بر مدار خطبه غدیر

مشخصات کتاب

سرشناسه:منعمیان، شهرزاد، 1354 -

عنوان و نام پدیدآور:بر مدار خطبه غدیر [کتاب]/نویسنده شهرزادمنعمیان.

مشخصات نشر:قم: عطر عترت، 1394.

مشخصات ظاهری:143 ص.

شابک:100000 ریال 978-600-243-157-8 :

وضعیت فهرست نویسی:فیپا

موضوع:علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق -- اثبات خلافت

موضوع:غدیر خم، خطبه

موضوع:غدیر خم -- احادیث

رده بندی کنگره:BP223/5/م752ب4 1394

رده بندی دیویی:297/452

شماره کتابشناسی ملی: 4123162

ص: 1

مقدمه

غدیر ، عنوان عقیده و دین ما است .

غدیر ، عصاره خلقت و چکیده تمام ادیان الهی و خلاصه مکتب وحی است .

غدیر ، تعیین خط مشی مسلمین تا آخرین روز دنیاست . غدیر صراط است و با ایمان به غدیر می توان از این صراط گذشت . غدیر حافظ گذشته اسلام و ضامن بقای آینده آن است. غدیر در روح ما و از طینت ما است.

غدیر با حقیقت انسان سروکار دارد و در جهات مختلف وجودی او مؤثر است و تکلیف دنیا و آخرتش را تعیین می کند.

خطبه غدیر، قانون نامه زیربنایی و آبروی ابدی اسلام است .

خطبه غدیر، بصیرت لازم برای درک حقایق نهفته در این واقعه عظیم را فراهم می نماید.

ضروری می نماید که وجدان هر مسلمانی خود را در مقابل این منشور دائمی قرار دهد و جریان غدیر را با همه وسعت و عمق آن مورد مطالعه قرار دهد.

ص: 2

نزدیک ظهر روز دوشنبه مطابق با 18 ذی الحجه، حضرت مسیر خود را به طرف راست جاده و سمت غدیر تغییر دادند و فرمودند:

«أیها الناس ، أجیبوا داعی الله ، أنا رسول الله» .

ای مردم، دعوت کننده خدا را اجابت کنید که من پیام آور خدایم .

و این کنایه از آن بود که هنگام ابلاغ پیام مهمی فرا رسیده است.

پس فرمان دادند همه مردم متوقف شوند و آنان که پیش رفته اند بازگردند و آنان که پشت سر هستند توقف کنند و اینک منطقه غدیر برای اولین بار شاهد تجمع عظیم بشری بود.

مقداد ، سلمان ، ابوذر، عمار کنار برکه غدیر را برای برنامه سه روزهای مساعد نمودند و منبری به بلندای قامت حضرت بنا کردند تا صدای حضرت به همه برسد.

پس از اقامه نماز جماعت ظهر پیامبر صلی الله علیه و آله بر فراز منبر ایستادند و امیرالمؤمنین علیه السلام را فرا خواندند. به طوری که ایشان یک پله پایین تر در طرف راست پیامبر صلی الله علیه و آله ایستاده بودند و دست پیامبر بر شانه ایشان بود.

خطابه پیامبر یک ساعت طول کشید و در ابعاد حمد الهی ، ابلاغ رسالت الهی ، امامت دوازده امام، معرفی امیرالمؤمنین و کمال دین، فضائل امیرالمؤمنین ، لعن غاصبین خلافت، اثرات ولایت اهل بیت، آینده پیر

ص: 3

از عدل حضرت حجة بن الحسن ، احکام الهی، بیعت لسانی و دستی ، افق هایی را روشن نمودند. آنگاه در پایان مردم ملتزم به تکرار عبارت زیر برای بیعت شدند: «ما فرمان تو را که از جانب خداوند درباره علی بن ابی طالب و امامان از فرزندانش به ما رساندی اطاعت می کنیم و به آن راضی هستمی و با قلب و جان و زبان و دستمان با تو بر این ادعا بیعت می کنیم».

پس پیامبر عمامه خود را که سحاب نام داشت، به عنوان تاج افتخار بر سر امیرالؤمنین بستند و انتهای عمامه را بر دوش آن حضرت قرار دادند و اینگونه بیان کردند که ولایت او همچون ولایت من است . هرکس من بر او بیش از خودش اختیار داشته ام علی نیز بر او بیش از خودش اختیار دارد . و حجت بر مردم تمام شد.

«ما علمت أنّ رسول الله صلی الله علیه و آله لا ترک یوم الغدیر لأحد حجة ولا لقائل مقالا» .

پیامبر در روز غدیر برای احدی عذری و برای کسی سخنی باقی نگذاشت(1).

ص: 4


1- بحار الانوار، ج 39، ص 247.

سند حدیث غدیر

واقعه عظیم غدیر به صورت یک روایت واحد و متسلسل به دست ما نرسیده است. بلکه هریک از حاضران در غدیر گوشه ای از سخنان حضرت را نقل کرده اند. اما خطبه غدیر به طور کامل در کتب حدیث حفظ شده است .

روایت حدیث غدیر

خبر غدیر و سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله در آن مجمع عظیم، در شهرها منتشر شد که حتی غیر مسلمانان هم از این خبر مهم آگاه شدند، متأسفانه جو حاکم بر اجتماع آن روز و فضای ظلمانی بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله که حدیث گفتن و حدیث نوشتن در آن ممنوع بود، سبب شد که مردم سخنان سرنوشت ساز پیامبر صلی الله علیه و آله را به فراموشی بسپارند؛ چراکه مطرح کردن غدیر مساوی با برچیدن بساط غاصبین خلافت بود. با این حال دویست نفر از صحابه و تعداد زیادی از تابعین ، در آن شرایط سخت تقیه، حدیث غدیر را نقل کردند به طوری که هیچ حدیثی به اندازه حدیث غدیر روایت کننده ندارد و تواتر آن از نظر راویان و اسناد در حد فوق العاده ای است.

ص: 5

سند حدیث غدیر در کتب زیر معرفی شده است :

عبقات الانوار میر حامد حسین هندی؛

الغدیر، علامه امینی، ج1؛

نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الانوار، علامه سید علی میلانی، ج9 - 6؛

عوالم العلوم ، شیخ عبدالله بحرانی، ج 15 - 3؛

بحار الانوار، علامه مجلسی ، ج37؛

اثبات الهداة ، شیخ حر عاملی، ج2؛

الطرائف ، سید ابن طاووس.

و بدین ترتیب متن کامل خطبه غدیر به دست این بزرگان شیعه حفظ شده است.

رجال روایت کننده متن کامل خطبه غدیر

روایت امام باقر علیه السلام با اسناد معتبر در چهار کتاب «روضة الواعظین» تألیف شیخ ابن فتال نیشابوری، «احتجاج» تألیف شیخ طبرسی، «الیقین» تألیف سید ابن طاووس، «نزهة الکلام» تألیف شیخ محمد بن حسین رازی نقل شده است.

روایت حذیفة بن یمان در کتاب «الاقبال» و روایت زید بن ارقم در کتاب «التحصین» نقل شده است.

شیخ حر عاملی در کتاب «اثبات الهداة»، علامه مجلسی در «بحار

ص: 6

الانوار»، سیف بحرانی در «کشف المهم» خطبه غدیر را نقل کرده اند.

متن حدیث غدیر

از آن جهت که قطب اصلی حدیث جمله «من کنت مولاه فعلی مولاه» است، هرگاه به صورت اختصار به حدیث غدیر اشاره شود همین جمله مورد نظر است.

بکار گرفتن کلمه «مولی» بدان جهت است که پیامبر صلی الله علیه و آله نمی خواهند فقط امامت یا خلافت یا وصایت حضرت را بیان کنند ، بلکه می خواهند اولی به نفس بودن و صاحب اختیار تام بر جان و مال و عرض و دین و مردم بودن و به عبارت بهتر ولایت مطلقه الهیه را که از طرف پروردگار است بیان کنند و برای این منظور هیچ لفظی فصیح تر از «مولی» پیدا نمی شود.

بکار بردن چنین کلمه ای در ترکیب جمله نتایج مهمی را بدنبال دارد :

1) امامت و ولایت دوازده امام معصوم علیهم السلام بلافاصله پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله .

2) عمومیت ولایت و اختیار ایشان بر همه استانها در همه زمانها و مکانها.

3) استناد ولایت ایشان به امضای پروردگار و اینکه امامت یک منصب الهی است.

ص: 7

4) عصمت صاحبان ولایت به امضای خدا و رسول خدا .

5) تعهد مردم در مقابل ولایت ائمه علیهم السلام .

پروردگار مهربان صاحبان اختیار مردم را کسانی قرار داد که از نور خلق شده اند و همه جهان به برکت وجود آنان خلق شده است. خداوند مردم را به چنین وجودهای نورانی سپرده تا مردم او را از این طریق عبادت کنند و هدایت را از آنان گیرند.

امیرالمؤمنین علیه السلام در بیان این واقعه می فرمایند :

«وکانت ولایتی ولایة الله وعلی عداوتی عداوة الله ، فکانت ولایتی کمال الدین ورضی الرب تبارک وتعالی» .

ولایت خداوند از طریق ولایت من شناخته می شود، و عداوت با خداوند نیز از راه عداوت با من شناخته می شود. لذا ولایت من کمال دین و رضایت خداوند تبارک و تعالی خوانده شد(1).

پایه های اعتقادی غدیر بر ستونهای زیر استوار است :

1. مقام و منزلت پیامبر صلی الله علیه و آله

از آنجا که اساس غدیر بر نبوت و خاتمیت پیامبر اکرم برقرار است ، در چندین فراز از خطبه آن حضرت منزلت خود را به مردم گوشزد فرمودند و نام ائمه لا را پس از ذکر خود آوردند تا معلوم شود ریشه

ص: 8


1- بحار الانوار، ج 50، ص 341.

این شجره طیبه و زیر بنای ولایت و امامت، شخص خاتم انبیا علیهم السلام هستند. پیامبر اکرم مقام خود را با محورهای تبلیغ رسالت الهی، حجت بودن از طرف خدا ، دارا بودن علم الهی ، منذر و مبشر و صراط مستقیم بودن ، خاتمیت هویدا کردند.

2- امامت و ولایت امیر المؤمنین علیه السلام

امام در خطبه غدیر یعنی کسی که جوابگوی جمیع نیاز بشری باشد و این قدرت از جانب خداوند به او اعطا شده است . او صاحب امر و واجب الاطاعه ، هادی مردم به سوی خداوند، در بر دارنده علم الهی، مفسر حقیقی قرآن ، امین و حجت خداوند، جنگ کننده با دشمنان خدا می باشد .

امامت با چنین معنای وسیعی دارای پشتوانه الهی است.

فضائل و مناقبی که اتصال کامل علی بن ابی طالب به خدا و رسولش را بیان می کند شامل : پیشگامی او در دین خدا ، فداکاری های او در راه خدا، رضایت الهی از او ، جنب الله بودن، عزیز ترین و نزدیک ترین مردم به پیامبرصلی الله علیه و آله ، نازل شدن سوره «هل اتی» و «والعصر» درباره او .

٣. ولایت و امامت ائمه اطهار علیهم السلام

انحصار دوازده امام علیهم السلام در خطبه غدیر به این معنی است که هیچ فردی نمی تواند در شئون آنان شرکت کند و لایق شأن آنان شود. و

ص: 9

شئون خاص ایشان را ثقل اصغر بودن ، هدایت کنندگان به حق، امین های خداوند، حجتهای خداوند عالمان برشمردند. و تصریح فرمودند: «نور از جانب خداوند در من و سپس در علی بن ابی طالب و سپس در نسل او تا مهدی قائم علیه السلام بر قرار داده شده است» .

4. ولایت و امامت حضرت مهدی ال

خبر از مهدی موعود، بیانگر آینده نگری اسلام برای مسلمین است. در خطبه غدیر از حضرت مهدی علیه السلام با این عبارات پیشگویی شده است :

1. همه پیشینیان به آمدن او بشارت داده اند.

٢. امامت در امامان تعیین شده به دست آخرین آنان که حضرت مهدی علیه السلام است ، ختم می شود.

٣. انتخاب شده خدا، ولی خدا، امین خدا، یاری کننده دین خدا می باشد.

4. وارث علم الهی است .

5. بر همه ادیان و گروه های شرک غالب می شود و آنان را هدایت می کند یا به قتل می رساند.

٦. او از تمام ظالمان عالم انتقام خواهد گرفت.

ص: 10

5. ولایت و حب و بغض

ولایت اهل بیت علیهم السلام که به معنای صاحب اختیار بودن آنان و اطاعت کامل مردم از ایشان است، لازمه اش محبت داشتن نسبت به آنها و بغض و کینه نسبت به دشمنان ایشان است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در خطبه غدیر با عبارات زیر به این مهم توجه داده اند:

١. هرکس علی علیه السلام را دوست بدارد خدا او را دوست می دارد، و هرکس علی علیه السلام را دشمن بدارد خدا او را دشمن می دارد.

٢. دشمن اهل بیت علیهم السلام مورد لعن خداوند است و بنابراین حب اهل بیت از نشانه سعادت و تقوای آنان است.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پایه های محبان و شیعیان اهل بیت علیهم السلام را اینگونه در خطبه غدیر بیان فرمودند:

در عقیده خود شبهه ای راه ندهد، بر ایمان خود اعمال ناشایست قرار ندهد، با دشمنان خدا و رسول و اهل بیت با رشته دوستی نداشته باشد.

در این صورت آنان حزب الله اند و ملائکه به پیشواز آنان آمده و سلام می کنند و بشارت ابدیت در بهشت را به آنان می دهند.

6. معرفی امامان ضلالت

از آنجا که شناخت دشمنان ولایت از راه شناختن رؤسای آن برای یافتن راه های بسیار مؤثر است، پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم گمراهان و امامت های

ص: 11

ضلالت را معرفی کردند و فرودند: آنان کسانی اند که :

1) حق را انکار کرده و ولایت را قبول نکرده اند.

2) درباره مقامات ولی خدا شک داشته و کلام آنان را رد می کنند و با اوامر آنان مخالفت می کنند.

3) هیچ محبتی به ایشان ندارند و به آنان حسد می ورزند.

اینان سفها و گمراهان و برادران شیاطین و تکذیب کنندگان اند، که خداوند ایشان را مذمت نموده و مورد لعن خود قرار داده و آنان را در پایین ترین درجه جهنم قرار خواهد داد.

7. قرآن و ولایت

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در خطبه غدیر ، قرآن را ثقل اکرم و یادگار خود در میان مسلمین معرفی می کند و مفسر و بیان کننده باطن آن را فقط اهل بیت علیهم السلام اعلام می کنند. قرآن با اهل بیت علیهم السلام موافق است و این دو از هم جدا نمی شوند.

آنچه در پی می آید، چشم اندازی کوتاه است بر مفاد و مواد حدیث غدیر . آنچه تدوین شده است، ترتیب و تبویب موضوعاتی است موجود در حدیث غدیر که می تواند کاربردی جدی برای مخاطبان و پیروان غدیر همراه داشته باشد.

بدان امید که صاحب غدیر و امام غدیر بر این نوشتار کوچک، نظر لطف و مرحمتی نماید و آن را بر تابد و بپذیرد. آمین.

ص: 12

از آنجا که هدف اصلی بعثت پیامبر تزکیه نفوس و تربیت انسانها و پرورش اخلاق حسنه می باشد، این نعمت و منت عظیمی است از سوی خدا بر آدمی و نهایت توجه به اخلاق در منظر دینی.

خداوند خود بزرگترین مربی اخلاق انسانی است و قرب به او جز از طریق تخلق به اخلاق الهی میسر نیست. طوری که هر فضیلت اخلاقی رابطه ای بین انسان و خدا ایجاد می کند. زیرا اخلاق به رفع رذائل می پردازد تا دل را صاف گرداند و مقدمه معرفت الهی شود.

توجه به صفات الهی باعث پرورش فضائل اخلاقی و تکامل معنوی در آدمی می شود و عدم توجه به صفات الهی باعث نزدیکی به اخلاق شیطانی می گردد. با تهذیب و تعلیم و تربیت و رجوع مکرر به آن صفات می توان به تلاشهای روزانه جهت الهی داد.

از نظرگاه خداپرستان اخلاق به معنی صفات افعالی که انسان را برای قرب به خدا آماده می کند و در اسلام اخلاق کمال انسانی است که پرتوی از صفات الهی را در خود منعکس می کند تا به ذات الهی نزدیک گردد.

اخلاق آدمی در سایه ایمان به خدا تزکیه می گردد و اگر وجدان عقل فطری) با ایمان به خدا تلقی شود باعث تحکیم مبانی اخلاق

ص: 13

می گردد. اخلاق آدمی در سایه ایمان به خدا تزکیه می گردد و اگر وجدان (عقل فطری) با ایمان به خدا تلقی شود باعث تحکیم مبانی اخلاقی می گردد. آدمی با رهبری غرائز و مدیریت آزادی در مسیر سعادت به کمال مطلوب نائل می شود. از آنجا که جایگاه صفات عالیه در قلب آدمی است و قلب سلیم می تواند کانون معرفت خدا، تقوا و اخلاق قرار گیرد تنها با مبارزه نفس و بندگی کردن می توان به قلب سلیم رسید.

آگاهی بر معارف الهی و مصالح معنوی بهترین انگیزه برای حرکت به سوی اعمال صالح است. هرچه دانش الهی افزون گردد فضائل اخلاقی شکوفاتر می شود. پس مؤثرترین راه توفیق تهذیب نفس ، افزایش معرفت و شناخت مبدأ و معاد و آگاهی بر پیامد فضائل و رذائل می باشد.

در مسیر قرب به خدا اسوه ها وسیله تعالی انسان و پاکسازی روح و فکر و عمل می باشند. کسی که تحت ولایت خدا قرار گیرد از رذائل به فضائل سیر می کند و برای پیمودن راه تقوا و طهارت باید با صادقان (ائمه اطهار علیهم السلام) همراه بود. زیرا ولایت و رابطه معنوی با انسانهای کامل به طور ناپیدا در وجود آدمی اثر می کند و نفوس را پرورش می دهد.

و اینک با پرتو امامت گام در مسیر تربیت می نهیم، باشد که با عنایاتشان اخلاق را شکوفا گردانیم.

ص: 14

حمد

الْحَمْدُ للّه ِِ الَّذی عَلا فی تَوَحُّدِهِ ؛ سپاس خدایی را که در یگانگی بلند مرتبه است .

میدا لَمْ یزَلْ، مَحْمُودا لا یزالُ ؛ همواره ستوده بوده و خواهد بود .

له الحمد منی أبد الآبدین ودهر الداهرین؛ همه ستایشها در همه روزگاران و در هر حال ویژه اوست.

ولا نزلت آیه مدح فی القرآنی إلا فیه ؛ آیه ستایشی نازل نشده مگر درباره او (علی ).

الحمد لله الذی هدانا لهذا؛ سپاس خای را که ما را به این امر راهنمایی فرمود.

حمد ستایش نسبت به کاری از روی اختیار است (1).

حمد و ستایش منحصر به پروردگار است که هر جمال و کمالی را در صحنه آفرینش پدیدار ساخته است. ستایش او همیشگی است چرا که هستی و کمال او همیشگی است. فیض الهی رو به گسترش

ص: 15


1- المعجم فی فقه القرآن، ج 1، ص 81

است، بنابراین حمد و ستایش او رو به فزونی است و حمد او هم مداوم است .

فکر و اندیشه محدود انسانی نمی تواند آنچنان که شایسته خداوند است او را ستایش کند، پس نیاز به رهنمون رهبران الهی دارد . همان طور که رهبران الهی آدمی را با کلمات و حرکات نماز آشنا ساختند تا بدین روش تمجید و تسبیح حق را گوید.

خدا را حمد و ستایش کنید. حمدی ابدی و سرمدی که حدش بی نهایت و مقدارش ناتناهی و زمانش نا منقطع باشد. حمدی که ما را به مقام طاعتش واصل گرداند و به انجام وظایف عبودیت یاری کند. به واسطه آن حمد سعادت یابیم و در زمرۀ دوستان خدا باشیم.

ص: 16

شکر

الَّذی اسْتَحَقَّ مِنْ کُلِّ مَنْ خَلَقَ أَنْ یشْکُرَهُ وَیحْمَدَهُ عَلی کُلِّ حالٍ ؛ در همه حال سزاوار سپاس و ستایش آفریدگان است.

أَحْمَدُهُ کَثیرا وَأَشْکُرُهُ دائِما عَلَی السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ وَالشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ؛ ستایش فراوان و سپاس جاودانه بر شادی و رنج و آسایش و سختی .

سیجزی الله الشاکرین الصابرین ؛ خدا شاکران صابر را پاداش می دهد .

فضیلت شکر به قدری زیاد است که جز اندکی به حقیقت آن نمی رسند. علت این امر نیز ریشه در جهل به نعمتهاست. شکرگزاری ملزوم به وجود حکمت است که هرچه فهم آدمی افزون گردد شکر منعم بیشتر شایسته است . شکر باید در سه محور انجام شود:

1. علم : شناخت نعمت از سوی منعم است.

2. حال : شادانی که از انعام در آدمی پدید می آید.

3. عمل : اقدام به آنچه مقصود منعم است.

شکر و ستایش نوعی تعظیم در مقابل نعمت است که در سه بعد انجام می شود:

١. شکر قلبی : عن أبی عبدالله ( الصادق) علیه السلام :

ص: 17

من أنعم الله علیه بنعمة فعرفها بقلبه؛ فقد أدی شکرها» . هرکه با قلب خویش شناخت نعمتی را که خدا به او انعام کرده، شکر آن را به جای آورده .

2. شکر زبانی : عن عمر بن یزید قال : سمعت أبا عبد الله الصادق علیه السلام یقول:

شکر کل نعمة وإن عظمت أن تحمد الله عزوجل علیها .

شکر هر نعمتی اگرچه بزرگ باشد آن است که حمد خدا را گوئی.

٣. شکر جوارح:

شکر النعمه اجتناب المحارم وتمام الشکر قول الرجل الحمد لله رب العالمین.

شکر نعمتها پرهیز از گناهان است و شکر تمام آنکه بگوید: الحمد الله رب العالمین.

نعمت حقیقی آن است که وسیله ای برای رسیدن به حق باشد و بالاترین نعمت ها عبارتند از :

1. توفیق : به معنای موافقت بین قضای خدا و خواسته بنده به جهت رساندن خیر به بنده می باشد .

2. هدایت : اینکه آدمی با عقل و شرع راه خیر و شر را تشخیص دهد.

٣. رشد: اینکه به واسطه هدایت با اراده خود در مسیری قرار گیرد که رشد کند .

ص: 18

الشکر زینة الرخاء ، وحصن النعماء(1)

شکرگزاری زینت فراخی است و حصاری برای نعمتهاست.

عن أبی عبدالله ( الصادق) علیه السلام قال :

- الشکر زیادة فی النعم وأمان من الغیر(2)

شکرگزاری موجب زیادی نعمت و حفاظت از تغییر حال می شود .

- شکر المؤمن یظهر فی عمله ، شکر المنافق لا یتجاوز لسانه(3)

شکر مؤمن در کردارش ظاهر می شود و شکر منافق از زبانش تجاوز نمی کند.

خدایا ، ما را به شکر و سپاسگزاری از نعمتهایت و پیروی سنن شرع و دوری از معصیت توفیق ده و از شکرگزارترین خلق بر نعمتهایت مقرر فرما .

ص: 19


1- ینابیع الحکمه، ج 3، ص 242
2- ینابیع الحکمه ، ج 3، ص 243.
3- ینابیع الحکمه، ج3، ص 342.

تفکر در عجائب صنع و امور پروردگار

بارئ المسموکات ، وداحی المدحوات، وجبار الأرضین والسموت؛

آفریننده آسمانها و گستراننده زمین و افزونی بخش آفریده ها .

متطول علی جمیع من أنشاه؛ نعمت ده ایجاد شده ها .

یولج اللیل فی النهار ویولج النهار فی اللیل ؛ شب را در روز و روز را در شب فرو برد.

ویمیت ویحیی، ویفقر ویغنی، ویضحک ویبکی ، ویدنی ویقصی، ویمنع ویعطی ؛ بمیراند و زنده کند، نیازمند و بی نیاز گرداند ، بخنداند و بگریاند، نزدیک آورد و دور برد، باز دارد و عطا کند .

وافهموا؛ فهم کنید.

پیامبر در آغاز سخن نعمتهای بسیار این دنیا را شمرده و شکرگزاری کرده اند اما :

«وإن تعدوا نعمت الله لا تحصوها »(1)

اگر نعم الهی را بخواهید به شمار آورید هرگز نتوانید .

ص: 20


1- سوره ابراهیم، آیه 34.

ما عجائب آفرینش را در جهان بزرگ بیرون و درون به انسان نشان دادیم تا آشکار شود که خدا حق است.

باید در عجائب صنع نگریسته شود و نمودهای قدرت خدا را ستوده شود تا غفلت ها آشکار شود.

همانگونه که انعام به موجودی ، خیر و احسان یک فضیلت اخلاقی است ، پدید آوردن موجود و انعام به او خیری است مضاعف و فضیلتی است برتر که فقط مخصوص خدای بخشنده است .

إنما خلق الخلق لیربحوا عنی.

مخلوق را آفریدم تا از من بهره برند .

پرستش واقعی آن است که هر چیز از آن لحاظ که صنع الهی و مظهر اراده اوست مورد توجه قرار گیرد.

با تفکر در عالم مصنوعات از عالم غفلت خارج می شویم و با حس حقیقت جویی و براهین توحیدی ، نور ایمان در دلها قوی تر می شود و محبت خدا و اولیائش را به ارمغان می آورد، و این موضوع نیرومند ترین انگیزه برای انجام اعمال صالح و شکر بیشتر است.

آدمی در جهل است پس او نیاز به نور دارد و این معرفت از مسیر تفکر حاصل می شود. تفکر اساس تکامل آدمی است، روح انسان را بیدار می کند زیرا به دل جهت می دهد و به عمل صالح منتهی می گردد . تفکر آدمی را از مرحله احساس به مرحله تعقل می رساند و روح ماورائی او را بیدار می کند.

ص: 21

مؤمنان کسانی اند که در آفرینش آسمانها و زمین می اندیشند و می گویند: خدایا این عالم با عظمت را بیهوده نیافریدی(1).

- والفکرة مرآت الحسنات وکفارة السیئات وضیاء القلوب و فسحه الخلق وإصابة فی صلاح المعاد واطلاع علی العواقب واستزاده فی العلم وهی خصلة لایعبد الله مثلها(2)

فکر و اندیشه آیینه خوبیها و پوشاننده بدیها و روشنی بخش دلها و موجب خوش خوئی و سعه صدر میشود. به وسیله تفکر انسان به صلاح روز رستاخیز و پایان کارش آگاه می شود و بر دانشش افزوده می گردد و هیچ عبادتی بالاتر از تفکر نیست.

- تفکر فیما صنع الله عزوجل إلیه(3)

شخص عاقل باید آگاهی داشته باشد، گاهی از آن را به آنچه خدا درباره او انجام داده بیندیشد.

قال أبو عبدالله ( الصادق ) علیه السلام : قال أمیرالمؤمنین علیه السلام:

- إن التفکیر یدعو إلی البر والعمل به(4)

تفکر انسان را به نیکی و نیکوکار دعوت می کند .

ص: 22


1- 1. سوره آل عمران، آیه 191
2- بحار الانوار، ج68، ص 326.
3- بحار الانوار، ج 68، ص 323.
4- بحار الانوار، ج 68، ص 324.

- نبه بالفکر قلبک

به وسیله تفکر دل خود را بیدار کن.

خدایا تفکر در قدرت خود و تذکر عظمتت را به قلوبمان اعطا کن .

ص: 23

لطف الهی

قد وسع کل شیء رحمه ؛ رحمت جهان شمول .

یغشی الأبد نوره؛ نورش شامل ابدیت .

خداوند در صورتی افاضه فیض می کند که در موجود قابلیتی وجود داشته باشد. از سویی دیگر دست قدرت خدا بسته نیست و هرچه خواهد مسبب آورد.

ارتباط انسان با خدا ارتباطی آسان در همه جا و همه حال ممکن است.

هرگاه او را بخوانی می شنود. هرگاه با او مناجات کنی نجوایت را می داند. کلید گنج های خود را در دست تو نهاده. هرگاه بخواهی با دعا درهای نعمتش را باز می کنی و باران رحمتش را پیاپی فرو می ریزی(1).

رابطه خدا با بندگان رابطه رحمت، لطف، مهربانی است. لطف او چون دیگر صفاتش بی کران است و همه موجودات را در بر می گیرد . او دائم الفضل و سریع الرضا و انیس به بندگان است(2).

ص: 24


1- 1. نهج البلاغه، ص 398
2- وقعة الجمل، ص 150.

خدایا رحمت تو وسیع تر از گناه من است . اگر من شایسته رحمت تو نیستم رحمت تو سزاوار است که به من رسد. خدایا اگر ظلمتیم تو نوری، اگر دوریم تو نزدیکی ، اگر ناتوانیم تو توانمندی ، اگر مرده ایم تو زنده ای ، اگر غافلیم ت و هوشیاری ، اگر بی معرفتیم تو عارفی ، اگر آلوده ایم تو پاکی(1).

ای بهترین کسی که گناهکاران از او پوزش می طلبند. چه کرامتی بالاتر از اینکه عذر او را می پذیرد و گناه را از خاطر ملائکه هم زائل می کند و آن را تبدیل به حسنه می کند(2).

خدایا تمام تغییرات احوال ما به امر نافذ تو خواهد بود و تحولات ما به حسن تدبیر توست. هیچ امری جز به قضای نخواهد بود و هیچ خیری جز به عطای تو به ما نخواهد رسید.

ص: 25


1- 1. مفاتیح الجنان .
2- ٢. کافی، ج 2، ص 314.

فقر محض

والقوة فی کل شیء ، والقدرة علی کل شیء ؛ نیروی آفریدگان از او ، و توانای بر هر پدیده ویژه اوست .

جل أن تدرکه الأبصار، وهو یدرک الأبصار؛ دیده ها را بر او راهی نیست و اوست دریابنده دیده ها.

لا یلحق أحد وصفه من معاینة ؛ کسی از دیدن به وصف او نرسد.

ولا یجد أحد کیف هو من سر علانیة ؛ کسی بر چگونگی او دست نیابد در نهان و آشکار.

در درگاه الهی همه محتاج و نیازمندند؛ چه فرشته ، چه پیامبر، چه انسان. فقر ویژگی ذاتی ممکنات است. ممکن در همه حال و همه چیز در هستی و کمال نیازمند اوست.

معصومین علیهم السلام در کلام نورانی شان بسیار عنای الهی را با فقر بشری به تصویر می کشند. امیرالمؤمنین خالقیت و مالکیت را با مخلوقیت و عبودیت آدمی، حیات و بقاء خدا را با ممات و زوال آدمی تعیین میکند.. و امام سجاد علیه السلام قصور انسانی را با غفران الهی نمایان می سازد . از سوئی اوست و بی نهایت گذشت.

ص: 26

- لا اقدر لنفسی دفعا ولا أملک لها نفعا .

« رب إنی لما أنزلت إلی من خیر فقیر»(1)

خدایا، من نسبت به خیری که عنایت فرمایی نیازمندم .

- أنا الفقیر فی غنای فکیف لا اکون فقیرا فی فقری.

وقتی غنی هستم به تو نیازمندم ، چه رسد زمانی که در فقر باشم .

همچنان که بندگی در پیشگاه خدا سروری برای رسول خدا بود، فقر الی الله افتخار او بود.(2)

« ما انسانها را به نیازشان آگاه ساختیم و آنها به ربوبیت ما اعتراف کردند» .

خودخواهی و حب ذات مانعی است برای اینکه آدم جایگاه خود را نشناسد. اما وقتی خدا خیر بنده ای را بخواهد او را در دین آگاه می گرداند.

آنگاه که آدمی به شناخت حقیقی نفس رسید و به فقر ذاتی خود پی برد به وادی خوف می رسد و نفس کرامت می یابد .

دولت فقر خدایا به من ارزانی دار کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است

هیچ موجودی به دلیل فقر ذاتی خود از دایره عبودیت بیرون نیست.

ص: 27


1- سوره قصص، آیه 24.
2- میزان الحکمه، ج 7، ص506.

همه چیز در برابر عظمت او خاضع و در مقابل قدرتش رام است . دنیا و آخرت مطیع اویند(1).

عبودیت عمومی هستی لازم ربوبیت مطلق خداست و ربوبیت او لازمة الوهیت مطلق اوست .

خدایا تو اساس خلقت ما را بر ناتوانی نهادی و به پایه سستی بنیان نهادی ، پس ما را هیچ قدرت و نیرویی جز به حول و قوه تو نیست و ابدا بر امری جز به یاری تو توانا نیستیم . پس تو از کرم بی حد خود این شدت فقر ما را جبران کن و بر آنچه از انجام آن عاجزیم تو قوت و یاری ده .

ص: 28


1- نهج البلاغه، خطبه 191.

معرفت خدا

فهو الله الذی لا إله إلا هو ؛ معبودی جز او نیست .

لم یکن له ضد ولا معه ندّ ؛ نه او را ناسازی باشد و نه برایش انباز و مانند .

هر اندازه معلومی شریف تر باشد علم آدمی نیز بر آن هم شریف تر است. و چه معلومی شریف تر از خدا و چه علمی شریف تر از معرفت

خدا.

اولین فصل انساتن در رابطه با خدا ایمان است و برای رسیدن به ایمان باید به خدا، رسل، کتب و معاد علم داشت.

معرفت از دو طریق در تکامل ایمان مؤثر است :

١. کیفی : که هرچه معرفت بیشتر باشد ایمان بیشتر است .

٢. کمی : توجه و رجوع بیشتر باعث رشد و بقاء ایمان می گردد .

برای رسیدن به معرفت خدا باید از توجه، جهاد با نفس، تفکر، تعقل، راهنمایی انبیاء ، براهین خداشناسی کمک گرفت.

مقدمه رسیدن به معرفت که زمینه پیدایش ایمان و پرورش فضائل اخلاقی است، تزکیه و بینش عقلانی است .

ص: 29

ایجاد معرفت در آدمی باعث به فعلیت درآمدن مایه های فطری و پیدایش حالات خاص و شکل دهی به رفتار می گردد .

نمود بیرونی حاصل از معرفت الهی به چندین صورت است :

1. شکر و سپاس به معنای حالتی که منعم به لحاظ انعام در خود احساس می کند.

2. عبادت و بندگی : به عنای خضوع در مقابل معبودی عظیم.

3. خوف و رجا: به معنای عاملی مهم در خود سازی و جهت دهی .

٤. خشوع : به معنای دل شکستگی .

انگیزه هایی چون فطرت حقیقت طلبی ، حب ذات و رسیدن به کرامت انسان ، حق شناسی و شکر منعم، تمایل به تقرب آدمی را به معرفت خدا سوق می دهد.

موانعی چون افراط و تفریط در حس گرایی ، تقلید، اعتماد به ظن، گرایشات معارض آدمی را از معرفت خدا باز می دارد.

هرچه معرفت آدمی به ذات الهی بیشتر شود محبتی شدید در دل ایجاد می شود و مجذوب خدا می گردد.

نشانه ایمان آن است که خدا در نظر آدمی از هر چیز محبوب تر است و در درجات بالای ایمان هر چیزی که با محبوب مرتبط است را دوست دارد. «اگر خدا را دوست دارید از پیامبر پیروی کنید» .

در عالم ایمان توحید درجاتی دارد :

ص: 30

١. به زبان «لا اله الا الله» گوید اما با دل اعتقادی به آن ندارد و این توحید منافق است.

2. با دل هم اعتقاد دارد و همین او را از آتش دوزخ حفظ می کند و این توحید متکلم است .

٣. نوری به دل می تابد اما کثرت در آن دیده می شود و این توحید تفرقه است .

4. آدمی خود را فراموش می کند و همه را در حق می بیند و این کمال توحید است.

قله معرفت ناب این است که هر گونه زیادی صفات را از ذات الهی نفی کند و همه صفات کمالی ذات اقدسش را عین ذات او بداند.

و کوچکترین معرفت الهی با رعایت حدود حریم الهی ملازم است.

خدایا ، معرفت و بصیرتمان را در پرستش خود استوار ساز .

ص: 31

توکل

اشاره

والأکرم الذی ترجع إلیه الأمور؛ کارها به او بر می گردد .

در عالم آفرینش هر اسبابی مسببی دارد و اگر به اسباب توکل شود توحید به نقصان می رسد.

وکیل آدمی باید عالم و قادر و مهربان باشد تا دل به او اعتماد کند و یقین حاصل شود. تنها خداست که با ایمان و عدل و حکمت و فضل و رحمت او توکل حاصل می شود.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تفسیر توکل را از جبرئیل سؤال کرد، او گفت: توکل این است که انسان یقین کند به اینکه سود و زیان و بخشش و حرمان به دست مردم نیست و باید از آنها ناامید بود و اگر بنده به این مرتبه از معرفت برسد که جز برای خدا کاری انجام ندهد و جز او به کسی امیدوار نباشد و غیر خدا چشم طمع به کسی نداشته باشد به مقام توکل رسیده است (1).

امام موسی کاظم علیه السلام فرمودند: توکل مراتبی دارد که عبارت است از

ص: 32


1- 1. بحار الانوار، ج68، ص138.

اینکه در تمام امور بر خدا توکل کنی ، از آنچه خدا نسبت به تو انجام داده راضی باشی و بدانی خدا جز خیر برای تو نمی خواهد پس با واگذار کردن امور به او بر خدا توکل کن(1)

- «و علی الله فتوکلوا ان کنتم مومنین»(2)

بر خدا توکل کنید اگر ایمان دارید.

- ومن یتوکل علی الله فهو حسبه إن الله بالغ أمره قد جعل الله لکل شیء قدرا(3)

- ومن یتوکل علی الله ذلت له الصعاب ، وتسهلت علیه الأسباب، وتبوأ الخفض وإکرامه(4)

هرکس بر خدا توکل کند سختی ها برای او نرم و اسباب برایش فراهم شود و در راحت و کرامت جای گیرد.

از آثار توکل می توان به وارد زیر اشاره کرد:

1. قدرت تصمیم گیری :

«فإذا عزمت فتوکل علی الله»(5)

هنگامی که تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن.

ص: 33


1- ١. کافی، ج 2، ص 65.
2- 2. سوره مائده، آیه 23.
3- ٣. سوره طلاق، آیه 3.
4- 4. غرر الحکم، ج 5، ص 425 .
5- . سوره آل عمران، آیه 159.

2. شجاعت :

وودع أذاهم وتوکل علی الله »(1).

به آزارهای آنها بی اعتنا باش و بر خدا توکل کن.

3. ترک گناه :

«لیس له سلطان علی الذین آمنوا وعلی ربهم یتوکلون»(2).

شیطان بر کسانی که ایمان دارند و به خدا توکل میکنند تسلطی ندارد.

4. عدم نگرانی از حوادث :

« وإلیه یرجع الأمر کله فاعبده وتوکل علیه»(3).

همه کارها به او باز می گردد پس او را بپرست و بر او توکل کن .

5. قوت :

أصل قوة القلب التوکل علی الله(4) .

ریشه قوت قلب توکل بر خداست.

6. همت :

الثقة بالله تعالی سلضم إلی کل عال(5) .

ص: 34


1- 1. سوره احزاب ، آیه 48.
2- 2. سوره نحل، آیه 99.
3- ٣. سوره هود، آیه 123.
4- ٤. غرر الحکم، ص 418.
5- ٥. بحار الانوار، ج 75، ص 364.

اعتماد به خدای تعالی نردبانی به سوی همه بلندیهاست.

7. لزوم فعالیت :

لا بل أنتم المتکلون(1)

کسانی که فعالیت نمی کنند متوکل نیستند بلکه متکل و سربار مردم اند .

- من توکل علیه کفاه(2).

هرکس بر او توکل کند خدا او را کفایت میکند .

- وهب لی صدق التوکل علیک .

توکل راستین به من عنایت فرما.

ای خدای من ، با اعتماد کامل به تو امید بستم .

ص: 35


1- ١. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 288 .
2- 2. نهج البلاغه، خطبه 89.

تواضع

اشاره

تواضع کل شیء لعظمته ؛ آفریدگان در برابر بزرگی اش فروتن اند .

وخضع کل شیء لهیبته ؛ همه در برابر عظمتش خاشع اند.

- «وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا»(1).

بندگان خدای رحمان آنها هستند که بی تکبر بر زمین راه می روند و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند با بزرگواری میگذرند .

- لا عز الا لمن تذلل لله، ولا رفعة إلا لمن تواضع لله(2).

عزت نیست مگر برای کسی که برای خدا خضوع کند، و افتخار و بزرگی نیست مگر برای کسی که برای خدا تواضع کند.

- کمال العقل فی ثلاث : التواضع لله ...(3)

کمال عقل در سه چیز است، یکی از آنها تواضع است.

ص: 36


1- ١. سوره فرقان، آیه 63.
2- 2. مشکاة الانوار، ص 226.
3- ٣. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 305

- التواضع فإنه من أفضل العبادة(1).

تواضع از برترین عبادات است.

- ثمره التواضع المحبه(2).

نتیجه تواضع جلب محبت است.

- ان الله جعل التواضع آلة العقل وجعل التکبر آلة الجهل(3) .

خداوند تواضع را ابزار عقل، و تکبر را ابزار جهل قرار داد.

- وبالتواضع تتم العمة(4) .

با تواضع نعمت کامل می شود .

- أربع لا یعطیهن الله إلا من یحبه: التوکل علی الله والتواضع(5)

چهار خصلت است که خدای متعال کرامت نمیکند آن را مگر به کسی که او را دوست دارد، یکی از آنها توکل بر خدا و دیگری تواضع است. تواضع نشانه هایی دارد از جمله :

١. سلام کردن :

من التواضع أن تسلم علی من لقیت (6) .

ص: 37


1- ١. امالی طوسی، ص 5.
2- 2. دار السلام، ج 2، ص 172.
3- ٣. بحار الانوار، ج75، ص 312.
4- ٤. نهج البلاغه، حکمت 224.
5- 5. جامع السعادات، ج 1، ص 35.
6- 6. اصول کافی، ج 2، ص 646.

نشانه تواضع این است که به هر کس برخورد کردی سلام کنی.

2. ترک جدال :

أن تترک المراء وإن کنت محقا، وراس الخیر التواضع(1).

نشانه تواضع ترک جدال است هر چند حق با او باشد، و تواضع سرچشمه خوبیهاست.

تواضع در برخی موارد ستودنی نیست و از آن نهی شده است :

1. تواضع در برابر متکبر:

إذا رأیتم المتکبرین فتکبروا علیهم(2).

زمانی که با متکبران برخورد کردید بر آنها تکبر کنید .

2. تواضع در برابر ثروتمند:

من تواضع لغنی لأجل غناه ذهب ثلثا دینه(3) .

کسی که در برابر ثروتمندی به خاطر ثروتش تواضع کند دو سوم دینش از دست می رود.

3. تواضع در برابر کفار:

«أعزه علی الکافرین»(4)

در برابر کافرین عزیز و نیرومندند .

ص: 38


1- 1. بحار الانوار، ج 72، ص 123.
2- 2. جامع السعادات، ج 1، ص 363.
3- ٣. الجواهر السنیه ، ص66.
4- سوره مائده، آیه 54.

4. تواضع در برابر متجاهر به فسق.

امام رضا علیه السلام فرمودند: فروتنی درجاتی دارد که حد آن عبارت است از اینکه : انسان خود را بشناسد، با مردم طوری رفتار کند که انتظار دارد با او رفتار کنند، بدی را با خوبی جواب دهد، خشم خود را فرو برد، از مردم درگذرد.

آدمی با درک عظمت الهی و حقارت خود به شکل عبادت خضوع می کند و این از صفات محبین است.

خدایا ، ما را در پیشگاه خودت مطیع و متواضع نما آنگاه که با تو خلوت می کنیم. افزون نما نیازمندی و فقر مان را به درگاهت .

ص: 39

عدل و انصاف

العدل الذی لا یجور ؛ دادگری که ستم روا نمی دارد .

قاصم کل جبار عنید ؛ شکننده هر ستمگر سرکش .

- « فاعدلوا ولو کان ذا قربی»(1) .

هنگامی که با نزدیکانتان سخن می گویید عدالت را رعایت کنید .

«کونوا قوامین بالقسط شهداء لله » )(2).

به طور جدی در پاسداری از عدالت برخیزید و برای خدا گواهی دهید.

- فالحق أوسع الأشیاء فی التواصف وأضیقها فی التناصف(3).

حق در توصیف از هر چیز گسترده تر و در عمل از هر چیز محدودتر است. انصاف و عدل موجب افزایش دوستی ها و دلبستگی ها و کاهش

اختلافها می شود.

ص: 40


1- 1. سوره انعام، آیه 152.
2- 2. سوره نساء، آیه 135.
3- ٣. نهج البلاغه، خطبه 216.

سفارش به انصاف در اسلام فراوان به چشم می خورد :

١. انصاف از مکارم اخلاق است :

قول الحق ولو علی نفسک من مکارم الأخلاق(1).

حق گوئی گرچه به ضرر خودت باشد از مکارم اخلاق است.

٢. انصاف علامت ایمان :

أنصف الناس من نفسه فذاک المؤمن حقا(2).

مؤمن واقعی کسی است که درباره مردم با انصاف باشد .

٣. انصاف وسیله کسب عزت:

من ینصف الناس من نفسه لم یزده الله إلا عزه(3) .

هرکس با مردم با انصاف رفتار کند خدا بر عزتش بیفزاید .

٤. انصاف بهترین اعمال :

إنصاف الناس من نفسک حتی لا ترضی بشیء إلا رضیت لهم مثله(4).

رعایت انصاف نسبت به مردم تا آنجا که هرچه برای خود دوست داری برای آنان نیز دوست بداری.

5. انصاف وسیله قرب به خدا :

ص: 41


1- ١. مشکاة الأنوار، ص 218.
2- 2. خصال صدوق، ج 1، ص 87.
3- ٣. اصول کافی ، ج 2، ص 144.
4- ٤. خصال صدوق، ج 1، ص 14.

فإنک إلا تفعل تظلم ومن ظلم عباد الله کان الله خضم دون عباده ومن خاصمه الله أدحض حجته وکان لله حربا حتی ینزع و یتوب(1).

نسبت به خدا و بندگانش انصاف را از دست مده و نسبت به اطرافیان و زیردستانت هم انصاف داشته باشد وگرنه به بندگان خدا ستم کرده ای و خدا دشمن توست و عذرت را نمی پذیرد. چنین شخصی با خدا در جنگ است مگر آنکه توبه کند.

6. انصاف سخت ترین تکلیف : عن الحسن البزاز قال : قال لی أبو عبدالله :

ألا أخبرک بأشد ما فرض الله علی خلقه ؟ إنصاف الناس من نفسک ، ومواساتک أخاک .....(2)

سخت ترین چیزی که خدا بر خلقش واجب کرده از خود به مردم انصاف دادن است.

«و من لم یحکم بما أنزل الله فأولئک هم الظالمون ».(3)

هرکس به احکامی که خدا نازل کرده حکم نکند ستمگر است.

7. انصاف آباد کننده سرزمین ها:

ص: 42


1- 1. نهج البلاغه، نامه 53.
2- 2. اصول کافی ، ج 2، ص 145.
3- ٣. سوره مائده، آیه 45.

ما عمرت البلدان بمثل العدل(1).

هیچ چیز مثل عدالت سرزمین ها را آباد نمی کند .

8. انصاف شمشیر دین :

اجعل الدین کفک والعدل سیفک(2).

دین پناهگاه، و عدل شمشیر است.

جعل الله سبحانه العدل قوام الأنام، وتنزیها من المظالم، وتسنیه للإسلام .(3)

خدای سبحان عدالت را مایه برپایی انسانها، ستون زندگی آنها و سبب پاکی از گناهان و ستمکاریها، و روشنی چراغ اسلام قرار داد.

9. انصاف سامان دهنده امور:

العدل یضع الأمور مواضعها(4).

عدالت کارها را به آنجا می نهد که باید .

10. انصاف حافظ مردم:

العدل قوام الرعیة(5).

عدالت، نگهدارنده مردم است.

ص: 43


1- .. غرر الحکم، ج 2، ص 264
2- 2. غرر الحکم، ج 1، ص 139.
3- 3. غرر الحک، ج 1، ص325.
4- ٤. نهج البلاغه، حکمت 437.
5- .. غرر الحکم، ج 1، ص 40.

خدایا ، تنها تویی بر پا دارند؛ عدل که به عدالت بین خلق حکم میکنی و با بندگانت کمال رأفت و عطوفت داری .

ص: 44

ذکر خدا

العاصم للصالحین، والموفق للمفلحین؛ نگهدارنده نیکوکاران و وفق کننده رستگاران.

ومؤلی المؤمنین ورب العالمین؛ صاحب اختیار مؤمنان و پروردگار جهانیان است.

أو نسیتم فعلی ولیکم ومبین لکم ؛ اگر اوامر خدا را از یاد بردید علی علیه السلام تبیین کننده بر شماست.

فاذکروا ذلک والحفظوه وتواصوا به ؛ یاد کنید اوامر خدا را و نگه دارید و همدیگر را به آن توصیه کنید.

یاد خدا انسان را متوجه حقیقت هستی و بندگی خویش می سازد و فراموشی دنیا سبب فراموشی انسان از خود می شود.

در زندگی مسلمان ، یاد خدا در کلیه شئون زندگی خود را نشان می دهد و قرآن کریم دستور به ذکر فراوان الهی دارد.

- «واذکروا الله ذکر کثیرا»(1). خدا را فراوان یاد کنید .

ص: 45


1- سوره احزاب، آیه 40.

- همهمت بذکر ربهم شفاههم(1)

پرهیزکاران همیشه لبهایشان به ذکر پروردگار مترنم است. ذکر خدا بزرگترین عبادت و بهترین حسنه و مایه آرامش و پرورش فضائل اخلاقی است. ذکر خدا با ولایت علی علیه السلام و حج یکسان است .

هرکه قلب خود را پیوسته با یاد خدا آبادان کند اعمال او در پنهان و آشکار نیکو می شود. ریشه اصلاح قلب اشتغال به یاد خداست. یاد خدا سرمایه کل مؤمن است که سود آن حفظ شدن از وسوسه های شیطان است. یاد خدا مایه روشنی دل و نور درون است. هرکه یاد خدا کند خدا دلش را زنده و عقل او را نورانی می سازد. خدا را خالصانه یاد کنید تا برترین حیات برایتان حاصل شود و به وسیله آن نجات یابید . یاد خدا باعث تهذیب نفس می شود(2).

هرکه امروز با ذکر و یاد خدا انس نگرفته باشد در آخرت از لطف او برخوردار نمی شود.

حقیقت ذکر خدا، حفظ اعتقادات حق در جان است که وقتی زمینه گناه فراهم می شود از خدا بترسد و ترک کند.

ذکر مراتبی دارد:

1. در مرتبه لفظی تنها صفات و اسماء الحسنی بر زبان جاری می شود.

ص: 46


1- نهج البلاغه، حکمت 45.
2- اصول کافی ، ج 1.

٢. در مرتبه معنوی به معانی اسماء توجه می شود .

٣. در مرتبه قلبی پروردگار در دل از خوف و تضرع صبح و شام خوانده می شود.

خضوع و خشوع زیاد باعث می شود آدمی شیفته یاد خدا گردد و از ذکر الهی لذت برد. در حالی که خود پرستی از موانع اصلی ذکر بشمار می رود. خدایا به واسطه ذکر زبانی شیدائی مرا نسبت به یاد قلبی ات زیاد کن. خدایا در یاد و ذکر توست خرمی و راحتی ام(1).

امام علی علیه السلام می فرمایند: نمی توانی خدا را به حقیقت ذکر یاد کنی مگر آنکه خود را فراموش کنی(2).

میوه ذکر و یاد خدا روشنی دلهاست. و استمرار یاد خدا غفلت را می زداید(3).

در حدیث قدسی آمده : کسی که خدا را یاد کند بینا شود(4). بدین معنی که قلب و اندیشه او نورانی می گردد.

خداوند یاد خود را مایه روشنی دلها کرده و به سبب آن ناشنوا می شنود و نابینا می بیند(5).

ص: 47


1- مناجات المریدین
2- غرر الحکم، 93
3- غرر الحکم، 189
4- غرر الحکم، 189
5- نهج البلاغه، حکمت 343.

یاد خدا چنان صفا و لطافت باطنی به آدم می دهد که آن شعاعی از لطف و عطوفت الهی است.

مولا علی علیه السلام می فرماید: کسی که قلب خود را با استمرار یاد خدا آباد کند کردارش در نهان و آشکار نیکو شود(1).

خدایا ، سلامت دلهای ما را در ذکر عظمتت قرار ده و ما را به یاد خود آگاه و متذکر فرما .

ص: 48


1- نهج البلاغه، حکمت 343.

عبادت و عبودیت

أسمع لأمره وأطیع ؛ فران او را گردن گذاشته و اطاعت می کنم .

وأؤدی ما أوحی به إلی؛ وظیفه خود را در آنچه وحی شده انجام میدهم.

فاسمعوا وأطیعوا وانقادوا لأمر الله ربکم؛ بشنوید و فرمان حق را گردن گذارید.

آمر بالحلال وأنهی عن الحرام ؛ به روا فرمان دهم و از ناروا باز دارم .

إن راس الأمر بالمعروف أن تنتهوا إلی قولی ، وتبلغوه ؛ ریشه امر به معروف این است که به گفته من برسید و آن را به دیگران برسانید.

عبد سر تا پا متعلق به صاحب خود است. معبود نهایت انعام را کرده است. عبودیت آخرین درجه خضوع در برابر کسی است که همه چیز از اوست ، عبودیت اوج تکامل روح است. عبادت تسلیم کامل در برابر کمال مطلق است. بین عبادت و پرورش فضائل و رفع رذائل رابطه نزدیکی است. عبادت باعث تداوم ذکر و دلیل رسیدن به سعادت است.

نیرومندترین انگیزه برای عبادت، خضوع ناشی از درک عظمت

ص: 49

50

بر مدار خطبه غدیر

الهی و شکر ناشی از درک انعام الهی است. عالی ترین خواسته بشر آن است که در مقابل معبودی عظیم عبادت و خضوع کند، عبادتی برتر است که بر اساس محبت الهی برپا شود.

عبادت به معنی پرستش و بندگی است. عبادت از مقوله فعل و عمل آدمی است و عبودیت صفت آدمی است . پس عبادت لازمه عبودیت است.

اثرات عبادت به صورت ترک غفلت ، بیداری، تسلیم، اخلاص و خضوع نمایان است.

معرفت به معبود هستی باعث می شود وقتی آیات قرآن خوانده می شود دل خضوع و خشوع یابد و باعث رستگاری شود .

عبادت از دو مسیر انجام می شود:

1. محبت : کمال بنده در دوستی با خداست و این یک فریضه است .

ایمان درست نیست تا وقتی فرد خدا و پیامبر را بیشتر از همه دوست بدارد. اگر بنده بخواهد محبت خالص خدا را بچشد باید از دنیا و مردم آن فارغ گردد.

محبت از طریق معرفت ، ذکر مداوم و تفکر ایجاد می شود و سعادت هرکس در گرو مقدار محبت اوست.

از نشانه های محبت آن است که : آنچه را دوست دارد فدای آنچه خدا دوست می دارد می کند تا به او نزدیک شود، بسیار ذکر خدا می کند و بدان حریص است، قرآن و رسول و هرچه منسوب به خداست را

ص: 50

دوست دارد، برای مناجات حریص است، از عبادت لذت می برد، دوستان خدا را دوست و دشمنان خدا را دشمن می دارد.

أسألک حبک وحب من یحبک وحب کل عمل یوصلنی إلی قربک(1).

از تو می خواهم محبت خودت و محبت هر کسی که تو را دوست دارد و محبت هر عملی که مرا به تو نزدیک گرداند.

محبت الهی انگیزه ای برای آدمی است و علاقه او موجب این عشق می شود. جذبه از او و انجذاب از این ، محبت از محبوب و شیدایی از حبیب می باشد.

«و یحبهم ویحبونه»(2).

خدا آنها را دوست دارد و آنها هم خدا را دوست دارند .

- أفضل الناس من عشق العبادة فعانقها واحبها بقلبه وباشرها بجسده وتفرغ لها فهو لا یبالی علی ما أصبح من الدنیا علی عسر أم علی یسر(3)

برترین مردم کسی است که عاشق عبادت باشد. دست به گردن آن آویزد و از دل آن را دوست داشته باشد و با بدنش مباشرت به آن ورزد و اوقات خویش را برای آن فارغ سازد. چنین شخصی باکی

ص: 51


1- مناجات المحبین.
2- سوره مائده، آیه 54.
3- اصول کافی ، ج 1، ص 131.

ندارد که در این جهان در سختی باشد یا در راحتی.

٢. اطاعت : علامت عشق به خدا اطاعت از پیامبر است که آن هم محبت الهی را در پی دارد. هرچه محبت انسان به خدا بیشتر باشد متابعت از شریعت هم زیادتر خواهد بود.

-«وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ »(1)

کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند همنشین کسانی خواهد بود که خدا بر آنها انعام کرده (پیامبران و صالحان).

- ما تحبب إلی عبدی بأحب مما افترضت علیه(2).

هیچ عبادتی به اندازه ادای واجبات بندهام را نزد من محبوب نمی کند.

- فهو من عمل بما افترض الله علیه فهو من أعبد الناس(3) .

هرکس به جای آورد آنچه را خدا واجب کرده از عابدترین مردم است.

- لاعباده کأداء الفرائض(4) .

هیچ عبادتی مانند ادای فرائض نیست.

ص: 52


1- سوره نساء، آیه 69.
2- اصول کافی ، ج 2، ص 82.
3- جامع الاحادیث، ج 14، ص 98.
4- نهج البلاغه، حکمت 113.

- غالبوا أنفسکم علی ترک المعاصی یسهل علیکم مقادتها إلی الطاعات(1).

در ترک گناه با نفس خود دست و پنجه نرم کنید تا کشاندن آن به سوی طاعات و عبادات بر شما آسان شود. عبادت از دو رکن تشکیل شده : عمل و نیت ( ایمان گفتار به زبان و عمل به اعضا است)(2).

نیت پایه عمل است(3). به طوری که می تواند همه گستره زندگی را عبادی کند و این نشانه آمیختگی شدید دین و دنیا در اسلام است . گستره عبادت در دو محور نمایان است :

1. فردی : هر شخص با هر حیثیتی می تواند به عبادت بپردازد.

2. عملی: هر کار سالمی می تواند مصداق عبادت باشد .

٣. زمانی : یاد خدا را در هر جا و هر حال رها نکنید(4).

در شب معراج به پیامبر خطاب شد: هرچه از سعادتها که می خواهی بخواه، و ایشان فرمودند: مرا به عبودیت خود منتسب

کن.(5)

ص: 53


1- غرر الحکم، 129.
2- غرر الحکم، ص87.
3- غرر الحکم، ص93.
4- تحف العقول، ص 103.
5- شرح الاسماء الحسنی ، ص 90.

حضرت علی علیه السلام نمونه آرمانی عبادت و عبودیت و مصداق روشن انسان کامل است.

افتخار علی علیه السلام عبد بودن خداست که در اوج قدرت و نهایت مظلومیت این حالت در او جلوه گر است . مناجاتهای علی در نیمه شب نشان دهنده زیباترین و با شکوه ترین حالات عبودیتند. عبودیتی که پیوسته و همواره و سرامد است .

امیر مؤمنان چنان در عبادت و عبودیت حق غرق بود که خود موضوع عبادت گشت و یاد و ذکر و نگاه به او عبادت شد.

انسان نیز با عبودیت انتخابی به کمال و سعادت می رسد. زیرا کسی که عبودیت و بندگی خدا را پذیرفته همواره در تلاش است تا در سایه عبادت خود را بیشتر به خدا نزدیک کند. عبودیت مراتب و منازل فراوان دارد. اما گام گذاشتن در مسیر عبودیت گام گذاشتن در عرصه فضیلت هاست و آنجا که عبودیت اوج می گیرد آدمی عبد کامل می گردد و اولیای خدا همواره از خدا عبودیت صادق و خالص طلب می کردند.

به واسطه عبودیت ارزشهای انسانی حاصل می گردد از جمله :

1. آزادگی ( کسی که خود را به عبودیت بیاراید و شایسته آزادگی شود)(1).

2. توکل : اعتماد به ربوبیت خدا از آن روست که خدا به مقتضای

ص: 54


1- غرر الحکم، ص 199.

رحمانیتش و با توجه به رفتار و کردار عبد، بهترین خبر را برای او رقم می زند.

٣. صبر: عبد خدا می داند تا وقتی در مسیر عبودیت است هرچه پیش آید به صلاح و سداد اوست. مولا می فرماید : برای خدا در حالت رفاه و آسانی نعمت تفضل است و در حالت سختی نعمت پاک شدن از گناه(1).

بنابراین باب تکامل بر انسان بسته نیست و راه صعود از عبادت می گذرد. معرفت توحیدی انسان در چگونگی عبادت و خضوع آدمی اثری ژرف و تعیین کننده دارد .

بهترین و زیباترین و کامل ترین عبادتها آن است که برخاسته از حب و شوق و شکر باشد.

هر گاه نور معرفت در دل متجلی شود، نسیم محبت وزیدن می گیرد و هر گاه نسیم محبت وزیدن گیرد، محب در سایه محبوب انس می گیرد و محبوب را بر همه چیز ترجیح می دهد و از فرمان او با دل و جان پیروی می کند. وقتی بر بستر انس جای گیرد و از فرمانش پیروی کند به روح مناجات و قرب می رسد(2).

ص: 55


1- غرر الحکم، ص 100.
2- مصباح الشریعه، 194.

آثار عبادت

1. آثار فکری و معرفتی: عبادت پرده غفلت را میدرد و ایان انسان را تازه و با نشاط می سازد. پس عبادت گونه ای فعال سازی بعد معرفتی انسان است.

2. آثار روحی و روانی : توجه به عوالم معنوی افق فکری و تحمل آدمی را می افزاید.

٣. آثار عملی و رفتاری : آدمی در سایه عبادت از سلطه شیطان رهایی می یابد.

4. آثار جسمی: تأثیر متقابل جسم و روح بر یگدیگر بسیار گسترده است.

5. آثار اجتماعی: عبادت با ادای حقوق دیگران پیوند خورده به طوری که مولا می فرماید: خداوند حقوق بندگان را مقدمه حقوق خود قرار داده . کسی که حق بندگان را ادا کند حق خدا را نیز ادا می کند(1).

6. آثار روزی : نعمتهای الهی را با اطاعت و فرمانبرداری خدا به کمال رساند.

ص: 56


1- غرر الحکم، ص 480.

عوامل گرایش به عبادت :

1. دانش گرایی :

دانش و آگاهی بستر اصلی رویش عبادت است . مولا می فرمایند : میوه دانش عبادت است(1). از این رو فرشتگان که از عظمت خدا آگاهند پیوسته در عبادت اویند(2).

گرایش به عبادت از دو معرفت بنیادین سرچشمه می گیرد: 1. خدا شناسی، 2. خود شناسی.

هرچه این دو آگاهی ژرف تر شود عبادت از معنا و وزنی بیشتر برخوردار است.

٢. کمک خواستن از خدا:

از خدای بزرگ برای ادای حقوقش یاری می جوییم(3).

٣. جدیت و پشتکار:

نفس انسان نیاز به مدیریت و تدبیر دارد به طوری که مولا علی علیه السلام می فرماید : تدبیر نفس بهترین تدبیرهاست(4).

4. موعظه و تذکر:

موعظه سنجیده می تواند پرده غفلت را کنار زند و قلب را زنده کند. مولا علی علیه السلام می فرماید: واعظی چون مرگ کافی

ص: 57


1- غرر الحکم، ص 64.
2- نهج البلاغه، خطبه 91.
3- نهج البلاغه، خطبه 19.
4- غرر الحکم، ص 235.

است(1) و کسی تا در انتظار مرگ است به سوی نیکی ها شتابد(2).

عوامل بازدارنده عبادت :

1. هوای نفس :

کسی که به چیزی عشق می ورزد چشم او را کور و قلبش را بیمار می کند و عبد آن می گردد(3).

2. ریا : اخلاص معیار عبادت است

2. ریا : اخلاص معیار عبادت است(4).

3. عجب : جوهر عبادت خضوع است و عبادتی که در تو تواضع ایجاد کند پیش خدا بهتر از ثوابی است که تو را به عجب وا دارد.

4. شکل گرایی :

پرداختن بیش از حد به شکل عبادت غرض عبادت را نابود می کند. مولا علی علیه السلام می فرماید : در قرائت قرآن اگر تدبر نباشد در عبادتی که اندیشیدن نباشد خیری نیست .

خدایا ، ما را به عبادت خالص خود مشغول دارد و عبادت ما را به عجب و غرور باطل مساز، و راه محبت خود را آسان ساز تا به وسیله آن خیر دنیا و آخرتمان را به حد کمال رسانی .

ص: 58


1- الکافی، ج 2، ص 311.
2- بحار الانوار، ج 6، ص 137.
3- غرر الحکم، ص 311.
4- غرر الحکم، ص417.

خشنودی خدا

أبادر إلی کل ما یرضاه ؛ به سوی خشنودی او می شتابم .

قولوا ما رضی الله ؛ بگوئید آنچه خدا را خشنود کند.

ما نزلت آیه رضی فی القرآن إلآ فیه ؛ آیه رضایتی در قرآن نیست مگر اینکه درباره اوست.

آنچه از دیدگاه اولیاء خدا اهمیت دارد خشنودی پروردگار است بنابراین تنها رضایت محبوب را می طلبند. بزرگترین خطر، غضب و سخط الهی است. افراد منور به نور الهی که پیروان رضوان الهی هستند در پی خشنودی اویند. و خدا به وسیله قرآن آنها را به راه های سالم هدایت می کند و به وادی نور رهنمون می گردد. خشنودی خدا حتی در آخرت هم برتر از هر نعمتی است و رضوان الهی رستگاری و فیروزی بسیار بزرگی است .

- «یَتَوَلَّوْنَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَفِی الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ»(1).

١.

ص: 59


1- سوره مائده، آیه 80.

کسانی که ولایت کافران را پذیرفته اند بد چیزی را اقدام نموده که عبارت از غضب الهی بر ایشان است و در عذاب جاودانه اند .

- « ذلک لمن خشی ربه»(1).

رضایت خدا برای فردی است که دارای خشیت بوده و از خدا بیمناک باشد.

- «یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَیُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ»(2) .

خدا به وسیله آن به سوی راههای سلامت راهنمایی میکند کسانی را که خشنودی او را پیروی کنند و آنها را از ظلمتها به سوی نور خارج می گرداند و آنها را به راه راست هدایت می فرماید.

- لیأذن بحرب منی من آذی عبدی المؤمن، ولیامن غضبی من أکرم عبدی المؤمن(3). شخصی که بنده مؤمنی را اذیت کند باید اعلام جنگ با من کند، و فردی که بنده مؤمنی را احترام کند از غضب من ایمن باشد.

از مجموع آیات قرآنی دریافت می شود که رضایت الهی در ایمان به خدا، شکرگزاری، خوف و خشیت، احسان ، صداقت و عمل صالح می باشد .

ص: 60


1- سوره بینه، آیه 8.
2- سوره مائده، آیه 16
3- اصول کافی ، ج 4، ص 159.

- لا تنال مرضاته إلا بطاعته(1).

خشنودی الهی مگر به واسطه فرمانبرداری او دریافت نمی شود .

- رضی الله سبحانه مقرون بطاعته(2) .

رضایت خدای سبحان قرین با اطاعت اوست.

ای خدایی که به اندک عملی از بندگان راضی می گردی. خشنودی ما را به کاری که خشنودی تو در آن است برگمار و راهمان را به خشنودی خود آسان گردان .

ص: 61


1- نهج البلاغه، خطبه 129
2- میزان الحکمه، ج 4، ص 151.

خوف و رجاء

رغبة فی طاعته وخوفا من عقوبته ؛ به فرمانبرداری او شائق و از کیفر او ترسانم.

لا یؤمن مکره ولا یخاف جؤره؛ از مکرش در امان نبوده و از بی عدالتی اش ترسان نباشد.

فاحذروا أن تخالفوه ؛ از مخالفت او بهراسید .

أولیائهم الذین یخشون ربهم بالغیب ؛ اولیاء خدا در نهان از پروردگار خود ترسانند.

حذر من أن لا أفعل فتحل بی منه قارعة لا یدفعها عنی أحد؛ از سوی او عذابی آید که کسی را یارای دور ساختن از من نباشد.

عامل مهم خوف و رجا ( ترس از قیامت و امید به قیامت) در تربیت مؤمن از جانب خدا مورد استفاده قرار گرفته که این دو عامل مهمی در خودسازی و جهت دهی آدمی است. رفتارهای آدمی جلوه ای از این دو نیروست و متناسب با درجات شناخت مصادیق فرق می کند.

عبادت خدا به امید فضل که باعث محبت می شود رجاء نام دارد. به شرطی که آدمی مقدمات درست را فراهم کند خدا هم عوامل دیگر را

ص: 62

حفظ کرده تا نتیجه خوبی حاصل شود. امید و رجا به رحمت خدا همراه با التزام عملی به اطاعت خداست. و آنکه با طاعت بسیار خود را به رنج می افکند باید آگاه باشد که عذاب امت پیامبر در دنیاست نه در آخرت . و فردی هم که گناهان بسیاری دارد در انواع عنایات حق تفکر کند تا بفهمد جای ناامیدی نیست . رحمت خدا بر خشمش غلبه دارد و از صد درجه رحمت او یک درجه در دنیا قرار داده شده که همه محبتهای دنیایی را ایجاد کرده و بقیه مخصوص آخرت است. خلقت بر مبنای عنایت و تفضل است.

در مورد خوف باید گفت : رمز حکمت ترس از داست. عاقل ترین مردم خائف ترین آنهاست. هرکه امروز ترسان باشد فردا ایمن تر است. خوف در اثر معرفت به حقیقت گناه و صفات خدا حاصل می شود و نتیجه آن مراقبه و محاسبه، عدم غفلت ، منفور شدن گناه ، ایجاد تقوا و صدق و محبت می باشد.

خوف از روی نادانی و ناتوانی ، کمال نیست بلکه خوفی که از معرفت خدا و معرفت نفس پی به عیب و تقصیر خود ببرد کمال است .

انواع خوف عبارتند از :

1. ترس از مادیات که فرد را به گناه بکشاند .

2. ترس از اطلاع خدا که دل را پاک می کند .

٣. ترس از دوزخ که به سلامت به اسلام وارد می شود .

اما کامل ترین خوف ترس از خدا و صفات اوست.

ص: 63

خائفان از عاقبت کار می ترسند چون می دانند دل گردان است و نمی دانند لحظه مرگ به کدام جهت است ، اگر از نفاق و بدعت به دور باشد امید نجات است.

اهل تقوا خوف و رجا را در حد اعتدال دارند چرا که اگر هریک از حال تعادلت خارج شود بر دیگری تأثیر می گذارد. اما در موقع غفلت باید خوف بیشتر و در وقع مرگ رجا بیشتر باشد.

خوف و رجا از صفات برگزیده بندگان خاص است و نداشتن آن از گناهان بزرگ است.

«یدعون ربهم خوفا وطمعا»(1).

پروردگار خود را با ترس و امید می خوانند.

از امام صادق علیه السلام بیان شده که مردی که گناه می کند و می گوید من امیدوار به رحمت خدایم دروغ می گوید؛ زیرا هرکه به چیزی امید داشته باشد آن را طلب می کند و هرکه از چیزی بترسد از آن می گریزد(2).

مؤمن، مؤمن نیست مگر آنکه ترسان و امیدوار باشد و آن اتفاق نمی افتد مگر اینکه برایش کار کند(3) .

ص: 64


1- سوره سجده، آیه 16.
2- اصول کافی ، ج 2، ص 71.
3- اصول کافی ، ج 2، ص 71.

خدایا ، دلهامان را به خوف و خشیت و ترس از جلالت رفعت بخش ، و به سبب رغبت و عشق به سوی خودت توانا گردان ، و به طاعتت متمایل ساز.

ص: 65

دوستی در راه خدا

وصفت خلته ؛ دوستی اش با من خالص است .

یکی از نعمتهای خدای بزرگ نعمت دوستی است که خدا با نعمت الفت همه را برادر دینی یکدیگر قرار داد.

بهترین دوستان آنهایی اند که مشمول رحمت الهی واقع شده اند، با عنایت خدا به صراط مستقی راه یافته اند و آنان با پیامبران ، صدیقان ، صالحان و شهیدان اند .

مؤمن با برقرار کردن دوستیها پناهی را برای آنان که با او الفت می گیرند آماده می سازد.

خدا برای هرکس خیری بخواهد به او دوست شایسته می دهد، دوستی که اگر فراموش کند یادآوری اش می کند و اگر به یاد آورد او را کمک می کند .

هرکس با برادری در راه خدا دوستی کند برای او درجه ای در بهشت قرار می دهد که هیچ چیز به مرتبه آن نمی رسد. پیرامون عرش منبرهایی از نور است گروهی بر آن قرار دارند که پیامبران و شهیدان به آنها غبطه می خورند، آنان دوستان در راه خدا و زیارت کنندگان به هم

ص: 66

در راه خدا هستند .

محبوبترین شما نزد خدا کسی است که مورد دوستی واقع شود و دوستی می کند.

بهترین شما کسانی اند که زمینه را برای دوستی فراهم می کنند .

محکمترین دستاویز ایمان، دوستی در راه خدا و دشمنی در راه خداست.

کسانی که در روز قیامت بدون حساب به بهشت می روند کسانی اند که در راه خدا دوستی و دشمنی کردند.

خدایا ، انس با خود و دوستان و اهل طاعت خود را به ما عطا فرما و از مردم فاجر و کافر لطفی بر ما مقرر ندار.

ص: 67

خدمت به مردم

اللحجاج معانون؛ حاجیان دستگیری شده اند .

بعد از ادای فرائض بالاترین وسیله تقرب به خدا در دیدگاه معصومین خدمت به بندگان خداست..

خدمت به خلق عبادت است، این مضمون در روایات ما بسیار به چشم می خورد.

-«فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ»(1)

کف به کناری افتد و نابود شود ولی آنچه به مردم سود می رساند در زمین می ماند.

- فأحب الخلق إلی الله من نفع عیال الله وأدخل علی أهل بیت سرورا(2) .

محبوب ترین مردم نزد خدا کسی است که سودش به مردم برسد و خانواده ای را خوشحال کند.

ص: 68


1- سوره رعد، آیه 17.
2- کافی، ج 2، ص 164.

- قضاء حاجة المؤمن أفضل من طواف وطواف حتی عد عشرا (1).

برآوردن حاجت مؤمن برتر از 10 طواف است.

- أنسک الناس نسکا انصحهم جیبا وأسلمهم قلبا لجمیع المسلمین(2).

عابدترین مردم کسی است که نسبت به مردم خیرخواه تر از دیگران و نسبت به تمام مسلمین سلیم القلب تر باشد.

- ما من مؤمن یخذل أخاه وهو یقدر علی نصرته إلا خذله الله فی الدنیا والآخرة(3)

هرکه برادر دینی خود را یاری ندهد با اینکه قدرت آن را دارد خدا او را به حال خود واگذارد و در دنیا و آخرت ذلیلش کند.

- من قضی لأخیه المؤمن حاجه کان کمن عبد الله دهره(4) .

کسی که حاجت برادر دینی خود را برآورد مانند کسی است که همه عمر خدا را عبادت کرده باشد .

-إن حوائج الناس إلیکم من نعم الله علیکم فلا تملوا النعم(5)

ص: 69


1- بحار الانوار، ج 71، ص 326.
2- اصول کافی ، ج 2، ص 163.
3- بحار الانوار، ج 71، ص 312.
4- بحار الانوار، ج 71، ص 302
5- بحار الانوار، ج 71، ص318.

از نعمتهای خدا این است که مردم حوائج خود را نزد شما آورند پس از نعمتهای خدا ناراحت نشوید.

هرکه امکانات خدادادی را در رفع نیاز مردم به کار نبرد مجبور می شود در راه گناه و دشمن به کار برد.

هر یک از شیعیان که نزدیک برادر دینی برود و از او کمک بخواهد و کوتاهی کند خدا او را وادار می کند که حاجت دشمن ما را برآورد تا روز قیامت عذاب شود.

پس همانگونه که می خواهید خدا با فضل و رحمت با شما رفتار کند شما نیز با یکدیگر دارای فضل و نیکی باشید که اگر مرجع حاجات مردم شدید خدا شما را دوست می دارد.

خدایا ما به درگاه تو عذر میخواهیم از اینکه به مظلومی در حضورمان ظلمی رسیده باشد و او را یاری نکرده باشیم ، از اینکه فقیری از ما درخواست چیزی کرده و بر او ایثار نکرده باشیم، از اینکه حقی از مؤمنی برایمان واجب شده باشد و آن را ادا نکرده باشیم .

ص: 70

آزار دادن مردم

کثرة أذاهم لی غیر مرة ؛ بارها مرا آزار رسانده اند .

یؤذون النبی ؛ پیامبر را می آزارند .

العصمة من الناس ؛ امنیت از آزار مردم .

«إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِینًا» (1).

آنها که خدا و پیامبر را می آزارند خدا آنها را از رحمت خود در دنیا و آخرت دور کرده و برای آنها عذاب خوار کننده آماده کرده .

کسانی که مؤمنی را بدون گناه می آزارند گناه آشکاری به دوش می کشند .

هرکه مؤمنی را اندوهناک کند و سپس دنیا را به او بدهد گناهش بخشیده نمی شود.

هرکه به مؤمنی آزار رساند برای جنگ با من آماده باشد. آنگاه که تو را می رنجانند صبر کن و تسبیح بگو و با خوش رفتاری

ص: 71


1- سوره احزاب ، آیه 57.

از آنها دور شو.

هرکه مؤمنی را به ناحق بیازارد چنان باشد که خانه خدا را ویران کرده و هزار فرشته مقرب را کشته باشد.

هرگونه آزار دهی به صورت گفتار و کردار و رفتار قطع رحم حساب می شود و عدم آزار و صله رحم حساب می شود.

انجام صله رحم نیازی به ثروت فراوان ندارد . دین مقدس اسلام می فرماید: حتی با آزار نرساندن به یکدیگر هم این وظیفه را انجام دهید و از اجر و پاداشی که خدا برای صله رحم مقرر فرموده بهره ببرید.

خدایا ، ما را از جور و آزار هر مرد و زن مسلمان باز دارد، هر آن بندهای از بندگانت که اذیت و المی یا ظلم و جوری از ما یا به سبب ما به او رسیده از ما راضی بگردان و از نزد خود حق او را عطا فرما.

ص: 72

یاری دین خدا

ناصر دین الله ، والمجادل عن رسول الله ؛ یاور دین خدا و دفاع کننده از رسول خدا.

الناصر لین الله ؛ یاور دین خداست .

ثلاث لا یتم علیهن قلب امرئ مسلم : إخلاص العمل لله ، والنصیحة لأئمة المسلمین، واللزوم لجماعتهم(1).

سه خصلت است که دل هیچ مسلمانی نسبت به آنها خیانت نکند : اخلاص عمل برای خدا، خیرخواهی برای رهبران و امام مسلمین، شرکت در اجتماع مسلمانان.

در این سخن نصیحت به معنیا تصدیق کتاب خدا و عمل به آن و پیروی از اوامر و نواهی معصومین علیهم السلام است.

من یضمن لی خمسا أضمن له الجنة ، قیل : وما هی یا رسول الله ؟ قال : النصیحة لله عزوجل ، والنصیحة لرسوله ، والنصیحة لکتاب الله ، والنصیحة لدین الله، والنصیحة

ص: 73


1- تحف العقول، ص 30، خصال، ج 1، ص 157.

لجماعة المسلمین(1).

هرکس برای من 5 چیزی را ضمانت کند بهشت را برای او ضمانت میکنم :

خیر خواهی برای خدا، خیر خواهی برای پیامبر خدا، خیر خواهی برای کتاب خدا، خیر خواهی برای دین خدا، خیر خواهی برای جامعه مسلمین.

خدایا ، آنان را که در راه یاری دین به بلیات آزموده شدند و برای رضای تو در راه احیای دین قدم برداشتند فراموش مکن .

ص: 74


1- خصال صدوق، ج 1، ص 265.

ادای امانت

ما قصرت فی تبلیغ ما أنزل الله ؛ در تبلیغ آنچه خدا نازل کرده کوتاهی نکردم .

بلغ ما أنزل إلیک من ترک فی حق علئ ؛ آنچه از سوی پروردگار بر تو نازل شده در حق علی ابلاغ کن.

إنهم أمناء الله فی خلقه ؛ آنها امانتداران خداوند در میان آفریدگان اند .

ألا وقد أدیت ، ألا وقد بلغت ؛ وظیفه ام را انجام دادم و پیام را رساندم.

قد بلغت ما أمرت ؛ مأموریت تبلیغی خود را انجام دادم.

امینه فی سره وعلایته ؛ امانتدار امور آشکار و پنهان است .

قد بینت لکم وأفهمتکم؛ پیام خدا را برایتان آشکار و تفهیم کردم.

خدا در قرآن مجید انبیا را با صفت رسول امین و ناصح امین معرفی می کند.

«وَلَکِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ * أُبَلِّغُکُمْ رِسَالَاتِ رَبِّی وَأَنَا لَکُمْ نَاصِحٌ أَمِینٌ »(1)

ص: 75


1- سوره اعراف ، آیات 67 - 68

من فرستاده ای از پروردگار جهانیانم، رسالتهای خدا را به شما ابلاغ میکنم و خیرخواه امین برای شما هستم.

-«أَنْ أَدُّوا إِلَیَّ عِبَادَ اللَّهِ إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ» (1).

رسول بزرگواری به سراغ آنها آمد که بندگان خدا را به من بسپارید که من فرستاده امینی هستم .

- لا دین لمن لا أمانة له (2).

کسی که امانتداری ندارد دین ندارد .

- فإن علیا علیه السلام إنما بلغ ما بلغ به عند رسول الله بصدق الحدیث وأداء الأمانة(3).

به راستی علی علیه السلام آن همه مقام را نزد پیامبر جز به خاطر راستگویی و ادای امامت پیدا نکرد.

إن الله عزوجل لم یبعث نبیا إلا بصدق الحدیث وأداء الأمانة إلی البر والفاجر(4).

خدای بزرگ هیچ پیامبری را مبعوث نکرد جز با راستگویی و ادای امانت، خواه صاحب امانت نیکوکار باشد یا بدکار باشد .

امانت ابعاد گسترده ای دارد که شامل امانتهای خدا (ولایت)

ص: 76


1- دخان 18
2- بحار الانوار، ج 23، ص 116
3- اصول کافی، ج 2، ص 105.
4- اصول کافی ، ج 2، ص 105.

امانتهای پیامبران ، امانتهای مردم می باشد.

خدایا ، تمام توجه و اهتماممان را برای کاری که برای توست اختصاص ده و ما را بر آن کار بدار و به واسطه آن، مرتبه ان نزد خود رفعت بخش و بهره مان را وافر کن.

ص: 77

دوستی و دشمنی در راه خدا- تولی و تبری (حب و بغض)

لاحلال إلا ما أحله الله ورسوله وهم، ولا حرام إلا ما حرمه الله علیکم ورسوله وهم؛ روا نیست آنچه خدا و رسول و امام روا ندارند و ناروا نیست مگر آنان ناروا دانند.

وال من والاه وعاد من عاداه ، وانصر من نصره واخذل من خذله ؛ دوست بدار آن را که ولایت او را بپذیرد، و دشمن بدار هرکه او را دشمن بدارد.

کل امرئ علی ما یجد لعلی فی قلبه من الحب والبعض ؛ پایه کار هر کس بر مهر یا خشم علی در دلش است.

از گامهای مؤثر برای رسیدن به هدف آفرینش حب و بغض فی الله است . حب و بغض فی الله از ایمان شروع می شود و باعث تکامل ایمان می شود. حالات نفسانی در حب و بغض به اعمال انسان جان می بخشد.

- «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاءَ

ص: 78

تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ »(1).

ای مؤمنان، دشمنان من و دشمان خود را به ولایت مگیرید که با آنها دوستی کنید در صورتی که آنها به حقیقت آنچه برای شما آمده کفر می ورزند.

- «الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ »(2)

دوستان امروزی در آن روز با یکدیگر دشمن می شوند مگر آنها که دارای تقوی باشند.

- «کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَی شَاکِلَتِهِ»(3)

رفتار هرکس طبق ساختار درونی اش است .

- هل الإیمان إلا الحب والبغض(4).

ایمان جز حب و بغض چیز دیگری نیست. محکمترین دستاویز ایمان دوستی و دشمنی در راه خداست(5).

امام صادق علیه السلام فرمودند: اگر بخواهی بدانی که خیری در تو هست به قلب خود نگاه کن ؛ اگر اهل طاعت خدا را دوست داری و معصیت کاران را دوست نمی داری در تو خوبی هست و خدا تو را

ص: 79


1- سوره ممتحنه، آیه 1
2- سوره زخرف، آیه 67
3- سوره اسراء، آیه 84.
4- اصول کافی ، ج 2، ص 125.
5- بحار الانوار، ج66، ص 239.

دوست دارد، و اگر اهل بندگی خدا را دشمن می داری و اهل معصیت را دوست داری هیچ خیری در تو نیست و خدا تو را دوست نمی دارد . آدمی با کسی است که او را دوست می دارد.

پیامبر صلی الله علیه و آله به یکی از صحابه فرمودند: ای بنده خدا، دوستی و دشمنی خود را برای خدا و در راه او قرار ده. موالات و معادات باید در این راستا باشد زیرا جز از این طریق به ولایت الله نمی توان رسید و جز از این راه کسی طعم ایمان را نخواهد چشید.

هرچند نماز و روزه اش فراوان باشد. امروزه بیشترین انگیزه برای دوستی ها و دشمنی های امروزی اغراض دنیوی است و این گونه اغراض در پیشگاه خدا هیچ گونه ارزشی ندارد. دوست علی دوست خدا و دشمن علی دشمن خداست ؛ پس او را دوست بدار هرچند قاتل پدر و فرزندت باشد، و دشمن او را دشمن بدار هرچند پدر و فرزندت باشد(1).

مغضوب من رد علی قولی ؛ خشم باد بر آنکه گفته مرا نپذیرد .

واغضب علی الجاحدین الکافرین ؛ خشم گیر بر منکران کافر.

واغضب علی من جحد حقه؛ خشم خود را بر ناباوران فرود آور.

من عادی علیا ولم یتوله فعلیه لعنتی وغضبی ؛ هرکه با علی ستیزد العنت و خشم من بر او باد .

ص: 80


1- بحار الانوار، ج 66، ص236.

خدایا، بر دلهای پاک اهل ایمان محبت و دوستی اهل بیت را قرار بده و ما را به طریق و سنت شان زنده بدار.

ص: 81

پرهیز از نفاق

کثره المنافقین وإدغال اللائمین؛ فزونی منافقان و دسیسه ملامتگران .

یقولون بألسنتهم ما لیس فی قلوبهم ؛ به زبان آنچه را در دلشان نیست گویند.

زخرف القول غرورا؛ برای گمراهی مردم سخنان پوچ را پراکنده می کنند.

- «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ- الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ - الَّذِینَ هُمْ یُرَاءُونَ - وَیَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ »(1).

وای بر نمازگزارانی که از یاد خدا غافل اند، در عبادت جز ریا و خودنمایی انگیزه ای ندارند.

- «وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ بَطَرًا وَرِئَاءَ النَّاسِ »(2).

مثل منافقان نباشید که برای جهاد در راه خدا از روی غرور بیرون می آیند و در پنهان مردم را از راه خدا باز می دارند .

ص: 82


1- سوره ماعون ، آیات 4 - 7.
2- سوره انفال ، آیه 47.

- (إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ) (1).

شیطان می خواهد میان شما دشمنی ایجاد کند.

امیر مؤمنان ع در خطبه 176 نهج البلاغه می فرماید : مبادا در دین و آیین خدا متلون و دو رنگ باشید که اتحاد در راه حق گرچه از آن کراهت داشته باشید بهتر از پراکندگی در راه باطلی است که مورد علاقه شماست. خدای سبحان به هیچ کس در اثر تفرقه چیزی نبخشیده است.

همچنین در خطبه 120 می فرماید : شیطان راه های خویش را برای شما آسان جلوه می دهد و می خواهد پیمانهای دینی شما را گره گره بگشاید و به جای هماهنگی تفرقه و آشوب برقرار سازد. از فریب های او روی برگردانید و نصیحت را از کسی که به شما بگوید بپذیرید و آنها را در وجود خود حفظ کنید.

کسانی که به آخرت ایمان ندارند خدا نفاق را در دلهای آنها می اندازد و تا قیامت آن را رشد می دهد.

منافقین در میان مؤمن و کافر سرگردانند و به دنبال امیال خود هستند. منافق به علت ضعیف ایمان و غفلت به عمل نمی رسد. منافق دروغگو، پیمان شکن و خیانتکار است.

ص: 83


1- سوره مائده، آیه 91

منافق دو چهره دارد. در انظار مردم با شوق عبادت می کند و در تنهایی بی حال است. دوست دارد مردم کارهای او را بستایند و او در این موقع بر عمل خود می افزاید. اهل خدع و فریب است. اعمال نیک خود را بیان می کند. بر دیگران منت می نهد. بر خدا توکل ندارد و چشم طمع به خلق دوخته است. خود پسند و مغرور است. تن پرور و رفاه طلب است. در ظاهر ذکر خدا گوید و در دل کمتر یاد خدا کند (1).

امام علی و نفاق را ننگ خصلتها خوانده است (2). یعنی هر خصلت زیبایی بر اثر اتصاف به نفاق به زشتی تبدیل می شود . نفاق پیشگی مبغوض خداوند است و می فرماید : بدانید که خدای عزوجل از چند رنگی بندگانش نفرت دارد :

یبغض من عباده التلون (3).

چند رنگی در دین و عقیده بسیار زشت تر و خطرناک تر است .

نفاق به واقع یک صفت روحی و روانی است که بر حسب شدت و ضعف آن و مقتضیات زمان، منافق را به ابراز محبت دروغین با خلق خدا وا می دارد حال آنکه دل در جای دیگر نهاده شده است.

ویژگیهای نفاق عبارتند از : 1. شک و تردید: مولا بالا می فرمایند: منافق نیرنگ باز و زبان باز و .

ص: 84


1- اصول کافی ، ج 3، ص 295.
2- غرر الحکم، ج 1، ص 191.
3- تحف العقول، ص 115.

مردد است :

المنافق مکور مضر مرتاب» (1).

2. عبرت نگرفتن : منافق نه درست می نگرد تا عبرت گیرد و نه درست می اندیشد تا بهره گیرد. او در وادی حیرت باقی می ماند.

3. علم بی عمل : از آنجا که منافق دانا از ایمان تهی است دانشی نیز ندارد؛ چرا که به گفته مولا : ایمان و علم برادران همزادند و دو رفیق همراهند (2). و در جای دیگر می فرمایند: دانش منافق در زبان او و دانش مؤمن در کردار اوست (3).

4. پارسائی دروغین : ورع مرد به اندازه دین اوست (4). چون منافق دین ندارد ورع هم ندارد.

5. دنیا طلبی : کار آخرت را وسیله دنیا طلبی قرار نده که این خصلت منافقان و خوی بی دینان است. گروهی برای دنیا در دین تفقه می کنند و برای عمل نکردن می آموزند.. از این رو دیرتر از منافقان رسوا می شوند.

6. نگه نداشتن زبان: زبان وسیله سنجش خرد انسان است. مؤمن هرگاه ارادۂ سخن کند در درون به آن می اندیشد؛ اگر نیکو باشد

ص: 85


1- غرر الحکم، ج 1، ص 360.
2- غرر الحکم، ج 2، ص 47.
3- غرر الحکم، ج 4، ص 350.
4- غرر الحکم، ج ؟؟، ص329.

آشکارش می کند و اگر بد باشد پوشیده اش می دارد. منافق هرچه به زبانش آید می گوید چه به سود او چه به زیان او (1).

منافق سه نشانه دارد: زبانش با دلش، و گفتارش با کردارش، و درونش با نمودش یکسان نیست (2).

سپاسگذاری مؤمن در عملش نمایان می گردد و شکر منافق از زبانش نمی گذرد (3).

امام صادق لا نفاق را اساس تکلف می داند (4).

رسول خدا و تملق و غیبت را از نشانه های متکلف می شمارد . حضرت امام علی ان وافقت فراوان را نشانه نفاق می داند.

یکی دیگر از نشانه های نفاق غیبت کردن است به طوری که تا پیش رو تعریف و پشت سر غیبت می کند.

خیانت ، حق کشی ، ظاهر سازی ، ذکر اندک ، خصومت از نشانه های دیگر نفاق است.

زیانهای نفاق به این شرح است:

1. تباهی ایمان : ایمان و نفاق گرد هم نمی آید و هر یک دیگری را

ص: 86


1- نهج البلاغه، خطبه 179.
2- تنبیه الخواطر، ج 2، ص 117.
3- غرر الحکم، 159.
4- غرر الحکم، ج 4، ص 587.

کنار میکند و مؤمن از نفاق مبراست (1).

2. نپذیرفتن حکمت: حکمت به معنی مقدمات علمی و عملی و روحی برای نیل به هدف والای انسانیت. حکمت فقط در دل مؤمنان محبوب خدا جای می گیرد. سخن حکیمانه در پی جایگاه اصلی اش آنقدر در سینه منافق بالا و پایین می رود تا آخر به زبان آورد و مؤمن بشنود که وی شایسته آن و بدان سزاوار است (2)

٣. بی آبروئی : امام علی عال می فرماید : دو رو پیش خدا آبرو ندارد . 4. بی اعتمادی : آنکه نفاقش فراوان گردد وفاقش معلوم نشود (3).

درمان نفاق تنها در قرآن است و خواندن آیاتی در ابتدای صبح مایه ایمنی قلب از نفاق می باشد (4).

امیر مؤمنان می فرماید: درمان بزرگترین درد ما یعنی کفر و نفاق و گمراهی در قرآن است (5).

خدایا ، یاریمان کن آتش فتنه را خاموش سازیم و تفرقه امت را جمع و اختلاف بین مسلمین را اصلاح گردانیم .

ص: 87


1- نهج البلاغه، خطبه 179.
2- امالی، ص 95.
3- غرر الحکم، ج 2، ص 306.
4- بحار الانوار، ج 15، ص 287 .
5- نهج البلاغه، خطبه 179.

پرهیز از استهزاء

حیل المستهزئین ؛ کر مسخره کنندگان .

یکی از موجبات غفلت از یاد خدا، استهزاء مؤمنان است؛ زیرا بندگان مؤمن مظاهر دین اند و بی اعتنایی به منزلت آنان موجب تاریکی دل می شود و با دوزخیان همنشین می گردد.

إن الله تبارک وتعالی أخفی أربعة فی أربعة .. وأخفی ولیه فی عباده فلا تتضغر عبد من عبید الله ما یکون ولیه وأنت لا تعلم (1).

خدای تبارک و تعالی چهار چیز را در چهار چیز مخفی نموده است ..... ولی خود را در میان بندگان خویش، پس هیچ بندهای از بندگان خدا را با چشم حقارت نگاه مکن شاید همان ولی خدا باشد و تو ندانی

در احادیث اسلامی آمده که احترام به مؤمن همان احترام به خداست و تحقیر و اهانت او اهانت به ذات اقدس الهی است و موجب

ص: 88


1- خصال صدوق، ج 1، ص 198.

89

خشم خدای سبحان می شود.

(إِنَّ الَّذِینَ أَجْرَمُوا کَانُوا مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ) (1).

مجرمان همیشه در دنیا به مؤمنان می خندند. پیامبر که می فرمایند: روز قیامت کسانی را که در دنیا مردم را مسخره می کردند می آورند و دری از بهشت به آنها می گشایند و به آنها می گویند: بیائید، آنها با همه سختی به پیش می آیند، همین که نزدیک می شوند در به روی آنها بسته می شود و این عمل تکرار می شود . مؤمنان که ساکنان بهشت اند به آنها نظاره کرده و به آنها می خندند (2).

استهزاء شیوه ستمگران کوته بین است. کسانی که به گناه اصرار می ورزند نهایت به مسخره کردن خدا می رسند.

در حقیقت شخص مسخره کننده خود را نزد ملائکه و پیامبران خوار کرده و باید از اعمال زشتی که به سوی آنها می رود شرم کند.

خدایا ، ما را مایه استهزاء خلق و مورد تمسخر درگاه قرار مده .

ص: 89


1- سوره مطففین، آیه 29.
2- احیاء العلوم، ج3، ص 41.

صدق

لا حق إلا معه ؛ صدق و راستی نزد اوست.

یؤم المؤمنین؛ مؤمنین را راستگو و صدیق می انگارد .

فهو الذی یؤدی إلی الحق ویعمل به ؛ او شما را به صدق و راستی و حق خوانده و خود به آن عمل می کند.

خدا جهان را بر اساس صدق و راستی و حقیقت و درستی بنا نهاده :

(وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ) (1).

انسان ظلوم حق را با باطل آمیخته و آن را وارونه جلوه می دهد (2).

کلام خدا از روی راستی به حد کمال است که هیچ کس نمی تواند آن را تغییر دهد.

- (وَتَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدْقًا وَعَدْلًا ۚ لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهِ) (3) .

- (وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِیثًا) (4)

ص: 90


1- سوره انعام، آیه 73.
2- نهج البلاغه، خطبه 50.
3- سوره انعام، آیه 115.
4- سوره نساء، آیه 87.

چون خدا راستگوست فقط راستی را از بندگانش می پذیرد.

- (هَٰذَا یَوْمُ یَنْفَعُ الصَّادِقِینَ صِدْقُهُمْ) (1).

روز قیامت راستگویان از صداقت خود سود می برند .

_(کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ) (2).

ای کسانی که ایمان آورده اید با راستگویان باشید . صدق به اخلاص نزدیک است و آدمی تا از خود دنیا نگذرد بنده حق نمی شود و کسی که ایمان کامل دارد صادق است. کمال صدق را صدیق گویند که خداوند او را ثنا کرده است.

صدق دارای شش مرحله است :

مرحله اول صدق در گفتار است یعنی هیچ دروغی نگوید؛ زیرا دل از زبان اثر می گیرد که اگر زبان دروغ گوید دل کژ می شود. حتی به کنایه هم نگوید که باعث فهم اشتباه شود. در جائی که دروغ از درجه صدق کم نمی کند اصلاح بین مردم و زن و شوهر و جنگ است.

مرحله دوم صدق در نیت است و آن همان اخلاص است که در همه چیز تقرب به خدا را خواهد.

مرحله سوم صدق در عزم است که او را صدیق خوانند و اینکه عزم به خیرات دارد.

مرحله چهارم صدق در وفای به عهد است و اینکه به عزم خود وفا

ص: 91


1- سوره مائده، آیه 119.
2- سوره توبه، آیه 119.

کند حتی اگر بمیرد.

مرحله پنجم صدق در عمل و باطن است و اینکه ظاهر و باطن یکی باشد.

مرحله ششم صدق در حقیقت و دین است و اینکه احوالات ایمان کامل را داشته باشد مثل زهد، شوق، توکل، محبت و ...

راستی دری از درهای بهشت است و زمینه ایجاد سلامت و سعادت .

خدایا نور صدق و صفای عمل خالص را بر قلبهامان بتابان .

ص: 92

عفو و اغماض

ولکنی - والله - فی أمورهم قد تکرمت ؛ در کارشان کرامت نموده و الب فرو بستم .

وقد أمرت بالطفح عنهم؛ به پرده پوشی کارشان مأمورم .

فقد غفر الله له و لمن سمع منه وأطاع له؛ خدا او و هرکس از او حرف شنوی داشته و پیروش باشد آمرزیده.

ادامه حیات اجتماعی مبنی بر عفو و گذشت است .

_(خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ ) (1).

با آنها مدارا کن و عفو را شیوه خود قرار ده، به نیکی دعوت کن و از جاهلان روی گردان.

- (و وإن تعفوا وتفوا وغفروا إن الله غفور رحیم ) (2) .

اگر عفو کنید و صرف نظر کنید و ببخشید خدا هم شما را می بخشد چرا که او بخشنده مهربان است.

صفح: علاوه بر گذشت، نادیده گرفتن گناه طرف را گویند .

ص: 93


1- سوره اعراف ، آیه 199.
2- سوره تغابن ، آیه 14.

1. عفو نشانه نیکوکاران

(وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ ۗ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ) (1).

پرهیزکاران کسانی اند که از خطاهای مردم می گذرند و خدا نیکوکاران را دوست دارد.

2. عفو خیر دنیا و آخرت

تصل من قطع وتعطی من محترم وتعفو عمن ظلمک .

بپیوند با کسی که با تو قطع رابطه نموده ، احسان کن به کسی که تو را محروم کرده و بگذر از کسی که به تو ظلم کرده .

٣. عفو و عترت آدمی

العفو لا یزید العبد إلا عزا.

هرگاه دوست تو عذرخواهی کرد او را سرزنش مکن و از او درگذر که عفو بدون ملامت خوی آزاد مردان است.

- العفو عند القدرة من سنن المرسلین والمتقین .

عفو هنگام قدرت روش فرستادگان خدا و اهل تقواست.

- عایب أخاک بالإحسان إلیه واردد شه بالإنعام علیه .

برادرت را با برخورد خوب سرزنش کن و شر او را با بخشش کردن از خود دور ساز.

عفو کن ای میر بر سختی او

درنگر در درد و بدبختی او

ص: 94


1- سوره آل عمران، آیه 136 .

تا زجرمت هم خدا عفوی کند

ذلتت را مغفرت در آکند

ای خدایی که خلق را به واسطه بخشش و آمرزش نیکو به حمد و ثنای خود مشغول کرده ای ، عفومان کن و قلم عفو بر جرممان بکش .

ص: 95

اخلاص

ولا یؤمن به إلا مؤمن مخلص ؛ جز مؤمن با اخلاص به او ایمان نمی آورد.

ولم یلبسوا إیمانهم بظلم ؛ کسانی که باور خود را به شرک نیالودند .

أمرته عن الله أن ینام فی مضجعی، ففعل فادیا لی بنفسه ؛ در بستر من آرمید و پذیرفت که جان خود را فدای من کند.

اساس عبادت و روح عبودیت اخلاص است که از ایمان و یقین به معارف الهی حاصل می شود. اخلاص پاک کردن نیت از شرک و ریا و یک امر قلبی است.

- (وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ) (1).

به آنها جز این دستور داده نشد که خدا را با اخلاص پرستش کنند .

-(إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ)(2)

کسی می تواند در زمره مخلصین قرار گیرد که تمام اعمالش برای

ص: 96


1- سوره بینه، آیه 5.
2- سوره یوسف، آیه 26.

خدا باشد. اینها از حضور در درگاه الهی معافند و یکسره به بهشت می روند.

- العمل الخالص الذی لا ترید أن یحمدک علیه أحد إلا الله عزوجل (1)

عمل خالص آن است که جز از خدا انتظار ستایش نداشته باشی.

- ما أنعم الله علی عبیر أجل من أن لا یکون فی قلب مع الله غیره (2).

هیچ نعمتی بالاتر از این نیست که در دل بنده چیزی جز خدا نباشد.

- من أصعد إلی الله خالص عبادته أهبط الله عز وجل إلیه أفضل مصلحته (3).

هرکه عبادت خالص خود را به سوی خدا بالا برد خدا بالاترین مصلحت را برایش فرو فرستد .

نشانه های اخلاص

1. دلی پاک، عضوی سالم، خیری سرشار، و شرش ایمن :

ص: 97


1- کافی، ج 2، ص 16.
2- مستدرک الوسائل، ج 1، ص 1.
3- بحار الانوار، ج 17، ص 269.

یسلم قلبه و تسلم جوارحه، وبذل خیره وکف شره (1).

2. یکسانی گفتار و کردار و امانت داری :

من لم یختلف سره وعلانیته وفعله ومقالته فقد أدی الأمان و أخلص العبادة (2)

3. پرهیز از گناهان :

تمام الإخلاص تجنب المعاصی . (3)

4. زهد:

الزهد سجیه المخلصین (4)

زهد شیوه مخلصان است .

5. امید به خدا و ترس از گناه :

لآ یرجفو الرجل إلا ربه ولا یخاف الا ذنبه (5).

6. قطع امید از غیر خدا :

یضنقطع عن الخلق کله (6).

7. بی نیاز از ستایش خلق :

ص: 98


1- تحف العقول، 16.
2- نهج البلاغه، نامه 29.
3- بحار الانوار، ج 7، ص213.
4- غرر الحکم، 169.
5- غرر الحکم، ص 299.
6- مستدرک الوسائل، ج 1، ص 1.

لا تربد أن یحمدک علیه أحد إلا الله عز وجل (1)

آثار اخلاص

1. نورانیت چشم بصیرت: «هر که 40 روز قدم در راه اخلاص نهاد چشمه های حکمت و معرفت بر زبانش جاری می شود» (2).

2. خضوع غیر خدا در برابر مخلص : «خدا ترس او را در دل همه چیز قرار می دهد» (3)

٣. کفایت امور: «اگر بنده خود را دوستدار اخلاص بیابم اداره امورش را شخصا به عهده می گیرم» (4)

4. سعادت : «اخلاص بالاترین کامیابی است» (5) .

5. قبولی اعمال : «خدا عملی را می پذیرد که برای او باشد» (6).

6. کمال عبادت : «بهترین عبادتها اخلاص است» (7) .

7. قبول ولایت ، طهارت، عاقبت به خیر شدن.

ص: 99


1- اصول کافی، ج 2، ص 16.
2- بحار الانوار، ج 17، ص 262.
3- بحار الانوار، ج 17، ص 268.
4- بحار الانوار، ج 82، ص136.
5- غرر الحکم، ص93.
6- تفسیر قرطبی، ج 5، ص 18.
7- بحار الانوار، ج 17، ص 269.

آفت اخلاص

هوای نفس و آرزوهای طولانی اخلاص را نابود می کند .

سختی انجا کاری با اخلاص به سختی بیرون آمدن شیر از خون است.

تنها خدا می تواند مقام مخلصین را توصیف کند.

خدایا ، شوق و رغبت در انجام عمل خالص برای خودت را نصیبمان گردان که ذخیرۂ آخرتمان شود.

ص: 100

حسن ظن

فمن شک فی ذلک فقد کفر کفر الجاهلیة ؛ هرکه درستی مرا باور نکند به کفر جاهلی در آمده است .

حسن ظن از ایمان و سلامت روح ناشی می شود. پیامبر اکرم (صله الله علیه و اله) می فرمودند: گمان خود را نسبت به برادران دینی خود خوب کنید که به وسیله آن به طهارت طبع می رسید (1).

-(اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ) (2).

از بسیاری از ظنون بپرهیزید مبادا گرفتار سوء ظن حرام شوید .

-ضع أمر أخیک علی أحسنه حتی یأتیک ما یغلبک منه ولا تظن بکلمة خرجت من أخیک سوداء و أنت تجد لها فی الخیر محملا (3).

اعمال برادرت را به بهترین وجه حمل کن مگر آنکه دلیلی برای تو پیدا شود که راه توجیه را بر تو ببندد. هرگز نسبت به سخنی که از

ص: 101


1- سوره حجرات، آیه 12.
2- سوره حجرات، آیه 12.
3- وسائل الشیعه، ج 8، ص 614.

برادر مسلمانت صادر شده بدگمان مباش در صورتی که میتوانی محمل نیکی برای آن بیابی.

- سوء الظن المحسن . الإثم وأقبح الظلم (1).

بد گمانی به انسان نیکوکار بدترین و زشت ترین گناه است .

- سوء الظن یفسد الأمور ویبعث علی الشرور (2).

بد گمانی کارها را در هم می ریزد و بدیها را بر می انگیزد و مرد را به زشتی وا می دارد.

- والعالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس (3).

کسی که از اوضاع زمان خود آگاه باشد امور شبهه ناک بر او هجوم نمی آورد.

هنگامی که عدالت بر ستم غالب باشد حرام است به کسی سوء ظن ببری مگر آنکه بدانی فلان کار زشت را انجام داده و زمانی که ستم بیش از عدل باشد کسی حق ندارد به دیگری گمان خوب برد مگر اینکه خوبی وی آشکار باشد (4)

خدایا ، با حسن ظن به درگاه رحمتت وارد می شویم چون هرچه تو احسان کنی همه صرف فضل و کرم توست .

ص: 102


1- غرر الحکم، ص227.
2- بحار الانوار، ج 72، ص 199.
3- تحف العقول، ص 266.
4- بحار الانوار، ج 72، ص 117.

خیر و بر

حبانی الله - عز وجل - بهذه الفضیلة منا منه علی وإحسانا منه إلی ؛ خدا از روی احسان این برتری را به من داد.

إنه یسم کل ذی فضلی بفضله و کل ذی جهل بجهله ؛ به هر ارزشمندی به اندازه ارزش او و به هر نادانی به اندازه نادانی اش نیکی می کند .

فمن جاء بالحسنة أثیب علیها ؛ نیکی آورید و پاداش گیرید.

فمن اهتدی فلنفسه ؛ هرکه هدایت یافت به خیر خودش رفته .

انسان بنده احسان و نیکوکاری است؛ چرا خدا که انواع احسان بدون منت را به بنده عطا کرد شکر نمی گوئیم.

خیر در قرآن به معنای افعل التفضیل بکار می رود یعنی در موارد خدا و سعادت، و در معنی بهتر و پایدارتر معنی می شود. (خدا بهتر و پایدارتر است، آخرت بهتر و پایدارتر است).

خیر کاری است که در رسیدن به کمال نقش مثبت داشته و این تأثیر در پرتو نهایی و مطلوب ذاتی است. خیر به طور مطلق ارزش اخلاقی نیست بلکه با توجه به قید اخلاقی می شود.

پر عبارت است از : عام ترین مفهوم اخلاقی است و مخصوص

ص: 103

افعال نیک است و مخالف آن إثم است. بر به نتیجه عمل گفته می شود. (هرگاه نیکی به آنها رسد غمگین شوند و اگر حادثه بد به آنها رسد دلشاد شوند).

در نیکی و تقوا همدستی کنید ، بر و تقوا بر هم عطف می شوند یعنی مفهوم بر عام است و ما را در تعیین مصداق کمک نمی کند. اما تقوا غنی تر است و مصادیق زیادی را روشن می کند به طوری که تقوا شامل همه موار بر است.

یکی از مصادیق بر و نیکی آن است که به خدا و معاد و رسل و فرشتگان ایمان آورد و مال خود را به خویشان و یتیمان و از کارافتادگان انفاق کند.

خدایا ، به دستمان کارهای خیر برای مردم جاری ساز و آن کار خیر را به واسطه منت ضایع و نابود نگردان .

ص: 104

پرهیز از حسد

فلا تحسدوه فتحبط أعمالکم؛ به علی حسادت نورزید که کرده هایتان نابود می شود .

حسد آرزوی زوال نعمت از کسی است که سزاوار داشتن آن نعمت است.

(وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِکُمْ کُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ) (1).

بسیاری از اهل کتاب از روی حسد دوست دارند شما بعد از اسلام و ایکان به کفر بازگردید پس از آنکه حق برای آنها روشن شد .

مراتب حسد

1. حسد از ریشه کفر است:

أصول الکفر ثلاثة : الحسد، الحر ، الاستکبار (2) .

2. حسد ایمان را می خورد:

ص: 105


1- سوره بقره، آیه 109.
2- اصول کافی ، ج 2، ص 289.

الحسد یأکل الإیمان کما تأکل النار الحطب (1)

٣. حسود مورد خشم خداست :

إن الحاسد ساخط لنعمی، صاد لقسمی الذی قسمت بین عبادی، ومن یک کذلک فلست منه ولیس منی (2).

4. حسد نشانه نفاق است :

إن المؤمن یغبط ولا یحسد، والمنافق یحسد ولا یغبط (3) .

٥. حسد آفت دین است:

آفة الدین الحسد والعجب والفخر (4).

6. حسد و بیماری :

الحسود أبدا علیل (5).

هرگاه خدا اراده کند فضیلت مخفی را منتشر کند زبان حسود را می گشاید .

حسود دشمن خود و دوست کسی است که از او بدگویی کرده است .

حسد از تاریکی قلب و انکار نعمتهای خدا نسبت به افراد

ص: 106


1- اصول کافی ، ج 2، ص 309.
2- اصول کافی ، ج 2، ص 307.
3- اصول کافی ، ج 2، ص 307.
4- اصول کافی ، ج 2، ص 307.
5- مستدرک الوسائل، ج12، ص 21.

سرچشمه می گیرد و این دو بالهای کفرند (1).

خدایا ، پناه می بریم به تو از پیروی هوای نفس ، و از مخالفت با طریق هدایت ، و از خواب غفلت ، واتخاذ طریق تکلف ، و از مقدم داشتن باطل بر حق ، و از اصرار بر معصیت ، و کوچک شمردن معصیت .

ص: 107


1- مستدرک الوسائل، ج 2، ص 327.

تقوا

واتقوا الله أن تخالفوه فتزل قدم بعد ثبوتها؛ تقوا پیشه کنید و از ناسازگاری بپرهیزید.

الموالی علی طاعته و الناهی عن معصیته ؛ پشتیبان فرمانبرداری او و باز دارند، از نواهی او .

ولا یوالی علیا إلا تقی؛ سرپرستی او را نمی پذیرد مگر پرهیزگار .

فاسمعوا لأمره تسلموا، وأطیعوه تهتدوا ، وانتهوا إنهیه ترشدوا ؛ فرمان او را بشنوید و گردن نهید و پیروی نمایید و از آنچه بازتان می دارد خودداری کنید.

أقیموا الصلاة وآتوا الزکاة ؛ نماز را به پا دارید و زکات بپردازید.

تقوا یعنی انسان برای حفظ خویش از خطر کاری کند، خطر از طرف فاعل مختار باشد، خطر متوجه کمال او باشد.

اساس تقوا ایمان به خدا و معاد و نبوت است. همیشه ترسی همراه تقوا وجود دارد که آن از خوف خداست.

متعلقات تقوا شامل : ١. خدا: «خود را نگهدارید از روزی که به سوی خدا باز می گردید» .

ص: 108

2. قیامت : «خود را حفظ کنید از آتشی که هیزمش مردم و برای کفار آماده شده است».

-(وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ) (1).

صاحبان تقوا آنهایی اند که کار بسیار زشتی انجام میدهند و یا به خود ستم روا می دارند و بی درنگ یاد خدا کرده و از او آمرزش می خواهند.

- غابوا أنفسکم علی ترک المعاصی یسهل علیکم مقادتها إلی الطاعات (2).

در ترک گناه با نفس خود دست و پنجه نرم کنید تا کشاندن آن به سوی عبادات بر شما آسان شود.

- لا ینفع اجتهاد لا ورع فیه (3) .

هیچ کوششی بدون تقوا سودمند نیست.

- إن أشد العبادة الورع (4) .

سخت ترین عبادتها تقواست.

ص: 109


1- سوره آل عمران، آیه 135.
2- غرر الحکم، ص 129.
3- اصول کافی ، ج 2، ص 77.
4- اصول کافی ، ج 2، ص 77.

- إن قلیل العمل مع التقوی خیر من کثیر العمل بلا تقوی .

عملی اندک با تقوا بهتر از عمل فراوان خالی از تقوا است.

اگر اهالی شهرها تقوا داشته باشند خدا درهای رحمت و برکت آسمان و زمین را به رویشان می گشاید و از راهی که گمان ندارد روزی او را می دهد (1)

اهل تقوا علانه بر پرهیز از حرامهای دین از شبهه ها هم فرار می کنند .

روش اهل تقوا غنیمت شمردن فرصتها و توشه برداری برای آخرت است.

هیچ کس از اهل تقوا محسوب نمی شود مگر نفس خود را محاسبه کند سخت تر از محاسبه شریک از شریک (2).

تقوا درجاتی دارد، اولین مرتبه آن پرهیز از گناهان است :

المتقی من اتقی الذنوب (3)

پارسا کسی است که از گناهان بپرهیزد.

دومین مرتبه پرهیز از آنچه مورد رضای خدا نیست هرچند حرام نباشد و عمل به آنچه مورد خشنودی اوست اگرچه واجب نباشد .

ص: 110


1- سوره طلاق، آیه 2، سوره اعراف ، آیه 99.
2- محاسبة النفس ، 14.
3- غرر الحکم، ج 5، ص 396.

مرتبه سوم از آنچه انسان را از یاد خدا باز می دارد.

چون سعادت انسان در گرو خشنودی خدا و قرب به او می باشد پس تقوا پرهیز از هر آنچه که منافی رضوان و قرب خداست می باشد . مهمترین ثمره ایمان و یقین تقوا می باشد:

التقوی ثمرة الدین (1).

مولا علی (علیه السلام) می فرماید : تقوای خدا دوستان خدا را در حمایت خود قرار داده و خوف خدا را ملازم دلهای آنها قرار داده تا آنجا که شبهای آن را بیدار و روزهای آن را قرین تشنگی اند (2).

البته تقوا نیاز به حفاظت و نگهداری دارد؛ زیرا هرچه آدمی واجد مراتب بالای تقوا باشد به مصونیت مطلق نمی رسد.

هر فعل و ترک اختیاری که توام با اخلاص باشد مصداقی از تقواست. در سوره تغابن خدا فرموده: هرکس به هر اندازه بتواند باید تقوا پیشه کند و هر چند به مراتب بالا دست نیابد نمی تواند از مراتب پایین چشم پوشی کند.

اگرت قوا با کسب معرفت قرین نشود تعصبات جاهلانه حقیقت تقوا را مستور می سازد. چون تقوا بالاترین فضیلتی است که آدمی را به مقام قرب و سعادت می رساند از آن رو مولا می فرماید: خوشا به حال کسی که پارسائی را ملازم دل خود گرداند:

ص: 111


1- غرر الحکم، 32.
2- نهج البلاغه، خطبه 114.

من أشعر التقوی قلبه (1).

در سخنان امام علی ما فوائد تقوا این گونه ذکر شده است :

مقاومت در باربر مصائب ، قوت قلب و عزت و شجاعت، روح استغنا، عفاف و نیکوکاری، رفع رذائل اخلاقی، و از مهمترین فوائد تقوا فرقان ( آنچه مایه تشخیص و تمییز است) می باشد. آنجا که خدا می فرماید:

(وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا)(2).

هرکه تقوای الهی را پیشه کند خدا برای او راه بیرون شدن از شداید و آسانی در کار او را قرار میدهد .

زیرا پاکی درون موجبات درک معارف ربوبی و حقیقی را فراهم می کند و از طرفی هم در اثر تلطیف روحی زیبایی های معنوی را بیشتر حسن می کند و دید او به جهان و حیات دگرگون می شود.

خدایا ، به ما زاد و راحله تقوا عطاف فرما، و به راه تقوا سلوک ده ، و راه آن را به دلهای ما روشن کن .

ص: 112


1- غرر الحکم، ج 4، ص 238
2- سوره طلاق، آیه 2.

جهاد فی سبیل الله

قاتل الناکثین و القاسطین والمارقین بأمر الله ؛ به امر خدا با پیمان شکنان و در رفتگان از دین پیکار کرد.

إن حزب الله هم الغالبون ؛ حزب خدا غالب خواهند بود.

المنتقم من الظالمین ؛ انتقام گیرنده از ستمکاران است.

فاتح الحصون وهادمها ؛ فاتح و منهدم کننده دژها است .

چون نفس حقیقی از جنس الهی است توجه به آن هم توجه به خداست ، هدف از جهاد با نفس رفع موانع و وصول به حق، مطیع کردن نفس حیوانی برای عقل عملی، آماده شدن نفس برای پذیرش فیض الهی و هدایتهای ربانی است.

- لا عدو أعدی علی المرء من نفسه (1).

هیچ دشمنی برای انسان دشمن تر از نفس او نیست .

- انما هی نفسی أروضها بالتقوی لتأتی آمنة یوم الخوف الأکبر (2).

ص: 113


1- غرر الحکم، ص393.
2- نهج البلاغه، نامه 45.

همت من در این است که نفس خود را با تقوا تأدیب سازم تا در روزی که ترس آن سخت تر است آسوده باشم.

۔ غالب الشهوة قبل قوة ضراوتها إنها إن قویض مملکتک واستقادتک ولم تقدر علی مقاومتها (1).

پیش از آنکه تمایلات نفسانی به تندروی عادت کند با آنها بجنگ .

- غابوا أنفسکم علی ترک المعاصی یسهل علم مقادتها إلی الطاعات (2).

با ترک گناهان بر نفوس خویش چیره شوید تا کشاندن آن به سوی بندگی بر شما آسان شود.

- ولا ترخصوا لأنفسکم فتذهب بکم الرخص مذاهب الظلمة ولا تداهنوا فیهجم بکم الإدهان علی المعصیة (3).

خود را به بی مبالاتی عادت ندهید که این آزادی شما را به راه ستمکاران می برد، و مسامحه نکنید که سهل انگاری شما را به گناه می کشاند .

اگر بخواهیم پاک زندگی کنیم و با قلبی پاک خدا را دیدار کنیم باید جدی تر وتارد عمل شویم تا هم از بندگی شیطان رها شویم و هم همنشین صالحان شویم .

ص: 114


1- غرر الحکم، ص187.
2- غرر الحکم، ص 129.
3- نهج البلاغه، خطبه 89۔

شروع جهاد اکبر با تفکر است. اینکه از خدا بخواهد او را با وظایفش آشنا کند.

مرحله دوم عزم است. یعنی موافق عقل و شرع رفتار کند و در تمام افعال و ترکها به پیامبر تأسی کند.

مرحله سوم مراقبه است تا خدا درهای سعادت و هدایت را به رویت بگشاید.

جهاد اکبر از کشته شدن در راه خدا هم بالاتر است. مجاهدت یعنی پا نهادن بر خواهشها که شرط ورود به وادی هدایت الهی است و هر کجا که مجاهدتی باشد هدایتی هم هست، کسی که در راه مبارزه با نفس بمیرد شهید و مجاهد فی سبیل الله مرده است.

وعده تضمین شده خداوند برای مجاهدانی است که خالصانه در این راه باشند و هنگامی این مجاهدت خالصانه است که بنده به صفت عبودیت مجاهدت ورزد.

یکی از مهم ترین جهاد کردن صبوری ورزیدن است .

خدایا ، هنگام جنگ با دشمن فکر دنیای فریبنده را از خاطرمان بیر و محو ساز تا هیچ کس روی از جنگ بر نتابد.

ص: 115

پرهیز از دروغ

والله مهلکها بتکذیبها قبل یوم القیامة ؛ خدا به خاطر تکذیب کردن اهل حق آنان را قبل از روز رستاخیز نابود خواهد کرد.

قد جاءنا نذیر فکذبنا ؛ ترساننده آمد لیکن تکذیب کردیم .

دروغ بر خلاف فطرت پاک و شخصیت والای انسان است . دشمنی با خدا نیز بر خلاف فلسفه آفرینش است؛ زیرا خدا جهان را بر صدق و راستی بنا نهاده و کلام خدا از جهت راستی در حد کمال است (1).

-( وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِیثًا) (2).

راستگوتر از خدا کیست.

-إن الدنیا دار صدق لمن صدقها (3) .

دنیا جایگاه راستی است برای آنها که تصدیقش کنند .

- اتقفوا الکذب ؛ الصغیر منه والکبیر، فی کل جد وهزل ؛

ص: 116


1- سوره انعام، آیه 115.
2- سوره نساء، آیه 87.
3- نهج البلاغه، حکمت 126.

فإن الرجل إذا کذب فی الصغیر اجترء (1).

از دروغ بپرهیزید خواه کوچک باشد خواه بزرگ؛ زیرا دروغ کوچک انسان را دلیر میکند که از دروغ بزرگ نهراسد.

-لا یجد عبد طعم الإیان حتی ینرک الکذب هزله وجده (2).

هیچ بندهای طعم ایمان را نمی چشد تا دروغ را شوخی یا جدی ترک کند.

-إن المؤمن ینطبع علی کل شیء إلا علی الکذب والخیانة (3) .

مؤمن به هر چیز جز به دروغ و خیانت عادت میکند .

-لا یکذب الکاذب إلا من مهانة نفسه (4).

علت اصلی دروغ جز خود کم بینی و بی شخصیتی نیست .

دروغگو ایمان ندارد :

( لَا یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ ۖ وَأُولَئِکَ هُمُ الْکَاذِبُونَ) (5)

دروغگو از هدایت الهی محروم است :

(لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ کَاذِبٌ کَفَّارٌ)(6).

دروغگو به دور از رحمت خدا است :

ص: 117


1- کافی، ج 2، ص 338
2- اصول کافی ، ج 2، ص 34.
3- مستدرک الوسائل، ج 2، ص 10.
4- مستدرک الوسائل، ج 2، ص 10.
5- سوره نحل، آیه 105.
6- سوره زمر، آیه 3.

(لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکَاذِبِینَ) (1).

دروغگو در ردیف مشرکان است :

أکبر الکبائر : الشرک بالله و عقوق الوالدین وقول الزور و الکذب (2).

دروغ کلید گناهان است :

جعل الخبائث کلها فی بیت وجعل مفتاحها الکذب (3) .

دروغ بدتر از شراب است :

والکذب شرا من الشراب (4).

دروغ مایه روسیاهی است :

الکذب یسود الوجة (5).

دروغ بدتر از ربا است :

أربی الربا الکذب (6).

دروغ بدترین بیماری است :

الکذب أقبح علة (7) .

ص: 118


1- سوره آل عمران، آیه 61.
2- جامع السعادات، ج 2، ص 322.
3- بحار الانوار، ج 6، ص 239.
4- وسائل الشیعه، ج 8، ص 572.
5- مستدرک الوسائل، ج 2، ص 100.
6- مستدرک الوسائل، ج 2، ص 100.
7- مستدرک الوسائل، ج 2، ص 100.

دروغ عامل محرومیت از نماز شب است :

إن الرجل لیکذب الکذبة فیحرم بها صلاة اللیل (1).

دروغ سبب کم شدن روزی است :

الکذب ینقص الرزق (2).

دروغ باعث کم شدن حافظه است :

إن مما أعان الله علی الکذابین النسیان (3) .

هر دروغی از گوینده اش بازخواست می شود مگر در موارد اصلاح بین مرد و وزن و شوهر و جنگ.

خدایا ، زبانم را به هدایت گویا ساز، و به قلبمان خدا ترسی و تقوا را الهام کن، و به آن عملی که نیکوست موفق بدار.

ص: 119


1- سفینة البحار، ج 2، ص 100.
2- جامع السعادات، ج 2، ص 322.
3- بحار الانوار، ج19، ص 251.

صبر

(وإن الإنسان لفی خسر) إلا علی الذی آمن رضی بالحق والصبر؛ همه انسانها در زیانکاریند بجز علی که ایمان آورد و به حق راضی شد و صبر نمود .

إن علیا هو المؤصوف بالصبر؛ علی و نسل او دارای کمال صبر و شکرند .

حلیم ذو أناه؛ صبور و شکیبا .

اصبر علی الحق و إن کان مرا .

بر حق صابر باش هرچند تلخ باشد . صبر نیمی از ایمان است، و رسیدن به درجات نیکو فقط با صبر امکان پذیر است .

صبر گنجی از بهشت است که خدا آن را به دوستان خود می دهد و صابران را دوست دارد.

در جنگ با نفس اولین قدم صبر است، چون این اولین جنگ همیشگی است نیاز به صبر هم همیشگی است.

اصل هر چیزی سخت است و چون چیزی سخت تر از صبر

ص: 120

نیست، صبر اصل ایمان است .

ایمان از دو رکن دیدار و کردار حاصل می شود و چون کردار بدون صبر و شکر نمی شود، صبر نیمی از ایمان است (1).

پیامبر اکرم و فرمودند: صبر بر سه گونه است :

1. صبر هنگام مصیبت که هرکه بر آن شکیبا باشد خدا برای او 300 درجه می نویسد.

2. صبر هنگام طاعت که هرکه بر دستور خدا صبر کند خدا برای او 900 درجه می نویسد.

3. صبر هنگام معصیت که هرکه در برابر نفس صبر کند خدا برای او 900 درجه می نویسد (2).

م باقر (علیع السلام) فرمودند: بهشت پیچیده در سختی ها و صبر بر آنهاست که هرکه در برابر ناراحتی ها صابر باشد اهل بهشت است، و دوزخ پیچیده بر لذتهاست که هرکه تسلیم نفس شود وارد جهنم می شود (3).

ای خدایی که حلم و تحمل بار جنایت های فاحش ما بر تو بسی سهل و بی زحمت است .

ص: 121


1- جامع السعادات ، ج3، ص287.
2- اصول کافی ، ج 2، ص 91.
3- اصول کافی ، ج 2، ص 89

یاد مرگ

ولا تموتن إلا و أنتم مسلمون؛ جز با شرف اسلام نمیرید .

أذکروا الممات والمعاد والحساب والموازین والمحاسبة بین یدی رب العالمین والثواب والعقاب ؛ مرگ و قیامت و حساب و میزان اعمال و محاسبه در پیشگاه خدای عالمیان و پاداش و کیفر را یاد کنید.

هرکه مرگ را فراموش کند همت او دنیا می شود و از آخرت غافل می گردد .

یاد مرگ کفاره گناهان ، شرف دنیا و آخرت است.

یاد مرگ آدمی را زاهد می کند .

یاد مرگ در نزد غافل دل او را از دنیا منفور می کند. در فرد تائب به شکر و توبه حریص تر می دارد و خوف او بیشتر می شود.

در فرد عارف دل او را به دیدار حریص تر می کند. در کسی که آنچه خدا حکم کرده را می خواهد مرگ و زندگی را یکی می داند چون فرق در جهت خداست.

به دلیل جهل و دوستی دنیا و آرزوهای طولانی از مرگ غافلیم اما اگر مرگ خود را زود پنداریم و به فکر تدبیر افتیم و در عمل شتاب کنیم

ص: 122

اهل سعادت می شویم .

مرگ شناسی شناخت عمیق تری از انسان و حیات او در این جهان ایجاد می کند. اما آدمیان به دلیل غفلت کمتر یاد مرگ می کنند. پیشوایان دین صلاح انسانها را در این میدانستند که با تذکاری همیشگی این امر بسای مهم اما مغفول را از حالت ناآگاهانه به صورت آگاهانه درآورند.

در روایات اسلامی از پیامبر اکرم به نقل شده که : زیرک ترین مرد کسی است که بیشتر یاد مرگ کند (1).

یاد مرگ از ارکان رشد شخصیت آدمی است که اگر کسی از آن امر غفلت ورزید خامی ها در او باقی می ماند.

اولیاء الهی تمنای موت می کنند و به استقبال آن می روند. یاد مرگ دلها را نرم می کند و آدمی را از وعظ های دیگر مستغنی می کند.

یاد مرگ سرکشی های نفس را تخفیف می کند .

یاد مرگ حب دنیا را اندک می کند و زمینه مساعدی برای پرورش صفات نیک در دل آدمی ...

خدایا ، دائما حالت مرگ را در جلوی چشم ما قرار ده و با عمل صالح و خالص آرزوهای فانی ما را کوتاه گردان تا به حدی که ابد از آن ساعت

ص: 123


1- محجة البیضاء، ج 8.

عمر که گذشت یک نفس منتظر نفس دیگر ننشینیم و یک قدم که بر می داریم پیوستن به قد دیگر را مطمئن نباشیم.

ص: 124

انجام فرائض

حجوا البیت ؛ در خانه خدا حج گزارید .

اهتمام به فرائض موجب تقویت ایمان و تقوا و اخلاق می شود .

- اعمل بفرائض الله تکن أتقی الناس (1).

به آنچه خدا واجب کرده عمل کن تا با تقواترین، بهترین و عابد ترین مردم باشی.

- ما تحبب إلی عبدی بأحب مما افترضت علیه (2).

هیچ عبادتی به اندازه ادای واجبات بنده ام را به من محبوب نمی کند. هرکه فرائض و واجبات خدا را ترک کند از امان خدا بیرون آمده است (3)

رکنی از عبادت که بر عمل استوار است شامل :

١. انجام فرائض که انجامش الزام و ترکش نارواست. عبادات مستحبی که عامل سرعت بخشیدن به تکامل انسان هستند مانند دعا و

ص: 125


1- اصول کافی، ج 2، ص82.
2- اصول کافی، ج 2، ص82.
3- جامع الاحادیث، ج14، ص 99.

قرآن خواندن .

2. عبادات فردی و اجتماعی : در دیدگاه اسلام، دین با مسائل اجتماعی آمیختگی دارد و تمام ابعاد زندگی اجتماعی را در بر می گیرد مثل نماز جماعت، حج، صدقه که عامل همیاری مردم در نیکی و تقوا و بازدارنده آنها از گناهان است .

3. عبادات ظاهری و باطنی : عبادت پنهانی منبع خیرات است.

خدایا، ما را در انجام طاعاتت و آنچه بر ما فرض و واجب کرده ای توفیق عطا کن .

ص: 126

وفای به عهد

ومن أوفی بما عاهد علیه الله فسیؤتیه أجر عظیما ؛ آنکه بر پیمان خدا وفادار باشد به او پاداش بزرگی خواهد داد.

آخذ البیعه منکم والصفقه لکم بقبول ما جئت به عن الله - وجل - فی علی أمیر المؤمنین ؛ بیعت گیرنده ام و دست در دست من نهید در پذیرش علی امیرالمؤمنین که از سوی خداست.

عقدت لعلی أمیر المؤمنین ؛ پیمان امیرالمؤمنین را محکم کنم.

لا نرجع عن العقیر؛ از عهد و پیمان خود بر نمی گردیم .

یرحم من وفی ؛ خدا به باوفایان مهر می ورزد.

فبایعوا الله وبایعونی وبایعوا علیا أمیر المؤمنین ؛ با خدا بیعت کنید و با من پیمان ببندید و با علی هم.

لا تبتغی بذلک بد" ولا یری الله من أنفسنا وو؛ پیمانمان را دگرگون نخواهیم کرد و خدا از ما شکست عهد نبیند.

نبایعک علی ذلک بقلوبنا و نبینا وألسنا وأیرینا، علی ذلک نحیی وعلیه نموت وعلیه نبعث ؛ با تو پیمان می بندیم و با دل و جان و زبان و دستهایمان با این پیمان زنده ای و با آن خواهیم مرد و با آن برانگیخته می شویم .

ص: 127

پایبندی به تعهدات از مهمترین پایه های نظام اجتماعی بشر است به طوری که در قرآن آمده است :

- (کَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ) (1).

نزد خدا بسیار خشم آور است که چیزی را که به آن عمل نمی کنید بگویید .

- أقربکم منی غدا فی الموقف أصدقکم الحدیث وآداکم للأمانة وأوفاکم بالعهد (2).

نزدیکترین افراد در روز قیامت به من کسانی اند که در سخن راستگوتر در ادای امانت کوشاتر و در عهد با یکدیگر باوفاتر باشد .

- (وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ) (3).

مؤمنان آنهایی هستند که امانتها و عهد خود را مراعات میکنند .

- (وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ ۖ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْئُولًا) (4)

به عهد خود وفا کنید که از عهد سؤال میشود.

- إن الوفاء بالعه من علامات أهل الدین (5).

وفای به عهد از نشانه های مردم متدین است.

ص: 128


1- سوره صف ، آیه 3.
2- بحار الانوار، ج21، ص 30.
3- سوره مؤمنون، آیه 8، سوره معارج، آیه 32.
4- سوره اسراء، آیه 34.
5- سفینة البحار، ج 2، ص 975.

- المؤمین أخو المؤمن عینه ودلیله ، لا یخونه و لا یظلمه ولا یغشه ولا یعد عدة فیخلقه (1).

مؤمن برادر مؤمن و مانند چشم راهنمای اوست؛ به او خیانت نمی کند، او را فریب نمی دهد، و به او وعده ای نمی دهد که تخلف کند.

- لا تعدن عدة لا تثق من نفسک بإنجازها (2) .

چیزی را که یقین به وفای آن ندارید وعده ندهید .

- أداء الأمانة إلی البر والفاجر والوفاء بالعهد للبر والفاجر ، وبر الوالدین برضین کانا أو فاجرین (3).

سه چیز است که خدا به هیچ کس اجازه تخلف از آن را نداده :

1. ادای امانت در مورد هرکس خواه نیکوکار یا بدکار، 2. وفای به عهد درباره هرکس خواه نیکوکار خواه بدکار باشد، 3. نیکی به پدر و مادر خواه نیکوکار باشند یا بدکار.

ای خدا، تو از خودمان به خلف وعده هایمان داناتری ، وای بر رسوایی مان از آنچه که در نامه عملمان به شمار آورده ای ، به حق انوار جمالت که در پرده ها مستور داشته ای بر درماندگان بی طاقتت رحم فرما.

ص: 129


1- اصول کافی، ج 2، ص 166.
2- غرر الحکم، ص607.
3- اصول کافی ، ج 2، ص 192.

ولایت

(انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنو) ؛ ولی شما خدا و رسول او و امامانی اند که نماز را برپا می دارند و در رکوع زکات می دهند.

قد تصیبه لکم ولی وإماما ؛ برایتان صاحب اختیار و امام قرار دادم .

علی ولکم، وإمامکم بأمر الله بکم ؛ به امر خدایتان علی ولی و امام شماست.

هو الإمام المبین؛ او پیشوای روشنگر است .

إمام من الله ؛ او از سوی خدا امام است .

موالاته من الله عزوجل؛ ولایت او حکمی است از سوی خدا .

ولا تستکفوا من ولایته ؛ از امامتش نگریزید.

إنی منذر وعلی هاد ؛ من بیم دهنده و علی راهنماست .

المفوض إلیه ؛ اختیار امور جهانیان به او واگذار شده .

إمام فیهم قائمة ؛ امامت در او استوار است.

خدا در قرآن مسلمانان را تشویق به پیروی از ابراهیم می کند؛ زیرا اسوه هلای با ایمان و پاک در پاکسازی روح و فکر و عمل و اخلاق اثر

ص: 130

بسیاری دارد. در سلوک الی الله اسوه وسیله پیشرفت و تعالی است . ولایت و اقتدا به اولیاء الله باعث احیاء برنامه های دینی می شود.

ولایت خدا بر مؤمنان به این معنی است که مؤمنان به خدا وابسته اند و از صفات او الگو می گیرند، کسی که تحت ولایت خدا قرار گیرد از رذائل به فضائل سیر می کند. همچنین برای پیمودن راه تقوا و طهارت بای با صادقان ( اهل بیت ) همراه بود.

در اثر بندگی خدا و انسان کامل شدن ولی خدا بر اعمال زمان شاهد می شود و نفوذ غیبی بر جهان و انسان پیدا می کند و بر قلب و روحها مسلط می شود. ولایت به طور ناپیدا در وجود اثر می کند و نفوس را پرورش می دهد.

داشتن رابطه معنوی با انسانهای کامل باعث تصرف در آدمی شده و براساس ظرفیت هر بشر مشمول عنایات ولی خدا قرار می گیرد و از رذائل به فضائل سیر می کند .

امامت تشریعی چون عصای چوبین است که راهنمای الهی آن را نصب و راهزن بشری آن را غصب می کند. امام علی ع با بینش عارفانه خود می فرماید : اگر حکومت حق مدار نباشد ، باطن آن جز آب بینی بز چیزی نخواهد بود (1). آنچه از خود حضرت علی (علیه السلام) درباره خودش نقل شده این است :

ص: 131


1- نهج البلاغه، خطبه 3.

أنا القرآن الناطق ، ما لله نبا أعظم منی، ما لله آیة أکبر منی (1).

یعنی بزرگترین خبری که در جهان آفرینش مطرح است، بزرگترین نشان خدایی منم .

هفت چیز به من عطا شد که هیچ کس پیش از من به آنها نرسید : آموزش اسماء ، حکومت بر بندگان ، تفسیر کتاب ، تقسیم درست غنائم بین فرزندان آدم، چیزی از دانش از من جدا نشد مگر آنکه به من آموخته شد، حرفی به من عطا شد که از آن هزار حرف گشوده می شود، به همسرم مصحفی عطا شد که این عطای ویژه ای از طرف خداوند و رسول او بود (2).

خود علی بال از زبان پیامبر و شنید که می گفت : ولایت علی علیه با وحی الهی همسان است (3).

کسی که در همه جهات ولایت مدار باشد گویا در خدمت همه قرآن بوده و همه دستورهای آن را امتثال کرده است. قبول ولایت خلیفه الهی هماره شرط ورود در حصن توحید است.

آنچه که گفته می شود علی ما با حق است و حق با علی ان است (4) یعنی علی منشأ ظهور علوم صائب ، اخلاق و عمل صالح می باشد ؛

ص: 132


1- تفسیر قمی، ج 2، ص 601.
2- بصائر الدرجات، ص 200.
3- الخصال، ص 572.
4- السنة والتاریخ، ج 2، ص 237.

چون علی (علیه السلام) در مقام ظهور و فعل خداست؛ پس بگوییم: علی را غیر از خدا و رسول کسی نشناخت (1).

خلیفه تام الهی یعنی علی بن ابی طالب مظهر علم شهودی خداست و چنین علمی رهبری حکمت حضرت را عهده دار است ، حکمت نشأت گرفته از علم شهودی او زعامت رحمت عام را، رحمت عام علوی غضب وی را بر عهده دارد و از این رو خدوی عدو را تحمل می کند .

تا شرح صدر علوی حاصل نشود تحمل مقام ولایت میسر نمی شود.

خدایا ، درود فرست بر امینهای وحی خدا که در راه انجام فرمان خدا هیچ کوتاهی نکنند و از تعظیم جلال تو غفلت نورزند. درود بر آنانی که برای نزول فرمانت و اتمام وعدههایت آنان را گماشتی. خدایا ، به واسطه آنان درگاه رحمتت را به روی ما باز فرما.

ص: 133


1- ارشاد القلوب، ص 209.

توبه

الأتصرفوا عن المشاهید إلا بتوبة ؛ از زیارتگاه ها جز با توبه برنگردید .

توبه اساس دین و نور معرفت و ایمان است؛ زیرا جدا شدن از بدیها و بازگشت به خوبیهاست. بازگشت از معصیت به طاعت تنها کار ایشان است؛ زیرا برای نجات عقل از دست شیطان نیاز به توبه و مجاهده است .

توبه درجاتی دارد: توبه کافر، توبه مسلمان تقلیدی، توبه از ظاهر، توبه از باطن ، توبه از افکار شیطانی ، توبه از غفلت از ذکر خدا ، توبه از فراموش کردن خدا برای یک لحظه، توبه از قانع بودن به درجه نقصان در ذکر و فکر، توبه نسبت به قدم قبلی.

حقیقت توبه سه رکن دارد : علم به اهمیت زیان گناه ، ترک گناه در حال و آینده، جبران گناه نسبت به گذشته.

علامت توبه : خیرخواهی بندگان خدا، ترک باطل، ملازمت با حق و تلاش برای انجام کار خیر است.

خدا از توبه بنده اش بسیار شاد می شود بیش از کسی که مرکب خود

ص: 134

را در بیابان خطرناک در شب تاریک گم کرده و آن را یافته است. و خدا به توبه کاران حقیقی سه فضیلت داده که اگر یکی از آن را به اهل آسمان و زمین می داد نجات می یافتند.

بهترین گناهکاران توبه کنندگان اند و توبه کننده حبیب خداست . خداوند صبور است تا بنده بر گناه خود یا توبه کند یا استغفار.

برکات توبه

گناهان را محو می کند، بدیها را به حسنه تبدیل می کند، برکات آسمان و زمین را بر او نازل می کند، دل را مصفا می کند، فرشتگان مأمور ثبت گناه را فراموش می کنند که بنویسند ، و زمین محل انجام گناه را کتمان می کند، حاملان عرش الهی برای او استغفار می کنند و تقاضای ورود به بهشت او را دارند.

وقتی شیطان قسم خورد که آدمی را گمراه کند، خداوند در توبه را برای آدمی گشود.

اما آنان که توبه نمی کنند به دلیل نداشتن ایمان به آخرت ، قوی بودن شهوات ، حب دنیا، امید زیاد به عفو و رحمت خدا داشتن است.

ای خدایی که بندگان را به قبول توبه و انابه عادت داده ای و فساد کاری بندگان را به توبه کردن اصلاح فرمودی ، ما را به سوی توبه که محبوب و مورد پسند توست بازگردان.

ص: 135

سعادت

فوزا عظیما؛ رستگاری بزرگ.

السابقون إلی مبایعته وموالاته والتسلیم علیه بإمرة المؤمنین أولئک هم الفائزون ؛ سبقت جویان به بیعت و پیمان و سرپرستی بر امیرالمؤمنین رستگارانند.

سعادت ( کمال حقیقی) فضیلتی است که باید تا ابد بماند. سعادت باعث ارتقا و اعتلا و برگشت به فطرت اولیه می شود و موجب بقای سرمدی می گردد.

سعادت غایتی است مشمول خیرات کثیر و مؤثر که همه انسانها به آن شوق دارند و با تلاش در پی آنند .

سعادت اعظم خیرات است که فی نفسه مؤثر و کامل است.

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَیٰ تِجَارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ)(1).

ای کسانی که ایمان آورده اید ، آیا شما را به تجارتی راه نمایم که

ص: 136


1- سوره صف ، آیات 10- 11.

شما را از عذابی دردناک برهاند ؟ به خدا و فرستاده او ایمان آورید .

بذر ایمان در بستر اعمال صالح می روید. دینداری سعادت است و بندگی خدا پیروزی در مسابقه رستگاری است (1) .

اگر آدمی افعال اختیاری را با میل انجام دهد و پیوسته و مداوم باشد نفس او به زیباترین شکل در می آید و با افزایش قدرت درک اعتقاد به حق در او جلوه بیشتری می یابد.

در طریق ابرار، رسیدن به سعادت با عبادت مداوم حاصل می شود و در طریق شطار رسیدن به سعادت با عشق حاصل می شود.

مؤلفه های سعادت از دیدگان امیرالمؤمنین با عبارتند از :

١. خیرات بیرونی : مانند زیبایی ، محیط اجتماعی مناسب؛ زیرا سعادت فرد در گرو سعادت جمع است ، ثروت.

2. فضیلت های اخلاقی ( فعل اخلاقی) مانند: 1) عدل : اولین گام در مسیر عدالت رهایی از بند هوا و هوس است. 2) صبر : به معنی خویشتن داری با نوعی سختی است که مصدر بسیاری از فضایل اخلاقی است. 3) صدق : هرچه آدمی صادق تر باشد رستگارتر است :

أنجحکم أصدقکم (2).

٣. فضیلت های عقلی : اندیشیدن و تلاش عقلی بهترین چیز در

ص: 137


1- غرر الحکم، ج 1، ص 7.
2- غرر الحکم، ج 1، ص 331.

تقرب به خداست و دانایی برترین سعادت و بهترین مطلوب است (1).

4. فضیلت های دینی : مهمترین فضیلت دینی ایمان دینی است ، به طوری که با ایمان است که آدمی به قله سعادت و اوج دانایی می رسد (2) .

مؤلفه های سعادت باید با اختیار خود انسان باشد. امام حسین علی در کربلا اگرچه فضیلتهای بیرونی را نداشت !!! ولی به علت داشتن فضیلت های اخلاقی دینی در اوج سعادت بود.

در کلام امام علی ع به نقش عنصر توفیق در سعادت تأکید شده . توفیق با امداد غیبی ابرهای رحمت خداست که از دریای اخلاص و عمل صالح انسان بر می خیزد. به عبارتی اگر زندگی انسان مقرون اخلاص و عمل صالح باشد مورد حمایت خدا قرار می گیرد. آنگاه چقدر لذت بخش است معامله با خدا و مشاهده آثار لطف او (3) .

خدای من، ما را از رحمت نامنتهایت و توفیق یابنده ابدیت چیزی عطا فرما که آن عطا وسیله صعودمان به مقام خشنودی تو گردد و ما را از عقابت ایمن سازد.

ص: 138


1- غرر الحکم، ج 1، ص29.
2- غرر الحکم، ج 1، ص 867
3- مجموعه آثار مطهری، ج3، ص 368.

خدایا، امام را برای ما وسیله ای قرار ده برای رسیدن به شریف ترین منازل کرامتت و نردبانی که با آن به سوی سلامت عروج کنیم و سببی که به وسیله آن نجات در عرصه قیامت را پاداش گیریم و دستاویزی که بدان بر منزل اقامت ابدی به نعمت بهشت سرمد نائل شویم.

ص: 139

فهرست منابع

1. احیاء العلوم ، ابو حامد محمد بن محمد غزالی، باشراف عبدالعزیز عز الدین السیر وان ، دار القلم، بیروت.

2. ارشاد القلوب ، ابو محمد الحسن بن محمد الدیلمی ، الطبعة الرابعه ، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات ، بیروت، 1398ق.

٣. الامالی، محمد بن حسن الطوسی، قدم له السید محمد صادق بحر العلوم ، المطبعة الحیدریة ، النجف.

4. بحار الانوار، محمد باقر مجلسی ، الطبعة الثالثة، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1903ق.

5. بصائر الدرجات الکبری فی فضائل آل محمد، محمد بن الحسن بن فروخ الصفار، تقدیم وتعلیق محسن کوچه باغی، مؤسسة الاعلمی ، طهران، 1404ق.

6. تحف العقول عن آل الرسول ، علی بن الحسین بن شعبه الحرانی ، مکتبه بصیرتی، قم، 1395ق.

7. تفسیر قرطبی الجامع لاحکام القرآن)، محمد بن احمد قرطبی، دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، 1378.

8. تفسیر قمی، علی بن ابراهیم قمی، تحقیق طیب موسوی

ص: 140

جزائری، نجف، 1387ق، چاپ افست قم.

9. تنبیه الخواطر ونزهة النواظر (مجموعه ورام)، ورام بن ابی فراس مالکی ، دار صعب ، دار التعارف، بیروت.

10. جامع احادیث الشیعه ، شیخ اسماعیل معزی ملایری، تحت نظر آیت الله بروجردی، چاپ مکرر، 1373ش، ناشر: مؤلف.

11. جامع الاحادیث، جعفر بن احمد بن علی قمی، مصحح: علامه شعرانی

12. جامع السعادات ، ابی ذر النراقی، تحقیق السید محمد کلانتری الطبعة الثانیه ، منشورات جامعة النجف الدینیه ، 1383ق.

13. الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیه ، محمد بن حسن حر عاملی، ترجمه زین العابدین کاظمی خلخالی، دهقان، تهران ، 1389ق.

14. خصال صدوق ، علی بن الحسین بن بابویه قمی، صححه وعلق علیه : علی اکبر غفاری ، مکتبة الصدوق، طهران، 1389ق.

15. دار السلام فی ما یتعلق بالرؤیا والمنام، حسین بن محمد تقی نوری، دار البلاغه، بیروت.

16. سفینة البحار ومدینة الحکم والآثار، عباس بن محمد رضا القمی، مؤسسه انتشارات فراهانی، تهران.

17. السنة والتاریخ (موسوعة الامام علی بن ابی طالب عل؟ فی الکتاب والسنة والتاریخ)، محمد محمدی ری شهری، دار الحدیث للطباعة

ص: 141

والنشر، چاپ اول، 1921.

18. شرح اسماء الحسنی ، هادی بن مهدی السبزواری، تحقیق نجفقلی حبیبی ، چاپ اول ، انتشارات دانشگاه تهران، 1372ش.

19. صحیفه سجادیه ، ترجمه صدر بلاغی ، انتشارات حسینه ارشاد ، 1355ش.

20. علل الشرایع ، علی بن الحسین بن بابویه القمی، قدم له السید محمد صادق بحر العلوم ، الطبعة الثانیة، المکتبة الحیدریه، النجف، 1385ق.

21. غرر الحکم، عبدالواحد التمیمی الأمدی، ؤسسة الأعلمی للمطبوعات ، بیروت، 1607 ق.

22. قرآن مجید، ترجمه محمد مهدی فولاد وند، چاپ اول، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، 1373ش.

23. الکافی ، ابو جعفر حمد بن یعقوب کلینی ، صححه وعلق علیه : علی اکبر الغفاری ، دار الکتب الاسلامیه ، طهران، 1388ق.

24. مجموعه آثار مطهری ، مرتضی مطهری، صدرا، قم، 1377.

25. محجة البیضاء فی تهذیب الأحیاء، ملا محسن فیض کاشانی ، صححه وعلق علیه : علی اکبر غفاری، الطبعة الثانیه ، دفتر انتشارات اسلامی.

26. مستدرک الوسائل ، حسین النوری الطبرسی، الطبعة الثانیه ، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، بیروت، 1608 ق.

ص: 142

27. مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، علی بن ابی نصر الطبرسی، الطبعة الثالثه ، مؤسسة النور للمطبوعات، بیروت.

28. معجم فی فقه القرآن ، مترجم محمد واعظ زاده خراسانی، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1378.

29. مفاتیح الجنان ، شیخ عباس قمی .

30. میزان الحکمه، محمد محمدی ری شهری ، الطبعة الأولی ، مرکز النشر مکتب الاعلام الاسلامی، قم، 1403ق.

31. نهج البلاغه، شریف الرضی، ترجمه سید جعفر شهیدی، چاپ اول، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1388ش.

32. وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه ، محمد بن الحسن حر العاملی ، بتصحیح عبد الرحیم الربانی الشیرازی، دار احیاء التراث العربی.

33. وقعة الجمل ، ضامن بن شدقم بن علی الحسینی المدنی ، بتحقیق سید تحسین آل شبیب الموسوی، مرکز احیاء میراث اسلامی، بیروت .

34. ینابیع الحکمه ، محمد رضا حجازی، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، 1382.

ص: 143

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109