شهد سخن 3 : خداشناسی در قرآن (نمونه فیش سخنرانی ویژه ایام دهه اول ماه مبارک رمضان 1436 ه ق)

مشخصات کتاب

عنوان و نام پدیدآور: شهد سخن 3 : خداشناسی در قرآن (نمونه فیش سخنرانی ویژه ایام دهه اول ماه مبارک رمضان 1436 ه ق)/ دفتر مطالعات و پژوهش های مرکز رسیدگی به امور مساجد

مشخصات نشر: دفتر مطالعات و پژوهش های مرکز رسیدگی به امور مساجد خرداد 1393

مشخصات ظاهری:113 ص

زبان: فارسی

موضوع:مهمانی خدا

موضوع:غضب الهی - قدرت الهی

موضوع: رزاقیت الهی - علم الهی

موضوع: خداشناسی حضرت خدیجه

ص: 1

اشاره

شهد سخن 3

خداشناسی در قرآن (نمونه فیش سخنرانی ویژه ایام دهه اول ماه مبارک رمضان 1436 ه ق)

دفتر مطالعات و پژوهش های مرکز رسیدگی به امور مساجد

ص: 2

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 3

عنوان و نام پدیدآور: شهد سخن 3 : خداشناسی در قرآن (نمونه فیش سخنرانی ویژه ایام دهه اول ماه مبارک رمضان 1436 ه ق)/ دفتر مطالعات و پژوهش های مرکز رسیدگی به امور مساجد

مشخصات نشر: دفتر مطالعات و پژوهش های مرکز رسیدگی به امور مساجد خرداد 1393

مشخصات ظاهری:113 ص

زبان: فارسی

موضوع:مهمانی خدا

موضوع:غضب الهی - قدرت الهی

موضوع: رزاقیت الهی - علم الهی

موضوع: خداشناسی حضرت خدیجه

ص: 4

فهرست

تصویر

ص: 5

ص: 6

هو العلیم

ماه مبارک رمضان «شهر الله» است و ماه نزول قرآن، «کلام الله» است و رهاورد رسالت حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) «رسول الله». ماه عروج و شهادت امیرمؤمنان علی (علیه السلام) «ولی الله» . ماه تبلیغ معارف اهل بیت علیهم السلام است که آل الله اند.

در این ایام که مصداق حقیقی «ایام الله» اند و بهار معارف قرآن و اهل بیت(علیهم السلام)، مساجد که «بیوت الله» اند، میعادگاه جان های زنده و قلوب مستعدی هستند که آماده پذیرش کلام وحی و مفسران حقیقی قرآنند.

آنچه در این ایام و لیالی بیش از هر چیز مورد تقاضا و درخواست مخاطبان مؤمن منابر و محافل مذهبی و دینی است، سلسله مباحث معنوی، اخلاقی و معرفتی است که برگرفته از قرآن و روایات و سیره ی معصومان علیهم السلام باشد و در قالبی نو و با بیانی رسا و ارائه ای دلنشین عرضه گردد.

مرکز رسیدگی به امور مساجد در راستای رسالت خود در ارائه خدمات فرهنگی، تبلیغی مجموعه ای از منشورات و مقالات و

ص: 7

کتاب های سودمند را به مناسبت ماه مبارک رمضان و مناسبتهای دیگر تهیه و تدارک دیده است. این جزوه حلقه ای از سلسله محصولات محتوایی است که مباحث گوناگون معرفتی، اخلاقی، تاریخی و اجتماعی را بر اساس روشهای موجود منبر و خطابه-که از سلف صالح برایمان به یادگار مانده است- تألیف و فرآوری کرده است. از تلاشهای محققین و فضلای مؤسسه تخصصی خطابه امیربیان و همکاران محترم دفتر مطالعات و پژوهش های قم در تهیه و ارائه این مجموعه محتوایی قدردانی می شود.

نقدها و نظرات و پیشنهادهای سازنده شما بزرگواران راهنمای راه آینده ما خواهد بود.

والسلام علیکم و رحمه الله

مرکز رسیدگی به امور مساجد

معاونت فرهنگی - اجتماعی

ص: 8

باسمه تعالی

إن هذا القرآن یهدی للتی هی أقوم»(1)

قرآن کتاب هدایت است و سزاوار است به عنوان منبعی در استخراج روشهای هدایت مورد توجه مبلغان دینی قرار گیرد. با اندکی تأمل بر آمارهای قرآنی می توان به نتایج قابل توجهی پیرامون شیوه تربیت و هدایت در قرآن دست یافت. به نمونه ای از این آمارها که مبنای موضوعات فیش های این مجموعه قرار گرفته است، اشاره می کنیم:

وقتی به موضوعات مطرح شده در 6636 آیه قرآن توجه می کنیم، در می یابیم : بیش از دو هزار آیه به صورت مستقیم و غیر مستقیم به معرفت اسماء و صفات خداوند متعال می پردازد؛

حدود دو هزار آیه به معاد و مواقف بعد از مرگ و نتایج اعمال در دنیای پس از مرگ می پردازد؛ و حدود دو هزار آیه به داستان های انبیاء و مسأله نبوت و ولایت مربوط است.

این در حالی است که تعداد آیات قرآنی پیرامون فروعات دین؛ مانند حجاب 4 آیه، غیبت 1 آیه، نگاه حرام 2 آیه، امر به معروف و

ص: 9


1- سوره الإسراء، آیه 9.

نهی از منکر 37 آیه است، حتی تعداد آیات مربوط به موضوعات مهمی مانند نماز و جهاد به ترتیب از 98 و 41 آیه تجاوز نمی کند. شاید بشود گفت؛ همه این موضوعات فرعی در مجموع تقریبا 636 آیه را شامل می شود.

مقایسه تعداد آیات پیرامون خدا، قیامت و ولایت با بقیه موضوعات اخلاقی و احکامی نشان می دهد که برای شکل گیری رفتارهای دینی، باید ایمان به پایه های اعتقادی را در فرد مستحکم کرد. در عالم خارج هم این نظریه قابل اثبات است که هر جا فرد در انجام حکمی از احکام دین کوتاهی می کند به خاطر ضعف در یک یا چند پایه اعتقادی اوست؛ به عنوان مثال، اگر کسی خمس نمی دهد یا در کسب و کارش حلال و حرام را رعایت نمی کند، اعتقادش به رزاقیت الهی و عذاب سخت کسب حرام در قیامت ضعیف است، وگرنه هرگز مرتکب این رفتارها نمیشد، همچنان که اگر از متدینین اهل تقوی و رعایت احکام شرع پرسیده شود چه عاملی موجب تقید آنها به احکام و اخلاق دینی است، پاسخ آنها از چند حالت خارج نخواهد بود؛ یا به خاطر جلب رضایت الهی و علاقه به حضرت حق است، یا ترس از عقاب و امید به پاداش اخروی، و یا محبت به ولایت و اطاعت پذیری از حضرات اهل بیت ا . بنابراین، اگر بخواهیم تغییری در رفتارهای مخاطبان خود ایجاد کنیم، لازم است ابتدا زیر ساختهای اعتقادی آنها را استحکام ببخشیم و در ضمن تبیین زیر بناهای اعتقادی، مفاهیم اخلاقی را برای آنها تبیین نموده تا تأثیرگذار باشد.

ص: 10

در کل فیش های سخنرانی این مجموعه که برای پذیرایی شما عزیزان از مهمانان ماه خدا تدارک دیده شده است، این مبنای قرآنی لحاظ شده است. در دهه اول ماه مبارک، صفات و اسماء الهی؛ دهه دوم، معاد و مواقف بعد از مرگ؛ و دهه سوم، مفاهیم مرتبط با ولایت اهل بیت ا مورد بحث قرار گرفته است و در هر جلسه یک پیام اخلاقی در ضمن موضوع فیش (در قسمت رفتار سازی) مورد توجه قرار داده شده است. موضوعات و پیام های 34 جلسه به ترتیب ذیل می باشد:

*خداشناسی در قرآن

ص: 11

*معاد در قرآن

*ولایت در قرآن

ص: 12

*شب های قدر و عید فطر

امیدواریم تلاش خدمتگزاران شما در مرکز مطالعات و پژوهش های امور مساجد و موسسه تخصصی خطابه امیر بیان مورد استفاده شما آبادگران سنگرهای مساجد قرار گیرد و موجبات رضایت خداوند متعال را که میزبان مهربان این ماه عزیز است، فراهم نماید، ان شاء الله.

مدیر موسسه تخصصی خطابه امیر بیان

ص: 13

ص: 14

1- فرصت ماه میهمانی خدا

انگیزه سازی

از امیر المؤمنین علیه السلام نقل شده است:

بَیْنَمَا أَنَا جَالِسٌ فِی مَسْجِدِ النَّبِیِّ صلی الله علیه وآله إِذْ دَخَلَ أَبُو ذَرٍّ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ جَنَازَةُ الْعَابِدِ أَحَبُّ إِلَیْکَ أَمْ مَجْلِسُ الْعَالِمِ؟

روزی در مسجد النبی صلی الله علیه وآله نشسته بودیم که ابوذر وارد شد و گفت: یا رسول الله تشییع جنازه عابد نزد شما محبوب تر است یا نشستن در مجلس عالم؟

فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله : یَا أَبَا ذَرٍّ الْجُلُوسُ سَاعَةً عِنْدَ مُذَاکَرَةِ الْعَالِمِ أَحَبُّ إِلَی

ص: 15

اللَّهِ مِنْ أَلْفِ جَنَازَةٍ مِنْ جَنَازَةِ الشُّهَدَاءِ وَ الْجُلُوسُ سَاعَةً عِنْدَ مُذَاکَرَةِ الْعِلْمِ أَحَبُّ إِلَی اللَّهِ مِنْ قِیَامِ أَلْفِ لَیْلَةٍ یُصَلَّی فِی کُلِّ لَیْلَةٍ أَلْفُ رَکْعَةٍ وَ الْجُلُوسُ سَاعَةً عِنْدَ مُذَاکَرَةِ الْعِلْمِ أَحَبُّ إِلَی اللَّهِ مِنْ أَلْفِ غَزْوَةٍ وَ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ کُلِّهِ.

ابوذر با تعجب گفت: یا رسول الله! مذاکره علم از قرائت کل قرآن فضیلتش بیشتر است؟

فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله: یَا أَبَا ذَرٍّ الْجُلُوسُ سَاعَةً عِنْدَ مُذَاکَرَةِ الْعِلْمِ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ کُلِّهِ اثْنَیْ عَشَرَ أَلْفَ مَرَّةٍ.

سپس فرمودند: بر شما باد به مذاکره علم، زیرا که با علم است که حلال از حرام شناخته می شود و در ادامه فرمودند:

«وَ مَنْ خَرَجَ مِنْ بَیْتِهِ لِیَلْتَمِسَ بَاباً مِنَ الْعِلْمِ کَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بِکُلِّ قَدَمٍ ثَوَابَ نَبِیٍّ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ بِکُلِّ حَرْفٍ یَسْتَمِعُ أَوْ یَکْتُبُ مَدِینَةً فِی الْجَنَّةِ وَ طَالِبُ الْعِلْمِ أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ أَحَبَّهُ الْمَلَائِکَةُ وَ أَحَبَّهُ النَّبِیُّونَ وَ لَا یُحِبُّ الْعِلْمَ إِلَّا السَّعِیدُ وَ طُوبَی لِطَالِبِ الْعِلْمِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَا أَبَا ذَرٍّ وَ الْجُلُوسُ سَاعَةً عِنْدَ مُذَاکَرَةِ الْعِلْمِ خَیْرٌ لَکَ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ صِیَامٍ نَهَارُهَا وَ قِیَامٍ لَیْلُهَا.»(1)

این روایت زیبا هم ارزش ویژه پای منبر علما نشستن را نشان می دهد و هم نشان می دهد اگر قدر لحظات عمر را بدانیم، هر ساعتش چقدر می تواند انسان را اوج دهد، مخصوصا ساعات این ماه عظیم که نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله در چنین روزهایی درباره این ماه فرمودند:

«شَهْرٌ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَفْضَلُ الشُّهُورِ وَ أَیَّامُهُ أَفْضَلُ الْأَیَّامِ وَ لَیَالِیهِ أَفْضَلُ اللَّیَالِی وَ سَاعَاتُهُ أَفْضَلُ السَّاعَاتِ.»(2)

ص: 16


1- . جامع الأخبار(للشعیری)، ص38.
2- . الأمالی( للصدوق)، ص95.

اقناع اندیشه

یکی از بدترین انواع غفلت، غفلت از سرمایه عمر است؛ چرا که عمر تنها سرمایه ما برای کسب سعادت ابدیست. اگر آن را ضایع کنیم، در قیامت قطعا جزء زیان کاران

هستیم، خدا در سوره مبارکه عصر می فرماید:

«وَ الْعَصْرِ انَّ الْانسَانَ لَفِی خُسْرٍ.»

فخر رازی در تفسیر این آیه می گوید: معنی این سوره را من از مرد یخ فروشی آموختم که فریاد می زد: «ارحموا من یذوب رأس ماله! ارحموا من یذوب رأس ماله!» رحم کنید به کسی که سرمایه اش ذوب می شود، رحم کنید به کسی که سرمایه اش ذوب می شود! پیش خود گفتم: این است معنی إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ؛ عصر و زمان بر او می گذرد و عمرش پایان می گیرد و ثوابی کسب نمی کند و در این حال زیان کار است.

به هر حال از نظر جهان بینی اسلام، دنیا یک بازار تجارت است. آیه مورد بحث می گوید: همه در این بازار بزرگ زیان می کنند، مگر گروهی که برنامه آن ها در آیه بعد بیان شده

است.(1)

همان گونه که وجود نازنین امام هادی علیه السلام می فرماید:

«الدُّنْیَا سُوقٌ رَبِحَ فِیهَا قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُون.»(2)

دنیا بازاری است که جمعی در آن سود می برند و جمع دیگری زیان.

ص: 17


1- . تفسیر نمونه، ج 27، ص 294.
2- .[4] تحف العقول، ص 483.

خوب، چه کسی در این بازار ضرر می کند و جزء خاسرین است؟ به فرموده امام صادق علیه السلام «الْمَغْبُونُ مَنْ غُبِنَ عُمُرَهُ سَاعَةً بَعْدَ سَاعَة»(1) زیان کار

کسی است که از عمر خود زیان کرده باشد؛ ساعتی بعد از ساعت دیگر.

تیک تاک ساعت ناگه آوردم به خود

بی زبان شد ناصح گویای من

با زبان عقربک، می گفت عمر

می روم، بشنو صدای پای من

روز اگر در خواب غفلت خفته ای

در دل شب گوش کن نجوای من

پرورش احساس

امام صادق علیه السلام می فرماید: «مَا مِنْ یَوْمٍ یَأْتِی عَلَی ابْنِ آدَمَ إِلَّا قَالَ لَهُ ذَلِکَ الْیَوْمُ یَا ابْنَ آدَمَ أَنَا یَوْمٌ جَدِیدٌ وَ أَنَا عَلَیْکَ شَهِیدٌ فَقُلْ فِیَّ خَیْراً وَ اعْمَلْ فِیَّ خَیْراً أَشْهَدْ لَکَ بِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَإِنَّکَ لَنْ تَرَانِی بَعْدَهَا أَبَداً.»(2)

هیچ روزی بر فرزند آدم نمی آید جز اینکه خطاب به آدمی می گوید: ای فرزند آدم! من روز جدیدی هستم و من بر تو گواه و شاهدم، پس در من کردار نیکو انجام ده تا من در روز قیامت به نفع تو گواهی دهم، زیرا تو پس از این هرگز مرا نخواهی دید.

در قدیم که سفرها اغلب با کشتی بود، ناخدا منتظر می شد

ص: 18


1- .[5] معانی الأخبار، ص 342.
2- . الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 2، ص 524.

نسیمی بوزد تا با قرار دادن کشتی در مسیر باد بتواند کشتی را به مقصد مورد نظر حرکت دهد. اگر بادی وزیدن می گرفت و ناخدا غافل بود، ممکن بود مدت ها از مقصدش عقب بماند. پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه وآله در روایتی بسیار زیبا می فرمایند:

«اِنّ لِربکم فی ایام دهرکم نفحات، الا فتعرضوا لها.»(1) بدون شک برای پروردگار شما در دوران عمرتان نسیم های رحمتی است، به هوش باشید و خود را در معرض آن ها در قرار دهید. در طول تاریخ، افراد زیادی با قرار دادن خود در مسیر این نسیم ها و غنیمت شمردن فرصت های طلایی، به یکباره مسیر زندگی شان عوض شده است؛ افرادی مانند: حر، رسول ترک، فضیل عیاض و... .

روزی حضرت عیسی علیه السلام همراه حواریون (اصحاب نزدیک خود) در سیر و سیاحت خود، به روستایی رسید، دید اهل آن روستا و پرندگان و حیوانات آن، همه به طور عمومی مرده اند، فرمود: معلوم است که این ها به عذاب عمومی الهی کشته شده اند، اگر آنها به تدریج مرده بودند، همدیگر را به خاک می سپردند. حواریون گفتند: ای روح خدا! از خداوند درخواست کن تا اینها را زنده کند تا علت عذابی را که به سراغ آن ها آمده، برای ما بیان کنند، تا ما از کرداری که موجب عذاب الهی می شود، دوری کنیم. حضرت عیسی علیه السلام از درگاه خدا خواست تا آن ها را زنده کند. به عیسی علیه السلام ندا شد که: آنان را صدا بزن!

او شبانه بالای تپه ای رفت و فرمود: ای مردم روستا! یک نفر از

ص: 19


1- . بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج 68، ص 221.

آن ها زنده شد و گفت: بلی، ای روح و کلمه خدا! حضرت عیسی علیه السلام فرمود: وای به حال شما! کردار شما چه بوده که این گونه شما را دستخوش بلای عمومی نموده است؟

شخص زنده شده گفت: چهار چیز ما را مشمول عذاب الهی کرد:1طاغوت را می پرستیدیم 2.دلبستگی به دنیا و ترس اندک از خدا داشتیم3.آرزوی دور و دراز4.غفلت و سرگرمی به بازی های دنیا.

- عاقبت کارتان چگونه پایان یافت؟

- شبی با خوشی به سر بردیم، صبح آن در هاوِیه افتادیم.

- هاویه چیست؟

- هاویه، سجیّن است.

- سجیّن چیست؟

- سجیّن، کوه های گداخته به آتش است که تا روز قیامت، بر ما می افروزد.

- وقتی که به هلاکت رسیدید، چه گفتید و مأموران الهی به شما چه گفتند؟

- گفتیم: ما را به دنیا بازگردانید، تا کارهای نیک در آن انجام دهیم و زاهد و پارسا گردیم، به ما گفته شد: دروغ می گویید.(1)

رفتار سازی

باید فرصت های طلایی را غنیمت شمرد یکی از نسیم های

ص: 20


1- . أصول الکافی، ترجمه مصطفوی، ج 4، ص 7.

رحمت الهی و فرصت های طلایی، ماه مبارک رمضان است. وجود نازنین پیغمبر مکرم اسلام صلی الله علیه وآله در اواخر ماه شعبان فرمودند:

«أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَکَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ هُوَ شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَی ضِیَافَةِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِیهِ مِنْ أَهْلِ کَرَامَةِ اللَّهِ أَنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ وَ نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَةٌ وَ عَمَلُکُمْ فِیهِ مَقْبُولٌ وَ دُعَاؤُکُمْ فِیهِ مُسْتَجَاب.»(1)

دوستان! چه فرصتی از این بهتر؟ اگر این نسیم رحمت الهی را از دست بدهیم و مانند همان ناخدایی که از باد غافل بود خودمان را در معرضش قرار ندهیم، معلوم نیست دوباره این فرصت برای ما میسر بشود. چه کسی تضمین کرده که ما دوباره ماه رمضان، این نسیم رحمت الهی را درک می کنیم؟ کافی است نگاهی به اطراف خودمان بیندازیم و جای خالی افرادی را که سال های گذشته در میان ما بودند و الان دستشان از دنیا کوتاه شده ببینیم. خدای متعال یک بار دیگر این توفیق را نصیب ما کرد تا میهمان بزرگترین ماه و بهترین لحظاتش باشیم، پس بیایید قدر بدانیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: «فَإِنَّ الشَّقِیَّ مَنْ حُرِمَ غُفْرَانَ اللَّهِ فِی هَذَا الشَّهْرِ الْعَظِیم.»(2) بدبخت کسی است که در این ماه بزرگ محروم بماند.

امیر المومنین علیه السلام می فرمایند:

ایستادم و سؤال کردم: یا رسول الله مَا أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِی هَذَا الشَّهْرِ؟

رسول اکرم صلی الله علیه وآله نیز پاسخ دادند: یَا أَبَاالْحَسَنِ أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِی

ص: 21


1- . عیون أخبار الرضا علیه السلام، ترجمه آقا نجفی، ج 1، ص 222.
2- . الأمالی( للصدوق)، النص، ص95.

هَذَا الشَّهْرِ الْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل.(1)

همانگونه قرآن می فرماید فلسفه روزه، رسیدن به تقواست.

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون.» (بقره/ 183)

در نتیجه، روزه کسی بهترین روزه است که روزه اش تمرین تقوا باشد. در روایت آمده است:

«مَا یَصْنَعُ الصَّائِمُ بِصِیَامِهِ إِذَا لَمْ یَصُنْ لِسَانَهُ وَ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ جَوَارِحَهُ.»(2)

روزه روزه دار برای او چه می کند، اگر زبان و گوش و چشم و دیگر جوارحش را حفظ نکند.

روضه

در انتهای خطبه شعبانیه امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید:

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بعد از بیان فضائل این ماه گریه کردند. سوال کردم: یا رسول الله! چرا گریه می کنید؟ فرمودند:

«یَا عَلِیُّ أَبْکِی لِمَا یُسْتَحَلُّ مِنْکَ فِی هَذَا الشَّهْرِ کَأَنِّی بِکَ وَ أَنْتَ تُصَلِّی لِرَبِّکَ وَ قَدِ انْبَعَثَ أَشْقَی الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ شَقِیقُ عَاقِرِ نَاقَةِ ثَمُودَ فَضَرَبَکَ ضَرْبَةً عَلَی قَرْنِکَ فَخَضَبَ مِنْهَا لِحْیَتَکَ.»(3)

گریه می کنم برای اینکه ریختن خون تو در این ماه حلال شمرده

ص: 22


1- . الأمالی( للصدوق)، النص، ص95.
2- . دعائم الاسلام، ج 1، ص 268.
3- . الأمالی(للصدوق)، النص، ص95.

می شود و در حالی که به نماز ایستاده ای اشقی الاولین و الاخرین با ضربه ای بر فرقت، محاسنت را به خون سرت خضاب می کند.

امّا لا یوم کیومک یا ابا عبد الله و السلام علی الشیب الخضیب، سلام بر محاسن به خون سر خضاب شده ات که وقتی مقابل دختر سه ساله ات قرار گرفت، با اشک چشم سؤال کرد:

بابا جانم! من الّذی خضبک بدمائک؛ کی محاسنت رو به خون سرت خضاب کرده؟

من الذی ایتمنی علی صغر سنّی؛ کی مرا در این سنّ کم یتیم کرده؟

ص: 23

ص: 24

2-آشنایی با میزبانی(معرفت اسماء و صفات الهی - آثار بسم الله...)

انگیزه سازی

امام صادق علیه السلام می فرماید:

روزی عبد الله بن یحیی نزد امیر مؤمنان علیه السلام آمد. پیش روی آن حضرت یک تخت بود، فرمود: بر آن تخت بنشین و عبدالله نشست. ناگهان آن تخت بر او چرخید تا اینکه با سر به زمین خورد و سرش زخم عمیقی برداشت و خون روان شد. آن حضرت آبی خواست و خون را شست؛ او را نزد خود خواند، در حالی که درد توان فرسایی داشت. دست خودش را بر محل زخم گذاشت و دست بر آن کشید، فورا به هم چسبید؛ گویا اصلا آسیبی ندیده.

سپس فرمود: ای عبدالله! خداوند را سپاس که پاک کردن

ص: 25

گناهان شیعیان ما را در دنیا به گرفتاری آن ها مقرر داشت تا طاعتشان سالم بماند و مستحق ثواب آن باشند. عبدالله گفت: ای امیر مؤمنان! به من فایده ای رساندی و مرا علمی آموختی. اگر خواستی آن گناهی را که برایش در این مجلس گرفتار بلا شدم به من بشناسان تا دیگر به آن گناه باز نگردم.

امام فرمود: آن گناه این بود که هنگام نشستن، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ نگفتی و خدا این بی ادبی و ترک وظیفه را با آنچه به تو رسید پاک کرد، مگر ندانی که رسول خداصلی الله علیه وآله از خدای عز و جل نقل فرمود:

«هر کار مهمی که در آن بسم الله گفته نشود، دنباله بریده شود.»

گفتم: پدر و مادرم به قربانت! از این پس آن را واننهم. فرمود: در این صورت بدان بهره مند شوی و خوشبخت گردی.(1)

اقناع اندیشه

اما سؤال اینجاست: چرا بردن نام خدا اینقدر اهمیت دارد؟

امیر المؤمنین می فرماید: «أَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُه.»(2) اول و ابتدای دین شناخت خدای پروردگار است.

یکی از معرفت ها و شاید مهم ترین معرفت، معرفت به اسماء و اذکار الهی است، زیرا منشأ هر گناهی که ما مرتکب می شویم عدم معرفت به یکی از اسمای الهی است؛ برای مثال، اگر در کسب و

ص: 26


1- . البرهان فی تفسیر القرآن، بحرانی، ج 1، ص105.
2- . نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص40.

کارمان به دروغ متوسل می شویم، و اگر از ازدواج و فرزنددار شدن می ترسیم، برای این است که به رازقیت خداوند معرفت نداریم. اگر در بلاها و مصیبت ها و سختی ها کم طاقت هستیم و به خدا اعتراض می کنیم، به خاطر عدم معرفت به حکیم بودن خداوند است.

ماه رمضان، ماه میهمانی خداست. اگر قرار باشد خوب از این میهمانی استفاده کنیم، باید میزبان را بشناسیم. یکی از راه های شناخت خداوند، دعای جوشن کبیر است که مستحب است در روز اول ماه مبارک رمضان خوانده شود.

حضرت امام موسی بن جعفر علیهما السلام از پدر خود امام جعفر صادق و ایشان از پدر خود از جدّ خود و ایشان از پدر خود حضرت امام حسین بن امیر المؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیهم اجمعین فرمودند:

پدرم امیر المؤمنین علیه السلام به من گفت:

ای فرزند من! می خواهی سری از اسرار خدای عزّ و جلّ را به تو تعلیم دهم که رسول خدا صلی الله علیه وآله آن را به من تعلیم نموده و از اسرار آن حضرت بود که احدی بر آن مطلع نبود؟ گفتم: بلی. فدایتان شوم ای پدر بزرگوار! آنگاه فرمودند: در روز جنگ احد، جبرئیل علیه السلام بر رسول خدا صلی الله علیه وآله فرود آمد و آن روزی هولناک (و) بسیار گرم بود و پیغمبر صلی الله علیه وآله زرهی بسیار سنگین پوشیده بود که از جهت گرمی هوا و حرارت زره توانائی حمل آن را نداشت. پیغمبر صلی الله علیه وآله فرمودند: سر خود را به جانب آسمان بلند کردم و خدای تعالی را دعا کردم.

ص: 27

درهای آسمان را دیدم که گشوده شد و جبرئیل علیه السلام غرق شده به نور و رحمت الهی بر من فرود آمد و به من گفت: السّلام علیک یا رسول اللَّه. در جواب گفتم: و علیک السّلام ای برادر من، جبرئیل. گفت: خدای بلند مرتبه به تو سلام می رساند و تو را به تحیّت و تعظیم مخصوص می گرداند و می فرماید: جوشن را از بدن خود این بیرون کن و دور ساز و در عوض آن این دعا را قرائت نمای. پس هر گاه که این دعا را بخوانی و آن را با خود نگاهداری، مثل زره بر بدن تو خواهد بود.

گفتم: ای برادرم جبرئیل! این دعا مخصوص به من است یا برای امّت من نیز هست؟ جبرئیل گفت: یا رسول الله! این هدیه ای از جانب خدای تعالی به سوی تو و به سوی امت توست. گفتم: ثواب کسی که این دعا را بخواند چیست؟

جبرئیل گفت: ای پیغمبر خدا! ثواب این دعا را نمی داند مگر خدای تعالی. قسم به کسی که تو را به راستی به پیغمبری فرستاده است، شخصی که شبی این دعا را بخواند، خدای تعالی به او روی می آورد و به سوی او نظر التفات می کند و تمامی آنچه از حاجت های دنیا و آخرت سؤال کند، به او عطا می کند. گفتم: ای برادرم جبرئیل! ثواب این دعا را برای من زیاد کن. گفت: در شبی که این دعا را می خواند، خدای تعالی از او شرّ شیاطین و مکر ایشان را دفع می کند و عمل های او را همگی قبول می کند و مال او را پاکیزه می کند و همچنین عمل های همه مؤمنان و زنان مؤمنه را نیز قبول می کند.

ص: 28

حضرت رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: هیچ بنده ای از امّت من نیست که این دعا را در ماه مبارک رمضان سه مرتبه یا یک مرتبه بخواند، مگر آن که خدای تعالی بدن او را بر آتش حرام می کند و بهشت بر او واجب می شود. پس قدر این دعا نزد من بزرگ تر و منزلت آن بلندتر است و کسی که این دعا را بخواند، خدای تعالی به او دو فرشته را موکّل می کند که او را از گناهان نگاه دارند و خدای تعالی را تسبیح گویند و تنزیه کنند و او را از همه بلاها محافظت نمایند و برای او درهای بهشت را بگشایند و بر او درهای جهنم را ببندند و چندان که

او زنده باشد و در هنگام وفات، در حفظ و امان خدا خواهد بود.(1)

خواندن این دعا ثواب های بسیار زیادی دارد که مختصری از آن را خدمت شما عرض کردیم. این همه ثواب برای این است که ما با هزار اسم از اسماء الهی آشنا می شویم و این معرفت برای رسیدن فرد به درجات عالیه ایمان بسیار موثر است. انشاء الله در این چند جلسه قرار است هر شب تعدادی از این اسماء الهی را خدمت عزیزان توضیح بدهیم. دعای جوشن کبیر مشتمل بر هزار نام از نام های خدا است و اسم اعظم نیز در آن است.

از حضرت امام رضا علیه السلام روایت است که «بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم» به اسم اعظم الهی نزدیک تر است از سیاهی چشم به سفیدی آن.(2)

ص: 29


1- . مهج الدعوات، ترجمه طبسی، ص363.
2- . لوامع صاحبقرانی مشهور به شرح فقیه، ج 1، ص129.

پرورش احساس

عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِذَا تَوَضَّأَ أَحَدُکُمْ أَوْ أَکَلَ أَوْ شَرِبَ أَوْ لَبِسَ ثَوْباً وَ کُلَّ شَیْ ءٍ یَصْنَعُ یَنْبَغِی أَنْ یُسَمِّیَ عَلَیْهِ فَإِنْ هُوَ لَمْ یَفْعَلْ کَانَ الشَّیْطَانُ فِیهِ شَرِیکاً.(1)

حال اگر کسی همه کارها را با نام خدا شروع کرد و همیشه بسم الله بر زبانش جاری بود، این کار برایش ملکه می شود و این ملکه شدن باعث بروز یاد خدا در قیامت می شود.

در روایت آمده که در روز قیامت بنده را به محل حساب می آورند و نامه اعمال او را که سرشار است از قبایح اعمال و فضایح افعال، به دستش دهند. بنده در حین گرفتن آن نامه بر سبیل عادتی که در دنیا داشته باشد بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بر زبان می راند و نامه را می گیرد. چون آن را بگشاید همه آن را سفید بیند و هیچ نوشته ای در آن مشاهده نمی کند. به فرشتگان می گوید: در اینجا چیزی نوشته نشده تا آن را بخوانم.

فرشتگان پاسخ می دهند: این نامه پر از سیئات و خطیئات تو بود، اما از برکت و میمنت بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ زایل گشت.(2)

خوب است که ما گفتن بسم الله را به فرزندانمان بیاموزیم.

از پیاکبر اکرم صلی الله علیه وآله روایت است که:

«إِذَا قَالَ الْمُعَلِّمُ لِلصَّبِیِ قُلْ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ- فَقَالَ الصَّبِیُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ- کَتَبَ اللَّهُ بَرَاءَةً لِلصَّبِیِّ وَ بَرَاءَةً

ص: 30


1- . بحار الأنوار، ج77، ص328.
2- . تفسیر منهج الصادقین فی إلزام المخالفین، ج 1، ص33.

لِأَبَوَیْهِ وَ بَرَاءَةً لِلْمُعَلِّمِ مِنَ النَّارِ.»(1)

هر گاه معلمی به کودکی امر کند که بگوید بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ و آن کودک بگوید بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، خدای تعالی برات آزادی از دوزخ را برای آن کودک و پدر و مادر و معلم او می نویسد.

نقل شده که روزی رسول خدا صلی الله علیه وآله از گورستان بقیع گذر می کرد، وقتی به نزدیکی قبری رسید، به اصحاب فرمود: به سرعت از اینجا بگذرید. ایشان به تعجیل از آن جا گذشتند. در هنگام بازگشت وقتی به نزدیک همان قبر رسیدند و خواستند که بی درنگ از آن جا عبور کنند، حضرت فرمود: عجله نکنید. گفتند: یا رسول اللَّه! آیا در هنگام آمدن، امر نکردید که به سرعت از اینجا بگذریم؟ فرمود: بلی. شخصی را عذاب می کردند، من طاقت ناله و فریاد او را نداشتم. اکنون خدای تعالی به او مرحمت کرده. گفتند:

یا رسول خدا! سبب عقوبت و رحمت خدا نسبت به او چه بود؟

فرمود: مرد فاسقی به سبب فسق تا این ساعت اینجا معذب بود، فرزند او را در این زمان به مکتب فرستادند و معلم او بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ را به او تعلیم داد و کودک آن را بر زبان جاری کرد. خداوند به فرشتگان مأمور عذاب او خطاب کرد که دست از عذاب او بردارید، روا نیست پدر را عذاب کنیم؛ درحالی که پسرش به یاد ماست.(2)

ص: 31


1- . جامع الأخبار(للشعیری)، ص42.
2- . منهج الصادقین فی الزام المخالفین،ج1، ص313.

رفتار سازی

بردن نام خدا در همه کارها خوب وپسندیده است، اما در مورد بعضی از کارها به طور خاص سفارش شده که با بسم الله آغاز شوند.

1- هنگام خواب: اثرش نوشته شدن حسنه به تعداد نفس ها تا صبح می باشد.(1)

2- قبل از آغاز به خوردن سر سفره طعام: اثرش برکت در طعام و حضور ملائکه الهی سر سفره و دعای آن ها برای اهل سفره و در صورت فراموشی بسم الله شریک شدن شیطان در غذاست. (2)

3- هنگام سوار شدن بر مرکب: اثرش محافظت شدن توسط یک ملک، از لحظه حرکت تا لحظه رسیدن به مقصد.(3)

4- ابتدای دعاها: اثرش استجابت قطعی دعاست به یکی از این دو طریق: یا رسیدن به حاجت در دنیا یا ذخیره شدن دعا در نزد پروردگار.(4)

5- قبل از انعقاد نطفه: اثرش عدم دخالت شیطان در انعقاد نطفه است و در صورت فراموشی، شیطان در نطفه شریک می شود.(5)

ص: 32


1- . جامع الاخبار، ص43.
2- . کافی، ج6، ص292.
3- . کافی، ج6، ص540.
4- . توحید صدوق، ص232.
5- . من لا یحضره الفقیه، ج3، ص404.

روضه

در مورد بسم الله صحبت کردیم، ذهنم رفت کربلا... ملعونی سنگی به طرف آقا پرتاب کرد. به پیشانی مبارکش خورد. خون بر صورتش جاری شد. پیراهن عربی را بلند کرد تا خون را از صورت کنار بزند، تیر سه شعبه زهرآلوده به قلب نازنین آقا

نشست. صدا زد: بسم الله و بالله و علی ملّه رسول الله.(1)

ص: 33


1- . لهوف، ترجمه فهری، ص119.

ص: 34

3-رحمت واسعه الهی

انگیزه سازی

مردی تصمیم گرفت به مدینه برود و رسول اکرم صلّی الله علیه و آله را زیارت نماید. در بین راه، زیر درختی چند جوجه پرنده دید، آن ها را برداشت تا به عنوان هدیه برای پیامبر خدا ببرد. در همین موقع، مادرِ جوجه ها پرواز کنان از راه رسید و چون جوجه هایش را در دستِ مرد، اسیر دید، به دنبالِ او به راه افتاد. مرد در روی زمین راه می رفت و پرنده، پروازکنان او را دنبال می کرد.

مرد به مدینه رسید. وارد شهر شد و یکسره به مسجد رفت و پس از زیارت نبیّ اکرم صلّی الله علیه و آله، جوجه ها را نزد ایشان گذاشت. در این موقع، پرنده مادر که چند فرسخ به دنبالِ جوجه هایش پرواز کرده بود، به سرعت فرود آمد، غذایی را که به منقار گرفته بود، در دهانِ یکی از جوجه ها

ص: 35

گذاشت و سپس به سرعت پرواز کرده و دور شد. رسول خدا و اصحاب ایشان، نشسته بودند و این صحنه را می نگریستند. ساعتی گذشت. جوجه ها در وسط مسجد قرار داشتند و مسلمانان دورِ آن ها را گرفته بودند. در همین لحظه، دوباره پرنده مادر رسید و با اینکه خطر اسیر شدن به دست مردم او را تهدید می کرد، از جان گذشتگی نموده، فرود آمد، و غذایی را که تهیه کرده بود، در دهانِ جوجه ی دیگر گذاشت. سپس قبل از اینکه کسی او را بگیرد، پرواز کرده و دور شد. در این هنگام، رسول گرامی اسلام جوجه ها را آزاد فرمود. آن گاه رو به اصحاب کرده و فرمودند: «مهر و محبّتِ این مادر را نسبت به جوجه هایش چگونه دیدید؟» اصحاب عرض کردند: بسیار عجیب و شگفت انگیز بود. پیامبر صلّی الله علیه و آله

فرمودند: «قسم به خداوندی که مرا به پیامبری برگزید، مهر و محبّت خدای عالم به بندگانش، هزاران مرتبه از چیزی که دیدید، بیشتر است.»(1)

اقناع اندیشه

وقتی صحبت از رحمت واسعه الهی به میان می آید، یک سؤال اساسی و مهم به ذهن خطور می کند: اگر خدا رحیم است، چرا این همه بلا و مصیبت به بندگانش می دهد؟

برای پی بردن به جواب این پرسش، کافی است به علت های مختلف بلا و مصیبت هایی که برای بشر پیش می آید توجه کنیم. بلاها و مصیبت ها علت های مختلفی دارند:

ص: 36


1- . تفسیر آسان، ج 9، ص 123.

جزای خود عمل:

بسیاری از بلاها و مصیبت ها اثر اعمال خود ماست. خداوند در قرآن می فرماید:

«مَا أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکمُ وَ یَعْفُواْ عَن کَثِیر.» (شوری/ 30)

و هر آسیبی به شما رسد به سبب اعمالی است که مرتکب شده اید، و از بسیاری [از همان اعمال هم] درمی گذرد.

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام:

تَوَقَّوْا الذُّنُوبَ، فَمَا مِنْ بَلِیَّةٍ وَ لَانَقْصِ رِزْقٍ إِلَّا بِذَنْبٍ حَتَّی الْخَدْشَ وَ النَّکْبَةَ وَ الْمُصِیبَةَ، فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَی یَقُولُ: «وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیر».(1)

از گناهان پرهیز و دوری کنید، زیرا هیچ بلا و کمبود رزقی نیست، مگر آنکه به جهت گناهی باشد؛ حتی خدشه بر پوست، خوردن پا به سنگ و دیگر مصیبت ها. به راستی که خداوند می فرماید: آنچه از مصیبت ها و سختی ها به شما می رسد، به جهت آنچه است که با دست های خودتان انجام داده اید.

بلا برای مشخص شدن ارزش افراد:

«وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبینَ.» (عنکبوت/3)

ما کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم (و اینها را نیز امتحان می کنیم) باید علم خدا درباره کسانی که راست می گویند و کسانی که

ص: 37


1- 2. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج 70، ص363.

دروغ می گویند تحقق یابد.

مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ می گوید از امام رضا علیه السلام شنیدم که بعد از تلاوت آیه اول سوره عنکبوت (أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ) پرسیدند: مَا الْفِتْنَةُ؟

می گوید: عرضه داشتم: فدای شما بشوم آنچه ما می دانیم فتنه در دین است. پس حضرت فرمودند: «یُفْتَنُونَ کَمَا یُفْتَنُ الذَّهَبُ ثُمَّ قَالَ یُخْلَصُونَ کَمَا یُخْلَصُ الذَّهَبُ.»(1)

همه می دانند ارزش طلا به میزان عیار آن است. بعضی از طلاها عیارشان 17 است، بعضی 18، بعضی 21 و بالاترین عیار، 24 است. زرگرها برای اینکه عیار طلا را مشخص کنند، طلای خام را در کوره قرار می دهند تا ذوب شود و ناخالصی هایش جدا شود. بعد از اینکه ناخالصی هایش از بین رفت، عیار آن مشخص می شود. خداوند متعال هم انسان ها را در کوره سختی ها، مشکلات، بلاها و مصیبت ها قرار می دهد تا عیار و ارزش آن ها را مشخص کند.

جلوگیری از غفلت از یاد خدا:

گاهی ما به علل مختلف از جمله دنیا زدگی، احساس عدم نیاز و..... از خدا دور می شویم و غفلت از یاد خدا زمینه سقوط ما را فراهم می کند، زیرا که خداوند در قرآن می فرماید:

«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلی أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ.» (أنعام/42)

ص: 38


1- . الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 1، ص371.

ما برای امت هایی که پیش از تو بودند (پیامبرانی فرستادیم و هنگامی که به مخالفت آن ها برخاستند) آن ها را به شدت و رنج و ناراحتی مواجه ساختیم شاید (بیدار شوند و در برابر حق) تسلیم گردند.

پرورش احساس

این تصور که هرکس بلا و مصیبت و سختی نیبیند پس خدا دوستش دارد، کاملا غلط است. آیات و روایات عکس این قضیه را ثابت می کند؛ اگر بلا نازل نشود از رحمت خدا دور هستیم؛ یعنی بلا رحمتی از ناحیه خداست.

پیغمبر صلّی الله علیه و آله را برای طعام دعوت کردند، چون به منزل مرد میزبان در آمد، مرغی را دید که روی دیوار تخم می گذاشت، سپس تخم مرغ افتاد و روی میخی قرار گرفت، نه به زمین افتاد و نه شکست. پیغمبر صلّی الله علیه و آله از آن منظره در شگفت شد. مرد عرض کرد: از این تخم مرغ تعجب می کنی؟ سوگند به آن که تو را به حق مبعوث ساخته من هرگز بلائی ندیده ام. رسول خدا صلّی الله علیه و آله برخاست.

غذای او را نخورد و فرمود: مَنْ لَمْ یُرْزَأْ فَمَا لِلَّهِ فِیهِ مِنْ حَاجَةٍ. کسی که بلائی نبیند، خدا به او نیازی ندارد (لطف و توجهی ندارد).(1)

و اتفاقا گفته شده:

هر که در این بزم مقرّب تر است

جام بلا بیشترش می دهند

ص: 39


1- . الکافی، ج 2، ص 256.

مرحوم سید عبدالکریم کفّاش اجاره نشین بود. روزی صاحب خانه ایشان را جواب کرد. وی بلافاصله اسباب و اثاثیه خود را از منزل بیرون آورده و در کنار کوچه ای گذارده بود و از این بابت بسیار نگران به نظر می رسید. در همان حال خدمت امام زمان ارواحنا فداه مشرّف می شود. مرحوم آقا سید عبدالکریم می گوید: حضرت به من فرمودند: صابر باش. عرض کردم: چَشم! اما مصیبت اجاره نشینی مصیبتی است که شما خانواده گرفتار آن نشده اید. آقا [لبخندی زدند و] فرمودند: برای تو منزل فراهم می شود. چیزی نگذشت که برخی از اهل خیر برای او منزلی خریدند و خیال ایشان از این جهت آسوده گردید.

مقام عبودیّت آن بنده راست

که راضی به تقدیر و حکم قضاست

اگر بنده شد قابل وصل دوست

نشان وصالش ورود بلاست

بود وصل پروانه در سوختن

از آن رو که او را بقا در فناست

به درگاه حق عبد صالح کسی است

که اندر بلا اهل سِلم و رضاست

رفتار سازی

و جالب اینجاست که یکی از جلوه های رحمت الهی در دنیا، عدم استجابت بعضی از دعاهای بندگان است! یعنی چه؟! هر کس

ص: 40

که محبوبی دارد، باید هر چه که او خواست اوست، در اختیارش بگذارد. خدا که بر همه چیز تواناست، پس چرا درخواست محبوبان خودش را استجابت نمی کند؟

کودک کنجکاو است و هر چیزی که اطرافش ببیند می خواهد؛ مثلا چاقو. از نظر او چاقو خوب است، اما اگر از مادرش چاقو بخواهد، مادر ممانعت می کند؛ چون می داند برایش خطرناک است، هر چند کودک گریه و زاری و در نهایت قهر کند.

اینکه مادر به فرزندش چاقو نمی دهد از شدت علاقه است یا به علت بی علاقگی؟ بسیاری از دعاهای ما که به ظاهر خوب هستند، باطنشان همان چاقوست، منتها ما الان نمی فهمیم. ما مثل همان کودک ظاهر را می بینیم، ولی خدا باطن را می بیند؛ بنابراین اگر دعای ما برآورده نشد با خدا قهر نکنیم.

خداوند در قرآن می فرماید:

«وَ یَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَیْرِ وَ کانَ الْإِنْسانُ عَجُولا.» (اسراء/ 11)

و انسان (بر اثر شتابزدگی) بدی ها را طلب می کند آن گونه که نیکی ها را می طلبد، و انسان همواره عجول است.

دعاهای ما چه برآورده بشود و چه نه، نشانه رحمت و مهربانی خداست.

روزی «احمد بن محمّد» از نزدیکان امام رضا علیه السلام، نزد ایشان شرفیاب شد و عرض کرد: «چند سالی است که حاجتی دارم و آن را از خدا خواسته ام، ولی دعایم مستجاب نمی شود؛ به گونه ای که

ص: 41

دیگر در دلم شک و تردید از استجابت آن راه یافته است و به تنگ آمده ام.»

امام رضا علیه السلام به تندی نگاهش کرد و فرمود: «ای احمد! مراقب باش که شیطان بر تو چیره نشود و تو را مأیوس و ناامید از رحمت پروردگار نسازد. بدان که جدم امام باقرعلیه السلام فرمود: «مؤمن، نیاز خود را از خدا می خواهد؛ ولی خداوند برآوردن آن را به تأخیر می اندازد؛ به این سبب که ناله و زاری او را دوست دارد.»(1)

امام سجّاد علیه السلام فرمود:

«الْمُؤْمِنُ مِنْ دُعَائِهِ عَلَی ثَلَاثٍ إِمَّا أَنْ یُدَّخَرَ لَهُ وَ إِمَّا أَنْ یُعَجَّلَ لَهُ وَ إِمَّا أَنْ یُدْفَعَ عَنْهُ بَلَاءٌ یُرِیدُ أَنْ یُصِیبَهُ.»(2)

«مؤمن از دعای خود به یکی از سه نتیجه و امر می رسد: یا برای [آخرت] او ذخیره می شود، و یا با سرعت [حاجتش] برآورده می شود، و یا بلایی که بنا بوده به او برسد [با این دعای او] دفع می شود.»

بسیاری از ما از آخرت و ذخیره نمودن خیرات برای خود غافل هستیم و مرتب برای حاجات دنیوی دعا می کنیم.وقتی خداوند می بیند که ما ذخیرة آخرتی نداریم، در برابر دعاهایمان پاداش های آخرتی می دهد و حاجت دنیوی ما را برآورده نمی کند، و این امر در آخرت برای ما روشن می شود. حضرت صادق علیه السلام فرمود: «فَیتَمَنَّی الْمُؤْمِنُ أَنَّهُ لَمْ یسْتَجَبْ لَهُ دَعْوَةٌ فِی الدُّنْیا مِمَّا یرَی مِنْ حُسْنِ الثَّوَابِ.»(3)

ص: 42


1- . الکافی، ج 2، ص 243.
2- . تحف العقول، النص، ص 278.
3- . الکافی، ج 2، ص 491، ح 9.

وظیفه ما دعا کردن است؛ این که چگونه برآورده شود از علم و عهده ما خارج است؛ چون ما آگاه به غیب نیستیم بهتر است از خدا بخواهیم هرچه به مصلحت ماست همان را انجام بدهد.

روضه

ابا عبد الله الحسین علیه السلام که در روز عاشورا هر چه از بلا و مصیبت برایش پیش آمد، عاشقانه صبر کرد و راضی به اراده خدا شد. سخت بود؛ جلو چشمان حضرت، علی اکبرش اربا اربا شد. من نمی دانم چه گذشت بر حضرت، آن موقعی که علی اکبر آمد اذن میدان بگیرد. ارباب مقاتل نوشته اند: فورا اجازه دادند؛ نگاه مأیوسانه ای به چهره و قد و بالای او کردند، بی

اختیار اشک ازچشمشان جاری شد و فرمودند: «اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ صلّی الله علیه و آله وَ کُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَی نَبِیِّکَ نَظَرْنَا إِلَیْهِ فَصَاحَ وَ قَالَ یَا ابْنَ سَعْدٍ قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَکَ کَمَا قَطَعْتَ رَحِمِی.»(1)

باباجان

گمان مدار که گفتم برو، دل از تو بریدم

نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم

دلم به پیش تو، جان در قفات، دیده به قامت

خدای داند و دل شاهد است من چه کشیدم

ص: 43


1- . اللهوف علی قتلی الطفوف، ترجمه فهری، النص، ص113.

ص: 44

4-غضب الهی

انگیزه سازی

یکی از یاران پیامبر صلی الله علیه وآله می گوید:

در یکی از روزها که هوا بسیار گرم بود، من و گروهی از دوستان با رسول خدا صلی الله علیه وآله در سایه درختی نشسته بودیم. ناگهان جوانی از راه رسید، لباس های خود را از بدن بیرون آورده و با پشت و روی بدن و صورت خود بر ریگ های داغ بیابان غلتید و در حال غلتیدن می گفت: ای نفس! بچش، زیرا عذابی که نزد خداست، خیلی بزرگ تر از اعمال توست.

رسول خدا صلی الله علیه وآله این منظره را تماشا می کرد، چون کار جوان تمام شد و لباس پوشید و قصد حرکت کرد، حضرت او را به حضور طلبید و فرمود: ای بنده خدا! کاری از تو دیدم که از کسی سراغ

ص: 45

نداشتم، چه علّتی سبب این برنامه بود؟

عرض کرد: خوف از خدا. فرمود: حق خوف را به جای آوردی، خداوند به سبب تو به اهل آسمان ها مباهات می کند، سپس رو به یاران کرد و فرمود: هرکس در این محل حاضر است، به نزد این مرد برود تا او برایش دعا کند. همه نزد او آمدند و او هم بدین گونه دعا کرد: خداوندا! تمام برنامه های ما را در گردونه هدایت قرار ده و پرهیز از گناه را توشه ما کن و بهشت را نصیب ما فرموده و جایگاه ما قرار بده.(1)

اقناع اندیشه

متأسفانه بعضی از ما خشم و غضب خدا و عذاب الهی را جدی نمی گیریم.

علی بن محمد روایت کرده است که یکی از اصحاب گوید:

به حضرت صادق علیه السلام گفتم:

عده ای از دوستان شما مرتکب گناه می شوند و می گویند (به رحمت حق) امیدواریم، حضرت فرمود:

«کَذَبُوا أُولَئِکَ لَیْسُوا لَنَا بِمَوَالٍ أُولَئِکَ قَوْمٌ رَجَحَتْ بِهِمُ الْأَمَانِیُّ وَ مَنْ رَجَا شَیْئاً عَمِلَ لَهُ وَ مَنْ خَافَ شَیْئاً هَرَبَ مِنْه.»(2)

«دروغ می گویند؛ هرگز دوستان ما نیستند. اینان افرادی هستند که آرزوهایشان بر آنان چیره شده. کسی که به چیزی امید دارد، کاری می کند که به آن برسد و کسی که از چیزی می ترسد، از آن فرار می نماید.»(3)

ص: 46


1- . بحار الانوار، ج 70، ص 378.
2- . بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج 67، ص 399.
3- .[3] ایمان و کفر ( ترجمه کتاب الإیمان و الکفر بحار الأنوار جلد 64)، ترجمه عطاردی، ج 2، ص 88.

همین خدایی که می گوییم رحمن و رحیم است، در قرآن کریم 13 بار خود را شدید العقاب می نامند، همچنین 14مرتبه در قرآن کریم از غضب خداوند نام برده شده، آیا این جای تأمل ندارد؟!

یکی از آیات غضب خدا این است:

«کلُواْ مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَ لَا تَطْغَوْاْ فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکمُ غَضَبیِ وَ مَن یحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبیِ فَقَدْ هَوَی.»(1)

از خوردنی های پاکیزه [و مطبوع] که روزی شما نمودیم، بخورید و در [مورد] آن از حدود الهی تجاوز نکنید که خشم من بر شما فرود آید، و کسی که خشم من بر او فرود آید، یقیناً هلاک شده است.

ما هر روز در نمازهای پنجگانه 10 مرتبه از خدا می خواهیم:

«اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّین.»

ما را به راه راست هدایت کن؛ راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی، نه کسانی که بر آنان غضب کرده ای و نه گمراهان.

با این اوصاف هنوز خشم وغضب خداوند را باور نداریم؟

پرورش احساس

از آیات قرآن که تن آدم را می لرزاند، آیه اول و دوم سوره مبارکه حج است. خداوند می فرماید:

«یَأَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شیْءٌ عَظِیم یَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا

ص: 47


1- . طه /81.

وَتَرَی النَّاسَ سُکَارَی وَمَاهُم بِسُکَارَی وَلکِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِیدٌ.»

ای مردم! از (عذاب) پروردگارتان بترسید، که زلزله رستاخیز امر عظیمی است. آن روز که ببینیدش، هر شیردهنده ای شیرخواره اش را از یاد ببرد و هر آبستنی بار خود بر زمین گذارد و مردم را چون مستان بینی، حال آنکه مست نیستند، بلکه عذاب خدا شدید است.

وقتی این آیات نازل شد، مردم در حال حرکت به سوی میدان جنگ بودند، پیامبر صلی الله علیه وآله مردم را صدا زد، آن ها توقف کردند و گرداگرد پیامبر صلی الله علیه وآله حلقه زدند، حضرت این آیات را بر آن ها خواند. صدای گریه مردم بلند شد، و در آن شب مسلمانان بسیار گریستند. هنگام صبح به قدری نسبت به دنیا و زندگی دنیا بی اعتنا شده بودند که حتی زین به روی مرکب ها ننهادند و خیمه ای بر پا نساختند، گروهی گریه می کردند و گروهی نشسته و در فکر فرو رفته بودند. رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: آیا می دانید این چه روزی است؟ عرض کردند: خدا و پیامبرش آگاه تر است. فرمود: روزی است که از هر هزار نفر 999 نفر به سوی دوزخ روان می شوند و تنها یک نفر به سوی بهشت می رود! این امر بر مسلمانان سخت آمد و شدیدا گریستند و عرض کردند: پس چه کسی نجات خواهد یافت؟ پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: گنهکارانی غیر از شما هستند که اکثریت را تشکیل می دهند. من امیدوارم شما حداقل یک چهارم اهل بهشت باشید (مسلمانان تکبیر گفتند)، بعد فرمود: امیدوارم یک سوم اهل بهشت باشید (باز هم تکبیر گفتند)، بعد اضافه فرمود: امیدوارم دو سوم اهل بهشت از شما باشد، چرا که اهل بهشت 120

ص: 48

صفند که 80 صف آن ها از امت من هستند.(1)

امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:

«إِنَّ الْمُؤْمِنَ لا یَصْبَحُ إِلّا خائِفاً وَإِنْ کانَ مُحْسِناً، وَلا یَمْسِی إِلّا خائِفاً وَإِنْ کانَ مُحْسِناً لِأَنَّهُ بَیْنَ أَمْرَیْنِ: بَیْنَ وَقْتٍ قَدْ مَضی لا یَدْری مَاللّهُ صانِعٌ بِهِ، وَبَیْنَ أَجَلٍ قَدْ اقْتَرَبَ لا یَدْری ما یُصیبُهُ مِنَ الْهَلَکاتِ أَلا وَقُولُوا خَیْراً تَعْرِفُوا بِهِ وَاعْمَلُوا بِهِ تَکُونُوا مِنْ أَهْلِهِ، صِلُوا أَرْحامَکُمْ وَإِن قَطَعُوکُمْ وَعُودُوا بِالْفَضْلِ عَلی مَنْ حَرَمَکَ وَأدُّوا الأَمانَةَ إِلی مَنِ ائْتَمَنَکُمْ وَأَوْفُوا بِعَهْدِ مَنْ عاهَدْتُمْ وَإِذا حَکَمْتُمْ فَاعْدِلُوا.»(2)

مؤمن شبش را روز نمی کند، مگر در حال ترس، گرچه همه ساعات شبش را به نیکی گذرانده باشد و روزش را سپری نمی نماید، مگر در حال وحشت، گرچه روزش به خوبی گذشته باشد؛ مؤمن بین دو امر است: زمانی که بر او گذشته و نمی داند خداوند با او چه معامله ای می کند و زمانی که بر او نیامده و نمی داند دچار چه بلا و مهلکه ای خواهد شد! آگاه باشید! زبان خود را فقط به خیر باز کنید، به نحوی که شما را جز به گفتار نیک نشناسند؛ و خوبی کنید تا خداوند شما را در شمار نیکان آورد؛ با خویشاوندان بپیوندید، گرچه خویشاوندان با شما قطع رابطه کرده باشند؛ و به آن کس که روز نیاز شما از شما دریغ کرد، آنچه لازم دارد بپردازید؛ امانت آنان که شما را امین دانسته اند، برگردانید و به عهد خود وفادار باشید و به هنگام حکم کردن عدالت را

مراعات نمایید.

ص: 49


1- . تفسیر مجمع البیان و تفسیر نور الثقلین و تفسیرهای دیگر (با کمی تلخیص).
2- . بحار الأنوار، ج 74، ص 404 و الأمالی، شیخ طوسی، النص، ص 208، المجلس الثامن.

رفتار سازی

از جمله گناهان کبیره قطعی و بزرگترین گناهان کبیره که در بزرگی بالاتر از قتل نفس، عاق والدین، زنا و خیلی از گناهان کبیره شمرده شده، این است که انسان خودش را از غضب الهی ایمن بداند.(1)

از صفوان جمّال روایت است: امام جعفر صادق علیه السلام را مشاهده کردم که پیش از تکبیر، رو به قبله آورده، فرمود: «اللَّهُمَّ لَا تُؤْیِسْنِی مِنْ رَوْحِکَ، وَلَا تُقَنِّطْنِی مِنْ رَحْمَتِکَ، وَلَا تُؤْمِنِّی مَکْرَکَ؛ فَإِنَّهُ لَایَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ؛ خداوندا! نومید مکن مرا از راحت خود، و مأیوس مکن مرا از رحمت خود، و ایمن مگردان مرا از مکر خود. پس به درستی که ایمن نمی شوند از مکر خدا، مگر گروه زیانکاران.» عرض کردم: فدای تو گردم! من این را از کسی پیش از تو نشنیده ام. فرمود:

«به درستی که از جمله بزرگ ترین گناهان کبیره در نزد خدا، یأس است از روح خدا، و نومیدی از رحمت خدا، و ایمنی از مکر خدا.»

زیرا که کسی که دچار حالت ایمنی از عذاب الهی می شود و خودش را از عذاب در امان می بیند، دچار اصرار بر گناهان می شود و خود این تکرار گناهان علامت ابتلا به گناه بزرگ ایمنی از مکر الله است! امام صادق علیه السلام می فرماید: «... الْإِصْرَارُ عَلَی الذَّنْبِ أَمْنٌ لِمَکْرِ

ص: 50


1- . من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص563.

اللَّهِ- فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ(1)(2)

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله می فرماید:

«قالَ اللَّهُ تَبارَکَ وَ تَعالی: وَ عِزَّتی وَ جَلالی لا اجْمَعُ عَلی عَبْدی خَوْفَیْنِ وَ لا اجْمَعُ لَهُ أَمْنَیْنِ، فَاذا أَمِنَنِی فِی الدُّنْیا أَخَفْتُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ اذا خافَنی فِی الدُّنْیا آمَنْتُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ.»(3)

خداوند متعال در حدیث قدسی فرمود: به عزّت و جلالم سوگند! که برای بنده ام دو ترس و دو امنیّت با هم فراهم نمی آورم. اگر در دنیا خود را از من ایمن بداند، در روز رستاخیز او را هراسان کنم و اگر در دنیا از من بترسد، در روز قیامت او را ایمن گردانم.

شیخ صدوق از پدر بزرگوارش نقل می کند:

یحیی بن زکریّا، آن قدر نماز خواند و گریه کرد که صورتش آسیب دید. پارچه ای از کرک به جای آسیب صورت گذاردند، تا اشک دیدگانش بر آن بریزد. او به خاطر خوف از مقام الهی این چنین گریه می کرد و بسیار کم خواب شده بود. پدر بزرگوارش به او گفت: پسرم از خدا خواسته ام چنان لطف و عنایتی به تو کند که خوشحال شوی و چشمت به محبّت حق روشن گردد. عرض کرد: پدر! جبرئیل به من گفت: قبل از آتش جهنم صحرای سوزانی است که از آن عبور نمی کند، مگر کسی از خوف حق زیاد گریه کند.

ص: 51


1- . أعراف/ 97.
2- . تحف العقول، النص، ص456.
3- . بحار الأنوار، ج 67، ص 379، باب 59، حدیث 28 و الخصال، ج1، ص 79، حدیث 127.

فرمود: پسرم گریه کن! زیرا گریه از خوف خدا، حق توست.(1)

روضه

حضرت زکریا علیه السلام از پروردگار خود خواست که به او اسماء خمسه طیبه را بیاموزد، جبرئیل فرود آمد و آن ها را به او آموخت. زکریا چون محمد و علی و فاطمه و حسن علیهم السلام را یاد می کرد، همّ ّاش برطرف می شد و گرفتاریش زائل می گردید و چون حسین علیه السلام را یاد می کرد، گریه گلویش را می گرفت و مبهوت می گردید. یک روز عرض کرد: معبود من! مرا چه می شود که چون چهار نفر از خمسه طیبه را یاد می کنم، به یاد آنان از غم های خود آرام می شوم و چون حسین علیه السلام را یاد می کنم، اشکم جاری می شود و ناله ام بلند می شود. خدای تبارک و تعالی او را از قصه حسین خبر داد و فرمود: کهیعص؛ "کاف" نام کربلا است و "هاء" هلاک عترت است و "یاء" یزید علیه اللعنه است که او ظالم بر حسین است، "عین" عطش حسین است و "صاد" صبر او است. چون زکریا این مطلب را شنید، نالان و غمگین گردید و تا سه روز از مسجد خود بیرون نیامد و به مردم اجازه نداد در آنجا نزد او بروند و گریه و ناله سرداد.(2)

مصیبت ارباب بی کفن چقدر سنگین است که همه انبیاء برای

ص: 52


1- . الأمالی، شیخ صدوق،ص 27، المجلس الثامن، حدیث 3 و بحار الأنوار، ج14، ص 166، باب قصص زکریا و یحیی علیهماالسلام، حدیث 4.
2- . کمال الدین، ابن بابویه، ترجمه کمره ای، ج 2، ص 135، تهران، چاپ: اول، 1377ش.

آن اشک ریخته اند. یکی از روضه های سوزناک حضرت، روضه عطش آن حضرت است، وقتی حضرت آمدند با اهل خیمه وداع کنند، سخت تشنه بودند. وقتی ذوالجناح با یال خونین به سوی خیمه ها برگشت، دختر کوچک امام حسین علیه السلام می پرسید: ذو الجناح! آیا به پدرم آب دادند یا با لب تشنه او را به شهادت رساندند؟ السلام علیک یا ابا عبد الله...

ص: 53

ص: 54

5-قدرت الهی

ایجاد انگیزه

کره زمین با همه بزرگی در مقابل دیگر مخلوقات خدا یکی از آفریده های کوچک خدا محسوب می شود؛ مثلا خورشید یک میلیون و سیصد و نود و هفت هزار برابر زمین است، از طرفی حرارت خورشید 15 میلیون درجه سانتی گراد است که این مقدار حرارت در حجمی مثل خورشید، مانند آن است که در هر ثانیه 150 میلیون تن بمب اتم هیدروژنی در خورشید منفجر شود؛ یک کیلوگرم این بمب اتم برای نابودی زمین کافیست، ولی باز همین خورشید هم مخلوق کوچک خداست.

خورشید یکی از کوچک ترین و کم حرارت ترین ستاره های خداست. دانشمندان می گویند: فقط در کهکشان راه شیری 200

ص: 55

الی 300 میلیارد ستاره وجود دارد که اکثر قریب به اتفاق آن ها از خورشید بزرگترند، آیت الله جوادی آملی در کتاب هیئت و نجوم می فرمایند: خورشید در برابر برخی از ستاره ها مثل یک نخود است در برابر کوه دماوند.

البته این 300 میلیارد ستاره غول پیکر فقط کهکشان راه شیری را تشکیل داده اند. ببینید همین یک کهکشان چقدر بزرگ است که 300 میلیارد ستاره را در خودش جای داده، آن قدر بزرگ که خورشیدی که با سرعت 220 کیلومتر در ثانیه (792 هزار کیلومتر در ساعت) در حال حرکت دور کهکشان است، 250 میلیون سال طول می کشد تا یک دور، دور کهکشان بزند. با همه این اوصاف کهکشان ما هم جزء مخلوقات کوچک خداست.

تاکنون بالغ بر120 هزار میلیارد کهکشان کشف شده که راه شیری جزء کوچک ترین آن هاست؛ البته آنچه کشف کرده اند، ذره ای از آفریده های خداست.(1)

تمام آنچه کشف کرد ه اند و آنچه که کشف نکرد ه اند و به دنبال کشف آن هستند، فقط آسمان اول است ... از اینجا به بعد از عقل ناقص بشر خارج است؛ باید پای سخنان امام صادق علیه السلام نشست. حضرت می فرماید:آسمان اول نسبت به آسمان دوم مثل یک حلقه انگشتری است در وسط یک بیابان وسیع؛ و آسمان دوم و اول نسبت به آسمان سوم مثل یک حلقه انگشتری است در وسط

ص: 56


1- . آمار برگرفته از کتاب نجوم به زبان ساده، نویسنده: مایر دگانی، مترجم: محمدرضا خواجه پور.

یک بیابان وسیع؛ همین طور تا آسمان هفتم... .(1)

انسان وقتی عظمت و بزرگی این عالم را می بیند و درباره اش می اندیشد(2)، به این باور می رسد که آفریننده ای قادر و توانا بر این عالم حاکم است و دست قدرت او این جهان را مدیریت می کند. هر چه انسان در این زمینه بیشتر تفکر کند، ایمانش بیشتر می شود، و ایمان به قدرت الهی ثمرات زیادی برای انسان به دنبال دارد.

اقناع اندیشه

قرآن کریم در این زمینه می فرماید:

«لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ * بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضی أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ.» (بقره/ آیات 116 و 117)

در چند فراز این دو آیه قدرت الهی به خوبی بیان می شود:

«لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»؛ آسمان ها و زمین برای اوست.

«کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ»؛ همه برای او متواضع و فرمان بردار هستند.

«بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»؛ پدید آورنده آسمان ها و زمین اوست.

ص: 57


1- . تفسیر نورالثقلین، ج5، ص364، ... ان هذه الأرض بمن علیها عند الذی تحتها کحلقة ملحقاة فی فلاة قی و هاتان بمن فیهما و من علیهما عند الذی تحتها کحلقة ملقاة فی فلاة و الثالثة حتی انتهی الی السابعة و تلا هذه الایة خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُن... .
2- . عن ابی عبدالله علیه السلام: تفکر ساعة خیر من عبادة سنة. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج 68، ص 327.

«إِذا قَضی أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»؛ هنگامی که فرمان وجود چیزی را صادر کند، می گوید: موجود باش! و آن فورا موجود می شود.

جمله "کن"، جمله ای نیست که خداوند به صورت لفظ بیان کند، چرا که نه او لفظی دارد و نه نیازمند به الفاظ است، بلکه منظور همان تعلق اراده او به ایجاد و ابداع چیزی است، و تعبیر به کلمه "کن" به خاطر آن است که از این تعبیر کوتاه تر و کوچک تر و سریع تر تصور نمی شود.

به تعبیر روشن تر، در افعال خداوند دو مرحله بیشتر وجود ندارد: مرحله اراده، و مرحله ایجاد، که در آیه فوق از مرحله دوم به عنوان امر و قول و جمله "کن" تعبیر شده است.

چه زیبا می فرماید امیر مؤمنان علی علیه السلام:

«یقول لما اراد کونه کن فیکون لا بصوت یقرع، و لا بنداء یسمع و انما کلامه سبحانه فعل منه انشاء.»(1)

او هر چه را اراده کند، به آن می گوید: باش! آن بلا درنگ موجود می شود، اما کلام او نه صوتی است که در گوش ها نشیند، نه فریادی است که شنیده شود، بلکه سخن خدا همان فعل او است که ایجاد می کند.(2)

ایمان به قدرت الهی یعنی اعتقاد به اینکه من و تو هیچ کاره ایم، و اگر قرار باشد کاری انجام شود، همه عالم هم که جمع شوند، نمی توانند مانع آن شوند:

ص: 58


1- . نهج البلاغه، خطبه 186.
2- . تفسیر نمونه، ج 18، ص 496، ذیل آیه 82 سوره یس.

وَ قَالَ علیه السلام: «إِذَا أَرَادَ اللَّهُ

أَمْراً سَلَبَ الْعِبَادَ عُقُولَهُمْ فَأَنْفَذَ أَمْرَهُ وَ تَمَّتْ إِرَادَتُهُ

فَإِذَا أَنْفَذَ أَمْرَهُ رَدَّ إِلَی کُلِّ ذِی عَقْلٍ عَقْلَهُ فَیَقُولُ کَیْفَ

ذَا وَ مِنْ أَیْنَ ذا.» (1)

آنگاه که خدا خواهد کاری صورت پذیرد، عقل بندگان را

برباید تا فرمانش اجرا شود و اراده اش انجام گیرد و پس از پایان کار عقل خردمندان

را باز گرداند تا گویند: این حادثه چگونه و از کجا آمد؟(2)

مهمترین اثر ایمان به قدرت الهی، توکل است، چون

انسان متوجه می شود که با تکیه به قدرت الهی می تواند هر کاری را انجام دهد.

پرورش احساس

توکل کلید حل مشکلات امروز ماست؛ رسول خدا صلی الله علیه وآله در روایتی به ابوذر فرمود: من آیه ای را می شناسم که اگر همه مردم با همه مشکلاتشان به آن آیه چنگ بزنند، برای حل مشکلاتشان کافیست؛ «اِنِّی لَاَعلَمُ آیَةً لَو اَخَذَ بِهَا النّاسَ لَکَفَتهُم.» سپس ایشان آیه سوم سوره طلاق را قرائت فرمود:

«وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً ویَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ.»(3)

امام خمینی رضوان الله تعالی علیه هم با ایمان به قدرت الهی و توکلی که به خدای متعال داشت توانست در برابر ابرقدرت های شرق و غرب بایستد.

ص: 59


1- . تحف العقول، ص 449 و بحارالانوار، ج 75، ص 336.
2- . تحف العقول، ترجمه جنتی، متن، ص707.
3- . تفسیر نمونه، ج 24، ص 248 و مجمع البیان، ج 10، ص 306.

حضرت امام رضوان الله تعالی علیه حتی در کارهای کوچک به خدا توکل می کرد؛ مثلا در خانه خریدن:

این خانه ای که حضرت امام در قم، چهار راه بیمارستان (یخچال قاضی)، دارند، خانه ای است که در آن مستأجر بودند و با آقا مصطفی در آنجا زندگی می کردند. آقا مصطفی هم ظاهرا متأهل بودند. یکبار صاحبخانه حضرت امام به ایشان می گوید: می خواهیم خانه را بفروشیم؛ یا شما بخرید یا بلند بشوید. امام می فرماید چقدر فرصت دارم؟ آن آقا می گوید: یک هفته. خیلی سخت است که آدم در یک هفته خانه اش را جا به جا کند؛ ولی امام می فرماید باشد؛ حالا ببینیم خدا چه می خواهد.

آن آقا گفته بوده مثلا دوازده هزار تومان پول این خانه می شود. شب جمعه بعدش کاروانیانی که می خواستند بروند عتبات، آمدند پیش امام و گفتند که ما می خواهیم پولمان را پیش شما امانت بگذاریم. به بانک و دولت و این ها اطمینان نداریم. امام می فرمایند که من امانت قبول نمی کنم. اصرار می کنند تا این که امام می فرمایند: من از شما قرض می گیرم که در آن تصرف بکنم. آن ها دقیقا همان 12هزار تومان را به ایشان قرض دادند. فردا صاحب خانه می آید و امام پول را می گذارد جلوی صاحب خانه و می فرمایند: این خانه مال ما تا ببینیم خدا چه می خواهد. امام درسش را ادامه می دهد و مشغول کتاب و درس خودش می شود.

هفته بعد، شب جمعه کاروانی ها برمی گردند. امام می فرمایند: شما بنا بود چند ماهی سفرتان طول بکشد! نماینده شان می گوید:

ص: 60

آقا! سفر از قصر شیرین به هم خورد و مجبور شدیم برگردیم. اگر می شود آن پول را مرحمت کنید. امام می فرمایند که پول قرض است و برای قرض هم باید مهلت بدهید؛ تا کی مهلت می دهید؟ می گویند یک هفته. امام می فرمایند باشد؛ ببینیم چه می شود، و به درسشان ادامه می دهند.

معلوم است که دل امام تکان نخورده. تا شب جمعه هفته بعد اتفاقی نمی افتد، اما صبح زود برادر حضرت امام (آقای پسندیده) نزد امام می آیند. امام به ایشان می فرمایند: اینجا چه کار می کنید؟ شما که اراک بودید! آقای پسندیده هم مدام عذرخواهی می کنند و می گویند:

ببخشید که بدون اطلاع شما اقدام کردیم…. امام می پرسند: حالا چه شده مگر؟ می گوید: املاک پدری را فروختیم و سهم شما را آوردیم. حالا سهم امام چقدر می شود؟ دوازده هزار تومان. امام هم می فرمایند: خیلی ممنون؛ بگذارید این جا. آن کاروانیان هم می آیند و آقا پول را به آن ها می دهد. امام هنوز از جایش تکان نخورده، صاحب یک خانه بزرگ هم شده که هنوز در قم جزء خانه های خوب محسوب می شود.(1)

امام رضا علیه السلام فرمودند:

«مَنْ أَرَادَ أَنْ یَکُونَ أَقْوَی النَّاسِ فَلْیَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ وَ سُئِلَ عَنْ حَدِّ التَّوَکُّلِ مَا هُوَ قَالَ لَا تَخَافُ سِوَاهُ وَ أَرْوِی أَنَّ الْغِنَی وَ الْعِزَّ یَجُولَانِ فَإِذَا ظَفِرَا بِمَوْضِعِ التَّوَکُّلِ أَوْطَنَا.»(2)

ص: 61


1- . به نقل از حجه الاسلام پناهیان.
2- . الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا علیه السلام، ص358.

اگر می خواهی قوی ترین مردم باشی، پس باید توکلت بر خدا باشد و سؤال شد از حد توکل که تا کجاست؟ فرمودند: حد توکّل آنست که از غیر خدا نترسی، سپس حضرت فرمودند: بی نیازی و عزّت در گردشند و هنگامی که به موضع توکل می رسند، مستقر می شوند.

رفتار سازی

خیلی ها فکر می کنند توکل یعنی دست روی دست گذاشتن و منتظر روزی خدا نشستن، در واقع این عده تنبلی خود را با توکل توجیه می کنند.

آقا رسول خدا صلی الله علیه وآله گروه بی کاری را دیدند، سؤال کردند شما چه کاره اید و حرفه شما چیست؟ عرض کردند: ما توکل کنندگانیم، حضرت فرمود: شما سربار جامعه اید ... .(1)

شرط اساسی عمل به وظیفه است، ما باید به وظیفه خود عمل کنیم، اما امیدمان فقط به خدا باشد و به بهانه توکل تنبلی نکنیم.

تا وضع ما مثل شتربان پیامبر صلی الله علیه وآله نشود که توکل کرد و اسباب ظاهری را رعایت نکرد و شتر را بدون اینکه ببندد رها کرد؛ شتر گم شد. پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: نباید وقتی توکل می کنی، اسباب را رعایت نکنی؛ مثلا نباید پای شتر را نبسته، توکل کنی.(2)

ص: 62


1- . مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 11، ص 217: رَأَی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله قَوْماً لَا یَزْرَعُونَ قَالَ مَا أَنْتُمْ قَالُوا نَحْنُ الْمُتَوَکِّلُونَ قَالَ لَا بَلْ أَنْتُمُ الْمُتَّکِلوُن.
2- . هدایت درحکایت- مثنوی معنوی دفتر اول.

روضه

کسی که توکل می کند ولو ظاهرا امور بر وفق مراد او نچرخد، در نهایت عالم در خدمت او قرار خواهد گرفت؛ مانند ابا عبد الله الحسین علیه السلام که در ظاهر عزیزانش را شهید کردند و به اسارت بردند، اما در نهایت اوست که عالم همه دیوانه اوست! سخت بود قربانی کردن عزیزان؛ مخصوصا فدا شدن طفل شش ماهه روی دستان حضرت. از سوز جگر فرمود: «هَوَّنَ عَلَیَ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّه.»(1)

ص: 63


1- . بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج 45، ص46.

ص: 64

6-رزاقیت الهی

انگیزه سازی

هنگامی که حضرت موسی علیه السلام از طرف خداوند، برای رفتن به سوی فرعون و دعوت او به خداپرستی مأمور گردید، او (که احساس خطر می کرد) به فکر خانواده و بچه های خود افتاد، و به خدا عرض کرد: پروردگارا چه کسی خانواده و بچه های مرا سرپرستی می کند؟!

خداوند به او فرمان داد: عصای خود را بر سنگ بزن.

موسی علیه السلام عصایش را بر سنگ زد، آن سنگ شکست؛ از درون آن، سنگ دیگری نمایان شد؛ با عصای خود یک ضربه دیگر بر آن سنگ زد، آن نیز شکسته شد و در درونش سنگ دیگری پیدا گردید؛ موسی علیه السلام ضربه دیگری با عصای خود بر سنگ سوم زد، و آن سنگ نیز شکسته شد؛ او در درون آن سنگ، کرمی را دید که

ص: 65

چیزی به دهان گرفته و آن را می خورد.

پرده های حجاب از گوش موسی علیه السلام کنار رفت و شنید آن کرم می گوید:

«سبحان من یرانی و یسمع کلامی و یعرف مکانی و یذکرنی و لا ینسانی.»

پاک و منزه است خداوندی که مرا می بیند، و سخن مرا می شنود، و به جایگاه من آگاه است، و به یاد من هست و مرا فراموش نمی کند.(1)

اقناع اندیشه

اگر خدای متعال روزی کرمی که در دل یک سنگ قرار دارد را متکفل شده است، آیا امکان دارد که از روزی ما انسان ها غافل باشد!؟

خداوند متعال در قرآن کریم در 109 آیه از واژه «رزق» استفاده کرده است و در 101 آیه «رزق» را به خود نسبت داده و بطور مستقیم یا غیر مستقیم خود را رزاق عالمیان

معرفی کرده است. یکی از بارزترین این آیات، آیه 6 سوره مبارکه هود است، می فرماید:

«وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَی اللَّهِ رِزْقُها.»

هیچ جنبنده ای در زمین نیست، مگر اینکه روزی او بر خداست!

جالب است بدانید که در تفسیر نمونه آمده است: "رزق" به معنی عطاء و بخشش مستمر است، و از آن جا که روزی الهی عطای مستمر او به موجودات است به آن رزق گفته می شود.(2)

ص: 66


1- . تفسیر روح البیان، حقی بروسوی اسماعیل، ج 4، ص 96 تا 97.
2- . تفسیر نمونه، ج 9، ص 16.

وقتی خدای متعال بیش از صد بار خود را رزاق و روزی دهنده مخلوقاتش معرفی کرده است، شایسته نیست انسان نگران روزی خود بوده و گمان بد به خدای متعال داشته باشد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

«خَصْلَتَانِ لَا تَجْتَمِعَانِ فِی مُؤْمِنٍ الْبُخْلُ وَ سُوءُ الظَّنِ بِالرِّزْقِ.»(1)

دو خصلت در مؤمن جمع نمی شود: بخل و سوء ظن به رزق و روزی.

حسن ظن به رزاقیت الهی در زندگی اهل بیت علیهم السلام بسیار بارز بود. وقتی یکی از اصحاب امام سجاد علیه السلام با نگرانی از گرانی در بازار سخن می گوید، امام می فرمایند: اگر اجناس گران شود روزی من به عهده خداست و اگر ارزان هم بشود باز روزی من دست خداست.(2)

البته این به آن معنا نیست که دیگر کسی کار و تلاش نکند به این بهانه که روزی مشخص و مقدر است، بلکه روزی همراه با کار و تلاش بدست می آید؛ حتی اهل بیت علیهم السلام هم که همه هستی تحت امر آن ها بود، جهت کسب روزی تلاش می کردند. روزی امام صادق علیه السلام جامه زبر کارگری بر تن و بیل در دست داشت و در بوستان خویش سرگرم بود. چنان فعالیت کرده بود که سراپایش را عرق گرفته بود.

دراین حال ابوعمرو شیبانی وارد شد و امام را در آن تعب و رنج مشاهده کرد. پیش خود گفت: شاید علت اینکه امام شخصا

ص: 67


1- . بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج 74، ص 172.
2- . الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 5، ص 81.

بیل به دست گرفته و متصدی این کار شده، این است که کس دیگری نبوده و از روی ناچاری خودش دست به کار شده. جلو آمد و عرض کرد: «این بیل را به من

بدهید، من انجام می دهم.»

امام فرمود:

«إِنِّی أُحِبُّ أَنْ یَتَأَذَّی الرَّجُلُ بِحَرِّ الشَّمْسِ فِی طَلَبِ الْمَعِیشَةِ.»

نه، من دوست دارم که مرد برای تحصیل روزی رنج بکشد و آفتاب بخورد.(1)

از امیرالمؤمنینعلیه السلام نقل شده که ایشان رزق را منوط به طلب می کنند و می فرمایند:

«اطْلُبُوا الرِّزْقَ فَإِنَّهُ مَضْمُونٌ لِطَالِبِهِ.»(2)

و خداوند متعال در آیه 15 سوره مبارکه ملک می فرماید:

«هُوَ الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فی مَناکِبِها وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَ إِلَیْهِ النُّشُور.»

او کسی است که زمین را برای شما رام کرد، بر شانه های آن راه بروید و از روزی های خداوند بخورید و بازگشت و اجتماع همه به سوی اوست.

تفسیر نمونه ذیل این آیه ذکر می کند:

این آیه اشاره ای است به اینکه تا گامی برندارید و تلاشی نکنید، بهره ای از روزی های زمین نخواهید داشت!(3)

اگر نسبت به وظیفه خود در تلاش برای کسب روزی

ص: 68


1- . الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 5، ص 76.
2- .[6] الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 1، ص 303.
3- . تفسیر نمونه، ج 24، ص 338.

کوتاهی نکنیم، روزی ما حتما به ما خواهد رسید. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

سرعت رسیدن روزی از سرعت رسیدن اجل به سمت صاحبش بیشتر است:

«إنّ الرّزق لَیُطالِبُ العبدَ أکثرُ ممّا یطلُبُه أجلُه.»(1)

آن یکی زاهد شنود از مصطفی که یقین آید به جان رزق از خدا گر بخواهی ور نخواهی رزقِ تو پیش تو آید دوان از عشق تو(2)

البته باید دانست که روزی غیر از ثروتی است که در دست ماست. ثروت آن چیزی است که ما کسب می کنیم، ولی رزق و روزی آن چیزی است که از آن بهره می بریم؛ به عبارت دیگر، مقداری از ثروت که ما از آن بهره می بریم، رزق ماست. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، ذیل آیه 27 سوره مبارکه آل عمران می فرماید:

مطلبی که در اینجا واجب است بدانیم این است که رزق به معنای چیزی است که مورد انتفاع مرزوق قرار بگیرد. قهرا آن مقداری رزق است که مورد انتفاع واقع شود، پس اگر کسی مال بسیاری جمع کرده، که به غیر از اندکی از آن را نمی خورد، در حقیقت رزقش همان مقداری است که می خورد، بقیه آن رزق او نیست، مگر از این جهت که بخواهد به کسی بدهد، که از این

ص: 69


1- . نهج الفصاحة، ص 280.
2- . مثنوی معنوی مولوی، دفترپنجم، ص 838.

جهت رزق است و از جهت خوردن رزق نیست. پس وسعت روزی و تنگی آن ربطی به زیادی مال و اندکی آن ندارد.(1)

پرورش احساس

نباید نسبت به این نکته مهم غافل بود که شکر نسبت به داشته ها یک وظیفه دائمی است. همچنان که بیان شد، اعطاء رزق از سوی خداوند یک عمل همیشگی است و البته موجب برکت در روزی می شود. مسمع نقل می کند:

ما در سرزمین منی محضر امام صادق علیه السلام بودیم و مقداری انگور که در اختیار ما بود، می خوردیم. گدایی آمد و از امام کمک خواست. امام دستور داد یک خوشه انگور به او بدهند!

گدا گفت: احتیاج به انگور ندارم، اگر پول هست بدهید!

امام فرمود: خداوند به تو وسعت دهد. گدا رفت و امام چیزی به او نداد. گدا پس از چند قدم که رفته بود پشیمان شد و برگشت و گفت:

پس همان خوشه انگور را بدهید! امام دیگر آن خوشه را هم به او نداد.

گدای دیگری آمد. امام سه دانه انگور به ایشان داد. گدا گرفت و گفت:

سپاس آفریدگار جهانیان را که به من روزی مرحمت کرد! خواست برود، امام فرمود:

ص: 70


1- . المیزان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 141.

بایست! (برای تشویق وی) دو دست را پر از انگور نمود و به او داد.

گدا گرفت و گفت: شکر خدای جهانیان را که به من روزی عطا فرمود.

امام باز خوشش آمد، فرمود: بایست و نرو!

آنگاه از غلام پرسید: چقدر پول داری؟

غلام: تقریبا بیست درهم.

فرمود: آن ها را نیز به این فقیر بده!

سائل گرفت. باز زبان به سپاسگزاری گشود و گفت:

خدایا! تو را شکر گزارم، پروردگارا این نعمت از تو است و تو یکتا و بی همتایی. خواست برود، امام فرمود: نرو!

سپس پیراهن خود را از تن بیرون آورد و به فقیر داد و فرمود: بپوش!

گدا پوشید و گفت: خدا را سپاسگزارم که به من لباس داد و پوشانید.

سپس رو به امام کرد و گفت: خداوند به شما جزای خیر بدهد.

جز این دعا چیزی نگفت و برگشت و رفت.

راوی می گوید: ما گمان کردیم که اگر این دفعه نیز به شکر

و سپاسگزاری خدا می پرداخت و امام را دعا نمی کرد، حضرت چیزی به او

عنایت می کرد و همچنان کمک ادامه می یافت، ولی چون گدا لحن خود را عوض کرد و به جای

شکر خدا، امام را دعا نمود، به این جهت کمک

ادامه پیدا نکرد و حضرت احسانش را قطع نمود.(1)

ص: 71


1- . بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج 47، ص 42.

رفتار سازی

البته برخی به دلیل داشتن نگاه مادی، برای افزایش روزی خود به هر دری می زنند و سراغ کسب حرام نیز می روند، غافل از اینکه کسب حرام انسان را بدبخت و بدعاقبت می کند و باعث می شود که هیچ عمل خیری از او پذیرفته نشود.

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:

«مَنِ اکْتَسَبَ مَالًا حَرَاماً لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ مِنْهُ صَدَقَةً وَ لَا عِتْقاً وَ لَا حَجّاً وَ لَا اعْتِمَاراً وَ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِعَدَدِ أَجْزَاءِ ذَلِکَ أَوْزَاراً وَ مَا بَقِیَ مِنْهُ بَعْدَ مَوْتِهِ کَانَ زَادَهُ إِلَی النَّارِ.»(1)

هر کس مالی حرام کسب کند، خدا نه صدقه او را می پذیرد و نه بنده آزاد کردن و نه حج گزاردن و نه عمره گزاردن او را، و به اندازه پاداش این اعمال برای او گناهانی سنگین می نویسد؛ و آنچه از وی پس از مرگش بر جای بماند، توشه راه جهنّم او خواهد بود.

علاوه بر این، مال حرام در مسیر تربیتی خانواده تأثیر مستقیم دارد و اگر تربیت دینی فرزند در بهترین وضعیت هم انجام بگیرد ولی لقمه حرام وارد زندگی او شده باشد، تربیت بی اثر خواهد شد؛ تا جائی که ممکن است یک مسلمان مقابل امام خود بایستد. امام حسین علیه السلام دلیل اینکه مردم روز عاشورا مقابل ایشان ایستادند، همین عامل معرفی می کند. حضرت می فرمایند:

«فَمَنْ أَطَاعَنِی کَانَ مِنَ الْمُرْشَدِینَ وَ مَنْ عَصَانِی کَانَ مِنَ الْمُهْلَکِینَ وَ کُلُّکُمْ عَاصٍ لِأَمْرِی غَیْرُ مُسْتَمِعٍ قَوْلِی فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَام.»(2)

ص: 72


1- . بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج 100، ص 17.
2- . بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج 45، ص 8.

کسی که از من اطاعت کند هدایت می شود و کسی که نافرمانی نماید هلاک خواهد شد. شما عموما امر مرا اطاعت نمی کنید، گوش به سخن من نمی دهید، زیرا شکم های شما از حرام پر شده است.

روضه

لحظاتی در میدان ایستاد تا استراحت کند. ملعونی سنگی به طرف ایشان پرتاب کرد. سنگ به پیشانی مبارکش خورد. خون بر صورتش جاری شد. پیراهن عربی را بلند کرد تا خون را از صورت کنار بزند. تیر سه شعبه زهرآلوده امان نداد و بر قلب نازنین آقا نشست.

صدا زد: بسم الله و بالله و علی ملّه رسول الله. خدا! تو شاهد باش هیچ پسر دختر پیامبری غیر از من در روی زمین نیست، اما این مردم رحم نکردند؛ یکی با شمشیر بر فرق مبارکش زد، دیگری با نیزه به پهلوی نازنین عزیز زهرا زد. چه اتفاقی افتاد؟ بگذار

این را از مقتل بگویم، نوشته اند:

«فسَقَطَ الحسینُ عن فرسهِ الی الارض علَی خَدِّالاَیمَن.»

هوا ز جور مخالف چو قیرگون گردید

عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید

ص: 73

ص: 74

7-علم الهی (ستار العیوب)

انگیزه سازی

خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم، 106 بار خود را با صفت علیم معرفی کرده است؛ از این مقدار 16 بار فرموده است (بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلیم ) یعنی همه چیز را می داند. معنای این عبارت قرآنی را امیر المؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه به خوبی بیان می کند و علم خدا را به زیبایی توصیف می نماید و می فرماید:

خداوند از اسرار نهان مردم؛

از پنهان سخن گفتن راز گویان؛

از آنچه در خاطرشان به سبب گمان خطور می کند؛

از نگاه های خیانت آلود چشم که به صورت مخفی انجام می گیرد؛

ص: 75

به آنچه در نهان دل هاست و به مطالبی که گوش ها مخفیانه می شنوند، آگاه است.

خداوند به درون لانه های تابستانی موران، و مراکز زمستانی حشرات؛

و محل روییدن و رشد میوه ها که در غلاف پرده های شکوفه هاست؛

و به نهانگاه پشه ها در لابلای ساقه های درختان و پوست آن ها؛

و جای روییدن برگ ها از شاخه ها آگاه است.

و ریزش باران از ابرهای انبوه؛

و بر فرو رفتن و حرکت حشرات در ریگستان ها؛

و به جایگاه پرندگان بر قلّه های بلند کوه ها،

و به آنچه تاریکی شب آن را پوشانده، یا خورشید بر آن تابیده، آگاه است.

به اثر هر قدمی، و صدای هر حرکتی، و آوای هر سخنی، و حرکت هر لبی، و جایگاه هر جانداری، و وزن هر ذرّه ای، و همهمه هر صاحب نفسی و آنچه از میوه درختان بر زمین افتاده، یا برگهایی که روی زمین ریخته، آگاه است.

در این آگاهی هیچ مشقتی به او نرسد، و در حفظ آنچه آفریده هیچ مانعی بر سر راه او قرار نگیرد، و در اجرای امور و تدبیر وضع مخلوقات، هیچ ملالت و سستی به او دست ندهد، بلکه آگاهیش بر همه آن ها نافذ است.(1)

ص: 76


1- .نهج البلاغه، ترجمه انصاریان، ص 202.

اقناع اندیشه

خداوند در قرآن کریم نقل می کند که لقمان درباره علم الهی به فرزندش اینگونه می گوید:

«یا بُنَیَّ إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّماواتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطیفٌ خَبیرٌ.»

پسرم! اگر به اندازه سنگینی دانه خردلی (کار نیک یا بد) باشد، و در دل سنگی یا در (گوشه ای از) آسمان ها و زمین قرار گیرد، خداوند آن را (در قیامت برای حساب) می آورد. خداوند دقیق و آگاه است!

"خردل" گیاهی است که دارای دانه های سیاه بسیار کوچکی است که در کوچکی و حقارت ضرب المثل می باشد. اشاره به اینکه اعمال نیک و بد هر قدر کوچک و کم ارزش، و هر قدر مخفی و پنهان باشد، همانند خردلی که در درون سنگی در اعماق زمین، یا در گوشه ای از آسمان ها مخفی باشد، خداوند لطیف و خبیر که از تمام موجودات کوچک و بزرگ و صغیر و کبیر در

سراسر عالم هستی آگاه است، آن را برای حساب و پاداش و کیفر حاضر می کند، و چیزی در این دستگاه گم نمی شود!

پرورش احساس

ابن مسکان از امام صادق علیه السلام روایت می کند که علی علیه السلام فرمودند: هر بنده ای چهل پوشش دارد تا آن گاه که چهل گناه کبیره انجام دهد، و هر گاه چهل گناه انجام داد، همه پرده ها کنار می روند. در این هنگام فرشتگان حافظ او می گویند بار خدایا اینک بنده ات

ص: 77

همه پرده هایش بالا رفت و اکنون چیزی نیست آن را بپوشاند، خداوند به آن ها دستورمی دهد: بنده مرا با بال های خود بپوشانید.

فرشتگان او را با بال های خود می پوشانند و او باز هر کار زشتی می کند؛ کارش به جایی می رسد که اعمال زشت خود را به رخ مردم می کشد، بار دیگر فرشتگان می گویند: بار خدایا این بنده ات هر کار بدی را مرتکب می گردد، و ما از کارهای او شرم داریم؛ در این جا خداوند امر می کند: بال های خود را از او بردارید و او بعد از این به دشمنی ما اهل بیت مشغول می گردد، و بعد پرده های او را در آسمان بر می دارند، ولی در زمین همچنان مستور است؛ فرشتگان می گویند:

بار خدایا این بنده ات بی پرده مانده است، خداوند می فرماید: اگر من به او حاجتی داشتم، به شما نمی گفتم بال های خود را از آن بردارید.(1)

پوشیده بودن گناهان بندگان و اسرار آن ها، از جمله اموری است که نزد خدای متعال خیلی اهمیت دارد، چون ستار العیوب است و دوست می دارد که بندگانش نیز همین اخلاق و صفت پسندیده را داشته باشند و اسرار یکدیگر را فاش نکنند.

خوشا به حال کسانی که سعی می کنند این صفات الهی را در خودشان پررنگ کنند.

امام رضا علیه السلام در روایتی زیبا می فرمایند: «لَا یَکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتَّی یَکُونَ فِیهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ سُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبِیِّهِ وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِیِّهِ فَأَمَّا السُّنَّةُ مِنْ رَبِّهِ فَکِتْمَانُ سِرِّهِ

ص: 78


1- . ایمان و کفر؛ ترجمه کتاب الإیمان و الکفر بحار الأنوار ج 64، ترجمه عطاردی، ج 2، ص649.

قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ.»(1)

مؤمن، مؤمن نباشد تا سه خصلت داشته باشد: یک خصلت از پروردگارِ خودش، و یک خصلت از پیغمبرش، و یک خصلت از امامش، امّا خصلتی که از پروردگارِ او است، راز نگهداری است، خدای عزّوجل در سوره جنّ آیه 25 می فرماید:

غیب دانست و بر غیبِ خود احدی را مطّلع نساخت، جز رسولی را که بپسندد.

به همین جهت است که خداوند غیبت را نهی می کند و دوست ندارد اسرار مردم برای یکدیگر فاش شود و مجازات سنگینی برای آن در نظر گرفته است. خدای تبارک و تعالی با علم گسترده اش و اطلاع از همه کارهای خوب و بد بندگانش باز اکراه دارد که کسی از بدی بنده اش مطلع شود. اگر می خواهیم آبرویمان حفظ شود، آبروی دیگران را نبریم که اگر خداوند متعال آبرویمان را بریزد، نزدیکان هم جواب سلام ما را نمی دهند.

عبد العظیم حسنی در حدیثی از امام رضا علیه السلام می گوید: به حضرت عرض کردم: مرا نصیحتی کن! فرمود: پدرم از جدم از پدرانش روایت کردند که امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: «لَوْ تَکَاشَفْتُمْ مَا تَدَافَنْتُم؛ اگر به راز هم آگاه می شدید همدیگر را به خاک نمی سپردید.»(2)

مستور بودن عیوب مردم آنقدر مهم است و فاش شدن راز آنقدر برای هر کسی سنگین است که نه تنها اسرار بندگان خدا باید بین

ص: 79


1- . الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 2، ص242.
2- . الأمالی(للصدوق)، النص، ص446.

هم پوشیده بماند؛ بلکه ما پوشیده بودن اسرار و عیوبمان را از عالم تکوین هم از خداوند تبارک و تعالی طلب می کنیم.

در دعای بعد از زیارت امام رضا علیه السلام از خدا می خواهیم:

«سَیِّدِی لَوْ عَلِمَتِ الْأَرْضُ بِذُنُوبِی لَسَاخَتْ بِی أَوِ الْجِبَالُ لَهَدَّتْنِی أَوِ السَّمَاوَاتُ لَاخْتَطَفَتْنِی أَوِ الْبِحَارُ لَأَغْرَقَتْنِی.»(1)

ای خدای من! اگر زمین گناهان من را می دانست، مرا فرو می خورد؛ و اگر کوه ها آگاه می شدند، مرا در هم می شکستند؛ اگر آسمان ها مطلع می شدند، مرا می بردند؛ و اگر دریاها مطلع می شدند، مرا در خود غرق می کردند. پس همانطور که ما دوست نداریم کسی عیوب ما را بداند، ما هم باید اسرار دیگران را حفظ کنیم و نخواهیم بنده ای رسوا شود، هر چند گنه کار باشد.

باید بدانیم ستار العیوب بودن و حلم خدای سبحان به ما فرصت می دهد تا از گناهانمان توبه کنیم و از بدی ما زود به خشم نمی آید، اما نا گفته نماند که ستار العیوب بودن خدا هم تا جایی است که بنده از حد نگذراند.

هر چه داری در دل از مکر و رموز

پیش ما پیدا بود مانند روز

گه بپوشیمش ز بنده پروری

تو چرا رسوائی از حد می بری؟

ص: 80


1- . مفاتیح الجنان، دعای بعد از زیارت امام رضا علیه السلام و بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج 99، ص56.

لطف حق با تو مداراها کند

چون که از حد بگذرد رسوا کند(1)

رفتار سازی

چه خوبست انسان بر این باور باشد که خدا او را در خلوت و جلوت می بیند، آنوقت می تواند خود را حفظ نماید. در روایت است که شخصی نزد امام حسین علیه السلام آمد و عرض کرد: من شخص گنه کاری هستم و نمی توانم در مقابل معصیت صبر کنم، مرا موعظه ای بفرمایید.

حضرت فرمودند:

پنج کار را انجام بده و بعد هر گناهی را که خواستی مرتکب شو؛

1. روزی خدا را نخور، هر گناهی را که خواستی انجام بده؛

2. از ولایت خدا خارج شو، هر گناهی را که خواستی انجام بده؛

3. موقع گناه جایی برو که خدا تو را نبیند، بعد هر گناهی که خواستی انجام بده؛

4. موقع مرگ جانت را به ملک الموت نده، هر گناهی خواستی انجام بده؛

5. هنگامی که خواستند تو را در آتش بیندازند داخل نشو، هر گناهی خواستی انجام بده.(2)

ص: 81


1- . مولوی.
2- . رُوِیَ أَنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ علیه السلام جَاءَهُ رَجُلٌ وَ قَالَ أَنَا رَجُلٌ عَاصٍ وَ لَا أَصْبِرُ عَنِ الْمَعْصِیَةِ فَعِظْنِی بِمَوْعِظَةٍ فَقَالَ علیه السلام افْعَلْ خَمْسَةَ أَشْیَاءَ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ فَأَوَّلُ ذَلِکَ لَا تَأْکُلْ رِزْقَ اللَّهِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الثَّانِی اخْرُجْ مِنْ وَلَایَةِ اللَّهِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الثَّالِثُ اطْلُبْ مَوْضِعاً لَا یَرَاکَ اللَّهُ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الرَّابِعُ إِذَا جَاءَ مَلَکُ الْمَوْتِ لِیَقْبِضَ رُوحَکَ فَادْفَعْهُ عَنْ نَفْسِکَ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الْخَامِسُ إِذَا أَدْخَلَکَ مَالِکٌ فِی النَّارِ فَلَا تَدْخُلْ فِی النَّارِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج 75، ص 126.

درزمانی که کنی قصد گناه

گر کند کودکی از دور نگاه

شرم داری زگنه در گذری

پرده عفت خود را مدری

شرم بادت ز خداوند جهان

که بود واقف اسرار و نهان

آهنگری با دست خود آهن را از کوره گداخته بیرون می آورد.

با اصرار علت این امر عجیب را جویا شدند. گفت: روزی زن بسیار زیبایی نزد من آمد و تقاضای کمک کرد. گفتم: اگر حاضر باشی با من به خانه ام بیایی، هر چه بخواهی به تو خواهم داد. نیاز و تنگدستی، زن را به تن دادن به خواسته ام وادار کرد. در

خانه را بستم. چون شاخه بیدی می لرزید و سیلاب اشک بر رخسارش روان بود. گفتم:

چرا اینگونه می لرزی؟ گفت: از ترس خدای عزوجل! حالت و سخنش در دلم اثر کرد. گفتم:

این اموال را بردار و برو دنبال کارت؛ من تو را به خاطر خداوند متعال رها کردم.

اندکی بعد به خواب رفتم. در خواب بانوی محترمی نزد من آمد و گفت: ای مرد! خدا از جانب ما جزای خیرت دهد. پرسیدم: شما کیستید؟ فرمود: من مادر همان زن هستم. خدا در دنیا و آخرت تو را در آتش نسوزاند! از آن بانو پرسیدم: آن زن از کدام خاندان بود؟ فرمود: از ذریه و نسل رسول خدا...

از اینجا می فهمیم که احترام سادات و فرزندان حضرت زهرا علیها السلام چقدر مهم است و دقت در این مسئله چه برکاتی دارد.

ص: 82

روضه

اما دل ها بسوزد برای مادر سادات. در قضیه هجوم به خانه امیر المومنین، وقتی دشمنان پشت در خانه گفتند به علی بگویید بیرون بیاید، اطرافیان گفتند: در این خانه فاطمه است، اما آن ها با قساوت قلب تمام گفتند: اگر چه فاطمه هم در خانه باشد، خانه و اهل آن را به آتش می کشیم. کار به جایی کشید که صدیقه طاهره زهرا علیها السلام صدای ناله حزینش به آسمان بلند شد:

فقالت یا أبتاه !یا رسول اللّه! هکذا کان یفعل بحبیبتک و ابنتک! آه! یا فضة إلیک فخذینی فقد و اللّه قتل ما فی أحشائی.(1)

کسی نبود به آن اشقیا بگوید:

گل بی خارکجا

در و دیوار کجا

صورت حورکجا

شعله نار کجا

بدن خسته کجا

ضربه پیوسته کجا

سوزش میخ در و

سینه بشکسته کجا

یا زهرا... الا لعنه الله علی القوم الظالمین

ص: 83


1- . طرف من الأنباء و المناقب، ص394.

ص: 84

8-غفار الذنوب

انگیزه سازی

شهید محراب مرحوم حضرت آیه اللّه سید عبدالحسین دستغیب رضوان الله تعالی علیه نوشته: یک شب لوتی های محل حاجی مؤمنی که از ارادتمندان به مرحوم حاج شیخ محمد تقی مجلسی رضوان الله تعالی علیه بودند، ایشان را دوره می کنند و به او می گویند: امشب می خواهیم به خانه تو بیاییم.

حاجی از یک طرف می ببیند اگر آن ها بیایند، با وسائل لهو و لعب می آیند و مشغول فسق و فجور می شوند، از طرف دیگر اگر آن ها را رد کند و جواب رد بدهد، از این به بعد مرتب برایش مزاحمت ایجاد می کنند. ناچار قبول می کند. بعد حاجی مومنی سراسیمه خدمت مرحوم مجلسی رسیده و گرفتاریش را ذکر می کند. مرحوم مجلسی رضوان الله تعالی علیه فکری

ص: 85

می کند و می فرماید: اشکالی ندارد. بگو بیایند، من هم می آیم.

حاجی مراسمی مهیا می کند و مرحوم مجلسی نیز زودتر از لوتی ها وارد می شود، لوتی ها تا وارد خانه شدند، دیدند مرحوم

مجلسی در خانه نشسته، ناراحت شدند و با خود گفتند: جلوی آقا که نمی شود عیش و لهو ولعب کرد؛ با بودن او هیچ کاری

نمی شود کرد. یکی از لوتی ها به نام لوتی باشی با خود گفت: بهتر است حرفی بزند تا مرحوم مجلسی قهر کند برود و آن وقت آن ها آزاد باشند. گفت: جناب آقا! مگر راه و روش ما لوتی ها چه عیبی دارد که به ما اعتراض می کنند؟ مرحوم مجلسی رضوان الله تعالی علیه فرمود: چه خوبی در شما هست که آن را مدح کنیم؟ گفت: هزارها عیب داریم، اما باز نمک شناسیم؛ اگر نمک کسی را خوردیم دیگر به او خیانت نمی کنیم و تا آخر عمرمان یادمان نمی رود. مرحوم مجلسی فرمود: این صفت خوبی است، ولی آن را در شما نمی بینم. لوتی باشی گفت: در این اصفهان از هرکس می خواهی بپرس. ببینید ما نمک چه کسی را خورده ایم که به او بد کرده باشیم. مرحوم مجلسی فرمود: خود من گواهی می دهم که شما همه نمک به حرامید، آیا با خدای خود چه می کنید؟ ای کسی که نمک خدا را می خوری و نمکدان می شکنی، این همه نعمت خدا را خوردن و استفاده کردن و این جور سرکشی کردن و پیروی از نفس و هوی کردن؟

نمک خدا خوردن و نمکدان او را شکستن... این کلمات مرحوم مجلسی رضوان الله تعالی علیه که عین واقع و حقیقت بود، در همه آن ها اثر کرد؛ سر خجلت به زیر انداختند و هیچ سخن

ص: 86

نگفتند؛ سکوت مطلق.

پس از مدتی همه رفتند. صبح اول وقت لوتی باشی در خانه مرحوم مجلسی رضوان الله تعالی علیه را کوبید. مرحوم مجلسی در را بازکرد. دید لوتی باشی است و می گوید: دیشب ما را آتش زدی! ما را آگاه کردی. ما را توبه ده، چون از کرده های خود پشیمانیم.

مرحوم مجلسی هم لطف می کند و مقدمات توبه و تدارک گذشته را برای آن ها فراهم می کند.(1)

اقناع اندیشه

ممکن است عده ای بگویند: آقا! مگر می شود خدا یک عمر بدی را با یک توبه ببخشد؟ این لات ها اهل چاقو کشی بودند، اهل مشروب خوری بودند، کلی فساد کردند، آن وقت با یک توبه خدا ازشان بگذرد؟

خدای متعال خودش وعده داده که می بخشم. خدای متعال در سوره ی زمر آیه 53 می فرماید:

«قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیم.»

بگو: ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را می آمرزد

[نه تنها گناهان را می بخشد] همانا او توبه کننده را دوست دارد.

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله: «لَیْسَ شَیْ ءٌ أَحَبَ إِلَی اللَّهِ مِنْ مُؤْمِنٍ تَائِبٍ

ص: 87


1- . قصص التوابین یا داستان توبه کنندگان، علی میرخلف زاده.

أَوْ مُؤْمِنَةٍ تَائِبَةٍ.»(1)

بلکه گاهی گناهانمان را تبدیل به حسنات می کند، خودش فرموده است:

«إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً.» (فرقان/70)

از رحمت خدا ناامید نشویم که ناامیدی خود از گناهان کبیره است. نگوییم: گناهمان بزرگ است و خدا نمی بخشد. توبه اگر واقعی باشد خدا توبه پذیر است؛ هر چند که گناه بزرگ باشد.

در حدیث آمده: زنی نزد نبی گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: یا نبی الله! زنی فرزندش را به قتل رسانده است، آیا برایش توبه هست؟ حضرت صلّی الله علیه و آله فرمود: قسم به کسی که جانم در دست اوست! اگر او هفتاد نبی

را هم به قتل برساند و توبه کند و از کرده اش واقعا پشیمان شده باشد و خداوند هم از قلب او آگاه باشد که هرگز به

آن گناه بر نمی گردد، توبه اش را قبول کند و از او بگذرد. به درستی که راه توبه ازمشرق تا مغرب باز است و کسی که از گناهی توبه کند مانند آن است که گناهی نکرده است؛ بنابراین خدای رحمان و آمرزنده گناهان بندگانش را که واقعا پشیمان باشند می آمرزد.(2)

پرورش احساس

خوشا به حال آن ها که توبه می کنند و به سمت خدا بر می گردند! نوجوان 16 ساله ای بود از محله های پایین شهر تهران که چون پدر

ص: 88


1- . عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج 2، ص29.
2- . مستدرک الوسائل، ج 12، ص 131، باب 87.

نداشت خیلی بد تربیت شده بود. خودش می گفت:

گناهی نبود که من انجام ندهم. تا اینکه یک نوار روضه او را متحول کرد و باعث شد توبه کند. بعد آمد جبهه.

روزی این نوجوان به فرمانده گفت: من تا به حال حرم امام رضا علیه السلام مشرف نشده ام. می ترسم شهید بشوم و حرم آقا را نبینم. 48 ساعت به من مرخصی بدهید تا بروم زیارت امام رضا علیه السلام و برگردم... اجازه گرفت و رفت مشهد. دو ساعت در حرم زیارت کرد و برگشت جبهه. در وصیت نامه اش نوشته بود: در راه برگشت از حرم امام رضا علیه السلام، خواب حضرت را دیدم. آقا به من فرمود: حمید! اگر همین طور ادامه بدهی خودم می آیم و می برمت...

قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود. نیمه شب ها تا سحر می خوابید داخل قبر. گریه می کرد و می گفت: یا امام رضا! منتظر وعده ام... آقا جان چشم به راهم نگذار... ساعت و روز و مکان شهادتش را در وصیت نامه اش نوشته بود.

می گفت امام رضا علیه السلام به من گفته کی و کجا شهید می شوم... روز موعود خبر رسید ضد انقلاب در منطقه است و باید برویم سراغشان. فرمانده گفت: چند نفر نیرو بیشتر نمی خواهیم. همه ی بچه ها شروع کردند به التماس کردن که آقا ما را ببرید. دیدم حمید گوشه ای نشسته و نگاه می کند. از او سؤال کردند: مگر تو دوست نداری به این عملیات بروی؟ حمید خندید و گفت: شما التماس هایتان را بکنید، آن که باید مرا ببرد، خودش خواهد برد. خود فرمانده آمد و گفت: حمید تو هم بلند شو برویم...

همرزمانش گفتند: وقتی وارد روستایی که ضد

ص: 89

انقلاب آن جا بودند، شدیم، حمید دستانش را به سمت ما بلند کرد و گفت: خداحافظ!

آن لحظه کسی نفهمید حمید چه می گوید، اما وقتی شهید شد و وصیت نامه اش را باز کردیم، دیدیم دقیقا همان روز، ساعت و مکانی شهی-د شده که در وصیت نامه اش نوشته بود.(1)

اگر جوانمردانه توبه کنیم، خدا این طور زندگی ما را نورانی می کند. گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست؟ ما خودمان کوتاهی می کنیم.

رفتار سازی

خدا خیلی بخشنده و مهربان است، ولی اگر کسی دنبال راهی برای سریع تر بخشیده شدن باشد، خدا در قرآن فرموده است:

«وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ.» (نور /22)

بلکه باید عفو و گذشت نمایند و از آنان درگذرند. آیا دوست ندارید که خداوند شما را ببخشد؟ و خداوند آمرزنده و مهربان است.

قال رسول الله صلّی الله علیه و آله: «تَجَاوَزُوا عَنْ ذُنُوبِ النَّاسِ یَدْفَعِ اللَّهُ عَنْکُمْ بِذَلِکَ عَذَابَ النَّار.»(2)

از گناهان مردم درگذرید تا خداوند بدین سبب عذاب دوزخ را از

ص: 90


1- . خاطره ای از زندگی شهید حمید محمودی ، راوی: حاج مهدی سلحشور، همرزم شهید.
2- . مجموعة ورام، ج 2، ص120.

شما دور گرداند.

چقدر خوب است انسان زود از خطای دیگران بگذرد که در این صورت خداوند نیز خیلی زود گناه او را خواهد بخشید.

گویند: دو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان عبور می کردند. بین راه سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره پرداختند. یکی از آن ها از سر خشم بر چهره دیگری سیلی زد!

دوستی که سیلی خورده بود، سخت آزرده شد، ولی بدون آن که چیزی بگوید روی شن های بیابان نوشت: امروز بهترین دوست من بر چهره ام سیلی زد.

آن دو کنار یکدیگر به راه خود ادامه دادند. به یک آبادی رسیدند. تصمیم گرفتند قدری آن جا بمانند و کنار برکه استراحت کنند. ناگهان شخصی که سیلی خورده بود، لغزید و در برکه افتاد. نزدیک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت و او را نجات داد. بعد از آن که از غرق شدن نجات یافت، بر روی صخره ای سنگی این جمله را حک کرد: امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد.

دوستش با تعجب از او پرسید: بعد از آن که من با سیلی تو را آزردم تو آن جمله را روی شن های صحرا نوشتی، ولی حالا این جمله را روی صخره حک می کنی؟

دوست لبخندی زد و گفت: وقتی کسی ما را آزار می دهد باید روی شن های صحرا بنویسیم تا باد های بخشش آن را پاک کنند، ولی وقتی کسی محبتی در حق ما می کند، باید آن را روی سنگی حک کنیم تا هیچ بادی نتواند آن را از یادها ببرد.

ص: 91

خوب است انسان خود را به صفات الهی مزیّن کند؛ یعنی، مثل خدا که غفّار الذنوب است او هم کینه ای نباشد و سریع الرّضا باشد و زود دیگران را ببخشد، مانند امام حسین علیه السلام که حرّ را با اینکه گناه بزرگی مرتکب شده بود، به راحتی بخشید.

روضه

نقل می کنند: روز عاشورا وقتی فریاد استغاثه امام را شنید که می فرمود: اَما مِن مُغیثٍ یُغیثُنا لِوجهِ الله اَما مِن ذَابٍّ یَذُبُّ عن حرم رسولِ الله، دستان خود را بر سر گذاشت (به علامت ندامت و پشیمانی) و می گفت: «اللّهم الیکَ اَنَبتُ فتُب عَلَیَّ.» خدایا! من

دل فرزند فاطمه علیها السلام را لرزاندم. همین که محضر امام رسید، با کمال شرمساری عرض کرد: جُعِلتُ فِداک، من همان کسی هستم که راه را بر تو بستم.

هل تری لی مِن تَوبَهٍ؟ آیا توبه من پذیرفته می شود یا نه؟

فقال الحسین نعم، یتوبُ الله علیک فَاَنزِل. از اسب پیاده شو! توبه تو قبول است.

در بعضی از روایات آمده: پس از قبولی توبه اش، از امام اجازه گرفت تا برای عذرخواهی نزد بانوان حرم برود، امام هم اجازه داد. حر نزدیک خیمه آن ها شد و با دلی شکسته و چشمی گریان عرض کرد: السلام علیکم یا اهل بیت النبوه! من همان کسی هستم که دل شما را شکستم، اما حالا پشیمانم. من همان کسی هستم که شما را ترساندم، اما از شما امید عفو دارم.

خواهشم این است: مرا ببخشید

ص: 92

و نزد مادرتان فاطمه زهرا علیها السلام از من شکایت نکنید.

وقتی در میدان روی زمین افتاد، خود امام بر بالین او حاضر شدند و خون از چهره اش پاک کردند. بمیرم برای آقایی که کسی نبود لحظات آخر بر بالینش بیاید، اما نه، یک نفر آمد بر بالین آقا؛ او شمر بود که سر بریده آقا را به دامن گرفت.(1) همه صدا بزنید: غریب حسین...

ص: 93


1- . قصه کربلا، نظری منفرد، ص304 و بحارالانور، ج45، ص14و15.

ص: 94

9-خالقیت، مالکیت، ربوبیت

انگیزه سازی

سلطانی بر کشوری حکومت می کرد. سلطان، مردی ستمگر بود و وجود خدا را انکار می کرد. این سلطان، وزیری داشت که معتقد به خداوند یگانه بود و بارها سعی کرده بود سلطان را متوجّه خداوند یگانه سازد، امّا موفّق نشده بود. روزی وزیر، یکی از معماران معروف کشور را به کاخ خود دعوت کرد و به او دستور داد که در شکارگاه سلطان، قصر زیبایی بسازد و آن را با انواع گل ها و گیاهان و پرندگان زینت دهد و این کار را طوری انجام دهد که سلطان و اطرافیان وی متوجّه نشوند.

چند ماه بعد، معمار خبر داد که قصر حاضر شده است. وزیر بهانه ای پیدا کرده و سلطان را به شکار برد.

در بین راه، سلطان، از دور قصری مشاهده کرد و با تعجّب از وزیر پرسید: آن چیست که در شکارگاه خودنمائی می کند؟ سلطان به همراه وزیر به طرف قصر حرکت کردند. وقتی به قصر رسیدند، سلطان از

ص: 95

تمام قسمت های آن بازدید کرد و در حالی که از زیبایی آن به شگفت آمده بود، پرسید: این قصر چگونه وسط بیابان پیدا شده است؟

وزیر گفت: زمستان سال گذشته، سیلی آمد و مقدار زیادی گِل و سنگ با خود آورد. وقتی گل و سنگ به اینجا رسیدند، گل ها به هم چسبیدند و به شکل خشت درآمدند و سپس خشت ها و سنگ ها به طور تصادفی روی هم قرار گرفته و دیوار این قصر را درست کردند.

پس، سیل دیگری آمد و مقدار زیادی از درخت های جنگل را کَند و به اینجا آورد. درخت ها در اینجا به چوب تبدیل شدند و به طور اتّفاقی روی دیوارها قرار گرفتند و سقف قصر را درست کردند. پس از آن سیل دیگری آمد و مقدار زیادی چوب را به هم سایید و آن ها را به شکل در و پنجره درآورد... سپس باد، گُل ها و گیاهان زیبا را از دشت ها و باغ ها کنده و به اینجا آورد ... و این گلستان زیبا برپا شد. سلطان که از حرف های وزیر خنده اش گرفته بود، گفت: مگر دیوانه شده ای؟ شاید مرا دیوانه می پنداری؟ تا معمار و کارگر و وسایل نباشد، غیرممکن است قصر به این زیبایی ساخته شود.

وزیر پاسخ داد: شما که می گویید محال است چوب و سنگ با هم بسازند و چنین قصری را برافرازند، پس چگونه ممکن است که جهان آ فرینش با این همه عظمت و بزرگی، خود به خود به وجود

ص: 96

آمده و خالقی نداشته باشد؟ چگونه ممکن است این همه گیاهان و جانوران، زمین و آسمان، سیّارات و ستارگان، خورشید و ماه، کوه ها و دشت ها، رودها و دریاها و پستی ها و بلندی خود به خود خلق شده باشند و آفریدگاری نداشته باشند؟ سلطان از پند وزیر متنبّه و بیدار گردید و به خداوند یگانه ایمان آورد.(1)

اقناع اندیشه

وقتی خدا مالک همه هستی است؛ پس، تدبیر امر زمین و موجودات آن، و همه عالم از او خواهد بود، پس او رب تمامی ما سوای خویش است.(2)

خداوند در قرآن کریم 42 مرتبه می فرماید: «رب تمام جهانیان من هستم.»(3)

«رَبِّ» به کسی گفته می شود که هم مالک و صاحب چیزی است و هم در رشد و پرورش آن نقش دارد. خداوند هم صاحب حقیقی عالم است و هم مدبّر و پروردگار آن. پس همه هستی حرکت تکاملی دارد و در مسیری که خداوند معیّن کرده، هدایت می شود.(4)

یکی از منکران ربوبیت خداوند، فرعون است. وقتی حضرت موسی علیه السلام او را به پرستش خدا دعوت کرد، او گفت:

«فَمَن رَّبُّکُمَا یَا مُوسی»(5)

ص: 97


1- . داستان های شهید دستغیب، ج1، صص 43 تا 45.
2- . ترجمه المیزان، ج 1، ص35.
3- . حمد/2،بقره/131...
4- . تفسیر نور، ج 1، ص24.
5- . طه/49.

موسی گفت: «رَبُّنَا الَّذِی أَعْطی کُلَّ شَیْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی.»(1)

معنای آیه این می شود: پروردگار من آن کسی است که میان همه موجودات رابطه برقرار کرده و وجود هر موجودی را با تجهیزات آن؛ یعنی قوا و آلات

و آثاری که به وسیله آن به هدفش منتهی می شود، با سایر موجودات مرتبط نموده است.(2)

برای مثال بدن انسان، به عنوان اشرف مخلوقات، از پیچیدگی های خاصی برخوردار است. یکی از این پیچیدگی ها قلب است.

دانشمندان می گویند: اگر به قلب سالم یک پیرمرد نگاه کنید، می بینید که به طور معمول در یک دقیقه 70 بار و در هر ساعت 4.200 بار و در هر شبانه روز 100.800 بار و در یک سال36.792.000 بار و اگر متوسط عمر را 70 سال حساب کنیم، این عضو 2.575.440.000 بار باز و بسته می شود. کدام فلز را سراغ دارید که 2.575.440.000 بار به هم سائیده شود و یک هزارم میلی متر از ضخامتش کم نشود؟!

سرعت قلب نیز حیرت انگیز است. فشار قلب باعث می شود خون، طول رگ ها را که 7500 کیلومتر (مسافت بین تهران و نیویورک) است، در یک ساعت طی کند. کدام اتومبیل را سراغ دارید که در یک ساعت 7500 کیلومتر برود؟! حجم خونی که قلب ظرف یک سال پمپاژ می کند، 2.600.000 لیتر است که برای حمل

ص: 98


1- . طه/50.
2- . ترجمه المیزان، ج 14، ص232.

چنین خونی 81 تانکر 18 چرخ لازم است.

پرورش احساس

ربیع حاجب می گوید: روزی مردی هندی در مجلس منصور، در حالی که حضرت صادق علیه السلام حضور داشت، کتاب طب می خواند. چون از قرائت مسائل طب فراغت یافت، به امام صادق علیه السلام عرضه داشت:

دوست داری از دانش خود به تو بیاموزم؟ حضرت فرمود: نه، زیرا آنچه من می دانم از دانش تو بهتر است. طبیب پرسید: تو از طب چه می دانی؟ فرمود: من حرارت را با سردی، و سردی را با گرمی، و رطوبت را با خشکی، و خشکی را با رطوبت درمان می کنم، و مسأله تندرستی را به خدا وامی گذارم و برای تندرستی دستور پیامبر را به کار می برم که فرموده: «شکم خانه درد است، و پرهیز درمان هر دردی است، و تن را به آنچه خوی گرفته باید عادت داد.» طبیب گفت:

طب چیزی جز این نیست.

امام فرمود: می پنداری که من این دستورها را از کتاب های بهداشتی یاد گرفته ام؟

گفت: آری.

امام فرمود: من این ها را از خدا فرا گرفته ام. تو بگو: من از جهت بهداشت داناترم یا تو؟

طبیب گفت: البته من.

امام علیه السلام فرمود: اگر اینچنین است من از تو سؤالاتی می کنم، تو پاسخ بده.

گفت:بپرس.

امام فرمود: چرا جمجمه سر چند قطعه است؟ طبیب گفت: نمی دانم.

امام فرمود: جمجمه چون میان تهی است، چند پارچه آفریده شده، چون از چند پاره فراهم شده، دیرتر می شکند.

امام فرمود:

ص: 99

چرا موی سر بالای آن است؟

گفت: نمی دانم. فرمود:

موی بر فراز آن است، چون از ریشه آن روغن به مغز می رسد و از سر موها که سوراخ است بخارات بیرون می رود و سرما و گرمایی که به مغز وارد می شود، دفع می شود.

چرا پیشانی مو ندارد؟

گفت: نمی دانم!

امام فرمود: پیشانی موی ندارد تا روشنی به چشم برساند.

فرمود: چرا در پیشانی خطوط و چین است؟ گفت: نمی دانم.

فرمود: خط و چین آن برای این است که عرق و رطوبتی که از سر فرو ریزد، نگاه دارد و دیده را از آن حفظ کند، مانند رودخانه های روی زمین که آب های آن را نگاهداری می کنند.

پرسید: چرا بینی میان دو چشم است؟ گفت: ندانم.

بینی را میان دو چشم نهاد تا روشنایی را به صورت برابر میان آن ها پر کند.

پرسید: چرا کف دست ها موی ندارد؟ گفت: نمی دانم.

فرمود : دو کف دست را بی مو آفرید تا لمس کردن بدان ها واقع گردد؛ هر گاه موی داشت آدمی آنچه را دست می کشید، در نمی یافت.

آن طبیب هندی گفت: این ها را از کجا آموخته ای؟ فرمود: از پدرانم و ایشان از پیامبر صلی الله علیه وآله و او از جبرئیل امین وحی و او از پروردگار که مصالح همه اجسام را داند.

طبیب در آن وقت مسلمان شد و گفت: تو داناترین مردم روزگاری.»(1)

ای آن که قاصر است عقول از ثنای تو

اوهام را نه راه به خلوت سرای تو

ص: 100


1- . بحار الأنوار، ج10، ص205، باب 13، حدیث 9.

ای آن که عرش با همه شأن و علوّ خویش

سنگ آستان بارگه کبریای تو

ای آن که آسمان و زمین سنگ ریزه ای

در عرصه جلالت بی منتهای تو

ما را چه حدّ وصف تو جایی که هر زمان

بر عجز خویش معترفند انبیای تو

تا عقل و فکر و منطق ما را تو خالقی

مخلوق کیست کاو بتواند ثنای تو

رفتار سازی

خداوند می فرماید:

«عَسی أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسی أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ.»(1)

این آیه قرآن از روی یک قانون کلی و عمومی پرده بر می دارد، و تمام مرارت ها و سختی های اطاعت فرمان خدا را برای انسان سهل و گوارا می سازد،

زیرا به مقتضای "وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ" می داند که خداوندِ آگاه از همه چیز و رحمان و رحیم نسبت به بندگانش، در هر یک از دستوراتش

مصالحی دیده است که مایه نجات و سعادت بندگان است، و به این ترتیب بندگان مؤمن همه این دستورات را مانند داروهای شفابخش می نگرند و با جان و دل آن را پذیرا می باشند.(2)

ص: 101


1- . بقره/ 216.
2- . تفسیر نمونه، ج 2، ص109.

البته سال ها متمادی باید طی بشود تا ما به فلسفه برخی از احکام پی ببریم؛ اینکه چرا بعضی از موسیقی ها حرام است؛ چرا تراشیدن ریش حرام

است، چرا و چرا و چرا.... مثلا در مورد غنا و موسیقی پیامدهای آن در نقل و عقل بیان شده:

امام صادق علیه السلام: «بیت الغناء لاتؤمن فیه الفجیعة، و لا تجاب فیه الدعوة، و لا یدخله الملک»؛ خانه ای که در آن غنا باشد، از مرگ و مصیبت دردناک ایمن نیست، و دعا در آن به اجابت نمی رسد، و فرشتگان وارد آن نمی شوند.(1)

توجه به بیوگرافی مشاهیر موسیقی نشان می دهد که در دوران عمر به تدریج دچار ناراحتی های روحی گردیده اند، تا آنجا که رفته رفته اعصاب

خود را از دست داده؛ عده ای مبتلا به بیماری های روانی شده، و گروهی به دیار جنون رهسپار شده اند، دسته ای فلج و ناتوان گردیده و بعضی هنگام نواختن موسیقی درجه فشار خونشان بالا رفته و دچار سکته ناگهانی شده اند.(2)

هر حکمی فلسفه ای عمیق و دقیقی در تربیت مادی و معنوی بشر و زندگی متعالی دنیا و آخرت دارد؛ اگرچه عقل ما قادر به درک بخش وسیعی

از این فلسفه ها نباشد.

روضه

ابی عبد الله علیه السلام در شب عاشورا در خیمه تنها نشسته بود، و

ص: 102


1- . وسائل الشیعه، ج12، صص225- 230.
2- . تاثیر موسیقی بر روان و اعصاب، ص26.

شمشیرش را اصلاح می نمود و بر خود مرثیه می کرد:

یا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلیلٍ

کَمْ لَکَ بِالْإِشْراقِ وَ الْأَصیلِ (1)

ای زمانه اف بر تو باد چه قدر مردمان صالح متقی و دوستان باوفا را به کشتن دادی. امام سجاد علیه السلام می فرماید:

این اشعار را چند مرتبه تکرار کرد، پس مقصودش دانستم و گریه گلویم را گرفت، ولی خود را نگاه داشتم، فهمیدم بلا نازل خواهد شد، اما عمه ام تا این ابیات را شنید، سراسیمه نزد پدرم آمد: ای وای! کاش مرده بودم برادر! پس بر صورت خود زد و گریبان چاک کرد و بی هوش افتاد.(2)

اینجا زینب علیها السلام فقط خبر شهادت برادر را شنید، نتوانست طاقت بیاورد، اما خدا چه صبری به زینب علیه السلام داد؛ آن وقتی بدن برادر را گودال قتلگاه دید. صدا زد: «أأنت اخی؟!»...حسین...حسین

ص: 103


1- . موسوعة الامام الحسین(علیه السلام)، ج 2، ص625.
2- . ارشاد مفید، ج2، ص96.

ص: 104

10-خداشناسی حضرت خدیجه علیها السلام

انگیزه سازی

السلام علیک یا ام المؤمنین، السلام علیکِ یا زوجه سید المرسلین، السلام علیکِ یا ام فاطمۀ الزهراء سیدۀ نساء العالمین، السلام علیکِ یا اول المؤمنات، السلام علیکِ یا من انفقت مالها فی نصرۀ سید الانبیاء، و نصرتهما استطاعت و دافعت عنه الاعداء، السلام علیکِ یا من سلم علیها جبرئیل، و بلغها السلام من الله الجلیل، فهنیئا لکِ بما اولاکِ الله من فضل، و السلام علیکِ و رحمۀ الله و برکاته.

عفیف کندی می گوید:

در یکی از روزها برای خرید لباس و عطر وارد مکه شدم و در مسجد الحرام در کنار عباس بن عبد المطلب نشستم. وقتی که

ص: 105

خورشید به اوج بلندی رسید، ناگهان دیدم مردی آمد و نگاهی به آسمان کرد و سپس رو به کعبه ایستاد. چیزی نگذشت که نوجوانی به وی ملحق شد و در سمت راست او ایستاد. سپس زنی وارد مسجد شد و در پشت سر آن دو قرار گرفت. آنگاه هر سه با هم مشغول عبادت و نماز شدند.

من از دیدن این منظره که در میان بت پرستان مکه، سه نفر حساب خود را از جامعه جدا کرده و خدایی جز خدای مردم مکه را می پرستند، در شگفت ماندم. رو به عباس کردم و گفتم: «أمر عظیم!» او نیز همین جمله را تکرار کرد و سپس افزود: آیا این سه نفر را می شناسی؟ گفتم: نه. گفت: نخستین کسی که وارد شد و جلوتر از دو نفر دیگر ایستاد، برادر زاده من محمد بن عبد الله است و دومین نفر، برادر زاده دیگر من علی بن ابی طالب است و سومین شخص همسر محمد است. و او مدعی است که

آیین وی از جانب خداوند بر او نازل شده است و اکنون در زیر آسمان خدا کسی جز این سه از این دین پیروی نمی کند.(1)

برای مقام بانویی که صاحب امروز است همین بس که پبامبر صلی الله علیه وآله در موردش فرمودند:

«خدیجۀ و این مثل خدیجه؟ صدقتنی حین کذبتنی الناس و آزَرَتنی علی دین الله و اعانتنی بمالها.»(2)

او هنگامی به من ایمان آورد که مردم کافر بودند؛ او مرا تصدیق

ص: 106


1- . تاریخ طبری، ج 2، ص 212؛ کامل ابن أثیر، ج 2، ص 22؛ استیعاب، ج 3، ص 330.
2- . سفینه البحار، ج1، ص382.

کرد، زمانی که مرا تکذیب کردند؛ و تمام اموال خود را در اختیار من گذاشت.

اقناع اندیشه

خداوند متعال در قرآن می فرماید:

«یَاأیهُاَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ هَلْ أَدُلُّکمُ عَلیَ تجِارَةٍ تُنجِیکمُ مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تجُاهِدُونَ فیِ سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکمُ وَ أَنفُسِکُمْ ذَالِکمْ خَیرٌ لَّکمُ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُون.»(1)

سه رکن اساسی از ارکان این تجارت بزرگ و بی نظیر مشخص شد: "خریدار"، خدا است، و "فروشنده"، انسان های با ایمان، "و متاع"، جان ها و اموالشان، اکنون نوبت به رکن چهارم می رسد که "بهای" این معامله عظیم است.

می فرماید:

هر گاه چنین کنید خداوند گناهانتان را می بخشد و شما را در باغ هایی از بهشت که نهرها از زیر درختانش جاری است و در مسکن های پاکیزه در بهشت جاویدان جای می دهد، و این پیروزی عظیمی است: «یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ یُدْخِلْکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیم.»(2)

یکی از بهترین جاهایی که انسان می تواند مالش را انفاق کند، تبلیغ و دعوت، ارشاد و هدایت مردم به ارزش های الهی است و گاهی اگر این انفاق ها نباشد، تبلیغ دین دچار خلل می شود و گمراهی جامعه را فرا می گیرد.

ص: 107


1- . صف/ آیه 10-11.
2- . صف/ آیه 12.

چنانچه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله درباره حضرت خدیجه علیهاالسلام فرمودند: «ما قام و لاستقام دینی الا بمال الخدیجه و سیف علی بن ابیطالب»؛ بر پا نشد و استقامت نکرد دین من، الا به دارایی خدیجه و شمشیر علی بن ابیطالب.

در احادیث آمده است: در شهر مکه کسی از حضرت خدیجه علیهاالسلام ثروتمندتر نبود. آن حضرت بیش از 80 هزار شتر در مناطق مختلف برای تجارت داشتند، و در شهرها و کشورهای مختلف همچون مصر و حبشه دارای تجارتخانه بودند.

پس یقینا از مصادیق مهم آیه فوق حضرت خدیجه علیهاالسلام می باشد که با جان و اموالش به یاری پیامبر صلی الله علیه وآله مشغول شد و از کمک رسانی به تبلیغ دین الهی دریغ نکرد.

پرورش احساس

عیاشی در تفسیر خود از ابی سعید خدری روایت کرده که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:

در شب معراج، هنگامی که بازگشتم، به جبرئیل گفتم: آیا حاجتی داری؟ گفت: حاجتی ان تقرا علی خدیجه من الله ومنی السلام...، وچون خدیجه

سلام الله علیه سلام را دریافت نمود، در پاسخ گفت: ان الله هو السلام، و منه السلام، و الیه السلام.(1)

پیامبر صلی الله علیه وآله که از مقام والای این بانو نزد خدای متعال خبر داشت، همیشه ایشان را به نیکی یاد می کرد.

ص: 108


1- . سفینه البحار، ج1، ص 379.

ابن حجر در کتاب الاصابۀ فی تمییز الصحابه از عایشه نقل کرده است:

«کانَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه وآله لایَکادُ یَخْرُجُ مِنَ الْبَیْتِ حَتّی یَذْکُرَ خَدیجَةَ فَیَحْسَنُ الثَّناءِ عَلَیْها، فَذَکَرها یَوْماً مِنَ الْاَیّامِ فَادْرَکَتْنی الْغَیْرةَ، فَقُلْتُ: هَلْ کانَتْ اِلاّ عَجُوزاً وَ قَدْ اَبْدَلَکَ اللّهُ خَیْراً مِنْها، فَغَضَبَ حَتّی اهْتَزَّ مَقْدَمُ شَعْرِهِ مِنَ الغَضَبِ.»

حضرت محمد صلی الله علیه وآله هیچ گاه از خانه بیرون نمی رفت، مگر این که یادی از خدیجه می کرد و از او به نیکی نام می برد. یک روز که حضرت محمد صلی الله علیه وآله از خدیجه علیهاالسلام یاد کرده و خوبی های او را بیان می کرد، غیرت زنانه بر من غالب شد و به پیامبر صلی الله علیه وآله گفتم:

آیا او یک پیرزن بیشتر بود و حال آن که خداوند بهتر از آن [یعنی خود عایشه] را به تو داده است؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از این گفتار من، خشمگین شد، به طوری که موهای جلوی سرش از شدت خشم به حرکت درآمد، فرمود:

او هنگامی به من ایمان آورد که مردم کافر بودند؛ او مرا تصدیق کرد، زمانی که مرا تکذیب کردند؛ و تمام اموال خود را در اختیار من گذاشت. خداوند از او به من اولاد عطاء کرد، ولی از زنان دیگر نه.

عایشه می گوید: با خودم گفتم دیگر خدیجه را با بدی یاد نکنم.

و هرگاه پیامبر گوسفند ذبح می کردند، می فرمودند: از گوشتش برای دوستان خدیجه ببرید. یک روز در این خصوص به پیامبر صلی الله علیه وآله

عرض کردم: چرا به دوستان خدیجه؟ فرمودند: «انی

ص: 109

لاُحب حبیبها.»(1)

محبت رسول خدا مانند افراد عادی نیست؛ بر اساس معیار و ملاک الهی است، اما چه چیز باعث شده این بانو این قدر نزد پیامبر محبوب باشند؟

شاید یک دلیل مهم، یاری دین خدا توسط حضرت خدیجه علیهاالسلام بوده است، حضرت خدیجه علیهاالسلام و هرکس که در راه تبلیغ دین الهی مجاهدت کند، مصداق این آیه قرآن است که می فرماید:

«یَأَیهَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِن تَنصُرُواْ اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدَامَکم.»

ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر خدا را یاری کنید، شما را یاری خواهد کرد و قدم هایتان را ثابت خواهد نمود. از همین رو، وقتی زنان مدینه ایشان را تنها گذاشتند، خدای متعال برای ایشان سنگ تمام گذاشت.

حضرت خدیجه به زنان قریش پیام داد که برای وضع حمل ایشان بیایند، ولی نیامدند و گفتند: با تو رفت و آمد نمی کنیم، چرا که نصیحت ما را گوش ندادی و همسر محمد شدی. در این حال که تنها مانده بود و از کمک زنان قریش ناامید، چهار زن نورانی وارد شدند و خود را به حضرت معرفی کردند. یکی گفت: من مادرت حوا هستم؛ دیگری گفت: من آسیه بنت مزاحم هستم؛ سومی گفت من کلثوم خواهر موسی هستم؛ چهارمی گفت: من مریم دختر عمران مادر عیسی هستم؛ آمدیم تا تو را یاری کنیم و

ص: 110


1- . ریاحین الشریعه، ج2، ص206.

ناراحتی های زایمان را از تو بکاهیم.(1)

بله. ان تنصر الله ینصرکم.

رفتار سازی

حال اگر بخواهیم ما هم همانند این بانو نزد خدای متعال و رسولش محبوب شویم، چه باید بکنیم؟

خداوند در قرآن می فرماید:

«الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عند الله و اولئک هم الفائزون یبشرهم ربهم برحمة منه و رضوان و جنت لهم فیها نعیم مقیم.»(2)

کسانی که ایمان آورده و مهاجرت نموده و در راه خدا با اموال و جان های خود مجاهدت نمودند، نزد خدا از نظر درجه و منزلت بزرگ ترند، و ایشان، آری، تنها ایشانند رستگاران. پروردگارشان به رحمتی از خود و رضوان و بهشت هائی بشارت می دهد که در آنست نعمت هائی دائم.

از ظاهر سیاق برمی آید که رحمت و رضوان و جنتی که می شمارد، بیان همان رستگاری است که در آیه قبل می باشد، و در این آیه به طور تفصیل و به زبان بشارت و نوید آمده است. پس معنای آیه این می شود که: خدای تعالی این مؤمنین را به رحمتی از خود که از بزرگی قابل اندازه گیری نیست و رضوانی مانند آن و بهشت هائی که در آن ها نعمت های پایدار هست، و به هیچ وجه

ص: 111


1- . زندگانی حضرت زهرا، روحانی، ص223 به نقل از الخرائج، ج2، ص530.
2- . توبه/ آیات20-21.

از بین نمی رود، و خود اینان هم بدون اجل و تعیین مدت،

جاودانه در آن ها خواهند بود، بشارت می دهد.(1)

یقینا کسی که رستگار شده است، محبوب خدا و رسولش هم می باشد.

قال علی علیه السلام لابنه الحسن علیه السلام:

«انما لک من دنیاک ما اصلحت به مثواک فانفق فی حق و لا تکن خارناً لغیرک.»(2)

همانا بهره تو از دنیا آن چیزی است که به وسیله آن معاد خود را اصلاح کرده باشی، بنابراین در راه حق انفاق کن و برای غیر خودت ذخیره

نکن.

و نکته مهم این است که اگر در راه دین خدا انفاق نکنی، در راه های نامعلوم و بلکه معصیت هزینه می شود.

امام صادق علیه السلام فرمودند:

«انْفِقْ وَ أَیْقِنْ بِالْخَلَفِ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ مَنْ لَمْ یُنْفِقْ فِی طَاعَةِ اللَّهِ ابْتُلِیَ بِأَنْ یُنْفِقَ فِی مَعْصِیَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ لَمْ یَمْشِ فِی حَاجَةِ وَلِیِّ اللَّهِ ابْتُلِیَ بِأَنْ

یَمْشِیَ فِی حَاجَةِ عَدُوِّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.»(3)

انفاق کن و یقین داشته باش که خداوند جای آن را پر می کند. هر کس که در راه اطاعت خداوند انفاق نکند، مبتلا به آن می شود که در راه معصیت او انفاق کند. و کسی که در راه کمک به بنده­ خوب خداوند قدم برندارد، مبتلا به آن می شود که در راه حاجت دشمن خداوند گام بردارد!

ص: 112


1- . تفسیر المیزان، ج9، ص274.
2- بحار الانوار، ج 77، ص 211.
3- . من لا یحضره الفقیه، جلد4، صفحه­ 412.

روضه

حضرت خدیجه علیهاالسلام کسی بود که در راه کمک به بهترین بنده خدا بیشترین قدم ها را برداشت و در دنیا و آخرت آبرو پیدا کرد. اجازه

بدهید نکته ای را بیان کنم. زمان فوت حضرت خدیجه، فاطمه زهرا علیها السلام پنج سال بیشتر نداشتند، هنگامی که پیامبر صلی الله علیه وآله

از دفن حضرت خدیجه کبری به خانه برگشت، فاطمه زهرا علیه السلام بسوی پدرش دوید و مدام گرد او می گشت و می گفت: «ابت این امی؟» پیامبر صلی الله علیه وآله ساکت بودند و کلامی نمی گفتند، جبرئیل نازل شد و گفت: یا رسول الله!

خدا می فرماید:

سلام ما را به فاطمه برسان و بگو مادرت در بهشت، در یک منزل مزین، با آسیه و مریم دختر عمران با هم صحبت می کنند.

اما آی عاشقان! من دختر سه ساله ای را می شناسم که وقتی خسته می شد و بهانه بابا می گرفت، نه تنها دلداری اش ندادند و نگفتند پدرش در اعلی علیین بهشت است، بلکه سر بریده بابا را برایش آوردند و در مقابل دختر سه ساله گذاشتند.

ص: 113

ص: 114

فهرست تفصیلی

تصویر

ص: 115

تصویر

ص: 116

تصویر

ص: 117

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109