البته بهتراست آن حضرت را با زیارت «آل یس» زیارت کنند، چرا که دربین

ص:176


1- (1) اعیان الشیعه، ج 4، ص 540.
2- (2) کامل الزیارات، باب 96، ج 1، بحارالانوار، ج 98، ص 366، باب 32.

زیارتنامه های حضرت حجَّت از لحاظ سند ومتن بهترین زیارتنامه هاست، زیرا از ناحیه مقدَّسه وارد شده؛ بدین ترتیب که به محمد بن عبدالله بن جعفر حمیری فرموده اند:

«اگر بخواهید به واسطه ما به خدا تقرب جویید یا به ما نزدیک شوید پس بگویید آنچه خداوند فرموده:

سلام علی آل یس...».(1)

ص:177


1- (1) طبرسی، الإحتجاج، ج 2، ص 591؛ مفاتیح الجنان، باب سوم زیارات.

ص:178

فصل سوم: درمحضر شش ستاره تابناک ولایت

اشاره

ص:179

ص:180

امام علی علیه السلام ستاره تابناک نجف

اشاره

می توان اطلاعات کلی درباره وجود مبارک امام المتقین را به شرح ذیل بیان کرد:

نام: علی علیه السلام

کنیه: ابوالحسن، ابوتراب.

لقب: امیرالمؤمنین علیه السلام، مرتضی.

پدر: ابوطالب، عموی پیامبر صلی الله علیه و آله، شخصی با ایمان و درست کردار و مدافع پیامبر صلی الله علیه و آله بود. ایشان هیچ گاه بتی را نپرستید، بلکه ایمان خود را پنهان می داشت و تقیه می کرد.(1)

مادر: فاطمه بنت اسد از طایفه قریش و دودمان بنی هاشم و دومین زن مسلمان بود وپیامبر صلی الله علیه و آله در مراسم تشییع و کفن و دفن او حضور یافت، و دستور داد با پیراهن مبارکش وی را کفن کنند.(2)

ص:181


1- (1) محمد بن علی الصدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 171.
2- (2) بحارالانوار، ج 35، ص 70؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 14.

زمان ولادت: روز جمعه، 13 رجب سال 30 عام الفیل، (ده سال قبل از بعثت).

مکان ولادت: شهر مکه، درون کعبه(1).

نقش انگشتر: الملک لله الواحد القهّار.

اولاد امام علی علیه السلام: 28 فرزند؛ پنج فرزنداز حضرت فاطمه زهرا علیها السلام، و محمد حنفیه از خوله، و ابوالفضل العباس علیه السلام و برادرانش از امّ البنین و بقیه فرزندان از زنان دیگر.(2)

دوران خلافت: سال 36 تا 40 ه - ق (حدود 4 سال و 9 ماه).

آغاز امامت: 28 صفر المظفر سال دهم هجرت.

مدت امامت: 30 سال.

زمان شهادت: شب 21 رمضان سال 40 هجری.

مکان شهادت: مسجد کوفه.

سبب شهادت: ضربت ابن ملجم مرادی (علیه الّعنة).

عمر شریف: 63 سال.

مرقد شریف: نجف اشرف.

دوران ملازمت با پیامبر صلی الله علیه و آله از زمان بعثت حدود 23 سال.

دوران کناره گیری از دستگاه خلافت، حدود 25 سال.

ص:182


1- (1) علامه امینی، الغدیر، ج 6، ص 22.
2- (2) شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ج 1، ص 135.

از کعبه ولادت تا محراب شهادت

(1)

هر انسان منصفی با نگاهی هرچند گذرا به شخصیت حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام زندگانی ایشان را سراسرتلاش وکوشش درراه خدا وخدمت به بندگان خدا می بیند. لذا با قاطعیت می توان گفت سیره آن حضرت نه تنها برای شیعیان و مسلمانان جهان، بلکه برای همه انسان ها در خور تأمل و شایان الهام گیری است; چرا که ابعاد وجودی آن بزرگوار، همه بشر، اعم از دوست و دشمن را شیفته و مجذوب خود کرده است. ما دراین نوشتار مختصر نمی توانیم به همه این ابعاد بپردازیم، بلکه فقط می توانیم گوشه ای از فضائل ومناقب آن حضرت را به طور فهرست وار ذکر کنیم. گرچه به وقایعی از تاریخ اسلام که امام علی علیه السلام درآن ها نقش داشته اشاره می کنیم.

برخی از فضائل امام علی علیه السلام

اشاره

1 - تولّد ونام گذاری: تولّد إمام علی علیه السلام در کعبه انجام پذیرفت و انتخاب نام «علی» برای آن حضرت، به طور مستقیم از جانب خداوند انجام پذیرفت.(2)

2 - تربیت و تعلیم: شخصیت امیرمؤمنان علیه السلام ازکودکی تحت تربیت وتعلیم مستقیم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شکل گرفت؛ به طوری که خود آن حضرت در خطبه ای می فرماید:

«... وَضَعَنِی فِی حِجْرِهِ وَ أَنَا وَلَدٌ یَضُمُّنِی إِلَی صَدْرِهِ ...».(3)

ص:183


1- (1) بر گرفته از کتاب دورالإمام علی فی تاریخ الإسلام، اثر ایوب حائری (مولف).
2- (2) بحارالانوار، ج 35، ص 18.
3- (3) شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 197؛ بحارالانوار، ج 38، ص 320، باب 67.

3 - تقدّم در اسلام: روزی پیامبر صلی الله علیه و آله در حالی که دست بر شانه علی علیه السلام زد، فرمود:

«أَنْتَ یا عَلِیُّ أَوَّلُ النَّاسِ إِسْلاماً وَ أَوَّلُ النَّاسُ إِیمَاناً وَ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسَی».(1) انس بن مالک می گوید:

«بُعِثَ النَّبیّ یومَ الإثنین و أسلم علیٌّ یوم الثّلاثاء».(2)

بعضی از معاندان خواسته اند، تقدّم اسلام علی علیه السلام را مخدوش نمایند، به این بهانه که حضرتش در آن زمان ده سال بیشتر نداشته؛ در حالی که قرآن در مورد حضرت یحیی علیه السلام می گوید:

وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا3

(ما حکم نبوت را در کودکی به او دادیم).

هم چنین از عیسی علیه السلام نقل می کند که هنوز در گهواره بود و فرمود:

قالَ إِنِّی عَبْدُ اللّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا4.

و علماء نیز در این مورد می گویند: «صغر سن منافاتی با کمال عقل ندارد و بلوغ، در احکام شرعی معتبر است، نه احکام عقلی»(3).

4 - در بستر پیامبر: پس از سیزده سال اقامت پر رنج رسول خدا صلی الله علیه و آله در مکه، مشرکان در شبی خوفناک تصمیم به ترور آن حضرت گرفتند. همان شب، پیامبر اکرم به فرمان خداوند از شهر مکه خارج و در «غار ثور» پنهان شد و

ص:184


1- (1) متقی هندی، کنزالعمال، ج 13، ص 124.
2- (2) الغدیر، ج 3، ص 224.
3- (5) شیخ مفید، الفصول المختارة، ص 275.

سپس عازم یثرب گردید، و به علی علیه السلام دستور داد تا در بستر آن حضرت بخوابد. از این رو، این شب به «لیلة المبیت» شهرت یافت و پیامبرخدا نجات یافت(1).

5 - هجرت به یثرب: پس از هجرت پیامبر به مدینه و طبق دستور آن حضرت، امام علی علیه السلام چند روز در مکه ماند تا بدهی های رسول خدا صلی الله علیه و آله را پرداخت کند و امانت هایی را که نزد ایشان بود به صاحبانش برگرداند. سپس درنیمه شب، فواطم؛ یعنی فاطمه زهرا علیها السلام، فاطمه بنت اسد و فاطمه دختر زبیر بن عوام را با خود برداشت و به سمت مدینه حرکت کرد.

پیامبر روز اوّل ماه ربیع الاول، از غار ثور به سوی مدینه حرکت کردند و دوازدهم همان ماه به نخستین محلّه مدینه، یعنی قُبا رسیدند، ولی به احترام امیرالمؤمنین علیه السلام وارد مدینه نشدند، بلکه صبرکردند تا آن حضرت به آنجا برسد و به آنان ملحق شود. بدین سبب تا روز پانزدهم ربیع (سه روز) صبر کردند و پس از ورود علی علیه السلام با همراهی ایشان، وارد مدینه شدند.(2)

6 - امام علی علیه السلام و مسجد النبی صلی الله علیه و آله: نخستین اقدام پیامبر صلی الله علیه و آله پس از ورود به یثرب (مدینه)، بنای مسجد بود. علی علیه السلام نیز در ساخت مسجد، فعالیت زیادی کرد.(3) پس از اتمام کار مسجد، رسول خدا صلی الله علیه و آله و جمعی از مهاجرین، برای خود اتاق هایی در اطراف مسجد و چسبیده به آن ساختند و هر کدام دری از اتاق خود به مسجد گشودند تا هنگام نماز و اوقات دیگر، از همان درها رفت و آمد

ص:185


1- (1) بحارالانوار، ج 19، ص 60؛ ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج 3، ص 285.
2- (2) اسدالغابه، ج 3، ص 284.
3- (3) بحارالانوار، ج 20، ص 243.

می کنند. پس از چندی که از طرف رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین دستور آمد:

«سُدُّوا الاَْبْوابَ کُلَّها إِلاّ بابَ عَلِیّ » ;«درها را ببندید مگر در خانه علی علیه السلام را».

چون صحابه زبان به اعتراض گشودند، پیامبراکرم فرمود:

«مَا أَنَا سَدَدْتُ أَبْوَابَکمْ وَ فَتَحْتُ بَابَ عَلِی علیه السلام وَ لَکنَّ اللَّهَ فَتَحَ بابَ عَلِیٍّ وَ سَدَّ أَبْوَابَکمْ »(1)

7 - پیمان برادری: چند ماه از ورود پیامبراکرم به مدینه نگذشته بود که آن حضرت، طی مراسمی میان اصحاب خود از مهاجرین و انصار پیمان برادری برقرار کرد و خود آن حضرت نیز با علی بن ابی طالب علیه السلام پیمان اخوّت بست و به ایشان فرمود

:«أَنْتَ أَخِی وَ أنَا أَخُوکَ ». در احادیث بسیاری که اهل سنّت نیز نقل کرده اند آمده است که پیامبر فرمودند: «من و علی از یک نور یا یک شجره ایم».(2)

8 - ازدواج با دختر پیامبر: در أول ماه ذی الحجه سال دوم هجری امام علی علیه السلام با حضرت زهرا علیها السلام دختر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ازدواج نمود(3). امام صادق علیه السلام در این زمینه فرمودند:

«لَوْ لا أَنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَ تَعَالَی خَلَقَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام لِفَاطِمَةَ مَا کانَ لَهَا کفْوٌ عَلَی ظَهْرِ الاَْرْضِ مِنْ آدَمَ وَ مَنْ دُونَهُ ;(4) چنانچه خداوند علی علیه السلام را نمی آفرید، هم شأنی برای فاطمه (علیها السلام) در روی زمین یافت نمی شد».

ص:186


1- (1) شهید قاضی نورالله شوشتری، احقاق الحق، ج 5، صص 540-584
2- (2) شهید قاضی نورالله شوشتری، احقاق الحق، ج 5، ص 242.
3- (3) احقاق الحق، ج 6، ص 592.
4- (4) الکافی، ج 1، ص 461; بحارالانوار، ج 103، ص 375.

9 - ردُّ الشَّمْس: در سال هفتم هجرت، هنگام عصر، پیامبراکرم صلی الله علیه و آله، علی علیه السلام را در پی مأموریتی فرستاد و به دنبال آن، نماز عصر حضرت قضا شد. در اینجا بود که پیامبرخدا دست به دعا برداشت و فرمود:

«اللَّهُمَّ إِنَّ عَلِیاً کانَ فِی طَاعَتِک وَ طَاعَةِ رَسُولِک فَارْدُدْ عَلَیهِ الشَّمْسَ ؛(1) خدایا! او در راه طاعت تو و فرمانبرداری پیغمبرت بوده است. پس خورشید را برای او باز گردان».

اسماء می گوید: خورشید را دیدم که غروب کرد، ولی دیدم که بار دیگر طلوع نمود.(2)

10 - روز غدیر خم: سال دهم هجرت پیامبرخدا عازم حج شدند. در این سفر که همه زنان آن حضرت و جمع زیادی از مهاجران و انصار، همراه ایشان بودند، هنگام بازگشت و در روز جمعه هجدهم ذی الحجه، جبرئیل این آیه را نازل کرد: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ 3. آنگاه پیامبراکرم بعد از نماز ظهر، ضمن خطبه ای، موضوع جانشینی علی علیه السلام را مطرح کرد و سه مرتبه فرمود:

«فَمَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ ». سپس افزود:

«اَلّلهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ ، وَ أحبب مَن أَحَبَّهُ و أبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُ و انْصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخْذُل مَن خَذَلَهُ ، وَ أَدرِ الْحَقَّ مَعَهُ حَیْثُ دارَ...» بعد هم فرمودند: شاهدان به غایبان برسانند. آنگاه اصحاب، نزد امیرالمؤمنین علیه السلام آمده، این مقام را به حضرتش تهنیت گفتند.(3)

ص:187


1- (1) من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 203.
2- (2) قطب الدین راوندی، الخرایج و الجرائح، ج 1، ص 52
3- (4) یوسف بن عبدالله القرطبی، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج 3، ص 203.

11 - غسل دادن پیامبر: رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد خاندان خویش چنین وصیت فرمود:

«إِنِّی تارِک فِیکُم الثّقْلَین کِتابَ اللهِ وَ عِتْرَتِی». آنگاه خطاب به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

«لا یُغَسِّلْنی أَحَدٌ غَیْرکَ ».

امام علی علیه السلام نیز می فرماید:

وَ لَقَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ إِنَّ رَأْسَهُ لَعَلَی صَدْرِی... وَ لَقَدْ وُلِّیتُ غُسْلَهُ صلی الله علیه و آله وَ الْمَلائِکةُ أَعْوَانِی(1) ؛ به درستی که رسول خدا از دنیا رحلت فرمود، در حالی که سر مبارکش بر روی سینه من بود... و من متولی غسل آن حضرت بودم و ملائکه نیز مرا یاری می کردند.

12 - زهد و عبادت علی علیه السلام: امیرمؤمنان علیه السلام باتشریح ماهیت فریبای دنیا، خطاب به آن می فرماید

«غُرُّی غَیرِی؛(2) غیر از من را فریفته کن» آن حضرت، در حالی که می توانست بهترین بهره ها را از دنیا بگیرد، اما در حدّ پایین ترین افراد، زندگی می گذراند؛ با اینکه باغ ها، قنوات و چاه های بسیاری احداث و سپس همه را در راه خدا وقف کرد. خود آن حضرت می فرماید:

«به خدا سوگند آن قدر جبّه خود را پینه زدم تا آنکه از پینه زننده خجالت کشیدم و کسی به من گفت: آیا بعد از این همه، آن را از خود دور نمی کنی ؟»(3)

هنگام نماز، رنگ از رخسار مبارکش می پرید و بدنش می لرزید. به حضرتش عرض می شد: شما را چه می شود؟ می فرمود: «وقت ادای امانتی رسیده که خداوند آن را به آسمان و زمین و کوه ها عرضه داشت و آنها از حملش امتناع ورزیدند.»(4)

ص:188


1- (1) احقاق الحق، ج 7، ص 29.
2- (2) نهج البلاغه، ترجمه محمّد دشتی، قصارالحکم، حکمت 77، ص 638.
3- (3) محدّث نوری، مستدرک الوسائل، ج 3، ص 272.
4- (4) بحارالانوار، ج 41، ص 17.

ابن عباس می گوید: «در جنگ صفین دیدم امام در حالی که شمشیر می زند، مراقب خورشید است. وقتی از سبب این امر پرسیدم، فرمود: مراقب زوال هستم، گفتم: در این گیرودار جنگ، وقت نماز است ؟ فرمود:

«إِنَّمَا نُقَاتِلُهُمْ عَلَی الصَّلاةِ ». همچنین ابن عباس در جای دیگری می گوید: «هیچ گاه نماز شب آن حضرت ترک نشد، حتی در شب جنگ».(1)

13 - عدلت علی علیه السلام: یکی از صفات برجسته علی علیه السلام عدل آن حضرت است تا جایی که همین امر نیز سبب شهادتش گردید. آن حضرت چنانچه می شنید فرماندارش به کسی ستم روا داشته، به عزل یا تفحّص از حال او مبادرت می کرد و به احدی از نزدیکان خویش اجازه بهره برداری خصوصی از بیت المال نمی داد(2).

14 - علم علی علیه السلام: در کثرت علم امام علی علیه السلام همین بس که پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله هنگام رحلت به رازگویی با آن بزرگوار پرداخت. وقتی از علی علیه السلام سؤال شد آن راز چه بود، فرمود:

«عَلَّمَنِی ألفَ باب مِنَ الْعِلْمِ ینفتح لی مِن کُلِّ باب ألف باب»(3) ، همچنین آن حضرت بارها فرمودند:

«سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی;(4) از هرچه می خواهید از من بپرسید قبل از آنکه مرا از دست بدهید». تاریخ نگاران آورده اندکه غیر ازآن امام همام، هرکس چنین ادعایی نمود، رسوا شد.

ص:189


1- (1) شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ماده «صلاة».
2- (2) بحارالانوار، ج 40، ص 337.
3- (3) عوالی اللآلی، ج 4، ض 123، بحارالانوار، ج 31، ص 432، باب 27.
4- (4) وسائل الشیعه، ج 15، ص 128.

مراجعات دور و نزدیک به امام علی علیه السلام در سخت ترین مسائل، به ویژه درمورد قضاوت، وسخنان گهربار و بی مانند امیرالمؤمنین علیه السلام چه در اخبار از آیندگان و چه در کلمات عمیق ایشان در نهج البلاغه و سایر گفتارها، گویای قطره ای از دریای دانش آن حضرت است.(1)

نهج البلاغه قطره ای از علم امام علی علیه السلام

نهج البلاغه، قطره ای از دریای بی کران وپرگوهری است که ساحلی برای آن شناخته نشده و نهایت آن برای احدی درک نگردیده است و هر یک از محققان و عالمان، تنها به قدر ظرفیت خویش توانسته اند از آن بهره گیرند.

سید رضی (359-406) این مجموعه را از کتب معتبر و مختلفی که نزد وی بوده جمع آوری نموده است که مشتمل بر 241 خطبه، 79 نامه و 480 سخن کوتاه و حکمت آمیز است.

به مصداق «کلام الامیر امیرالکلام» می توان اذعان نمود که نهج البلاغه معجزه ای است که ویژگی هایی را همچون قرآن در خود جمع کرده؛ از جمله فصاحت و بلاغت، چند بُعدی بودن و قابلیت تفسیرهای گوناگون داشتن، عدم تأثیر مرور زمان بر آن، خضوع همه ادبا در برابر نهج البلاغه و نفوذ در ابعاد روح و روان بشر.

ابن ابی الحدید شارح نهج البلاغه می گوید:

به حق، سخن علی علیه السلام را از سخن خالق فروتر و از سخن مخلوق فراتر خوانده اند. همه مردم، فن خطابه و نویسندگی را از او گرفته اند.

ص:190


1- (1) اسدالغابه، ج 3، ص 287.

همین کافی است که مردی مانند «جاحظ » در «البیان و التبیین» و سایر کتب خویش ستایشگر اوست.(1)

نقش امام علی علیه السلام در تاریخ اسلام

1. امام علی علیه السلام در جنگ بدر

در سال دوم هجرت، جنگ بدر به وقوع پیوست که با پیروزی مسلمین به پایان رسید. امیرالمؤمنین علیه السلام در این پیروزی، سهم بزرگی داشت، چرا که دلاوران و شجاعانی از مشرکین همچون ولید بن عتبه، عاص بن سعید، طعیمة بن عدی، نوفل بن خویلد، به دست آن حضرت به هلاکت رسیدند. اینان کسانی بودند که هر یک به تنهایی در برابر انبوهی از دشمن مقاومت می کردند.(2)

2. امام علی علیه السلام در جنگ احُد

سال سوم هجرت، جنگ احُد به وقوع پیوست که در ابتدا با پیروزی مسلمین همراه بود، ولی بر اثر نافرمانی جمعی از مسلمانان، مصیبت های سختی بر لشکر اسلام وارد شد و آنان را مجبور به شکست کرد. دشمن به قصد جان پیامبراکرم صلی الله علیه و آله که افرادی، از جمله علی علیه السلام گرد ایشان بودند، جلو آمد و عده زیادی از مسلمین را به شهادت رساند. اگر دفاع امیرالمؤمنین علیه السلام و رشادت های آن بزرگوار نبود، به یقین جان پیامبر گرامی اسلام در خطر بود و

ص:191


1- (1) شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 24.
2- (2) شیخ مفید، الارشاد، ج 1، ص 60.

چه بسا نشانی از اسلام باقی نمی ماند. بدین سبب بود که همه اصحاب در پایان این جنگ شنیدند که جبرئیل فریاد برآورد:

«لا سَیْفَ إِلاَّ ذُو الْفَقَارِ وَ لا فَتَی إِلاَّ عَلِیٌّ ».(1)

3. امام علی علیه السلام در غزوه خندق

در ماه شوّال سال پنجم هجرت، مشرکین مکه با همدستی یهودیان مدینه با مردان جنگی و ساز و برگ کامل به سمت این شهر حرکت کردند. این خطر بزرگ که با توطئه منافقین داخل مدینه و گرسنگی و ترس شدید مسلمین قرین شد، سبب تزلزل بسیاری از یاران پیامبر صلی الله علیه و آله گردید.

در این لشکرکشی بزرگ که حضور «عمرو بن عبد وَدّ»؛ یعنی شجاع ترین عرب که به تنهایی با هزار مرد جنگی مقابله می کرد، جوّ رعب و وحشت را بر مسلمین حاکم کرده بود. در این بین، تنها و تنها شجاعت علی علیه السلام به مسلمین روحیه بخشید و دل رسول الله صلی الله علیه و آله را شادمان کرد و آن، چیزی جز مقاتله با عمرو نبود. در این هنگام نبی گرامی فرمود:

«بَرَزَ الإِیْمانُ کُلُّهُ إِلیَ الشِّرک کُلِّهِ ; همه ایمان با همه شرک روبه رو گردید».

پس از کشته شدن عمرو بن عبدوَدّ به دست امیرالمؤمنین علیه السلام بنابر نقل متواتر شیعه و سنی، پیامبر فرمود:

«لَضَرْبَةُ عَلِیّ یومَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثّقْلَین؛(2) همانا ضربت علی علیه السلام در روز خندق، از عبادت جن و انس برتر بود».

ص:192


1- (1) الکافی، ج 8، ص 110.
2- (2) إقبال الأعمال، ص 467.
4. امام علی علیه السلام در جنگ خیبر

قلعه خیبر مرکز بسیاری از توطئه های یهودیان بر ضدّ مسلمانان بود;. بدین سبب در سال هفتم هجرت، رسول خدا صلی الله علیه و آله در اندیشه فتح «خیبر» بودند. این قلعه در دویست کیلومتری مدینه و در شمال غرب این شهر قرار داشت. این قلعه پایگاه محکم آنان و متشکل از هفت قلعه تو در تو بود. پیامبر به همراهی 1600 تن از یارانش این منطقه را محاصره کردند و طولی نکشید که لشکری را به فرماندهی ابوبکر برای فتح خیبر فرستاد، اما او بدون هیچ گونه پیروزی و دستاوردی بازگشت. دفعه دوم، لشکر را به عمر سپردند، اما او نیز کاری از پیش نبرد. در این حال بود که پیامبر خدا فرمودند:

لاَُعْطِینَّ الرَّایةَ غَداً رَجُلاً یحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ کرَّاراً غَیرَفَرَّار...(1) ؛ فردا پرچم را به مردی می سپارم که خدا و رسول را دوست دارد و آنها نیز او را دوست می دارند. حمله کننده ای است که فرار نکند.

آنگاه فرمود: علی کجاست ؟ گفتند دچار درد چشم است. پیامبر در حقّ ایشان دعا کردند و علی علیه السلام را به میدان نبرد فرستادند.(2)

در این جنگ «مرحب خیبری» قهرمان بزرگ یهود به هلاکت رسید و درِ قلعه به دست آن حضرت از جا کنده شد و قلعه ها یکی پس از دیگری فتح گردید. خود امیرالمؤمنین علیه السلام در این مورد فرمود:

«وَ اللهُ ما قَلَعْتُ بابَ خَیْبَر بِقُوَّة جِسْمانِیّة وَ لکِنْ بِقُوَّةٌ رَبّانِیّة».(3)

ص:193


1- (1) الکافی، ج 8، ص 349.
2- (2) الارشاد، ج 1، ص 110.
3- (3) ارشادالقلوب، ج 2، ص 246.
5. فتح مکه و شکستن بت های کعبه

شکستن بت های کعبه در دو نوبت به دست علی علیه السلام انجام گرفت؛ یک مرتبه قبل از هجرت و مرتبه بعد در فتح مکه و پس از هجرت. در این میان علی علیه السلام بر دوش رسول خدا صلی الله علیه و آله بالا رفت و کعبه، این یادگار ابراهیم علیه السلام به دست آن حضرت از لوث بت ها پاک گردید.(1)

6. امام علی علیه السلام در جنگ حنین

پس از فتح مکه، توطئه ای دیگر برضدّ مسلمانان از جانب مشرکان طرح ریزی شد و جنگ «حنین» به وجود آمد. در این نبرد، مسلمانان به علّت کثرت جمعیت دچار غرور شدند و همین امر سبب شکست آنان گردید و همگی گریختند؛ به جز ده نفر که یکی از آنان امیرالمؤمنین علیه السلام بود.(2)

7. امام علی علیه السلام و غزوه تبوک

سال نهم هجرت به پیامبراکرم خبر رسید رومیان در صدد حمله به شمال غرب حجازند. رسول خدا صلی الله علیه و آله با اعلام بسیج عمومی به همراه سی هزار نفر به سوی «تبوک» حرکت کردند، ولی از آنجا که این سفر در اواخر تابستان و زمان برداشت خرما و خشکسالی و همراه با فاصله زیاد بود، جمعی از منافقان از این حرکت سر باز زده، تصمیم گرفتند در مدینه بمانند تا با تبلیغات سوء و جلسات مخفی، مرکز حکومت اسلام را متزلزل سازند. بدین جهت پیامبر صلی الله علیه و آله علی علیه السلام

ص:194


1- (1) ارشاد، ج 1، ص 141.
2- (2) همان.

را در مدینه باقی گذاشت. امیرالمؤمنین صلی الله علیه و آله به حضرت عرض کرد:

«تَخْلِفنی مَعَ الْخَوالِفِ ؟; آیا مرا با متخلّفان به جای نهادی ؟»

پیامبرخدا پاسخ دادند:

«إِنَّ الْمَدِینَةَ لا تَصْلَحُ إِلاّ بِی أَوْ بِکَ ; مدینه جز با حضور من یا تو اصلاح نخواهد شد».، آنگاه فرمودند:

«أَما تَرْضی أَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسی إِلاّ أَنَّهُ لا نَبِیَّ بَعْدِی ؟»(1)

8. امام علی علیه السلام در روز مباهله

جمعی از بزرگان نصارای نجران وارد مدینه شدند و پس از گفت وگوی طولانی با پیامبرخدا، حاضر به تسلیم در برابر حقیقت نگشتند. از این جهت، حضرتش به آنها پیشنهاد مباهله (نفرین طرفینی) داد و آنان نیز پذیرفتند. همه مورّخان نوشته اند در روز موعود، پیامبراکرم همراه امیرالمؤمنین علیه السلام، فاطمه زهرا علیها السلام و امام حسن و امام حسین علیهما السلام از منزل خارج شدند و در جایگاه خود قرار گرفتند. بزرگِ مسیحیان که این منظره را دید، رو به یاران خود کرده، گفت: من چهره هایی می بینم که چنانچه دست به دعا بردارند، کوه ها از جای خود کنده می شوند. اگر مایل هستید ناقوس کلیساها به صدا درآید و مسیحیتی در روی زمین باقی بماند، از این مباهله خودداری کنید. قرآن نیز در سوره آل عمران، به این ماجرا اشاره نموده و از علی علیه السلام به «نفس» و جان پیامبر صلی الله علیه و آله تعبیر کرده است:

فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ 2.

ص:195


1- (1) الارشاد، ج 1، ص 141.
9. حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام
اشاره

بعد از بیست و پنج سال روی گردانی از علی علیه السلام و کنار گذاشتن حدیث غدیر و پس از آنکه جامعه حجاز و عراق به علّت بی لیاقتی حاکمان، دچار تحیر شدند، مردم به امیرالمؤمنین علیه السلام روی آوردند. آن حضرت ضمن سخنرانی در جمع کثیری از مردم، فرمود:

«اگر نبود حضور حاضران و اتمام حجّت به وسیله آنان، ریسمان شتر خلافت را به گردنش می انداختم تا هر جا که خواهد برود».(1)

آغاز حکومت آن حضرت، سال 35 هجری و انتهای آن، سال 40 هجری بود. در مدّت محدود حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام سه جنگ بزرگ بر آن حضرت تحمیل گردید:

الف) جنگ جمل (ناکثین)

بنیان گذار این جنگ، عایشه و یاران او، طلحه و زبیر بودند که جزو نخستین بیعت کنندگان با امیرالمؤمنین علیه السلام به شمار می رفتند. این نبرد، در سال 36 هجری در بصره به وقوع پیوست و یک روز بیشتر طول نکشید و علی علیه السلام بعد از نصایح بسیار و اتمام حجّت و شروع جنگ توسط دشمن به دفاع پرداخت و این فتنه را ریشه کن ساخت.

ب) جنگ صفین (قاسطین)

شام یکی از استان های تحت حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام بود که معاویه اعلام خودمختاری کرد و قصد تجزیه مملکت اسلامی را در سر می پروراند. این

ص:196


1- (1) نهج البلاغه، خطبه 3، ص 48.

نبرد در بیست و دوم محرم سال 37 هجری در منطقه صفّین به وقوع پیوست و با رشادت های مجاهدینی همچون مالک اشتر، می رفت که این غائله نیز ریشه کن گردد، ولی تزویر دشمن از یکسو و نابخردی بعضی از یاران از سوی دیگر، این جنگ را متوقف کرد. معاویه با راهنمایی عمرو بن عاص، قرآن ها را بر سر نیزه ها بلند کرده، کوته بینان را به تردید انداخت و صلح را بر حضرتش تحمیل کردند و همان ساده اندیشان، شخصی همچون ابوموسی اشعری را به داوری برگزیدند، با اینکه هیچ یک از این امور، مورد رضایت حضرت علی علیه السلام نبود.

ج) جنگ نهروان (مارقین)

مارقین همان متعصبان بی رحم و کوردلی بودند که از کثرت عبادت، پیشانی آنها پینه بسته بود، ولی از ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام بهره ای نداشتند. آنها می گفتند ما با پذیرفتن حکمیت در جنگ با معاویه گناه کردیم و کافر شدیم و همگی باید توبه کنیم و رفته رفته هر حاکمیتی را مورد انکار قرار دادند.

علی علیه السلام بعد از نصایح بسیار، بعضی از آنان را هدایت کرد، ولی بقیه بر عناد خود اصرار ورزیدند. در این جنگ چهار هزار نفر از آنان به دست لشکر علی علیه السلام به هلاکت رسیدند و تنها ده نفر از آنان موفق به فرار شدند.

گفتنی است پیامبرخدا صلی الله علیه و آله ماجرای خروج آنان بر حاکمیت و دین را سال ها قبل، به علی علیه السلام خبر داده بودند.(1) بعد از اتمام این نبرد، امیرالمؤمنین علیه السلام

ص:197


1- (1) احقاق الحق، ج 8، ص 522.

ضمن سخنرانی فرمود: «من چشم فتنه را درآوردم و کسی دیگر جز من بر چنین امری جرأت نداشت».(1)

10. امام علی علیه السلام در محراب شهادت

مدّتی پس از ماجرای نهروان، جمعی از خوارج در مکه گرد آمدند و به این نتیجه رسیدند که امّت اصلاح نخواهد شد، مگر با از میان برداشتن علی علیه السلام، معاویه و عمروبن عاص. عبدالرحمان بن ملجم گفت: من خاطر شما را از علی آسوده می سازم. بَرَک بن عبدالله قتل معاویه را برعهده گرفت و عمرو بن بکر نیز عهده دار کشتن عمرو عاص شد. تصمیم آنان بر این شد که در شب 19 رمضان به این امر اقدام کنند. از این رو، برک، عازم شام گردید، اما فقط توانست معاویه را مجروح سازد. عمرو بن بکر نیز راهی مصر شد، ولی در آن شب، شخصی دیگر به جای عمروبن عاص به مسجد آمد و او کشته شد.

اما ابن ملجم وارد کوفه شد و با زنی به نام «قطام» آشنا گردید و از وی خواستگاری نمود. قطام بخشی از مهر خود را کشتن امیرالمؤمنین علیه السلام قرار داد.

ابن ملجم در شب 19 رمضان سال چهل هجری وارد مسجد کوفه گردید و با شمشیری که آن را به زهر آلوده نموده بود، بر فرق مبارک حضرت زد. در این هنگام دو سخن شنیده شد; یکی از علی علیه السلام که فرمود:

«فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَة» و دیگری از جبرئیل هنگامی که درهای مسجد به هم خورد و لرزه ای زمین را فراگرفت که فریاد برآورد:

«تَهَدَّمَتْ وَ الله أرکان الهُدی... قُتل عَلِیّ الْمُرتَضی قَتَلَهُ أَشْقَی الأَشْقِیاء».(2)

ص:198


1- (1) نهج البلاغه، خطبه 93، ص 172.
2- (2) بحارالانوار، ج 42، ص 282.

زیارت مطلقه و مخصوصه امیرالمؤمنین علیه السلام

شیخ عباس قمی در کتاب مفاتیح الجنان، زیارات مطلقه امیرالمؤمنین علیه السلام را ذکر کرده که در همه اوقات می شود با این زیارات، حضرت را زیارت نمود و مطلق است و به روز و شب خاصی اختصاص ندارد. ازجمله این زیارت أمین الله است. البته ایشان زیارات مخصوص دیگری رانیز ذکر نموده است:

1. زیارت هیجدهم ذی الحجّه، روز عید غدیر خم.

2. زیارت هفدهم ربیع الاول، روز ولادت نبی مکرّم اسلام صلی الله علیه و آله.

3. زیارت بیست و هفتم رجب، مبعث پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله.(1)

عنایت امیرالمؤمنین علیه السلام به شعر شهریار

آیت الله العظمی مرعشی نجفی علیه السلام می فرمودند: شبی توسل پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم. آن شب در عالم خواب، دیدم که در زاویه مسجد کوفه نشسته ام و وجود مبارک مولا امیرالمؤمنین علیه السلام با جمعی حضور دارند.

حضرت فرمودند: شاعران اهل بیت علیهم السلام را بیاورید. دیدم چند تن از شاعران عرب را آوردند. فرمودند: شاعران فارسی زبان را نیز بیاورید. آنگاه محتشم و چند تن از شاعران فارسی زبان آمدند. حضرت فرمودند: شهریار ما کجاست ؟ آنگاه حضرت خطاب به شهریار فرمودند: شعرت را بخوان.

شهریار نیز این شعر را خواند:

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ماسوا فکندی همه سایه هما را

ص:199


1- (1) ر. ک: مفاتیح الجنان، باب الزیارات؛ بحارالانوار، ج 97، ص 383.

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند چو علی گرفته باشد سرچشمه بقا را

مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ به شرار قهر سوزد همه جان ما سوا را

برو ای گدای مسکین در خانه علی زن که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا

به جز از علی که آرد پسری ابوالعجایب که علم کند به عالم شهدای کربلا را

چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان چو علی که می تواند که بسر برد وفا را

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را

بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت که زکوی او غباری به من آر توتیا را

به امید آن که شاید برسد به خاک پایت چه پیام ها سپردم همه سوز دل، صبا را

چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان که زجان ما بگردان ره آفت قضا را

ص:200

چه زنم چو نای هر دم ز نوای شرق او دم که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی به پیام آشنایی بنوازد آشنا را

زنوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا

آیت الله العظمی مرعشی نجفی فرمودند: وقتی شعر شهریار تمام شد، از خواب بیدار شدم. چون من شهریار را ندیده بودم، فردای آن روز پرسیدم که شهریار شاعر، کیست ؟ گفتند: شاعری است که در تبریز زندگی می کند. گفتم از جانب من او را دعوت کنید که به قم نزد من بیاید.

چند روز بعد شهریار آمد. دیدم همان کسی است که من او را در خواب در حضور حضرت امیر علیه السلام دیده ام. از او پرسیدم: این شعر «علی ای همان رحمت» را کی ساخته ای ؟ شهریار با حالت تعجب از من سؤال کرد که شما از کجا خبر دارید که من این شعر را سروده ام ؟! چون من نه این شعر را به کسی داده ام و نه درباره آن با کسی صحبت کرده ام.

مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی به شهریار می فرمایند: چند شب قبل، من خواب دیدم که در مسجد کوفه هستم و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام تشریف دارند. آن حضرت، شاعران اهل بیت علیهم السلام را احضار فرمودند. ابتدا شاعران عرب آمدند. سپس فرمودند: بگویید شاعران فارسی زبان بیایند؛ آنها نیز آمدند. بعد فرمودند: شهریار ما کجاست ؟ شهریار را بیاورید و شما هم آمدید. آن گاه فرمودند: شهریار، شعرت را بخوان و شما شعری که مطلع آن را به یاد دارم خواندید.

ص:201

شهریار فوق العاده منقلب می شود و می گوید: من فلان شب این شعر را ساخته ام و همان طور که قبلاً عرض کرده ام تاکنون کسی را در جریان سرودن این شعر قرار نداده ام. آیت الله مرعشی نجفی فرمودند: وقتی شهریار، تاریخ و ساعت سرودن شعر را گفت معلوم شد مقارن ساعتی که شهریار آخرین مصرع شعر خود را تمام کرده، من آن خواب را دیده ام. ایشان چندین بار به دنبال نقل این خواب فرمودند: یقیناً در سرودن این غزل به شهریار الهام شده که توانسته است چنین غزلی با این مضامین عالی بسراید. البته خودش هم از فرزندان فاطمه زهرا علیها السلام است و خوشا به حال شهریار که مورد توجه و عنایت جدّش قرار گرفته است.(1)

ص:202


1- (1) نقل از فصلنامه شهاب، شماره 11.

امام حسین علیه السلام ستاره تابناک کربلا

اشاره

در یک نگاه کلی در معرفی آن حضرت می توان چنین گفت:

نام: «شُبیر» که به عربی «حسین» خوانده می شود.(1)

ولادت: سوم شعبان سال چهارم هجری در شهر مدینه.(2)

کنیه و لقب: کنیه «ابوعبدالله». از القاب مشهور آن حضرت، السبط و سید الشهداء.

پدر و مادر: پدر، امام علی علیه السلام، ومادر فاطمه زهرا علیها السلام.

مدت امامت: 11 سال.

نقش انگشتر: حسبی الله.

زمان و مکان شهادت: شنبه دهم محرم سال 61 هجری، کربلاء.

عمر شریف: 58 سال که هفت سال اول آن در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله بوده است.

ص:203


1- (1) منتهی الآمال، ج 1، ص 523.
2- (2) بحارالانوار، ج 44، ص 201.

امام حسین علیه السلام الگوی مجاهدان و سالار شهیدان

با مرگ معاویه در سال 60 هجری فرزندش یزید، بنابر تمهیداتی که معاویه از پیش به عمل آورده بود، خلافت را به عهده گرفت. در این زمان، امام حسین علیه السلام شرایط قیام مسلّحانه را بر ضدّ حکومت بنی امیه مهیا دید. این موضوع در سخنان امام حسین علیه السلام در طول حرکت خود، بر ضدّ بنی امیه به وفور تکرار شده است.

امام حسین علیه السلام بنابر تصریح پیامبراکرم، خلافت را حق مسلّم خود می دانست و بنابر قرارداد صلح میان امام حسن علیه السلام و معاویه، این مقام باید بعد از مرگ معاویه به آن حضرت می رسید. از این رو خلافت یزید شرعاً و قانوناً غاصبانه بود و امام حسین علیه السلام بر خود لازم می دید تا بر ضدّ او قیام کند. از طرفی بر اساس معیار شایسته سالاری، آن حضرت خود را برتر از یزید و امثال او می دانست; همان طور که خطاب به «ولید بن عتبه» که از آن حضرت برای یزید درخواست بیعت می کرد، فرمود:

یزید مردی تبهکار، شرابخوار و کشنده انسان های محترم (و پاک) است و آشکارا گناه می کند و مثل من، با چون او هرگز بیعت نخواهد کرد. لیکن ما صبح می کنیم و شما نیز صبح کنید، ما انتظار می کشیم و شما نیز انتظار بکشید تا ببینیم کدام یک به جانشینی رسول خدا به بیعت سزاوارتریم.(1)

امام حسین علیه السلام بیعت با یزید را زیر بار ذلّت و بردگی رفتن، و مخالفت با فرمایش رسول الله صلی الله علیه و آله می دانست، چرا که پیامبرخدا فرمود: «خلافت بر خاندان

ص:204


1- (1) فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السلام، ص 320.

ابوسفیان حرام است».(1) از طرفی حکومت یزید را جز تباهی، فساد و دوری مردم از دین و برگشت به جاهلیت، چیز دیگری نمی دید، از این رو، خود را مهیای قیام بر ضدّ بنی امیه کرد.

اهداف قیام امام حسین علیه السلام

هدف قیام امام حسین علیه السلام، اصلاح جامعه اسلامی از انواع فساد مالی، سیاسی، فرهنگی اجتماعی و دینی بود. آن حضرت خود در این زمینه می فرماید:

من از روی هوی و سرکشی و تبهکاری و ستمگری قیام نکردم. تنها انگیزه من، سامان بخشی به کار امت جدم رسول خداست، می خواهم به نیکی ها فرمان دهم و از بدی ها بازدارم و روش جدّ خود و پدرم علی بن ابی طالب علیه السلام را دنبال کنم.(2)

همچنین می فرماید:

اینان مردمی پابرجا در پیروی شیطان اند و به فرمان خدای رحمان عمل نمی کنند و در زمین فساد را رواج داده، حدود خداوندی را لغو کرده اند. شراب می نوشند و اموال فقرا و مساکین را ویژه خود ساخته اند و من سزاوارترم که به یاری دین خدا برخیزم و آیین او را گرامی داشته، در راهش جهاد کنم.(3)

ص:205


1- (1) بحارالانوار، ج 44، ص 312.
2- (2) همان، ص 329.
3- (3) فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السلام، ص 379.

در جایی دیگری نیز می فرماید:

هان! ای مردم، همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هرکه فرمانروای ستمگری را ببیند که حرام های خدا را حلال می شمرد؛ پیمان خدا را می شکند؛ با سنت رسول الله صلی الله علیه و آله مخالفت کرده، در میان بندگان خدا با گناه و تجاوز رفتار می کند و او با کردار و گفتار خود بر او نشورد، بر خداست که او را در جایگاه [پست و عذاب آور] آن ستمگر درآورد. بدانید اینان به پیروی شیطان چسبیده و اطاعت خدای رحمان را ترک گفته، شبهه ها را آشکار ساخته، حدود الهی را تعطیل کرده، بیت المال را به انحصار خود درآورده و حرام خدا را حلال و حرام خدا را حرام ساخته اند و من از هرکس دیگر سزاوارترم که بر اینان بشورم و در برابرشان بایستم.(1)

آن حضرت در منا فرمود:

پروردگارا! این حرکت نه به خاطر رقابت بر سر حکومت و قدرت و نه به منظور به دست آوردن مال دنیاست، بلکه به خاطر آن است که نشانه های دین تو را به مردم نشان دهم و اصلاحات را در کشور اسلامی اجرا کنم تا بندگان ستمدیده ات از چنگال ظالمان در امان باشند و واجبات و احکام و سنت های تعطیل شده تو دوباره اجرا گردد.(2)

ص:206


1- (1) فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السلام، ص 404.
2- (2) تحف العقول، ص 237.

آثار نهضت امام حسین علیه السلام

حرکت خونین امام حسین علیه السلام بر ضدّ ظلم و فساد بنی امیه، آثار مثبت فراوانی در جهان اسلام و حتی در بین سایر ادیان و در دوران های گوناگون، درپی داشت که به طور خلاصه به آنها اشاره می شود:

1. احیای امر به معروف و نهی از منکر و جرأت بر انجام آن. نمونه آن، قیام مردم مدینه در سال 63 هجری، قیام توّابین در سال 65 به رهبری مختار ثقفی، قیام زید بن علی علیه السلام در سال 121 هجری در کوفه، قیام یحیی بن زید در خراسان و قیام های علویان در مازندران و قیام سربداران است.

2. گسترش روحیه شهادت طلبی، جوانمردی، شجاعت و دلاوری، ایثار و گذشت و وفاداری.

2. افشای ماهیت بنی امیه وبدعت گذاری آنان.

4. توجه مردم به اهل بیت علیهم السلام.

حرکت امام به سوی کربلا

بعد از مرگ معاویه، یزید خلافت را غصب کرد و از مسلمانان با نیرنگ و زور بیعت گرفت، اما امام حسین علیه السلام از بیعت با او خودداری کرد. آن حضرت در شامگاه 28 رجب سال 60 هجری از مدینه خارج و برای ادای مناسک حج وارد مکه شد. خبر بیعت نکردن و نیز ورود آن حضرت به مکه به گوش مسلمانان، به ویژه مردم کوفه رسید. آنان نامه های بسیاری به امام نوشتند و از آن حضرت درخواست کردند تا به کوفه آمده، زمام امور را به دست گیرد و متعهد شدند ایشان را یاری کنند. آن حضرت، پسر عمو و نماینده خود مسلم بن عقیل را برای آزمایش وفاداری آنان به کوفه فرستاد، ولی آنان او را

ص:207

تنها گذاشتند. امام در مکه احساس نا امنی کرد، بنابراین در روز هشتم ذی الحجه، مکه را به طرف عراق ترک کرد. اباعبدالله علیه السلام بعد از طی منازل بسیار، در روز پنجشنبه، دوم ماه محرم سال 61 هجری، به سرزمین کربلا رسیدند. سپاه یزید متشکل از شامیان و کوفیان راه را بر آن حضرت بستند. آن شب پرستان در روز دهم ماه محرم، چنگال بر چهره آفتاب تابناک امامت زدند و خون پاک آن حضرت و 72 یار باوفایش را بر زمین داغ کربلا ریختند، به خیال اینکه شهادت آن حضرت، همه موانع را بر سر راه دنیاگرایی و دنیاپرستی آنان برمی دارد.

گریه بر امام حسین علیه السلام

گریه بر حسین علیه السلام گریه پیوند و عهد و اعلان آمادگی درونی برای فرمانبری و اطاعت از آن حضرت است. ریختن اشک، اعلام وفاداری نسبت به اهداف مقدس حسین بن علی علیه السلام و ابراز پیوند با مکتب و راه اوست. گریه برای حسین علیه السلام برای حسینی شدن است; چه اینکه گریه، زبان گویای دل، بیانگر احساسات پاک و علایق و تمایلات درونی دوستدار حسین علیه السلام است. گریه کننده بر آن حضرت با تمام وجود خواهان پیمودن راه حسینی است.

گریه بر امام حسین علیه السلام هم علامت است و هم علت؛ از یک طرف علامت پیوند است و از سوی دیگر علّتِ آمادگی بیشتر برای مبارزه با فساد و سببِ امیدواری برای رسیدن به اهداف مقدس است. همچنین نوعی آمادگی عاطفی برای هرگونه فداکاری و ایثار در راه امام حسین علیه السلام است. زیارت و گریه، نوعی تبرّی و اعلان انزجار و تنفّر از هرگونه منکر، نفاق، کفر و بدعت است; چرا که اشک بر سیدالشهدا و شهیدان بزرگ کربلا، اشتیاق به شهادت را به همراه دارد و خوی حماسه را در وجود انسان زنده می کند. از این رو در

ص:208

جامعه ای که افراد آن چنین باشند، جایی برای بدعت، کفر، نفاق و هیچ گونه انحرافی نخواهد ماند.

گریه بر امام حسین علیه السلام دارای آثار فردی و اجتماعی بسیاری است که به چند روایت بسنده می شود:

1. بخشش گناهان: امام الرضا علیه السلام فرمودند:

فَعَلَی مِثْلِ الْحُسَیْنِ فَلْیَبْک الْبَاکُونَ ، فَإِنَّ الْبُکَاءَ عَلَیْهِ یَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ ...؛(1) برای مثل حسین علیه السلام باید گریه کنندگان گریه کنند; چرا که گریه بر آن حضرت، گناهان بزرگ را محو می کند.

2. دوری از جهنم: خدای سبحان به موسی علیه السلام فرمود:

یا مُوسی... وَ اعْلَمْ أَنَّهُ مَنْ بَکَی أَوْ أَبْکی أَو تَبَاکَی، حَرَّمْتُ جَسَدَهُ عَلَی النَّارِ؛ ای موسی، بدان که هرکس برای حسین گریه کند یا بگریاند، یا وانمود به گریه کردن کند، بدنش را بر آتش حرام کردم.(2)

3. شادمانی در قیامت: رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله در حدیثی فرمودند:

یا فاطِمَةُ کُلُّ عَین باکِیةٌ یَوْمَ الْقِیامَةِ ، إِلاّ عَینٌ بَکَتْ عَلی مُصَابِ الْحُسَیْنِ فَإِنَّها ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ 3 بِنَعِیم الْجَنَّةِ ؛(3) ای فاطمه، هر چشمی در روز قیامت گریان است، مگر چشمی که برای مصیبت

ص:209


1- (1) بحارالانوار، ج 44، ص 284.
2- (2) همان، ص 307.
3- (4) بحارالانوار، ج 44، ص 293.

حسین علیه السلام گریه کرده باشد که به وسیله نعمت های بهشت خندان و شادمان خواهد بود.

فضیلت زیارت امام حسین علیه السلام

معصومان علیهم السلام بر زیارت، گریه، احیا و بزرگداشت نام امام حسین علیه السلام بسیار تأکید کرده اند; چه اینکه، عاشورا ومحرّم، مشعلی است فروزان برسر راه تمام آزادی خواهان و حق طلبان و نماد و مظهری جاودانه برای ظلم ستیزان و عدالت خواهان است. بنابراین هرکس با تفکر و تأمل چنین ارتباط عاطفی با سیدالشهدا برقرار کند، به اهداف عالی محرّم و عاشورا بیشتر نزدیک شده است.

در مفاتیح الجنان به تفصیل درمورد فضیلت زیارت امام حسین علیه السلام مطالبی ذکر شده، از جمله آنکه، زیارت آن حضرت معادل حج، عمره، جهاد در راه خدا، باعث مغفرت و اجابت دعاها، موجب طول عمر، حفظ بدن از بلاها و زیادی روزی، رفع غم و آمرزش گناهان می شود.(1)

هر مالی که در راه زیارت آن حضرت خرج شود، برای هر واحدی از آن، هزار برابر، بلکه ده هزار برابر، ثواب حساب می شود. زائر امام حسین علیه السلام هنگامی که به طرف ضریح آن حضرت می رود، چهار هزار فرشته از او استقبال و هنگام بازگشت هم، او را مشایعت می کنند.

ثواب پیاده رفتن به زیارت سیدالشهدا علیه السلام

زیارت سیدالشهدا علیه السلام با پای پیاده، ثواب بسیار دارد و مورد تأکید پیشوایان دین است. امام صادق علیه السلام فرموده است:

ص:210


1- (1) مفاتیح الجنان، زیارت امام حسین علیه السلام.

«مَن خَرَجَ مِن مَنزِلِه یُریدُ زیارَةَ قَبرِ الحُسینِ بنِ عَلِی علیه السلام إن کانَ ماشِیاً کُتِبَت لَهُ بِکُلِ خُطوَةٍ حَسَنَةً وَ مَحَا عَنهُ سَیِّئةً ...؛(1) هر کس به قصد زیارت امام حسین علیه السلام پیاده از خانه اش خارج شود، خداوند در مقابل هر گام، برای او حسنه ای می نویسد و گناهی از او می زداید».

معاویة بن وهب، از اصحاب امام صادق علیه السلام می گوید: خدمت آن حضرت رسیدم؛ در حالی که در مصلّای خود در خانه اش نشسته بود و پس از نماز، با خداوند راز و نیاز می کرد. از جمله [در دعا نسبت به زائران قبر حسین علیه السلام] می فرمود:

خدایا زائران قبر حسین را بیامرز، اینان که در این راه، پول خرج می کنند، بدن های خود را در این راه در معرض (خطر) قرار می دهند. خدایا بر چهره هایی که آفتاب، رنگ آنها را تغییر داده، رحمت کن صورت هایی که متوجه قبر اباعبدالله علیه السلام است، چشم هایی که در محبت ما اشک می ریزد... خدایا این جان ها و بدن ها را به تو می سپارم، تا کنار حوض کوثر به هم برسیم....(2)

سنت پیاده روی برای زیارت، از زمان ائمه علیهم السلام تاکنون استمرار داشته و اجر بی شماری برای آن نقل شده است. فاضل دربندی می نویسد:

این پیاده بودن، یا به جهت فقر زائر است که نشان می دهد این زیارت، برخاسته از شوق و محبت است، یا به جهت آن است که زائر، خود را در برابر سلطان اقلیم جوانمردی و خورشید سپهر عصمت و شهادت، کوچک می شمارد و در راه او، رنج سفر پیاده را بر خود هموار می کند و هر دو ارزشمند است.(3)

ص:211


1- (1) بحارالانوار، ج 98، ص 28.
2- (2) بحارالانوار، ج 98، ص 52.
3- (3) اسرار الشهادة، فاضل دربندی، ص 136، (چاپ سنگی).

در عراق، از سال ها پیش رسم بوده که هیئت ها، دسته ها و کاروان های کوچک یا بزرگ، در ایام خاصی، از بصره، بغداد و عمدتاً نجف، برای زیارت کربلا پیاده حرکت می کردند. این پیاده روی به ویژه در ایام زیارتی خاص، مثل نیمه شعبان، اول رجب، ایام عاشورا و اربعین، پرشکوه تر است. اغلب کسانی که پیاده به زیارت می روند راه کنار ساحل فرات را انتخاب می کنند. طول این مسیر از نجف تا کربلا حدود 80 کیلومتر است و چند روز طول می کشد. در این کاروان های زیارتی علمای بزرگی همچون میرزای نایینی، آیت الله کمپانی و سیدمحسن امین شرکت می کردند. از طرفی در این مسیر، دیدار با عشایر و فعالیت های تبلیغی انجام می گرفت و مرثیه خوانی هم برگزار می شد.

در ایام حکومت بعثی ها، این پیاده روی های پرشکوه، آن هم از طریق جاده غیررسمی کنار فرات، رنگ مبارزه و مخالفت با رژیم عراق به خود می گرفت. در ایام اربعین حسینی سال 1397 ه -. ق درگیری های سختی میان نیروهای بعثی و انقلابیون شیعه و کاروان های زیارتی، در طول راه و در حرم اباعبدالله الحسین علیه السلام روی داد و کشته ها و مجروحان بسیاری بر جای گذاشت که به «اربعین خونین» معروف شد.

ایام مخصوص زیارت امام حسین علیه السلام

شب و روز جمعه، روز عاشورا، اول و نیمه ماه رجب، شب نیمه شعبان، شب های قدر، عیدفطر و عید قربان، روز عرفه و روز مباهله (24 ذی حجّه)(1) از جمله ایامی است که زیارات مخصوصی برای سیدالشهداء وارد شده است.

ص:212


1- (1) کامل الزیارات، باب 70 تا 74، صص 201-186؛ بحارالانوار، ج 98، ابواب 14-12، صص 104-85.

امام موسی کاظم علیه السلام ستاره تابناک شهر کاظمین

اشاره

جهت معرفی کلی امام کاظم علیه السلام می توان به این موارد اشاره کرد:

نام: موسی علیه السلام

کنیه: ابوالحسن اول(1).

لقب: عبدصالح، کاظم، باب الحوائج، صابر و امین.

پدر و مادر: امام صادق علیه السلام و بانوی بزرگوار حُمَیده.

زمان ولادت: صبح روز یکشنبه، هفتم صفر سال 128 هجری قمری.

مکان ولادت: روستای «ابواء» واقع در بین مکه و مدینه.

نقش انگشتر: الملک لله وحده.

ص:213


1- (1) مشهورترین کنیه آن حضرت ابوالحسن است. به آن حضرت ابوالحسن الاوّل می گویند؛ اگر چه حضرت امیر علیه السلام هم ابوالحسن بود، ولی در عین حال از این بزرگوار در کتب اخبار، تعبیر به ابوالحسن الاول می کنند و از حضرت رضا علیه السلام به ابوالحسن الثانی و از حضرت هادی علیه السلام به ابوالحسن الثالث. (منتخب التواریخ، ص 516).

اولاد: 37 فرزند.

آغاز امامت: 20 سالگی.

مدت امامت: 35 سال.

زمان شهادت: 25 رجب سال 183 ه -. ق.

مکان شهادت: زندان هارون، بغداد.

سبب شهادت: زهر، به وسیله هارون الرشید.

عمر: 55 سال.

مرقد شریف: کاظمین.

دوران عمر: شامل دو بخش؛ یکی دوران قبل از امامت، از سال 128 تا 148 هجری قمری (20 سال) و دیگری دوران بعد از امامت، از سال 148 تا 183 (35 سال).

حدود ده سال از امامت آن بزرگوار در عصر خلافت منصور، ده سال در عصر خلافت مهدی عباسی، یک سال در عصر خلافت هادی عباسی و پانزده سال در عصر خلافت هارون واقع شد.

امام موسی کاظم علیه السلام در زندان های هارون

از سال 179 ه -. ق. که هارون دستور داد امام را دستگیر کنند، تا سال 183 که آن حضرت به شهادت رسید; امام موسی بن جعفر در بغداد و بصره در زندان های هارون و زیر نظر عیسی بن جعفر، فضل بن ربیع، فضل بن یحیی و سندی بن شاهک، 14 سال در سخت ترین وضعیت به سر برد.

ص:214

والی بصره یک سال امام را به دستورهارون زیر نظر داشت، امّا عیسی بن جعفربن منصور، زیاد بر آن حضرت سخت نمی گرفت. در این مدت، زمانی که امام نزد عیسی زندانی بود، نامه ای از هارون به دست وی رسید. هارون درآن نامه از او خواسته بود تا امام را به قتل برساند. عیسی با برخی از مشاوران و نزدیکان خود به مشورت پرداخت، اما آنان وی را از مرتکب شدن به چنین کاری باز داشتند.

عیسی در پاسخ به نامه هارون نوشت:

دوره زندانی موسی بن جعفر در نزد من طول کشید و من در این مدت گماشتگانی را بر او نهادم تا از حالش برایم خبر بیاورند. در طول این مدت، ندیدم او از عبادت خسته شود و برای خود هیچ دعایی نمی کند، جزطلب آمرزش و درخواست رحمت خداوند. اگرکسی را می فرستی که او را از من تحویل بگیرد چه بهتر، وگرنه او را آزاد می کنم; چرا که من از نگهداری و زندانی او به حرج و مشقت افتاده ام.(1)

نامه عیسی بن منصور، هارون الرشید را به شدت نگران کرد و از اینکه مبادا امام را آزاد کرده، تمام نقشه هایش از بین برود، کسی را فرستاد تا امام را از عیسی تحویل گرفته به بغداد منتقل کند.

امام کاظم علیه السلام پس از یک سال زندانی در بصره، به بغداد منتقل شد و زیر نظر فضل بن ربیع قرار گرفت. شیخ مفید در ارشاد می نویسد:

«امام مدتی طولانی نزد فضل بن ربیع زندانی بود، تا اینکه هارون از وی

ص:215


1- (1) ارشاد مفید، ص 281.

خواست امام را به شهادت برساند. امّا فضل از دست زدن به چنین کاری خودداری کرد».(1)

سوّمین مکانی که حضرت در آنجا زندانی شد، نزد فضل بن یحیی و در یکی از خانه های او بود. ابن شهر آشوب می نویسد:

هنگامی که امام به فضل بن یحیی تحویل داده شد، او بر امام گشایش داد و بسیار احترام و اکرامش می کرد. برخی گزارش کرده اند امام کاظم علیه السلام در خانه فضل بن یحیی در آسایش بوده، کاملاً مورد احترام فضل قرار می گرفت. هارون الرشید، سرور خادم را برای تحقیق در این امر به خانه فضل فرستاد، او نیز گزارش رسیده را تأیید کرد و به هارون خبر داد که امام در خانه فضل بن یحیی در کمال آسایش است. هارون که از شنیدن این ماجرا به شدّت عصبانی شده بود، به سندی بن شاهک و عباس بن محمد دستور داد یکصد تازیانه به فضل بن یحیی بزنند.(2)

امام در زندان سندی بن شاهک

هارون الرشید که از کشتن امام به وسیله عیسی بن جعفر، فضل بن ربیع و فضل بن یحیی مأیوس شد، سرانجام آن حضرت را به غلامی حلقه به گوش و ناپاک به نام سندی بن شاهک سپرد. او که در انجام دستورات هارون هرگز کوتاهی نمی کرد، زندان را به شکنجه گاهی علیه امام درآورده بود. امام در این

ص:216


1- (1) ارشاد، ص 281؛ بحارالانوار، ج 48، ص 211.
2- (2) مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 327.

زندان، سختی های زیادی کشید و فشارهای روحی و جسمی فراوانی را متحمّل شد.

امام تا آخرین لحظات، از قید غل و زنجیر رهایی نیافت. هارون برای اینکه امام را در زندان آزار دهد، زنی را به عنوان خدمتکار برای حضرت فرستاد.

شهادت امام موسی بن جعفر علیهما السلام

سرانجام هارون الرشید برای رهایی از امام، به سندی بن شاهک دستور داد آن حضرت را به وسیله زهر به شهادت رساند. فرزند شاهک در پی فرمان هارون، مقداری زهر در غذای امام ریخت و به حضرت داد. برخی هم گفته اند این زهر را در دانه هایی از خرما گذاشت و برای امام برد.(1) حضرت ده دانه از آن را تناول کرد و سپس از خوردن آن دست کشید. سندی بن شاهک گفت: از این خرماها بیشتر میل کن. حضرت فرمود: بس است، چرا که تو به خواسته ات رسیدی و دستوری که به تو داده شد عملی کردی.(2)

وی پس از مسموم کردن امام، هشتاد نفر از بزرگان را در حضور امام علیه السلام گرد آورد و به آنها گفت: به این مرد (موسی بن جعفر علیهما السلام) نگاه کنید، آیا به او آسیبی رسیده است ؟ در حالی که از نزدیک، منزل و فرش و آسایش او را می بینید. امام در پاسخ فرمود:

«امّا آنچه که گفته شد درست است، ولی ای مردم بدانید که به من زهر خورانده شده و چهره ام فردا سبز گشته، پس فردا از دنیا خواهم رفت».(3)

ص:217


1- (1) ارشاد مفید، ص 282.
2- (2) اثبات الوصیه، ص 194.
3- (3) مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 327.

سرانجام آن حضرت در سال 183 هجری و در روز پنجم ماه رجب، در اثر زهری که سندی بن شاهک به دستورهارون به امام داد، به دیدار خدا شتافت. بدن مطهر آن حضرت را غریبانه از محلّ شهادت خود بیرون آورده، روی جسر بغداد گذاردند. امّا در نهایت، با تلاش سلیمان بن ابی جعفر، عموی هارون الرشید، جنازه امام را تحویل گرفته، با عزّت تمام در مقابر قریش به خاک سپردند.

محدّث قمی از شیخ صدوق روایت کرده بدن مطهر امام را به جایی آوردند که مجلس شرطه بود; یعنی محلّ مأموران و نوکران حاکم شهر. سپس چهار نفر را واداشتند تا ندا دهند هر که می خواهد موسی بن جعفر را ببیند، بیرون بیاید. در شهر غلغله شد. سلیمان بن ابی جعفر، عموی هارون، قصری در کنار شط داشت. چون صدای غوغای مردم را شنید و این ندا به گوشش رسید، از قصر بیرون آمد و به غلامان خود امر کرد تا مزدوران را دور کنند و خود عمامه از سر انداخت و گریبان چاک زد. او با پای برهنه، برای تشییع جنازه آن حضرت روان شد و حکم کرد که در پیشاپیش جنازه آن حضرت، ندا کنند، هرکه می خواهد به طیب پسر طیب، نظر کند به تشییع جنازه موسی بن جعفر علیهما السلام بیاید. پس تمام مردم بغداد جمع شدند و صدای شیون و فغان از زمین به فلک نیلگون می رسید. چون بدن مطهر آن حضرت را به مقابر قریش آوردند، به حسب ظاهر خود ایستاد و متوجه غسل و حنوط و کفن آن حضرت شد. او کفنی را که برای خود ترتیب داده و قیمت آن 2500 دینار بود و تمام قرآن را بر آن نوشته بود، بر آن حضرت پوشانیدند و با عزّت تمام آن جناب را در مقابر قریش دفن کردند.(1)

ص:218


1- (1) منتهی الآمال، ج 2، ص 221.

فضیلت زیارت امام موسی کاظم علیه السلام

در فضیلت زیارت این امام معصوم علیه السلام، روایات زیادی وارد شده است که به بعضی از آنها که مرحوم شیخ عباس قمی در مفاتیح الجنان آورده اشاره می شود:

1. زیارت امام موسی بن جعفر علیه السلام مثل زیارت رسول الله صلی الله علیه و آله است و هر کس او را زیارت کند مثل آن است که رسول الله صلی الله علیه و آله و امیر مؤمنان علیه السلام و امام حسین علیه السلام را زیارت کرده است.

2. هر کس حضرت موسی بن جعفر علیه السلام را زیارت کند، اهل بهشت است.

3. ابن شهر آشوب از خطیب بغدادی (صاحب تاریخ بغداد) از علی بن خلال نقل می کند که گفت: هیچ مشکلی برای من پیش نیامد، مگر اینکه با پناه بردن به قبر مطهر موسی بن جعفر علیه السلام و توسل به آن حضرت، خداوند آن را برایم گشود و بر من آسان کرد.

ص:219

امام جواد علیه السلام ستاره تابناک شهر کاظمین

اشاره

نکات کلی زندگی این امام همام را می توان در یک نظر چنین خلاصه نمود:

نام: محمد علیه السلام.

کنیه: ابوجعفر ثانی.

لقب: تقی، جواد، زکی، مرتضی، قانع، رضی، مختار، متوکل و منتجب.

پدر و مادر: امام رضا علیه السلام و بانوی بزرگوار خیزران.

زمان ولادت: جمعه 10 رجب سال 195 هجری.(1)

مکان ولادت: مدینه.

نقش انگشتر: نعم القادر الله.

اولاد: چهار فرزند.

آغاز امامت: سال 203 ه -. ق در هشت سالگی.

ص:220


1- (1) این تاریخ طبق نظر شیخ طوسی در کتاب إعلام الوری، امّا طبق نظر شیخ مفید در ارشاد ولادت ایشان در 19 رمضان می باشد.

مدت امامت: 17 سال.

زمان شهادت: آخر ذی القعده سال 220 هجری.

مکان شهادت: بغداد.

سبب شهادت: خوراندن زهر به وسیله معتصم عباسی (علیه اللعنة).

عمر: 25 سال و چند ماه.

مرقد مطهّر: کاظمین، در جوار قبر جدّ بزرگوارش موسی بن جعفر علیه السلام.

دوران عمر: هشت سال قبل از امامت و 17 سال دوران امامت که با حکومت مأمون و معتصم (هفتمین و هشتمین خلیفه عباسی) مصادف بود.

پرتویی از سیره امام جواد علیه السلام

حضرت محمّد بن علی بن موسی الرّضا علیهم السلام طبق نظر شیخ مفید در ماه مبارک رمضان سال 195 هجری در مدینه به دنیا آمد و در ذی القعده سال 220 هجری در 25 سالگی و در شهر بغداد (کاظمین) به شهادت رسید.(1) مادر بزرگوار امام جواد علیه السلام کنیزی از سرزمین نوبیه به نام سبیکه بود. برخی نیز نامش را «خیزران» گفته اند. روایت شده که این بانوی بزرگ از خاندان ماریه قبطیه، همسر رسول الله و مادر ابراهیم پسر پیامبر صلی الله علیه و آله بوده است.(2)

معروف ترین القاب امام نهم، جواد (بخشنده) و تقی (تقوا پیشه) است. لقب های دیگر آن بزرگوار عبارتند از: مرتضی، متّقی، منتجب، مختار، متوکل،

ص:221


1- (1) شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 264.
2- (2) اصول کافی، ج 2، ص 413.

قانع و عالم.(1) کنیه امام جواد علیه السلام، ابوجعفر است و به ایشان «ابوجعفر ثانی» گفته می شود تا از ابوجعفر اوّل (امام محمّد باقر علیه السلام) متمایز گردد. حضرت امام جواد علیه السلام وقتی از مادر متولد شد. دست بر سر نهاد و فرمود:

شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ 2

وقتی حضرت امام رضا علیه السلام در سال 203 هجری به شهادت رسید، حضرت امام جواد علیه السلام هشت ساله بود. امام رضا علیه السلام بر جانشینی و امامت فرزندش امام محمدتقی علیه السلام تصریح کرد و در پاسخ به اشکال برخی، در مورد خردسالی ایشان فرمود: «زمانی که خدای تعالی عیسی را به پیامبری برگزید، سنّش کمتر از فرزند من بود».(2)

در مجلسی که شیعیان برای مذاکره درباره امامت حضرت جواد علیه السلام جمع شده بودند، یونس بن عبدالرحمان از یاران امام رضا علیه السلام پرسید: تا این پسر (حضرت امام جواد علیه السلام) بزرگ شود باید چه کار کنیم ؟! ریان بن صلت برآشفت و دست بر گلوی یونس گذاشت و فشار داد و گفت:

ایمانت را به ما می نمایانی، امّا با این همه، شک داری ؟! اگر امر این پسر از جانب خدای تعالی باشد، حتّی اگر یک روز از عمرش بیشتر نگذشته باشد، مثل پیرمرد داناست و اگر از طرف خدای تعالی نباشد حتّی اگر هزار ساله باشد، باز هم همانند مردم عوام است.

ص:222


1- (1) بحارالانوار، ج 50، ص 16.
2- (3) فتّال نیشابوری، روضة الواعظین، ص 203.

برخی از شیعیان، بعد از شهادت امام رضا علیه السلام پنداشتند برادر ایشان، یعنی عبدالله بن موسی امام و رهبر الهی است. پس به سوی او شتافتند و برای حصول اطمینان، از وی مسائلی پرسیدند و چون او در پاسخ به آن پرسش درماند، از دورش پراکنده شدند.(1)

سرانجام اکثریت شیعه، امامت حضرت جواد علیه السلام را پذیرفتند; زیرا علاوه بر وجود نصّ پیامبر صلی الله علیه و آله و تصریح و وصیت امام رضا علیه السلام بر امامت آن حضرت، شیعیان هر سؤالی می پرسیدند امام با سرعت و دقّت، جواب کامل و کافی می داد. به طوری که بنابر نقل شیخ کلینی، امام جواد علیه السلام در یک مجلس به سی هزار سؤال پاسخ داد.(2) به نظر می رسد که این عدد، مبالغه نیست; زیرا بسیاری از سؤال های مردم، جواب های کوتاهی داشت، چه آنکه بیشتر سؤال ها فقهی بود و هر فرع جزئی، خود یک سؤال به شمار می آید.

امام جواد علیه السلام و مناظره علمی

بعد از آنکه مأمون، خلیفه عباسی، از خراسان به بغداد رفت و مرکز حکومتش را آنجا قرار داد، برای آنکه امام جواد علیه السلام را تحت نظر خود داشته باشد، آن حضرت را از مدینه به بغداد فراخواند؛ امام نیز ناگزیر پذیرفت. بعد از چند روز، مأمون دختر خود امّ الفضل را به امام جواد علیه السلام به عنوان ازدواج معرّفی کرد، اما امام جواد علیه السلام پاسخی نداد. مأمون، سکوت را علامت رضایت شمرد و دستور داد مقدّمات جشن ازدواج فراهم گردد. برخی از عباسیان که از نقشه و نیرنگِ سیاسی مأمون بی خبر بودند یا با تبانی با خودِ مأمون، فریاد

ص:223


1- (1) عزیزالله عطاردی، مسند الامام الجواد، ص 29.
2- (2) الکافی، ج 1، ص 314.

اعتراض را بلند کردند که آیا می خواهی حکومت را به علویان واگذاری ؟! ما هرگز اجازه چنین عملی را نخواهیم داد! زمانی که مأمون از آنان علّت را پرسید، پاسخ دادند: این شخص (امام جواد علیه السلام) خردسال است و چیزی نمی داند! مأمون پاسخ داد:

«شما اینها را نمی شناسید! کوچک آنها مانند بزرگشان، دانا و دانشمند است. اگر نظر مرا نمی پذیرید; آزمایش آسان است. دانشمندی برگزینید تا با او بحث و گفت وگو کند و درستی سخن من برای شما آشکار گردد». عباسیان، یحیی بن اکثم را برگزیدند که دانشمندی مشهور و قاضی القضات آن عصر بود و در اداره امور مملکت نقش مهمّی داشت. جلسه ای تشکیل شد و در آن گروهی از مردم و عباسیان حاضر شدند. یحیی از مأمون اجازه خواست، امّا مأمون گفت: از او (امام جواد علیه السلام) اجازه بگیر. وقتی یحیی بن اکثم از امام اجازه خواست، امام فرمود: هر چه می خواهی بپرس.

یحیی بن اکثم از امام جواد علیه السلام درباره مُحرِمی که شکاری را بکشد پرسید. امام جواد علیه السلام نیز پاسخ دادند:

آیا در محدوده حرم کشته است یا در حِلّ (خارج از محدوده حرم)؟ عالِم بوده یا جاهل ؟ به عمد کشته است یا به خطا؟ آزاد بوده یا برده ؟ صغیر بوده یا کبیر؟ اوّلین بار است که مرتکب قتل شده یا سابقه داشته ؟ شکارش از پرندگان بوده یا غیر آن ؟ از حیوانات کوچک بوده یا بزرگ ؟ بر این کار (کشتن شکار) اصرار دارد یا پشیمان است ؟ در شب شکار کرده یا در روز؟ در حال احرام عُمره بوده یا احرام حجّ ؟ و...

یحیی بن اکثم، مبهوت و انگشت به دهان درماند. او نمی دانست چه بگوید، زیرا امام جواد علیه السلام با این پرسش ها، برای او تشریح کرد که مسئله او، صدها و بلکه بیش ازدوهزار فرع دارد! زیرا امام جواد علیه السلام یازده سؤال دو بخشی

ص:224

مطرح کرد که تعداد فروع آن 2048 مسئله می شود. یحیی از گستردگی علم امام چنان شگفت زده شد که ناتوانی و زبونی در چهره اش آشکار گردید و زبانش به لکنت افتاد; به طوری که مردمِ حاضر نیز قضیه را دریافتند.

مأمون، شکر و سپاسی گفت و ابراز کرد که آیا دانستید آنچه را که من به شما گفتم ؟! سپس مأمون در همان مجلس، دخترش امّ فضل را به ازدواج امام جواد علیه السلام درآورد و مراسم جشن برگزار گردید. پس از آنکه مراسم تمام شد و مردم رفتند و جز نزدیکان کسی باقی نماند، مأمون رو به امام کرد و گفت: «قربانت گردم، اگر صلاح بدانید خوب است که احکام هر یک از فروعی را که در مورد کشتن آن شکار مطرح کردید، بیان فرمایید تا بدانیم و از آن بهره بگیریم».

حضرت جواد علیه السلام پذیرفت و حکم همه فروع را بیان کرد و از جمله فرمود:

اگر مُحرم، شکار را در حِلّ بکشد و آن شکار از پرندگان بزرگ باشد، باید یک گوسفند کفّاره بدهد و اگر در حرم باشد، کفّاره اش دو برابر می شود و... و صغیر، کفّاره ای بر عهده اش نیست امّا کبیر، کفّاره بر او واجب است و آنکه از کرده اش پشیمان است عقاب اخروی ندارد، امّا آنکه اصرار دارد و پشیمان نیست، در آخرت، عقاب هم دارد.

مأمون بعد از شنیدن پاسخ های امام، اظهار شادمانی کرد و آفرین و احسنت گفت و ادامه داد: اگر صلاح بدانید خوب است شما هم از یحیی سؤالی بپرسید، همان طور که او پرسید. حضرت خطاب به یحیی گفت: آیا بپرسم ؟ یحیی بن اکثم که دیگر آرام شده بود، مؤدبانه گفت: قربانت گردم، هر چه که میل شماست، اگر دانستم، پاسخِ پرسش شما را می دهم، وگرنه از شما استفاده می کنم. امام جواد علیه السلام فرمود:

ص:225

به من خبر بده که آن کدام مرد است که در اوّلِ روز، اگر به زنی نگاه کند، آن نگاه حرام است و وقتی آفتاب قدری بالا بیاید نگاه به آن زن حلال می شود، و وقتی ظهر شود دوباره حرام می شود و آنگاه که زمان عصر فرارسد دیگر بار حلال می گردد؛ وقتی غروب فرارسد باز حرام می شود و هنگامی که زمان نماز عشاء برسد بر او حلال می شود، و چون نیمه شب فرا رسد بار دیگر حرام می گردد، و وقتی سپیده صبح بدمد، بر او حلال می شود؟ این چه زن و مردی است و برای چه حلال می شود و چگونه حرام می گردد؟!

یحیی درماند و با شگفتی تمام عرض کرد: «به خدا قسم، جواب این سؤال را نمی یابم! و حکمش را نمی دانم! اگر صلاح می دانید پاسخ فرمایید تا بهره گیریم».

حضرت جواد علیه السلام فرمود:

آن زن، زنی است که کنیز بود و در آغاز روز، مرد بیگانه ای به او نظر کرد و این نگاه حرام بود. چون آفتاب بالا آمد، او را از مولایش خرید پس برایش حلال شد. ظهر که شد آزادش کرد پس بر او حرام شد، زمان عصر که فرا رسید با او ازدواج کرد، پس برایش حلال شد. چون مغرب شد «ظهار» کرد، پس بر او حرام شد و چون هنگام نماز عشاء فرا رسید کفّاره داد، پس برایش حلال شد و چون نیمه شب فرا رسید او را یک طلاق داد، پس بر او حرام شد و چون صبح صادق دمید به او رجوع کرد، پس برایش حلال شد».

مأمون با خوشحالی رو به حاضران کرد و پرسید: آیا در میان شما کسی هست که بتواند اینگونه پاسخ دهد؟! حاضران گفتند: نه، هرگز، امیرمؤمنان بهتر می داند.

ص:226

سپس مأمون افزود:

وای بر شما! این خاندان، برگزیدگان اند و به فضیلت و کمال اختصاص دارند و خردسالی مانع کمال آنها نمی شود. آیا نمی دانید که رسول الله صلی الله علیه و آله دعوتش را با دعوت از امیرالمؤمنین علی علیه السلام آغاز کرد، در حالی که او ده ساله بود؟! و اسلام او را در آن سن پذیرفت و هیچ کس دیگری را در آن سن و سال به اسلام دعوت نکرد و با حسن و حسین علیهما السلام بیعت کرد، در حالی که آنان کمتر از شش سال داشتند و با هیچ کودک دیگری بیعت نکرد، پس آیا اکنون نمی دانید که این اختصاص الهی است که نسبت به این خاندان صورت گرفته است ؟! پس حاضران تصدی کردند.(1)

عمر پر برکت امام جواد علیه السلام

اشاره

حضرت امام جواد علیه السلام با آنکه عمر زیادی نکردند و در جوانی (بیست و پنج سالگی) به شهادت رسیدند، امّا با این حال، به اهتمام آن حضرت، شاگردان بسیاری پرورش یافتند; از جمله: صفوان بن یحیی، عبدالعظیم حسنی، علی بن مهزیار اهوازی، فضل بن شاذان، محمّدبن ابی عمیر، محمدبن سنان زاهری خُزاعی. حتی برخی از زنان از جمله حکیمه دختر بزرگوار خود آن حضرت، حکیمه (دختر امام رضا علیه السلام) و حکیمه دختر حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نیز از روایان آن حضرت بوده اند.

ص:227


1- (1) الارشاد، ج 2، صص 277-269; بحارالانوار، ج 50، صص 77-75.

بر اساس تحقیق استاد شیخ عزیزالله عطاردی در کتاب مسند الامام الجواد علیه السلام، 250 روایت از امام جواد علیه السلام نقل شده است. علّت کمی احادیث نقل شده از آن بزرگوار، اختناق شدید و ظلم و جور گسترده خلفای عباسی در آن عصر است. ولی با این وصف، حتّی برخی از محدّثان و دانشمندان سنّی; مثل خطیب بغدادی نیز روایاتی با ذکر سند از حضرت امام جواد علیه السلام نقل کرده اند.(1)

پندهای آموزنده

در پایان، چند پند آموزنده از پیشوای هدایت و آموزگار انسانیت، حضرت امام جواد علیه السلام می آوریم تا روشنگر راه ما در زندگی سعادتمندانه باشد:

1.«الْمُؤْمِنُ یحْتَاجُ إِلَی ثَلاثِ خِصَال: تَوْفِیق مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ وَاعِظ مِنْ نَفْسِهِ وَ قَبُول مِمَّنْ ینْصَحُهُ ؛ مؤمن نیازمند سه صفت است; توفیقی از جانب خدای متعال و واعظی از طرف خودش و پذیرش نصیحت خیر خواهان».(2)

2.«مَنْ أَصْغَی إِلَی نَاطِق فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ کانَ النَّاطِقُ ینْطِقُ عَنْ لِسَانِ إِبْلِیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِیسَ ؛ کسی که به سخنرانی شخصی گوش دهد، او را عبادت کرده است، پس اگر گوینده از خدا بگوید او خدا را پرستیده و اگر گوینده از زبان ابلیس بگوید، پس او ابلیس را پرستیده است».(3)

ص:228


1- (1) تاریخ بغداد، ج 3، صص 54 و 55.
2- (2) مستدرک الوسائل، ج 8، ص 329; تحف العقول، ص 337.
3- (3) مستدرک الوسائل، ج 17، ص 308.

3.«إِنَّکمْ لَنْ تَسَعُوا النَّاسَ بِأَمْوَالِکمْ فَسَعُوهُمْ بِطَلاقَةِ الْوَجْهِ وَ حُسْنِ اللِّقَاءِ؛ شما نمی توانید با اموال خود همه مردم را پوشش دهید، پس با گشاده رویی و خوش برخوردی، همگان را مشمول لطف خود قرار دهید».(1)

ص:229


1- (1) بحارالانوار، ج 74، ص 384; وسائل الشیعه، ج 12، ص 161.

امام هادی علیه السلام ستاره ی تابناک شهر سامرا

اشاره

سیمای کلی زندگی امام هادی علیه السلام را می توان چنین ترسیم نمود:

نام: علی علیه السلام.

کنیه: ابوالحسن الثالث.(1)

لقب: هادی که مشهورترین لقب آن امام است.

پدر و مادر: پدر امام جواد علیه السلام و مادر سمانه، معروف به سیده و امّ الفضل(2).

زمان و مکان ولادت: 15 ذی الحجه سال 212 ق. درروستای «صریاء» (نزدیک مدینه).(3)

ص:230


1- (1) کنیه امام کاظم و امام رضا علیهما السلام نیز ابوالحسن است، به همین خاطر راویان حدیث، برای تمییز بین این سه امام، به امام هادی علیهم السلام ابوالحسن سوم می گویند.
2- (2) منتخب التواریخ، ص 704.
3- (3) تاریخ ولادت آن حضرت را برخی 27 ذیحجه، و عدّه ای در ماه رجب می دانند. در این میان، قول مذکور قوی تر است. در برخی دعاها نیز آمده است: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِالْمَوْلُودَینِ فِی رَجَب مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی الثَّانِی وَ ابْنِهِ عَلِیبْنِ مُحَمَّد الْمُنْتَجَبِ ...».

نقش انگشتر: الله ربّی و هو عصمتی من خلقه(1).

اولاد: پنج فرزند.

مدت امامت: 33 سال.

زمان شهادت: دوشنبه 3 رجب سال 254 هجری.

مکان شهادت: سامراء.

سبب شهادت: زهری که به وسیله معتمد یا معتزّ به آن حضرت خورانیدند.

عمر شریف: 42 سال.

مرقد شریف: سامراء.

دوران زندگانی امام هادی علیه السلام با خلافت معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتزّ مقارن بود.

امام هادی علیه السلام از مدینه تا سامرا

بیشتر عمر امام علیه السلام در زمان متوکل گذشت و آن بزرگوار سختی های فراوانی در این 14 سال تحمّل کرد. متوکل عباسی همان روش پدران خود را در برخورد با اهل بیت به اجرا گذاشت و طی نامه ای امام را به بغداد احضار کرد تا بتواند آن حضرت را دقیق تر تحت نظر بگیرد. اگر چه این احضار، در ظاهر رنگ دعوت احترام آمیز داشت.(2)

ص:231


1- (1) اعیان الشیعه، ج 2، ص 37.
2- (2) بحارالانوار، ج 50، ص 161.

یحیی بن هرثمه با در دست داشتن نامه متوکل مبنی بر احضار امام به بغداد، به مدینه وارد شد و پس از تفتیش منزل امام و پیدا نکردن مدرکی نسبت به اقدام علیه حکومت، آن حضرت را در جریان تبعید، همراهی کرد. مردم مدینه فریاد اعتراض برآورده، شیوه و ناله سر دادند; به گونه ای که هرثمه می گوید: «من تا آن روز، چنان ضجه و ناله ای نشنیده بودم».(1)

امام که از نیت پلید متوکل آگاه بود، با اکراه و اجبار تن به این سفر داد; چنانکه «فحام» به نقل از «منصوری» از عموی پدرش نقل می کند که امام هادی علیه السلام به من فرمود: «ابوموسی! من به اجبار و ناخواسته به سامرا آورده شدم».(2)

تبعید امام علی بن محمد علیهما السلام در سال 234 ق. اتفاق افتاد و آن حضرت بیست سال و اندی در سامرا به سر برد.(3)

ورود امام علیه السلام به سامرا

هنگام ورود امام علیه السلام به سامرا، متوکل خود را ننمایاند و دستور داد تا امام را در کاروان سرای ویژه مستمندان که به «خان الصَّعالِیک» معروف بود، فرود آورند.

محل فرود امام به قدری تحقیرآمیز بود که صالح بن سعید می گوید:

روز ورود امام به سامرا، نزد آن حضرت رفتم. وقتی آن وضع را دیدم، عرض کردم: فدایت شوم! از هر امر و فرصتی برای خاموش کردن

ص:232


1- (1) اعیان الشیعه، ج 2، ص 37.
2- (2) بحارالانوار، ج 50، ص 129.
3- (3) همان، صص 129-161.

نور الهی شما و کوتاهی کردن در حقّتان استفاده می کنند; چندان که شما را دراین کاروان سرای نامناسب که به مستمندان اختصاص دارد، فرود آورده اند. امام رو به من کردو فرمود: ای پسر سعید، تو این جایی! (معرفت تو نسبت به ما در همین حد است ؟) سپس با دست به سمتی اشاره کرد و فرمود: نگاه کن! صالح می گوید: وقتی نگریستم، باغ های زیبا و آراسته با نهرهای جاری و درخت های سرسبز دیدم که بهترین عطرها از آنها استشمام می شد و پسرانی که همچون مرواریدهای نهفته و دست نخورده بودند. با دیدن این منظره ها، چشمانم خیره و شگفتی ام افزون شد. امام رو به من کرد و فرمود: ای پسر سعید! ما هرجا که باشیم اینها از آنِ ماست، ما در خان الصعالیک نیستیم.(1)

دشمنی متوکل با اهل بیت علیهم السلام

متوکل در سال 236 هجری فردی را با نام «دیزج» که از مأمورانش بود به کربلا فرستاد تا قبر مطهر امام حسین علیه السلام و خانه های اطراف آن را ابتدا تخریب کرده، سپس شخم بزنند و بر آن آب جاری سازند. دیزج تمامی این کارها را انجام داد و در اطراف حرم حسینی به مساحت هر میل نگهبانانی گذاشت تا مانع زیارت مردم شوند.(2)

ص:233


1- (1) الارشاد، ص 299.
2- (2) منتخب التورایخ، ص 706.

ابو یوسف یعقوب بن اسحاق اهوازی، معروف به ابن سکیت که از اصحاب و یاران امام جواد علیه السلام و امام هادی علیه السلام است، بنا به درخواست متوکل، به منظور آموزش فرزندانش به دربار راه یافته بود. جلال الدین سیوطی این گونه نقل می کند:

روزی متوکل در حضور ابن سکیت به فرزندانش - معتزّ و مؤید - نگاه کرد و سپس رو به ابن سکیت کرده، از وی پرسید: کدام یک نزدت محبوب ترند؟ این دو یا حسن و حسین ؟ ابن سکیت پاسخ داد: قنبر خدمتکار علی از دو فرزند تو بهتر است. متوکل خشمگین شد و دستور داد تا غلامانِ ترک، شکم او را بدرند..».

در روایتی دیگر متوکل دستور داد زبان او را از کامش بیرون آوردند.(1)

اذیت و آزار امام هادی

روزی از امام هادی علیه السلام نزد متوکل سعایت شد و ادعا کردند که آن حضرت در خانه، سلاح و اموال زیادی دارد و آنها از جانب شیعیانش در قم به او رسیده است.

متوکل گروهی از نظامیان ترک را مأمور بازرسی منزل امام کرد. آنان شبانه به خانه امام یورش بردند و منزل را تفتیش و سپس امام هادی علیه السلام را دستگیر کردند و نزد متوکل آوردند.

امام هادی علیه السلام هنگام دستگیری، در حالی که جامه ای پشمین بر تن داشت، بر روی شن، رو به قبله نشسته و مشغول عبادت بود. پس از بردن امام به قصر، گزارش خانه امام را به متوکل دادند. متوکل که از این کار خود،

ص:234


1- (1) مهدوی، تاریخچه شهر سامرا، ص 85.

سودی نبرده بود، به فکر ترور شخصیتی امام افتاد و جام شراب را به امام تعارف کرد. امام فرمود: «مرا معذور بدار، سوگند به خدا گوشت و خون من هرگز به شراب آلوده نشده است».

متوکل دست برداشت، اما گفت: پس شعری بخوان. امام فرمود: «من کمتر شعر می خوانم» گفت: باید بخوانی. امام نیز این اشعار را خواندند:

باتُوا علی قُلَلِ الأَجْبال تَحْرِسُهُم غُلْبُ الرّجالِ فَما اغْنَتْهم القُلَلُ

واسْتُنْزِلوُا بَعْدَ عِزٍّ عَنْ مَعاقِلِهمْ فَاَودَعوُا حُفراً، یا بئْسَ ما نَزَلوا

ناداهُم صارخٌ مِن بَعدِ دفنهم اَیْنَ الاساوِرُ و التّیجانُ وَ الحُلَلُ

اَینَ الوُجوهُ الّتی کانتْ مُنَعِّمَه مِنْ دُونِها تَضْربُ الاَسْتارُ وَ الکِلَلُ

فَأفْصَحَ القَبْرُ عَنْهم حینَ سائَلَهُمْ تِلْک الوُجوهُ عَلَیْها الدُّودُ تَنْتَقِلُ

قَد طالَ ما أَکَلُوا دَهْراً و ما شَرَبُوا فأصبحُوا بَعدَ طُولِ الأکلِ قد اکلُوا(1)

بر بلندای کوهساران، شب را به صبح آوردند، در حالی که مردان نیرومند از آنان نگهبانی می کردند.

سرانجام پس از دوران شکوه و عزّت، از جایگاه های خویش به زیر کشیده و در گودال ها (قبرها) نهاده شدند و در چه جای بد و ناپسندی منزل گزیدند.

ص:235


1- (1) بحارالانوار، ج 50، صص 211 و 212.

پس از آنکه به خاک سپرده شدند، فریادگری فریاد برآورد: کجاست آن دستبندها و تاج ها و زیورآلات و لباس های فاخر؟! کجاست آن چهره های نازپرورده و پرده نشین ؟!

قبر به جای ایشان پاسخ داد: بر آن چهره ها، هم اکنون کرم ها راه می روند.

در طول زمان چه بسیار خوردند و آشامیدند، ولی هم اکنون پس از آن همه خوردنی ها، خود خورده شدند.

اشعار امام هادی علیه السلام بزم خلیفه را دگرگون ساخت و حاضران را تحت تأثیر عمیق قرار داد تا جایی که حتّی متوکل به گریه افتاد و ریشش تر شد. او جام شراب را بر زمین انداخت و دستور داد بساط را جمع کنند. سپس چهار هزار درهم به امام داد و آن حضرت را با احترام به منزلش بازگرداند.(1)

زیارت حرم حسینی

ابوهاشم جعفری می گوید: همراه محمدبن حمزه به عیادت امام هادی علیه السلام که بیمار بود رفتیم. امام فرمود: با مال من گروهی را به «حائر حسینی» بفرستید [تا برای شفای من دعا کنند] ما از نزد امام خارج شدیم. محمدبن حمزه گفت: ما را به حرم امام حسین می فرستد، در حالی که خود او (در شأن و مرتبت) همچون صاحب حرم است! برگشتم و سخن او را با امام در میان گذاشتم. فرمود: مطلب آنگونه که او می پندارد، نیست. خداوند جایگاه هایی دارد که دوست دارد در آن جایگاه ها عبادت شود و «حائر حسینی» از جمله این مکانهاست.(2)

ص:236


1- (1) بحارالانوار، ج 50، ص 211 و 212; اعیان الشیعه، ج 2، ص 38.
2- (2) ابن قولویه، کامل الزیارات، باب 90، ص 273.

امام، ضمن این توصیه ها می خواستند اشتیاق شیعیان به زیارت امام حسین علیه السلام از میان نرود و فشار حکومت هم آن قدر زیاد بود که برای زیارت اجازه نمی دادند. ازاین رو امام در قالب دعا برای شفای خود، شیعیان را به این زیارت می فرستاد.

زمینه سازی برای عصرغیبت

امام دهم علیه السلام از اوضاع دوران خود و دوران فرزندش امام حسن عسکری علیه السلام به خوبی آگاهی داشت. آن حضرت می دید روز به روز بر فشار و اختناق، افزوده و حساسیت دستگاه خلافت نسبت به امامان شیعه بیشتر می گردد و همین امر در آینده نزدیک، تاریخ امامت را در آستانه تحوّلی جدید و بی سابقه; یعنی غیبت امام دوازدهم قرار می دهد. لذا یکی از محورهای کاری امام هادی علیه السلام آماده ساختن اذهان شیعیان نسبت به غیبت نوه بزرگوارش حضرت مهدی (عج) بود.

در روایتی، عبدالعظیم حسنی، عقاید خود را به امام هادی علیه السلام عرضه می داشت. ایشان نام یکایک امامان را برد و چون به امام هادی رسید درنگ نمود. آنگاه امام، سخن وی را پی گرفت و فرمود:

«پس از من حسن است، پس مردم با جانشین او چگونه خواهند بود؟» عبدالعظیم پرسید: چگونه سرورم ؟ فرمود: «زیرا او دیده نمی شود و جایز هم نیست نام او برده شود تا زمانی که قیام کند و زمین را پر از عدل و داد نماید، همان سان که از ظلم و جور پر شده است».(1)

ص:237


1- (1) کمال الدین، ج 2، صص 379 و 380.

شهادت امام هادی علیه السلام

اشاره

امام هادی علیه السلام هفت سال پس از متوکل زنده بود و در این دوران، فشار دستگاه خلافت نسبت به آن حضرت کمتر شد. امام علیه السلام در میان مخالفان حکومت عباسی شناخته شده بود. لذا معتز در صدد قتل آن حضرت برآمد و مسمومش کرد.

روز دوشنبه بیست و پنجم جمادی الاخر سال 254 هجری بود که زهر در بدن حضرت اثر گذاشت و رو به سمت قبله سوره هایی از قرآن را تلاوت فرمود. آنگاه به امامت امام حسن عسکری تصریح کرد و به آن حضرت وصیت نمود تا عهده دار مراسم کفن و دفنش گردد و بر بدنش نماز بگزارد و در خانه خود دفن نماید.(1)

سرانجام، امام هادی علیه السلام پس از 33 سال امامت و 41 سال و اندی زندگی، چشم از دنیا فرو بست.(2)

امام حسن عسکری علیه السلام پیش از آنکه بدن مطهر را برای تشییع بیرون ببرند، بر پیکر پدر نماز گزارد. در شهادت حضرت، شهر سامرا را غم جانسوزی فراگرفت و بازار شهر تعطیل شد. در پیشاپیش جنازه، وزرا، علما، قضات، سران سپاه و سایر افراد دودمان عباسی شرکت داشتند. امام حسن عسکری علیه السلام در

ص:238


1- (1) اعیان الشیعه، ج 2، ص 39.
2- (2) برخی روز سوم رجب سال 254 را روز شهادت امام می دانند. بحارالانوار، ج 50، ص 117-114.

حالی در جمع تشییع کنندگان حضور یافت که سر مبارک خود را برهنه کرده بود.(1)

پس از مراسم تشییع، به دستور معتزّ، احمدبن متوکل بر جنازه مطهر امام نماز خواند(2) و سپس برای دفن به منزل آن امام برده شد. امام حسن عسکری علیه السلام وارد قبرشد و در حالی که قطرات اشک بر صورتش جاری بود، پیکر مقدس پدر را به خاک سپرد.(3)

زیارت جامعه کبیره

زیارت جامعه کبیره از مشهورترین زیارتنامه های ائمه اطهار علیهم السلام از امام هادی علیه السلام نقل شده است. امام در این زیارت، به معرفی جایگاه و شناسایی ابعاد وجودی امامان معصوم در نظام آفرینش و نقش هدایتگر آنان در به کمال رساندن استعدادها و سیراب کردن تشنگان از سرچشمه های زلال معرفت و دانش پرداخته اند. آن امام همام در بیانی ژرف و قالبی رسا و عارفانه از گوشه هایی از اسرار نهفته امامت پرده برداشتند و تنها راه سعادت و دستیابی به کمال را در پیروی از آنان و چنگ زدن به ریسمان محبتشان و کناره گیری و بیزاری از دشمنانشان دانسته اند.(4)

ص:239


1- (1) اعیان الشیعه، ج 2، ص 39; تحلیلی از زندگانی امام هادی، ص 487.
2- (2) اعیان الشیعه، همان; دهمین خورشید امامت امام هادی، ص 148.
3- (3) اعیان الشیعه، همان; تحلیلی از زندگانی امام هادی، ص 488.
4- (4) علی رفیعی، دهمین خورشید امامت، امام هادی، ص 112.

امام حسن عسکری علیه السلام ستاره تابناک شهر سامرا

اشاره

در یک نگاه کلی، می توان زندگی آن حضرت را این گونه از نظر گذراند:

نام: حسن علیه السلام.

کنیه: ابومحمد.

لقب: عسکری که مشهورترین لقب آن امام است(1).

پدر و مادر: امام هادی علیه السلام و مادرشان بانوی بزرگوار سلیل (سوسن، حُدَیث)(2).

زمان و مکان ولادت: روز جمعه هشتم ماه ربیع الثانی سال 232 هجری در مدینه منوَّره.(3)

ص:240


1- (1) چون آن حضرت در شهر سامرا و در اردوگاه نظامی تحت نظر خلیفه عباسی می زیست به عسکری ملقَّب شد. (بحارالانوار، ج 50، ص 113 و ج 36، ص 312).
2- (2) کشف الغمه، ج 3، ص 197; منتهی الآمال، ج 2، ص 701.
3- (3) بعضی از مورخان روز ولادت آن حضرت را دهم ربیع الثانی و بعضی نیز از روزهای دیگری نام برده اند. برخی ولادت ایشان را در روستای «صاریا» از

نقش انگشتر: انالله شهید.

اولاد: یک فرزند.

مدت امامت: شش سال.

زمان و مکان شهادت: جمعه هشتم ربیع الأول سال 260 هجری، سامراء.

سبب شهادت: خوراندن زهر به وسیله معتمد عباسی.

عمر شریف: 28 سال.

مرقد مطهّر: سامرا.

دوران عمر: 22 سال قبل از امامت، از سال 232 تا 254 ه -. ق، دوران امامت شش سال از سال 254 تا 260 ه -. ق همزمان با خلافت مهتدی و معتمد عباسی.

فعالیت های علمی امام حسن عسکری علیه السلام

(1)

امام حسن عسکری علیه السلام در طول دوران کوتاه عمر پر بارشان، قدم های بزرگی در راه نشر و گسترش معارف، احکام و علوم اسلامی برداشتند. دراین مدت عده بسیاری از علاقه مندان به معارف و علوم دینی، از نقاط دور و نزدیک جهان اسلام آن روز، به پیشگاه آن بزرگوار شرفیاب می شدند و از انوار

ص:241


1- (1) این بخش و بحث فعالیت های سیاسی امام با تلخیص و اضافاتی از برخی نویسندگان اقتباس شده است.

علوم آن حضرت توشه هدایت برمی گرفتند. تاریخ، نام بیش از صد تن از آنان را در حافظه خود نگه داشته است(1). از جمله اقدامات علمی آن حضرت، تعیین وکیل و نماینده از میان شخصیت های برجسته و با فضیلت شیعه برای ارتباط علمی با مردم بود. امام عسکری علیه السلام از این راه، مشکلات علمی و مذهبی مسلمانانی را که به امام دسترسی نداشتند حل کرد و شبهات اسلام ستیزان یا مخالفان اهل بیت علیهم السلام را پاسخ دادند.

مکاتبه با شیعیان، از دیگر فعالیت های امام حسن عسکری علیه السلام در جهت گسترش علوم اسلامی و حل مشکلات علمی آنان بود. از نقاط دور و نزدیک جهان اسلام، سؤال های فراوانی در مورد اصول و فروع دین به امام می رسید و آن حضرت، بعد از نوشتن پاسخ، به وسیله پیک های مخصوص، آنها را به سؤال کنندگان می رساند. ابوالادیان، از جمله کسانی است که نامه ها و مراسلات امام را به شهرها و مناطق مختلف اسلامی می رساند.(2)

از جمله فعالیت های علمی امام علیه السلام دروس تفسیر قرآن مجید است که آن حضرت در طول سال های 254 تا 260 ه -. ق. بر ابویعقوب یوسف بن محمد بن زیاد و ابوالحسن علی بن یسار از ثقات شیعه، املا کرده است. شیخ صدوق (متوفای 381 ه -. ق) این دروس را از طرق مختلف از ابویعقوب یوسف و ابوالحسن علی بن یسار نقل روایت می کند.

شیخ آقا بزرگ تهرانی در کتاب «الذریعه» طی استدلال مفصلی در ده صفحه این تفسیر را از امام حسن عسکری، یقینی و مسلّم و غیر قابل انکار می داند.

ص:242


1- (1) اعیان الشیعه، ج 2، ص 40.
2- (2) منقاب آل ابی طالب، ج 4، ص 432، بحارالانوار، ج 50، ص 332.

این تفسیر دو جلد چاپ شده که جلد اوّل آن مشتمل بر تفسیر استعاذه، سوره فاتحه و سوره بقره تا آیه 108 است و جلد دوم شامل آیات متفرقه از سوره بقره از جمله آیه 153 و آیه 283 می باشد.(1)

فعالیت های سیاسی امام علیه السلام

اشاره

امام حسن عسکری علیه السلام در طول زندگی خود، با شش نفر از خلفای بنی عباس هم عصر بود. دوران امامت شش ساله آن حضرت (از سال 254 تا سال 260 ه -. ق) نیز با سه خلیفه عباسی، یعنی المعتز، المهتدی و المعتمد مقارن بود.(2) و از سخت ترین دوران های زندگی آن امام معصوم و شیعیان به شمار می آید.

خلفای بنی عباس مانند خلفای بنی امیه گرفتار انواع هوس ها و آرزوهای نامشروع شده و حکومت بر مسلمانان را وسیله ای برای خوشگذرانی و رسیدن به مطامع دنیوی خود قرار داده بودند. در این میان، خلفای عباسی امامان معصوم را سدّ راه خواسته های نامشروع خود می دانستند، ازاین رو نسبت به آنان و شیعیان با شیوه های مختلف ارعاب، حبس، قتل، تبعید، محاصره اقتصادی و امثال آن، سخت می گرفتند. این اعمال فشارها و محدودیت ها در عصر امام جواد، امام هادی و امام حسن عسکری علیهم السلام به اوج خود رسید و شدت آن به

ص:243


1- (1) دایرة المعارف تشیع، ج 4، ص 489.
2- (2) المتوکل بالله از سال 232 ه -. ق. تا سال 247، المتنصر بالله از 247 تا 248، المستعین بالله از 248 تا 252، المعتز بالله از 252 تا 255، المهتدی بالله فقط در سال 255 و المعتمد بالله از 256 تا 279، خلافت کردند.

قدری بود که آن سه پیشوای بزرگ در سن جوانی به شهادت رسیدند. امام جواد علیه السلام در 20 سالگی، امام هادی علیه السلام در 41 سالگی و امام حسن عسکری علیه السلام نیز در 28 سالگی به دست حاکمان عباسی شهید شدند. البته امام حسن عسکری علیه السلام دو ویژگی مهم داشتند که موجب ظلم بیش از پیش خلفای بنی عباس بر آن حضرت و شیعیانش شد. این دو ویژگی مهم عبارت بود از:

1. قوت یافتن شیعیان

شیعیان و اصحاب امام حسن عسکری علیه السلام در سایه تعلیمات و ارشادهای روح بخش و آگاهی آفرین مستمر آن حضرت، روز به روز آگاه تر و منسجم تر شده، قدرتمندتر می شدند; شیعیانی که اعتقاد راسخ داشتند حکومت بنی عباس مانند حکومت بنی امیه، حکومتی نامشروع است و آن را حق مسلّم اهل بیت می دانستند. از سوی دیگر، خلفای بنی عباس هم از قوت گرفتن شیعیان هراس داشتند و می دانستند که اگر ارتباط امام حسن عسکری علیه السلام با مردم بیشتر شود، به یقین در سایه روشنگری آن حضرت، شیعیان به خود آمده، آماده هرگونه جان فشانی و ایثار خواهند بود و بساط ستم حاکمان عباسی را برخواهند چید. ازاین رو هرگونه اعتراضی را سرکوب می کردند و با انواع شکنجه، حبس، قتل، محاصره اقتصادی، تحقیر و مانند آن، به تضعیف شیعیان می پرداختند.

2. مسئله مهدویت

خلفای بنی عباس با استفاده از روایات نبوی صلی الله علیه و آله به خوبی می دانستند که از امام حسن عسکری علیه السلام فرزندی متولّد خواهدشد و بساط ظلم و جور را برخواهد چید و او همان قائم آل محمّد (عج) است. ازاین رو، پیوسته مراقب

ص:244

وضع زندگی آن حضرت بودند و به طور جدّی اخبار منزل آن حضرت را بررسی می کردند تا اگر فرزندی متولد شد، او را از بین ببرند.

اقدامات خلفای عباسی علیه امام حسن عسکری علیه السلام و شیعیان

اشاره

خلفای بنی عباس علیه امام حسن عسکری علیه السلام و شیعیان آن حضرت، دست به اقدامات ذیل زدند:

1. سرکوب شیعیان

حاکمان عباسی، هرگونه اعتراض و حق خواهی را با شدیدترین وجه سرکوب می کردند. در حکومت المعتزّ بالله، بیش از هفتاد نفر از علویان و فرزندان جعفر طیار و عقیل بن ابی طالب را که در حجاز قیام کرده بودند، اسیر کرده، به سامرا بردند.(1) همچنین شیعیان قم که به حق خواهی اهل بیت علیهم السلام برخاسته بودند، به وسیله والی قم، موسی بن یحیی، سرکوب شدند. در حکومت المعمتد بالله نیز گروهی دیگر از علویان به شهادت رسیدند و برخی از آنان به فجیع ترین وضع کشته می شدند تا آنجا که پس از کشتن، دست و پا و گوش و بینی آنها را می بریدند.(2)

کشتار مخالفان، زندان، تعقیب، محاصره اقتصادی و در یک کلام، ظلم و ستم های حاکمان عباسی آن چنان فراوان و گسترده بود که هر حق طلبی را با کمترین بهانه ای سرکوب می کردند. حتی بسیاری از شاعران، وضعیت نامطلوب

ص:245


1- (1) مروج الذهب، ج 4، ص 91.
2- (2) پیشوای یازدهم، مؤسسه در راه حق، ص 9.

زمان خود را به این مضمون بیان می کرده اند که: «آشکارا ستم می کنند و مردم پیوسته در هراس اند».

2. قطع ارتباط شیعیان با امام

از جمله اقدامات ستمگرانه حاکمان عباسی، تحت تعقیب قرار دادن شیعیان و کسانی بود که به نحوی می خواستند با امام حسن عسکری علیه السلام رابطه برقرار کنند. ازاین رو دوستداران و شیعیان، به سختی می توانستند با آن حضرت در تماس باشند; به گونه ای که گاه مدت ها منتظر فرصت مناسب می ماندند تا با امام ملاقات کنند. گاهی نیز از باب تقیه، شیعه بودن خود را انکار می کردند تا مبادا مورد بازجویی قرار گرفته، گرفتار شوند و گاه شغل خاصی را انتخاب می کردند تا بتوانند رابطه خود را با امام حفظ کنند; مثل عثمان بن سعید عمری که به روغن فروشی روی آورد.(1)

3. زندانی کردن امام علیه السلام

پافشاری امام حسن عسکری علیه السلام در راه حق و عدالت و سازش ناپذیری آن حضرت با خلفای ستمگرِ عباسی، همواره موجب کینه توزی و شدت عمل آنان نسبت به آن حضرت می شد، از همین رو، آن حضرت را بارها زندانی کردند.

المهتدی بالله، خلیفه عباسی، در سال 255 ه -. ق. دستور بازداشت امام علیه السلام را صادر کرد و به صالح بن وصیف سپرد تا آن حضرت را زندانی کند و بر وی حضرت سخت گیرد. یک بار دیگر هم آن حضرت در زندان «عزیر»

ص:246


1- (1) سیرة الائمة الاثنی عشر، ج 2، ص 514.

از وابستگان ظالم خلفای عباسی محبوس شد. او بر امام سخت می گرفت و آزار می رساند; روزی زن عزیر به او گفت:

از خدا بترس، تو نمی دانی چه شخصی در منزل توست! (آن زن، عبادت و شایستگی امام را بیان کرد) و گفت: از ستمی که بر او روا می داری بر تو می ترسم. عزیر گفت: به خدا قسم او را در میان درندگان می افکنم. او پس از آنکه از مقامات بالا اجازه گرفت، امام را به میان درندگان افکند و شکی نداشت که درندگان، آن حضرت را هلاک می کنند. اما وقتی به سراغ امام آمد، ایشان را سالم یافت؛ در حالی که مشغول نماز بود و درندگان اطراف آن حضرت را گرفته بودند; ازاین رو دستور داد تا آن حضرت را به زندان برگردانند.(1)

امام حسن عسکری علیه السلام در زمان خلافت المعتمد بالله نیز زندانی شد. آن حضرت همراه برادرش جعفر، نزد علی بن جرین زندانی شدند. خلیفه پیوسته از وضع امام جویا می شد. روزی از علی بن جرین، زندانبان امام از احوال آن حضرت گزارش خواست. او در جواب گفت: روزها را روزه می گیرد و شب ها را به نماز و عبادت می گذراند.(2)

تدابیر امنیتی امام عسکری علیه السلام

اشاره

امام حسن عسکری علیه السلام با درایتی کم نظیر، در برابر ستم حاکمان عباسی ایستاد و در حفظ اسلام و شیعیان کوشید و در این راه متحمّل زحمات بسیار شد. اقدامات آن حضرت عبارت بود از:

ص:247


1- (1) الارشاد، ج 2، ص 334.
2- (2) بحارالانوار، ج 50، ص 313; منتهی الآمال، ج 2، ص 704.
1. ارتباط مستمرومنظم با شیعیان

شهرهای کوفه، مدائن، یمن، بغداد، ری، آذربایجان، نیشابور، قم، سامرا، گرگان و بصره از پایگاه های شیعیان بودند. حاکمان عباسی نیز بیشترین حساسیت را نسبت به این شهرها داشتند و همواره می کوشیدند دوستداران مکتب اهل بیت را در تنگنا قرار دهند. امام علیه السلام برای حفظ شیعیان این مناطق، شبکه ارتباطی قوی و مستحکمی را ایجاد کرد. توضیح اینکه گستردگی و پراکندگی مراکز تجمّع شیعیان، وجود سازمان ارتباطی و منطقی را ایجاب می کرد تاپیوند شیعیان را با حوزه امامت و نیز ارتباط آنان را با یکدیگر برقرار سازد و از این رهگذر، آنان را از نظر دینی و سیاسی، رهبری و سازماندهی کنند. آن حضرت نمایندگانی از چهره های درخشان و شخصیت های برجسته شیعه برگزید و در مناطق متعدد منصوب کرد و به وسیله آن با شیعیان ارتباطی مستمر برقرار کرد; از جمله این نمایندگان می توان به ابراهیم بن عبده، نماینده امام در نیشابور و احمدبن اسحاق بن عبدالله قمی اشعری نماینده آن حضرت در قم اشاره کرد.(1)

2. فعالیت های سرّی

داوود بن اسود، خدمتگزار امام حسن عسکری علیه السلام می گوید:

روزی امام مرا خواست و چوب مدوّر و بلند و ضخیمی مانند پایه در، به من داد و فرمود: این چوب را بگیر و نزد عثمان بن سعید ببر و به او بده. من چوب را گرفته، راهی شدم. در راه به آب فروشی برخوردم،

ص:248


1- (1) سیره پیشوایان، ص 634.

قاطر او راه مرا بست. آب فروش از من خواست، حیوان را کنار بزنم، من نیز چوب را بلند کردم و به قاطر زدم، در این حال چوب ترک خورد و من وقتی محل ترک خوردگی آن را نگاه کردم، دیدم نامه های زیادی درون چوب جاسازی شده است.(1)

این جریان نشان می دهد که آن حضرت فعالیتی گسترده و در عین حال سرّی در جهت مقابله با توطئه ها و ستم های خلفای عباسی انجام داده است.

3. هشدار و راهنمایی شیعیان

از اقدامات مهم امام حسن عسکری علیه السلام که بیشتر اوقات با کرامات آن حضرت همراه می شد، اطلاع رسانی و آگاه کردن شیعیان از خطرات جانی بود که از ناحیه حاکمان عباسی متوجه آن شده بود. نمونه های این اقدامات بسیار است؛ ازجمله ابوهاشم داوود بن قاسم جعفری می گوید:

ما چند نفر در زندان بودیم که امام و برادرش جعفر را وارد زندان کردند. برای عرض ادب و خدمت به سوی حضرت شتافتیم و گرد ایشان جمع شدیم. در زندان، مردی جمحی بود و ادعا می کرد که از علویان است. امام متوجه او شد و فرمود: اگر در جمع شما فردی که از شما نیست وجود نداشت، می گفتم که در چه زمانی آزاد خواهید شد. بعد از بیرون رفتن آن مرد، فرمود: این مرد از شما نیست، از او حذر کنید. او گزارش شما و هر چه را که شما با هم گفته اید برای خلیفه تهیه کرده و هم اکنون در میان لباس های اوست. یکی از

ص:249


1- (1) مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 427.

حاضران لباس های او را تفتیش کرد و گزارش را یافت که مطالب مهم و خطرناکی را درباره ما نوشته بود.(1)

در روایتی دیگر نیز چنین آمده است:

ما گروهی بودیم که وارد سامرا شدیم و در پی فرصتی بودیم که امام از منزل خارج شود تا بتوانیم او را در کوچه ببینیم. در این هنگام نامه ای به این مضمون از طرف امام به ما رسید که: «اگر من از خانه خارج شدم، هیچ کدام از شما بر من سلام نکند، هیچ کس از شما به سوی من اشاره نکند; زیرا برای شما خطر جانی دارد».(2)

عبدالعزیز بلخی هم می گوید:

روزی در خیابان منتهی به بازار گوسفند فروش ها نشسته بودم و امام حسن عسکری علیه السلام را که به سوی دروازه شهر حرکت می کرد، دیدم. در دلم گفتم: خوب است فریاد بزنم: مردم! این حجت خداست، او را بشناسید، ولی با خود گفتم: در این صورت مرا می کشند! وقتی امام به کنار من رسید و من به او نگریستم، آن حضرت انگشت سبابه را بر دهان گذاشت و اشاره کرد که سکوت کن! من به سرعت پیش رفتم و بر پاهای آن حضرت بوسه زدم. فرمود: مواظب باش، اگر فاش کنی (که شیعه هستی) کشته می شوی! شب آن روز به حضور امام رسیدم، فرمود: «باید رازداری کنید و گرنه کشته می شوید، خود را به خطر نیندازید».(3)

ص:250


1- (1) بحارالانوار، ج 50، ص 312.
2- (2) بحارالانوار، ج 50، ص 269.
3- (3) همان، ص 290.

وصایای امام به شیعان

امام حسن عسکری علیه السلام خطاب به شیعیان چنین پیام دادند:

شما را به تقوای الهی، پرهیزگاری در دین، کوشش در راه خدا، راستگویی، ادای امانت به آنکه چیزی به شما سپرده است; خواه نیکوکار باشد و خواه بدکار، طول دادن سجده ها و رفتار خوب با همسایگان - که پیامبر صلی الله علیه و آله بدان مبعوث شده است - سفارش می کنم.

در میان جماعت آنان (اهل سنت)، نماز بخوانید، مردگان آنها را تشییع کنید، از بیمارانشان عیادت کنید و حقوق آنان را بپردازید.

هنگامی که کسی از شما در دین پرهیزگار باشد؛ در گفته هایش راست بگوید؛ امانتداری درستکار باشد و با مردم خوش خُلقی کند، می گویند: او شیعه است و این مرا خشنود می کند.

از خدا بترسید و زینت ما باشید نه خار چشم ما، هر نیکی را به سمت ما آورید و هر زشتی را از ما دور کنید. هر خوبی که گفته می شود، در ماست و هر بدی که به ما نسبت داده می شود ما از آن دور هستیم. حق ما در کتاب خداوند، مخصوص، و پیوند ما با رسول خدا صلی الله علیه و آله آشکار و طهارت ما به وسیله پروردگار، عیان است. (به طوری که) کسی جز ما نمی تواند چنین ادعایی کند، مگر دروغگو. همواره نام خدا را به یاد آورید و مرگ را فراموش نکنید. پیوسته قرآن بخوانید و بر پیامبر صلی الله علیه و آله صلوات بفرستید که صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله، ده حسنه دارد. وصایای مرا حفظ کنید. شما را به خدا می سپارم و به شما سلام می رسانم.(1)

ص:251


1- (1) تحف العقول، ص 487؛ بحارالانوار، ج 75، ص 372.

امام حسن عسکری علیه السلام در نامه ای خطاب به ابوالحسن علی بن حسین بن موسی معروف به ابن بابویه قمی مردم را به هر آنچه که تأمین کننده کمال آنهاست، دعوت می فرماید. متن نامه چنین است:

به نام خداوند بخشنده مهربان، سفارش می کنم (تو را) به پرهیزکاری در پیشگاه خدا و بر پاداشتن نماز و پرداخت زکات; زیرا نماز کسی که زکات نمی پردازد، پذیرفته نیست.

و به تو سفارش می کنم که از خطای مردم درگذری و خشم خویش را فرو بری، و به خویشاوندان صله و رسیدگی نمایی، و با برادران مواسات کنی و در رفع نیازهای آنان، در سختی و آسایش بکوشی، و در برابر نادانی وبی خردی افراد، بردبار باشی، و در دین ژرف نگر و در کارها استوار و با قرآن آشنا باشی، و اخلاق نیکو پیشه سازی و امر به معروف و نهی از منکر کنی. خدای متعال می فرماید:

لا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلاّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَیْنَ النّاسِ 1

از همه بدی ها و زشتی ها خودداری کن. و بر تو باد که نماز شب بخوانی، همانا پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام سفارش کرد که:

«یا عَلِیُّ عَلَیْک بِصَلاةِ اللَّیْلِ ، عَلَیْک بِصَلاةِ اللَّیْلِ ، عَلَیْک بِصَلاةِ اللَّیْلِ ، وَ مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلاةِ اللَّیْلِ فَلَیْسَ مِنَّا...؛ ای علی، بر تو باد

ص:252

خواندن نماز شب، بر توباد نماز شب، بر تو باد نماز شب و کسی که نماز شب را سبک بشمارد از مانیست».

پس به وصیت من عمل کن و به شیعیان من نیز دستور بده آنچه به تو فرمان دادم همان طور عمل کنند.

بر تو باد که صبر و شکیبایی ورزی و منتظر فرج باشی، همانا پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: برترین اعمال امت من، انتظار فرج است. پیوسته شیعیان ما در حزن و اندوه خواهند بود تا فرزندم (امام قائم علیه السلام) ظاهر شود، همان که پیامبر صلی الله علیه و آله بشارت داد زمین را از قسط و عدل پر می کند؛ همچنانکه از ظلم و جور پر شده است.

ای بزرگمرد و مورد اعتماد من، صبر پیشه کن و شیعه مرا به صبر فرمان ده، همانا زمین از آنِ خداست که بزرگان خود را وارث آن می سازد و سرانجام نیکو، برای پرهیزکاران است.

سلام و رحمت خدا و برکات او بر تو و بر همه شیعیانم باد!

حَسْبُنَا اللهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ ، نِعْمَ الْمَوْلی وَ نِعْمَ النَّصِیرُ.(1)

شهادت امام حسن عسکری علیه السلام

معتمد عباسی نفوذ معنوی و علمی امام حسن عسکری علیه السلام را در جامعه به خوبی درک کرده بود. وی می دانست که ادامه حیات آن حضرت همراه با سرنگونی حکومت ظالمانه او خواهد بود. ازاین رو تصمیم به قتل آن حضرت گرفت و مخفیانه توسط عمال خود در اوّل ربیع الاول سال 260 ه -. ق. آن

ص:253


1- (1) روضات الجنات، ج 4، ص 273.

بزرگوار را مسموم نمود. امام حسن عسکری علیه السلام بعد از چند روز تحمل درد مسمومیت در هشتم ربیع الاول سال 260 هجری به شهادت رسید.

خلیفه عباسی و عاملان او سعی زیادی به کار بستند تا شهادت آن حضرت را طبیعی جلوه دهند، ولی این حقیقت بر شیعیان مخفی نماند. به هر حال، خبر شهادت آن حضرت در سامرا، به زودی پیچید. مردم به حرکت درآمدند و شهر سراپا فریاد و ناله گردید و بازار و مغازه ها بسته شد. خواص و عوام حتی از درباریان و مخالفان اهل بیت (علیهم السلام) در تشییع جنازه آن حضرت شرکت کردند و حضرت حجت بن الحسن العسکری علیه السلام بر جنازه آن حضرت نماز خواند.

ابوالادیان پیک مخصوص امام حسن عسکری علیه السلام می گوید:

وقتی پیکر امام حسن عسکری علیه السلام را غسل و کفن کرده، در تابوت گذاشتند، جعفر (برادر امام) پیش رفت تا بر جنازه امام نماز گزارد. وقتی خواست تکبیر نماز را بگوید، ناگاه کودکی گندمگون و سیاه موی که دندان های پیشین وی قدری با هم فاصله داشت (از اتاق مشرف بر حیاط منزل امام) بیرون آمد و لباس جعفر را گرفت و او را کنار کشید و گفت: عمو! کنار برو، من باید بر پدرم نماز بخوانم. جعفر در حالی که قیافه اش دگرگون شده بود، کنار رفت، آن کودک (امام قائم عج) بر جنازه امام نماز خواند و حضرت را در خانه خود در کنار قبر پدرش امام هادی علیه السلام دفن کردند.(1)

ص:254


1- (1) منتهی الآمال، ج 2، ص 732; الارشاد، ج 2، ص 336; بحارالانوار، ج 50، ص 332.

فضیلت زیارت عسکریین علیهما السلام

مرحوم شیخ طوسی، از ابوهاشم جعفری، از امام حسن عسکری علیه السلام نقل می کند که فرمود: «قبر من در «سرّ من رأی» امان (از بلاها و عذاب الهی) برای هر دو گروه است».

منظور امام از دو گروه، شیعه و اهل سنّت بودند که در آنجا ساکن اند. طبعاً معنای این روایت آن خواهد بود که برکت قبر مطهر آن حضرت، برکت عامی است که همه را احاطه کرده است، چنان که قبر موسی بن جعفر علیه السلام امان برای همه اهالی بغداد است.

شیخ طوسی در «امالی» از بعضی نقل می کند: خدمت امام هادی علیه السلام عرض کردم: ای آقای من! دعایی به من بیاموز که از طریق آن به خدای عزّوجل نزدیک شوم، فرمود:

دعایی که اکنون برایت نقل می کنم دعایی است که بسیاری از اوقات با آن، خدا را می خوانم و از خداوند عزّوجل خواسته ام کسی که در حرم من این دعا را بخواند، مأیوس برنگردد؛ آن دعا این است:

یا عُدِّتی عِنْدَ الْعُدّدِ، وَ یا رَجائی وَ الْمُعْتمدَ، وَ یا کَهْفی وَالسَّنَدَ، یاواحِدُ یا احَدُ، وَ یا قُلْ هُوَاللهُ احَدٌ، اسْاَلُک الّلهُمِّ بحق مَنْ خَلَقْتَ مِنْ خَلْقِک وَ لَمْ تَجْعَلْ فی خَلْقیک مِثْلَهُمْ احَدِاً صَلِ عَلی جَماعَتِهِم، وَافْعَلْ بی کَذا وَ کَذا. و به جای «وافعل بی کذا و کذا» حاجتش را بخواهد.(1)

ص:255


1- (1) عدة الداعی، ص 65؛ بحارالانوار، ج 99، ص 59، باب 6.

ص:256

فصل چهارم: فلسفه، احکام و آداب زیارت

اشاره

ص:257

ص:258

فلسفه زیارت

... فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُویً 1

زیارت در فرهنگ اسلامی جایگاهی والا و سابقه ای دیرینه دارد. فقیهان و عالمان دین، زیارتِ خانه خدا را برای مستطیعان واجب و آن را همراه با زیارت مرقد مطهّر نبوی و امامان پاک علیهم السلام از مستحبات مؤکد دینی شناخته اند.

ابراز محبّت به انبیا و اولیای الهی، اعلام بیعت و اطاعت از رهبران آسمانی، نمایش هم فکری و همراهی زائران با زیارت شوندگان و خفتگان در آستان های ملکوتی، بخشی از انگیزه های زیارت است.

عشق درونی به اولیای الهی، نیاز انسان به دعا و نیایش، علاقه انسان به سیر و سفر و گردش علمی، پناه بردن به پایگاه های امن و امان در برابر خطرات فردی و اجتماعی، و روا شدن حوایج و نیازها، به برکت توسّل و استمداد از ارواح پاک ومقدّس، از اموری است که در طول تاریخ، بزرگ ترین انگیزه انسان ها در ایجاد بارگاه ها، و سیر و سفر برای زیارت اولیای الهی بوده است.

ص:259

زائران، با حضور در مزار و محضر انبیا و امامان و امامزادگان، خود را شناور در دریای رحمت و محبّت الهی احساس می کنند. گویا با زیارت، گرد و غبار خستگی و ناپاکی را از روح و روان خویش می شویند و احساس طهارت و نشاط و صفا و امیدِ بیشتری می کند.

زیارت در اسلام، به ویژه در فرهنگ غنی تشیع، از جایگاه والایی برخوردار است. اولیای الهی علیهم السلام نیز پیروان خود را دعوت به زیارت کرده اند و پاداش فراوانی برای «زائر» برشمرده اند.

در زیارت، پیش از برهان و فلسفه چینی، شور و عشق و محبّت نهفته است، وآنچه زائر را به پیمودن راه ها و طی مسافت ها و تحمل رنج سفر و بیم بادیه و استقبال از خوف و خطر وا می دارد، کشش درونی و علاقه قلبی اوست، و اگر محبّت آمد، ملال از بین می رود، و اگر عشق آمد، خستگی رخت بر می بندد.

آنچه در راه طلب خسته نگردد هرگز پای پر آبله و بادیه پیمای من است

شوق دیدارِ محبوب، انسان نشسته را حرکت می بخشد و ساکن را به هجرت وا می دارد و «عافیت طلب» را بادیه پیما می سازد، به خصوص اگر عشق راستین به خدا باشد که معشوق کامل و محبوب مطلق است و پیوند با او، سوزنده و سازنده خواهد بود.

داغ محبت خدا و رسولش و اهل بیت علیهم السلام بر سینه داشتن، با رنج ها و مشقت هایی همراه است. مگر می توان از دشت ها به سوی خانه و دیار محبوب گذر کرد و تیغ بیابان را در پای ندید. اما با این حال، هر چه از دوست رسد نکوست.

در فرهنگ والای تشیع، معشوق های برین، خدا و رسول و ائمه اطهار علیهم السلام اند و در مراتب بعد صدیقین، شهیدان و پاکمردانی هستند که در

ص:260

راهِ احیای مکتب، جان در طبق اخلاص نهادند و لایق محبت شدند. اساساً و به تعبیر زیبای امام صادق علیه السلام دین هم بر پایه محبت می چرخد:

«هَلِ الدِّینُ إِلاَّ الْحُبُّ (1) ؛ آیا دین، چیزی جز محبّت است ؟»

آری، محبّت، پشتوانه زیارت است و آنکه عشق و شوق دارد، به زیارت می رود.

وقتی به پیامبرخدا و امام معصوم و امام زادگان سلام می دهیم، آنان توجه دارند و جواب سلام ما را می دهند. در زیارتنامه ها، در موارد متعدّدی چنین تعابیری وجود دارد:

«أَشْهَدُ أَنَّک تَسْمَعُ کَلامِی وَ تَشْهَدُ مَقَامِی؛ شهادت می دهم که تو سخن و کلام مرا می شنوی و شاهد این مقام و موقعیت زیارتِ من هستی».

در این خصوص از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود:

«إِنَّ لِلَّهِ مَلائِکَةً سَیَّاحِینَ فِی الاَْرْضِ یُبَلِّغُونِّی عَنْ أُمَّتِیَ السَّلامَ (2) ؛ برای خدا فرشتگانی است که در زمین می گردند و سلام ها و درودهای امّتم را برمن می رسانند».

در روایت دیگری نیز فرموده است:

«مَنْ سَلَّمَ عَلَیَّ فِی شَیْ ء مِنَ الاَْرْضِ أُبْلِغْتُهُ وَ مَنْ سَلَّمَ عَلَیَّ عِنْدَالْقَبْرِ سَمِعْتُهُ ؛(3) هر که بر من سلام دهد، از هر سرزمینی که باشد، به من رسانده می شود و اگر در کنار قبرم سلام بدهد، آن را می شنوم».

ص:261


1- (1) بحارالانوار، ج 69، ص 237.
2- (2) وسائل الشیعه، ج 14، ص 338.
3- (3) همان.

هنگامی که زیارت پیامبر صلی الله علیه و آله در حالِ مرگ و حیات آن وجود مبارک یکسان است و آن حضرت و دیگر معصومین علیهم السلام به سلام ما پاسخ می دهند، سلام دادن بر آنان; چه از نزدیک و چه از دور، چه با صدای بلند و چه آهسته، ارتباطی روحی و معنوی است و مگر می شود انبیا و معصومین علیهم السلام سلام و تحیت ما را بشنوند و هیچ بذل توجهی به ما نداشته باشند؟!

زیارت، نشانه جهت گیری انسان و الهام بخش و آموزنده است؛ الهام گرفتن از اسوه هاست؛ خط دهنده است؛ تعظیم شعائر است؛ تقدیر از فداکاری ها و تجلیل و گرامی داشتِ فضیلت هاست؛ زمینه ساز شناخت و تربیت و بالا برنده است و تعالی بخش انسان خواهد بود.

زیارت، تجدید عهد با امامت

زیارت، تجدید عهد با «خط امامت»، میثاق با «خون شهید»، پیمان با «محور توحید» و بیعت با «رسالت» و «وحی» است. امام هشتم شیعیان جهان، در مورد عهد و پیمانی که هر امامی بر گردن رهروان خود دارد، فرموده است:

...لِکُلِّ إِمَام عَهْداً فِی عُنُقِ أَوْلِیَائِهِ وَ شِیعَتِهِ وَ إِنَّ مِنْ تَمَامِ الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ زِیَارَةَ قُبُورِهِمْ ، فَمَنْ زَارَهُمْ رَغْبَةً فِی زِیَارَتِهِمْ وَ تَصْدِیقاً بِمَا رَغِبُوا فِیهِ کَانَ أَئِمَّتُهُمْ شُفَعَاءَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ;(1)

برای هر امامی به گردن شیعیان و هوادارانش پیمانی است; از جمله وفای به این پیمان، زیارت قبور آنان است. پس هر کس از روی

ص:262


1- (1) وسائل الشیعه، ج 10، ص 253، ح 5.

رغبت و پذیرش، آنان را زیارت کند، امامان در قیامت شفیع ایشان خواهند بود.

بر اساس همین وفای به عهد است که شیعه، همواره در احیای نام و یاد و زیارت قبور اولیای دین، چه رنج ها که کشیده و چه شهیدها که داده است. اکنون نیز این خط ایثار و شهادت دوام دارد و زیارت، ادامه همین خط است و تبرّک و توّسل و استشفا و استشفاع، فیض گیری از آن معنویات است؛ همان گونه که سیره و روش گذشتگان صالح ما نیز همین بوده است.

با توسّل به ارواح مطهّر پیشوایان معصوم علیهم السلام است که زیارت معنا می یابد. بدین ترتیب، قبولی اعمال عبادی ما، بدون «استشفاع» و «توسّل» و بدون عرض ارادت و «مودّت» به آستان اقدسشان، بی ثمر و قاصر از وصول به هدف است؛ چنانکه اشرف انبیا حضرت محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله در این باره چنین فرموده اند:

...وَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّد بِیَدِهِ لَوْ أَنَّ عَبْداً جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بِعَمَلِ سَبْعِینَ نَبِیّاً مَا قَبِلَ اللَّهُ ذَلِک مِنْهُ حَتَّی یَلْقَاهُ بِوَلایَتِی وَ وَلایَةِ أَهْلِ بَیْتِی؛(1)

سوگند به آنکه جان محمّد در دست اوست، اگر بنده ای در روز قیامت، عمل هفتاد پیغمبر را بیاورد، خدا آن را از وی نمی پذیرد تا اینکه با «ولایت» من و «ولایت» اهل بیت من، خدا را ملاقات نماید.

ص:263


1- (1) بحارالانوار، ج 15، ص 172.

آثار و برکات زیارت

رسول الله صلی الله علیه و آله در مورد آثار زیارت اهل قبور، به ابوذر فرمود:

«به تو وصیتی می کنم، این وصیت را نگهدار، شاید خدا تو را به دلیل رعایت وصیت، بهره مند گرداند; به زیارت قبور برو تا آخرت را به یاد تو آورد. البته روزها به زیارت قبور برو، نه شب هنگام».(1)

آن حضرت در جای دیگری هم فرمود: «به زیارت اموات بروید و به آنان سلام کنید; زیرا از این کار درس عبرتی می گیرید».(2)

همچنین از آن حضرت نقل شده است که:

«هر که هر جمعه یک بار کنار قبر پدر و مادر یا یکی از آن دو برود و زیارت کند، خداوند وی را می بخشد و نام او را در زمره نیکوکاران می نویسد».(3)

آری زیارت قبور، سبب رقّت قلب و جاری شدن اشک از چشم می شود و آخرت را به یاد شما می آورد.(4)

همچنین در روایتی دیگر فرمودند: «به زیارت قبرها بروید تا یاد آخرت در شما زنده شود».(5)

جناب کلینی نیز روایت کرده هر که به زیارت اهل قبور برود و بگوید:

«لا إِلَهَ إِلاّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیک لَهُ ، لَهُ الْمُلْک وَ لَهُ الْحَمْدُ، وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْ ء

ص:264


1- (1) مستدرک الوسائل، ج 2، ص 129.
2- (2) مجموعه ورام، ج 1، ص 288.
3- (3) کنزالعمال، ج 16، ص 468.
4- (4) همان، ج 15، ص 646.
5- (5) همان، ص 640.

قَدِیرٌ»(1) خداوند همه قبرها را روشن فرماید و گوینده این کلمات را بیامرزد و برای او هزار هزار حسنه بنویسد و از او هزار هزار گناه بیامرزد و مقام او را دویست هزار درجه بالا برد.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام درباره زیارت اهل قبور این دعا را فرموده است:

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، السَّلامُ عَلَی أَهْلِ لا إِلَهَ إِلاّاللَّهُ ، مِنْ أَهْلِ لا إِلَهَ إِلاّ اللَّهُ ، یَا أَهْلَ لا إِلَهَ إِلاّ اللَّهُ ، بِحَقِّ لا إِلَهَ إِلاّ اللَّهُ ، کَیْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا إِلَهَ إِلاّ اللَّهُ ، مِنْ لا إِلَهَ إِلاّ اللَّهُ ، یَا لا إِلَهَ إِلاّ اللَّهُ ، بِحَقِّ لا إِلَهَ إِلاّ اللَّهُ ، اغْفِرْ لِمَنْ قَالَ لا إِلَهَ إِلاّ اللَّهُ ، وَ احْشُرْنَا فِی زُمْرَةِ مَنْ قَالَ لا إِلَهَ إِلاّ اللَّهُ ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ، عَلِیٌّ وَلِیُّ اللَّهِ »

سپس فرمودند: هر کس این زیارت نامه را بخواند، خداوند ثواب پنجاه سال عبادت به او می دهد و گناهان پنجاه سال را از او و پدر و مادرش بیامرزد.(2)

آثار زیارت قبور پیامبراکرم و ائمه اطهار علیهم السلام

امام صادق علیه السلام نقل فرموده که رسول خدا صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام فرمود:

إنَّ اللهَ قَد جَعَلَ قَبَرک وَ قبرَ وُلدَک بِقاعاً مِن بِقاعِ الجَنَّةِ و عَرصَةً مِن عَرَصاتِها وَ ان اللهَ جَعَلَ قُلُوبَ نُجَباءَ مِن خَلقِهِ وَ صَفوَةِ عِبادِهِ تَحِنُّ إلَیکُم وَ تَحتَمِلُ المَذَلَّةَ وَ الأذی فیکُم وَ یُعَمَّرُونَ وَ یَکثُرُونَ زِیارَتَها تَقَرُّباً مِنهُم إلَی اللهِ وَ مَوَدَّتاً مِنهُم لِرَسُولِهِ ، اولِئک یا عَلِیُّ

ص:265


1- (1) الکافی، ج 5، ص 370.
2- (2) مستدرک، ج 2، ص 369.

المَخصُوصُونَ بِشَفاعَتی وَ الوارِدوُنَ حَوضی وَ هُم زُوَّاری غَدا فِی الجَنَّةِ ...؛(1)

ای اباالحسن، خدا قبر تو و قبرهای فرزندان تو را، بقعه هایی از بقاع بهشت قرار داده و دل های پاکان خلق خود را چنان به سوی شما گرایش داده است که در راهِ شما و تعمیر قبور شما، همه نوع ناملایمات و رنج هایی را تحمل می کنند و پیوسته به زیارت قبور شما می روند و بدین وسیله، به خدا تقرب می جویند و به رسول خدا عرض ارادت می نمایند.

علی جان! این افراد، به شفاعت من نایل می شوند و وارد حوض من می گردند; و فردا اینان، زائران و همسایگان من در بهشت خواهند بود.

علی جان! هر که قبور آنان (امامان) را تعمیر کرده، در محافظتش بکوشد، مثل آن است که در ساختن بیت المقدس، به سلیمان بن داوود کمک کرده باشد و ثواب زیارت قبور ائمه برابر با ثواب هفتاد حجّ پس از حَجة الاسلام (حج واجب) می باشد و زائر هنگام بازگشت از زیارت شما، مانند روز ولادت از مادر، از معاصی پاک می شود. پس ای علی جان، خوشحال باش و دوستداران خود را به نعمتی مژده ده که نه چشمی دیده، نه گوشی شنیده و نه بر قلب انسانی خطور کرده است...(2).

ص:266


1- (1) وسائل الشیعة، ج 10، ص 298، ح 1.
2- (2) بحارالانوار، ج 100، ص 120، حدیث 22.

امام صادق علیه السلام در خصوص ثواب زیارت قبور حضرت ختمی مرتبت، شهدای راه حق و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام چنین فرموده است:

«زیارت قبر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و زیارت قبور شهدا و زیارت مرقد منوّر امام حسین علیه السلام برابر است با یک حج مقبول که زائر همراه رسول الله صلی الله علیه و آله به جای آورده»(1)

در روایتی دیگر می خوانیم که به پیشواز زائران رفتن نیز أجر وپاداش وبرکات زیادی دارد. مُعَلّی بنِ خُنَیسٍ می گوید: شنیدم که اباعَبدِالله علیه السلام می فرماید:

اذَا انصَرَفَ الرّجُلُ مِن اخوانِکَم مِن زِیارَتِنا أو زِیارَةِ قُبُورِنا فَاستَقبِلُوهُ وَ سَلَّمُوا عَلَیِه وَهَنّؤُوهُ بِما وَهَبَ اللهُ لَهُ فإنَّ لَکُم مِثلَ ثَوابِهِ مِن رَحمَةِ اللهِ وَ إنَّهُ ما مِن رَجُلٍ یَزُورُنا او یَزُورَ قُبُورَنا الّا غَشِیَتهُ الَّرحمَةُ وَ غُفِرت لَهُ ذُنُوبُهُ ؛(2)

آداب و احکام زیارت

اشاره

می توان آداب زیارت اهل قبور را بدین ترتیب ذکر نمود:

1. بهتر است بعد از ظهر روز پنج شنبه به زیارت اهل قبور بروید. البته در روزهای دیگر اشکال ندارد.

ص:267


1- (1) وسائل الشیعه، ج 1، ص 378.
2- (2) بحارالانوار، ج 102، ص 302.

2. بهتر است رو به قبله در مقابل قبر بنشینید و دست خود را روی قبر بگذارید و دعا بخوانید.

3. با وضو باشید.

4. در قبرستان به آرامی حرکت کنید.

5. مشغول ذکر خدا باشید و از حرف های بیهوده پرهیز کنید.

6. راه رفتن روی قبرها و تکیه دادن یا نشستن روی قبور مؤمنین مکروه است.

7. در قبرستان باید به فکر مردن، تاریکی و وحشت قبر باشیم.

8. پرهیز از شوخی در قبرستان.

9. پاشیدن آب روی قبر. در این باره از امام صادق علیه السلام پرسیدند، حضرت فرمود:

«تا وقتی که رطوبت بر خاک قبر باقی است، عذاب از میت کنار می رود».(1)

درباره شیوه آب پاشیدن روی قبر، در کتب فقهی چنین دستور آمده: «به سمت قبله باش، ابتدا از طرف سر میت، آب بریز و تا پای میت ادامه بده. بعد اطراف قبر دور بزن. همچنین مستحب است کنار قبر مؤمن، قرآن تلاوت شود و هر سوره ای از قرآن را که می توانی بخوان، ولی بهتر است سوره یاسین و ملک، نور یا حمد و اخلاص خوانده شود».

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در مورد ثوابِ خواندن آیه ای از قرآن برای اهل قبور، فرمود: «کسی که در مزار مسلمانان یکی از آیات قرآن را برای اموات بخواند، خداوند ثواب عمل هفتاد پیامبر را به او می دهد».(2)

ص:268


1- (1) سفینة البحار، ج 2، ص 396.
2- (2) بحارالانوار، ج 102، ص 300.

آداب زیارت اولیای خدا

اشاره

تشرّف به محضر أولیای خدا چه در حال حیات آنان و چه پس از شهادت و هنگام زیارت قبورآنان، آدابی دارد که آن را از دیدارهای معمولی جدا می کند. از این رو مستحب است زائر نکات زیر را که در کتب مختلف آمده رعایت کند. ما در اینجا برخی از این آداب را به نقل ازشهید ثانی و از کتاب دروس وی نقل می کنیم(1).

1. غسل کردن و با طهارت وارد حرم شدن.

2. اذن دخول طلبیدن و با خشوع وارد شدن.

3. رو به ضریح و پشت به قبله ایستادن و خواندن زیارت های وارده.(2)

4. خواندن دو رکعت نماز پس از زیارت.

5. دعا کردن و طلب حاجت پس از نماز.

6. خواندن قرآن و هدیه کردن ثواب آن به امام.

7. حضور قلب داشتن و استغفار از گناه.

8. احسان و احترام به خادمان حرم.

9. خواندن دعای وداع در آخرین زیارت.

10. زود خارج شدن از حرم پس از زیارت.

11. پشت نکردن به ضریح هنگام خروج.

12. پس از بازگشت به خانه، دوباره به حرم رفتن و زیارت کردن.

ص:269


1- (1) کتاب «دروس»، ج 2، ص 19.
2- (2) مانند زیارت جامعه کبیره و زیارت امین الله که از معصومین علیهم السلام رسیده است و زیارت مخصوص هر امام.

13. صدقه به نیازمندان و نیز احسان به تنگدستان از سادات آن شهر.

البته آداب دیگری نیز برای زیارت ذکر شده است(1) ؛ از جمله:

الف) پوشیدن لباس پاک و تمیز که بهتر است سفید باشد.

ب) عطر زدن و خوشبو بودن.

ج) با آرامش و وقار حرکت کردن و گام ها را کوتاه برداشتن.

د) مشغول بودن به ذکر، در حال رفتن به زیارت.

ه -) وارد شدن به حرم با پای راست.

و) تکبیر گفتن پیش از زیارت و هنگام دیدن قبر مطهّر.

ز) پرهیز از امور دنیایی و سخنان لغو و بیهوده.

برخی از احکام زیارت معصومان علیهم السلام
1. رعایت ادب

انسان باید ادب را رعایت کند و جلوتر از قبر پیغمبر صلی الله علیه و آله و امام علیه السلام نماز نخواند و چنانچه نماز خواندن بی احترامی به صاحب قبر باشد، حرام است.(2)

طبق نظر مشهور فقهاء بنا بر احتیاط واجب، جنب و حائض و نفساء، نباید در حرم امامان علیه السلام و مسجد توقف کند، ولی در حرم امامزادگان اشکال ندارد.

ص:270


1- (1) العروة الوثقی، ج 2، کتاب الحج، فی آداب السفر، ص 411؛ مفاتیح الجنان، آداب زیارت.
2- (2) توضیح المسائل امام خمینی، مسئله 884.
2. جا گرفتن برای زیارت

مسجد و حرم امامان علیه السلام از اماکن مشترک و عمومی مسلمانان است که همه در استفاده از آن مساوی اند. پس اگر شخصی قبل از دیگری، جایی برای نماز یا عبادتی دیگر یا قرائت قرآن یا خواندن دعا در اختیار گرفت، دیگری نمی تواند آن مکان را از او بگیرد.(1)

گذاشتن رحل(2) برای نشستن در حرم یا مسجد، مانند نشستن است، یعنی صاحب رحل حق اولویتی نسبت به آن مکان پیدا می کند و دیگران نمی توانند جای او را بگیرند، به شرط آنکه رحل، چیزهایی مثل سجاده و عبا باشد که تمام محل نماز خواندن یا قسمت عمده آن را بگیرد، نه مثل گذاشتن مهر یا تسبیح یا مسواک و شانه و امثال اینها. بنابراین با گذاشتن مهر یا تسبیح و حتی هر دو، حقّی برای او ثابت نیست و دیگران می توانند بردارند و در آن مکان نماز بخوانند.(3)

3. زائر ونذر و وقف

یکی از سنّت های پسندیده مسلمانان، نذر اعمال یا اموال برای معصومین علیهم السلام و همچنین وقف ملک یا مالی برای آنان است و این سنّت حسنه همچنان رواج دارد. لذا توجه به برخی از احکام نذر و وقف، برای زائران مفید خواهد بود، چرا که معمولاً زائرین بیش از دیگران با آن سرو کار دارند.

ص:271


1- (1) تحریرالوسیله، ج 2، کتاب احیاءالموات، ص 214، م 15.
2- (2) منظور از رحل، اثاث و وسایل مانند سجاده و عباست.
3- (3) تحریرالوسیله، ج 2، ص 215، م 17.

الف) اگر نذر کند که به زیارت یکی از امامان علیهم السلام برود، چنانچه به زیارت امام دیگر برود، کافی نیست و چنانچه به واسطه عذر نتواند آن امام را زیارت کند، چیزی بر او نیست. بنابراین اگر نذر کرده باشد به زیارت امام حسین علیه السلام برود و نتواند به زیارت ایشان برود، چیزی بر او واجب نیست.(1)

ب) اگر برای حرم امامان علیهم السلام چیزی نذر کند، باید آن را به مصارف حرم برساند، از قبیل فرش و پرده و روشنایی. بنابراین می تواند به مسئولین دفاتر نذورات تحویل دهد تا به مصارف معین برسد.(2)

ج) اگر چیزی را نذر خود امام علیه السلام کند، چنانچه مصرف معینی را قصد کرده، باید به همان مصرف برساند و اگر مصرف معینی را قصد نکرده، باید به فقیران و زائران بدهد یا مسجد و مانند آن بسازد و ثواب آن را به امام هدیه کند.(3)

د) اگرچیزی را بر حرم امامان علیهم السلام وقف کرده باشد، منافع آن، صرف تعمیر نور حرم و خدمتکاران و نگهبانان حرم و سایر امور مربوط به حرم می شود.(4)

4. نماز وزیارت نیابتی

زیارت کردن به نیابت از دیگران، چه آنان که از دنیا رفته اند و چه کسانی که زنده اند مستحب است.

ص:272


1- (1) توضیح المسائل امام خمینی، مسئله 2660.
2- (2) همان، مسئله 2662.
3- (3) همان، مسئله 2663.
4- (4) تحریرالوسیله، ج 2، ص 74، کتاب الوقف، مسئله 57.

در حدیث است که «داوود صرمی» به امام حسن عسکری علیه السلام عرض کرد: من پدر شما را زیارت کردم و ثوابش را برای شما نیت کردم. امام فرمود:

«لَک مِنَ اللهِ أجرٌ وَ ثَوابٌ عَظیمٌ وَ مِنَّا المَحمِدَةُ ؛ برای شما از جانب خداوند اجر و ثواب عظیم است و از جانب ما حمد و ثنا».(1)

در روایت دیگری می خوانیم که از بعضی از ائمه علیهم السلام سؤال کردند: آیا کسی که دو رکعت نماز می خواند، یا یک روز روزه می گیرد، یا حج یا عمره ای به جا می آورد، یا رسول گرامی یا یکی از ائمه علیهم السلام را زیارت می کند و ثواب آن را به پدر و مادر یا برادر دینی خود هدیه می کند، برای خود او نیز ثوابی هست ؟ در پاسخ به این سؤال فرمودند: «ثواب آن عمل به «منوب عنه» هم می رسد، بدون آن که از ثواب خودش چیزی کاسته شود».(2)

وکسی که بخواهد از سوی همه برادران ایمانی یا گروه خاصی به نیابت زیارت کند، پس آنها را به زبان یا در قلب خود نیت می کند، و زیارت را به نیابت از سوی آنها می خواند. سپس دو رکعت نماز زیارت را به جای آورده، می گوید:

ألّلهّمَّ إنِّی زُرتُ هذهِ الزِّیارَةَ وَ صَلَّیتُ هاتَینِ الرَّکعَتَینِ وَجَعَلتُ ثَوابَهِما هَدِیَةً منّی إلی مَولایَ (نام امامی را که زیارت می کند بگوید)

عَن جَمیعِ إخوانی المُؤمِنینَ وَ المُؤمِنات وَ عَن جَمیعِ مَن أوصانی بِالزِّیارَةِ وَ الدُّعاءِ لَهُ - اللّهُمَّ تَقَبَّل ذلِک منّی وَ مِنهُم بِرَحمَتِک یا ارحَمَ الرّاحِمینَ .

ص:273


1- (1) بحارالانوار، ج 99، ص 256، ح 3.
2- (2) بحارالانوار، ج 85، ص 311 و 313.

پس اگر بعد از مراجعت به هر کدام از برادران ایمانی خود بگوید من از سوی تو، امام علیه السلام را زیارت کردم، دروغ نگفته است.(1)

مرحوم علّامه مجلسی درمورد نماز نیابتی می فرماید:

در حدیث صحیحی آمده است که امام صادق علیه السلام در هر شب، برای فرزند خود، و در هر روز، برای پدر و مادر خود، دو رکعت نماز می خواندند، در رکعت اول سوره «قدر» و در رکعت دوم سوره «کوثر».

در حدیث دیگری نیز از امام صادق علیه السلام نقل شده است: «ثواب اعمال خیری که برای مردگان انجام می شود، هم برای مرده نوشته می شود و هم برای کسی که آن را انجام داده است».(2)

زیارتنامه ها

ازجمله بهترین زیارتنامه های وارده برای زیارت هرکدام ازائمه اهل بیت علیهم السلام زیارت جامعه کبیره منقول ازامام هادی علیه السلام است، که ازلحاظ سند، معتبرومتقن و از لحاظ محتوا ومفهوم در اوج وکمال است و اکثرکتب ادعیه و زیارت آن را نقل نموده اند.(3)

این زیارتنامه را می توان درهر زمان ومکانی به ویژه مشاهدمشرفه معصومین علیهم السلام خواند، و مداومت بر خواندن آن مورد تأکید علمای سلف صالح به ویژه امام خمینی است. البته ما در اینجا با توجه به طولانی بودن متن این

ص:274


1- (1) بحارالانوار، ج 99، ص 262، باب 11.
2- (2) مفاتیح نوین، ص 1196.
3- (3) ر. ک: مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی، باب الزیارات.

زیارتنامه ازآوردن آن پرهیزنموده به، جهت استفاده زائرین به ذکر زیارت جامعه صغیره و زیارتنامه امام زادگان درآخر همین فصل ازکتاب اکتفا می کنیم.

همچنین باتوجه به اینکه بعد از زیارت هرمعصومی مستحب است دو رکعت نماز خوانده شود، اگر به جای آن، نمازجعفر طیارخوانده شود، بهتر و آثار و برکات بیشتری خواهد داشت.

زیارت جامعه صغیره

اَلسَّلامُ عَلی أَوْلِیاءَ اللهِ وَأَصْفِیائِهِ ، السَّلامُ عَلی أُمَناءِ اللهِ وَأَحِبّائِهِ ، السَّلامُ عَلی أَنْصارِ اللهِ وَخُلَفائِهِ ، السَّلامُ عَلی مَحالِّ مَعْرِفَةِ اللهِ ، السَّلامُ عَلی مَساکِنِ ذِکْرِ اللهِ ، السَّلامُ عَلی مُظْهِری امْرِ اللهِ وَنَهْیِهِ ، السَّلامُ عَلَی الدُّعاةِ الَی اللهِ ، السَّلامُ عَلَی الْمُسْتَقِرّینَ فی مَرْضاتِ اللهِ ، السَّلامُ عَلَی الُْمخْلِصینَ فی طاعَةِ اللهِ ، السَّلامُ عَلَی الأدِلاّءِ عَلَی اللهِ ، السَّلامُ عَلَی الَّذینَ مَنْ والاهُمْ فَقَدْ والَی اللهَ ، وَمَنْ عاداهُمْ فَقَدْ عادَی اللهِ ، وَمَنْ عَرَفَهُمْ فَقَدْ عَرَفَ اللهَ ، وَمَنْ جَهِلَهُمْ فَقَدْ جَهِلَ اللهَ ، وَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللهِ ، وَمَنْ تَخَلّی مِنْهُمْ فَقَدْ تَخَلّی مِنَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ ، وَاُشْهِدُ اللهَ انّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمْتُمْ ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبْتُمْ ، مُؤْمِنٌ بِسِرِّکُمْ وَعَلانِیَتِکُمْ ، مُفَوِّضٌ فی ذلِک کُلِّهِ إِلَیْکُمْ ، لَعَنَ اللهُ عَدُوَّ آلِ مُحَمَّدٍ مِنَ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ وَأَبْرَأُ الَی اللهِ مِنْهُمْ ، وَصَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ (1).

ص:275


1- (1) مفاتیح الجنان، باب 3 در زیارات، زیارت جامعة.
زیارت امامزاده ها

السَّلامُ عَلَی جَدِّک المُصْطَفَی، السَّلامُ عَلَی أبیک المُرْتَضَی الرِّضا، السَّلامُ عَلَی السِّیّدَیْنِ الحَسَنِ وَالحُسَیْنِ ، السَّلامُ عَلَی خَدیجَةَ أمّ سَیِّدةِ نِساءِ العَالمَینَ ، السَّلامً ُ عَلَی فَاطِمَةَ أمُّ الأئِمَّةِ الطَّاهِرینَ ، السَّلامُ عَلَی النُّفُوسِ الْفَاخِرَةِ ، وَبُحُوْرِ الْعُلُومِ الزَّاخِرَةِ ، وَشُفَعائی فی الآخِرَةِ ، وَأوْلِیَائی عِنْدَ عَوْدِ الرُّوحِ إلی الْعِظَامِ النَّاخِرَةِ ، أئِمَّةِ الخَلْقِ وَوُلاةِ الحَقِّ ٍ، السَّلامُ عَلَیْ َ أیُّهَا الشَّخْصُ الشَّریفُ الطَّاهِرُ الْکَریمُ ، أشْهَدُ أنْ لا إِلهَ إلاّ اللهُ ، وَأنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَمُصْطَفاهُ ، وَأنَّ عَلیَّاً وَلیُّهُ وَمُجْتَباهُ ، وَأنَّ الإمامَةَ فی وُلدِهِ إلی یَوْمِ الدِّینِ ، نَعْلَمُ ذَلِک عِلْمَ الْیَقینِ ، وَنَحْنُ لِذلِک مُعْتَقِدُونَ وَفی نَصْرِهِمْ مُجْتَهِدُونَ .(1)

ص:276


1- (1) مفاتیح الجنان، باب 3 در زیارات، خاتمة.

ضمیمه یا پیوست مترجم شما در سفرهای زیارتی

ضمیمه یا پیوست مترجم شما در سفرهای زیارتی(1)

ص:277


1- (1)جهت مراجعه آسان زائرین گرامی واژه ها را از لحاظ موضوعی و محتوایی دسته بندی کرده ایم.

ص:278

زمان و تاریخ

لحظة: لحظه

ثانیة: ثانیه

دقیقة: دقیقه

ساعة: ساعت

نهار: روز

لیل: شب

فجر: سپیده دم

یوم: روز

ایام: روزها

روزهای هفته

السَّبت: شنبه

الأحَد: یکشنبه

الإثنین: دوشنبه

الثلاثاء: سه شنبه

الأربعاء: چهارشنبه

الخمیس: پنجشنبه

الجُمعه: جمعه

الیوم: امروز

أمس: دیروز

قبل أمس: پریروز

البارحة: دیشب

اولة البارحة: دیشب

غداً - بکره: فردا

بعد غدٍ: پس فردا

اسبُوغ: هفته

شهر: ماه

شهور: ماه ها

سنة: سال

ص:279

سنتین: دوسال

سنین: سال ها

فصول چهارگانه

الربّیع: بهار

الصیف: تابستان

الخریف: پاییز

الشّتاء: زمستان

خویشاوندی

أب: پدر

أمّ : مادر

أخ: برادر

إخوان: برادران

أخت: خواهر

أخَوات: خواهران

رَجُل: مرد

رِجال: مردان

امرَأة: زن

نِسوان: زنان

ابن: پسر

أبناء: پسران

ابنَة: دختر

بَنات: دختران

خال: دایی

خالة: خاله

عمّ : عمو

عمّة: عمّه

آنِسَة: دوشیزه

الجَدّ: پدربزرگ

الجَدَّة: مادربزرگ

الزّوج: شوهر، مرد

الزّوجة: همسر، زن

إبن العمّ : پسرعمو

أخت الزّوج: خواهرشوهر

الحَفید: نوه پسر

الحفیدة: نوه دختر

الکنّة: عروس

ص:280

الصِّهر: داماد

زَوج الأخت: شوهرخواهر

زوجة الأخ: زن برادر

غیرشَقیق: ناتنی

الأقربا: بستگان

الأسرة: خانواده

الأرحام: ارحام

رنگ ها

أخضَر: سبز

أحمَر: قرمز

أصفَر: زرد

أبیض: سفید

أسودَ: سیاه

أزرَق: آبی

بُنّی: قهوه ای

بَنَفسَجی: بنفش

رَمادی: خاکستری

وَردی: صورتی

بُرتُقالی: نارنجی

حُمُّصی: کِرم

ذهبی: طلایی

فِضّی: نقره ای

رَصاصی: سربی

کُحلی: سرمه ای

فاتح: روشن

غامق: تیره

اعداد

واحد: 1

إثنین: 2

ثلاثة: 3

أربعة: 4

خمسة: 5

ستّة: 6

سبعة: 7

ثمانیة: 8

تسعة: 9

ص:281

عشرة: 10

أحد عشر: 11

إثنی عشر: 12

ثلاثة عشر: 13

اربعة عشر: 14

خمسة عشر: 15

ستّة عشر: 16

سبعة عشر: 17

ثمانیة عشر: 18

تسعة عشر: 19

عشرون: 20

واحد و عشرین: 21

ثلاثین: 30

أربعین: 40

خمسین: 50

ستّین: 60

سبعین: 70

ثمانین: 80

تسعین: 90

مِأة: 100

مِأتین: 200

ثلاث مأة: 300

أربع مأة: 400

خمس مأة: 500

ست مأة: 600

سبع مأة: 700

ثمان مأة: 800

تسع مأة: 900

ألف: 1000

ألفین: 2000

ثلاثة الاف: 3000

ملایین: میلیون ها

خمسین بالمأة: 50%

اعداد ترتیبی

الأول: یکم

الثّانی: دوم

الثالث: سوُّم

ص:282

الرّابع: چهارم

الخامس: پنجم

السّادس: ششم

السّابع: هفتم

الثّامن: هشتم

التّاسع: نهم

العاشر: دهم

الحادی عشر: یازدهم

الثّانی عشر: دوازدهم

کسر اعداد

ضِعف: دو برابر

نصف: نِیم

ثُلث: یک سِوُّم

رُبع: یک چهارم

ثلاثة أرباع: سِه رُبع

خُمس: یک پنجم

سُدس: یک ششم

عُشر: یک دهم

اعضای بدن

جسم: بدن

رأس: سر

شَعر: مو

لسان: زبان

وجه: صورت - رو

جَبین: پیشانی

عین: چشم

أنف: بینی

أُذُن: گوش

فَم: دهان

شفة: لب

حَلق: حلق

خَدّ: گونه

رقبة: گردن

ذَقن: چانه

أسنان: دندان

شارب: سبیل

ص:283

لِحیة: ریش

ید: دست

إصبع: انگشت

ظُفر: ناخن

رسغ: مُچ

ذِراع: بازو

کوع: آرنج

کتف: شانه

فخذ: ران

ساق: ساق پا

رُکبة: زانو

قدم: پا

جِلد: پوست

دَم: خون

ظَهر: پشت

صدر: سینه

بطن: شکم

الطبیب: پزشک

ضغط الدّم: فشار خون

صیدلیة: داروخانه

ضمادة: باند

لزقة: چسب زخم

أرقد هنا: اینجا دراز بکش

افتح فمک: دهانت را باز کن

اسعل: سرفه کن

رَخیص: ارزان

غالی: گران

یمین: راست

یسار: چپ

فَوق: بالا

تَحت: پایین

قَریب: نزدیک

بَعید: دور

بارِد: سرد

حارّ: گرم

مُرّ: تلخ

حامِض: ترش

حِلُو: شیرین

ص:284

عَتیق: قدیمی

جدید: نو

وَسِخ: کثیف

نَظیف: تمیز

مَفتوح: باز

مُغلق: بسته

عریض: پهن

واسع: پهن

ضیق: تنگ

کبیر: بزرگ

صغیر: کوچک

أمام: جلوی

وراء: پشت

ثقیل: سنگین

خفیف: سبک

جمیل: زیبا

قبیح: زشت

جید: خوب

سیء: بد

حزین: ناراحت

سعید: خوشحال

خیر: خوبی

شرّ: بدی

داخل: درون

خارج: بیرون

سائل: مایع

جامد: جامد

سَریع: تُند

بطیء: کند

سَمیک: کلفت

رقیق: نازک

سَمین: چاق

نحیف: لاغر

سَهل: آسان

صَعب: سخت

صَحّ : درست

خطا: اشتباه

ضاحِک: خندان

ص:285

باکی: گریان

ضجیج: سروصدا

هُدوء: آرامش

طری: نرم

قاسِ : سفت

طویل: بلند

قَصیر: کوتاه

عالٍ : بلند

مُنخَفِض: پَست

عَجُوز: پیر

کامل: کامل

ناقص: ناقص

مبکِّر: زود

متأخِّر: دیر

ملیء: پُر

فارغ: خالی

نائم: خوابیده

مستیقظ : بیدار

ساطع: روشن

مُظلم: تاریک

واقف: ایستاده

جالس: نشسته

شاب: جوان

شایب: پیر

صفات برتر

أفضل: بهتر

أسوء: بدتر

أغلی: گران تر

أرخص: ارزان تر

أصغر: کوچک تر

أکبر: بزرگ تر

ماه های عربی و میلادی

کانون الثّانی: (ژانویه) J u y

شُبّاط : (فوریه)کebru y

اذار: (مارس) M ch

ص:286

نیسان: (آوریل) ril

أیار: (می) M

حُزیران: (ژوئَن) June

تَمُوز: (جولای) July

آب: (آگوست) gus

أیلول: (سپتامبر) September

تِشرین الأولَ : (اکتبر) October

تِشرین الثّانی: (نوامبر)

November

کانون الأوّل: (دسامبر)

December

تعارفات

نَعَم: بله

کَلّا: نه، خیر

تَفَضِّل: بفرمایید

مِن فَضلِک: لطفاً

شُکراً: متشکرم

عَفواً: ببخشید

سامحنی: عذرم را بپذیر

اسِف: متأسفم

مشاغل

طبیب: پزشک

مُحامی: وکیل

مُمَرِّض: پرستار

مُحاسب: حسابدار

کَنّاس: رفتگر

سائِق: راننده

عمیل: کارگر

موظّف: کارمند

در بازار

سُوق: بازار

بَدلَه: کت و شلوار

قمیص: پیراهن

تَنُّوره: دامن

حزام: کمربند

سِروال قصیر: شلوارک

ص:287

بَنْطُلُون: شلوار

سِروال داخلی: شورت

جوارب: جوراب

رجالی: مردانه

نسائی: زنانه

قُبُّعة: کلاه

ربطه: روسری

قُطن: پنبه

صُوف: پشم

کتان: کتان

حریر: ابریشم

قِماش: پارچه

مِنشَفَه: حوله

لعبة: اسباب بازی

شَمسیة: چتر

سادة: ساده

مُنقَّط : خالدار

مُخطَّط : راه راه

مُربّعات: چهارخانه

ساعة ید: ساعت مچی

ثِیاب: لباس

نَظّاره: عینک

خرید و فروش

بیع: فروش

شِراء: خرید

سِعر: نرخ

نوعیة جیدة: جنس خوب

نوعیة سیئة: جنس بد

عالی: عالی

مُنخفض: پایین

غالِ : گران

رخیص: ارزان

معقول: مناسب

تِذکار: یادگاری

إکرامیه: انعام

تخفیضات: تخفیف

مَطعم: رستوران

ص:288

لانحة الطعام: لیست غذا

وَجبة طعام: پُرس غذا

مِلح: نمک

لبن: دوغ

رَوبِه: ماست

حلیب: شیر

جِبنة: پنیر

شای: چای

سُکَّر: شکر

مُربّی: مربّا

لَحم: گوشت

دِجاج: مرغ

بَیض: تخم مرغ

سمک: ماهی

مَقلیة: سرخ کرده

زَیت: روغن مایع

خُبُز: نان

سَلَطَة: سالاد

شوربة: سوپ

ماءساخن: آب جوش

مُرطّبات: نوشیدنی

صَحن: بشقاب

مِلعَقَه: قاشق

شَوکة: چنگال

سِکّین: چاقو

وَلاعة: فندک

ثِقاب: کبریت

سَلِّة: سبد

کأس: لیوان

إبریق: پارچ

ثَلاجة: یخچال

حَنَفیة: شیرِآب

میوه جات و سبزی ها

خُضرَه: سبزیجات

عنب: انگور

تُفّاح: سیب

بُرتُقال: پرتقال

ص:289

موز: موز

بطیخ: خربزه - طالبی

رَگی: هندوانه

کَرِز: گیلاس

مشمش: زردآلو

خَوخ: آلو - هلو

عرموط : گلابی

تین: انجیر

فاکهة: میوه

طازج: تازه

عصیر: آبمیوه

بطاطا: سیب زمینی

ثوم: سیر

بازلاء: نخودفرنگی

جِزر: هویج

خَسَ : کاهو

بُصل: پیاز

خیار: خیار

شَمَندُور: چغندر

فِجِل: ترب

قَرنبیط : گل کلم

کُزَبرة: گشنیز

سِمسِم: کنجد

حیوانات

أسد: شیر

بقرة: گاو مادِّه

ثعبان: مار

ثَور: گاو نر

جمل: شتر

حمامه: کبوتر

دِجاجة: مرغ

سَمکة: ماهی

عُصفُور: گنجشگ

خَروف: گوسفند

قَطّ : گربه

ناقة: شتر ماده

نحلة: زنبور عسل

ص:290

نملة: مورچه

پست و نامه رسانی

رسالة: نامه

طابع برید: تمبر

برید سریع: پیشتاز

عنوان: آدرس

المُرسل: فرستنده

المرسَل إلیه: گیرنده

حرم و مسجد

جامع، مصلّی: مسجد

صلاة قصر: نمازشکسته

تِجاهَ القبلة: رو به قبله

تُربَة: مُهر

سبحه: تسبیح

سجّادة: جانماز

کیشوانیه: کفشداری

حافی: پابرهنه

مُکبّرات الصّوت: بلندگو

جهر: صدای بلند

إخفات: صدای آهسته

در شهر

بَلَد: کشور

مُحافَظَة: استان

مدینة: شهرستان

قضاء: شهر

قَریة: روستا

بَرید: پُست

مَتحَف: موزه

مُشتَشفی: بیمارستان

مُستوصف: درمانگاه

فُندُق: هتل

عِمارَة: ساختمان

باب: در

نافِذَة، شبّاک: پنجره

غُرفة: اتاق

ص:291

شُقَّة: سوئیت، آپارتمان

مَطعَم: رستوران

سَریر: تختخواب

مِخدَّة: متکا

نسیج: منسوجات

إکسسوارات: لوازم یدکی

خُیوط : نَخ

مراحیض، مرافق: توالت

مَقعَد: جای نشستن

کُرسی: صندلی

هاتِف: تلفن

إبرة: سوزن

أثاث: اسباب و اثاثیه

بساط : قالیچه

مِنشَفَة وَجه: حوله

سریر: تخت

مکنسة: جارو

کهربانیة: برقی

طاولة: میز

علاقّة: پاکت دسته دار

فِرِن غاز: اجاق گاز

فرشاة أسنان: مسواک

معجون أسنان: خمیردندان

مِدفأة: بخاری

مِرأة: آیینه

مِشط : شانه

مِفتاح: کلید

مَقَصّ : اطو

مِکواة: قیچی

مِمسَحَة أرض: زمین شور

قناة: ماهواره

لَوحة: تابلو

مَصعَد: آسانسور

استعلامات: اطلاعات

توقیع: امضاء

عاطِل: خراب

إستماره: فرم

ذهاب: رفت

ص:292

إیاب: برگشت

سَیارة: اتومبیل

سیارات: اتومبیل ها

باص: اتوبوس

قطار: قطار

سُکَک حدیدیه: راه آهن

سائِق: راننده

طائرة: هواپیما

مطار: فرودگاه

شارع: خیابان

زُقاق، فَرع: کوچه

ساحة، دوار: میدان

طَریق مُشاة: پیاده رو

طریق مسدود: راه بسته

خَریطة: نقشه

مَوقِف: ایستگاه

مَحطّة: جایگاه

جِسر: پُل

سُلَم - درجه: راه پله

جواز سفر: گذرنامه

بطاقة - تذکره: بلیط

درجة أولی: درجه یک

درجة ثانیة: درجه دو

الأجرَة: کرایه مسافر

بطاقة: کارت

هَویة: شناسایی

مِتأخّر: دیر کرده

یصل: می رسد

یرحل: روانه می شود

یتوقف: می ایستد

افتُح: باز کن

أغلِق: ببند

أمتعة: بار سفر

الباخرة: کشتی

شاحنة - لاری: کامیون

إلی الیمین: به طرف راست

إلی الیسار: به طرف چپ

علی طول: مستقیم

ص:293

باب القدام: در جلو

باب الخلفی: در عقب

سیاست

شعار: آرم

إحصاء: آمار گرفتن

أنباء: اخبار

جیش: ارتش

العُلملة: ارز

الکُتلَة: اقلیت

ثَورة: انقلاب

انقلاب: کودتا

أزمة: بحران

تَحین: شارژ

مُفَتِّش: بازرس

میناء: بندر

میزانیة: بودجه

مُعَسکَر: پادگان

مَلَفّ : پرونده

وطنی: ملّی

خریطة: نقشه

مُوَحِّد: یکپارچه

قَصف: بمباران کردن

إلِتجاء: پناهنده شدن

سَیطَرَة: ایست بازرسی

باحِث: پژوهشگر

لافِتَه: پلاکارد

مَلجأ: پناهگاه

مقرّ، قاعدة: پایگاه

جنسیة: تابعیت

إقتراح: پیشنهاد

مُقاطَعة: تحریم

تَدمیر: تخریب

إرهابی: تروریست

نَوَویة: هسته ای

بُندُقیة: تفنگ

تَضخَم: تورّم

مُؤامَرة: فتنه گری

ص:294

إنتاج: تولید

مَهَرجان: سمینار

مُزیف: جعلی

شباب: جوانان

مُواطن: هموطن

إنذار: هشدار

وَفد: هیئت

مذکرة: یادداشت

إعتقال: دستگیر کردن

دَعم: حمایت

خَلُوق: خوش اخلاق

مُراسل: خبرنگار

سرّی: محرمانه

مُدَّعی: دادستان

مُحامی: وکیل

علاقة: رابطه

تصویت: رأی دادن

ناخب: رأی دهنده

انکماشض: رکود

رقم قیاسی: رکورد

مسار: روند

مساوم: سازش کار

مُنَظَّمَة: سازمان

إشتِباک: درگیری

مَجال: زمینه

سِجن: زندان

صاروخ: موشک

قلق: نگرانی

معرض: نمایشگاه

متناسق: هماهنگ

تعایش: هم زیستی

هزیمة: شکست

تعذیب: شکنجه

قضاء: شهرستان

مصیری: سرنوشت ساز

مشروع: پروژه

دیمقراطیة: دموکراسی، مردم سالاری

أبریاء: غیرنظامی

کارثة: فاجعه

شامل: فراگیر

إنتهازی: فرصت طلب

ص:295

إنهیار: فروپاشی

ثِقافة: فرهنگ

أتفاقیة: قرارداد

مهب: غارت کردن

طاری: غیرعادی

الدُّستور: قانون اساسی

صراع: کشمکش

مجزرة: کشتار

مُرشح: کاندیدا

قنصلیة: کنسول گری

قناة: کانال ماهواره

قمر صناعی: ماهواره

تَحَکُّم مِن بُعد: کنترل از راه دور

السُّلطةَ القَضائِیة: قوه قضائیه

السُلطَة التَّنفذیة: قوّه مقننه

السُّلطة التَّشریعیة: قوه مجریه

صلیب الأحمر: صلیب سرخ

لغة رسمیة: زبان ملی

أمانة العامة: دبیرخانه

أمین العام: دبیرکل

مِخفَرشُرطَة: پاسگاه پلیس

مِخفَر حُدودی: پاسگاه مرزی

شارع رئیسی: بزرگراه

اعادَة بِناء: بازسازی

السُّوق الحُرَّة: بازار آزاد

الضوء الأخضر: چراغ سبز

الشَّرق الأوسط : خاورمیانه

إکتفاء ذاتی: خودکفایی

رَمی بالرَّصاص: تیرباران

رئیس الوزراء: نخست وزیر

عنصری: نژادپرست

نَشید وطنی: سرودملی

استعراض عسکری: رژه نظامی

بطاقة هویة: کارت شناسایی

ص:296

کتابنامه

قرآن کریم.

1 - نهج البلاغة، گردآورنده سید رضی، محمد بن حسین، تحقیق مؤسسه نهج البلاغه، رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران درسوریه چاپ دوم، 1416 ق.

2 - آرامگاه های خاندان پاک پیامبر صلی الله علیه و آله و بزرگان صحابه و تابعین، کمونه حسینی، عبدالرزاق، ترجمه عبدالعلی صاحبی، آستان قدس رضوی، مشهد، 1371 ش.

3 - آشنایی با عتبات مقدسه و زندگانی چهارده معصوم، خلیلی، جعفر، ترجمه علی چراغی، تهران، 1376 ش.

4 - إثبات الوصیه، علی بن حسین مسعودی، انتشارات نصاریان، چاپ سوم، قم، 1384 ش.

5 - أجوبة الإستفتاءات، إمام خامنئی، دارالنبأ، چاپ أول، بیروت، 1995 م.

6 - الإحتجاج، احمد بن علی طبرسی، نشر مرتضی، مشهد، 1403 ق.

ص:297

7 - احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، مقدسی، ابوعبدالله محمد بن احمد، به کوشش علی نقی منزوی، تهران، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، 1361 ش.

8 - إحقاق الحق، قاضی نورالله شوشتری، انتشارات مکتبه الاسلامیه، تهران، چاپ اول، 1398 ق.

9 - احکام فقهی سفر زیارتی عتبات، محمدحسین فلاح زاده، نشر مشعر، تهران 1386 ش.

10 - أخبارالطوال، احمدبن داوود دینوری، دارإحیاء الکتاب العربی، چاپ اول، قاهره، 1960 م.

11 - الإرشاد، شیخ مفید، محمد بن نعمان، کنکره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413 ق.

12 - الإصابة، ابن حجر عسقلانی، دارالکتب العلمیة، بیروت چاپ اول، 1995 م.

13 - اصول الکافی، ثقة الإسلام کلینی، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، تهران، بی تا.

14 - إعلام الوری، امین الإسلام طبرسی، دار الکتب الإسلامیة، تهران، بی تا.

15 - أعیان الشیعه، سید محسن امین، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت، 1407 ق.

16 - إقبال الأعمال، ابن طاووس، دارالکتب الإسلامیه، چاپ اول، قم، 1367 ش.

17 - الإمام علی أدوار ومواقف، ایوب حائری، دارالولاء، چاپ دوم، بیروت، 2007 م.

ص:298

18 - أنساب الأشراف، بلاذری، ابی الحسن، بیروت، 1974 م.

19 - بحار الأنوار، علامة مجلسی، مؤسسة الوفاء، چاپ چهارم، بیروت، 1404 ق.

20 - پیشوای یازدهم حضرت امام حسن عسکری، قم، مؤسسه درراه حق، بی تا.

21 - تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، احمدبن یعقوب، مکتبة المرتضویه، نجف، 1358 ق.

22 - تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، دارالکتب العلمیة، بیروت، بی تا.

23 - تاریخ طبری، طبری، محمد بن جریر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، 1354.

24 - تاریخ فخری، ابن طقطقی، محمد بن علی طباطبا، ترجمه محمد وحید گلپایگانی، بنگاه ترجمه و نشر، تهران، 1350 ش.

25 - تاریخ کاظمین و بغداد، فیض، میرزا عباس، قم، بی چا، بی تا.

26 - تاریخ مرقد الحسین والعباس، آل طعمه، سلمان هادی، مؤسسة الاعلمی، بیروت، 1416 ق.

27 - تاریخ نجف اشرف و حیره، بلاغی، حجت، تهران، 1328 ش.

28 - تاریخچه شهر سامراء و زندگانی عسکریین، مهدوی، مصلح الدین، اصفهانی، فردوسی، 1381 ق.

29 - تحریر الوسیلة، امام خمینی، سفارت جمهوری اسلامی ایران در سوریه، 1998 م.

30 - تحف العقول، ابن شعبة حرّانی، إنتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، قم، 1404 ق.

ص:299

31 - تذکرة الخواص، سبط ابن جوزی، منشورات ذوی القربی، چاپ اول، قم، 1427 ق.

32 - تفسیر العیاشی، چاپخانه علمیه، تهران، 1380 ق.

33 - توضیح المسائل مراجع، مراجع معظم تقلید، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، قم، 1379 ش.

34 - جوله فی الاماکن المقدسه، موسوی زنجانی، سیدابراهیم، بیروت، مؤسسة الاعلمی، بیروت، 1414.

35 - حدیث عاشوراء، ایوب حائری، دارالولاء، چاپ اول، بیروت، 1426 ق.

36 - الخرائج والجرائح، قطب الدین راوندی، مؤسسة الإمام المهدی، قم، بی تا.

37 - الخصال، شیخ صدوق، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، قم، 1403 ق.

38 - دائرة المعارف الإسلامیه الشیعة، حسن الأمین، دارالتعارف، بیروت، چاپ ششم، 1422 ق.

39 - دایرة المعارف تشیع، زیر نظر احمد صدر حاج سید جوادی، کامران فانی، بهاء الدین خرمشاهی، مؤسسه دایرة المعارف تشیع، تهران، 1369 ش.

40 - دایرة المعارف فارسی، غلامحسین مصاحب، امیرکبیر، تهران، 1363 ش.

41 - دلیل العتبات و المزارات و... فی العراق، دیوان الوقف الشیعی، بغداد 1427 ق.

42 - دیوان الإمام علی علیه السلام، علی بن ابی طالب علیه السلام، انشارات پیام اسلام، قم، 1369 ش.

ص:300

43 - راهنمای عتبات عالیات، میلانی، محمد علی، ناشر محب، مشهد، 1377 ش.

44 - رجال الکشی، محمدبن عمرکشی، انتشارات دانشگاه مشهد، 1348 ش.

45 - رجال النجاشی، نجاشی أسدی، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، قم، بی تا.

46 - روضات الجنات، میرزا محمد باقر موسوی خوانساری، انتشارات اسماعیلیان، قم، 1392 ق.

47 - روضة الواعظین، فتال نیشابوری، دار الرضی قم، بی تا.

48 - سفرنامه ابن بطوطه، ابن بطوطه، ترجمه محمد علی موحد، بی چا، بی جا، بی تا.

49 - سفرنامه ابن جبیر، ابن جبیر، محمد بن احمد، ترجمه پرویز اتابکی، آستان قدس رضوی، 1370 ق.

50 - سفرنامه ادیب الملک به عتبات، ادیب الملک، تصحیح مسعود گلزاری، تهران، 1364 ش.

51 - سفرنامه ادیب الممالک، میرزاصادق خان ادیب الممالک فراهانی، انتشارات فردوسی، چاپ اول، 1362 ش.

52 - سفرنامه ژان اوتر (عصر نادرشاه)، ژان اوتر، ترجمه علی اقبالی، جاویدان، تهران، 1363 ش.

53 - سفرنامه سیف الدوله به مکه مکرمه، سیف الدوله، تصحیح خداپرست، بی چا، بی جا، بی تا.

54 - سفرنامه عضدالملک به عتبات، عضد الملک، بی تا، بی جا، بی چا.

ص:301

55 - سفرنامه مادام دیولافوا (ایران و کلده)، مادام دیولافوا، ترجمه همایون سابق، ترجمه و نگارش فرهوشی، تهران، 1332 ش.

56 - سفرنامه میرزا ابوطالب خان، ابوطالب خان، میرزا، به کوشش حسین خدیوجم، کتابهای جیبی، تهران، 1352 ش.

57 - سفرنامه ناصر الدین شاه به عتبات، ناصر الدین شاه، ناشر سنایی، تهران، 1362 ش.

58 - سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، مؤسسه تحقیقاتی و تعلیماتی امام صادق علیه السلام، چاپ دوم، 1374 ش.

59 - سیری در سرزمین خاطره ها، زمانی، احمد، دفتر تبلیغات اسلامی، تهران، 1380 ش.

60 - سیمای سامراء، صحتی سردرودی، محمد، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، 1374 ش.

61 - سیمای نجف اشرف، بابایی، سعید، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، 1376 ش.

62 - شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید معتزلی، عزالدین، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، قم، 1404 ق.

63 - شهر حسین یا جلوه گاه عشق، مدرس بستان آبادی، دارالعلم، قم، 1380 ش.

64 - العبر، ابن خلدون، عبدالرحمان بن محمد، ترجمه عبدالمحمد آیتی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران 1363 ش.

ص:302

65 - عتبات عالیات عراق، دکتر اصغر قائدان، نشر مشعر، تهران، چاپ اول، 1383 ش.

66 - عدة الدَّاعی، أحمد بن فهد حلی، دارالکتاب الإسلامی، قم، 1407 ق.

67 - علل الشَّرایع، شیخ صدوق، محمدبن بابویه انتشارات مکتبة الداوری، قم، بی تا.

68 - عمدة الطالب فی أنساب آل أبی طالب، ابن عنبه، جمال الدین احمد بن علی، بیروت، دار الحیاة، بی تا.

69 - عوالی اللئالی، إبن ابی جمهور أحسائی، دارسید الشهداء، قم، 1405 ق.

70 - الغارات، ابراهیم بن محمدبن سعیدبن هلال، دارالکتاب اسلامی، چاپ اول، قم، 1410 ق.

71 - الغدیر، علاَّمه أمینی، دار الکتاب الإسلامیه، تهران، 1371 ق.

72 - الفصول المهمه فی معرفة أحوال الأئمه، ابن صباغ مالکی، علی بن محمد، حیدریه، نجف، 1381 ق.

73 - قبسات من نهج البلاغة، ایوب حائری، مؤسسة السراج، چاپ دوم، بیروت، 2005 م.

74 - الکامل فی التاریخ، إبن الأثیر، دار صادر، بیروت، 1965 م.

75 - کتاب المزار، شیخ مفید، محمد بن نعمان، کنکره شیخ مفید، چاپ اول، قم، 1413 ق.

76 - کتاب سلیم بن قیس، سلیم بن قیس هلالی، دارالهادی، قم، 1415 ق.

77 - کشف الغمة، علی بن عیسی إربلی، مکتبة بنی هاشم، ایران، 1381 ق.

ص:303

78 - کامل الزیارات، ابن قولویه قمی، انتشارات مرتضویه، نجف، 1356 ق.

79 - الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزالدین ابی الکرم، دارصادر، بیروت، 1965 م.

80 - کتاب العین، فراهیدی، تحقیق مهدی محزومی، ابراهیم السامرایی، قم، دار الهجره، 1410 ق.

81 - کربلا و حرم های مطهّر، آل طعمه، سلمان هادی، مترجم حسین صابری، نشر مشعر، چاپ اول، تهران، 1378 ش.

82 - کمال الدین وتمام النعمة، شیخ صدوق، دار الکتب الإسلامیه، چاپ سوم، قم، 1395 ق.

83 - کنز العمال فی سنن والأفعال، متقی هندی، علاء الدین، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1989 م.

84 - کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی، رجبی، محمد حسین، دانشگاه امام حسین، تهران، 1378 ش.

85 - لسان العرب، ابن منظور، محمد بن ابی الکرم، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414 ق.

86 - اللهوف، ابن طاووس، علی بن موسی، انتشارات جهان، تهران، 1348 ق.

87 - مآثر الکبری فی تاریخ السامراء، محلاتی، ذبیح اله، قم، بی چا، بی تا.

88 - ماضی النجف و حاضرها، آل محبوبه، شیخ باقر، دارالاضواء، چاپ دوم، بیروت، 1406 ق.

89 - مجمع البحرین، طریحی، تحقیق سید احمد حسینی، تهران، 1365 ش.

ص:304

90 - مجموعة ورَّام، ورَّام بن أبی فراس، مکتبة الفقیه، قم،] بی تا [.

91 - المراقد و المقامات فی کربلا، عبدالامیر قریشی، بیت العلم للنابهین، بی تا، 1429 ق.

92 - مروج الذهب و معادن الجوهر، مسعودی، علی بن الحسین، ترجمه ابوالقاسم پاینده، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1347 ش.

93 - مزارات أهل البیت، حسینی الجلالی، محمد حسین، مؤسسة الاعلمی، بیروت، چاپ سوم، 1415 ق.

94 - مساجد ومعالم فی الروضة الحیدریة، موسوی خرسان، العتبة العلویة، نجف، 1427 ق.

95 - مسالک و ممالک، اصطخری، ابواسحاق ابراهیم، به کوشش ایرج افشار، بنگاه ترجمه و نشر، تهران، 1362 ش.

96 - مستدرک الوسائل، محدِّث نوری، مؤسسة آل البیت، قم، 1408 ق.

97 - المصباح، کفعمی، مؤسسة الأعلمی، چاپ سوم، بیروت، 1983 م.

98 - معجم البلدان، یاقوت حموی، شهاب الدین ابی عبدالله، دارإحیاءالتراث العربی، چاپ اول، بیروت، 1979 م.

99 - مفاتیح نوین، آیة الله ناصر مکارم شیرازی، مدرسه امام علی علیه السلام، چاپ ششم، قم، 1386 ش.

100 - مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی.

101 - مفتاح الجنات، سیدمحسن امین، مؤسسة الاعلمی، بیروت، 1420 ق.

ص:305

102 - مقاتل الطالبیین، ابو فرج اصفهانی، منشورات الرضی، چاپ دوم، قم، 1405 ق.

103 - مقتل الحسین، عبدالرزاق المقرم، منشورات بصیرتی، چاپ پنجم، قم، 1294 ق.

104 - مکارم الأخلاق، حسن بن الفضل طبرسی، انتشارات رضی، چاپ اول، قم، 1412 ق.

105 - من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، دفترانتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، قم، 1413 ق.

106 - مناقب آل أبی طالب، ابن شهر آشوب، مؤسسة العلامة للنشر، قم، 1379 ق.

107 - منتخب التَّواریخ، محمدهاشم خراسانی، إنتسارات إسلامیة، چاپ ششم، تهران، 1425 ق.

108 - منتهی الآمال، شیخ عباس قمِّی، الدَّار الإسلامیه، بیروت، 1994 م و مؤسسه انتشارات هجرت، چاپ سیزدهم، 1378 ش.

109 - موسوعة العتبات المقدسه، (قسم النجف، السامراء، الکوفه، الکربلا) خلیلی، جعفر، مؤسسة الاعلمی، چاپ دوم، بیروت، 1407 ق.

110 - موسوعة المناسبات الإسلامیة والعالمیة، ایوب حائری، دفترنمایندگی ولی فقیه در سوریه، چاپ اول، 1428 ق.

111 - موسوعة التَّاریخ الإسلامی (8 جلد)، شیخ هادی یوسفی، مجمع اندیشه اسلامی، چاپ اول، قم، 1431 ق.

ص:306

112 - مهج الدَّعوات، سید بن طاووس حلی، أنوار الهدی، چاپ پنجم، قم، 1429 ق.

113 - میراث کربلا، آل طعمه، سلمان هادی، ترجمه محمد رضا انصاری، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، 1373 ش.

114 - میزان الحکمة، محمدی ری شهری، دار الحدیث، قم، 1417 ق.

115 - وسائل الشیعة، حر عاملی، مؤسسة آل البیت علیهم السلام، قم، 1426 ق.

116 - وفیات الأعیان، إبن خلکان، دار الفکر، بیروت، 1421 ق.

117 - وقعة الطف، ابومخنف به تحقیق شیخ هادی یوسفی، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، چاپ اول، قم، 1409 ق.

منابع و مآخذ نرم افزاری (Cd)

1 - جامع الأحادیث: (442 جلد کتاب در 187 عنوان از 90 مؤلف)، تولیدی مرکز کامپیوتری علوم اسلامی، قم.

2 - جامع التفاسیر: تولیدی مرکز کامپیوتری علوم اسلامی، قم.

3 - مکتبة اهل البیت علیهم السلام: (4467 جلد کتاب): تولیدی مرکز معجم فقهی مرحوم آیة الله گلپایگانی.

ص:307

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109