سرشناسه:محمدی ری شهری ، محمد، 1325 -
عنوان قراردادی:شناخت نامه نماز .برگزیده
عنوان و نام پدیدآور:گزیده شناخت نامه نماز [کتاب]/ محمدی ری شهری، با همکاری مرتضی خوش نصیب؛ ترجمه عبدالهادی مسعودی؛ سرویراستار محمدهادی خالقی.
مشخصات نشر:قم : موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر ، 1392.
مشخصات ظاهری: 343 ص.
شابک: 110000 ریال : 978-964-493-729-3
وضعیت فهرست نویسی:فاپا
یادداشت:کتابنامه به صورت زیرنویس.
موضوع:نماز
شناسه افزوده:خوش نصیب، مرتضی، 1342 -
شناسه افزوده:مسعودی ، عبدالهادی ، 1343 - ، مترجم
رده بندی کنگره: BP186 /م3735ش9018 1392
رده بندی دیویی: 297/353
شماره کتابشناسی ملی: 3342738
ص :1
ص :2
شناخت نامه نماز (عربی - فارسی)
محمدی ری شهری، با همکاری مرتضی خوش نصیب
ترجمه عبدالهادی مسعودی
تحقیق پژوهشکده علوم و معارف حدیث.
ص :3
ص :4
بسم الله الرحمن الرحیم
ص :5
ص :6
رهیابی انسان برآمده از خاک تیره به سراپردۀ قدس الهی در گروی نورانیتی است که منبع آن نماز است.نماز نیکوترین یادکرد پدید آرندۀ منعمی است که آرامش بخش دلها است.دلهایی که بی یاد او چونان برگی طوفان زده و جدا افتاده از درخت تنومند هستی،پیاپی سرکوب حوادث اند. (1)
نماز سرود بندگی خدا است.همان که به گردن نهادن طَوقش،افتخاری برای همۀ بزرگ مردان کوی آزادگی است.
نماز را باید دگرباره شناخت و با شناختی فزون تر،بدان همّت گماشت.مباد که قدر آن،چنان که باید ندانیم و از بیکران فیضش کم بهره بمانیم.
اثری که اکنون فراروی شما خوانندۀ ارجمند قرار گرفته گزیده ای است از کتاب«شناخت نامۀ نماز»تألیف حضرت آیة اللّه ری شهری که با همکاری نگارنده در مرحلۀ گردآوری متون و تنظیم اولیۀ آنها و ترجمه جناب حجة الاسلام و المسلمین مسعودی به سامان رسیده است.این شناخت نامه، تألیفی است حاوی صدها آیه و حدیث از قرآن کریم و کلمات گرانقدر
ص:7
پیامبر عظیم الشأن اسلام و اهل بیت مطهّر آن حضرت که در مجموعه ای نظام یافته،زوایای گوناگون اصیل ترین عبادت الهی یعنی نماز را می نمایاند.گستردگی موضوعات،تنوع داده ها،دامنۀ جستجو که افزون بر آیات قرآنی و روایات منابع شیعی،احادیث مناسب اهل سنت را نیز در برگرفته،تعدّد مصادر هر روایت مبتنی بر معیارهای اعتبارسنجی روایات و همچنین برخورداری از چند مقاله با هدف تحلیل و جمع بندی پاره ای مباحث مندرج،از جملۀ ویژگی های کتاب یاد شده است.
با این همه،توجه به سطوح متفاوت نیاز معارف جویان و حوصله و مجالشان این اقدام را ضروری ساخت که مطالب شناخت نامۀ یاد شده، گلچین شده تا کتاب حاضر با عنوان«گزیدۀ شناخت نامۀ نماز»پدید آید.
جهت آشنایی بیشتر با این گزیده،نکات زیر شایان توجه است:
1.تمامی فصول پانزده گانۀ شناخت نامه،بدون استثنا و اکثر قریب به اتّفاق عناوین فرعی آن،در این گزیده آورده شد؛
2.تمامی چند مقاله حاوی تحلیل و جمع بندی،عینا به گزیده انتقال یافت؛
3.آنچه بیش از همه مشمول تلخیص و گزینش قرار گرفت آیات و روایات پرشماری است که با موضوع نسبتا مشابه،ذیل فصل های شناخت نامه گرد آمده است؛
4.جامع ترین و گویاترین متن ها،از منابع معتبرتر،در ذیل هر عنوان انتخاب گردید؛
5.در پانوشت به ذکر حداکثر دو منبع دارای اعتبار بیشتر،برای هر متن، اکتفا شد؛
6.با هدف تسهیل مطالعه کتاب برای فارسی زبانان و کاهش صفحات
ص:8
این گزیده،ترجمۀ فارسی آیات و روایات در متن کتاب و عبارت عربی آنها با قلم ریزتر،در پانوشت درج گردید.
حسن ختام این سطور را سپاسگزاری از پروردگار ذرّه پروری قرار می دهم که ولی هر توفیقی است و نیز قدرشناسی از مؤلف بزرگوار حضرت آیة اللّه ری شهری و مترجم فرهیخته جناب حجة الاسلام و المسلمین عبد الهادی مسعودی و تمامی همکاران پژوهشکده علوم و معارف حدیث که در به سامان رساندن این اثر نقشی داشته اند.خداوندا همۀ ما را نمازگزارانی شایسته مقرّر فرما.آمین یا ربّ العالمین.
مرتضی خوش نصیب
دوشنبه 11 شهریور 1392
مصادف با سالروز شهادت صادق آل محمد
(صلوات اللّه علیه و علیهم)
ص:9
ص:10
نماز،به عنوان سرآمد عبادات،ویژگی هایی دارد که هیچ عبادت دیگری از آنها برخوردار نیست.این ویژگی ها،به تفصیل،در آیات قرآن و احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام آمده که در این جا به مهم ترین آنها اشاره می شود.
نماز،نخستین فریضه ای است که خداوند سبحان،انجام دادن آن را بر مردم،لازم شمرده،و نخستین کاری است که در اسلام،فرا گرفتن آن واجب است،و نخستین عملی است که انسان در قیامت در باره ی آن، بازجویی می شود.اگر این عمل،مورد قبول خداوند قرار گرفت،سایر اعمال،پذیرفته می شود و اگر مردود شود،دیگر اعمال نیز مردود می گردد.
نماز،ستون دین است که بدون آن،ارزش ها و آرمان های دینی،فرو خواهند ریخت.از این رو،در اسلام،پس از اعتراف به مبانی عقیدتی، هیچ عملی بالاتر و والاتر از نماز نیست.
جایگاه نماز نسبت به دیگر ارزش های دینی،جایگاه سر در بدن است،و بدین جهت،حیات و پویایی ارزش های دینی در جامعۀ
ص:11
اسلامی،وابسته به آن است.
نماز،بهترین برنامه ای است که خداوند سبحان برای رشد و شکوفایی انسان وضع کرده،و از این رو،بهترین کار و محبوب ترین عمل،و برترین وسیلۀ تقرب به آفریدگار جهان،و معراج اهل ایمان است.
نماز،شیطان را از انسانْ دور می گرداند،از سرمستی و طغیانْ پیشگیری می کند،خودْ بزرگ بینی و انواع رذایل اخلاقی و عملی را می زداید،گناهان را پاک می کند،و جان را پاکیزه می سازد.
نماز،چهرۀ باطنی انسان را زیبا و دل را نورانی می کند،و موجب آسودگی بدن و آرامش جان،و نیز سبب فرود آمدن رحمت الهی می گردد.
نماز،چراغ اهل آسمان،مایۀ سنگین شدن ترازوی عمل،و وسیلۀ جلب خشنودی آفریدگار جهان است.
نماز،کلید دستیابی به همۀ خوبی هاست.با نماز،هر دو جهاد اصغر و اکبر،به پیروزی می رسند،نگرانی ها از دلْ زدوده می شوند،و بدی ها به نیکی ها تبدیل می شود.
نماز،راه روشنی است که انبیای الهی برای رسیدن به بهشت جاوید، به انسان نشان داده اند،و سرانجام نماز،نور چشم خاتم پیامبران و آخرین سفارش ایشان است.پیامبر صلی الله علیه و آله در آخرین لحظات زندگی، مکرر می فرمود:«نماز،نماز،نماز!»تا جان به جان آفرین تسلیم کرد. (1)
ص:12
ویژگی هایی که برای نماز برشمردیم،به روشنی نشان می دهند که این عبادت،بیش از هر عبادت دیگر،در تکامل انسان و سعادت دنیا و آخرت او،نقش دارد.برای توضیح این مطلب،ابتدا اشاره ای داریم به نقش عبادت خدا در تکامل انسان،و سپس بیان این مطلب که چگونه نماز،بیش از هر عبادتی دیگر،در این عرصه،نقش آفرین است.
عبادت،حکمتِ خلقت انسان
از دیدگاه قرآن کریم،هدف از آفرینش انسان،عبادت خداست:
وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ.
جِن و انس را نیافریدم مگر برای این که مرا عبادت کنند.
اما باید توجه داشت که عبادت،هدف نهایی خلقت انسان نیست؛ بلکه هدف متوسط است.هدف نهایی،سعادت دنیا و آخرت انسان و دستیابی او به خلافت الهی است،که انسان،برای رسیدن به این مقصد والا،راهی جز«عبادت (بندگی)»ندارد.از این رو،قرآن کریم،عبادت را«راه مستقیم به سوی خدا»می داند و می فرماید:
وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ.
[آیا از شما پیمان نگرفتم که] مرا عبادت کنید،که این است راه راست؟
این آیه به روشنی بیانگر این واقعیت است که عبادت،هدف نهایی نیست؛بلکه راه مستقیم و درست زندگی است.
ص:13
نکتۀ قابل تأمّل،این که قرآن نمی گوید:عبادت،راه راست زندگی را به انسان نشان می دهد؛بلکه می فرماید:عبادت،خود،راه راست است!
این سخن بدین معناست که عبادت (بندگی) و اطاعت خداوند متعال و پیاده کردن برنامه های او در زندگی،دقیقاً راه درست تأمین همۀ نیازهای مادّی و معنوی انسان است.
جان و جوهر همۀ عبادات،یاد خدا (ذکرُ اللّه) است.در واقع،یاد خدا رمز خودسازی و سازندگی،کلید ارتقا به سوی کمالات و مقامات انسانی،بهترین سرمایۀ تأمین رفاه فردی و اجتماعی،مادّی و معنوی،و دنیوی و اخروی است.
یاد خدا،در گام اولِ سلوک،آیینۀ دل را از زنگارهای اخلاق و اعمال زشت،پاک می کند،و در گام دوم،با نورانی ساختن دل،زمینۀ انعکاس معارف شهودی در آن و دستیابی انسان به قلّۀ یقین را فراهم می سازد،و در یک جمله،می توان گفت که:«یاد خدا،یاد کردن از خویش است،و فراموشی او،فراموش کردن خود»!. (1)
خداوند متعال،وعدۀ قطعی داده است که هر کس او را یاد کند،او نیز متقابلاً وی را یاد نماید. (2)یاد کردن خدا از بندۀ خود،در حقیقت، جامع ترین دستاورد«ذکر»و مبدأ همۀ آثار مادّی و معنوی،این کیمیای
ص:14
ارزشمند سعادت است.
بی تردید،همۀ آثار سازندۀ ذکر (یاد خدا)،در این تعبیر که:
«خداوند،یادکنندۀ خود را یاد می کند»خلاصه شده است؛زیرا یاد کردن خداوند متعال از بندۀ خود،به معنای آگاهی داشتن از حال او نیست؛چرا که او همواره،به همه چیز و همه کس،آگاه است؛بلکه مقصود از یاد کردن،ارزانی داشتِ نعمت و احسان و رضوان به اوست.
البته مراتب چنین نعمت و رحمت متقابل الهی نسبت به یادکنندۀ خود، متناسب با مراتب ذکر اوست.هر چه ذکر از سوی بنده،عمیق تر و آثار عملی آن گسترده تر باشد،احسان مادّی و معنوی الهی،ذاکر را بیشتر فرا خواهد گرفت.آری! نظر به این پاداش مضاعف برای ذاکران است که خداوند متعال فرموده است:
وَ لَذِکْرُ اللّهِ أَکْبَرُ.
و البته یاد خدا بزرگ تر است
سخن امام باقر علیه السلام در تفسیر این آیه نیز تأکیدی است بر این که یاد کردن خدا از بنده اش،اساسی ترین دستاورد ذکر الهی است.ایشان می فرماید:
ذِکرُ اللّهِ لاَِهلِ الصَّلاةِ أکبَرُ مِن ذِکرِهِم إیّاهُ.ألاتَری أنَّهُ یَقولُ:
فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ (1) (2)
یاد کردن خدا از نمازگزاران،بزرگ تر است از یاد کردن آنها از خدا.آیا
ص:15
نمی بینی که او می فرماید:مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم (1).
در شرایطی که حکمت همۀ عبادات،یاد خداست،انگشت نهادن بر نماز به صورت خاص به عنوان عملی که حکمت آن،یاد خداست، اشاره به این است که نماز،بیش از هر عبادت دیگری،خدارا را به انسان،یادآور می شود؛یعنی نماز،کامل ترین جلوۀ یاد خدا (ذکر)است.از این رو،خداوند متعال،خطاب به موسی علیه السلام می فرماید:
إِنَّنِی أَنَا اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ أَنَا فَاعْبُدْنِی وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی.
منم،من،خدایی که جز من خدایی نیست.پس مرا عبادت کن و نماز را برای یاد کردن از من به پا دار
ص:16
نمازی که بیش از هر عبادت دیگری مایۀ یادکرد خدای متعال است و متقابلاً زمینه ساز یادکرد خداوند از بنده اش،قطعاً بالاترین نقش را در تکامل انسان و ساختن جامعۀ آرمانی اسلام دارد؛زیرا-چنان که پیش از این به اشارت گذشت-یاد کردن خدا از بنده اش،در قالب ارزانی داشتِ نعمت و احسان و رضوان به او جلوه گر می شود.پُر واضح است انسانی که مورد چنین عنایاتی از جانب پروردگار خود قرار گیرد،راه هدایت و تعالی و تکامل را یافته است.بنا بر این،اگر بخواهیم حکمت نماز را با عبارتی کوتاه بیان کنیم،باید از سخن نغز عارف واصل،مجاهد کبیر،امام خمینی-رضوان اللّه علیه-یاد کنیم که «نماز،کارخانۀ انسان سازی است». (1)
از این روست که صادق آل محمد علیهم السلام فرمود:
ما أعلَمُ شَیئًا بَعدَ المَعرِفَةِ أفضَلَ مِن هذِهِ الصَّلاةِ؛ألا تَری أنَّ العَبدَ الصّالِحَ عیسَی بنَ مَریَمَ علیهما السلام قالَ: وَ أَوْصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا (2). (3)
پس از معرفت،برتر از این نماز،چیزی نمی شناسم.نمی بینی که بندۀ شایستۀ خدا،عیسی بن مریم علیهما السلام،گفت:خدا مرا تا زنده ام،به نماز و زکات،سفارش کرده است.
ص:17
افزون بر آیات و روایات بیانگر حکمت نماز،همۀ متونِ مرتبط با ویژگی های نماز و آثار و برکات آن،در واقع،اشاره است به حکمت تفصیلیِ این عبادتِ بزرگ.بر پایۀ این آموزه ها،نماز،اگر با آداب و شرایط آن انجام شود،در اوّلین مرحله،انسان را از آلودگی های اخلاقی و عملی پاک می کند و شیطان را از انسان،دور می گرداند.
نماز،انسان را در برابر سختی های زندگی،مقاوم می سازد،نگرانی و اضطراب و اندوه را از بین می برد،و جان را آرامش می بخشد و از این رو،پیشوایان دین،در سختی ها،به نماز،پناه می بردند.
فرشتگان الهی،نمازگزار را دعا می کنند،رحمت الهی او را فرا می گیرد،و دعای او به اجابت،نزدیک می گردد.
برتر از همۀ برکات،این که:نماز،آینۀ جان را نورانی و نورانی تر می کند، تا آن جا که دل،جلوه گاه انوار جمال و جلال خدای سبحان می گردد،و بدین سان،نمازگزار،به لقای معبود خود نایل می شود،در این باره،آیة اللّه محمّدتقی بهجت رحمه الله فرمود:
نخستین مرتبۀ لقاء اللّه [برای عبد]،این است که در حال نماز، برای او انس و دلْ گرمی پیدا می شود و بالاترین مرتبۀ لقاء اللّه، حالتی است که در حدیث«قُرب نوافل»،به آن اشاره شده است. (1)
ص:18
و بدین سان،نماز،معراج عارفان است،و هنگام نماز،برای نمازگزاران راستین،هنگام دیدار آنها با خدای سبحان است،چنان که در روایتی از امیر مؤمنان علیه السلام در تفسیر«قد قامت الصلاة»آمده است:
أی حانَ وَقتُ الزِّیارَةِ وَالمُناجاةِ وقَضاءِ الحَوائِجِ ودَرکِ المُنی وَالوُصولِ إلَی اللّهِ عز و جل. (1)
[قد قامت الصلاة] یعنی وقت دیدار و مناجات و برآورده شدن حاجات و رسیدن به آرزو و وصول به خدای عز و جل فرا رسید.
از منظر آیة اللّه بهجت-رضوان اللّه علیه-،سالک می تواند با بهره گیری از نماز،به تداوم ذکر،دست یابد و با تداوم ذکر،به شهود تام، نایل آید.ایشان در پاسخ این پرسش که راه تداوم ذکر چیست،فرمود:
توجه به نماز! اگر نماز درست شد،همه چیز درست می شود.
«وَاعلَم أنَّ کُلَّ شَیءٍ مِن عَمَلِکَ تَبَعٌ لِصَلاتِکَ». (2)میزان الحراره، نماز است. (3)
و نیز فرمود:
راه رسیدن به شهود،مراقبت از یاد خدا و از دست ندادنِ اختیاری توجّهاتی است که احیاناً برای انسان حاصل می شود.غفلتِ غیراختیاری اهمیتی ندارد.واضحات را از دست ندادن،موجب وصول به شهود تام است. (4)
ص:19
امام خمینی-رضوان اللّه علیه-نیز نماز را راه پیروزی در جهاد اکبر می داند و خطاب به فرزندش،مرحوم سید احمد خمینی،می نویسد:
فرزندم! از خودخواهی و خودبینی به در آی که این،ارث شیطان است که به واسطۀ خودبینی و خودخواهی،از امر خدای تعالی به خضوع برای ولیّ و صفیّ او-جلّ و علا-سر باز زد.و بدان که تمام گرفتاری های بنی آدم،از این ارث شیطانی است که اصل اصول فتنه است.و شاید آیۀ شریفۀ وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ ، (1)در بعض مراحل آن،اشاره به جهاد اکبر و مقاتله با ریشۀ فتنه-که شیطان بزرگ و جنود آن است که در تمام اعماق قلوب انسان ها شاخه و ریشه دارد-باشد.و هر کس برای رفع فتنه از درون و برون خویش باید مجاهده نماید.و این جهاد است که اگر به پیروزی رسید،همه چیز و همه کس اصلاح می شود.
پسرم! سعی کن که به این پیروزی دست یابی،یا دست کم به بعض مراحل آن.همّت کن و از هواهای نفسانیه که حدّ و حصر ندارد، بکاه و از خدای متعال-جلّ و علا-استمداد کن که بی مدد او کس به جایی نرسد.
و نماز،این معراج عارفان و سفر عاشقان،راه وصول به این مقصد است.و اگر توفیق یابی و یابیم به تحقّق یک رکعت آن و مشاهدۀ انوار مکنون در آن و اسرار مرموز آن،ولو به قدر طاقت خویش، شمّه ای از مقصد و مقصود اولیای خدا را استشمام نموده ایم،و دورنمایی از صلاة معراج سیّد انبیا و عرفا-علیه و علیهم و علی
ص:20
آله الصلاة والسلام-را مشاهده کرده ایم؛که خداوند منّان،ما و شما را به این نعمت بزرگ،منّت نهد. (1)
کسانی که توفیق خواندن نماز-با توصیفی که در کلام امام رحمه الله بدان اشاره شده-را یافته اند،می دانند لذّتی که اهل معرفت از نماز می برند، قابل مقایسه با هیچ لذّتی نیست.
بالاتر از لذایذ مادّی
آیة اللّه بهجت در بارۀ لذّت بردن اولیای الهی از نماز،نقل کرده اند که:
استاد اخلاق ما در نجف (مرحوم آقای قاضی) می فرمود:«اگر لذّت نماز را بدانند،می دانند که در دنیا،لذّتی بالاتر از نماز نیست».
فرزند آیة اللّه بهجت،پس از نقل این مطلب از پدر بزرگوار خود برای این جانب،افزود که:ایشان به دلیل بسیاریِ نماز،دچار ضعف می شدند.به همین خاطر،در صدد برآمدیم از نمازهای [مستحبّیِ] ایشان بکاهیم؛اما ایشان در مقابل می فرمود:
اگر سلاطین عالَم می دانستند که انسان،در حال نماز،چه لذّت هایی می بَرد،هیچ گاه دنبال لذایذ مادّی نمی رفتند.
شخصاً از آقا سیدعلی قاضی شنیدم که فرمود:«مدّتی است که فکر می کنم:اگر در بهشت،نگذارند ما نماز بخوانیم،چه کنیم؟!».
آیة اللّه فهری،اضافه کرد که ایشان جملۀ یاد شده را با لهجۀ ترکی شیرینی،ادا می فرمود.
همچنین آیة اللّه فهری نقل کردند که:
سیّد علی اکبر اعمی (1)می گفت:مدّت ده روز برای من،حالتی دست داد که هر مشکلی داشتم،حل می شد.شبهه ای در حال نماز برایم پیش آمد و آن،این بود که:چگونه ممکن است افرادی همچون اوَیس قَرَن و...،یک شب تا صبح،سجده کنند...؟
با این ذهنیت به رکوع رفتم و گفتم:«سُبحانَ رَبّیَ الْعظیمِ وبِحَمدِه».خیلی لذّت بردم.دو باره گفتم.لذّتم بیشتر شد.
همچنان،هر چه بیشتر این ذکر را می گفتم،بیشتر لذّت می بردم....
بدین سان،شبهۀ من برطرف شد که اهل معرفت که از انس با خدا خسته نمی شوند،به دلیل لذّتی است که از نظر معنوی،احساس می کنند.
آیة اللّه بهجت نیز نقل کرده اند که:
آقا میرزا حسینِ میرزا خلیل تهرانی، (2)در سنّ نوزده سالگی می فرموده:«غذا خوردن برای من،مانند این است که انبان و
ص:22
کیسه ای را پر کنم.من از خوردن غذا هیچ لذّت نمی برم.آنچه از آن لذّت می برم،نماز خواندن است».
شخصی می گفت:ایشان بعد از نماز صبح،در بالا سر حضرت امیر علیه السلام،در مصلّا می ایستاد و تا طلوع آفتاب،به نماز مشغول بود. (1)
از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده است که فرمود:
حُبِّبَت إلیَّ النِّساءُ و الطّیبُ وَ جُعِلَت فِی الصَّلاةِ قُرَّةُ عَینی. (2)
زنان و بوی خوش،مورد علاقۀ من اند؛ولی،نور چشم من در نماز نهاده شده است.
آیة اللّه بهجت،در شرح این حدیث نبوی فرموده است:
هر کدام از اینها (زن،بوی خوش و نماز) محبوبیت و لذّت تکوینی دارد؛ولی لذّتی که در نماز است،بیشتر از لذّت آن دو است؛امّا چه کنیم که در ذائقۀ ما،شور و تلخ است! لذا هر چه زودتر می خواهیم نماز را به آخر برسانیم و از آن،فارغ شویم! بعضی از پروانه ها و زنبورها هم بوی خوش را طالب اند.بهره گرفتن از جنس مخالف هم مشترک بین حیوانات است؛ولی این از مختصّات و امتیازات انسان کامل است که از نماز،لذّت می برد. (3)
آری! لذّت بردن از نماز،اختصاص به انسان های کامل دارد و همین،رمز پایداری آنها در عبادت های طولانی است.
ص:23
آیة اللّه بهجت،نماز را بدین سان تصویر می نماید:
نماز،به منزلۀ کعبه،و تکبیرة الإحرام،پشت سر انداختن همه چیز غیر خدا و داخل شدن در حرم الهی است،و قیام،به منزلۀ صحبت دو دوست،و رکوع،خم شدنِ عبد در مقابلِ آقاست،و سجده، نهایت خضوع و خاک شدن در مقابل اوست.و وقتی عبد،در آخر نماز،از پیشگاهِ مقدّس الهی باز می گردد،اوّلین چیزی که سوغات می آوَرَد،سلامی از ناحیۀ اوست. (1)
آیة اللّه بهجت،شخصاً آن قدر از انس با خدا لذّت می برد که طبق نقل نزدیکان ایشان،نیمی از شبانه روز را به عبادت مشغول بود. (2)
چنان که گفتیم بر اساس آموزه های قرآن کریم،پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام و تجربۀ بزرگان اهل معرفت،نماز،بالاترین نقش را در رشد و شکوفایی انسان دارد و در یک جمله:نماز،رمزخودسازی و سازندگی است.از این رو،در نظام اسلامی،باید تقویت و تعمیق فرهنگ نماز،در صدر همۀ اولویت ها باشد؛اما با کمال تأسف باید گفت که غالب مردم و حتی بسیاری از نخبگان،این جان مایۀ حرکت به سوی قلّۀ تکامل را، چنان که باید نمی شناسند،و آن چنان که شاید،از آن،بهره نمی برند!
چه بسا،جویندگان کمال،عمری را در جستجوی راه نما و مُرشد و دستور العمل های سُلوکی،به سر می آورند،در حالی که از این کیمیای
ص:24
بی بدیل خودسازی و سازندگی،غافل اند.در صورتی که اگر به آیات روح بخش قرآن و سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام-که سرآمد راه نمایان بشرند-مراجعه کنند،به سادگی در می یابند که نماز،بهترین و نزدیک ترین راهِ رسیدن به مقصد اعلای انسانیت است.
با در نظر گرفتن آنچه در تبیین«حکمت نماز»بیان شد،حتی اگر شریعت نیز آن را واجب نمی دانست،عقل سلیم،پایبندی به آن را ضروری می شمرد؛زیرا هیچ عاقلی خود را از آن همه آثار و برکات این رمز رستگاری و کامیابی محروم نمی کند.از این رو،بر پایۀ حدیث «جنود عقل و جهل»،امام صادق علیه السلام،نماز را در شمار سپاهیان عقل و تضییع آن را در زمرۀ سپاهیان جهل آورده است. (1)
بر خود لازم می دانم از تمامی همکاران پژوهشکدۀ علوم و معارف حدیث که در به سامان رسیدن این اثر تلاش کرده اند،بویژه فاضل گران قدر جناب آقای مرتضی خوش نصیب که گردآوری و تنظیم اولیۀ کتاب شناخت نامه نماز و نیز گزیده سازی آن را انجام داده اند،همچنین استاد ارجمند جناب آقای عبدالهادی مسعودی که افزون بر همکاری در نگارش شماری از تحلیل ها،با ترجمۀ روان و زیبای خود،فهم آیات و احادیث این مجموعه را برای پارسی زبانان میّسر ساختند، صمیمانه سپاس گزاری کنم و از خداوند سبحان،برای همۀ آنان پاداشی فراوان و درخور کرامتش مسئلت نمایم.
ربّنا! تقبّل منّا؛إنک أنت السمیع العلیم.
محمّد محمّدی ری شهری
1391/1/15
دهم جمادی اوّل 1433
ص:25
ص:26
قرآن
پروردگارا! من [ یکی ] از فرزندانم را در درّه ای بی کشت و زرع،نزد خانۀ گرامی ات،سکونت دادم-پروردگارا-تا نماز را به پا دارند.پس دل های برخی از مردم را به سوی آنان گرایش ده و آنان را از محصولات [ مورد نیازشان ] روزی بده.باشد که سپاس بگزارند!. (1)
به موسی و برادرش وحی کردیم که:برای قوم خود،خانه هایی در مصر فراهم کنید و سراهایتان را رو به روی هم [ و یا قبله و عبادتگاه ] قرار دهید و نماز برپا دارید و [ ای موسی! ] مؤمنان را مژده بده. 2
ص:27
هر جا که باشم،مرا بابرکت ساخته و تا زنده ام،به نماز و زکات سفارشم کرده است. 1
پس در حالی که وی (زکریّا) در محراب به نماز ایستاده بود،فرشتگان ندایش دادند که:خداوند،تو را به [ تولّد ] یحیی مژده می دهد که تصدیق کنندۀ کلمۀ خدا (عیسی) است و بزرگوار و خویشتندار [ در برابر زنان ] و پیامبری از شایستگان است. 2
حدیث
1.امام صادق علیه السلام:
هنگامی که آدم علیه السلام از بهشت فرود آمد،لکّه ای سیاه در صورتش پیدا شد و سر تا پایش را گرفت.گریه و اندوه آدم،از پدیدار شدن آن،طولانی شد.جبرئیل علیه السلام نزد آدم آمد و به او گفت:ای آدم! چرا می گریی؟
گفت:از این لکّۀ سیاهی که در من پیدا شده است.
جبرئیل گفت:ای آدم! برخیز و نماز بخوان که این،وقت نماز اوّل است.
آدم برخاست و نماز خواند و آن لکّه تا گردنش از میان رفت.جبرئیل در وقت نماز دوم آمد و گفت:ای آدم! برخیز و نماز بخوان که این،وقت نماز دوم است.
آدم برخاست و نماز خواند و لکّه تا ناف آدم از میان رفت.سپس جبرئیل در وقت سوم آمد و گفت:ای آدم! برخیز و نماز بخوان که این، وقت نماز سوم است.
ص:28
آدم برخاست و نماز خواند و لکّه تا زانوانش از میان رفت.آن گاه جبرئیل در وقت نماز چهارم آمد و گفت:ای آدم! برخیز و نماز بخوان که این،وقت نماز چهارم است.
آدم به نماز برخاست و لکّه تا [ روی ] پاهایش از میان رفت.جبرئیل در وقت پنجم نیز آمد و گفت:ای آدم! برخیز و نماز بخوان که این،وقت نماز پنجم است.
او برخاست و نماز خواند و لکّه از میان رفت و آدم نیز خدا را حمد و ثنا گفت.
جبرئیل گفت:ای آدم! فرزندانت در این نمازها مانند تو و این لکّۀ سیاه هستند.هر کس از فرزندانت که پنج نماز در هر شبانه روز بخواند،از گناهانش بیرون می آید،همان گونه که تو از این لکّه پیراسته شدی. (1)
ص:29
2.امام باقر علیه السلام:
آیین نوح علیه السلام،پرستش خالصانۀ خدای یگانۀ بدون هیچ شریک و مانند بود و آن،همان فطرتی است که مردم بر آن سرشته شده اند و خداوند از نوح و دیگر پیامبران پیمان گرفت که خدای-تبارک و تعالی-را بپرستند و چیزی را شریک او نکنند و به نماز و امر به معروف و نهی از منکر،و [ انجام ] کارهای روا و [ ترک ] کارهای ناروا،فرمان داد؛ولی احکام جزایی و یا تقسیم ارث را بر نوح علیه السلام واجب نکرد.این است آیین او. (1)
3.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
خداوند،ابراهیم علیه السلام را دوست خود نگرفت،جز از آن رو که [ مهمانان و بینوایان را ] اطعام می کرد و شب هنگام که مردم در خواب بودند،نماز می خواند. (2)
4.الکافی -
به نقل از علی بن عیسی که حدیث را به یکی از امامان نسبت می دهد-:خداوند-تبارک و تعالی-در مناجات موسی علیه السلام با او فرمود:«...
همواره و همه جا نماز بخوان،که نزد من منزلتی دارد و آن را پیمانی ناگسستنی با خود می دانم». (3)
ص:30
پژوهشی در بارۀ نماز در امّت های پیشین:پژوهشی در بارۀ نماز در امّت های پیشین (1)
نماز به عنوان ستون دین اسلام،نماد دینداری و عبودیت است.این ستون استوار در همۀ ادیان آسمانی،مورد توجّه بوده و تنها شکل و آداب و یا مقدار آن تفاوت داشته است.آیات و احادیث متعدّدی،تشریع نماز (وضع شدن قانون نماز) را در ادیان پیشین اثبات می کنند و نوشته های موجود در عهد عتیق و جدید (تورات و انجیل) نیز به روشنی از وجود آیین نماز در ادیان یهود و مسیحیت خبر می دهند.هر چند اسناد در دسترس،تصویر دقیق و کاملی از نماز در آیین های پیشین ارائه نمی دهند،اما نشان دهندۀ استمرار وجودی آن در آیین همۀ پیامبران اند.پیش از این،متن آیات و احادیثی که بر این موضوع دلالت دارند،ارائه شد و در این جا تنها به چکیده و نتیجۀ نهایی آنها اشاره می کنیم.
قرآن کریم در سورۀ مریم به روشنی وجود نماز را در امّت های متعدّدی نشان می دهد. (2)همچنین روایت کلینی (3)از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نشان از نماز
ص:31
خواندن یهودیان و مسیحیان دارد.افزون بر این می توان احادیثی مانند«وَ هِیَ مِنهاجُ الأَنبِیاءِ» (1)و«لا خَیرَ فی دینٍ لا رُکوعَ فیهِ وَ لا سُجودَ» (2)را ناظر به این نکته دانست که همۀ دین های توحیدی،صاحب آیین نمازند.
آدم علیه السلام به عنوان نخستین انسان و اوّلین پیامبر خدا،از موهبت نماز به عنوان کلید پیوند با خدایش برخوردار بوده است.روایت امام صادق علیه السلام در بارۀ اوقات نماز آدم علیه السلام (3)و نیز توبۀ وی در عصر روز عرفه پس از اقامۀ نماز عصر، (4)نشان دهندۀ آن است که نماز از زمان آدم ابو البشر علیه السلام مطرح بوده است.
ادریس علیه السلام به عنوان سرسلسلۀ عالمان و مدرّسان جهان بشریت،بخشی از دانش های مورد نیاز بشر را بنیان نهاد.او را به عنوان نخستین ستاره شناس و نیز مبتکر سال شماری و علم حساب می شناسند (5)و محتمل است که از
ص:32
این علوم برای محاسبۀ اوقات نماز و شاید قبله شناسی بهره می برده است.
افزون بر این،امام صادق علیه السلام در بیان فضیلت مسجد سهله در کوفه،آن جا را خانه و محل نماز ادریس علیه السلام دانسته است. (1)
نوح علیه السلام قدیمی ترین پیامبر اولو العزم است و دین او به عنوان شریعتی مستقل و با آموزه هایی پایدار و ماندگار شناخته می شود؛آموزه هایی مانند توحید در عبادت و اخلاص در ربوبیت و پرهیز از محرّمات و نیز ادای نماز که در حدیث امام باقر علیه السلام به آن تصریح شده است. (2)
ابراهیم علیه السلام از بزرگ ترین پیامبران الهی است.او که در عصر خویش بت ها و معبودهای دروغین بشر را در هم شکست،خانواده اش را در حرم الهی سکنی می دهد تا برپا دارندۀ نماز باشند و خود،از خداوند،می خواهد تا او و نسلش را برپا کنندۀ نماز قرار دهد. (3)خداوند نیز به او فرمان داده تا خانه اش را برای عبادت کنندگان و راکعان ساجد (نمازگزاران) پاکیزه کند. (4)
نیز در حدیثی،یکی از دو علّت نیل ابراهیم علیه السلام به مقام والای«خلیل خدا بودن»را نماز شبانۀ وی دانسته است. (5)
ص:33
برخی از فرزندان و نوادگان ابراهیم خلیل علیه السلام به پیامبری رسیدند که از جملۀ آنان می توان به اسماعیل علیه السلام،اسحاق علیه السلام،یعقوب علیه السلام و یوسف علیه السلام اشاره نمود.این پیامبران نیز مانند پدر و نیای بزرگشان ابراهیم علیه السلام به نماز فرمان داده شده و مأمور اقامۀ آن بوده اند. (1)
حضرت موسی علیه السلام،از بزرگ ترین پیامبران اولو العزم الهی است و جوهرۀ اصیل دینی که او برای یهودیان آورد،جان مایۀ دین های ابراهیمیِ پس از اوست.بسیاری از آیین ها و مراسم اصیل و تحریف ناشدۀ یهود،در دین مسیحیت و اسلام پا بر جا ماند،هر چند شکل و آداب آن تکمیل شد.قرآن کریم به برخی آموزه های وحیانی موسی علیه السلام و پیمان گرفته شده از بنی اسرائیل اشاره کرده که از جملۀ آنها اقامۀ نماز است. (2)
در حدیثی نیز به دستور خداوند به موسی علیه السلام در بارۀ نماز و درنگ در آن،اشاره شده است (3)و در حدیث دیگر در بارۀ مناجات موسی و خدا، سخن از نماز به میان آمده است. (4)دو حدیث امام صادق علیه السلام نیز در توصیف ادب موسی علیه السلام در نماز است و علّت نیل موسی به مقام کلیم اللهی،همان دانسته شده است. (5)
ص:34
افزون بر آیات و احادیث اسلامی،متون متعدّدی در تورات و تلمود، نشان دهندۀ وجود نماز و تشریع آن در دین یهود هستند.در تورات،به نماز سلیمان علیه السلام در حضور جمعی از بنی اسرائیل و تضرّع او و طلب بخشش برای بنی اسرائیل که از سرزمین خود رانده شده بودند،اشاره شده (1)و در جایی دیگر از آن، (2)از پایان نماز سلیمان علیه السلام و بلند شدن وی از حالت رکوع و تبریک وی به حاضران برای نجات و آسودگی آنها یاد شده است.
در بارۀ نماز جماعت یهودیان،در کتاب گنجینۀ تلمود آمده است که علاوه بر عبادت ها و نمازهای فردی و خصوصی که انسان به وسیلۀ آن، حاجات خود را از خدا می طلبد،نمازهای جماعتی نیز هستند که افراد موظّف اند در آن شرکت جویند و آن را در کنیسه بخوانند. (3)
گفتنی است که یهودیان نیز مانند مسلمانان،واژۀ خاصّی برای نماز با لفظ«تفیلا»و اوقات معیّنی برای برگزاری آن دارند. (4)
پیامبران متعدّدی پس از موسی علیه السلام و پیش از عیسی علیه السلام از سوی خداوند برانگیخته شده اند که از جملۀ آنان،اسماعیل صادق الوعد، (5)داوود،زکریّا و
ص:35
یحیی علیهم السلام هستند.آیات و احادیث متعدّدی به روشنی نشان می دهند که همۀ این بزرگان،مأمور به نماز بوده اند و بِدان امر کرده و آن را پاس می داشته اند.خداوند،فرمان اسماعیل (صادق الوعد) به خانواده اش را برای برپایی نماز،نقل نموده است. (1)دو حدیث نیز به محراب داوود علیه السلام و نماز خواندنش در آن،تصریح کرده اند. (2)حدیثی دیگر نیز گزارش می کند که خداوند متعال،برخی از موانع قبول نماز را به داوود علیه السلام وحی کرده است. (3)افزون بر این،آیه ای از سورۀ لقمان، (4)به ضمیمۀ حدیثی که معاصرت داوود علیه السلام با لقمان را نشان می دهد، (5)دلیل دیگری بر وجود آیین نماز در روزگار اوست.احادیث متعدّدی نیز وصیّت لقمان را به فرزندش در بارۀ نماز نقل کرده اند. (6)
همچنین نماز خواندن زکریّا علیه السلام در سورۀ آل عمران به صراحت آمده (7)و آیه ای دیگر از همین سوره (8)نشان می دهد که نماز و جایگاه آن در میان بنی اسرائیل شناخته شده بوده و دو رکن اصلی یعنی سجده و رکوع را داشته
ص:36
است و مریم علیها السلام آن را انجام می داده است.در بارۀ یحیی فرزند زکریّا نیز در کتاب المحاسن برقی،حدیثی است که بر نماز خواندن او دلالت دارد. (1)
همچنین حدیثی هست که یحیی علیه السلام امر خداوند به نماز را به بنی اسرائیل ابلاغ کرده است. (2)
به نقل قرآن کریم،عیسی بن مریم علیه السلام در دامان زنی پاک دامن متولد شد که در عبادتکده می زیست و به نماز می ایستاد و رزقش را از خداوند در محراب نمازش دریافت می کرد.عیسی علیه السلام همچنین در نخستین روزهای تولدش و در همان گهواره،با اعجاز الهی،زبان گشوده و وصیت الهی به نماز را بیان کرده است. (3)احادیث نیز به تشریع نماز در آیین او تصریح کرده و آن را وظیفۀ عمومی همۀ گروندگان به او شمرده اند. (4)نماز و کیفیت و فواید آن در انجیل امروزین نیز موجود است و برخی آن را همراه روزه از مهم ترین عبادت ها نزد مسیحیان می دانند. (5)
در پایان و با مراجعه به متن گزارش هایی که به آنها اشاره شد،می توان نتیجه گرفت که نماز به عنوان یک آیین عبادی،در همۀ دین های توحیدی وجود داشته،بلکه یکی از مهم ترین اعمال و مناسک این آیین ها بوده
ص:37
است.نماز حتّی در آیین هایی مانند آیین زرتشت و آیین صائبی نیز گزارش شده و در یک پژوهش گسترده تر می توان وجود آن را در آیین های غیر مشهور پی گرفت.
به طور خلاصه می توان گفت که نماز در میان همۀ پیروان آیین های الهی،از جایگاه ویژه و والایی برخوردار بوده و هست،و البته در دین اسلام-که کامل ترین و آخرین دین توحیدی است-،برترین جایگاه را میان عبادات و مناسک دینی دارد.
ص:38
5.المناقب ،
ابن شهرآشوب:هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله سی و هفت ساله شد، خواب می دید که کسی او را فرستادۀ خدا خطاب می کند؛امّا نمی توانست بپذیرد.مدّتی طولانی سپری شد تا روزی در میان کوه ها به هنگام شبانیِ گلّۀ ابو طالب،نگاهش به شخصی افتاد که به او می گفت:ای فرستادۀ خدا!
به او گفت:کیستی؟
گفت:من جبرئیل هستم،خداوند مرا به سویت روانه کرده تا تو را فرستادۀ خود قرار دهد.
پیامبر صلی الله علیه و آله خدیجه را از موضوع آگاه کرد.خدیجه گفت:ای محمّد! امیدوارم که این گونه باشد.
سپس جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد و برای او آبی از آسمان آورد و به او وضو و رکوع و سجود را آموخت و آن گاه که پیامبر صلی الله علیه و آله چهل ساله شد، چگونگی نماز را بدون وقت های آن به او یاد داد و پیامبر صلی الله علیه و آله همه وقت، نمازهای دورکعتی می خواند. (1)
ص:39
6.المناقب ،
ابن شهرآشوب:جبرئیل،پیام خداوند متعال را به پیامبر صلی الله علیه و آله رساند....سپس جبرئیل نزد پیامبر صلی الله علیه و آله می آمد و جز با اجازه اش به او نزدیک نمی شد.روزی در بالای مکّه نزد پیامبر آمد و پاشنۀ پایش را در گوشه ای از درّه به زمین کوبید.چشمه ای جوشید.جبرئیل وضو ساخت و پیامبر صلی الله علیه و آله وضو گرفت و نماز ظهر را خواند و آن نخستین نمازی بود که خداوند متعال واجب کرد. (1)
7.المناقب ،
ابن شهرآشوب:در مدّتی که پیامبر صلی الله علیه و آله در مکّه بود،هیچ عبادتی تشریع نشد،مگر طهارت و نماز که بر او،واجب و برای امّت،سنّت (مستحبّ مؤکّد) بود.پس از معراج و در سال نهم بعثت،نمازهای پنجگانه واجب شد.پس از هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله به مدینه و در شعبان سال دوم هجرت،روزه واجب گشت،قبله تغییر کرد و زکات روزه (فطریه) و نماز عید،واجب شد.فریضۀ نماز جمعه در سال نخست هجرت نیز جای گزین
ص:40
نماز ظهر روز جمعه شده بود.سپس زکات دارایی ها واجب شد.پس از آن،حج و عمره و حلال و حرام و امور ممنوع و مجاز و استحباب و کراهت و نیز جهاد و ولایت امیر مؤمنان علیه السلام مقرّر شدند. (1)
8.امام زین العابدین علیه السلام -
خطاب به کسی که به ایشان گفت:نمازی که مسلمانان اکنون می خوانند،کِی بر آنان واجب شد؟-:در مدینه و هنگامی که دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله بالا گرفت و اسلام نیرومند شد و خداوند عز و جل جهاد را بر مسلمانان واجب کرد،پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هفت رکعت بر نماز افزود:دو رکعت در هر یک از نمازهای ظهر و عصر،یک رکعت در مغرب و دو رکعت در نماز عشا،و نماز صبح را بر همان حالت که خداوند واجب فرموده بود، باقی گذاشت؛زیرا فرشتگان صبح و شب،در نماز صبح پیامبر خدا صلی الله علیه و آله حاضر می شدند و فرشتگان روز،شتاب می کردند که از آسمان فرود بیایند و فرشتگان شب،شتاب داشتند به آسمان بروند و این،همان سخن خدای متعال است:و قرائت فجر را [ به پا دار ] که مشهود [ همگان ] است (2)،یعنی
ص:41
مشهود مسلمانان و فرشتگان روز و شب. (1)
ص:42
پژوهشی در بارۀ چگونگی تشریع نماز در اسلام:پژوهشی در بارۀ چگونگی تشریع نماز در اسلام (1)
نماز،نماد عبادت و جلوۀ عبودیت مؤمنان در برابر خدای خویش است و در همۀ ادیان توحیدی (2)و حتی آیین های غیر توحیدی، (3)به شکل های گوناگونی وجود داشته است.نماز در حجاز و جزیرة العرب نیز شناخته شده بوده و برگزار می شده است،اگر چه به تعبیر قرآن،برخی اعراب جاهلی به جای نماز،تنها دست افشانی می کرده و آواز می خوانده اند. (4)
افزون بر این،وجود ادیان ابراهیمی در عربستان و باقی ماندن نسل ابراهیم علیه السلام و فرزندان اسماعیل علیه السلام در مکّه نیز می توانند این احتمال را تقویت کنند که برخی افرادِ معتقد به دین حنیف ابراهیم،نماز را می شناخته و چه بسا آن را بر پا می داشته اند. (5)
در این میان،پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نیز که از آغاز زندگی از فیض همراهی
ص:43
فرشتۀ بزرگ الهی و موهبت راه نمایی خداوند،برخوردار (1)و از نسل ابراهیم و اسماعیل و دارای فطرت حنیف و سرشتی پاک بوده، (2)بی تردید، بندگی خویش را به گونه ای به درگاه خدای یکتا ابراز می نموده است.اگر چه هیچ سندی،عبادت و یا حضور ایشان را در کنیسه و کلیسایی گزارش نکرده است،اما امام علی علیه السلام حضور منظّم و سالانۀ ایشان را در غار حرا خبر داده (3)که به احتمال فراوان،گونه ای ارتباط نهان با خدای رحمان و تفکّر و ذکر و عبادت بوده است.این ارتباط،اندکی پیش از بعثت و در سی و هفت سالگی پیامبر صلی الله علیه و آله به اوج رسید و رؤیاهای راستین و بشارت های جبرئیل،ایشان را آمادۀ دریافت وحی و انجام فرائض الهی نمود.بنا به گزارش ابن شهرآشوب،پیامبر صلی الله علیه و آله در این دوره،وضو و رکوع و سجود را آموخت.همچنین در چهل سالگی و همزمان با بعثت،حدود نماز را
ص:44
فرا گرفته؛از آن پس،آن را به صورت دو رکعتی و بی آن که محدود به وقت خاصی باشد،به جا می آورد. (1)دو یار وفادار پیامبر صلی الله علیه و آله،امام علی علیه السلام و خدیجۀ کبرا علیها السلام-که از همان آغاز بعثت به او گرویده بودند-نیز نماز را از ایشان آموختند.برخی گزارش ها از همراهی مکرّر آن دو در برپایی نماز به همراه پیامبر صلی الله علیه و آله در مکّه و یا درّه ها و مخفیگاه های اطراف آن حکایت دارند،تا آن جا که مکّیان و دیگران آنها را دیده و به تدریج،خبر آن در شهر پیچیده است. (2)
مطابق شماری از احادیث این باب، (3)نماز به گونۀ کامل به همراه وضو در جریان عروج پیامبر خدا،به ایشان تعلیم داده شد که این معنا با سورۀ اسرا-که در مکّه نازل شده و به موضوع سفر آسمانی پیامبر پرداخته-و مشخّصاً با آیۀ 78 این سوره (مربوط به تشریع اوقات نماز)،قابل تأیید است.
البته با وجود تعدّد اقوال در بارۀ زمان وقوع معراج،آنچه مسلّم است، این است که عروج پیامبر صلی الله علیه و آله به آسمان،در مکّه و پیش از هجرت به مدینه روی داده است. (4)بنا بر این،نماز در شکل کامل آن،بر اساس فرمان الهی،
ص:45
در همان مکّه بر پیامبر واجب شده و به احتمال فراوان بر مسلمانان نیز در همان اوان،واجب گردیده است،هر چند دلیلی قطعی بر این،در اختیار نداریم.
ابن شهرآشوب،تشریع اصل نماز را-که دو رکعتی و فاقد وقت خاصّی بوده-در همان مکّه می داند که ابتدا تنها بر پیامبر صلی الله علیه و آله واجب و برای امّت، سنّت بوده است.به نقل او،واجب شدن نماز در قالب نمازهای پنجگانه، پس از معراج،در سال نهم بعثت، (1)صورت گرفته است.از سوی دیگر،یک روایت که با سندی معتبر به امام زین العابدین علیه السلام می رسد،وجوب نماز بر مسلمانان به صورت کنونی را در مدینه و پس از نیرومند شدن اسلام دانسته است. (2)
هر چند نقل ابن شهرآشوب،مستند و یا منسوب به معصوم نیست تا نیاز به حلّ تعارض ابتداییِ آن با روایتِ نقل شده از امام زین العابدین علیه السلام باشد،اما می توان گفت:سخن ابن شهرآشوب،ناظر به اصل تشریع نمازهای پنجگانه است که به تصریح بعضی احادیث،در پی تفویض حقّ قانون گذاری از سوی خداوند به پیامبر صلی الله علیه و آله،ایشان با مشورت جبرئیل،پنج وقت را در هر شبانه روز برای آنها تعیین کرد و به مسلمانان آموخت؛ (3)ولی روایت امام زین العابدین علیه السلام ناظر به تعداد رکعات هر یک از نمازهای پنجگانه است که در آغاز تشریع الهی،همگی به صورت دورکعتی بوده و
ص:46
بعداً با تعیین پیامبر صلی الله علیه و آله و تأیید الهی بر شمار رکعات برخی از آنها افزوده شده است. (1)گفتنی است چرایی و چگونگی این رکعت افزایی نیز در برخی احادیث،بیان شده که شایستۀ مراجعه است. (2)
ص:47
9.امام باقر علیه السلام:
مردم نمی دانستند چگونه نماز بخوانند.جبرئیل فرود آمد و گفت:ای محمّد! وقت نمازهایشان را به آنان خبر بده. (1)
10.امام صادق علیه السلام:
نماز بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نازل شد و خداوند،سه و چهار رکعت نماز را تعیین نکرد تا آن که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بود که آن را برای مردم تفسیر کرد.زکات بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد و مقدار یک درهم از چهل درهم را معیّن نکرد تا آن که پیامبر صلی الله علیه و آله بود که آن را برایشان بیان کرد. (2)
11.امام صادق علیه السلام:
خدای عز و جل پیامبرش را به نیکویی،ادب آموخت و چون ادب آموزی کامل شد،فرمود:تو بر اخلاقی بزرگ هستی (3).سپس کار دین و امّت را به او وا نهاد تا بندگانش را مدیریت کند.آن گاه خداوند عز و جل فرمود:
آنچه را رسول خدا برایتان آورده،بگیرید و از آنچه شما را باز داشته،دست بکشید (4).
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با روح القدس،استوار و تأیید شد و توفیق یافت.نه لغزید و نه در هیچ یک از سیاست هایش به خطا رفت و به آداب الهی،تأدّب یافت.
سپس خداوند،ده رکعت نماز به صورت دورکعتی واجب کرد و پیامبر
ص:48
خدا صلی الله علیه و آله دو رکعت به برخی و یک رکعت به مغرب افزود و همتای فریضه شدند،به گونه ای که جز در سفر،ترک آنها جایز نیست و تنها یک رکعت افزوده در مغرب را در سفر و حضر به حال خود گذاشت.خدای عز و جل نیز همۀ اینها را اجازه داد و نماز واجب،هفده رکعت شد.سپس پیامبر خدا صلی الله علیه و آله سی و چهار رکعت نافله،دو برابر واجب،مقرّر کرد و خداوند عز و جل همۀ اینها را نیز اجازه داد. (1)
قرآن
نماز بر مؤمنان،[ در اوقات معیّن ] مقرّر شده است. (2)
حدیث
12.امام باقر علیه السلام:
اسلام بر پنج چیز بنا شده است:بر نماز،زکات،حج،روزه و
ص:49
ولایت. (1)
13.امام صادق علیه السلام:
خداوند-تبارک و تعالی-،آیین های دینی نوح،ابراهیم، موسی و عیسی را به محمّد صلی الله علیه و آله عطا کرد...و سپس در این میان،نماز،زکات روزه و حج و...را بر او واجب کرد. (2)
14.امام باقر علیه السلام:
خداوند،[ اصل ] نماز را واجب کرد و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آن را بر ده گونه نهاد:نماز حاضر و مسافر،نماز خوف که خود سه گونه است،دو نماز خورشید و ماه گرفتگی،نماز دو عید [ فطر و قربان ]،نماز باران و نماز بر مرده. (3)
ر.ک:ح 11.
نمازهای واجب،شش نمازند:نمازهای شبانه روزی،نماز جمعه،نماز
ص:50
آیات،نماز طواف واجب،نمازی که کسی با نذر و عهد و سوگند و یا اجاره بر خود معیّن کرده،نماز پدر و مادر بر فرزند بزرگ و نماز میّت.امّا نمازهای شبانه روزی،پنج نماز است:ظهر چهار رکعت،عصر چهار رکعت،مغرب سه رکعت،عشا چهار رکعت و صبح دو رکعت.و در سفر از نمازهای چهار رکعتی،دو رکعت کم می شود.همان گونه که نماز جمعه نیز دو رکعت است.
15.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
خداوند،پنج نماز در هر شبانه روز بر بندگان واجب کرد. (1)
16.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله -
در پاسخ کسی که از واجبات الهی پرسیده بود:خداوند، برتو هفده رکعت [ نماز ] در هر شبانه روز و...واجب کرده است. (2)
17.الکافی -به نقل از زراره-:
نمازهای واجب را از امام باقر علیه السلام پرسیدم.فرمود:
«پنج نماز در شبانه روز». (3)
ص:51
18.امام علی علیه السلام:
حدود نماز،چهار چیز است:شناخت وقت،رو به قبله بودن، رکوع و سجده.اینها بر همۀ مردم لازم اند-عالم باشند یا جاهل-و نیز هر چه به نماز مربوط است،مانند افعال آن و اذان و اقامه و غیر اینها.چون خداوند دانست که بندگان نمی توانند حقّ همۀ این حدود را ادا کنند، تعدادی را واجب ساخت که همان چهار چیزِ پیش گفته است و آنچه در آن چهار چیز از قرائت و دعا و تسبیح و تکبیر و اذان و اقامه و شبیه اینهاست، سنّتی مؤکّد قرار داد.هر کس آنها را دوست دارد،به نیکویی انجام می دهد.
این،بیان حدود نماز است. (1)
19.فلاح السائل -به نقل از رِزام،از وابستگان خالد بن عبد اللّه-:
به امام صادق علیه السلام گفتم:مرا از نماز و حدودش آگاه کن.
امام صادق فرمود:«نماز،چهار هزار حد دارد که همۀ آنها را از تو بازخواست نمی کنند».
گفتم:از آنچه نمی توان ترکش کرد و نماز جز به آن کامل نمی شود، باخبرم کن.
ص:52
امام صادق علیه السلام فرمود:«نماز کامل نمی شود،مگر برای کسی که طهارتی تمام و اهتمامی کامل دارد،بی وسوسه و انحراف؛آن که شناخت و درنگ کرد و با خشوع و طمأنینه به نماز ایستاد.او میان امید و ناامیدی و شکیبایی و بی تابی ایستاده،گویی نویدش آماده و بیمش واقع گشته است.دارایی اش را بخشیده و به هدفش اندیشیده،در راه خدا خون داده،به راه او با رضا و بی ناراحتی در آمده،رشته های توجّه به غیر همو را که قصد نموده، گسسته،به سوی خدا شتافته و پاداش او را طلبیده است.پس اگر کسی چنین کرد،همان نمازی است که بِدان فرمان یافته و از آن آگاه شده و این نماز است که از کار زشت و ناپسند باز می دارد». (1)
قرآن
نماز را از زوال خورشید تا تاریکی شب بر پا دار و نیز قرائت سپیده دم را،که
ص:53
قرائت سپیده دم مشهود [ فرشتگان شب و روز ] است. (1)
حدیث
20.الکافی -به نقل از زراره-:
از امام باقر علیه السلام،نمازهایی را که خدای عز و جل واجب کرده است،پرسیدم.
فرمود:«پنج نماز در شبانه روز».
گفتم:آیا آنها را در قرآن نام برده،بیان کرده و وقتشان را معیّن نموده است؟
فرمود:«آری.خداوند متعال به پیامبرش فرمود:نماز را از دلوک تا غَسَقِ لیل،بر پا دار و "دلوک"،همان زوال خورشید (هنگام ظهر) است و"غسق اللیل" یعنی نیمه شب.پس میان این دو وقت،چهار نماز را نام برده،بیان کرده و وقت آنها را تعیین کرده است.سپس خدای-تبارک و تعالی-فرمود:
و نماز صبح،که نماز صبح،مشهود [ فرشتگان ] است.پس این هم پنجمین نماز.
خداوند متعال فرمود:نماز را در دو طرف روز بر پا دار (2)و دو طرف روز،همان مغرب و صبح است و فرمود:نخستین ساعات شب (3)و آن،نماز عشاست و فرمود:بر نمازها و نماز میانه مواظبت کنید (4)که نماز ظهر است؛نخستین نمازی که پیامبر خدا خواند و آن،میانۀ روز و بین دو نمازی است که در روز خوانده می شود:نماز صبح و نماز عصر». (5)
ص:54
21.امام علی علیه السلام -
در نامه اش به محمّد بن ابی بکر-:شخصی وقت های نماز را از پیامبر خدا پرسید.پیامبر صلی الله علیه و آله پاسخ داد:«جبرئیل نزد من آمد و وقت نماز ظهر (زوال خورشید) را به من نشان داد.در این هنگام،آفتاب بر ابروی راستش می تابید،و وقت [ نماز ] عصر را نشان داد که سایۀ هر چیز به اندازۀ خودش بود،و نماز مغرب را هنگام غروب خورشید خواند.سپس هنگامی که شفق ناپدید شد،نماز عشا را گزارد و نماز صبح را در تاریکی پایان شب،در حالی که هنوز ستاره ها فراوان بودند،خواند.پس در این وقت ها نماز بخوان و پیوسته با سنّتِ شناخته شده،همراه و در راهِ روشن [ شریعت ] باش». (1)
ص:55
سخنی در بارۀ اوقات نمازهای پنجگانه:سخنی در بارۀ اوقات نمازهای پنجگانه (1)
نمازهای پنجگانۀ شبانه روزی،اوقات خاصی دارند که در آن وقت خاص، به نیّت ادا و خارج از آن،به نیّت قضا انجام می شوند.
قرآن کریم به صورت اجمالی به این زمان ها اشاره نموده است و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام آنها را به تفصیل بیان کرده اند.این زمان ها بر پایۀ پدیده ها و وقایع طبیعیِ همیشگی و قابل مشاهده در هر شبانه روز (مانند طلوع و غروب خورشید) تنظیم شده و به جز ساعاتی از طلوع آفتاب تا ظهر که به طور ویژه فرصت کار و تلاش است، (2)در بقیۀ اوقات شبانه روز، توزیع شده اند.
از جملۀ آیات،آیۀ سورۀ اسراست که اشارۀ روشنی به نمازهای پنج گانه دارد: أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلی غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً؛ (3)از اوّل زوال خورشید (از نیمۀ آسمان) تا نهایت تاریکی شب (نیمۀ آن) نماز را برپا دار و بویژه نماز بامداد را،که خواندن نماز بامداد در دید و حضور [ فرشتگان شب و روز ] است.
ص:56
آیۀ سورۀ هود: وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ... (1)نیز با عبارت «طرفی النهار (دو سوی روز)»،به نماز صبح و مغرب و با عبارت«و زُلَفًا مِنَ اللَّیلِ (پاسی از شب)»به نماز عشا اشاره دارد.
افزون بر این،مطابق روایات،آیۀ حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطی (2)ناظر به نماز ظهر و یا عصر است که میان نمازهای روز در دو سوی آن،واقع شده اند و وقت آنها نیز میانۀ روز است. (3)
از سوی دیگر،پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نیز به تعلیم الهی،آغاز و انجام وقت هر نماز را بیان و سپس با سیره و عمل خود،آن را بیشتر تبیین نمود. (4)
اهل بیت علیهم السلام نیز نشانه های گوناگونی مانند:روشن شدن و گسترده شدن نور سپیده دم و یا به حدّ اقل رسیدن سایه در نیم روز را ابراز داشته اند.
این زمان ها با بیان های گوناگونی ابراز شده اند تا رعایت آنها امکان پذیر و عملی باشد و همگی آنها متناسب با حرکت خورشید و ظهور و وقوع پدیده های طبیعی و شبانه روزی هستند و برای بیشتر مردم،قابل رؤیت و رعایت هستند.برای نمونه وقت نماز صبح،از طلوع سپیده تا طلوع خورشید است (5)و وقت نماز ظهر از نیم روز (هنگامی که خورشید به وسط آسمان و سایۀ هر چیز به حدّ اقل می رسد) آغاز می شود و تا غروب آفتاب
ص:57
امتداد می یابد (1)و بلافاصله وقت نماز مغرب آغاز می شود و تا نیمه شب ادامه می یابد. (2)
در این میان،اختلاف اساسی مهمّی میان مسلمانان به چشم نمی آید.
تنها در وقت نماز عصر و عشا،بیشتر شیعیان،وقت آن دو را با ظهر و مغرب مشترک می دانند؛اما اهل سنّت،آغاز وقت نماز عصر را پس از گذشت مدّتی معیّن شده از وقت ظهر و آغاز وقت نماز عشا را پس از پایان یافتن سرخی مغرب می دانند. (3)شیعه،این دو وقت را وقت فضیلت و نه وقت اختصاصی دو نماز ظهر و مغرب می داند. (4)
گفتنی است در این اوقات بجز نماز عصر و عشا،وقت برتر،بخشی از زمان آغازین است که به آن،«وقت فضیلت»گفته می شود (5)و مستحبّ مؤکّد است که نمازگزار،نمازش را در همین محدودۀ زمانی آغازین بخواند،هر چند مُجاز است که آن را تا آخر وقتش به تأخیر اندازد. (6)
برای هر یک از نمازهای واجب پنجگانه،نمازهایی نافله هم سفارش
ص:58
شده است که وقت نافلۀ صبح،از اندکی پیش از فجر تا پدیدار شدن سرخی طلوع آفتاب (1)و نافلۀ ظهر و عصر،نیز پیش از آن دو و به گاه اشتغالات ضروری،تقریباً همۀ روز است. (2)وقت نماز نافلۀ مغرب،پس از ادای آن تا زمان از میان رفتن حُمرۀ مَغربیّه (سرخی غروب) (3)و نافلۀ عشا نیز پس از آن،تا نیمۀ شب،امتداد دارد. (4)
ص:59
ص:60
22.الخصال -به نقل از ابو ذر-:
به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله گفتم:شما مرا به نماز امر کردی.نماز چیست؟
فرمود:«بهترین دستورِ وضع شده است.هر که می خواهد،کم و هر که خواهد،زیاد بخواند». (1)
23.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله -
خطاب به یکی از یارانش-:مراقب نمازت باش که آن، برترین عمل بندگان است؛زیرا نماز،اساس دین،ستون آن و تارُک آن است. (2)
24.الزهد ،ابن مبارک-به نقل از ابو هریره-:
پیامبر صلی الله علیه و آله بر قبر شخصی تازه دفن شده گذشت و فرمود:«اگر این شخص بتواند دو رکعت نماز مختصر از همانها که اندک و مستحب می شمرید،بر اعمالش بیفزاید،برایش
ص:61
محبوب تر از بقیۀ دنیایتان است». (1)
25.امام علی علیه السلام -
در وصیت خویش-:خدا را،خدا را،در بارۀ نماز،که بهترین کار و ستون دین شماست! (2)
26.امام صادق علیه السلام:
محبوب ترین کارها نزد خدای عز و جل،نماز است و آن،آخرین سفارش همۀ پیامبران است. (3)
27.الکافی -
به نقل از معاویة بن وهب-:از امام صادق علیه السلام پرسیدم:برترین وسیلۀ تقرّب بندگان به خدایشان و محبوب ترین آن نزد خدا چیست؟
فرمود:«پس از معرفت،برتر از این نماز،چیزی نمی شناسم.نمی بینی که بندۀ شایستۀ خدا،عیسی بن مریم علیه السلام،گفت:خدا مرا تا زنده ام،به نماز و زکات سفارش کرده است (4)». (5)
ص:62
28.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
آگاه باشید که نماز،سفرۀ مهمانی خداوند در زمین است که آن را برای شایستگان رحمتش،پنج مرتبه در هر روز،پهن می کند. (1)
29.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
روشنی چشم من،در نماز نهاده شده است. (2)
30.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
خداوند متعال،روشنی چشم مرا در نماز نهاده و آن را محبوب من ساخته،همان گونه که خوراک برای گرسنه و آب برای تشنه گوارا گشته است.همانا گرسنه پس از خوردن غذا،سیر،و تشنه پس از نوشیدن آب،سیراب می گردد؛ولی من از نماز سیر نمی شوم. (3)
31.امام علی علیه السلام:
مؤمن...به عیب خود،مشغول و فارغ از عیوب دیگران است و نماز،روشنی چشم اوست. (4)
ص:63
32.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
اسلام،گواهی دادن به یگانگی خدا،پیامبری محمّد،برپا کردن نماز و دادن زکات...است. (1)
33.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
هفت چیز است که در هر کس باشد،حقیقت ایمانش کامل و درهای بهشت برایش باز است:هر کس وضویش را کامل بگیرد و نمازش را به خوبی بخواند و زکات مالش را بدهد،خشمش را مهار و زبانش را حبس کند،از گناهش آمرزش بخواهد و برای اهل بیت پیامبرش خیرخواهی کند. (2)
34.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
دوستم جبرئیل گفت:مثال این دین،مثال درختی استوار است که ایمان،اساس آن،نماز،ریشه های آن،زکات،آب آن،روزه،شاخۀ آن،خوش خویی،برگ آن و خویشتنداری در برابر حرام ها،میوۀ آن است.
همان گونه که درخت جز با میوه دادن،کامل نمی شود،ایمان هم جز با خویشتنداری در برابر حرام ها کامل نمی شود. (3)
ص:64
35.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
نخستین چیزی از دین که خدا بر مردم واجب کرد و آخرین چیزی که باقی می ماند،نماز است. (1)
36.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
نخستین چیزی که خدا بر امّتم واجب کرد،نمازهای پنجگانه است. (2)
ر.ک:ص 39 (تشریع نماز در اسلام).
37.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله -
هنگام فرستادن معاذ به یمن-:تو بر کسانی وارد می شوی که اهل کتاب اند و نخستین چیزی که آنان را باید به آن فرا بخوانی،بندگی خداوند است و چون خدا را شناختند،آگاهشان کن که خداوند،پنج نماز در شبانه روز بر ایشان واجب کرده است. (3)
38.صحیح مسلم -
به نقل از ابو مالک اشجعی،از پدرش-:وقتی کسی مسلمان
ص:65
می شد،پیامبر صلی الله علیه و آله نماز را به او می آموخت. (1)
39.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
نخستین عمل انسان که در روز قیامت محاسبه می شود،نماز است.پس اگر نیکو بود،رستگار و کامیاب می گردد و اگر باطل بود،محروم و زیانکار می شود. (2)
40.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
نماز،ستون دین و نخستین عمل انسان است که در آن می نگرند.پس اگر صحیح بود،اعمالش را می بینند و اگر صحیح نبود،بقیّۀ کارهایش دیده نمی شوند. (3)
41.امام باقر علیه السلام:
نخستین چیزی که از بنده بازخواست می شود،نماز است.پس اگر پذیرفته شد،بقیّه[ ی اعمال ] هم پذیرفته می شود. (4)
ص:66
توضیحی در بارۀ نخستین پرسش پس از مرگ (1)
چند حدیث،نماز را نخستین سؤال از انسان پس از مرگش دانسته اند.این نکته با توجّه به اهمّیت نماز و تأکیدات قرآن،پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام بر آن،به خودی خود،پذیرفتنی است؛زیرا اگر چیزی«سیمای دین» (2)شد و ترک کنندۀ آن جزو کافران به شمار آمد، (3)انتظار می رود که نخستین مورد از موارد سؤال و مؤاخذه باشد؛اما پرسش،این است که نماز از اعمال و عبادات است و بالطبع در رتبه ای متأخّر از عقاید بنیادین دین (مانند توحید و نبوّت) قرار دارد.باید ابتدا از آنها سؤال شود و نه از نماز.آنچه پرسش را پیچیده می کند،روایاتی است که افزون بر باورهای بنیادی،مواردی دیگر غیر از نماز را نیز از نخستین پرسش ها دانسته اند.
به نظر می رسد که بتوان با گردآوری و دسته بندی احادیث ناظر به موضوع،به پاسخ مسئله دست یافت.
1.دستۀ نخست،توحید،نبوّت و ولایت اهل بیت علیهم السلام را نخستین سؤال از انسان پس از مرگش می دانند.در حدیثی،پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به امام علی علیه السلام
ص:67
می فرماید:
یا عَلِیُّ! إنَّ أوَّلَ ما یُسأَلُ عَنهُ العَبدُ بَعدَ مَوتِهِ شَهادَةُ أن لا إلهَ إلَّا اللّهُ،وَ أنَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللّهِ،وَ أنَّکَ وَلِیُّ المُؤمِنینَ بِما جَعَلَهُ اللّهُ وَ جَعَلتُهُ لَکَ،فَمَن أقَرَّ بِذلِکَ وَ کانَ یَعتَقِدُهُ صارَ إلَی النَّعیمِ الَّذی لا زَوالَ لَهُ. (1)
ای علی! نخستین چیزی که پس از مرگ بنده از او پرسیده می شود،گواهی به یگانگی خداوند یکتاست و رسالت محمّد،و این که تو ولیّ مؤمنانی،به دلیل آنچه خدا و من،برایت قرار داده ایم.پس هر کس به اینها اقرار کند و معتقد باشد،به سوی نعمتی که زوال ندارد،ره سپار می شود.
2.دستۀ دوم،تنها به محبّت اهل بیت علیهم السلام اشاره کرده اند.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:
أوّلُ ما یُسأَلُ عَنهُ العَبدُ حُبُّنا أهلَ البَیتِ. (2)
نخستین چیزی که از آن سؤال می شود،محبّت ما اهل بیت است.
3.دستۀ سوم،نماز و زکات و روزه را با هم،جزو نخستین سؤال ها دانسته است.امام صادق علیه السلام در این باره فرموده است:
أوَّلُ ما یُسأَلُ عَنهُ العَبدُ إذا وَقَفَ بَینَ یَدَیِ اللّهِ عز و جل:الصَّلَواتُ المَفروضاتُ،وَ عَنِ الزَّکاةِ،وَ عَنِ الصِّیامِ المَفروضِ. (3)
ص:68
[ در قیامت،] آن گاه که بنده در پیشگاه خداوند می ایستد، نخستین چیزی که از او می پرسند،نمازهای واجب،زکات و روزۀ واجب است.
4.دستۀ چهارم،افزون بر نماز و زکات و روزه و حج،ولایت اهل بیت علیهم السلام را نیز در کنار آنها آورده است.در حدیثی امام صادق علیه السلام می فرماید:
إنَّ أوَّلَ ما یُسأَلُ عنهُ العَبدُ إذا وَقَفَ بینَ یَدیِ اللّهِ-جَلَّ جَلالُهُ- الصَّلَواتُ المَفروضاتُ،وَ عَنِ الزَّکاةِ المَفروضَةِ،وَ عنِ الصِّیامِ المَفروضِ،وَ عَنِ الحَجِّ المَفروضِ،وَ عَن وَلایَتِنا أهلَ البیتِ،فإِن أقَرَّ بِوَلایَتِنا ثُمَّ ماتَ علَیها قُبِلَت مِنهُ صَلاتُهُ وَ صَومُهُ وَ زَکاتُهُ وَ حَجُّهُ. (1)
هنگامی که بنده در برابر خداوند عز و جل،می ایستد،نخستین پرسشی که از او می شود،در بارۀ نمازهای واجب،زکات واجب،روزۀ واجب،حجّ واجب و ولایت ما اهل بیت است.اگر با اعتراف به ولایت و دوستی ما از این دنیا برود،نماز و روزه و زکات و حجّش پذیرفته می شود.
5.دستۀ پنجم،تنها به نماز اشاره کرده که برخی روایات آن در همین باب آمده است و از تکرارشان خودداری می کنیم. (2)
چینش بالا،به روشنی نشان می دهد که نخستین سؤال در هر مجموعه،
ص:69
به تناسب همان مجموعه صورت می گیرد.در دایرۀ عقاید و باورها،سه اصل بنیادینِ توحید،نبوّت و ولایت،نخستین مورد بازخواست و پرسش هستند و اگر عقاید کسی در توحید و نبوّت درست باشد،عدل و معاد را نیز باور دارد و تصدیق نبوّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و معجزه اش قرآن،به معنای تصدیق آیات دلالت کننده بر عدالت خدا و وجود انکارناپذیر معاد است.
محبّت اهل بیت نیز که افزون بر این حدیث،در دستۀ دوم و چهارم نیز گوشزد شده است،در این دسته یعنی باورها و گرایش های بنیادین جای می گیرد،هر چند ولایت،رابط میان باورها و اعمال نیز هست و بدون راه نمایی اهل بیت و بهره گیری از پرتو هدایت آنها نه می توان به مفهوم حقیقی توحید و نبوّت دست یافت و نه اعمال و عبادات و از جمله نماز را به صورت صحیح و مطلوب به جای آورد.بدین سان،روایات دستۀ دوم و چهارم،مؤیّد و همسو با روایات دستۀ اوّل می شوند.
دستۀ سوم و بخشی از روایات دستۀ چهارم،نخستین مورد سؤال را تنها در حوزۀ اعمال و کردار،معیّن نموده اند و به اصطلاح،قصر اضافی و حصر نسبی هستند.این نظر به وسیلۀ روایات دستۀ پنجم و نیز روایاتی که در پی می آیند و به این نکته تصریح دارند،به سادگی قابل تصدیق است،مانند روایت:«وَ هِیَ أوَّلُ ما یُنظَرُ فیهِ مِن عَمَلِ ابنِ آدَمَ» (1)و حدیث:«إنّ أوَّلَ ما یُحاسَبُ بِهِ العَبدُ یَومَ القِیامَةِ مِن عَمَلِهِ صَلاتُهُ» (2)و یکی دو حدیث دیگر که در همین باب آورده شده اند.
گفتنی است شیخ صدوق در توصیف دین امامیه و در وصف نماز،
ص:70
چنین گفته است:
إنَّها...أوّلُ ما یُسألُ عَنهُ العَبدُ بَعدَ المَعرِفَةِ. (1)
نخستین چیزی که پس از معرفت و باورها،از آن سؤال می شود، نماز است.
این تصریح،به گونه ای تأیید برداشت حاضر از روایات باب است.
به سخن دیگر،باورها و عقاید،تقدّم رتبی دارند و میان آنها مهم ترین و اساسی ترین باورها،یعنی توحید و نبوّت و ولایت،نخستین سؤال هستند و میان اعمال،مهم ترین آنها،نماز،زکات،روزه و حج هستند که نماز از اهمّیت بیشتری نسبت به بقیّه برخودار است و از این رو،اوّلین مورد سؤال و بازخواست الهی است.
ص:71
42.الطبقات الکبری -
به نقل از جابر بن عبد اللّه-:در روزگار عمر،ما نزد او نشسته بودیم که کعب الأحبار برخاست و پرسید:آخرین سخن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله چه بود؟
عمر گفت:از علی بپرس.
گفت:او کجاست؟
عمر گفت:او این جاست.
کعب از او پرسید و علی علیه السلام پاسخ داد:«او را به سینه ام تکیه داده بودم که سرش را بر شانه ام نهاد و فرمود:نماز،نماز!». (1)
43.امام علی علیه السلام:
آخرین حرفی که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود،این بود:«نماز! نماز!».
پیامبر صلی الله علیه و آله سرش را بر دامانم نهاده بود و پیوسته می فرمود:«نماز! نماز!»،تا آن که قبض روح شد. (2)
ص:72
44.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
نماز،ترازوست.هر کس تمام بیاورد،تمام می برد. (1)
45.امام علی علیه السلام -
در نامۀ ایشان به محمّد بن ابی بکر-:نماز را در وقت مقرّرش بخوان و به دلیل بیکار بودن،آن را جلو نینداز،و به دلیل اشتغال به کاری، آن را به تأخیر نیفکن و بدان که همۀ کارهایت تابع نماز توست. (2)
ص:73
ص:74
قرآن
نماز را برای یاد من،بر پا دار. (1)
حدیث
46.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
نماز،واجب شده است...برای بر پا داشتن یاد خدا. (2)
47.امام رضا علیه السلام -
در تبیین حکمت نماز-:اطاعتی است که [ خدا ] آنان را بِدان فرمان داده و آیینی است که بر آن وادارشان ساخته است.در نماز، بزرگداشت و گرامیداشت خداوند،و فروتنی بنده به هنگام سجده است و اقرار به این که بالاتر از او،پروردگاری است که به عبادتش می پردازد و برایش سجده می کند. (3)
ص:75
قرآن
نماز را به پا دار که بی گمان،نماز از کار زشت و ناپسند باز می دارد و یاد خدا بزرگ تر است. 1
حدیث
48.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
کسی که از نماز فرمان نبرد،نمازی ندارد و فرمان بردن از نماز،خودداری از کار زشت و ناپسند است. 2
49.امام صادق علیه السلام:
هر کس دوست دارد بداند آیا نمازش پذیرفته شده است یا نه،بنگرد آیا نمازش،او را از کار زشت و ناپسند باز داشته است یا نه؟هر اندازه که او را باز داشته،از او پذیرفته شده است. 3
50.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
خداوند،ایمان را برای پاک کردن از شرک،و نماز را برای
ص:76
پیراستن از کبر واجب کرد. (1)
51.امام باقر علیه السلام:
نماز،استوار کنندۀ اخلاص و دور کنندۀ کبر است. (2)
52.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
نماز،ستون دین شماست. (3)
53.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
نماز،مانند ستون خیمه است.اگر ستون بر پا باشد، ریسمان ها و میخ ها و پرده به کار می آیند و هنگامی که ستون بشکند،نه ریسمان به کار می آید و نه میخ و پرده ای. (4)
54.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
هر چیز،چهره ای دارد و چهرۀ دین شما،نماز است. (5)
ص:77
55.امام رضا علیه السلام:
مردم به قرائت قرآن در نماز فرمان یافتند تا قرآن،مهجور و تباه نشود و باید محفوظ باشد و تکرار شود تا از میان نرود و از آن ناآگاه نمانند. (1)
ص:78
قرآن
نماز به پا دارید و زکات بدهید و با رکوع کنندگان،رکوع کنید. 1
پروردگارا! مرا بر پا دارندۀ نماز قرار ده و از فرزندان من نیز.پروردگارا! و دعایم را بپذیر. 2
همان کسانی که چون در زمین به آنان توانایی دهیم،نماز به پا می دارند و زکات می دهند و به کارهای پسندیده فرمان می دهند و از کارهای ناپسند باز می دارند و فرجام همۀ کارها از آنِ خداست. 3
حدیث
56.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
بیشتر همّ و غمت،نماز باشد که آن،سرِ اسلام پس از
ص:79
پذیرش دین است. (1)
57.امام صادق علیه السلام:
در پی نماز و پرستش و پارسایی باشید. (2)
58.امام صادق علیه السلام:
مردم را با غیر زبان هایتان دعوت کنید.آنان باید از شما پارسایی و تلاش و نماز و نیکی ببینند.این،معنای دعوت حقیقی است. (3)
قرآن
بر نمازها و نماز میانه مواظبت کنید و فروتنانه برای خدا به پا خیزید. (4)
و آنان [ مؤمنان،کسانی هستند ] که بر نمازهایشان مواظبت می کنند،آنان اند که وارثان [ بهشت ] اند. 5
حدیث
59.امام صادق علیه السلام -
در بارۀ سخن خدای عز و جل:مردانی که تجارت و داد و ستد،آنان را
ص:80
از ذکر خدا غافل نمی کند (1)-:اینها تاجرانی بودند که چون وقت نماز فرا می رسید،تجارت را رها می کردند و به سوی نماز می رفتند.اینان از کسانی که تجارت نمی کنند،اجر بیشتری دارند. (2)
60.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
مواظبت بسیار شخص بر انجام نمازها،برای دیندار بودنش کفایت می کند. (3)
61.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
هر کس نماز را در وقتش بخواند و وضویش را کامل بگیرد و قیام و خشوع و رکوع و سجودش را کامل به جا بیاورد،نمازش درخشان و تابناک در می آید و می گوید:خدا حفظت کند،آن گونه که مرا حفظ کردی! (4)
62.صحیح ابن خزیمة -
به نقل از شرحبیل بن حسنه-:پیامبر خدا با یارانش نماز خواند و سپس میان دسته ای از آنان نشست.مردی وارد شد و به نماز ایستاد و رکوع کرد؛ولی سجودش،مانند نوک زدن پرنده بود.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«آیا او را می بینید؟هر کس با این وضعیت بمیرد،به غیر دین محمّد مرده است.در نمازش نوک می زند،همان گونه که کلاغ به
ص:81
خون نوک می زند.کسی که رکوع می کند و سجده اش مانند نوک زدن است، مثال گرسنه ای است که تنها یکی دو خرما می خورد.چه فایده ای برای او دارد؟وضو را کامل بگیرید.وای بر پشت پاها از آتش! (1)رکوع و سجود را کامل انجام دهید». (2)
63.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
ما روزگاری نگهبان شتران بودیم و اکنون نگهبان خورشیدیم [ و مراقب وقتِ برپایی نمازها ]. (3)
64.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
بندگان برگزیدۀ خداوند،کسانی هستند که خورشید و ماه و ستاره ها و سایه ها را برای ذکر خدا [ در نماز و روزه ]،نگاهبانی می کنند. (4)
65.امام علی علیه السلام:
بر خواندن نمازهای پنجگانه در وقت هایشان مواظبت کنید که
ص:82
آن نزد خدای عز و جل جایگاهی ویژه دارد. (1)
66.امام زین العابدین علیه السلام:
هر کس به وقت های نماز اهمّیت دهد،از خوشی های دنیا،بهره کامل نمی گیرد (2). (3)
67.الکافی -
به نقل از زید بن صائغ-:به امام صادق علیه السلام گفتم:برایمان به درگاه خدا دعایی کن.
فرمود:«خدایا ! راستگویی،امانتداری و مواظبت بر نمازها را روزی شان کن». (4)
68.لقمان -خطاب به پسرش-:ای پسر عزیزم! خروس،زیرک تر و مواظبتش بر نماز از تو بیشتر نباشد! آیا نمی بینی که هنگام نماز برای آن اذان می گوید و در سحرها آواز می دهد در حالی که تو در خوابی؟! (5)
ص:83
قرآن
ای پسر دلبندم ! نماز بر پا دار و به کار پسندیده وا دار و از کار ناپسند باز دار و بر آسیبی که به تو وارد آمده است،شکیبا باش.این،[ حاکی ] از عزم در امور است. (1)
حدیث
69.امام علی علیه السلام:
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله خود را با خواندن نماز به رنج می افکند،با آن که مژدۀ بهشت شنیده بود.چون خداوند سبحان فرمود:و خانواده ات را به نماز فرمان ده و خود بر آن شکیبا باش.ما از تو روزی نمی خواهیم.ما به تو روزی می دهیم،و فرجام [ نیک ] برای پرهیزگاری است،پس خانواده اش را به آن فرمان می داد و خود بر آن،شکیب می ورزید. (2)
70.امام باقر علیه السلام:
ما پسرانمان را از پنج سالگی به نماز فرمان می دهیم و شما پسرانتان را از هفت سالگی به نماز خواندن فرمان دهید. (3)
71.امام صادق علیه السلام:
پسربچّه در هفت سالگی مجدداً دندان در می آورد و در نُه سالگی به نماز فرمان داده می شود. (4)
ص:84
قرآن
آنان که به غیب ایمان می آورند و نماز بر پا می دارند و از آنچه روزی شان کرده ایم،انفاق می کنند. (1)
مردانی که نه تجارت و نه داد و ستد،آنان را از یاد خدا و بر پا داشتن نماز و دادن زکات،به خود مشغول نمی دارد و از روزی که دل ها و دیده ها در آن زیر و رو می شود،می هراسند. (2)
محمّد،پیامبر خداست و کسانی که با اویند،بر کافران،سختگیر [ و ] با همدیگر مهربان اند.آنان را در رکوع و سجود می بینی و در پی فضل و خشنودی خداوندند. (3)
حدیث
72.امام حسن علیه السلام:
خداوند متعال می فرماید:نمازگزار،با من مناجات می کند. (4)
73.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله -
در سفارش به ابو ذر-:تو تا آن گاه که در نماز هستی،درگاه فرمان روای هستی را می کوبی و هر کسی دری را فراوان بکوبد،برایش
ص:85
گشوده می شود. (1)
74.امام علی علیه السلام:
اگر نمازگزار می دانست که جلال و شُکوه الهی چگونه او را فرا گرفته است،راضی نمی شد که سرش را از سجده بر دارد. (2)
75.امام زین العابدین علیه السلام:
نمازگزار تا آن گاه که در نماز است،در پیشگاه خدای عز و جل ایستاده است. (3)
76.امام باقر علیه السلام:
هنگامی که نمازگزار به قبله رو می کند،به خداوند بخشنده که جز او خدایی نیست،رو کرده است. (4)
77.امام باقر علیه السلام:
ای جابر! آیا کافی است کسی خود را شیعه بداند؛ولی تنها محبّت ما اهل بیت را ادّعا کند؟به خدا سوگند،شیعیان ما،تنها کسانی هستند که از خدا پروا و اطاعت کنند و جز با تواضع و فروتنی و امانتداری و فراوانی یاد خدا و روزه و نماز شناخته نمی شوند. (5)
ص:86
قرآن
و در دو طرف روز و نخستین ساعات شب،نماز بر پا دار.همانا خوبی ها، بدی ها را از میان می برند.این،پندی برای پند گیرندگان است. 1
حدیث
78.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
نمازها،کفّارۀ چیزهایی (گناهانی) اند که در میان آنهاست.
چون خداوند عز و جل فرموده است:همانا خوبی ها،بدی ها را از میان می برند 2. 3
79.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
همانا مسلمان نماز می گزارد،در حالی که خطاهایش بر
ص:87
سرش نهاده شده اند.پس هر گاه سجده می کند،فرو می ریزند و او از نماز فارغ می شود،در حالی که خطاهایش ریخته است. (1)
80.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله -
در بیان پاداش نماز-:هنگامی که به نماز می ایستی و رو به قبله می کنی و [ سورۀ ] حمد را و هر سوره ای را که می توانی،می خوانی و سپس خم می شوی و رکوع و سجود را کامل به جا می آوری و تشهّد و سلام می گویی،همۀ گناهانِ میان نمازی که آورده ای تا آخرین نماز پیش از آن،آمرزیده می شود.این است آنچه از نمازت به دست می آوری. (2)
81.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
هیچ نمازی نیست که وقتش فرا رسد،جز آن که فرشته ای پیش روی خدا ندا می دهد:ای مردم! به سوی آتش هایی که بر پشت خود افروخته اید،برخیزید و آنها را با نمازتان خاموش کنید. (3)
82.امام علی علیه السلام:
هر کس نماز را با آگاهی از حقیقتش به جا آورد،آمرزیده می شود. (4)
ص:88
83.امام باقر علیه السلام:
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«اگر بر در خانۀ یکی از شما،جوی آبی باشد و هر روز پنج بار،خود را در آن بشوید،در تن وی چرکی باقی می ماند؟».گفتیم: (1)نه.
فرمود:«پس همانا نماز،همانند همان جوی روان است که چون خوانده شود،گناهان میان آن نماز و نماز قبلی را پاک می کند». (2)
84.تفسیر العیّاشی -
به نقل از ابو حمزۀ ثمالی-:از یکی از آن دو (امام باقر علیه السلام یا امام صادق علیه السلام ) شنیدم که می فرماید:«علی علیه السلام رو به مردم کرد و فرمود:
امیدوار کننده ترین آیه در کتاب خدا کدام است؟
برخی گفتند:آیۀ بی گمان،خداوند،شرک ورزیدن به خود را نمی بخشد و کمتر از آن را برای هر که بخواهد،می بخشد (3).
فرمود:نیکوست؛ولی آن نیست.
برخی گفتند:آیۀ ای بندگان من که بر خویشتن زیاده روی روا داشته اید! از رحمت خدا نومید مشوید (4).
فرمود:نیکوست؛ولی آن نیست.
برخی گفتند:آیۀ آنان که چون کار زشتی کنند،یا بر خود ستم روا دارند،خدا را
ص:89
به یاد می آورند و برای گناهانشان آمرزش می خواهند. (1)
فرمود:نیکوست؛ولی آن نیست.
پس مردم،از سخن باز ایستادند و ایشان فرمود:ای مردم مسلمان! پاسخی دارید؟
گفتند:نه.به خدا سوگند،چیزی نمی دانیم.
فرمود:شنیدم که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:"امیدوار کننده ترین آیه در کتاب خدا این است:در دو طرف روز و نخستین ساعات شب،نماز بر پا دار (2)" و همۀ آیه را قرائت کرد (3)و فرمود:"ای علی! سوگند به کسی که مرا به حق، نویدبخش و هشدار دهنده برانگیخت،همانا یکی از شما که به وضو بر می خیزد،گناهانش از اندامش فرو می ریزند و هنگامی که با برون و درون به خدا رو می کند،از نمازش باز نمی گردد،جز آن که از گناهانش چیزی بر او نمانده است،آن گونه که مادرش او را زاده بود.پس اگر به گناهی میان دو نماز رو آورد،برایش چنین است"،تا این که هر پنج نماز را شمرد و سپس فرمود:"ای علی! جایگاه نمازهای پنجگانه برای امّتم،چون جویی است که بر درِ خانۀ یکی از شما روان باشد.پس چه گمان می برید اگر در تن وی چرکی باشد و خود را در آن جوی،پنج بار در روز بشوید؟آیا در تن او چرکی می ماند؟به خدا سوگند،نمازهای پنجگانه برای امّتم نیز همین گونه اند"». (4)
ص:90
87.امام صادق علیه السلام:
فرشتۀ مرگ،شیطان را از مواظبت کننده بر نماز،دور می کند و در آن حالِ سخت (جان کندن)،گواهی بر یکتایی خداوند و رسالت محمّد صلی الله علیه و آله را به او تلقین می نماید. (1)
88.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
انسان هنگامی که به نماز می ایستد،خداوند به او رو می کند تا این که نمازگزار رو برگرداند و یا کار زشتی از او سر زند. (2)
91.التفسیر الکبیر:
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:نماز،معراج مؤمن است (1). (2)
92.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
فرشتگان بر بنده ای که در نمازگاهش نماز می خواند،تا آن گاه که حَدَثی از او سر نزده است،درود می فرستند و می گویند:«خدایا ! او را بیامرز.خدایا ! بر او رحمت آور». (3)
93.الکافی -
به نقل از ابو حمزه،از امام باقر علیه السلام-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
ص:93
«هنگامی که بندۀ مؤمن در نمازش می ایستد،خداوند به او می نگرد»یا فرمود:«خدا به او رو می کند،تا آن گاه که باز گردد و سایۀ رحمت را از بالای سرش تا کرانۀ آسمان بر او می گسترد و فرشتگان،اطرافش را تا کرانۀ آسمان می گیرند و فرشته ای بر بالای سرش گمارده می شود که به او می گوید:ای نمازگزار! اگر می دانستی چه کسی به تو می نگرد و با چه کسی مناجات می کنی،روی نمی گرداندی و هرگز از این جا نمی رفتی». (1)
94.امام علی علیه السلام:
هنگامی که انسان به نماز می ایستد،ابلیس پیش می آید و حسودانه به او می نگرد؛چون می بیند رحمت الهی او را در بر گرفته است. (2)
95.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
هر کس نماز واجبی بگزارد،نزد خداوند،یک دعای مستجاب دارد. (3)
96.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
هر کس نمازی بخواند که در آن،چیزی از چاره اندیشی های
ص:94
دنیا را در دل نگذراند،هیچ چیز از خدا نمی خواهد،جز این که به او می دهد. (1)
97.امام صادق علیه السلام:
هر کس وضوی نیکو بگیرد و دو رکعت نماز با رکوع و سجود کامل بخواند و سپس بنشیند و خدا عز و جل را ثنا بگوید و بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله درود فرستد،سپس حاجتش را از خدا بخواهد،بی گمان،نیکی را از محلّش طلبیده است و هر کس نیکی را از محلّش بجوید،ناکام نمی ماند. (2)
قرآن
ای کسانی که ایمان آورده اید! از شکیبایی و نماز،یاری جویید،که خدا با شکیبایان است. (3)
حدیث
98.سنن أبی داوود -
به نقل از حذیفه-:پیامبر صلی الله علیه و آله هر گاه دچار مشکل [ یا
ص:95
اندوهی ] می شد،نماز می خواند. (1)
99.امام صادق علیه السلام:
علی علیه السلام هر گاه اندیشناک چیزی می شد،به نماز پناه می برد.
سپس این آیه:و از شکیبایی و نماز،یاری جویید را تلاوت کرد. (2)
100.امام صادق علیه السلام:
چه چیزی مانع می شود که چون اندوهی از اندوه های دنیا به یکی از شما رسید،وضو بگیرد و سپس به جایگاه نمازش برود و دو رکعت نماز بخواند و خدا را در آن بخواند؟آیا نشنیده ای که خداوند می گوید:و از شکیبایی و نماز،یاری جویید؟ (3)
103.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
کلید بهشت،نماز است. (1)
104.امام صادق علیه السلام:
هنگامی که مؤمن به درون قبرش می رود،نماز در سمت راست اوست. (2)
105.امام صادق علیه السلام:
انسان دو رکعت نماز می خواند و خداوند،او را به سبب آن، وارد بهشت می کند. (3)
ص:97
ص:98
106.امام علی علیه السلام:
روا نیست انسان نماز بخواند تا آن که پنج اندامش را پاکیزه سازد:صورت و دست ها و سر و پاها را با آب،و دل را با توبه. (1)
107.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
اگر بر امّتم سخت نبود،به آنان فرمان می دادم که با هر نماز، مسواک بزنند. (2)
ص:99
قرآن
ای فرزندان آدم! زینتتان را نزد هر سجده گاه برگیرید. (1)
حدیث
108.تفسیر العیّاشی -
به نقل از خیثمة بن ابی خیثمه-:امام حسن بن علی علیه السلام هر گاه به نماز می ایستاد،بهترین لباسش را می پوشید.به ایشان گفته شد:ای پسر فرستادۀ خدا! چرا بهترین لباست را می پوشی؟
فرمود:«خداوند متعال،زیباست و زیبایی را دوست دارد.پس برای پروردگارم خود را زیبا می سازم که می فرماید:زینتتان را نزد هر سجده گاه برگیرید.پس دوست می دارم که بهترین لباسم را به تن کنم». (2)
109.امام رضا علیه السلام -
در پاسخ پرسش از معنای آیۀ:زینتتان را نزد هر سجده گاه برگیرید-:یکی از مصداق های آن،شانه کردن برای هر نماز است. (3)
ص:100
110.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
زن جز با زیور،نماز نخواند،گوشواره یا بیشتر،مگر آن که چیزی نیابد. (1)
111.امام رضا علیه السلام:
سجده گاه صادق علیه السلام،از بوی خوشش،شناخته می شد. (2)
112.امام صادق علیه السلام:
نماز شخص خوش بو،برتر از هفتاد نماز بدون بوی خوش است. (3)
113.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
پسر عزیزم!...انگشتر یاقوت و عقیق به دست کن که خجسته و مبارک است.هر گاه مرد در آن بنگرد،چهره اش نورانی تر می گردد و نماز با آن [ برابر ] هفتاد نماز است. (4)
ص:101
114.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
دو رکعت نماز با انگشتر عقیق،برتر از هفتاد رکعت با غیر آن است. (1)
115.امام صادق علیه السلام:
هر گاه اذان و اقامه بگویی،پشت سرت دو صف از فرشتگان به نماز می ایستند و هر گاه فقط اقامه بگویی،یک صف از فرشتگان پشت سرت نماز می خوانند. (2)
116.کتاب من لایحضره الفقیه -
به نقل از عبّاس بن هلال-:امام رضا علیه السلام فرمود:«هر کس اذان و اقامه بگوید،دو صف از فرشتگان،پشت سرش نماز می گزارند و هر کس تنها اقامه بگوید،تنها یک فرشته در سمت راست او و یکی در سمت چپ او می ایستد».
سپس فرمود:«دو صف را غنیمت بشمار!». (3)
ص:102
117.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
برترین اعمال نزد خداوند،نماز اوّل وقت است. (1)
118.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
اوّل وقت،رضوان خداوند،میان وقت،رحمت خداوند و پایان وقت،عفو خداوند است. (2)
119.امام باقر علیه السلام:
نمازی که در اوّل وقت بالا برود،سپید و نورانی به سوی صاحبش باز می گردد و می گوید:«مرا حفظ کردی.خدا تو را حفظ کند!»و هنگامی که در غیر وقتش و بدون حدودش بالا برود،سیاه و تاریک به سوی صاحبش باز می گردد و می گوید:«مرا تباه کردی.خدا تو را تباه کند!». (3)
120.امام صادق علیه السلام:
هر نماز،دو وقت دارد که از این دو،اوّل وقت،برتر است و
ص:103
روا نیست کسی بدون دلیل در آخر وقت نماز بخواند،مگر به سبب عذری. (1)
121.امام کاظم علیه السلام:
هنگامی که نمازهای واجب در اوّل وقت و با رعایت حدودشان،بر پا داشته می شوند،خوش بوتر از شاخۀ بریده شدۀ درخت آس (مورْد) (2)با همۀ عطر و بو و تازگی اش هستند.پس بر [ نماز ] اوّل وقت،مداومت ورزید. (3)
122.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
از همان هنگام که یکی از شما از خانه اش به سوی مسجد بیرون می آید،یک پا،نیکی می نویسد و پای دیگر،بدی می زداید. (4)
123.امام علی علیه السلام:
برای آن دسته از همسایگان مسجد که تن درست و فارغ اند ولی
ص:104
در نمازهای واجب حاضر نمی شوند،نمازی پذیرفته نیست. (1)
124.امام صادق علیه السلام:
نماز را در مسجد بخوانید. (2)
125.تهذیب الأحکام -
به نقل از ابراهیم بن میمون-:به امام صادق علیه السلام گفتم:[ در خانه و میان خودمان ] مردی برای ما نماز می گزارد و ما به او اقتدا می کنیم.
آن نزد شما محبوب تر است یا در مسجد خواندن؟
فرمود:«مسجد نزد من محبوب تر است». (3)
126.امام صادق علیه السلام:
نماز مرد در خانه اش به جماعت،برابر بیست و چهار نماز و نماز مرد به جماعت در مسجد،برابر چهل و هشت نماز [ با پاداش ] دو چندان شده در مسجد است....همانا نماز فُرادا در مسجد،برابر بیست و چهار نماز است....هر کس از روی بی اعتنایی به مسجد،در خانه اش نماز جماعت بخواند،او و هر کس که با او نماز خوانده،نمازی پذیرفته ندارند، مگر آن که به سبب گرفتاری ای از رفتن به مسجد باز مانده باشند. (4)
ص:105
127.امام صادق علیه السلام:
سه نفر به خدای عز و جل،شکایت می کنند:مسجد خرابی که اهلش در آن نماز نمی خوانند،دانایی میان نادان ها،و قرآن آویخته که غبار بر آن نشسته و خوانده نمی شود. (1)
قرآن
نماز را بر پا دارید و زکات بدهید و با رکوع کنندگان،رکوع کنید. 2
حدیث
128.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
شیطان،گرگ انسان است و مانند گرگ گله،گوسفند دور و جدا افتاده را می گیرد.پس مبادا از هم جدا و پراکنده شوید و همواره با جماعت و عموم مردم و در مسجد باشید. 3
129.امام صادق علیه السلام:
مردی نابینا نزد ایشان (پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ) آمد و گفت:ای پیامبر خدا! من نابینایم و گاه ندای اذان را می شنوم؛ولی کسی را نمی یابم که مرا به نماز جماعت و نماز همراه شما برساند.
پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود:«از خانه ات تا مسجد،یک ریسمان ببند و در
ص:106
جماعت حاضر شو». (1)
130.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
خداوند از نماز در جماعت،خوشش می آید. (2)
131.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
نماز دو نفر با یکدیگر،بهتر از نماز به تنهایی است و نماز با دو نفر،بهتر از نماز با یک نفر است و هر چه تعداد نمازگزاران جماعت بیشتر شود،نزد خدای متعال،محبوب تر است. (3)
132.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
مانند کسی نماز بخوان که آخرین نمازش را می خواند،گویی او (خدا) را می بینی،که اگر تو او را نمی بینی،او تو را می بیند. (4)
133.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
در نماز،مرگ را به یاد آر که هر گاه انسان مرگ را در نماز به یاد آورد،سزامند است که نمازش را نیکو بگزارد،و مانند کسی نماز بخوان
ص:107
که گمان نمی برد جز آن،نماز دیگری بخواند. (1)
134.امام صادق علیه السلام:
بدان که در پیشگاه کسی هستی که تو را می بیند و تو او را نمی بینی و چنان نماز بخوان که گویی با آن وداع می کنی و پس از آن،هرگز نماز نمی خوانی. (2)
135.امام صادق علیه السلام:
امیر مؤمنان علیه السلام به یارانش می فرمود:«هر کس نماز بخواند و پیش از تکبیرة الإحرام بگوید:"ای نیکوکار ! زشتکار،نزد تو آمده و تو خود به نیکوکار فرمان داده ای که از زشتکار بگذرد.تو نیکوکاری و من زشتکار.
پس به حقّ محمّد و خاندانش،بر محمّد و خاندانش درود فرست و از زشتی هایی که از من می دانی،در گذر"،خدا می فرماید:فرشتگان من ! گواه باشید که او را بخشیدم و طلبکاران او را راضی ساختم». (3)
ص:108
136.امام باقر علیه السلام:
هنگام رو کردن به سوی خداوند در نماز،کافی است که بگویی:
«به کسی روی آوردم که آسمان ها و زمین را آفریده است.بر دین پاک ابراهیم هستم،مسلمانم و از مشرکان نیستم.همانا نماز و عبادتم و زندگی و مرگم برای پروردگار بی همتای جهانیان است و به این،فرمان یافته ام و بِدان تسلیم هستم».و یک تکبیر [ برای آغاز نماز ] کفایتت می کند. (1)
قرآن
بی گمان،مؤمنان،رستگار شدند؛آنان که در نمازشان خاشع اند. (2)
حدیث
137.امام صادق علیه السلام:
هنگامی که نماز را آغاز کردی،افتاده باش و به نمازت توجّه کن،که خداوند می فرماید:آنان که در نمازشان خاشع اند. (3)
138.امام صادق علیه السلام -
در بارۀ سخن خداوند متعال:آنان که در نمازشان خاشع اند-:
ص:109
خشوع،پایین انداختنِ دیده در نماز است. (1)
139.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله -
در بیان فضیلت نمازگزار-:هر گاه نمازگزار به نماز بایستد و گرایش و دلش به سوی خدا باشد،همچون روزی که از مادر زاده شده،باز می گردد. (2)
140.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
ای ابو ذر! دو رکعت نماز کوتاه با تدبّر،بهتر از یک شب به عبادت ایستادن با قلبی بی توجّه است. (3)
141.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
خداوند،نماز بنده ای را که دلش همراه تنش نیست، نمی پذیرد. (4)
142.امام صادق علیه السلام:
هر کس دو رکعت نماز بگزارد و بداند که در آن دو رکعت چه می گوید،از نماز فارغ می شود،در حالی که هیچ گناهی میان او و خدایش نمانده است. (5)
143.امام علی علیه السلام:
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مردی را دید که در نماز با ریشش بازی می کند.
ص:110
فرمود:اگر دلش خاشع بود،اندامش نیز خاشع می شد. (1)
144.امام علی علیه السلام:
انسان باید در نمازش خشوع کند.اگر کسی دلش برای خدای عز و جل خاضع شود،اندامش نیز خاضع می شوند و با چیزی بازی نمی کند (2). (3)
145.امام باقر علیه السلام:
هنگامی که به نماز می ایستی،پیوسته با توجّه باش که از نماز، آنچه را به آن توجّه داری،به حساب می آید. (4)
146.امام صادق علیه السلام:
همانا من دوست دارم باایمان شما،هنگامی که به نماز واجب می ایستد،دلش را به سوی خدا کند و به کار دنیایی مشغول ندارد.هیچ باایمانی در نماز،دل به سوی خدا نمی کند،مگر این که خداوند به او رو می آورد و دل های مؤمنان را به او علاقه مند می سازد،پس از آن که خود نیز او را دوست دارد. (5)
147.امام صادق علیه السلام:
هنگامی که بنده به نماز می ایستد،خداوند به او رو می کند و
ص:111
همواره به او توجّه دارد تا آن که بنده سه بار به چیز دیگری توجّه کند.پس از سه بار،خداوند از او روی می گرداند. (1)
ص:112
از منظر قرآن کریم،خشوع (خاکساری) در نماز،نخستین ویژگیِ مؤمنان راستین،و شرط اوّل کامیابی در زندگی است:
قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * اَلَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ. 1
تحقیقاً مؤمنان،کامیاب شدند؛آنها که در نمازشان خشوع دارند.
چنان که ملاحظه شد،در احادیث اهل بیت علیهم السلام نیز ضرورت خشوع برای نمازگزار مورد تأکید قرار گرفته است.برای تبیین این ویژگی باید دید که:معنای کلمۀ«خشوع»چیست؟خشوع در نماز،چه قدر اهمّیت دارد؟ و چگونه می توان این ویژگی را تحصیل کرد؟
خشوع در لغت،به معنای اظهار نهایت فروتنی (خاکساری) در برابر دیگری با پایین آوردن سر،و نگاه کردن به زمین و فرو کاستن از صدا و نگاه است.خلیل بن احمد در این باره می گوید:
الخشوع:رمیک ببصرک إلی الأرض...و أخشعت أی طأطأت الرأس کالمتواضع.و الخشوع المعنی من الخضوع إلا أن الخضوع
ص:113
فی البدن و هو الإقرار بالاستخدام و الخشوع فی البدن و الصوت و البصر. (1)
خشوع،چشم دوختن به زمین است....أخشَعت،یعنی:مانند متواضع،سر به زیر انداختی.خشوع با خضوع هم معناست،جز این که خضوع در بدن است-و آن اعتراف به سرسپردگی است-و خشوع در بدن و صدا و چشم است.
ابن فارس نیز در تبیین معنای خشوع می نویسد:
الخاء و الشین و العین أصل واحد یدلّ علی التطامن.یقال:
خشع إذا تطامن و طأطأ رأسه یخشع خشوعاً و هو قریب المعنی من الخضوع إلّاأن الخضوع فی البدن و الإقرار بالاستخذاء و الخشوع فی الصوت و البصر. (2)
خا و شین و عین،یک اصل معنایی است و بر آرامی و فروکش کردن دلالت می کند.گفته می شود:«خشع»،یعنی آرام شد و سر به زیر انداخت،خاشع شد.خشوع،معنایی نزدیک به خضوع دارد،جز این که خضوع،در بدن و اقرار به سرسپردگی است و خضوع در صدا و چشم است.
بر اساس این تعریف و تعاریف مشابه،خشوع،نوع خاصی از اظهار فروتنی در برابر دیگری است و این واژه دلالتی بر فروتنی باطنی ندارد مگر به صورت ملازمه.بنا بر این،خشوع در لغت،تنها یک صفت ظاهری است که جسم و افعال ظاهری انسان با آن توصیف می شود.
ص:114
در قرآن کریم،گاه خشوع به قلب انسان نسبت داده شده،مانند:
أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ. 1
آیا برای کسانی که ایمان آورده اند،وقت آن نرسیده که دل هایشان به یاد و حقیقتی که نازل شده،نرم گردد.
و گاه چشم انسان با آن توصیف شده،مانند:
خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ. 2
چشم هایشان به زیر افتاده.
و گاه صداها با آن توصیف گردیده است،مانند:
وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلاّ هَمْساً. 3
صداها برای خدای مهربان،فرو می افتد و جز صدایی آهسته نمی شنوی.
بنا بر این،از نظر قرآن،خشوع،شامل فروتنی ظاهری و باطنی (در مجموع:خاکساری) است.در احادیث اهل بیت علیهم السلام نیز خشوع،گاه در فروتنی باطنی و توجّه کامل قلبی به خداوند عز و جل تفسیر شده،چنان که از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که در تفسیر خشوع می فرماید:
التَّواضُعُ فی الصَّلاةِ،وَ أن یُقبِلَ العَبدُ بقَلبِهِ کُلِّهِ علی رَبِّهِ عز و جل. (1)
ص:115
تواضع داشتن در نماز و این که بنده با تمام دل و وجود به پروردگارش عز و جل روی آورَد.
و گاه به فروتنی ظاهری تفسیر گردیده،چنان که امام صادق علیه السلام در تفسیر آیۀ دوم سورۀ مؤمنون می فرماید:
الخُشوعُ غَضُّ البَصَرِ فِی الصَّلاةِ. (1)
فروتنی،پایین انداختن نگاه در نماز است.
و گاه در فروتنی قلبی و توجّه نکردن به این سو و آن سو به کار رفته، چنان که در حدیثی از امام علی علیه السلام در تفسیر همان آیه آمده:
الخُشوعُ فِی القَلبِ،وَ أن تُلینَ کِتفَکَ لِلمَرءِ المُسلِمِ،وَ أن لا تَلتَفِتَ فی صَلاتِکَ. (2)
منظور،فروتنی در دل است و این که برای مسلمانان فروتن و نرم باشی و در نماز به این سو و آن سو رو نکنی.
و در برخی از احادیث،«خشوع»در فروتنی مطلق و با همۀ وجود در برابر آفریدگار به کار رفته است،مانند آنچه در دعای رکوع از امام باقر علیه السلام نقل شده که می فرماید:
اللّهُمَّ...خَشَعَ لَکَ قَلبی وَ سَمعی وَ بَصَری وَ شَعری وَ بَشَری وَ لَحمی وَ دَمی وَ مُخّی وَ عِظامی وَ عَصَبی وَ ما أقَلَّتهُ قَدَمایَ غَیرَ مُستَنکِفٍ ولا مُستَکبِرٍ ولا مُستَحسِرٍ. (3)
پروردگار من...دل و چشم و گوش و مو و پوست و گوشت و خون و
ص:116
مغز و استخوان ها و رگ و پی ام،و آنچه پاهایم حمل می کنند در برابر تو فروتن اند،بی هیچ امتناع و سرکشی و درماندگی.
نکتۀ قابل توجّه در تفسیر خشوع،این است که هر چند از نظر قرآن و حدیث،خشوع شامل فروتنی ظاهر و باطن می گردد،لیکن تردیدی نیست که مطلوب اصلی،خشوع قلبی و باطنی است؛زیرا در صورتی که این معنا تحقّق یابد،خشوع ظاهری به دنبال آن خود به خود حاصل می شود،چنان که از امام علی علیه السلام روایت شده که فرمود:
مَن خَشَعَ قَلبُهُ للّهِ ِ عز و جل خَشَعَت جَوارِحُهُ فَلا یَعبَثُ بِشَیءٍ. (1)
اگر کسی دلش برای خدای عز و جل فروتن باشد،اندامش نیز فروتن می شوند و با چیزی بازی نمی کند.
و در حدیثی دیگر می فرماید که پیامبر صلی الله علیه و آله شخصی را دید که در نماز با ریش خود بازی می کند.خطاب به او فرمود:
إنّه لَو خَشَعَ قَلبُهُ لَخَشَعَت جَوارِحُهُ. (2)
اگر دلش خاشع بود اندامش نیز خاشع می شد.
اما خشوع ظاهری بدون خشوع باطن،نه تنها مطلوب نیست،بلکه بسیار مذموم و نکوهیده است،چنان که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:
إیّاکُم وَ تَخَشُّعَ النِّفاقِ،وَ هُو أن یُری الجَسَدُ خاشِعاً وَ القَلبُ لَیس بِخاشِعٍ. (3)
ص:117
از خشوع منافقانه بپرهیزید و آن،چنین است که بدن خاشع نشان داده شود در حالی که دل خاشع نیست.
و در حدیثی دیگر از ایشان آمده:
ما زادَ خُشوعُ الجَسَدِ علی ما فی القَلبِ فهُو عندَنا نِفاقٌ. (1)
کسی که جسمش،بیش از دلش خاشع باشد،این در نزد ما،نفاق است.
بنا بر این،چکیدۀ سخن در تفسیر خشوع مطلوب در نماز،عبارت است از:احساسِ حضور در محضر خدای سبحان با همۀ وجود،و توجّه تامّ قلب به ذات کبریایی او،به گونه ای که آثار آن،در اعضا و جوارح نمازگزار ظاهر گردد.
البته این حقیقت،مراتبی دارد که بالاترین مراتب آن،به اولیای خاصّ الهی اختصاص دارد (2)که در حال نماز در قلّۀ انقطاع از غیر باری تعالی و توجّۀ تام به حضرت حق قرار می گیرند،و دیگران،به میزان مجاهدت و خودسازی،می توانند به این قلّه،نزدیک شوند.
پیش از این توضیح دادیم که مغز،جان و جوهر همۀ عبادات،ذکر است و نماز،کامل ترین جلوۀ ذکر و یاد خدا است.روشن است که یاد خدا،چیزی جز احساس حضور در محضر او نیست.بنا بر این،حضور قلب در نماز،و خشوع (خاکساری)-که حاصل آن است-،جوهر و جان نماز محسوب می شود و بدون آن،نماز پیکری است بدون روح،و به همین دلیل،مورد قبول حضرت حق نیست.
ص:118
به سخن دیگر،نماز عبادتی است دو بُعدی:یک بُعد آن،جسم نماز است که با تکبیر،آغاز و با تسلیم،پایان می یابد و بُعد دیگر آن،روح نماز است که همان یاد خدا است.اگر نمازگزار،پیکر نماز را درست پدید آورد، تکلیف خود را انجام داده،بدین معنا که نماز او به حَسَب ظاهر،صحیح است و نیازی به اعاده و یا قضا ندارد؛ولی پذیرفته شدن آن و برخورداری نمازگزار از آثار و برکات این فریضۀ پُربرکت،بستگی به ضمیمه شدن روح نماز (حضور قلب و خشوع) به پیکر آن دارد.
بر اساس احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام، (1)نماز،به همان اندازه ای که از حضور قلب،برخوردار است،مورد قبول حق تعالی واقع می شود و در نامۀ عمل نمازگزار ثبت می گردد.امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید:
اِشغَل قَلبَکَ بِصَلاتِکَ؛فَإِنَّهُ لا یُقبَلُ مِن صَلاتِکَ إلّاما أقبَلتَ عَلَیهِ مِنها بِقَلبِکَ،حَتّی أنَّهُ رُبَّما قُبِلَ مِن صَلاةِ العَبدِ رُبُعُها أو ثُلُثُها أو نِصفُها. (2)
دلت را به نمازت مشغول بدار که از نمازت،جز آنچه با دلت به آن توجّه داشته ای،پذیرفته نمی شود،حتّی گاه از نماز نمازگزار،یک چهارم و یک سوم و یک دوم آن پذیرفته می شود.
گفتنی است که حضور قلب،تنها یکی از شرایط قبولی نماز است و رعایت سایر شرایط قبولی نماز (3)برای رسیدن به این مقصود نیز ضروری است.
ص:119
پیش از این اشاره کردیم که خشوع در نماز،حاصل حضور قلب نمازگزار در محضر جمال و جلال مطلق است.در دعای صباح که از امیر مؤمنان علیه السلام نقل شده،می خوانیم:
وَ أغرِس اللّهُمَّ بِعَظَمَتِکَ فی شِربِ حَیاتی یَنابیعَ الخُشوعِ. (1)
به عظمتت در آبشخور زندگی ام،چشمۀ فروتنی را جاری ساز.
این سخن،بدین معناست که وقتی نیازمند مطلق و بی نهایت کوچک، خود را در محضر بی نیاز مطلق و عظمت وصف ناپذیر آفریدگار جهان ببیند،بی اختیار،احساس فروتنی می کند و خشوع ظاهری و باطنی بر سراسر وجودش حاکم می گردد.بنا بر این،نخستین راه تحصیل خشوع، دعاست تا خداوند سبحان،خود زمینۀ شهود عظمت خود را فراهم سازد.
البته باید توجّه داشت که تنها دعا،کافی نیست و اصولاً دعا در فرهنگ اسلام،در کنار برنامه ریزی و تلاش است،نه در برابر آن.از این رو هنگامی که این جانب (ری شهری) از فقیه بزرگوار و عالم ربّانی،آیة اللّه محمّدتقی بهجت-رضوان اللّه علیه-تقاضا کردم که دعا کنند تا بتوانم در نماز،حضور قلب داشته باشم،فرمودند:
دوایی است؛دعایی نیست!
اشاره به این که دعا بدون برنامه ریزی و تلاش،نتیجه ندارد،نه این که دعا در این باره مطلقاً بی فایده است.
باری،بر اساس تجربۀ اهل معرفت،در مجموع،چهار کار برای تحصیل حضور قلب در نماز می تواند کارساز باشد:
ص:120
1.تداوم خواندن نمازهای پنجگانه در اوّل وقت
آیة اللّه بهجت قدس سره از استاد الهی خود،آیة اللّه آقا سیّد علی قاضی،نقل کردند:
هر کس نمازهای واجب یومیه را اوّل وقت بخواند،به همۀ مقامات معنوی خواهد رسید و اگر نرسید،مرا لعنت کند.
ایشان،در تبیین فرمایش آیة اللّه قاضی،فرمودند:
نگفت«خوب بخواند».معلوم می شود نماز اوّل وقت خواندن، حضور قلب آور هم هست.
این سخن،اشاره به این است که تجربۀ آیة اللّه بهجت و استاد بزرگوارش این است که«مقیّد بودن به نماز اوّل وقت»،زمینه ساز حضور قلب و دستیابی به صفت خشوع است.
2.لحظات توجّه را عمداً از دست ندادن
از حضرت آیة اللّه بهجت رحمه الله پرسیدم:راه رسیدن نمازگزار به حضور قلب در نماز چیست؟
ایشان فرمودند:
دو کار،در کنار هم:
1.به وسوسه های شیطانی که غیر اختیاری پیش می آید،کاری نداشته باشد.
2.هر وقت در نماز،توجّه [ قلبی به خدا ] پیدا کرد،ولو یک لحظه،عمداً و اختیاراً آن توجّه را از دست ندهد و اختیاراً به غیر خدا توجّه نکند.
و در توضیح این مطلب فرمودند:
شیطان می خواهد اختیاراً انسان را متوجّه غیر خدا کند.وقتی دید
ص:121
که در حال اختیار،به غیر خدا توجّه نمی کند،او را رها می کند.
و در دیداری دیگر افزودند:
برهان این مطلب را کسی می داند که عمل کند و نتیجه بگیرد.
شیطان هم قبول ندارد که کسی بدون اختیار،عبادتش کند.
3.اجتناب از لغو (کار و سخن بیهوده)
یکی دیگر از اموری که بر اساس ره نمودهای آیة اللّه بهجت رحمه الله می تواند در دستیابی به حضور قلب و خشوع در نماز مؤثر باشد،اجتناب از بیهوده کاری است.روزی ایشان از نگارنده (ری شهری) پرسید:چرا در سورۀ مؤمنون، (1)اجتناب از لغو،در کنار خشوع در نماز آمده است؟
عرض کردم:نمی دانم.ایشان در پاسخ به سؤال خود،فرمود:
ممکن است راز آمدنِ«خشوع در نماز»در کنار«اجتناب از لغو»در آیات یاد شده،این باشد که اجتناب از سخن و کار بیهوده در دستیابی به خشوع در نماز مؤثّر است و نمازگزار تا از لغو اجتناب نکند،نمی تواند در نمازش خاشع باشد.
4.تلقین اذکار نماز به قلب
امام خمینی رحمه الله در کتاب سرّ الصلاة،ره نمود دیگری برای حضور قلب در نماز ذکر کرده اند،که متن آن،این است:
شیخ عارف کامل،شاه آبادی-روحی فداه-می فرمود:«باید
ص:122
انسان در وقت ذکر،مثل کسی باشد که کلام،دهان طفل می گذارد و به او تلقین می کند،برای این که او را به زبان بیاورد.و همین طور انسان باید ذکر را تلقین کند.و مادام که انسان با زبان،ذکر می گوید و مشغول تعلیم قلب است،ظاهر به باطن،مدد می کند.
همین که زبانِ طفلِ قلب،باز شد،از باطن به ظاهر،مدد می شود، چنان که در تلقین طفل نیز چنین است:مادام که انسان،کلام، دهان او می گذارد،او را مدد می کند.همین که او آن کلام را به زبان اجرا کرد،نشاطی در انسان تولید می شود که خستگی سابق را برطرف می کند.پس در اوّل،از معلّم به او مدد می شود و در آخر، از او به معلّم مدد می شود.
انسان اگر مدّتی در نماز و اذکار و ادعیه،به این ترتیب مواظبت کند،البتّه نفس عادی می شود،و اعمال عبادی هم مثل اعمال عادیّه می شود که در حضور قلب در آنها محتاج به رویّه نیست؛ بلکه مثل امور طبیعیّه عادیّه می شود. (1)
به بیان ساده تر،بر اساس این ره نمود،نمازگزار برای به دست آوردن حضور قلب،در وقت گفتن هر ذکری در نماز،باید معنای آن را به قلب خود،تلقین کند؛یعنی همان طور که برای یاد دادن الفاظ به کودک،به او تلقین می کند که بگو:«بابا»،نمازگزار نیز باید معنای تکبیر،تحمید،تسبیح و سایر اذکار را به قلب خود،تلقین نماید تا توجّه به معنای نماز،عادت و ملکۀ روح شود و پس از رسوخ معانی نماز در دل،ذکر قلبی،پشتوانۀ ذکر زبانی گردد.
ص:123
148.امام صادق علیه السلام -
خطاب به ابوحنیفه که پرسیده بود:آیا گریستن در نماز،آن را باطل می سازد؟-:اگر به سبب یاد بهشت و دوزخ بگرید،که برترین کار در نماز است،و اگر به سبب یاد کسی از مردگانش باشد،نمازش باطل است. (1)
149.کتاب من لا یحضره الفقیه:
-منصور بن بزرج از امام صادق علیه السلام پرسید:مردی خودش را در نماز واجب،گریان نشان می دهد تا این که واقعاً می گرید.
فرمود:«به خدا سوگند،روشنی چشم است»و فرمود:«هنگامی که چنین شد،مرا نزد او یاد کن». (2)
150.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
هر کس نماز را طول بدهد،خداوند،ایستادن را از او در روز قیامت،روزی که مردم در برابر پروردگار جهانیان می ایستند،کوتاه می کند. (3)
ص:124
151.امام صادق علیه السلام:
هنگامی که نماز را تنها می خوانی،نماز را طول بده،که عبادت است. (1)
152.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
هر چیز،گزیده ای دارد و گزیدۀ نماز،تکبیر اوّل است. (2)
153.امام باقر علیه السلام:
یک تکبیر،برای آغاز کردن نماز،کافی،سه تکبیر،بهتر و هفت تکبیر،بهترین است. (3)
154.امام صادق علیه السلام:
هنگامی که نماز را آغاز کردی،اگر خواستی،یک تکبیر و اگر خواستی،سه و اگر خواستی،پنج و اگر خواستی،هفت تکبیر بگو که هر
ص:125
یک از اینها کافی است.فقط وقتی امام جماعت هستی،تنها یک تکبیر را بلند بگو. (1)
155.امام صادق علیه السلام:
هنگامی که امام جماعت هستی،یک تکبیر برایت بس است؛ زیرا حاجتمند و ناتوان و بزرگ سال با تو هستند. (2)
156.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله -
در سفارش خود به علی علیه السلام-:همیشه دست هایت را در نماز بالا ببر و آنها را رو به قبله کن. (3)
157.امام صادق علیه السلام:
بالا آوردن دست هایت در نماز،زینت آن است. (4)
158.تهذیب الأحکام -
به نقل از منصور بن حازم-:امام صادق علیه السلام را در آغاز نماز دیدم که دست هایش را تا برابر صورتش بالا آورد و کف هر دو دستش را رو به قبله کرد. (5)
ص:126
159.امام رضا علیه السلام:
اگر گفته شود:«چرا در تکبیر،دست ها بالا آورده می شود؟»، گفته می شود:چون بالا آوردن دست ها گونه ای دعا،انقطاع و خاکساری است و خدای عز و جل دوست دارد هنگام یاد او منقطع،خاکسار و خواستار باشیم.و نیز هنگام بالا آوردن دست ها،حاضر کردن نیّت است و توجّه دادن دل به آنچه می گوید. (1)
قرآن
نمازت را به جَهر و اخفات نخوان و میان این دو،راهی [ میانه ] را برگزین. 2
حدیث
160.امام صادق علیه السلام -
در بارۀ سخن خدای عزیز و جلیل:نمازت را به جهر و اخفات نخوان-:جَهْر،یعنی بلند کردن صدا و اخفات،یعنی [ آن قدر آهسته
ص:127
خواندن که ] با گوش هایت آن را نشنوی؛بلکه میان این دو حالت بخوان. (1)
161.الکافی -
به نقل از سماعه-:از امام علیه السلام معنای سخن خداوند عزیز و جلیل:
نمازت را به جهر و اخفات نخوان را پرسیدم.فرمود:«اخفات،نشنیدن با گوش است و جهر،آن است که صدایت را خیلی بلند کنی». (2)
روایات و همچنین گفته های مفسّران،بیانگر این است که آیۀ 110 سورۀ اسرا،ناظر به افراط و تفریط در بلند و آهسته خواندن نماز است و آیۀ «وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلاً ؛راهی میان این دو را برگزین»،برای تأکید بر انتخاب حدّ وسط در خواندن است،و این که نمازگزار نباید در نماز فریاد بکشد،همان طور که نباید از شدّت آهستگی به حرکت لب ها بسنده کند.
بر این اساس،روشن می شود که جهر و اخفات در آیۀ اشاره شده،به غیر از جهر و اخفات اصطلاحی در فقه به معنای بلند خواندن حمد و سوره در نماز صبح و مغرب و عشا و آهسته خواندن آن دو در نماز ظهر و عصر است.
ص:128
مستحبات قرائت،چند چیز است:
اوّل:پیش از شروع به قرائت رکعت اوّل،استعاذه گفتن؛یعنی بگوید:
«أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم؛پناه می برم به خداوند از شیطان رانده شده» یا بگوید:«أعوذ باللّه السمیع العلیم من الشیطان الرجیم؛پناه می برم به خداوند شنوای دانا از شیطانِ رانده شده».شایسته است که استعاذه گفتن، آهسته باشد.
دوم:در نمازهایی که آهسته خوانده می شوند بلند بسم اللّه گفتن.همین گونه اگر در رکعت های دوم و سوم به جای تسبیحات،حمد خوانده شود.
سوم:شمرده خواندن،به گونه ای که شنونده بتواند حروف را به روشنی از هم تفکیک کند.
چهارم:خوش لهجه خواندن،بی آن که به صورت غنا خوانده شود.
پنجم:رعایت وقف در فاصلۀ آیه ها.
ششم:توجّه به معانی عبارات و پند گرفتن از آنها.
هفتم:به مناسبت هر آیۀ نعمت و نقمت،از خداوند درخواست کردن.
هشتم:فاصله انداختن مختصر میان حمد و سوره،و همین طور رعایت فاصلۀ میان سوره و قنوت یا تکبیر رکوع.
نهم:گفتن«کذلک اللّه ربّی؛آری،خداوند،پروردگار من چنین است» (یک،دو یا سه بار)،یا گفتن:«کذلک اللّه ربّنا؛آری،چنین است خداوند،
ص:129
پروردگار ما»سه بار،پس از قرائت سورۀ توحید،و اگر مأموم است،پس از تمام کردن سورۀ حمد از سوی امام جماعت،«الحمد للّه ربّ العالمین» گفتن،و نیز اگر نماز فرادا می خواند،پس از اتمام حمد،این ذکر را به زبان آوردن.
دهم:خواندن برخی سوره ها در برخی نمازها،مانند خواندن سوره های«عم یتساءلون»و«هل اتی»و«هل أتاک»و«لا اقسم»و امثال اینها در نماز صبح،و خواندن«سبّح اسم»و«شمس»و امثال این دو،در نمازهای ظهر و عشا،و خواندن«إذا جاء نصر اللّه»و«الهاکم التکاثر»در نمازهای مغرب و عصر،و خواندن سورۀ جمعه در رکعت اوّل و سورۀ منافقون در رکعت دوم نمازهای ظهر و عصر روز جمعه و همین طور در صبح جمعه،و یا در نماز صبح جمعه در رکعت اوّل،سورۀ جمعه و در رکعت دوم،سورۀ توحید خواندن.همین طور در رکعت اوّل نماز عشای شب جمعه،سورۀ جمعه و در رکعت دوم،سورۀ منافقون خواندن،و در رکعت اوّل نماز مغرب شب جمعه،سورۀ جمعه و در رکعت دوم،سورۀ توحید خواندن.
مستحب است در هر نمازی در رکعت اوّل،سورۀ«انا انزلناه»و در رکعت دوم،سورۀ توحید خواندن؛بلکه از غیر این دو سوره به این دو برگشتن، فضیلت داشته و علاوه بر اجر این دو،اجر خواندن سوره ای را هم که از آن صرف نظر کرده،دارد؛بلکه روایت وارد شده که نماز جز با این دو،ارتقا نمی یابد.مستحب است در نماز صبح روزهای دوشنبه و پنجشنبه در رکعت اوّل،سورۀ«هل اتی»و در رکعت دوم،سورۀ«هل اتاک»خوانده شود. (1)
ص:130
162.المصنّف ،
عبد الرزّاق-به نقل از ابو سعید خدری-:پیامبر صلی الله علیه و آله پیش از قرائت [ حمد در نماز ] چنین می گفت:از شیطانِ رانده شده به خداوند،پناه می برم. (1)
163.قرب الإسناد -
به نقل از حنّان بن سدیر-:نماز مغرب را پشت سر امام صادق علیه السلام خواندم.پس با صدایی آشکار،استعاذه کرد:«از شیطانِ رانده شده،به خدای شنوا و دانا پناه می برم و از این که شیاطین نزد من آیند به خدا پناه می برم».سپس بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ را آشکارا گفت. (2)
164.سنن الترمذی -
به نقل از ابن عباس-:پیامبر صلی الله علیه و آله نمازش را با بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ آغاز می کرد. (3)
ص:131
165.تفسیر الثعلبی -
به نقل از ابو هریره-:با پیامبر صلی الله علیه و آله بودم و ایشان با یارانش سخن می گفت که مردی برای نماز خواندن وارد شد،و نمازش را آغاز کرد و استعاذه نمود و سپس گفت: اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ .پیامبر صلی الله علیه و آله شنید و فرمود:«ای مرد! نمازت را قطع کردی! آیا نمی دانی که بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ جزء سورۀ حمد است و هر کس آن را ترک کند،یک آیه را نخوانده و هر کس یک آیه از آن را ترک کند،نمازش قطع شده است؟». (1)
166.سنن الدارقطنی -
به نقل از ابو هریره-:پیامبر صلی الله علیه و آله هنگامی که امام جماعت بود، قرائت نماز را با بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ آغاز می کرد. (2)
167.الکافی -
به نقل از معاویة بن عمّار-:به امام صادق علیه السلام گفتم:هنگامی که به نماز می ایستم، بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ را در فاتحة القرآن بخوانم؟
فرمود:«آری».
گفتم:هنگامی که سورۀ فاتحة القرآن را [ به عنوان قرائت قرآن ] می خوانم، بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ را با سوره بخوانم؟
فرمود:«آری». (3)
ص:132
168.تفسیر الثعلبی -
به نقل از ابو هریره-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«جبرئیل نزدم آمد و نماز را به من آموزش داد».سپس پیامبر خدا برخاست و تکبیر گفت و بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ را بلند گفت. (1)
169.امام علی علیه السلام:
پیامبر صلی الله علیه و آله در نمازهای واجب، بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ را با صدای بلند قرائت می کرد. (2)
170.امام علی علیه السلام:
پیامبر بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ را در هر دو سوره (حمد و سورۀ پس از آن)،بلند می گفت. (3)
171.السنن الکبری -
به نقل از شعبی-:علی بن ابی طالب علیه السلام را دیدم و پشت
ص:133
سرش به نماز ایستادم.شنیدم که بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ را بلند قرائت می کند. (1)
172.الکافی -
به نقل از صفوان جمّال-:چند روز پشت سر امام صادق علیه السلام نماز خواندم. بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ را در نمازهایی که بلند خوانده نمی شود، بلند می گفت و این را در هر دو سوره (حمد و سورۀ پس از آن) انجام می داد. (2)
173.امام رضا علیه السلام:
آشکار کردن بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ در همۀ نمازها،سنّت است. (3)
174.امام صادق علیه السلام:
روز قیامت که می شود،دسته ای بر اسب هایی از نور جلو می آیند و با بلندترین صدایشان ندا می دهند:«ستایش،ویژۀ خدایی است که در وعده اش به ما وفا کرد و زمینش را به ما رساند.از بهشت هر جا را بخواهیم،جایگاه خود می کنیم».
مردمان می گویند:اینها دستۀ پیامبران هستند؛اما ندایی از سوی خداوند می آید که:«اینها شیعۀ علی بن ابی طالب و بندگان برگزیدۀ من و گزیدگانم
ص:134
از میان مخلوقاتم هستند».
مردم می گویند:معبود و سَرور ما! چگونه به این درجه رسیدند؟
ندای الهی می آید که:«با انگشتر به دست راست کردن،پنجاه و یک رکعت نماز خواندن،اطعام بینوایان،پیشانی به خاک نهادن و قرائت آشکار بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» . (1)
175.امام عسکری علیه السلام:
نشانه های مؤمن،پنج چیز است:پنجاه رکعت نماز، (2)زیارت اربعین،انگشتر به دست راست کردن،پیشانی بر خاک نهادن و آشکارا گفتن بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ . (3)
ص:135
176.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
هر نمازی که در آن سورۀ حمد خوانده نشود،ناقص است، ناقص! (1)
177.الکافی -
به نقل از محمّد بن مسلم-:از امام باقر علیه السلام حکم نمازگزاری را پرسیدم که سورۀ حمد را در نمازش نمی خواند.فرمود:«نمازی برای وی نیست،جز به قرائت بلند یا آهستۀ آن».
گفتم:اگر هراسناک یا شتاب زده باشد،کدام یک را بیشتر دوست دارید؟ سوره را بخواند،یا حمد را؟فرمود:«حمد را». (2)
178.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
آن که در هر رکعت،سورۀ حمد و یک سورۀ دیگر را نخواند، نماز درستی ندارد،چه نماز واجب و چه غیر آن. (3)
179.تهذیب الأحکام -
به نقل از زراره-:به امام باقر علیه السلام گفتم:در نمازم سورۀ توحید
ص:136
را بخوانم؟
فرمود:«آری.پیامبر خدا در هر دو رکعت،سورۀ توحید را خواند و پیش و پس از آن،نمازی به این کمال نخوانده بود». (1)
180.التوحید -
به نقل از عمران بن حصین-:پیامبر صلی الله علیه و آله رزمندگان را روانه کرد و علی علیه السلام را به فرماندهی آنان گماشت.هنگامی که باز گشتند،از ایشان جویای احوال شد.گفتند:همه چیز خوب بود،جز آن که در همۀ نمازها، سورۀ توحید را برایمان خواند.
پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید:«ای علی! چرا چنین کردی؟»
فرمود:به خاطر علاقه ام به سورۀ توحید.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«آن را دوست نداشته ای تا آن که خدا دوستت داشته است». (2)
181.امام صادق علیه السلام:
هر کس یک روز را بگذراند و پنج نماز را در آن بخواند،امّا سورۀ توحید را در آنها نخواند،به او گفته می شود:ای بندۀ خدا! از نمازگزاران نیستی. (3)
ص:137
182.عیون أخبار الرضا علیه السلام -
به نقل از رجاء بن ابی ضحّاک،در بارۀ امام رضا علیه السلام-:
قرائت ایشان در همۀ نمازهای واجب در رکعت نخست،حمد و سورۀ قدر و در رکعت دوم،حمد و سورۀ توحید بود. (1)
183.امام صادق علیه السلام:
در نماز صبح،سورۀ توحید و سورۀ کافرون را خواندم و این را پیامبر خدا صلی الله علیه و آله انجام داد. (2)
184.تهذیب الأحکام -
به نقل از منصور بن حازم-:امام صادق علیه السلام به من فرمان داد که دو سورۀ فلق و ناس را در نماز واجب بخوانم. (3)
185.امام صادق علیه السلام:
پیامبر خدا در نماز صبح،سورۀ نبأ و غاشیه و قیامت و شبیه آنها را می خواند و در نماز ظهر،سورۀ اعلی و شمس و غاشیه و شبیه آنها را می خواند و در نماز مغرب،سورۀ توحید و نصر و زلزال را می خواند و در نماز عشا،شبیه آنچه را در ظهر،و در نماز عصر،شبیه آنچه را در نماز مغرب می خواند،قرائت می کرد. (4)
ص:138
186.امام باقر علیه السلام:
هنگامی که شب جمعه می شود،مستحب است که در نماز عشا، سورۀ جمعه و سورۀ منافقون خوانده شود و در نماز صبح نیز همین گونه و در نماز جمعه نیز همین گونه و نماز عصر نیز همین گونه. (1)
187.امام صادق علیه السلام:
در شب جمعه،سورۀ جمعه و اعلی،در نماز صبح، [ سوره های ] جمعه و توحید،و در نماز جمعه،[ سوره های ] جمعه و منافقون را بخوان. (2)
188.امام باقر یا امام صادق علیهما السلام:
در نمازهای واجب،هیچ یک از سوره هایی را که سجدۀ واجب دارد،مخوان،که سجدۀ آن،موجب زیاد کردن در نماز واجب [ و بطلان آن ] می شود. (3)
ص:139
189.المستدرک علی الصحیحین -
به نقل از امّ سلمه-:پیامبر صلی الله علیه و آله در قرائتش،بر سر هر آیه وقف می کرد.می خواند: اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ .سپس وقف می کرد و می خواند: اَلرَّحْمنِ الرَّحِیمِ و سپس وقف می کرد. (1)
190.سنن الترمذی -
به نقل از یعلی بن مملک-:از امّ سَلَمه،همسر پیامبر صلی الله علیه و آله در بارۀ قرائت و نماز پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیدم.گفت:شما را با نماز او چه کار؟! نماز می خواند و سپس می خوابید،به همان اندازه که نماز خوانده بود...آن گاه قرائت پیامبر را توصیف کرد.او قرائت پیامبر صلی الله علیه و آله را به وضوح و روشنی حرف حرفش را توصیف می کرد. (2)
191.امام صادق علیه السلام:
برای بنده شایسته است که وقتی نماز می خواند،در قرائتش ترتیل داشته باشد و هر گاه به آیه ای رسید که در آن یادکرد بهشت و جهنّم بود،از خداوند،درخواست بهشت کند و از آتش به خدا پناه ببرد و هر گاه به آیۀ یا أَیُّهَا النّاسُ ؛ای مردم و یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ؛ای ایمان آوردگان رسید، بگوید:«لبّیک ربّنا؛پروردگارا ! گوش به فرمانم». (3)
ص:140
192.امام باقر علیه السلام:
ده رکعت از نمازهاست که با شک و وهم،سازگار نیستند:دو رکعت [ اوّل ] نمازهای ظهر و عصر و صبح و مغرب و عشا...و این نمازی است که خداوند عز و جل در قرآن بر مؤمنان واجب کرده است،و به محمّد صلی الله علیه و آله تفویض کرد.پس پیامبر صلی الله علیه و آله هفت رکعت در نماز افزود و آن،سنّت نهاده شده[ ی پیامبر صلی الله علیه و آله ] است و قرائت [ قرآن ] ندارد و تنها،تسبیحات اربعه (تسبیح و تهلیل و تکبیر و دعا) است و شک،در اینها راه دارد. (1)
193.تهذیب الأحکام -
به نقل از زراره-:به امام باقر علیه السلام گفتم:چه سخنی در دو رکعت سوم و چهارم کفایت می کند؟فرمود:«می گویی:"سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلّااللّه و اللّه أکبر؛خدا منزّه است.ستایش،ویژۀ خداست، خدایی جز خدای یگانه نیست،خدا بزرگ تر است" و سپس تکبیر می گویی و به رکوع می روی». (2)
ص:141
194.امام رضا علیه السلام:
اگر کسی بگوید:«چرا در دو رکعت اوّل و دوم،قرائت قرآن و در دو رکعت سوم و چهارم،تسبیح واجب شده است؟»،گفته می شود:برای تفاوت نهادن میان آنچه خداوند،خود واجب کرده است و آنچه از جانب پیامبر واجب شده است. (1)
197.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
هنگامی که یکی از شما رکوع می کند،دستانش را بر زانوانش بگذارد و سپس مکث کند تا هر استخوانی در مفصلش ثابت شود.سپس سه بار تسبیح بگوید،که [ در این صورت ] از پیکرش،سیصد و سی و سه استخوان و سیصد و سی و سه رگ تسبیح خدا می کنند. (1)
198.امام صادق علیه السلام:
علی علیه السلام در رکوع،معتدل و صاف بود،تا آن جا که گفته می شد:
اگر آب بر پشتش ریخته می شد،آن را نگاه می داشت [ و نمی لغزید ] و ناپسند می داشت که سر و شانه هایش را در رکوع پایین اندازد. (2)
ص:143
مستحبات رکوع،چند چیز است:
اوّل:تکبیر رکوع در حالت ایستاده،و احوط،ترک نکردن آن است....
دوم:بلند کردن دست ها به همان شیوه ای که در تکبیرة الإحرام گفته شده.
سوم:قرار دادن کف دست راست بر زانوی راست و کف دست چپ بر زانوی چپ،در حالی که انگشتان دست،از هم گشوده و زانوان را در برگرفته باشند.
چهارم:مایل کردن زانوها به سمت عقب.
پنجم:صاف نگه داشتن کمر،به حدی که اگر اندکی آب بر آن ریخته شود،در جای خود بماند.
ششم:گردن را موازی کمر نگه داشتن.
هفتم:نگاه کردن به وسط دو پا.
هشتم:نچسباندن آرنج ها به پهلوها.
نهم:دست راست را زودتر از دست چپ بر زانوها گذاشتن.
دهم:گذاردن دست ها بر روی ران-بالاتر از زانوها-برای زنان.
یازدهم:تکرار سبحان اللّه تا سه،پنج و یا هفت بار و بلکه بیشتر.
دوازدهم:ذکرها را فرد گفتن.
سیزدهم:گفتن«اَللّهُمَّ لَکَ رَکَعتُ و لَکَ أسلَمتُ و بِکَ آمَنتُ و عَلَیکَ
ص:144
تَوَکَّلتُ و أنتَ رَبِّی،خَشَعَ لَکَ سَمعِی و بَصَرِی و شَعرِی و بَشَرِی و لَحمِی و دَمِی و مُخِّی و عَصَبِی و عِظامِی و ما أقَلَّت قَدَمایَ،غَیرَ مُستَنکِفٍ و لا مُستَکبِرٍ و لا مُستَحسِرٍ؛خداوندا ! رکوعم برای توست.تسلیم تو هستم و به تو ایمان آوردم.به تو توکّل کردم.تو پروردگار منی.گوشم،چشمم،مویم، پوستم،گوشتم،خونم،مغزم،رگ و پی ام،استخوان هایم و آنچه پاهایم حمل می کنند،در برابر تو فروتن اند بی هیچ امتناع و سرکشی و درماندگی» قبل از«سبحان ربّی العظیم و بحمده؛منزّه است پروردگار بزرگم و او را حمد می گویم».
چهاردهم:پس از ایستادن از رکوع گفتنِ:«سمع اللّه لمن حمده؛ خداوند،حمد حمدگو را می شنود»؛بلکه مستحب است،این ذکر را بِدان افزودن:«الحمد للّه ربّ العالمین؛أهل الجبروت و الکبریاء والعظمة.
الحمد للّه رب العالمین؛حمد،از آنِ خداوند پروردگار جهانیان است؛ خداوندِ با جبروت و بزرگی و عظمت.حمد از آنِ خداوند پروردگار جهانیان است».امام باشد یا مأموم یا نماز فُرادا بخواند،این ذکر را بگوید.
پانزدهم:بالا بردن دست ها هنگام برخاستن از رکوع.این البته غیر از تکبیری است که برای رفتن به سجده گفته می شود.
شانزدهم:پس از ذکر و یا قبل از ذکر رکوع،صلوات فرستادن بر پیامبر صلی الله علیه و آله و خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله.
مکروهات رکوع نیز چند چیز است،از جمله:سر را پایین یا بالا نگهداشتن،به گونه ای که هم سطح کمر نباشد و نیز دست ها را به پهلو چسباندن و در رکوع،قرآن خواندن. (1)
ص:145
199.امام باقر علیه السلام:
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«سجده با هفت استخوان است:پیشانی، دو دست، (1)دو زانو،دو انگشت شست [ پا ] و بینی ات را نیز بر خاک می نهی».مقدار واجب آن،هفت تاست،و بینی بر خاک نهادن سنّتی از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله است (2). (3)
200.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
ساعد دستانت را مگستران و بر کف دستانت تکیه کن و آنها را از بغل هایت دور کن،که چون چنین کنی،هر عضوت همراه تو سجده می کند. (4)
201.امام علی علیه السلام:
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هنگامی که سجده می کرد،بر کف دستانش به سجده می رفت و دستانش را مانند بال پرندگان می گشود و آنها را از بغل هایش چنان دور می کرد که سفیدی بغل هایش از پشت سر دیده می شد. (5)
ص:146
202.صحیح مسلم -
به نقل از میمونه،همسر پیامبر صلی الله علیه و آله-:پیامبر خدا هنگامی که به سجده می رفت،با دستانش بال می ساخت،تا آن جا که روشنی بغل هایش از پشت سرش دیده می شد و هنگامی که می نشست،بر ران چپش قرار می گرفت. (1)
203.امام صادق علیه السلام:
علی-که درودهای خداوند بر او باد-هنگام سجود،سینه و شکمش را بالای زمین نگه می داشت،همان گونه که شتر لاغر،میان سینه اش را بالا نگه می دارد. (2)
204.امام صادق علیه السلام:
هنگامی که در نماز نشستی،بر سمت راستت منشین و بر سمت چپت بنشین و هنگامی که به سجده رفتی،کف دستانت را بر زمین بگستران و هنگامی که رکوع کردی،زانوانت را در کف دستانت بگیر. (3)
205.امام باقر علیه السلام:
هر گاه زن به نماز می ایستد،دو پایش را کنار هم نهد و میان آن دو فاصله ندهد و دستانش را به بالای سینه اش بچسباند،و در رکوع،بر بالای زانوانش و رانش نهد تا زیاد خم نشود و سُرینش بالا نیاید.در
ص:147
نشستن،بر سُرین بنشیند و نه آن گونه که مرد می نشیند و هنگامی که به سجده می رود،زانوانش را پیش از دستانش بر زمین بگذارد و به زمین بچسبد و سجده کند.در نشستن،ران هایش را به هم بچسباند و زانوانش را از زمین بلند کند و هنگام برخاستن،نرم و آهسته برخیزد و نخست، سرینش را بلند نکند. (1)
206.امام صادق علیه السلام:
حق آن است که نمازگزار،پیشانی اش را بدون هیچ حائلی به زمین برساند و صورتش را به خاک بساید که این بخشی از اظهار کوچکی در برابر خدا و بزرگ داشتن اوست. (2)
ص:148
مستحبّات سجده،چند چیزند:اوّل:تکبیر گفتن هنگام رفتن به سجده از رکوع،نشسته باشد یا ایستاده.دوم:بالا بردن دست ها هنگام تکبیر گفتن.
سوم:هنگام افتادن به سجده،دست ها را زودتر بر زمین گذاشتن.چهارم:
گذاشتن پیشانی بر چیزی که سجده بر آن جایز است؛بلکه گذاشتن همۀ اعضای سجده بر آن.پنجم:گذاشتن نوک بینی بر آنچه سجده بر آن جایز است.ششم:گشودن دست ها موازی گوش ها و رو به قبله،در حالی که تمام انگشتان بدون فاصله در کنار هم قرار گرفته باشند.هفتم:متمرکز کردن نگاه به بینی در سجده.هشتم:پیش از شروع ذکر سجده،خواندن این دعا: «اللّهُمَّ لَکَ سَجَدتُ و بِکَ آمَنتُ و لَکَ أسلَمتُ و عَلَیکَ تَوَکَّلتُ و أنتَ رَبّی.سَجَدَ وَجهِیَ للَّذِی خَلَقَهُ و شَقَّ سَمعَهُ و بَصَرَه والحَمدُ للّهِ ِ رَبّ العالَمینَ.تَبارَکَ اللّهُ أحسَنُ الخالِقینَ؛ خداوندا برای تو سجده کردم.به تو ایمان آوردم و تسلیم تو شدم.توکّلم به توست و تو پروردگار منی.رویم به کسی سجده کرد که او را آفریده و گوش و چشمش را باز کرده.ستایش از آنِ خداوند،پروردگار جهانیان،است.خجسته است خداوند،بهترین آفریدگار».نهم:تکرار ذکر.دهم:ذکر را فرد گفتن.یازدهم:از میان ذکرها، تسبیح را اختیار کردن و بلندترین تسبیح را سه،پنج یا هفت بار گفتن.
ص:149
دوازدهم:سجده بر زمین،بلکه بر خاک،نه بر مانند سنگ و چوب.
سیزدهم:برابر بودن سطح سجده گاه پیشانی با نقطه ای که نمازگزار ایستاده؛بلکه برابر بودن همۀ نقاطی که اعضای سجده بر آنها قرار می گیرند.چهاردهم:دعا کردن در سجده یا در آخرین سجده و خواستن حاجات دنیوی و اخروی،بویژه درخواست روزیِ حلال با گفتن:«یا خَیرَ المَسئولینَ و یا خَیرَ المُعطینَ! ارزُقنی وَ ارزُق عِیالی مِن فَضلِکَ،فَإِنَّکَ ذو الفَضلِ العَظیمِ؛ای بهترین درخواست شده و ای بهترین دهنده! به من و به خانواده ام از لطفت روزی بده؛چرا که تو صاحب لطف بزرگی».
پانزدهم:دو زانو نشستن بین دو سجده و پس از دو سجده؛یعنی بر ران چپ بنشیند و پشت پای راست را درون پای چپ بگذارد.
شانزدهم:بین دو سجده در حال نشسته بگوید:«أستَغفِرُ اللّهَ رَبِّی و أتُوبُ إلَیهِ؛از خداوند،پروردگارم،درخواست آمرزش می کنم و به درگاه او باز می گردم».
هفدهم:تکبیر گفتن پس از سر برداشتن از سجدۀ اوّل و آرام نشستن و تکبیر گفتن برای رفتن به سجدۀ دوم در حال نشسته.
هجدهم:تکبیر گفتن پس از سر برداشتن از سجدۀ دوم.نوزدهم:بالا بردن دست ها هنگام تکبیر گفتن.بیستم:دست ها را بر روی ران ها گذاشتن هنگام نشستن:دست راست بر ران راست و دست چپ بر ران چپ.
بیست و یکم:فاصله داشتن بدن از زمین هنگام سجده؛یعنی بالا نگه داشتن شکم از زمین.بیست و دوم:از هم باز بودن اعضای بدن؛یعنی جدا نگه داشتن مچ و بازوها از پهلو و با فاصله نگه داشتن بین دست ها و بدن،و دست ها را همانند دو بال قرار دادن.بیست و سوم:در سجده ها صلوات فرستادن بر پیامبر صلی الله علیه و آله و خاندان ایشان.بیست و چهارم:هنگام برخاستن از
ص:150
سجده،زانوها را زودتر از دست ها بلند کردن.بیست و پنجم:بین دو سجده این ذکر را گفتن:«اَللّهُمَّ اغفِر لی وَ ارحَمنی و ادفَع عَنِّی؛فَإِنّی لِما أنزَلتَ إلَیَّ مِن خَیرٍ فَقیرٌ.تَبارَکَ اللّهُ رَبُّ العالَمِینَ؛خداوندا ! مرا بیامرز و به من رحم نما،و از من دفاع کن؛چرا که من به هر آنچه از خوبی برایم می فرستی،نیازمندم.خجسته است خداوند پروردگار جهانیان».بیست و ششم:هنگام برخاستن این ذکر را گفتن:«بِحَولِ اللّهِ و قُوَّتِهِ أقُومُ و أقعُدُ؛به توان و نیروی خداوند بر می خیزم و می نشینم».یا گفتن:«اَللّهُمَّ بِحَولِکَ و قُوَّتِکَ أقُومُ و أقعُدُ؛خداوندا ! به توان و نیروی تو بر می خیزم و می نشینم».
بیست و هفتم:دست ها را هنگام برخاستن گره نکردن؛یعنی آنها را جفت نکند،بلکه باز نگه دارد و برای برخاستن،به زمین تکیه دهد.بیست و هشتم:زن بر عکس مرد،برای رفتن به سجده،زانوها را پیش از دست ها بر زمین بگذارد.همین طور مستحب است خود را از زمین دور نگه ندارد؛ بلکه دست هایش را روی زمین پهن کند،و شکمش را به زمین بچسباند و اعضایش را به هم بچسباند و هنگام برخاستن باسنش را بلند نکند؛بلکه برخیزد و باسنش را با دیگر اعضای بدنش با هم بلند کند.بیست و نهم:
طولانی کردن سجده و زیاد تسبیح و ذکر گفتن.سی ام:دست ها را بدون حایل و مانع،روی زمین گذاشتن.سی و یکم:پیشانی و نیز دیگر اعضای سجده را زیاد در سجده نگه داشتن. (1)
ص:151
207.امام باقر علیه السلام:
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«سجده با هفت استخوان است:پیشانی، دو دست،دو زانو و دو انگشت شست پا».بینی ات را نیز خوب به زمین می رسانی؛ولی واجب،همین هفت عضو است و به زمین رساندن بینی، سنّتی از پیامبر صلی الله علیه و آله است (1). (2)
208.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
کسی که بینی اش را با پیشانی اش در سجده به زمین نچسباند، نمازش کامل نیست. (3)
209.سنن أبی داوود -
به نقل از عقبة بن عامر-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هنگامی که رکوع می کرد،سه بار می گفت:«سبحان ربّی العظیم و بحمده؛پروردگار بزرگم را منزّه می دارم و می ستایم»،و هنگامی که سجده می کرد،سه بار می گفت:
«سبحان ربّی الأعلی و بحمده؛پروردگار برترم را منزّه می دارم و می ستایم». (4)
ص:152
210.الکافی -
به نقل از ابو بکر حضرمی-:امام باقر علیه السلام فرمود:«می دانی حدّ رکوع و سجود چیست؟».
گفتم:نه.
فرمود:«در رکوع،سه مرتبه "سبحان ربّی العظیم و بحمده" می گویی و در سجود،سه مرتبه "سبحان ربّی الأعلی و بحمده".پس هر کس یکی کمتر بگوید،یک سوم نمازش را نیاورده است و هر کس دو تا کمتر بگوید، دو سوم نماز را کم گذاشته است و هر کس تسبیح نکرد،نمازی ندارد». (1)
211.الکافی -
به نقل از عبد اللّه بن سلیمان-:از امام صادق علیه السلام پرسیدم:کسی در رکوع یا سجود نماز واجب،پیامبر صلی الله علیه و آله را یاد می کند.در همان حال،صلوات بفرستد؟
فرمود:«بلی؛همانا صلوات بر پیامبر خدا همچون تکبیر و تسبیح است و آن،ده حسنه است که هجده فرشته برای رساندنش به او بر یکدیگر پیشی می گیرند». (2)
ص:153
212.امام رضا علیه السلام:
اگر گفته شود:«چرا تسبیح و رکوع و سجود،واجب شده است؟»، (1)گفته می شود:به چند علّت،از جمله این که بنده با افتادگی و فروتنی و بندگی و پارسایی و خواری و سرشکستگی و تواضع و نزدیکی به پروردگارش،به تقدیس و تمجید و تنزیه و بزرگداشت و سپاس گزاری آفریننده و روزی دهنده اش می پردازد،و برای این که تسبیح و سپاس گزاری نیز بکند،همان گونه که تکبیر و تهلیل کرده است.همچنین دل و ذهنش را به یاد خدا مشغول دارد و فکر و خیال و آرزوهایش،او را به سوی غیر خدا نکشاند. (2)
213.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
همانا من از قرائت [ قرآن ] در رکوع و سجود،نهی شدم.پس
ص:154
در رکوع،خداوند را بزرگ بشمارید و در سجود،بسیار دعا کنید،که سزاوار برآورده شدن برای شماست. (1)
214.امام باقر علیه السلام:
هر کس در رکوع و سجود و قیامش بگوید:«خداوند بر محمّد و خاندانش درود فرستد»،خداوند [ پاداشی ] همچون رکوع و سجود و قیام برایش می نویسد. (2)
215.امام باقر علیه السلام:
هر گاه خواستی به رکوع بروی،در همان حال که ایستاده ای، تکبیر بگو.سپس رکوع کن و سه بار آرام و شمرده بگو:«خدایا ! برای تو رکوع کردم و تسلیم تو هستم و به تو ایمان آوردم و بر تو توکّل کردم و تویی پروردگار من.دل و گوش و چشم و مو و پوست و گوشت و خون و مغز و استخوان و رگ و پی ام،و آنچه پاهایم حمل می کنند،در برابر تو خاشع اند،بی هیچ امتناع و سرکشی و درماندگی.پروردگار بزرگم را تسبیح می کنم و می ستایم».
در رکوع،دو پایت را در یک ردیف و با فاصلۀ یک وجب،می نهی و دو زانویت را با کف دستانت می گیری و دست راستت را بر زانوی راست می گذاری پیش از گذاشتن دست چپت بر زانوی چپ،و با سر انگشتانت، برآمدگی زانویت را نیک در بر گیر و هنگامی که انگشتانت را بر زانو نهادی،آنها را از هم باز کن.کمر و گردنت را کشیده و صاف نگاه دار
ص:155
و نگاهت به میان دو قدمت باشد.سپس در حالی که راست ایستاده ای، بگو:«خداوند به هر که او را بستاید،گوش می دهد»،«سپاس،پروردگار جهانیان را که شایستۀ قدرت و کبریایی است.بزرگی،ویژۀ خداوند، پروردگار جهانیان است».صدایت را بِدان بلند می کنی و سپس دست هایت را به تکبیر بالا می بری و به سجده می افتی. (1)
216.تهذیب الأحکام -
به نقل از سماعه-:از ایشان (2)پرسیدم:آیا رکوع و سجود در
ص:156
قرآن نازل شده است؟
فرمود:«بلی،سخن خدای عز و جل:ای ایمان آورندگان ! رکوع و سجود کنید (1)».
گفتم:حدّ رکوع و سجود چیست؟
فرمود:«آنچه از رکوع کفایت می کند،سه تسبیح است.می گویی:
"سبحان اللّه،سبحان اللّه" تا سه بار و هر کس که توان طول دادن رکوع و سجودش را دارد،آن دو را تا آن جا که می تواند،با تسبیح و ستایش و بزرگداشت خداوند و دعا و زاری طول بدهد که بنده در سجده از هر وقت دیگر به پروردگارش نزدیک تر است؛امّا هنگامی که امام جماعت با مردم نماز می خواند،سزاوار نیست که نماز را برای آنان طول بدهد؛زیرا در میان مردم،اشخاص ناتوان و گرفتار هستند.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هنگامی که با مردم نماز می خواند،بر آنان سبک می گرفت» (2). (3)
ص:157
217.امام باقر علیه السلام:
هر کس رکوعش را کامل بگزارد،گرفتار وحشت قبر نمی شود. (1)
218.امام صادق علیه السلام:
هر گاه بنده سجده کند و آن را طول دهد،ابلیس فریاد بر می آورد:«ای وای! او اطاعت کرد و من سرپیچی کردم.او سجده کرد و من خودداری کردم». (2)
219.امام صادق علیه السلام:
از خداوند،پروا کنید و رکوع و سجود را نیکو به جا بیاورید. (3)
220.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
ای علی ! من آنچه برای خودم دوست دارم،برای تو نیز دوست می دارم و آنچه را برای خود نمی پسندم،برای تو نیز نمی پسندم.
میان دو سجده،به گونه ای منشین که نشیمنگاهت را به زمین بگذاری. (4)
221.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
نماز انسان از او کفایت نمی کند تا آن که پشتش را در رکوع و سجود،استوار [ و صاف ] بدارد. (5)
ص:158
222.مسند ابن حنبل -
به نقل از ابو قلابه-:ابو سلیمان مالک بن حویرث به مسجدمان آمد و گفت:به خدا سوگند،من نماز می خوانم؛اما قصد نماز خواندن ندارم؛بلکه می خواهم به شما نشان دهم که چگونه دیدم پیامبر صلی الله علیه و آله نماز می خواند.او در رکعت اوّل،هنگامی که سرش را از سجدۀ دوم برداشت،نشست و سپس برخاست. (1)
223.تهذیب الأحکام -
به نقل از اصبغ بن نباته-:امیر مؤمنان علیه السلام هر گاه سر از سجده بلند می کرد،می نشست تا آرام گیرد و سپس بر می خاست. (2)
224.امام صادق علیه السلام:
هر گاه پس از پایان رکعتی بر می خیزی،بر کف دستانت تکیه کن و بگو:«با توانایی خداوند و نیروی او بر می خیزم و می نشینم»،که علی علیه السلام این گونه می کرد. (3)
225.امام کاظم علیه السلام:
هنگامی که سر از سجدۀ دومت در نماز برداشتی،پیش از برخاستن،اندکی بنشین.سپس زانوانت را پیش از دستانت بر زمین بگذار و دستانت را باز کن و با تکیه به هر دو برخیز که این،وقار مرد مؤمن خاشع
ص:159
در برابر پروردگارش است. (1)
226.سنن الدار قطنی -
به نقل از ابن عباس-:همواره پیامبر خدا صلی الله علیه و آله قنوت می خواند تا آن که از دنیا رفت. (2)
227.سنن الدارقطنی -
به نقل از انَس-:با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و عمر،قنوت خواندم تا آن که از ایشان جدا شدم. (3)
228.امام باقر علیه السلام:
قنوت در همۀ نمازها هست. (4)
ص:160
229.امام باقر علیه السلام:
قنوت در هر نماز،در رکعت دوم و قبل از رکوع است. (1)
230.الکافی -
به نقل از صفوان جمّال-:چند روز پشت سر امام صادق علیه السلام نماز گزاردم.در همۀ نمازها قنوت می خواند،هم آنهایی که بلند و هم نمازهایی که آهسته خوانده می شوند. (2)
231.امام صادق علیه السلام:
هر کس قنوت را از سر بی میلی ترک کند،نمازی برای او نیست. (3)
ص:161
قنوت در همۀ نمازهای روزانه و نافله های آنها،بلکه در تمامی نافله ها حتّی نماز شفع،مستحب است و این استحباب در نمازهای واجبی که بلند خوانده می شوند بویژه نماز صبح،وتر و جمعه،مورد تأکید،و فتوا به وجوب آن در نمازهای واجب و یا نمازهای واجبی که بلند خوانده می شوند ضعیف است.قنوت در هر نماز،یک مرتبه و پیش از رکوع رکعت دوم به جا آورده می شود و در نماز وتر نیز پیش از رکوع است.تنها نماز عید فطر و عید قربان،در رکعت اوّل،پنج قنوت و در رکعت دوم، چهار قنوت دارد و نیز نماز آیات دو قنوت:یکی پیش از رکوع پنجم و یکی پیش از رکوع دهم (و بعید نیست که در آن نیز پنج قنوت مستحب باشد،در هر دو رکوع،یک قنوت) و نیز در نماز جمعه که دو قنوت مستحب است:در رکعت اوّل،پیش از رکوع و در رکعت دوم،پس از آن.
در قنوت،بالا آوردن دست ها لازم نیست و ذکر مخصوصی ندارد؛بلکه جایز است هر ذکر و دعا و مناجات و درخواست حاجتی که بر زبان رفت، گفته شود و کمترین اندازۀ آن،پنج یا سه مرتبه«سبحان اللّه»یا سه مرتبه «بسم اللّه الرحمن الرحیم»یا سه مرتبه«الحمدللّه»است و بلکه یک بار «سبحان اللّه»یا همین ذکرهایی که نام برده شد،کافی است،همان گونه که
ص:162
می توان به صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله و خاندانش بسنده کرد و یا به دعایی مانند «اللّهمَّ اغفر لی؛خدایا! مرا بیامرز»و مانند آن.
و بهتر است که جامع ستایش خداوند متعال،صلوات و درود بر پیامبر صلی الله علیه و آله و خاندانش،و طلب مغفرت برای خود و مردان و زنان با ایمان باشد. (1)
ص:163
232.الکافی -
به نقل از اسماعیل بن فضل-:از امام صادق علیه السلام در بارۀ قنوت و آنچه در آن گفته می شود،پرسیدم.
فرمود:«هر آنچه خداوند بر زبانت جاری کرد،و برای آن،چیز خاصّی معیّن نشده است». (1)
233.امام حسن یا امام حسین علیهما السلام:
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله کلماتی به من آموخت تا آنها را در قنوت بگویم:«خدایا ! مرا همراه آنان که ره نمودی،ره بنما و در میان آنان که عافیت داده ای،عافیتم ده و سرپرستی ام را مانند آنان که سرپرستی شان را پذیرفتی،بپذیر و آنچه را به من بخشیده ای،برکت ده و از قضای سوء خود، آسوده ام دار،که تو حکم می رانی؛ولی بر تو حکمی نمی رود و آن که تو دوستش داری،خوار نمی شود و آن که تو دشمنش داری،عزیز نمی شود.
تو مبارک و والایی،ای پروردگار ما!». (2)
234.کتاب من لا یحضره الفقیه:
در قنوت همۀ نمازهای واجب شبانه روز بجز جمعه، ذکر،این است:«خدایا ! از تو برای خودم،پدر و مادرم،فرزندانم،خاندانم
ص:164
و برادران ایمانی ام،یقین،عفو،گذشت،رحمت،آمرزش و عافیت در دنیا و آخرت را خواستارم». (1)
235.امام صادق علیه السلام:
کافی است در قنوت بگویی:«خدایا ! ما را بیامرز و بر ما رحمت آور و به ما عافیت ده و از ما در دنیا و آخرت در گذر که تو بر هر کار توانایی». (2)
236.الکافی -
به نقل از حلبی-:از ایشان (امام صادق علیه السلام ) در بارۀ قنوت در نماز وتر پرسیدند که:آیا ذکر معیّن و خاصّی دارد که همان گفته شود؟
فرمود:«نه.خدا را ثنا بگو و بر پیامبر علیه السلام درود بفرست و از گناه بزرگت آمرزش بخواه».سپس فرمود:«هر گناهی،بزرگ است». (3)
237.امام صادق علیه السلام:
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله قنوت خواند و به گروهی که نام آنها و نام پدران و قبیله شان را برد،نفرین کرد و علی علیه السلام نیز پس از او چنین کرد. (4)
ص:165
238.امام صادق علیه السلام:
تشهّد در [ پایان ] دو رکعت نخست،چنین است:«ستایش، ویژۀ خداست.گواهی می دهم که جز معبود یگانه،خدایی نیست و همتایی ندارد،و گواهی می دهم که محمّد،بنده و پیامبر اوست.خدایا ! بر محمّد و خاندانش درود فرست و شفاعتش را در حقّ امّتش بپذیر و درجه اش را بالا ببر». (1)
239.تهذیب الأحکام -
به نقل از احمد بن محمّد بن ابی نصر-:به امام رضا علیه السلام گفتم:
فدایت شوم ! همان تشهّد رکعت دوم را در رکعت چهارم بگویم،کفایت می کند؟فرمود:«بلی». (2)
240.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
هنگامی که در نمازت نشستی،تشهّد و درود بر من را ترک
ص:166
مکن؛چرا که آن،زکات نماز است و بر همۀ پیامبران و فرستادگان الهی، سلام بده و بر بندگان شایستۀ خدا نیز سلام بده. (1)
241.امام صادق علیه السلام:
هر کس از شما نماز بخواند و پیامبر و خاندانش را در نمازش یاد نکند،با نمازش غیر از راه بهشت را طی می کند. (2)
242.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
آغاز نماز،وضوست و حرام کردن کارهای دیگر در میان آن، با تکبیر است و حلال کردن آنها،با سلام دادن است. (3)
243.امام رضا علیه السلام -
در آنچه فضل بن شاذان از سخنان ایشان در بارۀ حکمت های واجبات،گرد آورده است-:اگر کسی بگوید:«چرا سلام دادن راه برون رفت از نماز است و به جایش،تکبیر یا تسبیح یا چیز دیگری را قرار نداده اند؟»،گفته می شود:زیرا هنگامی که در آمدن به نماز،سخن با
ص:167
آفریدگان را حرام می کند و به آفریدگار توجّه می شود،حلال کردن سخن با آفریدگان و انتقال توجّه از خداوند به آنها،با سلام است که نخستین سخن با آدمیان است. (1)
244.سنن ابن ماجة -
به نقل از سهل بن سعد-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله یک سلام به رو به رویش می داد. (2)
245.امام صادق علیه السلام:
هر ذکر خدا و پیامبرش در نماز،جزء آن است و اگر بگویی:
«السلام علینا وعلی عباد اللّه الصالحین؛سلام بر ما و بندگان صالح خدا!»، نمازت را به پایان برده ای. (3)
ص:168
246.امام باقر علیه السلام:
هنگامی که به نماز می ایستی،پاهایت را به هم نچسبان و میانشان به اندازۀ حدّ اقل یک انگشت و حدّ اکثر یک وجب فاصله بده و شانه هایت را فرو انداز و دستانت را رها کن و انگشتانت را در هم نیاویز؛بلکه بر ران هایت و در راستای زانوانت باشند و نگاهت به سجده گاهت باشد.
هنگامی که رکوع می کنی،دو پایت را در یک ردیف بگذار و میانشان به اندازۀ یک وجب فاصله می دهی.زانوانت را در کف دستانت بگیر و دست راستت را بر زانوی راستت و پیش از دست چپت می نهی و با سر انگشتانت برآمدگی زانویت را نیک بگیر و هنگامی که آنها را بر زانوانت نهادی،از هم بازشان کن.اگر سر انگشتانت را در رکوع به زانوانت رساندی،کفایت می کند؛ولی من دوست تر دارم زانوانت را در کف دستانت بگیری و انگشتانت را بر برآمدگی زانوانت بنهی و آنها را از هم باز کنی.کمرت را راست نگه دار و نگاهت به میان قدم هایت باشد.
هنگامی که خواستی به سجده بروی،دستانت را به تکبیر بلند کن و به سجده بیفت و دستانت را با هم و پیش از زانوانت بر زمین بنه و ساعدهای دستانت را چون درندگان بر زمین نگستران و بر زانوان و ران هایت نیز مگذار؛بلکه با آرنج هایت بال بساز و کف دستانت را به زانوانت نچسبان و به صورتت نیز نزدیک مگردان؛بلکه میان آن دو و در راستای شانه هایت باشد،نه رو به روی زانوانت،بلکه اندکی از آنها انحراف داشته باشد.
دستانت را کاملاً بر زمین بگستران و [ پس از سجده ] به سوی خود باز گردان و اگر زیر آنها پارچه ای بود،اشکالی ندارد،گر چه به زمین رساندنشان بهتر است،و در سجده،انگشتانت را از هم باز نکن؛بلکه به
ص:169
هم بچسبان.
هنگامی که برای تشهّد نشستی،زانوانت را به زمین بچسبان و کمی میانشان را باز کن،و روی پای چپت بر زمین و روی پای راستت بر کف پای چپت باشد و سرینت و نیز سر انگشت شست پای راستت بر زمین باشد و هیچ گاه بر هر دو پایت منشین که به تو آزار می رساند و نیز [ با نشیمنگاه ] بر زمین منشین که بخشی از تنت بر بخشی دیگر قرار می گیرد و نمی توانی برای تشهّد و دعا تحمّل کنی. (1)
ص:170
247.الکافی -
به نقل از حمّاد بن عیسی-:روزی امام صادق علیه السلام به من فرمود:«ای حمّاد! آیا می توانی خوب نماز بخوانی؟».
به امام گفتم:ای سَرور من! کتاب حریز را که در بارۀ نماز است،در حافظه دارم.
فرمود:«عیبی ندارد،ای حمّاد! برخیز و نماز بخوان».
در برابر ایشان برخاستم و نماز را رو به قبله شروع کردم.به رکوع رفتم و سجده کردم.امام فرمود:«ای حمّاد! نیکو نماز نمی خوانی! چه قدر زشت است فردی از شما شصت یا هفتاد سال بر او بگذرد و یک نماز با آداب و حدود کامل نخواند!».
در خود،احساس خواری کردم و به ایشان گفتم:فدایت شوم! نماز را به من بیاموز.
امام علیه السلام برخاست،رو به قبله ایستاد و هر دو دستش را بر روی ران خویش نهاد،در حالی که انگشتانش بسته بود و دو پای خود را نزدیک هم قرار داد،به گونه ای که میان دو پایش به اندازۀ سه انگشت باز فاصله بود و انگشتان پا را رو به قبله نگاه داشت و آنها را از قبله منحرف نساخت و
ص:171
با فروتنی تکبیر گفت.سپس حمد و قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ را شمرده خواند.آن گاه به اندازۀ یک نفس،در همان حال ایستادن،درنگ کرد.سپس دو دست خود را تا رو به روی صورت بالا آورد و در همان حال ایستاده،تکبیر گفت.آن گاه به رکوع رفت و با دستانی که انگشتانش باز بود،زانوی خود را گرفت و زانو را به عقب داد تا این که پشت ایشان کاملاً صاف شد،به گونه ای که به سبب صافی پشت و کشیدگی گردن،اگر قطره ای آب یا روغن بر پشت ایشان ریخته می شد،از جایش تکان نمی خورد.[ امام علیه السلام ] دو چشمش را بست و سپس سه بار شمرده فرمود:«سبحان ربّی العظیم و بحمده».آن گاه راست ایستاد و چون استقرار کامل پیدا کرد،فرمود:«سمع اللّه لمن حمده».
سپس در حال ایستاده،تکبیر گفت و دست ها را تا رو به روی صورت،بالا آورد.آن گاه سجده کرد و دست ها را در حالی که انگشتانش کنار هم و بدون فاصله بودند،در جلوی زانو و برابر صورت نهاد و سه بار گفت:
«سبحان ربّی الأعلی و بحمده»و در حالت سجده،هیچ جای بدن را بر جای دیگر قرار نداد و بر هشت استخوان سجده کرد:دو کف دست،دو زانو،دو انگشت شست پا،پیشانی و بینی و فرمود:«لازم است سجده بر هفت تای اینها قرار گیرد و این،همان است که خداوند در قرآن فرموده است که:و همانا سجده گاه ها برای خداست.پس در کنار خداوند،هیچ کس را مخوان (1)و این هفت جا،پیشانی و دو کف دست و دو زانو و دو شست پا هستند و نهادن بینی بر زمین،مستحب است.سپس امام علیه السلام سر از سجده برداشت و چون درست به حالت نشسته در آمد،تکبیر گفت.آن گاه بر ران چپ نشست و روی پای راست را بر کف پای چپ قرار داد و
ص:172
فرمود:«أستغفر اللّه ربّی و أتوب إلیه».سپس در حال نشسته تکبیر گفت و سجدۀ دوم را به جای آورد و در سجدۀ دوم مانند سجدۀ اوّل رفتار کرد و در حال رکوع و سجود،هیچ جای بدن را بر جای دیگر آن نگذاشت و در حال سجده،دست ها را چون دو بال،باز می کرد و ساعد را بر زمین نمی گذاشت.این چنین،امام دو رکعت نماز گزارد و انگشتان دو دست ایشان در حال تشهّد،بسته بود و چون از تشهّد فارغ شد،سلام داد و فرمود:«ای حمّاد! این گونه نماز بخوان!». (1)
ص:173
ص:174
248.علل الشرائع -
به نقل از احمد بن عبد اللّه-:امیر مؤمنان علیه السلام هنگام عبور از آستانۀ بیت اللّه الحرام،نگاهش به مردی افتاد که نیکو نماز می خواند.پس فرمود:«ای مرد ! حقیقت نمازت را می شناسی؟».
مرد گفت:ای پسر عموی بهترین آفریدۀ خدا! آیا نماز،حقیقتی جز عبودیت دارد؟
علی علیه السلام فرمود:«بدان-ای مرد-که همانا خداوند-تبارک و تعالی- پیامبرش را به کاری از کارها برنینگیخته،جز این که متشابه و تأویل و تنزیل دارد و همۀ اینها بر اساس عبودیت است.پس هر کس حقیقت نماز را نشناسد،همۀ نمازهایش،ناقص و ناتمام است». (1)
ص:175
249.بحار الأنوار -
به نقل از جابر بن عبد اللّه انصاری-:همراه مولایمان امیر مؤمنان علیه السلام بودم که دید مردی به نماز ایستاده است.به او فرمود:«ای مرد! آیا حقیقت نماز را می دانی؟».
گفت:ای مولای من ! آیا نماز حقیقتی غیر از عبادت دارد؟
فرمود:«آری.سوگند به کسی که محمّد را به نبوّت بر انگیخت،هیچ پیامبری را به کاری از کارها برنینگیخته،جز این که متشابه و تأویل و تنزیل دارد و همۀ اینها به عبادت،ره نمون می کنند».
آن مرد گفت:ای مولای من ! مرا از آن آگاه کن.
فرمود:«حقیقتِ [ هفت ] تکبیر آغازین تو که با آن،کارهایی را بر خود حرام می کنی،این است:هنگام تکبیر اوّل،در اندیشه ات می گویی:خدا بزرگ تر از آن است که به برخاستن و نشستن توصیف شود.در تکبیر دوم، توصیف به حرکت و سکون و در تکبیر سوم،وصف جسم بودن یا تشبیه به چیزی کردن یا با چیزی مقایسه کردن را از او نفی می کنی.در تکبیر چهارم، در دلت می گذرانی که [ خدا بزرگ تر از آن است که ] حالت های گوناگون بر او عارض شوند یا بیماری ها او را بیازارند،و در تکبیر پنجم،با خود می گویی:[ خدا بزرگ تر از آن است که ] به جوهر و عرض بودن توصیف شود،یا در چیزی حلول کند یا چیزی در او حلول کند.در تکبیر ششم،در
ص:176
دلت می گذرانی که [ خدا بزرگ تر از آن است که ] صفات موجودات حادث (پدید آمده) را مانند نابودی و جا به جایی و دگرگونی از حالتی به حالتی،بر او روا بداری،و در تکبیر هفتم،در دلت می گذرانی که [ خدا بزرگ تر از آن است که ] حواس پنجگانه او را دریابند.
و حقیقتِ کشیدن گردن در رکوع،آن است که در دلت بگذرانی:به تو ایمان آوردم،حتّی اگر گردنم زده شود.و حقیقت سر برداشتن از رکوع، هنگامی که می گویی:"خدا به آن که او را بستاید،گوش می دهد.سپاس، مخصوص پروردگار جهانیان است"،این است:پروردگاری که مرا از عدم به وجود آورد.
حقیقت سجدۀ نخست،آن است که در حال سجده در دلت بگذرانی:
مرا از آن (خاک) آفریدی،و حقیقت سر برداشتن تو [ این است که ]:و مرا از آن (خاک) بیرون کشیدی،و [ حقیقتِ ] سجدۀ دوم [ این است که ]:و مرا به آن باز می گردانی،و در سر برداشتن [ دوم ] در دلت می گذرانی:و بار دیگر،مرا از آن بیرون می کشی.
حقیقت نشستن بر سمت چپت و بلند کردن پای راستت و افکندن آن بر پای چپت،این است که در دلت می گذرانی:خدایا ! همانا من حق را بر پا کردم و باطل را میراندم.
حقیقت تشهّدت،نو کردن ایمان و بازگشت به اسلام و اقرار به رستاخیز پس از مرگ است و حقیقت تحیّت ها،بزرگداشت پروردگار سبحان و بزرگ دانستن او از هر چه ستمکاران می گویند و کجروان توصیف می کنند،و حقیقت گفته ات:"سلام بر شما و نیز رحمت و برکات خداوند!"،جلب رحمت خداوند سبحان است؛یعنی:این [ نماز ] امانی برای شما از کیفر روز قیامت است».
سپس امیر مؤمنان فرمود:«اگر کسی حقیقت نماز را این گونه نداند،
ص:177
نمازش ناقص است». (1)
ص:178
250.معانی الأخبار -
به نقل از عبد اللّه بن فضل هاشمی-:از امام صادق علیه السلام معنای سلام دادن در نماز را پرسیدم.
فرمود:«نشانۀ امان و پایان یافتن نماز است».
گفتم:فدایت شوم ! این چگونه است؟
فرمود:«در میان مردمان گذشته،هر گاه شخص تازه وارد بر آنان سلام می داد،خود را از بدی اش در امان می دیدند و اگر جواب سلام او را می دادند،او نیز خود را در امان می دید.پس اگر سلام نمی داد،خود را در امان نمی دیدند و اگر جواب سلام را بر سلام دهنده،رد نمی کردند،او خود را در امان نمی دید و این،خوی عرب بود.پس سلام دادن،نشانۀ بیرون رفتن از نماز و حلال کردن گفتار است و امانی است برای نماز از آنچه به آن وارد شده و تباهش می کند.سلام،نامی از نام های خداوند عز و جل است و آن از سوی نمازگزار بر دو فرشتۀ خدا که بر او گمارده شده اند،داده می شود». (1)
ص:179
ص:180
251.امام علی علیه السلام:
مرد،در نماز با ریشش و آنچه او را از نمازش به خود مشغول می دارد،بازی نمی کند. (1)
252.امام صادق علیه السلام:
هنگامی که به نماز ایستادی،با ریش و سرت بازی نکن و در حال نماز،با سنگریزه بازی نکن،مگر آن که بخواهی سجده گاهت را هموار کنی که اشکالی ندارد. (2)
253.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
مبادا در نماز،به این سو و آن سو روی گردانی،که روی
ص:181
گرداندن در نماز،هلاکت است.اگر چاره ای [ از روی گردانی ] نیست،در نماز مستحب و نه در واجب،انجام گیرد. (1)
254.امام علی علیه السلام:
روی گرداندن در نماز،ربودنی از شیطان است.پس مبادا در نماز به این سو و آن سو روی گردانید،که خداوند-تبارک و تعالی-،هنگام به نماز ایستادن بنده،به او روی می آورد و آن گاه که او روی گرداند، خداوند-تبارک و تعالی-می گوید:«ای فرزند آدم ! از چه کسی روی می گردانی؟»تا سه بار.پس بار چهارم که روی بگرداند،خداوند از او روی می گرداند. (2)
255.امام صادق علیه السلام:
هنگامی که بنده نماز را آغاز می کند،خداوند با روی کریمانه اش به او روی می آورد و فرشته ای را بر او می گمارد تا قرآن را کامل و تمام از لبش برچیند.پس اگر بنده از نمازش روی گرداند،خداوند نیز روی می گرداند و او را به همان فرشته می سپارد و اگر در همۀ نمازش،به آن متوجّه باشد،خداوند با روی کریمانه اش به او رو می کند تا آن که نمازش کامل و تمام بالا رود.و اگر در آن دچار فراموشی یا غفلت گردید یا سرگرم به چیزی جز نماز شد،از نمازش،همان اندازه بالا می رود که به خدا
ص:182
روی داشته است و به دل غافل،هیچ چیزی داده نمی شود. (1)
256.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
مبادا در نماز،بلند خمیازه بکشید،که صدای شیطان است.همانا خداوند،عطسه را دوست و خمیازه را در نماز،ناپسند می دارد. (2)
257.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
خمیازه،از شیطان است.هر گاه یکی از شما دچار خمیازه شد،هر اندازه که می تواند،آن را فرو خورد. (3)
258.امام علی علیه السلام:
هر گاه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در نماز دچار خمیازه می شد،با دست راستش جلوی آن را می گرفت. (4)
ص:183
قرآن
ای ایمان آورندگان ! در حال مستی،به نماز نزدیک نشوید،تا آن گاه که بدانید چه می گویید. (1)
حدیث
259.الکافی -
به نقل از زید شحّام-:به امام صادق علیه السلام گفتم:معنای سخن خدای عز و جل در آیۀ در حال مستی،به نماز نزدیک نشوید چیست؟فرمود:«مستی [ و ناهشیاریِ ] خواب». (2)
260.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
هنگامی که یکی از شما در نماز خوابش می گیرد،بر بسترش بخوابد؛زیرا نمی داند به سود خود یا زیان خود دعا می کند. (3)
261.امام علی علیه السلام:
هر گاه در نماز،خواب بر چشمت غلبه کرد،نماز را قطع کن و بخواب که شاید نادانسته بر ضدّ خودت دعا کنی. (4)
ص:184
قرآن
منافقان،با خدا نیرنگ می کنند،حال آن که او با آنان نیرنگ می کند و چون به نماز می ایستند،با بی حالی بر می خیزند،با مردم ریا می کنند و خدا را جز اندکی یاد نمی کنند. (1)
حدیث
262.امام باقر علیه السلام:
بی حال و خواب آلود و سنگین به نماز نایست،که اینها از خوی منافقان است.همانا خداوند سبحان،مؤمنان را از ایستادن به نماز در حالت مستی-یعنی مستی خواب-باز داشته و در توصیف منافقان گفته است:و چون به نماز می ایستند،با بی حالی بر می خیزند،با مردم ریا می کنند و خدا را جز اندکی یاد نمی کنند. (2)
263.امام صادق علیه السلام:
هر کس در وضو و نمازش کاهلی کند،بهره ای در امر آخرتش ندارد. (3)
ص:185
264.امام صادق علیه السلام:
هر گاه بنده به نماز ایستد و نمازش را مختصر کند،خداوند- تبارک و تعالی-به فرشتگانش می گوید:«آیا به بندۀ من نمی نگرید؟گویی برآوردن نیازهایش را به دست غیر من می بیند! آیا نمی داند که برآوردن نیازهایش به دست من است؟». (1)
265.ربیع الأبرار:
به امام صادق علیه السلام گفته شد:[ گاه ] انسان نیازی دارد که می ترسد فوت شود.آیا نماز را مختصر کند؟
فرمود:«آیا نمی داند که نیازش به هموست که به سویش نماز می گزارد؟». (2)
266.امام علی علیه السلام:
پیامبر صلی الله علیه و آله از این که انسان چشمانش را در نماز ببندد،نهی کرد. (3)
ص:186
شکستن انگشتان (1)
267.امام صادق علیه السلام:
پیامبر صلی الله علیه و آله در پشت خود،صدای انگشتان کسی را شنید که در نماز،انگشتانش را می فشرد.پس از آن که نمازش را تمام کرد،فرمود:
«آگاه باشید! نصیب او از نماز،همان است». (2)
268.الکافی -
به نقل از محمّد بن مسلم-:از امام باقر علیه السلام پرسیدم:انسان در نماز،به این سو و آن سو توجّه می کند؟
فرمود:«خیر،و انگشتانش را نیز نشکند» (3). (4)
269.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
کسی از شما در حالی که پیشابش (ادرارش) را نگه داشته است،به نماز نیاید. (5)
270.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
کسی از شما در آن حال که بول و مدفوعش انبوه شده است،
ص:187
نماز نخواند. (1)
271.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
نمازگزار با خدایش مناجات می کند.پس هر یک از شما بنگرد با چه چیزی با خدایش مناجات می کند و صدای خود را در قرائت، برای دیگران بلند نکند. (2)
272.امام علی علیه السلام:
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از این که نمازگزار صدایش را در قرائت بلند کند، باز می داشت،چه پیش از عشا و چه پس از آن،و این کار را بر یاران نمازگزارش خُرده می گرفت. (3)
11/8:نماز گزاردن،بدون داشتن حریم پیش رو (4)
273.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
هر یک از شما که می تواند کاری کند تا کسی میان او و قبله اش
ص:188
فاصله نشود،چنین کند. (1)
274.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
هر گاه یکی از شما،در نماز به سمت حریمی می ایستد،به آن نزدیک گردد،و گرنه شیطان از میان او و آن می گذرد. (2)
275.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
هر یک از شما در نماز،با خط کشیدن جلویش یا سنگ و یا هر چه یافت،برای خود حریمی بسازد،اگر چه چیزی نماز مؤمن را قطع نمی کند. (3)
276.امام علی علیه السلام:
هیچ یک از شما،سست و خواب آلود به نماز نایستد و به خود نیندیشد؛چرا که در پیشگاه پروردگارش ایستاده است.برای بنده از نمازش آن مقداری می ماند که در آن،حضور قلب داشته است. (4)
277.امام باقر علیه السلام:
هنگامی که در نماز ایستاده ای،به نمازت توجّه کن،که تنها
ص:189
آنچه به آن توجّه داری،برایت حساب می شود و در آن با دست و سر و ریشت بازی نکن،در دل با خود سخن مگو،خمیازه مکش و دستان و سینه ات را کشیده و باز مکن،دستانت را بر هم مگذار-که این کار مجوس است-، (1)دهان بند مبند،خود را آن گونه که شتر می گستراند،مگستران،بر کف پاهایت منشین و ساعدهایت را بر زمین مگستران،و از انگشتانت صدا در نیاور،که همۀ اینها کم گذاشتن از نماز است. (2)
278.امام رضا علیه السلام:
مبادا در نمازت تنبلی و یا در آن سستی کنی و یا حقّش را خوار بشماری و یا حد و مرزش را تباه نمایی و یا مانند نوک زدن خروس،تند و کوتاه سجده کنی و یا نمازت را سبک بگیری و یا به جای آن به کالای دنیا سرگرم شوی و یا در غیر وقتش بخوانی....
هر گاه خواستی به نماز برخیزی،سست و خواب آلود و شتابان و بازی کنان بر نمی خیزی؛بلکه آن را با آرامش و وقار و درنگ به جا می آوری.و فروتن و افتاده باش؛فروتن و افتاده برای خدای عز و جل با هاله ای از بیم و هراس،امیدوار و بیمناک،همراه با آرامش و ترس و احتیاط.پس در پیشگاه او همچون بندۀ گناهکار فراری در پیش اربابش بایست.پاهایت
ص:190
را در یک ردیف قرار ده و خود را راست نگه دار و به راست و چپ،روی مگردان،گویا که او را می بینی،که اگر تو او را نمی بینی،او تو را می بیند.با ریشت و هیچ یک از اندامت بازی مکن و انگشتانت را مشکن و بدنت را مخاران و به بینی و یا لباست مشغول مشو و در حالی که بر دهانت چیزی بسته ای،نماز مخوان و برای زنان جایز نیست که با نقاب نماز بخوانند.
هنگام ایستادن،دیده ات به سجده گاهت باشد و اظهار بی تابی و بی قراری و ترس کن و با این حالت به سوی خدای عز و جل اشتیاق نشان بده و سنگینی ات را گاه بر این پا و گاه بر دیگری مینداز و همچون کسی که آخرین نمازش را می خواند،نماز بگزار،گویی می بینی که دیگر هرگز نماز نمی خوانی.بدان که در پیشگاه [ خدای ] جبّار هستی.با هیچ چیز،بازی مکن و در خود فرو مرو و دلت را [ برای نماز ] خالی ساز و به نمازت مشغول باش و دستانت را رها کن و بر ران هایت بنه.
به هنگام آغاز نماز،تکبیر بگو و دستانت را تا رو به روی گوش هایت بالا ببر و انگشتان شست را از برابر گوش هایت مگذران و در نماز واجب، دستانت را آن اندازه بالا میاور تا از سرت بگذرد،گرچه در نماز مستحب و وَتر،اشکالی ندارد.
هنگامی که رکوع کردی،برآمدگی زانوانت را با کف دستانت در بر گیر و انگشتانت را از هم باز کن و پس از سر بر داشتن از رکوع،راست بایست تا همۀ مفصل ها به جای خود برگردند.سپس سجده کن و پیشانی ات را بر زمین بنه و کف دستانت را بر خاک بگذار و انگشتانت را به هم بچسبان و آنها را رو به قبله قرار بده.
هنگام نشستن،بر سمت راست بدنت منشین؛بلکه آن را بلند کن و بر سرینت بنشین و یک دستت را بر دست دیگرت مگذار؛بلکه آن دو را رها
ص:191
کن؛چرا که آن،کار همان تکفیر و دست بر هم نهادن اهل کتاب است.و در نمازت،خمیازه مکش،آروغ مزن و با تمام سعی و توان،مانع آن دو شو و هنگامی که عطسه کردی،بگو:«الحمد للّه؛سپاس،مخصوص خداوند است»و بر سجده گاهت پا مگذار و پس و پیش مرو،و در حالی که یکی از دو پلیدی (ادرار و مدفوع) در تو هست،نماز مخوان و اگر در نماز،فشاری احساس کردی،نماز را رها کن،مگر این که بتوانی بر آن صبر کنی،بدون این که به نمازت زیانی برساند،و با همۀ دلت به خداوند روی آور تا خداوند به تو روی آورد.
وضو را کامل بگیر و پیشانی را بر خاک بمال.هنگامی که به نمازت روی آوری،خداوند به تو روی می آورد و هنگامی که روی بگردانی،خدا نیز از تو روی می گرداند. (1)
ص:192
ص:193
ص:194
279.امام باقر علیه السلام:
هنگامی که سلام دادی،دستانت را سه بار به تکبیر بلند کن. (1)
280.علل الشرائع -
به نقل از مفضّل بن عمر-:به امام صادق علیه السلام گفتم:به چه علّت، نمازگزار پس از سلام دادن،سه بار تکبیر می گوید و همراه آن دستانش را بلند می کند؟
فرمود:«چون پیامبر صلی الله علیه و آله هنگام فتح مکّه نماز ظهر را با اصحابش نزد حجر الأسود خواند و هنگامی که سلام داد،سه بار دستانش را به تکبیر بلند کرد و گفت:"هیچ معبودی جز خداوند نیست،یگانۀ یگانۀ یگانه.به وعده اش وفا کرد و بنده اش را یاری رساند و لشکرش را عزیز داشت و به تنهایی بر همۀ دسته ها غلبه نمود.پس فرمان روایی برای او و سپاس ویژۀ اوست.زنده می کند و می میراند و او بر همۀ کارها تواناست"».
سپس به اصحابش روی کرد و فرمود:«این تکبیر را ترک نکنید،که در
ص:195
پی هر نماز واجب گفته می شود و هر کس پس از سلام نماز،دستانش را بلند کند و این تکبیر را بگوید،شکر خداوند والایاد را که به سبب تقویت اسلام و لشکر آن،بر او واجب شده،به جا آورده است». (1)
281.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
ای علی ! پیوسته در پی نماز واجب،آیة الکرسی را بخوان که جز پیامبر،انسان صدّیق (راستْ دین) و شهید،بر آن مواظبت نمی ورزد. (2)
282.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
کسی که در پی هر نماز واجب،آیة الکرسی بخواند،تنها فاصلۀ میان او تا وارد شدن به بهشت،مرگ اوست. (3)
ص:196
283.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
هر کس سورۀ توحید را ده مرتبه در پی هر نماز واجب بخواند،خداوند،حوری های بهشتی را به همسری اش در می آورد (1). (2)
284.امام صادق علیه السلام:
هر کس به خدا و روز آخرت ایمان دارد،خواندن قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ را در پی نماز واجب وا نگذارد که هر کس آن را بخواند،خداوند،خیر دنیا و آخرت را برایش فراهم می آورد و افزون بر او،پدر و مادر و فرزندان آن دو را می آمرزد. (3)
285.امام علی علیه السلام:
هر گاه بنده از نمازش فارغ شود،بر پیامبر صلی الله علیه و آله درود فرستد و
ص:197
بهشت را از خداوند بخواهد و از آتش به خدا پناه ببرد و از او بخواهد که حوری های بهشتی را به همسری اش در آورد. (1)
286.تاریخ دمشق -
به نقل از سالم بن عبد اللّه بن عمر-:شنیدم ابو هریره می گفت:
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمان می داد هنگام خوابیدن و در پی نماز،سی و چهار مرتبه«اللّه أکبر»،سی و سه مرتبه«سبحان اللّه»و سی و سه مرتبه«الحمد للّه»و در مجموع،صد مرتبه ذکر بگوییم.
و سالم بن عبد اللّه [ بن عمر بن خطّاب،روایت کنندۀ این حدیث از ابو هریره ] بر این باور است که این را پیامبر صلی الله علیه و آله برای دخترش فاطمه گفته است. (2)
287.امام صادق علیه السلام -
خطاب به ابو هارون مکفوف-:ای ابو هارون ! ما فرزندانمان
ص:198
را به تسبیح فاطمه علیها السلام فرمان می دهیم،همان گونه که آنها را به نماز فرمان می دهیم.پس بر آن مواظبت کن که بنده ای نیست که بر آن مواظبت کند و بدبخت شود. (1)
288.امام صادق علیه السلام:
هر کس تسبیح فاطمه علیها السلام را در پی نماز واجب و پیش از آن که پاهایش را بگشاید،بگوید،خداوند،بهشت را برایش واجب می کند. (2)
289.امام صادق علیه السلام:
تسبیحات فاطمه علیها السلام در هر روز و در پی هر نماز،نزد من، محبوب تر از هزار رکعت نماز در هر روز است. (3)
290.امام علی علیه السلام -
خطاب به مردی از قبیلۀ بنی سعد-:آیا از خودم و از فاطمۀ زهرا علیها السلام برایتان سخن نگویم؟فاطمه نزد من بود و [ دیدم که ] آن قدر مَشک آب کشید که در سینه اش اثر گذاشت و آن قدر آسیاب کرد که دستانش پینه بست و آن قدر خانه جارو کرد که لباس هایش غبارآلود شد و آن قدر آتش در زیر دیگ برافروخت که لباس هایش تیره و دود گرفته شد، و از اینها رنج فراوانی به او رسید.به او گفتم:کاش نزد پدرت می رفتی و از او خدمتکاری می طلبیدی تا در کارهای سختِ این گونه،یاری ات کند.
ص:199
فاطمه نزد پیامبر صلی الله علیه و آله رفت و چون گروهی در آن جا دید که با پیامبر سخن می گویند،خجالت کشید و باز گشت.پیامبر صلی الله علیه و آله متوجّه شد که فاطمه برای نیازی آمده بود و از این رو صبح فردا نزد ما آمد....و فرمود:«ای فاطمه! دیروز برای چه نزد من آمدی؟»....
گفتم:به خدا سوگند،من به شما می گویم،ای پیامبر خدا! او چندان با مَشک آب کشیده که در سینه اش اثر گذاشته،و چندان آسیاب کرده که دستانش پینه بسته،و چندان خانه جارو کرده که لباس هایش غبارآلود شده، و چندان زیر دیگ،آتش افروخته که لباسش تیره و دود گرفته شده.به او گفتم:کاش نزد پدرت می رفتی و از او خدمتکاری می طلبیدی که در سختی این کارها،یاری ات کند.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«آیا چیزی به شما نیاموزم که برایتان بهتر از خدمتکار است؟هنگامی که می خواهید بخوابید،سی و چهار مرتبه "اللّه أکبر"،سی و سه مرتبه "سبحان اللّه" و سی و سه مرتبه "الحمد للّه" بگویید». (1)
ص:200
291.الکافی -
به نقل از محمّد بن عُذافر-:با پدرم بر امام صادق علیه السلام وارد شدم.
پدرم از ایشان در بارۀ تسبیح فاطمه علیه السلام پرسید.امام سی و چهار مرتبه«اللّه أکبر»گفت و شمرد،سپس سی و سه مرتبه«الحمد للّه»گفت و شمرد،و سپس سی و سه مرتبه«سبحان اللّه»گفت و شمرد تا مجموع آن،صد شد و همه را با دستش می شمرد. (1)
292.امام صادق علیه السلام:
در تسبیح فاطمه-که خدا بر او درود فرستد-،با سی و چهار بار تکبیر آغاز می شود،سپس سی و سه مرتبه«الحمد للّه»است و آن گاه سی و سه مرتبه«سبحان اللّه». (2)
ص:201
293.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
هر کس از خدا حاجتی را می خواهد،آن را دعای پس از هر نماز واجبش کند. (1)
294.امام باقر علیه السلام:
دعا کردن پس از نماز واجب،برتر از خواندن نماز مستحبّی است (2). (3)
295.امام صادق علیه السلام:
خداوند عز و جل،نمازهای پنجگانه (4)را در بهترین زمان ها بر شما واجب کرده است.پس پیوسته در پی نمازها،دعا کنید. (5)
296.تهذیب الأحکام -
به نقل از صفوان بن مهران جمّال-:دیدم امام صادق علیه السلام هنگامی که نماز می خوانْد و آن را تمام می کرد،هر دو دستش را بالای سرش می برد [ و دعا می کرد ]. (6)
ص:202
297.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
هر کس در پی هر نماز،هفتاد مرتبه از خدا آمرزش بخواهد، خداوند،گناهانی را که کرده،می آمرزد و از دنیا نمی رود تا آن که همسرانش از حوری ها و کاخ های بهشتی اش را ببیند. (1)
298.امام باقر علیه السلام:
هر کس در پی هر نماز واجب و پیش از آن که پاهایش را بگشاید [ و دنبال کار دیگری برود ]،سه بار بگوید:«از خدای یگانۀ زندۀ بر پا دارندۀ با جلال و شُکوه و گرامی،آمرزش می خواهم و به سوی او باز می گردم»،خداوند عز و جل گناهانش را می آمرزد،حتّی اگر مانند کف دریا [ فراوان ] باشد. (2)
299.امام صادق علیه السلام:
نمازگزار پس از نماز واجب،سجده می کند تا در آن وظیفۀ سپاس گزاری از خداوند والا یاد را در برابر نعمت هایی که بر او منّت نهاده، ادا کند و کمترین چیزی که در آن کفایت می کند،سه بار«شکراً للّه؛سپاس،
ص:203
از آنِ خداست»است. (1)
300.الکافی -
به نقل از جعفر بن علی-:امام کاظم علیه السلام را دیدم که پس از نماز به سجده افتاده بود و در دعایش،دست هایش را روی زمین پهن کرده بود و سینه اش را به زمین چسبانده بود. (2)
301.عیون أخبار الرضا علیه السلام -
به نقل از حسن بن علی بن فضّال-:امام رضا علیه السلام فرمود:
«سجدۀ شکر گزاردن پس از نماز واجب در برابر توفیقی است که خداوندِ والایاد به بنده داده تا واجبش را انجام دهد.کمترین چیزی از گفتار که در آن کفایت می کند،این است که سه مرتبه "شکراً للّه" گفته شود».
گفتم:معنای:«شکراً للّه»چیست؟
فرمود:«می گوید:این سجدۀ من است برای سپاس گزاری از خدایی که مرا توفیق خدمت و ادای واجبش را داد و شُکر،سبب فزونی است.پس اگر در نماز کوتاهی کرده و با نماز نافله کامل نشده است،با این سجده کامل می شود». (3)
ص:204
302.امام صادق علیه السلام:
موسی بن عمران علیه السلام هر گاه نماز می گزارد،تا گونۀ راست و چپش را به زمین نمی چسباند،از نماز دست نمی کشید. (1)
303.امام صادق علیه السلام:
خداوند به موسی علیه السلام وحی کرد که:«ای موسی ! آیا می دانی از میان آفریده هایم چرا تو را به هم صحبتی ام برگزیدم؟».
گفت:ای پروردگار من! به چه سبب؟
پس خداوند-تبارک و تعالی-به او وحی کرد که:«ای موسی! من درون و برون بندگانم را وارسی کردم.پس هیچ کس را نیافتم که خود را برای من بیش از تو خوار سازد.ای موسی! تو هر گاه نماز می گزاری،گونه ات را بر خاک می نهی»یا فرمود:«بر زمین می نهی». (2)
ص:205
304.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
هر کس از نماز صبح تا طلوع خورشید در نمازگاهش بنشیند، خداوند،او را از آتش حفظ می کند. (1)
305.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
هر کس نماز صبح بگزارد و سپس تا طلوع خورشید به ذکر خدا بنشیند،بهشت برایش واجب می شود. (2)
306.صحیح مسلم -
به نقل از جابر بن سمره-:پیامبر صلی الله علیه و آله هنگامی که نماز صبح را می خواند،در نمازگاهش می نشست تا خورشید خوب بیرون بیاید. (3)
307.امام زین العابدین علیه السلام:
امیر مؤمنان علیه السلام نماز صبح را می خواند و سپس در جایش می ماند تا آن که خورشید به اندازۀ یک نیزه بالا می آمد. (4)
308.الکافی -
به نقل از حمّاد بن عثمان-:شنیدم که امام صادق علیه السلام می فرماید:
«نشستن انسان در پی نماز صبح تا طلوع خورشید،مؤثّرتر از به دریا رفتن در طلب روزی است».
گفتم:گاه،انسان حاجتی دارد که می ترسد از دست برود.
ص:206
فرمود:«در همان تاریکی حرکت کند و برود؛اما خدای عز و جل را یاد کند که تا با وضو باشد،در تعقیب نماز است». (1)
309.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
منتظر نماز،در نماز است. (2)
310.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
انتظار کشیدن نماز پس از نماز،گنجی از گنج های بهشت است. (3)
311.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
آن که در مسجد به انتظار نماز نشسته است،همچون عبادت کننده است،و تا آن گاه که به خانه اش باز گردد،جزو نمازگزاران نوشته می شود. (4)
312.امام صادق علیه السلام:
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«به انتظار نماز نشستن در مسجد،
ص:207
عبادت است،تا آن گاه که حَدَثی از او سر نزند».
گفته شد:ای پیامبر خدا ! چگونه حَدَثی؟
فرمود:«غیبت کردن». (1)
313.امام علی علیه السلام:
آن که رسیدن وقت نماز [ دیگر ] را پس از نمازی انتظار می کشد، (2)از زائران خداوند عز و جل است و بر خداوند متعال رواست که زائرش را گرامی دارد و هر چه می طلبد،به او بدهد. (3)
ص:208
314.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله -
خطاب به شیبۀ هذیل-:در پی هر نماز می گویی:«خدایا ! مرا از سوی خودت ره بنما و از فضل و بخششت بر من فرو ریز و از رحمتت بر من بگستر و از برکت هایت،بر من فرو فرست». (1)
315.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
هر کس می خواهد که خداوند،او را روز قیامت به دلیل زشتکاری هایش نگاه ندارد و دیوان عملش را نگشاید،این دعا را در پی هر نماز بخواند:«خدایا ! آمرزش تو،امیدوار کننده تر از عمل من است و رحمت تو،گسترده تر از گناه من.خدایا ! اگر گناهم نزد تو بزرگ است، عفوت از گناه من بزرگ تر است.خدایا! اگر من شایستۀ ترحّم تو نیستم،امّا رحمتت شایستۀ رسیدن به من و فرا گرفتنم هست،که آن،همه چیز را فرا گرفته است.به رحمتت،ای رحیم ترین رحیمان!». (2)
ص:209
316.امام جواد علیه السلام:
هر گاه پیامبر صلی الله علیه و آله از نمازش فارغ می شد،می فرمود:«خدایا ! آنچه را کرده و می کنم،و آنچه را نهان و آشکار کرده ام،و زیاده روی بر خودم را و آنچه را تو خود بهتر از من می دانی،بر من بیامرز.خدایا ! تو پیش از همه و پس از همه هستی.جز تو معبودی نیست.سوگند به آگاهی ات از نهان و به توانایی ات بر همۀ خلقت،تا آن گاه که زندگی را برایم بهتر می دانی،مرا زنده نگاه دار و آن گاه که مرگ را برایم بهتر می دانی،مرا بمیران.
خدایا! همانا من ترسیدن از تو را در نهان و آشکار،گفتن حق را در حال خشم و خشنودی،و میانه روی را در تنگ دستی و توانگری،از تو می خواهم و نعمتی تمام ناشدنی و چشم روشنی ای ناگسستنی را از تو می خواهم و خشنودی به حکم تو،مرگی مبارک پس از زندگی،و زندگانی آرام پس از مرگ،و لذّت نگاه کردن به تو و شوق دیدار تو و ملاقات تو بدون رنجی گزنده و فتنه ای گم راه کننده را از تو می خواهم.
خدایا ! ما را به زینت ایمان،مزیّن کن و راه نما و ره یافته قرار ده.خدایا ! ما را میان آنان که ره نمودی،ره بنما.خدایا ! همانا من ارادۀ قوی بر یافتن راه راست و پایداری در کار و استواری در راه حق را از تو می خواهم و سپاس گزاری نعمتت،سلامت کامل و ادای حقّت را می خواهم و-ای پروردگار من-دلی پیراسته و زبانی راستگو از تو می خواهم و از آنچه در باره ام می دانی،آمرزش می طلبم و بهترین آنچه را می دانی،از تو می خواهم
ص:210
و از بدی آنچه می دانی،به تو پناه می برم،که تو می دانی و ما نمی دانیم و تو به نهان ها بسیار دانایی» (1). (2)
317.امام علی علیه السلام -
در پی هر نماز-:خدای من! این نمازم است که آن را نه از سر نیاز و یا علاقۀ تو به آن،بلکه برای بزرگداشت و فرمانبری و اجابت فرمانت به من،گزارده ام.خدای من! اگر کاستی و اختلالی در نیّت،قیام، قرائت،رکوع و یا سجود آن هست،مرا مؤاخذه مکن و به فضلت،آن را بپذیر و کاستی هایش را نادیده بگیر،ای مهربان ترینِ مهربانان ! (3)
ص:211
318.امام باقر علیه السلام:
کمترین چیزی از دعا که پس از [ نماز ] واجب کفایت می کند، این است که بگویی:«خدایا ! همانا من هر نیکی را که می دانی،از تو می خواهم و از هر بدی که به آن دانایی،به تو پناه می برم.خدایا ! من آسایش در همۀ کارهایم را از تو می خواهم و از رسوایی دنیا و عذاب آخرت به تو پناه می برم» (1). (2)
319.امام صادق علیه السلام:
هر کس در پی نماز واجب بگوید:«خود و خانواده و فرزندانم و هر کس را که نگهداری اش با من است،به خدای بزرگ و باشکوه می سپارم و خود و خانواده،دارایی،فرزندان و هر کس را که نگهداری اش با من است،به خدایی که همه چیز در برابر بزرگی اش وحشت زده و ترسان و خوار است،می سپارم»،در میان بالی از بال های جبرئیل قرار گرفته،خود و خانواده و دارایی اش حفظ می شود. (3)
ص:212
320.امام صادق علیه السلام:
جبرئیل علیه السلام نزد یوسف علیه السلام-که در زندان بود-،آمد و به او گفت:ای یوسف! در پی هر نماز بگو:«خدایا ! برایم گشایش و برون شوی قرار ده و مرا از آن جا که حساب می کنم و آن جا که حساب نمی کنم،روزی برسان». (1)
321.الکافی -
به نقل از علی بن مهزیار-:محمّد بن ابراهیم به امام رضا علیه السلام نامه نوشت که:ای سَرور من! اگر صلاح می بینی،دعایی به من بیاموز که اگر در پی نمازهایم بخوانم،خداوند برای من نیکی دنیا و آخرت را گرد آورد.
امام علیه السلام نوشت:«می گویی:"از بدی دنیا و آخرت و بدی همۀ دردها،به روی کریمانه ات و عزّت زوال ناپذیرت،و قدرت مطلقت که هیچ چیز در برابرش ثبات ندارد،پناه می برم"». (2)
ص:213
ص:214
322.کتاب من لایحضره الفقیه:
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پس از نماز صبح می گفت:«خدایا ! من...از نفسی که سیر نشود و دلی که فروتنی نکند و چشمی که نگرید و دعایی که شنیده نشود و نمازی که سود نبخشد،به تو پناه می برم». (1)
323.امام صادق علیه السلام:
فرشته ای به نماز گمارده شده که کاری جز پرداختن به آن ندارد.هنگامی که نمازگزار از نماز فارغ می شود،فرشته آن را می گیرد و به بالا می برد.اگر از چیزهای قبول شدنی باشد،پذیرفته می گردد و اگر از نمازهای غیر قابل قبول باشد،به او گفته می شود:«آن را به بنده ام باز گردان» و او آن را پایین می آورد تا به صورت صاحبش بزند و سپس می گوید:وای بر تو ! همواره عمل تو،مرا به زحمت می اندازد. (2)
ص:215
324.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
بنده نماز می خواند و یک ششم (1)و حتّی یک دهم آن را هم نمی نویسند.از نماز بنده،فقط آنچه را که توجّه دارد،می نویسند. (2)
325.امام صادق علیه السلام:
دلت را به نمازت مشغول بدار که از نمازت،جز آنچه با دلت به آن توجّه داشته ای،پذیرفته نمی شود.حتّی گاه از نماز نمازگزار،یک چهارم و یک سوم و یک دوم آن پذیرفته می شود. (3)
326.امام باقر و امام صادق علیهما السلام:
بهره ات از نماز،چیزی است که به آن توجّه داری.
پس اگر همۀ آن را به وهم و خیال بگذراند یا از انجام آن غفلت بورزد، نمازش را در هم می پیچند و به صورتش می زنند. (4)
ص:216
327.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
هر کس علی را دوست بدارد،خداوند،نماز و روزه و شب زنده داری اش را می پذیرد و دعایش را مستجاب می کند. (1)
328.کفایة الأثر -
به نقل از انس بن مالک-:من و ابو ذر و سلمان و زید بن ثابت و زید بن ارقم نزد پیامبر صلی الله علیه و آله بودیم که حسن و حسین علیهما السلام وارد شدند و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آنها را بوسید.ابو ذر برخاست و جلوی آن دو خم شد و دستشان را بوسید و سپس باز گشت و با ما نشست.ما پنهانی به او گفتیم:پیرمردی را از یاران پیامبر خدا صلی الله علیه و آله دیدی که به سوی دو پسر بچّۀ هاشمی برخیزد و جلویشان خم شود و دستشان را ببوسد؟!
ابو ذر گفت:آری،اگر شما هم آنچه را من از پیامبر در بارۀ ایندو شنیده ام،می شنیدید،بیشتر از آنچه من کردم،انجام می دادید.
گفتیم:چه شنیده ای،ای ابو ذر؟
گفت:شنیدم به علی و آن دو می فرماید:«ای علی ! به خدا سوگند اگر مردی نماز بخواند و روزه بگیرد تا مانند مَشک کهنه گردد،نماز و روزه اش برایش سودی ندارد،جز آن که شما را دوست داشته باشد». (2)
ص:217
329.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
اگر نماز می خواندید تا چون میخ [،لاغر ] می شدید و روزه می گرفتید تا چون کمان [ خمیده ] می شدید،خداوند از شما نمی پذیرفت جز با پروا از گناه. (1)
330.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
نماز پشت سر مرد پارسا،پذیرفته است. (2)
ص:218
331.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
ای مسلمانان! زکات دارایی هایتان را بدهید،نمازتان قبول می شود. (1)
332.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
نماز جز با پرداخت زکات،کامل نمی شود و صدقه از مال حرام قبول نمی شود،و کسی که زکات نمی دهد،نمازی ندارد و کسی که پارسایی ندارد،زکاتش قبول نمی شود. (2)
333.امام صادق علیه السلام:
آن که پرچم دشمنی [ با اهل بیت علیهم السلام ] را بر افراشته است، تفاوت نمی کند که نماز بخواند یا زنا کند،و این آیه در بارۀ این گونه افراد نازل شده است:کار کرده و رنج [ بیهوده ] کشیده،در آتشی سوزان وارد می شود. (3)
ص:219
334.امام صادق علیه السلام:
آن که پرچم دشمنی با ما اهل بیت را بر افراشته،فرقی ندارد که نماز بخواند یا زنا کند و یا دزدی نماید.او در آتش است،او در آتش است. (1).
335.سنن ابن ماجة -
به نقل از ابو سعید-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«آیا از چیزی باخبرتان کنم که از آن بر شما بیمناک تر هستم از مسیح دجّال؟».
گفتیم:آری.
فرمود:«شرک پنهان:نمازگزار به نماز می ایستد و چون می بیند کسی او را می نگرد،نمازش را می آراید». (2)
نماز هم بر پا نکرده است. (1)
337.الکافی -
به نقل از علی بن حسّان،از برخی یارانش-:امام صادق علیه السلام فرمود:
«یک نماز واجب،بهتر از بیست حج است و یک حج،بهتر از انفاق یک خانۀ پر از طلا در راه خیر است»و سپس فرمود:«و کسی که بیست خانۀ طلا را به خاطر بیست و پنج درهم تباه کند،رستگار نمی شود».
گفتم:معنای بیست و پنج درهم (2)چیست؟
فرمود:«هر کس زکات ندهد،نمازش را نگاه می دارند تا زکاتش را بدهد» (3). (4)
ص:221
338.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
خداوند به من وحی کرد که:«ای از تبار رسولان و بیم دهندگان! قومت را بترسان از این که به خانه ای از خانه های من وارد شوند، در حالی که چیزی از بندگانم به ستم نزد آنها باشد،که تا در پیشگاهم به نماز ایستاده،لعنتش می کنم تا آن که آنچه را به ستم گرفته است،باز گرداند». (1)
340.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
خداوند،نماز شرابخوار را تا چهل روز نمی پذیرد و اگر او در این چهل روز بمیرد،کافر مرده است. (1)
341.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
خداوند،نمازی را از شرابخوار نمی پذیرد تا آن گاه که چیزی از شراب در پیکرش باشد. (2)
342.الکافی -
به نقل از حسین بن خالد-:به امام رضا علیه السلام گفتم:از پیامبر صلی الله علیه و آله برایمان روایت شده که فرموده است:«هر کس شراب بنوشد،نمازش تا چهل روز برایش حساب نمی شود».
فرمود:«راست گفته اند».
گفتم:چرا تا چهل روز،و نه کمتر و بیشتر،نمازش به حساب نمی آید؟
فرمود:«خداوند،آفرینش انسان را تقدیر کرد و او را در چهل روز نطفه قرار داد و سپس آن را به حالتی دیگر منتقل نمود و در چهل روز،علقه (خونِ بسته شده) نمود و پس از آن در چهل روز به حالت مُضغه (گوشت کوفته شده) در آورد و هنگامی که کسی شراب می نوشد،اثر آن تا چهل روز در سر استخوان هایش می ماند،به اندازۀ دوره های دگرگونی خلقتش».
سپس فرمود:«و همین گونه همۀ آنچه می خورد و می نوشد،تا چهل روز [ اثرش ] در سر استخوان هایش می ماند». (3)
ص:223
343.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
خدای متعال،نماز و روزۀ غیبت کننده از مرد یا زن مسلمان را تا چهل شبانه روز نمی پذیرد،مگر این که غیبت شونده از او در گذرد. (1)
344.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
هر کس یک لقمۀ حرام بخورد،نمازش تا چهل شب قبول نمی شود و دعایش تا چهل روز مستجاب نمی گردد. (2)
345.امام علی علیه السلام:
بنگر در چه [ جامه ای ] نماز می خوانی و بر چه نماز می گزاری.
ص:224
اگر از راه و روش حلالش نباشد،پذیرفتنی نیست. (1)
346.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
هر کس زنی دارد که آزارش می دهد،خداوند،نماز و هیچ یک از نیکی های آن زن را نمی پذیرد تا آن که به شوهرش کمک کند و او را از خود راضی کند،حتّی اگر همیشۀ روزگار را روزه بگیرد و شب زنده داری کند و بندگانی آزاد کند و اموالی را در راه خدا انفاق کند،و او نخستین کسی است که به آتش وارد می شود. (2)
347.امام صادق علیه السلام:
هر زنی بیارامد،در حالی که شوهرش از او در حقّی خشمگین است،نمازش پذیرفته نیست،مگر شوهر راضی شود. (3)
348.امام صادق علیه السلام:
کسی که به پدر و مادرش کینه توزانه بنگرد،حتّی اگر بر او
ص:225
ستمکار باشند،خداوند،نمازی را از او نمی پذیرد. (1)
349.امام صادق علیه السلام:
هر زنی که خود را برای غیر شوهرش خوش بو کند،نمازش پذیرفته نمی شود تا آن گاه که از آن بوی خوش،غسل کند،همچون غسل جنابت. (2)
350.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
هر کس به عمد به عورت برادرش بنگرد،خداوند،نمازش را تا چهل شب نمی پذیرد. (3)
ص:226
351.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
خداوند متعال،روشنی چشم مرا در نماز قرار داده و آن را محبوب من کرده،چنان که غذا برای گرسنه و آب برای تشنه محبوب است.گرسنه هنگامی که غذا بخورد،سیر می شود و تشنه هنگامی که آب بنوشد،سیراب می شود؛ولی من از نماز،سیر نمی شوم. (1)
ر.ک:ص 72 (ویژگی های نماز/آخرین وصیّت پیامبر صلی الله علیه و آله ).
ص:227
352.امام صادق علیه السلام -
به نقل از پدرش علیه السلام،از جابر بن عبد اللّه-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله،نماز را برای خوراک و یا چیز دیگری به تأخیر نمی انداخت. (1)
353.امام علی علیه السلام:
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شام و یا چیز دیگری را بر نماز،مقدّم نمی داشت و وقت نماز که می رسید،گویی خانواده و دوستی نمی شناسد (2). (3)
354.عدّة الداعی -
به نقل از عایشه-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با ما گفتگو می کرد و ما با او گفتگو می کردیم.هنگام نماز که می شد،گویا نه او ما را می شناخته است و نه ما او را می شناخته ایم. (4)
355.سنن الدارقطنی -
به نقل از جابر-:خوراک یا چیز دیگری،پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را از نماز مغرب به خود مشغول نمی کرد. (5)
ص:228
356.امام علی علیه السلام -
در بیان نماز پیامبر خدا صلی الله علیه و آله-:هر گاه به نماز می ایستاد،چنان می گریست که از درون سینه اش آوایی مانند آوای جوشش دیگ بر پایه های اجاق شنیده می شد (1). (2)
357.فلاح السائل -
به نقل از جعفر بن علی قمی-:پیامبر صلی الله علیه و آله هر گاه به نماز می ایستاد،رنگ چهره اش از ترس خدای متعال،تغییر می کرد. (3)
358.امام علی علیه السلام -
در توصیف پیامبر خدا صلی الله علیه و آله-:ایشان از بیم خداوند عز و جل و نه [ به خاطر ] جرم و تقصیری می گریست،تا آن جا که جایگاه نمازش تَر می شد. (4)
359.امام علی علیه السلام -
در توصیف نماز پیامبر خدا صلی الله علیه و آله-:آن قدر می گریست تا بیهوش
ص:229
می شد.به ایشان گفته شد:ای پیامبر خدا! آیا خداوند،گذشته و آیندۀ تو را نیامرزیده است؟فرمود:«چرا؛اما آیا بنده ای سپاس گزار نباشم؟». (1)
360.امام باقر علیه السلام:
عایشه در شبی که نوبت ماندن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نزدش بود،به ایشان گفت:ای پیامبر خدا! چرا خود را به زحمت می اندازی،با آن که خداوند،گناه گذشته و آیندۀ تو را آمرزیده است؟
فرمود:«ای عایشه! آیا بنده ای سپاس گزار نباشم؟».
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر سر انگشتان پایش می ایستاد،تا این که خداوندِ سبحان و متعال،[ این آیه را ] طه،ما قرآن را بر تو فرو نفرستادیم تا بر خود سخت گیری (2)فرو فرستاد. (3)
ص:230
361.سنن أبی داوود -
به نقل از محمّد بن عمرو بن عطا-:شنیدم ابو حمید ساعدی در میان ده نفر از اصحاب پیامبر خدا صلی الله علیه و آله-که از جملۀ آنان ابو قتاده بود-، گفت:من از همۀ شما به نماز پیامبر خدا صلی الله علیه و آله داناترم.
گفتند:چه طور؟! به خدا سوگند،تو نه بیشتر از ما با پیامبر بوده ای و نه پیش تر !
گفت:آری.
گفتند:عرضه کن.
گفت:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هنگامی که به نماز می ایستاد،دستانش را تا برابر شانه هایش بالا می آورد و سپس تکبیر می گفت،تا این که هر استخوانی در بدن،جای خودش قرار می گرفت و پس از آن به قرائت می پرداخت.
سپس تکبیر می گفت و دستانش را تا برابر شانه هایش بالا می آورد.سپس رکوع می کرد و کف دستانش را بر زانوانش می نهاد.سپس خود را کشیده و صاف می کرد،بی آن که سرش را پایین اندازد و یا کج کند،و هنگامی که سر از رکوع بر می داشت،می گفت:«خداوند به کسی که او را بستاید،گوش می دهد».سپس دستانش را تا برابر شانه هایش به اعتدال بالا می آورد و تکبیر می گفت.سپس به زمین می افتاد و دستانش را از پهلوهایش فاصله می داد.سپس سر بر می داشت و پای چپش را خم کرده،بر آن می نشست.
در سجده،انگشتان پایش را باز می نمود و پس از سجده تکبیر می گفت و بر می خاست و پای چپش را خم کرده،رویش می نشست،تا این که هر استخوانی از بدن به جای خود باز گردد.سپس در سجدۀ دیگر نیز چنین می کرد.هنگام برخاستن از هر دو رکعت،تکبیر می گفت و دستانش را تا برابر شانه هایش بالا می آورد،همان گونه که در آغاز نماز می کرد.در بقیّۀ نماز هم اینها را انجام می داد تا این که در سجده ای که پس از آن سلام نماز
ص:231
بود،پای چپش را عقب می کشید و بر سرین و طرف چپ بدنش می نشست.
[ اصحاب ] گفتند:راست گفتی.این گونه نماز می خواند. (1)
362.سنن النسائی -
به نقل از علی بن یحیی بن خلّاد،از پدرش،از عمویش-:با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در مسجد نشسته بودم.مردی داخل شد و دو رکعت نماز خواند.سپس نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و سلام کرد.پیامبر صلی الله علیه و آله که نماز او را زیر نظر داشت،پس از جواب سلام،به وی فرمود:«باز گرد و نماز بخوان،که نماز نخوانده ای».[ و این کار تکرار شد ] تا این که در نوبت سوم یا چهارم،آن
ص:232
مرد گفت:سوگند به آن که کتاب را بر تو فرو فرستاد،کوشش بسیار کرده و شوقم افزون گشته است.به من نشان ده و آگاهم کن.
فرمود:«هر گاه خواستی نماز بخوانی،وضویی نیکو بگیر.سپس رو به قبله کن و تکبیر بگو و پس از قرائت،به رکوع برو و چنان درنگ کن که در رکوع،آرام گیری.سپس چنان بلند شو تا راست بایستی.سپس به سجده برو و در سجده آرام بگیر.سپس برخیز و آرام بنشین.سپس به سجده برو و در آن آرام بگیر.سپس برخیز.پس اگر نمازت را این گونه به پایان بردی، تمام است و آنچه از اینها کم گذاشتی،از نمازت کم گذارده ای». (1)
ص:233
پژوهشی در بارۀ چگونگی نماز پیامبر:پژوهشی در بارۀ چگونگی نماز پیامبر (1)
یکی از پرسش های مهم در بارۀ نماز،این است که:چرا پیروان اهل بیت علیهم السلام و اهل سنّت در شماری از مسائل مربوط به نماز،مانند:چگونگی وضو،اذان و اقامه،تکتّف،آمین گفتن بعد از سورۀ حمد،قنوت و...
اختلاف نظر دارند؟
با توجّه به این که افزون بر کتاب خدا (قرآن)،سیره و سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله معیار بررسی و داوری میان دیدگاه های اختلافی است،اگر مشخّص شود که پیامبر صلی الله علیه و آله چگونه وضو می گرفته و چگونه نماز می گزارده،این اختلافات دیگر جایی نخواهند داشت.
هرچند تبیین چگونگی نماز پیامبر صلی الله علیه و آله با توجّه به حوادثی که در این باره،پس از ایشان پدید آمد،نیازمند پژوهش های دامنه دار است،لیکن ما در این جا تنها به مهم ترین نکات در بارۀ چگونگی نماز پیامبر صلی الله علیه و آله و به همین مناسبت،به چگونگی وضو و اذان ایشان اشارۀ کوتاهی خواهیم کرد.
ص:234
ملاحظۀ آرای فقهای مذاهب اسلامی،از بروز چندین اختلاف در موضوع وضو حکایت می کند که برای رعایت اصل اختصار،ما تنها به دو مورد از آنها نگاهی خواهیم داشت:نخست.سمت و سوی شستن دست ها،دوم.
مسح یا شستن پاها.
ابتدا شایسته است تنها آیۀ قرآنی مربوط به وضو،ملاحظه گردد:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْنِ. 1
ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که به نماز می ایستید، صورت و دست ها را تا آرنج بشویید و سر و پاها را تا مفصل ها [ یا برآمدگی پشت پا ] مسح کنید!.
در حدیثی،از امام باقر علیه السلام وضوی پیامبر صلی الله علیه و آله این گونه نقل شده است:
عُمَرُ بنُ أُذَینَةَ عَن زُرَارَةَ وَ بُکَیرٍ أَنَّهُمَا سَألَا أَبَا جَعفَرٍ علیه السلام عَن وُضُوءِ رَسُولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله،فَدَعَا بِطَستٍ أَو تَورٍ فِیهِ مَاءٌ،فَغَمَسَ یَدَهُ الیُمنَی،فَغَرَفَ بِهَا غُرفَةً،فَصَبَّهَا عَلَی وَجهِهِ،فَغَسَلَ بِهَا وَجهَهُ،ثُمَّ غَمَسَ کَفَّهُ الیُسرَی،فَغَرَفَ بِهَا غُرفَةً،فَأَفرَغَ عَلَی ذِرَاعِهِ الیُمنَی،فَغَسَلَ بِهَا ذِرَاعَهُ مِنَ المِرفَقِ إِلَی الکَفِّ لَا یَرُدُّهَا إِلَی المِرفَقِ،ثُمَّ غَمَسَ کَفَّهُ الیُمنَی،فَأَفرَغَ بِهَا عَلَی ذِرَاعِهِ الیُسرَی مِنَ المِرفَقِ وَ صَنَعَ بِهَا مِثلَ مَا صَنَعَ بِالیُمنَی،ثُمَّ مَسَحَ رَأسَهُ وَ قَدَمَیهِ بِبَلَلِ کَفِّهِ لَم یُحدِث
ص:235
لَهُمَا مَاءً جَدِیداً. (1)
عمر بن اذینه،از زراره و بکیر-که از امام باقر علیه السلام در بارۀ وضوی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پرسیدند-،نقل کرده است که ایشان کاسۀ آبی خواست.پس دست راست خود را در آن فرو برد و مشتی آب برگرفت و بر صورت خود ریخت و با آن صورتش را شست.
سپس دست چپ خود را در آن فرو برد و مشتی آب برداشت و بر دست راست خود ریخت و با آن از آرنج تا کف دستش را شست، در حالی که دست خود را به سوی آرنج نمی کشید.آن گاه دست راستش را در آن فرو برد و مشتی آب برداشت و بر دست چپ خود از آرنج ریخت و با آن چنان کرد که با دست راستش کرده بود.سپس سر و پاهایش را با رطوبت کف دستش مسح کرد و آب دیگری را برای آن به کار نگرفت.
بر پایۀ این روایت و نظایر آن، (2)پیروان اهل بیت علیهم السلام معتقدند که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در وضو،دستان مبارک خود را از بالا به پایین یعنی از آرنج تا نوک انگشتان می شست و این،بِدان معناست که آیۀ وضو به دست پیامبر صلی الله علیه و آله تفسیر شده است.ضمناً این نکته در بارۀ آیۀ وضو قابل توجّه است که اصولاً مخاطبان از ظاهر عباراتی نظیر آیۀ وضو،محدودۀ انجام عمل مورد نظر را برداشت می نمایند.آن گاه در مقام عملی کردن آن خواسته،معمولاً از بالا به پایین اقدام می کنند.مثلاً اگر پزشک بگوید:پایت را تا زانو با آب سرد بشوی،یا صاحب خانه بگوید:دیوارهای این اتاق را تا سقف رنگ آمیزی کن،به طور طبیعی،هر یک از بیمار و رنگ کار،سخن گوینده را
ص:236
بر تعیین محدودۀ مورد نظر او حمل می کند و در نتیجه آنچه را که به دلیل آسان تر بودن یا عوامل دیگر،به صورت ناخودآگاه در میان مردم معمول است،انجام می دهد،یعنی شستن پاها و رنگ آمیزی کردن دیوارها از بالا به پایین.و چه بسا هرگز این مطلب به ذهنشان خطور نکند که پزشک و صاحب خانه با گفتن«تا زانو»و«تا سقف»در صدد تعیین سمت و سوی عمل خواسته شده و نقطۀ انتهایی انجام آن بوده است.
اما به هر تقدیر،آنچه در نزد پیروان اهل بیت علیهم السلام این برداشت قرآنی را قطعیت می بخشد،احادیث معتبری هستند که بر انجام دادن وضو از آرنج به سوی سرِ انگشتان دلالت می کنند.در مقابل،تمام مذاهب اهل سنّت، شستن دست ها در وضو را به هر صورتی که باشد،کافی دانسته،هر چند به نظر آنان،شروع از سرِ انگشتان به سوی آرنج،افضل است. (1)
بر پایۀ حدیثی که از امام باقر علیه السلام در توصیف وضوی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد، ایشان پاهای خود را مسح می فرمود.این مطلب در حدیث زیر که منابع حدیثی اهل سنّت آن را نقل کرده اند نیز تأیید شده است:
عَبّاد بن تَمیم عن أبیه:رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَتَوَضَّأُ و یَمسَحُ بِالماءِ عَلی رِجلَیهِ. (2)
عبّاد بن تمیم،به نقل از پدرش می گوید:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را دیدم که وضو می گرفت و با آب،پاهایش را مسح می کرد.
همچنین در حدیث عبد اللّه بن عمرو بن العاص که به زعم اهل سنّت،
ص:237
مستند شستن پا در وضوست و ما به زودی به نقل و نقد آن خواهیم پرداخت،با عبارت«فَجَعَلنا نَمسَحُ عَلی أرجُلِنا»اعتراف شده که روش معمول پیش از آن،مسح پاها بوده است.
بر این اساس،اهل بیت علیهم السلام و پیروان آنان به پیروی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله،مسح پاها را از واجبات وضو دانسته و شستن آنها را ناروا می شمارند.پژوهش دقیق متون و دوره های تاریخی نشان داده است که شستن پاها در وضو،تا سالیانی پس از رحلت پیامبر گرامی و لااقل تا پایان دوران دو خلیفۀ نخست و اندکی از دورۀ خلیفۀ سوم مطرح نبوده؛امّا عثمان،تلاش ویژه ای جهت جای گزین ساختن روش جدید وضو نموده که در آن،پاها باید به جای مسح شدن شسته شوند.شاهد این سخن،فقدان کمترین گزارش از بروز اختلاف میان مسلمانان در بارۀ مسح پا در وضو در دورۀ دو خلیفۀ نخست است،به گونه ای که حتّی یک روایت نیز از خلیفۀ اوّل و دوم با انگیزۀ انجام وظیفۀ حاکم اسلامی در دفاع از سنّت نبوی و تبیین چگونگی وضوی پیامبر صلی الله علیه و آله و نکوهش پایه گذاران روش جدید در وضو،صادر نشده است.
چنین روایتی،نه تنها از دو خلیفه،بلکه از راویان پُرروایتی همچون ابو هریره که در هر خُرد و کلانی روایاتی را از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده اند نیز حکایت نشده است،چنان که عبد اللّه بن عمر،ابو سعید خدری،جابر بن عبد اللّه،عبد اللّه بن مسعود و ده ها صحابی نام آشنا و پُرروایت دیگر نیز مطلقاً روایتی را در بارۀ«وضوی پیامبر صلی الله علیه و آله با شستن پا»نقل نکرده و کمترین هشداری نسبت به التزام به روش اصیل نبوی در وضو،از خود بروز نداده اند.این،خود به خوبی نشان می دهد که در میان معاصران پیامبر صلی الله علیه و آله،به خاطر مشاهدۀ وضوی چندین و چند سالۀ ایشان-که به گواهی روایات پیشین،مسح پاها بخشی از آن بوده-،در موضوع وضو،
ص:238
اختلافی پدید نیامده است.
در این میان،تنها عثمان بن عفّان،عبد اللّه بن عمرو بن عاص و دو سه تن دیگر-که روایت هایشان با تعارض یا موانع دیگری مواجه است- هستند که برای نخستین بار از وضوی مشتمل بر«شستن پا»سخن گفته و آن را از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله حکایت کرده اند،و البته شمار روایات عثمان که روایت زیر نیز از جملۀ آنهاست،بسیار بیشتر از دیگر افراد است:
عن ابن شهاب أنّ عطاء بن یزید أخبره أنّ حمران مولی عثمان أخبره أنّه رأی عثمان بن عفّان دعا بإناء،فأفرغ علی کفّیه ثلاث مرار،فغسله،ثمّ أدخل یمینه فی الإناء،فمضمض و استنشق، ثمّ غسل وجهه ثلاثاً و یدیه إلی المرفقین ثلاث مرار،ثمّ مسح برأسه،ثمّ غسل رجلیه ثلاث مرار إلی الکعبین،ثمّ قال:قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله:مَن تَوَضَّأَ نَحوَ وُضوئی هذا،ثُمَّ صَلّی رَکعَتَینِ لا یُحَدِّثُ فیهِما نَفسَهُ غُفِرَ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ. (1)
ابن شهاب می گوید:عطاء بن یزید به او خبر داده که حمران وابستۀ عثمان به او خبر داده که وی عثمان بن عفّان را دیده که کاسۀ آبی خواست و سه بار بر کف دستان خود آب ریخت و آنها را شست.
سپس دست راست خود را درون کاسه برد و مضمضه و استنشاق کرد.آن گاه سه بار صورت خود و دستانش را تا آرنج شست.
سپس سر خود را مسح کرد و سه بار پاهایش را تا غوزک شست و گفت:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:هر کس همانند این وضویم وضو بسازد و سپس دو رکعت نماز بخواند و در آن با خود سخن
ص:239
نگوید،گناهان پیشین او بخشیده می شوند.
روایت صحیح البخاری از عبد اللّه فرزند عمرو بن العاص در بارۀ شستن پاها در وضو،این چنین است:
تخلّف [
عنّا ]
النبی صلی الله علیه و آله فی سفرة سافرناها،فأدرکنا و قد أرهقتنا الصلاة و نحن نتوضّأ،فجعلنا نمسح علی أرجلنا،فنادی بأعلی صوته:وَیلٌ لِلأَعقابِ مِنَ النّارِ! مرّتین أو ثلاثاً. (1)
در سفری بودیم که پیامبر صلی الله علیه و آله از ما عقب ماند و سپس به ما رسید، در حالی که زمان نماز فرا رسیده بود و ما وضو می گرفتیم و پاهایمان را مسح می کردیم.پس با صدای کاملاً بلند،دو یا سه بار ندا داد:وای از آتش بر پاشنه های پا!
این روایت با فرض صحّت،دلالتی بر شستن پا در وضو ندارد و به نظر می رسد که ناظر به وضعیت اعراب تازه مسلمان شده ای باشد که به دلیل انس با فرهنگ جاهلی،چه بسا به استفاده از پاپوش های مناسب خو نکرده بودند،علاوه بر این که شاید به حسب عادات جاهلی،ایستاده نیز بول می کردند و طبعاً دچار آلودگی و نجس شدن پاها می شدند.از سوی دیگر، به هیچ وجه بعید نیست که در آن شرایط فرهنگی،آنان با همان آلودگی پاهای خود،به نماز می ایستادند؛کاری که می توانست نقد هدایتگرانۀ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را متوجّه خود سازد.
بر این اساس،فرمودۀ پیامبر صلی الله علیه و آله را باید تلاشی در راستای اصلاح این عادت ناپسند و تشویق به سمت تطهیر پاهای آلوده،در آستانۀ نماز
ص:240
ارزیابی کرد.اما این که«مسح پا»که به تصریح راوی تا آن روز،جزئی از وضو بوده،با این سخن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله جای خود را به«شستن پا»داده باشد،ادّعایی است که بیش از پندار راوی،مؤیّد دیگری ندارد و دلالتی در روایت فوق نسبت به آن،به چشم نمی خورد.
گفتنی است در تأکید بر سنّت نبوی در مسح کردن پاها در وضو،آیۀ وضو-که در ابتدای این پژوهش آوردیم-نیز آشکارا به مسح پاها و نه شستن آنها فرمان می دهد.
این،در حالی است که اهل سنّت،افزون بر روایات عثمان و برخی افراد دیگر که ادّعا کرده اند پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در وضو،پاهای خود را می شسته، اعراب نصب واژۀ«أرجُلَکم (پاهایتان)»در آیۀ وضو را مستند قرآنی خود قرار داده و آن را نشانۀ عطف این کلمه بر واژۀ منصوب«وُجوهَکم (صورت هایتان)»دانسته اند.طبعاً در این فرض،حکم شستن صورت به معطوفٌ علیه یعنی پاها نیز سرایت می کند.
از نظر مفسّران و فقیهان شیعی،اعراب نصب کلمۀ«أرجلَکم»،دلالتی بر شستن پاها در وضو ندارد؛زیرا:
اوّلاً:کلمۀ«أرجلکم»توسط قاریان متعدّدی همچون:ابن کثیر،حمزه، ابو عمرو و عاصم در روایت ابو بکر از او،مجرور خوانده شده است.در این صورت،بی تردید،«أرجلکم»،معطوف بر«رؤوسکم (سرهایتان)» بوده و حکم مسح سر به پاها سرایت داده می شود.
ثانیاً:در قرائت هایی که«أرجلَکم»منصوب است مانند قرائت نافع،ابن عامر و عاصم در روایت حفص از او،نیز همچنان حکم پاها مسح است؛
ص:241
زیرا«أرجلَکم»،عطف بر محلّ نصب«رؤوسکم»است.
توضیح،این که:واژۀ«امسحوا»به خودی خود،متعدّی است و برای منصوب ساختن مفعول خود،نیازمند حرف جر نیست.بر این اساس، «با»ی افزوده شده به واژۀ«رؤوسکم»،به اصطلاح،«با»ی تبعیضیّه است که نشان می دهد مسحِ بخشی از سر،کافی است،چنان که پیروان اهل بیت علیهم السلام به تبعیّت از خاندان رسالت،مسح سر را چنین انجام می دهند.بنا بر این، کلمۀ«رؤوسکم»در محلّ نصب است و منصوب شدن«أرجلَکم»،ناشی از عطف آن بر محلّ یاد شده است.فخر رازی در تفسیر خود،ذیل آیۀ وضو، این ترکیب را پذیرفته و آن را مذهب مشهور نحویان خوانده است. (1)از سوی دیگر،حسب قواعد دانش نحو،با وجود عامل اعرابی نزدیک تر،تا قرینه ای نباشد،روا نیست اعراب کلمه ای را تحت تأثیر عامل دورتر بدانیم.
از این رو در آیۀ وضو،کلمۀ«فامسحوا»که به«رؤوسکم»نزدیک تر است، مجالی را برای تأثیرگذاری عامل دورتر یعنی«فاغسلوا»باقی نمی گذارد.از این رو،از ابن عبّاس چنین نقل شده است که:
اِنّ الناسَ أبَوا إلّاالغَسلَ و لا أجِدُ فی کتابِ اللّه إلّاالمَسحَ. (2)
مردم [ در اثر تبلیغات صورت گرفته ] جز شستن [ پاها ] را نپذیرفتند،در حالی که در کتاب خدا،جز مسح [ پاها ] را نمی یابم.
همچنان که در بارۀ وی،گفته شده است که:
ص:242
کان یقول:الوُضوءُ غَسلتانِ و مَسحَتانِ. (1)
همواره می گفت:وضو،دو شستن و دو مسح دارد.
اذان،علاوه بر یادآوری وظیفۀ فردی،یک شعار سیاسی-اجتماعی نیز هست.از این رو شایسته است که در جوامع اسلامی،هر شب و روز،شعار توحید و نفی شرک و دعوت به ارزش های دینی با صدای بلند تکرار شود.
با این همه و با وجود اهتمام پیامبر خدا صلی الله علیه و آله،متأسفانه پس از رحلت ایشان، اذان در معرض تغییراتی قرار گرفت و برخی بندهای آن به اتکای برداشت های فردی،کاسته یا افزوده شد.
گفتنی است بر پایۀ آموزه هایی که از امامان اهل بیت علیهم السلام به ما رسیده، در شبی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به معراج برده شد،همزمان با رسیدن به بیت المعمور و فرا رسیدن وقت نماز،جبرئیل،اذان و اقامه گفت و فرشتگان و پیامبران،به امامت پیامبر صلی الله علیه و آله به نماز ایستادند.امام باقر علیه السلام نیز بندهای اذان جبرئیل را به همان گونه و ترتیب،به شیعیان خود آموخته است.
از آن پس،پیامبر خدا بلال را برای گفتن اذان،با همان بندهای مشخّص،مأمور ساخت و او نیز تا پایان حیات ایشان،آن اذان را ندا می داد. (3)
ص:243
آیا گفتن عبارت«الصلاة خیرٌ من النوم»که از آن با عنوان«تثویب»یاد می شود،در اذان نماز صبح در روزگار پیامبر صلی الله علیه و آله سابقه داشته است؟
در پاسخ باید گفت:هر چند شماری از روایات اهل سنّت،آن را آموزش پیامبر صلی الله علیه و آله و برخی دیگر،آن را اقدام بلال دانسته اند که به تأیید پیامبر صلی الله علیه و آله رسیده و از اجزای اذان گردیده است،لیکن هیچ یک از روایات مورد اشاره،از سند صحیح و قابل اعتمادی برخوردار نیستند تا بتوانند اثبات کنند که این عبارت،جزء اذان دوران پیامبر صلی الله علیه و آله بوده است. (1)
در مقابل،شماری از احادیث اهل بیت علیهم السلام،گویای آن اند که این جمله پس از پیامبر صلی الله علیه و آله به اذان افزوده شده است.همسو با این روایات،برخی روایات اهل سنّت نیز بندِ یاد شده را به دستور و یا تأیید خلیفۀ دوم،مستند کرده اند.از جمله،دارقُطْنی در کتاب سنن خود با دو سند،چنین نقل کرده است:
عن ابن عمر،عن عمر أنّه قال لموذّنه:إذا بلغت«حیّ علی الفلاح»فی الفجر،فقل:الصلاة خیر من النوم،الصلاة خیر من النوم. (2)
ابن عمر نقل می کند که عمر به مؤذّن خود گفت:در اذان صبح،هر گاه به«حیَّ علی الفلاح»رسیدی،بگو:«الصلاة خیر من النوم، الصلاة خیر من النوم».
در الموطّأ مالک نیز آمده است:
إنّ المؤذّن جاء إلی عمر بن الخطّاب یؤذنه لصلاة الصبح فوجده
ص:244
نائماً.فقال:الصلاة خیر من النوم،فأمره عمر أن یجعلها فی نداء الصبح. (1)
مؤذّن،نزد عمر بن خطّاب آمد تا او را برای نماز صبح،خبر کند.
دید که خوابیده است.گفت:«الصلاة خیر من النوم؛نماز،از خواب،بهتر است».عمر به او دستور داد که از آن پس،این جمله را در اذان صبح بگوید.
در المصنَّف عبد الرزّاق آمده است:
ابن جریج قال:أخبرنی عمر بن حفص أنّ سعداً أوّل من قال:
الصلاة خیر من النوم فی خلافة عمر....فقال:بدعة ثم ترکه و إنّ بلالاً لم یؤذن لعمر. (2)
ابن جُرَیج گفت:عمر بن حفص به من خبر داد که سعد [ مؤذّن ]، نخستین کسی بود که گفت:«الصلاة خیر من النوم»و این،در خلافت عمر بود....[ عمر ] گفت:بدعت است؛امّا بعدها آن را آزاد گذاشت.بلال برای عمر،اذان نگفت.
در جامع المسانید نیز که در بر گیرندۀ روایات ابو حنیفه است،چنین آمده است:
عن إبراهیم،قال:سألته عن التثویب فقال:هو ممّا أحدثه الناس و هو حسن ممّا أحدثوا و ذکر أنّ تثویبهم کان حین یفرغ المؤذّن من أذانه«الصلاة خیر من النوم»مرّتین.
از ابراهیم روایت شده که گفت:از او (ابو حنیفه) در بارۀ«الصلاة
ص:245
خیر من النوم»پرسیدم.گفت:این،از چیزهایی است که مردم، [ پس از پیامبر صلی الله علیه و آله ] بدعت نهاده اند و در میان چیزهایی که پدید آورده اند،چیز خوبی است.او گفته است:چنین بوده که مؤذّن، پس از اتمام اذان،دو بار می گفت:«الصلاة خیر من النوم؛نماز از خواب،بهتر است». (1)
هرچند گزارش های متعدّدی حاکی از این است که منشأ تثویب،فرمان و یا تقریر و تأیید خلیفۀ دوم بوده،لیکن در حدیثی از ابو الحسن علیه السلام،آغاز تثویب،به بنی امیّه نسبت داده شده است.متن حدیث،چنین است:
الصَّلاةُ خَیرٌ مِنَ النَّومِ،بِدعَةُ بَنی امَیَّةَ وَ لَیسَ ذلِکَ مِن أصلِ الأذانِ وَ لا بأسَ إذا أرادَ الرَّجُلُ أن یُنَبِّهَ النّاسَ لِلصَّلاةِ أن یُنادِیَ بِذلِکَ،و لا تَجعَلهُ مِن أصلِ الأذانِ،فَإنّا لا نَراهُ أذانَاً. (2)
جملۀ«الصلاة خیر من النوم»،بدعت بنی امیّه است و جزء اذان نیست.البته اشکالی ندارد که شخص،هر گاه که می خواهد مردم را به نماز متوجّه سازد،آن را بگوید؛ولی آن را جزء اذان قرار مده؛چون ما آن را جزء اذان نمی دانیم.
می توان گفت که این احادیث،با گزارش هایی که آغاز تثویب را عصر خلیفۀ دوم می دانند،قابل جمع اند،بدین سان که پایه گذاری این کار که جملۀ«الصلاة خیر من النوم»در وسط اذان یا پس از آن گفته شود،به صورت غیر رسمی و محدود،در عصر خلافت عمر صورت گرفته،تا این که در دوران حکومت معاویه،به طور رسمی و فراگیر،جزئی از اذان صبح
ص:246
قرار داده شد.
پیروان اهل بیت علیهم السلام بر اساس ره نمودهای آن بزرگواران،بر این باورند که جملۀ«حیَّ علی خیر العمل»،در عصر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله یکی از اجزای اذان و اقامه بوده و جزئیت آن،از طریق وحی به پیامبر صلی الله علیه و آله ابلاغ شده است.
شماری از روایات و آثار موجود در منابع حدیثیِ اهل سنّت، (1)این جزئیت را تأیید کرده اند.
اینک،این سؤال پیش می آید که:اگر جملۀ«حیَّ علی خیر العمل»در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله جزء اذان بوده،چه کسی و با چه انگیزه ای این جمله را حذف کرده است؟
پاسخ این سؤال،در برخی از احادیث اهل بیت علیهم السلام (2)،این گونه آمده که در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله و دوران حکومت ابو بکر و آغاز خلافت عمر،«حیَّ علی خیر العمل»جزء اذان و اقامه بوده است؛ولی عمر،با این استدلال که این جمله،موجب اهمّیت دادنِ بیش از اندازۀ مسلمانان به«نماز»و سستی کردن آنان نسبت به«جهاد»می شود،آن را از اذان و اقامه حذف کرده است.
عدم هماهنگی این استدلال با فرهنگ اصیل اسلامی،بر کسی پوشیده نیست؛زیرا نماز،عالی ترین جلوۀ یاد خداست و هیچ عملی در نزد خدای متعال،محبوب تر از یاد او نیست و برای رهایی بنده از هر بدی در دنیا و آخرت نیز عملی سودمندتر از آن وجود ندارد.از این رو،جهاد یا هر عمل
ص:247
پسندیدۀ دیگر،باید بر این اساس،مورد ارزیابی قرار گیرد.در حدیثی در این باره آمده است:
قالَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله:لَیسَ عَمَلٌ أحَبَّ إلی اللّهِ تعالی وَ لا أنجی لِعَبدٍ مِن کُلِّ سیّئةٍ فِی الدنیا وَ الآخِرَةِ مِن ذِکرِ اللّهِ.قیلَ:وَ لا القتالُ فی سبیلِ اللّهِ؟قالَ:لولا ذِکرُ اللّهِ لم یُؤمَر بالقِتالِ. (1)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:نزد خدا،کاری دوست داشتنی تر از یاد خدا نیست و [ نیز ] نجاتبخش تر برای بنده از بدی های دنیا و آخرت.گفته شد:حتّی جنگیدن در راه خدا؟فرمود:اگر یاد خدا نبود،به جنگیدن،فرمان داده نمی شد.
گذاردن دست راست بر روی دست چپ در حال قیام نماز-که از آن با تعبیرهای:«تکتّف»،«قبض»و«تکفیر»یاد می شود-در نزد غالب اهل سنّت،سنّت است.تنها مذهب مالکی،آویختن دست را بر روی هم نهادن یکی بر روی دیگری ترجیح داده است.از سوی دیگر،از نظر فقیهان شیعه، نماز پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فاقد تکتّف بوده،و از این رو،این عمل،بدعت،حرام و موجب بطلان نماز است.
دست روی دست نهادن در نماز،پدیده ای است که پس از رحلت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به وجود آمده است.در این باره،دو روایت زیر،شایان توجّه اند:
نخست،روایت ابو حُمیَد ساعدی (2)است که شماری از محدّثان اهل
ص:248
سنّت،آن را نقل کرده اند.راوی (ابو حمید) در حضور جمعی از صحابه، چگونگی نماز پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را توصیف کرده است.وی با آن که در صدد بیان ویژگی های نماز ایشان بوده،به این که پیامبر صلی الله علیه و آله دستان خود را بر یکدیگر می نهاده،هیچ اشاره ای نکرده است و در عین حال،حاضران، همگی،کیفیت حکایت شده توسط وی را تصدیق کرده اند و هیچ یک از آنان،با آن که در ابتدا داناتر بودن او نسبت به سایر صحابه را مورد اعتراض قرار داده بودند،در بارۀ عدم اشاره به موضوع«تکتّف»معترض نشده است.
دوم،روایت حمّاد بن عیسی (1)که در آن،راوی (حمّاد) در پی انتقاد امام صادق علیه السلام از نحوۀ نماز گزاردن شخصی که در طول عمر خود،نماز کاملی با رعایت همۀ حدود به جا نمی آوَرَد،از ایشان درخواست می کند چگونگی نماز را مجدّداً به وی بیاموزد.امام علیه السلام رو به قبله می ایستد و نمازی را با حدود و سنن،به صورت عملی به او آموزش می دهد؛لیکن همچون حدیث پیشین،با آن که در مقام بیان بوده،هیچ اشاره ای به نهادن دستان بر یکدیگر نمی کند.
بر پایۀ آنچه در شماری از روایات شیعی آمده،پدیدۀ«تکتّف»با الگوبرداری از اهل کتاب و مشخّصاً مجوس،به نماز گروهی از مسلمانان راه یافته است.از جمله،شیخ صدوق از امیر مؤمنان امام علی علیه السلام چنین آورده است:
لا یَجمَعُ المُسلِمُ یَدَیهِ فِی صَلَاتِهِ وَ هُوَ قَائِمٌ بَینَ یَدَیِ اللّهِ عز و جل یَتَشَبَّهُ
ص:249
بِأَهلِ الکُفرِ یَعنِی المَجُوسَ. (1)
مسلمان در نمازش،در حالی که در برابر خداوند متعال ایستاده، دستان خود را بر هم نمی نهد تا شبیه کافران-یعنی مجوس-شود.
از امام باقر علیه السلام نیز نقل است که فرمود:
عَلَیکَ بِالإِقبَالِ عَلَی صَلاَتِکَ...وَ لَاتُکَفِّر،فَإِنَّمَا یَفعَلُ ذَلِکَ المَجُوسُ. (2)
بر تو باد که به نمازت روی آوری...و دستانت را بر هم منه،که تنها مجوس چنین می کنند.
به همین جهت،برخی از فقها،پیشینۀ دست روی دست نهادن در نماز را این گونه نقل کرده اند:
فإنه حُکی عن عمر لمّا جیء بأساری العجم کَفَّروا أمامه،فسأل عن ذلک،فأجابوه بأنّا نستعمله خضوعاً و تواضعاً لملوکنا، فاستحسن هو فعلُه مع اللّه تعالی فی الصلاة. (3)
از عمر،حکایت شده است که چون اسیران عجم را به نزدش آوردند،آنان در برابر او دستانشان را بر هم نهادند.وی در بارۀ این کارشان پرسید.آنان پاسخ دادند:ما از سر تواضع و فروتنی برای پادشاهانمان،چنین می کنیم و او نیز انجام دادن چنین کاری را در نماز،در برابر خداوند متعال،نیکو شمرد.
ص:250
اهل سنّت برای اثبات سنّت بودن تکتّف،به روایاتی از جمله روایت زیر از سهل بن سعد استدلال کرده اند:
عن أبی حازم عن سهل بن سعد أنّه قال:کان الناس یؤمرون أن یضع الرجل یده الیمنی علی ذراعه الیسری فی الصلاة.قال أبو حازم:و لا أعلم إلّاأنّه ینمی ذلک. (1)
ابو حازم از سهل بن سعد،نقل می کند که وی گفت:به مردم فرمان داده می شد که هر یک در نماز،دست راست خود را بر دست چپ خود قرار دهد.
ابو حازم می گوید:من جز این نمی دانم که [ سهل بن سعد ] آن را [ به پیامبر صلی الله علیه و آله ] نسبت می داد.
این روایت،صرف نظر از پاره ای اشکالات سندی،از جهت دلالت نیز محلّ تأمّل است:
اوّلاً:مقصود از این سخن سهل بن سعد که گفته است:«به مردم دستور داده می شد که در نماز،دست راست خود را بر دست چپ خود بگذارند» چیست؟و چه کسی چنین دستوری را صادر کرده بود؟اگر منظور از صادر کنندۀ دستور،پیامبر صلی الله علیه و آله بود،چه دلیلی داشت که نام ایشان ذکر نشود،با آن که تبرّک جویی به نام ایشان و نیز قوّت سخن نقل شده را در پی داشت؟آیا جز این است که این دستور،پس از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله صادر شده است؟
ثانیاً:سخن ابو حازم که گفته است:«مطلب نقل شده را جز این نمی دانم که [ سهل بن سعد به پیامبر صلی الله علیه و آله ] نسبت می داد»یا«جز این نمی دانم که [ به
ص:251
پیامبر صلی الله علیه و آله ] نسبت داده می شد»،علی رغم ظاهر عبارت،خود،حکایت از تردید ابو حازم از انتساب آن به پیامبر خدا دارد؛زیرا اگر در این باره دچار تردید نبود،اساساً نیازی نداشت تا چنین سخنی بر زبان آورد. (1)
یکی از ویژگی های«بسم اللّه الرحمن الرحیم»،تأکید بر بلند خواندن آن در نمازهاست که در اصطلاح از آن به«جهر به بسمله»یاد می شود.در این باره چند نکته،قابل توجّه است:
بر اساس احادیث مستفیض (2)که در منابع روایی شیعی و اهل سنّت آمده، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و اهل بیت ایشان،در همۀ نمازها حتّی نمازهایی که آهسته خواندن آنها واجب است،«بسم اللّه الرحمن الرحیم»را با صدای بلند قرائت می کردند.
از این رو،فقیهان امامیّه بر وجوب جهر به بسمله در نمازهای صبح و مغرب و عشا و جمعه و بر مطلوبیت آن در سایر نمازها،اجماع دارند.
علاوه بر امیر مؤمنان علیه السلام،دیگر صحابه و حتّی خلفای سه گانه نیز سنّت جهر
ص:252
به بسمله را رعایت می کرده اند.در نقل های معتبر از جمعی از صحابه که پشت سر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و امیر مؤمنان علیه السلام،ابو بکر و عمر و عثمان،نماز گزارده اند،چنین آمده که همگی بسمله را به جهر می خوانده اند.عمّار، ا نَس،عبد اللّه بن مسعود،عبد اللّه بن عمر،عبد اللّه بن زبیر و عایشه از این جمله اند.فخر رازی می گوید:
آشکار کردن ذکر خدا،نشانۀ آن است که شخص به آن ذکر افتخار می کند و به انکار کسی که منکر آن است،اهمّیتی نمی دهد.بی تردید،چنین چیزی از نظر عقل،پسندیده است.طبعاً از نظر شرع نیز این گونه است...با این وصف،مخفی داشتن چنین چیزی چگونه برای خردمندی سزاوار است؟! از این رو نقل شده که روش علی علیه السلام،بلند خواندن«بسم اللّه الرحمن الرحیم»در همۀ نمازها بود.
می گویم:این استدلال نزد من،قوی و در اندیشه ام،استوار است و مسلّماً با سخن مخالفان از بین نمی رود. (1)
فخر رازی در ادامه چنین می افزاید:
بیهقی در السنن الکبری از ابو هریره حکایت کرده است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در نماز،«بسم اللّه الرحمن الرحیم»را بلند می خواند.پس از آن،شیخ بیهقی از عمر بن خطّاب،ابن عبّاس،ابن عمر و ابن زبیر،بلند خواندن بسمله را نقل کرده است؛اما این که علی بن ابی طالب،بسمله را بلند می خوانده،به تواتر ثابت شده است.و هر کس در دینش،از علی بن ابی طالب علیه السلام پیروی کند،بی تردید،
ص:253
ره یافته است.دلیل این سخن،فرمودۀ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله است که:
«بار الها ! همواره بر گِرد علی بگردان،هر سو که او رو کند.». (1)
بر این اساس،شماری از نقل های منسوب به پیامبر صلی الله علیه و آله و برخی صحابه که اینان نماز را با صدای آهسته(به اخفات) می خواندند، (2)تلاشی برای توجیه بدعت بنی امیّه ارزیابی می شود.
در این میان،علاوه بر تعدّد و قوّت چشمگیر روایات دستۀ نخست، اعتراض عمومی اهل مدینه به معاویه در عدم پایبندی به سنّت رایج در بسمله،شاهد گویایی بر استمرار سیرۀ نبوی در خصوص قرائت بسمله،آن هم با صدای بلند تا آن روزگار بود.
سیوطی در کتاب تفسیری اش،شافعی در کتاب الاُمّ و دارقطنی و بیهقی در کتاب های السنن خود،اقدام بدعت آمیز معاویه و اعتراض عمومی به وی را چنان که در ادامه آورده ایم،حکایت کرده اند.پیشاپیش،این نکته شایان توجّه است که دو موضوع:یکی،ترک بسمله در نماز،با این بهانۀ واهی که«بسم اللّه»جزئی از سوره ها نیست،و دیگری،موضوع به جَهر نخواندن«بسم اللّه»،موضوعاتِ به هم تنیده ای هستند که از دو زاویه،نتیجۀ واحد (یعنی از رونق انداختن این قطعۀ وحیانی در نماز) را دنبال می کنند.
سیوطی آورده است:
او (معاویه) به مدینه آمد و با آنان به نماز ایستاد و«بسم اللّه الرحمن الرحیم»را نخواند و در هنگام فرود آمدن و برخاستن، تکبیر نگفت.چون سلام داد،مهاجران و انصار ندایش دادند که:
ص:254
ای معاویه ! آیا از نمازت دزدیدی؟«بسم اللّه الرحمن الرحیم» کجاست؟و تکبیر کجاست؟او پس از آن،هر گاه نماز می گزارد، «بسم اللّه الرحمن الرحیم»را برای امّ القرآن (سورۀ حمد) و برای سورۀ بعد از آن می خواند و چون به سجده می رفت،تکبیر می گفت. (1)
واضح است که فریاد برآوردن صحابیان و تابعیان،نشانۀ آن است که جزئیّت بسمله برای سورۀ حمد و دیگر سوره ها و نیز بلند خواندن آن در نماز،نزدشان از مسلّمات به شمار می آمده؛زیرا در غیر این صورت، مسلّماً مستندی از سوی معاویه یا وابستگان فکری وی در توجیه اقدام انجام شده،ارائه می شد.
مطابق نقل محدّثان شیعه و اهل سنّت،التزام به جهر به بسمله،تا اوایل حکومت بنی امیّه ادامه داشت.هر چند معاویه به دلیل اعتراض مردمی نسبت به تغییر سیرۀ جاری در بسمله،ناگزیر به عقب نشینی گردید،لیکن مقصود تثبیت نشدۀ وی،در فرصت مناسب دیگری توسط وابستگان حکومت او دنبال گردید.در این عرصه،نخستین کسی که سنّت جَهْر به بِسمله را به اخفاتْ تغییر داد،عمرو بن سعید بن العاص،والی اموی مدینه بود.سیوطی به نقل از بیهقی از زهری،چنین آورده است:
از سنّت نماز،این بود که«بسم اللّه الرحمن الرحیم»قرائت شود و نخستین کسی که«بسم اللّه الرحمن الرحیم»را آهسته خواند، عمرو بن سعید بن عاص،حاکم مدینه،بود. (2)
ص:255
علّامه امینی،پس از نقل این گزارش،می نویسد:
این روایات،گویای آن اند که بسمله،از زمان نزول قرآن،همواره بخشی از سوره بوده است و همین بوده که امّت بِدان خو کرده و در نهان خانۀ جان ها جا گرفته و در باورها استقرار یافته است.از این رو،هنگامی که معاویه آن را ترک کرد،مهاجران و انصار گفتند:
«او [ از نماز ] دزدیده است»و معاویه نیز نتوانست جزء نبودن آن را برای آنان عذر بیاورد،چندان که ناگزیر شد نماز را با سوره ای که در بر دارندۀ بسمله باشد،تکرار کند و در نمازهای بعد،بِدان پایبند شود.اگر در آن جا،نظریه ای مبنی بر جدا بودن سوره از بسمله وجود داشت،بی تردید،معاویه آن را دلیل می آورد؛لیکن آن،سخن نوی است که آنان برای توجیه کار معاویه و همانندان اموی او؛همانها که پس از آشکار شدن راه هدایت از گم راهی،از وی پیروی کردند،آن را بنیان نهاده اند. (1)
از احادیث اهل بیت علیهم السلام به روشنی بر می آید که آن بزرگواران با هدف ادای تکلیف در تبیین احکام الهی و حراست از سنّت نبوی صلی الله علیه و آله و ستیز با بدعت، بر بیان حکم اصیل قرائت بسمله،تأکید مضاعف داشته اند،تا جایی که «جهر به بسمله»به عنوان یکی از شعارهای اهل بیت علیهم السلام و پیروانشان به شمار آمده،به طوری که این حکم،در ردیف مواردی چون حکم حرمت شرابخواری،غیر قابل تقیّه اعلام شده است. (2)
ص:256
پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام و فقیهان شیعی به هیچ دلیل قابل اعتنایی که دلالت کند رسول خدا صلی الله علیه و آله در نماز خود،در پی قرائت سورۀ حمد،«آمین» می گفته،دست نیافته اند،از این رو آمین گفتن در آخر سورۀ حمد را سخنی زاید و التزام به آن را بدعت و به زبان آوردن آن را موجب بطلان نماز می دانند.این در حالتی است که بجز مذهب مالکی-که به استحباب آن معتقد است-،دیگر مذاهب اهل سنّت،پا را فراتر نهاده و به سنّت بودن آن،فتوا داده اند. (1)
فقهای شیعه با توجّه به توقیفی بودن اجزای نماز و فقدان مستندی شرعی برای گفتن«آمین»در پی سورۀ حمد،حکم به حرمت آن داده اند.ملاحظۀ دو روایت ابو حمید ساعدی (2)از طریق اهل سنّت و حمّاد بن عیسی از طریق شیعه (3)-که پیش از این در موضوع تکتّف (دست روی دست گذاردن در حال قیام نماز) به آنها اشاره شد-،علاوه بر تکتّف،از فقدان آمین گفتن در شیوۀ اصیل نماز خبر می دهد.این،در حالی است که در
ص:257
احادیث متعدّدی از امامان اهل بیت علیهم السلام،از افزودن چنین جزئی به نماز، نهی شده است.سه روایت زیر،از آن جمله اند:
عَن جَمیلٍ عَن أَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام قالَ:إذا کُنتَ خَلفَ إمَامٍ فَقَرَأَ الحَمدَ و فَرَغَ مِن قِراءَتِها فَقُل أنتَ«الحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العالَمِینَ»و لا تَقُل«آمینَ». (1)
از جمیل نقل است که امام صادق علیه السلام فرمود:«هر گاه [ در نماز جماعت ] پشت سر امامی ایستادی و او حمد را خواند و آن را به آخر رساند،تو بگو:"الحمد للّه ربّ العالمین" و "آمین" نگو».
وعَن مُحَمَّدٍ الحَلَبیِّ:سَأَلتُ أَبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام:أقولُ إذَا فَرَغتُ مِن فاتِحَةِ الکِتَابِ:آمینَ؟قالَ:لا. (2)
محمّد حلبی می گوید:از امام صادق علیه السلام پرسیدم:هنگامی که فاتحة الکتاب را به پایان بردم،آمین بگویم؟فرمود:خیر.
وعَن مُعَاوِیَةَ بنِ وَهبٍ:قُلتُ لِأَبِی عَبدِ اللّهِ علیه السلام:أقولُ آمینَ إذا قالَ الإِمَامُ: غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضّالِّینَ ؟قَالَ:هُمُ الیَهُودُ وَ النَّصَارَی وَ لَم یُجِب فِی هَذَا. (3)
معاویه بن وهب می گوید:به امام صادق علیه السلام گفتم:آن گاه که امام [ جماعت ]، غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضّالِّینَ را خواند،آمین بگویم؟فرمود:«آنان یهود و نصارایند»؛لیکن به این سؤال پاسخ نداد».
ص:258
بر پایۀ احادیث متواتر،امامان اهل بیت علیهم السلام پاسدار،مبلّغ و تبیینگر سنّت نبوی اند.بر این اساس،چنانچه در مواردی،سنّت و سیرۀ پیامبر صلی الله علیه و آله به ما نرسیده باشد،می توان از سیرۀ آن بزرگواران،سیرۀ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را کشف کرد.
بر این اساس،فقهای شیعه،قنوت را از جمله مستحبّات مؤکّدی بر می شمرند که انجام آن،در همۀ نمازها مشروع بوده و اختصاص به نماز خاصّی ندارد و محلّ انجام آن نیز پس از قرائت رکعت دوم و پیش از رکوع است،مگر در نماز جمعه که حکم آن،قدری متفاوت با دیگر نمازهاست. (1)مستند این رأی،روایات متعدّدی هستند که از اهل بیت علیهم السلام صادر شده اند،مانند:آنچه شیخ کلینی در الکافی و شیخ طوسی در دو کتاب تهذیب الأحکام و الاستبصار خود،از امام باقر علیه السلام نقل کرده اند:
القُنوتُ فی کُلِّ صَلاةٍ فی الرَّکعَةِ الثّانِیَّةِ قَبلَ الرُّکوعِ. (2)
قنوت در نمازها،پیش از رکوع رکعت دوم است.
اهل سنّت نیز،با نقل روایاتی از براء بن عازب،تمام نمازهای واجب پیامبر خدا را دارای قنوت گزارش کرده اند. (3)با این حال،در بارۀ انجام قنوت،آرای متفاوتی در بین فقیهانشان به چشم می خورد:شافعی،قنوت را تنها در نماز صبح،مستحب می داند.ابو حنیفه جز در نماز وَتر،قنوت را مکروه دانسته (4)و ابن حنبل نیز آن را برای امام در صورتی مُجاز می داند که
ص:259
گروهی برای جهاد اعزام شده باشند و ضرورت داشته باشد برایشان دعا کرد. (1)
فقهای شیعه در رکعاتی که فاقد تشهّدند،نشستن پس از سر برداشتن از سجدۀ دوم را،که اصطلاحاً«جلسۀ استراحت»می نامند،به استناد روایاتی از امامان اهل بیت علیهم السلام،واجب و یا لازم الاحتیاط می دانند. (2)چنان که در مبحث پیشین بیان گردید،آموزه ها و سنّت های اهل بیت علیهم السلام،از مطمئن ترین راه های کشف آموزه ها و سیرۀ رسول خدا صلی الله علیه و آله هستند.بنا بر این،با توجّه به تأکید امامان اهل بیت علیهم السلام بر جلسۀ استراحت،می توان نماز پیامبر صلی الله علیه و آله را مشتمل بر این جزء به شمار آورد.جالب،این که اهل سنّت، خود روایت کرده اند که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در نمازش،جلسۀ استراحت را رعایت می کرده؛ (3)لیکن در عین حال،غالب فقیهانشان بِدان فتوا نداده،و در نتیجه بعد از سجدۀ دوم،بدون مکث بر می خیزند.
اهل سنّت و شیعه،روایاتی نقل کرده اند که بیانگر آن اند که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در سفر نمازهای چهاررکعتی را به قصر می خوانده است.دو روایت زیر، از آن جمله اند.نخست،از سلمان نقل شده که می گوید:
فُرِضَتِ الصَّلاةُ رَکعَتَینِ رَکعَتَینِ،فَصَلّاها رَسولُ اللّه صلی الله علیه و آله بِمَکَّة حَتّی
ص:260
قَدِمَ المَدینَةَ و صَلّاها بِالمَدینَةِ ما شاءَ اللّهُ و زیدَ فی صَلاةِ الحَضَرِ رَکعَتَینِ وتُرِکَتِ الصَّلاةُ فیِ السَّفَرِ عَلی حالِها. (1)
نماز به صورتِ دو رکعت دو رکعت واجب شد.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در مکّه چنین نماز خواند تا آن که به مدینه آمد و در مدینه،آن گونه که خدا خواست،نماز گزارد،به این شکل که به نماز در وطن،دو رکعت افزود و نماز در سفر را به حال خود،رها کرد.
حدیث دیگر از امام باقر علیه السلام است که فرمود:
قد سافَرَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلی ذی خَشَبٍ و هِیَ مَسیرَةُ یومٍ مِنَ المَدینَةِ یَکونُ إلَیها بَریدانِ أربَعَةٌ و عِشرونَ میلاً فَقَصَّرَ و أفطَرَ فَصارَت سُنَّةً.و قَدَ سَمّی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله قوماً صاموا حینَ أفطَرَ:
العُصاةَ،قالَ علیه السلام:فَهُمُ العُصاةُ إلی یَومِ القِیامَةِ. (2)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به ذی خشب-که یک روز تا مدینه فاصله داشت- سفر کرد.نماز خود را شکسته خواند و روزه اش را افطار کرد و این،سنّت شد.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله گروهی را که زمان افطار کردن خود،روزه گرفته بودند،«نافرمانان»نامید.امام علیه السلام فرمود:آنان تا روز رستاخیز،نافرمان اند.
بر این اساس،تمام مذاهب،در این موضوع،اتفاق نظر دارند که در شریعت اسلامی،به قصر خواندن نماز مسافر،امری مشروع است.جزیری در کتاب خود در این باره می نویسد:
ص:261
و قد أجمعت الاُمّة علی مشروعیة القصر. (1)
امّت بر مشروع بودن قصر [ نماز مسافر ]،اجماع دارند.
با این حال،ملاحظۀ کتب فقهی،گویای آن است که احکام و چگونگی نماز قصر،مورد اختلاف قرار گرفته است.امامیّه و حنفیّه،قصر خواندن نمازهای چهاررکعتی را واجب تعیینی دانسته اند؛لیکن دیگر فرقه های اهل سنّت،قصر را تنها مجاز می دانند،هر چند همینان،خود،در افضلیّت قصر یا اتمام،هم داستان نیستند. (2)
قرآن کریم در سورۀ نساء به مسئلۀ قصر نماز پرداخته،چنین می فرماید:
وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ یَفْتِنَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنَّ الْکافِرِینَ کانُوا لَکُمْ عَدُوًّا مُبِیناً؛ 3
و چون در زمین سفر می کنید،اگر بیم آن داشتید که کافران به شما زیان رسانند،بر شما گناهی نیست که نماز را کوتاه کنید.همانا کافران،دشمن آشکار شمایند.
هر چند به حکم ذیل آیه چنین به نظر می رسد که به قصر خواندن نماز، مربوط به سفرهای جهادی است،لیکن مراجعه به آرای تفسیری و فتاوای فقهی،نشان می دهد که عالمان اسلامی،جز اندکی از آنان،سفرهای مختلف را مشمول این حکم می دانند.
ص:262
پرسشی که به صورت جدّی در میان صاحب نظران مذاهب اسلامی مطرح بوده و هست،این است که:آیا حکم قصر نماز،صرفاً رخصت است-که در این صورت،نمازگزار حق دارد در ایّام سفر،میان شکسته یا تمام خواندن نماز،انتخاب کند-یا آن که عزیمت است-که ناگزیر به رعایت قصر نماز باشد-؟
منشأ این پرسش،تعبیر فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا است که از جهت لغوی بدین معناست که شکسته خواندن نماز،منعی ندارد و پیداست که لازمۀ ممنوع نبودن قصر نماز،واجب بودن آن نیست.از سوی دیگر، ملاحظۀ موارد کاربرد این تعبیر در قرآن کریم،حاکی از آن است که لااقل برخی موارد آن (آیۀ سعی میان صفا و مروه)،بی تردید به معنای عزیمت است،هر چند از دیگر نمونه های قرآنی،رخصت و جواز فهمیده می شود.
بر این اساس،نمی توان از آیۀ قصر نماز،چیزی بیش از اصل تشریع قصر نماز مسافر را دریافت و باید با مراجعه به سنّت نبوی،احکام و جزئیّات قصر نماز را شناخت.
در این میان،ملاحظۀ روایات نبوی موجود در منابع حدیثی شیعی و اهل سنّت،تردیدی را در این که حکم نماز قصر،عزیمت و نه رخصت است،باقی نمی نهد.احادیثی که ما اندکی قبل تنها دو مورد آن را بازگو کرده ایم.در این باره،سخن دو تن از صحابۀ سرشناس نیز جالب توجّه است.ابن عبّاس می گوید:
فرض اللّه الصلاة علی لسان نبیّکم فی الحضر أربعا و فی السفر رکعتین و فی الخوف رکعة. (1)
ص:263
خداوند از زبان پیامبرتان،نماز را در وطن،چهار رکعت و در سفر،دو رکعت و در حال هراس [ از دشمن ]،یک رکعت واجب کرد.
همچنین از مورّق،حکایت شده است که:
سألت ابن عمر عن الصلاة فی السفر،فقال:رکعتین رکعتین،من خالف السنّة فقد کفر. (1)
از ابن عمر در بارۀ نماز در سفر پرسیدم.گفت:دو رکعت دو رکعت.هر کس با سنّت مخالفت ورزد،کافر است.
واقعیت،این است که مستندات فقیهان اهل سنّت معتقد به رخصت،دچار ضعف فاحشی هستند.شافعی در کتاب الأمّ خود،تعبیر«لیس علیکم جناح أن تقصروا»را دلیل عقیدۀ خود قرار داده است؛سخنی که ماوردی در کتاب الحاوی الکبیر و فخر رازی در التفسیر الکبیر و ابن قدامه در المغنی، همان را دنبال کرده اند.این در حالتی است که برخی کاربردهای واژۀ مزبور در قرآن کریم،یعنی آیۀ سعی میان صفا و مروه-چنان که پیش از این گفتیم -ناتمام بودن استدلال امام شافعی و پیروانش را آشکار می سازد.
دلیل دیگر معتقدان به رخصت،حدیث یعلی بن امیّه است که در آن، قصر نماز به منزلۀ صدقۀ الهی دانسته شده است.استدلال گران با ضمیمه کردن این اصل که:«پذیرش صدقه،واجب نیست»چنین نتیجه گرفته اند که قصر نماز،رخصتی بیش نیست.متن روایت یعلی بن امیّه چنین است:
سألت عمر بن الخطّاب قلت: فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ
ص:264
اَلصَّلاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ یَفْتِنَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا و قد أمن اللّه الناس؟ فقال لی عُمَرُ:عجبتُ ممّا عجبتَ مِنهُ فَسَألتُ رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَن ذلِکَ فَقالَ:صَدَقَةٌ تَصَدَّقَ اللّهُ بِها عَلَیکُم فَاقبَلوا صَدَقَتَهُ. (1)
از عمر بن خطّاب در بارۀ [ آیۀ ] اگر بیم آن داشتید که کافران به شما زیان رسانند،بر شما گناهی نیست که نماز را کوتاه کنید پرسیدم و گفتم:بی تردید،خداوند به مردم امنیّت داده است.عمر گفت:از آنچه شگفت زده شده ای،شگفت زده شده بودم ! در بارۀ آن از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پرسیدم.فرمود:«صدقه ای است که خداوند به شما ارزانی کرده است.صدقه اش را بپذیرید».
آنچه در این استدلال از آن غفلت شده،این است که صدقاتی که دریافت آنها واجب نیست،صدقات از دست مردم است که ممکن است با عزّت نفس دریافت کننده،منافات پیدا کند.این،در حالی است که دریافت صدقات الهی،عین عزّت است.در نتیجه مبنای این استدلال که مقایسۀ صدقۀ مردم و خداست،قیاسی مع الفارق به شمار می آید.
شاهد این سخن،تعبیر موجود در متن حدیث یعنی«فاقبلوا صدقته» است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در پاسخ شگفت زدگی عمر که:«چرا باید در عصر امنیّت و عدم ترس از دشمن»همچنان نماز به قصر خوانده شود؟»، پذیرش صدقۀ الهی را به عنوان یک تکلیف،دلیل آن دانسته است.
بر اساس سنّت نبوی،امامان اهل بیت علیهم السلام بر قصر خواندن نماز در ایّام سفر تأکید کرده و فقیهان شیعی،پیرو فرمودۀ پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت ایشان،به
ص:265
اتّفاق،به قصر نماز فتوا داده اند.زراره و محمّد بن مسلم از امام باقر علیه السلام چنین نقل کرده اند:
قُلنا لِأَبی جَعفَر علیه السلام:ما تَقولُ فِی الصَّلاةِ فی السَّفَر کَیفَ هِیَ و کَم هِی؟فَقالَ:إنَّ اللّهَ عز و جل یَقولُ: وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ فَصارَ التَّقصیرُ فِی السَّفَرِ واجِباً کَوُجوبِ التَّمامِ فِی الحَضَرِ،قالا:قُلنا:إنَّما قالَ اللّهُ عز و جل:
فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ ولَم یَقُل:اِفعَلوا،فَکَیفَ أوجَبَ ذلِکَ کما أوجَبَ التَّمامَ فِی الحَضَرِ؟فَقالَ علیه السلام:أو لَیسَ قَد قالَ اللّهُ عز و جل فِی الصَّفا وَ المَروَةِ: فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما ؟ألا تَرونَ أنَّ الطَّوافَ بِهِما واجِبٌ مَفروضٌ لِأَنَّ اللّهَ عز و جل ذَکَرَهُ فِی کِتابِهِ و صَنَعَهُ نَبِیُّهُ صلی الله علیه و آله و کَذلِکَ التَّقصیرُ فِی السَّفَرِ شَیٌء صَنَعَهُ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و ذَکَرَهُ اللّهُ تَعالی ذِکرُهُ فِی کِتابِهِ؟ (1)
به امام باقر علیه السلام گفتیم:در بارۀ نماز در سفر چه می گویید؟چگونه و چند رکعت است؟فرمود:«خداوند عز و جل می فرماید:و چون در زمین سفر می کنید،بر شما گناهی نیست که نماز را کوتاه کنید.پس شکسته خواندن نماز در سفر،واجب است،همان گونه که تمام خواندن آن در وطن،واجب است».گفتیم:خداوند می فرماید:بر شما گناهی نیست و نفرمود:چنین کنید.پس چگونه شکسته خواندن نماز را در سفر همانند تمام خواندن نماز در وطن،واجب کرده است؟فرمود:«مگر خداوند عز و جل در سعی میان صفا و مروه نفرمود:پس هر کس حج و عمرۀ خانۀ خدا به
ص:266
جا آورد،بر او گناهی نیست که میان آن دو،سعی به جا آورد؟آیا نمی بینید که سعی میان صفا و مروه واجب است؛زیرا خداوند عز و جل در کتاب خود،آن را ذکر فرموده و پیامبرش آن را انجام داده است؟این گونه،شکسته خواندن نماز در سفر،کاری است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله انجام داده و خداوند در کتاب خود آن را بیان فرموده است.
شواهد تاریخی،گویای آن اند که خلیفۀ سوم،عثمان،پس از گذشت سال های آغازین خلافت خود،نخستین کسی بود که به اتمام نماز در سفر اقدام کرد.شماری از گزارش های تاریخی در این باره به قرار زیرند:
در تاریخ الطبری آمده است:
در این سال (سال 29) عثمان با مردم حج گزارد.او در منا چادر زد و آن،نخستین چادری بود که عثمان در مِنا بر پا می کرد.او نماز را در آن جا و در عرفه کامل خواند.واقدی به نقل از عمر بن صالح بن نافع،از صالح وابستۀ توأمه می گوید:از ابن عباس شنیدم که می گفت:نخستین بار که مردم،آشکارا علیه عثمان سخن گفتند،زمانی بود که وی پس از خواندن نماز دورکعتی در مِنا در دوران حکومتش،در سال ششم،نماز را به صورت چهاررکعتی به جا آورد.در نتیجه بسیاری از صحابه بر او خرده گرفتند و نیز کسانی که او را بسیار ملامت می کردند،تا آن که علی علیه السلام در جمع کسانی که نزدش می آمدند،نزد وی آمد و گفت:
نه اتّفاقی رخ داده و نه دین جدیدی آمده است.هر آینه پیامبرت را دیدم که [ در مِنا ] نماز را دورکعتی می خواند و سپس ابو بکر و
ص:267
عمر و خود تو در آغاز حکومتت.پس نمی دانم مرجع [ کار تو ] چیست!؟گفت:نظری است که بِدان رسیده ام. (1)
همچنین مسلم در کتاب خود از ابن عمر گزارش کرده است:
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در مِنا دو رکعت نماز گزارد و پس از ایشان،ابو بکر و پس از ابو بکر،عمر و عثمان در آغاز خلافتش،چنین کردند.
پس از آن،عثمان نماز را چهاررکعتی خواند.ابن عمر هر گاه با امام [ به جماعت ] نماز می گزارد،چهاررکعتی نماز می خواند و هر گاه به تنهایی به نماز می ایستاد،دورکعتی می خواند. (2)
و نیز در کتاب المحلّی آمده:
از طریق سفیان بن عیینه از امام صادق علیه السلام از پدرش نقل است که:
عثمان در مِنا بیمار شد.علی علیه السلام آمد و به ایشان گفته شد:برای مردم نماز بگزار.فرمود:«اگر می خواهید،همچون پیامبر خدا- یعنی دورکعتی-نماز می گزارم».گفتند:نه،فقط نماز امیر المؤمنین عثمان! او (علی علیه السلام ) نیز سر باز زد. (3)
اکنون این فقیهان اهل سنّت اند که باید از عهدۀ پاسخ این پرسش بر آیند که:چگونه رفتار غیر مستند خلیفۀ سوم،بر قول و فعل پیامبر خدا و اهل بیت و اصحاب ایشان و نیز دو خلیفۀ نخست،رجحان یافته است؟!
اهل سنّت،نمازهای«ظهر و عصر»و«مغرب و عشا»را جدا از یکدیگر
ص:268
اقامه می کنند و پیوسته بر پیروان اهل بیت علیهم السلام به جهت جمع میان آنها خرده می گیرند.البته فقیهان اهل سنّت در موارد خاصّی همچون وقوف در مزدلفه و عرفات و مسافرت و پدید آمدن عذر،با اختلاف در چگونگی سفر و عذر،جمع میان دو نماز را جایز می دانند؛لیکن جواز جمع دو نماز در حَضَر به صورت اختیاری و بدون عذر را جز اقلیتی نپذیرفته اند.
از سوی دیگر،محدّثان آنان،روایات متعدّدی نقل کرده اند که گویای آن است که پیامبر صلی الله علیه و آله در غیر مواردی هم که اهل سنّت معترف اند،با هدف رفع مشقّت از امّت،دو نماز را به جمع خوانده است.همین امر سبب شده که آنان خود را ناگزیر از توجیه و تأویل این احادیث ببینند.
اما امامیّه معتقدند که با زوال خورشید،وقت نماز ظهر و نماز عصر فرا می رسد،هر چند که نماز ظهر باید قبل از نماز عصر،خوانده شود.در این نظریه،از هنگام ظهر تا غروب آفتاب،به استثنای اندازۀ چهار رکعت از ابتدای آن-که مخصوص نماز ظهر است-و اندازۀ چهار رکعت از آخر آن- که مخصوص نماز عصر است-،وقت مشترک نماز ظهر و عصر است.از این رو اگر کسی در هر پاره ای از این وقت (وقت مشترک) به خواندن نماز ظهر و عصر اقدام کند،نماز ظهر و عصر را در وقت خودش خوانده است.
با توجّه به این توضیحات،چگونگی وقت نماز مغرب و عشا هم روشن می شود،بدین گونه که از غروب خورشید تا نیمه شب-به استثنای سه رکعت از ابتدا و چهار رکعت از انتها که به ترتیب،زمان های اختصاصی برای نمازهای مغرب و عشایند-وقت مشترک نماز مغرب و عشاست.
ناگفته نماند اگر چه میان ظهر تا مغرب،وقت مشترک دو نماز ظهر و عصر و میان مغرب تا نیمه شب،وقت مشترک دو نماز مغرب و عشاست، لیکن هر یک از نمازها،وقت فضیلتی هم دارند.فضیلت نماز ظهر،تا
ص:269
زمانی است که سایۀ شاخص با طول شاخص برابر شود و فضیلت نماز عصر،تا هنگامی است که سایۀ شاخص دو برابر آن گردد.فضیلت مغرب، تا محو شدن شَفَق (سرخی طرف مغرب) و فضیلت عشا،تا سپری شدن ثلث شب است.
روشن است که در چارچوب این نظریه،با جمع بین دو نماز،تنها وقت فضیلت یکی از دو نماز از بین می رود،نه این که نمازی در غیر وقت آن خوانده شود.البته به منظور پیشگیری از فوت شدن فضیلتِ مورد اشاره،از امامان اهل بیت علیهم السلام روایت شده که جدا خواندن دو نماز،بهتر از با هم خواندن آنهاست.
اینک و در پی طرح موضوع،نوبت آن است تا گسترۀ جواز جمع بین دو نماز را که میان شیعیان و اهل سنّت مورد مناقشه قرار گرفته،با تأکید بر سنّت نبوی،به اختصار،بحث و بررسی نماییم.
روایات بسیاری از پیامبر صلی الله علیه و آله در صحاح،سنن و مسانید به چشم می خورند که بر جواز با هم خواندن دو نماز (ظهر و عصر،مغرب و عشا) در غیر سفر و از روی اختیار دلالت دارند.اینک تنها به نقل گوشه ای از آنها می پردازیم:
ابن عبّاس می گوید:
إنَّ رسول اللّه صلی الله علیه و آله جَمعَ بین الظُّهرِ و العصر و جَمَع بین المَغربِ و العشاء بِالمدینة و هو مُقیم علی غَیر خَوف و لا شیء اضطرُّه إلی ذلکَ،فَقالوا:فَلِمَ یا أبا عبّاس؟قالَ:أراد أن لا یُحرِجَ امّتَهُ. (1)
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در مدینه در غیر سفر و ترس و چیزی که او را
ص:270
ناگزیر به آن کار کند،میان ظهر و عصر،جمع کرد.به ابن عباس گفتند:چرا،ای ابو عباس؟گفت:می خواست تا امّتش به دشواری نیفتند.
عبد اللّه بن شقیق نیز چنین آورده است:
خَطَبَنا ابن عبّاس یَوماً بَعد العصرِ حَتّی غربت الشمس و بَدَت النجوم و جَعَلَ النّاسُ یَقولون:الصَّلاةَ الصَّلاةَ،قالَ:فجاءه رَجُلٌ مِن بَنی تَمیم لا یفترُ و لا یَنثَنیٍ:الصَّلاةَ الصَّلاةَ،فقال ابنُ عبّاسٍ:أتعلّمنی بِالسنّة لا امَّ لَکَ؟! ثُمَّ قالَ:رَأیتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله جَمَعَ بَین الظُّهرِ وَ العَصرِ و المَغربِ وَ العِشاء.
قالَ عبد اللّه بن شقیق:فَحاک فی صَدری مِن ذلک شَیءٌ فَأتَیتُ أبا هُریرَةَ فسَألتُهُ فَصَدَّقَ مَقالَتَهُ. (1)
روزی ابن عباس بعد از نماز عصر،خطبه ای برای ما ایراد کرد،تا این که خورشید غروب کرد و ستاره ها پدیدار شدند.مردم شروع کردند به گفتن«الصَّلاة،الصَّلاة!».راوی می گوید:مردی از بنی تمیم نزد ابن عباس آمد،در حالی که بی وقفه می گفت:«الصَّلاة، الصَّلاة!».ابن عباس گفت:...آیا به من سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله را یاد می دهی؟! پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را دیدم که نماز ظهر و عصر و همچنین نماز مغرب و عشا را با هم خواند.
عبد اللّه بن شقیق می گوید:این واقعه تردیدی در قلب من ایجاد کرد.نزد ابو هریره آمدم و قضیّه را از او سؤال کردم و او گفتۀ ابن عباس را تصدیق کرد.
ص:271
از ابن شقیق نیز،سخن زیر در بارۀ پی در پی خواندن دو نماز،حکایت شده است:
قالَ رَجُلٌ لابن عَبّاسٍ:الصَّلاةَ فَسَکَتَ،ثُمَّ قالَ:الصَّلاةَ فَسَکَتَ، ثُمَّ قالَ:الصَّلاةَ فَسَکَتَ،ثُمَّ قالَ:لا امَّ لَکَ ! أتُعَلِّمُنا بِالصَّلاةِ و کُنّا نَجمَعُ بینَ الصَّلاتینِ عَلی عَهدِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله؟! (1)
مردی به ابن عباس گفت:الصَّلاة! ابن عباس سخنی نگفت.او دوباره گفت:الصَّلاة! باز هم ابن عباس سکوت کرد.او بار سوم گفت:الصَّلاة! ابن عباس سکوت کرد.سپس ابن عباس گفت:آیا به ما نماز خواندن را یاد می دهی،در حالی که ما در زمان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله دو نماز را با هم می خواندیم؟!
چنان که ملاحظه شد،این روایات صراحت دارند که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، بدون این که ترس،باران و یا دلیل دیگری وجود داشته باشد،در مدینه بین دو نماز جمع می نمود،تا بیان کند با هم خواندن دو نماز،جایز و مشروع است و کسی نپندارد که چون ایشان دو نماز را جدا از هم و هر یک را در وقت فضیلت خود به جا می آورد،واجب است دو نماز از هم جدا خوانده شوند.به عبارت دیگر،پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با این عمل،ثابت کرد که هر چند خواندن دو نماز در وقت خود بهتر است،امّا با هم خواندن آنها نیز جایز است؛اما چون این روایات با مذاهب اهل سنّت مخالف بوده،آنان تلاش کرده اند با تأویلاتی،روایات نبوی را با فتاوای خود هماهنگ سازند.برخی از این تأویلات،عبارت اند از:
1.جمع بین دو نماز در حَضَر که در احادیث آمده،به این معناست که
ص:272
پیامبر صلی الله علیه و آله نماز ظهر را تا چهار رکعت به پایان وقت آن به تأخیر انداخت،تا با خواندن نماز ظهر،وقت نماز عصر فرا رسد و پس از خواندن نماز ظهر، نماز عصر را به جا آورد.بر این اساس،هر یک از نمازها را در وقت خود انجام داده و هم آنها را به صورت جمع،ادا کرده است.
در نقد این نظریّه باید گفت:این تأویل،به وضوح با ظاهر حدیث، مخالف است،علاوه بر این که عمل ابن عباس به هنگام ایراد خطبه و استدلالش به این حدیث برای توجیه عملش و تصدیق ابو هریره،در مردود بودن این تأویل،صراحت دارد.
2.روایات جمع بین دو نماز،مربوط به روزهای بارانی اند.
نووی در مقام نقد این نظریّه،پس از آن که آن را به گروهی از بزرگان متقدّم نسبت می دهد،این تأویل را با روایات دیگری که حاکی اند که پیامبر صلی الله علیه و آله،بدون این که ترسی یا بارانی وجود داشته باشد،دو نماز را با هم خوانده،تضعیف کرده است. (1)
3.جمع بین دو نماز،به سبب بیماری انجام شده است.
این توجیه نیز قابل پذیرش نیست؛زیرا در برخی از روایات،قید«من غیر خوف و لا علّة»و در برخی دیگر،قید«من غیر مرض و لا علّة»وجود دارد که نشان می دهد عمل پیامبر صلی الله علیه و آله در جمع کردن بین دو نماز،در شرایط بیماری یا عذرهای دیگر نبوده است.علاوه بر این،با هم خواندن نماز مغرب و عشا توسط ابن عباس،بی آن که بیمار باشد،قلم بطلان بر این توجیه می کشد.همچنین اگر تأخیر نماز به خاطر بیماری بوده،جمع بین دو نماز می باید تنها برای بیمار جایز باشد نه برای کسی که بیمار نیست،در
ص:273
صورتی که پیامبر صلی الله علیه و آله-چنان که از ظاهر حدیث بر می آید-با همۀ حاضران، نماز را به صورت جمع خواند،و این احتمال که در آن هنگام،همۀ صحابه بیمار بوده اند،بسیار بعید است.ابن عباس هم در روایتش به این مطلب تصریح کرده است.بر این اساس،خطابی در معالم السنن از ابن منذر، چنین نقل کرده است:
معنا ندارد که مسئلۀ با هم خواندن دو نماز توسط پیامبر صلی الله علیه و آله را حمل بر عذری بکنیم؛زیرا ابن عباس علّت جمع را در حدیث آورده است و آن،این است که:«پیامبر خواسته تا امّتش به مشقّت نیفتد».از ابن سیرین نقل شده که وی معتقد بوده انسان می تواند در صورت نیاز یا به هر دلیلی،دو نماز را به صورت جمع بخواند،البته در صورتی که این کار به عادت تبدیل نشود. (1)
احمد محمّد شاکر،محقّق کتاب سنن الترمذی،پس از نقل کلام خطّابی،گفته است:
این سخن،صحیح است و از حدیث استنباط می شود؛اما توجیه عمل پیامبر صلی الله علیه و آله به بیماری یا غیر آن،سخنی بی دلیل است.جواز این عمل موجب می شود که مشقّت های زیادی از کسانی که تحت شرایط سختی به خواندن نماز به صورت جمع مجبور می شوند،برداشته شود.جواز این عمل،نوعی ایجاد راحتی برای مردم و کمک به آنها در جهت اطاعت و بندگی خداست.البته همچنان که ابن سیرین گفته،در صورتی که این عمل به شکل عادت در نیاید. (2)
ص:274
آنچه این محقّق گفته،اگر چه حق است،اما تضییق چیزی است که پیامبر صلی الله علیه و آله آن را توسعه داده است.محقّق یاد شده،جواز جمع بین دو نماز را در کسی منحصر دانسته که نیازی داشته باشد،در حالی که پیامبر صلی الله علیه و آله به اذن خداوند،این کار را در هر شرایطی جایز دانسته است،چه علّتی وجود داشته باشد یا نداشته باشد.بدون شک،خواندن دو نماز در وقت فضیلت، از خواندن آنها در وقت مشترک،برتر است؛امّا برای این که مشقّتی بر امّت تحمیل نشود،دامنۀ وقت نماز در شریعت،وسیع تر از وقت فضیلت است.
باید دانست که به مشقّت افتادن مردم،به شرایط عذر و نیاز منحصر نیست؛ بلکه شامل تکلیف کردن مردم به این که همیشه باید دو نمازشان را جدا بخوانند نیز می شود.
خلاصۀ سخن،این که:تشریعی که از سوی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله مبنی بر جواز خواندن دو نماز به صورت جمع،انجام گرفت،به فرمان خداوند بوده است و به شریعت،چنان انعطافی بخشید که بتواند خود را در طی زمان و در تمام زمینه های زندگی رو به رشد بشری،تطبیق دهد.نگاهی دقیق به زندگی صنعتی جهان امروز،نشان می دهد که جدا خواندن دو نماز (مخصوصاً نماز ظهر و عصر) بویژه برای کارگران و کارمندان،به قدری دشوار است که موجب تحمّل سختی زیاد و یا سبب ترک اصل نماز و روی گردانی از آن می شود.شایسته است همۀ عالمان امّت اسلامی،در اجتهاد دینی خود،حکمت گشایشی را که در سنّت نبوی آمده،دریافته،به دیدۀ احترام بنگرند و به صراحت اعلام کنند که اگر چه خواندن دو نماز ظهر و عصر در وقت خود بهتر است،امّا خواندن آن دو به صورت جمع نیز جایز و موافق شریعت است و هر کس آنها را پی در پی بخواند،وظیفۀ واجب خود را انجام داده است.
ص:275
363.مسند ابن حنبل -
به نقل از مطرّف بن عبد اللّه-:من و عمران بن حصین،در کوفه پشت سرِ علی بن ابی طالب علیه السلام نماز گزاردیم.هر گاه رکوع می کرد یا به سجده می رفت،برای ما تکبیر می گفت.و در همه تکبیر گفت.
هنگامی که از نماز فارغ شدیم،عمران به من گفت:از مدّت ها پیش-یا گفت:از فلان وقت-نمازی شبیه تر از این (نماز علی علیه السلام ) به نمازِ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به جا نیاورده بودم. (1)
364.کشف الیقین -
در توصیف نماز امام علی علیه السلام-:ایشان روزی در جنگ صفّین، سرگرم پیکار و جنگ بود و با این همه میان دو صف،مراقب خورشید بود.
ابن عباس به ایشان گفت:ای امیر مؤمنان ! این چه کاری است؟
فرمود:«به زوال خورشید می نگرم تا نماز بگزاریم».
ص:276
ابن عباس گفت:آیا اکنون،هنگام نماز است؟! جنگ،ما را از نماز به خود مشغول داشته است.
فرمود:«برای چه با اینها می جنگیم؟! ما فقط برای نماز با اینها می جنگیم». (1)
ر.ک:ص 80 (پاسداری از حدود و وقت های نماز)و ص 103 (انجام نمازهای واجب در اوّل وقت)و ص 299 (به تأخیر انداختن نماز).
365.تنبیه الغافلین:
امام علی علیه السلام هر گاه وقت نماز می شد،می لرزید و رنگش تغییر می کرد.از ایشان علّت را جویا شدند.فرمود:«وقت نماز فرا رسیده است؛ وقت امانتی که خداوند،آن را بر آسمان ها و زمین عرضه کرد و آنها از قبولش خودداری ورزیدند و از آن ترسیدند،و من نمی دانم از عهدۀ آن بر می آیم یا نه؟». (2)
ص:277
366.المناقب ،ابن شهرآشوب-به نقل از ابن عبّاس-:دو شتر مادۀ بزرگ و فربه را برای پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هدیه آوردند.به اصحاب فرمود:«آیا کسی در میان شما هست که دو رکعت نماز با قیام و رکوع و سجود و وضو و خشوع آن بگزارد،بی آن که به هیچ کار دنیایی بیندیشد و در دل به فکر دنیا باشد،تا یکی از این دو شتر را به او بدهم؟»
و این را یک بار و دو بار و سه بار فرمود؛ولی هیچ یک از اصحاب پاسخ نداد.
امیر مؤمنان برخاست و گفت:ای پیامبر خدا ! من دو رکعت نماز می خوانم و از تکبیر نخستین تا سلام پایان آن،در دل به هیچ کار دنیایی نمی اندیشم.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«ای علی ! بخوان.درود خدا بر تو باد!».
امیر مؤمنان تکبیر گفت و به نماز ایستاد و هنگامی که در پایان دو رکعت،سلام داد،جبرئیل بر پیامبر فرود آمد و گفت:ای محمّد ! خدا به تو سلام می رساند و می فرماید:یکی از دو شتر را به او ببخش.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله گفت:من با او شرط کرده بودم که اگر در دو رکعت نمازی که می خواند،به هیچ کار دنیایی نیندیشد،یکی از دو شتر را به او بدهم،در حالی که هنگام نشستن در تشهّد،با خود اندیشید کدام را بگیرد.
ص:278
جبرئیل گفت:خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید:او اندیشید کدام فربه تر و بزرگ ترند تا آن را بگیرد و قربانی کند و در راه خدا صدقه دهد.پس اندیشه اش برای خدای عز و جل است و نه دنیا.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله گریست و هر دو را به او بخشید.
خداوند در بارۀ او این آیه را نازل کرد:قطعاً در این،یادآوری ای است، یعنی پندی است برای هر صاحب دلی یعنی صاحب خِردی و گوش فرا دهنده ای، یعنی امیر مؤمنان،به کسی که از زبان او کلام خدا را تلاوت کرد،گوش فرا می دهد.در حالی که گواه است (1)،یعنی امیر مؤمنان در نمازش گواه بر دلی بود که از آنِ خداوند بود،و در نمازش به هیچ کاری از کارهای دنیا نمی اندیشید. (2)
ص:279
367.امام صادق علیه السلام:
هر گاه علی علیه السلام به نماز می ایستاد و می گفت:«رو به سوی کسی آوردم که آسمان ها و زمین را آفریده است»،رنگش تغییر می کرد،به گونه ای که در چهره اش هویدا می شد. (1)
368.امام صادق علیه السلام:
علی علیه السلام،چنان رکوع به جا می آورد که عرقش جاری می شد، به گونه ای که از طولانی شدن نماز،غرق در عرق می شد. (2)
ص:280
369.امام صادق علیه السلام:
همانا علی علیه السلام،در هر شبانه روز،هزار رکعت نماز می گزارد. (1)
370.امام صادق علیه السلام:
علی علیه السلام در آخر عمر خود،در هر شبانه روز،هزار رکعت نماز می گزارد. (2)
371.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
امّا دخترم،فاطمه،همانا سَرور زنان جهان از آغاز تا پایان است.او پارۀ تنم،نور چشمم،میوۀ دلم،روح و جانم و حوریه ای به صورت انسان است.هر گاه در محرابش در پیشگاه پروردگار بزرگ و شکوهمندش می ایستد،نورش برای فرشتگان آسمان،جلوه می نماید، همان گونه که نور ستارگان برای ساکنان زمین جلوه می کند و خداوند عز و جل به فرشتگانش می گوید:«ای فرشتگان من! به کنیز من،فاطمه سَرور کنیزانم، بنگرید که در پیشگاه من ایستاده و از ترس من گوشت تنش می لرزد و با دلش به عبادت من روی آورده است.شما را گواه می گیرم که پیروانش را از آتش،ایمن ساختم». (3)
ص:281
372.امام زین العابدین علیه السلام:
همانا حسن بن علی بن ابی طالب علیه السلام...هر گاه در پیشگاه پروردگار عز و جل به نماز می ایستاد،وجودش می لرزید و هر گاه بهشت و آتش را یاد می کرد،چون مارگزیده به خود می پیچید و بهشت را از خدا می طلبید و از آتش به خداوند،پناه می برد. (1)
373.امام زین العابدین علیه السلام:
حسن بن علی بن ابی طالب علیه السلام نماز می خواند که مردی از پیش روی ایشان گذشت و یکی از همنشینانش،او را باز داشت.هنگامی که نمازش را به پایان برد،فرمود:«چرا آن مرد را باز داشتی؟».
گفت:ای پسر پیامبر خدا ! میان شما و محراب،جدایی انداخت !
فرمود:«وای بر تو ! همانا خداوند عز و جل به من نزدیک تر از آن است که کسی میان من و او فاصله شود». (2)
ص:282
374.تاریخ الطبری -
به نقل از حُمَید بن مسلم،در بیان واقعۀ عاشورا-:پیوسته یاران حسین علیه السلام کشته می شدند و هنگامی که از آنان یک یا دو نفر کشته می شد،معلوم می گشت؛ولی آنان (یزیدیان) فراوان بودند و هر چه از آنان کشته می شد،معلوم نمی گشت.چون ابو ثمامه عمرو بن عبد اللّه صائدی، این را دید،به حسین علیه السلام گفت:ای ابا عبد اللّه ! جانم فدایت ! من می بینم اینان به تو نزدیک می شوند.سوگند به خدا،کشته نمی شوی تا این که من پیش از تو کشته گردم،ان شاء اللّه.دوست دارم پروردگارم را دیدار کنم،در حالی که این نماز را که وقتش نزدیک شده،بگزارم.
حسین علیه السلام سرش را بلند کرد و فرمود:«نماز را یاد کردی؛خداوند،تو را از نمازگزاران ذاکر قرار دهد! آری،اکنون اوّل وقت آن است».سپس فرمود:
«از آنان بخواهید که دست از ما بردارند تا نماز بگزاریم».
حصین بن تمیم (از فرماندهان سپاه عمر سعد) به آنان گفت:آن (نماز)پذیرفته نمی شود.
حبیب بن مظاهر گفت:پذیرفته نمی شود؟! می پنداری نماز از خاندان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پذیرفته نمی شود و از تو پذیرفته می گردد؟! (1)
ص:283
375.الملهوف:
وقت نماز ظهر که فرا رسید،حسین علیه السلام به زهیر بن قین و سعید بن عبد اللّه حنفی فرمان داد که با نیمی از افراد،جلو بایستند.سپس نماز خوف را با بقیه گزارد.تیری به حسین علیه السلام رسید.سعید بن عبد اللّه حنفی،پیش رفت و با پیکرش به نگهبانی از امام علیه السلام پرداخت و گام از گام بر نداشت تا این که به زمین افتاد،در حالی که می گفت:«خدایا! آنان را همچون عاد و ثمود،لعنت کن.خدایا! سلامم را به پیامبرت برسان و آنچه درد زخم کشیده ام،به او خبر ده،که من پاداش تو را در یاری دادن به فرزندان پیامبرت خواستارم».پس عهدش را به سر آورد و شهید گشت.رضوان خدا بر او باد! پس جز آنچه از ضربت شمشیرها و نیزه ها بر او بود،سیزده تیر در تنش یافت شد. (1)
ص:284
376.امام صادق علیه السلام:
زین العابدین علیه السلام هنگامی که کتاب علی علیه السلام را گرفت و در آن نگریست،گفت:«چه کسی طاقت این را دارد؟چه کسی تاب این را دارد؟» و سپس به آن عمل می کرد،و هنگامی که به نماز می ایستاد،رنگش دگرگون می شد تا آن جا که از صورتش فهمیده می شد و هیچ کس از فرزندان علی علیه السلام،پس از او (علی علیه السلام ) طاقت عبادت او را نداشتند،جز زین العابدین علیه السلام. (1)
377.الطبقات الکبری -
به نقل از عبد اللّه بن ابی سلیمان-:هر گاه زین العابدین علیه السلام...
به نماز می ایستاد،ایشان را لرزه می گرفت.پس گفته شد:
ص:285
شما را چه می شود؟فرمود:«نمی دانید در پیشگاه چه کسی می ایستم و با که مناجات می کنم؟!». (1)
378.امام باقر علیه السلام:
زین العابدین علیه السلام هر گاه به نماز می ایستاد،گویی ساقۀ گیاهی است که هیچ حرکتی ندارد،جز حرکتی که باد به آن می دهد. (2)
379.تهذیب الأحکام -
به نقل از ابوحمزۀ ثمالی-:دیدم بالاپوش زین العابدین علیه السلام در نماز،از [ یک ] دوشش افتاد.آن را مرتّب نکرد تا این که نمازش را به پایان برد.علّتش را از ایشان پرسیدم.فرمود:«وای بر تو ! آیا می دانی در پیشگاه چه کسی بودم؟! همانا از نماز بنده،جز آنچه با دلش به خدا رو آورده باشد،پذیرفته نیست». (3)
ص:286
380.امام باقر علیه السلام:
زین العابدین علیه السلام در هر شبانه روز،هزار رکعت نماز می گزارد. (1)
381.امام صادق علیه السلام:
در پوشش و دانش،شباهت هیچ یک از فرزندان و خانوادۀ امیر مؤمنان علیه السلام به او،بیشتر از شباهت زین العابدین علیه السلام نبود.
ابو جعفر (باقر علیه السلام ) فرزند او،بر او وارد شد،در حالی که به مرتبه ای از عبادت رسیده بود که هیچ کس بِدان دست نیافته بود.او را دید که رنگش از شب زنده داری،زرد گشته و چشمش از گریه،آب مروارید آورده است و پیشانی و بینی اش از سجده،زخم و شکاف برداشته و ساق ها و کف پاهایش از ایستادن در نماز،ورم کرده اند.
ابو جعفر علیه السلام گفت:هنگامی که او را این گونه دیدم،نتوانستم از گریه خودداری کنم.دلم سوخت و گریستم و او نیز به فکر فرو رفته بود.پس از اندکی که از ورودم سپری شد،متوجّه من شد و فرمود:«ای پسرکم! برخی از آن برگه ها را که عبادت علی بن ابی طالب در آن نوشته شده،به من بده».
به او دادم و اندکی خواند و سپس نومیدانه آن را از دستش رها کرد و فرمود:«چه کسی توان عبادت علی علیه السلام را دارد؟!». (2)
ص:287
382.فلاح السائل -
به نقل از ابو ایّوب-:ابو جعفر (امام باقر علیه السلام ) و ابو عبد اللّه (امام صادق علیه السلام ) به نماز که می ایستادند،رنگشان سرخ و زرد می شد.گویی کسی را که با او مناجات می کنند،می بینند. (1)
383.امام صادق علیه السلام:
پدرم علیه السلام در دل شب،نماز می گزارد و سجده اش را چنان طول می داد که می گفتیم:خفته است. (2)
384.فلاح السائل: روایت شده است که مولایمان امام صادق علیه السلام در نماز،قرآن
ص:288
می خواند تا مدهوش می شد.هنگامی که به هوش می آمد،پرسیده می شد:
چه چیز،حال شما را به این حال کشاند؟
سخنانی به این مضمون فرمود:«پیوسته آیه های قرآن را تکرار می کردم، تا حالم به گونه ای شد که گویا آن را از دهان همان کس می شنوم که بی پرده و عیان فرو فرستاده است.پس توان بشری در برابر پرده بر گرفتن از شُکوه الهی،تاب نیاورْد». (1)
385.تهذیب الأحکام -
به نقل از سفیان بن خالد،در توصیف نماز امام صادق علیه السلام-:
روزی نماز می خواند که مردی از پیش روی ایشان گذشت و پسرش موسی علیه السلام هم نشسته بود.هنگامی که نماز را به پایان برد،پسرش (موسی)به ایشان گفت:ای پدر ! آیا ندیدی که آن مرد از پیش رویت گذشت؟
فرمود:«ای پسرکم ! آن کس که برایش نماز می گزارم،از آن که از پیش رویم گذشت،به من نزدیک تر است». (2)
386.الکافی -
به نقل از ابان بن تغلب-:بر امام صادق علیه السلام وارد شدم.نماز
ص:289
می خواند.پس در رکوع و سجودش شصت تسبیح شمردم. (1)
387.عیون أخبار الرضا علیه السلام -
به نقل از عبد اللّه غروی-:بر فضل بن ربیع (2)که بر پشت بام نشسته بود،وارد شدم.به من گفت:نزدیک بیا.نزدیک شدم تا در کنارش قرار گرفتم.سپس به من گفت:از این بالا به [ فلان ] اتاق خانه بنگر.
پس از بالا نگریستم.گفت:در اتاق،چه می بینی؟
گفتم:جامه ای به کنار افکنده شده.
گفت:نیک بنگر.با تأمّل و دقّت نگریستم.برایم آشکار شد و گفتم:
مردی در سجده است.
گفت:او را می شناسی؟
گفتم:نه.
گفت:این،مولای توست.
گفتم:چه کسی مولای من است؟
گفت:خود را پیش من به نادانی می زنی؟
گفتم:خود را به نادانی نمی زنم؛بلکه برای خود،مولایی نمی شناسم.
گفت:این،ابو الحسن موسی بن جعفر است.من او را شب و روز، نیک می نگرم و در هیچ وقتی از اوقات،او را جز بر همین حالت که به تو
ص:290
گفتم،نمی یابم.او نماز صبح را می گزارد و ساعتی نیز پس از آن،ذکر و دعا می خواند تا خورشید طلوع کند.سپس سجده می کند و تا نیم روز در سجده است و کسی را گمارده تا زوال را انتظار کشد.من نمی دانم کِی غلام می گوید:«خورشید زوال یافت»که یکباره بر می خیزد و نماز را آغاز می کند،بی آن که [ وضویش ] را نو کند.پس می فهمم که در سجده اش نخوابیده و چرت نزده است.
پیوسته [ این گونه است ] تا نماز عصر را به پایان برد و پس از آن،سجده می کند و پیوسته در سجده است تا خورشید،ناپدید شود.در این هنگام،از سجده بر می خیزد و بی آن که [ وضویش را ] نو کند،نماز مغرب را می خواند،و پیوسته در نماز و ذکر و دعای پس از آن است تا نماز عشا را بخواند.پس از آن،با خوراکی که برایش می آورند،افطار می کند و سپس از نو وضو می گیرد و سجده می کند و سپس سر بر می دارد و اندکی می خوابد.سپس بر می خیزد و از نو وضو می گیرد و در دل شب به نماز می ایستد،تا سپیده بدمد.من نمی دانم کِی غلام می گوید:«سپیده دمید»که یکباره برای نماز صبح بر می خیزد.این،روش اوست از آن هنگام که به من تحویل داده شده است. (1)
ص:291
388.عیون أخبار الرضا علیه السلام -
به نقل از رجاء بن ابی ضحّاک،در توصیف نماز امام رضا علیه السلام-:سپیده دم،نماز صبح را می خواند و پس از سلام دادن تا طلوع خورشید،در نمازگاهش به تسبیح و حمد و تکبیر و تهلیل گویی می نشست و بر پیامبر،صلوات می فرستاد.سپس به سجده می رفت و در سجده می ماند تا روز بالا بیاید.سپس به مردم رو می آورد و تا نزدیک زوال خورشید (ظهر) با آنان گفتگو می کرد و ایشان را اندرز (1)می داد.
ص:292
سپس از نو وضو می گرفت و به نمازگاهش باز می گشت.هنگام زوال خورشید بر می خاست و شش رکعت نماز می گزارد که در رکعت نخست، سوره های حمد و کافرون و در رکعت دوم،سوره های حمد و توحید و در هر یک از چهار رکعت دیگر نیز سوره های حمد و توحید را می خواند و در پایان هر دو رکعت،سلام می داد و در رکعت دوم آنها،پیش از رکوع و پس از قرائت،قنوت می خواند.سپس اذان می گفت و دو رکعت نماز می گزارد و پس از آن،اقامه می گفت و نماز ظهر را می خواند.پس از سلام نماز،هر اندازه که خدا می خواست،به تسبیح و حمد و تکبیر و تهلیل گویی می پرداخت و سپس سجدۀ شکر می گزارد و در آن،صد بار«شکراً للّه» می گفت و هنگامی که سر بر می داشت،بر می خاست و شش رکعت نماز می گزارد که در هر رکعت آن،حمد و توحید می خواند و در پایان هر دو رکعت،سلام می داد و در رکعت دوم هر دو رکعت،پیش از رکوع و پس از قرائت،قنوت می خواند.سپس اذان می گفت و پس از آن،دو رکعت نماز می گزارد و در رکعت دوم آن،قنوت می خواند.هنگامی که سلام می داد،بر می خاست و نماز عصر را می خواند و پس از سلام دادن،در نمازگاهش،آن اندازه که خدا می خواست،به تسبیح و حمد و تکبیر و تهلیل گویی می پرداخت.سپس سجده می کرد و در آن،صد بار«حمداً للّه»می گفت.
هنگامی که خورشید ناپدید می شد،وضو می گرفت و سه رکعت نماز مغرب را با اذان و اقامه می گزارد و در رکعت دوم آن،پیش از رکوع و پس از قرائت،قنوت می خواند و پس از سلام دادن،در نمازگاهش می نشست و آن اندازه که خدا می خواست،به تسبیح و حمد و تکبیر و تهلیل گویی می پرداخت.سپس سجدۀ شکر می گزارد و پس از آن سر بر می داشت و با کسی سخن نمی گفت تا بر می خاست و چهار رکعت نماز با دو سلام
ص:293
می گزارد و در رکعت دوم هر یک،پیش از رکوع و پس از قرائت قنوت می خواند و در رکعت نخست این چهار رکعت،سوره های حمد و کافرون و در رکعت دوم،«حمد»و«توحید»و در دو رکعت دیگر،«حمد»و «توحید»می خواند.پس از سلام دادن،آن اندازه که خدا می خواست،به ذکر و دعا می نشست و سپس افطار می کرد.
سپس اندکی درنگ می کرد تا نزدیک به یک سوم شب،سپری شود.
پس بر می خاست و چهار رکعت نماز عشای آخر را می گزارد و در رکعت دوم آن،پیش از رکوع و پس از قرائت،قنوت می خواند.پس از سلام دادن، آن اندازه که خدا می خواست،در نمازگاهش به ذکر خداوند عز و جل و تسبیح و حمد و تکبیر و تهلیل گویی او می پرداخت و پس از ذکر و دعا،سجدۀ شکر می گزارد.
سپس به بسترش می رفت و در پارۀ سوم شب،از بسترش با تسبیح و حمد و تکبیر و«لا إله إلّااللّه»و«أستغفر اللّه»گفتن بر می خاست،مسواک می زد،وضو می گرفت و سپس به نماز شب می ایستاد و هشت رکعت نماز با سلام دادن در پایان هر دو رکعت،می گزارد که در هر رکعت از دو رکعت نخست آن،یک بار«حمد»و سی بار«توحید»می خواند.
سپس چهار رکعت نماز جعفر بن ابی طالب با سلام دادن در پایان هر دو رکعت می گزارد و در رکعت دوم هر یک از آنها،پیش از رکوع و پس از تسبیح، (1)قنوت می خواند و آن را جزو نماز شب به حساب می آورد.سپس بر می خاست و دو رکعت باقی مانده را می گزارد.در رکعت نخست،سورۀ
ص:294
حمد و سورۀ مُلک و در رکعت دوم،سوره های حمد و انسان را می خواند.
سپس بر می خاست و دو رکعت [ نماز ] شفع می گزارد و در هر رکعت آن، یک بار سورۀ حمد و سه بار«توحید»می خواند و در رکعت دوم،پیش از رکوع و پس از قرائت،قنوت می خواند.هنگامی که سلام می داد،بر می خاست و یک رکعت نماز وتر با توجّهی تمام می گزارد و در آن،یک بار «حمد»،سه بار«توحید»،یک بار سورۀ«فلق»و یک بار سورۀ«ناس» می خواند و پیش از رکوع و پس از قرائت،قنوت می خواند و در آن می گفت:«خدایا ! بر محمّد و خاندانش درود فرست.خدایا ! ما را جزو آنان که ره نمودی،ره بنما و جزو آنان که سلامت دادی،سلامت ده و جزو آنان که سرپرستی شان کردی،سرپرستی کن و در آنچه به ما داده ای،برکت ده و ما را از آسیب حُکمت،نگاه دار،که تو حکم می رانی و بر تو حکم نمی رود.بی گمان،هر که را تو دوست داری،خوار نمی شود و هر که را تو دشمن داری،سربلند نمی گردد.پروردگار ما ! مبارک و والایی».
سپس هفتاد بار می گفت:«از خدا آمرزش و بازگشت به او را می خواهم»و هنگامی که سلام می داد،آن اندازه که خدا می خواست،به ذکر و دعا می نشست و هنگامی که نزدیک سپیده دم می شد،بر می خاست و دو رکعت نماز فجر می گزارد و در رکعت نخست آن،«حمد»و«کافرون»و در رکعت دوم،«حمد»و«توحید»می خواند.هنگامی که سپیده می دمید، اذان و اقامه می گفت و دو رکعت نماز صبح می گزارد.پس از سلام دادن،تا طلوع خورشید به ذکر و دعا می نشست و سپس سجدۀ شکر می گزارد [ و در سجده می ماند ] تا روز بالا بیاید. (1)
ص:295
ص:296
389.عیون أخبار الرضا علیه السلام -
به نقل از رجاء بن ابی الضحّاک-:امام رضا علیه السلام در سفر، نمازهای واجبش را دو رکعت دو رکعت می خواند،جز نماز مغرب را که سه رکعت می خواند و نافلۀ آن را هم به جا می آورد.نماز شب و شفع و
ص:297
وَتر و دو رکعت نافلۀ فجر را در سفر و حضر ترک نمی کرد.ایشان هیچ یک نافله های روز را در سفر نمی خواند. (1)
ص:298
قرآن
پس وای بر نمازگزاران؛آنان که از نمازشان غافل اند!. (1)
حدیث
390.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
هر کس نمازش را عمداً ترک کند،دینش را نابود کرده است، و هر کس در وقتش نخواند،در«وَیل»داخل می شود.وَیل،درّه ای در جهنّم است؛همان گونه که خداوند متعال در سورۀ ماعون فرمود:پس ویل برای نمازگزاران است؛آنان که از نمازشان غافل اند (2). (3)
391.امام علی علیه السلام:
هیچ عملی نزد خداوند،محبوب تر از نماز نیست.پس هیچ کار
ص:299
دنیایی،شما را در وقت نماز،به خود مشغول ندارد؛چرا که خداوند، گروه هایی را سرزنش کرد و فرمود:آنان که از نمازشان غافل اند،یعنی آنان غافل بوده اند و به وقت نمازها بی اعتنایی می کردند. (1)
392.کتاب من لا یحضره الفقیه:
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله داخل مسجد شد و گروهی از اصحابش هم در آن بودند.فرمود:«می دانید پروردگارتان به شما چه گفت؟».
گفتند:خدا و پیامبرش داناترند.
فرمود:«پروردگارتان می گوید:هر کس این نمازهای پنجگانۀ واجب را در وقتش بخواند و بر آنها مواظبت ورزد،مرا در روز قیامت می بیند و عهدی پیش من دارد که به خاطرش،او را به بهشت می برم،و هر کس آنها را در وقتشان نخوانده و بر آنها مواظبت نورزیده باشد،سرانجامش با من است.اگر خواستم،عذابش می کنم و اگر خواستم،او را می آمرزم». (2)
393.امام باقر علیه السلام:
در دوران پیامبر خدا صلی الله علیه و آله،مؤمنی فقیر و به شدّت نیازمند از اهل صُفّه بود که در همۀ وقت های نماز،همراه پیامبر خدا بود و هیچ یک از
ص:300
نمازها را از دست نمی داد.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نیز برای او دل می سوزاند و به نیازمندی و به بی کسی اش می نگریست و می فرمود:«ای سعد ! اگر چیزی به دستم برسد،تو را بی نیاز می کنم».مدّتی به درازا کشید و چیزی به دست ایشان نرسید و اندوه پیامبر خدا برای سعد فزونی گرفت و خداوند سبحان، اندوه دل پیامبر صلی الله علیه و آله را برای سعد می دانست.پس جبرئیل را با دو درهم بر پیامبر صلی الله علیه و آله فرو فرستاد و جبرئیل به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت:ای محمّد! خدا اندوه تو را برای سعد می داند.آیا دوست داری که او را بی نیاز کنی؟
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:آری.
جبرئیل به او گفت:این دو درهم را بگیر و به او بده و به او امر کن که با آن دو،تجارت کند.
پیامبر صلی الله علیه و آله آن درهم ها را گرفت و برای نماز ظهر بیرون آمد.سعد بر در حجره های پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به انتظار ایشان ایستاده بود.هنگامی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله او را دید،فرمود:«ای سعد ! آیا تجارت بلدی؟».
سعد گفت:به خدا سوگند،تا کنون چیزی نداشته ام که بتوانم با آن تجارت کنم.
پیامبر صلی الله علیه و آله آن دو درهم را به او داد و به او فرمود:«با این دو درهم، تجارت و برای کسب روزی خدا،داد و ستد کن».
سعد،آن دو را گرفت و با پیامبر رفت و نماز ظهر و عصر را با ایشان خواند.پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود:«برخیز و در پی روزی شو،که من بر حال تو اندوهگینم،ای سعد!».
سعد به تجارت پرداخت و چیزی را به یک درهم نمی خرید،جز آن که به دو درهم می فروخت و به دو درهم نمی خرید،جز آن که به چهار درهم می فروخت.دنیا به سعد روی آورد و کالا و دارایی اش فراوان شد و
ص:301
تجارتش بالا گرفت و بر درگاه مسجد جایی گرفت و در آن جا نشست و تجارتش را در آن جا گرد آورد.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هنگامی که بلال اقامۀ نماز را می گفت،برای نماز بیرون می آمد،در حالی که سعد به دنیا مشغول بود و نه وضو گرفته بود و نه مانند گذشته پیش از سرگرم شدن به دنیا آمادۀ نماز شده بود.پیامبر صلی الله علیه و آله به او می فرمود:«ای سعد! دنیا تو را از نماز،به خود مشغول داشته است!».و او می گفت:چه کنم!؟دارایی ام را تباه کنم؟! این مردی است که چیزی را به او فروخته ام و می خواهم بهایش را از او بستانم و این مردی است که چیزی از او خریده ام و می خواهم بهایش را به او بدهم.
این وضعیت سعد،اندوهی سخت تر از اندوه قبلی و به خاطر فقر او،بر دل پیامبر صلی الله علیه و آله به وجود آورد.جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله فرود آمد و گفت:ای پیامبر ! خدا اندوه تو را به خاطر سعد می داند.کدام حالت را دوست تر می داری؟حالت اوّل یا دوم را؟
پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود:«حالت اوّل را.در حالت دوم،دنیایش آخرتش را می برد».
جبرئیل به ایشان گفت:محبّت دنیا و اموال،فتنه و دل مشغولی از آخرت است.به سعد بگو دو درهمی که به او داده ای،به تو باز گرداند؛حالتش به همان وضعیت اوّل باز می گردد.
پیامبر صلی الله علیه و آله بیرون آمد و بر سعد گذشت و به او فرمود:«ای سعد ! آیا نمی خواهی که دو درهمی را که به تو داده بودم،به من باز گردانی؟».
سعد گفت:چرا و به جایش دو صد درهم می دهم!
پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود:«ای سعد! من از تو جز همان دو درهم را نمی خواهم»و سعد،دو درهم به پیامبر صلی الله علیه و آله داد.
ص:302
دنیا به سعد پشت کرد و هر چه را گرد آورده بود،برد و سعد به حالت اوّلش باز گشت. (1)
ص:303
قرآن
آن گاه،پس از آنان،جانشینانی به جایشان نشستند که نماز را تباه ساختند و از هوس ها پیروی کردند.پس به زودی [ سزای ] گم راهی [ خود ] را خواهند دید. (1)
حدیث
394.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
امّت من،چهار دسته اند:دسته ای نماز می گزارند؛ولی در نمازشان غافل اند.برای اینان،«ویل»است و ویل،نام درکه ای از درکات دوزخ است.خداوند متعال فرموده است:پس ویل برای نمازگزاران است؛آنان که از نمازشان غافل اند.دسته ای گاه نماز می خوانند و گاه نمی خوانند.برای اینان،«غَی»است و غَی،نام درکه ای از درکات دوزخ است.خداوند متعال فرموده است:آن گاه،پس از آنان،جانشینانی به جای ماندند که نماز را تباه
ص:304
ساختند و از هوس ها پیروی کردند.پس به زودی [ سزای ] گم راهی [ خود ] را خواهند دید.دسته ای هیچ گاه نماز نمی خوانند.برای اینان،«سَقَر»است و سَقَر،نام درکه ای از درکات دوزخ است.خداوند متعال فرموده است:چه چیزی شما را به سقر در آورد؟گفتند:از نمازگزاران نبودیم (1).و دسته ای همیشه نماز می خوانند و در نمازشان نیز فروتن اند.خداوند-تبارک و تعالی-فرموده است:بی گمان،مؤمنان،رستگار شدند؛آنان که در نمازشان فروتن اند (2). (3)
395.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
همواره شیطان از انسانِ باایمان،هراسان است تا هنگامی که بر نمازهای پنجگانه مواظبت ورزد.پس هر گاه آنها را تباه کند،بر او جرئت می یابد و او را در گناهان بزرگ وارد می کند. (4)
396.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
نمازتان را تباه مکنید،که هر کس نمازش را تباه کند،با قارون
ص:305
و هامان محشور می شود و سزاوار است که خداوند،او را همراه با منافقان وارد آتش کند.پس وای بر کسی که بر نمازش و انجام سنّت پیامبرش مواظبت نورزیده است ! (1)
397.امام صادق علیه السلام:
بنده هنگامی که نماز را در وقتش می خواند و بر آن مواظبت می ورزد،نمازش سپید و پاکیزه بالا می رود و می گوید:«مرا حفظ کردی.
خدا حفظت کند!»و هنگامی که آن را در وقتش نخواند و بر آن مواظبت نورزد،سیاه و تاریک بالا می رود و می گوید:«مرا تباه کردی.خدا تباهت کند!». (2)
ص:306
پژوهشی در بارۀ تضییع نماز:پژوهشی در بارۀ تضییع نماز (1)
قرآن کریم در آیۀ شریف: فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا؛ 2 آن گاه پس از آنان،جانشینانی به جایشان نشستند که نماز را تباه ساختند و از هوس ها پیروی کردند.پس به زودی [ سزای ] گم راهی [ خود ] را خواهند دید،تباه کنندگانِ نماز را به تندی،نکوهیده و وعدۀ عذاب به آنها داده است.
افزون بر این،دو آیۀ شریف: فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ * اَلَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ؛ 3 ویل برای نمازگزاران است؛آنان که از نمازشان غافل اند با توجّه به روایت ناظر به آن (2)-که«سهو»را به«تضییع»تفسیر کرده-نیز تهدیدی از سوی خداوند نسبت به ضایع کنندگان نماز و بیان عواقب سوء این پدیدۀ ناپسند است.
همچنین احادیث متعدّد این باب،همسو و همصدا با آیات پیش گفته، تضییع (تباه کردن) نماز را کاری زشت دانسته و زیان های آن را بیان
ص:307
کرده اند.برخی از این احادیث،تضییع نماز را نقطۀ مقابل محافظت از نماز بر شمرده اند. (1)از این رو برای بررسی مفهوم و آثار آن،می توان از مفهوم شناسی و شناخت آثار محافظت از نماز نیز مدد گرفت.
ابن فارِس،واژه شناس عرب،می گوید:
ض،ی،ع،أصل صحیح یدلّ علی فوت الشیء و ذهابه و هلاکه. (2)
ضیع،اصلی صحیح است که بر فوت چیزی و از میان رفتن و نابودی آن دلالت می کند.
دیگر واژه شناس،ابن منظور نیز آن را به معنای«هلاک»دانسته و در بارۀ آیۀ 59 از سورۀ مریم،دو تفسیر را نقل می کند:
یکی خواندن نماز در خارج از وقت آن و دیگر،ترک کلّی و به جا نیاوردن همیشگی آن،و تفسیر دوم را با سیاق آیه،متناسب تر می داند؛زیرا مقصود آیه،کافران و تارکان نماز هستند و دلیل آن،استثنای توبه کنندگان و ایمان آورندگان در آیۀ بعد است. (3)
افزون بر اینان،ابن اثیر،غریب نگار مشهور،در بارۀ«اضاعه»چنین نگاشته است:
إنّه نهی عن إضاعة المال،یعنی إنفاقه فی غیر طاعة اللّه تعالی و الإسراف و التبذیر. (4)
ص:308
او از تضییع مال،نهی کرد،یعنی:از این که در غیر اطاعت خدای متعال هزینه شود و یا در مصرف آن،زیاده روی و ولخرجی گردد، نهی کرد.
روشن است که هر یک از این موارد اخیر،به اتلاف و بی ثمر کردن مال می انجامد.نتیجه این که:این واژه در لغت و نیز در کاربردهایش در متون دینی،به معنای ترک و تلف کردن و هلاک نمودن و در یک کلام،تباه کردن چیزی است،خواه با ترک کلّی باشد و یا با به جا آوردن نادرست و بدون لحاظ شرایط و ملزومات آن،به گونه ای که نتیجه و فایدۀ آن،حاصل نشود،که در این صورت با ترک آن،تفاوتی ندارد و می توان آن را هلاک شده و از میان رفته دانست.
بنا به گفتۀ امین الإسلام طَبْرِسی، (1)بسیاری از مفسّران کهن،آیۀ سورۀ مریم را ناظر به تأخیر نماز و به جا آوردن آن در غیر وقت و گروه اندکی نیز آیه را مربوط به ترک نماز دانسته اند.طَبْرِسی،بدون ذکر مستند خود،معنای نخست را منقول از امام صادق علیه السلام می داند،که به نظر می رسد سخن وی اشاره به این حدیث از امام صادق علیه السلام باشد:
إنَّ العَبدَ إذا صَلَّی الصَّلاةَ فی وَقتِها و حافَظَ عَلَیهَا ارتَفَعَت بَیضاءَ نَقِیَّةً،تَقولُ:حَفِظتَنی حَفَظَکَ اللّهُ،و إذا لَم یُصَلِّها لِوقَتِها و لَم یُحافِظ عَلَیهَا ارتَفَعَت سَوداءَ مُظلِمَةً،تَقولُ:ضَیَّعتَنی ضَیَّعَکَ اللّهُ. (2)
ص:309
هنگامی که بنده نماز را در وقتش و با حدودش بخواند،سپید و نورانی بالا می رود و می گوید:«مرا حفظ کردی.خدا تو را حفظ کند!»و هنگامی که در غیر وقتش و بدون حدودش بخواند،سیاه و تاریک بالا می رود و می گوید:«مرا تباه کردی،خدا تو را تباه کند!».
بیشتر تفسیرهای دیگر نیز به همین دو معنا اشاره کرده اند،هر چند به حلّ این اختلاف ظاهری نپرداخته اند.شاید بتوان این گونه گفت که مفسّران،هر دو قول را با هم سازگار و آنها را دو فرد از یک معنای کلّی دانسته اند،بدین معنا که نمایان ترین فرد«تضییع»،همان ترک کلّی نماز است و فرد دیگرش،عدم رعایت حدود و شرایط و اجزای اصلی آن (مانند وقت) است.
به سخن دیگر،کسی که نماز را آن اندازه به تأخیر می اندازد که وقت ادای آن به پایان می رسد و باید در خارج از وقت،قضا کند،مقصودِ حقیقی نماز را-که همان ذکر مستمر و مداوم خداوند است-،تحصیل نکرده و آن را تباه نموده است،بویژه اگر این کار به صورت عادت در آید و مکرّر صورت بگیرد.با این بیان می توان روایت امام صادق علیه السلام را ناظر به مصداق اخیر تضییع،یعنی در غیر وقت خواندن دانست،بی آن که مصداق اوّل را نفی کرده باشد؛زیرا مصداق اوّل،یعنی ترک کلّی نماز،به روشنی،مصداق تضییع شمرده می شود و بی تردید،زیان های آن مانند دچار شدن به غَی و فرجام بد را در پی دارد.به جهت این آشکاری،امام علیه السلام نیز از ذکر آن، صرف نظر کرده و به بیان مصداق های دیگر،پرداخته است.
سخن پایانی،این که:چه بسا بتوان دو تفسیر یاد شده را نه ناظر به مصادیق انحصاری،بلکه در صدد بیان دو مصداق بارزترِ تضییع (تباه
ص:310
کردن) نماز دانست.بر این اساس،تضییع می تواند مصداق های نازل تری از قبیل عدم اهتمام غیر موجّه به اموری چون اوّل وقت،جماعت خواندن و...داشته باشد،همچنان که در مقابل،از اهتمام به این امور به عنوان نشانه های محافظت از نماز،یاد شده است.
ص:311
قرآن
و هنگامی که مردم را به نماز می خوانید،آن را به مسخره و بازی می گیرند؛زیرا آنان مردمی نابخردند. 1
حدیث
398.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
به خدا سوگند،شفاعت من به کسی که نماز را سبک بشمارد، نمی رسد و در کنار حوض [ کوثر ]،نزد من نمی آید. 2
399.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
هیچ بنده ای نیست،جز آن که میان او و خدای متعال،پیمانی است تا آن گاه که نماز را در وقتش بخواند و یا آن را از سرِ شناخت حقّش بر غیر آن،مقدّم بدارد.اما اگر آن را از سرِ سبک شمردن حقّش ترک کند و یا غیر آن را بر آن مقدّم بدارد،خداوند،نسبت به آن پیمان،تعهّدی ندارد و اگر بخواهد،عذابش می کند و یا او را می آمرزد. 3
400.امام باقر علیه السلام:
نمازت را سبُک مشمار،که همانا پیامبر صلی الله علیه و آله هنگام رحلتش
ص:312
فرمود:«هر کس نماز را سبک بشمارد،از من نیست». (1)
401.ثواب الأعمال -
به نقل از ابو بصیر-:بر امّ حمیده (همسر امام صادق علیه السلام ) وارد شدم تا او را در رحلت ابو عبد اللّه (امام صادق علیه السلام ) تسلیت دهم.پس او گریست و من نیز از گریۀ او گریستم.سپس گفت:ای ابو محمّد ! (2)اگر ابو عبد اللّه را هنگام مرگ می دیدی،به شگفت می آمدی.چشمانش را باز کرد و سپس فرمود:«هر کس را میان من و او پیوند خویشاوندی است،گرد آورید».
[ امّ حمیده ] گفت:هیچ کس را رها نکردیم،مگر این که او را گرد آوردیم.امام علیه السلام به آنها نگریست و سپس فرمود:«همانا شفاعت ما به سبک شمارندۀ نماز نمی رسد». (3)
402.دعائم الإسلام -
به نقل از امام علی علیه السلام-:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«دزدترینِ دزدها،کسی است که از نمازش بدزدد»،یعنی واجبات آن را کامل به جای
ص:313
نیاورد. (1)
403.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
هر کس وضو و رکوع و سجود و خشوعش را کامل به جا نیاورد،نمازش ناقص است. (2)
404.امام باقر علیه السلام:
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در مسجد نشسته بود که مردی داخل شد و به نماز ایستاد؛ولی رکوع و سجودش را تمام به جا نیاورد.فرمود:«همچون نوک زدن کلاغ،[ تند و شتابان ] نوک زد.اگر این مرد بمیرد و نمازش این گونه باشد،بر غیر آیین من مرده است». (3)
405.امام صادق علیه السلام:
علی بن ابی طالب علیه السلام مردی را دید که در نمازش نوک می زند [ یعنی تند و شتابان خم می شود و بر می خیزد ].پس فرمود:«چه مدّت است که این گونه نماز می خوانی؟».
مرد گفت:از فلان زمان.
فرمود:«مثال تو نزد خداوند،مثال نوک زدن کلاغ است.اگر تو مرده بودی،بر غیر دین ابو القاسم محمّد صلی الله علیه و آله می مردی».
علی علیه السلام سپس فرمود:«دزدترینِ مردم،کسی است که از نمازش می دزدد». (4)
ص:314
406.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
هر کس نماز را عمداً ترک کند،آشکارا کفر ورزیده است (1). (2)
407.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
میان مسلمان و کفر،جز این نیست که نماز واجب را به عمد ترک کند و یا آن را از سر سبک شمردن نخواند. (3)
408.امام صادق علیه السلام:
مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت:ای پیامبر خدا! مرا سفارش کن.
فرمود:«نماز را عمداً وا مگذار،که هر کس آن را به عمد ترک کند،دین اسلام از او کنار کشیده است (مسلمان نیست)» (4). (5)
409.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
هر کس نمازی را نخواند،خداوند را خواهد دید در حالی که
ص:315
بر او خشمناک است. (1)
410.امام صادق علیه السلام -
در پاسخ این پرسش:چگونه زناکار را کافر نمی نامید و ترک کنندۀ نماز را کافر می نامید؟دلیل آن چیست؟-:چون زناکار و مانند آن،به جهت غلبۀ شهوت،آن کار را انجام می دهد و ترک کنندۀ نماز،آن را فقط از روی سُبک شمردنش ترک می کند.دلیلش آن است که تو زناکاری را نمی یابی که سراغ زنی برود،جز به قصد آن که از آمیزش با او لذّت ببرد؛ ولی هر کس که نماز را عامدانه ترک کند،قصدش از ترک آن،لذّت بردن نیست،و چون لذّت بردن نفی شود،سبک شمردن واقع می شود،و چون سبک شمردن واقع شود،کفر واقع می شود. (2)
قرآن
در میان باغ ها از یکدیگر می پرسند،در بارۀ مجرمان:چه چیزی شما را به آتش وارد کرد؟می گویند:از نمازگزاران نبودیم. (3)
ص:316
ویل برای تکذیب کنندگان است در آن روز،و چون به آنان گفته شود:رکوع کنید،به رکوع نمی روند. (1)
حدیث
411.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
هر کس نمازی را عمداً ترک کند،نامش را بر سر در دوزخ جزو وارد شوندگان به آن،می نویسند. (2)
412.دعائم الإسلام:
نزد ایشان (امام باقر علیه السلام ) سخن از مردی به میان آمد و گفته شد:
پرده دری کرده،مرتکب محرّمات گشته،واجبات را سبک شمرده و حتّی نماز واجب را ترک کرده است.
امام علیه السلام که تکیه داده بود،راست نشست و فرمود:«سبحان اللّه ! نماز واجب را ترک کرده است؟همانا ترک نماز واجب،نزد خداوند،بزرگ و گران است». (3)
ص:317
ص:318
قرآن
کسانی که بر نمازشان مداومت می ورزند. (1)
و هر کس افزون بر فریضه،کار نیکی کند،خدا قدردان و داناست. 2
حدیث
413.الکافی -
به نقل از فضیل-:از امام باقر علیه السلام در بارۀ سخن خدای عز و جل:و کسانی که بر نمازهایشان مواظبت می ورزند 3پرسیدم.
فرمود:«مقصود،نمازهای فریضه است».
گفتم:کسانی که بر نمازشان مداومت می ورزند؟
فرمود:«مقصود،نافله (نماز مستحبّی) است». 4
ص:319
414.امام صادق علیه السلام:
نماز مستحبّی به منزلۀ هدیه است.هر گاه آورده شود،قبول می شود.هر کدام را خواستی،پیش بینداز و هر کدام را که خواستی،به تأخیر بینداز. (1)
415.امام کاظم علیه السلام:
نمازهای نافله،وسیلۀ تقرّب هر مؤمن اند. (2)
416.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
نخستین چیزی که بنده را روز قیامت با آن محاسبه می کنند، نماز اوست.اگر آن را کامل گزارده باشد،برایش کامل (3)نوشته می شود و اگر آن را کامل به جا نیاورده باشد،خداوند سبحان به فرشتگانش می فرماید:
«ببینید آیا برای بنده ام،نماز مستحبّی ای (نافله ای) می یابید تا با آن،آنچه را که از نماز واجبش تباه کرده است،جبران و کامل کنید»و سپس بقیّۀ اعمال به همین گونه محاسبه می شود. (4)
ص:320
417.تهذیب الأحکام -
به نقل از ابو حمزۀ ثُمالی-:علی بن الحسین (زین العابدین علیه السلام ) را دیدم که نماز می خوانْد و ردایش از شانه هایش افتاد؛ولی آن را صاف نکرد تا از نمازش فارغ شد.علّت را از ایشان جویا شدم.
فرمود:«وای بر تو! آیا می دانی جلوی چه کسی بودم؟از نماز بنده،جز آنچه را به آن توجّه داشته،نمی پذیرند».
گفتم:فدایت شوم! هلاک شدیم!
فرمود:«هرگز! خدای متعال،آن نمازها را با نافله ها کامل می کند». (1)
418.امام باقر علیه السلام:
هر بی توجّهی در نماز،چیزی از آن را به دور می اندازد؛اما خدای متعال،آن را با نافله ها تکمیل می کند. (2)
419.امام کاظم علیه السلام:
خداوند-تبارک و تعالی-نماز فریضه را با نماز نافله کامل کرده است. (3)
ص:321
420.امام صادق علیه السلام:
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله دو برابر نمازهای واجب،نماز نافله می خواند و دو برابر روزۀ واجب،روزۀ مستحبّی می گرفت. (1)
421.امام صادق علیه السلام:
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نافله ها را بر سی و چهار رکعت،دو برابر نمازهای فریضه،بنیان نهاد و خداوند نیز آن را تأیید کرد و مجموع فریضه و نافله،پنجاه و یک رکعت شد. (2)
422.الکافی -
به نقل از احمد بن محمّد بن ابی نصر-:به امام رضا علیه السلام گفتم:یاران ما در بارۀ نماز نافله اختلاف دارند.برخی از آنها چهل و چهار رکعت و برخی پنجاه رکعت می خوانند.به من بگویید که خود چه می کنید تا من هم مانند آن عمل کنم.
فرمود:«من پنجاه و یک رکعت نماز می خوانم»و سپس فرمود:«شماره را نگاه دار»و با دستش شمرد:«ظهر،هشت رکعت و چهار رکعت پس از ظهر و چهار رکعت پیش از عصر و دو رکعت پس از مغرب و دو رکعت پیش از عشا و دو رکعت پس از عشا به حالت نشسته که برابر یک رکعت ایستاده به شمار می آید و هشت رکعت نماز شب و سه رکعت وتر و دو رکعت هنگام سپیده دم و هفده رکعت هم نمازهای فریضه که در مجموع،
ص:322
پنجاه و یک رکعت می شود». (1)
423.امام صادق علیه السلام:
شیعیان ما،اهل پارسایی و تلاش فراوان،اهل وفاداری و امانتداری،اهل زهد و عبادت،اهل پنجاه و یک رکعت نماز در شبانه روز و شب زنده دارند. (2)
424.امام عسکری علیه السلام:
نشانه های مؤمن،پنج چیز است:پنجاه و یک رکعت نماز [ در هر شبانه روز ]،زیارت [ امام حسین علیه السلام ] در اربعین،انگشتر به دست راست کردن،پیشانی بر خاک نهادن،و آشکارا«بسم اللّه الرحمن الرحیم» گفتن. (3)
ص:323
425.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
ای مردم ! در خانه هایتان نماز بخوانید و نافله ها را در آنها ترک نکنید. (1)
426.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
برترین نماز،نماز انسان در خانه اش است جز نماز واجب. (2)
427.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
برتری نماز انسان در خانه اش بر نماز در جایی که مردم او را می بینند،مانند برتری نماز واجب بر نافله است. (3)
428.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
برتری نماز نافله در نهان بر نماز آشکار،مانند برتری نماز واجب بر نافله است. (4)
429.پیامبر خدا صلی الله علیه و آله:
دل ها اقبال و ادبار دارند.هنگامی که اقبال دارند،به نافله بپردازید و هنگامی که ادبار دارند،فقط به فریضه بپردازید. (5)
ص:324
430.الکافی -
به نقل از علی بن اسباط،از چند تن از اصحاب ما-:امام کاظم علیه السلام هنگامی که اندوهگین می شد،نافله را ترک می کرد. (1)
431.امام صادق علیه السلام -
به برخی از یارانش-:اگر به هنگام دیدار خدا،نمازهای پنجگانۀ واجبت را ادا کرده باشی،خدا نماز دیگری را از شما جویا نمی شود. (2)
ص:325
ص:326
432.الکافی -
به نقل از امام صادق علیه السلام-:«پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به جعفر [ بن ابی طالب ] فرمود:«ای جعفر ! آیا به تو چیزی نبخشم؟آیا به تو چیزی ندهم؟آیا به تو هدیه ای ندهم؟»
جعفر به ایشان گفت:چرا،ای پیامبر خدا!
مردم گمان بردند که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به جعفر،زر و یا سیمی می بخشد.
از این رو سر بر کشیدند.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به جعفر فرمود:«من به تو چیزی می دهم که اگر آن را هر روز انجام دهی،برایت از دنیا و همۀ آنچه در آن است،بهتر است و اگر یک روز در میان انجام دهی،گناهانِ میان آن دو روز برایت بخشیده می شوند،یا اگر هر هفته و یا هر ماه و یا هر سال یک بار انجام دهی،گناهان فاصلۀ میان روزهای آن مدّت برایت بخشیده می شوند،چهار رکعت نماز می گزاری و پس از پایان یافتن قرائت،پانزده بار« سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلّااللّه و اللّه أکبر »می گویی.زمانی که به رکوع رفتی،ده بار و با سر برداشتن از رکوع،ده بار،و زمانی که به سجده رفتی،ده بار،و با سر
ص:327
برداشتن از سجده و میان دو سجده،ده بار،و در سجدۀ دوم،ده بار و پس از سجدۀ دوم و پیش از برخاستن هم ده بار،این را می گویی،که جمعاً می شود هفتاد و پنج تسبیح در هر رکعت و جمع همۀ تسبیح ها در چهار رکعت،سیصد بار می شود،و [ این،روی هم ]،هزار و دویست تسبیح و تهلیل و تکبیر و تحمید می شود.اگر خواستی آن را در روز می خوانی و اگر خواستی،در شب می خوانی». (1)
433.الاحتجاج -
به نقل از محمّد بن عبد اللّه بن جعفر حِمْیَری،در نامه ای که به امام زمان علیه السلام نوشت و در آن،مسئله هایی را پرسید-:و از نماز جعفر [ طیّار ] پرسید[ م ] که:چه وقتی بهتر است خوانده شود؟و آیا در آن،قنوت هست؟و اگر هست،در کدام رکعت آن هست؟
ص:328
امام علیه السلام پاسخ داد:«بهترین وقت آن،اوّل روز جمعه است و سپس در هر روز و هر وقتی که از شب و روز خواندی،جایز است و دو قنوت دارد:
در رکعت دوم،قبل از رکوع و در رکعت چهارم». (1)
434.الکافی -
به نقل از اسحاق بن عمّار-:به امام صادق علیه السلام گفتم:آیا هر کس نماز جعفر بخواند،خداوند عز و جل برایش به همان مقدار که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به جعفر فرمود،ثواب می نویسد؟فرمود:«آری،به خدا سوگند». (2)
435.امام صادق علیه السلام:
نماز جعفر [ طیّار ] را در هر زمانی از اوقات شبانه روز که خواستی،بخوان و اگر خواستی،آن را از نمازهای نافله شب و اگر خواستی از نافله های روز حساب کن که برایت هم از نافله هایت حساب می شود و هم نماز جعفر. (3)
ص:329
436.مصباح المتهجّد -
به نقل از زید بن ثابت-:عربی صحرانشین نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت:پدر و مادرم فدایت باد،ای پیامبر خدا! ما در این صحرا از مدینه دور هستیم و نمی توانیم هر جمعه نزد شما بیاییم.مرا به عملی راه نمایی کن که در آن،فضیلت نماز جمعه باشد و چون به نزد خاندانم باز گشتم،آنها را از آن باخبر کنم.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«هنگامی که روز بالا آمد،دو رکعت نماز می گزاری که در رکعت اوّل،یک بار حمد و هفت بار سورۀ فلق را می خوانی و در رکعت دوم،یک بار حمد و هفت بار سورۀ ناس را می خوانی و چون سلام دادی،هفت بار آیة الکرسی را می خوانی.سپس برخیز و هشت رکعت نماز با دو سلام بخوان و در هر رکعت آن،یک بار حمد و یک بار سورۀ نصر و بیست و پنج بار سورۀ توحید را می خوانی و چون از نمازت فارغ شدی،هفتاد بار بگو:"پاک است خداوند یکتا، پروردگار عرش کریم ! و هیچ نیرو و قدرتی جز از سوی خدای والای بزرگ نیست"». (1)
ص:330
437.الکافی:
مرّه،غلام آزاد شدۀ محمّد بن خالد،گفت:اهالی مدینه،محمّد بن خالد را برای خواندن نماز باران فرا خواندند.او به من گفت:نزد امام صادق علیه السلام برو و از او بپرس:نظرتان چیست،که اینان مرا فرا خوانده اند؟
من نزد امام علیه السلام رفتم و به ایشان گفتم.به من فرمود:«به او بگو:بیرون برود [ و نماز را بخواند ]»
به ایشان گفتم:فدایت شوم ! کِی بیرون رود؟
فرمود:«روز دوشنبه».
گفتم:چگونه؟
فرمود:«منبر را بیرون می فرستد و سپس خود بیرون می آید و پیاده می رود،همان گونه که در دو روز عید [ قربان و فطر برای نماز ] پیاده می رود،و پیش رویش،اذان گویان می روند،در حالی که عصاهایشان را به دست دارند،تا آن که به جایگاه نماز می رسد و دو رکعت نماز بدون اذان و اقامه با مردم به جماعت می خواند و آن گاه بر بالای منبر می رود و ردایش را پشت و رو می کند و سمت راستش را بر [ دوش ] چپش و آن گوشه را که بر سمت چپش است،روی [ دوش ] راستش می اندازد.سپس رو به قبله
ص:331
می کند و خداوند را بزرگ می دارد و با صدای بلند،صد بار "اللّه اکبر" می گوید.سپس از سمت راست به مردم توجّه می کند و خداوند را تسبیح می کند و با صدای بلند،صد بار "سبحان اللّه" می گوید.آن گاه از سمت چپش به مردم روی می کند و خداوند را یگانه می شمرد و با صدای بلند و صد بار "لا إله إلّااللّه" می گوید و سپس رو به مردم می کند و خدا را می ستاید و صد بار "الحمد للّه" می گوید و سپس دستانش را بالا می برد و دعا می کند و سپس مردم دعا می کنند،و من امید دارم که ناکام نشوند».
محمّد بن خالد چنین کرد و هنگامی که باز می گشتیم،باران آمد.آنها گفتند:این از آن آموزش جعفر [ صادق علیه السلام ] بود.
در روایت یونس [ راوی دیگر این حدیث ] آمده است:و باز نگشتیم تا آن که اندیشناک [ خیس شدن ] خود شدیم. (1)
ص:332
438.الکافی -
به نقل از هشام بن حکم-:از ایشان (امام صادق علیه السلام ) در بارۀ نماز باران پرسیدم.فرمود:«مانند نماز دو عید [ فطر و قربان ] است.در آن، قرائت [ قرآن ] می کند و تکبیر می گوید،همان گونه که [ در نماز عید ] قرائت می کند و تکبیر می گوید.امام جماعت بیرون می آید و به جایگاهی تمیز و همراه با آرامش و وقار و فروتنی و افتادگی می رود و مردم نیز همراه او بیرون می آیند،و او خدا را می ستاید و بزرگ می شمارد و ثنایش می گوید و در دعا می کوشد و تسبیح و تهلیل و تکبیر فراوان می گوید و دو رکعت نماز،مانند نماز عید فطر و قربان،با دعا و درخواست و کوشش می خواند و چون امام سلام داد،لباسش را بر می گرداند و آن سویش را که بر دوش راستش است،روی دوش چپ و آن را که روی دوش چپ است،روی دوش راست می اندازد،که پیامبر صلی الله علیه و آله این گونه کرد». (1)
ص:333
439.امام باقر علیه السلام:
مردی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت:ای پیامبر خدا! من عیالوار و بدهکارم و وضعیتم سخت شده است.دعایی به من بیاموز که خداوند عز و جل را با آن بخوانم تا به من روزی دهد و با آن،بدهی ام را بپردازم و به خانواده ام یاری برسانم.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«ای بندۀ خدا! وضو بگیر و کامل و شاداب هم وضو بگیر.سپس دو رکعت نماز بخوان که در آن رکوع و سجود را کامل به جا می آوری و آن گاه بگو:"ای بشکوه،ای یگانه،ای بزرگوار،ای جاوید! با محمّد،پیامبرت،پیامبر رحمت،به تو روی آورده ام.ای محمّد،ای فرستادۀ خدا! با همراهی تو،به خدایت روی آورده ام؛خدای تو و خدای من و خدای هر چیز،که بر محمّد و خاندانش درود فرستی و نسیمی از نسیم های رحمتت را از تو می خواهم و گشایشی آسان و روزیِ گسترده تا پریشانی ام را با آن سامان دهم و بدهی ام را با آن بپردازم و خانواده ام را با آن یاری دهم"». (1)
ص:334
440.المعجم الصغیر -
به نقل از عثمان بن حنیف از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برای برآورده شدن حاجت ها-:به وضوخانه برو و وضو بگیر و سپس به مسجد برو و دو رکعت نماز در آن بخوان و آن گاه بگو:«خدایا ! من از تو می خواهم و با همراهی پیامبرمان،پیامبر رحمت،به تو روی کرده ام.ای محمّد ! من به همراهی تو،به خدای عز و جل روی می آورم تا حاجتم را برآورده کند»،و حاجتت را ذکر می کنی. (1)
441.امام باقر علیه السلام:
هنگامی که خواستی،چیزی را از خدایت بخواهی،وضو بگیر و خوب وضو بگیر و سپس دو رکعت نماز بخوان و خدا را بزرگ بشمار و بر پیامبر صلی الله علیه و آله درود فرست و پس از سلام دادن،بگو:«خدایا ! از تو می خواهم به خاطر این که تو فرمان روایی و بر همۀ کارها توانا و نیرومندی و هر چه بخواهی،می شود.خدایا ! با همراهی پیامبرت،پیامبر رحمت،به تو روی آورده ام.ای محمّد،ای فرستادۀ خدا! من با تو،به خداوند،پروردگار تو و پروردگار من،روی آورده ام تا خواستم را بر آورد.خدایا ! به پیامبرت،به محمّد،خواستۀ مرا برآورده کن».سپس حاجتت را درخواست کن. (2)
ص:335
442.المصباح ،کفعمی:نماز هدیه به مرده در شب خاک سپاری،دو رکعت است.
در رکعت اوّل،حمد و آیة الکرسی و در رکعت دوم،حمد و ده مرتبه [ سورۀ ] قدر را می خواند،و چون سلام می دهد،می گوید:«خدایا ! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و پاداش آن را به قبر فلانی روانه کن».
و در نقلی دیگر:پس از حمد،دو بار سورۀ توحید را در رکعت اوّل [ می خوانی ] و در رکعت دوم،پس از حمد،ده بار سورۀ تکاثر را. (1)
ص:336
443.جمال الاُسبوع -
به نقل از احمد بن عبد اللّه بجلی که حدیث را با سندش به امامان علیهم السلام می رساند-:فرمود:«هر کس پاداش نمازش را برای فرستادۀ خدا و امیر مؤمنان و اوصیای پس از او-که درودها و سلام خداوند بر همۀ ایشان باد-قرار دهد،خداوند،پاداش نمازش را چندین و چند برابر و تا هنگامی که جان دارد،به او می دهد و پیش از آن که جان از بدنش بیرون رود،به او گفته می شود:"ای فلان ! هدیه ات و لطف هایت به ما رسیده است،و امروز روز جبران و پاداش ما به توست.آسوده خاطر باش و چشمت به آنچه خداوند برایت آماده کرده است،روشن باشد و آنچه را به سوی آن ره سپاری،گوارایت باشد"».
گفتم:نمازش را چگونه هدیه بدهد و چه بگوید؟
فرمود:«نیّت می کند پاداش نمازش برای پیامبر خدا صلی الله علیه و آله باشد و اگر برایش ممکن بود،هر روز،چیزی حتّی دو رکعت بر پنجاه رکعت نمازش [ که اعم از واجب و نافلۀ هر شبانه روز می خواند ] بیفزاید و آن را به یکی از اهل بیت علیهم السلام هدیه دهد.نماز را در رکعت اوّل،مانند آغاز نمازهای واجب با هفت یا سه یا یک تکبیر در هر رکعت آغاز می کند و در هر رکعت،پس از تسبیح رکوع و سجود،سه مرتبه می گوید:"خداوند بر محمّد و خاندان پاک و پاکیزه اش درود فرستد".
و چون تشهّد گفت و سلام داد،بگوید:"خدایا ! تو سلامی و سلامت از توست.ای باشکوه و گرامی! بر محمّد و خاندان پاک،پاکیزه و برگزیده اش درود فرست و بهترین درود و سلام را از سوی من به ایشان برسان.خدایا !
ص:337
این رکعات،هدیه ای از من به بنده و پیامبر و فرستاده ات،محمّد بن عبد اللّه،است؛خاتم پیامبران و سَرور فرستادگان.خدایا ! آن را از من بپذیر و از طرف من به او برسان و در برابرش،به من پاداش بده به برترین امید و آرزویم به تو و به پیامبرت-که درودهایت بر او و خاندانش باد-و [ به ] وصیّ پیامبرت،و فاطمۀ زهرا،دختر پیامبرت،و حسن و حسین،نوه های پیامبرت،و اولیایت از نسل حسین علیه السلام،ای ولیّ مؤمنان،ای ولیّ مؤمنان،ای ولیّ مؤمنان!".
آنچه را به امیر مؤمنان علیه السلام هدیه می دهد،دعا خوانده می شود تا این که می گویی:"خدایا ! این دو رکعت هدیۀ من به بنده ات و ولیّت،و پسرعموی پیامبرت،و وصیّ او،امیر مؤمنان،علی بن ابی طالب علیه السلام است.خدایا ! آن را از من بپذیر و از طرف من به او برسان و در برابرش به من پاداش بده به برترین امید و آرزویم به تو و به پیامبرت-که درودهایت بر او و خاندانش باد-و [ به ] وصیّ پیامبرت،و فاطمۀ زهرا،دختر پیامبرت،و حسن و حسین،نوه های پیامبرت،و اولیایت از نسل حسین علیه السلام،ای ولیّ مؤمنان،ای ولیّ مؤمنان،ای ولیّ مؤمنان!".
آنچه را به فاطمه علیها السلام هدیه می دهد،می گوید:"خدایا ! این دو رکعت، هدیۀ من به طاهرۀ مطهّره،پاک پاکیزه،فاطمه،دختر پیامبرت،است.خدایا ! آن را از من بپذیر و از طرف من به او برسان و در برابرش به من پاداش بده به برترین امید و آرزویم به تو و به پیامبرت-که درودهایت بر او و خاندانش باد-و [ به ] وصیّ پیامبرت،و فاطمۀ زهرا،دختر پیامبرت،و حسن و حسین،نوه های پیامبرت،و اولیایت از نسل حسین علیه السلام،ای ولیّ مؤمنان،ای ولیّ مؤمنان،ای ولیّ مؤمنان!".
آنچه به [ امام ] حسن علیه السلام هدیه می دهد:"خدایا! این دو رکعت،هدیۀ من
ص:338
به بنده و فرزند بنده ات،و ولیّ و فرزند ولیّت،حسن پسر علی پسندیده است.خدایا ! آن را از من بپذیر و از طرف من به آن دو برسان و در برابرشان به من پاداش بده به برترین امید و آرزویم به تو و به پیامبرت و [ به ] ولیّت و پسر ولیّت،ای ولیّ مؤمنان،ای ولیّ مؤمنان،ای ولیّ مؤمنان!".
آنچه به حسین علیه السلام هدیه می دهد:"خدایا ! این دو رکعت،هدیۀ من به بنده و فرزند بنده ات،و ولیّ و فرزند ولیّت،نوۀ پیامبرت،طیّب و طاهر،پاک و پسندیده،حسین بن علی برگزیده است" و دعا را تا آخرش:"ای ولیّ مؤمنان،ای ولیّ مؤمنان،ای ولیّ مؤمنان !" می خواند.
آنچه به زین العابدین هدیه می دهد:"خدایا ! این دو رکعت،هدیۀ من به بنده و فرزند بنده ات،ولیّ و فرزند ولیّت،نوادۀ پیامبرت،زین العابدین علی بن الحسین،است" و دعا را تا آخرش:"ای ولیّ مؤمنان،ای ولیّ مؤمنان، ای ولیّ مؤمنان!" می خواند.
آنچه به امام باقر علیه السلام هدیه می دهد:"خدایا ! این دو رکعت،هدیۀ من به بنده و فرزند بنده ات،و ولیّت و فرزند ولیّت،نوادۀ پیامبرت،محمّد بن علی،شکافندۀ علمت،است"،و دعا را تا آخرش:"ای ولیّ مؤمنان،ای ولیّ مؤمنان،ای ولیّ مؤمنان!" می خواند.
آنچه به صادق علیه السلام هدیه می دهد:"خدایا ! این دو رکعت،هدیۀ من به بنده ات و فرزند بنده ات،و ولیّت و پسر ولیّت،نوۀ پیامبرت،جعفر بن محمّد صادق،است" و دعا را تا آخرش،سه بار:"ای ولیّ مؤمنان!" می خواند.
آنچه به موسی بن جعفر علیه السلام هدیه می دهد:"خدایا! این دو رکعت،هدیۀ من به بنده و فرزند بنده ات،و ولیّت و فرزند ولیّت،نوادۀ پیامبرت،موسی بن جعفر،وارث علم پیامبران،است" و دعا را تا آخرش:سه بار "ای ولیّ
ص:339
مؤمنان!" می خواند.
آنچه به علی بن موسی الرضا علیه السلام هدیه می دهد:"خدایا ! این دو رکعت، هدیۀ من است به بنده و فرزند بنده ات،و ولیّت و فرزند ولیّت،نوادۀ پیامبرت،علی بن موسی الرضا علیه السلام،فرزند انسان های پسندیده" و دعا را تا آخرش:سه بار "ای ولیّ مؤمنان!" می خواند.
آنچه به محمّد بن علی (امام جواد علیه السلام ) و علی بن محمّد (امام هادی علیه السلام )و حسن بن علی (امام عسکری علیه السلام ) هدیه می دهد،همین گونه است تا به صاحب الزمان علیه السلام می رسد.پس همان دعا را تا این جا می خوانی:"خدایا! این دو رکعت،هدیۀ من به بنده و فرزند بنده ات،و ولیّت و فرزند ولیّت، نوادۀ پیامبرت در زمین و حجّت تو بر آفریدگانت است،"ای ولیّ مؤمنان!" (سه بار)». (1)
ص:340
ص:341
ص:342
444.مصباح المتهجّد:
نماز هدیه،هشت رکعت است که از ایشان (اهل بیت علیهم السلام )روایت شده است.بنده روز جمعه هشت رکعت نماز می خواند.چهار رکعت به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هدیه می شود و چهار رکعت به فاطمه علیها السلام،و روز شنبه،چهار رکعت نماز به امیر مؤمنان علیه السلام هدیه می شود و سپس همین گونه هر روز،[ چهار رکعت ] به هر یک از امامان علیهم السلام تا روز پنجشنبه،چهار رکعت به امام جعفر صادق علیه السلام هدیه می شود.سپس روز جمعه،دوباره هشت رکعت نماز می خواند.چهار رکعت به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و چهار رکعت به فاطمه علیها السلام هدیه می شود.سپس روز شنبه،چهار رکعت به موسی بن جعفر (امام کاظم) علیه السلام هدیه می شود و سپس همین گونه تا روز پنجشنبه، چهار رکعت به صاحب الزمان علیه السلام هدیه می شود.
دعا میان هر دو رکعت از این نمازها [ این گونه است ]:خدایا ! تو [ خود ] سلامی و سلام از توست و سلام به تو باز می گردد.تحیّتْ گوییِ خودت را به ما-پروردگارا-سلام قرار بده.خدایا ! این رکعات،هدیۀ من به فلان ولیّت است.بر محمّد و خاندانش درود فرست و اینها را به او برسان و برترین امید و آرزویم را در بارۀ خودت و پیامبرت-که درودهایت بر او و خاندانش باد-و نیز صاحب الزمان،به من عطا کن».
و هر دعایی دوست داری بکن،إن شاء اللّه. (1)
ص:343