شناخت نامه حضرت خدیجه علیها السلام

مشخصات کتاب

عنوان و نام پدیدآور : شناخت نامه حضرت خدیجه علیها السلام/ ناصر رفیعی محمدی

مشخصات نشر : جامعه المصطفی العالمیه

مشخصات ظاهری : 3ج

موضوع:زندگینامه - حضرت خدیجه

موضوع: تاریخ - حضرت خدیجه

موضوع: جاهلیت - اسلام - حضرت خدیجه

موضوع : خدیجه (س) بنت خویلد، 68 - 3 قبل از هجرت.

موضوع : زنان مقدس مسلمان

موضوع : Muslim women saints

موضوع : احادیث اهل سنت -- قرن 14

موضوع : *Hadith (Sunnites) -- Texts -- 20th century

شناسه افزوده : جامعة المصطفی(ص) العالمیة. مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)

شناسه افزوده : Almustafa International University‪Almustafa International Translation and Publication center

رده بندی کنگره : BP26/2

رده بندی دیویی : 297/9722

ص: 1

جلد 1

اشاره

ص: 2

شناخت نامه حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

جلد اول

ص: 3

ص: 4

فهرست اجمالی

سخن دبیر علمی همایش

بررسی ابعاد شخصیت ام المومنین حضرت خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ از موضوعات مهم و شایستۀ تحقیق و بررسی است. مطالعۀ تاریخی زندگی آن بزرگوار نشان می دهد که ایشان هم در دوران جاهلیت، هم پس از بعثت رسول خدا دارای فضایل، اوصاف اخلاقی و کمالات معنوی فراوان بود. شخصیتی که در جامعۀ خود به عنوان الگوی زن برتر تأثیر به سزایی در گسترش صفات نیک انسانی داشت.

ایثار و فداکاری، عفت و پاک دامنی، دوراندیشی و درایت، عزم و اراده، عطوفت و سخاوت، کرامت و مهربانی، صبر و استقامت، و توجه به مستمندان، بخشی از صفات پسندیدۀ آن الهۀ کرامت است.

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نخستین لبیک گوی رسالت، همسر و هم سرّ رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، انیس تهی دستی، کاشانۀ ام ابیها و مادر امت است. نقش مهم او در پیشبرد اسلام در دوران نونهالی و ظهور دین و حمایت بی دریغش از اندیشه های توحیدی پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بر کسی پوشیده نیست. مقام معظم رهبری مدظلّه می فرمایند: «جناب خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ حقیقتاً مظلوم است. به خاطر این که شرف همسری پیغمبر در مورد ایشان دارای یک ارزش مضاعف است. دیگران مشرف به شرف همسری پیغمبر شدند، لکن این رنج هایی را که پیغمبر در عمدۀ دوران رسالت به آنها مبتلی بودند، ندیدند. جناب خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دوران رنج پیغمبر را، دوران سختی کار پیغمبر را تحمل کردند و دیدند.»

علی رغم تلاش های درخور ستایشی که در معرفی این شخصیت آسمانی ارائه شده، پژوهش های جدید، جامع و پویا هم چنان ضروری است تا ابعاد بیشتری از زنگی این شخصیت بزرگوار روشن شود و اندکی از غبار مظلومیت و غربت از چهرۀ نورانیش زدوده گردد.

آنچه به مناسبت برگزاری همایش ملی صدف کوثر ارائه می شود، گامی است کوچک در شناساندن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که شامل عناوین ذیل است:

ص: 5

1 . مجموعۀ مقالات همایش صدف کوثر، عَلَيْها السَّلاَمُ جلد

2 . شناخت نامۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ (فارسی)، 3 جلد

عَلَيْها السَّلاَمُ . شناخت نامۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ (عربی)، 1 جلد

4 . ام المومنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فی مصادر اهل السنه، 1 جلد

امید است مجموعۀ آثار همایش مقبول درگاه الهی واقع شود و همگان مشمول عنایت و شفاعت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و همسر گرامیش ام الائمه حضرت خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ واقع شویم. از همۀ اساتید، فضلا، و پژوهشگرانی که در نگارش مقاله همکاری داشته اند قدردانی می کنم؛ به ویژه از اساتید آقایان مهدی مهریزی، محمّد اسفندیاری، هادی ربانی و وحیدرضا نوربخش که در تدوین آثار همایش همراهی جدی داشته اند.

هم چنین از حمایت بی دریغ ریاست محترم جامعه المصطفی العالمیه حضرت آیت اللّه علیرضا اعرافی و حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمّدجواد زارعان، ریاست مجتمع عالی امام خمینی رحمه الله علیه و کمیتۀ علمی همایش صمیمانه سپاسگزاری می نمایم.

ربّنا تقبّل منّا انّک انت السمیع العلیم

دبیر علمی همایش صدف کوثر

ناصر رفیعی محمّدی

ص: 6

مقدّمه

یکم. برای پی بردن به دیدگاه اسلام در بارۀ زن می باید به پنج منبع مراجعه کرد. دیدن این منابع در کنار هم می تواند تصویری کلان از نگاه اسلام و آموزه های اسلامی به زن را نشان دهد. تجزیۀ این منابع و رویکرد تبعیض آمیز به آنها، نگاه ناقص و احیاناً یک سویه را به همراه دارد. این منابع پنج گانه عبارت اند از:

1 . قرآن کریم؛

2 . سنت قولی پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و امامان شیعه عَلَيْهِ السَّلاَمُ؛

عَلَيْها السَّلاَمُ . سنت و سیرۀ عملی پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و امامان شیعه عَلَيْهِ السَّلاَمُ؛

4 . اعلام و شخصیت های برجسته و نام آور اسلامی؛

5 . نمادها و نشانه ها در شعایر مذهبی و دینی.

در زمینۀ قرآن و سنت قولی، آثار متعدد و گوناگونی تدوین شده است. اما سنت عملی و سیرۀ پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و پیشوایان نسبت به زن کمتر مورد تحقیق و پژوهش قرار گرفته است. در مورد منبع چهارم یعنی اَعلام و شخصیت ها، آثار مستقل و ضمنی فراوانی از قرون گذشته تا به امروز تألیف شده است؛ گرچه در این زمینه فقدان تحلیل و نگاه جامع و انضمامی مشهود است.

در باب نمادها و نشانه ها تا کنون کاری را سراغ نداریم. مراد از نمادها در شعایر مذهبی، برخی از احکام و تکالیف در عباداتی چون حج است که می تواند ترسیم کنندۀ جامعه آرمانی اسلام باشد؛ مثلاً در مسجد الحرام و اعمال حج و عمره پاره ای از احکام ویژه به چشم می خورد که در غیر مسجد الحرام و غیر حج و عمره به گونه ای دیگر در میان مذاهب فقهی و اسلامی رایج است. در نماز جماعتِ مسجد الحرام عدم رعایت تقدم و تأخر زن و مرد در صفوف نماز مبطل نیست؛ با این که همۀ مذاهب اسلامی در غیر مسجد الحرام تأخر زنان را شرط صحت نماز آنها می دانند.

ص: 7

و یا این که در حال احرام صورت زنان نباید پوشیده باشد؛ با این که فتوای پوشش صورت در برابر نامحرم یکی از آرای متداول میان فقیهان شیعه و اهل سنت در این زمینه است؛ همان گونه که از جواز اتمام نماز در مسجد الحرام می توان استنتاج کرد که مسجد الحرام وطن هر مسلمان است.

و یا همان طور که از نوع لباس احرام، نفی تبعیض نژادی و نفی تبعیض میان فقیر و غنی را می توان استنتاج کرد، از این احکام نیز می توان برای نشان دادن دیدگاه اسلام نسبت به زن در جامعۀ آرمانی استفاده کرد.

دوم. قرآن کتاب خدا، که منبع نخستین و اصیل برای آموزه های اسلامی است، بسیار حکیمانه و مترقّیانه با مسئلۀ زن برخورد کرده است. در این کتاب آسمانی، حدود عَلَيْها السَّلاَمُ50 آیه به اشکال مختلف، به زن پرداخته است، که بخش معتنا بهِ آن، به تغییر دیدگاه و نگرش رایج به زن بر می گردد.

نزول آیات مربوط به زن، از سال نخست بعثت در مکه آغاز شد و تا سال آخر زندگی پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در مدینه ادامه یافت. می توان در ارزیابی کلان و کلّی، مراحل طرح مسئلۀ زن در قرآن را در چهار مرحلۀ زیر خلاصه کرد:

1. مبارزه با نگاه تحقیرآمیز جاهلیت به زن: این مسئله از سال نخست بعثت آغاز می شود و در سال های دوم، نهم، دهم و یازدهم، در آیات مکی تکرار می شود.(1) نمونۀ این آیات چنین است:

سال اوّل بعثت: (وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ ٭ وَ إِذَا الْمَوْءُدَةُ سُئِلَتْ ٭ بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ؛ (2) و آن گاه که جان ها به هم درپیوندند، پرسند زان دخترکِ زنده به گور؛ به کدامین گناه کشته شده است؟)

سال دوم بعثت: (أَلَکُمُ الذَّکَرُ وَ لَهُ الْأُنثَی * تِلْکَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِیزَی؛(3) آیا [به خیالتان]

ص: 8


1- . نشانی این آیه ها به ترتیب سال نزول، از این قرار است: تکویر: 7 - 9؛ نجم: 21 - 22 و 27؛ صافات: 149 - 153؛ زخرف: 16؛ نحل: 58.
2- . تکویر: 7 - 9.
3- . نجم: 21 - 22.

برای شما پسر است و برای او دختر؟! در این صورت، این تقسیم نادرستی است).

سال یازدهم بعثت: (وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِالْأُنثَی ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ؛(1) و هر گاه یکی از آنان را به دختر مژده آورند، چهره اش سیاه می گردد، در حالی که خشم [و اندوه] خود را فرو می خورد).

2. طرح مباحث معرفت شناسانه و دفاع از هویت انسانیِ زن: قرآن کریم در این جهت، به معرفی هویت انسانی زن و مرد، چگونگی خلقت و توانمندی های زنان و مردان پرداخته است. این موضوع با طرح مسئله آفرینش نر و ماده، از سال نخستِ بعثت، شروع و در سال های دوم، سوم، پنجم، دهم، یازدهم و سیزدهم، در آیات مکی، و نیز در سال های اوّل و پنجم هجرت، در سوره های مدنی(2) ادامه می یابد. نمونه ای از این آیات عبارت اند از:

سال سوم بعثت: (وَیَادَمُ اسْکُنْ أَنتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ فَکُلَا مِنْ حَیْثُ شِئْتُمَا؛(3) و ای آدم! تو با جفت خویش در آن باغ سکونت گیر و از هر جا که خواهید، بخورید).

سال دهم بعثت: (جَعَلَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا؛(4) از خودتان برای شما جفت هایی قرار داد).

عَلَيْها السَّلاَمُ. معرفی الگو های مثبت: سومین مرحله ای که قرآن کریم در نشان دادن و تعمیق نگاه مثبت به زن پی گرفته، ارائۀ الگو های مثبت از زنانِ دوره های کهنِ تاریخ است. این قضیه از سال چهارم، با معرفی مریم آغاز می شود؛ در سال پنجم به معرفی تلاش های زنانِ همراه موسی (مادر و خواهر) می پردازد و در سال ششم، مجدداً زنانِ همراه موسی و داستان دختران شعیب و سلطنت و حکومت ملکۀ سبا را طرح می کند. در سال دوازدهم داستان همسر زکریا و مریم بازگو می شود و در سال های سوم، پنجم، هشتم و نهمِ دورۀ مدینه نیز، گوشه هایی از زندگی مریم بیان(5) می گردد. نمونه ای از این آیات چنین است:

ص: 9


1- . نحل: 58.
2- . نشانی این آیه ها به ترتیب سال نزول، از این قرار است: لیل: 3؛ نجم: 45؛ اعراف: 19؛ طه: 117؛ نحل 58؛ روم: 21؛ نساء: 1.
3- . اعراف: 19
4- . شوری: 11.
5- . نشانی این آیه ها به ترتیب سال نزول، از این قرار است: مریم: 16 - 29؛ طه: 38 - 40؛ قصص: 7 و 26؛ نحل: 23؛ انبیاء: 90؛ مؤمنون: 50؛ آل عمران: 37 - 36؛ نساء: 171؛ تحریم: 11.

سال چهارم بعثت: (وَ اذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مَرْیَمَ إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَکَانًا شَرْقِیًّا؛(1) و در این کتاب از مریم یاد کن؛ آن گاه که از کسان خود، در مکانی شرقی به کناری شتافت).

سال ششم بعثت: (وَأَوْحَیْنَا إِلَی أُمِّ مُوسَی؛(2) و به مادر موسی وحی کردیم).

سال ششم بعثت: (قَالَتْ إِحْدَاهُمَا یَا أَبَتِ اسْتَجِرْهُ؛(3) یکی از آن دو [دختر] گفت: ای پدر! او را استخدام کن).

سال ششم بعثت: (إِنِّی وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِکُهُمْ وَ أُوتِیَتْ مِن کُلِّ شَیْ ءٍ وَ لَهَا عَرْشٌ عَظِیمٌ؛(4) من [آن جا] زنی را یافتم که بر آنها سلطنت می کرد و از هر چیزی به او داده شده بود و تختی بزرگ داشت).

سال هشتم هجرت: (وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِّلَّذِینَ ءَامَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ؛(5) و برای کسانی که ایمان آورده اند، خدا همسر فرعون را مَثَل آورده).

4. تغییر و اصلاح قوانین دوران جاهلی نسبت به زن: بیان احکام و مقررات مربوط به زنان در حوزه های زندگیِ فردی، خانوادگی و اجتماعی، از سال نخستِ مدینه آغاز و در سال های چهارم، پنجم، هفتم، هشتم، نهم و دهم ادامه می یابد و در این سال ها، این موضوعات مطرح می شود:(6) طلاق، گواهی، قصاص، ظهار، ازدواج، حجاب، چند همسری، ارث، زنا، سرقت، امر به معروف، نهی از منکر و ... . نمونه هایی از این آیات، چنین است:

سال دهم: (وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ؛(7) و مردان و زنان با ایمان، دوستان یکدیگرند که به کارهای پسندیده

ص: 10


1- . مریم: 16
2- . قصص: 7.
3- . همان: 26.
4- . نمل: 23.
5- . تحریم: 11.
6- . نشانی این آیه ها به ترتیب سال نزول، به این صورت است: احزاب: 4 - 6، 28 - 37، 49 - 53؛ نساء: 1، 3،4،6،7 و... ؛ طلاق: 1، 2، 4، 6؛ نور: 2، 4، 6، 11، 12،23، 26، 29، 31، 58، 61.
7- . توبه: 71.

وامی دارند و از کارهای ناپسند بازمی دارند).

سال دهم هجرت: (وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ؛(1) با آنها به شایستگی رفتار کنید).

سوم. در منابع اسلامی و شیعی یعنی کتاب و سنت به زنان برجسته و نام آوری برمی خوریم که دارای کمالات والای معنوی و انسانی و اخلاقی اند و بدین جهت تکریم آنان و الگو گرفتن از آنها مورد توجه پیشوایان دینی قرار گرفته است؛ مانند: مریم، آسیه، خدیجه، فاطمه، زینب، فاطمۀ معصومه، حکیمه (عمۀ امام زمان) و نرجس (مادر امام زمان) و زنان بسیار دیگر.

این تکریم و احترام تا بدان جا می رسد که قُبّه و بارگاه برخی از این زنان، جایگاه زیارت و رفت و آمد معنوی مسلمانان و به ویژه عالمان و صالحان قرار دارد. از بارگاه حضرت زینب عَلَيْها السَّلاَمُ در دمشق و قاهره گرفته تا بارگاه حضرت معصومه عَلَيْها السَّلاَمُ در قم.

پرورش و رشد این زنان از یک سو، و فرا خواندن به تکریم و الگوگیری از آنان از سوی دیگر، تلقی اسلام از زن و رویکرد آموزه های اسلامی را به زنان نشان می دهد. آموزه ها به گونه ای است که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ و زینب عَلَيْها السَّلاَمُ می پرورد و آنان را سرمشق سیر و سلوک معنوی و اخلاقی معرفی می کند.

چهارم. حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نخستین همسر پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و بانوی اول اسلام، اولین زنی است که به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ایمان می آورد و در طول حیات خود، پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و رسالتش را با تمام توان مالی و قبیله ای یاری می کند. از وی در روایات اسلامی گاه به عنوان یکی از زنان برجستۀ بهشتی(2) و گاه یکی از زنان برگزیدۀ الهی(3) و گاه یکی از زنان به کمال رسیده، یاد شده است.(4)

ص: 11


1- . نساء: 19.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص 2، 3 و 4، به نقل از الخصال.
3- . همان، ح 5 (به نقل از الخصال).
4- . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 4، ص 62 - 63 و ج 7، ص 142؛ ابن ماجه قزوینی، محمّد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج2، ص 191، ح 2280.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بانویی است که بر پایۀ روایتی در تفسیر عیاشی در شب معراج پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خداوند و جبرائیل به وی سلام می رسانند(1) و پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بارها خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را بشارت به بهشت می داد.(2) خلاصه آن که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بانوی اول اسلام است و تمامی فرق و مذاهب اسلامی، مقام او را ارج می نهند و از وی به عنوان یکی از زنان برجسته و شاخص یاد می کنند.

این شناخت نامه با هدف ارج نهادن به مقام بلند و شامخ این بانو از یک سو، و معرفی الگوهای برخاسته از فرهنگ و هویت دینی از سوی دیگر فراهم آمده است. برای دست یابی بدین منظور جست وجو و فحص نسبتاً کاملی از تمامی مکتوبات پیرامون این بانو به زبان های فارسی و عربی به عمل آمد و پس از شناسایی و ارزیابی، مجموعاً 8 عَلَيْهِ السَّلاَمُ نوشته انتخاب شد که نوشته های به زبان فارسی 62 عدد و به زبان عربی 25 عدد است که مجموعاً در چهار مجلد (سه جلد فارسی و یک جلد عربی) عرضه می گردد.

پنج. در پایان، اظهار سپاس و تشکر داریم، نخست از برگزارکنندگان و دست اندرکاران همایش بزرگ داشت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به ویژه دبیر این همایش جناب حجت الاسلام و المسلمین دکتر ناصر رفیعی و سپس از دوستان و اصحاب فضل و دانش که در مراحل گردآوری، ویرایش و آماده سازی این مجموعه ما را یاری رساندند؛ آقایان: محمّدباقر نجفی، محمّد ربانی، سید رضا باقریان موحد، خلیل عصامی، محمّد پورسباغ، حسین افخمیان و مهدی خوشرفتار.

مهدی مهریزی هادی ربانی

ص: 12


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج4، ص 2، ح 11، به نقل از تفسیر العیاشی.
2- . همان، ص 7، ح 12.

یک (متون کهن و دانش نامه ها)

1- سفر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ برای بار دوم به شام

اشاره

سفر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ برای بار دوم به شام(1)

ابن سعد

چکیده

شرح سفر تجاری کاروان حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به کهن ترین منابع تاریخی دنیای اسلام است. به گفتۀ نویسنده: چون پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و میسره به بصری که از مناطق شام است، رسیدند در سایۀ درختی فرود آمدند. نسطور راهب با خود گفت: زیر این درخت هیچ کس جز پیامبران فرو نمی آیند. به میسره گفت: آیا در چشمان محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رگه های سرخ دیده می شود؟ گفت: آری همیشه چنین است. راهب گفت: او پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ است و آخرین پیامبران. چون پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ کالاهای خود را فروخت میان او و مردی اختلاف پیش آمد. آن مرد به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گفت: به لات و عزّی سوگند بخور. پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: من هرگز به آنها سوگند نمی خورم و من می روم تو هم از لات و عزّی اعراض کن. آن مرد گفت: ادعای شما درست است و به میسره گفت: به خدا سوگند این همان پیامبری است که دانشمندان ما صفات او را در کتاب های خود دیده اند. هنگام نیمروز و شدت گرما، میسره دو فرشته را می دید که بر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از آفتاب سایه می اندازند. میسره تمام این کارها را به دقت بررسی و حفظ می کرد و خداوند محبت پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را چنان در دل میسره افکنده بود که نسبت به آن حضرت همچون برده یی رفتار می کرد.

کلیدواژه: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، تاریخ اسلام، ازدواج،

ص: 13


1- طبقات، ترجمۀ محمود مهدوی دامغانی، تهران: فرهنگ و اندیشه، 1374، ج 1، ص 118 132.

تجارت، میسره.

محمّد بن عمر واقدی اسلمی می گوید: موسی بن شیبة از عُمیره دختر عبیداللّه بن کعب بن مالک، از ام سعد دختر سعد بن ربیع، از نفیسه دختر منیه که خواهر یعلی بن منیه است، نقل می کرد: چون پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به 25 سالگی رسید، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به او گفت من مردی فقیرم و روزگار هم بر ما سخت گرفته است و کاروان بازرگانی قریش آمادۀ حرکت است و به شام می رود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دختر خویلد هم گروهی از مردان قوم تو را در کاروان های بازرگانی خود می فرستد. اگر پیش او بروی و تقاضا کنی، حتماً فوری خواهد پذیرفت. اتفاقاً این گفت وگوی ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به اطلاع خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رسید و خودش کسی پیش رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرستاد و گفت: من حق الزحمه یی که دو برابر آن است که به خویشاوندانت می دهم به تو خواهم داد.

عبد اللّه بن جعفر رِقّی از ابوالمَلیح، از عبد اللّه بن محمّد بن عقیل نقل می کند که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ گفت: ای برادرزاده! شنیده ام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فلان کس را به دو شتر اجیر کرده است و ما به چنین اجرتی راضی نیستیم. میل داری در این باره با او صحبت کنم؟ پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: اگر خودت دوست داری انجام بده. و ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ پیش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رفت و گفت: آیا میل داری محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را اجیر کنی؟ ضمناً به ما خبر رسیده است که فلانی را در مقابل پرداخت دو شتر اجیر کرده ای و ما در مورد محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به کمتر از چهار شتر راضی نیستیم. گوید، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: اگر این تقاضا را در مورد بیگانه ای که از او خوشم نیاید می کردی برمی آوردم تا چه رسد در مورد خویشاوندی مورد علاقه.

واقدی می گوید: موسی بن شیبة از عمیره دختر عبیداللّه بن کعب بن مالک، از ام سعد دختر سعد بن ربیع از نفسیه دختر منیة نقل می کند: ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گفت: این روزی است که خداوند به تو روزی فرموده است.

پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ همراه میسره غلام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رفت. عموهای پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ توصیۀ آن حضرت را به عموم اهل کاروان کردند، و چون پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

ص: 14

و میسره به بُصْری که از مناطق شام است، رسیدند در سایۀ درختی فرود آمدند. نسطور راهب با خود گفت زیر این درخت هیچ کس جز پیامبران فرو نمی آیند، و به مَیْسَره گفت: آیا در چشمان محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رگه های سرخ دیده می شود؟ گفت: آری همیشه چنین است. راهب گفت: او پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ است و آخرین پیامبران.

و چون پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ کالاهای خود را فروخت میان او و مردی اختلاف پیش آمد. و آن مرد به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گفت: به لات و عزّی سوگند بخور. پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: من هرگز به آنها سوگند نمی خورم و من می روم تو هم از لات و عزّی اعراض کن. آن مرد گفت: ادعای شما درست است و به میسره گفت: به خدا سوگند این همان پیامبری است که دانشمندان ما صفات او را در کتاب های خود دیده اند.

و هنگام نیمروز و شدت گرما، میسره دو فرشته را می دید که بر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از آفتاب سایه می اندازند. میسره تمام این کارها را به دقت بررسی و حفظ می کرد و خداوند محبت پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را چنان در دل میسره افکَنده بود که نسبت به آن حضرت هم چون برده یی رفتار می کرد. آن دو کالاهای خود را فروختند و دو برابر حد معمولی سود بردند. و چون برگشتند و به مرّالظهران(1) رسیدند، میسره گفت: خوب است تو زودتر پیش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بروی و به او خبر دهی که خداوند در این سفر چه سودی برای او فراهم آورده است و او قدردانی خواهد کرد.

پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پیش افتاد و هنگام ظهر وارد مکه شد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در غرفه یی نشسته بود و متوجه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شد که سوار شتر می آید و دو فرشته بر او سایه افکَنده اند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ او را به زن هایی که آن جا بودند از دور نشان داد و آنها سخت تعجب کردند. و پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پیش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آمد و به او خبر داد که در آن سفر چقدر سود برده اند و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خوشحال شد. و چون میسره پیش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آمد آنچه دیده بود گفت و اضافه کرد که من این دو فرشته را از هنگام بیرون آمدن از شام دیده ام و آنچه را که راهب و آن مرد دیگر که در مورد کالا اختلاف نظری

ص: 15


1- . مرالظهران، جایی در یک منزلی مکه است. واقدی می گوید فاصلۀ آن تا مکه پنج میل است. (یاقوت حموی، شهاب الدین ابی عبداللّه، معجم البلدان، ج 8، ص 21 م)

داشت گفته بودند به اطلاع خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رساند.

پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از این کاروان دو برابر سود معمول را برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آورد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هم دو برابر آنچه قرار گذاشته بود به آن حضرت پرداخت کرد.

ازدواج پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دختر خویلد

محمّد بن عمر بن واقد اسلمی از موسی بن شیبة، از عُمیره دختر عبد اللّه بن کعب بن مالک، از ام سعد دختر سعد بن ربیع، از نفسیه دختر منیه نقل می کند که می گفته است: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دختر خویلد بن اسد عبدالعزّی بن قصیّ، بانویی خردمند و دوراندیش و والاگهر بود و خداوند متعال برای او خیر و کرامت اراده فرموده بود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از لحاظ نسب و شرف و ثروت گزینه ترین زن قریش بود و تمام مردان قریش در آرزوی آن بودند که اگر بتوانند با او ازدواج کنند و خواستگاری ها کرده بودند و حاضر شده بودند مهریۀ سنگین بپردازند.

گوید، [نفیسه دختر منیه] خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پس از بازگشت پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با کاروان از شام مرا به عنوان خبرگیری پیش او فرستاد. من گفتم: ای محمّد! چه چیز مانع آن است که ازدواج کنی؟ فرمود: چیزی ندارم که ازدواج کنم. گفتم: اگر از لحاظ مالی مسئله ای نباشد و از تو دعوت شود که با کسی که دارای زیبایی و مال و شرف و کفایت است و هم شأن تو است ازدواج کنی می پذیری؟ فرمود: او چه کسی است؟ گفتم: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ. فرمود: چگونه برای من ممکن است؟ گفتم: بر عهدۀ من. فرمود: باشد من آماده ام.

نفسیه گوید: من پیش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برگشتم و به او خبر دادم. او به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پیغام داد که فلان هنگام پیش من بیا و عمویش عمرو بن اسد را هم دعوت کرد تا او را به عقد پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ درآورد. عمویش آمد و پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هم همراه عموهایش آمد و یکی از ایشان از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خواستگاری کرد و او را به همسری پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ درآورد. عمرو بن اسد گفت: این ازدواج بس فرخنده است که هرگز سست نمی شود. پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هنگام ازدواج با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ 25 سال داشت

ص: 16

و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چهل سال داشت که او متولد پانزده سال پیش از سال فیل است.

از محمّد بن عمر واقدی از محمّد بن عبد اللّه بن مسلم، از پدرش، از محمّد بن جبیر بن مطعم، و از ابن ابی زناد، از هشام بن عُروة، از پدرش، از عایشه، و از ابن ابی حبیبه، از داود بن حُصَیْن، از عِکْرِمَة، از ابن عباس نقل شده است که همگی گفته اند: عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عمرو بن اسد او را به ازدواج رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ درآورد که پدرش خویلد پیش از جنگ فجار درگذشته بود.

هشام بن محمّد بن سائب کلبی از قول پدرش، از ابو صالح، از ابن عباس نقل می کند: عمرو بن اسد بن عبدالعزّی بن قصیّ عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که پیری فرتوت بود او را به ازدواج پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ درآورد و از فرزندان اسد در آن هنگام کسی غیر از او باقی نمانده بود و عمرو بن اسد خودش فرزندی نداشت.

خالد بن خداش بن عجلان از معمر بن سلیمان نقل می کند که می گفته است از پدرم شنیدم که از قول ابو مِجْلَز نقل می کرد که: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به خواهر خود گفته است پیش محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ برو و در بارۀ من با او صحبت کن. و خواهرش پیش آن حضرت آمد و به او جواب موافق داد و قرار گذاشته شد که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ او را به همسری بگیرد. گویند، پدر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را چندان شراب دادند که مست شد و پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را خواست و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به ازدواج او درآورد و بر آن پیرمرد حُلّه یی زیبا پوشاندند. و چون به خود آمد، گفت: این حُلّه چیست؟ گفتند: دامادت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آن را به تو پوشانده است. او خشمگین شد و سلاح برگرفت و بنی هاشم نیز سلاح برداشتند و گفتند ما را چندان رغبتی به شما نبوده است. و سپس صلح کردند.

گوید: محمّد بن عمر واقدی با اسناد دیگری برای ما نقل کرد که: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پدرش را شراب نوشاند؛ چنان که سیاه مست شد و ماده گاوی کشت و لباس های زیبای یمنی بر او پوشاند و عطر به او مالید و چون پدرش از مستی به هوش آمد گفت: این گاوِ کشته شده و این بوی خوش و این جامۀ گران بها چیست؟ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: مرا به همسری محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ درآوردی. گفت: من چنین نکردم چگونه من این کار را

ص: 17

می کنم و حال آن که بزرگان قریش تو را خواستگاری کردند و موافقت نکردم.

محمّد بن عمر واقدی می گوید: این روایات همه در نظر ما نادرست و مخدوش است و آنچه در نظر ما ثابت است و از اهل علم نقل شده این است که پدر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، خویلد بن اسد پیش از جنگ فجار درگذشته است و عمویش اسد او را به ازدواج رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ درآورده است.

پسران و فرزندان رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و نام های ایشان

هشام بن محمّد بن سائب کلبی از پدرش ابو صالح، از ابن عباس نقل می کند که می گفته است: نخستین فرزند رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ که در مکّه و پیش از بعثت متولد شد قاسم بود و کنیۀ آن حضرت هم به نام او و ابوالقاسم بود. سپس به ترتیب زینب و رقیه و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ و ام کلثوم متولد شدند و پس از بعثت پسری به نام عبد اللّه ملقب به طاهر و پسری به نام طیب متولد شدند و مادر همگی ایشان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دختر خویلد بن اسد بن عبدالعزّی بن قصیّ بود، و مادر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، فاطمه دختر زائدة بن اصم بن هرم بن رَواحه بن حجر بن عبد بن معیص بن عامر بن لؤیّ است. نخستین فرزند آن حضرت که مرد قاسم و سپس عبد اللّه و هر دو در مکه مردند و عاص بن وائل سَهْمی گفت نسل او قطع و بی عقب شد و خداوند متعال این آیه را نازل فرمود که: «سرزنش کنندۀ تو بلا عقب است.»(1)

واقدی از عمرو بن سلمة هُذَلی بن سعید بن محمّد بن جبیر بن مطعم، از پدرش نقل می کند: قاسم هنگام مرگ دو ساله بوده است.

واقدی می گوید: سلمی کنیز صفیه دختر عبدالمطّلب در زایمان های خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عهده دار مامایی بود، و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ معمولاً برای هر پسر دو گوسپند و برای هر دختر یک گوسپند عقیقه می کرد. فاصلۀ میان هر فرزندش یک سال بود و معمولاً برای آنها دایه می گرفت و پیش از تولد فرزند دایه را بر می گزید.

ص: 18


1- . آخرین آیۀ سورۀ صد و هشتم کوثر. م.

2- سخن از ازدواج پیمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

اشاره

سخن از ازدواج پیمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ(1)

محمّد بن جریر طبری

چکیده

شرح ازدواج حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بر اساس یکی از کهن ترین کتب تاریخی دنیای اسلام است. به گفتۀ نویسنده: چون خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از راست گویی و امانت و نیک خویی پیمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خبر یافت، کس پیش وی فرستاد که با غلام وی میسره به کار تجارت سوی شام رود و سهمی بیشتر از تاجران دیگر برگیرد. پیمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پذیرفت و با مال خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آهنگ شام کرد و میسره نیز همراه او بود و چون به شام رسیدند پیمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در سایۀ درختی نزدیک صومعۀ یکی از راهبان فرود آمد و راهب سر برون کرد و از میسره پرسید: این مرد که زیر این درخت نشسته کیست؟ میسره گفت: یکی از مردم قریش است و اهل حرم است. راهب گفت: به خدا کسی که زیر این درخت نشسته پیمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ است. پیمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ کالایی را که همراه داشت بفروخت و آنچه می خواست خرید و سوی مکه بازگشت و چنان که گفته اند میسره می دید که در گرمای روز دو فرشته بر او سایه می کنند. چون پیمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به مکه رسید و مال خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را بداد، دو برابر یا بیشتر سود کرده بود و میسره سخنان راهب و سایه انداختن دو فرشته را با وی بگفت.

کلیدواژه: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، تاریخ اسلام، ازدواج، راهب مسیحی، میسره.

هشام گوید: وقتی پیمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به زنی گرفت 25 داشت و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چهل ساله بود.

از ابن اسحاق روایت کرده اند که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دختر خویلد بن اسد بن عبدالعزی

ص: 19


1- تاریخ طبری یا تاریخ الرسل والملوک، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تهران: اساطیر، چاپ اول، 1352، ج 3، ص 832 835.

ابن قصی، زنی بازرگان بود و شرف و مال داشت و مردان را در مال خویش به کار می گرفت و قرار می نهاد که چیزی از سود آن برگیرند، که قرشیان قومی بازرگان بودند.

و چون خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از راست گویی و امانت و نیک خویی پیمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خبر یافت، کس پیش وی فرستاد که با غلام وی میسره به کار تجارت سوی شام رود و سهمی بیشتر از تاجران دیگر برگیرد.

و پیمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پذیرفت و با مال خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آهنگ شام کرد و میسره نیز همراه او بود و چون به شام رسیدند پیمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در سایۀ درختی نزدیک صومعۀ یکی از راهبان فرود آمد و راهب سر برون کرد و از میسره پرسید: «این مرد که زیر این درخت نشسته کیست؟» میسره گفت: «یکی از مردم قریش است و اهل حرم است.» راهب گفت: «به خدا کسی که زیر این درخت نشسته پیمبر است.»

و پیمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ کالایی را که همراه داشت بفروخت و آنچه می خواست خرید و سوی مکه بازگشت و چنان که گفته اند میسره می دید که در گرمای روز دو فرشته بر او سایه می کنند. و چون پیمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به مکه رسید و مال خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را بداد، دو برابر یا بیشتر سود کرده بود و میسره سخنان راهب و سایه انداختن دو فرشته را با وی بگفت.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنی خردمند و دوراندیش بود و خدا خواسته بود که او را گرامی بدارد و چون میسره حکایت بگفت، کسی پیش پیمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرستاد و پیغام داد: «ای عموزاده من به سبب خویشاوندی و شرف و امانت و نیک خویی و راست گویی به تو راغبم» و خویشتن را بر او عرضه کرد.

در آن هنگام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به شرف و مال و نسب والا از همۀ زنان قریش بهتر بود و کسان به ازدواج وی رغبت داشتند. و چون این سخنان با پیمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بگفت، آن را به عمان خود خبر داد و حمزة بن عبدالمطلب با وی پیش خویلد بن اسد آمد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را خواستگاری کرد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زن پیمبر شد.

به جز ابراهیم دیگر فرزندان پیمبر، زینب و رقیه و ام کلثوم و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ و قاسم و طیب و طاهر از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بودند و کنیه از قاسم گرفت و او را ابوالقاسم گفتند. همۀ پسران در

ص: 20

جاهلیت بمردند و دختران به دوران اسلام رسیدند و مسلمان بودند و با پیمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هجرت کردند.

از ابن شهاب زهری روایت کرده اند که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را با یکی دیگر از قرشیان برای داد و ستد در بازار حباشه در تهامه به کار گرفته بود و خویلد او را به زنی به پیمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ داد و آن که در این باره رفت و آمد کرد کنیزی از موالید مکه بود. واقدی گوید: این همه خطا است.

گویند: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ کس پیش پیمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرستاد و او را به ازدواج خویش خواند و او زنی شریف بود و همۀ قرشیان به ازدواج با وی راغب بودند و اگر امید می داشتند مال فراوان خرج می کردند. و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پدر خویش را بخواند و شراب داد تا مست شد و گاوی بکشت و پدر را عطر زعفران آلود زد و حله ای بپوشانید و کس پیش پیمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و عمان وی فرستاد که بیامدند و خویلد او را به زنی پیمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ داد و چون از مستی درآمد گفت: «این حله و این عطر چیست؟»

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: «مرا به زنی به محمّد بن عبد اللّه داده ای.» خویلد گفت: «من نکردم. من چنین نکنم که بزرگان قریش تو را خواستند و ندادم.»

واقدی گوید: این نیز خطا است و به نزد ما روایت ابن عباس درست است که گوید: «عمرو بن اسد عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وی را به زنی پیمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ داد که پدرش پیش از جنگ فجار مرده بود.»

ابوجعفر گوید: خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همان است که اکنون به نام خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شهره است و معاویه آن را خرید و مسجد کرد که مردم در آن نماز کنند و بنایی در آن ساخت که هم چنان به جا است و تغییر نکرده و سنگی که بر در خانه بر طرف چپ هست، سنگی است که پیمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ زیر آن پناه می برد تا از سنگ هایی که از خانۀ ابولهب و خانه عدی بن حمراء ثقفی پرتاب می شد در امان باشد و سنگ یک ذراع و یک وجب در یک ذراع است.

ص: 21

3- ازدواج رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

اشاره

ازدواج رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ(1)

ابن عبدالملک ابن هشام

چکیده

شرح فضائل اخلاقی و معنوی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به عنوان یک الگوی مناسب برای جامعه اسلامی است. از دیدگاه نویسنده: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، زنی بازرگان، برخوردار از جایگاهی بلند و بسیار ثروتمند بود. از مردان می خواست که با مال او کار کنند و آنان را در بهرۀ آن شریک می گرداند و سهمی از آن را به آنان می داد. قریشی یان تاجر بودند، وقتی خبر راست گفتاری و امانت داری و اخلاق والای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رسید، کسی را به نزد آن حضرت فرستاد و به او پیشنهاد کرد که با مقداری از اموال او برای تجارت به شام سفر کند و حاضر است سهمی بسی بهتر از آن که به دیگر تاجران می دهد، به او بدهد و غلام خود، میسره را هم با او همراه می کند. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ این پیشنهادش را پذیرفت و با مالی که او در اختیارش گذاشته بود، همراه با غلامش، میسره رهسپار شد تا این که به شام رسید. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در نزدیکی صومعۀ یکی از راهبان، در سایۀ درختی فرود آمد، راهب به میسره نگریست و گفت: زیر این درخت، هرگز جز پیامبر ننشسته است.

کلیدواژه: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ،

تاریخ اسلام، راهب، ازدواج، میسره، تجارت.

ص: 22


1- سیرت محمّد رسول اللّه از تبارشناسی تا هجرت، ترجمه: مسعود انصاری، تهران: مولی، چاپ اول، 1392، ج 1، ص 254 259.
سنّ آن حضرت

ابن هِشام می گوید: به روایت چندین کس از اهل علم، از ابن عمرو مدنی، وقتی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به سن بیست و پنج سالگی رسید، با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، دخترِ خویلدبن اسد بن عبدالعزّی بن قُصَیّ بن کلاب بن مرّة بن کعب بن لُؤیّ بن غالب ازدواج کرد.

سفر به شام

ابن اسحاق می گوید: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنی بازرگان، برخوردار از جایگاهی بلند و بسیار ثروتمند بود، از مردان می خواست که با مال او کار کنند و آنان را در بهرۀ آن شریک می گرداند و سهمی از آن را به آنان می داد و [اصولاً] قریشی یان تاجر بودند و وقتی خبر راست گفتاری و امانت داری و اخلاق والای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به او رسید، کسی را به نزد آن حضرت فرستاد و به او پیشنهاد کرد که با مقداری از اموال او برای تجارت به شام سفر کند و حاضر است سهمی بسی بهتر از آن که به دیگر تاجران می دهد، به او بدهد و غلام خود، میسره را هم با او همراه می کند. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ این پیشنهادش را پذیرفت و با مالی که او در اختیارش گذاشته بود، همراه با غلامش، میسره رهسپار شد تا این که به شام رسید.

رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در نزدیکی صومعۀ یکی از راهبان، در سایۀ درختی فرود آمد. راهب به میسره نگریست و گفت: این مرد که زیر این درخت نشسته است، کیست؟

میسره به او گفت: او مردی از قریش و اهل حرم است.

راهب به او گفت: زیر این درخت، هرگز جز پیامبر ننشسته است.

رغبت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به ازدواج با آن حضرت

آن گاه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ کالایی را که آورده بود، فروخت و آنچه را که می خواست، خرید، سپس همراه میسره رو به سوی مکّه گذاشت و چنان که می گویند هر گاه که گرما شدّت می گرفت و آن حضرت سوار بر شتر خویش حرکت می کرد، میسره دو فرشته را می دید که می آیند و در برابر خورشید بال می گشایند و بر آن حضرت سایه می افکنند. وقتی

ص: 23

به مکه برگشت و اموالی را که برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خریده بود، باز آورد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آنها را فروخت و دو برابر [سرمایه خویش] و یا نزدیک به آن سود کرده بود.

میسره نیز در بارۀ قول راهب و دو فرشته ای که بر آن حضرت سایه افکنده بودند، با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سخن گفت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنی هشیار، شریف و خردمند بود، در عین حال خداوند متعال او را به کرامت خویش نواخته بود، و تا میسره آن سخنان را گفت [در دلِ او رغبتی حاصل شد]، به حضور آن حضرت پیام پرستاد که من به دلیل خویشاوندی که با تو دارم و نیز به خاطر جایگاه و شرف و امانت و اخلاق نیکو و راست گویی ات مهر تو در دلِ من افتاده است. آن گاه به آن حضرت پیشنهاد کرد که با او ازدواج کند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در آن زمان در میان قریش از با اصل و نسب ترین، والاترین و ثروتمندترین زنان قریش بود و به همین خاطر تمامی قوم او حریص بودند تا مگر بتوانند با او ازدواج کنند.

نسب خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

او خدیجه، دختر خویلد بن اسد بن عبدالعزّی بن کلاب بن مرّة بن کعب بن لُؤیّ بن غالب بن فهر بود و مادرش هم فاطمه، دختر زائدة بن أصمّ بن رواحة بن حجر بن عبد بن معیص بن عامر بن لؤیّ بن غالب بن فهر و مادر فاطمه، هاله و دختر عبدمناف بن حارث بن عمرو بن منفذ بن عمرو بن معیص بن عامر بن لؤیّ بن غالب بن فهر، و مادر هاله، قلابه، دختر و سعَید بن سَعد بن سَهم بن عمرو بن هُصَیص بن کعب بن لُؤیّ بن غالب بن فهر بود.

ازدواج با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

وقتی این پیشنهاد را با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در میان نهاد، آن حضرت موضوع را با عموهای خویش در میان گذاشت و عمویش حمزة بن عبدالمطلّب2 با آن حضرت همراه شد تا این که به نزد خُوَیلد بن أسد رفتند و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را از او خواستگاری کردند و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با او ازدواج کرد.

ابن هِشام می گوید: آن حضرت بیست نفر شترِ جوان مَهرِ او مقرّر کرد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نخستین زنی بود که با او ازدواج کرد و تا هنگامی که او زنده بود، رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با کسی ازدواج نکرد.

ص: 24

فرزندان آن حضرت از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

ابن اسحاق می گوید: همۀ فرزندانِ رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بودند، مگر ابراهیم، که عبارت اند از: قاسم، چنان که کنیه آن حضرت [به ابوالقاسم] از او است و طاهر و طیّب و زینب و رقیّه و امّ کلثوم و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ.

ابن هِشام می گوید: قاسم بزرگ ترین پسر آن حضرت بود، آن گاه طیّب، سپس طاهر و بزرگ ترین دخترش هم رقیّه و پس از او زینب و پس از او امّ کلثوم و پس از او فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ بود.

ابن اسحاق می گوید: قاسم و طیّب و طاهر در زمان جاهلیّت درگذشتند، اما دخترانش، همگی دورانِ اسلام را درک کردند و با آن حضرت به مدینه هجرت کردند.

مادر ابراهیم

ابن هِشام می گوید: مادر ابراهیم، ماریه قِبطیه بود. عبد اللّه بن وَهب از ابن لَهِیه روایت کرده است که گفت: مادر ابراهیم، ماریه، سُرِّیَت (کنیزِ) پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ است که مقوقس، از حفن (از نواحی مصر)، از کوره اَنصِنا (از نواحی نیل)، به او هدیه داده بود.

سخن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با ورقة بن نوفل

ابن اسحاق می گوید: خدیجه بنت خویلد، برای ورقة بن نوفل بن اسد بن عبدالعزّی، پسر عمویش، که مسیحی بود و کتاب های آسمانی را پژوهش کرده بود و از علوم رایج در میان مردم نیز آگاه بود، این سخن میسره را گفته بود که راهب در شام به او چه می گفت و آن دو فرشته در راه بر او سایه می گستراندند.

آن گاه ورقه گفت: «ای خدیجه! اگر این سخن راست باشد، محمّد پیامبر این امّت است و من می دانم که پیامبر منتظر در میانِ این امّت برانگیخته خواهد شد و اکنون زمان آن است.»

[راوی] می گوید: ورقه همواره در انتظار چنان روزی بود و در این باره گفته است:

ص: 25

لجِجْتُ وکنتُ فی الذکری لَجوجا

لَهِمّ طمالِما بعث النَّشیجا

وَوَصْف من خدیجةَ بَعْدَ وَصْفٍ

فقد طال انتِظاری یا خَدیجا

ببَطْنِ المَکَّتَین علی رجائی

حدیثک أن أرَی مِنْهُ خُروجَا

بمَا خَبَّرْتِنا مِنْ قَوْلِ قَسّ

مِنَ الرهبْانِ أکْرَهُ أن یَعُوجا

بأنّ محمّداً سیَسود فِینا

وَیخْصِم مَنْ یکُونَ لهُ حَجِیجا

ویظهر فی البِلادِ ضِیاءُ نُور

یُقِیم به البریةَ أن تَمُوجَا

فیَلْقی مَنْ یُحارِبُه خَساراً

ویَلْقی مَنْ یَسالِمُهُ فلُوجا

فیالیْتی إذَا ما کانَ ذَاکُمُ

شَهِدْت فکنتُ أوَّلَهُم وُلُوجا

وُلُوجا فی الذی کَرِهَتْ قُرَیشٌ

ولَوْ عَجتْ بمَکَّتِها عَجِیجا

أُرجِّی بالذی کَرِهوا جمیعا

إلی ذی العرش إن سفلوا عُرُوجا

وهَلْ أمْرُ السَّفالَةِ غیرُ کُفْر

بمَنْ یَخْتار مَنْ سَمَکَ البُروجا

فإنْ یَبْقَوْا وابْقَ تَکُنْ أُمُورٌ

یضجُّ الکافِرُونَ لَهَا ضَجِیجا

وَإنْ أَهلِکْ فَکُلّ فتی سَیَلْقَی

مِن الأقْدَارِ مَتْلفة حَروجا

«از یادِ [آن خاطره] پریشان شدم، از اندوهی که دیرزمانی گریه و فریاد برمی انگیخت. اوصاف خدیجه، پس از همدیگر، ای خدیجه، انتظار من دیری انجامیده است.

امیدوارم به سخنانت ای خدیجه که از بطن مکّه (از میانِ مردمش) بیرون آمدنِ [محمّد را] برای پیامبر ببینم.

خبری که از سخن کسی از راهبان به من دادی، دوست ندارم در آن کژی وجود داشته باشد.

به آن محمّد، بین ما، سروری می یابد و با ستیهندگانِ خود مبارزه خواهد کرد.

در سرزمین ها نور و روشنایی خواهد درخشید و در پرتوِ آن نور مردم را از پریشانی

رهایی می بخشند.

آنان که با او پیکار خواهند کرد، زیان می بینند و آنان که با او در آشتی باشند، پیروز می شوند.

ای کاش وقتی این اتفاق می افتد، من زنده باشم و نخستین کسی که به دین او در خواهم آمد.

ص: 26

در دینی که قریش آن را خوش نمی دارند، هر چند قریشی یان در مکّه از بالا گرفتن ندایش ناخشنود باشند.

من هر آنچه را که آنان نپسندند، به حضور صاحبِ عرش، اگر آنان فرود آن را بخواهند، بالا خواهم برد.

نه مگر پستی و سفلگی همان انکار برگزیدۀ کسی است که برج های آسمان را بالا برده است.

اگر بر جای بمانند و من نیز زنده باشم، رخدادهایی اتّفاق می افتد که کافران از آن فریادها برخواهند داشت.

و اگر بمیرم، هر کس که زنده می ماند از سرنوشت و روزگار، نابودی های بسیاری خواهد دید.»

ص: 27

4- تزویج محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را ...

اشاره

تزویج محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را شش هزار و یکصد و هشتاد و هشت سال بعد از هبوط آدم عَلَيْهِ السَّلاَمُ بود(1)

محمّدتقی لسان الملک سپهر

چکیده

شرح زندگانی و ازدواج حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به کهن ترین منابع تاریخی دنیای اسلام است. از دیدگاه نویسنده: در عرب و عجم، نظیر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نتوان یافت. ملوک جهان در طلب او شدند و او خود مخطوبه کس نگشت. ورقه گفت: اینک او را با یکی از سادات قریش در زناشویی رغبتی افتاده و خویلِد مرا وکیل کرده که او را مخطوبه کنم. اینک اقرار خویلِد را گوش کنید و فردا در خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ حاضر شوید. مردمان گفتند: نیکوکاری باشد. پس ورقه از آنجا به سرای ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ آمد و صورت حال را بگفت. ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمود: دانستم که کار برادرزادۀ من به سامان شود و با برادران به کار ولیمه زفاف پرداخت. در این وقت، عرش و کرسی در اهتزاز آمد و فرشتگان سجدۀ شکر گذاشتند و خدای جبرئیل را فرمود تا رایت حمد بر بام کعبه افراشته داشت و هر کوه در مکه سر برکشید و زبان به تسبیح خدای برگشود و زمین ببالید و شرف مکه از عرش اعظم برگذشت.

کلیدواژه: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، تاریخ اسلام، خواستگاری،

ص: 28


1- ناسخ التواریخ: زندگانی پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ، به اهتمام جمشید کیانفر، تهران: اساطیر، چاپ اوّل، 1380، ج 1، ص 318 356. (برابر صفحه 519 جلد دوم از کتاب اول چاپ سنگی)
ازدواج، تجارت، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ

معلوم باد که سیاقت تاریخ نگاران را با گذارندگان احادیث و اخبار بینونتی تمام باشد؛ زیرا که علمای احادیث را واجب افتد که در ایراد یک معنی اگر همۀ ده حدیث مخالف وارد است هر یک را بی کاهش و فزایش برنگارند. و مورخین را نیکو آن است که از روایات مختلفه و قصص متباینه آن را که به صواب دانند گزیده کنند تا از در اطناب نباشند؛ لاجرم راقم حروف را در خبر انبیا و سیَر اوصیا علیهم الاف التحیة والثّنا اگر چنان افتد که از یک حدیث برخی را نگاشته و بعضی را گذاشته بود، حمل بر تحریف و تسامح نباید کرد که این احتراز از آن است که سخن به دراز نکشد و کلمات گوناگون در معنای واحد مرقوم نیفتد. اکنون به داستان رسول خدای صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و تزویج آن حضرت مر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را بازآییم.

همانا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دختر خُوَیْلِد بن أسَد بن عبدالعُزّیَ بن قُصَیِّ بن کِلاب بن مُرَّة بن کَعْبِ بن لُؤَیّ بن غالب بن فِهر است و مادر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را نام فاطمه است و او دختر زائدة بن الاصم [بن هرم] بن رَواحة بن حُجِر بن عبد بن مَعِیص بن عامر بن لُؤَیّ بن غالبِ بن فِهر است و مادر فاطمه، هاله نام داشت و او دختر عبد مناف بن الحارث بن عَمرو بن منقذ بن عمرو بن مَعِیص بن عامر بن لُؤَی بن غالب بن فِهر است و مادر هاله، قِلابه نام داشت و او دختر سَعد بن سَهم بن عَمرو بن هُصَیص بن کَعب بن لُؤَیّ بن غالب بن فِهر است و این خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نخست به حبالۀ نکاح عتیق بن عائذ المخزومی بود و فرزندی از او آورد که جاریه نام داشت و از پس عتیق، به حبالۀ نکاح ابوهالة بن مُنذر الاَسدی(1) درآمد و از ابوهاله نیز فرزندی آورد که هند نام داشت.

و چون ابوهاله نیز نماند، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را از مال خویشتن و میراث شوهران ثروتی عظیم به دست شد و آن را سرمایه ساخته به شرط مضاربه(2) تجارت کرد تا از صنادید توانگران شد؛ چندان که کارداران او هشتاد هزار (80000) شتر از بهر بازرگانی می داشتند و روز تا روز

ص: 29


1- . شرف النَّبی، ص 201: ابو هاله بن نباش بن زراره الاسدی.
2- . مضاربه: شراکت دو کس باشد به مال.

مال او بر افزون می شد و نام او بلند می گشت و بر بام خانۀ او قبه ای از حریر سبز با طناب های ابریشم راست کرده بودند با تمثالی چند، و این جلالت او را علامتی بود. در این وقت عُقْبَة بن اَبی مُعَیط و صلت بن ابی شهاب که هر یک را چهارصد غلام و کنیز خدمت گزار بود و ابوجهل و ابوسفیان که در شمار صنادید قریش بودند و دیگر بزرگان از هر جانب خواستار شدند که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به حبالۀ نکاح خویش درآورند و او سر به کس در نمی آورد.

در این وقت چنان افتاد که روزی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با جمعی از زنان در منظره و(1) سرای خویش جای داشت و یکی از احبار(2) یهود نیز با او بود و این هنگام محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از زیر منظره عبور داشت. مرد یهود با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عرض کرد که: اگر توانی این جوان را بدین منظره دعوت فرمای. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بفرمود تا کنیزکی به نزد آن حضرت شتافت و خواستار شد تا جنابش بدان جا درآید. و آن حضرت اجابت مسئول او نموده درآمد و در انجمن ایشان بنشست. آن مرد یهود از پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ التماس نمود که: کتف خویش را بگشای تا من نظاره کنم. و ملتمس او مبذول افتاد. چون بر مهر نبوّت نگریست گفت: سوگند با خدای که این مهر پیغمبری است. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: اگر عمّ او حاضر بودی تو نتوانستی بر بدن او نگران شدی؛ زیرا که اعمام او جنابش را از احبار یهود بر حذر دارند. عرض کرد که: هیچ کس را آن نیرو نیست که وی را آسیب رساند. سوگند با کلیم خدای که او پیغمبر آخرالزمان است.

و چون آن حضرت از منظره به زیر آمد مهرش در دل خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ جای کرد و به آن مرد گفت: تو چه دانستی او پیغمبر است؟ گفت: از توریة مرا ملحوظ افتاده که او خاتم انبیا است و هنوز کودک باشد که پدر و مادرش از جهان بیرون شوند و جدّ و عمّش کفالت او کنند. پس به سوی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اشارت کرد و گفت: او زنی از قریش به نکاح درآورد که بزرگ قبیله و سیّد عشیره باشد. این سخن را نگاه بدار. و چون برخاست که بیرون شود با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: نگرانش نباش که محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را از دست

ص: 30


1- . ایوانی که مشرف باشد و از آن جا تماشا کنند یا مثل آن.
2- . جمع حِبر: دانشمند جهودان.

نگذاری که پیوستن با او کار دو جهان را راست کند. و این معنی در خاطر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ راسخ گشت.

و دیگر چنان افتاد که روزی از اعیاد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با گروهی از زنان قریش در مسجد الحرام حاضر بود و یکی از یهود بر ایشان گذشت و گفت: زود باشد که در میان شما پیغمبری مبعوث گردد و هر یک بتوانید او را به شوهر گیرید. آن نسوان همی سنگ پاره بدو افکندند. اما خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را این اندیشه در ضمیر سخت شد و روزی با وَرَقة بن نَوفِل بن اَسَد که پسر عمّش بود گفت! می خواهم شوهری کنم و این مردم که در طلب من تعب برند هیچ یک را پسنده ندارم. و این وَرَقه از بزرگان قوم عیسی بود و از علوم نیک خبر داشت و از کتب آسمانی دانسته بود که پیغمبر زنی از قریش به سرای آرد که آن زن سیّدۀ قوم خویش بود و گمان داشت که آن زن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خواهد بود.

بالجمله در جواب خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: اگر خواهی تو را حدیثی عجب مشکوف دارم؟ و مقداری آب حاضر کرده عزیمه بر آن بخواند و فرمود تا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بر آن آب غسل کرد و از انجیل و زبور چیزی بنوشت و گفت: این نگاشته را در زیر سر خویش بگذار و به خواب که شوهر خود را در خواب بخواهی دید. چون خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چنان کرد در خواب دید که مردی به نزدیک او فراز شد با قامتی به اندازه و چشمی سیاه و گشاده و ابروان نازک و لب های سرخ و گونه های گلرنگ با ملاحت و صباحتی به نهایت و در میان دو کتف علامتی داشت و پاره ابری بر سر او سایه انداخته و بر اسبی از نور سوار بود که لجامی از زر و زینی با هر گونه جواهر مرصّع داشت و آن اسب را رویی چون روی آدمیان و پاها بر سان پای گاو بود، بدان امتداد که نور بصر راست.

بالجمله آن سوار از خانۀ ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ همی آمد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چون او را بدید در برگرفت و در دامن نشانید. پس از خواب انگیخته شد و آن شب را تا بامداد دیگر به خواب نتوانست شد و صبحگاه به نزد وَرَقه شتافته صورت خواب خویش بازگفت. وَرَقه فرمود: ای خدیجه! اگر این خواب بر صدق است رستگار خواهی بود و آن کس که در خواب دیده ای حامل تاج کرامت و شفیع روز قیامت و سیّد عرب و عجم باشد. همانا او

ص: 31

محمّد بن عبد اللّه بن عبدالمُطَّلِب است. چون خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ این بشنید آتش مهرش در خاطر زبانه زدن گرفت و آن گاه که انجمن از بیگانه پرداخته شد بنشست و در هوای آن حضرت بگریست.

اما از آن سوی ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ روزی با محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گفت: من بدان اندیشه ام که زنی از بهر تو به سرای آورم و اینک مالی در دست ندارم و پیر شده ام. همانا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دختر خُوَیْلِد را با ما قرابت است و او را مالی فره(1) باشد و هر سال غلامان خود را به بازرگانی فرستد و تجارت به مضاربه کند. اگر خواهی از بهر تو سرمایه ستانم تا بدان تجارت کنی و خدای تو را سود بخشد. آن حضرت فرمود نیکو باشد. پس ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و عباس و دیگر برادران آهنگ خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ کردند. و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در هوای آن حضرت این شعر انشاد می کرد.

بیت

کَم اَسْتُرُ الوَجْدَ وَالاَجْفان(2) تَهْتُکُهُ(3)

وَ اُطلِقُ الشَّوقَ وَ الْاَعضاء تُمْسُکُهُ

جَفانِی الْقَلْبُ لَمّا أَنْ تَمْلَکُه

غَیری فَوا اَسَفاً لَوْ کُنْتُ أَملِکُهُ

ما ضَرَّ مَنْ لَمْ یَدَعْ مِنّی سِوی رَمَقی

لَو کانَ یَسْمَحُ(4) بِالباقی فَیَتْرُکُهُ

چون سخن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بدین جا رسید، ناگاه بانگ سندان از در بشنید و از آواز دَر سروری در قلبش جای کرد و کنیزک خویش را گفت: برو و بدان تا کیست از پس در؟ و این شعر بگفت:

بیت

أَیا رَیح الجُنُوبِ لَعَلَّ عِلْمٌ

مِنَ الْاَحبابِ یُطفی بَعْضَ حَرّی

وَلَمْ لا تَحْمِلُوکَ اِلَیَّ مِنْهُم

سَلاما اَشتَریهِ وَلُو بِعُمری

ص: 32


1- . زیاد.
2- . جفن: پلک چشم.
3- . هتک: پرده دریدن.
4- . سماحت: جوانمردی و مسامحه، سهل گرفتن با کسی.

وَحَقَّ وِدادِهِمْ رانی کَتُومُ

وَاِنّی لا اَبُوحُ لَهُمْ بِسری

اَرأِنی اللّهُ و صْلَهُمُ قَرِیباً

وَ کَمْ یُسرٍ أَتی مِنْ بَعدِ عُسرٍ

فَیَومٌ مِنْ فِراقِکُمُ کَشَهرٍ

وَ شَهرٌ مِن وَصالِکُم کَدَهرٍ

پس آن کنیزک برفت و باز آمد و گفت: ای سیدّۀ من، اینک بزرگواران عرب و فرزندان عبد المُطَّلِب اند. چون خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ این بشنید شاد شد و گفت: در بگشای و میسره را بگوی فرش نیکو برای ایشان بگسترد و هر کس را به جای خود بنشاند و انواع فواکه و اطعمه حاضر سازد و این شعرها بگفت:

بیت

ألَّذَ حَیاتی وَصْلُکُم وَ لِقاکُمُ

وَ لَستُ ألِذ العَیشَ حَتّی اَراکُمُ

وَ ما استَحسنَت عَینیِ مِنَ النّاس غَیرَکُم

وَلا لَذَّ فی قَلْبِی حَبیبٌ سِواکُمُ

عَلَی الرأسِ والْعَینَینِ جُمْلَةَ سَعْیِکُم

وَ مَنْ ذَ الَذْی فِی فِعْلِکُم قَدْ عَصاکُمُ

فَها اَنَا مَجْنُون عَلَیْکُم بِاَجْمَعی

وَ رُوحِی وَ مالی یا حَبِیْبِی فِداکُمُ

وَ ما غَیْرُکُم فی الحُبِّ یَسْکنُ مُهْجَتِی

وَ اِنْ شِئتمُ تَفتِیشَ قَلْبِی فَهاکُم

پس کار انجمن راست کردند و ایشان را درآوردند و خورش و خوردنی حاضر کردند، و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پس پرده بنشست و گفت: ای بزرگان مکه و حرم! کلبۀ مرا رشک اِرم کردید. هر حاجت که دارید برآورده است.

ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمود: از بهر آن حاجت آمدیم که سودش نیز تو را باشد. همانا برای پسر برادر خود محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بدین جا شده ایم. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چون این نام بشنید بر حصول مقصود دل قوی کرد و این شعرها بگفت:

بیت

بِذکرِکُم یُطفَی الفُؤاد مِنَ الوَقدِ

وَ رؤیَتُکُم فِیها شِفا اَعْینُ الرَّمِدِ

وَمَنْ قال اِنّی اَشْتَفِی مِنْ هَواکُمُ

فَقَدْ کَذِبوا لَوْمِتُ فِیهِ مِنَ الوَجدِ

وَ مالِی لا املی سُرُورا بِقُربِکم

وَقَد کُنْتُ مُشتاقا اِلَیکُم عَلی البُعدِ

ص: 33

تَشابَهُ سِرّی فِی هَواکُم وَ خاطِرِی

فَابُدُیِ الَّذِی اُخْفِی وَ اُخفَیِ الَّذیِ اُبدی

آن گاه گفت: محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ کجا است که من حاجت او را از لب های او بشنوم؟ عباس چون این شنید برخاست و به ابطح آمد و آن حضرت را نیافت. پس به هر سوی در طلب بود تا به کوه حِری برآمد و دید که رسول خدای صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در خوابگاه ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ خفته، و ردای مبارک بر زبر انداخته و اژدهایی عظیم بر بالینش خفته و به جای بادبیزن برگ گلی در دهان دارد و آن حضرت را مِروحه(1) جنبانی کند.

چون عباس آن مار بزرگ بدید بر پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بترسید و شمشیر برکشیده آهنگ اژدها کرد و هم ثعبان به سوی او درآمد. پس عباس فریاد برآورد که: ای برادرزاده! مرا دریاب.

چون پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ چشم گشود اژدها ناپدید شد. پس آن حضرت فرمود: از بهر چه تیغ برکشیده ای؟ صورت آن حال را بگفت. پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تبسّم فرمود و گفت: آن فرشتۀ خدا است که روز و شب به حراست من مأمور است. بسیار او را دیده ام و با او سخن کرده ام. پس عباس گفت که: کس انکار فضل تو نتواند کرد و این گونه چیزها از تو بعید نباشد. اکنون آهنگ خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمای که می خواهد تو را بر مال خود امین کند.

پس آن حضرت راه پیش گرفت و نور آن حضرت به خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیشی جست و خیمۀ او را روشن کرد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: ای میسره! چون است که اطراف خیمه را مسدود نساخته ای که تابش آفتاب بدین قبه درآمده؟ میسره گفت: اینک قبه را ثلمه و روزنی نباشد و بیرون شده معلوم داشت که آن نور روشن از جبین رسول خدای صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تافته است. بازآمد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را بشارت داد که این فروغ جبین محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ است که این قبه را روشن کرده و اینک با عباس همی آید. پس اعمام پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به استقبال بیرون شدند و آن حضرت را درآورده در صدر مجلس جای دادند.

ص: 34


1- . بادبزن.

و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ طعام بفرستاد و خود از پس پرده آمد و گفت: ای سیّد من! کلبۀ تاریک مرا روشن ساختی و وحشت ها را به مؤانست بدل فرمودی. آیا می خواهی امین من باشی بر اموال و به هر سوی که خواهی به تجارت شوی؟ فرمود: بدان راضی شدم و خواهم به سوی شام سفر کنم. فرمود: حکم تو را است و از بهر تو در این سفر صد اُوقِیّه(1) زر و صد سیم و دو شتر با حمل آن مقرّر گردانیدم، آیا راضی شدی؟ ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ گفت: او راضی شد و ما راضی شدیم و ای خدیجه! تو محتاج چنین امینی باشی که تمامت عرب بر امانت و صیانت و تقوا و دیانت او معتقدند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: ای سیّد من! آیا توانی حمل بر شتر بست؟ پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: توانم.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با میسره فرمود: شتری حاضر کن تا امتحان کنم. میسره برفت و شتری درشت اندام درآورد که هیچ راعی را نرم کردن آن ممکن نبود. عباس گفت: ای میسره! شتری از این نرم تر نیافتی که محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را با آن ممتحن داری؟ پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: او را بگذار. و چون شتر پیش شد زانو زد و روی خود را بر پای آن حضرت نهاد، و چون پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دست بر پشت او سود به زبان فصیح گفت: کیست مانند من که سید پیغمبران دست بر پشت من کشید؟ آن زنان که نزدیک خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بودند گفتند: این نباشد مگر سحری بزرگ که از این یتیم صادر شد. فرمود: این سحر نباشد، بلکه این آیات و کرامات است و این شعرها بگفت:

بیت

نَطَقَ البِعیرُ بِفَضْلِ اَحمَدَ مُخبِرا

هَذ الَّذیِ شَرَقَتْ بِه اُمُّ الْقُری(2)

هَذا محمّد خَیْرُ مَبْعُوثٍ أَتی

فَهوَ الشَّفیعُ وَ خَیرُ مَنْ وَطئی الثُّری(3)

یا حاسِدیهِ تَمَزَّقُوا(4) مِنْ غَیْظِکُم

فَهو الحَبِیبُ وَ لا سِواهُ فِی الْوَری(5)

ص: 35


1- . یک دوازدهم رطل.
2- . اُمّ القری: مکه معظّمه را گویند.
3- . ثری: خاک نمناک.
4- . مزق: جامه پاره کردن.
5- . وری: آفریدگان.

آن گاه به سوی پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نگریست و گفت: ای سید من! این جامه که اندر بر داری در خور سفر نباشد. آن حضرت فرمود که مرا جز این جامه نباشد. خدیجه بگریست و حکم داد تا دو جامۀ قُباطی(1) مصر و دو جبّۀ عدنی و دو بُرد یمانی و یک عمامۀ عراقی و دو موزه از پوست و عصایی از خیزران حاضر کردند و فرمود: این جامه ها را بر بالای تو فزونی بود، مهلت ده تا کوتاه کنم. آن حضرت فرمود: هیچ جامه با اندام من ناراست نیاید؛ چه اگر بلند باشد چون بپوشم کوتاه شود و اگر کوتاه باشد بلند خواهد شد و آن جامه ها را در بر کرد و همه راست آمد و از میان جامه چون بدر تمام بتافت و چون خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بدو نگریست گفت:

بیت

اُوْتِیْتَ مِنْ شَرفِ الْجَمالِ فُنُونا

وَلَقَدْ فَتَنْتَ بِهَا القُلوبَ فُتُوناً

قَدْ کُوِّنَتْ لِلْحُسنِ فیکَ جَواهِرٌ

فَبِها دُعِیْتَ الجَوْهَرَ الْمَکْنُونا

یا مَنْ اَعارَ الظَبیَ فِی فلتاتِهِ

لِلحُسن جیْدا اسامیا و جُفُوناً

اُنْظُر اِلی جِسْمی النَّحیلِ وَ کَیْفَ قَدْ

أجْرَیْتُ مِنْ دَمْعِ العُیُونِ عُیُوناً

اَسْهَرتَ عَیْنی فی هَواکَ صَبابَةً

وَمَلئتَ قَلْبِی لَوعَةً وَ جُنُوناً

سفر بازرگانی رسول اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

آن گاه ناقه صهبای خویش را از بهر سواری آن حضرت بدو فرستاد و میسره و ناصح دو غلام خود را ملازم رکابش ساخت و به روایتی خُزَیْمَة بن حَکیم را که هم از خویشانش بود با آن حضرت همراه کرد و با ایشان گفت: دانسته باشید که من این مرد را که بر مال خود امین کردم، پادشاه قریش و سیّد اهل حرم است و دست هیچ کس بر زبردست او نیست و او هر چه در مال من کند روا باشد و شما را نرسد که با او سخن گویید و پاس عظمت او را بدارید و آواز خود را بر آواز او بلندتر مکنید. میسره گفت: با خدای سوگند که سال ها است مِهر او

ص: 36


1- . قبطی: کتان باریک سفید که از مصر خیزد و قباطی جمع آن باشد.

در ضمیر من جای دارد و اکنون که تو او را دوست داری آن مِهر مضاعف شد.

سفر شام

بالجمله رسول خدای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را وداع گفت و بر ناقۀ صهبا برنشست و ناصح و میسره در رکابش بدویدند و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ این شعرها بگفت:

بیت

قَلْبُ المُحِبِّ اِلَی الْاَحْبابِ مَجْذُوبٌ

وَ جِسمُه بِیَدِ الاَسْقامِ مَنْهُوبٌ

وَ قائِلٍ کَیْفَ طَعمُ الْحُبِّ قُلْتُ لَهُ

الحُبُّ عَذبٌ وَلکِن فِیهِ تَعذیبٌ

اَفْدی الَّذینَ عَلی خَدّی لِبُعدِهُم

دَمی و دَمْعِی مَسفُوحٌ وَ مَسْکُوبٌ

ما فِی الْخِیامِ وَ قَدْ سارَت رِکابَهُم

اِلّا مُحِبٌّ له فی الْقَلْبِ مَحْبُوبٌ

کَأَنَّما یُوسُفٌ فِی کُلِّ ناحِیَةٍ

وَالْحَیّ فِی کُلِّ بَیْتِ فِیهِ یَعقُوبٌ

در این وقت مردم مکه در ابطح انجمن بودند که آن حضرت را وداع گویند. چون پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به ابطح رسید، مانند آفتاب تابناک همی نمود دوستان از دیدار او شاد شدند و دشمنان را آتش حسد در سینه افتاد. در این وقت عباس این شعر بگفت:

بیت

یا مُخْجَلِ الشَّمسِ وَالْبَدرِ المُنِیر اِذا

تَبَسَّمَ الثَّغرُ لَمعُ الْبَرقِ مِنْهُ اَضا

کَمْ مُعجِزاتٍ رَأینا مِنْکَ قَدْ ظَهَرتْ

یا سَیِّد ذِکْرُهُ یَشْفِی بِهِ الْمَرَضا

و این هنگام پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در اموال خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نگریست و هنوز بر شتران حمل نشده بود و فرمود: چون است که این بارها هنوز بر زمین باشد؟ خادمان عرض کردند که: عدد ما اندک است و این حمل ها بسیار باشد. آن حضرت را بر ایشان رحم آمد و از راحله فرود شد و دامن بر میان استوار کرد و شتران را یک یک بار بربست و هر شتری روی بر پای مبارکش می نهاد و به اشارت آن حضرت از در انقیاد می بود تا چاشتگاه شد و سورت گرمی آفتاب اثر کرد و عرق از جبین مبارکش بچکید. عباس خواست سایبانی از بهر آن حضرت ساز کند. غیرت خدای قادر جنبش کرد و جبرئیل را خطاب در رسید که نزدیک

ص: 37

گنجور بهشت شو و آن ابر را که دو هزار سال قبل از خلقت آدم از بهر حبیب خود محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آفریده ام. بگیر و بر سر او گسترده کن تا از حدّت آفتاب زیان نبیند.

ناگاه مردم آن ابر رحمت را بر سر آن حضرت گسترده دیدند و در عجب شدند. عباس گفت: این نزد خدای خود از آن گرامی تر است که محتاج به مظهر من باشد این شعر بگفت:

بیت

وَقَفَ الهَوی بِی حَیْثُ اَنْتَ فَلَیْسَ لِی

مُتَقَدِّمٌ مِنْهُ وَلا مُتَأَخِّرٌ

مَعَ الحدیث: کاروانیان از آن جا کوچ دادند و چون به جُحْفَةِ الوِداع(1) رسیدند، مُطْعِم بن عَدِیّ گفت: ای گروه شما را سفری دراز در پیش است و از این جا تا شام شعاب ترسناک و بیغوله های بیم انگیز فراوان باشد. از این مردم یک تن را بر خود امیر کنید و به صلاح و صواب دید او باشید تا در میانه منازعتی بادید نیاید. جملگی این رأی را استوار داشتن و او را تحسین کردند.

پس بنی مخزوم گفتند: ما ابوجهل را قاید خویش دانیم و بنو عدی: مُطْعِم را اختیار کردند و بنو النضر: نَضْر بن حارث را برگزیدند و بنی زُهره: اجنحة بن جلاح را امیر دانستند و بنی لُؤَیّ گفتند: ما ابوسفیان را رئیس خود شماریم. و میسره گفت: ما جز محمّد بن عبد اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را مقدّم نداریم و بنی هاشم نیز بر این شدند. ابوجهل چون این بشنید تیغ برکشید و گفت: اگر شما محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را بر خود مقدم بدارید، من این تیغ بر شکم خود نهم و چنان فشار کنم که از پشتم سر بدر کند. حمزه عَلَيْهِ السَّلاَمُ شمشیر برآورد و گفت: ای زشت کردار ناکس تو ما را از کشتن خود بیم دهی. سوگند با خدای که نمی خواهم جز آن که خدای دست ها و پاهای تو را قطع کند و دیدگانت را کور نماید. رسول خدای فرمود:

«أغمِدْ سَیْفَکَ یا عَمّاهُ وَلا تَسْتَفْتِحُوا سَفَرَکُمْ بِالشّرِّ دَعُوهُم یَسْیِرُونَ أَوَّلَ النَّهارِ وَ نَحْنُ نَسْیِرُ آخِرَهُ فَاِنَّ التَّقدیمَ لِقُرَیشٍ؛ یعنی ای عمّ! تیغ خود را در غلاف کن و استفتاح سفر به شرّ و خلاف مفرمای بگذار تا ایشان اول روز کوچ دهند و آخر روز ما خواهیم شد در هر

ص: 38


1- . جُحْفَةِ الوداع در شش منزلی مکه است و آن جا میقات اهل مصر و شام بود و از آن جا تا غدیر خم دو میل راه است.

حال تقدم قریش را است.» پس ابوجهل با مردم خود از بنی هاشم بر یک سوی شد و این شعرها بخواند:

بیت

لَقَدْ ضَلَّتَ حَلِیْفُ(1) بَنی قُصَیٍّ

وَقَدْ زَعَمُوا بِتَسْیِیدِ الیَتِیمِ

وَ رَامُوا لِلْخَلافَةِ غَیْرَ کُفوٍ

فَکَیفَ یَکُونُ فِی الْاَمْرِ العَظیمِ

وَاِنّی فِیهِمُ لَیْثٌ حَمِّیٌ

بِمَقْصُولٍ وَلی جَدٌّ کَریمٌ

فَلُو قَصَدُوا عُبَیْدَة اُو ظلَیما

وَصَخْرَ الحَرْبِ ذَا الشَّرَفِ القَدیمِ

لَکُنّا دائمینَ لَهُمْ وَکُنّا

لَهُمْ تَبَعاً عَلی حَلْفٍ ذَمیمٍ

چون کلمات او به عرض عباس رسید این سخنان را در جواب او فرمود:

بیت

اَلا اَیُّهَا الْوَغِدُ(2) الَّذی رامَ ثَلْبِنا(3)

اَتَثْلِبُ قِرناً فی الرِّجالِ کَریمٌ

وَلُو لا رِجالٌ قَدْ عَرَفْنا مُحَلَّهُمْ

وَهُمْ عِنْدَنا فی مَحْدَبٍ(4) وَ مُقِیمٌ

لَدارَت سُیُوفٌ یُفْلِقُ(5) الهامَ(6) حَدُّها

بِاَیْدی رِجالٍ کَالّلیُوُثِ تُقیمٌ

بالجمله: چون کاروان بدین گونه کوچ دادند و چند منزل بپیمودند به وادی الامواه رسیده فرود شدند. ناگاه رسول خدای صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سحابی متراکم یافت. فرمود: من بدین قوم از جنبش سیل بیم دارم. صواب آن است که از این وادی به دامن کوه کوچ دهیم.

عباس عرض کرد که فرمان تو را است. پس آن حضرت حکم داد تا در میان کاروانیان ندا دردادند که اموال و اثقال خود را به دامن کوه حمل کنید. مردمان همه اطاعت کردند جز یک

ص: 39


1- . حلیف: هم سوگند و هم عهد، حلف: سوگند خوردن.
2- . وغد: مردم ناکس را گویند.
3- . ثلب: عیب کردن، مثالب: عیبها.
4- . حَدب: به فتحین: زمین بلند.
5- . فلق: شکافتن.
6- . هامه: سر را گویند، جمع هام باشد.

تن از بنی جُمَح که مُصْعَب نام داشت. او بدین حکومت سر درنیاورد و گفت: ای گروه! دل های شما سخت ضعیف است که از آنچه هنوز اثری نیست بهراسید. این سخن بر زبان داشت که بارانی به شدّت باریدن گرفت و سیلی عظیم جنبش کرد و او را با آن مال فراوان که داشت از بیش کرد و نابود ساخت. مردمان از اخبار جنابش به اخبار غیب شگفتی گرفتند و این ندانستند که ابر، بی مشیت او برنخیزد و باران بی ارادۀ او نبارد؛ اگر چه من به اشعار خویش استشهاد نکنم این چند شعر خواهم نگاشت، و هی هذه:

بیت

علّت مایکون و معنی کن

پاک و والاتر از ثنا و سخن

سرّ توحید و نقش سرمد اوست

احد و احمد و محمّد اوست

قدمش با ازل بُنی گوید

مدّتش را ابد ز پی پوید

کس ز بی چون نگوید از چه و چون

آفرینش تویی نه کم نه فزون

کردۀ توست این ولُود و ولد

ورنه حق لم یلد و لم یولد

تو شدی هم خریف و هم نوروز

روی و موی تو کرد این شب و روز

نور و ظلمت وظیفه خوار تو است

کفر و دین نیز نور و نار تو است

دین از آن روی همچو ماه کنی

کفر از آن گیسوی سیاه کنی

گر تو این زلف و چهره برتابی

نیست نه زنگی و نه سقلابی

جهل از تو حظیره ساخت عدم

علم در عالم از تو گشت علم

مع القصه مُصْعَب با تمامت اموال و اثقال تباه گشت و مردمان در دامان جبل چهار روز ببودند و آن سیل هر روز بر زیادت بود. میسره عرض کرد که این سیل تا یک ماه دیگر قطع نشود. از این آب عبور ممکن نگردد و در این دامن جبل از این بیشتر سکون به صواب نباشد. اگر فرمایی به سوی مکه مراجعت کنیم؟ پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ او را پاسخ نگفت و بخفت و در خواب دید که ملکی با او گفت: ای محمّد! محزون مباش و از بامدد بفرمای تا قوم حمل خود برگیرند و در کنار وادی بایست تا مرغی سفید بادید آید و با بال خود خطی بر

ص: 40

آب رسم کند. پس بر اثر بال او روان شو بگو: بسم اللّه و باللّه و مردمان خود را بفرمای تا این کلمه بگویند و به آب درآیند.

صبحگاه که پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از خواب برانگیخته شد بفرمود تا حمل بر شتران بستند و با مردمان به کنار وادی آمده بایستاد. ناگاه مرغ سفیدی از فراز کوه به زیر آمد و با پر خود خطی سفید بر آب رسم کرد؛ چنان که آن نشان بر آب بپایید و آن حضرت فرمود: بسم اللّه وباللّهِ و در آب درآمد و مردمان همه این نام بگفتند و درآمدند و تمامت مردم به سلامت از آب بدر شدند؛ جز دو تن یکی از قبیلۀ بنی جُمَح که بسم اللّاتِ و العزّی گفت و غرقه گشت و اموالش به هدر شد و آن دیگر از بنی عَدِی بود. چون روزگار یار خویش را بدید، بسم اللّه گفت و برست. قوم با او گفتند: یار تُو را چه پیش آمد؟ گفت: او زبان بگردانید و آن کلمه که محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود دیگرگون کرد و غرقه گشت.

ابوجهل چون این بدید گفت: ما هَذا اِلّا سِحرٌ عَظیمٌ. مردمان گفتند: ای پسر هشام! این سحر نیست وَاللّهِ ما أَظْلَّتِ الْخَضْراءُ وَلا اَقَلَّتِ الْغَبْراءُ اَفْضَل مِنْ محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و حسد ابوجهل زیادت شد و از آن جا با قوم خویش کوچ داده بر سر چاهی فرود شدند.

در این وقت ابوجهل بامردم خود گفت: اگر محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از این سفر به سلامت باز شود بر ما فزونی خواهد جست و مرا طاقت این حمل نباشد. اکنون مشک های خود را از این چاه پر آب کنید و پنهان دارید تا چاه را با خاک انباشته کنیم از بهر آن که چون بنی هاشم در رسند آب نباشد از تشنگی به هلاکت شوند و سینۀ من از غم محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بیاساید. پس مشک های خود را پر آب کردند و چاه را بینباشتند و برفتند و ابوجهل غلام خود را مشکی از آب داد و گفت: در پس این جبل پنهان باش تا محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و اصحابش در رسند و از تشنگی به هلاکت شوند. چون این مژده با من آری تو را آزاد کنم و مال فراوان عطا دهم.

بالجمله آن غلام خویشتن را مخفی بداشت تا پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و کسانش برسیدند و آن چاه را انباشته یافتند. رسول خدای صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دست برداشت و خدای را

ص: 41

بخواند. ناگاه از زیر قدم های مبارکش چشمه ای خوشگوار بجوشید و روان شد. مردمان سیرآب شدند و مشک ها پر آب کردند و برگذشتند.

غلام ابوجهل شتاب کرد و از ایشان سبقت جست. ابوجهل چون او را بدید گفت: هان ای غلام! بازگوی که آن جماعت چگونه هلاک شدند؟ آن غلام صورت حال را مکشوف داشت و گفت: سوگند با خدا که هر کس با محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خصمی کند رستگار نشود. ابوجهل خشم کرد و او را سقط گفت و از آن جا راه سپرده به اراضی شام درآمدند و به کنار آن وادی رسیدند که ذِبیان نام داشت.

ناگاه

از درختان آن وادی اژدهایی عظیم سر بدر کرد که درازای نخلی داشت و بانگی بیمناک برآورد و از چشمش همی آتش بجست. آن شتر که ابوجهل بر آن سوار بود چون این بدید برمید و او را از پشت به زمین کوفت؛ چنان که استخوان پهلویش بشکست و مدهوش باز افتاد. مردم وی از آن جا بازشدند و او را بازآوردند. چون به خویش آمد گفت: این راز را مستور بدارید باشد که چون محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بدین جا رسد آسیبی بیند. پس ببودند تا محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ برسید.

آن حضرت فرمود: ای پسر هشام! این نه جای فرود شدن است از بهر چه باز ایستادید. ابوجهل گفت: ای محمّد! تو سیّد عربی و من شرم دارم که از تو سبقت جویم. از این پس از قفای تو خواهم تاخت. عباس شاد شد و خواست راه برگیرد آن حضرت فرمود: ای عمّ! باش که او مکری اندشیده است و خود از پیش روی کاروان راه سپر گشت و چون بدان بیشه رسید و اژدها پدید گشت. ناقۀ آن حضرت خواست برمد بانگ بر او زد که بیم مکن. همانا خاتم پیغمبران بر پشت تو است.

و آن گاه با اژدها خطاب کرد که از راه بگرد و مردم را زیان مکن. در این وقت اژدها به سخن درآمد و گفت: اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا محمّد اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا اَحْمَدُ. آن حضرت فرمود: اَلسّلامُ عَلی مَنِ اتَّبَعَ الهُدی. پس گفت: ای محمّد! من از جانوران زمین نیستم، بلکه یکی از پادشاهان جن باشم و نام من هام بن الهیم است و بر دست پدرت خلیل ایمان آوردم و

ص: 42

خواستار شفاعت شدم. فرمود: شفاعت خاص برای یکی از فرزندان من است که او را محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گویند و مرا خبر داد که در این جا ادراک خدمت تو خواهم کرد و بسی انتظار بردم تا عیسی را دریافتم. هم در آن شب که به آسمان همی رفت و حواریون را اندرز همی کرد که متابعت تو کنند و شریعت تو گیرند. اینک بدان چه می جستم فایز شدم و خواستارم که مرا از شفاعت بی بهره نسازی.

رسول خدای صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: چنین باشد. اکنون از این کاروانیان کناره باش تا مردم ما بی آسیب بگذرند. پس اژدها روی بنهفت و مردمان شاد شدند و عباس این شعرها بگفت:

بیت

یا قاصِدا نَحْوَ الْحَطَیمِ(1) وَ زَمْزَمِ

بَلِّغُ فَضایِلَ اَحْمَدُ المُتَکَرِّمِ

وَ اَشْرَحُ لَهُم ما عایَنَتْ عَیْناکَ مِنْ

فَضلٍ لِاَحْمَدَ وَ السَّحابِ الْاَرکِمَ(2)

قُل وَأتِ بِالآیاتِ فِی السَّیل الَّذی

مَلاءَ الفِجاجَ(3) بِسَیْلِهِ المُتَراکِم(4)

وَ نَجَا الَّذی لَمْ یَخْطَ قَولَ محمّد

وَ هُوَ الَّذی أخْطا بِوَسْطِ جَهَنَّمَ

وَالبِئْرُ لَمّا اَنْ ضَرَّ نِبَا الظَّما(5)

فَدَعَی الحَبیبُ اِلی اُلالِه المُنْعِم

فَاضَتْ(6) عُیُونا ثُمَّ سالَتْ اَنْهُراً

وَغَدا الْحَسُودُ بِحَسْرَةٍ وَ تَغَمْغُم(7)

وَ الهامُ ابنُ اِلهیم لَمّا اَنْ رَآی

خَیْرَ البَرِیَّةِ جاء، کالمُسْتَسْلِمِ

ص: 43


1- . حطیم: دیوار بیرون کعبه از سوی مغرب.
2- . رکم: بر هم نشاندن.
3- . فجاج: راههای گشاده.
4- . ارتکام و تراکم: لازم فیه و گرد آمدن.
5- . ظما: تشنه شدن.
6- . فیض: لباب رفتن رود.
7- . تغمغم: سخن ناپیدا گفتن.

ناداهُ اَحْمُدَ فَاسْتَجابَ مُلَبِّیا

وَشَکا المَحَبَّة کَالحَبیبِ المُغرم(1)

مِنْ عَهِد اِبراهمَ ظَلَّ مَکَانَهُ

یَرجُو الشَّفاعَةَ خُوفَ جِسرِ جَهَنَّمَ

مَنْ ذایُقایَس اَحْمدا فِی الفَضلِ مِنْ

کُلِّ البَرِیَّةِ مِنْ فَصیحِ وَ اَعْجَمٍ

وَبِه تَوَسَّلَ فی الخَطیئَةِ آدَمُ

فَلْیَعْلَمِ الاَخْبار مَنْ لَمْ یَعْلَم

چون عباس از این شعر بپرداخت، زبیر ساز سخن کرد و این کلمات بفرمود:

بیت

یا لَلرِّجالَ ذَوِی البَصایِرِ وَالنَّظَرِ

قُومُوا اُنْظُرُوا اَمْرا مَهُولا قَدْ خَطَرَ

هذا بَیانٌ صادِقٌ فی عَصرِنا

مِنْ سَیّدٍ عالی المَراتِبِ مُفْتَخَر

آیاتُهُ قَدْ اَعْجَزَتْ کُلّ الوَری

مَنْ ذایُقایِسُ عَدَّها او یُحْتصَرَ

مِنْهَا الغَمامُ تَظِلُّهُ مَهْما مَشیُ

اَنّی یَسیرُ تَظَلُّهُ وَاِذا حَضَرَ

وَ کَذلِکَ الوَادِی أتی مُتَرادِفا

بِالسَّیلِ یُسْحَبُ(2) لِلْحِجارَةِ

وَ الشَّجَرِ وَ نَجا الَّذی قَد طاعَ قُولَ محمّد

وَ هَوی المُخالِفُ مُسْتَقِرّا فی سَقَرَ

وَ اَزالَ عَنّا الضَّیمَ(3) مِنْ حَرِّ الظَّماء

مِنْ بَعدِ مَا یأتِ التَّقَلْقَلُ(4) وَالضَّجر

وَالبِئرُ فَاضَتْ بِالمیاهِ وَ اَقْبَلَت

تَجری عَلَی الاَراضِ أشْباهَ النَّهرِ

وَالهامُ فیهِ عِبارةٌ وَ دَلالةٌ

لِذَویِ العُقُولِ ذَویِ البَصایر وَ الفِکَرِ

کَادَ الحَسُودُ یَذُوبُ مِمّا عایَنَت

عَیْناهُ مِن فَضْلٍ لِاَحْمَد قَدْ ظَهَر

یا للّرِجالِ اَلا اَنْظَرُوا اَنوارَهُ

تَعلُو عَلی نُورِ الغَزالَةِ(5) وَالقَمَرِ

اَللهُ فَضَّل اَحْمَدا وَ اَخْتارَهُ

وَ لَقَد اَذَلّ عَدُّوهُ ثُمّ اَحْتَقَر

ص: 44


1- . مغرم: معذب.
2- . سحب: به معنی کشیدن باشد.
3- . ضیم: به معنای ستم کردن باشد.
4- . تقلقل: اضطراب کردن.
5- . غزاله: آفتاب را گویند.

چون زُبَیر این گفته به کران آورد، حمزه آغاز این مقالت نمود:

بیت

ما نالَتِ الحُسّادُ فیکَ مُرادَهُم

طَلَبُوا نُقُوصَ الحالِ مِنکَ فَزادا

کادُوا وَما خافُوا عَواقِبَ کَیدِهِم

وَالکَیدُ مَرْجِعُهُ عَلی مَنْ کادا

ما کُلُّ مَنْ طَلَبَ السَّعادَةَ نالَها

بِمَکیدَةٍ اَو اَنْ یَرُومَ عِنادا

یا حاسِدِینَ محمّدا یا وَیلَکُم

حَسَدا تَمَزَّقَ(1) مِنکُم الاَکْبادا

اَللّهُ فَضَلَّ اَحْمَدا و اَخْتارَهُ

وَلَسوفَ یُملِکُه الوَری وَ بِلادا

وَلَیمَلاَنَّ الاَرضَ مِنْ ایمانِهِ

وَلَیهدِیَنَّ عَنِ الغَوی مَنْ حادا(2)

پس رسول خدای صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ایشان را مشمول الطاف و اشفاق ساخته و از آن وادی کوچ دادند و در منزل دیگر که گمان آب داشتند آب نیافتند. مردم سخت بهراسیدند و بیم کردند که در آن جا از عطش جان دهند. در این وقت پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دست های خود را تا مرفق عریان ساخت و در میان ریگ فرو برد و سر برداشت و خدای بخواند. ناگاه از میان انگشتان مبارکش چشمه ای بجوشید و چندان برفت که عباس عرض کرد که: ای برادرزاده! بیم است که اموال ما غرق شود. پس از آن آب بخوردند و مواشی را بدادند و مشگ ها پر آب کردند.

در این هنگام رسول خدای صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از میسره خرما طلب کرد و او طبقی بنهاد و آن حضرت از آن خرما بخورد و خستوی(3) آن را در خاک بنهفت و با عباس بفرمود: بدانم که در این جا نخلستانی برآورم و از ثمر آن بهره گیرم و پس از آن جا کوچ دادند و چون لختی راه پیمودند، آن حضرت با عباس فرمود: هم اکنون باز شو و از آن نخلستان که من کردم مقداری رطب به سوی ما حمل کن.

ص: 45


1- . مزق: پاره کردن جامه.
2- . حیود: میل کردن، حاد از آن کلمه است.
3- . خستو: هسته.

عباس باز شد و در آن جا نخلستانی انبوه یافت که از خرما گرانبار بود. پس یک شتر از آن خرما حمل کرده به میان کاروانیان آورد و مردمان بخوردند و خدای را شکر گرفتند؛ اما ابوجهل همی ندا در داد که از این خرما که این جادوگر کرده است مخورید.

مع القصه از آن جا نیز راه سپر شدند تا عقبه اَیْلَه نمودار شد و در آن جا دیری بود که چند راهب اقامت داشت و سیّد ایشان فلیق بن یونان بن عبدالصّلیب نامیده می شد و کنیت او ابوخَبِیر بود و او خبر پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را از انجیل دانسته بود و چون به قصّه آن حضرت می رسید می گریست و می گفت: ای فرزندان! چه وقت باشد که مرا بشارت دهید به آمدن بشیر و نذیر؟ الّذی یَبْعَثَهُ اللّهُ مِنْ تَهامَةَ مُتَوَّجا بِتاجِ الْکَرامَةَ تَظِلُّهُ الْغَمامَةَ یَشْفَعُ فی العُصاةِ یَومَ الْقِیامَةَ. رهبانان با او گفتند: چندین گریستن از بهر چیست؟ مگر ظهور او نزدیک باشد؟ فرمود: سوگند با خدای که او در کعبه ظاهر شده است و زود باشد که مرا از رسیدن او بدین اراضی بشارت دهید، و همی به یاد آن حضرت بگریست تا بینائیش اندک شد.

ناگاه روزی رهبانان کاروانی را از دور بدیدند که در پیش روی ایشان کسی باشد که ابرش بر سر سایه افکنده و از جبینش نور نبوّت چنان ساطع است که دیده را در می رباید. فریاد برداشتند که: ای پدر عقلانی! اینک کاروانی از طرف حجاز بادید آمد. فلیق فرمود: بسیار کاروان از حجاز بر ما گذشت و آن کس که من جستم نیافتم. گفتند: اینک نوری از این کاروان بر فلک همی تابد. فلیق را دل بجنبید و دانست که روز وصال پیش آمد. پس دست برداشت و گفت: ای خداوند! به جاه و منزلت آن محبوب که اندیشه ام به سوی او پیوسته در زیادت باشد. بینایی مرا به سوی من بازده تا او را دیدار کنم. هنوز این سخن به پای نبرده بود که چشمش روشنایی یافت. پس با رهبانان خطاب کرد که: منزلت او را نزد خدای دانستید و این شعر بگفت:

بیت

بَدَ النُّورُ مِنْ وَجْهِ النَّبِی فَاَشْرَقا

وَ اَحْیا مُحِیاً بِالصَّبابَةِ مُحْرَقاً

ص: 46

وَ اَبرا عُیُونا قَدْ عَمیِنَ مِنَ الْبَکا

وَ اَصْبَحَ مِنْ سُوءِ الْمَکارِهِ مُطلّقاً

آن گاه فرمود: ای فرزندان! اگر این پیغمبر مبعوث در میان این گروه است در زیر این درخت فرود خواهد شد که بسیار از پیغمبران بدین جا فرود شدند و این شجره که از عهد عیسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ تا کنون خشک باشد بارور خواهد گشت و از این چاه که بسیار وقت است خشک مانده آب خواهد جوشید.

بالجمله زمانی دیر برنیامد که کاروانیان در رسیدند و گرد آن چاه فرود شدند و چون آن حضرت از مردم تنها می زیست به یک سوی شده در زیر درخت فرود شد و درحال درخت برگ بکرد و میوه برآورد. پس برخاسته بر سر چاه آمد و چون چاه را خشک یافت، آب دهان مبارک در آن افکند تا در زمان پر آب گشت.

چون راهب این بدید گفت: ای فرزندان! مطلوب به دست شد و بفرمود: از خورش و خوردنی آنچه لایق بود فراهم کردند. پس چند تن از رهبانان را به سوی کاروانیان فرستاد که ایشان را بخوان ولیمه دعوت کنند و فرمود: سیّد این طایفه را بگویید که پدر ما سلام می رساند که ولیمه از بهر شما کرده ام و خواستارم که به طعام حاضر شوید.

چون رسول راهب به میان کاروان چشمش بر ابوجهل افتاد و پیغام راهب را بگذاشت. ابوجهل بانگ برداشت که ای گروه! راهب از بهر من طعامی کرده است. بر سر خوان او حاضر شوید. گفتند: حراست مال و منزل با که خواهد بود؟ گفت: با محمّد امین صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ. پس آن حضرت را بگذاشتند و به دیر راهب در رفتند. و فلیق ایشان را بزرگوار بداشت و خوش بنهاد. چون آن جماعت دست به طعام بردند راهب درآمد و کلاه برگرفت و بر دیدار هر یک بنگریست و هیچ یک را با آن نشان داد که دانست برابر نیافت. پس کلاه بیفکند و بانگ برآورد واخیبتاه! و این شعر بگفت:

بیت

یا اَهلَ نَجْدٍ تَقصّیَ الْعُمْرُ فی اَسَفٍ

مِنْکُمُ وَ قَلْبِی لَمْ یَبْلُغ اَمانیهِ

یا ضَیْعَةَ العُمرِ لا وَصْلٌ اَلو ذُبِهِ

مِنْ قُرْبِکُم لا وَلا وَعْدٌ اُرْجِیَّهِ

ص: 47

پس روی بدان گروه کرد و گفت: ای بزرگان قریش! آیا از شما کسی به جای مانده باشد؟ ابوجهل گفت: بلی جوانی خردسال که روزمزد زنی است و از بهر او به تجارت آمده به جای است. هنوز این سخن به پای نبرده بود که حمزه بجست و مشتی چنانش بر دهان کوفت که به پشت افتاد و فرمود: چرا نگویی بشیر و نذیر و سراج و منیر و او را نگذاشتیم بر سر متاع خود جز از در امانت و دیانت او و نیکوتر از ما همه او باشد، و به سوی راهب نگریست و فرمود: آن کتاب که در دست داری مرا ده و بگو چه خبر در آن است تا من این گره برگشایم؟

راهب گفت: ای سیّد من! این سفری است که صفت پیغمبر آخر زمان کرده اند و من او را همی طلب کنم. عباس گفت: ای راهب! اگر او را دیدار کنی توانی شناخت؟ گفت: توانم. پس عباس او را برداشته نزدیک پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آورد و راهب سلام داد. آن حضرت فرمود علیک السّلام ای فلیق بن یونان بن عبدالصّلیب! راهب گفت: نام من و پدر و جدّ مرا چه دانستی؟ فرمود: آن کس مرا خبر داد که هم تو را به بعثت من خبر کرده است. پس راهب سر بر قدم آن حضرت نهاد و گفت: ای سید بشر! خواستارم که به ولیمۀ من حاضر شوی و کرامت من بر زیادت کنی.

رسول خدای صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: این گروه متاع خویش به من سپرده اند و حراست مرا است. عرض کرد که: من ضامنم اگر عقالی ناپدید شود شتری در عوض دهم. پس آن حضرت به اتّفاق راهب روان شد و آن دیر را دو در بود. یکی سخت پست و در برابر آن صوری چند کرده بودند از بهر آن که چون کسی از آن در به درون شود ناگزیر خمیده رود و عظمت آن صور را به ضرورت بدارد. و راهب رسول خدای را از بهر امتحان از آن درخواست بردن و خود پشت خم آورده به درون رفت. اما چون آن حضرت برسید طاق آن درگاه بلند شد؛ چندان که به استقامت قامت و پشت راست در رفت و مردم انجمن برخاسته او را بر صدر جای کردند و فلیق و دیگر راهبانان در حضرت او بایستادند و میوه های گوناگون بنهادند.

در این وقت راهب سر برداشت و گفت: پروردگارا! مرا آرزو است که خاتم نبوّت را نظاره

ص: 48

کنم و دعایش به اجابت مقرون شده. جبرئیل عَلَيْهِ السَّلاَمُ درآمد و جامه از کتف آن حضرت دور کرد تا مهر نبوّت ظاهر گشت و نوری از آن ساطع شد که خانه روشن گشت و راهب از دهشت به سجده در رفت، و چون سر برداشت عرض کرد که: تو آنی که من می جستم.

بالجمله قوم چون از کار اکل و شرب پرداختند راهب را وداع گفته به مساکن خویش شدند و ابوجهل سخت زبون و ذلیل بود. اما رسول اللّه با مَیْسَره در نزد راهب بماند، و چون فلیق مجلس را از بیگانه پرداخته یافت، عرض کرد: ای سیّد من! بشارت باد تو را که خدای گردنِ سرکشان عرب را برای تو ذلیل خواهد کرد و ممالک را در تحت فرمان تو خواهد داشت و بر تو قرآن خواهد آمد. تو سیّد انام باشی و دین تو اسلام باشد. همانان بتان را بشکنی و آتشکده ها را بنشانی و چلیپا(1) را بر هم زنی و ادیان باطله را نابود سازی و نام تو تا آخر زمان باقی ماند. ای سیّد من! خواستارم که در زمان خود از رهبانان جزیت ستانی و ایشان را امان دهی.

آن گاه روی با مَیْسَره کرد و گفت: خاتون خود را از من سلام برسان و بشارت ده که به سیّد انام ظفر یافتی و خدای نسل این پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را از فرزندان تو خواهد گذاشت و نام تو تا آخر زمان بخواهد ماند و بسا کس که بر تو حسد خواهد برد و دانسته باش که آن کس که محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را به رسالت استوار ندارد بهشت خدای را نخواهد دید؛ چه او افضل پیغمبران است. هان ای مَیْسَره! بترس بر محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در شام که یهود دشمنان وی اند. این بگفت و رسول خدای را وداع کرد.

رسیدن پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به شام

پس پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به میان کاروان آمد و از آن جا به سوی شام حمل بربستند و برنشستند، و چون به شام درآمدند مردم آن بلده انبوه شده به نزد قریش آمدند و متاع ایشان را به بهای گران بخریدند و برفتند، و رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در آن روز چیزی نفروخت و ابوجهل شاد شد و گفت: هرگز خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از این شوم تر تاجری به جانبی گسیل

ص: 49


1- . چلیپا: صلیب.

نکرد و همانا متاع ها فروخته شد و آن وی هم چنان برجا است.

بالجمله آن روز بگذشت و روز دیگر آن مردم عرب که در نواحی شام سکون داشتند آگاه شدند که کاروان حجاز رسیده. هم گروه به شهر درآمدند و چون جز متاع خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چیزی به جای نبود، آن را از مال دیگر کسان به دو چندان خریدند و از متاع خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ جز یک حمل پوست چیزی نبود.

در این وقت سعید بن قمطور که یکی از احبار یهود بود برسید و دیدار آن حضرت را با آنچه از کتب مطالعه کرده بود برابر یافت. گفت: این است که آیین ما را از هدر و زنان ما را بی شوهر کند. پس حیلتی اندیشید و نزد پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آمد و گفت: ای سیّد من! این حمل پوست را به چه فروشی؟ فرمود: به پانصد درهم سیم. عرض کرد من: بدین بها خریدارم بشرط آن که به خانۀ من درآیی و از طعام من بخوری تا برکتی در خانۀ من بادید شود. پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: چنین کنم.

پس یهودی حمل را برگرفت و آن حضرت را با خود ببرد و از پیش به خانه در رفت و زن خود را گفت: مردی را با خود آورده ام که دین ما را بر باطل کند. در قتل او مرا مساعدت کن، و فرمود: این سنگ دست آس را برگیر و از راه بام بر فراز در خانه باش. آن گاه که این مرد بهای متاع خویش را بگیرد و خواهد بیرون شود، این سنگ را به پشت جنبش ده تا بر سر او فرود آید و هلاکش کند. پس زن سنگ را بگرفت و بدان جا شد. و آن گاه رسول خدای صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خواست از خانه بدر شود، [زن] چون چشمش بر دیدار آن حضرت افتاد، لرزه در اندامش درآمد و قدرت نیافت که سنگ را بگرداند تا آن گاه که رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بگذشت سنگ بگردید و بر سر دو پسر یهود[ی] فرود آمد و هر دو تن را نابود ساخت.

پس سعید بن قمطور از خانه بیرون تاخت و فریاد همی کرد که ای مردمان! این آن کس است که دین های ما را معطّل بگذارد، هم اکنون به خانۀ من اندر آمد و طعام مرا بخورد و فرزندان مرا بکشت. چون مردم یهود آن بانگ شنیدند با شمشیرهای آخته(1) بیرون تاختند و این هنگام آن

ص: 50


1- . آخته: کشیده.

حضرت از شام بیرون شده بود. پس بر اسبان برنشستند و از دنبال کاروان بشتافتند.

ناگاه بنی هاشم برفقا نگریسته ایشان را بدیدند و حمزه چون شیر آشفته اسب برانگیخت و تیغ در ایشان نهاد و جمعی را مقتول ساخت. گروهی از آن جماعت سلاح جنگ بریختند و نزدیک شده گفتند: ای مردم عرب! این کس را که شما در حمایت او ما را نابود کنید، چون ظاهر شود اول دیار شما را خراب کند و مردان را بکشد و بتان شما را بشکند. هم اکنون ما را با او بگذارید تا شرّ او را از شما و از خویشتن بگردانیم. حمزه دیگر باره بدیشان حمله برد و گفت: محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ چراغ تاریکی های ما است.

آن جماعت ناچار روی برتافتند و مردم قریش غنیمت فراوان از ایشان به دست کرده راه مکه پیش گرفتند، و چون چند منزل پیمودند، مَیْسَره با مردمان گفت: شما بسیار سفر کردید و هرگز این سود و غنیمت برای شما حاصل نشد و این همه از برکت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ است و او در میان شما اندک مال باشد. روا است اگر هر یک چیزی به رسم هدیه به نزدیک آن حضرت بگذارید. همه گفتند: نیکو گفتی. پس هر کس چیزی بنهاد تا آن متاعی فراوان شد و آن جمله را به رسم هدیه به نزدیک پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آوردند. آن حضرت در رد و قبول هیچ سخن نکرد و مَیْسَره آن را برگرفت.

مراجعت پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از شام

مع القصه همه جا طیّ مسافت کرده به جُحْفَة الوداع فرود شدند و هر کس مبشّری به خانۀ خود گسیل می ساخت تا مژدۀ ورود او برساند. مَیْسَره نزد آن حضرت آمد و عرض کرد که: نیکو آن است که خود بشارت به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بری و سود این سفر را بازنمایی.

پس پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ راه مکه پیش گرفت و زمین در زیر قدم ناقۀ او در نور دیده شد و در زمان به کوهستان مکه رسید و خواب بر جنابش مستولی گشت. در این وقت خدای با جبرئیل وحی کرد که: برو به جنات عدن و آن قبّه را که دو هزار سال پیش از آفرینش آدم عَلَيْهِ السَّلاَمُ از بهر محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ کرده ام برگیر و فرود شده بر سر آن حضرت به

ص: 51

پای کن. و آن قبّه از یاقوت سرخ بود و علاقه ها(1) از مروارید سفید داشت و از بیرون درونش دیده شدی و از درون بیرونش را با دید بودی و عمودها از زر داشت که با مروارید و یاقوت و زبرجد مرصّع بود.

بالجمله چون جبرئیل عَلَيْهِ السَّلاَمُ آن قبّه را برگرفت، حوران بهشت شادان سر از قصرها بدر کردند و گفتند: حمد خداوند بخشنده را همانا بعثت صاحب این قبّه نزدیک شده است و نسیم رحمت بوزید و درهای بهشت به صریر(2) آمد. و جبرئیل آن قبه را فرود آورد بر فراز سر آن حضرت به پای کرد و فرشتگان ارکان آن قبّه را گرفتند بانگ به تسبیح و تقدیس برداشتند و جبرئیل عَلَيْهِ السَّلاَمُ سه علم از پیش روی آن حضرت برگشود و کوه های مکه شاد شدند و ببالیدند و فرشتگان و مرغان و درختان بانگ برداشتند و گفتند: لا اِله اِلّا اللّهُ، محمّد رَسُولُ اللّه . گوارا باد تُو را ای بنده! چه بسیار گرامی بوده ای نزد پروردگار خود.

و این هنگام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با گروهی از زنان در منظرۀ خانۀ خویش جای داشت. ناگاه بر شعاب مکّه نظر کرد و نوری درخشان از سوی مُعلّی دید و چون نیک نگریست قبه ای دید که همی آید و گروهی بر گِردِ آن در هوا عبور می کنند و رایت ها از پیش آن قبه می رسد و کسی در میان قبه به خواب است و نور از وی به آسمان برمی شود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را حال دگرگون شد. زنان گفتند: ای سیّدۀ عرب! تو را چه پیش آمد. گفت: نخست مرا آگهی دهید که بیدارم یا به خواب اندرم؟ گفتند: همانا بیداری. گفت: اکنون به سوی معلّی نظاره کنید تا چه می بینید؟ گفتند: نوری می نگریم که بر آسمان برمی شود. فرمود آن قبه و دیگر چیزها را دیدار کرده اید؟ گفتند: ندیده ایم. فرمود: در میان قبه سبزی سواری از آفتاب درخشنده تر می بینم و آن قبه بر سر ناقۀ رهواری است. گمان من آن است که آن ناقه صهبای من است و آن سوار محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ باشد. گفتند: آنچه تو می گویی پادشاهان روم و عجم را به دست نشود، محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را کجا فراهم شود؟ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از این بزرگ تر است، و هم چنان نظر بر راه می داشت تا آن

ص: 52


1- . علاقه ها: بندها.
2- . صریر: صدا.

حضرت از درگاه مُعلّی درآمد و فرشتگان با قبه بر آسمان شدند و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آهنگ خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ کرد.

و چون به در خانه آمد. کنیزکان بشارت قدم مبارکش را به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بردند و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برهنه پای از غرفه به صحن خانه دوید و چون در را بگشودند، آن حضرت فرمود: السّلام علیکم یا اهل البیت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: گوارا باد تو را ای سلامتی روشنی چشم من. پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: بشارت باد تو را که مال تو به سلامت رسید. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: سلامتی تو از بهر من بشارتی کافی است که تو در نزد من گرامی تری از دنیا و هر چه در او است و این شعر بگفت:

بیت

جاءَ الحَبیبُ الَّذی اَهْواهُ مِنْ سَفَر

وَالشَّمسُ قَد اَثَرَتْ فی وَجْهِه اَثَرا

عَجِبْتُ لِلشَّمْسِ مِنْ تَقْبیلِ(1) وَجْنَتِهِ(2)

والشمس لا ینبغی ان تدرک القمر

آن گاه عرض کرد که کاروان را در کجا گذاشتی؟ آن حضرت فرمود در جُحْفَه. گفت: چه وقت از ایشان جدا شدی؟ فرمود که: ساعتی پیش نباشد. همانا خدای زمین را از بهر من در نوردید(3) و راه را نزدیک کرد. این نیز بر عجب خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بیفزود و سرور او افزون گشت. پس عرض کرد که: خواستارم تا مراجعت کرده با کاروانیان درآیی و از این سخن قصد آن داشت که بداند آن قبه دیگر باره باز خواهد شد یا مقطوع گشت. پس مقداری خوردنی و مشکی از آب زمزم از بهر زاد آن حضرت را سپرد و جنابش راه برگرفت و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همی از قفای او نگران بود. ناگاه دید که آن قبه باز شد و آن فرشتگان بازآمدند؛ بدانسان که از نخست بود.

بالجمله: آن حضرت دیگر باره به کاروان رسید. مَیْسَره گفت: ای سید! من مگر از رفتن به مکّه بازایستادی؟ آن حضرت فرمود: من برفتم و باز شدم. مَیْسَره عرض کرد: مگر این سخن به مزاح باشد؟ فرمود: نه چنین است. من به مکه رفتم و طواف کعبه کردم و خدیجه

ص: 53


1- . قُبله: بوسه، تقبیل: بوسیدن.
2- . وجنه: رخسار را گویند.
3- . درنوردید: پیچید.

عَلَيْها السَّلاَمُ را دیدار نمودم. اینک آب زمزم و نان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است که زادراه من کرده. مَیْسَره در میان کاروان ندا در داد که ای مردمان! محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دو ساعت افزون غائب نشد و اینک چند روزه راه پیموده و از مکّه توشۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را با خود آورده. قوم در شگفتی شدند و ابوجهل گفت: از ساحری های وی عجب نباشد.

و روز دیگر کاروانیان به سوی مکه کوچ دادند و مردم مکّه به استقبال کاروان بیرون شدند و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خویشان و غلامان خود را پذیره(1) آن حضرت ساخت و حکم داد تا در همۀ راه عظمت رسول خدای صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را بداشتند و قربانی پیش کشیدند و آن حضرت راه به پایان برده در خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرود شد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پس پرده جای کرد و رسول خدای صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سود آن سفر را با وی نمود و او از این بازرگانی سخت به عجب شد و پدر خود خُوَیْلِد را مژده فرستاد.

آن گاه

با مَیْسَره گفت: تُو را در این سفر از محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ چه مشاهده رفت؟ مَیْسَره عرض کرد که: کرامت آن حضرت از آن افزون است که مرا طاقت بازنمودن آن باشد و لختی از قصه های آن سفر بازگفت و پیام فلیق راهب را با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بگذاشت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: خاموش باش ای مَیْسَره که شوق مرا به سوی محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ زیادت کردی. آن گاه مَیْسَره و زن و فرزندش را آزاد ساخت و او را خلعت کرد و دو شتر و دویست درهم سیم عطا فرمود. آن گاه حکم داد تا از عاج و آبنوس کرسی نهادند و رسول خدای صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را جای داد و دیگر باره از سفر آن حضرت و سود تجارت پرسش نمود، و گفت: دیدار تو بر من مبارک افتاد و این شعر را انشا کرد:

بیت

فَلَو اَنَّنی اَمْسَیتُ فی کُلّ نِعْمَةٍ

وَ دامَتْ لِیَ الدُّنْیا وَ مُلْکُ الاُکاسِرَةِ(2)

ص: 54


1- . پذیره: استقبال.
2- . اکاسره: طبقه سلاطین ساسانیان اند از عجم.

فَما سُوِّیَتْ عِنْدی جناحَ بَعُوضَةٍ(1)

اِذا لَمْ یکُنْ عَینی لِعَینِکَ ناظِرَةٍ

پس گفت: ای سیّد من! تو را در نزد من حق بشارتی است. اگر فرمایی، حاضر کنم؟ آن حضرت فرمود: من نخست عمّ خویش را دیدار کنم و باز آیم.

و از آن جا به خانۀ ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ آمد و قصّه های خویش را بگفت. و فرمود: ای عمّ! آنچه مرا در این سفر به دست شده تو را باشد. ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ آن حضرت را در برکشیده بر جبین مبارکش بوسه زد و گفت: مرا آرزو است که از بهر تو در خور شرف و جلالت تو زنی آورم. پس از آنچه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تو را به مژده دهد دو شتر از بهر تو خواهم خرید و از آن زر و سیم که به دست شده از بهر تو زنی کابین کنم. پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: هر چه تو پسنده داری روا باشد.

و از آن جا سر و تن را شسته خویشتن را خوشبوی ساخت و جامۀ نیکو در بر کرد و به خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آمد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از دیدار او شاد شد و این شعر بگفت:

بیت

دَنی فَرمَی مِنْ قَوسٍ حاجِبِه سَهْماً

فَصادَفَنِی(2) حَتَّی قُتِلْتُ بِه ظُلماً

وَاسْفَرَ عَنْ وَجهٍ(3) وَاسْبُلَ(4) شَعْرَهُ

فَباتَ یُباهی البَدْرَ فی لَیْلَةٍ ظَلماً

وَلَمْ اَدْرِ حَتّی زارَ مِنْ غَیرِ مَوعِدٍ

عَلی رَغمِ واشٍ(5) ما

اَحَاطَ بِه عِلْماً وَ عَلَّمَنی مِنْ

طِیبِ حُسنِ حَدِیثه مُنادَمَةً

یَسْتَنْطِقُ الصَّخرَةَ الصَّمّا

آن گاه گفت: ای سیّد من! تو را هم حاجت نزدیک من باشد از من روا است. بفرمای تا هیچ حاجت داری؟ آن حضرت از این سخن شرمگین شد و جبین مبارکش خون آلود گشت.

ص: 55


1- . بعوضه: پشه را گویند.
2- . مصافحه: یافتن.
3- . سافر الوجه: آنچه پیدا شود از روی.
4- . اسبال: سست کردن بند از او.
5- . وشایه: سعایت کردن و دروغ گفتن از کسی به نزد کسی.

پس خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سخن بگردانید و گفت: این مال که در نزد من داری چون اخذ فرمایی به چه کار خواهی داشت؟ فرمود: عمّ من ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ بر آن سر است که از بهر من هم از خویشان من زنی نکاح کند و نیز دو شتر از بهر کار سفر به دست کند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عرض کرد: آیا راضی نیستی من از بهر تو زنی خطبه کنم؟ آن حضرت فرمود: راضی باشم. عرض کرد: زنی از بهر تو می دانم از قوم تو که در جود و جودت و جمال و عفت و کمال و طهارت از جمله زنان مکه بهتر و برتر است و در نسب با تو نزدیک باشد و در کارها با تو یاور گردد و از تو به قلیلی راضی شود؛ اما او را دو عیب باشد: نخست آن که پیش از تو دو شوهر دیده است و دیگر آن که سالش از تو افزون باشد.

رسول خدای صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از اصغای این کلمات رخسار مبارکش در عرق رفت و هیچ سخن نفرمود. دیگر باره خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آن سخنان را بگفت و عرض کرد: ای سیّد من! چرا پاسخ نگویی؟ سوگند با خدای که تو محبوب منی و من در هیچ کار مخالفت تو نکنم و این شعر بگفت:

بیت

یا سَعْدُ اِنْ جُزْتَ بِوادیِ الاَراکِ

بَلِّغ قُلْتَباً ضاعَ مِنّی هُناکَ

وَاسْتَفتِ غِزلانَ(1) الفَلا(2) سائِلاً

هَلْ لِاَسیر الحُبِّ مِنْهُم فَکاکَ

وَاِنْ تَری رَکبا بِوادِی الحِما

سائِلُهُم عَنّی وَ مَنْ لی بِذاکَ

نَعَم سَرَوْ اَو اَسْتَصْحَبُوا ناظِری

وَالانَ عَیْنی تَشْتَهِی اَنْ تَراکَ

ما فِیّ مِنْ عُضوٍ وَلا مَفْصَلٍ

الّا وَقَدْ رَکَّبَ(3) مِنْهُ هَواکَ

عَذَبْتَنی بِالهِجْر بَعْدَ الجَفا

یا سَیّدِی ماذا جَزاءٌ بِذاکَ

فَاحْکُم بِما شِئْتَ وَما تَرْتَضی

فَالْقَلبُ لا یُرضیه اِلّا رِضاکَ

ص: 56


1- . غِزلان: جمع غزال.
2- . فلا و فلوات: جماعت.
3- . رکّب: شتر سواران از ده و افزون از آن.

آن حضرت در جواب فرمود ای دختر عم! تُو را ثروت و مال فراوان است و من مردی فقیر و بی سامانم. مرا زنی باید که در بضاعت چون من باشد. تو امروز ملکه باشی و ملوک را نشائی، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: ای محمّد! اگر مال تو اندک است مال من بسیار باشد، و من که جان از تو دریغ ندارم چگونه از بذل مال رنجه شوم؟ اینک من و آنچه مرا است در تحت حکومت تو است و تُو را به کعبه و صفا سوگند می دهم که ملتمس مرا پذیرفتار باش. این بگفت و اشکش بریخت و این شعر بخواند:

بیت

وَاللّهِ ما هَبَّ نَسیمُ الشِّمال

اِلّا تَذَکَّرْتُ لَیالیِ الوِصالِ

وَلا اَضا مِنْ نَحوِکُم بارِقٌ(1)

اِلّا تَوَهَّمْتُ لَطیفَ الخِیالِ

اَحْبابِنا ما خَطَرَتْ خُطْرَةُ

مِنْکُم غَداةَ الْوَصْلِ مِنّی بِبالِ(2)

جَورُ اللَّیالی خَصَّنی بِالجِفا

مِنْکُم وَ مَنْ یأمَنُ جُور اللَّیالِ

رِقّو اَو جُودُ و اَو اَرْحَمُوا وَ اَعْطِفُو

لا بُدّ لی مِنْکُمْ عَلی کُلِّ حالِ

آن گاه عرض کرد که: هم اکنون برخیز و خویشان خویش را بفرمای تا به نزد پدر من شوند و مرا از بهر تو خواستاری کنند، و از کابین بزرگ بیم مکن که من از مال خویشتن خواهم داد. پس آن حضرت برخاسته به نزد ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ آمد و دیگر اعمامش نیز حاضر بودند. با ایشان فرمود: هم اکنون برخیزید و به خانۀ خُوَیْلِد شده، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را از بهر من خواستاری کنید. ایشان در جواب سخن نکردند.

بعد از زمانی ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ گفت: ای برادرزاده! خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را ملوک جهان خواستار شدند و او سر به کس درنیاورد و تو امروز مردی فقیر باشی چگونه این مقصود بر کنار آید؟ اگر از او سخنی آشنا شنیده ای همانا به مزاح باشد.

و ابولهب گفت: ای پسر برادر! خود را در دهان عرب میفکن. تو در خور خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

ص: 57


1- . بارق: ابر بادرخش.
2- . بال: تن آسایی.

نباشی.

عباس برخاست و با ابولهب عتاب آغازید و گفت: جمال و جلالت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از همه کس افزون است و اگر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از او مال بخوهد سوار می شوم و بر ملوک جهان درآمده هر چه او بخواهد فراهم می کنم.

در این وقت سخن بر آن نهادند که صَفیه دختر عبدالمُطَّلِب به خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شده حقیقت حال را مکشوف دارد. پس صَفیه به خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ درآمد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از قدم او شاد شد و او را سخت گرامی بداشت و فرمود: از هر او خوردنی حاضر کنند. صفیه گفت: ای خدیجه! من از بهر طعام نیامده ام. می خواهم بدانم آن کلام که شنیده ام از در صدق است یا بر کذب باشد؟ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: آنچه شنیدی جز به راست مدان. همانا من جلالت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را دانسته ام و مزاوجت و مضاجعت او را غنیمتی بزرگ می دانم و کابین را نیز بر مال خویشتن بسته ام.

صفیه از این سخن شادان و خندان شد و گفت: ای خدیجه! سوگند با خدای که در حب محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ معذوری و تاکنون چشمی مانند نور محبوب تو ندیده است و گوشی عذب تر از کلام او نشنیده ای و این شعر بخواند:

بیت

اَللّهُ اَکْبَرُ کُلّ الحُسْنِ فی العَرَبِ

کَمْ تَحْتَ غُرَّةِ هذا الْبَدْرِ مِنْ عَجَبٍ

قِوامُهُ تَمَّ اِنْ مالَتْ ذَوانِبُهُ

مِنْ خَلفِه فَهی تُغْنیهِ عَنِ الاَدَبِ

تَبَّت یَدا لائِمی فِیهِ وَ حاسِدِه

وَلَیْسَ فی سِواهُ قَطُّ مِنْ اِرَبٍ

و خدیجه او را خلعتی شایسته کرد.

خواستاری بنی هاشم خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را

پس صَفیه شاد و خرّم مراجعت نموده با برادران گفت: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ جلالت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را نزد خدای او دانسته. برخیزید و به خواستاری نزدیک خُوَیْلِد روید. ایشان همگی شاد شدند؛ جز ابولهب که به آن حضرت کین و حسد داشت.

ص: 58

بالجمله ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، رسول خدای صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را جامۀ نیکو در بر کرد و شمشیر هندی بر کمر بست و بر اسب تازی برنشاند و اعمام گرامش گرد او را فرو گرفتند و هم چنان او را به خانۀ خُوَیْلِد درآوردند.

چون خُوَیْلِد، بنی هاشم را نگریست برخاست و گفت: مرحبا و أهلاً و قدم ایشان را مبارک داشت. ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمود: ای خُوَیْلد! ما از یک نژادیم و فرزندان یک پدریم. اینک از بهر حاجتی به سوی تو آمده ایم و می خواهیم در میان زن و مردی زناشویی افکنیم و پیوندی کنیم. خُوَیْلِد گفت: آن زن کیست و آن مرد کدام است؟ ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمود: آن مرد سیّد ما محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، و آن زن دختر تو خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است. خُوَیْلِد چون این کلمات را اصغا فرمود رخسارش دیگرگونه شد و گفت: سوگند با خدای که شما از صنادید عرب و بزرگان اهل زمانید، اما خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را در کار خویش عقل و کفایت از من بیش است و بسیار دیدیم که ملوک قصد او کردند و بی نیل مقصود باز شدند. پس کار محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ چگونه شود که مردی فقیر و مسکین است؟

حمزه چون این بشنید برخاست و گفت: لا تُشاکِلِ الْیوَمَ بِالْاَمْسِ وَلا تُشاکِلِ القَمر بِالشَّمسِ.(1) همانا مردی جاهل و گمراه بوده ای و عقل از تو بیگانه شده است. مگر نمی دانی اگر محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قصد مال کند ما را به هر چه دست است از بهر او است؟ این بگفت و برخاست و بنی هاشم از آن جا بیرون شده هر کس به سرای خویش شد.

اما از آن سوی چون این خبر به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بردند، سخت غمناک شد و فرمود: پسر عمّ من وَرَقة بن نَوْفِل بن اَسَد را حاضر سازید. برفتند و وَرَقَه درآمد، و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را محزون یافت. گفت: ای خدیجه! چون است که غمگین باشی؟ گفت: چگونه غمگین نباشم؛ زیرا که پرستاری و مونسی ندارم؟! وَرَقَه گفت: گمانم چنین است که شوهری خواهی کردن. گفت: چنین باشد. وَرَقَه گفت: همانا ملوک جهان و صنادید عرب در طلب تو بس رنج و تعب بردند و تو سر به کس درنیاوردی. گفت: من بر آنم که از مکه بیرون نشوم.

ص: 59


1- . امروز را به فردا تشبیه مکن و ماه را با خورشید برابر مدان.

وَرَقه گفت: هم در مکه شَیْبَة بن رَبیعَة و عُقْبَة بن ابی مُعَیْط و ابی جهل بن هشام و الصّلت بن ابی یهاب خواستار تو بودند. گفت: ایشان جز از در گمراهی نباشند. اگر جز این کس دانی بگوی؟ گفت: شنیده ام محمّد بن عبد اللّه نیز خواهندۀ تو است.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: ای پسر عم! اگر در او هیچ عیبی دانی بگوی؟ وَرَقه زمانی سر به زیر افکند، پس سر برداشت و عرض کرد که: عیب او را بگویم. قال: اَصلُه اَصِیلٌ وَ فَرعُه طَویلٌ و طَرفُه(1) کَحیلٌ(2) وَ خَلقُه جَمیلٌ وَ فَضلُه عمیمٌ وَ جُودُه عَظیمٌ.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: همه از فضل او گفتی هم چنان عیب او را نیز برشمار. قال: وَجهُهُ اَقْمَرُ(3) وَ جَبِینُهُ اَزْهَرُ(4) وَ طَرفُه اَحْوَرُ(5) وَرِیْحُه اَزکی مِنَ المِسْکِ الاَذْفَرِ(6) وَ لَفْظُه أَحلا مِنَ السُّکرِ وَ اِذا مَشی کَأَنَّهُ البَدْرُ اِذا بَدَرَ(7) وَالوَبلُ(8) اِذا مَطَرَ.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: ای پسر عم! از عیب او مرا آگاهی ده. تو همه فضایل او گویی. قال: یا خَدیجَةُ! مَخْلُوقٌ مِنَ الحُسْنِ الشّامِخ وَ النَّسَبِ الباذخ(9) وَهُوَ اَحْسَنُ العالَم سِیْرَةً وأصْفاهُم سَرِیرةً اِذا مَشی یَنْحَدِرُ(10) مِنْ صَبَبٍ(11) شَعرِه کَالْغَیهَبِ(12) وَ خَدُّهُ اَزهَرُ مِنَ الْوَردِ(13) الاَحْمَرِ وَ رَیحهُ اَزکی مِنَ المِسکِ ألاَذْفَرِ وَ لَفظُه أَعذَبُ(14) مِنَ الشَّهدِ وَالسُّکِرَ.

ص: 60


1- . طرف: چشم را گویند.
2- . کحیل: سرمه کشیده.
3- . اقمر: تابان.
4- . ازهر: درخشان.
5- . حورة: سفیدی و سیاهی که به کمال باشد، احور لغت منه.
6- . اذفر: خوشبو.
7- . شتافتن به سوی چیزی.
8- . وبل: باران تند.
9- . باذخ: بلند.
10- . می ریزد با تندی.
11- . ضبب: ریختن.
12- . غهیب: تاریکی.
13- . ورد: گل.
14- . اعدب: گواراتر.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: چندان که من از عیب جویم، تو عرض هنر کنی! وَرَقه گفت: ای خدیجه! من کیستم که توانم فضایل او را برشمرد و مکارم او را باز نمود: و این شعر بگفت:

بیت

لَقَد عَلِمَتْ کُلُّ الْقَبائِل وَالمَلا

بِاَنَّ حَبیبَ اللّهِ اَطْهَرُهُم قَلْباً

وَ اَصدَقُ مَن فی الْاَرضِ قَولاً وَ مَوعِدا

وَ اَفْضَلُ خَلق اللّهِ کُلُّهِم قُربا

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: من او را دیده ام و جلالت قدرش دانسته ام و جز او کسی را به شُوی نگیرم. وَرَقه گفت: اگر اندیشۀ تو این است شادش باش که عن قریب محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به درجۀ رسالت ارتقا جوید و پادشاه مغرب و مشرق عالم گردد. اکنون مرا چه عطا کنی که هم امشب تُو را به نکاح او درآورم؟ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: اینک مال من همه در پیش چشم تو است. هر چه خواهی برگیر. وَرَقه گفت: من از مال این جهانی نخواهم، بلکه آن خواهم که محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در قیامت شفاعت من کند؛ زیرا که نجات آن جهان جز به تصدیق رسالت او و شفاعت او به دست نشود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: من ضامن شدم که آن حضرت شفیع تو باشد.

پس وَرَقه بیرون شد و به سرای خُوَیْلِد آمد و با او گفت: چه در حق خویشتن اندیشیدی که خود را به دست خویشتن به هلاکت افکندی؟ خُوَیْلِد گفت: چه کرده ام؟ گفت: اینک دل های پسران عبدالمُطَّلِب را در کین خود چون دیگ جوشان ساخته، و پسر برادر ایشان را خوار شمرده، و رد سؤال ایشان کرده ای. خُوَیْلِد گفت: ای پسر برادر! جلالت قدر محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بر همه کس روشن باشد. اما چه کنم که اگر پذیرفتار این سخن شوم بزرگان عرب را که از این آرزو بازداشته ام با من به کین شوند؛ و دیگر آن که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با این سخن هم داستان نشود.

وَرَقه گفت: مردم عرب بزرگواری محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را دانسته اند و از این در با تو سخن نتوانند کرد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز او را شناخته و دل در هوای او باخته. برخیز و خاطر

ص: 61

بنی هاشم را از کین بپرداز. لا سِیّما الاَسَدُ الهَجُومُ(1) حَمْزَةُ القَضاءُ المَحْتُوم لا یَصُدُّ(2) عَنْکَ صادٌ وَلا یَرُدُّهُ عَنْکَ رادُّهُم. اکنون باید به خانۀ بنی هاشم شد و از ایشان عذر خواست. خُوَیْلِد گفت: بیم دارم که چون مرا ببینند در من آویزند و خونم بریزند. ورقه گفت: ضمانت این کار بر من است. و خُوَیْلِد را برداشته به در سرای عبدالمُطَّلِب آورد و گوش فراداشتند. دیدند اولاد عبدالمطلب همه فراهم اند و حمزه با رسول خدای صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می گوید: ای قرة العین! سوگند با خدای که اگر فرمایی هم تا کنون بروم و سر خُوَیْلِد را بیاورم؟ خُوَیْلِد گفت: می شنوی. وَرَقه فرمود تو بشنو.

پس خُوَیْلِد گفت: مرا بگذار تا مراجعت کنم. وَرَقه گفت: بیم مکن که این جماعت آن مردم نیستند که چون بدیشان درآیی از خود دور کنند. هم اکنون نگران باش که من چه خواهم کرد. و در بکوفت. در این وقت رسول خدای صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: ای اعمام! اینک خُوَیْلِد با برادزاده اش وَرَقه به نزد شما می رسند. حمزه برخاست و در بگشود و ایشان را درآورد. هر دو تن ندا برداشتند و گفتند: نُعِمْتُم صَباحاً وَ مساءٌ وَ کَفیتُم شَرَّ الاَعدا یا اُولادَ زَمْزَمَ وَ الصَّفا.

ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ او را به خیر جواب گفت؛ اما حمزه فرمود: آن کس که از قرابت ما دوری جوید ما او را به خیر جواب نگوئیم. خُوَیْلِد عرض کرد که: شما خود آگاهید که خدیجه به حصافت عقل ممتاز است و من با ضمیر او دانا نبودم. اکنون که دانستم که دل او نیز به سوی شما است. از در عذر آمدم و شاید اگر از آنچه رفت سخن نگویید و این شعر بگفت:

عَوِّدُونی الْوِصال فَالوَصْلُ عَذبٌ

وَ اَرْحَمُوا فَالفِراقُ وَالْهَجرِ صَعبٌ

زَعَمُوا حِینَ عایِنُوا اَنَّ جُرمی

فَرطُ حبٍّ لَهُم وَ ما ذاکَ ذَنْبٌ

لا وَحَقِّ الخُضُوعِ عِنْدَ التَلافی

ما جَزا مَنْ یُحبُّ الّا یُحَبُّ

ص: 62


1- . هجوم: در آمدن بر کسی.
2- . صد: باز داشتن.

حمزه

گفت: ای خُوَیْلِد تو نزد ما گرامی باشی اما روا نباشد، چون ما با تو نزدیک شویم تو ما را دور بداری. وَرَقه گفت: ما محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را سخت دوست می داریم و با سخن شما هم داستانیم؛ اما نیکو آن است که فردا در نزد بزرگان عرب این خطبه شود تا حاضر و غایب بدانند.

حمزه

فرمود: چنین باشد. پس وَرَقه گفت: خُوَیْلِد را زبانی است که عرب آن را ستوده ندارند. من بر آنم که او در کار خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مرا وکیل کند. خُوَیْلِد گفت: وکیل باشی. وَرَقه گفت: این سخن را در نزد کعبه اقرار کن؛ آن جا که صنادید عرب مجتمع باشند. پس جملگی برخاسته به در کعبه آمدند و بزرگان عرب مانند الصّلت بن ابی یهاب ولیمة بن الحجاج و هشام بن المُغَیرة و ابوجهل بن هشام و عثمان بن مبارک العمیدی و اسد بن غُویِلب الدّرامی و عُقْبَة بن ابی مُعَیْط و اُمَیَّة بن خلف و ابوسفیان بن حرب در آن جا انجمن بودند.

پس وَرَقه فریاد برداشت که نُعمِتُم صَباحا یا سُکّانَ حَرِمَ اللّه ، ایشان گفتند: اهلاً و سهلاً یا اَبَا البَیان. پس گفت: ای بزرگان قریش! آیا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را چگونه شناخته اید؟ گفتند: در عرب و عجم نظیر او نتوان یافت. گفت: روا است که او بی شوهر زیستن کند. گفتند: ملوک جهان در طلب او شدند و او خود مخطوبۀ کس نگشت. وَرَقه گفت: اینک او را با یکی از سادات قریش در زناشویی رغبتی افتاده و خُوَیْلِد مرا وکیل کرده که او را مخطوبه کنم. اینک اقرار خُوَیْلِد را گوش کنید و فردا در خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ حاضر شوید. مردمان گفتند: نیکوکاری باشد.

و خُوَیْلِد اقرار داد که من کار خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را از خود برداشتم و بر وَرَقه گذاشتم. پس وَرَقه از آن جا بیرون شد و به سرای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آمد و گفت: کار از دست خُوَیْلِد بیرون شد. اکنون خانۀ خویش را آراسته کن که فردا بزرگان عرب انجمن خواهند شد و من تو را به محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خواهم داد.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شاد گشت و خلعتی که پانصد دینار بها داشت وَرَقه را عطا کرد. وَرَقه گفت: من از این جز شفاعت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نخواهم و چشم بر اشیای این جهانی ندارم.

ص: 63

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: نیز آن از بهر تو باشد. آن گاه حکم داد تا سرای را آراسته کردند و مائده آماده نمودند و از هر خوردنی و خورش ساز داد و هشتاد تن غلام و کنیزک از بهر خدمت مجلس برگماشت.

پس وَرَقه از آن جا به سرای ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ آمد و صورت حال را بگفت. رسول خدای فرمود: لا اَنْسَی اللّهُ لَکَ یا وَرَقَه وَجَزاکَ فَوقَ صُنعِکَ مَعَنا. ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمود: دانستم که کار برادرزادۀ من به سامان شود. و با برادران به کار ولیمۀ زفاف پرداخت.

در این وقت عرش و کرسی در اهتزاز آمد و فرشتگان سجدۀ شکر گذاشتند و خدای جبرئیل را فرمود تا رایت حمد بر بام کعبه افراشته داشت و هر کوه در مکه سر برکشید و زبان به تسبیح خدای برگشود و زمین ببالید، و شرف مکه از عرش اعظم برگذشت.

و روز دیگر اکابر قریش در خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ درآمدند و ابوجهل چون به مجلس در رفت قصد آن کرسی کرد که از همه برتر بود. مَیْسَره گفت: آن را بگذار و جای خویشتن گیر.

در این هنگام خبر رسیدن بنی هاشم برسید و مردم انجمن از بهر پذیره بیرون شدند و اولاد عبدالمُطَّلِب را دیدند که در اطراف آن حضرت همی عبور کنند و حمزه با شمشیر کشیده از پیش روی ایشان همی آید و گوید:

یا اَهلَ مَکّة اَلزِّمُوا الاَدَبَ وَ قِلِّلُوا الْکَلامَ وَ اَنْهِضُوا عَلَی الْاَقْدامِ وَ دَعُوا الْکِبْرَ فَاِنَّهُ قَدْ جاءَکُم صاحِبُ الزَّمانِ محمّد المختار مِنَ الْمَلِکِ الجَبّارِ المُتَوَّجُ بِالْاَنْوارِ صاحِبُ الهَیْبَةِ وَالْوِقارِ.

پس آن حضرت چون آفتاب درخشان پدیدار شد و دستاری سیاه بر سر داشت و پیرهنی از عبدالمُطَّلِب در بر، و بردی از اِلیاس عَلَيْهِ السَّلاَمُ بر دوش افکنده و نعلین عبدالمُطَّلِب در پای، و عصای ابراهیم خلیل بر کف، و یک انگشتری از عقیق سرخ در انگشت داشت، و اعمامش بر گرد او بودند و مردمان از هر سوی به تماشای جمال او می تاختند.

بالجمله به مجلس درآمد و اکابر و اشراف جنبش کرده آن حضرت را بر بزرگ تر کرسی جای دادند؛ اما ابوجهل تعظیم آن حضرت را از جای جنبش نکرد و حمزه چون این بدید

ص: 64

مانند شیر آشفته بدو دوید و کمرش را بگرفت و گفت: برخیز که هرگز از مصایب به سلامت نباشی. ابوجهل در خشم شد و تیغ از میان برکشید و حمزه او را مجال نگذاشت و دستش بگرفت و چنان بفشرد که خون از بن ناخنش روان گشت. بزرگان قریش پیش شدند و ملتمس گشته حمزه را باز آوردند و آن آتش فتنه را بنشاندند.

خطبۀ ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ

پس ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ آغاز خطبه کرد و فرمود:

اَلحَمدُللّه رَبِّ هذَا الْبَیتِ الَّذی جَعَلَنا مِنْ زَرْعِ اِبْراهِیمَ وَ ذُرِّیَّةِ اِسْمَعیلَ وَ اَنْزَلنا حَرَما آمِنا وَ جَعَلَنَا الحُکّامَ عَلَی النّاسِ وَ بارَکَ لَنا فی بَلَدِنا الَّذی نَحنُ فیهِ، ثُمَّ ابنُ اَخی هذا لا یُوزَنُ وَ بِرَجُلٍ مِنْ قُرَیشٍ اِلّا رُجح بِهَ وَلا یُقاسُ بِه رَجُلٌ اِلّا عَظُمَ عَنهُ وَلا عِدْلٌ لَهُ فِی الْخَلقِ وَاِن کانَ مُقِلّاً فِی الْمالِ فَاِنَّ المالَ رِفْدٌ حائِلٌ وَ ظِلُّ رایِلٌ وَلَهُ فی خَدَیجَة رُغبةٌ وَ لَها فِیه رُغبَةٌ وَلَقدْ جِئناکَ لِنَخطِبَها اِلَیْکَ بِرِضاها وَ اَمْرِها وَالمَهرُ عَلَیَّ فی مالِی الَّذی سَئَلْتُمُوهُ عاجِلَةً وَ آجَلِةً وَلهُ وَرَبِّ هذَا البَیتِ خَطٌّ عَظیمٌ وَ دِینٌ شایعٌ وَ رَایٌ کامِلٌ؛

یعنی حمد خدای را که پروردگار خانۀ کعبه است و گردانیده است ما را از اولاد ابراهیم و ذرّیت اسمعیل و جای داده است. ما را در حرم امن و امان و گردانیده است. ما را بر مردمان از حکم کنندگان و مبارک گردانیده از برای ما بلد ما را که در آن قامت داریم. پس بدانید که پسر برادرم محمّد بن عبد اللّه با هیچ یک از مردم قریش سنجیده نمی شود؛ مگر آن که فزونی دارد و با هیچ مردی قیاس نمی شود جز این که از او بزرگ تر است و او را در میان مردم نظیر نباشد و اگر مال او اندک است، همانا مال رزقی است متغیّر، و چون سایه ای است که زود بگردد و او را با خدیجه رغبت است، و خدیجه را نیز با او رغبت باشد، و ما آمده ایم ای وَرَقَه که او را از تو خواستاری نماییم و به رضا و خواهش او و هر مهر که خواهید از مال خود می دهم. آنچه در حال خواهید و آنچه مؤجل گردانید بر من است، و سوگند به پروردگار خانۀ کعبه که او را بهره ای شامل و رأیی کامل و دینی شایع است.

بالجمله ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ از پس این کلمات خاموش گشت و با این که وَرَقه از علمای

ص: 65

شریعت

عیسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بود، چون آغاز پاسخ نهاد، اضطرابی در سخن او پدید شد، و از جواب ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ عاجز گشت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چون این بدید خود به سخن آمد و گفت: ای پسر عمّ! هر چند در این مقام نیکوتر آن باشد که تو سخن کنی، اما در کار من بیش از من سلطنت نداری. پس بانگ برداشت که: تزویج کردم به تو ای محمّد! نفس خود را و مهر من در مال من است بفرمای تا عمّت از بهر ولیمه زفاف ناقه نحر کند و هر وقت خواهی به نزد زن خود درآی.

ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ گفت: ای گروه! گواه باشید که او خود را به محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تزویج کرد و کابین خویش را خود ضامن گشت.

یکی از مردم قریش گفت: سخت عجب است که زنان در راه مردان ضمانت مهر خویش کنند. ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ در غضب شد و برخاست، و چون او را خشم آمدی تمامت قریش در بیم شدندی. پس فرمود: اگر شوهران مانند برادرزادۀ من باشند زنان به گران تر کابین و بزرگ تر بها، طلب ایشان کنند و اگر مانند شما باشند کابین گران از ایشان خواهند خواست.

مع القصه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به چهاصد دینار زر ناب کابین همی بستند و عبد اللّه بن غُنْم که یکی از مردم قریش است این شعر تهنیت انشاد کرد:

بیت

هَنِیاً مَرِیئاً یا خَدِیجَةُ قَد جَرَتْ

لَکِ الطَّیرُ فِیما کانَ مِنکِ بِاَسْعَدِ

تَزَوَّجتِ مِنْ خَیرُ البَریّة کُلّها

وَمَن ذَ الَّذی فی النّاسِ مِثلُ محمّد

بِه بَشَّرَ البَرّانِ عِیسَی بنُ مَرْیَمَ

وَ مُوسَی بنُ عِمْرانٍ فَیا قُرْبَ مَوعِدٍ

اَقَرَّتْ بِه الْکُتّابُ قِدما بِأَنَّهُ

رَسُولٌ مِنَ البَطحاءِ هادٍ وَ مُهْتَدٍ

در این وقت مردمان همی شنیدند که از آسمان ندایی در رسید که: اِنَّ اللّهَ تَعالی قَدْ زَوَّجَ الطّاهِرَةِ بِالطّاهِرِ وَ الصّادِقَةَ بِالصّادِقِ. پس حجاب مرتفع گشت و حوریان به دست خویش طیب بر آن مجلس نثار کردند و همی گفتند: هذا مِنْ طیبِ محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ.

در این وقت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چهل سال داشت و به روایتی 28 ساله بود.

ص: 66

مع الحدیث چون از کار خطبه بپرداختند مردمان هر کس به سرای خویش شد و رسول خدای صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به خانۀ ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ آمد و زنان قریش و نسوان بنی عبدالمُطَّلِب و بنی هاشم در خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ انجمن شدند و شادی کنان دف همی کوفتند.

در این هنگام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چهارصد دینار زر از بهر رسول خدای صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرستاد و خلعتی از بهر ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و عباس انفاذ داشت و پیام داد که این زر کابین است به سوی پدر من خُوَیْلِد فرست. پس ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و عباس آن خلعت را در بر کردند و آن زر به نزد خُوَیْلِد آوردند. پس خُوَیْلِد به خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آمد و گفت: ای فرزند! چرا جهاز خویش نکنی. اینک مهر تو است که از بهر من آورده اند. ابوجهل چون این شنید در میان مردم به پای شد و گفت: آگاه باشید که زر کابین را خدیجه خود به سوی محمّد فرستاد. این خبر را به ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ بردند و آن حضرت تیغ بر میان استوار کرد و به ابطح آمد و فرمود: ای مردم عرب! شنیدم گوینده ای عیب ما جست. پس اگر زنان حق ما بر خویشتن نهند، این عیب نباشد؛ بلکه تحف و هدایا سزاوار محمّد است.

و از آن سوی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شنید که بعضی از زنان عرب او را در تزویج محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شنعت کنند، پس انجمنی کرد و ایشان را دعوت فرمود و گفت: ای زنان عرب! شنیده ام شوهران شما مرا عیب کنند که چرا سر به محمّد درآوردم. اکنون از شما پرسش می کنم اگر مانند محمّد در جمال و کمال و فضل و اخلاق پسندیده در بطن مکه و میان عرب گمان دارید مرا بنمائید؟ ایشان خاموش بودند؛ چه انباز او را ندانستند. پس روی با وَرَقه کرد و فرمود: با محمّد بگوی که غلامان و کنیزکان و آنچه مرا در دست است به جملگی تُرا هبه کردم. هر گونه تصرّف کنی روا باشد. پس وَرَقه به نزد رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آمد و پیغام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را بگذاشت.

و شب سیم چنان که قانون عرب بود اعمام پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ درآمدند و عباس این شعر بگفت:

ص: 67

بیت

اَبْشرُوا بِالْمَواهِبِ

یا آلِ فِهروَ غالِبٍ(1)

اِفْخَرُوا یا آل قَومِنا

بِالثَّنا وَالرَّغائِبِ(2)

شاعَ فِی النّاسِ فَضْلُکُم

وَعَلا فِی الْمراتِبِ

قَدْ فَخرْتُم بِاَحمَدٍ

زینِ کُلِّ الاَطایِبِ

فَهُوَ کَالْبَدرِ نُورُهُ

مُشْرِقٌ غَیرُ غائِبٍ

قَدْ ظَفَرتِ خدِیجَةٌ

بِجَلیلِ الْمَواهِبِ

بِفَتی هاشِمِ الَّذِی

مالَهُ مِنْ مُناسِبٍ

جَمَعَ اللّهُ شَملَکُم

فَهَوُ رَبُّ المَطالِبِ

اَحْمَد سَیّدِ الوَری

خَیرُ ماشٍ وَ راکبٍ

فَعَلَیهِ الصَّلوةُ ما

سارَ عِیسٌ(3) ساکِبٍ

پس خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زبان برگشود و لختی از فضایل و جلالت قدر رسول خدای صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بیان کرد و از آن پس گوسفندان بسیار به نزد ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرستاد تا جمله را ذبح کرد و سه روز تمامت مردم مکه را ولیمه بداد، و اعمام آن حضرت را در آن جشنگاه دامن برزده خدمت همی کردند. از پس آن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ کس به طایف فرستاد و مردم زرگر و اهل صنعت بیاورد و کار حلی و حلل زفاف را راست کرد و شمع ها برسان درختان از عنبر بساخت و تمثال ها از مشک و عنبر بکرد و بسیار کارهای بدیع برآورد و از بهر رسول خدای صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از دیباج و خز بر تختی از عاج و آبنوس بگسترد و آن تخت را صفایح(4) ذهب به کار رفته بود.

ص: 68


1- . فهر و غالب نام دو تن از اجداد پیغمبر است.
2- . رغیبه: عطای بسیار، رغایب جمع آن است.
3- . عیس: شتران سفید سرخ موی.
4- . جمع صحیفه: ورقه و لوح.

بالجمله شش ماه در ادوات زفاف رنج برد تا کار بر مراد کرد. آن گاه کنیزکان خود را جامه های حریر گوناگون در بر کرد و از گردن ایشان قلاید زرّین درآویخت و در گیسوهای ایشان رشته های مروارید و مرجان بربست و خدام را حکم داد تا طبق های طیب و عنبر برگرفتند و بخور عود و مشک کردند و مروحه ها که با ذهب و فضّه پیراسته بودند به دست کردند و یک طایفه شمع ها برگرفتند و گروهی دف بر کف نهادند و بسیار شمع ها در میان سرای به پای کردند که هر یک به اندازۀ نخلی بود. آن گاه زنان مکه را خرد و بزرگ دعوت فرمود و از بهر اعمام پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مجلس دیگر راست کرد. آن گاه کس نزد ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرستاد که هنگام زفاف فراز است.

پس رسول خدای صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دستاری حمرا بر سر بست و جامه از قُباطی مصر در بر نمود و غلامان بنی هاشم هر کس شمعی و چراغی بگرفت و مردم در شعاب مکه انبوه شدند و همی بدان حضرت نگران بودند و نور مبارکش از زیر جامه و جبین در لمعان بود.

بالجمله

آن حضرت با فرزندان عبدالمُطَّلِب به سرای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ درآمد و بدان مجلس که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از بهرش کرده بود، در رفت و بنشست. در این وقت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خواست تا خویشتن بر رسول خدای صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ظاهر کند. جامه نیکوتر در برکرد و تاجی از زر احمر که مرصّع به دُرّ گوهر بود بر سر بست و خلخال ها از ذهب خالص که با فیروزه زینت کرده بود در ساق داشت و قلاید بسیار از زمرد و یاقوت برگردن، بر رسول خدای برگذشت. و زنان دف ها بکوفتند.

آن گاه از بهر جلوۀ ثانی دختران عبدالمُطَّلِب به نزد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شدند و نوری در دیدار او تابنده دیدند که هرگز مشاهده نرفته بود، و این از فضل رسول خدای صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ظاهر گشت و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنی تمام بالا و سفید و فربهی بود؛ بدان نیکویی که در عرب و عجم نظیر نداشت. در این نوبت جامۀ زرتار مرصّع به جواهر احمر و اخضر و اصفر و دیگران الوان در بر کرد و بر رسول خدای درآمد و صفیه دختر عبدالمُطَّلِب در پیش روی او همی رفت و این شعرها همی خواند:

ص: 69

بیت

جاءَ السُّرُورُ مَعَ الفَرَح

وَ مَضَی النُّحُوسُ مَعَ التَّرَح(1)

اَنْوارُ ناقَد اَقْبَلتُ

وَالْحالُ فِینا قَدْ نَجَحَ

بِمحمّد الْمَذْکُورِ فی

کُلِّ المَفاوِزِ وَ الْبَطَح(2)

لَوَانِ یوازَنَ اَحْمَدُ

بِالْخَلقِ کُلُّهِم رَجَح

وَ لَقَدْ بَدامِن فَضْلِه

لِقُریشٍ اَمْرٌ قَدْ وَضَحَ

ثُمَّ السُّعُودُ لِاَحْمَدِ

وَالسَّعدُ عَنْهُ ما بَرَحَ

بِخَدِیجَةَ نَبَتَ الْکمالُ

وَ بَحَر نایِلِها(3) طَفَحَ(4)

یا حُسْنَها فِی حُلیّها

وَالْحلمُ مِنها ما بَرَحَ

هَذا النَّبیُ محمّد

ما فِی مَدایِحه

کَلَحَ(5)

صَلُّوا عَلیهِ تَسْعَدُوا

وَاللّه عَنْکُم قَدْ صَفَحَ(6)

پس خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در آمد و در برابر رسول خدای صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وقوف یافت. زنان آن تاج که بر سر او بود برگفتند و بر سر پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بنهادند، و دف ها بنواختند و با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفتند: بدان رسیدی که هیچ کس از زنان عرب و عجم نرسید، فَهَنْئیا لَکَ. پس در جلوه سیم خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ جامۀ اصفر در برکرد و دیگر جواهر پیرایه ساخت و تاجی مرصّع به جواهر شاداب بر سر نهاد که از لمعان آن یاقوت که در میان داشت. تمامت آن موضع و مسکن روشن بود و هم چنان صفیه در پیش روی او همی رفت و این شعر بگفت:

ص: 70


1- . ترح: اندوه ضد فرح.
2- . بطح: به معنی سیل.
3- . نایل: به معنی عطاست.
4- . طفوح: لباب شدن.
5- . ملح: روی ترش کردن.
6- . صفح: در گذاشتن گناه.
بیت

اَخَذَ الشُّوقُ مُوثِقاتِ الْفُؤادِ

وَ اَلْفِتُ السُّهادَ(1) بَعْدَ

الرُّقادِ(2)

فَلَیالی اللِّقا بِنُورِ السَّدانی

مُشْرِقاتٌ خِلافَ طُولِ البِعادِ

فَزْتِ بِالْفَخرِ یا خَدَیجةُ اِنْ

قُلْتِ مِنَ المُصْطَفی عَظیم الوِدادِ

فَغَدا شُکْرُهُ عَلَی النّاسِ فَرْضاً

شامِلاً کُلَّ حاضِرٍ ثُمَّ بادِی

کَبَّرَ النّاسُ وَ الْمَلائکُ جَمعاً

جَبرئیلُ لَدَی السَّماء یُنادی

فُزْتَ یا اَحْمَدِ بِکُلِّ الاَمانی

فَنَجَی اللّهُ عَنْکَ اَهْلَ العِنادِ

فَعَلَیْکَ الصَّلوةُ ما سُرَتِ الْعَیسُ

وَ حُطَّت لِثِقِلها فِی الْبِلادِ

در این نوبت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نزد رسول خدای صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بنشست و نسوان عرب جملگی بیرون شدند.

عدد اولاد پیغمبر

و مادام که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در سرای پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بود آن حضرت پاس حشمت او بداشت و زنی دیگر به سرای درنیاورد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دو پسر آورد: نخستین، قاسم نام داشت و از این روی کنیت آن حضرت ابوالقاسم بود، و آن دیگر عبد اللّه نام داشت و ملقّب به الطّیب الطّاهر بود و از این جا بعضی از مردم به خطا رفته طیّب و طاهر را دو پسر جداگانه شمارند.

و هم چنان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را از آن حضرت چهار دختر بود: نخستین: رُقَبّه، دوم: زینب، سیم: اُمّ کُلثوم، چهارم: فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ. و پسران آن حضرت قبل از بعثت درگذشتند، و دختران ببودند تا با آن حضرت هجرت کردند. اما زینب به حبالۀ نکاح اَبُوالعاص بن الرَّبیع درآمد و از او دختری آورد که اَمامه نام داشت و اَمامه را علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بعد از وفات فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ به حبالۀ نکاح آورد و اَمامه زنده بود تا آن حضرت شهید شد.

ص: 71


1- . سهاد: بالضّم، بیداری.
2- . رقاد: خواب و به خواب شدن.

و زینب در سال هفتم هجرت در مدینه وفات نمود.

اما رُقَیّه را عُتْبَة بن اَبی لهب عقد بست و قبل از آن که بر او درآید طلاق گفت. پس پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: «اَللّهُمَ سَلِّطُ عَلی عَتْبَةَ کَلبا مِنْ کِلابِکَ؛ یعنی الهی سگی از سگ های خود را بر عُتْبَه مسلط کن.» پس خداوند شیری را گماشت که در میان اصحاب او را بدرید و بعد از او عثمان او را نکاح کرد و رُقَیَّه با عثمان به حبشه هجرت کرد و چون در مدینه آمده وداع جهان گفت. عثمان بعد از او امّ کلثوم را عقد بست و از این روزی عثمان را ذو النّورین گفتند. ولادت این فرزندان پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قبل از اسلام بود.

اما فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ بعد از اسلام متولد شد و هم چنان ابراهیم که مادر او ماریه قبطیه بود در سال هشتم هجرت آن حضرت متولد گشت و تفصیل این جمله بعون اللّه تعالی هر یک در جای خود مرقوم خواهد شد و عدد زنان آن حضرت باز نموده خواهد گشت.

ص: 72

ص: 73

5- ام المؤمنین خدیجه کبری عَلَيْها السَّلاَمُ

اشاره

ام المؤمنین خدیجه کبری عَلَيْها السَّلاَمُ(1)

ذبیح اللّه محلاتی

چکیده

شرح زندگانی و فضائل اخلاقی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به منابع مهم تاریخی و حدیثی است. از دیدگاه نویسنده: از احادیث شیعه و اخبار عامه معلوم می شود که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در علم و اطلاع به کتب راویۀ معروفه بوده و از زنان قریش علاوه بر کثرت اموال و ضیاع و عقار و تجاراتی که داشت او را ملکۀ بطحا می گفته اند. به عقل و کیاست مزیت تامه داشته و در آن زمان او را طاهرۀ مبارکه و سیدۀ نسوان می گفته اند؛ بلکه از کسانی بود که انتظار قدوم پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را می کشید و همیشه از ورقه و از علمای دیگر از علائم نبوت استفسار می نمود و چون خدمت آن بزرگوار رسید، اول از مهر نبوت مسئلت نمود و آن را زیارت کرد و اشعار فصیحۀ او در مدح آن حضرت، کاشف از علم و ادب و کمال محبت او به آن شمس آل عبدالمطلب است و در همان روزی که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مبعوث گردید، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به او ایمان آورد.

کلیدواژه: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، تاریخ اسلام، بعثت، ملکه بطحا، تجارت.

خدیجه بنت خویلد بن اسد بن عبد العزی بن قصبی ابن کلاب بن مرة بن کعب بن لوی بن غالب بن فهرست، و مادر خدیجه فاطمه دختر زائدة بن الاصم است که نسبش ایضاً به لوی بن غالب می رسد. و مادر فاطمه هاله است، دختر عبد مناف بن الحارث، که نسبش

ص: 74


1- ریاحین الشریعة در ترجمۀ بانوان شیعه، تهران: دار الکتب الاسلامیه، چاپ هفتم، 1385، ج 2، ص 202 271.

ایضاً به لوی بن غالب می رسد و مادر هاله قلابه نام داشت و او دختر سعد بن سهم ابن عمرو که از اولاد غالب بن فهر است و کنیه خدیجه، ام هند است و بنا بر مشهور شوهر اوّل او عتیق بن عائذ مخزومی و شوهر دوم او ابی هالة بن المنذر الاسدی بوده است. از او دختری آورد، نام او را هند گذارد، از این جهت مکناة به ام هند گردید و ابو هاله نیز نماند.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را از مال خویش و میراث شوهران ثروتی عظیم فراهم آمد، آن را سرمایه نمود به شرط مضاربه تجارت همی کرد تا از صنادید توانگران گردید؛ چندان که هشتاد هزار شتر در زیر بار تجارت او بودند. همه روزه مال او زیاد می گردید و نام او بلند می گشت و بر بام خانه او قبه ای از حریر سبز با طناب های ابریشم راست کرده بودند به اتمثالی چند و این جلالت او را علامتی بود.

در این وقت عقبته بن ابی معیط و صلت بن ابی شهاب که هر یک چهار صد کنیز و غلام و خدمتکار داشته اند و ابوجهل و ابوسفیان که در شمار صنادید قریش بودند و دیگر بزرگان از هر جانب خواستار شدند که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به حباله نکاح خود درآورند و او سر به کس در نمی آورد، تا آن که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ او را در حباله نکاح خود در آورد و از او قاسم و عبد اللّه که آنها را طیب و طاهر می نامیدند و ام کلثوم و زینب و رقیه و فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ از او متولد گردید و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ جمیع اموال خود را واگذار به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نمود و بیست و چهار سال و یک ماه با آن حضرت زندگی کرد و چون خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از دنیا رفت شصت و پنج سال عمر داشت و تا او زنده بود رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ زنی اختیار نکرد و به دست خود او را در حجون مکه به خاک سپرد و وفات او به روایت یعقوبی قبل از هجرت به سه سال در ماه رمضان اتفاق افتاد. این فهرست دورۀ حیات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود.

فضائل خدیجۀ ام المؤمنین عَلَيْها السَّلاَمُ از کتب اهل سنت

اوّل. احمد بن محمّد بن حنبل شیبانی در مسند خود و طبرانی و غیر ایشان به اسانید خود از انس بن مالک از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ روایت کرده اند که فرمود: «خیر نساء العالمین اربع:

ص: 75

مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم و خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمّد و متبتع خبیر عند التأمل.» خواهد دانست که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از جهات عدیده بر مریم و آسیه فضیلت دارد چه آن که ملاک فضل بذل مال و علم و عبادت و معرفت و صبر و شکیبایی و حضانت اولاد و تدبیر منزل و حسن التبعل، یعنی به نیکویی شوهر داری نمودن، و این خصائص پسندیده که ملاک فضل زنان است، آنچه برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فراهم بود برای آنها یعنی آسیه و مریم فراهم نبود.

دوم.

احمد بن ابی یعقوب بن جعفر بن وهب الکاتب، المعروف به ابن الواضح الکاتب الاخباری، المتوفی فی حدود سنة 2 عَلَيْهِ السَّلاَمُ8 و کان تاریخه اقدم تاریخ العربیة واتبة عند السنة والجماعة در تاریخ خود حدیث کند که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وارد شد در حالی که در سکرات موت بود فرمود: ای خدیجه! ضراء خود را در بهشت از من سلام برسانی. عرض کرد ضراء من چه کسان باشند؟ فرمود: زنان بهشتی من آسیه و مریم بنت عمران و کلثوم خواهر موسی بن عمران و خدیجه بنت خویلد؛ خدای متعال آنها را به من تزویج کرده است.

سوم. نیز در آن کتاب گوید: چون خدیجه به رحمت حق پیوست، فاطمه به رسول خدا در آویخت و گریه می کرد و بهانۀ مادر می گرفت و می گفت مادر من کجا است؟ جبرئیل عرض کرد یا رسول اللّه! فاطمه را بگو خداوند متعال بنا کرده است برای مادرت قصری از لؤلؤ میان تهی که در آن قصر تعب و رنجی نیست.

چهارم. در بخاری و مسلم از ابوهریره روایت می کند که: جبرئیل خدمت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آمد، عرض کرد: خدیجه می آید با او ظرفی است از طعام، از خداوند سلام به او برسان و او را بشارت بده به خانه ای در بهشت از نی که در آن تعب و رنجی نیست.

و حدیث این است: «انها فی بیت الجنة من قصب لاصخب فیه ولا نصب.»

برخی شرح کرده اند که قصب مروارید مجوف است و صخب رفع صوت است و نصب به معنی تعب است و فی الحدیث «القصب الذهب» و قال الجوهری: «القصب بیت من جوهر» و قال صاحب النهایة فی غریب الحدیث: «القصب لؤلؤ مجوف واسع کالقصر المنیف»؛ یعنی قصب نام مروارید میان تهی است که به شکل قصر بسیار عالی است.

ص: 76

پنجم. ترمذی در صحیح خود می فرماید، که حضرت امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمود: «خیر نسائها مریم و خیر نسائها خدیجه.»

ششم. حاکم نیشابوری در مستدرک صحیح بخاری و طبرانی در معجم و احمد حنبل در مسند و ابن عبدالبر در جلد ثانی استیعاب و دیگران از رسول خدا حدیث کرده اند، که فرمود: «افضل نساء اهل الجنة خدیجه بنت خویلد و فاطمة بنت محمّد و مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم.»

هفتم. و نیز حاکم روایت کند از عایشه، که رسول خدا فرمود: «سیدات أهل الجنة أربع مریم و فاطمه و آسیه و خدیجه.»

هشتم. و نیز حاکم روایت کند از حذیفه یمانی، که رسول خدا فرمود: «خدیجة سابقة نساء العالمین إلی الإیمان باللّه و بمحمّد.»

نهم. بخاری در صحیح خود از عایشه روایت کند، که خواهر خدیجه اذن خواست بر حضرت رسول وارد شود. رسول خدا چون نام خدیجه بشنید خرسند شد. من گفتم چقدر او را یاد می کنی و حال آن که پیره زنی از زن های حمراء الصدقین بوده که هلاک شد، خداوند بهتر از خدیجه به تو داده. پس آن بزرگوار بر آشفت و فرمود: واللّه بهتر از خدیجه روزی من نشده است. ایمان آورد به من آن وقتی که مردم مرا تکذیب می کردند و مالش را انفاق کرد در وقتی که مردم امساک کردند: «و کانت من أحسن النساء جمالاً وأکملهن عقلاً واتمهن رأیا وأکثرهن عفة ودنیا وحیاء ومروة ومالا.»

دهم. در خصائص فاطمیه از کتاب نزهة المجالس و منتخب النفایس شیخ عبدالرحمن شافعی نقل کرده است که جبرئیل به حضرت رسول عرض کرد که هر وقت من از سدرة المنتهی به زمین می آیم حق تعالی می فرماید سلام مرا به خدیجه برسان. خدیجه گفت: اللّه السلام ومنه السلام والیه یعود السلام وعلی جبرئیل السلام.

یازدهم. و نیز در آن کتاب به سند خود از محمّد بن اسحاق نقل کرده است، که او روایت می کند که حضرت رسول هر وقت از تکذیب قریش و اذیت های ایشان محزون و آزرده می شد، هیچ چیز آن حضرت را مسرور نمی کرد مگر ذکر خدیجه و هر گاه خدیجه را

ص: 77

می دید مسرور می شد و مبتهج می گردید و خدیجه آن بزرگوار را در بر می گرفت و می بوسید و امر قریش را توهین می نمود و صدقه می داد برای سلامتی آن حضرت.

دوازدهم: بوصیری در قصیدۀ برده که ابن حجر او را شرح کرده در مصر به طبع رسیده می گوید:

ورآته خدیجة و التقی و الزهد

فیه سجیة و الحیاء و اتاها ان الغمامة و

الصرح اظلته منهما افیاء

و احادیث ان وعد رسول اللّه

بالبعث حان منهما الوفاء

فدعته الی الرواج وما احسن

ما یبلغ المنی الاذکیاء

واتاها فی بیتها جبرئیل

ولذی اللب فی الامور اریتاب

فاماطت عنهما الخمار لتدری

اهو الوحی ام هو الاغبیاء

فاختفی عند کشفها الرأس

جبرئیل فما عاداو اعید الغطاء

فاستبانت خدیجة انه الکنز الذی

حاولته والکیمیاء

این اشعار اشاره به مطالبی است که در محل خود مشروحاً بیان خواهد شد. اجمالاً می گوید: ابر سایه انداخت بر رسول خدا و خدیجه کرائم و صفات رسول خدا را از زهد و تقوی و حیاء به میزان امتحان سنجیده بود و تماشا کرد سایه انداختن ابر را بر سر او و دیدن دو ملک را که بال های خود را در برابر آفتاب بر سر مبارک آن جناب گستردند و شناختن پیغمبری او را به این دو علامت و رغبت کردن به وی.

و دیگر به روایت عامه، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خواهش کرد از آن حضرت که هر وقت جبرئیل می آید مرا اطلاع بده و قصد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ امتحان و اختبار بود. چون جبرئیل آمد و او را خبر داد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عرض کرد: برخیز یا رسول اللّه ! روی زانوی چپ من بنشین. آن گاه عرض کرد بر زانوی راست من بنشین و هر گاه آن حضرت را حرکت می داد از محل خود عرض می کرد آیا جبرئیل را می بینی؟ فرمود: بلی، پس روی و موی خود را گشود. آن گاه عرض کرد آیا جبرئیل را می بینی؟ فرمود: نه. در آن حال خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: بشارت باد تو را که این ملک است. پس جامه پوشید و به نزد ورقه رفت و قصه را باز گفت.

ص: 78

ورقه گفت: ای خدیجه! لقد جاء الناموس الاکبر التی یاتی موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ.

ابن حجر عسقلانی در اصابه احادیث مذکوره را نیز نقل کرده، به علاوه مطالب بسیاری آورده که همه متضمن فضائل خدیجه است و گفته: «و من مزایا خدیجة انهاما زالت تعظم النبی و تصدق حدیثه قبل البعثه وبعدها» تا این که گوید: روزی خدیجه به طلب رسول خدا بیرون آمد. جبرئیل به صورت مردی با او مصادف شد. از خدیجه احوال رسول خدا را پرسش کرد. خدیجه خوف کرد که بگوید رسول خدا در کجا است. ترسید که این مرد از کسانی باشد که قصد کشتن پیغمبر دارد. چون خدمت آن حضرت رسید و قصه را بازگفت، حضرت فرمود آن جبرئیل بود و امر کرد که از خدا تو را سلام برسانم.

چهاردهم. نیز در اصابه گوید: «قالت عایشه کان رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لا یکاد یخرج من البیت حتی یذکر خدیجه ویحسن الثناء علیها فذکرها یوما من الایام فاخذتنی الغیرة فقلت هل کانت الاعجوزا قد ابدلک اللّه خیرا منها فغضب ثم قال لا واللّه ما ابدلنی اللّه خیرا منها آمنت بی اذ کفر الناس وصدقتنی اذ کذبنی الناس وواستنی بمالها اذ حرمنی الناس ورزقنی اللّه منها اولاداً دون غیرها من النساء قالت عایشة فقلت فی نفسی لا اذکرها بعد بسبة أبداً وکان رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إذا ذبح شاة یقول أرسلوا إلی أصدقاء خدیجه قال فذکرت له یوماً فقال إنّی لاحب حبیبها.»

حاصل ترجمه این حدیث به فارسی این است که عایشه گفت کمتر اتفاق می افتاد که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از خانه بیرون برود و خدیجه را به خیر یاد نکند؛ چندان که یک روز آتش حسد من مشتعل شد. گفتم: یا رسول اللّه! تا چند یاد می کنی خدیجه را او پیر زالی بیش نبوده، خداوند بهتر از او را به تو مرحمت کرده. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از سخن من در غضب شد. پس فرمود: «نه به خدا قسم بهتر از خدیجه نصیب من نشده، به من ایمان آورد هنگامی که مردم کافر بودند و تصدیق نبوت من نمود، در وقتی که مردم مرا تکذیب می کردند و اموال خود را تمام در تحت اختیار من گذارد، در وقتی که مردم مرا از خود دور می کردند و نسبت به من در مال خود بخل می نمودند و خداوند متعال از خدیجه

ص: 79

به من فرزندان روزی کرد و رحم تو را خدا عقیم قرار داده است.» عایشه می گوید من با خود قرار دادم که دیگر خدیجه را به بدی یاد نکنم. و هر گاه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گوسفندی ذبح می نمود، سفارش می کرد که از برای دوستان و اصدقاء خدیجه از این گوشت بفرستید. عایشه می گوید من گفتم برای چه این کار بکنیم؟ فرمود: من دوست دارم دوستان خدیجه را.

کمال ایمان خدیجه کبری عَلَيْها السَّلاَمُ و پاره ای از شئونات خاصۀ او

از احادیث شیعه و اخبار عامه معلوم می شود که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در علم و اطلاع به کتب راویۀ معروفه بوده، و از زنان قریش علاوه بر کثرت اموال و ضیاع و عقار و تجاراتی که داشت او را ملکۀ بطحا می گفته اند. به عقل و کیاست مزیت تامه داشته و در آن زمان او را طاهرۀ مبارکه و سیدۀ نسوان می گفته اند؛ بلکه از کسانی بود که انتظار قدوم پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را می کشید و همیشه از ورقه و از علمای دیگر از علائم نبوت استفسار می نمود. و چون خدمت آن بزرگوار رسید اول از مهر نبوت مسئلت نمود و آن را زیارت کرد و اشعار فصیحۀ او در مدح آن حضرت، که عنقریب خواهی شنید، کاشف از علم و ادب و کمال محبت او به آن شمس آل عبدالمطلب می باشد و در همان روزی که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مبعوث گردید، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به او ایمان آورد و در نهج البلاغه است: «قال: لم یجمع بیت واحد یومئذ فی الإسلام غیر رسول اللّه و خدیجه و أنا ثالثهما اری نور الوحی والرساله و اشم ریح النبوة ولقد سمعت رنته الشیطان حین نزل الوحی علیه فقلت یا رسول اللّه ما هذه الرنة فقال هذا شیطان قد آیس ان یعبد.»

در این جمله امیر المؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ می فرماید: در تمامت حجاز و غیر آن، خانه ای نبود که در او از اسلام اثری باشد؛ مگر رسول خدا و خدیجه کبری و من سومی ایشان بودم که نور وحی و رسالت را می دیدیم و رایحۀ نبوت را استشمام می کردم و هر آینه ناله ای به گوشم رسید حین نزول الوحی، عرض کردم: یا رسول اللّه! این چه ناله و رنة است، فرمود: شیطان است که مأیوس شد دیگر کسی او را پرستش کند. بالجمله خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ

ص: 80

افضل امهات المؤمنین و اول نساء المسلمین اسلاما واقدمهم ایمانا وأشرفهم نسباً وأکرمهم شرفاً.

هر کس به کتاب های اهل سنت نظر کند می داند که حضرات اهل سنت در فضل و منفبت عایشه چقدر اخبار نقل کرده اند. مع ذلک خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به او تفضیل می گذارند و خود عایشه اخباری در مناقب خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ روایت نموده، که بعض آن آنفاً گذشت و بعض آن را در جلد اول این کتاب در احوالات فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ نقل کرده ایم، و چرا چنین نباشد و هی المرئته الجلیلة النبیله الاصیلة العقلیة الکاملة العاقلة الباذلة العالمة الفاضلة العابدة الزاهدة المجاهدة الحازمه والحبیبة للّه ولرسوله ولولیه المختارة من النساء و الصفیة البیضاء حلیلة الرسول وام البتول صفوة النسوة الظاهرات و سیدة العفائف المطهرات درة الصدف وأهل العز والمجد والشرف السابقة فی جمیع الخیرات.

خلاصة: خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ اول زنی است که تصدیق پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نمود و اول زنی است که در مکه با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نماز به جماعت خواند و اولی زنی است که ایمان خود را در مکه اظهار نمود در میان مشرکین خونخوار و اول زنی است که دشمن را از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دفع می داد و اول زنی است که تمام اموال خود را به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بخشید و اول زنی است در اسلام که ایمانش به درجه کمال رسید و اول زنی است که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ او را اختیار نمود.

در خصائص فاطمیه می فرماید: الحق جناب خدیجه کبری عَلَيْها السَّلاَمُ در بذل همت و اهتمام به خدمت رسالت در اول اسلام کاری نکرد که بتوان وصف نمود، بلکه زبان بیان از شرح آن عاجز است و قاصر و به اتفاق فریقین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ افضل همۀ زوجات رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ است. شیخ حر عاملی در منظومه اش گوید:

زوجاته خدیجة وفضلها

ابان عند قولها و فعلها

بنت خویلد الفتی المکرم

الماجد المؤید المعظم

ص: 81

لها من الجنة بیت من قصب

لا صخب فیه ولا لها نصب

وهذه صورة لفظ الخبر

عن النبی المصطفی المطهر

و از مفاخر و مناقب خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آنچه بر غالب خواص و عوام مخفی است، قبول ولایت جناب امیر المؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ است و امامت اولاد امجاد او است. با این که آن وقت مکلف نبود به قبول ولایت؛ یعنی این تکلیف پس از حضرت رسالت فرض و واجب بوده، ولی آن مخدره در زمان ولادت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ از امامت ائمۀ اطهار عَلَيْهِ السَّلاَمُ از فرزند خود شنیده بود و این مطلب خاطر نشانش بود و قدر و مقام امیر المؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ را دانسته و پیوسته در انجام این امر و انجاح این مقصود سعی و جدی بلیغ داشت.

علامۀ مجلسی در ششم بحار روایت می کند که روزی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را خواست و در کنار خود نشانید و فرمود: این جبرئیل است و می گوید از برای اسلام شروطی است:

اول. اقرار به یگانگی خداوند متعال؛

دوم. اقرار به رسالت رسولان؛

سوم. اقرار به معاد و عمل به اصول و امهات این شریعت و احکام آن.

چهارم. اطاعت اولی الامر و ائمۀ طاهرین عَلَيْهِ السَّلاَمُ از فرزندان او یکان یکان با برائت از عدای ایشان به همین ترتیب.

پس خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به همۀ آنها اقرار و اعتراف نمود و تصدیق واحد واحد فرمود؛ به خصوص امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ، که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: «هو مولاک و مولی المؤمنین و امامهم بعدی؛ یعنی علی مولای تو و مولای مؤمنان و بعد از من امام ایشان است» و از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عهد أکید و میثاق شدید گرفت در قبول ولایت آن جناب و بیعت محکمه نمود و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ یک یک از اصول و فروع دین را حتی آداب وضو گرفتن و آداب نماز و روزه و حج و جهاد و بِر والدین و صلۀ رحم و واجبات و محرمات همه را ذکر نمود. پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دست خود را بالای دست امیر

ص: 82

المؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ نهاد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دست خود را بالای دست رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نهاد و بدین نهج با امیر المؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ بیعت کرد.

این خلاصۀ روایت بود و اگر نه حدیث مفصل است و این است معنی «ما کمل من النساء الا اربعة آسیة بنت مزاحم مریم بنت عمران خدیجه بنت خویلد فاطمة بنت محمّد.» و از حدیث مشار إلیه ظاهر می شود که آن مخدره به تمام اصول دین و احکامی که در آن نازل شده، فرداً فرد ایمان آورده و روح تمام اصول و فروع که میزان رد و قبول است ایمان به امامت آن بزرگواران است. با این که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در آن وقت مکلفه به امر امامت نبوده، ولی این مقام مخصوصی است از برای کاملین و اولیاء کاملین از این خانواده. اگر چه مرتبۀ ولایت مؤخر است، لیکن در هر وقت و زمان برای خواص ایشان حتم و فرض است و آن در ایمان شرط کمال و بدون ولایت این شریعت قالبی بی روح و کلامی بی معنی می نمود و لهذا در یوم غدیر در نصب خلافت جناب امیر المؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ آیۀ (الْیوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ) آمد و کریمۀ (وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ) شاهد صدق مدعی است.

الحاصل در ذات قدسیۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، ودایع نفیسه و ذخایری شریفه بود که در آن زمان بین اهل زمین و أهل آسمان انحصار داشت و أعظم آنها گوهر گران بهای ولایت امیر المؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ بوده است؛ کانها قبل الوقوع بالقوه ایمان آورده و تصدیق نموده، پس سبقت و قدمت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در اسلام و ایمان به جمیع مراتب و مقامات ایمان بوده و این قسم از ایمان برای مردم میسر نبود و مسئلۀ امامت امری مخفی و پنهان بر ابناء آن زمان بوده تا روز غدیر پرده برداشته شد.

و در احترام و تجلیل خدیجۀ طاهره عَلَيْها السَّلاَمُ همین بس که تا حیات داشت، رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هیچ زنی اختیار ننمود و در مدت این بیست و چهار سال و یک ماه با وجود خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به احدی از زنان دنیا رغبت ننمود. کیف لاوهی امیرة عشیرتها و سیدة قومها و وزیرة صدقٍ لرسول اللّه کانها از کثرت اغنام و حشم و ضیاع و عقار و املاک و قری و مال التجاره و عبید و اماء و مستقلات و جواهر غالیة ووجوه نقدیه ملکه بین حجازات

ص: 83

و اطراف آن بوده و تمام آن را بدون ظنت به اکمال منت در راه آن جناب بذل نمود؛ خصوصاً در آن سه سال که آن بزرگوار در شعب مکه با بنی هاشم بود مصارف ایشان در عهدۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود و أبوالعاص بن ربیع داماد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شترها را می آورد و گندم و خرما بار می کرد و به بنی هاشم می رسانید. پس خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به مال و جان با دل و زبان ایمان به پیغمبر عَلَيْها السَّلاَمُ آخرالزمان آورد.

بلی شمشیر امیر المؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ برابری کرد با بذل مال او و اگر نه در جهت اسلام و سبقت در ایمان با هم مساوات داشته اند و همین شرف بزرگ بس است خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را. علاوه دختری مانند فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ آورد که از وی بر تمام دنیا شرافت و کرامت یافت و بر سیدات نسوان برتری جست. ذلک فضل اللّه یوتیه من یشاء.

اطلاع خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به احوال پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از علمای یهود

ابن حجر عسقلانی در اصابه گوید: اتفاق چنان افتاد که روزی خدیجه با جمعی از زنان در منظری از غرفه های سرای خویش جای داشته اند و یکی از احبار یهود نیز با او بود و این هنگام محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از آن جا عبور فرمود. مرد یهودی با خدیجه گفت: بشود این جوان را به این منظره دعوت فرمایی.

خدیجه کنیز خود را به سوی آن حضرت فرستاد و او را دعوت فرمود. آن حضرت اجابت فرمود و بدان منظره در آمد و در انجمن ایشان بنشست. مرد یهودی خواستار شد از آن حضرت که کتف خود را بگشاید. ملتمس او مبذول افتاد. چون مرد یهودی چشمش بر مهر نبوت افتاد، گفت سوگند یا خدای که این مهر پیغمبری است. خدیجه گفت: اگر عم او حاضر بودی تو نتوانستی بر بدن او نظر کنی؛ زیرا که اعمام او جنابش را از مردم یهود برحذر دارند. مرد یهودی گفت: هیچ کس را قدرت نباشد که بر محمّد آسیبی برساند. قسم به موسی بن عمران عَلَيْهِ السَّلاَمُ که او پیغمبر آخر الزمان است.

چون آن حضرت از منظره به زیر آمد، مهرش در دل خدیجه جای کرد و با مرد یهودی گفت تو چه دانستی که او پیغمبر است؟ گفت تورات مرا ملحوظ افتاده که او خاتم انبیا است

ص: 84

و هنوز کودک باشد که پدر و مادر او از جهان بروند و جد و عمش کفالت او کنند. پس به سوی خدیجه اشارت کرد و گفت: او زنی از قریش به نکاح درآورد که بزرگ قبیله و سید عشیره باشد. این سخن را نگاه بدار. چون برخواست که بیرون رود با خدیجه گفت: نگران باش که محمّد را از دست نگذاری که پیوستن به او کار هر دو جهان را راست کند و این معنی در خاطر خدیجه راسخ گردید.

و دیگر چنان افتاد که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ روزی از اعیاد با جمعی از زنان قریش در مسجد الحرام حاضر بود. یکی از یهود بر ایشان گذشت و گفت زود باشد که در میان شما پیغمبری مبعوث گردد. هر یک بتوانید او را به شوهری اختیار کنید. آن زنان چون این بشنیدند همی سنگ پاره به او افکندند. اما خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را این اندیشه در ضمیر سخت شد و روزی با ورقة بن نوفل بن اسد بن هاشم بن عبد مناف که پسر عموی او بود گفت: می خواهم شوهری بنمایم و این مردم که در طلب من تعب برند، هیچ یک را پسنده ندارم و این ورقه از بزرگان قوم عیسی بود و از علوم نیک خبر داشت و از کتب آسمانی دانسته بود که پیغمبر آخرالزمان زنی به سرای درآورد که سیدۀ قوم خود باشد و گمان داشت که آن زن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ باشد.

خواب دیدن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را

بالجمله ورقه در جواب خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: اگر خواهی تو را حدیثی عجیب مکشوف دارم. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: کدام است؟ گفت: مقداری آب حاضر کن. چون آب حاضر کرد عزیمه ای بر آن آب بخواند و فرمود تا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از آن آب غسل کند و از انجیل و زبور چیزی بنوشت و گفت: این نگاشته را در زیر سر خود بگذار و بخواب که آن کس که شوهر تو باشد در خواب خواهی دید. چون خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چنین کرد، در خواب دید که مردی از خانۀ ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ بیرون آمد با قامتی با اندازه و چشمی سیاه و گشاده و ابروان نازک و لب های سرخ و گونه های گلرنگ با ملاحتی بی حد و صباحتی به نهایت و در میان دو کتف او علامتی بود و پارۀ ابری بر سر او سایه انداخته و بر اسبی از نور سوار بود

ص: 85

که لجام او را از طلا و زین او مرصع به جواهرات مختلفه و روی او چون روی آدمیان و چهار پای او چون پاهای گاو و امتداد او به قدر مدبصر.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چون او را بدید در بر گرفت و در دامن نشانید. پس از خواب بیدار شد و تا صبح دیگر به خواب نرفت و صبحگاه به نزد ورقه رفت و صورت خواب خویش را باز گفت. ورقه فرمود: ای خدیجه! اگر این خواب بر صدق است رستگار خواهی بود. آن کس که در خواب دیده ای حامل تاج کرامت و شفیع روز قیامت و سید عرب و عجم باشد. همانا او محمّد بن عبد اللّه بن عبدالمطلب است.

چون خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ این بشنید آتش مهرش زبانه زدن گرفت تا آن گاه که انجمن از بیگانم به پرداخت بنشست و در هوای آن حضرت همی گریست و این ابیات بگفت:

کم استرالوجد و الاجفان تهتکه

واطلق الشوق والاعضاء تمسکه

جفانی القلب لما ان تملکه

غیری فوا اسفا لو کنت املکه

ما ضر من لم یدع منی سوی رمقی

لو کان یسمح بالباقی فیترکه

ورود اعمام النبی در خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به جهت سرمایه برای تجارت

حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ روزی با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گفت: من بدان اندیشه ام که زنی از بهر تو به سری درآورم و اینک مالی در دست ندارم و پیر شده ام. همانا خدیجه دختر خویلد با ما قرابت دارد و او را مالی فراوان باشد و هر ساله غلامان خود را به تجاربت فرستد و مال به مضاربه دهد. اگر خواهی از بهر تو سرمایه ستانم بدان تجارت کنی و ربح آن را به جهت تو عیالی خواستگاری بنمایم.

آن حضرت فرمود روا باشد. پس ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و عباس و دیگر برادران، آهنگ خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نمودند و در بکوفتند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چون بانک سندان بشنید سروری در قلبش جای کرد و کنیزیک خویش را گفت برو ببین کوبندۀ در کیست؟ و این اشعار بگفت:

ص: 86

ایاریح الجُنوب لعل عِلمُ

من الاحباب یطفی بعض حرّ

ولولا تحملوک الّی منهم

سلاما اشتریه ولو بعمری

وحق و دادهم إنی کتوم

وإنی لا ابوح لهم بسرّی

أرانی اللّه و صلهم قریبا

وکم یسرُ اتی من بعد عسر

ویوم من فراقکم کشهر

وشهر من وصالکم کدهر

پس آن کنیزک برفت و باز آمد و گفت: ای سیدۀ من! اینک بزرگواران عرب و فرزندان عبدالمطلب می باشند. طلب اذن می نمایند. چون خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ این بشنید شاد شد و گفت: در بگشا و میسره را بگوی تا فرش نیکو برای ایشان بگستراند و هر کس را به جای خود بنشاند و انواع فواکه و اطعمه حاضر ساخت و این اشعار بگفت:

الذحیوتی وصلکم ولقائکم

ولستُ الذا لعیش حتی اراکم

وما استحسنت عنی من الناس غیرکم

ولا لذّنی قلبی حبیب سواکم

علی الرأس والعین جُملة سعیکم

ومن ذا الذی فی فعلکم قد عصاکم

فها انا مجنون علیکم باجمعی

وروحی ومالی یا حبیبی فداکم

وما غیرکم فی الحب یسکن محبتی

وان شئتم تفتیش قلبی فهاکم

پس کار انجمن را راست کردند و ایشان را در آوردند و خوروش و خوردنی حاضر کردند و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پس پرده بنشست و گفت: ای بزرگان مکه و حرم! کلبۀ مرا رشک ارم کردید. هر حاجت که دارید بر آورده است.

ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمود: از بهر آن حاجت آمده ایم که سودش نیز تو را باشد. همانا برای پسر برادرم محمّد بدین جا شده ایم که از تو سرمایه برای تجارت به جهت او بگیریم. چون خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نام مبارک رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بشنید بر حصول مقصود دل قوی کرد و این اشعار بگفت:

بذکرکم یطفی الفواد من الوقد

ورؤتیکم فیها شفا اعین الرمد

ومن قال إنی اشتفی من هواکم

فقد کذبوا لو مت فیه من الوجد

ص: 87

ومالی لا املی سروراً بقربکم

وقد کنت مشتاقاً إلیکم علی البعد

تشابه سری فی هواکم وخاطری

فابدی الذی اخفی واخفی الذی أبدی

آمدن رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

آن گاه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: محمّد خود کجا است که من حاجت او را از لب های او بشنوم؟ عباس چون این بشنید برخواست و با بطح آمد. آن حضرت را نیافت. پس به هر سوی در طلب وی بر آمد تا آن که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در خوابگاه ابراهیم خفته و ردای مبارک بر زیر خویش انداخته و اژدهای عظیم بر بالینش خفته و به جای بادبزن برگ گلی در دهان گرفته، آن حضرت را باد می زند. چون عباس آن مار بزرگ بدید بر پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بترسید و شمشیر بر کشید و آهنگ اژدها کرد و هم ثعبان به سوی او در آمد. پس عباس فریاد برآورد که ای برادر زاده! مرا دریاب. چون پیغمبر چشم گشود، اژدها ناپدید شد. پس آن حضرت فرمود: از بهر چه تیغ بر کشیدی؟ صورت حال باز گفت. پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تبسم فرمود و گفت: آن فرشته از جانب خداوند متعال بحر من مأمور است. بسیار او را دیده ام و با او سخن کرده ام. عباس گفت: کسی انکار فضل تو نتواند کردن و این گونه چیزها از تو بعید نباشد. اکنون آهنگ خانۀ خدیجه فرما که می خواهد تو را بر مال خود امین گرداند.

پس آن حضرت راه پیش گرفت و نور آن حضرت به خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تابیدن گرفت و خیمۀ او را روشن کرد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: ای میسره! چرا اطراف خیمه را مسدود نساختی که تابش آفتاب بر این قبه در آمده. میسره گفت: این قبه را ثلمه و روزنه نباشد. این فروغ جبین محمّد است که این قبه را روشن کرده است و اینک با عباس عم خود همی آید. پس اعمام پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بیرون شدند به استقبال آن خورشید رسالت و آن حضرت را در آوردند و در صدر مجلس جای دادند.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ طعام بفرستاد و خود از پس پرده آمده عرض کرد: ای سید من! کلبۀ تاریک مرا روشن ساختی و وحشت های مرا به موانست بدل فرمودی. آیا می خواهی امین

ص: 88

من باشی در اموال من و به هر کجا که می خواهی سفر نمایی؟ فرمود بدان راضی شدم و می خواهم به سوی شام سفر کنم. عرض کرد حکم تو را است و از بهر تو در این سفر صد اوقیه طلا و صد اویقه نقره و دو شتر با حمل آن مقرر کردم. آیا راضی شدی؟ ابوطالب گفت: او راضی شد و ما هم راضی شدیم. ای خدیجه! تو محتاج چنین امینی خواهی بود که تمامت عرب بر دیانت و امانت و صیانت و تقوای او متفق اند.

بار بستن رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بر شتر در محضر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: ای سید من! آیا توانی بر شتر بار به بندی؟ پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: توانم. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با میسره فرمود: شتری حاضر کن تا امتحان بنمایم. میسره برفت و شتری درشت اندام حاضر کرد. عباس گفت: ای میسره! شتری از این صعب تر نیافتی که محمّد را با آن امتحان بنمایی؟ پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: باکی نیست. او را بگذار تا بیاورد. چون شتر پیش شد زانو بزد و روی خود را بر پای آن حضرت نهاد. چون رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دست بر پشت او مالید به زبان فصیح گفت: کسیت مانند من که سید رسولان بر پشت من دست کشید؟ آن زنان که نزدیک خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بودند گفتند: این نباشد مگر سحری بزرگ که از این یتیم صادر شد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: این سحر نباشد. این آیات بینات است و این اشعار بگفت:

نطق البعیر بفضل احمد مُخبراً

هذا الذی شرفت به ام القری

هذا محمّد خیرً مبعوث اتی

فهو الشفیع و خیر من وطأ الثری

یا حاسدیه تمز قوامن غیظکم

فهو الحبیب ولا سواه فی الوری

آن گاه به سوی پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نگریست و گفت: ای سید من! این جامه که اندر بر داری در خور سفر نباشد. آن حضرت فرمود که مرا جز این جامه نباشد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بگریست و حکم داد تا دو جامۀ قباطی مصر و دو جبۀ عدنی و دو برد یمانی و یک عمامۀ عراقی و دو موزه از پوست و عصایی از خیزران حاضر کردند و فرمود: این جامه ها را بر بالای تو فزونی بود، مهلت ده تا کوتاه کنم.

ص: 89

آن حضرت فرمود: حاجت نباشد. من هر جامه که در بر کنم بر قامت من رسا خواهد بود و اگر کوتاه بود بلند گردد و اگر بلند باشد به حد قامت من گردد. پس آن جامه ها را در بر کرد و همه راست آمد و از میان جامه چون بدر تمام بتافت. چون خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آن خورشید تابان و مهر فروزان بدید یک باره دل از دست بداد و این اشعار بساخت:

اوتیت من شرف الجمال فنونا

ولقد فتنت بها القلوب فتونا

قد کونت للحسن فیک جواهر

فیها و عُیت الجواهر المکنونا

یا من اعار الضبی فی فلتانه

لِلحُسن جیداً سامیاً وجفونا

انظر الی جسم النحیل و کیف قد

اجریت من دمع العیون عیونا

اسهرتُ عنی فی هواک صبابة

و ملئت قلبی لوعة و جنونا

آن گاه ناقه صهب ای خویش را به جهت سواری آن حضرت بدو فرستاده و مترنم به مضمون این مقال گردید:

هزار دشمنم ار می کنند قصد هلاک

گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک

مرا امید وصال تو زنده می دارد

وگرنه هر دمم از هجر هست بیم هلاک

پس خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ میسره و ناصح دو غلام خود را طلبید و آنها را ملازم رکابش گردانید و به روایتی خزیمة بن حکیم را که از خویشان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود به همراه حضرت فرمود و با ایشان فرمود دانسته باشید که من این مرد را که بر مال خود امین کردم پادشاه قریش و اهل حرم است و دست هیچ کس بر بالای دست او نیست و او هر چه در مال من بکند روا باشد و شما را نرسد که با او سخن گویید و بایستی پاس عظمت او را بدارید و آواز خود را با آواز او بلند مکنید. میسره قسم یاد کرد که سال ها است محبت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در ضمیر من جای گرفته است و اکنون که تو او را دوست داری، آن مهر مضاعف شد. پس خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ این اشعار بگفت:

ص: 90

قلب المحب الی الاحباب مجذوب

وجسمه بید الاسقام منهوب

و قائل کیف طعم الحب قلت له

الحب عذب ولکن فیه تعذیب

افدی الذین علی خدی لبعدهم

دمی ودمعی مسفوح و مسکوب

ما فی الخیام وقد سارت رکائبهم

الامحب له فی القلب محبوب

کانما یوسف فی کل ناحیة

والحی فی کل بیت فیه یعقوب

کان این اشعار ام المؤمنین سلام اللّه علیها مضمون شعر حافظ است که می گوید:

مردم دیدۀ من جز برهت ناظر نیست

دل سرگشتۀ من غیر تو را ذاکر نیست

اشکم احرام طواف حرمت می بندد

گرچه از خون دل ریش دمی طاهر نیست

رفتن رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به جانب شام برای تجارت

چون رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را وداع نمود به جانب ابطح آمد و مردم در آن جا انجمن بودند که آن حضرت را وداع کنند. چون پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به ابطح رسید مانند آفتاب همی درخشید. دوستان از دیدار او همی شاد شدند و دشمنان از آتش حسد بسوختند. در این وقت عباس بن عبدالمطلب این اشعار بگفت:

یا مخجل الشمس والبدر المنیر اذا

تبسم الثغر لمع البرق منه اضا

کم معجزات راینا منک قد ظهرت

یا سیدا ذکره تشفی به المرضا

این هنگام رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بدید که اموال خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنوز بر شتران حمل نشده، فرمود برای چیست که این اموال و بارها بر زمین است؟ خادمان عرض کردند که عدد ما اندک است. این حمل ها بسیار باشد. آن حضرت را بر ایشان رحم آمد و از راحله فرود شد. دامن بر میان استوار کرد و شتران را یک یک بار بست و هر شتر روی بر پای مبارکش می نهاد و به اشارت آن حضرت از درِ انقیاد بود تا این که آفتاب بلند شد و سورت گرما بر وجود مبارکش اثر کرد و عرق از جبین مبارکش می چکید. عباس خواست سایبانی به جهت آن حضرت فراهم آورد و در آن وقت خداوند متعال فرمان کرد جبرئیل را که برو به

ص: 91

نزدیک گنجور بهشت و آن ابر را که دوازده هزار سال قبل از خلقت آدم از بهر حبیب خود محمّد آفریده ام بگیر و بر سر او گسترده کن تا از ازدحت آفتاب محفوظ ماند. ناگاه مردم قافله آن ابر رحمت را چون بر سر آن حضرت دیدند، همه در عجب شدند. عباس گفت: محمّد در نزد خدا از آن گرامی تر است که محتاج به مظلۀ من باشد.

پس کاروانیان از آن جا حرکت کردند. چون به جحفة الوداع رسیدند و آن در شش منزلی مکه است و میقات اهل مصر و شام است و از آن جا به غدیر خم دو میل است بالجمله مطعم بن عدی گفت: ای گروه قافله! شما را سفری دراز در پیش است و از این جا تا شام شعاب ترسناک و موارد خطرناک و وادی های سهمناک فراوان باشد. از بین مردم یک تن را بر خود امیر کنید و به صلاح و صواب دید او باشید تا در میانه منازعتی بادید نیاید. جملگی این رای را استوار داشته اند و او را تحسین کردند. پس بنی مخزوم گفتند: ما ابوجهل را قائد خویش دانیم و نبی عدی مطعم را اختیار کردند و بنو النضیر نضر بن حارث را برگزیدند و بنی زهره اجنحة بن جلاح را امیر دانسته اند و بنولوی ابوسفیان را پسنده داشتند. میسره گفت: ما جز محمّد بن عبد اللّه کسی را بر خود مقدم نداریم و بنی هاشم با او هم داستان شدند.

ابوجهل چون این بشنید تیغ بر کشید و گفت: اگر شما محمّد را بر خود مقدم دارید من این تیغ را بر شکم خود نهم و چنان فشار کنم که از پشتم سر بدر کند. حمزه شمشیر بر آورده و گفت: ای زشت کردار ناکس! تو ما را از کشتن خود بیم می دهی؟ قسم به خدا نمی خواهم مگر آن که هر دو دست و پای تو قطع شود و دیدگان تو کور گردد. رسول خدا فرمود: «اعْمد سیفک یا عماه ولا تستفتحوا سفرکم بالشر دعوهم یسیرون اول النهار و نحن نسیر آخره؛ بگذار تا ایشان اول روز حرکت بنمایند و ما در آخر روز حرکت می نماییم و در هر حال قریش مقدم باشند.» پس ابوجهل با مردم خود از بنی هاشم به یک سوی شدند. پس کاروانیان بدین گونه کوچ دادند و چند منزل بپیمودند، تا آن که به وادی امواه رسیدند. در آن جا فرود شدند.

ص: 92

نزول قافله به وادی الامواء و جریان سیل

به ناگاه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سحابی متراکم بدید. فرمود: من بدین قوم از جنبش سیل بیم دارم. صواب آن است که از این وادی به دامن کوه کوچ دهیم. عباس عرض کرد که فرمان تو را است. پس آن حضرت حکم داد تا در میان کاروان ندا در دادند که اموال و اثقال خود را به دامن کوه حمل کنید. مردمان همه اطاعت کردند؛ مگر یک نفر از قبیلۀ بنی جمح که مصعب نام داشت. او بدین حکومت سر در نیاورد و گفت: ای گروه قافله! سخت دل های شما ضعیف است که از آن چه اثری نیست بهراسید. این سخن بر زبان داشت که بارانی به شدت باریدن گرفت و آن مرد را سیل ربود و او را با احمال و اثقال او نابود ساخت.

مردمان از خبر دادن رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به این واقعۀ سیل تعجب ها کردند. پس اهل قافله در دامنۀ کوه چهار روز بودند و آن سیل هر روز به زیادت می شد. میسره عرض کرد که ما مجرب داشته ایم که این سیل تا یک ماه دیگر قطع نشود و از آب عبور ممکن نگردد و در این دامن جبل از این بیشتر سکون صواب نباشد و اگر فرمایی به سوی مکه مراجعت کنیم. پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ او را هیچ جواب نفرمود و بخفت. در خواب دید که ملکی با او گفت: ای محمّد! محزون مباش و فردا اول صبح بفرما تا قوم حمل خود برگیرند و در کنار وادی بایست تا مرغی سفید بادید آید و با بال خود خطی سفید بر آب رسم کند که اثر آن بماند. پس بر اثر بال او روان شوید و بگویید: بسم اللّه و باللّه و به آب در آیید که شما را زیانی نرسد.

چون صبح شد رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از خواب بیدار گردید. فرمان داد تا حمل بر شتران بستند و با مردمان به کنار وادی آمدند. ناگاه مرغ سفیدی از فراز کوه به زیر آمد و با پر خود خطی سفید بر آب رسم کرد؛ چنان که آن نشان بر روی آب نمایان بود. پس آن حضرت فرمود: بسم اللّه و باللّه و در آب در آمد و مردمان همه متابعت کردند و به سلامت بیرون شدند؛ مگر یک نفر از قبیلۀ بنی جمح؛ گفت: بسم اللات و الغری. چون این بگفت، غرقۀ آب گشت و اموالش به هدر شد. ابوجهل چون این بدید گفت: ما هذا السحر مبین. مردمان گفتند: ای پسر هشام! این سحر نیست. واللّه ما اظلت الخضراء ولا اقلت الغبراء افضل من محمّد. از این سخنان آتش حسد

ص: 93

ابوجهل

زبانه زدن گرفت و از آن جا با قوم خویش کوچ داد تا بر سر چاهی فرود شدند.

نزول قافله بر سر چاه و پر کردن ابوجهل آن چاه را

در این وقت ابوجهل با مردم خود گفت: اگر محمّد از این سفر به سلامت باز شود بر ما فزونی خواهد جست و مرا طاقت این حمل نباشد. اکنون مشک های خویش را از این چاه پر کنید تا این که من این چاه را از خاک پر کنم تا محمّد و یارانش که بدین جا رسند، چون آب نیابد از تشنگی بمیرند و سینۀ من از غم محمّد بیاساید. پس مشک های خود را پر آب کردند و چاه را پر از خاک انباشتند و برفتند. ابوجهل غلام خود را مشکی از آب داد و گفت در پس این جبل پنهان باش تا محمّد و اصحابش در رسند. بنگر چگونه از تشنگی به هلاکت رسند. چون این مژده به من آری تو را آزاد کنم و مال فراوان عطا کنم.

پس آن غلام در پس کوه مخفی شد تا پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و همراهانش رسیدند و آن چاه را انباشته یافتند. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دید همراهانش دل بر مرگ نهادند و از حیات خود ناامید شدند. در آن حال خدا را بخواند ناگاه از زیر قدم های مبارکش چشمۀ خوشگوار بجوشید و روان شد و مردمان سیراب شدند و مشک ها پر آب کردند و از آن جا حرکت نمودند. غلام ابوجهل چون این بدید شتاب زده از ایشان سبقت جست و خود را به ابوجهل رسانید. ابوجهل چون او را بدید گفت: هان ای غلام! بازگوی که آن جماعت چگونه هلاک شدند. آن غلام صورت حال را مکشوف داشت و گفت سوگند با خدای که هر کس با محمّد خصمی کند رستگار نشود. ابوجهل از این سخن در خشم شد. سیلی سختی به صورت غلام زد. او را ناسزا گفت. پس از آن جا حرکت نمودند و به کنار وادی ذبیان رسیدند.

رسیدن قافله به وادی ذبیان و قصۀ اژدها

ناگاه از میان درختان آن وادی اژدهای عظیمی سر به در کرد که درازی نخلی داشت و بانگی بی مناک برآورد و از چشمان او شرارۀ آتش جستن می کرد. در آن حال شتری که ابوجهل بر او سوار بود چون این بدید برمید و ابوجهل بر زمین افتاد؛ چنان که استخوان پهلویش بشکست و مدهوش بیفتاد و مردم بر او جمع شدند و او را به هوش آوردند. چون به هوش آمد گفت:

ص: 94

این راز را مستور بدارید تا محمّد بدین جا رسد و از این اژدها آسیبی ببیند.

پس در آن جا بودند تا رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رسید و فرمود: ای پسر هشام! این نه جای فرود شدن است. از بهر چه توقف دارید؟ ابوجهل گفت: ای محمّد! تو سید عربی و من شرم دارم که از تو سبقت جویم. از این پس از قفای تو خواهم رفت. عباس شاد شد. خواست راه برگیرد. آن حضرت فرمود: ای عم! به جای باش که خوف آن می رود که مکری کرده باشد و خود از پیش کاروان راه سپر گشت. چون بدان وادی رسید اژدها پدیدار شد. ناقۀ آن حضرت خواست برمد. حضرت فرمود: مترس! همانا خاتم پیغمبران بر پشت تو است، و آن گاه با اژدها خطاب کرد و فرمود: از سر راه دور شو و مردم ما را زیان مکن. در حال اژدها به سخن درآمد و گفت السلام علیک یا محمّد السلام علیک یا احمد.

آن حضرت فرمود: السلام علی من اتبع الهدی. اژدها گفت: من از جانوران زمین نیستم، بلکه یکی از پادشاهان جن باشم و نام من هام بن هیم است و بر دست پدرت ابراهیم خلیل اللّه ایمان آوردم و خواستار شفاعت شدم. فرمود: شفاعت خاص یکی از فرزندان من است که او را محمّد گویند و مرا خبر داد که در این جا ادراک خدمت تو خواهم کرد و بسی انتظار بردم تا عیسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را دریافتم. هم در آن شب که به آسمان همی رفت حواریون را اندز همی کرد که متابعت شما بنمایند و شریعت تو گیرند. اینک بدانچه می خواستم فائز شدم و خواستارم که مرا از شفاعت خویش بی بهره نسازی. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: چنین باشد اکنون از این کاروانیان بر کنار باش تا قافلۀ ما عبور کند. پس اژدها پنهان شد و مردم شاد شدند. در آن وقت عباس این قصیده بسرود:

قصاید بنی هاشم در وادی ذبیان

یا قاصداً نحو الحطیم و زمزم

بلغ فضائل احمد المتکرم

واشرح لهم ما عاتیت عیناک من

فضل لاحمد والسحاب الارکم

قل وأت بالایات فی السیل الذی

ملاء الفجاج بسیله المتراکم

ونجی الذی لم یخط قول محمّد

ومن الذی اخطا بوسط جهنم

ص: 95

والبئر لما ان اضربنا الضماء

فدعی الحبیب الی الاله المنعم

فاضت عیونا ثم سالت أنهراً

وغدا الحسود بحسرة وتغمغم

والهام ابن الهیم لما ان رأی

خیر البریة جاء کما المستسلم

ناداه احمد فاستجاب منبیاً

وشکی المحبة کالحبیب المعزم

من عهد ابراهیم ظل مکانه

یرجو الشفاعة خوف جسر جهنم

من ذایقا یس احمداً فی الفضل من

کل البریة من فصیح واعجم

وبه توسل فی الخطیئة آدم

فالیعلم الاخبار من لم یعلم

چون عباس از این اشعار پرداخت، زبیر بن عبدالمطلب ساز سخن کرد این اشعار بگفت:

یاللرجال ذوی البصائر والنظر

قوموا انظروا امرا مهو لا قد خطر

هذا بیان صادق فی عصرنا

من سید عالی المراتب مفتخر

آیاته قد اعجزت کل الوری

من ذا یقایس عدها او یختصر

منها الغمام تظله مهما مشی

انی یسیر تظله وإذا حضر

وکذلک الوادی انی متراکما

بالسیل یصحب للحجارة والشجر

ونجی الذی قد طاع قول محمّد

وهو المخالف مستقرا فی سقر

وازال عنا الضیم من حر الضماء

من بعد ما یاتی التقلقل والضجر

والبئر فاضت بالمیاه واقبلت

تجری علی ارض کاشباه النهر

والهام فیه عبارة ودلالة

لذوی العقول ذوی البصائر والفکر

کاد الحسود یذوب مما عانیت

عنیاه من فضل لاحمد قد ظهر

یا للرجال الا انظروا انواره

تعلو علی نور الغزالة والقمر

الا یضل احمدا واختیاره

ولقد اذل عدوه ثم احتقر

چون زبیر بن عبدالمطلب اشعار خود را خاتمه داد، حمزه بن عبدالمطلب این اشعار بگفت:

ص: 96

ما نالت الحساد فیک مرادهم

طلبوا نقوص الحال منک فرادا

کادوا وما خافوا عواقب کیدهم

والکید مرجعه علی من کادا

ما کل من طلب السعادة نالها

بمکیدة اوان یروم عنادا

یا حاسدین محمّداً یا ویلکم

حسدا تمزق منکم الاکبادا

اللّه فضل احمدا واختاره

ولسوف یملکه الوری وبلادا

ولیملان الارض من ایمانه

ولیهدین عن الغوی من حادا

پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ایشان را مشمول الطاف و اشفاق ساخته و از آن وادی کوچ کردند و در منزل دیگر که گمان آب داشتند، آب نیافتند و مردم سخت بهراسیدند.

ایجاد نخلستان در وادی بی آب

و بیم کردند که در آن جا از عطش جان بدهند. در این وقت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دست های خویش را تا مرفق عریان ساخت و در میان ریگ فرو برد و سر برداشت و خدای را بخواند. ناگاه از میان انگشتان مبارکش چشمه بجوشید و چندان برفت که عباس عرض کرد: ای برادرزاده! بیم آن است که اموال ما غرق شود. پس از آن آب بخوردند و مواشی را بدادند و مشک ها را پر آب کردند. در این هنگام رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از میسره خرما طلب کرد و او طبقی بنهاد. آن حضرت تناول نمود و خستوی او را در خاک پنهان نمود. عباس عرض کرد: ای پسر برادر! این کار را چه حکمت باشد؟ فرمود: می خواهم نخلستانی در این جا برآورم و از ثمر آن تناول نمایم. عباس را شگفتی گرفت. پس از آن جا پاره ای راه برفتند. آن حضرت با عباس فرمود: هم اکنون باز شو و از آن نخلستان که من برآوردم مقداری رطب به سوی ما حمل کن. عباس روان شد. در آن جا نخلستانی بدید انبوه که از خرما گران بار باشد. پس یک شتر از آن خرما حمل کرده، میان قافله آورده، و مردمان بخوردند و خداوند متعال را شکر گفتند.

اما ابوجهل همی ندا در داد که از این خرما که این جادو کرده است نخورید. مردم سخن او را وقعی نگذاشتند.

پس از آن جا کوچ کردند تا به عقبۀ ایله رسیدند. در آن جا دیری بود که چند راهب اقامت

ص: 97

داشت و سید ایشان فلیق بن یونابن عبدالصلیب بود و کنیت او ابوالخیر و اخبار.

نزول قافله به عقبۀ ایله و قصۀ راهب با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را، از انجیل دانسته بود و چون به قصۀ آن حضرت می رسید، می گفت: ای فرزندان! چه وقت باشد که مرا بشارت دهید به آمدن بشیر و نذیر الذی یبعثه اللّه من تهامة متوجاً به تاج الکرامة تظله الغمامة شفیع فی العصاة یوم القیامة.

رهبانان با او گفتند: چندین گریستن از بهر چیست؟ مگر ظهور او نزدیک باشد؟ فرمود: سوگند با خدای که او در کعبه ظاهر شده است و زود است که مرا از رسیدن او به سرزمین ما بشارت دهید و همی به یاد حضرت بگریست تا بینائیش اندک شد.

ناگاه روزی رهبانان کاروانی را از دور بدیدند که در پیش روی او کسی باشد که ابر بر سر او سایه افکنده است و از جبینش نور نبوت چنان ساطع است که دیده تاب او را ندارد. این وقت فریاد برداشتند که ای پدر عقلانی! اینک کاروانی از طرف حجاز می آید. فلیق فرمود: بسیار کاروان از حجاز بر ما گذشت و آن کس که من جستم نیافتم. گفتند: اینک نوری از این کاروان بر فلک همی تابد. فلیق را دل بجنید و دانست که روز وصال پیش آمد. پس دست برداشت و گفت: ای خداوند! به حق جاه و منزلت آن محبوب که همیشه اندیشه ام به سوی او پیوسته و در زیارت باشد، بینایی مرا به سوی من باز گردان تا او را دیدار کنم. هنوز این سخن به پای نبرده بود که چشمش روشنایی یافت. پس با رهبانان خطاب کرد که منزلت محبوب مرا نزد خدای متعال دانستید. در آن وقت این اشعار بگفت:

بدا النور من وجه النبی فاشرقا

واحیا محباً بالصبابة محرقاً

و ابری عیونا قد عمین من البکا

واصبح من سوء المکاره مطلقا

آن گاه فرمود: ای فرزندان! اگر این پیغمبر مبعوث در میان این گروه است در زیر این درخت فرود خواهد شد، که بسیار از پیغمبران در این جا فرود شدند و این شجر که از عهد عیسی تا کنون خشک باشد، بارور خواهد گشت و از این چاه که بسیار وقت است خشک

ص: 98

مانده است، آب خواهد جوشید. بالجمله زمانی دیر نیامد که کاروانیان در رسیدند و گرد آن چاه فرود آمدند و چون آن حضرت تنها می زیست به یک سوی شده در زیر درخت فرود شد. در حال درخت سبز و خرم گردید و میوه بر آورد. پس برخواست بر سر چاه آمد و چون چاه را خشک یافت، آب دهان مبارک در آن افکند. در زمان پر آب گشت.

چون راهب این بدید گفت: ای فرزندان! مطلوب من حاصل گردید. چندان که توانید از خورش و خوردنی آنچه لایق هست فراهم کنید. پس چند تن از رهبانان را به سوی قافله فرستاد که ایشان را دعوت فرماید و گفت: سید این طائفه را بگویید که پدر ما سلام می رساند و می گوید که ولیمه از برای شما کرده ام و چنان می خواهم که به طعام من حاضر بشوید. چون رسول راهب به میان کاروان آمد، چشمش بر ابوجهل افتاد. پیغام راهب را بگذاشت. ابوجهل بانک برداشت که ای گروه! راهب از بهر من طعامی کرده است. بر سر خان او حاضر شوید.

گفتند: حراست مال و منزل با که خواهد بود؟ گفت: با محمّد امین. پس آن حضرت را گذاشتند و به دیر راهب در آمدند و فلیق مقدم ایشان را بزرگ شمرد و سفرۀ طعام بگسترانید. در آن وقت راهب درآمد و کلاه بر گرفت و نظر به سوی حاضرین از روی تأمل کرد و هیچ یک را با آن نشان که دانسته بود برابر نیافت. پس کلاه بیفکند و بانک برآورد که وا خیبتاه! و این شعر بگفت:

یا اهل نجد تقضی العمر فی اسف

منکم وقلبی لم یبلغ امانیه

یا ضیعة العمر لا وصل الوذبه

من قربکم لا ولا وعد ارجیه

پس روی بدان گروه کرده گفت: ای بزرگان قریش! آیا کسی از شما به جا مانده باشد؟ ابوجهل گفت: بلی، جوانی خردسال که اجیر زنی شده است و از بهر او به تجارت آمده است.

ابوجهل هنوز این سخن در دهن داشت که حمزه از جای بجست و چنانش مشت بر دهن بکوفت که به پشت افتاد و فرمود: چرا نگویی بشیر و نذیر و سراج منیر، و او را نگذاشتیم بر سر متاع خود جز از در امانت و دیانت او و نیکوتر ما همه او باشد. و به سوی

ص: 99

راهب نگریست و فرمود: آن کتاب که در دست داری مرا ده و بگو چه خبر در آن است تا من حل این مشکل بنمایم. راهب گفت: ای سید من! این کتابی است که صفت پیغمبر آخر زمان در او بیان کرده اند و من او را همی طلبم. عباس گفت: ای راهب! اگر او را ببینی می شناسی؟ راهب گفت: بلی، می شناسم. پس عباس دست او را گرفت نزدیک رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آورد. راهب سلام داد. حضرت فرمود: و علیک السلام یا فلیق بن یونان بن عبدالصلیب. راهب گفت نام من وجد و پدر مرا چه دانستی؟ فرمود: آن کس مرا خبر داد که هم تو را به بعثت من خبر داده است.

پس راهب سر بر قدم آن حضرت نهاد و گفت: ای سید بشر! خواستارم که به ولیمۀ من حاضر شوی و کرامت بفرمایید. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: این گروه متاع خویش به من سپرده اند و بایستی آن را حراست کنم. راهب گفت: من ضامنم اگر عقال شتری مفقود بشود در عوض شتری بدهم.

پس آن حضرت به اتفاق راهب روان شد و آن دیر را دو در بود؛ یکی بسیار پست و در برابر او صورتی چند کرده بودند، از بهر آن که چون کسی از آن در بدرون شود ناچار بایستی خم بشود و قهراً تعظیم آن صور حاصل گردد. راهب به جهت امتحان آن حضرت را از آن درخواست وارد کند. چون به نزدیک باب رسید راهب خود پشت خم نمود و وارد گردید. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ چون خواست داخل بشود طاق بلند شد به حدی که آن حضرت با تمام استقامت داخل گردید. قریش برخواستند و او را در صدر مجلس جای دادند و فلیق با دیگر رهبانان در حضرت او بایستادند و میوه های گوناگون بنهادند.

در این وقت راهب سر برداشت و گفت: پروردگارا! مرا آرزو است که مهر نبوت را نظاره کنم. دعایش به اجابت مقرون گردید. جبرئیل درآمد و جامه را از کتف رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دور کرد تا مهر نبوت ظاهر گشت و نوری از آن ساطع گردید که خانه روشن گردید و راهب از دهشت به سجده افتاد. چون سر برداشت با حضرت رسول گفت که تو آنی که من می جستم. پس قوم از کار اکل و شرب بپرداختند. راهب را وداع گفته به مساکن خویش

ص: 100

شدند و ابوجهل سخت ذلیل و زبون گردید؛ اما رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در نزد راهب بماند.

چون فلیق مجلس را از بیگانه بپرداخت، با حضرت گفت: ای سید من! بشارت باد تو را که خدای تعالی گردن کشان عرب را برای تو ذلیل خواهد نمود و ممالک را در تحت فرمان تو خواهد آورد و بر تو قرآن خواهد فرستاد و تو سید پیغمبران و خاتم ایشان باشی و دین تو اسلام خواهد بود. همانا بتان را بشکنی و آتشکده ها را بنشانی و چلیپا را بر هم بزنی و ادیان باطله را نابود سازی و نام تو تا آخرالزمان باقی خواهد ماند. ای سید من! خواستارم که در زمان خود از رهبانان جزیت ستانی و ایشان را امان دهی.

آن گاه روی با میسره کرد و گفت: خاتون خود را از من سلام برسان و بشارت ده که به سید انام ظفر یافتی و خدای نسل این پیغمبر را از فرزندان تو خواهد گذاشت و نام تو تا آخرالزمان بخواهد ماند و بسا کس که بر تو حسد خواهد برد و دانسته باش که آن کس که محمّد را به رسالت استوار ندارد، بهشت خدای را نخواهد دید؛ چه او افضل پیغمبران است. هان ای میسره! بترس بر محمّد که در شام یهودان دشمنان وی باشند.

این

بگفت و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را وداع گفت. پس پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به میان کاروان آمد و از آن جا به سوی شام حمل بر بستند و چون به شام درآمدند مردم آن بلده انبوه شدند و به نزد قریش آمدند.

ورود قافله به شام و قصۀ سعید بن قمطور با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

متاع های ایشان را به بهای گران خریدند و برفتند. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در آن روز چیزی نفروخت. ابوجهل شاد شد. گفت هرگز خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از این شوم تر تاجری به جایی نفرستاده بود. همانا متاع ها فروخته شد و او متاع خود را نگاه داشته و از آن چیزی نفروخته. بالجمله آن روز بگذشت. روز دیگر مردم بادیه از اطراف شام خبردار شدند که قافلۀ حجاز آمده است. یک باره به شهر درآمدند و چون متاعی جز متاع رسول خدا صلی الله

ص: 101

علیه و آله به جای نبود، دو چندان خریدند؛ تا آن که جز یک بار پوست چیزی به جای نماند. در این وقت سعید بن قمطور که یکی از احبار یهود بود برسید و دیدار آن حضرت را با آنچه در کتب بود مطابق یافت. با خود گفت این است که آیین ما را هدر و زنان ما را بی شوهر و اطفال ما را بی پدر کند و اموال ما را به غنیمت بگیرد.

پس حیلتی اندیشید و به نزد رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آمد و گفت: ای سید من! این حمل پوست را به چند می فروشی؟ فرمود: به پانصد درهم. عرض کرد: من بدین بها خریدارم؛ به شرط آن که به خانۀ من درآیی و از طعام من تناول فرمایی تا برکتی در خانۀ من پیدا شود. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: چنین کنم. پس یهودی حمل را بگرفت و آن حضرت را با خود ببرد و از پیش به خانه درآمد و زن خود را گفت: مردی به خانه در آورده ام که دین ما را باطل کند. در قتل او مرا مساعدت کن. زن گفت: چه می توانم کرد؟ مرد او را گفت: این سنگ آسیا را برگیر و از راه بام بر فراز در خانه باش تا وقتی که این مرد بهای متاع خویش بستاند و خواهد بیرون شود، این سنگ را بر سر او فرود آور تا هلاک شود.

پس زن آن دستاس سنگ را بر گرفت و بر فراز بام آمد و منتظر بیرون آمدن آن حضرت بود. چون آن حضرت از خانه بدر شد، زن چشمش بر دیدار آن حضرت افتاد. دستش بلرزید و قدرت نیافت که سنگ را بگرداند. تا آن گاه که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عبور نمود. پس سنگ را رها کرد. اتفاقاً دو پسر یهود از خانه بیرون شدند. سنگ بر سر ایشان واقع شد. در حال جان بدادند. پس سعید بن قمطور از خانه بیرون تاخت و فریاد همی کرد که ای مردمان! این آن کس باشد که دین شما را باطل کند و مال شما را به غنیمت بگیرد و زنان شما را اسیر کند و مردان شما را بکشد. اکنون به خانۀ من درآمد و طعام مرا بخورد و دو فرزندان مرا بکشت و بیرون رفت. چون مردم یهود این بانک بشنیدند با شمشیرهای برهنه بیرون تاختند. این هنگام آن حضرت با قافله از شام بیرون شده بودند.

پس مردم یهود بر اسبان بر نشستند و از دنبال کاروان بتاختند. ناگاه بنی هاشم بر قفای خویش نگریستند. مردم یهود را با شمشیرهای برهنه دیدار کردند که بر اثر ایشان می تاختند.

ص: 102

حمزه چون این بدید مانند شیر آشفته بر ایشان حمله برد و تیغ بر ایشان نهاد و جمعی را مقتول ساخت. گروهی از آن جماعت سلاح بریختند و نزدیک شدند. گفتند ای مردم عرب! این کس را که شما ما را در حمایت او نابود می کنید، چون ظاهر شود اول دین شما را باطل کند و مردان شما را بکشد و بتان شما را بشکند. هم اکنون ما را با او گذارید تا شر او را از شما و خویشتن بگردانیم. حمزه دیگر باره بدیشان حمله برد و گفت: محمّد چراغ تاریکی های ما است. آن جماعت روی بر تافتند و مردم قریش غنیمت فراوان از ایشان به دست کردند. راه مکه پیش گرفتند. چون چند منزل راه بپیمودند، میسره با مردم گفت: شما بسیار سفر کرده اید، هرگز این سود و غنیمت برای شما حاصل نشد و این همه از برکت محمّد است و او در میان شما اندک مال باشد. روا است اگر هر یک به رسم هدیه چیزی به نزدیک حضرتش بگذارید. همه گفتند نیکو گفتی.

پس هر کدام چیزی آوردند تا آن متاعی فراوان شد. آن جمله را به رسم هدیه به نزد آن حضرت گذاردند. آن حضرت در رد و قبول هیچ سخن نکرد و میسره آن را بر گرفت. بالجمله طی مسافت نمودند تا به جحفة الوداع فرود شدند.

مراجعت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از سفر شام و دیدن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قبۀ نور را

و هر کس مبشری به خانۀ خود گسیل داشت تا مژدۀ سلامنتی خود را برساند. میسره نزد آن حضرت آمد. عرض کرد: یا سیدی! نیکو آن است که بشارت به نزد خدیجه بروی و سود این سفر را باز نمایی. پس پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ راه مکه برگرفت و زمین در زیر قدم ناقۀ او منطوی گردید. در حال به کوهستان مکه رسید و خواب بر جنابش مستولی گردید. در این وقت خداوند متعال وحی نمود به جبرئیل که برو به جنان و آن قبه را که دو هزار سال پیش از آفرینش عالم از بهر محمّد خلق کرده ام برگیر و فرود شده بر سر محمّد بگستران و آن قبه از یاقوت سرخ بود و علاق ها از مروارید سفید داشت و از بیرون درونش دیده شدی و از درون بیرون را با دید بودی و عمودها از طلا داشت که با مروارید و یاقوت و زبرجد مرصع بود.

پس جبرئیل آن قبه را برگرفت. حوران بهشت شادان سر از قصرها به در کردند. گفتند:

ص: 103

حمد خداوند بخشنده را. همانا بعثت صاحب این قبه نزدیک شده است و نسیم رحمت بوزید و درهای بهشت به صریر آمد و جبرئیل آن قبه را فرود آورد بر فراز سر آن حضرت بر سرپا کرد. فرشتگان ارکان آن قبه را گرفتند. تسبیح و تقدیس برداشتند و جبرئیل سه علم از پیش روی آن حضرت بگشود و کوه های مکه شاد شدند و ببالیدند و فرشتگان و مرغان و درختان بانک برداشتند و گفتند: لا إله إلّا اللّه محمّد رسول اللّه. گوارا باد تو را ای بنده! چه بسیار گرامی بودی نزد پروردگار خود و این هنگام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با گروهی از زنان در منظرۀ خانۀ خویش جای داشتند.

ناگاه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بر شعاب مکه نظر کرد و نوری درخشان از سوی معلی دید و چون نیک نگریست، قبه ای دید که همی آید و گروهی در گرد او در هوا عبور می کنند و رایت ها از پیش آن قبه می رود و کسی در میان قبه به خواب است و نور از وی به آسمان بالا می رود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را حال دگرگون شد. زنانی که بر گرد او بودند گفتند: ای سیدۀ عرب! تو را چه می شود؟

فرمود: مرا آگهی دهید که من بیدارم یا در خواب باشم. گفتند: همانا بیداری. گفت: اکنون به سوی معلی بنگرید تا چه می بینید؟ گفتند: نوری می نگریم که به آسمان بالا می رود. فرمود: آن قبه و دیگر چیزها را دیدار کردید؟ گفتند: ندیدیم. گفت: من قبه ای از یاقوت سرخ می بینم که سواری از آفتاب درخشنده تر در میان آن قبه است و آن سوار محمّد است که بر پشت ناقۀ صهبای من سوار است.

گفتند: آنچه تو می گویی پادشاهان عجم را به دست نشود، محمّد را کجا فراهم شود؟! خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: محمّد از آن بزرگ تر است. و هم چنان نظر به سر راه می داشت تا آن حضرت از درگاه معلی بر آمد و فرشتگان با قبه به آسمان شدند و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آهنگ خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ کرد و چون به در خانه آمد، کنیزکان بشارت قدم مبارکش را به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بردند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پای برهنه از غرفه به زیر آمد. چون در بگستردند، آن حضرت فرمود: السلام علیکم یا اهل البیت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: گوارا باد تو را سلامتی ای روشنی چشم من! رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: بشارت باد تو را که مال تو به سلامت

ص: 104

رسید.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: سلامتی شما از بهر من بشارتی کافی است و تو در نزد من گرامی تر از دنیا و هر چه در او است. پس این اشعار بسرود:

جاء الحبیب الذی اهواه من سفر

والشمس قد اثرت فی وجه اثرا

عجبت للشمس من تقبیل و جنة

والشمس لا ینبغی ان تدرک القمرا

حافظ گوید:

امروز مبارک است فالم

کافتاد نظر بر آن جمالم

الحمد خدای آسمان را

کاختر بدر آمد از وبالم

امروز بدیدم آنچه دل خواست

از آنچه نخواست بد سکالم

استقبال خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و مراجعت دادن او را به سوی قافله

چون خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پای برهنه برای استقبال رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به در سرای دوید و اشعار مذکوره بسرود، گفت: ای نور دیده! کاروان را در کجا گذاشتی؟ آن حضرت فرمود: در جحفة. گفت: چه وقت از ایشان جدا شدی؟ فرمود: ساعتی بیش نباشد. همانا خداوند متعال از بهر من زمین را در هم نوردید و راه را نزدیک فرمود. این نیز بر عجب خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بیفزود و سرور او افزون گشت.

پس عرض کرد: ای نوردیده! خواهش دارم که مراجعت فرمایی و با قافله تشریف بیاورید و از این سخن قصد آن داشت که آیا آن قبه دوباره فرود خواهد شد یا نه. پس مقداری خوردنی و مشکی از آب زمزم از بهر زاد آن حضرت مهیا کرد. پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ راه بر گرفت و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از قفای او همی نگران بود. ناگاه دید آن قبه باز شد و آن فرشتگان باز آمدند؛ بدانسان که از نخست بود. بالجمله آن حضرت طی مسافت کرد تا به کاروان رسید.

میسره گفت: ای سید من! مگر از رفتن به مکه باز ایستادی. آن حضرت فرمود: من رفتم و باز شدم. میسره عرض کرد: مگر این سخن از در مزاح باشد. فرمود: نه چنین است. من به

ص: 105

مکه رفتم و طواف کردم و خدیجه را دیدار کردم. اینک آب زمزم و نان خدیجه است که با من است. میسره در میان کاروان ندا در داد که ای مردمان! محمّد افزون از دو ساعت بیش نیست که غایب شده است. اینک چند روزه راه را پیموده از مکه توشه خدیجه با خود آورده است. اهل قافله تعجب ها گردند. ابوجهل گفت: از ساحری های محمّد عجب نباشد.

و روز دیگر کاروان به سوی مکه کوچ دادند و مردم مکه به استقبال کاروانیان بیرون شدند. اما خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خویشان خود را پذیرۀ آن حضرت ساخت و حکم داد تا در همۀ راه ها عظمت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را بداشتند و قربانی پیش کشیدند و آن حضرت راه به پایان برده، در خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرود شد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پس پرده جای کرده، و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سود آن سفر را با وی بنمود و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از این بازرگانی سخت در عجب و پدر خود خویلد را مژده فرستاد. آن گاه با میسره گفت: تو را در این سفر از محمّد چه مشاهده رفت؟

میسره عرض کرد که کرامت آن حضرت از آن افزون است که مرا طاقت باز نمودن آن باشد و لختی از قصه های آن سفر باز گفت و پیام فلیق راهب را با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گذاشت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: خاموش باش ای میسره که شوق مرا به سوی محمّد زیاد کردی. آن گاه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ میسره و زن و فرزند او را آزاد ساخت و او را خلعت فاخر و دو شتر و دویست درهم سیم عطا فرمود. آن گاه فرمود تا از عاج و آبنوس کرسی بنهادند، که هر گاه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وارد شود بر آن کرسی بنشیند.

ورود رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و مکالمات ایشان

پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بیامد و بر آن کرسی قرار گرفت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دیگر باره از سفر و سود تجارت پرسش نمود و گفت: دیدار تو بر من مبارک افتاد و از روی شوق این اشعار بسرود:

فلو اننی امسیت فی کل نعمة

ودامت لی الدنیا وملک الاکاسرة

فما سویت عندی جناح بعوضة

إذا لم تکن عینی بعینک ناظرة

ص: 106

اگر به کوی تو باشد مرا مجال وصول

رسد ز دولت وصل تو کار من به حصول

مرا امید وصال تو زنده می دارد

و گرنه از غم هجرت نشسته زار ملول

پس خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: ای سید من! تو را در نزد من حق بشارتی است. اگر فرمایی حاضر کنم. آن حضرت فرمود: من نخست عم خویش را دیدار کنم و باز آیم. و از آن خانه به خانۀ ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ درآمد و قصه های خویش را بگفت و فرمود: ای عم! من آنچه در این سفر به دست کرده ام تو را باشد. ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ آن حضرت را در بر کشید. جبین مبارکش را بوسه داد و گفت: مرا آرزو است که از بهر تو در خور شرف و جلالت تو زنی آورم، پس از آنچه خدیجه تو را به مژده دهد دو شتر از بهر تو خواهم خرید و از آن زر و سیم که به دست شده است از بهر تو زنی کابین کنم.

رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: هر چه پسنده داری روا باشد و از آن جا سر و تن را شسته و خویشتن را خوشبو ساخته و جامۀ نیکو در برکرده و به خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آمد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از دیدار او شاد شد و با کمال شوق این اشعار بسرود:

دنی فرمی من قوس حاجبه سهماً

فصادفنی حتی قتلت به ظلما

واسفر عن وجه و اسبل شعره

فقبات یباهی البدر فی لیلة ظلما

فلم ادر حتی زار من غیر موعد

علی رغم واش ما احاط به علما

و علمنی من طیب حسن حدیثه

منادمة یستنطق الصخرة الصماء

تا که ابروی تو را از مژگان ساخته اند

بهر صید دل ما تیر کمان ساخته اند

خال هندوی تو را آفت دل ها کردند

چشم جادوگر تو غارت جان ساخته اند

روی زیبای تو را آینۀ جان کردند

و اندر آن مردم چشم نگران ساخته اند

ای مصحف آیات الهی رویت

وی سلسلۀ اهل ولایت مویت

سرچشمۀ زندگی لب دلجویت

محراب نماز عارفان ابرویت

ص: 107

بالجمله خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: ای سید من! بفرما اگر تو را حاجتی باشد، البته مقرون به اجابت است. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از این سخن سر به زیر افکند. جبین مبارکش عرق نمود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سخن بگردانید گفت: این مال که در نزد من داری چون اخذ فرمایی آن را به چه کاری خواهی زد؟ فرمود. عم من ابوطالب بر آن سر است که از بهر من هم از خویشان من زنی نکاح کند و نیز دو شتر از بهر کار سفر به دست کند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: آیا راضی نیستی من از بهر تو زنی خطبه کنم؟

آن حضرت فرمود: راضی باشم. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: زنی از بهر تو می دانم از قوم تو که در جودت و جمال و عفت و کمال و طهارت؛ از جملۀ زنان مکه بهتر و برتر است و در نسب با تو نزدیک باشد و در کارها با تو یاور و معین و ناصر بود و از تو به قلیلی راضی باشد. اما او را دو عیب باشد: نخست آن که پیش از تو دو شوهر دیده و دیگر آن که سالش از تو افزون باشد. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از اصغای این کلمات رخسار مبارکش در عرق رفت و هیچ سخن نفرمود. دیگر باره خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آن سخنان را بگفت و عرض کرد: ای سید من! چرا پاسخ نگویی؟ سوگند با خدای که تو محبوب منی و من در هیچ کار با تو مخالفت نکنم و از بذل مال در راه تو دریغ ندارم و این اشعار بسرود:

یا سعدان جزت بواد العراک

بلغ قلیبا ضاع منی هناک

و استفت غزلان الغلا سائلا

هل لاسیر الحب منکم فکاک

وان تری رکباً بوادی الحما

سائلهم عنی و من لی بذاک

نعم سروا و استصحبو ناظری

والان عینی تشتهی ان تراک

مافی من عضو ولا مفصل

الا و قد رکب منه هواک

عذ بتنی بالهجر بعد الجفا

یا سیدی ماذا جزاء بذاک

فاحکم بما شئت وما ترتضی

فالقلب لا یرضیه الا رضاک

مشک از اشک به دوش مژده دارم شب روز

دارم از عشق تو من منصب سقائی را

هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم

نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم

ص: 108

ذکر تو از زبان من فکر تو از خیال من

چون برود که رفته است در رگ در مفاصلم

مشتغل توام چنان کز همه چیز غافلم

مفتکر تو ام چنان کز همه خلق غایبم

ما را ز آرزوی تو پروای خواب نیست

سر جز به خاک کوی تو بردن صواب نیست

بالجمله رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در جواب خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: ای دختر عم! تو را ثروت و مالی فراوان است و من مردی فقیر و بی سامانم. مرا زنی باید که در بضاعت چون من باشد. تو امروز ملکۀ حجاز باشی و درخور ملوک هستی.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: ای سید من! اگر مال تو اندک است مال من بسیار است و من که جان از تو دریغ ندارم، چگونه از بذل مال رنجه شوم. اینک من و آنچه مرا است در تحت حکومت تو است و تو را به کعبه و صفا سوگند می دهم که ملتمس مرا پذیرفتار باش. این بگفت سیلاب اشکش به صورت روان گردید و این اشعار بگفت:

واللّه ما هب نسیم الشمال

الا تذکرت لیالی الوصال

ولا اضامن نحوکم بارق

الا توهمت لطیف الخیال

احبابنا ما خطرت خطرة

منکم ومن یا من جور اللیال

رقوا وجودوا اعطفو وارحموا

لا بدلی منکم علی کل حال

آن پیک نام ور که رسید از دیار دوست

آورد حرز جان زخط مشکبار دوست

دل دادمش به مژده و خجلت همی برم

زان نقد کم عیار که کردم نثار دوست

در سختی عشق اگر بمیرم

من دل ز غم تو بر نگیرم

بی شک دل ماه خور بگیرد

گر سوی فلک رسد نفیرم

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عرض کرد هم اکنون بر خیز و خویشان خود را بفرما تا به نزد پدر من شوند و مرا از بهر تو خواستگاری کنند و از کابین بزرگ بیم مکن که من از مال خویشتن خواهم داد.

ص: 109

پس آن حضرت برخواسته به نزد ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ آمده و دیگر اعمامش حاضر بود. با ایشان فرمود: برخیزید و به خانۀ خویلد شده، خدیجه را از بهر من خواستگاری بنمایید. ایشان در جواب سخن نکردند. بعد از زمانی ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به سخن آمده گفت: ای فرزند برادر! خدیجه را ملوک جهان خواستار شدند و سر به کس در نیاورده و تو امروز مردی فقیر باشی. چگونه این مقصود بر کنار آید، اگر از او سخن آشنایی شنیده باشید همانا به مزاح باشد و ابولهب گفت: ای پسر برادر! خود را در دهن عرب میفکن. تو در خور خدیجه نباشی. عباس برخاست و با ابولهب عتاب کرد. گفت: همانا عظمت و جلالت محمّد از همه کس افزون است و اگر خدیجه مال بخواهد سوار می شوم و بر ملوک جهان در آیم تا هر چه بخواهد فراهم آورم.

وارد شدن صفیه بنت عبدالمطلب بر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای تحقیق مطلب

این وقت سخن بر آن نهادند که خواهر خود صفیه را به خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بفرستند و مطلب را کاملاً تحقیق کنند. پس صفیه به خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ درآمد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از قدوم او شاد شد و او را سخت گرامی بداشت و فرمان داد که از بهر صفیه خوردنی حاضر بنمایند. صفیه گفت: از بهر طعام نیامدم. می خواهم بدانم آن که شنیده ام از در صدق یا بر کذب باشد.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: آنچه شنیدی صدق است. همانا جلالت محمّد را دانسته ام و مزاوجت و مصاحبت او را غنیمتی بزرگ می دانم و کابین را نیز بر مال خویش بسته ام. صفیه از این سخن شادان و خندان شده گفت: ای خدیجه! سوگند با خدای در حب محمّد معذوری و تا کنون چشمی مانند نور محبوب تو ندیده است و گوشی شیرین تر از کلام او نشنیده است. پس صفیه این اشعار بگفت:

اللّه اکبر کل الحسن فی العرب

کم تحت غرة هذ البدر من عجب

قوامه تم ان مالت ذوائبه

من خلفه فهی تعنیه عن الادب

تبت ید الائمی فیه و حاسده

ولیس لی فی سواه قط من ارب

پس خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ او را خلعتی شایسته بداد. صفیه شاد و خرم به سوی خانه

ص: 110

مراجعت کرد و برادران را آگهی داد و گفت: خدیجه جلالت محمّد را نزد خدا دانسته است. برخیزید و به خواستگاری نزد خویلد شوید. ایشان همه شاد شدند جز ابولهب که با آن حضرت کینه و حسد داشت. بالجمله ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را جامۀ نیکو در بر کرد و شمشیر هندی بر کمر او بستند و بر اسب تازی بر نشانده اند و اعمام گرامش کَرد او را گرفته هم چنان او را به خانۀ خویلد درآوردند. چون خویلد بنی هاشم را نگریست برخاست و گفت: مرحبا و اهلا و قدم ایشان را مبارک داشت.

ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمود: ای خویلد! ما از یک نژادیم و فرزندان یک پدریم. اینک از بهر حاجتی به سوی تو آمدیم و می خواهیم در میان مردی و زنی زناشویی افکنیم و پیوندی کنیم. خویلد گفت: آن زن کیست و آن مرد کدام است؟ ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ گفت: آن مرد سید ما محمّد و آن زن دختر تو خدیجه است. خویلد چون این کلمات را اصغا نمود رخسارش دگرگون شد. گفت: سوگند با خدای که شما از صنادید عرب و بزرگان زمانید، اما خدیجه را در کار خویش عقل و کفایت از من بیش است و بسیار دیده ام که ملوک قصد او را کردند و بی نیل مقصود باز شدند؛ پس کار محمّد چگونه شود که مردی فقیر و مسکین است.

حمزه چون این بشنید برخاست و گفت: لا تشاکل الیوم بالامس ولا تشاکل القمر بالشمس. همانا مردی جاهل و گمراه بوده ای و از عقل بیگانه شده ای. مگر نمی دانی اگر محمّد قصد ما کند ما را به هر چه دسترس است از او دریغ نداریم. این بگفت و برخاست و بنی هاشم از آن جا بیرون شدند و هر کس به خانۀ خود مراجعت نمود. اما این خبر چون به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رسید سخت غمناک شد و فرمود: پسر عم من ورقه را طلب کنید.

وارد شدن ورقه بر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و مکالمات ایشان در باب مزاوجت

پس ورقه بر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وارد شد. او را محزون یافت. گفت: ای خدیجه! تو را چه می شود آثار حزن در تو نمودار است؟ فرمود: چرا محزون نباشد کسی که مونسی ندارد و پرستاری از برای او نیست. ورقه گفت: گمانم چنین است که شوهر خواهی کردن. خدیجه

ص: 111

عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: چنین است. ورقه گفت: همانا ملوک جهان و صنادید عرب در طلب تو بسی رنج بردند و تحمل تعب کردند و تو سر به کس در نیاوردی. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: نمی خواهم از مکه بیرون روم.

ورقه گفت هم در مکه جماعتی در طلب تو سعی کردند؛ مثل عتبه و شیبه و عقبه بن ابی معیط و ابوجهل و صلت بن ابی یهاب و غیر ایشان.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: این جماعت اهل ضلالت و جهالت باشند. آیا غیر این جماعت کسی را می دانی؟ ورقه گفت: شنیده ام که محمّد بن عبد اللّه هم قدم پیش گذاشته است. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: ای پسر عم! اگر در محمّد عیبی دانی بگو؟ ورقه زمانی سر بزیر افکند پس سر برداشت و عرض کرد: عیب محمّد این است اصله اصیل و فرعه طویل و طرفه کحیل و خلقه جمیل و فضله عمیم وجوده عظیم.

قمر تکامل فی نهایة سعده

یحکی القضیب علی رشاقد قده

البدر یطلع من بیاض جبینه

والشمس تعزب فی شقائق خده

حاز الکمال باسرها فکانما

حسن البریه کلها من عنده

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: همه از فضائل او سخن کنی. من خواهانم که اگر او را عیبی باشد بر شماری. ورقه گفت: عیب او این است که وجهه اقمر و جبینه ازهر و طرفه احور، یعنی سیاه، و ریحه از کی من المسک الازفر و لفظه احلی من السکر و اذا مشی کانه البدر اذا بدر و الوبل اذا مطر. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: ای پسر عم! مرا از عیب او آگهی ده. تو همی فضائل او گویی. قال: یا خدیجه! محمّد مخلوق من الحسن الشامخ و النسب البازخ و هو احسن العالم سیرة و اصفاهم سریرة إذا مشی ینحدر من صبب شعره کالغیهب؛ یعنی تاریکی و وخده ازهر من الورد الاحمر و کلامه اعذب من الشهد و السکر.

الورد فی خده والدر فی فیه

والبدر عن وجهه فی الحسن بخکیه

اقول قول زلیخا فی عوازلها

فذلکن الذی لمتننی فیه

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: چندان که من عیب او جویم تو همی فضائل او را بر شمری و

ص: 112

مکارم اخلاق او را باز نمایی. ورقه گفت: ای خدیجه! من کیستم که بتوانم فضل و جلالت محمّد را وصف کنم و صفات پسندیده و اخلاق حمیدۀ او را شرح دهم. پس این اشعار بسرود:

لقد علمت کل القبائل والملا

بان حبیب اللّه اطهرهم قلبا

واصدق من فی الارض قولا وموعداً

وافضل خلق اللّه کلهم قربا

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: ای پسر عم! من او را شناخته ام و جلالت قدر او را دانسته ام و جز او کسی را شوهر نگیرم. ورقه گفت: اگر اندیشۀ تو این است شاد باش که عن قریب محمّد به درجۀ رسالت ارتقا جوید و پادشاه مغرب و مشرق عالم گردد و اکنون مرا چه عطا کنی که هم امشب تو را به نکاح او درآورم. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: اینک مال من همه در پیش چشم تو است. هر چه خواهی بر گیر. ورقه گفت: من از مال این جهان نمی خواهم، بلکه همی خواهم که محمّد در قیامت مرا شفاعت نماید؛ زیرا که نجات آن جهان جز به تصدیق رسالت او و شفاعت او به دست نشود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: من ضامن باشم که آن حضرت شفاعت تو بنماید.

پس ورقه بیرون شد و به سرای خویلد در آمد و با او گفت: چه در حق خویش اندیشیدی و خود را به دست خویشتن به هلاکت افکندی؟ خویلد گفت: چه کرده ام؟ ورقه گفت: اینک دل های پسران عبدالمطلب را در کین خود چون دیک جوشان ساختی و پسر برادر ایشان را حقیر شمرده ای و رد سؤال ایشان کرده ای. خویلد گفت: ای پسر برادر! جلالت قدر محمّد بر همه کس روشن باشد اما چه کنم اگر پذیرفتار این سخن بشوم بزرگان عرب را که از این آرزو بازداشته ام با من کینه ورزند. دیگر این که خدیجه با این سخن هم داستان نشود. ورقه گفت: مردم عرب بزرگواری محمّد را دانسته اند و از این در با تو سخن نتوانند کرد و خدیجه نیز او را شناخته و دل در هوای او باخته اکنون برخیز و خاطر بنی هاشم را از کین بپرداز؛ لا سیما حمزه اسد باسل القضاء المحتوم لا یصده عنک صاد و لا یرده عنک راد.

پس ورقه با خویلد به در خانۀ ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ آمدند و گوش فرا داشتند. شنیدند

ص: 113

حمزه با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می گوید: ای قرة العین! سوگند با خدای که اگر فرمایی هم اکنون بروم و سر خویلد را بیاورم. خویلد با ورقه گفت: می شنوی حمزه چه می گوید. ورقه گفت: تو بشنو. خویلد گفت: بگذار من بر گردم؛ چه آن که خوف دارم چون حمزه مرا بنگرد سر از بدن من برگیرد. ورقه گفت: ضمانت این کار بر من بیم مکن؛ چه آن که ایشان مردمی نباشند که چون به ایشان وارد شوی کسی را رنجه کنند. اکنون نگران باش تا من چه گویم. پس در بکوفت. در این وقت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: ای اعمام من! اینک خویلد با ورقه بر در سرای رخصت می طلبند که بر شما وارد بشوند. در حال حمزه برخاست و در بگشود و ایشان را در آورد. هر دو تن ندا برداشتند و گفتند: نعمتم صباحا ومسائا وکفیتم شر الاعداء یا اولاد زمزم وصفا. ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ او را بخیر جواب گفت. اما حمزه فرمود: آن کس که از قرابت ما دوری جوید ما جواب او را بخیر نگوییم.

خویلد عرض کرد که شما خود می دانید که خدیجه به حذافت عقل ممتاز است و من به ضمیر او دانا نبودم. اکنون که دانستم او دل به سوی شما دارد از در عذر آمده ام و خواستارم از آنچه رفته دیگر سخن نگویید و عذر مرا پذیرفتار شوید و این اشعار بگفت:

عودونی الوصال فالوصل عذب

وارحموا فالفراق و الهجر صعب

زعموا حین عاینوا ان جرمی

فرط حب لهم و ما ذاک ذنب

لاوحق الخضوع عند التلاقی

ما جزا من یحب الا یحب

حمزه گفت: ای خویلد! تو نزد ما گرامی باشی، اما روا نباشد چون ما با تو نزدیک شویم تو ما را دور بداری. ورقه گفت: ما محمّد را سخت دوست می داریم و با سخن شما هم داستانیم، اما نیکو آن است که فردا در نزد بزرگان عرب این خطبه بشود تا حاضر و غائب بدانند. حمزه فرمود: چنین باشد.

پس ورقه فرمود: خویلد را زبانی نباشد که مرضی عرب گردد. من می خواهم که او مرا در کار خدیجه وکیل کند. خویلد گفت: وکیل باشی. ورقه گفت: این سخن را در نزد کعبه اقرار کن؛ آن جا که صنادید عرب مجتمع باشند. پس جملگی برخواستند به در کعبه آمدند؛

ص: 114

در حالی که بزرگان عرب و صنادید قریش جمع آمدند. پس ورقه فریاد برداشت و گفت: نعمتم صباحاً یاسکان الحرم! ایشان گفتند: اهلاً وسهلاً یا أبا البیان! پس گفت: ای بزرگان قریش! آیا خدیجه چگونه او را شناخته اید؟ گفتند: در عرب و عجم نظیر او نتوان یافت. گفت: روا است که او بی شوهر زیست کند؟ گفتند: که ملوک جهان در طلب او شدند و سر به کس در نیاورد و مخطوبۀ کس نگردید. ورقه گفت: اکنون او را با یکی از سادات قریش در زناشویی رغبتی افتاده و خویلد مرا وکیل کرده او را مخطوبه کنم. اینک اقرار خویلد را گوش دارید و فردا در خانۀ خدیجه حاضر شوید. مردمان گفتند: نیکوکاری باشد و خویلد اقرار کرد که من کار خدیجه را از خود برداشتم و بر ورقه گذاشتم.

پس ورقه از آن جا بیرون شد و به سرای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آمد و گفت: کار از دست خویلد بیرون شد. اکنون خانۀ خویش را آراسته کن که فردا بزرگان عرب انجمن شوند و من تو را به محمّد خواهم داد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شاد گشت و خلعتی که پانصد دینار بها داشت، ورقه را عطا کرد. ورقه گفت: من از این کار که کردم جز شفاعت محمّد نخواهم و چشم بر اشیای این جهان ندارم. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: نیز آن هم از بهر تو خواهد بود. آن گاه فرمان داد تا سرای او را آراسته کردند و مائده آماده نمودند و از هر خوردنی و خورش مهیا کردند و هشتاد غلام و کنیز از بهر خدمت مجلس برگماشت.

کیفیت عروسی خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ

بالجمله ورقه از آن جا به سرای ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ آمد و صورت حال را بگفت. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: لا انسی اللّه لک یا ورقة وجزاک فوق صنیعک معنا. ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمود: اکنون دانستم که کار برادرزادۀ من به سامان شود و با برادران به کار ولیمۀ زفاف پرداختند. در این وقت عرش و کرسی به اهتزاز درآمد و فرشتگان سجدۀ شکر گذاشتند و خداوند متعال جبرئیل را فرمود تا رأیت حمد را بر بام کعبه افراشته داشت و هر کوه در مکه بود سر بر کشید و زمین مکه بر خود ببالید و شرف مکه از عرش اعظم برگذشت و روز دیگر اکابر قریش در سرای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ درآمدند و ابوجهل چون به مجلس درآمد قصد آن

ص: 115

کرسی کرد که از همه بهتر بود و آن را برای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مهیا کرده بودند. میسره فرمود: آن را بگذار و جای خویشتن گیر. در این هنگام خبر رسیدن بنی هاشم برسید و مردم انجمن از بهر پزیره بیرون شدند و اولاد عبدالمطلب را دیدند که در اطراف آن حضرت همی عبور کنند و حمزه با شمشیر کشیده از پیش روی ایشان همی آید و گوید:

یا اهل مکه الزموا الادب وقللوا الکلام وانهزوا علی الاقدام ودعوا الکبر فانه قد جائکم صاحب الزمان محمّد المختار من الملک الجبار المتوج بالانوار صاحب الهیبته والوقار.

پس آن حضرت چون آفتاب درخشان طالع گشت و دستاری سیاه برسر داشت و پیراهن عبدالمطلب در بر و برد الیاس بر دوش افکند و نعلین شیث در پای و عصای ابراهیم خلیل بر کف و انگشتری از عقیق سرخ در دست و اعمامش بر گرد او بودند. مردمان از هر سو به تماشای جمال او می تاختند. پس آن حضرت به مجلس درآمد و اکابر و اشراف جنبش کرده آن حضرت را بر همان کرسی بزرگ جای دادند. اما ابوجهل تعظیم حضرت ننمود و از جای جنبش نکرد. حمزه چون این بدید مانند شیر آشفته بدوید و کمرش را گرفت و گفت برخیز که هرگز از مصائب سلامت نباشی. ابوجهل در خشم شد. دست به شمشیر برد. حمزه او را مجال نگذاشت و دست او را گرفت چنان فشار داد که خون از بن ناخن او روان گشت. بزرگان قریش پیش شدند و ملتمس گشته حمزه را آرام دادند و آن آتش فتنه را بنشاندند.

پس ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ آغاز خطبه کرد و فرمود: الحمد للّه رب هذا البیت الذی جعلنا من زرع ابراهیم و ذریة اسماعیل و أئزلنا حرماً آمناً و جعلنا الحکام علی الناس و بارک لنا فی بلدنا الذی نحن فیه ثم این اخی هذا لا یوزن برجل من قریش الارجُح به ولا یقاس به رجل الاعظم عنه ولا عدل له فی الخلق و ان کان مقلا فی المال فان المال رفد حائل و ظل زائل وله فی خدیجه رغبة ولها فیه رغبة ولقد جئسنا لنخطبها برضاها وامرها والمهر علی فی مالی الذی سئلتموه عاجلة وآجلة وله رب هذا البیت حظ عظیم و دین شایع ورای کامل.

چون ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ این خطبه را به پایان رسانید خاموش گشت و با این که ورقه از علمای شریعت عیسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بود، چون آغاز پاسخ نهاد و اضطرابی در سخن او پدید شد و از جواب ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ عاجز شد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چون این بدید خود به سخن آمد.

ص: 116

گفت: ای پسر عم! هر چند در این مقام نیکوتر آن باشد که تو سخن کنی، اما در کار من بیش از من سلطنت نداری.

پس بانک برداشت که: تزویج کردم به تو ای محمّد نفس خود را و مهر من از مال من است. بفرما تا عم ات ولیمه از بهر زفاف بنمایند و هر وقت خواهی به نزد زن خود در آی. ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ گفت: ای گروه! گواه باشید که او خود را به محمّد تزویج کرد و کابین خویش را خود ضامن گشت. یکی از مردم قریش گفت: سخت عجب است که زنان در راه مردان ضمانت مهر خویش کنند. ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ در غضب شد و برخاست و چون او را غضب آمدی تمامت قریش از غضب او در بیم شدی. پس بفرمود: اگر شوهران مانند برادرزادۀ من باشد، زنان بزرگ تر کابین و به گران تر بها طلب ایشان بنمایند و اگر مانند شما باشند، کابین گران از ایشان خواهند خواست.

القصه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به چهار صد دینار طلا کابین بستند. در آن وقت عبد اللّه بن غنم که یکی از مردم قریش بود به تهنیت این اشعار بگفت:

هنیئاً مرئیاً یا خدیجة قد جرت

لک الطیر فیما کان منک باسعد

تزوجت من خیر البریة کلها

ومن ذا الذی فی الناس مثل محمّد

به بشر البران عیسی بن مریم

وموسی به عمران فیا قرب موعد

اقرت به الکتاب قدماً بانه

رسول من البطحئا هاد و مهتد

و خدیجه کبری عَلَيْها السَّلاَمُ اشعار شورانگیز بسیار گفته و شعرای بنی هاشم در انشا قصیده چندان که توانسته اند خودداری نکردند. این چند شعر فارسی ذیل از شیخ سعدی مناسب است:

ماه فرو مانده از جمال محمّد

سرو نروید به اعتدال محمّد

قدر فلک را کمال منزلتی نیست

در نظر قدر با کمال محمّد

وعدۀ دیدار هر کسی به قیامت

لیلة الاسری شب وصال محمّد

آدم و نوح خلیل و موسی عیسی

آمده مجموع در ظلال محمّد

ص: 117

عرصۀ دنیا مجال همت او نیست

روز قیامت مگر مجال محمّد

وان همه پیرایه بسته جنت فردوس

گو که قبولش کند بلال محمّد

هم چه زمین خواهد آسمان که بیفتد

تا بدهد بوسه بر نعال محمّد

شاید اگر آفتاب و ماه نتابد

پیش دو ابروی چون هلال محمّد

چشم مرا گر به خواب دید جمالش

خواب نگیرد مگر خیال محمّد

دلم آشفتۀ روی محمّد

سراسر کشتۀ کوی محمّد

شدم واقف ز سر قاب قوسین

چه دیدم طاق ابروی محمّد

گل رویش چه یاد آرم به خاطر

شوم سرمست از بوی محمّد

تمام انبیاء از شوق دیدار

نظر انداخته سوی محمّد

عزیز مصر با حسن و ملاحت

غلام خال هندی محمّد

هزاران لشگر از دل های عشاق

اسیر تار گیسوی محمّد

معطر گشته بزم هشت جنت

ز عطر نفحه خوی محمّد

زلال سلسبیل و نهر و تسنیم

روان گردیده از جوی محمّد

گسسته بت پرستان تار زنار

چه بشنیدند یاهوی محمّد

سر خود را بتان بر خاک سودند

ز سحر چشم جادوی محمّد

در این وقت مردمان همی شنیدند که از آسمان ندایی در رسید که: ان اللّه تعالی زوج الطاهرة بالطاهر الصادق. پس حجاب مرتفع گشت و حوریان به دست خویش طیب بر آن مجلس نثار کردند و همی گفتند: هذا من طیب.

محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در این وقت بنا بر قول جماعتی از مورخین 28 سال از سن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گذشته بود. کیف کان چون از کار خطبه بپرداختند، مردمان هر کس به سرای خویش شد و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به خانۀ ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ آمد و زنان قریش و نسوان بنی عبدالمطلب و بنی هاشم در خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ انجمن شدند و شادی کنان همی دف کوفتند.

ص: 118

در این هنگام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چهار صد دینار از مهر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرستاد و خلعتی نیز از بهر ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و عباس انفاذ داشت و پیام داد که این زر کابین من است به سوی پدر من خویلد فرستید. پس ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و عباس آن خلعت در بر کردند و آن زر به نزد خویلد آوردند. پس خویلد به خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آمد و گفت: ای فرزند! چرا جهاز خویش نکنی؟ اینک مهر تو است که از بهر من آورده اند.

ابوجهل چون این بشنید در میان مردم به پای شد و گفت: آگاه باشید که زر کابین، خدیجه خود به سوی محمّد فرستاده. این خبر را به ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ بردند. آن حضرت شمشیر در میان استوار کرد و به ابطح آمد و فرمود: ای مردم عرب! شنیده ام جوینده ای عیب ما جست. پس اگر زنان حق ما بر خویشتن نهند این عیب نباشد، بلکه تحف و هدایا سزاوار محمّد است.

و از آن سوی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شنید که بعضی از زنان عرب او را در تزویج با محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شنعت کنند. پس انجمنی کرد و ایشان را دعوت نمود و گفت: ای زنان عرب! شنیده ام شوهران شما مرا عیب کنند که چرا سر به محمّد در آوردم. اکنون از شما پرسش می کنم که اگر مانند محمّد در جمال و کمال و نیکویی اخلاق و پسندیده گی خصال و فضل و شرافت حسب و نسب پسندیده تر از محمّد در بطن مکه و میان عرب گمان دارید، مرا بنمایید؟ و ایشان خاموش بودند. چه همانند او را نتوانستند به دست کنند.

پس روی با ورقه کرد و فرمود: با محمّد بگوی که غلامان و کنیزان و آنچه مرا در دست است به جملگی تراهیه کردم. هر گونه تصرفی کنی روا باشد. پس ورقه به نزد رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آمد و پیغام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را بگذاشد. و شب سیم، چنان چه قانون عرب بود اعمام رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ درآمدند و عباس بن عبدالمطلب این اشعار بسرود:

ابشروا بالمواهب یا آل فهرو غالب

افخر ویا لقومنا بالثناء الرغائب

شاع فی الناس فضلکم وعلافی المراتب

قد فخرتم باحمد زین کل الاطائب

ص: 119

فهو کالبدر نوره مشرقا غیر غائب

قد ظفرت خدیجة بجلیل المواهب

بفتی هاشمی الذی ماله من مناسب

حبع اللّه شملکم فهو رب المطالب

احمد سید الوری خیر ماش وراکب

فعلیه الصلوة ما سار عیس و راکب

پس خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زبان بر گشاد و لختی از فضائل و جلالت قدر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را بیان کرد و از آن پس گوسفندان بسیار به نزد ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرستاد تا جمله را ذبح کرد و سه روز تمامت مردم مکه را ولیمه داد و اعمام آن حضرت در آن جشنگاه دامن بر زده خدمت می کردند. از پس آن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ کس به طائف فرستاد و مردم زرگر و اهل صنعت بیاورد و کار حلی و حلل را که در زفاف بایستی بوده باشد راست کرد و شمع ها بر مثال درختان معطر به عنبر بساخت و تمثال ها از مشک و عنبر بگرد و بسیار کارهای بدیع بر آورد و از برای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرشی از دیباج و خز بر تختی از عاج و آبنوس بگسترد و آن تخت را به صفایح ذهب مرصع گردانید.

بالجمله شش ماه در ادوات زفاف رنج برد تا کار بر مراد کرد. آن گاه کنیزکان خود را جام های حریر گوناگون در بر کرد و از گردن ایشان قلائد زرّین در آویخت و در گیسوهای ایشان رشته ای مروارید و مرجان بربست و خدا مرا حکم داد تا طبق های طیب و عنبر بر گرفتند و بخور عود و مشک کردند و مروح ها که با ذهب و فضه پیراسته بودند به دست کردند و یک طایفه شمع ها برگرفتند و گروهی دف بر کف گرفتند و بسیار شمع ها در میان سرای برپا کردند که هر یک به اندازۀ نخلی بود.

آن گاه زنان مکه خرد و بزرگ دعوت فرمود و از بهر اعمام رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مجلس دیگر تهیه نمود. آن گاه به نزد ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرستاد که در هنگام زفاف فراز است. پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دستاری حمراء بر سر بسته و جامه از قباط مصری در بر نمود و غلامان بنی هاشم هر یک شمعی و چراغی بگرفتند و مردم در شعاب مکه انبوه شدند و همی بدان حضرت نگران بودند و نور مبارکش از زیر جامه و جبین در لمعان بود.

بالجمله آن حضرت با فرزندان عبدالمطلب به سرای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ درآمد و بدان

ص: 120

مجلس که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از بهرش کرده بود، دررفت و قرار گرفت. در این وقت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خواست تا خویشتن را بر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ظاهر نماید. جامۀ نیکو در بر نمود و تاجی از طلای سرخ که مرصع به درو گوهر بود بر سر بست و خلخال ها از ذهب خالص که با فیروزه زینت کرده بودند در ساق داشت و قلاید بسیار از زمرد و یاقوت بر گردن بر بست و بر رسول خدای صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بر گذشت و زنان دف ها بکوفتند.

آن گاه از بهر جلوۀ ثانی دختران عبدالمطلب بنزد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شدند و نوری از دیدار او تابنده دیدند، که هرگز مشاهده نرفته بود و این از فضل رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ظاهر گشت و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنی تمام بالا و سفید و فربه بود که بدان نیکویی در عرب و عجم نظیر نداشت. در این نوبت جامۀ زرتاری مرصع به جواهر احمر و اخضر و اصفر و دیگر الوان در بر کرد و بر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ برآمد و صفیه دختر عبدالمطلب در پیش روی او همی رفت و انشای این ابیات بنمود و زنان دف ها همی کوفتند و در شعر با او مساعدت می کردند. ظاهر انصف بیت اول را زن ها تکرار می کردند:

جاء السرور مع الفرح

ومضی النحوس مع الترح

لو ان یوازن احمد

بالخلق کلهم رجح

هذا النبی محمّد

لقریش امر قد وضح

بمحمّد المذکور فی

کل المفاوزو البطح

ثم السعود لاحمد

ما فی مدائحه کلح

انوار ناقدا قبلت

والحال فنیاقد نجح

ولقد بدامن فضله

والسعد عنه ما برح

صلو علیه تسعدوا

واللّه عنکم قد صفح

پس خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در آمد و در مقابل رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وقوف یافت. زنان آن تاج که بر سر او بود برگرفتند و بر سر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نهادند و دف ها بنواختند و با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بگفتند: بدان رسیدی که هیچ یک از زنان عرب و عجم نرسید.

ص: 121

فهنیئالک.

پس در جلوۀ سوم خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ جامه اصفر در بر کرد و به جواهر گوناگون پیرایه ساخت و تاجی مرصع به جواهر شاداب بر سر نهاد که از لمعان آن یاقوت که در میان داشت. تمامت آن موضع و مسکن روشن شد و هم چنان صفیه در پیش روی او همی رفت و این اشعارها را انشا می نمود:

اخذ الشوق موثقات الفؤادی

والفت السهاد بعد الرقاد

فلیالی التقی بنور التدانی

مشرقات خلاف طول البعاد

فزت بالفتح یا خدیجة ان

نلت من مصطفی عظیم الوداد

فغدا شکره علی الناس فرضاً

شاملا کل حاضرتم باد

کبر الناس والملائک جمعاً

جبرئیل لدی السمأ ینادی

فزت یا أحمد بکل الامانی

فنحی اللّه عنک أهل العناد

فعلیک السلام ما سرت العیس

و حطت لثفلها فی البلاد

در این نوبت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نزد رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بنشست و نسوان عرب به جملگی بیرون شدند و مادام که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در سرای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بود، پاس حشمت او بداشت و زنی دیگر در سرای نیاورد.

بعثت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و تسلیت دادن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آن حضرت را

مکشوف باد که چون خدیجه کبری عَلَيْها السَّلاَمُ آیات عجیبه از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قبل البعثه دیده بود، ایمان به آن حضرت آورده بود و قبل البعثه تصدیق آن حضرت نموده بود، تا حدی که هنگام بعثت خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ همی آن حضرت را تسلی می داد. روزی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمودند: ای خدیجه! شخصی را می نگرم که پای در زمین و سر به آسمان دارد. آیا تو او را نگران باشی؟ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عرض کرد که من او را مشاهده نکنم.

پس بیامد در نزد رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بنشست و عرض کرد: اکنون او را نگرانی؟

ص: 122

فرمود: بلی. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سر خود برهنه نمود و عرض کرد: اکنون او را نگرانی؟ فرمود: نه از نظرم غائب گردید. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عرض کرد: مژده باد تو را که این فرشتۀ خدا است؛ چه اگر دیو بودی از سر برهنۀ من پرهیز نکردی. اکنون رخصت می دهی که به نزد پسر عم خود ورقه بروم. حضرت فرمود: روا باشد.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به نزد ورقه آمد و آن چه دیده بود بیان کرد. ورقه گفت: «قدوس قدوس والذی نفس ورقه بیده یا خدیجه لقد جائه الناموس الاکبر الذی کان یاتی موسی وانه لنبی هذه الامة» و قصیدۀ چند در مدح آن حضرت انشا نمود. این چند بیت ذیل از آن قصیده است:

فان یک حقا یا خدیجة فاعلمی

حدیثک أیانا فاحمد مرسل

وجبریل یاتیه ومیکال معهما

من اللّه وحی بشرح الصدر منزل

یفوز به من فاز عزاً لدینه

ویشقی به الغاوی الشقی المضلل

فریقان منهم فرقة فی جنانه

واخری باغلال الجحیم یغلل

پس خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شاد خاطر از نزد ورقه بیرون شد و عداس راهب را که آن هنگام که در مکه بود نیز دریافت و این قصه با او گفت و هم از او آن جواب یافت که از ورقه اصغا نمود.

پس به خانه درآمد و آن حضرت را نگریست که نوری درخشان در جبهۀ او متلألأ بود. عرض کرد این چه نور است که من در جبهۀ شما مشاهده می کنم؟ رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: این نور پیغمبری است، بگو: لا إله إلّا اللّه، محمّد رسول اللّه. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت که من سال ها است شما را شناخته ام که رسول خدایی و شهادت به رسالت آن حضرت داد. پس آن حضرت فرمود: زملونی زملونی و به روایتی فرمود: دثرونی دثرونی؛ یعنی مرا بپوشانید و به خفت و چیزی بر او پوشانیدند تا این که خوف و حراس او اندک شد. پس با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود:

«خشیت علی نفسی. فقالت خدیجة: لا تخف. فان ربک لا یرید بک الا خیرا لانک تقری الضیف و تصدق الحدیث وتؤدی الامانة و تعین الناس علی النوائب وتودالیتیم و تحن

ص: 123

إلی الغریب و تحسن الخلق.»

یعنی یا رسول اللّه ! بیم مکن که خدا جز خیر از بهر تو نخواهد؛ زیرا که شما مهمان دوست و راست گوی باشی و امانت گذاری و یاری دهندۀ درماندگانی و نیکوکننده با غریبانی و نیکوخوی هستی و این جمله بعد از نزول جبرئیل بود.

و حاصل این روایت این است که در سال شش هزار و دویست و سه سال بعد از هبوط آدم ابوالبشر عَلَيْهِ السَّلاَمُ در بیست هفتم رجب که مطابق بود در آن سال با نوروز عجم، رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مبعوث گردید و این چنان بود که در همان روز آن حضرت در ابطح تکیه بر دست مبارک خود کرده بود و بخفته و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در طرف راست و جعفر در طرف چپ و حمزه از جانب پای آن حضرت خفته بودند. ناگاه آواز بال جبرئیل و میکائیل و اسرافیل برآمد. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از خواب بیدار شد و دهشتی یافت و شنید که اسرافیل با جبرئیل گوید که به سوی کدام یک از این چهار نفر مبعوث شده ایم؟ جبرئیل به سوی آن حضرت اشارت کرد که به سوی او آمدیم و او محمّد نام دارد و اشرف پیغمبران است و آن که در جانب راست او است، وصی او علی بن ابی طالب است و او اشرف اوصیا است و آن که در طرف چپ او است، جعفر پسر ابوطالب و او طیار است که در بهشت با دو بال رنگین پرواز خواهد کرد و آن دیگر حمزۀ سید الشهدا است که در قیامت سید شهیدان خواهد بود.

بالجمله

عظمت جبرئیل اطراف آسمان را فرو گرفت و اطراف زمین را پر کرد. پس دست فرا برد و بازوی آن حضرت را گرفت و گفت: بخوان رسول خدا. فرمود: چه بخوانم که ندانم چیزی خواند. جبرئیل آن حضرت را در بر کشید و فشار داد و گفت بخوان: (اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ * خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ * اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ * الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یعْلَمْ).

رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ این جمله بخواند و تبلیغ رسالت نموده، مراجعت کرد. در مرتبۀ ثانی با هفتاد هزار تن فرشته نازل شد و میکائیل با هفتاد هزار تن ملک به زیر آمد و

ص: 124

کرسی عزت و کرامت بیاوردند و آن کرسی از یاقوت سرخ بود و یک پایه از زبرجد و یک پایه از مروارید داشت. آن گاه تاج نبوت بر سرش نهادند و لوای حمد به دستش دادند و گفتند بدین کرسی برآی و حمد خدای بگذار.

پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بر آن کرسی بالا رفت و حمد خداوند متعال به جای آورده در این هنگام فرشتگان باز شدند و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از کوه حرا به زیر آمد و انوار جلالش چنانش فرو گرفته بود که هیچ کس را امکان نظر بر او نبود و بر هر گیاه و درخت که می گذشت، به زبان فصیح می گفت: السلام علیک یا نبی اللّه، السلام علیک یا رسول اللّه. و گویند که آن حضرت جبرئیل را بدان صورت دید که پاها بر زمین و سر بر آسمان داشت و بال های خویش را بگسترد؛ چنان که از مشرق تا مغرب را فرا گرفته بود و در میان هر دو چشمش نوشته بود: لا إله إلّا اللّه، محمّد رسول اللّه . چون آن حضرت بر او نگریست بترسید: «فقال من أنت رحمک اللّه فانی لم ارشیئا قط اعظم منک خلقا ولا أحسن منک وجها فقال جبرائیل أنا روح الامین المنزل إلی جمیع النبیین والمرسلین.»

پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ این راز را با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در میان نهاد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ این حکایت را به ورقه پسر عم خود برد، و او بشارت داد که این ناموس اکبر جبرئیل است و این اشعار بسرود:

وان ابن عبد اللّه أحمد مرسل

إلی کل من ضمت علیه الاباطح

و ظنی به ان سوف یبعث صادقا

کما أرسل العبدان نوح و صالح

و موسی و ابراهیم حتی یری له

بهاء و منشور من الذکر واضح

پس روز دیگر ورقه در طواف خانۀ کعبه درک خدمت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نمود، با حضرت عرض کرد که قسم به خدای که تو پیغمبر این امت باشی و زود باشد که به قتال و جهاد مأمور شوی. کاش من زنده بودم و تو را همی نصرت کردمی. پس پیش آمد و سر آن حضرت را بوسه داد و به آن حضرت ایمان آورد و در آن هنگام ورقه پیر و نابینا بود. پس از چند روزی وداع جهان گفت و این سخن از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در حق او است که

ص: 125

فرمود: «لقد رأیت القس فی الجنة علیه یثاب خضرلانه آمن بی و صدقنی» و مقصود آن حضرت از قس ورقه بود. چه قسیس و قس عالم نصارا را گویند و او از علمای نصاری بود و در ایمان به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از همۀ مردم مکه سبقت گرفت.

سلام آوردن جبرئیل از جانب حق تعالی برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

از این پیش یاد کردیم که جبرئیل به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عرض کرد: هر گاه از سدرة المنتهی می آیم به سوی شما خطاب می رسد که سلام ما را به خدیجه برسان.

و چون رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دعوت خود را آشکار نمود، بعد از آن که سه سال مردم را در پنهانی دعوت می نمود، کفار قریش در خصمی او یک دل و یک جهت شدند و ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و حمزه و امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در نصرت پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از پای ننشستند.

یک روز در ایام حج چنان افتاد که آن حضرت به کوه صفا رفت و به آواز بلند ندا کرد: ایها الناس! من رسول پروردگارم. مردم از اطراف بر او نظر می کردند و تعجب می نمودند. پس آن حضرت از کوه صفا سرازیر شد و به کوه مروه برآمد و سه نوبت بدین گونه ندا در داد و سفهای قریش در خشم شدند و هر کس سنگی برداشت و بدوید و ابوجهل سنگی بر آن حضرت پرانید؛ چنان که بر پیشانی مبارکش آمده بشکست و خون بدوید. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از آن جا به کوه ابوقیس برفت و در موضعی که امروز او را متکی گویند تکیه کرد و مشرکین در فحص حال آن حضرت بودند. اما از آن سوی کسی به نزد امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ آمد و گفت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ کشته شد.

حضرت امیر بگریست و به نزد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آمد و فرمود که می گویند مشرکان پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را سنگ باران کردند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ صدا بگریه بلند کرد. پس آب و طعامی برداشتند و به طلب رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بیرون شتافتند و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در شعاب جبال شد و همی فریاد کرد که: یا رسول اللّه! در کجا گرسنه ماندی و مرا با خود نبردی؟ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به طرف وادی همی رفت و بانک برداشت که: پیغمبر

ص: 126

برگزیده را به من بنمایید.

در این هنگام جبرئیل بر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرود شد. آن حضرت بگریست و فرمود: ببین ای برادر جبرئیل، که قوم من با من چه کردند! سخن مرا به کذب نسبت دادند و پیشانی مرا شکسته اند. جبرئیل آن حضرت را بگرفت و برفراز کوهش بداشت و فرشی یاقوتین از بهشت بیاورد و در زیر پای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بگسترانید؛ چنان که از شعاع آن بساط کوهستان مکه روشن شد و عرض کرد: یا رسول اللّه! اگر کرامت خود را نزد خداوند متعال می خواهی بدانی، این درخت را طلب کن.

پس پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آن درخت را که پدیدار بود طلب کرد. بیامد و آن حضرت را سجده کرد و چون فرمود باز شو باز شد. در این وقت اسماعیل که ملک موکل آسمان و ماه بود فرود شد و عرض کرد: السلام علیک یا رسول اللّه. اگر فرمایی ستارگان را بر این قوم کافر ببارم تا جملگی بسوزند؟ از پس او ملک آفتاب آمد و گفت: اگر فرمایی آفتاب را بر سر ایشان فرود آورم تا سوخته گردند؟ آن گاه ملک زمین آمد که اگر گویی زمین را فرمایم تا ایشان را فرو برد؟ آن گاه ملک موکل به کوه ها آمد و گفت: اگر حکم دهی کوه ها را بر سر ایشان بگردانم؟ آن گاه ملک بحار آمد و گفت: اگر فرمایی دیار ایشان را به دریا غرق کنم؟

آن حضرت روی خویش به سوی آسمان کرد و فرمود: من برای عذاب مبعوث نشدم؛ بلکه من رحمت عالمیانم، مرا با قوم خود بگذارید که ایشان نادانند.

پس جبرئیل عرض کرد که خدیجه را نگران باش که از گریۀ او ملائکه به گریه در آمدند. او را به سوی خود طلب کن و سلام من بدو برسان و بگوی خدای تو را سلام می رساند و بشارت ده او را که در بهشت تو را خانه ای از مروارید است که به نور زینت کرده اند و در آن جا بانک وحشت آمیز و رنج و تعبی نیست.

پس پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را طلب کرد. در آن وقت همی از روی مبارکش خون می دوید و نمی گذاشت آن خون به زمین برود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: بابی أنت و اُمی چرا نمی گذاری این خون به زمین برود. فرمود: می ترسم که خدای بر اهل زمین غضب بنماید. پس آن حضرت را بی گاه به خانه آوردند و سنگی

ص: 127

بزرگ بر فراز خانه تعبیه کرده بودند. چون مشرکان بدانستند که آن حضرت به سوی خانه شده، گرد خانه را فرو گرفتند و سنگ باران کردند و هر سنگ که به بام خانه می آمد و آن سنگ که بر فراز خانه تعبیه کرده بودند مانع از آسیب بود و هر چه که از پیش رو می رسید، علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خویشتن را سپر آن حضرت می داشتند. عاقبت الامر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: ای مردم قریش! شرمنده نمی شوید که خانۀ زنی را سنگ باران می کنید که نجیب ترین قوم شما است و از خدای احتراز نمی کنید؟

پس مشرکان به خانه های خویش باز شدند و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پیغام جبرئیل را به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رسانید. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: ان اللّه هو السلام و منه السلام و علی جبرئیل السلام و علیک یا رسول اللّه السلام و رحمة اللّه و برکاته و علی من سمع السلام الا الشیطان. و این از کمال فهم خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود که نگفت: و علی اللّه السلام؛ چنان که بعضی از صحابه در تشهد گفته اند: السلام علی اللّه، پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نهی کرد و فرمود: خداوند سلام است بگویید: التحیات للّه و الصلوة و الطیبات و این سلام آوردن جبرئیل از جانب خداوند برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از این پیش یاد کردیم که بخاری و مسلم در صحیح خود و حاکم در جلد سوم مستدرک، ص 185 و سبط ابن جوزی در تذکرة الخواص، ص 1 عَلَيْهِ السَّلاَمُ0 و غیر آن به روایات متعدده ذکر کرده اند و آن روایات متضمن بعضی تعریضات بر عایشه هم می باشد؛ چنان چه تفصیل آن را در جلد چهارم «الکلمة التامة» ایراد کرده ام.

حامله شدن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ و مسئلت او از خدای تعالی

کیفیت ولادت فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ و روایت عزلت گرفتن رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تا چهل روز، در جلد اول این کتاب به تفصیل بیان شد.

مرحوم فاضل تحریر آخوند ملا محمّدباقر طهرانی در خصائص فاطمیه از کتاب منهج الصادقین کاشانی نقل کند که چون خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ مانند زن عمران بن ماثان، مادر مریم، لب به دعا گشود و عرض کرد: ای خداوند مهربان! تو دانایی به احوال بندگان و شنوایی بدان چه می گویند. من از زن عمران بهترم و محمّد شوهر من از عمران افضل است.

ص: 128

من این مولودی که در رحم دارم برای تو محرر کردم آن را قبول کن.

در آن حال جبرئیل بر حضرت رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نازل شد و عرض کرد به خدیجه بفرمایید خدا می فرماید: «لا اعتاق قبل الملک خلی بینی و بین صفوتی یا صفیتی فانی املکها و هی ام الائمة وعتیقی من النار؛ یعنی آزاد کردن پیش از ملک نمی شود. این فرزند را به من واگذار. ای برگزیدۀ من! فاطمه مملوکۀ من است و مادر امامان است و من او را از آتش آزاد کرده ام.» پس خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمودند: از این مژده دلم خوش شد.

و در این مژده نکاتی است باید توضیح شود:

اولاً: این نذر در زمان سلف مشروع و معمول بوده که پدر پسر خود را خالص می کرد از برای عبادت پروردگار و خدمت کردن بیت المقدس و عمل آخرت، حتی از خدمت والدین آن پسر بی بهره بود و همیشه متعلق این نذر اولاد ذکور بوده اند نه اناث؛ برای مانعی که دختران از حیض و غیره داشته اند و در آن وقت در بیت المقدس محررین از ولدان و غلمان بسیار بودند. بکله تا چهار هزار نفر دارد. مادر مریم که «حسنة» نام داشت علی الرسم این نذر را به طریق عموم کرد؛ یعنی نذر کرد آن چه در شکم دارم محرر باشد؛ چنان که در قرآن مجید خبر داد: (إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ مَا فِی بَطْنِی مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّی إِنَّکَ أَنتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ).

ثانیاً: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در زمان حمل خواست به همان نذر مشروع که معمول زنان سلف بوده عمل کرده باشد؛ به قصد این که در شریعت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مشروع و معمول خواهد بود. پس به طریق عموم مولود خود را محرر کرد که در مسجد الحرام خالصا لوجه اللّه خدمت گزار باشد و به خدمتی از خدمات دنیویه مشغول نگردد.

ثالثاً: جبرئیل نازل شد و عرضه کرد: لا اعتاق قبل الملک. عتق آزاد کردن و خالص نمودن عبد مملوک است از قید رقیت. پس این عبارت این معنی دارد: فاطمه مملوکۀ من است. تو چگونه او را آزاد می کنی؟

رابعاً: فرمود مادر امامان است و این مژده باعث خوش وقتی او شد و این مژده و بشارت مناسبت بسیار با مقصود خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ داشت.

ص: 129

خامساً: فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ از آتش آزاد است و همین غرض اصلی و مقصد کلی از تحریر بود و چون ام المؤمنین خدیجۀ طاهره عَلَيْها السَّلاَمُ مسبوق بود که خداوند به او دختری خواهد داد و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در ایام حمل، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را مژده داده بود که این حمل دختر است و مادر امامان است، پس خداوند عطوف فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ را مملوکۀ خود خواند به جای فتقبل ربها به قبول حسن و بشارت تحریر و تخلیص از آتش به وی داد و فایده و نتیجۀ تحریر، خلاص از آتش است و مطابق مقصود و منظوری که داشت مژده اش داد: اگر به مریم یک فرزند دادم، به فاطمۀ زهرا فرزندان عدیده می دهم. اگر وجود حضرت عیسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرزند او بابرکت بود؛ فرزندان فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ هم در وجه ارض إلی یوم القیمة پیشوایان بندگان من هستند؛ یعنی هر یک در روزگاری حجت پروردگار است و خداوند متعال در حدیث مذکور خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را صفوۀ خود خوانده برابر اصطفای مریم که فرمود: «ان اللّه اصطفاک و طهرک و اصطفاک علی نساء العالمین.»

یعنی چنان چه مریم را از زنان خودش برگزیدیم، فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ را از زنان عالمیان برگزیدیم و او را انتخاب نمودیم. بناء علی هذا، حنه فرزند خود را تحریر کرد و نتیجۀ خالصۀ او حضرت عیسی بود و خدیجۀ طاهره عَلَيْها السَّلاَمُ نیز در این امت نیز فرزند خود را تحریر کرد و نتیجۀ آن یازده تن از ائمۀ معصومین عَلَيْهِ السَّلاَمُ بودند که با آخرین ایشان حضرت عیسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، با آن رسالت عظمی، اقتدا می نماید و پشت سر او نماز می خواند. پس خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ افضل از حنه است و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ افضل از مریم است و فرزندان او افضل از عیسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ باشند.

اضطراب خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در مسئله شق القمر و تسلیت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ او را در رحم

تکلم فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ در رحم مادر مسلم بین الفریقین است؛ که تفصیل آن در جلد اول گذشت. از آن جمله در مسئلۀ شق القمر بود که چون خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اضطرابی در او پیدا شد از جهت مشرکین، فاطمه در رحم او تکلم کرد و گفت ای مادر! خوف مکن که

ص: 130

خدای مشرق و مغرب با پدر من است و این داستان چون فرح بخش است، برای مؤمینن تمام آن را در این جا نقل می نماییم:

در ناسخ در اواخر جلد متعلق به حضرت عیسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ حدیث کند که چون نام رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بلند شد، خصمی آن حضرت در قلوب مردم عظیم گشت. لاجرم روزی ابوجهل بر ابوبکر بن ابی قحافة عبور کرد. گفت: شنیده ام که محمّد هم چنان همه روزه مردم خویش را فراهم کرده به یگانگی خدا و رسالت خویش دعوت کند و کار از آن بگذشت که دیگر آزرم او بداریم، سوگند به لات و عزای که فردی با جماعتی از قریش، حبیب بن مالک را پذیره خواهم شد و او را بابطح خواهم آورد تا بنی هاشم را حاضر کند و با محمّد از در مناظره بیرون شود. همانا حبیب بن مالک در علوم و حکم توانا است و محمّد در مقابل او نتواند سخن کرد و آن گاه که غلبه حبیب را افتد، چهرۀ او و مردم او را با مشک و زعفران غالیه کنم و روی محمّد و اصحاب او را با سیاهی و خاکستر انباشته دارم.

هان ای ابوبکر! بر جان خویش بترس که من بر تو همی ترسم. ابوبکر گفت: انشاء اللّه به خیر خواهد بود. و از آن جا به نزد پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آمد و کلمات ابوجهل را بگفت. در این وقت جبرئیل به صورت خویش فرود شد و بر فراز سر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بایستاد و گفت:

السلام علیک یا رسول اللّه . السلام علیک یا محمّد. خدای تو را سلام می رساند و می فرماید قسم به عزت و جلالت خودم که من اعز و اشرف از تو خلق نکردم، بیم مکن که من با توام. سوگند به عزت و جلال خودم که به دست تو از بهر حبیب بن مالک معجزه ای آشکار بنمایم که بر ملوک جهان فخر کنی و رتبت و مکانت تو معلوم گردد. بدان ای محمّد! که حبیب بن مالک را دختری است که او را سمع و بصر نیست و دست و پای او خشک شده است و آن دختر را مخطوبه پسر عمش گردانیده است و چون او از حال دختر آگهی ندارد طلب زفاف کند و حبیب کار او را به مماطله گذراند و اکنون در خاطر دارد که آن دختر را به مکه حمل داده، به دور خانۀ کعبه طواف دهد و از آب زمزم بچشاند و از خدای خواهد که او را شفا دهد و هم این سخن حبیب گفته است که من این دختر را به نزد محمّد می برم و

ص: 131

می گویم تو می گویی من پیغمبر خدایم؟! اگر این صدق و راستی است در سخن تو، از خدای خویش بخواه تا او را شفا دهد و زود باشد که با چهل هزار مرد از قبائل عرب در مکه حاضر شود و تو را طلب کند. بیم مکن که کار بر مراد تو خواهد رفت.

بالجمله، حبیب بن مالک در میان قبائل عرب سخت بزرگ بود و همۀ عشایر و اقوام عرب او را مکانت بزرگی می نهادند و در این هنگام که وقت حج فرا رسید، حبیب ابن مالک با چهل هزار مرد از حمیر و دیگر اقوام به مکه در آمدند. پس ابوجهل به اتفاق جمعی از مشرکین روز دیگر به استقبال شتافتند و بدان جا که حبیب نزول کرد برفتند و رخصت حاصل کرده، بر او در آمدند و حبیب بر سریر از سیم مذهب جای داشت و دستاری احمر بر سر بسته تاجی بر آن نصب کرده بود. این هنگام صد و شصت سال عمر داشت.

بالجمله،

حبیب بزرگان قریش را ترحیب گفت و ایشان نزد او شکایت آغاز کردند و بنالیدند. عمرو بن هاشم گفت: ایها الملک! تو پناه مردمانی و ما امروز پناه به تو آوردیم. تو می دانی بنی هاشم اهل حرم اند و صاحب شرف و ما را در بزرگواری ایشان سخن نیست. اما در میان ایشان یتیمی بادید آمده که بعد از پدر و مادر و جد عم او وی را تربیت کرده، اینک دعوی نبوت می نماید و خدایان ما را بد می گوید و ما را از عبادت اصنام باز می دارد و می گوید من رسول خدایم و بر سفید و سیاه مبعوثم و وقت باشد که نظر بر آسمان می گمارد و می گوید جبرئیل بر من نازل شود و اوامر و نواهی آورده ای. ملک نیکو آن است که تو با ما به ابطح آیی و او را حاضر سازی و با او سخن گویی و مقهور فرمایی تا از این پندار فرود آید.

حبیب گفت چنان کنم و بفرمود شراب و طعام بیاورند و از اکل و شرب بپرداختند. پس روز دیگر مردمان را ندا در دادند تا برنشست و طی مسافت کرده، در ابطح فرود شدند و خیم ها راست کردند و حبیب در سراپردۀ خود جای کرد و بزرگان عرب را از یمین و شمال خود نشانید. ابوبکر در آن جا حاضر بود، این بدید و با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خبر آورد. آن حضرت فرمود: هم دیگر باره بیرون شو و کشف حال ایشان نموده باز آی. این مرتبه چون ابوبکر بیرون رفت، ابوجهل را دید که مردمان را به سوی حبیب دعوت می نماید. چون جملگی ار در آن جا انجمن کرد، با حبیب بن مالک گفت هیچ کس از خدمت تو سر بر

ص: 132

نتافت. اینک تمامت قریش در خدمت تو حاضرند؛ جز بنی هاشم و بنی عبدالمطلب. اکنون بفرمای تا ایشان را حاضر بنمایند.

حبیب بفرمود تا چهل نفر از بزرگان انجمن در طلب ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ بیرون شدند و به در سرای او آمدند و در بکوفتند. ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ از خانه بدر شد و صورت حال را بازدانست. فرمود: شما به نزد حبیب شده او را آگهی دهید که من اکنون بر شما خواهم رسید. پس آن جماعت باز شدند و او را آگهی دادند. در آن وقت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ جامۀ فاخر در بر کرد و با بزرگان بنی هاشم و بنی عبدالمطلب روانۀ ابطح شد و صف ها از بهر ایشان بشکافتند تا به نزدیک حبیب آمدند و بر او سلام دادند و جواب شنیدند و در پیش روی حبیب بنشستند و مردمان چشم ها بر بنی هاشم داشتند تا بدانند چه خواهد شد.

نخستین حبیب آغاز سخن کرده و گفت: ای ابوطالب! در فضل و شرافت شما هیچ کس را از مردم عرب جای سخن نیست؛ جز این که مردم بطحا و بزرگان صفا شکایت از غلامی می نمایند که در میان شما نشو و نما دارد و گمان می کند که پیغمبر است و هیچ پیغمبر نیامد جز این که او را معجزۀ روشن و دلیل مبین بوده و هم اکنون نیکو است که این غلام از آن پیش که خود را به نبوت بستاید حجت خویش را آشکار کند تا مردمان بنگرند و به دو ایمان آورند و اگر او را آیتی نباشد از آن چه خواهند ردع و منع فرمایند و شما خود آگاهید که این کار جز به آیت بزرگ بر اولاد ابراهیم راست نیاید. همانا شرف و مکانت شما در قریش باعث شده است که از سفک دماء محفوظ مانده اید و الا خود می دانید که اگر مردی در میان عرب بادید آید و خدایان ایشان را دشنام بگوید و ایشان را از عبادت اصنام باز دارد، قتل او را واجب دانند.

ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ گفت: ای ملک! این مرد بدون حجت هیچ سخن نکند، بلکه با این جماعت گوید که من رسول خدایم؛ به شرط معجزۀ روشن و حجتی مبرهن و شما را به پروردگار عباد و خالق سیاه و سفید و روز و شب و شمس و قمر می خوانم؛ برای خیر دنیا و عقبای شما. آن گاه گفت: ای ملک! تو را به پدران بر گذشته تو سوگند می دهم که از این مردمان پرسش کن که هرگز از محمّد سخنی به کذب اصغا کرده باشید؟

ص: 133

مردمان همه گفتند که او راست گو و امین است؛ جز این که چیزی آورده است که ما حمل آن نتوانیم کرد. در این وقت حبیب گفت: من دوست دارم که او را دیدار کنم و حجت او را بنگرم.

ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ گفت: حاجب خود را به سوی او فرست تا بدین انجمن درآید که او از بهر هیچ خطایی کندی نداشته و برای هیچ جوابی اظهار عجز نکرده. لاجرم حبیب حاجب خود را بخواندن پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمان داد. ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ با او گفت: به در سرای خدیجه عبور کن و در سرای به نرمی بکوب و چون محمّد بیرون شود و او را دیدار کردی، بگو اعمام تو در انجمن حبیب تو را دعوت می نمایند.

ابوجهل

گفت: ایها الملک! اگر محمّد از آمدن به این مجلس سر برتابد، بر تو است که او را کرها حاضرش بنمایی. ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمود: لال باش! از چه خوف دارد که حاضر نشود؟! بالجمله حاجب برفت و در سرای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بکوفت و آن حضرت از خانه بیرون شد. حاجب چون او را بدید، عظمتی از آن حضرت در دلش جای کرد که بیم آن بود عقل از سرش پرواز کند. پس از اسب به زیر آمد و دست حضرت را بوسید و گفت: ای سید آل عبد مناف! حبیب بن مالک شما را به مجلس خود دعوت می فرماید و اعمام شما نیز آن جا حاضرند. حضرت فرمود: نیکو باشد بشتاب و آگهی ده که من از قفای تو خواهم رسید.

پس حاجب بر نشست و برفت و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به خانه باز شد و جامه که در خور آن روز بود در برکرد و استعمال بوی خوش نمود و آهنگ بیرون شدن فرمود و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ایستاده همی بگریست و اضطراب می نمود و بر آن حضرت از کثرت اعدا می ترسید و پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ او را از گریه باز می داشت. در این وقت جبرئیل فرود شد و گفت: خدای تو را سلام می رساند و می فرماید: سوگند به عزت و جلال خودم که من با تو هستم. بیم مکن نصرت من از یمین و شمال و خلف و امام تو همراه تو است و من می شنوم و می بینم و من در منظر بلندم.

پس گفت: ای محمّد! خداوند متعال مرا به طاعت تو مأمور داشته و با من سه هزار فرشته است. اینک به سوی فراز دیده باز کن تا بنگری. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به بالا نگریست

ص: 134

و صف های ملائکه بدید که به دست ایشان حرب ها می باشد که اگر مردمان بنگرند از پای درآیند. پس فرشتگان بر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ درود فرستادند و آن حضرت جواب باز داد. آن گاه جبرئیل گفت: ای محمّد! به سوی جماعت قریش و مردم حمیر عبور فرما و حجت خویش آشکار کن، و فرشتگان گفتند: ای محمّد! خدای ما را به طاعت تو گماشته است.

در این وقت چهرۀ پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از فرح و سرور چون آفتاب درخشان گشت و به سوی انجمن حبیب رهسپار شد و نور دیدار آن حضرت در جملۀ اتلال و جبال مکه بتافت و فرشتگان در گرد پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ همی برفتند و بانک تهلیل و تکبیر و تقدیس بلند نمودند و از آن سوی مردمان انجمن شدند انتظار رسیدن پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ داشتند. در این وقت ابوجهل شعری به رجز انشا کرد:

حبیب أعنّا و افصل

الامر نبینا

من الساحر الکذاب

من آل غالب

و حبیب و ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ نیز هر یک شعری چند بخواندند و مردمان به مناظرات ایشان در نظاره بودند و کفار قریش می گفتند: اگر محمّد در این انجمن حاضر نشود او را به صعب تر وجهی مقتول خواهیم ساخت. و در این وقت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ برسید و نور دیدارش در اقطار آسمان و زمین برفت و دیدها همه به سوی او شد و عقل ها برمید و دل ها در بیم شد و مانند رستۀ یاقوت در صدر مجلس جای گرفت و یک صد و نود نفر در آن انجمن حاضر بودند. تماماً به جهت احترام آن حضرت بی اختیار از جای جستن کردند و خدای از آن حضرت هیبتی در دل ها بیفکند که هیچ کس را نیروی سخن کردن نماند. شتران نیز رغا نکردند و اسبان نیز صهیل ننمودند.

پس حبیب ابتدا به سخن نمود و گفت: ای محمّد! مشایخ عرب گفته اند تو می گویی من از جانب خدا بر حاضر و بادی پیغمبرم، آن حضرت فرمود: چنین است. مرا خدای فرستاد تا دین حق را آشکار کنم؛ اگر چه مشرکین مکروه شمارند.

حبیب گفت: ای محمّد! از برای هر پیغمبری معجزه ای و حجتی بوده است؛ چنان که نوح را سفینه بود و داود آهن به دست او نرم گشت و آتش بر ابراهیم سرد و سلامت شد و

ص: 135

عصا به دست موسی اژدها گردید و عیسی مرده همی زنده می کرد: اکنون تو را چه حجتی و معجزه ای باشد؟ اگر تو رسول خدایی بایدت به مثل انبیا معجزۀ خود را ظاهر بنمایی.

آن حضرت فرمود: چه معجزه می خواهی تا بیاورم. گفت: می خواهم از خدای خویش بخواهی تا شبی تاریک بر ما درآورد؛ چنان چه از تیرگی نور چراغ دیده نشود. آن گاه تو بر کوه ابو قبیس برایی و قمر را از آن هنگام که بدر تمام باشد، ندا کنی تا او بیابد و هفت نوبت دور کعبه طواف کند، پس در پیش روی کعبه سجده کند. آن گاه به سوی تو آید و با تو تکلم کند؛ چنان که همه بشنوند و بفهمند و ببینند. آن گاه در گریبان تو داخل شود و دو نصف شده، نصفی از آستین راست و نصفی از آستین چپ و نصفی در طرف مغرب و نصفی از طرف مشرق برود. پس هر دو مراجعت نمایند و با هم پیوسته به حالت اول برگردد و در جای خود قرار گیرد. چون چنین کنی یقین دانم که تو رسول خدایی و سخن تو بر صدق است و ما با تو ایمان آوریم.

ابوجهل چون این بشنید برخاست و گفت: ای حبیب! خدای تو را رحمت کند که این غم را از دل ما برداشتی و قلوب ما را به راحت افکندی. در آن وقت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: ای حبیب! آیا به غیر این چیز دیگری می خواهی؟ عرض کرد: جز این نخواهم. اگر آن را ظاهر ساختی، دانم که تو رسول خدایی.

حضرت فرمود: چون آفتاب سر به مغرب کشد قدرت حق را بر تو ظاهر خواهم کرد. این بفرمود و از جای برخاست و مردمان برخاستند و بنی هاشم اطراف رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را فرو گرفتند و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ همی مردم را از پیش روی پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می شکافت و راه بگشاد تا به خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وارد شدند از آن سوی ابوجهل با مشرکین گفت: از ته دیگ ها سیاهی بگیرید. آن را با خاکستر و بول شتر درهم کنید که عنقریب بنی هاشم رسوا شوند و من بفرمایم تا چهرۀ ایشان را بدان سیاه کنند. اما خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنوز در گریه و اضطراب بود. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: ای خدیجه! آیا گمان می کنی که خدای دشمنان را بر من نصرت دهد؟ مترس و شاد باش که خدای از آن بزرگ تر است که مرا به دشمن گذارد. آن گاه به محراب خویش شد و مشغول نماز گردید.

ص: 136

پس از فراغ نماز دست ها برداشت به جانب آسمان و عرض کرد: «یا رب وعدک وعدک یا من لا یخلف المیعاد.» در حال جبرئیل فرود شد و گفت: ای محمّد! خدای تو را سلام می رساند و می فرماید قسم به عزت و جلال خودم که اگر بخواهی آسمان ها بر زمین فرود آورم. ای محمّد! من قمر را به طاعت تو باز داشته ام هزار سال از آن بیش که پدرت آدم را خلق کنم. بخوان بهر چه می خواهی قمر را که سر بر فرمان تو دارد. رخسارۀ پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از فرح و سرور در فروغ شد و پیشانی از بهر سجده بر خاک نهاد. پس جبرئیل گفت: ای محمّد! اینک من حاضرم. قسم به عزت پروردگار خودم اگر قمر خلاف فرمان تو کند او را از مکان خود محو کنم. هم اکنون من از پیش تو خواهم بود. بیرون شو و معجزۀ خود را آشکار فرما.

پس بنی هاشم در سرای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ انجمن شدند تا آفتاب غروب کرد. آن گاه عباس گفت با ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ آیا محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تواند مسئول حبیب بن مالک را به اجابت مقرون کند. در حال هاتفی ندا در داد که محمّد رسول پروردگار می باشد و خدای کفالت کار او کند و کذب دشمنانش باز نماید. چون رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سخن هاتف را شنید فرمود: ای عم! شک در قلب تو در نیاید. سوگند با خدای که تو و غیر تو باید انتظار برد از پسر برادر تو چیزی را که چشم شما بدان روشن شود.

بالجمله شامگاه مردمان پای جبل ابو قبیس چشم به راه پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ همی داشتند. پس آن حضرت با علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و عباس و سایر بنی هاشم به جانب جبل ابو قبیس روان شدند. چون بر فراز جبل رسید، جبرئیل ندا کرد که ای محمّد! بخوان پروردگار خود را تا عطا کند آنچه را از او طلب کرده ای. پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سر برداشت و گفت. «اللهم به حقی علیک یا من لا یخلف المیعاد و یا من لا یخفی علیه خافیة فی الارض ولا فی السماک اجبنی فیما دعوتک وأنت تعلم ما سئلونی.»

هنوز سخن پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به نهایت نشده بود که خدای فرشتۀ ظلمت را بگماشت تا جهان را چنان تاریک گردانید که هر چه مشعل و چراغ بر افروختند فایدتی نکرد. حبیب گفت: ای محمّد! این تیرگی کفایت است. اکنون بفرما تا قمر چنان شود که گفته شد. پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ چشم فرا داشت و فرمود به بانک بلند: «ایها القمر

ص: 137

المنیر المترد فی فلک التدویر اخرج الایة التی او دعت فیک بحق من خلقک.»

چون رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ این سخن فرمود، قمر مانند اسب دونده به سرعت تمام همی آمد و مردمان همی به او نگران بودند تا به کعبه رسید و نورش همی در فزایش بود. پس هفت نوبت طواف کرد و آن گاه در پیش روی سجده کعبه نمود و بعد به سوی پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سرعت کرده، به زبان فصیح ندا در داد که اشهد أن لا إله إلّا اللّه، وأن محمّداً رسول اللّه. پس به گریبان آن حضرت در رفت و از آستین سر به در کرد. دیگر باره به گریبان آن حضرت فرو رفت و نصفی از آستین راست و نصفی از آستین چپ آن حضرت بیرون شد و یکی به سوی مشرق و یکی به سوی مغرب روان گردید. آن گاه باز شد با هم پیوسته به جای خود قرار گرفت.

ابوجهل گفت: ان هذا لسحر مبین. اما حبیب فریاد برداشت که ای محمّد! تو رسول خدایی و سخن تو بر صدق است و جمعی کثیر به آن حضرت ایمان آوردند و بنی هاشم از پیش روی آن حضرت همی رفتند و از شادی چهره های تابناک داشتند و مردمان همی گفتند: سوگند با خدای زمزم و مقام که ما هرگز چنین معجزه ندیدیم. پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به خانه مراجعت نمود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آن حضرت را استقبال نمود و عرض کرد: یا رسول اللّه! من معجزۀ شما را مشاهده کردم بر فراز خانه خویش و از آن عجب تر آن که این جنین که در رحم من است با من تکلم کرد و گفت: یا اماه لا تخشی علی ابی و معه رب المشارق والمغارب.

پس رسول خدا تبسم فرمود و گفت: خدا عطا نکرده است هیچ پیغمبری را معجزه ای جز این که مرا به آن مخصوص گردانیده. در این وقت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ از پیش روی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ درآمد و این اشعار را بسرود:

الم تر أن اللّه جل جلاله

اتانابه برهان علی ید احمد

وابدی ظلاماً حالکاً فعمت به

عیون الوری فی کل غور و منجد

واقبل بدر التم من بعد ظلمة

الی أن علی فوق الحطیم یمبعد

ص: 138

وطاف به بیت اللّه سبعاً وحجه

وخر امام البیت فی خیر مسجد

وسار إلی أعلی قریش مسلماً

وأکرم فضل الهاشمی محمّد

وقد غاب بدر التم فی وسط حبیبه

وفی ذیله أهوی علی رغم حسد

وعاینته فی الافق یرکض واضحاً

مبینا بتقدیر العزیز الممجد

وعاینته نصفین فی الشرق واحد

وفی الغرب نصف غیر شک لملحد

پس روز دیگر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از خانه بیرون شده به نزدیک حبیب رفت و فرمود: ای حبیب! بگو لا إله إلّا اللّه، محمّد رسول اللّه. عرض کرد که من این سخن خواهم گفت در وقتی که با من پیمانی بکنی. حضرت فرمود: شفای دخترت را می خواهی که کور و کر و لال می باشد و هر دو دست و پای او خشکیده و او را در هودجش جای دادی؟ عرض کرد: یا رسول اللّه! کی تو را به این امر خبر داد؛ زیرا که من هیچ کس را مطلع نکرده ام. پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: خدای من مرا به آن مطلع گردانیده است.

حبیب گفت: آیا خدای تو می تواند چنین کس را شفا دهد. قال: نعم یحیی العظام وهی رمیم. پس فرمود: تا دختر را حاضر کردند و عبای خویش را که پشم آن از گوسفند فدای اسماعیل بود بر او افکندند. آن گاه حضرت به اندازۀ فهم او با او خطاب کرد و فرمود: ایتها النطفة المخلوقة من ماء مهین التی لا تسمع الکلام و الاترد الجواب ارجعی خلقاً سویا مثل القمر بهجته وجمالا.

پس آن دختر تندرست شد و اعضای نیکو یافت و به سخن آمده گفت: اشهد أن لا إله إلّا اللّه لا شریک له، وأشهد أن محمّداً عبده ورسوله و مردمان همه در عجب شدند و حبیب بن مالک با گروهی از عرب ایمان آوردند. از برکت این معجزۀ باهره، ابوجهل و اتباعش مخذول و خجلت زده بر کفر و حسد آنها افزوده شد.

اولاد ام المؤمنین خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ

در صدر عنوان یاد کردیم که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دو پسر آورد:

ص: 139

یکی قاسم، که مکناة به او گردید، و دیگری عبد اللّه که هر دو در کوچکی جان به حق تسلیم نمودند و این دو پسر ملقب به طیب و طاهر بودند و از این جا بعض مردم به خطا رفته اند و طیب و طاهر را دو پسر جداگانه شمارند.(1)

و در تاریخ یعقوبی گوید: «توفی القاسم ابن رسول اللّه فقال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و هو فی جنازته ونظر إلی جبل من جبال مکه یا جبل لو أن مابی بک لهدک یوم وکان القاسم توفی وله أربع سنین ثم توفی عبد اللّه بن رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بعده بشهر ولم یفطم فقالت خدیجه یا رسول اللّه لوبقی حی افطمه قال فطامه فی الجنة وسئلت خدیجه رسول اللّه فقالت این اولادی منک قال فی الجنة قالت بغیر عمل قال اللّه أعلم بما کانوا عاملین.»

این روایت چنان می رساند که قاسم بعد از چهار سال که از عمر او گذشته بود روحش به شاخسار جنان پرواز کرد وبعد از یک ماه برادرش عبد اللّه جان به حق تسلیم کرد و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در جنازۀ قاسم فرمودند؛ در حالی که کوه های مکه را مخاطب قرار داده بود: ای جبل! آنچه بر من وارد شد اگر بر تو وارد می شد از هم متلاشی می شدی. و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عرض کرد: یا رسول اللّه! کاش فرزند من عبد اللّه چندان حیات می داشت که او را از شیر باز می کردم. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمودند: در بهشت او را از شیر باز می نمایند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عرض کرد: یا رسول اللّه! فرزندان من از شما در کجا می روند؟ فرمود: جایگاه ایشان در بهشت خواهد بود. عرض کرد: با این که عملی ندارند؟ فرمود: خدا می داند که اینان اگر در دنیا زندگانی می کردند جز عمل صالح از ایشان بروز نمی کرد.

و به روایت مجلسی در حیوة القلوب، روزی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وارد شد او را گریان دید. فرمود: ای خدیجه! چرا گریه می کنی؟ عرض کرد یا رسول اللّه! شیر در پستان من جاری شده، یاد فرزند خود نمودم.

و به روایت ثقة الاسلام کلینی قدس سره در کافی به سند خود از امام محمّدباقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ روایت کند که فرمودند: چون قاسم فرزند رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از دنیا رفت، آن

ص: 140


1- . جزاً ثانی، ص 23، طبع نجف.

حضرت

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را دیدند گریه می کند. فرمود: ای خدیجه! چرا گریه می کنی؟ عرض کرد: یا رسول اللّه ! دانۀ مروارید گران بهایی بود که از دستم رفت. پس از برای او می گریم. آن حضرت فرمودند: ای خدیجه! آیا راضی نیستی که چون روز قیامت شود او را ببینی که بر در بهشت ایستاده است. چون نظرش بر تو افتد بگیرد دست تو را. پس داخل بهشت گرداند و تو را منزل دهد در پاکیزه ترین منزل های بهشت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عرض کرد این از برای من است یا از برای هر بندۀ مؤمن؟ حضرت فرمود: از برای هر بندۀ مؤمن. حضرت فرمود: برای هر بندۀ مؤمن است که صبر کند و نیت خود را خالص گرداند از برای خدا. به درستی که خدای حکیم تر و کریم تر از این است که میوۀ دل بنده را از او باز گیرد و با وجود این او را عذابش کند.

و اما دختران خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ که در جلد اول این کتاب مفصلاً مذکور شد و زینب و رقیه که در این جلد مذکور شد مفصلاً. و اما کلثوم در این جا بیان می شود. باید دانست که بین محدثین و مورخین در ام کلثوم و زینب و رقیه از چند جهت خلاف است.

یکی آن که آیا ام کلثوم و دو خواهر او زینب و رقیه دختران رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از بطن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یا دختران خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ باشند از شوهر دیگر یا دختران خواهر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که او را هاله می گفتند؟ ذهب الی کل فریق. ظاهر آیۀ شریفه می رساند که ایشان دختران رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بودند. من قوله تعالی: (یا أَیهَا النَّبِیُّ قُل لاِّزْوَاجِکَ وَ بَنَاتِکَ وَ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ...) چون بنات جمع است و ظاهر جمع تعدد است.

و در تکملة الرجال، از قرب الاسناد حدیث کند از عبد اللّه بن جعفر حمیری از هارون بن مسلم از مسعدة بن صدقة از امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ که فرمود: ولد لرسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ من خدیجة القاسم و الطاهر و ام الکثوم و زینب و رقیة و فاطمه فزوج علیا فاطمه و تزوج ابوالعاص بن ربیع زینب و تزوج عثمان بن عفان ام کلثوم و لم یدخل بها حتی ماتت و تزوج مکانها رقیه الخ.

ص: 141

این حدیث دو مطلب می رساند: یکی این که این ها دختران پیغمبرند از بطن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و دیگر این که عثمان اول ام کلثوم را تزویج کرد و به او دخول نکرده از دنیا رفت. بعد رقیه را تزویج کرد.

و در بعضی از ادعیۀ شهر رمضان است: اللهم صل علی رقیة و ام کلثوم ابنتی نبیک الخ.

ولکن علامۀ خبیر ابوالقاسم علی بن احمد الکوفی در کتاب الاستغاثة فی بدع الثلاثته تحقیق کرده است که این سه دختر فرزندان هاله خواهر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می باشند ولکن نام ام کلثوم در بین نیست. می گوید: اصح این است که خدیجه بنت خویلد را خواهری بود هاله نام زوجۀ مردی از بنی مخزوم. هاله از این مرد رقیه و زینب را آورد. چون از دنیا رفت و هاله پریشان بود و خواهرش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مال دار بود، خواهر را با دو فرزندش کفالت می کرد. چون تزویج او با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ واقع شد و هاله از دنیا رفت این دو دختر در هجر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ منسوب به آن حضرت گردیدند: و گفتۀ روایت قرب الاسناد چون در طریق او مسعدة بن صدقه باشد، ضعیف است و آیۀ شریفه می توان گفت شبیه آیۀ مباهله است.

و خلاف دیگر این است که تزویج ام کلثوم به عثمان قبل از رقیه بوده یا بعد از رقیه و آیا اولادی از ام کلثوم آورده است یا خیر؟ معروف است که قبل از ام کلثوم رقیه را داشته. چون او وفات کرد ام کلثوم را گرفت؛ چنان چه طبرسی در اعلام الوری و دیگران روایت کردند که عثمان بعد از رقیه، ام کلثوم را نکاح کرد و قال ابن سعد فی الطبقات الکبیر: «ان ام کلثوم بنت رسول اللّه امها خدیجه بنت خویلد بن اسد بن عبد العزی بن قصی تزوجها عتبته بن ابی لهب.»

چون رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مبعوث به رسالت گردید و سورۀ «تبت یدا أبی لهب» نازل گردید، ابولهب پسرش عتبه را گفت: البته باید دختر محمّد را طلاق بگویی و الا تو را از خود نفی خواهم کرد. پس عتبه ام کلثوم را طلاق گفت و هنوز با او همبستر نشده بود و ام کلثوم در مکه بود تا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که تصدیق رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نمود، ام کلثوم هم ایمان آورد و هنگامی که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به مدینه هجرت نمود، ام کلثوم هجرت کرد با عیالات رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و هنگامی که خواهرش رقیه رحلت

ص: 142

نمود، در خانۀ عثمان ام کلثوم را عثمان تزویج کرد و در آن وقت بکر بود و این در ماه ربیع الاول بود؛ یعنی تزویج در ماه مذکور بود، ولی زفاف در جمادی الاخره واقع شد و در خانۀ عثمان بود تا در سنۀ نهم از هجرت دنیا را وداع گفت.

و اولادی از برای او نشد و وفات او در ماه شعبان بود در سنۀ مذکوره و شنیدی که صاحب استغاثه فرمود: اول ام کلثوم را گرفت و بعد از وفات او رقیه را تزویج کرد و هو الاصح. البته چه آن که عثمان رقیه را چندان با قطب شتر او را بزد تا بعد سه روز شهید شد و از دنیا رفت؛ کما عرفت فی ترجمتها. با این حال چگونه عثمان جرئت دارد که در مقام تزویج خواهر او بر آید و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ چگونه این کار می کند؟

و در اعیان الشیعه به ترجمۀ ام کلثوم می فرماید: که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمودند در قبر ام کلثوم داخل نشود با این حال، کسی که جنابت دارد و دیشب جماع کرده است، و عثمان با این که اولی از دیگران بود که داخل قبر بشود و او متصدی دفن آن مخدره نشد، از این جهت سامة بن زید و فضل بن عباس و امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ ام کلثوم را دفن کردند.

و در خصائص فاطمیه گوید: آنچه از اخبار فریقین معلوم است این است که این بنات طاهرات که به شرف اسلام مشرف شدند هر یک با ایمان ثابت و کمالات محموده از دنیا رفته اند و از اغلب زنان آن زمان ایشان را امتیاز و مزیت خاصه بوده و مرحمت های رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ هر یک دلیل است و شاهد صدق است بر حسن حال ایشان؛ کما عرفت فی ترجمة زینب و رقیه خواهران ام کلثوم.

وفات خدیجه کبری عَلَيْها السَّلاَمُ و آوردن کفن از جانب حق تعالی

در صدر عنوان اشاره شد که وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در دهم شهر رمضان، سه سال قبل از هجرت بوده است. و در ناسخ گوید در سنه 621 عَلَيْها السَّلاَمُ بعد از هبوط آدم عَلَيْهِ السَّلاَمُ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وفات کرد و رحلت او بعد از رحلت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به سه روز و به قولی عَلَيْها السَّلاَمُ5 روز و به قولی یک سال بوده و چون خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مریض شد، رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: ای خدیجه! خدای تعالی تو را با مریم دختر عمران و آسیه بنت مزاحم برابری داده است.

ص: 143

و در خصائص فاطمه گوید: در روایت مشهور است که ملائکه رحمت از جانب حضرت عزت کفن از برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آوردند و بعد از بلوغ اجل و زمان فراق و توجه به عالم اعلی از مبداء مراحم خاصه الهیة و تفقدان و تلطفات لا تعد ولا تحصی که منحصر به خدیجۀ طاهره عَلَيْها السَّلاَمُ بوده اظهار شد و آنها باعث تسلیۀ خاطران پیغمبران مهربان گردید و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به همراه جنازه اش با کمال حزن و اندوه همی رفت تا در حجون مکه در قبرستان معلی برابر قبر آمنه بنت وهب، والدۀ ماجدۀ رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، قبری برای او حفر نمودند و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در میان آن قبر خوابیدند. پس بیرون آمدند و آن گوهر پاک را گرفته در زیر خاک مدفون ساختند.

و در سال عَلَيْهِ السَّلاَمُ2 عَلَيْهِ السَّلاَمُ از هجرت قبه ای بر سر قبر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بنا کردند و مردم مکه در حضور آن تربت زاکیه و بقعۀ سامیه اظهار خلوص و ارادت می نمودند و به حسب تجربه رفع هم و کشف غم و رفع مصائب و نوائب دنیویه و اخرویه می شد از ایشان و قصاید فصیحۀ شعرای عرب که در مدح آن مخدره انشا کرده بودند، در آن بقعه آویخته داشتند و روز میلاد حضرت رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به مزارش می آمدند و اظهار نشاط و انبساط می نمودند و حال بر این منوال بود تا این که در سنۀ 1 عَلَيْها السَّلاَمُ44 آن بقعۀ مبارکه را با سایر بقاع متبرکه خراب کردند. حضرات وهابی ها خذلهم اللّه و تا امروز که سنه 1 عَلَيْها السَّلاَمُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ1 آن بقعۀ مبارکه مهجور و مخروب است؛ چون حضرات وهابیه تعمیر قبور را بدعت می دانند، به تفصیلی که حقیر در جلد پنجم «الکلمة التامة» مشروحاً نگاشته ام.

ص: 144

6- حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در دایرة العارف بزرگ اسلامی

اشاره

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در دایرة العارف بزرگ اسلامی(1)

عبدالحمید مرادی

چکیده

شرح زندگانی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به مهم ترین منابع تاریخی و روایی اهل سنت و شیعه است. از دیدگاه نویسنده: در منابع، احادیث بسیاری از پیامبر اسلام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در وصف خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آمده است، که بیانگر جایگاه والای او نزد آن حضرت است. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یکی از چهار بانویی دانسته شده است که بهترین زنان دو عالم یا بهترین زنان بهشت اند. پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به داشتن خانه ای از نی در بهشت بشارت داده است که در آن هیچ غم و اندوهی نیست. هم چنین در حدیثی آمده است که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سلام خدا را از جانب جبرئیل به او ابلاغ فرمودند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ محبوب ترین زن رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بود.

کلیدواژه: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، تاریخ اسلام، زنان بهشتی، سلام خدا.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، نخستین همسر پیامبر اسلام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و اوّلین بانویی که به اسلام گروید. وی دختر خویلد بن اسد و فاطمه بنت زائدة ابن اصم، از قبیلۀ بانفوذ قریش بود.(2)

ص: 145


1- دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران: مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اوّل، 1394، ج 22، ص 113 - 116.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 214؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 133؛ زبیری، مصعب بن عبداللّه، نسب قریش، ص 230.

گفته اند که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیش از ازدواج با پیامبر اسلام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، دو بار ازدواج کرده،(1) و از آن همسران صاحب فرزندانی شده بود، که در شمار (سه یا چهار فرزند) و نام آنها اختلاف است.(2) معروف ترین فرزند او از این ازدواج ها هند بن ابی هاله بود که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به سبب او «ام هند» می خواندند. هند نیز مسلمان شد و در جنگ بدر یا احد حضور یافت و نیز در جنگ جمل در رکاب علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بود که به شهادت رسید.(3) با این همه، بعضی از علمای شیعه آورده اند که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ موقع ازدواج با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دوشیزه بود و کسانی که به عنوان فرزندان او از دو همسر قبلی اش نام بردار شده اند، خواهرزاده هایش بوده اند که تحت سرپرستی مالی و عاطفی او قرار داشتند.(4)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از ظهور اسلام نیز به سبب فضایل و کمالاتش شخصیّتی برجسته و قابل احترام به شمار می رفت.(5) افزون بر آن، وی یکی از تاجران و ثروتمندان مشهور عرب بود و با اشخاص معتمد به عنوان کاروان سالار قرارداد مضاربه می بست تا از سوی او به تجارت بپردازند.(6)

در بارۀ همکاری محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در تجارت، گفته اند: ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیشنهاد داد که محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سرپرستی

ص: 146


1- . نک: ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 78 - 79؛ ابن قتیبه دینوری، عبد اللّه بن مسلم، المعارف، ص 133.
2- . نک: ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 4، ص 291؛ ابن قتیبه دینوری، عبد اللّه بن مسلم، المعارف، ص 133.
3- . نک: ابن کلبی، هشام بن محمد، جمهرة النسب، ص 269؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 263؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 6، ص 25؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 282.
4- . نک: ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 159؛ عاملی، سید جعفر مرتضی، بنات النبی ام ربائبه، ص 85 - 87.
5- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1817؛ ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج 3، ص 131؛ ابن قدامه، ابومحمّد عبداللّه بن احمد، التبیین فی انساب القرشیین، ص 71؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 111.
6- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 212 - 213؛ طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 34.

کاروان او را در سفری تجارتی بر عهده گیرد و از این طریق سودی هم نصیب او گردد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هم پذیرفت.(1)

به روایت دیگر این همکاری به پیشنهاد شخص خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ روی داد؛ یعنی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به سبب فضایل محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بدو پیشنهاد همکاری داد و محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پذیرفت و با کاروان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای تجارت رهسپار شام شد.(2)

پس از بازگشت کاروان به مکّه، میسره، غلام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که همراه محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بود، برخی از اتّفاقات شگفت انگیزی را که در سفر مشاهده کرده بود، از جمله داستان راهبی مسیحی، که نشانه های نبوّت را در او تشخیص داد، یا در راه بازگشت در هوای داغ دو فرشته با بال و پر خود برای محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سایبان بستند، با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سخن گفت.(3) به روایتی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پس از آن سفر خود به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پیشنهاد ازدواج داد و گفت که به سبب خویشاوندی، شخصیّت، امانت داری، خوش اخلاقی و راست گویی محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در میان قوم، خواهان او شده است.(4) بر اساس روایتی دیگر، او به وساطت زنی به نام نفیسه، دختر مُنیه از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خواستگاری کرد.(5) در منابع آمده است که در این هنگام، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ثروتمندترین و

ص: 147


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 129 - 130؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 97؛ ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، المنتظم، ج 2، ص 313 - 314.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 213؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 435. نیز: طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 35 - 36؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 341.
3- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 213؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 78 - 79؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 97.
4- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 213 - 214؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 39 - 40.
5- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 98؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 282.

شریف ترین زن قریش بود و هر کس آرزو داشت که با او ازدواج کند.(1)

پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ موضوع را به عموهایش خبر داد. حمزة بن عبدالمطّلب، و به روایتی ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ برای خواستگاری از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نزد خویلد، پدر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رفتند. پس از جلب موافقت او، ازدواج پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ صورت گرفت.(2) امّا بنا بر قول مشهور، در آن زمان پدر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ درگذشته بود و عمرو بن اسد، عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و بنا بر قولی، عمرو، برادر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، وکیل او در این ازدواج بوده است.(3)

به روایتی مشهور، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ موقع ازدواج با پیامبر اسلام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ چهل سال، و پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ 25 سال داشت؛ امّا روایت های دیگر نیز در این باره نقل شده است.(4) هم چنین ابن حجر این ازدواج را پانزده سال قبل از بعثت یا کمی پیش تر دانسته است.(5) پیامبر اسلام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بیست شتر، و به قولی دوازده اوقیه (هر اوقیه معادل

ص: 148


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 213 - 214؛ طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 35 - 36؛ ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، المنتظم، ج 2، ص 314.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 215؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 97؛ طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری. نیز: ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 435.
3- . نک: ابن کلبی، هشام بن محمد، جمهرة النسب، ص 74؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 4، ص 291؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 133؛ زبیری، مصعب بن عبداللّه، نسب قریش، ص 207؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 78؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 98؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 341؛ ابن درید، محمد بن حسن، الاشتقاق، ص 92؛ روایات دیگر را، نک: ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 132 - 133؛ ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، المنتظم، ج 2، ص 316. در بارۀ ایجاد علاقه میان محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ، نک: ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 340 - 341.
4- . نک: بخاری، محمّد بن اسماعیل، التاریخ الصغیر، ج 1، ص 43؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 212؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 9 - 10، 79؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 98؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1818.
5- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 281.

چهل درهم) به عنوان مهر او تعیین کرد.(1)

پس از ازدواج، پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به منزل خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ منتقل شد(2) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اختیار دارایی های خود را به او سپرد(3) و نیز غلام خود، زید به حارثه را به محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هدیه کرد.(4)

چون نخستین وحی بر محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرود آمد، بی درنگ نزد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رفت و ماجرا بازگفت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ او را نزد عموزادۀ خود، ورقة ابن نوفل که از حنفاء بود، هدایت کرد و ورقه گفت که محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به نبوّت مبعوث شده است.(5)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نخستین فرد و یا نخستین زنی دانسته شده است که به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ایمان آورد.(6) در نخستین روزهای بعثت، که هنوز پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پیروانی نداشت، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همراه امام علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در کنار آن حضرت به نماز می ایستاد و این عمل نخستین مظهر تجلّی دین داری در تاریخ اسلام به شمار می رود.(7) در منابع،

ص: 149


1- . نک: ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 215 و ج 4، ص 291؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 9 - 10، 79؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 97؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق، ج 2، ص 275.
2- . ازرقی، محمد بن عبداللّه، اخبار مکّه و ما جاء فیها من الأثار، ج 2، ص 199.
3- . نک: ابن منظور، محمد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق، ج 2، ص 276؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، ج 13، ص 296؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 283.
4- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 3، ص 40 - 41؛ ابن قتیبه دینوری، عبداللّه بن مسلم، المعارف، ص 144؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 283.
5- . نک: ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 194 - 195؛ ابن قتیبه دینوری، عبداللّه بن مسلم، المعارف، ص 59؛ ابن بکار، زبیر، جمهرة نسب قریش و اخبارها، ص 408، 411، 415؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 104 - 109؛ طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 47، 49؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 436 - 437؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 114 - 115.
6- . نک: ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 274؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 408؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1819 - 1821؛ ابن قدامه، ابومحمّد عبداللّه بن احمد، التبیین فی انساب القرشیین، ص 71، 120.
7- . نک: ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 5، ص 537؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 6، ص 15 - 16.

روایت هایی، گاه با پردازش داستانی، مبنی بر قوّت قلب دادن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به پیامبر اسلام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در روزهای نخستین نبوّتش وجود دارد،(1) که هر چند برخی از آنها ضعیف دانسته شده است،(2) امّا جملگی نشان می دهند که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به عنوان بانوی سرشناس و برجستۀ قریش از آغاز نبوّت پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ او را از نظر مادّی و معنوی حمایت می کرده، و مایۀ آرامش خاطر آن حضرت در برابر سختی ها و ناملایمات بوده است.(3)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در شعب ابوطالب که پیامبر اسلام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و پیروانش در محاصرۀ اقتصادی قریش بودند، همراه پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بود و در تأمین نیازهای غذایی مسلمانان توسّط برادرزاده اش، حکیم بن حزام، نقش مهمّی داشت؛(4) امّا اندک زمانی پس از لغو حصر اقتصادی و خروج پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و پیروانش از شعب، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ درگذشت.(5)

در بارۀ تاریخ وفات او در منابع اتّفاق نظر وجود ندارد، امّا روایتی که وفات او را سال سوم پیش از هجرت دانسته است، مقبول تر به نظر می رسد.(6) بیشتر منابع سن او را هنگام

ص: 150


1- . برای مثال، نک: ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 271؛ طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 50 - 51؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1820؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 437؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 49؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 116.
2- . نک: ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 281.
3- . نک: ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 274؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1830.
4- . نک: طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 74؛ ابن قدامه، ابومحمّد عبداللّه بن احمد، التبیین فی انساب القرشیین، ص 56 - 63؛ نیز مونس، حسین، تاریخ قریش، ص 316 - 317.
5- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 2، ص 90؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق، ج 2، ص 275.
6- . نک: ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 2، ص 64؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 211؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 10؛ ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، المنتظم، ج 3، ص 11؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 90 - 91؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 354؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1825؛ ابن قدامه، ابومحمّد عبداللّه بن احمد، التبیین فی انساب القرشیین، ص 63، 73؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 439؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 112، 117؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، ج 13، ص 296؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، السیرة النبویة، ج 2، ص 122، 132.

مرگ در حدود 65 سال دانسته اند.(1)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در قبرستان حجون دفن شد(2) و پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به دست خود او را در قبر گذاشت؛ امّا چون نماز میّت هنوز واجب نشده بود، بر او نماز نگزارد.(3) پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آن سال را به سبب فوت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ «عام الحُزن» نامید.(4) در حال حاضر نیز قبر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در همان مکان، که به قبرستان معلاة یا حجون معروف است، قرار دارد. امّا وهابی ها گنبدی را که بر فراز قبر او ساخته شده بود، تخریب کرده اند.(5)

پیامبر اسلام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ صاحب چندین فرزند شد. همۀ فرزندان پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به جز ابراهیم (که از ماریة قبطیه بود) از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هستند(6) که عبارت اند از قاسم، عبد اللّه (که به طیّب و طاهر مشهور بوده است)، رقیّه،

ص: 151


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 125؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 354؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1818؛ ابن قدامه، ابومحمّد عبداللّه بن احمد، التبیین فی انساب القرشیین، ص 71؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 111 - 112؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، ج 13، ص 295.
2- . ابن قدامه، ابومحمّد عبداللّه بن احمد، التبیین فی انساب القرشیین، ص 73؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 111 - 112.
3- . ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، صفة الصفوة، ج 2، ص 9؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق، ج 2، ص 275.
4- . مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج 1، ص 45.
5- . نک: عبده یمانی، محمّد، ام المؤمنین خدیجه بنت خویلد، ص 161 - 163، 182، 187.
6- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 215، 216؛ زبیری، مصعب بن عبداللّه، نسب قریش، ص 21؛ ابن قتیبه دینوری، عبد اللّه بن مسلم، المعارف، ص 132؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، السیرة النبویة، ج 2، ص 136.

زینب، ام کلثوم و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ.(1) برخی از منابع نیز طیّب و طاهر را نام دو فرزند پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دانسته و از این رو، برای پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سه پسر از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یاد کرده اند که این قول به نظر درست نمی آید.(2) پسران پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در خردسالی جملگی از دنیا رفتند؛ امّا دختران همراه پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مهاجرت کردند.(3)

مورّخان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را زنی بااراده، متفکّر، مقتدر، مدیر، شریف، کریم و خوش اخلاق وصف کرده اند.(4) پیامبر اسلام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ احترام بسیاری برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قائل بود و به همین سبب، تا او زنده بود، همسر دیگری اختیار نکرد.(5)

در منابع احادیث بسیاری از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در وصف خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آمده است، که بیانگر جایگاه والای او نزد آن حضرت است. در حدیثی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یکی از چهار بانویی دانسته شده است که بهترین زنان دو عالم یا بهترین زنان بهشت اند.(6) پیامبر صلی الله علیه و

ص: 152


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 133؛ زبیری، مصعب بن عبداللّه، نسب قریش، ص 21. نیز: ص 231؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 79؛ ابن قتیبه دینوری، عبد اللّه بن مسلم، المعارف، ص 141؛ ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص 16؛ ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج 3، ص 131.
2- . نک: ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1،ص 215؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 340. روایات دیگر را، نک: ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، المنتظم، ج 2، ص 316 - 317؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 436.
3- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 216، ج 2، ص 293؛ ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج 3، ص 142.
4- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 131؛ ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، المنتظم، ج 2، ص 314؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 39؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 110.
5- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 215؛ ابن قدامه، ابومحمّد عبداللّه بن احمد، التبیین فی انساب القرشیین، ص 71؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 110، 114؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 39.
6- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1821 - 1823؛ ابن قدامه، ابومحمّد عبداللّه بن احمد، التبیین فی انساب القرشیین، ص 72؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 437.

آله خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به داشتن خانه ای از نی در بهشت بشارت داده است که در آن هیچ غم و اندوهی نیست.(1) هم چنین در حدیثی آمده است که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سلام خدا را از جانب جبرئیل به او ابلاغ فرمودند.(2)

پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پس از مرگ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هم بسیار از او یاد می کرد، به گونه ای که برخی از زنانش حسادت می ورزیدند، ولی پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بر بزرگ داشت و ذکر فضایل خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تأکید می کرد و از آن سخن می راند.(3)

کتابنامه

1. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، تهران: انتشارات اسماعیلیان.

2. ، علی بن محمّد (م 630 ق)، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر ، 1399ق.

3. ابن بکار، زبیر (م 256 ق)، جمهرة نسب قریش و اخبارها، به کوشش: محمود محمّد شاکر، قاهره، 1381 ق.

4. ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد جوزی بغدادی (م 597 ق)، المنتظم فی تاریخ الاُمم والملوک، تحقیق: محمّد عبد القادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1412ق.

5. ، صفة الصفوة، تحقیق: عبد السلام محمّد هارون، بیروت: دار الفکر، 1413 ق.

6. ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد (م 245 ق)، المُحَبَّر، چاپ ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد، دکن 1361 / 1942، چاپ افست بیروت [بی تا].

7. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عادل احمد، علی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق.

8. ابن حزم اندالسی، ابومحمد علی بن احمد بن سعید (م 456 ق)، جمهرة انساب العرب، به کوشش: عبدالسّلام محمّد هارون، قاهره، 1382 ق / 1963 م.

9. ابن دُرَید، محمّد بن حسن ازدی بصری (م 321 ق)، الاشتقاق، به کوشش: عبدالسلام محمّد هارون، بغداد، 1399ق / 1979م.

10. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر ، 1386ق.

11. ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی (م 588 ق)، مناقب آل ابی طالب، تحقیق: گروهی از اساتید نجف اشرف، نجف: المکتبة الحیدریة، 1376 ق.

12. ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه قرطبی (م 463 ق)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق: علی محمّد بجاوی، بیروت: دار الجیل، 1412 ق.

13. ابن عساکر، علی بن حسن (م 571 ق)، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق: علی شیری، بیروت: دارالفکر، 1415 ق.

14. ابن قتیبه دینوری، عبداللّه بن مسلم (م 276 ق)، المعارف، تحقیق: ثروت عکاشة، قاهره: دار المعارف، 1388 ق.

15. ابن قدامه، ابومحمّد عبداللّه بن احمد (ت 620 ق)، التبیین فی انساب القرشیین، به کوشش: محمّد نایف دلیمی، بیروت، 1408ق / 1988 م.

16. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر (م 774 ق)، البدایة والنهایة، تحقیق: علی شیری، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1408 ق.

17. ، السیرة النبویة، تحقیق: مصطفی عبدالواحد، بیروت: دارالمعرفة، 1396 ق.

18. ابن کلبی، هشام بن محمد (م 204 ق)، جمهرة النسب، به کوشش، ناجی حسن، بیروت، 1407ق / 1986م.

19. ابن منظور، محمد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق لابن عساکر، به کوشش: روحیه نحاس، دمشق، 1404 ق / 1984 م.

20. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، تحقیق: مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، [بی تا].

21. ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب اسحاق (م 284 ق)، تاریخ یعقوبی، نجف: المکتبة الحیدریة، 1384 ق.

22. ازرقی، محمّد بن عبد اللّه (م 248 ق)، اخبار مکة و ماجاء فیها من الآثار، تحقیق: رشدی صالح ملحسن، بیروت، 1403 / 1983، چاپ افست قم، 1369 ش.

23. بخاری، محمّد بن اسماعیل (م 256 ق)، التاریخ الصغیر، تحقیق: محمود إبراهیم زائد، بیروت: دار المعرفة، 1406 ق.

24. بلاذری، احمد بن یحیی (م 279 ق)، انساب الاشراف، تحقیق: سهیل زکار، ریاض زرکلی، بیروت: دارالفکر، 1417 ق.

25. ذهبی، محمّد بن احمد بن عثمان، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب ارنووط و حسین اسد، بیروت: مؤسسة الرسالة ، 1413 ق.

26. زبیری، مصعب بن عبداللّه، نسب قریش، به کوشش: لوی پرووانسال، قاهره: دارالمعارف، 1953 م.

27. صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش: محمّد حجیری، ویسبادن، 1404 ق / 1984 م.

28. طبری، محمد بن جریر (م 310 ق)، تاریخ طبری ( تاریخ الامم والملوک)، به کوشش: گروهی از علماء، بیروت: اعلمی، 1403 ق.

29. عاملی، سید جعفر مرتضی، بنات النبی ام ربائبه، قم: مکتبه الاعلام الاسلامی،1413 ق.

30. عبده یمانی، محمّد، ام المومنین خدیجه بنت خویلد، ترجمه: محمّد ابراهیمی، شیراز، 1389ش.

31. مقریزی، احمد بن علی (م 845 ق)، امتاع الاسماع، به کوشش: محمّد عبدالحمید نمیسی، بیروت، 1420 ق / 1999 م.

32. مونس، حسین، تاریخ قریش، جدّه، 1408 ق / 1988 م.

ص: 153


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1،ص 274؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 354؛ ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، صفة الصفوة، ج 2،ص 7 - 8.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 275؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1821؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 116.
3- . ابن منظور، محمد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق، ج 2، ص 276؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، ج 13، ص 296؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 1، ص 283.

7- حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در دانشنامۀ جهان اسلام

اشاره

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در دانشنامۀ جهان اسلام(1)

محمّد محمودپور

چکیده

شرح زندگانی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به مهم ترین منابع تاریخی و روایی اهل سنت و شیعه است. از دیدگاه نویسنده: از احادیث چنین برداشت می شود که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ محبوب ترین زن رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بوده است. این بانوی بزرگ در 65 سالگی در رمضان سال دهم بعثت به فاصلۀ سه روز بعد از وفات ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ درگذشت. پیامبر اسلام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با دستان مبارکش وی را در قبرستان حَجون (قبرستان ابوطالب) بدون ادای نماز به خاک سپرد، چرا که هنوز نماز میّت واجب نشده بود. این مصیبت چنان بر پیامبر اسلام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گران آمد که فرمود: «این روزها، بر این امّت دو مصیبت وارد شده که نمی دانم به کدام

یک از آن دو بی تاب ترم»، از این رو آن سال عام الحزن نامیده شد. قبر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیوسته زیارتگاه مسلمانان بوده است، ولی در سال 1 عَلَيْها السَّلاَمُ4 عَلَيْها السَّلاَمُ وهابیون آن را ویران کردند.

کلیدواژه: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، تاریخ اسلام، عام الحزن، زیارتگاه.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، نخستین همسر پیامبر و نخستین زن مسلمان. پدرش خُوَیْلِد بن اسد بن عبدالعُزّی بن قُصَیِّ بن کِلاب و مادرش فاطمه، دختر زائده، است.(2) از دوران کودکی و

ص: 154


1- دانشنامۀ جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران: بنیاد دایرة المعارف اسلامی، چاپ اول، 1390، ج15، ص 242 - 247.
2- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 7 - 8؛ زبیری، مصعب بن عبداللّه، نسب قریش، ص 230؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 480.

نوجوانی او تا هنگام ازدواج با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و حتّی بعد از آن، اطّلاعات اندکی در دست است و بخشی از اخبار تاریخی در بارۀ احوال ایشان نیز دستخوش دخل و تصرّف قصّه پردازان شده و با اسرائلیات در هم آمیخته است.(1)

بر اساس اغلب منابع، وی قبل از ازدواج با حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، دو بار ازدواج کرده بود، ولی در ترتیب این ازدواج ها اختلاف هست.(2) برخی نیز به استناد شواهدی، ازدواج های خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از وصلت با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را رد کرده اند.(3)

طبق منابع، وی نخست با عتیق بن عایذ بن عبد اللّه بن عمر بن مخزوم ازدواج کرد که از او صاحب یک دختر شد. پس از مرگ عتیق به همسری ابوهاله نباش بن زُرارة از بنی عمرو بن تمیم که از هم پیمانان بنو عبدالدار بود، درآمد.(4) خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از ابوهاله، صاحب پسرانی به نام های حارث، هند،(5) طاهر و هاله(6) و دختری به نام زینب(7) شد. در میان این

ص: 155


1- . ادامۀ مقاله.
2- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1817؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی ، ج 1، ص 274؛ طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ص 11؛ دمیاطی، عبدالمومن بن خلف، کتاب نساء رسول اللّه9 و اولاده و من سالفه من قریش حلفائهم و غیرهم، ص 32.
3- . ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد، الاستغاثة، ج 1، ص 64 - 70؛ ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 138؛ عاملی، سید جعفر مرتضی، بنات النبی ام ربائبه، ج 2، ص 121 - 129.
4- . ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج 3، ص 190؛ سلوی بالحاج صالح، دَثرینی... یا خدیجة، ص 29 - 30؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 14 - 15، که ترتیب ازدواج ها را برعکس ذکر کرده است.
5- . ابن کلبی، هشام بن محمد، جمهرة النسب، ج 1، ص 279؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 15؛ ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص 32؛ دمیاطی، عبدالمومن بن خلف، کتاب نساء رسول اللّه9 و اولاده و من سالفه من قریش حلفائهم و غیرهم، ص 31.
6- . ابن کلبی، هشام بن محمد، جمهرة النسب، ج 1، ص 279؛ سهیلی، عبدالرّحمان بن عبد اللّه، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، ج 2، ص 246.
7- . ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص 32؛ نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الإرب فی فنون الارب، ج 18، ص 171.

فرزندان، هند مشهور است. بعدها هند در زمرۀ صحابۀ رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ درآمد و با صیفی بن امیه ازدواج کرد و اعقابش در مدینه به سبب انتساب به مادربزرگشان (خدیجه) به بنو طاهره معروف شدند.(1) وی در جنگ بدر حضور داشت و بعدها در جنگ جمل در کنار علی بن ابی طالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به شهادت رسید.(2) وی که نوجوانی خود را در خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گذرانده بود، تصویری کامل از خلق و خوی پیامبر در پاسخ به پرسش امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ ارائه کرده و از این رو «وصّاف النّبی» نامیده شده است.(3)

در برخی گزارش های دیگر که ترتیب ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و همسرانش به گونه ای دیگر آمده، گفته شده که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پس از وفات ابوهاله، به عقد پسر عمۀ خود، عتیق / عُتیق بن عائذ درآمد(4) و از وی صاحب پسری به نام عبد اللّه (عبد مناف) و دختری به نام هند شد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پس از درگذشت شوهر دومش، عتیق بن عائذ(5) ازدواج نکرد و به تجارت پرداخت.(6)

در چگونگی همکاری و آشنایی حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، که در آن سال ها حدود بیست سال داشت، با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، اختلاف هست. برخی آغاز روابط تجاری خدیجه

ص: 156


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 422 - 423؛ زبیری، مصعب بن عبداللّه، نسب قریش، ص 333 - 334؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 79؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 480.
2- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 6، ص 558.
3- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 422، 423؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص 80 - 81؛ محمود طهماز، عبدالحمید محمد، السیدة خدیجه ام المؤمنین وسبّاقة الخلق الی الاسلام، ص 53 - 57. نیز: محمّدرضا حسینی جلالی، «حِلْیَةُ رسول اللّه بروایة الحسن و الحسین»، علوم حدیث، ش 20 ، ص 176 - 184.
4- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 480؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الإستیعاب ، ج 4، ص 1817.
5- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمد، سیرة النبی، ص 81 - 82.
6- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 16؛ سلوی بالحاج صالح، دَثرینی... یا خدیجة، ص 33 - 39؛ دانشنامۀ جهان اسلام، ذیل مادّه.

عَلَيْها السَّلاَمُ و پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را به توصیه و سفارش ابوطالب دانسته اند.(1) امّا در خبری از ابن اسحاق(2) آمده است که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از امانت داری و درست کاری حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خبر داشت و چون تصمیم گرفته بود مال فراوانی را به تجارت اختصاص دهد، از او خواست تا به کاروانش بپیوندد و بیش از دیگران مزد بگیرد.(3)

حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حداکثر پنج سفر تجاری، چهار سفر به یمن و یک سفر به شام، برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ انجام داد.(4) مهم ترین آن ها، که به ازدواج آن دو منجر گردید، سفر تجاری شام بود و به دلیل اهمّیّتش اکثر منابع، تنها به ذکر آن سفر پرداخته و آن را ابتدای همکاری حضرت با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دانسته اند. ظاهراً اوّلین سفر تجاری آن حضرت به بازار حُباشه، در تهامه، بوده(5) و سفر به شام دومین یا سومین سفر بوده است، چرا که حضرت سفری نیز به جُوَش، در یمن، کرد. به زعم حلبی(6) بازار حباشه همان جوش است و گویا این یک یا دو سفر برای آزمودن قدرت تجاری پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بوده است.

بعد از انعقاد قرارداد، ابتدا پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با کارمزد دو قلوص(7) به همراه شریک تجاری خود سائب بن ابی سائب صَیفی بن عابد(8) و غلام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، میسره، عازم بازار حباشه شد و با موفّقیّت بازگشت. میسره اخبار شگفت انگیزی از این سفر به خدیجه

ص: 157


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 129؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 110.
2- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمد، سیرة النبی، ص 81 - 82.
3- . نیز: ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 199؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 16؛ طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ص 11 - 12.
4- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 136.
5- . طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ص 12؛ ابن سید الناس، ابوالفتح محمد یعمری، عیون الاثر، ج 1، ص 73.
6- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 136.
7- . ماده شتر جوان. مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج 1، ص 9؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 135.
8- . مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج 1، ص 8 - 9؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 135؛ علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 7، ص 407.

عَلَيْها السَّلاَمُ داد و او برای اوّلین بار با رضایت ابوطالب، پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را در رأس کاروانی بزرگ به شام تجهیز کرد.(1) پس از اتمام این سفر پرماجرا، که جزئیات آن در منابع اسلامی آمده است،(2) خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به ایشان علاقه مند شد. دلایلی که برای ایجاد این علاقه در منابع اسلامی آمده است، عبارت اند از: از سفر تجاری پرسود پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به شام؛ گزارش مَیْسره از اخبار شگفت انگیز این سفر؛(3) مشاهدۀ دو فرشته ای که به هنگام ورود به خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بر سر پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سایه افکنده بودند؛(4) پیش گویی ورقة بن نوفل در بارۀ ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با مردی از قریش که نبی قوم خواهد شد؛(5) پیش گویی مردی، در یک جشن زنانه که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز حضور داشت، از آمدن پیامبری و بشارت به این که هر کدام از آن زنان می تواند با او ازدواج کند.(6)

آن چه در مصادر تاریخی در بارۀ ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آمده، بیش از همه مبتنی بر روایات محمّد بن اسحاق بن یسار (متوفی 151)، و سپس محمّد بن عمر واقدی (متوفی 20 عَلَيْهِ السَّلاَمُ)، و هشام بن سائب کلبی (متوفی 204)، عمر بن سعد کاتب واقدی (متوفی 2 عَلَيْها السَّلاَمُ0) است. یکی از مصادر نقل این ازدواج کتاب الانوار ابوالحسن بکری است.(7) این کتاب در بر دارندۀ گزارش های تاریخی آمیخته با

ص: 158


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 130؛ ابن سید الناس، ابوالفتح محمد یعمری، عیون الاثر، ج 1، ص 70.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 199 - 200؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 130 - 131؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 7، ص 90 - 91. نیز: طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی ، ج 1، ص 65 - 67، به نقل از ابن اسحاق.
3- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 199 - 200؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 130 - 131.
4- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 203؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 130 - 131.
5- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 23 - 24.
6- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 15؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 4.
7- . بکری، ابوالحسن احمد بن عبداللّه، الانوار فی مولد النبی محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ، ص 137 - 190.

مطالب نادرست و غرائب بسیار است و از این رو محلّ استناد نیست و مجلسی نیز که برخی روایات آن کتاب را در بحار الأنوار(1) درج کرده، به غیر قابل اعتماد بودن و اشتمال آنها بر غرائب تأکید کرده است.(2)

در هر صورت، صرف نظر از روایت شاذ یعقوبی(3) که ازدواج پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را حاصل دیداری ناگهانی در صفا و مروه دانسته، در بیشتر منابع سفر تجاری به شام مقدّمۀ اصلی این ازدواج ذکر شده است.(4) خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با توجّه به بیوگی و سالمندی در نهایت به وسیلۀ میسره(5) یا دوست خود نفیسه، دختر مُنیه(6) یا شخصاً(7) خواست خود را به اطّلاع پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رساند.

پس از این که آن حضرت ماجرای خواستگاری را برای عموهای خود گفت، آنان از شنیدن این خبر شگفت زده شدند. آنان ابتدا صفیّه، دختر عبدالمطّلب، عمۀ پیامبر را برای کسب اطّلاع به خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرستادند(8) و پس از اطمینان از حقیقت امر، در موعد مقرّر به خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رفتند و او را از عمویش، عَمْرو بن اسد، خواستگاری

ص: 159


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 20 - 76.
2- . در این باره: بکری، ابوالحسن احمد بن عبداللّه، الانوار فی مولد النبی محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ .
3- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 20.
4- . برای نمونه: ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 131 - 132؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 77؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 7، ص 90 - 91.
5- . مقریزی، احمد بن علی، امتاع الأسماء، ج 1، ص 10.
6- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 131؛ دمیاطی، عبدالمومن بن خلف، کتاب نساء رسول اللّه9 و اولاده و من سالفه من قریش حلفائهم و غیرهم، ص 33؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 7، ص 601 - 602، به نقل از نووی، ابوزکریا یحیی بن شرف، تهذیب الأسماء، ج 8، ص 143.
7- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمد، سیرة النبی، ص 81 - 82؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 78؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 53 - 54.
8- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 57.

کردند.(1) برخی بین عموهای حضرت تنها به نام حمزه اکتفا کرده اند،(2) در حالی که بیشتر منابع نمایندۀ پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و خوانندۀ خطبه را ابوطالب ذکر کرده اند.(3)

در بارۀ وکیل خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در این مراسم، اختلاف هایی در منابع مشاهده می شود: ابن هشام(4) خویلید بن اسد، پدر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، و ابن اسحاق(5) و ابن کلبی،(6) عمویش، عمرو بن اسد، و ابن سیّد الناس،(7) برادرش عمرو بن خویلد را ذکر کرده اند. با توجّه به این که خویلد بن اسد در جنگ فِجار و به قولی قبل از آن درگذشته بود،(8) حضور وی در این خواستگاری و این که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای راضی کردن پدرش به این ازدواج او را مست کرده بود،(9) مبنایی ندارد.(10)

مراسم خواستگاری و عقد، دو ماه و 25 روز بعد از سفر تجاری شام برگزار شد(11) و

ص: 160


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 131 - 132؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 78؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 111؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی.
2- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمد، سیرة النبی، ص 82؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 78؛ ابن سید الناس، ابوالفتح محمد یعمری، عیون الاثر، ج 1، ص 71.
3- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 20؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی ، ج 1، ص 274؛ سهیلی، عبدالرّحمان بن عبد اللّه، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، ج 2، ص 246؛ ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 70.
4- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویه، ج 1، ص 201.
5- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمد، سیرة النبی، ص 82.
6- . ابن کلبی، هشام بن محمد، جمهرة النسب، ج 1، ص 87.
7- . ابن سید الناس، ابوالفتح محمد یعمری، عیون الاثر، ج 1، ص 72.
8- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 132؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 21.
9- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 132 - 133؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 78؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 20؛ مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج 1، ص 10 - 11.
10- . نیز: محمود طهماز، عبدالحمید محمد، السیدة خدیجه ام المؤمنین وسبّاقة الخلق الی الاسلام، ص 32 - 35.
11- . مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج 1، ص 9.

مهریۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مبلغ دوازده و نیم یا دوازده اوقیه(1) تعیین شد.(2) پس از برگزاری جشن ازدواج،(3) این دو برای مدّتی کوتاه در خانۀ حکیم بن حزام(4) سکنا گزیدند و سپس به خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ(5) انتقال یافتند.(6) در اکثر منابع، پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را هنگام ازدواج 25 ساله

و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را چهل ساله دانسته اند. برخی نیز اقوال دیگری در باب سن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آورده اند.(7) به هر حال به نظر می رسد که چهل سال سن تقریبی بوده و دلیل انتخاب این عدد آن است که چهل سالگی سن کمال و بلوغ عقلی محسوب می شود.(8)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پس از ازدواج با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، تمامی داراییش را به وی بخشید(9) و کارهای تجاری را نیز به او سپرد، حتّی غلامان و کنیزان خود، از جمله میسره، را آزاد کرد.(10) حلیمۀ سعدیه، دایۀ حضرت رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، در ایّام خشک سالی به منزل ایشان آمد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای تشکّر از زحمات دایۀ همسرش وی را بسیار احترام کرد و چهل گوسفند و یک شتر نیز به او هدیه داد. ثوبیه، کنیز ابولهب، که نخستین بار به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شیر داده بود، از جمله کسانی بود که با آنان در ارتباط بود. خدیجه علیها

ص: 161


1- . هر اوقیه معادل چهل درهم. (بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 111)
2- . مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج 1، ص 10؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 79؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 10، 12. برای اقوال دیگر: ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 201؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 70.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 70 - 76.
4- . ازرقی، محمد بن عبداللّه، اخبار مکّه و ما جاء فیها من الأثار، ج 2، ص 251.
5- . همان، ج 2، ص 199.
6- . نیز: دانشنامۀ جهان اسلام، ذیل ماده.
7- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 17؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 79؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 112؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1818.
8- . نیز: محمود طهماز، عبدالحمید محمد، السیدة خدیجه ام المؤمنین وسبّاقة الخلق الی الاسلام، ص 35 - 40.
9- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 71، به نقل از بکری.
10- . همان، ج 16، ص 52، به نقل از همو.

السلام حتّی برای جبران خدمت وی و کسب رضایت پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بارها تلاش کرد تا او را از ابولهب بخرد و آزاد کند، ولی موفّق نشد.(1) زید بن حارثه، غلامی بود که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بخشید(2) و حضرت نیز او را آزاد و پسرخواندۀ خویش کرد، و از این رو تا مدّت ها زید بن محمّد نامیده می شد.(3)

در برخی گزارش های تاریخی از آغاز وحی، ذکر شده است که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با تسلّی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پس از آن که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در خصوص نبوّت پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با پسر عموی خود به نام ورقه مشورت کرد آرام گرفت.(4) سوای تردید در شخصیّت تاریخی ورقه(5) گزارش های مذکور با احادیث معتبر ناسازگار است و ایرادات اساسی نیز به آن وارد شده است.(6) خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نخستین بانویی است که به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گروید.(7) هم چنین بنا بر گزارش ابن سعد،(8) وی همراه پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در مسجدالحرام نماز می گزارد.

در مرحلۀ دعوت علنی، هر گاه پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، قریش را به اسلام و راه حق دعوت می کرد و آنان به وی بی توجّهی می کردند و او را مسخره می کردند، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

ص: 162


1- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 108 - 109.
2- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 497.
3- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 556 - 559؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 335 - 336.
4- . برای نمونه: ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمد، سیرة النبی، ص 132 - 133؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 252 - 254؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 121 - 122.
5- . عاملی، سید جعفر مرتضی، بنات النبی ام ربائبه، ج 2، ص 108 - 109.
6- . نبوّت خاصّه.
7- . برای نمونه: ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 3، ص 21، که این مطلب را اجماع اهل سیره دانسته است، وج 8، ص 17؛ ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج 3، ص 191؛ محمود طهماز، عبدالحمید محمد، السیدة خدیجة ام المؤمنین و سبّاقة الخلق إلی الاسلام، ص 80 - 82.
8- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 17 - 18.

با سخنان مهرآمیزش وی را دلداری می داد.(1) در ایّام محاصرۀ اقتصادی بنی هاشم در شعب ابی طالب، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اموالش را در حمایت از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هزینه کرد.(2) به نظر عدّه ای از مفسّران، آیۀ هشت سورۀ ضحی: «[ای پیامبر] آیا تو را نیازمند نیافت پس بی نیاز و توانگر ساخت.» به این حمایت های مالی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اشاره دارد.(3) تأثیر حمایت های مالی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به حدّی بود که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، بعدها آن را ستود و فرمود: «هیچ ثروتی به اندازۀ ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برایم سودمند نبود.»(4) کمک های ابوالعاص و حکیم بن حزام، خواهرزاده و برادرزادۀ خدیجه، به محاصره شدگان در شعب ابی طالب، در حالی که هنوز آن دو نفر اسلام نیاورده بودند، تنها به دلیل وجود خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در میان آنان بود.(5)

اندک زمانی پس از شکست محاصرۀ اقتصادی، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، در 65 سالگی در رمضان سال دهم بعثت،(6) به فاصلۀ سه روز بعد از وفات ابوطالب(7) درگذشت.(8) امّ ایمن، کنیز آزاد شدۀ پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، و امّ فضل او را غسل دادند(9) و پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با دستان مبارکش وی را در قبرستان حَجون (قبرستان ابوطالب) بدون ادای نماز به خاک

ص: 163


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 252 - 254؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1820.
2- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی ، ج 1، ص 125.
3- . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ذیل آیه؛ ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی ، زاد المسیر فی علم التفسیر، ذیل آیه.
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 19، ص 63.
5- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمد، سیرة النبی، ص 161؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 379؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی ، ج 1، ص 127.
6- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 18.
7- . مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة، ص 232 - 233.
8- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 491 - 492؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه، الاستیعاب، ج 4، ص 1825.
9- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 491.

سپرد، چرا که هنوز نماز میّت واجب نشده بود.(1) این مصیبت چنان بر پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گران آمد که فرمود: «این روزها، بر این امّت دو مصیبت وارد شده که نمی دانم به کدام یک از آن دو بی تاب ترم»،(2) از این رو آن سال عام الحزن نامیده شد.(3) قبر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیوسته زیارتگاه مسلمانان بوده است، ولی در سال 1 عَلَيْها السَّلاَمُ4 عَلَيْها السَّلاَمُ وهابیون آن را ویران کردند.(4)

در شماره و ترتیب فرزندان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، یعنی زینب، رقیّه، امّ کلثوم، فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ،(5) قاسم و عبد اللّه(6) اختلاف هست.(7) در برخی منابع از سه یا چهار پسر یاد شده که ظاهراً القاب عبد اللّه، یعنی طیب و طاهر، اسامی جداگانه ای در نظر گرفته شده اند.(8) عدّه ای(9) زینب و برخی(10) قاسم را اوّلین فرزند ایشان دانسته اند. در مورد دختران نیز

ص: 164


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 18 - 19؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 491.
2- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 35.
3- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی ، ج 1، ص 125.
4- . امین عاملی، سید محسن، کشف الارتیاب فی اتباع محمّد بن عبد الوهاب، ص 55.
5- . زبیری، مصعب بن عبداللّه، نسب قریش، ص 21، 231؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 52 و 79؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 480، 485 - 487.
6- . ابن کلبی، هشام بن محمد، جمهرة النسب، ج 1، ص 18؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 480؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 20.
7- . طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ص 119، 127، 130 - 131؛ دمیاطی، عبدالمومن بن خلف، کتاب نساء رسول اللّه9 و اولاده و من سالفه من قریش حلفائهم و غیرهم، ص 34 - 35.
8- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمد، سیرة النبی، ص 245؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی ، ج 1، ص 275.
9- . ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص 39؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1818.
10- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه، الاستیعاب، ج 4، ص 1818 - 1819؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 7، ص 91.

ترتیب قابل قبولی ارائه نشده است. با توجّه به این که زینب در سی سالگی پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ متولّد شده،(1) به نظر می رسد بزرگ ترین فرزند حضرت بوده است و از آن جا که رقیّه و امّ کلثوم پس از جدایی از پسران ابولهب یکی پس از دیگری به نکاح عثمان درآمدند.(2) ظاهراً از حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ، که در سال دوم یا پنجم بعد از بعثت متولّد شد،(3) بزرگ ترند.

حسن امین(4) به نقل از آل یاسین به دلیل تشتت و اختلاف در اسناد تاریخی، جز فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ دختر دیگری برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قائل نیست. این نظر را جعفر مرتضی عاملی در کتاب ربائب الرسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: شبهات و ردود و کتاب البنات ربائب: قل هاتوا برهانکم با تفصیل بیشتری مورد تأکید قرار داده است. این نظر را ابوماذ بن احمد در کتاب زینب و رقیّه و ام کلثوم بنات رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لاربائبه و خلفۀ عبید کلبانی عمانی در کتاب أولاد النبی و هل للنبی بنت غیر الزهراء مورد نقد قرار داده اند.

فضائل. در فضیلت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و ارزش و احترام او نزد پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و خویشان وی، سخنان زیادی وارد شده است. از این احادیث چنین برداشت می شود که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ محبوب ترین زن ایشان بوده است.(5) بنا بر حدیثی از پیامبر اسلام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در تفسیر آیۀ 42 آل عمران خطاب به امام علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یکی از چهار زن برتر دنیا بوده است.(6) از عایشه روایت شده است که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

ص: 165


1- . نویری، احمد بن عبدالوهّاب، نهایة الارب فی فنون الارب، ج 18، ص 218.
2- . زبیری، مصعب بن عبداللّه، نسب قریش، ص 22 - 23؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 53؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 485 - 486.
3- . شوشتری، محمّدتقی تستری، قاموس الرجال، ص 8 - 9.
4- . امین، سید حسن، دائرة المعارف الاسلامیة الشیعة، ج 1، جزء 1، ص 38.
5- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمد، سیرة النبی، ص 244 - 245؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 1، ص 1821 - 1823.
6- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 36؛ نیز: ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1821 - 1823.

هر گاه گوسفندی قربانی می کرد از گوشت آن برای دوستان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می فرستاد.(1) هم چنین آورده اند که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خطاب به امام علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمود: «تو همسری چون فاطمه داری، که من چنان همسری ندارم، تو مادرزنی چون خدیجه داری که من چنان مادرزنی ندارم.»(2) عایشه بارها گفته بود: «به هیچ یک از زنان پیامبر به اندازۀ خدیجه حسادت نورزیدم در حالی که هرگز او را ندیده بودم و این به سبب یادآوری بیش از حدّ او توسّط پیامبر بود.»(3)

مهر و محبّت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به فرزندانش چنان بود که خاطرۀ او تا نسل ها در خاندان پیامبر اسلام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بر جای مانده بود و همواره از او به نیکی یاد می شد. امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ در واقعۀ عاشورا در کربلا در مقابل سپاه شام به مادربزرگش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فخر می ورزید که اوّلین زن مسلمان بود؛(4) امام سجّاد عَلَيْهِ السَّلاَمُ در خطبه اش در مجلس یزید در دمشق بعد از واقعۀ عاشورا، خود را فرزند بانوی بزرگ اسلام، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می دانست؛(5) هم چنین زبیر بن عوام در مباحثه ای با ابن عبّاس، عمه اش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را مایۀ مباهات خویش می دانست.(6) نیز گفته شده خداوند به واسطۀ امین وحی، جبرئیل، به او سلام فرستاده و او را گرامی داشته است.(7)

کتاب های فراوانی در بارۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نوشته شده است. کهن ترین این آثار کتاب

ص: 166


1- . نووی، أبو زکریا یحیی بن شرف، صحیح مسلم بشرح النووی، ج 8، جزء 15 - 16، ص 52 - 53؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 7، ص 605.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 40، ص 68.
3- . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 4،ص 230؛ترمذی، محمّد بن عیسی، سنن الترمذی، ج 3، ص 249؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 498؛ نووی، أبو زکریا یحیی بن شرف، صحیح مسلم بشرح النووی، ج 8، جزء 15 - 16، ص 52 - 53.
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 44، ص 318.
5- . همان، ج 45، ص 174.
6- . ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 9، ص 325.
7- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 18، ص 385؛ نیز: ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 257؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1821.

خدیجة و عُقِبِها و اَزْواجها نوشتۀ ابوالحسن علی بن عبد اللّه خدیجی است، که ادّعا داشته از نوادگان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از همسرش هاله است.(1) خدیجة أم المؤمنین: هی قصة دینیة تاریخیة، نوشتۀ زهران عیسوی افندی، نیز از آثار متأخّر است.(2)

کتابنامه

1. ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد (م 656 ق)، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمّد ابوالفضل ابراهیم ، قاهره: داراحیا الکتب العربیه، 1378ق.

2. ابن اثیر جزری، عزالدّین ابوالحسن علی بن محمّد (م 630 ق)، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر ، 1399ق.

3. ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمد (م 151 ق)، کتاب السیر و المغازی، چاپ سهیل زرکار، بیروت: دار الکفر، 1398 / 1978.

4. ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد جوزی بغدادی (م 597 ق)، زاد المسیر فی علم التفسیر، بیروت: محمّد بن عبدالرحمن عبداللّه، 1407 / 1987.

5. ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد (م 245 ق)، المُحَبَّر، چاپ ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد، دکن 1361 / 1942، چاپ افست بیروت [بی تا].

6. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عادل احمد، علی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق.

7. ابن حزم اندالسی، ابومحمد علی بن احمد بن سعید (م 456 ق)، جمهرة انساب العرب، به کوشش: عبدالسّلام محمّد هارون، قاهره، 1382 ق / 1963 م.

8. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد بن سعد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر ، 1386ق.

9. ابن سیدالناس، ابوالفتح محمد یَعمُری (م 734 ق)، عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، بیروت، 1406 / 1986.

10. ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی (م 588 ق)، مناقب آل ابی طالب، تحقیق: گروهی از اساتید نجف اشرف، نجف: المکتبة الحیدریة، 1376 ق.

11. ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه قرطبی (م 463 ق)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق: علی محمّد بجاوی، بیروت: دار الجیل، 1412 ق.

12. ابن عساکر، علی بن حسن (م 571 ق)، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق: علی شیری، بیروت: دارالفکر، 1415 ق.

13. ابن کلبی، هشام بن محمد (م 204 ق)، جمهرة النسب، به کوشش: ناجی حسن، بیروت، 1407 ق / 1986 م.

14. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، تحقیق: مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، [بی تا].

15. ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب اسحاق (م 284 ق)، تاریخ یعقوبی، نجف: المکتبة الحیدریة، 1384 ق.

16. ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد (م 352 ق)، الاستغاثه فی بدع الثلاثة، تهران: مؤسسۀ الاعلمی، 1373 ش.

17. ازرقی، محمّد بن عبداللّه (م 248 ق)، اخبار مکة و ماجاء فیها من الآثار، تحقیق: رشدی صالح ملحسن، بیروت: 1403 / 1983، چاپ افست، قم 1369 ش.

18. امین عاملی، سید محسن، کشف الارتیاب فی اتباع محمّد بن عبد الوهاب، بیروت: حسن امین، 1382 / 1962.

19. امین، سید حسن، دائرة المعارف الاسلامیة الشیعة، بیروت، 1401 / 1981.

20. بخاری، محمّد بن اسماعیل (م 256 ق)، صحیح البخاری، بیروت: دارالفکر، 1401 ق.

21. بکری، ابوالحسن احمد بن عبداللّه، الانوار فی مولد النبی محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ، بیروت، 1408 / 1987.

22. بلاذری، احمد بن یحیی (م 279 ق)، انساب الاشراف، تحقیق: سهیل زکار، ریاض زرکلی، بیروت: دارالفکر، 1417 ق.

23. ترمذی، محمّد بن عیسی (م 279 ق)، سنن الترمذی، تحقیق: عبدالوهاب عبداللطیف، بیروت: دارالفکر، 1403 ق.

24. حلبی، علی بن برهان (م 1044 ق)، السیرة الحلبیه، بیروت: دارالمعرفة، 1400 ق.

25. دمیاطی، عبدالمؤمن بن خلف، کتاب نساء رسول اللّه9 و اولاده و من سالفه من قریش حلفائهم و غیرهم، چاپ فهمی سعد، بیروت، 1409 ق / 1989 م .

26. زبیری، مصعب بن عبداللّه، نسب قریش، به کوشش: لوی پرووانسال، قاهره: دارالمعارف، 1953 م.

27. سلوی بالحاج صالح، دَثرینی... یا خدیجة: دراسة تحلیلیة لشخصیة خدیجة بنت خویلد، بیروت، 1999 م .

28. سهیلی، عبدالرّحمان بن عبد اللّه، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، چاپ عبدالرحمان وکیل، قاهره: 1387 1390 / 1967 1970، چاپ افست 1410 / 1990.

29. شوشتری، محمّدتقی تستری (م 1415 ق)، قاموس الرجال فی تحقیق رواة الشیعة ومحدّثیهم، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، دوم، 1410 ق.

30. شیخ صدوق، ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی (م 381 ق)، معانی الاخبار، قم: علی اکبر غفاری، 1361.

31. طبرسی، فضل بن حسن (م 548 ق)، اعلام الوری باعلام الهدی ، تحقیق و نشر: مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم: مطبعة ستاره، 1417.

32. ، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضل اللّه یزدی طباطبایی، بیروت، 1408 / 1988.

33. طبری، محمد بن جریر (م 310 ق)، تاریخ طبری ( تاریخ الامم والملوک)، به کوشش: گروهی از علماء، بیروت: اعلمی، 1403 ق.

34. عاملی، سید جعفر مرتضی، بنات النبی ام ربائبه، قم: مکتبه الاعلام الاسلامی، 1413 ق.

35. علامۀ طهرانی، آقا بزرگ، الذریعه الی تصانیف الشیعه، چاپ دوم، بیروت: دارالاضراء، 1403 ق.

36. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت: دار العلم للملایین، 1976 / 1978.

37. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق.

38. محمّدرضا حسینی جلالی، «حِلْیَةُ رسول اللّه بروایة الحسن و الحسین»، علوم حدیث، ش 20 (رجب ذیحجه 1427).

39. مسعودی، علی بن حسین (م 346 ق)، إثبات الوصیة للإمام علی بن ابی طالب7، بیروت: دار الأضواء، چاپ دوم، 1409 ق.

40. ، التنبیه و الإشراف، تصحیح: عبد اللّه إسماعیل الصاوی، قاهره: دار الصاوی، 1357ق.

41. مقریزی، احمد بن علی (م 845 ق)، امتاع الاسماع، به کوشش: محمّد عبدالحمید نمیسی، بیروت: 1420 ق / 1999 م.

42. نجاشی، احمد بن علی (م 450 ق)، رجال النجاشی (فهرس أسماء مصنّفی الشیعة)، بیروت: دار الأضواء، اوّل، 1408 ق.

43. نووی، أبو زکریا یحیی بن شرف (م 676 ق)، صحیح مسلم بشرح النووی، چاپ ابو عبدالرّحمان عادل بن سعد، قاهره [2003].

44. نویری، احمد بن عبدالوهّاب، نهایة الارب فی فنون الارب، قاهره [1923] 1990م.

45. الیان سرکیس، یوسف، معجم المطبوعات العربیة، قاهره، 1346 / 1928، چاپ افست قم 1410.

46. EI2،s.v. “Khadidja” (by W. Montgomery Watt).

ص: 167


1- . نجّاشی، احمدبن علی، رجال نجاشی، ص 266 - 267.
2- . الیان سرکیس، یوسف، معجم المطبوعات العربیت و المعربة، ج 1، ستون 979.

8- خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در دایرةالمعارف تشیع

اشاره

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در دایرةالمعارف تشیع(1)

مرضیه محمّدزاده

چکیده

شرح زندگانی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به مهم ترین منابع تاریخی و روایی اهل سنت و شیعه است. از دیدگاه نویسنده: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دلباختۀ امانت و درست کاری رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شد و تمایل خود را به همسری وی اظهار کرد و با وجودی که مردان ثروتمندی از قریش، چون ابوجهل بن هشام، عقبة بن ابی معیط و شیبة بن ربیعه از او خواستگاری کردند، ولی او خود به رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پیشنهاد ازدواج داد. پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به همراهی عموهایش و بزرگان قریش به خواستگاری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رفت و چون خُوَیلد پیش از جنگ فجار مرده بود، عمویش عمرو بن اسد و پسر عمویش ورقة بن نوفل در مراسم او شرکت داشتند. خطبۀ عقد را ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ خواند و گفت: سپاس خدا را که ما را از نسل ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ و فرزندان اسماعیل قرار داد و ما را به کعبه ای حرام و حرمی امن، سرفراز داشت و ما را بر مردم سروری داد و شهر ما را که در آن هستیم مبارک ساخت.

کلیدواژه: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، تاریخ اسلام، ازدواج، نسل حضرت ابراهیم.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، همسر پیامبر اسلام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، دختر خُوَیْلدّ بن اَسَد بن عبدالعزّی بن قُصَیّ بن کلاب بن مُرّة بن کعب بن لُؤیّ بن غالِب بن فِهْر بن مالک بن نَضْر بن کِنانه، که در

ص: 168


1- دایرةالمعارف تشیّع، زیرنظر احمد صدر حاج سیّد جوادی، کامران فانی و بهاءالدّین خرّمشاهی، تهران: نشر شهید سعید محبّی، چاپ اوّل، 1378، ج 7، ص 96 - 98.

مقایسه با سلسله انساب رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ محمّد بن عبد اللّه بن عبدالمطّلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی بن... می توان اشتراک این دو بزرگوار را در اجداد خود، از قصی بن کلاب تا عدنان، به وضوح دریافت. به عبارت دیگر بنا بر منابع تاریخی، عبد مناف و عبدالعزّی که در این سلسله ها به نام ایشان اشاره می شود با هم برادر بوده اند و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ به این اعتبار، نوۀ عموی یکدیگر بوده اند و خویشاوندی نزدیکی میان آنها وجود داشته است.

قابل ذکر است که انتساب خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به قصیّ بن کلاب، در مقایسه با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ یک نسل جلوتر بوده است و او را به عنوان جدّ سوم خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می شناسند. در حالی که در سلسلۀ انساب منتسب به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قصیّ به عنوان جدّ چهارم ایشان ذکر شده است. در سلسله انساب به نام نَضر بن کنانه اشاره می شود که احتمالاً او اوّلین کسی است که به نام قریش خوانده شده است.

تحقیقاً در بیان این سلسله ها، بین مورّخین اختلافی دیده نمی شود و تقریباً بدون هیچ گونه اختلاف و تضادّی، تا عدنان، اجداد پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ یکسان ذکر شده اند، اختلاف آراء و عقاید در خصوص بیان اجداد ایشان از عدنان به بعد آغاز می شود، که البتّه بنا بر سفارش و تأکید رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از هر گونه اظهار نظر و بحث در خصوص اجداد رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پس از عدنان خودداری می شود.

به استناد شواهد تاریخی، ظاهراً خُوَیْلِدْ بن اَسَد، پدر خدیجه، علاوه بر او فرزندان دیگری نیز داشته است که در این میان شهرت عوّام از همه بیشتر است که نام او به واسطۀ پسرش زُبیرْ بن عَوّام، نزد همه شناخته تر می باشد. میان برادران خُوَیْلِد، نَوْفَلْ از شهرت ویژه ای برخوردار است. چرا که به ادّعای مورّخان فرزند او و پسر عموی ورقة بن نوفل در مقطعی از زندگی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نقش خاصّی را ایفا نموده است. سایر برادران خویلد مانند حبیب و حارث که همه از نسل اسد بوده اند، شهرت نوفل

ص: 169

را ندارند.

نام مادر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز فاطمه بوده است که سلسلۀ نسب او را در تواریخ چنین آورده اند: فاطمه دختر زائدة بن اَصَمّ بن الهَرْم بن رَوّاقة بن حِجر بن عَبْد بن مَعیص بن عامر بن لُوءی بن غالب بن فِهر بن مالک. این سلسله از لُؤَیّ با پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و دیگر هاشمیان مشترک می شود.

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پانزده سال پیش از عام الفیل متولّد شده است. حکیم بن حزام در این خصوص چنین گوید: «من سیزده سال پیش از حادثۀ فیل متولّد شدم و خدیجه، دو سال پیش از من متولّد شده بود.» حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به تأیید اکثر مورّخان دارای القاب و کنیه های مشهوری بوده اند که از مهم ترین و مشهورترین کنیه ها و القاب ایشان حتّی در دروان جاهلیّت می توان به اُمّ هِنْد و طاهره اشاره کرد. اعراب با انتخاب این لقب به صراحت به این فضیلت در وی اعتراف کرده اند.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قبل از رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دو بار ازدواج کرده بود. ابتدا با عُتَیّق بن عائذ ازدواج کرد و برای او دختری به نام جاریّه به دنیا آورد. پس از وفات عتیق، با ابوهالة بن زرارة بن نبّاش بن عَدّی التمیمی ازدواج کرد و صاحب دو پسر به نام های هِنْد و عبد اللّه شد و به خاطر هند کنیة اُمّ هند گرفت. هند همان کسی است که برای امام حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ شمایل رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را توصیف کرد و بسیار مورد علاقۀ رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بوده و در جنگ جمل در رکاب حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به شهادت رسید. جمعی از علمای بزرگ معتقدند که ایشان قبل از حضرت رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ازدواج نکرده بودند و فرزندان قبلی منتسب به ایشان را مربوط به خواهر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می دانند.

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای انجام کارهای تجارتی، قراردادهایی با مردان می بست و آنها را به تجارت می فرستاد. پیامبر به سن 25 سالگی که رسید عمویش ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به او گفت که با کاروان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که عازم به شام است به تجارت بپردازد. از طرفی

ص: 170

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چون امانت و شهرت خوب و مکارم اخلاق پیامبر را می دانست، به رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پیشنهاد داد که چون مالی بسیار می خواهد به جانب شام فرستد و در قریش جز بر او (محمّد) اعتماد نیست، پس با مال و کالایش به کشور شام سفر کند و بهرۀ بیشتر و بهتر از سایرین دریافت کند.

پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پذیرفت و در روز شانزدهم ذی الحجّة سال 25 عام الفیل به طرف شام همراه مَیْسَره غلام حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ حرکت کرد. این سفر، چهار سال و نه ماه و شش روز پس از فجار چهارم روی داد. هم در این سفر بود که در نزدیکی شام به صومعه راهبی نسطوری به نام بَحیرا رسیدند و اندکی در آن جا درنگ کرد. بحیرا رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را شناخت و به میسره گفت که این مرد پیامبر خدا است. در آن سال ربحی و سودی بسیار حاصل آمد که میسره در هیچ سال آن سود ندیده بود. پس از بازگشت به شام، میسره احوالات رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و گفتار بحیری را برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ باز گفت.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را در زیبایی ظاهر، حسن راست گویی، امانت داری و بلندکرداری می یافت. پس خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دلباخته امانت و درست کاری او شد و تمایل خود را به همسری وی اظهار کرد و با وجودی که مردان ثروتمندی از قریش چون ابوجهل بن هشام، عقبة بن ابی معیط، شیبة بن ربیعه از او خواستگاری کردند، ولی او خود به رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پیشنهاد ازدواج داد. پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به همراهی عموهایش و بزرگان قریش به خواستگاری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رفت و چون خُوَیلد پیش از جنگ فجار مرده بود، عمویش عمرو بن اسد و پسر عمویش ورقة بن نوفل در مراسم او شرکت داشتند.

خطبۀ عقد را ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ خواند و گفت: «سپاس خدا را که ما را از نسل ابراهیم و فرزندان اسماعیل قرار داد و ما را به کعبه ای حرام و حرمی امن، سرفراز داشت و ما را بر مردم سروری داد و شهر ما را که در آن هستیم مبارک ساخت. سپس به راستی برادرزاده ام محمّد بن

ص: 171

عبد

اللّه اگر چه از مال تهی دست است با هیچ مردی از قریش سنجیده نشود، جز آن که بر او فزون آید و با احدی قیاس نشود، مگر آن که از او بزرگ تر باشد. چه مال، روزی دگرگون و سایۀ بی دوامی است و او خواستار خدیجه و خدیجه خواهان او است و کابین آنچه بخواهید، نقد آن از مال من است و او را به خدا قسم امری است بزرگ و پیشامدی جهانگیر است.» بعد از ابوطالب، عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عمرو بن اسد گفت: «معاشر قریش گواه باشید که من خدیجه را به عقد محمّد درآوردم و این ازدواج فرخنده ای است که هرگز سست نشود.»

مهر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دوازده اوقیه و نیم بوده که هر اوقیه برابر با چهل درهم است، پس مهرش پانصد درهم می باشد. البتّه در بعضی از کتب تاریخی بیست شتر ذکر شده است. ازدواج پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یک ماه پس از سفر به شام انجام گرفت، یعنی پنج سال بعد فجار در روز دوشنبه هفدهم ربیع الاوّل سال 5 صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ5 میلادی پانزده سال قبل از بعثت. گفته شده خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در هنگام ازدواج چهل سال و محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ 25 سال داشته است. البتّه برای حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سن 28 یا کمی بیشتر هم ذکر شده است و از آن جا که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ صاحب چندین فرزند شده است، سن چهل زیاد به نظر می آید.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مدّت 25 سال در خانۀ پیامبر زندگی نموده است و تا زمانی که او زنده بود پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ همسر دیگری انتخاب نکرد و تنها او است که میان زنان دیگر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شرایط کفویت را احراز نمود و عدم ازدواج مجدّد پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در زمان حیات خدیجه کبری عَلَيْها السَّلاَمُ بیانگر جاذبه های معنوی فراوان حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می باشد که برخورداری از آنها حقیقتاً در زندگی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نقش مهم و اساسی ایفا نموده است.

محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در سن چهل سالگی به پیامبری رسید که با توجّه به روایات موجود می توان همراهی و همسویی و همگامی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را در دوره ای که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اعتکاف نموده و برای انجام این مهم به غار می رفتند، استنباط

ص: 172

نمود. عدم مخالفت خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ با شیوۀ خاص رسول اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در گذراندن اوقات خود در غار و عدم اعتراض ایشان به غیبت های یک ماهه یا چند روزۀ پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ که توأم با مرارت و دشواری بود، روح بلندی را طالب است که تنها در وجود حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به عنوان همسری فداکار یافت. موافقت و همراهی خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و حتّی تشویق و حمایت روحی و معنوی ایشان به وضوح می تواند بیانگر عظمت وجودی این زن باشد. بعد از بعثت رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به گواهی تاریخ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ صدیقۀ اوّل است و کسب این مقام خود می تواند گویای عظمت حرکت و شخصیّت او باشد. بعد از بعثت تمامی اموال خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در راه اسلام خرج شد و به وسیلۀ اموالش جان ضعیف آنانی که در دست قریش در معرض خطرهای بزرگ قرار می گرفتند نجات بخشید و اسلام به اموال خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قوام یافت.

پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با هر ناراحتی که از مشرکان روبه رو می شد و هر سخنی نامطلوب که می شنید و هر دشواری که از تکذیب مشرکان می دید، همه به وسیلۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ جبران می شد. او پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را به پایداری کمک می کرد و سخنانش را تصدیق و از غم و اندوه برکنارش می داشت و شدّت گرفتاریی را که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از قوم خود می دید کاهش می داد. ایستادگی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در شرایط ناگوار بعد از بعثت و عشق و علاقه اش به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و درک عالمانه اش نسبت به ویژگی های روحی و والای ایشان سبب می شد تا پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ همۀ زخم زبان ها و تمسخرها و تحقیرها را به جان بخرد.

تمامی فرزندان رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، به جز ابراهیم از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بودند و همگی در مکّه به دنیا آمدند. قاسم بزرگ ترین فرزند آنها بود که پیامبر به همین سبب کنیه ابوالقاسم گرفت و بعد از او عبد اللّه و چهار دختر به نام های زینب و رقیّه و ام کلثوم و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ که همگی به جز فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ قبل از بعثت متولّد شدند. قاسم و عبد اللّه قبل از بعثت از دنیا رفتند. زینب که در سال پنجم ازدواج حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به دنیا

ص: 173

آمد، با ابوالعاص ازدواج کرد و صاحب دو فرزند به نام های علی و امامه شده، رقیّه با عثمان ازدواج کرد و در سال دوم هجرت وفات یافت و امّ کلثوم همسر عثمان شد که او نیز در سال نهم هجرت از دنیا رحلت فرمود. کوچک ترین فرزند آنان فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ نام داشت که در سال پنجم بعثت متولّد شد و با علی بن ابیطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ ازدواج کرد و صاحب چهار فرزند شد و پس از وفات پدر از دنیا رحلت فرمود.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در دهم ماه رمضان سال دهم بعثت در سن 65 سالگی تقریباً یک سال و نیم پس از بیرون آمدن بنی هاشم از شعب ابی طالب و به فاصلۀ سه روز تا شش ماه بعد از وفات ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ از دنیا رحلت فرمود. پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ او را در حجون مکّه در قبرستان ابوطالب کنار قبرهای عبدالمطّلب، ابوطالب و عبد مناف دفن کرد و خود در قبرش فرود آمد. اندوه حضرت رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از رحلت آن تنها محب و مشفق او به نهایت انجامید و آن سال را عام الحزن نامید و هنگام مرگ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنوز نماز میّت واجب نشده بود.

پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سال ها پس از مرگ ایشان نیز به خوبی از این تنها یار وفادار خود یاد می کردند و بارها به یاد او می گریستند و در حضور دیگران اعتراف می کردند که: «خداوند بهتر از او را به من نداده است. او به من ایمان آورد، هنگامی که مردم کافر بودند و تصدیق نبوّت من نمود، وقتی که مردم مرا تکذیب کردند و اموال خود را تمام در اختیار من گذاشت، در وقتی که مردم مرا محروم می کردند و خداوند متعال به من فرزندانی از او روزی کرد.»

حتّی در روز فتح مکّه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مسیر حرکت را به گونه ای تعیین می فرمایند که از کنار مزار خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عبور نماید. عایشه گوید: پیامبر هر گاه گوسفندی را ذبح می کردند، می فرمودند که گوشت های آن را برای دوستان خدیجه بفرستید و ذکر می کردند که من دوستان خدیجه را هم دوست می دارم. روایت مشهوری است که چون برای پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هدیه ای می آوردند، گاه می فرمود: این را به خانۀ فلان بانو ببرید که از دوستان خدیجه بوده و او را دوست می داشته است. نهایت این عشق و علاقۀ

ص: 174

فراوان را آن هنگام می توان یافت که دوستان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز مورد توجّه ایشان قرار می گیرند.

کتابنامه

1. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، تهران: انتشارات اسماعیلیان.

2. ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمد (م 151 ق)، سیرة النبی، تحقیق: دکتر سهیل زکار، لبنان: دارالفکر، 1398 ق.

3. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عادل احمد، علی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق.

4. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر ، 1386ق.

5. ابن عبد ربّه، احمد بن محمّد اندلسی (م 328 ق)، العقد الفرید، تحقیق: أحمد الزین و إبراهیم الأبیاری، بیروت: دار الأندلس، 1408 ق.

6. ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه قرطبی (م 463 ق)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق: علی محمّد بجاوی، بیروت: دار الجیل، 1412 ق.

7. اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی (م 692 ق)، کشف الغمّة فی معرفة الأئمّة، تصحیح: السید هاشم رسولی محلّاتی، بیروت: دار الکتاب، 1401 ق.

8. امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری (م 261 ق)، صحیح مسلم ، بیروت: دارالفکر، [بی تا].

9. امین عاملی، سید محسن (م 1371 ق)، اعیان الشیعه، تحقیق: سید حسن امین، بیروت: دارالتعارف، 1403 ق.

10. آیتی، محمّدابراهیم ، تاریخ پیامبر اسلام9، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1369ش.

11. بخاری، محمّد بن اسماعیل (م 256 ق)، صحیح البخاری، بیروت: دارالفکر، 1401 ق.

12. بلاذری، احمد بن یحیی (م 279 ق)، أنساب الأشراف، تحقیق: سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت: دار الفکر، 1417 ق.

13. بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمن (م 1419 ق)، نساء النبی، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1406ق.

14. حلبی، علی بن برهان (م 1044 ق)، السیرة الحلبیه، بیروت: دارالمعرفة، 1400 ق.

15. سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی (م 654 ق) ، تذکرة الخواص من الامه بذکر خصائص الائمه، نجف: منشورات المطبعه الحیدریه، 1383ق.

47. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت: دار العلم للملایین، 1976 / 1978.

16. قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم (م 1294 ق)، ینابیع المودّة لذوی القربی، تحقیق: علی جمال أشرف الحسینی، تهران: دار الاُسوة، 1416 ق.

17. کحاله، عمر رضا (م 1407 ق)، أعلام النساء فی عالمی العرب و الاسلام، بیروت: مؤسسه الرساله، چاپ چهارم.

18. مسعودی، علی بن حسین (م 346 ق)، مروج الذهب ومعادن الجوهر، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، تهران: علمی و فرهنگی، 1370ش.

19. معروف حسنی، سید هاشم (م 1404 ق)، زندگانی دوازده امام، ترجمه: محمّد رخشنده، تهران: امیر کبیر، 1376 ش.

20. نویری، احمد بن عبدالوهّاب، نهایة الارب فی فنون الارب، قاهره، [1923] 1990.

ص: 175

9- حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در دانشنامۀ فاطمی

اشاره

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در دانشنامۀ فاطمی(1)

اعظم رحمت آبادی

چکیده

شرح حال حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و بیان فضائل اخلاقی و معنوی وی با استناد به منابع مهم حدیثی و تاریخی است. از دیدگاه نویسنده: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از آلام پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در برابر آزار مشرکان و کفار می کاست و از او حمایت می کرد. متهم کردن پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به جادوگری و کاهنی و جنون و نیز ایجاد مانع برای تبلیغ دین، بخشی از دشمنی های مشرکان بود. هر گاه پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به طواف کعبه می رفت، مشرکان از گفتن هیچ ناسزایی به او ابا نداشتند و گاه ردای او را می گرفتند و سخت می کشیدند. زمانی که این دشمنی ها به اوج خود رسید، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بهترین حامی پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در خانه بود و دشنام ها و کارشکنی های مشرکان را کم اهمیت جلوه می داد و برای در امان ماندن جان پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تدابیری می اندیشید؛ از جمله نظارت بر رفت و آمدهای پنهانی افراد برای ملاقات با حضرت رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و نصیحت و سرزنش کسانی که در یاری رساندن به محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تعلل می ورزیدند. مساعدت های مالی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در حمایت از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نیز به حدی بود که خود پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به آنها اشاره کرده است.

کلیدواژه: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، تاریخ اسلام، تبلیغ دین، مساعدت مالی.

ص: 176


1- دانشنامۀ فاطمی، زیر نظر علی اکبر رشاد، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی، چاپ اوّل، 1393، ص 78 98.

اولین همسر پیامبر اسلام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و مادر حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ

پدر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خُوَیْلِد (پسر اَسَدبن عبدالعُزی بن قَصی بن کِلاب) و مادرش فاطمه (دختر زائد از بنی عامر) بود.(1) خویلد دو دختر دیگر به نام های رفیقه (ام امیمه) و هاله(2) و سه پسر به نام های عَوَام، حِزام و نَوْفَل نیز داشت.(3) وی به اعتقادت دینی اش سخت پای بند بود؛ چنان که به سبب عِرق دینی، نگذاشت تبّع (پادشاه یمن) حجرالاسود را به یمن منتقل کند. شدت برخورد خویلد باعث شد دیگران نیز به یاری او بشتابند و تبّع را از این کار منصرف نمایند.(4)

حضرت

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در مکه به دنیا آمد. وی از قبیلۀ قریش، از تیرۀ بنی اسد بود. قصی بن کلاب جد مشترک او و رسول اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ است. در میان خویشان و نزدیکان حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، شخصیت های برجسته ای بودند؛ از جمله ورقة بن نوفل، پسر عموی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، که از دانایان عرب بود و به بعثت پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بشارت داد. او وقتی ماجرای نزول اولین وحی را از زبان پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شنید، نبوت حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را تصدیق کرد.(5)

حکیم بن حزام، برادرزادۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، نیز از شخصیت های بزرگ قریش و یکی از اعضای برجستۀ دارالندوه بود.(6) دارالندوه خانه ای در کنار کعبه بود که قصی بن کلاب (جد

ص: 177


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 122؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8 ص 14.
2- . ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص 120.
3- . ابن قتیبه دینوری، عبد اللّه بن مسلم، المعارف، ص 219؛ ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص 120.
4- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، السیرة النبویه، ج 1، ص 267؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1 ص 225.
5- . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 1، ص 3؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، السیرة النبویة، ج 1، ص 386.
6- . ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص 121؛ ابن عساکر، علی بن حسن، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج 15، ص 115.

چهارم

پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آن را برای مشورت و حل و فصل مسائل قریش و مردم مکه تأسیس کرده بود.(1)

هر چند بنی اسد به اندازۀ بنی هاشم متنفذ نبودند، در بسیاری از کارهای مهم در کنار بنی هاشم بودند؛ چنان که در پیمانی که برای جلوگیری از ظلم، و دفاع از ستمدیدگان بسته شد(2) و در تجدید بنای کعبه ( عَلَيْها السَّلاَمُ5 عام الفیل) شرکت داشتند.(3)

ویژگی های فردی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

وی در دوران جاهلیت، به طاهره ملقب بود.(4) طاهره به معنای عاری از عیب و نقص و پاکیزه، هم پاکیزگی اخلاقی هم پاکیزگی جسمی است.(5) این لقب نشان دهندۀ مقام عفت و فضل خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در میان عرب جاهلی است.

او در هوش و خرد زبانزد(6) و در ثبت و ضبط کارهایش بسیار توانمند بود.(7) خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با سرمایۀ خویش، به مناطق گوناگون کاروان های تجاری می فرستاد و افرادی امین و کارآمد را برای این کار استخدام می کرد.(8) هم چنین بازرسانی تعیین می کرد تا گزارش کامل سفر، میزان سود و زیان، نحوۀ برخورد افرادش با مردم و حتی ویژگی های اخلاقی آنان را به

ص: 178


1- . قاضی نعمان مغربی، نعمان بن محمّد، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، ج 1، ص 256؛ ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 158.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 87؛ بلاذری، احمد بن یحیی، أنساب الأشراف، ج 1، ص 62 63.
3- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 125؛ طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 40.
4- . طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی، المعجم الکبیر، ج 22، ص 448؛ ابن عساکر، علی بن حسن، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج 3، ص 131؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 99.
5- . ابن منظور، محمد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق، ج 4، ص 506.
6- . ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 131؛ طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 35؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 9.
7- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 223.
8- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 121؛ طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 34؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16 ص 9.

وی گزارش کنند. این کار را اغلب غلامان او، به ویژه میسره، انجام می دادند. این گزارش ها حاکی از مدیریت عالی و استعداد ویژۀ وی در امور اقتصادی اند.(1) به نظر می رسد که همین امر موجب گردید عده ای به او لقب «سیدۀ قریش» دهند.(2)

ازدواج حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

برخورداری حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از ثروت و مکنت و شرافت و عفت و دیگر ویژگی های برجسته، موجب شده بود افراد بسیاری به خواستگاری او بروند؛ تا جایی که، طبق منابع، تمام مردان قوم او، خواستار وی بودند(3) و حاضر بودند برای ازدواج با او هر هزینه ای را تقبل کنند.(4) از جمله کسانی که از بانوی قریش خواستگاری کرده، اما پاسخ منفی گرفتند، عُقْبَه پسر ابی مُعیط، صَلْت پسر ابویهاب، ابوجهل و ابوسفیان بودند. این خواستگاران از بزرگان و اشراف مکه بودند(5) که همین امر نیز موقعیت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و برتری او را بر دیگر زنان آشکارتر می سازد. افزون بر این ها خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از خوب رویان عصر خویش بود.(6)

به گفتۀ برخی تاریخ نگاران، آنچه را که خدا از کرامت و خیر اراده کرده بود، در اختیار خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قرار داده بود.(7) با وجود این، بی رغبتی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به مال و ثروت و توجه او به امور معنوی، از تصمیمات او مشخص است. از جملۀ آنها است: پاسخ ندادن به خواستگاران

ص: 179


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 122؛ طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 35؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 435.
2- . حمیری قمی، عبداللّه بن جعفر، قرب الاسناد، ص 325؛ طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی، المعجم الکبیر، ج 18، ص 102؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 17، ص 231.
3- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 122؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه والنهایه، ج 2، ص 358؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 9.
4- . ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 131؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 56.
5- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 22.
6- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 100.
7- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 122؛ طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 35.

ثروتمند(1) و احترام فوق العاده قائل شدن برای محمّد امین صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ که ثروتِ چندانی نداشت.(2)

1. آشنایی

با حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که دارای ثروتی انبوه بود و کارگزاران بسیاری با اموال او تجارت می کردند، وقتی که از راست گویی و امانت داری بی مانند و اخلاق کریمانۀ محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آگاهی یافت، به او پیشنهاد کرد تا دارایی اش را به امانت بگیرد و به همراه میسره (غلام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ) تجارت کند و در سود آن شریک شود. محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نیز پیشنهاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را پذیرفت.(3) به گزارش برخی، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیشنهاد داد که محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ برای او کار کند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز که از راست گویی و درست کرداری محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خبر داشت، از این پیشنهاد استقبال کرد.(4)

در سفر تجاری به شام بود که میسره از حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ کراماتی دید؛ از جمله محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در شام، نزدیک صومعۀ یکی از راهبان، زیر سایۀ درختی نشست و آن راهب ضمن پرس وجو در بارۀ محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، به میسره خبر داد کسی که زیر این درخت نشسته، پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خدا است.(5) هم چنین از میسره نقل شده است که در این سفر، تکه ابری بر سر محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حرکت می کرد؛ در حالی که گرمای شدید، تمام کاروانیان را می آزرد.(6) از دیگر شگفتی های این سفر، سود کلان و

ص: 180


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 22.
2- . ر.ک: راوندی، قطب الدین، الخرائج والجرائح، ج 1، ص 139 141؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 3 4.
3- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 121؛ طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 35؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 435.
4- . راوندی، قطب الدین، الخرائج والجرائح، ج 1، ص 139 140.
5- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 121؛ طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 35؛ ابن حبان بُستی، محمد بن احمد، الثقات، ج 1، ص 45.
6- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 121؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه والنهایه، ج 2، ص 358؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 93.

بی سابقه ای بود که نصیب خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گردید.(1) میسره تمام این امور شگفتی انگیز را به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گزارش کرد.(2)

2. ازدواج با حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: بنا بر شواهد تاریخی، ازدواج حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بعد از اولین سفر تجاری محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ برای وی و به پیشنهاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود؛ اما در بارۀ چگونگی آن اختلاف نظرهای فراوانی وجود دارد. به گفتۀ برخی از مورخان، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بدون واسطه، رسماً به محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پیشنهاد ازدواج داد،(3) اما در منابع دیگر، از وجود واسطه هایی چون هاله (خواهر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ) و نفیسه (دختر منیه، از آشنایان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ) سخن رفته است.(4) بنا بر گزارشی دیگر، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و خواهرش هاله در بین صفا و مروه با محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و عمار یاسر مواجه شدند. هاله نزد عمار رفت و نظر محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را در بارۀ، ازدواج با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پرسید. عمار اظهار بی اطلاعی کرد و نزد محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رفت و پیشنهاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را با او در میان گذاشت و حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ همان جا رضایت خود را اعلام کرد.(5)

در این که چه کسانی در مراسم خواستگاری شرکت داشتند، اقوالِ مختلفی وجود دارد. بنا بر برخی گزارش های تاریخی، جمعی از قریش و سران مُضَر در این مراسم شرکت داشتند و حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با عموهای خود، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و حمزه، نزد خویلد

ص: 181


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 121؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج 2، ص 131؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 9.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 121؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، السیرة النبویة، ج 1، ص 263؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 9.
3- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 122؛ طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 35؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 9.
4- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 131؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 20؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 101.
5- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 20.

(پدر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ) رفت و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را عقد کرد.(1) اما بنا بر برخی منابع، خویلد پیش از جنگ فجار و در دوران جاهلیت درگذشته بود و حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با بنی هاشم نزد عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، عمرو بن اسد، رفت و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را از او خواستگاری کرد.(2)

این ازدواج مورد توجه بنی هاشم و بنی اسد بود و در مراسم خواستگاری، بزرگان هر دو قوم جمع بودند. ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ در این مراسم خطبه ای خواند که در آن بعد از حمد و ثنای پروردگار و سپاس از او برای اسکان ذریۀ ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ در حرم امن و دادن برکات فراوان، به توصیف شخصیت برادرزاده اش، محمّد امین صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پرداخت و او را برتر از همۀ برجستگان قریش و بی همانند در بین مخلوقات خدا و خواستگار خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ معرفی کرد.(3) بعد از ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، ورقة بن نوفل برخاست و خطبه ای خواند و بنی هاشم و بنی اسد را ستود و گفت که این ازدواج، فرخنده است(4) بنا بر گزارش های دیگری، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ شتری نحر کرد و مردم را اطعام نمود.(5)

در بارۀ میزان مهریۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز اقوال گوناگونی وجود دارد: چهارصد دینار؛ دوازده اوقیه، معادل 480 درهم(6) و بیست شتر ماده.(7)

ص: 182


1- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 40؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 225؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 22، ص 200.
2- . ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص 117؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 40؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 2، ص 360.
3- . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 5، ص 374 375؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 14.
4- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 227؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 19.
5- . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 5، ص 375؛ ابن ابی جمهور، محمّد بن علی، عوالی اللآلی، ج 3، ص 299؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 14.
6- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 133؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 226؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 12، 19.
7- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 122؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 225.

در مورد سن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در هنگام ازدواج، اختلاف زیادی هست. بنا بر بیشتر منابع، وی در هنگام ازدواج، چهل ساله و حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ 25 ساله بوده است.(1) هر چند گزارش هایی نیز وجود دارد که ایشان هنگام ازدواج، 25، 28، عَلَيْها السَّلاَمُ0، عَلَيْها السَّلاَمُ5، 40، 44، 45، 46 سال داشته است.(2) این که عایشه، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را بزرگ سال خوانده و رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بر او غضب کرده(3) و 65 ساله بودن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در زمان وفات(4) در سال دهم بعثت، که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پنجاه ساله بوده، و اذعان مورخان به 25 ساله بودن پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در هنگام ازدواج، حاکی است که اختلاف سنی آنان پانزده سال بوده و بدین ترتیب، قول چهل ساله بودن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تأیید می شود. در مقابل، به برخی از مورخان و محدّثان نسبت داده شده است که قول به 28 ساله بودن ایشان را ترجیح داده اند.(5)

عَلَيْها السَّلاَمُ. ازدواج های پیشین: نقل کرده اند که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از ازدواج با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، با عتیق مخزومی ازدواج کرد و پسری به نام حارثه(6) یا دختری به نام هند(7) به دنیا آورد و پس از درگذشت او، با ابوهاله هند بن نباش بن زراره ازدواج کرد و پسری

ص: 183


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 132؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 1، ص 16، ج 5 ص 435؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 135؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 229؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 12.
2- . ر.ک: اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 135؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 229؛ امین عاملی، سید محسن، أعیان الشیعة، ج 2، ص 114 116.
3- . ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج 3، ص 195؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 135؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 1، ص 238.
4- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 35؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 2، ص 40.
5- . ر.ک: امین عاملی، سید محسن، أعیان الشیعة، ج 2، ص 116.
6- . قاضی نعمان مغربی، نعمان بن محمّد، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، ج 3، ص 15.
7- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 229.

به نام هند به دنیا آورد.(1) بنا بر بعضی منابع، همسر اول خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ابوهاله و همسر دومش عتیق بوده است.(2) هر چند برخی، ازدواج های قبلی او را انکار کرده و فرزندان منسوب به او را فرزندان خواهرش هاله، و حتی رقیه و زینب را نیز فرزندان هاله دانسته اند.(3)

فرزندان حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مادر تمام فرزندان حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، به جز ابراهیم است.(4)

در بارۀ تعداد فرزندان او از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، اختلاف وجود دارد. بعضی از دو پسر به نام های قاسم و عبد اللّه (که بنا بر قولی همان طاهر است) و چهار دختر به نام های فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ، زینب، رقیه و ام کلثوم نام برده اند.(5) بعضی دیگر از سه پسر به نام های قاسم، طاهر و طیب سخن گفته اند.(6) ابوالقاسم کوفی، رقیه و زینب را فرزند خواندگان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دانسته و دلیل آن را قبح ازدواج این دو دختر پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با ابوالعاص و عتبة بن ابولهب ذکر کرده است. هر چند که این ازدواج ها در دورۀ جاهلیت صورت گرفته باشد. به گفتۀ کوفی، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خواهری به نام هاله داشت که با مردی از بنی مخزوم ازدواج کرد و دو دختر، به نام های رقیه و زینب، به دنیا آورد و بعد با مردی از بنی تمیم، به نام ابوهند، ازدواج نمود و صاحب پسری به نام هند شد. ابوهند پس از چندی درگذشت و هاله با فرزندانش تحت سرپرستی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

ص: 184


1- . ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، ص 30؛ طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی، المعجم الکبیر، ج 22، ص 445؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج 1، ص 274.
2- . ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، ص 30؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج4، ص1817.
3- . ر.ک: ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد، الاستغاثة، ص 112 113.
4- . حمیری قمی، عبداللّه بن جعفر، قرب الاسناد، ص 9؛ شیخ صدوق، محمّد بن علی، الخصال، ص 404؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 22، ص 151.
5- . حمیری قمی، عبداللّه بن جعفر، قرب الاسناد، ص 9؛ شیخ صدوق، محمّد بن علی، الخصال، ص 404؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 22، ص 151.
6- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 122؛ ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج 3، ص 191؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 5، ص 435.

قرار گرفت. هاله بعد از ازدواج حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ درگذشت و هند که بزرگ شده بود، به بادیه نزد عشیره اش رفت، ولی سرپرستی دختران هاله را حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بر عهده گرفتند و طبق سنّت اعراب، هر کس سرپرستی یتیمی را بر عهده می گرفت، آن کودک به او منتسب می شد.

اما مورخان بعدی اختلافی ندارند که زینب و رقیه فرزندان حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هستند و اخبار فراوانی در این باره رسیده است.(1) هند پسر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از ابوهاله بود و سال ها پس از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زندگی کرد و بعدها، بنا به نقلی، در جنگ جمل به شهادت رسید.(2) حدیث وصف رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ که به درخواست حسن بن علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، هند آن را بیان کرده مشهور است.(3) خود هند گفته است: «پدرم رسول خدا و مادرم خدیجه و خواهرم فاطمه و برادرم قاسم است.»(4)

نکتۀ، دیگر این که سال ها پس از رحلت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، خواهرش هاله در مدینه به منزل رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رفت و اجازۀ ورود خواست و تا پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ صدای او را شنید، به یاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ افتاد و مشعوف شد و با صدای بلند، هاله را دعوت نمود که وارد شود.(5) این روایت که در منابع گوناگون ضبط شده است گزارشِ مرگ هاله را در دوران حیات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مخدوش می کند.

از سویی دیگر، ابوالعاص بن ربیع، داماد پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و همسر زینب،(6) که

ص: 185


1- . حمیری قمی، عبداللّه بن جعفر، قرب الاسناد، ص 9؛ شیخ صدوق، محمّد بن علی، الخصال، ص 404؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 22، ص 151.
2- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 71؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 229.
3- . ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، ص30؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 6، ص 436.
4- . ابن قتیبه دینوری، عبد اللّه بن مسلم، المعارف، ص 133؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 229.
5- . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 4، ص 231؛ امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج 7، ص 134.
6- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 30؛ ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج 6، ص 4؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 21، ص 183 184

بعدها اسلام آورد، پسر هاله (خواهر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ) بود(1) که نشان می دهد زینب دختر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بوده است، و گرنه ممکن نبود که او با زینب ازدواج کند.

در مجموع، این اختلاف نظرها در مورد فرزندان پسر است و در بارۀ چهار دختر داشتن حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تا قرن سوم اختلافی وجود نداشته است. اما در بارۀ دختر بزرگ ایشان اختلاف نظر وجود دارد. بعضی رقیه(2) و برخی زینب(3) را بزرگ تر دانسته اند؛ ولی بیشتر بر آن اند که فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ کوچک ترین آنان بوده است.(4) هر چند این نظر مخالفانی نیز دارد.(5)

فاصلۀ سنی فرزندان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یک سال بود،(6) وی برای هر فرزندی که به دنیا می آورد، دایه می گرفت؛ به جز فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ که خودش او را شیر داد.(7)

* حمایت مالی و معنوی از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

پایداری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در کنار حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، در تمام سال های پس از بعثت مسلّم است. زمانی که کفار و مشرکان مکه حاضر نبودند سخنان پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را بشنوند و او را استهزا می کردند و دروغ گویش می خواندند، به گواهی پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به او ایمان آورد و او را تصدیق می کرد و غبار غم را از چهره اش

ص: 186


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 30 31؛ ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ص 67، ح 4؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 21، ص 184.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 122 123؛ ابن طلحه شافعی، کمال الدین محمّد، مطالب السؤول، ص 44؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 3، ص 391.
3- . حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 4، ص 44؛ محب الدین طبری، أحمد بن عبداللّه، ذخائر العقبی، ص 156؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 21، ص 183.
4- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 122 124؛ ابن طلحه شافعی، کمال الدین محمّد، مطالب السؤول، ص 44؛ امین عاملی، سید محسن، أعیان الشیعة، ج 6، ص 311.
5- . ر.ک: حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 3، ص 391.
6- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 133 134 و ج 8، ص 16.
7- . امین عاملی، سید محسن، أعیان الشیعة، ج 6، ص 311.

می زدود.(1)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از آلام پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در برابر آزار مشرکان و کفار می کاست و از او حمایت می کرد. متهم کردن پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به جادوگری و کاهنی و جنون و نیز ایجاد مانع برای تبلیغ دین،(2) بخشی از دشمنی های مشرکان بود. هر گاه پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به طواف کعبه می رفت، مشرکان از گفتن هیچ ناسزایی به او ابا نداشتند و گاه ردای او را می گرفتند و سخت می کشیدند.(3) زمانی که این دشمنی ها به اوج خود رسید، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بهترین حامی پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در خانه بود و دشنام ها و کارشکنی های مشرکان را کم اهمیت جلوه می داد(4) و برای در امان ماندن جان پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تدابیری می اندیشید؛ از جمله نظارت بر رفت و آمدهای پنهانی افراد برای ملاقات با حضرت رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، و نصیحت و سرزنش کسانی که در یاری رساندن به محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تعلل می ورزیدند.(5)

مساعدت های مالی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در حمایت از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نیز به حدی بود که خود پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به آنها اشاره کرده است.(6) حمایت های خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در سه سال محاصرۀ بنی هاشم در شِعب ابی طالب نیز ادامه یافت. پس از آن که قریش دعوت پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را رو به گسترش یافتند، تصمیم گرفتند با هیچ یک از بنی هاشم و بنی عبدالمطلب ازدواج و داد و ستد نکنند؛ تا آنان را به ترک حمایت از پیامبر

ص: 187


1- . ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی، مسند احمد بن حنبل، ج 6 ص 117 118؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 438 439؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 7 9.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویه، ج 1، ص 187.
3- . همان، ص 188.
4- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 158؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5 ص 437؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16 ص 10 11.
5- . شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الاختصاص، ص 182؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 18، ص 99.
6- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1824؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 117.

صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وادار سازند.(1) خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز با آن که زندگی مرفهی داشت و می توانست در قبیلۀ خود بماند، با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به شعب رفت. بنی هاشم و بنی عبدالمطلب سه سال در محاصره ماندند و فقط هنگام عمره (ماه رجب) و حج (ذی حجه) از شعب بیرون می آمدند.(2)

در این دوران، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اموال بسیاری در اختیار پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قرار داد.(3) در ماه های آخر، محاصره شدت یافت و ابوجهل، عاص بن وائل، نضر بن حارث و عقبة بن ابی معیط از رسیدن آذوقه به بنی هاشم جلوگیری می کردند؛(4) تا جایی که طاقت و توانشان تمام شد و صدای شیون کودکانشان از شعب شنیده می شد.(5) در این اوضاع که امکان تهیۀ آذوقه برای بنی هاشم، حتی به قیمت گزاف، فراهم نبود خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در صدد یافتن راه حلی بود. او حتی برای کسانی که در حلف الفضول شرکت داشتند، پیک فرستاد و از محاصره کنندگان شکایت کرد. از جمله، فردی را نزد زمعة بن اسود فرستاد و از این که ابوجهل مانع خرید آنان می شود، گله کرد.(6)

بعضی از نزدیکان بنی هاشم به شیوه هایی موفق شدند به شعب آذوقه بفرستند، که از آن جمله، هشام بن عمرو بن ربیعه و حکیم بن حزام (برادرزادۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ) بودند.(7) این کمک ها اگر چه مفید بود، کفایت نمی کرد و بنی هاشم مجبور بودند با قیمت دو چندان و با

ص: 188


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 109 208؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 31.
2- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 31؛ ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1 ص 59.
3- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج1، ص58؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج35، ص93.
4- . راوندی، قطب الدین، قصص الانبیاء، ص 325؛ ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 58.
5- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 209؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، السیرة النبویة، ج 2، ص 47؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 19، ص 18 19.
6- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 271 272.
7- . همان، ص 272.

مشکلات فراوان آذوقه تهیه کنند؛ به طوری که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیش از وفات، تمام دارایی خود را انفاق کرده بود.(1)

فضایل و مناقب

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از زنان شریفی بود که خداوند به او توفیق همسری و خدمت به آخرین پیامبرش، حضرت محمّد مصطفی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، را داد و تمام فرزندان حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، به جز ابراهیم، از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بودند.(2) توفیق پذیرایی از علی بن ابی طالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ از دیگر فضایلی بود که نصیب او گشت. هنگامی که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ دچار تنگ دستی گردید، پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را به منزل خویش برد و او از همان دوران کودکی، قرین حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ گردید.(3)

حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پیش از بعثت به غار حرا پناه می برد تا به پرستش خدا بپردازد.(4) در این مدت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سرپرستی فرزندان و امور خانه را بر عهده داشت. او با شکیبایی تمام، روزهای دور از محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را سپری می کرد و آسودگی لازم را برای ارتباط محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با پروردگارش فراهم می آورد.

در منابع، به اعتقادات مذهبی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در جوانی، پیش از اسلام آوردنش، اشاره نشده، اما بر اساس شواهدی، او خداپرست و از کسانی بوده که خبر برانگیخته شدن پیامبری را از جزیرة العرب شنیده و حتی منتظر بعثت او بوده است. او در جریان ازدواجش نیز به فضایل معنوی توجه داشت و بعد از ازدواج، مساعدت های او، امکان عزلت و عبادت

ص: 189


1- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 31.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 122؛ طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 35.
3- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 27؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 38، ص 295.
4- . طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 47؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 48.

محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را فراهم کرد، که نشان دهندۀ اعتقاد او به خدای واحد است و همین روحیه موجب شد که بدون قید و شرط، اسلام را بپذیرد.

پس از نزول وحی بر حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اولین زنی بود که به او ایمان آورد.(1) وی علاوه بر تصدیق قلبی و زبانی اسلام، در عمل نیز احکام و دستورهای الهی را به انجام می رساند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به همراه پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، اولین کسانی بودند که نماز بر پا داشتند.(2) علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در گفت وگو با مردم یهودی که اوصاف وصی پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را پرسید، اظهار کرد: «اولین کسی بودم که اسلام آورد و هیچ کس جز من و خدیجه نماز نمی خواند و به پیامبر ایمان نداشت.»(3)

شواهد دیگری نیز ایمان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و کوشش او را برای برپایی دین، تصدیق می کنند؛ چنان که قبل از اعلام دعوت رسمی در ایام حج، و آن گاه که امکان نداشت علناً به عبادت بپردازند، در کنار محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و به همراهی علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، در کنار کعبه به عبادت بر می خاست.(4) گفته اند که غیر از ایام حج، پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و او پنهانی خدا را می پرستیدند.(5)

از جمله فضایل خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، سخن گفتن فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ با او است؛ در حالی که هنوز در رحم خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود. هنگامی که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از این ماجرا آگاه شد، به او نوید داد که جبرئیل خبر داده که این جنین دختر است و نسلی پاک و مبارک

ص: 190


1- . ترمذی، محمّد بن عیسی، سنن الترمذی، ج 5، ص 306؛ طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی، المعجم الکبیر، ج 19، ص 291؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 16.
2- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 23؛ ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 43؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 18، ص 196.
3- . شیخ صدوق، محمّد بن علی، الخصال، ص 366؛ شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الاختصاص، ص 165؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 38، ص 168.
4- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 17 18؛ طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 56 57؛ طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی، المعجم الکبیر، ج 18، ص 100 101.
5- . شیخ صدوق، محمّد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ص 344؛ طوسی، محمّد بن حسن، الغیبة، ص 332؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 18، ص 177.

خواهد داشت و خداوند ادامۀ نسل مرا از او قرار داده است.(1)

هم چنین نقل شده است هنگامی که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می خواست فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را به دنیا بیاورد، خداوند از بهشت چهار قابله برای یاری او فرستاد: مریم عَلَيْها السَّلاَمُ دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، کلثوم خواهر موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، و ساره همسر حضرت ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ.(2)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ انسانی نمونه و کامل بود که، به تصریح پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، استحقاقِ سلام و تحیت الهی و فرشتگان مقربی چون جبرئیل را داشت و بایسته بود که جایگاهش فردوس برین باشد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به مقامی رسید که، به نقل رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، خداوند هر روز چندین بار به فرشتگانش در مورد او مباهات می کند.(3)

از دیگر فضایل خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، انفاق سخاوتمندانۀ اموالش در راه دین خدا بود. بنا بر بعضی منابع، وی اموال بسیاری داشت(4) که همه را در راه گسترش اسلام خرج کرد.(5) به عقیدۀ تعدادی از مفسران، آیۀ (وَ وَجَدَک عائِلاً فَأغْنی)(6) در بارۀ بی نیاز شدن پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ است به سبب اموالی که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به ایشان بخشید.(7)

فضایل خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چندان است که در برخی دعاهای اهل بیت: به شرافت وی

ص: 191


1- . شیخ صدوق، محمّد بن علی، الامالی، ص 690 691؛ طبری امامی، محمّد بن جریر بن رستم، دلائل الإمامة، ص 77؛ راوندی، قطب الدین، الخرائج والجرائح، ج 2، ص 524.
2- . شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص 691؛ طبری امامی، محمّد بن جریر بن رستم، دلائل الإمامة، ص 78؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 80.
3- . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 4، ص 231؛ امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج 7، ص 133؛ ابن بطریق، یحیی بن حسن، عمدة عیون صحاح الاخبار فی مناقب امام الابرار، ص 392؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 18 و ج 11، ص 78.
4- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 223؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 21 22.
5- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 31.
6- . ضحی: 8.
7- . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، ج 10، ص 384؛ فخر رازی، محمّد بن عمر، التفسیر الکبیر، ص 31، ص 199؛ شوکانی، محمّد بن علی، فتح القدیر، ج 5، ص 458.

مباهات شده است.(1) در طول تاریخ نیز بنی هاشم بارها با یادآوری فضایل خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، بدخواهان را به سکوت واداشته اند.

نقل شده است در مجلسی که امام حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ نیز حضور داشت، معاویه به طعن پرسید: «شریف ترین مردم از حیث نسب کیست؟» صعصعه به امام حسن مجتبی عَلَيْهِ السَّلاَمُ اشاره نمود و نسب او را ذکر کرد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را جَدّۀ او معرفی کرد.(2) محمّد نفس زکیه و ابن زبیر نیز در احتجاجاتشان با مخالفان، نسبت شان را با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یادآور می شدند و به آن مباهات می کردند.(3) ذکر نام ایشان در زیارت نامه های ائمّه: نشان دهندۀ مقام بلند ایشان در نزد اهل بیت: است.(4) اهل بیت: نیز در برخی خطبه های خویش، به نسبت داشتن خود با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ افتخار می کردند.(5)

علاقۀ شدید پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ محبوب پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بود(6) و همواره، حتی بعد از رحلت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از او بسیار یاد می کرد(7) و گاه به یاد او می گریست(8) و می فرمود: «خدیجه! کجا است مثل خدیجه؟»(9) در گزارشی که بخاری از

ص: 192


1- . سید بن طاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، ج 1، ص 509؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 99، ص 107.
2- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 5، ص 37.
3- . طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 6، ص 196؛ ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 9، ص 325.
4- . کلینی، محمّد بن یعقوب، الکافی، ج 4، ص 577؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 97، ص174.
5- . ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 305؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 45، ص 174.
6- . امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج 7، ص 134.
7- . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 4، ص 231؛ امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج 7، ص 134؛ سید بن طاووس، علی بن موسی، الطرائف، ص 291.
8- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 131؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16 ص 8.
9- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 1، ص 370؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 131.

عایشه نقل کرده است، شدت محبت پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آشکارتر می شود؛ چنان که گفته است: «پیامبر آن گونه از خدیجه یاد می کرد که گویی در دنیا کسی به جز خدیجه نبوده است.»(1) پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرموده: «خدا محبت او را روزیِ من کرده است»، که این ابراز محبت موجب غبطۀ عایشه به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شد(2) و به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گفت که او پیرزنی بیش نبود و خدا بهتر از آن را نصیب شما کرده است. این سخن موجب ناراحتی پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گردید و قسم یاد کرد که بهتر از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نصیبش نشده است.(3)

علاقۀ پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سبب شده بود که بستگان و دوستان وی نیز همواره مورد تفقد پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قرار گیرند. چنان که نقل شده است سال ها بعد از وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، زمانی که هاله (خواهر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ) به منزل رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در مدینه رفت، حضرت بسیار مسرور شد و با احترام او را به منزل خود دعوت کرد.(4)

همچنین نفیسه، دختر مُنیه، که در ازدواج حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نقش داشت، در فتح مکه مسلمان شد و ماجرای وساطتش را به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ یادآور گردید و مورد احترام قرار گرفت.(5) از دیگر اقدامات رسول اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در نکوداشت یاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، این بود که هر گاه گوسفندی ذبح می کرد، از گوشت آن به منزل دوستان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می فرستاد(6) و در مقابل اعتراض برخی از

ص: 193


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 4 ص 231؛ ر.ک: سید بن طاووس، علی بن موسی، الطرائف، ص 291.
2- . امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج 7، ص 134؛ ابن بطریق، یحیی بن حسن، عمدة عیون صحاح الاخبار فی مناقب امام الابرار، ص 393.
3- . ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی، مسند احمد بن حنبل، ج 6 ص 117 118؛ طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی، المعجم الکبیر، ج 23، ص 13؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 103.
4- . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 4، ص 231؛ امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج 7، ص 134؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 339.
5- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 107.
6- . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 4، ص 231؛ امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج 7، ص 133 134.

همسرانش می فرمود: «إنّی قَدْ رُزِقْتُ حُبَّها؛(1) خدا محبت او را روزی من کرده است.»

پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در پاسخ به عایشه و امثال او، در ترجیح خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بر دیگر زنانش، دو دلیل ذکر می کرد: اول این که او مادر تمام فرزندانش است (به جز ماریۀ قبطیه، دیگر زنان فرزندی نیاوردند) و دوم مقام ایمانی او بود. حضرت مکرر از ایمان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زمانی که دیگران به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ کافر بودند، تصدیق و همراهی او زمانی که دیگران پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را دروغ گو می خواندند، و انفاق مالش زمانی که دیگران پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را محروم کرده بودند، یاد می نمود.(2)

روزی پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در بین اصحابش نشسته بود، در همین حال چهار خط بر روی زمین کشید و پرسید: «آیا می دانید این ها چیستند؟» اصحاب پاسخ دادند: «خدا و رسولش داناترند.» رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: «بهترین زنان اهل بهشت چهار نفرند: فاطمه دختر محمّد، خدیجه دختر خویلد، مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، همسر فرعون.» این حدیث در منابع شیعه(3) و اهل سنّت(4) آمده است. بین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و زنان بهشتی شباهت هایی وجود دارد، از جمله این که: قرآن کریم مریم عَلَيْها السَّلاَمُ را صدیقه نامیده است(5) که یکی از القاب حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز هست(6) و وقتی که همه پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را تکذیب می کردند، او آن حضرت را تصدیق می نمود.(7) قرآن کریم دربارۀ

ص: 194


1- . ابن بطریق، یحیی بن حسن، عمدة عیون صحاح الاخبار فی مناقب امام الابرار، ج 1، ص 393.
2- . ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی، مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 117 118؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 103؛ متقی هندی، علی بن حسام الدین، کنز العمّال، ج 12، ص 132.
3- . شیخ صدوق، محمّد بن علی، الخصال، ص 205 206؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 8، ص 178.
4- . ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی، مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 293.
5- . مائده: 75.
6- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه والنهایه، ج 2، ص 74.
7- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 158.

آسیه گفته است که با وجود ثروت و آسایش، دین الهی را برگزید و سختی ها را تحمل کرد.(1) خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز ثروت و زندگی خود را فدای دین الهی(2) و یاری پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ کرد.(3)

وفات حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

سختی های فراوانی بر بنی هاشم در شعب ابی طالب وارد آمد. گرسنگی از یک سو و خطر به قتل رسیدن پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از سوی دیگر، اوضاع را بسیار دشوار ساخته بود.(4) این دشواری ها سبب شد تا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، که سنی از ایشان گذشته بود، پس از بیرون آمدن از شعب، در بستر بیماری بیفتند. نقل شده است هنگامی که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در بستر بیماری افتاد، اندوه و ناراحتی در چهره اش نمایان شد و گفت که علت آن، نگرانی از آیندۀ خانواده اش و مشکلات آنان و خردسالی فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ و تنهایی او در شب عروسی است.(5)

رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مظهر صبر و استقامت بود، اما غم از دست دادن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بر ایشان گران آمد. نقل شده است که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در آخرین ساعات زندگی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، با اندوه نزد او رفت و در حالی که با چشمان اشکب بار به او می نگریست، فرمود: «آنچه می بینم برایم ناگوار است.»(6) روایت شده است که چون بیماری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شدت یافت، به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، سه وصیت کرد: «اگر تقصیری

ص: 195


1- . تحریم: 11.
2- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 31؛ ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 58؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 35، ص 93.
3- . طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی، المعجم الکبیر، ج 23، ص 13؛ متقی هندی، علی بن حسام الدین، کنز العمّال، ج 12، ص 132.
4- . ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 58؛ ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 64؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 35، ص 92 93.
5- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 1، ص 375 376؛ علامۀ حلّی، حسن بن یوسف، کشف الیقین فی فضائل امیرالمومنین7، ص 198؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43 ص 138.
6- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2 ص 35.

در حق تو کرده ام مرا ببخش؛ مراقب دخترم فاطمه باش که کسی او را مورد اذیت و بی مهری قرار ندهد.» وی خجالت کشید سومین وصیت خود را مستقیماً به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بگوید. از این رو از فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ خواست تا به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بگوید که از قبر در هراس است و او را در همان لباسی کفن کند که در آن اولین بار به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وحی شده بود.(1)

به گزارش برخی از مورخان، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در ماه رمضان، در 65 سالگی، در گذشت.(2) دربارۀ سال و روز وفات وی، اقوال مختلفی وجود دارد. برخی سال وفات را پنج سال و عده ای چهار سال قبل از هجرت می دانند،(3) اما قول سه سال پیش از هجرت مشهورتر است(4) که پس از خروج بنی هاشم از شعب می شود.(5) شیخ مفید نیز، ضمن پذیرش این نظر، وفات حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را در روز دهم ماه رمضان سال دهم بعثت دانسته است.(6) برخی روز وفات او را سه روز قبل از درگذشت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ(7) و برخی عَلَيْها السَّلاَمُ5 روز یا 55 روز قبل از وفات وی ضبط کرده اند.(8) با رسیدن خبر درگذشت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، داغ از دست دادن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای او تازه شد(9) و از شدت اندوه، فرمود: «در این روزها بر این امت دو مصیبت وارد شد که نمی دانم به سبب کدام یک بی تاب ترم»؛(10) از این رو، پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آن سال را

ص: 196


1- . حائری مازندرانی، محمّدمهدی، شجره طوبی، ج 2، ص 234 235.
2- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8 ص 18؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 35.
3- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1881.
4- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 2، ص 282؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1881؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 103.
5- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8 ص 18.
6- . شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، مسار الشیعة فی مختصر تواریخ الشریعه، ج 22، ص 23.
7- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 35؛ راوندی، قطب الدین، قصص الانبیاء، ص 314؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 90 91.
8- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 90 91.
9- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 35.
10- . همان.

«عام الحُزْن» نامید.(1) پیکر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به قبرستان حجون بردند.(2) پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خود وارد قبر شد و او را به خاک سپرد.(3)

قریشی یان پس از درگذشت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گستاخ تر شدند و بر آزار پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ افزودند. برخی از ایشان بر چهرۀ وی خاک می پاشیدند و کارهایی می کردند که پیش از آن جرئتش را نداشتند(4) و حتی تصمیم به قتل پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گرفتند.(5)

کتابنامه

1. ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد (م 656 ق)، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمّد ابوالفضل ابراهیم، دار احیاء الکتب العربیة، 1378 ق.

2. ابن ابی جمهور، محمّد بن علی احسائی (م 940 ق)، عوالی اللآلی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، تحقیق: مجتبی عراقی، قم: مطبعة سید الشهداء، 1403 ق.

3. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، تهران: انتشارات اسماعیلیان.

4. ، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر، 1386 ق.

5. ابن بطریق، یحیی بن حسن (م 600 ق)، عمدة عیون صحاح الاخبار فی مناقب امام الابرار، قم: نشر اسلامی، 1407 ق.

6. ابن حبان بُستی، محمد بن احمد (م 354 ق)، الثقات، حیدر آباد دکن هند: مؤسسة الکتب الثقافیة، 1393 ق.

7. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عادل احمد، علی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق.

8. ابن حزم اندلسی، علی بن احمد (م 456 ق)، جمهرة انساب العرب، تحقیق: گروهی از علما، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1403 ق.

9. ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی (م 241 ق)، مسند احمد بن حنبل، بیروت: دار صادر.

10. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر.

11. ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی (م 588 ق)، مناقب آل ابی طالب، تحقیق: گروهی از اساتید نجف اشرف، نجف: المکتبة الحیدریة، 1376 ق.

12. ابن طلحه شافعی، کمال الدین محمّد (م 652 ق)، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول9، تحقیق: ماجد العطیه.

13. ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه قرطبی (م 463 ق)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق: علی محمّد بجاوی، بیروت: دار الجیل، 1412 ق.

14. ابن عساکر، علی بن حسن (م 571 ق)، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق: علی شیری، بیروت: دارالفکر، 1415 ق.

15. ابن قتیبه دینوری، عبد اللّه بن مسلم (م 276 ق)، المعارف، تحقیق: ثروت عکاشة، القاهرة: دارالمعارف.

16. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر (م 774 ق)، البدایة والنهایة، تحقیق: علی شیری، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1408 ق.

17. ، السیرة النبویة، تحقیق: مصطفی عبدالواحد، بیروت: دارالمعرفة، 1396ق.

18. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویة، تحقیق: محمّد محیی الدین عبد الحمید، القاهرة: مکتبة محمّد علی صبیح واولاده، 1383 ق.

19. ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب اسحاق (م 284 ق)، تاریخ یعقوبی، قم: مؤسسۀ فرهنگ اهل بیت.

20. ابو الفرج اصفهانی، علی بن حسین (م 356 ق)، مقاتل الطالبیین، تحقیق: کاظم مظفر، قم: مؤسسۀ دارالکتاب، 1385 ق.

21. ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد (م 352 ق)، الاستغاثه فی بدع الثلاثة، تهران: مؤسسة الاعلمی، 1373 ش.

22. اربلی، علی بن عیسی (م693ق)، کشف الغمة فی معرفة الائمة، بیروت: دارالاضواء، 1405ق.

23. امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری (م 261 ق)، صحیح مسلم، بیروت: دار الفکر.

24. امین عاملی، سید محسن (م 1371 ق)، اعیان الشیعه، تحقیق: سید حسن امین، بیروت: دارالتعارف، 1403 ق.

25. بخاری، محمّد بن اسماعیل (م 256 ق)، صحیح البخاری، بیروت: دارالفکر، 1401 ق.

26. بلاذری، احمد بن یحیی (م 279 ق)، انساب الاشراف، تحقیق: سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت: دارالفکر، 1417 ق.

27. ترمذی، محمّد بن عیسی (م 279 ق)، سنن الترمذی، تحقیق: عبدالوهاب عبداللطیف، بیروت: دارالفکر، 1403 ق.

28. حاکم نیشابوری، محمّد بن عبد اللّه (م 405 ق)، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق: یوسف مرعشلی، بیروت: دارالمعرفه.

29. حائری، محمّد مهدی (م 1369 ش)، شجرة طوبی، النجف الاشرف: المکتبة الحیدریة، 1385 ق.

30. حلبی، علی بن برهان (م 1044 ق)، السیرة الحلبیه، بیروت: دارالمعرفة، 1400 ق.

31. حمیری قمی، عبد اللّه بن جعفر (م 300 ق)، قرب الاسناد، قم: مؤسسۀ آل البیت7 لاحیاء التراث، 1413 ق.

32. ذهبی، محمّد بن احمد (م 748 ق)، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب الارنؤوط، بیروت: مؤسسة الرسالة 1413 ق.

33. راوندی، قطب الدین سعید بن عبداللّه (م 573 ق)، الخرائج و الجرائح، قم: مؤسسة الامام المهدی[، 1409 ق.

34. ، قصص الانبیاء، تحقیق: غلامرضا عرفانیان، قم: مؤسسة الهادی، 1418 ق.

35. سید بن طاووس، رضی الدین علی بن موسی (م 664 ق)، الإقبال لصالح الاعمال، تحقیق: جواد قیومی، قم: مکتب الاعلام الاسلامی، 1414 ق.

36. ، الطرائف فی معرفة مذهب الطوائف، قم: مطبعة الخیام، 1399 ق.

37. شوکانی، محمّد بن علی (م 1250 ق)، فتح القدیر، عالم الکتب.

38. شیخ صدوق، ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی (م 381 ق)، الامالی، قم: مؤسسة البعثة، 1417 ق.

39. ، الخصال، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: نشر اسلامی، 1403 ق.

40. ، کمال الدین و تمام النعمه، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: نشر اسلامی، 1405 ق.

41. شیخ مفید، محمّد بن محمّد بن نعمان عکبری بغدادی (م 413 ق)، الاختصاص، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: نشر اسلامی، 1414 ق.

42. ، مسار الشیعة فی مختصر تواریخ الشریعه، تحقیق: مهدی نجف، بیروت: دار المفید، 1414 ق.

43. طبرانی، سلیمان بن احمد (م 360 ق)، المعجم الکبیر، تحقیق: حمدی سلفی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1404 ق.

44. طبرسی، فضل بن حسن (م 548 ق)، اعلام الوری باعلام الهدی، قم: مؤسسة آل البیت7 لاحیاء التراث، 1417 ق.

45. ، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق: عده ای از محققین بیروت: مؤسسة الاعلمی، 1415 ق.

46. طبری امامی، محمّد بن جریر بن رستم (م قرن 5)، دلائل الامامة، قم: مؤسسة البعثة، 1413 ق.

47. طبری، محمّد بن جریر (م 310 ق)، تاریخ طبری(تاریخ الامم و الملوک)، تحقیق: گروهی از دانشمندان بیروت: مؤسسة الاعلمی، 1403 ق.

48. طوسی، محمّد بن حسن (م 460 ق)، الغیبة، تحقیق: عباد اللّه تهرانی، علی احمد ناصح، قم: مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1411 ق.

49. عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم9، بیروت: دارالهادی، 1415 ق.

50. علامه حلّی، حسن بن یوسف (م 726 ق)، کشف الیقین فی فضایل امیر المؤمنین7، تحقیق: حسین درگاهی، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1411 ق.

51. فخر رازی، محمّد بن عمر (م 606 ق)، التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1420 ق.

52. قاضی نعمان مغربی، نعمان بن محمّد تمیمی (م 363 ق)، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، تحقیق: سید محمّد حسینی جلالی، قم: نشر اسلامی، 1414 ق.

53. کلینی، محمّد بن یعقوب (م 329 ق)، الکافی، تحقیق: علی اکبر غفاری، تهران: دار الکتب الاسلامیة، 1363 ش.

54. متقی هندی، علی بن حسام الدین (م 975 ق)، کنز العمّال فی سنن الاقوال و الافعال، تحقیق: بکری حیانی، صفوة السقا، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1409 ق.

55. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، تحقیق: محمّدباقر بهبودی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403 ق.

56. محب الدین طبری، أحمد بن عبداللّه (م 694 ق)، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، القاهرة: مکتبة القدسی، 1356 ق.

57. مقریزی، احمد بن علی (م 845 ق)، امتاع الاسماع، تحقیق: محمّد نمیسی، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1420 ق.

ص: 197


1- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج 1، ص 53؛ راوندی، قطب الدین، قصص الانبیاء، ص 314؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 2، ص 41.
2- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 136؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 111 112.
3- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 18؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 136.
4- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 2 ص 282 283؛ طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2 ص 80.
5- . ر.ک: ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 2 ص 332.

10- خدیجه بنت خویلد عَلَيْها السَّلاَمُ در دایرة المعارف صحابۀ پیامبر اعظم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

اشاره

خدیجه بنت خویلد عَلَيْها السَّلاَمُ در دایرة المعارف پیامبر اعظم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ(1)

حبیب عباسی

چکیده

شرح زندگانی و مقامات معنوی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به منابع مهم تاریخی و حدیثی است. از دیدگاه نویسنده: او اولین زنی است که به پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گروید و اسلام آورد و وی اولین همسر پیامبر خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و با فضیلت ترین آنها است. به خاطر عفت و کمالِ فراوان، در دوران جاهلیت به او طاهره می گفتند. در این که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اولین زنی است که به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ایمان آورده، تردید و اختلافی نیست، اما در بارۀ این که آیا او اولین شخصی است که به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ایمان آورده؛ یعنی پیش تر از امیر مؤمنان عَلَيْهِ السَّلاَمُ ایمان آورده باشد یا پس از ایشان، اختلاف است. فضائل حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بیش از آن است که بتوان شمرد. پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ او را یکی از چهار زن ممتاز جهان بر می شمارد: برترین زنان بهشت چهار نفرند: خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمّد و مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم همسر فرعون.

کلیدواژه: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، تاریخ اسلام، زنان بهشتی، تبلیغ، دعوت.

ص: 198


1- دایرة المعارف صحابۀ پیامبر اعظم، جمعی از نویسندگان، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، چاپ اول، 1391، ج 2، ص 231 241.

نام و نسب او خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بنت خویلد بن اسد بن عبد العزی و همسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، ام المؤمنین و یکی از چهار زن با عظمت دنیا است. مادر وی فاطمه، دختر زائدة بن اصم بوده است. او اولین زنی است که به پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گروید و اسلام آورد و وی اولین همسر پیامبر خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و با فضیلت ترین آن ها است.(1) به خاطر عفت و کمالِ فراوان او در دوران جاهلیت به او طاهره می گفتند.(2)

معروف است که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قبل از ازدواج با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دو بار ازدواج کرده بود: با عتیق بن عائذ مخزومی و ابوهاله فرزند زراره. در بارۀ این که همسر اول او کدام یک از این دو نفر بوده اختلاف است، و از بعضی نقل ها برمی آید که او قبل از ازدواج با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ همسر عتیق و قبل از وی همسر ابوهاله بوده است. آن حضرت از عتیق، دختری به نام هند و از ابوهاله نیز پسری به نام هند و دختری به نام هاله داشته است.(3)

هنگام ازدواج پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با ایشان آن حضرت پانزده سال از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بزرگ تر بود؛ یعنی پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ 25 ساله و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چهل ساله بود، و ایشان 24 سال هم با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ زندگی کرد و در 64 سالگی زندگی را بدرود گفت.

پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و کاروان تجاری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

روزی جناب ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، عموی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به ایشان گفت: «ای محمّد! می خواهم برایت همسری اختیار کنم، اما مالی ندارم که تو را یاری کنم و خدیجه از خویشاوندان ما است که هر سال یکی از قریشی یان به همراه اموال و غلامانش به تجارت می رود و پس از بازگشت، مقداری از سود را بر می دارد. آیا تو می خواهی این کار را انجام دهی؟» پیامبر

ص: 199


1- . شیخ صدوق، محمّد بن علی، الخصال، ص 419.
2- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 434.
3- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1817؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 434.

صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: «بله.» پس ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ نزد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رفت و این مطلب را با وی در میان گذاشت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خوشحال شد و به غلامش میسره گفت: «تو و تمام این اموال در اختیار محمّد باشید.»

سپس قافله به سوی شام حرکت کرد. در راه، میسره کرامات فراوانی از حضرت مشاهده کرد؛ از جمله روزی آنها نزدیک دیری و در کنار نهری به استراحت پرداختند و پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نیز زیر سایۀ درختی نشست. پس راهبی به نام نسطور سر از دیر بیرون آورد و از میسره پرسید: این جوانی که در سایۀ درخت نشسته، کیست؟ میسره گفت: «او مردی از قریش و اهل حرم است.» راهب جلو آمد و دست و پای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را بوسید و به یگانگی خدا و رسالت پیامبر اسلام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شهادت داد و به میسره گفت: «از امر و نهی های او اطاعت کن که او رسول خدا است. به خدا قسم! بعد از عیسی کسی جز او زیر این درخت ننشسته است و عیسی به نبوت او بشارت داده است.»

زمانی که آنها از سفر بازگشتند، میسره به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گفت: «اگر زودتر به مکه بروی و خبر سود فراوان مان را به خدیجه بدهی، برایت بهتر خواهد بود.» پس پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بر اسبش سوار شد و به سوی خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ حرکت کرد. در آن روز خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همراه با عده ای از زنان در اتاقش نشسته بود که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از دور دیده شد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به ابر بلندی که در بالای سر آن اسب سوار حرکت می کرد، چشم دوخته بود. او سپس گفت: «این سوار دارای مقام بزرگی است و کاش به خانۀ من می آمد!» در همین حال آن سوار که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بود، به خانه اش آمد و با پای برهنه جلوی خانه اش پیاده شد!

هم چنین پس از آن که میسره به خانه بازگشت، به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: «او از کنار هیچ درخت و سنگی ردّ نمی شد، مگر این که آن درخت و سنگ به او می گفت: «السلام علیک یا رسول اللّه !» و هنگامی که بحیرای ترسا دید که ابری بر بالای سرش حرکت می کند

ص: 200

و بر او سایه می افکند، از ما پذیرایی کرد.»(1)

ازدواج پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

نقل شده، پس از آماده شدن مقدمات ازدواج پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، حمزه عَلَيْهِ السَّلاَمُ، عباس و عدّه ای از بنی هاشم در خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گرد آمدند. ورقة بن نوفل، پسر عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و جمعی از بستگان او هم حاضر بودند. سپس حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمود:

«صاحب این خانه (کعبه) را ستایش می کنم که ما را از نسل حضرت ابراهیم و ذریۀ حضرت اسماعیل قرار داد و ما را در حرم امن فرود آورد، و ما را از بزرگان و شهر ما را مبارک قرار داد. همانا پسر برادرم، مردی است که با هیچ کس قابل مقایسه نیست و بر تمام مردان برتری دارد و در میان خلق همتایی ندارد؛ هر چند ثروت کمی دارد. مال و ثروت هم هر روز به قدر احتیاج می رسد، و سایه ای است زودگذر. او به خدیجه و خدیجه هم به او علاقه مند است و ما آمده ایم تا برای محمّد خواستگاری کنیم و هر چه مهر خواستید از نقد و نسیه به عهدۀ من است. به خدای این خانه او دارای مقامی بلند و مرتبه ای رفیع و رأیی رسا و دینی جهانی خواهد بود.»

پس ورقه، عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، شروع به سخن گفتن کرد؛ ولی در مقابل ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ نتوانست سخنی بگوید و زبانش بند آمد و قلبش به شماره افتاد. پس حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پشت پرده به سخن درآمد و گفت: «عموجان! هر چند در مجلس و میان مردم تو سزاوارتر از منی که سخن بگویی، اما از جانم مقدم تر نیستی. ای محمّد! من خود را به عقد ازدواج تو درآوردم و مهریه ام را از مال خود قرار دادم. به عمویت بگو تا شتری قربانی کند و ولیمۀ عروسی را مهیا سازد و تو هم صاحب اختیار همسر خود هستی.»

ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ رو به حاضران کرد و گفت: «همگی شاهد باشید که خدیجه محمّد را پذیرفت و مهر را در مال خود قرار داد.» مردی از قریش گفت: «تا کنون نشنیده ایم که زنی

ص: 201


1- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 38 39.

مهر خود را به عهده بگیرد.»

ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ در حالی که سخت خشمناک شده بود، فرمود: «آری، اگر مردان مانند پسر برادرم باشند، با گران ترین قیمت آنان را می ربایند؛ اما اگر مانند شما باشند، با آنان جز با مهر سنگین ازدواج نمی کنند.» سپس ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ شتر چاقی نحر و مردم را اطعام کرد و مراسم ازدواج پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ انجام شد.

مردی از قریش این ازدواج مبارک و پرشکوه را ضمن اشعاری این گونه ستوده است:

هنیئا مریئا یا خدیجة قد جرت

لک الطیر فیما کان منک باسعد

تزوجت من خیر البریة کلها

ومن ذا الذی فی الناس مثل محمّد

و بشِّر به البران عیسی بن مریم

و موسی بن عمران فیا قرب موعد

اقرَّت به الکتاب قد ما بانه

رسول من البطحاء هاد و مهتد

«ای خدیجه! گوارا و مبارک باد تو را که مرغ بختت به سوی کوی سعادت و خوشبختی به پرواز درآمد. که با بهترین مردمان ازدواج کردی و در میان مردم، مانند محمّد کیست؟ دو راست گو و نیکوکار، عیسی پسر مریم و موسی پسر عمران به ظهور او مژده داده اند و زمان ظهور چه خوش نزدیک شده است. از دوران های پیش نویسندگان اقرار کرده اند که از سرزمین بطحا پیامبری هدایت گر و هدایت شده طلوع خواهد کرد.»

اسلام آوردن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

در این که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اولین زنی است که به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ایمان آورده، تردید و اختلافی نیست،(1) اما در بارۀ این که آیا او اولین شخصی است که به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ایمان آورده؛ یعنی پیش تر از امیرمؤمنان عَلَيْهِ السَّلاَمُ ایمان آورده باشد یا پس از ایشان، اختلاف است. شیخ طوسی در روایتی نقل می کند که ابن عباس گفته است: «اول

ص: 202


1- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 434؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 99.

من آمن برسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ من الرجال علی و من النساء خدیجه؛(1) اولین کسی که به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ایمان آورد، از مردان علی بود و از زنان خدیجه دختر خویلد.»

عفیف نقل می کند: در زمان جاهلیت در مکه به منزل عباس بن عبدالمطلب رفتم. زمانی که خورشید در آسمان نمایان شد و من در حال نگاه کردن به کعبه بودم، جوانی را دیدم که وارد مسجد شد و به آسمان نگاهی کرد و سپس رو به کعبه ایستاد. زمانی نگذشت که نوجوانی آمد و سمت راست وی ایستاد. پس از اندکی زنی آمد و پشت سر آن دو ایستاد. آن مرد به رکوع رفت و به پیروی او آن نوجوان و زن نیز به رکوع رفتند. آن جوان از رکوع بلند شد و به سجده رفت و به پیروی از او آن نوجوان و زن نیز به سجده رفتند. من به عباس گفتم: این مسئلۀ مهمی است. او گفت: «بله، مهم است. می دانی آن جوان کیست؟» گفتم: نه نمی دانم.

گفت: «او محمّد بن عبد اللّه بن عبدالمطلب پسر برادر من است.» و گفت: «آیا می دانی آن نوجوان کیست؟» گفتم: نه، او گفت: «او علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب برادزادۀ من است.» سپس گفت: «آیا می دانی آن زن کیست که پشت سر آن دو ایستاده است؟» گفتم: نه، او گفت: «او خدیجه بنت خویلد، همسر پسر برادر من است. او به من گفته است که خدای تو، خدای آسمان ها و زمین، او را به این دینی امر کرده است که او به آن معتقد است، و به خدا قسم، بر روی زمین جز این سه نفر به این دین معتقد نیستند.»(2)

اسلام آوردن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قبل از دیگر زنان مهم است، که امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ در سخنرانی خود در کارزار کربلا، آن هم دقایقی قبل از شهادت، با افتخار خود را به حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ منتسب کرده و اول مسلمان بودن وی را بیان می کند و به لشکر ابن زیاد این گونه خطاب می کند: «أنشدکم اللّه ، هل تعلمون أن جدتی خدیجة بنت

ص: 203


1- . شیخ طوسی، محمّد بن حسن، الامالی، ص 259 به نقل از: هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج 9، ص 220.
2- . اسکافی، ابوجعفر محمّد بن عبداللّه، المعیار و الموازنه، ص 66 78؛ قاضی نعمان مغربی، شرح الاخبار، ج 1، ص 79 178؛ شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الإرشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، ج 1، ص 29.

خویلد، اول نساء هذه الامة اسلاماً؟ قالوا: اللهم نعم؛(1) شما را به خدا قسم می دهم، آیا می دانید که جدۀ من خدیجه بنت خویلد اولین زن از این امت بود که اسلام آورد؟ همه گفتند: آری.»

فضائل حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

فضائل حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بیش از آن است که بتوان شمرد. در روایتی که به نقل عامه و خاصه به طور متواتر از پیامبر اسلام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نقل شده است، پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ او را یکی از چهار زن ممتاز جهان برمی شمارد. این روایت با تعبیرات مختلفی نقل شده است. در بعضی روایت ها این گونه نقل شده: «افضل نساء اهل الجنة اربع: خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت محمّد و مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم امرأة فرعون؛(2) برترین زنان بهشت چهار نفرند: خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمّد و مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم همسر فرعون.»

و در برخی روایات آمده است که: «ان اللّه اختار من النساء اربعا؛ خدا چهار زن را از میان زنان جهان برگزید که یکی از ایشان خدیجه است.»

مقام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به حدی عالی است که ملائکۀ مقرب پروردگار افتخار می کنند که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سلام ایشان را بپذیرد؛ چنان که ابوسعید خدری از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ روایت کرده که ایشان فرمودند: «در شب معراج هنگام بازگشت، از جبرئیل پرسیدم: حاجتی داری؟ جبرییل پاسخ داد: حاجتم آن است که پس از بازگشت به زمین از جانب پروردگار و از طرف من به خدیجه سلام برسانی.»

وقتی که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سلام خدا و جبرئیل را به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ابلاغ کرد، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: «ان اللّه هو السلام و منه السلام و الیه السلام وعلی

ص: 204


1- . شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص 222.
2- . ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی، مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 322؛ شیخ صدوق، محمّد بن علی، الخصال، ج 1، ص 205.

جبرئیل اسلام؛(1) همانا خداوند سلام است و از او است سلام و به سوی او است سلام و بر جبرئیل سلام باد.»

در روایت دیگری آمده است که روزی جبرئیل نزد رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آمد و گفت: «ای رسول خدا، خدیجه با ظرفی که در آن غذا یا نوشیدنی است، نزد تو می آید، پس زمانی که نزد تو آمد سلام خدای من و من را به او برسان و او را به خانه ای از قصب که لاصخب فیه و لا نصب؛ که هیچ رنج و زحمتی در آن نیست، بشارت بده.»(2)

در روایت دیگری آمده است که روزی جبرئیل در حالی که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نزد پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نشسته بود، نزد ایشان آمد. جبرئیل به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عرضه داشت: «همانا خدا به خدیجه سلام می رساند.» حضرت خدیجه گفت: «همانا خدا خود سلام است و بر جبرئیل، سلام و بر تو سلام و رحمت و برکات خدا باد.»(3)

از روایتی که در تفسیر فرات نقل شده، بر می آید که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در ردیف پیامبران و برگزیدگان خدا و مشمول آیۀ اصطفا است. در آن روایت چنین آمده است: روزی پیامبر به نزد حضرت زهرا و عایشه آمد و دید که مشغول مفاخره اند و صورت هایشان از خشم سرخ شده است. فرمود: «عایشه، مگر نمی دانی که خدا آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران و علی و حسن و حسین و حمزه و جعفر و فاطمه و خدیجه را برگزید و آنان را بر جهانیان برتری داد؟»(4)

علاقۀ پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ علاقۀ فراوانی داشت و این علاقه تنها به خاطر این نبود که ایشان همسر پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بود، بلکه به خاطر کمالات معنوی و خدمت هایی

ص: 205


1- . عیاشی، محمّد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج 2، ص 279.
2- . بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 4، ص 231.
3- . ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی، فضائل الصحابه، ص 75 و به همین مضمون: ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1821.
4- . فرات کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات کوفی، ص 80.

بود که او به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و اسلام کرده بود. عایشه می گوید: هر گاه پیامبر به یاد خدیجه می افتاد، بر او درود فراوان می فرستاد و برای او بی نهایت طلب رحمت می فرمود، تا آن که غیرت من تحریک شد و اعتراض کرده، گفتم: خدا به جای پیرزنی زنان زیبایی به تو داده است. پس پیامبر سخت خشمناک شد؛ به گونه ای که موی های جلو سر حضرت از عصبانیت راست شد و سپس فرمود:

«لا واللّه ما أبدلنی اللّه خیراً منها آمنت بی إذ کفر الناس وصدقتنی إذ کذبنی الناس وواستنی فی مالها إذ حرمنی الناس و رزقنی اللّه منها أولادا إذا حرمنی أولاد النساء؛(1) نه، به خدا سوگند خدا بهتر از آن را برای من جایگزین نفرمود. زمانی که مردم، کافر بودند او به من ایمان آورد و موقعی که همه مرا تکذیب می کردند، او مرا تصدیق می کرد و هنگامی که همه مرا ترک کرده بودند، او مرا با مالش کمک کرد، و زمانی که خدا فرزندان زنان را بر من حرام کرد، از او فرزندانی به من عطا فرمود.»

از نشانه های کثرت علاقۀ پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نسبت به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همین بس که تا آخر عمر با دوستان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مهربان بود و به آنان محبت می ورزید تا جایی که هر گاه گوسفندی ذبح می کردند، از آن برای دوستان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می فرستاد.(2) در روایتی از عایشه نقل شده است که روزی رسول خدا گوسفندی ذبح کرد و از آن برای دوستان حضرت خدیجه نیز فرستاد. پس من عصبانی شدم و گفتم: خدیجه! رسول خدا فرمود: «به درستی که محبت او روزی من شده است.»(3)

هم چنین از عایشه نقل شده: روزی زنی به خانۀ ما آمد و پیامبر با او گرم گرفت و از او احوال پرسی فرمود. هنگامی که او از خانه بیرون رفت، از پیامبر پرسیدم: این زن که بود که به او این چنین محبت می فرمودید؟ پیامبر فرمود: «این زن در زمان خدیجه به خانۀ ما

ص: 206


1- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1824.
2- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1823.
3- . امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج 7، ص 134.

می آمد، و یاد داشتن سابقه از ایمان است.»

درگذشت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای پیشرفت اسلام از هیچ چیز دریغ نداشت و هر چه داشت در راه پیامبر اسلام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نثار می کرد. او اموال فراوان خود را، در اختیار پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گذاشت.(1)

فرزندان حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

یکی از افتخارات حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در میان زنان پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ این است که آن حضرت از هیچ یک از زنانش جز خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و ماریه قبطیه فرزند نداشت و از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دارای شش فرزند شد: زینب، رقیه، ام کلثوم، فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ، قاسم که به نام او کنیه یافت و عبد اللّه که طیب و طاهر لقب او است. حمیری از امام باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل کرده است که رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دارای فرزندانی شد که عبارت اند از: قاسم،طاهر، ام کلثوم، رقیه،زینب و فاطمه.(2)

شیخ صدوق از امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ روایت می کند که رسول خدا دارای فرزندانی به نام های: قاسم و طاهر که همان عبد اللّه است ام کلثوم، رقیه، زینب و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ شد.(3) قاسم اولین فرزندی بود که از دنیا رفت و پس از او عبد اللّه وفات کرد. در این موقع بود که عمرو بن عاص گفت: محمّد نسلی ندارد و نسل او قطع خواهد شد و سورۀ کوثر نازل شد.(4) برخی نیز عاص بن وائل را به عنوان گویندۀ این موضوع به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذکر کرده اند.(5)

البته تعارضی بین این دو قول وجود ندارد و ممکن است هر دوی این ها یا حتی افراد

ص: 207


1- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص 50.
2- . حمیری قمی، عبداللّه بن جعفر، قرب الاسناد، ص 9.
3- . شیخ صدوق، محمّد بن علی، الخصال، ج 2، ص 37.
4- . ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 41.
5- . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 459.

دیگری نیز این کلام را بر زبان جاری کرده باشند.

نقل شده حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در مرگ فرزندش طاهر بی تابی می کرد و هنگامی که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وارد خانه شد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را گریان دید. از او پرسید: چرا گریه می کنی؟ خدیجه گفت: «پستانم پر شیر شد و شیرم جاری شد و گریه ام گرفت.» پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به او فرمود: «دوست نداری در روز قیامت وقتی که به مقابل در بهشت می رسی، او دستت را بگیرد و در عالی ترین منزل تو را جای دهد؟» حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: «یا رسول اللّه ! آیا واقعاً این گونه است؟» پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: «اللّه أعز و أکرم من أن یسلب عبدا ثمرة فؤاده فیصبر ویحتسب و یحمداللّه ثم یعذبه؛ خدا بزرگوارتر از آن است که میوۀ دل مؤمنی را بگیرد، و او صبر و تحمل کند و آن را در راه خدا به حساب آورد و خدا را حمد کند و با وجود این، او را عذاب کند.»

حسادت عایشه به حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

* عایشه

از همسران پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ است که رسول خدا سال ها پس از وفات حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با وی ازدواج کرد اما وی هرگز طاقت دیدن ابراز علاقۀ پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را به حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پس از وفات وی نداشت و خود بارها ابزار می کرد که به حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که طبق روایات متعدد از زنان بهشتی و برترین زنان بهشتی است، حسادت می ورزد تا جایی که در مواردی پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را که اسوۀ حلم و بردباری است، به غضب می آورد. به برخی از این روایات اشاره می کنیم.

عایشه می گوید: «من آن قدر که به خدیجه حسادت می ورزیدم، به هیچ یک از زن های پیامبر حسادت نمی ورزیدم.» سپس او علت آن را چنین بیان می کند: «زیرا رسول خدا از او بسیار یاد می کرد. او قبل از ازدواج پیامبر با من، از دنیا رفت و خداوند به پیامبر دستور داد که خدیجه را به منزلی از لؤلؤ بشارت دهد. آن حضرت هر گاه گوسفندی می کشت، از آن به دوستان حضرت خدیجه هدیه می کرد؛ آن قدر که آنان را کافی باشد. گاهی به پیامبر می گفتم: گویا در دنیا زنی غیر از خدیجه نبود! آن حضرت می فرمود: در تعریف او هر چه بگویم او چنان بود و از او برایم فرزندانی بود.»

ص: 208

وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

به دلایلی یکی از مصیبت های سخت رسول اسلام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مرگ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود:

1. اگر پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در خارج از منزل با ناراحتی هایی روبه رو می شد، امّا هنگامی که به خانه می آمد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مرهم دل ایشان بود و سبب آرامش ایشان می شد.

2. ممکن بود افرادی به خاطر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به او آزار نرسانند. هم چنین مرگ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چند روز پس از مرگ حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ واقع شد که در حقیقت پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به یک باره دو حامی بزرگ را از دست داد. به همین دلیل تا وقتی که این دو نفر زنده بودند، پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مجبور به هجرت نشد.

عَلَيْها السَّلاَمُ. از آن جهت که بچه های کوچکش و مخصوصاً زهرای مرضیه عَلَيْها السَّلاَمُ را بی مادر می دید که شاید این موضوع بیش از دیگر دلایل باعث ناراحتی ایشان می شد؛ چنان که امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرموده اند: «هنگامی که خدیجه وفات کرد، فاطمه به پدر پناه می برد و اطراف پدر می چرخید و می گفت: پدر جان! مادرم کجا است؟ پس جبرییل نازل شد و به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گفت: خداوند می فرماید به فاطمه سلام برسان و بگو مادرت در اتاقی که از گوهر ساخته شده و اتاق هایش از طلا و ستونش از یاقوت سرخ است، میان آسیه همسر فرعون و مریم دختر عمران قرار دارد. فاطمه فرمود: ان اللّه هو السلام و منه السلام والیه السلام؛ همانا خدا سلام است و از او است سلام و به سوی او است سلام.»

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سه سال قبل از هجرت و در ماه رمضان سال دهم بعثت اندکی پس از بیرون آمدن از شعب، در 65 سالگی از دنیا رفت و او را در کوه حجون، بالای مکه به خاک سپردند(1) و موقع دفن، پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خود وارد قبر شد.(2) به خاطر این

ص: 209


1- . طبری، محمّد بن جریر، المنتخب من ذیل المذیل، ص 86.
2- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 103.

مصیبت که با وفات حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، عموی پیامبر گرامی اسلام و حامی و یاور وی همراه شد، موجب شد تا رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ این سال را عام الحزن، یعنی سال ماتم و اندوه بنامند.(1)

کتابنامه

1. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، تهران: انتشارات اسماعیلیان.

2. ، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر، 1386 ق.

3. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عادل احمد، علی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق.

4. ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی (م 241 ق)، فضائل الصحابة، تحقیق: وصیّ اللّه بن محمّد عبّاس، مکه: جامعة اُم القری، 1403 ق.

5. ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی (م 241 ق)، مسند احمد بن حنبل، بیروت: دار صادر.

6. ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی (م 588 ق)، مناقب آل ابی طالب، تحقیق: گروهی از اساتید نجف اشرف، نجف: المکتبة الحیدریة، 1376 ق.

7. ابن عبدالبرّ، یوسف بن عبداللّه قرطبی (م 463 ق)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق: علی محمّد بجاوی، بیروت: دار الجیل، 1412 ق.

8. اسکافی، ابوجعفر محمّد بن عبد اللّه (م 240ق)، المعیار والموازنة فی فضائل الإمام امیرالمؤمنین7، تحقیق: محمّدباقر المحمودی، بیروت: مؤسسۀ المحمودی، 1402ق.

9. امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری (م 261 ق)، صحیح مسلم ، بیروت: دارالفکر، [بی تا].

10. بخاری، محمّد بن اسماعیل (م 256 ق)، صحیح البخاری، بیروت: دارالفکر، 1401 ق.

11. حمیری قمی، عبداللّه بن جعفر (م 300 ق)، قرب الاسناد، قم: مؤسسۀ آل البیت7 لاحیاء التراث، 1413 ق.

12. شیخ صدوق، ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی (م 381 ق)، الامالی، قم: مؤسسۀ البعثة، 1417 ق.

13. ، الخصال، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة، 1403 ق.

14. شیخ طوسی، ابوجعفر محمّد بن حسن (م 460 ق)، الامالی، قم: دار الثقافه، 1414ق.

15. شیخ مفید، محمّد بن محمّد بن نعمان عکبری بغدادی (م 413 ق)، الإرشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، بیروت: دار المفید، 1414ق / 1993م.

16. طبرسی، فضل بن حسن (م 548 ق)، اعلام الوری باعلام الهدی، قم: مؤسسۀ آل البیت7 لاحیاء التراث، 1417 ق.

17. ، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، [بی نا]، بیروت، 1988 م/ 1408ق.

18. طبری، محمّد بن جریر، المنتخب من ذیل المذیق، بیروت: موسسة الاعلمی المطبوعات.

19. عیاشی، محمّد بن مسعود سلمی سمرقندی (م 320 ق)، تفسیر العیاشی، تحقیق: هاشم الرسولی المحلّاتی، تهران: المکتبة العلمیة، 1380 ق.

20. فرات کوفی، فرات بن ابراهیم (زنده در 307 ق)، تفسیر فرات کوفی، به کوشش: محمّد کاظم محمودی، تهران: وزارة الثقافة والإرشاد الإسلامی، 1410 ق.

21. قاضی نعمان مغربی، نعمان بن محمّد تمیمی (م 363 ق)، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، تحقیق، سید محمّد حسینی جلالی، قم: نشر اسلامی، 1414 ق.

22. مقریزی، احمد بن علی (م 845 ق)، امتاع الاسماع، تحقیق: محمّد نمیسی، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1420 ق.

23. هیثمی، نور الدین علی بن ابی بکر (م 807 ق)، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1408 ق.

ص: 210


1- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج 1، ص 53؛ ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 150؛ مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج 1، ص 45.

11- خدیجه بنت خویلد عَلَيْها السَّلاَمُ در دایرة المعارف قرآن کریم

اشاره

خدیجه بنت خویلد عَلَيْها السَّلاَمُ در دایرة المعارف قرآن کریم(1)

حسین مرادی نسب

چکیده

شرح زندگی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به منابع مهم تاریخی و حدیثی است. از دیدگاه نویسنده: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همسری

مهربان و همگام با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در همۀ لحظات بود. وقتی آن حضرت برای عبادت به غار حرا می رفت هرگز مخالفتی نمی کرد و پس از بعثت آن حضرت، ایشان بی هیچ تردید در گفتار پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ،

نخستین زن ایمان آورنده بود و همۀ اموالش را در راه اسلام انفاق کرد. با توجه به آن که بعثت پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در روز دوشنبه رخ داد، آن بانو ایمان خود به دین نو را در پایان روز دوشنبه و خود را نخستین نمازگزار پس از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دانسته است. نماز عصر دوشنبه حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اولین نماز او است. علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نیز در گفتار خود بر سخنان آن بانو صحه گذاشته است. از این پس، او بیش از گذشته در همۀ رنج ها شریک حضرت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و مایۀ آرامش خاطر ایشان در برابر آزارهای مشرکان بود.

کلیدواژه: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، تاریخ اسلام، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، ابوجهل، شعب ابی طالب.

نخستین و برترین همسر پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و اولین زن مسلمان

وی دختر خویلد بن اسد بن عبدالعزّی بن قصی بن کلاب است(2) که پانزده سال پیش از حادثۀ

ص: 211


1- دایرة المعارف قرآن کریم، تهیه و تدوین: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، قم: بوستان کتاب، چاپ اول، 1393، ج 12، ص 71 80.
2- . ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص 120؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 2، ص 23.

عام الفیل در مکّه به دنیا آمد و کنیۀ او ام هند(1) و پدرش خویلد از بزرگان بنی اسد در جاهلیت و از رؤسای آنان در جنگ فجار بود.(2) در زمان مرگ او اختلاف است: برخی مرگ خویلد را در جنگ فجار(3) یا در سال فجار(4) یا پیش از آن می دانند.(5) مادرش فاطمه بنت زائد از طایفۀ قریشی بنی عامر بن لوی بود.(6) نوفل، حزام و عوام برادران خدیجه اند که حزام و عوام در نبردهای فجار کشته شدند؛(7) اما نوفل که او را اسد قریش می خواندند تا بعثت پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ زنده بود و هیچ گاه اسلام نیاورد و سرانجام، در جنگ بدر به دست علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ کشته شد. ورقة بن نوفل عموزاده خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و حکیم بن حزام و زبیر بن عوام از برادرزادگان خدیجه اند.(8)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از اسلام

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در نسب، شرافت و افتخارات خانوادگی از برترین زنان قریش و در جاهلیت به «طاهره» شهرت یافته بود(9) که انتخاب این لقب از فضیلت و پاک دامنی او نشان

ص: 212


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 13؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 135.
2- . ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 170؛ ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص 120.
3- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 21؛ زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج 2، ص 302.
4- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 21.
5- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 105106؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 2، ص 361.
6- . ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 77؛ ابن قتیبه دینوری، عبد اللّه بن مسلم، المعارف، ص 219؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 2، ص 23.
7- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 9، ص 420441؛ ابن قتیبه دینوری، عبد اللّه بن مسلم، المعارف، ص 219.
8- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 9، ص 421، 453 و 457.
9- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 379؛ ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج 3، ص 131؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 99.

دارد. وی ثروتمندترین زن قریش بود که از تجارت با مراکز مهم آن روزگار بر ثروت خود می افزود. هم چنین اموال خود را در قالب مضاربه در اختیار دیگران قرار می گذارد، تا آنان نیز با تجارت خود از قسمتی ا ز سود آن بهره ببرند. همۀ این امتیازات که گویای خردمندی و هوشمندی آن بانو نیز بود، مردان قریش را آرزومند ازدواج با وی می ساختند.(1)

روشن نیست که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نخستین بار در چه سالی ازدواج کرد؛ اما مشهور است که ازدواج یکم او با ابوهاله هند بن نباش از بزرگ زادگان تمیم و هم پیمان طایفۀ قریشی بنی عبدالدار انجام گرفت و از او پسرانی به نام های هاله و هند به دنیا آورد.(2) هند پس از ازدواج مادرش با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با تربیت او بزرگ شد و به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ و قاسم افتخار می کرد که پدر، خواهر و برادرش بودند و به این سبب خود را برترین مردم می دانست. هند با بعثت پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اسلام آورد(3) و در رکاب امام علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در جنگ جمل به شهادت رسید.(4)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در پی مرگ ابوهاله با عتیق بن عائذ مخزومی ازدواج کرد(5) و دختری به نام هند زایید. نوادگان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هند را به احترام آن حضرت «بنی طاهره» می خواندند.(6) طبری ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با عتیق را پیش از ازدواج با ابوهاله می داند.(7)

ص: 213


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 105؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج1، ص 189؛ ابو نعیم، احمد بن عبداللّه اصبهانی، دلائل النبوة، ج 2، ص 67.
2- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 11؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المنمق فی اخبار قریش، ص 247؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 379.
3- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 13، ص 65 66.
4- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 390391؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 6، ص 437.
5- . ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 452 و 79؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 379.
6- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 12؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 7879.
7- . طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 411 و ج 11، ص 593؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 99.

در برابر گزارش مشهور، برخی معتقدند آن بانو قبل از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با کسی ازدواج نکرده بود(1) و فرزندان منتسب به ایشان، پیش از ازدواج با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را فرزندان خواهرش می دانند.(2)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

شهرت محمّد بن عبد اللّه به راست گویی، امانت داری، پاک دامنی و اخلاق نیکو(3) انگیزه شد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از او بخواهد همراه غلامش میسره، کاروان بازرگانی او را به شام ببرد و حضرت پذیرفت و همراه کاروان رفت و سود سرشاری بهره کاروان شد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هم دو برابر آنچه به دیگران می داد، به ایشان پرداخت کرد.(4) بر اساس گزارش دیگری، پیشنهاد همکاری محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با آن بانو را نخست ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ یاد کرد و پس از موافقت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با وی به شام رفت(5) و میسره مشاهداتش از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در راه را برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بازگفت.(6)

بدین سان، آن بانو برای ازدواج با حضرت ترغیب شد و نفیسه دختر منیه را فرستاد تا نظر پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را در بارۀ ازدواج جویا شود. نفیسه وقتی از گفتار حضرت دریافت که وی تنها بر اثر فقر تا کنون ازدواج نکرده است، ازدواج با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به وی پیشنهاد کرد و با موافقت رسول اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زمانی را برای گفت وگو و

ص: 214


1- . ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد، الاستغاثه، ص 170؛ ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 206.
2- . ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد، الاستغاثة، ص 64.
3- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 13؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 2، ص 349.
4- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 12 13.
5- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 106؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 104؛ صالحی شامی، محمّد بن یوسف، سبل الهدی و ارشاد فی سیرة خیر العباد، ج 2، ص 158.
6- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج 1، ص 103؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج1، ص 124.

اجرای مراسم عقد تعیین کرد و در این مجلس، خود همراه عمویش عمرو بن اسد و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نیز همراه عموهایش ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و حمزه حضور یافتند.(1)

حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ خطبۀ عقد را خواندند(2) که متن آن در منابع بسیاری ثبت است. در این خطبه، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را با وجود تهی دستی، برترین قریش خواند. عمرو بن اسد عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و ولیّ او این ازدواج را تأیید کرد.(3) سپس حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ حله ای را بر سر آن بانو انداخت.(4) مهریۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را دوازده اوقیه (واحد سنجش طلا و نقره) یاد کرده اند.(5) روایاتی نیز در بارۀ مخالفت پدر ایشان با ازدواج او با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نقل شده اند(6) که مخدوش اند؛ زیرا پدر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از این درگذشته بود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنگام ازدواج چهل ساله و از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پانزده سال بزرگ تر بود.(7)

حضرت پس از ازدواج با آن بانو از کوی بنی هاشم به خانۀ وی رفت و تا اواخر حیات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آن جا زیست. همۀ فرزندان حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در آن جا به دنیا آمدند و پس از رحلت آن بانو رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تا پیش از هجرت به مدینه در آن خانه اقامت کرد؛ تا این که با هجرت حضرت به مدینه این منزل به عقیل بن ابی طالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ سپرده شد(8) و در آینده معاویه این خانه را خرید و در جای آن مسجدی ساخت.(9)

ص: 215


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 105؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 190، کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 5، ص 375.
2- . ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 78.
3- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 20.
4- . مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج 6، ص 30.
5- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 128؛ شافعی، محمد بن ادریس، مسند الشافعی، ص 246.
6- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 106.
7- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 13؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 108.
8- . ازرقی، محمد بن عبداللّه، اخبار مکّه و ما جاء فیها من الأثار، ج 2، ص 199.
9- . ازرقی، محمد بن عبداللّه، اخبار مکّه و ما جاء فیها من الأثار، ج 2، ص 199؛ مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج 6، ص 30.

حلیمۀ سعدیه، دایۀ رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پس از ازدواج آن حضرت با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، نزد وی آمد و از خشک سالی و هلاک چارپایش شکایت و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با همسرش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت وگو کرد و آن حضرت چهل گوسفند و یک شتر بارکش یا هودجدار به او داد و با نیکی وی را به خانواده اش برگرداند.(1)

ثوبیه کنیز ابولهب و نخستین دایۀ پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نیز نزد رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آمد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وی را گرامی داشت و از ابولهب خواست ثوبیه را به او بفروشد، تا او را آزاد کند؛ اما ابولهب از این کار خودداری کرد.(2) او هم چنین غلام خود، زید را به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بخشید تا در اختیار آن حضرت باشد.(3)

پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نزدیک 25 سال با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زندگی کرد و همسر دیگری برنگزید. در بارۀ فرزندان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از آن حضرت اختلاف فراوانی است. بیشتر فرزندان ایشان پیش از بعثت و در پانزده سال نخست زندگی مشترکشان به دنیا آمدند. نخستین فرزندشان قاسم نام داشت که در دو سالگی(4) یا چهار سالگی درگذشت(5) و کنیۀ ابوالقاسم برای پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در انتساب به او است.(6) فرزندان دیگر آن دو بزرگوار به ترتیب زینب، رقیه، ام کلثوم، فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ و عبد اللّه ملقب به طیب و طاهر بودند.(7)

ابن اسحاق پسران خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را سه تن به نامَ های

ص: 216


1- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 104.
2- . همان، ص 105.
3- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 248؛ ابن قتیبه دینوری، عبد اللّه بن مسلم، المعارف، ص 144.
4- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 106.
5- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 32.
6- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 379.
7- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 380؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 106 و ج 3، ص 4.

قاسم، طیب و طاهر دانسته است که هر سه پیش از بعثت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از دنیا رفتند.(1)

عبد اللّه در سن یک ماهگی درگذشت و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: ای کاش زنده می ماند تا او را از شیر می گرفتم!(2)

در همۀ زایمان های او سلمی، کنیز صفیه عمّه پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مامایی او را به عهده داشت.(3) وی برای هر فرزند پسر که به دنیا می آمد دو گوسفند و برای فرزند دختر یک گوسفند عقیقه می کرد. فاصلۀ تولد میان فرزندانش یک سال بود و پیش از زایمان فرزندانش برای آنان دیه برمی گزید.(4) همۀ دختران خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، به نبوت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ایمان آوردند و او را تصدیق کردند.(5) زینب با ابوالعاص ازدواج کرد و دارای دو فرزند به نام علی و امامه شد(6) و رقیه با عثمان ازدواج کرد و در سال دوم هجرت درگذشت؛ سپس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ام کلثوم را به همسری عثمان درآورد که در سال نه هجرت درگذشت.(7) حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ با علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ ازدواج کرد و پس از رحلت پدر به شهادت رسید.(8)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و اسلام

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همسری مهربان و همگام با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در همۀ لحظات بود. وقتی آن حضرت برای عبادت به غار حرا می رفت هرگز مخالفتی نمی کرد و پس از

ص: 217


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 106 و ج 3، ص 4.
2- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 32.
3- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 107 و ج 8، ص 181.
4- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 107.
5- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 2، ص 23؛ ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمد، سیرة النبی، ص 245.
6- . ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص 17.
7- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 5، ص 330.
8- . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 458 و ج 5، ص 377؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج 1، ص 290.

بعثت آن حضرت، ایشان بی هیچ تردید در گفتار پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نخستین زن ایمان آورنده بود و همۀ اموالش را در راه اسلام انفاق کرد.(1)

با توجه به آن که بعثت پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در روز دوشنبه رخ داد، آن بانو ایمان خود به دین نو را در پایان روز دوشنبه و خود را نخستین نمازگزار پس از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دانسته است. نماز عصر دوشنبۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اولین نماز او است.(2) علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نیز در گفتار خود بر سخنان آن بانو صحه گذاشته است.(3) از این پس، او بیش از گذشته در همۀ رنج ها شریک حضرت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و مایۀ آرامش خاطر ایشان در برابر آزارهای مشرکان بود.

در حادثۀ شعب ابی طالب در سه سال پایانی حیات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، مشرکان، بنی هاشم را بر اثر حمایت از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در شعب ابی طالب (محلۀ بنی هاشم) از بُعد سیاسی اجتماعی محاصره کردند و ابوجهل از کسانی بود که نمی گذاشت خوراکی وارد شعب ابی طالب شود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در کنار پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ برابر مشرکان ایستادگی و تلاش داشت با استفاده از جایگاه تجاری نیز کمک گرفتن از کسان طایفه اش (بنی اسد) اوضاع را بهبود بخشد؛ از جمله آمده است که زمعة بن اسود را نزد ابوجهل فرستاد تا با او سخن بگوید و وی را از این کار باز دارد؛ اما ابوجهل به این سخنان اعتنایی نکرد، تا این که حکیم بن حزام یک بارِ شتر از آرد برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به شعب فرستاد.(4) گرچه به گفتۀ برخی حکیم در شعب به مسلمانان کمک نکرد و اگر یاری فرستاد، ابوجهل

ص: 218


1- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 23، 31، ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 380.
2- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 380؛ ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج 42، ص 27؛ ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 21.
3- . ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 229 و ج 4، ص 120.
4- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 272.

مانع شد.(1)

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ روز ده رمضان سال ده بعثت و پس از رخداد شعب ابی طالب در 65 سالگی وفات یافت.(2) رحلت آن بانو را به اختلاف سه روز،(3) 25 روز، یک ماه و پنج روز،(4) پس از رحلت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ می دانند. به گزارش برخی، وی سه روز پیش از ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ از دنیا رفته است.(5) پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ این سال را به جهت وفات دو حامی خود سال اندوه نامید(6) و فرمود: نمی دانم برای کدام یک از این دو مصیبت بیشتر بنالم.(7)

بدن پاک حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را کنیز وی، ام ایمن و ام الفضل همسر عباس غسل دادند(8) و پیکر او را از خانه اش به قبرستان حجون در مکّه تشییع کردند و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ درون قبر همسرش رفت(9) و برای او دعا کرد؛(10) ولی تا آن زمان نماز میت واجب نشده بود(11) که بر بدن او خوانده شود. وقتی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از دنیا رفت، رسول خدا صلی

ص: 219


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 354؛ طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 1، ص 550.
2- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 14 و 174.
3- . ابن حبان بُستی، محمد بن احمد، الثقات، ج 3، ص 92؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 1، ص 127.
4- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 273؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 100.
5- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 35؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 2، ص 34.
6- . عینی، بدرالدین ابومحمد، عمدة القاری، ج 8، ص 180؛ سخاوی، محمّد بن عبدالرحمان، التحفة اللطیفه، ج 1، ص 12، طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج 1، ص 53.
7- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 35.
8- . مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج 6، ص 30.
9- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 15.
10- . قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة لذوی القربی، ج 2، ص 52.
11- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 15؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 273.

الله علیه و آله نزدیک به پنجاه سال داشت.(1)

شأن و منزلت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

روایات فراوانی از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در شأن و منزلت والای حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در دست است که در آنها آن بانو را کنار حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ، مریم و آسیه همسر فرعون و گاه کلثوم خواهر موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُبهترین زنان عالم(2) و برترین زنان بهشت(3) خوانده، در حالی که از همسران دیگرشان یادی نکرده است. جایگاه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به اندازه ای بلند بود که گاه جبرئیل حامل سلام الهی برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می شد.(4) پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در زمان حیات آن بانو او را به بهشت بشارت می داد؛(5) چنان که پس از رحلت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و زمانی که فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ مادر خود را از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می طلبید، جبرئیل از ساختن خانه ای از درّ و گوهر برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در بهشت خبر داد.(6) یاد آن بانو پس از رحلت هیچ گاه از خاطر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نرفت و آن حضرت همیشه ایشان را بهترین یاور و همسر خود یاد می کرد.(7)

حسادت عایشه به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، که به اعتراف خود او بیش از حسادتش به دیگر زنان بوده(8) و در گزارش های بسیاری از زبان عایشه نقل شده است، نشان از بزرگی جایگاه

ص: 220


1- . سید بن طاووس، علی بن موسی، طرف من الانباء والمناقب، ص 46.
2- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 2، ص 35؛ بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 4، ص 278.
3- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 382؛ شیخ صدوق، محمّد بن علی، الخصال، ج 1، ص 206.
4- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 381.
5- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 101؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 7، ص 84.
6- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 35.
7- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 384.
8- . خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج 9، ص 339.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نزد پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ است. بر پایۀ برخی از این گزارش ها عایشه در برابر محبت پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به همسر وفات یافته اش تاب نمی آورد و به ناسزاگویی در بارۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می پرداخت و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نیز که از سخنان عایشه آزرده خاطر می شد، ایمان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را در برهه ای که کسی به او ایمان نداشت و حمایت آن بانو را هنگامی که همه وی را تحریم کرده بودند، از ادلۀ احترام و محبت خود به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می شمرد.(1)

زینب،

دختر پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، پس از نبرد بدر برای آزادی همسرش ابوالعاص، که در سپاه قریش رو در روی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ جنگیده، و اسیر شده بود، گردنبند مادرش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را نزد حضرت فرستاد و ایشان با دیدن آن به یاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گریستند و بر او رحمت فرستادند.(2) آن حضرت افزون بر یاد کردن از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، به دوستان او نیز اعتنا و عنایت می داشت و گاه گوسفندی ذبح می کرد و دستور می داد برای دوستان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز سهمی از آن را بفرستند.(3)

شخصیت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چنان در تاریخ برجسته بود که برخی به وجود آن حضرت در برابر مخالفان خود افتخار می کردند: محمّد حنفیه در درگیری با عبداللّه بن زبیر وجود خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را در تیرۀ بنی اسد مانع سخنان خود ضد بنی اسد می دانست(4) و بنی هاشم، به ویژه اهل بیت: نیز در منازعات بسیاری از منزلت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در برابر دشمنان خود یاد و بدان افتخار می کرده اند؛ چنان که امام حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ در برابر معاویه فرمود: جدّۀ ما خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

ص: 221


1- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 384؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 7، ص 86.
2- . واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج 1، ص 131.
3- . نووی، أبو زکریا یحیی بن شرف، صحیح مسلم بشرح النووی، ج 8، ص 286؛ ابن حبان بُستی، محمد بن احمد، صحیح ابن حبان، ج 15، ص 467.
4- . مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج 3، ص 97.

و جدۀ شما قتیله است(1) یا امام سجاد عَلَيْهِ السَّلاَمُ در سخنان خود به کاخ یزید خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را مادر خود یاد فرمود.(2) در بسیاری از زیارات نیز از این بانوی گرامی در کنار پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ یاد شده است.(3)

در روایت عاق الوالدین است که خدا فرمود: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او مادران آنان هستند، پس کسانی که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را نافرمانی کردند، نفرین آن حضرت آنان را دربرگرفت. هم چنین نفرین حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گریبانگیر کسانی شد که در برابر فرزندان او سرکشی کردند.(4)

شأن نزول برخی از آیات در بارۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

مسلّم، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با سابقه ترین زن مسلمان و در میان همسران پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از بیشترین فضیلت برخوردار بود. از این رو همۀ آیاتی را که از مؤمنان و جایگاه آنان نزد خدا و فرجام نیکوی آنها سخن می گویند می توان بر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تطبیق کرد و وی را مصداقی از آنها دانست. چه راویان احادیث شأن نزول و مفسران نخستین گزارشی در این زمینه ثبت کرده یا نکرده باشند؛ چنان که «مقربون» را در تفسیر آیات (وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ)(5) رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و علی بن ابی طالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و ذریه شان که به ایشان می پیوندند، دانسته اند.(6)

بر پایۀ روایتی، زمانی که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ چهار زن برتر را برمی شمرد، از میان

ص: 222


1- . ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، ص 70، شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الإرشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، ج 2، ص 15؛ ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 47.
2- . ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 182؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 45، ص 174.
3- . شیخ طوسی، محمّد بن حسن، مصباح المتهجد، ص 720؛ نووی، ابوزکریا یحیی بن شرف، تهذیب الأسماء، ج 6، ص 64؛ شهید اول، عاملی نبطی جزینی، المزار، ص 162.
4- . شیخ صدوق، محمّد بن علی، الخصال، ج 2، ص 364.
5- . واقعه: 10 12.
6- . قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج 2، ص 412؛ حاکم حسکانی، عبیداللّه بن احمد، شواهد التنزیل، ج 2، ص 425؛ عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص 535.

همسران خود تنها به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اشاره کرد. مفسران این روایت را در تفسیر آیۀ 42 سورۀ آل عمران بازگو کرده اند. بر اساس این آیه خدا حضرت مریم را برگزید، پاک ساخت و برتری داد.(1)

همچنین در تفسیر آیۀ مکی (وَ مَا یسْتَوِی الْأَحْیاءُ وَ لَا الْأَمْوَاتُ)؛(2) زنده و مرده یکسان نیستند.» نیز خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را از مصادیق «احیاء» دانسته اند.(3)

ابان بن نتغلب از امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ در بارۀ شأن نزول آیۀ (وَ الَّذِینَ یقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیاتِنَا قُرَّةَ أَعْینٍ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا)(4) پرسید و آن حضرت فرمود: ما اهل بیت: هستیم. از دیگران نیز روایت کرده اند که «ازواجنا» همان حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و «ذریاتنا» حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ و «قرة اعین» امام حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ و امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ و مراد از «واجعَلنا لِلمُتَّقین اِماما» علی بن ابی طالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ است.(5) ابوسعید نیز از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ روایت کرده که آن حضرت از جبرئیل در بارۀ مصداق «ازواجنا» سؤال فرمودند و جبرئیل نیز در جواب از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نام برد.(6)

خدا به بی نیازی پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پس از فقر اشاره می فرماید: (وَ وَجَدَکَ عَائِلاً فَأَغْنَی)(7) و بسیاری از مفسران در تفسیر «فأغنی» نوشته اند که با ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر صلی الله علیه و

ص: 223


1- . طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج 3، ص 358؛ شیخ طوسی، محمّد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 456.
2- . فاطر: 22.
3- . حاکم حسکانی، عبیداللّه بن احمد، شواهد التنزیل، ج 1، ص 154.
4- . فرقان: 74.
5- . قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج 2، ص 117، فرات کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات کوفی، ص 295؛ حاکم حسکانی، عبیداللّه بن احمد، شواهد التنزیل، ج 1، ص 539.
6- . فرات کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات کوفی، ص 294؛ حاکم حسکانی، عبیداللّه بن احمد، شواهد التنزیل، ج 1، ص 539.
7- . ضحی: 8.

آله از فقر رهایی یافت.(1)

پیرو افشای راز پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به دست برخی از همسرانش و آزرده شدن آن حضرت از آنان (حفصه و عایشه) آیاتی از سورۀ تحریم نازل شدند: در آیۀ پنج این سوره: (عَسَی رَبُّهُ إِن طَلَّقَکُنَّ أَن یبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَیرًا مِّنکُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُّؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَیبَتٍ وَ أَبْکَارًا) آمده است که چه بسا با طلاق دادن شما خدا بهتر از شما زنانی از بیوه زنان یا دوشیزگانی به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دهد. برخی مفسران در تفسیر بیوه زنان این آیه را بر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تطبیق داده اند،(2) در حالی که وی در دورۀ مکی رحلت کرده بود و این آیه و شأن نزولش مربوط به دورۀ مدنی است، مگر آن که مراد این باشد که با طلاق شما خدا در بهشت، مانند خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را نصیب پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خواهد کرد.

در شأن آیۀ مدنی (وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنصَارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ)(3) گفته اند که (وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ) حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است که نخستین زن ایمان آورنده به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بود؛(4) در حالی که آیۀ یاد شده در بارۀ نخستین مهاجران و انصار و پیروان آنان است، نه نخستین مؤمنان. وانگهی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از هجرت به مدینه از این دنیا رفته بودند. از این رو گفتار مفسران را باید از گونۀ تطبیق آیه بر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دانست.

کتابنامه

1. ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد (م 656 ق)، شرح نهج البلاغه، به کوشش: محمّد ابوالفضل، داراحیاء الکتب العربیه، 1378 ق.

2. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، به کوشش: علی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق.

3. ابن اسحاق، ابوعبداللّه محمد (م 151 ق)، کتاب السیر و المغازی، به کوشش: زکار، قم: دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، 1368ش.

4. ابن الحجام، محمّد بن عباس (م 350 ق)، تأویل مانزل من القرآن، قم: الهادی، 1420 ق.

5. ابن حبان بُستی، محمد بن احمد (م 354 ق)، الثقات، الکتب الثقافیة، 1393 ق.

6. ، صحیح ابن حبان، محقق: احمد شاکر، دارالمعارف، 1372 / 1952.

7. ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد (م 245 ق)، المُحَبَّر، به کوشش: ایلز «لیختن شتیتر»، بیروت: درالآفاق الجدید.

8. ، المنمق فی اخبار قریش، به کوشش: احمد فاروق، بیروت: عالم الکتب، 1405ق.

9. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عادل احمد، علی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق.

10. ابن حزم اندالسی، ابومحمد علی بن احمد بن سعید (م 456 ق)، جمهرة انساب العرب، به کوشش: گروهی از علماء، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1418ق.

11. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، به کوشش: محمّد عبدالقادر، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1418 ق.

12. ابن شهرآشوب، محمد بن علی مازندرانی (م 588ق)، مناقب آل ابی طالب، به کوشش: البقاعی، بیروت: دار الاضواء، 1412 ق.

13. ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه قرطبی (م 463 ق)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق: علی محمّد بجاوی، بیروت: دار الجیل، 1412 ق.

14. ابن عساکر، علی بن حسن (م 571 ق)، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش: علی شیری، بیروت: دارالفکر، 1415 ق.

15. ابن عمرانی، محمد بن علی (م 580 ش)، الانباء فی تاریخ الخلفاء، به کوشش: السامرانی، القاهرة: الآفاق العربیة، 1419 ق.

16. ابن قتیبه دینوری، عبد اللّه بن مسلم (م 276 ق)، المعارف، به کوشش: ثروت عکاشة، قم: الرضی، 1373 ش.

17. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر بن کثیر دمشقی (م 774 ق)، البدایة والنهایه، به کوشش: علی شیری، بیروت: داراحیاء التراث العربی 1408ق.

18. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویه، به کوشش: السقاء و دیگران، بیروت: دارالمعرفه.

19. ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب اسحاق (م 284 ق)، تاریخ یعقوبی، بیروت: دار صادر، 1415.

20. ابو سعد سمعانی، عبدالکریم بن محمد (م 562 ق)، الانساب، به کوشش: عبد اللّه عمر، بیروت: دارالجنان، 1408 ق.

21. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین (م 356 ق)، مقاتل الطالبیین، تحقیق: کاظم مظفر، قم: موسسة دار الکتاب، 1385ق.

22. ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد (م 329 ق)، الاستغاثه فی بدع الثلاثة، تهران: موسسة الاعلمی، 1373ش.

23. اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی (م 692 ق)، کشف الغمّة فی معرفة الأئمّة، بیروت: دارالاضواء، 1405 ق.

24. ازرقی، محمد بن عبداللّه (م 248 ق)، اخبار مکّه و ما جاء فیها من الأثار، به کوشش: رشدی الصالح، مکه: مکتبة الثقافة، 1415 ق.

25. اصفهانی، ابوالفرج (م 356 ق)، مقاتل الطالبین، به کوشش: سید احمد صفر، بیروت: دارالمعرفه.

26. امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری (م 261 ق)، صحیح مسلم با شرح سنوسی، به کوشش: محمّد سالم، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1415ق.

27. بخاری، محمد بن اسماعیل (م 256 ق)، صحیح البخاری، به کوشش: بن باز، بیروت: دارالفکر، 1418 ق.

28. بدرالدین الحموی (م 733 ق)، غرر التبیان، به کوشش: عبدالجواد خلف، دمشق: دار قتیبة، 1410ق.

29. بغوی، حسین بن مسعود (م 510 ق)، تفسیر بغوی (معالم التنزیل)، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1414ق.

30. بلاذری، احمد بن یحیی (م 279 ق)، انساب الاشراف، به کوشش: زکار، بیروت: دارالفکر، 1417ق.

31. بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین (م 458 ق)، دلائل النبوه، به کوشش: عبدالمعطی، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1405 ق.

32. حاکم حسکانی، عبیداللّه بن احمد (م 506 ق)، شواهد التنزیل، به کوشش: محمودی، تهران: سازمان چاپ و نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1411 ق.

33. خطیب بغدادی،احمد بن علی (م 463 ق)، تاریخ بغداد، به کوشش: عبدالقادر، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1417ق.

34. زِرِکلی، خیرالدین (م 1389 ق)، الاعلام، بیروت: دارالعلم للملایین، 1997 م.

35. زمخشری، ابوالقاسم محمود بن عمر (م 538 ق)، الکشاف، قم: بلاغت، 1415 ق.

36. سخاوی، شمس الدین محمد بن عبدالرحمن (م 902 ق)، التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینه، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1414 ق.

37. سید بن طاووس، رضی الدین علی بن موسی (م 664 ق)، الطرف من الانباء والمناقب، مصحح: عطار، نشر تاسوعا.

38. شافعی، محمد بن ادریس (م 204 ق)، مسند الشافعی، تحقیق: رفعت فوزی عبدالمطلب، بیروت: دارالکتب العلمیة.

39. شهید الاول، عاملی نبطی جزینی (م 786 ق)، المزار، قم: مؤسسه الامام المهدی7، 1410 ق.

40. شیخ صدوق، ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی (م 381 ق)، الخصال، به کوشش غفاری، قم: نشر اسلامی، 1416 ق.

41. شیخ طوسی، ابوجعفر محمّد بن حسن (م 460 ق)، تهذیب الاحکام، به کوشش: غفاری، تهران: صدوق، 1417ق.

42. ، مصباح المتهجد، بیروت: فقه الشیعة، 1411 ق.

43. شیخ مفید، محمّد بن محمّد بن نعمان عکبری بغدادی (م 413 ق)، الإرشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، بیروت: دارالمفید، 1414ق.

44. صالحی شامی، محمد بن یوسف (م 942 ق)، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، تحقیق: عادل احمد عبدالموجود، بیروت: دارالکتاب العالمیه، 1414ق.

45. طبرسی، فضل بن حسن (م 548 ق)، اعلام الوری باعلام الهدی، قم: آل البیت7، 1417 ق.

46. ، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، بیروت: دارالمعرفه، 1406 ق.

47. طبری، محمد بن جریر (م 310 ق)، تاریخ طبری ( تاریخ الامم والملوک)، به کوشش: گروهی از علماء، بیروت: اعلمی، 1403 ق.

48. ، جامع البیان عن تأویل آی القرآن (تفسیر طبری)، بیروت: دار الفکر، 1408 ق.

49. عروسی حویزی، عبدالحی بن جمعه (م 1112 ق)، نورالثقلین، به کوشش: رسولی محلاتی، تهران: اسماعیلیان، 1373 ش.

50. علی بن بلبان الفارسی (م 739 ق)، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، به کوشش: الارنؤوط، الرسالة، 1414 ق.

51. عینی، بدرالدین ابومحمد بن احمد (م 855 ق)، عمدة القاری، بیروت: داراحیاء التراث العربی.

52. فرات کوفی، فرات بن ابراهیم (زنده در 307 ق)، تفسیر فرات کوفی، به کوشش: محمّد کاظم، تهران: سازمان چاپ و نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1374 ش.

53. قرطبی، محمّد بن احمد انصاری (م 671 ق)، الجامع لأحکام القرآن (تفسیر القرطبی)، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1417 ق.

54. قمی، علی بن ابراهیم (م 307 ق)، تفسیر القمی، به کوشش: الجزائری، قم: دارالکتاب، 1404 ق.

55. قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم (م 1294 ق)، ینابیع المودّة لذوی القربی، به کوشش: الحسین، تهران: اسوه، 1416 ق.

56. کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب (م 329 ق)، الکافی، به کوشش: غفاری، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1375 ش.

57. مجلسی، محمّدباقر (م1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: داراحیاء التراث العربی، 1403 ق.

58. مسعودی، علی بن حسین (م 346 ق)، مروج الذهب ومعادن الجوهر، به کوشش: مفید محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیه.

59. مقریزی، احمد بن علی (م 845 ق)، امتاع الاسماع، به کوشش: محمّد عبدالحمید، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1420 ق.

60. واقدی، محمد بن عمر (م 207 ق) المغازی والفتوح والرددة، تحقیق: مارسدن جونز، بیروت: الاعلمی، 1409ق.

ص: 224


1- . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، ج 10، ص 767؛ قرطبی، محمّد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 19، ص 67؛ زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج 4، ص 768.
2- . حموی، بدر الدین، غررالتبیان، ص 513.
3- . توبه: 100.
4- . بغوی، حسین بن مسعود، تفسیر بغوی، ج 2، ص 271؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، ج 5، ص 98.

12- خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در دایرة المعارف اسلام و نقد آن

اشاره

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در دایرة المعارف اسلام و نقد آن(1)

دبلیو مونتگمری وات

چکیده

شرح زندگانی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به مهم ترین منابع تاریخی و روایی اهل سنت و شیعه است. از دیدگاه این اسلام شناس مشهور: ازدواج با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، همان گونه که به صراحت بیان شده، عمدتاً به خاطر این که وی با پرورش اعتماد به نفس حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و میدان دادن به رسالتش از او حمایت می کرد و به او دل گرمی می داد، نقطة عطفی در کار تبلیغ پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بود. پس از آن که حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رویداد بی نظیر دعوت به نبوّت را پشت سر گذاشت، همسرش این رویداد را به یکی از خویشاوندان خود به نام ورقة بن نوفل که نصرانی بود و می گفت: این رویداد بی نظیر مشابه همان چیزی است که بر حضرت موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ هنگام نزول تورات روی داد خبر داد. سخنان ورقة به احتمال زیاد، به تثبیت اعتقاد حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به واقعی بودن این رویداد (بعثت) کمک کرد. عبدالرّضا عرب در نقد این مقاله معتقد است: نگاهی اجمالی به این مقاله نشان می دهد که این مقاله در معرّفی شخصیّت و زندگانی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از نواقص و کاستی های فراوانی برخوردار است و بسیاری از جنبه های زندگانی این بانوی بزرگ اسلام را بازگو نکرده است. برای نمونه، شخصیّت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از اسلام و جایگاه او

ص: 225


1- تصویر خانوادۀ پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در دایرةالمعارف اسلام (ترجمه و نقد). ناقدین: عبدالرّضا عرب، محمّد موسی نور و سیّد محمّدحسین میر عبداللّهی، زیر نظر محمود تقی زادۀ داوری، قم: انتشارات شیعه شناسی، چاپ اوّل، 1387، ص 17 - 52.

در میان قریش مورد توجّه قرار نگرفته است. به دلیل آن که در این مقاله، هیچ اشاره ای به برخی فضایل و صفات برجسته و ممتاز این شخصیّت کم نظیر تاریخ اسلام نشده است، نویسندۀ این نقد، بخشی از مهم ترین آنها را بیان می کند و سپس به نقد محتوایی مقاله می پردازد.

کلیدواژه: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، تاریخ اسلام، نبوّت، بعثت، دائرةالمعارف اسلام، نقد و بررسی.

[حضرت]خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نخستین همسر [حضرت] محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و دختر خویلد از طایفۀ «اسد» از قبیلۀ «قریش» در مکّه بود. وی پیش از ازدواج با [حضرت] محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دو بار ازدواج کرده بود: یک بار با ابوهاله تمیمی یکی از موالی طایفۀ مکّی «عبدالدار» و یک بار هم با عُتَیّق (یا عتیق) بن عائذ (که به اشتباه «عابد» گفته شده) بن عبد اللّه از طایفۀ مکّی «مخزوم.»

در بارۀ ترتیب این دو ازدواج و نیز اسم و نسب ابوهاله، تردید وجود دارد. غالباً گفته شده که وی برای ابوهاله دو پسر به نام های (معمولاً دخترانۀ) هند و هاله، و برای عتیق یک دختر به نام هند به دنیا آورد. به دلیل آن که طلاق در مکّه رواج داشت،(1) احتمالاً او از ابوهاله طلاق گرفت،(2) امّا می گویند: پس از درگذشت عتیق، وی بیوه شد. مؤیّد این مطلب این واقعیّت است که برادرزادۀ او، سائب بن ابی سائب، شریک تجاری [حضرت] محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شد.(3)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از ازدواج با [حضرت] محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اموالی داشت که با آنها به تجارت می پرداخت (همان گونه که اسماء بنت مُخَرِّبه، مادر ابوجهل نیز چنین می کرد). به احتمال بسیار زیاد، علّت این استقلال، تداوم آداب و رسوم کهن مبتنی بر خویشاوندی مادری بوده است.(4) خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در سال 605 م (یا پیش از آن)

ص: 226


1- . ر.ک: ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 435 - 455.
2- . Cf. Sprenger، Leben، I، 197.
3- . ازرقی، محمد بن عبداللّه، اخبار مکّه و ما جاء فیها من الأثار، ص 471.
4- . نیز: با این حقیقت که رُقیقة، خواهر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ، دختری داشت که به نام مادرش، اُمیمة بنت رقیقة، شناخته می شد.

مقدّمات رفتن [حضرت] محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به «بُصرا» در سوریه را فراهم کرد تا مباشر مال التّجاره او باشد. او این مأموریّت را به نحو رضایت بخشی انجام داد و پس از بازگشتش، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به وی پیشنهاد ازدواج داد. حکایاتی مبنی بر این که او تحت تأثیر معجزات [حضرت] محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قرار گرفت و نیز این حکایت را که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به پدر خود مشروب خورانید و در حالت مستی موافقت او را با این ازدواج کسب کرد، می توان نادیده گرفت.

معمولاً چنین گفته شده که عقد ازدواج را عمویش عمر بن اسد از طرف او، و حمزه از طرف برادرزاده اش [حضرت] محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اجرا کردند. ظاهراً این زوج مدّتی از زندگی خود را در مکّه در اتاقی در خانۀ حکیم بن حزام بن خویلد، برادرزادۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، گذراندند؛(1) ولی در خلال دورۀ تحریم [در شعب ابی طالب]، حکیم برای عمّه اش که در آن زمان در میان بنی هاشم بود، غذا می برد، و از طریق حکیم بود که زید بن حاریه که او را به عنوان برده از سوریه آورده یا از [بازار] «عکاظ» خریده بودند به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رسید.

گفته شده که به هنگام ازدواج، [حضرت] محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ 25، یا 2 عَلَيْها السَّلاَمُ، یا 21 سال و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ 40 یا 28 سال داشتند و دست کم، صاحب پنج فرزند شدند: چهار دختر (زینب، امّ کلثوم، [حضرت] فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ و رقیّه) و یک یا شاید دو پسر (قاسم و عبد اللّه؛ امّا شاید این دو، نام یک نفر باشد و عموماً همه توافق دارند که «طاهر» و «طیّب» القاب عبد اللّه هستند).

ازدواج با [حضرت] خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همان گونه که به صراحت بیان شده عمدتاً به خاطر این که وی با پرورش اعتماد به نفس [حضرت] محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و میدان دادن به رسالتش از او حمایت می کرد و به او دل گرمی می داد، نقطۀ عطفی در کار [تبلیغ] پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بود. پس از آن که [حضرت] محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رویداد بی نظیر دعوت

ص: 227


1- . ازرقی، محمد بن عبداللّه، اخبار مکّه و ما جاء فیها من الأثار، ص 436.

به نبوّت را پشت سر گذاشت، همسرش این رویداد را به یکی از خویشاوندان خود به نام ورقة بن نوفل که نصرانی بود و می گفت: این رویداد بی نظیر مشابه همان چیزی است که بر [حضرت] موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ هنگام نزول تورات روی داد خبر داد. سخنان ورقه به احتمال زیاد، به تثبیت اعتقاد [حضرت] محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به واقعی بودن این رویداد (بعثت) کمک کرد.

شاید آیۀ هشت سورۀ ضُحی: (وَ وَجَدَکَ عائِلاً فَأَغْنَی)(1) ناظر به این ازدواج باشد؛ زیرا ثروت [حضرت] خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ این امکان را داد که به طور گسترده تری به کارهای تجاری بپردازد. گر چه هیچ ذکری از سفر دیگری به سوریه در میان نیست، امّا ظاهراً [حضرت] محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ همان گونه که قبلاً بیان شد با سائب شراکت تجاری داشت. طبق نقل ها، [حضرت] خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در سال 61 صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ م سه روز پس از فوت ابوطالب (یعنی سه سال پیش از هجرت) درگذشت.

کتابنامه

1. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، تهران: انتشارات اسماعیلیان.

1. ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد (م 245 ق)، المُحَبَّر، چاپ ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد، دکن 1361 / 1942، چاپ افست بیروت [بی تا].

2. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عادل احمد، علی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق.

3. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر.

4. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، تحقیق: مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، [بی تا].

5. زبیری، مصعب بن عبداللّه، نسب قریش، قاهره: چاپ لوی پرووانسال، 1953.

6. طبری، محمد بن جریر (م 310 ق)، تاریخ طبری ( تاریخ الامم والملوک)، به کوشش: گروهی از علماء، بیروت: اعلمی، 1403 ق.

7. F. Bhl، Das Leben Mhammeds، Leipzig، 1930، pp. 118 – 121.

8. W. M. Watt، Mhammad at Mecca، Mhammad at Medina، Oxford، 1953، 1956، indises.

9. W. Robertson Smith، Kinship and Marriage in Early Arabia، Cambridge، 1885.

ص: 228


1- . و تو را تنگ دست یافت و بی نیاز کرد. (م)

مقدّمه

اشاره

نوشتار حاضر نقدی است بر مقالۀ «خدیجه» از دائرةالمعارف اسلام که به قلم اسلام شناس مشهور، مونتگمری وات، نگاشته شده است. در بارۀ اهمّیّت آثار وات، در مقالۀ مربوط به عایشه سخن خواهیم گفت.

زندگانی و شخصیّت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ارتباط نزدیک و عمیقی با حوادث صدر اسلام دارد. دوران ایشان دوران سخت گذار از تاریکی جاهلیّت به روشنایی اسلام بود و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یکی از حلقه های وصل این دو دوره به شمار می آید. ایشان به عنوان نخستین همسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، نقش عمده ای در زندگانی آن حضرت داشت. بنا بر این، شناخت شخصیّت وی به معنای شناخت بخشی از زندگانی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ است.

ص: 229

با این که نوشته های وات در قیاس با دیگران از نقاط قوّت بیشتری برخوردار است، امّا مقالۀ او، هم از لحاظ ساختار و هم محتوا، دارای اشکالات و نواقصی است که به آنها می پردازیم.

اشکالات ساختاری

یکی از اشکالات فراگیر مقالات تاریخی دائرةالمعارف اسلام نحوۀ بهره گیری از منابع است؛ از یک سو، نویسندگان این مقالات خود را در منابع و دیدگاه های اهل سنّت محدود می کنند، در حالی که تاریخ اسلام در منابع مورد قبول اهل سنّت خلاصه نمی شود. از سوی دیگر، در بهره گیری از گزارش های تاریخی، آنچه را با پیش فرض ها و محاسبات مادّی خودشان مطابقت دارد، گزینش می نمایند و از نقد و ارزیابی و بررسی اخبار و روایات، خودداری می کنند. در حقیقت، اساس نوشته های مستشرقان را اخبار و گزارش های مشهور تشکیل می دهد. امّا کسانی که با شیوه های علمی تاریخ آشنا هستند، می دانند که برای پذیرش یک خبر، شهرت آن کفایت نمی کند، بلکه باید اخبار معارض با آن را نیز مطالعه کرد و به جمع بندی مناسب، دست یافت.

وات مقالۀ خود را با موضوع «ازدواج خدیجه و پیامبر» آغاز کرده است و پیش از همه، به مسئلۀ ازدواج های قبلی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پرداخته و سطوری را به آن اختصاص داده است. آن گاه رابطۀ تجاری پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را، که منجر به ازدواج آن دو شد، ذکر کرده و از زندگانی مشترک حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، تنها به تعداد فرزندان آنها بسنده نموده و در نهایت، تنها با اشاره به حمایت های مالی و اعتقادی وی از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، مقاله را با بیان وفات حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به پایان برده است.

نگاهی اجمالی به این مقاله نشان می دهد که این مقاله در معرّفی شخصیّت و زندگانی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، از نواقص و کاستی های فراوانی برخوردار است و بسیاری از جنبه های زندگانی این بانوی بزرگ اسلام را بازگو نکرده، برای نمونه، شخصیّت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از اسلام و جایگاه او در میان قریش مورد توجّه قرار نگرفته است.

ص: 230

ماجرای ازدواج وی با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از نکات مهم و ارزشمندی برخوردار است که در این مقاله به آنها اشاره ای نشده، جایگاه حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نزد پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و عشق و علاقۀ خاصّی که آن حضرت به ایشان داشت ذکر نشده است.

ماجرای «شعب ابی طالب» و نقش حسّاس و تعیین کنندۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در آن، تنها به کمک های مشکوک حکیم بن حزام خلاصه شده و اشاره ای به اصل ماجرا و اهمّیّت آن نشده است. حمایت های همه جانبۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ که بخش عمده ای از فضایل ایشان را تشکیل می دهد، بسیار ناقص و پر اشتباه بیان شده و در نهایت این که مقاله از جمع بندی و نتیجه گیری مطلوبی برخوردار نیست. نویسندۀ مقاله می توانست دست کم، اشاره ای کوتاه و اجمالی به برخی فضایل و مناقب حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، که در همۀ منابع تاریخ و حدیث اسلام منعکس شده است، بنماید و مقاله را با تبیین ویژگی های شخصیّتی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به پایان ببرد.

به دلیل آن که در این مقاله، هیچ اشاره ای به برخی فضایل و صفات برجسته و ممتاز این شخصیّت کم نظیر تاریخ اسلام نشده است، ما بخشی از مهم ترین آنها را بیان می کنیم و سپس به نقد محتوایی مقاله می پردازیم. در حقیقت، آنچه به عنوان فضایل حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بیان می کنیم، مقدّمه و پیش درآمدی است بر نقد و بررسی محتوایی مقاله که در پی خواهد آمد:

1. حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از اسلام و در دوران سیاه جاهلیّت و قحطی انسانیّت، از زنان برجسته و ممتاز و صاحب کمال عصر خویش بود. او به دلیل عصمت و پرهیزگاری فوق العاده اش، به «طاهرۀ قریش» مشهور شد(1) و به خاطر شأن و جایگاه رفیعش، به «کبری» ملقّب گردید(2) و چون در فضایل و کرامات انسانی سرآمد زنان عصر خویش بود،

ص: 231


1- . ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 12.
2- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 7، ص 78؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 5، ص 329؛ هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج 9، ص 218.

به او «سیدة نساء قریش» می گفتند(1) و پس از اسلام، به دلیل سبقت در پذیرش اسلام و تأیید و حمایت های همه جانبه از رسول اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و ایثار اموال و دارایی های خود در راه اسلام و ده ها فضیلت دیگر، از سوی رسول خدا، به لقب «سیدة نساء العالمین» مفتخر شد.(2) مورّخان او را زنی بااراده، متفکّر، مقتدر، مدیر، شریف، کریم و خوش خو توصیف کرده اند.(3)

2. تاریخ گواهی می دهد که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نخستین مسلمان و مؤمن به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و دین اسلام بود.(4)

عَلَيْها السَّلاَمُ. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بارها با تعابیر گوناگون، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را از جملۀ چهار زن برتر جهان در طول تاریخ و برترین زنان اهل بهشت برشمردند و فرمودند: «سرور زنان هر دو جهان مریم است، سپس فاطمه، سپس خدیجه، سپس آسیه.»(5) «همانا چهار نفر برترین زنان اهل بهشتند: خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمّد، مریم دختر عمران، و آسیه دختر مزاحم؛ همسر فرعون.»(6)

4. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از جانب جبرئیل، سلام خداوند را به حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ابلاغ کردند: «قال رسول اللّه: یا خدیجه! هذا جبرئیل یقرؤک السلام من ربّک.

ص: 232


1- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیة، ج 1، ص 224؛ سید بن طاووس، علی بن موسی، سعد السعود، ص 418.
2- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 383.
3- . خدیجة بنت خویلد بن اسد امراة حازمة جلدة لبیبة شریفة مع ما اراد اللّه بها من الکرامة و الخیر و هی یومئذ اوسط قریش نسباً و اعظمهم شرفاً و اکثرهم مالاً؛ صاحبة الاخلاق الفاضلة. (ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 131)
4- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 158.
5- . سیدة نساء العالمین مریم ثم فاطمة ثم خدیجه ثم آسیة. (ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 383)
6- . انّ افضل نساء اهل الجنة اربع: خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت محمّد و مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم امراة فرعون. (ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی، مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 316؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 7، ص 83؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج 3، ص 46؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 101)

فقالت: اللّه السلام و علی جبرئیل السلام و علیک السلام و رحمة اللّه و برکاته.»(1)

5. خانۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از اماکن مقدّس شهر مکّه، محلّ عروج پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به معراج و مهبط جبرئیل امین و ملائک مقرّب خدا و استراحتگاه خاتم الانبیاء و پرورشگاه دو شخصیّت بی نظیر تاریخ اسلام، امیرالمؤمنین علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و فاطمه زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ بود. علی بن ابی طالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ از دوران کودکی، در خانۀ رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و در پرتو توجّهات مادرانۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پرورش یافت و بی شک، محیط خانۀ رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در تکوین شخصیّت الهی این ابرمرد تاریخ تأثیرگذار بوده است؛ چنان که خود آن حضرت از این دوران به نیکی یاد می کند.(2) ثمرۀ زندگانی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ چند دختر و پسر بود که از میان آن ها، تنها فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ زنده ماند و نام پدر و مادر خود را برای همیشه زنده نگاه داشت.

6. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سال وفات حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ را «عام الحزن» اعلام کردند.(3) پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مصیبت فقدان این دو شخصیّت مهم تاریخ اسلام را متوجّه جهان اسلام دانستند و آن را فراتر از مصیبتی خانوادگی معرّفی نمودند.(4)

پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هیچ گاه نام و یاد حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را از نظر دور نداشتند، تا آن جا که عایشه گفته است: رسول خدا هیچ گاه از منزل خارج نشد، مگر آن که از حضرت خدیجه یاد کرد و او را به نیکی ستود. جملاتی که رسول خدا در مدح حضرت خدیجه بیان می کردند، چنین بود: او محبوبۀ من بود. محبّت خدیجه رزق من بود. او

ص: 233


1- . طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی، معجم الکبیر، ج 23، ص 15؛ ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج 70، ص 118؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 134.
2- . نهج البلاغه، خطبۀ 192.
3- . فسمّی رسول اللّه ذلک العام عام الحزن. (زمخشری، محمود بن عمر، ربیع الابرار و نصوص الاخبار، ج 1، ص 77)
4- . اجتمعت علی هذه الامة فی هذه الایام مصیبتان لا ادری بایّهما انا اشدّ جزعاً. (ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 355)

صدیقۀ امّت من است و... .(1)

نبیّ مکرّم را باید وفادارترین مرد نسبت به همسر در پیوند با حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ارزیابی کرد. نمونه های فراوانی از عشق ورزی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نسبت به خدیجه کبری عَلَيْها السَّلاَمُ در متون تاریخی گزارش شده است. آن حضرت سعی می کردند تمام خاطرات حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را زنده بدارند، تا آن جا که گفته اند: حتّی وقتی گوسفندی ذبح می شد، می فرمودند: «از گوشت آن گوسفند برای دوستان حضرت خدیجه نیز بفرستید.»(2)

این عشق و علاقۀ شدید پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود که حسادت زنانۀ عایشه را نسبت به حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برانگیخت. عایشه خود در این باره می گوید: «رسول خدا همواره از خدیجه یاد می کرد و این غیرت و حسادت مرا برانگیخت و به پیامبر اعتراض کردم که مگر نه آن که خدیجه پیرزنی بود که مرد و خداوند بهتر از او را نصیب تو کرده است؟ عایشه می گوید: دیدم رسول خدا از حرف من به شدّت خشمگین شد و چهره اش برافروخته گردید، به گونه ای که مانند آن را فقط در هنگام نزول وحی در ایشان دیده بودم. آن گاه فرمود: نه، به خدا قسم! هرگز خداوند بهتر از خدیجه را به من نداد؛ (زیرا) او زمانی به من ایمان آورد، که مردم به من کفر می ورزیدند، و زمانی مرا تصدیق کرد، که مردم مرا تکذیب می کردند، و زمانی با اموالش مرا حمایت کرد، که مردم مرا تحریم کرده بودند، و خداوند از خدیجه به من فرزندانی روزی کرد، در حالی که از همسران دیگر فرزندی ندارم.»(3)

ص: 234


1- . به عنوان نمونه ر.ک: ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 2، ص 74؛ ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج 7، ص 118؛ قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة لذوی القربی، ج 2، ص 50.
2- . اذا ذبح الشاة یقول: ارسلوا الی صدیقات خدیجة. (ا ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 103؛ امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج 4، ص 188)
3- . لا واللّه، ما ابدلنی اللّه خیراً منها، آمنت بی اذ کفر الناس و صدّقتنی اذ کذّبنی الناس، و واستنی فی مالها اذ حرّمنی الناس و رزقنی اللّه منها اولاداً اذ حرّمنی اولاد النساء. (ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 7، ص 84؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 384)
اشکالات محتوایی
1. ازدواج های حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از ازدواج با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

وات مقالۀ خود را با اشاره به ازدواج های حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از ازدواج با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آغاز می کند و با تکیه بر اخبار مشهور تاریخی در بارۀ ازدواج های حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، این امر را مسلّم می پندارد که ایشان پیش از ازدواج با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، با دو مرد دیگر ازدواج کرده. این در حالی است که علی رغم شهرت این خبر، در بارۀ ازدواج های قبلی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تردیدهای جدّی وجود دارد. این تردید زمانی جدّی تر می شود که بدانیم طرفداران عایشه کوشیده اند تا یکی از فضایل منحصر به فرد عایشه را در قیاس با دیگر همسران پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، دوشیزه و باکره بودن او بیان کنند و در کتاب های خود، پی درپی بنویسند: پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با هیچ زن باکره ای غیر عایشه ازدواج نکرد، و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، با دو مرد دیگر به نام های عتیق بن عائذ و ابوهاله ازدواج کرده بود.(1)

امّا در بارۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، شواهدی در دست است که نشان می دهد ایشان نیز از زنان باکرۀ پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بود و پیش از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، با هیچ مرد دیگری ازدواج نکرده بود. برخی از مهم ترین شواهد تاریخی در این باره به شرح ذیل است:

الف. ابن شهرآشوب از قول بلاذری و ابوالقاسم کوفی و سیّد مرتضی و ابوجعفر می نویسد: پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ازدواج کردند، در حالی که

ص: 235


1- . انّه لم یتزوّج بکراً غیر عایشه. (بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 6، ص 119؛ حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 4، ص 13؛ نسائی، احمد بن شعیب، سنن الکبری، ج 7، ص 81؛ هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج 9، ص 252) اگر بنا بر بیان فضیلت باشد، باید بر ولود یا غیر ولود بودن همسر تأکید کرد که در اسلام، بر این ویژگی در گزینش همسر توصیه شده است؛ چنان که رسول خدا9 به یکی از اصحاب خود فرمودند: با زن سیاه چهره ولود (بچه زا) ازدواج کن، ولی با زن زیبا و نیکوچهرۀ عقیم (نازا) ازدواج نکن. و این فضیلتی است که عایشه از آن محروم و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از آن بهره مند بود. (کلینی، محمّد بن یعقوب، الکافی، ج 5، ص 333)

او دوشیزه بود.(1) بنا بر این، اجماعی که در بارۀ ازدواج های قبلی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ادّعا می شود، فرومی ریزد.

ب. از سوی دیگر، این مطلب مورد اتّفاق همۀ ارباب تاریخ و حدیث است که کسی از بزرگان و اشراف و شخصیّت های قریش باقی نمانده بود که از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خواستگاری نکرده و ایشان به آنها پاسخ منفی نداده باشد و آن گاه که وی از میان انبوه خواستگاران، حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را برای همسری برگزید، زنان قریش خشمگین شدند و او را از خود راندند و بر او شوریدند که چرا به بزرگان و اشراف قریش پاسخ منفی دادی و اکنون با یتیم ابوطالب، که فقیر و تهی دست است، ازدواج می کنی؟! با وجود این، چگونه می توان باور کرد که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با یک اعرابی از قبیلۀ «تمیم» ازدواج کرده و مورد ملامت هیچ یک از اشراف یا زنان قریش قرار نگرفته باشد؟(2)

امّا در پاسخ به این پرسش که چگونه ممکن است زن شرافتمند و صاحب جمالی این مدّت طولانی بدون شوهر مانده و ازدواج نکرده و پدرش نیز او را مجبور به ازدواج نکرده باشد، باید گفت: اوّلاً، پدر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در جریان جنگ «فجار» کشته شده بود(3) و عموی او نیز چنین سلطۀ پدرانه ای نداشت که بتواند فردی مثل حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را، که از موقعیّت اجتماعی بالایی برخوردار بود، مجبور به ازدواج کند.

باقی ماندن زنی در موقعیّت و جایگاه حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بدون ازدواج و با این هدف که منتظر باشد تا همسر مناسب و دارای فضل و کمال و مورد علاقه ای بیابد نیز هیچ بعید به نظر نمی رسد.

ج. اخبار و روایات در بارۀ همسران ادّعایی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دچار تناقض و تعارض آشکارند و با ابهامات فراوانی روبه رو هستند. برای مثال، در این که نام ابوهاله آیا نباش بن زرارة بوده یا زرارة بن نباش، یا این که نامش هند یا مالک بوده، و در این که آیا وی

ص: 236


1- . انّ النبی تزوّج به و کانت عذراء. (ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 138)
2- . ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد، الاستغاثة، ج 1، ص 70.
3- . ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 133.

صحابی بوده یا خیر، و این که آیا او پیش از عتیق با حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ازدواج کرده یا پس از او، و هم چنین این که آیا هند که گفته می شود فرزند حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بوده، آیا پسر بوده یا دختر و آیا فرزند ابوهاله بوده یا عتیق، و آیا هند بر اثر طاعون مرد یا در جنگ جمل کشته شد و مسائلی از این قبیل، اختلاف نقل های فراوانی وجود دارد، به گونه ای که نمی توان به هیچ یک از آنها اعتماد کرد و حقیقت غیر قابل تردیدی به دست آورد.(1)

د. امّا در بارۀ فرزندان حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از همسران سابقش نیز، که به عنوان دلیلی بر ازدواج های سابقش در نظر گرفته شده، شواهد و قراینی وجود دارند که نشان می دهند آنها فرزندان حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نبودند، بلکه فرزندان خواهر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بودند که در خانۀ ایشان و تحت سرپرستی مالی و عاطفی ایشان قرار داشتند.(2)

در این جا، تنها به نقلی از ابوالقاسم کوفی اشاره می کنیم که حقایق تازه ای در بارۀ فرزندان ایشان ارائه می کند. او می نویسد: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خواهری به نام هاله داشت که با مردی از طایفۀ «مخزوم» ازدواج کرد و دختری به نام هاله به دنیا آورد. سپس با مردی از طایفۀ «تمیم» ازدواج کرد که به او ابوهند گفته می شد و برای او هند را به دنیا آورد. آن مرد تمیمی زن دیگری داشت که زینب و رقیّه را برایش به دنیا آورده و سپس مرده بود. پس از مرگ آن تمیمی، فرزندش هند به قبیلۀ تمیم پیوست، ولی هاله، خواهر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، و دو فرزندش، که تنها مانده بودند، نزد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زندگی می کردند. پس از ازدواج حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، هاله نیز از دنیا رفت و

ص: 237


1- . ر.ک: عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 2، ص 122 که مؤلّف، منابع این اختلاف نقل ها را به تفصیل ذکر کرده است.
2- . در این باره، علّامۀ محقّق سیّد جعفر مرتضی عاملی تحقیق مبسوطی با عنوان «بنات النبی ام ربائبه» انجام داده است که علاقه مندان می توانند به آن مراجعه کنند. (بنات النبی ام ربائبه، مکتبة الاعلام الاسلامی، قم، 1413) این کتاب با عنوان دختران یا دخترخوانده های پیامبر9 ترجمه شده است.

سرپرستی این دو دختر بی پناه را حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به عهده گرفت و آنها را در خانۀ رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پرورش داد. و چون عرب ها ربیبه (دخترخوانده) را در حکم دختر می دانستند، از این رو، به دختران پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مشهور شدند؛(1) هم چنان که زید بن حارثه، غلام آزاد شده و فرزندخواندۀ پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، مدّت ها به «زید بن محمّد» شهرت داشت.

2. شریک تجاری پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

نویسندۀ مقاله، سائب بن ابی سائب را شریک تجاری پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذکر کرده و بر اساس آن، به این نتیجه رسیده که چون سائب برادرزادۀ ابوهاله بود و با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شراکت تجاری داشت، بنا بر این، ازدواج حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پس از مرگ ابوهاله بوده است، نه پس از طلاق آن دو. جدای از آن، هیچ ارتباط منطقی میان این دو امر (که شراکت پیامبر و سائب پس از مرگ ابوهاله بوده، نه پس از طلاق او) وجود ندارد. اصل این مطلب که سائب بن ابی سائب شریک تجاری پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بوده، به شدّت مورد تردید است.

ابن اثیر در معرّفی سائب بن ابی سائب می نویسد: در این که شریک تجاری پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ چه کسی بوده است، اختلاف نظرهایی وجود دارد. برخی همین سائب بن ابی سائب و برخی پدر وی و برخی قیس بن سائب و برخی افراد دیگری را ذکر کرده اند.

هم چنین در مسلمان بودن سائب بن ابی سائب، اختلاف های فراوانی وجود دارد. برخی معتقدند: او در جنگ بدر در حال کفر کشته شد و برخی روایتی را از اسلام او در زمان معاویة بن ابی سفیان بیان کرده اند و برخی او را از جملۀ «مؤلّفة قلوبهم» یاد کرده اند که از غنایم «حنین» به او داده شد و برخی او را از کسانی نوشته اند که با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به مدینه مهاجرت کردند. بنا بر این، در بارۀ شخصیّت سائب بن ابی سائب و اصل این که پیامبر

ص: 238


1- . ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد، الاستغاثة، ج 1، ص 64.

صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با کسی شراکت تجاری داشته است، نمی توان به یک حقیقت قطعی و مسلّم دست یافت.(1)

3- استقلال اقتصادی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

وات استقلال اقتصادی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را یک امر وراثتی از ناحیۀ قبیلۀ مادری ایشان تلقّی نموده و ریشۀ آن را در آداب و رسوم کهن این طایفه جست وجو می کند و با استناد به این مطلب که خواهر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دختری داشته که برخلاف رسم رایج عرب، که به پدر منسوب بودند، به مادرش نسبت داده شده (امیمة بنت رقیقه)، به این نتیجه رسیده که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز این استقلال را از مادر به ارث برده است. در حقیقت، وات در پی اثبات این مطلب است که خانوادۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از ناحیۀ مادر دارای جایگاه اجتماعی بالا و متفاوت با دیگر قبایل عرب بود، تا آن جا که فرزندان این خانواده به مادرانشان نسبت داده شده اند، نه به پدران.

این در حالی است که پدر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، خویلد بن اسد، از شرافت و سیادت و مال و ثروت بالایی برخوردار بود. او از اشراف و بزرگان مکّه بود که در حوادثی مانند مقابله با پادشاه یمن، که تصمیم داشت حجر الاسود را از مکّه به یمن منتقل کند، نقش مهمّی ایفا نمود و با شجاعت در برابر این اقدام ایستادگی کرد،(2) و زمانی که حضرت عبدالمطّلب عَلَيْهِ السَّلاَمُ زمزم را حفر نمود، خویلد بن اسد را در فضیلت احیا و حفر زمزم، شریک خود دانست و خویلد شعری در فضیلت زمزم و اقدام شایستۀ عبدالمطّلب انشاد کرد و در آن زمزم را «حفیرة ابراهیم» نامید، که این نام هنوز نیز بر آن اطلاق می شود.

عبدالمطّلب در بارۀ خویلد بن اسد گفت: هیچ کس را آگاه تر به علوم گذشته از خویلد بن اسد نیافتم.(3) جدّ پدری او نیز از برپاکنندگان «حلف الفضول» بود که پیامبر صلی الله علیه و

ص: 239


1- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 2، ص 170.
2- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، السیرة النبویة، ج 1، ص 267؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 2، ص 362؛ صالحی شامی، محمّد بن یوسف، سبل الهدی و ارشاد فی سیرة خیر العباد، ج 1، ص 11.
3- . ما وجدت احداً ورث العلم الاقدم غیر خویلد بن اسد. (ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 15، ص 217؛ یاقوت حموی، شهاب الدین ابی عبداللّه، معجم البلدان، ج 3، ص 149؛ صالحی شامی، محمّد بن یوسف، سبل الهدی و ارشاد فی سیرة خیر العباد، ج 1، ص 191)

آله نیز در آن حضور داشت و همیشه به آن افتخار می کرد.(1) بنا بر این، نمی توان موقعیّت اقتصادی و اجتماعی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را تنها میراثی از ناحیۀ مادر دانست؛ چرا که پدر او نیز از ثروتمندان و بزرگان مکّه بود.

هر چند در بارۀ منشأ ثروت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اطّلاعات تاریخی اندکی در اختیار است و آنچه بیان می شود غالباً حدس و گمان محقّقان و مورّخان است، امّا بیشتر مورّخان بر این اعتقادند که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سرمایۀ اوّلیه خود را از طریق پدر ثروتمند خود به ارث برد و چون خاندان وی از «حنفاء» و پیروان آیین ابراهیمی بودند، از این رو، برخلاف دیگر زنان عصر جاهلی، از حق ارث محروم نبود و چون برادرانش به جز عمرو همه از دنیا رفته بودند و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از لحاظ سنّی از همه بزرگ تر بود، این اموال در اختیار وی قرار گرفت و سپس با درایت و قدرت مدیریّتی خود، آن را توسعه داد.

گر چه مادر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز از موقعیّت اجتماعی و اقتصادی مناسبی برخودار بود، امّا این استقلال اقتصادی در میان خاندان حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عمومیّت نداشت و دیگر خواهران وی به چنین سرمایه و ثروتی دست نیافتند و به تجارت و بازرگانی نپرداختند. بنا بر این، نمی توان آن را تنها یک امر خانوادگی و وراثتی دانست، بلکه باید ریشۀ آن را در شایستگی ها و ویژگی های شخصیّتی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ جست وجو کرد. حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نمونۀ یک زن اجتماعی موفّق است که در عرصۀ مدیریّت اقتصادی و تعاملات اجتماعی، سرآمد زنان عصر خویش بود و الگوی زنان در طول تاریخ است. سخن ابن سعد در این باره ذکر شد.

نکتۀ دیگر آن که به جز حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنان دیگری نیز بودند که به تجارت و

ص: 240


1- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 12، ص 171؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 2، ص 355.

داد و ستد و مشاغل اجتماعی می پرداختند، هر چند به اندازۀ او موفّق نبودند؛ مانند امّ شیبة بنت ابی طلحه، الحولاء بنت تویت، امّ معبد خزاعیه، و منشم عطّاره. این موارد نشان می دهد که گر چه زنان در جاهلیّت از حقوق اجتماعی و اقتصادی محروم بودند و کسب و اشتغال زنان فراگیر نبود، امّا زنانی بودند که به تجارت یا سایر مشاغل اجتماعی می پرداختند، تا آن جا که زنی به نام ردینه به اسلحه سازی اشتغال داشت.(1) بنا بر این، فعّالیّت اقتصادی زنان منحصر به خانوادۀ خاصّی نبود.

امّا آنچه وات به عنوان تأیید ادّعای خود ذکر کرده است که دختر خواهر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به مادرش منسوب بود، هیچ ارتباطی با ادّعای وی ندارد؛ زیرا در میان عرب، برخی افراد به مادرشان منسوب بودند، نه پدر و این اختصاص به خانوادۀ خاصّی نداشت و الزاماً به معنای برتری اجتماعی مادر بر پدر نبود. برای نمونه، محمّد ابن حنفیه، فرزند امام علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، به مادرش خوله حنفیه منسوب است و نیز محمّد بن سیرین.

4. حمزه؛ وکیل پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در ازدواج

گر چه در برخی منابع تاریخی همچون سیرۀ ابن هشام، وکیل پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در اجرای عقد ازدواج، حمزه عموی بزرگوار پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذکر شده، امّا این با آنچه عموم مورّخان در این باره نوشته اند، مغایرت دارد و با دقّت در متون و ملاحظۀ قراین، روشن می شود که حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ از سوی پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خواستگاری کرد و خطبۀ عقد را خواند؛ زیرا اوّلاً، حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ در میان قریش، از سیادت و مکانت والایی برخوردار و مورد احترام همگان بود و با حضور چنین شخصیّتی، نوبت به برادر کوچک تر نمی رسید. ثانیاً، حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به عنوان سرپرست پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در دوران کودکی و کسی که همواره در کنار آن حضرت بود، برای پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ جایگاه پدر داشت و طبعاً شایستگی بیشتری در قیاس با دیگران برای

ص: 241


1- . ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المنمق فی اخبار قریش، ص 419؛ زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج 3، ص 19؛ یاقوت حموی، شهاب الدین ابی عبداللّه، معجم البلدان، ج 3، ص 41.

این امر داشت. ثالثاً، حمزه تنها دو یا چهار سال از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بزرگ تر بود(1) و از نظر سن، در جایگاهی نبود که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را برای پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خواستگاری کند.

رابعاً،

متن سخنان حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به عنوان وکیل پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هنگام خواستگاری و عقد حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در متون حدیثی و تاریخی، درج شده که گویای اعتقاد و علاقۀ بالای او به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ است.(2) او در بخشی از سخنانش چنین می گوید: برادرزادۀ من یعنی رسول خدا با هیچ یک از مردان قریش مقایسه نمی شود، مگر آن که بر او برتری دارد، و با هیچ مردی سنجیده نمی شود، مگر آن که از او والاتر است، و با هیچ بنده ای قابل قیاس نیست.

در عظمت و شخصیّت حمزه سیّدالشّهداء هیچ تردیدی نیست، امّا وی در جریان خواستگاری حضرت رسول، نقشی نداشت. ظاهراً برخی از منابع با انتساب این موضوع به حمزه، درصدد برآمده اند تا این فضیلت را از حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ بگیرند و به هر کس دیگری جز او اگر چه حمزه باشد بسپارند تا نقش حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ را در زندگانی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ کم رنگ سازند.

5. پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ؛ مباشر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

در برخی منابع تاریخی آمده است که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را برای امور تجاری اجیر کرد و پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به عنوان کارگر و اجیر ایشان به این سفر تجاری رفت. وات نیز تعبیری مشابه این مطلب ارائه کرده و پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را مباشر وی دانسته است.

گر چه بر اساس منطق اسلام و سیرۀ رسول خدا و سایر پیشوایان دین، کار از ارزش های والای اسلامی به شمار می آید و کارگر مقامی در حدّ مجاهد فی سبیل اللّه دارد، امّا در بارۀ

ص: 242


1- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 2، ص 105.
2- . ابن ابی جمهور، محمّد بن علی، عوالی اللآلی، ج 3، ص 298؛ کلینی، محمّد بن یعقوب، الکافی، ج 5، ص 374؛ ابن فهد حلّی، احمد بن شمس الدین، المهذب البارع فی شرح المختصر النافع، ج 3، ص 176.

رسول مکرّم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ این مطلب در این دورۀ زمانی با حقایق تاریخی سازگار نیست که وی اجیر و کارگر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بوده باشد، بلکه همکاری پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با وی به شکل مضاربه یا مشارکت بوده است؛ زیرا یعقوبی، از مورّخان بزرگ تاریخ اسلام، تصریح می کند که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هرگز اجیر کسی نشد،(1) و با توجّه به سیادت و شرافت و موقعیّت بالای حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، بسیار بعید می نماید که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیشنهاد کارگری به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ داده باشد، علاوه بر این که اجیر شدن پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، آن هم در فضای خاصّ مکّه، که عمدتاً بردگان و طبقۀ پایین جامعه را اجیر می کردند، با عزّت نفس و مناعت طبع و اخلاق کریمانۀ پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سازگار نیست. بنا بر این، به نظر می رسد پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در قالب مضاربه یا شراکت با حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همکاری کرده است؛ چنان که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اموال و غلام خود را نیز در اختیار او قرار داد. جنابذی بر مضاربه بودن همکاری پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تصریح می کند.(2) ذهبی نیز نوع این همکاری را در قالب قرض می داند.(3)

علاوه بر این، مورّخان نوشته اند که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ افرادی را به شکل مضاربه به همکاری دعوت می کرد.(4)

6. علّت پیشنهاد ازدواج از سوی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

نویسنده در بیان زمینه ها و انگیزه های ازدواج پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دو روایت صحیح و غلط را در کنار هم قرار داده و در بارۀ هر دو قضاوت یکسانی ارائه

ص: 243


1- . و لا کان اجیراً لاحد قط. (ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 21)
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 9 به نقل از: اخضر جنابذی، عبدالعزیز بن ابی نصر، معالم العترة.
3- . قد سافر فی مالها مقارضاً الی الشام. (ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج 7، ص 100)
4- . تستأجر الرجال فی مالها و تضاربهم ایّاه. (ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 121؛ طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 1، ص 121؛ ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 16؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 435)

کرده است تا حق و باطل در هم آمیزد و مخاطب نداند حقیقت امر در این باره چه بوده است. او می نویسد: «حکایاتی مبنی بر این که او (حضرت خدیجه) تحت تأثیر معجزات [حضرت] محمّد قرار گرفت و نیز این حکایت را که [حضرت] خدیجه به پدر خود مشروب خورانید و در حالت مستی موافقت او را با ازدواج کسب کرد، می توان نادیده گرفت.»

امّا این که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از گزارش های غلامش میسره در بارۀ کرامات و معجزات پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، تحت تأثیر قرار گرفت، از مسلّمات تاریخی است که عقل نیز آن را تأیید می کند؛ زیرا شخصیّت برجسته و ممتازی همچون حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، که خود سرآمد پاکان و پرهیزگاران عصر خود بود، قطعاً تحت تأثیر شخصیّت بی نظیر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در آن محیط تاریک و ظلمانی جاهلیّت قرار گرفته و خود رسماً از آن حضرت تقاضای ازدواج کرده است. این مطلب در همۀ منابع اصیل تاریخ بیان شده است. مورّخان نوشته اند:(1)

دلیل اشتیاق خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حکایاتی بود که میسره غلام حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شاهد آنها بود و برایش نقل می کرد؛ او هم نشانه های نبوّت را در پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دیده بود و هم در مسافرتی که پیش از بعثت، در آن برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تجارت می کردند از بحیرای راهب در بارۀ پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شنیده بود.

امّا بخش دوم کلام وات، که به مشروب خوراندن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به پدرش اشاره دارد، از مطالب نادرست در بارۀ ایشان است. کسی که اندک آشنایی با شخصیّت و زندگانی آن بانوی محترم و نبی مکرّم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ داشته باشد، می داند که پذیرش این روایت، که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به پدر خود مشروب خورانید تا اجازۀ وی را برای

ص: 244


1- . و کان سبب رغبتها فیه ما حکاه لها غلامها میسره ممّا شاهده من علامات النبوة قبل البعثة و ممّا سمعته من بحیرا الراهب فی حقّه لما سافر معه میسرة فی تجارة خدیجة. (ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 121؛ طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 35؛ ابن حبان بُستی، محمد بن احمد، الثقات، ج 1، ص 46؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 99)

ازدواج کسب کند، به معنای انکار واقعیّت های روشن تاریخی در بارۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است؛(1) زیرا:

اوّلاً،

پدر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سال ها پیش از این ازدواج، در جنگ های «فجار» درگذشته بود و پدری نداشت تا او را مجبور به پذیرش این ازدواج کند(2) و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عموی خود را وکیل خود در ازدواج قرار داده بود و طبعاً او سلطۀ پدرانه بر وی نداشت تا بخواهد ارادۀ خود را بر شخصیّتی مانند حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تحمیل کند؛ هم چنان که هیچ کس نتوانست خواستگاران فراوان و سرشناس و ثروتمند مکّه را بر او تحمیل کند.

ثانیاً، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنی بود که در دوران سیاه و آلودۀ جاهلیّت به «طاهرۀ قریش» مشهور بود. او سرآمد زنان پرهیزگار عصر خویش بود. از این رو، به وی لقب «سیدة نساء قریش» داده بودند.(3) چگونه ممکن است زنی که به طهارت و پاکی و پرهیز از گناه مشهور است، به کار زشت و ناپاکی این چنین دست بزند؟

ثالثاً، پذیرش چنین ازدواجی با عصمت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سازگار نیست، و حال آن که عصمت رکن اصلی نبوّت است؛ زیرا کسی که خود معصوم نیست، نمی تواند دیگران را به پاکی دعوت کند و سخنگوی خدا در روی زمین باشد.

7- شخصیت دادن به حکیم بن حزام

برخلاف تلاش های آشکاری که برای محو شخصیّت حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ در متون تاریخی اهل سنّت صورت گرفته، تلاش هایی برای پررنگ جلوه دادن نقش شخصیّت های دیگری همچون حکیم بن حزام و ورقة بن نوفل انجام شده، که نویسندگانی همچون وات را نیز خواسته یا ناخواسته گرفتار کرده است. در این مقاله، وات تلاش کرده است تا حکیم بن

ص: 245


1- . ابن سعد در الطبقات الکبری این روایت را نقل کرده و آن را ضعیف شمرده و نقد کرده است. (ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 133)
2- . همان.
3- . ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 12؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 7، ص 78.

حزام را یار و مددکار رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ معرّفی کند؛ چنان که نوشته است: حکیم بن حزام خانۀ خود را در اختیار رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قرار داد و در دوران سخت و پرمشقّت شعب ابی طالب، به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و مسلمانان یاری می رساند و آنها را از این بحران می رهاند و حتّی برای پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ غلامی به نام زید بن حارثه خریداری می کند.

حکیم بن حزام کیست؟ حکیم بن حزام از جمله کسانی بود که قریش در تعقیب پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هنگام هجرت به مدینه، وی را برای قتل آن حضرت گسیل داشت.(1) حکیم بن حزام کسی بود که همۀ موادّ غذایی را که به سوی مدینه می آمد، یکجا می خرید و آن را احتکار می کرد و مانع دسترسی مسلمانان به آن می شد.(2) حکیم ابن حزام تا آخرین لحظه، در صف دشمنان رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قرار داشت، تا آن که در روز فتح مکّه، با بخشش های مالی پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، جذب اسلام شد. از این رو، نام او را در زمرۀ «مؤلّفة قلوبهم» نوشته اند.(3) در برخی روایات آمده است: وی پیش از اسلام آوردنش، برای پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هدیه ای فرستاد و پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از پذیرش هدیۀ او خودداری کردند و فرمودند: برای مسلمان جایز نیست هدیۀ کافری را بپذیرد.(4) و نوشته اند: پس از اسلام آوردن وی نیز پیامبر به او اجازۀ تجارت ندادند، مگر پس از آن که از وی تعهّد گرفتند: که مقرّرات و اخلاق اسلامی را در تجارت رعایت کند(5) که اشاره به سوء سابقۀ او در تجارت دارد.

ص: 246


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 19، ص 31؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، ج 4، ص 537.
2- . ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 4، ص 65.
3- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 2، ص 98.
4- . ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی، مسند احمد بن حنبل، ج 2، ص 98.
5- . لم یأذن لحکیم بن حزام بالتجارة حتی ضمن له اقالة النادم و انظار المعسر و اخذ الحق وافیاً و غیر واف. (کلینی، محمّد بن یعقوب، الکافی، ج 5، ص 151؛ بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة، ج 18، ص 29)

چگونه ممکن است فردی با چنین سابقۀ سوئی در شرایط سخت، به یاری رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شتافته باشد و به مسلمانان محصور در شعب ابی طالب کمک کرده باشد، مگر آن که مانند برخی دیگر مثل ابی العاص بن ربیع از کفّار خواسته باشد از این موقعیّت سوء استفاده کند و کالای خود را به چند برابر قیمت به مسلمانان بفروشد؟ غالب کسانی که از کمک مالی حکیم به مسلمانان محصور در شعب سخن گفته اند، به این نکته تأکید کرده اند که او موفّق به کمک رساندن نشد و ابوجهل مانع رساندن کمک های او به شعب گردید.(1)

امّا آنچه در بارۀ سکونت پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در خانۀ حکیم بیان شده است، باید گفت: به جز آنچه ازرقی در تاریخ مکّه، آن هم به صورت مبهم و گذرا بیان کرده، در هیچ یک از منابع اصیل تاریخی تا آن جا که تتبّع کردیم این مطلب بیان نشده است که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چند روزی را در خانۀ حکیم به سر برده باشند و به عکس، همۀ منابع بر این مطلب اتّفاق نظر دارند که حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به همراه دیگر بزرگان بنی هاشم به خانۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رفت تا او را برای رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خواستگاری کند و حتّی در برخی متون تاریخی، اوصاف خانۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به تفصیل بیان شده است.

علاوه بر این، خود ازرقی نیز در بخش دیگری از کتاب که به معرّفی اماکنی در مکّه پرداخته که نماز خواندن در آنها مستحب است تصریح می کند که منزل حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همان خانه ای است که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در همین خانه، همۀ فرزندانش را به دنیا آورد و در همین خانه نیز از دنیا رفت و پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نیز همواره در این خانه ساکن بود، تا آن که به سوی مدینه هجرت کرد.(2) علاوه بر این، با توجّه به ثروت و سرمایۀ

ص: 247


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 236؛ طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 74؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 3، ص 109.
2- . و منزل خدیجة ابنة خویلد و هو البیت الذی کان سکنه رسول اللّه و خدیجة و فیه ابتنی بخدیجة و ولدت فیه خدیجة اولادها جمیعاً و فیه توفّیت خدیجة فلم یزل النبی ساکناً فیه حتّی خرج الی المدینة مهاجراً. (ازرقی، محمد بن عبداللّه، اخبار مکّه و ما جاء فیها من الأثار، ج 2، ص 199)

فوق العادۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و خدم و حشم فراوان و غلامان و کنیزانی که در خدمت او بودند، چگونه ممکن است که او صاحب خانه ای نباشد و لازم باشد که چند روزی را در خانۀ حکیم به سر برد؟

در بارۀ نحوۀ خرید زید بن حارثه نیز نقل های متفاوت و متّضادی بیان شده و این گونه نیست که همۀ مورّخان معتقد باشند که زید توسّط حکیم بن حزام برای عمّه اش حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خریداری شده است. در برخی نقل ها آمده است که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یا رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، خود شخصاً زید را از بازار «عکّاظ» خریداری کردند.(1)

بنا بر آنچه گفته شد و با توجّه به این که حکیم بن حزام به شدّت عثمانی مذهب و از مخالفان امیرالمؤمنین علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بود و در هیچ یک از جنگ های آن حضرت شرکت نکرد، بعید نیست که راویانی همچون زبیر بن بکّار و مصعب بن عبد اللّه سعی در فضیلت تراشی برای او کرده باشند، تا آن جا که برخلاف عموم مورّخان، معتقد شدند که حکیم بن حزام در کعبه و خانۀ خدا متولّد شد، نه علی بن ابی طالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ!(2) و این حقیقت قطعی و مورد اتّفاق همگان و فضیلت منحصر به فرد حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را مورد تردید قرار دادند.

8. نقش حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در تأیید رسالت پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

بدون تردید، مهم ترین فراز زندگانی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ حمایت های بی دریغ و همه جانبۀ او از رسول گرامی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در امر رسالت است، که متأسّفانه در این مقالۀ بسیار ضعیف و پرغلط، بدان پرداخته شده. هر چند نویسنده از ازدواج حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و حمایت های او از آن حضرت به عنوان نقطۀ عطف در کار پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ یاد نموده، امّا تبیین صحیح و روشنی از نقش حمایتی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در تبلیغ پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ارائه نکرده، بلکه با بهره گیری از روایات

ص: 248


1- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 1، ص 223.
2- . عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 2، ص 162.

ضعیف امّا مشهور، به تضعیف پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پرداخته است، نه به تبیین شخصیّت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ.

وات در پی آن بوده است که نشان دهد پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در دریافت وحی و به عهده گرفتن امر رسالت، نیازمند تأیید و کسب اعتماد به نفس از سوی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بوده و مهم تر از آن این که پیرمرد مسیحی مهر تأیید و تثبیت بر رسالت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ زده و آن را در قلب پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، امری واقعی قرار داده و پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را از هر گونه شک و تردید نسبت به نبوّت خویش رهانیده است! ریشۀ این تحلیل ها روایتی نادرست و افسانه وار از عایشه در بارۀ چگونگی آغاز بعثت و رسالت پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ است که جز او راوی دیگری ندارد و سپس با تکرار در متون و منابع حدیث و تاریخ اسلام، به یک حقیقت قطعی و تردیدناپذیر تبدیل شده است. برای نقد این بخش از مقاله، ناچاریم متن این روایت و نقد آن را بیان کنیم. روایت عایشه چنین است:

«نخستین بار که به رسول خدا وحی شد، خواب راست بود. هر خوابی که می دید مانند صبح روشن رخ می داد. سپس به خلوت نشینی علاقه مند شد و در غار حرا خلوت می گزید. در آن جا، چند شب به عبادت می پرداخت، سپس نزد خانواده اش بازمی گشت و از خدیجه توشه می گرفت (و به غار برمی گشت)، تا آن که حق نزد او آمد و او در غار بود. فرشته نزد او آمد و گفت: بخوان. گفت: من خواندن نمی دانم. پیامبر می گوید: فرشته مرا گرفت و به سختی فشارم داد، به حدّی که طاقتم تمام شد. سپس رهایم کرد و گفت: بخوان. گفتم: خواندن نمی دانم. دوباره مرا گرفت و به سختی فشار داد، به حدّی که طاقتم تمام شد. آن گاه رهایم کرد و گفت: بخوان. گفتم: خواندن نمی دانم. بار سوم مرا گرفت و به سختی فشار داد، به حدّی که طاقتم تمام شد. سپس رهایم کرد و گفت: بخوان به نام پروردگارت که آفرید... .

آن گاه رسول خدا در حالی که دلش می لرزید، بازگشت و با آن حال، نزد خدیجه رفت و گفت: مرا بپوشانید! مرا بپوشانید! او را پوشانیدند تا اضطراب و ترس او ریخت. رسول خدا آنچه را پیش آمده بود برای خدیجه بیان کرد و گفت: بر خویشتن بیمناکم! خدیجه گفت: هرگز! به خدا سوگند، خداوند تو را خوار نخواهد کرد؛ زیرا تو به خویشانت نیکی و به مردم

ص: 249

بخشش می کنی، تهی دستان را دارا، مهمانان را پذیرایی و در حوادث جانب حق را می گیری. سپس خدیجه به همراه او نزد پسر عمویش ورقة بن نوفل رفت. او پیرمردی نابینا بود و در زمان جاهلیّت به مسیحیّت گرویده بود و زبان عبری می دانست و انجیل را با این زبان می نوشت. خدیجه به او گفت: عموزاده! از برادرزاده ات بشنو (که چه می گوید). ورقه گفت: برادرزاده! چه می بینی؟ رسول خدا آنچه را دیده بود به او خبر داد. ورقه گفت: این همان ناموس است که بر موسی نازل شده است. کاش من امروز جوان بودم. کاش آن روز که قومت تو را بیرون می کنند، زنده بودم. رسول خدا گفت: مگر مرا بیرون می کنند؟ گفت: آری... .»(1)

رویکرد دنیاگرایانه و تفسیرهای مادّی از بعثت و نبوّت و تجربۀ شخصی پنداشتن وحی از سوی مستشرقان ریشه در چنین روایاتی دارد. وات بر اساس این روایت، به نقش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و ورقة بن نوفل در تثبیت و تأیید نبوّت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می پرداخته، در حالی که این روایت، هم از لحاظ سند مخدوش است و هم از لحاظ محتوا، و با مبانی اعتقادی و حقایق تاریخ اسلام سازگار نیست؛ زیرا:

1. راوی این خبر عایشه است که در سال چهارم یا پنجم بعثت (بنا به نقل مشهور) متولّد شده و در زمان حادثه، حضور نداشته است(2) و چون نام راوی اصلی را که احتمالاً از او شنیده ذکر نکرده، نقل وی فاقد سند و به اصطلاح «مرسل» بوده و روایت مرسل فاقد اعتبار است.

2. این روایت ماهیّت وحی را امری جسمی و مادّی پنداشته و تلقّی وحی را با فشارهای مکرّر جسمانی مرتبط ساخته، در حالی که یادگیری و خواندن امری ذهنی است و تلقّی وحی و ارتباط پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با مبدأ جهان هستی و عالم غیب، مستلزم این گونه

ص: 250


1- . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 6، ص 89؛ ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی، مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 232؛ امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج 1، ص 97؛ بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج 9، ص 6.
2- . ر.ک: نقد مقالۀ عایشه از همین کتاب.

فشارهای جسمانی نیست.

عَلَيْها السَّلاَمُ. پذیرش این روایت به معنای پذیرش ناآگاهی پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از وحی و ترس او از برانگیخته شدن به رسالت است. امّا با توجّه به آمادگی هایی که حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ داشتند و قبلاً پیام های غیبی را دریافت می نمودند، دلیلی نداشت که حضرت غافل گیر شده، دچار ترس و اضطراب گردد. علاوه بر ملاقات های قبلی پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با فرشتۀ وحی و نداهای آسمانی، که شنیده بود، در برخی منابع آمده است که جبرئیل در ابتدا، شب شنبه و شب یک شنبه نزد پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آمد و بار سوم (یعنی روز دوشنبه) بود که رسالت را به او ابلاغ کرد.(1) پس دیدار مزبور در حرا، نخستین دیدار حضرت با فرشته نبود که از مشاهدۀ آن دچار ترس و اضطراب گردد. اساساً چگونه ممکن است خداوند منصب بزرگ رسالت را به عهدۀ کسی بگذارد که آمادگی و شایستگی آن را نداشته باشد؟

4. شکّ و تردیدی که در این روایت به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نسبت داده شده، با آیات قرآن سازگار نیست؛ زیرا قرآن می فرماید: قلب (محمّد) آنچه را دید تکذیب نکرد (در آن تردید نکرد).(2)

امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ در پاسخ یکی از اصحابش که پرسید: چرا رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هنگام دریافت وحی، ترس آن را نداشت که از وسوسه های شیطان باشد، پاسخ دادند: «خداوند وقتی بنده ای را به رسالت منصوب می کند، به او اطمینان خاطر و آرامش می بخشد، به گونه ای که هر چه از جانب خدا بر او نازل می گردد، همانند چیزی است که خود به چشم می بیند.»(3)

ص: 251


1- . طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 3، ص 207؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 17.
2- . (مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَی). (نجم: 11)
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 18، ص 262؛ عیاشی، محمد بن مسعود سمرقندی، تفسیر العیاشی، ج 2، ص 201؛ عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج 2، ص 478.

از نظر عقلی نیز تردید و شک پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در درک و ابلاغ وحی مخلّ فلسفۀ بعثت است. به راستی، چگونه می توان از پیامبری پیروی کرد که خود شک دارد آنچه شنیده وحی و کلام خدا است یا کلام شیطان؟

5. از همه بدتر این است که تصوّر کنیم حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، که به رسالت و مسئولیّت هدایت مردم مبعوث شده بود، خود نمی دانست چه اتّفاقی افتاده است و پیک الهی را نمی شناخت و پیام الهی را درست تشخیص نمی داد، تا آن که پیرمرد نابینای مسیحی بر حکم رسالت او مهر تأیید نهاد و حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با اظهارات او، به رسالت خویش اطمینان یافت و دلش آرام گرفت! به راستی، ورقه کیست که تا این حد در زندگانی و شخصیّت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نقش داشته و همه جا پای او در میان است، تا آن جا که حتّی در فضایل او احادیثی از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ جعل کرده اند که او صاحب خانه ای در بهشت است؟

ابن عساکر در بارۀ او می نویسد: هیچ کس را نمی شناسم که گفته باشد: او اسلام آورده است.(1) ابن جوزی می نویسد: او هرگز مسلمان نبود.(2) و ابن عبّاس می گوید: او بر دین مسیحیّت مرد. او بر نصرانیّت باقی بود تا مرد. وی در حالی که چند سال پس از بعثت زنده بود، حاضر به پذیرش اسلام نشد.(3) هیچ یک از مورّخان و رجال شناسان اسلامی نام او را در میان صحابۀ پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذکر نکرده اند. پس چنین شخصیّتی چگونه ممکن است مهر تأیید بر رسالت پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ زده و او را به رسالتش امیدوار کرده و در بهشت ساکن باشد؟! چگونه ممکن است که او پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را تأیید کند و تأیید او این قدر مهم تلقّی شود، امّا خود به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ایمان نیاورد؟

امّا در بارۀ نحوۀ حمایت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به این روایت از ابن هشام توجّه کنید:

ص: 252


1- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 3، ص 633.
2- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیة، ج 1، ص 250.
3- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 1، ص 207.

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نخستین زنی بود که به رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ایمان آورد و همواره او را تأیید و تصدیق کرد و مایۀ آرامش خاطر و تسکین قلب پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بود. هر گاه پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از طعنه های تلخ و آزاردهندۀ مشرکان آزرده خاطر می شد و مورد بی مهری های روحی و جسمی مشرکان قرار می گرفت، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود که به ایشان دلداری می داد و مایۀ آرامش او در برابر سختی ها و ناملایمات بود.(1)

بنا بر این، نقش حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در حمایت از نبیّ مکرّم و حمایت های روحی و عاطفی و هم چنین پشتیبانی مالی از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در انجام تبلیغ و رسالتش، ظهور یافت. در روایتی، رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را «صدّیقۀ امّت اسلامی» نامیدند (هذه صدّیقة امّتی)(2) و این نشان می دهد که تأییدها و تصدیق های حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به عنوان یک زن برجسته و شخصیّت سرشناس قریش، تأثیر بسزایی در پیشبرد اهداف پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ داشته است.

اهمّیّت این تأییدها زمانی روشن می شود که بدانیم او وقتی پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را تأیید کرد و به رسالتش ایمان آورد که بسیاری از بزرگان قریش، که بعدها از اصحاب پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شدند، پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را تکذیب می کردند و به او تهمت جنون و سحر و جادو می زدند. از این رو، پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در توصیف حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می فرمایند: «او زمانی به من ایمان آورد، که مردم به من کفر ورزیدند و زمانی مرا تصدیق کرد، که مردم مرا تکذیب نمودند و زمانی با اموالش مرا یاری داد، که مردم مرا از اموال خود محروم ساختند.»(3)

ص: 253


1- . اسلم خدیجة بنت خویلد و آمنت به خدیجة بنت خویلد، و صدّقت بما جاءه من اللّه، و وزارته علی أمره، و کانت أول من آمن باللّه و برسوله و صدّق بما جاء منه، فخفّف اللّه بذلک عن نبیّه9، لا یسمع شیئاً [ممّا] یکرهه من ردّ علیه و تکذیب له فیحزنه ذلک الّا فرج اللّه عنه بها اذا رجع الیها، تثبته و تخفّف علیه، و تصدّقه و تهوّن علیه أمر الناس، رحمها اللّه تعالی. (ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمد، سیرة النبی، ج 1، ص 158)
2- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 2، ص 62.
3- . آمنت بی اذا کفر الناس و صدّقتنی اذ کذّبنی الناس و واستنی بمالها اذ حرّمنی الناس. (ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 7، ص 84؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 384)
9- ثروت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در اختیار پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

در پایان مقاله نیز وات به تکرار ادّعاهای دروغین و واهی در بارۀ پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دست زده است. او مدّعی است: ثروت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در اختیار رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قرار گرفت و او را از فقر رهانید و به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ این امکان را داد تا به طور گسترده تری به کارهای تجاری بپردازد! سپس خود وات می افزاید: هیچ خبری از سفر تجاری پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پس از ازدواج با حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، گزارش نشده است.

هم چنان که پیش از این گفتیم، بخشی از حمایت های حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، حمایت های مالی ایشان از آن حضرت بود. دین نوپای اسلام در مراحل نخستین خود، در مواجهه با کفّار و مشرکان ثروت پرست مکّه، نیاز فراوانی به حمایت های مالی داشت و این مهم به خواست خداوند از طریق اموال فراوان حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تحقّق یافت. اموال حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در دوران بحرانی سه سالۀ شعب ابی طالب و در حمایت از مسلمانان نیازمند و هم چنین برای جذب برخی از کفّار به اسلام (مؤلّفة قلوبهم) هزینه شد.

تاریخ از تحوّل اقتصادی در زندگانی شخصی پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پس از ازدواج با حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اطّلاعاتی به ما نمی دهد، بلکه آنچه در تاریخ منعکس شده ساده زیستی و زهد فوق العاده پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ است. زندگی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بسیار بی آلایش و به دور از زرق و برق مادّی بود. پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مانند افراد معمولی جامعه زندگی می کردند و وضع لباس و خوراک و پوشاک آن حضرت بسیار زاهدانه بود. ایشان لباس وصله دار به تن می کردند و می فرمودند: من بنده ام و لباس بندگان می پوشم. آن حضرت روی حصیر، بدون فرش می خوابیدند(1) و به ابوذر فرمودند: ای ابوذر!

ص: 254


1- . کان ینام علی الحصیر لیس تحته شیء غیره. (طبرسی، فضل بن حسن، مکارم الاخلاق، ص 38)

من لباس خشن به تن می کنم، و روی زمین می نشینم، و انگشتان خود را پس از غذا می لیسم، و الاغ بی پالان سوار می شوم و ردیف خود کس دیگری سوار می کنم؛ هر کس از سنّت من روگردان شود از من نیست.(1)

پس این ادّعا که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به دلیل چشم داشت به اموال حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با او ازدواج کرد، از اساس باطل است؛ زیرا حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با میل و رغبت خود، به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پیشنهاد ازدواج داد و حتّی مهریّۀ خود را نیز بخشید و در حقیقت، خود را به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هدیه و عرضه کرد، و زندگانی شخصی پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پس از ازدواج با خدیجۀ ثروتمند، با پیش از آن تفاوتی نداشت. پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با این که می توانست از اموال حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در جهت رفاه و آسایش خود بهره ببرد و مانند پادشاهان و حاکمان بزرگ جهان، برای خود کاخی برپا کند و خدم و حشم و سپاهی تجهیز نماید، ولی مانند یک فرد معمولی جامعه زندگی کرد و همواره خود را هم سطح فقیران جامعه نگه داشت.

وات برای ادّعای خود در این باره که ثروت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وضع اقتصادی پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را متحوّل ساخت، به دو مطلب استناد کرده است: نخست شراکت تجاری پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با سائب بن ابی سائب، و دیگری آیۀ شریفۀ (وَ وَجَدَکَ عَائِلاً فَأَغْنَی)،(2) امّا در بارۀ شراکت تجاری پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با سائب، پیش از این توضیح دادیم که در این باره، تردیدها و ابهامات فراوانی وجود دارد، به گونه ای که اصل شراکت تجاری پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با هر فرد دیگری غیر از او نیز ثابت نیست و مورّخان در این باره سکوت کرده اند.

در بارۀ آیۀ شریفۀ (وَ وَجَدَکَ عَائِلاً فَأَغْنَی) نیز گر چه یکی از احتمالاتی که مفسّران بیان کرده اند همین است که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پس از ازدواج با حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

ص: 255


1- . علامۀ طباطبایی، سید محمدحسین، سنن النبی، ص 120 - 130.
2- . ضحی: 8.

از مشکل فقر مالی رهایی پیدا کردند و نیازمند مردم نشدند، امّا تفسیرهای دیگری نیز از این آیه وجود دارد که باید به آنها نیز توجّه شود. مفسّران در بیان معنای غنا و استطاعتی که در این آیه بیان شده، چند احتمال مطرح کرده اند؛ از جمله:

1. استطاعت مالی پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به وسیلۀ اموال حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و غنایمی که در جنگ ها نصیب پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و مسلمانان می شد، که این یکی از الطاف خداوند به رسولش بود تا دست نیاز به سوی دیگران دراز نکنند و در مسیر تبلیغ و رسالت خود، در معرض تهمت های مالی قرار نگیرند. اموال حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در مسیر پیشبرد اهداف الهی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هزینه شد و صرف توسعۀ زندگی، رفاه و آسایش رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نگردید.

2. ایجاد روح قناعت و شکرگزاری و مقام صبر و رضا در برابر نعمت های الهی که از صفات بارز پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به شمار می آمد و ایشان را در برابر سختی ها و ناملایمات یاری می داد.

عَلَيْها السَّلاَمُ. غنای علمی از طریق نزول وحی، به گونه ای که آن حضرت در هیچ مسئله ای نیازمند دانش و علوم دیگران نبودند، بلکه دانشمندان و صاحبان فکر و اندیشه همواره نیازمند حکمت ها و علوم بی پایان نبوی بوده اند.

4. استجابت دعا و بی نیازی ایشان از مخلوقات که مورد توجّه مفسّران قرار گرفته و در سخنان گهربار حضرت علی بن موسی الرضا عَلَيْهِ السَّلاَمُ در مناظره با مأمون در بارۀ عصمت انبیا مطرح شده است.(1)

بنا بر این، در بارۀ این آیه نمی توان به ظاهر آن اکتفا کرد؛ هم چنان که در بارۀ آیۀ (وَ

ص: 256


1- . قرطبی، محمّد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 20، ص 99؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، ج 10، ص 384؛ عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 49؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن کثیر، ج 4، ص 559؛ فیض کاشانی، ملا محمّدمحسن، الصافی فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 342؛ علامۀ طباطبایی ، سید محمّدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 311.

وَجَدَکَ ضَالّا فَهَدَی)(1) نیز باید به تفاسیر و معانی فراتر از ظاهر الفاظ آیه دست یافت.

کتابنامه

1. ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد (م 656 ق)، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمّد ابوالفضل ابراهیم ، قاهره: داراحیا الکتب العربیه، 1378ق.

2. ابن ابی جمهور، محمّد بن علی احسائی (م 940 ق)، عوالی اللآلی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، تحقیق: مجتبی العراقی، قم: مطبعة سید الشهداء7، اوّل، 1403 ق.

3. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، تهران: انتشارات اسماعیلیان.

4. ابن حبان بُستی، محمد بن احمد (م 354 ق)، الثقات، بیروت: مؤسّسة الکتب الثقافیة، 1408 ق.

5. ابن حبیب بغدادی، ابو جعفر محمّد (م 245 ق)، المنمق فی اخبار قریش، تحقیق: فاروق أحمد خورشید، بیروت: عالم الکتب، 1405 ق.

6. ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد (م 245 ق)، المُحَبَّر، چاپ ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد، دکن 1361 / 1942، چاپ افست بیروت [بی تا].

7. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عادل احمد، علی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق.

8. ، فتح الباری شرح صحیح البخاری، تحقیق: عبد العزیز بن عبد اللّه بن باز، بیروت: دار الفکر، 1379 ق.

9. ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی (م 241 ق)، مسند احمد بن حنبل، بیروت: دار صادر، [بی تا].

10. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر.

11. ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی (م 588 ق)، مناقب آل ابی طالب، تحقیق: گروهی از اساتید نجف اشرف، نجف: المکتبة الحیدریة، 1376 ق.

12. ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه قرطبی (م 463 ق)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق: علی محمّد بجاوی، بیروت: دار الجیل، 1412 ق.

13. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، به کوشش: علی شیری، بیروت، 1415 ق / 1995 م.

14. ابن فهد حلّی، احمد بن شمس الدین محمد( م 841 ق)، المهذب البارع فی شرح المختصر النافع، قم: مؤسسۀ نشر اسلامی، 1413ق.

15. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر (م 774 ق)، البدایة والنهایة، تحقیق: علی شیری، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1408 ق.

16. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر بن کثیر دمشقی (م 774 ق)، تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم)، تحقیق: عبد العزیز غنیم ومحمّد أحمد عاشور ومحمّد إبراهیم البنّا، قاهره: دار الشعب.

17. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، تحقیق: مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، [بی تا].

18. ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب اسحاق (م 284 ق)، تاریخ یعقوبی، نجف: المکتبة الحیدریة، 1384 ق.

19. ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد (م 352 ق)، الاستغاثه فی بدع الثلاثة، تهران: مؤسسة الاعلمی، 1373 ش.

20. اربلی، علی بن عیسی (م 693 ق)، کشف الغمة فی معرفة الائمة7، بیروت: دار الاضواء، 1405 ق.

21. ازرقی، محمّد بن عبداللّه (م 248 ق)، اخبار مکة و ماجاء فیها من الآثار، تحقیق: رشدی صالح ملحسن، بیروت: 1403 / 1983، چاپ افست قم 1369 ش.

22. امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری (م 261 ق)، صحیح مسلم ، بیروت: دارالفکر، [بی تا].

23. بحرانی، یوسف بن احمد (م 1186 ق)، الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة، تحقیق: محمّدتقی ایروانی، نجف: دارالکتب الإسلامیة، 1377 ق.

24. بخاری، محمّد بن اسماعیل (م 256 ق)، صحیح البخاری، بیروت: دارالفکر، 1401 ق.

25. بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین (م 458 ق)، السنن الکبری، تحقیق: محمّد عبد القادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1414 ق.

26. حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه (م 405 ق)، المستدرک علی الصحیحین، بیروت لبنان : دارالمعرفة ، 1406 ق.

27. حلبی، علی بن برهان (م 1044 ق)، السیرة الحلبیه، بیروت: دارالمعرفة، 1400 ق.

28. ذهبی، محمّد بن احمد بن عثمان، تاریخ الاسلام، تحقیق: عمر عبدالسلام تدمری، بیروت: دارالکتاب العربی، 1413 ق.

29. ، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب ارنووط و حسین اسد، بیروت: مؤسسة الرسالة ، 1413 ق.

30. زِرِکلی، خیر الدین (م 1966 م)، الأعلام، بیروت: دار العلم، 1980م.

31. زمخشری، ابوالقاسم محمود بن عمر (م 538 ق)، ربیع الأبرار ونصوص الأخبار، تحقیق: سلیم النعیمی، قم: منشورات الشریف الرضی، 1410 ق.

32. سید بن طاووس، رضی الدین علی بن موسی (م 664 ق)، سعد السعود، قم: کتابخانۀ شریف الرضی، 1363 ش.

33. صالحی شامی، محمد بن یوسف (م 942 ق)، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1414ق.

34. طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی (م 360 ق)، المعجم الکبیر ، تحقیق: حمری عبدالمجید سلفی، قاهره: مکتبة ابن تیمیة، چاپ دوم، [بی تا].

35. طبرسی، فضل بن حسن (م 548 ق)، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق عده ای از محققین بیروت: مؤسسة الاعلمی، 1415 ق.

36. ، مکارم الأخلاق، تحقیق: علاء آل جعفر، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، 1414ق.

37. طبری، محمد بن جریر (م 310 ق)، تاریخ طبری ( تاریخ الامم والملوک)، به کوشش: گروهی از علماء، بیروت: اعلمی، 1403 ق.

38. عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، بیروت: دارالهادی، 1415 ق.

39. ، بنات النبی ام ربائبه، قم: مکتبه الاعلام الاسلامی، 1413 ق.

40. عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه (م 1112 ق)، نور الثقلین، تحقیق: السید هاشم رسولی محلّاتی، قم: مؤسسۀ إسماعیلیان، 1412 ق.

41. علامۀ طباطبایی، سید محمّدحسین (م 1402 ق)، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت: مؤسسه الاعلمی، چاپ سوم، 1393 ق.

42. ، سنن النبی، قم: بوستان کتاب.

43. عیاشی، محمّد بن مسعود سلمی سمرقندی (م 320 ق)، تفسیر العیاشی، تحقیق: هاشم رسولی محلّاتی، تهران: المکتبة العلمیة، 1380 ق.

44. فیض کاشانی، ملا محمّدمحسن بن شاه مرتضی (م 1059 ق)، الصافی فی تفسیر القرآن (تفسیر الصافی)، تهران: مکتبة الصدر، 1415 ق.

45. قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم (م 1294 ق)، ینابیع المودّة لذوی القربی، تحقیق: علی جمال أشرف الحسینی، تهران: دار الاُسوة، 1416 ق.

46. کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب (م 329 ق)، الکافی، تهران: دارالکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، 1365.

47. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق.

48. هیثمی، نور الدین علی بن ابی بکر (م 807 ق)، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1408 ق.

49. یاقوت حموی، شهاب الدین ابی عبداللّه (م 626 ق)، معجم البلدان، [بی جا]: انتشارات دارالصادر، چاپ دوم، 1995 م.

ص: 257


1- . ضحی: 7.

دو (زندگینامه و موضوعات خاص)

اشاره

ص: 258

ص: 259

13- خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قسمتی از پیامبری محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بود

اشاره

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قسمتی از پیامبری محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بود(1)

زین العابدین راهنما

«... این مرگ نبود که به سوی خدیجه می خزید، این زندگی جاودان بود که به سوی او می آمد.»

چکیده

شرح زندگانی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با زبانی داستانی و هنری با استناد به منابع مهم تاریخی و حدیثی اهل سنت و شیعه است. از دیدگاه نویسنده: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از آنِ خدا بود و وقتی که در سن 65 سالگی از دنیا رفت همه دارایی هنگفت خود را در راه خدا و دین و خدا به مصرف رسانده بود. نوشتند که در آن روز دیگر دیناری از مال دنیا نداشت. فقط روح و قلب چهل و پنج ساله محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را داشت که تا آخر عمر هر وقت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به یاد او می افتاد بی اختیار اشکش جاری می شد. این سال را خود محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و پیروان او «سال اندوه» نامیدند. این نوشتار برای آشنایی جوانان با تاریخ اسلام بسیار مفید و خواندنی است، زیرا نویسنده با احاطه دقیق بر تاریخ اسلام و داشتن قلم داستانی و سبک جذاب نویسندگی، توانسته است به خوبی از عهدۀ توصیف تاریخ صدر اسلام برآید.

کلیدواژه: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، تاریخ اسلام، سال اندوه، ازدواج، ثروت، تبلیغ.

مرگ ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ ضربت سختی بر روح و روان محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرود

ص: 260


1- پیامبر، تهران: کتابفروشی زوار، چاپ 21، [بی تا]، ص 449 457.

آورد. هنوز رطوبت خاک های قبر ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ خشک نشده بود که محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آثار این فقدان را در محیط خود حس کرد.

این جمله را چندین بار به گوش خود از مردم شنید. «محمّد به زودی به چنگال قریش خواهد افتاد و آیات قرآنی او نیز با رمل های صحرا پراکنده خواهند شد.»

چند روز از فوت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ نگذشته بود که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هم بیمار شد. چندین شب از شدت تب می سوخت و روز به روز حرارت بدن او تندتر می شد.

محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هر شب بیش از «دو ثلث شب» بیدار می ماند و از کسی مراقبت می کرد که نه تنها همسر محبوب او بود، بلکه عصای دست او و مشاور صدیق و باوفای او در هر امر و هر پیش آمدی هم بود. ولی بیماری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سخت تر شد و تبش به منتهای شدت رسید و محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بی نهایت نگران گردید.

عشرۀ مبشره همگی به خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آمدند و به محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، در پرستاری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یاری کردند؛ لیک نیمه های شب که حالت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وخیم شد فکر کردند محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را در دقایق آخر عمر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ(1) با وی تنها بگذارند. همه به اتاق بزرگ مجاور رفتند. در آن جا این ده نفر سرهای خود را به زیر انداخته و خاموشی پر غلغله و گویایی بر آنها چیره شده بود.

فکر و کلمۀ بسیار در مغز و زبان یکایک آنها رفت وآمد داشت، ولی لب هایشان خاموش بود. سرانجام علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ که بیش از همه نگران و دلواپس حال خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود با فصاحت و قوت کلمۀ خود، این سکوت را شکست و چنین گفت:

«تازه سه روز از فاجعۀ اول می گذرد(2) هنوز این جراحات دل پیامبر در مرگ پدرم خون می چکد... هنوز این جراحات التیام نیافته است. اینک خدیجه ام المؤمنین... این زن پاکدل و باایمان... که برای پیامبر فرشتۀ رحمت بود و پیامبر در چشم های او و روی لبان وی معانی

ص: 261


1- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ص 337.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 3، در احوال خدیجه سلام الله علیها؛ امیره قریه، حسین، شهیرات النساء؛ حسینی دشتکی شیرازی، خواجه میر جمال الدین، روضة الاحباب فی سیره النبی والآل.

ایمان و حمایت را خواند. او در اعماق روح و قلب پیامبر جای داشت و در افکار او تأثیر فراوان ... . نخستین کسی بود که پیش از آمدن وحی، روشنایی رسالت را در پیشانی فرستادۀ خدا دید و گویی که اولین وحی بر او فرود آمده بود. این بانوی بزرگ، این خدیجه پناه دهندۀ مستمندان، همو که قسمتی از رسالت و بعثت رسول اللّه بود. پیش از هر کس، او دست یاری به سوی پیامبر دراز کرد ... . در مواقع شدت و سختی او نیرو دهندۀ روان پیامبر بود. اکنون در بستر مرگ افتاده و فقدان او چه تأثیر عظیمی در روح رسول خدا خواهد کرد. خدایا خودت فرستادۀ خدا و اسلام وی را یاری کن.»

علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ این کلمات را با گلوی گرفته گفت و بی اختیار اشک از دیدگانش سرازیر شد.

ابوبکر گفت: «آری حق با تو است. مرگ ام المؤمنین تکان سختی به روان رسول اللّه می دهد. این جراحت دوم قلب او است. ابوطالب و خدیجه هر کدام برای اسلام ستونی استوار بودند. خدا خودش خدیجه را شفا بدهد.»

هنوز این جمله را پایان نداده بود که میسره از اتاق خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بیرون دوید، آب آتش زده از دیده روان داشت.

علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ از جای خود پرید و به اتاق خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رفت.

همان دم باقی اصحاب گرداگرد میسره ایستادند و هر کدام پرسشی می کردند.

علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در اتاق خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بسیار نماند. وقتی برگشت با اندوهی که بر همۀ وجودش سنگینی می کرد به حاضران چنین گفت:

«او در آخرین لحظه های زندگی است. این بانوی بزرگ قریش مرگش هم بسان زندگیش بزرگوار و ملکوتی است. نور فوق العاده ای بر سیمای او افتاده... . لبخند آسمانی بر روی لب های وی نقش بسته، «نفس مطمئنه» که نخستین شعار اسلام است و هر کس در زندگی نیازمند آن است بر سیمای او پرتو افکنده... . دیدگانش گاهی به صورت پیامبر و گاهی به سقف اتاق دوخته می شود. گویی منتظر کسی یا چیزی است که از آسمان فرود آید. مرگ که در همه جا و برای هر کس هولناک است، در این جا... در اتاق خدیجه چقدر ناچیز

ص: 262

می نمود! من که چند دقیقه تماشاگر حال او بودم چیزی که به نظرم نمی آمد مرگ بود.

این مرگ نبود که به سوی خدیجه می خزید، این زندگی جاویدان بود که به سوی او می آمد... . نگاه هایی که میان خدیجه و محمّد رد و بدل می شد مانند آن بود که روان آنها در آسمان ابدیت پرواز می کند. گویی در میان روشنایی الهی و فیض خدایی پیش می روند. گویی خدیجه جایگاه بلند خویش را در آن دنیا می بیند که خشنودی بر لب های رنگ پریده اش بسان تبسم سایه افکنده... .

من مرگ را گوشۀ اتاق او مانند چیزی پست دیدم. دنیایی که در آن جا پدید آمده بود پر از لمعه و برق بود... . انسان جنبش موج های روان را در آن جا مشاهده می کرد. می دید که چگونه روان ها، جنبشی به سوی «ملأ اعلی» و به طرف آسمان ها دارند به بالای ستارگان، آن جا که آیین پاک محمّدی قرار گرفته. احساس می کردم که با روح بزرگ پرنور خدیجه و با جاذبیت رسول خدا من نیز به سوی آن آسمان به پرواز آمده ام.»

در این میان، صدای توانایی از اتاق خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بلند شد که این کلمات را گفت: «خدیجه بزرگ اینک فرشتگان اند که به تو درود می فرستند.»

علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و بقیۀ اصحاب به یکدیگر گفتند: این صدای رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ است.

طلحه گفت: «خوشا به نیکبختی خدیجه! در دنیا بهترین همسر را داشت و در آخرت بالاترین مقام... . هر چه داشت از مال و دارایی و از نیروی شکیبایی همه را در راه خدا به کار برد.»

ابوبکر به میسره گفت: «برو ببین خدیجه در چه حال است.»

میسره پاسخ داد: در این دم پراضطراب دل من یارای دیدن ندارد.

تنها علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بود که به اتاق خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بازگشت.

در آخرین نگاه های خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چه بود؟

دست خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در دو دست محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و نگاهشان چنان به هم

ص: 263

آمیخته بود که گفتی یک دنیا کلمه میان شان گفت و شنود می شد... . زبان آنها خاموش بود اما در افکارشان سراسر خاطرات گذشته موج می زد... . این لحظه از همان لحظاتی است که زبان خاموش است ولی این خاموشی از هر کلمه و گفتاری گویاتر و فصیح تر است. در این عالم دیگر کلمه نیست و گنجایش معانی را از دست می دهد. در این هنگام کلمه نمی تواند به همان چابکی اندیشه و خاطره بر زبان بیاید و همۀ آن معانی را در برگیرد. در این جا است که کلمه مثل جره های سوفالی می شکند، خرد می شود. کلمۀ زمان و وقت می خواهد و این از همان لحظاتی است که زمان و وقت در آن تحلیل رفته است.

در چند لحظۀ کوتاه باید یک دنیای جاویدان را جای داد. اکنون دیگر بیش از چند دقیقه به حیات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ باقی نمانده است.

اندیشه و احساس خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در نگاه های پراطمینان او به محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، به خوبی خوانده می شد. شاید بخش های گوناگون زندگی خود را با او می دید و خوبی هایی که از محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در دل اندوخته داشت با نگاه های خود بازش می گفت: «حلم او، صبر او، پایداری و استحکام او در پرستش خدا، دهش و بخشش او به تهی دستان، ادب او نسبت به زیردستان، سیمای اندیشمند او، غلبۀ اندوهش بر شادیش، نیروی ارادۀ او، حالت های غایرعادی وحی او و صدای توانا و لهجۀ پاک او هنگامی که آیه های قرآنی را برایش می خواند.» این ها همه گویی در خاطرۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می آمد و لبخندی بر لبان او به جا می گذاشت.

آیا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به گذشته ها می اندیشید؟ به روزهای جوانی خود که شویش ابوهاله درگذشت و دلش نیازمند حرارت دوگانه بود، حرارت عشق و حرارت ایمان.

آن روز که در ساختمان دواشکوبۀ باشکوه خود نشسته و جامه های ابریشمی و رنگارنگ خود را به تن داشت و غلامان و خدمت کاران گوناگون پیرامونش کمر خدمت بسته بودند. در آن روزی که برای نخستین بار نام محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را شنید. در آن دوره روزی نبود که از طرف سران قریش و جوانان آنها از او خواستگاری نشود و همه دست ها را پس نزند. او

ص: 264

خود را برای چنین وجود ارجمندی نگاه داشته بود.

به خاطرش آمد که در یکی از شب های جوانی خود خواب شگفتی(1) دید و تعبیر آن را از پسرعمویش ورقه که زبان عبری را خوب می دانست پرسید.

از آن روز که ورقه خوابش را تعبیر کرد همیشه در انتظار پیش آمدی بود. آن خواب هیچ گاه از فکر او جدا نمی شد و عمر او مانند پگاهی هر چه بیشتر می رفت به سپیده دم نزدیک تر می گشت.

آن روزی که با گروهی از دختران قریش در یکی از اعیاد نشسته بود. پیرمردی میان بالا با ریش های سپید و بلند و سیمای اسرارآمیز به سوی آنها آمد و گفت: «ای دختران قریش(2) پیدایش آخرین پیامبر نزدیک شده است. بگویید کدام یک از شما دست زناشویی به وی می دهید؟»

انگار این صدا را دوباره شنید!

این خاطره ها بسان منظره ای که در آب افتد در حافظۀ لرزان و متحرک او جلوه گر می شد؛ تا آن جا که نخستین بار ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ از او خواست که محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را به کارهای تجارت خود بگمارد. سیمای گذشتۀ محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ(3) با موهای مشکی دوشقه، با سینه و کتف های نیرومند، بشرۀ جذاب، چشم های گیرا، پیراهن ساده و بلند، چهرۀ شکفته و پرحجب و حیا، کلمات آهسته و متین، نگاه های پرنفوذ که گاه به زمین و گاه به سوی پنجره دوخته می شد و آن دم که به تصادف برای یک بار نگاه او به چشم خودش افتاد تا ژرفای دل و روان او را گرم کرد. سیمای محمّد 25 ساله در حافظۀ خدیجه و چهرۀ فروزان امروز او اکنون بالای سرش، هر دو این چهره ها در برابر دیدگانش قرار گرفته بود؛ دیدگانی که برای همیشه بایستی بسته می شد.

او می اندیشید که: در نهاد محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ چیزی بالاتر از آدمی و پایین از خدایی هست. شخصیت بزرگ او پاره کنندۀ زنجیرهای اسارت و بردگی بود و سال های عمر او از

ص: 265


1- . راهنما، زین الدین، پیامبر، ج 1، فصل 23.
2- . همان، فصل 24.
3- . همان، ص 27.

برجسته ترین

فصل های تاریخ بشریت. با این اندیشه پرتو خرسندی دل او بر سیمایش نقش می بست.

سفر او به شام برای خودش و بازگشت او با خیر و برکتی که از آن دادوستد برایش آورده بود. گفته های میسره هنگام بازگشت و داستان بحیرای نصرانی که جزییاتش را برای وی گفته بود. همۀ این ها از حافظه او به سرعت می گذشتند. گویی محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ همۀ خطوط قلب و فکر او را می دید و می خواند. سلسلۀ این افکار و این خیالات مانند باران پی درپی در مغزش فرومی ریخت، تا هنگامی که در نظرش مجسم گردید که نفیسه را نزد محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرستاد و از او پرسید آیا میل ازدواج را با وی دارد یا نه؟ شادمانی آن روز دوباره در این وقت در روحش زنده شد و آن مجلس ازدواج را که با حضور عمویش عمر ابن اسد و با حضور حمزه و ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ برگزار شد گویی دوباره دید. در همان دقیقه احساس کرد دست محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ روی آمیزۀ موهای او به نوازش درآمد.

زندگی پس از ازدواج، نیایش های محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و رفت وآمدش به غار حرا، آن شب اول وحی(1) و آن صبح نزول نخستین آیۀ قرآن و آن گفتارهای ورقه و گرویدن تدریجی بزرگان قریش، پشت سر هم به اسلام از اول تا به آخر و خلاصۀ زندگی 25 سالۀ خود را با محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ(2) به یاد آورد.

ناگهان دنیایی را در حرکت دید که نام «محمّد رسول اللّه» کم کم روی آن نقش بست. روح خود را دید که از قالبش جدا شد و روی دست پرتوان محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به سوی آسمان ها، میان ابرها، به درگاه پروردگار پرواز کرد و بی اختیار این کلمه ها از دهان او آشکارا و شمرده شنیده شد: «اشهد ان لااله الا اللّه و اشهد ان محمّداً رسول اللّه.»(3)

محمّد بی اختیار سر را به رخسار او نزدیک برد و بوسه مهر و شکرگزاری بر پیشانی وی نهاد.

ص: 266


1- . همان، ص 1، فصل 28.
2- . حلبی، علی بن برهان، سیرة الحلبیه، ص 378.
3- . «گواهی می دهم که خدایی جز اللّه نیست و گواهی می دهم که محمّد فرستاده اللّه است.»

آخرین لبخند خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نمایان تر شد و روی لب هایش ناپدید گشت. پلک های چشمش به آهستگی روی هم نشست و دیگر باز نشد... . قطرات اشک محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پی در پی از دیدگانش جاری بود.

در این دم، صدای گره خورده و توانای محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به این کلمات بلند شد: «انا للّه وإنا الیه راجعون؛ ما از آنِ خدا هستیم و به سوی او بازمی گردیم.»

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از آنِ خدا بود و وقتی که در سن 65 سالگی از دنیا رفت. همۀ دارایی هنگفت خود را در راه خدا و دین و خدا به مصرف رسانده بود. نوشتند که در آن روز دیگر دیناری از مال دنیا نداشت.

فقط روح و قلب 45 سالۀ محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را داشت که تا آخر عمر هر وقت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به یاد او می افتاد بی اختیار اشکش جاری می شد.(1)

این سال را خود محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و پیروان او «سال اندوه» نامیدند.(2)

کتابنامه

1. امیره قدریه، حسین، شهیرات النساء فی العالم الاسلامی، تهران: کتابخانۀ بنیاد دایرة المعارف اسلامی، [بی جا]، [بی تا].

2. حسینی دشتکی شیرازی، خواجه میر جمال الدین، روضة الاحباب فی سیره النبی والآل.

3. حلبی، علی بن برهان (م 1044 ق)، السیرة الحلبیه، بیروت: دارالمعرفة، 1400 ق.

4. رهنما، زین العابدین، پیامبر، دورۀ سه جلدی، تهران: کتاب های جیبی، 1345ش.

5. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، تحقیق: محمّدباقر بهبودی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403 ق.

ص: 267


1- . وفات خدیجه سال 619 مسیحی بود.
2- . عام الحزن.

14- ازدواج با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

اشاره

ازدواج با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ(1)

محمّدابراهیم آیتی

چکیده

شرح حال حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به منابع مهم تاریخی و حدیثی است. از دیدگاه نویسنده: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که زنی تجارت پیشه و شرافتمند و ثروتمند بود، مردان را برای بازرگانی اجیر می کرد و سرمایه ای از مال خویش را برای تجارت، با حقی که برای ایشان قرار می داد، در اختیارشان می گذاشت. چون از راست گویی و امانت و مکارم اخلاق رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خبر یافت، نزد وی فرستاد و به او پیشنهاد کرد که اگر با سرمایۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و همراه غلام وی میسره برای تجارت رهسپار شام شود، بیش از آنچه به دیگران می داده است، به وی خواهد داد. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پذیرفت و با میسره رهسپار شد تا به شام رسید. این سفر چهار سال و نه ماه و شش روز پس از فجار چهارم روی داد. میسره در این سفر از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ کراماتی مشاهده کرد که او را خیره ساخت. چون به مکّه بازگشت، از آنچه از نسطور راهب شنیده و خود دیده بود، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را آگاه ساخت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هم در ازدواج با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رغبت نمود و در پی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرستاد و علاقه مندی خویش را به ازدواج با وی اظهار داشت.

کلیدواژه: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، تاریخ اسلام، ثروت، کاروان تجاری، ازدواج.

ص: 268


1- تاریخ پیامبر اسلام، قم: دارالفکر، چاپ اول، 1386، ص 69 77.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دختر خُوَیلِد (بن اسد بن عبدالعُزّی بن قُصَیّ) که زنی تجارت پیشه و شرافتمند و ثروتمند بود مردان را برای بازرگانی اجیر می کرد و سرمایه ای از مال خویش را برای تجارت، با حقی که برای ایشان قرار می داد، در اختیارشان می گذاشت. چون از راست گویی و امانت و مکارم اخلاق رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خبر یافت، نزد وی فرستاد و به او پیشنهاد کرد که اگر با سرمایۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و همراه غلام وی مَیْسَرَه(1) برای تجارت رهسپار شام شود، بیش از آنچه به دیگران می داده است، به وی خواهد داد.

رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پذیرفت و با مَیْسَرَه رهسپار شد تا به شام رسید.(2) این سفر چهار سال و نه ماه و شش روز پس از فِجار چهارم روی داد(3) و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در شانزدهم ذی الحجۀ سال بیست و پنجم واقعه فیل، در 25 سالگی، از مکّه بیرون رفت. چون به بُصری رسید، نُسطور راهب وی را دید و مَیْسَرَه را به پیامبری او مژده داد. مَیْسَرَه نیز در این سفر از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ کراماتی مشاهده کرد که او را خیره ساخت. چون به مکّه بازگشت، از آنچه از نُسطور راهب شنیده و خود دیده بود، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را آگاه ساخت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هم در ازدواج با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رغبت نمود(4) و در پی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرستاد و علاقه مندی خویش را به ازدواج با وی اظهار داشت. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هم با عموهای خویش مشورت کرد و با عموی خود، حمزة بن عبدالْمُطَّلِب نزد خُوَیلِد بن اسد بن عبدالعزّی رفت و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را

ص: 269


1- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمد، سیرة النبی، ج 1، ص 203.
2- . همان.
3- . مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج 2، ص 278. برحسب بعضی از روایات ابوطالب7 به رسول خدا9 گفت: «مرا مالی نیست و روزگار زندگی بر ما سخت شده است. اکنون که کاروانی از قریش رهسپار شام می شود، کاش تو هم نزد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که مردانی را برای تجارت می فرستد می رفتی و داوطلب رفتن می شدی و او هم البته پیشنهاد تو را بی درنگ می پذیرفت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از این گفت وگو باخبر شد و خود پی رسول خدا9 فرستاد و به او گفت: من تو را دو برابر دیگران خواهم داد، و چون به دیگران دو شتر جوان می داد، به رسول خدا9 چهار شتر جوان وعده داد. (ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 129 130)
4- . مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ص 9؛ مسعودی، علی بن حسین، التنبیه والاشراف، ص 197.

خواستگاری کرد.(1)

برخی گفته اند که خُوَیلدِ پیش از فِجار مرده بود(2) و عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، عَمْرو بن اسد وی را به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تزویج کرد.(3) تاریخ ازدواج دو ماه و 25 روز پس از بازگشت رسول خدا از سفر شام بود.(4) رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بیست شتر جوان مهر داد(5) و خطبۀ عقد را ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ ایراد کرد(6) و دیگر عموهای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نیز حاضر بودند. پس چون خطبۀ ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به انجام رسید، عَمْرو بن اسد، عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: «محمّد بن عبداللّهِ بن عبدالْمُطَلِّبِ یَخْطُبُ خَدیجةَ بنتَ خُوَیلدِ، هذا الفَحْلُ لا یُقْدَعُ أنفُه؛(7) محمّد پسر عبد اللّه بن عبدالْمُطَّلِب از خدیجه دختر خُوَیلدِ خواستگاری می کند. این خواستگار بزرگوار را نمی توان رد کرد.»(8)

ص: 270


1- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمد، سیرة النبی، ج 1، ص 205.
2- . به روایت بعضی، خوَیلِد در فجِار کشته شد، یا هم در سال فِجار مرد. (ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 376)
3- . واقدی همین قول را صحیح دانسته است. (ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 25) اختیار یعقوبی نیز همین است. (ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 375)
4- . مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ص 9.
5- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمد، سیرة النبی، ج 1، ص 206. نخستین کسی را که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای پیشنهاد ازدواج نزد رسول خدا9 فرستاد، به روایت یعقوبی از عمّار بن یاسر، هاله خواهر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود و به روایت دیگران، نفیسه دختر مُنیَه، خواهر یَعْلَی بن مُنیّه بود. (ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 131؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 25؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 375)
6- . ر. ک: ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 375؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 5 و 16، به نقل از صدوق در «الفقیه» و زمخشری در «ربیع الابرار» و کشاف و خرگوشی در «شرف المصطفی» و دیگران.
7- . مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ص 10؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 435؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 163.
8- . به روایتی پس از انجام یافتن خطبۀ ابوطالب9، وَرَقة بن نَوْفَل بن اسد، عموزادۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز خطبه ای ایراد کرد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به چهارصد دینار به عقد رسول خدا9 درآورد و قریش را بر آن شاهد گرفت و آن گاه که خطبۀ وی پایان رسید، ابوطالب7 گفت: میل دارم عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هم در این امر با تو شرکت نماید. پس عَمْرو بن اسد، نیز گفتار ورقه را تکرار کرد و گروه قریش را بر آن گواه گرفت. ر. ک: مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 3 18.
ازدواج پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

1 . خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ: دختر خُوَیلدِ بن اسد بن عبدالعُزّی بن قُصَیّ که پانزده سال پیش از واقعۀ فیل تولد یافت.(1) مادرش فاطمه، دختر زائدة بن اصَمّ از بنی معصی بن عامر بن لُؤَیَ بود.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نخست به ازدواج ابوهاله تَمیمی از بنی اُسَیْد بن عَمْرو بن تَمیم، حَلیف بنی عبدالدّار درآمد و از وی هند بن ابی هاله، ربیب رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را آورد که برای امام حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ شمایل رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را توصیف کرد.(2) هند در جنگ بدر و به قولی، در جنگ اُحُد حضور داشت و در روز جمل همراه علی بود و به شهادت رسید.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بعد از ابی هاله، به ازدواج عُتَیقِّ بن عائذ بن عبد اللّه بن عُمَر بن مَخزوم درآمد و از وی دختری به نام هند آورد.(3)

اُمّ المؤمنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در چهل سالگی به ازدواج رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ درآمد و همۀ فرزندان رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ جز ابراهیم از وی تولد یافتند.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را در جاهلیت «طاهره» می گفتند. وی نخستین زنی است که به ازدواج رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ درآمد. نیز به اجماع مسلمین، نخستین کسی است که به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ایمان آورد و احدی از مسلمین بر وی تقدم نیافت.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ حدود 25 سال با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ زندگی کرد و در سال

ص: 271


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 132.
2- . حدیث هند بن ابی هاله را در شمایل رسول خدا9، در « اسد الغابة فی معرفة الصحابه»، ج 5، ص 72 و ج 1، ص 24 28 و «بحار الأنوار»، ج 6، ص 133 و «مکارم الأخلاق»، ص 6 7 و «معانی الاخبار صدوق»، ص 79 و حدیث علی بن ابی طالب7 را در شمایل رسول خدا در « اسد الغابة فی معرفة الصحابه»، ج 1، ص 25 ملاحظه کنید.
3- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 71 و 434.

دهم بعثت در 65 سالگی، یک سال و شش ماه پس از بیرون آمدن بنی هاشم از شِعْب ابی طالب و ابطال صحیفه قریش، وفات کرد.(1)

2 . سَوْدَه: دختر زَمَعَة بن قَیْس از بنی حِسل بن عامر بن لُؤَیّ، که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ او را پس از وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و پیش از عایشه به عقد خویش درآورد. سَوْدَه نخست به ازدواج پسرعموی خویش سکران عَمْرو درآمد و با سکران که مسلمان شده بود به حبشه هجرت کرد و پس از چند ماه به مکّه بازگشتند. سکران پیش از هجرت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در مکّه وفات یافت و سَوْدَه به ازدواج رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ درآمد.(2) سَوْدَه در آخر خلافت عُمَر و یا در سال 54 وفات کرد.(3)

عَلَيْها السَّلاَمُ . عایشه: دختر ابوبَکْر(عبد اللّه) بن ابی قُحافه(عُثْمان) از بنی تَیْم بن مُرَّه که در مکّه و در هفت سالگی به عقد رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ درآمد و در سال 5 عَلَيْهِ السَّلاَمُ یا 58 هجری وفات کرد.(4)

4 . حَفْصَه: دختر عُمَر بن خَطّاب از بنی عَدِیّ بن کَعْب، که ابتدا به ازدواج خُنَیْس بن حُذافه سَهْمی درآمد. خُنَیْس پیش از آن که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به خانه اَرْقَم درآید، اسلام آورد و در هجرت دوم حبشه از مهاجران بود و آن گاه، به مکّه بازگشت و به مدینه هجرت کرد و در بدر و اُحُد شرکت کرد و در اُحُد زخمی برداشت که در اثر آن وفات یافت.

حَفْصَه بعد از عایشه، در سال سوم هجرت (دو سال و چند ماه پس از هجرت)،(5) به ازدواج رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ درآمد و در سال 41 یا 45 و به قولی، سال 2 عَلَيْهِ السَّلاَمُ هجرت وفات یافت.(6)

ص: 272


1- . مسعودی، علی بن حسین، التنبیه والاشراف، ص 200. بعداً گفته خواهد شد که خروج بنی هاشم از شِعْب در سال دهم بعثت بود و اندکی بعد از آن، وفات ابوطالب7 و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز در همان سال واقع شده است.
2- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمد، سیرة النبی، ج 1، ص 352 و 391 و ج 4، ص 322.
3- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 339، ش 606.
4- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 504.
5- . ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، جوامع السیرة النبویة، ص 33.
6- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 426.

5 . زینب: دختر خُزَیمة بن حارث از بنی هلال که او را اُمّ المساکین می گفتند. چون شوهرش (به قول زُهری) عبد اللّه بن جَحش اسدی در جنگ اُحُد به شهادت رسید، بعد از حَفْصَه به ازدواج رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ درآمد و پس از دو یا سه ماه، در حیات رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، وفات یافت. به قول ابن هِشام و ابن حَزم، شوهر زینب پیش از رسول خدا عُبَیدة بن حارث بن مطلّب بن عبدمَناف، شهید بدر بود و پس از شهادت عُبَیده به ازدواج رسول خدا درآمد.(1)

6 . اُمّ حبیبه: رَمْلَه، دختر ابوسُفیان از بنی اُمیّه که با شوهر مسلمان خود عُبَیداللّه بن جَحش به حبشه هجرت کرد، و چون عُبَیداللّه در حبشه نصرانی شد و سپس از دنیا رفت، اُمّ حبیبه توسط نجاشی، پادشاه حبشه در همان جا به عقد رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ درآمد و آن گاه، به مدینه فرستاده شد. برحسب آنچه ابن اثیر در «اسدالغابة» از ابن اسحاق نقل می کند، تزویج اُمّ حبیبه بعد از تزویج زینب دختر خُزَیمه بوده است.(2)

ابن اسحاق از محمّد بن علی بن الحسین (امام محمّدباقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ) روایت می کند که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَمْرو بن اُمَیّه ضَمْری را در بارۀ ازدواج با اُمّ حبیبه نزد نجاشی فرستاد و نجاشی او را برای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خواستگاری کرد و به ازدواج آن حضرت درآورد. نجاشی از طرف رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ چهار صد دینار کابین به وی داد. به نظر ما جهتی جز این نداشته است که عبدالملک بن مروان، کابین زنان را بر چهار صد دینار مقرر ساخت. آن که اُمّ حبیبه را به ازدواج رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ درآورد، خالد بن سعید بن عاص بود.(3)

عَلَيْهِ السَّلاَمُ . اُمّ سلمه: هند، دختر ابوامیّه مَخْزومی که با شوهرش، ابوسَلَمه، عبد اللّه بن عبدالأسَد مَخْزومی پسر عمۀ رسول خدا دو بار به حبشه هجرت کرد، و آن گاه، به مکّه

ص: 273


1- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمد، سیرة النبی، ج 4، ص 297؛ ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، جوامع السیرة النبویة، ص 33.
2- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 573.
3- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمد، سیرة النبی، ج 1، ص 243.

برگشت و به مدینه هجرت نمود. چون ابوسَلَمه در اثر زخمی که در جنگ اُحُد برداشته بود، در جمادی الآخر سال چهارم هجرت به شهادت رسید، به ازدواج رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ درآمد و در یکی از سال های 5 صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، 60، 61، 62 بعد از همۀ زنان رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وفات کرد.

8 . زینب: دختر جَحش از بنی اسد، دختر عمۀ رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، یعنی اُمَیْمَه دختر عبدالْمُطَّلِب و خواهر عبد اللّه که به دستور رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به عقد زَیْد بن حارثه درآمد، و آن گاه که زَیْد او را طلاق داد، پس از اُمّ سَلمه به همسری رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سرافراز گردید.(1) وفات زینب را در سال بیستم هجری نوشته اند.(2)

صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ . جُوَیْریَه: دختر حارث بن ابی ضِرار از قبیلۀ بنی المُصْطَلِق خُزاعه که در سال پنجم (یا ششم) هجرت در غزوۀ بنی المُصْطَلِق (غزوه مُرَیْسیع) اسیر گردید و در سهم غنیمت ثابت بن قَیْس بن شَمّاس افتاد. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قیمت او را داد و او را آزاد کرد و به اختیار خودش به ازدواج رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ درآمد و در اثر این ازدواج بیش از صد خانوادۀ اسیر بنی المُصْطَلِق آزاد شدند. جُوَیْریه در سال 50 یا 56 هجری از دنیا رفت.

10 . صفیّه: دختر حُیَیّ بن اَخْطَب از یهودیان بنِی النَّضیر و از اولاد رسول خدا هارون بن عمران، برادر رسول خدا موسی بن عمران عَلَيْهِ السَّلاَمُ که اول، همسر سَلّام بن مِشْکَم و سپس کِنانة بن (رَبیع بن) ابِی الْحُقَیْق بود. کِنانه در جنگ خَیْبَرصفر سال هفتم هجرت) کشته شد، و صَفِیَّه اسیر گردید. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ او را آزاد کرد و به زنی گرفت. صَفِیَّه در سال پنجاهم هجرت در خلافت معاویه وفات یافت.

11 . مَیْمونه: دختر حارث بن حزن و خالۀ عبد اللّه بن عبّاس و خالد بن وَلید از بنی هلال که ابتدا به ازدواج ابورُهم بن عبدالعزّی از بنی عامر بن لُؤَیّ درآمد و سپس در ذی القعدۀ

ص: 274


1- . داستان زینب و زید در سورۀ احزاب به تفصیل آمده است.
2- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 465.

سال هفتم هجری در سفر عمرة القضاء به وسیلۀ عبّاس بن عبدالْمُطَّلِب عقد و عروسی وی با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در سَرِف به انجام رسید. مَیْمونه در سال 51 یا 6 عَلَيْها السَّلاَمُ یا 66 هجری در همان سرف وفات یافت.(1)

از این یازده زن، دو نفر (خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و زینب دختر خُزَیمه) در حیات رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، و نُه نفر دیگر پس از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وفات یافته اند. شش نفر از اینان (خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، سَوْدَه، عایشه، حَفْصَه، اُمّ حبیبه و اُمّ سَلمه) از قریش بودند و پنج نفر دیگر از غیر قریش.

فرزندان رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

رسول خدا سه پسر و چهار دختر داشت که عبارت اند از:

1 . قاسم: او نخستین فرزند رسول خدا است و پیش از بعثت در مکّه تولد یافت، و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به نام وی ابوالقاسم کنیه گرفت. نیز نخستین فرزندی است که از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در مکّه وفات یافت و در آن موقع دو ساله بود.

2 . زینب: دختر بزرگ رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ که بعد از قاسم در سی سالگی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تولد یافت و پیش از اسلام به ازدواج پسر خالۀ خود ابوالعاص بن رَبیع درآمد و پس از جنگ بدر به مدینه هجرت کرد و در سال هشتم هجرت در مدینه وفات یافت.

عَلَيْها السَّلاَمُ . رقیّه: وی پیش از اسلام و بعد از زینب، در مکّه تولد یافت و پیش از اسلام به عقد عُتْبَة بن ابی لهب درآمد و پس از نزول سورۀ «تَبَّتْ یَدَآ أَبِی لَهَبٍ» و پیش از عروسی، به دستور

ص: 275


1- . مادر مَیْمونه، دختر عَوْف بن زُهَیر جُرَشی است که از دو شوهر خود، حارث بن حزن و عُمَیْس خَثعَمی، هشت دختر داشت و از همۀ مردم خوش دامادتر افتاد؛ چه رسول خدا9 مَیْمونه را گرفت و عبّاس بن عبدالْمُطَّلِب، لُبابه کبرا، مادر فَضْل و عبداللّه و عُبَیداللّه و مَعْبَد و قثم و عبدالرحمان و اُمّ حبیب را، و جعفر بن ابی طالب، اسماء مادر عبداللّه و عون و محمّد را، و ابوبَکْر، پس از جعفر، اسماء مادر محمّد را، و علی7 پس از ابوبَکْر، اسماء مادر یحیی و عون را، و وَلید بن مُغَیره مَخْزومی لُبابة صغرا مادر خالد بن وَلید را، و حمزة بن عبدالمطلب، سلمی مادر امامه را. مَیْمونه و دو لُبابة از حارث بن حزن و اسماء و سلمی از عُمَیْس خَثعَمی بودند. (ر. ک: مسعودی، علی بن حسین، التنبیه والاشراف، ص 228 229)

ابولَهَب و همسرش اُمّ جمیل از وی جدا شد. سپس به عقد عُثْمان بن عفّان درآمد و در هجرت اول مسلمین به حبشه با وی هجرت کرد و آن گاه، به مکّه بازگشت و به مدینه هجرت کرد و در سال دوم هجرت، سه روز بعد از بدر، همان روزی که مژده فتح بدر به مدینه رسید، وفات یافت.

4 . اُمّ کُلثُوم: او نیز در مکّه تولد یافت و پیش از اسلام به عقد عتبیة بن ابی لهب درآمد و مانند خواهرش پیش از عروسی از عتیبه جدا شد و در سال سوم هجرت به ازدواج عُثمان بن عفّان درآمد، و در سال نهم هجرت وفات کرد.

5 . فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ: آن حضرت، ظاهراً در حدود پنج سال پیش از بعثت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در مکّه تولد یافت و در مدینه به ازدواج امیرالمؤمنین علی عَلَيْهِ السَّلاَمُدرآمد و پس از وفات رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، به فاصله ای در حدود چهل روز تا هشت ماه، وفات یافت و نسل رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تنها از وی باقی ماند و یازده امام معصوم عَلَيْهِ السَّلاَمُ از دامن مطهر وی پدید آمدند.(1)

6 . عبد اللّه: او پس از بعثت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در مکّه متولد شد و طیّب و طاهر لقب یافت(2) و در همان مکّه وفات کرد. پس از وفات اوعاص بن وائل سَهْمی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را ابتر خواند و سورۀ کوثر در پاسخ وی نازل گردید.

عَلَيْهِ السَّلاَمُ . ابراهیم: وی از ماریّة قِبْطیّه در سال هشتم هجرت در مدینه تولد یافت و در سال دهم در 16 یا 18 یا 22 ماهگی، سه ماه پیش از وفات رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ(3) یا

ص: 276


1- . فاطمه3، از امیرالمؤمنین7 سه پسر آورد: حسن و حسین و محسن و دو دختر، زینب و اُمّ کُلثُوم. (ر. ک: ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، جوامع السیرة النبویة، ص 39 40 و ابن قتیبه دینوری، عبد اللّه بن مسلم، المعارف، ص 62 و 92) در این که محسن سقط شد یا در کودکی از دنیا رفت، میان تاریخ نویسان اختلاف است.
2- . ر. ک: ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 375. اما به قول ابن اسحاق و ابن هشام و کلینی، رسول خدا9 سه پسر از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ داشت: قاسم پیش از بعثت و طیب و سپس طاهر بعد از بعثت. (ر. ک: ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمد، سیرة النبی، ج 1، ص 206؛ کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 439) برخی گفته اند: قاسم و طاهر پیش از اسلام و عبداللّه که طیب لقب یافت پس از بعثت. (ر. ک: ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 1، ص 16)
3- . ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، جوامع السیرة النبویة، ص 38 39.

در هجدهم رجب(1) در مدینه وفات کرد.

زَیْد بن حارثه

ابن هشام می نویسد که پس از ازدواج رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، حکیم بن حِزام بن خُوَیلِد، برادرزادۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از سفر شام بردگانی آورد که از جمله آنها پسری نابالغ به نام زَیْد بن حارثه بود. هنگامی که عمه اش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، دختر خُوَیلِد که در آن تاریخ همسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بود به دیدن وی آمد، حکیم به او گفت: ای عمه! هر کدام از این غلامان را که می خواهی انتخاب کن، از آنِ تو. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زَیْد را انتخاب کرد و او را با خویش برد. چون رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ زَیْد را نزد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دید، خواست تا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ او را به وی ببخشد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هم او را به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بخشید و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آزادش نمود و پسرخواندۀ خویش ساخت و هنوز، بر وی وحی نیامده بود.(2)

بعضی نوشته اند که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، زَیْد را در هشت سالگی به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بخشید،(3)

و بیست سال از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ کوچک تر بود. بنا بر این باید در 28 سالگی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، یعنی سه سال بعد از ازدواج با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و دوازده سال پیش از بعثت، این امر روی داده باشد.

حارثه پدر زَیْد در جست وجوی پسر می گشت، تا او را در مکّه و در خانۀ رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پیدا کرد. زَیْد رخصت یافت که اگر بخواهد، همراه پدر برود، اما ماندن با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را بر رفتن با پدر ترجیح داد، و پدرش خوشدل بازگشت.(4)

ص: 277


1- . شیخ طوسی، محمّد بن حسن، مصباح المتهجد، ص 566.
2- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمد، سیرة النبی، ج 1، ص 266.
3- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 2، ص 224.
4- . ظاهر آنچه ابن اثیر در ترجمۀ حارثه پدر زَیْد از ابن مده نقل می کند و نیز روایتی که از اُسامة بن زَیْد نقل کرده، آن است که حارثه پس از بعثت در جست وجوی پسر به مکّه آمده است، چه تصریح شده است که در جست وجوی زید آمد و رسول خدا9 او را به اسلام دعوت کرد و او هم اسلام آورد و شهادتین بر زبان راند. (ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 1، ص 356)

رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اُمّ اَیْمَن را بعد از عُبَید خَزْرجی به زَیْد بن حارثه تزویج کرد و اُسامة بن زَیْد از وی تولد یافت. سپس به شرحی که گفته خواهد شد، دختر عمۀ خود زینب را نیز به وی تزویج کرد.

ولادت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ دختر پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

بسیاری از مورخان، ولادت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را پنج سال پیش از بعثت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، در سال تجدد بنای کعبه نوشته اند.(1)

کلینی در کتاب اصول کافی می گوید: ولادت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ، دختر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پنج سال بعد از بعثت روی داد.(2)

یعقوبی در تاریخ می نویسد که سن فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ در هنگام وفات 2 عَلَيْها السَّلاَمُ سال بود. بنا بر این، باید ولادت او در سال بعثت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بوده باشد.(3) این قول مطابق فرمودۀ شیخ طوسی است که سن فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ در موقع ازدواج با

ص: 278


1- . محمّد بن اسحاق صاحب سیره گفته است که فاطمه3 بیست و هشت ساله و به قولی، بیست و هفت ساله وفات کرد و بیشتر بیست و نه ساله و یا سی ساله گفته اند. (مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 214) مسعودی می نویسد که در سن فاطمه3 اختلاف است. برخی گفته اند که در سی و سه سالگی وفات یافت و دیگران در سی سالگی گفته اند. برخی دیگر، آن را در بیست و نه سالگی دانسته اند. این قول بیشتر اهل بیت و شیعیان ایشان است و کمتر از این هم گفته شده است. (ر. ک: مسعودی، علی بن حسین، التنبیه والاشراف، ص 250) برحسب روایتی که در بحار الأنوار، ج 2، ص 213 نقل شده عبداللّه بن حسن بن هشام بن عبدالمطلب درآمد و کلبی هم حضور داشت، هشام بن عبداللّه گفت: ای ابومحمّد، فاطمه دختر رسول خدا چند ساله شد؟ گفت: سی ساله. آن گاه، به کلبی گفت: تو چه می گویی؟ گفت: سی و پنج ساله، هشام به عبداللّه گفت: نمی شنوی کلبی چه می گوید؟ عبداللّه گفت: ای امیرمؤمنان، عمر مادرم را از من بپرس که من بدان داناترم و عمر مادر کلبی را از او بپرس که او هم بدان داناتر است.
2- . کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 457 458.
3- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 512.

امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ (پنج ماه بعد از هجرت) سیزده سال بود.(1)

کتابنامه

1. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، بیروت: انتشارات دارالفکر، 1409 ق.

2. الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر، 1386 ق.

3. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد، علی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق.

4. ابن حزم اندالسی، ابومحمد علی بن احمد بن سعید (م 456 ق)، جوامع السیرة النبویة، تحقیق: نایف عباس، دمشق: دار ابن کثیر، 1406 ق.

5. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر ، 1386ق.

6. ابن قتیبه دینوری، عبد اللّه بن مسلم (م 276 ق)، المعارف، به کوشش: ثروت عکاشه، قاهره، 1960 م.

7. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 21 عَلَيْها السَّلاَمُ ق)، السیرة النبویّة، به کوشش: عمر عبدالسّلام تدمری، بیروت: 1410 ق / 1990 م.

8. ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب اسحاق (م 284 ق)، تاریخ یعقوبی، ترجمه: محمّدابراهیم آیتی، تهران: انتشارت علمی و فرهنگی ، چاپ ششم، 1371ش.

9. حلبی، علی بن برهان (م 1044 ق)، انسان العیون فی سیره الامین والمامون (السیره الحلبیه)، تحقیق: احمد زینی دحلان، مصر: مکتبه الازهریه، 1329ق.

ص: 279


1- . شیخ طوسی، محمّد بن حسن، مصباح المتهجد، ص 561.

10. شیخ طوسی، ابوجعفر محمّد بن حسن (م 460 ق)، مصباح المتهجّد، تحقیق: علی أصغر مروارید، بیروت: مؤسسة فقه الشیعة، 1411 ق.

11. کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب (م 329 ق)، الکافی، تحقیق: علی اکبر الغفّاری، بیروت: دار صعب ودار التعارف، 1401ق.

12. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، تحقیق: محمّدباقر بهبودی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 140 عَلَيْها السَّلاَمُ ق.

13. مسعودی، علی بن حسین (م 346 ق)، التنبیه و الإشراف، تصحیح: عبد اللّه إسماعیل الصاوی، قاهره: دار الصاوی، 1357ق.

14. مروج الذهب ومعادن الجوهر، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، تهران: علمی و فرهنگی، 1370ش.

15. مقریزی، احمد بن علی (م 845 ق)، امتاع الاسماع، تحقیق: محمّد نمیسی، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1420 ق.

ص: 280

15- خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ملکه اسلام

اشاره

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ملکه اسلام(1)

جعفر سبحانی تبریزی

چکیده

شرح حال حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به منابع مهم تاریخی و حدیثی است. از دیدگاه نویسنده: تاریخ گواهی می دهد که این ازدواج معلول و مولود ایمان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به تقوا و پاک دامنی و عفت و امانت «عزیز قریش» بود و شرح زندگانی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و روایاتی که در فضیلت او وارد شده است، این مطلب را بیشتر روشن می نماید؛ چون خود زنی پاک دامن و عفیف بود همواره دنبال شوهری باتقوا می گشت. روی همین صفات فاضله بود که رسول اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در بارۀ همسر گرامی خود فرمود: «افضل نساء الجنة.» این مطلب نیز در لابلای تاریخ به تواتر رسیده است که: اول کسی که از زنان ایمان آورد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود. امیرمؤمنان عَلَيْهِ السَّلاَمُ در آن خطبه ای که به غربت اسلام در آغاز بعثت اشاره می نماید، می فرماید: «خانوادۀ مسلمانی در اسلام نبود، جز خانواده ای که از پیامبر و خدیجه تشکیل یافته بود و من سومین نفر آنها بودم.»

کلیدواژه: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، تاریخ اسلام، حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، خانواده.

جای شک نیست که ازدواج فصل تازه ای در زندگی انسان بازمی کند، و تحول عمیقی در افکار و روحیات او به وجود می آورد. ازدواج علاوه بر این که پاسخ مشروع و صحیحی به ندای فطرت و خلقت است و ضامن بقای نسل انسان می باشد، تأثیر غیر قابل انکاری در

ص: 281


1- مکتب اسلام، سال دوم، شمارة 11 (آبان 1339)، ص 16 21.

پختگی انسان و پشت سر گذاشتن مرحلۀ خامی او دارد.

مرد و زن پس از ازدواج مسئولیت تازه و مهم تری در خود احساس می کنند و احساس این مسئولیت پس از تولد فرزند بیشتر می شود. همین احساس مسئولیت است که به زندگی انسان تمرکز بیشتری می دهد و او را جداً وادار به رعایت اصول زندگی اجتماعی می سازد.

ازدواج روح صبر و استقامت و بردباری و نبرد با مشکلات زندگی و احترام به حقوق سایرین را، در انسان بیدار می کند.

خودداری از ازدواج و ممنوع ساختمان میل و غریزۀ جنسی از رسیدن به تقاضای خود از راه های مشروع، علاوه بر این که خطرات اخلاقی فراوانی دارد، انسان را از آن همه مزایای ازدواج محروم می سازد.

با چه شرایطی باید ازدواج کرد؟

تفصیل شرایط انتخاب همسر از هدف مقالۀ ما بیرون است، ولی ما از وضع ازدواج پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می توانیم درس هایی فراگیریم. ما می بینیم که جوان قریش در سن 25 سالگی ازدواج کرد در صورتی که تمایلات جنسی و رغبت انسان به زن غالباً پیش از این به وجود می آید. لابد از خود خواهید پرسید، چرا؟ پاسخ این مطلب را وضع زندگی او برای شما شرح می دهد.

تا آن روز وضع مالی و اقتصادی رسول اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مرتب نشده بود. هنوز به کمک های مالی عموی خود ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ نیازمند بود. وضع کار و کسب او ظاهراً چندان ریشه دار نبود که قدرت داشته باشد همسری انتخاب کند و عهده دار مخارج عائله ای گردد.

سفر اخیر وی به شام، آن هم به طرز وکالت و نمایندگی از طرف یکی از زنان ثروتمند و سرشناس قریش (خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ)، تا حدی وضع مالی و اقتصادی او را تثبیت نمود. دلاوری و کاردانی «جوان قریش» مورد اعجاب خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قرار گرفت. حاضر شد که مبلغی را علاوه بر قرارداد، به عنوان جایزه بپردازد؛ ولی «جوان قریش» فقط اجرتی را که در آغاز کار معین شده بود، دریافت نمود و سپس راه خانه ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ را پیش گرفت

ص: 282

و آنچه در این راه به دست آورده بود، برای این که گشایشی در وضع زندگی ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به وجود آید، همه را در اختیار او گذارد.

عموی چشم به راه با دیدن برادرزادۀ خود که یادگار پدر (عبدالمطلب) و برادر بود اشک شوق در چشمانش حلقه زد و از پیروزی او در کار تجارت و سودی که عائد او گشته بود بسیار خوشحال گشت و حاضر شد که دو اسب و دو شتر در اختیار برادرزاده بگذارد تا به شغل بازرگانی ادامه دهد و از طلا و نقره ای که در این سفر به دست آورده بود و همه را در اختیار عمو گذارده بود، همسری برای او انتخاب کند.

در چنین شرایط رسول اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تصمیم قاطعی گرفت که همسری به عنوان شریک زندگی انتخاب نماید، ولی چطور شد این قرعه به نام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که قبلاً پیشنهاد ثروتمندترین و متنفذترین رجال قریش را، مانند عقبة بن ابی معیط، ابوجهل و ابوسفیان در بارۀ ازدواج با خود رد کرده بود افتاد و چه عللی پیش آمد که این دو شخص را که از نظر وضع زندگی کاملاً مختلف بودند به هم نزدیک نمود و چنان رابطه و الفت و محبت و معنویتی میان آنان به وجود آورد که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تمام ثروت خود را در اختیار شوهر گذارد و تجارتی که دامنۀ آن به مصر و حبشه کشیده شده بود و ثروتی که یک قلم آن را هزاران شتر تشکیل می داد، تمام آن در راه توحید و اعلاء کلمه حق مصرف گردید. خانه ای که اطراف آن را کرسی های عاج نشان و صدف نشان پر کرده بود و حریرهای هند و پرده های زربفت ایران آرایش داده بود و پناهگاه صدها بینوا شمرده می شد، بالاخره پناهگاه مسلمانان گردید.

ریشۀ این حوادث را بایست در تاریخ زندگانی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیدا نمود. چیزی که مسلم این است که این نوع خدمات و گذشت و فداکاری تا ریشۀ ثابت و پاک و معنوی نداشته باشد به طور مسلم دائمی نمی گردد.

صفحات تاریخ گواهی می دهد که این ازدواج معلول و مولود ایمان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به تقوا و پاک دامنی و عفت و امانت عزیز قریش بود و شرح زندگانی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و روایاتی که در فضیلت او وارد شده است، این مطلب را بیشتر روشن می نماید.

ص: 283

چون خود زنی پاک دامن و عفیف بود همواره دنبال شوهری باتقوا می گشت. روی همین صفات فاضله بود که رسول اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در بارۀ همسر گرامی خود فرمود: «افضل نساء الجنة.» این مطلب نیز در لابلای تاریخ به تواتر رسیده است که: «اول من آمن من النساء خدیجة؛ اول کسی که از زنان ایمان آورد خدیجه بود.» امیرمؤمنان عَلَيْهِ السَّلاَمُ در آن خطبه ای که به غربت اسلام در آغاز بعثت اشاره می نماید، می فرماید: «لم یجمع بیت واحد یومئذ فی الاسلام غیر رسول اللّه و خدیجة وانا ثالثهما؛ خانوادۀ مسلمانی در اسلام نبود، جز خانواده ای که از پیامبر و خدیجه تشکیل یافته بود و من سومین نفر آنها بودم.»

تاریخ نویسان نقل کرده اند که تاجری «عفیف» نام وارد بر پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شد. دید وی با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ مشغول نماز است. برگشت با عموی پیامبر «عباس» ملاقات کرد و این جمله را گفت: «ما علمت علی ظهر الارض کلها علی هذا الدین غیر هؤلاء الثلثة؛ کسی را سراغ ندارم در سراسر روی زمین که پیرو این آیین باشد جز همین سه نفر.»

تفصیل و نقل روایات و اخباری که در شأن او وارد شده است از حوصلۀ مقالۀ ما بیرون است. چه بهتر به تفصیل عللی که این حادثۀ تاریخی را به وجود آورد بپردازیم.

علل ظاهری و باطنی این ازدواج

مردان مادی که همه چیز را از دریچۀ مادیگری مطالعه می کنند، پیش خود چنین تصور می کنند که چون خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ثروتمند و تجارت پیشه بود، برای امور تجارتی خود به یک مرد امینی بیش از هر چیز نیازمند بود. از این لحاظ با محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ازدواج نمود، و محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نیز از وضع زندگی آبرومندانۀ او آگاه بود، با این که توافق سنی نداشتند تقاضای او را پذیرفت.

ولی آنچه را تاریخ نشان می دهد این است که محرک خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای ازدواج با امین قریش، یک سلسله جهات معنوی بود؛ نه جنبه های مادی. اینک شواهد ما:

1 . هنگامی که از میسره سرگذشت سفر جوان قریش را می پرسد، او کراماتی را که در طول این

ص: 284

سفر از او دیده بود و آنچه را از راهب شام شنیده بود برای او نقل می نماید. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شوق مفرطی که سرچشمۀ آن علاقه به معنویت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بود در خود احساس می کند و بی اختیار به او می گوید: میسره! کافی است شوق مرا به محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دو چندان کردی. برو من تو و همسرت را آزاد کردم و دویست درهم و دو اسب و لباس گران بهایی در اختیار تو می گذارم.

سپس آنچه را از میسره شنیده بود برای ورقة بن نوفل که دانای عرب بود نقل می کند. او می گوید: «صاحب این کرامات پیامبر عربی است.»

2 . روزی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در خانه خود نشسته و دور او را کنیزان و غلامانش گرفته بودند. یکی از دانشمندان یهود نیز در آن محفل بود. اتفاقاً جوان قریش از کنار منزل آنها گذشت و چشم دانشمند یهود به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ افتاد. فوراً از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ درخواست نمود که از محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تقاضا کند از مقصد خود منصرف شود و چند دقیقه در این مجلس شرکت نماید.

رسول اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تقاضای دانای یهود را که مبنی بر نشان دادن علایم نبوت در بدن او بود پذیرفت. در این هنگام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رو به دانای یهود کرد و گفت: هر گاه عموهای او از تفتیش و کنجکاوی تو آگاه گردند، عکس العمل بدی نشان می دهند؛ زیرا آنان از گروه یهود به برادرزادۀ خود هراسانند. در این موقع دانای یهود گفت: مگر می شود به محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ کسی صدمه ای برساند؛ در صورتی که دست تقدیر او را برای ختم نبوت و ارشاد مردم پرورش داده است. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: از کجا می گویی که او حائز چنین مقام می شود؟ وی گفت: من علایم پیامبر آخرالزمان را در تورات خوانده ام. و از نشانه های او این است که پدر و مادر او می میرند و جد و عموی وی از او حمایت می نمایند و از قریش زنی را انتخاب می نماید که سیدۀ قریش است. سپس اشاره به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نمود و گفت: خوشا به حال کسی که افتخار همسری او را پیدا کند.

عَلَيْها السَّلاَمُ . ورقه عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از دانایان عرب بود و اطلاعات فراوانی در

ص: 285

بارۀ کتب عهدین داشت و مکرر می گفت که: مردی از میان قریش از طرف خدا برای هدایت مردم برانگیخته می شود و یکی از ثروتمندترین زنان قریش را می گیرد و چون خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ثروتمندترین زنان قریش بود از این لحاظ گاه و بی گاه به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می گفت: روزی فرارسد که تو با شریف ترین مرد روی زمین وصلت می کنی.

4 . خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شبی در خواب دید: خورشید بالای مکّه چرخ خورد و کم کم پایین آمد و در خانۀ او فرود آمد. خواب خود را برای ورقه نقل کرد. وی چنین تعبیر نمود: با مرد بزرگی ازدواج خواهی نمود و شهرت او عالم گیر خواهد شد.

این ها جریاناتی است که بعضی مورخین و مرحوم علامۀ مجلسی(1) نقل نموده اند و در بسیاری از کتب تاریخی نیز ثبت شده است. مجموع این ها علل تمایل خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را آفتابی می کند که این تمایل بیشتر مولود ایمان و اعتقاد به معنویت جوان قریش بود و این که «امین» برای تجارت او از دیگران مناسب تر است. شاید کمترین اثری در ایجاد این حادثه نداشته است.

کیفیت خواستگاری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

قدر مسلم این است که پیشنهاد ابتدا از طرف خود خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شده است؛ حتی ابن هشام در سیرۀ خود(2) نقل می کند که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شخصاً تمایلات خود را اظهار کرد و چنین گفت: «عموزاده، من بر اثر خویشی که میان من و تو برقرار است و آن عظمت و عزتی که میان قوم خود داری و امانت و حسن خلق و راست گویی که از تو مشهود است، جداً مایلم با تو ازدواج کنم.» امین قریش او را پاسخ داد که لازم است عموهای خود را از این کار آگاه سازد و با صلاح دید آنها این کار صورت بپذیرد.

بیشتر مورخان معتقدند که نفیسه، دختر «علیه» پیام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به طرز زیر رساند:

ص: 286


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 6، ص 104.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 203.

محمّد! چرا شبستان زندگی خود را با چراغ همسر روشن نمی کنی. هر گاه من تو را به زیبایی و ثروت، شرافت و عزت دعوت کنم می پذیری؟ پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: منظورت کیست؟ وی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را معرفی کرد. حضرت فرمود: آیا خدیجه به این کار حاضر می شود؛ با این که وضع زندگی من با او فرق فاحش دارد؟ نفیسه گفت: اختیار او در دست من است و من او را حاضر می کنم. تو ساعتی را معین کن که وکیل او «عمرو بن اسد»(1) با شما و خویشانتان دور هم گرد آمده و مراسم عقد و جشن برگزار شود.

رسول اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با عموی بزرگوار خود ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ جریان را مذاکره کرد. مجلس با شکوهی که شخصیت های بزرگ قریش را دربرداشت تشکیل گردید. آغاز کار، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ خطبه ای خواند که آغاز آن حمد و ثناء خدا است و برادرزادۀ خود را چنین معرفی کرد:

«ثم ان ابن اخی هذا محمّد بن عبد اللّه لایوازن برجل من قریش الارجح به؛ ولا یقاس باحد منهم؛ الاعظم منه؛ وان کان فی المال مقلا، فان المال ورق حائل وظل زائل... ؛ برادرزادۀ من محمّد بن عبد اللّه با هر مردی از قریش موازنه و مقایسه شود، بر او برتری دارد. او اگر چه از هر گونه ثروتی محروم است، لکن ثروت سایه ای است رفتنی و اصل و نسب چیزیست ماندنی ... .»

چون خطبۀ ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ مبنی بر معرفی قریش و خاندان هاشم بود، در برابر آن ورقه، عموزادۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، ضمن خطابه ای گفت: «کسی از قریش منکر فضل شما نیست. ما از صمیم دل می خواهیم دست به ریسمان شرافت شما بزنیم ... .»

صیغۀ نکاح جاری شد و مهریه چهارصد دینار معین شد و بعضی گفته اند که مهریه بیست شتر بوده است.

ص: 287


1- . معروف این است که پدر خدیجه (خویلد) در جنگ فجار فوت کرده بود. از این جهت عموی او از طرف او صیغۀ عقد را جاری کرد. روی این حساب مطلبی که برخی از تاریخ نویسان ضبط کرده اند که خویلد در آغاز کار رضایت نداشت سپس روی تمایلات شدید خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ راضی شد، بی اساس است.
سن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

معروف این است که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چهل ساله بوده و پانزده سال پیش از عام الفیل قدم به عرصۀ وجود نهاده است؛ ولی بعضی کمتر از این نیز نوشته اند و قبلا دو شوهر کرده بود به نام عیس بن عابد، و ابوهاله و سازمان زندگی هر کدام به وسیلۀ مرگ پاشیده شده بود.

کتابنامه

1. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، به کوشش: عمر عبدالسّلام تدمری، بیروت: 1410 ق / 1990 م.

2. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403 ق.

ص: 288

16- ازدواج حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

اشاره

ازدواج حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ(1)

محمود عزیزیان

چکیده

شرح فضائل اخلاقی و معنوی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به عنوان یک الگوی مناسب برای جامعه اسلامی است. از دیدگاه نویسنده: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در هنگام ازدواج، زنی چهل ساله بود و دو شوهر دیده بود و به قول ما پا به سن بود. دختران جوان عرب، نسبت به وی انس و الفت عجیبی داشتند. زنی بانشاط، روشنفکر، باذوق، مهمان نواز، بزرگ منش، فصیح و زیبا بود. خوب می پوشید، خوب پذیرایی می کرد و شرف خانواده و تشخص قومی داشت. پسران اشراف با این که خیلی از وی کم سال تر بودند، همه از وی خواستگاری می کردند. او می خواست شوهر کند، اما دلش به هیچ یک از این خواستگارها بند نمی شد. انتظار می کشید از یک مرد مجهول، از یک نفر که باید با دست خدا به دستش برسد... .

کلیدواژه: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، تاریخ اسلام، ازدواج، خواستگاری، ثروت.

داستان آشنایی پیامبر اکر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و خدیجه کبری عَلَيْها السَّلاَمُ

ابن اثیر در جلد هفتم اسدالغابه صفحه هشتاد می نویسد:

«وکان سبب تزوجها برسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عن ابن اسحاق قال کانت خدیجه امراة تاجرة ذات شرف ومال تستاجر الرجال فی مالها تضا ربهم ایاه بشی تجعله لهم منه؛ خدیجه زنی تاجر، و

ص: 289


1- خدیجه مادر کوثر است، قم: مهر امیر المؤمنین7، چاپ اوّل، 1395، ص 39 82.

دارای شرف و عزت و مال فراون بود. مردان مکّه با او در تجارت، به نحو مضاربه،(1) شرکت می کردند.»

«فلما بلغها عن رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ من صدق حدیثه وعظم امانته وکرم اخلاقه بعثت الیه وعرضت علیه ان یخرج فی مالها الی الشام تاجرا وتعطیهِ أفضل ما کانت تعطی غیره من التجار مع غلام لها یقال له میسره؛ وقتی خدیجه از صداقت و امانت داری و اخلاق بزرگ پیغمبر اطلاع حاصل کرد، به دنبال پیغمبر فرستاد و به او پیشنهاد تجارت با مال خودش داد، تا به سوی شام حرکت کند، و قرار گذاشت بیشتر از آنچه به تجّار دیگر می داده، به پیغمبر سهم بدهد. پیغمبر این پیشنهاد را قبول کرد، و خدیجه برای کمک به پیغمبر، غلامش که میسره نام داشت را همراه پیغمبر کرد.»

«حتی قدم الشام فنزل رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فی ظل شجرة قریبا من صومع راهب فاطّلع الراهب الی میسره فقال من هذا الرجل الذی نزل تحت هذه الشجره قال هذا رجل من قریش من اهل الحرم فقال له الراهب ما نزل تحت هذه الشجره قط الّا بنیّ؛ وقتی قافله پیغمبر به شام رسید، زیر درختی نزدیک صومعه راهبی، استراحت کردند. راهب وقتی نگاهش به آن قافله افتاد، به میسره غلام خدیجه گفت: این کیست که زیر این درخت آرمیده است؟ میسره گفت: این مردی از قریش و از اهل حرم (مکه) می باشد. راهب گفت: هیچ کس زیر این درخت نیارامیده، مگر پیغمبری از پیغمبران خدا بوده باشد.»

«ثم باع رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سلعته التی خرج بها واشتری ما اراد ثم اقبل قافلا الی مکّه فلما قدم علی خدیجه بمالها باعت ما جاء به فاضعف او قریبا و حدّثا میسره عن قول الراهب وکانت خدیجه امراه حازمه لبیبه شریفه مع ما اراد اللّه بها من کرامتها؛ پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مال التجاره خود را فروخت، و در مقابل آنچه خواست خرید، و سپس عازم مکّه شد. وقتی قافله پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وارد مکّه شد، و نزد خدیجه آمد، خدیجه دید این دفعه دو برابر دفعات قبل، سود عایدش شده و میسره غلامش هم خدیجه را از سخنان راهب

ص: 290


1- . مضاربه یعنی سرمایه از یکی نفر و کار از دیگری و بعد سود آن را به حسب قراردادی که بین آنها منعقد شده تقسیم می شود.

مطلع ساخت، و خدیجه زنی عاقله و شریفه و صاحب مقام و کرامت بود.»

«فلما اخبرها میسره بعثت الی رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فقالت له انی قد رغبت فیک لقرابتک منّی وشرفک فی قومک وامانتک عندهم وحسن خلقک وصدق حدیثک؛ وقتی میسره داستان راهب را به خدیجه گفت، خدیجه فرستاد پیغمبر را به نزد او بیاورند. خدیجه به پیغمبر گفت: من به تو علاقه پیدا کردم، چون هم با هم خویش هستیم و شرافت تو در میان قومت و امانت داری تو و خوش اخلاقی تو، صداقت و راست گویی تو، موجب رغبت و علاقه من به تو شده است.»

«ثم عرضت علیها نفسها وکانت اوسط نساء قریش نسباً واعظمهم شرفا واکثرهم مالا؛ سپس خدیجه تقاضای ازدواج با پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نمود. چون خدیجه از لحاظ نسب، شرف، از بهترین زنان مکّه بود.»

ازدواج حضرت رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ به نقل از ابن اثیر

«فلما قالت لرسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ما قالت ذکر ذلک لاعمامه فخرج معه حمزه بن عبدالمطلب حتی دخل علی خویلد بن اسد فخطبها الیه فتزوجها رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فولدت لرسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ولده کلهم قبل ان ینزل علیه الوحی زینب و ام کلثوم و فاطمه ورقیه والقاسم والطاهر والطیب فاما القاسم والطیب والطاهر فهلکوا قبل الاسلام وبالقاسم کان یکنی رسول اللّه واما بناته فادرکن الاسلام مهاجرن معه واتبعنه وآمنّ به؛

وقتی خدیجه تقاضای ازدواج با پیغمبر را مطرح کرد، پیغمبر گفتۀ خدیجه را با عموهایش در میان گذاشت. حمزه عموی پیغمبر همراه پیغمبر، وارد بر خویلد، پدر خدیجه شد، و خدیجه را به همسری پیغمبر درآورد، و ثمرۀ این ازدواج، سه پسر و چهار دختر شد. پسرها به اسم قاسم و طیب و طاهر، و دخترها به اسم زینب، و ام کلثوم، و فاطمه و رقیه. امّا هر سه فرزند پسر خدیجه، قبل از اسلام از دنیا رفتند، و پیغمبر را به اسم قاسم(ابوالقاسم)، فرزندش کنیه دادند. لکن دختران، پیغمبر اسلام را درک کردند، و جزء مهاجرین بودند، و به پیغمبر ایمان آوردند.»

این تمام آنچه بود که ابن اثیر، در جلد هفتم اسد الغابه، در مورد ازدواج خدیجه علیها

ص: 291

السلام با پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نقل کرده است.

ازدواج پیامبراکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و خدیجه کبری عَلَيْها السَّلاَمُ در تاریخ طبری

طبری در جلد دوم تاریخش، در مورد ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تقریباً همان مطالب ابن اثیر را با کمی اختلاف نقل می کند. لکن طبری، مطلبی اضافه تر از ابن اثیر نقل می کند. طبری در صفحۀ 35 تاریخش می نویسد:

«ثم اقبل قافلا الی مکّه ومعه میسره فکان میسره فیما یزعمون اذاکانت الهاجره واشتدّ الحریری ملکین یظلانه من الشمش وهو یسیر علی بعیره؛ وقتی قافله پیغمبر به سوی مکّه حرکت کرد، میسره غلام خدیجه دید، ملکی با بالهایش بر سر پیغمبر سایه افکنده است، و این مطلب را میسره برای خدیجه نقل کرد.»

داستان ازدواج پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به نقل از جواد فاضل

جواد فاضل در کتاب نخستین معصوم، در صفحه 54 می نویسد:

خدیجه دختری هیجده ساله بود، که با ابوهاله، هند بن بناس تمیمی، عروسی کرد، و از وی فرزندی به نام هاله به دنیا آورد. پنج سال که از تاریخ این عروسی گذشت، هند بن بناس بدرود زندگی گفت و پس از سه سال، خدیجه به عقد عتیق بن عابد مخزمی، درآمد و حاصل ازدواج دومش، دخترش هند بود، و به خاطر همین هند، خدیجه را ام هند می نامند. عتیق هم پس از چندی چشم از دنیا فروبست و خدیجه تنها ماند. اما هرگز تنها نبود.

خدیجه را در تاریخ، بانوی ثروتمند می شناسند. وی را در صف ثروتمند ترین بازرگانان حجاز می شناسند. شاید این طور بود و شاید هم در نتیجۀ بخشش و جود و مناعت و همت اعلای خود به این شهرت عظیم مالی رسیده بود؛ چه بسیارمردمی که از وی بیشترمال و منال داشتند، اما به قدر یک دهم از شهرت و عظمت تاریخی وی را نتوانستند به دست بیاورند. ثروت خدیجه، ثروت بسیار، و خانۀ خدیجه، خانۀ فاخر و شامخی بود که درهایش به روی تمام اقوام عرب گشوده بود. از دورترین زوایای شبه جزیره عربستان، اگر خانواده ای

ص: 292

به قحطی و تهی دستی دچار می شد، یا سرپرستش را از دست می داد، یک راست راه مکه را به پیش می گرفت و سر بر آستانه خانه خدیجه می نهاد. در حقیقت از شهر مکّه و اعیان مکّه، تنها هدفش خدیجه و خانه وی بود. به همین جهت خدیجه «ام الصعالیک و الایتام» می نامیدند. به راستی این زن مادر ایتام و بی نوایان بود.

ابوطالب هم به خاطر تأمین مقصود خود، راه خانه خدیجه را پیش گرفته بود. زنان عرب، به ویژه زن های حجاز هم، زودتر جوان می شدند و دیر به پیری می رسیدند. این که در شریعت اسلام، دختر نه ساله بالغ شناخته شده، بیشتر عرب ملاک قاعده، شمرده شده بود. این دختر در نه سالگی جوان می شد، ولی پیرش یعنی رگل(1) زنانگیش، تا پنجاه و پنج، و در پاره ای از قبائل تا به شصت سالگی، دوام می گیرد، یعنی تا آن روزگار می تواند مادر شود.

خدیجه در این هنگام، زنی چهل ساله بود و دو شوهر دیده بود، و به قول ما پا به سن بود، معهذا دختران خیلی جوان عرب، نسبت به وی انس و الفت عجیبی داشتند. زنی بانشاط و روشنفکر و باذوق و فصیح بود، زیبا بود. مهمان نوازو بزرگ منش بود، خوب می پوشید، خوب پذیرایی می کرد و شرف خانواده و تشخّص قومی داشت. پسران اشراف با این که خیلی از وی کم سال تر بودند، همه از وی خواستگاری می کردند، او هم می خواست شوهر کند، اما دلش به هیچ یک از این خواستگارها بند نمی شد. انتظار می کشید از یک مرد مجهول، از یک نفر که باید با دست خدا به دستش برسد. تنهایی خود را گاهی با ورقة بن نوفل، پسرعمویش که روزگاری نامزدش بود و حالا دیگر پیرمردی نابینا شده بود، و گاهی با دختران جوان مکّه که همه با جان و دل مشتاق دیدارش بودند، می گذرانید.(2)

آن روز هم روزی از روزهای دنیا بود که با دختران قریش نشسته بود و می گفت و می خندید که ناگهان میسره غلام و پیشکار امور زندانیش از در آمد و گفت: سید بنی هاشم، عمران بن عبدالمطلب از راه رسیده، و تقاضای دیدار دارد. خدیجه یک باره خنده اش را در

ص: 293


1- . رگل یعنی دوران یائسگی در زنان.
2- . جواد فاضل، چهارده معصوم، ج 1.

هم شکست و با چهره شگفت زده ای گفت: عجب! ابوطالب، سید بنی هاشم؟ میسره گفت: آری خاتون من! ابوطالب می خواهد از شما دیدار کند. خدیجه با دست پاچگی دستور داد که ابوطالب را به اتاق پذیرایی ببرند و خود هم از دوستان جوانش معذرت خواست و به سراغ این میهمان گرامی رفت.

تشریفات ابتدایی برگزار شد. ابوطالب طی مقدمه ای گفت: ملکۀ قریش(خدیجه) همه ساله، مردی از مردم مکّه را با مال التجاره خود به شامات و یمن می فرستد خدیجه هم از بازرگانان قریش بود، که رحله الشتاء والصیف داشت؛ در زمستان مال التجاره به یمن و در تابستان به شام می فرستاد آیا این طور است؟! خدیجه در جواب گفت: این طور است ای سید عرب. ابوطالب گفت: آیا امسال به خاطر سفر شام، کسی را انتخاب کرده اید؟ خدیجه گفت: نه هنوز! ولی در این فکرم که انتخاب کنم. ابوطالب لبخندی زدم و گفت: خوب است، زحمت نکشید! زیرا من برای شما و مال التجاره شما، جوان رشید و شریفی را انتخاب کردم. بی اختیار قلب خدیجه فشرده شد و خون به گونه هایش دوید و گفت: این جوان کیست؟ ابوطالب گفت: برادرزاده ام!(1) خدیجه بی اختیار گفت: امین را می گویید؟! ابوطالب گفت: آری! محمّد امین برادرزاده ام، در این سفر مسئولیت مال التجاره شما را به عهده خواهد داشت. یعنی این طور تقاضا می کنم.

تا چند لحظه زبان خدیجه بند آمده بود، بی آن که دلیش را ادراک کند، احساس می کرد که سخت آشفته شده است. معهذا سعی کرد بر اعصاب خود چیره شد و آن وقت گفت: با منتهای اشتیاق، امین را برای مال التجاره قبول دارم. ابوطالب خوشحال شد و گفت: پس او به دیدارتان بیاید؟ خدیجه گفت: حتماً تا با هم صحبت کنیم و قرار این سفر را بگذاریم. ابوطالب خندان و خوشحال به خانه برگشت.

خدیجه نگران بود و نمی دانست چرا نگران است! در وصف امین خیلی تعریف ها شنیده بود، چند دفعه هم او را کنار کعبه دیده بود، اما هرگز این طور به او فکر نمی کرد و این طور

ص: 294


1- . ابوطالب نه برادر داشت و بچه های این نه برادر همه برادرزاه او شمرده می شدند.

نگران نبود. آن شب را تا نیمه های شب به بیداری گذرانیده بود، وقتی چشمان پاک بین و بلندنظرش به خواب رفت، یک باره فضای تیره و تار مکّه را روشن دید. دید که این محیط تاریک، سراسر در نور غرق شده است. نگاه کرد ببیند این نور از کدام کانون به در و دشت حجاز می تابد. خورشید را دید که ا ز ناف آسمان، همچون گویی از سیماب به سمت زمین می غلطد. خدیجه هنوز نگاه می کرد و تعجب می کرد که چطور می تواند بدین خیرگی چشم به سرچشمه نور بدوزد. خورشید آهسته آهسته به سمت زمین می گرایید. کمی که نزدیک تر شد خدیجه احساس کرد که این فلک نورانی، به شهر مکّه میل نزول کرده، و پیش بینی می کرد که حتماً بر بام کعبه خواهد نشست. اما این پیش بینی او درست نبود، زیرا دید که خورشید به نزدیکی خانه او رسیده، و دارد از یک چنین خط عمودی که درست به خانه وی انتها می گیرد، پایین می آید. هنوز نگاهش می کرد و هم چنان نگاهش می کرد که دید آفتاب عالم تاب، یک سر به خانۀ وی فرود آمد، و در آغوش وی فرورفت. از ترس و شوق و از حیرت فریادی کشید و از خواب بیدار شد.

ورقة بن نوفل پسرعموی حکمت اندوزش، که در اتاق نزدیک تری خوابیده بود، از این فریاد بیدار شد و سراسیمه به در اطاق خدیجه آمد. ورقه نابینا بود اگر چشم بینا داشت، می دید که خدیجه نشسته و فکر می کند. ورقه گفت: چه شده دخترعمو؟ خدیجه گفت: آه ورقه! چه خوب آمدی، کارت داشتم. ورقه گفت: چه کارم داشتی؟ چرا فریاد کشیدی؟ خدیجه گفت: خواب دیدم، چه خواب وحشتناکی! اما خیلی لذّت بخش بود. ورقه گفت: هم وحشتناک و هم لذت بخش؟! خدیجه خوابش را برای ورقه تعریف کرد. ورقه که با دقّت به حرف های دخترعمویش گوش می داد، در آخر گفت: مژده باد تو را ای ملکۀ قریش! با مردی که هم چون آفتاب، بلندمقام و نورانی و عالم افروز است، ازدواج خواهی کرد.

خدیجه حالا دیگر از یاد امین بیرون رفته بود و فقط به آن خورشید فکر می کرد، آیا این مرد چه کسی خواهد بود؟ در عربستان چند خانواده به نام پادشاه زندگی می کردند، کم و بیش سلطنت هم داشتند، منتها حدود سلطنت شان خیلی محدود بود. مثلاً آل منذر در

ص: 295

عراق، و ملوک کندی در نجد و پادشاهان حمیر، در یمن و غسان در شام. آیا یکی از این پادشاهان به خواستگاری او خواهد آمد؟ فکری کرد و دید این ها که آدم نیستند! حکومت بر چند وجب خاک و بر چند قبیله گدا و گرسنه که عنوانی نیست تا حکمرانش، همچون خورشید جهانگیر بر آسمان وسیع بدرخشید. خیالش پیش ملک زادگان ساسانی و پسران قیصر روم رفت و گفت: نه آنها هم آفتاب نیستند. تازه اگر آفتاب هم باشند، ازدواج یک دختر عرب آن هم از قریش، با یک نژاد بیگانه، امری محال است. خدیجه جز با یک مرد عرب که طالعش خورشید درخشان باشد، شوهر نخواهد کرد.

خدیجه باز هم فکر می کرد که میسره آمده و گفت: خاتون من، این که محمّد امین آمده و اجازه دیدار می خواهد. خواب شبانه فراموش شد و ملوک حیره و غسان و آل منذر و آل کنده از یادش رفت. یاد خورشید شب گذشته که به دامنش افتاده بود و این طور ناراحتش کرده بود، از خاطرش محو شد و به میسره گفت: بگو محمّد امین وارد شود و بعد مشتاقانه به دیدارش شتافت. هر کدام روی یک کرسی مجلل، روبه روی هم قرار گرفتند. اما نگاه محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مطلقاً روی زمین بود. فرصت خوبی بود که خدیجه شمائل زیبای امین را از نزدیک به دلخواه خود ببیند، ابتدا چشمش به موهای مجعّد و مشکین امین افتاد. موهای فراوان و بی نهایت سیاه زنده و شفّاف و بعد از آن پیشانی بلند و کمی برجسته و بعد از آن گونه های گندم گون و در عین حال روشن که آب جوانی از بشره اش می چکید و بعد آن لب و دهان بهم آمده که هیچ لب و دهان، در هنگام سکوت به این قشنگی بسته نمی شد، و بعد چشمان سیاه و ابروهای ظریف و هلالی و بناگوش سیمین و هیکل رشیدش.

در این هنگام محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به سخن آمد و گفت: بنا بر قراری که عمویم با سیدۀ قریش گذاشته است، آمده ام تا آمادۀ کار شوم. خدیجه که در شنیدن این آهنگ دلربا و در تماشای لب و دهانی که چنین سخنانی داد می کند، محو بود، چند لحظه مکث کرد تا حواسش را جمع کند و جواب بدهد و سپس گفت: آری! این طور قرار گذاشته بودیم و من افتخار می کنم که مال التجاره ام را به دست امین می سپارم.

ص: 296

خدیجه بنا بر یک قرارداد عادی، به کسی که مال التجاره اش را به فروش می رسانید، دو نفر شتر می داد. بنا بر این حاجتی نبود که در بارۀ قیمت این زحمت، گفت وگویی صورت گیرد. روز دیگر کاروان حجاز رو به شام به راه افتاد، و محمّد امین، قافله سار این کاروان بود. آن لکه ابر که چند سال پیش(1) بر سر بازرگان های قریش سایه گسترده بود و دیگر کسی ندیده بود که بر سر کاروانیان سایه بیندازد، دوباره برگشت و همه دیدند که یک قطعه ابر، همرنگ شیراز، گوشۀ افق شناکنان، به آسمان مکّه و بر سر این کاروان که سالارش محمّد امین است، چتر کشید.

محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در این سفر، فرصت زیادی نداشت که به سیر و سیاحت بپردازد. سرش به کار داد و ستد گرم بود، ولی هیچ وقت بازرگانان مکّه در شهر دمشق، بازاری به این رونق و روشنایی ندیده بودند. از روزی که این کاروان از مکّه به دمشق عزیمت کرد، تا روزی که به مکه برگردد، چشمان خدیجه به راه شام دوخته بود. دیگر به جای نشستن با دختران عرب و گفتن و خندیدن، دم پنجره اتاقش می نشست که به روی جاده شام گشوده می شد، و از بازگشت کاروان حجاز انتظار می کشید، تا یک روز عصر، هنگام غروب گرد و خاک کاروان از دور به چشمش رسید و بعد شترهای مست و راهور خود را شناخت. در این وقت نگاهش بالا رفت و به آن ابر وفادار، که چند ماه قبل، چتردار این قافله بود، افتاد و هم چنان بر سر محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سایه افکنده بود.

بالاخره کاروان رسید و میسره پیش از همه خود را به خاتون مکّه رسانید. خدیجه دیگر نمی توانست خودداری کند، بی آن که از مال التجاره خویش و سود و زیان این معامله بپرسد سراسیمه گفت: میسره احوال امین چطور است؟ به او خوش گذشت، این سفر ناراحتش نکرد؟ میسره که گویی سال ها است از این سؤال انتظار می کشید، نشست و به تعریف و توضیح پرداخت و گفت: نمیدانی خاتون من! این امین چه جوانی است. چه بزرگوار، مهربان و جوانمرد است. جمالش، خصالش، سخن گفتنش، راه رفتنش، نوازش و

ص: 297


1- . داستان کاروان پیغمبر و راهب نصرانی و لکه ابر.

مهربانیش، هر کدام به اندازۀ صد کتاب تعریف دارند. او آقای من بود. البته نماینده شما بود و به جای آقای من ایستاده بود، ولی با من هم چون یک برادر حرف می زد، کمکم می کرد و همراه من به پرستاری شتران می آمد. من از این وجود مرموز، حکایت ها در این سفر دارم. از وی عجائبی دیده ام که به شرح و بیان نمی آید. در میان راه دو نفر از شترهای ما نخور شدند، من دلتنگ شدم و گفتم: چکار کنم؟ او لبخندی زد و دلداریم داد و بعد به پیش شتران از راه وامانده و از کارافتاده ما آمد، و دست های بزرگ و پنجه های بلندش را پیش برد و سر و گوش شترها را نوازش داد. زبان بسته ها تا حرارت دست این مرد را احساس کردند، مثل این که جان تازه و جوانی تازه ای یافته باشند، از جا برجستند.

میسره

می گفت و خدیجه می شنید. در این حال، دیگر صدای میسره به گوش خدیجه نمی رسید. زیرا فکرش مستقلاً با امین صحبت می کرد، و از امین می شنید. او بی فاصله به دوست راه یافته بود، دیگر جه حاجت به این که میسره حرف بزند. خدیجه سؤال کرد: خودش کجا است؟ میسره گفت: هم اکنون از راه خواهد رسید. دهان خدیجه، لبریز از نوازش و سؤال بود، ولی چه می توانست بگوید؟ فقط این را بگوید که من اگر به نمایندگان خودم در سفرهای گذشته، دو نفر شتر اجرت می دادم، به تو که محمّد امین صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هستی، چهار نفر شتر اجرت خواهم داد. این چهار نفر شتر، به زندگی آشفته ابوطالب، کمک شایانی کرد. از نو سیر در آفاق و انفس و سیاحت در کوه حرا، تجدید شد. تا کار به دست می آمد، محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از کار روی برنمی گردانید. چوپانی، باغبانی، کشیدن آب از چاه، نوشانیدن آب به شترها و گوسفندها، دادن نگهبانی از نخلستان ها و کار و کار. هرچه به وی پیشنهاد می شد، انجام می داد و اجرتش را به عموی خود می پرداخت و وقتی بیکار می شد، سر به کوه حرا می گذاشت.

عمو از این برادرزاده عزیز، که هم یادگار برادر جوان مرگش بود، و هم یادبود محبت ها و مهربانی های پدر بزرگوارش عبدالمطلب را با خود می داشت، خیلی راضی بود. ولی یک نگرانی مبهم، مدام قلبش را می فشرد. آهسته از خود می پرسید، بالاخره چه باید کرد؟ مسئله ازدواج این پسر که اکنون به بیست و پنج سالگی رسیده، را باید چه کرد؟ از این طرف

ص: 298

ابوطالب از خود می پرسید چه کنم؟ از طرف دیگر خدیجه شب ها تا سپیده دم بیدار بود و فکر می کرد. اگر امین از دستش برود محال است سر بر بالین مرد دیگری بگذارد. تا سرانجام چاره ای جز ابراز راز ندید. کاری که تا آن روز هیچ زنی نکرده بود.

خدیجه همین که میسره برگشت، بی آن که مجال سخن گفتن را به او بدهد، پرسید: چه شد، آیا امین می آید؟ میسره گفت: امین قبول کرده است. حلقه بر در کوفته شد و محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آمد، خدیجه از جای برخاست، و در پیش پای این نازنین مهمان احترام گذاشت، محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سر به زیر افکنده و انتظار داشت از نو خدمتی به او واگذار شود، ولی خدیجه از اینجا و آن جا صحبت می کرد. بالاخره گفت: شما اکنون بیست و پنج سال دارید، چرا عروسی نمی کنید؟ آن رگ مبهم که در میان دو ابروی نازنینش به خط عمود کشیده شده بود، و هنگام هیجان ضمیر درشت می شد و برجسته می گردید، درشت شد و به گونه های ملیحش گلی افتاد و گفت: شرایط زندگی. خدیجه گفت: مثلاً چه شرائطی؟ محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گفت: تهی دستی عمویم ابوطالب، و بیکاری خودم.

خدیجه

کمی مکث کرد و گفت: زنی را برای امین انتخاب کرده ام، از تهی دستی عمویش و بیکاری خودش باک ندارد. خدیجه دوباره مکث کرد و پس از مکث گفت: زنی ثروتمند است، اگر خیلی زیبا نباشد، زشت هم نیست. در عوض شریف است، از دودمان خود شما است و فقط دو تا عیب دارد. باز هم کمی مکث کرد تا غوغای درونی اش را بنشاند این خوبیش جمال نیست که با مرور و ایّام، زوال بپذیرد، این خوبیش مال نیست که به تدریج از دستش برود، خوبی بی نظیر و جاویدانش این است که تو را دوست می دارد! آن طور دوستت دارد که تا کنون هیچ کس را به این شدت و صفا و صمیمیت دوست نداشته است. آیا این امتیاز کافی نیست؟

فردای آن روز، ابوطالب به خانۀ خدیجه آمد تا تشریفات خواستگاری را مطابق معمول برگزار کند، و هنوز آن ماه به سر نرسیده بود، جشن مجللی به عنوان این ازدواج همایون برقرار شد و ابوطالب از جای خود برخواست و این خطابه را ایراد کرد:

الحمدللّه الذی جعلنا من ذریه ابراهیم وزرع اسماعیل وضنصی سعد وعنصر ومضر وجعلنا حضنته بیته وسواس حرمه وجعل لنا بیتا محجوبا وحرما آمنا وجعلنا الحکام علی

ص: 299

الناس ثم انّ ابن اخی هذا محمّد بن عبد اللّه لایوزن به رجل الا رجّح به وان کان فی المال قلّ فالمال ظل زائل وامر حائل و محمّد قد عرفتم فضله ونسبه وصدقه وامانته وقد خطب خدیجه بنت خویلد وبذل لها من الصداق ما عاجله وآجله من مالی ومبلغه عشرین بکره وعشر اواقی من ذهب وعبدا وامه وهو اللّه خطب جسیم وبناء عظیم وخطر جلیل؛

پروردگارم را سپاس می گزارم، که گوهر وجود ما را در وجود گرامی ابراهیم خلیل، به ودیعت گذارده و سلسلۀ نصب ما را به شرف و افتخار اسماعیل ذبیح، ارتباط بخشیده است. ما زادگان سعد و مضر می باشیم، و به نگهبانی خانه خدا، و ادارۀ حرمش مباهات می کنیم و به حریم خانه ما احترام بخشیده، و دیهیم حکومت و فرمانروایی مردم را بر پیشانی ما گذاشته است، و بعد این پسر برادرم محمّد بن عبد اللّه است، اگر در مقام مردانگی و جوان مردی، با هر مردی سنجیده شود، از وی برتر آید. اگر چه بردارزاده ام، جوانی تهی دست است، ولی این تهی دستی از شخصیت معنوی وی، ذره ای نمی کاهد! زیرا مال دنیا، همچون سایه ای گذران است، یک روز بر این خانه افتد، و روز دیگر دامن به خانۀ دیگر کشد. پس بر یک چنین سرمایه بی اعتبار، دریغی نیست.

شما برادرزاده ام محمّد را نیکو می شناسید. فضل اعلی و نسب شامخ و صفای ضمیر و صدق لهجه، و امانت استواریش، از خورشید تابان فروزان تر و مشهورتر است. محمّد در این جشن فاخر و فخیم، با خدیجه دختر خویلد، پیمان زناشویی می بندد و صداق این عروس آنچه باید اکنون ادا شود و آنچه مقرر است در آینده پرداخت کند، عبارت از: بیست شتر ماده و بیست اوقیه طلا و یک غلام و یک کنیز است، و من این صداق مبارک را از مال خویش خواهم پرداخت. آری محمّد، شخصیتی شریف و عنوانی عظیم و شوهری جلیل است که با سیده خدیجه همسر خواهد شد.

بدین ترتیب این عقد ازدواج منعقد شد و خدیجه بنت خویلد به آرزوی دیرین خود رسید.

طبری در جلد دوم تاریخش، صفحۀ عَلَيْها السَّلاَمُ0، داستان ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیغمبر اسلام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را تقریباً به همان صورتی که جواد فاضل، در کتاب نخستین

ص: 300

معصوم، بیان کرده، نقل می کند. ولی او این چنین می نویسد: «کسی که برای خواستگاری خدیجه اقدام کرد، حمزه بن عبدالمطّلب بود.»

داستان ازدواج و زندگی پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به نقل از «اعیان الشیعه»

محسن امین، در جلد ششم اعیان الشیعه، صفحه عَلَيْها السَّلاَمُ08 این چنین آورده است:

فی الاستیعاب کانت عند ترویجه بها بنت اربعین سنه والنبی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ابن احدی وعشرین وقیل خمس و عشرین وهو الاکثر و فی المستدرک للحاکم عن محمّد بن اسحاق کان لها یوم تزوجها 28 سنه و فی تاریخ دمشق روی من طریق زبیر بن بکاران عمرها کان یوم زواجها ثلاثین سنه و قال وروی محمّد بن السائب عن ابی صالح عن ابن عباس ان عمرها کان یومئذ 28 سنه.

محسن امین، صاحب اعیان الشیعه می نویسد: بعضی عمر خدیجه را در موقع ازدواج سی سال گفته اند و بعضی 28 سال نقل کردند، ولی ایشان می نویسد: مشهورتر این است که عمر خدیجه در موقع ازدواج، چهل سال بوده است.

محسن امین در صفحه عَلَيْها السَّلاَمُ0 صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، صاحب اعیان الشیعه، تحت عنوان «القول بانها لم تتزوج قبله» این که پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، اولین همسر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بوده و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قبل از پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با هیچ مردی ازدواج نکرده بود می نویسد:

فی تکمله نقدالرجال عن کتاب الاسغاثه او الاستغاثه تالیف الشریف ابی القاسم علی بن احمد الکوفی العلوی متوفای سنه عَلَيْها السَّلاَمُ52 هجری قمری وانه انکر فیه کون خدیجه تزوجت قبل رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بغیره وقال قد صحت الروایه عندنا بانه کان لها اخت من امها تسمی هاله قد تزوجها رجل من بنی تیمیم یقال له ابوهند فاولدها ابنا اسمه هند بن ابی هند وابنتین زیب ورقیه ومات ابوهند وقد بلغ ابنه مبالغ الرجال والابنتان طفلتان وکانت

ص: 301

موجودتین حین تزوج رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خدیجه بنت خویلد و رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حین تزوج بها ومات هاله بعد ذلک بمده یسیره وخلفت الطفلین زینب ورقیه فی حجر رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وحجر خدیجه وکان من سنه العرب فی الجاهلیه ان من یربی یتیما ینسب ذلک الیتیم الیه ولا یستحّل التزویج بمن یربیها لانّها کانت عندهم بزعمهم بنتا لمربیها فلما ربی رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و خدیجه هاتین البنتین نسبتهما الیهما وهماب بنتا ابی هند زوج هاله اخت خدیجه ولم تزل العرب علی هذه الحاله الی ان ربّی بعض الصحابه یتمة بعد الهجره فقالوا لو سألت رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هل بجوز فی الاسلام تزویج الیتیمه بمن رباها فانزل اللّه جل ذکره(ویستفتونک فی النساء قل اللّه یفتیکم فیهن الخ) فاطلق اله سبحانه فی الاسلام تزویج الیتیمه لمن یربّیها.

صاحب اعیان الشیعه، از قول شریف ابوالقاسم، علی بن احمد کوفی نقل می کند که او منکر این است که خدیجه، قبل از پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با کسی ازدواج کرده باشد، و بعد ایشان این طور بحث را ادامه می دهد: برای خدیجه خواهری بود به نام هاله، که این زن با مردی از طایفه بنی تمیم ازدواج کرد، که به آن مرد، ابوهند گفته می شد، و ثمره این ازدواج، پسری شد که اسم او را هند بن ابی هند گذاشتند و دو دختر که به نام های زینب و رقیه بودند. و او در حالی از دنیا رفت که پسرش بزرگ شده بود، لکن دو دخترش هنوز خیلی کوچک بودند، و زمانی که پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با خدیجه ازدواج کرد، و هاله خواهر خدیجه، زود از دنیا رفت، و این دو دختر کوچک از او باقی ماند. و این دو دختر، در دامن پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و خدیجه بزرگ شدند، و فرزندخواندۀ پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و خدیجه بودند.

از سنت و عادت اعراب جاهلیت این بود که اگر دختر یتیمی، در دامن کسی بزرگ می شد، ازدواج با آن دختر را جایز نمی دانستند، و می گفتند: این دختر هم مثل دختر واقعی انسان می باشد و عرب بر این عقیده بود تا این که بعضی از صحابه، سرپرستی یتیمی را بعد از هجرت عهده دار شدند و گفتند: از پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سؤال کنید آیا جایز است

ص: 302

ازدواج با دختر یتیمی که خود انسان او را بزرگ کرده و فرزندخوانده شده است؟ وقتی از پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سؤال کردند: آیه 12 عَلَيْهِ السَّلاَمُ، سوره مبارکه نساء(1) بر پیغمبر نازل شد که خداوند اجازۀ تزویج با دختر یتیمی که در حجر و دامن انسان بزرگ شده را داده است.

سپس مؤلف اعیان الشیعه ادامه می دهد:

در نسب دو دختر ابی هند که ذکر شد، مطابق عادت عرب آن دو دختر را به پیغمبر نسبت دادند، و هم چنین برادر آن دو دختر هم به خدیجه منتسب کرده اند. چون اسم و نام خدیجه در بین عرب، مشهور و معروف بود و اسم خواهر خدیجه ناشناخته و مجهول بود، روی همین اصل هند که پسر خواهر خدیجه بود، را به خدیجه نسبت دادند و گفتند: خدیجه با ابی هند ازدواج کرده و گفتند که ابن اباهند، زنده بود تا زمان نهضت و قیام حسین بن علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و در رکاب آن حضرت، در حالی که پیرمردی شده بود، به شهادت رسیده است.

لکن صاحب اعیان الشیعه ادامه می دهد و می گوید:

آن اباهند که با خواهر خدیجه ازدواج کرده بود، قبل حادثۀ کربلا از دنیا رفته بود، و آن اباهندی که در رکاب حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ به شهادت رسید، آن هند، پسرخالۀ فاطمه، دختر امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ بود و سپس مؤلف اعیان الشیعه بحث هایی که در این باره شده ادامه می دهد و بحث تا کربلا و مسئلۀ دو پسر امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ به نام علی که یکی در کربلا شهید شد، و دیگری زنده ماند و امامان بعد از او از نسل او بودند، ادامه می دهد.(2)

ص: 303


1- . نساء: 27: (وَ یسْتَفْتُونَک فِی النِّساءِ قُلِ اللَّهُ یفْتِیکمْ فِیهِنَّ وَ ما یتْلی عَلَیکمْ فِی الْکتابِ فِی یتامَی النِّساءِ اللّاتِی لا تُؤْتُونَهُنَّ ما کتِبَ لَهُنَّ وَ تَرْغَبُونَ أَنْ تَنْکحُوهُنَّ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الْوِلْدانِ وَ أَنْ تَقُومُوا لِلْیتامی بِالْقِسْطِ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیرٍ فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِهِ عَلِیماً؛ از تو در بارۀ حکم زنان سؤال می کنند؛ بگو: خداوند در بارۀ آنان به شما پاسخ می دهد: آنچه در قرآن درباره زنان یتیمی که حقوقشان را به آنها نمی دهید، و می خواهید با آنها ازدواج کنید، و نیز آنچه در بارۀ کودکان صغیر و ناتوان برای شما بیان شده است (قسمتی از سفارش های خداوند در این زمینه می باشد؛ و نیز به شما سفارش می کند که) با یتیمان به عدالت رفتار کنید! و آنچه از نیکی ها انجام می دهید؛ خداوند از آن آگاه است. (و به شما پاداش شایسته می دهد))
2- . امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج 16، ص 309؛ محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 202.

صاحب اعیان الشیعه، بعد از آن که نسب خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را بیان می کند، از نظر ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می نویسد:

خدیجه شترهای زیادی داشت که مال التجاره خودش را حمل می کردند و بر بام خانه او قبّه ای از حریر سبز، با طناب های ابریشم درست کرده بودند، با تمثالی چند و این جلالت او را علامتی بود. در این وقت عقبته بن ابی معطی، وصلت بن ابی شهاب که هر یک چهار صد کنیز و غلام و خدمت کار داشتند، و ابوجهل و ابوسفیان که در شماره صنادید قریش بودند و دیگر بزرگان از هر جانب خواستار شدند که خدیجه را به نکاح خود درآورند، و او سر به کس درنمی آورد تا آن که رسول اللّه او را به نکاح خود درآورد. خدیجه جمیع اموال خود را واگذار به پیغمبر کرد و بیست و چهار سال و یک ماه، با پیغمبر زندگانی کرد و تا او زنده بود، پیغمبر با زنی ازدواج نکرد و بعد از رحلت پیغمبر به دست خود او را در حجون مکّه(1)به خاک سپرد و وفات او به روایت یعقوبی، قبل از هجرت به سه سال در ماه رمضان، اتفاق افتاد.

سپس مؤلف اعیان الشیعه از صفحه 20 عَلَيْها السَّلاَمُ، جلد دوم تا 2 عَلَيْهِ السَّلاَمُ1 در بارۀ خدیجه مطالبی از قول مورخین اهل سنّت و شیعه بیان کرده که به قسمتی از آن مطالب اشاره می شود، در صفحه 211 می نویسد:

ابن حجر عسقلانی در کتاب الاصابه چنین نقل می کند که: روزی خدیجه با جمعی از زنان، در منظری از غرفه سرای خویش جای داشتند، و یکی از احبار یهود نیز با او بود. در این هنگام محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از آن جا عبور فرمود. مرد یهودی با خدیجه گفت: آیا می شود این جوان را به این منظره دعوت فرمایی؟ خدیجه کنیز خود را به سوی آن حضرت فرستاد، و او را دعوت کرد. آن حضرت اجابت فرمود و بدان منظره درآمد، و در انجمن ایشان بنشست. مرد یهودی خواستار شد که آن حضرت کتف خود را بگشاید. ملتمس او مبذول کند، چون مرد یهودی، چشمش به مهر نبوت افتاد، گفت: سوگند به خدا که این مهر پیغمبری است. خدیجه گفت: اگر عمّ او حاضر بودی، تو نتوانستی بر بدن او نظر کنی؛ زیرا

ص: 304


1- . قبرستان ابوطالب.

که اعمام او جنابش را از مردم یهود برحذر دارند.

مرد یهودی گفت: هیچ کس را قدرت نباشد که بر محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آسیبی برساند، قسم به موسی بن عمران عَلَيْهِ السَّلاَمُکه او پیغمبر آخرالزمان است. چون آن حضرت از منظره به زیر آمد، مهرش در دل خدیجه جای کرد و با مرد یهودی گفت: تو چه دانستی که او پیغمبر است؟ گفت: تو راه مرا ملحوظ افتاده که خاتم انبیا است و هنوز کودک است. اگر پدر و مادر او از جهان بروند و جد و عمّش کفالت او را به دست گیرند.

سپس به سوی خدیجه اشارت کرد و گفت: او زنی از قریش را به نکاح درآورد که بزرگ قبیله و سیده عشیره باشد، این سخن را نگاه بدار. چون برخواست که بیرون رود با خدیجه گفت: نگران باش که محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را از دست نگذاری که پیوستن به او کار هر دو جهان را راست کند، و این معنی در خاطر خدیجه راسخ گردید، و دیگر چنان افتاد که خدیجه روزی از اعیاد با جمعی از زنان قریش در مسجدالحرام حاضر بود، و یکی از یهودیان بر ایشان گذشت و گفت: زود باشد که در میان شما پیغمبری مبعوث گردد، هر یک بتوانید او را به شوهری اختیار کنید، آن زنان چون این بشنیدند، همی سنگ پاره به او افکندند. اما خدیجه را این اندیشه در ضمیر سخت شد.

روزی با ورقه بن نوفل، بن اسد بن هاشم بن عبدمناف، که پسرعموی او بود گفت: میخواهم شوهری بنمایم و این مردم که در طلب من تعب و سختی می کشند، هیچ یک را پسنده ندارم و این ورقه، از بزرگان قوم عیسی بود و از علوم نیک خبر داشت، و از کتب آسمانی دانسته بود که پیغمبر آخرالزمانی زنی به سرای درآورد که سیَده قوم خود باشد، و گمان داشت که آن زن خدیجه باشد.

داستان خدیجه کبری عَلَيْها السَّلاَمُ در کتاب ریاحین الشریعه

آقای شیخ ذبیح اللّه محلاتی در جلد دوم ریاحین الشریعه، صفحه 212، تحت عنوان خواب دیدن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را، آورده است:

بالجمله ورقه در جواب خدیجه گفت: خواهی تو را حدیث عجیب، مکشوف دارم؟

ص: 305

خدیجه فرمود: کدام است؟ گفت: مقداری آب حاضر کن، چون آب حاضر کرد، عزیمه ای بر آن بخواند (دعائی بر آن بخواند) و فرمود: تا خدیجه از آن آب غسل کند و از انجیل و زبور چیزی نوشت و گفت: این نگاشته را در زیر سر خود بگذار و بخواب که آن کس که شوهر تو باشد، در خواب خواهی دید. چون خدیجه چنین کرد، در خواب دید که مردی از خانۀ ابوطالب بیرون آمد، با قامتی با اندازه، و چشمی سیاه و گشاده، و ابروان نازک و لب های سرخ و گونه های گلرنگ با ملاحتی بی حد، و صباحتی بی نهایت، و در میان دو کتف او علامتی بود، و پاره ابری بر سر او سایه انداخته، و بر اسبی از نور سوار بود، که لجام او را از طلا و زین او مرصع به جواهرات مختلف و روی او چون روی آدمیان و چهار پای او چون پاهای گاو بود.

خدیجه چون او را بدید، دربرگرفت و در دامن نشانید. پس از خواب بیدار شد و تا صبح دیگر به خواب نرفت و صبح گاه به نزد ورقه رفت، و صورت خواب خویش را بازگفت. ورقه فرمود: ای خدیجه، اگر این خواب بر صدق باشد، رستگار خواهی شد. آن کس که در خواب دیده ای، حامل تاج کرامت، و شفیع روز قیامت، و سیَد عرب و عجم باشد. همانا او محمّد بن عبد اللّه بن عبدالمطلب است. چون خدیجه این بشنید، آتش مهرش زبانه گرفت، تا آن گاه که انجمن از بیگانم به پرداخت بنشست و در هوای آن حضرت همی گریست و این ابیات را بگفت:

کم استرالوجه والاجفان تهتکه

واطلق الشوق والاعضاء تمسکه

جفانی القلب لما ان تملکه

غیر فوا اسفالو کنت املکه

ما ضرَ من لم یدع منی سوی

لو کان سمع بالباقی فیترکه

«چقدر صورتم را از این محبت مخفی دارم، در حالی که پلک های چشم من، آن را آشکار می کند، و دل من، مرا سرزنش می کند. اگر دیگری او را مالک شود به من ضرری نمی رسد، اگر رمقی از من باقی بانده باشد! در همان باقی رمق من، در کنار او باشد.»

حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ روزی با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گفت: من بدان

ص: 306

اندیشه ام، که زنی را بهر تو به همسری درآورم، و اینک مالی در دست ندارم و پیر شده ام.

همانا خدیجه دختر خویلد، با ما قرابت دارد، و او را مالی فراوان باشد و هر ساله غلامان خود را به تجارت فرستد و مال به مضاربه دهد، اگر خواهی از بهر تو سرمایه ستانم، تا با آن تجارت کنی، و رنج آن را به جهت تو عیالی خواستگاری کنم. آن حضرت فرمود: روا باشد! پس ابوطالب و عباس و دیگر برادران، آهنگ خانه خدیجه نمودند، و در بکوفتند. خدیجه چون بشنید، سروری در قلبش جای کرد و کنیزک خویش را گفت: برو ببین کوبنده در کیست؟ و این اشعار را گفت:

ایا ریح الجنوب لعل علم

من الاحباب یطفی بعض حرّ

ولولا تحملوک الیّ منهم

سلاما اشتریه ولو بعمری

وحق ودادهم انی کتوم

وانی لا ابوح لهم بسری

ارانی اللّه وصلهمم قریبا

وکم یسر اتی من بعد عسر

ویوم من فراقکم کشهر

وشهر من وصالکم کدهر

«ای باد جنوب، شاید خبری از دوست من، بمن بدهید، که آتش دلم سرد شود. اگر از جانب آنها به من سلامی برساند، آن سلام را با تمام عمرم خریدارم. من این محبت را مخفی می دارم و اسرارم را با آنها نمی گویم، چون خدا به من خبر داده، وصل با آنها، و ازدواج با آن طایفه، و چه بسار آسانی ها که بعد از مشکلات بیاید. یک روز دوری من از شما یک ماه برای من می باشد و یک ماه وصل با شما، مطابق با تمام عمر دنیا.»

سپس گفت: ای سیده من! اینک بزرگواران عرب و فرزندان عبدالمطلب می باشند، و طلب اذن می نمایند. چون خدیجه این را بشنید، شاد شد و گفت: در را بگشا، و میسره را بگوی تا فرش های نیکو برای ایشان بگستراند و هر کس را به جای خود بنشاند، و انواع فوّاکه و طعمه حاضر ساخت و این اشعار را گفت:

الذّ حیاتی وصلکم ولقائکم

ولستُ الذّ العیش حتی اراکم

ومااستحسنت عنّی من الناس

ولا لذّنی قلبی حبیب سواکم

ص: 307

علی الراس والعین جمله

ومن ذاالذی فی فعلکم قد عصاکم

فها انا مجنون علیکم باجمعی

وروحی ومالی یا حبیبی فداکم

وما غیرکم فی الحب یسکن

وان شئتم تفتیش قلبی فهاکم

«بالاترین لذت برای من، رسیدن به شما است، و هیچ لذّتی بهتر از دیدن روی شما، برای من نیست! و غیر از شما هیچ کس در نزد من نیکو نیست، و هیچ لذتی برای دل من، بهتر از محبت شما نیست، هر چه بگویید بر سر و چشم قرار می دهم، و کیست که در کار شما عصیان کند؟ پس بدان که من دیوانۀ شما هستم، جان و مال من فدای شما باد! و غیر شما چه کسی می تواند دل مرا آرام کند؟! اگر می خواهید، حاضرم قلبم را تفتیش کنید تا صدق گفتارم را بدانید.»

پس کار انجمن راست کردند و ایشان را درآوردند و خوروش و خوردنی حاضر کردند، و خدیجه از پرده بنشست و گفت: ای بزرگان مکّه و حرم، کلبۀ دل من آرام گردید، هر حاجتی که دارید برآورده است. ابوطالب فرمود: از بهر آن حاجت آمده ایم، که سودش نیز تو را باشد، همانا برای پسر برادرم محمّد به اینجا شده ایم که از تو سرمایه برای تجارت، برای او بگیریم. چون خدیجه نام مبارک رسول خدا را بشنید، بر حصول مقصود دل قوی کرد و این اشعار بگفت:

بذکرکم یطفی الفواد من اوقد

ورؤتیکم فیها شفا اعین الرمد

ومن قال انی اشتقی من هواکم

فقد کذبوا لو متّ فیه من الوجد

ومالی لا املی سرورا بقربکم

وقد کنت مشتاقا الیکم علی البعدی

تشابه سرّی فی هواکم وخاطری

فابدی الذی اخفی واخفی الذی ابدی

«بیاد شما آتش دلم خاموش شد، و دیدار شما باعث روشنی چشم من شد، و اگر کسی بگوید محبت شما، باعث شفای من از همه رنج و محنت شد، دروغ نمی گوید. چون اگر در محبت شما از عشق و وجد، بمیرم به جا است، و چرا من برای خودم خوشحالی اظهارنکنم؟! در حالی که از دیرزمان، مشتاق رویت شما بودم! باطن و ظاهر من، در محبت

ص: 308

شما گواهی می دهد، آنچه مخفی بود ظاهر شد، و آنچه ظاهر بود مخفی شد.»

سپس ابن حجر عسقلانی در مورد پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و تجارت با سرمایه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مطالبی را بیان می کند که جهت اختصار به بعضی از آن اکتفا می شود. مرحوم شیخ ذبیح اللّه محلاتی که این مطالب را از قول ابن حجر عسقلانی آورده است، در صفحه 216 جلد دوم، ریاحین الشریعه، تحت عنوان بار بستن رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بر شتر، در محضر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چنین می گوید:

خدیجه گفت: ای سید من! آیا توانی بر شتر بار بندی؟ پیغمبر فرمود: توانم. خدیجه به میسره گفت: شتری را حاضر کن تا امتحان بنمایم. میسره رفت و شتری درشت اندام حاضر کرد، و عباس گفت: ای میسره! شتری از این درشت اندام تر نیافتی که محمّد را با آن امتحان کنید؟! پیغمبر فرمود: باکی نیست! چون شتر پیش آمد، زانو زد و روی خود را بر پای آن حضرت نهاد و چون رسول خدا دست بر پشت او مالید، شتر به زبان فصیح گفت: کیست مانند من، که سید رسولان بر پشت من دست کشید. آن زنان که نزد خدیجه بودند، گفتند: این نباشد مگر سحری بزرگ، که از این یتیم صادر شد! خدیجه گفت: این سحر نباشد، این آیات بیّنات است، و این اشعار را گفت:

نطق البعیر بفضل احمد مخبرا

هذا الذی شرفت به ام القری

هذا محمّد خیر مبعوث امی

فهو الشیخ وخیر من وطا الثری

یاحاسدیه تمزقوا من غیظکم

فهو الحبیب ولا سواه فی الوری

«شتر در فضیلت محمّد به سخن آمد و گفت: این محمّد، همان کسی است که مکه به واسطۀ او شرافت پیدا کرد. این همان محمّد است که بهترین مبعوث شدگان از طرف خدا می باشد. او شافع و بهترین فرد روی زمین است. کسی که نسبت به او حسادت می ورزی، از غیظ و حسادت بمیر. او حبیب خدا است و غیر از او کسی در روی زمین نیست.»

وقتی پیغمبر حرکت کرد، خدیجه میسره و ناصح دو غلام خود را طلبید، و آن را ملازم

ص: 309

رکاب پیغمبر کرد. و به روایتی، خزیمه بن حکیم را، که از خویشان خدیجه بود، به همراه حضرت کرد، و به آنها فرمود: من این مرد را (پیغمبر) بر مال خود امین کردم، پادشاه قریش و اهل حرم است، او هر چه در مال من تصرف کند، روا باشد و باید پاس عظمت او را بدارید و آواز خود را به آواز او بلند نکنید. میسره قسم یاد کرد که سال ها است محبت محمّد، در ضمیر من جای گرفته است، و اکنون که تو را هم دوست او می بینم، مهر من نسبت به او مضاعف شده است، خدیجه در جواب میسره این اشعار را سرود:

قلب المحب الی الاحباب مجذوب

وجسمه بید الاسقام منهوب

وقائل کیف طعم الحب قلتُ له

الحبه عذب ولکن فیه تعذیبپ

افدی الذی علی خدی لنعدهم

دمی ومدمعی مسفوح و

ما فی الخیام وقد سارت رکائهم

الا محبّ له فی القلب محبوب

کانما یوسف فی کل ناحیه

والحی فی کل بیت فیه یعقوب

«دل عاشق، مجذوب معشوق است. و جسم عاشق، در اثر این عشق، مریض و ناتوان است. و اگر کسی بگوید، طعم و مزه این عشق چیست؟ می گویم: عشق شیرین است، لکن سختی های فراوانی به دنبال دارد! در خانه معشوق نیست، لکن در قلب عاشق، معشوق و محبوب وجود دارد. مثل این که در هر طرفی یوسفی هست، و در هر خانه ای یعقوبی وجود دارد.»

شاید این اشعار خدیجه، مضمون این اشعار حافظ باشد که می گوید:

مردم دیده من جز برهت ناظر نیست

دل سرگشته من غیر ترا ذاکر نیست

اشکم احرام طواف حرمت می بندد

گرچه از خون دل ریش دمی طاهر

معجزات پیامبر اکرم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به نقل از «ریاحین الشریعه»

سپس مؤلف ریاحین الشریعه، از صفحۀ 218 الی صفحۀ 231، معجزاتی که در این سفر از پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ظاهر شده را بیان می کند و در صفحۀ 231 می نویسد:

ص: 310

وقتی پیغمبر از سفر شام مراجعت کرد، خدیجه آن قبّۀ نوری که بالای سر پیغمبر، در حرکت بود را دید. وقتی پیغمبر به در خانۀ خدیجه آمد، و کنیزکان بشارت قدم مبارکش را به خدیجه دادند، خدیجه با پای برهنه، از غرفه به زیر آمد. چون در را بگشودند، آن حضرت فرمود: السلام علیکم یا اهل البیت. خدیجه گفت: گوارا باد ترا سلامتی، ای روشنی چشم من، و سلامتی تو برای من بشارتی بزرگ است، و تو در نزد من گرامی تر از دنیا، و هر چه در او است، می باشی و این اشعار را سرود:

جاء الجیب الذی اهواه من سفر

والشمس قد اثرت فی وجهه اثرا

عجبت للشمس من تقبیل وّجِنَة

والشمس لاینبغی ان تدرک القمرا

«آن محبوب من که در سفر بود آمد، در حالی که خورشید روی صورت او اثر گذاشته، و من تعجب دارم از خورشید که چگونه صورت پیغمبر را بوسه زد؟! چون سزاوار نیست که خورشید او را درک کند، و خورشید و ماه در یک جا جمع شوند.»

شاید مضمون اشعار حافظ هم همین باشد:

امروز مبارک است فالم

کافتاد نظر بر آن جمالم

الحمد خدای آسمان را

کاختر به در آمد از وبالم

امروز بدیدم آنچه دل خواست

از آنچه نخواست بدسگالم

در صفحه 234، مؤلف ریاحین الشریعه، از قول ابن حجر عسقلانی می نویسد:

ورود رسول خدا به خانۀ خدیجه و مکالمات ایشان، سپس ایشان داستان پیشنهاد خدیجه به پیغمبر برای ازدواج را نقل می کند که شبیه آن قبلاً از قول جواد فاضل در نخستین معصوم گذشت، و دیگر تکرار نمی شود و خدیجه در مورد این تقاضا (ازدواج) اشعاری سرود که صاحب ریاحین الشریعه مضمون همان اشعار خدیجه، اشعار فارسی نقل می کند:

مشک از اشک بدوش مژه دارم شب و روز

دارم از عشق تو منصب سقائی را

ص: 311

هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم

نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم

سپس ایشان داستان خواستگاری از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ توسط ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و حمزه را بیان می کند و داستان ملاقات ورقه با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را در مورد این ازدواج میمون و چنین می نویسد:

خدیجه از ورقه که مردی عالم بود، صفات پیغمبر را سؤال کرد و ورقه گفت:

«وجهه اقمر وجینه ازهر و طرفه احور (یعنی سیاه) و ریحه ازکی من المسک الزفر ولفظه احلی من السّکر واذا مشی کانه البدر اذا بدر وابوبکر اذا مطر؛ صورتش مثل ماه است، پیشانیش نورانی است، موهای سیه رنگ زیبایی دارد. بوی او از هر مشکی بهتر، و سخنانش مثل شکر شیرین است. وقتی حرکت می کند مثل ماه شب چهارده می باشد، و مانند بارانی که آهسته می بارد.»

خدیجه گفت: ای پسرعم! مرا از عیب او آگهی ده! قال ورقه: یا خدیجه محمّد مخلوق من الحسن الشامخ، والسنب البازخ وهواحسن العالم سیره واصفاهم سریره اذا مشی ینحدر من صبب شعره کالغیهب وخده ازهر من الورد الاحمر وکلامه اعذب من الشهد والسکر؛ ورقه گفت: خدیجه! محمّد از بهترین مخلوقات، و بانسب ترین انسان ها می باشد. رویه او بهترین رویه ها است و صورت او از گل قرمز بهتر است، و سخن او از عسل و شکر شیرین تر می باشد و سپس ورقه این اشعار را گفت:

الورد فی خده الدر فی فیه

البدر عن وجهه فی الحسن

اقول قول زلیخا می عوازلها

فذلکن الذی لمتنی فیه

«گل در صورت پیغمبر، و درّ در کلام او، و ماه تمام در حسن او، حکایت می کند و من همان سخن زلیخا که در جواب سرزنش کنندگان او که گفتند: چرا به یوسف علاقه داری؟ وقتی آن زن ها یوسف را دیدند به جای پوست کندن ترنج، دست خود را بریدند و نفهمیدند. زلیخا به آنها گفت: این همان کسی است که مرا به واسطۀ عشق او سرزنش می کنید. من هم همان جمله زلیخا را می گویم.»

ص: 312

کیفیت عروسی خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ

سپس مؤلف ریاحین الشریعه از قول ابن حجر عسقلانی در صفحه 243، در مورد کیفیت عروسی خدیجه کبری عَلَيْها السَّلاَمُ چنین می نویسد:

وقتی ابوطالب و حمزه، به قصد خواستگاری خدیجه، وارد خانۀ وی شدند، در این وقت عرش و کرسی با هم، از در آمد و فرشتگان سجده شکر گذاشتند، و زمین مکّه بر خود ببالید و شرف مکّه از عرش اعظم برگذشت، و چون اکابر قریش در سرای خدیجه درآمدند، ابوجهل چون به مجلس درآمد، قصد آن کرسی کرد، که از همه بهتر بود، و آن را برای رسول خدا مهیا کرده بودند. میسره به ابوجهل گفت: آن را بگذار و جای خودت بگیر. در این هنگام خبر رسیدن بنی هاشم رسید، و مردم انجمن از بهر پذیره بیرون شدند، و اولاد عبدالمطلب را دیدند که در اطراف محمّد عبور می کنند و حمزه با شمشیر کشیده، از پیش روی ایشان همی می آید و می گوید:

«یا اهل مکّه الزموا الادب وقللوا الکلام وانهزوا علی الاقدام ودعوا الکبر فانه قد جائکم صاحب الزمان محمّد المختار من الملک الجبابر المتوج بالانوار صاحب الهیبه والوقار؛ ای اهل مکّه، ادب را در مقابل محمّد رعایت کنید، و کمتر سخن بگویید و قدم ها را آهسته بردارید و تکبر را کنار بگذارید، چون صاحب زمان، محمّد مختار از طرف خدای جبّار، در حالی که در امواجی از نور فرورفته، و دارای ابّهت و وقار است، به سوی شما می آید.»

سپس ابوطالب آغاز خطبه کرد و فرمود:

الحمدللّه رب هذ البیت الذی جعلنا من زرع ابراهیم و ذریه اسماعیل وانزلنا حرماً آمنا وجعلنا الحکام علی الناس وبارک لنا فی بلدنا الذی نحن فیه ثم ابن اخی هذا لایوزن برجل من قریش الارجح به ولا یقاس به رجل الاعظم عنه ولا عدل له فی الخلق وان کان مقلّا فی المال فان المال رفد حائل وظل زائل وله فی خدیجه رغبه ولها فیه رغبه ولقد جئتنا لنخطبها برضاها وامرها ولا مهر علی فی مالی الذی سئلتموه عاجله وآجله وله رب هذا لابیت حظ عظیم ودین شایع ورأی کامل.

ص: 313

ترجمۀ این خطبۀ ابوطالب قبلاً گذشت و نقل آن در اینجا به جهت بعضی از کلمات که در این جا آمده، و در خطبۀ قبل نیامده بود، می باشد.

چون ابوطالب این خطبه را به پایان رساند، خاموش شد، و با این که ورقه از علمای شریعت عیسی بود، چون آغاز سخن کرد، اضطرابی در سخنان او پدیدار شد و از جواب ابوطالب عاجز ماند. خدیجه چون این اضطراب را در ورقه مشاهده کرد، خود به سخن آمد و گفت: ای پسر عمّ! هر چند در این مقام نیکوتر آن باشد که تو سخن کنی، اما در کار من بیش از خود من سلطنت نداری! پس خدیجه بانگ برداشت که تزویج کردم به تو ای محمّد، نفس خود را، و مهر من از مال من است، بفرما تا عمت ابوطالب ولیمه از بهر زفاف بنماید، و هر وقت خواهی به نزد زن خود درآیی.

ابوطالب گفت: ای گروه گواه باشید که خدیجه خود را به محمّد تزویج کرد، و کابین خود را خود ضامن گشت، یکی از مردم قریش گفت: سخت عجب است که زنان در راه مردان ضمانت مهر خویش کنند. ابوطالب در غضب شد و برخاست، و چون او را غضب آمدی، تمامت قریش از غضب او در بیم شدی. پس بفرمود: اگر شوهران مانند برادرزاده من باشند، زنان بزرگ تر کابین و به بهایی گران تر، طلب ایشان بنمایند.

در نهایت، خدیجه را به چهارصد دینار طلا، کابین بستند و در آن وقت، عبد اللّه بن غنم که یکی از مردم قریش بود، به تهنیت این ازدواج این اشعار را بگفت:

هنیئا مرثیا یا خدیجه قد جرت

لک الطیر فیما کان منک باسعد

تزوجت من خیر البریه کلها

ومن ذاالذی فی الناس مثل محمّد

اقرت به کالکتاب قدما بانه

رسول من البطحاها ومهتر

و به بّشرً البران عیسی بن مریم

وموسی بن عمران فیا قرب موعد

«مبارک باد بر تو خدیجه، این ازدواج چون تو را به اوج سعادت رساند. تزویج کردید با کسی که از بهترین خلق عالم بود، و کیست در میان مردم مثل محمّد. چون به وجود او دو

ص: 314

پیغمبر بزرگ عیسی و موسی خبر دادند، و کتاب های این پیغمبران از قبل بشارت آمدن این پیغمبر را از سرزمین وحی دادند، که او هم هادی و مرشد همه مردمان خواهد بود.»

و لازم به تذکر است که خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ، اشعار شورانگیز بسیار گفته است و شعرای بنی هاشم در انشای قصیده چندان که توانسته اند خودداری نکرده اند. در این وقت مردمان شنیدند که از آسمان ندایی در رسید که: «ان اللّه تعالی زوج الاهره بالصاهر الصادق؛ خداوند زنی طاهر و پاک را به ازدواج مردی پاک و صادق درآورد.»

این

تمام داستان ازدواج پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با خدیجه کبری عَلَيْها السَّلاَمُ بود که به قلم دانشمندی از دانشمندان عرب، به نام ابن حجر عسقلانی در کتاب الاصابه آورده است و آقای ذبیح اللّه محلاتی در جلد دوم ریاحین الشریعه نقل کرده است و مرحوم حاج شیخ عباس قمی در سفینة البحار صفحه 380، کلمۀ خدج را در مورد ازدواج پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می نویسد:

«فلما

خطب ابوطالب الخطبه المعروفه وعقد النکاح فلما قام محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ الیذهب مع ابیطالب قالت خدیجه الی بیتک فبیتی بیتک وانا جاریتک؛ وقتی ابوطالب، خطبه عقد را اجرا کرد، ابوطالب بلند شد که از خانه خدیجه خارج شود. پیغمبر هم با عمویش بلند شد، تا بیرون رود. خدیجه به محمّد گفت: کجا می روی؟ خانۀ من خانۀ تو است، و من هم کنیز تو!»

سپس مرحوم شیخ عباس قمی، تمام آنچه ابن حجر عسقلانی در مورد تزویج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گفته، ایشان هم نقل می فرماید که تکرار نمی شود.

ص: 315

17- حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

اشاره

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ(1)

علی محمّد علی دُخَیّل

ترجمۀ فیروز حریرچی

چکیده

شرح زندگانی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به مهم ترین منابع تاریخی و روایی اهل سنت و شیعه است. از دیدگاه نویسنده: تبسّم خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ کوله بار اندوه و دردها را از محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سبک می کرد و دوستی نمایان بر چهره اش موجب می شد که پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دردها و رنج های خود را از یاد ببرد و قلب بزرگ و آکنده از عقیده و ایمان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به او شرح صدر می بخشید. هر که ده سالی را که به دنبال بعثت پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گذشته است، مطالعه کند، به خوبی اثر این زن را در گسترش اسلام و خدماتی را که او در راه برافراشتن کلمۀ توحید انجام داده است، احساس می کند؛ زیرا تاریخ، موضع گیری دلیرانه و فداکاری های عظیم او و اموال هنگفتی را که در یاری دین تازه بخشیده، فراموش نکرده است.

کلیدواژه: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، تاریخ اسلام، گسترش اسلام، دعوت، توحید.

معرّفی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در چند سطر

پدر او: خُویلد بن اسد بن عبدالعزّی بن قُصَی بن کِلاب است.

ص: 316


1- زنان بزرگ صدر اسلام(1): حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ، تهران: امیر کبیر، چاپ چهارم، 1366، ص 11 - 34.

مادر او: فاطمه دختر زائدة بن اصمّ است.

تولّد او: سال 68 پیش از هجرت است.

شوهران او: ابوهالة بن زرارة تمیمی و عتیق بن عائذ مخزومی می باشند.(1)

ازدواج او با آن حضرت صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: عمر شریف آن حضرت بیست و پنج و عمر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چهل بود.

فرزندان او: قاسم، عبد اللّه بودند و به عبد اللّه، طیّب و طاهر گفته می شد؛ زیرا که پس از نبوّت به دنیا آمده بود.

دختران او: زینب، امّ کلثوم، فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ و رقیّه می باشند.(2)

اموال او: ثروتش از همۀ قریش بیشتر بود و اهالی مکّه با اموال او پیش از آن که با پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ازدواج کند تجارت می کردند و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پس از ازدواج با پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هر چه داشت به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بخشید و این ثروت هنگفت از پایه های تشکیل دهندۀ دعوت اسلامی به شمار می رفت.

القاب او: طاهره است.

اسلام او: او نخستین بانویی است که اسلام آورد.

خویشاوندی او با پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: او از لحاظ نسب از همۀ زنان پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به پیغمبر نزدیک تر است.

در خانۀ رسول خدا: پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تا زمانی که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنده بود به خاطر اکرام و تعظیم او با زنی دیگر ازدواج ننمود.

ص: 317


1- . در جلد ششم از بحار الأنوار در باب زنان پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آمده است: احمد بلاذُری و ابوالقاسم کوفی در کتاب خود و مرتضی در شافی و ابوجعفر در تلخیص روایت کرده اند که: پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ازدواج نمود در حالی که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دوشیزه بود و این امر را تأکید می کند آنچه که در کتاب الانوار و البدع آمده است، در این کتاب گفته شده که رقیّه و زینب دختران هاله، خواهر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هستند.
2- . صاحب الاستغاثة این نکته را انکار کرده و گفته است که آنها دختران خواهر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یعنی هاله می باشند و به خاطر گمنامی هاله و علوّ درجۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نسبت داده شده اند. به نظر او برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرزندی جز فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ نمی باشد.

وفات او: در ماه رمضان سال دهم از بعثت و پس از سه روز بعد از وفات ابوطالب است.

پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ او را در حَجون دفن کرد و خود، او را در قبر گذاشت و سال وفات او عامُ الأحزان (سال اندوه ها) نامیده شده است و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به هنگام وفات شصت و پنج سال داشت.

اسلام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

ای محمّد! این پیروزی بر تو گوارا باد. تصوّر کن که همۀ قریش هم داستان شده اند که با تو به ستیزه برخیزند و تو را مقهور سازند، ولیکن دنیا به تمامی در مشت تو است؛ زیرا این پسر عمو و محبوب تو نخستین کسی است که از دین تو پیروی می کند و رسالت تو را تصدیق می نماید و تو را بر نشر تعالیمت یاری می کند و این همسر تو نخستین بانویی است که به تو ایمان می آورد و از پس تو این عموی تو، سرور مکّه است، که تو را به احدی تسلیم نمی کند و از تو دست برنمی دارد و به فرزند دیگرش جعفر فرمان می دهد که سومین نفر باشد، هنگامی که می بیند تو نماز می گزاری و در پشت تو علی و خدیجه ایستاده اند. و از اینان کسان دیگری که از همۀ مردم بیشتر با تو پیوند و خویشاوندی دارند، پیروی کرده اند. پس اسلام می آورد غلام تو زید بن حارثه، عمویت حمزه، همسر عمویت، فاطمه دختر اسد و دایه ات امّ أیْمَن.

اگر هر که در مشرق و مغرب است از تو پیروی می نمود و به ایمان این ها دست نمی یافتی، چیزی به دست نیاورده بودی.

آیا کسانی که از همه به تو نزدیک ترند و اسرار تو را بیش از دیگران می دانند و به احوال تو از همه آگاه ترند، به تو ایمان می آورند و از تو پیروی می کنند، دلیل بر صحّت دین تو نیست؟ العیاذ باللّه اگر تو از شمار مفتریان و دروغ گویان بودی این ها با تو حال دیگری داشتند و ما نمی توانستیم ببینیم که آنها به سوی پیام تو می شتابند و در راه تو جان و گرانبهاترین چیز را می بخشند و به خاطر موفّقیّت دعوت و گسترش مبادی و تعالیم تو دشواری ها را تحمّل می کنند و سرانجام گشت و گذار خود به شهادت نایل می شوند.

ص: 318

سخن از اسلام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، سخن گفتن از آغاز اسلام در روز نخستین است. همۀ امّت اتّفاق نظر دارند که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اوّلین بانویی است که اسلام آورده است.

ابویحیی بن عفیف و او از پدرش و او از جدّش عفیف گفته است: در جاهلیّت به مکّه آمدم و می خواستم برای خانواده ام از جامه ها و عطریّات مکّه بخرم. پس به نزد عبّاس بن عبدالمطّلب آمدم و او مردی بازرگان بود. من نزد او نشسته بودم همان جایی که سوی کعبه نگاه می کردم در حالی که خورشید برآمده و میل به غروب کرده بود. پس جوانی فرا رسید و چشم به آسمان افکند و آن گاه سوی قبله ایستاد. پس از اندکی پسربچّه ای بیامد و از طرف راست او بایستاد. پس از اندکی نیز زنی آمد و در پشت آن دو ایستاد. آن جوان و آن پسربچّه و آن زن هر سه با هم به رکوع و سجود پرداختند.

من گفتم: ای عبّاس این امری است عظیم.

عبّاس گفت: آری امری است عظیم، آیا می دانی این جوان کیست؟

گفتم: نه.

گفت: این محمّد بن عبد اللّه پسر برادر من است. آیا می دانی این پسربچّه کیست؟ این علی پسر برادر من است. آیا می دانی این زن کیست؟ این خدیجه دختر خویلد همسر محمّد است. این پسر برادرم به من خبر داده است که پروردگار او، خداوند آسمان و زمین او را بر این دینی که دارد فرمان داده است و سوگند به پروردگار بر روی زمین جز این سه تن کسی دیگر بر این دین نمی باشد.(1)

در دورۀ رسالت

قریش در برابر رسول گرامی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ کمر همّت بست تا از بت ها و آداب و رسوم و منافع خویش دفاع کند. در این راه همۀ نیروهای خود را بسیج نمود تا پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را از دعوتش بازدارد و او را از ادای رسالتش منصرف نماید. برای این منظور از وسایل و شیوه های گوناگون استفاده کرد و در آزار رساندن به پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از دورترین

ص: 319


1- . نسائی، احمد بن شعیب، خصائص امیرالمؤمنین، ص 45.

وسیله ای که تصوّر می شد بهره گیری نمود، تا جایی که آن حضرت صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: «ما أُذِیَ نَبیُّ مِثْلَ ما أُذِیتُ؛ هیچ پیغمبری آن چنان که من اذیّت شدم اذیّت نشده است.»

جای شگفتی است که محمّدی که دیروز صادق و امین خوانده می شد، امروز جادوگر و کذّاب خوانده شود. آری این چنین انسان با برادر انسان خود بیگانگی نشان می دهد، هنگامی که منافع خود را در زیان و ضرر می بیند.

در همان زمانی که پیغمبر گرامی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از اذیّت رنج می برد و از دشواری ها رنج می کشید، آن جا کسی بود که خاطر او را شیرین کام می کرد و از بار اندوه و غم های او می کاست و موجب می شد که غم ها و اندوه های خویش را به فراموشی سپارد. او تنها خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همان زن باایمان بود، همان زن گران قدری که یاور و شریک محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بود.

تبسّم خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ کوله بار اندوه و دردها را از محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سبک می کرد و دوستی نمایان بر چهره اش موجب می شد که پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دردها و رنج های خود را از یاد ببرد و قلب بزرگ و آکنده از عقیده و ایمان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به او شرح صدر می بخشید.

ایمان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را از یک آیندۀ درخشان و باشکوه برای دعوت خبر می داد و استواری عقیده اش دلیلی بر آغاز پیروزی بود.

من نمی گویم که موضع گیری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از فعّالیّت و مجاهدت پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ افزون بود و او را به تحقّق یافتن اهداف و آرزوهایش سوق می داد، زیرا پیامبران کسانی نیستند که انبوه جمعیّت پیرامونشان موجب عزّت، و پراکندگی مردم از اطرافشان سبب وحشت برای آنها شود؛ زیرا آنها مطابق برنامه ای که خداوند والامقام آن را پی ریزی کرده است، قدم برمی دارند و آنها از طرف خداوند تبارک و تعالی متعهّد هستند و کسی که پروردگار یاور او باشد، امر او را کفایت می کند و راه رشد را به او نشان می دهد. پس آنها احساس وحشت نمی کنند، اگر چه همۀ دنیا در برابر آنها قرار بگیرند، و نمی هراسند اگر همۀ خلایق برای جنگ با آنها بسیج شوند. ولیکن من معتقد هستم که وجود خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

ص: 320

در زندگی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ضروری بود؛ به خاطر ایمان و اعتقاد و فداکاری و اخلاص و حبّ و عاطفه و طلا و نقره و تجارت و گاو و گوسفند و شتر و غلامان و کنیزانی که داشت.

وجود خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عامل مهمّی در زندگی رسول گرامی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ یا در حیات اسلام که در آن موقع در آغاز رشد و نمو خود بود، به شمار می رفت و اگر برای وجود این بانو در کنار رسول گرامی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ این تأثیر عظیم نمی بود، فقدان او بر پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دشوار و گران نمی آمد و مرگش وجود او را متزلزل نمی ساخت و سال وفاتش عام الاحزان (سال غم ها) خوانده نمی شد و پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سال های دراز او را یاد نمی کرد. ما می بینیم که پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از یاد او غافل نمی شود و در سوگش اشک می ریزد و نعمت های او را در امر رسالت و سهم او را در حصول پیروزی یاد می کند.

هر که ده سالی را که به دنبال بعثت پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گذشته است، مطالعه کند، به خوبی اثر این زن را در گسترش اسلام و خدماتی را که او در راه برافراشتن کلمۀ توحید انجام داده است، احساس می کند؛ زیرا تاریخ، موضع گیری دلیرانه و فداکاری های عظیم او و اموال هنگفتی را که در یاری دین تازه بخشیده، فراموش نکرده است.

عظیم ترین خطری که پیغمبر گرامی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در رسالت خود با آن مواجه بود، محاصرۀ اقتصادی امّت بود. اموال خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در واقع کلید شکست این محاصره بود. او موادّ مصرفی را به چندین برابر قیمت واقعیش از برای غذای کسانی که میان امّت بودند می خرید، تا این که سال های محاصرۀ اقتصادی با سلامت و رهایی امّت سپری شد و حیلۀ قریش با شکست و ناکامی مواجه گردید.

موضع گیری های خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در زمینه های دیگر نیز کمتر از این نیست. پس از این مورد و دیگر موارد، عظمت و تأثیر این زن در گسترش این دین پاک آشکار می شود.

سیرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

برای شخصیّت های بزرگی که قرن های طولانی تاریخ را به خود اختصاص داده اند و تا ابد

ص: 321

هم در صدر باقی خواهند ماند سیره و رفتار باکرامتی است که از آغاز زندگانی حتّی تا پایان سیاحت خود نیز مطابق آن قدم برداشته اند. این رفتار و سیره از آنها زاییده تصادف نیست و بدان در اوج عظمت خویش متخلّق نگردیده اند و یا این سیره به منزلۀ جامه ای نمی باشد که آن را در آغاز زعامت و ریاست خود پوشیده باشند، بلکه این سیره سرشتی است که بدان سرشته شده اند و غریزۀ پاک و طاهری است که بر اساس آن پرورش یافته اند.

رسول گرامی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به خاطر صداقت و امانتی که از او نمایان شده بود، به صادق و امین معروف بود و خداوند حاضر و ناصر چنین می خواست که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دارای سیره ای باشد که بدان از همۀ زنان منحصر به فرد باشد و بدان شیوه از دیگر زنان بزرگوار ممتاز شود، به همین جهت در دورۀ جاهلیّت به طاهره معروف بود و همین لقب برای شرف و افتخار او کافی است.

در این صفحات به پاره ای از سیرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اشاره می شود:

1. ابن حجر عسقلانی گفته است: «از امتیازات خدیجه آن بود که او همیشه پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را گرامی می داشت و سخن او را چه قبل و چه بعد از بعثت تصدیق می کرد و از مقدار اطاعت خدیجه از پیغمبر قبل از بعثت گفته اند که: خدیجه احساس کرد که پیغمبر به زید بن حارثه، پس از آن که در مالکیّت او قرار گرفته است، میلی دارد، پس او را به پیغمبر بخشید و همین عمل خدیجه موجب گردید که زید به سبقت در اسلام ممتاز شود.»(1)

2. ابن اسحاق گفته است: «خدیجه نخستین کسی بود که به خدا و رسولش ایمان آورد و آنچه را که رسول آورده بود، تصدیق نمود. پس پروردگار بدین امر از رسولش بار اندوه را سبک کرد. پیغمبر چون جواب ناخوشایند و تکذیبی برای رسالت خود می شنید، غمگین می گشت، مگر این که خداوند این اندوه را از او به وسیلۀ خدیجه برطرف می کرد. هنگامی که پیغمبر با خدیجه راز دل می گفت، خدیجه از اندوه او می کاست و او را تصدیق می کرد و

ص: 322


1- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 275.

کار مردم را بر او آسان می شمرد، رَضِیَ اللّهُ عَنْها.»(1)

عَلَيْها السَّلاَمُ. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به پسر عمویش، ورقة بن نوفل، گفت: اعلام کن که من مال و غلامانی که داشتم همه را به محمّد بخشیدم تا آن را هر طور که می خواهد مصرف کند. پس ورقه میان زمزم و مُقام ایستاد و با صدای بلند خود ندا در داد: «ای گروه عرب! خدیجه شما را شاهد قرار می دهد بر این که او نفس و مال و غلامان و هر چه را که دارد به محمّد بخشیده است؛ زیرا که او را بزرگ می دارد و برای مقام او عظمت قائل است و او را دوست دارد.»

خدیجه به ابوطالب گوسفندان و دینارها و جامه ها و عطریّات فراوانی فرستاد، تا ابوطالب ولیمه ای برپا کند و ابوطالب برای اهالی مکّه میهمانی عظیمی به مدّت سه روز برپا داشت که در آن مردم شهر و بادیه حاضر شدند.(2)

4. زُهری گفته است: «به ما رسیده است که خدیجه بر رسول خدا چهل هزار، چهل هزار انفاق کرد.»(3)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در احادیث رسول گرامی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

کسی که کتب حدیث و اخبار را ورق بزند، بخش عظیمی از این احادیث را در باب مناقب برخی از صحابه رضوان اللّه علیهم می بیند. حتّی این مؤلّفان در کتاب های خود بابی مستقل را برای این مناقب باز کرده اند و این احادیث از لحاظ کیفیّت و کمیّت بر حسب اختلاف صحابه با یکدیگر تفاوت دارند و برخی از آنها از برخی دیگر مطابق برتری صحابه بر یکدیگر افضل اند. و این احادیث اگر بر چیزی دلالت کند، نشانگر آن است که رسول گرامی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گذشتگان را گرامی می داشت و کوشش ها و مجاهدت های آنها را گرانبها می دانست و برای هر یک از آنها ارزش خاصّی قائل بود.

ص: 323


1- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 437.
2- . مقرّم، سید عبدالرزاق، وفاة الزهراء3، ص 7.
3- . سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی ، تذکرة الخواصّ، ص 314.

جای تأسّف است که این احادیث پاره ای از متأخّران تابعین و غیر آنها را ناراحت کند هنگامی که می بینند این احادیث از نام برخی از صحابه که آنها را دوست می دارند خالی است. پس به دروغ به پیغمبر گرامی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ متوسّل می شوند و احادیث بسیاری را از روی ستم و افترا بر او نسبت می دهند و شایسته است که تذکّر دهم محتوای برخی از این احادیث با عقل سلیم سازگار نیست و موجب اشکال و طعن در قدسیّت رسول صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می باشد.

من در کتاب نهم از سلسله ائمّه: سؤال های یحیی بن اکثم، قاضی القضاة در قرن سوم را از امام محمّد جواد عَلَيْهِ السَّلاَمُ از پاره ای از این احادیث ذکر کرده ام و گفته ام که امام عَلَيْهِ السَّلاَمُ ساختگی و دروغ بودن آنها را بیان فرموده است و شیخ امینی رحمه الله علیه نیز در کتاب خود، الغدیر، این احادیث را بحث و بررسی نموده و بطلان آنها را برای همه به اثبات رسانده است.

در این صفحات به پاره ای از احادیثی که از آن حضرت صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در بارۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ روایت شده است اشاره می شود:

1. «قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: أتانی جبرئیلُ فَقالَ: یا رَسُولَ اللّهِ هذه خَدیجَةُ قَدْ أتَتْکَ وَ مَعَها إناءُ فیه أدامٌ، أو طعامٌ، أو شرابٌ، فاذا هِیَ أتَتْکَ فَاقْرأ عَلَیها السّلامَ مِن رَبِّها و مِنّی وَ بَشِّرْها بِبَیْتٍ فی الْجَنَّةِ مِنْ قَصَبٍ، لا صَخَبٌ فیه وَ لا نَصَبٌ؛(1) رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گفته است: جبرئیل به نزد من آمد و گفت: ای رسول خدا! این خدیجه است که به نزد تو آمده است و با خود ظرفی دارد که در آن نانخورش یا طعام یا نوشیدنی است. هر گاه به نزد تو درآمد بر او از سوی پروردگارش و از من سلام برخوان و او را به خانه ای از زبرجد در بهشت که در آن سر و صدا و رنجی نباشد بشارت ده.»

2. از چند وجه روایت شده است که پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گفته است: «یا خدیجَةُ جِبْرئیلُ یقْرِئُکِ السَّلامَ؛ ای خدیجه! جبرئیل بر تو سلام می خواند.»

ص: 324


1- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 438.

و از برخی روایت شده است: «یا محمّد إقْرَأ علی خَدیجَةَ مِنْ رَبِّها السَّلام؛(1) ای محمّد بر خدیجه از پروردگارش سلام برخوان.»

عَلَيْها السَّلاَمُ. «إنَّ جبریلَ قالَ: یا محمّد اِقْرأ علی خدیجَةَ مِنْ رَبِّها السَّلامَ فَقالَ النَّبیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: یا خدیجَةُ هذا جبرئیلُ یُقْرِئُکِ السَّلامَ مِنْ رَبِّکِ. فقالَتْ خدیجَةُ: اللّهُ هو السَّلامُ و مِنهُ السَّلامُ وَ علی جِبرئیلَ السَّلامُ؛(2) جبرئیل گفته است: ای محمّد بر خدیجه از جانب پروردگارش سلام برخوان. پس پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گفت: ای خدیجه این جبرئیل است که از پروردگارت بر تو سلام می گوید، پس خدیجه گفت: خداوند خود سلام است و سلام از او است و بر جبرئیل سلام باد.»

4. «قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خَیْرُ نِسائِها مَرْیَمُ ابْنَةُ عِمرانَ وَ خَیْرُ نِسائِها خَدیجةُ؛(3) بهترین زنان (بهشت) مریم دختر عمران و بهترین زنان (بهشت) خدیجه است.»

5. عایشه گفته است: «بر احدی از زنان پیغمبر رشک نبردم، آن چنان که بر خدیجه حسد ورزیدم، با آن که او را ندیده بودم. ولیکن پیغمبر او را بسیار یاد می کرد و چه بسا گوسفند را سر می برید و اعضای آن را قطعه قطعه می نمود و آن گاه آنها را به دوستان خدیجه می فرستاد، پس چه بسا من می گفتم: آیا گویی در جهان زنی جز خدیجه وجود ندارد. پیغمبر می گفت: إنّها کانت و کانت و کانَ لِیَ مِنْها الولَدَ؛ خدیجه چنین و چنان بود و برای من از او فرزند نصیب شده است.»(4)

6. عایشه گفته است: «رسول خدا از خانه بیرون نمی آمد، مگر این که خدیجه را یاد می کرد و او را به نیکی ستایش می نمود. پس روزی از روزها او را یاد کرد، مرا رشک و حسد فرا گرفت. پس گفتم: آیا جز پیرزنی بوده است؟ خداوند تو را بهتر از او عوض داده است. پیغمبر خشمگین شد و گفت: لا و اللّهِ ما أَبْدَلَنی اللّهُ خیراً مِنها آمَنَتْ بی اذ کَفَرَ النّاسُ، وَ

ص: 325


1- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 85.
2- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 2، ص 719.
3- . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 4، ص 164.
4- . همان، ج 5، ص 39.

صَدَّقَنی إذ کَذَّبَنی النّاسُ، و واسَتْنی بِمالِها إذ حَرَمَنی النَّاسُ، وَ رَزَقَنی مِنها اللّهُ الْوَلَد دونَ غَیرِها مِنَ النِّساء؛ نه سوگند به پروردگار، خداوند مرا بهتر از او را عوض نداده است. او به من ایمان آورد، هنگامی که مردم کفر ورزیدند و مرا تصدیق نمود، آن گاه که مردم مرا تکذیب کردند و با مال خود مرا یاری نمود، آن گاه که مردم مرا محروم ساختند و پروردگار مرا تنها از میان زنان، از او به ولادت فرزند روزی داد.»

عایشه گفت: «در پیش خود گفتم پس از این او را هرگز یک سال ذکر نخواهم کرد.»(1)

عَلَيْهِ السَّلاَمُ. «قالَ رَسولُ اللّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: خَیْرُ نِساءِ الْعالَمینَ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمرانَ وَ آسیَةُ بِنْتُ مُزاحِم، وَ خَدیجَةُ بِنْتَ خُوَیْلدٍ، وَ فاطِمَةُ بِنْتُ محمّد؛(2) رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گفته است: بهترین زنان عالم عبارت اند از: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد، و فاطمه دختر محمّد.»

8. «قالَ رسُولُ اللّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: أَفْضَلُ نِساءِ أهلِ الْجَنَّةِ خَدیجَةُ بِنْتُ خُوَیلدٍ، و فاطمةُ بِنْتُ محمّد، وَ مَریَمُ بِنتُ عِمرانَ وَ آسِیَةُ بِنْتُ مُزاحِم امرَأةُ فرعون؛(3) رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گفته است بهترین زنان اهل بهشت عبارت اند از: خدیجه دختر خویلد، و فاطمه دختر محمّد و مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم زن فرعون.»

صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ. از عایشه روایت شده است که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گفته است: «خدیجه به خانه ای زبرجدین در بهشت که در آن سر و صدا و رنجی نباشد بشارت داده شده است.»(4)

10. «قالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: خدیجَةُ سابِقَةُ نِساءِ الْعالَمِینَ إلی الْایمانِ باللّهِ و بِمحمّد؛(5) رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گفته است: سبقت گیرندۀ زنان جهانیان به ایمان به خداوند و

ص: 326


1- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 275.
2- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 537.
3- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 2، ص 720.
4- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 273.
5- . حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 184.

محمّد، خدیجه است.»

11. «قالَ ابنُ عبّاس: خَطَّ رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِی الارضِ أَرْبَعَةَ خُطُوطٍ ثُمَّ قالَ: أتَدْرونَ ما هذا؟ قالوا: اللّهُ وَ رَسُولُهُ أعْلَمُ. فَقالَ رَسولُ اللّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: أَفْضَلُ نِساء أهْلِ الْجَنَّةِ أَرْبَعٌ: خدیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلدٍ، و فاطِمَةُ بِنتُ محمّد، وَ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمران، و آسیَةُ بِنْتُ مُزاحِم اَمرأةُ فرعونَ؛(1) ابن عبّاس گفته است: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بر روی زمین چهار خط کشید و گفت: آیا می دانید این چیست؟ گفتند: خدا و رسولش داناتر است. پس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گفت: بهترین زنان اهل بهشت چهارند: خدیجه دختر خویلد، و فاطمه دختر محمّد و مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم زن فرعون.»

12.«قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: خَیْرُ نِسائِها خَدیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلدٍ خَیْرُ نِسائها مریمُ بِنْتُ عِمرانَ؛(2) رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گفته است: بهترین زنان (بهشت)، خدیجه دختر خویلد و مریم دختر عمران است.»

1 عَلَيْها السَّلاَمُ. «قال صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: أرْبَعُ نِسْوة سَیِّداتُ ساداتِ عالَمِهُنَّ: مَرْیَمُ بِنْتُ عِمرانَ، وَ آسِیَةُ بِنْتُ مُزاحِمِ، وَ خَدیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ، وَ فاطِمَةُ بِنْتُ محمّد، وَ أَفْضَلُهُنَّ عالَماً فاطِمَةُ؛(3) رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گفته است: چهار زن سرور زنان جهان خویشند: مریم دختران عمران، آسیه دختر مزاحم و خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمّد، و بهترین جهان آنها فاطمه است.»

14. عایشه گفته است: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هر گاه خدیجه را یاد می کرد، از ستایش او و استغفار برای او دلتنگ و خسته نمی شد. پس روزی او را ذکر نمود، رشک و حسد بر من هجوم آورد. پس گفتم: پروردگار تو را از زنی بزرگ سال عوض داده است.

عایشه گفته است: پیغمبر را دیدم که بسیار خشمگین شد و به روی دستم افتاد با خود

ص: 327


1- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 2، ص 720.
2- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 438.
3- . محب الدین طبری، أحمد بن عبداللّه، ذخائر العقبی، ص 44.

گفتم بار خدایا اگر خشم فرستاده ات را از من بزدایی، دیگر خدیجه را به بدی ذکر نکنم. چون پیغمبر احساسی را که کرده بودم مشاهده کرد، گفت: چگونه آن را گفتی؟ سوگند به پروردگار، خدیجه به من ایمان آورد، هنگامی که مردم مرا تکذیب کردند و مرا در کنار خویش پناه داد، آن گاه که مردم مرا طرد نمودند و از او به فرزند روزی داده شدم، هنگامی که زنان دیگر مرا از داشتن فرزند محروم گردانیدند.

عایشه گفته است: پیغمبر شبانه روز یک ماه تمام این سخن را به من می گفت.(1)

15. «قالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: کَمُلَ مِنَ الرِّجالِ کَثیرٌ وَ لَمْ یَکْمُلْ مِنَ النِّساءِ إلّا مَریَمُ بِنْتُ عِمرانَ وَ آسیَةُ بِنْتُ مزاحِم امرأةُ فِرعَوْنَ وَ خَدیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلدٍ، وَ فاطِمَةُ بِنْتُ محمّد؛(2) پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گفته است: از مردان بسیاری به کمال رسیدند و از میان زنان به کمال نائل نیامدند، مگر مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم زن فرعون و خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمّد.»

16. عایشه گفته است: «هر گاه رسول خدا گوسفندی را ذبح می کرد، می گفت: آن را به دوستان خدیجه بفرستید. پس روزی علّت این امر را پرسیدم گفت: من دوست خدیجه را هم دوست می دارم.»(3)

منزلت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نزد رسول گرامی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بیست و پنج سال به بهترین زندگی و در کمال توافق زندگانی کرد و چهرۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پس از وفاتش هم در مخیّلۀ پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ باقی بود، تا این که آن حضرت به سوی حق تعالی رخت سفر بربست.

پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پس از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با همسران بسیاری زندگی کرد ولی قلبش همیشه به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تعلّق داشت؛ به خاطر ایمانی که از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به پروردگار و تصدیق او برای فرستاده اش دیده بود، و برای آن که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هر چه

ص: 328


1- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 82.
2- . ابن صباغ مالکی، علی بن محمّد، الفصول المهمّة فی معرفة احوال الائمّة، ص 129.
3- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 275.

داشت در راه اسلام و بالا بردن کلمۀ اللّه بخشیده بود و برای آن که به پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نهایت اکرام و تعظیم و دوستی داشت.

پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در مقابل این عواطف و احساسات رفتار به مثل می کرد و این مودّت را گرانبها می داشت. او در زمان حیات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای گرامی داشتش با زنی دیگر ازدواج ننمود و بهار عمر خود را با او سپری کرد و همسر دیگری را شریک او قرار نداد و چون از مرگ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مصیبت زده شده بود و فراقش برای او گران می بود و از فقدانش احساس تنهایی می نمود، سال وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و عمویش ابی طالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ را عام الحزن (سال اندوه) می نامید.

ستایش پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پس از مرگش سخنی است طولانی که آن را راویان حدیث و اصحاب تراجم ذکر کرده اند.

عایشه گفته است: «رسول خدا از خانه بیرون نمی آمد، مگر این که خدیجه را یاد می کرد و از او به نیکی ستایش می نمود. روزی از روزها او را به یاد آورد، پس رشک و حسد وجودم را فرا گرفت، گفتم: آیا او جز پیرزنی بود؟ خداوند تو را بهتر از او عوض داد. پس پیغمبر خشمگین شد تا جایی که از غضب موی های جلو سرش بلرزید. آن گاه گفت: سوگند به خدا، پروردگار بهتر از او را به من عوض نداد، او به من ایمان آورد، هنگامی که مردم کفر ورزیدند و مرا تصدیق نمود، هنگامی که آنها مرا تکذیب کردند و با ثروت خویش مرا یاری ساخت، هنگامی که مردم مرا محروم کردند و خداوند مرا از او به فرزندانی روزی داد، هنگامی که مرا از فرزندان زنان دیگر محروم نمود.

عایشه گفت: پس در پیش خود گفتم دیگر هرگز خدیجه را به بدی ذکر نخواهم کرد.»(1)

و عایشه گفته است: «بر احدی از زنان پیغمبر رشک نبردم آن چنان که بر خدیجه حسد ورزیدم، با آن که او را ندیده بودم و این فقط به این خاطر بود که رسول خدا او را بسیار یاد می کرد و هر گاه گوسفندی را سر می برید آن را برای دوست های خدیجه می فرستاد و به آنها

ص: 329


1- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 2، ص 721؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 539.

هدیه می نمود.»(1)

هم چنین عایشه گفته است: «من خدیجه را هرگز ندیده ام و بر هیچ زنی از زنان پیامبر مانند او رشک نبردم؛ زیرا که پیغمبر او را بسیار یاد می کرد.»(2)

زنان پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در بارۀ ازدواج فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ با او سخن می گفتند و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را یاد می کردند. امّ سلمه می گوید: «هنگامی که نام خدیجه را بردیم پیغمبر گریست و گفت: کجا است مانند خدیجه؟ و شروع به ستایش او نمود.»

زنی که دوستی پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و گرامی داشت او را در حیات و ممات به خود اختصاص دهد، شایستگی دارد که تاریخ او را جاویدان کند و پژوهندگان برای مطالعۀ سیره و مزایای او زانو بزنند تا از او عقیدۀ راستین و ایمان استوار و نمونه های عالی را الهام بگیرند.

سخنان بزرگان و دانشمندان در بارۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

درصدد این نیستیم که با این سخنان منزلت امّ المؤمنین عَلَيْها السَّلاَمُ را بالا ببریم؛ زیرا برای علوّ درجه و رفعت مقام این بانو، کافی است آن احادیثی که از رسول گرامی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در فضیلت و بیان مقام والای او روایت گردیده است.

غرض از این سخنان آن است که خوانندۀ گرامی لمس کند که دانشمندان و نویسندگان و مورّخان با گذشت ادوار و اختلاف مذاهب و فرقه ها، در ستایش و مقدّس شمردن این بانو اتّفاق نظر دارند. همۀ آنها خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را با کمال نیکی یاد کرده اند، برای آن که در وجود او عقیدۀ صادق و ایمان استوار و فداکاری و از خود گذشتگی در راه مبدأ مشاهده نموده اند، در حالی که می بینیم در ارزشیابی زنان دیگر پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اختلاف دارند. این نویسندگان و مورّخان برخی از زنان پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را با طعن و انتقاد یاد می کنند و در آنها به موقعیّت ها و موضع گیری هایی اشاره می نمایند که هیچ یک از آنها جای رشک و حسد نیست، و این همان فرق ها و امتیازاتی است که میان آنها و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وجود دارد.

ص: 330


1- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 438.
2- . حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 186.

اکنون سخن آنها را ذکر می نماییم:

1. امّ سلمه به پیغمبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گفت: «تو از خدیجه امری را ذکر نمی کنی، مگر این که او آن چنان بود که می گویی. جز این که به سوی پروردگارش شتافت. پس خداوند این را برای او گوارا کند و میان ما و او را در بهشت خود گرد آورد.»(1)

2. زبیر بن بکّار گفته است: «خدیجه در جاهلیّت طاهره خوانده می شد.»(2)

عَلَيْها السَّلاَمُ. ابن اسحاق گفته است: «خدیجه برای اسلام وزیر صداقت بود.»(3)

4. و ابن اسحاق گفته است: «خدیجه زنی دوراندیش و شریف و خردمند بود با آن کرامتی که پروردگار آن را برای او خواسته بود.»(4)

5. هشام بن محمّد گفته است: «رسول اللّه خدیجه را دوست داشت و به او احترام می گذاشت و در همۀ کارها با او مشورت می کرد. او وزیر صدق و راستی بود و او نخستین کسی است که به پیغمبر ایمان آورد و پیغمبر تا زمانی که خدیجه حیات داشت هرگز همسر دیگری برنگزید. همۀ فرزندان آن حضرت جز ابراهیم از خدیجه اند.»(5)

6. ابن اثیر گفته است: «خدیجه زنی دوراندیش و خردمند و شریف بود، با آن همه بزرگواری و کرامتی که پروردگار برای او اراده کرده بود. پس خدیجه به نزد رسول خدا کس فرستاد و ازدواج خود را بر او پیشنهاد نمود. او شریف ترین زنان قریش از لحاظ نسبت بود و از همۀ آنها ثروتمندتر و شریف تر بود. همۀ قوم او بر ازدواج با او حریص بودند؛ اگر بدین امر قدرت داشتند.»(6)

عَلَيْهِ السَّلاَمُ. محمّد بن احمد ذَهَبی گفته است: «او ام المؤمنین و سرور زنان جهانیان زمان

ص: 331


1- . امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج 15، ص 79.
2- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 82؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 435؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 273.
3- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 439.
4- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 200.
5- . سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی ، تذکرة الخواصّ، ص 312.
6- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 14.

خویش است و او امّ القاسم دختر خویلد بن اسد بن عبدالعزّی بن قصی بن کلاب قُرشی اسدی و مادر فرزند رسول خدا است. وی نخستین بانویی است که اسلام آورد و پیش از هر کس پیغمبر را تصدیق نمود و به او پردلی و شجاعت داد و او را به نزد پسر عموی خویش ورقه برد.

مناقب خدیجه فراوان است و او از میان زنان کسی است که به مرحلۀ کمال رسیده است. او خردمند و با جلال و متدیّن و پاک دامن و بزرگوار و از اهل بهشت بود. پیغمبر او را ستایش می کرد و بر دیگر زنان مؤمنان برتری می داد و او را بسیار بزرگ می داشت تا جایی که عایشه می گفت: به زنی رشک نبردم آن چنان که به خدیجه حسد ورزیدم؛ زیرا که پیامبر او را بسیار یاد می کرد.

دلیل بر گرامی بودن خدیجه نزد پیغمبر آن است که آن حضرت پیش از او با زنی ازدواج ننمود. پیغمبر از او دارای فرزندانی شد و با وجود او همسر دیگری انتخاب نکرد و کنیزی نگرفت، تا این که او دعوت حق را لبّیک گفت. پس پیامبر از فقدان او غمگین گشت زیرا او بهترین خویشاوند بود. از مال خویش به پیغمبر انفاق می کرد و پیغمبر برای او تجارت می نمود و خداوند به او فرمان داد که خدیجه را به خانه ای زبرجدین در بهشت که در آن سر و صدایی و رنج و اندوهی نباشد بشارت دهد.»(1)

8.

جمال الدّین ابوالفرج عبدالرّحمن بن جوزی گفته است: «چون امر نبوّت ظاهر شد، خدیجه به اسلام گروید. او نخستین بانویی است که به او ایمان آورد و پیغمبر هم با زن دیگر ازدواج ننمود، تا این که او از دنیا رفت. همۀ فرزندان آن حضرت جز ابراهیم از خدیجه اند.»(2)

صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ. عبدالملک بن هشام گفته است: «خدیجه دختر خویلد به او ایمان آورد و آنچه را که از خداوند به پیغمبر آمده بود، تصدیق کرد. پس پروردگار بدین امر بار اندوه را از پیغمبرش سبک کرد و پیغمبر جوابی ناخوشایند و تکذیبی از برای رسالتش که او را غمگین کند نشنید، مگر این که خداوند آن را به وجود خدیجه برطرف ساخت؛ هنگامی که پیامبر به نزد

ص: 332


1- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 81.
2- . ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، صفوة الصفوة، ج 2، ص 2.

او برگشت.»(1)

10. حافظ عبدالعزیز جَنابِذی حنبلی در کتاب خود به نام معالم العترة النبویّة گفته است: «خدیجه زنی دوراندیش و خردمند و شریف بود. او در آن روز از لحاظ نسب پاک ترین قریش و شریف ترین و ثروتمندترین آنها بود. همۀ قومش سخت بر ازدواج با او حریص بودند، ولی او خودداری ورزید و ازدواج خود را بر پیغمبر پیشنهاد کرد و گفت: ای پسر عمویم من به تو میل و رغبت دارم، به خاطر خویشاوندی تو از من و شرف تو در قومت و امانتت نزد آنها و خوش اخلاقیت و راستی گفتارت.»(2)

11. اشرف علی هندی گفته است: «خدیجه از بهترین زنان پیغمبر و محبوب ترین آنها بدو بود. او در انتظار نبوّت پیغمبر بود و این امر را از پسر عمویش می پرسید و از دلایلی که آنها را می شناخت سؤال می کرد و این را به او خبر می داد و می گفت: سوگند به پروردگار او نبیّ منتظر است.»

12. سیّد عبدالحسین شرف الدّین گفته است: «خدیجه، صدّیقۀ این امّت و از حیث ایمان به پروردگار و تصدیق کتاب او و یاری رسول خدا نخستین کس است. او مدّت بیست و پنج سال با پیغمبر، بی آن که زنی دیگر در زندگی او شریک باشد، زندگی کرد و اگر در حیات باقی می ماند، پیغمبر باز هم شریک دیگری برای او انتخاب نمی کرد. او در تمام طول زندگانی زناشویی شریک درد و رنج پیغمبر بود. زیرا که با مال خود به او نیرو می بخشید و با تمام گفتار و کردار از او دفاع می نمود و به او آنچه را که از عذاب و درد کافران در راه رسالت و ادای آن نصیبش می کردند تسلّی می داد. او با علی در غار حراء بود هنگامی که اوّلین بار وحی نازل شد.»(3)

1 عَلَيْها السَّلاَمُ. عبداللّه عَلایلی گفته است: «خدیجه از دردهای مبارزه ای که همنشینش پیغمبر در آن وارد می شد، استقبال می کرد و در امواج این مجاهده و پیکار دوشادوش با او

ص: 333


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 257.
2- . ابن صباغ مالکی، علی بن محمّد، الفصول المهمّة فی معرفة احوال الائمّة، ص 133.
3- . موسوی عاملی، سید عبدالحسین شرف الدین، عقیلة الوحی، ص 20.

در کمال فعّالیّت و شکیبایی و قاطعیّت و خداجویی غوطه ور می گشت، بی آن که سست شود یا هراسی به دل راه دهد. بلکه از این پل های غم و اندوه و حوادث سنگین با تبسّمی از بزرگواری و عظمت عبور می کرد؛ آن چنان که نظیر این جز از سازندگان تاریخ سابقه نداشته است. او با سینۀ باز و گشاده و قامت شعله ور از ایمان خود، از توفان حوادث استقبال می کرد، بی آن که احساسی از بازتابی ویرانگر و یا اضطرابی چون صاعقه داشته باشد.»(1)

14. عمر ابونصر گفته است: «به خدیجه دختر خویلد بانوی جلیل القدر عرب، شرف نسب و کرامت گوهر و سروری قبیله و عزّت عشیره و فراوانی مال ختم شده است. به همین علّت نیاز تهی دست را برآورده می کرد و گرسنه را اطعام می نمود و برهنه را می پوشانید. پس خدیجه در اخلاق و نسب و ثروتش میان قوم خود و همگنانش یگانه و منحصر بود.»(2)

15. دکتر علی ابراهیم حسن گفته است: «هر گاه بخواهیم نمونه ای از یک همسر با اخلاص و پاک دامن و زنی باوقار و خردمند نشان دهیم، بهتر از خدیجه ام المؤمنین (مادر مؤمنان) نمی توانیم پیدا کنیم. این بانوی بسیار خردمند، جاهلیّت و اسلام را درک کرد و در هر دو دوره از منزلتی ممتاز بهره داشت، تا جایی که طاهره نامیده می شد. پس او میان مال و جمال و کمال را در یک جا جمع کرد و این صفات سه گانه هر گاه در یک جا جمع شوند، که معمولاً کم اجتماع می کنند، بر زن آثاری از عظمت و بلندی مقام می دهند و حال خدیجه این چنین بود.»

و او گفته است: «هم چنین خدیجه نخستین بانویی بود که به اسلام گروید و از همان زمان با همسرش نماز می گزارد و با تشویق و شجاعت دادن او را یاری می نمود و از روح خود در وجود او استواری و نیرو می بخشید. پیغمبر بیرون می رفت تا اسلام را به قوم خود بشارت دهد، ولی از آنها جز تکذیب و اهانت به دست نمی آورد. پس غمگین و ناامید به خانه برمی گشت و این خدیجه بود که غم را از چهرۀ او می زدود و ناامیدیش را به امید مبدّل

ص: 334


1- . علایلی، عبداللّه، مثلهنّ الأعلی السیدة خدیجة، ص 98.
2- . عبدالزهرا عثمان، محمّد، فاطمه بنت محمّد، ص 6.

می ساخت و کار را بر او آسان می کرد.»(1)

16. عمر رضا کحّاله گفته است: «خدیجه به سال 68 هجری از خانۀ مجد و سروری متولّد شد و بر اخلاق پسندیده پرورش یافت و به دوراندیشی و خرد و پاک دامنی متّصف گردید، تا این که قومش او را در جاهلیّت طاهره نامیدند.»(2)

1 عَلَيْهِ السَّلاَمُ. بودلی در کتاب خود به نام رسول گفته است: «اطمینان خدیجه به مردی که او را دوست می داشت و تصدیق او و ایمان به او تا واپسین دم، افزایندۀ جوّ اعتمادی است که در نخستین مراحل عقیده وجود داشت، آن مراحلی که امروز هر یک نفر از شش نفر ساکنان عالم مدیون آن است.»(3)

18. سلیمان کتّانی گفته است: «خدیجه دوستی خود را به همسرش بخشید و حال آن که احساس بخشش نمی کرد، بلکه احساس می کرد محبّت و دوستی از او می گیرد و همۀ سعادت را از او کسب می کند. ثروتش را به او بخشید و حال آن که احساس نداشت که می بخشد، بلکه این احساس داشت که از او هدایت را که بر همۀ گنج های روی زمین برتری دارد، کسب می نماید. پیغمبر به نوبۀ خود به او دوستی و قدرشناسی داد که همین امر او را به عالی ترین درجه رسانید و او هم احساس نمی کرد که آن را به خدیجه داده است، بلکه می گفت: ما قامَ الاسلامُ إلّا بسَیْفِ علیٍّ و ثرْوةِ خدیجَة؛ اسلام جز به شمشیر علی و ثروت خدیجه برپا نشد.

پیغمبر عمر و بهترین دورۀ جوانی خود را به او بخشید و به جای او همسر دیگری هم انتخاب نکرد تا این که او روی در نقاب خاک کشید و پیغمبر باز هم این احساس را نداشت که آن را به او بخشیده است، بلکه می گفت: نه، سوگند، پروردگار مرا بهتر از او عوض نداده است. او به من ایمان آورد هنگامی که مردم مرا تکذیب کردند و با مال خویش مرا یاری

ص: 335


1- . ابراهیم حسن، علی، نساء لهن فی التاریخ الاسلامی نصیب، ص 21 - 23.
2- . علی دخیّل، علی محمّد، اعلام النساء، ج 1، ص 326.
3- . بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمن، بطلة کربلاء، ص 14.

نمود هنگامی که دیگران مرا محروم کردند.»(1)

1 صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ. خانم دکتر بنت الشاطی گفته است: «خدیجه دختر خویلد، نخستین مادر برای مادران مؤمنین و نزدیک ترین زنان پیغمبر از لحاظ خویشاوندی و گرامی ترین آنها بر او در حیات و ممات است. او به محبّت و گرامی داشت پیغمبر مدّت بیست و پنج سال منحصر و یگانه بود و در آن مدّت زن دیگری با او شریک نمی بود. خدیجه در کنار پیغمبر در سال های نخستین مظلومیّت او مانند یاری غمخوار و مبارز قرار گرفت و مقاومت کرد و رنج و عذابی را که پیغمبر در راه رسالتش از قریش نصیبش شد، بر او آسان نمود.»(2)

و همین بانو گفته است: «به زودی پس از خدیجه میلیون ها زن در اسلام وارد خواهند شد، ولی فقط او به عنوان نخستین زن مسلمانی که پروردگار او را برگزید تا نقش عظیم خود را در زندگانی رسول قهرمان ایفا کند، باقی خواهد ماند و در آینده تمام مورّخان مسلمان و غیر مسلمان این نقش را در تاریخ ثبت خواهند کرد.»(3)

20. زینب دختر علی فواز عاملی گفته است: «خدیجه خردمند و دوراندیش و شریف و از لحاظ نسب شریف ترین قریش و ثروتمندترین آنها بود. همۀ قوم او آرزوی ازدواج با او را داشتند، ولی نتوانستند.»(4)

21. سنیّه قَرّاعه گفته است: «خدیجه سرور قریش و ثروتمند چشمگیر آنها بود و منزلتی والا و نسبی عالی داشت. و او گفته است: خدیجه آن زنی نبود که این آرزوی محمّد امین صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را به زودی برآورده کند؛ زیرا خداوند متعال او را خواسته بود و مقدّر کرده بود و خدیجه از مدّت ها پیش در علم او بوده است.»

و گفته است: «تاریخ در مقابل عظمت ام المؤمنین خدیجه سر فرود می آورد و در برابرش

ص: 336


1- . کتانی، سلیمان، فاطمة الزهراء وتر فی غمد، ص 112.
2- . بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمن، بطلة کربلاء، ص 13.
3- . بنت الشاطی، عایشه عبدالرّحمن، موسوعة آل النبی، ص 230.
4- . جلال الدین سیوطی، عبدالرحمان بن کمال، الدر المنثور فی طبقات ربات الخدور، ص 180.

متواضعانه و دست بسته می ایستد. نمی داند این بانو را در کدام شناسنامه بزرگان ثبت نماید.»(1)

22. قدریّه حسین گفته است: «سرور زنان، خدیجه کبری، نمونه ای از پاک ترین و باشکوه ترین و والامقام ترین نمونه های زنان اسلام است.»(2)

کتابنامه

1. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 6 عَلَيْها السَّلاَمُ0 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، تهران: انتشارات اسماعیلیان.

2. الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر ، 1399ق.

3. ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد جوزی بغدادی (م 5 صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ق)، صفة الصفوة، تحقیق: عبد السلام محمّد هارون، بیروت: دار الفکر، 1413 ق.

4. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عادل احمد، علی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق.

5. ابن صباغ مالکی، علی بن محمّد، الفصول المهمّة فی معرفة احوال الائمّة، نجف: مطبعه العدل، [بی تا ].

6. ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه قرطبی (م 463 ق)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق: علی محمّد بجاوی، بیروت: دار الجیل، 1412 ق.

7. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)،

السیرة النبویّة، تحقیق: مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، [بی تا].

8. ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد (م عَلَيْها السَّلاَمُ52 ق)، الاستغاثه فی بدع الثلاثة، تهران: مؤسسة الاعلمی، 1333 ش.

امیره قدریه، حسین، شهیرات النساء فی العالم الاسلامی، تهران: کتابخانۀ بنیاد دایرة المعارف اسلامی

ص: 337


1- . نساء محمّد، ص 16، 20 و 37.
2- . امیره قدریه، حسین، شهیرات النساء فی العالم الاسلامی، ص 2 - 5.

کتابخانۀ بنیاد دایرة المعارف اسلامی، [بی جا]، [بی تا].

9. امین عاملی، سید محسن (م 1331 ق)، اعیان الشیعه، تحقیق: سید حسن امین، بیروت: دارالتعارف، 1403 ق.

10. بخاری، محمّد بن اسماعیل (م 256 ق)، صحیح البخاری، بیروت: دارالفکر، 1401 ق.

11. بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمن (م 1419 ق)، بطلة کربلاء، بیروت: دارالندلس.

12. موسوعة آل النبی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، اصفهان: کتابخانه عمومی زهرائیه نجف آباد، 1383 / 1967 م.

13. جلال الدین سیوطی، عبدالرحمان بن کمال بن محمد خضیری (م صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ11 ق)، الدرّ المنثور فی التفسیر المأثور، بیروت: دار الفکر، 1414 ق.

14. حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه (م 405 ق)، المستدرک علی الصحیحین، بیروت: دارالمعرفة ، 1406 ق.

15. ذهبی، محمّد بن احمد بن عثمان، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب ارنووط و حسین اسد، بیروت: مؤسسة الرسالة ، 1413 ق.

16. سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی (م 654 ق) ، تذکرة الخواص من الامه بذکر خصائص الائمه، نجف: منشورات المطبعه الحیدریه، 1383ق.

17. عبدالزهرا عثمان، محمّد، فاطمة بنت محمّد، بیروت: دارالکتاب العربی، 1939 م.

18. علایلی، عبداللّه، مثلهنّ الأعلی السیدة خدیجة، دارالجدید.

19. علی دخیّل، علی محمّد، زنان بزرگ اسلام (خدیجه)، ترجمه: فیروز حریرچی، تهران: امیرکبیر، 1364ش.

20. کتانی، سلیمان، فاطمة الزّهراء وَتَرٌ فِی غمد، بیروت: دارالکتا ب العربی ، 1399 ق.

ص: 338

21. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق.

22. محب الدین طبری، أحمد بن عبداللّه (م 694 ق)، السَّمط الثَّمین فی مناقب اُمّهات المؤمنین، قاهره، 1402 / 1983.

23. ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، القاهرة: مکتبة القدسی، 1356 ق.

24. مقرّم، سید عبدالرزاق، وفات الزهرا عَلَيْها السَّلاَمُ، مکتبه الحیدریه.

25. موسوی عاملی، سید عبدالحسین شرف الدین، عقیلة الوحی، قم: کتابخانه بزرگ آیت اللّه العظمی مرعشی نجفی رحمه الله علیه، عربی.

26. نسائی، احمد بن شعیب (م 303 ق)، خصائص أمیر المؤمنین، به کوشش: محمّدباقر محمودی، تهران: وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی، 1403 ق.

ص: 339

18- پرتوهایی از زندگانی بانو خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ

اشاره

پرتوهایی از زندگانی بانو خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ(1)

باقر شریف القرشی

چکیده

شرح فضائل اخلاقی و معنوی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به عنوان یک الگوی مناسب برای جامعه اسلامی است. از دیدگاه نویسنده: ام المؤمنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در نشر اسلام نقشی ممتاز داشته است، آن هم در حساس ترین شرایط و پررنج و بلاترین موقعیت ها. در آن روز که قریش بر ستیز با اسلام و خاموش ساختن نور این آیین و دور ساختن آن از زندگی عقیدتی و اجتماعی خویش، هم داستان شده بودند، رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را به جز ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، پشتیبان اسلام و بانو خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یار و یاوری نبود و در سایۀ حمایت این دو بود که نهال اسلام بالیدن گرفت و استوار و تنومند بر پای خویش ایستاد.آیین اسلام، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را در هاله ای از بزرگ داشت و تکریم نشانده، ویژگی های والا و مبارکی به او بخشیده و نشان های زرین را بر گردن او نهاده است.

کلیدواژه: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، تاریخ اسلام، فضائل اخلاقی، شعب ابی طالب.

گمان می کنم برای گروهی از خوانندگان ارجمند، اهمیت دارد که با شخصیت ام المؤمنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از ازدواج با پیامبر اعظم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و قبل از

ص: 340


1- زندگانی بانو خدیجه کبری3، ترجمۀ محمّد تقدمی صابری، مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی، چاپ اول، 1394، ص 13 78.

فعالیت و یاری رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ برای نشر آیین اسلام و گسترش آن در میان مردم، آشنا شوند. بی گمان و بر اساس پژوهش های نوین که به شناخت تمام ویژگی های شخصیتی، مؤلفه های اجتماعی و دیگر جنبه های وی اهمیت می دهد، این آشنایی از پایه های بحث ما پیرامون شخصیت این بانوی ارجمند است.

خانواده

بانوی پاک دامن، ام المؤمنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از خاندانی عرب به نام بنی زهره برخاسته است. زهره پسر کلاب بن مرة بن کعب بن لؤی است و این خاندان که یکی از خاندان های عرب ساکن مکه بوده و به مهمان نوازی و دیگر ویژگی های عرب شناخته می شد، به او منتسب هستند. برخی مشاهیر عرب از جمله عبدالرحمان بن عوف و سعد بن ابی وقاص از خاندان بنی زهره برخاسته اند. عالم و فقیه بزرگ؛ محمّدبن مسلم زهری نیز از شخصیت های برجستۀ خاندان بنی زهره است. او از دانش آموختگان مکتب امام باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ و امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ است و فضیلت پاسداری از میراث اهل بیت: از طریق تدوین و روایت احادیث آنان در فقه و شریعت اسلامی به او بازمی گردد.

به نظر یعقوبی، نسب درخشان ام المؤمنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در قصی که جد چهارم رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و جد سوم آن بانو است، با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ یکی می شود و این نسب ارجمند به ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ، پیر پیمبران، می رسد.(1)

پدر

پدر ام المؤمنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از شخصیت های برجسته و چهره های تابناک خاندان خویش است و خویلد بن اسد بن عبدالعزی بن قصی بن کلاب نام دارد.(2) منابعی که در دسترس ما قرار دارد چیزی از تاریخ زندگانی او را بازگو نمی سازد، جز این که وی مردی شریف، بزرگوار، ارجمند و در جود و سخاوت شهرۀ شهر بوده و او را همین افتخار بس که

ص: 341


1- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 118.
2- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 84؛ ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، المنتظم، ج 2، ص 316؛ ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیّین، ص 57.

دختری پاک دامن چون خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ داشته است.

مادر

مادر ام المؤمنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بانویی ارجمند به نام فاطمه بنت زائدة بن الاصم بن هرم بن رواحة بن حجر بن عبد بن معیص بن عامر بن لؤی است.(1)

این بانوی ارجمند نمونه ای از پاکی و پاک دامنی بوده است و او را همین والایی و شرافت بس که مادرِبزرگِ والاترین بانوی روزگار خویش و بلکه تمامی روزگاران، زهرای مرضیه عَلَيْها السَّلاَمُ، پارۀ تن رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بوده است.

خواهران و برادران

1 . نوفل بن خویلد که پدر ورقه است،

2. حزام بن خویلد که پدر حکیم است،

عَلَيْها السَّلاَمُ. عوّام بن خویلد که پسر زبیر است.

اما خواهران خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ:

1. هاله بنت خویلد،

2. رقیه بنت خویلد،

عَلَيْها السَّلاَمُ. خالده بنت خویلد،(2)

4. طاهره بنت خویلد.(3)

ولادت

ام المؤمنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سه سال پیش از عام الفیل در برترین سرزمین دنیا که همان مکه مکرمه است، متولد شد و در یکی از والاترین خاندان های آن شهر پرورش یافت و از پاک دامنی، کرامت و اخلاق پسندیده چندان بهره یافت که به الگویی آرمانی برای تمامی

ص: 342


1- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 21.
2- . او را علامه محمّد بن حبیب بغدادی در کتاب المحبر، ص 100 یاد کرده است.
3- . او را ابن حجر عسقلانی در الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 224 یاد کرده است.

دختران عرب بدل شد. او در خانۀ شکوه و افتخار و ریاست و وقار زاده شد و با خویی ستوده نشو و نما یافت و دوراندیش و دانا و پاک دامن گردید.

اما سال زاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ؛ ما چون به سن آن بانو هنگام ازدواج با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پرداختیم، از سال زاد او نیز سخن خواهیم گفت.

نام گذاری

پدرش او را خدیجه نام نهاد که از نام های ارجمند است. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در کودکی، احساسات پدر و مادر و خانواده اش را برانگیخته بود.

کنیه

عرب فرزندان خویش را از اوان کودکی و رشد، کنیه می داد تا گرامی شان بدارد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سرور زنان عالم نیز «طاهره» کنیه گرفت، (1) چرا که سخت پاک دامن و مطهر بود. نیز او را از بهر ویژگی های والا و گرایش های بجا که داشت، سرور زنان قریش نام نهاده بودند.

ویژگی های اخلاقی

تمامی ویژگی های اخلاقی ارجمند و گرایش های والا که آدمی به آنها ممتاز است و به بالاترین مدارج کمال می رسد در شخصیت ام المؤمنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گرد آمده بود. برخی از ویژگی های اخلاقی آن بانو از این قرار است:

ایمان استوار به خدا

ام المؤمنین عَلَيْها السَّلاَمُ به خدای تعالی ایمانی خدشه ناپذیر داشت و با اخلاصی تمام خدای را می پرستید. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با خشم و خشونت قریشی یان روبه رو شد؛ زیرا به پروردگار ایمان آورده بود و پرستش بت ها را نمی پذیرفت و آنها را به سخره می گرفت و تحقیر می کرد. او سراپا سوی خداوند شد و نخستین کسی بود که دعوت پروردگار را اجابت کرد و به پیامبرش ایمان آورد.

آن گونه که راویان می گویند، ام المؤمنین عَلَيْها السَّلاَمُ حرزی داشت که خویشتن را با آن

ص: 343


1- . کحاله، عمررضا، أعلام النساء فی عالمی العرب و الاسلام، ج 1، ص 275.

پاس می داشت. حرز او چنین بود: «یا حیّ یا قیّوم، برحمت أستغیث فأغثنی، ولا تکلنی إلی نفسی طرفة عین أبداً، وأصلح لی شأنی کلّه.»(1)

این حرز از ایمان ژرف بانو خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به پروردگار و روی آوردن کامل او به خداوند حکایت دارد.

ارادۀ قوی

از دیگر ویژگی های شخصیتی ام المؤمنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیرومندی ارادۀ او است. هنگامی که وی به اسلام گروید و دعوت مبارک آن را پذیرفت و تمامی دارایی خویش را برای پشتیبانی از این آیین و استواری بنیادهای آن پیش نهاد، با رخدادهای خطرناکی رو به رو شد، لیکن به نیروهای جبهۀ مخالف و مردان و زنانی که با به کارگیری تمام توان خویش در برابرش ایستادگی می کردند، هیچ اهمیتی نمی داد، بلکه عزم و اراده و فعالیت را در نهاد خویش برای استمرار در گزاردن رسالت پروردگارش تقویت می کرد. او در شمار بانوان جاودانه ای بود که خداوند آنان را بر دیگر زنان برتری بخشیده است، در حدیثی از ابوالحسن اول، امام کاظم عَلَيْهِ السَّلاَمُ آمده است: «خداوند از میان زنان چهار نفر را برگزید: مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه.»(2)

صبر

ام المؤمنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در برابر محنت های طاقت فرسایی که با گرویدن به اسلام بر سر او رفت، صبر پیشه ساخت. او از قوم خویش دشنام و ناسزا شنید و زنان وی را ترک گفتند، لیک این بانوی بزرگوار صبر و شکیبایی پیشه کرد و کارش را به خدای تعالی واگذارد و رنج هایی را که در راه پروردگار دیده بود به او تقدیم کرد تا در حسابش محفوظ بماند.

پاک دامنی

پاک دامنی و عفت از ویژگی های شخصیتی ام المؤمنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است. راویان اتفاق نظر دارند که وی از عفیف ترین و پاک دامن ترین زنان قریش بوده است و در پاکی و

ص: 344


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 94، ص 224.
2- . همان، ج 16، ص 20.

بی گزندی از آلودگی های و پلیدی، او را نمونه می آوردند، آن هم در جامعۀ جاهلی که به ندرت، زنان از خصلت های شریف و والا بهره مند بودند.

سخاوت

ام المؤمنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از سخاوتمندترین مردمان بود. او برای دست گیری از مسلمانان بینوا که قریش با تمام توان آنان را آزار و شکنجه می داد و از تمامی حقوق محروم شان می داشت، سهم عمده ای از دارایی اش را بخشید و با سخاوتمندی اموالش را برای آنان هزینه نمود و نیازهای شان را برآورده ساخت.

هنگامی که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و بنی هاشم در شعب ابی طالب زندانی شدند و قریش اقامت اجباری را به آنان تحمیل کرد تا همان جا بمیرند، هیچ کس به جز خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سرور زنان با تهیه نیازهای آنان، از غذا گرفته تا چیزهای دیگر، به یاریشان نشتافت و او بود که هزینه هایشان را برعهده گرفت و بدین روی در پرداخت هزینه های رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و بنی هاشم نقشی بسیار ارزنده و مهم داشت و چه سودها که به اسلام و مسلمانان نرساند!

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چنان سخاوتمند بود که چهل گوسفند و شتر راهوار را که برای سواری زن ها در کوچیدن تربیت شده بود، به حلیمه دایه پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بخشید.(1)

علاقه به تجارت

بانو خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به تجارت، که در محیط مکه رایج بود، علاقۀ فراوانی داشت و در این شهر، فعالیت تجاری قابل ملاحظه ای از خود نشان می داد؛ چندان که از رهگذر تجارت به ثروت انبوهی دست یافته، و در صدر تاجران مکه قرار گرفته بود. پیشۀ تجارت، سود هنگفتی را عاید خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ساخته بود و او به حدی مال و دارایی داشت که هیچ یک از زنان قریش به پای او نمی رسیدند.

گروهی از مکیان با دارایی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بر پایۀ قرارداد مضاربه و بر اساس تقسیم

ص: 345


1- . ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج 5، ص 215.

سود به دست آمده، به تجارت می پرداختند که ما در بحث های پیش رو به گستردگی در این باره سخن خواهیم گفت.

آنچه آوردیم؛ شماری از ویژگی های اخلاقی و مؤلفه های شخصیتی ام المؤمنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود که او را بر دیگر زنان قریش فضیلت و برتری می بخشید و جاودانه اش می ساخت.

جایگاه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در جاهلیت

ام المؤمنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از اسلام در میان قریشی یان جایگاهی ممتاز داشت و او را «طاهره»(1) و «بانوی قریش» می خواندند.

اهمیت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در اسلام

ام المؤمنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ جایگاهی بس والا را در اسلام از آن خویش ساخته است، زیرا در شمار مهم ترین نمادهای این آیین است که در بنای کاخ اسلام و استواری پایه های آن مشارکت داشتند.

ام المؤمنین

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در نشر اسلام نقشی ممتاز داشته است، آن هم در حساس ترین شرایط و پررنج و بلاترین موقعیت ها. در آن روز که قریش بر ستیز با اسلام و خاموش ساختن نور این آیین و دور ساختن آن از زندگی عقیدتی و اجتماعی خویش، هم داستان شده بودند، رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را به جز ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، پشتیبان اسلام، و بانو خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یار و یاوری نبود و در سایۀ حمایت این دو بود که نهال اسلام بالیدن گرفت و استوار و تنومند بر پای خویش ایستاد.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در هاله ای از تکریم
اشاره

آیین اسلام، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را در هاله ای از بزرگ داشت و تکریم نشانده است و ویژگی های والا و مبارکی را به او بخشیده و نشان های زرین را بر گردن او نهاده است که مهم ترین و بااهمیت ترین آنها از این قرار است:

ص: 346


1- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 161.
1. تحیت خدای تعالی بر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

بزرگ داشت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از سوی پروردگار، کاری کرده که وی از ستایش ستایش گران و وصف واصفان بی نیاز باشد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را نزد خدای تعالی منزلتی عظیم بوده است؛ چندان که جبرئیل را فرمان داد تا به واسطۀ بنده و فرستاده اش حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تحیت و سلامش را به آن بانو برساند و پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نیز آن را به همسرش ابلاغ نمود و در پی آن جان شریف خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از سرور و شادمانی آکنده شد و در پاسخ تحیت و سلام خداوند گفت: «پروردگار همانا خود سلام است و سلام از او به سوی او است و بر جبرئیل سلام.»(1)

خدای تعالی این نشان ارزنده را بر گردن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آویخت و بر او تحیّت و سلام فرستاد و الطاف خویش را ارزانی او داشت تا به سبب خدماتش به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و اخلاصی که در دین داشت و ثروت بسیاری که در راه یاری اسلام هزینه کرده بود، او را تکریم کرده باشد.

2. خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در بهشت

ام المؤمنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ جایگاهی والا و بلند در بهشت برین دارد. پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از جانب خدای تعالی بشارت داد که او را در بهشت خانه ای است.

رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: «فرمان یافته ام تا خدیجه را به خانه ای در بهشت بشارت دهم که از مروارید ساخته شده و در آن نه فریاد و هیاهو است و نه خستگی و رنج.»(2)

پروردگار تعالی چنین خانۀ رفیعی را برای خدیجه آماده ساخته است!

ص: 347


1- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 408؛ ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، صفة الصفوة، ج 2، ص 3؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 113.
2- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 22؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 7.

شاعری می گوید:

بَیتُ خُوَیلِدِ المُکَرَّم

الماجِد المُؤَیَّدِ المُعَظَّمْ

لَها مِنَ الجَنَّة بَیتٌ مِنْ قَصَبْ

لاصَخَبٌ فیهِ وَلاَ نَصَبْ

وَهذِهِ صورَة لَفظِ الخَبَرِ

عَنِ النَّبِیِ المُصطَفی المُطَهَّرِ

«خاندان گرامی، بزرگوار، مؤید و معظّم خویلد را، در بهشت خانه ای است از مروارید که نه در آن فریاد و هیاهو است و نه خستگی و رنج، این ظاهر الفاظ روایت پیامبر برگزیده و پاک است.»

پروردگار متعال والاترین گونه های تکریم و تعظیم را برای ام المؤمنین خدیجه عَلَيْهِ السَّلاَمُ فراهم ساخته است. پروردگار در بهشت برین برای آن بانو خانه ای بناد کرد و او را از بهر جهاد و رنج و آزاری که از مردان و زنان قریش تحمل نمود، گرامی داشت. همان سان که یادش را در دنیا جاودانه ساخت و سیرۀ عطرآگین او را در تمامی زمان ها و مکان ها برای زنان مسلمان سرمشق قرار داد.

تکریم پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در شماری از احادیث خویش، ام المؤمنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را بسی بزرگ و گرامی می دارد و از منزلت عظیم و جایگاه والای او سخن می گوید، اینک شماری از این روایات:

1 . رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می فرماید: «مریم بنت عمران، آسیه بنت مزاحم، خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمّد، نیکوترین زنان جهان اند.»(1)

2. ابن عباس در روایتی می گوید: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بر روی زمین چهار خط کشید و فرمود: آیا می داند این ها چیست؟

گفتند: خدا و رسولش داناترند.

ص: 348


1- . حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 154؛ خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج 9، ص 411.

پس فرمود: «خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمّد و مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم، برترین زنان اهل بهشت اند.»(1)

این بانوان، خویشتن را برای پروردگار پاک و خالص داشتند و به درگاه او روی آوردند، پروردگار نیز آنان را بر زنان گیتی برتری بخشید و در بهشت برین، آنان را جایگاهی والا ارزانی داشت.

عَلَيْها السَّلاَمُ. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می فرماید: «چهار زن، سروران دنیای خویش اند: مریم بنت عمران، آسیه بنت مزاحم، خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمّد، که برترین آنها فاطمه است.»(2)

4. عایشه در روایتی می گوید: «هر گاه از خدیجه یاد می شد، رسول خدا از ستایش او و آمرزش خواهی برایش خسته نمی شد. روزی او را یاد کرد، پس حسادت زنانه من تحریک شد و گفتم: خدای تعالی تو را بهتر از آن پیرزن داد. در پی این سخن، رسول خدا را دیدم که سخت خشمگین شد و من از خشم او در خویش فرورفتم و با خود گفتم: بار خدایا! اگر خشم رسولت را از من دور سازی، دیگر به بدی از خدیجه یاد نمی کنم.

رسول خدا چون دید که من در خویش فرو رفتم، فرمود: چگونه چنین گفتی؟ به خدا سوگند او آن هنگام به من ایمان آورد، که همۀ مردم به من کفر ورزیدند و آن هنگام مرا پناه داد، که همۀ مردم مرا طرد کردند و از او پسری روزی من شد که تو مرا از آن محروم ساختی.

عایشه گوید: (رسول خدا) سپیده دم رفت و (به سبب این سخن) یک ماه نزد من نیامد.»(3)

این شماری از روایات رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بود که از ستایش بانو خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و افتخار به او و پیش داشتنش بر دیگر زنان حکایت داشت.

ص: 349


1- . قرطبی، محمّد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 2، ص 1325؛ ابن اثیر، علی بن محمّد، اسدالغابة، ج 5، ص 438.
2- . آلوسی، محمود بن عبداللّه، روح المعانی، ج 3، ص 155.
3- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج 1، ص 238؛ ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج 36، ص 195.

افتخار زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ به مادر خوش

فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ به مادر بزرگوار خویش حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ افتخار می کند و می فرماید: «من دختر خدیجه کبری هستم.»(1)

ستایش ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، بزرگ بطحا، در بارۀ ام المؤمنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می فرماید: «زنی کامل و مبارک و ارجمند است که از ننگ می هراسد و از بی آبرویی پروا می کند.»(2)

او در خواستگاری از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گفت:

«من بانوی ارجمند شما را که به سخاوت مندی و پاک دامنی موصوف و به فضائل والا معروف است، خواستگاری می کنم.»(3)

ام المؤمنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در عفت و پاک دامنی و شخصیت والا در میان زنان قریش بی همتا بود و نه تنها برای زنان قریش، بلکه برای تمامی زنان دنیا افتخاری به شمار می آمد.

افتخار امام حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ به جدۀ خویش

امام حسن مجتبی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، دسته گل رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و نوۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از کسانی است که به او افتخار می کند. هنگامی که معاویۀ ستمگر و ستمگرزاده در کوفه خطبه خواند و از وصی رسول خدا و دروازه شهر دانش او، امام امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ بد گفت، امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ برخاست تا او را پاسخ دهد، لیک امام حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ او را بازداشت و به معاویه روی کرده، فرمود: «ای که از علی بد می گویی، من حسنم و پدرم علی است و تو معاویه ای و پدرت صخر، و مادر من فاطمه است و مادر تو هند، و جد من رسول

ص: 350


1- . سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، ص 369، به نقل از: ابن شاذان، ابوالفضل سدید الدین، الفضائل، ص 80.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 56.
3- . همان، ص 69.

اللّه است و جد تو حرب، و جدۀ من خدیجه است و جدۀ تو قتیله. پس لعنت خدا بر هر کدام از ما که ناقابل تر است و تباری پلیدتر دارد و پیشینه ای بدتر و کفر و نفاقی دیرین تر.»(1)

صدای آمین مردم از گوشه و کنار مسجد به آسمان برخاست. فضل گوید که یحی بن معین گفت: «من نیز آمین می گویم.» ابوالفرج گوید: «و من نیز آمین می گویم و هر مؤمن شریفی نیز هم.»(2)

افتخار امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ به جدّۀ خویش

امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ نیز در صحرای کربلا و در برابر کوفیان خون ریز و نابکار به جدّۀ خویش خدیجه کبری عَلَيْها السَّلاَمُ افتخار می کند و می فرماید: «آیا می دانید جدّۀ من خدیجه نخستین زن این امت است که اسلام آورد.»(3)

بانو خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مایۀ افتخار و سربلندی اهل بیت: بوده است. او نخستین زنی است که برای برپایی ستون های اسلام جهاد کرد.

افتخار امام زین العابدین عَلَيْهِ السَّلاَمُ

امام زین العابدین و سیدالساجدین عَلَيْهِ السَّلاَمُ به دو جدّۀ خوش، سرور زنان عالم زهرای مرضیه عَلَيْها السَّلاَمُ و ام المؤمنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ افتخار می کند و می فرماید: «من پسر فاطمۀ زهرا هستم، من پسر خدیجه کبری هستم.»(4)

امام عَلَيْهِ السَّلاَمُ در یکی از دعاهای خویش از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یاد کرده، می گوید: «بار خدایا! بر محمّد مصطفی و بر علی مرتضی و فاطمۀ زهرا و خدیجه کبری و حسن مجتبی و حسین شهید کربلا و علی بن حسین زین العابدین و محمّد بن علی الباقر و جعفر بن

ص: 351


1- . ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیّین، ص 46؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 44، ص 49.
2- . ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 116.
3- . شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الإرشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، ص 170؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 44، ص 50؛ سید بن طاووس، علی بن موسی، اللهوف، ص 146.
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 45، ص 174.

محمّد الصادق وموسی بن جعفر الکاظم و علی بن موسی الرضا و محمّد بن علی التقی و علی بن محمّد النقی و حسن بن علی العسکری و حجت قائم مهدی امام منتظر، صلوات اللّه علیهم اجمعین... درود فرست.»(1)

امام زین العابدین عَلَيْهِ السَّلاَمُ بانو خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را در کنار این بزرگان که سرور آفریدگان خدا بر روی زمین اند، یاد می کند.

امام حسن عسکری عَلَيْهِ السَّلاَمُ

امام حسن عسکری عَلَيْهِ السَّلاَمُ بانو خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را یاد می کند و بر جدّۀ خویش فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ و بر او درود می فرستد: «بار خدایا! هم چنان که او را مادر امامان هدایت و همسر صاحب لوا (ی حمد) و نزد ملأ اعلی گرامی قرار دادی، بر او و بر مادرش درود فرست، درودی که با آن چهرۀ [پدرش] محمّد درود خدا بر او و خاندانش را گرامی داری و چشم ذریه اش را روش گردانی، در این لحظه از جانب من برترین تحیت و سلام را به محضر آنان برسان.»(2)

در کتب زیارت ائمّه: از ام المؤمنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بسیار یاد شده است؛ در زیارت امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ آمده است: «سلام بر تو ای پسر فاطمۀ زهرا، سلام بر تو ای پسر خدیجه کبری.»

جلوه هایی از زندگی جاهلی

ام المؤمنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دوره ای از زندگی خویش را در جامعۀ سراسر گناه جاهلی سپری ساخت. او با تکیه بر تیزهوشی خویش دریافت که جامعۀ جاهلی در گمراهی به سر می برد و از آداب رفتاری و اخلاق نیکو بی بهره است و در آن نشانی از تمدن انسان به چشم نمی خورد و روح قبیله گرایی و بیداد و نادانی و ستم بر آن حاکم است.

آنچه در پی می آید، شماری از ویژگی های زشت و عقب ماندگی فکری و فرهنگی جامعۀ

ص: 352


1- . سید بن طاووس، علی بن موسی، مهج الدعوات، ص 29.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 91، ص 74.

جاهلی است.

بت پرستی

جامعۀ جاهلی بر این باور بود که بت های دست ساختۀ بشر، خالق و آفریدگار هستی اند، یا مایۀ تقرب انسان به خدا می شوند و برای انجام کارهای او، واسطه قرار می گیرند. این باور یکی از زشت ترین گونه های انحطاط و عقب ماندگی جامعۀ جاهلی به شمار می آمد. مکه بسان دژی برای بت ها بود و بر دیوارهای کعبۀ مقدس، سیصد و شصت بت آویزان شده بود که به خانواده های ساکن مکه تعلق داشت. این خانوارها برای دفع رخدادهای ناگواری که دامن شان را می گرفت، با خواری و خضوع به بت ها متوسل می شدند، همان گونه که برای تقرب به آنها، قربانی نیز می کردند. بت هایی که قریشی یان از همه بیشتر گرامی می داشتند و بزرگ می شمردند، از این قرارند:

1. هبل.

هبل را عمروبن هیت آورد(1) و ابوسفیان جاهلی، پدر معاویه و جدّ یزید آن را مقدس می شمرد و بزرگ می داشت. هنگامی که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گرد کعبه طواف می کرد و سرود اسلام را می خواند: «لبیک اللهم لبیک، لبیک لاشریک لک لبیک، ان الحمد والنعمة لک والملک، لاشریک لک لبیک»، ابوسفیان با شنیدن این عبارات هراسان شد و خدای خویش را چنین ستود: «هبل بالاتر است.»

رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به ابوسفیان خندید و فرمود: «خداوند بالاتر و بزرگ تر است.»

2. أساف.

عَلَيْها السَّلاَمُ. نائله.

کسانی که کعبه را طواف می کردند، طواف خویش را از أساف آغاز می کردند و با رسیدن به نائله آن را پایان می دادند.

4. عزی.

ص: 353


1- . ازرقی، محمد بن عبداللّه، اخبار مکّه و ما جاء فیها من الأثار، ج 1، ص 100.

5. منات.

6. لات.

قرآن کریم به این بت های سه گانه اشاره کرده، می فرماید: (أَ فَرَأَیتُمُ اللّاتَ وَ الْعُزَّی. وَ مَناة الثَّالِثَة الْأُخْری).(1)

آن گونه که از ابن عباس در تفسیر آیۀ: (وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیتِ إِلّا مُکاءً وَ تَصْدِیة)(2) روایت شده است، قریشی یان برهنه و لخت و سوت کشان و کف زنان، گرد کعبه طواف می کردند.(3) این رفتار قریشی یان نشان می دهد که آنان چه اندازه در نادانی به سر می بردند.

بزرگ مردانی که بت ها را نپذیرفتند

شایان ذکر است که شماری از بزرگ مردان بی همتا و اندیشمندان عرب، پرستش بت ها را نپذیرفتند، از جمله:

1. امرؤ القیس

امرؤالقیس، شاعر پرآوازۀ جاهلی، یکی از کسانی است که از پرستش بت ها بیزار بود و این رفتار را به باد تمسخر می گرفت. آن گونه که راویان می گویند، او برای خون خواهی پدرش بیرون آمد و راه خود را به سوی بتی که آن را «ذوالخلصه» می گفتند و عرب ها بزرگش می داشتند، کج کرد و به تیرهای بی سر و پَر قرعه زد، لیک تیری بیرون آمد که او را از جنگ برای خون خواهی پدرش نهی می کرد. امرؤالقیس سه بار قرعه انداخت و هر سه بار با همان قرعه روبه رو شد. او نیز تیرها را جمع کرد و شکست و به صورت بت کوبید و دشنامش داد و گفت: اگر پدر تو کشته شده بود مرا منع نمی کردی!

سپس در پی خون خواهی پدرش رفت و چنین سرود:

ص: 354


1- . نجم: 1920.
2- . انفال: 35.
3- . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، ج 3، ص 40.

لو کُنتَ یا ذالخلَصِ المَؤْتورا

مِثْلی وکانَ شَیْخُکَ المَقْبُورا

لَمْ تَنْهَ عَنْ قَتْلِ العُداة زُورا(1)

«ای ذوالخلص! اگر تو نیز مثل من نمی توانستی انتقام پدر مقتولت را بگیری و پدرت در قبر بود، مرا از روی فریب کاری از کشتن دشمنان منع نمی کردی.»

2. غاوی بن عبدالعزیز

غاوی از کنار بتی به نام سواع می گذشت که دید دو روباه در برابر آن بت غذا می خورند. آن دو روباه سپس از بت بالا رفتند و بر آن ادرار کردند. غاوی، بت را مسخره کرد و چنین سرود:

أربّ یَبولُ الثُّعلُبانُ بِرَأسِهِ

لَقَدْ ذَلَّ مَنْ بالَتْ عَلَیهِ الثَّعالبُ(2)

«آیا کسی که روبهان بر او ادرار کنند، پروردگار است؟ به راستی که خوار است آن کس که روبهان بر او ادرار کنند!»

عَلَيْها السَّلاَمُ. زید بن عمرو بن نفیل

زید بن عمرو از پرستش بت ها بیزاری می جست و در هجو آنان می گفت:

عَزلْتُ اللّات والعُزّی جَمیعا

کَذلِکَ یَفعلُ الجَلْدُ الصَّبُورُ

فَلَا العُزّی أدینُ ولَا ابْنَتَیْها

ولا صَنَمیْ بَنی عَمروٍ أزُورُ

ولا هُبَلاً أدینُ وکانَ ربّاً

لنا فی الدَّهرِ اذْ حِلْمی یَسیرُ

عَجِبتُ وفی اللّیالی مَعَجَباتٍ

وفی الأیّامِ یَعْرِفُها البَصیرُ(3)

«از پرستش لات و عزی کناره گرفتم که دلاور شکیبا چنین می کند. دیگر نه عزی را می پرستم و نه دو دخترش را و نه به زیارت دو بت بنی عمرو می روم. هبل را نیز نمی پرستم،

ص: 355


1- . ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج 8، ص 168؛ ابن کلبی، هشام بن محمّد، الاصنام، ص 35.
2- . جلال الدین سیوطی، عبدالرحمان بن کمال، شرح شواهد المغنی، ص 109؛ شریف قرشی، باقر، حیاة المحرر الاعظم الرسول الأکرم محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ، ج 1، ص 34.
3- . ابن کلبی، هشام بن محمّد، الاصنام، ص 21 22؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 241.

همو که در دورۀ کم خرد ی ام آن را می پرستیدم. شگفت زده شدم و در شب ها شگفتی هایی هست که صاحب بصیرت به هنگام روز آنها را درمی یابد.»

زید به آیین یهودیت و نصرانیت نیز درنیامد و از قوم خویش کناره گرفت و گفت که پروردگار ابراهیم را می پرستم. او به دیوار کعبه تکیه می کرد و خطاب به قریش می گفت: «ای قریشی یان! سوگند به آن که جان زید بن عمرو در دست او است، هیچ کس غیر من بر آیین ابراهیم نیست.»

او افزود: «بار خدایا! اگر می دانستم کدام راه نزد تو محبوب تر است، تو را از همان راه می پرستیدم، لیک نمی دانم.»

این شعر نیز به زید بن عمرو بن نفیل منسوب است:

أرَبّاً واحِداً أم أَلفَ رَبٍّ

أَذینُ إِذا تُقِسِّمَتِ الْأُمورُ(1)

«آیا آن هنگام که امور تقسیم می شوند، یک پروردگار را بپرستم یا هزارپروردگار را؟»

4. عربی بادیه نشین

یکی از کسانی که بت ها را به باد تمسخر گرفته، عربی است بادیه نشین که با شتران خویش از ساحل جده می گذشت. او سوی بتی به نام سعد رفت تا از آن تبرک بجوید، لیک چون شترانش به آن بت نزدیک شدند به سبب خون قربانی ها، رم کردند! اعرابی نیز سنگی برداشت و به بت کوبید و او را گفت: «خداوند، تو را به عنوان معبود برکت ندهد! آیا شترانم را رماندی؟» سپس در پی شتران خویش رفت تا این که آنها را گرد آورد و بازگشت، در حالی که چنین می گفت:

أتَیْنا إِلی سَعْدٍ لِیَجمَعَ شَمْلَنا

فَشَتَّتَنا سَعدٌ فلانَحْنُ مِنْ سَعْدِ

وما سَعْدُ اِلّا صَخْرةٌ فی تَنوفَةٍ

مِنَ الْأَرضِ لایَدعو لِغَیٍّ ولا رُشْدِ(2)

ص: 356


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 15، ص 412.
2- . ابن کلبی، هشام بن محمّد، الاصنام، ص 37.

«نزد سعد آمدیم تا ما را دور هم گرد آورد، لیک سعد ما را پراکنده ساخت، پس ما از سعد نیستیم. سعد چیزی نیست جز تخت سنگی بر روی زمینی بلند، که نه به بیراهه و نه به راه دعوت می کند.»

5. خزاعی بن عبد

خزاعی بن عبدالمزنی خدمت گزار بت [قبیلۀ] مزینه بود، لیک از پرستش او روی گرداند و شتابان خدمت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رسید و اسلام آورد و گفت:

ذَهَبتُ إِلی نَهْمِ لأذبَحَ عِندَهُ

عَقیرةَ نُسکٍ کالَّذی کُنْتُ أَفْعَلُ

فَقُلتُ لِنَفْسی حینَ راجَعتُ عَقلَها

أهذا إِلهٌ أبْکَم لَیسَ یَعقِلُ

أبَیْتُ فَدینی الیَومُ دینُ محمّد

إِلهُ السَّماءِ الماجِدٌ المُتَفَضِّلُ(1)

«به نزد نهم(2) رفتم تا برایش گوسفندی قربانی کنم، چنان که همیشه می کردم. پس چون به خرد خویش رجوع کردم، با خود گفتم: آیا [خدای تو] این خدای بی زبان است که اندیشه و خردی ندارد؟ [از او] روی گرداندم و امروز دین من، دین محمّد است و دین خدای بزرگوار بخشنده.»

6. عبدالرحمان

هنگامی که عبدالرحمان بن ابی سیرۀ را خبر رسید که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ظهور کرده است، به سوی بتی رفت که صنم نام داشت و از آنِ سعدالعشیره(3) بود سپس آن را درهم شکست. آن گاه خدمت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رسید و اسلام آورد و گفت:

تُبِعتُ رَسولَ اللّهِ إذْ جاءَ بالهُدی

وخَلّفْتُ فَرّاصاً بدارِ هَوانِ

ص: 357


1- . همان، ص 39.
2- . بت قبیلۀ مزینه م.
3- . یکی از شخصیت های دوران جاهلیت است. او عمری دراز یافت، چندان که شمار فرزندان و نوادگانش به سیصد نفر رسید و چون در میان آنان بر مرکب می نشست و کسی در بارۀ همراهانش می پرسید، از ترس حسادت، می گفت: «آنان عشیرۀ من هستند» م.

شَدَدتُ عَلَیهِ شَدَّةً فتَرَکتُهُ

کَأَنْ لم یکُنْ والدَّهْرُ ذو حَدَثانِ

ولَمَّا رَأیتُ اللّهَ أَظْهَرَ دَینُه

أجَبْتُ رَسولِ اللّهِ حینَ دَعانی

فَأَصبَحتُ لِلاسْلامِ ما عِشْتُ ناصرا

وألقَیْتُ فِیهِ کَلْکَلی وجِرانی

فَمَنْ مُبلِغٌ سَعدَ العَشیرةِ أنَّنی

شَریتُ الّذی یَبقی بِآخَرَ فانِ(1)

«آن هنگام که رسول خدا هدایت را آورد، از او پیروی کردم و فرّاص را در خانۀ پستی و مذلت برجای نهادم. بر او حمله ای بردم و ترکش کردم، آن گونه که تو گویی هرگز نبوده است، و روزگار از این بازی ها بسیار دارد. و چون دیدم خداوند دین خویش را پیروزی بخشید؛ به رسول خدا چون مرا فراخواند پاسخ گفتم. پس تا آن هنگام که زنده ام، یاور اسلام شدم و سینه و گردنم را در بر زمین این آیین نهادم. پس چه کسی به سعد العشیره خبر می دهد که من آنچه را که باقی است، به دیگری که فانی است، خریدم.»

شکستن بت ها از سوی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پیش از آن که مبعوث شود، دست به شکستن بت ها زد، همان گونه که جدش ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ پیر پیمبران چنین کرد. امام امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ در روایتی می فرماید:

«من و پیامبر به راه افتادیم تا این که به کعبه رسیدیم. رسول خدا مرا فرمود: بنشین! و از شانه های من بالا رفت و من خواستم که او را بلند کنم، لیک پیامبر خدا چون ناتوانی مرا دید، پایین آمد و نشست و فرمود: از شانه هایم بالا برو.»

امام می فرماید: «از شانه های پیامبر بالا رفتم و آن حضرت مرا بلند کرد و چنان گمان بردم که اگر بخواهم می توانم به افق آسمان دست یابم. روی کعبه رفتم که بر آن مجسمه ای از روی یا مس بود و به کندن آن از راست و چپ و جلو و عقب پرداختم، تا این که توانستم آن را از جای برکَنم. رسول خدا مرا فرمود: آن را بینداز! من نیز آن را به پایین انداختم، که همانند شیشه خردشد، سپس پایین آمدم و با رسول خدا بر یکدیگر پیشی می گرفتیم تا این که

ص: 358


1- . زمخشری، محمود بن عمر، ربیع الابرار و نصوص الاخبار، ج 3، ص 124.

به خانه هایمان پنهان شدیم، زیرا می هراسیدیم که کسی از مردم ما را ببیند.»(1)

هنگامی که پروردگار، پیروزی آشکار را نصیب بنده و فرستاده اش نمود و آن حضرت، مکه را فتح کرد، سیصد و شصت بت بر کعبۀ مقدس آویخته شده بود که قریشی یان آنها را به خدایی گرفته بودند و به جای خداوند متعال می پرستیدند؛ نائله، اساف، منات، ذوالخلصه، ذوالکنی، ذوالشرف، اقیصر، نهم و سمیر از آن جمله بودند.(2)

هبل،

خدای ابوسفیان، که از جنس مس بود و با میخ های آهنین به زمین کوبیده شده بود، سرور دیگر بت ها به شمار می آمد. حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ هنگامی که از شانه های رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بالا رفت، دست به کار کندن هبل شد و توانست آن را از جای برکَند و بر زمین افکند، در حالی که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ این آیه را می خواند: (جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً.)(3) امام سپس بقیه بت ها را بر زمین افکند و بدین روی بیت الحرام را از آن پلیدی ها پاک کرد.

بت هایی که قریشی یان به خدایی گرفته بودند و آنها را به جای پروردگار متعال می پرستیدند، نشانگر میزان انحطاط فکری، جهالت عمیق و حماقت آنان است. ام المؤمنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که خداوند تعالی ایمان را به او ارزانی داشته، سوی حق هدایتش نموده بود، گمراهی و جهالت قریشی یان را در پرستش بت ها می دید، به همین سبب از بت ها روی گردان و به خدای تعالی ایمان آورد و به آیین ابراهیم و شریعت او گردن نهاد و ایمان آورد.

زنده به گور کردن دختران

زنده به گور ساختن دختران، پدیدۀ دیگری است که نشان می دهد جامعۀ جاهلی تا چه اندازه ددمنش و درنده بوده است. هنگامی که زایمان زنی فرامی رسید، در کنار او حفره ای می کندند و زنی نیز در کنار او می نشست؛ اگر زن دختر می زایید، نوزادش را در آن حفره می انداختند و

ص: 359


1- . ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، صفة الصفوة، ج 1، ص 163؛ ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی، مسند احمد بن حنبل، ج1، ص 84.
2- . حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 2، ص 226.
3- . حق آمد و باطل نابود شد. آری، باطل همواره نابودشدنی است. (اسراء: 81)

اگر پسر می زایید او را زنده نگاه می داشتند!

شاعری جاهلی می گوید:

سَمَّیتها إِذْ وُلِدَتْ تَموتُ

وَالقَبرُ صِهْرٌ ضامِنٌ زَمیت

«او [دختر] را نامزد کردم که چون به دنیا آید، بمیرد و قبر، دامادی نگهدارنده و ساکن است.»

خدای متعال می فرماید: (وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلاً ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کظِیمٌ).(1)

نیز می فرماید: (وَ إِذَا الْمَوْؤُدَة سُئِلَتْ*بِأَی ذَنْبٍ قُتِلَتْ).(2)

همان گونه که برخی از مردمان عصر جاهلی، عادت داشتند فرزندان شان را از ترس فقر و تنگ دستی به قتل رسانند.

خدای تعالی می فرماید: (وَ لَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکُمْ خَشْیةَ إِمْلَاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیاکُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کَانَ خِطْا کَبِیرًا).(3)

زندگی اقتصادی

اما زندگی اقتصادی در عصر جاهلی زشت و ناخوشایند بود و فقر بر سر بسیاری از مردم جزیرة العرب سایه داشت و آنان زندگی خویش را در فشار و تنگنا می گذراندند. سرور زنان عالم و پارۀ تن رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، در سخن رانی تارخی خویش پیرامون زندگی عصر جاهلی می فرماید: «آب آلوده به ادرار شتران می نوشیدید و پوست خشک شدۀ بزغاله می خوردید.»

مردم در روزگارجاهلی چندان فقیر و تنگ دست بودند که آبی برای نوشیدن و غذایی برای خوردن نمی یافتند، بله از حشراتی تغذیه می کردند که حتی حیوانات نیز از آنها روی

ص: 360


1- . و هر گاه یکی از آنان را به دختر مژده آورند، چهره اش سیاه می گردد، درحالی که خشم [و اندوه] خود را فرو می خورد. (نحل: 58)
2- . و چون از آن دخترک زنده به گور پرسند، به کدامین گناه کشته شده است. (تکویر: 8 9)
3- . و از بیم تنگ دستی، فرزندان خوش را مکشید، ماییم که به آنها و شما روزی می بخشیم، آری کشتن همواره خطایی بزرگ است. (اسراء: 31)

می گرداندند. آنان آب آلوده به ادرار شتر را می نوشیدند و نیرومندشان، ناتوان را غارت می کرد و دارایی اش را به تاراج می برد.

تاریخ نگاران گزارش هایی دردناک از غارت و چپاول را که میان قبائل عرب حاکم بود و آسیب های ناگواری را که این غارت ها و چپاول ها بر جان، روح و اموال مردم بر جای نهاد روایت کرده اند.

معاملات ربوی نیز در مکه فراگیر بود و سود ربوی به زشت ترین گونۀ آن ستانده می شد و معامله گران دیناری را در برابر دیناری و درهمی را در برابر درهمی می گرفتند. مکیان ربا را نوعی از خرید و فروش می دانستند و چون اسلام ربا را حرام کرد، قریشیان از این حکم به وحشت افتادند و با تمام توان در برابر اسلام ایستادند و ابوسفیان، سرآمد رباخواران، در میان مردم مکه از همه بیشتر با اسلام مبارزه می کرد؛ زیرا آموزه ها و احکام این آیین با منافع ربوی او در تضاد بود.

کرنش و فرمان برداری

جهان عرب در آن روزگار در بردگی و خواری ژرفی به سر می برد و سایۀ استعمار کسری و قیصر را بر سر خویش می دید. روح کرنش، فرمانبرداری و ذلت بر بسیاری از مناطق عربی حاکم بود. سرور زنان عالم، زهرای رسول عَلَيْها السَّلاَمُ، وضعیت اجتماعی عرب را در آن روزگار، در سخنرانی خویش چنین به وصف می کشد:

«بر لبۀ گودالی از آتش قرار داشتید، آبی بودید برای نوشنده و فرصتی برای آزمند و آتشی زودگذر و مغلوب و ذلیل.»

حضرت در وصف اوضاع اجتماعی آنان می افزاید:

«خوار بودید و ذلیل و می هراسیدید که مردمان شما را از پیرامون تان بربایند، (1) پس خدای تبارک و تعالی پس از ماجراهایی شما را به دست محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نجات داد و این زان پس بود که به مردان دلاور و گرگان عرب و گردن کشان اهل کتاب گرفتار آمد.»

این وصفی دقیق است که ما را از اوضاع اجتماعی حاکم در عصر جاهلی آگاه می سازد.

ص: 361


1- . اشاره با این سخن خداوند است که: (وَ اذْکرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الْأَرْضِ تَخافُونَ أَنْ یتَخَطَّفَکمُ النَّاسُ فَآواکمْ وَ أَیدَکمْ بِنَصْرِهِ وَ رَزَقَکمْ مِنَ الطَّیباتِ لَعَلَّکمْ تَشْکرُونَ). (انفال: 26)
بی سوادی

بی سوادی به شکلی گسترده در بیشتر شهرها و آبادی های عربی رواج داشت. لیک چون خدای تعالی در نبرد بدر، پیروزی آشکار را نصیب بنده و فرستاده اش کرد و قریشی یان را به خاک مذلت افکند و گروهی از آنان به بند اسارت گرفتار آمدند، رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هر یک از آنان را که نمی توانست فدیه خویش را بپردازد و خواندن و نوشتن نیز می دانست، موظف ساخت که به جای پرداخت فدیه، ده نفر از مسلمانان را خواندن و نوشتن بیاموزد. این موضوع نشان می دهد که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ چه اندازه به تعلیم و آموزش و گسترش آن در میان مسلمانان توجه و اهتمام داشته است.

آنچه آمد، نمونه هایی از عقب ماندگی جامعۀ جاهلی بود، که ام المؤمنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با آگاهی آنها را می دید.

حلف الفضول

حلف الفضول یکی از مهم ترین رخدادهای اجتماعی عصر جاهلی است، که عرب و مردمان مکه می توانند به آن افتخار کنند.(1) این پیمان یا گروه برای یاری ناتوانان و حمایت از حقوق غریبان و اقلیت ها و بردگان ناتوان که در مکه زندگی می کردند، بنیان نهاده شد.

حلف الفضول در روزگار قبائل جرهم که در مکه ساکن بودند بسته شد و تا روزگار قریش استمرار یافت. نشست های این پیمان در خانۀ عبد اللّه بن جدعان، که از مشاهیر قریش به شمار می آمد، برپا می شد. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در یکی از نشست ها حاضر بوده، در بارۀ آن می فرماید: «در خانۀ عبد اللّه بن جدعان شاهد حلف الفضول بودم و اگر در روزگار اسلام به آن دعوت شوم، اجابتش می کنم.»(2)

شایان ذکر است که چون مشاجره ای میان ابوالاحرار، امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ و ولید بن عتبة بن

ص: 362


1- . این پیمان را گروهی از قبیلۀ جرهم که همگی «فضل» نام داشتند، بنیان نهادند. اینان عبارت بودند از: فضل بن حرث، فضل بن وداعه و فضل بن فضاله؛ از این روی پیمان یاد شده نیز نام ایشان را به خویش گرفت.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 83، ص 256.

ابی سفیان که از سوی عمویش معاویه به حکمرانی مدینه منصوب شده بود، درگرفت، امام بر آن فرومایه تاخت و فرمود: «به خدا سوگند یا باید با من منصفانه رفتار کنی، یا این که شمشیر خویش را برمی گیرم و در مسجد رسول خدا می ایستم،

سپس به حلف الفضول فرامی خوانم.»

ابن زبیر که حاضر بود، گفت: «من نیز به خدا سوگند یاد می کنم که اگر حسین فرابخواند، او را اجابت کنم تا این که یا او منصفانه به حقش برسد، یا این که بمیرم.»

مسور بن مخرمه زهری و عبدالرحمان بن عثمان تمیمی نیز همین گونه گفتند و چون ولید بن عتبه سخن آنان را شنید، تسلیم شد و حق امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ را به او داد.(1)

دارالندوه

یکی از نشانه های تمدن در مکه، تأسیس دارالندوه بود که در روزگار کنونی به مجلس نمایندگان شباهت دارد. دارالندوه را قصی تأسیس کرد و در آن را به روی مسجد الحرام گشود. قریشی یان برای رایزنی و مشاوره در بارۀ امور مشهور و بیت الحرام در این مکان گرد می آمدند. بر اساس قوانین و مقررات دارالندوه، کسی که سنش از چهل سال کمتر بود حق عضویت در آن را نداشت. این مجلس در مکه از اهمیت بالایی برخوردار بود، چنان که شورای حل اختلاف مردم نیز بود.(2)

قصی ادارۀ این مجلس را به پسرش عبدمناف محول کرد. در اخبار مکه و دیگر منابع تاریخی از اوضاع و کار و بار این مجلس سخن گفته شده است.

اینک سخن در بارۀ برخی جلوه های زندگی جاهلی در عصر صدیقه زکیه ام المؤمنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به پایان می بریم.

تجارت و وصلت

افتخارات درخشان ام المؤمنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از تجارت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با دارایی او و کسب سود هنگفت از آن آغاز می شود و با ازدواج آن بانو با رسول خدا صلی الله

ص: 363


1- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج2، ص 42.
2- . شریف قرشی، باقر، حیاة المحرر الاعظم الرسول الأکرم محمد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ، ج 1، ص 32، به نقل از: آلوسی، محمود شکری، بلوغ الارب، ج 2، ص 272.

علیه و آله ادامه می یابد. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ثروت انبوه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را سرمایۀ اسلام ساخت و آن را برای برپایی دعوت خویش هزینه نمود.

آن دوران از زندگانی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به فضایل گوناگون و جلوه های ایمان و جهاد آراسته بود و نیکوترین الگو برای پاکی و پاک دامنی و ارجمندی شد. اینک پرتوهایی از شئون خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ.

تجارت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با دارایی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

راویان و تاریخ نگاران گونه های مختلفی از تجارت پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با دارایی ام المؤمنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را یاد کرده اند که شاید دقیق ترین آنها روایت مجلسی باشد که آورده است:

«خدیجه بنت خویلد زنی تاجرپیشه و صاحب شرافت و ثروت بود که مردان را در اموال و دارایی خویش به کار می گرفت و با تعیین نمودن سهمی، با آنان قرارداد مضاربه می بست. قریشی یان قومی تاجر بودند و چون خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را خبر رسید که محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ راست گو، با ایمان و نیکواخلاق است، کسی را در پی او فرستاد و به او پیشنهاد کرد که با دارایی وی و به عنوان تاجر راهی شام شود و چیزی فراتر از آنچه به دیگر تاجران می دهد، بگیرد. محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پیشنهاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را پذیرفت و غلام آن بانو که میسره نام داشت با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ همراه شد. آنان رفتند تا این که به شام رسیدند و چون رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در سایۀ درختی نزدیک صومعۀ راهبی پیاده شد، راهب، میسره را گفت: این مرد که زیر سایۀ این درخت پیاده شد، کیست؟

میسره گفت: مردی از قریش است از اهالی حرم.

راهب با وحشت و ترس گفت: هیچ کس زیر سایۀ این درخت پیاده نمی شود، مگر این که پیامبر باشد.

پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ کالایی را که همراه داشت فروخت و سود هنگفت بی سابقه ای به دست آورد، سپس هر کالایی که می خواست خریداری کرد و همراه میسره به مکه

ص: 364

بازگشت.»(1)

هنگامی که آنان به مکه رسیدند، میسره شتابان سوی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رفت و بانوی خویش را از سود هنگفتی که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به دست آورده بود، خبر داد. میسره سپس با حیرت و تعجب برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تعریف کرد که در طول سفر چه عجائب و غرائبی از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دیده است؛ از حرف های راهب گرفته تا سایه افکندن ابر بر سر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و مناجات مؤمنانه و خاشعانۀ آن حضرت با خدای تعالی و دیگر رخدادهای شگفت آور.

تحسین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

جان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از تحسین و بزرگ داشت پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آکنده شد، زیرا دریافته بود که او چه خصلت های نیکو و اخلاق والایی دارد و مانند دیگر جوانان قریش در پی وقت گذرانی، هرزگی و شهوت رانی نیست و با کمال، برتری خرد، پاک نهادی و دیگر ویژگی های اخلاقی نیکو، از آنان پیشی می گیرد. نیز خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یقین پیدا کرد که کار محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بالا می گیرد و او آیندۀ درخشانی خواهد داشت.

خواستگاری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

سران، بازرگانان و توانگران قریش؛ از جمله عقبة بن ابی معیط، صلت بن ابی یهاب، ابوجهل و ابوسفیان، به خواستگاری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رفتند، لیک آن بانو همگی آنان را رد کرد و روی سوی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نهاد. او ایمانی استوار داشت که محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پیامبری است که از سوی پروردگار برای عموم مردم فرستاده شده است و همانی است که پیامبران پیشین بشارت او را داده اند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می گفت: «نیکبخت است هر که همسر محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شود.»(2)

بوصیری می گوید:

ص: 365


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 8.
2- . همان، ص 23.

ورَأتُه خَدیجَةٌ وَالتُّقی

وَالزُّهدُ فیهِ سَجیَّةٌ وَحَباءُ

وَأتاها أنَّ الغَمامَةَ وَالسرحَ

أضَلَّتُه مِنهُما أفیاءُ

فَدَعَتُه إِلی الزَّواجِ وَما

أَحسَنَ ما یَبلُغُ المُنی الأَذکِیاءُ(1)

«خدیجه، او محمّد را چنان دید که پرهیزکاری و پارسایی، خوی و سرشت و ارمغان او بود. و محمّد نزد او آمد در حالی که ابر و موی سرش بر او سایه افکنده بودند. پس [خدیجه] او را به ازدواج فراخواند و چه زیبا است که هوشمندانه به خواستۀ خویش می رسند.»

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شتابان از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خواستگاری کرد و مهریه را از دارایی های خویش برای آن حضرت فرستاد، لیک برخی قریشی یان از این کار شگفت زده شدند و گفتند: «زنان به مردان مهریه دهند!»

ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ با دلیلی استوار آنان را پاسخ داد: «اگر مردان بسان این برادرزاده ام باشند، به بالاترین بها به ازدواج دعوت می شوند لیک اگر همانند شما باشند، جز با پرداخت مهریه ای بالا ازدواج نمی کنند.»(2)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گزیدۀ مردمان روی زمین را برگزید و به سعادتمندی دست پیدا کرد و بر تمامی زنان عالم برتری یافت و اگر ایمان پرهیزکاری و پاک نهادی عظیمی نداشت، بدین جایگاه والا نمی رسید.

خطبۀ ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ

ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ با شماری از بنی هاشم و تعدادی از قریشی یان نزد عمرو بن اسد، عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رفت و عمرو با خوش آمدگویی و تکریم از آنان استقبال کرد. ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ در خطبه ای رسا گفت:

«سپاس خداوند این خانه را، که ما را از کشت ابراهیم و ذریۀ اسماعیل قرار داد و در حرم امن خود جای داد و بر مردم حاکم ساخت و در این شهر مشمول برکات خویش کرد.

ص: 366


1- . کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب، الکافی، ج5، ص 375، ح 9.
2- . مالکی، محمّد بن علوی، مناقب خدیجة الکبری، ص 13.

سپس این برادرزاده ام یعنی رسول خدا با هر یک از مردان قریش هم سنگ شود، از او برتر خواهد بود و هر مردی با او قیاس شود، از آن مرد عظیم تر بود، و در میان مردم همانند ندارد، اگر چه ثروتی ندارد لیک ثروت، رودی است روان [که از دست می رود] و سایه ای است که پایدار نمی ماند، او را به خدیجه رغبتی است و ما این که نزد تو آمده ایم تا خدیجه را به رضایت و امر او از تو خواستگاری کنیم. مهریه اش بر عهده من است و من آن را از دارایی خویش چه اینک بخواهید، چه در آینده، به شما پرداخت خواهم کرد. سوگند به پروردگار این خانه، که برادرزاده ام بهره ای فراوان، دینی فراگیر و خردی کامل دارد.»(1)

عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ را گفت که از این پیوند شادمان است و از او تقدیر کرد. سپس مراسم عقد برپا شد و میهمانان به ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و دیگر خاندان او تبریک گفتند، همان گونه که هاشمیان از عموی بانو خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به سبب استقبال گرم و تکریم شان تشکر کردند.

تحلیل خطبۀ ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ

ناگزیر باید درنگی کوتاه داشته باشیم و برخی بندهای خطبۀ ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ را از نظر بگذرانیم.

نخست آن که در خطبۀ ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ از فضیلت خاندان هاشمی و جایگاه والای اجتماعی آن سخن گفته شده است و این از بهر ویژگی های رفیعی است که این خاندان دارند، از جمله:

1. این خاندان از ریشه هایی ارجمند که در اوج شرافت قرار دارد، منشعب شده است و از ذریۀ ابراهیم، پیر پیامبران و پسرش اسماعیل پیامبر خدا است.

2. خاندان هاشمی در برترین سرزمین دنیا ساکن بود، همان حرمی که پروردگار، آن را

ص: 367


1- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج1، ص 139؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 20؛ دیاربکری، حسین بن محمّد، تاریخ الخمیس، ج1، ص264؛ زینی دحلان، احمد، السیرة النبویة، ج1، ص 55.

برای بندگان خویش محلی امن قرار داده است.

عَلَيْها السَّلاَمُ. از امتیازات هاشمیان این بود که سرور و حاکم بودند و مردمان در اختلافاتی که میانشان درمی گرفت به آنان رجوع می کردند.

دوم آن که خطبۀ ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ از سترگی شخصیت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حکایت دارد و بیان می دارد که تمامی افتخارات و فضائل در شخصیت او گرد آمده است، از جمله:

1. هیچ مردی از مردان قریش را نتوان در خصلت های اخلاقی با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هم سنگ کرد و آن حضرت در فضائل از همۀ قریشی یان برتر است.

2. هیچ مردی از میان عرب و غیرعرب با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مقایسه نشود، جز این که حضرتش بر او برتری یابد.

عَلَيْها السَّلاَمُ. پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در میان تمامی آفریدگان خدای تعالی همانندی ندارد.

سوم آن که در شخصیت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خدشه ای نیست، جز فقر و دارایی اندک و این برای او نقصی به شمار نمی آید، زیرا مال و ثروت سایه ای است ناپایدار و آبی است روان.

چهارم آن که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ از اخبار کاهنان دریافته بود که برادرزاده اش جایگاهی سترگ دارد و آیینی خواهد آورد که در زمین حاکم می شود.

اینها پاره ای از نکاتی بود که در خطبۀ ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به چشم می خورد.

سن پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

سن پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هنگام ازدواج با ام المؤمنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ 25 سال بود.(1)

سن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

راویان در بارۀ سن ام المؤمنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنگام ازدواج با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

ص: 368


1- . بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوة، ج 2، ص 71؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 2، ص 294؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 140.

دچار

اختلاف اند. علامۀ محقق سید جعفر مرتضی عاملی دامت برکاته اقوال مورخان را چنین ارائه داده است:

1. در 25 سالگی،(1)

2. در 28 سالگی،(2)

عَلَيْها السَّلاَمُ. در عَلَيْها السَّلاَمُ0 سالگی،(3)

4. در عَلَيْها السَّلاَمُ5 سالگی، (4)

5. در 40 سالگی،(5)

6. در 44 سالگی،(6)

عَلَيْهِ السَّلاَمُ. در 45 سالگی،(7)

8. در 46 سالگی.(8)

سید جعفر مرتضی بر آن است که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در 25 سالگی با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ازدواج نموده است، همان گونه که بیهقی و دیگر راویان چنین آورده اند.

ما نیز پس از درنگ در منابع تاریخی که سید جعفر مرتضی دامت برکاته آنها را یاد

ص: 369


1- . بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوة، ج 2، ص 71؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 2، ص 294؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 140.
2- . ابن عماد حنبلی، عبدالحی بن عماد، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، ج 1، ص 14؛ بدران، عبدالقادر، تهذیب تاریخ دمشق، ج 1، ص 303.
3- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 140؛ دیاربکری، حسین بن محمّد، تاریخ الخمیس، ج 1، ص 264.
4- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 2، ص 95؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 265.
5- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ص 98، ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 49؛ قسطلانی، احمد بن محمّد، المواهب اللدنیّة، ج 1، ص 38.
6- . بدارن، عبدالقادر، تهذیب تاریخ دمشق، ج 1، ص 303.
7- . نووی، ابوزکریا یحیی بن شرف، تهذیب الاسماء، ج 2، ص 342؛ ابن منظور، محمّد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق، ج 2، ص 275؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج1، ص 140؛ دیاربکری، حسین بن محمّد، تاریخ الخمیس، ج 1، ص 301.
8- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ص 98.

کرده است، به نتیجه ای مشابه او دست یافتیم و با او هم سخن هستیم.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و بخشیدن اموالش به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

ام المؤمنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تمام اموال منقول و غیرمنقول خویش را به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بخشید و به میسره، خادم خود، فرمان داد تا این موضوع را در میان قریشی یان جار زند. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نیز اموال خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را در راه پشتیبانی از دعوت اسلام و استوارسازی ارکان آن هزینه ساخت.

از جمله املاک خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بازاری بود در ناحیه ای از مکه که عرب ها از آن خرید می کردند. این بازار را حکیم برای عمه اش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خریداری کرده بود و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز آن را به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ارزانی داشت.(1)

ازدواج نکردن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با کسی غیر از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

با پژوهش های دقیق می توان به این نتیجه دست یافت که ام المؤمنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با کسی ازدواج نکرده بود و آنچه در بارۀ ازدواج او با کسانی غیر از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گفته می شود، از صحت و درستی برخوردار نیست و به گمان قوی می تواند از ساخته های امویان یا عباسیان است تا شأن و جایگاه این بانوی بزرگوار را که جدّۀ امامان پاک عَلَيْهِ السَّلاَمُ است، فروبکاهند. دلایلی که در پی ارائه می شود، این نظر را تقویت و اثبات می کند:

نخست آن که ادعا شده است که او با دو مرد ازدواج کرده، از آنان فرزنددار شده است، این دو مرد عبارت اند از:

1. عتیق بن عائذ بن عبد اللّه مخزومی،

2. ابوهاله تمیمی.

این دو شخص مجهول اند و در هاله ای از ابهام قرار دارند و راویان چیزی را از آنان روایت نکرده اند و از فرزندان آنان نیز فقط «هند» را یاد کرده اند که مشخص نیست فرزند

ص: 370


1- . شوشتری، محمّدتقی تستری، قاموس الرجال، ج 4، ص 54.

کدام یک از این دو نفر است.

دوم آن که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از زیباترین و ثروتمندترین زنان قریش بود و بزرگان و توانگران قریش از او خواستگاری کردند، لیک آن بانو آنان را پاسخ نگفت، پس چگونه به همسری دو شخص ناشناخته که از وضع اقتصادی و جایگاه اجتماعی آنان خبری نیست، درآمده باشد؟

سوم آن که بزرگان و ثروتمندان قریش برای خواستگاری از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بر یکدیگر پیشی می گرفتند و این بر اساس آداب و رسوم عربی چه قدیم و چه جدید بی گمان نمی تواند جز بهر زنی باکره باشد.

چهارم آن که جمعی از راویان بزرگ و تاریخ نگاران از جمله بلاذری، سید مرتضی و ابن شهرآشوب تصریح کرده اند که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با بانو خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ازدواج کرده، در حالی که وی باکره بوده است.

پنجم آن که اگر بانو خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در سن چهل سالگی و بالاتر از آن با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ازدواج کرده است، پس چگونه در این سن یا سن بالاتر از آن که به طور طبیعی امکان باردار شدن کمتر است، این همه فرزند به دنیا آورده است؟

آنچه عرضه داشتیم، مهم ترین نکاتی است که ازدواج بانو خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با کسی غیر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را بعید نشان می دهد. از این گذشته چگونه بانو خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که هنگام ازدواج با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ 25 ساله بوده است، با این دو شخص ازدواج کرده، از آنها صاحب فرزند شده است؟

فرزندان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ
اشاره

ام المؤمنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرزندان دختر و پسری را برای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به دنیا آورده است که مورخان در شمار آنان به اختلاف دچارند. آنان عبارت اند از:

1. قاسم

رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ کنیۀ خوش را از این فرزند گرفته است. قاسم در سن چهار

ص: 371

سالگی درگذشت. نیز گفته اند که او در سن دو سالگی در مکه و پیش از آن که به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وحی شود، درگذشت و آن حضرت بسیار اندوهگین شد و به کوهی از کوه های مکه روی کرده، فرمود: «اگر آنچه بر سر من رفته، بر سر تو رفته بود، ویرانت می کرد.» هنگامی که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قاسم را می برد تا به خاک سپارد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز او را همراهی کرد تا این که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ او را در آرامگاه ابدی اش دفن کرد، در حالی که مادرش به تلخی می گریست.(1)

درگذشت قاسم، سوز و گدازی در جان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برجای نهاد و او را به گریه و زاری واداشت. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در حالی که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ غرق در اشک و اندوه بود، بر او وارد شد و دلداری اش داد و فرمود: «ای خدیجه! آیا راضی نمی شوی که چون روز قیامت فرارسد، او یعنی پسرش قاسم به در بهشت آید و آن جا بایستد و دست تو را بگیرد و به بهشت وارد کند و تو را در برترین جای آن بنشاند. این برای همۀ مؤمنان است، زیرا خدای حکیم تر و گرامی تر از آن است که میوۀ دل مؤمن را بگیرد، سپس او را بعد از آن تا ابد عذاب کند.»(2)

2. عبد اللّه

او پس از بعثت پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در مکه به دنیا آمد و پیش از آن که او را از شیر بگیرند، درگذشت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به درد آمد و عرض کرد: «ای رسول خدا! کاش می ماند تا او را از شیر می گرفتم.»

رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ او را تسلیت گفت و دلداری داد و فرمود: «از شیر گرفتن او در بهشت خواهد بود.»(3)

منافقان قریش از مرگ عبد اللّه شادمان شدند، عاص بن وائل گفت: «نسل محمّد بریده

ص: 372


1- . شیخ حر عاملی، محمّد بن حسن، وسائل الشیعه، ج 2، ص 383.
2- . کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب، فروع کافی، ج 3، ص 218. نیز حدیثی نزدیک به آن در: شیخ حر عاملی، محمّد بن حسن، وسائل الشیعه، ج 4، ص 894.
3- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 32.

شد و او بی تبار خواهد بود.»

در پی این سخن، سورۀ کوثر بر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نازل شد که در آن آمده است: (إِنَّا أَعْطَینَاکَ الْکَوْثَرَ)(1) تا به آخر سوره.

کوثر، بر اساس آنچه که برخی مفسران گفته اند، همان نسل فراوان و طاهر است که از دخترش، سرور زنان عالم، فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ خواهد بود.

رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اعلان کرده است که فرزندان فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ ذریه و فرزندان اویند. حضرت می فرماید: «فرزندان هر پدری به خانواده پدرشان منسوب می شوند، جز فرزندان فاطمه که من پدرشان هستم و من خانوادۀ پدری آنانم.»(2)

نیز می فرماید: «هر پیامبری را خانواده ای است که به آن منسوب می شوند و فرزندان فاطمه خانوادۀ من اند که به آن منسوب می شوند.»(3)

سادات که خداوند بر شرافت آنان بیفزاید اختران درخشان دنیای اسلام اند. آنان همواره در پی منافع مسلمانان بوده اند و در دفاع از حقوق محرومان و دردمندان و پاسداری از ارزش ها و اصول اسلام که عدالت سیاسی و اجتماعی را برای مردمان به بار می آورد، جانانه جهاد کرده اند.

3. طیب

آن گونه که گفته اند، او پس از بعثت، در مکه به دنیا آمده است، لیک برخی نپذیرفته اند که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پسری به نام طیب داشته باشد، بلکه آن را لقب عبد اللّه دانسته اند.

4. طاهر

او در سپیده دم دعوت اسلام در مکه به دنیا آمد، لیک برخی نمی پذیرند که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پسری به نام طاهر داشته است، بلکه آن را لقب عبد اللّه دانسته اند.

ص: 373


1- . ما تو را کوثر دادیم، پس برای پروردگارت نماز گزار و قربانی کن. دشمنت خود بی تبار خواهد بود. (کوثر: 1 3)
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 37، ص 70.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 23؛ طبری امامی، محمّد بن جریر بن رستم، دلائل الامامة، ص 76.
5. فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ
اشاره

فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ سرور زنان عالم است و در میان دختران حوا، کسی عفیف تر، پاک تر، و پارساتر از او آفریده نشده است. او پرتوی از نور خدای تعالی است و نفحه ای از روح پدرش، سالار رسولان؛ همو که دخترش را خالصانه دوست می داشت و بزرگش می شمرد و خشنودی و خشم خدای را قرین خشنودی و خشم دخترش کرد و این بالاترین منزلتی است که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از آنِ فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ ساخت. اینک پرتوی از زندگانی پاک آن بانو.

ولادت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ

سرور زنان عالم در مکه و در خانۀ مادرش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که در نزدیکی کوچۀ عطاران بود، (1) دیده به جهان گشود. هنگامی که بشارت تولد آن بانو را به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دادند، شتابان به خانه آمد و نوزاد مبارکش را در آغوش کشید و بوسه باران کرد و مراسم ولادت اسلامی را برای او برگزار کرد و در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت. سپس جبرئیل بر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نازل شد و سلام خدای تعالی را به او و مولود مبارکش رساند.(2)

القاب

سرور زنان عالم، القاب ارجمندی دارد که برخاسته از جایگاه بلند و شأن عظیم او است. اینک برخی از آن القاب:

1. صدیقه

فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ را از آن روی صدیقه لقب دادند که صادق ترین زن در دنیای اسلام است. او در ایمان و تمامی شئون زندگی اش صداقت داشت.

ص: 374


1- . شریف قرشی، باقر، حیاة سیدة النساء فاطمة الزهرا3، ص 60.
2- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، میزان الاعتدال، ج 4، ص 72؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، ج 3، ص 367.

2. مبارکه

او و ذریه اش که داعیان حق و عدالت بر روی زمین اند، مبارک و فرخنده هستند.

عَلَيْها السَّلاَمُ. طاهره

او طاهرترین دختران حوا است که خداوند او را از هر پلیدی و گناه پاک کرده است. خدای تعالی می فرماید: (إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا).(1)

4. زکیه

او پاک ترین زن اسلام است که از هر کاستی و پلیدی پاک شده است.

5. بتول

او را از آن روی بتول لقب دادند که از همانندان خویش برید و جدا شد و نظیری نداشت. از احمد بن یحیی پرسیدند که چرا آن بانو را بتول لقب دادند، گفت: «چون در عفت، فضیلت، دیانت و نسب در میان زنان هم روزگارش نظیر نداشت.»

نیز گفته اند: برای این که از دنیا برید و خویش را وقف خدا کرد.(2)

فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ را القاب دیگری است که آنها را در کتاب حیاة سیدة النساء فاطمة الزهرا عَلَيْها السَّلاَمُ یاد کرده ایم.

کنیه ها

پارۀ تن رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حضرت فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ کنیه هایی داشت، که از آن جمله است:

1. ام ابیها

از والاترین کنیه های آن بانو «ام ابیها» است، زیرا پدرش را بسیار دوست می داشت و

ص: 375


1- . خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند. (احزاب: 33)
2- . ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبداللّه، حلیة الاولیاء، ج 2، ص 30؛ هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج 8، ص 262.

برایش دلسوزی می کرد و در تمام اوقات از او مراقبت می نمود. فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ اگر پدرش را غمگین یا شادمان می دید، او نیز غمگین و شادمان می شد.

مورخان گزارش کرده اند که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دخترش را بسیار دوست می داشت و چون از سفر بازمی گشت، پیش از همه نزد دخترش می رفت. فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز چون پدرش از غزوه ای بازمی گشت بر رخسار و چشمان او بوسه می زد. یک بار که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نزد دخترش آمد و دید که او می گرید، فرمود: چرا می گریی؟

فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ عرض کرد: تو را می بینم که رنگ پریده ای. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ او را آرام کرد و فرمود: « ای فاطمه! خدای پدرت را به امری مبعوث ساخت که بر روی زمین خانه و خیمه ای باقی نمی ماند، مگر این که به واسطۀ من، عزّت یا ذلّت بدان وارد می شود و تا روزگار هست، چنین است.»(1)

معنی حدیث یاد شده آن است که عزّت زیور کسانی است که به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ایمان می آورند و ذلّت از آن کسانی است که او را انکار می کنند و به رسالت او کفر می ورزند.

پارۀ تن پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، پدرش را بسیار دوست می داشت و چون او به بهشت برین شد، قلب دخترش به درد آمد و حزن و اندوه سراسر وجودش را فراگرفت.

2. ام الحسنین

ام الحسنین دیگر کنیه بانو فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ است. حسنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ دو سبط رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و دو سرور جوانان اهل بهشت، یعنی امام حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ و امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ هستند.

آنچه آوردیم، برخی کنیه های سرور زنان عالم بود.

شباهت فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ در میان خاندان رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از همه بیشتر به آن

ص: 376


1- . حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 1، ص 489.

حضرت شبیه بود و در خوی و اخلاق، والایی شخصیت و تمام ویژگی ها به او شباهت تمام داشت.

جابر بن عبد اللّه انصاری می گوید: «هر گاه فاطمه را در حال راه رفتن می دیدم به یاد رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می افتادم. او [فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ] گاهی به راست و گاهی به طرف چپ خویش متمایل می شد.»(1)

عایشه می گوید: «کسی را ندیدم که در حرکات و سکنات و نشست و برخاست از فاطمه دخت رسول خدا به رسول خدا شبیه تر باشد. او هر گاه بر رسول خدا وارد می شد، رسول خدا برمی خاست و او را می بوسید و در جای خویش می نشاند و چون پیامبر بر او وارد می شد، فاطمه از جای خویش برمی خاست و آن حضرت را در جای خویش می نشاند.»(2)

فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ سرور زنان عالم در ظاهر و سیما و تمامی ویژگی های رفتاری و شخصیتی به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شباهت داشت.

شاعری سروده است:

هِیَ أحمَدُ الثانِی وأحمَدُ عَصرِها

هی عُنصرُ التَّوحِیدِ فِی عَرَصاتِها

هِیَ مِشکاةُ نُوراللّهِ جَلَّ جَلالُهُ

زَیْتُونَةٌ عَمَّ الوَرَی بَرَکاتُها

«او احمد دوم و احمد روزگار خویش است، او عنصر توحید است درعرصه خویش. او چراغ نور خدای است، و درخت زیتونی که برکاتش تمامی مردمان را فراگرفته است.»

فضیلت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ در احادیث رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در شماری از احادیث خویش از فضیلت سرور زنان عالم و جایگاه والا و شأن عظیم او سخن گفته است؛ اینک نمونه هایی از آن احادیث عرضه می شود:

1. امام امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ روایت می کند که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به فاطمه

ص: 377


1- . ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی، فضائل الصحابة، ص 77.
2- . ترمذی، محمّد بن عیسی، سنن الترمذی، ج 2، ص 369؛ ابوداود سجستانی، سلیمان بن اشعث، صحیح ابوداود، ج 33، ص 223؛ بخاری، محمّد بن اسماعیل، الادب المفرد، ص 131.

عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: «خداوند با خشم تو به خشم می آید و با خشنودی تو خشنود می شود.»(1)

هیچ یک از پیامبر خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، از چنین جایگاه ارجمندی که پارۀ تن پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دارد، برخوردار نبوده اند.

2. مسور بن مخرمه روایت می کند که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را فرمود: «فاطمه پارۀ تن من است، هر که او را خشمگین سازد، مرا خشمگین ساخته است.»(2)

عَلَيْها السَّلاَمُ. عبد اللّه بن زبیر روایت می کند که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را فرمود: «همانا فاطمه پارۀ تن من است، هر که او را آزار دهد، مرا نیز آزار می دهد و هر که او را رنج دهد مرا نیز رنج می دهد.»(3)

4. مسور بن مخرمه روایت می کند که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به سرور زنان، فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: «فاطمه پارۀ تن من است، هر که او را نگران کند، مرا نگران می کند و هر که او را آزار رساند مرا آزار می رساند.»(4)

این احادیث از معنای واحدی حکایت دارند و آن این که پارۀ تن رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ چونان پدر خویش است و خشنودی و خشم پدرش با خشنودی و خشم او قرین است.

رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در فضیلت فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ پارۀ تن خوش، که او را بر دیگر زنان عالم برتری داده است، احادیث بسیاری دارد که شماری از آنها را که از جایگاه

ص: 378


1- . حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 153؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج 5، ص 522؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 159؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج 12، ص 441؛ متقی هندی، علی بن حسام الدین، کنز العمّال، ج 6، ص 219؛ حسینی فیروزآبادی، مرتضی، فضائل الخمسة من الصحاح الستّة، ج 3، ص 156؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، میزان الاعتدال، ج 1، ص 525.
2- . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، کتاب بدء الخلق، ج 4، ص 210 و 219؛ متقی هندی، علی بن حسام الدین، کنز العمّال، ج 12، ص 112؛ مناوی، محمّد عبد الرؤوف، فیض القدیر، ج 4، ص 554.
3- . ترمذی، محمّد بن عیسی، سنن الترمذی، ج 2، ص 19؛ ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی، مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 5.
4- . ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی، مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 328، ابو نعیم، احمد بن عبداللّه، حلیة الاولیاء، ج 2، ص 40؛ بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، کتاب النکاح، ج 6، ص 158.

والا و شأن عظیم آن بانو سخن می گویند، در کتاب حیاة سیدة النساء فاطمة الزهرا عَلَيْها السَّلاَمُ آورده ایم.

فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ در روزگار حیات پدر

فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ، سرور زنان عالم، در دامان پر مهر پدر خویش پرورش یافت. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دخترش را از موهبت های خویش تغذیه کرد و ویژگی های شخصیتی خود را ارزانی او داشت و به آن بانو، قرآن و احکام دین از عبادات گرفته تا احکام را آموخت. فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ عهده دار خدمت به پدر خویش بود. او پدر را کمک می رساند و زخم هایش را مرهم می نهاد و چون قریشی یان وحشی صفت، لباس های آن حضرت را آلوده می ساختند، آنها را می شست. فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ هر روز از غم پدر خویش آب می شد و بر درد و رنجی که پدر در راه گزاردن رسالت خویش متحمل می شد، به تلخی می گریست. فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ تمام احساسات رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را از آن خویش ساخته بود و آن حضرت، وی را از ژرفای وجود دوست می داشت و بر دیگر زنان برتری می داد.

شوقی می گوید:

ماتَمَنّی غَیرَها نَشلاً وَمَنْ

یَلدِ الزَّهراءَ یَزْهَدْ فی سِواها

«غیر او [غیر زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ] فرزندی آرزو نکرد، و هر که زهرا را داشته باشد، دیگر فرزندی جز او نخواهد.»

یکی از شادترین دوره های زندگانی حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ آن هنگام بود که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مکه را فتح کرد و مردم گروه گروه، به آیین اسلام درآمدند و این آیین بر بیشتر نواحی جزیرة العرب چیرگی یافت و چیزی نمانده بود که شرق عربی و دیگر سرزمین ها را نیز تحت حاکمیت خویش درآورد.

فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ به نیکی دید که قریشی یان ناچار شدند تا با خواری و خفت به آیین اسلام گردن نهند، همانان که با پدرش نبرد کرده، نسبت به او از هیچ گونه بی ادبی و

ص: 379

بی احترامی دریغ نورزیده بودند و برای رویارویی با او لشکر کشیده، سپاهیان را بسیج نموده بودند، تا این که پروردگار تعالی او را بر آنان پیروز ساخت و مسجدالحرام را از بت ها پاک کرد و بانگ «اللّه اکبر» در آستان مسجدالحرام به آسمان برخاست و حکومت اسلامی در آن سرزمین که دژ بت ها و تماشاخانۀ خرافات و آداب و رسوم جاهلی بود، حاکمیت یافت.

این دوره یکی از زیباترین دوره های زندگانی حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ بود. آن بانو در این دوره دید که پدرش در نشر اسلام و برپایی بنیادهای آن و استوارسازی پایه های این آیین پس از آن اسلام درغربت به سر می برد چه پیروزی بزرگی به دست آورد.

پس از وفات پدر

پس از آن که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به بهشت برین شتافت، دردها و مصیبت ها، دامان پارۀ تن او را گرفتند و روز روشن او را به شبی قیرگون بدل ساختند. فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ در بارۀ آن روزها می گوید:

مَاذَا عَلی مَنْ شَمُّ تُرْبَةَ أحْمَدٍ

أنْ لَایَشَمَّ مَدَیِ الزَّمَانِ غَوَالِیا

صُبَّتْ عَلَیَّ مَصَائِبٌ لَوْ آنها

صُبَّتْ عَلَی الْأَیَّامِ صِرْنَ لَیَالِیَا(1)

«کسی که تربت احمد را ببوید، چه می بازد اگر تمام عمر، عطری نبوید. مصائبی بر سر من رفت، که اگر بر سر روزها می رفت، به شب بدل می شدند.»

آری دردها و مصیبت ها دامان زهرای مرضیه عَلَيْها السَّلاَمُ را گرفتند و حزب قریشی به رهبری ابوبکر وعمر، جایگاه و شأن عظیم آن بانو را انکار کردند و ستمکارانه با او رفتار نمودند و در حالی که مشعل های آتش در دست داشتند، به خانۀ او هجوم بردند. عمر با صدای بلند می گفت: «خانه را با هر که در آن است، آتش می زنم!» او اعتنایی نمی کرد که امانت های رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در میان امتش، و هم سنگان قرآن حکیم در آن

ص: 380


1- . دیاربکری، حسین بن محمّد، تاریخ الخمیس، ج 2، ص 173؛ صفوری شافعی، عبدالرحمان بن عبدالسلام، نزهة المجالس، ج2، ص 166.

خانه اند. آن ستمکاران فرومایه بر محبوبۀ رسول خدا ستم روا داشتند و موجب سقط جنین او شدند و در راه دست یابی به قدرت و حکومت، پهلوی آن بانو را شکستند.

ابوبکر از ظلم و ستمی که بر زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ روا داشته بود، پشیمان شد و آرزو می ورزید که هیچ گاه به خانۀ او حمله نبرده بود. او شتابان رفت تا از زهرای مرضیه عَلَيْها السَّلاَمُ پوزش طلبد و حکومت خویش را مشروعیت ببخشد، لیک آن بانو، ابوبکر را اجازۀ دیدار نداد. ابوبکر از امام علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ خواهش کرد که از فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ بخواهد تا او را اجازه دهد. پس از این که امام عَلَيْهِ السَّلاَمُ با همسرش سخن گفت، بانو فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ به ابوبکر و رفیقش عمر اجازۀ شرفیابی داد. ابوبکر مهم ترین خواسته اش را که همان عفو و گذشت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ از آنان بود، مطرح کرد، لیک بانو فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ در پاسخ به او و عمر فرمود: «شما را به خدا سوگند می دهم که آیا از رسول خدا نشنیدید که می فرمود: خشنودی فاطمه، خشنودی من است و خشم فاطمه، خشم من. پس هر که فاطمه دختر مرا دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر که فاطمه را خشنود سازد، مرا خشنود ساخته است و هر که فاطمه را خشمگین سازد، مرا خشمگین ساخته است.»

آنان سخنش را تصدیق کردند و گفتند: آری شنیدیم که رسول خدا چنین می فرمود.

پس فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ دست به آسمان برداشت و با درد و اندوه گفت: «من پروردگار و فرشتگان او را گواه می گیرم که شما دو نفر مرا خشمگین ساختید و خشنود نکردید و چون با رسول خدا دیدار کنم، از شما نزد او شکایت خواهم کرد.»

بانو فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ سپس به ابوبکر روی کرد و فرمود: «به خدا سوگند در پی هر نمازی که می خوانم، تو را نفرین می کنم.»(1)

سخنان تند فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ چونان ضربات شمشیر بر پیکر آن دو فرود آمد و کاری کرد که آنان در جلب رضایت و خشنودی سرور زنان عالم، شکست خورده و ناکام بمانند و دریابند که فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ چه اندازه از آنان خشمگین است!

ص: 381


1- . ابن قتیبه دینوری، عبد اللّه بن مسلم، الأمامة و السیاسة، ج 1، ص 14؛ کحاله، عمررضا، أعلام النساء فی عالمی العرب و الاسلام، ج 3، ص 1214؛ عبدالمقصود، عبدالفتاح، الامام علی بن ابی طالب، ج 1، ص 218.
به سوی بهشت برین

پارۀ تن پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از فقدان پدر خویش و ظلم و ستمی که قریشی یان بر او روا داشته بودند، در سوز و گداز بود و زار می گریست. او بسان گل هایی که در بی آبی پژمرده می شوند، پژمرده شده بود و مرگ در بهار جوانی به سراغ او آمد و چون مرگ خویش را نزدیک دید به پسرعمو و شوهر خویش، وصیتی جاودانه کرد که بندهایی از آن چنین است:

نخست آن که: پیکر مقدس او را در دل تاریخ شب به خاک سپارد و در تشییع جنازه اش احدی از آنان که بر او ظلم و ستم روا داشتند، حضور نداشته باشند؛ زیرا آنان دشمن او و پدرش بوده اند و بی گمان آن بانو در پیشگاه پروردگار از آنان شکایت خواهد کرد.

دوم این که: محل قبرش را پنهان سازد تا نشانه ای باشد برای نسل های آینده که بدانند فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ بی هیچ شک و گمانی از آنان که بروی ستم رواداشتند، خشمگین بوده است.

شریف مکه در قصیده ای زیبا به همین موضوع اشاره دارد. او می گوید:

قُلْ لَنا أیُّها المُجادِلُ فِی القَولِ

عَنِ الغَاصبَیْنِ إِذْ غَصَباها

أهُما ما تَعَمَّدَاها کَما قُلتَ

بِظُلْمٍ کَلَّا وَلَا اهْتَضَماها

فَلِماذا إذ جُهِّرَتْ لِلِقاءِ اللّهِ

عِنْدَ المَماتِ لَمْ یَحْضُراها

شَیَّعَتْ نَعْشَها مَلائِکَةُ الرَّحمنِ

رِفْقا بِها وَما شَیَّعاها

کانَ زُهْداً فی أَجْرِها أَمْ عِنادا

لِأَبیها النَّبِیَّ لَمْ یَتْبعَاها

أَمْ لِأَنَّ البَتُولَ أَوْصَتْ بِأَنْ لَا

یشْهَدا دَفْنَها فَما شَهِداها

أمْ أَبُوها أسَرَّ ذاکَ إِلَیْها

فَأَطاعَتْ بِنْتُ النَّبِیِّ أَباها

کیفَ ما شِئْتَ قُلْ کَفاکَ فَهذِی

فِرْیَةٌ قَدْ بَلَغْتَ أَقْصی مَداها(1)

«ای که در سخن با ما مجادله می کنی، به ما در بارۀ آن دو غاصب بگو، آن هنگام که حق او [یعنی فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را غصب کردند؛ آیا آنان آن گونه که تو می گویی هرگز از روی

ص: 382


1- . امین، سید محسن، المجالس السنیّة، ج 2، ص 137.

عمد بر او ظلم و ستم روا نداشتند؟]

اگر این گونه است، پس چرا آنان هنگام رحلتش که برای دیدار با خدا آماده می شد، نزد او حاضر نشدند؟

و چون فرشتگان پروردگار، برای مهربانی با او، پیکرش را تشییع کردند، آنان پیکرش را تشییع نکردند؟

آیا برای کم گذاشتن از پاداش او بود؟ یا برای دشمنی با پدرش که در پی جنازۀ او راه نرفتند؟

یا برای این بود که زهرای بتول وصیت کرد که آنان در دفن او حاضر نباشند و آنان نیز حضور نیافتند؟

و یا بدین سبب بود که پدرش پنهانی به او چنین فرمود، و دخت پیامبر نیز از پدرش اطاعت کرد؟

هر گونه که می خواهی بگو، لیک تو را همین دروغ بس بزرگ، بسنده است.»

پارۀ تن رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با این وصیت، مذهب اهل بیت: را بر پای داشت و حکومت ابوبکر را نامشروع شمرد.

دیری نپایید که روح پاک فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ، پارۀ تن رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به آسمان پر کشید، در حالی که او قرآن می خواند. آری روح فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ در حالی که فرشتگان و پیامبران بزرگ خدا و در رأس آنان پدرش، سرور کائنات، آن را همراهی می کردند، سوی خداوند پر کشید.

آن روح بزرگ به بهشت برین رفت، روح بانویی که در قداست، پاکی و ایمان، هیچ زنی هم سنگ او نبوده و نخواهد بود.

امام امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ پیکر آن بانو را برای دفن آماده ساخت و پس از آن که وی را در آرامگاه ابدی اش که کسی نشان آن را نمی داند به خاک سپرد، بر سر قبر او ایستاد و با چشمانی گریان و سینه ای پرسوز و گداز، فرمود:

«ای رسول خدا! از سوی من و دخترت که در جوار تو فرود آمده، در پیوستن به تو

ص: 383

شتاب کرده است بر تو سلام باد. ای رسول خدا! بردباری من از دوری دخت برگزیده ات اندک است و پس از دوری او، شکیبایی از دست رفته است؛ جز آن که مفارقت گرانبار و سنگینی مصیبت تو، شکیبایی ام را افزود. همانا تو را در لحد قبرت نهادم و بین گردن و سینۀ من، جانت بیرون شد، پس اناللّه وانا الیه راجعون.

همانا که ودیعه باز پس داده شد و رهینه اخذ گردید، اما اندوه من جاودان و شب من به بیداری خواهد گشت تا خدا برای من سرای تو را که در آن اقامت داری برگزیند. دخترت تو را از ظلم امتت که بر او رفت، آگاه خواهد کرد.

ماجرا را از او جویا شو. این همه ستم بر ما رفت و چنین است ماجرا؛ حالی که از زمان تو روزگاری دراز نگذشته و یاد تو از میان نرفته است، و بر شما دو تن سلام باد، سلام بدرودکننده ای از سر مهر، نه سلام کینه ورز و دلتنگ!

پس اگر بروم نه از روی ملامت است و اگر بازایستم نه از روی بدگمانی به چیزی است که خدا برای بردباران وعده داده است.»(1)

آنچه در این عبارات آمده است، نشان می دهد که امام علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ چه اندازه از رنج ها و مصیبت هایی که بر سر همسرش زهرای مرضیه عَلَيْها السَّلاَمُ رفت، اندوهگین و دلتنگ است و همین رنج ها و مصیبت ها بودند که زندگی دشوار و مرارت باری را برای آن بانو رقم زدند، چندان که به پروردگار پیوست تا در کنار پدرش سکنا گزیند و نزد او از ظلم و ستمی که برخی صحابیان به عمد بر او رواداشتند، شکایت کند.

اینک سخن را در بارۀ برترین دختر ام المؤمنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به پایان می بریم.

6. زینب

برخی محققان از جمله علامه سید جعفر مرتضی عاملی تردید دارند که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دختری به نام زینب داشته باشد، بلکه بر آن اند که وی در خانۀ خدیجه علیها

ص: 384


1- . نهج البلاغه، خطبۀ 202.

السلام و در سایۀ او پرورش یافته است. لیک برخی مورخان متقدم بر این باورند که زینب از جمله دختران رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بوده و ده سال پیش از بعثت نبوی به دنیا آمده است. چون به بلوغ رسیده، هاله، خواهر خدیجه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ او را برای پسرش ابوالعاص بن ربیع خواستگاری کرده است و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز در پی مشورت با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ او را به همسری ابوالعاص درآورده است.

هنگامی که وحی بر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرود آمد، آن حضرت، ابوالعاص را به اسلام فراخواند، لیک او نپذیرفت، اما زینب؛ او به دین خدای تعالی گروید و با این که بر آیین اسلام بود و ابوالعاص بر آیین شرک، به همسری با او ادامه داد. سپس چون رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به مدینه هجرت کرد و نبرد بدر درگرفت، ابوالعاص بن ربیع به اسارت درآمد و چون مردمان مکه برای اسیران خود فدیه فرستادند تا آزادی آنان را رقم زنند، زینب نیز برای آزادی همسرش، گردنبند خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را فرستاد.

هنگامی که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گردنبند خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را دید، دلش به حال زینب سوخت و مسلمانان را فرمود: «اگر صلاح می بینید که اسیر او را آزاد سازید و فدیه ای را که فرستاده به او بازگردانید، چنین کنید.» مسلمانان نیز خواستۀ رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را اجابت کردند و گردنبند زینب را بازگرداندند. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ابوالعاص را آزاد کرد و از او خواست که زینب را نزد وی بفرستد. ابوالعاص نیز زینب را همراه برادرش کنانة بن ربیع روانۀ مدینه کرد.

کنانه، زینب را به هنگام روز در کجاوه ای بر روی شتر نشاند و افسار شتر را گرفته از مکه بیرون شد. چون قریشی یان از ماجرا خبردار شدند، زینب را تعقیب کردند تا این که در «ذی طوی» به او رسیدند. هبار بن اسود و نافع بن عبدالقیس فهری پیش از دیگران به سوی زینب تاختند و او را که باردار بود، ترساندند. چندان که کودکش را سقط کرد و پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نیز ریختن خون آنان را روا اعلان کرد.

زینب نزد پدرش رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ماند. ابوالعاص پیش از فتح مکه با اموال

ص: 385

گروهی از قریشی یان برای تجارت به شام رفت و چون به مکه بازمی گشت، در راه، دسته ای از سپاهیان مسلمان با او روبه رو شدند و اموال او را مصادره کردند، ابوالعاص نیز به مدینه روی نهاد و نزد همسرش زینب رفته، به او پناه برد. زینب نیز برای بازپس گیری اموال ابوالعاص، به او پناه داد و نزد مسلمانان رفته، گفت: «من ابوالعاص را پناه دادم.»

چون رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شنید که زینب، ابوالعاص را پناه داده است، مسلمانان را فرمود: «آیا شنیدید که زینب چه گفت؟ حتی کمترین مسلمانان نیز می تواند کسی را پناه دهد.» مسلمانان نیز این سخن را پذیرفتند. پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به خانه اش بازگشت و زینب را فرمود: «مقدمش را گرامی بدار، لیک به تو نزدیک نشود، زیرا تا آن هنگام که مشرک است، بر تو حرام می باشد.»

ابوالعاص با اموالی که به همراه برده بود، به مکه بازگشت و به هر کس حقش را داد، سپس اسلام خویش را اعلان نمود و شتابان به سوی مدینه مهاجرت کرد و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نیز همسرش را بنا بر همان ازدواج نخست به او بازگرداند،(1) نیز گفته اند با عقدی جدید.(2)

زینب برای ابوالعاص، امامه را به دنیا آورد و امامه همانی است که امیرالمؤمنین علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بنا بر وصیت حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ پس از وفات آن بانو، با وی ازدواج کرد و همین نشان می دهد که زینب دختر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بوده است.

7. رقیه

اما رقیه؛ برخی مورخان برآن اند که او پیش از بعثت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با عتبة بن ابی لهب بن عبدالمطلب ازدواج کرد. پس از بعثت، چون ابولهب از سخت ترین منکران نبوت و از سرسخت ترین دشمنان رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بود به تکذیب و آزار آن

ص: 386


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 30؛ طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 162؛ حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 236.
2- . ابن ماجه قزوینی، محمّد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 647.

حضرت پرداخت و چون آیۀ (تَبَّتْ یدا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ)(1) بر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نازل شد، آن گنه کار بسی خشمگین شد و سوی پسرش رفته، از او خواست تا برای آزار رساندن و رنجاندن رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دخترش را طلاق دهد. عتبة بن ابی لهب نیز روی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نهاد و او را سخنان زشت گفت و دخترش را که هنوز با او عروسی نکرده بود، طلاق داد. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عتبه را نفرین کرد که خدای تعالی سگی را بر او مسلط سازد تا وی را بدرد.

سپس عتبه به همراه پدر و گروهی دیگر به سوی شام رفتند. آنان در ناحیه ای که زیستگاه درندگان بود، فرود آمدند و ابولهب چون از نفرین رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بر پسرش می هراسید، از همراهان خویش خواست تا هنگام خواب، عتبه را در میان خود بخوابانند. آنان نیز چنین کردند و او را در میان گرفتند. لیک شیری آمد و برعتبه حمله برد و او را با ضربه ای از پای درآورد. در واپسین رمق های عتبه از او شنیدند که می گفت: «محمّد راست گوترین مردمان است.» او در پی نفرین رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هلاک شد.

برخی مورخان بر این باورند که عثمان بن عفان اموی پس از عتبه، رقیه را به همسری گرفت، لیک شماری از محققان این سخن را نمی پذیرند و این موضوع را از ساخته ها و دروغ های امویان می دانند.

8. ام کلثوم
اشاره

مشهور است که این بانو به ازدواج عتیبة بن ابی لهب درآمد و چون آیۀ (تَبَّتْ یدا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ) بر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرود آمد، ابولهب از پسرش خواست که وی را طلاق دهد. عتیبه نیز از خواستۀ پدرش اطاعت کرد و ام کلثوم را که هنوز با او عروسی نکرده بود، طلاق داد. ام کلثوم به خانۀ رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آمد و پس از هجرت آن حضرت از مکه به مدینه، او نیز به مدینه هجرت کرد. برخی از مورخان برآن اند که ام کلثوم با عثمان بن عفان اموی ازدواج کرد، لیک گروهی از پژوهشگران نامی او را دخترخواندۀ رسول خدا صلی

ص: 387


1- . مسد: 1.

الله علیه و آله می دانند، نه دختر او.

علت وفات ام کلثوم

راویان در بارۀ سبب وفات ام کلثوم گفته اند که عثمان بن عفان، معاویة بن مغیرة بن ابی العاص را که بینی حمزه عَلَيْهِ السَّلاَمُ را بریده بود پناه داده، در خانۀ خویش پنهان کرده بود. عثمان، ام کلثوم را فرمان داد که پسرش را از این ماجرا آگاه نکند. لیک ام کلثوم گفت: «دشمن رسول خدا را از او پنهان نمی سازم.»

عثمان نزد رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رفت و آن حضرت به واسطۀ وحی خبر معاویة بن مغیره را به او عرضه کرد. سپس رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را فرمود تا معاویه را نزد او بیاورد، لیک امام، معاویه را نیافت و آن گاه عثمان نزد پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آمد و برای معاویه امان خواست.

پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: «اگر تا سه روز دیگر او را بیابم، به قتلش خواهم رساند.» عثمان، معاویة بن مغیره را آورد و او را آماده ساخته، تجهیز کرد. پس از سه روز، رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، عمار و شخص سومی را اعزام کرد تا معاویة بن مغیره را بکشند. امام علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ او را بیرون مدینه یافت و به قتلش رساند. رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سپس علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را در پی ام کلثوم فرستاد تا او را بیاورد و فرمانش داد که اگر عثمان مانع آمدن او شد، با شمشیر سرش را از تن جدا کند. امام علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ رفت و ام کلثوم را از خانۀ عثمان بیرون کشید و نزد رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آورد. هنگامی که چشم ام کلثوم به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ افتاد، به سختی گریست و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نیز از گریه او به گریه افتاد و او را به خانه اش آورد و هنوز روزی سپری نشده بود که ام کلثوم درگذشت و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ او را به خاک سپرد.(1)

ص: 388


1- . عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح فی سیرة النبی الاعظم، ج 7، ص 325 326.
کتابنامه

1. ابن ابی الحدید ، عزالدین ابوحامد (م 656 ق)، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمّد ابوالفضل ابراهیم ، قاهره: داراحیا الکتب العربیه، 1378ق.

2. ابن اثیر جزری، محمّد بن محمّد (م 606 ق)، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر، 1386 ق.

3. النهایة فی غریب الحدیث والأثر، تحقیق: طاهر احمد زاوی، قم: مؤسسۀ إسماعیلیان، 1367 ش.

4. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، بیروت: انتشارات دارالفکر، 1409 ق.

5. ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد جوزی بغدادی (م 597 ق)، صفة الصفوة، به کوشش: محمود فاخوری، بیروت، 1406 ق / 1986 م.

6. ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد (م 245 ق)، المُحَبَّر، به کوشش: ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد دکن، 1361 ق / 1942 م.

7. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد، علی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق.

8. تهذیب التهذیب، بیروت: دار الفکر، 1404ق / 1984م.

9. لسان المیزان، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1390 ق.

10. ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی (م 241 ق)، فضائل الصحابة، تحقیق: وصیّ اللّه بن محمّد عبّاس، مکه: جامعة اُم القری، 1403 ق.

11. مسند احمد بن حنبل، بیروت: دار صادر، [بی تا].

ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دارصادر.

ص: 389

12. ابن شاذان، أبو الفضل سدید الدین شاذان بن جبرئیل بن إسماعیل بن ابی طالب القمّی (ت 660 ه )، الفضائل، نجف: مطبعة حیدریة، 1338 ه.

13. ابن عباد حنبلی، عبدالحی، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، بیروت: داراحیاء التراث ، [بی تا].

14. ابن عساکر، علی بن حسن (م 571 ق)، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق: علی شیری، بیروت: دارالفکر، 1415 ق.

15. ابن قتیبه دینوری، عبداللّه بن مسلم (م 276 ق)، الإمامة والسیاسة (المعروف بتاریخ الخلفاء)، تحقیق: علی شیری، قم: مکتبة الشریف الرضی، 1413ق.

16. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر بن کثیر دمشقی (م 774 ق)، البدایة و النهایة، تحقیق : علی شیری، بیروت: داراحیاء التراث العربی، 1408 ق.

17. ابن کلبی، هشام بن محمد (م 204 ق)، الاصنام (تنکیص الاصنام)، تحقیق: احمد زکی پاشا، مقدمه و ترجمه: سیّد محمّدرضا جلالی نایینی، تهران: نشر نو، 1364ش.

18. ابن ماجه قزوینی، محمّد بن یزید (م 275 ق)، سنن ابن ماجه، تحقیق: محمّد فؤاد عبد الباقی، بیروت: دار إحیاء التراث، 1395 ق.

19. ابن منظور، محمّد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق لابن عساکر، به کوشش: روحیه نحاس، دمشق: 1404 ق / 1984 م.

20. ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب اسحاق (م 284 ق)، تاریخ یعقوبی، ترجمه: محمّدابراهیم آیتی، تهران: انتشارت علمی و فرهنگی ، چاپ ششم، 1371ش.

21. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، به کوشش: عمر عبدالسّلام تدمری، بیروت: 1410 ق / 1990 م.

ص: 390

22. ابو الفرج اصفهانی، علی بن حسین (م 356 ق)، مقاتل الطالبیّین، تحقیق: کاظم مظفر، قم: مؤسسة دارالکتاب، 1385 ق.

23. ابو نعیم، أحمد بن عبداللّه اصبهانی (م430 ق)، حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، بیروت قاهرة: دار الکتاب العربی ودار الریان للتراث، 1407ق.

24. ازرقی، محمّد بن عبداللّه (م 248 ق)، اخبار مکة و ماجاء فیها من الآثار، تحقیق: رشدی صالح ملحسن، بیروت: 1403 / 1983.

25. اصفهانی، ابو الفرج (ت 356 ق)، الأغانی، تحقیق: عبد علی مهنّا، وسمیر جابر، بیروت: دار الکتب العلمیة.

26. امین، سید محسن، المجالس السنیة فی مناقب ومصائب العترة النبویة، بیروت: دارالتعارف، 1406ق.

27. آلوسی، شهاب الدین محمود بن عبداللّه (م 1270ق)، روح المعانی، به کوشش: علی عبدالباری عطیة، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1415 ق.

28. آلوسی، محمود شکری (م 1342ق)، بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب، تصحیح: محمّد بهجة الاثری، بیروت: منشورات امین دمج.

29. بخاری، محمّد بن اسماعیل (م 256 ق)، الأدب المفرد، تحقیق: محمّد بن عبدالقادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیة.

30. صحیح البخاری، بیروت: دارالفکر، 1401 ق.

31. بدران، عبدالقادر (ت 1346 ق)، تهذیب تاریخ دمشق الکبیر، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1407 ق.

32. بلاذری، احمد بن یحیی (م 279 ق)، انساب الاشراف، تحقیق: سهیل زکار، ریاض زرکلی، بیروت: دارالفکر، 1417 ق.

بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوة، مدینۀ منوره: مکتبة السلفیة، 1389ق

ص: 391

33. حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه (م 405 ق)، المستدرک علی الصحیحین، بیروت لبنان : دارالمعرفة ، 1406 ق.

34. حسینی فیروزآبادی، سید مرتضی (معاصر)، فضائل الخمسة من الصحاح الستّة، تهران: دارالکتب الإسلامیة.

35. حلبی، علی بن برهان (م 1044 ق)، السیرة الحلبیه، بیروت: دارالمعرفة، 1400 ق.

36. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1417ق / 1997م.

37. دحلان، احمد بن زینی، السیرة النبویة (فی هامش السیرة الحلبیة)، تحقیق: ناجی سوید، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1416ق.

38. دیار بکری، حسین بن محمّد (معاصر)، تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس نفیس، بیروت: مؤسّسۀ شعبان.

39. ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد (م 748 ق)، تاریخ الاسلام، تحقیق: عمر عبدالسلام تدمری، بیروت: دارالکتاب العربی، 1413 ق.

40. ، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب ارنووط و حسین اسد، بیروت: مؤسسة الرسالة ، 1413 ق.

41. ، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، تحقیق: علی محمّد البجاوی، بیروت: دار الفکر.

42. زمخشری، ابوالقاسم محمود بن عمر (م 538 ق)، ربیع الأبرار و نصوص الأخبار، تحقیق: سلیم النعیمی، قم: الشریف الرضی، 1410 ق.

43. سید بن طاووس، رضی الدین علی بن موسی (م 664 ق)، اللهوف فی قتلی الطفوف، قم: أنوار الهدی، 1417ق.

سید بن طاووس، رضی الدین علی بن موسی (م 664 ق)، مهج الدعوات و منهج العبادات، تحقیق: حسین الأعلمی، بیروت: مؤسّسة الأعلمی للمطبوعات، 1414ق.

ص: 392

44. سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، [بی جا]: چاپخانه علمیه، 1421ق.

45. شوشتری، محمّدتقی تستری (م 1415 ق)، قاموس الرجال فی تحقیق رواة الشیعة ومحدّثیهم، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، 1410 ق.

46. شیخ حر عاملی، محمّد بن حسن (ت 1104 ق)، وسائل الشیعة، بیروت: مؤسسة آل البیت7 لإحیاء التراث، 1414 ق.

47. شیخ مفید، محمّد بن محمّد بن نعمان عکبری بغدادی (م 413 ق)، الإرشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، تحقیق: مؤسسة آل البیت عَلَيْهِ السَّلاَمُ، قم، مؤسسة آل البیت علیهم السلام،

1413 ق.

48. صفوری شافعی، عبدالرحمن بن عبدالسلام (معاصر)، نزهة المجالس ومنتخب النفائس (المجالس للصفوری)، بیروت: دار الإیمان.

49. طبرسی، فضل بن حسن (م 548 ق)، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضل اللّه یزدی طباطبایی، بیروت، 1408 / 1988.

50. طبری، محمد بن جریر (م 310 ق)، تاریخ طبری ( تاریخ الامم والملوک)، به کوشش: گروهی از علماء، بیروت: اعلمی، 1403 ق.

51. طبری امامی، محمّد بن جریر بن رستم (م قرن 5)، دلائل الامامة، تحقیق: مؤسسة البعثة، قم: مؤسسة البعثة، 1413ق.

52. عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، بیروت: دار السیرة، 1415 ق.

53. قرطبی، محمّد بن احمد انصاری (م 671 ق)، الجامع لأحکام القرآن (تفسیر القرطبی)، نشر: ناصر خسرو، تهران، 1364ش.

54. قسطلانی، احمد بن محمّد (ت 923 ق)، المواهب اللدنیة بالمنح المحمّدیة، تحقیق: صالح احمد الشامی، بیروت: المکتب الاسلامی، 1412ق.

ص: 393

55. کحاله، عمر رضا (م 1407 ق)، أعلام النساء فی عالمی العرب و الاسلام، بیروت: مؤسسه الرساله، چاپ چهارم.

56. کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب (م 329 ق)، فروع الکافی، تحقیق: علی اکبر الغفّاری محمّد الآخوندی، بیروت و طهران: دار صعب ودار الکتب الإسلامیة، الطبعة الثالثة والخامسة.

57. مالکی، محمّد بن علوی، مناقب خدیجة الکبری، موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل بیت.

58. متقی هندی، علی بن حسام الدین (م 975 ق)، کنز العمّال فی سنن الاقوال و الافعال، تحقیق: بکری حیانی، صفوة اسقا، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1409 ق.

59. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، تحقیق: محمّدباقر بهبودی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403 ق.

60. مناوی، محمّد عبد الرؤوف (ت 1031 ق)، فیض القدیر فی شرح الجامع الصغیر، تحقیق: احمد عبدالسلام، بیروت: دارالکتب العلمیة 1415 ق.

61. نووی، أبو زکریا یحیی بن شرف (م 676 ق)، تهذیب الأسماء واللغات، بیروت: دار الفکر، 1416 ق.

62. هیثمی، نور الدین علی بن ابی بکر (م 807 ق)، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1408 ق.

ص: 394

19- حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

اشاره

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ(1)

سیّد هاشم رسولی محلّاتی

چکیده

شرح زندگانی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به مهم ترین منابع تاریخی و روایی اهل سنت و شیعه است. از دیدگاه نویسنده: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همان بانوی بزرگوار و با فضیلتی است که به اجماع اهل تاریخ، نخستین زن و یا نخستین انسانی است که به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ایمان آورد و وسیلۀ آرامشی برای آن حضرت در برابر توفان های حوادث سهمگین و اندوه های فراوان آغاز رسالت بود و با ایثار مال فراوان خود برای پیشرفت اسلام، در روزهایی که اسلام نیاز شدید به بودجه داشت، بزرگ ترین حق را بر همۀ مسلمانان جهان تا روز قیامت دارد و سخت ترین مشکلات را به خاطر حفظ ایمان به خدا و دفاع از اسلام و رهبر بزرگوار آن متحمّل شد.

کلیدواژه: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، تاریخ اسلام، ثروت، دفاع از اسلام.

یک. ازدواج با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دختر خویلد بن اسد بن عبدالعزّی بن قصی بن کلاب بود، که نسب وی با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در قصی بن کلاب متّحد می شود، و عموماً نوشته اند که وی قبل از ازدواج با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دو شوهر کرده بود:

اوّل. ابی هاله هند بن زراره تمیمی، که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از او پسری پیدا کرد و نامش را

ص: 395


1- درس هایی از تاریخ تحلیلی اسلام، سیّد هاشم رسولی محلّاتی، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم، 1371، ج 2، ص 11 - 60.

همانند نام خودش «هند» گذارد، و از این «هند» روایاتی نیز در کتاب های حدیثی نقل شده، مانند روایات معروفی که در بارۀ اوصاف رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و شمائل آن حضرت از وی نقل شده، و اهل حدیث آنها را در کتاب های خود نقل کرده اند، نظیر روایت صدوق رحمه الله علیه در عیون الاخبار و معانی الاخبار و روایت مکارم الاخلاق، و غیره و حضرت مجتبی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به این عنوان از وی حدیث نقل فرموده و می فرماید: «حدثنی خالی... .»(1)

و گویند او مردی فصیح و سخنور بوده و بعثت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و اسلام را درک کرده و جزء مهاجران در جنگ بدر و احد نیز شرکت داشته، و او کسی است که می گفت: «انا اکرم الناس اباً و اماً و اخاً و اختاً، ابی رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و اخی القاسم، و اختی فاطمة، و امّی خدیجه... .»(2)

و گویند: وی در جنگ جمل در رکاب امیر مؤمنان عَلَيْهِ السَّلاَمُ به شهادت رسید.

و نیز گویند: او فرزندی نیز داشته که نام او نیز هند بوده و گفته اند او نیز در لشکریان مصعب بن زبیر بود و در جنگ او با مختار به قتل رسید، که او را هند بن هند می گفته اند، ولی بر طبق نقل، قتاده نام خود ابی هاله «هند» بوده و هند بن هند همان فرزند خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بوده، نه فرزند فرزند او.(3)

و برخی گفته اند: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از ابی هاله پسر دیگری هم داشته به نام هاله، که به همین جهت او را ابی هاله گفته اند. ولی برخی دیگر هاله را فرزند خواهر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دانسته و چنین فرزندی برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ذکر نکرده اند.

دوم. شوهر دوم خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عتیق بن عائد مخزومی است، که پس از مرگ ابوهاله

ص: 396


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 148 - 155؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 118، پاورقی.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 148 - 155؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 187، پاورقی.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 10.

به همسری وی درآمد و در برخی از تواریخ دختری به نام «هند» نیز از عتیق بن عائد برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ذکر کرده اند، و گفته اند: وی مادر محمّد بن صیفی مخزومی است، که از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ حدیث نقل کرده و به فرزندان او «بنی طاهره» می گفتند.(1)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پس از این که شوهر دوم خود را نیز از دست داد، به خاطر ثروت بسیار(2) و کمالات دیگری که داشت خواستگاران زیادی پیدا کرد، چنان چه در برخی روایات آمده که عقبة بن ابی معیط و صلت بن ابی اهاب و ابوجهل و ابوسفیان از او خواستگاری کرده و او همه را رد کرد،(3) ولی از آن جا که خدای تعالی افتخار همسری رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و خدمات بعدی او را به اسلام و رهبر گرانقدر آن برای وی مقدّر کرده بود، به همسری آن حضرت درآمد، و امّا انگیزۀ این ازدواج چه بوده و داستان از کجا شروع شده، در روایات مختلف ذکر شده که ذیلاً می خوانید.

انگیزۀ این ازدواج فرخنده

عموماً نوشته اند ماجرای این ازدواج میمون و مبارک از این جا شروع شد که بنا به پیشنهاد جناب ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، یا درخواست خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به صورت اجیر یا به عنوان مضاربه برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به سفری تجارتی اقدام کرد، و به خاطر سود فراوانی که در اثر تدبیر و درایت آن حضرت از این سفر نصیب خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شد، آن بانوی مکرّمه علاقه مند به این وصلت گردید و مقدّمات این ازدواج فراهم شد، که البتّه اصل داستان و پاره ای از خصوصیّاتی که در آن ذکر شده، مورد نقد و بررسی

ص: 397


1- . این را هم بد نیست بدانید که در ترتیب دو شوهر که ذکر شد نیز اختلاف است و آنچه نقل شد طبق گفتة مشهور است، ولی برخی گفته اند نخست به ازدواج عتیق بن عائد مخزومی درآمد و پس از او همسر ابی هاله هند بن زراره گردید، چنان چه در کتاب فقه السیره، ص 69 و کشف الغمّه اربلی و بحار الأنوار، ج 16، ص 10 نقل شده است.
2- . چنان چه از روایات و تواریخ به دست می آید، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ این ثروت بسیار را از ارث پدر و دو شوهر و تجارت های بسیاری که برای او می کردند به دست آورده بود، و در مقدار آن رقم های مبالغه آمیزی در تواریخ دیده می شود، که سند متقن و صحیحی برای آن رقم ها در دست نیست؛ مانند هشتاد هزار شتر و امثال آن، و اللّه اعلم.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 22.

است، که بعداً خواهیم گفت.

و از پاره ای روایات دیگر نیز استفاده می شود که این علاقه و اشتیاق پیش از آن سفر تجارتی در دل خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیدا شده بود و جریان سفر مزبور، بر فرض صحّت، به این عشق و علاقه کمک کرد.

ابن شهرآشوب رحمه الله علیه در کتاب مناقب خود روایت کرده که در روز عیدی زنان قریش در مسجد گِرد هم جمع شده بودند که مردی یهودی در برابر آنها آمده و گفت:

«لیوشک أن یبعث فیکنّ نبیّ فایّکن استطاعت ان تکون له ارضاً یطأها فلتفعل؛ نزدیک است در میان شما پیامبری برانگیخته شود، پس هر یک از شما زنان که بتواند زمین خوبی برای گام زدن او باشد حتماً این کار را بکند.»

زنان قریش در برابر این گستاخی و جسارتی که به آنها کرده بود او را با مشت های سنگ ریزه از نزد خود راندند، ولی این گفتار مرد یهودی بارقه ای در دل خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، که در جمع آن زنان حضور داشت، ایجاد کرد و محبّتی از پیامبر گرامی اسلام صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در قلب او جایگیر ساخت.(1)

البتّه باید برای توضیح بیشتر این مطلب را به این حدیث اضافه کرد که طبق روایات پسر عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، یعنی ورقة بن نوفل، نیز که از ادیان آسمانی و انبیای الهی اطّلاعاتی داشت و کتاب هایی را در این زمینه خوانده بود، خبرهایی از ظهور آن حضرت داده بود، و در پاره ای از اوقات آن روایات را بر آن حضرت منطبق می دانست به شرحی که در داستان سفر تجارتی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خواهد آمد و هم چنین روایات و خبرها و پیشگویی های دیگری که در اثر آن خبرها خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در حدّ زیادی امیدوار شده بود که آن پیامبر مبعوث محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خواهد بود، و البتّه جریان آن مسافرت نیز که نقل شده ممکن است به این علاقه و امید کمک کرده باشد.

ص: 398


1- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 41. و نظیر این حدیث را ابن حجر نیز در کتاب الاصابة فی تمییز الصحابه، ج 4، ص 274 به سند خود از ابن عبّاس روایت کرده است.

و امّا داستان سفر تجارتی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به اجمال و تفصیل نقل شده، و در کتاب های شیعه و اهل سنّت روایت شده، و ما تفصیل آن را در کتاب زندگانی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ذکر کرده ایم که ذیلاً از نظر شما می گذرد، و سپس به تجزیه و تحلیل و نقد و بررسی آن می پردازیم.

سفر تجارتی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

اینان نوشته اند روزی که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عازم سفر شام و تجارت برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گردید، و هنگامی که می خواستند حرکت کنند، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ غلام خود «میسره» را نیز همراه آن حضرت روانه کرد و بدو دستور داد همه جا از محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمانبرداری کند و خلاف دستور او رفتاری نکند.

عموهای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و به خصوص ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ نیز در وقت حرکت به نزد کاروانیان آمده و سفارش آن حضرت را به اهل کاروان کردند و بدین ترتیب کاروان به قصد شام حرکت کرد و مردمی که برای بدرقه رفته بودند به خانه های خود بازگشتند.

وجود میمون و بابرکت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ که به هر کجا قدم می گذارد برکت و فراخی نعمت را با خود بدان جا ارمغان می برد، موجب شد که این بار نیز کاروان مکّه مانند چند سال قبل، از آسایش و سود بیشتری برخوردار گردد و آن تعب و رنج و مشقّت های سفرهای پیش را نبیند، و از این رو زودتر از معمول به حدود شام رسیدند.

مورّخین عموماً نوشته اند: هنگامی که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به نزدیکی شام یا همان شهر بصری رسید از کنار صومعه ای عبور کرد و در زیر درختی که در آن نزدیکی بود فرود آمده و نشست.

صومعۀ مزبور از راهبی بود که «نسطورا» نام داشت، و با میسره که در سفرهای قبل از آن جا عبور می کرد، آشنایی پیدا کرده بود.

ص: 399

نسطورا از بالای صومعۀ خود قطعه ابری را مشاهده کرده بود که بالای سر کاروانیان سایه افکنده و هم چنان پیش رفت تا بالای سر آن درختی که محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پای آن منزل کرد، ایستاد.

میسره که به دستور بانوی خود همه جا همراه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بود، و از آن حضرت جدا نمی شد، ناگهان صدای نسطورا را شنید که او را به نام صدا می زند!

میسره برگشت و پاسخ داده، گفت: بله!

نسطورا: این مردی که پای درخت فرود آمده کیست؟

میسره: مردی از قریش و از اهل مکّه است!

نسطورا به میسره گفت: به خدا سوگند زیر این درخت جز پیغمبر فرود نیاید، و سپس سفارش آن حضرت را به میسرة و کاروانیان کرد و از نبوّت آن حضرت در آینده خبرهایی داد.

کار خرید و فروش و مبادلۀ اجناس کاروانیان به پایان رسید و آمادۀ مراجعت به مکّه شدند. میسره در راه که به سوی مکّه می آمدند، حساب کرد و دید سود بسیاری در این سفر عاید خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شده، از این رو به نزد رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آمده گفت: ما سال ها است برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تجارت می کنیم و در هیچ سفری این اندازه سود نبرده ایم، و از این رو بسیار خوشحال بود و انتظار می کشید هر چه زودتر به مکّه برسند و خود را به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رسانده و این مژده را به او بدهد.

و چون به پشت مکّه و وادی «مرّ الظهران» رسیدند به نزد رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آمده گفت: «خوب است شما جلوتر از کاروان به مکّه بروید و جریان مسافرت و سود بسیار این تجارت را به اطّلاع خدیجه برسانید!»

نزدیک ظهر بود و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در آن ساعت در غرفه ای که مُشرف بر کوچه های مکّه بود نشسته بود، ناگاه سواری را دید که از دور به سمت خانۀ او می آید و لکّۀ ابری بالای سر او است و چنان است که پیوسته به دنبال او حرکت می کند و او را سایبانی می نماید.

سوار نزدیک شد و چون به در خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رسید و پیاده شد، دید محمّد صلی

ص: 400

الله علیه و آله است که از سفر تجارت بازمی گردد.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مشتاقانه او را به خانه درآورد و حضرت با بیان شیرین و سخنان دلنشین خود جریان مسافرت و سود بسیاری را که عاید خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شده بود شرح داد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ محو گفتار آن حضرت شده بود و پیوسته در فکر آن لکّۀ ابر بود و چون سخنان رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تمام شد پرسید: میسره کجا است؟ فرمود: به دنبال ما او هم خواهد آمد.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که می خواست ببیند آیا آن ابر برای سایبانی او دوباره می آید یا نه. گفت: خوب است به نزد او بروی و با هم بازگردید!

و چون حضرت از خانه بیرون رفت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به همان غرفه رفت و به تماشا ایستاد و با کمال تعجّب مشاهده کرد که همان ابر آمد و بالای سر آن حضرت سایه افکند تا از نظر پنهان گردید.

به دنبال این ماجرا میسره هم از راه رسید و جریان مسافرت و آنچه را دیده و از نسطورای راهب شنیده بود، برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شرح داد و با مشاهدات قبلی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و چیزهایی که از مرد یهودی شنیده بود، او را مشتاق ازدواج با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ کرد و شوق همسری آن حضرت را به سر او انداخت.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به عنوان اجرت چهار شتر به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ داد. میسره را نیز به خاطر مژده ای که به او داده بود، آزاد کرد و آن گاه به نزد ورقة بن نوفل، که پسر عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود، و به دین مسیح زندگی می کرد و مطالعات زیادی در کتاب های دینی داشت، رفت و داستان مسافرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را به شام و آنچه را دیده و شنیده بود همه را برای او تعریف کرد.

سخنان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که تمام شد، ورقة بن نوفل بدو گفت: «ای خدیجه اگر آنچه را گفتی راست باشد، بدان که محمّد پیامبر این امّت خواهد بود، و من هم از روی اطّلاعاتی که به دست آورده ام، منتظر ظهور چنین پیغمبری هستم و می دانم که این امّت را پیامبری

ص: 401

است که اکنون زمان ظهور و آمدن او است.»

این جریانات که به فاصلۀ کمی برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش آمده بود، او را بیش از پیش مشتاق همسری با محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ کرد و با این که بزرگان قریش آرزوی همسری او را داشتند و به خواستگارانی که فرستاده بودند پاسخ منفی داده و همه را ردّ کرده بود، درصدد برآمد تا به وسیله ای علاقۀ خود را به ازدواج با محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به اطّلاع آن حضرت برساند، و از این رو به دنبال نفیسه دختر مُنیة، که یکی از زنان قریش و دوستان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود فرستاد و به طور خصوصی درد دل خود را به او گفت و از او خواست تا نزد محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ برود و هر گونه که خود صلاح می داند موضوع را به آن حضرت بگوید.

نفیسه به نزد محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آمد و به آن حضرت عرض کرد: ای محمّد! چرا زن نمی گیری؟

حضرت پاسخ داد: چیزی ندارم که به کمک آن زن بگیرم!

نفیسه گفت: اگر من اشکال کار را برطرف کنم و زنی مال دار و زیبا از خانواده ای شریف و اصیل برای تو پیدا کنم، حاضر به ازدواج هستی؟

فرمود: از کجا چنین زنی می توانم پیدا کنم؟

گفت: من این کار را خواهم کرد و خدیجه را برای این کار آماده می کنم.

سپس به نزد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آمد و جریان را گفت و قرار شد ترتیب کار را بدهند.

موضوع از صورت خصوصی بیرون آمد و به اطّلاع عموهای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عمرو بن اسد، و دیگر نزدیکان رسید و ترتیب مجلس خواستگاری و عقد داده شد.

و در پاره ای از نقل ها مانند روایت ابن اسحاق در سیره نامی از نفیسه و وساطت او در این باره ذکر نشده، و پیشنهاد آن پس از این سفر، از طرف خود خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و بدون واسطه نقل گردیده، و عبارت سیره این گونه است:

ص: 402

«و کانت خدیجة امرأة حازمة شریفة لبیبة، مع ما اراد اله بها من کرامته، فلمّا اخبرها میسرة بما اخبرها به بعثت الی رسول اللّه، فقالت له فیما یزعمون یابن عم: انی قد رغبت فیک لقرابتک، وسطتک فی قومک، و امانتک و حسن خلقک و صدق حدیثک، ثمّ عرضت علیه نفسها، و کانت خدیجة یومئذ اوسط نساء قریش نسباً و اعظمهنّ شرفاً، و اکثرهنّ مالاً، کلّ قومها کان حریصاً علی ذلک منها لو یقدر علیه؛(1) خدیجه زنی دوراندیش و شریف و خردمند بود، گذشته از آن که خدای سبحان نیز ارادۀ بزرگواری آن زن را فرموده بود، و بدین جهت بود که چون میسره آن گزارش را بدو داد، به نزد رسول خدا فرستاد و چنان چه گفته اند پیغام داد که ای عموزاده! من به خاطر خویشاوندی و شرافت خانوادگی شما و امانت و حسن خلق و راست گویی که در شخص شما وجود دارد، به ازدواج با شما علاقه مند شده ام. و بدین ترتیب خود را بر آن حضرت عرضه داشت، و خدیجه در آن روز از نظر نسب در میان زنان قریش از دیگران برتر و شرافتمندتر و از نظر ثروت ثروتمندتر بود، و همۀ مردان مکّه علاقه مند به ازدواج با او بودند.»

که البتّه این روایت با نقل های دیگر قابل جمع است که در آغاز برای استمزاج و نظرخواهی نفیسه را نزد آن حضرت فرستاده، و پس از جلب رضایت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خود او مستقیماً پیشنهاد ازدواج را داده باشد؛ چنان چه برخی گفته اند.

و این بود اصل داستان و دنبالۀ آن تا مراسم مجلس عقد، ولی تذکّر چند مطلب به عنوان نقد و بررسی در این داستان لازم است.

نقد و بررسی این داستان

1. نخستین مطلبی که مورد بحث واقع شده، صحّت و سُقم اصل این داستان و اثبات وقوع آن از نظر تاریخی است؛ زیرا این داستان نیز همانند داستان سفر قبلی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به همراه ابوطالب مورد خدشه و تردید است و روایت متقن و مسندی در این باره به

ص: 403


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 189.

دست ما نرسیده، جز همان روایاتی که یا بدون سند و یا به صورت مرفوع، از ابن اسحاق و جابر و خزیمه نقل شده، که از نظر حدیث شناسان چندان اعتباری ندارد، چنان چه بر اهل فنّ پوشیده نیست، و همان خدشه هایی که در حدیث بحیرای راهب و سفر قبلی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بود، در این جا نیز وجود دارد، و خلاصه این داستان در حدیث معتبری نقل نشده.

2. در عموم این روایات این جمله به چشم می خورد که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را اجیر کرد، و همین ماجرا سبب این ازدواج گردید، در صورتی که در حدیث دیگری که از عمّار بن یاسر نقل شده، و یعقوبی در تاریخ خود آن را روایت نموده، عمّار بن یاسر گوید: داستان ازدواج ربطی به سفر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و اجیر شدن آن حضرت برای خدیجه نداشته، و اساساً رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در طول زندگی خود نه اجیر خدیجه و نه اجیر احدی از مردم دیگر نشد.

و روایت عمّار بن یاسر این گونه است که می گوید:

«انا اعلم بتزویج رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خدیجة بنت خویلد، کنت صدیقاً له فانّا لنمشی یوماً بین الصفا و المروة اذ بخدیجة بنت خویلد و اختها هاله، فلمّا رأت رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ جائتنی هاله اختها، فقالت: یا عمّار ما لصاحبک حاجة فی خدیجة؟ قلت: واللّه ما ادری! فرجعت فذکرت ذلک له، فقال: ارجع فواضعها وعدها یوماً تاتیها؛ من از داستان ازدواج رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با خدیجه دختر خویلد آگاه ترم. من که با آن حضرت دوست نزدیک بودم روزی به همراه رسول خدا میان صفا و مروه می رفتیم که ناگهان خدیجه و خواهرش هاله پدیدار شدند، و چون خدیجه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را دیدار کرد، خواهرش هاله به نزد من آمد و گفت: ای عمّار دوست تو را در خدیجه نیازی نیست؟ (و علاقه به ازدواج با او ندارد؟) گفتم: به خدا سوگند اطّلاعی ندارم. و پس از این گفت وگو بازگشته و مطلب را برای آن حضرت بازگفتم، رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود: برگرد و (برای گفت وگو در این باره) با او وعدۀ دیداری را در روزی قرار بگذار تا نزد او برویم.»

ص: 404

و در پایان این روایت این گونه است که می گوید:

«... و إنّه ما کان ممّا یقول النّاس آنها استاجرته بشیء و لا کان اجیراً لاحدٍ قطّ؛(1) جریان این گونه که مردم می گویند نبود و خدیجه رسول خدا را برای کاری اجیر نکرد، و آن حضرت هیچ گاه اجیر کسی نشد.»

و البتّه این روایت هم در بی اعتباری همانند روایات قبلی است، و یعقوبی نیز آن را به این صورت نقل کرده که «رَوی بعضهم عن عمّار بن یاسر... .»

و در متن روایت هم جمله ای هست که قابل خدشه است، ولی می تواند آن روایات کم اعتبار قبلی را نیز کم اعتبارتر کند و موجب تردید بیشتری در صحّت آنها گردد، مگر آن که کسی پاسخ دهد که کارگری رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به صورت مضاربه و شرکت در سود حاصله بوده، نه اجارۀ اصطلاحی، چنان چه در برخی از روایات نیز بدان تصریح شده؛ مانند روایت کشف الغمه که در بحار الأنوار نقل شده و عبارت آن چنین است:

«کانت خدیجة بنت خویلد امرأة تاجرة ذات شرف و مال تستأجر الرجال فی مالها، و تضاربهم ایّاه بشیء تجعله لهم منه.»(2)

و عبارت سیرۀ ابن هشام نیز بدون کم و زیاد همین گونه است(3) که از این عبارت می توان استفاده کرد که تعبیر به اجیر و استیجار نیز در روایات دیگر ممکن است به همین معنای مضاربه باشد و به اصطلاح تسامحی از این نظر در عبارت شده باشد.

عَلَيْها السَّلاَمُ. چنان چه از روایات قبلی و همین روایت عمّار بن یاسر استفاده شد، بر فرض صحّت اصل داستان، ارتباط آن با ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و آن حضرت نیز ثابت نشده، و از این جهت نیز این روایات قابل بحث و بررسی است و خالی از خدشه نخواهد بود.

ص: 405


1- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 12.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 9.
3- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 187.

دو. سخن در بارۀ سنّ رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در هنگام ازدواج در بارۀ سنّ رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در هنگام ازدواج عموماً گفته اند: آن حضرت در آن هنگام بیست و پنج سال از عمر شریفش گذشته بود.

ولی در بارۀ سنّ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اختلافی در روایات دیده می شود، که مشهور در آنها نیز آن است که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در آن هنگام چهل سال داشت.

و در برابر این قول مشهور، اقوال دیگری نیز هست؛ مانند قول 25 سال و 28 سال و عَلَيْها السَّلاَمُ0 سال و عَلَيْها السَّلاَمُ5 و 45 سال... .(1) و از برخی نقل شده که قول نخست را ترجیح داده اند، ولی دلیلی برای آن ذکر نکرده است،(2) و شاید توجیه دیگری را که برخی از نویسندگان کرده اند، بتواند دلیل و یا تأییدی بر این قول و یا قول های دوم و سوم نیز باشد، که گفته اند:

با توجّه به فرزندانی که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به دنیا آورده، می توان احتمال داد که سنّ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ کمتر از چهل سال بوده و تاریخ نگاران عرب رقم چهل را به دلیل آن که رقم کاملی است انتخاب کرده اند.(3)

نگارنده گوید: تأیید دیگر این گفتار نیز حمل فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ و ولادت آن بانوی محترمه در سال پنجم بعثت می باشد، که انشاء اللّه در جای خود به طور تفصیل روی آن بحث خواهد شد و اکنون به طور اجمال بیان گردید، که چون طبق روایات معتبر محدّثین شیعه رضوان اللّه علیهم فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ مولود اسلام بوده و در سال پنجم بعثت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به دنیا آمده، موجب ایراد برخی از برادران اهل سنّت، که ولادت آن بانوی عالمیان را پنج سال قبل از بعثت دانسته اند قرار گرفته، و موجب استبعاد آنان شده، چون روی روایات شیعه و قول مشهور در بارۀ سنّ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در وقت ازدواج با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لازم آید که

ص: 406


1- . عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 1، ص 126.
2- . همان.
3- . نصیری، محمّد، تاریخ تحلیلی اسلام، ج 1، ص 31 - 32.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در سنّ شصت سالگی به فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ حامله شده باشد، و این مطلب روی جریان طبیعی و عادّی بعید است، که البتّه این استبعاد پاسخ های دیگری هم دارد و یکی از آنها همین است که شنیدید و بقیّه را هم انشاء اللّه تعالی در جای خود ذکر خواهیم کرد. و به هر صورت مشهور همان است که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در آن هنگام چهل ساله بوده، ولی قول به این که بیست و هشت ساله بوده نیز خالی از قوّت نیست، چنان چه در چند حدیث آمده است،(1) و اللّه اعلم.

این را هم بد نیست بدانید که:

برخی عقیده دارند خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در هنگام ازدواج با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ باکره بوده و قبلاً شوهری نکرده بود، و در این باره به حدیثی که ابن شهرآشوب در مناقب روایت کرده، تمسّک جسته اند که می گوید:

«و روی احمد البلاذری و ابوالقاسم الکوفی فی کتابیهما و المرتضی فی الشافی، و ابوجعفر فی التلخیص: انّ النبیّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تزوّج بها و کانت عذراء... یؤکّد ذلک ما ذکر فی کتابی الانوار و البدع: ان رقیّه و زینب کانتا ابنتی هاله اخت خدیجه؛(2) احمد بلاذری و ابوالقاسم کوفی در کتاب های خود و سیّد مرتضی در کتاب شافی و شیخ ابوجعفر طوسی در کتاب تلخیص روایت کرده اند که هنگامی که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با خدیجه ازدواج کرد، آن بانوی محترمه باکره بود، و تأیید این گفتار مطلب دیگری است که در کتاب های الانوار و البدع روایت شده، که رقیّه و زینب دختران هاله خواهر خدیجه بوده اند، نه خود خدیجه.»

و نیز به گفتار صاحب کتاب الاستغاثه استشهاد کرده اند که گوید: «همۀ کسانی که اخبار نقل کرده و روایات از آنها به جای مانده، از شیعه و اهل سنّت، اجماع دارند که مردی از اشراف قریش و رؤسای آنها نمانده بود که به خواستگاری خدیجه نرود و درصدد آن برنیاید. و خدیجه

ص: 407


1- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 159.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 10 و 12.

همۀ آنها را بازگردانده و یا پاسخ ردّ به آنها داد و چون رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ او را به همسری خویش درآورد، زنان قریش بر او خشم کرده و از او کناره گیری کردند و به او گفتند: بزرگان و اشراف قریش از تو خواستگاری کردند و به همسری هیچ یک از آنها درنیامدی و به همسری محمّد، یتیم ابوطالب، که مرد فقیری است و مالی ندارد درآمدی؟ و با این حال چگونه اهل فهم می توانند بپذیرند که خدیجه به همسری مردی اعرابی از بنی تمیم درآمده و بزرگان قریش را نپذیرفته باشد؟... و این مطلبی است که مردم صاحب نظر آن را نمی پذیرند.»(1)

و به دنبال آن این بحث عنوان شده، که آیا رقیّه و امّ کلثوم که به همسری عثمان درآمدند و هم چنین زینب که همسر ابوالعاص بن ربیع گردید، دختران صلبی و واقعی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بودند و یا ربیبۀ آن حضرت بوده اند؟(2)

ولی به نظر نگارنده روایت ابن شهرآشوب با توجّه به این که می تواند معنای دیگری داشته باشد، که نمونه اش در بارۀ برخی از بزرگ زنان عالم نیز وارده شده و اکنون جای توضیح و بحث بیشتر در آن باره نیست، نمی تواند در برابر آن شهرت بسیاری که در بارۀ ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قبل از مفتخر شدن به همسری رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با دو شوهر خود بود، مقاومت کند.

و چنان چه علّامۀ شوشتری در قاموس الرجال گوید: اصل این نسبت نیز مورد تردید است و ابوالقاسم کوفی نیز مرد فاسد المذهب و بی عقلی بوده و سیّد و شیخ رحمهمااللّه تعالی نیز احتمالاً قول همان ابوالقاسم کوفی را نقل کرده اند، نه این که مختار خودشان بوده.(3)

و هم چنین استبعادی که در گفتار صاحب کتاب الاستغاثه بود، نیروی برابری با آن شهرت را ندارد و بهتر آن است که این بحث را به همین جا خاتمه داده و به دنبال بحث در موضوع بعدی برویم.

ص: 408


1- . ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد، الاستغاثه، ج 1، ص 70.
2- . شوشتری، محمّدتقی تستری، قاموس الرجال، ج 10، ص 431.
3- . عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 1، ص 122 - 126.
مراسم عقد و ازدواج

مشهور آن است که خواستگاری و خطبۀ عقد به وسیلۀ ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، عموی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، انجام گردید و پذیرش و قبول آن نیز از سوی عمرو بن اسد عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ صورت گرفت و در برابر این گفتار مشهور، اقوال دیگری نیز وجود دارد؛ مانند این که خطبۀ عقد به وسیلۀ حمزة بن عبدالمطّلب یا دیگری از عموهای آن حضرت انجام شد، و یا این که پدر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خویلد بن اسد و یا پسر عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، ورقة بن نوفل از طرف خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قبول کرده و آن بانوی محترمه را به عقد رسول خدا درآورد.

و بلکه در پاره ای از روایات گفتار نابجای دیگری نیز نقل شده، که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به پدر خود خویلد، شرابی داده و او را مست کرد، و او در حال مستی این ازدواج را پذیرفت، چون به حال عادّی بازگشت و از جریان مطّلع گردید بنای مخالفت با این ازدواج را گذارده و بالأخره با وساطت و پا در میانی برخی از نزدیکان به ازدواج مزبور تن داده و آن را پذیرفت.

که پاسخ آن را چند تن از راویان و اهل تاریخ عهده دار شده، که ما متن گفتار ابن سعد را در طبقات برای شما انتخاب کرده و نقل می کنیم، که پس از ذکر چند روایت بدین مضمون می گوید:

«و قال محمّد بن عمر: فهذا کلّه عندنا غلط و وهم، و الثبت عندنا المحفوظ عن اهل العلم ان اباها خویلد بن اسد مات قبل الفجار، و انّ عمّها عمرو بن اسد زوّجها رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ؛(1) محمّد بن عمر گفته است که تمامی این روایات در نزد ما ناصحیح و موهوم است و صحیح و ثابت نزد ما و دانشمندان آن است که پدر خدیجه، یعنی خویلد بن اسد، پیش از جنگ فجار از دنیا رفته بود و عمویش عمرو بن اسد او را به ازدواج رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ درآورد.»

و نظیر همین عبارت از واقدی نقل شده.(2)

ص: 409


1- . ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 133.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 19؛ طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 36.

و هم چنین اقوال غیر مشهور دیگر را نیز پاسخ داده و نیازی به ذکر آنها نیست.(1)

یک اشتباه تاریخی دیگر

و نیز در پاره ای از روایاتی که در مورد این ازدواج فرخنده رسیده ظاهراً یک اشتباه دیگری نیز رخ داده، که به جای عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یعنی عمرو بن اسد ورقة بن نوفل بن اسد، به عنوان عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آمده، که این مطلب گذشته از آن که در اصل، خلاف مشهور است، از نظر نسبی هم اشتباه است؛ زیرا ورقة بن نوفل پسر عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است، نه عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ.

و بعید نیست که این کار از تصرّفات ناقلان حدیث بوده، که چون نام عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در حدیث آمده بوده، و ورقة بن نوفل هم شهرتی افسانه ای داشته، آن عنوان را با این نام منطبق دانسته و به این صورت درآورده اند.

خطبۀ عقد

مرحوم صدوق در کتاب من لا یحضره الفقیه و شیخ کلینی در کتاب شریف کافی با مقداری اختلاف خطبۀ عقدی را که به وسیلۀ ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ ایراد شده نقل کرده اند که متن آن طبق روایت شیخ صدوق رحمه الله علیه این گونه است:

«الحمدللّه الّذی جعلنا من زرع ابراهیم و ذریّة اسماعیل، و جعل لنا بیتاً محجوجاً و حرماً آمناً یُجبی الیه ثمرات کلّ شیء، و جعلنا الحکّام علی النّاس فی بلدنا الذی نحن فیه، ثمّ انّ ابن اخی محمّد بن عبد اللّه بن عبدالمطّلب لایوزن برجل من قریش الارجّح، و لا یقاس باحد منهم الّا عظم عنه، و ان کان فی المال قلّ، فانّ المال رزق حائل و ظلّ زائل، و له فی خدیجة رغبة و لها فیه رغبة، و الصداق ما سألتم عاجله و آجله، و له خطر عظیم و شأن رفیع و لسان شافع جسیم؛(2) سپاس خدای را که ما را از کِشت و محصول ابراهیم و ذریۀ

ص: 410


1- . برای اطلاع بیشتر می توانید به کتاب: عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج 1، ص 113 به بعد نیز مراجعه کنید.
2- . کلینی، ابوجعفر محمّد بن یعقوب، فروع کافی، ج 2، ص 19 - 20؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 397.

اسماعیل قرار داد، و برای ما خانۀ مقدّسی را که مقصود حاجیان است و حرم امنی است که میوۀ هر چیز به سوی آن گِرد آید بنا فرمود، و ما را در شهری که هستیم حاکمان بر مردم قرار داد. سپس برادرزاده ام محمّد بن عبد اللّه بن عبدالمطّلب مردی است که با هیچ یک از مردان قریش هم وزن نشود، جز آن که از او برتر است، و به هیچ یک از آنها مقایسه نشود، جز آن که بر او افزون است، و او اگر چه از نظر مالی کم مال است، ولی مال پیوسته در حال دگرگونی و بی ثباتی و همچون سایه ای رفتنی است، و او نسبت به خدیجه راغب و خدیجه نیز به او مایل است، و مهریۀ او را نیز هر چه نقدی و غیر نقدی بخواهید آماده است، و محمّد را داستانی بزرگ و شأنی والا و شهرتی عظیم خواهد بود.»

و در کتاب شریف کافی این گونه است که پس از این خطبه عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خواست به عنوان پاسخ ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ سخن بگوید، ولی به لکنت زبان دچار شد و نتوانست، از این رو خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خود به سخن آمده، گفت:

«عمو جان! اگر چه شما به عنوان گواه اختیاردار من هستی، ولی در اختیار انتخاب من خود شایسته تر از دیگران هستم، و اینک ای محمّد! من خود را به همسری تو درمی آورم و مهریه نیز هر چه باشد به عهدۀ خودم و در مال خودم خواهد بود، اکنون به عموی خود (ابوطالب) دستور ده تا شتری نحر کرده و ولیمه ای ترتیب دهد و به نزد همسر خود آی!»

ابوطالب فرمود: «گواه باشید که خدیجه محمّد را به همسری خویش پذیرفت و مهریه را نیز در مال خود ضمانت کرد!»

برخی از قرشیان با تعجّب گفت: «شگفتا! که زنان مهریه مردان را به عهده گیرند؟!»

ابوطالب سخت به خشم آمده، روی پای خود ایستاد و گفت: «آری اگر مردی همانند برادرزادۀ من باشد زنان با گران بهاترین مهریه خود خواهانشان می شوند و اگر همانند شما باشند، جز با مهریه گران بها حاضر به ازدواج نمی شوند!»

و در روایت خرائج راوندی است که چون خطبۀ عقد به پایان رسید و محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ برخاست تا به همراه عمویش ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به خانه برود، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به آن

ص: 411

حضرت عرض کرد: «الی بیتک فبیتی بیتک و انا جاریتک؛(1) به سوی خانۀ خود بیا که خانۀ من خانۀ تو است و من هم کنیز توام!»

و از کتاب المنتقی کازرونی نقل شده که چون مراسم عقد به پایان رسید خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به کنیزکان خود دستور داد حالت شادی به خود گرفته و دف ها را بزنند و سپس به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عرض کرد:

«یا محمّد! مر عمّک اباطالب ینحر بکرة من بکراتک و اطعم الناس علی الباب و هلمّ فقل(2) مع اهلک، فاطعم الناس و دخل رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فقل مع اهله خدیجه؛(3) ای محمّد! به عمویت ابوطالب دستور ده شتر جوانی از شترانت را نحر کند و مردم را بر در خانه اطعام کن و بیا در کنار خاندانت چاشت را به استراحت بگذران، و ابوطالب این کار را کرد و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به نزد خدیجه آمده و در کنار او به استراحت روزانه پرداخت.»

و این دو حدیث دلالت بر کمال علاقه و عشق خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نسبت به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دارد؛ چنان چه تا پایان عمر این عشق را نسبت به آن حضرت حفظ کرده بود، صلوات اللّه علیها.

مهریه چقدر بود و چه کسی پرداخت؟

در این که مهریه چقدر بود و پرداخت آن را چه کسی به عهده گرفت، اختلافی در روایات دیده می شود، که از آن جمله روایت بالا است، که در آن بدون ذکر مقدار آمده است که پرداخت آن را خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به عهده گرفت.

و از کشف الغمه از ابن حماد و نیز از ابن عبّاس نقل شده، که رسول خدا صلی الله علیه و

ص: 412


1- . راوندی، قطب الدّین، الخرائج و الجرائح، ص 187.
2- . لفظ «قل» در این جا از قیلوله به معنای استراحت در چاشت گرفته شده، و برخی که شاید معنای آن را نفهمیده اند «لام» را تبدیل به «میم» کرده و «فقم» ضبط کرده اند، و خصوصیّت وقت چاشت ظاهراً بدان جهت بوده که در شهر مکّه غالباً هوا گرم و عموماً ساعت چاشت را تا نزدیک غروب در خانه ها به استراحت می گذرانده اند و آن گاه برای حوائج خود از خانه خارج می شده اند.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 10، 12 و 19.

آله خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را با مهریۀ دوازده اوقیه طلا به ازدواج خویش درآورد و مهریۀ زنان دیگر آن حضرت نیز همین مقدار بود.(1)

و در اعلام الوری طبرسی دوازده اوقیه و نیم ذکر شده، چنان چه از دانشمندان اهل سنّت نیز مؤلّف سیرۀ الحلبیه همین قول را نقل کرده، و سپس گفته است که هر وقیه چهل درهم است که در نتیجه مجموع مهریه پانصد درهم شرعی بوده.

و تفاوت دیگری که در نقل سیرۀ حلبیه دیده می شود، آن است که گوید: پرداخت مهریۀ مزبور را ابوطالب به عهده گرفت.(2)

و قول دیگری که در سیرۀ حلبیه و سیرۀ ابن هشام و برخی از تواریخ دیگر آمده، آن است که گفته اند: «و اصدقها رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عشرین بکرة؛(3) رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به خدیجه بیست شتر مادّۀ جوان مهریه داد.» و در نقل دیگری نیز آمده که ورقة بن نوفل خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را با مهریۀ چهارصد دینار به عقد رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ درآورد.(4)

و از کامل مبرد نقل شده که بیست شتر را ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به عهده گرفت و دوازده وقیه و نیم طلا را خود رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پرداخت که مهریه مجموع آنها بود.(5)

نگارنده

گوید: روایاتی که در باب «مهر السنه» آمده همان روایت پانصد درهم را تأیید می کنند؛ چنان چه در چند حدیث با اندک اختلافی آمده که امام باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ و امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمودند:

«ما زوّج رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شیئاً من بناته و لا تزوّج شیئاً من نسائه علی اکثر من

ص: 413


1- . همان.
2- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 165.
3- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 165؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 190؛ معروف حسنی، سید هاشم، سیرة المصطفی، ص 60؛ ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمد، سیرة النبی، ج 1، ص 206.
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 19.
5- . منصور لیمود، شیخ حامد محمود، منتقی النقول، ص 139.

اثنی عشر اوقیه و نشّ یعنی نصف اوقیه؛(1) تزویج نکرد رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هیچ یک از دختران خود و نه هیچ یک از زنانش را به بیش از دوازده وقیه و نیم.»

و طبرسی رحمه الله علیه در اعلام الوری گوید: «و مهرها اثنتا عشرة اوقیه و نشّ و کذلک مهر سایر نسائه.»(2)

و در روایت امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ این گونه است که فرمود: «ما تزوّج رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ شیئاً من نسائه و لا زوّج شیئاً من بناته علی اکثر من اثنی عشر اوقیه و نشّ، والاوقیه اربعون درهما، و النشّ عشرون درهما.»(3)

و در داستان ازدواج حضرت جواد الائمّه: با دختر مأمون عبّاسی نیز آمده که فرمود: «و بذلت لها من الصداق ما بذله رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لازواجه و هو اثنتا عشرة اوقیه و نشّ و علیّ تمام الخمسمائه؛(4) من صداق او را همان قرار دادم که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به زنانش بذل فرمود و آن دوازده وقیه و نیم بود، که تمامی پانصد درهم بر ذمۀ من است.»

سه. تا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنده بود رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ زن دیگری اختیار نکرد

این مطلب از نظر تاریخ مسلّم است که تا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنده بود رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ زن دیگری نگرفت و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بنا بر قول مشهور و صحیح سال دهم بعثت، یعنی بیست و پنج سال پس از این ازدواج فرخنده و میمون از دنیا رفت، و زن های متعدّد و زیاد دیگری را که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به ازدواج و همسری خویش درآورد، همگی پس از وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود، و در جای خود در بحث تعدّد زوجات رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ انشاء اللّه تعالی خواهیم گفت که این داستان بهترین دلیل و شاهد بر

ص: 414


1- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی ، ص 147. یعنی مهر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دوازده وقیه و نیم بود، چنان چه مهریۀ زنان دیگر آن حضرت نیز همین مقدار بود.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 103، ص 347 به بعد.
3- . شیخ صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص 214؛ کلینی، ابوجعفر محمّد بن یعقوب، فروع کافی، ج 2، ص 20.
4- . شیخ صدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 398.

این مطلب است که انگیزۀ ازدواج های مکرّر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پس از وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ انگیزه های سیاسی و اجتماعی بوده که آن بزرگوار می خواسته بدین وسیله پیوندهای محکم و بیشتری با افراد سرشناس و قبایل معروف عرب پیدا کرده و از این طریق برای پیشرفت اسلام و مکتب مقدّس خود استفاده و بهرۀ بیشتری ببرد، به شرحی که به خواست خدای تعالی پس از این خواهیم گفت.

وگرنه معقول نیست کسی مانند رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ که از هر گونه امکانات مادّی بهره مند بوده و همۀ جاذبه هایی را که معمولاً مورد توجّه زنان می باشد، همچون فصاحت زبان و زیبایی خارق العاده صورت و شهرت فامیلی و شخصیّت ذاتی، و در یک جمله آنچه خوبان همه داشتند همه را دارا باشد، ولی تا سنّ پنجاه سالگی با یک زن بیوۀ دو شوهر کردۀ بچّه داری که از نظر سنّ نیز پانزده سال یا چیزی کمتر از او بزرگ تر است سازگاری کند، و هیچ به فکر ازدواج مجدّدی نیفتد، و پس از وفات او آن همه زن بگیرد، و باز هم مانند دشمنان مغرض و مخالف اسلام بگوییم هدف آن حضرت در آن ازدواج ها استفاده های مالی و یا کامیابی های جنسی بوده، و به ناچار باید این حقیقت را بپذیریم که هدف، همان هدف مقدّس ترویج اسلام با استفاده از یک وسیلۀ طبیعی و اجتماعی بوده که روی بافت اجتماع آن روز بهترین وسیله بوده است و انشاء اللّه در جای خود توضیح بیشتری در این باره خواهیم داد.

فرزندان رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به جز ابراهیم که از ماریه قبطیّه، کنیز مصری آن حضرت، متولّد شد همان کنیزی که مقوقس (حاکم مصر) برای آن حضرت فرستاد فرزندان دیگر آن بزرگوار همگی از بانوی بزرگوارش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود که خدای تعالی به آن حضرت عنایت فرمود، که البتّه در عدد آنها و بلکه در نام آنها نیز اختلاف است، و مشهور آن است که آنها شش تن بودند، یعنی دو پسر و چهار دختر، و دانشمند فقید مرحوم دکتر آیتی در تاریخ پیامبر اسلام نام آنها و ترتیب ولادت و وفات آنها را بدین گونه ذکر کرده، که ذیلاً

ص: 415

می خوانید:

1. قاسم، که نخستین فرزند رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ است، و پیش از بعثت در مکّه تولّد یافت، و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به نام وی ابوالقاسم کنیه گرفت، و نیز نخستین فرزندی است که از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در مکّه وفات یافت و در آن موقع دو ساله بود.

2. زینب، دختر بزرگ رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، که بعد از قاسم در سی سالگی رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تولّد یافت، و پیش از اسلام به ازدواج پسر خالۀ خود «ابوالعاص بن ربیع» درآمد و پس از جنگ بدر به مدینه هجرت کرد و در سال هشتم هجرت در مدینه وفات یافت.

عَلَيْها السَّلاَمُ. رقیّه، که پیش از اسلام و بعد از زینب، در مکّه تولّد یافت و پیش از اسلام به عقد عتبة بن ابی لهب درآمد و پس از نزول سورۀ «تبّت یدا ابی لهب» و پیش از عروسی به دستور ابولهب و همسرش امّ جمیل از وی جدا گشت. و سپس به عقد عثمان بن عفّان درآمد و در هجرت اوّل مسلمین به حبشه با وی هجرت کرد و آن گاه به مکّه بازگشت و به مدینه هجرت کرد و در سال دوم هجرت، سه روز بعد از بدر، همان روزی که مژده فتح بدر به مدینه رسید، وفات یافت.

4. امّ کلثوم، که نیز در مکّه تولّد یافت و پیش از اسلام به عقد عتیبة بن ابی لهب درآمد و مانند خواهرش پیش از عروسی از عُتَیْبَه جدا شد، و در سال سوم هجرت به ازدواج عثمان بن عفّان درآمد، و در سال نهم هجرت وفات کرد.

5. فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ، که ظاهراً در حدود پنج سال پیش از بعثت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در مکّه تولّد یافت(1) و در مدینه به ازدواج امیرالمؤمنین علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ درآمد، و پس از وفات رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به فاصله ای در حدود چهل روز تا هشت ماه وفات یافت و

ص: 416


1- . البتّه نظر دانشمندان و محدّثین شیعه عموماً آن است که ولادت آن حضرت پنج سال بعد از بعثت بوده، و شاید به همین جهت نیز ایشان به عنوان ظاهر این قول را ذکر کرده اند.

نسل رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تنها از وی باقی ماند و یازده امام معصوم عَلَيْهِ السَّلاَمُ از دامن مطهّر وی پدید آمدند.

6. عبد اللّه، که پس از بعثت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در مکّه متولّد شد و طیّب و طاهر لقب یافت. و در همان مکّه وفات کرد و پس از وفات او عاص بن وائل سهمی، رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را ابتر خواند و سورۀ کوثر در پاسخ وی نازل گردید.(1)

و البتّه همان گونه که گفته شد، آنچه ایشان انتخاب کرده و نوشته اند بر طبق قول مشهور است، ولی اقوال دیگری هم در این باره هست که در سیرة ابن هشام و کتاب المنتقی فی مولد المصطفی(2) و کتاب های دیگر نقل شده، که ما چون در نظر داریم انشاء اللّه تعالی در جای دیگری در این باره به تفصیل بحث کنیم، در این جا به همین اندازه اکتفا کرده و می گذریم.

شمّه ای از فضایل خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

گر چه مرسوم است فضایل افراد را معمولاً در فصل پس از حیات و زندگی آنها ذکر می کنند، ولی نگارنده را دریغ آمد که در این جا بدون ذکری از فضایل این بانوی اسلام بگذریم و انشاء اللّه تعالی در جای دیگر نیز به مناسبت های گوناگونی که در پیش است، فضایل دیگری را بیان خواهیم داشت. گر چه معلوم نیست اصل این رسم نیز رسم درستی باشد.

این حدیث در کتاب های حدیثی شیعه و اهل سنّت آمده که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرموده:

«کمل من الرجال خلق کثیر و لم یکمل من النساء الّا مریم، و آسیة امرأة فرعون، و خدیجة بنت خویلد، و فاطمة بنت محمّد؛(3) از مردان گروه زیادی به کمال رسیدند، ولی از میان زنان جز چهار زن کسی به مرحلۀ کمال نرسید: مریم، و آسیه همسر فرعون، و خدیجه

ص: 417


1- . آیتی، محمّد ابراهیم ، تاریخ پیامبر اسلام، ص 69 - 71.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 190؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 22، ص 166.
3- . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، ج 5، ص 320؛ زمخشری، محمود بن عمر، تفسیر کشّاف، ج 3، ص 250؛ طبری، محمّد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج 3، ص 180.

دختر خویلد، و فاطمه دختر محمّد.»

و در حدیث دیگری که ابن حجر در کتاب الاصابه و دیگران از ابن عبّاس روایت کرده اند، این گونه است که گوید: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ چهار خط روی زمین ترسیم کرده، آن گاه فرمود: «افضل نساء اهل الجنة خدیجة، و فاطمة و مریم و آسیة؛(1) برترین زنان اهل بهشت: خدیجه و فاطمه و مریم و آسیه هستند.»

و در روایت دیگری که او و ابن عبدالبر و دیگران از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با مختصر اختلافی روایت کرده اند، این گونه است که فرمود: «خیر نساء العالمین اربع، مریم و آسیة و خدیجة و فاطمة؛(2) بهترین زنان جهانیان چهار زن هستند: مریم و آسیه و خدیجه و فاطمه.»

و از عایشه روایت کرده اند که گوید: «هیچ گاه نمی شد که رسول خدا از خانه بیرون رود، جز آن که خدیجه را یاد می کرد و ستایش و مدح او را می نمود، تا این که روزی طبق همان شیوه ای که داشت نام خدیجه را برد و او را یاد کرد، در این وقت رشک و حسد مرا گرفت و گفتم: هل کانت الّا عجوزا فقد ابدلک اللّه خیراً منها؛(3) خدیجه جز پیرزنی بیش نبود، در صورتی که خداوند بهتر از او بهرۀ تو کرده!»

عایشه گوید: در این وقت رسول خدا که این سخن مرا شنید غضبناک شد به حدّی که از شدّت غضب موهای جلوی سر آن حضرت حرکت کرد، آن گاه فرمود: «واللّه ما اَبدَلَنی اللّهُ خَیراً منها، آمَنَتْ اِذْ کَفَرَ النّاسُ، وَ صَدَّقَتْنی وَ کَذَّبَنِیَ النّاس، وَ واسَتْنی فی مالِها اِذْ

ص: 418


1- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 366؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 437؛ شیخ صدوق، محمّد بن علی، الخصال، ج 1، ص 96.
2- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 366؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 2، ص 720 و 750؛ طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج 3، ص 180؛ هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج 9، ص 223؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 437.
3- . لابد - طبق این روایت - منظورش از بهتر، خودش بوده که جوان و دختر بوده است!

حَرَمَنِیَ النّاسُ وَ رَزَقَنِیَ اللّهُ مِنها اَوْلاداً اِذْ حَرَمَنی اَوْلادَ النِّساء؛ به خدا سوگند خداوند بهتر از او زنی به من نداده، او بود که به من ایمان آورد، هنگامی که مردم کفر ورزیدند، و او بود که مرا تصدیق کرد و مردم مرا تکذیب نموده (و دروغ گویم خواندند) و او بود که در مال خود با من مواسات کرد (و مرا بر خود مقدّم داشت) در وقتی که مردم محرومم کردند، و از او بود که خداوند فرزندانی روزی من کرد و از زنان دیگر نسبت به فرزند محرومم ساخت.»

عایشه گوید: با خود گفتم دیگر از این پس هرگز به بدی او را یاد نخواهم کرد.(1)

و در روایت اربلی در کشف الغمه این گونه است که علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمود: روزی نزد رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برده شد و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گریست. عایشه که چنان دید گفت:

«ما یُبْکیکَ عَلی عَجُوزٍ حَمْراءٍ مِنْ بَنی اَسَد؟ فَقالَ صَدَّقَتْنی اِذْ کَذَّبْتُمْ وَ آمَنَتْ بی اِذْ کَفَرْتُم، وَ وَلَدَتْ لی اِذْ عَقَمْتُمْ، فَقالَتْ عایشه: فَمازِلْتُ اَتَقَرَّبُ اِلی رَسُولِ اللّه بِذِکْرِها؛(2) چه گریه ای است که برای پیرزنی سرخ رو از بنی اسد می کنی؟ رسول خدا فرمود: او مرا تصدیق کرد، هنگامی که شما تکذیبم کردید و به من ایمان آورد، در وقتی که شما کافر شدید. و برای من فرزند آورد که شما نیاوردید! عایشه گوید: از آن پس پیوسته من با یاد خدیجه و با نام او به رسول خدا تقرّب می جستم. (و هر گاه می خواستم رسول خدا به من توجّه کرده و به سخنم گوش دهد، سخنم را با نام خدیجه شروع می کردم)»

و در چند حدیث از طریق شیعه و اهل سنّت آمده، که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به خانه ای در بهشت مژده داد که در آن دشواری و رنجی نخواهد بود.(3)

و سلام خدای تعالی را که به وسیلۀ جبرئیل برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آورده بود به وی ابلاغ(4)

ص: 419


1- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 438؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 275.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 8.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 11؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 275؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 438.
4- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 274؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 438.

فرمود و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز در پاسخ عرض کرد: «اللّه السّلام و منه السّلام و علی جبرئیل السّلام.»(1)

و در حدیثی که عیّاشی در تفسیر خود از ابی سعید خدری روایت کرده، این گونه است که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرمود در شب معراج هنگامی که بازگشتم به جبرئیل گفتم: آیا حاجتی داری؟ گفت: «حاجتی ان تقرأ علی خدیجة منّ اللّه وَ منّی السّلام؛ حاجت من این است که خدیجه را از سوی خداوند و از سوی من سلام برسانی.» و چون رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ سلام خدا و جبرئیل را به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ابلاغ فرمود، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در پاسخ گفت: «ان اللّه هو السّلام، و منه السّلام، و الیه السّلام.»(2)

و بالاخره خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همان بانوی بزرگوار است که به اجماع اهل تاریخ نخستین زن و یا نخستین انسانی است که به رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ایمان آورد؛ و وسیلۀ آرامشی برای آن حضرت در برابر توفان های حوادث سهمگین و اندوه های فراوان آغاز رسالت بود؛ و با ایثار مال فراوان خود برای پیشرفت اسلام، در روزهایی که اسلام نیاز شدید به بودجه داشت بزرگ ترین حق را بر همۀ مسلمانان جهان تا روز قیامت دارد؛ و سخت ترین مشکلات را به خاطر حفظ ایمان به خدا و دفاع از اسلام و رهبر بزرگوار آن متحمّل شد و فضایل بسیار زیاد دیگری که در فصول آینده به مناسبت ها روی آنها بحث خواهیم کرد، انشاء اللّه تعالی.

کتابنامه

1. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، تهران: انتشارات اسماعیلیان.

2. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عادل احمد، علی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق.

3. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر.

4. ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی (م 588 ق)، مناقب آل ابی طالب، تحقیق: گروهی از اساتید نجف اشرف، نجف: المکتبة الحیدریة، 1376 ق.

5. ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه قرطبی (م 463 ق)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق: علی محمّد بجاوی، بیروت: دار الجیل، 1412 ق.

6. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، تحقیق: مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، [بی تا].

7. اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی (م 692 ق)، کشف الغمّة فی معرفة الأئمّة، تصحیح: السید هاشم رسولی محلّاتی، بیروت: دار الکتاب، 1401 ق.

8. آیتی، محمّد ابراهیم ، تاریخ پیامبر اسلام9، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1369ش.

9. معروف حسنی، سید هاشم (م 1404 ق)، سیرة المصطفی، قم: کتابخانۀ بزرگ آیت اللّه العظمی مرعشی نجفی=، 1978 م.

10. حلبی، علی بن برهان (م 1044 ق)، السیرة الحلبیه، بیروت: دارالمعرفة، 1400 ق.

11. راوندی، قطب الدین سعید بن عبداللّه (م 573 ق)، الخرائج و الجرائح، قم: مؤسسه امام مهدی، 1409ق.

12. زمخشری، ابوالقاسم محمود بن عمر (م 538 ق)، تفسیر الکشّاف، مصر: مکتبه مصطفی الیابی حلبی، 1385 ق، بیروت: دار المعرفة.

13. شوشتری، محمّدتقی تستری (م 1415 ق)، قاموس الرجال فی تحقیق رواة الشیعة ومحدّثیهم، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، دوم، 1410 ق.

14. شیخ صدوق، ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی (م 381 ق)، الخصال، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: نشر اسلامی، 1403 ق.

15. ، من لا یحضره الفقیه،تحقیق: علی أکبر الغفّاری، قم: مؤسّسۀ نشر اسلامی، 1404 ق.

16. ، معانی الأخبار، تحقیق: علی اکبر الغفّاری، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، 1361 ش.

17. طبرسی، فضل بن حسن (م 548 ق)، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق: عده ای از محققین، بیروت: مؤسسة الاعلمی، 1415 ق.

18. ، اعلام الوری باعلام الهدی ، تحقیق و نشر: مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم: مطبعة ستاره، 1417.

19. طبری، محمّد بن جریر (م 310 ق)، جامع البیان عن تأویل آی القرآن (تفسیر طبری)، بیروت: دار الفکر، 1408 ق.

20. ،تاریخ طبری ( تاریخ الامم والملوک)، به کوشش: گروهی از علماء، بیروت: اعلمی، 1403 ق.

21. عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم9، بیروت: دارالهادی، 1415 ق.

22. محدث قمی، شیخ عباس (م 1359 ق)، سفینة البحار، تحت اشراف علی اکبر الهی خراسانی، مشهد: آستان قدس رضوی ، 1416ق.

23. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق.

24. کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب (م 329 ق)، فروع کافی، تحقیق: علی اکبر الغفّاری محمّد الآخوندی، بیروت و طهران: دار صعب ودار الکتب الإسلامیة، الطبعة الثالثة والخامسة.

25. ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد (م 352 ق)، الاستغاثه فی بدع الثلاثة، تهران: مؤسسة الاعلمی، 1373 ش.

26. نصیری، محمّد، تاریخ تحلیلی اسلام، قم: کتابخانۀ تخصصی تاریخ اسلام و ایران، 1383 ش.

27. هیثمی، نور الدین علی بن ابی بکر (م 807 ق)، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1408 ق.

28. ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب اسحاق (م 284 ق)، تاریخ یعقوبی، نجف: المکتبة الحیدریة، 1384 ق.

ص: 420


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 11.
2- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 1، ص 379.

20- خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در خانۀ پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

اشاره

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در خانۀ پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ(1)

جعفر مرتضی عاملی

چکیده

شرح زندگانی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با استناد به منابع مهم تاریخی اهل سنت و شیعه است. از دیدگاه نویسنده: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از لحاظ شرافت در زمرۀ بهترین زنان قریش و ثروتمندترین و زیباترین آنها بود. در عصر جاهلیت «طاهره» خوانده می شد و به او «سیدۀ قریش» می گفتند و تمام خویشاوندانش تمایل شدیدی به ازدواج با او داشتند. بزرگان قریش از وی خواستگاری نمودند و ثروت فراوانی به او بذل کردند و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، همه را کنار گذاشت و پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را به خاطر اخلاق ارزشمند، شرافت نفس، ملکات پسندیده و صفات متعالیه ای که در او سراغ داشت، انتخاب نمود. به استناد روایات فراوان، این خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود که در ابتدا تمایل خود را به ازدواج با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اظهار نمود. مهم ترین ویژگی این نوشتار را می توان دقت در استنادات و بیان دیدگاه های گوناگون مورخان مسلمان و نقد و بررسی آنها دانست. این نوشتار، یکی از دقیق ترین و مستندترین متن ها در بارۀ زندگی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است.

کلیدواژه: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، تاریخ اسلام، ازدواج، ثروت، تبلیغ.

ص: 421


1- سیرۀ صحیح پیامبر اعظم: تجزیه، تحلیل و بررسی، ترجمۀ حسینی تاج آبادی، تهران: انتشارات سفیر اردهال، چاپ اول، 1395، ج 1، ص 407 435.
سفر دوم به شام

می گویند: پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در سن 25 سالگی برای دومین بار به شام سفر کرد؛(1) هم چنین گفته اند: این سفر تجاری و برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود. گویند ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، هنگامی که روزگار بر آنان سخت شد، سال های بدی که هر چه داشتند از آنها گرفت، آن سفر را به حضرت پیشنهاد داد. اما پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قبول نکرد که خود پیشنهاد به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دهد. وقتی گفت و گوی ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رسید، او به سرعت به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پیشنهاد تجارت داد و دو برابر وجهی که به دیگران می پرداخت به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عطا کرد؛ چرا که راستی، کلام، امانت و اخلاق کریم او را می دانست.

برخی روایت کنند که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ خود با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ صحبت نمود و او خشنودی و تمایل خویش را اعلام داشت و آنچه اجرت خواست به وی داد.

سفر پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به شام انجام پذیرفت و چند برابر دیگران سود برد. در سفر، کرامات روشنی از ایشان ظاهر گشت. وقتی کاروان به مکّه بازگشت، «مِیسَرة» تمام اتفاقّات را به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گزارش نمود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آنها را به اضافۀ آنچه خود از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دیده بود، نزد پسر عمویش «ورقة بن نوفل» نقل کرد البته آن طور که می گویند؛ گرچه ما در آن تردید داریم(2) او به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: اگر این ها درست باشد، او پیامبر این امّت است.(3)

می گویند از این پس خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای ازدواج با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تلاش

ص: 422


1- . علامۀ مجلسی در بحار الأنوار، ج 16، ص 9 از برخی نقل کرده که سفر او به بازار «حباشه» در تهامه بود. همچنین اربلی در کشف الغمّه، ج 2، ص 135 از معالم العترة، همین را نقل کرده است. [تهامه: به مکّه و بلاد جنوبی حجاز می گویند.]
2- . در بارۀ سخنانی که از ورقة بن نوفل نقل شده و نیز نقش او در آغاز وحی به زودی بحث خواهیم کرد.
3- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 2، ص 296؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیه، ج 1، ص 136.

نمود. اینان چنین می گویند، ولی ما در بخشی از آن چه گذشت، تردید داریم؛ به ویژه این که ورقه حتی پس از بعثت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اسلام نیاورد.

این مطلب که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وی را برای تجارتش اجیر کرده باشد، قابل قبول نیست؛ زیرا ما می بینیم مورّخ قدیمی و مطمئن «ابن واضح»، معروف به یعقوبی می گوید:

«آن گونه که مردم می گویند، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وی را اجیر کرده، درست نیست. هیچ کس هرگز او را اجیر ننمود.»(1) شاید عزّت نفس پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و پدرانش، عنایت خداوند متعال به نگهداری او و نیز شرف و عزّت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، بسیاری از آنچه را که به ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ نسبت داده اند، بعید بنماید.

سفر پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به شام نه بدان جهت بود که اجیر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شده بود، بلکه او به شکل «مضاربه» با اموال خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ کار می کرد و یا شریک او بود. صراحت روایت جنابذی در مورد مضاربه،(2) دلیلی بر آن است به این مطلب مراجعه فرمایید. او تأیید می کند این مطلب را روایتی که مجلسی

رحمه الله علیه آورده: «ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در میان گذاشت که مردم با اموال خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تجارت می کنند و او را تشویق به این عمل کرد و او پذیرفت و به شام سفر کرد.»(3)

ازدواج پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از لحاظ شرافت، در زمرۀ بهترین زنان قریش و ثروتمندترین و زیباترین آنها بود. در عصر جاهلیت «طاهره»(4) خوانده می شد و به او «سیدۀ قریش» می گفتند و تمام

ص: 423


1- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 21، به نقل از: سفر السعادة. نقل شده است که پیامبر9، بعد از بعثت و قبل از هجرت، بیشتر از آنچه می فروخت، می خرید و بعد از هجرت، تنها سه بار فروش کرد اما خریدش فراوان بود. ولی در بارۀ شرکت او با دیگران اختلاف وجود دارد و ما فرصت تحقیق آن را نداریم.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 19؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 134، به نقل از: اخضر جنابذی، عبدالعزیز بن ابی نصر، معالم العترة.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 22، به نقل از: دیار بکری، حسین بن محمد، تاریخ الخمیس، ص 3، به نقل از راوندی، قطب الدّین، الخرائج و الجرائح، ص 186 187.
4- . ر. ک: ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 281 282؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 2، ص 294؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج 2؛ شرح حال پیامبر9، ص 152؛ قسمت السیرة النبویة، ص 237؛ نووی، ابوزکریا یحیی بن شرف، تهذیب الأسماء، ج 2، ص 342؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، (چاپ شده در پاورقی الإصابة)، ج 4، ص 279؛ مغلطای بن قلیچ، اعلاء الدین ابوعبداللّه، سیره مغلطای، ص 12؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 111؛ قسطلانی، احمد بن محمّد، المواهب اللدنیة، ج 1، ص 38 و 200؛ سهیلی، عبدالرّحمان بن عبد اللّه، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، ج 1، ص 215؛ دیار بکری، حسین بن محمّد، تاریخ الخمیس، ج 1، ص 264؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 7 ص 78؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیة، ج 1، ص 137؛ دحلان، احمد بن زینی، السیرة النبویة، ج 1، ص 55؛ ابن حبان بُستی، محمد بن احمد، الثقات، ج 1، ص 46.

خویشاوندانش تمایل شدیدی به ازدواج با او داشتند.(1)

بزرگان قریش از وی خواستگاری نمودند و ثروت فراوانی به او بذل کردند؛ از جمله «عقبة بن أبی معیط»، «صلت بن أبی یهاب»، «ابوجهل» و «أبوسفیان»(2) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همه را کنار گذاشت و پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را به خاطر اخلاق ارزشمند، شرافت نفس، ملکات پسندیده و صفات متعالیه ای که در او سراغ داشت، انتخاب نمود. ما به استنادِ روایاتِ فراوان، یقین داریم که این خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود که در ابتدا تمایل خود را به ازدواج با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اظهار نمود. ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ با خانواده اش و تعدادی از قریش، نزدِ ولیّ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، یعنی عمویش «عمرو بن أسد» رفتند؛ چرا که پدر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در جنگ فجار یا پیش از آن کشته شده بود.(3)

ص: 424


1- . ر. ک: ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 2، ص 294؛ حضرمی، ابو زکریا یحیی بن ابی بکر، بهجة المحافل، ج 1، ص 7؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 201؛ دیار بکری، حسین بن محمّد، تاریخ الخمیس، ج1، ص 263؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 131؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیة، ج 1، ص 137؛ دحلان، احمد بن زینی، السیرة النبویة، ج 1، ص 55.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 22.
3- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 139؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 12، به نقل از کشف الغمة، ص 19، به نقل از واقدی؛ عسکری، حسن بن عبداللّه، الأوائل، ج 1، ص 160. در السیرة الحلبیة، ج 1، ص 138 آمده آنچه نزد اهل علم ثابت است این که پدر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قبل از جنگ فجار در گذشت؛ دیار بکری، حسین بن محمّد، تاریخ الخمیس، ج 1، ص 264؛ بدارن، عبدالقادر، تهذیب تاریخ دمشق، ج 1، ص 303، به نقل از واقدی؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 282؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 2، ص 296.

این که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ نزد ورقة بن نوفل و عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هر دو رفته، یا تنها از ورقه خواستگاری کرده باشد،(1) صحیح نیست؛ زیرا همه بر نقل اول متفق اند،(2) ولی در بارۀ ورقه نمی دانم چه بگویم که در هر وادی اثر ثعلبه است(3) او در هر قضیۀ کوچک و بزرگی که مربوط به پیامبر اعظم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ است حضور دارد و این مرا به شک واداشته که آیا او حقیقتاً یک شخص واقعی است یا افسانه ای!

ملاحظه می شود که همان نقشی که یک بار به پدر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و بار دیگر به عموی او نسبت داده شده، بار سوم به ورقة بن نوفل نسبت داده می شود؛ حتی همان جملات و کلمات تا چه رسد به موضع گیری ها و حرکات. به روایات مراجعه و مقایسه کنید.(4)

آری، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به خواستگاری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رفت نه حمزه که ابن هشام در سیره اش به حمزه اکتفا نموده است(5) چرا که این اقدام [که فقط حمزه رفته باشد] با سروری و مقامی که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ نزد قریش داشت، مناسب نبود؛ خصوصاً وقتی دقت کنیم که حمزه دو یا چهار سال بیشتر از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بزرگ تر نبود(6) آن طور که گفته شده است علاوه بر این که این مطلب، مخالف سخن همۀ مورخین در این موضوع است.

برخی چنین عذر آورده اند که ممکن است حمزه با ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ بوده، از این رو به

ص: 425


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 19، به نقل از واقدی؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیة، ج 1، ص 129؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 5، ص 374 375، در آن جا آمده ورقه عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود. همچنین مجلسی در بحار الأنوار، ج 16، ص 14 و 21 از کافی و تاریخ الخمیس همین مطلب را نقل کرده است. اما این مطلب صحیح نیست؛ زیرا ورقه فرزند نوفل بن اسد است و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دختر خویلد بن اسد.
2- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیة، ج 1، ص 137.
3- . گویند: مردی از «بنی ثعلبة» در قومش بدی دید. به جای دیگر رفت و آن جا هم بدی دید. آن گاه گفت: «هر جا اثر از ثعلبه است.» و این جمله ضرب المثل گشت. م.
4- . به منابع قبل و بعد مراجعه کنید.
5- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 201؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیة، ج 1، ص 138. از محب طبری نیز نقل شده است.
6- . هنگام گفت و گو از شیر دادن ثوبیه به پیامبر9 منابع این مطلب بیان شد.

حمزه نسبت داده اند،(1) ولی این عذر بی مورد است؛ زیرا این نسبت چرا به غیر حمزه، از بنی هاشم و غیر بنی هاشم و از قریش که همراه ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ حاضر بوده اند، داده نشده است؟

ظاهراً افرادی هستند که می کوشند تا این کرامت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ را به افراد دیگری، خواه حمزه یا غیر او، بدهند و نزدِ این افراد این مطلب زیانی نمی رساند؛ مادام که حمزه خیلی زود شهید شد. [یعنی چون حمزه زود به شهادت رسید، نسبتِ این کرامت به او ضرری به جایی نمی رساند.]

خطبۀ ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ

به هر حال، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، پانزده سال قبل از بعثت، برای پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بنا بر مشهور خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را خواستگاری نمود و در خطبه اش به نقل مورخین چنین فرمود:

«حمد و سپاس صاحبِ این بیت را که ما را قرار داد از نژاد ابراهیم و فرزندان اسماعیل و در حرم امن پناهمان بخشید. ما را حاکم بر مردم گمارد، و شهری که در آن به سر می بریم برایمان مبارک کرد ... . [سپس گفت] این پسرِ برادرِ من منظور رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ است با هیچ مردی از قریش، مقایسه نمی شود؛ مگر این که او برتر آید! با هیچ مردی مقایسه نمی شود، الّا این که بزرگ تر آید، که در هستی همتایی ندارد! اگر چه ثروتش اندک است، اما ثروت، میهمان گذرا و سایۀ فناپذیری است. او، تمایل به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دارد و ما آمده ایم تا وی را با رضایت و امرِ خودش، از تو خواستگاری کنیم. کابین او به عهدۀ من، از اموال من، هر آنچه بخواهید نقد و نسیه می پذیرم. سوگند به صاحبِ این خانه برای او بهرۀ فراوان و دین رایج و رأی کامل است.»(2)

ص: 426


1- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیة، ج 1، ص 139.
2- . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 5، ص 374 375؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 14، به نقل از الکافی، ص 16؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، ص 413، ص 5، به نقل از شرف المصطفی؛ زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف؛ زمخشری، محمود بن عمر، ربیع الأبرار؛ ابن بطه، ابوعبداللّه، الإبانة؛ السیرة جوینی، به نقل از واقدی؛ ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 42؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیة، ج 1، ص 139؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 20؛ عسکری، حسن بن عبداللّه بن سهل، الأوائل، ج 1، 162؛ دیار بکری، حسین بن محمّد، تاریخ الخمیس، ج 1، ص 264؛ قسطلانی، احمد بن محمّد، المواهب اللدنیة، ج 1، ص 39؛ حضرمی، ابو زکریا یحیی بن ابی بکر، بهجة المحافل، ج 1، ص 48؛ دحلان، احمد بن زینی، السیرة النبویة، ج 1، ص 55.
نگاهی به سخنان ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ

خطبۀ پیشین ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، جایگاه والای رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را در دل مردم روشن می نماید. این خطبه صراحت دارد بر این که مردم علامت های نبوت و نور هدایت را در او می یافتند و انتظار می کشیدند که وی همان کسی باشد که موسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و عیسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بدو بشارت داده اند و با هر کسی که سنجیده شود، ایشان برتر است و هر مردی که با او مقایسه شود، وی بزرگ تر از او خواهد بود. سخنان ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به خوبی نشان می دهد که بنی هاشم از شرافت و احترام برخوردار بودند، تا آن جا که او می گوید، خداوند ما را حاکم مردم قرار داد. این معنا، بر این نیز دلالت دارد که عرب، حرمِ خداوند را محلِّ امنی برای افرادِ دور و نزدیک می دانست. مطالب پیشین بر این نکته نیز دلالت داشتند.

کلام او در بارۀ فقر پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و بیانِ ملاکِ برتری بر مردها نشان گر نگاه ژرف و والای او به انسان است؛ چنان که نشان می دهد او در برابر واقعیات با پختگی و هوشیاری و بردباری موضع می گیرد.

این کلمات می رسانند که قریش همه چیزش را همان انتساب به ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ و اسماعیل عَلَيْهِ السَّلاَمُ و نگهداری از خانۀ خدا می دانست. در فصل اوّل به این نکته اشاره کردیم. (به سخنان ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ در هنگام وفاتش که قریش را مورد خطاب قرار داده، مراجعه فرمایید. سخنرانی ارزشمندی است و از لحاظ چشم انداز و اهداف کمتر از این سخنان نمی باشد.)

دین رایج

برخی از محققین می پرسند بین کلام او (... دین رایج ...) و سخن خداوند که فرمود: (مَا کُنتَ تَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَلا الإِیمَانُ)(1) و نیز: (وَ مَا کُنتَ تَرْجُوا أَن یلْقَی إِلَیکَ الْکِتَابُ)؛(2)

ص: 427


1- . شوری: 52.
2- . قصص: 86.

«تو نمی دانستی کتاب و ایمان چیست.» و «تو امید نداشتی که کتاب قرآن به سویت فرستاده شود»، این جا چگونه جمع می شود؟

پاسخ

یک: ممکن است آیات مذکور به مرحلۀ نخست زندگی پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بزرگ اشاره داشته باشد. او در ابتدا نمی دانست، سپس آگاه شد. اما این که چه زمانی دانا شده، از آیات به دست نمی آید. بسا ممکن است که در سن بیست سالگی یا قبل و بعد از آن بوده باشد، بلکه شاید از زمان کودکی می دانست؛ زیرا روایات بر پیامبری ایشان از دوران کودکی دلالت دارند. حتی در روایات آمده است: «کنت نبیّاً وآدم بین الروح والجسد؛ من پیامبر بودم. در حالی که آدم هنوز میان روح و جسم بود.» و مشابه این روایت.

دو: علامۀ طباطبایی می گوید: «آیات، ناظر به نفی علم تفصیلی است، اما علم اجمالی موجود بوده است؛ زیرا عبدالمطلب و ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و دیگران به خدا و کتب اجمالاً مؤمن بودند و پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نیز چنین بود.»(1) به ویژه اگر این نظریه را قوی بدانیم که حضرت از زمان کودکی پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بوده است؛ آن گونه که برخی بر این عقیده اند. این مسئله در فصل «بحث های قبل از سیره» آمد.

سه: دین، معانی مختلفی دارد: سیره، تدبیر، ورع، عادت و شأن؛ شاید مقصود در این عبارت، یکی از این معانی باشد.

چهار: این آیات به یک قضیۀ شرطیه می ماند که مفادش چنین است: اگر لطف خدا شامل پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نبود، کتاب و ایمان را نمی دانست؛ چون تو به خودی خود و با توانایی های ذاتی ات قدرت انجام چنین کاری را نداری و حضرت هم جز این امیدی نداشت؛ اگر ارادۀ خداوند سبحان نبود.

پنج: چرا مقصود از دین رایج، دین حضرت ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ نباشد.

شش: ممکن است مقصود از این سخن، پیش گویی آیندۀ وی باشد؛ زیرا ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ از مشاهدۀ معجزات حضرت درک کرده بود که ایشان پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خدا

ص: 428


1- . علامۀ طباطبایی ، سید محمّدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج18، ص 77.

است و در آینده خاتم پیامبران و انبیا خواهد شد.

کابین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

بدین ترتیب، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ از مال خود، ضامنِ مهر شد؛ چنان که مفاد صریح خطبه اش بود، اما خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آن را برگرداند و مهر را از مال خود تضمین نمود. فردی گفت: عجیب است که مهر به نفع مردان و در عهدۀ زنان باشد! ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ از این سخن رنجید و فرمود: «اگر همانند پسر برادر من باشند، آنها را با بالاترین بها و سنگین ترین مهریه خواستارند، اما اگر امثال شما باشند، حاضر به ازدواج نخواهند شد؛ مگر با مهریه های سنگین.»

این نکته باقی مانده که برخی از روایات دلالت دارد که رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، خود، مهریه را بیست شتر(1) جوان قرار داد و این با «تضمین ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ نسبت به مهر» یا بر عهده گرفتنش از ناحیۀ خود خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از جانب ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ منافات دارد؛ مگر منظور این باشد که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به واسطۀ ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، آنها را مهریه قرار داده است.

گفته شده: علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ ضامن مهریه شد. گفته اند: «این کلام اشتباه است؛ زیرا علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بنا بر همۀ اقوالی که پیرامون عمر او مطرح شده، هنوز به دنیا نیامده بود.»(2)

بر این پاسخ اشکالی وارد است اگرچه ما در بطلانش تردید نداریم چون اینان می گویند، علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بیست یا 2 عَلَيْها السَّلاَمُ سال قبل از بعثت متولد شده است. [بنا بر این در آن موقع به دنیا آمده بود و پنج یا هشت ساله بوده] لذا «مغلطای» می گوید: «این گفته اشتباه است؛ زیرا علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در آن موقع هنوز به سن هفت سالگی نرسیده بود.»(3)

ما این نظریه ها را اشتباه و به دور از حقیقت می دانیم؛ زیرا مستلزم این است که حضرت

ص: 429


1- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیة، ج 1، ص 138؛ دیار بکری، حسین بن محمّد، تاریخ الخمیس، ج 1، 265؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 201؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، السیرة النبویة، ج1، ص 263؛ دحلان، احمد بن زینی، السیرة النبویة، ج1، ص 107.
2- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیة، ج 1، ص 139، به نقل از یعقوب بن سفیان فسوی در کتاب المعرفة والتاریخ: ما روی أهل الکوفة مخالفاً لأهل المدینة؛ مغلطای بن قلیچ، اعلاء الدین ابوعبداللّه، سیره مغلطای، ص 12؛ عسکری، حسن بن عبداللّه بن سهل، الأوائل، ج 1، ص 161.
3- . مغلطای بن قلیچ، اعلاء الدین ابوعبداللّه، سیره مغلطای، ص 12.

به هنگام شهادت عَلَيْهِ السَّلاَمُ6 سال داشته باشد؛ اما این را هیچ کسی قائل نشده است. پس ما نه گفتۀ مغلطای را می پذیریم و نه قول کسانی را که می گویند علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ ضامن مهریه شد؛ به دلیلِ مطالبی که در تاریخ ولادت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ خواهد آمد. می گوییم: ابوهلال عسکری آورده است: «وقتی گفته شد چه کسی مهریه را می پردازد، علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در حالی که کودک بود گفت: پدرم. وقتی خبر به ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ رسید گفت: پدر و مادرم فدایش باد.»(1)

چه بسا بتوان این سخن را تقریب به ذهن کرد. البته اگر معتبر بدانیم آنچه که گفته می شود که علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ ده یا پانزده، یا شانزده، بلکه 2 عَلَيْها السَّلاَمُ سال قبل از بعثت، به دنیا آمده حسبِ بعضی از اقوال نادر و سپس این نظریه ها را ضمیمه کنیم با اقوالی که بیان می دارد، ازدواج پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در سن سی سالگیِ حضرت، یعنی ده سال قبل از بعثت یعنی سال ولادت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بوده است یا در سنِ عَلَيْها السَّلاَمُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ سالگی چنان که از «ابن جُریح»(2) نقل است یعنی، سه سال پیش از بعثت و گفته شده است که ازدواج او با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پنج سال قبل از بعثت بوده است.(3)

در مورد مقدار مهریه گفته شده که بیست شتر جوان بوده است. قول دیگر دوازده و نیم «اوقیه» یعنی معادل پانصد درهم می داند. نظریه های دیگری نیز وجود دارد.(4)

سن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به هنگام ازدواج

ص: 430


1- . عسکری، حسن بن عبداللّه بن سهل، الأوائل، ج 1، ص 161.
2- . دیار بکری، حسین بن محمّد، تاریخ الخمیس، ج 1، ص 264؛ هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج 9، ص 219. برخی از اقوال در التبیین فی أنساب القرشیین، ص 62 بیان شده است؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 20؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق، ج 2، ص 275، گفته شده: او در سن سی سالگی ازدواج کرد. همچنین در: ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، (چاپ شده در پاورقی الإصابة)، ج 4، ص 288؛ مغلطای بن قلیچ، اعلاء الدین ابوعبداللّه، سیره مغلطای، ص 12. مشابه آن در: قسطلانی، احمد بن محمد، المواهب اللدنیة، ج 1، ص 38 و 202؛ سهیلی، عبدالرّحمان بن عبد اللّه، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، ج 1، ص 216.
3- . عسکری، حسن بن عبداللّه بن سهل، الأوائل، ج 1، ص 161.
4- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیة، ج 1، ص 138 139.

در این جا میزان اختلاف نظر در بارۀ سن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنگام ازدواج با پیامبر اعظم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را مورد ملاحظه قرار می دهیم. این اختلاف بین 25 تا 46 سال به قرار ذیل است:

الف 25 سال، بیهقی این را صحیح می داند.(1)

ب 28 سال، مورخان بسیاری این قول را ترجیح داده اند.(2)

ج عَلَيْها السَّلاَمُ0 سال.(3)

د عَلَيْها السَّلاَمُ5 سال.(4)

ه 40 سال.(5)

ص: 431


1- . بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوة، ج 2، ص 71؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 2، ص 294 295؛ محمّد رسول اللّه سیرته و أثره فی الحضارة، ص 45؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، السیرة النبویة، ج1، ص 265؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیة، ج 1، ص 140.
2- . ابن عماد حنبلی، عبدالحی بن عماد، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، ج 1، ص 14؛ حضرمی، ابو زکریا یحیی بن ابی بکر، بهجة المحافل، ج 1، ص 48، صرفاً به همین قول بسنده کرده است؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، قسمت حیاة النبی، ص 98؛ بدارن، عبدالقادر، تهذیب تاریخ دمشق، ج 1، ص 303؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 111؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق، ج 2، ص 275؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 12، به نقل از جنابذی و همۀ آنها از ابن عباس نقل کرده اند؛ حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 182، به نقل از ابن اسحاق نقل کرده، بدون این که قول دیگری را از او مطرح کند؛ مغلطای بن قلیچ، اعلاء الدین ابوعبداللّه، سیره مغلطای، ص 12؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 79؛ نووی، ابوزکریا یحیی بن شرف، تهذیب الأسماء، ج 2، ص 342؛ دیار بکری، حسین بن محمّد، تاریخ الخمیس، ج 1، ص 264؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیة، ج 1، ص 140.
3- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیة، ج 1، ص 140؛ دیار بکری، حسین بن محمّد، تاریخ الخمیس، ج1، ص 264؛ مغلطای بن قلیچ، اعلاء الدین ابوعبداللّه، سیره مغلطای، ص 12؛ بدارن، عبدالقادر، تهذیب تاریخ دمشق، ج 1، ص 303.
4- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 2، ص 295؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، السیرة النبویة، ج 1، ص 265؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیة، ج 1، ص 140.
5- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف (قسمت حیاة النبی)، ص 98؛ مغلطای بن قلیچ، اعلاء الدین ابوعبداللّه، سیره مغلطای، ص 12؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 49؛ قسطلانی، احمد بن محمّد، المواهب اللدنیة، ج 1، ص 38، و 202؛ ابن عماد حنبلی، عبدالحی بن عماد، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، ج1، ص 14؛ دیار بکری، حسین بن محمّد، تاریخ الخمیس، ج 1، ص 264؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه (دار الشعب) ج 7، ص 80؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیة، ج 1، ص 140؛ دحلان، احمد بن زینی، السیرة النبویة، ج 1، ص 55؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج 2، ص 152؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق، ج 2، ص 275؛ نووی، ابوزکریا یحیی بن شرف، تهذیب الأسماء، ج 2، ص 342؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 132؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 19 12؛ بدارن، عبدالقادر، تهذیب تاریخ دمشق، ج 1، ص 303، به نقل از حکیم بن حزام.

و 44 سال.(1)

ز 45 سال.(2)

ح 46 سال.(3)

قبلاً بیان شد بسیاری از مورخان، قول دوم را ترجیح داده اند؛ کما این که ابن عماد آن را ذکر کرده است، اما بیهقی قول اول را صحیح دانسته و می گوید: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به سن 65 سالگی رسید و گفته می شود پنجاه سالگی که این قول اصح است.(4)

حال بنا به آنچه بیهقی یقین کرده که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پانزده سال پیش از بعثت با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ازدواج کرده،(5) نتیجه این خواهد بود که سن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنگام ازدواج 25 سال بوده و افراد دیگری غیر از بیهقی، همین نظر را ترجیح داده اند،(6) اما حاکم که قول دوم را از ابن اسحاق برای ما روایت کرده، حقیقتِ نظر خود را برای ما تشریح نمی کند، فقط وقتی از هشام بن عروة نقل می کند که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در سن 65 سالگی درگذشت، می گوید: این سخنِ نامتداولی است؛ زیرا به نظر من عمر او به شصت سال

ص: 432


1- . بدارن، عبدالقادر، تهذیب تاریخ دمشق، ج 1، ص 303، به نقل از واقدی.
2- . نووی، ابوزکریا یحیی بن شرف، تهذیب الأسماء، ج 2، ص 342؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق، ج 2، ص 275، به نقل از واقدی؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیة، ج 1، ص 140؛ مغلطای بن قلیچ، اعلاء الدین ابوعبداللّه، سیره مغلطای، ص 12؛ دیار بکری، حسین بن محمّد، تاریخ الخمیس، ج 1، ص 301.
3- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف (قسمت حیاة النبی)، ص 98.
4- . اصفهانی، ابونعیم، دلائل النبوة، ج 2، ص 71.
5- . اصفهانی، ابونعیم، دلائل النبوة، ج 2، ص 72؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 2، ص 295؛ دیگر منابع بسیار.
6- . محمّد رسول اللّه: سیرته وأثره فی الحضارة، ص 45.

نرسیده است.(1) این مطلب دلالت دارد بر نظریه ای که می گوید: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در سن چهل سالگی با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ازدواج کرد و نظر او غیر متداول است. وی معتقد است سن او در آن زمان کمتر از عَلَيْها السَّلاَمُ5 سال بوده، اما او نظرش را بیان نمی کند که آیا سن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سی سال بوده؟ یا 28 سال؟ یا 25سال؟

یتیم قریش؛ دروغی مفتضح

از «ابن اسحاق» نقل است که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گفت: ای محمّد! ازدواج نمی کنی؟ پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پرسید: با کی؟ جواب داد: با من. پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دوباره فرمود: من چگونه می توانم شما را از آنِ خود گردانم! تو «اَیُّم» [کسی که منتظر ازدواج می ماند؛ کنایه از این که ثروتمندان قریش از تو خواستگاری کردند و تو جواب رد داده ای و به جهت بلند مرتبگی، هنوز ازدواج نکرده ای] قریش هستی و من یتیم قریش؛ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: خواستگاری کن!(2)

دیگری می گوید: ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ گفت: می ترسم او این کار را نکند. او اَیّم و تو یتیم قریش هستی... . آن گاه ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، حمزه را به جای خود فرستاد؛ زیرا که بیم آن داشت که اگر خود برود و او را رد کنند رسوایی به بار آید!(3)

در خبر دیگری آمده است، وقتی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ خواست که او را از عمویش برای محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خواستگاری نماید، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ گفت: «ای خدیجه! مرا مسخره مکن!»(4)

ما در کذب این اخبار، تردیدی نداریم؛ زیرا چگونه ممکن است این سخنان از مردی که بیش از 25 سال از عمرش می گذرد، صادر شود و خود را «یتیم» معرفی نماید؟ با این که می دانیم او در اصیل ترین خانوادۀ عرب رشد و نمو کرده است؛ حال چگونه او نمی دانست «یتیم» در لغت عرب به بالغ اطلاق نمی شود؟

ص: 433


1- . حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 182.
2- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیة، ج 1، ص 138.
3- . عسکری، حسن بن عبداللّه بن سهل، الأوائل، ج 1، ص 160 161.
4- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیة، ج 1، ص 138.

صدورِ این مطلب از سوی مردی صاحب عقل و ادراک و شخصیتی هم چون پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، محال و ناشدنی است. او که از اصیل ترین و شریف ترین خانوادۀ عرب بوده و در برتری و بلند مرتبگی از هر توصیفی فراتر از هر حدّی بالاتر رفته است.

برخی از پژوهشگران، پرسشی را طرح کرده اند که چرا محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فقط یتیم خوانده شده با وجود آن که عباس و حمزه هنگام فوت عبدالمطلب خردسال بوده اند.(1)

ظاهراً

این مطلب از سخنان جعلی دشمنان دین یا اهل کتاب یا هواداران بنی امیّه باشد که می کوشیدند تا از منزلت رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بکاهند؛ آن گونه که در جلد اوّل این کتاب بیان کردیم.

مانندِ همین سخنان در دفاع از آنچه به ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ نسبت داده شده، مطرح می شود؛ به ویژه آن که او پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را با آن مدح والا که گذشت، یاد می کند. [حال چگونه متصوّر است که وی به محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بگوید من می ترسم در خواستگاری برای تو رسوایی به بار آید!] شاید صحیح این باشد که گویندۀ این سخنان زنان قریش بوده اند؛ چنان که به هنگام گفت و گو در بارۀ ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با دو تن قبل از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خواهد آمد.

این سخنان در مقابل صحبت کسانی گفته می شود که می گویند، عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از تزویج او با محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، یتیم ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، ناراحت بود.(2) خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چاره ای اندیشید. به او شراب نوشانید تا در حال مستی وی را به محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تزویج نمود. وقتی به هوش آمد و خود را در مقابل عمل انجام شده یافت، آن گاه چاره ای جز قبول ندید.

در مورد این که می گویند پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قبل از ازدواج بر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وارد شد.

ص: 434


1- . این مطلبی است که محقق چیره دست سید مهدی روحانی مطرح فرموده است.
2- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیة، ج 1، ص 138؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، تاریخ الاسلام، ص 65؛ ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی، مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 312؛ هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج 9، ص 220.

او دست محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را گرفت و به سینۀ خود چسباند(1) و سایر سخنان عجیب و غریبی که با اخلاق و سیرۀ پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در تناقض است، همۀ این گفته ها دروغ است و هدفِ آنها صرفاً کاستن و یا محوِ کرامات پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می باشد. طراح این قضایا، دشمنان اسلام اند و این ها دام های شیطان هستند.

آیا پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به طمع ثروتش ازدواج کرد

در سخنان برخی از مستشرقین که پیوسته با تهمت های ناروا اسلام را متهم می کنند، تهمت های باطلی که شواهد تاریخ آن ها را تکذیب می نماید آمده: پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به انگیزۀ رسیدن به اموال خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با او ازدواج کرد.(2) ما نمی خواهیم کلام را برای پاسخ به این هذیان، طولانی کنیم؛ زیرا که زندگی پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، از آغاز تا انجام، بهترین گواه بر بی اعتنایی و عدم توجه ایشان به ثروت است.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، تمام اموال خویش را با میل و رغبت انفاق کرد؛ البته نه برای پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و خوشگذرانی های او، بلکه برای دعوت به اسلام و در مسیر دین. این خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود که پیشنهاد ازدواج به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را داد نه پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ(3) تا گفته شود او به طمعِ ثروت با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ازدواج کرد.

«شیخ محمّدحسن آل یاسین» معتقد است، علاقۀ پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و تقدیر او از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در طول حیاتش، حتی پس از مرگ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که موجب برانگیختن برخی از همسران حضرت می شد، که نه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را دیده و نه با او زندگی کرده بودند خودْ دلیلِ واضحی بر بطلان این اندیشه است.(4)

ص: 435


1- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیة، ج 1، ص 140.
2- . آل یاسین، محمّدحسن، النبوة، ص 63.
3- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 2، ص 294؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیة، ج 1، ص 137؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 200 201؛ دیار بکری، حسین بن محمّد، تاریخ الخمیس، ج 1، ص 264.
4- . آل یاسین، محمدحسن، کتاب النبوة، ص 63.
خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، نمونۀ برتر

در مورد پیشنهاد ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ باید بگوییم: بانوی خردمند، فکور و آزاده چنین می کند و مغرور زرق و برق دنیا نمی شود. لذّت مال و شهرت را به صرفِ لذّت دنبال نمی کند، بلکه چیزهایی را جست وجو می نماید که بتواند مقاصد عالی حیات را به وسیلۀ آنها دنبال کرده و متحقق سازد؛ آن گونه که او انجام داد.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بر سینۀ بزرگان قریش و صاحبان زر، زور، مقام و سلطنت، دستِ رد می زند و در جست وجوی مردِ فقیری است که اندوخته ای ندارد، و سرّ پیشنهاد ازدواج او به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نیز همین است؛ زیرا او به هیچ یک از این ها چشم ندوخته بود؛ چه این که این ها گاهی موجب نابودی زندگی و انسان، حتی همۀ انسانیّت می شوند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، تنها به اخلاق فاضله، ملکات پسندیده، واقعیت در رفتار و تعالی در هدف می اندیشد؛ چرا که این ها اموری هستند که می توانند ثروت، مقام و قدرت را تسخیر نمایند و هر چیز را در خدمت انسان و انسانیت و تکامل او به مراتب عالی قرار دهند.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ میان زنان قریش

شایسته است این جا اشاره کنیم که عموم مورخین، به رغم اختلاف سلیقه، روش و سبک هایی که دارند، می گویند خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زیباترین زن قریش بود؛ چنان که تردیدی نیست که او برترین همسر پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بوده است. شاید این نکته راز ناراحتی برخی از زنان پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را نسبت به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای ما روشن سازد. حتی بعد از رحلتش پیوسته در صدد تضعیف و عیب جویی او بودند، و به رغم این که هرگز با او در خانۀ پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ زندگی نکرده بودند. شاید «ام سلمة» بین همسران پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از حیث فضیلت، اخلاق، محبّت و حتی زیبایی در مرتبۀ دوم باشد؛ چنان که از سخن امام باقر عَلَيْهِ السَّلاَمُ به دست می آید.

در هر حال، زنانِ صاحب جمال و اخلاق پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، پیوسته با ناراحتی کشنده و توطئۀ سایرِ همسران وی که از زیبایی بی بهره و به رعایت کامل ادب در برابر پیامبر صلی الله علیه و

ص: 436

آله هم ملتزم نبودند، مواجه می گشتند؛ بلکه آنان با موضع گیری ها و رفتارهای خود، پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را نیز آزار می دادند.(1)

آیا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قبل از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با کسی ازدواج کرده بود؟

گفته شده که همسران پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، جز عایشه، دوشیزه نبودند. در بارۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می گویند: او قبل از ازدواج با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با دو نفر دیگر به نام های، «عتیق بن عابد مخزومی» و «ابوهالة التمیمی» ازدواج کرده بود، و از آنها صاحب فرزند نیز شده بود؛ ولی ما در این ادعا تردید داریم و احتمال جدّی می دهیم که بسیاری از سخنان در این مورد توسطِ سیاست بازان پردازش شده باشد.

این جا نمی خواهیم کلام را در بارۀ اختلافی که در نام «ابوهاله» به وجود آمده، طولانی کنیم. این که او آیا «نباش بن زرارة» است یا «زرارة بن نباش» یا هند و یا مالک و آیا او صحابی بوده است یا خیر؟(2)

آیا هند، همان فرزندی که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به دنیا آورده، از این شوی بوده یا از دیگری. اگر فرزند عتیق باشد، او دختر است(3) و الّا پسر و آیا او در جنگ جمل در سپاه علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ کشته شد یا در بصره به مرض طاعون.(4) ما فقط به ذکر این موارد، اکتفا می کنیم:

یک: ابن شهرآشوب می گوید: احمد بلاذری و ابوالقاسم کوفی هر دو در کتاب خود و مرتضی در [کتاب] «شافی» و ابوجعفر در [کتاب] «تلخیص» روایت می کنند که پیامبر صلی

ص: 437


1- . توضیح بیشتر در جلدهای بعد در فصل «تا بیعت عقبة» خواهد آمد.
2- . عسکری، حسن بن عبداللّه بن سهل، الأوائل، ج 1، پاورقی ص 159.
3- . عسکری، حسن بن عبداللّه بن سهل، الأوائل، ج 1، ص 159. وی گوید: این هند با صیفی بن عائذ ازدواج کرد و محمّد بن صیفی را به دنیا آورد.
4- . برای آگاهی از این اختلافات و دیگر موارد به منابع ذیل مراجعه و آنها را مقایسه کنید: ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 3، ص 611 612؛ زبیری، مصعب بن عبداللّه، نسب قریش، ص 22؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیة، ج 1، ص 140؛ شوشتری، محمّدتقی تستری، قاموس الرجال، ج 10؛ ص 431، وی از بلاذری نقل می کند؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 12 13 و 71، دیگر موارد.

الله علیه و آله با آن که چه در کتاب های «الانوار» و «البدع» آمده که رقیه و زینب دختران هاله، خواهر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بوده اند(1) خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در حالی که عذرا (دوشیزه) بود، ازدواج کرد، و همین معنا را تأیید می کند.

دو: ابوالقاسم کوفی گوید: اجماع خاص و عام صاحبان آثار و ناقلین اخبار است که از بزرگان قریش، رؤسا و جوانمردان ایشان کسی باقی نماند؛ جز این که از خدیجه خواستگاری نمود و او همه را رد کرد. وقتی رسول خدا با وی ازدواج کرد، زنان قریش از او ناراحت شدند و او را ترک کردند و به وی گفتند: بزرگان و امرای قریش از تو خواستگاری کردند. همه را رد کردی و با محمّد، یتیمِ ابوطالب، فقیر و تهی دست ازدواج نمودی؟

در نظر اهل فهم چطور ممکن است خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با مردی بدوی از بنی تمیم ازدواج نماید، اما بزرگان و اشراف قریش را، چنان که گفتیم، رد کند؟ آیا صاحب نظران و ارباب تمییز، این را روشن ترین محال و مفتضح ترین کلام نمی دانند؟(2)

استبعاد مطرح شده که «ممکن نیست زنی شریف و زیبا در این مدّتِ طولانی بدون شوهر بماند»، نمی تواند سخن [ابوالقاسم کوفی] صاحب «الاستغاثة» را رد کند؛ چرا که این استبعاد نمی تواند مصحح آن باشد که او بزرگان قریش را رها سازد و مردی از «بنی تمیم» را بپذیرد.

این که چطور پدر یا ولیّ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ او را تا این سن رها کرده اند، پیش از این بیان شد که پدرش در جنگ فجار کشته شد؛ و اما ولیّ او سلطۀ پدرانه بر وی نداشت تا او را مجبور به ازدواج با کسی که می خواهد، بنماید. مجرّد باقی ماندنِ زنی شریف و زیبا، برای مدتی کم نیست. البته اگر برای دست یابی به مردی با فضیلت و کاملی باشد که وجودش در آن عصر کمیاب بوده است.

ص: 438


1- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل أبی طالب، ج 1، ص 159. بحار الأنوار، رجال المامقانی و قاموس الرجال، همه از مناقب آل ابی طالب نقل می کنند.
2- ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد، الاستغاثه، ج 1، ص 70.

آری؛ ممکن است عجیب باشد که کسی به خواستگاری او نرفته باشد؛ به ویژه کسی هم چون خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با آن موقعیت و مزیّت، لیکن موضوع در مورد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ این گونه نبود؛ بلکه بزرگان قریش از او خواستگاری کردند و این مطلبِ مقطوع است.

سه: چگونه بزرگان قریش که از وی خواستگاری کردند و جواب رد به آن ها داد، او را از ازدواج با مردی بیابان نشین و پست هم چون عتیق یا دیگران سرزنش نمی کنند.

چهار: آورده اند که اول شهیدِ اسلام، فرزند خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است که «حارث بن أبی هالة» نام داشت. شهادتِ او زمانی رخ داد که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ دعوت به اسلام را آشکار ساخت.(1) می گوییم: این سخن پذیرفتنی نیست؛ زیرا اینان با روایتی که به سند صحیح از «قتاده» نقل شده، می گویند اوّل شهید اسلام، سُمیّه، مادرِ عمار است.(2) از «مجاهد» نیز همین روایت شده است.(3)

از ابن عباس نقل است که پدر و مادر عمار کشته شدند، و آن ها اولین افرادی بودند که از مسلمانان به قتل رسیدند.(4) مگر آن که ادعا شود سُمیّه نخستین زنی است که شهید شد، و حارث اولین مرد شهید است. این احتمال بعید می نماید و با ظاهرِ سخنان آن ها مخالف می باشد، به ویژه این که کلمۀ شهید با یک واژه بر مذکر و مؤنث اطلاق می شود، مانند قتیل و جریح.

معنای کلمۀ شهید، شخص یا ذاتی است که صفتِ شهادت بر آن ثابت شود؛ چون مشتقات، دلالت بر ذاتی دارند که وصفی برایش ثابت شده است. از این رو، کلمۀ تقی به معنای شخصی است که دارای تقوی می باشد، و قائم نیز چنین است. کلمۀ شخص یا ذات یا مانند آن، بر مرد و بر زن، و نیز بر هر دو اطلاق می شود. بر همین اساس، عبارتِ «طلب العلم فریضة علی کل مسلم؛ جست و جوی دانش بر هر مسلمانی لازم است» را به گونه ای

ص: 439


1- . عسکری، حسن بن عبداللّه بن سهل، الأوائل، ج1، ص 311 312؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 1، ص 293، از ابن کلبی و ابن حزم و محاضرة الأوائل، ص 46 نقل می کند.
2- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج4، ص 335؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 193.
3- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، (چاپ شده در پاورقی الإصابة)، ج 4، ص 331.
4- . منقری، نصر بن مزاحم، واقعة صفین، ص 325.

تفسیر می کنیم که مرد و زن را در بر می گیرد.

اگر در مشتق «ال» موصولی باشد، مانند القائم والمتقی، موضوع روشن تر و آشکارتر می شود؛ زیرا «ال» به منزلۀ «الذی؛ کسی که» می باشد. پس القائم به معنای شخصی است که دارای قیام است. ارادۀ مرد و زن و هر دو درست است.

تعبیرهای قرآنی بر همین منوال به کار رفته است؛ مانند: المتقین، المؤمنین، الشاکرین... . آن ها مرد و زن را به طور جداگانه در بر می گیرند. گاهی لازم است برای هر جنس تصریح شود؛ لذا در آن جا تصریح به مقصود می کند و می فرماید: (قُل لَّلْمؤْمِنیِنَ یغُضُّوا مِنْ أبْصَارِهِم؛(1) به مؤمنان بگو چشم های خود را (از نگاه به نامحرم) فروگیرند). و (وَقُل لِّلْمؤْمِنَاتِ یغْضُضْنَ مِنْ أبْصَارِهِنَّ؛(2) به زنان باایمان بگو، چشم های خود را از نامحرم فروبندند). مانند این موارد، و البته این نکته روشن است و بر کسی پوشیده نیست.

چکیدۀ سخن این که این متن بر وجودِ پسری برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دلالت نداردِ، مادامی که بخشی از آن ثابت شده که دروغ است. شاید این دروغ، اشارۀ غیرمستقیم به سخنی باشد که می گوید: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ صاحب پسر شد و این نکته غیر قابل اشکال است، لیکن گفته اند دروغ گو بی حافظه است.

پنج: روایت شده که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خواهری به نام «هاله» داشت(3) که با مردی از طایفۀ «مخزوم» ازدواج کرد و دختری به نام «هاله» از او به دنیا آورد. سپس با مردی از «بنی تمیم» که «ابوهند» خوانده می شد، ازدواج نمود. از او فرزندی به نام «هند» به دنیا آورد. مردِ تمیمی از همسرِ دیگرش صاحب دو فرزند به نام های «رقیه» و «زینب» بود. پس از مرگ مردِ تمیمی و همسرش، هند نزدِ خاندان پدری اش رفت و هاله، خواهر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، همراهِ دو دختر شوهرش [دختران هووی هاله] باقی ماندند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آنها را

ص: 440


1- . نور: 30.
2- . نور: 31.
3- . در کتب انساب نام وی ذکر شده است. به عنوان مثال مراجعه کنید به: زبیری، مصعب بن عبداللّه، نسب قریش.

نزد خود برد و هنگامی که با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ازدواج کرد، هاله نیز درگذشت و آن دو کودک هم چنان نزدِ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ باقی ماندند.

عرب اعتقاد دارد که «ربیبه»(1) دختر انسان است. از این رو آن دو دختر (رقیه و زینب) را به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نسبت داده اند؛ با وجود این که آنها دختران أبوهند همسرِ خواهرِ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بودند. شاید این روایات با اختلافی که در نام پدر هند وجود دارد، تأیید شود. برای توضیح بیشتر به منابعی که ذکر کردیم مراجعه فرمایید.

آیا دو همسرِ عثمان، دختران پیامبرند

اضافه بر آنچه که قبلاً از کتاب «الاستغاثه» نقل کردیم، خاطرنشان می کنیم:

یکم: از اموری که دلالت دارد و همسر عثمان، دختران پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نبوده اند صرف نظر از نظریات دیگری که مخالف این نظریه است سخن «مَقْدِسی» است. وی از «سعید بن أبی عروة» از «قتاده» آورده است که او گفت: «خدیجه برای رسول اللّه، عبد مناف را در جاهلیت و چهار دختر و دو پسر را در دوران اسلام به دنیا آورد که عبارت اند از: قاسم که پیامبر به همین مناسبت ابوالقاسم کُنیه گرفت. این کودک تا هنگام راه رفتن زنده بود و بعد از دنیا رفت و عبد اللّه که در کودکی درگذشت. ام کلثوم، زینب، رقیه و فاطمه.»(2)

[وقتی تمام دختران پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پس از مبعث به دنیا آمده اند، چگونه می توان پذیرفت که دو دختر پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قبل از بعثت نخست با فرزندان ابولهب ازدواج نموده، آن گاه بعد از اسلام به تزویج عثمان درآمده باشند؟]

«قسطلانی» نیز پس از کلامی می گوید: «و گفته شده فرزندی به نام عبدمناف، قبل از بعثت برای پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ متولد شد که بدین ترتیب، دوازده تن شدند و تمام آن ها جز این فرزند در دوران اسلام (بعد از مبعث) به دنیا آمدند»(3) و بعضی تصریح کرده که قول

ص: 441


1- . ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد، الاستغاثه، ج 1، ص 68 _ 69؛ رساله ای پیرامون دختران پیامبر9، چاپ سنگی در انتهای کتاب مکارم الأخلاق، ص 6.
2- . مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء والتاریخ، ج 5، ص 16 و ج 4، ص 139.
3- . قسطلانی، احمد بن محمّد، المواهب اللدنیة، ج 1، ص 196.

درست این است که رقیه، کوچک تر از همه، حتی از فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ بوده است.(1)

با این توضیحات، دیگر چگونه می توان تصدیق کرد که سخن کسی را که می گوید: آن دو نخست در عصرِ جاهلیت با دو پسرِ أبولهب ازدواج کرده اند و پس از اسلام از آن دو جدا شدند.

مَقْدِسی می گوید: «رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، رقیه را به عثمان بن عفان تزویج نمود و رقیه همراه عثمان دوباره به حبشه هجرت کرد. در مهاجرت اوّل در کشتی، سقط جنین کرد.»(2)

آری، چگونه می توان این گفته را باور کرد؛ در صورتی که ما می دانیم هجرت اوّل به حبشه، پنج سال پس از بعثت بود. چطور ممکن است رقیه، پیش از بعثت با فرزند أبولهب ازدواج نموده، سپس از او جدا شده و با عثمان ازدواج کرده است و قبل از هجرت به حبشه، از او حامله شده و در حالی که او بعد از بعثت به دنیا آمده است. این جداً عجیب است!

دوم: برخی روایات می گویند،(3) ابولهب پس از نزول سوره (تَبَّتْ یدَا أبِی لَهَبٍ؛(4) بریده باد هر دو دست ابولهب)، به دو پسرش دستور داد تا رقیه و ام کلثوم را طلاق دهند. با این که آنها می گویند این سوره در زمانی نازل شده که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و مسلمانان در شعب در محاصره به سر می بردند،(5) و این حادثه پس از هجرت اوّل به حبشه اتفاق افتاد.

سوم: روایت شده که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، عبد اللّه را به دنیا

ص: 442


1- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 304، به نقل از الجرجانی؛ الإستیعاب در پاورقی الإصابة، ج 4، ص 282 و 299. در ص 281 به نقل از زبیر بن بکار می گوید: عبداللّه، بعد أم کلثوم و سپس فاطمه3، و بعد رقیه همه پس از اسلام متولد شدند. همچنین در: ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 2، ص 294؛ زبیری، مصعب بن عبداللّه، نسب قریش، ص 21.
2- . مقدسی، مطهر بن طاهر، لبدء والتاریخ، ج 5، ص 17؛ بدارن، عبدالقادر، تهذیب تاریخ دمشق، ج 1، ص 298.
3- . زبیری، مصعب بن عبداللّه، نسب قریش، ص 22؛ بدارن، عبدالقادر، تهذیب تاریخ دمشق، ج1، ص 293 و 298؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 456؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، (چاپ شده در پاورقی الإصابة)، ج 4، ص 299؛ جلال الدین سیوطی، عبدالرحمان بن کمال، الدر المنثور فی طبقات ربات الخدور، ج 6، ص 409، به نقل از طبرانی.
4- . مسد: 1.
5- . جلال الدین سیوطی، عبدالرحمان بن کمال، الدر المنثور فی طبقات ربات الخدور، ج 6، ص 408، به نقل از أبی نعیم در الدلائل.

آورد. سپس زایمانش به تأخیر افتاد، و در حالی که رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با مردی صحبت می کرد و عاص بن وائل به او می نگریست. رهگذری در بارۀ پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از عاص پرسید او کیست؟ عاص گفت: او أبتر (بی فرزند) است. آن گاه خداوند این آیه را نازل فرمود: (إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ؛(1) قطعاً دشمن تو بی نسل است).(2)

ظاهر روایت چنین است که وقتی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عبد اللّه را به دنیا آورد، غیر از او فرزندی به دنیا نیاورده بود، یا اگر به دنیا آورده بود، فوت کرده بود و برای پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فرزندی نبود؛ با این که رقیه پیش از ولادت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ نزد عثمان بود و بر این اساس، توصیفِ عاص در مورد پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به عنوان ابتر نباید درست باشد، تا آیه بدین منظور نازل شود؛ مگر این که گفته شود: عرب به دخترانْ اهمیتی نمی داد، بلکه معیار نزد آنها فقط پسران بودند. از این رو عاص او را ابتر توصیف نموده است.

چهارم: پیش از این آمد که افرادی گفتند: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ده یا سه یا پنج سال پیش از بعثت با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ازدواج کرد؛ حال چطور رقیه و زینب از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ متولد شده اند و پس از بعثت هم ازدواج کرده اند.

پنجم: دولابی می گوید: عثمان در زمان جاهلیت با رقیه ازدواج کرده است.(3) این مسئله تأیید و تأکید می کند: رقیه ای که با عثمان ازدواج نموده غیر از رقیه، دختر رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بوده که بعد از بعثت متولد گشته، و کسی که با عثمان ازدواج کرده ربیبۀ پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بوده است، نه دخترِ وی. عرب، ربیبۀ مرد را دختر او می خواند. همین سخن در بارۀ ام کلثوم نیز مطرح است؛ چون او نیز پس از بعثت به دنیا آمد.

آیا زینب دختر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ است، یا ربیبۀ او؟

در بارۀ زینب، اطمینان نداریم که او دختر رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ باشد. علاوه بر مطالبی

ص: 443


1- . کوثر: 3.
2- . بدارن، عبدالقادر، تهذیب تاریخ دمشق، ج 1، ص 294؛ جلال الدین سیوطی، عبدالرحمان بن کمال، الدر المنثور فی طبقات ربات الخدور، ج 6، ص 404.
3- . قسطلانی، احمد بن محمّد، المواهب اللدنیة، ج 1، ص 197.

که قبلاً پیرامون دو همسر عثمان بیان کردیم، که عیناً در این جا جاری است. اگر أبوالعاص بن ربیع پیش از بعثت با وی ازدواج کرده باشد، موارد ذیل را اضافه می کنیم:

1 . مغلطای در بارۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چنین گوید: «سپس با شوهرِ دیگری به نام ابوهالة نباش بن زرارة ازدواج کرد و برای او هند، حرث و زینب را به دنیا آورد، وخودش اُم هند کُنیه گرفت و طاهره خوانده می شد.»(1) [از این جمله استنباط می شود که زینب دختر پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نبوده، بلکه دختر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است و همان گونه که قبلاً گفتیم چون خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دوشیزه بود، پس این دختر از فرزندانِ شوی خواهر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بوده است.]

2 . از «عمرو بن دینار» آمده که حسن بن محمّد بن علی به او خبر داد که «ابوالعاص ابن الربیع بن عبدالعزی بن عبدالشمس بن عبدمناف» شوهر دختر خدیجه بود که او را دست بسته نزد رسول اللّه صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آوردند و بعد زینب، دختر پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ او را آزار کرد.(2)

این که در ابتدا به «دختر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ» تعبیر کرده، اشاره دارد که او دختر پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نبوده؛ هر چند مجدداً وی را دختر پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می نامد. البته بعید نیست منظور او حق پدری پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نسبت به زینب به خاطر تربیت وی باشد، والّا چرا در ابتدا زینب را دختر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می خواند. بنا بر این نسبتِ او به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در مرحلۀ نخست، قرینۀ دخترخواندگی وی نسبت به پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ است؛ به خاطر آن که او را تربیت کرد.

عَلَيْها السَّلاَمُ . محمّدحسن آل یاسین در بارۀ زینب می گوید: «در بعضی از منابع آمده، زینب هنگام سی سالگی پیامبر به دنیا آمد(3) و ابوالعاص بن الربیع، قبل از بعثت با وی ازدواج

ص: 444


1- . مغلطای بن قلیچ، اعلاء الدین ابوعبداللّه، سیره مغلطای، ص 12.
2- . صنعانی، حافظ عبد الرزّاق، المصنف، ج 5، ص 224.
3- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 467؛ نویری، احمد بن عبدالوهّاب، نهایة الارب فی فنون الارب، ج 18، ص 211؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 311 (چاپ شده در پاورقی الإصابة).

کرد و فرزندانی به نام های علی، که در کودکی درگذشت و امامه که هنگام ایمان آوردن مادرش در ابتدای بعثت، او نیز ایمان آورد، برای وی به دنیا آورد.»(1)

این غیرمعقول است؛(2) زیرا چگونه ممکن است دختری در سن ده سالگی ازدواج کند و صاحب دختری شود و او بزرگ شده و در آغاز بعثت همراه مادرش اسلام آورد؛ در حالی که مادرش هنوز، دهمین سال خود را سپری می کند.(3)

اشکالِ این محقق متین نمی باشد؛ زیرا مقصود از زنی که همراه مادرش اسلام آورد، زینب همراه مادرش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می باشد، نه امامه و زینب، و این مطلب روشن است.

در مورد ام کلثوم، روایات می گویند که علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ وقتی هجرت کرد، فاطمه ها، أم ایمن و گروهی از مؤمنان ضعیف را همراه خود برد،(4) و ام کلثوم جزو آنها نیست. آیا وی پیش از آن زمان یا پس از آن به تنهایی هجرت کرده است؟ چطور علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ وی را همراه خود نمی بَرَد تا از او در برابر مکر قریش حمایت کند؟ چطور و چگونه؟

ما نمی توانیم مطمئن باشیم که عثمان با دو دختر پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ازدواج کرده است؛ زیرا که احتمال زیاد می رود که آنها ربیبۀ او بوده باشند؛ هم چنین نسبت به زینب، همسر أبوالعاص. بر این اساس، اگر شخصی با دختر خواندۀ کسی ازدواج کند، صحیح است که گفته شود او داماد وی و خویشاوندش شده است! از این رو، میانِ آنچه که بیان کردیم با سخن امیرالمؤمنین عَلَيْهِ السَّلاَمُ که به عثمان فرمود: «وقد نِلتَ مِن صَهره مالم ینالا؛(5)

ص: 445


1- . آل یاسین، محمّدحسن، النبوة، پاورقی، ص 65.
2- . وقتی او در سن سی سالگی پیامبر9 به دنیا آمده، پس هنگام بعثت، او ده ساله بوده، و اگر در سال اوّل بعثت ایمان آورده باشد، چگونه ممکن است در حالی که او ده ساله است، دختر بالغی هم داشته باشد که با همین مادر ده ساله اش ایمان آورد؟ خصوصاً که وی، پیش از این کودک دیگری به دنیا آورده که بعداً مرده است. م.
3- . آل یاسین، محمّدحسن، النبوة، پاورقی، ص 65.
4- . معروف حسنی، هاشم، سیرة المصطفی، ص 259؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیة، ج 2، ص 53.
5- . ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 85؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 5، ص 60؛ ابن عبدالربه، احمد بن محمد بن اندلسی، العقد الفرید، ج 3، ص 376؛ شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الجمل النصره فی حرب البصره، ص 100، به نقل از المدائنی؛ علامۀ امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب والسنة، ج 9، ص 74، به نقل از منابع پیشین و از تاریخ الأمم والملوک، ج 5، ص 96، از ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 63، از ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 7، ص 168.

تو از لحاظ دامادی پیامبر به جایی رسیدی که آن دو [ابوبکر و عمر] نرسیدند.» این موضوع باقی می ماند که آیا آن داماد در قبال کسی که با تزویج دختر خوانده اش به او احترام گذاشت، وظیفه اش را انجام داد؟ این بحث دیگری است و فرصتی دیگر می طلبد. اشاره هایی به رفتار عثمان در حق دو همسرش که ربیبه های پیامبر اعظم صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بودند، خواهد آمد.

به هر حال، ما کتاب هایی به نام «بنات النبی أم ربائبه» و «القول الصائب فی اثبات الربائب» نوشته ایم. افرادی که به توضیحات بیشتری تمایل دارند به آنها مراجعه فرمایند.

رقبای علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ

شاید اصرار دیگران بر این که این ها دختران پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بوده اند و آن را جزو مطالب مسلم فرض کرده اند، این باشد که می خواهند برای فضائل خارجی(1) علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ ایجاد رقیب نمایند. از این رو به عثمان لقب «ذوالنورین» (صاحب دو نور) داده اند؛ با این که می دانند رفتار عثمان با آن دو، آن گونه که اینان می گویند، نبوده است. (وقتی پیرامون وفات آن دو در جلد چهارم کتاب صحبت کنیم، به این نکته اشاره خواهیم نمود.)

در روایت دروغِ ازدواج علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ با دختر ابوجهل دیده می شود که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از دامادش ابوالعاص تعریف نموده که این کنایه ای است بر نکوهش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ؛ چون در آن روایت، حضرت درصددِ عیب جویی و تهدید علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بوده است. پیرامون این حدیث جعلی نیز در جلد ششم سخن خواهیم گفت.

خویشاوندی هند بن ابی هاله با امام حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ از ناحیۀ مادر

پیش از این که سخن در این موضوع را کنار بگذاریم و به مطلب دیگری بپردازیم، بهتر است

ص: 446


1- . فضایل دو گونه هستند: بخشی نفسانی است؛ مثل علم، شجاعت، اخلاق، زیبایی و بخش خارجی؛ همانند شهرت، خوش نامی و انتساب به خانوادۀ محترم. م.

نکاتی را در این باره نگارش کنیم که گفته می شود امام حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمود: از داییِ خود هند بن أبی هالة در مورد اوصاف رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پرسیدم؛ زیرا او شخصی توصیف گری بود و می خواستم چیزی را برایم توصیف کند که نسبت به آن تعلق خاطر پیدا کنم.

او گفت: رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مردی بزرگ و بزرگوار ... بود. امام حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ می گوید: من این سخن را از حسین برای مدت زمانی پنهان کردم. سپس با او در میان گذاشتم و متوجّه شدم که او پیش از من آن را دریافت کرده است. او از پدرش در بارۀ ورود و خروج و همنشینی و شکل پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ پرسیده و خلاصه از هر چیزی که مربوط به حضرت بود، سؤال کرد. امام حسین عَلَيْهِ السَّلاَمُ گفت، من از پدرم پرسیدم... .(1) می گوییم:

اول: سندِ این حدیث چنین است: جمیع عجلی به نقل از مردی از بنی تمیم، از پسر ابی هاله، همسر خدیجه ام المؤمنین که کنیه اش اباعبد اللّه به نقل از یکی از پسران ابی هاله، از حسن بن علی... الخ.(2)

دوم: پیش از این اختلافی که در بارۀ هند واقع است، بیان شد که آیا او از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ متولد شده؟ آیا او پسر است یا دختر؟ و این که چه کسی پدر او بوده است؟

سوم: امام حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ با چشم خویش پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را دیده بود و چندین سال با ایشان زندگی کرده و با حضرت بیعت نموده بود و در برخی از پیمان هایش گواه بود، و برای مباهله با نجرانی ها با ایشان همراه شد، و ... . بنا بر این چرا علاقه مند است که هند، رسولِ خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ را برایش توصیف کند تا نسبت به آن تعلق خاطر پیدا کند. آیا او جدش را فراموش کرده بود؟ اگر واقعاً فراموش کرده، چرا از پدرش که سخنورترین مردان عرب و داناترین فرد است، نمی پرسد. کسی که پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ او را در دامان خود تربیت کرد و تمام موارد را به طور دقیق در بارۀ آن حضرت می دانست. آیا معقول است که

ص: 447


1- . فاسی، محمّد عبدالحی، التراتیب الإداریة، ج 2، ص 448 449 و صفحه های بعد؛ اصفهانی، ابونعیم، دلائل النبوة، ج 2، ص 286.
2- . فاسی، محمّد عبدالحی، التراتیب الإداریة، ج 2، ص 447.

هند بیش از امیرمؤمنان علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ از احوال پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آگاه باشد؟

ما اسنادی، حتی جعلی، در اختیار نداریم که اشاره کند هند با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ زندگی کرده است یا نزدیک ایشان بوده یا در مجالس حضرت حضور داشته و امثال آن. با وجود این که در مورد دیگران که گه گاهی به مجلس پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می آمدند، بسیار شنیده ایم.

چهارم: ما نمی دانیم چرا امام حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ این موضوع را از برادرش پنهان می کند؛ در حالی که ما فکر نمی کنیم که وی در چنین اموری خود را بر برادرش مقدم بردارد؟

پنجم: تمام مطالب گذشته در مقابل این حدیث قرار دارد و سایه ای از شک و تردید بر آن می افکند.

ششم: نمی دانیم ابن أبی هالة که از امام حسن عَلَيْهِ السَّلاَمُ روایت می کند، چه کسی است. آیا وی نیز از پسران خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است؟ اگر پاسخ مثبت است، چرا تاریخ در موردش مطلبی نگفته است؟ اگر او پسر ابوهاله از زنی دیگر غیر از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است، این موضوع را نیز تاریخ بیان نکرده، و کتاب های نسب شناسی به او اشاره ای ندارند و در راویان حدیث و کتب رجال نامی از وی به میان نیامده است.

کتابنامه

1. ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد (م 656 ق)، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمّد ابوالفضل ابراهیم ، قاهره: داراحیا الکتب العربیه، 1378ق.

2. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، بیروت: انتشارات دارالفکر، 1409 ق.

3. الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر، 1386 ق.

4. ابن حبان بُستی، محمد بن احمد (م 354 ق)، الثقات، حیدر آباد دکن هند، مؤسسة الکتب الثقافیة، 1393 ق.

ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد (م 245 ق)، المُحَبَّر، به کوشش: ایلزه لیشتن اشتتر،

ص: 448

1. حیدرآباد دکن، 1361 ق / 1942 م.

2. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد، علی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق.

3. ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی (م 241 ق)، مسند احمد بن حنبل، بیروت: دار صادر، [بی تا].

4. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر ، 1386ق.

5. ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی (م 588 ق)، مناقب آل ابی طالب، تحقیق: گروهی از اساتید نجف اشرف، نجف: المکتبة الحیدریة، 1376 ق.

6. ابن عبد ربّه، احمد بن محمّد اندلسی (م 328 ق)، العقد الفرید، تحقیق: أحمد الزین و إبراهیم الأبیاری، بیروت: دار الأندلس، 1408 ق.

7. ابن عبدالبرّ، یوسف بن عبداللّه قرطبی (م 463 ق)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق: علی محمّد بجاوی، بیروت: دار الجیل، 1412 ق.

8. ابن عماد حنبلی، عبدالحی بن عماد، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، بیروت: داراحیاء التراث ، [بی تا].

9. ابن قدامه، ابومحمّد عبداللّه بن احمد (ت 620 ق)، التبین فی انساب القرشیین، تحقیق: محمّد نایف الدلیمی، بیروت: عالم الکتب، 1408ق.

10. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر (م 774 ق)، البدایة و النهایة، تحقیق : علی شیری، بیروت: داراحیاء التراث العربی، 1408 ق.

11. ابن منظور، محمّد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق لابن عساکر، به کوشش: روحیه نحاس، دمشق، 1404 ق / 1984 م.

ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، به

ص: 449

1. کوشش: عمر عبدالسّلام تدمری، بیروت، 1410 ق / 1990 م.

2. ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب اسحاق (م 284 ق)، تاریخ یعقوبی، ترجمه: محمّدابراهیم آیتی، تهران: انتشارت علمی و فرهنگی ، چاپ ششم، 1371ش.

3. ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد (م 352 ق)، الاستغاثه فی بدع الثلاثة، تهران: مؤسسة الاعلمی، 1373 ش.

4. ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبداللّه، دلائل النبوة.

5. اخضر جنابذی، عبدالعزیز بن ابی نصر مبارک (م 611 ق)، معالم العترة الطاهرة النبویّة، تصحیح: سامی الغُرَیری، بیروت، 1407ق.

6. اربلی، علی بن عیسی (م 693 ق)، کشف الغمة فی معرفة الائمة7، بیروت: دار الاضواء، 1405 ق.

7. بدران، عبدالقادر (ت 1346 ق)، تهذیب تاریخ دمشق الکبیر، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1407 ق.

8. بلاذری، احمد بن یحیی (م 279 ق)، انساب الاشراف، تحقیق: سهیل زکار، ریاض زرکلی، بیروت: دارالفکر، 1417 ق.

9. جلال الدین سیوطی، عبدالرحمان بن کمال بن محمد خضیری (م 911 ق)، الدرّ المنثور فی التفسیر المأثور، بیروت: دار الفکر، 1414 ق.

10. حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه (م 405 ق)، المستدرک علی الصحیحین، بیروت لبنان : دارالمعرفة ، 1406 ق.

11. حضرمی، ابو زکریا یحیی بن ابی بکر (ت 893ق)، بهجة المحافل وبغیة الاماثل فی تلخیص المعجزات والسیر والشمائل، تحقیق: زکریا عمرات، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1417ق.

ص: 450

1. حلبی، علی بن برهان (م 1044 ق)، السیرة الحلبیه، بیروت: دارالمعرفة، 1400 ق.

2. دحلان، احمد بن زینی، السیرة النبویة (فی هامش السیرة الحلبیة)، تحقیق: ناجی سوید، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1416ق.

1. دیار بکری، حسین بن محمّد (معاصر)، تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس نفیس، بیروت: مؤسّسۀ شعبان.

3. ذهبی، محمّد بن احمد بن عثمان، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب ارنووط و حسین اسد، بیروت: مؤسسة الرسالة ، 1413 ق.

4. ذهبی، محمّد بن احمد بن عثمان، تاریخ الاسلام، تحقیق: عمر عبدالسلام تدمری، بیروت: دارالکتاب العربی، 1413 ق.

5. راوندی، قطب الدین سعید بن عبداللّه (م 573 ق)، الخرائج و الجرائح، قم: مؤسسه امام مهدی، 1409ق.

6. زبیری، مصعب بن عبداللّه، نسب قریش، قاهره: چاپ لوی پرووانسال، 1953.

7. زمخشری، ابوالقاسم محمود بن عمر (م 538 ق)، الکشاف، بیروت: دار المعرفة.

8. سهیلی، عبدالرّحمان بن عبد اللّه، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، قاهره: چاپ عبدالرحمان وکیل، 1387 1390 / 1967 1970، چاپ افست 1410 / 1990.

9. شوشتری، محمّدتقی تستری (م 1415 ق)، قاموس الرجال فی تحقیق رواة الشیعة ومحدّثیهم، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، 1410 ق.

10. شیخ صدوق، ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی (م 381 ق)، من لا یحضره الفقیه، تحقیق: علی اکبر غفّاری، قم: مؤسسة النشر الإسلامی.

ص: 451

1. شیخ مفید، محمّد بن محمّد بن نعمان عکبری بغدادی (م 413 ق)، الجمل والنصرة لسید العترة فی حرب البصرة، تحقیق: سید علی میرشریفی، قم: المؤتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید، 1413 ق.

2. صنعانی، حافظ عبد الرزّاق بن همّام (م 211 ق)، المصنّف، تحقیق: حبیب الرحمان الأعظمی، بیروت: منشورات المجلس العلمی، 1390 ق.

3. طباطبایی، سید عبدالعزیز، الغدیر فی التراث الإسلامی، قم: نشر الهادی، 1415 ق.

4. طبری، محمد بن جریر (م 310 ق)، تاریخ طبری ( تاریخ الامم والملوک)، به کوشش: گروهی از علماء، بیروت: اعلمی، 1403 ق.

5. عسکری، حسن بن عبد اللّه بن سهل (م 395 ق)، الأوائل، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1407 ق.

6. علامۀ امینی، عبدالحسین بن احمد (م 1390 ق)، الغدیر فی الکتاب والسنّة والأدب، تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1372 ق.

7. علامۀ طباطبایی، سید محمّدحسین (م 1402 ق)، المیزان فی تفسیر القرآن، قم: إسماعیلیان، 1394 ق.

8. فاسی، محمّد عبدالحی کنانی ادریسی حسینی، التراتیب الإداریة، بیروت: شرکة دار الأرقم.

9. قسطلانی، احمد بن محمّد (ت 923 ق)، المواهب اللدنیة بالمنح المحمّدیة، تحقیق: صالح احمد الشامی، بیروت: المکتب الاسلامی، 1412ق.

10. کلینی ، محمّد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی اکبر غفاری، چاپ سوم، تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1388 ق.

ص: 452

1. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، تحقیق: محمّدباقر بهبودی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403 ق.

2. معروف حسنی، سید هاشم (م 1404 ق)، سیرة المصطفی، قم: کتابخانۀ بزرگ آیت اللّه العظمی مرعشی نجفی، 1978م.

3. مغلطای بن قلیچ، اعلاء الدین ابوعبداللّه (م 762 ق)، سیره مغلطای.

4. مقدسی ، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، قاهره (بور سعید): مکتبه الثقافه الدینیه.

5. ملا صالح، محمّد صالح مازندرانی (م 1081 ق)، شرح اُصول الکافی، تصحیح: علی عاشور، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1421ق.

6. منقری، نصر بن مزاحم (م 212 ق)، وقعة صفّین، تحقیق: عبدالسلام محمّد هارون، قم: مکتبة آیة اللّه المرعشی، 1382 ق.

7. نووی، أبو زکریا یحیی بن شرف (م 676 ق)، تهذیب الأسماء واللغات، بیروت: دار الفکر، 1416 ق.

8. نویری، احمد بن عبدالوهّاب، نهایة الارب فی فنون الارب، قاهره [1923] 1990.

9. هیثمی، نور الدین علی بن ابی بکر (م 807 ق)، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1408 ق.

ص: 453

جلد 2

مشخصات کتاب

عنوان و نام پدیدآور : شناخت نامه حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ/ ناصر رفیعی محمدی

مشخصات نشر : جامعه المصطفی العالمیه

مشخصات ظاهری : 3ج

موضوع:زندگینامه - حضرت خدیجه

موضوع: تاریخ - حضرت خدیجه

موضوع: جاهلیت - اسلام - حضرت خدیجه

موضوع : خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بنت خویلد، 68 - 3 قبل از هجرت.

موضوع : زنان مقدس مسلمان

موضوع : Mslim women saints

موضوع : احادیث اهل سنت -- قرن 14

موضوع : *Hadith (Snnites) -- Texts -- 20th centry

شناسه افزوده : جامعة المصطفی(ص) العالمیة. مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)

شناسه افزوده : Almstafa International niversity‪Almstafa International Translation and Pblication center

رده بندی کنگره : BP26/2

رده بندی دیویی : 297/9722

ص: 1

اشاره

ص: 2

شناخت نامه حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ جلد 2

جلد دوم

ص: 3

ص: 4

فهرست اجمالی جلد دوم

21. وفات ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) . 7

محمّدهادی یوسفی غروی

22. صدف کوثر. 17

علی اکبر مهدی پور

23. حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) مادر امت... 39

محمّدمحسن طبسی

24. خدیجۀ کبری نخستین زن مسلمان.. 51

جواد محدثی

25. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) . 61

محمّدحسن زورق

26. خَدیجة بنت خُوَیلَد(عَلَيْها السَّلاَمُ) . 71

نهلا غروی نائینی

27. حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) اولین شیعه علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ. 85

محمّد عابدی

28. حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) . 99

احمد لقمانی

29. خدیجۀ طاهره(عَلَيْها السَّلاَمُ) به روایتی دیگر. 117

علیرضا قاسمی

30. همسر آفتاب.. 125

گروهی از نویسندگان

31. زندگینامۀ ام المؤمنین حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) . 157

حسن عاشوری لنگرودی

32. حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) شکوه زندگی.. 179

محمّدتقی کمالی نیا

33. خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) یگانه انتخاب پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تا زمان وفات.. 205

منصوره اعتمادی

34. خدیجۀ کبری(عَلَيْها السَّلاَمُ) . 231

سیّد رضی سیّدنژاد

35. خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) همسری فداکار و مشاوری امین.. 281

فضل اللّه فولادی

36. بانویی مظلوم. 293

محمّدحسین غلامرضایی

37. زندگانی ام المؤمنین حضرت خدیجۀ کبری(عَلَيْها السَّلاَمُ) . 309

حسین تهرانی

38. حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) بنت خُوَیلِد.. 363

مرضیه محمّدزاده

39. خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) . 397

سید محمّدحسین جلالی زاده محمّدی

40. سرور زنان قریشی.. 441

گروه تحقیق مؤسسة البلاغ

فهرست تفصیلی... 485

ص: 5

21. وفات ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) . 7

محمّدهادی یوسفی غروی

22. صدف کوثر. 17

علی اکبر مهدی پور

23. حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) مادر امت... 39

محمّدمحسن طبسی

24. خدیجۀ کبری نخستین زن مسلمان.. 51

جواد محدثی

25. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) . 61

محمّدحسن زورق

26. خَدیجة بنت خُوَیلَد(عَلَيْها السَّلاَمُ) . 71

نهلا غروی نائینی

27. حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) اولین شیعه علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ. 85

محمّد عابدی

28. حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) . 99

احمد لقمانی

29. خدیجۀ طاهره(عَلَيْها السَّلاَمُ) به روایتی دیگر. 117

علیرضا قاسمی

30. همسر آفتاب.. 125

گروهی از نویسندگان

31. زندگینامۀ ام المؤمنین حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) . 157

حسن عاشوری لنگرودی

32. حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) شکوه زندگی.. 179

محمّدتقی کمالی نیا

33. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یگانه انتخاب پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تا زمان وفات.. 205

منصوره اعتمادی

34. خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ. 231

سیّد رضی سیّدنژاد

35. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همسری فداکار و مشاوری امین.. 281

فضل اللّه فولادی

36. بانویی مظلوم. 293

محمّدحسین غلامرضایی

37. زندگانی ام المؤمنین حضرت خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ. 309

حسین تهرانی

38. حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بنت خُوَیلِد.. 363

مرضیه محمّدزاده

39. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ. 397

سید محمّدحسین جلالی زاده محمّدی

40. سرور زنان قریشی.. 441

گروه تحقیق مؤسسة البلاغ

فهرست تفصیلی... 485

ص: 6

21- وفات ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

اشاره

وفات ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) (1)

محمّدهادی یوسفی غروی

چکیده

شرح حال حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) با استناد به منابع مهم تاریخی و حدیثی اهل سنت و شیعه است. از دیدگاه نویسنده: هنگامی که خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) وفات کرد، فاطمه(عَلَيْها السَّلاَمُ) ، رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را در بغل گرفت و با گریه گفت مادرم کجا است؟ در این حال جبرئیل نازل شد و گفت: به فاطمه(عَلَيْها السَّلاَمُ) بگو: همانا خداوند تعالی خانه ای را در بهشت از طلا برای مادر تو ساخته است که هیچ خستگی و سر و صدا در آن نیست. ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ سه روز بعد از خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) وفات کرد. هنگامی که خبر مرگ ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) داده شد، قلبش به شدت اندوهگین شد و بسیار جزع و فزع کرد. سپس بر سر جنازه اش آمد و چهار مرتبه بر طرف پیشانی راست و سه مرتبه بر طرف پیشانی چپ او دست کشید و آن گاه گفت: در کودکی ام مرا تربیت کردی و در هنگام یتیمی ام کفالت مرا به عهده گرفتی و در بزرگ سالی مرا یاری نمودی. خداوند متعال به تو جزای خیر عنایت فرماید.آن حضرت در جلوی سریر حمل جنازه اش حرکت می کرد و خطاب به وی می گفت: صلة رحم تو برای تو مفید خواهد شد و خدا به تو پاداش خیر دهد. او می فرمود: در این ایام به دو مصیبت بزرگ دچار شده ام که نمی دانم برای کدام یک ناراحت و اندوهگین باشم: یکی مصیبت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) و دیگری ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ. روایت شده که فرمود: خداوند متعال در مورد چهار نفر به من وعدۀ شفاعت داده است: پدر و مادر و عمویم و برادری که در جاهلیت داشتم.

کلیدواژه: حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) ، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، سال اندوه.

ص: 7


1- تاریخ تحقیقی اسلام (موسوعة التاریخ اسلامی)، محمّدهادی یوسفی غروی، ترجمۀ حسن علی عربی، قم: مرکز انتشارات مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ سوم، 1383، ج 2، ص 98 103.

عیاشی در تفسیر خود از سعید بن مُسیّب از علی بن حسین7 نقل می کند که: خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) یک سال قبل از هجرت وفات کرد و ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ یک سال بعد از خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) از دنیا رفت و هنگامی که رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آنها را از دست داد، توقف در مکّه برای او بسیار سخت شد و اندوه فراوانی او را دربرگرفت. او که از کفار قریش خسته شده بود، نزد جبرئیل شکوه کرد و خداوند به او وحی فرستاد: ای محمّد! از سرزمینی که اهل آن ظالم هستند خارج شو و به سوی مدینه هجرت کن؛ زیرا بعد از این در مکّه یار و پشتیبانی نخواهی داشت.(1)

شیخ صدوق با سندی از امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل می کند که فرمود: ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ تظاهر به کفر می کرد و ایمان خود را مخفی نگاه می داشت و هنگامی که وفات کرد، خداوند به رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وحی کرد: ای محمّد! از شهری که اهالی آن ظالم هستند خارج شود که دیگر پشتیبانی نداری؛ لذا آن حضرت به مدینه هجرت کرد.(2)

اما شیخ طوسی در امالی خود با سندی از هند بن أبی هالة أسدی، دختر خواندۀ رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از جانب خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) ، نقل می کند که گفت: خداوند متعال به واسطۀ ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، پیامبرش را محافظت می کرد و در مدتی که او زنده بود، کفار قریش آسیبی به رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نمی رسانیدند؛ اما وقتی ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ وفات کرد، آن حضرت به شدت مورد اذیت و آزار قریش قرار گرفت، تا جایی که گفت: ای عمو! چه زود جای خالی تو را احساس کردیم. صلۀ رحم تو برایت مفید باشد. خداوند به تو جزای خیر عنایت فرماید. یک ماه بعد خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) از دنیا رفت و رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در حزن و اندوه فراوان فرورفت و برای همین آن سال عام الحزن نامیده شد.(3)

شیخ طبرسی در اعلام الوری می نویسد: نبی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و عشیره اش از شعب خارج شده و به میان مردم رفتند؛ اما دو ماه بعد از آن ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ وفات کرد و خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) هم پس از آن از دنیا رفت و رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خاطر این دو مصیبت بزرگ، دچار غم و اندوه بزرگی شد. برای همین با

ص: 8


1- . عیاشی، محمد بن مسعود سمرقندی، تفسیر العیاشی، ج 1، ص 275.
2- . شیخ صدوق، محمّد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ص 172.
3- . شیخ طوسی، محمّد بن حسن، الامالی، ص 463؛ و به نقل از او در بحار الأنوار، ج 19، ص 57.

جزع و فزع، کنار قبر ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ آمد و گفت: ای عمو! در کودکی مرا تربیت و در بزرگی مرا حمایت کردی و این یتیم را در کفالت خویش گرفتی. پس خداوند بهترین جزا و پاداش را به تو عنایت کند.(1)

شاگرد شیخ طبرسی، قطب راوندی هم در قصص الانبیاء این حدیث را بدون استناد به استادش نقل کرده است.(2) او در مورد وفات ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ می نویسد: ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، عموی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در زمانی که چهل و شش سال و هشت ماه و چهل روز از عمر شریف آن حضرت می گذشت، وفات کرد و در ادامه می گوید: قول صحیح این است که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ در آخر سال دهم مبعث از دنیا رفته است و خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) سه روز بعد از ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ وفات کرده است و برای همین رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آن سال را عام الحزن نامید.(3)

ابن شهرآشوب هم به تبع از آنها می گوید: ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ دو ماه بعد از خروج از شعب وفات کرده است و در تعیین سال آن گفته است: این حادثه نه سال و هشت ماه بعد از مبعث بوده است. سپس می گوید: هنگامی که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ از دنیا رفت، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به طائف رفت و یک ماه در آن جا توقف کرد و سپس به مکّه بازگشت و یک سال و شش ماه در پناه مُطعم بن عَدّی(4) در آن جا اقامت کرد که مجموع آن یازده سال و چند ماه می شود و این حرف برخلاف قول مشهور در مورد مدت زمان اقامت رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در مکّه می باشد.

اما ابن اسحاق بعد از آن که هجرت به حبشه و اخبار مربوط به صحیفه و محاصره در شعب ابی طالب و نقض آن را نقل کرده، گفته است: سپس خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) و ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ در یک سال از دنیا رفتند و رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مصائب فراوانی را بعد از مرگ خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) و عمویش ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ متحمّل شد؛ زیرا پناهگاه و یار و پشتیبان وی بودند و این مصیبت سه سال قبل از هجرت به مدینه رخ داد.

ص: 9


1- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج 1، ص 129.
2- . راوندی، قطب الدین، قصص الانبیاء، ص 330.
3- . همان، ص 317.
4- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 173. در این موضوع بعداً بحث خواهد شد.

هنگامی که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ رحلت کرد، قریش به اذیت و آزار فزایندۀ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پرداختند تا جایی که هشام بن عروة از پدرش از جدّش برای من نقل کرده است که دیوانه ای از دیوانگان قریش متعرض رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شد و خاک بر سر آن حضرت ریخت. رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در حالی که سر و صورتش خاک آلود بود به منزل رفت و یکی از دخترانش با گریه مشغول شستن سر و رویش شد؛ اما رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به وی گفت: گریه نکن دخترم. خداوند نگهدار پدرت است و فرمود: تا وقتی که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ زنده بود، قریش از آزار من دست نگه می داشت.(1)

طبرسی در اعلام الوری اوایل سخن ابن اسحاق را نقل کرده و سپس از کتاب المعرفة ابن منده، سخن واقدی را نقل کرده که گفته است: آنها سه سال قبل از هجرت از شعب خارج شدند و در این سال ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) به فاصلۀ سی شب از همدیگر وفات کردند.(2)

ابن شهرآشوب قول واقدی را به همین صورت نقل کرده است: آنها سه سال قبل از هجرت از شعب خارج شدند و در این سال ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ وفات کرد؛ الّا این که او گفته است: خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) شش ماه پس از ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ وفات کرد.(3)

واقدی در آنچه که نقل کرده، به نص خاصی استناد نکرده است؛ اما ظاهراً وی در مورد وفات خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) به نصی استناد کرده است که شاگرد و کاتب وی، ابن سعد با سندی از حکیم بن خرام بن خُویلد بن اسد نقل کرده و گفته است. خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) در ماه رمضان سال دهم مبعث وفات کرد و ما او را از منزلش خارج ساختیم و در حَجون دفن کردیم و رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)

ص: 10


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 2، ص 57 58. سپس در این جا چیزی را از عباس بن عبداللّه بن مَعبد از بعضی از اقوامش از ابن عباس نقل کرده و گفته است که جمعی از بزرگان قریش در هنگامی که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به شدت مریض بود و در اثر همین مرض درگذشت، گرد او جمع شدند و در شأن همین قضیه سورۀ «ص» نازل شد. اما باید گفت که سورة «ص» سی و هشتمین سورۀ قرآن بر اساس روایت ابن عباس می باشد و ما خبر مربوط به آن را قبلاً در شأن نزول این سوره ذکر کردیم. همچنین در سند این خبر آمده است: «از بعضی از اقوامش» که همین سند روایت را مرسل می کند و لذا قابل استناد نیست و به علاوه عاقلانه نیست که قریش دوباره طمع کرده باشند که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ را راضی به خواسته های خویش کنند؛ آن هم پس از آن محاصرۀ طولانی که چهارسال طول کشید.
2- . طبرسی، مفضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج 1، ص 132.
3- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل أبی طالب، ج 1، ص 173.

برای دفن او وارد قبر شد. از او سؤال شد که این واقعه در چه تاریخی بوده است؟ گفت: کمی بعد از خروج بنی هاشم از شعب و در حدود سه سال قبل از هجرت.(1)

سبط ابن جوزی، از ابن سعد، از واقدی، از علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل کرده است: هنگامی که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ از دنیا رفت، رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را باخبر ساختم و آن حضرت گریۀ شدیدی کرد و فرمود: برو او را غسل بده و کفن کن و به خاک بسپار. خدا او را رحمت کند. و عباس به او گفت: ای رسول خدا! آیا تو برای او امید خیر داری؟ فرمود: بله به خدا قسم. من برای او امید خیر دارم و آن حضرت روزهای متوالی از منزل خارج نمی شد و برای او استغفار می کرد.(2)

هم چنین یعقوبی می نویسد: خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) دختر خویلد در ماه رمضان سال سوم قبل از هجرت وفات کرد و در این زمان 65 سال داشت. رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در حالی که وی لحظات آخر زندگی اش را می گذرانید بر وی داخل شد و فرمود: ناخوش دارم که شما را در این حال می بینم، و شاید که خداوند در چیز ناخوشایندی خیر بسیاری قرار دهد. اگر هَوُها را در بهشت دیدی، سلام مرا به آن برسان. خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) گفت: آنها چه کسانی هستند یا رسول اللّه؟ فرمود: خداوند در بهشت تو و مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم و کلثوم خواهر موسی7 را به همسری من درمی آورد.

هنگامی که خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) وفات کرد، فاطمه(عَلَيْها السَّلاَمُ) رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را در بغل گرفت و با گریه گفت: مادرم کجا است؟ مادرم کجا است؟ در این حال جبرئیل نازل شد و گفت: به فاطمه بگو: همانا خداوند تعالی خانه ای را در بهشت از طلا برای مادر تو ساخته است که هیچ خستگی و سروصدا در آن نیست.

ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ سه روز بعد از خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) و در 86 سالگی وفات کرد. و بنا بر قولی در هنگام وفات، نود ساله بود و هنگامی که خبر مرگ ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) داده شد، قلبش به شدت اندوهگین شد و بسیار جزع و فزع کرد. سپس بر سر جنازه اش آمد و چهار مرتبه بر طرف پیشانی راست و سه مرتبه بر طرف پیشانی چپ او دست کشید و آن گاه گفت: در

ص: 11


1- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 139.
2- . سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی ، تذکرة الخواصّ، ص 8.

کودکی ام مرا تربیت کردی و در هنگام یتیمی ام کفالت مرا به عهده گرفتی و در بزرگ سالی مرا یاری نمودی. خداوند متعال به تو جزای خیر عنایت فرماید. آن حضرت در جلوی سریر حمل جنازه اش حرکت می کرد و خطاب به وی می گفت: صلۀ رحم تو برای تو مفید خواهد شد و خدا به تو پاداش خیر دهد.

او می فرمود: در این ایام به دو مصیبت بزرگ دچار شده ام که نمی دانم برای کدام یک ناراحت و اندوهگین باشم: یکی مصیبت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) و دیگری ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ. و روایت شده است که آن حضرت فرمود: خداوند متعال در مورد چهار نفر به من وعدۀ شفاعت داده است که عبارت اند از: پدر و مادر و عمویم و برادری که در جاهلیت داشتم.

بعد از مرگ ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ قریشی یان جرأت بر اذیت و آزار رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیدا کردند و در فکر قتل وی افتادند. رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نزد قبایل عرب می رفت و از آنها می خواست که از وی حمایت و محافظت نمایند تا بتواند رسالت های پروردگارش را ابلاغ نماید و آنها هم در جواب می گفتند: قوم خودت بهتر می دانند که چه رفتاری با تو داشته باشند و او را در پناه خویش نمی گرفتند.(1)

بلاذری می نویسد: گفته اند که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ در سال دهم مبعث و در حدود هشتاد سالگی وفات کرد و در حَجون مکّه به خاک سپرده شد.(2)

سپس با سندی از ابوصالح، غلام ابن عباس نقل کرده است که وقتی ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ مریض شد، به او گفته شد: خوب است شخصی را نزد برادرزاده ات بفرستی تا خوشه ای را از بهشت بیاورد تا شاید تو را شفا دهد؟ ابوطالب قاصدی را نزد رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرستاد و او هنگامی که ابوبکر هم در کنار رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود، با آن حضرت ملاقات کرد. ابوبکر به قاصد گفت: «إنّ اللّه حرمها علی الکافرین؛ خداوند آنها را بر کافران حرام کرده است.» [اما هنگامی که قاصد نزد ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ آمد و جواب ابوبکر را بازگو کرد]، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ گفت: این جواب برادرزاده ام

ص: 12


1- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 36.
2- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 2، ص 29.

نیست.(1)

طبری هم دقیقاً همان چیزی را که ابن اسحاق نقل کرده، آورده است و چیزی بر آن نیفزوده است.(2)

مسعودی در دو کتابش موفق یک قول نبوده، چون او در این مورد در مروج الذهب گفته است: در سال 46 میلاد، قریشی یان نبی اکرم و بنی هاشم و بنی مطّلب را در شعب محاصره کردند و در سال پنجاه آن حضرت به همراه یارانش از شعب خارج شد و در همین سال همسرش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وفات کرد.(3) و در «التنبیه والاشراف» نوشته است: عموی آن حضرت در هشتاد سالگی از دنیا رفت و همسرش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در سال دهم بعثت در 65 سالگی وفات کرد و بین مرگ این دو، سه روز فاصله بود و گفته شده است که بیش از این فاصله بوده است. این حادثه یک سال و شش ماه بعد از إبطال صحیفه و خروج بنی هاشم و فرزندان عبدالمطّلب از محاصرۀ شعب رخ داد. مدت محاصره در شعب سه سال و بنا به قولی دو سال و نیم و بنا بر قول دیگری دو سال بوده است. سپس می گوید: در این سال پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پنجاه ساله بود... .(4)

چنان که پیدا است این دو کتاب در مورد مدت زمان محاصره با هم اختلاف دارند. در «مروج الذهب» گفته است که مدت آن چهار سال بوده است و در «التنبیه والاشراف» می گوید که مدت سه سال بوده است و وفات ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یک سال و نیم پس از اتمام محاصره رخ داده است و شیخ طوسی در «المصباح» از ابن عیاش نقل کرده است که

ص: 13


1- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 2، ص 34 و نزدیک به همین مطلب را ابن حنبل در کتاب الفضائل از مُسند خود از أنس بن مالک نقل می کند که گفت: هنگامی که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ مریض شد و به واسطه همان مریضی درگذشت، قاصدی نزد رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرستاد تا به او بگوید: از خدایت بخواه که مرا شفا دهد، زیرا خدایت حرف تو را گوش می دهد و میوه ای از میوه های بهشتی را برایم بفرست. نبی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز قاصدی نزد وی فرستاد و پیغام فرستاد که: ای عمو! اگر از خداوند متعال اطاعت کنی، او نیز تو را اجابت خواهد کرد. حدیث: 274 و منافاتی بین این دو خبر نیست.
2- . طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 243 244.
3- . مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج 2، ص 294.
4- . مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ص 200.

وفات ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ در 26 ماه رجب بوده است.(1)

کتابنامه

1. ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی (م 588 ق)، مناقب آل ابی طالب، تحقیق: گروهی از اساتید نجف اشرف، نجف: المکتبة الحیدریة، 1376 ق.

2. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، به کوشش: عمر عبدالسّلام تدمری، بیروت: 1410 ق / 1990 م.

3. ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب اسحاق (م 284 ق)، تاریخ یعقوبی، ترجمه: محمّدابراهیم آیتی، تهران: انتشارت علمی و فرهنگی ، چاپ ششم، 1371ش.

4. اربلی، علی بن عیسی (م 693 ق)، کشف الغمة فی معرفة الائمة7، بیروت: دار الاضواء، 1405 ق.

5. بلاذری، احمد بن یحیی (م 279 ق)، انساب الاشراف، تحقیق: سهیل زکار، ریاض زرکلی، بیروت: دارالفکر، 1417 ق.

6. سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی (م 654 ق) ، تذکرة الخواصّ الاُمّة فی خصائص الأئمّة، تقدیم: السید محمّدصادق بحر العلوم، طهران: مکتبة نینوی الحدیثة.

7. شیخ طوسی، ابوجعفر محمّد بن حسن (م 460 ق)، الامالی، قم: دار الثقافة، 1414ق.

8. ، مصباح المتهجد، بیروت: فقه الشیعة، 1411 ق.

9. صدوق، محمّد بن علی ابن بابویه قمّی (م 381 ق)، کمال الدین وتمام النعمة، تحقیق: علی اکبر الغفّاری، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، 1405 ق.

10. طبرسی، فضل بن حسن (م 548 ق)، اعلام الوری باعلام الهدی ، تحقیق و نشر: مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم: مطبعة ستاره، 1417.

11. طبری، محمد بن جریر (م 310 ق)، تاریخ طبری ( تاریخ الامم والملوک)، به کوشش: گروهی از علماء، بیروت: اعلمی، 1403 ق.

ص: 14


1- . شیخ طوسی، محمد بن حسن، المصباح المتهجد، ص 566.

1. عیاشی، محمّد بن مسعود سلمی سمرقندی (م 320 ق)، تفسیر العیّاشی، تحقیق: سیّد هاشم رسولی محلّاتی، تهران: مکتبة علمیّة، 1380 ق.

2. قطب راوندی، سعید بن هبة اللّه (م 573 ق)، قصص الانبیاء، تحقیق غلامرضا عرفانیان، قم: مؤسسة الهادی، 1418 ق.

3. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، تحقیق: محمّدباقر بهبودی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403 ق.

4. مسعودی، علی بن حسین (م 346 ق)، التنبیه و الإشراف، تصحیح: عبد اللّه إسماعیل الصاوی، قاهره: دار الصاوی، 1357ق.

5. ، مروج الذهب ومعادن الجوهر، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، تهران: علمی و فرهنگی، 1370ش.

ص: 15

ص: 16

22- صدف کوثر

اشاره

22

صدف کوثر(1)

علی اکبر مهدی پور

چکیده

شرح زندگانی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به مهم ترین منابع تاریخی و روایی اهل سنت و شیعه است. از دیدگاه نویسنده: در میان میلیون ها بانوی با فضیلت جهان، تنها یک بانو این افتخار را پیدا کرد که دُرِّ شاهوار جهان آفرینش، دُردانه بی همتای خداوند منّان باشد و سرور بانوان عالم، دخت گرانمایه پیامبر خاتم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، وجود اقدس فاطمه اطهر3 را در صدف خود بپروراند، و او کسی جز حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیست. از رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) احادیث فراوانی در مناقب حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رسیده است که فقط به شماری از آنها اشاره می شود: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ، صدّیقه امّت من است. هر روز چندین بار خداوند به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بر فرشتگان مباهات می کند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برترین امّهات مؤمنین است. هرگز خدا همسری بهتر از او برای من جایگزین نکرده است. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در ایمان به خدا و من ، گوی سبقت را از همۀ بانوان عالم ربود.

کلیدواژه: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ، صدیقۀ امت، سیدۀ زنان عالم.

در میان میلیون ها بانوی با فضیلت جهان، تنها یک بانو این افتخار را پیدا کرد که دُرِّ شاهوار جهان آفرینش، دُردانه بی همتای خداوند منّان باشد و سرور بانوان عالم، دخت گرانمایه پیامبر خاتم، وجود اقدس فاطمه اطهر3 را در صدف خود بپروراند، و او کسی جز حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیست.

ص: 17


1- مبلغان، شمارۀ 107 (شهریور و مهر 1387)، ص 35 - 50.

دهم رمضان، یادآور ارتحال این بانوی بزرگ، روز یتیمی کوثر قرآن و روز غم و اندوه خاندان عصمت و طهارت است.

این مصیبت بزرگ را به پیشگاه مقدّس حضرت بقیّة اللّه ارواحنا فداه تسلیت گفته، به گوشه ای از زندگی پربار آن بانوی با فضیلت اشاره می کنیم.

نَسَبْ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

او دخت گرامیِ «خُوَیلِد» فرزند اَسَد، فرزند عبد العُزّی، فرزند قُصَیّ، فرزند کلاب، فرزند مُرَّة ، فرزند کعب، فرزند لؤی، فرزند غالب، فرزند فِهر است.(1) مادرش، فاطمه، دخت زائده، پسر أصم، پسر رواحه، پسر حَجَر، پسر عبد، پسر مَعیص، پسر عامر، پسر لُؤَی، پسر غالب، پسر فِهر است.(2)

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از تیره قریش است که از سوی پدر در نیای سوّم (قُصَیّ) و از سوی مادر در نیای هشتم (لُؤَی) با نسب پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، پیوند می خورد.

«خُوَیلِد»، قهرمان دلاوری بود که هنگام تهاجم «تُبَّع»، پادشاه خودکامه «یمن»، دست به شمشیر برد، در برابرش مردانه شمشیر زد و او را با ذلّت از حریم کعبه دور ساخت.(3)

هنگام جلوس «سیف بن ذی یَزَن» بر تخت سلطنت، او همراه عبدالمطلب از سوی قریش به «صَنعا» رفت و در کاخ «غمدان» با وی دیدار کرد.(4)

پدر خویلد، «اسد» نیز در اجتماع «حِلف الفُضول » که برای دفاع از مظلومان برگزار شد و به «پیمان جوانمردان » موسوم شد شرکت فعّال داشت.(5)

کنیه و القاب

اشاره

برای آن خانم، القاب و کنیه های فراوانی نقل کرده اند که برخی از آنها عبارت است از :

ص: 18


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 2، ص 8.
2- . همان.
3- . سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، ص (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ).
4- . ازرقی، محمد بن عبداللّه، اخبار مکّه و ما جاء فیها من الأثار، ص 149.
5- . همان، ص 266.
1 . امّ المؤمنین

همسران پیامبر و در رأس آنها حضرت خدیجه «ام المؤمنین» لقب یافته اند(1) و پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) او را «برترین و بهترین امّهات مؤمنین» خوانده است.(2)

2 . بانوی بانوان

امیر مؤمنان7 در چکامه ای که در سوگ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سرود، از آن حضرت به عنوان «سیّدة النسوان » تعبیر فرمود،(3) امام کاظم7 وی را «سیّدۀ قریش» تعبیر فرمود،(4) اسماء بنت عمیس، آن خانم را «سیّدة نساء العالمین» می خواند(5) و در عهد جاهلی او را «سیّدة نساء قریش» می خواندند .(6)

3 . صدّیقه

گلواژه صدّیقه در قرآن، فقط یک بار در بارۀ حضرت مریم به کار رفته(7) و امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ آن را معصومه معنا کرده است.(8) پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در معرّفی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خطاب به جبرئیل فرمود: «هذِهِ صِدِّیقَةُ اُمَّتِی؛(9) این صدّیقۀ امّت من است.»

4 . طاهره

مشهورترین لقب آن حضرت در عصر جاهلی «طاهره» بود.(10) زیرا او پاک ترین و عفیف ترین بانوی آن دوران بود .(11)

ص: 19


1- . احزاب: 6.
2- . سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، ص 226.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار ، ج 35، ص 143.
4- . حمیری قمی، عبداللّه بن جعفر، قرب الاسناد، ص 252، ح 1232.
5- . قزوینی، سیّد محمّد کاظم، فاطمة الزهراء7 من المهد الی اللحد، ص 110.
6- . زرقانی، محمد بن عبدالباقی، شرح الزرقانی علی المواهب اللدنیه، ج 1، ص 199.
7- . مائده: 75.
8- . کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 459.
9- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 2، ص 62.
10- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 60.
11- . زرقانی، محمد بن عبدالباقی، شرح الزرقانی علی المواهب اللدنیه، ج 1، ص 199.
5 . مبارکه

محدث قمی چنین روایت کرده است: «خداوند به حضرت عیسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ وحی فرمود که نسل پیامبر آخر الزمان از بانویی «مبارکه» است.»(1) عبد اللّه بن سلیمان نیز این معنا را از انجیل نقل کرده است.(2)

6 . دیگر القاب

در یکی از زیارت نامه های پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمده است: «سلام بر ... صدّیقه، طاهره، زکیّه، راضیه، مرضیّه، خدیجه کبری امّ المؤمنین.»(3)

سیمای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در آیینۀ وحی

نخستین سیر شبانۀ خاتم انبیا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دو سال پس از بعثت در شب دوشنبه ای در ماه ربیع الاول انجام گرفت(4) و هنگامی که از معراج به سوی زمین بازمی گشت ، از سوی پیک وحی، این گونه به او خطاب شد: «حاجَتِی اَنْ تَقْرَاَ عَلی خَدِیجَةَ مِنَ اللَّهِ وَمِنِّی السَّلامَ؛ خواسته ام این است که از سوی خدا و از طرف من (جبرئیل ) به خدیجه سلام برسانی. وقتی پیامبر اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درود خداوند متعال و جبرئیل امین را به حضرت خدیجه ابلاغ فرمود، عرضه داشت : خداوند ، خود سلام است ، سلام از او و به سوی او است و بر جبرئیل سلام باد.»(5)

یک بار دیگر، پیک وحی بر حضرت پیامبر فرود آمد و گفت: «این خدیجه است

که برای تو غذا و نوشیدنی آورده است ؛ چون نزد تو آید از خدا و از من به او سلام برسان

و او را به قصری از مروارید در بهشت بشارت بده که در آن ، نه سر و صدایی است و نه غم و اندوهی.»(6)

ص: 20


1- . محدث قمی، شیخ عباس، کحل البصر فی سیرة سیّد البشر، ص 70 .
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 22.
3- . همان، ج 100، ص 189.
4- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، بیروت: دار الاضواء، چاپ دوم، 1412 ق، ج 1، ص 228.
5- . عیاشی، محمد بن مسعود سمرقندی، تفسیر العیاشی، ج 3، ص 35.
6- . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 5، ص 48.

ذهبی گوید : «بر صحیح بودن این حدیث، اتّفاق نظر هست.»(1)

پس از ارتحال آن بانو، حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ در اطراف پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می چرخید و می گفت : «مادرم کجا است؟» پیک وحی فرود آمد و عرضه داشت: «پروردگارت امر می فرماید که به فاطمه سلام برسانی و بگویی که مادرت در قصری از مروارید است که سقفش از طلا و ستون هایش از یاقوت سرخ و در میان مریم و آسیه است.»

این جا هم حضرت فاطمه که در آن ایّام پنج ساله بود عرض کرد: «خدای، خود سلام است. سلام از او و به سوی او است.»(2)

خدیجه کبری عَلَيْها السَّلاَمُ از دیدگاه رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

از رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) احادیث فراوانی در مناقب حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رسیده است که فقط به شماری از آنها اشاره می کنیم:

1 . خدیجه، صدّیقۀ امّت من است.(3)

2 . هر روز چندین بار خداوند به خدیجه بر فرشتگان مباهات می کند.(4)

3 . خدیجه برترین امّهات مؤمنین است.(5)

4 . هرگز خدا همسری بهتر از او برای من جایگزین نکرده است.(6)

5 . برترین بانوان بهشتی، خدیجه دخت خویلد و فاطمه دخت محمّد است.(7)

6 . خدیجه بر بانوان امّت من برتری داده شده است.(8)

7 . خداوند محبّت خدیجه را بر من ارزانی داشت.(9)

ص: 21


1- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 113.
2- . شیخ طوسی، محمّد بن الحسن، الامالی، ص 175، ح 2(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)4.
3- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 2، ص 62.
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 78.
5- . سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، ص 7.
6- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، بیروت: دار المعرفة، ج 7، ص 140.
7- . همان، ص 139.
8- . ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج 74، ص 84.
9- . گنجی شافعی، محمد بن یوسف، کفایة الطالب فی مناقب علی بن ابی طالب، ص 359.

8 . خدیجه در ایمان به خدا و من ، گوی سبقت را از همۀ بانوان عالم ربود.(1)

(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) . خداوند شکم مادرت را (خطاب به حضرت فاطمه3) ظرف امامت قرار داد.(2)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مام فضیلت ها

ابن حجر عسقلانی گو ید که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، سرچشمه اهل بیت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است؛ زیرا در تفسیر آیۀ شریفۀ (إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا ) ثابت شده است که امّ سلمه گفت:

«چون این آیه نازل شد، پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، علی، فاطمه، حسن و حسین را فرا خواند و کسایی بر فراز آنها انداخت و فرمود: «بار خدایا! این ها اهل بیت من هستند.» و همه این ها از خدیجه نشأت گرفته اند؛ زیرا حسن و حسین، فرزندان فاطمه و فاطمه دختر خدیجه است و علی نیز در کودکی در خانۀ خدیجه تربیت شده و در بزرگی، داماد او شده است.»(3)

ابن حجر گوید که فرستادۀ خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در حدیثی با سند نیکو فرموده است: «لَقَدْ فُضِّلَتْ خَدِیجَةُ عَلی نِساءِ اُمَّتِی؛ خدیجه بر بانوان امّت من برتری یافته است.» با این حدیث، بر برتری خدیجه بر عایشه استدلال شده است.(4)

سپس چنین می گوید: پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در حدیثی صحیح السند فرموده است: «اَفْضَلُ نِساءِ اَهْلِ الْجَنَّةِ خَدِیجَةُ وَفاطِمَةُ وَمَرْیَمُ وَآسِیَةُ؛ برترین بانوان بهشت؛ خدیجه، فاطمه، مریم، و آسیه اند.» این حدیث ، صریح است و قابل تأویل نیست.(5)

ابن کثیر شماری از فضایل ویژه حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را بر می شمرد و سپس می گوید: «برخی از اهل سنّت، غلوّ می کنند و عایشه را بدین سبب که دختر ابو بکر است بر خدیجه تفضیل می دهند.»(6)

ص: 22


1- . حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 184 .
2- . ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 383.
3- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج 7، ص 138.
4- . همان، ص 135.
5- . همان.
6- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 3، ص 129.

ابن حجر در ادامه، نکتۀ ظریفی را نقل می کند و آن این است: «قدر مشترک در میان مریم، آسیه و خدیجه، این است که هر یک از این ها ، پیامبر مرسلی را تحت کفالت خود گرفته است:

1 . آسیه، حضرت موسی7 را کفالت و تربیت کرد و چون مبعوث شد به او ایمان آورد.

2 . مریم، حضرت عیسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را کفالت و بزرگش کرد و چون مبعوث شد به او گروید.

3 . خدیجه پیشنهاد ازدواج به پیامبر اسلام داد، همه اموالش را در راه او تقدیم کرد و چون وحی بر آن حضرت نازل شد به او ایمان آورد.(1)

بخاری با سند صحیح از برخی همسران پیامبر روایت می کند که می گفت: «من هرگز به هیچ زنی چون خدیجه حسد نورزیدم.» آن گاه عامل این حسد را دو چیز بیان می کند :

1 . پیامبر از او به کثرت یاد می کرد؛

2 . خداوند به پیامبر امر فرموده بود که خدیجه را بشارت دهد به خانه ای در بهشت از «قَصَب»، یعنی مروارید، که در آن «صَخَب » و «نَصَب »، یعنی سر و صدا و رنج و درد، وجود ندارد .(2)

ابن حجر در شرح این حدیث از «سهیلی» نقل می کند که تعبیر «قَصَب» از این جهت است که آن بانوی بزرگوار ، گوی سبقت را از همه بانوان جهان ربوده است. تعبیر «صَخَب » از این جهت است که حضرت خدیجه، هرگز با پیامبر درگیر نشد، صدایش را بلند نکرد، سر و صدا ایجاد نکرد و خانه را محیط امن و آرام قرار داد. تعبیر «نَصَب» هم از این جهت است که وی بر خلاف برخی همسران پیامبر هرگز آن حضرت را نیازرد؛ از این رهگذر ، خداوند قصری در بهشت به آن حضرت عطا فرمود که محیط آرام، بی سر و صدا و بدون اذیّت و آزار باشد.(3)

ص: 23


1- . همان .
2- . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 5، ص 48.
3- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج 7، ص 138.

ثروتمندترین بانوی دوران

ذهبی از واقدی نقل کرده است که خویلد پدر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ، پیش از جنگ فجار درگذشته بود... و این موضوع در میان اصحاب ما مورد اتّفاق است.(1)

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با عقل و درایت خود آنچه از پدر به ارث برده بود را در راه ایجاد اشتغال برای جوانان حجاز به کار گرفت و تجارت گسترده ای به راه انداخت . وی همه جوانان را تشویق می کرد که با ثروتش تجارت کنند؛ هم سود ببرند و هم به او سود رسانند.

شیوۀ تجارت آن بانوی با درایت، مضاربه بود. ابن هشام در این باره می نویسد: «خدیجه دخت خویلد بانویی تاجر پیشه بود و ثروت و شرافت داشت. او مردان را استخدام می کرد و با آنها قرارداد می بست و از طریق مضاربه با آنها رفتار می کرد.»(2)

آن بانو ، با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز همین گونه رفتار می کرد؛ جز این که برای آن حضرت ، حق مضاربه بیشتری تعیین می کرد و غلام خود «میسره» را نیز در محضر آن حضرت می فرستاد، وگرنه حضرت مصطفی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هرگز برای کسی اجیر نشده است.(3)

فرزانۀ قریش

آوازه دختر خویلد در سراسر حجاز پیچید. بازرگانانی که با ثروت او تجارت می کردند، آوازۀ او را از مرز حجاز گذراندند و شهرتش را در بلاد اطراف، به ویژه در سرزمین یمن به گوش سلاطین رساندند .

دلاوری های پدرش خویلد در برابر «تُبَّع» پادشاه خودکامه یمن (4) از یک سو و دیدار تأثیرگذار وی در کاخ «غُمدان » با «سیف بن ذی یَزَن» در صنعاء،(5) از دیگر سو، باعث شد که همۀ اعیان و اشراف یمن، آرزوی همسری فرزانۀ قریش را در دل بپرورانند.

ص: 24


1- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 111.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 2، ص 5.
3- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 16.
4- . سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، ص (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ).
5- . ازرقی، محمد بن عبداللّه، اخبار مکّه و ما جاء فیها من الأثار، ج 1، ص 149.

ولی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هشیارتر از آن بود که با آن ثروت و مکنت و جمال و کمال، در برابر پیشنهادهای آنان سر فرود آورد. او فقط دل در گرو جوانی هاشمی داشت و منتظر روزی بود که در دل امین بنی هاشم راه یابد.

مورّخان، اتّفاق نظر دارند که در میان اعیان و اشراف منطقه، صاحب ثروت و صاحب مکنتی نماند ؛ جز این که از حضرت خدیجه 3 خواستگاری کرد و او دست ردّ بر سینۀ همگان زد.(1)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و چگونگی شناخت از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

آن بانوی بزرگوار از حُنَفاء بود؛ یعنی یکتاپرست و پیرو آیین حضرت ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ بود. آخرین اوصیای حضرت ابراهیم، حضرت ابوطالب و حضرت عبدالمطلب بودند که وی آنها را درک کرده و نویدهای آنها را در بارۀ جوان هاشمی شنیده بود.

روز میلاد مسعود پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حضرت ابوطالب خطاب به همسرش فرمود : «سی سال صبر کن تا همانند او را به جز نبوت برای تو بیاورم.»(2)

در دوران کودکی وی بود که عبدالمطلب به فرزندانش سفارش می کرد که هر کدام بعثت آن حضرت را درک کند، به او ایمان بیاورد.(3)

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، جوانی بیست ساله بود که ابوطالب گفت: «پدرم به من خبر داده است که او همان پیامبر موعود است.»(4)

فرزانۀ قریش که این معلومات را در بایگانی حافظه گرد آورده است، دل در گرو جوان هاشمی می سپارد و به همه خواستگاران از هر تیره و گروه ، جواب منفی می دهد.

در سفر تاریخی خویلد (پدر خدیجه) با حضرت عبدالمطلب به یمن برای تبریک و تهنیت به «سَیف بن ذی یَزَن» در ایّام جلوس او بر تخت سلطنت ، پادشاه به او خبر

ص: 25


1- . ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد، الاستغاثه، ج 1، ص 70.
2- . حسینی شیرازی، سید محمد، امّهات المعصومین، ص 90.
3- . کلینی، ابوجعفر محمّد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 452 .
4- . موسوی حسینی عاملی، محمد بن حیدر، بغیة الطالب فی حال ابی طالب، ص 90.

می دهد که این ایّام باید پیامبر موعود متولّد شده باشد، نامش «محمّد» است، در میان شانه اش مُهر نبوّت است ، پدر و مادرش فوت می کند، عمو و پدر بزرگش کفالت او را برعهده می گیرند ... .(1)

سیف بن ذی یزن، به صراحت می گوید: «سوگند به کعبه که تو پدر بزرگِ آن پیامبر موعود هستی . پس حضرت عبدالمطلب به سجده می افتد و سجده شکر به جای می آورد.»(2)

خویلد برمی گردد و این سخنان را به عنوان سوغات سفر می آورد و در میان اهل و عیالش بازگو می کند و فرزانۀ قریش، آن را آویزه گوش خود می سازد .

حضرت ابوطالب با کاروان تجارتی به شام می رود و پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را که در سنین نوجوانی بود، همراه خود می برد. در بُصری راهبی به نام «بحیرا» برای اوّلین بار، کاروان را به ضیافت دعوت می کند و پس از گفت وگوی فراوان، به ابوطالب می گوید: «او را زود برگردان که اگر یهود او را ببینند، شناسایی می کنند و به وی آزار می رسانند.»(3)

این خبر در مکّه پخش می شود و فرزانۀ قریش نیز آن را به خاطر می سپارد.

اکنون جوان هاشمی به 25 سالگی رسیده است و با پول خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به صورت مضاربه عازم تجارت است. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، غلام مخصوص خود «میسره » را با او می فرستد و به او توصیه می کند که از آن حضرت جدا نشود و هر چه می بیند به خاطر بسپارد.

در این سفر، راهبی به نام «نسطور» از میسره می پرسد: «این مرد که زیر این درخت نشسته کیست؟» می گوید: «او مردی از قریش از اهل حرم است.» نسطور با قاطعیت به او اعلام می کند که او پیامبر است.

میسره چون برمی گردد، سخن راهب را برای بانویش بازگو می کند و در ضمن مشاهدات خود می گوید که چون هوا گرم می شد، دو فرشته، بال های خود را بر سر او می افراشتند و بر او سایه می انداختند.(4)

ص: 26


1- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 11.
2- . ابو نعیم، احمد بن عبداللّه اصبهانی، دلائل النبوّة، ج 1، ص 97.
3- . جلال الدین سیوطی، عبدالرحمان بن کمال، الخصائص الکبری، ج 1، ص 155.
4- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 322.

سال ها پیش نیز یکی از احبار یهود، جوان هاشمی را در منزل خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دید و به او گفت: «او همان پیامبر موعود است که نشانه های او را در تورات خوانده ام. بانویی از قریش با او ازدواج می کند که سرور بانوان بهشت است؛ مبادا تو از این شرف محروم شوی.»(1)

ورقة بن نوفل، پسرعموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز او را تشویق می کرد و می گفت: «پیامبری که برای این امّت وعده داده شده است و ما در انتظار او هستیم، وقت ظهورش فرا رسیده است؛ به راستی، محمّد، همان پیامبر موعود این امت است.»(2)

پدیدار شدن این بشارت ها و نویدها، پشت سرِ یکدیگر ، فرزانۀ قریش را در تصمیم خود محکم تر می ساخت و او را در موضع سرسختی که گرفته بود مصمّم تر می ساخت. این نویدها بود که همۀ اشراف منطقه را در نظرش بی اهمیّت می ساخت و تنها آن جوان هاشمی را شایستۀ همسری جلوه می داد .

گامی استوار به سوی زندگی پایدار

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، گذشته از جمال، کمال، مال و منال، از دانش، بینش، اصالت اندیشه ، سلامت فکر ، صلابت رأی، دقّت نظر و قدرت تصمیم گیری به موقع برخوردار بود . از این رهگذر پس از دست ردّ زدن بر سینۀ سلاطین یمن، اشراف طائف و بزرگان حجاز، تصمیم گرفت که با عزم جزم، سنّت رایج را بشکند و در انتظار خواستگاری از سوی جوان هاشمی ننشیند؛ بلکه با یک سنّت شکنی، او به سراغ شوهر ایده آل خود برود.

وی از بانوی فرزانه ای به نام «نفیسه» کمک گرفت و وعده دیدار با امین قریش تعیین کرد. خدیجه 3 در این دیدار با صراحت گفت: «ای امین قریش! من دختر شایسته ای برای شما در نظر گرفته ام .»

امین قریش پرسید: «کیست؟» عرضه داشت: «هِیَ مَمْلُوکَتُکَ خَدِیجَةُ؛(3) او کنیز شما

ص: 27


1- . همان، ج 2، ص 6.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 55.
3- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 2، ص 10.

خدیجه است.» جوان هاشمی فرمود: «تو صاحب مال و مکنت هستی و من چیزی از مال دنیا ندارم. من ، دنبال همسری چون خود هستم.»

حضرت خدیجه با بیانی شیرین و دلنواز، عرضه داشت: «من خودم، ثروتم ، کنیزانم و آنچه در تصرّف من است، از آنِ شما است و تابع فرمان شما.»(1)

آن گاه خلعت گرانبهایی به صفیّه (عمّه پیامبر) بخشید و گفت: « ای صفیّه! تو را به خدا سوگند می دهم که مرا یاری کنی تا به وصال محمّد برسم.»(2)

وی خواهرش، هاله را نیز نزد عمّار فرستاد تا موانع این پیوند مقدّس را برطرف کند.(3)

انگیزۀ ازدواج

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ علّت این همه پافشاری بر تحقّق یافتن این پیوند مقدّس را به «صفیّه» چنین بیان کرد: «اِنِّی قَدْ عَلِمْتُ اَنَّهُ مُؤَیَّدٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ؛(4) من به طور حتم و یقین می دانم که او از سوی پروردگار عالمیان، مورد تأیید است.»

آن حضرت، به شخص پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عرضه داشت: «به خدا سوگند! من با شما چنین رفتار نمی کنم، جز برای این که امید دارم شما همان پیامبری باشید که برانگیخته خواهد شد.»(5)

آن گاه دیگر ویژگی های حضرت را چنین شماره کرد: «ای پسر عمو! من به این دلایل ، دل در گرو تو دارم:

1 . خویشاوند من هستی ؛

2 . از شرافت والایی برخورداری؛

3 . در میان قوم خود به امانت شهرت داری؛

4 . فردی راست گفتاری؛

ص: 28


1- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 16.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار ، ج 16 ، ص 55 .
3- . همان، ص 58.
4- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 16 .
5- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 57.

5 . اخلاقی نیکو داری.»(1)

هر فرازی از سخنان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ حکایت از نظر صائب، اندیشۀ استوار ، دانش و بینش وافر، دقّت نظر و عمق درایت او می کند.

لحظۀ انتظار

سرانجام، لحظۀ انتظار فرا رسید و رؤیاهای طلایی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تعبیر شد . حضرت ابوطالب، حمزه و دیگر بزرگان خاندان رسالت به منزل خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آمدند و سعادت دو جهان را برایش به ارمغان آوردند.

حضرت ابوطالب رشتۀ سخن را به دست گرفت و فرمود: «سپاس و ستایش به پروردگار این بیت که ما را از نسل ابراهیم و از تبار اسماعیل قرار داد، ما را در حرم امن خود جای داد و زمامدار مردم کرد و این شهر را برای ما مبارک ساخت .

این برادرزادۀ من هرگز با احدی از رجال قریش مقایسه نمی شود؛ جز این که بر او برتری یابد و با احدی از مردمان مقایسه نمی شود ؛ جز این که بر او فزونی یابد و هرگز با احدی برابری نمی کند . او از نظر مال دنیا ثروت کمتری دارد؛ ولی ثروت برای گذران زندگی است و سایه ای ناپایدار.

اکنون ما برای خواستگاری آمدیم به رضایت و دلخواهش. و آنچه مهریّه از نقد و نسیه بخواهید از مالِ من است. سوگند به پروردگار بیت که برای او جایگاهی رفیع، دینی جهان شمول و درایتی کامل است.»

آن بانو شخصاً سخن گفت و رضایت خود را اعلام کرد .

حضرت ابوطالب، شتری نحر کرد، ولیمۀ عروسی برگزار شد و زفاف انجام یافت.(2)

مهریه حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

حضرت چهار هزار دینار به عباس داد که آن را به خانوادۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به عنوان مهریّه بپردازد،(3) ولی

ص: 29


1- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج 7، ص 134.
2- . طبری امامی، محمّد بن جریر بن رستم، دلائل الامامة، ص 77.
3- . کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب، الکافی، ج 5، ص 374.

مسلّم این است که رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به او پانصد درهم به عنوان مهریّه تقدیم کرد.(1)

بر اساس نقل مورّخان و سیره نویسان، پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دوازده و نیم اوقیه، یعنی پانصد درهم به حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پرداخت.(2) بر اساس روایات معصومان 7 مهریّه همۀ همسران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پانصد درهم است؛(3) ولی در بارۀ این بانوی بزرگوار ، حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ بیست شتر جوان از مال خودش افزود.(4)

تاریخ ازدواج

بی گمان، سال ازدواج فرستادۀ خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با این بانوی با کرامت، سال 25 عام الفیل، پانزده سال پیش از بعثت و 28 سال پیش از هجرت بوده است. این رویداد مبارک در ماه ربیع الاوّل بوده و اختلافی در آن نقل نشده است.

روز ازدواج نیز بنا بر مشهور، دهم ماه مذکور است؛ چنان که سید بن طاووس با سلسلۀ اسنادش از شیخ مفید چنین نقل می کند و روزۀ آن را برای شکرانه این پیوند مقدّس، مستحب می داند .(5)

شیخ مفید نیز همان تاریخ را ثبت کرده است.(6)

علامۀ مجلسی نیز آن را طبق نقل سیّد بن طاووس از شیخ مفید روایت کرده است.(7)

مرحوم کاشف الغطاء هنگام بحث از روز نهم ربیع الاوّل می افزاید: «یکی دیگر از علل شادی و سرور حضرت زهرا این است که روز نهم و دهم، ایّام پیوند مقدّس سیّد کائنات

ص: 30


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار ، ج 16 ، ص 70.
2- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 139. بر اساس محاسبه ای که اهل فن انجام داده اند ، پانصد درهم برابر16212 مثقال نقره خالص و در زمان ما در حدود 165000 تومان است.
3- . کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب، الکافی، ج 5، ص 375.حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 139.
4- . حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 182.
5- . سید بن طاووس، علی بن موسی، الاقبال، ج 2، ص 115.
6- . شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، مسار الشیعة فی مختصر تواریخ الشریعه، ص 29. به پیوست تاریخ الائمّة، در ضمن «مجموعۀ نفسیه».
7- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار ، ج 98، ص 357.

با بانوی پاک و پاک سرشت، حضرت خدیجه است که بی گمان، حضرت زهرا، همه ساله در چنین روزی شاد و مسرور است و به آن مباهات می کند. این شادی و سرور در این ایّام به شیعیان و ارادتمندانش به ارث رسیده است.»(1)

همسر و هم سِرّ

کفایت و درایت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در سطحی بود که عظمت بیکران رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را درک می کرد. وی در مشکلات، یار و یاور آن حضرت بود. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز در امور زیادی با وی مشورت می کرد.(2)

این نکته، بسیار حائز اهمیّت است که دوران تجرّد پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) 25 سال و دوران پس از ازدواج آن حضرت 38 سال است. آن جناب، 25 سالِ آن را با حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سپری کرد و سیزده سال دیگر را با سیزده زن دیگر .

یعنی رسول اعظم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دقیقاً دو سوم دوران پس از ازدواج خود را با یک همسر به سر برده و هرگز نیاز به همسر دیگری احساس نکرد. او، همسر و هم سِرّ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و با وجود چنین همسری، هیچ کمبودی در زندگی خویش احساس نمی شد.

در مقابل آن، حضرت رسول(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در دوران سیزده سال پس از آن، با وجود سیزده همسر که برخی از آنها همسران شایسته ای بودند همواره جای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را خالی می دید و احساس خلأ می کرد و به قدری از او یاد می کرد که باعث رنجش و حسد برخی همسران می شد.(3)

اوّلیّات حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

1 . حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ، نخستین بانویی است که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با او ازدواج کرد.

2 . وی نخستین بانویی است که به رسالت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ایمان آورد و نام خود را با خطوطی زرّین بر تارک صفحات تاریخ ثبت کرد.(4)

ص: 31


1- . کاشف الغطاء، محمّد الحسین، جنّة المأوی، ص 94.
2- . سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی ، تذکرة الخواصّ، ج 2، ص 306.
3- . همان.
4- . خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ص 39.

3 . وی نخستین بانوی نمازگزار است که سال ها تنها وی و حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در کنار کعبه با پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نماز برپا می داشتند، تا بعدها جعفر طیّار نیز به آنها پیوست.(1)

4 . وی نخستین بانوی معتقد به ولایت امیر مؤمنان7 بود که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در شب ارتحالش فرمود: «باید به ولایت علی بن ابی طالب شهادت دهی.» خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت : «به ولایت او ایمان آوردم و بیعت کردم.»(2)

5 . او نخستین بانویی بود که از دست مبارک پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از انگور بهشتی تناول فرمود.(3)

غروب غمبار

25 سال تمام پیامبر رحمت با وی انس داشت و او تنها ستارۀ فروزان خانۀ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و نگاه های جاذب و غم زدایش تنها مایۀ تسلّی رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در محیط خانه بود؛ از این رو غم ارتحالش به همین مقدار بر فرستادۀ خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که دریای عواطف بود، سخت و جانگداز بود. نوشته اند که آن جناب ، در غم ارتحال همسرش به قدری اندوهگین شد که بر سلامتی اش نگران شدند.(4)

به محضر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گفته شد: «پس از ارتحال خدیجه خیلی افسرده شده اید.» فرمود: «او مادر فرزندان و کدبانوی خانه ام بود» و می فرمود: «خداوند، محبت او را در دلم قرار داده بود.»(5)

تاریخ وفات

اختلافی نیست که وفات ایشان، در ماه رمضان رخ داد.(6) طبری، تاریخ آن را دهم رمضان در

ص: 32


1- . شیخ طوسی، محمّد بن حسن، الامالی ، ص 259، مجلس 10، ح 467.
2- . نسائی، احمد بن شعیب، خصائص امیر المؤمنین، ص 45.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 18 ، ص 233 .
4- . هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص 225.
5- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 116.
6- . گنجی شافعی، محمد بن یوسف، کفایة الطالب فی مناقب علی بن ابی طالب، ص 359؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، ج 1، ص 237.

سال دهم بعثت ثبت کرده است.(1)

غالب سیره نویسان متّفق القول هستند که وفات آن خانم، در دهم رمضان سال دهم بعثت، سه سال پیش از هجرت در مکّه واقع شد. وی در حجون به خاک سپرده شد. شخص پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وارد قبر شد و همسر گرامی اش را در قبر گذاشت .(2)

سال غم و اندوه

آن چه مسلّم است این است که ارتحال حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با فاصلۀ اندکی از رحلت جانگداز بزرگ حامیِ پیامبر ، حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ اتّفاق افتاد؛ از این رو ، پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به شدّت اندوهگین شد و آن سال را «عام الحزن »، یعنی سال غم و اندوه نام نهاد و همواره می فرمود: «تا ابوطالب و خدیجه زنده بودند، غم و اندوه بر من مستولی نشد.»(3)

امیر بیان در سوگ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، چکامه ای سرود و از او به عنوان «بانوی بانوان» یاد کرد.(4)

حق شناسی پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، کانون عواطف بود. آن جناب، لحظه ای خدمات ، ایثارها ، فداکاری ها ، شایستگی ها، محبّت ها و دیگر فضایل خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را فراموش نکرد .

هنگامی که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با ده هزار سرباز جنگی وارد مکّه معظمه شد و کعبه را از لوث بت ها پاک کرد، اشراف مکّه با اصرار و الحاح از او خواستند که به خانۀ آنها قدم بگذارد؛ ولی او به رسم وفا به کنار قبر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آمد، آن جا خیمه زد و ایّام اقامتش در مکّه را در کنار قبر همسرش سپری کرد .(5)

ص: 33


1- . طبری امامی، محمّد بن جریر بن رستم، دلائل الامامة ، ص 8.
2- . سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی ، تذکرة الخواصّ، ج 2، ص 311؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 18؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 62؛ الشبراوی، عبداللّه بن محمد، الاتحاف بحبّ الاشراف، ص 128.
3- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 1، ص 16.
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 35، ص 143.
5- . شیخ طوسی، محمّد بن حسن، مصباح المتهجد، ص 812.

این عمل پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ، گذشته از درس حق شناسی به امّت، پیام دلنشین و دلنوازی به حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ داشت: «هان، ای سنگ صبور من ! ای همسر با وفای من! اگر در همۀ روزهای سخت زندگی ، در دوران محاصرۀ اقتصادی و در آن روزگار خفقان و اختناق جانکاه قریش، در کنار من بودی و آن همه رنج و مشقّت را به جان خریدی، اکنون، من پس از فتح قلعه های شرک و نفاق به کنار تربت پاک تو آمده ام تا شادی ام را با تو تقسیم کنم.»(1)

کتابنامه

1. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عادل احمد، علی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق.

2. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، تحقیق: عبد العزیز بن عبد اللّه بن باز، بیروت: دار الفکر، 1379 ق.

3. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر ، 1386ق.

4. ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی (م 588 ق)، مناقب آل ابی طالب، بیروت: دار الاضواء، چاپ دوم، 1412 ق.

5. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر (م 774 ق)، البدایة والنهایة، تحقیق: علی شیری، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1408 ق.

6. ابن منظور، محمد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق لابن عساکر، به کوشش روحیه نحاس، دمشق: 1404 ق / 1984 م.

7. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، تحقیق: طه عبد الرؤف سعد، بیروت: دار الجیل، 1410 ق.

8. ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب اسحاق (م 284 ق)، تاریخ یعقوبی، نجف: المکتبة الحیدریة، 1384 ق.

ص: 34


1- . طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 3، ص 57.

1. ابو نعیم، احمد بن عبداللّه اصبهانی (م 430 ق)، دلائل النبوّة، تحقیق: محمّد روّاس قلعجی وعبدالبر عبّاس، بیروت: دار النفائس، 1406 ق.

2. ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد (م 352 ق)، الاستغاثه فی بدع الثلاثة، تهران: مؤسسة الاعلمی، 1373 ش.

3. اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی (م 692 ق)، کشف الغمّة فی معرفة الأئمّة، بیروت: دار الکتاب الاسلامی، 1401 ق.

4. ازرقی، محمد بن عبداللّه (م 248 ق)، اخبار مکّه و ما جاء فیها من الأثار، تحقیق: رشدی صالح ملحسن، مکّة المکرمة: دار الثقافة، چاپ سوم، 1398ق.

5. بخاری، محمّد بن اسماعیل (م 256 ق)، صحیح البخاری، بیروت: دار الجیل، افست چاپ سلطانی، بولاق، 1313 ق.

6. جلال الدین سیوطی، عبدالرحمان بن کمال بن محمد خضیری (م 911 ق)، الخصائص الکبری، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1424 ق.

7. حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه (م 405 ق)، المستدرک علی الصحیحین، بیروت لبنان : دارالمعرفة ، 1406 ق.

8. حسینی شیرازی، سید محمد، امّهات المعصومین، بیروت: دار العلوم، 1424 ق.

9. حلبی، علی بن برهان (م 1044 ق)، السیرة الحلبیه، بیروت: دارالمعرفة، 1400 ق.

10. حمیری قمی، عبد اللّه بن جعفر (م 300 ق)، قرب الإسناد، قم: مؤسسه فرهنگی کوشانپور، 1417 ق.

11. خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، بیروت: مؤسسة البلاغ، 1411ق / 1991م.

12. ذهبی، محمّد بن احمد بن عثمان، تاریخ الاسلام، تحقیق: عمر عبدالسلام تدمری، بیروت: دارالکتاب العربی، 1413 ق.

13. ، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب ارنووط و حسین اسد، بیروت: مؤسسة الرسالة ، 1413 ق.

ص: 35

1. زرقانی، محمد بن عبدالباقی، شرح الزرقانی علی المواهب اللدنیه، دارالکتاب العالمیه، 1417 ق/1996 م.

2. سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی (م 654 ق) ، تذکرة الخواص من الامه بذکر خصائص الائمه، قم: مجمع جهانی اهل بیت، 1426 ق.

3. سید بن طاووس، رضی الدین علی بن موسی (م 664 ق)، الإقبال لصالح الاعمال، قم: دفتر تبلیغات، 1377 ش.

4. سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، [بی جا]: چاپخانه علمیه،1421ق.

5. الشبراوی، عبداللّه بن محمد، الاتحاف بحبّ الاشراف، منشورات رضی، قم: 1363 ش.

6. شیخ طوسی، ابوجعفر محمّد بن حسن (م 460 ق)، الامالی، تحقیق: مؤسسة البعثة، قم: دارالثقافة، 1414 ق.

7. ، مصباح المتهجد، بیروت: فقه الشیعه، 1411 ق.

8. شیخ مفید، محمّد بن محمّد بن نعمان عکبری بغدادی (م 413 ق)، مسار الشیعة فی مختصر تواریخ الشریعه، تحقیق مهدی نجف، بیروت: دار المفید، 1414 ق.

9. طبری امامی، محمّد بن جریر بن رستم (م قرن 5)، دلائل الامامة، قم: مؤسسة البعثة، 1413 ق.

10. طبری، محمد بن جریر (م 310 ق)، تاریخ طبری ( تاریخ الامم والملوک)، به کوشش: گروهی از علماء، بیروت: اعلمی، 1403 ق.

11. عیاشی، محمّد بن مسعود سلمی سمرقندی (م 320 ق)، تفسیر العیاشی، قم: مؤسسة البعثة ، 1421 ق.

12. قزوینی، سیّد محمّد کاظم، فاطمة الزّهراء3 من المهد إلی اللّحد، بیروت: موسسه النور المطبوعات، 1411 ق.

13. کاشف الغطاء، محمّد الحسین، جنة الماوی، قم: کتابخانه مؤسسۀ علمی فرهنگی دارالحدیث، 1380 ق.

ص: 36

1. کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب (م 329 ق)، الکافی، تحقیق: علی اکبر غفّاری، بیروت: دار الأضواء، 1405 ق.

2. گنجی شافعی، محمّد بن یوسف (م 658 ق)، کفایة الطالب فی مناقب علی بن ابی طالب7، تهران: دار احیاء التراث اهل البیت، چاپ سوم، 1404 ق.

3. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار ،

تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1380 ق.

4. محدث قمی، شیخ عباس (م 1359 ق)، کحل البصر فی سیرة سیّد البشر، بیروت: مؤسسة الوفاء، 1404 ق.

5. موسوی حسینی عاملی، محمد بن حیدر بن نورالدین، بغیة الطالب فی حال ابی طالب، قم: المکتبة الحیدریّة، 1428 ق.

6. نسائی، احمد بن شعیب (م 303 ق)، خصائص أمیر المؤمنین، به کوشش: محمّدباقر محمودی، تهران: وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی، 1403 ق.

7. هیثمی، نورالدین علی بن ابی بکر (م 807 ق)، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1408 ق.

ص: 37

ص: 38

23- حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مادر امت

اشاره

23

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مادر امت(1)

محمّدمحسن طبسی

چکیده

شرح زندگانی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به مهم ترین منابع تاریخی و روایی اهل سنت و شیعه است. از دیدگاه نویسنده: خدیجه 3 از بزرگ ترین بانوان اسلام به شمار می رود . او اولین زنی بود که به اسلام گروید؛ چنان که علی بن ابی طالب7 اولین مردی بود که اسلام آورد. اولین زنی که نماز خواند، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود. او انسانی روشن بین و دوراندیش، باگذشت ، علاقه مند به معنویات، وزین و با وقار، معتقد به حق و حقیقت و متمایل به اخبار آسمانی بود. همین شرافت برای او بس که همسر رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و گسترش اسلام به کمک مال و ثروت او تحقق یافت . خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از کتب آسمانی آگاهی داشت و علاوه بر کثرت اموال و املاک، او را «ملکه بطحاء» می گفتند. از نظر عقل و زیرکی نیز برتری فوق العاده ای داشت و مهم تر این که حتی قبل از اسلام وی را «طاهره » و «مبارکه » و «سیده زنان » می خواندند.

کلیدواژه: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، ملکه بطحاء، سیده زنان.

سخن از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، سخن از یک دنیا عظمت و پایداری و استقامت در راه هدف است. به حق قلم فرسایی در بارۀ کسی که خداوند بر او سلام و درود فرستاد، بسی مشکل است. اما به مصداق «مالا یدرک کله لا یترک کله»، به بررسی گوشه هایی از شخصیت و زندگی این بزرگ بانو می پردازیم.

ص: 39


1- فرهنگ کوثر، شمارۀ 34 (دی 1378)، ص 52 - 55.

ولادت و خانواده

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ 68 سال قبل از هجرت به دنیا آمد.(1) خانواده ای که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را پرورش داد، از نظر شرافت خانوادگی و نسبت های خویشاوندی، در شمار بزرگ ترین قبیله های عرب جای داشت. این خاندان در همۀ حجاز نفوذ داشت. آثار بزرگی و نجابت و شرافت از کردار و گفتار خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پدیدار بود.(2)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از قبیلۀ هاشم بود و پدر و اقوامش از ثروتمندان قریش بودند. پدرش خویلد بن اسد قریشی نام داشت . مادرش فاطمه دختر زائد بن اصم بود.(3)

اخلاق خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در بین اقوام خود یگانه و ممتاز و میان اقران کم نظیربود. او به فضیلت اخلاقی و پذیرایی های شایان بسیار معروف بود و بدین جهت زنان مکه به وی حسد می ورزیدند.

دخترت خویلد در سجایا و کمالات اخلاقی زبان زد و نمونه بود و به حق ایشان کفو خوبی برای پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود. بی تردید می توان گفت که این سجایا و فضایل اخلاقی سبب شد تا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای همسری پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شایسته شمرده شود. طبق روایات، او برای پیامبراکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) یاوری صادق بود.(4)

آیا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قبل از پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ازدواج کرده بود؟

معروف است(5) اولین کسی که به خواستگاری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آمد یکی ازبزرگان عرب به نام «عتیق بن عائذ مخزومی » بود. او پس از ازدواج با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، در جوانی درگذشت و اموال بسیاری برای

ص: 40


1- . با توجه به این که سن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنگام ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) کمتر از سی سال بوده، پس تاریخ ولادت ایشان غیر از آن است که در متن گفته شده است.
2- . کحاله، عمررضا، أعلام النساء فی عالمی العرب و الاسلام، ج 1، ص 275.
3- . مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77.
4- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 114.
5- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 10؛ مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77؛ محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 202.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ارث گذاشت. پس از او «ابی هالة بن المنذر الاسدی » که یکی ازبزرگان قبیله خود او بود، با وی ازدواج کرد. ثمرۀ این پیوند فرزندی به نام «هند» بود که در کودکی درگذشت. ابی هاله نیز پس از چندی ، وفات یافت و ثروت بسیار از خویش بر جای نهاد.

هر چند این مطلب که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سومین همسر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود و جز عایشه با دوشیزه ای ازدواج نکرد، نزد عامه و خاصه معروف است ؛ ولی مورد تأیید همگان نیست. جمعی از مورخان و بزرگان، نظرمخالف دارند ؛ برای مثال «ابوالقاسم کوفی »، «احمد بلاذری »، «علم الهدی »، «سیدمرتضی» در کتاب «شافی » و «شیخ طوسی » در «تلخیص شافی » آشکارا می گویند که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، هنگام ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، «عذرا» بود. این معنا را علامۀ مجلسی نیز تأیید کرده است. او می نویسد: «صاحب کتاب انوارو البدء» گفته است که زینب و رقیه دختران هاله ، خواهر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بودند.(1)

برخی از معاصران نیز چنین ادعا کرده اند و برای اثبات ادعای خود کتاب هایی نوشته اند.(2)

آشنایی با حضرت محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

فضایل اخلاقی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ، بسیاری از بزرگان و صاحب منصبان عرب(3) را به فکر ازدواج با وی می انداخت، ولی خاطرات همسر پیشین به وی اجازه نمی داد شوهری دیگر انتخاب کند. تا این که با مقامات معنوی حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آشنا شد و آن دو غلامی که برای تجارت همراه پیامبر (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرستاده بود ، مطالب و معجزاتی که از وی دیده بودند، برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نقل کردند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فریفتۀ اخلاق و کمال و مقامات معنوی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شد. البته او از یکی از دانشمندان یهود و نیز ورقه بن نوفل ، که از علمای بزرگ عرب و خویشان نزدیک خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به شمار می رفت، در بارۀ ظهور پیغمبر آخرالزمان و خاتم الانبیا (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مطالبی شنیده

ص: 41


1- . مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77.
2- . ر.ک: عاملی، سید جعفر مرتضی، بنات النبی ام ربائبه، ص 88.
3- . عتبه، شیبه، عقبة بن ابی معیط، ابوجهل و ... . (محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 239)

بود.(1) همه این عوامل موجب شد تا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به همسری خود انتخاب کند.

ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

زفاف خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دو ماه و 75 روز پس از بازگشت از سفر تجارت شام(2) تحقق یافت. در آن زمان، حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) 25سال داشت(3) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چهل ساله بود.(4) ابن عباس سن ایشان را 28 سال نقل می کند.(5) هر چند بعضی از مورخان اهل سنت سعی می کنند این سخن را رد کنند؛ چون راوی آن، محمّد بن صائب کلبی، از شیعیان است و آنها او را ضعیف می دانند.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به سبب علاقه به حضرت محمّد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مقام معنوی او با رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ازدواج کرد و تمام دارایی و مقام و جایگاه فامیلی خود را فدای پیشرفت مقاصد همسرش ساخت.

در عقد ازدواج حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، عبد اللّه بن غنم(6) به آنها چنین تبریک گفت :

هنیئا مریئا یا خدیجه قد جرت

لک الطیرفیما کان منک باسعد

تزوجت خیر البریه کلها

و من ذا الذی فی الناس مثل محمّد ؟

و بشر به البران عیسی بن مریم

و موسی ابن عمران فیاقُرب موعد

اُقرّت به الکتاب قدماً بِاَنه

رسول من البطحاء هادو مهتد

(7)

«گوارا باد بر تو ای خدیجه که طالع تو سعادتمند بوده و با بهترین خلایق ازدواج کردی. چه کسی در میان مردم همانند محمّد است؟ محمّد کسی است که حضرت عیسی

ص: 42


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 61.
2- . همان، ص 20.
3- . عمادزاده، حسین، زندگانی فاطمه زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ، ص 29.
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 3.
5- . عمادزاده، حسین، زندگی فاطمه زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ، ص 29.
6- . یکی از رجال قریش و شاعر بود.
7- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 14.

و موسی به آمدنش بشارت داده اند و کتب آسمانی به پیامبری او اقرار داشتند . رسولی که سر از بطحاء (مکه) در می آورد و او هدایت کننده و هدایت شونده است.»

احترام پیغمبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

احترام حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، به خاطر عقیده و ایمان اوبه توحید بود.(1)

خصال خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از بزرگ ترین بانوان اسلام به شمار می رود . او اولین زنی بود که به اسلام گروید؛ چنان که علی بن ابی طالب7 اولین مردی بود که اسلام آورد.(2) اولین زنی که نماز خواند، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود. او انسانی روشن بین و دور اندیش بود. با گذشت ، علاقه مند به معنویات، وزین و باوقار، معتقد به حق و حقیقت و متمایل به اخبار آسمانی بود.(3) همین شرافت برای او بس که همسر رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و گسترش اسلام به کمک مال و ثروت او تحقق یافت .(4)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از کتب آسمانی آگاهی داشت و علاوه بر کثرت اموال و املاک، او را «ملکه بطحاء» می گفتند. از نظر عقل و زیرکی نیز برتری فوق العاده ای داشت و مهم تر این که حتی قبل از اسلام وی را «طاهره »(5) و «مبارکه » و «سیده زنان » می خواندند.(6)

جالب این است او از کسانی بود که انتظار ظهور پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می کشید و همیشه از ورقة بن نوفل و دیگر علما جویای نشانه های نبوت می شد . اشعار فصیح و پر معنای وی در شأن پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از علم و ادب و کمال و محبت او به آن بزرگوار حکایت می کند.(7) نمونه ای از اشعار خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در بارۀ پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چنین است:

ص: 43


1- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 2، ص 570؛ مقرّم، سید عبدالرزاق، وفات الزهرا عَلَيْها السَّلاَمُ، ص 7.
2- . مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص21 و 79.
4- . مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77.
5- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 111.
6- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 207.
7- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 111.

فلواننی امسیت فی کل نعمه

و دامت لی الدنیا و تملک الاکاسره

فما سویت عندی جناح بعوضه

اذا لم یکن عینی لعینک ناظره

(1)

«اگر تمام نعمت های دنیا از آن من باشد و ملک و مملکت کسراها و پادشاهان را داشته باشم، در نظرم هیچ ارزش ندارد زمانی که چشمم به چشم تو نیافتند.»

دیگر خصوصیت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ این است که او دارای شم اقتصادی و روح بازرگانی بود و آوازۀ شهرتش در این امر به شام هم رسیده بود.(2)

البته سجایای اخلاقی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چنان زیاد است که قلم از بیان آن ناتوان است. پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می فرماید: «افضل نساء اهل الجنه خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمّد و مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم.»(3)

چه می توان گفت در شأن کسی که مایۀ آرامش و تسلای خاطر رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود! ؟ در تاریخ می خوانیم: «حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هر وقت از تکذیب قریش و اذیت های ایشان محزون و آزرده می شدند ، هیچ چیز آن حضرت را مسرور نمی کرد، مگر یاد خدیجه؛ و هر گاه خدیجه را می دید مسرور می شد.»(4)

ذهبی می گوید : مناقب و فضایل خدیجه بسیار است؛ او از جمله زنان کامل، عاقل، والا، پای بند به دیانت و عفیف و کریم و از اهل بهشت بود . پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) کراراً او را مدح و ثنا می گفت و بر سایر امهات مؤمنین ترجیح می داد و از او بسیار تجلیل می کرد، به حدی که عایشه می گفت: بر هیچ یک از زنان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به اندازۀ خدیجه رشک نورزیدم و این بدان سبب بود که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بسیار او را یاد کرد.(5)

درود خدا بر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

خدیجه کبربی3 چنان مقام والایی داشت که خداوند بارها بر او درود و سلام فرستاد .

ص: 44


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص52.
2- . عمادزاده، حسین، زندگانی فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ، ص 31.
3- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 204.
4- . همان، ص 205.
5- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 111.

طبق روایتی از حضرت امام محمّدباقر7، پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هنگام باز گشت از معراج، به جبرئیل فرمود: «آیا حاجتی داری؟ جبرئیل عرض کرد: خواسته ام این است که از طرف خدا و من به خدیجه سلام برسانی .»(1)

در روایتی دیگر می خوانیم: «روزی خدیجه به طلب رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیرون آمد. جبرئیل به صورت مردی با وی رو به رو شد و از خدیجه احوال رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را پرسید . خدیجه نمی توانست بگوید رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در کجا به سر می برد. او می ترسید این مرد از کسانی باشد که قصد کشتن پیغمبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را دارد. وقتی که خدمت آن حضرت رسید و قصه باز گفت ، حضرت محمّد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: آن جبرئیل بود و امر کرد که از خدا تو را سلام برسانم.»(2)

نقش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در پیشبرد اسلام

وقتی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دریافت که سعادتمند شده، هر چه داشت در راه پیشرفت و موقعیت پیغمبر اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) انفاق کرد. او تمام اموال خویش را به پیامبر (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بخشید و در راه نشر اسلام به مصرف رساند، تا جایی که هنگام ارتحال، پارچه ای برای کفن نداشت.

ابن اسحاق جمله ای در شان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دارد که گویای همکاری و صداقت او در پیشبرد اسلام است. او می گوید: «خدیجه یاور صادق و با وفایی برای پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و مصیبت ها در پی رحلت خدیجه و ابوطالب بر پیامبر (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سرازیر شد .»(3)

گویا این دو، در برابر هجوم ناملایمات بر پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، سدی بلند و مستحکم بودند.

این جملۀ معروف، که اسلام رهین اخلاق پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، شمشیر علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، و اموال خدیجه است،(4) از نهایت همکاری و صداقت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پرده برمی دارد.

فرزندان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

در تعداد فرزندان حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، میان مورخان اختلاف است . به گفتۀ مشهور ثمرۀ

ص: 45


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 7.
2- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 206.
3- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 426.
4- . عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح فی سیرة النبی الاعظم، ج 3، ص 198.

ازدواج رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، شش فرزند بود: 1. قاسم؛ 2. عبداللّه (به این دو «طاهر » و «طیب » می گفتند.)؛(1) 3. رقیه؛ 4. زینب؛ 5. ام کلثوم؛ 6. فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ.

رقیه بزرگ ترین دخترانش بود و زینب، ام کلثوم و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ به ترتیب پس از رقیه قرار داشتند. پسران خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از بعثت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، بدرود زندگی گفتند . ولی دخترانش ، نبوت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را درک کردند.(2)

گروهی از محققان معتقدند: قاسم و همۀ دختران رسول خدا (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پس از بعثت به دنیا آمدند و چند روز پس از پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به مدینه هجرت کردند.(3)

وصیت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

حضرت خدیجه 3 سه سال قبل از هجرت بیمار شد.(4) پیغمبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به عیادت وی رفت و فرمود: ای خدیجه! «اما علمت ان اللّه قد زوجنی معک فی الجنه ؛ آیا می دانی که خداوند تو را در بهشت نیز همسرم ساخته است؟!» آن گاه از خدیجه دل جویی و تفقد کرد؛ او را وعدۀ بهشت داد و درجات عالی بهشت را به شکرانه خدمات او توصیف فرمود.(5)

چون بیماری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شدت یافت، عرض کرد: یا رسول اللّه! چند وصیت دارم: من در حق تو کوتاهی کردم، مرا عفو کن . پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: هرگز از تو تقصیری ندیدم و نهایت تلاش خود را به کار بردی . در خانه ام بسیار خسته شدی و اموالت را در راه خدا مصرف کردی.

عرض کرد: یا رسول اللّه! وصیت دوم من این است که مواظب این دختر باشید و به فاطمه زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ اشاره کرد چون او بعد از من یتیم و غریب خواهد شد. پس مبادا کسی از زنان قریش به او آزار برساند . مبادا کسی به صورتش سیلی بزند. مبادا کسی بر او فریاد

ص: 46


1- . بعضی مدّعی هستند که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دو پسر به نام قاسم و عبداللّه داشت که ملقّب به طیّب و طاهر بودند، نه این که غیر از قاسم و عبداللّه فرزندانی به نام طیب و طاهر داشته باشد. (محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 267)
2- . سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ج 1، ص 167.
3- . مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77.
4- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 270.
5- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 19، ص 20.

بکشد. مبادا کسی با او برخورد غیر ملایم و زننده ای داشته باشد .

اما وصیت سوم را شرم می کنم برایت بگویم. آن را به فاطمه عرض می کنم تا او برایت بازگو کند. سپس فاطمه را فراخواند و به وی فرمود: «نور چشمم! به پدرت رسول اللّه بگو: مادرم می گوید : من از قبر در هراسم ؛ از تو می خواهم مرا در لباسی که هنگام نزول وحی به تن داشتی، کفن کنی.»

پس فاطمه زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ از اتاق بیرون آمد و مطلب را به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عرض کرد . پیامبر اکرم (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آن پیراهن را برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرستاد و او بسیار خوشحال شد. هنگام وفات حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبراکرم( غسل و کفن وی را به عهده گرفت . ناگهان جبرئیل درحالی که کفن از بهشت همراه داشت ، نازل شد و عرض کرد: یا رسول اللّه ، خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید: «ایشان اموالش را در راه ما صرف کرد و ما سزاوارتریم که کفنش را به عهده بگیریم.»(1)

وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در سن 65 سالگی(2) در ماه رمضان(3) سال دهم بعثت در خارج از شعب ابوطالب(4) جان به جان آفرین تسلیم کرد. پیغمبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شخصاً خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را غسل داد، حنوط کرد و با همان پارچه ای که جبرئیل از طرف خداوند برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آورده بود، کفن کرد. رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شخصاً درون قبر رفت، سپس خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را در خاک نهاد و آن گاه سنگ لحد را در جای خویش استوار ساخت. او بر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اشک می ریخت، دعا می کرد و برایش آمرزش می طلبید. آرامگاه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در گورستان مکه در «حجون » واقع است.(5)

رحلت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای پیغمبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مصیبتی بزرگ بود؛ زیرا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یاور پیغمبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود

ص: 47


1- . حائری مازندرانی، محمّدمهدی، شجره طوبی، ج 2، ص 235؛ خسروی، موسی، پند تاریخ، ج 2، ص 22.
2- . چنان که گفتیم سنّ ایشان کمتر از این مقدار بوده است.
3- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 112. طبق قولی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در ماه رجب رحلت کرد. (شیخ طوسی، محمد بن حسن، المصباح المتهجد، ص 566)
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 19، ص 14.
5- . همان، ص 21.

و به احترام او بسیاری به حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) احترام می گذاشتند و از آزار وی خودداری می کردند.

یاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با این که بعد از رحلت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با زنانی چند ازدواج کرد؛ ولی هرگز خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را از یاد نبرد. عایشه می گوید: هر وقت پیغمبرخدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) یاد خدیجه می افتاد، ملول و گرفته می شد و برای او آمرزش می طلبید. روزی من رشک ورزیدم و گفتم: یا رسول اللّه! خداوند به جای آن پیرزن ، زنی جوان و زیبا به تو داد.

پیغمبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ناگهان بر آشفت و خشمگینانه دست بر دست من زد و فرمود: خدا شاهد است خدیجه زنی بود که چون همه از من رومی گردانیدند، او به من روی می کرد ؛ و چون همه از من می گریختند، به من محبت و مهربانی می کرد؛ و چون همه دعوت مرا تکذیب می کردند، به من ایمان می آورد و مرا تصدیق می کرد. در مشکلات زندگی مرا یاری می داد و با مال خود کمک می کرد و غم از دلم می زدود.(1)

حضرت امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمود: «وقتی خدیجه از دنیا رفت، فاطمه کودکی خردسال بود، نزد پدر آمد و گفت: «یا رسول اللّه امی؟ »؛ مادرم کجا است؟ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سکوت کرد. جبرئیل نازل شد و گفت: خدایت سلام می رساند و می فرماید: به زهرا بفرما، مادرت در بهشت و در کاخ طلایی که ستونش از یاقوت سرخ است و اطرافش آسیه و مریم هستند، جای دارد.(2)

کتابنامه

1. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، تحقیق: مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، [بی تا].

حائری، محمّد مهدی (م 1369 ش)، شجرۀ طوبی، النجف الاشرف: المکتبة الحیدریة،

ص: 48


1- . همان، ج 43، ص 131.
2- . صفوری شافعی، عبدالرحمان بن عبدالسلام، نزهة المجالس، ص 110.

1. 1385 ق.

2. خسروی، موسی، پند تاریخ، تهران: کتابفروشی اسلامیه، 1362ش.

3. ذهبی، محمّد بن احمد بن عثمان، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب ارنووط و حسین اسد، بیروت: مؤسسة الرسالة ، 1413 ق.

4. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم: بوستان کتاب، چاپ هشتم ، 1372ش.

5. صفوری شافعی، عبدالرحمان بن عبدالسلام، نزهة المجالس و منتخب النفائس، بیروت: دار الإیمان.

6. عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، بیروت: دارالهادی، 1415 ق.

7. ، بنات النبی ام ربائبه، قم: مکتبه الاعلام الاسلامی، 1413 ق.

8. عمادزاده، حسین، زندگانی فاطمه زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ، تهران: انتشارات اسلام.

9. کحاله، عمر رضا (م 1407 ق)، أعلام النساء فی عالمی العرب و الاسلام، بیروت: مؤسسه الرساله، چاپ چهارم.

10. مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن (م 1351 ق)، تنقیح المقال فی علم الرجال، نجف: طبع رحلی، چاپ سنگی، مطبعه رضویه، [بی تا].

11. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق.

12. محدث قمی، شیخ عباس (م 1359 ق)، سفینة البحار، تحت اشراف علی اکبر الهی خراسانی، مشهد: آستان قدس رضوی ، 1416ق.

13. محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، تهران: دارالکتب الاسلامیة، چاپ هفتم،1404 ق.

ص: 49

ص: 50

24- خدیجۀ کبری نخستین زن مسلمان

اشاره

24

خدیجۀ کبری نخستین زن مسلمان(1)

جواد محدثی

چکیده

شرح حال و بیان فضائل اخلاقی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به منابع مهم تاریخی و حدیثی است. از دیدگاه نویسنده: بزرگ ترین ستایش ها از زبان پیامبرخدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در بارۀ این بانوی پاک و نجیب نقل شده است. بانویی بزرگوار، سال هایی چند وارد زندگی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شد و با او زیست و همراهی کرد و دلنشین ترین خاطرات را در ذهن رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برجای گذاشت. بارها پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به همسرش فرمود: «ای خدیجه! جبرئیل بر تو سلام می رساند.» در یک نوبت، جبرئیل امین این پیام را از سوی خداوند آورد: «ای محمّد! از سوی پروردگار، به خدیجه سلام برسان.» پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به همسرش فرمود: «ای خدیجه! اینک این جبرئیل امین است که از پروردگارت به تو سلام می رساند.» حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در پاسخ گفت: «خداوند، خودش سلام است و سلام از او است. بر جبرئیل هم سلام و درود باد.» پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می فرمود: «برترین زنان بهشتی چهار نفرند: خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمّد، مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم همسر فرعون.» آن حضرت، این چهار بانوی بزرگ را سرآمد زنانی می دانست که به کمال رسیده اند و سرور همۀ زنان جهان معرفی کرد.

کلیدواژه: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، سیدۀ زنان عالم، دعوت به دین، سلام الهی.

ص: 51


1- معارف اسلامی، شمارۀ 72 (تابستان 1387)، ص 78 82.

در ادامۀ الگوگیری از اسوه های ایمان و فضیلت، به شخصیت برجستۀ عالم اسلام و همدوش و همراه بعثت نبوی و یار صمیمی لحظات سخت زندگی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، یعنی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می رسیم که یکی از چهار زن برگزیدۀ عالم است. باشد که فضایل این بانو، سرمشقی برای زنان جامعۀ ما باشد.

ولادت و خاندان

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از قبیلۀ قریش بود. پدرش «خُوَیلد» و مادرش «فاطمه بنت زائده» بود که هر دو از ریشه دارترین و اصیل ترین خاندان های عرب در حجاز به شمار می رفتند.

چهل ساله بود که با حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که در آن هنگام 25 ساله بود ازدواج کرد و پس از پانزده سال، حادثۀ بعثت پیش آمد. از این نقل تاریخی می توان نتیجه گرفت که ولادت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ 55 سال پیش از بعثت حضرت رسول(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بوده است.

خاندان او از شرافت خاصی برخوردار بودند. پدر بزرگ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، یکی از اعضای برجستۀ «حلف الفضول» بود، پیمانی که پیامبر اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز قبل از بعثت به آن پیوست و همیشه به عضویت در آن افتخار می کرد؛ چون هدف آن پیمان، حمایت از مظلومان و دفاع از حق بود.

پسر عمویش «ورقة بن نوفل» بود، که اهل فضل و سواد و آشنایی با کتاب های یهود و نصارا بود. خانه و خاندان حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیوسته پناهگاه امن یتیمان و درماندگان محسوب می شد و او همواره به مستمندان رسیدگی می کرد و فقرا از او بهره مند می شدند.(1)

ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

او را از زنان ثروت مند عرب دانسته اند. شترهای بسیاری از او همواره در راه های تجارتی مکه و شام در رفت و آمد بودند و کارگزاران فراوانی نیز در امر تجارت در خدمت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فعالیت می کردند.

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زندگی مرتب و مرفّهی داشت و از حیث شرافت خانوادگی و ثروت

ص: 52


1- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج2، ص254.

سرشار، موقعیت اجتماعی بالایی داشت و خانۀ او آراسته بود و قبّه ای حریری داشت.(1) در عین حال، با فقیران بی بضاعت همدردی می کرد و از مال و توان خویش در راه کمک به بینوایان بهره می گرفت و گاهی خدمت کارش «میسره» را فرا می خواند و کیسه های پول به او می داد تا میان تهی دستان تقسیم کند.

ازدواج با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از ازدواج با حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، با «ابوهالة بن نباش» ازدواج کرده بود و از او پسری به نام «هند» داشت. این کودک، سه ساله بود که ابوهاله در گذشت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پس از او با مردی از قبیلۀ مخزوم، به نام «عتیق» ازدواج کرد و از آن شوهر هم دختری نصیب وی شد. پس از درگذشت شوهر دومش، از مردان کناره گرفت و به خواستگاران بسیاری که آرزوی همسری با او را داشتند پاسخ منفی داد و در دنیای تنهایی خویش روزگار می گذراند و به کار بازرگانی می پرداخت.

در همان سال ها یک بار هم حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که جوانی بیست و چند ساله بود، از سوی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به کار تجارت پرداخت و در رأس کاروانی به سفر شام رفت. غلام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هم در این سفر همراه او بود. در این سفر، اتفاقات عجیبی افتاد و سود سرشاری هم نصیب حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شد که همه را تحویل خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ داد و گزارش سفر شام را بیان کرد.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، سخت شیفتۀ صداقت، معنویت، گفتار و امانت داری حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شد.(2) در پی آن، پیشنهاد ازدواج با آن حضرت را بر زبان آورد و از طریق یکی از دوستانش به نام «نفیسه»، اشتیاقش را به اطلاع محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رساند.

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، این پیشنهاد را با عمویش ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ در میان گذاشت. سپس به اتفاق ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و عموی دیگرش حمزه به خواستگاری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رفتند و پس از گفت وگوهایی توافق حاصل شد و خطبۀ عقد را حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ خواند. بدین سان خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ این افتخار را یافت که به همسری خاتم رسولان و مرد فصیح عرب و امین قریش درآید و راه کمال و انسانیت را

ص: 53


1- . محدث قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج1، ص99.
2- . همان.

با شتاب بیشتری در کنار حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) طی کند.(1)

پشتیبان پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

گفتیم که خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ، در چهل سالگی با حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که 25 ساله بود، ازدواج کرد. برخی او را بر این ازدواج ملامت می کردند، اما او که در سیمای آیندة همسر جوانش، فروغ معنویت را می دید، از این ازدواج خرسند بود و تحت تأثیر حالات عرفانی او قرار می گرفت. گاهی که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برای عبادت خدا به خلوتِ «غار حرا» می رفت و با خدا انس می گرفت، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هم به او سر می زد و برایش آب و غذا می برد و چشم به راه روزی بود که خورشید نبوت از افق زندگی آنان طلوع کند و او به خدای یکتا و دین آسمانی ایمان آورد.

در همان حال می کوشید تا از هیچ خدمتی به شوهر گرامی اش کوتاهی نکند و برای حفاظت او از گزند بدخواهان یهود، تلاش کند، به دعا بپردازد و صدقه بدهد.

پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در چهل سالگی در غار حرا به نبوت مبعوث شد. آن چه از آیات الهی در طلیعۀ بعثت شنید، او را دگرگون ساخت. به خانه آمد، آن چه را دیده بود باز گفت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، شنیده های خود و حالات حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را با «ورقة بن نوفل» در میان گذاشت. وی به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: «به خدایی که جانم در دست او است، ای خدیجه، اگر آن چه را که می گویی راست گفته باشی، همان ناموس اکبری که بر موسی و عیسی فرود می آمد، بر او نازل شده است. او پیامبر این امت است. به او بگو ثابت قدم باشد و به امر نبوت خویش یقین داشته باشد.»(2)

اولین زن مسلمان

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از این بشارت، بسیار خرسند شد، به خانه شتافت و پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را دید که به خواب رفته و بر پیشانی او قطرات عرق نشسته است که نشانۀ نزول آیات وحی (سورۀ مدّثر) بر او بود. در کنار او نشست. وقتی حضرت چشم گشود، با سیمای مهربان همسرش رو به

ص: 54


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج1، ص200.
2- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج2، ص207.

رو شد و فرمود: همسرم! روزگار خواب و استراحت به سر آمد. این پیک وحی، جبرئیل امین است که نازل شده و مرا مأموریت داده تا مردم را از ثمرۀ زشت کاری هایشان آگاه کنم و به خدای یکتا فراخوانم. اینک کیست که دعوت مرا اجابت کند؟(1)

و... خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اولین زنی بود که دعوت اسلام را پذیرفت و به آن حضرت ایمان آورد و توحید را از جان و دل قبول کرد و در خانۀ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، نور ایمان پرتو افشانی کرد. این افتخار بزرگی برای حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود.

امام علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ می فرماید: «تنها خانه ای که بر محور اسلام بر پا بود، خانۀ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود و من سومین نفر آن دو بودم.»(2)

این گونه بود که راه تازه ای پیش پای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گشوده شد و او از نخستین لحظات طلوع خورشید اسلام، در کنار پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و به حمایت و فداکاری و ایثار پرداخت و همۀ صدمات و سختی ها را هم بر جان خرید و سال های سخت محاصرۀ قریش را در «شعب ابی طالب» گذراند.

همراهی همه جانبۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با دعوت نبوی و حمایت بی دریغ او از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، نمونۀ بارز یک همسر فداکار و آرمانی را نشان می داد.

او به حقّانیت راه همسرش ایمان داشت. از این رو او را در هیچ صحنه ای تنها نگذاشت. سه سالی را که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مسلمانان در «شعب ابی طالب» به سختی روزگار می گذراندند، از همراهی و همدلی با آنان دریغ نداشت و همۀ ثروت هنگفتی را که در اختیار داشت، تقدیم رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) کرد تا در راه اسلام خرج کند و با فشار مالی و محاصرۀ اقتصادی دشمنان دین، مقابله نماید.

این سخن مشهور که «اگر شمشیر علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ برای دفاع از اسلام و جهاد با مشرکان نبود و اگر ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای دفاع از مسلمانان نبود، هرگز اسلام پا برجا نمی شد»،(3) اشاره به نقش مهم این حمایت مالی و جان نثاری های میدان جهاد است، و گرنه حقیقت اسلام و

ص: 55


1- . سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ج1، ص222.
2- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینه البحار، ج1، ص380؛ نهج البلاغه، خطبۀ 192.
3- . ما قام الاسلام الّا بسیف علی و مال خدیجه.

پیام روشن آن، مایۀ پیشرفت بود.

«خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در سنینی نبود که تحمل رنج و سختی بر او آسان باشد و از کسانی نبود که در جریان زندگی با تنگی معیشت و محرومیت ها و تلخ کامی ها خو گرفته باشد. با وجود این، راضی شد سختی هایی را که در اثر محاصره شدن بنی هاشم در شعب ابی طالب از طرف قریش تحمیل می شد، تا سر حدّ مرگ تحمل کند.»(1)

از زبان پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

بزرگ ترین ستایش ها از زبان پیامبرخدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در بارۀ این بانوی پاک و نجیب نقل شده است. بانویی بزرگوار، سال هایی چند وارد زندگی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شد و با او زیست و همراهی کرد و دل نشین ترین خاطرات را در ذهن رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برجای گذاشت. بارها پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به همسرش فرمود: «ای خدیجه! جبرئیل بر تو سلام می رساند.» در یک نوبت، جبرئیل امین این پیام را از سوی خداوند آورد: «ای محمّد! از سوی پروردگار، به خدیجه سلام برسان.»

پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به همسرش فرمود: «ای خدیجه! اینک این جبرئیل امین است که از پروردگارت به تو سلام می رساند.» حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در پاسخ گفت: «خداوند، خودش سلام است و سلام از او است. بر جبرئیل هم سلام و درود باد.»(2)

پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می فرمود: «برترین زنان بهشتی چهار نفرند: خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمّد، مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم، همسر فرعون.»(3)

آن حضرت، این چهار بانوی بزرگ را سرآمد زنانی می دانست که به کمال رسیده اند و سرور همۀ زنان جهان معرفی کرد.

به یاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

محبت ها و خوبی های خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ هرگز از یاد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نمی رفت. هر گاه رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گوسفندی ذبح می کرد، می فرمود: «آن را بین دوستان خدیجه تقسیم کنید.» روزی عایشه

ص: 56


1- . بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمن، زینب بانوی قهرمان کربلا، ص21.
2- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج2، ص719.
3- . همان، ص720.

علت این کار را پرسید، فرمود: «من دوست خدیجه را هم دوست دارم.»(1)

این مربوط به سال های پس از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود که خاطرات شیرین دوران زندگی با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، بر دل و جان پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نقش بسته بود.

رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پس از وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همواره از او به نیکی یاد می کرد. عایشه می گوید: «پیامبر از خانه بیرون نمی رفت مگر آن که خدیجه را یاد می کرد و او را می ستود. یکی از روزها که از خدیجه به نیکی یاد می کرد، مرا رشک و حسد فرا گرفت. گفتم: یا رسول اللّه! آیا جز این است که او پیرزنی بود که از دنیا رفته است، خداوند بهتر از او را نصیب تو کرده است؟ پیامبر خشمگین شد و فرمود: نه به خدا سوگند، هرگز خداوند بهتر از او را به من عوض نداده است. او به من در حالی و شرایطی ایمان آورد که مردم دیگر کفر ورزیدند و مرا در دورانی تصدیق کرد که دیگران مرا تکذیب کردند و با مال خود مرا یاری نمود؛ آن گاه که مردم مرا محروم ساختند و پروردگار، مرا تنها از او صاحب فرزندی خجسته قرار داد... .»(2)

گل بوستان زندگی

زیباترین و خوش بوترین گلی که در بوستان زندگی مشترک خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رویید و جهان آفرینش را تا ابد معطّر ساخت، فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ بود.

ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به تولد چند دختر و پسر انجامید که فقط حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ برای او ماند و مایۀ خیر و برکت و تداوم نسل گردید. قاسم و عبد اللّه دو پسری بودند که به دنیا آمدند و پس از مدتی درگذشتند. دخترانی هم به نام های رقیه، زینب، امّ کلثوم برای حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یاد کرده و نوشته اند، اما از این میان، حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ گلی دیگر بود که همتا نداشت.

خداوند برای ولادت این بانو که می بایست مادر یازده امام گردد، تدابیری به کار بست و با تمهیدات خاصی به دنیا آمد. وی برترین و بافضیلت ترین فرزند پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و چنان ارج و

ص: 57


1- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج4، ص275.
2- . همان.

قرب و منزلتی یافت که او را «کوثر اهل بیت» نامیدند و چون نسل رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از این فرزند تداوم یافت، سورۀ «کوثر» در شأن او نازل شد.

حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ در آن دوران که وجود دختر را مایۀ ننگ می دانستند به عنوان سرور زنان جهان (سیدة نساء العالمین) و برترین بانوی خلقت مطرح بود و مورد تکریم حضرت رسول قرار گرفت و این، نشان دهندۀ جایگاه والای زن در نظام اسلام و نگرش قرآنی است.

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، در کنار این دختر پاک به آرامش روحی می رسید. حتی در دورانی که باردار بود و زنان قریش، کینه توزانه با او برخورد می کردند و از هم صحبتی و هم نشینی با خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ کناره گیری می کردند، طبق روایات، همدم لحظه های تنهایی اش کودکی بود که در شکم داشت و با او حرف می زد.(1)

سال اندوه و فراق

پیامبر گرامی اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اگر با حزن و اندوهی رو به رو می شد، چهرۀ باز همسرش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ غم از دلش می زدود و با وجود او، تسکین می یافت. اما رحلت آن بانوی بزرگوار غمی بزرگ بر دل پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نهاد.

وی پس از 25 سال زندگی در کنار خاتم رسولان، در 65 سالگی در دهم ماه رمضان سال دهم بعثت، چشم از جهان فروبست و به سوی بهشت ابدی پر گشود.(2)

در همان سال، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ عموی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز که بزرگ ترین حامی وی بود، به فاصلۀ یک ماه از دنیا رفت. این دو عزیز، یکی در خانه و داخلۀ زندگی و دیگری در بیرون و عرصۀ اجتماع و در برابر مخالفان، از استوارترین حامیان حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به شمار می رفتند. فقدان این دو پشتوانه، بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بسیار گران بود. از این رو آن سال را «عام الحُزن» یا «سال اندوه» نامیدند. در آن سال، کفار قریش نیز آزارها و سخت گیری های خود را بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مسلمانان افزودند.

ص: 58


1- . بحرانی اصفهانی، نورالدین عبداللّه بن نور، عوالم العلوم والمعارف، ج11، ص43.
2- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج1، ص380.

پیکر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را در قبرستان مُعلا [که اکنون نزدیک پل حُجُون در مکه قرار دارد و به قبرستان ابوطالب مشهور است] دفن کردند. رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیوسته جای خالی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را احساس می کرد و با یاد او به خود تسلّی می داد. هر گاه او را یاد می کرد، می گریست و می فرمود: «خدیجه! کجا دیگر مانند خدیجه پیدا می شود؟»(1)

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از دنیا رفت؛ ولی یک دنیا خاطرات شیرین، درس های زندگی ساز، اخلاقیات والا، فضایل ماندگار و قابل الگوگیری برجای نهاد.

باشد که فروغ جان بخش این اسوه های پاکی و ایمان، روشنی بخش زندگی هامان گردد و در ایمان و ایثار و فداکاری در راه خدا و حمایت از دین حق، به آن الگوی برجسته اقتدا کنیم.

کتابنامه

1. ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد (م 656 ق)، شرح نهج البلاغه، مصحح: محمّد ابراهیم، قم: کتابخانه عمومی آیت اللّه مرعشی نجفی.

2. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، چاپ علی محمّد بجاوی، بیروت: 1412 / 1992.

3. ابن عبدالبرّ، یوسف بن عبداللّه قرطبی (م 463 ق)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق: علی محمّد بجاوی، بیروت: دار الجیل، 1412 ق.

4. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویة، به کوشش: عمر عبدالسّلام تدمری، بیروت: 1410 ق / 1990 م.

5. بحرانی اصفهانی، نور الدین عبداللّه بن نوراللّه (م 1173 ق)، عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، تحقیق: مدرسة الإمام المهدی ، قم: مدرسة الإمام المهدی، 1408 ق.

6. بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمن (م 1419 ق)، زینب بانوی کربلا، ترجمه: سید رضا صدر، قم: دفتر انتشارت اسلامی ، 1361 ش.

7. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم: بوستان کتاب، 1385ش.

ص: 59


1- . همان.

1. محدث قمی، شیخ عباس (م 1359 ق)،

سفینة البحار، تحت اشراف علی اکبر الهی خراسانی، مشهد: آستان قدس رضوی ، 1416ق.

2. ، منتهی الآمال، قم: مؤسّسه انتشارات هجرت، 1373 ش.

3. محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، تهران: دارالکتب الاسلامیة، چاپ هفتم، 1404ق.

ص: 60

25- محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

اشاره

25

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ(1)

محمّدحسن زورق

چکیده

شرح حال حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به منابع مهم تاریخی و حدیثی است. از دیدگاه نویسنده: در خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عشق و ایمان به خدا موج می زد و این موج خروشان او را به سوی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می برد. قلب محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عشق خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را صمیمانه پاسخ می گفت؛ زیرا او در خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بارقه هایی از عشق و ایمان هاجر را می یافت. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیغام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ اطلاع داد. پیغام شگفت انگیزی بود. زنی که در مقابل هیچ یک از مردان بزرگ قریش که کاروان های تجاری آنها مانند شهرهای متحرک در جاده های شام و یمن در حرکت بودند، سر تسلیم فرود نیاروده بود و درخواست همۀ آنها را برای ازدواج، بی هیچ تردید و با صراحت رد کرده بود، اینک خود، داوطلبانه سر بر آستانۀ عشق محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می سود. او جوانی را انتخاب کرده بود که جز صداقت سرمایه ای نداشت و در نظر کسانی که جز ارزش های مجسم، چیز دیگری را نمی بینند، صداقت و امانت داری سرمایه ای نبود که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هستی خود را در راه آن بدهد.

کلیدواژه: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، ازدواج، صداقت، ثروت، تبلیغ.

نام محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و اخبار ورقة بن نوفل هر دو در یک گوشه از ذهن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ جا گرفته بود؛ در حالی که هنوز بین آنها ارتباط روشنی نمی یافت.

ص: 61


1- شهر گمشده: فاطمه چه گفت..؟ مدینه چه شد..؟ تهران قم: دفتر نشر فرهنگ اسلامی و دلیل ما، چاپ چهارم، 1387، ص 191 196.

به هر تقدیر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تصمیم گرفت از محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برای همکاری تجاری دعوت کند. پیشنهاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شامل سفر به شام و فروش مال التجارۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در شام و خرید کالاهای تجاری مناسب برای فروش در بازار مکّه بود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ضمناً در پیشنهاد خود ذکر کرده بود که حق الزحمه بیشتری نسبت به آنچه که به سایر کارگزارانش پرداخت می کند، به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خواهد داد و میسره، غلام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، نیز بنا به پیشنهاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را همراهی می کرد. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیشنهاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را پذیرفت و همراه با قافلۀ قریش در مقام کارگزار خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، مال التجارۀ او را به شام برد؛ در حالی که میسره، غلام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، قدم به قدم همراه او بود.

در سرزمین شام آیین مسیحیت رواج داشت و صومعه ها و دیرهای راهبان مسیحی در آبادی ها به چشم می خورد. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در یکی از منازل در راه مکّه و شام در سایه درختی فرود آمد. در آن نزدیکی دیر راهبی بود. راهب دیر که نامش نسطورا بود نزدیک محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمد، او را بحیراوار نگریست و از میسره پرسید: «این مرد کیست؟» میسره پاسخ داد: «مردی قریشی از اهل مکّه است.» راهب اندیشمندانه زیرلب زمزمه کرد: «زیر این درخت جز پیغمبر کسی فرود نمی آید.» میسره این جمله را به یاد سپرد.

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در شام اموال خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به قیمت خوب فروخت و برای او کالای تجاری مناسبی خرید و به سوی مکّه حرکت کرد. در مکّه نیز کالای تجارتی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به قیمت مناسب به فروش رساند و سود حاصله را در اختیار خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گذاشت.

در تمام طول سفر از مکّه به شام و از شام به مکّه میسره از نزدیک شاهد رفتار و حرکات محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود. میسره احساس می کرد که دستی ماورایی نگهبان محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است و او را حفظ می کند و از سوی دیگر امانت داری محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به شدت توجه او را به خود جلب کرده بود. پس از پایان سفر و بازگشت به مکه، میسره مشاهدات خود را دقیقاً برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بازگو کرد.

گزارش میسره، اخبار ورقة ابن نوفل و مشاهدات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، همه در کنار هم در ذهن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ جا گرفته بود؛ به ویژه سخن نسطورا که از طریق میسره به گوش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رسید، برای او تکان دهنده بود: «زیر این درخت جز پیغمبر کسی فرود نمی آید.» این سخن

ص: 62

وجود او را از احساسی لطیف و عمیق سرشار می کرد. احساسی که او را به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نزدیک تر می کرد. سرانجام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بزرگ ترین انتخاب عمرش را کرد و به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیغام فرستاد: «پسرعموی عزیز! من به واسطۀ خویشاوندی و شرافتی که تو در میان قریش داری و هم چنین امانت داری و راستی و خوش خلقی که بدان ها ممتاز گشته ای، مایل به شما شده و می خواهم به همسری شما درآیم.»

پیغام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بسیار روشن و صریح بود و انتخابش در کمال آگاهی و تأمل صورت گرفته بود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در لحظۀ ازدواج با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چهل سال داشت و محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) 25 ساله بود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در سنی نبود که بر اساس احساسات زودگذر، تصمیمات عجولانه و شتابزده بگیرد. به علاوه شخصی حسابگر و مال اندیش بود که بر اساس محاسبه و دقت و مطالعه کار می کرد و به همین دلیل ثروت فراوانی به دست آورده بود. گذشته از همۀ این ها، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قبل از محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دو بار ازدواج کرده بود و تصمیم او به ازدواج با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بر اساس هیجاناتی که دختران جوان دچار آن می شوند، نبود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ حقیقتاً دست به یک تجارت بزرگ زد. او در این تجارت ثروتش را می داد و در مقابل رضایت خداوند را می خرید. او می خواست با همۀ وجودش از محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حمایت کند. پیشنهاد او به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، او را به پیمانی که در دل با خدا داشت، وفادارتر می کرد.

در خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عشق و ایمان به خدا موج می زد و این موج خروشان او را به سوی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می برد. قلب محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عشق خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را صمیمانه پاسخ می گفت؛ زیرا او در خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بارقه هایی از عشق و ایمان هاجر را می یافت. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیغام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ اطلاع داد. پیغام شگفت انگیزی بود. زنی که در مقابل هیچ یک از مردان بزرگ قریش که کاروان های تجاری آنها مانند شهرهای متحرک در جاده های شام و یمن در حرکت بودند، سر تسلیم فرود نیاورده بود و درخواست همۀ آنها را برای ازدواج، بی هیچ تردید و با صراحت رد کرده بود، اینک خود، داوطلبانه سر بر آستانۀ عشق محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می سود. او جوانی را انتخاب کرده بود که جز صداقت سرمایه ای نداشت و در نظر کسانی که جز ارزش های مجسم، چیز

ص: 63

دیگری را نمی بینند، صداقت و امانت داری سرمایه ای نبود که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هستی خود را در راه آن بدهد.

احتمالاً در میان خانواده و بستگان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، جز ورقة ابن نوفل کسی از تصمیم او استقبال نکرد و مسلماً عدۀ زیادی از زنان قریش او را شماتت کردند. «با آن همه ثروت به همسری محمّد دل باخته ای؟! چرا؟!» به نظر آنها، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که همیشه در معاملات تجاری اش سود می کرد، این بار قمار زندگی را باخته بود.

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز متقابلاً به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تمایل داشت. اگر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در وجود محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، در جست و جوی حقیقتی بود که زنان قریش آن را نمی دیدند و مفهوم انتخاب خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را درک نمی کردند، محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز در خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ حقیقتی را می دید که غیر از خواسته های متعارف جوانان است. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اگر می خواست، می توانست دختر جوانی را انتخاب کند. دختری که از او جوان تر باشد و بتواند از او کام دل بگیرد؛ ولی او به چیزی که نمی اندیشید، کامجویی بود. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با انتخاب خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، به انتخاب خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز احترام گذاشت. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) صداقت را انتخاب کرده بود.

حمزة بن عبدالمطلب، عموی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، پیش خویلد رفت و او را رسماً خواستگاری کرد. این عمو و پدر تا چه اندازه ای مخیر بوده اند و تا چه اندازه طبق یک رسم اجتماعی عمل کرده اند؟ بی تردید محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هر دو انتخاب خود را کرده بودند. اگر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را اندیشمندانه انتخاب نکرده بود و مدت ها به او فکر نکرده بود، رسماً پیغام نمی فرستاد، و اگر محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را برنگزیده بود، پیغام او را به اطلاع ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ نمی رساند.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنی بود که تقدیر رفیق تدبیر او بود، و محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مردی بود که می رفت تا سرنوشت بشریت را تغییر دهد و جهانی نو براساس ارزش هایی جدید پدید آورد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنی بود که مردانه تصمیم می گرفت و جوانمردانه بر عهد خویش وفادار می ماند و محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مردی بود که برای آغاز رسالتش به چنین زنی احتیاج داشت. مگر نه این است که در کنار

ص: 64

همۀ مردان بزرگ خدا یک زن خداپرست ایستاده و به صورت نماد نیمی از بشریت، از حرکت انسان در مسیر خدا حمایت کرده است؟

قرار ازدواج به آسانی گذاشته شد و مراسم ازدواج به سادگی برگزار گردید. مهریۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بیست شتر بود که آن را خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از اموال خودش داد. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زیر سقف یک آشیان قرار گرفتند؛ در حالی که در سینۀ محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آتش عشق به خدا و مردم زبانه می کشید و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پروانه وار در این آتش مقدس می گداخت و به دور آن می گشت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خود را برای چنین سوختنی ساخته بود. او در خطوط چهرۀ محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، حکایت شگفت انگیز سرنوشت هاجر را می خواند و احساس می کرد با جوانمردی باید از مردی حمایت کند که می خواهد از مستضعفان حمایت کند و زنجیر بردگی برده ها را با شعار عبودیت خدا درهم بشکند و قصرهای ستم و بیداد و خودکامگی را فروریزد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ این سرنوشت را در خطوط سیمای محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می خواند؛ ولی صبورانه سکوت می کرد و دلجویانه بر او لبخند می زد.

کانون زندگی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با عشق به خدا گرم بود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مادر تمام فرزندان محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شد؛ مگر ابراهیم، کودکی که از کنیزی مصری ماریه سال ها پس از وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به دنیا آمد و خیلی زود از دنیا رفت.

خدا قبل از بعثت به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سه پسر و سه دختر داد: قاسم، طیب، طاهر، رقیه، زینب و ام کلثوم. تا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنده بود، محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همسر دیگری نگرفت؛ اگر چه این کار برخلاف رسم عرب بود. هفتمین فرزند پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که پس از بعثت به دنیا آمد، فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ بود.

زندگی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از طریق ازدواج با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وارد مرحلۀ تازه ای شد. احساس جدیدی مانند احساس تولد مجدد، او را فراگرفته بود. احساس می کرد زندگی عطر تازه ای یافته است. احساس نشاط جوانی و شور و شوق آمیخته با پاکی و عصمت وجود او را دربرگرفته

ص: 65

بود. نوعی حس آسمانی در سینۀ او ریشه می دواند. او خود را پرنده ای می یافت که در افق های تازه ای پرواز می کند و زیر بال و پر خود جهان تازه ای را می بیند. جهانی سبزتر، سرخ تر، لطیف تر و زنده تر از همه آن چیزهایی که تاکنون دیده است. جهانی که می توان با آن صمیمی تر بود و به آن مهربان تر اندیشید.

این احساس دلایل واقعی و عینی داشت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ احساس می کرد با انتخاب محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در راهی قرار گرفته که ورقة ابن نوفل آرزومندانه به آن می اندیشد. آنچه در ذهنیت ورقة ابن نوفل می گذشت برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عینیت یافته بود. به نظر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بودن به معنی در مسیر یک مشیت شگفت انگیز ازلی قرار گرفتن بود. گذشته از همۀ این ها، هر چه در دریای روح مواج و آسمانی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیشتر شنا می کرد، با پاکی، زلالی و عصمت مرز ناپذیر آن آشناتر می شد و احساس می کرد کسی که در این دریا شنا کند، ساحلی جز فنا در خدا نخواهد یافت و در نتیجه جز به رضایت خدا نخواهد رسید.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) واقعاً به همدلی رسیده بود و در محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بزرگ ترین و شاید تنها همزبان زندگی خود را یافته بود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حرف هایی داشت که هیچ گاه نمی خواست یا نمی توانست آنها را برای دیگران بگوید. مگر نه این است که «ارزش هر دل به اندازۀ حرف هایی است که برای نگفتن دارد.»(1) خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در سینۀ خود، نگفتنی های بسیار داشت. او با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از ایمان مشترک خود به خدا سخن می گفت و این که چگونه این ایمان رهایی بخش در چنگ ذهن بیمار قریش، آلوده به ارتجاع و شرک شده است و چگونه میراث مشترک ابراهیم را فرزندان او نابود کرده و به یغما برده و دست مایۀ تجارت و سیاست برتری جویانۀ قریش کرده اند! و چگونه پرچم رسالت ابراهیم زیرپای فرزندان وی لگدکوب شده است!

بازشناسی میراث ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ برای محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یک مسئولیت مشترک بود که بار آن بر دوش آنها و همه افراد معدودی از میان قریش که به ابراهیم وفادار مانده بودند، سنگینی

ص: 66


1- . تعبیر از دکتر علی شریعتی است.

می کرد. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خود را شیعۀ ابراهیم می یافتند. آنها در میان جامعه ای که سنت های جاهلی را ناجونمردانه به ابراهیم نسبت می دهد به مسئولیت شیعه بودن می اندیشیدند. وارث ابراهیم بودن از نظر محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به معنی وارث آدم، نوح، موسی، عیسی بودن و از راه آنان پیروی کردن نیز بود.

استبعاد قریش از راه ابراهیم، رنج بزرگ محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود. بدعت های قریش کعبه را بتخانه کرده بود و مردم را گروه گروه به سوی گمراهی می راند. استکبار قریش سبب انحرافات بسیاری در مکّه و در سراسر جزیرة العرب شده بود. قریشی یان که خود را تافتۀ جدابافته ای نسبت به سایر اعراب می دانستند، با وضع قوانین تبعیض آمیز و با سوء استفاده از دین و به نام دین، انحرافات خطرناکی را به وجود آوردند. آنها آنچه را ابراهیم برای نجات انسان ها آورده بود، تبدیل به عامل تخدیر، تحقیر و تضعیف مردم کردند.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از طریق همزبانی و هم اندیشی با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، مسیر تازه ای در زندگی یافته بود. مسیری که هر لحظه با پیمودنش روشن تر، هموارتر و آشناتر می شد. بذری که بشارت عیسی از زبان ورقة ابن نوفل در سینۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ افشانده بود، ریشه دوانده، ساقه داده و هر لحظه شکوفاتر می شد؛ به گونه ای که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خود را منتظر ظهور می یافت و مَنتظَر او، محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود.

باور خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) روزافزون بود و رفتار و گفتار و زوایای گوناگون زندگی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آیه های خداوند بود که از آسمان تقدیر ازلی، نازل می شدند.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در زندگی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، هیچ نکته ای را نمی یافت که با انتظار او از محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مخالف باشد. هر چه زمان می گذشت، پرواز خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با بال عشق محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، بلندتر، و فاصله او از هر چه زمینی است، بیشتر می شد و افق های تازه تری از فضای عشق و پرستش در پیش چشم او نمایان می گردید. او هر چه از زمین و زمینی ها بیشتر فاصله می گرفت، فاصله اش از قریش نیز بیشتر می شد؛ به گونه ای که احساس می کرد عملاً با انتخاب محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، در مقابل قریش و ارزش های جاهلی و استکبار قریش ایستاده است.

ص: 67

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز در کنار خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از رنج غربت جانکاهی که یک روح بزرگ گرفتار در میان آدم های مریض و آرزوهای کوچک و سیاه و اندیشه های پست و کوتاه، می کشد، گریزگاه جدیدی می یافت. او هر چه در جامعه و از جامعه ناروایی می دید که روح او را می آزرد، به خانه و آغوش مهر و ایمان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پناه می برد و با او درد دل می کرد. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در فضای غم انگیز و اندوهبار مکۀ بت پرست، جز خدا و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ محرم و همزبانی نداشت.

راز و نیازهای محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدا، طولانی، صمیمی و بی تابانه بود. گاه برای ساعت ها با خدا راز و نیاز می کرد. او همواره به هستی، به آفرینش، به فلسفۀ خلقت انسان، به ابراهیم، به هاجر، به اسماعیل، به کعبه که بت خانه شده بود، به مکّه که عیاش خانه شده بود، به قریش که غرق در نعمت و کبر و خودخواهی و جهل و لذت جویی شده بودند، به مستضعفان، به بردگان، به پابرهنه ها که زیر تازیانۀ مستکبران جان می سپردند، و به آینده ... آه! به آینده ای که فراروی او و همۀ انسان های حقیقت خواه است و به خدا می اندیشید.

آسوده ترین دوران زندگی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، زندگی مشترک او با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تا قبل از بعثت او بود. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در این دوران از همۀ خوشبختی هایی که مردم عادی به دنبال آن اند، بهره مند بود؛ زنی ثروتمند و زیبا که به شوهرش عشق می ورزد، فرزندانی که به زندگی شور و نشاط می بخشند و آرامشی که در سایۀ آن می توان خوشبخت زیست و معمولاً کسی که چنین خوشبختی هایی را داشته باشد، آسان آنها را از دست نمی دهد؛ ولی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هرگز به خوشبختی خود در جامعه ای که تباهی سراسر آن را فراگرفته بود، نمی اندیشید و روح او با این لذت های کوچک و حقیر آرام نمی شد.

سال ها گذشت... اینک محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) غیر از کعبه، که به دور آن طواف می کرد، و خانه و خانواده که به آن در گریز از تباهی جامعه پناه می آورد، گریزگاه تازه ای یافته بود. او در قلۀ کوه نور، در خارج از شهر مکّه در غار صعب العبور و پنهان در صخره های بزرگ، برای اعتکاف و عبادت می رفت و در آن غار، غرق در اندیشه های بلند و عمیق خود می شد. گاه با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و فرزندانش در دامنۀ کوه نور خیمه می زدند و محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تنها به قلۀ کوه صعود می کرد و در غار

ص: 68

حرا به عبادت می پرداخت.

غار حرا مثلثی شکل است. شبیه یک فلش که نوک آن به سوی مسجدالحرام است و در آن تنها به اندازۀ عبادت یک نفر جا هست. از منفذ دریچه مانند ضلع سمت راست غار، موقعی که رو به کعبه بایستید، می توان کعبه را دید.

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) معمولاً تمام ماه رمضان را در این غار، به عبادت و تفکر می پرداخت. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در این غار همه شب آسمان را با ستارگانش می دید، ماه را در میان ستارگان می دید. شهر مکّه را می دید. کعبه را در میان خانه های مردم می دید و می اندیشید.

ص: 69

ص: 70

26- خَدیجة بنت خُوَیلَد عَلَيْها السَّلاَمُ

اشاره

26

خَدیجة بنت خُوَیلَد3(1)

نهلا غروی نائینی

چکیده

شرح زندگانی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به کهن ترین منابع تاریخی دنیای اسلام است. از دیدگاه نویسنده: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در خانوادۀ مجد و سیادت و ریاست به دنیا آمد و بر اخلاق نیکو پرورش یافت و به حزم و عقل و عفت متصف گردید تا جایی که قومش او را طاهره نامیدند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، اولین همسر گرامی پیغمبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است و تا زمانی که زنده بود، به سبب شخصیت، صفات کمال و اکرام و تعظیم وی، رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با زنی ازدواج نکرد. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را دوست می داشت و احترام می کرد و بر وی ثنا می گفت و او را از همۀ زنان عالم برتر می دانست، عظمت و شأن او را یادآور می شد و در کارها با وی مشورت می کرد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، بانوی صبور، بردبار، باشخصیت و مؤمن بود و همۀ مصیبت ها را در راه خدا و رسولش تحمل می کرد. با همۀ ناز و نعمتی که داشت، سه سال محاصره در شعب مکه را برای رضای خدا و پیغمبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پذیرفت و همه سرمایه اش را برای نجات مسلمانان و حمایت از اسلام صرف کرد. تنها همین شرف و بزرگی وی را بسنده است که مادر دختری چون فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ بود.

کلیدواژه: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، ازدواج، دعوت، حضرت فاطمه زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دختر خویلد بن اسد بن عبدالعزی بن قصی قرشی اسدی، همسر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و

ص: 71


1- محدثات شیعه، تهران: انتشارات دانشگاه تربیت مدرس، چاپ اوّل؛ 1375، ص 157 166.

مادر فرزندان آن حضرت بود که در سال 68 قبل از هجرت (پانزده سال قبل از عام الفیل) به دنیا آمد. مادرش فاطمه دختر زائدة بن الاصم و مادر او هاله دختر عبد مناف بوده است. نامش در جاهلیت طاهره و کنیه اش ام هند بوده؛ زیرا فرزندی به نام هند داشته است.(1) طبق گفتار اکثر سیره نویسان، قبل از ازدواج با رسول اللّه (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ابو هالة بن زراره تمیمی و عتیق بن عائذ مخزومی شوهران خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بوده اند.(2)

ازدواج با رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بانویی تاجر و باشرف و ثروتمند بود. وی مردان را به اجاره می گرفت و به آنها سرمایه می داد که به مضاربه تجارت کنند. عموهای پیغمبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که قصد داشتند همسری برای آن حضرت بگیرند، نزد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رفتند و از وی خواستند تا سرمایه ای در اختیار محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قرار دهد تا با آن به تجارت رود و با سود حاصل از این تجارت ازدواج کند.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چون به صفات محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) واقف شد، آن حضرت را برای تجارت به شام فرستاد. در طی سفر میسره (غلام خدیجه) معجزات و کراماتی از حضرت مشاهده کرد و از راهبی شنید که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیغمبر خدا است. میسره پس از بازگشت همه آنچه را که شنیده بود به اطلاع خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رساند. شوق و رغبت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به حضرت بیشتر شد و در نهایت به رسول اللّه (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ارادت و علاقۀ خویش را ابراز داشت و پیشنهاد ازدواج کرد.(3)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عرض کرد: «إنّی قَد رَغِبْتُ فیکَ لِقِرابَتِکَ مِنّی وَشَرَفِکَ فی قَومِکَ وأمانَتِکَ عِنْدَهُم وحُسْنِ خُلْقِکَ وَصِدْقِ حَدیثِکَ؛ به سبب خویشاوندیت با من، و شرف و بزرگی و

ص: 72


1- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 175؛ ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 15؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 12؛ جلال الدین سیوطی، عبدالرحمان بن کمال، الدر المنثور فی طبقات ربات الخدور، ص 180.
2- . ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 14؛ قلقشندی، ابوعباس احمد بن علی، نهایه الارب فی معرفه انساب العرب؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1817؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 434.
3- . برای اطلاع از کیفیت خواستگاری پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و جواب خویلد پدر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، به کتب تاریخی و سیره و ریاحین الشریعه، جلد دوم و بحار الأنوار، جلد شانزدهم رجوع شود.

امانت داریت در میان قومت، و اخلاق نیکو و راست گویی ات، مایلم با تو ازدواج کنم.»

سرانجام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در سن چهل سالگی، هنگامی که رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) 25 سال از سن مبارکش می گذشت، با مهریه دوازده یا سیزده اوقیه(1) که خود ضمانت پرداخت آن را به عهده گرفت به نکاح رسول اللّه (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درآمد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اولین کسی بود که اسلام آورد و همواره حامی و پشتیبان همسرش رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و از بذل جان و مال در راه دین خدا و پیامبرش دریغ نفرمود.

فرزندان: در بارۀ فرزندان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گفتار مختلفی نقل شده است. ابن عبدالبر می نویسد: اجماع اکثر کسانی که انساب را نوشته اند بر این است که چهار دختر و دو پسر بوده اند؛ در حالی که برخی مانند ابن اسحاق چهار دختر و چهار پسر را ذکر کرده اند.(2)

صدوق به سند خود از ابوبصیر از حضرت ابو عبد اللّه7 روایت می کند که فرمود: «وُلِدَ لِرَسولِ اللّهِ(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، مِن خَدیجَةَ، القاسِمُ وَ الطّاهِرُ وَ هُوَ عبد اللّه، وَ اُم کُلثومٍ، وَ رُقَیَّةُ، وَ زَیْنَبُ، وَ فاطمِةُ؛(3) برای رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خدیجه، قاسم، طاهر، که همان عبد اللّه است و ام کلثوم، رقیه، زینب و فاطمه متولد شدند.»

علی بن عبدالعزیز جزجانی می گوید: فرزندان رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عبارت بودند از: قاسم، زینب، ام کلثوم، فاطمه، رقیه و عبد اللّه ، و طیب و طاهر لقب های عبد اللّه بوده است و این سخن صحیح است و بقیه خلط کرده اند. بنابراین، آنچه به صواب نزدیک تر است، این است که فرزندان آن حضرت عبارت اند از: قاسم، زینب، ام کلثوم، فاطمه، رقیه و عبد اللّه که پس از اسلام به دنیا آمد و او را طیب و طاهر نامیدند. پسران در خردسالگی از دنیا رفتند؛ ولی دختران زنده ماندند و همه اسلام آوردند و پس از رسول اللّه (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به مدینه هجرت کردند.(4)

ص: 73


1- . اوقیه وزنه معادل هفت مثقال بوده است، امروزه متعارف 71، 0 درهم است. (لغت نامۀ دهخدا)
2- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1819؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 175.
3- . شیخ صدوق، محمّد بن علی، الخصال، ج 2، ص 404 باب السبعه.
4- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 434؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 22، ص 151 152؛ مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77، من فصل النساء.

کسانی که تعداد فرزندان حضرت را شش نفر ذکر کرده اند، پنداشته اند که طیب و طاهر نیز نام فرزندان دیگر آن حضرت است.

فضایل

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در خانواده مجد و سیادت و ریاست به دنیا آمد و بر اخلاق نیکو پرورش یافت و به حزم و عقل و عفت متصف گردید، تا جایی که قومش او را طاهره نامیدند. ابن سعد ضمن دو خبر که به دو طریق نقل کرده می نویسد: «خدیجه اولین کسی است که اسلام آورد.» ابن عبدالبر به سند خود از قُتاده آورده است: «اول کسی که به خدا و رسولش ایمان آورد، خدیجه بود.»(1)

ابن عبدالبر به سند خود از پدر ابی رافع می نویسد: «صَلّی رَسولُ اللّهِ یَوَم الإثْنَینِ وَ صَلَّتْ خَدیجَةُ آخَرَ یَومِ الإثْنَین؛(2) پیغمبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) روز دوشنبه، روز مبعث، نماز گزارد و خدیجه در ساعات آخر آن روز نماز خواند.» صدوق به سند خویش از حضرت ابی عبد اللّه 7 روایت می کند که فرمود: «تَزَوَّجَ رَسولُ اللّهِ بِخَمْسَ عَشَرَةَ إمْرأةً وَ... وَ أفْضَلَهُنَّ خَدیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلَدٍ؛(3) رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با پانزده زن ازدواج کرد و خدیجه دختر خویلد برترین ایشان بود.»

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اولین همسر گرامی پیغمبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است و تا زمانی که زنده بود، به سبب شخصیت، صفات، کمال و اکرام و تعظیم وی، رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با زنی ازدواج نکرد. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را دوست می داشت و احترام می کرد و بر وی ثنا می گفت و او را از همۀ زنان عالم برتر می دانست. عظمت و شأن او را یادآور می شد و در کارها با وی مشورت می کرد.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بانوی صبور، بردبار، باشخصیت و مؤمن بود و همه مصیبت ها را در راه خدا و رسولش تحمل می کرد. با همۀ ناز و نعمتی که داشت، سه سال محاصره در شعب مکه را برای رضای خدا و پیغمبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پذیرفت و همۀ سرمایه اش را برای نجات مسلمانان و حمایت از

ص: 74


1- . ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 17؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1821 و ج 4، ص 1820.
2- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 2، ص 419، ش 13.
3- . شیخ صدوق، محمّد بن علی، الخصال، ج 2، ص 41(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، باب التسعه.

اسلام صرف کرد.

آن زمان که قریش در برابر رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همه نیروهای خود را به کار بست تا او را از دعوتش بازدارد و پیوسته به آزار و اذیت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مسلمانان مبادرت می کرد و حضرت از سختی ها و مشکلات رنج می برد، در کنارش کسی بود که از بار اندوه هایش بکاهد و در غمش شریک باشد و موجب تسلای او گردد و همواره او را کمک نماید. تنها او، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، زن با ایمان و گرانمایه اش بود که یاور و شریک رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود. تنها همین شرف و بزرگی وی را بسنده است که مادر دختری چون فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ بود.

مجلسی در بارۀ حُب و علاقۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نسبت به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ مطلبی نقل کرده است که مضمون آن چنین است: پس از ازدواج پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به دنیا آمد. رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در بارۀ دوستی و محبت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ صحبت فرمود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ محبت فراوان داشت و برای آن حضرت به وسیلۀ خدمت کارانش، لباس، زیور آلات و ملزومات می فرستاد. مردم می گفتند: این علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ برادر محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و محبوب ترین افراد نزد او و نور چشم خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است. سعادت از همه طرف به آن حضرت روی آورده بود. الطاف و محبت های خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ روز و شب و صبح و عصر به خانه ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ روان بود.(1)

از مناقب دیگر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، قبول ولایت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و واولادش است و با این که در آن زمان مکلف به قبول نبود، آن را اظهار داشت. محلاتی به نقل از مجلسی می گوید: «روزی رسول خدا خدیجه را خواست و در کنار خود نشاند و فرمود: این جبرئیل است و می گوید از برای اسلام شروطی است: اول، اقرار به یگانگی خداوند متعال؛ دوم، اقرار به رسالت رسولان؛ سوم، اقرار به معاد و عمل به اصول و امهات این شریعت و احکام آن؛ چهارم، اطاعت اولی الامر و ائمۀ طاهرین از فرزندان او یکان یکان با برائت از دشمنان ایشان. خدیجه به همۀ آنها اقرار نمود و تصدیق کرد.»(2)

فضایل و صفات این بانوی گرامی، خیلی بیشتر از آن است که قادر به گفتن و نوشتن آن

ص: 75


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 35 ص 43.
2- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2 ص 209.

باشیم؛ بنا بر این بهتر است از گفتار رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، کمک بگیریم.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در احادیث رسول گرامی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): عکرمه از ابن عباس نقل کرده است که گفت:

«خَطَّ رَسولُ اللّهِ(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فِی الأرْضِ أرْبَعَةَ خُطوطٍ، فَقالَ:... فَقالَ رَسولُ اللّهِ(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): اَفْضَلُ نِساءِ أهْلِ الْجَنَّةِ خَدیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلَدٍ، وَ فاطِمَةُ بِنْتُ محمّد وَ مَرْیَمُ اِبْنَةُ عِمْرانَ وَ آسیَةُ بِنْتُ مُزاحِمَ إمْرأةُ فِرعونَ؛(1) رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چهار خط بر روی زمین کشید و فرمود آیا می دانید این خطوط چیست؟ گفتند خدا و رسولش بهتر می دانند. فرمود: بهترین زنان بهشت (چهار تن) خدیجه بنت خویلد، فاطمه بنت محمّد، مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم (همسر فرعون) هستند.»

ابن

اثیر به سند خود از انس از رسول اللّه (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) روایت کرده است که فرمود: «خَیرُ نِساءِ العالَمینَ: مَریَمُ، آسیَةُ، خَدیجَةُ وفاطِمَةُ؛ مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه بهترین زنان عالم هستند.»

شیعه و سنی نظیر این حدیث را با عبارات مشابه به طرق مختلف روایت کرده اند(2)؛ از جمله: «أفْضَلُ نِساءِ أهلِ الْجَنَّةِ أرْبَعٌ: خَدیجَةُ، فاطِمَةُ، مَرْیَمُ و آسیَةُ؛ أفْضَلُ نِساءِ العالَمینَ أَربَعٌ: مَریَمُ، آسیَةُ، خَدیجَةُ وَ فاطِمَةُ؛ سِیِّدَةُ نِساءِ أهلِ الْجَنَّةِ: خَدیجَةُ، فاطِمَةُ، مَریَمُ وَ آسیَةُ؛ حَسْبُکَ مِنْ نِساءِ الْعالَمینَ: فاطِمَةُ، خَدیجَةُ، مَریَمُ و آسیةُ.»

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «أتانی جِبرِئیلُ فَقالَ هذِهِ خَدیجَةُ فَأقْرأ مِنْ رَبِّها و... ؛(3) جبرئیل نزد من آمد و گفت: این خدیجه است که نزد تو می آید از طرف پروردگار و من بر او سلام گوی و او را به خانه ای از جواهر در بهشت که سر و صدا و رنجی در آن نباشد بشارت ده.»

نیکویی ها و مقام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نزد رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آن قدر زیاد است که حتی عایشه نمی تواند

ص: 76


1- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 437؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1821.
2- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 437 438؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1822 و 1824؛ شیخ صدوق، محمّد بن علی، الخصال، ص 206، باب الاربعه، ش 22 و 23؛ طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی، المعجم الکبیر، ج 23 ص 7 و 8.
3- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 438؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4 ص 1823، ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4 ص 273، طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی، المعجم الکبیر، ج 23 ص 8 11 و 15.

از بیان آنها خودداری کند و می گوید:

«کانَ رَسولُ اللّهِ(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) لا یَکادُ یَخْرُجُ مِنَ الْبَیْتِ حَتّی یَذْکُرَ خَدیجَهَ فَیُحْسِنُ الثَّناءَ عَلَیها... ؛ رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خانه بیرون نمی آمد، مگر این که خدیجه را یاد می کرد و او را ستایش می نمود. روزی از او یاد کرد. حسد بردم و گفتم: آیا جز پیرزنی بود؟ خدا بهتر از او به شما عوض داده. پیامبر خشمگین شد و گفت: نه، به خدا قسم که بهتر از وی به من نداده است. او به من ایمان آورد، هنگامی که مردم مرا انکار کردند. او مرا تصدیق کرد، آن گاه که مردم تکذیب نمودند. او با مال خود مرا یاری کرد و خداوند از میان همسران، فقط از خدیجه به من فرزند داد.»

عایشه گوید: بر هیچ یک از زنان پیغمبر به اندازۀ خدیجه حسد نورزیدم، با این که وی را ندیده بودم؛ زیرا پیامبر او را بسیار یاد می کرد. حتی گوسفند سر می برید و قطعات آن را برای دوستان خدیجه می فرستاد.(1)

وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

پس از بازگشت از دوران محاصرۀ سخت شِعب مکه، در همان سالی که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ درگذشت، در رمضان سال دهم یعنی سه سال قبل از هجرت، در سن 64 سالگی دنیا را وداع گفت و رسول اللّه (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را تنها گذاشت. گفتار در بارۀ سال وفات حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ متفاوت است. برخی مانند قتاده، سال سوم قبل از هجرت را ذکر کرده اند و عده ای مانند ابوعبیده معمر بن المثنی، سال پنجم را متذکر شده اند؛ در حالی که سال چهارم هم گفتۀ شده است.

گفتۀ قتاده به صواب نزدیک تر است؛ زیرا همه گفته اند که چند روز بعد از ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ از دنیا رفت، و سال رحلت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ را سال سوم قبل از هجرت ذکر کرده اند. طبرانی به چند طریق و مجلسی و زرکلی نیز نقل کرده اند که وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سال سوم قبل از هجرت رسول

ص: 77


1- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4 ص 1823 و 1824، ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5 ص 438، طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی، المعجم الکبیر، ج 23 ص 12 و 13.

اللّه (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بوده است.(1)

ام ایمن کنیز (خادم) پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، بدن مبارکش را غسل داد و رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) او را در حَجون دفن کرد و خود، وی را در قبر گذاشت. (در آن سال نماز بر میت هنوز واجب نشده بود.)(2)

رحلت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مصیبت عظیمی بر رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود؛ زیرا مصائب دیگری به همراه داشت، و پیغمبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برای رضای خداوند، همه را تحمل کرد. این سال عام الاحزان (سال اندوه ها) نامیده شد.

سخنان بزرگان

پیروان مذاهب و فرقه ها در زمان های متفاوت، جملگی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به نیکی یاد کرده اند.

ابن عبدالبر و ابن اثیر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را از اصحاب رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) معرفی کرده اند و ابن ْاثیر می نویسد: «کانَتْ أوْسَطَ نِساءِ قُرَیشٍ نَسَباً وأعْظَمَهُم شَرَفاً وَأکْثَرَهُم مالاً؛(3) در میان زنان قریش از نظر نسب و خاندان در حد وسط قرار داشت؛ ولکن شریف ترین و ثروتمندترین ایشان بود.»

ابن اسحاق نوشته است: «کانَتْ خَدیجَةُ وَزیرَةَ صِدقٍ عَلَی الإسلامِ، کانَ رَسُول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) یَسْکُن إلیها؛(4) خدیجه وزیری درست کار برای اسلام بود و رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در کنار او آرامش می یافت.»

شیخ محلاتی می نویسد: «خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از جهات عدیده بر مریم و آسیه فضیلت دارد؛ چه آن که ملاک فضل بذل مال و علم و عبادت و معرفت و صبر و شکیبایی و حضانت اولاد و تدبیر منزل و نیکو شوهرداری کردن است. آنچه برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فراهم بود، برای آن دو (مریم و آسیه) فراهم نبود. خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ اول زنی است که تصدیق پیغمبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) کرد و اول زنی است

ص: 78


1- . طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی، المعجم الکبیر، ج 22 ص 451 و 452؛ زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج 2 ص 302؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16 ص 3.
2- . ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8 ص 18.
3- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1817؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 435.
4- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5 ص 439.

که در مکه با رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نماز جماعت خواند و اول زنی است که ایمان خود را در مکه در میان مشرکان اظهار کرد و اول زنی است که دشمن را از رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دفع می داد و اول زنی است که تمام اموالش را به رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بخشید و اول زنی است در اسلام که ایمانش به درجه کمال رسید.»(1)

مامقانی می گوید: «بَذَلَتْ أمْوالَها فی رَواجِ الإسلامِ وَتَحَمَّلَتْ فی سَبیلِ اللّهِ ما تَحَمَّلَتْ وَهِیَ فَوقَ مَرْتَبَةِ التَّقوی وَالْوَثاقَةِ؛(2) خدیجه اموالش را در راه رواج و پیشرد اسلام بخشید و در راه خداوند همه سختی ها را تحمل کرد و از نظر تقوی و وثاقت در مرتبۀ بالاتر از تقوا و وثاقت (اصطلاح رجالی) بوده است.»

آیت اللّه خویی گفته است: «وُضوحُ جَلالَتِها وَ عَظْمُ شَأنِها وَ بَذْلُ اَموالِها فی سَبیلِ الإسلامِ وَ خِدْمَتُها لِلنَّبی الاکرمِ صَلَواتُ اللّه علیه اَغْناناً عَنِ الإطالَةِ فی الْمَقالِ؛(3) جلالت و عظمت شأن و مقام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و بخشش اموالش در راه اسلام و خدمت به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چنان آشکار است که نیاز به گفتار در بارۀ آن نیست.»

در کتاب رجال صحیح بخاری، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در زمرۀ نساء حدیث ذکر شده است.(4)

بحثی پیرامون ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

مامقانی می نویسد: «کتب فریقین و سیره نویسان گویند خدیجه قبل از ازدواج با رسول اللّه (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، همسر ابوهاله بن زراره یا هند بن نباش تمیمی، و پس از آن، ابوهاله عتیق بوده است و در میان همسران رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تنها عایشه دوشیزه بود. اما ابوالقاسم کوفی و احمد بلاذُری گویند که خدیجه هنگام ازدواج با رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دوشیزه بود و جز رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همسری نداشته است؛ زیرا کسی از اشراف و بزرگان قریش نمانده بود که از خدیجه خواستگاری نکرده باشد، ولی خدیجه هیچ کدام را نپذیرفته بود و وقتی با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ازدواج کرد، زنان قریش با او

ص: 79


1- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2 ص 203 و 208.
2- . مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77، من فصل النساء.
3- . خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج 23، ص 189.
4- . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 2، ص 835.

قهر کردند و از او کناره گرفتند؛ زیرا با اشراف و بزرگان قریش ازدواج نکرده و محمّد یتیم و فقیر را پذیرفته بود.»(1)

این که کسی نمانده بود تا از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خواستگاری کند و جواب رد بشنود، دلیلی بر ازدواج نکردن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیست و در این که وی با هند بن نباش و ابی هاله ازدواج کرده باشد (و آنها از اشراف قریش بوده اند) و در اثر این ازدواج ها و فوت آنها ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فراهم شده باشد، نیز اشکالی نیست. دلیل محکمی در رد یا اثبات گفتار فوق یافت نشد، اما آنچه بیشتر مشهور است، این است که حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اولین همسر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نبوده است. اللّه اعلم.

از چه کسی روایت کرده است: رسول اللّه (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ).

چه کسی از وی روایت کرده است؟

ابن عباس، اسماعیل بن ابی حکیم مولی الزبیر، و عبد اللّه بن حارث.

احادیث: ابن اثیر، ابن عبدالبر و مجلسی حدیثی به سند خود از اسماعیل بن ابی حکیم مولی الزبیر، از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نقل کرده اند که به رسول اللّه (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گفت:

«یابنَ عَمِّ، أتَسْتَطیعُ أنْ تُخْبِرَنی بِصاحِبِکَ إذا جاءَکَ؟ تَعْنی جِبرائیلَ7 فَلَمّا جاءَهُ جِبرائیلُ7 قالَ: یا خَدیجَةُ، هذا جِبرائیلُ قَد جاءَنی، قالَتْ: قُمْ یَابنَ عَمِّ فَأجلِس عَلی فَخِذی الْیُسری، فَقامَ رَسُول اللّهِ(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَجَلَسَ عَلیها، قالَتْ: هَلْ تَراهُ؟ قالَ: نَعَمْ، قالَتْ: فَتَحَوَّلْ فَاقْعُدْ عَلی فَخِذی الیُمنی، فَتَحَوَّلَ، فَقالَتْ: هَل تَراهُ؟ قالَ: نَعَم، قالَتْ: فَاجْلِسْ فی حِجْری، فَفَعَل، قالَت: هَل تَراه؟ قالَ: لا، قالَت: یَابنَ عَمِّ أُثَبِّتُ وَأُبَشِّرُ، فَوَاللّهِ إنَّهُ لَمَلِکٌ (ان هذا لملک کریم) وَما هُوَ بِشَیطانٍ؛(2)

ای پسر عمو! آیا می توانی هنگامی که مصاحبت جبرئیل7 می آید، مرا آگاه کنی؟ وقتی جبرئیل7 آمد، رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خدیجه فرمود: جبرئیل نزد من آمده است. خدیجه گفت: پسر عمو برخیز و سمت چپ من بنشین. رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برخاست و سمت چپ پهلوی خدیجه

ص: 80


1- . مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77، من فصل النساء.
2- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 437؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4 ص 1820؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16 ص 11.

نشست. خدیجه گفت: او را می بینی؟ پیامبر فرمود: بله. خدیجه گفت: برخیز و بر سمت راست من بنشین. آن حضرت جایش را تغییر داد. خدیجه گفت: آیا او را می بینی؟ فرمود: بله. خدیجه گفت: بر دامن من بنشین. پیامبر نشست. خدیجه گفت: او را می بینی؟ فرمود: نه، خدیجه گفت: پسر عمو، ثابت باش و بشارت باد تو را چه آن که به خدا قسم که او فرشته ای است و شیطان نیست.»

مجلسی گوید: دارقطنی به سند خود از ابن عباس از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ روایت کند که گفت:

«سَمِعتُ رسولَ اللّه (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) یقول: إنَّ اللّهَ أعطانی فی عَلیٍّ خِصالاً تِسْعاً، ثَلاثاً فِی الدُّنْیا وَثَلاثاً فی الاخِرَةِ وَثَلاثاً إثْنَتانِ أنَا مِنْهُما آمِنٌ وَ واحِدَةٌ أنا مِنها وَجِلٌ، قالَتْ خَدیجَةُ بِأبی أنْتَ وَاُمّی أخْبِرنی بِهذِهِ التِّسْعَةِ ما هِیَ؟ قالَ لَها النَّبیُّ(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): أمّا الثَلاثُ الَّتی فی الدُّنیا یَقضی دینی ویَنْجِزُ مَوعِدی وَیَسْتُرُ عَوْرَتی، وَ أمَّا الثَّلاثُ الَّتی فی الاخِرَةِ فَمُتّکای یَومَ تَحِلُّ شَفاعَتی وَالقائِمُ عَلی حَوی وَقائِدُ اُمَّتی إلَی الْجَنَّةِ، وأمّا الإثْنَتانِ الَّتی أنَا مِنْهُما آمِنٌ فَلا یَرْجِعُ ضالاً بَعدَ هُدیً، وَلا یَمُوتُ حَتّی یُعْطینی رَبّی فی الَّذی وَعَدَنی، وَأمَّا الواحِدَةُ الّتی أنَا مِنها وَجِلْ فَما یَصْنَعُ بِهِ قُرَیشٌ بَعْدی؛(1)

شنیدم رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می فرمود: خداوند نُه خصلت در بارۀ علی عنایت فرمود: سه خصلت در دنیا و سه خصلت در آخرت. در مورد سه خصلت دیگر، از دو تای آن در امانم و از یکی از آنها بیمناکم. خدیجه گفت: پدر و مادرم فدایت! اما آن نه چیز چیست؟ به من بگو. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: آن سه تای مربوط به دنیا، عبارت اند از: ادا شدن دِینم، کامل شدن زمانم و پوشیده شدن زشتی هایم. و سه تای مربوط به آخرت عبارت اند از: تکیه زدن در روزی که شفاعتم گشاینده است، ایستادنم در کنار حوض، و هدایت کردن امتم به طرف بهشت. آن دو که من از آنها در امانم، عبارت اند از: عدم ضلالت پس از هدایت، و دیگر این که نَمیرم تا خداوند آنچه به من وعده داده، به من بدهد؛ و آن یکی که از آن بیمناکم، عملی است که قریش بعد از من مرتکب خواهند شد.»

طبرانی به سند خود از عبد اللّه بن الحارث از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نقل می کند که فرمود:

ص: 81


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 28 ص 83.

«قُلتُ: یا رَسولَ اللّهِ أیْنَ أطفالی مِنْکَ؟ قالَ: فی الْجَنَّةِ قُلْتُ: بِلا عَمَلٍ؟ قالَ: اَللهُ أعْلَمُ بِما کانوا عامِلینَ. قُلْتُ: فأینَ أطْفالی قَبلَکَ؟ قالَ: فی النّارِ. قُلتُ: بِغَیرِ عَمَلٍ؟ قالَ: لَقَدْ عَلِمَ اللّهُ ما کانوا عامِلینَ؛(1)

گفتم: ای رسول خدا! جایگاه فرزندانی که از شما پیدا کردم، کجا است؟ فرمود: در بهشت. گفتم: بدون انجام عملی؟ فرمود: خداوند می داند که چه می کردند. گفتم: جایگاه فرزندانم که قبل از شما بودند در کجا است؟ فرمود: در آتش جهنم. گفتم: بدون ارتکاب عملی؟ فرمود: خدا می داند که چه می کردند.»

کتابنامه

1. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، تهران: انتشارات اسماعیلیان.

2. ، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر، 1386 ق.

3. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عادل احمد، علی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق.

4. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دارالکتب العلمیه.

5. ابن عبدالبرّ، یوسف بن عبداللّه قرطبی (م 463 ق)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق: علی محمّد بجاوی، بیروت: دار الجیل، 1412 ق.

6. بخاری، محمّد بن اسماعیل (م 256 ق)، صحیح البخاری، [چاپ محمّد ذهنی افندی]، استانبول 1401 / 1981، چاپ افست بیروت [بی تا].

7. جلال الدین سیوطی، عبدالرحمان بن کمال بن محمد خضیری (م 911 ق)، الدرّ المنثور فی التفسیر المأثور، بیروت: دار الفکر، 1414 ق.

خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، چاپ پنجم،

ص: 82


1- . طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی، المعجم الکبیر، ج 23 ص 16.

1. [بی جا[، مرکز نشر الثقافة الاسلامیه، 1413 ق.

2. زِرِکلی، خیر الدین (م 1966 م)، الأعلام، بیروت: دار العلم للملایین، 1990م.

3. شیخ صدوق، ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی (م 381 ق)،

الخصال، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة، 1403 ق.

4. طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی (م 360 ق)، المعجم الکبیر ، تحقیق: حمری عبدالمجید سلفی، قاهره: مکتبة ابن تیمیة، [بی تا].

5. مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن (م 1351 ق)، تنقیح المقال فی علم الرجال، نجف: طبع رحلی، چاپ سنگی، مطبعه رضویه، [بی تا].

6. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: مؤسسه الوفا، 1404ق.

7. محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1404ق.

8. نویری، احمد بن عبدالوهّاب، نهایة الارب فی فنون الارب، قاهره: [1923] 1990.

ص: 83

ص: 84

27- حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اولین شیعه علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ

اشاره

27

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اولین شیعه علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ(1)

محمّد عابدی

چکیده

شرح زندگانی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به مهم ترین منابع تاریخی و روایی اهل سنت و شیعه است. از دیدگاه نویسنده: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بانویی پرهیزکار و پاک دامن بود؛ چنان که به طاهره مشهور شد. او به دلیل استعداد قوی خود، یکی از ثروتمندترین افراد قریش بود. با این همه ، همواره بخشی از اوقات خود را در محضر علمای بزرگ و کسب دانش از آنان می گذراند. در همین نشست های علمی بود که متوجّه شد، به زودی پیامبری ظهور خواهد کرد. روی دادن اتفاقی چند، سرانجام پیامبر خاتم را شناخت و به تقاضای خود با وی ازدواج کرد. حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در خانۀ خدیجه 3 رشد و نمو می یابد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مانند مادری مهربان به وی می نگرد. بیشترین لحظات عمر علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در این دوره نیز با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سپری می شود. هر چند در خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است، ولی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چون قصد دارد بر او در تمام مراحل نظارت کند، توجه ویژه ای به او می کند، خصوصاً در دوره های طولانی اعتکاف در غار حرا.

کلیدواژه: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، امامت، ولایت.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و ازدواج با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

«کانت خدیجة امرأة عاقلة شریفةً مع ما اراد اللّه بها من الکرامة و الخیر و هی یومئذ افضلهم نسبا و اعظمهم شرفا و اکثرهم مالاً(2)؛ خدیجه بانویی عاقل و شریف بود. به اضافه

ص: 85


1- مبلغان، شمارۀ 11 (دی 1379)، ص 8 - 18.
2- . دیار بکری، حسین بن محمّد، تاریخ خمیس، ج 1، ص 263.

آنچه خداوند از بزرگواری و خیر نسبت به او اراده کرده بود و او آن روز، برترین در نسب و بزرگ ترین در شرف و ثروتمندترین زنان در زمان خود بود.»

حضرت

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دختر خویلد که 68 سال پیش از هجرت در قریش متولد شده بود (1) بانویی پرهیزکار و پاک دامن بود؛ چنان که به طاهره(2) مشهور شد. او به دلیل استعداد قوی خود، یکی از ثروتمندترین افراد قریش بود. با این همه ، همواره بخشی از اوقات خود را در محضر علمای بزرگ و کسب دانش از آنان می گذراند. در همین نشست های علمی بود که متوجّه شد، به زودی پیامبری ظهور خواهد کرد.(3) با روی دادن اتفاقی چند، سرانجام پیامبر خاتم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را شناخت و به تقاضای خود با وی ازدواج کرد. این رویداد بزرگ در حدود 28 سال قبل از هجرت روی داد(4) و از آن پس خدیجه عمر خود را به همدلی، همسری، همرازی و همراهی پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گذراند.

علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نور واحد

بنا بر نظر مشهور امیرمؤمنان علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در سیزدهم رجب سی سال پس از عام الفیل در میان خانه کعبۀ متولد شد و در آن وقت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیست و هشت ساله بود.(5) در روایات معتبر می خوانیم: پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «ان اللّه تبارک و تعالی خلق علیّا من نوری و خلقنی من نوره و کِلانا من نورٍ واحد ؛(6) خداوند تبارک و تعالی علی را از نور من و مرا از نور خودش خلق کرد و هر دوی ما از یک نور هستیم .»

این روایت به خوبی میزان همبستگی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را نشان می دهد، لذا طبیعی

ص: 86


1- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 202.
2- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلا، ج 2، ص 111؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج 3، ص21.
3- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1817.
4- . در بارۀ سال ازدواج: دیار بکری، حسین بن محمّد، تاریخ خمیس، ج 1، ص 264 و حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 40، مشهور چهل سالگی است.
5- . ابن صباغ مالکی، علی بن محمّد، الفصول المهمّة فی معرفة احوال الائمّة، ص 29.
6- . گنجی شافعی، محمد بن یوسف، کفایة الطالب فی مناقب علی بن ابی طالب، ص 206.

است که بعد از تولد علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نهایت کوشش خود را جهت ارتباط بیشتر با علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ صرف کنند.

بر اساس منابع تاریخی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تا سه سالگی علی، در خانۀ ابوطالب بود.(1) پس از آن به منزل خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رفت. در طول این مدت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همواره در تربیت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ می کوشید و با او پیوند داشت ، لذا هنگامی که مادر حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نوزادش را خدمت رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آورد، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از او خواست، گهوارۀ علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را کنار رخت خوابش قرار دهد، حضرت گهواره علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را تکان می داد؛ به او غذا می داد؛ علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را بغل می گرفت و می فرمود: «این کودک برادر و در آینده ولی، یاور، وصی و همسر دختر من خواهد بود.»(2)

حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بعدها این توجه خاص پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را این گونه توضیح داده است: «وقد علمتم موضعی من رسول اللّه (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بالقرابة القریبة و المنزلة الخصیصة وَضَعنی فی حجره و انا ولید یضمنی الی صدره و یکنفنی فی فراشه و یمسّنی جسده و یُشمّنی عرفه و کان یمضغ الشی ء ثم یلقّمُنی؛(3) شما از خویشاوندی نزدیک من با رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مقام مخصوصی که نزد او داشتم، مطلع هستید. مرا در کنار خود قرار می داد، هنگامی که نوزاد بودم، مرا به سینۀ خود می گرفت و در کنار بستر خود مرا حمایت می کرد و دست بر بدنم می کشید و بوی خوش خود را به مشامم می رساند. او غذا را می جوید و سپس در دهان من می گذاشت.»

علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

طبیعی بود که این عشق و علاقۀ محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به علی 7 که از خواستگاهی الهی و منبعث از پیوستگی حقیقی آن حضرت به امیر مؤمنان7 بود، او را وادار می کرد به نحوی علی7 را بیشتر با خود همراه سازد و او را با تربیت الهی خود تربیت کند. لذا می بینیم خود حضرت

ص: 87


1- . صدر، محمّدصادق، امیرالمؤمنین در عهد پیامبر، ص 59.
2- . سبحانی، جعفر، فروغ ولایت، ص 17، به نقل از: اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 1، ص 90.
3- . نهج البلاغه عبده، ج 2، ص 182، خطبۀ قاصعه.

پیشنهادی به ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ می دهد و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را به خانه اش می آورد و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با علی 7 آشنا می شود.

دوران قبل از بعثت

علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در خانۀ خدیجه 3 رشد و نمو می یابد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مانند مادری مهربان به وی می نگرد. بیشترین لحظات عمر علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در این دوره نیز با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سپری می شود. هر چند در خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است ، ولی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چون قصد دارد بر او در تمام مراحل نظارت کند، توجه ویژه ای به او می کند، خصوصاً در دوره های طولانی اعتکاف در غار حرا و... لذا امام 7 خود می فرمود : «و لقد کنت اتّبعه اتباع الفصیل اثر امه یرفع لی کل یوم من اخلاقه علما و یامرنی بالاقتداء به؛(1) من مانند بچه ناقه ای که دنبال مادر می رود، در پی پیامبر (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می رفتم ، هر روز از اخلاق خود نکته ای به من می آموخت و دستور می داد از آن پیروی کنم.»

آری! به تعبیر ابن ابی الحدید : «علی آن چنان با پیامبر همراه بود که هر وقت پیامبر (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از شهر خارج می شد و به غار حرا می رفت، او را نیز با خود می برد.»(2)

البته حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در این دوره برای تهیۀ غذا به منزل بر می گشت و از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ غذای لازم را برای پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می گرفت و به حضرت می رساند. هم چنین اگر لازم بود، خبری به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یا پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رسانده شود، علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ این کار را انجام می داد.

دورۀ بعثت

رسالت غیر علنی

آن گونه که گفتیم، ارتباط پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ صرفاً یک ارتباط عاطفی یا خویشاوندی نبود، بلکه برآمده از پیوندی قدسی بود . از این روی، با این که علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ هنوز کودکی چندین ساله است، زودتر از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ایمان می آورد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بعد از وی به عنوان دومین نفر و اولین زن ، اسلام را می پذیرد. بر این اساس پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «اوّلکم وارداً علی الحوض، اوّلکم

ص: 88


1- . همان.
2- . ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 208.

اسلاماً، علی بن ابی طالب؛(1) نخستین کسی که بر حوض (کوثر) بر من وارد می شود ، اولین کسی است که اسلام آورد، [یعنی] علی بن ابی طالب است.»

در روایتی دیگر امام علی7 نیز بر این واقعیت تأکید می کند: «لقد صلیت مع رسول اللّه قبل الناس بسبع سنین و انا اول من صلی معه؛(2) من هفت سال قبل از مردم با رسول خدا نماز گزاردم و من اولین کسی هستم که با او نماز گزارد.

بعد از حضرت علی 7، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز ایمان می آورد و به این ترتیب خانواده سه نفری رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همه مؤمن به دین او می شوند.

شرح یک اشتباه

متأسفانه با وجود روایات متعدد و قراین واضح، عده ای کوشیده اند، نه به خاطر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، که به خاطر دشمنی با علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ سابقۀ وی در اسلام را مخدوش کنند. لذا ایمان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را بر او مقدم می دارند. از جمله ، در بارۀ ایمان آوردن علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ می گویند: وقتی علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وارد شد که خدیجه 3 با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مشغول نماز بود. علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ پرسید این عمل چیست؟ ... .(3)

اما با توجه به این که شیعه و سنی گفتار امیرالمؤمنین7 را قبول دارند، شیعه به خاطر عصمت امام و اهل سنت به خاطر این که صحابه را عادل می دانند و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را از صحابه می دانند، می توان این شبهه را با توجه به سخن خود امیر مؤمنان7 رد کرد، آن جا که می فرماید: «کنتُ اسمعُ الصوت و ابصر الضوء سنین سبعا و رسول الله(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حینئذ صامت ما اذن له فی الانذار والتبلیغ؛(4) من هفت سال صدا را می شنیدم و نور را می دیدم و پیامبر در آن روز ساکت بود و اجازه انذار و تبلیغ به او داده نشده بود.» و در روایتی نیز پیش از این خواندید که حضرت تصریح کرد هفت سال قبل از دیگران با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نماز می خواند.

ص: 89


1- . حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 136؛ علامۀ امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب والسنة، ص 191 - 213.
2- . طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 213.
3- . صدر، محمّدصادق، امیرالمؤمنین در عهد پیامبر ، ص 89 ، نقل از سیره سید احمد زینی بن دحلال، ص 104.
4- . نهج البلاغه، خطبۀ قاصعه.

در روایتی دیگر امام از ایمان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چنین یاد می کند: «لم یجمع بیت واحد یومئذ فی الاسلام غیر رسول اللّه و خدیجه و انا ثالثهم اری نور الوحی و الرسالة و اشم ریح النبوة؛(1) خانه ای واحد در آن روز در اسلام جمع نشد، غیر از رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و من سومین آن دو بودم. نور وحی و رسالت را می دیدم و بوی نبوت را استشمام می کردم.» در هر صورت علی7 و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اولین جامعۀ اسلامی را تشکیل دادند و در دورۀ دعوت غیر علنی به اجرای مراسم عبادی و نماز می پرداختند.

در دوره ای که هنوز غیر این سه نفر کسی مسلمان نشده بود، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و علی7 به یاری محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می شتابند و نه تنها در منزل یا کوه حرا، که در کنار مسجد الحرام و کعبه و در منظر و مرعی کفار نماز می خوانند و حضور اولین جامعۀ کوچک اسلامی را به مسافران و مقیمان اطلاع می دهند . این ارتباط ها هم چنان ادامه داشت تا آن که نوبت به خطیرترین مرحلۀ رسالت رسید .

اعلام عمومی رسالت

این مرحله، سخت ترین و گاه دردناک ترین مراحل برای پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خانواده او است. در این دوره ، خصوصاً سال های آغازین آن، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به شدت تحت فشار قرار داشتند و گاه خطر کشته شدن پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را نیز مشاهده می کردند. یکی از حوادث این دوره که در راستای حمایت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قابل مطالعه است، موضوعی است که مسلم و بخاری در صحیح خود نقل می کنند:

«در ایام حج روزی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به بالای کوه صفا رفت و با صدای بلند به مردم خطاب کرد: ای مردم! من رسول پروردگار هستم. آن گاه به کوه مروه رفت و باز سه بار مطلب خود را با صدای بلند به گوش مردم رساند. اما جاهلان عرب هر یک سنگی برداشته و در پی حضرت روان شدند. ابوجهل نیز سنگی برداشت و روان شد. او سنگ را چنان پرتاب کرد که به پیشانی حضرت خورد. خون بر صورت رسول خدا جاری شد. پیامبر به کوه ابوقبیس

ص: 90


1- . ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 13 ، ص 197.

(متکی) رفت و مشرکان نیز در پی او روانه شدند. در این بین شخصی خود را به نزد علی رساند و گفت: «پیامبر را کشتند.» حضرت گریست و با شتاب خود را به خدیجه رساند و او را از این خبر وحشتناک مطلع کرد. خدیجه نیز به شدت غمگین و منقلب شد؛ چنان که نتوانست بر خود مسلط شود و اشک بر گونه هایش جاری گشت.»(1)

به این ترتیب هر دو برای رساندن خود به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همه جا را جست وجو کردند، در این هنگام جبرئیل بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نازل شد و فرمود : «از گریه خدیجه، ملائکه به گریه در آمدند . او را بخواه و سلام به او برسان و بگو، خدا به تو سلام می رساند و او را به خانه ای در بهشت که از نور زینت شده است ، بشارت ده.»

علی و خدیجه که هم چنان در پی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بودند، سرانجام آن حضرت را با صورتی خونین یافتند و به خانه آوردند. اما قریش که مطلع شدند، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با کمک علی و خدیجه به خانه منتقل شده، در پی آنها روانه شدند، خود را به خانه خدیجه رساندند و شروع به سنگ پرانی به خانه کردند. خدیجه ناچار از خانه بیرون آمد و فرمود: «آیا شرم نمی کنید که خانه زنی را که نجیب ترین قوم شما است، سنگ باران می کنید؟ آیا از خدا نمی ترسید؟»

در پی این سخنان بود که مردم پراکنده شدند . رسول خدا (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هم در این هنگام پیام جبرئیل را به وی رساند و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در جواب گفت: «ان اللّه هو السلام و منه السلام و علی جبرئیل السلام و علیک یا رسول اللّه السلام و رحمة اللّه و برکاته و علی من سمع السلام الا الشیطان.»(2)

تحریم همه جانبه

سران قریش در نخستین شب از سال هفتم بعثت تصمیم گرفتند مسلمانان را تحت فشار اقتصادی، اجتماعی و سیاسی قرار دهند. لذا پیمان نامه ای نوشتند و هر نوع معامله ای را با مسلمانان تحریم کردند. ابوطالب با درک میزان خطر، مسلمانان را از شهر خارج و در دره ای جمع آوری کرد؛ دره ای که سه سال پذیرای مسلمانان شد. در این رویداد بزرگ نیز هم

ص: 91


1- . طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 208.
2- . حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 185؛ سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی ، تذکرة الخواصّ، ص 170؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 14، ص 111.

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و هم حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ حاضر بودند و اصولاً فشارهای ناشی از تحمل گرسنگی و سختی این دوره را می توان در رحلت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مؤثر دانست. البته خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از طرق مختلف به تأمین نیازهای مسلمانان همت می گمارد، که از جمله ابوالعاص بن ربیع، داماد حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شترها را می آورد؛ بار گندم و خرما بر آنها می نهاد و به مسلمانان می رساند.(1)

ابن هشام از جمله کسانی است که به حضور خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در شعب اشاره کرده است: «و قدکان ابوجهل بن هشام فیما یذکرون لقی حکیم بن حزام بن خویلد ابن اسد معه غلام یحمل ... یرید به عمته خدیجه بنت خویلد و هی عند رسول اللّه و معه فی الشعب فتعلق به فقال : اتذهب بالطعام؛(2) ابوجهل، حکیم بن حزام بن خویلد بن اسد را با غلامش که مواد غذایی حمل می کرد و قصد داشت نزد عمه اش، خدیجه برود، دید. خدیجه نزد رسول خدا و با او در شعب بود. ابوجهل با او گلاویز شد و گفت: آیا غذا می بری؟»

بیعت با علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ

شگفت آورترین صحنه زندگی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مربوط به قبول ولایت امیرمؤمنان7 و امامت اولاد امیرمؤمنان7 است، با این که در آن وقت به قبول ولایت مکلف نبود، چون این تکلیف بعد از وفات پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وجوب می یافت. ولی او در زمان ولادت حضرت فاطمه زهرا 3 از امامت ائمۀ اطهار7 که از نسل فرزندش فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ هستند شنیده بود. لذا قدر و منزلت امیر مؤمنان7 را می دانست.

علامۀ مجلسی در این باره می نویسد: یک روز رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همسر مهربانش را خواست. او را در کنار خود نشاند و فرمود: این جبرئیل است، که می گوید اسلام شروطی دارد: اوّل، اقرار به یگانگی خداوند. دوم، اقرار به رسالت رسولان. سوم، اقرار به معاد و عمل به اصول شریعت و احکام آن. چهارم، اطاعت اولی الامر و ائمه طاهرین از فرزندان او همراه با برائت از دشمنان آن ها.

ص: 92


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 2، ص 103، 353، 354.
2- . همان، ص 103 .

در پی این فرمایش پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به همۀ آنها اقرار کرد و یک به یک تصدیق فرمود. در مورد امیر مؤمنان علی7 رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خصوص به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: «هو مولاک و مولی المؤمنین و امامهم بعدی؛ علی مولای تو و مولای مؤمنان و امام آنها پس از من است.»

رسول گرامی بعد از آن که عهد اکید از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گرفت، اصول و فروع، واجبات و محرمات را به وی آموخت. آن گاه، دست خود را بالای دست امیر مؤمنان7 گذاشت و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دست خود را بالای دست پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گذاشت و به این صورت بیعت کرد.

از حدیث «ما کمل من النساء الا اربعة آسیه بنت مزاحم، مریم بنت عمران ، خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمّد» هم ظاهر می شود که آن بانوی بزرگوار به تمام اصول و فروع دین اسلام ایمان آورد.(1)

علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ داماد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ 24 سال زندگی پر فراز و نشیب خود با رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را پشت سر گذاشت و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به عنوان بشارت به وی وعده بهشت داد . بعد از وفات، خود وارد قبر او شد و برایش گریست.(2) فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ تنها بازمانده خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در این لحظات سخت دور پدر می چرخید و بهانه مادر را می گرفت و این بر ناراحتی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بی اندازه می افزود، تا آن که جبرئیل نازل شد و فرمود: «ای پیامبر! به فاطمه بگو خدا برای مادرت قصری از لؤلؤ ساخته است که میان آن نهر است و در آن جا رنجی نیست.»(3)

آری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سر انجام سه سال قبل از هجرت در ماه رمضان(4) وفات یافت، اما تقدیر چنین بود که این بار دختر و پارۀ تن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مأموریت همراهی علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در مسیر پیروی و

ص: 93


1- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 209، نقل از مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 6.
2- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلا، ج 2، ص 111؛ طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 11 ، ص 593.
3- . نویری، احمد بن عبدالوهّاب، نهایة الارب فی فنون الارب، ج 18، ص 171.
4- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1882؛ ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، ص 130.

یاری از رسول خدا (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را عهده دار شود. امری که بعدها موجب فخر و مباهات ائمّه: بود و آنان به این که فرزند خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نامیده شوند، افتخار می کردند. مانند آنچه در زیارت امام زین العابدین ، از امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ می فرماید: «السلام علیک یابن رسول اللّه ... السلام علیک یابن علی بن ابی طالب. السلام علیک یابن الحسن و الحسین. السلام علیک یا بن خدیجة و فاطمة.»(1)

به یاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

امیر مؤمنان علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بعد از وفات حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به مناسبت از وی یاد می کرد و نامش را گرامی می داشت. از جمله، یک بار به دفاع پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اشاره کرده و این قضیه را نقل کردند:

«ذکر النبی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خدیجة یوما و هو عند نسائه فبکی فقالت عایشه ما یبکیک علی عجوز حمراء من عجائز بنی اسد؟ فقال: صدقتنی اذ کذبتم و آمنت بی اذ کفرتم و ولدت لی اذ عقمتم. قالت عایشه فما زلت اتقرب الی رسول اللّه بذکرها؛(2)

یک روز که پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در میان همسران خویش حضور داشت ، یادی از همسرش خدیجه نمود و به فراق او گریست. عایشه گفت: بر پیرزن سرخ روی از تیره بنی اسد می گریی؟ رسول خدا فرمود : [چه کسی جای خدیجه را می گیرد] روزی که شما مرا تکذیب کردید، مرا تصدیق کرد. روزی که کفر ورزیدید به من ایمان آورد و هنگامی که شما نازا بودید او برایم فرزند آورد عایشه گفت از آن پس همواره خودم را با بیان خوبی های خدیجه به پیامبر نزدیک می کردم.»

آخرین مال

اموال حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به عنوان ابزاری مناسب از همان ابتدا در خدمت اسلام و پیشرفت آن قرار گرفت . جالب این که آخرین بخش از دارایی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ توسط امیر مؤمنان7 در سفر

ص: 94


1- . شیخ صدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 596 .
2- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 131؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 18.

هجرت به مدینه صرف شد.

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سه شبانه روز در غار ثور ماند، امیر مؤمنان7 نیز شبانه خود را به غار رساند و آذوقه و لوازم سفر را آورد. در آن جا حضرت به علی 7 فرمود: «امانت های زیادی نزد من است ، به بالای ابطح (تپه ای در مکه ) برو و صبح و شب با صدای بلند بگو: هر کسی نزد محمّد امانت و یا ودیعه ای دارد بیاید و تحویل بگیرد . یا علی! بعد از این با هیچ حادثه ای ناگوار مواجه نخواهی شد تا این که نزد من برسی. امانت های مردم را آشکارا تحویل بده. ای علی! تو را سرپرست دخترم فاطمه قرار دادم و خدا را مراقب شما. از آخرین باقی مانده اموال خدیجه برای خود و فاطمه و هر کس از بنی هاشم که قصد همراهی با شما را دارد، شتر و زاد و توشه بخر و بعد از رد امانت ها، دیگر درنگ نکن.»

ابوعبیده (نوه عمار یاسر) می گوید: «فرزند ابی رافع این مطالب را به نقل از پدرش گفت. من پرسیدم: مگر رسول خدا مال و ثروتی قابل توجه داشت که دو شتر برای سفر خودش خرید و به امیر مؤمنان هم سفارش کرد زاد و توشه دیگر مهاجران را تهیه کند؟ ابی رافع پاسخ داد: پدرم گفت: پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: هیچ مال و ثروتی برای من سودمندتر از اموال خدیجه نبود. ابی رافع افزود: پدرم گفت: از آخرین موارد مصرف اموال خدیجه خرید زاد و توشه برای مسلمانان مستضعف بود که قصد داشتند به مدینه هجرت کنند. سفر اکثر مسلمانان با اموال خدیجه ممکن شد. آخرین آنها هم قافله ای بود که امیر المؤمنین آن را سرپرستی کرد.»(1)

یک نکته

شهید مطهری= به نکته ای اساسی در (اموال خدیجه و شمشیر علی ) اشاره دارد که آگاهی از آن جهت روشن شدن ذهن مخاطبان ضروری است؛ زیرا وقتی گفته می شود اسلام با مال خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و شمشیر علی7 پیش رفت، چنین به نظر می رسد که دین اسلام با همان زر و زور پیش رفته است.

ص: 95


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 19، ص 63.

شهید پاسخ مناسبی به این شبهه می دهد و می نویسد: «اگر دینی با زور پیش برود، آنچه دینی می تواند باشد؟ آیا قرآن در یک جا دارد که دین اسلام با زر و زور پیش رفت؟ آیا علی7 یک جا گفت که دین اسلام با زر و زور پیش رفت؟ شک[ی وجود] ندارد که مال خدیجه به درد مسلمین خورد اما آیا مال خدیجه صرف دعوت اسلام شد؟ یعنی خدیجه پول زیادی داشت، پول خدیجه را به کسی دادند و گفتند بیا مسلمان شو؟ آیا یک جا انسان در تاریخ چنین چیزی پیدا می کند؟ یا نه ، در شرایطی که مسلمین و پیغمبر اکرم در نهایت درجه سختی و تحت فشار بودند، جناب خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مال و ثروت خودش را در اختیار پیامبر گذاشت، ولی نه برای این که پیامبر العیاذ باللّه به کسی رشوه بدهد و تاریخ نیز هیچ گاه چنین چیزی را نشان نمی دهد ... پس اگر مال خدیجه نبود، فقر و تنگدستی شاید مسلمین را از پا در می آورد، مال خدیجه خدمت کرد، اما نه خدمت رشوه دادن ... بلکه خدمت به این معنی که مسلمانان گرسنه را نجات داد. شمشیر علی بدون شک به اسلام خدمت کرد... در شرایطی که شمشیر دشمن آمده بود، ریشۀ اسلام را بکند .»(1)

کتابنامه

1. ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد (م 656 ق)، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمّد ابوالفضل ابراهیم ، قاهره: داراحیا الکتب العربیه، 1378ق.

2. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، تهران: انتشارات اسماعیلیان.

3. سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی (م 654 ق) ، تذکرة الخواص من الامه بذکر خصائص الائمه، نجف: منشورات المطبعه الحیدریه، 1383ق.

4. ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه قرطبی (م 463 ق)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق: علی محمّد بجاوی، بیروت: دار الجیل، 1412 ق.

ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، تحقیق:

ص: 96


1- . مطهّری، مرتضی، سیری در سیرۀ نبوی، ص 245 - 248.

1. مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، [بی تا].

2. ابو الفرج اصفهانی، علی بن حسین (م 356 ق)، مقاتل الطالبیین، تحقیق کاظم مظفر، قم: مؤسسة دارالکتاب، 1385 ق.

3. اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی (م 692 ق)، کشف الغمة فی معرفة الائمة7، بیروت: دار الاضواء، 1405 ق.

4. علامۀ امینی، عبدالحسین بن احمد (م 1390 ق)، الغدیر فی الکتاب والسنّة والأدب، بیروت: دار الکتاب العربی، 1397ق / 1977م.

5. حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه (م 405 ق)، المستدرک علی الصحیحین، بیروت لبنان : دارالمعرفة ، 1406 ق.

6. حلبی، علی بن برهان (م 1044 ق)، السیرة الحلبیه، بیروت: دارالمعرفة، 1400 ق.

7. دیار بکری، حسین بن محمّد (معاصر)، تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس نفیس، بیروت: مؤسّسۀ شعبان.

8. ذهبی، محمّد بن احمد بن عثمان، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب ارنووط و حسین اسد، بیروت: مؤسسة الرسالة ، 1413 ق.

9. شیخ صدوق، ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی (م 381 ق)، من لا یحضره الفقیه، تحقیق: علی اکبر الغفّاری، قم: مؤسّسۀ نشر اسلامی، 1404 ق.

10. صدر، محمّدصادق، امیرالمؤمنین در عهد پیامبر ، ترجمه: دکتر سید جمال موسوی.

11. طبری، محمد بن جریر (م 310 ق)، تاریخ طبری ( تاریخ الامم والملوک)، به کوشش: گروهی از علماء، بیروت: اعلمی، 1403 ق.

12. گنجی شافعی، محمّد بن یوسف (م 658 ق)، کفایة الطالب فی مناقب علی بن ابی طالب7، تحقیق: محمّد هادی الأمینی، تهران: دار إحیاء تراث أهل البیت7، 1404 ق.

ابن صباغ مالکی، علی بن محمّد، الفصول المهمّة فی معرفة احوال الائمّة، نجف:

ص: 97

1. مطبعه العدل، [بی تا ].

2. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق.

3. محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، تهران: دارالکتب الاسلامیة، چاپ هفتم،1404 ق.

4. مطهری، مرتضی، سیری در سیرۀ نبوی، تهران: انتشارات صدر، چاپ دوم، 1364ش.

5. نویری، احمد بن عبدالوهّاب، نهایة الارب فی فنون الارب، قاهره [1923] 1990.

6. سبحانی، جعفر، فروغ ولایت، قم: انتشارات مجمع جهانی اهل بیت، 1387.

ص: 98

28- حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

اشاره

28

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ(1)

احمد لقمانی

چکیده

شرح حال حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به منابع مهم تاریخی و حدیثی است. از دیدگاه نویسنده: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یگانه بانویی در آفرینش است که از آغاز تا فرجام هستی، هیچ فردی همسان او در افتخار و سربلندی نبوده و نخواهد بود و آن مادری دخت آفتاب، فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ است. گرچه این بانوی عزیز صاحب فرزندانی دیگر از رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گردید و قاسم، زینب، رقیه، ام کلثوم و عبد اللّه را به دنیا آورد و یا تنها او و ماریه قبطیه مادر ابراهیم از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرزنددار شدند، اما نشان روشنی بخش نام و یاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که برای همیشه در تاریخ افتخارات او جاودان خواهد ماند نسبت دختر دلبند وی، فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ است؛ فرزندی که خداوند او را خیر کثیر، یعنی «کوثر» نام نهاد تا برکات بیکران او بیش از هزاران پسر، نورانیت داشته باشد. علاقۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نسبت به فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ موجب گردیده، که در آینۀ معارف والای فرهنگی، آن بانوی ایثارگر و مهربان را همراه آسیه دختر مزاحم و مریم دختر عمران چونان نگاهبان در پیش روی فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ دیده که همراه او حرکت کرده، تا زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ را وارد بهشت کنند.

کلیدواژه: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ، آسیه، حضرت مریم.

سپیدۀ سخن

شناخت شخصیت های تاریخ و آگاهی از ابعاد مختلف زندگی آنان، نیازمند آشنایی با جامعۀ آن

ص: 99


1- گنجینه، شمارۀ 109 (فروردین 1380)، ص 42 46.

روز، شرایط تأثیرگذار فکری، فرهنگی و درک حساسیت سخن و سیرۀ آنان خواهد بود.

صاحب نظران و اندیشمندانی که برای تحلیل حوادث دور و نزدیک، خود را در آن زمان حاضر کرده و آگاهی های تمام عیاری نسبت به عوامل پیدا و ناپیدا می یابند، هرگز دچار لغزش ها و لرزش های فکری فرهنگی نشده، سخنانی از سر بصیرت و بینایی ارایه می دهند. از این رو آشنایی با شرایط بسیار دشوار صدر اسلام و فشار طاقت فرسای دشمنان بر یکایک دین باوران و خداجویان، گام نخست شناخت عظمت اندیشه و قداست انگیزۀ رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و یاران برجستۀ او خواهد بود.

بی شک در بین اصحاب پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، برخی نقش ممتاز ایفا کرده و بیش از توان خویش به استقبال سختی ها شتافتند و برای برقراری بیرق توحید و خداپرستی با تمامی مشرکان به مبارزه پرداختند که از آن میان حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در اوج ایمان و عشق و ایثار قرار دارد. آشنایی با شخصیت بزرگ بانویی این چنین، از نگاه معصومان7 به ویژه فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ توفیقی چشم گیر است تا هر یک از ما به آزمون خود پرداخته، با حضور در فضای آن زمان، نگاهی دوباره به معیار و میزان پویایی و پایداری خویش بنماییم. با هم دفتر زندگانی این اسوۀ پارسایی و ایثار را می گشاییم.

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دختر خویلد و فاطمه، زنی پاک دامن و با شخصیت بود که در دوران جاهلیت وی را «طاهره» لقب دادند. او بانویی بزرگ و ثروتمندی سرشناس در شبه جریزة العرب به حساب می آمد که با دارایی خویش توسط افرادی به تجارت و مضاربه می پرداخت.(1) از این رو در پی شخصی امین و درست کار بود تا سرمایۀ تجاری خویش را با خاطری آسوده در اختیار او قرار دهد.

حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که در آن زمان جوانی بیست و پنج ساله بود و به درستی، راستی و حفظ امانت شهرتی بی نظیر داشت، مورد توجه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قرار گرفت، تا آن که روزی با

ص: 100


1- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج5، ص 434؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج4، ص273؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص7 و 13.

عموی او ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به گفت وگو پرداخت تا از آن حضرت درخواست ریاست تجارت او را نماید.(1) از سوی دیگر اخبار عالمان، کاهنان و عموی خود، ورقة بن نوفل که از دانشمندان گران مایۀ عرب به حساب می آمد نسبت به حضور پیامبری خاتم، بعثت او در شهر مکه و ازدواج زنی شریف و ثروتمند از قریش با او، حساسیت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را برانگیخت تا از شخصیت چنین پیامبری آگاهی یابد. شوق آشنایی با آن رسول الهی آن گاه فروزان شد که ورقة بن نوفل به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بشارت ازدواج وی را با آن پیامبر برگزیده داد.(2)

پاسخ مثبت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ برای سرپرستی کاروان تجاری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، وی را بر آن داشت تا غلام خود میسره را مأمور آگاهی از سیره و سخن محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و پیش آمدهای مختلف سفر نماید.

بازگشت

قافله از شام و با خبر شدن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از ورود آن به مکه موجب شد تا او در اتاق فوقانی خود، نظاره گر مال التجاره و سرپرست آن باشد که ناگاه حادثه خیره کننده ای تعجب او را برانگیخت و در پی آن یقین سرشاری در اعماق وجود او ریخت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چون نگاه کرد قطعه ابری دید که بر سر محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سایه افکنده و با حرکت او، حرکت می کند. از این رو شوق و شعفی افزون تر یافت تا آن جا که خود پیشنهاد ازدواج با حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را بیان کرد و به او گفت: «... اگر بخواهی ازدواج کنی، من به کنیزی شما حاضرم!»

خبر این پیشنهاد از سوی حضرت، به ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و دیگر عموها رسید و ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ خطبۀ عقدی فصیح و بلیغ قرائت کرد؛ در حالی که مهریۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از مال خود او بود و ضیافت و پذیرایی از مهمانان نیز از دارایی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ.(3)

مراسم خواستگاری رسمی و ازدواج حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ انجام شد و مردم مکه از این ماجرا آگاه شدند. زنان کم خرد و سطحی نگر قریش که خواستگاران سرشناس و

ص: 101


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص 3، 4؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج5، ص435؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج2، ص135.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج14، ص4.
3- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج5، ص43.

ثروتمندی برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می دیدند، چون از تصمیم و اشتیاق او با خبر شدند، وی را سرزنش کرده، رابطۀ خود و دوستان را با او قطع کردند و از این که چنین زنی با «یتیم عبد اللّه» و «تهی دستی از بنی هاشم» ازدواج کرده، لب به نکوهش او می گشودند.(1)

ازدواج رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در 25 سالگی با بزرگ بانویی چون خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در چهل سالگی و زندگی مشترک آن دو به مدت 24 سال، سرآغاز تحولاتی شگرف در تاریخ اسلام گردید.(2)

این وصلت مبارک و شکوهمند موجب فراهم شدن پشتوانۀ مالی عظیمی برای پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود تا در برابر تهدیدها و تحریم های اقتصادی مشرکان، توان ادامه وظیفه و پایداری یابد.(3) افزون بر آن که همدل و همراهی خداجو و دین باور در کنار خود خواهد داشت که در دشواری شرایط و سنگلاخ های مسیر رسالت، پا به پای آن حضرت گام برداشته و به عنوان نخستین بانوی با ایمان قلمداد می شود.(4) تمامی دارایی خویش را با اخلاص و عشق بی نظیری در اختیار پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قرار داده تا از بخش چشمگیری از مشکلات، کاسته و فشار کمتری به تازه مسلمانان وارد شود. از این رو پروردگار بزرگ این لطف بس بزرگ را با نزول

ص: 102


1- . راوندی، قطب الدین، الخرائج والجرائح، ج2، ص524؛ خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ج2، ص340؛ ابن حمزه، محمّد بن علی، ثاقب المناقب، ص286؛ رحمانی همدانی، احمد، فاطمة الزهرا عَلَيْها السَّلاَمُ شادمانی دل پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص202 210؛ شیخ حر عاملی، محمّد بن حسن، الایقاظ من الهجعه، ص148.
2- . ابن نجیم مصری، البحرالرائق (شرح کنزالدقائق)، ج10، ص397؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص10.
3- . سید المرتضی، علی بن حسین، الشافی فی الامامه، ج4، ص24؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص8.
4- . مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج2، ص284؛ قاضی نعمان مغربی، نعمان بن محمّد، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، ص19 و21؛ سید المرتضی، علی بن حسین، الفصول المختار، ص258؛ کراجکی طرابلسی، محمّد بن علی، کنزالفوائد، ج1، ص263 و272؛ علامۀ حلّی، حسن بن یوسف، کشف الیقین فی فضائل امیرالمومنین7، ص26؛ کاشانی، ملا فتح اللّه، منهج الصادقین، ج4، ص307؛ بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، حلیة الابرار، ص242؛ بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، غایة المرام، ج1، ص499، 501 502؛ طبری، عماد الدین حسن بن علی، کامل بهایی، ج1، ص236؛ قمی مشهدی، میرزا محمّد، کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج 5، ص524؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، ج3، ص65؛ خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ج2، ص4، 7 و15؛ قیروانی، حسن بن رشیق، العمدة فی محاسن الشعر و آدابه، ص61 و85؛ ابن طاووس حلی، سید احمد بن موسی، بناء المقالة الفاطمیه، ص 318؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج1، ص83، 178، 507 و 510.

آیه ای، برابر دیدگان رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قرار می دهد:(1)

«و وجدک عائلاً فاغنی؛(2) و تو را تنگ دست یافت و بی نیاز گردانید.»

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در نگاه پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ارادت و علاقۀ خاصی نسبت به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اظهار می نمود و این ویژگی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پس از وفات آن بانوی والاگوهر نیز استمرار داشت. بدون شک تفاوت سن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) روشنگر این حقیقت است که آن حضرت به خاطر جلوه های ظاهری، هرگز چنین محبتی به همسر خود ابراز نمی کرد؛ زیرا همسران بعدی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) جوان تر و زیباتر از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بودند. کمالات و صفات معنوی، همانند اخلاص و ایثار تمام عیار آن همسر مهربان و وفادار، زمینه ساز چنین ارادتی چشمگیر شده بود. از این رو آن حضرت به احترام همسر عزیز خود در ایام زندگانی خویش با او هرگز همسر دیگری انتخاب نکرد و در مدت 24 سال زندگی مشترک، تنها با او زندگی می کرد.(3)

پس از رحلت آن بانو، گاه که برخی از زنان آن حضرت از سر حسادت، تحمل احترام پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را نداشته، و سخن از زیبایی و جوانی خود به میان می آوردند، رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به شدت غضبناک شد و با ناراحتی بسیار می فرمود: «عایشه چه گفتی؟! به خدا سوگند، زمانی که همه مرا تکذیب می کردند، او مرا تصدیق می نمود و به من ایمان آورد. هنگامی که همه مرا ترک کرده بودند، او مرا کمک می کرد. خدا خدیجه را رحمت کند که مبارک زنی بود؛ زیرا هم او بود که برای من شش فرزند آورد.»(4)

علاقۀ عمیق و قلبی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ موجب شده بود که آن حضرت تا آخر عمر با

ص: 103


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج43، ص34.
2- . والضحی: 8.
3- . قیروانی، حسن بن رشیق، العمدة فی محاسن الشعر و آدابه، ص 394؛ مجلسی، محمّدتقی، روضة المتقین، ج8، ص128.
4- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج2، ص 138؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص3 و 12.

دوستان آن بانو صمیمی بوده و به آنان محبت نماید تا جایی که هر گاه گوسفندی ذبح می کردند از آن برای دوستان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می فرستاد.(1) و یا برخی از آشنایان او را که می دید با او احوال پرسی کرده و احترام می نمود. چون از علت محبت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سوال می شد، می فرمود: «این زن در زمان خدیجه به خانۀ ما می آمد. یاد داشتن سابقه، از ایمان است.»(2)

شدت علاقه و دلسوزی رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نسبت به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چنان بود که گاه با شنیدن نام او اشک از چشمان آن حضرت جاری می شد و ایثار و فداکاری او را می ستود(3) و گاهی نیز لب به سخن گشوده می فرمود:

«افضل نساء[اهل] الجنه اربع: خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمّد و مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم امرأة فرعون؛(4) با فضلیت ترین زنان اهل بهشت چهار نفرند: خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمّد، مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، همسر فرعون.»

گاهی نیز این زن فداکار را از «بهترین بانوان بهشتی» و از «برگزیدگان» معرفی می کرد که مصداق «ازواجنا» در آیۀ قرآن محسوب می شود.(5)

ص: 104


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص8 12؛ قیروانی، حسن بن رشیق، العمدة فی محاسن الشعر و آدابه، ص393.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص8؛ عالمی دامغانی، محمّد علی، پیغمبر و یاران، ج2، ص713.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص8 و 9.
4- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ص150؛ شیخ صدوق، محمّد بن علی، الخصال، ص206؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، ج1، ص440؛ قیروانی، حسن بن رشیق، العمدة فی محاسن الشعر و آدابه، ص391؛ شریف لاهیجی، محمّد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، ج4، ص525؛ عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج1، ص 336؛ بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، معالم الزلفی، ج1، ص287؛ بحرانی اصفهانی، نورالدین عبداللّه بن نور، عوالم العلوم والمعارف، ج11، ص106؛ مجلسی، محمّدباقر، جلاء العیون، ج1، ص141؛ ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج4، ص3؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج13، ص162.
5- . همان مدارک؛ قهپایی، عنایت اللّه، مجمع الرجال، ج7، ص173؛ فیض کاشانی، ملا محمّدمحسن، الصافی فی تفسیر القرآن، ج5، ص198؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص2؛ رحمانی همدانی، احمد، فاطمة الزهرا عَلَيْها السَّلاَمُ شادمانی دل پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص68؛ فرات کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، ص294؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج2، ص117؛ استرآبادی، شرف الدین علی حسینی، تأویل الآیات الظاهره، ج1، ص385؛ قمی مشهدی، میرزا محمّد، کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج9، ص446 و448؛ مجلسی، محمّدباقر، Ñ Ø بحار الأنوار، ج24، ص134 و ج69، ص263؛ بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، ج3، ص177 178؛ بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، اللوامع النورانیه، ص265 266؛ عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج4، ص43 و72؛ فیض کاشانی، ملا محمّدمحسن، الصافی فی تفسیر القرآن، ج4، ص27.

سه سال پیش از هجرت که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ دیده از جهان فرو بست و چند روز پس از آن که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بدرود حیات گفت، سنگینی مصیبت، غم و اندوه بسیاری بر دل و دیده رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نمایان ساخت؛ به گونه ای که آن سال را «عام الحزن»، سال حزن و اندوه پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نامیدند.(1)

امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ ماجرای بازگشت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از قبرستان حجون، پس از دفن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ(2) را این گونه بیان می فرمود: هنگامی که خدیجه وفات کرد فاطمه [جای خالی مادر را می دید و احساس تنهایی می کرد از این رو] به پدر پناه می برد. اطراف او می چرخید و می گفت: «یا ابه این امی؟ پدرجان! مادرم کجا است؟»

جبرئیل در این هنگام نازل شد و به پیامبر عرض کرد: خداوند امر می کند که فاطمه را سلام برسان و بگو مادرت در اتاقی قرار دارد که از یک دانه گوهر ساخته شده است. پایه اش از طلا و ستون آن از یاقوت سرخ است. او بین آسیه همسر فرعون و مریم دختر عمران حضور دارد.

زهرای مرضیه عرض کرد: «ان اللّه هو السلام و منه السلام و الیه السلام؛(3) به درستی که

ص: 105


1- . قاضی نعمان مغربی، نعمان بن محمّد، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، ص17؛ عیاشی، محمد بن مسعود سمرقندی، تفسیر العیاشی، ج1، ص257؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص53؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج2، ص139؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص1؛ بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، ج2، ص128؛ عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج1، ص517؛ قمی مشهدی، میرزا محمّد، کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج3، ص476.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص1 15؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج2، ص139.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص1 و ج43، ص7؛ شیخ طوسی، محمّد بن حسن، الامالی، ج 1، ص178؛ شیخ حر عاملی، محمّد بن حسن، الجواهر السینه، ص264؛ مجلسی، محمّدباقر، جلاء العیون، ج1، ص136، بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، معالم الزلفی، ج1، ص126؛ بحرانی اصفهانی، نورالدین عبداللّه بن نور، عوالم العلوم والمعارف، ج11، ص204. ر. ک: قاضی نعمان مغربی، نعمان بن محمّد، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، ص67؛ بهبهانی، محمّد باقر بن عبدالکریم، الدمعة الساکبه، ج3، ص86؛ ابن فارس، احمد بن فارس بن زکریا رازی، معجم مقاییس اللغه، ج5، ص94؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج1، ص507 و512؛ طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج2، ص144؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص7 و 11 و ج 19، ص241؛ قیروانی، حسن بن رشیق، العمدة فی محاسن الشعر و آدابه، ص393؛ فتال نیشابوری، محمّد بن حسن، روضة الواعظین، ص269.

خداوند خود سلام است و از او است سلام و به سوی او است سلام.»

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ دو الگوی ماندگار

پیروزی های و افتخارات هر یک از ما به گونه ای است که گاه افراد دیگری در دست یابی به آن مثل ها بوده و در عظمت و سربلندی همسان ما محسوب می شوند؛ اما گاهی امتیازی از آن ما خواهد بود که بی نظیر و یگانه است و در عصر ما همانند نخواهد داشت.

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یگانه بانویی در آفرینش است که از آغاز تا فرجام هستی، هیچ فردی همسان او در افتخار و سربلندی نبوده و نخواهد بود و آن مادری دخت آفتاب، فاطمه زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ است. گرچه این بانوی عزیز صاحب فرزندانی دیگر از رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گردید و قاسم، زینب، رقیه، ام کلثوم و عبد اللّه را به دنیا آورد و یا تنها او و ماریۀ قبطیه مادر ابراهیم از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرزنددار شدند، اما نشان روشنی بخش نام و یاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که برای همیشه در تاریخ افتخارات او جاودان خواهد ماند نسبت دختر دلبند وی، زهرای مرضیه عَلَيْها السَّلاَمُ است؛ فرزندی که خداوند او را خیر کثیر، یعنی «کوثر» نام نهاد تا برکات بیکران او بیش از هزاران پسر، نورانیت داشته باشد.(1)

گویی این شرافت پایدار موجب گردید که شاعری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را «ملکۀ مکه» نام نهاده و این گونه بسراید:

یا حبّذا من لیلة المیلاد

الیلة العشرین من جمادی

میلاد بنت المصطفی رسول

صدیقة طاهرة بتول

خدیجه، بمکه ملیکه

کانت علی العریش و الاریکه

ص: 106


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص21.

حقت لها لو فخرت مدی الزمن

ببنتها ام الحسین و الحسن

(1)

«چه خوش است شب میلاد، شب بیستم جمادی، میلاد دختر مصطفی رسول خدا، صدیقه و طاهره و بتول، خدیجه ملکۀ مکه، که بر روی تخت و سریر نشسته، شایسته او است که همواره به دخترش، که مادر حسین و حسن است افتخار کند.»

اینک چگونگی میلاد فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ را از زبان آن حضرت می شنویم تا از لیاقت و شخصیت چشمگیر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بیش از پیش آگاه شویم.

روزی زهرای مرضیه عَلَيْها السَّلاَمُ رو به همسر خود امام عَلَيْهِ السَّلاَمُ کرده، فرمود: «... ای ابوالحسن! بدان که خداوند نور مرا آفرید؛ در حالی که تسبیح گوی خداوند بزرگ بود. آن گاه آن را در یکی از درختان بهشتی به ودیعت نهاد. آن درخت درخشید و هنگامی که پدرم [در شب معراج] وارد بهشت شد، پروردگار به آن حضرت الهام کرد تا از میوۀ آن درخت چیده و در دهان خود بگذارد. پیامبر چنین کرد. بدین ترتیب خداوند مرا در قلب پدرم قرار داد و بعد از آن به خدیجه منتقل کرد و او هم مرا به زمین نهاد. من از آن نور هستم. آنچه را که بوده و هست و هنوز نیامده می دانم. علی! مومن به نور خدا می نگرد.»(2)

گرچه در بعضی منابع «خرما» و برخی «سیب» به عنوان میوۀ آن درخت معرفی شده است، اما از مجموع تمامی سخنان معصومان7 گفتار رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به دست می آید که فرمود: «فاطمه حوریه ای انسانی است. هر گاه مشتاق بوی بهشت می شوم، دخترم زهرا را می بویم.»(3)

ص: 107


1- . حائری مازندرانی، مهدی، الکوکب الدری فی احوال النبی و البتول و الوصی، به نقل از رحمانی همدانی، احمد، فاطمة الزهراء3 بهجة قلب المصطفی، ص197 198. (مترجم)
2- . بحرانی اصفهانی، نورالدین عبداللّه بن نور، عوالم العلوم و المعارف، ج11، ص7.
3- . بحرانی اصفهانی، نورالدین عبداللّه بن نور، عوالم العلوم و المعارف، ج 11، ص10 و 43 و201؛ قمی مشهدی، میرزا محمّد، کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج9، ص523؛ بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، نزهة الابرار، ص390؛ بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، معالم الزلفی، ج1، ص311؛ بهبهانی، محمّد باقر بن عبدالکریم، الدمعة الساکبه، ج1، ص 238؛ مجلسی، محمّدباقر، جلاء العیون، ج1، ص123؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص80؛ محدث قمی، شیخ عباس، بیت الاحزان، ص4 5؛ فرات کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات کوفی، ص 216.

و بی شک در این میان شایستگی بی نظیر بانوی بزرگ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به خاطر لیاقت فرزندی این گونه آشکارتر می شود.

پرسشی که بسیاری از زنان و مردان به ویژه جوانان خداجو و الگوطلب با آن همراه بوده و گاه و بی گاه در فرصت های مختلف مطرح می کنند آن است که به راستی اگر ما نیز فرزندانی برجسته و شایسته بخواهیم، تلاش و کوشش ما در انجام شرایط و ایجاد مقدمات نتیجه ای در بر خواهد داشت یا آن که ارادۀ الهی یگانه دلیل در چنین پدیده هایی خواهد بود؛ همانند میلاد شخصیت هایی چون فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ که لطف پیدا و پنهان خداوند و ارادۀ بی همتای او علت خلقت آن حضرت گردیده است.

پاسخ را با حدیثی آغاز می کنیم که در آن اشاره به هجرت چهل روزه رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ شده، که در آن ایام، آن حضرت به عبادت و بندگی در پیشگاه خداوند مشغول بوده، سپس از سیب بهشتی تناول کرده و آن گاه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ باردار گردیده است.(1)

بی گمان دوری پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از همسر عزیز و مهربان خود، آن هم به مدت چهل روز با توجه به عصمت آن حضرت که نه تنها گناهی مرتکب نشده و بلکه فکر گناه هم نمی کرده است، بزرگ ترین درس و عالی ترین پاسخ به ما خواهد بود، تا بدانیم صفات و روحیات پدران و مادران و خصوصیات محیط زندگی تأثیر به سزا در فرزندان خواهد داشت. از این رو عالمان ربانی و روشن ضمیر در سفارش های خود به همسران، هماره آنان را به تلاوت آیات قرآن، بیداری صبح گاهان، دوری از گناهان و توجه به آداب و اخلاق شایستگان توصیه کرده، تا محیط خانه و خانواده روشن از نور معنویت و عبادت شده، و هرگز بدون حساسیت و مسئولیت به دیدنی ها و شنیدنی ها و خوردنی ها اجازۀ ورود از مرز جسم و جان ندهیم؛ همان گونه که رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برای نشست و برخاست های روزمرۀ خود با افراد، هر روز هفتاد بار استغفار کرده، تا آینۀ قلب را از غبارها و تیرگی ها پاک و پیراسته سازد.(2)

ص: 108


1- . کاشف الغطاء، محمّد الحسین، جنة المأوی، ص327.
2- . نک: علامۀ طباطبایی، سید محمدحسین، سیرة النبی. (ویژگی های والای عبادی رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در زندگی و ساعات مختلف شبانه روز)

افتخار فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ به مادر خود خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

روزی علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و همسر مهربان او فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ به صحرا رفته به هنگام خوردن خرما با گفتن کلماتی با یکدیگر مزاح می کردند. امام عَلَيْهِ السَّلاَمُ رو به زهرای مرضیه عَلَيْها السَّلاَمُ کرد و فرمود: «ای فاطمه! رسول خدا مرا بیشتر از تو دوست می دارد.» حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ پاسخ داد: «این سخن شما عجیب است! آیا می شود پیامبر اکرم شما را بیش از من دوست داشته باشد؛ در حالی که من میوۀ دل او و عضوی از پیکر و شاخه ای از شاخسار وجود آن حضرت هستم و غیر از من فرزندی ندارد؟»

علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمود: «ای فاطمه! اگر سخن مرا قبول نداری، بیا تا نزد پدرت حضرت رسول رفته از او بپرسیم.»

هر دو به سوی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رفتند. فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش دستی کرده، گفت: «ای رسول خدا! کدام یک از ما دو نفر نزد تو محبوب تریم؟ من یا علی؟» پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «تو نزد من محبوب تری و علی از تو برای من عزیزتر است.»

به دنبال این سخن، علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ رو به فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ کرده و گفت: «آیا به شما نگفتم که من فرزند فاطمۀ باتقوایم؟»

حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ پس از پایان کلام علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نام مادر خود را بر زبان جاری کرده، به وجود او افتخار نمود و گفت: «من نیز دختر خدیجه کبرایم!»(1)

فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همدم و غمخوار

همدلی و همراهی مادران و فرزندان بنیانی احساسی و عاطفه داشته و هماره بر این اساس بوده و خواهد بود؛ اما این ویژگی در بارۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ فراتر از جلوه های احساسی، بنیادی آسمانی داشته و از پیش از میلاد زهرای مرضیه عَلَيْها السَّلاَمُ در گفت وگوهای گوناگون در شکم مادر تجلی یافته است.

ص: 109


1- . رحمانی همدانی، احمد، شادمانی دل پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص410 411، به نقل از: ابن شاذان، ابوالفضل سدید الدین، الفضائل، ص80 82.

گاه فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ مونس تنهایی مادر به هنگام غربت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و دوری زنان مکه با او بود(1) و زمانی برتر از آن نقشی هشیارساز در عبادات مادر ایفا می کرد.

روزی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تقاضای میوه ای بهشتی کرد. جبرئیل دو سیب از بهشت نزد آن بزرگوار آورده، گفت: «ای محمّد! خداوندی که برای هر چیز اندازه ای مقدر کرده است، می فرماید: یکی از این دو سیب را خودت بخور و سیب دیگر را به خدیجه بده... من از شما دو نفر فاطمه را می آفرینم.» حضرت دستور پروردگار را انجام داد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بر سر زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ باردار شد.

هنگامی که کافران از رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خواستند که ماه را دو نیمه کند، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فریاد برآورد و گفت: «ای وای چقدر زیان کار است آن کس که محمّد را تکذیب می کند؛ در حالی که او بهترین پیامبر است.» ناگاه فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ از درون شکم مادر گفت: «ای مادر! غمگین مباش و ترس به خود راه مده؛ زیرا خداوند با پدرم همراه است.»(2)

روزی دیگر نیز به هنگام انجام نماز از سوی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، زهرای عزیز با مادر سخن گفت تا قدر و قداست آن دو برای همیشه ایام تاریخ بشریت و نمونه های انسانیت را نور افشان و چشمگیر سازد. ماجرا از آن جا آغاز شد که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ [اشتباها] خواست در رکعت سوم سلام دهد که فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ از شکم مادر وی را ندا داد که: «قومی یا اماه فانک فی الثالثه؛(3) برخیز ای مادر! تو در رکعت سوم می باشی!»

این ارتباط به گونه ای دیگر در آخرین لحظات زندگانی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رخ نشان داد. آن هنگام که اسمأ [ یا سلمی] در کنار آن بانوی بزرگ بود و او را اندوهگین و آشفته خاطر می دید. گوید رو به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ کرده گفتم: «آیا شما که بانوی زنان جهان و همسر پیامبر هستی و بر

ص: 110


1- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، ج1، ص134؛ محب الدین طبری، أحمد بن عبداللّه، ذخائر العقبی، ص44 45؛ صفوری شافعی، عبدالرحمان بن عبدالسلام، نزهة المجالس، ج2، ص227.
2- . رحمانی همدانی، احمد، شادمانی دل پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص82 83، به نقل از: علامه الحریفیش، شعیب بن سعد، الروض الفائق، ص255 و 314.
3- . طبری، عمادالدین حسن بن علی، مناقب الطاهرین؛ شیخ حر عاملی، محمّد بن حسن، اثبات الهداة، ج1، ص614؛ راوندی، قطب الدین، القاب الرسول و عترته، ص199.

زبان آن حضرت بشارت به بهشت برای شما آمده، گریه می کنی؟»

فرمود: «من به خاطر مرگ گریه نمی کنم. اندوه من برای آن است که هر زنی در شب عروسی خود نیازمند زنی دیگر است که سرش را با او در میان گذارد و نیازمندی ها وخواسته هایش را به او بگوید. فاطمه الآن کوچک است. از آن می ترسم در شب عروسی او کسی نباشد که کارهایش را انجام دهد و در مشکلات او را یاری دهد.» عرض کردم: «بانوی من! به شما قول می دهم که اگر تا آن روز زنده ماندم به جای شما این کار را انجام دهم.»

در شب عروسی فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ پس از آن که رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وارد خانۀ علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ شد، دستور داد همۀ زنان خارج شوند و خود نیز بعد از مدتی عازم رفتن گردید. اما مرا در تاریکی شب دید و علت ماندن را جویا شد. من نیز با اشاره به سخنان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، به قولی که به او داده بودم اشاره کردم.

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با شنیدن نام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و انگیزۀ مادرانه او نسبت به فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ گریست و برایم به خاطر پایداری به عهد و پیمان خود دعا کرد.(1)

آری علاقه و ارادت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نسبت به دخت دردانه و یگانه خویش موجب گردیده که در آینۀ معارف والای فرهنگی، آن بانوی ایثارگر و مهربان را همراه آسیه دختر مزاحم و مریم دختر عمران، چونان حاجب و نگاهبان در پیش روی فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ دیده، که همراه او حرکت کرده تا زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ را وارد بهشت کنند.(2)

و یا به گفتۀ رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آن زن عزیز و با عظمت، همراه با هفتاد هزار فرشته که به دست خود پرچم های تکبیر دارند، از فاطمه استقبال می کنند.(3)

پایان این بخش از نوشتار را با بخشی از اشعار سراسر شور و شعور از فرزند فرزانه فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ، حضرت امام خمینی= خطاب به مادر زینت می بخشیم:

ای ازلیت به تربت تو مخمر

وی ابدیت به طلعت تو مقرر

آیت رحمت ز جلوۀ تو هویدا

رایت قدرت در آستین تو مضمر

ص: 111


1- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 1، ص366؛ رحمانی همدانی، احمد، شادمانی دل پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص638 639.
2- . بحرانی اصفهانی، نورالدین عبداللّه بن نور، عوالم العلوم والمعارف، ج11، ص46 49.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج8، ص53 55.

عصمت تو تا کشید پرده به اجسام

عالم اجسام گردد عالم دیگر

جلوۀ تو نور ایزدی را مجلی

عصمت تو سر مختفی را مظهر

گویم واجب تو را نه آنت رتبت

خوانم ممکن تو را ز ممکن برتر

(1)

کتابنامه

1. ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد (م 656 ق)، شرح نهج البلاغه، مصحح: محمّد ابراهیم، قم: کتابخانه عمومی آیت اللّه مرعشی نجفی.

2. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، تهران: انتشارات اسماعیلیان.

3. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر، 1386 ق.

4. ، الاصابة فی تمییز الصحابة، چاپ علی محمّد بجاوی، بیروت: 1412 / 1992.

5. ، لسان المیزان، مؤسسة الأعلمی، 1406 ق.

6. ابن حمزه ، محمّد بن علی ، ثاقب المناقب، مشهد: آستان قدس رضوی، 1277ق.

7. ابن شاذان، فضل بن شاذان، الإیضاح، تصحیح: سید جلال الدین ارموی، تهران: دانشگاه تهران.

8. ابن طاووس حلی، سید احمد بن موسی (م 673 ق)، بناء المقالة الفاطمیه، تحقیق و تصحیح : سید علی عدنان غریفی، قم: موسسه آل البیت، 1411ق.

9. ابن فارس، أحمد بن فارس بن زکریّا رازی (م 395 ق)، معجم مقاییس اللغة (مقاییس اللغة)، تحقیق: عبد السلام محمّد هارون، قم: مکتب الإعلام الإسلامی، 1404ق.

10. اربلی ، علی بن عیسی ، کشف الغمة فی معرفة الائمة ، بیروت: دارالکتاب الاسلامی، 1401 ق.

ص: 112


1- . فاضلی، قادر، شرح و تفسیر و موضوع بندی دیوان امام خمینی=، ص167.

1. استرآبادی، شرف الدین علی حسینی (م 940 ق)، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة (کنز جامع الفوائد)، تحقیق: مدرسة الإمام المهدی [، قم: مدرسة الإمام المهدی[، 1407 ق.

2. استرآبادی، شرف الدین علی حسینی (م 940 ق)، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة (کنز جامع الفوائد)، تحقیق: مدرسة الإمام المهدی [، قم: مدرسة الإمام المهدی[، 1407 ق.

3. بحرانی اصفهانی، نور الدین عبد اللّه بن نور اللّه (م 1173 ق)، عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، تحقیق: مدرسة الإمام المهدی7، قم: مدرسة الإمام المهدی7، 1408 ق.

4. بحرانی، سید هاشم بن سلیمان (م 1107 ق)، البرهان فی تفسیرالقرآن، تهران: انتشارات مؤسسۀ بنیاد بعثت، 1416ق.

5. ، اللوامع النورانیه، قم: کتابخانه تخصصی امام حسین7، 1385ش.

6. ، حلیة الأبرار فی أحوال محمّد وآله الأطهار7، تحقیق: غلام رضا مولانا بروجردی، قم: مؤسسة المعارف الإسلامیة، 1413 ق.

7. ، غایة المرام وحجّة الخصام فی تعیین الإمام، تحقیق: السید علی عاشور، بیروت: مؤسسة التاریخ العربی، 1422ق.

8. ، نزهة الابرار،

تهران: کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی،

عربی، 1428 ق.

9. بهبهانی، محمّدباقر بن عبد الکریم (ق 14 ق)، الدمعة الساکبة فی أحوال النبی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و العترة الطاهرة، منامه: مکتبة العلوم العامّة، 1408 ق.

10. خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، تحقیق: مالک محمودی، قم: مؤسسۀ نشر اسلامی، 1411 ق.

11. راوندی، قطب الدین سعید بن عبداللّه (م 573 ق)، الخرائج والجرائح، تحقیق: مؤسسة الإمام المهدی، قم: مؤسسة الإمام المهدی، 1409 ق.

12. ، ألقاب الرسول و عترته (طبع ضمن «مجموعة نفیسة»)، (پیش از قرن 9ق)، قم: مکتبة آیة اللّه المرعشی.

ص: 113

1. رحمانی همدانی، احمد، فاطمة الزهرا عَلَيْها السَّلاَمُ شادمانی

دل پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ترجمه: حسن افتخارزاده سبزواری، تهران: کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران، 1376.

2. ، فاطمه الزهرا عَلَيْها السَّلاَمُ بهجه قلب المصطفی، تهران: کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران، 1378.

3. سهیلی، عبدالرّحمان بن عبد اللّه، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، چاپ عبدالرحمان وکیل، قاهره 1387 1390 / 1967 1970، چاپ افست 1410 / 1990.

4. سید المرتضی، علی بن حسین موسوی (م 436 ق)، الشافی فی الإمامة، تحقیق: عبد الزهراء الحسینی الخطیب، تهران: مؤسسة الإمام الصادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، 1410 ق.

5. ، الفصول المختارة من العیون والمحاسن، قم: المؤتمر العالمی بمناسبة ذکری ألفیة الشیخ المفید، 1413 ق.

6. شریف لاهیجی، محمّد بن علی، تفسیر لاهیجی، تصحیح: محدث ارموی، تهران: دفتر نشر داد، 1373ش.

7. شیخ حر عاملی، محمّد بن حسن (ت 1104 ق)، الإیقاظ من الهجعة، ترجمه: احمد جنّتی، قم: دار الکتب العلمیة، [بی تا].

8. ، الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة، قم: مکتبة المفید.

9. شیخ صدوق، ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی (م 381 ق)، الخصال، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة، 1403 ق.

10. شیخ طوسی، ابوجعفر محمّد بن حسن (م 460 ق)، الامالی، قم: انتشارات دارالثقافیة،1414ق.

11. صفوری شافعی، عبدالرحمان بن عبدالسلام (معاصر)، نزهة المجالس ومنتخب النفائس (المجالس للصفوری)، بیروت: دار الإیمان.

12. طبرسی، فضل بن حسن (م 548 ق)، اعلام الوری باعلام الهدی، قم: مؤسسة آل البیت7 لاحیاء التراث، 1417 ق.

ص: 114

1. ، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، بیروت، [بی نا]، 1988 م/ 1408ق.

2. طبری، عماد الدین حسن بن علی (ق 7 ق)، کامل بهایی، تحقیق: اکبر صفدری قزوینی، تهران: مرتضوی، 1382 ش.

3. ، مناقب الطاهرین، تحقیق: حسین درگاهی، تهران: رایزن، 1379 ش.

4. طریحی، فخر الدین (م 1085 ق)، مجمع البحرین، تحقیق: السید أحمد الحسینی، تهران: مکتبة نشر الثقافة الإسلامیة، 1408 ق.

5. عالمی دامغانی، محمّدعلی ، پیغمبر و یاران، قم: بصیرتی، 1346ش.

6. عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه (م 1112 ق)، نور الثقلین، تحقیق: سید هاشم رسولی محلّاتی، قم: مؤسسة إسماعیلیان، 1412ق.

7. عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه (م 1112 ق)، نور الثقلین، محقق و مصحح: هاشم رسولی محلاتی، قم اسماعیلیان، 1415ق.

8. علامۀ حلّی، حسن بن یوسف (م 726ق)، کشف الیقین فی فضائل أمیر المؤمنین7، تحقیق: علی آل کوثر، قم: مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة، 1411 ق.

9. عیاشی، محمّد بن مسعود سلمی سمرقندی (م 320 ق)، تفسیر العیاشی، تحقیق: هاشم الرسولی المحلّاتی، تهران: المکتبة العلمیة، 1380 ق.

10. فتّال نیشابوری، محمّد بن حسن (م 508 ق)، روضة الواعظین، تحقیق: حسین الأعلمی، بیروت: مؤسسة الأعلمی، 1406 ق.

11. فرات کوفی، فرات بن ابراهیم (زنده در 307 ق)، تفسیر فرات کوفی، تحقیق: محمّد الکاظم المحمودی، تهران: وزارة الثقافة والإرشاد الإسلامی، 1410 ق.

12. فیاض لاهیجی، عبدالرزاق بن علی، دیوان، به کوشش: امیر بانوی کریمی، تهران: دانشگاه تهران، 1372ش.

13. فیض کاشانی، ملا محمّدمحسن بن شاه مرتضی (م 1059 ق)، الصافی فی تفسیر القرآن (تفسیر الصافی)، تهران: مکتبة الصدر، 1415 ق.

ص: 115

1. قاضی نعمان مغربی، نعمان بن محمّد تمیمی (م 363 ق)، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، تحقیق: سید محمّد حسینی جلالی، قم: نشر اسلامی، 1414 ق.

2. قمی مشهدی، میرزا محمّد (م 1125 ق)، کنز الدقائق و بحر الغرائب، تهران: سازمان چاپ وانتشارات وزارت فرهنگ اسلامی، 1368ش.

3. قمّی، علی بن ابراهیم (م 307 ق)، تفسیر القمّی، به کوشش: سیّد طیّب موسوی جزائری، نجف: مطبعة النجف الأشرف.

4. قیروانی، حسن بن رشیق (م 456 ق)، العمدة فی محاسن الشعر و آدابه، تحقیق: محمّد قزقزان، بیروت: دار المعرفة، 1408 ق.

5. کاشانی، ملا فتح اللّه (م 988ق)، منهج الصادقین فی الزام المخالفین، تهران، محمّدحسن علمی، 1336ش.

6. کاشف الغطاء، محمّد الحسین، جنة الماوی، قم: کتابخانۀ مؤسسۀ علمی فرهنگی دارالحدیث، 1380 ق.

7. کراجکی طرابلسی، محمّد بن علی (م 449 ق)، کنز الفوائد، تصحیح: عبداللّه نعمة، قم: دار الذخائر، 1410 ق.

8. مجلسی، محمّدباقر(م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: مؤسسة الوفا، 1403 ق.

9. ، جلاء العیون، تهران: المکتبة الإسلامیّة، 1372 ش.

10. مجلسی، محمّدتقی (م 1070 ق)، روضة المتّقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، تحقیق: علی پناه الإشتهاردی، قم: بنیاد فرهنگ إسلامی، چاپ دوم.

11. محب الدین طبری، أحمد بن عبداللّه (م 693 ق)، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، تحقیق: اکرم البوشی، جدّه: مکتبة الصحابة، 1415 ق.

12. محدث قمی، شیخ عباس (م 1359 ق)، بیت الاحزان، ترجمه محمّد محمّدی اشتهاردی، قم: انتشارات ناصر، 1369ش.

13. مسعودی، علی بن حسین (م 346 ق)، مروج الذهب ومعادن الجوهر، تحقیق: محمّد محیی الدین عبد الحمید، مصر: مطبعة السعادة، 1384 ق.

ص: 116

29- خدیجۀ طاهره عَلَيْها السَّلاَمُ به روایتی دیگر

اشاره

خدیجۀ طاهره3 به روایتی دیگر(1)

علیرضا قاسمی

چکیده

شرح حال حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به منابع مهم تاریخی است. از دیدگاه نویسنده: در بارۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ، همسر گرامی پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، اطلاعات زیادی گزارش نشده است و کاش فقط با کمبود اطلاعات روبه رو بودیم ؛ زیرا همان گزارش هایی هم که واصل شده، دارای تناقصات فراوان و شگفت آور است و متأسفانه آن قسمتی که بر سر زبان ها جریان دارد، زندگی واقعی آن بانوی بزرگوار را به نمایش نمی گذارد و این مقاله ، در پی آن است ، تا علاوه بر آنچه که بر افواه جاری است، سیمای دیگری از خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ عرضه کند. ولی برای پرداختن به سیمای خدیجۀ طاهره3، ناگزیر از ذکر بعضی خصوصیات محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است . آن حضرت مظهر و نماد پاکی و پاکیزگی بود. کسی بود که در جامعۀ منحط آن دیار، به عنوان یک فرد پسندیده و ستوده ، شهرت یافت و راست گو و راست کردار بود و در شهر ناآشنا با آب ، به پاکیزگی بسیار اهمیت می داد.

کلیدواژه: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، صداقت، پاکیزگی.

در بارۀ خدیجه ، همسر گرامی پیامبر اکرم (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، اطلاعات زیادی گزارش نشده است و کاش فقط با کمبود اطلاعات روبه رو بودیم ؛ زیرا همان گزارشاتی هم که واصل شده دارای تناقصات فراوان و شگفت آور است و متأسفانه آن قسمتی که بر سر زبان ها جریان دارد، زندگی واقعی آن بانوی بزرگوار را به نمایش نمی گذارد و این مقاله ، در پی آن است ، تا

ص: 117


1- گلستان قرآن، شمارۀ 95 (آذر 1380)، ص 31 32.

علاوه بر آنچه که بر افواه جاری است سیمای دیگری از خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ عرضه کند.

در سرزمین حجاز، مردی پا به عرصۀ زندگی گذاشت. نام احمد (یا محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)) را برایش در نظر گرفتند و او همان کسی است که در چند دهۀ بعد، بشریت را با آئینی آسمانی آشنا کرد و بارزترین نقطۀ عطف را در طومار دینداری رقم زد.

به راستی چه ویژگی هایی در آن شخص ، موجب گزینش الهی وی شد؟ نگارندۀ مقاله در صدد پرداختن به این موضوع نیست . ولی برای پرداختن به سیمای خدیجه طاهره 3، ناگزیر از ذکر بعضی خصوصیات محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است . آن حضرت مظهر و نماد پاکی و پاکیزگی بود. کسی بود که در جامعۀ منحط آن دیار، به عنوان یک فرد پسندیده و ستوده ، شهرت یافت و راست گو و راست کردار بود و در شهر ناآشنا با آب ، به پاکیزگی بسیار اهمیت می داد.

استحمام و مسواک زدن جزو برنامه مستمرش محسوب می شد. درد مردم و جامعه آزارش می داد و برای رفع آلام مردم اقدام عملی نیز می کرد و به همین دلیل در گروه معدود جوانمردان و آزادگان جای گرفت و همه از خود می پرسیدند چنان شخصی برای ازدواج چه برنامه ای خواهد داشت ؟ و معیارهای انسانی که صلاحیت ابلاغ وحی الهی را دارا خواهد شد ، برای پیوند زناشوئی چیست ؟ گزیدۀ گزینش شدۀ الهی کیست و باید چه صفاتی داشته باشد؟ آیا همان طور که خدا از میان آدمیان ، وی را به دلایل انسانی و صفاتی نیکو برگزید، او نیز از میان بانوان آن دیار، کسی را گزینش خواهد کرد که چنین باشد؟ مگر غیر از این احتمال دیگری متصور است ؟

پس

سیمای همسر محمّد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را باید از این منظر در کتب تاریخ جست وجو کرد. آری ، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همان کسی است که در جامعۀ مکه به طاهره، یعنی بانوی پاک مشهور شد. گر چه جامعۀ جاهلی آن زمان به تدریج با پاکی و پاگیزگی به مفهوم عام آشنا می شد ، ولی قدر مسلم با پاکی بیگانه هم نبود و پاکان را می ستود و به همین دلیل خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را طاهره لقب داد و احمد را محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ). طاهره ، لقبی که نماد تمام نمای خوبی در آن زمان و آن دیار بود.

بنا بر این ، حلقۀ اتصال محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، طاهره ، را به راحتی می توان از این رهگذر

ص: 118

به دست آورد و از بسیاری از گزارشات نامعقول دوری جست . گزارشاتی که در پی آنند تا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را دارای ثروت فراوان و بی حساب معرفی کنند و همان را نقطۀ آغاز این آشنایی و ازدواج دانسته و نوشته اند.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قبل ازدواج با حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دو بار دیگر ازدواج کرده و دارای چند فرزند نیز بوده و زمان ازدواج با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، چهل سال و یا کمی بیشتر سن داشته است و نیز می گویند خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود که پیشنهاد ازدواج با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را مطرح کرد .

این که معروف است خدیجۀ طاهره3 قبل از ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دو بار ازدواج کرده ، صرفاً یک گزارش تاریخی است که متضاد آن نیز گزارش شده و در چند کتاب تاریخی آمده : «ان النبی (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تزوج بها و کانت عذرا؛ پیامبر گرامی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه ازدواج کرد در حالی که خدیجه دوشیزه و باکره بود.» ولی مظلومیت مضاعف خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در طول تاریخ به دست بعضی سیره نویسان کم دقت و راویان اولیه مغرض رقم خورده است.

آنان دلیل ازدواج های قبلی وی را وجود فرزندانی از آن ازدواج ها می دانند ؛ در حالی که کودکان مورد اشارۀ مورخان، فرزندان خواهر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یا فرزندان شوهر خواهر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از زن دیگر بودند که علی الظاهر بعد از مرگ والدین آنها (یا هر دلیل دیگری ) و فقدان سرپرست آن بانوی نمونه ، فداکاری کرد، آنها را به نزد خود آورد و به همراه پیامبر گرامی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با تمام محبت از آنها نگهداری می کرد و به همین دلیل است که خدیجه 3، علاوه بر صفت طاهره ، دارای لقبی دیگر یعنی «ام الایتام» ، مادر یتیمان نیز هست . و این لقب در رابطه با مادری کردن وی در حق آن کودکان است .

البته این عنوان را مردم آن دوران به وی دادند و بدیهی است که شخصیت طاهرۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ راضی به کاربرد کلمۀ ایتام و یتیمان نبوده باشند؛ زیرا او فقط مادری کرده بدون هیچ گونه طعن و نیش . حال آن که در لقب مذکور ، نوعی بی مهری مشاهده می شود .

به هر جهت ، این لقب را هر کس به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ داده باشد، نشان از روحیۀ بلند و انسانی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دارد ؛ حس نوع دوستی ، فداکاری و آزادگی، همان ویژگی هایی که شوی

ص: 119

او نیز در مرتبۀ بالاتر دارای آن بود.

متأسفانه در گزارش بعضی راویان مغرض ، نه تنها با انتساب این فرزندان به خدیجه 3، ویژگی فداکاری و انسانیت او نادیده گرفته شده ، بلکه همان فرزندان را یکی از دلایل ازدواج های قبلی وی قلمداد کرده اند.

هر چند که گزارشگران دیگری به این واقعیت مهم پی برده و آن را تصحیح کرده اند. از دلایل محکم در رد ازدواج های قبلی خدیجه 3، گزارشی هست که در بسیاری از کتب تاریخ آمده و کسی نیست که آن را نشنیده باشد. این مضمون که می گویند، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به دلیل شخصیت ممتازش ، دارای خواستگارهای فراوان بود و بزرگان و اشراف قریش ، خواهان ازدواج با وی بودند، ولی او به تمام اشراف مدعی جواب رد داد و چون جواب مثبت به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) داد، مورد اعتراض زنان قریش واقع شد که چرا به احدی از امیران جواب مثبت ندادی، اما با یتیم ابوطالب (محمّد) ازدواج کردی ؟

گزارش مذکور علاوه بر این که به روشنی ازدواج های قبلی وی را مردود اعلام می کند، حاکی از آن است که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همان طور که از القابش (طاهره و ام الایتام ) بر می آید، برای ازدواج ملاک هایی جز ملاک های موجود در جامعه را مد نظر داشته و ثروت و دارایی امیران و بزرگان قریش او را نفریفته، بلکه پاکی او به دنبال پاکی بزرگ تری بوده است. (جذب پاکی بزرگ تر شدن پاکان )

در مورد سن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هم برخلاف آنچه بر افواه جاری و ساری است و عدد چهل قید شده ، گفتنی است که به احتمال قریب به یقین این عدد ناشی از تخمین بعضی سیره نویسان به دلیل فرض قبلی آنان در مورد دو بار ازدواج کردن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و فرزند داشتن وی بوده و اگر ازدواج های قبلی او را منتفی بدانیم ، موضوع سنش نیز خود به خود حل خواهد شد.

بنا به نقل جعفر مرتضی عاملی در کتاب «الصحیح من سیرة النبی الاعظم »، سن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنگام ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) متفاوت ذکر شده و مورخان مختلف آن را 25 سال ، 28 سال ، 30 سال ، 35 سال ، 40 سال ، 44 سال ، 45 سال و 46 سال اعلام کرده اند. در بحار الأنوار از قول

ص: 120

ابن عباس سن وی هنگام ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، 22 سال ذکر شده است .(1)

جعفر مرتضی عاملی ، عدد 28 سال را قول ترجیحی اکثریت دانسته و با توجه به رد ازدواج های قبلی وی ، قطعی است که سن او هنگام وصلت با پیامبر گرامی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، باید خیلی کمتر از آنچه شهرت دارد، بوده باشد و اگر چه نمی توان به طور قطع سن خدیجه طاهره3 را به دست آورد، ولی به نظر می رسد سن اعلام شده در بحار الأنوار از قول ابن عباس به صحت نزدیک تر است که در این صورت با قول ترجیحی اکثریت (بنا به ادعای جعفر مرتضی عاملی ) خیلی تفاوت ندارد.

در هر صورت بعضی از سن های ادعایی یاد شده (به ویژه از 35 تا 46 سال ) نه با تحلیل صحیح وقایع تاریخی سازگار است و نه با علوم پزشکی و تجارب انسان ها؛ زیرا کسانی که سن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را هنگام ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حدود چهل سال اظهار کرده اند همان کسانی هستند که ولادت حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ پنج سال بعد از بعثت ، یعنی بیست سال بعد از ازدواج رسول اکرم (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می دانند.

بدین ترتیب سن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنگام تولد حضرت فاطمه3 باید حدود شصت سال باشد که طبیعی است در این حدود سن (بین 55 سال تا 66 سال ) بارداری از نظر علمی و پزشکی و تجربه و واقعیت مردود است و اگر عوام الناس بگویند سن بارداری برای سادات ده سال بیش از حد معمول است ، باید گفت : اگر چنین باشد، همین مطلب بزرگ ترین سند و معجزه برای حقانیت آیین اسلام در نزد جهانیان می توانست باشد که البته نه چنین مطلبی واقعیت دارد و نه نگارنده به دنبال چنین موهوماتی است .

گذشته از آن که اصولاً خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ جزو سادات مرسوم به شمار نمی آیند، از سویی ممکن است عده ای استدلال کنند در قرآن مواردی از بارداری در سنین کهن سالی مطرح شده (همسر حضرت ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ و حضرت زکریا ) و این امر در مورد حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز می تواند از این نوع (معجزه الهی ) باشد . جواب این است که آیا اجازه داریم هر گاه از

ص: 121


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 12.

تحلیل و تحقیق کم می آوریم ، متمسک به استثنائاتی شویم که در قرآن و خود قرآن نیز غیرعادی و غیرطبیعی بودن آن را ذکر کرده است . ثانیاً وقتی قرآن ، دو مورد مزبور را در مورد پیامبران پیشین ذکر کرده، چطور ممکن است معجزه ای را که مربوط به آورندۀ قرآن است مسکوت گذاشته باشد.

از این نکته نیز اگر بگذریم نوبت به موضوع خواستگاری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می رسد. بدون تردید خواستگاری یک زن بیوه چهل و چند ساله که دارای چند فرزند بوده و سابقۀ دو بار شوهر کردن را داشته ، از یک جوان نمونۀ قریش با حدود 25 سال سن ، گستاخانه و خودخواهانه است و این امر با اخلاق قریش سازگاری نداشته است و اگر بپذیریم وی یک دوشیزه (عذرا) فداکار و پاکی بوده که سنی حدود سن پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را داشته ، لذا موضوع خواستگاری از این زاویه با صفات وی منتفی است و به خصوص که مراسم خواستگاری رسمی کسان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، به ویژه حضرت ابوطالب 7، از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و کسان وی ، در کتب معتبر تاریخی ذکر شده است . هر چند که ممکن است به دلیل وجود صفات برجسته محمّدبن عبدالله (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، پیام های اولیه از سوی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ارسال شده باشد ، ولی طبیعی تر، همان خواستگاری معمول محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و کسان وی از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و بزرگ وی، به دلیل وجود صفات نیکو در این زن آزاده ای بود که به پاکی و مهر و محبت شهرت داشته است .

ظاهراً اصلی ترین امتیازی که برای حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در امر پیشقدم شدن در ازدواج مطرح می کنند ، همانا مال و ثروت زیاد وی است که اگر چنین شخصیت ملکوتی و منحصر به فرد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به ازدواج با فردی که تنها امتیازش ثروت او است راضی نمی شد. مگر در اصل ثروت فراوان و بسیار خدیجه 3، تردید کنیم هر چند نظر قطعی نمی توان داد.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در جامعه ای پا به عرضه وجود نهاد که بسیاری از ارزش ها و اخلاقیات در آن کم رنگ شده بود و او در همان جامعه ملقب به صفت طاهره (پاک ) شد. او نهاد دقیق مهرورزی و محبت به کودکان بی سرپرست بود و به دلیل همان صفات برجستۀ انسانی و بسیاری صفات نیکوی دیگر که متأسفانه خبری از آنها نداریم ، با اشرف انسان های دوران آفرینش ، سرچشمۀ نیکی و پاکی ، محمّد مصطفی (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، پیوند برقرار کرد و به همراه آن

ص: 122

حضرت به ادامۀ سرپرستی از فرزندانی پرداخت که بعدها منتسب به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شدند و حتی همسران آن دختران نیز به لقب دامادهای پیامبر (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مفتخر شده اند.

شاید به دلیل وجود همین فرزندان بوده که آن خانوادۀ نورانی از داشتن فرزندان حقیقی به تعداد متعارف زمان حیات شان منصرف شده اند.

اگر چه گفته می شود خدیجۀ طاهره 3 اولین کسی بود که به حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ایمان آورد و آغاز ایمان وی به رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به لحظۀ آغازین وحی و بعثت وی برمی گردد، او از سال ها قبل به پاکی محمّد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خداباوری وی ایمان آورده بود و بدیهی است اگر بعد از سفارت رسمی الهی خاتم الانبیا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، اولین گروندۀ رسمی باشد.

ص: 123

ص: 124

30- همسر آفتاب

اشاره

30

همسر آفتاب(1)

گروهی از نویسندگان

چکیده

شرح فضایل اخلاقی و معنوی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به مهم ترین منابع تاریخی و روایی اهل سنت و شیعه است. از دیدگاه نویسنده: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از جملۀ زنان بافضیلتی است که شایستگی تأسّی و اقتدا دارد. ایشان از زنان بهشتی است که روایات فراوانی از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و معصومین7 در بارۀ فضایل و سجایای اخلاقی ایشان وارد شده است. حضرت خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ با نگاهی فراتر از نگاه های آن عصر به استقبال پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رفت و نه تنها مال و اعتبار، بلکه روح و جان خود را در راه مصالح ایشان و مکتب او هزینه کرد و رضوان الهی و سعادت اُخروی را برای خود خرید. بی شک، زنان مسلمان با پیروی از خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ و دختر اطهرش، فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ، در خانه و اجتماع می توانند به قلّه های حقیقی کمال و تعالی برسند و راه را بر راهزنان فرهنگی ببندند و پایه گذار خانه های سبز باشند.

کلیدواژه: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، سجایای اخلاقی، سعادت، کمال.

الگوها، بسترهای مناسبی را برای رشد و بالندگی یا تنزّل و فروپاشی فرد و جامعه فراهم می کنند. جوامع غربی با استفاده از این قاعده، با معرّفی الگوهای خود برای زنان جهان و به ویژه زنان مسلمان، می کوشند آنان را به سوی اهداف شوم خود هدایت کنند و جهت

ص: 125


1- همسر آفتاب، گروهی از نویسندگان، تهیه شده در مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، قم: کتاب طه: چاپ اوّل، 1385، ص 7 - 44.

دهند. غرب با به دست گرفتن روح و فکر زنان می خواهد زنان دیگر جوامع هویّت خود را رها سازند و هویّت جدیدی را پذیرا شوند. که نتیجه، وابستگی کامل است. بر نهادهای فرهنگی واجب است که به معرّفی الگوهای اصیل دینی و ملّی اهمّیّت دهند و فضای فرهنگی کشور را جولان گاه غرب زدگان قرار ندهند.

از جمله زنان بافضیلتی که شایستگی تأسّی و اقتدا دارد، حضرت خدیجه کبری عَلَيْها السَّلاَمُ، همسر گرامی پیامبر اعظم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است. ایشان از زنان بهشتی است که روایات فراوانی از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و معصومین7 در بارۀ فضایل و سجایای اخلاقی ایشان وارد شده است.

حضرت خدیجه کبری عَلَيْها السَّلاَمُ با نگاهی فراتر از نگاه های آن عصر به استقبال پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رفت و نه تنها مال و اعتبار، بلکه روح و جان خود را در راه مصالح ایشان و مکتب او هزینه کرد و رضوان الهی و سعادت اُخروی را برای خود خرید.

بی شک، زنان مسلمان با پیروی از خدیجه کبری عَلَيْها السَّلاَمُ و دختر اطهرش، فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ، در خانه و اجتماع می توانند به قلّه های حقیقی کمال و تعالی برسند و راه را بر راهزنان فرهنگی ببندند و پایه گذار خانه های سبز باشند.

یک: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در تاریخ

رویش ستاره

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ 68 سال پیش از هجرت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در مکّه، چشم به جهان گشود. وی در خانواده ای بزرگ و ارجمند متولّد شد و نیکو پرورش یافت. پدرش، خویلد بن اسد بن عبدالعزّی نام داشت و مادرش، فاطمه دختر زائدة بن اصم بود. جدّ بزرگ آن دو فهر نام داشت و از قبیلۀ قریش بودند. لقبش «طاهره» بود، دو پسر به نام های قاسم و عبد اللّه(1) و چهار دختر به نام های زینب، امّ کلثوم، فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ و رقیّه داشت.

بنا به روایتی، پدر وی پیش از جنگ های فجّار کشته شد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را در دنیای پرآشوب

ص: 126


1- . عبداللّه را «طیّب» و «طاهر» نیز می گفته اند که بعضی معتقدند دلیل آن، این بوده که او پس از نبوّت پیامبر گرامی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و در عصر بعثت به دنیا آمده است. (مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 22، ص 166 - 167)

آن روزگار تنها گذاشت. از سرنوشت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و زندگانی وی تا پیش از سنین میان سالی آگاهی دقیقی در دست نیست. شاید پانزده سال بیشتر از عمرش نمی گذشت که شاهد هجوم سپاه ابرهه به خانۀ خدا بود. زمان لشکرکشی ابرهه که به «عام الفیل» معروف گشت، سال تولّد محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مبدأ تاریخ پیش از ظهور اسلام بود.(1)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، نخستین بانویی است که دعوت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به آیین اسلام را لبّیک گفت. او تا آخرین لحظه در کنار رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ماند و از حمایت همسرش دست برنداشت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یکی از بزرگ ترین حامیان دین اسلام بود. رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در این باره می فرمود: «اسلام جز به شمشیر علی و ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برپا نشد.»(2)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در دوران جاهلیت

بنا بر اشاره متون تاریخی، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در دوران جوانی با تشکیل کاروان های تجاری به کسب درآمد پرداخت. وی با مدیریّت و درایتی قوی و به دور از رسم تاجران زمانه که رباخواری را از اصول اوّلیّه کسب ثروت قرار داده بودند، به تجارت مضاربه ای روی آورده بود.

برخی پژوهشگران بر این باورند که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از پرداختن به تجارت، ابتدا با عتیق بن عائذ مخزومی و پس از مرگ وی، با ابوهالة بن منذر اسدی ازدواج کرده است.(3) اگر صحّت این ازدواج ها را بپذیریم، ممکن است بخشی از دارایی اوّلیۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از طریق میراث شوهرانش به وی رسیده باشد. با این حال، نمی توان تدبیر و مدیریّت تجاری وی را منکر شد. تاریخ نگاران بارها از او با عنوان هایی همچون: «اِمْرأةٌ حازِمَةٌ لَبِیبة»؛ یعنی بانوی دوراندیش و خردمند یا «اِمْرَأةٌ عاقِلة»؛ یعنی بانوی عاقل یاد کرده اند.(4)

هر چند مبارزۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با تجارت ربایی، خود مقوله ای مهم است، ولی تابناک ترین

ص: 127


1- . ماهنامۀ کوثر، ش 1، ص 25.
2- . علی دخیّل، علی محمّد، اعلام النساء، ج 1، ص 326.
3- . در جلد بیست و دوم بحار الأنوار در بارۀ زنان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از «احمد بلاذری» و «ابوالقاسم کوفی» روایت شده است که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در حالی که دوشیزه بود، به ازدواج پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درآمد.
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ).

صفحۀ زندگی او مربوط به زمانی است که با وجود زیبایی ظاهر و برخورداری از تمام ویژگی های عالی زنانه، هرگز در جامعه فاسد آن روزگار، خود را نباخت و به درجه ای از کمال و پاکی رسید که وی را «طاهره» لقب دادند.(1)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یکی از ثروتمندان مکّه بود، ولی هرگز از یاری فقیران روی برنمی گرداند و خانه اش همواره کعبه آمال مردم بینوا و پناهگاه نیازمندان بود. کرم، سخاوت، دوراندیشی، درایت، عفّت و پاک دامنی، از وی بانویی پرهیزکار و مورد احترام ساخته بود. لقب «سیّده نساء قریش» که در آن زمان به وی داده شد، نشان دهندۀ جایگاه او در میان مردم است. کمال روحی و عقلی و حسن ظاهر وی سبب شده بود مردان زیادی اندیشه همسری او را در سر بپرورانند. عقبة بن ابی معیط، صلّت بن ابی یَهاب، ابوجهل و ابوسفیان از جمله مردان ثروتمند و بانفوذ قریش بودند که از او خواستگاری کردند، ولی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ درخواست آنان را رد کرد.(2)

دیدار با شبان جوان

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زمانی با محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آشنا شد که وی به شبانی مشغول بود و گوسفندان اهل مکّه را برای چرا به سرزمین قراریط می برد.(3) محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در آن روزگار با عمویش، ابوطالب زندگی می کرد. ابوطالب فرزندان بسیاری داشت و در تنگ دستی به سر می برد، به همین دلیل، محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با شبانی و کار و تلاش خود روزگار می گذراند.

پیشنهاد ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ

ابوطالب، عموی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که وضع دشوار زندگی تنها یادگار برادرش را می دید، به او شغل تجارت را پیشنهاد کرد و از او خواست تا نزد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برود که یکی از بازرگانان خوش نام و معروف قریش بود. مناعت طبع و بلندی روح محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مانع از این بود که از دیگران درخواستی کند. از این رو، به عموی خود گفت: «شاید خود خدیجه دنبال من بفرستد.» هم چنین اتّفاقی نیز رخ داد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که از گفت وگوی ابوطالب و محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آگاه شده بود،

ص: 128


1- . همان.
2- . همان، ص 22.
3- . سبحانی، جعفر، فرازهایی از تاریخ زندگانی پیامبر اسلام، ص 75.

شخصی را به دنبال محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرستاد و گفت: «دلیلی که مرا بر آن داشته است تا از تو دعوت کنم که به نمایندگی من در کاروان تجاری قریش شرکت کنی، راست گویی، امانت داری و اخلاق پسندیده تو است. من حاضرم دو برابر آنچه به دیگران می دادم، به تو بدهم و دو غلام خود را نیز همراه تو بفرستم تا در تمام مراحل فرمانبردار تو باشند.»(1) وقتی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) جریان را برای عموی خود نقل کرد، ابوطالب فرمود: «این گشایشی است برای زندگی که خداوند آن را برایت مهیّا کرده است.»(2)

کاروان

بازرگانی قریش که کالاهای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در آن بود، آماده حرکت شد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، شتری راهوار به همراه مقداری کالای گران بها به وکیل خود، محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) داد و به غلامش مَیْسَرَه نیز دستور داد تا در تمام مراحل فرمانبردار وی باشد. کاروان به مقصد رسید و همۀ بازرگانان در این سفر سود بردند، ولی سود محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیش از همه بود. او کالاهایی نیز برای فروش در بازار تِهامَه خریده بود. کاروان پس از موفّقیّت کامل، راه مکّه را پیش گرفت.

هنگامی که کاروان به مکّه نزدیک شد، میسره به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گفت: «خوب است شما زودتر نزد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بروید و او را از جریان تجارت پر سود و بی سابقه ای که امسال نصیب ما شده است، آگاه سازید.» وی به دیدار خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رفت و آنچه را در این سفر بر او گذشته بود، با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در میان گذاشت. میسره نیز تمام آنچه را در این سفر دیده بود و آنچه را نشان دهندۀ عظمت و معنویّت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود، برای بانوی خود تعریف کرد. از جمله گفت: «محمّد بر سر موضوعی با تاجری اختلاف پیدا کرد. آن مرد به محمّد گفت به لات و عزّی سوگند بخور تا سخن تو را بپذیرم. محمّد در پاسخ او گفت: پست ترین و مبغوض ترین موجودات نزد من لات و عزّی هستند که تو آنها را می پرستی.»

میسره هم چنین تعریف کرد: در «بُصری هنگامی که محمّد برای استراحت زیر سایۀ درختی نشسته بود، چشم راهبی که در صومعۀ خود نشسته بود، به او افتاد. نامش را از من

ص: 129


1- . بنا بر نقل ابن هشام و ابن اسحاق، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با همۀ کارگزاران تجاری خود بر اساس مضاربه عمل می کرد و حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز به این شیوه با وی معامله کرد. (مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 8 - 9)
2- . سبحانی، جعفر، فروغ ابدیّت، ج 1، ص 156 - 157.

پرسید و بعد از تأمّل کوتاهی گفت: این مرد که زیر سایۀ این درخت نشسته است، همان پیامبری است که در تورات و انجیل در بارۀ او بشارت های فراوانی خوانده ام.»(1)

پیوند ملکوتی

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به عظمت روح محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پی برده و آثار نبوّت را در وجود او دیده و غنچۀ مهر و محبّت او در دلش شکوفه زده بود. وی جوانی پاک دامن و امین را پیش روی خود داشت که هنگام سخن گفتن با او عرق شرم و نجابت بر چهره اش می نشست و پاکی دلش از صداقت سیمایش آشکار بود.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ افکار خود را با همدم خود نفیسه، دختر عَلِیَّه (یامِنْیَه) در میان گذاشت. نفیسه پیام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رساند و گفت: «ای محمّد! چرا شبستان زندگی خود را با چراغ همسری روشن نمی کنی؟» محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در جواب فرمود: «من مالی ندارم که با آن ازدواج کنم.» نفیسه گفت: «اگر من تو را به ازدواج با زنی زیبا و ثروتمند و باشرافت و عزّت دعوت کنم، می پذیری؟» محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پرسید: «آن شخص کیست؟» نفیسه گفت: «خدیجه!» محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «با این که وضع زندگی من با او تفاوت زیادی دارد، آیا او به این کار حاضر می شود؟» نفیسه گفت: «این را به من واگذار کن!»

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به پیشنهاد نفیسه پاسخ مثبت داد و فرمود: «لازم است که عموهای خود را از این کار آگاه سازم و با آنها مشورت کنم. اگر آنها به این کار رضایت دادند، به همراه عموهای خود به خواستگاری خدیجه خواهم آمد.»(2)

خواستگاری

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در این باره با ابوطالب مشورت کرد و مجلس باشکوه خواستگاری با حضور شخصیّت های بزرگ قریش تشکیل شد. امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ در این باره می فرماید: آن گاه که رسول خدا

ص: 130


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 17 - 20.
2- . سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت ، ج 1، ص 156 - 164؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 131 - 132.

خواست با خدیجه، دختر خویلد ازدواج کند، ابوطالب با خاندانش و گروهی از قریش نزد ورقة بن نوفل، پسر عموی خدیجه آمدند. ابوطالب سخن آغاز کرد و فرمود: «سپاس پروردگار این خانه را که ما را از فرزندان ابراهیم و اسماعیل قرار داد و ما را در این سرزمین امن فرود آورد و بر مردمان فرمانروایی بخشید و در این شهر برکت و نعمت فراوان بر ما ارزانی داشت. فرزند برادرم کسی است که بر هر مردی از قریش که با او مقایسه شود، برتری دارد و از هر که با او سنجیده شود، بزرگ تر است و نظیری در میان آفریدگان ندارد. هر چند ثروتش اندک است، ولی ثروت چون شبی گذرا و سایه ای ناپایدار است. اینک پیش تو آمدیم تا خدیجه را از تو خواستگاری کنیم. مَهریه او را من از مال خود خواهم داد؛ آنچه را اکنون یا هر زمان دیگری بخواهد. قسم به خدای این خانه که او بهره ای وافر و دینی گسترده و اندیشه ای کامل دارد.»

آن گاه ابوطالب سکوت کرد و نوبت ورقة رسید، ولی در سخن گفتن به سختی افتاد و از پاسخ دادن به ابوطالب درمانده شد و سکوت اختیار کرد. خدیجه گفت: «پسر عمو! تو هر چند بزرگ خانواده ای و در سخن گفتن در این مجلس از من سزاوارتری، ولی من در رضایت نسبت به این ازدواج سزاوارترم. ای محمّد! من درخواست تو را می پذیرم و مهر را نیز از مال خویش می دهم.» آن گاه از ابوطالب خواست تا شتری قربانی کند و به مردم ولیمه بدهد.

ابوطالب فرمود: «گواه باشید که خدیجه، محمّد را پذیرفت و مهر را از مال خویش ضمانت کرد.» قریشی یان گفتند: «شگفتا که مهر را زن به مرد می دهد!» ابوطالب به پا خاست و فرمود: «اگر مردی مانند برادرزاده ام باشد، جا دارد که با گران ترین بها و بیشترین مهر خواسته شود، ولی اگر مثل شما باشد، جز با پرداختن مهر سنگین با شما ازدواج نخواهد کرد.» سپس در همان مجلس شتری قربانی کرد و بدین ترتیب، محمّد با خدیجه ازدواج کرد.(1)

گفته می شود مهریه حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، چهارصد دینار و به قولی، بیست شتر بود(2) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنگام ازدواج چهل سال داشت.(3)

ص: 131


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 14 - 16.
2- . سبحانی، جعفر، فروغ ابدیّت، ج 1، ص 163 - 164.
3- . همان، ص 164.
همسری آفتاب

سرانجام محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیمان ازدواج بستند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تمام دارایی خود و غلامانش را در اختیار محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گذاشت تا او هر گونه می خواهد در آنها تصرّف کند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که به عظمت معنوی همسرش آگاهی داشت، همواره در راه رضای او گام برمی داشت. البتّه این رفتارهای او با سرزنش های تلخ قریش همراه بود. برخی زنان آن روزگار، با ارزش واقعی مفاهیمی چون خوش رفتاری، راست گویی و امانت داری بیگانه بودند و فلسفۀ ازدواج زنی ثروتمند با مردی تهی دست را درک نمی کردند. از این رو، هر فرصتی را مغتنم می شمردند و لب به طعنه می گشودند و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را می آزردند. زنان مکّه با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رفتاری ناروا داشتند، ولی او که در کنار همسر محبوبش احساس آرامش می کرد، برای رویارویی با افکار جاهلانه زنان، آنها را جمع کرد و فرمود: «از زنان عرب شنیده ام که [شوهران شما] بر من خرده می گیرند که چرا با محمّد وصلت کرده ام؟ از شما می پرسم آیا کسی مانند محمّد در نیکویی، نیک رفتاری، خصلت های پسندیده و فضیلت و شرافت در تمام سرزمین عرب سراغ دارید؟»(1)

فرزندان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

تولّد فرزندان، پیوند زناشویی حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را محکم تر و چراغ زندگی آنان را پرفروغ تر ساخت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از این پیوند آسمانی صاحب شش فرزند شد: دو پسر و چهار دختر. بزرگ ترین آنها قاسم بود که در دوران جاهلیّت به دنیا آمد. سپس زینب متولّد شد که بعدها به همسری ابوالعاص بن ربیعه درآمد. سومین فرزند وی امّ کلثوم بود که به همسری عثمان بن عفّان درآمد، ولی پیش از عروسی از دنیا رفت و آن حضرت، رقیّه دختر سوم خود را به ازدواج او درآورد.

آخرین دختر آن بانوی بزرگوار، حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ، همسر حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و مادر حسنین7 است. دومین پسر ایشان نیز عبد اللّه است که پس از اسلام به دنیا آمد و به همین علّت او را

ص: 132


1- . مجلّۀ کوثر، ش 1، ص 24 - 30.

«طیّب» و «طاهر» لقب دادند. گفته شده است پسران ایشان در کودکی از دنیا رفتند؛ قاسم در هفت سالگی و عبد اللّه در دو سالگی. همۀ دختران آن حضرت نیز به جز فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ از دنیا رفتند. از همین رو، نسل پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تنها از طریق حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ ادامه یافت.(1)

کسانی که معتقدند خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ازدواج کرده است، می گویند وی از ازدواج های قبلی خود نیز فرزندانی داشته است. از جمله از عتیق بن خالد مخزومی، یک دختر داشته که بعدها با ابوهالۀ اسدی ازدواج کرده و ثمرۀ این ازدواج هند ابن ابی هالة است. البتّه برخی هند را خواهرزادۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می دانند.(2)

باید بگوییم پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز از همسر دیگرشان ماریه قبطیّه، پسری به نام ابراهیم داشته که وی نیز در خردسالی از دنیا رفته است.

از امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ پرسیدند: «چرا پسری برای رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) باقی نماند؟» ایشان در پاسخ فرمود: «زیرا محمّد، پیامبر خدا و علی، وصی او بود و اگر آن حضرت فرزندی از خود بر جای می گذاشت، در ولایت علی تردید می شد و وصایت او تثبیت نمی گشت.»(3)

فوت پسران

هنگامی که عبد اللّه (طاهر) وفات یافت، پیامبر خدا، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را از گریه و شیون نهی کرد. روزی رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خانه آمد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را در حال گریه دید. به او فرمود: «چرا گریه می کنی؟» خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: «من هنوز عبد اللّه را از شیر نگرفته بودم.» پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «ای خدیجه! آیا خشنود نمی شوی اگر روز قیامت او در کنار بهشت ایستاده باشد و دست تو را بگیرد و به بهشت داخل کند و در نیکوترین جای منزل دهد؟» خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با شگفتی پرسید: «ای رسول خدا! واقعاً چنین است؟» پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «آری، این فضیلت برای همۀ مؤمنان است. خداوند حکیم تر و کریم تر از آن است که جگرگوشۀ مؤمن را از او بگیرد و او

ص: 133


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 22، ص 151.
2- . نمازی شاهرودی، شیخ علی، مستدرک سفینة البحار، ج 3، ص 215 - 216.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 22، ص 152 - 153.

بر این مصیبت صبر پیشه کند و خدای را سپاس گوید و آن گاه خداوند او را عذاب کند.»(1)

میلاد فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ

در سال پنجم بعثت، جبرئیل بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نازل شد و فرمود: «خداوند بر تو سلام می رساند و می فرماید چهل روز از خدیجه کناره گیری کن.» پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز چنین کرد. پس عمّار را نزد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرستاد و فرمود: «به خدیجه بگو فکر نکن تو را از یاد برده ام. پروردگارم مرا به این کار فرمان داده و در این کار حتماً خیری نهفته است.»

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در این چهل روز در خانۀ فاطمۀ بنت اسد، مادر حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ اقامت داشت. روزها را روزه می گرفت و شب علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را به مراقبت از خانه می گماشت تا غریبه ای به آن وارد نشود. آن گاه روزۀ خود را با طعامی از بهشت افطار می کرد.(2) سپس تمام شب را به عبادت می پرداخت.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چهل روز را تنها در خانه خویش به سر برد، ولی شوق دیدار پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خاطرۀ خوش روزهای گذشته، تحمّل تنهایی را بر او آسان کرد. سرانجام لحظۀ موعود فرا رسید و محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پس از چهل روز به خانه بازگشت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که روزها در انتظار او صبر پیشه کرده بود، در را بر او گشود و با روی گشاده به او خوش آمد گفت. جبرئیل نیز طعامی نیکو برای آن دو از بهشت آورد. همۀ این ها زمینه ای بود تا نوگل خدیجه، زهرای مرضیه عَلَيْها السَّلاَمُ، جهان را به هستی خویش زینت بخشد.

فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ از همان آغاز و حتّی در شکم مادر، یار و همدم وی بود و با او سخن می گفت. سرانجام زمان ولادت حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ فرا رسید. زنان قریش که از ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دل گیر بودند، به کمک او نیامدند و بر بالینش حاضر نشدند. به فرمان خداوند، چهار زن از زنان بزرگ بهشت، ساره، همسر ابراهیم خلیل7؛ آسیه، همسر فرعون؛ مریم، مادر عیسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و کلثوم، خواهر حضرت موسی7 بر بالین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ظاهر شدند و او را یاری کردند. یکی از

ص: 134


1- . همان، ج 16، ص 15 - 16.
2- . همان، ص 77 - 81.

آنان سمت راست خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، دیگری سمت چپ، یکی بر بالای سر و آخری پایین پای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نشست. آنها فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را از مادر گرفتند و حوریان بهشتی، او را با آب کوثر شست وشو دادند و در پارچه ای سفید پیچیدند.(1)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در منزلگاه وحی

کوه نور در شمال مکّه قرار دارد. در نقطۀ شمالی این کوه، غاری است که حرا نامیده می شود و پس از عبور از میان سنگ های سخت می توان به آن رسید. ارتفاع این غار به اندازۀ قامت یک انسان است و عبادتگاه حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، برترین برگزیدۀ خدا بود. او شب ها و روزها را در این مکان سپری می کرد و این مکان خلوت و دور از هیاهو را برای عبادت و پرستش پروردگار انتخاب کرده بود. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ماه رمضان را در آن جا می گذراند و در ماه های دیگر نیز گاه و بیگاه به آن جا می رفت و به راز و نیاز با خدای خویش می پرداخت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هر گاه همسرش را در خانه نمی یافت، در پی او به حرا می رفت و او را در آن جا سرگرم عبادت می دید. مدّت ها بود که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ساعت ها در کوه نور به تماشای این راز و نیاز پرشور و انس و ارتباط محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدا می نشست. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می دانست محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از این که مردم نادان بت های بی روح را ستایش می کنند، متأثّر است، ولی نمی تواند چیزی بگوید؛ چون به بازگویی حقایق، مأمور نیست.

سرانجام زمان موعود فرا رسید و جبرئیل از جانب خدا برای محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیام آورد:

بخوان!

چه بخوانم؟

بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفرید... .

مأموریّت جبرئیل پایان یافت و محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پس از آن که به پیامبری رسید، از کوه حرا رهسپار خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شد. این واقعه، روح پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را مضطرب و جسم او را خسته و ناتوان کرده بود. آغاز ارتباط روحی با فرشتۀ الهی برای او سخت و سنگین بود و لرزه بر اندام مبارکش

ص: 135


1- . شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص 253.

انداخته بود.

با این که حضرت یقین داشت آنچه بر وی نازل شده، پیام خدا و آورندۀ آن جبرئیل است، ولی این همه اضطراب تا حدّی طبیعی می نمود؛ چرا که روح هر اندازه توانا باشد و با نظام غیب و عوالم روحانی رابطه داشته باشد، باز وقتی اوّلین بار با فرشتۀ وحی روبه رو می شود، اضطراب و وحشت به او دست می دهد. بعدها اضطراب پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از بین رفت.(1)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که همسر خود را مضطرب و خسته دید، نگران شد و جریان را از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پرسید. محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز هر آنچه را در کوه اتّفاق افتاده بود، برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تعریف کرد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به بزرگی، راست گویی و درست کاری محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ایمان داشت و پیش تر نیز شنیده بود که مردی بزرگ از مکّه، آخرین پیامبر الهی خواهد شد. پس با شنیدن سخنان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، به او ایمان آورد و وی را دعا کرد و دلگرمی داد.

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که احساس خستگی می کرد، به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: «دَثِّرِینی؛ مرا بپوشان.» خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ او را پوشانید و محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خواب فرورفت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز با خود پیمان بست که با تمام توان از شوهرش که دیگر پیام آور حق و حقیقت شده بود، دفاع کند. از این رو، وی اوّلین زنی بود که به پروردگار و رسالت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ایمان آورد. هیچ تردیدی وجود ندارد که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، نخستین بانویی است که به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ایمان آورده است.

ما در این مورد، تنها به بررسی یک سند تاریخی بسنده می کنیم که تاریخ نویسان از عایشه، همسر پیامبر نقل کرده اند. عایشه می گوید: «من همواره از این که روزگار خدیجه را درک نکرده بودم، تأسّف می خوردم و از علاقۀ پیامبر به او در شگفت بودم؛ چرا که پیامبر، او را بسیار یاد می کرد و اگر گوسفندی می کشت، به سراغ دوستان خدیجه می رفت و سهمی برای آنها می فرستاد. روزی رسول خدا در حالی که خانه را ترک می کرد، خدیجه را یاد کرد و از او تعریف کرد. کار به جایی رسید که صبر خویش را از دست دادم و با کمال جرئت گفتم: وی پیرزنی بیش نبود و خدا بهتر از او را نصیب شما کرده است! گفتار من چنان رسول خدا را متأثّر ساخت که آثار خشم و غضب در چهرۀ او ظاهر شد. رو به من کرد و فرمود:

ص: 136


1- . سبحانی، جعفر، فروغ ابدیّت، ج 1، ص 186.

ابداً چنین نیست... هرگز همسری بهتر از آن نصیب من نشده است. او هنگامی به من ایمان آورد که همۀ مردم در کفر و شرک به سر می بردند؛ او ثروت خود را در سخت ترین لحظات در اختیار من گذاشت؛ خدا از او فرزندانی نصیبم کرد که به دیگر همسرانم نداد!»(1)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، اوّلین بانویی بود که همراه علی بن ابی طالب7 با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به نماز ایستاد و پیشانی عبودیّت بر خاک سایید. او بدین گونه وفاداری خود را به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اثبات کرد.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در شعب ابی طالب

سران قریش که از پیشرفت حیرت انگیز آیین یکتاپرستی سخت نگران و ناراحت بودند، به فکر چاره افتادند. آنها تصمیم گرفتند با محاصرۀ اقتصادی و قطع کردن شریان های حیاتی مسلمانان، از نفوذ و گسترش اسلام بکاهند و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و یارانش را در حصار فقر و تبعید نابود کنند یا به سازش و تسلیم وادارند. بنا بر این، عهدنامه ای به خط منصور بن عکرمۀ و امضای هیئت عالی قریش نوشتند و آن را داخل کعبه آویختند. آنان سوگند یاد کردند تا دم مرگ بر مفاد این پیمان پایدار بمانند. مفاد عهدنامه به این شرح بود:

1. هر گونه خرید و فروش با هواداران محمّد تحریم می شود؛

2. ارتباط و معاشرت با آنان ممنوع است؛

3. کسی حق ندارد با مسلمانان ارتباط زناشویی برقرار کند؛

4. در تمام پیشامدها باید از مخالفان محمّد طرفداری کرد.

پس از این عهدنامه، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ که عموی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و حامی او بود، از تمام خویشان و اقوامش دعوت کرد تا پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را یاری کنند. سپس دستور داد همۀ مسلمانان به درّه ای بروند که میان کوه های مکّه قرار داشت و به شعب ابی طالب معروف بود. شعب خانه های محقّر و سایبان های مختصری داشت که مسلمانان می توانستند در آن جا از گزند مشرکان دور باشند. محاصرۀ اقتصادی سه سال طول کشید. در این مدّت، جوانان و مردان با خوردن یک دانه خرما در شبانه روز زندگی می کردند و گاهی به دلیل کمبود شدید غذا حتّی همان یک دانه

ص: 137


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 8.

خرما را نصف می کردند.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در این سه سال هیچ گاه همسرش را تنها نگذاشت و مانند همیشه با مال خود به یاری او شتافت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تمام ثروت خود را در جریان شعب خرج کرد تا جایی که گفته می شود بعد از محاصرۀ اقتصادی دیگر ثروتی نداشت. او علاوه بر این که ثروت خود را در این راه صرف کرد، از خویشان خود نیز خواست که در فرصت پیش آمده به مسلمانان کمک کنند. از جمله افرادی که مسلمانان را یاری کردند، می توان حکیم بن حزام، برادرزادۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و ابوالعاص، داماد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و همسر رقیّه را نام برد. حکیم بن حزام گاهی نیمه شب ها مقداری گندم و خرما بر شتری می گذاشت و تا نزدیکی شعب می برد. آن گاه افسار شتر را بر گردنش می آویخت و آن را رها می کرد تا به مسلمانان برسد.

این سختی ها ادامه داشت تا این که سرانجام پیک وحی پیام آورد موریانه، عهدنامۀ قریش را خورده است و تنها کلمۀ «بِسْمِکَ اللّهُمَّ» باقی مانده است. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) جریان را به ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ خبر داد. این گونه بود که محاصرۀ اقتصادی مسلمانان به پایان رسید و مسلمانان به ویژه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ در این امتحان الهی سربلند و پیروز شدند.(1)

محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در سوگ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سه سال رنج و مشقّت شعب را تحمّل کرد که می توان آن را اوج فداکاری او در خدمت به اسلام به شمار آورد. پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، همواره از این فداکاری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یاد می کرد و او را به خاطر این ایثار و از خود گذشتگی می ستود.

پس از آن که مسلمانان از شعب خارج شدند، مدّتی نگذشت که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، عموی مهربان و وفادار پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درگذشت و حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را در حزن و اندوه فروبرد. پس از ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پشتیبان و همراه پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود، ولی او نیز اندکی بعد بیمار شد و درگذشت.

این بانوی گرانقدر در دهم رمضان سال دهم بعثت؛ یعنی حدود سه سال قبل از هجرت

ص: 138


1- . برگرفته از: سبحانی، جعفر، فروغ ابدیّت، ج 1، ص 271 - 286.

وفات یافت. گفته اند وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تنها سه روز پس از درگذشت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ رخ داد و برخی معتقدند که وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سی و پنج روز پس از فوت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ بوده است. در این میان، آنچه مسلّم است این است که هر دو بزرگوار در یک سال وفات یافته اند.(1) از این رو، سالی را که این دو مصیبت بزرگ بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وارد گشت، «عام الحزن» نام نهادند.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنگام وفات شصت و پنج سال داشت و بیست و چهار سال از عمر شریفش را در کنار پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سپری کرده بود. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بسیار گریست و دستور داد در حجون، که قبرستانی نزدیک مکّه بود، قبری برای این بانوی بزرگوار فراهم کنند. در آن زمان هنوز نماز میّت واجب نشده بود. بنا بر این، بر جنازۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نماز نخواندند. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وارد قبر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شد و با دست مبارک خویش، او را داخل قبر گذاشت و برایش دعا کرد.

پس از وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ خردسال همواره گرد پدر می گشت و خود را به دامان او می آویخت. او بهانۀ مادر را می گرفت و دل دردمند پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را بیش از پیش به آتش می کشید. روزی جبرئیل بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نازل شد و فرمود: «ای پیامبر! به فاطمه بگو خدا کاخی از مروارید برای مادرت ساخته است که در آن جا هیچ سختی و تلخی وجود ندارد.»(2)

نقل است که سال ها بعد هنگامی که می خواستند خبر خواستگاری علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ از فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برسانند، گروهی از زنان نزد آن حضرت آمدند و گفتند: «ای رسول خدا! جان ما فدای تو باد! برای کاری نزد تو آمده ایم که اگر خدیجه زنده بود، خشنود می شد.» چون نام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بر زبان زنان جاری شد، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سخت گریست. امّ سلمه پرسید: «برای چه می گریید؟» پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود:

«خدیجه!

کجا مثل خدیجه پیدا می شود؟ زمانی که مردم مرا تکذیب کردند، او تصدیقم کرد؛ بر دین خدا یاری ام کرد و با مالش به کمکم شتافت. خدا به من فرمان داد تا او را به خانه ای زمردین در بهشت بشارت دهم که هیاهو و اضطراب و سختی و محنت در آن نیست.»(3)

در سال 727 هجری قمری، قبّه ای بر قبر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ساخته شد که وهّابیان آن را در سال

ص: 139


1- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمد، سیرة النبی، ص 243.
2- . برگرفته از: ماهنامۀ کوثر، ش 1، ص 29.
3- . نمازی شاهرودی، شیخ علی، مستدرک سفینة البحار، ج 1، ص 381.

1344 هجری قمری ویران کردند.(1)

دو. فضایل و خدمات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

اشاره

زندگی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را می توان نمونه ای کامل از تحوّل مثبت و سیر به سوی کمال دانست. به همین دلیل بررسی فضایل ایشان برای همۀ گروه های جامعۀ اسلام، به ویژه زنان مسلمان، الگویی نیکو است. در این جا فضایل آن حضرت را به اختصار ذکر می کنیم:

1. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، نخستین بانوی مسلمان

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اوّلین بانویی بود که دعوت پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به پرستش خدای یگانه پذیرفت و گفتار و کردار پیام آور حق و حقیقت را با ایثار جان و مال تصدیق کرد.

عفیف یکی از تاجران مشهور می گوید: «وقتی پای به مسجدالحرام نهادم، با منظره ای شگفت روبه رو شدم. سه نفر را در حال خم و راست شدن دیدم. از عبّاس در بارۀ آنها پرسیدم. گفت: نفر نخست که برادرزادۀ من است، مدّعی نبوّت است. مردی که پشت سر او است، علی، عموزادۀ او است و آن زن هم همسر محمّد، یعنی خدیجه است. غیر از این ها کسی را بر این آیین سراغ ندارم.»(2)

علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ آن روزها را چنین توصیف می کند: «در آن روزگار جز رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، کسی به اسلام نگرویده بود و من سومین آنها بودم. نور وحی و رسالت را می دیدم و بوی نبوّت را با مشام جان حس می کردم.»(3)

2. خدمات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به اسلام
اشاره

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در بیست و چهار سال زندگی مشترک با پیامبر گرامی اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، خدمات بسیاری برای آن بزرگوار و دین اسلام انجام داد. حمایت های مالی، روحی و عاطفی از محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تصدیق و تأیید پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در روزگاری که هیچ کس مؤیّدش نبود و یاری ایشان در برابر آزار

ص: 140


1- . تاریخ اماکن زیارتی مکّه معظّمه و مدینة منوّره، بخش مربوط به قبور «حجون».
2- . شریف الرضی، محمّد بن حسین، خصائص امیرالمؤمنین، ص 45.
3- . نهج البلاغه، خطبۀ قاصعه.

مشرکان، گوشه هایی از این خدمات ارزشمند است که اثر آن در دو دورۀ مهم زندگی پیامبر اعظم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خوبی آشکار است:

الف پیش از طلوع وحی

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پس از ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، دارایی اش را به ایشان بخشید تا آن را هر گونه می خواهد به مصرف برساند. رسول گرامی اسلام در این زمینه می فرماید: «ما نَفَعَنِی مالٌ قَطُّ ما نَفَعَنِی مالُ خَدِیجةُ؛(1) هیچ ثروتی به اندازۀ ثروت خدیجه برای من سودمند نبود.» هنگامی که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از علاقۀ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به اخلاق پاک زید، یکی از غلامانش آگاه شد، او را به ایشان بخشید.(2) زید نیز به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ایمان آورد و از نخستین مؤمنان گردید.(3)

ب پس از طلوع وحی

آن گاه که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از غار حرا به خانه بازگشت و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را از رسالتش آگاه کرد، وی بی درنگ حضرت را تأیید کرد و به درستی گفتارش ایمان آورد و در حق او دعا کرد.

این بانوی بزرگوار نه تنها از عمق جان و رسالت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ایمان آورد، بلکه او را در برابر سختی ها و تکذیب مشرکان و بدخواهان یاری داد. تا زنده بود اجازه نداد آزار و شکنجه مشرکان بر رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سخت آید. هنگامی که رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با باری از مصیبت و سختی ها به خانه می آمد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، او را دلداری می داد و نگرانی را از ذهن و خاطرش می زدود.(4)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هیچ گاه در آسایش نبود؛ چون کافران همواره درصدد بر هم زدن آرامش خانۀ رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و آزار رساندن به ایشان بودند. ابولهب، حکم بن عاص بن امیه، عقبة ابن ابی معیط، عدی بن حمد اثقفی و ابن الأصداء هُذَلی و ولید بن مُغیرة از جمله کافرانی بودند که همواره خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را آشفته می ساختند و آسایش وی را بر هم می زدند. با این حال، بانوی پارسای پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، با درایت و صبر، محیط خانه را آرام می ساخت و از تجاوز کینه توزان

ص: 141


1- . محدث نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 3، ص 21.
2- . ماهنامۀ کوثر، ش 1، ص 26.
3- . ماهنامۀ کوثر، ش 1، ص 26؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 379.
4- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 249.

به حریم امن پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) جلوگیری می کرد.(1)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با موقعیّت اجتماعی خویش توانست بارها پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را از شرّ کافران و جاهلان برهاند. نمونه های زیادی در این مورد وجود دارد که ما تنها به ذکر یک مورد بسنده می کنیم:

روزی پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در ایّام حج به بالای کوه صفا رفت و با صدای بلند ندا داد: «ای مردم! من فرستادۀ پروردگارم.» سپس به کوه مروه رفت و سه مرتبه همان سخن را تکرار کرد. کافران با سنگ به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حمله کردند. ابوجهل نیز سنگی پرتاب کرد که به پیشانی رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اصابت کرد و خون از پیشانی آن حضرت جاری شد. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به کوه ابوقُبَیس رفت و مشرکان نیز در پی آن حضرت رفتند. علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به سرعت خود را به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رساند و موضوع را برای او بازگو کرد. اشک از گونه های خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ جاری شد و همراه علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ برای یافتن همسرش راهی کوه و دشت گردید. در این هنگام، جبرئیل بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نازل شد و فرمود: «فرشتگان از گریۀ خدیجه به گریه آمدند. او را فرا خوان، به او سلام برسان و بگو خدا به تو سلام می رساند و او را به خانه ای بهشتی که از نور زینت داده شده است، بشارت ده.»

سرانجام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را یافتند و به خانه آوردند. مردم به خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ حمله ور شدند و خانۀ او را سنگ باران کردند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بیرون آمد و خطاب به آنان فرمود: «آیا از سنگ باران کردن خانۀ زنی که نجیب ترین قوم شما است، شرم ندارید؟» مردم با شنیدن سخنان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پراکنده شدند و او برای مداوای همسرش به خانه بازگشت. آن گاه پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، پیغام جبرئیل را به او رساند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در پاسخ فرمود: «اِنَّ اللّهَ هُوَ السَّلامُ و مِنْهُ السَّلامُ وَ عَلی جَبْرِئیل السَّلامُ وَ عَلَیکَ یا رَسُولَ اللّهِ اَلسَّلامُ وَ بَرَکاتُهُ؛(2) خدا، خود، سلام است و سلام از او است و سلام بر جبرئیل و بر تو ای رسول خدا و رحمت و برکات خداوند بر تو باد!»

ص: 142


1- . سبحانی، جعفر، فروغ ابدیّت، ج 1، ص 234؛ ماهنامۀ کوثر، ش 1، ص 27.
2- . برگرفته از ماهنامۀ کوثر، ش 1، ص 29.
3. حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، مادر حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ

حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ در بارۀ منزلت مادر می فرماید: «اِلْزَمْ رِجْلَها فَاِنَّ الْجَنَّةَ تَحْتَ اَقْدامِها؛(1) به پایش درآویز، که بهشت زیر پای مادران است.»

یکی از فضایل خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ این است که او مادر بانویی بزرگوار و شریف چون فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ است. این دو بزرگوار بسیار به یکدیگر دل بسته بودند. فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از تولّد با مادر خود سخن می گفت و آن گاه که تمام زنان قریش، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را تنها گذاشتند، آرامشی درونی به قلب دردمندش می بخشید و او را در سختی ها دلداری می داد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را از جان و دل دوست می داشت؛ چون از مقام و منزلت دختر خویش آگاه بود.

آورده اند روزی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مشغول خواندن نماز چهار رکعتی بود. می خواست در رکعت سوم سلام دهد که فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ از شکم مادر ندا داد: «قُومی یا اُمّاهُ فَاِنَّکِ فِی الثّالِثَة؛(2) برخیز مادر که در رکعت سوم هستی.»

اسماء

بنت عمیس می گوید: «زمانی که خدیجه در بستر بیماری بود، گریه می کرد. عرض کردم: شما که بانوی زنان جهان و همسر پیامبر هستید و آن حضرت، شما را به بهشت بشارت داده است، چرا می گریید؟ فرمود: برای مردن گریه نمی کنم. هر زنی در شب عروسی اش نیازمند مادر است که سرّش را با او در میان بگذارد و نیازها و خواسته هایش را به او بگوید. من از آن ناراحتم که در شب زفاف فاطمه کسی نیست که او را یاری دهد. گفتم: بانوی من! به شما قول می دهم که اگر تا آن روز زنده ماندم، به جای شما برای فاطمه مادری کنم.

شب زفاف فاطمه، رسول خدا فرمان داد که زنان همگی از خانۀ فاطمه خارج شوند، ولی من نرفتم. پیامبر هنگام خروج، متوجّه من شد و فرمود: تو کیستی؟ چرا نرفتی؟ عرض کردم: پدر و مادرم فدای شما، قصد سرپیچی نداشتم، ولی به خدیجه وعده ای داده ام که می خواهم به آن وفا کنم. آن گاه جریان را به طور کامل تعریف کردم. پیامبر گریست و مرا دعا کرد.»(3)

ص: 143


1- . متقی هندی، علی بن حسام الدین، کنز العمّال، ج 16، ص 462.
2- . رحمانی همدانی، احمد، فاطمة الزهراء3 بهجة قلب المصطفی، ص 472.
3- . همان، ص 686، اِربلی در کتاب کشف الغمّه می گوید: اسماء بنت عمیس همراه شوهرش جعفر بن ابی طالب به حبشه هجرت کرده بود و تا سال ششم هجرت بازنگشت، حال آن که ازدواج فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ در سال دوم هجری بوده است. وی معتقد است که سُلمی دختر عمیس، همسر حمزه بن عبدالمطلب در مراسم ازدواج فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ حضور داشته است و شاید روایت از زبان او نقل شده باشد.
4. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، مادر امامت

یکی از ویژگی های پیامبران و امامان، داشتن پدر و مادری مؤمن و مطهّر و مخالف شرک و بت پرستی است. با نگاهی به زندگی پیامبران درمی یابیم که آنان همواره در دامن مادرانی پاک و پرهیزکار متولّد و تربیت شده اند. در روایات متعدّد بر این اصل تأکید شده است و در زیارت نامۀ ایشان نیز می خوانیم:

«اَشْهَدُ اَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الْاَصْلابِ الشّامِخَةِ وَ الْأَرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجاهِلیَّةُ بِاَنْجاسِها... ؛(1) گواهی می دهم که تو نوری بودی در پشت های فرازنده و ارحام پاک که به پلیدی های دوران جاهلیّت نیالودی... .»

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، مادر فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ مادر تمام امامان است. پس مسلّم است که باید از ایمان و تقوایی والا برخوردار باشد تا خداوند شایستگی داشتن فرزندی چون فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را به وی عطا کند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ حتّی پیش از بعثت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز به یگانگی خدا ایمان داشت و با داشتن ثروت، موقعیّت و حسن ظاهر هرگز دچار لغزش و خطا نشد، به گونه ای که در عصر جاهلیّت به ایشان لقب طاهره دادند؛(2) لقبی که در آن روزگار تباهی، نشان از پاکی و پرهیزکاری او دارد.

پیامبر اعظم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همواره از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به نیکی یاد می کرد و در روایتی به صراحت ایشان را «ظرف امامت» می خواند. روزی پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بر فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ وارد شد و او را آشفته و بی قرار یافت. به فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: «چرا نگرانی؟» فرمود: «عایشه بر مادرم فخر می فروشد و می گوید با مردی پیش از شما آشنا نبوده است، حال آن که مادر من در میان سالی با شما ازدواج کرده است.» رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رو به فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ کرد و فرمود: «بدان که مادر تو ظرف امامت و محلّ پیشوایی امّت من است.»(3)

ص: 144


1- . محدث قمی، شیخ عباس، کلّیّات مفاتیح الجنان، زیارت وارث.
2- . کمال نیا، محمّدتقی، خدیجه کبری، ص 1 - 3.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 43.
5. خدیجۀ مبارکه عَلَيْها السَّلاَمُ

یکی از حوادث مهم تاریخ اسلام، مباهله پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با علمای مسیحی نجران است. این حادثه به تفصیل در قرآن(1) و روایات آمده است. سید بن طاووس در کتاب سعد السعود تصریح می کند که خبر مباهله به پنجاه و یک شیوه، از شیعه و سنّی روایت شده است. یکی از علمای مسیحی در روایتی، با تأکید بر نبوّت پیامبر گرامی اسلام، به نشانه های پیامبر آخرالزمان که خداوند متعال به حضرت عیسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ وحی کرده است، اشاره می کند. یکی از این نشانه های یاد شده مربوط به حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است. خداوند ایشان را به صفت «مبارکه» توصیف کرده است و تصریح می کند که نسل پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تنها از زنی مبارکه باقی و برقرار می ماند.(2) بنا بر این، قرن ها پیش از تولّد حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، خداوند ایشان را به صفت مبارکه نامیده است.

6. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در قرآن

قرآن کریم در آیاتی چند به زنان بزرگ اشاره کرده و اوصاف و کردارشان را ستوده است. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یکی از این زنان است. خداوند در قرآن کریم با اشاره به نقش مهم خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در حمایت اقتصادی از پیامبر اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و بخشش اموالش در راه گسترش دین اسلام می فرماید: «ای پیامبر! آیا ما تو را نیازمند نیافته و سپس تو را (با اموال خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ) بی نیاز نگردانیدیم؟»(3) به نظر بسیاری از مفسّران، این آیه به نقش اقتصادی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در پیشرفت نهضت جهانی اسلام اشاره دارد.

7. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، زن برگزیده

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یکی از چهار زن برگزیدۀ جهان به شمار می آید. در روایتی آمده است روزی رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چهار خط بر روی زمین کشید و پرسید: «آیا می دانید این چیست؟» گفتند: خیر، خدا و رسولش داناترند. رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «بهترین زنان بهشت

ص: 145


1- . نک: آل عمران: 61.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 21، ص 351 - 352.
3- . ضحی: 8.

چهار نفرند: خدیجه بنت خویلد؛ فاطمه بنت محمّد؛ مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم، همسر فرعون.»(1)

8. سلام جبرئیل بر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

مقام حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آن قدر والا است که خداوند به وسیلۀ امین وحی، جبرئیل بر او سلام می فرستد و او را گرامی می دارد. هنگامی که رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از معراج بازگشت، از جبرئیل پرسید: «آیا کار دیگری هست؟» جبرئیل فرمود: «از جانب خداوند و از سوی من به خدیجه سلام برسان.»

رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هنگامی که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را ملاقات کرد، فرمود: «ای خدیجه! خداوند و فرشتگانش بر تو سلام می رسانند و گرامی ات می دارند.» خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: «خداوند، خود، سلام است و سلام از او است و سلام به سوی او است و نیز سلام بر جبرئیل فرشتۀ حق باد.»(2)

از روایات دیگر برمی آید که جبرئیل هنگام نزول بر پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همواره سلام پروردگار را به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ابلاغ می کرد. یک بار جبرئیل بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرود آمد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را نیافت. از رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حال او را جویا شد و فرمود: «هنگامی که خدیجه باز آمد، او را خبر ده که پروردگار جهان، او را بزرگ می دارد و به او سلام و رحمت می فرستد.»(3)

9. مقام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در بهشت

یکی دیگر از فضایل حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، مقامی است در بهشت که از جانب خداوند به ایشان وعده داده شده است. پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز بارها این مسئله را به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بشارت داده و فرموده است: «در بهشت، خانه ای داری که در آن رنج و سختی نمی بینی.»(4)

امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ نیز می فرماید: «هنگامی که خدیجه وفات یافت، فاطمه بی تابی می کرد و

ص: 146


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 13، ص 162.
2- . همان، ج 16، ص 7 و ج 18، ص 385.
3- . همان، ص 8.
4- . همان؛ ج 16، ص 7 - 8.

گرد پدر می گشت و سراغ مادر را از او می گرفت. پیامبر از این حالت دختر کوچکش بیشتر محزون می شد و نمی دانست به او چه پاسخی بدهد تا آرام گیرد. فاطمه هم چنان بی تابی می کرد تا این که جبرئیل بر پیامبر نازل شد و فرمود: به فاطمه سلام برسان و بگو مادرت در بهشت در خانه ای از طلا و نقره در کنار آسیه، همسر فرعون و مریم، دختران عمران نشسته است. فاطمه هنگامی که این سخن را شنید، آرام گرفت و فرمود: خداوند خود سلام است، سلام از او است و سلام به سوی او است.»(1)

10. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در اعراف

یکی از مواقف قیامت، اعراف است. در قرآن کریم می خوانیم: (وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یعْرِفُونَ کُلّاً بِسیماهُمْ؛(2) بر اعراف مردانی هستند که هر یک [از آن دو دسته] را به چهره می شناسند).

اعراف جایگاهی است میان بهشت و دوزخ و راهی است که پاره ای از گناهکاران از آن به بهشت می روند. در روایات فراوانی آمده است که منظور از رجال در این آیه، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خاندان گرامی او است که در قیامت بر آن جایگاه می ایستند و هر یک از شیعیان که به ایشان معرفت داشته باشد، از عذاب دوزخ می رهد و به بهشت برین راه می یابد.

در حدیثی آمده است: «حضرت خدیجه نیز همراه پیامبر و علی و فاطمه و حسنین در اعراف حضور دارد.»(3) بنا بر این روایت، شناخت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و دوستی با وی نیز همچون دوستی با اهل بیت:، نجات بخش گناهکاران و مایۀ رستگاری مؤمنان است.

سه. ویژگی های نخستین خانواده اسلامی

اشاره

اوّلین خانوادۀ اسلامی با پیوند مبارک پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه کبری عَلَيْها السَّلاَمُ شکل گرفت؛ خانواده ای که شش فرزند تربیت کرد. در واقع، حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نیز تربیت یافتۀ این خانواده بود که بعدها داماد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شد. امیر مؤمنان، علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در حدیثی با اشاره به آغاز بعثت

ص: 147


1- . همان، ج 43، ص 27.
2- . اعراف: 46.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 44، ص 255.

می فرماید:

«وَ لَمْ یُجْمَعْ بَیتٌ واحدٌ یَومئذٍ فِی الاسلامِ غَیرُ رسولِ اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ خَدیجَة3 و اَنَا ثالِثُهُما؛(1) در آن زمان هیچ خانوادۀ اسلامی شکل نگرفته بود، جز خانواده ای که از رسول خدا و همسرش، خدیجه پدید آمده بود و من سومین عضو آن خانواده بودم.»

در ادامه به چند ویژگی این خانواده اشاره می کنیم، به امید آن که بتوانیم گامی مفید و مؤثّر در زمینۀ گسترش فرهنگ و اندیشۀ اسلامی در حیطۀ خانواده برداریم.

1. ارزش محوری

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خواستگاران پرنفوذی مانند عُقبة بن ابی معیط، ابوجهل و ابوسفیان را رد کرد؛ زیرا در پی ازدواج با کسی بود که او را از اخلاق و معنویّت بهره مند سازد و راه پرهیزکاری و زندگی پاک را به او نشان دهد. به همین دلیل، محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را برای همسری انتخاب کرد. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از نظر ثروت، موقعیّت اقتصادی و سن و سال با یکدیگر تناسب و شباهتی نداشتند. پس چه چیز آن دو را به یکدیگر نزدیک کرد و چنان الفت و محبّتی میان آنها پدید آورد که سبب شد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تمام ثروتش را به پای همسرش بریزد؟

چنین عشق و ایثاری تا ریشه ای پاک و پایدار نداشته باشد، هرگز به بار نمی نشیند. بی شک، این ازدواج، رهاورد ایمان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به پرهیزگاری، پاک دامنی و امانت داری پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و از او جز حقیقت و معنویّت نمی خواست. از این رو، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پس از سال ها زندگی با آن بانوی بزرگوار فرمود: «خدیجه از زنان بهشتی است.»(2)

به یقین، هدف خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از ازدواج با محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، هدفی معنوی بود، نه مادّی. شواهد زیادی نیز تأیید کنندۀ این حقیقت است که ما به بیان نمونه هایی از آن بسنده می کنیم:

الف زمانی که کاروان تجارتی قریش از سفر بازگشت و میسره از پاک دامنی و درست کاری محمّد امین و جریان راهب مسیحی با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سخن گفت، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، میسره

ص: 148


1- . نهج البلاغه، خطبۀ قاصعه.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 13، ص 162.

و همسرش را آزاد کرد. دویست درهم نیز به او داد و گفت: «از آن رو که علاقه مرا به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دوچندان کردی، تو را آزاد می کنم.» این روایت حاکی از شوق و عشق معنوی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است.

ب ورقة بن نوفل، عموزادۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، از دانایان عرب بود و اطّلاعات زیادی از کتاب های یهود و نصارا داشت. وی همیشه می گفت: «مردی از میان قریش از طرف خدا برای هدایت مردم برانگیخته می شود و یکی از ثروتمندترین زنان قریش را به همسری برمی گزیند.» گفته اند که او گاه و بیگاه به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می گفت: «روزی فرا می رسد که تو با شریف ترین مرد روی زمین وصلت می کنی.»

ج شبی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در خواب دید که خورشید در آسمان مکّه چرخید و کم کم پایین آمد و در خانۀ او فرود آمد. پس خواب خود را برای ورقه نقل کرد. وی نیز در تعبیر خواب او گفت: «با مرد بزرگی ازدواج خواهی کرد که شهرت او جهان گیر خواهد شد.»

د روزی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با کنیزان و غلامان در خانۀ خود نشسته بود. یکی از دانشمندان یهود نیز در آن محفل بود. از قضا محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از کنار خانۀ آنها گذشت و دانشمند یهودی وی را دید. وی از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خواست از محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بخواهد چند دقیقه در مجلس آنان شرکت کند. پس از آن که رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمد، دانشمند یهودی از وی خواست تا نشانه های نبوّت را که در بدنش بود، به او نشان دهد. پیامبر نیز پذیرفت.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که شاهد ماجرا بود، به مرد یهودی گفت: «اگر عموهای او از تفتیش و کنجکاوی تو آگاه شوند، واکنش بدی نشان می دهند؛ چرا که آنان از توطئه یهود بر برادرزادۀ خود بیمناک اند.» دانشمند یهودی گفت: «مگر می شود کسی به محمّد آسیبی برساند، در صورتی که دست تقدیر او را برای اتمام نبوّت و ارشاد مردم پرورش داده است؟» خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پرسید: «از کجا می دانی که او به چنین مقامی می رسد؟» وی گفت: «من نشانه های پیامبر آخرالزمان را در تورات خوانده ام و از نشانه های او این است که پدر و مادرش می میرند و جدّ و عمویش از او حمایت می کنند. هم چنین از قریش زنی را انتخاب می کند که سرور قریش است.» آن گاه به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اشاره کرد و گفت:

ص: 149

«خوشا به حال کسی که افتخار همسری او را به دست آورد.»(1)

2. حاکمیت شعور بر نفس

ازدواج، منافع و آثار مادّی فراوانی دارد، ولی آنچه جایگاه خانواده را ارزشمند و استوار می سازد، توجّه به اهداف انسانی و مقاصد الهی است. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، جوانی شجاع و برومند و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنی ثروتمند و پرنفوذ بود و همه چیز برای ازدواج و کام جویی و آسایش آنها فراهم بود. این شرایط و توانایی ها در خدمت تشکیل یک زندگی پاک و اجتماع پر از معنویّت قرار گرفت و سرانجام خانۀ اشرافی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ جایگاه و پناهگاه مؤمنان و تهی دستان شد. عقل و شعور بر خواهش نفس غالب آمد و پایگاهی اسلامی برای مبارزه با فساد و کفر بنا نهاده شد.

3. قدرشناسی و وفاداری

ویژگی دیگر این خانواده، وفاداری این دو نسبت به هم بود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همواره به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عشق می ورزید و حتّی در سخت ترین ایّام (در جریان شعب) از ازدواج با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) احساس پشیمانی نکرد.

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز همیشه به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وفادار بود؛ به گونه ای که پس از وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در سوگ او بسیار گریست. وی تا آخرین لحظه عمرش همواره به یاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود و همیشه از فداکاری او نسبت به خویش نزد دیگران یاد می کرد. بعد از مرگ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز همواره دوستان و اقوام او را گرامی می داشتند. هر گاه هدیه ای برای رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می آوردند، ایشان می فرمود آن را به خانۀ فلان زن ببرید؛ زیرا وی از دوستان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است و او را دوست می داشت.(2) هم چنین هر گاه گوسفندی را قربانی می کرد، سهمی از آن برای دوستان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ کنار می گذاشت. همین امر سبب می شد که بعضی از زنان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ حسادت ورزند.(3)

ص: 150


1- . نک: سبحانی، جعفر، فروغ ابدیّت، ج 1، ص 195 - 196؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 6، ص 104.
2- . نمازی شاهرودی، شیخ علی، مستدرک سفینة البحار، ج 3، ص 217.
3- . محمّدی اشتهاردی، محمّد، حضرت خدیجه اسطورة ایثار و مقاومت، ص 207.
4. مهر و عاطفه

این خانوادۀ اسلامی از مهر و محبّت، سرشار بود. با آغاز رسالت، زندگی امن و آرام محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پرآشوب شد و اوضاع هر روز بر خانه و خانواده تنگ تر و تنگ تر گردید. با این حال، این مشکلات هرگز از عشق و عاطفۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به هم کم نکرد و هر چه حلقۀ مشکلات تنگ تر شد، پیوند و دل بستگی اعضای این خانواده به یکدیگر محکم تر گردید. چشمۀ محبّت در این خانه چنان جوشان بود که نه تنها اعضای خانواده، بلکه دیگران نیز از زلال آن سیراب می شدند. این محبّت ها و موفّقیّت ها بود که همه را شیفتۀ این خانواده کرد و امّت اسلامی در پرتو نور این خانه شکل گرفت و بالید.

زید بن حارثه، غلام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، جوانی پاک و باهوش بود. از این رو، مورد مهر رسول گرامی اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قرار گرفت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز او را به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بخشید. او همواره در کنار حضرت بود و لحظه ای ایشان را رها نمی کرد. زمانی راهزنان عرب، زید را از مرزهای شام ربوده و برای بردگی به عربستان آورده بودند. پس از مدّتی پدر زید از وضعیّت فرزند خود آگاه شد. پس به خدمت رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رسید و از ایشان اجازه گرفت زید را به سرزمینش بازگرداند. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، زید را در رفتن به سرزمین خود یا ماندن در مکّه آزاد گذاشت. با این حال، عشق عمیق و دیرین رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سبب شد زید همان جا بماند. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) او را آزاد کرد و زینب، دختر جُحش را که دختر عمّۀ رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود، به عقدش درآورد. سپس او را که سال ها مانند فرزند خودش پرورده بود، کنار حجرالاسود به پسرخواندگی پذیرفت.(1)

مهر و محبّت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به فرزندانش چنان بود که خاطرۀ شیرین آن، نسل ها در خاندان پیامبر بر جای ماند و همواره از عشق و ایثار او به نیکی یاد می شد. فرزندان حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ، مادربزرگ خویش را همواره بزرگ می داشتند و حتّی گفته شده است که به قبر

ص: 151


1- . سبحانی، جعفر، فروغ ابدیّت، ج 1، ص 203. گفته اند که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از مرگ فرزندان خود متأثّر بود و برای تسلّی خاطر خود از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خواست تا زید را بخرد. سپس رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) او را آزاد کرد و به فرزندی برگزید. عدّه ای می گویند زید را حکیم بن حزام، برادرزادۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از بازار مکّه خرید و هنگام ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، او را به عمّه اش بخشید.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز پناه می بردند و از روح پاک او یاری می جستند. به گفتۀ تاریخ نگاران، حسین بن علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بیست و پنج بار با پای پیاده از مدینه به حج رفت و هر بار، قبر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را زیارت کرد. در یکی از این سفرها، انس بن مالک با آن حضرت بود. اَنَس می گوید: «حسین7 به کنار قبر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آمد و سخت گریست. سپس رو به من کرد و گفت: از پیش من برو و مرا تنها بگذار. من خود را از چشم آن حضرت پنهان کردم تا حال او را نظاره گر باشم. امام حسین7 به نماز ایستاد و بسیار نماز خواند. آن گاه دست به دعا برداشت و بر آستان خدای خویش تضرّع کرد.»(1)

هیچ گاه یاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در دل خاندان پیامبر از میان نرفت و خاطرۀ نیکی و نیک کرداری او برای همیشه در دل و بر زبان نوادگان ایشان باقی ماند. از نشانه های این پیوند و دل بستگی، آن بود که بسیاری از ائمّه:، یکی از دختران خود را «خدیجه» می نامیدند تا یاد جدّۀ خود را همواره زنده بدارند. از ان جمله اند: خدیجه، دختر امام سجّاد عَلَيْهِ السَّلاَمُ ؛ خدیجه، دختر امام محمّدباقر7؛ خدیجه، دختر امام موسی کاظم7 و خدیجه، دختر امام جواد7 که برخی از آنها راویان حدیث و از زنان بزرگ و بافضیلت بودند.(2)

5. نفی تجمّل گرایی

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، خانۀ مجلّل و باشکوهی داشت، ولی پس از ازدواج، تمام این جلال و شکوه را به پای همسرش ریخت. آن خانۀ مجلّل که پیش از طلوع اسلام، پناهگاه مستمندان و فقیران بود، پس از اسلام پایگاه مؤمنان شد. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با رفتار خود، ساده زیستی را به فرزندانشان آموختند، به گونه ای که آنان همواره از تجمّل گرایی پرهیز می کردند و اگر چیزی داشتند، به فقیران و نیازمندان می بخشیدند.

امام محمّدباقر7 می فرماید:

«رسول خدا هر گاه می خواست به مسافرت برود، از آخرین کسی که خداحافظی

ص: 152


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 44، ص 193.
2- . نمازی شاهرودی، شیخ علی، مستدرک سفینة البحار، ج 3، ص 218.

می کرد، فاطمه بود و هنگام بازگشت [نیز] اوّلین کسی را که دیدار می کرد، فاطمه بود. پیامبر در بازگشت از یکی از مسافرت ها به خانۀ فاطمه وارد شد. فاطمه به استقبال پدر شتافت، در حالی که دو دستبند نقره بر دست داشت و پرده ای جدید بر در خانه آویخته بود. رسول خدا مدّت کوتاهی در خانۀ فاطمه درنگ کرد. [سپس] خارج شد. فاطمه از رفتار پیامبر مقصود ایشان را فهمید؛ زیرا این برخورد از سوی پیامبر تازگی داشت. از این رو، حسنین را فرا خواند و دستبند را به یکی و پرده را به دیگری داد تا نزد جدّشان ببرند. سپس به آن دو فرمود: از من به پیامبر سلام برسانید و بگویید، دیگر از فاطمه چنین اموری را مشاهده نخواهید کرد. این ها را آن گونه که خود مصلحت می دانید در راه خدا به مصرف برسانید. پیامبر حسنین را بوسید و به سینه چسبانید و در دامان خویش نشاند. آن گاه فرمود دستبندها و پرده را به مصرف مستمندان اهل صفه(1) برسانند. سپس فرمود: خداوند، فاطمه را رحمت کند. خداوند در مقابل این پرده، پوششی از پوشش های بهشتی و به جای این دستبندها، زینت های بهشتی به فاطمه خواهد بخشید.»(2)

امام موسی کاظم7 می فرماید:

«روزی پیامبر گردنبندی بر گردن فاطمه دید و با رفتار خویش، او را به پرهیز از تجمّل دنیا فرا خواند. فاطمه نیز گردنبند را از خود دور کرد و به پدر داد. پیامبر فرمود: اَنْتِ مِنّی. آن گاه گردنبند را به فقیری صدقه داد.»(3)

کتابنامه

1. ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمد (م 151 ق)، سیرة النبی، تحقیق: دکتر سهیل زکار، لبنان: دارالفکر، 1398 ق.

2. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر ، 1386ق.

ص: 153


1- . اهل صفه، فقیران بی سرپناهی بودند که کنار مسجد و روی یک سکّو زندگی می کردند.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 83.
3- . همان، ص 84.

1. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، مصر: مکتبة محمّد، 1383 ق.

2. ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب اسحاق (م 284 ق)، تاریخ یعقوبی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران: 1374.

3. تاریخ اماکن زیارتی مکّه معظّمه و مدینة منوّره، چاپ سازمان حج و اوقاف، بخش مربوط به قبور «حجون».

4. دشتی، محمّد، نهج البلاغة، تحقیق: سید کاظم محمّدی، قم: انتشارات امام علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، 1369 ش.

5. رحمانی همدانی، احمد، فاطمة الزهرا بهجة قلب المصطفی، تهران: دفتر تحقیقات و انتشارات

6. سبحانی، جعفر، فرازهایی از تاریخ زندگانی پیامبر اسلام، تهران: حوزۀ نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، 1376.

7. ، قم: مرکز انتشارات دارالتبلیغ اسلامی، 1351.

8. شریف الرضی، محمّد بن حسین، خصائص امیرالمؤمنین، بیروت: مؤسّسة الاعلمی للمطبوعات، 1364.

9. شیخ صدوق، ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی (م 381 ق)، الأمالی، تهران: کتابچی، 1376.

10. علی دخیل، علی محمّد، اعلام النساء، دارالمرتضی، [بی جا]، 1357.

11. کمال نیا، محمّدتقی، خدیجه کبری عَلَيْها السَّلاَمُ، قم: امید، [بی تا].

12. متقی هندی، علی بن حسام الدین (م 975 ق)، کنز العمّال فی سنن الاقوال و الافعال، بیروت: دارالکتب العلمیّة، 1374.

13. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق.

محدث قمی، شیخ عباس (م 1359 ق)، مفاتیح الجنان، قم: بنیاد معارف اسلامی،

ص: 154

1. 1375.

2. محدث نوری، میرزا حسین نوری طبرسی (م 1320 ق)، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، تحقیق: مؤسّسة آل البیت7، قم: مؤسّسۀ آل البیت7، 1407 ق.

3. محمّدی اشتهاردی، محمّد، حضرت خدیجه اسطورۀ ایثار و مقاومت، انتشارات نبوی، 1377.

4. نمازی شاهرودی ، شیخ علی (م 1364 ش)، مستدرک سفینة البحار، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1418ق.

5.

ص: 155

1.

ص: 156

31- زندگینامۀ ام المؤمنین حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

اشاره

31

زندگینامۀ ام المؤمنین حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ(1)

حسن عاشوری لنگرودی

چکیده

شرح زندگانی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به مهم ترین منابع تاریخی و روایی اهل سنت و شیعه است. از دیدگاه نویسنده: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در رشد و گسترش اسلام نقش ارزنده ای ایفا کرد. او در دورۀ غربت اسلام با تمامی توان کوشید و از آیین نوپایی که همسرش برای هدایت بشر عرضه نمود، حمایت کرد. در خصوص ازدواج پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ علّت اصلی، پاک دامنی و عفّت و فضایل معنوی و انسانی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود. در این پیوند زناشویی انگیزۀ دو طرف در تن دادن به آن، برتری های معنوی و انسانی بود که هر یک در شریک زندگی خود می دید. صفحات تاریخ گواهی می دهد که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از زنان پاک دامن و باعفّت بود تا آن جا که در دوران جاهلیّت به او لقب «طاهره» داده بودند.

کلیدواژه: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، ازدواج، ثروت، هدایت، پاک دامنی.

یک. نیم نگاهی به زندگی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

اشاره

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نخستین همسر رسول گرامی اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و اوّلین بانوی مسلمان و مادر حضرت فاطمه زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ است که در رشد و گسترش اسلام نقش ارزنده ای ایفا کرد. او در دورۀ غربت اسلام با تمامی توان کوشید و از آیین نوپایی که همسرش برای هدایت بشر عرضه نمود، حمایت کرد.

ص: 157


1- همسران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): پرسش ها و پاسخ ها. حسن عاشوری لنگرودی، تهران: هستی نما، چاپ اوّل، 1386، ص 124 - 153.

تاریخ نگاران سال ولادت آن بانوی گرامی را با اختلافات فراوان نقل کرده اند: تولّد در «عام الفیل»، سه یا پنج و یا ده سال پیش از آن، نیز گفته اند: پانزده یا بیست سال پیش از عام الفیل.(1) آنچه شهرت دارد، پانزده سال قبل از عام الفیل است، یعنی شصت و هشت سال پیش از هجرت متولّد شد.(2)

خانواده ای که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در آن پرورش یافت، از نظر شرافت خانوادگی و نسبت های خویشاوندی، در شمار بهترین و بزرگ ترین قبایل عرب بود. پدر و اقوامش در زمرۀ ثروتمندان قریش قرار داشتند. پدرش خویلد بن اسد بن عبدالعزّی بن قصی،(3) از بزرگان قریش بود که پیش از واقعه «فجار چهارم»(4) درگذشت.(5)

در قصی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به هم می رسند. قصی جدّ سوم حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و جدّ چهارم حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می باشد.

مادرش فاطمه، دختر زائدة بن اصم از بنی معیص بن عامر بن لؤی بود.(6)

ص: 158


1- . نووی، ابوزکریا یحیی بن شرف، تهذیب الأسماء، ج 2، ص 342؛ حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 183؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 3، ص 132؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 111؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 4، ص 581؛ عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 2، ص 115 - 116؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 12 و 19.
2- . ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 125؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، قسمت زندگانی پیامبر، ص 98؛ شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، مسار الشیعة فی مختصر تواریخ الشریعه، ص 29؛ قرطبی، محمّد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 14، ص 164؛ ابن سید الناس، ابوالفتح محمد یعمری، عیون الاثر، ج 1، ص 69؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 1، ص 16؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 4، ص 581.
3- . قرطبی، محمّد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 14، ص 164.
4- . فجار در لغت عرب به معنای قانون شکنی و گناه بزرگ است. نزد مورّخان اسلامی به جنگ هایی گفته می شود که در دورۀ جاهلیّت در ماه های حرام (ذی قعده، ذی حجّه، محرّم و رجب) رخ داده باشد. در دورۀ جاهلی چهار بار در ماه های حرام جنگ شد که فجار چهارم به چهارمین نبرد گفته می شود.
5- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 139؛ عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 2، ص 108.
6- . ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 14.

از زندگانی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از آن که به همسری پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درآید، جز اشاره هایی در متون تاریخی نیست، از جمله آمده است: در دورۀ جاهلیّت بین اقوام خود ممتاز و یگانه و بی نظیر بود و به جهت پاک دامنی او را «طاهره» لقب داده بودند. بعد که صاحب فرزندی به نام «هند» شد، او را «امّ هند» می خواندند. پس از ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، حضرت به وی لقب «کبری» داد.(1)

او در صفات نیکو و کمالات اخلاقی زبانزد و نمونه بود، که موجب شد برای همسری پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شایسته شمرده شود.

بیشتر نویسندگان سیره و تاریخ اسلام نوشته اند: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از آن که به همسری پیامبر درآید، دو بار ازدواج کرده بود. نخستین بار با ابوهاله تمیمی، هند بن نباش بن زراره، که حاصل این پیوند زناشویی دو فرزند شد: پسری به نام «هند» و دختری به نام هاله. ابوهاله در جوانی درگذشت. دیگر بار با عتیق بن عائذ بن عبد اللّه مخزومی ازدواج نمود.(2) او هم در جوانی درگذشت و ثروت بسیاری برای حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به ارث گذاشت. ثمره و حاصل این ازدواج دختری بود که نامش را «هند» نهادند.(3)و(4)

هند هم نام پسر است و هم نام دختر. بنا به برخی نقل ها حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از عتیق بن عائذ بن عبد اللّه مخزومی پسری داشت به نام هند و از شوهر دیگر (ابوهاله تمیمی) دختری به دنیا آورد به همین نام.(5)

آن چه که بیان شد، بنا به نقل مشهور است که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سومین همسر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود. برخی از

ص: 159


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 12.
2- . برخی نوشته اند: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بار اوّل با عتیق بن عائد مخزومی ازدواج کرد، بعد از درگذشت او و سرآمدن عِدّه با ابوهاله. ر.ک: ابن حجر در الاصابه و ابن قتیبه در المعارف.
3- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 72؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص 79.
4- . قاضی نعمان مغربی می نویسد: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اوّل به همسری عتیق بن عامر مخزومی درآمد که از او دختری دنیا آورد و نامش را حارثه گذاشتند. (قاضی نعمان مغربی، نعمان بن محمّد، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، ج 3، ص 15)
5- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 4، ص 582.

مورّخان بزرگ برخلاف این نوشته اند، همانند ابوالقاسم کوفی، بلاذری، شیخ طوسی و سیّد مرتضی. اینان نوشته اند: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنگام ازدواج با پیامبر «عذرا» (دوشیزه) بود.

برخی از نویسندگان معاصر همانند جعفر مرتضی عاملی در کتاب الصحیح من سیرة النبی الاعظم و حسین شاکری در کتاب ام المؤمنین خدیجة الطاهرة، برای اثبات این ادّعا، مطالبی را ذکر کرده اند(1) که به جهت رعایت اختصار از ذکر آن خودداری می شود.

ازدواج با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پس از مرگ شوهر، ثروت فراوانی نصیبش شده بود و به عنوان یکی از ثروتمندان بزرگ و نامی قریش شناخته می شد و قریشی یان با مال التجاره وی به تجارت می پرداختند. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که بیش از بیست و چهار سال از بهار عمرش سپری نشده بود، با مال التجاره خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به شام سفر می کند و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ غلامش را به همراه محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، امین قریش می فرستد. پس از بازگشت کاروان و بیان کمالات و خوبی های امین قریش توسّط «میسره»، مقدّمات ازدواج فراهم می شود و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیست و پنج ساله با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چهل ساله پیوند زناشویی می بندد.(2) حاصل و ثمرۀ ازدواج شش فرزند بود. چهار دختر به نام های «امّ کلثوم»، «رقیّه»، «زینب» و «فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ» و دو پسر به نام های «قاسم» و «عبد اللّه» ملقّب به «طیّب» و «طاهر.»(3)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به مدّت بیست و پنج سال با رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) زندگی کرد(4) که در این مدّت پیامبر

ص: 160


1- . عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 2، ص 120 به بعد.
2- . در مورد سنّ ازدواج پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برخی 23 سال هم گفته اند. در مورد سنّ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در هنگام ازدواج، 25، 28، 30، 35 و 36 سال نیز گفته شده است.
3- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 1، ص 16؛ قرطبی، محمّد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 14، ص 164.
4- . این در صورتی است که سال درگذشت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را دهم بعثت بدانیم، مانند: ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 125؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 4، ص 582 و ج 2، ص 71؛ مومن سبزواری قمی، علی بن محمّد، جامع الخلاف و الوفاق، ص 85. امّا برخی تاریخ دیگری نیز ذکر کرده اند. از جمله هفت سال پس از بعثت، مانند: قرطبی در تفسیر خود ( الجامع لأحکام القرآن)، ج 14، ص 164؛ شیخ طوسی در المبسوط، ج 4، ص 270.

جز او همسر دیگری نگرفت.(1) از این مدّت حدود ده سال در دورۀ رسالت حضرت قرار داشت. او اوّلین زن مسلمان بود که با تمامی توان و کوشش، نیز با همۀ اموال و ثروت خود به حمایت از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برخاست و سرانجام در شصت و پنج سالگی در روز دهم رمضان سال دهم بعثت، پس از رهایی مسلمانان از محاصرۀ اقتصادی، جان به جان آفرین تسلیم کرد و در قبرستان «حجون» مکّه به خاک سپرده شد.

دو. سنّ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در هنگام ازدواج

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در هنگام ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چند ساله بود؟

در مورد سنّ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در هنگام ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مورّخان و سیره نویسان اقوال گوناگونی را بدین شرح بیان داشته اند:

1. بیست و پنج؛(2)

2. بیست و هشت؛(3)

3. سی؛(4)

4. سی و پنج؛(5)

5. چهل؛(6)

ص: 161


1- . قرطبی، محمّد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 14، ص 164؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی ، ج 1، ص 275.
2- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 140.
3- . حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 183؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 3، ص 132؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 111؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 4، ص 581.
4- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیة، ج 1، ص 140.
5- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 2، ص 295.
6- . ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 125؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ص 98؛ شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، مسار الشیعة فی مختصر تواریخ الشریعه، ص 29؛ قرطبی، محمّد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 14، ص 164؛ ابن سید الناس، ابوالفتح محمد یعمری، عیون الاثر، ج 1، ص 69؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 4، ص 581.

6. چهل و چهار؛(1)

7. چهل و پنج؛(2)

8. چهل و شش.(3)و(4)

از میان این اقوال هشت گانه تنها دو قول است که طرفدارانی دارد: یکی قول به این که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در هنگامی که به عقد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درآمد بیست و هشت ساله بود، و دیگری چهل ساله. آنچه معروف و بیشتر مورد پذیرش مورّخان و سیره نویسان قرار گرفته، این است که آن بانوی گرامی حدوداً چهل ساله بود که به عقد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درآمد. از جمله دلیلی که ذکر می کنند، سخن حکیم بن حزام، خواهرزادۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است که می گوید: عمّۀ من که چهل ساله بود، با رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیست و پنج ساله ازدواج کرد.(5)

مورّخ نامدار معاصر، سیّد جعفر شهیدی، در این باره می نویسد: چنان که بین مورّخان شهرت یافته و سنّت نیز آن را تأیید می کند، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به هنگام ازدواج با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، چهل سال داشت، ولی با توجّه به تعداد فرزندانی که از این ازدواج نصیب او گشت، می توان گفت: تاریخ نویسان رقم چهل را از آن جهت که عدد کاملی است، انتخاب کرده اند.

در مقابل این شهرت، ابن سعد با اسناد خود از ابن عبّاس روایت می کند که سنّ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنگام ازدواج با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیست و هشت سال بود.(6)

سه. رضایت به ازدواج

چرا پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) راضی شد با حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ازدواج نماید؟ آیا این ازدواج به جهت ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود؟ چرا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ حاضر شد با محمّد بن عبد اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که از ثروت و مال بهره

ص: 162


1- . بدارن، عبدالقادر، تهذیب تاریخ دمشق، ج 2، ص 303.
2- . نووی، ابوزکریا یحیی بن شرف، تهذیب الأسماء، ج 2، ص 342؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق، ج 2، ص 275.
3- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ص 98.
4- . عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 2، ص 115 - 116.
5- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 108.
6- . شهیدی، سید جعفر، زندگانی فاطمه زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ، ص 23.

چندانی نداشت، ازدواج کند، در حالی که خواستگاران ثروتمند متعدّدی داشت؟

در ازدواج های پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عوامل متعدّدی تأثیرگذار بودند، که هیچ یک از آنها معیارهای مادّی نداشت، که در بحث فلسفه چندهمسری بیان شد. در خصوص ازدواج پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ علّت اصلی، پاک دامنی و عفّت و فضایل معنوی و انسانی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود. در این پیوند زناشویی انگیزۀ دو طرف در تن دادن به آن، برتری های معنوی و انسانی بود که هر یک در شریک زندگی خود می دید. صفحات تاریخ گواهی می دهد که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از زنان پاک دامن و باعفّت بود تا آن جا که در دوران جاهلیّت به او لقب «طاهره» داده بودند.(1)

او به مقتضای پارسایی و پاک دامنی اش همواره خواهان شوهری باتقوا و پرهیزکار بود. از گفتار و کردار خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به دست می آید که علاقۀ وی به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بر محور ارزش های پاک انسانی و صداقت و امانت داری پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می چرخید، که فهمیده می شود انگیزۀ ازدواج وی با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فراتر از مسائل مادّی بود. اگر عنصر مادّیت در ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تأثیرگذار بود، می بایست با یکی از خواستگاران ثروتمندش ازدواج می کرد. بسیاری از ثروتمندان، علاقه مند به ازدواج با او بودند و از وی خواستگاری کرده بودند.(2)

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در یکی از اوّلین گفت وگوهای خود با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، علّت علاقه و انگیزۀ ازدواج خود را چنین ابراز نمود: «به تو علاقه مند شدم، زیرا با من خویشاوندی(3) و میان قومت از شرافت بسیاری بهره مند هستی، نیز نزد قبیله ات به امانت داری شهرت داری و دارای اخلاق نیکو و با صداقت می باشی.»(4)

ص: 163


1- . ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 15؛ زوجات النبی و اولاده، ص 48.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 132؛ ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 131؛ ابن سید الناس، ابوالفتح محمد یعمری، عیون الاثر، ج 1، ص 71 - 72؛ طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 35؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، سیرة النبویّة، ج 2، ص 263؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 2، ص 358؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 132.
3- . همان گونه که در آغاز بیان شد، «قصی» جدّ چهارم پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و جدّ سوم خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است.
4- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 432.

در مورد ردّ انگیزۀ مادّی ازدواج پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می گوییم:

1. اگر ازدواج مبتنی بر اموال خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود، دشمنان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که از هیچ بهانه ای برای ضربه زدن بر شخصیّت ایشان فروگذار نمی کردند، از آن بهره می گرفتند، و حضرت را به دنیاگرایی متّهم می کردند، در حالی که در تاریخ خبری از این گونه حرف ها نیست.

2. در برخی نقل ها آمده است که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، خود ابتدا پیشنهاد کرد که با حضرت ازدواج نماید.(1) اگر این نقل درست باشد، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گرایش پیدا نکرد، بلکه حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود که به سوی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گام برداشت، آن هم با انگیزۀ پاک دامنی و فضایل معنوی و انسانی که در حضرت مشاهده کرد.

3. بارها پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از فضایل اخلاقی و کرامت انسانی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سخن گفت تا آن جا که فرمود: «خدیجه از زنان بافضیلت بهشت است(2) و خداوند توسّط جبرئیل به او سلام می رساند.»(3) این گونه ستایش، بیانگر معنویّت و جایگاه والای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است.

4. آنانی که با انگیزۀ مادّی به ازدواج تن می دهند، نوع زندگی و توجّه آنان به مادیّت است، در حالی که رفتار و کردار خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برخلاف دنیاپرستی است و همیشه صفا و صمیمیّت و وفا و یگانگی در این خانواده حاکم بود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در دوران عبادت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در غار حرا همیشه مراقب حضرت بود و برای حفظ جان و جایگاه پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تمامی سختی ها را تحمّل کرد. او همیشه آماده بود، حتّی کوچک ترین تمایلات حضرت را که به زبان هم نمی آورد، انجام دهد، چنان که وقتی دید حضرت به «زید بن حارثه» که آن هنگام به عنوان برده نزد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به سر می برد، علاقه دارد، او را به حضرت رسول بخشید.(4)

اگر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با هدف دست یابی به ثروت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با آن بانوی گرامی ازدواج

ص: 164


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 204.
2- . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 4، ص 131؛ هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج 9، ص 201 و 223؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 115 - 116.
3- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 116.
4- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 102؛ ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 498.

کرده بود، می بایست پس از ازدواج این هدف و انگیزه جلوه می کرد و با مال و ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به زندگی زاهدانه پایان می داد و در ناز و نعمت زندگی می کرد، در حالی که زندگی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از رفاه گرایی و فرورفتن در ناز و نعمت به دور بود و حضرت همواره در پی امور معنوی و زندگی زاهدانه بود.

این دلایل نشان می دهد که ازدواج آن دو بر اساس ارزش های الهی انسانی شکل گرفت، نه امور مادّی و هواهای نفسانی!

چهار. ازدواج پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با زن چهل ساله

اشاره

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ حدود بیست سال پس از ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را به دنیا آورد، اگر به هنگام ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چهل ساله بود، چگونه می توان پذیرفت زن شصت ساله حامله شده باشد؟

هم سن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به هنگام ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به طور دقیق روشن نیست و هم تاریخ ولادت حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ.

از زندگانی آن بانوی بزرگ اسلام پیش از آن که با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ازدواج کند، جز گزارش ها و اشاره های کوتاه در دست نیست.(1) نمی توان قاطعانه نظر داد که سن او به هنگام ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چهل سال بود. بنا بر این کمتر بودن سن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در هنگام ازدواج بعید به نظر نمی رسد و نمی توان آن را مردود دانست. همان گونه که در بحث مربوط به سن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در زمانی که به عقد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درآمده بود، بیان شد که ممکن است عدد چهل تقریبی باشد و تاریخ نویسان رقم چهل را از آن جهت که عدد کاملی است، انتخاب کرده باشند.

در مورد تاریخ ولادت حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز وضع به همین منوال است: «با همۀ کوششی که به کار رفته است، متأسّفانه در بارۀ سال ولادت دختر پیامبر، حضرت فاطمه اطّلاع درست و دقیقی در دست نیست و نمی توان نظر قاطعی ابراز نمود.»(2)

ص: 165


1- . شهیدی، سید جعفر، زندگانی فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ، ص 21.
2- . همان، ص 24.

توضیح: در مورد میلاد حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ مورّخان سال های گوناگون را گفته اند که جملگی تقریباً محدود می شود به سال پنجم پیش از بعثت تا سال پنجم پس از بعثت، امّا همۀ گفته ها را می توان در سه قول خلاصه و جمع بندی کرد:

1. پنج سال پیش از بعثت

عموم سیره نویسان و مورّخان اهل سنّت مانند: محمّد بن سعد، کاتب واقدی، ابن عساکر، بلاذری، مداینی، قرطبی، ابن اثیر، ابن جوزی، فتنی و... سال میلاد حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را پنج سال پیش از بعثت نوشته اند.(1)

طبق این قول اگر سنّ ازدواج حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را هر یک از هشت قول مذکور فرض کنیم، معنایش این است که در هنگام ولادت حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ سنّ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ 30، 33، 35، 40، 45، 49، 50 و یا 51 سال بود. در این فرض هیچ اشکالی به وجود نمی آید؛ چرا که بارداری زنان در این محدوده سنّی معمول و متعارف است.

2. حدود بعثت

برخی از نویسندگان شیعی مانند شیخ طوسی در مصباح المتهجّد و ابن واضح یعقوبی در تاریخ یعقوبی، نیز برخی از نویسندگان اهل سنّت مانند سیوطی در تفسیر درّ المنثور و حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین و شمس الدّین ذهبی در ذیل المستدرک علی الصحیحین نوشته اند: میلاد حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ در سال بعثت و یا یکی دو سال پیش یا پس از آن اتّفاق افتاد.(2)

طبق این قول در مورد میلاد حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ و اقوال گوناگون در مورد سنّ ازدواج

ص: 166


1- . ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 19؛ سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی ، تذکرة الخواصّ، ص 306؛ ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج 3، ص 160؛ ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، الموضوعات، ج 1، ص 413؛ فتنی، تذکرة الموضوعات، ص 99؛ قرطبی، محمّد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 14، ص 241.
2- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 119؛ حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 161 - 162؛ جلال الدین سیوطی، عبدالرحمان بن کمال، الدر المنثور فی طبقات ربات الخدور، ج 5، ص 218.

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، سنّ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در هنگام به دنیا آوردن حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ بین چهل تا پنجاه و پنج سالگی قرار دارد. این باور هم اشکالی ندارد، چون عموم زنان تا پنجاه سالگی و زنان نَبْطی و قریشی تا چند سال بیشتر زاد و ولد دارند.

3. پنج سال پس از بعثت

عدّه ای از نویسندگان شیعی مانند محمّد بن یعقوب کلینی در کافی سال میلاد حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را پنج سال پس از بعثت ذکر کرده اند.(1)

طبق این قول و آن پیش فرض در مورد سنّ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنگام ازدواج (یعنی چهل سالگی)، نتیجه می گیریم سنّ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در هنگام ولادت حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ، بین چهل و پنج تا شصت قرار دارد.

اگر چه در این سخن هم اشکال چندانی وجود ندارد، لیکن از این که زنان (حتّی زنان نبطی و قریشی) فرزندانشان را در سنین زیر شصت سالگی به دنیا می آورند و بارداری در شصت سالگی پدیده ای نادر است، بعید به نظر می رسد.

* گریز از احتمال

برای چاره جویی این احتمال می بایست یکی از راه های زیر را طی کرد:

1. نپذیریم حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در هنگام ازدواج چهل ساله بود.

2. نپذیریم حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ در سال پنجم بعثت متولّد شد.

3. توجیه قول مشهور در مورد چهل ساله بودن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در هنگام ازدواج، به این که شمارۀ چهل در این مورد، به معنای حقیقی نیست، بلکه به معنای تقریبی و مجازی است و از این که شمارۀ چهل، عدد کاملی است، سیره نویسان آن را انتخاب کرده اند.(2)

4. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خاتم انبیا است و سرآمد همۀ آنان، نیز دارندۀ کمالات و کرامات همۀ آنان. از این که خداوند به پیامبران پیشین عنایت کرده و برخی از همسران شان در پیری صاحب

ص: 167


1- . کلینی، محمّد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 458.
2- . شهیدی، سید جعفر، زندگانی فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ، ص 23.

فرزند شده بودند، بعید نیست آخرین دختر پیامبر از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، در سنین بالاتر از سنّ متعارف، با عنایت و برکت ویژۀ الهی متولّد شده باشد، چرا که حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ عنایت خاصّ خداوندی بود. ارادۀ پروردگار بر این تعلّق گرفت که امامت در فرزندان و ذرّیۀ آن بانوی گرامی قرار گیرد، و او به همسری علی بن ابی طالب7 امام پارسایان نائل گردد. در فضیلتش سورۀ کوثر نازل شود و خداوند پاکی او، پدر، شوهر و فرزندانش را بخواهد و آیۀ تطهیر در بارۀ آنان سخن گوید.

پنج. رضایت خویشان به ازدواج

اگر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به هنگام ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چهل ساله و بیوه بود، چگونه خویشان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به این امر راضی شدند؟

انتخاب همسر و مشخّصاتی که می بایست داشته باشد، نیز انتظارات و حسّاسیّت هایی که خویشان و بستگان در ازدواج دارند، بسته به اختلاف فرهنگ ها، گوناگون است. قضاوت همسان در جوامع گوناگون بشری شایسته و بایسته نیست، بلکه هر یک را با مشخّصات خود می بایست سنجید و اظهار نظر کرد.

در برخی از جوامع بشری فرهنگ «تک همسری» پذیرفته شده و فرهنگ «چند همسرگزینی» ناپسند و نکوهیده است، همانند فرهنگ غالب ایرانیان. در این فرهنگ انتخاب همسر از حسّاسیّت ویژه ای برخوردار است؛ چرا که احساس می شود با ازدواج سرنوشت دو نفر تا پایان زندگی به هم گره می خورد، که به طور معمول و غالب از آن گریزی نیست. اگر هم راه گریزی پیدا بشود و با طلاق از یکدیگر جدا گردند، جدایی برای هر یک از دو طرف، یک شکست، یا یک امتیاز منفی در زندگی شان تلقّی می گردد. طبیعی است در این فرهنگ به طور معمول پسر حاضر نشود با زن بیوه ازدواج کند، و هم خودش و هم اطرافیانش نسبت به سنّ دختر حسّاسیّت نشان دهند، و خیلی با احتیاط امر ازدواج را دنبال کنند. پیدا کردن همسر مورد نظر در این فرهنگ کار دشواری است و هر یک از دو طرف و خانواده هایشان به راحتی به این گونه ازدواج ها رضایت نمی دهند.

ص: 168

امّا در برخی دیگر از جوامع بشری فرهنگ چند همسرگزینی مردان رواج دارد و پذیرفته شده است، همانند فرهنگ مردم شبه جزیرۀ عربی، نیز فرهنگ امروز مردم ساکن در برخی از مناطق جنوب ایران. در این فرهنگ مردان به طور معمول و غالب، بیش از یک زن اختیار می کنند. حسّاسیّتی که در مورد انتخاب همسر در فرهنگ تک همسری وجود دارد، در این فرهنگ وجود ندارد، چون که احساس می شود با ازدواج دو نفر، اگر چه سرنوشت آن دو به هم گره می خورد، لیکن این گره خیلی محکم نیست. باز کردن آن کار آسانی است، چرا که هم مرد می تواند به راحتی همسرش را طلاق دهد، و هم همسر مطلّقه به راحتی می تواند پس از انقضای عِدّه طلاق، دوباره ازدواج کند.

در این فرهنگ حتّی پسران با زنان بیوه ازدواج می کنند، نیز در سنّ دو طرف، حسّاسیّت رایج در فرهنگ تک همسری وجود ندارد، و اطرافیان دختر و پسر در امر ازدواج، آسان می گیرند و دید تنگ نظرانه و سخت گیرانه ندارند. بدین جهت پیدا کردن همسر در این فرهنگ، کار آسانی است.

پرسش مذکور در آغاز بحث، برآیند فرهنگ تک همسرگزینی ایرانیان است، به جهت این که در فرهنگ ایرانیان «تک همسری» جایگاه ویژه ای دارد و آنان چند همسر داشتن مردان را نمی پذیرند. با وجود این فرهنگ، اطرافیان در امر ازدواج، با حسّاسیّت خاصّی، شرایط عروس و داماد را دنبال می کنند. در این فرهنگ به طور معمول و غالب هم پسر راضی نمی شود همسر و شریک زندگی اش، بیوه و مثلاً پانزده سال از او بزرگ تر باشد، هم خویشان و بستگانش به چنین ازدواجی رضایت نمی دهند. امّا در زمان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و در محیط شبه جزیرۀ عربی، فرهنگ تک همسرگزینی مردان جایگاهی نداشت، بلکه فرهنگ چند همسرگزینی را پذیرا بودند.

شواهد تاریخی نشان می دهد که ازدواج با زنان بیوه و میان سال در فرهنگ آن روز شبه جزیرۀ عربی، عملی خلاف عادت و عرف نبود، بلکه رواج داشت. وانگهی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از ویژگی های خوبی بهره مند بود، همان گونه که سیره نویسان و مورّخان نوشته اند: با شرافت ترین زنان قریش بود. از نظر مال و جمال برتری داشت. در دورۀ جاهلیّت به جهت

ص: 169

پاک دامنی، او را طاهره می خواندند و به وی بانوی قریش می گفتند. نیز به جهت امتیازاتی که داشت، خیلی افراد در پی آن بودند که از نزدیکان وی باشند.(1)

آن چه که بیان شد با توجّه به نقل مشهور است که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بیوه بود، امّا با توجّه به این که برخی از مورّخان بزرگ، همانند ابوالقاسم کوفی، بلاذری، شیخ طوسی و سیّد مرتضی نوشته اند: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنگام ازدواج با پیامبر «عذرا» (دوشیزه) بود،(2) دیگر جایی برای طرح چنین پرسشی باقی نمی ماند.

شش. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مادر فرزندان

آیا پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تنها از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرزند داشت یا این که از دیگر زنانش نیز فرزند داشت؟

فرزندان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تنها از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و کنیزی به نام ماریه قبطیه بودند.

مشهور است که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هفت فرزند داشت، چهار دختر به نام های امّ کلثوم، رقیّه، زینب و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ، سه پسر به نام های قاسم، عبد اللّه (ملقّب به طیّب و طاهر) و ابراهیم.

همۀ این فرزندان از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بودند، و تنها ابراهیم از ماریه قبطیه.(3)

هفت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همسر محبوب

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چه مقدار علاقه و محبّت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به خود جلب کرد؟ آیا این بانوی گرامی محبوب ترین همسر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به شمار می آید؟

محبّت و علاقه از امور قلبی و باطنی است که آثار آن در گفتار و کردار جلوه می یابد، حال اگر بخواهیم در مورد میزان علاقه پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به همسرانش به اطّلاعاتی دست یابیم و بدانیم بیشتر حضرت به کدام همسرش علاقه داشت، تنها از طریق گفتار و کردار پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ممکن است.

ص: 170


1- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 2،ص 294؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 201؛ ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 131؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 137؛ عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 2، ص 107.
2- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 137؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 22، ص 191؛ عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 2، ص 122.
3- . ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 52 به بعد؛ ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، صفوة الصفوة، ج 1، ص 69؛ قرطبی، محمّد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 14، ص 164.

با توجّه به گفته ها و رفتار پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فهمیده می شود ایشان حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را بیشتر از دیگر همسرانش دوست داشت. گفتار و سیرۀ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نشان از آن دارد که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نزد حضرت از جایگاه والا و رفیعی برخوردار بود و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیوسته از او ستایش می کرد و نقش او را در پیشبرد اسلام و زندگی خود یادآور می شد.

رسول اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در زمان حیات حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ او را گرامی می داشت. در آن محیطی که «چند همسر» داشتن امری معمولی و مرسوم بود، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تا هنگامی که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنده بود، هیچ زن دیگری انتخاب نکرد که دلیلی گویا بر گرامی داشت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است. نیز پس از وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همیشه از او به نیکی یاد می کرد و وی را به همراه حضرت مریم، آسیه و حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ یکی از چهار زنان برتر جهان برمی شمرد.(1)

نیز می فرمود: «خدیجه به مقامی رسیده است که خدا و جبرئیل بر او درود می فرستد.»(2)

در دوران سکونت در مدینه هر گاه از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یاد می شد، خشنودی خود را از آن بانوی بزرگ ابراز می داشت. هنگامی که گوسفندی را ذبح می کرد، سهمی از آن را برای دوستان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در نظر می گرفت و در توجیه کارش می فرمود: «إنّی لأحبُّ حبیبُها؛(3) (به جهت شدّت علاقه به خدیجه) دوستانش را نیز دوست دارم.»

عایشه می گوید: «هر وقت پیامبر به یاد خدیجه می افتاد، از فراق او دلتنگ و گرفته می شد و برای او آمرزش می طلبید. روزی من رشک ورزیدم و گفتم: خدا به جای آن پیرزن، زنی جوان و زیبا به تو داد. پیامبر از شنیدن این سخن ناراحت شد و فرمود: نه، به خدا! آن گونه که تصوّر می کنی نیست. هیچ زنی برای من خدیجه نمی شود. خدا بهتر از او را به من

ص: 171


1- . شیخ صدوق، محمّد بن علی، الخصال، ج 1، ص 96 و 107؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 2؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 101؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5،ص 437؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 126.
2- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 274؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 7، ص 84؛ بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 2، ص 315؛ امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج 4، ص 1887.
3- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ص 108.

نداده است، زیرا هنگامی به من ایمان آورد که همه کافر بودند؛ زمانی مرا تصدیق کرد که دیگران سخنانم را نمی پذیرفتند؛ مال خود را در اختیار من قرار داد و شریک غم من بود. خداوند از او، نه از زنان دیگر، به من فرزندانی عنایت کرد.»(1)

نیز عایشه می گوید: «به هیچ زنی به اندازۀ خدیجه رشک نبردم، چون پیامبر بسیار از وی یاد می کرد.»(2)

از این مطالب برمی آید که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ محبوب ترین همسران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به جهت پاک دامنی و پارسایی و نقشی که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در زندگی ایشان، نیز گسترش اسلام ایفا نمود، او را همیشه دوست می داشت.

هشت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و موفّقیت های پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در موفّقیّت های پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و پیشبرد اسلام چه نقشی داشت؟ معروف است که پیشرفت اسلام مرهون چند چیز است که از جمله آن ثروت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است.(3) آیا مقصود آن است که به مردم رشوه می داد تا آیین اسلام را بپذیرند، یا این که اموال را برای جلب قلوب و نظر مشرکان به آنان می پرداخت و یا معنای دیگر دارد؟

نقش حضرت خدیجه در موفّقیّت های رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بر کسی پوشیده نیست. آن بانوی بزرگ اسلام تأثیرات بسیار درخشانی در زندگی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گذاشت. رفتار او با حضرت رسول به گونه ای پسندیده بود که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) کوچک ترین دغدغه و نگرانی از زندگانی مشترکش با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نداشت. آسودگی و آرامش خاطر حضرت در زندگی، زمینۀ خوبی را ایجاد کرد که با موفّقیّت قدم بردارد و آزار و بی مهری های مشرکان قریش را تحمّل نماید و هم چنان ثابت قدم و استوار به جلو حرکت کند.

تأثیراتی که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در زندگی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) داشت، به حدّی بود که رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)

ص: 172


1- . همان.
2- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 110.
3- . حائری مازندرانی، محمّدمهدی، شجره طوبی، ج 2، ص 233.

بارها به ستایش او پرداخت و او را یکی از بهترین زنان جهان برشمرد.(1) در همین راستا تا هنگامی که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنده بود، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همسر دیگری اختیار نکرد.(2) این در حالی است که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از برخی همسرانی که پس از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برگزید، نه تنها چنان حمایت های قهرمانانه ندید، بلکه ناملایماتی دید که خداوند در قرآن در نکوهش آنان آیاتی نازل کرد و به طلاق تهدید شدند.(3)

باز در بیان نقش بسیار مثبت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در موفّقیّت های پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و در پیشبرد اسلام، این مطلب به روشنی دلالت دارد که درگذشت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به قدری بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گران آمد و مصیبت به اندازه ای بزرگ بود که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در سالی که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ درگذشتند، آن را «عام الحزن؛ سال غم و اندوه» نام نهاد.(4)

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اوّلین بانویی بود که به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ایمان آورد و مسلمان شد. گرویدن زنی همانند خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که در عصر خود، از جایگاه اجتماعی ممتازی بهره مند بود، عامل مهم در جذب دیگران به اسلام شمرده می شد.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به ثروتش نیز در پیشبرد اسلام نقش خوبی ایفا نمود، تا جایی که از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نقل شده است: «ما قام و لا استقام دینی إلا بشیئین مال خدیجه و سیف علی بن ابی طالب؛(5) دین من، مانایی و پیشرفتش به دو چیز وابسته است: یکی ثروت خدیجه و دوم شمشیر علی بن ابی طالب!»

تأثیرگذاری و نقش اقتصاد در جنبش های مهم اجتماعی بر کسی پوشیده نیست. با توجّه به نقش مهم اقتصادی بود که مشرکان قریش در «دار الندوه» و مجلس شورای خود، به محاصرۀ اقتصادی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مسلمانان رأی دادند و آن را با سنگدلی تمام به اجرا گذاشتند،

ص: 173


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 2.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 201.
3- . تحریم: 1 - 5.
4- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 150؛ علامۀ امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب والسنّة والأدب، ص 372.
5- . حائری مازندرانی، محمّدمهدی، شجره طوبی، ج 2، ص 233.

در نتیجه به مدّت سه سال مسلمانان به جهت در امان ماندن از آزار مشرکان در درّه ای به نام شِعب ابی طالب به سر بردند. رویکرد دشمن نشانگر آن است که حمایت یا عدم حمایت مالی چه تأثیر مهمّی دارد، حال در این هنگام حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با ثروتش در خنثی کردن توطئۀ دشمنان نقش خوبی ایفا نمود.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با حمایت مالی خود از اسلام، نهایت تلاش خود را به کار برد. او با کمال میل و رغبت، تمامی ثروت خود را در اختیار پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قرار داد و ایشان آن را برای رفع نیازهای مسلمانان به کار برد. تأثیرات مثبتی که ثروت حضرت خدیجه (آن هم در اوضاع بحرانی) به نفع مسلمانان و در خنثی سازی توطئۀ دشمنان داشت، بر کسی پوشیده نیست. در همین باره پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «ما نفعنی مالٌ قط ما نفعنی مال خدیجه؛(1) هیچ ثروتی همانند دارایی خدیجه به من (و آیین من) سود نرسانیده است.»

در حالی که مسلمانان زیر فشار قریش و محاصرۀ اقتصادی بودند، ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تا حدودی، مشکلات تحمیلی را کاهش داد و توانست توطئه ها را خنثی کند. در همین باره گفته اند: «اسلام با مال خدیجه پا بر جا ماند.»(2)

مشرکان

مسلمانان را تطمیع می کردند، تا دست از اسلام بردارند. برای خنثی کردن این توطئه سرمایۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تأثیرگذار بود. امّا برای پذیرش اسلام به مردم رشوه داده نشد، نیز برای جذب قلوب مشرکان پرداخت نگردید، بلکه در راه حفظ جان مسلمانان خرج شد.(3)

کتابنامه

1. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، تهران: انتشارات اسماعیلیان.

2. ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد جوزی بغدادی (م 597 ق)، الموضوعات، بیروت: دار الفکر، 1403 ق.

ص: 174


1- . عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 4، ص 14؛ مطهّری، مرتضی، سیری در سیرۀ نبوی، ص 18.
2- . شیخ طوسی، محمّد بن حسن، الامالی، ص 467؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 19، ص 63.
3- . عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 2، ص 169.

1. ، صفة الصفوة، تحقیق: عبد السلام محمّد هارون، بیروت: دار الفکر، 1413 ق.

2. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عادل احمد، علی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق.

3. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر ، 1386ق.

4. ابن سیدالناس، ابوالفتح محمد یَعمُری (م 734 ق)، عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، بیروت 1406 / 1986.

5. ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی (م 588 ق)، مناقب آل ابی طالب، تحقیق: گروهی از اساتید نجف اشرف، نجف: المکتبة الحیدریة، 1376 ق.

6. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، به کوشش: علی شیری، بیروت، 1415 ق / 1995 م.

7. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر (م 774 ق)، البدایة والنهایة، تحقیق: علی شیری، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1408 ق.

8. ، السیرة النبویة، تحقیق: مصطفی عبدالواحد، بیروت: دارالمعرفة، 1396 ق.

9. ابن منظور، محمد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق لابن عساکر، به کوشش: روحیه نحاس، دمشق: 1404 ق / 1984 م.

10. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، تحقیق: مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، [بی تا].

11. اربلی، علی بن عیسی (م 693 ق)، کشف الغمة فی معرفة الائمة7، بیروت: دار الاضواء، 1405 ق.

12. امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری (م 261 ق)، صحیح مسلم ، بیروت: دارالفکر، [بی تا].

13. بخاری، محمّد بن اسماعیل (م 256 ق)، صحیح البخاری، بیروت: دارالفکر، 1401 ق.

ص: 175

1. بدران، عبدالقادر (ت 1346 ق)، تهذیب تاریخ دمشق الکبیر، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1407 ق.

2. بلاذری، احمد بن یحیی (م 279 ق)، انساب الاشراف، تحقیق: سهیل زکار، ریاض زرکلی، بیروت: دارالفکر، 1417 ق.

3. جلال الدین سیوطی، عبدالرحمان بن کمال بن محمد خضیری (م 911 ق)، الدرّ المنثور فی التفسیر المأثور، بیروت: دار الفکر، 1414 ق.

4. حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه (م 405 ق)، المستدرک علی الصحیحین، بیروت لبنان : دارالمعرفة ، 1406 ق.

5. حائری مازندرانی، محمّدمهدی (م 1369 ش)، شجرۀ طوبی، النجف الاشرف: المکتبة الحیدریة، 1385 ق.

6. حلبی، علی بن برهان (م 1044 ق)، السیرة الحلبیه، بیروت: دارالمعرفة، 1400 ق.

7. ذهبی، محمّد بن احمد بن عثمان، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب ارنووط و حسین اسد، بیروت: مؤسسۀ الرسالة ، 1413 ق.

8. سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی (م 654 ق) ، تذکرة الخواص من الامه بذکر خصائص الائمه، نجف: منشورات المطبعه الحیدریه، 1383ق.

9. شهیدی، سید جعفر، زندگانی فاطمه زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ هشتم، 1366ش.

10. شیخ صدوق، ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی (م 381 ق)، الخصال، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: نشر اسلامی، 1403 ق.

11. ، معانی الأخبار، تحقیق: علی أکبر الغفّاری، قم: مؤسسۀ نشر اسلامی، 1361 ش.

12. شیخ طوسی، ابوجعفر محمّد بن حسن (م 460 ق)، الامالی، تحقیق: مؤسسۀ البعثة، قم: دارالثقافة، 1414 ق.

ص: 176

1. ، المبسوط فی فقه الإمامیة، تحقیق: محمّد علی الکشفی، تهران: کتابخانۀ مرتضوی، 1387 ق.

2. شیخ مفید، محمّد بن محمّد بن نعمان عکبری بغدادی (م 413 ق)، مسار الشیعة فی مختصر تواریخ الشریعه، تحقیق: مهدی نجف، بیروت: دار المفید، 1414 ق.

3. طبرسی، فضل بن حسن (م 548 ق)، اعلام الوری باعلام الهدی ، تحقیق و نشر: مؤسسۀ آل البیت لاحیاء التراث، قم: مطبعة ستاره، 1417.

4. طبری، محمد بن جریر (م 310 ق)، تاریخ طبری ( تاریخ الامم والملوک)، به کوشش: گروهی از علماء، بیروت: اعلمی، 1403 ق.

5. عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم9، بیروت: دارالهادی، 1415 ق.

6. علامۀ امینی، عبدالحسین بن احمد (م 1390 ق)، الغدیر فی الکتاب والسنّة والأدب، بیروت: دار الکتاب العربی، 1387 ق.

7. قاضی نعمان مغربی، نعمان بن محمّد تمیمی (م 363 ق)، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، تحقیق: سید محمّد حسینی جلالی، قم: نشر اسلامی، 1414 ق.

8. قرطبی، محمّد بن احمد انصاری (م 671 ق)، الجامع لأحکام القرآن (تفسیر القرطبی)، تحقیق: محمّد عبد الرحمان مرعشلی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1405 ق.

9. کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب (م 329 ق)، الکافی، تهران: دارالکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، 1365.

10. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق.

11. مطهری، مرتضی، سیری در سیرۀ نبوی، تهران: انتشارات صدر، چاپ دوم، 1364ش.

ص: 177

1. مومن سبزواری قمی، علی بن محمّد، جامع الخلاف و الوفاق، قم: زمینه سازان ظهور امام عصر، 1379.

2. نووی، أبو زکریا یحیی بن شرف (م 676 ق)، تهذیب الأسماء واللغات، بیروت: دار الفکر، 1416 ق.

3. هندی الفَتَّنی، محمّد طاهر بن علی (م 986 ق)، تذکرة الموضوعات، تحقیق: محمّد عبد الجلیل سامرودی، هند، 1342 ق.

4. هیثمی، نورالدین علی بن ابی بکر (م 807 ق)، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1408 ق.

ص: 178

32- حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شکوه زندگی

اشاره

32

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شکوه زندگی(1)

محمّدتقی کمالی نیا

چکیده

شرح زندگانی و ویژگی های رفتاری و اخلاقی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به منابع مهم تاریخی و حدیثی است. از دیدگاه نویسنده: در مورد این بانوی بزرگ که حق بسیار عظیمی بر گردن مسلمین و گسترش اسلام دارد، نوشته ای مستقل و رسا تنظیم نگردیده است. از این رو، نویسنده خود را ملزم دانسته که دست به کار شود و شرح زندگی سراسر شور و حماسۀ این «قهرمان راستین» را از لابه لای کتب و منابع گوناگون به صورت مجموعه ای مستقل در پیش روی آنهایی که به اصالت ها می اندیشند و به ارزش های والای انسانی عشق می ورزند، قرار دهد. این بانوی با اخلاص، در تکوین بنای اسلام و پیشبرد آن با بهره گیری از ثروت سرشار و موقعیت و جایگاه عظیمش در دنیای آن روز، سهم بسزایی دارد، تا آن جا که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در باره اش فرموده است: «ما قامَ الاسلامُ اِلّا بسیف علیٍّ ومالِ خدیجه؛ اسلام پا نگرفت مگر به شمشیر علی و ثروت خدیجه.»

کلیدواژه: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، شمشیر حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، تبلیغ.

مقدمه

تا آن جا که در امکان نگارنده بوده، به جست وجو و کاوش پرداخته، اما گویی در مورد این

ص: 179


1- بانوان نمونه، گروهی از مؤلفان، تهیه و تدوین: پژوهشکدۀ باقر العلوم7، قم: نور السجاد، چاپ اوّل، 1387، ص 329 354.

بانوی بزرگ که حق بسیار عظیمی بر گردن مسلمین و گسترش اسلام دارد نوشته ای مستقل و رسا تنظیم نگردیده است. از این رو، نویسنده خود را ملزم دانست که هر چه زودتر دست به کار شود و شرح زندگی سراسر شور و حماسه این «قهرمان راستین» را از لابه لای کتب و منابع گوناگون به صورت مجموعه ای مستقل در پیش روی آنهایی که به اصالت ها می اندیشند و به ارزش های والای انسانی عشق می ورزند، قرار دهد.

اهمیت بررسی زندگانی خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ

چهار «زن» در میان تمام بانوان برجسته جهان، از آغاز تا انجام و در بین قهرمانان راستین تاریخ، به خاطر ویژگی های خاص خود در صدرند.(1) یکی از آن چهار زن، خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ است.

این بانوی با اخلاص، در تکوین بنای اسلام و پیشبرد آن با بهره گیری از ثروت سرشار و موقعیت و جایگاه عظیمش در دنیای آن روز، سهم بسزایی دارد، تا آن جا که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در باره اش فرموده است: «ما قامَ الاسلامُ اِلّا بسیف علیٍّ ومالِ خدیجة؛ اسلام پا نگرفت مگر به شمشیر علی و ثروت خدیجه.»

وی در لحظات آغازین «بعثت» و سنگینی نزول وحی، که برای پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دورانی بسیار سخت و بحرانی بود، در تأمین آرامش و امنیت خاطر او سخت می کوشید. با ایثار خالصانه ترین دوستی ها و جانفشانی های یک همسر، طعم شیرین محبت های یک مادر را مادری که از فرزند در قبال حمله هر نوع دشمنی و تهدید هر خطری دفاع و حمایت می کند بدو می چشانید.

بنت الشاطی بانوی دانشمند و نویسندۀ توانای مصری می گوید: «آیا هیچ همسری را تاب آن هست که چون خدیجه دعوت تاریخی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را از صمیم دل و سویدای جان و با ایمانی نیرومند بدون یک ذرّه تردید و شک در صدق پیامش، بپذیرد و به استقبالش رود، با این یقین محکم که خداوند او را هیچ گاه خوار نخواهد ساخت؟

ص: 180


1- . پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: خدای متعال از زنان عالم چهار زن را برگزید: مریم: آسیه، خدیجه و فاطمه. (شوشتری، محمّدتقی تستری، قاموس الرّجال، ج 10، ص 430)

آیا در توان هیچ بانویی جز خدیجه با آن همه ثروت بی حساب و بخشش های فراوان، هست که در اوج رفاه و آسایش، به نعمت و عزّت و شوکت شاهانه پشت کند تا در تیره ترین ایام سختی در کنار همسرش بایستد و با او در سخت ترین نوع شکنجه و آزار به پاس وفادار ماندن به ایمانش، شرکت کند؟

بعید است که چنین باشد! بلکه او یگانه بانویی است که تمام امکاناتش را برای یاری پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و تأمین اعتماد و آرامش و سلامت او به کار گرفت.»(1)

«بودلی»

در کتابش الرسول می نگارد: «فضای اطمینان بخشی را که عقیده و ایمان خدیجه در مراحل اولیه ایجاد کرده بود، امروز می توان با یک ششم سکنۀ عالم برابر دانست.»(2)

و باز بنت الشاطی می نویسد: «خدیجه در سنینی نبود که تحمل رنج و سختی بر او آسان باشد و از کسانی نبود که در جریان زندگی با تنگی معیشت، محرومیت ها و تلخ کامی ها بار آمده و خو گرفته باشد. اما او، با وجود کهولت، راضی شد سختی هایی را که در اثر محاصره شدن بنی هاشم در شعب ابی طالب از طرف قریش تحمیل شد، تا سر حدّ مرگ تحمّل کند.»(3)

از این رو، بر ما است که به پاس آن همه حق عظیمی که این بانوی بزرگ و نمونه بر تمامی مسلمین دنیا دارد، یادش را گرامی داریم و خاطرش را ارج نهیم.

پدر و مادر

اشاره

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پدر و مادری قریشی زاده شد. پدرش «خُوَیْلِد» پسر «اسد بن عبدالعُزّی» و مادرش «فاطمه» دختر «زائدة بن اَصَمّ» بود که سلسلۀ نیاکانش به «لُؤَیّ(4) بن غالب بن فِهْر» می انجامید. دودمان مادر بزرگش، هاله دختر عبد مناف بن حارث نیز به «لُؤَیّ» منتهی می شد.(5) بدین لحاظ، تمام مورّخان اعتراف دارند به این که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پدر و مادری متولد

ص: 181


1- . بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمن، زینب بانوی قهرمان کربلا، ص 21.
2- . معروف حسنی، سید هاشم، سیرة الائمة الاثنی عشر، ج 1، ص 46.
3- . بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمن، زینب بانوی قهرمان کربلا، ص 21.
4- . همدانی، رفیع الدین، سیرت رسول اللّه، ص 90.
5- . محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 202.

شد که هر دو از ریشه دارترین و اصیل ترین خاندان های جزیرة العرب بودند.

«اسد بن عبدالعُزّی» پدر خویلد و نیای بزرگوار حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، یکی از اعضای مؤسس پیمان «حَلْفُ الْفُضُول» بود. پیمان مذکور را گروهی از مردمان با شخصیت و عدالت خواه عرب بستند و قرار گذاشتند که از مظلومان دفاع کنند و در یاری کردن درماندگان کوشش نمایند.

الف پدر

پدر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خویلد بود. همان کسی که در حادثۀ حملِ «حجر الاسود» به یمن و به خاطر حراست از یکی از مناسک دینش با تُبَّعْ (پادشاه یمن) در افتاد و در این طریق هیچ گاه نیرو و بی شماری یاران دشمن، او را به وحشت نیفکند و بالأخره در اثر فداکاری های او بود که تُبَّع از تصمیم خود منصرف شد و آن سنگ مقدس را از جایش حرکت نداد.(1)

ب پسر عمو

یکی دیگر از خویشان سرشناس حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پسر عمویش «وَرَقَة بن نَوْفَل» بود که پیوسته (جهت یافتن آیینی اطمینان بخش) مشغول فحص و بررسی کتب یهود و نصارا بود.(2)

مورّخان و پژوهندگان سیرۀ نبی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نقل می کنند: هنگامی که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نخستین طلیعه های نبوت را در غار حرا دید و آوایی را شنید که در غار با او سخن می گوید و از این رویدادها هراسان و بهت زده به خانه اش برگشت و قضایا را برای همسر صادق و وفادارش بازگو کرد، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به سوی پسر عمّش «ورقه» شتافت و آنچه را بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گذشته بود، برایش نقل کرد و ورقه، او را به آیندۀ درخشان و جهان گیر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نوید داد.(3)

ص: 182


1- . امینی، ابراهیم، فاطمه زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ بانوی نمونه، ص 19، به نقل از: سهیلی، عبدالرّحمان بن عبد اللّه، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، ج 1، ص 213.
2- . «ورقه» در آن زمان جزء علما و بزرگان مسیحیت شمرده می شد. (محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 207 و 212؛ الحسون، محمّد، اعلام النساء المؤمنات، ص 319)
3- . میرخوانْد، برهان الدین محمّد بن خاوندشاه، تاریخ روضة الصفا، ج 2، ص 106.

پناهگاه امن

شرافت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تنها به اصالت ها و نجابت های خانوادگی خلاصه نمی شد، بلکه خود به صفات نیک و خُلق نیکو زبانزد همه بود و پیش از زناشویی با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با القاب «طاهره»، «مبارکه»، «ملکۀ بطحا»، «سیّدۀ قریش» و «بانوی بانوان قریش» شهرت داشت.(1)

خانۀ او پناهگاه امن یتیمان و درماندگان و آوارگان بود. هر یتیمی که در حیات خود نقطۀ اتکا نمی یافت، هر پدری که نمی توانست برای فرزندان خود لقمه نانی تهیه کند، هر زنی که پس از کشته شدن شوهرش بی پناه می ماند و هر رنجدیده، صدمه کشیده و بی پناه، راه خانۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را پیش می گرفت، به ثروت و مهربانی او پناه می برد و با برخورد پرلطف و عنایت او جراحات قلب خود را مرهم می گذارد. بدین جهت این گروه از مردم، نام دیگری به او داده بودند: «مادر یتیم ها.»

خانۀ او دو علامت داشت: یکی قبّۀ سبزی که بر بام آن بود، دیگری آمد و شد و ازدحامی که در طریق خانۀ او بود. حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دوست داشت به فقرا و ستمدیدگان کمک کند. آنها را در هر موقع از روز یا شب می پذیرفت، مهربانی می کرد، با آنها سخن می گفت و به درد دل آنها گوش می داد. دست نوازش بر سر و صورت بچه های آنها می کشید و اشک های چشم مادران را پاک می کرد که بوسه های آنها با قطرات اشک شان به دست او می نشست. آن وقت خدمت کارش «میسره» را می خواند. او نیز کیسه های پول را می آورد و میان آنها تقسیم می کرد.

گوشه ای از ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

وی ثروت بسیاری داشت. شترهای زیاد او در راه های تجارتی مکه کار می کردند. عمارتش یکی از بهترین خانه های مکه محسوب می شد. بنای آن دو طبقه بود، با ایوان های کوچک مُشرِف به کعبه و بر راه شام.

یک طرف خانه جای سکونت خودش بود، طرف دیگر محلّ پذیرایی از مهمانان. در

ص: 183


1- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 207.

اتاق خودش که مشرِف به کعبه بود، صندلی های عاج نشان و صدف نشان و حریرهای هند و زربفت های ایران که عمّالش آورده بودند، دیده می شد.

به هر یک از کارگزارانش به غیر از مخارجشان سالی دو شتر می داد. هر چیز خوبی را از اطراف یا به شکل هدیه و یا برای فروش به خانۀ او می آوردند.

در اتاق خوابش یک چراغ برنج قلمزنی ممتاز که مردم آن را طلا تصور می کردند، موجود بود. هر وقت کاروان های مکه از یمن و شام بر می گشتند، چیزهای تازه ای در اتاق های حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دیده می شد و دخترهای مکه بدین جهت همیشه به خانه اش می آمدند.(1)

قبل از ازدواج با محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

خدیجه پیش از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دو بار ازدواج کرده بود:

الف اوّلین شوهرش ابوهالة بن نباش بن زراره از قبیلۀ تمیم (تیم) بود،(2) که از او فرزند پسری(3) به نام هند به دنیا آورد. هند هنوز سه بهار از عمرش نگذشته بود که پدرش رحلت کرد.

امام حسن مجتبی7 حدیث وصف شمایل پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را از هند روایت کرده که بعداً بیشتر محدثان و راویان هم آن حدیث را از امام حسن7 گرفته و نقل کرده اند. او در تمام جنگ ها و غزوات همگام پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و در راه دعوت اسلامی هم چون مادرش حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، تا آخرین حدّ ممکن از جان گذشته بود. بعد از رحلت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هم پیوسته همراه و ملازم رکاب حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بود تا این که در بصره و جنگ جمل به شهادت رسید.(4)

ب ازدواج دیگر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بعد از مرگ شوهر نخستین خود(5) ابو هاله، با عتیق

ص: 184


1- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعة، ج 2، ص 202؛ محدث قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج 1، ص 99.
2- . و به قول دیگر، ابو هاله هند بن المنذر الاسدی. (محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 202؛ محدث قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج 1، ص 99)
3- . البته علاوه بر هند، فرزند دیگری به نام «هاله» نیز داشت و به این خاطر هم کنیۀ شوهرش «ابوهاله» بود. (فارسی، جلال الدین، پیامبری و انقلاب، ص 47)
4- . معروف حسنی، سید هاشم، سیرة الائمة الاثنی عشر، ج 1، ص 47؛ الحسون، محمّد، اعلام النساء المؤمنات، ص 317؛ ابو سعید خرگوشی، نجم الدین محمود راوندی، شرف النبی، ص 57 59.
5- . بنا بر قول دیگر، نخستین شوهرش عتیق (عُتَّیق یا عُتَیِّق) می باشد. ر.ک: محدث قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج 1، ص 99.

بن عائذ (عابد) مخزومی بود. از او دختری(1) نصیبش شد که او را نیز هند نامید.(2)

این دختر تحت سرپرستی مادر بود تا این که با ظهور اسلام، مسلمان شد و در شمار صحابی های بزرگ و با اخلاص پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قرار گرفت.

آشنایی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با محمّد امین صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

راویان سیرۀ رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نقل می کنند که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در کار بازرگانی و فعالیت های اقتصادی اش گروهی را با دستمزدهای معیّن برای تجارت به شام و سایر جاها گسیل می داشت.

پیش از ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، که آوازۀ امانت و صداقت و پایداری اش در کارها به همه جا پیچیده بود و نقل مجالس و محافل مردان و زنان مکه بود، به دنبال وی فرستاد تا او نیز چون دیگران برای وی به تجارت بپردازد. و به خاطر همان امانت و درستی و سایر ویژگی های بی مانندش، به آن حضرت دو برابر دیگران مزد پیشنهاد کرد.

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز بعد از مشورت با عمویش ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، با پیشنهاد حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ موافقت کرد و بدین ترتیب قرارداد کار بسته شد و محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در رأس یک کاروان تجارتی به راه افتاد و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای انجام کارهای قافله و اجرای دستورات وی، غلامش مَیْسَره را به خدمت او گماشت.

کاروان به شام رسید. کالاهای تجارتی با وضعی دلخواه به فروش رفت. در برابر، متاع های دیگری خریداری شد و آهنگ بازگشت کرد. این کاروان برای اولین بار در کار تجارتش آن چنان موفقیت شایانی به دست آورد که برای هیچ یک از سایر کاروان ها سابقه نداشت و همه جا صدا کرد.

میسره، پیش از رسیدن کاروان به نزدیکی های مکه، با اشتیاق به سوی شهر و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شتافت تا حادثۀ شگفت ملاقات «راهب» با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و سایر رویدادهای عجیب و غریبی را که تا آن زمان برایشان رخ نداده بود، گزارش دهد. با پخش خبر نزدیک شدن

ص: 185


1- . و دختر دیگری به نام جاریه. (مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 10)
2- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 1، ص 380.

کاروان محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با آن شگفتی های خاص، مکه آماده شد تا از او استقبال شایانی به عمل آورد.

مردم به پیشباز او از شهر خارج شدند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از درگاه بلند خانه اش همه را می نگریست و ردّپای قافله را دنبال می کرد. میسره هم در کنارش ایستاده بود. در انتها محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آمد و گزارش سفر خود را ارائه نمود و سپس به سوی عموی خویش رفت. ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ نیز این موفقیت را به او تبریک گفت.

در آرزوی همسری محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

بعد از آن سفر پیروزمندانه، که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آثار اصالت و راستی و تمام صفات انسانی را به حدّ اعلا در محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) یافته بود و نیز آنچه از فکر ازدواج با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به ذهن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نفوذ کرد، رویدادهای شگفت که در راه از وی سرزده و میسره برایش نقل کرده بود، فکر ازدواج با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به ذهن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خطور کرد.(1)

همان طور که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در این افکار و آرزوها و شور و شوق های هیجان انگیز غرق بود و کبوتر خیالش بر گرد شاخ و برگ شجرۀ پاک و سرسبز و خرّم محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در پرواز بود، ناگهان نفیسه بنت منیّه، یکی از دوستان یک رنگش بر او وارد شد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به محض دیدن او، کوشید تا اضطراب درونش را از او پنهان دارد و حالتی طبیعی و عادی به خود گیرد؛ ولی نفیسه راز درونش را کشف کرد و بر آنچه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در پنهان داشتنش می کوشید، دست یافت و گفت:

خدیجه جان! از شدّت غم، جانت را مکاه. امر آسانی است و من به تو قول می دهم سر صحبت را با او باز کنم و این عشق مقدس تو را با او در میان گذارم. مطمئن باش که در این راه آنچه از دستم برآید، دریغ نخواهم کرد.(2)

ص: 186


1- . برای آگاهی از جریان سفر تجارتی و کرامات پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ر.ک: محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 219 230؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 30 52.
2- . معروف حسنی، سید هاشم، سیرة الائمة الاثنی عشر، ج 1، ص 49؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 201.

وساطت نفیسه

محمّد یتیم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) این جوان تنها که در دنیا کسی جز عموی مهربان و غم پرور نداشت، چون همیشه در تنهایی خویش سر به جیب تفکر فرو برده و چونان همیشه به این سه مسئله اساسی زندگی «خدا، انسان، جهان» و به این آدم های گونه گون می اندیشید. نفیسه بر او وارد شد. سلام کرد و رشتۀ تفکرات او را با به میان آوردن این سخن ها از هم گسیخت: یا محمّد! سنّ مبارکت از بیست گذشته، تنهایی و بی همدمی تو را از معاشرت ها برکنار داشته. چرا در صدد ازدواج بر نمی آیی؟

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پاسخی نداد. سر به زیر انداخت و در حالی که انبوهی از مشکلات و موانع به ذهن او هجوم آورده بود، به سکوت و تفکرش ادامه داد. ولی نفیسه جدّی تر از آن بود که بدین سادگی از او دست بردارد. از این رو، به گفت وگو ادامه داد او را به سخن گفتن و پاسخ واداشت.

لبخند شرم آگینی چون سپیدۀ صبح بر لبان محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نقش بست و گفت: خدا می داند که برای این امر، مال و منال چندانی ندارم. در این هنگام نفیسه که گویی به دنبال چنین پاسخی می گشت، راه را برای تصریح و بی پرده سخن گفتن، هموار دید و ادامه داد: چه خواهی گفت اگر بانویی آراسته، با اصل و نسب، با کفایت و دولت مند را به تو معرّفی کنم؟

تا آن زن که باشد.

به خدا! وی کسی جز خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بانوی قریش نیست که هیچ یک از زنان قریشی و مکّی همسان و همتای او نیست.

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از این پیشنهاد خرسند گشت و آن را با عمویش ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ در میان گذاشت.(1)

ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را چون عزیزترین فرزندان خود دوست می داشت و به آیندۀ او بیش از دیگران می اندیشید، از این خبر، برق شادی بر چشمانش نشست. خطوط چهره اش از هم باز شد و به آیندۀ درخشان برادرزاده اش بیش از پیش، امیدوار و مطمئن گردید.

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به همراهی دو عموی بزرگوارش، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و حمزه به سوی خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

ص: 187


1- . بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمن، نساء النبی، ص 35؛ الحسون، محمّد، اعلام النساء المؤمنات، ص 318.

رهسپار شدند. در حالی که همه چیز برای این ازدواج مبارک آماده بود، در فرصت کوتاهی تفاهم بر تمامی مسائل و مقدمات زناشویی بین آن دو برقرار گردید.

خواستگاری

مجلس خواستگاری برگزار شد و خطبۀ عقد توسط ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ آن گونه که متداول بود خوانده شد و بدین ترتیب، اراده و مشیّت خدا این دو را در کنار یکدیگر قرار داد تا از پرتوِ قِران این خورشید و ماه، نه تنها جزیرة العرب که جهان از نور و شور پر گردد.

نقل شده است که پس از انجام مراسم و پذیرش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، چون حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خواست که برخیزد و همراه عمویش ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ برود، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از روی ادب و احترام اظهار داشت: «به خانۀ خودت خوش آمدی. خانه، خانۀ تو است. من نیز کنیز تو هستم.»(1)

آنچه اشاره شد، عقیدۀ بیشتر مورخان و نویسندگان سیرۀ پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در بارۀ چگونگی ازدواج آن حضرت و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است، که منشأ آن را نیز همان سفر تجارتی پیروزمندانۀ محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خصالِ عالی انسانی و رویدادهای شگفتی که از عظمت و شخصیت و احیاناً آیندۀ شکوفای او حکایت می کرد، می دانند.

ولی عده ای دیگر از راویان، منشأ این زندگی مشترک را سفر به شام و وساطت نفیسه نمی دانند، بلکه قائل اند که واسطۀ این امر، خواهر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هاله بوده و مبنایش خواست و طلب خود خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بوده است. از قول عمّار بن یاسر آمده است که وی می گفت:

«من به چگونگی زناشویی رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از همه آگاه ترم؛ زیرا افتخار دوستی و مصاحبت آن حضرت را داشته ام. روزی با آن حضرت در راه صفا و مروه می رفتیم. ناگاه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را دیدم که با خواهرش هاله همراه است. همین که چشم آنان به ما افتاد، هاله نزد من آمد و نظر محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را نسبت به ازدواج با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پرسید. من هم از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پرسیدم و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود که روز خاصی را برای گفت وگو تعیین کن.

چون روز موعود فرا رسید، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به دنبال عمویش عمرو بن اسد(2) فرستاد. مقدمش را

ص: 188


1- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 1، ص 379؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 4.
2- . عده ای بر این باورند که پدرش خویلد در این تاریخ زنده بوده، و خواستگاری در حضور وی و دیگر بستگانش تحقّق یافت. (ر.ک: محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 237 242)

گرامی داشت و جامه ای فاخر بر دوشش انداخت. سپس پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز با تنی چند از عموهایش که در صدر آنان ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ قرار داشت، در مجلس حاضر شدند. خطبۀ عقد توسط ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ خوانده شده و امر ازدواج انجام گرفت.»

آن گاه عمار چنین افزوده است: «هیچ گاه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از این واقعه، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به استخدام خود در نیاورده بود و نیز آن حضرت اجیر هیچ کس دیگر نبوده است.»(1)

در تاریخ «ابی الفداء» آمده است که پس از بازگشت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از شام و بازگو کردن میسره حوادثی را که در راه برای آن حضرت رخ داده بود، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بدون واسطه، اشتیاق خود را به همسری با آن حضرت عرضه داشت. متقابلاً اعلام توافق شد و پیمان زناشویی در مدتی بسیار کوتاه بین آن دو برقرار گردید(2).(3)

عروسی این دو انسان نمونه برگزار شد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از عموی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، یعنی ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ درخواست کرد که شتری نحر کند تا ولیمۀ زفاف برگزار شود(4) و دیگران هم از برکت این ازدواج خجسته برخوردار شوند.

شکوه زندگی

باری، این دو زوج بی مانند پس از انجام تشریفات عقد و ازدواج، زندگی صمیمانه و پرشکوهی را با یکدیگر شروع کردند. با گذشت زمان، آوازۀ محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خاطر ویژگی های برجسته، بذل و بخشش های بی شمار وفداکاری های بی نظیرش، گسترده تر می شد و دل های

ص: 189


1- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 16. ابن کثیر هر دو روایت را نقل کرده است.
2- . مؤلّف کتاب «سیرة الائمة الاثنی عشر» در کتاب «سیرة المصطفی» در ضمن بیان روایات مربوط به ازدواج پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، روایت «عمار بن یاسر» را بر سایر روایات ترجیح داده و نیز علل و اسباب این رجحان را ذکر کرده است.
3- . عواملی چون: بشارت ظهور پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خاتم درمیان قریش توسّط علمای یهود و مسیحی، رؤیای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و تعبیر آن توسّط پسر عمویش، و شنیدن کرامات محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در سفر تجارتی، باعث شد که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شخصاً و مستقیماً مسئلۀ ازدواج را مطرح کند. (محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 207 و 211 240)
4- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 1، ص 100؛ میرخوانْد، برهان الدین محمّد بن خاوندشاه، روضة الصفا، ج 2، ص 91 95.

بسیاری را به سوی او جذب می کرد تا آن که حضرتش پا به مرحلۀ چهل سالگی گذارد.

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شوهرش را همواره غرق عبادت می دید؛ چرا که وی گاه و بی گاه همین که فرصتی می یافت، از شهر و غوغاهایش کنار می کشید و در دل کوه های اطراف مکه به خلوتگه اُنسش غار حرا می شتافت.

علاوه بر این که قومش را نیز به خاطر داشتن افکار پوچ و سنّت های خرافی و جاهلی و پرستش بت هایی که بر گرد کعبه آویخته بودند، سرزنش می کرد و از این همه تقدیس و قربانی برای بت هایی که قادر به هیچ گونه جلب سود و دفع زیانی برای آنها نبود، بیزاری می جست.

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در این شور و حال ها و تفکرات عمیق به تدریج به سوی پیام و وحی آسمانی پیش می رفت و از خلال آن درمی یافت که به حقیقت بزرگ نزدیک می شود و راز مکنون بر او آشکار می گردد.(1)

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز به هیچ وجه مزاحم این تنهایی ها و خلوت گزیدن های شوهر که اغلب بین آن دو جدایی ایجاد می کرد نمی شد و نمی کوشید تا خلوت انس و دنیای باصفای تأمّلات او را بر هم زند و عرصه را بر او تنگ سازد. بلکه تا آن هنگام که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در خانه بود، با رعایت و آرامش بدو می پرداخت و چون از خانه به سوی حرا رهسپار می گردید، کسی را برای نگهبانی و مراقبت حال او هر چند از فواصل دور می گماشت و برای حفاظتش از گزند بدخواهان، خصوصاً قوم یهود، به دعا پرداخته و صدقه می داد.

تجلّی اعظم

چون پیک وحی در غار حرا بر محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نازل شد، بی درنگ و در تیرگی آغاز سپیده دمِ ماه رجب که هنوز هوا تاریک بود، از غار خارج شد و لرزان و بُهت زده در دل ظلمت راه خانه را پیش گرفت. شتابان رفت تا به حجرۀ همسر باوفا و صدیقش رسید. چون به خانه پاگذاشت احساس کرد که به پناهگاه امنش رسیده است. در کنارش نشست و تمام آنچه را که در غار رخ داده و فشارهای سختی که از این رویداد بر جسم و روح وی وارد آمده، برایش بازگو کرد.

ص: 190


1- . معروف حسنی، سید هاشم، سیرة الائمة الاثنی عشر، ج 1، ص 53.

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز با دلسوزی ژرف به او گوش داد و افزود: پسر عم! شاد باش. مطمئن باش که خداوند، هرگز تو را خوار و رها نمی سازد. تو بزرگ مردی هستی که به صلۀ رحم و پیوند با خویشانت می پردازی، سخن راست می گویی، سختی ها را با بردباری تحمل می کنی، مهمان نواز هستی و در کشمکش های سخت روزگار، معین و مددکار مردمی و من نیز به پیامبری تو از سالیان پیش ایمان داشته و دارم.(1) و پیوسته این گونه با او سخن گفت تا اضطرابش آرام شده و او را خواب فراگرفت.

استاد جعفر سبحانی در بارۀ این نگرانی ها، بیان می دارد: «البته این اضطراب تا حدّی طبیعی بود و منافات با یقین و اطمینان او به درستی آنچه به او ابلاغ شده ندارد؛ زیرا روح هر اندازه توانا باشد، باز در آغاز کار چنین اضطراب و وحشتی به او رخ می دهد و لذا بعدها این اضطراب از بین رفت.»(2)

ورقة بن نوفل و ماجرای غار حرا

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پس از این که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خواب رفت، از خانه خارج شد و راه خانۀ پسر عمویش ورقة بن نوفل را در پیش گرفت؛ چون به آن جا رسید، همۀ ماجرا را به او بیان کرد. ورقه پس از شنیدن این ماجرا با هیجان فریاد زد: «به خدایی که جان من در دست قدرت او است، خدیجه! اگر راست گفته باشی آنچه را گفتی، همان ناموسِ اکبری که بر موسی و عیسی می آمد، بر او نازل گردیده است. او پیامبر این امت است. به او بگو: ثابت قدم باش و به امر نبوّت یقین داشته باش.»(3)

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به سوی خانه شتافت تا هر چه زودتر به همسرش مژده رساند که او پیامبر شده، او حامل لوای رسالت است. همان رسالتی که بستگانش (عمرو بن اسد و ورقة

ص: 191


1- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 250 251.
2- . سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ج 1، ص 185 186، با تلخیص.
3- . بر اساس قول دیگر، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بعد از شنیدن بشارت پسر عمویش، به نزد راهبی به نام «عداس» آمد و پس از سؤالاتی، مسئلۀ غار حرا را بازگو کرد. عداس نیز آغاز پیامبری حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بشارت داد. (میرخوانْد، برهان الدین محمّد بن خاوندشاه، تاریخ روضة الصفا، ج 2، ص 106 108)

بن نوفل) و دیگر خداپرستان و کاهنان و راهبانِ شبه جزیره انتظارش را می کشیدند.(1)

چون به خانه رسید، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همچنان در خواب بود؛ در حالی که این بزرگ بانوی عطوف، دیدگانش را به سیمای با ابهت و نورانی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دوخته و به آیندۀ درخشان وی می اندیشید. ناگهان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در بسترش به تب و تاب افتاد.

لرزه وجودش را فرا گرفت. نفسش به تنگی افتاد. قطرات درشت عرق چون مرواریدهای غلطانی بر پیشانی درخشانش ظاهر گشت. مدت زمانی در این وضع به سر برد؛ در حالتی که گویی به ندای گوینده اش گوش می دهد. سپس آرام گرفت و شروع به تلاوت کرد:

(یا أَیهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنذِرْ * وَ رَبَّکَ فَکَبِّرْ * وَ ثِیابَکَ فَطَهِّرْ * وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ * وَ لَا تَمْنُن تَسْتَکْثِرُ * وَ لِرَبِّکَ فَاصْبِرْ؛(2) هان ای گلیم به خود پیچیده! برخیز و (مردم را به اندرز و پند) خداترس گردان، و خدای را به بزرگی و کبریایی یاد کن، و لباست را (لباس جان و تن را) پاکیزه کن و از ناپاکی دوری گزین و بر هر که خوبی و احسان کنی ابداً منّت مگذار، و برای خدا صبر و شکیبایی پیشه کن).

آن گاه سری به اطراف گرداند. همسر مهربانش را در کنار خود دید. با چشمانی سرشار از سپاس و تقدیس بدو نگریست. حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که نگران حال او بود با اصرار از وی خواست که در بستر آرام گیرد و به خوابش ادامه دهد. در این هنگام پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با چهره ای مصمّم فرمود: همسرم! دیگر روزگارِ خواب و راحت سرآمد. این پیک وحی جبرئیل امین است که مرا مأمور ساخته تا مردم را از ثمرۀ زشت کاری هاشان بیم دهم و آنان را به سوی اللّه و پرستش او فرا خوانم. پس چه کسی را فراخوانم و کیست که دعوت مرا اجابت کند؟

فردای آن روز که ورقة بن نوفل در مسجد الحرام محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را دید، با دیدن او بی درنگ فریاد زد: «به آن خدایی که فرمانِ جان من در دست قدرت او است، تو پیغمبر این امّتی. قوم نادان بر سر این امر، تو را تکذیب می کنند، به آزارت بر می خیزند، از شهر خارجت می کنند و با تو به جنگ و ستیز می پردازند. اگر من آن روز را درک کنم، دین خدا را با حمایت تو

ص: 192


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 20 23.
2- . مدّثر: 1 7.

یاری می کنم.»

آن گاه به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نزدیک شد و سر مبارکش را بوسید. حضرت پرسید: مرا از وطن آواره می کنند؟ عرض کرد: بلی، ای کاش من جوان بودم. ای کاش تا آن روز زنده می ماندم!(1)

آغاز راه و همگامی های جانبازانه

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برای انجام رسالت و ابلاغ پیام، پا به راه گذارد و تلاشش را آغاز کرد. پیشتازی در ایمان و سابقه در اسلام، یکی از افتخارات مهم است. مدتی پس از آغاز بعثت و دعوت، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ سه نفری بودند که کنار کعبه یا در خانه به پرستش خدای یگانه می پرداختند. به تعبیر علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ: «تنها خانه ای که بر محور اسلام بر پا بود، خانۀ پیامبر و خدیجه بود و من سومین نفر آن دو بودم.»(2)

این افتخار نصیب خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شد که از زنان، اوّلین فردی باشد که دعوت آسمانی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را می پذیرد و به او ایمان می آورد. عظمت خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ نزد خدای متعال و کرّوبیان بسی والا بود. در همان سال های نخست بعثت که حادثۀ «معراج» پیش آمد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مخاطبِ سلام الهی قرار گرفت.

از زبان پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) روایت است که: در شب معراج، هنگام بازگشت از آن سفر آسمانی، به جبرئیل گفتم: آیا حاجت و کاری نداری؟ گفت: چرا. حاجتم این است که از سوی خدا و از طرف من به خدیجه سلام برسانی.

وقتی پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سلام خدا و جبرئیل را برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نقل کرد، وی گفت: «خداوند، خود سلام است، سلام از او است و سلام به او باز می گردد و بر جبرئیل هم سلام باد.»(3)

محاصرۀ اقتصادی قریش

پیامبر اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پس از سه سال دعوت پنهانی، به امر الهی مأمور به دعوت آشکار و گسترش

ص: 193


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 253 254؛ محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعة، ج 2، ص 252.
2- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 1، ص 380؛ دشتی، محمّد، نهج البلاغه، خطبۀ 192، ص 398.
3- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 1، ص 379؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 7 8 و 11.

دامنۀ پیام شد، ولی ندای دعوتش طوفان خشم جاه طلبان و گردن کشان را برانگیخت.

الف ابتدا از درِ استهزا و تمسخر و اتهامات (سحر و جنون) وارد شدند، ولی هیچ یک از آنها بر روح سرشار از یقین پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خللی وارد نیاورد.

ب متوسل به انواع لطمه ها و آزارها و شکنجه ها شدند، امّا هیچ کدام ارادۀ پولادین و خدایی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را متزلزل نساخت.

ج تهدید و ارعاب را به سویش متوجه ساختند، لیکن روحیۀ قوی و تزلزل ناپذیرش را ذرّه ای هم نتوانستند تکان بدهند.

د نسیم نوازشگر تطمیع را به جانش وزانده و نغمۀ دلنواز مقام و عنوان را به گوشش نواختند. با این وجود هیچ ترفندی او را از راهش باز نداشت؛ بلکه مصمم تر و راسخ تر از پیش، فریاد می زد: «اگر آفتاب را در یک دست و ماه را در دست دیگرم بگذارید، هرگز از راه خویش برنمی گردم.»

قریشی یان که همه راه های چاره را برای انصراف پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از دعوتش بر روی خود بسته دیدند، تصمیم گرفتند تا او و پیروانش را در محاصرۀ اقتصادی قرار دهند و آنها را حتی از ضروریات اولیۀ ادامه زیست محروم سازند. از این رو، آنان را از شهر بیرون کرده و به «شعب ابی طالب» روانه ساختند. حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز با آنان بدون ذرّه ای تردید همگام شد و در این همگامی از خانه، مال و همه چیز خود با طیْب خاطر و روحی آرام و مطمئن دست برداشت.(1)

در آن ایام این بانوی بزرگ پا به مرز 65 سالگی می گذاشت، ولی علی رغم این فرسودگی و ضعف، هم چنان در کنار محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و یاران اندکش صبر پیشه می ساخت تا آن جا که صبرشان، قریش مغرور را با آن قدرت و نیرو به زانو درآورد و بیچاره کرد.

در میان قریش از یک سو، بر سر پیمان محاصرۀ اقتصادی اختلاف بروز کرد و از سوی

ص: 194


1- . شایان توجه است که مصارف و آذوقۀ مسلمانان در طول سال های محاصره، به عهدۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود؛ به نحوی که هر از چند گاهی دامادش ابوالعاص، مایحتاج آنان را بر شترها بار کرده و به محضر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می رساند. (محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 211)

دیگر، خداوند موریانه ها را مأمور ساخت تا این پیمانه نامه را به جز کلمۀ «اللّه» بخورند. بدین ترتیب نقشۀ آنان نیز نقش بر آب شد و عده ای از سرشناسان مکه تصمیم گرفتند دست از محاصره بردارند و راه بازگشت رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و یارانش را به مکه و خانه هایشان بازگذارند.

عام الأحزان یا سال غم ها و دردها

دست تقدیر، سرنوشت دعوت اسلامی را این گونه پیش می آورد که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در سال دهم بعثت عموی گرامی اش ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ را، که نیرومندترین مددکار دعوت و برترین شخصیتی بود که در قبال حملات و سخت گیری های قریش می ایستاد و از رسالت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دفاع می کرد، از دست بدهد و بعد از وی به فاصلۀ چند روز یا چند ماه بر حسب اختلاف روایات(1) مواجه با فقدان صمیمی ترین یار زندگی اش، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گردد.

خدیجه ای که از آغاز بعثت و هنگامی که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مسئله وحی را برای او بازگو کرد، به وی صادقانه گروید و در راه این ایمان، تمامی دارایی و راحتی و رفاهش را بذل کرد و پیوسته تا واپسین دم زندگی و آخرین نفس نیز آن چه در امکان داشت، نثار پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و گسترش اسلام کرد.

این دو ضایعۀ غم انگیز در این سال، بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سخت گران آمد و حضرتش را در اندوهی ژرف فرو برد. به مکه خیره شد. آن را از فقدان عموی مهربان و سرپرست حمایت گرش تیره و تار دید. به خانه اش روی آورد. آن را نیز از یار وفادار و شریک بذل و بخشش ها و فداکاری هایش خالی دید.

ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وقتی درمی گذرند که اسلام مراحل بسیاری از پیشرفت را پشت سر گذارده است. سر از دیواره های مکه بر آورده و نورش را به تمامی منطقۀ حجاز و حتی سرزمین های دوردست نیز تابانیده است.

در هر کوی و برزنی و نشست و برخاستی، سخن ها بر گرد اسلام و محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دور می زند.

ص: 195


1- . محدّث قمی می نویسد: «خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بعد از سه روز یا 35 روز از وفات ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ از دنیا می رود. پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وارد قبر او می شود و خودش با دست، پیکر او را وارد قبر می کند و به خاک می سپارد.» (محدث قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج 1، ص 107)

دسته ای از یاران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با ترک یار و دیار، زن و فرزند و عبور از صحراها و دریاها دامنۀ موج اسلام و عوت جدید را به حبشه سرزمینی از منطقۀ آفریقا می کشانند تا در برابر چشم جهان سیمایی نو از ایمان و چهره ای جدید از قهرمانی ها و از خود گذشتگی های محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و یاران پاکبازش را ترسیم کنند.(1)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از دنیای این مردم رخت بربست، ولی از قلب همسر بزرگ و باوفایش هرگز نرفت؛ بلکه همواره چون نوری در جلوی دیدگان وی حضور داشت. پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تا آن هنگام که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنده بود، همسر دیگری نگرفت(2) و این، نشان حُرمت گذاری به آن همسر باوفا است. رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در فراق خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اشک می ریخت و هر گاه از او یاد می کرد، می گریست و می فرمود: «خدیجه! کجا دیگر مانند خدیجه پیدا می شود؟ ... .»(3)

جای خالی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در زندگی پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

آن گونه که تاریخ بیان می دارد، بعد از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنانی چند به زندگی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وارد شدند، ولی هیچ کدام در گسترۀ قلب آن حضرت مقام و موقعیت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را با آن شکوه پیدا نکردند، بلکه همواره جای او در دایرۀ دل و دنیای پیغمبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خالی ماند و هیچ یک از همسران بعدی جای خالی او را پر نکرد.

روزی از روزها سال ها بعد از درگذشت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خواهر وی «هاله» به مدینه وارد شد. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به محض شنیدن صدای او داغ دلش تازه شد و به یاد نوای گرم همسر درگذشته اش، با اشتیاق فریاد زد: «خوش آمدی، هاله!»

عایشه که ناظر این صحنه بود، نمی توانست خویشتن داری کند، فریاد زد: «همیشه با حسرت و درد از عجوزه ای از پیرزنان قریش که از شدّت فرسودگی گونه هایش سرخ شده بود، یاد می کنی؛ در حالی که سال ها است که او مرده و خداوند بهتر از او را نصیب تو کرده است!»

نبیّ اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رنجیده خاطر به عایشه فرمود: «به خدا سوگند که هرگز بهتر از او نصیبم

ص: 196


1- . طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 221.
2- . محدث قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج 1، ص 108؛ محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 210.
3- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 1، ص 381؛ الحسون، محمّد، اعلام النساء المؤمنات، ص 322.

نشده! وی هنگامی به من گروید که دیگران تکفیرم کردند و هنگامی مرا تصدیق کرد که دیگران به تکذیبم پرداختند و هنگامی با دارایی اش به یاری من شتافت که دیگران محرومم ساختند. و خداوند از او، نه از زنی دیگر، به من فرزند عنایت کرد.»

عایشه از سخن باز ایستاد و گفت: «به خدا سوگند! بعد از این دیگر از وی سخنی به میان نمی آورم.»(1)

هر گاه رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گوسفندی ذبح می کرد، می فرمود: «دوستان خدیجه را خبر کنید تا از این گوشت بدانان داده شود.» و چون عایشه بر این کار، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را مورد عتاب قرار می داد، حضرت فرمود: «به خدا سوگند! همانا من هر که خدیجه را دوست می داشت، دوست می دارم.»

هر گاه هدیه ای برای پیغمبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می آوردند، می فرمود: «به خانۀ فلانی ببرید؛ چرا که دوست خدیجه و دوستدار او بود.»

در جای دیگر از عایشه نقل شده که وی در بیشتر اوقات می گفت: «من به هیچ کس چون خدیجه حسادت نورزیدم و رسول خدا با من پیمان زناشویی نبست، مگر بعد از مرگ او.» و گاهی می گفت: «در برابر هیچ یک از همسران محمّد به اندازۀ خدیجه، هر گاه که آن حضرت از او یاد می کرد، تحریک نمی شدم؛ چه پیامبر با من ازدواج نکرد، مگر سه سال بعد از درگذشت او.»(2)

شدّت علاقه و احترام ویژۀ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، تا آن جا بود که حتی در روز فتح مکه که حدود ده سالِ پر از حوادث و رویدادهای شگفت از مرگ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می گذشت چون وارد مکه شد و اراده کرد که جایگاهی مناسب برای تماشای صحنۀ زیبا و پرشکوه «فتح مکه» و سان دیدن از سپاه عظیم اسلامی برگزیند، جایی را نزدیک حَجون انتخاب کرد که

ص: 197


1- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1824؛ الحسون، محمّد، اعلام النساء المؤمنات، ص 321 324.
2- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 1، ص 380؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 3 و 8 و 12.

نزدیک قبر حبیبه اش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قرار داشت.(1)

دهم رمضان سال دهم بعثت، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در 65 سالگی چشم از زندگی این جهان بربست و به ملکوت اعلا پر کشید.(2) خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ 25 سال با رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) زیست و در دل و جان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) جای داشت و هیچ زنی چون او محبوب و مورد احترام پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نبود. امروز در دل شهر مکه، در قبرستان ابوطالب که به «مقبرۀ مُعلّا» هم معروف است، قبر این بانوی بزرگوار قرار دارد و شیفتگان آن بانو و علاقه مندان حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، کنار این قبرستان می ایستند و از آن دو مؤمن راستین یاد می کنند و به زیارت می پردازند.

فرزندان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

اشاره

فرزندانی که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پس از ازدواج با رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به دنیا آورد، از این قرارند:

1. پسران

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دو فرزند پسر به دنیا آورد: یکی «قاسم» که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بدان مناسبت کنیۀ «ابوالقاسم» به خود گرفت و دیگری «عبد اللّه» ملقّب به طاهر و طیّب.

بنا به روایت غیر مشهوری، طیّب و طاهر دو لقب برای یک فرزند نبوده، بلکه وی دو فرزند پسر بدین نام داشته که در خردسالی مرده اند؛ ولی مشهور بین مورّخان این است که این بانو جز دو فرزند به نام قاسم و عبد اللّه برای همسرش به دنیا نیاورد و هر دو در طفولیت مردند. از جمله قاسم را گفته اند که حدود دو سال و به روایتی بیشتر از آن زیسته و سپس درگذشته است(3).(4)

2. دختران

ص: 198


1- . ر.ک: طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، حوادث سال هشتم، فتح مکه.
2- . محدث قمی، شیخ عباس، سفنیة البحار، ج 1، ص 380.
3- . معروف حسنی، سید هاشم، سیرة الائمة الاثنی عشر، ج 1، ص 47؛ سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ج 1، ص 167.
4- . رحلت قاسم و عبداللّه خصوصاً برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زجرآور بود؛ لذا پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به وی بشارت داد که بچّه های مؤمنان در صورت ارتحال، برای والدین خود شفاعت می کنند و ... . (مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 15 16)

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دارای چهار دختر به نام های: زینب، رقیه، ام کلثوم و زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ گردید.(1) قولی نیز هست به این که جز زینب و زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ وی از پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دختر دیگری نداشت و بنا به روایت دیگری، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سه دختر به نام های زینب، رقیه و زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ به دنیا آورد.(2) از این سه قول، نخستین آن در میان تاریخ نویسان مشهورتر است.

ارادۀ خداوند

خواست و قضای خداوند بر این قرار گرفته بود که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پسرانش را از دست بدهد و برای او جز دخترانش فرزندی به جای نماند؛ آن هم در چنان موقعیت و جامعه ای که دختر و زن از هیچ گونه ارزش و اهمیّتی برخوردار نبود، و گروهی از اعراب، زشت انگاری دختر را به حدّی رسانده بودند که او را زنده زنده در زیر خاک پنهان می کردند و هر کس را که از وجود فرزند پسر بی بهره بود، ابتر و بی دنباله می خواندند.

خداوندِ سبب ساز، برای تسلّای قلب حبیبش و رفع نگرانی خاطر وی، سورۀ کوثر را نازل فرمود: (إِنَّا أَعْطَینَاکَ الْکَوْثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ * إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ؛(3) همانا ما به تو کوثر و خیر کثیر عطا کردیم. پس به شکرانۀ این موهبت بزرگ، برای پروردگارت نماز بگزار و شتر قربانی کن؛ همانا دشمن کینه جوی تو، ابتر است).

نگاهی به زندگی دختران خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

الف زینب

همۀ دختران خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، در دامن پر مهر وی دوران کودکی را به سلامت پشت سر گذاردند و به دوران جوانی و بلوغ رسیدند. بزرگ ترین آنان زینب بود. وی با پسر خاله اش ابو العاص بن ربیع، فرزند هاله خواهر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیمان زناشویی بست.

ص: 199


1- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 1، ص 379.
2- . برخی نیز معتقدند که به جز فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ مابقی دختران، خواهرزادۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هستند که سالیان سال در تحت سرپرستی خالۀ خود و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بودند. (الحسون، محمّد، اعلام النساء المؤمنات، ص 317 318؛ محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 269)
3- . کوثر: 1 3.

همسر زینب هنوز گرویدنش به اسلام را آشکار نکرده بود که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هجرت بزرگ تاریخی اش را به مدینه به انجام رساند. چندی بعد حادثۀ «بدر» پیش آمد. جنگ به پیروزی مسلمین انجامید و ابوالعاص بن ربیع با تعدادی از مشرکان به دست مسلمانان اسیر گردید. رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) او را بدون گرفتن عوض و فدیه آزاد کرد، بدین شرط که دخترش زینب را به مدینه نزد پدر بفرستد. وی نیز پس از ورود به مکه به پیمانش عمل کرد و همسرش را نزد رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرستاد.

در سال ششم هجرت در درگیری بین مسلمانان و کاروان تجارتی قریش، کالای قریش تحت سرپرستی ابوالعاص به دست مسلمانان افتاد. ابوالعاص که اوضاع را در هم دید آنچه از اموال و کالاهای بازرگانی با خود داشت، رها کرده پا به فرار گذارد تا از این مهلکه جان سالم به در برد. در دل شب به خانۀ همسرش زینب که اسلام بین آنان جدایی انداخته بود، وارد شد و از وی تقاضای پناهندگی کرد و خواست که از او نزد پدرش و مسلمانان شفاعت کند.

زینب درخواست شوهر را پذیرفت. صبح فردای آن روز به مسجد رفت و گفت: برادران مسلمان! آگاه باشید که من به ابوالعاص پناه دادم و از پدرم و از شما می خواهم که پناهندگی او را بپذیرید و آنچه از اموال و کالا از او به غنیمت گرفته اید، به وی بازگردانید.

مسلمین درخواست وی را اجابت کردند و آنچه را که از کاروان گرفته بودند، به ابوالعاص برگرداندند. او با باز گرفتن اموال به سوی مکه شتافت. به محض ورود، آنها را به صاحبانش تحویل داد و در جمع قریش اسلامش را اعلام کرد و بی درنگ به سوی مدینه برگشت. به مدینه داخل نشد؛ مگر این که رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همسرش را با عقد جدیدی به وی بازگرداند.

ابوالعاص نسبت به همسرش در طول زندگی پیوسته وفادار ماند تا این که در آغاز سال دهم (هشتم) هجرت، پیک مرگ به سراغ زینب آمد و دیدگانش را از این جهان فرو بست. دختری از ایشان به نام «امامه» به دنیا آمده بود که بعدها به عقد همسری امیر مؤمنان7 درآمد.(1)

ب رقیّه و امّ کلثوم
اشاره

ابولهب یکی از عموهای پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود که مخالفت ها و کارشکنی های سر سختانۀ وی با آن

ص: 200


1- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 198 200؛ الحسون، محمّد، اعلام النساء المؤمنات، ص 226 227 و 412 415.

حضرت، به ویژه بعد از بعث معروف است و حتی در این خصوص و سرزنش او و همسرش، سوره ای در قرآن (سورۀ تبّت) نازل شده است.

به وساطت برادرش ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، برای دو پسر خود «عُتْبه» و «عُتَیْبه» از دو دختر محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رقیه و ام کلثوم، خواستگاری کرد. با توجه به این که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ نزد محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از محبوبیت و احترام ویژه ای برخوردار بود، پیمان زناشویی بین آن دو خواهر و این دو برادر برقرار گردید و آنان به خانۀ جدیدشان منتقل شدند.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، به خاطر پیشینه ای که از سرسختی و کینه جویی همسر ابولهب داشت، قلباً از این ازدواج خرسند نبود و یوسته از سنگ دلی و بی رحمی وی در بارۀ دختران دلبندش، در نگرانی به سر می برد.

البته نگرانی های خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نسبت به دخترانش بی اساس نبود، بلکه مبتنی بر خبرگی و آگاهی دقیق وی از ویژگی های امّ جمیل همسر ابولهب، بود.

بعد از بعثت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و دریافت پیام حق در راه دعوت خلق، قریش با تمام نیرو در مقابل آن حضرت ایستادند. در این میان، حملات و تحریکات امّ جمیل و همسرش نسبت به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اگر بیش از سایر بزرگان و سران قریش نبود، کمتر هم نبود.

آنان شروع به ایجاد اختلاف بین دختران رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و همسرانشان کردند. پیوسته نزد سه داماد وی رفت و آمد کرده، آنان را به جدایی از دخترانش تحریک و تشویق می کردند و در مقابل، بدان ها وعده می دادند که وسایل ازدواج با هر یک از دوشیزگان قریش را که اراده کنند، برایشان فراهم می سازند.

در این میان، عتبه و عتیبه بی درنگ برای تشفّی خاطر مادر و کفّار قریش که به خاطر محبوبیت و برتری و موقعیت برجستۀ بنی هاشم بر سایر تیره ها کینۀ شدیدی به دل داشتند، خواستۀ آنها را اجابت کردند تا هم موجبات خرسندی آنان را فراهم ساخته باشند و هم به اصطلاح تیری به جگر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، برجسته ترین بانوی بلامنازع و بدون رقیب مکه زده باشند. طولی نکشید که در نتیجۀ این دسیسه چینی ها، رقیه و ام کلثوم مجبور شدند به خانۀ پدر

ص: 201

بازگردند.

چندی بعد عثمان بن عفّان از رقیه خواستگاری کرد و با وی پیمان زناشویی بست و سپس به دنبال تعقیب و آزار شدید قریش، رقیه با شمار دیگری از مسلمین به حبشه مهاجرت کردند و پس از چند سال به مدینه آمد و با وی به ادامۀ زندگی پرداخت تا پیک مرگ به سراغش آمد.(1)

ازدواج امّ کلثوم با عثمان

در سال سوم هجرت در یکی از روزهای ماه ربیع الاول پیامبر اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در خانه اش نشسته بود که ناگهان عمر با چهره ای برافروخته و خشمگین بر آن حضرت وارد شد و شروع کرد از ابوبکر و عثمان شکایت کردن که: یا رسول اللّه! من به هر دوی این ها یکی بعد از دیگری، پیشنهاد کردم که با دخترم حفصه ازدواج کنند، ولی آنها پاسخ مثبتی به من ندادند. ابوبکر ساکت ماند و عثمان گفت: من در حال حاضر قصد ازدواج ندارم.

آن حضرت به عمر فرمود: اما حفصه به عقد همسریِ کسی درخواهد آمد که بهتر از عثمان است (پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)) و عثمان با کسی پیمان زناشویی خواهد بست که بهتر از حفصه است (امّ کلثوم).(2) طولی نکشید که حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حفصه، دختر عمر را به عقد خود درآورد و عثمان هم از ام کلثوم خواستگاری و با وی ازدواج کرد.

امّ کلثوم حدود شش سال با عثمان روزگار گذراند، ولی طرز رفتار عثمان با امّ کلثوم خوب نبود و در این مورد لااقل ملاحظۀ پدرش را هم نمی کرد. رفتار خشن و بی رحمانۀ وی نسبت به دختر نبی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به حدّی بود که گاه وی را مضروب می ساخت، تا آن جا که همین ضربات شدید به شکستن پهلوها و مرگ ناگوارش در شعبان سال دهم (نهم) هجرت انجامید.(3)

ص: 202


1- . ر.ک: محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 197 193؛ الحسون، محمّد، اعلام النساء المؤمنات، ص 362 351.
2- . معروف حسنی، سید هاشم، سیرة الائمة الاثنی عشر، ج 1، ص 67.
3- . قابل توجه است که رقیّه به سبب شکنجه های عثمان از دنیا رفته است. (محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 193 197).

شایان ذکر است که از رقیه و امّ کلثوم فرزندی به دنیا نیامده است.(1)

ج فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ

چهارمین دختر خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ و برترین آنان، بلکه برترین زنان در میان زنان برجستۀ تاریخ بشری، فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ است که هر چه در بارۀ او گفته و نوشته شود باز هم کم است؛ زیرا که بانوی بانوان عالم است و سبب استمرار نسل پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در طول تاریخ؛ بانویی که به نام «کوثر» لقب گرفته و مادر یازده امام معصوم7 است.

چهرۀ فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ چهره ای است که اگر درست ترسیم شود، نه تنها هر مسلمان، بلکه هر فردی که وفادار به ارزش های انسانی و معتقد به آزادی حقیقی است، او را به عنوان بزرگ ترین و بهترین اسوه خواهد پذیرفت.

این دختر ارجمند، که مادری چون خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ و پدری چون رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و همسری چون امیرالمؤمنین7 داشت، عمری هیجده ساله داشت، اما تأثیرگذاری اش در طول تاریخ بی نظیر بود. در سال یازدهم هجری مظلومانه به شهادت رسید و عالمی را داغدار کوچ نابه هنگام خویش ساخت.

کتابنامه

1. ابن عبدالبرّ، یوسف بن عبداللّه قرطبی (م 463 ق)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق: علی محمّد بجاوی، بیروت: دار الجیل، 1412 ق.

2. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویة، به کوشش: عمر عبدالسّلام تدمری، بیروت، 1410 ق / 1990 م.

3. ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب اسحاق (م 284 ق)، تاریخ یعقوبی، ترجمه: محمّدابراهیم آیتی، تهران: انتشارت علمی و فرهنگی ، 1371ش.

4. ابو

سعید خرگوشی، نجم الدین محمود راوندی، شرف النبی، تهران: بابک، 1361ش.

ص: 203


1- . همان، ص 269 270.

1. بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمن (م 1419 ق)، زینب بانوی کربلا، ترجمه: سید رضا صدر، قم: دفتر انتشارت اسلامی ، 1361 ش.

2. ، نساء النبی، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1406ق.

3. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم: بوستان کتاب، 1385ش.

4. سهیلی، عبدالرّحمان بن عبد اللّه، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، چاپ عبدالرحمان وکیل، قاهره 1387 1390 / 1967 1970، چاپ افست 1410 / 1990.

5. شریف رضی، نهج البلاغه، تحقیق: محمّد عبده، قم: دار الذخائر، 1412ق.

6. شوشتری، محمّدتقی تستری (م 1415 ق)، قاموس الرجال فی تحقیق رواة الشیعة و محدّثیهم، قم: مؤسّسة النشر الإسلامی، 1410 ق.

7. طبری، محمد بن جریر (م 310 ق)، تاریخ طبری ( تاریخ الامم والملوک)، به کوشش: گروهی از علماء، بیروت: اعلمی، 1403 ق.

8. علی دخیّل، علی محمّد، اعلام النساء، لبنان: الدار الاسلامیة، 1412ق.

9. فارسی، جلال الدین، پیامبری و انقلاب، نشر امیرعلی، چاپ چهارم، 1368ش.

10. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، تحقیق: محمّدباقر بهبودی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403 ق.

11. محدث قمی، شیخ عباس (م 1359 ق)، سفینة البحار، تحت اشراف علی اکبر الهی خراسانی، مشهد: آستان قدس رضوی ، 1416ق.

12. ، منتهی الآمال، قم: مؤسّسه انتشارات هجرت، 1373 ش.

13. محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1404ق.

14. معروف حسنی، سید هاشم (م 1404 ق)، سیرة الأئمّة الاثنی عشر، بیروت: دار التعارف، 1406 ق.

15. معروف حسنی، سید هاشم (م 1404 ق)، سیرة المصطفی، قم: کتابخانۀ بزرگ آیت اللّه العظمی مرعشی نجفی=، 1978 م.

ص: 204

16. میر خوانْد، برهان الدین محمّد بن خاوندشاه (م 903 ق)، روضة الصفا، تهران: مرکزی، 1262 ق.

17. همدانی، رفیع الدین، سیرت رسول اللّه، تهران: نشر مرکز، 1375ش.

ص: 205

33- خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یگانه انتخاب پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تا زمان وفات

اشاره

33

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یگانه انتخاب پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تا زمان وفات(1)

منصوره اعتمادی

چکیده

شرح حال و فضائل اخلاقی و معنوی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به منابع مهم تاریخی است. از دیدگاه نویسنده: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نخستین همسر رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود که بنا بر نظر مشهور در سن چهل سالگی به عقد آن حضرت در آمد و تا پایان عمر در کنار او زیست. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تنها همسر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود که تا زنده بود، رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) زن دیگری را به ازدواج درنیاورد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نسبت به دیگر همسران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از امتیازاتی برخوردار بوده است، به گونه ای که حتی پس از درگذشتش پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هرگز او را فراموش نکردند و امتیازات او را برای دیگران یادآوری می کردند؛ از جمله آن که در دورانی که همه رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را تکذیب کردند، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ او را تصدیق نمود و وی را در رسالتش یاری رساند و دیگر آن که تنها او بوده است که شایستگی مادری فرزندان پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را داشته است.

کلیدواژه: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، خواستگاری، مهریه، ازدواج، خطبه، فرزندان.

مقدّمه

در کتب تاریخی نام زنانی آمده است که با وجود زندگی در حساس ترین، سرنوشت سازترین و دشوارترین مقطع زمانی، دست به انتخابی شایسته زده و با تبدیل شدن به اسطوره، همواره عبرت آموز نسل های پس از خود بوده اند. یکی از این ستاره های پرفروغی که بر تارک

ص: 206


1- بانوان شیعه، سال پنجم: شمارۀ 15 (بهار 1387)، ص 136 - 163.

آسمان زنان نمونه می درخشد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است. او که تصویر روشنی از یک همسر و مادر وفادار، نمونه و شکست ناپذیر است، با آن که در عقب افتاده ترین جوامع و در میان جهل زده ترین مردمان می زیسته است، با آن همه، ترسیم گر سرنوشت خود می شود بی آن که از کج اندیشی ها و سرزنش های نابخردانه هراسی به دل راه دهد . او چونان آسیه و مریم با جهل و عصبیت های زمان خود به مقابله بر می خیزد. او همان کسی است که در عداد چهار زن برتر جهان؛ یعنی آسیه، مریم، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ از او یاد می شود.(1)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنی است که یکی از موفق ترین و افتخارآمیزترین بنیادهای خانوادگی را تشکیل می دهد و به عنوان همسر رسول خاتم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برگزیده می شود و تا پایان عمر در کنار او می زید و سرآمد مؤمنان راستین می گردد. او در هنگامه غربت رسول خدا (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مبارزه با دشمنان عنود، بدو ایمان آورده و او را در انجام رسالتش یاری می رساند و هیچ گاه از حمایت و نصرت او دست برنمی دارد و اموال خود را در اختیار آن حضرت می گذارد تا در جهت هدایت مردم صرف نماید، و چنین بوده است که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پس از درگذشت او همواره یاد و خاطرش را گرامی می داشته و به ایمان راستین او و یاری و وفاداری اش مباهات می ورزیده و او را می ستوده است.(2) جبرئیل نیز بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نازل گشته و از همنشینی همسرش با آسیه و مریم در بهشت خبر می دهد.(3)

اهتمام به بازخوانی زندگی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ، به ویژه در مقطع ازدواج او با رسول گرامی اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و شکل گیری زمینه های آن، بر اساس ارائۀ مستندات تاریخی روایی و با رویکردی تحلیلی و نقدگرایانه، هدف این نوشتار است.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نخستین همسر رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

شاید بتوان مهم ترین و ارزشمندترین رویداد زندگی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را در ازدواج و پیوند میمون و

ص: 207


1- . حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 2، ص 594.
2- . خوارزمی، موافق بن احمد، المناقب، ص 342 ، ش 364؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 1، ص 370.
3- . شیخ طوسی، محمّد بن حسن، الامالی، ص 74، ش 294/ 46.

مبارک او با رسول خدا3 جست وجو کرد؛ چرا که موجب گردید مسیرزندگی او به گونه ای دیگر رقم بخورد . هر چند این ازدواج به عنوان ارزش و فضیلتی برای او شمرده می شود، ولی نباید این مهم را از نظر دور داشت که آنچه او را شایسته این مصاحبت و مؤانست بیست و چند ساله ساخت، همانا ارزش های والای انسانی و اخلاقی او بوده است. نقش او در زندگی پیامبر (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نقشی بی بدیل است؛ وی در طی سالیان سخت و پرمرارت دوران بعثت و رسالت هرگز از یاری و حمایت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دست برنداشت و از هیچ کوششی در این راه فروگذار ننمود.(1)

رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در طول حیات خود با پانزده زن عقد نکاح بست، که نخستین آنها خدیجه 3 بود .(2) نکتۀ درخور توجه آن که در طول بیست و اندی سال که آن حضرت با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زندگی می کرد ، جز او همسر دیگری اختیار نکرد و این مطلب مورد اتفاق تاریخ نگاران و سیره نویسان است. نویسنده کتاب المعجم الکبیر خبری از قتاده آورده است که رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پانزده زن را به همسری برگزید که از میان ایشان شش تن از قریش ، یکی از هم پیمانان قریش، هفت نفر از دیگر اعراب و یک تن از بنی اسرائیل بودند و رسول خدا (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در زمان جاهلیت تنها با یکی از آنان ازدواج کرد و جز او نیز هیچ یک برای او فرزندی نیاوردند.(3) نخستین کسی که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درزمان جاهلیت با او ازدواج کرد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دختر خویلد بن اسد بن عبدالغری بوده است .(4)

در خبر دیگر، کلینی از علی بن ابراهیم، و او از پدرش، و وی از ابن ابی عمیر، و او از حماد ، و وی از حلبی، و او از امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ روایت کرده، که رسول خدا (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همزمان با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

ص: 208


1- . خوارزمی، موافق بن احمد، المناقب، ص 342 ، ش 364 .
2- . طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 41؛ شیخ صدوق، محمّد بن علی، الخصال، ج 2، ص 419، ش 12.
3- . علی رغم آنچه در روایت فوق آمده، یکی دیگر از همسران آن حضرت به نام ماریه نیز فرزند پسری به دنیا آورد، که ابراهیم نام گرفت و در دوران کودکی درگذشت. (حمیری قمی، عبداللّه بن جعفر، قرب الاسناد، ص (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ش 29؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 18، ش 15)
4- . طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی، المعجم الکبیر، ج 22 ، ص 445، ش 1086.

زن دیگری را به عقد خود درنیاورد(1).(2)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مایۀ آرامش رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

شاید این مطلب تا حدی سؤال برانگیز باشد که چرا با آن که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سال ها از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بزرگ تر بود و نیز در دورانی که چندهمسری امری متداول به شمارمی آمد، ولی تا زمانی که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنده بود، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، همسر دیگری اختیار نکرد؟ اگرچه در منابع مهم تاریخی به صراحت در بارۀ این موضوع، بحثی نشده است، ولی به طور مسلم باید آن را در شایستگی ها و ویژگی های خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ جست وجو کرد، و شاید بتوان پاسخ آن را در کلام ابن اسحاق جست، که گفته است: «خدیجه وزیری صادق و معاونی راستین برای پیامبر بود و رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گلایه ها و شِکوه های خود را با او در میان می گذاشت و در کنار او آرامش می یافت .»(3)

سن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنگام ازدواج با پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

برخی مورّخان سن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را در زمان ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیست و هشت سال و گروهی دیگر چهل سال ذکر کرده اند. نیشابوری از ابوبکر محمّد بن احمد بن بالویه، و وی از عبد اللّه بن احمد بن حنبل، و او از احمد بن محمّد بن ایوب، و وی از ابراهیم بن سعد، و او از محمّد بن اسحاق روایت کرده، که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنگام ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیست و هشت سال داشت(4).(5)

ص: 209


1- . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 5، ص 391، ش 6.
2- . منابع اهل سنت در این زمینه عبارت اند از: امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج 7، ص 13؛ حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 18؛ بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوه ، ج 2، ص 68؛ طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی، المعجم الکبیر، ج 22، ص 450، ش 1094 و ص 449، ش 1093.
3- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمّد، کتاب السیر و المغازی، ص 243؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 2، ص 57.
4- . حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 182.
5- . کتب ذیل مؤید همین نظر است: دولابی، محمّد بن احمد، الذریة الطاهرة، ص 52، ش 12؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 16-17؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 133، 135 و 139؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 10 و 12.

محمّد بن سعد در خبری به نقل از محمّد بن عمر، و او از منذر بن عبد اللّه حزامی ، و وی از موسی بن عقبة، و او از ابی حبیبه آزاده شده زبیر می گوید که ازحکیم بن حزام شنیدم: وقتی خدیجه چهل ساله بود رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که بیست وپنج سال بیش نداشت، با او ازدواج کرد(1).(2) حقیقت آن است که خبر معتبری در بارۀ سن ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به دست نیامده، ولی نظر مشهور آن است که او در چهل سالگی با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ازدواج کرد و به نظر می آید که این رأی به واقع نزدیک تر باشد.

عوامل مؤثر در شکل گیری این ازدواج

اشاره

یکی از موضوعاتی که باید به بحث و بررسی پیرامون آن پرداخت، شناخت عوامل مؤثر در شکل گیری این ازدواج است، به ویژه آن که در آن شرایط خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از موقعیت اجتماعی و مال و ثروتی برخوردار بوده است و چنان که نقل شده، مردان بسیاری طمع ازدواج با او را داشته و بدان اظهار تمایل می نموده اند.

گزارش هایی در دست است که به این امر اشاره می کند. بدون در نظر گرفتن صحت و سقم هر یک، می توان آنها را چنین برشمرد :

الف نقل حکایات سفر و بشارت راهبان و کاهنان

1 . در سفری که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیش از ازدواج خود همراه گروهی از قریش به شام داشت، آنان با بحیرای راهب روبه رو شدند و در حیاط دیر او نشستند. بحیرا ایشان را به صرف غذا دعوت کرد و سپس در میان آنان به دنبال فرد مورد نظرخود گشت، ولی او را نیافت؛ پرسید: آیا کسی از شما باقی مانده است؟

ص: 210


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 17 و ج 1، ص 132.
2- . مصادر دیگری که نظر مذکور را تأیید می کنند، عبارت اند از: ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج 2، ص 135؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج 1، ص 16؛ ابن سید الناس، ابوالفتح محمد یعمری، عیون الاثر، ج 1، ص 69؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 101؛ ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج 3، ص 193 ؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 135؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار ، ج 16 ، ص 12 و 19.

پاسخ دادند: آری، پسر یتیمی است. بحیرا برخاست تا از حال او باخبر شود که دید رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خوابیده و ابری بر او سایه گسترانیده است. بحیرا گفت : او را نزد من بیاورید. وی را بیدار کردند و نزد بحیرا بردند. بحیرا دید او حرکت می کند و ابر هم چنان بر او سایه انداخته است و همراه با او حرکت می کند. وقتی بحیرا آن صحنه را دید آنان را از شأن و مرتبت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آگاه ساخت و گفت: او به زودی درمیان شما مبعوث می گردد.

وقتی آنان از سفر بازگشتند قریش را از این موضوع باخبر ساختند و آن خبر در حضور خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به قریش داده شد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پس از شنیدن خبر، خواهان ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شد ، حال آن که او سیده زنان قریش بود و سران و رؤسای قریش از او خواستگاری کرده بودند ، ولی او نپذیرفته بود و خود را به همسری همان کسی درآورد که خبر بحیرا را در بارۀ او شنیده بود.(1)

2 . در کتاب بحار الأنوار به نقل از ابوالحسن بکری خبری بدین شرح آمده است: روزی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خانۀ خدیجه گذر می کرد در حالی که خدیجه در میان جمعی از زنان، کنیزان و خدمت کارانش نشسته بود و در میان آنان یکی از کَهَنۀ یهود نیز حضور داشت. وقتی پیامبر از آن جا عبور کرد، کاهن نگاهی به او افکند و گفت: ای خدیجه! بدان که هم اکنون جوانی از در خانه تو گذر کرد، فرمان بده تا کسی او را به این جا آورد .

خدیجه یکی از کنیزان خود را در پی آن حضرت فرستاد و آن کنیز به پیامبر گفت: مولای من تو را احضار نموده است . پس پیامبر همراه او آمد و به خانۀ خدیجه وارد شد . خدیجه به کاهن گفت: آیا این همان فرد مورد نظر تو است؟

کاهن پاسخ داد: آری. [خدیجه گفت:] این پسر عبد اللّه است .

پس کاهن از پیامبر خواست تا شکم خود را به او نشان دهد، و پیامبر شکم خود را به وی نشان داد، وقتی کاهن آن را مشاهده کرد، گفت: به خدا سوگند که این نشانۀ پیامبری است.

خدیجه به کاهن گفت : اگر عموی او ببیند که تو از حال او جست وجو می کنی، خواهی دید

ص: 211


1- . حمیری قمی، عبداللّه بن جعفر، قرب الاسناد، ص 317، ش 1228؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 17، ص 225، ش 1.

که چه بلایی بر سر تو فرود می آید؛ چرا که عموهایش وی را از کاهنان یهود برحذر می دارند.

کاهن گفت : به موسای کلیم سوگند یاد می کنم که او فرستادۀ خدای بزرگ در آخرالزمان است و خوشا به حال آن که همسر او باشد، همسر او به شرافت دنیا و آخرت دست می یابد.

خدیجه از این سخنان به شگفت آمد ، و پیامبر در حالی آن جا را ترک کرد که دل خدیجه را به عشق و دوستی خود مشغول داشته بود... از زمانی که او سخنان کاهن را شنید به پیامبر علاقه مند گشت ولی آن را پنهان داشت . وقتی کاهن آن جا را ترک می کرد به خدیجه گفت: بکوش تا محمّد را از دست ندهی که او شرف دنیا و آخرت است(1) .(2)

به رغم نظر علامۀ مجلسی، این کتاب توسط یکی از متقدّمان شیعه به نگارش در آمده است و نمی تواند تألیف ابوالحسن بکری مشهور، یعنی استاد شهید ثانی باشد.(3) البته باید اذعان نمود که افزون بر عدم شناخت دقیق مؤلف آن ، محتویات کتاب را عموماً مطالبی شاذ و سخیف و دروغ تشکیل می دهد که سندی برای آنها ذکر نشده است و به طور مسلم چنین کتابی نمی تواند مورد اعتماد باشد .(4)

ص: 212


1- . علامۀ مجلسی این خبر را از کتاب الانوار فی مولد النبی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از ص 203 تا 205 با تفاوت هایی ذکر کرده است . وی معتقد است که کتاب الانوار فی مولد النبی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به همراه دو کتاب دیگر یعنی کتاب مقتل امیرالمؤمنین7 و کتاب وفاة فاطمة3 از تألیفات شیخ بزرگوار ابوالحسن بکری ، استاد شهید ثانی است. (مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 1، ص 22)
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 20، ش 19.
3- . برای آگاهی بیشتر در بارۀ این کتاب و مؤلف آن، ر.ک. به: ثقه الاسلام تبریزی، علی بن موسی، مرآة الکتب، ج 1، ص 172-179؛ افندی اصفهانی، عبداللّه، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج 5، ص 440؛ بحرانی، یوسف بن احمد، الکشکول، ج 1، ص 299؛ ابن عماد حنبلی، عبدالحی بن عماد، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، ج 8، ص 292 ؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار ، ج 15، ص 26، پاورقی؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، میزان الاعتدال، ج 1، ص 112، ش 440؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، ج 1، ص 202، ش 640؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 19، ص 36، ش 22.
4- . شیخ آقا بزرگ تهرانی از آن کتاب با عنوان الانوار و مفتاح السرور و الافکار یاد کرده است و مؤلف آن را ابوالحسن احمد بن عبداللّه بکری معرفی نموده و پس از یادآوری نظر علامۀ مجلسی می افزاید : ظاهراً مقصود از ابوالحسن بکری مصری - استاد شهید ثانی که در شذرات الذهب از او با نام علاءالدین ابی الحسن علی بن جلال الدین محمّد بکری صدیقی شافعی یاد شده و به عنوان محدث، صوفی و متبحّر در فقه و تفسیر و حدیث معرفی گردیده و از تألیفات او کتاب های شرح المنهاج ، شرح الروض و شرح العباب ذکر شده است - همان کسی باشد که زرکلی در اعلام دو کتاب مخطوط به نام اَلسَّنا الباهر و النور السافر را به او نسبت داده است، و از او با عنوان محمّد بن محمّد بن عبدالرحمن ابوالحسن بکری صدیقی، مفسر و فقیه مصری که در سال 899 ق. تولد یافته و به سال 952 ق. در گذشته، نام برده است؛ و تفسیر شرح العباب و شرح المنهاج را از تألیفات او برشمرده است و نام صحیح او همان باشد که در کتاب شذرات الذهب مندرج گردیده است. به هر حال، در این دو کتاب نامی از کتب سه گانه یاد شده در بحار الأنوار نیامده است، در صورتی که آنان در عصر مؤلف می زیسته اند. ابن تیمیه (م 728 ق) در کتاب منهاج السنة النبویه می گوید: ابوالحسن بکری نویسندۀ کتاب الانوار، اشعری مذهب بوده است. بنا بر این، او پیش از عصر ابن تیمیه می زیسته است؛ پس چگونه امکان دارد که در زمان شهید ثانی نیز بوده باشد؟! نورالدین علی بن عبداللّه سمهودی در کتاب تاریخ مدینه (تألیف 888 ق) می گوید: سیره ابوالحسن بکری ذکر اباطیل و سخنان دروغ بوده است. همان گونه که در کشف الظنون نقل شده، گمان می رود که نام ابوالحسن بکری - نویسنده سه کتاب یاد شده در بحار الأنوار - احمد بن عبداللّه و از متقدمان باشد . (علامۀ طهرانی، شیخ آقا بزرگ، الذریعه، ج 2، ص 409، ش 1638). آنچه نظر فوق را تقویت می کند این است که علامه بحرانی به نقل از مورخی گفته است نسخه ای قدیمی از کتاب الانوار در نزد من موجود است که تاریخ کتابت آن سال 666 ثبت شده است و نام و نسب مؤلف در ابتدای آن احمد بن عبداللّه ذکر گردیده است؛ و بدین ترتیب، این نتیجه حاصل می شود که او از قدمای شیعه بوده است. (بحرانی، یوسف بن احمد، الکشکول، ج 1، ص 299) هم چنین میرزا عبداللّه افندی نسخه ای از آن کتاب را در اختیار داشته است که آن نیز اثبات می کند مؤلف کتاب از متقدمان بوده است. (افندی اصفهانی، عبد اللّه، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج 5، ص 440)

3 . پس از بازگشت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از سفر تجارتی شام، میسره که او را در این سفر همراهی می کرد، گفتار راهبی را که در بارۀ آن حضرت بشارت داده بود، بازگو کرد، و از دیگر رخدادهای سفر؛ مانند سایه گسترانیدن دو فرشته به آن حضرت در طول مسیر خبر داد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پس از شنیدن سخنان او در پی رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرستاد و به او گفت: ای پسر عمو، من به خاطر خویشاوندی ام با تو ، و هم چنین مقام وجایگاه تو و نفوذ و قدرتت در میان قومت، و هم چنین به خاطر امانت داری، نکوخلقی و راست گویی ات در بین آنان خواستار و دوستدار تو بوده ام، و آن گاه خدیجه خود را به پیامبر نمایاند!(1)

ب اخبار مردی ناشناس

1 . ابن سعد در سندی که سلسلۀ آن به ابن عباس منتهی می شود، آورده است: به مناسبت عیدی در ماه رجب ، زنان مکه جشنی بر پا نمودند و در گرامی داشت آن از هیچ چیز فروگذار

ص: 213


1- . دولابی، محمّد بن احمد، الذریة الطاهرة، ص 47 ، ش 7؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 156؛ طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی، المعجم الکبیر، ج 2، ص 34.

نکردند. وقتی آنان بر گرد بتی حلقه زده بودند، فردی با هیبتی مردانه نمایان شده و به آنان نزدیک گشت و با صدای بلند فریاد برآورد: ای زنان تیماء! به زودی در سرزمین شما پیامبری به نام احمد به رسالت و مأموریت الهی مبعوث می گردد، پس هر که می تواند همسر او باشد، چنین کند!

زنان او را با سنگ زدند، و به درشتی با وی سخن گفتند، ولی خدیجه لب فروبست و همچون دیگر زنان با او برخورد نکرد و سخن او را رد ننمود.(1)

2 . در کتاب مناقب آمده است : ابوطالب ، خدیجه را به عقد پیامبر درآورد و سبب ازدواج آنان این بود که زنان قریش به مناسبت عیدی در مسجد گرد آمده بودند، به ناگاه مردی یهودی را دیدند که می گوید : به زودی در میان شما پیامبری برانگیخته می شود... . زنان قریش او را سنگ زدند، ولی سخن او در دل خدیجه جای گرفت و با آن آرامش یافت .(2)

ج مشاهدات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

پس از بازگشت از سفر شام، میسره خدمت کار خدیجه به پیامبر می گوید: ای محمّد! اگر تو زودتر به مکه بروی و به خدیجه مژده دهی که در این سفر چقدر سود برده ایم برای تو بهتر است . از این رو، محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سوار بر مرکب جلوتر حرکت می کند. در آن روز خدیجه همراه با زنانی در اتاق طبقۀ بالای خانه اش نشسته بود که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سوار بر مرکب نمایان می شود . خدیجه بر ابر بالای سر آن حضرت که همراه با او حرکت می کرد نگاه می کند و دو فرشته را می بیند که در دست هر یک شمشیر برهنه ای قرار دارد و در طرف راست و چپ پیامبر در هوا همراه با او می آیند. خدیجه با خود می گوید: این سوار مقام والایی دارد و ای کاش به خانۀ من در آید ! که به یک باره می بیند وی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است و قصد خانۀ او را دارد . خدیجه با پای برهنه به در خانه می آید با آن که هر گاه او می خواست از جایی به جایی برود، کنیزان تختی را که بر آن تکیه زده بود حرکت می دادند و وقتی به پیامبر نزدیک می شود می گوید: ای محمّد! هم اکنون برو و عمومیت ابوطالب را نزد من آور، و خود نیز برای عمویش پیغام می فرستد که وقتی محمّد بر تو

ص: 214


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 15.
2- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 38 .

وارد شد مرا به عقد او در آور(1).(2)

البته آنچه در بخش گزارش های سفرهای تجاری پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از نظر سند و متن می توان بدان اعتماد نمود، همان خبر حمیری است که افزون بر صحت سند آن ، از هر گونه قصه پردازی و اغراق گویی به دور است و با عقل نیز سازگارمی باشد. روشن است که این روایت از نظر دلالت غیر قابل قبول است و در جای خود مورد نقد و بررسی نگارنده قرار گرفته است. در عین حال ، به روشنی می توان این مطلب را دریافت که به دلیل شخصیت و منش استوار پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و ویژگی های منحصر به فردی که در او وجود داشته، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به ازدواج با آن حضرت راغب می گردد، چه او آنها را از طریق اخبار راهبان و کاهنان دریافته باشد و چه خود به عینه آنها را در پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مشاهده کرده باشد.

پیشنهاد ازدواج، مراسم خواستگاری و عقد

اشاره

از جمله مسائلی که در بارۀ زندگی مشترک خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مطرح است، این است که چه کسی در آغاز پیشنهاد ازدواج داد و به خواستگاری اقدام نمود و دیگر آن که مراسم خواستگاری و عقد چگونه برگزار شد؟

منابع تاریخی این رخداد را به دو گونه گزارش کرده اند. برخی گزارش ها اشعار دارند بر این که نخست خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خواهان ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بوده و در حقیقت او از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خواستگاری نموده است؛ و برخی دیگر، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به عنوان پیشنهاد دهندۀ ازدواج مطرح می کنند . برای روشن شدن این موضوع به ذکر روایات مربوطه می پردازیم:

الف پیشنهاد مستقیم خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

برخی اخبار حکایت از آن دارند که پس از بازگشت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از شام و شرح وقایع روی داده در طی مسیر و هم چنین مشاهدات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، سبب گردید او زمینه خواستگاری و ازدواج

ص: 215


1- . راوندی، قطب الدین، الخرائج والجرائح، ص 139، ش 226؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 3، ش 8.
2- . در کتاب ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 38 و حلّی، علی بن یوسف، العدد القویة، ص 142، ذیل ش 56، روایتی با مضمون فوق آمده است.

خود را با رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فراهم آورد و از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درخواست کند به طور رسمی به خواستگاری او بیاید و او را به عقد خود در آورد.

1 . همان گونه که گذشت، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به دلیل خویشاوندی با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و شأن و نفوذ او در میان قومش و هم چنین ویژگی های اخلاقی مانند امانت داری، نکوخلقی و راست گویی خواهان ازدواج با آن حضرت بود. حال آن که خود وی زنی دوراندیش، عاقل و دارای نژادی پاک بوده است و از نظر نسب از متوسطین، و از حیث اصالت خانوادگی از برجسته ترین و از لحاظ مالی از ثروتمندان قریش به شمار می آمد، به طوری که هر یک از افراد قریش طمع ازدواج با او را داشتند.

پس از آن که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آنچه را در دل داشت با رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بازگو کرد، پیامبر سخنان او را با عموهایش در میان گذارد، سپس همراه حمزة بن عبدالمطلب نزدخویلد بن اسد، پدر خدیجه، رفتند و خدیجه را از او خواستگاری کردند؛ خویلد هم خدیجه را به عقد پیامبر درآورد.(1)

2 . در خبری آمده که پس از شرح وقایع سفر توسط میسره، خدیجه طبقی خرمای تازه درخواست نمود و مردانی را همراه پیامبر برای صرف آن دعوت کرد. آنان از طبق خرما خوردند و سیر شدند ، ولی چیزی از آن کاسته نشد. خدیجه به پاس این خبر میسره، وی و فرزندانش را آزاد کرد و ده هزار درهم به آنان مژدگانی داد و آن گاه زمینۀ خواستگاری خود را از عمویش عمرو بن اسد توسط پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فراهم ساخت.(2)

ب پیشنهاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای ازدواج از طریق واسطه

در متون دیگری آمده که خدیجه 3 به طور مستقیم گفت وگویی در این باره با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نداشته است، بلکه افرادی را واسطه قرار داد تا آنان این موضوع را با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درمیان گذاشته

ص: 216


1- . دولابی، محمّد بن احمد، الذریة الطاهرة، ص 47 ، ش 7؛ بیهقی ، احمد بن حسین السنن الکبری، ج 2، ص 66؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 156 -157 .
2- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 67؛ حلی، علی بن یوسف، العدد القویّة، ص 143، ش 56؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16 ، ص 4، ش 9.

و آن حضرت را برای اقدام به این کار تحریک نمایند، و خدیجه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هم ترتیب مراسم رسمی خواستگاری و عقد را می دهد.

1 . ابن سعد از محمّد بن عمر واقد اسملی و وی از موسی بن شیبة و او از عمیرة بنت عبد اللّه بن کعب بن مالک و وی از ام سعد بنت سعد بن ربیع و او از نفیسه بنت منیه، حکایت می کند که خدیجه دختر خویلد بن اسد، زنی دوراندیش، بردبار و از نژادی پاک بود که خداوند بزرگواری و شرافت او را اراده کرده بود ... . هر قومی از قریش تا آن جا که در توان داشتند در ازدواج با او طمع می ورزیدند، و چه تلاش ها که برای به دست آوردن او نمی کردند و چه اموالی که بدین منظور به او نمی بخشیدند. پس از آن که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با کاروان خدیجه از سفر بازگشت، خدیجه مرا برای کسب خبر نزد او فرستاد و من به او گفتم: ای محمّد! چه چیزی مانع ازدواج تو است؟!

او پاسخ داد: من مالی ندارم تا بتوانم ازدواج کنم!

نفیسه می گوید به او گفتم: اگر من آن را به عهده گیرم و کسی را که دارای زیبایی، ثروت و شایستگی است به تو معرفی کنم آیا تو آن را می پذیری؟

پیامبر پرسید: او کیست؟

گفتم: خدیجه.

او گفت : چطور چنین چیزی ممکن است؟!

گفتم: تو آن را به من واگذار کن.

او گفت: من در این صورت ازدواج می کنم.

پس من رفتم و خدیجه را از این موضوع باخبر ساختم و او به پیامبر پیغام داد که فلان ساعت بیا و برای عموی خود عمرو بن اسد هم پیغام فرستاد که او را به عقد پیامبر درآورد. عمرو بن اسد آمد و پیامبر نیز همراه عموهای خود وارد شد و یکی از آنان خدیجه را به نکاح درآورد .(1) ابن سعد تصریح دارد به این که نفیسه بنت منیه از طرف

ص: 217


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 131.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مأمور بوده تا زمینه ازدواج پیامبر (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را با او فراهم سازد .(1)

2 . ابن سعد در خبر دیگری از خالد بن خداش بن عجلان، و وی از معتمر بن سلیمان، و او از پدرش، روایت کرده که از ابامِجلَز شنیدم که خدیجه به خواهرش می گوید: نزد محمّد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برو و در حضور او از من یاد کن. خواهر خدیجه بر پیامبر وارد می شود و پیامبر آنچه را خداوند خواسته بود بر زبانش می راند . سپس خدیجه با خواهر خود نقشه می کشد تا این که رسول خدا (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خدیجه را به عقد خود درآورد .(2)

3 . بیهقی در خبری به سند(3) خود از عمار یاسر حکایت می کند که گفته است : وقتی سخنان مردم و زیاده گویی های آنان را در بارۀ ازدواج رسول خدا (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه شنیدم، گفتم: من بیش از دیگران به این موضوع آگاهی دارم؛ چرا که من معاصر با وی و یار و دوست نزدیک او بودم. روزی به همراه رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیرون رفتیم تا به «خروره»(4) رسیدیم. در آن جا از کنار خواهر خدیجه که پوستی را برای فروش آورده و بر روی آن نشسته بود گذر کردیم. او مرا صدا زد و من نزد او رفتم پیامبر به خاطر من همان جا ایستاد خواهر خدیجه گفت: آیا این دوست تو نمی خواهد با خدیجه ازدواج کند؟!

عمار می گوید: بازگشتم و پیامبر را از این مسئله آگاه ساختم. او گفت: به جانم سوگند که من قصد ازدواج با او را دارم. آن گاه رفتم و سخن رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را برای خواهر خدیجه بازگو کردم، او گفت: فردا صبح نزد ما بیایید . پس همان طور که او گفته بود ، صبح پیش آنان رفتیم و دریافتیم که گاوی قربانی نموده اند و بر پدر خدیجه جامه ای مخصوص پوشانیده اند و ریش او را زرداندود کرده اند. پس من با برادر خدیجه به گفت وگو نشستم و او با پدرش که

ص: 218


1- . همان ، ج 8، ص 15 -16.
2- . همان، ج 1، ص 132.
3- . سند به شرح ذیل است: ابوالحسن بن الفضل ، عبداللّه بن جعفر، یعقوب بن سفیان، ابراهیم بن المنذر، عمر بن ابی بکر موصلی، عبداللّه بن ابی عبیدة بن محمّد بن عمار بن یاسر، ابی عبیدة بن محمّد بن عمار بن یاسر، ابیه، مقسم ابوالقاسم، عبداللّه بن حارث.
4- . بازاری در مکه بوده که در صورت گسترش آن، دامنه اش به مسجدالحرام می رسیده است. (حمیری قمی، عبداللّه بن جعفر، قرب الاسناد، ج 2، ص 255)

شراب نوشیده بود صحبت کرد و شأن و مقام رسول خدا را به یادش آورد و از او خواست تا عقد آنان را جاری سازد و بدین ترتیب، او خدیجه را به نکاح پیامبر درآورد . و پس از آن، از آن گاو قربانی غذایی آماده ساختند و ما از آن خوردیم.(1)

ج. خواستگاری پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و درخواست او برای ازدواج

دولابی در کتاب خویش روایتی آورده است که رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می فرماید: وقتی از بازار حباشه بازگشتیم، به همراهم گفتم: بیا با هم برویم تا با خدیجه گفت وگو کنیم. وقتی نزد خدیجه رفتیم و در آن جا حضور پیدا کردیم، زنی که در بارۀ تولد فرزندان قریش پیش گویی می کرد وارد شد و گفت: آیا این محمّد است؟ سوگند به آن که بدو سوگند خورند، او به این جا نیامده مگر برای خواستگاری!

پیامبر می فرماید: گفتم: هرگز . وقتی به اتفاق همراهم از آن جا بیرون آمدیم، اوبه من گفت: چرا برای خواستگاری از خدیجه بهانه آوردی؟ به خدا سوگند که جز او زنی از قریش را شایسته تو نمی بینم!

پیامبر می فرماید : من و همراهم دوباره بازگشتیم و آن زن پیشگو هم باز وارد شد و گفت: آیا این محمّد است؟ سوگند به آن که بدو سوگند خورند، او به این جا نیامده مگر برای خواستگاری!

پیامبر می فرماید: با شرم و خجالت گفتم : آری. از این جا بود که خدیجه و خواهرش دیگر از این مسئله دست برنداشتند و نزد پدر خود خویلد بن اسد بن عبدالغری که از نوشیدن شراب مست گشته بوده، رفتند و به او گفتند: این پسر برادر تو محمّد بن عبد اللّه است که به خواستگاری خدیجه آمده است و خدیجه هم بدان رضایت دارد. پدر خدیجه در این باره از پیامبر پرسش می نماید و پیامبر هم خدیجه را از او خواستگاری می کند. سپس پدر خدیجه آنان را به عقد هم درمی آورد.(2)

ص: 219


1- . بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج 2، ص 71-72 ؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، السیرة النبویة، ج 1، ص 266-267.
2- . دولابی، محمّد بن احمد، الذریة الطاهرة، ص 49، ش 9.
نقد و نظر

هیچ یک از گزارش های تاریخی و روایات این بخش دارای اسناد قابل اعتمادی نیستند ؛ چرا که یا در زنجیرۀ سند آنها راویان ضعیف و ناشناخته هستند و یا سند ارسال دارد؛ ولی به هر صورت جمع میان آنها امکان دارد؛ زیرا نتیجه ای که از آنها حاصل می شود این است که رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ علی رغم برخی تفاوت ها، به ازدواج با یکدیگر تمایل داشته اند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنی میان سال بوده که پیش از آن دو بار ازدواج کرده و از ثروت و مکنتی برخورداربوده است، حال آن که پیامبر (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در سنین جوانی به سر می برده و از مال و دارایی بهره چندانی نداشته است ؛ ولی هر دو از شایستگی ها و ارزش های اخلاقی برخوردار بوده اند که این موضوع می تواند موجبات پیوند میان آنان را فراهم آورده باشد.

بنا بر این، اخبار فوق بیانگر آن است که ایشان به انحای مختلف علاقه خود را به یکدیگر ابراز داشته اند؛ ممکن است به طور رسمی و یا شاید به صورت غیر رسمی از یکدیگر خواستگاری نموده و پیشنهاد ازدواج داده اند، امّا این بدان معنا نیست که تمام جزئیات که در اخبار مربوطه آمده، قابل توجیه باشد؛ مانند آن که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با دسیسه و نیرنگ زمینۀ ازدواج خود را فراهم می کند و یا با نوشاندن شراب به پدر خود رضایت او را جلب می نماید و در این حال ، او را وادار به اجرای خطبۀ عقد می سازد!

کدام عقل سلیمی می پذیرد که زنی با آن امتیازات اخلاقی و ویژگی های خانوادگی و اجتماعی که وصف آنها بارها گذشت، آن هم در دوران میان سالی و پس از دو بار ازدواج، بخواهد با نیرنگ و ترفند اسباب ازدواج خود را فراهم آورد و حتی تا بدان جا پیش رود که برای جلب توجه یا فریب پیامبر، خود را به اوبنمایاند؟!(1) علاوه بر آن، با کدامین توجیه می توان چنین رفتاری را از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که در صداقت، امانت و پاکی شهره بوده، پذیرفت؟!

موّرخان در بارۀ برخی گزارش ها مبنی بر این که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را از پدرش

ص: 220


1- . همان، ص 47 ، ش 7.

خواستگاری نموده است(1) اختلاف نظر دارند . برخی معتقدند پدر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در جنگ فجار و یا پیش از آن فوت کرده بود، بنا بر این، در مجلس عقد آنان حضور نداشته است.(2)

ایراد خطبۀ عقد

در مجلس عقد پیامبر (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ابوطالب، عموی آن حضرت ، خطبه ای ایراد می نماید و این خطبه افزون بر کتب تاریخ و سیره، در بعضی کتب فقهی شیعه و اهل سنت در ابواب مربوط به ازدواج نیز ذکر شده است؛ البته فحوای آن به صورت های مختلفی گزارش شده که در این جا دو نمونه از آنها بیان می شود:

1 . ابن مغازلی در کتاب مناقب علی بن ابی طالب7 نقل کرده است: هنگام ازدواج پیامبر با خدیجه ، ابوطالب بن عبدالمطلب خطبه ای ایراد می کند و می گوید: سپاس خدایی را که ما را از فرزندان ابراهیم و پرورش یافتگان اسماعیل قرار داد و سرزمین مکه و خانۀ حج گزاران را برای ما برقرار ساخت، و ما را بر مردم فرمانروا نمود .

این

محمّد بن عبد اللّه پسر برادر من است و هر جوانی با او مقایسه شود، محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از نظر درست کاری، شایستگی، جوانمردی ، عقل ، احترام و نجابت بر او برتری خواهد داشت ، اگر چه از مال بهره اندکی دارد؛ ولی مال چون سایه ای است که از بین می رود، و قرضی است که برگردانده می شود. او خدیجه دختر خویلد را دوست دارد و خدیجه هم به وی علاقه مند است. پس هر اندازه می خواهید مهر او کنید که من خود، آن را می پردازم(3).(4)

ص: 221


1- . بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج 7، ص 70، 129؛ حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 182.
2- . اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمّة، ج 2، ص 135؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 132-133 و ج 8، ص 16 .
3- . ابن المغازلی، علی بن محمّد، مناقب علی ابن ابی طالب7، ص 333، ش 379.
4- . این خطبه عیناً و یا با عبارات مشابهی در کتب زیر آمده است: ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 20؛ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین7، ج 1، ص 24؛ زمخشری، محمود بن عمر، ربیع الابرار و نصوص الاخبار، ج 5، ص 299؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج 1، ص 274-275؛ حلّی، علی بن یوسف، العدد القویة، ص 143، ذیل ش 57؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 379، ش 4398؛ المجموع، ج 16، ص 129-130؛ ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 70 ؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 35، ص 157 - 158.

2 . این خطبه به صورت دیگری در کتاب کافی (یکی از منابع چهارگانه فقهی شیعه) ذکر گردیده است. در این کتاب، کلینی= از امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ روایت کرده است که وقتی رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تصمیم می گیرد با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ازدواج کند، ابوطالب همراه با خانواده خود و تنی چند از قریش بر ورقة بن نوفل وارد می شوند، و ابوطالب سخن آغاز می کند و می گوید: سپاس پروردگار این خانه را که ما را از پرورش یافتگان ابراهیم و فرزندان اسماعیل قرار داد و در حرم امن خود منزل داده و فرمانروایان بر مردم نمود و در سرزمینی که در آن می زییم به ما برکت داد.

این پسر برادر من رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با هر مردی از قریش مقایسه گردد از او برتر و بزرگوارتر خواهد بود . او در میان مردم همتایی ندارد، اگر چه دارایی او ناچیز است؛ ولی مال پشتوانه و تکیه گاهی است که فرو می ریزد و سایه ای است که از میان می رود. او دوست دار خدیجه است و من نزد تو آمده ام تا با رضایت و اجازه خدیجه او را از تو خواستگاری کنم، و هر قدر مهریه درخواست نمایید، نقد یا نسیه، من آن را از مال خود می پردازم. سوگند به پروردگار این خانه که وی را نصیبی بزرگ، آیینی فراگیر و عقلی کامل خواهد بود.

آن گاه ابوطالب سکوت کرده و ورقه، عموی خدیجه، سخن آغاز می کند؛ به طوری که از جواب ابوطالب فرو مانده و بریده بریده و نفس زنان سخن می گوید در حالی که او یک کشیش مسیحی بوده است و خدیجه وقتی چنین می بیند ، خود رشتۀ کلام به دست گرفته و می گوید: عمو جان! اگرچه تو در شهادت به من از من شایسته تری ، ولی از من به خودم سزاوارتر نیستی! ای محمّد! من خود را به نکاح تو درمی آورم و مهریه را از مال خود می پردازم، پس به عموی خود بگو شتری نحر کند تا جشنی برپا نماییم و ما با هم عروسی کنیم.

پس از سخنان خدیجه، ابوطالب به حضار رو نموده می گوید: شاهد باشید که خدیجه، محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را پذیرفت و مهریه را از مال خود ضمانت کرد. در این هنگام برخی از قریش

ص: 222

گفتند: شگفتا که مهر مردان بر زنان باشد! ابوطالب از این سخن برآشفته گشته و از جا برمی خیزد او کسی بود که مردان از او می هراسیدند و ازخشم وی دوری می جستند و می گوید: اگر آنها مردانی همانند پسر برادر من باشند، زنان با بیشترین بها و سنگین ترین مهریه ها از او درخواست ازدواج می کنند ، ولی اگر چونان شمایان باشند کسی جز با مهر سنگین، حاضر به ازدواج با او نخواهد بود.

بدین ترتیب، ابوطالب شتری نحر می کند و رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیمان زناشویی می بندد ؛ و مردی از قریش به نام عبد اللّه بن غنم چنین می سراید:

«ای خدیجه بر تو تبریک و تهنیت باد که نیکوترین فال را به نام تو زدند. نیکوترین مردم تو را به همسری برگزیده است، و او در میان مردم اوصاف نکو دارد. و نیکانی چون عیسی بن مریم و موسی بن عمران بدو بشارت داده اند و وعدۀ آنان چه نزدیک است. کتاب های پیشین خبر داده اند که او در سرزمینی خشک و بی آب و علف مبعوث می شود. و او همان ره یافته ای است که به ارشاد و هدایت مردم می پردازد.»(1)و(2)

میزان مهریه

اشاره

اخبار مربوط به میزان مهریه همسران پیامبر (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به دو بخش قابل تقسیم است. بخش نخست، روایاتی است که مقدار معینی را برای تمامی همسران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ذکر نموده اند و بخش دوم، اخباری است که به طور اختصاصی میزان مهریه آنان را بیان داشته اند؛ و به دلیل آن که موضوع بحث، مهریه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است، بنا بر این ، در بخش دوم تنها اخبار مربوط به ایشان عرضه می شود.

ص: 223


1- . کلینی، ابوجعفر محمّد بن یعقوب، الکافی، ج 5، ص 374، ش 9.
2- . خطبۀ یاد شده در مصادر زیر نیز آمده است : ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 20؛ ابن فهد حلّی، احمد بن شمس الدین، المهذب البارع فی شرح المختصر النافع، ج 3، ص 176-177؛ ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 39-40؛ ابن ابی جمهور، محمّد بن علی، عوالی اللآلی، ج 3، ص 298 ، ش 78؛ شیخ حر عاملی، محمّد بن حسن، وسائل الشیعه، ج 14، ص 97، ش 10؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 5، 13.
روایات بخش اوّل

از میان روایات وارده در این زمینه ، تنها به ذکر یک روایت بسنده می گردد:

محمّد بن یعقوب کلینی از علی بن ابراهیم، و او از پدر خود، و وی از حماد بن عیسی و او از ابی عبد اللّه7 شنیده که به نقل از پدر خود فرمود: رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مهریه هیچ یک از دختران و همسران خود را بیش از دوازده اوقیه و یک نَشْ قرار نداده است. هر اوقیه، چهل درهم و هر نَشْ ، بیست درهم است(1).(2)

روایات بخش دوم

1 . ابن سعد از محمّد بن السائب، و وی از پدرش ، و او از ابی صالح، و وی از ابن عباس روایت کرده است که: خدیجه هنگام ازدواج با رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دختری بیست و هشت ساله بود و پیامبر دوازده اوقیه برای او مهر نمود؛ مهریه دیگر همسران پیامبر نیز همین اندازه بود.(3)

2 . در خبری که سند آن به ابن عباس منتهی می شود آمده است: ... به من خبر داده اند که رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، خدیجه را با مهریه ای به میزان دوازده اوقیه به نکاح خود درآورد .(4)

3 . در خبر مرسلی آمده است که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، بیست شتر جوان مهر خدیجه کرد.(5)

نقد و نظر

روایات بخش دوم ، سند معتبری ندارند و افزون بر آن ، متن آنها هم سازگاری ندارد. ولی در بخش اول، روایت یاد شده، چه در منابع شیعی و چه در کتب اهل سنت ، دارای سند

ص: 224


1- . کلینی، ابوجعفر محمّد بن یعقوب، الکافی، ج 5، ص 376، ش 5.
2- . در منابع معتبر اهل سنت نیز به همین میزان تصریح شده است. برای آگاهی بیشتر، ر. ک. به: شافعی، محمد بن ادریس، مسند الشافعی، ص 246؛ شافعی، محمد بن ادریس، کتاب الام ، ج 5، ص 63 و 171؛ ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی، مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 93-94؛ امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج 4، ص 144؛ ابن ماجه قزوینی، محمّد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 607، ش 1886؛ نسائی، احمد بن شعیب، السنن الکبری، ج 3، ص 315 ، ش 5513 .
3- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 16 -17.
4- . دولابی، محمّد بن احمد، الذریة الطاهرة، ص 52، ش 12.
5- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویه، ج 1، ص 157 ؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 2، ص 359؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، السیرة النبویة، ج 1، ص 263 .

معتبر و مورد وثوق است . بنا بر این، می توان نتیجه گرفت که مهریه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همانند دیگر همسران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دوازده اوقیه و یک نش (معادل پانصد درهم) بوده است.

ثمرۀ ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبرصَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

یکی از نکات مورد توجه درباره زندگی مشترک خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که موجبات برتری و گرامی داشت او را نسبت به دیگر همسران رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در پی داشته ، این است که تمامی فرزندان آن حضرت ، به جز ابراهیم،(1) را خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به دنیا آورده است . ثمرۀ این ازدواج چهار دختر به نام های رقیه، زینب، ام کلثوم و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ بوده است، ولی در مورد تعداد پسران و اسامی آنان نظر و احدی وجود ندارد و تعداد آنان را دو نفر به نام های قاسم و طاهر(2) قاسم و عبد اللّه(3) و طاهر و طیّب(4) ذکر نموده اند.

غیر از آنچه بیان شد، گزارش های مختلفی در مورد تعداد پسران حضرت و نام های آنها نیز وجود دارد؛ برخی از سه پسر نام برده اند(5)، برخی از چهار پسر(6) و برخی دیگر شش پسر به نام های: عبد اللّه، قاسم، طاهر ، مطهّر ، طیّب، و مطیّب(7) را ذکر کرده اند.

مستندات اقوال یاد شده به جز قول نخست، اعتباری ندارد؛ ولی جمع میان آنها ممکن است ؛ چرا که در میان اعراب، رسم چنان بوده است که به جز اسامی خاص، کنیه و القابی

ص: 225


1- . ابراهیم فرزند زنی به نام ماریه قبطیه بوده است. (حمیری قمی، عبداللّه بن جعفر، قرب الإسناد، ص 9، ش 29؛ شیخ صدوق، محمّد بن علی، الخصال، ج 2، ص 404، ش 115؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 1؛ طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی، المعجم الکبیر، ج 11، ص 314، ش 12115)
2- . حمیری قمی، عبداللّه بن جعفر، قرب الإسناد، ص 9، ش 29؛ دولابی، محمّد بن احمد، الذریة الطاهرة، ص 67، ش 40؛ ص 68، ش 44؛ احمد بن حسین، بیهقی، السنن الکبری، ج 7، ص 70.
3- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 133 و ج 8، ص 16؛ حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 181 و 183 ؛ طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی، المعجم الکبیر، ج 11، ص 314، ش 12115.
4- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 5، ص 328؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، السیرة النبویه، ج 4، ص 608.
5- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 3، ص 466.
6- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 436.
7- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 5، ص 328.

نیز برای آنان انتخاب می نموده اند، به گونه ای که بسیاری از افراد با کنیه یا لقب شناخته می شده اند . بنا بر این ، توجیه این اختلاف در تعداد و اسامی فرزندان ذکور پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آن است که برخی از این نام ها می تواند القاب پسران آن حضرت بوده باشد و ناقلان اقوال به آن توجهی نکرده اند و بدین سان، از فرزندان ذکور بیشتری یاد کرده اند.

امتیازات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بر دیگر همسران پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

در بارۀ فضایل و مناقب خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و امتیازات او بر دیگر همسران رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مطالب بسیاری آمده است که در این جا تنها به برخی از آنها اشاره می شود:

1 . صاحب کتاب الذریه الطاهرة در خبری که سلسلۀ آن به عایشه منتهی می شود ، روایت کرده است که هر گاه رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خدیجه یاد می کرد، از ستایش و درخواست آمرزش برای او خسته نمی شد. روزی رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از او یاد کرد و حسد بر من چیره گشت ، پس به آن حضرت گفتم: خداوند به جای آن پیرزن تو را عوضی [نیکو] داد. ناگهان دیدم پیامبر خشمگین و برآشفته شد و من از گفته خود پشیمان گشتم و گفتم: خدایا، اگر خشم رسول خود را از من برگیری ، دیگر تا زنده ام از او به بدی یا نخواهم کرد.

وقتی رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ندامت و پشیمانی مرا دید فرمود: تو چگونه چنین سخنی به زبان راندی؟! سوگند به خدا، در زمانی که مردم به من ایمان نیاوردند، او به من ایمان آورد، و آن گاه که آنان مرا تکذیب کردند، او مرا تصدیق نمود. او از من صاحب فرزندانی گردید، حال آن که شما از آن محرومید.

عایشه می گوید : آن روز چنان سپری شد که گویا بر من یک ماه گذشته است(1).(2)

2 . خوارزمی در خبری که زنجیرۀ سند آن به ام سلمه، سلمان فارسی و علی بن ابی

ص: 226


1- . دولابی، محمّد بن احمد، الذریة الطاهرة، ص 53، ش 17.
2- . منابع دیگری که خبر فوق را ذکر کرده اند عبارت اند از: خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین7، ج 1، ص 28؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج 36، ص 237-238؛ طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی، المعجم الکبیر، ج 23، ص 13، ش 21؛ ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج 3، ص 194-195 اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 138؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار ، ج 16 ، ص 12 ؛ هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج 9، ص 224 .

طالب 7 منتهی می گردد، آورده است: روزی همۀ امّهات مؤمنین در خانۀ عایشه، دختر ابوبکر، بر گرد رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) جمع شدند و به دور آن حضرت حلقه زده ، گفتند : پدران و مادران ما به فدای تو یا رسول اللّه! ما به خاطر موضوعی در این جا جمع شدیم که اگر خدیجه زنده بود از آن شادمان می گشت. (علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بعد از گذشت یک ماه از خواستگاری اش از فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ، خواستار تزویج با ایشان بود، اما حیای وی مانع از آن بود تا درخواست خویش را مستقیماً مطرح کند ؛ بدین منظور ، زنان پیامبر به عنوان واسطه، تقاضای علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را به پیامبر 9 منتقل کردند).

ام سلمه حکایت می کند: تا از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یاد کردیم، رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گریست و فرمود: خدیجه؟! کجا است مثل خدیجه؟! آن زمانی که مردم مرا تکذیب نمودند، او مرا تصدیق کرد و بر دین خدا یاری نمود و با ثروت خویش مرا چنان بر دین خدا یاری رساند که خداوند به من فرمان داد تا او را به خانه ای در بهشت مژده دهم که جنس آن خانه از زمرّد است و در آن نه فریاد آزار دهنده ای بدو می رسد و نه دچار خستگی و ملامت می گردد.(1)

نتیجه

از بررسی و تتبّع در مستندات تاریخی به دست می آید که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نخستین همسر رسول خدا بوده، که در سن چهل سالگی به نکاح وی درمی آید و تا زمان درگذشتش، یگانه همسر آن حضرت باقی می ماند. علاقۀ آنان به یکدیگر سبب می گردد تا پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از او خواستگاری نماید و مجلس عقد برگزار شود. ابوطالب، عموی پیامبر ، در مراسم عقد ایشان خطبه ای ایراد می کند و در ضمن آن، امتیازات رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را بر سایرین برمی شمارد. ثمرۀ این ازدواج، چهار دختر و دو پسر بوده است و این خود از امتیازات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بر دیگر همسران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است. از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نقل شده که همواره و بعد از مرگ خدیجه 3 علاقۀ خویش را به او و هم چنین فداکاری های او را متذکر می شده است .

ص: 227


1- . خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص 342 ، ش 364 ؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمّة، ج 1، ص 363-370؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 131.

کتابنامه

1. ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد (م 656 ق)، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمّد ابوالفضل ابراهیم ، قاهره: داراحیا الکتب العربیه، 1378ق.

2. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، تهران: انتشارات اسماعیلیان، [بی تا].

3. ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمد (م 151 ق)، سیرة النبی، تحقیق: محی الدین عبدالحمید، مصر: مکتبة محمّد علی صبیح و اولاده، 1383 ق.

4. ، ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمد (م 151 ق)، کتاب السیر و المغازی، تحقیق: دکتر سهیل زکار، لبنان: دارالفکر ، 1398 ق.

5. ابن المغازلی، علی بن محمّد الواسطی الجلابی، مناقب علی بن ابی طالب7، تحقیق و تعلیق: محمّدباقر بهبودی ، [بی جا] : المکتبة الاسلامیة، 1394 ق.

6. ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد جوزی بغدادی (م 597 ق)، المنتظم فی تاریخ الاُمم والملوک، تحقیق: محمّد عبد القادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1412ق.

7. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عادل احمد، علی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق.

8. ، لسان المیزان، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1390 ق.

9. ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی (م 241 ق)، مسند احمد بن حنبل، بیروت: دار صادر، [بی تا].

10. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر، [بی تا].

11. ابن سیدالناس، ابوالفتح محمد یَعمُری (م 734 ق)، عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، بیروت، 1406 / 1986.

ص: 228

1. ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی (م 588 ق)، مناقب آل ابی طالب، تحقیق: گروهی از اساتید نجف اشرف، نجف: المکتبة الحیدریة، 1376 ق.

2. ابن عساکر، علی بن حسن (م 571 ق)، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق: علی شیری، بیروت: دارالفکر، 1415 ق.

3. ابن عماد حنبلی، عبدالحی بن عماد، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، بیروت: داراحیاء التراث ، [بی تا].

4. ابن فهد حلّی، احمد بن شمس الدین محمد( م 841 ق)، المهذب البارع فی شرح المختصر النافع، قم: مؤسسۀ نشر اسلامی، 1413ق.

5. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر بن کثیر دمشقی (م 774 ق)، السیرة النبویة ، تحقیق : مصطفی عبدالواحد، بیروت: دارالمعرفة ، 1396 ق.

6. ابن ماجه قزوینی، محمّد بن یزید (م 275 ق)، سنن ابن ماجه، تحقیق: محمّد فؤاد عبدالباقی، بیروت: دارالفکر، [بی تا].

7. امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری (م 261 ق)، صحیح مسلم ، بیروت: دارالفکر، [بی تا].

8. ، البدایة و النهایة، تحقیق : علی شیری، بیروت: داراحیاء التراث العربی، 1408 ق.

9. اربلی ، علی بن عیسی ، کشف الغمة فی معرفة الائمة ، بیروت: دارالکتاب الاسلامی، 1401 ق.

10. افندی اصفهانی، عبداللّه، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، تحقیق: احمد حسینی، قم : مکتبة آیة اللّه العظمی مرعشی، 1415 ق.

11. بحرانی، یوسف بن احمد (م 1186 ق)، الکشکول ، تهران : مکتبة نینوی الحدیثه ، [بی تا].

12. بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، بیروت: دارالفکر، [بی تا].

13. ، دلائل النبوه، مدینة منوره: مکتبة السلفیة، 1389 ق.

ص: 229

1. تبریزی، علی بن موسی، مرآة الکتب ، تحقیق: محمّدعلی حائری، قم: مکتبة آیة اللّه مرعشی، 1421 ق.

2. حلّی، رضی الدین علی بن یوسف بن المطهر (برادر علامۀ حلّی)، العدد القویّة لدفع المخاوف الیومیة، قم: کتابخانه آیت اللّه مرعشی نجفی ، 1408ق.

3. حمیری قمی، عبداللّه بن جعفر (م 300 ق)، قرب الاسناد، قم: مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، 1413 ق.

4. خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، تحقیق: مالک محمودی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1411 ق.

5. ، مقتل الحسین7، تحقیق : محمّد سماوی، نجف: مطبعة الزهراء، 1367 ق.

6. دولابی، محمّد بن احمد بن حماد انصاری، الذریة الطاهره، تحقیق: محمّدجواد حسینی جلالی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی ، 1407 ق.

7. ذهبی، محمّد بن احمد بن عثمان، تاریخ الاسلام، تحقیق: عمر عبدالسلام تدمری، بیروت: دارالکتاب العربی، 1413 ق.

8. ، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب ارنووط و حسین اسد، بیروت: مؤسسة الرسالة ، 1413 ق.

9. ، میزان الاعتدال ، تحقیق : علی محمّد بجاوی، بیروت: دارالمعرفة، 1382 ق.

10. راوندی، قطب الدین سعید بن عبداللّه (م 573 ق)، الخرائج و الجرائح، قم: مؤسسه امام مهدی، 1409ق.

11. زمخشری، ابوالقاسم محمود بن عمر (م 538 ق)، ربیع الأبرار ونصوص الأخبار، تحقیق: سلیم النعیمی، قم: منشورات الشریف الرضی، 1410 ق.

12. شافعی، محمّد بن ادریس، المسند، تحقیق: مطبعة بولاق الامیریة، بیروت: دارالکتب العلمیة ، [بی تا].

ص: 230

1. ، کتاب الام، چاپ دوم، بیروت: دارالفکر، 1403 ق.

2. شیخ صدوق، ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی (م 381 ق)، الخصال، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة، 1403 ق.

3. صنعانی ، عبدالرزاق بن همام، المصنف، تحقیق: حبیب الرحمن اعظمی، [بی جا]: المجلس العلمی، [بی تا].

4. طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی (م 360 ق)، المعجم الکبیر ، تحقیق: حمری عبدالمجید سلفی، چاپ دوم، قاهره: مکتبة ابن تیمیة، [بی تا].

5. طبرسی، فضل بن حسن (م 548 ق)، اعلام الوری باعلام الهدی ، تحقیق و نشر: مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم: مطبعة ستاره، 1417.

6. طبری ، محمّد بن جریر، تاریخ طبری( تاریخ الامم و الملوک)، تحقیق: نخبة من العلماء الاجلاء، بیروت: مؤسسة الاعلمی، [بی تا].

7. علامۀ طهرانی، آقا بزرگ، الذریعه الی تصانیف الشیعه، چاپ دوم، بیروت: دارالاضراء، 1403 ق.

8. طوسی، محمّد بن حسن، الامالی، تحقیق: مؤسسة البعثة، قم: دارالثقافة، 1414 ق.

9. کلینی ، محمّد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی اکبر غفاری، چاپ سوم، تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1388 ق.

10. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق.

11. نسائی، احمد بن شعیب (م 303 ق)، سنن النسائی بشرح الحافظ جلال الدین السیوطی وحاشیة الإمام السندی، بیروت: دار الجیل، 1407 ق.

12. حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه (م 405 ق)، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق: یوسف عبدالرحمن المرعشلی، بیروت: دارالمعرفة، 1406 ق.

13. هیثمی، نورالدین علی بن ابی بکر (م 807 ق)، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1408 ق.

ص: 231

34- خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ

اشاره

34

خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ(1)

سیّد رضی سیّدنژاد

چکیده

شرح زندگانی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به مهم ترین منابع تاریخی و روایی اهل سنت و شیعه است. از دیدگاه نویسنده: در دوران جاهلیّت که زن هیچ گونه ارج و منزلتی نداشت، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را «سیدة نساء القریش» می نامیدند. رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، آن حضرت را که در کمال و ارزش های والای انسانی کم نظیر بود، با لقب «کبری» می خواند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ثروتش را به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بخشید، ولی این احساس را نداشت که می بخشد، بلکه این احساس را داشت که به وسیلۀ او هدایت می شود و این بر همۀ گنج های سراسر جهان برتری دارد. او احساس می کرد محبّت و دوستی را به حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اهدا می کند، ولی در عوض، همۀ ابعاد سعادت را از او کسب می کند. رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و همۀ امامان معصوم7 به وجود نازنین حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ افتخار کرده اند و در کلامشان همواره از ایشان به بزرگی یاد می کردند.

کلیدواژه: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، ثروت، هدایت، معصومین.

رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمودند: «روزی جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای رسول خدا، این خدیجه... هر گاه وارد شد، بر او از سوی پروردگارش و از سوی من سلام برسان و او را بر خانه ای از زبرجد در بهشت بشارت ده. همانا او در آن خانه، در کمال آسایش و آرامش به سر خواهد

ص: 232


1- اسوه های جاویدان: سیری در زندگانی اصحاب وفادار پیامبر اکرم، سیّد رضی سیّدنژاد، قم: مؤسّسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی=، چاپ اوّل، 1389، ص 139 - 186.

برد.»(1)

خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ

«خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، ثروتش را به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بخشید، ولی این احساس را نداشت که می بخشد، بلکه این احساس را داشت که به وسیلۀ او هدایت می شود، و این بر همۀ گنج های سراسر جهان برتری دارد. او احساس می کرد محبّت و دوستی را به حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اهدا می کند، ولی در عوض، همۀ ابعاد سعادت را از او کسب می کند.»(2)

شرح حالی مختصر از زندگی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

نام: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ.

لقب ها: مبارکه، طاهره، کبری، غرا و... .

کنیه: ام هند، ام المؤمنین و ام الزهرا عَلَيْها السَّلاَمُ.

پدر و مادر: خویلد بن اسد و فاطمه بنت زائده.

زمان تولّد: بنا بر نقل معروف، پانزده سال پیش از ولادت پیامبر اکرم (55 سال پیش از بعثت پیامبر اسلام).

محل تولّد: مکّۀ معظّمه.

زمان ازدواج با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): پانزده سال پیش از بعثت، دهم ربیع الاول، سال 25 عام الفیل.

فرزندان: قاسم، عبد اللّه (ملقّب به طاهر و طیّب)، رقیّه، زینب، امّ کلثوم، فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ.

مدّت عمر: حدود 65 سال. بنا بر نقل معروف، آن بزرگوار در سال دهم بعثت، در روز دهم ماه رمضان، سه روز پس از وفات ابوطالب، عموی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در 65 سالگی درگذشت.

آرامگاه: قبرستان معلی (قبرستان ابوطالب) واقع در دامنۀ کوه حَجُون (بالای مکّه).

دوران زندگی:(3)

ص: 233


1- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 438.
2- . علی دخیّل، علی محمّد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، ص 32.
3- . دوران زندگی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، بنا بر قولی که در چهل سالگی ازدواج کرده، تنظیم شده است. معروف است که در زمان ازدواج، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) 25 سال، و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چهل سال داشت. (مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 1، ص 4) این قول، قول معروف است، ولی روایت ها در این باره گوناگون است؛ مانند این که: این ازدواج شانزده سال پیش از بعثت، بیست سال پیش از بعثت، ده سال پیش از بعثت، پنج سال پیش از بعثت و سه سال پیش از بعثت رخ داد، و این که بیهقی در کتاب دلائل النبوة، ج 1، ص 71، نقل کرده حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در پنجاه سالگی از دنیا رفت، با قول پایانی سازگار است. در این باره، ر.ک: عاملی، سید جعفر مرتضی، بنات النبی ام ربائبه، ص 73 - 75؛ به نقل از: مدارک گوناگون.

دوران پیش از ازدواج با پیامبر (چهل سال)؛

دوران ازدواج با پیامبر تا آغاز بعثت (پانزده سال):

آغاز بعثت (طلوع اسلام) تا هنگام رحلت (ده سال).

مدّت زندگی با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): حدود 25 سال.

خاندان حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

سلسله نسب حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از سوی پدر و مادر، به شخصیّت های بزرگواری می رسد. ایشان از سوی پدر، با چند واسطه، دختر عموی پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود. از این روی، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، همدیگر را پسر عمو و دختر عمو می خواندند. سلسلۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از سوی پدر چنین است: خدیجه بنت خویلد بن اسد بن عبدالعزی بن قصی بن کلاب. نسبت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در قُصی مشترک است؛ زیرا حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز فرزند عبد اللّه بن عبدالمطّلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی بن کلاب است.

سلسله نسب مادر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز عبارت است از: خدیجه بنت فاطمه بنت زائده بن اصم بن رواحه بن حجر بن عبد بن معیص بن عامر بن لوَی بن غالب. لُوَی، جدّ هشتم پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز هست. بنا بر این، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از سوی مادر نیز در جدّ هشتم، با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مشترک است.

خویلد، پدر بزرگوار حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، قهرمان دلاوری بود که در دفاع از حریم کعبه، رشادتی به یادماندنی نشان داد. هنگامی که «تبع»، پادشاه خودکامۀ یمن تصمیم گرفت حجرالاسود را به یمن منتقل کند و در معبدی بگذارد که آن جا ساخته بود، خویلد شمشیر به دست گرفت و در برابر او مردانه جنگید. دیگران نیز به یاری اش برخاستند و دشمن را با خواری از حریم کعبه بیرون راندند.

ص: 234

اسد، پدربزرگ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز از پیشگامان شرکت در پیمان جوانمردان (حلف الفضول) است. این پیمان میان برخی جوانمردان قریش، با هدف ستاندن حق مظلومان، در خانۀ عبد اللّه بن جدعان بسته شد. حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز در این پیمان، فعّالانه حضور داشت و همیشه از آن به نیکی یاد می کرد. هم چنین فاطمه بنت زائده، مادر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در دوران جاهلیّت، در پاکی و عفّت، سرآمد بانوان مکّه بود. وی پیرو آیین حنیف بود.(1)

لقب های حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

اشاره

لقب هایی که برای افراد برمی گزینند، بیان کنندۀ جنبه ای از شخصیّت یا فضیلتی از فضایل آنها است. برای حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چندین لقب بیان شده است:

مبارکه

در کتاب آسمانی انجیل که بر حضرت عیسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نازل شده، از آن بانوی بزرگوار با لقب «مبارکه» و همدم مریم3 در بهشت یاد شده است. در عبارتی از انجیل، در توصیف پیامبر گرامی اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمده است: «نسل او از مبارکه (بانوی بابرکت) است که در بهشت، همدم مادرت، مریم3 خواهد بود.»(2)

طاهره

در دوران جاهلیّت، فساد و بی بندوباری بسیار رواج داشت و ارزش هایی چون اخلاق و پاک دامنی در جامعه رنگ باخته بود. بسیاری از زنان نیز به گونه های رایج انحراف آن زمان، آلوده بودند. در چنین اوضاعی، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به سبب رعایت فضیلت های اخلاقی و پاکی و پاک دامنی، با لقب «طاهره» (پاک سرشت و پاک منش) شناخته می شد. ایشان را عفیف ترین بانوی عرب در آن روزگار دانسته اند.(3)

ص: 235


1- . سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، ص 10.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 21، ص 352.
3- . مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77.
بانوی بانوان

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همیشه به ارزش های متعالی اخلاقی و انسانی پایبند بود. از این روی، همگان به او احترام می گذاشتند و وی را سرور زنان می خواندند. امیر مؤمنان، علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در چکامه ای که در سوگ آن حضرت سروده است، از او با لقب «سَیدةُ النِسوان» (بانوی بانوان) یاد می کند.(1)

امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ از این بانوی بزرگ با لقب «سیدۀ قریش» یاد کرده است.(2) اسماء بنت عمیس نیز حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را «سیدة نساء العالمین» می خواند.(3)

آورده اند، حتّی در دوران جاهلیّت که زن هیچ گونه ارج و منزلتی نداشت، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را «سیدة نساء القریش» می نامیدند. رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، آن حضرت را که در کمال و ارزش های والای انسانی کم نظیر بود، با لقب «کبری» می خواند.(4)

در دعای ندبه نیز که از ناحیۀ مقدّسه نقل شده است، از آن حضرت با صفت «خدیجۀ غرا» (ارجمند و بزرگوار) یاد می شود؛ هم چنین در خطبۀ عقدی که از ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل شده، با عبارت «بانوی برخوردار از ویژگی سخاوت و عفّت، و بانوی بلندمرتبه ای که فضل و ارج و منزلتش زبانزد مردم است و جایگاه والایی دارد»(5) توصیف شده است.

در فرازی از زیارت نامۀ پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز، هنگام درود «بر زوجات طاهرات»، از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با لقب «الصدیقه» یاد شده است.(6)

رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، خود همواره از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به منزلۀ بهترین و برترین همسرانش یاد می کرد. بر همین اساسی، لقب «ام المؤمنین» به آن حضرت داده اند. افزون بر این، از این بانوی بزرگوار اسلام با لقب هایی چون مرضیه، راضیه، زکیه، ام الیتامی و ام الزهرا عَلَيْها السَّلاَمُ یاد می کنند.

ص: 236


1- . حمیری قمی، عبداللّه بن جعفر، قرب الاسناد، ص 325.
2- . همان.
3- . قزوینی، سیّد محمّد کاظم، فاطمة الزهرا عَلَيْها السَّلاَمُ من المهد الی اللحد، ص 145.
4- . محمّدی اشتهاردی، محمّد، حضرت خدیجه اسطورة ایثار و مقاومت، ص 29.
5- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 69.
6- . همان، ج 100، ص 189.

ویژگی های حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

اشاره

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به سبب آراستگی به فضایل اخلاقی و عفّت و پاک دامنی، با دیگر بانوان عصر جاهلیّت بسیار تفاوت داشت. آن حضرت، افزون بر انتساب به خاندانی اصیل و بزرگوار، به دلیل بهره مندی از فضیلت های اخلاقی، روحی و اعتقادی و عواطف انسانی و ایمان به پاکی و درستی، از همۀ بانوان آن روز جزیرةالعرب ممتاز بود. در کتاب های سیره و تاریخ، برای آن بانوی بزرگوار، ویژگی های بسیاری بیان شده است که در این بخش به برخی از آنها اشاره می کنیم.

1. مردم دوستی و رسیدگی به مستمندان

آورده اند که در وضعیّت بد اجتماعی دوران جاهلیّت که مال دوستی، تبعیض طبقاتی، ستم به زیردستان و پایمال ساختن حقوق انسان های فقیر و ضعیف رواج داشت، آن بانوی بزرگوار، از هر گونه ستم به دیگران خودداری می کرد.

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همواره به مستمندان و یتیمان رسیدگی می کرد و مهر و محبّت ویژه ای به قشرهای ضعیف و آسیب دیده داشت. به دلیل همین رسیدگی، به ایشان «مادر یتیمان» لقب داده بودند.

خانۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، خانۀ امید همۀ گرفتاران و بیچارگان بود و همۀ مردم برای حل مشکلات و گرفتاری هایشان به وی مراجعه می کردند. او نیز در حدّ توان به مردم کمک می کرد و همه با رضایت و خشنودی از خانه اش بیرون می رفتند. هم چنین کسانی که برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ کار می کردند، از وی راضی بودند؛ زیرا حقوق آنان را به طور کامل می داد و وضع زندگی آنان را اصلاح می کرد.

رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در بارۀ چگونگی رفتار خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با ایشان و همکارش، زمانی که به نمایندگی از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، در بازار تهامه تجارت می کرد، خاطراتی بازمی گوید. ایشان می فرماید: «من کارفرمایی بهتر از خدیجه ندیدم. هر گاه من و دوستم پس از کار، نزد او می رفتیم، غذای گوارایی را که برای ما آماده کرده بود، به ما هدیه می داد.»(1)

ص: 237


1- . همان، ج 16، ص 9 - 10.
2. ثروتمند پاک اندیش

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با هوش و تدبیری که داشت و از راه مدیریّت درست و حساب شده، ثروت فراوانی به دست آورده بود. وی از ثروتمندان کم نظیر جزیرةالعرب به شمار می آمد و حتّی ثروت افراد ثروتمندی چون ابوجهل، عقبة بن ابی معیط و ابوسفیان، در مقایسه با ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بسیار ناچیز بود.

آورده اند، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خانۀ بسیار بزرگی داشت که همۀ مردم مکّه در آن جای می گرفتند، ولی چیزی که این بانوی بزرگ را از دیگر ثروتمندان، ممتاز می ساخت، فروتنی، حقیقت جویی، محبّت به زیردستان و دوری از فخرفروشی، غرور و تکبّر بود.

در اوضاعی که ارزش و اعتبار انسان ها به ثروت و دارایی شان بود، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به فضیلت های انسانی و ویژگی های نیکوی اخلاقی، بیش از مال و ثروت اهمّیّت می داد. از این روی، وقتی معروف ترین شخصیّت های جزیرةالعرب، به پشتوانۀ مال و دارایی هایشان به خواستگاری اش رفتند، وی به همۀ آنان پاسخ منفی داد و آشکارا درخواست شان را رد کرد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای انتخاب همسر، تنها، داشتن ثروت را کافی نمی دانست، بلکه به فضیلت های اخلاقی و انسانی و باورهای درست و ایمان حقیقی می اندیشید و بیشتر ثروتمندان آن عصر نیز، از داشتن چنین سرمایه هایی محروم بودند.(1)

حضرت

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قالب ها را شکست و در برابر سرزنش و شماتت مردم، به ویژه زنان، مقاومت کرد و به یاوه سرایی های آنان اعتنا نکرد. او در عمل نشان داد که معیار درست در انتخاب همسر، عقل، اخلاق نیک، جوانمردی و ایمان است، نه ثروت، خوش گذرانی و هوس بازی.

وی به زنان، آشکارا فرمود: «آیا در سراسر جزیرةالعرب مردی را از نظر داشتن کمالات می شناسید که برتر از محمّد باشد؟ من به سبب این کمالات و ارزش ها با او ازدواج کرده ام... .»(2)

بنا بر این ازدواج او بر اساس ارزش ها و اصالت ها و قالب شکنی ها بود.

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با این ازدواج، همۀ ملاک ها و معیارهایی را که بر پایۀ تعصّب اشرافی

ص: 238


1- . همان، ج 103، ص 374.
2- . همان.

جاهلی بنا شده بود، شکست و این درس بزرگ را به ما آموخت که ملاک اصلی، معرفت و تقوا است.

3. حق جویی

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در اوج برخورداری از ثروت و منزلت، برخلاف دیگر ثروتمندان جزیرةالعرب که سرگرم ثروت اندوزی و خوش گذرانی بودند، همیشه به این فکر می کرد که چگونه می توان وضعیّت نابسامان اخلاقی و اجتماعی جامعه را اصلاح کرد. او می اندیشید چگونه به جای کینه، ستیز، بی عدالتی و باورهای خشک و خشن، عدالت، محبّت، عواطف انسانی و ویژگی های برجستۀ اخلاقی در جامعه حاکمیّت می یابد.

در این میان، آنچه بیشتر او را امیدوار می ساخت و همواره فروغ ایمان به پاکی ها را در دلش روشن نگاه می داشت، بشارت هایی بود که از دانشمندان مسیحی و دیگر عالمان اهل کتاب در بارۀ ظهور پیامبری در آخرالزمان می شنید. وی بارها از افرادی چون ورقة بن نوفل (پسر عمویش) و دیگر آشنایان به کتاب های آسمانی، شنیده بود که به زودی پیامبری در مکّه ظهور می کند که خورشید وجودش جهان گیر خواهد شد. این پیامبر، فضیلت های اخلاقی و صمیمیّت و مهربانی را در سراسر جامعه حاکم خواهد کرد و با ایمان به خدا، همۀ نابسامانی های فرهنگی و اجتماعی حاکم بر جامعۀ جاهلیّت را سامان خواهد داد. از این روی، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یکی از منتظران ظهور پیامبر آخرالزمان بود تا توفیق درک حضورش را بیابد و در حدّ توان، به پیشبرد اهداف وی کمک کند.

دیدار نشانه های نبوّت

وقتی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پسر عمویش، ورقة بن نوفل و دیگر آشنایان با کتاب های ادیان، در بارۀ پیامبر آخرالزمان مطالبی می شنید، اشتیاق او به دیدار پیامبر موعود بیشتر می شد. آورده اند خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شنیده بود دانشمندان یهود، برخی نشانه های پیامبر آخرالزمان را با ویژگی های محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هماهنگ دانسته اند. این شنیده ها خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را علاقه مند کرد تا در احوال و ویژگی های محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیش از پیش دقّت کند. هر چه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در بارۀ اخلاق و

ص: 239

ویژگی های محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیشتر پژوهش می کرد، با ویژگی های اخلاقی و کرامت های انسانی وی بیشتر آشنا می شد. بدین سان، مهر محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رفته رفته بر دل خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نشست.

می گویند روزی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در مجلسی حضور داشت. ناگاه دانشمندی یهودی با دیدن محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بی اختیار گفت: «به خدا سوگند، این جوان، خاتم پیامبران است.»

حاضران هر یک به گونه ای در برابر این سخن واکنش نشان دادند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز که مطالب بسیاری در این باره شنیده بود، از دانشمند یهودی پرسید: «تو از کجا دانستی که محمّد، پیامبر است؟» وی گفت: «من در بارۀ ویژگی های محمّد در کتاب آسمانی تورات خوانده ام. همین شخص در آخرالزمان به پیامبری برانگیخته می شود. پدر و مادرش از دنیا رفته اند؛ جدّش (عبدالمطّلب) و عمویش (ابوطالب) از او سرپرستی می کنند و به زودی با بانویی از قریش که سرور قوم و رئیس قبیلۀ خویش است، ازدواج می کند... .»

گویا یهودی در سخنان خود، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را همان بانوی قریش خواند و تصریح کرد: «ای خدیجه! بکوش خشنودی محمّد را به دست آوری؛ زیرا او مایۀ کرامت، شرافت و بزرگی دنیا و آخرت تو خواهد بود.»(1)

ورقة بن نوفل نیز بارها به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفته بود: «ای خدیجه! به زودی به مردی می پیوندی که برترین و شریف ترین انسان در سراسر زمین و آسمان ها است.»(2) افزون بر این، برخی خواب ها نیز چنین رویداد مبارکی را به حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نوید می دادند.

آشنایی بیشتر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با محمّد امین صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هر سال، افرادی را به نمایندگی از سوی خود، با کاروانی از کالاهای گوناگون به شام و دیگر مناطق تجارتی می فرستاد. یک بار نیز این مسئولیّت را بر دوش محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گذاشت و او با اموال خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، تجارت پرسودی کرد. گرچه پیش از این سفر نیز خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، همانند دیگر مردم مکّه، محمّد امین را به درست کاری، راست گویی و امانت داری می شناخت، این سفر، راست کرداری، هشیاری و فضیلت های اخلاقی وی را بیش از پیش

ص: 240


1- . همان، ج 16، ص 20 - 21.
2- . همان، ص 21.

برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آشکار ساخت.

وقتی میسره، غلام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، ماجرای سفر تجاری و تدبیرهای خردمندانۀ محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تعریف کرد، او بیشتر با شخصیّت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آشنا شد. آورده اند که سخنان میسره در بارۀ ویژگی های اخلاقی شایستۀ محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چنان بر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تأثیر گذاشت که برای رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیام فرستاد نزد وی بیاید. وقتی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نزد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آمد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به وی گفت: «ای پسر عمو! من به دلیل خویشاوندی، شخصیّت، امانت داری، خوش اخلاقی و راست گویی تو در میان قوم، به تو مشتاق و علاقه مند شده ام.» سپس از وی خواستگاری کرد.(1)

محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به او فرمود: «لازم است در این باره با عموهایم مشورت کنم.»(2)

ازدواج محمّد امین صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

آشکار است که پیشنهاد ازدواج، نخست از سوی خود خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مطرح شده است. ابن هشام چنین می گوید: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، خود تمایل خویش را اظهار کرد و چنین گفت: «عموزاده، من به سبب خویشی ای که میان ما برقرار است و عظمت و عزّتی که میان قوم خود داری و امانت، حسن خلق و راست گویی ات، به جد مایلم با تو ازدواج کنم.» رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در پاسخ وی فرمود: «لازم است عموهایم را از این کار آگاه سازم و با مشورت آنان این کار را انجام دهم.»

بیشتر مورّخان معتقدند که نفیسه، دختر «علیه»، پیام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را این گونه برای پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیان کرد: «محمّد! چرا شبستان زندگی خود را با چراغ همسر روشن نمی کنی؟ اگر من تو را به زیبایی و ثروت، شرافت و عزّت دعوت کنم می پذیری؟»

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «مرادت کیست؟» وی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را معرّفی کرد. حضرت فرمود: «آیا

ص: 241


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 199 - 201.
2- . روایت دیگر این است که نفیسه، دختر علیه، پیام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به پیامبر رساند. برخی نیز گفته اند هاله، خواهر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ این پیام را به عمّار که در آن زمان دوست محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود، رساند تا عمّار آن پیام را به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برساند. (ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2،ص 12)

خدیجه به این کار حاضر می شود؛ با این که وضع زندگی من با او بسیار تفاوت دارد؟»

نفیسه گفت: «اختیار او در دست من است و من او را حاضر می کنم. تو زمانی را معیّن کن که وکیل او (عمرو بن اسد) با شما و اقوامتان گرد هم آمده، مراسم عقد و جشن برگزار شود.»(1)

رسول گرامی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در این باره با عموی بزرگوار خود، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، مشورت کرد. مشهور است که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، عموی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، مراسم خواستگاری و خواندن خطبۀ عقد محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را برپا کرد و عمرو بن اسد، عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز این ازدواج را تأیید کرد.(2)

شیخ صدوق و شیخ کلینی، خطبۀ عقد ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ را این گونه باز گفته اند: «... سپاس خدایی را که ما را از نسل ابراهیم و ذرّیۀ اسماعیل قرار داد و برای ما خانه ای مقدّس بنا کرد که مقصود حاجیان و حرمی امن است. ما را در شهری که هستیم، فرمانروایی داد و از برکت ها برخوردارمان ساخت... .

باری، برادرزادۀ من با هر یک از برجستگان قریش که مقایسه شود، برتری از آن او است. بزرگی او در سنجش با هر بزرگی، روشن است و در میان آفریدگان خدا، همانندی برای او نیست. ثروت چندانی ندارد، ولی ثروت مادّی، ارزشی است زودگذر و سایه ای است ناپایدار. او خواستگار خدیجه است و اینک ما برای عقد ازدواج او اگر او راضی باشد نزد شما آمده ایم. هر اندازه مهریه تعیین کنید، من از ثروت خود، آن را می پردازم.»(3)

گفته اند پس از ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می خواست سخن بگوید که دچار لکنت شد و به ناچار خود خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ لب به سخن گشود و گفت: «ای محمّد! من خود را به عقد ازدواج تو درآوردم و مهریۀ آن را خودم بر دوش گرفتم.» بدین ترتیب، عقد نکاح میان

ص: 242


1- . سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت ، ج 1، ص 193.
2- . روایت است که پدر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، خویلد بن اسد، در جنگ فجار فوت کرده بود. از این روی، عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از سوی او صیغة عقد را جاری کرد. (سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت ، ج 1، ص 84)
3- . شیخ صدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 397؛ کلینی، ابوجعفر محمّد بن یعقوب، فروع کافی، ج 2، ص 19 - 20؛ عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 1، ص 114. این خطبه با اندکی تفاوت در مناقب آل ابی طالب، تألیف ابن شهرآشوب، ج 1، ص 42 و در بحار الأنوار، ج 16، ص 19 آمده است.

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ جاری شد.(1)

در این هنگام، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به حاضران گفت: «گواهی دهید که خدیجه ازدواج با محمّد را پذیرفت و مهریۀ آن را خود بر دوش گرفت.» یکی از حاضران گفت: «شگفتا! تاکنون ندیده بودیم که زنی مهریۀ ازدواجش را خود بر دوش بگیرد.»

ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ که از سخنان او ناراحت شده بود، برخاست و گفت: «آری، اگر مردان همانند برادرزاده ام محمّد باشند، او را با گران ترین بها و سنگین ترین مهریه بربایند، ولی اگر امثال شما باشند، با شما جز به مهریّۀ سنگین ازدواج نخواهند کرد.»

سپس مراسم جشن عروسی برگزار شد. در این هنگام، عبد اللّه بن غنم، یکی از قریشی یان اشعاری را بدین مضمون خواند:

«ای خدیجه! گوارا و مبارک باد تو را که پرندۀ همای بختت به سوی کوی سعادت و خوشبختی به پرواز درآمد؛

چرا که با برترین انسان ها ازدواج کردی. چه کسی در میان مردم، همچون محمّد دارای مقامات عالی است؟

دو راست گو و نیکوکار، یعنی حضرت عیسی و حضرت موسی، به ظهور او مژده داده اند و زمان ظهور، چقدر نزدیک شده است.

از روزگاران پیش، نویسندگان اقرار کرده اند که در سرزمین بطحا، پیغمبری راهنما و هدایت شده طلوع خواهد کرد.»(2)

آورده اند وقتی پس از مراسم عقد، حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برخاست تا همراه ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به خانه اش بازگردد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با کمال مهر و محبّت به آن حضرت عرض کرد: «اِلی بیتِک

ص: 243


1- . محمّدی اشتهاردی، محمّد، حضرت خدیجه اسطورة ایثار و مقاومت، ص 88، به نقل از: ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 41 - 42. محدّت سروری در کتاب مناقب می نویسد: عمرو بن اسد، عموی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خطبۀ عقد را پاسخ داد و پذیرش ازدواج را اعلام کرد. سپس می نویسد: خویلد، پدر حضرت خدیجه که در مجلس بود، گفت: «زَوَّجْناها و رَضِینا به؛ ما عقد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را پذیرفتیم و به همسری محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، راضی و خشنود شدیم.»
2- . کلینی، ابوجعفر محمّد بن یعقوب، فروع کافی، ج 5، ص 374 - 375.

فبیتی بیتُک، و اَنَا جاریتُک؛(1) در خانۀ خود بمان. خانۀ من، خانۀ تو است و من کنیز توام.»

به این ترتیب، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با کمال اخلاص و ایثار و فروتنی، زندگی خود را با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آغاز کرد.

جشن باشکوه عروسی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

پس از عقد، جشن باشکوهی برپا شد و گوسفندان بسیاری قربانی کردند و برای چند روز، مردم مکّه، به ویژه مستمندان را اطعام کردند.(2) خویشاوندان محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز به شادی پرداختند و این روز را بسیار گرامی داشتند. بی شک روز ازدواج پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ روز بسیار مبارک و میمونی بود که منشأ آثار و برکت های فراوان در طول تاریخ شد. این ازدواج نهالی کاشت که به صورت درختی شاداب و پرمیوه درآمد و مردم تا قیامت از میوه های گوناگون معنوی آن استفاده می کنند. حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ و یازده امام معصوم7، ثمرۀ این درخت اند.

بنا بر این، باید خاطرۀ چنین روزی را که سرچشمۀ خیر و برکت های بسیار شد، همیشه تجدید کرد و در چنین روزی جشن گرفت و خدای بزرگ را برای پدید آوردن چنین روزی سپاس گزارد. در روایت ها نیز آمده است، روزه گرفتن در این روز مستحب است، و بهتر است مؤمنان این روز را روزه بگیرند و با این کار، خدا را شکر کنند که توفیق ازدواج بین پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به جهانیان بخشیده است.(3)

آورده اند که رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) این روز را بسیار گرامی داشت و و به مبارکی آن، «ام ایمن»، کنیز مادرش آمنه را که پس از ایشان به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رسیده بود، آزاد کرد.(4)

نقل می کنند «صفیه»، عمّۀ رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، در برپایی مراسم جشن عروسی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بسیار زحمت کشید. صفیه، دختر عبدالمطّلب و مادر زبیر است. او هم سن پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و

ص: 244


1- . راوندی، قطب الدّین، الخرائج و الجرائح، ص 187.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 19.
3- . همان، ج 98، ص 357.
4- . همان، ج 15، ص 118.

افزون بر شجاعت کم نظیر، در سرودن شعر نیز توانایی داشت. اشعار صفیه در سوگ نبی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بسیار جانسوز است.(1) وی پس از وفات پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همانند مادری دلسوز، از فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ حمایت می کرد. صفیه در روز عروسی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اشعار زیبایی می خواند. یکی از این اشعار به این مضمون است:

«زمان شادی با فرح و گشاده رویی فرا رسید و هر گونه نحوست و ناگواری از میان رفت. ماه تابان، چهره برافروخت و فصل شادی و سعادت جلوه گر شد؛ به سبب وجود محمّد امین که در دشت و سرزمین بطحا (در همه جا) [از او] به نیکی یاد می شود. هر گاه احمد با همۀ خلایق سنجیده شود، بر همه برتری یابد و عظمت و شکوه محمّد برای قبیلۀ قریش آشکار شد و به طفیل وجود او، همای خوشبختی و سعادت همیشگی به پرواز درآمد. خوشبختی ای که به خدیجه، دختر کمالات و ارزش ها پیوست. خدیجه، همان دریای فضیلتی است که دست یابی به او موجب لبریز شدن از ارزش ها و کمالات است. به راستی، چقدر خدیجه بانوی شکوهمندی است و حلم و آرامش او، چقدر تابان و چشم گیر است. این محمّد امین است که در مدح و وصفش، هیچ گونه نقطۀ تاریکی نیست، و بر او درود بفرستید تا صعود کنید و خوشبخت شوید و خداوند به برکت وجود او به شما لطف و رحمت می کند.»(2)

پاسخ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به اعتراض زنان مکّه

وقتی زنان قریش از تصمیم خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای ازدواج با محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آگاه شدند، وی را بسیار سرزنش کردند. سرزنش آنها در دیدگاه های ظاهربینانه شان ریشه داشت. آنان همواره به معیارهای مادّی می اندیشیدند. از این روی، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را سرزنش می کردند و می گفتند: «خدیجه با آن همه حشمت و شوکت و ثروت، حاضر شده است با یتیم ابوطالب، محمّد امین که فردی تهی دست است، ازدواج کند. آیا این ننگ و عار نیست؟»

ص: 245


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 2، ص 46، 95.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 75 - 76.

روشن است که معیارهای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با ملاک های مادّی و ظاهری آنان بسیار تفاوت داشت. وی به تنها چیزی که در این ازدواج توجّه نداشت، ثروت و دارایی بود. از این روی، هنگام خواستگاری اشراف ثروتمند قریش، با قاطعیّت به آنان پاسخ رد داد. او در پی فضیلت های اخلاقی و ارزش های انسانی و ایمان و صداقت بود.

آورده اند که وقتی انتقادها و سرزنش های مردم مکّه به گوش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رسید، آن بانوی خردمند، زنان مکّه را به خانه اش دعوت کرد. آن گاه پس از پذیرایی، به ایشان چنین گفت: «ای گروه زنان! شنیدم شما و همسرانتان بر ازدواج من با محمّد خرده می گیرید و این کار را ننگ می دانید. من از شما می پرسم، آیا در میان مردم مکّه شخصی مانند محمّد امین می شناسید؟ آیا در اطراف جزیرةالعرب، شخصیّتی با جمال و کمال محمّد و با فضایل و اخلاق نیک وی می یابید؟ من به سبب این ویژگی های والا و برجستگی های اخلاقی و انسانی با او ازدواج کردم و در بارۀ ویژگی هایش سخنانی شنیده ام که وی را از همۀ مردمان ممتاز می سازد. بنا بر این، شایسته نیست که شما بیهوده بر این تصمیم من خرده بگیرید و ناآگاهانه به کسی نسبت های ناروا دهید.»

زنان مکّه در برابر این سخنان متین و استوار خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خاموش بودند. آنان با سکوت خود نشان دادند که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در کاری که کرده، به خطا نرفته است.(1)

ولی برخی از ایشان پس از خارج شدن از آن مجلس، دوباره به انتقاد و نکوهش های بیهودۀ خویش ادامه دادند و حتّی رفت و آمد با حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را تحریم کردند تا وی را از نظر روحی آزرده سازند. امّا از آن جا که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به حقّانیّت کار خود ایمان داشت، در برابر رفتارهای نابخردانۀ آنان، ذرّه ای تردید به دلش راه نداد؛ زیرا وی تنها به رضای خدا می اندیشید.

رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می فرماید: «روزی جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای رسول خدا! این خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است که نزد تو آمده و برای تو طعام آورده است. هر گاه وارد شد، بر او از سوی

ص: 246


1- . همان، ص 81.

پروردگارش و از سوی من سلام برسان و او را بر خانه ای از زبرجد در بهشت، بشارت ده. همانا او در آن خانه در کمال آسایش و آرامش به سر خواهد برد.»(1)

ازدواج ارزش ساز

ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بنا بر ارزش هایی ویژه شکل گرفت و قالب ها و ملاک های رایج جاهلیّت را در هم شکست. این ازدواج ساده، ولی باشکوه، معیارهای شکل گرفته بر پایۀ نظام اشرافی را زیر پا گذاشت. در این ازدواج، به جای توجّه به معیارهایی چون مال، ثروت، زیبایی های ظاهری و ارتباط های ویژۀ قبیله ای و مانند آن، به اموری چون برخورداری از عقل و اندیشۀ پاک، اخلاق نیکو، ایمان، درست کاری و سیرت نیک اهمّیّت داده شد. در جزیرةالعرب آن زمان، چنین معیارهایی نه تنها ارزش به شمار نمی آمدند، بلکه به گونه ای، زیر پا نهادن آداب و سنّت های رایج در نظام اشرافی بود و به شدّت با آنها برخورد می شد.

پس از ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز، زنان مکّه فضای بسیار بدی را برای او به وجود آوردند؛ به گونه ای که هر گونه رفت وآمد با او را ممنوع کرده بودند و کسی را که با او آمدوشد داشت، از جمع خود بیرون می راندند. نقل می کنند، حتّی هنگام تولّد حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ، هیچ یک از زنان قریش حاضر نشدند به حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ کمک کنند. برخی از آنان حتّی تا پایان عمر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز به این دشمنی ادامه دادند.

از سوی دیگر، ازدواج مردی 25 ساله با بانویی چهل ساله، در جامعه ای که پس از ثروت، در آن خوش گذرانی و هوا و هوس مهم ترین ارزش به شمار می آمد، برای بسیاری پرسش برانگیز شده بود.(2) بی شک، بسیاری از مردم مکّه از برتری ها و ویژگی های اخلاقی محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و نیک سیرتی و پاکی وی آگاه بودند، ولی اوضاع حاکم بر جامعۀ آن روز، امکان پذیرش آشکار این ارزش ها را به آنان نمی داد. به هر حال، این ازدواج در نوع خود، انقلابی را بر ضدّ همۀ ارزش های دوران جاهلی پایه گذارد.

ص: 247


1- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 438.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 22، ص 191.

انتخاب زندگی ساده و صمیمی

وقتی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به همسری محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درآمد، با وجود آن همه ثروت، زندگی اشرافی را کنار نهاد و همانند رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، زندگی همراه با سادگی و قناعت را برگزید. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از دارایی فراوانش، در راه کمک به مستمندان و گرفتاران بهره می گرفت. به گواهی تاریخ، از ویژگی های برجستۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ این بود که پس از ازدواج، همۀ اموالش را در اختیار رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قرار داد تا حضرت به صلاحدید خویش، از آنها استفاده کند.

آورده اند،

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حتّی اندکی از ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را برای آسایش و رفاه خود خرج نکرد. او از این دارایی بابرکت، تنها در رفع گرفتاری مستمندان و بدهکاران، رسیدگی به مشکلات اجتماعی، رهایی مظلومان از دست ستمگران و احیای ارزش های اخلاقی و فضیلت های انسانی استفاده می کرد. روزی حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با اشاره به برکت اموال خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: «هیچ مالی، آن گونه که ثروت خدیجه به من سود رساند، برایم سودمند نبود.»(1)

نقش دارایی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پس از بعثت رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در پیشبرد اسلام چنان بود که گفته اند: «اگر اموال حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نبود، اسلام پا نمی گرفت.»(2)

مهرورزی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به علی بن ابی طالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ

پنج سال از ازدواج محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می گذشت که علی بن ابی طالب7 متولّد شد. چند سال پیش از بعثت، خشک سالی و قحطی، سراسر سرزمین حجاز را فرا گرفت. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به عمویش عبّاس پیشنهاد کرد که چون عمویش ابوطالب عیالمند است، سزاوار است نزد او رفته، سرپرستی فرزندانش را بر دوش گیرند. عبّاس این پیشنهاد را پذیرفت و با هم نزد ابوطالب آمدند و تصمیم خود را با او در میان گذاشتند. پس از گفت وگو، پیامبر سرپرستی

ص: 248


1- . مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 19، ص 63.
2- . به تعبیر سلیمان کتانی، دانشمند و نویسندۀ معروف عرب، پیامبر اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بنیان گذار اسلام است و اسلام به وسیلۀ شمشیر علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ استوار شده است. به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نسبت می دهد که فرمود: «ما قام الاسلامُ الّا بسیفِ علی و ثروةِ خدیجَة؛ اسلام جز به شمشیر علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برپا نشد.» (کتانی، سلیمان، فاطمة الزهرا وتر فی غمد، ص 112)

امام علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را، و عبّاس سرپرستی جعفر را بر دوش گرفت. حمزه نیز سرپرستی طالب را عهده دار شد. البتّه بنا بر برخی روایت های دیگر، حمزه سرپرستی جعفر، و عبّاس سرپرستی طالب را به دوش گرفتند.(1)

آورده اند که حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) این نوزاد را بسیار دوست داشت و همواره هنگام خواب و بیداری، او را مراقبت و نوازش می کرد. گاه وی را در آغوش می گرفت و گاهی بر دوشش می نهاد. گاهی نیز با هدایایی، علاقۀ خود را به او نشان می داد و زمینۀ شادی و آسایش کودک را فراهم می کرد. بارها اطرافیان از محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شنیده بودند که این کودک، برادر، برگزیده، یاور و وصی او است.(2)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با همۀ ویژگی های محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آشنا بود و می دانست که او، هیچ کاری را بدون حکمت و مصلحت انجام نمی دهد. از این روی، اطمینان داشت که مهرورزی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به این نوزاد نیز حکمتی الهی دارد و بی تردید، این نوزاد که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بی اندازه به او عشق می ورزد، در آینده شخصیّتی برجسته و اثرگذار خواهد بود.

بنا بر این، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ محبّت می کرد و در مراقبت از او، مادرش، فاطمه بنت اسد را یاری می داد. گاه برای او لباس تهیّه می کرد و گاهی از او مراقبت می کرد.(3)

او وقتی علاقۀ رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به امیر مؤمنان علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ می دید، خود نیز به وی محبّت می کرد؛ او را پاکیزه می ساخت؛ لباس هایش را عوض می نمود؛ پیراهن آراسته و زیبا بر تن او می پوشانید. او به کنیزان و غلامانش می گفت که علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را با خود حمل کنند (بر دوش و بغل گیرند) و به تفریح ببرند و او را نوازش کنند. بدین ترتیب، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همواره به خانۀ ابوطالب رفت وآمد داشت و ابوطالب و همسرش، فاطمه بنت اسد را کانون الطاف خود قرار می داد. کوتاه سخن این که، محبّت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ که روزهای کودکی را می گذراند، به گونه ای بود که مردم به او

ص: 249


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 263؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 35، ص 118 - 119.
2- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 179 - 180.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 17، ص 309.

می گفتند:

«هذا اَخُو محمّد و احبَّ الْخَلْقِ اِلیه وَ قُرَّة عَیْنِ خدیجه؛(1) این، برادر محمّد و محبوب ترین انسان ها نزد محمّد و نور چشم خدیجه است.»

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ؛ یار خلوت انس

سال ها پیش از بعثت، محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برای تفکّر در آیات الهی و راز و نیاز با معبود خویش، خلوت می گزید. در این زمان، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نه تنها مزاحم آرامش او نمی شد، بلکه چون با صفای باطن خویش، ارزش این کار را به خوبی درک می کرد، زمینۀ ایجاد و تداوم عبادت را برای حضرت فراهم می ساخت. گاه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خود نیز به این خلوتگاه روی می آورد و از حلاوت عبادت با پروردگار و عرفان پاک محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بهره می برد. روایت شده است که وقتی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به سوی کوه حرا رهسپار می شد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ او را بدرقه می کرد و آن قدر همان جا می ایستاد تا محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از نظرش ناپدید می شد.

گاه که دوری و تنهایی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را تاب نمی آورد، برای رسیدگی و بردن آب و غذا برای وی، به حرا می رفت. هم چنین اگر احساس خطر می کرد، افرادی را برای نگهبانی از جان محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می گمارد؛ بی آن که مزاحم خلوت و راز و نیاز وی شود. هنگامی که هنوز محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به رسالت برگزیده نشده بود، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در کنار او، با ایمان و باوری استوار به یکتایی پروردگار و در فضایی عرفانی و ملکوتی زندگی می کرد. او چه پیش از بعثت و چه پس از آن، هماره یار و مشوّق محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و این، نشان الهی بودن پیوند این دو بزرگوار است.

نخستین بانوی مسلمان

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با توجّه به اخبار اندیشمندان اهل کتاب در بارۀ پیامبر خاتم و نشانه های پیامبری که در وجود محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دیده بود و شناختش از اخلاق، رفتار و اندیشه های وی، به رسالت پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ایمان کامل داشت. از این روی، وقتی در 27 رجب سال چهلم هجری، از برانگیخته شدن آن حضرت به پیامبری آگاه شد، نخستین زنی بود که با ایمان قلبی، به یکتایی خدا و رسالت محمّد مصطفی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گواهی داد.

ص: 250


1- . همان، ج 35، ص 43.

آورده اند هنگامی که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پس از مبعوث شدن به پیامبری از غار حرا پایین آمد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، سرور بانوان قریش به استقبال ایشان شتافت و به سبب پاکی و طهارت روحی اش، نور پیامبری را در چهرۀ آن حضرت دید.

سپس گفت:

این چه نوری است که در پیشانی شما می بینم؟» حضرت فرمود: «این نور نبوّت است.» آن گاه ارکان اسلام را برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برشمرد. وی نیز بدون کمترین تردید گفت: «آمَنْتُ و صَدَّقتُ و رَضیتُ و سَلَّمتُ؛(1) من ایمان آوردم، پیامبری ات را باور کردم، آیین اسلام را پسندیدم و تسلیم تو شدم.»

بنا بر نقل همۀ تاریخ نویسان، نخستین بانویی که اسلام را پذیرفت، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود. آورده اند امام حسین7 در خطبه ای که روز عاشورا برای دشمن ایراد کرد، برای معرّفی خود فرمود: «شما را به خدا سوگند می دهم، آیا می دانید که مادربزرگ من، خدیجه، دختر خویلد، نخستین بانوی این امّت بود که اسلام را پذیرفت؟» همۀ حاضران گفتند: «آری، چنین است. او نخستین بانویی بود که به رسول خدا ایمان آورد.»(2)

نخستین بانوی نمازگزار

پس از بعثت رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تا مدّت ها شمار پیروان دین مقدّس اسلام، به حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و به قولی، زید بن حارثه منحصر بود.

آورده اند زمانی که هنوز مشرکان قریش از سوی اسلام و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هیچ گونه احساس خطر نمی کردند، رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هر روز سه بار به مسجدالحرام می رفت و روی به قبله می ایستاد. علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نیز در سمت راست، و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پشت سر آن حضرت می ایستادند و به نماز و پرستش خدا می پرداختند. این نخستین صحنه های نماز و پرستش معبود یکتا بود که مردم در روزهای نخست بعثت پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می دیدند.

ص: 251


1- . همان، ج 18، ص 232.
2- . همان، ج 44، ص 318.

ابویحیی بن عفیف، از عفیف کندی نقل می کند: «در دورۀ جاهلیّت به مکّه رفتم. می خواستم برای خانواده ام مقداری جامه و عطر از مکّه بخرم. نزد عبّاس بن عبدالمطّلب رفتم و نشستم. او مردی بازرگان بود. ناگهان جوانی را دیدم که کنار کعبه آمد و در حالی که روی به سوی آسمان داشت، به راز و نیاز پرداخت. آن گاه روی به سوی قبله ایستاد. پس از اندک زمانی، پسر بچه ای آمد و در سمت راست او، روی به قبله ایستاد. سپس بانویی را دیدم که پشت سر آنها ایستاد و هر سه با هم به رکوع و سجود پرداختند. از عبّاس پرسیدم: این چه کاری است که این سه تن انجام می دهند؟ من تاکنون ندیده بودم کسی کنار کعبه این گونه عبادت کند.

عبّاس گفت: آری، کار شگفتی است! آیا می دانی این جوان کیست؟ وی محمّد بن عبد اللّه، برادرزادۀ من است. سپس پرسید: آیا می دانی این پسربچّه کیست؟ این علی، برادرزادۀ دیگر من، و پسر ابوطالب است و بانویی که پشت سر آن دو ایستاده، خدیجه، دختر خویلد و همسر محمّد است. برادرزاده ام محمّد خبر داده است که پروردگار جهانیان، او را به دینی که دارد، فرمان داده است و سوگند به خدا، در روی زمین، جز این سه تن، کس دیگری بر این دین نیست.»(1)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ؛ مونس روزهای سخت پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

قریش، وقتی پیشرفت روزافزون اسلام و گرایش مردم به آموزه های پیامبر و مخالفت آن را با آیین بت پرستی و ارزش های جاهلی دید، به سختی در برابر رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) موضع گرفت. آنان همۀ نیروهای خود را بسیج کردند تا پیامبر اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را از پیشبرد اهدافش بازدارند و از ادای رسالتش منصرف کنند.

مشرکان از راه ها و شیوه های گوناگونی برای مبارزه با اسلام و آزار رساندن به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مسلمانان استفاده می کردند؛ چنان که آن حضرت فرمود: «هیچ پیامبری آن گونه که من آزار دیدم، اذیّت نشده است.»

ص: 252


1- . نسائی، احمد بن شعیب، خصائص امیرالمؤمنین، ص 45؛ ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 226. این روایت از عبداللّه بن مسعود نیز نقل شده است.

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که تا دیروز امین، راست گو، پاک اندیش و خیرخواه ترین مردم مکّه بود، امروز جادوگر، دروغ گو و ساحر خوانده می شد؛ زیرا با ارزش های نادرست و آداب و رسوم جاهلی مبارزه و مخالفت می کرد و منافع مشرکان را به خطر می انداخت.

در اوضاعی که حتّی نزدیک ترین خویشاوندان و بزرگان قبیلۀ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) او را آزار و شکنجه می دادند، تنها خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود که وی را یاری و با همۀ وجود از او حمایت می کرد و با شیرینی لبخندش، از تلخی اندوه پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می کاست. این بانوی فداکار در حمایت از رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و پیشبرد اهداف اسلام نقش بسیار بزرگی داشت. از این روی، نبود وی چنان برای پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گران و دشوار آمد که سال وفات او را «عام الحزن» نامید. پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حتّی سال ها پس از وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، هر گاه به یاد او می افتاد، غمگین می شد و در فراقش می گریست.

بزرگ ترین مشکلی که پیامبر گرامی اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مسلمانان با آن روبه رو شدند، محاصرۀ اقتصادی بود. بی شک، گذشته از ایمان استوار مؤمنان واقعی، مهم ترین عامل پیروزی مسلمانان در آن دورۀ حسّاس تاریخ، دارایی و دانایی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود.

دفاع خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

آورده اند در سال پنجم یا ششم بعثت، پس از نزول آیۀ 94 و 95 سورۀ حجر در بارۀ آشکار کردن اسلام، رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در موسم حج بر بالای کوه صفا رفت و با ندای بلند سه بار فرمود: «ای مردم! من رسول خدا، پروردگار جهانیانم.» بت پرستان از شنیدن این سخن پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بسیار خشمگین شدند. ابوجهل نیز از شدّت خشم، سنگی به سوی آن حضرت پرتاب کرد که پیشانی پیامبر را شکافت. با این کار ابوجهل، دیگران نیز جرئت یافتند و حضرت را سنگ باران کردند. رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برای در امان ماندن از آسیب بیشتر، به محلّی در کوه صفا که از چشم مشرکان دور بود، پناه برد و مشرکان هر چه جست وجو کردند، وی را نیافتند.

یکی از حاضران، حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را که در آن زمان سیزده سال بیشتر نداشت، از ماجرا آگاه کرد. علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نیز بی درنگ به خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رفت و ماجرا را برای وی بازگفت. این بانوی فداکاری مقداری غذا تهیّه کرد و با شتاب، خود را به کوه صفا رساند و با کمک حضرت

ص: 253

علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به جست وجوی رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پرداخت. وی در حال جست وجوی این عبارت ها را زمزمه می کرد: «چه کسی از پیامبر برگزیده برای من خبر می آورد؟ چه کسی از بهار پسندیده به من خبر می دهد؟ چه کسی از آن شخصی که در راه خدا رانده شده است، مرا آگاه می کند؟ چه کسی از ابوالقاسم، مرا باخبر می سازد؟»

سرانجام پس از جست وجوی بسیار، رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را در حالی یافتند که خون از پیشانی مبارکش جاری بود. چون حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر را در این حال دید، گفت: «پدر و مادرم به فدایت! اجازه بده تا خون را از چهره ات پاک کنم... .» هنگامی که شب فرا رسید، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از تاریکی استفاده کرد و آن حضرت را به خانه آورد. او پیامبر را در حجره ای که دیوارهایش با سنگ ساخته شده بود، جای داد و خود همانند پاسداری وفادار، برای دفاع و پاسداری از آن حضرت آماده شد.

آورده اند، چون مشرکان از حضور پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) باخبر شدند، خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را سنگ باران کردند. حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با شجاعت فریاد زد: «ای گروه قریش، آیا زنی را در خانه اش سنگ باران می کنید؟» وقتی مشرکان صدای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را شنیدند، از کار ناپسند خود دست برداشتند و آن جا را ترک کردند. بدین ترتیب، با فداکاری حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، وجود رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از گزند آزار مشرکان در امان ماند.(1)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در شعب ابی طالب

سران قریش که از پیشرفت سریع و حیرت انگیز آیین اسلام نگران شده بودند، به چاره اندیشی افتادند تا از خطر گسترش اسلام رهایی یابند. آنان سرانجام پس از مشورت های فراوان تصمیم گرفتند با محاصرۀ اقتصادی و قطع کردن شریان حیاتی مسلمانان، از نفوذ و رشد اسلام جلوگیری کنند و آنان را به سازش و تسلیم وادارند. از این روی، پیمان نامه ای تهیّه کردند و بنا بر آن متعهّد شدند از هر گونه خرید و فروش، معاشرت و حتّی ازدواج با پیروان رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خودداری کنند.

ص: 254


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 18، ص 341، 243.

در پی تصویب این پیمان، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، عمو و حامی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از همۀ خویشاوندانش خواست تا از رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حمایت کنند. به مسلمانان نیز دستور داد به شعب ابی طالب بروند و همان جا زندگی کنند تا از گزند مشرکان در امان باشند. این محاصره حدود سه سال به طول انجامید و مسلمانان در این مدّت، سختی ها و فشارهای بسیاری را متحمّل شدند.

اموال حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و حمایت های بی دریغش در دوران محاصره، بسیار سرنوشت ساز بود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همۀ ثروت خود را در ماجرای شعب ابی طالب خرج کرد؛ به گونه ای که پس از پایان این محاصره، ثروتی برایش باقی نماند. وی هم چنین خویشاوندان خود را برای کمک به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مسلمانان فرا خواند. حکیم بن حزام، برادرزادۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و ابوالعاص، دامادش، از جمله افرادی بودند که پنهانی به شعب ابی طالب آذوقه می رساندند.

تاریخ نویسان معتقدند، اگر کمک های حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نبود، ضربه های جبران ناپذیری به مسلمانان وارد می شد. از این روی، پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همواره از فداکاری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یاد می کرد و وی را به سبب این همه ایثار و از خود گذشتگی می ستود.(1)

فرزندان رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

وجود فرزند، پیوند زناشویی را محکم تر می سازد و به شبستان زندگی فروغ و جلوۀ ویژه ای می بخشد. در بارۀ فرزندان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و شمار آنان سخنان و روایت های گوناگون نقل شده است. معروف است که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دو پسر به نام های قاسم و عبد اللّه داشت که به آنان طاهر و طیّب می گفتند و هر دو در دوران کودکی، پیش از بعثت، یا قاسم پیش از بعثت و عبد اللّه پس از بعثت از دنیا رفتند. هم چنین چهار دختر داشت که عبارت اند از: رقیّه، زینب، امّ کلثوم و فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ. پیامبر اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به سبب آوردن فرزند می ستود. چنان که روایت شده است پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در تمجید خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به عایشه فرمود: «خدیجه برای من فرزندانی آورد؛ در حالی که شما (همسران دیگر) دارای این ویژگی نبودید و نازایید.»(2)

ص: 255


1- . سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ج 1، ص 271، 286.
2- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 73.

مرحوم صدوق به سند خود از امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ روایت می کند: روزی پیامبر به خانۀ خود وارد شد. ناگاه دید عایشه با جیغ و داد به فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ می گوید: «ای دختر خدیجه! سوگند به خدا تو می پنداری مادرت بر ما برتری دارد. او چه برتری ای بر ما دارد؟ او نیز همسان ما است.» پیامبر این سخن را شنید. هنگامی که فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را دید، گریه کرد. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پرسید: «چرا گریه می کنی؟» فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ از نارواگویی عایشه، به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خبر داد. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خشمگین شد و به عایشه فرمود: «خاموش باش ای حمیرا! همانا خداوند متعال بانویی بسیار دوست داشتنی و زاینده عطا فرمود. بدان که خدیجه خدایش رحمت کند از من صاحب فرزندانی شد؛ مانند: طاهر (که همان عبد اللّه و طیّب لقبش است)، قاسم، فاطمه، رقیّه، امّ کلثوم و زینب. ولی خداوند، رَحِم تو را نازا قرار داد که فرزندی نیاوردی.»(1)

بنا بر نقلی، همۀ فرزندان پسر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، پیش از بعثت زندگی را بدرود گفتند، ولی دخترانش، دوران نبوّت او را درک کردند. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در بارۀ همۀ حوادث، از جمله مرگ فرزندانش، خویشتن داری کرد. با این حال، در مرگ فرزندانش، گاهی قطره های اشک بر روی گونه هایش می غلتید. مراتب تأثّر او در مرگ ابراهیم که مادرش «ماریه» نام داشت، بیشتر بود، امّا در حالی که دلش می سوخت، با زبان به سپاس گزاری خدا سرگرم بود. عربی از سر نادانی در مبانی اسلام، به گریه کردن پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در فراق فرزندش اعتراض کرد. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «چنین گریه ای رحمت است.» آن گاه افزود: «و من لا یرحم لا یرحم؛ کسی که رحم نکند، به او رحم نمی شود.» سپس خطاب به فرزندش فرمود: «اگر نه این بود که مرگ حق است و وعدۀ خدا راست و مرگ راهی است به سوی خدا و این که واپسین ما به نخستین می پیوندد، هر آینه حزن ما در مرگ تو ای ابراهیم، بسیار شدید می شد، ولی چون راهی است که همه باید سیر کنیم، فراق تو تحمّل پذیر است و ما بر مرگ تو اندوهناکیم» و فرمود: «دیده می گرید و قلب اندوهناک می شود، ولی چیزی که موجب خشم پروردگار شود، نمی گوییم.»(2)

ص: 256


1- . شیخ صدوق، محمّد بن علی، الخصال، ص 37 - 38؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 3.
2- . شهید ثانی، زین الدین بن علی بن احمد عاملی، مسکن الفؤاد، ص 239.

دوری از یار مهربان

یکی از ماجراهای آموزنده و شگفت انگیز زندگی حضرت خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ، ولادت حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ از او است. از این روی که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ لیاقت آن را یافت که فرزندی مانند حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ به دنیا آورد؛ فرزندی که بهترین زنان دنیا و آخرت است و هیچ بانویی از آغاز آفرینش تا پایان آن، به مقام او نمی رسد. در فضیلت او همین بس که خداوند تعالی خطاب به پیامبرش می فرماید: «لولاک لما خلقت الافلاک، و لولا علی لما خلقتک و لولا فاطمة لما خلقتکما؛(1) اگر تو نبودی، موجودات را نمی آفریدم و اگر علی نبود، تو را نمی آفریدم، و اگر فاطمه نبود، شما دو تن را نمی آفریدم.»

در بارۀ چگونگی انعقاد نور فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ در رحم خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و ماجرای ولادت حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ روایت های گوناگونی باز گفته اند که هر یک بیانگر بخشی از مقام ارجمند حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ است. در روایت ها آمده است: فرشتۀ وحی بر پیشوای بزرگ توحید فرود آمد و گفت: «ای محمّد! خداوند بزرگ بر تو سلام رساند و دستور داد که چهل روز از خدیجه کناره گیری کنی!»

این فرمان بر رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سخت گران آمد؛ چرا که آن بانوی خردمند و باایمان را بسیار دوست می داشت. آن حضرت با وجود عشق و علاقۀ فراوان به خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ فرمان خدا را به جان خرید و در این مدّت، شب ها را به نیایش و عبادت و روزها را به روزه داری کمر بست. برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز به وسیلۀ عمّار یاسر پیام فرستاد: «ای خدیجه! مبادا گمان کنی که کناره گیری من از تو به سبب بی محبّتی و بی اعتنایی است، بلکه پروردگارم چنین دستور داد تا امر خود را اجرا کند و من تنها به انجام دستور می اندیشم. از این روی، دوری گزیدن مرا جز به نیکی و خیر من گمان نداشته باش؛ چرا که خداوند هر روز چندین مرتبه به وجود شایستۀ تو بر فرشتگان گران مایه اش مباهات می کند. از این روی، هنگامی که شب فرا می رسد در را ببند و برای استراحت به بستر خویش درآی و آگاه باش که من در خانۀ فاطمه بنت اسدم.»

ص: 257


1- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 3، ص 335.

هنگامی که چهلمین روز فرا رسید، فرشتۀ وحی بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرود آمد و گفت: «هان ای محمّد! خدای بلندمرتبه بر تو درود می فرستد و فرمان می دهد که خویشتن را برای دریافت تحیّت و ارمغان او آماده سازی.»

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از فرشتۀ وحی پرسید: «ارمغان و هدیۀ خداوند چیست؟»

جبرئیل گفت: «من نمی دانم.»

وقتی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آماده شد، میکائیل فرود آمد و طبقی را که بر روی آن روپوشی از دیبا بود، در برابر او بر زمین نهاد.

فرشتۀ وحی پیش آمد و گفت: «ای محمّد! پروردگارت به تو فرمان می دهد که امشب با این غذا افطار کنی.»

امیر مؤمنان، امام علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در این باره می فرماید: «روش همیشگی پیامبر این بود که هر گاه می خواست افطار کند، به من دستور می داد که در خانه را باز گذارم تا هر کس از راه می رسد وارد شود و اگر به غذا میل دارد، بتواند از آن بخورد. امّا آن شب مرا بر در خانه نشاند تا از ورود مردم جلوگیری کنم و فرمود: «علی جان! این غذایی است که جز بر من حرام است.»

امیر مؤمنان7 می افزاید: من به دستور پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) کنار در خانه نشستم و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با ارمغان آسمانی تنها ماند. هنگامی که سرپوش را از روی طبق برداشتند، دیدم خوشه ای خرمای تازه و خوشه ای انگور در آن سینی نهاده شده است. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از آن ارمغان آسمانی سیر خوردند و سپس آب گوارا نوشیدند. آن گاه دست مبارک را برای شست وشو دراز کردند. جبرئیل آب بر دست مبارکشان ریخت؛ میکائیل شست وشو داد و اسرافیل با دستمالی دست آن حضرت را خشک کرد. سپس باقی ماندۀ غذا با ظرف آن به سوی آسمان بالا رفت.

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برخاست تا نماز (نافله) آغاز کند که جبرئیل پیش آمد و گفت: «اینک نماز بر تو ممنوع است تا به سرای خدیجه بروی؛ چرا که خدا به ذات پاکش سوگند یاد کرده که امشب از شما، فرزندی پاک و پاکیزه و نسلی سرفراز را پدید آورد.»

در این هنگام، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پس از چهل روز کناره گیری برخاست و شتابان به سرای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

ص: 258

رهسپار شد.

آن بانوی بزرگوار می گوید: من دیگر با تنهایی خو گرفته بودم. از این روی، هنگامی که شب فرا می رسید، سرم را می پوشانیدم و پرده ها را می انداختم و پس از نماز و بستن در خانه، چراغ را خاموش می کردم و در بستر خود می آرمیدم.

آن شب میان خواب و بیداری بودم که ناگهان پیامبر محبوب، در خانه را به صدا درآورد. گفتم: «کوبندۀ در خانه کیست که جز محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آن را نمی کوبد؟»

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با نوای دل نشین و لحن آرام بخش و زیبایش فرمود: «خدیجه، منم محمّد. در را باز کن.» در اوج شادمانی از آمدن پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، برخاستم و در را گشودم و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وارد شد. بنای آن حضرت این بود که هر گاه به خانه وارد می شد، ظرف آب می خواست و وضو می گرفت و به اختصار دو رکعت نماز می خواند. سپس به بستر می رفت. امّا آن شب، آب نخواست و آمادۀ نماز نشد. بازوی مرا گرفت و به بستر خود برد.

آن گاه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سوگند یاد می کند: «به خدایی که آسمان بلند را برافراشت و آب را از زمین جوشاند و جاری ساخت، آن شب هنوز پیامبر خدا از من دور نشده بود که نور فاطمه را در رحم خود یافتم و سنگینی حمل را احساس کردم.»(1)

ولادت حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ و احترام بانوان بزرگ به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

شیخ صدوق در کتاب امالی، به سند خود از مفضل بن عمر چنین باز می گوید:

از امام جعفر صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ پرسیدم: «ولادت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ چگونه انجام شد؟» در پاسخ فرمود: «هنگامی که خدیجه با رسول خدا ازدواج کرد، زنان مکّه [از سر عناد با اسلام] از خدیجه دوری می کردند؛ به خانۀ او نمی رفتند؛ به او سلام نمی دادند و نمی گذاشتند زنی با خدیجه دیدار کند. از این روی، وحشت و هراس بر خدیجه روی آورد و از این که مبادا به رسول خدا آسیبی برسانند. سخت غمگین و بی تاب شد. هنگامی که خدیجه، فاطمه را باردار شد، فاطمه در رحم مادر با او سخن می گفت و در فراز و نشیب ها، او را به پایداری و شکیبایی فرا

ص: 259


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 79 - 80.

می خواند. مادرش این رویداد شگرف را از پیامبر نهان می داشت؛ تا آن که روزی حضرت رسول به خانه وارد شد و دید، خدیجه با کسی سخن می گوید. از او پرسید: با چه کسی سخن می گویی؟

خدیجه پاسخ داد: فرزندی که در رحم دارم با من سخن می گوید و هنگام تنهایی مونس من است. پیامبر فرمود: خدیجه! این فرشتۀ وحی است. برای من خبر آورده است که آن کودک پرشکوه، دختر است و مادر فرزندانی پاک و مبارک. خدا نسل مرا از او قرار خواهد داد و پس از فرود قرآن و وحی، از نسل او پیشوایانی که برگزیدگان بارگاه او در زمین اند، برخواهد گزید.»

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به همین ترتیب ایّام بارداری را سپری کرد تا آن که ولادت فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ نزدیک شد. از این روی، برای زنان قریش پیام فرستاد که بیایید و مرا در وضع حمل یاری کنید؛ چنان که بانوان، زنان را چنین هنگامی به کمک می خوانند. ولی زنان قریش و دیگران برایش پیام دادند که تو حرف ما را نشنیدی و سخن مان را رد کردی و با محمّد، یتیم ابوطالب، که فقیر بود ازدواج کردی. از این روی، نزد تو نمی آییم و به هیچ روی تو را یاری نخواهیم کرد.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از این پیام ناراحت و غمگین شد. امّا همان هنگام، ناگهان چهار زن بزرگوار که زیبایی و درخشندگی چهره هایشان وصف ناپذیر بود، بر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وارد شدند. او از دیدن آنان هراسناک شد، ولی یکی از ایشان گفت: «ای خدیجه! محزون مباش! ما از سوی خدا نزد تو آمده ایم. ما خواهران توایم. من ساره (همسر ابراهیم خلیل) هستم، و این آسیه دختر مزاحم است که در بهشت همنشین تو است. آن دیگری مریم دختر عمران است و آن یکی، کلثم خواهر موسی است. خداوند ما را نزد تو فرستاده تا هنگام وضع حمل یاری ات کنیم.»

در این هنگام، یکی از ایشان در جانب راست خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نشست و دیگری در سمت چپ، سومی روبه رو و چهارمی پشت سر قرار گرفت. بدین ترتیب، فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ، هنگام طلوع خورشید جهان افروز، پاک و پاکیزه به دنیا آمد و وجودش پرتوی افکند که همۀ خانه های مکّه را نورباران ساخت. آن گاه شماری از حوریان بهشت که هر یک طشت و

ص: 260

ظرفی لبریز از آب کوثر با خود داشتند، وارد خانۀ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شدند و آن دخت بهشتی را که پاک و پاکیزه بود با آب کوثر شست وشو دادند. سپس دو پوشش سپید و عطرآگین بر او پوشاندند و از وی خواستند تا سخن بگوید. آن نوزاد به خواست خدا لب به سخن گشود و گفت: «گواهی می دهم که خدایی جز خدای یگانه نیست و پدرم، رسول خدا و آقای پیامبران است و شوهرم سرور اوصیا است و فرزندانم دو آقای سبط اند.»

سپس به زنان و حوریان روی کرد و به هر یک با نام و نشان سلام گفت. آنان با روی شاد و خندان، به فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ توجّه کردند و حوریان و اهل آسمان، به یکدیگر ولادت فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ را مژده می دادند. ناگهان در آسمان نوری آشکار شد که فرشتگان پیش از آن، چنین نوری را ندیده بودند.

زنان برگزیدۀ بهشت، نوزاد را به مادرش دادند و گفتند: «فرزند خود را که پاک و پاکیزه و پرمیمنت و مبارک است و نسلی پربرکت دارد بگیر.» خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با شادی فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را به آغوش گرفت و پستان در دهان او گذاشت و به شیر دادنش سرگرم شد.(1)

ابن

عساکر در کتابش، تاریخ دمشق، می نویسد: «بانوی بزرگ حجاز، خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ، این گونه بود که هر گاه خدا به او فرزندی می داد، او را به دایه ای شایسته می سپرد تا شیرش دهد، امّا هنگامی که دخت ارجمندش، فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ ولادت یافت، وقتی پستان در دهانش گذاشت، شیر جاری شد. بنا بر این خودش فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را شیر داد و پرستاری او را بر دوش گرفت.»(2)

افتخار اهل بیت علیهم السلام به حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و همۀ امامان معصوم7 به وجود نازنین حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ افتخار کرده اند و در کلامشان همواره از ایشان به بزرگی یاد می کردند.

گفته اند امام حسین7 روز عاشورا در خطبه ای، خود را برای دشمنان این گونه معرّفی کرد:

ص: 261


1- . همان، ج 6، ص 247 و ج 16، ص 80 - 81 و ج 43، ص 2.
2- . ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج 2، ص 152.

«آیا می دانید که جدّۀ من، خدیجه دختر خویلد است؟»(1)

و در کلام دیگری فرمود: «آیا می دانید که من، فرزند همسر پیامبر شما، خدیجه هستم؟»(2)

روایت ها

چنین می گویند که امام سجّاد عَلَيْهِ السَّلاَمُ نیز در فرازی از خطبۀ معروف خود در مجلس یزید فرمود: «انا ابن خدیجةَ الکبری؛(3) من پسر خدیجه، بانوی بزرگ [اسلام] هستم.»

هم چنین در فرازی از دعای ندبه آمده است: «کجا است پسر پیامبر برگزیده و پسر علی مرتضی و پسر خدیجۀ والامقام؟»

گفته اند در روز یازدهم محرّم سال 61 هجری، وقتی حضرت زینب3 کنار پیکرهای پاره پاره و خونین شهیدان آمد، پس از ذکر پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز یاد کرد و فرمود: «پدرم به فدای خدیجه، بانوی بزرگ، باد.»(4)

آورده اند که امام حسن مجتبی7 در پاسخ به اهانت های معاویه به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، فرمود: «ای آن که از علی به بدی یاد می کنی! منم حسن و پدرم علی... و مادرم فاطمه و جدّم رسول خدا و جدّۀ من خدیجه است... .»(5)

یادکرد رسول خدا صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به نیکی

حضرت

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همیشه از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به نیکی یاد می کرد. می گویند روزی پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نزد چند تن از همسرانش نشسته بود که ناگاه از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سخن به میان آمد. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چنان متأثّر شد که قطره های اشک از چشمانش فروریخت. یکی از همسران حضرت پرسید: «چرا گریه می کنی؟ آیا باید برای پیرزنی از فرزندان اسد گریه کرد؟» پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از شنیدن این سخن ناراحت شد و در پاسخ وی فرمود: «هنگامی که شما مرا تکذیب می کردید، او مرا تصدیق کرد و هنگامی که به من کافر بودید، او به من ایمان آورد.»(6)

ص: 262


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 44، ص 318.
2- . همان، ج 45، ص 6.
3- . همان، ج 44، ص 174.
4- . همان، ج 45، ص 59.
5- . شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، ص 173.
6- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 8.

روزی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به عایشه که در حال برتری جویی بر فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ بود، فرمود: «آیا نمی دانی که خداوند آدم، نوح، آل ابراهیم، آل عمران، علی، حسن، حسین، حمزه سیّدالشهدا، جعفر، فاطمه و خدیجه را بر جهانیان برگزید.»(1)

روز دیگری هاله، خواهر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، برای زیارت حضرت رسول(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به مدینه آمد. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با دیدار او به یاد یار از دست رفته اش، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ افتاد و از شدّت اندوه بر خود لرزید. وقتی که هاله رفت، عایشه عرض کرد: «چقدر از پیرزن قریش که سال خوردگی، صورتش را چروکین و سرخ کرده بود یاد می کنی؟! در صورتی که اکنون روزگار، او را نابود کرده و خدا همسری بهتر از او به شما عطا فرموده است؟»

رنگ رخسار پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از این سخن ناروای عایشه برافروخته شد و با رنجیدگی خاطر به او فرمود: «نه، نه! به خدا سوگند که هیچ گاه بهتر از خدیجه نصیبم نشد. او هنگامی به من ایمان آورد که مردم مرا تکذیب می کردند و هنگامی با ثروت و همۀ وجودش به یاری من شتافت که دیگران مرا محروم ساختند.»(2)

آورده اند، هر گاه پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گوسفندی قربانی می کرد، از گوشت آن برای دوستان حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می فرستاد و می فرمود: «من دوستان خدیجه را نیز دوست می دارم.»(3)

روزی پیرزنی نزد رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمد. آن حضرت به او لطف سرشار خویش را ابراز کرد. وقتی پیرزن رفت، عایشه دلیل آن همه مهربانی را به پیرزن پرسید. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در پاسخ فرمود: «این پیرزن در عصر زندگی خدیجه به خانۀ ما می آمد [و از کمک ها و الطاف سرشار خدیجه برخوردار بود]. همانا نیک نگه داشتن پیمان و پیشینه، از ایمان است.»(4)

ص: 263


1- . همان، ج 37، ص 63.
2- . شوشتری، محمّدتقی تستری، قاموس الرّجال، ج 10، ص 432؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 438؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 275.
3- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعة، ج 2، ص 206.
4- . ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 18، ص 108.

در روایتی از امّ سلمه آمده است: در روز عروسی حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ در محضر رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گفتیم: «اگر خدیجه بود، امروز چشمش روشن می شد.» ناگهان دیدیم رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) متأثّر شد و گریست. سپس فرمود: «خدیجه! کجا است همانند خدیجه؟ آن زمان که همه، مرا تکذیب می کردند، او مرا تصدیق کرد. وی مرا برای [گسترش] دین خدا یاری رساند و با ثروت خویش مرا [در] پیشبرد دین کمک کرد. خداوند تعالی به من فرمان داده است، خدیجه را به داشتن خانه ای از گوهر در بهشت مژده دهم؛ خانه ای که رنج و ناآرامی در آن نیست.»(1)

ابوالعاص بن ربیع، خواهرزادۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ (فرزند هاله) بود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ او را مانند فرزندان خود دوست می داشت. به همین دلیل، از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خواست او را به دامادی خویش بپذیرد و زینب (یکی از دختران خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ) را همسر او گرداند. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درخواست خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را پذیرفت و با این ازدواج موافقت کرد. هنگامی که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به مدینه هجرت کرد، زینب و رقیّه در مکّه ماندند. در جنگ بدر، ابوالعاص که در لشکر دشمن قرار داشت، به اسارت سپاه اسلام درآمد. پس از مدّتی، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تصمیم گرفت اسیران کفّار را با گرفتن فدا آزاد کند. ابوالعاص نیز برای زینب پیام فرستاد که اموالی را به منزلۀ فدیه به مدینه بفرستد تا او را آزاد سازند. زینب اموالی را فراهم کرد و گردنبند خویش را که مادرش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در شب عروسی بر گردنش آویخته بود، بر سر آن اموال نهاد و برای ابوالعاص فرستاد.

ابوالعاص آن اموال و گردنبند را نزد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آورد تا خویش را آزاد سازد. همین که چشم پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به آن گردنبند افتاد، به یاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قلبش فروریخت و قطره های اشک چون دانه های مروارید از چشمانش سرازیر شد. آن گاه فرمود: «خداوند خدیجه را رحمت کند. این گردنبندی است که خدیجه آن را برای زینب فراهم کرده است.»

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ابوالعاص را به این شرط که زینب را آزاد بگذارد و از هجرت او به مدینه جلوگیری نکند، آزاد کرد. او نیز پس از آزادی، به این شرط عمل کرد و به عهد خویش وفا نمود.(2)

ص: 264


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 130 - 131.
2- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 226؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 19، ص 241، 349.

بنا بر نقل دیگر، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پس از دیدن گردنبند به یاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ افتاد و گریست. آن گاه فرمود: «مثل این که بر زینب بسیار سخت گذشته که یادگار مادرش را از گردن گشوده و برای ما فرستاده است.» مسلمانان وقتی این حال پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را دیدند، عرض کردند: «ای رسول خدا، ما از حق خود گذشتیم. اختیار آن گردنبند با شما! اگر می خواهید آن را برای خود نگه دارید و اگر نمی خواهید، آن را برای زینب بفرستید.» به نقل دیگر، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از مسلمانان اجازه خواست و مسلمانان چنین پاسخ دادند. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز ابوالعاص را آزاد کرد و گردنبند و اموال را برای زینب باز فرستاد. به ابوالعاص نیز فرمود: «بدان که زینب به تو حلال نیست؛ زیرا او مسلمان است و تو کافری. هر گاه به مکّه رفتی، زینب را نزد من بفرست.» ابوالعاص شرط پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را پذیرفت. پیامبر «زید بن حارثه» را برای آوردن زینب به مکّه فرستاد و ابوالعاص زینب را به سوی مدینه روانه کرد. سرانجام ابوالعاص پیش از فتح مکّه مسلمان شد و به مدینه آمد. سپس بار دیگر زینب را عقد کرد و به زندگی ادامه دادند.(1)

تسلّی خاطر دادن پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

بنا بر روایت های معتبر، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) صاحب دو پسر به نام های قاسم و عبد اللّه شد، ولی هر دو در همان کودکی از دنیا رفتند.

می گویند روزی پس از وفات قاسم، رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وارد خانه شد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را گریان دید. پرسید: «چرا گریه می کنی؟» خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: «به یاد قاسم افتادم و گریه کردم.» پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «ای خدیجه! آیا خشنود نمی شوی، روز قیامت جلوی در بهشت برسی و آن کودک (قاسم) آن جا ایستاده باشد و دستت را بگیرد و تو را در عالی ترین خانۀ بهشت جای دهد؟ خداوند تعالی بزرگ تر از آن است که میوۀ دل مؤمنی را بگیرد و او صبر و تحمّل کند و آن را در راه خدا بداند و خدا را حمد و سپاس گوید؛ با این حال، وی را عذاب کند.»(2)

ص: 265


1- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 236؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 121، 126.
2- . کلینی، ابوجعفر محمّد بن یعقوب، فروع کافی، ج 3، ص 618.

شبیه این روایت را در بارۀ رحلت عبد اللّه نیز باز گفته اند. بنا بر روایتی، هنگامی که عبد اللّه از دنیا رفت، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بسیار گریه می کرد. رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وی را دلداری می داد و از گریه کردن بازمی داشت. روزی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: «ای رسول خدا، باید صبر و تحمّل کرد، ولی بی اختیار به یاد طاهر (عبد اللّه)(1) افتادم و گریه امانم نداد.» آن گاه رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به ایشان فرمود: «آیا دوست نداری در روز قیامت، طاهر کنار در بهشت ایستاده باشد و وقتی تو را دید، دستت را بگیرد و تو را وارد عالی ترین و پاک ترین درجه های بهشت کند؟»

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پرسید: «به راستی چنین خواهد شد؟» پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «آری، خداوند تعالی بزرگوارتر از آن است که میوۀ دل بنده ای را بگیرد و او صبر و تحمّل کند و آن را به حساب خدا گذارده، شکر الهی را به جای آورد؛ با این حال، وی را عذاب کند.»(2)

رحلت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

مسلمانان در جریان محاصرۀ اقتصادی و اقامت اجباری در شعب ابی طالب، که حدود سه یا چهار سال به طول انجامید، سختی های فراوانی را تحمّل کردند. در این دوران، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ حدود 63 یا 65 سال سن داشت.(3) فشارها و سختی های محاصره و اقامت در شعب، آسیب های جسمی و روحی بسیاری بر جای گذاشت که از جملۀ آن ها، بیمار شدن حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود. بر پایۀ برخی روایت ها، دو ماه پس از شکستن محاصره،

ص: 266


1- . چون عبداللّه پس از بعثت به دنیا آمد، به وی طیّب و طاهر می گفتند.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 15 - 16.
3- . در بارۀ زمان وفات حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اختلاف هایی وجود دارد. محمّد بن اسحاق می گوید: «خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و ابوطالب در یک سال از دنیا رفتند.» (ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 3، ص 156) یعقوبی می گوید: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سه سال پیش از هجرت، در ماه مبارک رمضان درگذشت و 65 سال عمر کرد. (ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 35) از واقدی نیز نقل شده است: هنگامی که رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و دیگر مسلمانان، سه سال پیش از هجرت از شعب خارج شدند، ابوطالب درگذشت و خدیجه نیز شش ماه پس از وفات حضرت ابوطالب از دنیا رفت. (مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 19، ص 14) در نقل دیگری آمده است که حضرت خدیجه، 35 شب پیش از حضرت ابوطالب از دنیا رفته است (ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 3، ص 156)

ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ از دنیا رفت و پس از مدّتی در روز دهم ماه رمضان سال دهم بعثت، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز درگذشت.

معاذ بن جبل می گوید: رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به بالین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آمد و او را در حال جان سپردن دید. فرمود: «ای خدیجه! از رنج و اندوهی که برای تو پیش آمده، نگران و اندوهگینم، ولی خداوند در رنج و اندوه، خیر بسیاری قرار داده است. هنگامی که نزد همدمان خود وارد شدی، سلام مرا به آنان برسان.»

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عرض کرد: «ای رسول خدا! آن همدمان چه کسانی اند؟» پیامبر فرمود: «آنان عبارت اند از: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم و کلیمه خواهر موسی.»(1)

اندوه پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ در فراق خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از درگذشت حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بسیار ناراحت شد و آن سال را عام الحزن (سال اندوه) نامید. فراق خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، مصیبتی بزرگ و جان کاه بود؛ چرا که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در طول 25 سال زندگی مشترک با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، شب و روز همدم و مونس و یار مخلص و شریک غم های پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود. از سوی دیگر، برخی به سبب وجود خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آزار نمی رساندند. ولی پس از وفات او، دستشان به آزار آن حضرت باز شد.

چند روزی از رحلت جان سوز دو یار مهربان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ نمی گذشت که کافران جرئت بیشتری برای آزار و اذیّت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) یافتند.

گاهی که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از کوچه های مکّه عبور می کرد، ناگاه یکی از مزدوران قریش ظرفی پر از خاک روبه را بر سر آن بزرگوار می ریخت. در چنین مواقعی، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خانه بازمی گشت و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با کمال مهر و محبّت، سر و صورت آن حضرت را می شست. این برخوردهای پر مهر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، مرهمی بر زخم های پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود.

موضع گیری های خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در دفاع از اسلام و رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، از عوامل مهم تحکیم و

ص: 267


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 19، ص 20.

گسترش اسلام بود. او نخستین بانوی مسلمان بود و ایثار و مقاومتش، با شمشیر امیر مؤمنان، علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ هم طراز بود. درگذشت او، یکی از ستون های استوار و محکم اسلام را ویران کرد.

آری، فراق خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بسیار جان سوز و دردآور بود. از این رو، می گویند پس از این رویداد، رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برای مدّتی کمتر از خانه بیرون می آمد.(1) آن حضرت همواره می فرمود: «تا هنگامی که ابوطالب و خدیجه زنده بودند، هرگز غم و اندوهی بر دل من راه نیافت... .» پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هرگز از خانه بیرون نمی رفت، مگر این که از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یاد می کرد... .(2)

بنا بر نقلی دیگر، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرموده اند: «از قریش هیچ گزندی به من نرسید، تا این که ابوطالب از دنیا رفت.»(3)

قریش پس از رحلت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ جرئت یافتند که به رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) جسارت و بی حرمتی کنند. برخی از آنان بر سر آن حضرت، خاک و بعضی هنگام نماز، روده و احشای گوسفند می ریختند.(4)

مراسم خاک سپاری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با این که برای اسلام نهایت فداکاری را کرد و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیوسته به او مژدۀ بهشت می داد، از مرگ می ترسید و خود را بنده ای کوچک و ناچیز می دانست و از درگاه خدا می خواست که در عالم قبر و برزخ خشنود شود. او از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خواست که برایش مغفرت طلب کند و از آن حضرت می خواست که هنگام مرگ و خاک سپاری، به او لطف ویژه داشته، در قبرش بخوابد و با این کار، رحمت الهی را وارد قبر سازد. امّا گویا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شرم داشت از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درخواست دیگری بکند. از این روی، فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را که حدود پنج سال داشت، واسطه قرار داد و به او فرمود: «دخترم، نزد پدر برو و از او بخواه پیکرم را با یکی از

ص: 268


1- . همان، ص 21.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 2، ص 59.
3- . همان.
4- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 91.

روپوش های خود کفن کند و بپوشاند.»(1)

بنا بر نقل معروف، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در روز دهم ماه رمضان سال دهم بعثت از دنیا رفت. هنگامی که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ درگذشت، فرشتگان رحمت از سوی خداوند تعالی کفن ویژه ای برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نزد رسول خدا آوردند. این هدیه، افزون بر این که مایۀ برکتی برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود، موجب تسلّای خاطر رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شد. بدین ترتیب، خداوند از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تجلیل و تقدیر کرد. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، پیکر پاک حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را با آن کفن پوشانید.

به دستور رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پس از مراسم کفن، پیکر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به دامنۀ کوه حجون (قبرستان معلّی) بردند و در کنار مرقد پاک حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ برای او قبری آماده کردند. پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بنا بر وصیّت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وارد قبر شد و پیکر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را با دست مبارکش در دل خاک قرار داد.(2) از آن پس، مرقد حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از مکان های مقدّسی شد که همه ساله در موسم حج و غیر آن، عاشقان اهل بیت: برای زیارت و اظهار ادب و اخلاص به آن جا روی می آورند.

مقام ارجمند حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در قیامت

امام باقر7 از پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نقل می کند که فرمودند: «هنگامی که روز قیامت فرا رسد، برای رسولان و پیامبر منبرهایی از نور نصب می شود و منبر من در قیامت بلندترین منبرها است... . هم چنین برای اوصیا، منبرهایی از نور نصب می شود که منبر حضرت علی از همه ارجمندتر است. هم چنین برای فرزندان پیامبران منبرهایی از نور نصب می شود که منبر امام حسن و امام حسین از همۀ آنها باشکوه تر است. آن گاه من و علی و حسن و حسین به فرمان خدا خطبه می خوانیم.

سپس منادی خدا، جبرئیل فریاد می زند: کجا است فاطمه دختر محمّد؟ کجا است خدیجه دختر خویلد؟ کجا است مریم دختر عمران؟ کجا است آسیه دختر مزاحم؟ کجا

ص: 269


1- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 275.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 138.

است امّ کلثوم مادر یحیی بن زکریا؟

همه برمی خیزند. آن گاه خداوند خطاب به مردم می فرماید: ای مردم محشر! امروز بزرگی مقام و بزرگواری از آن کیست؟

پیامبر، علی، حسن و حسین می گویند: از آن خدای یکتا و توانا است. خداوند می فرماید: ای مردم محشر! من مقام ارجمندی را برای محمّد، علی، حسن، حسین و فاطمه قرار دادم. سرها را در گریبان کنید و چشم ها را فروخوابانید که اینک این فاطمه است که به سوی بهشت می رود.

در حالی که فاطمه بر شتری سوار است که صد هزار فرشته در جانب راستش و صد هزار در جانب چپ و صد هزار فرشته پرهای خود را در زیر پای آن شتر قرار می دهند، تا این که آن حضرت را به درگاه بهشت برسانند... .»(1)

در حدیث آمده است: «آسیه، مریم و خدیجه در پیشاپیش حضرت زهرا همانند پیش قراولان و حاجبان به سوی بهشت روانه می شوند.»(2)

سخنان بزرگان درباره حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

سخنان بزرگان در بارۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ(3)

دانشمندان، نویسندگان و تاریخ نگاران، حتّی با گذشت زمان و اختلاف مذهب و اندیشه، همگی در ستایش ام المؤمنین، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اتّفاق نظر دارند. همۀ آنان از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با نیکی و بزرگی یاد کرده و عقیدۀ صادق، ایمان استوار، فداکاری و از خود گذشتگی وی را ستوده اند؛ در حالی که در ارزش یابی دیگر زنان پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، اختلاف نظرهایی وجود دارد. این نویسندگان و تاریخ نگاران، از برخی زنان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با طعن و انتقاد یاد می کنند و این نشانۀ تفاوت ها و امتیازهایی است که میان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و دیگر همسران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وجود داشت. گرچه دیدگاه های بسیاری در بارۀ عظمت شخصیّت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وجود دارد، در این جا به

ص: 270


1- . فرات کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات کوفی، بنا بر نقل مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 64 - 65 (با تلخیص).
2- . همان، ص 37.
3- . علی دخیّل، علی محمّد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، ص 28 - 34.

چند نمونه اشاره می کنیم:

1. ام سلمه به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گفت: «تو از خدیجه امری را بیان نمی کنی، مگر این که او آن چنان بود که می گویی، جز این که به سوی پروردگارش شتافت. پس خداوند این را برای او گوارا کند و میان ما و او را در بهشت خود گرد آورد.»(1)

2. از زبیر بن بکار روایت شده است: «خدیجه را در جاهلیّت طاهره می خواندند.»(2)

3. ابن اسحاق گفته است: «خدیجه برای اسلام وزیر صداقت بود.(3) وی زنی دوراندیش، شریف و خردمند بود، با آن کرامتی که پروردگار آن را برای او خواسته بود.»(4)

4. هشام بن محمّد روایت کرده است: «رسول خدا خدیجه را دوست داشت و به وی احترام می گذاشت و در همۀ کارها با او مشورت می کرد. او وزیر راستی بود و نخستین کسی است که به پیامبر ایمان آورد، و رسول خدا تا زمانی که خدیجه زنده بود، هرگز همسر دیگری برنگزید. همۀ فرزندان آن حضرت، جز ابراهیم، از خدیجه هستند.»(5)

5. ابن اثیر گفته است: «خدیجه، زنی دوراندیش، خردمند و شریف بود، با آن همه بزرگواری و کرامتی که پروردگار برای او اراده کرده بود. پس خدیجه شخصی را نزد رسول خدا فرستاد و به ایشان پیشنهاد ازدواج داد. او شریف ترین زنان قریش از نظر نسبت و از همۀ آنان ثروتمندتر و شریف تر بود. همۀ قومش به ازدواج با وی علاقه مند بودند.»(6)

6. بنا به گفتۀ محمّد بن احمد ذهبی: «خدیجه، ام المؤمنین و سرور زنان جهانیان در زمان خویش است. او امّ القاسم، دختر خویلد بن اسد بن عبدالعزّی بن قصی بن کلاب قُرشی اسدی و مادر فرزند رسول خدا است. وی نخستین بانویی است که اسلام آورد و پیش

ص: 271


1- . امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج 15، ص 79.
2- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 82؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 273.
3- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 439.
4- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 200.
5- . سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی ، تذکرة الخواصّ، ص 312.
6- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 14.

از هر کس، پیامبر را تصدیق کرد.»(1)

سخنان بسیاری در منقبت و بزرگی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بیان شده است. او بانویی خردمند، بزرگوار، دین دار، پاک دامن و از زنان اهل بهشت بود. رسول اعظم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همواره خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را می ستود و بر دیگر زنان برتری می داد و او را بسیار بزرگ می داشت؛ تا جایی که عایشه می گفت: «آن گونه که به خدیجه حسد ورزیدم، به زن دیگری رشک نبردم؛ زیرا پیامبر از او بسیار یاد می کرد.»(2)

پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ صاحب فرزندانی شد و تا وی زنده بود، همسر دیگری برنگزید و پس از وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بسیار غمگین شد؛ زیرا او بهترین خویشاوند و یاور وی بود. خداوند به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمان داد که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به خانه ای زبرجد در بهشت بشارت دهد که در آن، هیچ رنج و اندوهی نباشد.(3)

7. عبدالملک بن هشام نیز گفته است: «خدیجه، دختر خویلد به پیامبر ایمان آورد و آنچه را از خداوند به وی نازل شده بود، تصدیق کرد. پس پروردگار بدین امر، بار اندوه پیامبرش را سبک کرد، و پیامبر پاسخی ناخوشایند و تکذیبی برای رسالتش که او را غمگین کند، نشنید؛ مگر این که خداوند آن را به وجود خدیجه برطرف ساخت.»(4)

8. جمال الدّین ابوالفرج عبدالرّحمن بن جوزی نیز در بارۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفته است: «چون امر نبوّت ظاهر شد، خدیجه به اسلام گروید. او نخستین بانویی است که به پیامبر ایمان آورد و پیامبر نیز با زن دیگری ازدواج نکرد، تا این که خدیجه از دنیا رفت. همۀ فرزندان آن حضرت، جز ابراهیم، از خدیجه هستند.»(5)

ص: 272


1- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 82.
2- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 438؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 275.
3- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 81.
4- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 257.
5- . ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، صفة الصفوة، ج 2، ص 2.

9. حافظ عبدالعزیز جنابذی حنبلی در کتابش معالم العترة النبویة نوشته است: «خدیجه زنی دوراندیش، خردمند و شریف بود. او در آن روز از نظر نسب، پاک ترین قریش و شریف ترین و ثروتمندترین آنان بود. همۀ قومش بر ازدواج با او سخت حریص بودند، ولی او خودداری ورزید و خود، ازدواج با پیامبر اکرم را به ایشان پیشنهاد کرد و گفت: ای پسر عمو، من به تو میل و رغبت دارم؛ به سبب خویشاوندی ات با من و شرفت در میان قومت و امانتت نزد آنان و خوش اخلاقی و راستی گفتارت.»(1)

10. از اشرف علی هندی روایت شده است: «خدیجه از بهترین زنان پیامبر و محبوب ترین آنان نزد او بود. وی در انتظار نبوّت پیامبر بود و این امر را از پسر عمویش می پرسید و از دلایلی که آنها را می شناخت، به او خبر می داد و می گفت: سوگند به پروردگار، او نبی منتظر است.»

11. سیّد عبدالحسین شرف الدّین گفته است: «خدیجه، صدیقۀ این امّت و از نظر ایمان به پروردگار و تصدیق کتاب او و یاری رسول خدا، نخستین کس است. او 25 سال، بی آن که زنی دیگر در زندگی اش شریک باشد، با پیامبر، زندگی کرد و اگر زنده می ماند، پیامبر باز هم شریک دیگری برای او برنمی گزید. او در طول زندگانی زناشویی، پیوسته شریک درد و رنج پیامبر بود. با مال خود به او نیرو می بخشید و با همۀ گفتار و کردار از وی دفاع می کرد و آزار و شکنجۀ کافران را در راه رسالت و ادای آن، به او تسلّا می داد. هنگامی که نخستین بار وحی نازل شد، او و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در غار حرا بودند.»(2)

12. عبداللّه علایلی روایت کرده است: «خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از دردهای مبارزه ای هم نشینش، پیامبر استقبال می کرد و در امواج این پیکار، دوشادوش او در کمال فعّالیّت، شکیبایی، قاطعیّت و خداجویی غوطه ور می شد؛ بی آن که سست شود یا هراسی به دل راه دهد، بلکه از این پل های غم و اندوه و حوادث سنگین با تبسّم و بزرگواری عبور می کرد؛ چنان که مانند

ص: 273


1- . ابن صباغ مالکی، علی بن محمّد، الفصول المهمّة فی معرفة احوال الائمّة، ص 133.
2- . موسوی عاملی، سیّد عبدالحسین شرف الدّین، عقیلة الوحی، ص 20.

این، جز از سازندگان تاریخ، پیشینه نداشته است. او با سینۀ باز و گشاده و قامت شعله ور از ایمان خود، از توفان حوادث استقبال می کرد، بی آن که احساسی از بازتابی ویرانگر یا اضطرابی چون صاعقه داشته باشد.»(1)

13. عمر ابونصر می گوید: «به خدیجه، دختر خویلد، بانوی جلیل القدر عرب، شرف نسب و کرامت گوهر و سروری قبیله و عزّت عشیره و فراوانی مال پایان یافته است. به همین دلیل، نیاز تهی دست را برمی آورد و گرسنه را سیر می کرد و برهنه را می پوشانید. پس خدیجه در اخلاق و نسب و ثروت، میان قوم خویش و همگنانش یگانه و منحصر بود.»(2)

14. علی ابراهیم حسن می نویسد: «هر گاه بخواهیم نمونه ای از یک همسر بااخلاص و پاک دامن و زنی باوقار و خردمند نشان دهیم، نمی توانیم بهتر از خدیجه، امّ المؤمنین، را بیابیم. این بانوی بسیار خردمند، جاهلیّت و اسلام را درک کرد و جایگاهی ممتاز داشت؛ تا جایی که طاهره نامیده شد. او از مال، جمال و کمال یک جا بهره برده بود و این ویژگی های سه گانه، هر گاه یک جا جمع شوند، به زن آثاری از عظمت و بلندی مقام می دهند، و خدیجه چنین بود. خدیجه نخستین بانویی بود که به اسلام گروید و از همان زمان، با همسرش نماز می گزارد و او را یاری می کرد و از روح خود، وی را استوار و نیرو می بخشید. پیامبر از خانه بیرون می رفت تا اسلام را به قوم خود بشارت دهد، ولی از آنان جز تکذیب و اهانت نمی دید. پس غمگین و ناامید به خانه بازمی گشت و این خدیجه بود که غم را از چهرۀ او می زدود و به وی امید می بخشید و کار را بر او آسان می کرد.»(3)

15. عمر رضا کحاله می گوید: «خدیجه به سال 68 پیش از هجرت، در خانۀ مجد و سروری متولّد شد و بر اخلاق پسندیده پرورش یافت و به دوراندیشی و خرد و پاک دامنی آراسته شد؛ تا آن جا که قومش او را حتّی در زمان جاهلیّت طاهره می نامیدند.»(4)

16. بودلی در کتابش، رسول، می نویسد: «اطمینان خدیجه به مردی که او را دوست

ص: 274


1- . علایلی، عبداللّه، مثلهنّ الأعلی السیدة خدیجة، ص 98.
2- . قطیفی، عبداللّه منصور، الزهراء فاطمه بنت محمّد، ص 6.
3- . ابراهیم حسن، علی، نساء لهن فی التاریخ الاسلامی نصیب، ص 21 - 23.
4- . کحاله، عمر رضا، اعلام النساء فی عالمی العرب و الاسلام، ج 1، ص 326.

می داشت و تصدیق او و ایمان به وی تا واپسین دم، فزایندۀ فضای اعتمادی است که در نخستین مراحل عقیده وجود داشت؛ آن مراحلی که امروز، هر یک از شش تن ساکنان جهان مدیون آن اند.»(1)

17. سلیمان کتّانی می گوید: «خدیجه، دوستی خود را به همسرش بخشید؛ حال آن که احساس بخشش نمی کرد، بلکه احساس می کرد محبّت و دوستی را از او می گیرد و همۀ سعادت را از او به دست می آورد. ثروتش را به او بخشید و حال آن که احساس نمی کرد که می بخشد، بلکه این احساس را داشت که از او هدایت را، که بر همۀ گنج های زمین برتری دارد، به دست می آورد. پیامبر نیز به او دوستی و قدرشناسی داد، که همین او را به عالی ترین درجه رسانید. او نیز احساس نمی کرد که آن را به خدیجه داده است، بلکه می فرمود: ما قام الاسلامُ الّا بسیفِ علی و ثروةِ خدیجَة؛ اسلام جز به شمشیر علی و ثروت خدیجه برپا نشد.

پیامبر، عُمر و بهترین دورۀ جوانی خود را به خدیجه بخشید و به جای او همسر دیگری برنگزید، تا این که خدیجه روی در نقاب خاک کشید. پیامبر باز هم این احساس را نداشت که جوانی اش را به او بخشیده است، بلکه می گفت: نه، سوگند که پروردگار، مرا بهتر از او عوض نداده است. او به من ایمان آورد، هنگامی که مردم مرا تکذیب کردند و با مال خویش مرا یاری کرد، هنگامی که دیگران مرا محروم کردند.»(2)

18. بنت الشاطی نیز می گوید: «خدیجه دختر خویلد، نخستین مادر برای مادران مؤمنان و نزدیک ترین زنان پیامبر از نظر خویشاوندی، و گرامی ترین آنها بر او در زندگی و مرگ است. او به محبّت و گرامی داشت پیامبر، 25 سال منحصر و یگانه بود و در آن مدّت، زن دیگری با وی شریک نبود. خدیجه در سال های نخستین مظلومیّت پیامبر، مانند یاری غم خوار و مبارز در کنار وی قرار گرفت و مقاومت کرد و رنج و عذابی را که پیامبر در راه رسالتش از قریش می دید، بر وی آسان کرد.»(3)

«به زودی پس از خدیجه، میلیون ها زن به اسلام ایمان خواهند آورد، ولی تنها او، به

ص: 275


1- . بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمن، بطلة کربلاء، ص 14.
2- . کتانی، سلیمان، فاطمة الزهراء وتر فی غمد، ص 112.
3- . بنت الشاطی، عایشه عبدالرّحمن، بطلة کربلاء، ص 13.

منزلۀ نخستین زن مسلمانی که پروردگار او را برگزید تا نقش عظیم خود را در زندگانی رسول قهرمان ایفا کند، باقی خواهد ماند، و در آینده، همۀ تاریخ نگاران مسلمان و غیر مسلمان، این نقش را در تاریخ ثبت خواهند کرد.»(1)

19. زینب، دختر علی فواز عاملی می گوید: «خدیجه، خردمند و دوراندیش و شریف و از نظر نسب، شریف ترین قریش و ثروتمندترین آنان بود. همۀ قوم او ازدواج با وی را آرزو داشتند، ولی نتوانستند.»(2)

20. سنیّۀ قرّاعه نیز در فضیلت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می گوید: «خدیجه، سرور قریش و ثروتمند مشهور آنان بود و جایگاهی والا و نسبی عالی داشت. خدیجه آن زنی نبود که این آرزوی محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به زودی برآورده کند؛ زیرا خداوند تعالی او را خواسته و مقدّر کرده بود و خدیجه از مدّت ها پیش در علم او بوده است.

تاریخ در برابر عظمت امّ المؤمنین، خدیجه سر فرود آورده، در برابرش متواضعانه و دست بسته می ایستد و نمی داند این بانو را در کدام شناسنامۀ بزرگان ثبت کند.»(3)

21. قدریه حسین نیز گفته است: «سرور زنان، خدیجۀ کبری، نمونه ای از پاک ترین، باشکوه ترین و والامقام ترین نمونه های زنان اسلام است.»(4)

کتابنامه

1. ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد (م 656 ق)، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمّد ابوالفضل ابراهیم ، قاهره: داراحیا الکتب العربیه، 1378ق.

2. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، تهران: انتشارات اسماعیلیان.

، علی بن محمّد (م 630 ق)، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر ،

ص: 276


1- . بنت الشاطی، عایشه عبدالرّحمن، موسوعة آل النبی، ص 230.
2- . جلال الدین سیوطی، عبدالرحمان بن کمال، الدر المنثور فی طبقات ربات الخدور، ص 180.
3- . بنت الشاطی، عایشه عبدالرّحمن، نساء محمّد، ج 16، ص 20، 37.
4- . امیره قدریه، حسین، شهیرات النساء فی العالم الاسلامی، ص 2 - 5.

1. 1399ق.

2. ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد جوزی بغدادی (م 597 ق)، صفة الصفوة، تحقیق: عبد السلام محمّد هارون، بیروت: دار الفکر، 1413 ق.

3. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عادل احمد، علی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق.

4. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر ، 1386ق.

5. ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی (م 588 ق)، مناقب آل ابی طالب، تحقیق: گروهی از اساتید نجف اشرف، نجف: المکتبة الحیدریة، 1376 ق.

6. ابن صباغ مالکی، علی بن محمّد، الفصول المهمّة فی معرفة احوال الائمّة، نجف: مطبعه العدل.

7. ابن عساکر، علی بن حسن (م 571 ق)، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق: علی شیری، بیروت: دارالفکر، 1415 ق.

8. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر (م 774 ق)، البدایة والنهایة، تحقیق: علی شیری، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1408 ق.

9. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، تحقیق: مصطفی سقاء، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، [بی تا].

10. ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب اسحاق (م 284 ق)، تاریخ یعقوبی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1374ش.

11. اربلی، علی بن عیسی (م 693 ق)، کشف الغمة فی معرفة الائمة7، بیروت: دار الاضواء، 1405 ق.

امیره قدریه، حسین، شهیرات النساء فی العالم الاسلامی، تهران: کتابخانۀ بنیاد دایرة المعارف اسلامی

ص: 277

1. کتابخانۀ بنیاد دایرة المعارف اسلامی، [بی تا].

2. امین عاملی، سید محسن (م 1371 ق)، اعیان الشیعه، تحقیق: سید حسن امین، بیروت: دارالتعارف، 1403 ق.

3. بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمن (م 1419 ق)، بطلة کربلاء، بیروت: دارالندلس.

4. ، موسوعة آل النبی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، اصفهان: کتابخانه عمومی زهرائیه نجف آباد، 1387 / 1967.

5. ، نساء النبی، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1406ق.

6. جلال الدین سیوطی، عبدالرحمان بن کمال بن محمد خضیری (م 911 ق)، الدرّ المنثور فی التفسیر المأثور، بیروت: دار الفکر، 1414 ق.

7. حمیری قمی، عبد اللّه بن جعفر (م 300 ق)، قرب الاسناد، قم: مؤسسۀ آل البیت7 لاحیاء التراث، 1413 ق.

8. ذهبی، محمّد بن احمد بن عثمان، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب ارنووط و حسین اسد، بیروت: مؤسسۀ الرسالة ، 1413 ق.

9. راوندی، قطب الدین سعید بن عبداللّه (م 573 ق)، الخرائج و الجرائح، قم: مؤسسه امام مهدی، 1409ق.

10. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم: بوستان کتاب، چاپ هشتم ، 1372ش.

11. سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی (م 654 ق) ، تذکرة الخواص من الامه بذکر خصائص الائمه، تذکرة الخواص، نجف: منشورات المطبعه الحیدریه، 1383ق.

12. سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، چاپخانۀ علمیه،1421ق.

13. شریف الرضی، محمّد بن حسین، خصائص امیرالمؤمنین، بیروت: مؤسّسۀ اعلمی مطبوعات، 1364.

شهید ثانی، زین الدین بن علی بن احمد عاملی جبعی (م 966 ق)، مسکن الفؤاد،

ص: 278

1. ترجمه: حسین جنّاتی، قم: روح، 1379.

2. شوشتری، محمّدتقی تستری (م 1415 ق)، قاموس الرجال فی تحقیق رواة الشیعة ومحدّثیهم، قم: مؤسسۀ نشر اسلامی، چاپ دوم، 1410 ق.

3. شیخ صدوق، ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی (م 381 ق)، الخصال، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: نشر اسلامی، 1403 ق.

4. ، من لا یحضره الفقیه، تحقیق: علی أکبر الغفّاری، قم: مؤسّسۀ نشر اسلامی، 1404 ق.

5. شیخ مفید، محمّد بن محمّد بن نعمان عکبری بغدادی (م 413 ق)، الإرشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، تحقیق: مؤسسۀ آل البیت7، قم، مؤسسۀ آل البیت7، 1413 ق.

6. عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، بیروت: دارالهادی، 1415 ق.

7. ، بنات النبی ام ربائبه، قم، 1413 ق.

8. علی دخیّل، علی محمّد، زنان بزرگ اسلام (خدیجه)، ترجمۀ فیروز حریرچی، امیرکبیر، تهران، 1364ش.

9. فرات کوفی، فرات بن ابراهیم (زنده در 307 ق)، تفسیر فرات کوفی، تهران: سازمان چاپ و نشر وابسته به وزارت ارشاد اسلامی چاپ اوّل،1410.

10. قزوینی، سیّد محمّد کاظم، فاطمة الزّهراء7 من المهد إلی اللّحد، بیروت: موسسه النور المطبوعات، 1411 ق.

11. قطیفی، عبداللّه منصور، الزهراء فاطمه بنت محمّد، قم: مهدی یار، 1385ش.

12. کتانی، سلیمان، فاطمة الزّهراء وَتَرٌ فِی غمد، بیروت: دارالکتا ب العربی ، 1399 ق.

13. کحاله، عمر رضا (م 1407 ق)، أعلام النساء فی عالمی العرب و الاسلام، بیروت: مؤسسه الرساله، چاپ چهارم.

کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب (م 329 ق)، فروع الکافی، تحقیق: علی اکبر

ص: 279

1. الغفّاری محمّد الآخوندی، بیروت و طهران: دار صعب ودار الکتب الإسلامیة، الطبعة الثالثة والخامسة.

2. مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن (م 1351 ق)، تنقیح المقال فی علم الرجال، نجف: طبع رحلی، چاپ سنگی، مطبعه رضویه.

3. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق.

4. محدث قمی، شیخ عباس (م 1359 ق)، سفینة البحار، تحت اشراف علی اکبر الهی خراسانی، مشهد: آستان قدس رضوی ، 1416ق.

5. محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، تهران: دارالکتب الاسلامیة، چاپ هفتم،1404 ق.

6. محمّدی اشتهاردی، محمّد، حضرت خدیجه اسطورۀ ایثار و مقاومت، انتشارات نبوی، 1377.

7. موسوی عاملی، سید عبدالحسین شرف الدین، عقیلة الوحی، قم: کتابخانۀ بزرگ آیت اللّه العظمی مرعشی نجفی=، عربی.

8. موسوی، سیّد هاشم، ام المومنین خدیجه بنت خویلد، مترجم: محمد ابراهیمی، نشر ایلاف، 1389ش.

9.

ص: 280

1.

ص: 281

35- خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همسری فداکار و مشاوری امین

اشاره

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همسری فداکار و مشاوری امین(1)

فضل اللّه فولادی

چکیده

شرح زندگانی و فضائل اخلاقی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به مهم ترین منابع تاریخی و روایی اهل سنت و شیعه است. از دیدگاه نویسنده: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بزرگ ترین کمک کار و یاور پیامبر گرامی اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در راه رسیدن به اهداف عالیه اش قبل و بعد از بعثت بود . در حقیقت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یکی از حامیان اصلی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در ترویج دین اسلام بود. او کسی بود که هم از لحاظ مادی و هم از لحاظ معنوی با تمام توان به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در جهت دست یابی به اهداف عالیه اش یاری نمود. در این مقاله در حد اطلاعات و منابع موجود، به برخی از ایثارها و فداکاری های این بانوی بزرگوار اسلام پرداخته می شود. در پایان به عنوان نمونه به سخنان چند تن از بزرگان در بارۀ این بانوی فداکار اسلام اشاره می شود: ابن اسحاق: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای اسلام وزیر صداقت بود. زبیر بن بکار: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در جاهلیت طاهره خوانده می شد. حافظ عبدالعزیز حنبلی: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنی دوراندیش ، خردمند و شریف بود. او در آن روز از لحاظ نسب پاک ترین، شریف ترین و ثروتمندترین قریش بود.

کلیدواژه: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، ابن اسحاق، زبیر بن بکار، حافظ عبدالعزیز حنبلی.

در حقیقت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یکی از حامیان اصلی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در ترویج دین اسلام بود.

ص: 282


1- درس هایی از مکتب اسلام، شمارۀ 603 (مرداد 1390)، ص 58 - 69.

او کسی بود که هم از لحاظ مادی و هم از لحاظ معنوی با تمام توان به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در جهت دست یابی به اهداف عالیه اش یاری نمود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قبل از ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، در بین مردم مکه به عنوان زنی درست کار، ثروتمند و ملقب به طاهره شهرت داشت و بعد از آغاز زندگی مشترک با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، با حفظ و تقویت ویژگی های فوق در کنار رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فداکاری های فراوانی از خود نشان داد. در این مقاله در حد اطلاعات و منابع موجود، به برخی از ایثارها و فداکاری های این بانوی بزرگوار اسلام پرداخته می شود .

مقدمه

اکثر منابع تاریخی به ویژه سیره نویسان، در مورد خدیجه 3 همسر گرامی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و دومین حامی قدرتمند او سکوت کرده و اطلاعات مشخص و معینی در مورد نقش ایشان در پیشبرد رسالت آن حضرت ارائه نکرده اند. بیشتر اطلاعاتی که کتب تاریخی (سیره ها) در مورد این بانوی گرامی ارائه نموده اند، در زمینۀ بیوگرافی ایشان می باشد، اطلاعاتی چون وی فرزند خویلد بن اسد بن عبدالعزی بن قصی بن کلاب است،(1) که از خاندان خود پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بوده است. طایفۀ اسد یکی از طوایف بزرگ و زیرمجموعۀ قریش است.

وی قبل از ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، اموالی در اختیار ایشان نهاد تا با آنها تجارت نماید . چون صداقت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را دید، با او ازدواج نمود و این ازدواج درحالی صورت گرفته است که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیست و پنج ، و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چهل سال داشته است.(2) از دیگر اطلاعات ارائه شده در مورد خدیجه 3 در منابع تاریخی می توان به بیانات پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با او پس از نزول نخستین آیات الهی در غار حرا و اطمینان بانوی مکرّمه از این که او همان رسول آخر زمان است، اشاره کرد.(3) پس با توجه به مطالب فوق که بیشتر به معرفی خدیجه 3 می پردازند، نمی توان به

ص: 283


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص226.
2- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص132 - 131. «خدیجه در زمان ازدواج 45 سال بیش نداشته» این گفته سیره نویسان در مورد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ درست نمی باشد و احتمال می رود که چندین سال جوان تر باشد؛ چرا که چهار فرزند دختر و پسر به دنیا آورده که برخی از آنها در کودکی درگذشته اند. ر. ک: به مونتگمری وات، محمّد پیامبر و سیاستمدار، ص14.
3- . همدانی، رفیع الدین اسحاق، سیرت رسول اللّه، ج2، ص45 .

قضاوت درستی در مورد نقش ایشان در موفقیت و پیشبرد رسالت پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دست پیدا نمود .

بیوگرافی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

پدر: خویلد بن اسد بن عبد العزی بن قصی بن کلاب.

مادر : فاطمه دختر زائدة بن أصّم.

تولد: سال 68 پیش از هجرت.

شوهران: أبو هالة بن زواره تمیمی و عتیق بن عائذ مخزومی.

فرزندان: هند، قاسم، عبد اللّه، زینب، أم کلثوم، فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ و رقیه .

وضعیت اقتصادی : بازرگان(1) و اهالی مکه با اموال او پیش از آن که با پیغمبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ازدواج کند، تجارت می کردند و پس از ازدواج با آن حضرت همۀ ثروت خود را در اختیار رسول اللّه (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نهاد.

القاب: طاهره، أم الصعالیک، أم الأیتام.(2)

دین: اولین زنی که به دین اسلام گروید.

نسب: طایفۀ اسد (یکی از تیره های قبیله بزرگ قریش) از لحاط نسب از همۀ زنان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به او نزدیک تر بود.

وفات: رمضان سال دهم بعثت.

محل دفن: حجون.

سن هنگام وفات: شصت و پنج سال.(3)

نقش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در همراهی با محمّد صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قبل از بعثت

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بزرگ ترین کمک کار و یاور پیامبر گرامی اسلام (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در راه رسیدن به اهداف عالیه اش قبل و بعد از بعثت بود . وی که خود از اشراف و ثروتمندان مکه بود ، از دو

ص: 284


1- . آئینه وند، صادق، تاریخ زنان صدر اسلام، ص43.
2- . محلاتی، سید هاشم، زندگانی پیامبر اسلام (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص87.
3- . علی دخیّل، علی محمّد، خدیجه 3، ص12.

شوهری که قبل از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) کرده بود، ثروت زیادی به او رسیده بود و از طریق تجارتی که انجام می داد، روز به روز بر ثروتش افزوده می شد؛ زیرا از بازرگان بود و شتران و اموالش را برای تجارت در اختیار مردم مکه یا مردانی که اجیر می نمود ، قرار می داد.(1) خدیجه 3 با همۀ ثروتی که داشت، برخلاف اشراف مکه، تا جایی که می توانست به بینوایان و ایتام کمک می داد و خانواده های بی سرپرست را سرپرستی می کرد، تا آن جا که او را «أم الصعالیک» و «أم الأیتام» یعنی مادر بینوایان و یتیمان می خواندند.(2)

علاقه خدیجه 3 به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) صرف نظر از جنبۀ علاقه و محبت های معمولی که میان زن و شوهر است، عشقی معنوی و علاقه ای روحانی بود؛ زیرا او را مردی کامل در صفات انسانی و دور از رذایل اخلاقی می دید و افتخار می کرد که به همسری مردی شریف و بزرگوار، امین، راست گو، کریم و متواضع در آمده است . کسی که بیشتر وقت خود را صرف اصلاح مردم و دست گیری از یتیمان و بینوایان می کند و همیشه در این فکر است تا عادات ناپسند و زشت مردم جاهلیت را اصلاح نماید.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عاشق فضیلت و شیفته اصلاح اجتماع بود و معشوق خود را در وجود رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) یافته بود و اساساً کمال و شخصیت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در همین بود و این ویژگی او را از زنان دیگر متمایز می کرد، لذا پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) او را دوست داشت و این توافق روحی و ازدواج روحانی سبب شد تا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از طرفی با مال و ثروت خود و از سوی دیگر با تقویت روحی و دل داری آن حضرت بهترین کمک را به پیشرفت هدف پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بکند . به همین جهت رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تا زنده بود، از یاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بیرون نمی رفت. همین علاقه و محبت سبب شد تا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شوهر عزیز خود را به حال خود بگذارد تا با آرامش روحی بهتر به اصلاح اجتماع بپردازد و پس از ازدواج، آن حضرت را از فعالیت تجارتی معاف کرد جز در یکی دو مورد که مورخان نوشته اند، به کار تجارت نپرداخت.(3)

ص: 285


1- . آئینه وند، صادق، تاریخ زنان صدر اسلام، ص43.
2- . محلاتی، سید هاشم، زندگانی پیامبر اسلام (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص87.
3- . همان، ص97 - 96.

فداکاری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پس از بعثت رسول گرامی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

قریش در برابر رسول گرامی اسلام (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) کمر همت بست تا از بت ها و آداب و رسوم باطل و منافع نامشروع خویش دفاع کند. در این راه همۀ نیروهای خود را بسیج نمودند تا وی را از دعوتش بازدارند و او را از ادای رسالتش منصرف نمایند. برای این منظور از شیوه های گوناگون استفاده کرده و از هر وسیله ای که تصور می شد، بهره گیری می کردند. جای شگفتی است محمّدی را که تا دیروز صادق و امین می دانستند، امروز جادوگر و کذّاب می خواندند!(1)

در

زمانی که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از آزارها در فشار بود و از دشواری ها رنج می برد، در خانه آغوش گرمِ همسری مهربان منتظر او بود، تا وجودش را تسلی دهد و خاطر او را آرامش بخشد و از بار اندوه و غم های او بکاهد تا غم ها و اندوه های خود را به فراموشی سپارد. آری او خدیجه 3 بود. همان زن باایمان و گرانقدری که یاور و شریک شوهرش در سختی های مسیر رسالتش بود.(2) به گفتۀ تمام سیره نویسان، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اولین زنی بود که به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ایمان آورد و صدق گفتارش را تأیید کرد. او را پیامبری دانست که همواره به آمدن آن بشارت داده شده بود.(3)

در حالی که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در بیرون از خانه حتی توسط اعضای خاندان خودش، مانند ابولهب مورد تمسخر قرار می گرفت، اما در درون خانه این خدیجه 3 بود که او را تسکین می داد . بارها اذعان می کرد که «ای محمّد! بدان خدایی که جانم در دست او است، من امید آن دارم که تو پیغمبر این امت باشی.»(4)

این ازدواج فرخنده هرگز سست نشد ، و تا پایان عمر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هم چنان ادامه داشت و برای پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) زمینۀ بسیار مناسب در جهت رشد و تعالی رسالتش بود.(5) در حدیث می خوانیم که خداوند او را به دست خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آرامش بخشید؛ زیرا وی حضرت را تشویق و کار را

ص: 286


1- . علی دخیّل، علی محمّد، خدیجه 3، ص15.
2- . همان.
3- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج1، ص227.
4- . همان.
5- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج1، ص132.

برایش آسان می کرد و در ایمانش نسبت به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اطمینان داشت و بیهودگی حرف های مردم را به ایشان نشان می داد.(1)

خدیجه 3 در مکه که مظهر بت پرستی، ظلم و تبعیض بود، با تمام توان با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همکاری نمود و تمام اموال خود را صرف کرد؛ به طوری که در آخر عمر از نظر مادی چیزی نداشت. کسی نمی تواند منکر شود که چه اندازه حضرت خدیجه 3 به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) کمک نمود و در رسالت او و گسترش اسلام همکاری داشته است و بعدها روزی عایشه به جهت حسادت حرفی توهین آمیز در بارۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زد، مبنی بر این که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فقط خدیجه 3 را همسر می داند، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برخوردی جدی نسبت به عایشه کرد و فرمودند: «زمانی که من تنها بودم او رو به من آورد و مرا کمک کرد و زمانی که چیزی نداشتم، او بود که با امکانات مادی به من کمک کرد.»(2)

بنا بر این خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بدون درنگ دعوت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را پذیرفت و آن حضرت سپاس ایمان او را که از اعماق درون او تراوش می کرد ، به جای می آورد. هیچ چیز برای کسی لذت بخش تر از آن نیست که در رأی و عقیده خود شریک و هم رأیی استوار مشاهده کند.

نوفالیس، نویسندۀ اروپایی می گوید: «در دنیا مانند توافق و انضمام رأی و هم دلی این زن و شوهر ندیده ام، چون خدیجه اول اجابت کننده دعوت توحید و ایمان آورنده به خدای واحد بود، بنا بر این محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سبقت ایمان و فضیلت او را همیشه منظور داشت و به شکر و خیر یادش می کرد.»(3)

حمایت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در جریان محاصره اقتصادی بنی هاشم در شعب ابوطالب

یکی از عظیم ترین خطرهایی که پیامبر گرامی اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و یارانش را در آغاز رسالت مورد تهدید جدی قرار داد، محاصرۀ اقتصادی بود که به مدت سه سال از سال هفتم تا دهم بعثت ادامه داشت و نقش خدیجه 3، چه به عنوان حامی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در زمینۀ روحی و معنوی و

ص: 287


1- . امیر علی، تاریخ سیاسی و اجتماعی اسلام، ص31.
2- . آئینه وند، صادق، تاریخ زنان صدر اسلام، ص43.
3- . کارلایل، توماس، زندگانی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص20.

چه حامی مالی، برجسته و قابل توجه است. اموال ایشان در واقع کلید شکست این محاصره بود . او مواد مصرفی را برای غذای کسانی که در محاصره بودند، می خرید و سپس به دامادش ابوالعاص بن ربیع البته هنوز اسلام نیاورده بود و گویا انگیزه او در این کارخویشی با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بوده است دستور می داد که شترانی که گندم و خرما بار داشتند ، مخفیانه روانه شعب ابی طالب نماید و گاهی هم به حکیم بن حزام بن خویلد، برادرزاده اش سفارش می کرد تا شتران را با بار گندم به شعب براند و از این طریق گندم ها را به محاصره شدگان در شعب می رساند.(1)

این، در شرایطی بود که سران قریش وقتی که از ابوطالب7 در تسلیم یا ممانعت از اقدامات برادرزاده اش ناامید شدند، در دارالندوه تشکیل جلسه دادند و پیمان بستند که تمام پیوندهای خود را با بنی هاشم قطع نمایند و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به ناچار به همراه بنی هاشم در شعب ابوطالب اقامت گزیدند.

از سران قریش افرادی مانند ولید بن مغیره، ابوجهل، ابوسفیان و ... مأموریت داشتند که از خرید آذوقه و رساندن آذوقه به مسلمانان جلوگیری کنند. به عنوان نمونه ولید بن مغیره در بازار مکه فریاد می زد و می گفت مواد غذایی را چند برابر به یاران محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بفروشند و ابوجهل در نزدیکی شعب نگهبانی می داد تا کسی مواد غذایی به ساکنان شعب نرساند تا آنان از گرسنگی جان سپارند.

در این سه سال زندگی وحشتناک که بنی هاشم در محاصره همه جانبه بودند ، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مسئولیتی عظیم داشت و اگر ثروت وی نبود آنها از گرسنگی جان می دادند.(2) بنا بر این محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) علاوه بر این که در کنار خدیجه 3 آرامش می یافت، اموال وی را نیز به عنوان عاملی در جهت پیشبرد رسالتش به کار می گرفت.

جایگاه حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در احادیث پیامبر صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ

روایات و احادیث بسیاری از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نقل شده است که نشان دهندۀ نقش این بانوی فداکار در

ص: 288


1- . سبحانی، جعفر، تاریخ اسلام، ص59.
2- . بحرالعلوم، محمّدعلی، زنان صدر اسلام، ص116 - 117 .

رسالت ایشان و پیشبرد اهداف عالیۀ آن حضرت می باشد، که در این مقاله به چند نمونه از احادیثی که از آن حضرت در بارۀ خدیجه 3 روایت شده است، اشاره می شود:

1 . قال رسول اللّه: «أتانی جبرئیل فقال: یا رسول اللّه هذه خدیجة قد أتتک و معها اناء فیه أدام، أو طعام، أو شراب، فاذا هی أتتک فاقرأ 3 من ربها و منی و بَشِّرْها ببیتٍ فی الجنة من قصب، ما صخب فیه و لا نصب؛(1) رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمودند: جبرئیل به نزد من آمد و گفت: ای رسول خدا این خدیجه است که به نزد تو آمده است و با خود ظرفی دارد که در آن نان خورش یا طعام یا نوشیدنی است. هر گاه نزد تو درآمد، بر او از سوی پروردگارش و از من سلام برخوان و او را به خانه ای از زبرجد در بهشت که در آن سر و صدا و رنجی نباشد، بشارت ده.»

2 . در عظمت و بزرگی خدیجه 3 همین بس که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در یک حدیث متواتر او را در زمرۀ چهار زن اهل بهشت می داند.

قال رسول اللّه (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): «أفضل النساء أهل الجنة خدیجه بنت خویلد و فاطمة بنت محمّد و مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم أمرأة فرعون؛(2) رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمودند: بهترین زنان اهل بهشت عبارت اند از: خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمّد و مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم، زن فرعون.»

3 . قال رسول اللّه (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): «خدیجة سابقة نساء العالمین الی الایمان باللّه و بمحمّد؛(3) رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمودند: سبقت گیرنده زنان جهانیان به ایمان به خداوند و محمّد، خدیجه است.»

4 . عایشه گفته است: هر گاه رسول خدا گوسفندی را ذبح می کرد، می گفت: سهمی از آن را به دوستان خدیجه بفرستید. پس روزی علت این امر را پرسیدم گفت: من دوست خدیجه را هم دوست می دارم.(4)

پیامبر گرامی اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هیچ گاه محبت های همسر فداکارش را فراموش نمی کرد و در

ص: 289


1- . همان، ص31.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة ، ج2، ص31.
3- . علی دخیّل، علی محمّد، خدیجه 3، ص23.
4- . همان، ص25.

حالی که همسران دیگری داشت هیچ وقت آنان را در سطحی برابر با خدیجه 3 قرار نمی داد، به طوری که مورد اعتراض عایشه، به جهت اظهار محبت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به آن بانوی بزرگوار قرار گرفت. عایشه به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عرض کرد: «ای محمّد! آیا بر پیرزنی سرخ موی از بنی اسد گریه می کنی، پیامبر بی درنگ پاسخ داد که آری بر او می گریم، زنی که وقتی شما مرا تکذیب می کردید، او مرا تصدیق کرد، هنگامی که شما کفر می ورزیدید، او به من ایمان آورد و زمانی که شما عقیم بودید، او برایم فرزند آورد.»(1)

بنا بر این وجود خدیجه 3 عامل مهمی در زندگی رسول گرامی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و حیات اسلام، که در آن موقع در آغاز رشد و نمو بود، به شمار می رود . اگر وجود این بانو در کنار رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و تأثیر عظیمش نمی بود ، فقدان او بر پیغمبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دشوار و گران نمی آمد و وفاتش وجود او را مالامال از اندوه نمی ساخت و سال وفاتش عام الحزن (سال غم ها) خوانده نمی شد.(2) پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سال های سال او را یاد می کرد و همواره از نعمت های او در امر رسالت و سهم او را در حصول به پیروزی یاد می کرد.

سه سال مقاومت مؤمنانه و خیره کنندۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در شعب ابی طالب بیش از هر چیز دیگری در زندگی ایشان با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، عشق و معرفت او را به همسر و راه وی نشان می دهد و عشقی که مسیر رسالت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را هموار کرد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به عنوان یکی از زنان فداکار در تاریخ اسلام برای همیشه زنده و جاوید نگاه داشت، تا این که بار دیگر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از جانب خداوند، مورد امتحان الهی قرار گرفت. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خود به این امتحال راضی بود، چرا که می دانست خداوند هیچ گاه او را تنها نخواهد گذاشت. بعد از خروج از شعب، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ابتدا عمویش را از دست داد. در حالی که هنوز داغ ابوطالب تسلی نیافته بود، دو ماه بعد از پایان زندگی مشقت بار شعب، مشقاتی که اگر چه توان جسمی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را تحلیل داد ، اما روح او را بیشتر به سوی کمال سوق داد ، چشم از جهان فروبست. آری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

ص: 290


1- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج3، ص128 - 129.
2- . مستوفی، حمداللّه، تاریخ گزیده، ج 3، ص138.

نخستین کسی (زنی) بود که به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ایمان آورد، درگذشت .(1)

وفات خدیجه 3 که با فاصله کمی بعد از وفات حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ رخ داده بود، برای آن حضرت بسیار غمگین و سخت بود و خود پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در این باره فرمودند : «در این روزها برای این امت، دو مصیب رخ داد که نمی دانم برای کدام یک بیشتر اندوهگین شوم، مصیبت ابوطالب عمویم و یا خدیجه همسرم.»(2)

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بعد از وفات همسر فداکارش ، بر بالای جنازه او ایستاد و درحالی که سخت می گریست، فرمود : «مرا آنچه می بینم، ناگوار است. شاید که خداوند در ناگواری خیری بسیار قرار داده است.»(3) بنا بر این با وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و ابوطالب، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دو حامی فداکارش را از دست داد، زیرا ابوطالب در مقابل مشرکان قریش و درون شهر مکه حامی او بود و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ حامی روحی او در درون خانه اش بود.(4) در نتیجه در درون خانه با رنج و غم و مرگ خدیجه 3 و گریه های فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ در فراق مادر دست به گریبان بود و با مرگ این دو، اشراف قریش عرصه را بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هر روز تنگ و تنگ تر می کردند که منجر به انزوای هر چه بیشتر آن حضرت و یارانش گردید و سرانجام به ناچار به هجرت به یثرب (مدینه) که مقدمۀ گسترش و نهایتاً قدرتمند شدن روزافزون اسلام گردید.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در نگاه بزرگان

در پایان، به عنوان نمونه به سخنان چند تن از دانشمندان و بزرگان در بارۀ این بانوی فداکار اسلام اشاره می شود:

الف ابن اسحاق گفته است: خدیجه برای اسلام وزیر صداقت بود.(5)

ب زبیر بن بکار گفته است: خدیجه در جاهلیت طاهره خوانده می شد.

ص: 291


1- . مولانا، محمّدعلی، محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرستاده خدا، ص149 .
2- . دوانی، علی ، تاریخ اسلام، ص240.
3- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج1، ص342.
4- . حسنین هیکل، محمّد، زندگانی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ، ص262.
5- . علی دخیّل، علی محمّد، خدیجه 3، ص29.

ج جمال الدین ابوالفرج عبدالرحمن بن جوزی گفته است: چون امر نبوت ظاهر شد، خدیجه به اسلام گروید. او نخستین بانویی است که به پیامبر ایمان آورد و پیغمبر هم با زن دیگر ازدواج ننمود، تا این که او از دنیا رفت. (1)

د عبدالملک بن هشام گفته است: خدیجه دختر خویلد به او ایمان آورد و آنچه را که از خداوند به پیغمبر آمده بود، تصدیق کرد.(2)

ه حافظ عبدالعزیز جنابذی حنبلی گفته است: خدیجه 3 زنی دوراندیش ، خردمند و شریف بود. او در آن روز از لحاظ نسب پاک ترین، شریف ترین و ثروتمندترین قریش بود. (3)

و اشرف علی هندی گفته است: خدیجه از بهترین زنان پیغمبر و محبوب ترین آنها بود و در انتظار نبوت پیغمبر بود. (4)

ز عُمَر رضا کحاله گفته است: خدیجه به سال 68 پیش از هجرت، از خانه مجد و سروری متولد شد و بر اخلاق پسندیده پرورش یافت و به دوراندیشی و خرد و پاک دامنی متصف گردید تا این که قومش او را در جاهلیت طاهره نامیدند. (5)

کتابنامه

1. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر ، 1960 م.

2. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر بن کثیر دمشقی (م 774 ق)، البدایة و النهایة، بیروت: مکتبة المعارف ، 1966 م.

3. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، تحقیق: مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: دارالثرات العربی، 1985م.

ص: 292


1- . همان، ص 30.
2- . همان.
3- . همان.
4- . همان، ص 31.
5- . همان، ص 32.

1. ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب اسحاق (م 284 ق)، تاریخ یعقوبی، بیروت: 1993م.

2. امیر علی، تاریخ سیاسی و اجتماعی اسلام، ترجمه: ایرج رزاقی و محمدمهدی حیدرپور، مشهد: انتشارات طوس، 1370ش.

3. آئینه وند، صادق، تاریخ زنان صدر اسلام، تهران: چاپ دانشگاه تهران، 1362ش.

4. بحرالعلوم، سید محمّدعلی، زنان صدر اسلام، ترجمه: محمّدعلی امینی، چاپ اول، انتشارات حکمت، 1358ش.

5. حسنین هیکل، محمّد، زندگانی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، تهران: انتشارات علمی فرهنگی، [بی تا].

6. دوانی، علی، تاریخ اسلام، تهران: انتشارات اسلامی، 1361ش.

7. سبحانی، جعفر، تاریخ اسلام، تهران: انتشارات علمی فرهنگی، 1370ش.

8. علی دخیّل، علی محمّد، خدیجه 3، ترجمه: فیروز حریرچی ، چاپ پنجم، تهران: انتشارات امیر کبیر، 1373ش.

9. کارلایل، توماس، زندگانی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ترجمه: أبوعبد اللّه زنجانی، چاپ سوم، تهران: انتشارات سروش ، 1320 ش.

10. محلاتی، سید هاشم، زندگانی پیامبر اسلام (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه، چاپ اول.

11. مستوفی، حمداللّه، تاریخ گزیده، تهران: امیرکبیر ، 1376ش.

12. مولانا، محمّدعلی، محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرستاده خدا، ترجمه: احسان یارشاطر، تهران: انتشارات پدید، 1344.

13. همدانی، رفیع الدین اسحاق، سیرت رسول اللّه، چاپ دوم، تهران: انتشارات خوارزمی، 1361ش.

ص: 293

36- بانویی مظلوم

اشاره

36

بانویی مظلوم(1)

محمّدحسین غلامرضایی

چکیده

شرح زندگانی و فضائل اخلاقی و معنوی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به سخنان اندیشمندان مسلمان و غیر مسلمان است. به عنوان نمونه: خانم آنه ماری شیمل آلمانی نوشته است: «وقتی حضرت محمّد به 25 سالگی رسید، با بانویی که شیفتۀ صداقت و درستی او گردیده بود ازدواج کرد. با آن که این زن بزرگ تر از شوهرش بود، پیوندشان توأم با خوشبختی بود. هم شیعه و هم سنی او را به عنوان بانویی پاک گهر بسیار ستایش کردند و او را خدیجۀ کبری، طاهره، مام مؤمنان و عزیزتر از مادر معرفی نموده اند.» سلیمان کتانی دانشمند مسیحی اهل لبنان نوشت است: «ارادۀ استوار خدیجه در پناه احساس گویایش انگیزه ای شد تا او به عاطفۀ راستین خود دست یابد. از این رو در انقلاب علیه عادات و تقلیدهای کورکورانه، تردید روا ندانست و خود گام پیش نهاد تا خویش را به محمّد معرفی کند و به همسری وی درآید تا از این ره گذر محبت او تجسم یابد.»

کلیدواژه: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، آنه ماری شیمل، سلیمان کتانی.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بانوی نامدار قریش تا آن هنگام که برای اولین بار نام حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را شنید، روزی نبود که از سوی سران قبایل، تاجران و نامداران دیگر از او خواستگاری نشود؛ اما او

ص: 294


1- پیام زن، شمارۀ 245 (مرداد 1391)، ص 30 35.

همۀ دست ها را پس زند. گویا گوهر ارجمند خود را برای چنین وجود مبارکی مراقبت و صیانت می کرد.

در انتظار پیش آمدی آرام بخش لحظه شماری می کرد. گویا هر چه بر لحظات عمرش افزوده می شد به سپیده دم نزدیک تر می گردید؛ آن زمان که خوابی شگفت دید و پسرعمویش «ورقة بن نوفل» آن را نویدبخش دانست و هنگامی که با جمعی از بانوان قریش مشغول گفت وگویی نشاط آور برای فرا رسیدن عیدی خجسته بود، پیرمردی میان بالا با محاسن سپید و بلند و سیمایی اسرارآمیز به سوی آنان آمد و گفت: «ای زنان قریش! طلوع آخرین پیامبر به زودی فرا می رسد. کدام یک حاضرید به عقد ازدواج او درآیید؟»

این موارد در حافظۀ او جلوه های امیدوارکننده ای داشت. علاقۀ او به ازدواج با این فرستادۀ الهی ریشه در فضیلت جویی و اشتیاقش به درستی و راستی داشت. او با فراستی که در خویش شکوفا ساخته بود، در نهاد محمّد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، چیزی فراتر از انسان های پیرامونش می دید و احساس می کرد او می تواند زنجیرهای ضلالت را از هم بگسلد و به اسارت آدمی در زندان ستم، جهالت و انحراف خاتمه دهد. با این تفکرات، پرتوهایی از خرسندی درون بر سیمایش ترسیم می گردید.

سرانجام آرزویش تحقق یافت و لیاقت همسری پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به خود اختصاص داد. زیستن بعد از این پیوند پاک، نیایش های شویش، رفت و آمد در غار حرا، اعتکاف در شکاف کوه، شب اول وحی، آن صبح نزول نخستین آیۀ قرآن و ایمان آوردن به تعالیم پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و نماز خواندن با او، همه برایش کمال آفرین و سعادت بخش بود.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وقتی به این وصلت تن داد، تمامی آرزوهای خود را به دور افکند و برای شوی خود و هدف مقدسش خالص گردید. همیشه با شکیبایی، وفاداری و فداکاری در کنارش ایستاد و سپر بلاهایش بود. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در مقابل این ایثار و نثار عواطف و احساسات، خاموش نبود و آن را قدر می نهاد و چنین مودتی را با کرامتی والاتر پاسخ می گفت. زنی که دوستی رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و گرامی داشت آن حضرت را در حیات و ممات به خود اختصاص داد، شایستۀ تمجید و تحسین است.

ص: 295

منزلت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نزد رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)

پیامبر گرامی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که به گواه قرآن و سخن راویان و مورخان، دقیق، سنجیده و بدون گزافه و کاستی، وصف و نقد می کرد، در سخنی فرمود: «به درستی که خداوند از میان بانوان چهار نفر را برگزید (اسوۀ انسان ها قرار داد) که عبارت اند: از مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه.»(1) آن حضرت در سخنی دیگر این چهار بانو را سروران جهان معرفی کردند.(2)

ایشان در ایامی که در غار حرا به اعتکاف و عبادت مشغول بود، توسط «عمار یاسر» برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ این گونه مژده داد: «همانا خداوند متعال به افتخار وجود تو هر روز به طور مکرر به فرشتگان بزرگش افتخار می کند.»(3)

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) این گونه نوید داده اند: «بهشت مشتاق چهار زن است: مریم، دختر عمران، آسیه، دختر مزاحم همسر فرعون، خدیجه، دختر خویلد و فاطمۀ زهرا.»(4)

روزی همسران رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برای فراهم آمدن مقدمات ازدواج فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ با حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ گرد آمدند و خطاب به رسول خدا فرمودند: «والدین ما به فدایت ای فرستادۀ الهی! برای صحبت پیرامون موضوعی اجتماع کرده ایم اما اگر خدیجه در این جا بود، چشمش بر آن روشن می گردید.»

به گفتۀ «ام سلمه»، تا نام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بر زبان آمد، رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گریست و فرمود: «خدیجه! کجاست زنی همچون خدیجه؟ در آن هنگام که مردم رسالت مرا تکذیب کردند، او مصدق من بود و برای رونق دین خدا با من همکاری نمود. با دارایی خویش برای پیشرفت دیانت کمک کرد. خداوند به من فرمان داده است که خدیجه را به داشتن خانه ای در بهشت که رنجی در آن نخواهد بود، مژده دهم.»(5)

ص: 296


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج43، ص130.
2- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج2، ص71.
3- . همان، ص78.
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج43، ص 53 54.
5- . همان، ص130 131.

خاتم پیامبران در بارۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ این گونه گوهر افشانی نموده اند: «همان گونه که مریم بر زنان جهان برتری داده شد، خدیجه نیز بر بانوان امت من برتری داده شده است.»(1) و خطاب به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرموده اند: «یا خدیجه! أنت خیر امهات المؤمنین و أفضلهن؛(2) ای خدیجه! همانا تو بهترین مادران مؤمنان و بافضیلت ترین آنان هستی.»

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خطاب به عایشه یادآور گردید: «آیا نمی دانی خداوند آدم، نوح، آل ابراهیم، آل عمران، حسن، حسین، حمزه، جعفر، فاطمه و خدیجه را بر جهانیان برگزیده است.»(3)

روزی رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در مسجد در حضور مردم در شأن امام حسن7 و امام حسین7 مطالبی فرمود که در بخشی از آن آمده بود: «أیها النّاسُ! اَلا اُخبرکُم بخیرالناس جَدّاً وجدّه؛ ای مردم! آیا شما را آگاه نکنم به بهترین انسان ها به لحاظ جدّ و جدّه.» حاضران عرض کردند: «آری یا رسول اللّه، ما را باخبر سازید.» پس افزودند: «الحسن و الحسین جدّهما رسول اللّه و جدّتهما خدیجه بنت خویلد؛(4) آنان حسن و حسین اند که جدشان رسول خدا و جدّۀ آنها خدیجه دختر خویلد است.»

از رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) روایت شده است: «جبرئیل به نزدم آمد و عرض کرد: ای فرستادۀ خداوند! این خدیجه است که به نزد تو آمده است و با خود ظرفی دارد که در آن خوراکی یا نوشیدنی است. هر گاه نزدت آمد بر او از سوی پروردگارش و من، سلام برخوان و او را به خانه ای از زبرجد در جنت بشارت ده.»(5)

در چندین مورد روایت گردیده که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرموده اند: «یا خدیجه! جبرئیل یقرئک السلام؛ ای خدیجه! جبرئیل بر تو درود می فرستد.» از برخی روایات نیز استفاده شده است: «ای محمّد! بر خدیجه از خدایش سلام بفرست.»(6)

ص: 297


1- . شیخ طوسی، جعفر بن محمّد، التبیان فی تفسیر القرآن، ج2، ص455.
2- . سیلاوی، غالب، الانوار الساطعه من الغراء الطاهره، ص17.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج37، ص63.
4- . همان، ص61-90 و ج43، ص302.
5- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج5، ص438.
6- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج2، ص719.

از دیدگاه ائمۀ هدی

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از هنگام کودکی علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به ایشان علاقه داشت و چون او در سنین تحت تربیت رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، دوران شکوفایی و رشد را سپری می کرد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پاکیزه اش می نمود. پیراهن آراسته و زیبا بر تنش می پوشانید و به خدمه اش می گفت او را بر دوش خود گرفته، به تفریح ببرند و در نوازش وی بکوشند. محبت این بانو و حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در حق علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در حدی است که مردم به آن بزرگوار می گفتند: «این [فرد]، برادر محمّد و محبوب ترین انسان ها از نظر محمّد و نورچشم خدیجۀ کبری است.»(1)

مورخان نوشته اند: «رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را از شش سالگی تحت سرپرستی خود قرار داد و آن حضرت و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در پرورش این طفل کوشیدند.»(2)

حضرت

علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در «خطبۀ قاصعه» فرموده اند: «در آغاز بعثت و طلوع اسلام هنوز اسلام به خانه ای راه نیافته بود، مگر خانۀ رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و من سومین نفر بودم.»(3)

روزی رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمود: «تو همسری همچون فاطمه و مادرزنی همچون خدیجه داری.»(4)

امام

حسن مجتبی7 که در زیبایی ظاهری در میان بنی هاشم ضرب المثل بود فرمود: «در آن هنگامی که خداوند صورت گری می کرد، من شبیه ترین افراد به خدیجۀ کبری بودم.»(5)

حضرت امام حسین7 در فراز خطبه ای که طی آن خود را به دشمنان معرفی کرد، فرمود: «آیا می دانید مادر بزرگم خدیجه دختر خویلد است؛ اولین بانویی که اسلام را پذیرفت؟» گفتند: آری.(6)

امام سجاد7 در شام و در مجلس یزید، طی خطبه ای خود را چنین معرفی کرد: «من

ص: 298


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج35، ص43.
2- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج2، ص179.
3- . نهج البلاغه، خطبۀ 192.
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج40، ص68.
5- . همان، ج24، ص316.
6- . همان، ج44، ص318.

فرزند خدیجۀ کبری هستم.»(1)

در دعای ندبه که از ناحیۀ مقدسۀ امام عصر[ صادر گردیده، آمده است: «من فرزند خدیجۀ والامقام هستم.»

در وصف شخصیت های جهان اسلام، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ در بارۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفته است: «همانا خدیجه بانویی کامل، بابرکت، مبارک و زیبنده است و ساحت وجودش از هر گونه ننگی به دور است. بانویی باشخصیت و آبرومند است.»(2)

محمّد از نوادگان امام حسن مجتبی7 که مورخی نیکوخصال است می نویسد: «از همسران پیامبر، برترین شان خدیجۀ پاک سرشت و نیکومنش است.»

ابن حجر عسقلانی: «از امتیازات خدیجه آن بود که پیامبر را تکریم می کرد و سخن او را چه قبل و چه بعد از بعثت تصدیق می نمود.»

ابن

اسحاق می گوید: «خدیجه اولین کسی است که به خدا و رسولش ایمان آورد و آنچه را پیامبر فرمود تصدیق کرد. خداوند اندوه پیامبر را توسط خدیجه برطرف می کرد و راه را برای ادامۀ رسالت او هموار می ساخت.» او می افزاید: «خدیجه برای اسلام وزیر صداقت بود. این بانو دوراندیش، شریف و خردمند بود و خداوند برایش مقام باکرامتی را در نظر گرفت.»

هشام بن محمّد گفته است: «رسول خدا در کارها با خدیجه مشورت می کرد. او یار صدیق و درستی برای پیامبر بود و حضرت محمّد به وی احترام می گذاشت.»

عزالدین ابن اثیر: «خدیجه زنی اهل خرد و باشرافت بود. تمام افراد قومش در ازدواج با او، بر یکدیگر سبقت می گرفتند ولی نپذیرفت و توسط شخصی، پیشنهاد ازدواج با رسول اللّه را داد.»

محمّد بن احمد ذهبی: «او مادر مؤمنان و سرور زنان جهانیان در عصر خویش است و در تقویت امر رسالت شویش مؤثر بود و به وی امیدواری می داد. خدیجه متدین، پاک، بزرگوار و اهل بهشت بود. پیامبر این همسرش را ستایش می کرد و بر دیگر زنان مؤمن

ص: 299


1- . همان، ص174.
2- . همان، ص16، 75 و 56.

رجحان می داد.»

عبدالرحمن بن جوزی: «چون امر نبوت آشکار گردید، خدیجه بر گرویدن به پیامبر، از دیگران سبقت گرفت. همۀ فرزندان پیامبر به جز ابراهیم از خدیجه اند.»

حافظ

عبدالعزیز جنابذی در کتاب خود «معالم العتره النبوه»: «خدیجه از لحاظ نسب، پاک ترین قریش و شریف ترین و ثروتمندترین آنان بود. تمامی افراد قومش سخت بر ازدواج با او، اصرار داشتند ولی او خودداری ورزید و به پیامبر اکرم گفت من به شما محبت دارم به دلیل خوش اخلاقی، راست گفتاری، امانت داری و خویشاوندی و شرف شما در میان قومت.»

عمر ابونصر: «به خدیجه دختر خویلد بانوی جلیل القدر عرب، شرف نسب، کرامت گوهر، سروری قبیله، عزت عشیره و فراوانی مال ختم گردیده است. به همین دلیل نیاز محرومان را تأمین می کرد، گرسنه را اطعام می نمود و برهنه را می پوشانید. خدیجه در اخلاق و ثروت میان همگنان خویش منحصر به فرد بود.»

دکتر علی ابراهیم حسن: «هر گاه بخواهیم نمونه ای از یک همسر بااخلاص، پاک دامن، زنی باوقار و خردمند معرفی کنیم، بهتر از خدیجه ام المؤمنین نمی توانیم بیابیم. این بانوی خردمند، هم در عصر جاهلیت و هم در هنگامۀ بعثت، از منزلتی ممتاز برخوردار بود تا جایی که طاهره نامیده شد. او مال، جمال و کمال را در خویش جمع کرد و این خصال که در کمتر فردی جمع می گردد بر او آثاری از عظمت و علّو مقام اهدا کرد. خدیجه که اولین گرونده به اسلام بود، با تشویق خود، پیامبر را یاری می کرد و از روح خود در وجود او نیرو و استواری می بخشید.

وقتی به قصد بشارت اسلام می رفت و جز تکذیب و اهانت از مخالفان چیزی نمی شنید، پس ناراحت و محزون به خانه باز می گشت و این خدیجه بود که زایل کنندۀ غم های شوهرش بود و کارها را بر او آسان می ساخت.»

عمر رضا کحاله: «خدیجه در خانۀ مجد و سروری متولد گردید و با اخلاق پسندیده پرورش یافت و به دوراندیشی و پاک دامنی متصف گردید.»

ص: 300

عبداللّه

علایلی: «خدیجه از دردهای مبارزه ای که پیامبر اکرم در آن وارد شد، استقبال می کرد و در امواج این مجاهده و پیکار، دوشادوش با او در کمال فعالیت، شکیبایی، قاطعیت و خداجویی غوطه ور می گشت بی آن که سست گردد یا هراسی به دل راه دهد. او با سینه ای باز و گشاده و قامت شعله ور از ایمان خود در توفان حوادث از نبی اکرم حمایت می کرد.»

علامه سید عبدالحسین شرف الدین: «خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، صدیقۀ این امت و از حیث ایمان به خداوند متعال و تصدیق وحی و یاری رسول او، نخستین کس است. او مدت بیست و پنج سال شریک پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و با ایثار مال، به او نیرو می بخشید و با گفتار و کردار از ایشان دفاع می کرد و به او آن چه از عذاب و در کافران، در راه رسالت نصیبش می کردند تسلی می داد. او با علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در غار حرا بود، هنگامی که اولین بار وحی نازل شد.»(1)

علی بن عیسی اربلی، صاحب کتاب «کشف الغمه»: «خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به راستی بانویی خردورز و بادرایت بود و در روزگار خویش به لحاظ تبار از برترین بانوان قریش به شمار می آمد و از نظر برخی کمالات، با شکوه ترین آنان معرفی می گردید. در همان حالی که به خواستگاران سرشناس پاسخ منفی داد، با هوشمندی و آینده نگری شگفتی به خواستگاری پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رفت و با درایت و نجابت، انگیزه های خویش را برای این پیش گامی بیان نمود.»(2)

علامه

محمّدباقر مجلسی: «خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یاور راستین و بااعتبار اسلام بود که رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به وسیلۀ حمایت های بی دریغ و کارسازش، در رسیدن به هدف های بلند خود آرامش می یافت. به همین دلیل است که فرشتۀ وحی از سوی خداوند متعال به او درود می فرستد.»(3)

علامۀ مامقانی: «خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همسر جاودانۀ رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است. به راستی او مادر شایسته کردار و بامعنویت مؤمنان است. برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همین افتخار و شرافت بس است که آیین اسلام پا نگرفت، مگر با جهاد مالی و فداکاری های او در حق شوهرش.»(4)

ص: 301


1- . علی دخیّل، علی محمّد، زنان بزرگ اسلام: خدیجه، ص 29 31.
2- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 1، ص509.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص11.
4- . مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص77.

ترجمۀ سروده ای از شیخ حر عاملی در بارۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ: «همسر پیامبر، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که فضل و برتری اش از گفتار و کردارش آشکار است، برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در سرای جاوید و بهشت برین خانه ای عاری از هر گونه گزندی در نظر گرفته شده است.»(1)

هاشم معروف حسنی دانشور شیعی لبنانی: «خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مادر حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ است که خداوند به نعمت بزرگی وی را برگزید و دودمان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را در فرزندانش منحصر ساخت و والاترین نسلی را که مسلمانان شناخته اند در او حفظ کرد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از والدینی زاده شد که هر دو از اصیل ترین دودمان ها در عربستان بودند. به علاوه او از شهرت نیکو، خلق پسندیده و خصال برجسته برخوردار بود. دین داری از محیط خانواده در سرشت او نهفته بود.»(2)

دکتر محمّدابراهیم آیتی، مورخ معاصر: «تولد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دختر خویلد پانزده سال قبل از واقعۀ اصحاب فیل رخ داد. مادرش فاطمه دختر زائده نام داشت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نخستین بانویی است که به عقد ازدواج رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درآمد و به اجماع مسلمین اولین کسی است که به رسول خدا ایمان آورد و احدی از مسلمانان بر وی تقدم نیافت. او بیست و پنج سال با رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) زندگی کرد.»(3)

علامه سید محمّدکاظم قزوینی: «مام گرامی فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ، بانوی ارجمندی است به نام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ؛ بانویی بلند قامت که از زیبایی بهره داشت و در میان جامعه و مردمش محترم بود. در کارهایش خردمندانه و مدبرانه عمل می کرد. در پرتو استقلال فکر و عمل و اعتماد به نفس خویش می زیست و به برکت هوش و فراست خویش چرخ های امور اقتصادی و بازرگانی خود را به حرکت درمی آورد. دارایی سرشارش را به شوهر گرانقدر خود حضرت رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بخشید تا به هر صورتی که صلاح می داند مصرف کند و بدون تردید دارایی هنگفت و سرمایۀ عظیم او، به عنوان بانویی فداکار، در پیشرفت و استواری اسلام مؤثر بود.

ازدواج او با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شباهتی به دیگر ازدواج ها نداشت، بلکه در نوع خود بی نظیر بود چرا

ص: 302


1- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج2، ص209.
2- . معروف حسنی، سید هاشم، زندگی دوازده امام، ج 1، ص 43 44.
3- . آیتی، محمّد ابراهیم ، تاریخ پیامبر اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص72.

که این پیوند مبارک و مقدس بر اساس هدف ها ی والا و کمال یابی و فضیلت جویی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ استوار گردید و انگیزه های مادی، اغراض رایج و عشق های زودگذر در آن دخالت نداشت. به علاوه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از لحاظ امکانات رفاهی و مادی در وضعی قرار داشت که با شرایط اقتصادی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تناسبی دیده نمی شد و بین آنان در این بعد، فاصلۀ زیادی وجود داشت، اما آن بانوی خوش نیت به خوبی می دانست که آیندۀ درخشان و امیدبخشی در انتظار رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است.»(1)

دکتر

محمّد عبده یمانی، وزیر اسبق فرهنگ عربستان سعودی و برادر «زکی یمانی» می نویسد: «پاک سرشتی، حق گرایی و اشتیاق به کمال و رشد فکری و دینی، از ویژگی های خدیجه بود. از همان روزگار جوانی از دختران نامدار عرب و بافضیلت حجاز به شمار می رفت. اولین زن توانمند مسلمان است که در تجارت درخشید و در این راه شهرت منطقه ای به دست آورد. این بانوی بزرگ نه تنها انسانی پیشتاز و رشد یافته و آراسته به جمال و کمال و دارای خرد و روحی بزرگ بود، که گویی فرشته ای باشکوه در سیمای انسانی جلوه یافته بود.

او از شهامت و عظمت روحی و فکری وصف ناپذیری بهره داشت. او در راه همگامی و همراهی با پیامبر، حکیمانه خطرهایی را خنثی می کرد و مسیرهای سختی را هموار می ساخت و فداکاری های شجاعانه ای می کرد. برای نمونه او با آن نفوذ اجتماعی و شهرت زاید الوصف، از خانۀ خویش که نزدیک مسجد الحرام بود، حرکت می کرد و با پیمودن مسافت زیادی تا کوه حرا می رفت و با بالا رفتن از دامنۀ پرشیب این کوه برای پیامبر آب و غذا می برد و ایشان را در اوج گرفتن به سوی قدس و ملکوت، به اهتزاز در آوردن پرچم توحید، نجات بشریت و رستگاری انسان ها یاری و همراهی می کرد.»(2)

در نگاه بانوان نامی

حضرت زینب کبری عَلَيْها السَّلاَمُ، نوادۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، در یازدهم محرم سال 61 هجری هنگامی که در کنار پیکرهای شهیدان کربلا آمد، در بیاناتی بعد از ذکر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ از جده اش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

ص: 303


1- . قزوینی، سید محمّدکاظم، فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ از ولادت تا شهادت، ص70.
2- . سبحانی، جعفر، سیمای فرزانگان، ص362.

یاد کرد و فرمود: «بابی خدیجة الکبری؛(1) پدرم به فدای خدیجۀ کبری باد.»

ام سلمه از همسران پیامبر: «ای رسول خدا! به راستی خدیجه همان گونه بلندمرتبه، بااخلاص، درست اندیشه و دارای کرداری شایسته بود که شما همواره وصفش می کردید.»(2)

اسماء بنت عمیس: «ای خدیجه! تو به راستی سالار زنان در جهان خواهی بود.»

صفیه دختر عبدالمطلب و عمۀ رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): «به راستی که خدیجه چه بانوی شکوه مند و آراسته ای است و چه قدر از گفتار و رفتارش، صبر و ژرف اندیشی و درایت هویدا است.»(3)

دکتر بنت الشاطی: «خدیجه اشرف امهات مؤمنین و نزدیک ترین همسران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به آن حضرت و عزیزترین آنان نزد آن بزرگوار چه در زندگی و چه پس از مرگ است. مدت بیست و پنج سال به تنهایی مورد مهر و احترام رسول خدا قرار داشت و هیچ زنی را در این افتخار با او شریک نیست. در سال نخستین اسلام که توأم با رنج و مشقت بود در کنار آن حضرت بود و به آن وجود گرامی، کمک و همراهی می رساند و دشواری هایی را که آن بزرگوار در راه رسالتش از جانب قریش می دید، آسان می کرد. روح پیامبر نزد خدیجه بیش از دیگران آرام می گرفت.»(4)

اعتراف نویسندگان اروپایی و مسیحی

«کنستانتین ویرژیل گئورگیو» نویسندۀ رومانیایی:

«برای خدیجه امکان داشت شوهرهای ثروتمندی پیدا شود، ولی در میان آنها جوانی از قبیلۀ هاشمی و نیک نام چون حضرت محمّد نبود و او مایل بود با کسی ازدواج کند که خوش خو باشد. حضرت محمّد وقتی این پیمان برقرار گردید و تشکیل خانواده داد و به کمک خدیجه از بضاعت مالی کافی برخوردار گردید. حضرت علی را که کودکی بیش نبود تحت سرپرستی و تربیت خود گرفت و عهده دار تأمین معاشش گردید. غلامی اهل سوریه به

ص: 304


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج45، ص59.
2- . همان، ج43، ص131.
3- . همان، ص138.
4- . بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمن، زینب بانوی کربلا، ص 32 33.

نام «زید بن حارثه» را که خدیجه به ایشان بخشیده بود، آزاد کرد ولی زید مسلمان گردید و در خدمت پیامبر باقی ماند و به والدین خود که می خواستند او را به شام ببرند گفت: محمّد برایم از پدر و مادر بهتر است.

حضرت محمّد با کمک خدیجه به محرومان کمک کرد و آنان را از فقر و بی نوایی رهانید. خدیجه برای محمّد فقط یک زن نبود بلکه صمیمی ترین دوست و مشاور او محسوب می گردید. و پیامبر او را دوست می داشت و بیست و پنج سال مداوم به خدیجه وفادار ماند. هر موقع که رسول اکرم راجع به برنامه های خود با خدیجه صحبت می کرد خدیجه بهترین راه را که به نظر می رسید ارائه می داد و در مواقعی، حضرت از دیدگاه های او استفاده می نمود. با این که خدیجه بازرگان بود و معمولاً تاجران صرفاً به کسب و کار خود توجه دارند ولی او وقتی پیامبر، مبعوث به رسالتی بزرگ شد به او ایمان آورد و بعد از آن هم تمام اموال خویش را در راه اسلام به مصرف رسانید؛ به طوری که وقتی از دنیا رفت هیچ ثروتی نداشت.»(1)

«مونتگمری وات» انگلیسی: «ازدواج پیامبر با خدیجه موجب تقویت روحی ایشان گردید و به او فرصت داد در مسیری که انتخاب کرده بود، مصمم تر گام بردارد. ازدواج با خدیجه تحول بزرگی در زندگی حضرت محمّد به وجود آورد. به همین سبب تا زمان حیات وی، همسر دیگری اختیار نکرد.»(2)

«بودلی» در کتاب خود رسول نوشته است: «فضای اطمینان بخشی را که عقیده و ایمان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در مراحل اولیه به وجود آورده بود، امروز می توان با یک ششم سکنۀ عالم برابر دانست.»(3)

«جان دیون پورت» دانشمند انگلیسی: «چند روزی که از وفات ابوطالب گذشته بود خدیجه همسر باوفای پیامبر در حالی که سرش در آغوش وی بود، درگذشت. رحلت این

ص: 305


1- . ویرژیل گئورگیو، کنستانتین، محمّد پیامبری که از نو باید شناخت، ص41، 60 و 117 118.
2- . مونتگمری وات، دبلیو، محمّد پیامبر و سیاست مدار، ص 13 14.
3- . کمالی، محمّدتقی، شکوه زندگی، ص16.

شریک زندگی که بسیار مورد محبت پیامبر واقع می گردید، برای آن حضرت حادثۀ جان سوزی بود؛ زیرا مدت 25 سال این زن برای محمّد مشاور و حامی به حساب می آمد. حضرت محمّد تا آخرین لحظات حیات، خاطرات حق شناسی او را در ذهن نگه می داشت؛ تا جایی که یادآوری این خاطرات شیرین، اشک عایشه را که جوان ترین همسر پیامبر بود برانگیخته بود.»(1)

خانم «آنه ماری شیمل» آلمانی: «وقتی حضرت محمّد به 25 سالگی رسید، با بانویی که شیفتۀ صداقت و درستی او گردیده بود ازدواج کرد. با آن که این زن بزرگ تر از شوهرش بود، پیوندشان توأم با خوش بختی بود. هم شیعه و هم سنی او را به عنوان بانویی پاک گهر بسیار ستایش کردند و او را خدیجۀ کبری، طاهره، مام مؤمنان و عزیزتر از مادر معرفی نموده اند. موقعی که پیامبر در چهل سالگی مخاطب کلام وحی گردید، خدیجه بزرگ ترین حامی اش بود. محمّد در سال دهم بعثت همسر باوفای خود، خدیجه را که در روزگار رنج و آمیخته به ناراحتی و حرمان، نیرومندترین پشتیبانش بود، از دست داد.»(2)

«سلیمان کتانی» دانشمند مسیحی اهل لبنان: «ارادۀ استوار خدیجه در پناه احساس گویایش انگیزه ای شد تا او به عاطفۀ راستین خود دست یابد. از این رو در انقلاب علیه عادات و تقلیدهای کورکورانه، تردید روا ندانست و خود گام پیش نهاد تا خویش را به محمّد معرفی کند و به همسری وی درآید تا از این رهگذر محبت او تجسم یابد. اما محمّد امین هنگامی که پاسخ محبت خدیجه را داد چنین احساس کرد که این علاقه که قلب او را به طپش واداشته، همراه با خردمندی و درایت است و در دیدگان این بانوی میان سال، جوانیِ روح و استواریِ اراده خوانده می شد ... خدیجه در راه این شیدایی و در پیش پای محمّد، هر چه داشت نثار کرد تا آن را وسیله ای برای ارتقای آرمان قرار دهد.»(3)

ص: 306


1- . دیون پورت، جان، عذر تقصیر به پیشگاه محمّد و قرآن، ص 31 32.
2- . شیمل، آنه ماری، محمّد رسول خدا، ص 14 16.
3- . کتانی، سلیمان، فاطمه زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ زهی در نیام، ص 1 127.

کتابنامه

1. ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد (م 656 ق)، شرح نهج البلاغه، مصحح: محمّد ابراهیم، قم: کتابخانه عمومی آیت اللّه مرعشی نجفی.

2. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، تهران: انتشارات اسماعیلیان.

3. ، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر، 1386 ق.

4. ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی (م 588 ق)، مناقب آل ابی طالب، تحقیق: گروهی از اساتید نجف اشرف، نجف: المکتبة الحیدریة، 1376 ق.

5. اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی (م 693 ق)، کشف الغمة فی معرفة الائمة، بیروت: دار الاضواء، 1405 ق.

6. آیتی، محمّد ابراهیم ، تاریخ پیامبر اسلام، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1369ش.

7. بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمن (م 1419 ق)، زینب بانوی کربلا، ترجمه: سید رضا صدر، قم: دفتر انتشارت اسلامی ، 1361 ش.

8. دیون پورت، جان، عذر تقصیر به پیشگاه محمّد و قرآن، ترجمه: سیدغلام رضا سعیدی.

9. ذهبی، محمّد بن احمد بن عثمان، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب ارنووط و حسین اسد، بیروت: مؤسسة الرسالة ، 1413 ق.

10. سبحانی، جعفر، سیمای فرزانگان، قم: موسسه امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ ، 1375ش.

11. سیلاوی، غالب، الانوار الساطعه من الغراء الطهره، [بی جا]: چاپخانه علمیه، 1421ق.

12. شیخ طوسی، ابوجعفر محمّد بن حسن (م 460 ق)، التبیان فی تقسیر القرآن، تحقیق: احمد شنوقی الامین، نجف: مکتبه الامین، 1376ق.

13. شیمل، آنه ماری، محمّد رسول خدا، ترجمه: حسن لاهوتی.

14. علی دخیّل، علی محمّد، زنان بزرگ اسلام (خدیجه)، ترجمه: فیروز حریرچی، تهران: امیرکبیر، 1364ش.

ص: 307

1. قزوینی، سید محمّدکاظم، فاطمة الزهرا عَلَيْها السَّلاَمُ از ولادت تا شهادت، ترجمه: علی کرمی ، قم: نشر مرتضی، 1377ش.

2. کتانی، سلیمان، فاطمة زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ زهی در نیام، ترجمۀ جعفر طباطبایی.

3. کمالی، محمّدتقی، شکوه زندگی، قم: انتشارات امید، [بی تا].

4. مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن (م 1351 ق)، تنقیح المقال فی علم الرجال، نجف:

طبع رحلی، چاپ سنگی، مطبعه رضویه، [بی تا].

5. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، تحقیق: محمّدباقر بهبودی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403 ق.

6. محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، تهران: دارالکتب الاسلامیة، چاپ هفتم،1404ق.

7. معروف حسنی، سید هاشم (م 1404 ق)، زندگانی دوازده امام، ترجمه: محمّد رخشنده، تهران: امیر کبیر، 1376 ش.

8. مونتگمری وات، دبلیو، محمّد پیامبر و سیاست مدار، ترجمه: اسماعیل والی زاده.

9. ویرژیل گئورگیو، کنستانتین، محمّد پیامبری که از نو باید شناخت، ترجمه: ذبیح اللّه منصوری.

ص: 308

ص: 309

37- زندگانی ام المؤمنین حضرت خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ

اشاره

زندگانی ام المؤمنین حضرت خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ(1)

حسین تهرانی

چکیده

شرح فضائل اخلاقی و معنوی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به عنوان یک الگوی مناسب برای جامعه اسلامی است. از دیدگاه نویسنده: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، سه سال قبل از واقعۀ عام الفیل در مکه مکرمه، گیتی را به وجود خود مزین فرمودند و از جایگاه رفیع خود در جوار رحمت الهی، قدم به این عرصه نهادند، تا آغاز «فمن اللّه علینا بکم» را به تشنگان حقیقت نوید دهند! پس از ولادت او، خاندانش خلاف رسوم زمانه (زنده به گور کردن دختران)، ولادتش را گرامی داشتند و پدر و مادرش (خویلد و فاطمه) در همان مراسم ساده و روح بخش، نام او را خدیجه؛ به مفهوم «گسسته و بیگانه از زشتی ها و ناپسندی ها» برگزیدند. حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، منتسب به خاندانی اصیل، ممتاز، برجسته و اهل دانش و حکمت است. جد، مادر، پدر و افراد برجستۀ دیگری از خاندان ایشان، همگی موحد و متدین به ادیان آسمانی بوده اند.

کلیدواژه: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، ازدواج، ثروت، دعوت.

ولادت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، سه سال قبل از واقعۀ «عامّ الفیل» در مکّۀ مکرّمه؛ گیتی را به وجود خود مزیّن فرمودند(2) و از جایگاه رفیع خود در جوار رحمت الهی، قدم به این عرصه نهادند تا

ص: 310


1- سیری کوتاه در زندگانی ام المؤمنین حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، قم: طوبای محبت، چاپ دوم، 1395، ص 10 42 و 65 96.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 12.

آغاز «فمن اللّه علینا بکم»(1) را به تشنگان حقیقت نوید دهند! پس از ولادت او، خاندانش خلاف رسوم زمانه (زنده به گور کردن دختران)، ولادتش را گرامی داشتند و پدر و مادرش (خویلد و فاطمه)؛ در همان مراسم ساده و روح بخش، نام او را «خدیجه» به مفهوم «گسسته و بیگانه از زشتی ها و ناپسندی ها» برگزیدند.

خاندان شریف حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، منتسب به خاندانی اصیل، ممتاز، برجسته و اهل دانش و حکمت است. جدّ، مادر، پدر و افراد برجسته دیگری از خاندان ایشان. همگی موحّد و متدیّن به ادیان آسمانی بوده اند.

پدر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

خویلد، فرزند اسد، فرزند عبدالعُزّی، فرزند قُصّی، فرزند کلاب، فرزند مُرَّة، فرزند کعب، فرزند لُؤَی، فزرند غالب و فرزند فهر است.(2)

پدر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، از بزرگان «قریش» و پیروِ آیین حضرت ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ بود. او به سبب امتیازات و موقعیّت بالایی که داشت، مهتر و رئیس طایفه خود و از احترام ویژه ای برخوردار بود.

مادر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

مادر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، فاطمه، دخت زائده، پسر أصم، پسر رواحه، پسر حَجَر، پسر عبد، پسر معیص، پسر عامر، پسر لُؤَی، پسر غالب و پسر فِهر است.(3)

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، از سوی پدر، با جدّ سوم پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، قُصَیّ و از جانب مادر، با جدّ هشتم پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، لؤی هم نَسَب می گردند که در نهایت، اجداد هر دو به حضرت اسماعیل7 و ابراهیم خلیل7 متنهی می گردد.(4)

ص: 311


1- . زیارت جامعۀ کبیره.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 2، ص 8.
3- . همان.
4- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 11.

جدّ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

اسد بن عبدالعزی، جدّ پدری حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، یکی از اعضای برجسته پیمان «حِلفُ الفُضُول» است. پیمان مذکور را گروهی از رجال برجسته و عدالت خواه عرب بستند و قرار گذاشتند که از مظلومین دفاع کنند و در یاریِ درماندگان بکوشند. این انجمن، بدان دلیل که سه عضو مرکزی و اصلی اش «فضل» نام داشتند؛ پس به عنوان «حِلْفُ الفُضُول» یا پیمان جوانمردان عرب شهرت یافت. در ارزش این پیمان و انجمن همین بس که رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز در آن انجمن عضویت داشتند و پس از روزگار درخشان بعثت و رسالت نیز در این مورد فرمودند:

«لقد شهدتُ فی دار عبد اللّه بن جذعان حلفا لو دعیت به فی الإسلام لأجبت؛(1) من در خانۀ عبد اللّه بن جذعان حاضر بودم که پیمان بسته شد.»

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برای این پیمان، احترام شایانی قائل بودند.(2)

ازدواج پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

در سنه [6188](3) بعد از هبوط حضرت آدم7، که بیست و پنج سال از عمر شریف پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گذشته بود؛ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را برای خود تزویج نمود.(4)

سنّ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنگام ازدواج با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)

در منابع مختلف، راجع به سن رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به هنگام ازدواج چهار قول ذکر شده که عبارت اند از: بیست و یک، بیست و سه، بیست و پنج و سی سال؛ که در میان آنها، قول بیست و پنج سال مشهور می باشد. در واقع پانزده سال قبل از بعثت. روایات متعدّدی این

ص: 312


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد ، الطبقات الکبری، ج 1، ص 103؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج1، ص 155 157.
2- . سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت ، ج 1، ص 181؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 11.
3- . عالم ارجمند جناب ثقة المحدثین مرحوم حاج شیخ عباس قمی قدس سره تاریخ ولادت و سن شریف رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را بر اساس زمان هبوط حضرت آدم7 بیان فرموده اند و سال ولادت حضرت خاتم النبیین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را 6163 سال بعد از هبوط حضرت آدم7 ذکر نموده اند.
4- . محدث قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج 1، ص 100.

قول را تأیید می کند؛ از جمله: «... زوّج بها وهو ابن خمس وعشرین سنه، قبل أن یبعثه اللّه نبیاً بخمس عشرة سنة؛(1) پیامبر با حضرت خدیجه ازدواج کرد و بیست و پنج سال داشت و هنوز پانزده سال مانده بود تا به پیامبری رسد.»

در مورد سن و سال خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به هنگام پیوندش با والاترین جوان روزگاران، دیدگاه ها یکسان نیست و مورّخان سنّ ایشان را بین بیست و پنج تا چهل و شش سال بیان نموده اند؛ به شرح ذیل:

الف بیست و پنج سال، که بیهقی آن را صحیح دانسته است.

بیهقی، بر این قول صحّه می گذارد و می گوید:

«... ثم بلغت خدیجة خمسا وستین سنه، ویقال خمسین سنه وهو أصح؛(2) می گویند که حضرت خدیجه در سنّ شصت و پنج یا پنجاه سالگی وفات یافت، در حالی که سنّ پنجاه سالگی صحیح تر است.»

بنا بر این، اگر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پانزده سال قبل از بعثت(3) با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ازدوج کرده باشد که «بیهقی» نیز آن را تأیید می کند؛ یعنی هنگام ازدواج بیست و پنج سال داشته(4) و سال وفات ایشان هم سال دهم بعثت است.

در میان معاصران نیز برخی از علما تصریح کرده اند که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در زمان بعثت

ص: 313


1- . ابن کثیر اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایه، ج 2، ص 295؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیة، ج 1، ص 227.
2- . بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوة، ج2، ص 71؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، السیرة النبویة، ج1، ص 264؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج2، ص 294.
3- . بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوة، ج 2، ص 72. «... زوّج بها و هو ابن خمس و عشرین سنة. قبل أن یبعثه اللّه نبیا بخمس عشرة سنة؛ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، با حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در بیست و پنج سالگی ازدواج کرد و هنوز پانزده سال مانده بود تا به پیامبری رسد.» (عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ص 110 و 116)
4- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ص 98؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 111؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 140؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، مختصر تاریخ مدینة دمشق، ج 2، ص 275.

رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، بانویی چهل ساله بوده اند. حال با توجه به این که در زمان بعثت، پازده سال از ازدواج ایشان گذشته، پس هنگام ازدواج، بیست و پنج سال داشته اند.

ب بیست و هشت سال، که بیشتر آن را ترجیح می دهند.

ابن عماد حنبلی، به نقل از صحیح بخاری می نویسد:

«وتزوج خدیجة وهو ابن خمس وعشرین سنة، وهی بنت أربعین علی الصحیح فیهما؛ پیامبر، با حضرت خدیجه ازدواج کرد و بیست و پنج سال داشت و حضرت خدیجه به احتمال قوی دختری چهل ساله بود.»

سپس در ردّ این نظریّه می گوید:

«در حالی که بسیاری از تاریخ نگاران(1) این دیدگاه را ترجیح داده اند که، حضرت خدیجه به هنگام ازدواج با پیامبر، دوشیزه ای بیست و هشت ساله بوده است.»

«ورجّح کثیرون آنها ابنة ثمان وعشرین و؛(2) و بیشتر محققان برآنند که، او دختری بیست و هشت ساله بود.»

بلاذری ضمن بحث در این مورد می نویسد که: «پیامبر به هنگام ازدواج با حضرت خدیجه، جوانی بیست و سه ساله و حضرت خدیجه، دختری بیست و هشت ساله بوده اند؛ تزوّجها وهو ابن ثلاث وعشرین سنة وهی ابنة ثمان وعشرین سنة.»(3)

ابن عساکر، به نقل از ابن عبّاس می گوید: «کانت خدیجة یوم تزوّجها رسول اللّه ابنة ثمان و عشرین سنة ومهرها اثنتی عشرة أوقیة وکذلک کانت مهور نسائه؛(4) روزی که حضرت

ص: 314


1- . ابن عماد حنبلی متوفی در قرن یازدهم در کتاب خود به معرفی 45 نفر از مورخین سال اول تا هزارم هجری پرداخته و ضمن بیان حوادث مهم و وفیات و تراجم اعلام کوشیده بی طرفی خویش را حفظ کند، اما گاه به نقد و تحلیل منابع فراوانی که در تألیف بر آنها تکیه داشته می پردازد.
2- . ابن عماد حنبلی، عبدالحی بن عماد، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، ج 1، ص 134، در رویدادهای سال 11؛ ابن اثیر جزری، مجدالدین علی بن محمد، جامع الاُصول فی أحادیث الرسول، ج 5، ص 183 184؛ عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج 2، ص 116.
3- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 98.
4- . ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج 3، ص 193.

خدیجه با پیامبر ازدواج کرد، دختری بیست و هشت ساله و مهریه آن بزرگوار، دوازده اوقیه [= نود مثقال مکّی] بود که با مهریه دیگر زنان برابری می کرد.»

ابن کثیر، در «البدایة والنّهایة» می نویسد: «حضرت خدیجه به هنگام ارتحال، پنجاه ساله بود، که بیست و پنج سال آن را در خدمت پیامبر اکرم سپری کرده بود.»(1)

کلبی، یکی از شیعیان امیرمؤمنان علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، به نقل از ابن عبّاس می گوید: «انّ النّبی تزوّجها بنت ثمان وعشرین سنة؛(2) پیامبر، با حضرت خدیجه ازدواج کرد و او دختری بیست و هشت ساله بود.»

حاکم نیشابوری قول به بیست و هشت سال را به نقل از ابن اسحاق روایت می کند: «وکان لها یوم تزوّجها ثمان وعشرون سنّة؛(3) روزی که حضرت خدیجه ازدواج کرد، بیست و هشت ساله بود.»

به طور واضح سنّ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را روشن نساخته، اما آن جا که از هشام بن عروه نقل می کند که گفت: «توفّیت خدیجة بنت خویلد2 وهی ابنة خمس وستین سنة؛ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در سنّ شصت و پنج سالگی وفات یافته است.»

می گوید: «هذا قول شاذ فإن الذی عندی انها لم تبلغ ستین سنة؛ این سخن نادر و شاذی ا ست و به نظر من، ایشان به سنّ شصت سالگی نرسیدند.»

بنا بر این، ایشان برآنند به این که سنّ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به هنگام ازدواج، کمتر از سی سال بوده است.

از ابن عبّاس نقل شده: «أنه تزوّجها وهی ابنة ثمانی وعشرین سنة ومهرها اثنتی عشرهة أوقیة وکذلک کانت مهور نسائه؛(4) روزی که حضرت خدیجه با پیامبر ازدواج کرد، دختری بیست و هشت ساله بود و مهریه آن بزرگوار، دوازده اوقیه [= نود مثقال مکّی] بود که با مهریه

ص: 315


1- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 2، ص 359.
2- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 111.
3- . حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 182.
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 10.

دیگر زنان برابری می کرد.»

ابن حماد می گوید: «بلغنی أنّ رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تزوّج خدیجة علی اثنتی عشرة أوقیة ذهباً وهی یومئذ ابنة ثمانی وعشرین سنة؛(1) به من خبر دادند که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، با حضرت خدیجه ازدواج کرد و مهریه اش، دوازده اوقیه طلا و حضرت خدیجه بیست و هشت ساله بود.»

نویری، قول به بیست و هشت سال را پذیرفته و در مورد چهل سال می گوید: «قیل»؛ یعنی از نظر ایشان، سند مشخّص و معلومی برای قول به چهل ساله بودن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وجود ندارد!

«فتزوّجها وهو ابن خمس وعشرین سنة وشهرین وعشرة أیام، وخدیجة یومئذ بنت ثمان وعشرین سنة، وقیل: بنت أربعین سنة؛(2) پیامبر با حضرت خدیجه ازدواج کرد و بیست و پنج سال و دو ماه و ده روز داشت و حضرت خدیجه بیست و هشت ساله بود و گفته اند که چهل سال است.»

ابن سعد با اسناد خود، به نقل از ابن عبّاس می گوید: «أخبرنا هشام بن محمّد بن السائب عن أبیه عن أبی صالح عن ابن عباس قال: کانت خدیجة یوم تزوّجها رسول اللّه ابنة ثمان و عشرین سنة ومهرها اثنتی عشرة أوقیة؛(3) ابن عبّاس گفت: روزی که حضرت خدیجه با پیامبر ازدواج کرد، دختری بیست و هشت ساله و مهریه اش، دوازده اوقیه [= نود مثقال مکی] بود.»

پس آنچه مسلّم است، آن است که سنّ مبارک حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به هنگام ازدواج با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، کمتر از سی سال بوده و مورخانی که بیشتر از سی سال را مطرح نموده اند،

ص: 316


1- . همان، ص 12.
2- . نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الإرب فی فنون الأدب، ج 16، ص 98.
3- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 13؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 1، ص 510 و 513: «و قال ابن حماد بلغنی أن رسول اللّه تزوج خدیجة علی اثنتی عشرة أوقیة ذهباً وهی یومئذ ابنة ثمانی وعشرین سنة؛ ابن حمّاد گفت: خبرم کردند که رسول خدا، با مهریه دوازده اوقیه طلا با حضرت خدیجه ازدواج کرد و حضرت خدیجه، بیست و هشت سال داشت.»

دلیلی برای قول خود ذکر نکرده اند و ما هم نیافتیم.

مطلب دیگر این که با توجّه به فرزندانی که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بعد از ازدواج به دنیا آورده، با چهل ساله بودن ایشان مناسبتی نداشته و نمی تواند، مطابقتی با واقع داشته باشد! از طرفی، وجود خواستگاران زیاد و استنکاف از پذیرش آنان،(1)خود مطلبی ست که وضعیت سنّی مناسبی را برای یک زن آشکار می کند. وضعیت سنّی مناسب، یک از جاذبه های طبیعی زن است که از کثرت خواستگاران حکایت می کند؛ زیرا همۀ کسانی که اخباری نقل کرده و روایاتی از آنان برجای مانده از شیعه و اهل سنّت اجماع دارند، مردی از اشراف قریش و رؤسای آنان نمانده بود که به خواستگاری حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نرود و یا در صدد آن برنیاید؛ از جمله عقبة بن أبی معیط؛ الصلت بن أبی یهاب؛ ابوجهل بن هشام و ابوسفیان و... . حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هم از پذیرش استنکاف می نمود، تا جایی که وقتی به همسری رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درآمد؛ زنان قریش بر او خشم گرفتند و از او کناره گیری کردند و گفتند:

«بزرگان و اشراف قریش، از تو خواستگاری کردند و به همسری هیچ یک درنیامدی و به همسری محمّد یتیم ابوطالب که مردی فقیر است و مالی ندارد درآمدی!»

حال جای بحث و سؤال است که چرا لازم است این همه اختلاف، در خصوص سنّ این بانوی بزرگ به هنگام ازدواج با رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مطرح شود؟ آیا غیرعمدی یا این که تعمّدی و بر اساس سیاست پنهان است؟

آیا می خواهند انتخاب شایسته حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را زیر سؤال ببرند، که اگر بانویی به بالای سنّ چهل برسد، تن به ازدواج با هر شرایطی خواهد داد و انتخاب حضرت محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برای ایشان در این سن، فضیلت نبوده است؟ آیا هدف، کاستن مقام و منزلت و ارزش

ص: 317


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 22 23: «خطبها عقبة بن أبی معیط والصلت بن أبی یهاب وکان لکل واحد منهما أربعمائة عبد و أمة وخطبها أبوجهل بن هشام وأبوسفیان و خدیجة لاترغب فی واحد منهم وکان قد تولع قلبها بالنبی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)؛ عقبة بن ابومعیط و صلت بن ابویهاب، که هر کدام چهارصد غلام و کنیز داشتند، از حضرت خدیجه خواستگاری کردند. هم چنین ابوجهل و ابوسفیان از او خواستگاری کردند و حضرت خدیجه هیچ رغبتی به آنان نداشت و قلبش فقط برای پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می تپید!»

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بوده که تن به ازدواج با بیوه چهل ساله ای داده تا به مال و ثروت او دست یابد؟ لازم است گفت شود که، این دسیسه ای از طرف دشمنان اسلام، یهود و پیروان بنی امیه، به منظور کاستن شخصیت و عظمت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بوده است!

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، به غیر از پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با کسی ازدواج نکرد

عده ای برآنند که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، هنگام مفتخر شدن به همسری پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، بانویی بودند که چیزی حدود چهار دهه زندگی شایسته و مترقی داشته و از دو همسر پیشین خود که زندگی را بدرود گفته بودند دارای فرزندانی نیز بوده اند؛ به عبارتی، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به هنگام ازدواج با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، بانویی صاحب فرزند بوده است! این دیدگاه، سست و ناشی از اشتباه مورخان و یا به هر دلیل دیگر است! گفته شده که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، با دوشیزه ای جز عایشه ازدواج نکرده و در بارۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می گویند که قبل از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با دو نفر دیگر ازدواج کرد و از آنان فرزندانی نیز داشت و آن دو عتیق بن عائذ بن عبد اللّه المخزومی و اعرابی به نام ابوهاله تمیمی بوده اند.

ولی ادّعای آنان مخدوش است و بسیاری از این گفته ها، ساخته های دشمنان است؛ به دلایلی که به آن خواهیم پرداخت:

سید مرتضی در «الشّافی» و شیخ طوسی در «تلخیص الشّافی» همین دیدگاه را آورده اند و تصریح کرده اند که: «حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به هنگام ازدواج با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، دوشیزه بود.»(1)

بلاذری در «أنساب الأشراف» در این باره می نویسد: «پیامبر به هنگام ازدواج با حضرت خدیجه، جوانی بیست و سه ساله و حضرت خدیجه دوشیزه ای بیست و هشت ساله بود.»(2)

علامه ملا محمّدباقر مجلسی در این باره می نویسد: «آنچه این نکته را مورد تأیید و

ص: 318


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 22، ص 199؛ مجلسی، محمّدباقر، حیوة القلوب، ج 2، ص 595؛ ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 138؛ مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77؛ محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعة، ج 2، ص 269؛ عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج 2، ص 123.
2- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 98.

تأکید قرار می دهد، این است که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به هنگام ازدواج با پیامبر گرامی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، دوشیزه بود و رقیّه و زینب، دختران او نبودند، بلکه دختران خواهرش، هاله بودند و تحت سرپرستی و مدیریت و مورد مهر و مراقبت او قرار گرفتند؛ تأکیدی است که در دو کتاب «البِدع» و نیز «الأنوار»(1) آمده است.»(2)

ابن حمّاد حنبلی، دانشمند معروف اهل سنّت در این باره می نویسد: «بسیاری از تاریخ نگاران، این دیدگاه را ترجیح داده اند که حضرت خدیجه به هنگام ازدواج با پیامبر، بیست و هشت ساله بوده است.»(3)

ابن

شهرآشوب، حدیث نگار نامدار شیعه در این باره می نویسد: «ان النبی قد تزوّج خدیجة وهی عَذْراء؛(4) پیامبر اکرم، درحالی با حضرت خدیجه ازدواج کرد که او دوشیزه بود.»

واقدی می گوید: «وکانت خدیجة وهی بکر ...؛(5) حضرت خدیجه (به هنگام ازدواج با رسول خدا) باکره بوده است.»

عمادالدین طبری، در «کامل بهائی» در این باره می نویسد: «در کتب تاریخ آمده، حضرت خدیجه باکره بود که به عقد رسول خدا درآمد و رؤسای عرب و اشراف، از حضرت خدیجه خواستگاری نمودند و او هیچ کدام را اجابت نکرد! حال چگونه او به ابی هند، که از لئام بنی تمیم، بود پاسخ مثبت داده است؟!»(6)

ص: 319


1- . «الأنوار» از تألیفات ابوالحسن البکری، و«البِدع» همان کتاب «الاستغاثة فی بدع الثلاثة» می باشد، که از تألیفات ابوالقاسم کوفی (م 352 ق) بوده؛ عالم امامیه ای که نسبش از طریق امام حسین7 به امام امیرمؤمنان علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ می رسد.
2- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 160؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 22، ص 191.
3- . ابن عماد حنبلی، عبدالحی بن عماد، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، ج 1، ص 14.
4- . عاملی، سید جعفر مرتضی، بنات النبی أم ربائبه، ص 75 124.
5- . سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی ، تذکرة الخواصّ، ص 271؛ خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ص 45؛ ابو نعیم، احمد بن عبداللّه اصبهانی، دلائل النبوة، ص 178؛ شیرازی، امّهات المؤمنین، ص 90.
6- . طبری، عمادالدین ابوجعفر محمد، کامل بهائی، ج 1، ص 268.

اسماعیل بن محمّد بن فضل اصفهانی در این باره می نویسد: «لمّا بلغ رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خمساً وعشرین سنة ولیس له بمکة إسم إلا الأمین. لمّا تکاملت فیه خصال الخیر، قال له ابوطالب: یابن أخی! خدیجة تبعث رجالاً من قومک فی عیرانها. فیتجرون ... وکانت خدیجة إمرأة باکرة، ذات شرف ومال کثیر؛(1) هنگامی که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به سنّ بیست و پنج سالگی رسیدند، تمامی اهالی مکه آن حضرت را به نام امین می شناختند. زمانی که پیامبر به کمال رسید و تمامی خصلت های خوب و پسندیده در آن حضرت جمع شد، حضرت ابوطالب پیشنهاد ازدواج با حضرت خدیجه را داد و خطاب به پیامبر عرض کرد: پسر برادرم! حضرت خدیجه عدّه ای از اقوام و مردان قبیله ات را برای تجارت می فرستد... حضرت خدیجه در آن زمان باکره و از جایگاه شریف و ثروت زیادی برخوردار بود.»

به نظر می رسد که ادّعای مسن بودن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، از دروغ های هشام بن عروة باشد! وی معتقد بود که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، هنگام رحلت در سال دهم بعثت، شصت و پنج سال سن داشته اند.

حاکم

نیشابوری این مطلب را از هشام بن عروة نقل کرده و این قول را شاذّ دانسته و می نویسد: «به نظر من، سنّ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنگام رحلت؛ کمتر از شصت سال بوده است.»(2)

در کتاب «تاریخ سیستان» آمده است: «حضرت خدیجه بنت خویلد، اندر زمان حضرت رسول، بکر و با خرد و کمال و جمال بود.»(3)

در روایت دیگری آمده است: «حضرت خدیجه، خواهری به اسم هاله داشت که با مردی مخزومی ازدواج کرد و از او دختری متولد شد. بعد از مرگ همسرش، مردی از تمیم، که او را ابوهند می نامیدند و دو فرزند به نام های رقیّه و زینب از همسر اولش که مرده بود داشت؛ با هاله، خواهر حضرت خدیجه ازدواج کرد و دارای فرزندی به نام هند شد. بعد از

ص: 320


1- . ابو نعیم، احمد بن عبداللّه اصبهانی، دلائل النبوة، ج 1، ص 178، ح 227.
2- . عن هشام بن عروة: توفّیت خدیجة وهی ابنة خمس و ستّین سنة. هذا قول شاذ، فانّ الّذی عندی آنها لم تبلغ ستّین سنة. (حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 201)
3- . تاریخ سیستان، مؤلف مجهول، تحقیق: ملک الشعرای بهار، ص 52.

مردن مرد تمیمی، هند به طایفه پدرش ملحق شد و هاله با فرزندان دیگرش باقی ماند و حضرت خدیجه آنان را نزد خود گرد آورد. بعد از ازدواج ایشان با پیامبر، بچه ها در خانۀ پیامبر و حضرت خدیجه باقی ماندند و عرب می پندارد که اگر کسی را بزرگ کنی، فرزند تو است و به همین خاطر به پیامبر نسبت داده شدند.»(1)

احمد بن ابی یعقوب، در «تاریخ یعقوبی» و شیخ ذبیح اللّه محلاتی، در «ریاحین الشّریعه» در این باره می نویسند: «حضرت خدیجه، خواهری به نام هاله داشت، که همسرش از دنیا رفت و دو فرزندش را بی سرپرست نهاد! آن حضرت که دارای ثروتی بسیار و درایت و هوش و عاطفه ای سرشار بود سرپرستی خواهر و خواهرزاده های خود را به عهده گرفت و پس از امضای پیمان زندگی مشترک با پیامبر، خواهرزاده ها هم چنان مورد مهر و محبت و در قلمرو سرپرستی و مراقبت مادرانه و آموزگارانه اش بودند؛ به همین جهت برخی از مردم، آنان را دختران حضرت خدیجه و حضرت محمّد می پنداشتند، نه هاله!»(2)

محمّد دخیّل، در کتاب «حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ» در این باره می نویسد: «زینب و رقیه، خلاف پندار برخی از تاریخ نگاران و آورندگان حدیث، دختران پیامبر و همسرش حضرت خدیجه نبودند. بلکه خواهرزاده های حضرت خدیجه و فرزندان هاله بودند؛ اما به خاطر گمنامی هاله و شهرت جهانی حضرت خدیجه، به ایشان نسبت داده شده اند.»(3)

علّامه خبیر ابوالقاسم علی بن احمد بن موسی بن الإمام جواد7، مشهور به «ابوالقاسم کوفی» [م 352 ق]، در کتاب «الإستغاثة فی بدع الثلاثة» تحقیق کرده: «رقیه و زینب (همسران عثمان)، دختران رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و حضرت خدیجه نیستند و این شبه های است که

ص: 321


1- . عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج 2، ص 125 126؛ مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77؛ شوشتری، محمّدتقی تستری، قاموس الرجال، ج 10، ص 431.
2- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج2، ص 38؛ محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعة فی احوال النساء الشیعة، ج 2، ص 268.
3- . علی دخیّل، علی محمّد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، ص 11.

مردم عوام، به دلیل عدم معرفت و فهم شان در مورد أنساب ایجاد کردند.»(1) سپس به بررسی نسب رقیه و زینب می پردازد.

برخی محققان و اندیشمندان، در مورد دختران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پژوهش های گسترده، تحلیلی، مستند و جالبی نموده اند و نظر آنان در این باره چنین است:

«از پژوهش گسترده ای که در مورد دختران ارجمند پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) انجام شده، می توان چنین دریافت که ازدواج رقیه و امّ کلثوم با پسران ابولهب و هم چنین جدایی از آنان، به خاطر تاریک اندیشی و یک دندگی شوهرانشان در دشمنی و عداوت با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و سپس ازدواج عثمان با آن دو، یکی پس از دیگری واقعیت ندارد.»(2)

پس در واقع، سه دختر با نام زینب، رقیه و کلثوم فرزندان هاله، خواهر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بوده اند و درست این است که بگوییم، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بنت خویلد، خواهری با نام «هاله» داشته که با مردی از «بنی مخزوم» ازدواج کرد. هاله از این مرد، فرزندانی را آورد و وقتی همسرش از دنیا رفت؛ پریشان شد! چون خواهرش، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ثروتمند بود؛ خواهر و فرزندانش را تحت کفالت خود قرار داد و پس از ازدواج حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، فرزندانش در حجر رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ماندند و به آن حضرت منسوب گردیدند.(3)

از این رو برخی محققین معتقدند که جز حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ مابقی دختران،

ص: 322


1- . ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد، الاستغاثه، ج 1، ص 64. «زینب و رقیه به خاطر گمنامی هاله و علوّ درجۀ حضرت خدیجه، به آن حضرت نسبت داده شده اند.» (علی دخیّل، علی محمّد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، ص 11)
2- . ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 160؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 22، ص 191 و... .
3- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعة فی أحوال النّساء الشّیعه، ج 2، ص 269؛ حسینی همدانی سید محمّدحسین، انوار درخشان، ج 7، ص 414. «ربیبه پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خواهرزادۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بوده اند. (کاظمی قزوینی، سید امیرمحمّد، الآلوسی والتشیع، فصل 11، پاورقی ص 231) «قیل إن رقیة وأم کلثوم کانتا ابنتی هالة أخت خدیجة عَلَيْها السَّلاَمُ من ذلک یقوی القول َإنهما لیستا بناته. وقال جماعة آخرون کانتا ربیبتیه من جحش؛ گفته اند که رقیه و امّ کلثوم، دختران هاله بودند و هاله، خواهر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود. از این رو، چنین می نماید که آن دو دختر، از آن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیستند. برخی نیز گفته اند که آن دو دختر، فرزندان جحش بوده اند.»

خواهرزاده های حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بودند که سالیان سال، تحت سرپرستی خالۀ خود و پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قرار گرفتند.(1)

اجماع عام و خاص راویان اخبار بر آن است که همۀ اشراف، سادات و ثروتمندان قریش، از طاهرۀ قریش خواستگاری کردند و آهنگ ازدواج با او را داشتند، ولی امتناع و مخالفت می کرد و هنگامی که با حضرت محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ازدواج کرد، زنان قریش بر او خشم گرفته و او را ترک کردند و گفتند: «اشراف و بزرگان قریش از تو خواستگاری کردند، ولی تو با هیچ کدام ازدواج نکردی و با محمّد، یتیم ابوطالب که فقیر است و مالی ندارد ازدواج کردی.»(2)

با این اوصاف، کسی که اهل دانش و بصیرت باشد؛ چگونه می تواند بپذیرد حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با اعرابی از قبیله «بنی تمیم» ازدواج کرده و از ازدواج با سروران قریش، خودداری نموده باشد و چطور سروران قریش که از ایشان خواستگاری کردند و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آنان را رد کرد او را متهم به عیب و عار نساختند که چرا با وجود این همه خواستگار، با یک اعرابی ازدواج کرده است؟! آیا می توان پذیرفت که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، از ناحیۀ قریش مورد ملامت قرار گرفته، اما در ازدواج با یک اعرابی هیچ سرزنشی نشده باشد؟!

پس با توجه به آنچه نقل نمودیم، شایعه ازدواج حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با دو تن دیگر و پیش از پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تحریف عمدی تاریخ برای طرح عایشه به عنوان تنها دختری که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با او ازدواج کرده است؛ چنان که طرح دامادی عثمان ملقب کردن به «ذوالنّورین»، منحصراً برای تراشیدن رقیب سیاسی برای مولای متقیان، امیرالمؤمنان علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ می باشد.

مؤید این مطلب روایتی است که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به امام امیرالمؤمنان علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمود: «یا

ص: 323


1- . علی دخیّل، علی محمّد، اعلام النساء المؤمنات، ص 317 318؛ محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعة فی احوال النساء الشیعة، ج 2، ص 269.
2- . عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج 2، ص 123؛ ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد، الاستغاثة، ج 1، ص 70.

علیّ! اُوتیتَ ثلاثاً لم یُوتَهُنَّ أحدٌ ولا انا، اوتیتَ صِهراً مِثْلی. ولم اُوتِ انا مِثلْی ...؛(1) ای علی! در زندگی، سه امتیاز و ویژگی به تو ارزانی گردید، که به هیچ کس دیگر از مردم، حتی به من، ارزانی نشد!

الف . به تو افتخار دامادیِ من داده شد، در حالی که من پدر همسری بسان تو ندارم!

ب. به تو همتا و همسری، مانند دخت فرزانه ام (حضرت فاطمه) عنایت شد، در حالی که به من همتا و همدمی، بسان تو ارزانی نگردید!

ج. به تو بدون واسطه، پسرانی ارجمند و تاریخ ساز مانند: حضرت حسن و حسین عنایت گردید، اما به من عنایت نشد؛ اما شما از من هستید و من از شما.»

بیان این روایت چنین می فهماند که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، دختری جز حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ و دامادی جز امام امیرمؤمنان علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نداشته است.

اما دشمنان، چون تحمّل این همه فضایل و مناقب را برای حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نداشتند و از طرف دیگر می خواستند که مقابل آن حضرت، عایشه را عَلَم نمایند؛ پس در این راستا، آمدند و اقدام به دو کار نمودند:

اول

این که: فضایل حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را مورد انکار قرار داده و از کتب خود حذف کردند.

دوم این که: با جعل روایت و تحریف تاریخ، آن حضرت را به گونه ای معرّفی نمودند که عایشه بتواند مقابل ایشان قد عَلَم کرده و سرفرازی کند. این شگرد آنان بود و از قبل نیز برای جا انداختن خلافت خلفای سه گانه (ابوبکر، عمر و عثمان) و توجیه انتساب آنان به رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با عنوان «خلیفة الرسّول» نزد مردم و بستن دهان عوام برابر اشتباهات و اعمال خلاف دین و شرع، دست به جعل روایات و حکایات تاریخی زدند که به واسطۀ آن، رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را نعوذ باللّه به عنوان مسلمانی بی قید و بند و متمایل به لهو و لعب معرفی کردند تا اگر فردی به خلفا خُرده گرفت که هر روز، حکمی از احکام الهی را عوض کرده و یا حکم تازه ای جعل می کنند و یا دستور به قتل بی گناهان می دهند و یا منافقان طرد شده در زمان

ص: 324


1- . شهید ثالث، قاضی نوراللّه شوشتری هندی، احقاق الحق وازهاق الباطل، ج 5، ص 74؛ شافعی، عبداللّه، مناقب، ص 50.

رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را نزد خود راه داده و به آنان منصب و مقام می دهند و در عوض، یاران و صحابه واقعی ایشان را طرد و تبعید کرده و یا دستور قتل آنان را صادر می کنند؛ در جواب، پیامبری را معرّفی کنند که به مراتب از خلفایش پراشتباه تر و به دنیا متمایل تر است؛ پیامبری که نه تنها مصداق «ماینطق عن الهوی» نیست، بلکه پیوسته در تصمیم گیری ها اشتباه عمل می کند و برای موضع گیری ها و برخوردهای خود برابر افراد، اعتباری قائل نیست و دائم می گوید: «من فردی مانند شما هستم که ممکن است در جذب و یا طرد افراد و قضاوت در بارۀ آنان اشتباه کرده باشم!» آنان این گونه پیامبری را به پیروان خودشان معرّفی کرده اند، اما حاشا و کلّا! اگر آیات قرآن و روایات وارده از ائمّۀ اطهار7 در تبیین مقام و شخصیت رسول گرامی اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نبود و برای شناخت آن حضرت فقط به تعاریف دشمنان درجۀ یک ایشان، یعنی کفار قریش و یهودیان ساکن در مدینه و مسیحیان نجران و دیگر دشمنان اکتفا می شد؛ در شناخت عظمت وجودی ایشان و مبرّا بودن ساحت مقدّسشان از بافته های منافقان، کفایت می کرد.

پس ملاحظه می کنید که این روش، یعنی پایین آوردن مقام بزرگان دین در انظار مردم، برای رسیدن به اهداف شوم و پلیدی که در دستور کار خود داشتند، شگرد آنان بود؛ شگردی که به واسطۀ آن، فقط خدا می داند، چقدر مردم را از وصول به حقیقت، دور و سمت آنان جذب نمود.

نسبت چهل ساله بودن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، به هنگام ازدواج با رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و هم چنین بیوه بودن ایشان نیز از نتایج همین شگرد منافقین است. اما این تهمت، با واقعیّت زندگیِ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فاصلۀ بسیاری دارد؛ زیرا اول این که این نسبت، با عقاید حقّه ناسازگاری و منافات دارد و دوم این که از لحاظ تاریخی نیز فاقد وجاهت و اعتبار کافی می باشد که در ادامه به تفصیل این دو می پردازیم.

ناسازگاری بیوه بودن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، با مبانی اعتقادی تشیّع

ص: 325

یکی از ضروریات اعتقادی مذهب حقّه جعفری علیه و علی آبائه وابنائه السلام عصمت پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و اهل بیت ایشان، یعنی حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ و ائمّۀ هدی7 می باشد. معنای اولیه ای که از این کلمه در ذهن انسان وارد می شود، دوری از گناه و اشتباه و فکر آن می باشد، که اگر چه معنایی درست و مطابق با موازین اعتقادی است، اما دربرگیرندۀ تمام مفهوم آن نمی باشد. کامل ترین معنای عصمت در قرآن مجید و در آیۀ تطهیر(1) وارد شده است. خداوند در این آیه، اهل بیت رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را از هر گونه ناپاکی و پلیدی مبرّا گردانیده و دارای مقام تطهیر دائمی معرفی کرده است.

عصمت از گناه، فکر آن و اشتباه، دربرگیرندۀ یک قسمت از معنای آیه تطهیر می باشد، اما این آیه، نوعی دیگر از عصمت را نیز متوجّه این بزرگواران می کند. اغلب در بیان معنای عصمت غفلت می شود، یعنی دوری از هر گونه ناپاکی. این ناپاکی، دارای مصادیق بسیاری می باشد؛ یکی از آن مصادیق، آلودگیِ آباء و اجداد معصومین7 به أنجاس زمان جاهلیت می باشد و در این آیه، به طور کلّی این مسئله نفی شده است. مؤیّد ما بر اثبات این مطلب، عباراتی است که در اغلب زیارت نامه های وارده از معصومین7 آمده که فرموده اند:

«کنت نوراً فی الأصلاب الشّامخه والأرحام المطهّره لم تنجّسک الجاهلیّة بأنجاسها؛(2) شما نوری در صُلب های مردان بلندمرتبه و در رحم های زنان پاک بودید که جاهلیت، شما را با آلودگی های خود نیالود.»

حال اگر کسی معتقد باشد که یکی از اجداد پدری یا مادری این بزرگواران، عاری از طهارت و آلوده به انجاس جاهلیّت می باشد، در مسیر انکار این اصل ضروری دین قرار گرفته و از دایرۀ دین خارج می گردد.

حال با بیان این مقدمه، دیگر وجه ناسازگاریِ بیوه بودن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با مبانی اعتقادی تشیّع، واضح و آشکار می شود؛ زیرا بنا بر آنچه در کتب تاریخی تحریف شده در

ص: 326


1- . (إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیراً). (احزاب: 33)
2- . زیارت اربعین امام حسین7.

مورد ایشان آمده، آن حضرت قبل از ازدواج با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، با دو نفر کافر بت پرست به نام های عتیق بن عائد مخزومی و ابوهاله ازدواج نموده و از آنان صاحب اولاد شده بودند، که این درست خلاف مبانی اعتقادی شیعه است. ازدواج آن حضرت با دو کافر بت پرست، ایشان را از دایرۀ طهارت خارج و قابلیّت مادری برای حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ و ائمۀ هدی7 را از وی سلب می کند؛ زیرا حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ و ائمه طاهرین7، از مصادیق آیۀ تطهیر هستند و می بایست از هر گونه ناپاکی مبرّا باشند؛ یکی از آن ناپاکی ها، غرقه شدن پدران و مادران ایشان به آلودگی های جاهلیّت می باشد.

حضرت

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، موحّد و تابع شریعت حضرت عیسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بوده اند. طبق شریعت های توحیدی، ازدواج موحّد با کافر مشرک حرام می باشد و اگر خلاف دستور دین چنین ازدواجی صورت گیرد، باطل محسوب می شود. با این حساب، ازدواج حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با عتیق و ابوهاله که دو کافر بت پرست بوده اند از لحاظ دینی، حرام و در صورت وقوع آن، ازدواجی غیرشرعی محسوب شده و این خود، منافات با پاکی و طهارت دارد.

حال در این جا افرادی که با توجه به تاریخ تحریف شده، ازدواج های حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با عتیق و ابوهاله را مورد تأیید قرار می دهند؛ مقابل دو قضیه متناقض قرار می گیرند:

1. ادّعای تاریخی مبنی بر ازدواج حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با دو کافر که با قبول آن، می بایست معتقد به خروج ایشان از طهارت و عدم قابلیت برای مادری معصومین7 باشند، حال آن که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در واقع مادر این بزرگواران بوده اند.

2. اصل اعتقادی عصمت برای معصومین7 که به واسطۀ آن، می بایست معتقد به پاکیِ پدران و مادران ایشان باشند. بنا بر این با قبول قضیۀ اول، اصل اعتقادی عصمت که از ضروریات دین است زیر پا گذارده می شود و با قبول اصل عصمت، مسئلۀ تاریخی ازدواج ایشان با دو کافر بت پرست محال به نظر می آید.

آنچه در این دو مسئله متناقض برای ما روشن است:

اول این که: ازدواج ایشان با دو کافر بت پرست، مسئله ای تاریخی است که به خودی

ص: 327

خود، دارای هیچ گونه اعتبار و حجیّت شرعی نمی باشد؛ یعنی نه در کتاب خداوند و نه در سنّت پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و ائمّۀ هدی7 برای آن مؤیّدی یافت نمی شود که به واسطۀ آن، دارای اعتبار و حجیّت شود؛ به خصوص این که تاریخ صدر اسلام، مملو از تحریف است؛ با توجّه به این مطلب، دیگر هیچ وجه عقلایی ای برای اتّکا به آن تاریخ تحریف شده یافت نمی شود.

دوم این که: طهارت آباء و اجداد معصومین7، اصل ضروری دین می باشد، که اعتقاد به آن واجب و عدم اعتقاد به آن، موجب خروج از دین می گردد. پس با این حساب، در مواجهۀ این دو قضیّه و موارد مشابه آن، آنچه مورد قبول واقع می شود، اصل اعتقادی و آنچه طرد می گردد، مسائل تاریخیِ متناقض با آن می باشد و این نصب العین قراردادن اصول اعتقادی در هنگام مطالعه و تحقیق تاریخ صدر اسلام تنها راه فهم تحریفات وارد شده در تاریخ مُحرَّف و فرار از انحرافات عقیدتی می باشد؛ زیرا هدف دشمنان دین در مسئلۀ تحریف تاریخ، جز منحرف کردن مخاطبان آن از اصول عقیدتی و دور نگه داشتن آنان از حقیقت زندگیِ اولیای دین نبوده، که با نصب العین قرار دادن اصول اعتقادی در حین مطالعه و تحقیق آن، این تلاش آنان ناکارآمد می گردد.

عدم اعتبار بیوه بودن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از نظر تاریخ

بنا بر آنچه گذشت، اعتقاد به ازدواج حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با دو نفر کافر بت پرست، مغایرت با اصول اعتقادی شیعه دارد و هیچ تردیدی در بطلان آن نباید داشت، امّا نکتۀ جالبی که لازم است در این جا به آن اشاره نمود، منابع اولیه ای است که بیان می دارد، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قبل از ازدواج با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، با دو نفر کافرِ بت پرست ازدوج نموده بودند! این مطالب، به اهل سنت برمی گردد و به طور حتم می توان گفت که در هیچ یک از کتب روایی و تاریخی شیعه، ردّپایی از این ادعا یافت نمی شود و این خود، جای تأمّل بسیاری دارد.

اگر شخصی به کتب تاریخی و روایی اهل سنّت اندک مراجعه ای داشته باشد، متوجّه می شود که این کتاب ها، دارای موارد متضاد و متناقض بسیاری هستند که اعتبار آنها، نه فقط از طریق شیعه، بلکه از طرف علمای اهل سنّت نیز مورد خدشه می باشد. به عنوان مثال، در

ص: 328

بین آن همه کتب روایی اهل سنّت، کتب «صحاح شش گانه» از اعتبار خاصی برخوردار است و در بین کتب «صحاح شش گانه»، «صحیح بخاری» بیشتر مورد توجه قرار گرفته، طوری که اگر ادّعا شود، اهل سنّت بعد از قرآن هیچ کتابی را به اندازۀ صحیح بخاری مورد توجّه قرار نمی دهند؛ ادّعای گزافی نیست. اما با این حال، کتب زیادی در تنقیح احادیث صحیح بخاری نوشته شده، که بسیاری از احادیث آن را مورد خدشه قرار می دهد؛ زیرا احادیث ساختگی و جعلی و نیز نقل های تاریخی تحریف شده فراوانی در این کتاب وجود دارد، که تعصّب و عناد و دشمنی با اهل بیت پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را می توان از مهم ترین ادلّه جعل و ورود این احادیث و نقل های تاریخی به این کتاب دانست.

حال با اوضاع وخیمی که کتب روایی و تاریخی اهل سنت دارد، نقل این مسئله آن هم فقط از طریق اهل سنّت، قابل تأمّل می باشد؛ زیرا بانیان انحراف و غاصبان خلافت، برای اثبات موضع خود در بین مردم، دست به جعل و تحریفِ تاریخ و دین زدند، که نتیجۀ آن را امروز می توان در کتب روایی و تاریخی بقایای آنان، یعنی اهل سنّت مشاهده نمود.

ممکن است این اشکال مطرح شود که این مسئله، در بعضی کتب روایی و تاریخی شیعه نیز وارد شده، که در جواب می گوییم:

اول این که: نقل های وارده در کتب روایی و تاریخی شیعه نیز به این علت که به منابع اهل سنت برمی گردد فاقد وجاهت و اعتبار می باشد.

دوم این که: همان گونه که گفتیم، بزرگان علمای شیعه، مانند سید مرتضی، شیخ طوسی، ابوالقاسم کوفی، ابن شهرآشوب، علّامۀ مامقانی و ... در کتب خود، زیر بار این مسئله نرفته اند و «عَذراء» بودن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را مورد تأکید قرار داده اند. مرحوم علامه ملّا محمّدباقر مجلسی نیز در کتاب شریف «بحار الأنوار» با ذکر روایتی، سنّ ازدواج حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را بیست و هشت سال بیان کرده است.(1)

پس در نتیجه لازم است گفت:

ص: 329


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 12.

نقش عایشه، در تخریب چهرۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و نیز با توجّه به تصریح مورخان به این که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وقتی به همسری پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درآمد، دختری بکر بود، هر محققی را وادار می کند که به موضوع ازدواج های حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قبل از همسری با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، با دیدۀ شک و تردید بنگرد. با اندکی تدبیر، هم به بیست و هشت ساله بودن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به هنگام ازدواج با رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، هم به اولین ازدواج ایشان و هم به داشتن تنها یک فرزند، آن هم دختری بافضیلت، یعنی حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ می توان پی برد.

از این رو حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ در خطبۀ عقدی که در ازدواج پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ایراد کرد، به این حقیقت اشاره نموده و فرمود: «برادرزاده ام از دختر شما که بانویی بافضیلت، مشهور به عفّت و سخاوت و دوشیزه ای بلندجایگاه است، خواستگاری می کند.»(1)

مرحوم آیت اللّه نمازی شاهرودی در «مستدرک سفینة البحار» می نویسد: «إنَّ زینب ورقیة کانت ربیبتاه من جحش وأمهما زینب؛(2) زینب و رقیّه، دختران جحش بودند و مادرشان، زینب بود.»

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، سرپرستی این دو را به عهده داشت؛ بدین ترتیب، یکی دیگر از فضایل این بانوی بزرگ آشکار می گردد که، ایشان علی رغم مجرد بودن و مشکلاتی که در امر تعیلم و تربیت وجود دارد؛ سرپرستی فرزندان خواهر خویش را نیز پذیرفته است.

ناقلان ازدواج های دروغین حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

راویان ازدواج حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، سه نفر می باشند:

1 . هشام بن محمّد بن سائب کلبی

علمای علم رجال قائل اند به این که وی مبتلا به مرضی شد و همه چیز را فراموش کرد.(3) حال با وجود فراموشی ای که وی داشته، چگونه می توان به آنچه او در بارۀ ازدواج حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از ازدواج پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نقل کرده، اطمینان حاصل نمود؟!

ص: 330


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 22، ص 216.
2- . نمازی شاهرودی، شیخ علی، مستدرک سفینة البحار، ج 2، ص 396.
3- . نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ص 434.

2 . زبیر بن بکّار

محمّدبن اسحاق خراسانی، در بارۀ زبیر بن بکّار می گوید: «از علی بن محمّد نوفلی شنیدم که بین قبر و منبر رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که باغی از باغ های بهشت می باشد، مردی از بنی هاشم، زبیر بن بکّار را در بارۀ موضوعی قسم داد! زبیر قسم دروغ خورد؛ بلافاصله به مرض برص مبتلا شد.»

پدر زبیر (یعنی بکّار)، بر امام رضا عَلَيْهِ السَّلاَمُدر بارۀ چیزی ستم کرد! حضرت، او را نفرین نمودند؛ بلافاصله از قصر سقوط کرد و گردنش کوبیده شد.

پدر بکّار (یعنی عبد اللّه) نیز سابقۀ خوبی ندارد. او عهدنامۀ بین هارون الرشید و یحیی بن عبد اللّه بن حسن را پاره کرد و به هارون گفت که یحیی را بکُشد؛ زیرا دیگر امان نامه ای وجود ندارد.

یحیی به هارون گفت: «این مرد دیروز با برادرم، در قیام علیه تو شرکت داشت و حتی اشعاری را در این زمینه سرود! عبد اللّه، منکر شد! یحیی او را قسم داد! عبد اللّه قسم دروغ خورد و حاشا کرد و بعد از سه روز مرد! چندین مرتبه او را دفن کردند، ولی قبر او را نپذیرفت!»(1)

زبیر بن بکّار، در مکه قاضی بوده، و در سال 265 قمری و در سنّ 84 سالگی از دنیا رفت . وی کتابی در بارۀ «انساب قریش» نیز نگاشته است.

در روایتی او را مذمّت کرده اند، همان طور که پدر و جدّش نیز مذمّت شده اند.(2)

شیخ محمّدتقی شوشتری در «قاموس الرجال» راجع وی می نویسد: «زبیر بن بکّار هذا معلوم حاله وعدائه لأهل البیت7 وکان یعرف بالوضع والکذب حتی عند العامّة؛(3) حال زبیر بن بکّار معلوم است، که از دشمنان اهل بیت: می باشد و به دروغ گویی و جعل احادیث، نزد علمای عامّه معروف است.»

ص: 331


1- . غروی اردبیلی، محمّد بن علی، جامع الرّواة، ج 1، ص 125.
2- . شبیری زنجانی، سید موسی، الجامع فی الرّجال، ص 786؛ شیخ صدوق، محمّد بن علی، عیون أخبار الرضا عَلَيْهِ السَّلاَمُ، ج2، باب 48، ص 226.
3- . شوشتری، محمّدتقی تستری، قاموس الرجال، ج 4، ص 408.

شیخ مفید نیز در بارۀ وی می گوید: «اعتمادی به گفته های زبیر بن بکّار نیست؛ زیرا در آنچه نقل کرده، متّهم به دشمنی با حضرت امیرمؤمنان علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ می باشد.»(1)

3 . قتادة بن دعامة

ابوحمزۀ ثمالی نقل می کند: در مسجد رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نشسته بودم که مردی وارد شد و گفت: آیا اباجعفر محمّد بن علی را می شناسی؟

گفتم: آری! چه حاجتی داری؟!

گفت: چهل مسئله دارم، می خواهم از او بپرسم... . حرفش تمام نشده بود که امام باقر7 وارد شد؛ اطراف ایشان را عده ای از خراسانی ها و غیره گرفته بودند و از مناسک حجّ می پرسیدند. چیزی نگذشت که حضرت نشست. حضرت از او پرسید: کیستی؟ گفت: قتادة بن دعامه بصری. حضرت پرسید: تو فقیه اهل بصره هستی؟

جواب داد: آری!

حضرت فرمود: وای بر تو! خدا انسان را خلق کرد و بر آنان حجّت قرار داد و آنان پایه های استوار زمین و قائمین به علم خدایند. خداوند پیش از ایجاد خلق، آنان را برگزید و انوارشان در طرف راست عرش خدا قرار داد.

پس مدتی ساکت ماند! قتاده گفت: به خدا قسم! نزد فقهای زیادی نشسته ام، حتی نزد ابن عباس؛ آن چنان که اکنون قلبم به تپش و لرزه درآمد، نزد آنان چنین حالتی نیافتم!

حضرت فرمود: وای بر تو! آیا می دانی این جا کجا است؟

«فی بیوت أذن اللّه أن ترفع ویذکر فیها اسمه، یسبح له فیها بالغدوّ والآصال، رجل لاتلهیهم تجارة ولابیع عن ذکر اللّه و إقام الصّلاة وإیتاء الزّکاة فانت ثم ونحن اولئک؛(2) (این چراغ پرفروغ) در خانه هایی قرار دارد که خداوند اجازه داده، دیوارهای آن را بالا برند تا از دسترس شیاطین و هوس بازان در امان باشند؛ خانه هایی که نام خدا در آنها برده می شود و صبح و شام در آن جا

ص: 332


1- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 1، ص 542.
2- . شیخ حرّ عاملی، محمّد بن حسن، اثبات الهداة، ج3، ص 42.

تسبیح

گویند، مردانی که نه تجارت و نه معامله، آنان را از یاد خدا، برپاداشتن نماز و ادای زکات غافل نمی نماید! تو در چنین مکانی هستی و ما از آن جا می باشیم.»

ابن حجر عسقلانی در «تهذیب التّهذیب» از اسماعیل قاضی نقل می کند که وی در «أحکام القرآن» گفته است: «از علی بن مدائنی شنیدم که می گفت: آنچه او (قتادة بن دعامه) نقل می کند، ضعیف است.»(1)

حنظلة بن ابی سفیان نیز می گوید: «طاووس یمانی از قتاده فرار می کرد و حاضر به ملاقات با او نبود، چون او را قَدَری مذهب می دانست.»(2)

شمس الدین ذهبی در میزان الإعتدال، در این باره می نویسد: «قتادة بن دعامه الدوسی، مدلّس(3) و فریب کار می باشد و می گفتند عقیده قَدَریّه(4) دارد.»(5)

باکره بودن مادران ائمّه اطهار علیهم السلام

از روایات و احادیثی که در بارۀ مادران بافضیلت ائمّه: وار شده، به دست می آید که برخی از آنان کنیز بوده اند. اما تا زمانی که به همسری امام عَلَيْهِ السَّلاَمُ درآمده اند، دست هیچ انسانی به آنان نرسیده است. این مطلب، گویای این حقیقت است که ارادۀ پروردگار در بارۀ آنان تعلّق

ص: 333


1- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج8، ص 356.
2- . همان، ص 353.
3- . مدلَس به کسی گفته می شود که حدیث ضعیف روایت می کند. (ر. ک: مسعود، جبران، الرائد، ذیل کلمۀ مدلّس)
4- . طبق اخبار و روایات به کسانی که قائل به جبر می باشند، قَدَریّه گفته می شود. اما مطابق بعضی از روایات دیگر مراد از قدریه قائلین به تفویض می باشند. (محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ذیل کلمۀ قدر) قال النبی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): «القدریة مجوس هذه الأمة؛ قدریه مجوس این امّت می باشند.» در روایت دیگر فرمود: «القدریة خصماء اللّه فی القدر؛ قدریّه، دشمنان خدا در بارۀ مقدّرات الهی هستند.» (شهرستانی، عبدالکریم، الملل والنحل، ج 1، ص 43) سید بن طاووس1 نقل می کند که جماعتی از علمای اسلام به نقل از رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) روایت نموده اند: «لعنة القدریة علی لسان سبعین نبیّا. قیل ومن القدریة یا رسول اللّه؟ فقال: قوم یزعمون اللّه سبحانه قدر علیهم المعاصی وعذّابها علیها؛ قدریّه، توسط هفتاد پیامبر نفرین شده اند. گفته شد: ای رسول خدا! قدریه چه کسانی هستند؟ پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: جماعتی هستند که می پندارند، خداوند بر آنان گناه و معصیت را تقدیر نموده و با این حال، آنان را بر این گناه عذاب می نماید.»
5- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، میزان الاعتدال، ج 3، ص 385.

گرفته که به صورتی پاک، نزد همسر خودشان رسند و ظرفی که نور مقدس امام عَلَيْهِ السَّلاَمُ در آن قرار می گیرد؛ منزّه از هر پلیدی و آلودگی باشد.

علاقۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)

صفحات تاریخ گواهی می دهد که علاقۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، به دلیل تقوا، پاک دامنی، عفّت و امانت «عزیز قریش» بود.

شرح زندگانی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و روایاتی که در فضیلت آن حضرت وارد شده، این مطلب را بیشتر روشن می نماید؛ زیرا وی زنی پاک دامن و عفیف بود و همواره دنبال شوهری متّقی و پرهیزگار می گشت. به علاوه عوامل دیگری که پیش از این ذکر نمودیم، موجب تمایل و علاقه شدید آن حضرت، نسبت به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گردید؛

از این رو، متمایل به ازدواج با آن حضرت گشت و علاقه شدید خود را با سرودن شعری در وصف پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اظهار کرد! این ابراز احساسات حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، از عشق مجازی ای که از هوس های نفسانی نشئت می گیرد نبود، بلکه علاقۀ او نسبت به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، جنبۀ معنوی داشت که در جای جای قلب حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قرار داشت! فضا، فضای ملکوت بود، نه فضای ناسوت که درچنین فضایی، عشق حیوانی را راهی نیست بر همین اساس، اهل دل این ندای آسمانی را شنیدند که می گفت:

«اِنَّ اللَه زَوَّجَ الطّاهِرَة بِالطّاهِرِ الصّادِقِ؛ به راستی خداوند بانوی پاک را همسر مردی پاک و راستین نمود.»

در این هنگام، پرده از جلوِ چشم ها کنار رفت؛ حوریان بهشتی، بر مجلس عقد حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عطرافشانی کردند و همه گفتند: «هذا مِن طَیِّب؛(1) این بوی خوش، از وجود این پاک مرد، سرچشمه گرفته است.»

علاقۀ پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، مورد علاقۀ پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و بسیار به او محبّت می ورزید و او را دوست می داشت و پس از مراسم ازدواج، خداوند را مورد حمد و سپاس قرار داد و گفت:

ص: 334


1- . محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعة فی احوال النساء الشیعة، ج 2، ص 246.

«الحمدللّه ... وزوّجنی خدیجة وکنت لها عاشقاً.»(1)

همچنین روایت شده: «کان لها محبّاً وبها وامقاً؛(2) پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نسبت به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، محب و علاقه مند بود!»

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، بیست و چهار سال با حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زندگی کرد(3) و تا آن حضرت زنده بود، همسر دیگری برنگزید و وقتی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از دنیا رفت، به هنگام دفن او، ابتدا رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در قبر آن حضرت داخل شد و سپس حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را در آن جای داد.(4)

سید احمد سایح، از علمای اهل سنّت، در کتاب الاضواء فی مناقب الزهراء می نویسد: «وقد ظلّ رسول اللّه یحبّها ویذکرها ویثنی علیها حتی بعد انتقالها الی الرفیق الاعلی... وکان رسول اللّه اذا اهدی الیه تقول: اذهبوا به الی بیت فلانة فانها کانت صدیقة لخدیجة؛(5) رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، همواره او (خدیجه) را دوست می داشت و یاد می کرد و بر وی درود می فرستاد، حتی بعد از انتقالش به رفیق اعلی... وقتی برای پیامبر اکرم هدیه ای آورده می شد، می فرمود: آن را به خانۀ فلان زن ببرید؛ زیرا او دوست خدیجه بوده است!»

عایشه گوید: «بر هیچ یک از همسران رسول خدا، همانند

خدیجه حسد

نورزیدم...! پیامبر، زیاد نام او را می برد! چه بسا حضرت، گوسفندی را قربانی و برای دوستان خدیجه می فرستاد!»(6)

همچنین عایشه می گوید: «روزی رسول خدا را خشمگین نمودم و با تصغیر کلمه خدیجه، او را مسخره کردم! حضرت، مرا از این کار منع کرد و فرمود: خداوند، محبت خدیجه را روزیِ من کرده است!»(7)

باز از عایشه نقل شده که گفت: «کان رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) لا یکاد یخرج من البیت حتی یذکر

ص: 335


1- . حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 182.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 78.
3- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 1، باب خاء، ص 379.
4- . همان، ص 380.
5- . سایح، سید احمد، الاضواء فی مناقب الزهراء، ص 21 22.
6- . امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج 7، ص 133.
7- . همان، ص 134.

خدیجه فیحسن الثناء علیها والاستغفار لها فذکرها ذات یوم فحملتنی الغیرة فقلت عوضک اللّه من کبیرة السنّ، قال: فرأیت رسول اللّه غضب غضبا شدیداً...؛(1) رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خانه بیرون نمی آمد، مگر این که حضرت خدیجه را یاد می نمود و برایش استغفار می کرد. روزی از او یاد نمود و من حسد بردم و گفتم: او پیرزنی بیش نبود! خدا، بهتر از او را به شما عوض داده است؟!(2) پیامبر خشمگین شد و فرمود: نه! به خدا قسم که بهتر از او به من نداده است!»

«خدیجه! و این مثل خدیجه؟ صدّقتنی حین کذّبنی الناس ووازرتنی علی دین اللّه وأعانتنی بمالها خدیجه؛ دیگر مثل خدیجه کجا است؟! او به من ایمان آورد، آن هنگام که مردم مرا انکار کردند! او مرا تصدیق کرد، آن گاه که مردم مرا تکذیب می نمودند! او با مال خود مرا یاری کرد و خداوند از میان همسران، فقط از خدیجه به من فرزند داد!»

گویند: «هر وقت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نام حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را می شنید، می گریست!»

همچنین روایت شده: «زمانی پیرزنی بر پیامبر وارد شد، پیامبر بر او مهربانی نمود! پس از خروج او، عایشه علت آن را جویا شد؛ حضرت فرمود: این بانو، در زمان حضرت خدیجه بر من وارد می شد!»(3)

عایشه

می گوید: «هیچ یک از زنان پیامبرخدا، مانند خدیجه مورد حسادتم قرار نگرفت، با وجود این که هرگز او را ندیده بودم؛ زیرا رسول خدا، بسیار

از حضرت خدیجه یاد

می نمود و زبان به مدح و تعریفش می گشود، به خصوص این که خداوند از طریق وحی به پیامبرش خبر داده بود که، حضرت خدیجه را کاخی بس مجلّل و پرشکوه در بهشت ارزانی داشته است!»(4)

ص: 336


1- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج5، ص 438؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 275.
2- . منظور عایشه از این که به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گفت: «خدا بهتر از او را به شما عوض داده است» خودش بوده، که جوان و دختر بوده است؟!
3- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 1، باب خاء، ص 380.
4- . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 4، ص 231 و ج 6، ص 158؛ امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج 7، ص 123؛ ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی، مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 58؛ ابن ماجه قزوینی، محمّد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 643؛ ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی، فضائل الصحابة، ص 75؛ بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج 7، ص 307.

همچنین وی از رفتار خود با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حکایت کرده: «روزی هاله (خواهر حضرت خدیجه) از پیامبر خدا اجازۀ دخول خواست تا ایشان را دیدار نماید. رسول خدا که گویی با شنیدن صدای هاله، به یاد صدای خدیجه افتاده بود؛ حالش به شدّت دگرگون گردید! من که از رفتار پیامبر، حسادتم به خدیجه سخت تحریک شده بود؛ بلافاصله گفتم: چقدر از آن پیرزن بی دندان قریشی یاد می کنی!؟ مدت ها است که او مُرده و خداوند، بهتر از او را به تو ارزانی داشته است؟ پس از این اعتراض، دیدم که چهره رسول خدا برافروخت و به شدّت غضبناک شد؛ به حدّی که موهای جلو سر مبارکش، از شدّت غضب تکان خورد و آن چنان حالش دگرگون شد که مانندش را فقط به هنگام نزول وحی در آن حضرت دیده بودم. که نگران دستورهای آسمانی بود تا پیام رحمت نازل شود یا عذاب.»(1)

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، برترین همسران پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)

میان همسران پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برترین آنان بوده؛ از این جهت، آن حضرت را «اشرف زوجات الرّسول» می نامند.(2)

گر چه این تعبیر، از جهتی شایسته این بانوی مکرّمه نمی باشد؛ زیرا لفظ «برتر» در مورد اشخاص و افراد و در جایی استفاده می شود که همۀ آنان خوب باشند و بین آنان، یکی را به عنوان «برتر» برمی گزینند. در صورتی که به شهادت تاریخ، برخی از همسران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، نه تنها خوب نبودند، بلکه بد بودند و اسباب ناراحتی و رنجش خاطر رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را فراهم می نمودند؛ نظیر عایشه و حفصه. بنا بر این، لفظ برترین از این جهت زیبنده حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نمی باشد و لازم است بگوییم که بر حسب روایات وارده چه در شیعه و چه در سنّی آن حضرت از نظر شخصیت، تقوا و فضیلت، یگانه بانوی جهان اسلام بوده است.

در مقایسۀ بین حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و برخی دیگر از همسران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که مدّعی در تاریخ

ص: 337


1- . ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی، مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 150 و 154؛ حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 4، ص 286؛ ابن حبان بُستی، محمد بن احمد، صحیح ابن حبان، ج15، ص 468؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 3، ص 158.
2- . حائری مازندرانی، محمّدمهدی، شجرة طوبی، ج 2، ص 232.

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هستند تفاوت عمده این بود که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خودش را برای پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می خواست و هویت خود را کنار پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می جست، ولی آنان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را برای خودشان می خواستند؛ پس او همه هستی اش، از مال و جان و آبرویش را برای پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هزینه کرد، ولی آنان بعدها از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برای خود هزینه کردند!

حُسن رفتار حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)

یکی از برنامه های تربیتی اسلام، آموزش آیین شوهرداری به بانوان می باشد. اگر به آمار اختلافات خانوادگی، طلاق و ناهنجاری های خانواده توجه شود، بخش قابل توجهی از این مشکلات، به رفتارهای بانوان ، زنان و دختران جوان برمی گردد و این همه، به خاطر ناآگاهی و عدم توجه به حقوق شوهران، رعایت نکردن آداب معاشرت و عدم آگاهی از اصول شوهرداری در اسلام است. حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، در ترویج آیین شوهرداری اسلامی و رعایت حقوق همسر، نهایت تلاش را به عمل می آورد.

آن حضرت، در طول بیست و پنج سال زندگی مشترک با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، پیوسته همدم، همفکر و همگام با آن حضرت بود و با وجود ثروت و شکوه و جمال و کمال، راه فروتنی و اطاعت از همسر بزرگوارش را در پیش گرفت و در همان برخوردهای اولیه، از فرط ادب و تواضع، خود را کنیز و خدمت گزار او خواند و اظهارداشت: «به خانۀ خودت خوش آمدی! خانه، خانۀ تو است، من نیز کنیز تو هستم!»(1)

همچنین در سراسر زندگیِ مملو از مهر و محبّت خود، نسبت به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، همواره بهترین یاور و مهربان ترین مونس و وزیر و مشاور کارآمد آن حضرت بود؛ طوری که نوشته اند: «کانت خدیجة3 وزیرة صدق علی الاسلام وکان رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) یسکن الیها؛(2) حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، وزیر راستین اسلام بود و رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، با [مهر و ملاطفت] او آرامش خاطر می یافت!»

ص: 338


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص 4؛ محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 1، ص 379؛ بکری، ابوالحسن احمد بن عبداللّه، الانوار فی مولد النبی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص 304.
2- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 1، ص 511.

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، قبل از بعثت؛ هر ماه، چند روز و هر سال، ماه رمضان را برای عبادت و نیایش با خدا به غار «حِرا» می رفت و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، نه فقط مانع اجرای برنامه عبادی همسرش و رفتن او به غار حِرا نمی شد، که خود نیز مشوّق آن حضرت بود و هر بامداد و شامگاه او را بدرقه می کرد و هنگام بازگشت، به پیشوازش می رفت! گاه برایش آب و غذا می برد و مواظب بود تا خلوت همسرش با پروردگارش را به هم نزند و گاه غلامان و نزدیکان خود را در اطراف کوه حرا، به مراقبت از جان گرامی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می گماشت و خود در انتظار بازگشتن محبوبش به سر می برد.(1)

پس به خاطر این حُسن رفتاری که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در طول زندگی خود با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) داشت، خداوند به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «خدیجه را بشارت ده، به خانه ای در بهشت از قصب، یعنی مروارید، که در آن صَخَب و نصب، یعنی سر و صدا و رنج و درد، وجود ندارد!»(2)

ابن حجر عسقلانی در کتاب «فتح الباری بشرح صحیح البخاری» در شرح این حدیث از سهیلی نقل می کند: «تعبیر قصب از این جهت است که آن بانوی بزرگوار، گوی سبقت را از همه بانوان جهان ربوده است وتعبیر صَخَب از این جهت است که خدیجه، هرگز با پیامبر درگیر نشد، صدایش را بلند نکرد، سر و صدا ایجاد نکرد و خانه را محیط امن و آرام برای آن حضرت قرار داد. و تعبیر نصب هم از این جهت است که وی خلاف برخی همسران پیامبر، هرگز آن حضرت را نیازرد! از این رهگذر، خداوند قصری در بهشت به آن حضرت بخشید که محیط آرام، بی سر و صدا و بدون اذیّت و آزار باشد!»(3)

آری! حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ کمال حُسن رفتار را با همسرش، پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) داشت، از

این رو رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز همواره به حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چه در زمان حیات او و چه بعد از رحلت جانسوز او عشق می ورزید؛ چنان که روایت شده: «کان لها محبّاً وبها

ص: 339


1- . ر.ک: علامۀ امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب والسنة، ج 3، ص 238.
2- . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 5، ص 48.
3- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج 7، ص 138.

وامقا؛(1) پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نسبت به حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، محب و علاقمند بود!»

بنا بر این، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نهایت حُسن رفتار را با همسر خود داشت و آیین شوهرداری را به گونه ای نیکو به مرحله اجرا گذاشت.

دکتر علی ابراهیم حسن در این باره می نویسد: «هر گاه بخواهیم، نمونه ای از یک همسر بااخلاص و پاک دامن و زنی باوقار و خردمند نشان دهیم، بهتر از حضرت خدیجه، امّ المؤمنین3 نمی توانیم بیابیم!»(2)

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، بانویی محجّبه

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، نه تنها در زمان ظهور اسلام، بلکه قبل از آن هم مسئلۀ حجاب را به طور کامل رعایت می کرد و خود را در معرض دید نامحرمان قرار نمی داد؛ از این رو در عصر جاهلیت، آن حضرت ملقّب به «طاهره» شد.(3)

بعد از بعثت رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز مانند گذشته، این سیره و روش را ادامه داد و به سفارش و توصیه پروردگار که خطاب به همسران پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: (قَرْنَ فِی بُیوتِکُنَّ؛(4) زن ها در خانه هایشان بمانند،) عمل کرد و حتی وقتی رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، حسب دستور پروردگار مأموریت یافت که چهل روز از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فاصله گیرد و به عبادت پردازد؛ در این مدت نیز در خانه ماند و تخلّف از امر پروردگار و پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نکرد و پس از اتمام چهل روز، وقتی پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خانه مراجعت کرد و در خانه را به صدا درآورد؛ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عرضه داشت: «کوبنده در کیست؟ کسی، جز محمّد حق ندارد در این خانه را بزند!» رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «ای خدیجه! در را بگشا که محمّد آمده است!»(5)

ص: 340


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 78.
2- . ابراهیم حسن، علی، نساء لهنّ فی التاریخ الاسلامی نصیب، ص 21.
3- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 99؛ ابن کثیر اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 3، ص 157؛ صالحی شامی، محمتد بن یوسف، سبل الهدی والرّشاد فی سیرة خیر العباد، ج 2، ص 434؛ عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج 2، ص 107.
4- . احزاب: 33.
5- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 78.

بنا بر این، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در طول مدّت عمر خود، مسئلۀ حجاب و پوشش خود برابر نامحرم را به خوبی رعایت کرد. از این رو بانوان جامعه ما در رابطه با مسئلۀ حجاب لازم است این درس را از زندگی نورانی آن حضرت بگیرند و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را الگوی خویش در همۀ ابعاد، به ویژه در مورد موضوع حجاب قرار دهند.

نقش اقتصادی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در پیشرفت اسلام

اسلام پس از فرود بر قلب و زبان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، با دو عامل اساسی، بسط و گسترش و پایداری یافت؛ جهاد و فداکاری همه جانبۀ امیرمؤمنان علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و دیگر، ثروت و امکانات و حمایت های گسترده حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، (1) مثلث مبارکی که باعث پیشرفت و گستردگی اسلام در سراسر گیتی شدند، عبارت بودند از:

1 . وجود مقدّس پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)،

2 . امام امیرمؤمنان علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ،

3 . ام المؤمنین حضرت خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ.

به این معنا که قلب و وجود مبارک رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، شایستگی دریافت وحی و وظیفۀ خطیر رسالت را داشت. امیرمؤمنان علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، با شجاعت و توانمندی بی نظیرش، اسلام را قدرت بخشید و حفظ نمود.(2) حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز تمام مهر، محبت و ثروتش را به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بخشید، حال آن که احساس بخشش نمی کرد، بلکه احساس دریافت سعادت و خوشبختی می نمود! پس وجود مبارک حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با ایثار، عطوفت و مهربانی بی نظیر خود، حامی رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و با انفاق مال خویش در راه استحکام و تحکیم اسلام، موانع و مشکلات را از راه مسلمانان کنار زد. روی این جهت، پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «ما قام ولا استقام الدّین الا بسیف علی ومال خدیجة؛(3) دین اسلام برپا و مقاوم نشد، مگر به دو چیز؛ اموال

ص: 341


1- . ر. ک: کتانی، سلیمان، فاطمة الزهرا عَلَيْها السَّلاَمُ وتر فی غمد، ص 112.
2- . شهید ثالث، قاضی نوراللّه شوشتری هندی، احقاق الحق وإزهاق الباطل، ج 6، ص 54 55.
3- . مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77؛ سیلاوی، غالب، الأنوار الساطعة من الغرّاء الطّاهرة، ص 164؛ حائری مازندرانی، محمّدمهدی، شجرة طوبی، ج 2، ص 233.

خدیجه و شمشیر علی.»

در روایت دیگر فرمود: «ما نَفَعَنِی مَالٌ قَطُّ ما نَفَعَنِی مَالُ خَدیجَة؛(1) هیچ مالی هرگز به من سود نرسانید، آن گونه که ثروت خدیجه برای من سود رسانید.»

به راستی که نقش تاریخی و فداکاری های اقتصادی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، در یاری رسول خدا9 که مشکلات فراوانی را از پیش پای ایشان برداشت و منجر به آرامش روحی شان گردید بسیار مشهود است.

پس از ازدواج مبارک امین مکّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و طاهرۀ قریش3؛ حرف روز مردم، ازدواج این بانوی بزرگ که به ثروتمندی نیز زبانزد خاص و عام است با حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) جوان فقیر و بی بضاعت بود. شکسته بالان وادی عشق حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، در گوشه و کنار کمین کرده، پیمانه وجودشان از کینه و حسد مالامال بود و از هر فرصتی برای تحقیر و توهین حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) استفاده می کردند! بزرگ ترین دستاویزی که داشتند، یتیمی و تهی دستی حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و این خود می توانست مجوزی برای سیل اتهامات و گفت و شنودهای ناروا و به دور از فضیلت در بارۀ آن حضرت باشد.

این خدیجۀ طاهره3 بود که لحظه به لحظه در جریان اخبار روزمرّه و حرف و حدیث های کوچه و خیابان قرار می گرفت و از بی حرمتی مردم نسبت به همسرش آزرده خاطر می شد؛ پس برای این که کار را یکسره کند و طعنه زنان بی منطق را خلع سلاح نماید تا دیگر کسی جرئت بدگویی از حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به خاطر فقر و تنگ دستی اش نداشته باشد؛ پسرعمویش، ورقه را خواست و اختیار تمام اموال و دارایی های خود را به او سپرد و دستور داد که ورقه، تمام دارایی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هدیه نماید و یادآور شد: «این همه دارایی و اموال، از این پس ملک حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است و به او تعلق دارد و هر طور که بخواهد می تواند در آن تصرف نماید.»

ص: 342


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 19، ص 63؛ شیخ طوسی، محمّدبن حسن، الامالی، ص 468؛ سیلاوی، غالب، الأنوار الساطعة من الغرّاء الطّاهرة، ص 163؛ عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج 4، ص 13.

در ضمن فرمود: «از قول من به محمّد بگو که همۀ ثروت و سرمایه ام، تمام عمّال و کارگزارانی که امر تجارت مرا سامان می دادند، تمام آن چیزهایی که به نام من ثبت شده و در دست من قرار دارد و یا زیر نظر من اداره می شود، همه و همه را به او بخشیدم؛ از این پس، من و هر آنچه از آن من بود، به محمّد تعلّق دارد.»

ورقه هم فرصت را مغتنم شمرد و با دستور العملی جامع از طرف حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، در میان جمعیت حاضر کنار کعبه و بین زمزم و مقام وارد شد و با صدای بلند فریاد زد: «ای جمعیّت عرب! من از طرف خدیجه سخن می گویم و پیام رسان او هستم!»

«إن خدیجة تشهدکم علی آنها قد وهبت نفسها ومالها وعبیدها وخدمها وجمیع ما ملکت یمینها والمواشی والصداق والهدایا لمحمّد... إجلالا له وإعظاماً ورغبة فیه فکونوا علیها من الشاهدین؛(1) خدیجه بانوی بزرگ و بااقتدار قریش، شما را به گواهی می طلبد! همۀ شما شاهد باشید که او (حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ) خودش، ثروت و سرمایه اش و همۀ خدم و حشم و جمیع مایملک خود و چهارپایان و صداق و مهریه و هدایای را که از گوشه و کنار به او رسیده، همه را به محمّد بخشیده

و در ملک خاص او قرار داده، تا تجلیل شایسته ای از شأن و شخصیت او به عمل آید و مورد تعظیم و تکریم واقع شود. در عین حال، عشق و علاقۀ خدیجه را به محمّد بازگو کند! همۀ شما که حرف های مرا شنیدید، بر این گفته ها گواه باشید!»

این تصمیم حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، از جهاتی بزرگ تر از تصمیم نخستین او برای ازدواج با حضرت محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود.

همۀ بدخواهان را منکوب کرد، زبان های طعن و استهزا را برید و زمینه را به نفع حضرت محمّد امین(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و پیامی که از طرف خداوند خواهد داشت، آماده ساخت.

اهمیت این گذشت مالی و حمایت اجتماعی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، به حدّی قابل توجه است که برخی از شرق شناسان، در تحلیل علل پیروزی و موفّقیّت پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)؛ ثروت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را دخیل و تأثیرگذار دانسته اند و صد البته که این اموال در روزهای سخت، به ویژه در محاصرۀ همه جانبۀ شعب ابی طالب، مایۀ قوّت و پایداری

ص: 343


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 71.

مسلمانان گردید.

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ثروت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را بدین طریق به مصرف رسانید:

1 . با اموال حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، بردگان تحت شکنجه را خریداری می نمود؛ بدهکاران را از قید بدهکاری آزاد می کرد؛ به بینوایان و تهی دستان کمک می کرد و مسلمانانی را که از مکّه به مدینه هجرت می کردند و مشرکان اموال آنان را مصادره می نمودند، بی نیاز می نمود تا خودشان را به مدینه برسانند.

2. هنگامی که حلیمه، مادر رضاعی پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، به مکه آمد و از قحطی و خشک سالیِ آن سال (پانزده سال قبل از بعثت) شکایت کرد؛ رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، آنان را بی نیاز نمود و سوی قبیله شان «بنی اسد» روانه ساخت.(1)

3. در ماجرای محاصرۀ اقتصادیِ قریش که مدت سه یا چهار سال به طول انجامید و پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، پس از سه سال دعوت پنهانی، به امر الهی مأمور به دعوت آشکار و گسترش دامنۀ پیام رسالت شد، ولی ندای دعوتش، طوفان خشم جاه طلبان و گردن کشان را برانگیخت و با طرق گوناگون وارد عرصۀ مبارزه با آن حضرت شدند:

الف ابتدا از درِ استهزا، تمسخر و اتّهامات (سحر و جنون) وارد شدند، ولی هیچ یک از آنها بر روح سرشار از یقین پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خللی وارد نیاورد!

ب متوسّل به انواع لطمه ها، آزارها و شکنجه ها شدند، اما هیچ کدام ارادۀ پولادین و خدایی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را متزلزل نساخت!

ج تهدید و ارعاب را به سویش متوجه ساختند، پس روحیۀ قوی و تزلزل ناپذیرش را نتوانستند ذرّه ای تکان دهند!

د نسیم نوازشگر تطمیع را به جانش وزانده و نغمۀ دلنواز مقام و عنوان را به گوشش نواختند؛ با این وجود، هیچ ترفندی او را از راهش بازنداشت، بلکه مصمم تر و راسخ تر

از پیش، پیام و سخن آخر خود را توسط عمویش، حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به مشرکین

رساند و فرمود:

ص: 344


1- . همان، ج 15، ص 401.

«واللّه یا عماه لو وضعوا الشمس فی یمینی والقمر فی شمالی علی انْ أترک هذا الأمر حتّی یظهره اللّه أو أهلک فیه ما ترکته؛(1) عموجان! به خدا سوگند! اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهند (یعنی سلطنت تمام عالم را در اختیار من بگذارند) که از تبلیغ آیین و تعقیب هدف خود دست بردارم، هرگز برنمی دارم و هدف خود را تعقیب می کنم تا بر مشکلات پیروز شوم و به مقصد نهایی رسم و یا در طریق هدف، جان بسپارم!»

قریشی یان که همۀ راه های چاره را برای انصراف پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از دعوتش بر روی خود بسته دیدند، تصمیم گرفتند تا او و پیروانش را در محاصرۀ اقتصادی قرار دهند و آنان را حتی از ضروریات اولیه ادامه زیست محروم سازند!

تا این که سرانجام در میان قریش از یک سو، بر سر پیمان محاصرۀ اقتصادی اختلاف بروز کرد و از سوی دیگر، خداوند موریانه ها را مأمور ساخت تا این پیمان نامه را به جز کلمۀ «اللّه» بخورند.

بدین ترتیب، نقشۀ آنان نیز نقش بر آب شد و عدّه ای از سرشناسان «مکّه» تصمیم گرفتند دست از محاصره بردارند و راه بازگشت رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و یارانش را به مکه و خانه هایشان بازگذارند. پس در این محاصره مخوف اقتصادی، همۀ اموال حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، صرف حمایت از محاصره شدگان و رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شد.

«وَ کَانَتْ خَدِیجَةُ2 لَهَا مَالٌ کَثِیرٌ فَأنفَقَتْهُ عَلَی رَسُولِ اللّهِ فِی الشِّعْب... .»(2)

این محاصره، در شعب ابی طالب، خطر عظیمی بود که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در رسالت خود با آن مواجه بود.

شدّت محاصره به حدّی رسیده بود که همۀ راه های منتهی به شعب، سخت تحت کنترل جلادان قریش بود و اگر در ماه های حرام که موسم حج و عمره بود و آزادی تردّد وجود داشت، با ثروت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، موادّ مصرفی را به چندین برابر

ص: 345


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 265 266.
2- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص 50، فصل ششم در ذکر إسراء و شعب ابی طالب؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 19، ص 1 2.

قیمت واقعی اش خریداری نمی نمودند، همۀ محاصره شدگان و حتی خود رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) جان خود را بر اثر گرسنگی شدید از دست می دادند! بنا بر این، حمایت اقتصادی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، در واقع کلید مقاومت و شکستن این محاصره بود.

بنا بر این، گذشت؛ ایثار؛ انفاق و حمایت های حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از طریق بذل اموال، موجب پیشرفت اسلام گردید. مرحوم علامه مامقانی، در این باره می فرماید:

«بذلت أموالها فی رواج الإسلام وتحمّلت فی سبیل اللّه ما تحمّلت وهی فوق مرتبة التقوی والوثاقة؛(1) حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، اموالش را در راه رواج و پیشبرد اسلام بخشید و در راه خداوند، همه سختی ها را تحمل کرد و از نظر تقوا و وثاقت، در مرتبۀ بالاتر از تقوا و وثاقت بوده است.»

مرحوم آیت اللّه خویی نیز در این مورد می فرماید: «وضوح جلالتها وعظم شأنها وبذل اموالها فی سبیل الاسلام وخدمتها للنبی الأکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) أغناناً عن الاطالۀ فی المقال؛(2) جلالت و عظمت شأن و مقام حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، بخشش اموالش در راه اسلام و خدمت به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، چنان آشکار است که نیاز به گفتار در بارۀ آن نیست!»

سلیمان کتّانی، در این باره می نویسد: «حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، ثروت هنگفت خود را با سخاوتی وصف ناپذیر به حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بخشید، در حالی که هرگز این احساس را نداشت که چیزی می بخشد، بلکه این احساس را داشت که از وجود گرانمایۀ او، هدایت و سعادت و رستگاری دو جهان را که بر همۀ گنجینه های گیتی برتری دارد به دست می آورد. او احساس می کردکه مهر و عشق پاک را به پیامبر هدیه می کند و برابر آن، سعادت و رستگاری و ماندگاری همه جانبه را به دست می آورد!»(3)

به طور کلی، با بررسی روایات می توان گفت که اموال حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، به مصارف هشتگانۀ زکات رسیده که عبارت است از: فقیران؛ تهی دستان؛ کارکنان جمع آوری زکات؛

ص: 346


1- . مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77.
2- . خویی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث وتفصیل طبقات الرواة، ج 24، ص 216 217، روایت 15667.
3- . علی دخیّل، علی محمّد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، ص 32.

جلب محبت مخالفان؛ آزادی بردگان؛ ادای دین و قرض بدهکاران و تقویت آیین خدا، که همۀ این موارد، حکایت از حمایت از مسلمین دارد؛ پس بی ربط نیست که اگر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را یکی از ارکان اسلام شماریم؛ چرا که در میان این مصارف، از همه مهم تر جلب محبت و جذب دل های کافران می باشد که از آن به (الْمُؤَلَّفَة قُلُوبُهُمْ)(1) تعبیر می شود و البته، نه به این معنا که به کافران پول و رشوه داده شد که اسلام آورند، بلکه به این معنا که با از بین بردن مشکلات مالی آنان، دلشان را نرم و توجه شان را به زیبایی های دین اسلام و آیین نوع دوستی و برادری آن جلب نمودند!

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، با ایثار مال خویش برای پیشرفت اسلام، در روزهایی که اسلام و مسلمین نیاز شدید به بودجه داشتند، بزرگ ترین حق را بر همۀ مسلمانان جهان تا روز قیامت دارند!

از طرفی، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، سخت ترین مشکلات را به خاطر حفظ ایمان به خدا و دفاع از اسلام و رهبر بزرگوار آن، متحمل شد و از آن جایی که از رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، حمایت همه جانبه داشتند و مایۀ آرامش و تسلّی خاطر ایشان برابر طوفان های حوادث سهمگین و اندوه های فراوان آغاز رسالت بودند؛ گویی که از تمام مسلمین حمایت کرده اند، چراکه راهنما، راهبر، مرشد و مریدشان را حمایت نمودند؛ از این رو از نگاه مفسّران، آیات زیر در بارۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و حمایت مالی از پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نازل شده است:

(أَلَمْ یجِدْکَ یتِیمًا فَاوَی * وَ وَجَدَکَ ضَالاًّ فَهَدَی * وَ وَجَدَکَ عَائِلاً فَأَغْنَی * فَأَمَّا الْیتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ * وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ؛(2) مگر نه تو را یتیم یافت، پس پناه داد؛ تو را سرگشته یافت، پس هدایت کرد؛ تو را تنگ دست یافت و بی نیازگردانید، اما [تو نیز به پاس نعمت ما] یتیم را میازار و گدا را مران!)

کلمۀ «عائل»، به معنای تهی دست است که از مال دنیا چیزی ندارد. زمانی که رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، عائل و تنگ دست بودند؛ خدای تعالی، او را از طریق ازدواج با حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بی نیاز گردانید

ص: 347


1- . توبه:60: (إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکینِ وَ الْعامِلِینَ عَلَیها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقابِ وَ الْغارِمِینَ وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکیمٌ ).
2- . ضحی: 6 10.

و حضرت خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ، تمامی دارایی خود را به آن حضرت بخشید!(1)

اگر چه برخی از مفسّران، مانند: زمخشری، در «تفسیر کشّاف»(2) و علامۀ طباطبایی، در «تفسیر المیزان»،(3) بی نیازی مورد اشاره در این آیه را اقتصادی دانسته اند؛ اما کلی بودن آیه و کلام امام رضا عَلَيْهِ السَّلاَمُکه فرمودند: «خداوند، با مستجاب نمودن دعای پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ایشان را بی نیاز نمود»،(4) می توان حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را عاملی بشری و مادی، برای فراهم نمودن بستر بی نیازی معنوی و مادی پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دانست و دلیل بر اثبات این مطلب، کلام قُرَطبی در تفسیر این آیه است که می نویسد: «یعنی تو را به واسطۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بی نیاز نمود.»(5)

بنا بر این، خداوند توسط حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را بی نیاز ساخت، به ویژه در امور مادّی.

«ابن عبّاس» می گوید: «سألته عن قوله اللّه... ووجدک عائلا یقول فقیراً عند قومک یقولون لا مال لک فأغناک اللّه بمال خدیجة ثم زادک من فضله فجعل دعاءک مستجابا حتی لو دعوت علی حجران یجعله اللّه لک ذهبا لنقل عینه الی مرادک وأتاک بالطّعام حیث لاطعام وأتاک بالماء حیث لاماء واغاثک بالملائکة حیث لا مغیث فأظفرک بهم علی اعدائک؛(6) در مورد تفسیر این آیۀ شریفه که خداوند می فرماید «وَجَدَکَ عائِلاً فَأَغْنی» پرسیدم. حضرت در جواب فرمود: تو را تهی دست یافت، یعنی نزد قومت فقیر بودی! آنان می گفتند: اندوخته ای ندارد! خداوند، به وسیلۀ ثروت سرشار حضرت خدیجه بی نیازت کرد؛ فضیلت بیشتر به تو داد؛ تو را مستجاب الدعوه قرار داد! چنان که اگر از خدا بخواهی، سنگی را برایت به طلا

ص: 348


1- . علامۀ طباطبایی ، سید محمّدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 311؛ ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج1، ص 345، و ج 2، ص 295.
2- . زمخشری، محمود بن عمر، تفسیر کشّاف، ج 4، ص 768.
3- . علامۀ طباطبایی ، سید محمّدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 311.
4- . فیض کاشانی، ملا محمّدمحسن، الصافی فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 342؛ قمی مشهدی، میرزا محمّد، کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج 14، ص 321.
5- . قرطبی، محمّد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 21، ص 99.
6- . شیخ صدوق، محمّد بن علی، معانی الأخبار، ص 53؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 142.

مبدّل گرداند، بدون چون و چرا تو را به خواسته ات می رساند و سنگ تبدیل به طلا می گردد! هر گاه غذایی نداشتی، برایت غذایی فرستاد؛ هر جا آب نبود، برایت آب فراهم ساخت و در آن ایامی که هیچ کس تو را یاری نمی کرد، فرشتگان را به یاری تو فرستاد و به وسیلۀ آنان، تو را بر دشمنانت پیروز گرداند!»

بنا بر این، ثروت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، عامل مؤثّر در پیشرفت اسلام بوده است؛

پس این حقیقت، در روایتی که پیش از این ذکر شد، بیان گردیده: «ما قام ولا استقام الدین

الا بسیف علی ومال خدیجة؛(1) دین اسلام، برپا و مقاوم نشد، مگر به دو چیز: اموال خدیجه و شمشیر علی.»

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در بستر رحلت

هنگامی که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در بستر رحلت قرار گرفت، پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و دخترش، حضرت فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ، همواره کنار بالین آن حضرت بودند و از او پرستاری می نمودند.

از معاذ بن جبل نقل شده: رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، به بالین حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آمد و دید که او در حال جان سپردن است، فرمود:

«اکره مانزل بک یا خدیجة، وقد جعل اللّه فی الکره خیرا کثیرا فاذا قدمت علی ضرائرک فاقرأهن منی السلام؛ ای خدیجه! برای آنچه از رنج و اندوه بر تو پیش آمده، نگران و اندوهگین هستم، ولی خداوند، در رنج و اندوه؛ خیر بسیار قرار داده! هنگامی که نزد همشوها و همدم های خود وارد شدی، سلام مرا به آنان رسان!»

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عرض کرد: «ای رسول خدا! آن همدم ها کیستند؟»

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «آنان عبارت اند از: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم و کلیمه(کُلثُم) خواهر موسی.»

ص: 349


1- . مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77؛ سیلاوی، غالب، الأنوار الساطعة من الغرّاء الطاهرة، ص 164؛ حائری مازندرانی، محمّدمهدی، شجرة طوبی، ج 2، ص 233.

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عرض کرد: «بالرفاء والبنین(1) یا رسول اللّه؛(2) گوارا و مبارک باد! ای رسول خدا!»

پریشانی پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از فراق حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

پس از وفات حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، مصیبت های پیاپی و فراوانی به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رسید و کافران و مشرکان، جسورتر شده و جرأت بیشتری یافتند و پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را بیش از گذشته اذیت و آزار نمودند!

روزی رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، از یکی از کوچه های «مکّه» می گذشت؛ ناگاه یکی از مزدوران قریش، ظرفی پر از خاکروبه را بر سر و روی آن حضرت ریخت! هر وقت چنین حوادث تلخی برای پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رخ می داد، به خانه بازمی گشت و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با کمال مهر و محبت، سر و صورت آن حضرت را می شست و برخوردهای پرعطوفت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، مرهمی بر زخم های پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود! اینک پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خانه بازگشته، ولی جای خالی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را می نگرد! به راستی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بسیار رنجیده خاطر شد... حضرت فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ، در حالی که می گریست، به جای مادرش، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، آب آورد تا سر و روی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را بشوید! پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به او فرمود: «دخترم! گریه مکن! خداوند، گزند دشمن را از پدرت دفع خواهد کرد!»(3)

به راستی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، پس از بازگشت از قبرستان، سوی خانه و دیدار حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ که در آن وقت خردسال بود چه حالتی داشت و چگونه می توانست جای خالی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را پس از بیست و پنج سال ایثار و مقاومت بنگرد؟ عظمت این مصیبت و فاجعه را جز خدای بزرگ نمی داند! شاید بتوان گفت که در زندگی پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، هیچ مصیبت و حادثۀ

ص: 350


1- . جمله «بالرفاء والبنین»، اصطلاحی است که در آن عصر در عروسی ها به عنوان مبارک باد گفته می شد، تقریباً معادل فارسی آن چنین است: «به به از این دیدار، مبارک و پرثمر باد.»
2- . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، ج 10، ص 30؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 19، ص 20 و24.
3- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 2، ص 58.

تلخی برای آن حضرت، مانند رحلت جانسوز حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نبود که به حق، جگرسوز و کمرشکن بود! چرا که وجود حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، عامل مهمی در ساختار زندگی درخشان رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و حیات و پیشرفت اسلام، در سال های آغاز بعثت بود، اگر وجود حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در کنار پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، دارای این تأثیر عظیم نبود؛ فقدان او موجب آن همه تأثر و اندوه وصف ناپذیر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نمی گردید و مرگ او باعث بی تابی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نمی گشت و سال مرگش «سال حزن» اعلام نمی نمود!

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، در طول سال هایی که بعد از رحلت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنده بود؛ از او به عظمت یاد می کرد و سهم او را در پیشرفت اسلام، همواره یادآوری می نمود و در سوگش و یاد خاطراتش اشک می ریخت! آن همه تأثّر و یادآوری، بیانگر چیست؟!

موضع گیری های حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در دفاع از اسلام و پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، از عوامل مهم تحکیم و گسترش اسلام بود. او اولین بانوی مسلمان بود و ایثار و مقاومتش، هم طراز شمشیر امیرمؤمنان علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به حساب می آمد. چگونه پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، آن همه فداکاری های او را فراموش کند و رحلت جانسوزش را یک حادثۀ معمولی تلقّی نماید؟!

اندوه

جانکاه پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در فراق او، بیانگر عظمت، ایثار، فداکاری ها و مقاومت های حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است؛ چرا که رحلت آن حضرت، یکی از ستون های استوار و محکم اسلام را ویران ساخت و وفات دلخراش حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، چند روز قبل از او نیز، فاجعۀ کمرشکن دیگری بود! از این رو، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با از دست دادن این دو یار استوار و پرصلابت، دیگر توان زندگی در مکه را نداشت؛ به همین دلیل ناگزیر به هجرت سوی مدینه شد!

در این باره هر چه بگوییم، کم گفته ایم و نمی توانیم، یک هزارم مطلب را ترسیم نماییم! چگونه می توان تأثر و اندوه عمیق پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از فراق حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را با زبان و قلم بیان کرد؟ آیا می توان با یک لیوان معمولی، آب دریا را برداشت؟!

مظلومیت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

تا این جا مطالبی به اختصار پیرامون شخصیت، جلالت، عظمت، شأن، ایثار و خدمات بسیار ارزشمند حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عنوان

شد. در یک کلام لازم است گفت:

ص: 351

«سخن راندن از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، هم سهل است و هم صعب! سهل است؛ چرا که کدام مسلمان می باشد که نام این بانوی بزرگوار و حکایت ایثار بی مانند او و تأثیر آن در احداث، ابقا و اقامۀ دین اسلام را نشنیده باشد؟ صعب و دشوار است؛ چون با شخصیتی عظیم روبه رو هستیم که مات و مبهوت عظمت و جلالت اوییم! سخن گفتن در مورد چنین بانویی، کار ساده ای نیست و با این قلم های سرشکسته و درمانده، نمی توان قلم زد.»

اما نکته ای که در خور اهمیت است آن است که همان گونه که شخصیت و عظمت آن حضرت، در افق اعلی می باشد و قلم و بیان از وصف آن عاجز است؛ مظلومیت آن حضرت نیز چنین است! در مظلومیت و غربت آن حضرت، همین بس که با این که برترین همسران پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بوده و رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز به این مطلب تصریح نموده، ولی در عین حال عده ای از اهل سنت، آن گونه که از عایشه تجلیل می کنند، از سایر همسران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، به ویژه حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، تجلیل به عمل نمی آورند!

به عنوان نمونه یک بانوی سنّی به نام «فاطمۀ محجوب» که پزشک و اهل سیوط(1) و شافعی مذهب می باشد. ایشان می گوید: «وقتی که من در آمریکا مشغول تحصیل بودم، با خودم عهد کردم که اگر موفق به اخذ مدرک پزشکی شدم کتابی در معرفی بانوان بزرگ اسلام بنویسم.»

تا این که وی بالاخره موفق به گرفتن مدرک پزشکی می شود و به عهد خود عمل می کند و کتابی که با خود عهد کرده بود به نام «الموسوعة الذهبیة فی أعلام النساء» به رشتۀ تحریر درمی آورد.

این کتاب یک دائرة المعارف عظیم در معرفی بانوان بزرگ اسلام است و حدود چهل جلد است و هم زمان زیر نظر ادارۀ اوقاف مصر، به زبان فرانسه و انگلیسی نیز ترجمه و به چاپ رسیده است. نویسنده، طبق حروف الفبا به شرح حال بانوان نمونۀ اسلام پرداخته است. تا می رسد به حرف «خاء»؛ و در حرف «خاء» قاعدتاً باید نام حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که

ص: 352


1- . سیوط، یکی از شهرهای بزرگ مصر می باشد و در شمال شرقی اسکندریه واقع شده است.

برترین همسر رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و بزرگ ترین یار و مددکار آن حضرت بوده است را بیاورد و به تفصیل در بارۀ او قلم فرسایی کند، ولی با کمال تأسف در حرف «خا» هیچ نامی از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نبرده، گویا که آن حضرت اصلاً در این عالم وجود خارجی نداشته است. اما همین نویسندۀ سنّی به حرف «ع» که می رسد نام عایشه را با عزّت و احترام می برد و در تمجید عایشه غوغا می کند، تا جایی که دو جلد از این موسوعۀ چهل جلدی خودش را اختصاص به شرح حال عایشه می دهد و این بیانگر بغض و عداوت نویسنده نسبت به حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می باشد.

از این قبیل جفاها توسط نویسندگان اهل سنت در حق حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بسیار زیاد است و حاضر نیستند آن گونه ای که از عایشه تجلیل می کنند از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سخنی به میان آورند. گویی رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، همسری جز عایشه نداشته است! دلیل آن، بغض و عداوت عایشه نسبت به امام امیرمؤمنان علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ می باشد؛ زیرا در طول تاریخ اسلام، به ویژه بعد از شهادت پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، هر کس که طرفداری از امیرمؤمنان علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ کرد، مبغوض و مطرود غاصبان خلافت و پیروان آنان گشت و هر کس که دشمنی و عداوت با آن حضرت نمود؛ مورد احترام و تجلیل قرار گرفت؛ پس در میان همسران پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تجلیل بی اندازه از عایشه، توسط پیروان اصحاب سقیفه، دلیلی جز این ندارد.

همان طور که در میان همه برادرزن هایی که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) داشته، فقط به معاویه، «خال المؤمنین» می گویند، در صورتی که چنین لقبی را حاضر نیستند که به محمّد بن ابوبکر دهند، با این که او نیز برادرزن پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بوده است. اما چون طرفدار و مدافع امیرمؤمنان علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بوده، نه تنها حاضر نشدند او را «خال المؤمنین» گویند، بلکه فرزند خلیفۀ اول خود (ابوبکر) را به فجیع ترین شکل به شهادت رساندند!

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز به همین دلیل در طول تاریخ، مورد بی مهری عده ای از خوارج، نواصب و دشمنان اهل بیت: قرار گرفته، اما بالعکس از عایشه همواره به نیکویی و عظمت یاد می کنند! در صورتی که عایشه نه فرزندی از پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) داشته که منشأ خیرات و برکات شده باشد و نه ثروتی که در راه اسلام خرج کرده باشد و نه اخلاق شایسته ای که موجب

ص: 353

خوشایندی و دلگرمی پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بوده باشد، تا جایی که بنا به نقل خود اهل سنت، به طور مکرر اسباب ناراحتی و خشم رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را فراهم آورده که در چندین مورد که پدرش ابوبکر شاهد جسارت ها و اهانت های او به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بوده، طاقت نیاورده و سیلی محکمی به صورت دخترش، عایشه زده، طوری که خون از صورت او جاری شده است!(1)

عایشه، اسائۀ ادب نسبت به ساحت مقدس پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به جایی رسانید که وقتی آن حضرت مشغول نماز می شد؛ روبه روی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می نشست و پاهایش را می گشود و به مسخره گی می پرداخت!(2)

او جسارت به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به نهایت رسانید به گونه ای که چندین مرتبه به حضرت گفت: «تویی آن کسی که ادّعا می کنی، پیامبر خدا هستی؟!!»(3) پناه می بریم به خدای منّان، از این جسارت ها! مگر عایشه آن حضرت را پیامبر بر حق نمی دانست که نسبت به وی این چنین گستاخی و بی ادبی می نموده است؟!

تخریب مزار حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

از مظلومیت های بارز حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، تخریب مزار آن حضرت است. مسلمانان در سال 727 هجری قمری بارگاهی روی مرقد حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بنا کردند. مردم مکه و سایر زائران کنار قبر او می آمدند و آن جا متوسل به حضرت می شدند و راز و نیاز با خدا می کردند و اظهار ادب و خلوص می نمودند و قصیده هایی بسیار فصیح و پرمحتوا که ادیبان عرب در

ص: 354


1- . غزالی، ابوحامد محمّد بن محمّد، احیاء العلوم، ج 2، ص 435؛ مناوی، محمّد عبدالرؤوف، فیض القدیر، ذیل حدیث، 4100؛ ابویعلی، احمد بن علی تمیمی، مسند ابی یعلی، ج 8، ص 30، ح 4670؛ صالحی شامی، محمّد بن یوسف، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 9، ص 71.
2- . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 1، ص 101 و ج 2، ص 61؛ امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج 2، ص 60؛ نیشابوری، ابواسحاق احمد بن محمّد ابراهیم ثعلبی، تفسیر الثعلبی، ج 3، ص 315؛ نسائی، احمد بن شعیب، سنن النسائی، ج 1، ص 102؛ ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی، مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 418، بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج 1، ص 128 و ... .
3- . غزالی، ابوحامد محمّد بن محمّد، احیاء العلوم، ج 2، ص 2(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)؛ قمی شیرازی، محمّدطاهر، کتاب الاربعین، ص 625؛ عاملی، سید عبدالحسین شرف الدین، المراجعات، ص 326، امینی نجفی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب والسنة والادب، ج 11، ص 163.

شأن حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سروده بودند در لوح هایی نوشته و در آن بارگاه نصب می کردند. و دریغا! در سال 1344 هجری قمری با تسلط وهابیان بی رحم و سبک مغز، همۀ آن بارگاه های مقدس را به بهانۀ باطل، مبنی بر این که توسل به آنها یک نوع شرک است، ویران کردند و با این کار ظالمانه خود، حق عظیمی که این بانوی بزرگوار به گردن اسلام و مسلمین دارد را ادا نمودند؟!

فضیلت زیارت قبر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

زیارت قبر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، مورد توجه پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خاندان رسالت بوده و به توصیۀ آنان، شیعیان نیز قبر آن حضرت را زیارت نموده و می نمایند.

مرحوم آیت اللّه سبزواری در این باره می نویسد:

«ویستحب زیارة قبر خدیجة المعروفة بالمعلّی، لانّها اُمِّ المسلمین ومِنْ برِّ الأولاد

بأمّهم زیارة قبرها بعد ارتحالها، مع آنها بذلت نهایة جهدها فی خدمة سَیِّدِ المُرْسَلِین اِلی غَیرِ ذلِکَ مِن مَفاخِرِها الَّتی مَلأت کتب الفریقین، فَمَن شَکَّ بَعدَ ذلک فی رُجحان زیارتهَا فهَوُ عاقٌّ لأُمِّه؛(1) زیارت قبر حضرت خدیجه در قبرستان معلّی؛ مستحب است؛ چرا که او مادر مسلمانان است! از جمله نیکی های فرزند لایق و حق شناس در حق مادرش این است که پس از رحلت او، قبرش را زیارت نماید. او افزون بر حق مادری بر مردم باایمان، از هیچ تلاش و فداکاری در یاری و همراهی سالار پیامبران و خدمت خالصانه به اهداف آن حضرت، فروگزار نکرد و ثروت و امکانات خویش را در راه پیشرفت و استواری دین خدا و پیامبرش، در طبق اخلاص نهاد. او دارای ویژگی ها و امتیازات و افتخارات بی شماری است که در انبوه کتاب های معتبر شیعه و اهل سنت موج می زند! با این وصف، اگر کسی در رجحان زیارت او تردید کند، در حقیقت، به مادر خوش ستم روا داشته است!»

ص: 355


1- . سبزواری، سید عبدالاعلی، مهذّب الأحکام، ج 14، ص 400.

معجزه و کرامتی از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

در این مجموعه، سزاوار بود که فصلی به عنوان معجزات و کرامات حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ منظور گرد. اما لازم است بگویم که زندگی سراسر پرخیر و برکت آن حضرت، چیزی جز معجزه و کرامت نبوده و نیست. ولی معجزه و کرامتی که از ناحیۀ آن حضرت، شامل حال اینجانب شد و این انگیزه را در من ایجاد کرد که کتابی در باب فضایل، مناقب و ویژگی های آن حضرت به نگارش درآورم، آن است که این حقیر، از امکانات مالی مناسبی برخوردار نبودم، تا این که همسر اینجانب صاحب حملی شد و از آن جا که مستحب است قبل از به دنیا آمدن طفل، نام روی او گذاشته شود، پس بنده بدون آن که در کتابی خوانده یا از کسی شنیده باشم، به ناگاه به ذهنم خطر کرد که اگر می خواهی از تنگ دستی نجات یابی، نام این حمل را خدیجه بگذار! حقیر هم نام خدیجه را روی او گذاشته، تا این که در بیستم جمادی الثانی، سالروز ولادت حضرت زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ این دختر به دنیا آمد و از آن روز به بعد، وضع زندگی ما به طور کلی تغییر کرد و گشایشی در امور مادی ما ایجاد شد. عجیب آن است که تا به حال به هر کس هم که این توصیه را نمودم، نتیجه گرفته و از امکانات مالی خوبی برخوردار گردیده است! گویا این اثر، در نام شریف آن حضرت می باشد، که اگر کسی نام دخترش را خدیجه بگذارد؛ گرفتار فقر و تنگ دستی نخواهد شد.

کتابنامه

1. ابن اثیر جزری، عزالدین علی بن محمد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، بیروت: انتشارات دارالفکر، 1409 ق.

2. ابن اثیر جزری، مجدالدین علی بن محمد (م 606 ق)، جامع الاُصول فی أحادیث الرسول، تحقیق: عبدالقادر الأرناؤوط، بیروت: مکتبة دارالبیان، 1389 ه.

3. ابن حبان بُستی، محمد بن احمد (م 354 ق)، صحیح ابن حبّان بترتیب ابن بلبان، ترتیب: علی بن بلبان فارسی (م 739 ق)، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، بیروت: مؤسّسة الرسالة، 1414 ق.

ص: 356

1. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد، علی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق.

2. ، تهذیب التهذیب، بیروت: دار الفکر، 1404ق / 1984م.

3. ، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، تحقیق: عبد العزیز بن عبد اللّه بن باز، بیروت: دار الفکر، 1379 ق.

4. ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی (م 241 ق)، فضائل الصحابة، تحقیق: وصی اللّه بن محمّد عبّاس، مکه: جامعة اُمّ القری، 1403 ق.

5. ، مسند احمد بن حنبل، بیروت: دار صادر، [بی تا].

6. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر ، 1386ق.

7. ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی (م 588 ق)، مناقب آل ابی طالب، تحقیق: گروهی از اساتید نجف اشرف، نجف: المکتبة الحیدریة، 1376 ق.

8. ابن عساکر، علی بن حسن (م 571 ق)، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق: علی شیری، بیروت: دارالفکر، 1415 ق.

9. ابن عماد حنبلی، عبدالحی بن عماد، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، بیروت: داراحیاء التراث ، [بی تا].

10. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر بن کثیر دمشقی (م 774 ق)، البدایة و النهایة، تحقیق : علی شیری، بیروت: داراحیاء التراث العربی، 1408 ق.

11. ، السیرة النبویة، تحقیق: مصطفی عبدالواحد، بیروت: دارالمعرفة، 1396 ق.

12. ابن ماجه قزوینی، محمّد بن یزید (م 275 ق)، سنن ابن ماجه، تحقیق: محمّد فؤاد عبد الباقی، بیروت: دار إحیاء التراث، 1395 ق.

13. ابن منظور، محمّد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق لابن عساکر، به کوشش: روحیه نحاس، دمشق: 1404 ق / 1984 م.

ص: 357

1. ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب اسحاق (م 284 ق)، تاریخ یعقوبی، ترجمه: محمّدابراهیم آیتی، تهران: انتشارت علمی و فرهنگی ، چاپ ششم، 1371ش.

2. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، به کوشش: عمر عبدالسّلام تدمری، بیروت: 1410 ق / 1990 م.

3. ابو نعیم، احمد بن عبداللّه اصبهانی (م 430 ق)، دلائل النبوّة، تحقیق: محمّد روّاس قلعجی وعبدالبر عبّاس، بیروت: دار النفائس، 1406 ق، دوم.

4. ابو یعلی، احمد بن علی تمیمی موصلی (م 307 ق)، مسند أبی یعلی، تحقیق: إرشاد الحقّ الأثری، جدّه: دار القبلة، 1408 ق.

5. ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد (م 352 ق)، الاستغاثه فی بدع الثلاثة، تهران: مؤسسة الاعلمی، 1373 ش.

6. اربلی، علی بن عیسی (م 693 ق)، کشف الغمة فی معرفة الائمة7، بیروت: دار الاضواء، 1405 ق.

7. امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری (م 261 ق)، صحیح مسلم، بیروت: دار الفکر، [بی تا].

8. بخاری، محمّد بن اسماعیل (م 256 ق)، صحیح البخاری، بیروت: دارالفکر، 1401 ق.

9. بکری، ابوالحسن احمد بن عبداللّه، الانوار فی مولد النبی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، قم: انتشارات شریف رضی، 1411 ق.

10. بلاذری، احمد بن یحیی (م 279 ق)، انساب الاشراف، تحقیق: سهیل زکار، ریاض زرکلی، بیروت: دارالفکر، 1417 ق.

11. بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین (م 458 ق)، السنن الکبری، تحقیق: محمّد عبد القادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیّة، 1414 ق.

12. ، دلائل النبوة، مدینۀ منوره: مکتبة السلفیة، 1389 ق.

13. حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه (م 405 ق)، المستدرک علی الصحیحین، بیروت لبنان : دارالمعرفة ، 1406 ق.

ص: 358

1. حائری مازندرانی، محمّدمهدی (م 1369 ش)، شجرۀ طوبی، النجف الاشرف: مکتبة الحیدریة، 1385 ق.

2. حلبی، علی بن برهان (م 1044 ق)، السیرة الحلبیه، بیروت: دارالمعرفة، 1400 ق.

3. خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، بیروت: مؤسسة البلاغ، 1411ق / 1991م.

4. خوئی، سیّد ابوالقاسم موسوی (م 1413 ق)، معجم رجال الحدیث، قم: مدینة العلم، 1403 ق.

5. ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد عثمان (م 748 ق)، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب ارنووط و حسین اسد، بیروت: مؤسسة الرسالة ، 1413 ق.

6. ، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، بیروت: دار المعرفة، 1382ق / 1963م.

7. زمخشری، ابوالقاسم محمود بن عمر (م 538 ق)، الکشّاف، بیروت: دار المعرفة.

8. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم: بوستان کتاب، 1372ش.

9. سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی (م 654 ق) ، تذکرة الخواصّ الاُمّة فی خصائص الأئمّة، قم: شریف رضی، 1418 ق.

10. سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، [بی جا]: چاپخانه علمیه، 1421ق.

11. شوشتری، محمّدتقی تستری (م 1415 ق)، قاموس الرجال فی تحقیق رواة الشیعة ومحدّثیهم، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، 1410 ق.

12. شهرستانی، محمّد بن عبدالکریم (م 548 ق)، الملل والنحل، بیروت: دار المعرفة، 1406 ق.

13. شهید ثالث، قاضی نور اللّه شوشتری هندی (م 1019 ق)، إحقاق الحقّ و إزهاق الباطل، با تعلیقات: سید شهاب الدین مرعشی، قم: مکتبة آیة اللّه مرعشی، 1411 ق.

14. شیخ حر عاملی، محمّد بن حسن (ت 1104 ق)، إثبات الهداة بالنصوص والمعجزات، شرح و ترجمه: محمّد نصر اللّهی، قم: المطبعة العلمیّة.

15. شیخ صدوق، ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی (م 381 ق)، عیون أخبار الرضا عَلَيْهِ السَّلاَمُ، تحقیق: سیّد مهدی حسینی لاجوردی، تهران: جهان.

ص: 359

1. ، معانی الأخبار، تحقیق: علی اکبر الغفّاری، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، 1361 ش.

2. شیخ طوسی، ابوجعفر محمّد بن حسن (م 460 ق)، الامالی، قم: دار الثقافة، 1414ق.

3. شیرازی، محمّدطاهر قمی، کتاب الأربعین، قم: چاپ علمیه، 1358 ش.

4. صالحی شامی، محمد بن یوسف (م 942 ق)، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، تحقیق: عادل احمد عبد الموجود، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1414 ق.

5. طبرسی، فضل بن حسن (م 548 ق)، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضل اللّه یزدی طباطبایی، بیروت، 1408 / 1988.

6. طبری، عماد الدین حسن بن علی (ق 7ق)، کامل بهایی، تحقیق: اکبر صفدری قزوینی، تهران: مرتضوی، 1382 ش.

7. عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، بیروت: دار السیرة، 1415 ق.

8. ، بنات النبی ام ربائبه، قم: مکتبه الاعلام الاسلامی، 1413 ق.

9. عاملی، سید عبدالحسین شرف الدین (م 1377 ق)، المراجعات، تحقیق: حسین الراضی، قم: دارالکتاب الإسلامی.

10. علامۀ امینی، عبدالحسین بن احمد (م 1390 ق)، الغدیر فی الکتاب والسنّة والأدب، تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1372 ق.

11. علامۀ امینی، عبدالحسین بن احمد (م 1390 ق)، الغدیر فی الکتاب والسنّة والأدب، بیروت: دار الکتاب العربی، 1387 ق.

12. علامۀ طباطبایی، سید محمّدحسین (م 1402 ق)، المیزان فی تفسیر القرآن،قم: إسماعیلیان، 1394 ق.

13. علی بن محمّد الواسطی الشافعی (ابن المغازلی) (م 483 ق)، مناقب علی بن ابی طالب 7 (المناقب لإبن المغازلی)، به کوشش: محمّدباقر البهبودی، تهران: المکتبة الإسلامیة، 1402 ق.

ص: 360

1. علی دخیّل، علی محمّد، اعلام النساء، لبنان: الدار الاسلامیة، 1412ق.

2. ، زنان بزرگ اسلام (خدیجه)، ترجمه: فیروز حریرچی، تهران: امیرکبیر، 1364ش.

3. غروی اردبیلی، محمّد بن علی (م 1101 ق)، جامع الرواة، بیروت: دارالأضواء، 1403 ق.

4. غزالی، ابو حامد محمّد بن محمّد (م 505 ق)، إحیاء العلوم (إحیاء علوم الدین)، تحقیق: دار الهادی، بیروت: دار الهادی، 1412ق.

5. فیض کاشانی، ملا محمّدمحسن بن شاه مرتضی (م 1059 ق)، الصافی فی تفسیر القرآن (تفسیر الصافی)، تهران: مکتبة الصدر، 1415 ق.

6. قرطبی، محمّد بن احمد انصاری (ت 671 ق)، الجامع لأحکام القرآن (تفسیر القرطبی)، تحقیق: محمّد عبد الرحمن مرعشلی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1405 ق.

7. قمی مشهدی، میرزا محمّد (م 1125 ق)، کنز الدقائق و بحر الغرائب، تحقیق: مجتبی عراقی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1407 ق.

8. کاظمی قزوینی، سید امیرمحمّد، الآلوسی والتشیع، قم: مرکز الغدیر للدراسات.

9. کتانی، سلیمان، فاطمة الزهراء3 وتر فی غمد، بیروت: دار الکتاب العربی، 1399ق.

10. مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن (م 1351 ق)، تنقیح المقال فی علم الرجال، نجف: طبع رحلی، چاپ سنگی، مطبعه رضویه، [بی تا].

11. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، تحقیق: محمّدباقر بهبودی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403 ق.

12. ، حیوة القلوب، تحقیق: علی امامیان، قم: سرور، 1384ش.

13. محدث قمی، شیخ عباس (م 1359 ق)، سفینة البحار، تحت اشراف علی اکبر الهی خراسانی، مشهد: آستان قدس رضوی ، 1416ق.

14. ، منتهی الآمال، تحقیق: حسینی، 1371 ش.

ص: 361

1. محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1404 ق.

2. مناوی، محمّد عبد الرؤوف (ت 1031 ق)، فیض القدیر فی شرح الجامع الصغیر، تحقیق: احمد عبدالسلام، بیروت: دارالکتب العلمیة 1415 ق.

3. مؤلف مجهول، تاریخ سیستان، تحقیق: ملک الشعرای بهار.

4. نجاشی، احمد بن علی (م 450 ق)، رجال النجاشی (فهرس أسماء مصنّفی الشیعة)، بیروت: دار الأضواء، 1408 ق.

5. نسائی، احمد بن شعیب (م 303 ق)، سنن النسائی بشرح الحافظ جلال الدین السیوطی وحاشیة الإمام السندی، بیروت: دار الجیل، 1407 ق.

6. نمازی شاهرودی، شیخ علی (م 1405 ق)، مستدرک سفینة البحار، تحقیق: بخل المؤلف، مؤسسة النشر الاسلامی، 1418 ق.

7. نویری، احمد بن عبدالوهّاب، نهایة الارب فی فنون الارب، قاهره، [1923] 1990.

8. نیشابوری، ابواسحاق احمد بن محمّد ابراهیم ثعلبی، تفسیر الثعلبی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1422ق / 2002م.

ص: 362

ص: 363

38- حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بنت خُوَیلِد

اشاره

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بنت خُوَیلِد(1)

مرضیه محمّدزاده

چکیده

شرح حال حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به منابع مهم تاریخی و حدیثی است. از دیدگاه نویسنده: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، دارای القابی است: طاهره، کبری، مبارکه، غرّا، سیدة نسوان، که لقب کبری از شهرت بیشتری برخوردار است و پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بعد از ازدواج او را با این لقب خواند. در عصر جاهلیت، اعراب با دادن لقب طاهره به آن حضرت به صراحت به این فضیلت در او اعتراف کرده اند. او به عظمت و شرافت آراسته بود. در دعای ندبه نیز از او به لقب غرّا (شامخ و ارجمند) یاد شده است. به هر صورت، صرف نظر از روایت شاذ یعقوبی که ازدواج پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را حاصل دیداری ناگهانی در صفا و مروه دانسته، در بیشتر منابع سفر تجاری به شام مقدمۀ اصلی این ازدواج ذکر شده است؛ اما آنچه بسیار مهم است این است که ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هیچ ربطی به سفر تجاری نداشته است. این دو بزرگوار همدیگر را خوب می شناختند. آنان به علت انتساب خویشاوندی و هم چنین کوچکی شهر مکّه نسبت به یکدیگر آشنایی کامل داشتند.

کلیدواژه: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، ازدواج، خواستگاری، صداقت، خانواده.

خدیجه دختر خُوَیلِد بن اسد، أمّ المؤمنین،(2) نخستین همسر پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و نخستین زن

ص: 364


1- زنان پیامبر اکرم و زنان با پیامبر اکرم، تهران: مؤسسه انتشارات امیرکبیر، 1395، ص 43 64.
2- . اُمّ المؤمنین: لقبی که در فرهنگ اسلامی به طور مشترک بر همسران پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اطلاق گردیده است. این لقب از مضمون آیۀ شش سورۀ احزاب گرفته شده است که ضمن بیان حق پیامبر اکرم (صلی الله علیه آله)بر مؤمنان، می فرماید:Ñ Ø «النَّبیُ أوْلی بِالْمؤمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُم؛ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او مادران آنها (مؤمنان) محسوب می شوند.» در واقع با نزول این آیۀ شریفه، مسلمانان موظف گشتند تا در مناسبات اجتماعی خود، مراتب تکریم همسران آن حضرت را به جای آورند. گفتنی است که به عنوان یکی از جوانب حرمت همسران و حفظ حریم رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ازدواج با ایشان پس از درگذشت آن حضرت تحریم شده است؛ نه این که آنان بر مردان محرم هستند. برای تفصیل بیشتر ر.ک: تفسیر ابوالفتوح رازی، ذیل تفسیر آیه.

مسلمان است. پدرش خُوَیلِد بن اسد بن عبدالعُزّی بن قُضَی بن کِلاب بن مُرَّة بن کعب بن لُؤَیَ بن غالب بن فِهر بن مالک بن نِضر بن کنانه است(1) که در مقایسه با سلسلۀ انساب پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می توان اشتراک این دو بزرگوار را در اجداد خود از قُصَی بن کِلاب تا عدنان به وضوح دریافت.

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرزند عبد اللّه بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمَناف بن قُصَی بن کِلاب بن مُرَّة بن کعب است. عبدالعزی و عبدمناف با هم برادر بوده اند. پس رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نوۀ عموی یکدیگرند و خویشاوندی نزدیکی میان آنان وجود داشته است.

نِضر بن کنانه اولین کسی است که به نام قریش خوانده شده است.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از تیره بنی اسد می باشد.این طایفه از ذُریه اسد بن عبدالعزّی هستند که بطنی از عدنان و شاخه ای بزرگ از قبیلۀ قریش به حساب می آیند.(2) مادرش فاطمه، دختر زائدة بن أصَم بن هرم است که از لُؤیّ بن غالب با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و دیگر هاشمیان مشترک می شود.(3)

در زادروز خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اختلاف است. بنا به نقل پسر برادرش حُکیم بن حَزام او پانزده سال قبل از عام الفیل متولد شد و بنا به نقل عبد اللّه بن عباس سه سال قبل از عام الفیل متولد شده است.(4) خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در یکی از خانواده های اصیل و شریف قریش به دنیا آمد. پدرش خویلد در دورۀ جاهلیت مهتر طایفۀ خود بود. در جنگ فجار دوم و در روزی که قریش

ص: 365


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 7 8؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 480، زبیری، مصعب بن عبداللّه، نسب قریش، ص 230.
2- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 214.
3- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ح 8، ص 78؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 480؛ زبیری، مصعب بن عبداللّه، نسب قریش، ص 230.
4- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 8.

آماده جنگ با کنانه شد، او ریاست طایفۀ اسد را برعهده داشت.(1)

نوشته اند هنگامی که تُبع، شاه قدرتمند یمن، با لشکر خود وارد مکّه شد و قصد داشت حجر الاسود را با خود به یمن ببرد، خویلد در مقام دفاع با او به نزاع برخاست. خویلد آن چنان شجاعتی از خود نشان داد که تبع از تصمیم خود منصرف شد. این ایستادگی نشان دهندۀ موقعیت ممتاز او در آن عصر است.(2)

به استناد شواهد تاریخی خویلد علاوه بر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرزندان دیگری نیز داشته است که از آن میان عَوّام، حَزام و هاله شهرت بیشتری دارند. شهرت عوام به واسطه فرزندش زُبیر صحابی رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و حزام به واسطه فرزندش، حُکیم که از مردان شریف و محترم قریش بود و هاله به واسطه فرزندش، ابوالعاص، داماد رسول اللّه بوده است.(3)

خویلد شش برادر به نام های حبیب، حارث، حُوَیرث، مُطَلِّب عَمرو و نَوفَل داشت که در میان آنان نوفل به جهت فرزندش وَرَقَه از شهرت بیشتری برخوردار است. ورقة بن نوفل در مقطعی از زندگانی پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نقش خاصی را ایفا کرده است. ورقه از شخصیت های برجسته و به عنوان دانشمند مسیحی مکّه شناخته می شد و اطلاعات وسیعی در بارۀ کتاب های آسمانی داشت. گویند او به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مژدۀ رسالت رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را داد.(4)

القاب و کنیه های خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دارای القابی است: طاهره، کبری، مبارکه، غرّا، سیدة نسوان، که لقب کبری از شهرت بیشتری برخوردار است و پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بعد از ازدواج او را با این لقب خواند. در عصر جاهلیت، اعراب با دادن لقب طاهره به آن حضرت به صراحت به این فضیلت در او اعتراف کرده اند. او به عظمت و شرافت آراسته بود.(5) در دعای ندبه نیز از او با لقب غرّا

ص: 366


1- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 102؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 593.
2- . سهیلی، عبدالرّحمان بن عبد اللّه، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، ج 1، ص 213.
3- . زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج2، ص 298.
4- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 106.
5- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 163.

(شامخ و ارجمند) یاد شده است.(1)

کنیۀ او به واسطۀ پسرش هند، ام هند می باشد.(2) از دوران کودکی و نوجوانی او تا هنگام ازدواج با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و حتی بعد از آن، اطلاعات اندکی در دست است و بخشی از اخبار تاریخی در بارۀ احوال ایشان نیز دستخوش دخل و تصرف قصه پردازان شده و با اسرائیلیات درهم آمیخته است.

همسران خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

بر اساس اغلب منابع، وی قبل از ازدواج با حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، دو بار ازدواج کرده است، ولی در ترتیب این ازدواج ها اختلاف هست.(3) برخی نیز به استناد شواهدی، ازدوادج های خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از وصلت با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را رد کرده اند.(4) این قول قابل قبول نیست و ممکن است از نظر عاطفی وارد تاریخ شده باشد.

طبق منابع، وی نخست با عُتَیِّق بن عائذ بن عبد اللّه بن عمر بن مخزوم ازدواج کرد که از او صاحب یک دختر شد. پس از مرگ عتیق به همسری ابوهاله نبَّاش بن زُراره از بنی عمرو بن تمیم که از هم پیمانان بنوعبدالدّار بود، درآمد.(5)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از ابوهاله، صاحب پسرانی به نام های حارث، هند،(6) طاهر و هاله(7) و دختری به

ص: 367


1- . ر. ک: مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 21، ص 352.
2- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 11 و 15.
3- . ر. ک: ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1817؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج 1، ص 274؛ محب الدین طبری، أحمد بن عبداللّه، السّمط الثمین فی مناقب أمّهات المؤمنین، ص 11؛ دمیاطی، عبدالمومن بن خلف، کتاب نساء رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) واولاده ومن سالفه من قریش حلفائهم و غیرهم، ص 32.
4- . ر. ک: ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد، الاستغاثة، ج 1، ص 6470؛ ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 138؛ عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 2، ص 121 129.
5- . ر.ک: ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج 3، ص 190؛ سلوی بالحاج صالح، دثّرینی ... یا خدیجه، ص 29 30. نیز ابن سعد واقدی در طبقات الکبری، ج 8، ص 1415 ترتیب ازدواج ها را برعکس ذکر کرده است.
6- . ر.ک: ابن کلبی، هشام بن محمد، جمهرة النسب، ج 1، ص 279؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 15؛ ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، جوامع السیرة النبویة، ص 32؛ دمیاطی، عبدالمومن بن خلف، کتاب نساء رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) واولاده ومن سالفه من قریش حلفائهم و غیرهم، ص 31.
7- . ر. ک: ابن کلبی، هشام بن محمد، جمهرة النسب، ج 1، ص 279؛ سهیلی، عبدالرّحمان بن عبد اللّه،Ñ Ø الروض الانف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، ج 2، ص 246.

نام زینب(1) شد. در میان این فرزندان، هند مشهور است. او بسیار مورد توجه و علاقه پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و بعدها در زمرۀ صحابه آن حضرت درآمد.(2) وی در جنگ بدر حضور داشت و بعدها در جنگ جمل در کنار علی بن ابی طالب7 به شهادت رسید.(3) وی که نوجوانی خود را در خانۀ پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گذرانده بود، تصویری کامل از خُلق وخوی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در پاسخ به پرسش امام حسن7 ارائه کرده و از این رو «وصّاف النّبی» نامیده شده است.(4)

در برخی گزارش های دیگر که ترتیب ازداج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و همسرانش به گونه ای دیگر آمده، گفته شده که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پس از وفات ابوهاله، به عقد پسرعمۀ خود، عُتَیِّق بن عائذ درآمد و از وی صاحب پسری به نام عبد اللّه(عبدمناف) و دختری به نام هند (جاریه) شد.(5)

بنا به نقلی دیگر هند دختر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با صیفی بن امیّه ازدواج کرد و صاحب فرزندی به نام محمّد گردید. اعقابش در مدینه به سبب انتساب به مادربزرگ شان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، به بنوطاهره معروف شدند. آنان روزگاری در مدینه می زیستند و سپس از میان رفتند.(6)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بانویی خردمند و از زنان برجستۀ قریش بود. از نظر ظاهری زنی بسیار زیبا و شکوهمند بود. قامتی بلند و چهارشانه داشت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پس از درگذشت شوهر دومش،

ص: 368


1- . ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، جوامع السیرة النبویة، ص 32؛ نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الإرب فی فنون الادب، ج 18، ص 171.
2- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 6، ص 558.
3- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 422 423؛ ؟بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 480؛ زبیری، مصعب بن عبداللّه، نسب قریش، ص 333 334.
4- . ر. ک: ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 422 423؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص 80 81؛ محمود طهماز، عبدالحمید محمد، السیدة خدیجه ام المؤمنین و سبّاقة الخلق الی الاسلام، ص 5357؛ محمّدرضا حسینی جلالی، «حِلْیَةُ رسول اللّه بروایة الحسن و الحسین»، علوم حدیث، ش 20، ص 176 184.
5- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 480؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1818.
6- . ر. ک: ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 8 11.

عتیق بن عائذ ازدواج نکرد(1) و به تجارت پرداخت.(2)

در چگونگی همکاری حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که در آن سال ها حدود بیست سال داشت، با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اختلاف هست. برخی آغاز روابط تجاری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به توصیه و سفارش ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ دانسته اند.(3) اما در خبری از ابن اسحاق آمده است که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از امانت داری و درست کاری حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خبر داشت و چون تصمیم گرفته بود مال فراوانی را به تجارت اختصاص دهد، از او خواست تا به کاروانش بپیوندد و بیش از دیگران مزد بگیرد.(4)

حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حداکثر پنج سفر تجاری، چهار سفر به یمن و یک سفر به شام، برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ انجام داد.(5) مهم ترین آن ها، که به ازدواج آن دو منجر گردید، سفر تجاری شام بود و به دلیل اهمیتش اکثر منابع، تنها به ذکر آن سفر پرداخته و آن را ابتدای همکاری آن حضرت با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دانسته اند. ظاهراً اولین سفر تجاری آن حضرت به بازار حُباشه، در تهامه، بوده(6) و سفر به شام دومین یا سومین سفر بوده است، چرا که حضرت سفری نیز به جُوَش در یمن، کرد. به زعم حلبی، بازار حباشه همان جوش است و گویا این یک یا دو سفر برای آزمودن قدرت تجاری پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بوده است.(7)

ص: 369


1- . ابن اسحاق، ابوعبداللّه محمّد، کتاب السیر و المغازی، ص 81.
2- . ر. ک: ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 16؛ سلوی بالحاج صالح، دثّرینی ... یا خدیجه، ص 33 39.
3- . ر. ک: ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 129؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 110.
4- . ابن اسحاق، ابوعبداللّه محمّد، کتاب السیر والمغازی، ص 81 82؛ و نیز ر. ک: ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 199؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 16؛ محب الدین طبری، أحمد بن عبداللّه، السّمط الثَّمین فی مناقب أمّهات المؤمنین، ص 11 12.
5- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیه، ج 1، ص 136.
6- . محب الدین طبری، أحمد بن عبداللّه، السّمط الثَّمین فی مناقب أمّهات المؤمنین، ص 12؛ ابن سید الناس، ابوالفتح محمد یعمری، عیون الاثر فی فنون المغازی والشمائل والسیر، ج 1، ص 73.
7- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 136.

بعد از انقعاد قرارداد، ابتدا پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با کارمزد دو قلوص(1) به همراه شریک تجاری خود سائب بن ابی سائب صَیفی بن عابد و مَیْسَره غلام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، عازم بازار حباشه شد و با موفقیت بازگشت.(2) میسره اخبار شگفت انگیزی از این سفر به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ داد.

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در این سفرها راه و رسم سوداگران را آموخت و به رموز تجارت آگاهی کامل یافت. او در تجارت جانب عدل و انصاف را رعایت می کرد. سائب بن ابی سائب گوید: من در دوران جاهلیت در کار تجارت با او شریک بودم. او نه با کسی مجادله می کرد، نه لجاجت می نمود و نه کار خود را به گردن شریک خود می انداخت.(3) آن حضرت آن چنان به راست گویی و درست کاری شهرت یافت که همگی به امانت او اذعان داشتند و او را محمّد امین می خواندند.(4)

در آخرین سفر تجاری، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای اولین بار با رضایت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را در رأس کاروانی بزرگ به شام تجهیز کرد.(5) گفته شده چون خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قصد داشت مال بسیاری برای تجارت بفرستد و احتیاج به فردی امین داشت، کسی را به نزد پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرستاد و از او خواست تا سرپرستی کاروان را بر عهده بگیرد. آن حضرت نیز با موافقت عمویش ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ پذیرفت.(6)

به هر حال این سفر کاملاً موفقیت آمیز بود و سود فراوانی نصیب خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شد. میسره نیز در بازگشت از حُسن رفتار و امانت آن حضرت برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تعریف کرد.

ص: 370


1- . قلوص: ماده شتر جوان.
2- . مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج 1، ص 89؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 135؛ و نیز ر.ک: علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 7، ص 407.
3- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 162.
4- . همان، ص 172.
5- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 130؛ ابن سید الناس، ابوالفتح محمد یعمری، عیون الاثر، ج 1، ص 70.
6- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمّد، کتاب السیر والمغازی، ص 81 82؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 143 144؛ طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 3، ص 832 833.

ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

پس از اتمام این سفر پرماجرا، که جزئیات آن در منابع اسلامی آمده است،(1) خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به ایشان علاقه مند شد. دلایلی که برای ایجاد این علاقه در منابع اسلامی آمده است، عبارت اند از: سفر تجاری پرسود پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به شام؛ گزارش مَیْسَره از اخبار شگفت انگیز این سفر؛(2) مشاهدۀ دو فرشته ای که به هنگام ورود به خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بر سر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سایه افکنده بودند؛(3) پیش گویی ورقة بن نوفل در بارۀ ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با مردی از قریش که نبیّ قوم خواهد شد؛(4) پیش گویی مردی، در یک جشن زنانه که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز حضور داشت، از آمدن پیامبری و بشارت به این که هر یک از زنان که می تواند با او ازدواج کند.(5)

آنچه در مصادر تاریخی در بارۀ ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمده، بیش از همه مبتنی بر روایات محمّد بن اسحاق بن یسار (م. 151ق)، و سپس محمّد بن عمر واقدی (م. 207 ق). هشام بن سائب کلبی (م. 204 ق) و عمر بن سعد کاتب واقدی (م. 230 ق) است. یکی از مصادر نقل این ازدواج ابوالحسن بکری است.(6) کتاب او دربردارندۀ گزارش های تاریخی آمیخته با مطالب نادرست و غرائب بسیار است و از این رو محلّ استناد نیست و مجلسی نیز که برخی روایات آن کتاب را در بحار الأنوار درج کرده، به غیر قابل اعتماد بودن و اشتمال آن ها بر غرائب تأکید کرده است.(7)

ص: 371


1- . ر. ک: ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 199 200؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 130 131؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 7، ص 90 91؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام بالهدی، ج 1، ص 65 67.
2- . ر. ک: ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 203؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 130 131.
3- . ر. ک: ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 203؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 130 131.
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 23 24.
5- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 15؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 4.
6- . بکری، ابوالحسن احمد بن عبداللّه، الانوار فی مولد النبی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص 137 190.
7- . ر. ک: مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 20 96.

به هر صورت، صرف نظر از روایت شاذ یعقوبی(1) که ازدواج پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را حاصل دیداری ناگهانی در صفا و مروه دانسته، در بیشتر منابع سفر تجاری به شام مقدمۀ اصلی این ازدواج ذکر شده است؛(2) اما آنچه بسیار مهم است این است که ازدواج خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هیچ ربطی به سفر تجاری نداشته است. این دو بزرگوار همدیگر را خوب می شناختند. آنان به علت انتساب خویشاوندی و هم چنین کوچکی شهر مکّه نسبت به یکدیگر آشنایی کامل داشتند. به همین جهت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چون قصد ازدواج داشت در نهایت به وسیلۀ میسره(3) یا دوست خود نفیسه، دختر مُنیّه(4) یا شخصاً(5) خواستِ خود را به اطلاع پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رساند که: ای پسرعمو! من به واسطۀ خویشاوندی، شرف و بزرگواری، امانت، راستی، درستی و حُسن خلق تو مایل به ازدواج با شما هستم.(6)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در میان زنان قریش از همه محترم تر و شریف تر بود؛ آن چنان که مردان قریش خواستار ازدواج با او بودند. واقدی می نویسد: «خدیجه بانویی دوراندیش، کاردان، شریف و خردمند بود و از لحاظ نسب از برترین زنان قریش بود و از لحاظ شرف و مال هم از همگان برتر بود. خداوند نیز برای او خیر و کرامت اراده فرموده بود. اگرچه تمام خویشاوندانش کمال اشتیاق به ازدواج با او را داشتند و برای او کابین های سنگین را متقبل شده بودند، اما او هیچ کدام را نپذیرفته بود و خود خواهان رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شد.»(7)

ص: 372


1- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 20.
2- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 131 132؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 72؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 7، ص 90 91؛ و نیز ر. ک: دانشنامۀ جهان اسلام، ذیل مدخل خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ.
3- . مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج 1، ص 10.
4- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 131؛ دمیاطی، عبدالمومن بن خلف، کتاب نساء رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و اولاده ومن سالفه من قریش حلفائهم وغیرهم، ص 33؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 7، ص 601 602.
5- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمّد، کتاب السیر والمغازی، ص 81 82؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 78؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 53 54.
6- . ابو نعیم، احمد بن عبداللّه اصبهانی، دلائل النبوة، ج 1، ص 215.
7- . نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الإرب فی فنون الادب، ج 1، ص 103.

ابتدا پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تنگ دستی خود و ثروتمندی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را مانع این پیوند می دید، اما خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ او را مطمئن ساخت که این اختلافات مانع ازدواج آنان نخواهد بود. پس از آن پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز چون خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را مناسب خود دید، ماجرای خواستگاری را برای عموهای خود عباس، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و حمزه، بیان کرد. آنان از شنیدن این خبر شگفت زده شدند. ابتدا صفیّه، عمۀ پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را برای کسب اطلاع به خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرستادند(1) و پس از اطمینان از حقیقت امر، در موعد مقرر به خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ رفتند و او را از عمویش، عَمرو بن اسد، خواستگاری کردند.(2)

برخی بین عموهای حضرت تنها به نام حمزه اکتفا کرده اند؛(3) در حالی که بیشتر منابع نمایندۀ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خوانندۀ خطبه را ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ ذکر کرده اند.(4)

در بارۀ وکیل خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در این مراسم، اختلاف هایی در منابع مشاهده می شود: ابن هشام(5) خویلد بن اسد، پدر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ؛ ابن اسحاق و ابن کلبی(6) عمویش عمرو بن اسد؛ ابن سیّد الناس(7) برادرش عمرو بن خویلد را ذکر کرده اند. با توجه به این که خویلد بن اسد در جنگ فِجار و به قولی قبل از آن درگذشته بود،(8) حضور وی در این خواستگاری و این که

ص: 373


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 57.
2- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 131 132؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 78؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 111؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 20.
3- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمّد، کتاب السیر والمغازی، ص 82؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 78؛ ابن سید الناس، ابوالفتح محمد یعمری، عیون الاثر، ج 1، ص 71.
4- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 20؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج 1، ص 274؛ سهیلی، عبدالرّحمان بن عبد اللّه، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، ج 2، ص 246؛ ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 70.
5- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 201.
6- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمّد، کتاب السیر والمغازی، ص 81 82؛ ابن کلبی، هشام بن محمد، جمهرة النسب، ج 1، ص 87.
7- . ابن سید الناس، ابوالفتح محمد یعمری، عیون الاثر، ج 1، ص 72.
8- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 132؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 21.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای راضی کردن پدرش به این ازدواج او را مست کرده بود، مبنایی ندارد.(1)

به هر حال پس از موافقت عمرو بن اسد، مراسم خواستگاری و عقد، در خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برپا شد. این مراسم دو ماه و 25 روز بعد از سفر تجاری شام برگزار شد.(2) در این مجلس عموهای پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، چند تن از بستگان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و عده ای از بزرگان قریش حضور داشتند. ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ خطبۀ عقد را چنین خواند:

«سپاس خدا را که ما را از نسل ابراهیم و فرزندان اسماعیل قرار داد و ما را به کعبه ای حرام و حرمی امن سرفراز داشت و ما را بر مردم سروری داد و شهر ما را مبارک گرداند. برادرزاده ام محمّد بن عبد اللّه اگرچه از مال دنیا تهی دست است اما با هیچ مردی از قریش سنجیده نشود، جز آن که بر او فزونی آید و با احدی قیاس نشود، مگر آن که از او بالاتر و فزون تر باشد. چه مال روزی دگرگون و سایۀ بی دوامی است. او خواهان خدیجه و خدیجه نیز خواهان او است و کابین آنچه بخواهید، نقد آن از مال من است. سوگند به پروردگار کعبه، او را امری بزرگ و پیشامدی جهان گیر است.»(3)

مهریۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، بیست شتر ماده و یا مبلغ دوازده و نیم یا دوازده اوقیه، معادل پانصد درهم تعیین شد (هر اوقیه چهل درهم است) که توسط ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ پرداخت گردید.(4) پس از

ص: 374


1- . ر. ک: ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 132 133؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 78؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 20؛ مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج 1، ص 10 11؛ و نیز: محمود طهماز، عبدالحمید محمد، السیدة خدیجه ام المؤمنین وسبّاقة الخلق الی الاسلام، ص 32 33.
2- . مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج 1، ص 9.
3- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 20؛ و نیز ر.ک: حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 139؛ نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الإرب فی فنون الادب، ج 1، ص 104؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 19.
4- . برای اقوال مختلف ر. ک: ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمّد، کتاب السیر والمغازی، ص 82؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 203؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 111؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 79؛ مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج 1، ص 10؛ نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الإرب فی فنون الادب، ج 1، ص 105؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 10، 12.

آن ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ شتری را قربانی کرد و به مردم اطعام نمود و مجلس ازدواج برپا شد. پس از برگزی جشن ازدواج،(1) این دو برای مدتی کوتاه در خانه حُکیَم بن حزام سکنی گزیدند و سپس به خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ انتقال یافتند.(2) به هر حال پانزده سال قبل از بعثت این ازدواج صورت گرفت و این دو بزرگوار با کمال عزت و محبت زندگی زناشویی را آغاز کردند.(3)

در اکثر منابع، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را هنگام ازدواج 25 ساله و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را چهل ساله دانسته اند. آنان به قول حکیم بن حزام که تولد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را پانزده سال قبل از عام الفیل می داند، استناد کرده اند؛ اگر چه برخی نیز اقوال دیگری در باب سن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آورده اند(4) که به نظر می رسد قول ابن عباس که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سه سال قبل از عام الفیل متولد شده است،(5) قابل قبول باشد؛ زیرا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) صاحب چند فرزند شد و دو تن از فرزندانش عبد اللّه و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ بعد از بعثت متولد شدند؛ به نظر می رسد که چهل سال سن تقریبی بوده و دلیل انتخاب این عدد آن است که چهل سالگی سن کمال و بلوغ عقلی محسوب می شود و تاریخ نویسان رقم چهل را از آن جهت که عدد کاملی است، انتخاب کرده اند.(6)

زناشویی این دو بزرگوار بر شالودۀ تجانس اخلاقی و حُبّ فضیلت و ائتلاف روحی و محبت استوار بود. ملاک در ازدواج آنان سیرت نیک بود. به همین جهت پایدار ماند. این ازدواج در واقع نقطه عطفی در زندگی این زوج به شمار می آید و منشأ تحول اساسسی و مهم در زندگی خصوصی و اجتماعی پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شد. پس از ازدواج، رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از تنگنای اقتصادی و معیشتی آسوده شد و بیش از گذشته از موقعیت وزین اجتماعی برخوردار گشت. این پیوند در پیشبرد دعوت اسلام نیز عامل مؤثر و سودمندی بود.

ص: 375


1- . ر. ک: مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 70 76.
2- . ر. ک: ازرقی، محمد بن عبداللّه، اخبار مکّه و ما جاء فیها من الأثار، ج 2، ص 199 و 251.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 1، ص 4.
4- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 17؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 78؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 112؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1818.
5- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 8.
6- . ر. ک: محمود طهماز، عبدالحمید محمد، السیدة خدیجه ام المؤمنین وسبّاقة الخلق الی الاسلام، ص 35 40.

ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

ابن سعد می نویسد: «خدیجه بانویی بسیار شریف و دارای ثروت سرشار و بازرگانی توانا بوده است. او کاروان بازرگانی قریش را به شام گسیل می داشت و اهمیت و ارزش کاروان او به اندازۀ کاروان قریش بود. او مردان کارآزموده را به خدمت می گرفت و اموالی برای مضاربه در اختیارشان می نهاد.»(1)

یکی از نکاتی که می توان روح بزرگ و همت عالی و حریّت و استقلال نفسانی آن بانوی شریف را روشن سازد، این است که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ثروتی را که از پدر و همسرانش به ارث برده بود را راکد نگذاشت و در راه رباخواری که معمول آن روزگار بود، نیز نینداخت؛ بلکه آن را در راه تجارت و بازرگانی به کار برد و افراد درست کاری را استخدام نمود و به وسیلۀ آنان به تجارت پرداخت و از این راه به ثروت فراوانی دست یافت. او بر اثر تدبیر و سعی و کوشش در تجارت و امور اقتصادی توانست ثروت قابل ملاحظه ای به دست آورد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یک حالت استقلال طلبی داشت. به همین سبب همانند عاقل ترین و رشیدترین مردان به تجارت می پرداخت. اداره کردن کاروان بازرگانی در آن عصر و در جزیرة العرب کار آسانی نبود؛ اما او به جهت دارا بودن نبوغ فوق العاده، استقلال نفسانی و اطلاعات کافی توانست آن تجارت را اداره کند.(2)

ویژگی های خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دارای چه ویژگی هایی بود که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را آن چنان مجذوب خود کرده بود که در جامعۀ چند همسری عربستان دست به ازدواج مجدد نزد؟

آیا همان طور که مستشرقین می گویند چون از نظر سن از پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مسن تر بود و هم چنین به لحاظ داشتن تجربه زندگی، می توانست بر پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مسلط شود؟

آیا پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در وجود خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مادرش را می دید و محبت او به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تنها محبت به یک همسر نبود و او که در کودکی یتیم شده بود، احساس کمبود داشت و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ جای مادر را برای او می گرفت و به او محبت مادرانه می کرد؟ به همین دلیل در چشم و دل

ص: 376


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 12.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 71.

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آن چنان محبوب بود که دیگر به دنبال همسر دیگری نرفت؟

آیا چون به لحاظ مالی متمکن و ثروتمند بود و رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را از نظر اقتصادی نجات داد، آن حضرت خود را مدیون خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می دانست؟

مستشرقین این سه عامل را مهم ترین عوامل در تک همسری رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تا مرگ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می دانند، اما این نظریه مسلماً درست نمی باشد.

اولاً: برای مردان و زنان عرب در امر ازدواج، سن مطرح نبوده است. چه بسیار دختران جوان که به عقد مردان مسن درمی آمدند و چه بسیار زنان مسن که به همسری مردان جوان درآمده اند. عرب با مسئلۀ ازدواج بسیار راحت برخورد می کرد. از طرف دیگر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تفاوت سنی بسیار با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نداشته است؛ اما این دو بزرگوار در هر سنی که ازدواج کرده باشند، این تفاوت موجب نشد که رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همسر دیگری غیر از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نداشته باشد؛ بلکه ویژگی های خاص خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ باعث این امر گردید.

ثانیاً:

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هیچ گاه کمبود محبت نداشته است. از هنگام تولد مورد مهر و محبت مادرش آمنه، پدربزرگش عبدالمطلب، دایه اش حلیمه و خدمت کارش ام اَیمن بود. پس از رحلت مادرش تحت تکفل عبدالمطلب قرار گرفت. عبدالمطلب او را به خانۀ خود برد و چندان توجه و مراقبتی نسبت به آن حضرت مبذول داشت که نسبت به هیچ یک از فرزندان خود چنان نبود. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چنان به پدربزرگش نزدیک بود که تنها کسی که اجازه نشستن بر فراش او را داشت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود. بنا به نقل ابن سعد، عبدالمطلب بدون رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) غذایی نمی خورد. هرگز او را از خود جدا نمی کرد و حتی در مجلس بزرگان قریش که در مسجد الحرام منعقد می شد و عبدالمطلب صدرنشین بود، او را بر روی مسند خود می نشاند.(1)

چون مرگ او فرا رسید، رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به پسرش ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ که با عبد اللّه پدر رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از

ص: 377


1- . ر. ک: ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمّد، کتاب السیر والمغازی، ص 144؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 105 110؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 365؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 129؛ نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الإرب فی فنون الادب، ج 1، ص 95.

یک مادر بودند، سپرد.(1) پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آن چنان به عبدالمطلب دلبستگی داشت که در فوت او اشک ریزان به دنبال جنازه حرکت می کرد.(2)

رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در هشت سالگی تحت سرپرستی عمویش ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ قرار گرفت.(3) ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ نیز تا زمان مرگ لحظه ای دست از حمایت پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برنداشت و در مدح او می گفت: خاندان هاشم که همگی یکی پس از دیگری سالارهای قبیله کعب بن لؤی هستند، به او پناه می برند.(4) بنا به نقل ابن سعد، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و همسرش فاطمه بنت أسد نسبت به آن حضرت چندان دوستی و محبت شدیدی ابراز می داشتند که نسبت به فرزندان خود نیز چنین نبودند. ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ بهترین خوراکی ها را مخصوص او قرار می داد. او را نزد خود می خواباند و بدون او بر سر سفره نمی نشست.(5) فاطمه بنت اسد او را پرورش داد و پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) او را مادر خود می خواند. رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در مرگ او سخت بی تابی کرد و در جواب مردم که چرا این قدر بیقرار هستی و می گریی؟ فرمود: او به راستی مادرم بود؛ چه کودکان خود را گرسنه می داشت و مرا سیر می کرد. مرا تمیز و آراسته می داشت و نسبت به من محبت زیادی داشت.(6)

ثالثاً: ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برخلاف نظر مستشرقین آن چنان زیاد نبود که گفته شده است اسلام به وسیلۀ ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیشرفت کرده است. در کمیت اموال خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در تاریخ ارقام مختلفی ذکر شده است؛ ولی آنچه مسلم است او پس از ازدواج با رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، همۀ

ص: 378


1- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمّد، کتاب السیر والمغازی، ص 156.
2- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 107؛ نووی، أبو زکریا یحیی بن شرف، صحیح مسلم بشرح النووی، ج 8، ص 222؛ نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الإرب فی فنون الادب، ج 1، ص 96 97.
3- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج 1، ص 123.
4- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج 1، ص 123؛ ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 36.
5- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیة، ج 1، ص 114؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 109؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 369.
6- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 369؛ نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الإرب فی فنون الادب، ج 1، ص 97.

ثروت، اموال و مایملک خود را به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هبه کرد و پس از بعثت نیز اموالش در راه اعتلای کلمه توحید و کمک به مستمندان مصرف گردید.(1) اما آن ثروت به حدّی نبوده است که بتواند همۀ نومسلمانان را آزاد و یا جلوی شکنجۀ آنان را بگیرد. پیشرفت اسلام به خاطر شعار توحیدی و برابری اجتماعی بود و مردم مشتاقانه به سوی آن جذب می شدند.

به هر حال پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در زندگی خانوادگی خود نوعی آزادی به همسر فهیم خود داده بود و در امور خانه مخالف رأی او عمل نمی کرد. برای مثال در امر ازدواج دخترش زینب با ابوالعاص بن ربیع فرزند خواهر خدیجه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چون احساس کرد همسرش موافق است، پذیرفت. هم چنین در امور اقتصادی خانواده نیز رأی و نظر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بسیار اهمیت داشت.

این

مسائل به شخصیت متعالی و والا و ارزش های وجودی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برمی گردد؛ نه به دلیل سن بیشتر ویا برتری مالی او از رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ). خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تنها کفو رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و تمامی شرایط کفویت در او جمع بود. او زنی باایمان و یار وفادار و همسر مهربان شوی خود بود.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ کارهای تجاری خود را به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سپرد. غلامان و کنیزان خود، از جمله میسره را آزاد کرد.(2) حلیمه سعدیه، دایه پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، در ایام خشک سالی به منزل ایشان آمد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای تشکر از زحمات دایۀ همسرش، وی را بسیار احترام کرد و چهل گوسفند و یک شتر نیز به او هدیه داد.(3)

ثوبیه، کنیز ابولهب، که نخستین بار به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شیر داده بود، از جمله کسانی بود که با آنان در ارتباط بود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ حتی برای جبران خدمت وی و کسب رضایت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بارها تلاش کرد تا او را از ابولهب بخرد و آزاد کند؛ ولی موفق نشد. پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در تمام مدتی که در مکّه بود از او خبر می گرفت و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز او را گرامی می داشت.(4)

زید بن حارثه، غلام حکیم بن حزام بود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ او را خرید و یا به عبارتی حکیم او را

ص: 379


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 71.
2- . همان، ص 72.
3- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 108.
4- . همان، ص 108 109.

به عمه اش بخشید. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ چون می دانست که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) او را دوست می دارد، به آن حضرت بخشید.(1) پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز او را آزاد و پسرخواندۀ خویش کرد و از این رو تا مدت ها زید بن محمّد نامیده می شد.(2)

یکی از افتخارات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ این است که نام او نیز به عنوان مربّی امام علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ ثبت گردیده است. در هنگام تنگ دستی ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را که کودکی چند ساله بود به خانۀ خود آورد و تحت سرپرستی خود قرار داد. علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ تحت نظارت دقیق تربیتی پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قرار گرفت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مشاهده کرد که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نسبت به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ علاقه ای خاص دارد، پس او نیز علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را چون فرزند خود دوست داشت و بزرگ کرد و بدین ترتیب به محبت بی حدّ ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و فاطمه بنت اسد3 به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) این چنین پاسخ گفت.(3)

فعالیت های اجتماعی سیاسی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از هوش، عقل و تدبیر سرشاری برخوردار بود. در عصر جاهلیت که جهل و بی سوادی همه جا را فراگرفته بود، دارای کمال ادب، ایمان و عقل بود. پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در کارها با او مشورت می کرد. او مشاوری امین، معاون و وزیری راستین و کارساز برای آن حضرت بود.(4)

در برخی گزارش های تاریخی از آغاز وحی، ذکر شده است که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با تسلی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پس از آن که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در خصوص نبوت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با پسرعموی خود ورقة بن نوفل مشورت

ص: 380


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 497؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 275.
2- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 556 559؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 2، ص 335 336.
3- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل أبی طالب، ج 2، ص 179 180.
4- . سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی ، تذکرة الخواصّ، ص 302؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 10؛ ابن بطریق، یحیی بن حسن، عمده، ص 204؛ نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الإرب فی فنون الادب، ج 18، ص 218.

کرد آرام گرفت.(1) سوای تردید در شخصیت تاریخی ورقه،(2) گزارش های مذکور با احادیث معتبر ناسازگار است و ایرادات اساسی نیز به آن وارد شده است. آیا می توان پذیرفت که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اولین گام هایش را پس از بعثت با تردید بردارد و زنی غیرمعصوم، حتی زن با کمالاتی چون خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پیامبر آخر زمان تردیدزدایی کند؟ پذیرفتن این سخن در حدّ کفر و به معنای انکار عصمت رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است.

حرکت پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آگاهانه بوده است. آن حضرت از چندین سال قبل با فرشته در ارتباط بوده و او را در خواب می دیده و می شناخته است. رسالت یک امر دفعی و غیرمترقبه نبوده است؛ بلکه به تدریج و در طول زمان این آمادگی در رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ایجاد شده است. او انتظار این تولد را می کشید. اولین آیات سوره علق چون بر پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نازل شد، همراه با هیبت و احساس سنگینی بار عظیم رسالت است. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در آن روز فرشتۀ وحی را آشکار دید و سخنان خداوند را توسط او شنید. گفته شده پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از غار که بیرون آمد به هر درخت و سنگی که می گذشت، به رسالت بر او سلام می دادند.(3)

تاریخ حیات پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خوبی نشان می دهد که او مردی راست گو و باایمان بوده و به صحت ادعای خویش یقین داشته است. نه فقط مقاومت عجیب او در تحمل ایذاء و جفای مخالفان خویش بلکه علو مقام اخلاقی بعضی تربیت یافتگان و پیروان او نیز گواه صدق قول او است. او خود در رسالت خویش شک نداشته است. به همین جهت سال ها در مکّه آزار و فشار و تحقیر مشرکان قریش را تحمل کرد و از نشر دعوت خویش بازنایستاد.

به هر حال همین که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خانه آمد به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود که به رسالت مبعوث شده و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عرض کرد: من به تو ایمان آوردم. سپس گفت: مژده بر تو باد که به خداوند

ص: 381


1- . برای نمونه ر. ک: ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمّد، کتاب السیر والمغازی، ص 132 133؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 252 254؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 121 122.
2- . ر. ک: عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج 2، ص 108 109.
3- . طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 305؛ ابو نعیم، احمد بن عبداللّه اصبهانی، دلائل النبوة، ج 1، ص 259.

سوگند تو پیوند خویشاوندی را رعایت می کنی و گرفتاری های مردم را به دوش می کشی و به بینوایان رسیدگی می کنی و در حوادث یار و یاور مردمی. خداوند هیچ گاه تو را خوار و زبون نمی سازد.(1)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نخستین بانویی است که به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گروید. او صدیقۀ اول است.(2) کسب این مقام می تواند گویای عظمت حرکت و شخصیت آن حضرت باشد. صرف تقرب فیزیکی به رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) زمینه ساز پذیرش اسلام نمی باشد؛ بلکه خمیرمایه ای از معرفت، شرف و باطنی سالم باید داشت که به مجرد اولین تماس با حقیقت اسلام آن را بپذیرد و تا پای جان در دفاع از آن بکوشد و همۀ هستی خود را نثار آن کند.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به اهداف پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) کاملاً ایمان داشت و در راه رسیدن به آن هدف مقدس از هیچ گونه کوشش و فداکاری دریغ نداشت. این همسویی، همگامی و همراهی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) معلول شخصیت و وجاهت ذاتی خود آن حضرت است، نه صرف زندگی با یک نفس قدسی؛ زیرا نمونه های نقض آن در تاریخ بسیار است. در کنار پیامبران الهی گاهی همسرانی زندگی می کردند که باعث آزار آنان بودند و به اندیشه، عقیده، هدف و آرمان های آنان خیانت می کردند.

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بعد از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با زنان دیگری ازدواج کرد، اما هیچ کدام نتوانستند جای خالی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را در زندگی آن حضرت پر کنند.

بنا بر گزارش ابن سعد(3) وی همراه پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به طور مخفیانه در دره های مکّه

ص: 382


1- . نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الإرب فی فنون الادب، ج 18، ص 218.
2- . ابن سعد در الطبقات الکبری، ج 3، ص 21، این مطلب را اجماع اهل سیره دانسته است. و نیز ر. ک: ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، ج 8، ص 17: ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج1، ص 260 261؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 35؛ طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 3، ص 860؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 114؛ ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج 3، ص 191؛ محمود طهماز، عبدالحمید محمد، السیدة خدیجه ام المؤمنین وسبّاقة الخلق الی الاسلام، ص 80 82.
3- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 17 18.

و خانه خود و یا به طور آشکارا در مسجد الحرام نماز می گزارد. اگر در آن شرایط او حضور نداشت، نیمی از جامعۀ بشریت نماینده ای نداشتند.

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که به انزوا و تفکر علاقه ای خاص داشت. قبل از بعثت یک دوره ای از اعتکاف و عُزلت نشینی و تفکر و عبادت داشته است و گاه گاه و در ماه رمضان به مدت یک ماه در کوه حرا معتکف می شد.(1) پس از ازدواج با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به جهت آرامش و آسایشی که یافته بود، بیشتر به خلوت و تفکر می پرداخت و در سال های نزدیک به بعثت این اعتکاف بیشتر شده بود.

نکتۀ مهم برخورد آگاهانه و عالمانه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با این اعتکاف و حتی همراهی و همسویی او در مدت اعتکاف بود که نشان دهندۀ مقام معنوی بالای او است. هر گاه پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به سوی غار رهسپار می شد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ او را بدرقه می کرد. گاه خود برای رساندن آب و غذا به نزد آن حضرت می رفت و گاه علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ یا زید بن حارثه را می فرستاد تا پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با کمال آرامش به عبادت خداوند بپردازد. گاهی نیز به حرّا می رفت و بدون آن که خلوت همسرش را برهم زند، خود نیز به ریاضت می پرداخت.(2)

در مرحلۀ دعوت علنی، هر گاه پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، قریش را به اسلام و راه حق دعوت می کرد و آنان به وی بی توجهی می کردند و او را به سخره می گرفتند و به او آزار می رساندند، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با سخنان مهرآمیزش وی را دلداری می داد(3) و به پیشرفت کار امیدوارش می کرد و در راه رسیدن به هدف یاور و کمک کارش بود. زمانی که کفار آزارش می دادند، چون به منزل می آمد از مهر و محبت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برخوردار می گشت و از آن کانونِ گرم نیرو می گرفت. او پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به پایداری تشویق می کرد. سخنانش را تصدیق می نمود و از غم و اندوهش

ص: 383


1- . برای نمونه ر.ک: ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمّد، کتاب السیر والمغازی، ص 132 133؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 252 254؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 121 122.
2- . نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الإرب فی فنون الادب، ج 18، ص 218.
3- . ر. ک: ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 252 254؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1820.

می کاست.(1) ایستادگی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در شرایط ناگوار بعداز بعثت و عشق و علاقه اش به رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و درک عالمانه اش نسبت به ویژگی های روحی و والای ایشان سبب می شد تا پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همۀ زخم زبان ها، تمسخرها و تحقیرها را به جان بخرد.

روزی مشرکان قریش به سوی رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سنگ پرتاب می کردند. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به طرف خانه آمد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در مقابل خانه ایستاد و رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را پشت سر خود قرار داد و خود را سپر جان آن حضرت نمود تا سنگ ها به او اصابت کند. در این هنگام با فریاد قریشی یان را مورد خطاب قرار داد که: ای گروه قریش! آیا زن آزاده ای را در جلوی خانۀ خود سنگ باران می کنید؟ قریشی یان شرمنده برگشتند.(2)

شگفت نیست که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سال ها پس از مرگ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، چون به یاد او می افتاد، اندوهناک می گشت و گه گاه در فراق او می گریست. بیهقی می نویسد: خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یاور راستین اسلام بود و پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با وجود او احساس آرامش می کرد. او مایۀ آرامش رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود.(3) خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بانو و مدیر خانۀ پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود. آن حضرت او را بسیار دوست می داشت و به او احترام می گذاشت.(4)

در ایام محاصرۀ اقتصادی بنی هاشم در شعب ابی طالب، آنچه را که از اموالش باقی مانده بود در حمایت از پیامبراکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هزینه کرد.(5) از طرف دیگر یک برنامه ریزی حساب شده و هماهنگ در بارۀ خویشان خدیجه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که با او ارتباط نسبی یا سببی داشتند، ملاحظه می شود که به خاطر او و یا به تدبیر او به شعب نشینان کمک هایی صورت می گرفت. کمک های ابوالعاص بن ربیع و حکیم بن حزام، خواهرزاده و برادرزادۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، به محاصره شدگان در شعب ابی طالب، در حالی که هنوز آن دو نفر اسلام نیاورده بودند، تنها به دلیل وجود خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در میان آنان بود. گفته شده است که دامادش ابوالعاص بن ربیع و فرزند برادرش

ص: 384


1- . نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الإرب فی فنون الادب، ج 18، ص 218.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 18، ص 241.
3- . ابو نعیم، احمد بن عبداللّه اصبهانی، دلائل النبوة، ج 2، ص 81.
4- . سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی ، تذکرة الخواصّ، ص 302.
5- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج 1، ص 125.

حکیم بن حزام گاهی شب ها گندم، خرما و حتی البسه بر شتری حمل کرده و تا دهانۀ شعب می بردند و آن جا افسار شتر را دور گردنش می پیچیدند و رها می کردند. البته گاهی همین مساعدت موجب گرفتاری آنان نیز می شد.(1)

این محاصره در سال سوم به اوج خود رسید؛ به طوری که گفته شد علف نیز دیگر در شعب یافت نمی شد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از گرسنگی مشک خشکیده ماست را می مکید و پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سنگ بر شکم می بست و کودکان که در میان آنان فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ خردسال نیز وجود داشت، از گرسنگی بی تابی می کردند. قریش حتی جلوی دادوستد با آنان را نیز گرفته بود. بلاذری می نویسد: «خدیجه به زَمَعَة بن اسود اسدی از طایفۀ خود پیام فرستاد که ابوجهل مانع از خرید ما می شود. زمعه نیز به ابوجهل پرخاش کرد و از سران قریش خواست تا مقابل ابوجهل بایستند.»(2)

این حوادث و شدت عمل قریش چون ذره ای از صبر و بردباری مسلمانان نکاست، سبب شد گروهی تحت تأثیر قرار بگیرند و تصمیم به لغو محاصره را عملی کنند.

به نظر عده ای از مفسران، آیۀ هشت سوره ضحی به حمایت های مالی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اشاره دارد که می فرماید: «ای پیامبر! آیا تو را نیازمند نیافت، پس بی نیاز و توانگرت ساخت.»(3) تأثیر حمایت های مالی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به حدّی بود که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، بعدها آن را ستود و فرمود: «هیچ ثروتی به اندازه ثروت خدیجه برایم سودمند نبود.»(4)

وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

اندک زمانی پس از شکست محاصرۀ اقتصادی؛ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در رمضان سال دهم بعثت(5) به

ص: 385


1- . ر. ک: ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمّد، کتاب السیر والمغازی، ص 161؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 379؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج 1، ص 127.
2- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 234.
3- . ر. ک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ذیل آیه.
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 19، ص 63.
5- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 18.

فاصلۀ سه روز بعد از وفات ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ درگذشت.(1) رحلت شهادت گونۀ او به خاطر تضییقات و فشارها و محدودیت هایی بود که در شعب تحمل کرده بود. این سختی ها تنها مسائل مادی نبود، بلکه مشاهده می کرد که همسر محبوبش به خاطر تبلیغ رسالتش چه سختی هایی را تحمل می کند و مسلمانان به خاطر حمایت از او به چه مشکلاتی دچار می شوند و او نگران جان رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز بود و این نگرانی روح او را می آزرد. همچنین او شاهد رنج های کودکان بنی هاشم بود که باید متحمل این همه فشار باشند. این ها بود که موجب شد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با آن روح حساس و عاطفه بالا بشکند و توان از دست بدهد. ضعف بر او چیره شد و بر بستر بیماری افتاد. بیماری او سه روز طول کشید. در این مدت پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از کنار بستر او دور نشد. او را به بهشت مژده داد و فرمود: «به من دستور داده شده است تا به تو مژده دهم که در بهشت خانه ای از مروارید برای تو خواهد بود که در آن نه اندوه است و نه نگرانی؛ نه آزاری و نه دردسری!»(2)

سرانجام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در پنجاه و سه و یا شصت و پنج سالگی از دنیا رحلت فرمود. ام اَیمن، کنیز آزاد شدۀ پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، و ام فضل او را غسل دادند.(3) پیکرش را از خانه اش تشییع کردند. پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خود شخصاً کار تدفین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را بر عهده داشت. آن حضرت با دستان مبارکش وی را در قبرستان حَجون (قبرستان ابوطالب) بدون ادای نماز به خاک سپرد؛ چرا که هنوز نماز میّت واجب نشده بود.(4)

این مصیبت چنان بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گران آمد که فرمود: «این روزها، بر این امت دو مصیبت وارد شده است که نمی دانم به کدام یک از آن دو بی تاب ترم.»(5) از این رو آن سال «عام

ص: 386


1- . ر. ک: بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 491492؛ مسعودی، علی بن حسین، التنبیه والاشراف، ص 223؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1825.
2- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمّد، کتاب السیر والمغازی، ص 245.
3- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 491.
4- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 18 19؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 491.
5- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 35.

الحزن» نامیده شد.(1)

مرگلیوت در کتاب زندگانی محمّد می نویسند: «با وفات خدیجه، محمّد کسی را از دست داد که قبل از همه به رسالتش آگاه شد و او را تصدیق کرد. زنی که همیشه به قلبش آرامش می داد. همسری که تا زنده بود محبت زنان و مهر مادران را شامل حالش می کرد.»(2)

قبر

خدیجه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیوسته زیارتگاه مسلمانان بوده است. در سال 727 هجری بارگاهی بر سر قبر بنا کردند، ولی در سال 1343 هجری با تسلط و هابیون بر عربستان آن بارگاه ویران شد.(3)

فضائل خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

در فضیلت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و ارزش و احترام او نزد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خویشان وی، سخنان زیادی وارد شده است. از این احادیث چنین برداشت می شود که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ محبوب ترین زن ایشان بوده است.(4) بنا بر حدیثی از پیامبر اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در تفسیر آیۀ 42 سوره آل عمران خطاب به امام علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یکی از چهار زن برتر دنیا بوده است.(5)

بنا بر روایت ابن اسحاق، خداوند به واسطۀ امین وحی (جبرئیل) بر او سلام فرستاده و او را گرامی داشته است. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز در پاسخ عرض کرد: «سلام مخصوص خداوند است که از همه عیب ها پاک است و جمله سلامت ها از او است.»(6)

هم چنین آورده اند که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خطاب به امام علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرمود: «تو همسری چون فاطمه داری که من چنان همسری ندارم. تو مادرزنی چون خدیجه داری که من چنان مادرزنی ندارم.»(7)

ص: 387


1- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج 1، ص 125.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، زندگانی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص 58.
3- . امین عاملی، سید محسن، کشف الارتیاب فی اتباع محمّد بن عبدالوهاب، ص 55.
4- . ر. ک: ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمّد، کتاب السیر والمغازی، ص 244 245؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1821 1823.
5- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 36؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1821 1823.
6- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمّد، کتاب السیر والمغازی، ص 161؛ و نیز ر.ک: ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 257؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1821؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 18، ص 385.
7- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 40، ص 68.

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به پیمانی که با همسرش بست، وفادار ماند و این وفاداری را در زمان حیات و پس از وفات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پاس می داشت. از عایشه روایت شده است که رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هر گاه گوسفندی قربانی می کرد، از گوشت آن برای دوستان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می فرستاد.(1)

و در روایتی دیگر نقل شده که پیرزنی از قبیله مُزّنی در حالی که زمین گیر بود، نزد پیامبراکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمد. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به او اکرام زیادی کرد و فرمود: تو حَسّانه هستی؟ حالت چگونه است؟ بعد از ما چه کردی و تا حال کجا بودی؟ زن به سؤالات رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پاسخ داد. وقتی رفت، عایشه پرسید: این زن کیست که این گونه از او استقبال کردی؟ پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «او در زمان خدیجه نزد ما رفت و آمد داشت. من به خاطر خدیجه به او اکرام کردم. نیک عهدی جزئی از ایمان است.»(2)

عایشه بارها گفته بود: «به هیچ یک از زنان پیامبر به اندازۀ خدیجه حسادت نورزیدم؛ در حالی که هرگز او را ندیده بودم و این به سبب یادآوری بیش از حدّ او توسط پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود.»(3) هر گاه از خانه بیرون می رفت از او یاد می کرد و او را می ستود. روزی به رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عرض کردم: چقدر از او یاد می کنی؟ خداوند بهتر از او را نصیب شما گردانید. چهره پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دگرگون شد و فرمود: «خداوند هرگز بهتر از او را نصیب من نکرده است. او زمانی به من ایمان آورد که همه نسبت به من کفر می ورزیدند. زمانی مرا تصدیق کرد که همه تکذیب می کردند. او در دارایی خود با من مواسات کرد؛ در حالی که مردم مرا محروم می کردند. همۀ فرزندانم از او هستند. هیچ کس بهتر از او نیست.»(4)

ص: 388


1- . نووی، أبو زکریا یحیی بن شرف، صحیح مسلم بشرح النووی، ج 8، جزء 15 16، ص 52 53؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 7، ص 605.
2- . حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 1، ص 16.
3- . ر. ک: بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 4، ص 230؛ ترمذی، محمّد بن عیسی، سنن الترمذی، ج 3، ص 249؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 498؛ نووی، أبو زکریا یحیی بن شرف، صحیح مسلم بشرح النووی، ج 8، جزء 15 16، ص 52 53.
4- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 498؛ نووی، أبو زکریا یحیی بن شرف، صحیح مسلم بشرح النووی، ج 8، جزء 15 16، ص 52 53؛ نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الإرب فی فنون الادب، ج 18، ص 218.

عایشه

هم چنین گوید: «گاهی به پیامبر اکرم می گفتم: انگار که در دنیا زنی غیر از خدیجه نیست؟ آن حضرت می فرمود: کاش او زنده بود. او قابل مقایسه با هیچ زنی نیست.»(1)

این همه تجلیل و تکریم های رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دلیلی است بر وفاداری و اخلاق والا و قدرشناسی ایشان نسبت به همسر دوراندیش و بانوی فاضلش که هیچ گاه او را از یاد نبرد.

خاطرۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آن چنان همراه رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود که درعمرة القضا وفتح مکّه هنگام ورود به مکّه ابتدا در قبرستان حَجون کنار مرقد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای او خیمه ای برپا کردند و او جای استراحت خود را در نزدیکی آرامگاه همسرش قرار داد. سپس از آن جا وارد مسجد الحرام شد.(2)

سنیّه قرّاعه بانوی دانشمند عرب می گوید: «تاریخ در مقابل عظمت امّ المؤمنین خدیجه سر فرود می آورد و در برابرش متواضعانه و دست بسته می ایستد. نمی داند نام این بانو را در کدام شناسنامه بزرگان ثبت کند؟»(3)

مهر و محبت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به فرزندانش چنان بود که خاطره او تا نسل ها در خاندان پیامبر اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برجای مانده بود و همواره از او به نیکی یاد می شد. امام حسین7در واقعه عاشورا در کربلا در مقابل سپاه کوفه به مادربزرگش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فخر می ورزید که اولین زن مسلمان بود.(4) امام سجاد7 در خطبه اش در مجلس یزید در دمشق بعد از واقعه عاشورا، خود را فرزند بانوی بزرگ اسلام، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می دانست.(5)

زبیر بن عوّام در مباحثه ای با ابن عباس عمه اش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را مایه مباهات خویش می دانست.(6) همچنین ابن عباس در برابر یاوه سرایی های عبد اللّه بن زبیر نوۀ برادر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

ص: 389


1- . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 4، ص 230.
2- . ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 187.
3- . بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمن، نساء محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص 38.
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 44، ص 318.
5- . همان، ج 45، ص 174.
6- . ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 9، ص 325.

گفت: اگر منزلت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در میان ما نبود، برای خاندان اسد بن عبدالعزی هیچ استخوانی باقی نمی گذاشتم و آن را می شکستم.(1)

قابلۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ کنیز عُقبه به نام سَلمی مکنّی به ام رافع بود. آن حضرت برای فرزندان خود پیش از زایمان دایه می گرفت.(2)

کتاب های فراوانی در بارۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نوشته شده است. کهن ترین این آثار کتاب «خدیجة وعقبها وازواجها» نوشته ابوالحسن علی بن عبد اللّه خدیجی است که ادعا داشته از نوادگان خدیجه از همسرش هاله است.(3) «خدیجه أم المؤمنین: هی قصة دینیة تاریخیة» نوشتۀ زهران عیسوی افندی نیز از آثار متأخر است.(4)

فرزندان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

در شماره و ترتیب فرزندان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، یعنی قاسم، زینب، رقیه، ام کلثوم، عبد اللّه و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ اختلاف هست.(5) در برخی منابع از سه یا چهار پسر یاد شده است که ظاهراً القاب عبد اللّه، یعنی طیّب و طاهر، به عنوان اسامی جداگانه ای در نظر گرفته شده است.(6)

عده ای زینب(7) و برخی قاسم(8) را اولین فرزند ایشان دانسته اند. در بارۀ دختران نیز ترتیب

ص: 390


1- . همان.
2- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 13.
3- . ر. ک: نجّاشی، احمدبن علی، رجال نجاشی، ص 206 207.
4- . ر. ک: الیان سرکیس، یوسف، معجم المطبوعات العربیة والمعربه، ج 1، ستون 979.
5- . ر. ک: زبیری، مصعب بن عبداللّه، نسب قریش، ج 1، ص 18، 21، 231؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 480، 475 477؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 52، 79؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 20؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1817؛ طبرسی، فضل بن حسن، الاعلام الوری باعلام الهدی، ج 1، ص 274؛ محب الدین طبری، أحمد بن عبداللّه، السّمط الثَّمین فی مناقب أمّهات المؤمنین، ص 119، 127، 130 131؛ دمیاطی، عبدالمومن بن خلف، کتاب نساء رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) واولاده ومن سالفه من قریش حلفائهم و غیرهم، ص 34 35.
6- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمّد، کتاب السیر والمغازی، ص 245؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج 1، ص 275.
7- . ر. ک: ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، جوامع السیرة النبویة، ص 39؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1818.
8- . ر. ک: ابن عبدالبرّ، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1818 1819؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 7، ص 91.

قابل قبولی ارائه نشده است. با توجه به این که زینب در سی سالگی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) متولد شده،(1) به نظر می رسد بزرگ ترین فرزند حضرت بوده است و از آن جا که رقیه و ام کلثوم پس از جدایی از پسران ابولهب یکی پس از دیگری به نکاح عثمان درآمدند،(2) ظاهراً از حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ که در سال دوم یا پنجم بعد از بعثت متولد شده است، بزرگ تر بودند.(3)

حسن امین به نقل از آل یاسین به دلیل تشتت و اختلاف در اسناد تاریخی، جز فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ دختر دیگری برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پیامبر قائل نیست.(4) این نظر را جعفر مرتضی عاملی در کتاب «ربائب الرسول: شبهات و ردود» و کتاب «البنات ربائب: قل هاتوا برهانکم» با تفصیل بیشتری مورد تأکید قرار داده است؛ اما ابوماذ بن احمد در کتاب «زینب و رقیه و ام کلثوم بنات رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) لا ربائبه» و خلیفه عبید کلبانی عمانی در کتاب «أولاد النبی وهل للنبی بنت غیر الزهراء» مورد نقد قرار داده اند.

آنچه مسلم است خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دارای شش فرزند به نام های قاسم، زینب، رقیه، اُم کلثوم، عبد اللّه و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ می باشد.

قاسم: قاسم اولین فرزند آن حضرت بود. کنیه ابوالقاسم برای رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به همین جهت است. وی در دوران کودکی و در سن چهار سالگی درگذشت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در مرگ او بسیار گریست. پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز در تشییع جنازۀ او در حالی که به کوهی از کوه های مکّه می نگریست، فرمود: ای کوه! اگر آنچه به من رسید، به تو می رسید، تو را خُرد می کرد.(5)

ص: 391


1- . نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایة الإرب فی فنون الادب، ج 18، ص 218.
2- . ر. ک: زبیری، مصعب بن عبداللّه، نسب قریش، ج 1، ص 22 32؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، ج 1، ص 485 486؛ ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 53؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 20؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1817؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج 1، ص 274؛ محب الدین طبری، أحمد بن عبداللّه، السّمط الثَّمین فی مناقب أمّهات المؤمنین، ص 119، 127، 130 131؛ دمیاطی، عبدالمومن بن خلف، کتاب نساء رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) واولاده ومن سالفه من قریش حلفائهم و غیرهم، ص 34 35.
3- . ر. ک: شوشتری، محمد تقی تستری، رسالة فی تواریخ النبی والآل(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص 8 9.
4- . ر. ک: امین، سید حسن، دائرة المعارف الاسلامیة الشیعیة، ج 1، جزء 1، ص 38.
5- . ر. ک: ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 85؛ ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 20؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 18181819؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 7، ص 91.

زینب: فرزند دوم آنان زینب نام داشت. او ده سال قبل از بعثت متولد و در سال هشتم هجری از دنیا رفت.(1)

رقیه: رقیه سومین فرزند خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود. او هفت سال قبل از بعثت متولد شد و در رمضان سال دوم هجرت درگذشت.(2)

اُم کلثوم: اُم کلثوم چهارمین فرزند آنان بود. او نیز قبل از بعثت متولد شد و در شعبان سال نهم هجرت در مدینه درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.

عبد اللّه: عبد اللّه پنجمین فرزند آنان بود که در سال اول بعثت متولد شد و چون جاهلیت را درک نکرد به طیّب و طاهر ملقب شد. او در همان سال از دنیا رفت. مرگ او به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بسیار آسیب رساند. آن حضرت بسیار می گریست. پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در مرگ فرزندانش شریک غم های همسرش بود و او را دلداری می داد و با بیان احادیث و یادآوری پاداش های عظیم آخرت قلب اندوهگین او را آرام می ساخت.

فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ: فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ آخرین فرزند خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است و تنها فرزندی است که پس از رحلت پدر بزرگوارش در قید حیات بود، اما پس از مصائب بسیار در سوم جمادی الثانی سال یازدهم هجری از دنیا رحلت فرمود.

کتابنامه

1. ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد (م 656 ق)، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمّد ابوالفضل ابراهیم ، قاهره: داراحیا الکتب العربیه، 1378ق.

2. ابن اثیر جزری، عزالدین علی بن محمد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، بیروت: انتشارات دارالفکر، 1409 ق.

ص: 392


1- . ر. ک: ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 32: ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 18531854. در فصل دوم به زندگانی آن حضرت و خواهرانش به طور مفصل پرداخته ایم.
2- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 32؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 18391841.

1. ، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر، 1386 ق.

2. ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمد (م 151 ق)، کتاب السیر و المغازی، به کوشش: زکار، قم: دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، 1368ش.

3. ابن بطریق، یحیی بن حسن اسدی حلّی، العمدة (عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار)، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، 1407ق.

4. ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد (م 245 ق)، المُحَبَّر، به کوشش: ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد دکن، 1361 ق / 1942 م.

5. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد، علی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق..

6. ابن حزم اندالسی، ابومحمد علی بن احمد بن سعید (م 456 ق)، جمهرة انساب العرب، تحقیق: گروهی از علما، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1403 ق.

7. ، جوامع السیرة النبویة، تحقیق: نایف عباس، دمشق: دار ابن کثیر، 1406 ق.

8. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر ، 1386ق.

9. ابن سیدالناس، ابوالفتح محمد یَعمُری (م 734 ق)، عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، بیروت: انتشارات دار القلم، 1414 ق.

10. ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی (م 588 ق)، مناقب آل ابی طالب، تحقیق: گروهی از اساتید نجف اشرف، نجف: المکتبة الحیدریة، 1376 ق.

11. ابن عبدالبرّ، یوسف بن عبداللّه قرطبی (م 463 ق)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق: علی محمّد بجاوی، بیروت: دار الجیل، 1412 ق.

12. ابن عساکر، علی بن حسن (م 571 ق)، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق: علی شیری، بیروت: دارالفکر، 1415 ق.

13. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، به کوشش: عمر عبدالسّلام تدمری، بیروت: 1410 ق / 1990 م.

ص: 393

1. ، زندگانی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) (ترجمۀ السیرة النبویّة)، ترجمه: سید هاشم رسولی محلاتی، تهران: انتشارات کتابچی، چاپ پنجم، 1375.

2. ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب اسحاق (م 284 ق)، تاریخ یعقوبی، ترجمه: محمّدابراهیم آیتی، تهران: انتشارت علمی و فرهنگی ، چاپ ششم، 1371ش.

3. ابو نعیم، احمد بن عبداللّه اصبهانی (م 430 ق)، دلائل النبوّة، تحقیق: محمّد روّاس قلعجی وعبدالبر عبّاس، بیروت: دار النفائس، 1406 ق.

4. ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد (م 352 ق)، الاستغاثه فی بدع الثلاثة، تهران: مؤسسة الاعلمی، 1373 ش.

5. ازرقی، محمّد بن عبد اللّه (م 248 ق)، اخبار مکة و ماجاء فیها من الآثار، تحقیق: رشدی صالح ملحسن، بیروت: 1403 / 1983.

6. الیان سرکیس، یوسف، معجم المطبوعات العربیة و المعربة، قاهره، 1346 / 1928، چاپ افست قم، 1410.

7. امین عاملی، سید محسن، کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبد الوهاب، موسسة دارالکتاب الاسلامی، چاپ دوم، 2007.

8. امین، سید حسن، دائرة المعارف الإسلامیة الشیعیة، بیروت: دار التعارف للمطبوعات، 1415 ق.

9. بخاری، محمّد بن اسماعیل (م 256 ق)، صحیح البخاری، بیروت: دارالفکر، 1401 ق.

10. بلاذری، احمد بن یحیی (م 279 ق)، انساب الاشراف، تحقیق: سهیل زکار، ریاض زرکلی، بیروت: دارالفکر، 1417 ق.

11. بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمن (م 1419 ق)، نساء النبی، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1406ق.

12. بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین (م 458 ق)، دلائل النبوه، مدینۀ منوره: مکتبة السلفیه، 1389ق.

ص: 394

1. ترمذی، محمّد بن عیسی (م 279 ق)، سنن الترمذی، بیروت: چاپ عبدالرّحمان محمّد عثمان، 1403.

2. حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه (م 405 ق)، المستدرک علی الصحیحین، بیروت لبنان : دارالمعرفة ، 1406 ق.

3. حلبی، علی بن برهان (م 1044 ق)، السیرة الحلبیه، بیروت: دارالمعرفة، 1400 ق.

4. دمیاطی، عبدالمؤمن بن خلف، کتاب نساء رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و اولاده و من سالفه من قریش حلفائهم و غیرهم، بیروت: چاپ فهمی سعد، 1409 / 1989.

5. زبیری، مصعب بن عبداللّه، نسب قریش، قاهره: چاپ لوی پرووانسال، 1953.

6. زِرِکلی، خیر الدین (م 1966 م)، الأعلام، بیروت: دار العلم، 1980م.

7. سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی (م 654 ق) ، تذکرة الخواصّ الاُمّة فی خصائص الأئمّة، قم: شریف رضی، 1418 ق.

8. سلوی بالحاج صالح، دَثرینی... یا خدیجة: دراسة تحلیلیة لشخصیة خدیجة بنت خویلد، بیروت، 1999م.

9. سهیلی، عبدالرّحمان بن عبد اللّه، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، قاهره: چاپ عبدالرحمان وکیل، 1387 1390 / 1967 1970، چاپ افست 1410 / 1990.

10. سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، [بی جا]: چاپخانه علمیه، 1421ق.

11. شوشتری، محمّدتقی تستری (م 1415 ق)، رسالة فی تواریخ النبی والآل، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1423 ق.

12. شیخ صدوق، ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی (م 381 ق)، معانی الأخبار، تحقیق: علی اکبر الغفّاری، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، 1361 ش.

13. طبرسی، فضل بن حسن (م 548 ق)، اعلام الوری باعلام الهدی ، تحقیق و نشر: مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم: مطبعة ستاره، 1417.

ص: 395

1. ، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضل اللّه یزدی طباطبایی، بیروت، 1408 / 1988.

2. طبری، محمد بن جریر (م 310 ق)، تاریخ طبری ( تاریخ الامم والملوک)، به کوشش: گروهی از علماء، بیروت: اعلمی، 1403 ق.

1. عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، بیروت: دار السیرة، 1415 ق.

2. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت: دار العلم للملایین، 1976 / 1978.

45. مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن (م 1351 ق)، تنقیح المقال فی علم الرجال، تهران: جهان، 1352 1351 ق.

46. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، تحقیق: محمّدباقر بهبودی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403 ق.

47. محب الدین طبری، أحمد بن عبداللّه (م 694 ق)، السَّمط الثَّمین فی مناقب اُمّهات المؤمنین، قاهره، 1402 / 1983.

48. محمود طهماز، عبدالحمید محمد، السیدة خدیجه ام المؤمنین وسبّاقة الخلق الی الاسلام، دمشق، 1417 / 1996.

49. مسعودی، علی بن حسین (م 346 ق)، التنبیه و الإشراف، تصحیح: عبد اللّه إسماعیل الصاوی، قاهره: دار الصاوی، 1357ق.

50. مقریزی، احمد بن علی (م 845 ق)، امتاع الاسماع، تحقیق: محمّد نمیسی، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1420 ق.

51. نجاشی، احمد بن علی (م 450 ق)، رجال النجاشی (فهرس أسماء مصنّفی الشیعة)، بیروت: دار الأضواء، 1408 ق.

52. نووی، أبو زکریا یحیی بن شرف (م 676 ق)، صحیح مسلم بشرح النووی، قاهره: چاپ ابو عبدالرّحمان عادل بن سعد، [2003].

53. نویری، احمد بن عبدالوهّاب، نهایة الارب فی فنون الارب، قاهره، [1923] 1990.

ص: 396

ص: 397

39- خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

اشاره

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ(1)

سید محمّدحسین جلالی زاده محمّدی

چکیده

شرح زندگانی و فضائل اخلاقی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با استناد به کهن ترین منابع تاریخی و حدیثی است. از دیدگاه نویسنده: آگاهی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از آموزه های آیین ابراهیمی و سایر پیامبران الهی و معارف و احکام دین، او را به یکی از آگاه ترین یکتاپرستان زمان خود تبدیل کرده بود. یکی از شواهد دانش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، روایاتی است که نشان می دهد، امام محمدباقر7، شکافندۀ دانش انبیا را به عنوان فرزند پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، امیرمؤمنان7 و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ می شناختند. با توجه به دور از نظر بودن وراثت در این گونه یادکردها، بعید نیست این تعبیر، افزون بر اشاره به وراثت فضیلت های آنان، اشاره به ارث بردن علم آنان نیز باشد و یا آن را با تأکید بیشتری برساند. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هنگام ازدواج با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از عمویش ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ خواست که علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را به او ببخشد تا برای رسالتش او را یاری و کفایت کند. ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ نیز علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بخشید. ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ گفت: از پسرعمویت پیروی کن وگفتار او را بشنو که تو را جز به نیکی فرانمی خواند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که محبت شدید پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را دید، با بهترین پوشش ها علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را زینت می داد و کنیزان خود را برای مراقبت بیشتر به همراه علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ می فرستاد. علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ از شش سالگی در دامان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بزرگ شد.

کلیدواژه: حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، خواستگاری، ازدواج، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، حضرت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ.

سخن گفتن از شخصیت بانویی که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) او را بی مانند دانسته و در بیستمین بهار

ص: 398


1- ام المؤمنین خدیجه: از ولادت تا شهادت، قم: مشهور، چاپ سوم، 1395، ص 39 98.

زندگی خود، یگانه دختر روزگاران و امت خود شده، بسیاردشوار است.

کتاب فضل او را آب بحر کافی نیست

تا تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم

اما آب دریا را اگر نتوان کشید

هم به قدر تشنگی باید چشید

به گواه قرآن و روایات شیعه و اهل سنت، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در فضایل ومکارم پس از دخترش فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ برترین زن است.

خداوند در قرآن کریم پیشگامی در ایمان، خیرات و فضایل را سنجه و معیار قرب به حق شمرده است.(1) تردیدی نیست که اولین بانوی مسلمان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است و این مطلب مورد اتفاق نظر مسلمان است.(2)

داود ظاهری (م 270 ق) و ابن حجر عسقلانی (م 852 ق) با مقایسه روایات اهل سنت در بارۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و سایر همسران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را برترین همسر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دانسته اند. ابن عربی (م 638 ق) نیز بر برتری حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بر سایر همسران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ادعای اجماع کرده است.(3)

فشردۀ گفتار اندیشمند نامی اهل سنت، شمس الدین ذهبی (م 748 ق)، زیبا و خواندنی است:

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ام المؤمنین و سرور زنان روزگار خود، به بالاترین مراتب کمال رسید؛ خردمند، بزرگ منش، دین دار، مصون از آلودگی، بخشنده و از اهل بهشت که پاکی او زبانزد عام و خاص بود. برابر روایتی که به اتفاق اندیشمندان صحیح است، خدا و جبرئیل بر او سلام رسانده و به قصری در بهشت بشارت دادند.

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در حقش فرمود: «بهترین بانوی بنی اسرائیل مریم و بهترین بانوی اسلام خدیجه است.» خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پشتیبان صادق پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و بسیار ثروتمند بود.

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «خدیجه پیشگام زنان دنیا در ایمان به خدا و پیامبر است. او همانند

ص: 399


1- . توبه: 100؛ واقعه: 10 11.
2- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 115.
3- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری ، ج 7، ص 84 و 105.

فاطمه، مریم و آسیه بهترین زنان است.» پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «خدا بهتر از او را به من نداده و زمانی به من ایمان آورد که مردم مقام نبوت مرا انکار کردند، هنگامی که مردم مرا محروم کردند، مرا در مال خود شریک کرد و خداوند نسل مرا از او قرار داد.»(1)

اینک به بررسی قسمتی از فضائل آن حضرت می پردازیم.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در شب معراج

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در شب معراج، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را بر کرانه نهری از نهرهای بهشتی و در قصری زرین دید.(2)

(فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیا).(3)

روزی جبرئیل7 به صورت مردی با حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ روبه رو شد و در بارۀ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از ایشان پرسید. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از او پرهیز کرده و ترسید که از دشمنان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) باشد که به دنبال آسیب زدن به حضرت بودند. چون این مطلب را با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در میان نهاد، حضرت فرمود: «او جبرئیل بوده و مرا فرمان داده که بر تو درود فرستم و تو را به خانه ای زرین در بهشت بشارت دهم.»(4)

میهمان مائده آسمانی

همان گونه که قرآن کریم فرموده است: زکریا نزد مریم طعامی از جانب خداوند می یافت، (5) گفته شده این خوراکی، میوه در غیر فصل آن و یا میوه بهشتی بوده است.(6)

در بارۀ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز این منزلت با دو فضیلت دیگر همراه است: نخست این که

ص: 400


1- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 109 117.
2- . ر. ک: ابن ابی عاصم، احمد بن عمر، الآحاد و المثانی، ج 5، ص 381.
3- . این آیه در بارۀ حضرت مریم است که جبرئیل بر او ظاهر شد. (مریم: 17)
4- . ر. ک: ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج 8، ص 102.
5- . (فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَکَفَّلَهَا زَکَرِیا کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیهَا زَکَرِیا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِندَهَا رِزْقًا قَالَ یامَرْیمُ أَنَّی لَکِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یرْزُقُ مَن یشَاءُ بِغَیرِ حِسَابٍ). (آل عمران: 37)
6- . ر. ک: طبری، محمّد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ص 333 334.

واسطۀ این فیض الهی برترین موجود هستی بوده است؛ چرا که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با میوه بهشتی از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پذیرایی کرد.(1) دیگر این که این فضیلت در بارۀ دخترش فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ، دامادش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و فرزندان آن دو نیز رخ داده است.(2)

خانه ای ویژه در بهشت

مسلمانان در بهشتی بودن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اجماع دارند.(3) جبرئیل7 به محضر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رسید و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به قصری زرین به در بهشت نوید داد.(4) عایشه می گوید: «به هیچ زنی مانند خدیجه رشک نبردم، پروردگار، پیامبر را به خانه ای بهشتی برای او بشارت داده بود.»(5)

از برترین شخصیت ها

در روایات از حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در جایگاه یکی از برترین شخصیت ها پس از چهارده معصوم7 یاد شده است. به عنوان نمونه، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و چهارده معصوم7 در بافضیلت ترین و شریف ترین جایگاه بهشت که عدن است، سکونت دارند.(6)

زیارات مأثور معصومان7 نیز گویای همین حقیقت است. در یکی از آنها بر وجود جایگاه و مقامات مشترکی برای چهارده معصوم7 و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تأکید شده است.(7)

بهترین زن آسمان و زمین

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «بهترین زنان آن، خدیجه دختر خویلد و مریم دختر عمران هستند.»(8) در

ص: 401


1- . طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی، المعجم الاوسط، ج 6، ص 168.
2- . ر. ک: قاضی نعمان مغربی، نعمان بن محمّد، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، ج 2، ص 401404.
3- . سید بن طاووس، علی بن موسی، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج 1، ص 291.
4- ر. ک: بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 4، ص 231.
5- . همان، ج 8، ص 195.
6- . ر. ک: کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب، الکافی، ج1، ص 531532.
7- . شیح طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ج 1، ص 288289. در بخش چهارم به این زیارت و برخی از معارف آن اشاره کرده ایم.
8- . ر. ک: ترمذی، محمّد بن عیسی، سنن الترمذی، ج 5، ص 366367.

تفسیر این فرمایش پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گفته شده این دو بانو، بهترین زنان آسمان ها و زمین(1) یا امت خود(2) بوده اند.

افزون بر آن، هر دو از همسران بهشتی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هستند.(3) تردیدی نیست که امت اسلامی برترین امت ها(4) و حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که شایستگی همسری پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در هر دو جهان را دارد، از حضرت مریم3 برتر و بافضیلت تر و پس از دخترش فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ برترین زنان عالم است.

سرمشق جهانیان

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود:

«شناخت چهار بانو تو را کفایت می کند: مریم دختر عمران، خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمّد و آسیه دختر مزاحم»؛(5) یعنی این زنان به بالاترین مراتب کمال رسیده اند که می توان به آنان اقتدا و محاسن، مناقب و زهد آنان در دنیا و اقبالشان به آخرت را بیان کرد.(6)

مایۀ مباهات روزگار

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خطاب به حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: «خداوند عزیز و بلندمرتبه روزی چند بار به وجود تو بر فرشتگان مقربش مباهات می کند.»(7) برای روشن شدن اهمیت فرمایش پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) باید گفت وگوی خداوند و فرشتگان در مورد جانشینی خدا در زمین را به یاد آورد.(8) خداوند سبحان برای آگاه ساختن فرشتگان بر برتری بشر بر ملائک که همواره در تسبیح، تقدیس و اطاعت اند برای جانشینی در زمین فرمود: «من چیزی را می دانم که شما نمی دانید.»(9) این

ص: 402


1- . ر. ک: امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج 7، ص 132.
2- . ر. ک: جلال الدین سیوطی، عبدالرحمان بن کمال، قوت المغتذی علی جامع الترمزی، ج2، ص 1042.
3- . ر. ک: ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 35.
4- . آل عمران: 110.
5- . ر. ک: سمرقندی، نصر بن محمّد، تفسیر السمرقندی، ج 3، ص 449.
6- . مبارک فوری، محمّد عبدالرحمن بن عبدالرحیم، تحفة الاحوذی، ج 10، ص 265.
7- . شامی، جمال الدین یوسف بن حاتم، الدر النظیم فی مناقب الائمة اللهامیم، ص 452.
8- . (وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یفْسِدُ فِیهَا وَ یسْفِکُ الدِّمَاءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ). (بقره: 30)
9- . سید المرتضی، علی بن حسین، غرر الفوائد ودرر القلائد (امالی المرتضی)، ج 2، ص 6970.

چنین است که مباهات پروردگار به وجود بندگانی چون خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ معنا پیدا می کند. باید گفت بندگانی چون خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ هدف از خلقت(1) هستند.

برگزیده الهی

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «خداوند آدم، نوح، آل ابراهیم، آل عمران، علی، حسن، حسین، حمزه، جعفر، فاطمه و خدیجه را بر مردم جهان برتری داده است.»(2)

بافضیلت ترین زن

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «چهار بانو با فضیلت ترین زنان بهشت اند: خدیجه، فاطمه، مریم و آسیه.»(3)

جایگاه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نزد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)

همان گونه که خداوند فرموده، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از روی خواهش دل و هوای نفس سخن نمی گوید و سخنان او وحی الهی است؛(4) از این رو تعریف و انتخاب همسر توسط او(5) از روی خواهش نفس و با انگیزه های بشری نیست.

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیش از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همسری اختیار نکرد و به احترام او(6) در حال حیاتش با زن آزاد دیگر(7) یا کنیزی(8) ازدواج دائم یا موقت نکرد.(9) تنها همسری که در مکه اختیار کرد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود.(10)

ص: 403


1- . (وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاْءِنسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ؛ و جنّ و انس را نیافریدم، جز برای آن که مرا بپرستند). (الذاریات: 56)
2- . حضرت به آیۀ (إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَی ءَادَمَ وَنُوحًا وَءَالَ إِبْرَاهِیمَ وَءَالَ عِمْرَانَ عَلَی الْعَالَمِینَ * ذُرِّیةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ) (آل عمران: 33 34) اشاره داشته است. ر. ک: فرات کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات کوفی، ص 80.
3- . ر. ک: ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی، مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 316.
4- . (وَ مَا ینطِقُ عَنِ الْهَوَی * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یوحَی). (نجم: 3 4)
5- . در تعداد همسران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اختلاف بسیاری وجود دارد که در درستی برخی از آنها تردید جدی وجود دارد، به ویژه با توجه به روایات ساختگی که تمام خانواده همسران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را بهشتی معرفی نموده است! (ر. ک: هیثمی، علی بن ابی بکر، بغیة الباحث، ج 2، ص 920)
6- . ر. ک: ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 110.
7- . ر. ک: امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج 7، ص 134.
8- . ر. ک: ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 110.
9- . ر. ک: خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ص 95.
10- . ر. ک: طبرسی، فضل بن حسن، تاج الموالید، ص 72.

او بهترین هم نشین و همراه پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود.

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بر فقدانش بسیار اندوهناک شد، (1) تا آن جا که پس از رحلت (شهادت) خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بر جان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ترسیدند.(2)

رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همواره از او یاد می کرد؛(3) در بارۀ همسرش، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: «خداوند بهتر از خدیجه را روزی من نکرده است.»(4) پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در بزرگ داشت او بسیار می کوشید، او را بسیار می ستود و بر سایر زنانش برتری می داد.(5)

رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سه تیره از قبیله قریش را بسیار دوست داشت: بنی هاشم، بنی اسد که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از آنان بود و بنی زهره که مادرش آمنه3 از آنان بود.(6)

تولد

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در سال میلاد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)(7) و در خانۀ ویلد بن اسد بن نوفل بن عبد العزی بن قصی(8) و فاطمه دختر زائده عامری(9) که هر دو از نوادگان ابراهیم خلیل و اسماعیل ذبیح اللّه

ص: 404


1- . ر. ک: ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 110.
2- . ر. ک: همان، ج 2، ص 116.
3- . ر. ک: بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 7، ص 76.
4- . ر. ک: ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی، مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 117 118.
5- . ر. ک: ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 110.
6- . ر. ک: طبری، عماد الدین حسن بن علی، کامل البهائی، ج 1، ص 409.
7- . برابر نقل ابن عباس پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، پانزده سال پیش از عام الفیل، به دنیا آمد. (عصفری، خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه بن خیاط، ص 16) به گواهی بلاذری حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز در همان سال به دنیا آمده است، (بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 9، ص 454) این نقل مؤید به اخبار شیعه از امام کاظم7 است که هجوم سپاه ابرهه را پیش از بعثت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دانسته اند. (حمیری قمی، عبداللّه بن جعفر، قرب الاسناد، ص 319) برخی از خاورشناسان با استناد به متون کهن اسلامی تولد حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را سیزده سال پس از میلاد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دانسته اند. این گفتار نیازمند بررسی بیشتر است.
8- . ابوالحسن یمنی، التعریف بالانساب، ص2. البته در بارۀ شجره نامه حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سه قول دیگر نیز وجود دارد که تنها این نقل که ورقة بن نوفل را عموی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ معرفی کرده، موافق با روایت امام صادق(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است. (کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب، الکافی، ج 5، ص 374)
9- . ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 77 79.

بودند، به دنیا آمد.

نام گذاری

این مولود پرشگون که در انجیل «مبارکه» لقب یافته بود، (1) از آغاز نیز شگفتی ساز بود؛ چرا که شش ماهه به دنیا آمد و به همین دلیل «خدیجه» نام گرفت.(2)

خانوادۀ بی بدیل

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برترین همسر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و تنها همسری است که از حیث نسب در قرشی بودن او تردیدی نیست.(3) قبیلۀ قریش به دلیل آشنایی به سنن و مناسک ابراهیمی و ویژگی هایی چون پرهیز از ازدواج با محارم و ستم نکردن به دیگران، قوم برگزیده الهی بودند.(4) یکی از دلایل ازدواج پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، نیز اصالت خانوادگی و قرابت بسیار نزدیک با ایشان بوده است.(5)

ص: 405


1- . ر. ک: شیخ صدوق، محمّد بن علی، الامالی، ص 271.
2- . واژۀ خدیج به نوزاد ناقص الخلقه یا تام الخلقه که پیش از موعد مورد انتظار، در شش یا هفت ماهگی به دنیا بیاید، اطلاق می شود. (ابن قتیبه دینوری، عبد اللّه بن مسلم، الجراثیم، ج 2، ص 181؛ ابن درید، محمد بن حسن، جمهرة اللغة، ج 1، ص 443) این معنا تا امروز دچار تطور نشده و هانس ور نیز معنای شش ماهه را برای این واژه در فرهنگ خود بیان کرده است. (آذرنوش، آذرتاش، فرهنگ معاصر عربی فارسی، ص 158) از آن جا که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در اوج سلامت به دنیا آمده تردیدی باقی نمی ماند که منظور از آن معنای شش ماهه است، زیرا هفت ماهه بودن نیز چندان دور از انتظار نبوده و نیست.
3- . در مورد این که قریش از کدام یک از اجداد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آغاز می شود، اختلاف بسیاری وجود دارد، که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بنا به تمام آنها از قریش محسوب می شود. (ر. ک: عینی، بدرالدین ابومحمد بن احمد، عمدة القاری، ج 1، ص 81_82) در روایات بسیاری، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) جانشینان خود را دوازده امام از قریش معرفی فرموده است. (ر. ک: بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 8، ص 127) همین سبب تکاپوی بسیاری برای توسعه معنای قریش شده است. خاستگاه قول مشهور که تمام خلفا را نیز شامل می شود روایات جعلی غالیان اهل حدیث است. در روایات اهل بیت: در موارد بسیاری عنوان قریش کنایه از جریان سقیفه و غاصبان خلافت امیرمؤمنان7 است و ناظر به معنا و مصادیق واقعی آن نیست.
4- . ر. ک: ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المنمق فی اخبار قریش، ص 21.
5- . برای اطلاع از گفت و گوی ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ر. ک: راوندی، قطب الدّین، الخرائج و الجرائح، ج1، ص 139 140. خداوند حکیم در آیۀ پنجاه سورۀ احزاب: تنها دختران عمو، عمه، دایی و خالۀ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را، شایسته ازدواج دائم با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) معرفی نموده است.

به باور شیعه اجداد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همه از یکتاپرستان بوده اند.(1) از آن جا که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در جد اعلای خود مشترک اند تردیدی در ایمان آنان وجود ندارد. افزون بر این که به یکتاپرست بودن جد، پدر و عموی ایشان تصریح شده است.

جد ایشان اسد از یکتاپرستان بزرگ دوران خود بود.(2) خویلد داناترین مردم به علم انبیای پیشین(3) و از یکتاپرستان غیور بود که به پشتوان جایگاه اجتماعی خود، مانع هتک حرمت مسجدالحرام توسط تبع، پادشاه یمن، شد.(4)

عموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، ورقة بن نوفل به زبان عبری و سریانی آگاهی داشت، (5) صحف ابراهیم، تورات موسی، انجیل عیسی و زبور داود را خوانده و ویژگی های پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را می شناخت.(6) او و بَحیرا(7) داناترین افراد به ویژگی های پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بودند.(8)

اسود و خالد برادرزاده های خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به حبشه هجرت کردند. خالد در این سفر در اثر مسمومیت درگذشت.(9)

حولاء دختر تویت پسرعموی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از مهاجران نخستین، شب زنده داران، عالمان به شریعت و ملجأ پرسش های دینی مسلمانان بود. (10)

مادر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فاطمه دختر زائده از فواطم قریش (با فضیلت ترین زنان

ص: 406


1- . ر. ک: شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، تصحیح اعتقادات الامامیة، ص 139.
2- . ر. ک: ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری ، ج 7، ص 125.
3- . ر. ک: ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 15، ص 217.
4- . ر. ک: مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج 6، ص 175176.
5- .ر. ک: بکری، ابوالحسن احمد بن عبداللّه، الانوار فی مولد النبی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص 226.
6- . ر. ک: ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج 2، ص 373.
7- . بَحیرا یکی از یکتاپرستان پای بند به دین حنیف ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ در شامات بود که در بُصرای شام مروج پیامبر اسلام(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود.
8- . ر. ک: خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ص 50.
9- .ر. ک: ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 1، ص 88.
10- . ر. ک: ابن حزم، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، ص 118.

«فاطمه نام») بود که انتساب به آنان مایۀ مباهات پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و اهل بیت: بوده است.(1)

دایی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ عبد اللّه بن زائد مشهور به ابن ام مکتوم(2) اولین مهاجر مدینه پیش از هجرت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مسلمانان به آن شهر است(3) که برای تبلیغ اسلام راهی یثرب شد(4) و پس از هجرت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مؤذن پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، جانشین حضرت و امام جماعت مسلمین در جنگ ها بوده است.(5)

یگانه پرست دوران

مسلمانان بر این که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اولین بانوی مسلمان است، اتفاق دارند.(6) اما این بدان معنا نیست که پیش از ظهور اسلام، مشرک و یا کافر بوده است. کسانی چون عبدالمطلب، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ قبل از ظهور اسلام نیز به خدای یگانه ایمان داشتند.(7)

به باور شیعه در دوران فترت رسل دوران پس از حضرت عیسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ تا بعثت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)

انبیای الهی وجود داشته و پنهان و ترسان به ترویج دین خدا و آخرین پیامبر می پرداختند.(8) ورقه بن نوفل را از

ص: 407


1- . ر. ک: پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در معرفی خود، انتساب به فواطم را یادآور می شد (ر. ک: بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 532) و نیز امام حسین7 و محمّد بن حنفیه در مناظره با عایشه این گونه بوده اند. (کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 303)
2- . ابن عبدالبر و سمعانی نام او را عبداللّه (دایی خدیجه) دانسته اند (ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 3، ص 997؛ ابو سعد سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، ج 1، ص 315)، اما غالیان اهل حدیث نام او را عمرو دانسته اند؛ زبیریان تکاپوی بسیاری داشته اند تا ایشان را فرزند قیس و پسردایی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ معرفی کنند. (ر. ک: ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 3، ص 997)
3- . ر. ک: بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 11، ص 24.
4- . ر. ک: ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج 4، ص 495.
5- . ر. ک: ابن قتیبه دینوری، عبداللّه بن مسلم، المعارف، ص 290.
6- . ر. ک: ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 115.
7- . این مطلب را غیر شیعیان نیز نقل کرده اند. ر. ک: ابن ولید، علی بن محمّد، تاج العقائد، ص 51.
8- . ر. ک: شیخ صدوق، محمّد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 659. اسناد متعدد تاریخی عامه و خاصه نشان می دهد. فضای خاورمیانه در دوران ظهور پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دو قطبی و متشکل از یکتاپرستان و مشرکان بوده است. در حالی که در منابع تاریخی وابسته، تلاش بسیاری شده تا این دوران سیاه، با خاکستری نشان داده شود. شوربختانه این مطلب به غلط شهرت یافته است. شاید یکی از دلایل تکاپوی غالیان اهل سنت و منابع وابسته، کاستن از ارزش ایمان برخی از صحابه راستین پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و تطهیر چهره برخی دیگر از صحابه باشد!

انبیای

این دوران، دانسته اند.(1) اما تنها احبار، راهبان و عالمان، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را می شناختند.(2)

در این دوران یگانه پرستان، معتقد به مبدأ و معاد، (3) پیرو آیین حنیف ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ و رویگردان از دین تحریف شده یهودیان و مسیحیان و عبادت بت ها بودند.(4) آنها به کوچک ترین ویژگی های پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مانند زمان آشکار شدن بعثت، استقرار در یثرب و رحلت در آن شهر، (5) و کوچک ترین ویژگی های وصی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مانند زمان تولد ایشان(6) و حتی اختلاف امت پس از رحلت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، آشنایی داشتند.(7)

از آن جا که دین اسلام استمرار دین حنیف ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ است، حنفای پیش از ظهور اسلام در احکام دینی مانند یک مسلمان عمل می کردند.(8) مانند نمازگزاردن، امر به معروف و نهی از منکر، (9) انجام مناسک حج، تبعیت از فرایض ارث، صله رحم، شست وشو و طهارت با آب، غسل جنابت، غسل و کفن و دفن میت در قبور لحددار، پرهیز از شراب و اعمل زشت و... .(10) کسانی چون عبدمناف، هاشم، عبدالمطلب و ابوطالب، هرگز بت نپرستیدند و به سمت کعبه نماز می گزاردند.(11) به باور شیعیان، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از حین بلوغ مقید به نماز و روزه بود(12)

ص: 408


1- . ر. ک: مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج 1، ص 87.
2- . ر. ک: شیخ صدوق، محمّد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، ص 200201.
3- . ر. ک: مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج 1، ص 78.
4- . ر. ک: علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 12، ص 30 و 37.
5- . ر. ک: حمیری قمی، عبداللّه بن جعفر، قرب الاسناد، ص 319.
6- . ر. ک: شیخ صدوق، محمّد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، ص 191.
7- . ر. ک: ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 2؛ ص 255 256.
8- . علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 12، ص 31؛ در آیه 78 سوره حج و آیات متعدد دیگر به این حقیقت اشاره شده است.
9- . طبرسی، فضل بن حسن، مکارم الاخلاق، ص 60.
10- . شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج 2، ص 115، 117 و 177؛ ج 13، ص 237 238؛ ج 12، ص 31؛ ج 20، ص 411.
11- . شیخ صدوق، محمّد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، ص 174175.
12- . فتال نیشابوری، محمّد بن حسن، روضة الواعظین، ج 1، ص 52.

و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ پیش از بعثت نماز می گزاردند.(1)

خاندان اسد و هاشم از پیروان دین حنیف بودند. با این همه در منابع اهل حدیث، روایات ساختگی دال بر دلبستگی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به بت پرستی وجود دارد که باید آن را ناشی از دشمنی و عناد آنان با اهل بیت: تفسیر کرد.(2)

زیباترین رخسار

برخلاف گزارش های منابع وابسته، (3) حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در زیبایی بی نظیر و یگانه دوران بود و در مکه دختری به زیبایی او وجود نداشت و سفیداندام، فربه و چون خورشیدی درخشان بود.(4)

به فرمایش پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، امام حسن مجتبی7 و یوسف7 زیباترین مردان عالم بوده اند.(5) امام حسن مجتبی7 خود فرمود که شبیه ترین فرد به خدیجۀ کبری عَلَيْها السَّلاَمُ است.(6) امام حسن مجتبی7 سیمایی نمکین، رخساری سفید آمیخته به اندکی سرخی، مردمک چشمان بسیار سیاه، گردنی نقره فام و قامتی میانه داشت.(7)

درخشش دندان های امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ سبب شگفتی بود. وقتی از عبد اللّه محض نوادۀ امام حسن مجتبی7 در این باره پرسیدند، گفت: «حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز چنین بوده اند.»(8)

ص: 409


1- . ابن سعد، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 14.
2- . در این باره روایاتی جعلی در منابع غالیان حدیث گر وجود دارد. برای نمونه ر. ک: ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی، مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 222.
3- . آنچه ما را بر بیان این مطلب واداشته، اصرار منابع وابسته بر کتمان این حقیقت و وارونه جلوه دادن آن است. شاید زیبایی حضرت در شخصیت ایشان بی تأثیر به نظر برسد. اما برای اثبات یگانه بودن ایشان در کمالات، لازم باشد.
4- . بکری، ابوالحسن احمد بن عبداللّه، الانوار فی مولد النبی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص 347.
5- . ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبداللّه، ذکر اخبار اصبهان، ج 2، ص 242.
6- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 2.
7- . دولابی، محمّد بن احمد، الذریه الطاهرة، ص 119120.
8- . طبری امامی، محمّد بن جریر بن رستم، دلائل الامامة، ص 151. بدیهی است که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در کمالات ظاهری نیز با دخترش «حوراء انسیه» قابل قیاس است!

لطافت طبع و شوخ طبعی

بنی اسد سخنوران بزرگ عرب(1) بودند و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز دارای طبع شعر لطیفی بود که سروده های دلکش او در ستایش پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خوبی نشان از آن دارد.(2)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شوخ طبع بود(3) و به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آرامش می بخشید و اندوه پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را می کاست.(4)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مهر سرشار خود نسبت به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را صادقانه این چنین سرود:(5)

اگر تمام نعمت های دنیا جاودانه از آن من باشد

و ملک سلاطین کسروی برای من باشد

اما چشمم نگران به چشمان تو نباشد

برایم به اندازۀ بال مگسی ارزش ندارد

زبانزد در پاک دامنی

در زمان جاهلیت، مشرکان، همجنس بازی(6) و روابط نامشروع با کنیزان(7) و روابط پنهانی با بیگانه را روا می دانستند و تنها رابطه علنی را زنا می شمردند.(8) افزون بر این، برخی زنان، برهنه کعبه را طواف می کردند.(9)

اما یکتاپرستان از هر گونه اختلاط و آمیزیش نامشروع با نامحرم و بی بندو باری به دور بودند. آنان زنا، ازدواج با محارم، (10) ازدواج هم زمان با دو خواهر، (11) و طواف با بدن برهنه را حرام می دانستند.(12)

ص: 410


1- . ر. ک: مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج 6، ص 177.
2- . علامۀ امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب والسنة، ج 2، ص 38.
3- . بکری، ابوالحسن احمد بن عبداللّه، الانوار فی مولد النبی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، الانوار، ص 309.
4- . ر. ک: ابن ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 240.
5- . ر. ک: بکری، ابوالحسن احمد بن عبداللّه، الانوار فی مولد النبی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص 301.
6- . ر. ک: علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 9، ص 142.
7- . ر. ک: همان، ص 138.
8- . ر. ک: همان، ج 9، ص 141 و ج 10، ص 218.
9- . ر. ک: امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج 8، ص 243 244.
10- . ر. ک: علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 10، ص 321 و 324.
11- . ر. ک: شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج 20، ص 411.
12- . ر. ک: علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 10، ص 321 و 324.

در چنین دورانی که زنان یکتاپرست، پارسا و پاک دامن بودند، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که زیباترین دختر روزگار بود در آزرم و پاک دامنی نیز سرآمد یکتاپرستان روزگار خود بود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در پاکی و عفت زبانزد بود(1) و به طاهرۀ دختر خویلد شهرت داشت.(2) ایشان پیش از ظهور اسلام و نزول آیۀ حجاب با مردان بیگانه از پشت پرده سخن می گفت، (3) پس از ظهور اسلام نیز هنگام نمازگزاردن با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در مسجدالحرام زیبایی های(4) خود را می پوشاند.(5)

سرآمد در دانش و خرد

یکتاپرستان طبقه بافرهنگ جامعه، آشنا به خواندن و نوشتن، آگاه از جریان های فکری روزگار خود، اهل مطالعه و خرید کتاب و ارتباط با اندیشمندان و دین شناسان بودند.(6)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز چنین بود و در خرد، یگانه روزگاران خود بود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را در تدبیر، تنها با سلمی، همسر هاشم، جد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که در جایگاه بالایی از عقل و تدبیر و حلم بود، قابل قیاس دانسته اند.(7)

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که خود عقل کل بود در تمام کارها با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مشورت می کرد.(8)

اما از دانش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که 25 سال همدم و هم نشین پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و بهترین گواه سیرۀ حضرت بوده، جز یک روایت مرسل(9) که مضمون قابل تردیدی دارد از ایشان نقل نشده است، در حالی که حولاء دوست او، یکی از صحابه دانشمند، دانا به شریعت و ملجأ پرسش های

ص: 411


1- . ر. ک: ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه، الاستیعاب، ج 4، ص 1817.
2- . ر. ک: ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج 3، ص 131.
3- . ر. ک: بکری، ابوالحسن احمد بن عبداللّه، الانوار فی مولد النبی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص 250 و 252.
4- . در فقه اسلامی پوشش زن زمانی کامل است که اعضای بدن جز قرص صورت و دست ها تا مچ و نیز زینت هایی که آشکار بودن آنها نظر نامحرم را جلب می کند، بپوشاند.
5- . ر. ک: ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 225.
6- . علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 12، ص 32، 34 و ج 15، ص 108.
7- . ر. ک: مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة، ص 102.
8- . ر. ک: سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی ، تذکرة الخواصّ، ص 272.
9- . ابو یعلی، احمد بن علی تمیمی موصلی، مسند ابی یعلی، ج 12، ص 504505؛ هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج 7، ص 217218.

دینی مردم بوده است.(1)

آگاهی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از آموزه های آیین ابراهیمی و سایر پیامبران الهی و معارف و احکام دین، او را به یکی از آگاه ترین یکتاپرستان زمان خود تبدیل کرده بود. یکی از شواهد دانش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ روایاتی است که نشان می دهد، امام محمّدباقر7، شکافندۀ دانش انبیا را به عنوان فرزند پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، امیرمؤمنان7 و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ می شناختند.(2) با توجه به دور از نظر بودن وراثت در این گونه یادکردها، بعید نیست این تعبیر، افزون بر اشاره به وراثت فضیلت های آنان، اشاره به ارث بردن علم آنان نیز باشد و یا آن را با تأکید بیشتری برساند.

زاهده و عباده روزگار

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، مریم3 را برترین زن بنی اسرائیل و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را برترین زن اسلام معرفی فرمود.(3) خداوند مریم3 را از قانتان که همواره در حال بندگی خدا هستند، شمرده(4) و او را به دلیل بریدن از وابستگی به دنیا برای عبادت خدا، برگزیده است.(5)

بی تردید راز تشبیه این دو بانوی بزرگ به یکدیگر کمالات و شایستگی های آنان است. بدون شک پس از فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سرآمد زنان عابده امت اسلامی است. پیش از این اشاره شد که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به همراه پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در مسجد الحرام به نماز می ایستاد.

از روایات که بگذریم، یکی از راه های شناخت شخصیت حضرت، شناخت هم نشینان او است. حولاء به فراوانی عبادت و شب زنده داری مشهور بوده است.(6) بدون تردید خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از قانتان و عابده های بزرگ روزگاران خود بوده است، هر چند مورخان گزارشی در این باره نقل نکرده باشد.

ص: 412


1- . ر. ک: مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج 9، ص 144.
2- . ر. ک: ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 183.
3- . جلال الدین سیوطی، عبدالرحمان بن کمال، قوت المغتذی علی جامع الترمزی، ج 2، ص 1042.
4- . شیخ طوسی، محمّد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 55.
5- . همان، ج 2، ص 456.
6- . ر. ک: ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1815.

ثروتمندترین زن روزگار

بیشتر حنفا از خانواده های سرشناس و برخوردارتر از سطح متوسط جامعه بودند.(1) پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پدر و خاندان و نیز همسرش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بازرگان بودند.(2) پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از نه سالگی به همراه ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ برای تجارت به بُصرای شام رفت.(3) آن حضرت از بازرگان مکه بود و به گفته یعقوبی هرگز کارگزار خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یا دیگری نبوده است.(4)

بازرگانی قریش در شام، عراق و یمن گسترده بود(5) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ثروتمندترین آنان بود.(6) در کوچ تابستانه و زمستانه بازرگانان قریش، کاروان های مستقلی از شتران(7) مال التجاره او را حمل می کردند.(8)

مصلح بزرگ اجتماعی

یکتاپرستان همواره در حال مبارزه با خرافات و عادات و رسوم غلط جاهلی و تلاش برای درمان بیماری های اجتماعی، مانند بت پرستی، قماربازی و شراب خواری بودند.(9)

مکه سرزمین بازرگانان و رباخواران شناخته می شد.(10) در دیدگاه جاهلی ربا نوعی خرید

ص: 413


1- . علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 12، ص 34.
2- . همان، ج 16، ص 285.
3- . ر. ک: ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 9.
4- . ر. ک: ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 21.
5- . علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 7، ص 71.
6- . ر. ک: ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویه، ج 1، ص 189.
7- . در حالی که سایرین دارایی به پا کردن یک کاروان مستقل نداشته و چند نفر با هم یک کاروان را راه اندازی می کردند.
8- . شیخ طوسی، محمّد بن حسن، الامالی، ص 468. فارغ از مستندات قابل دفاع تاریخی در مورد میزان دارایی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، دو نگاه افراطی و تفریطی وجود دارد. برابر گزارش یکی از نویسندگان قرن هفتم، هشتاد هزار شتر دارایی حضرت را حمل می کردند، در برابر، برخی ثروت حضرت را در حد یک بازرگان نیشابوری دانسته اند. (مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 22، ص 215؛ مطهری، مرتضی، مجموعۀ آثار، ج 16، ص 181)
9- . علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 12، ص 33 و 38.
10- . همان، ج 13، ص 21.

و فروش شمرده می شد(1) و رباخواران برای مهلت دادن به بدهکاران چندین برابر بر میزان بدهکاری آنان می افزودند.(2)

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دارایی خود را در اختیار افراد بسیاری قرار داد تا به بازرگانی بپردازند.(3) بی تردید یکی از اهداف خیرخواهانه حضرت پیش گیری از رباخواری و رونق بخشیدن به کسب حلال، از راه قراض بوده است.(4)

قراض، قراردادی میان صاحب دارایی و کارگزار برای شراکت در سود تجارت با تقسیم آن به نسبت بود. کارگزار با محاسبه و کاستن هزینه های تجارت خود، سود حاصل مورد توافق را برداشته و باقی مانده سود و اصل سرمایه را به صاحب مال می داد و زیان ها از سرمایه محاسبه می شد.(5)

از راه های دیگر کسب درآمد در دوران جاهلی، نگهداری کنیزان و واداشتن آنان به خودفروشی بود.(6) اما خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که کنیز و غلام بی شماری داشت، خانه و وسایل ازدواج آنان را فراهم ساخته بود. آنان از گله های بزرگ اسب، شتر و گوسفندان او در قبایل، نگهداری می کردند.(7)

ازدواج محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

به دلیل شایستگی های خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، بسیاری آرزومند ازدواج با دختری چون او بودند.(8) خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یگانه دختران روزگار خود بود. در نسب از نوادگان ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ و برترین زنان قریش

ص: 414


1- . قرآن کریم بر این نگاه آنان خط بطلان کشیده است: (ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُو ا إِنَّمَا الْبَیعُ مِثْلُ الرِّبَوا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَیعَ وَحَرَّمَ الرِّبَوا). (بقره: 275)
2- . علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 14، ص 113 114.
3- . قاضی نعمان مغربی، نعمان بن محمّد، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، ج 3، ص 15.
4- . قراض همان مضاربه مورد تأیید اسلام است. برای آشنایی با تفاوت های ربا و مضاربه به کتب فقهی مراجعه کنید. برای نمونه ر.ک: سبحانی، جعفر، رساله توضیح المسائل، ص 412.
5- . علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 14، ص 122.
6- . همان، ج 9، ص 136.
7- . بکری، ابوالحسن احمد بن عبداللّه، الانوار فی مولد النبی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، الانوار، ص 242.
8- . ر. ک: ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 189.

بود. افزون بر آن در ثروت، زیبایی، پاک دامنی، خردمندی، فرهیختگی، بخشندگی، دین داری، سخنوری، لطافت طبع و شوخ طبعی به بالاترین مراتب کمال رسیده و مصلح بزرگ اجتماعی روزگار خود بود.

اما او همه خواستگاران را رد کرد.(1) چون می دانست که در انجیل «مبارکه» لقب یافته و همسر محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خواهد بود.(2) این مطلب برای یکتاپرستان روشن و آشکار بود. عبدالمطلب، خویلد را به وصلت با بهترین داماد بشارت داده بود.(3) ورقة بن نوفل نیز خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به نبوت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)(4) و ازدواج با وی و سرافرازی در دنیا و نعمت های بهشتی بشارت می داد.(5)

شایستگی های خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، وی را در خور آن ساخت تا خداوند او را محبوب و دلبر خاتم پیامبران(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سازد.(6)

زمانی که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به سن بیست و یک سالگی رسید، (7) همراه ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، عموها، پسرعموها، فرزندان عبدالمطلب و بزرگان بنی هاشم روانۀ خانه خویلد شدند(8) تا از

ص: 415


1- . به گواه ابوالقاسم کوفی دوشیزه بودن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و پاسخ منفی او به خواستگاران بسیارش تا روزگار او در قرن چهارم مورد اتفاق شیعه و سنی بوده است. (ر. ک: ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد، الاستغاثة، ص 115).
2- . ر. ک: شیخ صدوق، محمّد بن علی، الامالی، ص 271.
3- . ر. ک: ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 15، ص 217.
4- . ر. ک: ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج 2، ص 373.
5- . ر. ک: بکری، ابوالحسن احمد بن عبداللّه، الانوار فی مولد النبی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص 226.
6- . از متون کهن تاریخی استفاده می شود که در رخداد این ازدواج پیش یا پس از ظهور نبوت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اختلاف نظر وجود داشته است. (ر. ک: ابوعبیده، معر بن مثنی، تسمیة ازواج النبی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و اولاده، ص 47 49) مشهور آن است که این ازدواج پیش از بعثت رخ داده است. قرائن بسیاری این اختلاف نظر را موجه جلوه می دهد. مانند: خطبۀ حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ از طریق شیعه، شعر عبداللّه بن غنم، کینه دشمنان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از این ازدواج، گفت وگوی سواد بن قارب و ابوسفیان و سخن زنان مکه پیش از به دنیا آمدن فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ.
7- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 1، ص 35. البته برابر نقل های متعدد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در این زمان 21 تا 37 ساله بوده است. از آن جا که تسریع در زمینه ازدواج یکی از سنن الهی و سفارش های پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است، دلیلی برای ترجیح سایر اقوال وجود ندارد.
8- . ر. ک: سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی ، تذکرة الخواصّ، ص 272.

دوشیزه ای(1) که در بیست و یک سالگی(2) به آن همه کمال رسیده و سرآمد دختران روزگار خود شده بود، خواستگاری کنند.

ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ خطاب به خویلد و خویشان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آغاز به سخن کرد و گفت: «سپاس خدای که ما را از نسل ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ و فرزندان اسماعیل7 قرار داد و ما را در خانه ای که مردمان، آن را قصد می کنند و حرم امنی که از اطراف جهان نعمت ها به سوی آن آرند، (3) جای داد و ما را فرمانروای سرزمین مان قرار داد. این برادرزادۀ من، محمّد پسر عبد اللّه و نوادۀ عبدالمطلب و فرستادۀ خدا است که هیچ جوانی از قریش را نمی توان با او سنجید و در نیکی، فضیلت، دوراندیشی، خرد، بزرگی و بزرگ زادگی سرآمد همۀ آنان است. هرچند دارایی او [نسبت به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ] اندک است، اما دارایی بهره ای ناپایدار و سایه ای زودگذر است. محمّد خواهان و شیفتۀ خدیجه و خدیجه خواهان و شیفتۀ محمّد است. مهریه و صداق او هرچه بخواهید، بر عهدۀ من است.(4) او دارای شأنی بزرگ [آینده ای درخشان] و شخصیت والا و زبان نافذ و دینی گیت گستر است.»(5)

ورقة بن نوفل به ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ گفت: «ای ابوطالب خود می دانی که انتخاب [مانند هر دوشیزه یکتاپرست دیگری] با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است. پس کسی را به سوی او فرستاده نظرش را

ص: 416


1- . در مقدمه به مهم ترین منابع این واقعیت تاریخی اشاره شده است.
2- . با توجه به این که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در یک سال متولد شده اند. سن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز حدود 21 سال بوده است. یادآوری این نکته نیز لازم است که آنچه بیان شد، با توجه به اسناد تاریخی است، اما جامعه شناسی مردم مکه در آن زمان نشان می دهد سن دوشیزگان هنگام ازدواج بیش از 12 تا 16 سال نبوده است. (ابراهیم جمل، ام المؤمنین خدیجة3، ص 99)
3- . این فراز از خطبه ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ که در منابع شیعه ذکر شده، بخشی از آیۀ 57 سورۀ قصص است.
4- . در منابع وابسته، تأکید شده که مهریه را خود حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به عهده گرفته است، تا هم این فضیلت حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ را منکر شوند و هم فقر ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را که مورد ادعایشان است، اثبات کنند.
5- . آنچه بیان شد، نقل شیعیان از خطبه حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ است. (ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 21، ص 20؛ کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب، الکافی، ج 5، ص 374375؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 397398)

جویا می شوم.» پس کسی را فرستاده و نظرش را جویا شد.(1)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: «عموجان، این ازدواج را بپذیر که [محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)] دارای نسبی درخشان و از شاخساری والا است و شایسته نیست چنین کسی را رد کرد.»(2)

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مهریۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را پانصد درهم نقره قرار داد(3) و خویلد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به عقد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درآورد.(4) پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ اجازه گرفت و بر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وارد شد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به استقبال پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمد.(5)

ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ ماده شتری را ذبح کرد و از مهمانان پذیرایی کرد.(6)

عبد اللّه غنم از یکتاپرستانی که بعدها از شیعیان امیرمؤمنان7 شد شعر خود را سروده و این ازدواج مبارک را به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، در ضمن اشعاری چنین تبریک گفت:

«گوارایت باد ای خدیجه که نیک بخت بودی

و با بهترین مردمان ازدواج کردی

چه کسی در میان مردم همانند محمّد است

کسی که عیسی و موسی بشارت آمدنش را داده اند

کتب آسمانی به پیامبری او اقرار داشتند

رسول خداوند رحمان

که هدایت کننده و هدایت شونده است.»

(7)

ص: 417


1- . ر. ک: خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ص 52.
2- . همان.
3- . برابر روایات شیعه، مهر آل محمّد و همسران رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دوازده و نیم اوقیه و معادل وزن پانصد درهم نقره است. (ر. ک: شیخ صدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 398).
4- . ر. ک: فسوی، یعقوب بن سفیان، المعرفة والتاریخ، ج 3، ص 269. تردیدی نیست که پدر، برادر و عمویش ایشان در زمان عقد زنده بوده اند و از این رو در گزارش ها به هر سه نفر نسبت داده شده است. (ر. ک: حلبی: علی بن برهان، السیرة الحلبیة، ج 1، ص 225)
5- . فاکهی، محمّد بن اسحاق، اخبار مکه، ج 5، ص 185.
6- . کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب، الکافی، ج 5، ص 375.
7- . ر. ک: همان.

هر دو خانواده شادمان از این وصلت از مجلس خارج شدند. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با یکدیگر خلوت کرده و شب را در حالی به صبح آوردند که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) محبوب ترین خلایق نزد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بود.(1) پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز خدیجه 3 را چنان یافت که خدا را برای ازدواج با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و عشق ورزیدن به او سپاس گوید.(2)

ازدواج پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همان اندازه که سبب خوشحالی خویشان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) [و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ] شد، دشمنان و رشکبران پیامر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را ناراحت کرد و بر بغض و کینه آنان نسبت به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) افزود.(3)

پرورش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ

از نعمت های الهی بر علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ این بود که پیش از اسلام در دامن رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پرورش یافت.(4) رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از آغاز تولد امیرمؤمنان7 علاقه و توجه بسیاری به او داشت و خود سرپرست پرورش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ شد. او را به سینه و دوش خود حمل می کرد و به اطراف مکه می برد و می فرمود: «این علی برادر، دوست، یاور، صفی، وصی، ذخیره، مورد اعتماد، داماد، شوهر دخترم و امین بر وصیت من است.»(5)

امیرمؤمنان7 می فرماید: «من همواره با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بودم، چونان فرزند که همواره با مادر است. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هر روز نشانه تازه ای از اخلاق نیکو را برایم آشکار می فرمود و به من فرمان می داد که به او اقتدا نمایم.»(6)

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هنگام ازدواج با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از عمویش ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ خواست که علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را به او

ص: 418


1- . خصیبی، حسبن بن حمدان، الهدایة الکبری، ص 53.
2- . حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 201.
3- . بکری، ابوالحسن احمد بن عبداللّه، الانوار فی مولد النبی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص 312.
4- . طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 312.
5- . مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة، ص 144.
6- . نهج البلاغة، خطبۀ قاصعه. ترجمه عبارات را از مرحوم دشتی نقل کرده ایم. (نهج البلاغه، ترجمه دشتی، ص 399)

ببخشد تا برای رسالتش او را یاری و کفایت کند. ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ نیز علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بخشید.(1) ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ گفت: «از پسرعمویت پیروی کن و گفتار او را بشنو که تو را جز به نیکی فرا نمی خواند.»(2)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که محبت شدید پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را دید، با بهترین پوشش ها علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را زینت می داد و کنیزان خود را برای مراقبت بیشتر به همراه علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ می فرستاد.(3) علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ از شش سالگی در دامان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بزرگ شد.(4)

بعثت و ایمان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از زمان بلوغ، رسول ونبی الهی بود، ولی آن را مخفی می داشت تا اجازۀ اظهار یافت.(5)

هنگام نخستین نزول وحی، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «علی! تو آنچه را من می شنوم، می شنوی و آنچه را که من می بینم، می بینی؛ جز این که تو پیامبر نیستی، بلکه وزیر من بوده و به راه خیر می روی.»(6) در این زمان، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز در کنار حضرت بود.(7)

حضرت آنچه را از جبرئیل امین دریافت کرده بود، با امیرمؤمنان7 و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در میان گذاشت و خطاب به امیرمؤمنان7 و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: «جبرئیل نزد من است و شما را به بیعت با [معارف و احکام] اسلام فرامی خواند، پس بپذیرید و فرمان برید تا هدایت شوید.»

امیرمؤمنان7 و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفتند: «فرمانبرداریم.» پس پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیمان های اسلام را برایشان

ص: 419


1- . ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 180. در منابع وابسته، به جای بخشش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، افسانه خشک سالی و قحطی مکه و فقر و ناتوانی ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ از سرپرستی همۀ فرزندان و پیشنهاد نگهداری از علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ برای کاهش هزینه های ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ مطرح شده که زیرکی آنان در تحریف تاریخ، حیرت انگیز است.
2- . ر. ک: خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ص 50.
3- . مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة، ص 144.
4- . ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 15.
5- . به گواه مرحوم فتال نیشابوری (ش 508 ق) شاگرد سید مرتضی و شیخ طوسی این مطلب مورد اتفاق شیعه است. (فتال نیشابوری، محمّد بن حسن، روضة الواعظین، ج 1، ص 52)
6- . نهج البلاغة، خطبۀ قاصعه، ترجمه از مرحوم دشتی.
7- . دولابی، محمّد بن احمد، الذریة الطاهرة، ص 53.

بیان کرد: گواهی به یگانگی خدا و مظاهر توحید، رسالت جهانی خود در جایگاه آخرین فرستادۀ الهی، شناخت ولی امر و امامان پس از خود، زندگی و مرگ بر پایه سنت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و وصی او تا قیامت و پیشی نگرفتن یا پس نیافتادن از آنان و درنگ هنگام برخورد با شبهه ها در امور دینی تا آگاهی از نظر آنان، دوستی با دوستان خدا و بیزاری از دشمنان خدا، حزب شیطان و احزاب (منافقان امت) و پیروانشان، وضوی کامل، غسل جنابت در هوای سرد و گرم، برپا داشتن نماز، ادای زکات، روزه ماه رمضان، حج، جهاد در راه خدا، نیکی به پدر و مادر، صلۀ ارحام، رفتار عادلانه با مردم، مساوات و برابری هنگام تقسیم، دوری از نوشیدن شراب و ستیزه جویی با مردم.

امیرمؤمنان7 و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همه را پذیرفتند. رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمودند: «ای علی! به خدای کعتبه سوگند هدایت شدی و رشد و توفیق یافتی و خداوند تو را ارشاد کرد.» سپس رو به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: «با علی بیعت کن!» خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هم مانند علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ با رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیعت کرد و نسبت به همۀ موارد جز جهاد که از زنان برداشته شده متعهد شد.»

سپس پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خطاب به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: «ای خدیجه! این علی، مولای تو و مؤمنان و امامشان پس از من است.» خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: «راست گفتی ای پیامبر! به درستی که بیعت کردم با علی آن گونه که فرمودی. خدا و شما را بر این بیعت گواه می گیرم که گواهی دانایی چون خداوند کافی است.»(1)

امیرمؤمنان7 می فرماید: «در آن روزها، در هیچ خانه ای اسلام راه نیافت، جز خانۀ رسول خدا که خدیجه هم در آن بود و من سومین آنان بودم.»(2)

به فرموده امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ اولین نماز جماعت(3) زمانی بود که علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نماز می خواندند و ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به جعفر فرمود در کنار آنان نماز بخواند.(4)

ص: 420


1- . سید بن طاووس، علی بن موسی، طرف من الانباء والمناقب، ص 115 118.
2- . نهج البلاغة، خطبۀ قاصعه. ترجمۀ عبارات را از مرحوم محمّد دشتی نقل کرده ایم. (نهج البلاغه، ترجمه دشتی، ص 399)
3- . شیخ صدوق، محمّد بن علی، الامالی، ص 508.
4- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص 37.

اولین زنی که پس از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیعت کرد فاطمه بنت اسد، همسر ابوطالب و مادر امیرمؤمنان7 بود.(1)

روزی عفیف کِندی به مکه سفر کرد و بر ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ وارد شد. او می گوید: «هنگامی که در کنارش در مسجد الحرام نشسته و به کعبه چشم دوخته بودم و آفتاب حلقه زده بود، جوانی که چهره اش چون ماه بود وارد شد. نگاهی به آسمان کرد و پس از درنگی به کنار کعبه رفته و رو به کعبه به نماز ایستاد. نوجوانی که چهره ای چون شمشیر یمنی داشت، به دنبالش آمد و طرف راستش ایستاد. سپس بانویی سراسر پوشیده آمد و پش سر آن دو به نماز ایستاد. پس آن جوان به رکوع رفت و آن دو هم چنین کردند، سپس به سجده رفت و آن دو نیز با او به سجده رفتند.»

به ابوطالب گفتم: «ای ابوطالب! کار بزرگی است!» ابوطالب گفت: «آری به خدا کاری است بس بزرگ! این جوان محمّد بن عبد اللّه برادرزاده من است، این نوجوان فرزندم علی، و این بانو خدیجه همسر محمّد است.»(2) عفیف پرسید: «جانشین او چه کسی خواهد بود؟» ابوطالب در پاسخ گفت: «پسرعمو و دامادش علی؛ ای عفیف وای بر کسی که علی را از حقش منع کند.»(3)

دعوت خویشان در خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

خداوند بنی هاشم را به دلیل پای بندی بیشتر به سنت ابراهیم و پاکی از رذایل جاهلیت و گناهان برگزیده است.(4) آن گونه که نقل شده، در ابتدای بعثت و پیش از آشکار شدن اسلام در مکه(5) آیۀ (وَ أَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ)(6) نازل شد. حضرت، چهل مرد از بنی هاشم را به مهمانی(7) در خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دعوت کرد و آنان را به اسلام و جانشینی علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ دعوت فرمود.(8)

ص: 421


1- . ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیّین، ص 2829.
2- . ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 209 و 226227.
3- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 18.
4- . ر. ک: امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج 7، ص 58
5- . اسکافی، محمّد بن عبداللّه، نقض العثمانیة، ص 244.
6- . شعراء: 214.
7- . قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج 2، ص 124؛ اهل سنت نیز اذعان دارند که مقصود از خویشان نزدیک پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بنی هاشم است. (عینی، بدرالدین ابومحمد بن احمد، عمدة القاری، ج 9، ص 80)
8- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، متشابه القرآن ومختلفه، ج 2، ص 3031.

زنان بنی هاشم نیز با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیعت کردند؛ مانند: ام هانی (نامش فاطمه، فاخته یا هند است) و جُمانه دختران ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، صفیه، اروی، عاتکه (مادر ام سلمه)، دختران عبدالمطلب7، صفیه، ضباعه(همسر مقداد) و ام الحکم، دختران زبیر بن عبدالمطلب، ام ایمن (همسر زید بن حارثه) و سلمی (همسر ابورافع).(1)

امیرمؤمنان7 فرمود: «خاندان پیامبر نخستین گروهی بودند که به وی ایمان آوردند و آنچه را از جانب خدا آورده بود، تصدیق کردند. پس چند سال کامل بر ما گذشت و عربی جز ما نبود که خدا را بپرستد.»(2)

معراج و باردار شدن به فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ

هنگام معراج، جبرئیل بُراق(3) را به در خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آورد.(4) در شب معراج همۀ انبیا به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گواهی دادند که به توحید و یگانگی خدا، اقرار به نبوت و ولایت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و ولایت امیرمؤمنان7 مأمور شده اند.(5)

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در بهشت از میوۀ درخت طوبی، تناول نمود و نور فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ در صلب پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) استوار شد و جبرئیل حضرت را به تولد فاطمه دختر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بشارت داد. پس از هبوط به زمین حضرت با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آمیزش کرد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ حامله شد. هر گاه پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مشتاق بوی بهشت می شد، بوی بهشت را از فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ استشمام می کرد و می فرمود: «فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ

ص: 422


1- . ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المُحَبَّر، ص 406. و نیز سلمی بنت عمیس، همسر حمزه، اسماء بنت عمیس همسر جعفر، امیمه دختر عبدالمطلب (همسر جحش بن رئاب اسدی) و زینب (همسر پیامبر) و حمنة (همسر مصعب بن عُمَیر) دختران امیمه.
2- . منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص 89. این مطالب با اندک کاستی در نامۀ نهم نهج البلاغه نامۀ حضرت به معاویه بیان شده است. (نهج البلاغه، ترجمۀ دشتی، نامۀ نهم، ص368369)
3- . مرکب پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در شب معراج که دارای دو بال و کوچک تر از استر بود.
4- . راوندی، قطب الدین، الخرائج والجرائح، ج 1، ص 84.
5- . ر. ک: سید بن طاووس، علی بن موسی، طرف من الانباء والمناقب، ص 233.

حوراء انسیه است.»(1)

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در شب معراج، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را بر کرانۀ نهری از نهرهای بهشتی و در قصری زرین(2) و ورقة بن نوفل را در جامه ای از دیباج در میان بهشت دید.(3)

هنگام بازگشت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از معراج، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به جبرئیل فرمود: «خواسته ای نداری؟» جبرئیل گفت: «خواسته ام این است که سلام پروردگار و مرا به خدیجه ابلاغ کنی.» پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز سلام خدا و جبرئیل را به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ابلاغ کرد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: «خداوند سلام کرد و سلام از او است و به او بازمی گردد و بر جبرئیل نیز سلام باد.»(4)

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آنچه را دیده بود به مردم عرضه داشت، ولی تنها خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و مؤمنان راستین(5) مانند ام هانی(6) او را تصدیق کردند.

معراج در سال دوم(7) و ماه هجدهم بعثت(8) رخ داد و نمازهای پنج گانه در آن شب واجب شد.(9) اما پیش از آن، نمازها دو رکعتی بود.(10)

فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ مونس خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وابستگی فراوانی به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) داشت و با خارج شدن پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خانه، اندوهگین می شد. در این دوران فرزند درون شکمش با او سخن می گفت و او را به شکیبایی دعوت می کرد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ این را از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پنهان داشته بود. (تا اندوه او سبب ناراحتی رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)

ص: 423


1- . ر. ک: طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی، المعجم الکبیر، ج 22، ص 400 401.
2- . ر. ک: ابن ابی عاصم، احمد بن عمر، الآحاد والمثانی، ج 5، ص 381.
3- . ر. ک: ابی یعلی، احمد بن علی تمیمی موصلی، مسند ابی یعلی، ج 4، ص 41.
4- . عیاشی، محمد بن مسعود سمرقندی، تفسیر العیاشی، ج 2، ص 279.
5- . راوندی، قطب الدین، الخرائج والجرائح، ج 1، ص 85.
6- . سید بن طاووس، علی بن موسی، طرف من الانباء والمناقب، ص 233.
7- . ر. ک: طبرسی، فضل بن حسن، تاج الموالید، ص 70.
8- . ابن سید الناس، ابوالفتح محمد یعمری، عیون الاثر، ج 1، ص 1712.
9- . ر. ک: ابن حجرعسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج 7، ص 155.
10- . ر. ک: مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج 1، ص 47.

نشود.)

روزی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بر او وارد شد و هم سخنی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با فرزندش را دید. فرمود: «خدیجه با چه کسی سخن می گوی؟»گفت: «کودکی که در شکم دارم با من انس گرفته و سخن می گوید.» فرمود: «اینک جبرئیل مرا بشارت داد که او دختر و دارای نسل پاک و بابرکتی است که خداوند نسل من و امامان این امت را از او قرار داده و آنان جانشینان خدا بر زمین پس از پایان وحی خواهند بود.» سخن گفتن فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ با مادر تا زمان تولدش ادامه داشت.(1)

تذکر فرزند به مادر

روزی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آهنگ سلام دادن در رکعت سوم نماز را داشت که فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ از شکم مادر به او فرمود: «مادرم بایست که در رکعت سوم نمازی (نه چهارم).»(2)

ولادت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ و فرود آمدن چهار زن بهشتی

برابر روایات شیعه، هنگام ولادت اهل بیت: قابله ها اجازۀ حضور ندارند.(3)

در بیستم جمادی الثانی سال دوم بعثت(4) هنگامی که ولادت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ فرارسید، چهار زن شبیه زنان بنی هاشم، بر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ وارد شدند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از دیدن آنان بیمناک شد. یکی از آنان گفت: «ای خدیجه! بیمی به خود راه مده، ما فرستادگان پروردگارت به سوی تو و خواهران توایم؛ من ساره و این آسیه دختر مزاحم، هم نشین تو در بهشت است. این مریم

ص: 424


1- . ر. ک: شیخ صدوق، محمّد بن علی، الامالی، ص 593396.
2- . ر. ک: بحرانی اصفهانی، نورالدین عبداللّه بن نور، عوالم العلوم والمعارف، ج 11، ص 855.
3- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 134. در برخی منابع، از قطع رابطه زنان قریش و بنی هاشم با حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به دلیل این ازدواج سخن به میان آمده که پذیرفتنی نیست و غرض از آن انکار فضیلت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ، و زنان قریش است. چون برابر این روایت، کسی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را ترک نکرده، بلکه به دلیل جایگاه والای فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ اجازۀ حضور در این هنگام را نداشته است. (ر. ک: شیخ صدوق، محمّد بن علی، الامالی، ص 594)
4- . شیخ طوسی، محمّد بن حسن، مصباح المتهجد، ج 2، ص 793.

دختر عمران و آن دیگری کلثم خواهر موسی است. خداوند ما را فرستاده تا زایمانت را به عهده گیریم.»

یکی جلو، دومی طرف راست، سومی طرف چپ و دیگری پشت سر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نشستند، تا حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را پاک و پاکیزه به دنیا آورند. هنگامی که فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ به زمین آمد، نوری از او تابید که تمام خانه های مکه، خاور و باختر زمین را روشن ساخت. زنی که روبه روی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نشسته بود، فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را گرفت.

ده حور العین که در دست هر یک طشت و ابریقی از آب کوثر بود، وارد شدند. زنی که پیشاپیش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نشسته بود، فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را با آب کوثر شست وشو داد و با پارچه سفیدتر از شیر و خوش بوتر از مشک و عنبر پیچیده و با پارچه دیگر سرش را پوشاند.

سپس فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ فرمود: «گواهی می دهم که خدایی جز خدای یگانه نیست، پدرم، محمّد، فرستاده و سرآمد فرستادگان خدا و شوهرم، علی، سرآمد جانشینان آنان و پسرانم سرآمد نوادگان انبیا هستند.» آن گاه به هر یک از آنان بانوان سلام داد و هر یک را به نامش یاد کرد. آنان نیز به روی فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ خندیدند. حوریان بهشت و بهشتیان یکدیگر را به ولادت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ مژده دادند. آنان گفتند: «ای خدیجه! بگیر این فرزند پاک، پاکیزه، رشدیافته و پربرکت را که خداوند به او و نسلش برکت داده.»

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خرسند و شادمان فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را گرفت و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ پستان مادرش را مکید و رشدی بیش از سایر نوزادان داشت.(1)

نقش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پس از اعلام عمومی بعثت

پیش از اعلام عمومی بعثت، رسول خدا9 مخفیانه به یگانگی و پرستش خدا و اقرار به پیامبری خود(2) و ولایت علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ دعوت می کرد.(3)

در این دوران افزون بر بنی هاشم، عُبَیدة و طُفَیل پسران حارث بن مطلب و مِسطح بن

ص: 425


1- . ر. ک: شیخ صدوق، محمّد بن علی، الامالی، ص 594595.
2- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 24.
3- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، متشابه القرآن ومختلفه، ج 2، ص 3031.

أثاثه پسر عباد بن مطلب از هم پیمانان بنی هاشم، از نخستین مسلمانان هستند.(1)

نخستین مسلمانان غیر از خویشان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) زید بن حارثه، سلمان فارسی، مقداد بن اسود، مصعب بن عمیر، خباب بن ارت خزاعی، ابوذر غفاری، یاسر بن عامر عنسی و همسرش سمیه و فرزندانش عمار و عبد اللّه، بُریدة بن حُصَیب اسلمی، ابورافع، خالد بن سعید، عبد اللّه بن مسعود هُذلی و عامر بن فُهَیره و بلال آزاد شدگان رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بودند.(2)

افزون بر آن آل قعین و آل علباء از تیره های بنی اسد به پیروی از جحش بن رئاب اسدی پدر زینب یکی از همسران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و داماد عمۀ حضرت مسلمان شدند(3) و عبد اللّه بن سعید و آل جهیم نیز به واسطۀ ازدواج با بنی حارث بن عبدالمطلب مسلمان شدند.(4)

وقتی آیۀ (فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ)(5) نازل شد، (6) پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مأمور شد تا رسالت خود را آشکار سازد. رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در ابطح ایستاده و فرمود: «من پیامبر خدا به سوی شما هستم و شما را به عبادت خداوند، رهایی از بتهایی که سود و زیانی نمی رساند، نمی آفریند، روزی نمی دهد، زنده نمی کند و نمی میراند، دعوت می کنم. مشرکان زبان به خنده و ریشخند گشودند و حضرت را آزردند.»(7)

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مردم را به یگانه پرستی فرامی خواند، اما معارف و احکام اسلام را به طور جداگانه به آنان می آموخت. حضرت افزون بر اصل توحید و نبوت، آنان را به اموری فرا می خواند و

ص: 426


1- . ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 15، ص 284.
2- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 2324؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 1، ص 179 و ج 4، ص 1865؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 1، ص 144145. در اینجا توجه به دو نکته لازم است. نخست این که مقداد و مصعب به دلیل ازدواج با دخترعمه های پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خویشان سببی حضرت به شمار می آیند و در زمرۀ سابقان به اسلام هستند. دوم این که در برخی منابع، زمان اسلام سلمان پس از هجرت به مدینه و در مسجد قبا معرفی شده، که به دلایل متعددی مخدوش است.
3- . ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد، المنمق فی اخبار قریش، ص 250.
4- . همان، ص 252253.
5- . حجر: 94.
6- . قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج 1، ص 377378.
7- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 24.

از آنان بیعت می گرفت. مانند: مراتب توحید، پیامبری خود، جانشینی علی و یازده فرزندش7، دوستی، و پیروی از آنان، پایمردی در دفاع از آنان و پناه بردن به آنان در متشابهات و تفسیر قرآن، گردن نهادن به رهبری قرآن و پای بندی به احکام آن، قبله بودن مسجدالحرام برای مسلمانان، حقانیت بهشت و جهنم و سزاواری پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و اهل بیت و شیعیان و دوست دارانشان برای ورود به بهشت و سزاواری دشمنان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و اهل بیت7 و ناسزاگویان، و شمشیرکشندگان بر آنان و قاتلان آنها و کفار برای سقوط در جهنم، و احکام چون نماز در وقت، روزه رمضان، پرداخت زکات و خمس، حج، جهاد در راه خدا و اهل بیت، غسل جنابت، وضوی کامل و آداب اجتماعی چون عدالت در میان مردم، اطعام و خوراندن مردم از غذایی که به آن علاقه دارند، تقسیم مساوی و گفتار حق.(1)

تکذیب و تمسخر مشرکان

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عبدمناف را در مروه گرد آورده و آنان را به توحید دعوت کرد. ابولهب گفت: «تبا لک(مرگ بر تو) آیا به این خواسته ما را گرد آوردی؟» اینجا بود که آیۀ «تَبَّتْ یدا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ»(2) نازل شد.(3)

امیرمؤمنان7 که در این هنگام پانزده ساله بود، (4) با کسانی که به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بدگویی می کردند درگیر و زخمی می شد و ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ او را به شکیبایی سفارش می کرد.(5)

خداوند رنج های دل پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از سخنان ناگوار، انکار و تکذیب مشرکان را به وسیله خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آرامش می بخشید و وقتی به خانه وارد می شد، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ناسازگاری و کارشکنی مشرکان را کم اهمیت جلوه داده و با دلداری دادن و کاستن از رنج ها و اندوه پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، دل

ص: 427


1- . سید بن طاووس، علی بن موسی، طرف من الانباء والمناقب، ص 129133.
2- . مسد: 1.
3- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 61.
4- . به گفتۀ مسعودی و شیخ مفید کسانی برای رد فضائل امیرمؤمنان7 سن حضرت در این هنگام را خیلی پایین ذکر کرده اند، تا اسلامش را اسلام طفل صغیر و بدون بصیرت بشناسانند. (مسعودی، علی بن حسین، التنبیه والاشراف، ص 198 و 257؛ شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الفصول المختارة، ص 254)
5- . موسوی، سید فخار بن معد، ایمان ابی طالب7، ص 276277.

حضرت را شاد و گام هایش را استوارتر می ساخت.(1)

روزی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هنگام دریافت وحی بی تاب شد. مشرکان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را مدهوش به نزد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آورده و گفتند: «با مردی دیوانه ازدواج کرده ای.» خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به سینۀ خود فشرد، سر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را در دامن گرفت و دو چشم پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را بوسید و گفت: «با پیامبری که فرستادۀ الهی است ازدواج کردم.»(2)

نفوذ روزافزون اسلام در جزیرة العرب

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از هر فرصت مناسبی برای دعوت مردم استفاده می کرد و آنان را بیم می داد. کسانی که ویژگی های حضرت را از اهل کتاب شنیده بودند، به فرمان او درآمدند.(3)

سوید بن صامت، پسرخالۀ عبدالمطلب جد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از یکتاپرستان پیرو دین حنیف در یثرب بود که به پاس نسب، شرافت، ذکاوت و کمالاتش به «کامل» معروف بود. او پس از مبعث به مکه رفته و به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ایمان آورد و به یثرب بازگشت و پیش از جنگ بُعاث در سال هفتم بعثت کشته شد.(4)

سواد بن قارب نیز از یمن به مکه آمد و با پرس وجو خانۀ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را یافت و ایمان آورده و به یمن بازگشت.(5)

پذیرش احکام اسلام مانند حرمت زنا و شراب برای مشرکان گران بود.(6) افزون بر آن، از موج اسلام گرایی به هراس افتاده و از گرایش جوانان به ایشان ناخرسند بودند.(7) آنان گرد آمده و گفتند: «محمّد ما را به باور و گواهی دادن به یگانگی خدا و دست شستن از بت هایمان فرا

ص: 428


1- . ر. ک: ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 240.
2- . بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، حلیة الابرار، ج 1، ص 6768.
3- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص 39.
4- . ر. ک : ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 425427.
5- . سواد پس از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از یاران امیرمؤمنان7 بود و در جنگ صفین در رکاب امیرمؤمنان7 به شهادت رسید. (شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الاختصاص، ص 182183)
6- . علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 9، ص 139.
7- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص 39.

می خواند و از ما می خواهد 360 بت خود را رها کنیم و تنها یک خدا را بپرستیم؟!»(1)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بر جان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ بیمناک بود. روزی نزد ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ

آمده و نگرانی خود را به او گفت. ابوطالب3 به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گفت: «می دانم خداوند پشتیبان این دین است، اما از مشرکان بر شما بیم دارم که نسبت به شما حسادت می ورزند و آنچه شما آنان را به آن می خوانید بر ایشان گران است.» پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «جبرئیل مرا خبر داده که به زودی بر آنان مسلط می شوم و آنان از روی میل یا ناگزیر تسلیم خواهند شد.» ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ شادمان نزد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آمده و او را به این بشارت مسرور ساخت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بسیار شادمان شد و یقین کرد که آن دو در پناه خداوند از گزند آسیب ها محفوظ خواهند بود.(2)

تحریم اقتصادی و اجتماعی

در سال ششم بعثت، مشرکان هم سوگند شده و پیمانی را مهر کردند که بنی هاشم را در تنگنای شدید اقتصادی و اجتماعی قرار دهند و آنان را وادار کنند پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به مشرکان واگذارند، تا او را بکشند.(3)

مفاد پیمان نامه آن بود که نه از بنی هاشم زن بگیرند نه به آنها زن بدهند، نه چیزی به

آنان بفروشند، نه چیزی از آنان بخرند، نه با آنان رفت و آمد داشته باشند و نه با آنان سخن بگویند.(4)

این تحریم ها(5) اول ماه محرم آغاز شد.(6) آنان از شدت گرسنگی در انتظار مرگ بودند(7) و

ص: 429


1- . همان، ص 40.
2- . خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ص 65.
3- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 31.
4- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد،الطبقات الکبری، ج 1، ص 148.
5- . از این تحریم ها با عنوان محاصرۀ شعب ابی طالب یاد می شود. در تعیین دقیق محل شعب دست کم سه نظریه وجود دارد. برابر اسناد معتبر تاریخی شعب ابی طالب که محل سکونت بنی هاشم و تولد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بوده در برابر کعبه و مابین مسجدالحرام و مسعی بوده است. این محله با توسعه مسجدالحرام، به ویژه در زمان مهدی عباسی(م 169ق) داخل مسجدالحرام قرار گرفته از میان رفته است. (واقدی، محمّد بن عمر، المغازی، ج 2، ص 829؛ ازرقی، محمد بن عبداللّه، اخبار مکّه و ما جاء فیها من الأثار، ج 2، ص 234؛ فاکهی، محمّد بن اسحاق، اخبار مکه، ج 3، ص 241 247. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 356. بلاذری، احمد بن یحیی، معالم مکة التاریخیة والاثریة، ص 145) از این رو، محاصرۀ شعب، اجتماعی و اقتصادی، نه جغرافیایی، بوده است.(جعفریان، رسول، آثار اسلامی مکه و مدینه، ص 105، 126 و 149151 و امیرعلی، تاریخ سیاسی اسلام، ج 1، ص 359)
6- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد،الطبقات الکبری، ج 1، ص 163.
7- . ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 254.

برخی از آنان(1) به خصوص کودکانشان از گرسنگی مردند.(2) ناله کودکان بنی هاشم مردم مکه را (از شرایط سخت آنان و سنگدلی مشرکان) اندوهگین کرده بود.(3)

بنی هاشم تنها در ایام عمره و حج اجازه خرید و فروش داشتند.(4) مشرکان از بازرگانان می خواستند بهای آذوقه و پوشاک را به اندازه ای افزایش دهند که امکان خرید را از آنان بگیرد؛(5) از این رو، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اموال بسیاری در این راه هزینه کردند.(6) چون کاروان هایی که وارد شهر مکه می شدند، از ترس مشرکان با بنی هاشم داد و ستد نمی کردند.(7) گاهی علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ پنهانی برای تهیه آذوقه اقدام می کرد.(8)

بنی هاشم تنها در موسم عمره و حج مجاز به ارتباط با مردم بودند.(9) پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در این فرصت با قبایل عرب گفت و گو می کرد(10) و هر شخص سرشناسی را که به مکه وارد می شد، به اسلام دعوت می کرد.(11)

ص: 430


1- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1، ص 234.
2- . جیلانی، محمّد بن محمّد مومن، الذریعة الی حافظ الشریعة، ج 2، ص 71. برخی از پسران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در این زمان، درگذشتند. (فاکهی، محمّد بن اسحاق، اخبار مکه، ج3، ص 68) البته در این منابع فقط از مرگ آنان بدون اشاره به دلیل و زمان آن سخن رفته است، اما شواهد نشان گر مرگ برخی از آنان در اثر این تحریم ها است.
3- . ر. ک: ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمد، سیرة النبی، ص 160.
4- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص 50.
5- . سهیلی، عبدالرّحمان بن عبد اللّه، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، ج 3، ص 354355.
6- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 31.
7- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص 51.
8- . اسکافی، محمّد بن عبداللّه، المعیار والموازنة، ص 88.
9- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص 56.
10- . همان، ص 50.
11- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 425.

سفر دایی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به یثرب

یهودیان یثرب شب ولادت آخرین پیامبر به نام «احمد» را به مردم خبر داده بودند(1) و به مردم می گفتند زمان ظهور پیامبر فرارسیده است.(2)

پس از جنگ بعاث در سال هفتم بعثت و هنگام عمره رجب(3) گروهی از مردم یثرب مانند ابوالهیثم بن تیهان و اسعد بن زراره خواهرزاده سعد بن معاذ نزد عتبة بن ربیعه بهرائی رفتند. عتبه از پیشرفت اسلام گلایه کرد و با اشاره به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گفت: «این نمازگزار ما را از همه چیز بازداشته است.»(4)

ابوالهیثم و اسعد که از یکتاپرستان یثرب بودند(5) در حجر اسماعیل7 به محضر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شرفیاب شده و به حضرت ایمان آوردند.(6) آنان از حضرت کسی را خواستند که معارف و شرایع اسلام را به آنان تعلیم کند.(7) پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دایی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را برای تبلیغ و ترویج اسلام به همراه آنان فرستاد.(8)

پیمان عقبۀ دوم

در موسم حج سال هفتم بعثت، دوازده نفر از مردم یثرب در عقبه با حضرت ملاقات کرده، مسلمان شدند.(9) پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مصعب بن عمیر2 شوهر دختر عمه اش، را نیز به همراه آنان فرستاد.(10)

ص: 431


1- . ابو نعیم، احمد بن عبداللّه اصبهانی، دلائل النبوة، ج 1، ص 75.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 428429.
3- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص 5556.
4- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد،الطبقات الکبری، ج 1، ص 169170.
5- . ر. ک: همان، ص 169.
6- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص 5657.
7- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 38.
8- . ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، جوامع السیرة النبویة، ص 72. البته در این کتاب سخن از هم زمانی هجرت ایشان و مصعب است، در حالی که در کتاب های متقدمان بر ابن حزم تصریح شده اولین مهاجر مدینه ابن ام مکتوم بوده است.(ر. ک: بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 11، ص 24) و منابع دیگری نشان می دهد فرستادن مصعب بعد از عقبه بوده است. (ر. ک: ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج 4، ص 406).
9- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 4، ص 406.
10- . ابن اثیر، عز الدین علی بن محمّد، اسدالغابة، ج 4، ص 406.

با حمایت سعد بن معاذ بسیاری از اوس و خزرج اسلام آوردند و اسلام در مدینه آشکار شد.(1)

سال پس از آن (هشتم بعثت) هفتاد مرد و دو زن با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دیدار کردند.(2) این دیدار در موسم حج و در عقبه منا رخ داد.(3) پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از آنان خواست که تنها خدا را بپرستند، شرک نورزند و از حضرت و خاندانش همانند خود و خانواده خود حمایت کنند. در برابر، سروری در دنیا و بهشت را برای آنان ضمانت کرد.(4) پس از بازگشت آنان خانه ای در مدینه نبود که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در آن به نیکی یاد نشود.(5)

در همین سال پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ را به عقد امیرمؤمنان درآورد.(6)

پایان تحریم ها و نفوذ بیشتر اسلام

پس از چهار سال تحریم(7) و در سال دهم بعثت(8) خداوند موریانه ها را برای از میان بردن پیمان ظالمانۀ مشرکان بر آن چیره ساخت(9) و از پیمان نامه تنها «باسمک اللهم» نام خدا را باقی گذارد.(10) جبرئیل بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نازل شد و خبر داد که موریانه به مدد بنی هاشم آمده و پیمان نامۀ مشرکان، جز نام خدا، را از میان برده است.(11)

ص: 432


1- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص 5759.
2- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 38.
3- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص 59.
4- . قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج 1، ص 272273.
5- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 38.
6- . شهید ثالث، قاضی نوراللّه شوشتری هندی، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج 10، ص 11.
7- . در منابع بسیاری این دوران چهار سال معرفی شده است. (ر. ک: مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج 2، ص 287)
8- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد،الطبقات الکبری، ج 1، ص 164.
9- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص 51.
10- . ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 163.
11- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 31.

ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به مشرکان خبر داد و آنان مهر و موم پیمان نامه را شکستند و آن را همان گونه که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ گفته بود، یافتند.(1) در این زمان مسلمانان تکبیر گفتند و رنگ رخسار مشرکان دگرگون شد.(2) در این روز مردمان بسیاری اسلام آوردند و تحریم های ظالمانه از بنی هاشم برداشته شد.(3)

کتابنامه

1. ابن ابی الحدید ، عزالدین ابوحامد (م 656ق)، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمّد ابوالفضل ابراهیم ، قاهره: داراحیا الکتب العربیه، 1378ق.

2. ابن ابی عاصم، احمد بن عمر (م 287 ق)، الآحاد و المثانی، تحقیق: باسم فیصل الجوابرة، ریاض: دار الرایة، 1411 ق.

3. ابن اثیر جزری، عزالدین علی بن محمّد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، بیروت: انتشارات دارالفکر، 140(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ق.

4. ابن اسحاق، ابو عبد اللّه محمّد بن اسحاق بن یسار مطلبی (م 151 ق)، سیرة النبی، تحقیق: محمّد حمید اللّه ، مغرب: معهد الدراسات و الأبحاث للتعریب، 1369 ق.

5. ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد جوزی بغدادی (م 597 ق)، المنتظم فی تاریخ الاُمم والملوک، بیروت: انتشارات صادق، 1358ه.

6. ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد (م 245 ق)، المحبر، به کوشش: ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد دکن، 1361 ق / 1942 م.

7. ابن حبیب بغدادی، ابوجعفر محمّد (م 245 ق)، المنمق فی اخبار قریش، تحقیق: فاروق احمد خورشید، بیروت: عالم الکتب، 1405 ق.

8. ، المنمق فی اخبار قریش، محقق: فاروق خورشید، بیروت: عالم الکتاب.

ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق

ص: 433


1- . همان.
2- . راوندی، قطب الدین، الخرائج والجرائح، ج 1، ص 86.
3- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 32.

1. عادل احمد، علی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق.

2. ، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، تحقیق: عبد العزیز بن عبد اللّه بن باز، بیروت: دار الفکر، 1379 ق.

3. ابن حزم اندالسی، ابومحمد علی بن احمد بن سعید (م 456 ق)، جمهرة انساب العرب، تحقیق: گروهی از علما، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1403 ق.

4. ، جوامع السیرة النبویة، تحقیق: نایف عباس، دمشق: دار ابن کثیر، 1406 ق.

5. ابن حنبل، احمد بن محمّد شیبانی (م 241 ق)، مسند احمد بن حنبل، بیروت: دار صادر، [بی تا].

6. ابن دُرَید، محمّد بن حسن ازدی بصری (م 321 ق)، جمهرة اللغة، تحقیق: إبراهیم شمس الدین، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1426 ق.

7. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر ، 1386ق.

8. ابن سیدالناس، ابوالفتح محمد یَعمُری (م 734 ق)، عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، بیروت: انتشارات دار القلم، 1414 ق.

9. ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی (م 588 ق)، متشابه القرآن و مختلفه، قم: بیدار، 1400 ق.

10. ، مناقب آل ابی طالب، تحقیق: گروهی از اساتید نجف اشرف، نجف: المکتبة الحیدریة، 1376 ق.

11. ابن عبدالبرّ، یوسف بن عبداللّه قرطبی (م 463 ق)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق: علی محمّد بجاوی، بیروت: دار الجیل، 1412 ق.

12. ابن عساکر، علی بن حسن (م 571 ق)، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق: علی شیری، بیروت: دارالفکر، 1415 ق.

13. ابن قتیبه دینوری، عبد اللّه بن مسلم (م 276 ق)، الجراثیم، دمشق: المکتبة الشاملة الحدیثة.

ص: 434

1. ، المعارف، به کوشش: ثروت عکاشه، قاهره، 1960 م.

2. ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب اسحاق (م 284 ق)، تاریخ یعقوبی، بیروت: دار صادر.

3. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، به کوشش: عمر عبدالسّلام تدمری، بیروت: 1410 ق / 1990 م.

4. ابو سعد سمعانی، عبدالکریم بن محمد (م 562 ق)، الانساب، به کوشش: عبد اللّه عمر، بیروت: دارالجنان، 1408 ق.

5. ابو نعیم، احمد بن عبداللّه اصفهانی (م 430 ق)، دلائل النبوّة، تحقیق: محمّد روّاس قلعجی وعبدالبر عبّاس، بیروت: دار النفائس، 1406ق، دوم.

6. ، ذکر اخبار اصبهان، تحقیق: سیّد کسروی حسن، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1410 ق.

7. ابو یعلی، احمد بن علی تمیمی موصلی (م 307 ق)، مسند ابی یعلی، تحقیق: إرشاد الحقّ الأثری، جدّه: دار القبلة، 1408 ق.

8. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین (م 356 ق)، مقاتل الطالبیّین، تحقیق: کاظم مظفر، قم: مؤسسة دارالکتاب، 1385 ق.

9. ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد (م 352 ق)، الاستغاثه فی بدع الثلاثة، تهران: مؤسسة الاعلمی، 1373 ش.

10. ازرقی، محمّد بن عبداللّه (م 248 ق)، اخبار مکة و ماجاء فیها من الآثار، تحقیق: رشدی صالح ملحسن، بیروت: 1403 / 1983.

11. اسکافی، محمّد بن عبداللّه (م 240 ق)، المعیار والموازنة فی فضائل الإمام امیرالمؤمنین 7، تحقیق: محمّدباقر المحمودی، بیروت: مؤسسة المحمودی، 1402ق.

12. ، نقض العثمانیه، قم: کتابخانه آیت اللّه مرعشی نجفی، 1383ش.

امام مسلم، مسلم بن حجاج نیشابوری (م 261 ق)، صحیح مسلم، بیروت: دار الفکر،

ص: 435

1. [بی تا].

2. بحرانی اصفهانی، نورالدین عبد اللّه بن نوراللّه (م 1173 ق)، عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، تحقیق: مدرسۀ امام مهدی7، قم: مدرسۀ امام مهدی7، 1408 ق.

3. بحرانی، سید هاشم بن سلیمان (م 1107 ق)، حلیة الأبرار فی أحوال محمّد وآله الأطهار7، تحقیق: غلام رضا مولانا بروجردی، قم: مؤسسة المعارف الإسلامیة، 1413 ق.

4. بخاری، محمّد بن اسماعیل (م 256 ق)، صحیح البخاری، بیروت: دارالفکر، 1401 ق.

5. بسوی، یعقوب بن سفیان (م 227 ق)، المعرفة والتاریخ، بغداد: رئاسة دیوان الأوقاف، 1354 ق.

6. بکری، ابوالحسن احمد بن عبداللّه، الانوار فی مولد النبی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، قم: انتشارات شریف رضی، 1411 ق.

7. بلاذری، احمد بن یحیی (م 279 ق)، انساب الاشراف، تحقیق: سهیل زکار، ریاض زرکلی، بیروت: دارالفکر، 1417 ق.

8. ترمذی، محمّد بن عیسی، سنن الترمذی، بیروت: چاپ عبدالرّحمان محمّد عثمان، 1403.

9. جلال الدین سیوطی، عبدالرحمان بن کمال بن محمد خضیری (م 911 ق)، قوت المغتذی علی جامع الترمزی، محقق: ناصر بن محمد بن حامد غریبی، جامعة ام القری، 2004 / 1424.

10. حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه (م 405 ق)، المستدرک علی الصحیحین، بیروت لبنان : دارالمعرفة ، 1406 ق.

11. حلبی، علی بن برهان (م 1044 ق)، السیرة الحلبیه، بیروت: دارالمعرفة، 1400 ق.

12. حمیری قمی، عبد اللّه بن جعفر (م 300 ق)، قرب الاسناد، قم: مؤسسة آل البیت7 لاحیاء التراث، 1413 ق.

ص: 436

1. خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، بیروت: مؤسسة البلاغ، 1411ق / 1991م.

2. دشتی، محمّد، ترجمۀ نهج البلاغه، قم: مشهور، 1379ق.

3. دولابی، محمّد بن احمد بن حماد انصاری رازی، الذریة الطاهره، قم : مؤسسة النشر الاسلامی، 1407 ق.

4. ذهبی، محمّد بن احمد بن عثمان، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب ارنووط و حسین اسد، بیروت: مؤسسة الرسالة ، 1413 ق.

5. راوندی، قطب الدین سعید بن عبداللّه (م 573 ق)، الخرائج و الجرائح، قم: مؤسسه امام مهدی، 1409ق.

6. سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی (م 654 ق) ، تذکرة الخواصّ الاُمّة فی خصائص الأئمّة، قم: شریف رضی، 1418 ق.

7. سمرقندی، نصر بن محمد، تفسیر السمرقندی، محقق: عمروی، بیروت: دارالفکر، 1416ق.

8. سهیلی، عبدالرّحمان بن عبد اللّه، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، قاهره: چاپ عبدالرحمان وکیل، 1387 1390 / 1967 1970، چاپ افست 1410 / 1990.

9. سید المرتضی، علی بن حسین موسوی (م 436 ق)، أمالی المرتضی (غرر الفوائد ودرر القلائد)، تحقیق: أبوالفضل ابراهیم، بیروت: دار الکتاب العربی، 1387 ق 1967 م.

10. سید بن طاووس، رضی الدین علی بن موسی (ت 664 ق)، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، تحقیق و نشر: مطبعة الخیام قم، 1399ق.

11. سید بن طاووس، رضی الدین علی بن موسی (م 664 ق)، الطرف من الأنباء والمناقب، تحقیق: قیس العطّار، مشهد: تاسوعا، 1420ق.

شامی، جمال الدین یوسف بن حاتم ( ق 7 ق)، الدر النظیم فی مناقب الأئمّة اللَّه امیم،

ص: 437

1. تحقیق: مؤسّسة النشر الإسلامی، قم: مؤسّسة النشر الإسلامی، 1420 ق.

2. شهید ثالث، قاضی نور اللّه شوشتری هندی (م 1019 ق)، إحقاق الحقّ و إزهاق الباطل، با تعلیقات: سید شهاب الدین مرعشی، قم: مکتبة آیة اللّه مرعشی، 1411 ق.

3. شیخ حر عاملی، محمّد بن حسن (ت 1104 ق)، وسائل الشیعة، بیروت: مؤسسة آل البیت7 لإحیاء التراث، 1414 ق.

4. شیخ صدوق، ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی (م 381 ق)، الأمالی، تحقیق: مؤسسة البعثة، قم: مؤسسة البعثة، 1407 ق.

5. ، کتاب من لا یحضره الفقیه، تحقیق: علی اکبر الغفّاری، قم: مؤسسة النشر الإسلامی.

6. ، کمال الدین وتمام النعمة، تحقیق: علی اکبر الغفّاری، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، 1405 ق.

7. شیخ طوسی، ابوجعفر محمّد بن حسن (م 460 ق)، الامالی، قم: دار الثقافة، 1414ق.

8. ، التبیان فی تفسیر القرآن، نجف: مکتبة الأمین، 1381 ق.

9. ، مصباح المتهجّد، تحقیق: علی أصغر مروارید، بیروت: مؤسّسة فقه الشیعة، 1411 ق.

10. شیخ مفید، محمّد بن محمّد بن نعمان عکبری (م 413 ق)، الاختصاص، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: نشر اسلامی، 1414 ق.

11. ، الفصول

المختارة من العیون والمحاسن، تحقیق: السیّد میرعلی الشریفی، بیروت: دار المفید، 1414ق / 1993م.

12. ، تصحیح الاعتقاد (مصنّفات الشیخ المفید)، تحقیق: حسین درگاهی، قم: المؤتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید، 1413 ق.

13. طبرانی، سلیمان بن احمد لخمی (م 360 ق)، المعجم الأوسط، تحقیق: طارق بن عوض اللّه و عبد الحسن بن إبراهیم الحسینی، قاهره: دار الحرمین، 1415 ق.

، المعجم الکبیر، تحقیق: حمدی سلفی، بیروت: دار احیاء التراث

ص: 438

1. العربی، 1404 ق.

2. طبرسی، فضل بن حسن (م 548 ق)، اعلام الوری باعلام الهدی ، تحقیق و نشر: مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم: مطبعة ستاره، 1417.

3. ، تاج الموالید (طبع ضمن «مجموعة نفیسة»)، قم: مکتبة بصیرتی، 1406 ق.

4. ، مکارم الأخلاق، تحقیق: علاء آل جعفر، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، 1414 ق.

5. طبری، عماد الدین حسن بن علی (ق 7ق)، کامل بهایی، تحقیق: اکبر صفدری قزوینی، تهران: مرتضوی، 1382 ش.

6. طبری، محمّد بن جریر (م 310 ق)، تاریخ طبری ( تاریخ الامم والملوک)، به کوشش: گروهی از علماء، بیروت: اعلمی، 1403 ق.

7. ، جامع البیان عن تأویل آی القرآن (تفسیر طبری)، بیروت: دار الفکر، 1408 ق.

8. طبری امامی، محمّد بن جریر بن رستم (م قرن 5)، دلائل الامامة، تحقیق: مؤسسة البعثة، قم: مؤسسة البعثة، 1413ق.

9. عسکری، حسن بن عبداللّه بن سهل (م 395 ق)، الأوائل، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1407 ق.

10. عُصفُری، خلیفه بن خیّاط (م 240 ق)، تاریخ خلیفة بن خیّاط، تحقیق: سهیل زکّار، بیروت: دار الفکر، 1414 ق.

11. علامۀ امینی، عبدالحسین بن احمد (م 1390 ق)، الغدیر فی الکتاب والسنّة والأدب، بیروت: دار الکتاب العربی، 1387 ق.

12. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت: دار العلم للملایین، 1976 / 1978.

13. عیاشی، محمّد بن مسعود سلمی سمرقندی (م 320 ق)، تفسیر العیاشی، تحقیق: هاشم رسولی محلّاتی، تهران: المکتبة العلمیة، 1380 ق.

ص: 439

1. عینی، بدرالدین ابومحمد بن احمد (م 855 ق)، عمدة القاری، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1995م.

2. فاکهی، محمّد بن اسحاق (م ق 3 ق)، أخبار مکة فی قدیم الدهر وحدیثه، تحقیق: عبد الملک بن عبد اللّه بن دهیش، بیروت: دار خضر، 1414 ق.

3. فتّال نیشابوری، محمّد بن حسن (م 508 ق)، روضة الواعظین، تحقیق: حسین الأعلمی، بیروت: مؤسّسة الأعلمی، 1406 ق.

4. فرات کوفی، فرات بن ابراهیم (زنده در 307 ق)، تفسیر فرات کوفی، تهران: سازمان چاپ و نشر وابسته به وزارت ارشاد اسلامی 1410.

5. قاضی نعمان مغربی، نعمان بن محمّد تمیمی (م 363 ق)، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، تحقیق: سید محمّد حسینی جلالی، قم: نشر اسلامی، 1414 ق.

6. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم: مؤسسة دار الکتاب، 1404ق.

7. کلینی ، محمّد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی اکبر غفاری، چاپ سوم، تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1388 ق.

8. مبارک فوری، محمد عبدالرحمن بن عبدالرحیم (م 1282 ق)، تحفة الاحوذی، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1410ق.

9. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، تحقیق: محمّدباقر بهبودی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403 ق.

10. مسعودی، علی بن حسین (م 346 ق)، إثبات الوصیة للإمام علی بن ابی طالب7، بیروت: دار الأضواء، 1409 ق.

11. ، التنبیه و الإشراف، تصحیح: عبد اللّه إسماعیل الصاوی، قاهره: دار الصاوی، 1357ق.

12. ، مروج الذهب، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، تهران: علمی و فرهنگی، 1370ش.

13. مطهّری، مرتضی (م 1358 ش)، مجموعه آثار شهید مطهّری، تهران: صدرا، 1377ش.

مقریزی، احمد بن علی (م 845 ق)، امتاع الاسماع، تحقیق: محمّد نمیسی، بیروت:

ص: 440

1. دار الکتب العلمیة، 1420 ق.

2. منقری، نصر بن مزاحم (م 212 ق)، وقعة صفّین، تحقیق: عبد السلام محمّد هارون، قم: مکتبة آیة اللّه المرعشی، 1382 ق.

3. موسوی، سید فخار بن مَعَد (م 630 ق)، إیمان ابی طالب، تحقیق: محمّد بحرالعلوم، قم: سید الشهداء، 1410 ق.

4. واقدی، محمّد بن عمر (م 207 ق)، المغازی و الفتوح و الرِّدّة، تحقیق: مارسدن جونز، بیروت: الأعلمی، 1409 ق.

5. هیثمی، نورالدین علی بن ابی بکر (م 807 ق)، بُغیة الباحث عن زوائد مسند الحارث، تحقیق: حسین أحمد صالح باکری، مدینه: مرکز خدمة السنة والسیرة النبویة، 1413 ق.

6. ، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1408 ق.

7.

ص: 441

1.

ص: 442

40- سرور زنان قریشی

اشاره

40

سرور زنان قریشی(1)

گروه تحقیق مؤسسة البلاغ

سخن از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دختر خویلد، سخن از سرور زنان جامعه مکی است که کسی به مقام او از نظر نسب، شرافت و مال و جمال و منزلت اجتماعی نمی رسد. خدیجۀ قریشی، دختر خویلد، پسر اسد عبدالعزی، پسر قصی پسر کلاب، پسر مرّه، پسر کعب، پسر لؤی، پسر غالب قریشی است. از نظر نسبت به یکی از 25 عشیره قریش می رسد و با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در جد اعلا یعنی قصی فامیل و هم ریشه می شود، به طوری که آن حضرت تنها با یک نفر واسطه به قصی می رسد و این گونه با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قرابت و خویشی نزدیکی می یابد.(2)

مادرش فاطمه دختر زائده، پسر اصم است. نام پدر مادری اش جندب، پسر هرب، پسر رواحه، پسر حجر، پسر عبد معیص، پسر عامر، پسر لؤی است. چنان که مورخان نگاشته اند: پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، جز خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و ام حبیبه با هیچ زنی از فرزندان قصی ازدواج نکرده است.

همۀ مزایا و امتیازات برتری اجتماعی از مال و نسب، نیک سیرتی، خوشی شهرتی، جمال و زیبایی برای آن حضرت فراهم بود. ایشان از نظر منزلت و مرتبت اجتماعی به مال و نسب و خوش شهرتی و نیک نامی جایگاهی بزرگ در جامعه مکی داشت. سیره نویسان در کتب سیره با عباراتی از منزلت ایشان یاد می کنند که گویای برتری شخصیت آن حضرت در

ص: 443


1- حضرت خدیجه کبری عَلَيْها السَّلاَمُ، ترجمۀ محمود شریفی، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل، چاپ اول، 1396، ص 31 100.
2- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 114.

جامعۀ مکی بوده است.

ابن اسحاق سیره نویس می نویسد: «خدیجه بنت خویلد، زنی بازرگان و تاجر، دارای ثروت و مال بود و مردان را برای کار تجارت به مزد می گرفت و با آنان مضاربه می کرد و قسمتی از سود را طبق قرارداد به آنان می داد.»(1)

حلبی شافعی در کتاب سیره خود در توصیف خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می نویسد: «نفیسه دختر منیه، خواهر یعلی که از زنان هم عصر خدیجه است، نقل می کند که گفت: خدیجه دختر خویلد زنی دوراندیش، قوی و شریف بود و در زمان خودش از نظر نسب متوسط زنان قریش و از نظر شرف اعظم و از نظر مال ثروتمندتر و از نظر جمال نیکوترین بود. در جاهلیت او را طاهره می خواندند، که نشانۀ پاک دامنی او بود.»(2)

در نسخۀ دیگر آمده است: «به او سرور زنان قریشی می گفتند.»(3)

ابن اثیر می نویسد: «زبیر می گوید: خدیجه در جاهلیت طاهره خوانده می شد.»(4)

ابومحمّد عبدالعزیز بن الاخضر الجنابذی، در کتاب «المعالم العترة النبویة» در توصیف خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می نویسد: «خدیجه زنی دوراندیش و خردمند بود و در آن زمان از نظر نسب متوسط و از نظر شرف اعظم و از نظر مال داراترین ایشان بود.»(5)

خویلد، پدر حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، یکی از مردان قریش است که تاریخ مکۀ مکرمه داستان ها و خاطرات مهم و تأثیرگذاری از او را ثبت کرده است. دفاع جانانه خویلد از کعبه در زمان هجوم و لشکرکشی تبّع (حمله ابرهه) زمانی که می خواستند حجرالاسود را به یمن منتقل کنند، از نمونه های دفاعی جانانه و خدمات او است.

خویلد در آن زمان رهبری گروهی از مردان قریش را به عهده داشت و با تُبّع جنگید تا

ص: 444


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 199.
2- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیه، ص 137.
3- . همان.
4- . ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج 5، حرف خ.
5- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 9.

نگذارند حجر الاسود را برگیرند و از کعبه به یمن منتقل سازند. پس خدا نخواست تا نقشۀ شوم تُبّع تحقق یابد و سرنوشت نگذاشت تا آنان مقصود خودشان را برآورده سازند.

ابن اثیر می نویسد: او (خویلد) کسی است که با تبع جنگید زمانی که خواستند حجرالاسود را برگیرند و به یمن ببرند. در آن زمان خویلد با گروهی از قریش مقاومت کردند. سپس تبع در خواب چیزی دید که او را هراسان و وحشت زده کرد. پس دست از آن برداشت و حجرالاسود را در مکانش رها کرد و رفت.

موقعیت حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در میان جامعۀ مکی و قومش این گونه بود: زنی اصیل زاده و با خانواده ای ریشه دار که او را در میان مردمش بزرگ ساخت و مردمان به این بزرگی ها او را طاهره و سرور قریش نامیدند.

سیره نویسان می گویند که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنی ثروتمند و بازرگان بود و در جامعۀ تجاری مکه به تجارت و بازرگانی اشتغال داشت و با ثروت و مالش سرمایه گذاری و مضاربه می کرد و با دانش و خرد تجاری اش و نیز توانایی و برتری اش در این رشته، اقتصاد و شرکتش را خوب مدیریت می کرد و بر ثروت خویش می افزود.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در کار تجاری سابقه دار و ریشه دار و موفق بود؛ چنان که از نظر اجتماعی نیز زنی دارای جایگاه اجتماعی برخاسته از خانوادۀ اصیل و ریشه دار بود. تاریخ چنان که بعضی از محققان ذکر کرده اند، نقل نکرده که ایشان معلاملات ربوی داشته باشد، بلکه تجارتش را از راه کارگران و سهامداران تجاری با سهم و قسمتی از سود و بهره مدیریت می کرد. تجارتش میان شام و مکه بود؛ چنان که بازرگانان قریش این شیوۀ تجاری و بازرگانی را انجام می دادند. این پدیده ای بود که قرآن در توصیف آن می فرماید:

(لِإِیلَافِ قُرَیشٍ * إِیلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاءِ وَ الصَّیفِ ؛(1) برای الفت دادنِ قریش، الفت دادنشان در کوچ زمستانی (به سوی یمن) و کوچ تابستانی (به سوی شام)).

ریشه و خاستگاه ثروت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، ثروت خانوادگی اش بود و آنچه این مطلب را تأیید

ص: 445


1- . قریش: 1 2.

می کند، این که پسر برادرش حکیم بن حزام، تاجری ثروتمند بود. او کسی است که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) او را در مدینه از احتکار غذا بازمی داشت، چرا که تنها تاجری بود که مواد غذایی را در اختیار داشت و هر چه وارد بازار مدینۀ منوره می شد، خریداری می کرد، از این رو در احتکار و نرخ گذاری دستش باز بود و حاکمیت بازار را برعهده داشت.

برخی از روایات بیان می کند که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اموال زیادی را از همسرش پیش از ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به ارث برده بود. این روایات بیان می کند که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با ابی هاله ازدواج کرد و پس از مرگ وی با عتیق ازدواج کرد. این پیش از آن زمانی است که آن حضرت با رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ازدواج نماید.

البته روایات دیگری که در آینده نقل خواهد شد این مطلب را می رساند که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در حالی که دوشیزه بود ازدواج کرده است، نه آن که او زنی بیوه باشد.

آغاز سرنوشت

در باشگاه ها، انجمن ها، مجالس و محافل، همه مردم از ثروتمند، بازرگانان و کارگران و خدمۀ تجاری و از نزدیکی حرکت کاروان های تجاری به سوی شام سخن می گفتند. آنان همگی اتفاق داشتند که این سفر تجاری برایشان کالا و سود زیادی را به ارمغان خواهد آورد. مکه در منطقه ای قرار داشت که زندگی مردمان با بازرگانی و تجارت سپری می گشت. از این رو، برای قریش امور تجاری و آوردن کالا بسیار بااهمیت بود.

در این میان، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ یکی از برجسته ترین بازرگانان مکه نیز در جست وجوی کارگزاران و سهام داران بود.

پس

خدیجه مثل همیشه در اندیشه بود تا کاروانی تجاری را به سوی شام حرکت دهد. او در جست و جوی کارگزاران و سهام دارانی بود تا در این امر با او مشارکت کنند؛ یعنی کسانی که بتوان به امانت داری ایشان اطمینان کرده و صلاحیت تجاری و همراهی با ایشان را داشته باشند.

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) جوانی از بازرگانان مکه بود که جدش عبدالمطلب رهبر قریش و سرور بنی هاشم بود. از نظر خویشاوندی با هم بسیار نزدیک بودند و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خود او را از نزدیک

ص: 446

می شناخت. مردم از صداقت و راستی و امانت داری اش سخن می گفتند و او را به خوش خویی و خردمندی و توانایی می ستودند.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در جست وجوی امانت داری بود که مالش را حفظ کرده و توانایی و صلاحیت تجاری داشته و بتواند سودی را برای او کسب کند و آدم خوش خویی که بتواند روابط خوبی را با دیگر بازرگانان و ثروتمندان برقرار سازد. اما کدامین تاجر و بازرگان حاضر بود که عقد قراردادی با او ببندد و مالش را تسلیم او نماید؛ هر کسی نام ها و نشانه های مطلوب خود را می جست و پیشنهادی را عرضه می کرد و کسانی را برای این مسئولیت مهم نامزد می کردند. هر کسی شخصی را که شایستۀ این امور و شروط می دانستند معرفی می کردند و می گفتند که آنان می توانند اهداف تجاری از سود و امانت و مدیریت درست را برآورده ساخته و تحقق بخشند.

خدیجه همۀ این ها را سبک و سنگین می کرد، ولی کسی را جز محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیافت که بتواند این مسئولیت خطیر را برعهده گیرد. از این رو انتخابش جز محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نبود تا به عنوان شریک تجاری امین، عهده دار این مسئولیت باشد.

پس باید دیدار و ملاقاتی با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می داشت. ملاقات و دیدار با کسی که قلب و جان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به وثاقت و قناعت پر کرده بود. پس خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ کسی را نزد محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرستاد و او را برای دیدار و تفاهم و عقد قرارداد فراخواند.

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به درخواست خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پاسخ مثبت داد و با او دیدار کرد و به پیشنهادش گوش داد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیشنهاد کرد که مالی را به او بسپارد(1) تا آن را مال التجاره قرار داده و برای تجارت به شام برود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیشنهاد داد سودی به او بدهد که بیش از سودی است که دیگران در سفرهای تجاری پیشین به او می دادند. او هم چنین پیشنهاد کرد تا میسره غلام ویژه اش او را در این سفر تجاری همراهی کند و در طول سفر در خدمت ایشان باشد و

ص: 447


1- . در بعضی روایات آمده، که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ پیشنهاد کرد و از خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خواست که مالی را در اختیار پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قرار دهد که او تجارت کند؛ همان گونه که در بعضی از روایات هم آمده، که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیشنهاد کرد با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تماس بگیرد و از او بخواهد که مال التجاره در اختیار او بگذارد تا او کار تجاری انجام دهد.

نیازهای شخصی اش را برآورده نماید و در این سفر سخت و دشوار کمک کار و یار و یاور او باشد و این که غلامش زیر نظر و تحت فرمانش عمل کند و کارهایش را انجام دهد.

در آن زمان حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و عمویش ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، شرایط سخت مالی را می گذراندند؛ به طوری که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ به برادرش عباس بدهکار بود و توانایی پرداخت بدهکاری اش را نداشت، از این رو از مسئولیت سقایت حجاج به نفع عباس کناره گرفت؛ زیرا توانایی مالی نداشت و نمی توانست از عهدۀ بدهکاری برآید و روز به روز بدهکاری اش افزایش یافته بود.

پس

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز در مشکل اقتصادی و مالی بود. او نیز مانند عمویش ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ نیازمند مال و در آمدی بود؛ زیرا آن حضرت در خانۀ عمویش می زیست و مشکلات اقتصادی خانواده بر دوش او نیز سنگینی می کرد. از برخی از روایات چنین برمی آید که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ از برادرزاده اش محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خواست تا به تجارت با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بپردازد؛ چرا که فشار اقتصادی خانواده را دربر گرفته بود و به تنهایی نمی توانست از عهدۀ هزینه ها مخارج برآید.

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به مشارکت تجاری با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پاسخ مثبت داد و عقد قراردادی بسته شد و محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مسئولیت مال و کاروان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را به دست گرفت، و به سوی شام در سفر تجاری تابستانی حرکت کرد. قریش بر پایۀ سابقۀ تجاری با شام، تابستان به این سمت و سو می رفت. کاروان کالا و اثاث صادراتی مکه به شام را حمل می کرد. پس از مدتی این قافله به شام و بازار بصری(1) رسید. این بازار معروف در شام و مرکز خرید و فروش در منطقه بود.

معاملات پرسود و سودها نیز دور از انتظار بود. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیازهای بازار مکه را خریداری کرد و به سرزمین مقدس مکه بازگشت. کاروان پربار آهسته راه می پیمود و به آرامی از میانۀ بیابان و گرمای تابستان شام و صحرای عرب می گذشت. کاروان با آن آرزوها و آمال پاک و زیبای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به حرکت درآمد؛ بلکه در حقیقت با این حرکت قلب خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و عشق راستین و پاکش به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هم به سیر و حرکت درآمد. او در انتظار قافله و کاروان و آمدن محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) لحظه شماری می کرد. بی گمان تقدیر نهان و سرنوشت پنهان، پشت پرده های غیب

ص: 448


1- . طبرسی نقل کرده که کاروان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به بازار خماشه در شام رسید، ص 139.

با کاروان تجاری نهان شده بود. در آن زمان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ خود را برای دیدار و ملاقات از نزدیک با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آماده می ساخت.

راویان رخدادها و حوادث سفر تجاری پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و هم چنین درخواست خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و ازدواجش با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را توصیف کرده اند. آنان همگی بر این مطلب اتفاق نظر دارند که علت و منشأ ازدواج آن دو، شکل گیری علاقه ای در جان و روح خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نسبت به شخصیت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پس از مشارکتش در فعالیت بازرگانی و سفر تجارتی بوده است. تحلیل و ارزیابی چگونگی نشأت گرفتن این روابط تجاری میان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در برخی روایات مانند آن چیزی که ابن هشام در سیرۀ خودش نقل می کند نشان می دهد که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می کوشید به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نزدیک تر شود و او است که درخواست ازدواج را از طریق روابط تجاری برنامه ریزی کرده بود.

پس خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مقام و منزلت بلند و رفیع شخصیت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به خوبی می شناخت؛ چرا که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرزند مکه و پسرعمویش و فرزند سرور قریش بود و آن دو از نظر نسب خویشاوندی نزدیک بودند و تنها این فعالیت تجاری موجب این شناخت و معرفت نبود؛ بلکه از راه این رابطۀ تجاری و این شناخت جدید بود که او درخواست می کند که مسئولیت کاروان تجاری اش را بپذیرد تا بیش از مزد و سودی که دیگران پرداخت می کنند به او بپردازد.

از نظر منزلت اجتماعی و مالی حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ کسی است که جامعه مکی او را طاهره و سرور زنان قریش می نامند. چنین خدیجه ای در اندیشه بود تا با مردی چون محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ازدواج کند که در شرافت و خویش خویی و شهرت نیک همانندی نداشت. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ جوانان قریش را می شناخت؛ چنان که مردان برجسته و ثروتمندان و صاحب منصبان مکه را می شناخت. بسیاری از بزرگان قوم دست خواستگاری برای همسری به سوی او دراز کردند، ولی ایشان به درخواست همۀ آنان دست رد زد.

اینک کاروان با سود فراوان بازگشت و با خود خبر شهرت و پاکی و پاک دامنی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را آورد؛ چرا که غلام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، میسره از آنچه از بزرگواری و عظمت این مرد دیده بود،

ص: 449

گزارشی داد و از سلوک رفتاری و اخلاقش، شگفتی های بسیاری گفت که در مردان دیگر هیچ طاقت نمی شد.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همان طوری که مال و سودی را دریافت کرد، که به دست محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) زیاد شده بود، اعتماد و آمال و آرزوهایش در حق محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رشد و زیادتر شده بود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از او مال بسیاری را دریافت کرد که البته نهایت آرزوی وی نبود، بلکه او تلاش می کرد تا محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به همسری خود درآورد و او را شریک زندگی خویش قرار دهد. این اندیشه ای بود که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بدان می اندیشید و در بارۀ آن فکر می کرد و برای رسیدن به این هدف در زندگی اش تلاش می کرد.

خواستگاری و ازدواج

مرحلۀ جدیدی در زندگی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با تفکر و اندیشۀ جدّی در بارۀ همسری محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همراه با رسیدن به آن حضرت پیش آمد، پس پیشنهاد به وی آغاز شد. این همان علتی است که آرزوهای بزرگی را در جان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برانگیخت.

مورخان دو روایت مختلف از چگونگی پیشنهاد و عرضۀ درخواست ازدواج به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سخن گفته اند.

ابن هشام در کتاب سیرۀ نبوی خودش می نویسد که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ کسی را نزد محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرستاد و خواستار دیدار شد و سپس موضوع ازدواج را عرضه داشت و آن را مطرح و پیشنهاد کرد. وی عبارات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را نقل می کند که دلالت بر شخصیت و سطح آگاهی اجتماعی و فهم ایشان در بارۀ مرد مناسبی دارد که می تواند شریک زندگی اش باشد.

این خواستگاری، یعنی خواستگاری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و درخواست همسری در سیرۀ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اساس تشریع را نیز تشکیل می دهد تا آن جایی که اسلام به زن عاقل و رشید این حق را بدهد که از مردش خواستگاری کند و خودش درخواست ازدواج را مطرح سازد.

پس این وقایع اگر چه قبل از پیامبری آن حضرت بوده، ولی هرگز پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) کاری را پیش از پیامبری که مخالف با پس از آن باشد، انجام نداده است. از این رو شریعت اسلامی و

ص: 450

قانون آن پس از نبوت، این حق را تثبیت می کند و چنین شرط نمی کند که مرد باید آغاز به خواستگاری کند، هر چند که عرف اجتماعی بر آن بوده است.

ابن هشام نصوصی را مطرح و نقل می کند که دلالت بر ارائۀ پیشنهاد و خواستگاری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دارد. بر اساس این گزارش ها، این خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است که از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می خواهد تا با ازدواج با وی موافقت نماید.

ابن هشام می نویسد: «خدیجه نزد پیامبر کسی را فرستاد و به او گفت (آن چنان که گمان می رود): ای پسر عمو! به جهت خویشی و جایگاه تو در قوم و امانت داری و نیک گفتاری به تو علاقمندم. سپس خودش را به ایشان عرضه داشته و پیشنهاد داد و خدیجه در آن زمان از نظر نسب جزو زنان متوسط و از نظر شرف بزرگ ترین و از نظر مال داراترین در میان قومش بود به طوری که همۀ قوم خواستار ازدواج با ایشان بودند، هر چند که به آن آرزو نمی رسیدند و به آن حضرت دسترسی نداشتند.»(1)

بر پایۀ این مبنا حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شوهرش را اختیار و انتخاب کرد. خاستگاه انتخاب آن حضرت ارزش های اخلاقی و کمالات شخصیتی است. انگیزۀ آن حضرت، ثروت و مال نبود چرا که وی از ثروتمندان مکه و سرمایه دارترین بازرگانان آن شهر بود.

البته

روایتی دیگر نیز از این سخن می گوید که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به طور مستقیم از محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خواستگاری نکرد، بلکه یکی از زنان را واسطه در این کار قرار داد که نامش نفیسه دختر هنیه است.

ابن اثیر نوشته است: «خدیجه کسی را نزد پیامبر فرستاد و پیشنهاد خویش را عرضه داشت و واسطۀ میان خدیجه و پیامبر، نفیسه بنت هنیه خواهر یعلی بن هنیه بود. نفیسه در روز فتح مکه اسلام آورد و پیامبر به او نیکی کرد و بزرگ و گرامی اش داشت.»(2)

ابن سعد در طبقات به طور تفصیل به این وساطت اشاره کرده است. وی می نویسد:

محمّد بن عمر بن واقد اسمعی، از موسی بن شیبه، از عمیره بنت عبیداللّه بن کعب بن

ص: 451


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 200.
2- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 40.

مالک، از ام سعد بنت سعد بن ربیع، از نفیسه بنت هنیه نقل می کند که او گفت: خدیجه بنت خویلد بن اسد بن عبدالعزی بن قصی، زنی دوراندیش، قوی و شریف و دارای همۀ کمالاتی بود که خداوند برای یک زن از کرامت و خیر بخواهد. او در میان زنان قریش آن روزگار از نسبی میانه و متوسط، شرافتی بزرگ و مالی بسیار برخوردار بود و همه قومش آرزوی ازدواج با او را داشتند که اگر می توانستند این کار را می کردند، و او را می خواستند و برایش مال بسیار، بذل و بخشش می کردند.

نفیسه می گوید: پس خدیجه برای زمینه چینی مرا به سوی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرستاد و این زمانی بود که آن حضرت همراه کاروان تجاری خدیجه از شام بازگشته بود. پس گفتم: ای محمّد! چه چیزی مانع از ازدواج تو است؟

ایشان گفت: چیزی ندارم تا بدان ازدواج کنم.

گفتم: اگر مالی کافی باشد و تو را به جمال، مال و شرف و دارایی بخوانند، پاسخ می دهی؟

گفت: آن زن کیست؟

گفتم: خدیجه.

فرمود: این چگونه ممکن است؟

گفتم: آن با من.

گفت: من حاضرم.

پس نزد خدیجه رفتم و خبر موافقت را دادم. پس فردی را به سویش فرستاد و گفت فلان ساعت بیا.(1)

این گونه رضایت آن حضرت فراهم شد و اوضاع برای ازدواج و همسری خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فراهم آمد؛ همسری که یاورش بود و محبت خویش را به او بخشید و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز محبت صادقانه و پاکش را به سوی او سرازیر کرد تا خانوادۀ نمونه ای را در جهان انسانیت و

ص: 452


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 132.

بشریت بنا گذارند. پس در این هنگام بود که خواستگاری به شکل عرف جامعۀ آن روز مکه انجام گرفت.

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از جا برخاست و سمت خویشان خود حرکت کرد و با عموهاش در بارۀ پیشنهاد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و درخواست ازدواجش سخن گفت تا هیئتی از بنی هاشم متوجۀ خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای خواستگاری و درخواست ازدواج با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شوند. پس عموها نیز بدون اعتراض و بحثی به آن حضرت پاسخ مثبت دادند؛ چرا که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از زنانی نیست که سران بنی هاشم در بارۀ ازدواجش با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اعتراضی داشته باشند. این گونه بود که ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ و حمزه در هیئتی به خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ حرکت کردند و مجلسی با حضور آنان برپا شد و ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ درخواستش را به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و عمویش عمرو بن اسد در میان گذاشت؛ چرا که در آن زمان پدر خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از جنگ «فجار» درگذشته بود.

ابن کثیر در کتاب بدایه و نهایه می نویسد: موملی گفت: عموی خدیجه عمرو بن اسد کسی است که خدیجه را به عقد ازدواج محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درآورد.

سهیلی نیز این قول را ترجیح داده است و ابن عباس و عایشه از او حکایت کرده اند. عایشه گفته است: خویلد قبل از جنگ فجار مرده بود.(1)

اول حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ سخن گفت و خواستگاری رسمی را در مجلسی انجام داد که بزرگان قریش و بنی هاشم در آن بودند. وی گفت:

ستایش خداوندی را که ما را از فرزندان ابراهیم و اسماعیل قرار داد و ما را در معدن نور و عنصر اصلی قرار داد وحضانت خانه اش را بر دوش ما گذاشت و به خدمت حرمش گماشت و آن را برای ما خانۀ محبوب و حرم امن قرار داد و حاکمان بر مردم کرد. این برادرزاده ام محمّد بن عبد اللّه است که از نظر شرافت، بزرگی، فضل و عقل، هیچ مردی به ارزش و وزنش نرسد و اگر چه از نظر مالی چنین نیست، اما مال و ثروت سایۀ گذرا، امری حایل و عاریه ای است که باید بازپس داد. به خدا سوگند! خبر عظیم و تمام بزرگی و ارج و منزلت برای او است. او خواستگار کریمۀ شما خدیجه

ص: 453


1- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة النهایه، ج 2، ص 362.

است و میل به او دارد و برای صداق و مهریه از «دوازده اوقیه و نش» بذل می کند نش بیست درهم و اوقیه چهل درهم است و اوقیه هاونش از زر و طلا است چنان که محب طبری گفته است پس کل مهریه خدیجه پانصد درهم شرعی است.

البته گفته شده مطلب درست تر آن که صداق آن حضرت بیست شتر جوان بود، اما چنان که گذشت، می توان گفت: منافاتی در میان این دو قول نیست؛ زیرا می تواند شترهای جوان به عنوان عوض از مهریه یاد شده باشد.

و برخی دیگر نیز گفته اند: ممکن است ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ صداق و مهریه اش را همان مقدار قرار داده باشد، ولی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خودش، آن شتران جوان را به مهریه افزوده باشد. پس همۀ این مطالب و میزان مهریه می تواند درست باشد؛ و خداوند بدان داناتر است.

او

می نویسد: در این هنگام عموی خدیجه عمرو بن اسد گفت: او خود مردی بزرگ است که کسی نمی تواند به زمینش بزند و بر او چیره شود. پس خدیجه را به نکاح او درآورد.(1)

در

روایات، سن حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را در هنگام ازدواجش با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ 25 سال گفته اند.

هم چنین

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نخستین زنی است که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با او ازدواج کرد و زمان این ازدواج قبل از تجدید بنای کعبه به دست قریش بود که بر اثر اختلاف میان رهبران قریش، حضرت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مشکل گذاشتن حجرالاسود در مکانش را با تدبیر خویش حل و فصل کرد.

بسیاری از روایات بر این نکته اجماع دارند که سنّ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در هنگام ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چهل سال بود، ولی برخی از روایات سن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ را هنگام ازدواج 25 گفته است؛ چنان که برخی دیگر از روایات نیز سنش را 28 سال بیان کرده است. ابن کثیر بیهقی از حاکم نقل می کند که سن پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در هنگام ازدواج با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ 25 سال و سن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در آن زمان 35 سال یا 25 سال بوده است.(2)

ابن کثیر نقل می کند که سن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنگام ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) 25 سال بوده است. البته

ص: 454


1- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیه، ج1، ص 137.
2- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 2، ص 360؛ حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 265.

روایتی هم آن را تأیید می کند. ابن کثیر در کتابش آورده است که: بیهقی از حاکم نقل می کند که به خط ابی بکر بن ابی خثعمه دیدم که از مصعب بن عبد اللّه زبیری حدیث کرده، او گفته است: خدیجه هنگام وفات و رحلت به 65 ساله رسید؛ و برخی نیز گفته اند که او به پنجاه سال رسیده بود. به نظر می رسد که این درست تر باشد.(1)

پس صحیح آن است که گفته شود سن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنگام وفات پنجاه سال بود. روایتی که می گوید او در 25 سالگی با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ازدوج کرده این قول را تأیید می کند؛ زیرا آن حضرت پیش از ازدواج 25 سال و پیش از بعثت 51 سال و ده سال پس از آن زیسته است که روی هم پنجاه سال می شود.

اربلی از ابن عباس نقل می کند که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زمانی ازدواج کرد که وی دختری 28 ساله بود و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) صداق و مهریه اش را دوازده اوقیه قرار داد؛ چنان که مهریۀ دیگر زنانش نیز این اندازه بود. البته گفته شده است: خدیجه پانزده سال قبل از عام الفیل به دنیا آمد و در چهل سالگی ازدواج کرد و در آن زمان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) 25 ساله بود.(2)

همچنین اربلی از ابن حماد نقل کرده که او گفت: به من چنین رسیده که پیامبر خدیجه را با دوازده اوقیه طلا ازدواج کرد و خدیجه آن زمان 28 ساله بود.(3)

روایات در مورد سنّ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هنگام ازدواج با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مختلف است که بین چهل سال و سی و پنج سال و بیست و هشت سال و بیست و پنج سال دور می زند.

روایات بیان می کنند که مهریۀ زنان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و دخترانش پانصد درهم بود. حماد بن عیسی از ابی عبد اللّه امام صادق عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل می کند که از ایشان شنیدم که می گفت: پدرم گفت: پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دیگر دخترانش را جز به همین مهریه به عقد کسی درنیاورد و زنی را نیز به بیش از دوازده اوقیه و نش به تزویج خوش درنیاورده است.(4)

اما مسئلۀ دیگر که روایات از آن سخن می گوید این است که آیا حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با

ص: 455


1- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 2، ص 264.
2- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 139.
3- . همان، ص 136.
4- . کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 20.

رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در حالی ازدواج کردکه دوشیزه بود یا آن که زنی بیوه بود؟

روایات در این زمینه اختلاف دارد. برخی از روایات می گوید که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پیش از پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ازدواج کرده و برخی می گوید که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجۀ دوشیزه ازدواج کرده است.

به عنوان نمونه در برخی روایات آمده که: خدیجه بنت خویلد نخست در مکه ازدواج کرد؛ آنان می گویند: خدیجه همسر عتیق بن عائذ مخزومی بود. وی سپس با ابی هاله زرارة بن نبائی اسدی ازدواج کرد.

احمد بلاذری و ابوقاسم کوفی در کتاب های خودشان و مرتضی در کتاب شافی و ابوجعفر در کتاب تخلیص آورده اند که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ازدواج کرد در حالی که دوشیزه بود.(1)

در بارۀ همین مسئله گزارشی است که می گوید: عایشه دختر ابوبکر با پیامبر در حالی ازدواج کرد که او دختر هفت ساله بود. این ازدواج در سال پیش از هجرت بوده است؛ ولی گزارشگری دیگر گفته است: عایشه دختری شش ساله بود که پیامبر در ماه شوال با او در مدینه ازدواج و زناشویی کرد و عایشه آن زمان نُه ساله بود و این که غیر از عایشه آن حضرت با دوشیزۀ دیگری ازدواج نکرد.(2)

به هر حال ازدواج پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ صورت گرفت و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خواست تا به خانه اش منتقل شود تا در آن خانه سعادت و خوشبختی، با همدیگر بر اساس محبت و وفاداری زندگی کند. بی گمان این بزرگ ترین خانه ای است که بر روی زمین ساخته شده است؛ چرا که حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از نظر اخلاقی همسر نمونه بود و ایشان روابط زناشویی را بر اساس محبت، وفاداری، بذل و بخشش و همراهی در کنار شوهر در سخت ترین برهه های زندگی و مشکلات و محنت ها به نمایش گذاشت. چنان که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز عواطف پر از مهر و محبت و احترام خویش را با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مبادله می کرد. این عشق و دلدادگی چنان استوار و محکم بود که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بارها پس از وفات و رحلت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ این جمله معروف را بر زبان می راند که: «من دوستان خدیجه را به

ص: 456


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج22، ص 1(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)1.
2- . همان.

خاطر

خدیجه دوست می دارم.»

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در دو مقطع از زندگی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مشارکت داشت: دورۀ دارایی، راحتی و استقرار و امنیت و آرامش و آسایش؛ و دورۀ رسالت، دعوت، جهاد، مبارزه و تحریم.

شرایط سخت محنت و سختی و دشواری جهاد و مبارزه جز بر محبت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و ایستادگی در کنار آن حضرت و فداکاری در راه اهدافش نیافزود.

ابن هشام در توصیف علاقۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و زندگی با آن حضرت در محیط خانوادگی می نویسد: «خدیجه بنت خویلد به آن حضرت ایمان آورده و بر آورده هایش از سوی خدا تصدیق کرد و بر امر رسالت و دعوت، پشتیبانی و یاری رساند در حالی که او نخستین کسی است که به خدا و رسالت رسول ایمان آورد و او را تصدیق کرد و این گونه خداوند به کمک و یاری خدیجه کار رسالت را بر پیامبرش آسان کرد، به طوری که پیامبر چیزی از سخنان و رفتارهای ناخوشایند از ردّ و تکذیب نمی شنید و امری ایشان را محزون نمی کرد، مگر آن که به واسطۀ خدیجه آن حزن و اندوه از دل آن حضرت برداشته می شد و خدیجه گشایشگر و آرامش بخش او می شد.»(1)

از این رو است که آن حضرت استحقاق یافت تا به عنوان بزرگ زنان زمینیان و برترین زنان بهشت و الگو و نمونۀ آنان معرف شود؛ چنان که مستحق آن شد تا درود و تحیت پروردگارش را دریافت کند که جبرئیل از سوی خدا به سوی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آورده بود.

و به همین دلیل است که آن حضرت سزاوار آن شد و استحقاق آن را یافت تا به خانه ای از درّ بهشت بشارت و مژده داده شود که در آن هیچ سختی و رنجی نیست؛ زیرا هیچ روزی ایشان در برابر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به سبب مشکلات و سختی ها تند و خشمگین نشد و خشن برخورد نکرد، و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از او چیزی ندید که او را به تشویش و نگرانی افکند و یا صفای زندگی اش را در طول مدت زندگی اش مکدّر و تیره نماید؛ بلکه آن حضرت هماره محبت خودش را به او پیش کش می کرد و در همه حال یاری اش می رسانید و دردها و رنج هایش را در زمانی کاهش می داد که درگیری با دشمنان رسالت و پیامبری به اوج می رسید و او را می آزرد.

ص: 457


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج4، ص 393.

این سیره و رفتار خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود به طوری که پروردگار کریم او را می ستاید و زبان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در تمام طول زندگی اش در ستایش ایشان به حرکت درمی آمد. پس این زن گرامی و بزرگوار بود که هرگز از قلب و خاطرۀ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) غایب نشد.

خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ زنی ثروتمند و بزرگ بود که در مکه خانه ای اصیل و اشرافی داشت؛ چرا که از ثروتمندترین بازرگانان قریش بود. ایشان حتی از نظر ثروت و دارایی از برترین های قریش بود؛ چرا که حجم مبادلات او بالا بود و ارزش تجارتی اش در برخی سال ها که به خارج مکه حرکت می داد، معادل کل تجارت قریش برآورده شده است.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ که اکنون خداوند برایش شرافت همسری پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را خواسته بود، همۀ محبت و مالش را به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خالصانه می بخشد. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در خانۀ عمویش ابی طالب7 زندگی فقیرانه ای داشت، او در بیست و پنج سالگی از عمر مبارکش بی ثروت و بدون خانه بود.

وقتی خواستگاری تمام شد و عقد ازدواجش در محضر سران قریش و بزرگان بنی هاشم بسته شد، بر پایۀ سنت های ازدواج و تشکیل کانون خانواده زن باید به خانۀ شوهرش منتقل شود، این در حالی است که خدیجه او را برای اقامت با خودش به خانه اش خوانده بود. این همان خانه ای است که در نهایت مسجدی جاودانه شد و جزئی از تاریخ و میراث درخشان باشکوه امت درآمد.

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در فضای چنین خانه ای با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با خوشبختی می زیست و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با همسر گرامی اش محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سعادتمند زندگی می کرد. این خانه هم چون یک وادی سبز در صحرای تاریخ بود که نور را در تاریکی مکه پراکنده ساخت.

روزها و سال ها گذشت و تاریخ پانزده سال از عمر این خانه و خانوادۀ بی نظیر را بر روی این سیاره نگاشت. این در حالی بود که زمین با آرزوی روشن منتظر درخشش وحی بود. این گونه بود تا این که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به رسالت مبعوث شد و پیامبری و دعوت به توحید و اسلام از این خانه آغاز گردید و در پیرامون این خانه، حوادثی بزرگ رقم خورد و رنج ها و دردهای

ص: 458

بسیاری خانه و اهلش را فراگرفت به طوری که رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همواره در طول مدت پیامبری در مکه با اذیت و آزار همسایگان و خویشان مواجه بود.

این اذیت و آزارها از سوی خویشانی بود که با او نسبت خویشاوندی داشتند و چرا که عموی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همسایه اش بود و او را زیر نظر گرفته و با سنگ می زد و عدی بن ابی الحمراء ثقفی نیز که خانه اش در آن نزدیکی بود، ابولهب را در این اذیت و آزار همراهی می کرد. این اذیت و آزار در زمانی به وقوع پیوست که آن حضرت به میان آنان بیرون می آمد و آنان را به اسلام و ایمان می خواند و با آنان در بارۀ دین و توحید احتجاج می کرد و آنان را به آنچه از احساسات و عواطف انسانی، وجدان و اخلاق اجتماعی و ارزش های نیک ماندگار فرامی خواند و از آنان می خواست تا به اصول ارزشی انسانیت که هنوز محل احترام مردم و جامعه بود، رو آورند و به ارزش های انسانی پاسخ مثبت دهند.

آن حضرت در میان این مردمان این چنین ندا می داد: ای بنی عبدالمطلب! این چه همسایه ای است. پس این رفتار بد و زشتی است که در میان عرب مرسوم و معمول نبود آنان به حمایت از همسایه و احترام به همسایه معروف بودند.

ابن اثیر در توصیف این خانه جاودانه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در تاریخ بشریت چنین سخن می گوید: «منزل خدیجه تنها منزلی است که امروز معروف و شناخته شده است. پس گفته شده که معاویه آن منزل را خرید و آن را مسجدی قرارداد که در آن نماز خوانده شد.»(1)

طبری از این خانۀ تاریخی و نشانه هایش این چنین می نویسد: «منزل خدیجه امروز منزلی شناخته شده است که به نام منزل خدیجه نام برده می شود. معاویه آن را، چنان که گفته اند، خرید و آن را مسجدی قرار داد که در آن مردم نماز می گزارند. این خانه بر همان حالتی ساخته شده که اکنون است و تغییری در آن داده نشده است؛ اما آن سنگی که در جلوی در خانه در سمت چپ کسی که وارد خانه می شود وجود دارد، همان سنگی است که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در پشت آن می نشست و در آن جا پناه می گرفت و نهان می شد تا از ضربه سنگ

ص: 459


1- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 40.

پرتابی از خانۀ ابولهب و خانۀ عدی بن ابی حمراء ثقفی و پشت خانه ابن علقمه می آمد، در امان باشد. اندازۀ این سنگ یک ذراع و یک وجب است.»(1)

در

دائرة المعارف عتبات مقدسه آمده است: «از مشاهد مکه که دیدارش رفتیم، خانۀ وحی بود، این همان خانۀ ام المؤمنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ است. در این خانه بود که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به

رسالت رسید و در آن قبّه کوچکی است و در این خانه فاطمۀ زهرا عَلَيْها السَّلاَمُ دختر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مادر سرور جوانان بهشت امام حسن7 و امام حسین7 به دنیا آمدند. این مکان مقدس از تاراج حوادث روزگار مصون بوده و اکنون بر آن ساختمان و سازه ای در شأن آن ساخته شده است.»(2)

ابوولید ازرقی در کتاب خود، اخبار مکه، از خانه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سخن گفته و می نویسد: «خانۀ خدیجه دختر خویلد همسر پیامبر، همان خانه ای است که پیامبر و خدیجه و دو دخترش در آن سکونت داشتند و خدیجه همۀ فرزندان را در آن جا به دنیا آورده و در همان جا نیز وفات یافت و پیامبر نیز تا زمان مهاجرت به مدینه در آن زیست. سپس عقیل بن ابی طالب آن را از وی گرفت و بعدها، معاویه از او در زمان خلافت خودش خرید و خانه را مسجدی قرار داد که در آن نماز خوانده می شد. معاویه بنایی را بر آن ساخت، بدون آن که حدود آن را که در زمان خدیجه بود، تغییر دهد. او در این امر از افرادی از اهل مکه استفاده کرد که اهل وثاقت بودند. البته معاویه در آن خانه دری را به سوی خانه ابوسفیان بن حرب گشود که امروز نیز باقی است.»(3)

این همان خانه ای است که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در روز فتح مکه فرمود: هر که به خانۀ ابوسفیان وارد شود در امان است.

و این خانه ابوسفیان همان خانه ای است که امروز به عنوان خانۀ «ربطه بنت ابی العباس امیرالمؤمنین» شده است.

ص: 460


1- . ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج 2، ص 26.
2- . خلیلی، جعفر، موسوعه عتبات المقدسه، ج 2، ص 116، بخش مکه.
3- . روشن است که این خانه در زمان گوینده بوده، ولی متأسفانه وهّابی های منحرف همۀ این آثار را از بین بردند، مترجم.

در خانۀ خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سنگی صاف و بزرگ بر کنار دیوار است که در آن جا پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سکونت داشت.

اکنون جلوی این لوح سنگی، مسجد قرار داده شده است و این تخت سنگ بزرگ در روبه روی دیوار بر روی زمین قرار گرفته است. اندازۀ آن به میزانی است که یک مرد روی آن بنشیند و از نظر اندازه، یک ذراع در یک ذراع و یک وجب است.

ابوالولید می نویسد: از جدم احمد بن محمّد و یوسف بن محمّد بن ابراهیم و غیر آن دو از اهل علم مکه در بارۀ این صفحه (و تخت سنگ) پرسیدم و این که چرا آن جا قرار داده شده است؟ من از آنان یا برخی از آنان پرسیدم: از مردم شنیده ام که می گویند: پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پشت آن می نشست و خود را در برابر ضربۀ سنگ هایی که از سوی خانۀ ابولهب و عدی ابن ابی الحمراء ثقفی می آمد، حفظ می کرد.

جدم و دیگران این مطلب را انکار کردند و گفتند: این را از کسی نشنیده ام که اهل ثبت و ضبط حدیث باشد، ولی از کسانی از اهل علم هستند، این را شنیده ام.

درست ترین مطلبی که بدان در این باره دست یافته ام آن است که اهل مکه تخته سنگ هایی را می آوردند و در خانه هایشان تعبیه می کردند که شبیه تاقچه بود تا اجناس و چیزهایی بر روی آن بگذارند و این گونه آن را از دسترس کودکان و مرغان دور نگه دارند. پس کم خانه ای بود که در آن چنین تاقچه های سنگی نباشد.

جدی می گوید: من برخی از خانه های قدیمی مکه را دیدم که در آنها تاقچه های از سنگ قرار داشت که بر روی آنها بعضی از اجناس و اثاثیه های خود را قرار می دادند. او نوشته است: می گویند این گونه تخته های سنگی در خانه خدیجه نیز بود.(1)

به هر حال، این خانۀ تاریخی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به عنوان یک نماد جاودانه هم چنان باقی مانده است تا هم چنان قصۀ خانه نخست پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را حکایت کند. خانه ای که تاریخ و تحولات عظیم و جاودانه ای را ثبت کرد و با تمام وجودش اطلاعات و دانشی را در بارۀ آنچه در

ص: 461


1- . خلیلی، جعفر، موسوعه عتبات المقدسه، ج 2، ص 199.

آغازین روزهای اسلام گذشت، حفظ می کند. این همان خانه ای است که نشانه های اذیت و آزار و ستمی که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تحمل کرد را حفظ می کند تا عبرت مبلغان و مصلحان در طول تاریخ باشد؛ چنان که این خانه نشانه های وحی و محل هبوط جبرئیل7 را برای ما و آیندگان حفظ می کند. این ها است که به این خانه قداست خاصی را بخشیده و نورانیت یگانه ای را بدان داده است.

یکی از بخش هایی که تاریخ فروزان و جاودانه این خانه تاریخی آن را دربردارد، مکان و جایگاهی است که حضرت فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ که ام الائمه و مادر امامان از خاندان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در آن متولد شده است و هنوز آن مکان و جایگاهی که فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ در آن متولد شده وجود دارد. در آن مکان گنبد و بارگاهی وجود دارد که در کنار گنبدی دیگر در همان خانه قراردارد که آن مکان نزول وحی بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است؛ یعنی جایی که محل نزول فرشته رسالت و مهبط جبرئیل بود؛ و در آن مکان، وحی و رسالت از آسمان فرود می آمد. جایی که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در این تلاقی گاه عالم غیب و شهادت، ناظر و شاهد ماجرا بود.

این گنبد مکان و بقعۀ مبارکی است که در آن محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به همسری هم درآمدند و در آن جبرئیل هبوط کرد و با محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سخن گفت و در آن جا بود که جان پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و جگرگوشه اش فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ متولد شد.

این خانه چه بسیار از حقایق تاریخی، اخبار و خاطرات نیک و خیری را با خود همراه دارد. این خانه همان جایی است که نور به ساحل رسید و دعوت از آن جا شروع شده و حرکت و انقلاب اسلامی آغاز شده بود؛ خانه ای که جایگاه محبت، مکان آرامش و آسایش رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خانۀ فرزندان او بود. خانه ای که سکونت نخستین خانواده مسلمانان بر روی زمین، یعنی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و فاطمه عَلَيْها السَّلاَمُ بود.

در انتظار وحی

به وعده ات عمل کن ای محمّد!... امروز مکه و این جهان در انتظار بشارتی است و امروز زمان آن است تا این دعای حضرت ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ تحقق یابد. زمانی است که دعای پدر پیامبران پیامبران، یعنی دعا و نیایش حضرت ابراهیم خلیل الرحمان به درگاه الهی پاسخ مثبت گیرد

ص: 462

و به منصۀ ظهور رسد.

امروز جهان انتظار می کشد و تاریخ همۀ کرانه هایش را گشوده است، در حالی که خانۀ خدا، این بیت اللّه الحرام، هم چنان گلایه مند از بت پرستی و دوگانه پرستی مشرکان است.

جهان به انتظار آن است که خداوند دعای حضرت ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ را اجابت کند؛ دعا و نیایش حضرت ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ در روزی که دست هایش را برای دعا و نیایش به سوی آسمان بالا برد، در حالی که هاجر و اسماعیل7، جد قریش را در کنار خانۀ خدا در حریم امن حرم سکونت می داد و از خداوند می خواست:

(رَّبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِن ذُرِّیتِی بِوَادٍ غَیرِ ذِی زَرْعٍ عِندَ بَیتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیقِیمُوا الصَّلَوةَ فَاجْعَلْ أَفْدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیهِمْ وَ ارْزُقْهُم مِّنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یشْکُرُونَ؛(1) پروردگارا! من یکی از فرزندانم را در درّهای بی کشت و زرع، نزد خانۀ گرامی تو، سکونت دادم. تا نماز را به پا دارند، پس دل های برخی از مردم را به سوی آنان گرایش ده و آنان را از محصولات مورد نیازشان روزی ده، باشد که سپاس گزاری کنند).

و از خداوند در نیایش خویش خواست تا رسولی در میان ایشان برانگیزد:

(رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِک وَ یعَلِّمُهُمُ الْکتابَ وَ الْحِکمَة وَ یزَکیهِمْ إِنَّک أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکیمُ؛(2) پروردگارا! در میان آنان، فرستاده ای از خودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند، و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و پاکیزه شان کند، زیرا که تو خود، شکست ناپذیر حکیمی).

و اینک پس از سالیانی بس دراز خداوند دعای ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ را اجابت کرده و این گونه در قرآن نقل می کند و می فرماید:

(هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیینَ رَسُولاً مِّنْهُمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَ یزَکِّیهِمْ وَ

ص: 463


1- . ابراهیم: 37.
2- . بقره: 129.

یعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ؛(1) او است آن کس که در میان بی سوادان فرستاده ای از خودشان برانگیخت، تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت بدیشان بیاموزد، و آنان قطعاً پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند).

خداوند بر مردمان منت نهاد و دعای ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ را اجابت نمود:

(لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَیزَکِّیهِمْ وَیعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ؛(2) به یقین، خدا بر مؤمنان منت نهاد که پیامبری از خودشان در میان آنان برانگیخت، تا آیات خود را بر ایشان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد، قطعاً پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند).

پس وجود حضرت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در دعای الهام بخش ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ، بیانی از حوادث و برنامه ریزی آیندۀ بشریت از سوی خداوند و بشارت و مژده ای به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و وعده ای به عرب در حال انتظار بود.

این

حرکت تاریخی از روزی آغاز شد که حکمت الهی به دست حضرت ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ تحقق یافت؛ یعین از زمانی آغاز شد که آن حضرت از سرزمین بابل به سوی شهر شام رفت تا رهبری دعوت توحیدی را در شام و مصر به عهده گیرد و در آن جا هاجر را به همسری خود درآورد.

این حرکت عظیم تحول تاریخی از زمانی آغاز شد که حضرت ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ با هاجر به سرزمین حرم قدس الهی در مکه بازگشت، هاجر مادر اسماعیل7 و محمّد مصطفی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گردد؛ آن حضرت آمد تا در آن جا با اسماعیل در پیرامون چشمۀ زمزم و حول حرم امن الهی مستقر شود. آمد تا اسماعیل در آن جا و در محیط عربی رشد کند تا جایی که به بلوغ کامل رسیده و مستقل شود و پس از آن نیز از امتحان و آزمون سخت الهی و آزمون های بسیار در کنار پدرش سربلند بیرون آید. آمدند تا بیت الحرام و خانۀ عتیق را تأسیس و بنیان گزارند تا آن

ص: 464


1- . جمعه: 2.
2- . آل عمران: 164.

خانۀ خدا به عنوان مکانی امن و جایگاه ثواب و بهره مندی مردمان و محل انوار الهی و نشانۀ حق گردد.

قرآن همه این احادیث را این گونه ثبت کرده است:

(وَ إِذْ یرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیتِ وَ إِسْمَاعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ؛(1) و به یاد آور و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه های خانه [کعبه] را بالا می بردند [و می گفتند] ای پروردگار ما، از ما بپذیر که در حقیقت، تو شنوای دانایی).

و در آیات دیگر می فرماید:

(وَ إِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِن ذُرِّیتِی قَالَ لَا ینَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ * وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَ أَمْنًا وَ اتَّخِذُوا مِن مَّقَامِ إِبْرَاهِیمَ مُصَلًّی وَ عَهِدْنَا إِلَی إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ أَن طَهِّرَا بَیتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْعَاکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ * وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَاذَا بَلَدًا ءَامِنًا وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ ءَامَنَ مِنْهُم بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْأَخِرِ قَالَ وَ مَن کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِیلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَی عَذَابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ؛(2)

و چون ابراهیم را پرودگارش با کلماتی بیازمود، و وی آن همه را به انجام رسانید [خدا به او] فرمود: من تو را پیشوای مردم قرار دادم. [ابراهیم] پرسید: از دودمانم [چطور؟] فرمود: پیمان من به ستمگران نمی رسد. و چون خانۀ [کعبه] را برای مردم محل اجتماع و [جای] امنی قرار دادیم، [دستور دادیم] در مقام ابراهیم، محل نمازی برای خود اختیار کنید * و به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادی مکه، خانه مرا برای طواف کنندگان و معتکفان و رکوع و سجودکنندگان پاکیزه کنید. و چون ابراهیم گفت: پروردگارا، این [سرزمین] را شهری امن گردان، و مردمش را هر کس از آنان که به خدا و روز بازپسین ایمان بیاورد از فرآورده های آن روزی بخش، فرمود: و هر کس کفر بورزد، اندکی برخوردارش می کنم. سپس او را با خواری به سوی عذاب

ص: 465


1- . بقره: 127.
2- . بقره: 124 126.

آتش [دوزخ] می کشانم، و چه بد سرانجامی است).

هم چنین در جای دیگری می فرماید: «همان کسانی که از این فرستاده و پیامبر درس ناخوانده خط ننوشته، کسی که (نام و نشانه های نبوّت) او را در نزد خود در تورات و انجیل نوشته می یابند پیروی می کنند (پیامبری) که آنها را به هر کار پسندیده فرمان می دهد و از هر کار زشت بازمی دارد و پاکیزه ها (مادی و معنوی) را بر آنها حلال می کند و ناپاک و پلیدها (ی مادی و معنوی) را بر آنها حرام می کند، و بار سنگین و زنجیرهایی را که بر گردنشان است (رسوم جاهلیت و احکام سخت شرایع گذشته را) از دوش آنها برمی دارد. پس کسانی که به او ایمان آورند و تعظیمش نمایند و یاریش کنند و از نوری که با او فروفرستاده شده (کتاب او) پیروی نمایند، آنهایند که رستگارند.»(1)

او بشارت الهی بود که پیامبران بزرگ خداوند نیز به پیروی از حضرت ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ در انتظار قدوم مبارک ایشان بودند؛ چنان که خداوند می فرماید:

(وَ إِذْ قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیمَ یبَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیکُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَینَ یدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَ مُبَشِّرَاً بِرَسُولٍ یأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُم بِالْبَینَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِینٌ؛(2) و (به یاد آر) هنگامی که عیسی بن مریم گفت: ای بنی اسرائیل، بی تردید من فرستادۀ خدا به سوی شمایم در حالی که آنچه را پیش از من آمده، که تورات باشد، تصدیق کننده ام و به فرستاده ای که پس از من خواهد آمد، که نام او احمد است، بشارت دهنده ام. پس چون احمد آمد و برای آنان دلایل روشنی آورد گفتند: این جادویی است آشکار).

قریش افتخار می کرد که از فرزندان و نسل ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ است از همین رو، مستبدان و اهل تفاخر از عرب بارها این کلمه و عبارت را تکرار می کردند که ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ پدر ما است و خداوند نیز این فرزندی عرب را این گونه بیان می کند و می فرماید:

ص: 466


1- . اعراف: 157.
2- . صف: 6.

(وَ جَهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَ مَا جَعَلَ عَلَیکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِن قَبْلُ وَ فِی هَذَا لِیکُونَ الرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیکُمْ وَ تَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَی النَّاسِ فَأَقِیمُوا الصَّلَوةَ وَ ءَاتُوا الزَّکَوةَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَی وَ نِعْمَ النَّصِیرُ؛(1) و در راه خدا چنان که حق جهاد [در راه] او است جهاد کنید، او است که شما را [برای خود] برگزیده و در دین بر شما سختی قرار نداده است. آیین پدرتان ابراهیم [نیز چنین بوده است] او بود که قبلاً شما را مسلمان نامید، و در این [قرآن نیز همین مطلب آمده است] تا این پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید. پس نماز را برپا دارید و زکات بدهید و به پناه خدا روید. او مولای شما است چه نیکو مولایی و چه نیکو یاوری).

اکنون زمان اجابت دعای حضرت ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ فرارسیده بود و خداوند بدان پاسخ مثبت داده و محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به سوی آنان فرستاد. از همین رو است که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به قومش چنین فرموده است: من دعای پدرم ابراهیم هستم.

اینک زمان بعثت خاتم پیامبران رسیده بود و این در حالی بود که زمین را ابرهای تیره جهالت و نادانی پوشانده و فریادها و ناله های شکنجه شده به آسمان بی کران بالا رفته بود و طغیان و سرکشی همه جا را پر کرده و نشانه های روشن دعوت توحیدی ابراهیمی، تحریف و تغییر داده شده و مردم به جهالت و خرافات بازگشته و بنده، بتان شده و به شرک و جاهلیت گرفتار شده بودند؛ این زمانی بود که مردمان، مبتلا و گرفتار به انواع خرافات و اعتقادات گردیده بودند.

آنان گرفتار خدایان تثلیث و سه گانه پرستی، گرفتار خدایی مسیح و عزیز و گرفتار تجسم خدا و گمراهی و ضلالت های دیگر شده بودند.

در چنین روزگاری بعثت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) کاری ناگهانی و دور از انتظار نبود. البته برخی از روایات تحریف شده بر آن دلالت می کند که این امر دور از انتظار بوده است؛ در حالی که

ص: 467


1- . حج: 78.

این دروغی بیش نیست. پس برخلاف محتوای برخی از روایات تحریف شده این گونه نبود که نبوت با هبوط جبرئیل و فرود آن حضرت در غار حرا بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و قرائت آیۀ: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک الَّذِی خَلَقَ»(1) شروع شده باشد، بلکه محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از قبل برای پیامبری آماده شده بود؛ چنان که افکار و اذهان مردم برای این امر و پذیرش اسلام، به ویژه از سوی اصحاب کتب آسمانی آماده شده بود، که از این حادثه بزرگ سخن گفته و مردم را برای پذیرش آن آماده می کردند. بنا بر این توجه محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به سوی غار حرا و رفتن ایشان بدان سمت، برای آماده سازی خود و انتظار برای این حادثه بزرگ و در راستای انتظار وحی و رسالت بود.

مورخان و نویسندگان اخبار و روایات می نویسند که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ناگهان با وحی الهی و رسالت مواجه نشد، بلکه نخست رسالت و وحی با رؤیای صادق همراه بود و وحی این گونه آغاز شده بود؛ چرا که رؤیای صادقه اولین درجۀ وحی و نبوت است.

از امام باقر7 روایت است که فرمود:

«رسول کسی است که جبرئیل از پیش روی او می آید و رسول او را می بیند و با او سخن می گوید، اما نبی کسی است که او را در خواب و رؤیا می بیند، چنان که رؤیای ابراهیم و آنچه پیامبر پیش از وحی در رؤیا دید از همین امور است؛ زیرا این رؤیاهای پیامبر به عنوان اسباب آمادگی نبوت بود و این ادامه داشت تا زمانی که جبرئیل هنگام رسالت از سوی خداوند آمد و او را به عنوان رسول الهی برگزید.

البته از آن جایی که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) میان نبوت و رسالت از سوی خداوند را جمع کرده است، جبرئیل با هر دو شکل به نزدش می آمد و با او از روبه رو و چهره به چهره هم سخن می گفت.

هم چنین به اصطلاح پیامبران به کسانی گفته می شود که نبوت و رسالت را برایش جمع کرده و او در خواب و رؤیا می بیند و هم چنین «روح» به نزدش می آید و با او سخن می گوید بدون آن که او را در بیداری ببیند. اما محدث آن کسی است که با او سخن گفته می شود و او

ص: 468


1- . بخوان به نام پروردگارت که آفرید. (علق: 1)

می شنود، ولی او را به چشم نمی بیند؛ چنان که در خواب و رؤیا هم او را بیند.»(1)

از این روایت روشن می شود که حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیش از نزول وحی در غار حرا، جبرئیل را می دید. البته روایاتی دیگر نیز این مطلب را تأیید می کند.

عایشه روایت می کند: «نخستین چیزی که پیامبر از وحی دریافت، رؤیای صادق بود که در خواب و بیداری می دید. ایشان رؤیا را هم چون فلق و سپیدی صبحگاه می دید. سپس خلوت برایش دوست داشتنی شد و برای خلوت به غار حرا می رفت و آن جا روزها را به سکوت و خاموشی و شب ها را به عبادت بسیار می گذراند و این پیش از آن بود که از خانواده اش جدا شود و برای آن جا آذوقه ای بردارد. بعدها مدتی در آن جا درنگ می کرد و بعد به سوی خدیجه بازمی گشت و زاد و توشه برمی گرفت و دوباره به غار حرا بازمی گشت و این کار ادامه داشت تا این که در غار حرا وحی از سوی حق تبارک و تعالی آمد.»(2)

علامۀ مجلسی می نویسد: «بدان که از اخبار معتبر و روایات مستفیض برایم روشن شد که خداوند پیش از بعثت، عقل پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را کامل کرد و در همان آغاز نبوت او را به روح القدس تأیید کرد. در آن زمان فرشته ای با او سخن می گفت و ایشان صدایش را می شنید و او را در خواب و رؤیا دید تا پس از آن به چهل سالگی رسید و به رسالت مبعوث شد. در آن زمان بود که فرشته را به عیان دید و قرآن بر او نازل شد و مأمور به تبلیغ آن شد.»(3)

حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همواره در عبادت و اطاعت الهی به سر می برد و منتظر بشارت و کرامت الهی بود؛ حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گواه و شاهد آغاز این حادثۀ بزرگی بود که در خانه اش در جریان بود. حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می دید که تحولی در زندگی همسرش پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پدیدار شده و او دوست می دارد در تنهایی و گوشه نشینی باشد و دلش را برای عالم غیب بگشاید و در ملکوت آسمان ها و زمین تأمل نماید. او می دید که همسرش دوست می دارد شب ها و روزها در این حالت بماند و عبادت و گوشه نشینی و تکفر و تأمل کند و ره توشه ای برای قرب و

ص: 469


1- . کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 176.
2- . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج1، ص 3.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج18، ص 277.

کمال برگیرد و برای استقبال بشارت و حمل امانت خود را آماده سازد... .

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در کنار محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و او را همراهی می کرد و برایش غذا فراهم آورده و برایش آبی جهت حضورش در غار حرا آماده می کرد و فضای خانواده را طوری هماهنگ می ساخت تا او را در انجام مأموریتش یاری کند.

نویسندگان کتاب های «سیره» بیان می کنند که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از رؤیاهایش سخن می گفت و این که در رؤیاهایش فرشته را می بیند و با او سخن می گوید و با آنها دیدارهای شبانه دارد. پس حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز با فضا و شرایط آغاز وحی می زیست و منتظر بود تا آن بشارت تحقق یابد و آرزویش را به چشم ببیند.

زهری از سعید بن مسیب روایت کرده که: آنچه به ما رسیده آن است که اول چیزی که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دید همان چیزی است که خداوند در رؤیا به او نشان داده بود و این امر بر آن حضرت سخت و دشوار آمد. از این رو، آن حضرت این مطلب را با همسرش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در میان گذاشت و خداوند نیز آن دو را از تکذیب این امر در امان نگه داشت و سینۀ آنان را برای تصدیق آن گشود. پس حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به او گفت: بشارت باد که خداوند سعادت و نیکی را برای تو فراهم کرده است.

سپس روزی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به نزدش آمد و خبر داد که دیده شکمش شکافته و سپس شسته و پاک شده و سپس به جای اولش بازگردانده شده است. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: به خدا سوگند این خیر است. پس بشارت بر تو باد و مسرور و شاد باش!

عایشه روایت می کند که گفته است: آن زمان، خداوند تعالی خلوت و تنهایی را محبوبش گردانید و چیزی محبوب تر از خلوت و تنهایی برایش نبود.(1)

لنگرگاه نور

«غار حرا» لنگرگاه نور و محل نزول وحی و مهبط وحی و محل تلاقی عالم غیب و شهادت است. حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ تنها زنی بود که در کنار محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ایستاد و شاهد رخدادها و

ص: 470


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج1، ص 250.

تحولات پیاپی در زندگی اش در آغازین روزهای رسالت بود.

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در ماه مبارک رمضان با حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در غار حرا بود، ماهی که در آن وحی نازل شد. او در همان لحظات نخست از همسرش داستان نزول وحی را شنید. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نخست با او سخن گفت و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز از این امر استقبال کرد.

در آن زمان، پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سنگینی آثار وحی را در تن خویش احساس می کرد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ حالات بدنی و روحی که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با آن مواجه بود می دید. او دید که چگونه پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، جامه به تن پیچید و در آن نهان شد و وحی الهی او را مورد خطاب قرار داد و او را به عنوان مدثر و مزمل نامید. همان نام هایی که در دو سوره از نخستین سوره هایی که بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از قرآن نازل شده بود، آمده است.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همۀ این ها را می دید، ولی او هرگز این حادثه بزرگ را عجیب و غریب نیافت و با تردید و شک با آن مواجه نشد؛ چرا که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را می شناخت و از نزدیک در طول روابط زناشویی که بیش از پانزده سال گذشته بود، از همه حالاتش خبر داشت. او برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ مردی صادق و امین و در عقلانیت یکتا و یگانه و در نفس و جان به کمال و زیرکی و تیزهوشی شناخته بود. حرکت حوادث نخستین که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در سیرۀ همسر بزرگوارش محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می دید و همراهی و مجاورت با او در حرا در طول یک ماه در سال که به عبادت و خلوت می گذراند و این که او تنهایی را دوست می داشت و نیز آنچه از حالات غیرعادی در زندگی عموم مردم در شخصیت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می دید و هم چنین آنچه از رؤیای صادقه در خواب می دید و همسرش از آن با او سخن می گفت، همۀ این ها نشانه هایی بود که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با انتظار خبر وحی الهی که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از آن سخن گفت، هماهنگ و سازگار بود.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با این امور هر روز برخورد و تعامل داشت. پس از همان آغاز نزول وحی و تلقی و دریافت آن از سوی خدا، حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ایشان را به رسالت و نبوت تصدیق می کرد. پس گفت وگوی میان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و همسرش، گفت وگوی از روی شکاکیت یا رخداد عجیب و غریب نبود، بلکه هم چون گفت وگوی تصدیق کننده ای بود که در جست وجوی

ص: 471

واضح تر شدن و بیان روشن تر بود تا به اطمینان برسد و بتواند در حمل مأموریت سخت و بشارت بزرگ و حادثه عظیم پیامبری همسرش را یاری رساند و مشارکت جدی و مثبتی با او داشته باشد.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همسرش را در لنگرگاه وحی و محل هبوط جبرئیل در غار حرا همراهی می کرد. چنان که روایت نزول وحی بر این مطلب دلالت دارد، او در سالی که وحی در آن نازل شده بود، با همسرش در غار بود. در روایت آمده است که: هر سال رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، یک ماهی را در غار حرا بسر می برد و اعتکاف می کرد و این شیوه و رویه ای بود که قریش در جاهلیت به عنوان عبادت انجام می داد و این گونه مدتی عبادت می کرد.

محمّد

بن اسحاق، از عبدالملک، از عبد اللّه بن ابی سفیان، از علاء بن حارثه نقل می کند که: «هر سال رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ماهی را به غار حرا می رفت و در آن جا عبادت دینی داشت. این آیین قریش در دورۀ جاهلیت بود. بر اساس این آیین، در زمان اعتکاف، هر مسکینی می آمد او را اطعام می کرد و این روش او بود تا زمانی که از آن جا برمی گشت و به مجاورت غار حرا پایان می داد. او پیش از آن که وارد خانه اش شود خانۀ کعبه را طواف می کرد.»(1)

او هم چنین می نویسد: «زمانی که خداوند تعالی خواست تا در آن ماه، کرامت خویش را به او عنایت کند یعنی سالی که پیامبر در آن سال به پیامبری مبعوث شود ماه رمضان بود پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به سوی غار حرا بیرون رفت؛ چنان که در سال های پیش از این، برای مجاورت و اعتکاف خارج شد. او در آن سال همراه خانواده اش بود. این مجاورت و اعتکاف ادامه داشت تا این که خداوند بر او کرامت کرد و او را به رسالت برانگیخت.»(2)

در این روایات از مجاورت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و سپس حرکتش به سوی پسرعمویش ورقة بن نوفل سخن به میان آمده تا حادثه را تشریح کند. او تلاش می کرد تا این گونه نشانه ها را روشن نماید، و به دور از هر گونه تشویه و تلفیقی که با این رخداد و حادثه همراه است، حقیقت را روشن و آشکار کند.

ص: 472


1- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 3، ص 9.
2- . همان.

البته

ارتباط خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با پسرعمویش ورقة بن نوفل و سخن گفتن با وی در بارۀ آن رخدادهایی که می دید امری مقبول است؛ چرا که ورقه از اهل کتاب و از پیروان مسیحی و در انتظار نبوت بوده است. بنا بر این، سخن گفتن خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با چنین شخصی در بارۀ خبر بزرگ پیامبری و وحی و نیز تطبیق نشانه های مربوط به پیامبری امری طبیعی بوده است. این مطلب هرگز به معنای آن نیست که این حادثه بر پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مبهم و امری پیچیده بود و ورقه مسئولیت روشن گری و تبیین و تفسیر رخداد را داشته باشد. البته از برخی از روایات دروغین چنان برمی آید که مسئله این گونه بود و هدف از این دیدار ابهام زدایی و روشنگری بوده است.

اما بر کسی پوشیده نیست که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در انتظار نبوت بود، چرا که جبرئیل در غار حرا پیش از آن نازل شده و او را در جریان گذاشته بود و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در رؤیا وحی را دریافت می کرد؛ چنان که بر این امر روایت نیز دلالت دارد.

اما مسئلۀ عنایت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به رخدادهای پیرامونی و گفت وگویش با پسرعمویش ورقة بن نوفل و آنچه از راه پرسش ها برایش آشکار می شود، شاید جزیی از برنامۀ تبلیغی و معرفی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برای نبوت و کسب و جلب موقعیت ورقة بن نوفل در کنار رسالت جدید باشد.

آن حماسه و تلاش ها و بررسی های پیاپی از سوی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در روزهای آغازین وحی از اهتمام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نسبت به فعالیت های بزرگ و واکنش ها و ایمان راستین و رغبت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در آشکار کردن نشانه ها و دلایل پیامبری پرده برمی دارد تا موجبات روشنی مخاطبان وحی در فضای مکه فراهم آید و این گونه محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همراهی و پشتیبانی ایشان را با خود در امر رسالت و دعوت داشته باشد و موجبات کاهش رنج های روحی که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از حمل رسالت با آن مواجه بود، را احساس نماید.

اسلام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و تصدیق پیامبری

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اخبار وحی و هر آنچه که بر محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در غار حرا گذشت را تصدیق می کند و از آن امر عظیم استقبال می نماید.

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از نزول وحی، سخن گفتن جبرئیل و نزول آیات پنج گانه سورۀ علق: (اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ...)، با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سخن گفته بود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ بدون مخالفت و تشکیک و

ص: 473

مجادله ای در دلیل پیامبری، دعوت همسرش را اجابت می کند و بدان پاسخ منتظر می دهد. تو گویی منتظر نبوت بود؛ چنان که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) منتظر بود.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ اسلام می آورد و به نبوت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شهادت می دهد. ایشان نخستین زن در روی زمین است که اسلام آورد و این گونه شرافت دنیا و کرامت آخرت را برای خودش ثبت کرد و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز این عنوان و افتخار را برایش چنین ثبت می کند: «خدیجه سبقت گیرنده زنان جهان به ایمان به خدا و محمّد است.»(1)

ابن هشام در بارۀ اسلام خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می نویسد: «خدیجه دختر خویلد به محمّد ایمان آورد و آنچه پیامبر از جانب خدا آورده را تصدیق کرد و پیامبر را بر امر نبوت کمک و پشتیبانی نمود. او نخستین کسی است که به خدا و رسولش ایمان آورده و آنچه را که پیامبر آورده بود تصدیق نمود و خدا به واسطۀ این کار خدیجه کار را بر پیامبرش آسان می کرد. پیامبر در طول رسالت و پیامبری چیزی از رد و تکذیب و دیگر مکروهات و زشتی ها را از مردم نمی شنید و اندوهگین و غمگین نمی شد، مگر آن که وقتی به سوی خدیجه برمی گشت، آن غم و اندوه ها را خداوند به واسطۀ خدیجه برطرف می کرد و به او ثبات قدم می داد و غم های او را کاهش می داد. از این رو زمانی که رسول خدا به سوی خدیجه بازمی گشت، دلش گشایش می یافت. او مکار مردم را بر آن حضرت آسان می کرد؛ خدایش بر او رحم آورد.»(2)

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شاهد آغاز وحی و رؤیای نخست نبوت بود؛ چون که پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آنچه را در رؤیا در بارۀ وحی می دید با خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سخن می گفت. پس خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ او را تصدیق می کرد و بدو ایمان می آورد.

از عمر بن عنبسه سلمی روایت شده که گفت: در روزهای نخست بعثت نزد رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمدم و ایشان مرا از نبوت خبر داد. گفتم: امر خود را برایم توصیف کن! آن حضرت برایم از امر نبوت و آنچه خدا بدان ایشان را مبعوث کرده بود وصف نمود. گفتم: آیا کسی تو را در این پیروی می کند؟ فرمودند: بله! همسرم، کودکی و برده ای! منظورش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ دختر

ص: 474


1- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 116.
2- . همان، ج 1، ص 257.

خویلد و علی بن ابی طالب7 و زید بن حارثه بود.

از سبقت و پیشگامی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در اسلام و بیان حوادث وحی برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از سوی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ارزش زن در رسالت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و اسلام پرده برداشته می شود و این که رسالت اسلام، میان مرد و زن جز در بخش کوچک از تفاوت های فیزیکی و طبیعی هیچ تفاوتی قائل نیست. به هر حال این گونه است که عواطف و احساسات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و عقل و قلب وی به دعوت و رسالت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) واکنش مثبت داده و با او همراه می شود. این پاسخ گویی مثبت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نتیجۀ آمادگی تربیتی، تغییر روحی و روانی و عقلی است که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در طول پانزده سال از زندگی مشترک گذشته به دست آورده و کسب کرده بود.

علی بن ابی طالب7 در محیط خانوادۀ گرامی نبوت، در دامن رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و تحت توجهات خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می زیست و آن حضرت در فضای معنوی و روحی که این خانواده در آن می زیست، زندگی و رشد می کرد. او از سوی پسرعمویش به طور ویژه و اختصاصی مورد عنایت قرار داشت و تربیت، توجه و آموزشی خاصی را دریافت می کرد. این گونه علی بن ابی طالب7 به طوری در سطحی از کمال قرار می گیرد که در سن کودکی نبوت را تصدیق کرده و به تمام و کمال دعوت الهی را اجابت کرده و به حمایت از آن می پردازد.

این گونه است که هستۀ نخستین سازۀ اسلامی باعظمت، با محمّد رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شکل می گیرد. این در زمانی است که جز این خانه، هیچ خانواده اسلامی نبود. از این خانه حرکت نور اسلام آغاز شد و در پیرامون این خانه و خانواده رخدادهای تاریخی پیاپی شکل گرفت.

امام علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ این رخداد تاریخی و سبقت جویی و شرافت عظیم در ایمان و اسلام را این گونه با سخن خویش در تاریخ ثبت می کند و می فرماید: «زمانی بود که غیر از رسول اللّه و خدیجه و من که سومین آنان بودم، هیچ خانواده و خانه ای در اسلام نبود.»

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و علی بن ابی طالب7 از نبوت و دعوت اسلامی پیامبر، با صداقت و راستی استقبال کردند و نخستین تصدیق کنندگان در جهان اسلام به شمار آمدند؛ و چه زیبا پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)

ص: 475

در توصیف خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفته است: «خدیجه وزیر و یاور صدق و راستی بود.»

نخستین سجده کنندگان

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با روی گشاده و اوج همدلی و همراهی به استقبال توحید رفت و نخستین مخاطب و شنوندۀ بعثت و رسالت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شد و آن را به کام جان نوشید، بی آن که شکی، درنگ و توقفی در آن نماید. او وحی را در حالی پذیرفت که در انتظار زمان نبوت بود؛ زمانی که قلب محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به روی عالم غیب و خطاب پروردگار مهربان گشوده بود. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نیز بشارت الهی را با روی گشاده پذیرفت. او این بشارت را زمانی پذیرفت که منتظر تازه های رسالت از سوی محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود. او همان چیزی را می دانست که قریشی یان آن را می دانستند و در انتظار آن بود؛ چرا که آنان از فرزندان ابراهیم خلیل7 بودند. آنان می دانستند ابراهیم عَلَيْهِ السَّلاَمُ پیامبر و صاحب رسالت است و خداوند پس از ابراهیم، موسی و عیسی را با شرایطی برانگیخت.

بر پایۀ همین دانسته ها و باورها بود که ورقة بن نوفل که نصرانیت را پذیرفته بود و تورات و انجیل را می خواند، از نزدیکی ظهور پیامبری سخن می گفت و بیان می کرد که در این دین ها، شرایع الهی، عبادت ها و طهارتی از هر گونه پلیدی شرک و بت پرستی وجود دارد.

پس حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به انتظار نزول و هبوط وحی و آمدن آموزۀ الهی و شریعت و قرآن بود. او منتظر بود تا این که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سورۀ علق را بر او خواند و گفت که او همان پیامبری است که رسالت بزرگ الهی را بر دوش و جانش حمل می کند تا بشریت را از ظلمات به نور و روشنایی بیرون آورد. همۀ این ها برای خدیجه 3 روشن و هویدا بود.

دو روز بیشتر از آمدن جبرئیل و بشارت رسالت نگذشته بود که در روز سوم وجوب نماز ابلاغ می شود و محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آن را به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ ابلاغ می کند و آن دو نیز با اشتیاق و شور و شوق تمام پاسخ مثبت به این واجب الهی می دهند و از آن استقبال می کنند.

روایات می گوید که جبرئیل به پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وضو و نماز را در همان آغاز وحی در روز سوم آموزش داده است و محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) این خبر خوش وجوب نماز را به اطلاع علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

ص: 476

می رساند(1) و به آنان وضو و نماز را آموزش می دهد و سپس سه نفری با هم نماز می خوانند.

ابن اثیر می نویسد: جبرئیل اولین باری که نزد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمد، شب های شنبه و یک شنبه بود و سپس رسالت الهی را در روز دوشنبه اظهار می کند و به او وضو و نماز و (اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ) را تعلیم می دهد. پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در آن زمان چهل ساله بود.

نخستین چیزی که خداوند از شریعت اسلام واجب کرده، اقرار به توحید، برائت از بت پرستی و نماز بود، زمانی که نماز بر آن حضرت واجب شد جبرئیل نزد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمد در حالی که در بالای مکه بود و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به وادی برد و در آن جا چشمه ای را پدید آورد و جبرئیل وضو می گرفت و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به او می نگریست تا ببیند چگونه برای نماز طهارت کسب کند، سپس پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مثل جبرئیل وضو گرفت. بعد جبرئیل برخاست و نماز گزارد و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هم همانند او نماز گزارد. جبرئیل پس از پایان نماز، از نزد رسول خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رفت و پیامبر خدا(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نزد خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ آمد و به او وضو و نماز را آموزش داد و سپس با او نماز گزارد و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هم همانند او، نماز خواند.

از آن پس، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پشت سر محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حرکت می کرد و او را همراهی می نمود و گام در جای گام های پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می نهاد و همان راهی را می پیمود که پیامبر پیموده بود. او با همراهی پیامبر خدا، حضرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به جنگ و مبارزه طلبی دین قوم می رفت و علیه بت پرستی موضع می گرفت؛ چنان که مریم دختر عمران و آسیه بنت مزاحم به مبارزه با دیانت کفر و شرک رفته بودند.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ علیه شرک و بت پرستی در زمان اوج آنها به مبارزه برخاست و در استوارترین پایگاه بت پرستی، یعنی در شهر مکۀ مکرمه و مسجدالحرام جایی که مرکز بتان بود، به جنگ آنها رفت. این گونه بود که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در پیرامون خانۀ خدا پشت سر محمّد مصطفی(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به

ص: 477


1- . بعضی ها نقل کرده اند که نماز در این زمان دو رکعت و دو فریضه بود، یکی قبل از طلوع آفتاب و دیگری قبل از غروب و بعد نمازهای پنج گانه تشریع شد. به حاشیۀ سیرة النبویة، ج1، ص 226 مراجعه شود. بعضی ها هم در آموزش وضو در این مرحله و زمان اشکال کرده، و گفته اند آیۀ وضو بعد از هجرت در مدینه نازل شد، که فرمود: (إِذَا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلَوةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَیدِیکُمْ إِلَی الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ) (مائده: 6)

تنهایی به نماز و سجده می ایستاد تا خانۀ خدا را از پلیدی بتان پاک کند و شعار توحید را که از سوی همسرش پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مطرح شده بود را اعلان نماید.

پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و پسر عمویش به جنگ بتانی رفته بودند و تقدیر و سرنوشت این بود تا علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در روز فتح مکه بر دوش محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بالا رود و آن بتان را بشکند. آنان بت شکنی کردند؛ چنان که جدش ابراهیم پیش از این چنین کرده بود.

این نمازخوانی آنان منظره ای شگفت برای اهل مکه به وجود آورده بود. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و پشتش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ نماز را در مسجد الحرام ادا می کردند، درحالی که آنان تنها برای خدای یکتا رکوع و سجود انجام می دادند. این ها کارهای آغازین و گام نخست انقلاب علیه بت پرستی و آغاز حرکت تغییر و تحول بود.

یحیی بن عتیق کندی نقل می کند: «پدرم نقل کرد که با عباس بن عبدالمطلب در مکه در مسجد نشسته بودم، و این پیش از آن بود که امر رسول اللّه آشکار شود. پس جوانی آمد و به آسمان نظر انداخت و آن زمانی بود که خورشید در آسمان (حلقه زده) بود. سپس رو به روی کعبه قرار گرفت و شروع به نماز کرد. پس نوجوانی آمد و سمت راست وی ایستاد و بعد زنی آمد و پشت سر آن دو ایستاد. پس جوان رکوع کرد و نوجوان و زن رکوع کردند سپس ایستاد و آن دو ایستادند. پس سجده کرد و آن دو سجده کردند.

پس گفتم: ای عباس! امر بزرگی است.

عباس گفت: این جوان را می شناسی؟

گفتم: نه!

گفت: این محمّد بن عبد اللّه بن عبدالمطلب برادرزاده ام است. آیا می دانی این نوجوان کیست؟ این علی بن ابی طالب برادرزاده است. این زن را می شناسی؟ این خدیجه دختر خویلد است.

سپس افزود: این برادرزاده ام به من گفت که پروردگارش، پروردگار آسمان ها و زمین با او سخن می گوید و او است که او را به این دینی که بر آن است، فرمان داده است. به خدا

ص: 478

سوگند! امروز بر روی زمین جز اینان کسی بر این دین نیست.»(1)

طبرسی در کتاب «اعلام الوری بأعلام الهدی» این منظرۀ بزرگ تاریخی را نیز نقل کرده است؛ جز آن که در روایت طبرسی آمده که این حادثه و رخداد را عقیق کندی در «منی» در زمان و موسم حج مشاهده کرده است و این که رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از مخفی گاه خود بیرون آمد و سپس متوجه بیت الحرام شد و نماز گزارد و پشت سرش علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نماز گزاردند.

تحیت و درود خدا و بشارت و مژده جاودانه

جبرئیل حامل تحیت و درود خداوند و سلام پروردگار جهانیان بود تا آن را به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برساند و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز آن را به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ابلاغ می کند، تا عظمت این زن برای نسل های آینده شناخته شود؛ و انسان نیز عظمت و بزرگی این زن صالح را در اسلام بداند.

خداوند به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سلام می رساند تا او را از جایگاه عظیمش در کنار محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آگاه سازد، تا خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ پاداش نقش خودش در گرفتن پیام خدا و پشتیبانی هایش از همسرش پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و دفاع و از خود گذشتگی اش را برای اصل اسلام دریافت کند.

این مدالی جاودانه، شرافتی یکتا و بخششی بی پایان از سوی خدا بود که جبرئیل حامل رسالت، تکریم و تحیت پروردگار به سوی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ باشد؛ تحیت و سلامی که زندگی در سایۀ سلام را برای خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به ارمغان آورد؛ تا این که با کلمه سلام در روز جاوید مورد استقبال الهی قرار گیرد.

همان طور که خداوند فرمود:

(سَلامٌ عَلَیکمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِینَ؛(2) سلام بر شما، (از نظر جسم و روح) پاکیزه شدید، پس برای اقامت جاودانه در آن داخل شوید).

و در جایی دیگر فرمود:

(وَالْمَلَائِکَةُ یدْخُلُونَ عَلَیهِم مِّن کُلِّ بَابٍ؛(3) درود بر شما به پاس صبر و شکیبایی تان چه

ص: 479


1- . ابن صباغ مالکی، علی بن محمّد، الفصول المهمّة فی معرفة احوال الائمّة، ص 34.
2- . زمر: 73.
3- . رعد: 23.

نیکو است عاقبت آن سرای).

همانا جبرئیل نزد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمد و گفت: «از سوی پروردگار سلام خدا را به خدیجه برسان.» رسول اللّه(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «ای خدیجه! این جبرئیل است که از طرف پروردگارت سلام می رساند.» خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ گفت: سلام و از او است سلام و بر جبرئیل باد سلام.»

ابوهریره روایت می کند که جبرئیل نزد پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمد و گفت: «این خدیجه است که با ظرفی پوشیده که در آن خورشت (غذا یا نوشیدنی) است به سویت می آید. پس زمانی که نزدت آمد از سوی پروردگارش و من سلام را برسان و او را به خانه ای در بهشت از لؤلؤ و درّ خالی شده که در آن سختی و رنجی نیست بشارت و مژده ده.»(1)

این مژده به حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، همان بشارت و مژده ای است که حضرت آسیه بنت مزاحم از پروردگارش خواسته تا برای او تحقق بخشد؛ که در قرآن آمده که گفت: «پروردگارا! برای من در نزد خود (در قرب جلال و رحمت خود) در بهشت خانه ای بساز، و مرا از فرعون و عمل وی رهایی بخش، و از گروه ظالمان (دربار و ملتش) نجات ده.»(2)

اکنون

پروردگار سلام به خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ می رساند و او را به خانه ای در بهشت که در آن درشتی و سختی و رنجی نباشد بشارت می دهد؛ خانه ای که در آن محبت و سلامتی استقرار دارد و همۀ اطراف و گوشه هایش از شادی و نعمت پر است. خانه ای که همانند قلب خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به نور و هدایت می درخشد. آری حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ استحقاق و شایستگی آن را دارد که در خانه ای که در آن هیچ سختی و درشتی نیست مستقر گردد؛ زیرا این ها همه پاداش صبر و شکیبایی است که بر اذیت و رنج و محنت در مدت طولانی ده سال تحمل کرد.

حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در کار رسالت همسرش با همۀ هستی از مال و جان و عواطف و احساسات کوشید و در این راه مجاهدت و تلاشی بسیار می کرد و محبت، راحتی و آسایش و آرامش را به محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می بخشید و دردها و رنج ها و فشارهای درگیری ها و مبارزات در راه رسالت را تخفیف و کاهش می داد و از سنگینی آن می کاست؛ پس خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سزاوار و

ص: 480


1- . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج4، ص 231.
2- . تحریم: 11.

شایسته آن بود تا به بهشت و خانه ای بشارت داده شود که در آن محبت و آرامش و سلام جاودانه باشد.

مفسران بیان می کنند که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ شایستگی آن را یافت که در بهشت در خانه ای که رنج و سختی و درشتی در آن نباشد ساکن شود؛ زیرا در طول زندگی اش هیچ روزی صدایش را بر محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بلند نکرد و بر او درشتی ننمود و هیچ روزی او را نیازرد. پس شایستگی آن را دریافت تا در دنیا از تحیت و سلام و در آخرت با تحیت و سلام مورد استقبال قرار گیرد؛ چنان که خداوند فرموده است: (سَلَامٌ عَلَیکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ).(1) و برای این همه صبر بر مشقت و همراهی با پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در خانۀ بهشتی بدون رنج و درشتی و سختی مستقر گردد.

زندگی خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ برای هر زنی که در زندگی دنبال ارزش ها است، عبرت و پند و اندرز است. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ از همۀ ثروت و زندگی مرفّه و نعمت و آسایش خویش دست شست و زهد و پارسایی را پیش کشید و همۀ آنچه را در اختیار داشت و مالک آن بود، تنها به خاطر دعوت و رسالت، در راه خدا بخشید تا جایی که در روایات آمده که همواره در روی پوست قوچی زندگی را می گذراند. او در دورۀ تحریم، شب ها را بدون غذا و خوراکی در شعب ابی طالب می خوابید و آخرت را بر دنیا برگزید و نصرت و یاوری حق را بر باطل اختیار کرد و ایستادگی در کنار محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را انتخاب نمود.

این گونه بود که خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ ارزش و بهای خود و نیز ارزش زندگی را شناخت و این که ارزش زندگی در ریخت و پاش و رفاه و انواع و اقسام خوراکی و نوشیدنی و پوشاک نیست و اگرچه همه این ها از امور مباح است، ولی قیمت و بهای انسان مرد و زن در موضع گیری است که در جنگ حق و باطل اتخاذ می کنند.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در شعب ابی طالب در دوران تحریم و محاصره

محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درگیر دعوت و پیامبری خود است و مردم را به رسالت و اسلام می خواند و خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ

ص: 481


1- . زمر: 73.

نیز استوار و محکم پشت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می ایستد و با مال و پشتیبانی هایش خانواده را حمایت و یاری می رساند. محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با طاغوتی های قریشی مبارز می طلبید و با بزرگان بت پرستی و مغروران حکومت و ثروت روبه رو می شود و آنان را به ایمان به خدا و آزادی انسان از ستم و طاغوت دعوت می کند. در این میان دل های سالم و خردهای جوینده حقیقت و انسان های ستمدیده که آزادی و زندگی در سایۀ ارزش های حق و عدالت و کرامت را می جستند، به این دعوت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پاسخ مثبت می دهند.

دعوت اسلامی لرزه ای شدید و چالشی بزرگ را در جامعۀ مکه ایجاد کرد. بهتر این است که بگوییم، این دعوت زلزله ای در جامعۀ جاهلی پدید آورد و عقاید خرافی و ارزش های پوسیده و سنت ها و آداب و رسوم شناخته شدۀ جاهلی را فروریخت. مردم مکه به سوی این دعوت گرایش یافته و بدان پاسخ مثبت می دادند و روز به روز بر شمار مؤمنان افزوده می شد. پس قریش همۀ ابزار و وسایلی که فکر می کرد بتواند مانعی بر سر راه حرکت دعوت اسلامی باشد و جلوی این تغییر و اصلاح فکری و اجتماعی عظیم را که قرآن آن را برای همۀ بشریت آورده، بگیرد، به کار بست تا اجازۀ رشد و گسترش به آن را ندهد.

همۀ

ابزارها و وسایل برای بدنامی و همۀ انواع و اقسام مخالفت ها برای بدنام کردن شخصیت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و دعوتش به کار گرفته شد، ولی سودی نبخشید. پس ابزارهای عذاب و قتل و شکنجه را به کار گرفتند، ولی باز هم این ها نتوانست جلوی حرکت دعوت اسلامی را بگیرد. آنان برای قتل پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برنامه ریزی کردند. خبر توطئه به عموی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حضرت ابوطالب2 رسید. آن حضرت نیز علیه این توطئه، موضع گیری سخت و محکمی را در کنار محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گرفت و آمادگی غیر محدود خودش را در دفاع از او اعلام کرد. با موضع گیری و حمایت حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، قریش عقب نشینی کرد تا توطئۀ دیگری را ضد محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و عموهایش از بنی هاشم و در پیشاپیش همۀ آنها، حضرت ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ برنامه ریزی و آماده کند.

در نهایت قریش به این نتیجه رسید تا تحریم را برنامه ریزی کند و این گونه دعوت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و فعالیت های تبلیغی آن حضرت را محدود کرده و جلوی حرکت رو به جلوی

ص: 482

پیامبری محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را بگیرد. پس قریش بر این امر عهدی بستند و قرارداد تحریم و عهدنامه را نوشته و در درون کعبه آویختند. این گونه بود که تحریم و محاصرۀ پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و یارانش در ماه محرم الحرام در سال هفتم از بعثت پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آغاز شد.

یعقوبی مورخ مشهور اسلامی از این محاصره سخن گفته است. او می نویسد که محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ، ابوطالب عَلَيْهِ السَّلاَمُ، بنی هاشم و... فرزندان عبدالمطلب با چه مشکلاتی مواجه بودند. در بخشی از گزارش یعقوبی آمده است:

«زمانی که قریش دانست که نمی تواند رسول اللّه را بکشد و این که ابوطالب او را تسلیم نمی کند و این مطلب را نیز از ابوطالب شنید، عهدنامه ظالمانه و کوبنده ای را نوشتند که مفاد و محتوای آن این بود که هیچ کس با بنی هاشم خرید و فروش نکند و همسری از ایشان نگیرد و معاملات و تجارتی با آنان نداشته باشد تا این که بنی هاشم، محمّد را به قریش تحویل دهند تا آنان او را به قتل رسانند. آنان این عهدنامه را نوشتند و بر پای آن هشتاد نفر مهر نهادند. این عهدنامه را منصور بن عکرمة بن عامر بن هاشم بن عبدمناف بن عبدالدار نوشت که پس از نگارش عهدنامه دست شل شد و از کار افتاد.

پس از نگارش و امضای این عهدنامه بود که قریش رسول اللّه و اهل بیت او از بنی هاشم و بنی عبدالمطلب بن عبدمناف را در شعب محاصره و تحریم کردند. این همان شعبی است که به آن شعب بنی هاشم می گویند. شش سال پس از مبعث پیامبر، و همۀ بنی هاشم و بنی عبدالمطلب در شعب به مدت سه سال اقامت داشتند. در این مدت پیامبر و خدیجه دختر خویلد همۀ مالش را صرف کردند تا جایی که گرفتار فقر و تنگ دستی شدند.

سپس جبرئیل بر پیامبر نازل شد و گفت: خداوند موریانه ای را برانگیخته است تا عهدنامۀ قریش را بخورد و آن موریانه همۀ آن را از مفاد ظلم و محدودیت و تحریم که در عهدنامه بود خورده، و جز جاهایی که در آن نام خدا برده شده، چیزی از آن عهدنامه باقی نمانده است. پس رسول اللّه ابوطالب را به این موضوع آگاه کرد و خبر داد.»(1)

ص: 483


1- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج2، ص 31.

این چنین خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ با همسرش پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برای زندگی در محنت و رنج محاصره وارد شعب شد و مؤمنان در شرایط بسیار قساوت آمیز و سخت با هم می زیستند و فشارهای روانی همراه با تحریم اقتصادی و اجتماعی را تحمل می کردند. پس خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ هر آنچه از مال و ثروت بسیار داشت در این راه خرج کرد، ثروتی که مورخان در برخی از سالیان میزان و تعدادش را معادل تمام مال تجاری قریش گفته اند.

خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ همۀ مال خویش را خرج کرد. این امر ادامه داشت تا زمانی رسید که دیگر اوضاع سخت شد و گرسنگی و تنگدستی غلبه پیدا کرد.

این مطلب چنان که از یعقوبی پیش از این نقل شد، بسیار سخت و دشوار شد. برخی از منابع تاریخی می گویند که مسلمانان محاصره شده در شعب در این مدت کشک و برگ های درختان را می خوردند. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ این زن ثروتمند و مرفه در زندگی اش، اینک در دوران محاصره همانند یکی از آنان بود و در این رنج و مصیبت با آنان مشارکت می کرد و زندگی با گرسنگی را تحمل می نمود.

خویشان خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ محنت و دردها و رنج هایش را احساس می کردند و با او همدردی می کردند و هر از گاهی پنهانی غذایی را در تاریکی شب به او می رساندند، اما سرکشان قریش مانع از این کمک ها و مساعدت ها می شدند و تلاش می کردند تا از رسیدن هر کمک غذایی به آنان جلوگیری کنند.

ابن اثیر محاصرۀ سخت را این گونه توصیف می کند. او می گوید: آنان دو تا سه سال این گونه در آن شعب اقامت کردند. در این مدت قریش تلاش می کرد تا چیزی به آنان نرسد، جز آن میزای که به طور پنهانی و به دور از چشم قریش به آن جا برده می شد.

او نقل می کنند که: «ابوجهل، حکیم بن حزام بن خویلد را دید که با او گندم بود و می خواست آن را به عمه اش خدیجه برساند که با پیامبر در شعب بود. ابوجهل بر او آویخت و گفت: به خدا سوگند! از جا تکان نمی خورم تا تو را رسوا سازم.

پس ابوالبختری بن هشام آمد و گفت: به تو چه؟ او می خواهد غذایی را به عمه اش

ص: 484

برساند. آیا او را از این کار مانع می شوی؟ رهایش کن!

اما ابوجهل دست بردار نبود. پس آن دو با هم گلاویز شدند و ابوالبختری با استخوان شتر بر او ضربه زد و سرش را شکافت و او را بر زمین انداخت و به شدت بر او کوبید. در این زمان حمزه آنان را می نگریست و آنان نیز از این امر ناخشنود بودند که خبر به پیامبر برسد و مسلمانان و پیامبر آنان را شماتت و سرزنش کنند.

این زمانی بود که حتی رسول خدا هم چنان مردم را آشکار و نهان به اسلام دعوت می کرد و وحی بر او می آمد. پس این حالت محاصره و تحریم تا سه سال ادامه داشت.»(1)

چنان که گزارش های تاریخی بیان کرده اند، خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ سه سال در شعب و در محاصره در کنار پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) زیست و با تمام ثروت و جانفشانی خالصانه و وفادارانه نسبت به همسرش با او همدردی داشت و پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را صادقانه و با کمال وفاداری دوست می داشت؛ چون به آن حضرت ایمان خالصی آورده، و همۀ مالش را در راه دعوتش بذل و بخشش کرده بود.

در این دوران سخت محاصره و تحریم مکه، یاران دعوت پیامبر سه گروه بودند: ابوطالبی که حمایت اجتماعی برای دعوت فراهم آورده بود؛ و خدیجه ای که مالش را برای یاری و نصرت محمّد(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هزینه کرده بود؛ و سپس علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ که در همۀ جنگ ها برای دفاع از اسلام وارد شد و از جان مایه گذاشته بود. پس اسلام به جان فشانی علی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و مال خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و حمایت ابو طالب7 پیروز شد و آنان مهم ترین و اصلی ترین یاران پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در این محنت و کمک کارش در زمان سختی و ترس بودند.

تلاش خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ و مجاهدت ها و وفا و تحمل های او درس است برای هر زنی که ارزش و نقش خودش در زندگی را می شناسد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ به خاطر اصول ارزشی زیست و به خاطر آن نیز جان داد و به رنجی که برای دعوت و رسالت کشیده بود مرد. خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ نمونه و الگوی زن مسلمان در زندگی است.

جایگاه خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در دعوت و تاریخ اسلام و زندگی پیامبر(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ارزش زن را در اسلام و نقش

ص: 485


1- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 87.

زن در بنیاد جامعه و مشارکتش با همسرش در تحمل مسئولیت های بزرگ در زندگی را برای ما روشن می سازد.

کتابنامه

1. ابن اثیر جزری، علی بن محمد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، بیروت: انتشارات دارالفکر، 1409 ق.

2. ، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر، 1386 ق.

3. ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد جوزی بغدادی (م 597 ق)، المنتظم فی تاریخ الاُمم والملوک، تحقیق: محمّد عبد القادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1412ق.

4. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر ، 1386ق.

5. ابن صبّاغ، علی بن محمّد مالکی مکی (م 855 ق)، الفصول المهمّة فی معرفة اوال الأئمّة7، بیروت: مؤسسة الأعلمی، 1408ق.

6. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر بن کثیر دمشقی (م 774 ق)، البدایة و النهایة، تحقیق : علی شیری، بیروت: داراحیاء التراث العربی، 1408 ق.

7. ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب اسحاق (م 284 ق)، تاریخ یعقوبی، ترجمه: محمّدابراهیم آیتی، تهران: انتشارت علمی و فرهنگی ، چاپ ششم، 1371ش.

8. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، به کوشش: عمر عبدالسّلام تدمری، بیروت: 1410 ق / 1990 م.

9. اربلی، علی بن عیسی (م 693 ق)، کشف الغمة فی معرفة الائمة، بیروت: دار الاضواء، 1405 ق.

10. بخاری، محمّد بن اسماعیل (م 256 ق)، صحیح البخاری، بیروت: دارالفکر، 1401 ق.

11. حلبی، علی بن برهان (م 1044 ق)، السیرة الحلبیه، بیروت: دارالمعرفة، 1400 ق.

ص: 486

12. خلیلی، جعفر، موسوعة العتبات المقدّسة، دار الأعلمی للمطبوعات، 1407ق.

13. ذهبی، محمّد بن احمد بن عثمان، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب ارنووط و حسین اسد، بیروت: مؤسسة الرسالة ، 1413 ق.

14. طبری، محمد بن جریر (م 310 ق)، تاریخ طبری ( تاریخ الامم والملوک)، به کوشش: گروهی از علماء، بیروت: اعلمی، 1403 ق.

15. کلینی، ابوجعفر محمّد بن یعقوب (م 329 ق)، الکافی، تحقیق: علی اکبر الغفّاری، بیروت: دار صعب ودار التعارف، 1401ق.

16. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، تحقیق: محمّدباقر بهبودی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403 ق.

ص: 487

جلد 3

مشخصات کتاب

عنوان و نام پدیدآور : شناخت نامه حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ/ ناصر رفیعی محمدی

مشخصات نشر : جامعه المصطفی العالمیه

مشخصات ظاهری : 3ج

موضوع:زندگینامه - حضرت خدیجه

موضوع: تاریخ - حضرت خدیجه

موضوع: جاهلیت - اسلام - حضرت خدیجه

موضوع : خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بنت خویلد، 68 - 3 قبل از هجرت.

موضوع : زنان مقدس مسلمان

موضوع : Mslim women saints

موضوع : احادیث اهل سنت -- قرن 14

موضوع : *Hadith (Snnites) -- Texts -- 20th centry

شناسه افزوده : جامعة المصطفی(ص) العالمیة. مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)

شناسه افزوده : Almstafa International niversity‪Almstafa International Translation and Pblication center

رده بندی کنگره : BP26/2

رده بندی دیویی : 297/9722

ص: 1

اشاره

ص: 2

شناخت نامه

حضرت خدیجه(سلام الله علیها)

جلد سوم

ص: 3

ص: 4

فهرست اجمالی جلد سوم

فهرست اجمالی جلد سوم

41. فروغ آسمان حجاز: نقش حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) در انتشار اسلام 7

اعظم ابوالحسنی

42. نقش طاهرۀ قریش خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) در زندگی و پیروزی حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) 23

اکبر حمیدزاده

43. نگاهی به آموزه های تربیتی در زندگی حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) 37

عبدالکریم پاک نیا

44. حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ)، الگوی عفت و پاک دامنی... 51

عبدالکریم پاک نیا تبریزی

45. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ)؛ ادب و عاطفه.. 63

علی اکبر صمدی

46. حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ). 73

سید غضنفر موسوی

47. هفت نکتۀ قرآنی در سیرۀ اولین زن مسلمان حضرت خدیجۀ طاهره(عَلَيْها السَّلاَمُ) 85

سید حسین حُرّ

48. فضایل، فرزندان، وصیت، رحلت جانسوز و مقامات حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) 95

محمّد محمّدی اشتهاردی

49. فرزندان حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ). 133

سمیه صبوری

50. ویژگی های شخصیتی حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ). 141

مهدی وزنه

51. و کجاست مثل خدیجه؟. 167

محمّد عابدی

52. مقام حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) در پیشگاه خدا و رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) 189

علی امامی

53. نگاهی به ویژگی های رفتاری اولین بانوی مسلمان نسبت به اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) 201

محمّد میانجی

54. سیما و منش زیبای خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ). 215

علی کرمی فریدنی

55. خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) اسوۀ فضیلت.... 265

سید جواد حسینی

56. برگی از فضایل حضرت خدیجه کبری(عَلَيْها السَّلاَمُ). 279

غلامرضا گلی زواره

57. مقام حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) در پیشگاه خدا و رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) 305

علی امامی

58. فضیلت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) در گفتار بزرگان... 317

59. حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) از دیدگاه شیعه و سنّی... 329

حسین تهرانی

60. خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) بانوی کارآفرین... 355

غلامرضا گلی زواره

61. مناسبات اقتصادی و روابط شغلی حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) 369

منصوره اعتمادی

62. نقش اجتماعی و اقتصادی حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) در گسترش اسلام 393

سید صاحب برزین، حسین هژیریان

فهرست تفصیلی... 409

ص: 5

41. فروغ آسمان حجاز: نقش حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) در انتشار اسلام 7

اعظم ابوالحسنی

42. نقش طاهرۀ قریش خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) در زندگی و پیروزی حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) 23

اکبر حمیدزاده

43. نگاهی به آموزه های تربیتی در زندگی حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) 37

عبدالکریم پاک نیا

44. حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ)، الگوی عفت و پاک دامنی... 51

عبدالکریم پاک نیا تبریزی

45. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ)؛ ادب و عاطفه.. 63

علی اکبر صمدی

46. حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ). 73

سید غضنفر موسوی

47. هفت نکتۀ قرآنی در سیرۀ اولین زن مسلمان حضرت خدیجۀ طاهره(عَلَيْها السَّلاَمُ) 85

سید حسین حُرّ

48. فضایل، فرزندان، وصیت، رحلت جانسوز و مقامات حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) 95

محمّد محمّدی اشتهاردی

49. فرزندان حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ). 133

سمیه صبوری

50. ویژگی های شخصیتی حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ). 141

مهدی وزنه

51. و کجاست مثل خدیجه؟. 167

محمّد عابدی

52. مقام حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) در پیشگاه خدا و رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) 189

علی امامی

53. نگاهی به ویژگی های رفتاری اولین بانوی مسلمان نسبت به اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) 201

محمّد میانجی

54. سیما و منش زیبای خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ). 215

علی کرمی فریدنی

55. خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) اسوۀ فضیلت.... 265

سید جواد حسینی

56. برگی از فضایل حضرت خدیجه کبری(عَلَيْها السَّلاَمُ). 279

غلامرضا گلی زواره

57. مقام حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) در پیشگاه خدا و رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) 305

علی امامی

58. فضیلت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) در گفتار بزرگان... 317

59. حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) از دیدگاه شیعه و سنّی... 329

حسین تهرانی

60. خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) بانوی کارآفرین... 355

غلامرضا گلی زواره

61. مناسبات اقتصادی و روابط شغلی حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) 369

منصوره اعتمادی

62. نقش اجتماعی و اقتصادی حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) در گسترش اسلام 393

سید صاحب برزین، حسین هژیریان

فهرست تفصیلی... 409

ص: 6

41- فروغ آسمان حجاز:نقش حضرت خدیجه عَلَيْها السَّلاَمُ در انتشار اسلام

اشاره

41

فروغ آسمان حجاز: نقش حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) در انتشار اسلام(1)

اعظم ابوالحسنی

چکیده

شرح زندگانی حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) با استناد به مهم ترین منابع تاریخی و روایی اهل سنت و شیعه است. از دیدگاه نویسنده: یکی از مقامات شامخ حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ)، مبلغه بودن ایشان در امر دین و ترویج آن در میان مردم است. ایشان فقط به سبقت در ایمان و تصدیق پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اکتفا نکرد؛ بلکه در نشر، رشد و شکوفایی دین نیز هم سو با نبی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) کوشید و از جان و مال و راحتی و آسایش خود دریغ نداشت. تلاش های تبلیغی ایشان را می توان به دو دسته تقسیم کرد: 1 . تبلیغات زبانی، 2 . تبلیغات عملی. حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) همواره پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) و کمالاتش را به مردم معرفی می کرد. برای مثال وقتی بعد از ازدواج با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، عمو های حضرت به خانۀ ایشان آمدند و در روز سوم بنا بر عادت همیشگی آن ها ، سادات و بزرگان جمع شدند، عباس برخاست و صحبت کرد. سپس حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) فرمود: «بدانید که شأن محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) عظیم و بزرگ است و فضل او فراگیر و بخشش او زیاد.»

کلیدواژه: خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ)، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، تبلیغ زبانی، تبلیغ عملی، ثروت.

بخشی از زندگی حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) در کنار اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بوده و از این جهت دارای اهمیت ویژه و قابل بررسی است، که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را از زمان ظهور اسلام، در امر مهم بعثت یاری رساند؛ کار عظیمی که فشار روحی، روانی و جسمی فراوانی را بر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وارد می ساخت

ص: 7


1- نامۀ جامعه، شمارۀ 110 (تیر 1393)، ص 22-27.

و منبعی از محبت و عاطفه، با همدمی عاقل و فهمیده را می طلبید، تا این مسائل را درک کند، در کنارش بایستد، او را یاری رساند و او کسی جز حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) نبود. گر چه ابوطالب، عبدالمطلب و از همه مهم تر امام علی بن ابی طالب7 نیز بودند، ولی هیچ کس مانند همسر، نمی تواند در مواقع سخت و بحرانی، تکیه گاه روحی و روانی قابل اعتمادی برای مرد باشد. زمانی که مکه، در فساد ناشی از فکر و اندیشه شرک آلود غرق بود و خرافه ها و زشتی ها میان مردم به امری ساده، رایج و مرسوم مبدل شده بود، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیشتر وقتش را به عبادت در غار حرا می پرداخت و از شرک و بت پرستی آنها کناره گیری می کرد.

در این شرایط حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) همراه و همدل واقعی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و خود را برای تقرب به خالق از طریق فراهم کردن وسایل برای پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) آماده می کرد، تا حضرت از مسائل جانبی برای توجه روحی فارغ شود. این کارها در اعتقادات دینی حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) ریشه داشت که از طریق کتب دینی و علما به نبوت حضرت دست یافته بود.(1)

وقتی پیامبر 9 در غار به سر می برد، حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) غذا و نوشیدنی را برای حضرت فراهم، و سختی رساندن طعام با وجود ارتفاع کوه را تحمل می کرد و اوقاتی را هم در حرا با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همنشین می شد. به خاطر این زحمات بود که مستحق سلامی از جانب خدا شد. صحیحین (مسلم و بخاری) از «ابوهریره» نقل کرده اند: «جبرئیل نزد پیامبر 9 آمد و عرض کرد: یا رسول! این خدیجه است که برای تو طعام و شراب (نوشیدنی ) می آورد ؛ پس زمانی که آمد، سلام ما را به او برسان و او را به خانه ای در بهشت از لؤلؤ که در آن سرزنش و سختی وجود ندارد، بشارت بده.»(2)

اولین زن مسلمان

در سبقت ایمانی حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) بر سایر زنان عالم، اتفاق نظر وجود دارد و کسی یا

ص: 8


1- . قزوینی، سید محمّدکاظم، حیاة السیدة خدیجة من المهد الی اللحد، ص 248.
2- . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ح 1034؛ ابن بطریق، یحیی بن حسن اسدی حلّی، العمدة، ص 395.

کتابی منکر این امر نشده است؛ به طوری که «ابن عبدالبر» در «استیعاب » نوشته است : «اتفاق وجود دارد که خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ)، اولین زنی است که به خدا و رسولش ایمان آورده و او را تصدیق کرده است.»(1)

«سهیلی» صاحب «الروض الانف» نوشته است: «خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) صاحب خانۀ اسلام بود و آن گاه که او ایمان آورد، خانۀ اسلام بر روی زمین جز خانۀ او نبود.»(2)

سبقت حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) از میان زنان به اسلام، بیانگر ارج و مقام این زن در رسالت اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است و نیز این که در این رسالت، بین زن و مرد فرقی نیست.

امام علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) نیز که در خانۀ رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) و با تربیت حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) زندگی می کرد و مورد عنایات خاص قرار گرفته بود، در سن نوجوانی نبوت را تصدیق کرد. بنای اولیۀ اسلام در این خانه گذاشته شد و در هیچ خانه ای غیر از خانۀ حضرت محمد (صلی الله و اله وسلم)، اسلام وارد نشده بود.(3)

امیرالمؤمنین 7 در بارۀ این حادثۀ تاریخی عظیم می فرماید: «وَلَم یَجمَع بَیتٌ وَاحدٌ یَومَئذٍ فِی الإسلاَمِ غَیرَ رَسُولِ اللّهِ و خَدِیجَةَ و أَنَا ثَالِثهُمُا؛ (4) در آن زمان در خانه ای اسلام جمع نشده بود، غیر از بیت رسول اللّه و خدیجه، و من سومین آنها بودم.»

روایات متعددی در کتب تاریخی وجود دارد که سعی دارند اولین شخص مسلمان شده را به طور مطلق، حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) معرفی کنند و بگویند که ایمان حضرت علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) بعد از او بوده است . این روایات(5) در کتاب های مختلف اهل سنت به وفور به چشم می خورد ؛ در حالی که با توجه به روایات فراوانی که از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) و صحابه و تابعین وجود دارد ، علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) نخستین ایمان آورنده و اولین از امت است که اسلام آورد؛ برای مثال اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرموده است:

ص: 9


1- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 2، ص 457.
2- . سهیلی، عبدالرّحمان بن عبد اللّه، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، ج 2، ص 426.
3- . موسوی، سیّد هاشم، ام المومنین خدیجه بنت خویلد، ص 43 .
4- . نهج البلاغه ، خطبۀ 192.
5- . خطیب بغدادی، احمد بن علی ثابت، تاریخ مدینة اسلام، ج 42، ص 27؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج 7، ص 295.

«نخستین کسی از شما که در روز رستاخیر با من در کنار حوض ملاقات می کند، پیش قدم ترین شما در اسلام، علی بن ابی طالب7 است .»(1)

در روایتی از امام علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) نیز آمده است که فرمود: «خدایا! من نخستین کسی هستم که به سوی تو بازگشتم و پیام تو را شنیدم و به دعوت پیامبر 9 پاسخ گفتم، پیش از من جز اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) کسی نماز نگزارد.»(2)

«سید بن طاووس» در کتاب «سعد السعود» آورده است: «رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) روز دوشنبه مبعوث شد و علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) روز سه شنبه اسلام آورد، سپس خدیجه بنت خویلد(عَلَيْها السَّلاَمُ)، سپس جعفر و زید.»(3)

با توجه به این روایات و روایات مشابه، به خوبی می توان فهمید که امیرالمؤمنین7 اولین کسی است که اسلام آورده است؛ بنا بر این در این رسالت عظیم، حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) پا به پای اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تا زمانی که باید اسلامشان را مخفی کنند، کاری بر خلاف آن انجام نداد و جزء اولین مسلمانان قرار گرفت و با سبقت در پذیرش نبوت همسرش ، مصداق آیۀ (وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُولَئِکَ الْمُقَرَّبُونَ ، فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ)(4) شد.

تبلیغات دینی حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ)

از دیگر مقامات شامخ حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ)، مبلغه بودن ایشان در امر دین و ترویج آن در میان مردم است. ایشان فقط به سبقت در ایمان و تصدیق پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اکتفا نکرد؛ بلکه در نشر، رشد و شکوفایی دین نیز هم سو با نبی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) کوشید و از جان و مال و راحتی و آسایش خود دریغ نداشت. تلاش های تبلیغی ایشان را می توان به دو دسته تقسیم کرد:

1 . تبلیغات زبانی.

2 . تبلیغات عملی.

ص: 10


1- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج (عَلَيْها السَّلاَمُ)، ص 28.
2- . نهج البلاغه، تحقیق و شرح: صبحی صالح، خطبۀ 131.
3- . سید بن طاووس، علی بن موسی، سعد السعود، ص 86.
4- . واقعه: 10 - 12.

حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) همواره پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) و کمالاتش را به مردم معرفی می کرد؛ برای مثال وقتی بعد از ازدواج با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، عمو های حضرت به خانۀ ایشان آمدند و در روز سوم بنا بر عادت همیشگی آن ها ، سادات و بزرگان جمع شدند، عباس برخاست و صحبت کرد. سپس حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) فرمود: «بدانید که شأن محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) عظیم و بزرگ است و فضل او فراگیر و بخشش او زیاد.» آن گاه آن قدر پول و عطر به آنها داد که آنها را مات و مبهوت کرد.(1)

هم چنین وقتی زنی کور نزد حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) حضور داشت، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برای او دعا کرد : «برای تو دو چشم سالم باشد»؛ پس آن زن بینا شد. حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) با دیدن این جریان گفت: «این دعا مبارک است.» اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز فرمود : «وَ مَا أَرسَلنَاکَ اِلّا رَحمَةً.»(2)

حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) با عبارات کوتاه، مقام بلند رسالت اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به دیگران گوش زد می کرد و هر کجا که لازم می دید، با بیان گرم و شیوای خود، به تبلیغ از نبوت می پرداخت و جایگاه والا و بلند مرتبة اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را برای مردم بیان می نمود.

دعوت بانوی بزرگ اسلام از مردم به پذیرش اسلام در ابتدا مخفیانه بود؛ زیرا خدا نمی خواست حساسیت بی مورد قریشی یان را برانگیزد تا اذیت ها و زحمات اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیشتر نگردد. برای مثال «عفیف بن قیس کندی» می گوید: «من در زمان جاهلیت بازرگان عطر بودم. در یکی از سفرهای تجارتی ، وارد مکه شدم. در یکی از روزها در مسجدالحرام در کنار او [عباس] نشسته بودم. در این هنگام جوانی وارد مسجد شد که صورتش همچون قرص ماه نورانی بود. نگاهی به آسمان کرد و سپس رو به کعبه ایستاد و شروع به خواندن نماز کرد. چیزی نگذشت که زنی آمد و شروع به نماز خواندن کرد، سپس نوجوانی آمد و با او نماز خواند. گفتم: یا عباس ! این چه دینی است؟ پس عباس گفت: این محمّد بن عبد اللّه می باشد که مدعی است آیین او از طرف خدا نازل شده و این که گنج های کسری و قیصر را به زودی فتح خواهد کرد و این زن ، همسرش خدیجه بنت

ص: 11


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 72.
2- . همان، ج 18، ص 17.

خویلد است که به او ایمان آورده و این پسر عمویش علی بن ابی طالب .»(1)

این نماز جماعت سه نفره در انظار مردم و در مسجدالحرام سبب ایجاد سؤال برای حجاج، قریشی یان و بازرگانان و دیگران بوده، که این چه دینی است و اینان چه می کنند؟ تا به این وسیله با جوابش ، با دین اسلام آشنا شوند.

حضور حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) در کنار اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و حضرت علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ)، سبب می شد زنان مکه نیز نسبت به این دین حساسیت پیدا کنند، تا این دین را که زنان نیز در آن سهیم و دارای احترام اند و می توانند در کنار مردان به اعمال مذهبی خود بپردازند، بشناسند؛ آن هم در زمانی که زنان از کمترین امتیازات و امکانات حقوقی برخوردار بودند.

حضور حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) در کنار اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، نوید همسانی با مردان را می داد و این عمل، نقش بسیار مؤثری در گرایش بعدی جامعۀ بانوان و آشنا شدنشان با اسلام داشت؛ به طوری که اولین شهید راه اسلام، «سمیه » مادر عمار و همسر یاسر بود.

مهم ترین فراز زندگانی حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ)، حمایت های بی دریغ و همه جانبۀ او از رسول گرامی9 در امر رسالت است، که متأسفانه این مسئله در کتاب ها و مقالات به صورت کم رنگ دیده می شود؛ زیرا نقش حضرت در حمایت از نبی مکرم9 و تبلیغ رسالتش ظهور یافت ؛ به طوری که رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) در روایتی ایشان را «صدیقه امت اسلامی» نامید(2) بیانگر تأییدها و تصدیق های حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) به عنوان زنی برجسته و شخصیت سرشناس قریشی، در پیشبرد اهداف پیامبر 9 است.

اهمیت این تأییدها زمانی روشن می شود که بدانیم او زمانی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را تأیید کرد و به رسالتش ایمان آورد که بسیاری از بزرگان قریش که بعدها از اصحاب پیامبر 9 شدند، حضرت را تکذیب می کردند و به او تهمت مجنون، ساحر، شاعر و جادوگر می زدند .(3) از این رو پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) در توصیف خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) می فرماید: «او زمانی به من ایمان آورد، که مردم

ص: 12


1- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص 38.
2- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 2، ص 62: «هذه صدیقة امتی».
3- . تقی زاده، محمود و همکاران، تصویر خانواده اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در دایرةالمعارف اسلام ، ص 49.

به من کفر ورزیدند و زمانی مرا تصدیق کرد، که مردم مرا تکذیب نمودند و زمانی با اموالش مرا یاری داد، که مردم مرا از اموال خود محروم ساختند.»(1)

جریان انذار عشیره

وقتی آیۀ (وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الأقْرَبِینَ)(2) نازل، و اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به دعوت خویشاوندان خود امر شد، رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) به خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در حالی که در مکه بودند فرمود طعامی برای او آماده کند، سپس به علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) گفت: پسران عبدالمطلب را دعوت کن. پس چهل نفر را دعوت کرد. پس از حضور آنان به علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) گفت: طعام را بیاور. علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) گفت: برای آنها آبگوشت آوردم.(3)

حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) امکانات استقبال از میهمان ها را فراهم و برای آنها غذا تهیه کرد و از آن جایی که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در خانۀ حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) زندگی می کرد، تحقق آیۀ فوق و این میهمانی و دعوت خویشاوندان در خانۀ او، صورت گرفت و ایشان خود به شخصه، متکفل کارهای خانه در این تبلیغ خانوادگی بود.

بعد از دعوت خویشاوندان، مشرکان دشمنی، تکذیب و استهزای اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را شروع کردند؛ از این جهت بر دل حضرت اندوه عمیقی سایه افکند. در این زمان خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) به او آرامش می داد و دردهایش را کم می کرد . هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) از اذیت های قریش ناراحت می شد، خدا آن غم را با دیدار خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) برطرف می کرد و زمانی که حضرت به خانه برمی گشت ، خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) او را با تأییدات خود دلگرم، و با تصدیقش، امر مردم را بر همسرش هموار می کرد.(4) در حقیقت حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ)، نقش وزیر و معاون صادق پیامبر 9 را ایفا می کرد که زخم حرف ها و اذیت مردم را ترمیم می نمود.

«سهیلی» گفته است: «کسی که تمام رفاه، مال و جان خود را به همسرش هبه

ص: 13


1- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 7، ص 84؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 384.
2- . شعراء: 214.
3- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 187.
4- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 224.

کرده و در مقابلش حتی به اندازۀ خردلی از پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) توقع و نیازی نداشته، در صورتی که بعضی زنان دیگر پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) که برای ایشان کار خاصی انجام نداده بودند، تقاضای مال بیشتری از غنایم جنگی را از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می کردند و خداوند با نزول آیه ای آنها را به زندگی با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) یا ترک این زندگی مخیر می کند.»(1)

نقش حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) در شعب ابی طالب

پس از نازل شدن آیۀ (فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ)،(2) دعوت اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شکل دیگری به خود گرفت و این بار تمام مردم مخاطب قرار گرفتند . با تغییر فعالیت های حضرت و زیر سؤال رفتن بت ها و بت پرستی مشرکان، آنها نیز جبهه گیری جدید و شدیدتری نشان دادند و در مقابل ایشان صف آرایی کرده، به مخالفت و فشار برای جلوگیری از رسیدن پیام الهی به گوش ها و قلب ها پرداختند.(3)

اما وقتی پس از ابلاغ رسمی دین توسط اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، کفار مکه دیدند نمی توانند به راحتی جلوی کارها و فعالیت های حضرت و مسمانان را بگیرند، شورایی تشکیل دادند و تصمیم گرفتند که مسلمانان را در محاصرۀ اقتصادی و اجتماعی قرار دهند و بدین وسیله آنان را نابود کنند. در این زمان به پیشنهاد حضرت ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ)، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مسلمانان به منطقۀ «شعب ابوطالب» رفتند . بنی هاشم در این تحریم، برای تهیه غذا و آذوقه محتاج مال و ثروتی بودند و بهترین منبع و ثروت برای نجات آنان، مال پربرکت حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بود که در کمک به پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) در آن شرایط بسیار سخت و جانکاه، نقش بسزا و مؤثری داشت؛ چنان که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «هیچ مالی مثل مال حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) به من سود نرساند.»(4)

حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) اموال خود را در خدمت اسلام و مسلمین قرار داد و آنها را پشتیبانی کرد. او که ایمان تا عمق جانش نفوذ کرده بود، غنا، جاه، آسایش و آرامش خود را رها کرد

ص: 14


1- . سهیلی، عبدالرّحمان بن عبد اللّه، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، ج1، ص 415.
2- . حجر: 95 .
3- . ر. ک: ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویه ، ج 2، ص 257 - 264.
4- . شیخ طوسی، محمّد بن حسن، الامالی، ص 468؛ بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، حلیة الابرار، ج 1، ص 148 .

و به فقر، حرمان، انکار و بی عاطفگی و تحریم اقتصادی راضی، و همراه بنی هاشم وارد شعب شد.(1)

حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) در بستر بیماری

حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) در سال دهم بعثت و بعد از پایان محاصره در شعب ابوطالب، بر اثر رنج ها و سختی های حاصل از آن، در بستر بیماری افتاد. پیامبر 9 با دیدن احوال او بسیار ناراحت و متأثر شد و از حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) بسیار دلجویی کرد.

روزی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بر خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) وارد شد، در حالی که ایشان در حالت سکرات مرگ بود، پس فرمود: «ای خدیجه! به این احوال و مریضی تو را نبینم. زمانی که بر هم نشینانت وارد شدی، سلام مرا به آنها برسان.» خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) پرسید: «یا رسول اللّه! آنها چه کسی هستند؟» فرمود: «مریم، دختر عمران و کلثوم ، خواهر موسی و آسیه، زن فرعون.»(2)

در تفسیر «مجمع البیان»(3) ذیل آیۀ (وَ کَانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ)(4) این روایت از قول «معاذبن جبل» این گونه نقل شده است: «اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بر حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) وارد شد، در حالی که در حالت احتضار بود . پیامبر 9 فرمود: چقدر برای من سخت است دیدن تو در این حالت و خداوند در این سختی، مرا خیر کثیر (صبر و طاقت زیاد) بدهد.»

خوارزمی نیز گفته است: «رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) بر خدیجه بنت خویلد (عَلَيْها السَّلاَمُ) همسرش وارد شد، در حالی که او در حال مرگ بود، پس از سختی مرگ ناله کرد. رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) گریه کرد و برای او دعا فرمود، سپس گفت: به سوی خوبی و پاکی بشتاب! تو بهترین امّ المؤمنین و بهترین و برترین زنان عالمینی.»(5)

خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) کسی بود که در تنهایی و غربت و شکنجه های جسمی و روحی در کنار

ص: 15


1- . قزوینی، سید محمّدکاظم، حیاة خدیجة من المهد الی اللحد، ص 274.
2- . شیخ صدوق، محمّد بن علی، من لایحضره الفقیه ، ج 1، ص 139.
3- . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، ج 10، ص 65.
4- . احزاب: 35.
5- . خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ص 28.

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، و باعث تسلای دلش بود و در کارهایش وزیر صادق و همیار و در خانه بهترین همسر و مایۀ آرامش او و فرزندانش بود.

«عبدالرحمن بن حاطب» می گوید: «خولة بن حکیم بر پیامبر 9 وارد شد و عرض کرد : یا رسول اللّه ! می بینم تو را که برای فقدان خدیجه حزن و اندوه فراوان داری؟ حضرت فرمود: درست است؛ زیرا او مادر بچه هایم و بانوی خانه ام بود .»(1)

وصیت نامۀ حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ)

هنگامی که بیماری امّ المؤمنین حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) شدت یافت، از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خواست که وصیت هایش را بشنود، آن گاه گفت: «ای پیامبر خدا وصایایم را بشنو! ای رسول خدا مرا به خاطر کوتاهیم در ادای حقوقت عفو کن !»

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «هرگز چنین چیزی نیست؛ من از تو هیچ کوتاهی ندیده ام. تو آخرین توان و تلاشت را در ادای حقوق رسالت انجام دادی و بیشترین سختی ها را در زندگی با من متحمل شدی و تمام اموالت را در راه خدا دادی.»

حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) گفت: «وصیت می کنم شما را و به دخترش فاطمه اشاره کرد به او ، پس از من یتیم و غریب می شود، پس کسی از زنان قریش او را اذیت نکند، و به صورتش لطمه وارد نسازند و او را سیلی نزنند و بر سر او فریاد نکشند و با او به سختی و درشتی رفتار نکنند.»

آن گاه دیگر نتوانست از شدت حیا با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) صحبت کند و پس از قدری سکوت ، گفت : «اما وصیت سومم، پس به دخترم فاطمه می گویم که به شما منتقل کند؛ زیرا از شما خجالت می کشم ای رسول خدا!»

سپس به زهرا(عَلَيْها السَّلاَمُ) گفت: «ای حبیبۀ من و ای نور چشمانم! به پدرت بگو : مادرم می گوید: من از وحشت قبر در هراسم و از شما می خواهم آن ردایی که هنگام نزول وحی می پوشید، کفن من قرار دهد.»

ص: 16


1- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 282 .

حضرت زهرا(عَلَيْها السَّلاَمُ) وصیت مادر را به پدر رساند و پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) برخاست و ردایی را که هنگام نزول وحی بر شانۀ مبارک می افکند، به صدیقۀ طاهره(عَلَيْها السَّلاَمُ) داد تا برای حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) ببرد. حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نیز بسیار خوشحال شد.(1)

آن بانویی که ثروتی بی مانند داشت؛ آن گونه که در عرب کسی به آن اندازه ثروتمند نبود، از دریافت ردای پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) به گونه ای ابراز خوشحالی کرد که از آن به «سرور عظیم» تعبیر شده است.

رحلت جانسوز امّ المؤمنین

سرانجام چراغ عمر حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با آن همه فداکاری و از خودگذشتگی، در ماه رمضان سال دهم بعثت همان سالی که وفات حضرت ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) بود به خاموشی گرایید.

هنگامی که روح بلند و ملکوتی امّ المؤمنین حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) به بهشت برین صعود کرد، پیامبر اکرم 9 بدن ایشان را غسل داد، حنوط کرد و هنگامی که خواست در همان ردای مخصوص کفن کند، جبرییل نازل شد و عرض کرد: «ای رسول خدا! خداوند متعال بر تو سلام و درود می فرستد و تو را با بهترین و گرامی ترین احترام ها مخصوص می گرداند و می گوید: ای حبیب ما! خدیجه ای که تمامی دارایی اش را در راه ما بذل کرد، کفن او را ما عنایت می کنیم.»

سپس جبرئیل کفنی تقدیم، و عرض کرد : «ای رسول خدا! این کفن از بهشت است و خداوند آن را به خدیجه هدیه نموده است.»

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ابتدا خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) را با ردای مبارکش کفن کرد و سپس کفنی را که جبرئیل آورده بود روی آن قرار داد؛ از این رو حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) با دو کفن، دفن شد. سپس پیکر مطهر حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) را از خانه تشییع کردند و او را در منطقۀ «حجون» به خاک سپردند. پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) خود وارد قبر شد و ایشان را دفن کرد.(2)

سال دهم بعثت را «عام الحزن» نامیدند ؛ زیرا پیامبر 9 در این سال دو یار و

ص: 17


1- . حائری مازندرانی، محمّدمهدی، شجره طوبی، ج 2، ص 235.
2- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 15.

پشتیبان خود، ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) و خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) را از دست داد.

شیخ طوسی به نقل از امام جعفر صادق (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) آورده است : «زمانی که حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) وفات کرد، حضرت زهرا(عَلَيْها السَّلاَمُ) ناراحتی می کرد و به دور پدرش می گشت و می گفت: ای پدر! مادرم کجا است؟ پس جبرئیل نازل شد و عرض کرد: پروردگارت امر کرده که به فاطمه سلام برسانی و به او بگویی که مادرت در خانه ای از لؤلؤ است، در غرفه ای از طلا و یاقوت قرمز کنار آسیه و مریم بنت عمران. پس فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) فرمود: اِنَّ اللّهَ سَلامٌ وَ مِنهُ سَلامٌ و إلیهِ سَلام.»(1)

تکریم اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ)

حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) در طول 25 سال زندگی سرشار از محبت و احترام با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، همیشه مورد توجه و اکرام حضرت قرار می گرفت . این مسئله حتی بعد از رحلت او نیز ادامه داشت و اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) علاقۀ خود را به او حتی بعد از مرگش، ابراز می داشت.

«زهری» نقل می کند: «رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) فرمود: سپاس خدا را که با خمیر غذایم داد (اطعامم کرد) و بر من لباس حریر پوشاند و خدیجه را همسرم قرار داد و من عاشق او بودم.»(2)

افتخار و اکرام ائمّه: نسبت به حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ)

حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) ام الائمه بودند ؛ از این رو فرزندان معصومشان در طول تاریخ به ایشان افتخار کرده، از این که خودشان را به ایشان منسوب می دانستند ، افتخار می کردند و نام ایشان را با کمال احترام و اکرام یاد می نمودند.

این بزرگواران در مواقع مختلف برای معرفی خود یا در مقام احتجاج با دشمنان و منکران، انتساب خود را به حضرت خدیجه کبری(عَلَيْها السَّلاَمُ) اعلام می کردند. برای مثال احتجاج امام حسن مجتبی 7 در مقابل معاویه، که وقتی در مقابل حسنین7 امیرالمؤمنین7 را لعن کرد ، امام حسن (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) برخاست و فرمود: «ای ذاکر علی! من حسنم و پدرم علی است ، در

ص: 18


1- . شیخ طوسی ، محمّد بن حسن، الامالی ، ص 175.
2- . حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 182 .

حالی که تو معاویه و پدرت صخر است ، من مادرم فاطمه و تو مادرت هند است، جد من رسول اللّه و جد تو حرب است، و جدۀ من خدیجه و جدۀ تو فتیله است ، خدا لعنت کند پست ترین نسب از ما را.»(1)

هم چنین هنگامی که در صحنۀ کربلا شدت عطش بر وجود مقدس امام حسین7 غالب شد و بر شمشیرش تکیه زد، با صدای بلند فرمود: «به خدا قسم! آیا نمی دانید که رسول اللّه جدّ من است؟» گفتند : بله. فرمود: «به خدا قسم ! آیا نمی دانید که پدرم علی بن ابی طالب است؟» گفتند: بله. فرمود: «به خدا قسم! آیا نمی دانید مادرم فاطمه بنت رسول اللّه است؟» گفتند: بله . فرمود : «به خدا قسم ! آیا نمی دانید جدۀ من خدیجه بنت خویلد اولین زنی است که مسلمان شد؟» گفتند: بله.(2)

امام سجاد7 نیز همین سیره و سنت را در مجلس شام و در مقابل یزید و شامیان پیروی کرد و برای شناساندن خود و اهل بیت7 به شامیان در خواب نگه داشته شده، خطبه ای خواند و فرمود: «ای مردم! هر کس مرا می شناسد که می شناسد، و هر کس مرا نمی شناسد ، من خودم را معرفی می کنم ؛ ... من پسر فاطمه زهرایم، من پسر خدیجه کبرای ام، من پسر کسی هستم که به ظلم کشته شد و سرش از قفا جدا شد.»(3)

در زیارت نامه ها نیز وقتی ائمّه: می خواستند مادر یا آبای طاهرین شان را زیارت کنند، از حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) نیز یاد، و درود و سلامی را نیز به خدمت ایشان تقدیم می کردند. در زیارت اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از بعید نیز یکی از سلام ها تقدیم به همسران پیامبر، خصوصاً حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) است که با شش صفت برجسته مورد خطاب قرار گرفته است: «السلام علی ازواجک طاهرات الخیرات امّهات المؤمنین خصوصاً الصدیقة الطاهرة الزکیة الراضیة المرضیة خدیجة الکبری ام المؤمنین.»(4)

و چه سلامی زیباتر از این برای زنی که با تمام هستی خود به دفاع از کیان

ص: 19


1- . ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، ص 46.
2- . فتّال نیشابوری، محمّد بن حسن، روضة الواعظین، ص 186.
3- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 305.
4- . محدث قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، زیارت حضرت رسول از بعید.

اسلام و رسول معظمش پرداخت و هر چه داشت، در راه ترویج آن هدیه کرد، تا رضای خدا و رسولش را برای خویش تا همیشه داشته باشد.

کتابنامه

1. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، تهران: انتشارات اسماعیلیان.

2. ابن بطریق، یحیی بن حسن اسدی حلّی، العمدة (عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار)، قم: مؤسسۀ نشر اسلامی، 1407ق.

3. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عادل احمد، علی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق.

4. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، تهذیب التهذیب، بیروت: دار الفکر، 1404ق / 1984م. ،

5. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر ، 1386ق.

6. ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی (م 588 ق)، مناقب آل ابی طالب، تحقیق: گروهی از اساتید نجف اشرف، نجف: المکتبة الحیدریة، 1376 ق.

7. ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه قرطبی (م 463 ق)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق: علی محمّد بجاوی، بیروت: دار الجیل، 1412 ق.

8. ابن عساکر، علی بن حسن (م 571 ق)، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق: علی شیری، بیروت: دارالفکر، 1415 ق.

9. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر (م 774 ق)، البدایة والنهایة، تحقیق: علی شیری، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1408 ق.

10. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، تحقیق: مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، [بی تا].

ابو الفرج اصفهانی، علی بن حسین (م 356 ق)، مقاتل الطالبیین، تحقیق: کاظم مظفر،

ص: 20

1. قم: مؤسسة دارالکتاب، 1385 ق.

2. بحرانی، سید هاشم بن سلیمان (م 1107 ق)، حلیة الأبرار فی أحوال محمّد وآله الأطهار7، تحقیق: غلام رضا مولانا البروجردی، قم: مؤسسة المعارف الإسلامیة، 1413 ق.

3. بخاری، محمّد بن اسماعیل (م 256 ق)، صحیح البخاری، بیروت: دارالفکر، 1401 ق.

4. حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه (م 405 ق)، المستدرک علی الصحیحین، بیروت لبنان : دارالمعرفة ، 1406 ق.

5. حائری، محمّدمهدی (م 1369 ش)، شجرة طوبی، النجف الاشرف: المکتبة الحیدریة، 1385 ق.

6. خطیب بغدادی، احمد بن علی ثابت، تاریخ مدینه اسلام، تحقیق: مصطفی عبدالقادر، بیروت: دارالکتاب العالمیه.

7. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ)، تحقیق : محمّد سماوی، نجف: مطبعة الزهراء، 1367 ق.

8. دشتی، محمّد، نهج البلاغة، تحقیق: سید کاظم محمّدی، قم: انتشارات امام علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ)، 1369 ش.

9. سهیلی، عبدالرّحمان بن عبد اللّه، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، چاپ عبدالرحمان وکیل، قاهره: 1387 1390 / 1967 1970، چاپ افست 1410 / 1990.

10. سید بن طاووس، رضی الدین علی بن موسی (م 664 ق)، سعد السعود، قم: کتابخانۀ شریف الرضی، 1363 ش.

11. شیخ صدوق، ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی (م 381 ق)، من لا یحضره الفقیه، تحقیق: علی أکبر الغفّاری، قم: مؤسّسۀ نشر اسلامی، 1404 ق.

12. شیخ طوسی، محمّد بن حسن، الامالی، تحقیق: مؤسسة البعثة، قم: دارالثقافة، 1414 ق.

ص: 21

1. طبرسی، فضل بن حسن (م 548 ق)، اعلام الوری باعلام الهدی ، تحقیق و نشر: مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم: مطبعة ستاره، 1417.

2. ، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق: عده ای از محققین بیروت: مؤسسة الاعلمی، 1415 ق.

3. قزوینی، سیّد محمّد کاظم، فاطمة الزّهراء3 من المهد إلی اللّحد، بیروت: موسسه النور المطبوعات، 1411 ق.

4. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق.

5. محدث قمی، شیخ عباس (م 1359 ق)، مفاتیح الجنان، قم: بنیاد معارف اسلامی، 1375ش.

6. موسوی، سیّد هاشم، ام المومنین خدیجه بنت خویلد، مترجم: محمد ابراهیمی، نشر ایلاف، 1389ش.

ص: 22

42- نقش طاهرۀ قریش خدیجه(سلام علیه) در زندگی و پیروزی حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله و سلم)

اشاره

42

نقش طاهرۀ قریش خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در زندگی و پیروزی حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم)(1)

اکبر حمیدزاده

چکیده

شرح حال حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ) و روابط سیاسی و اجتماعی وی با استناد به منابع مهم تاریخی است. از دیدگاه نویسنده: بانوی بزرگ قریش، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، همسر با وفای اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و دامن او خواستگاه کوثر اسلام، و مادرِ مهربانِ فرزندانِ رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است. او در خانۀ با صفای محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) نه تنها به عنوان همسری باوفا و مادری مهربان، بلکه محبوبۀ شوی بزرگوار خویش است. اگر چه در زندگی زناشویی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همسران دیگری نیز پا نهاده اند، ولیکن هیچ یک حتی عایشه که جوان ترین آنان و به عنوان حُمیرا جایگاه خاصی نزد محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) داشت، نتوانسته اند جای خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را پر کنند و یا چون او از هر نظر محبوبِ حضرتش واقع شوند. از مجموعه کتب سِیر و تواریخ که در رابطه با خدیجۀ کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ) قلم فرسایی کرده اند، چنین بر می آید که او برخلاف فرهنگ موجودِ جامعه ای که در آن نشو و نما کرده بود، از والایی و برجستگی خاصی برخوردار بوده است. در فضای تیره، و خفقان زدۀ جاهلیت او را درخششی فوق العاده و فروغی حیات بخش مشاهده می شود.

کلیدواژه: حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، فرزندان رسول اللّه، حمیرا.

ولادت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

حدوداً شصت و هشت سال پیش از هجرت نبوی،(2) در خانۀ خویلد فرزند اسد، که خود از

ص: 23


1- یاد، سال بیستم، شمارۀ 75 (بهار 1384)، ص 87 100.
2- . پذیرش این تاریخ نیازمند تأمل و در کتابی که به همین عنوان نوشته شده است مورد بررسی قرار گرفته است.

نام آوران جزیرة العرب و از سیادت و بزرگی خاصی برخوردار بود، فرزند دختری به دنیا آمد که نام او را «خدیجه» گذاشتند.

هرگز قابل پیش بینی نبود که سرنوشت این کودک چگونه با سرنوشت امتی گره خورده، شأن و شخصیت او عالم گیر خواهد شد و خدای متعال فرستادۀ خویش را در سخت ترین شرایط ممکن به وسیلۀ او و به دست او یاری و مساعدت خواهد کرد.

خدیجۀ کوچک در خاندانی بزرگ دیده به جهان گشود و طبق سنّت جاریۀ قبیلۀ خویش به اخلاق حمیده خود را آراست و با دوراندیشی و درایت و پاک دامنی و عفت رشد کرد و به مرحله ای از تعالی رسید که با وجود انحطاط و بی مایگی جامعۀ جاهلی، از نظر اخلاقی و کمالات انسانی «طاهرۀ قریش» عنوان گرفت.(1)

بستر تربیتی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) متأثر از آیین حنیف بود، و لذا فرهنگ جاهلی با همۀ گستردگی و حکومتی که بر جزیرة العرب داشت نتوانست بلد طیب و شرایط سالم خانوادگی او را متأثر سازد و همانند دیگر مردم عصر جاهلیت در فضای شرک و کفر حاکم ملکوک نماید.

خاندان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

خُوَیلْد بن اسد بن عبدالعُزّی فرزند قُصَیِّ بن کلاب از تیره های معروف و از برجستگان قبیله سرشناس قریش است. او در عصر جاهلیت، به لحاظ امتیازات، و موقعیت والایی که داشت، مهتر و رئیس طایفۀ خود و از احترام ویژه ای برخوردار بود. بنا به نقل ابن هشام در جنگ فجّار دوم،(2) در روزی که به نام شَمطَه معروف است و روزی است که قریش در مقام جنگ با کَنانه صف آرایی کرده بود، ریاست طایفه اسد را از آنِ خود داشت.

زمانی که تُبَع (پادشاه یمن) می خواست حجرالاسود را از مکه خارج کرده و به یمن ببرد این خویلد بود که با او به جنگ برخاست و حجرالاسود را حفظ کرد و این ایستادگی و حضور مؤثر، گویای موقعیت برجستۀ او در میان قبایل عرب است.

ص: 24


1- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة؛ الحسون، محمّد، اعلام النساء، ج 1 ص 326.
2- . علت این که این جنگ به حرْبُ الْفُجّار معروف است، وقوع آن در ماه های حرام و به خاطر محرماتی است که در آن جنگ واقع شده است. (ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 201)

عموی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) «ورقه بن نوفل» از کاهنان به نام عرب، و به کتاب های ادیان پیشین آشنا بوده است و از نظر مقبولیت دینی در سطحی بود که همگان وی را به دیدۀ تکریم می نگریستند و باورهای دینی و اعتقادات ایمانی خویش را با او در میان می گذاشتند.(1)

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) پیش از ازدواج با محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم)

پیش از ظهور اسلام، و ازدواج خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم)، محور مدنیّت بر شخصیت مردان استوار بود. و زن در گردونۀ اجتماع موقعیت قابل توجهی نداشت و تاریخ جاهلیت، از کمتر زنی با عنوان عظمت شخصیت و یا برخورداری از مسئولیت و متصف بودن به صفاتی از کمالات اسم برده است و اگر هم در این رابطه اشخاصی مورد توجه مورخین قرار گرفته اند، به اعتبار جلوۀ آن ها در راستای فرهنگ موجود جامعۀ جاهلی بوده است که هر کدام باری از وزر و بال جاهلیت را بر دوش کشیده اند، مانند «سُمیّه» مادر «زیاد بن أبیه» و جدّه «عبیداللّه بن زیاد» که به دلیل برافراشتن پرچم ویژه زنان بدنام بر بالای خانۀ خود، نامش در تاریخ مانده است. چهره ای به پاکی و شکوه خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و عظمت این بانوی با فضیلت در تاریخ پیش از اسلام شبه جزیره عربی، کم نظیر، بلکه بی نظیر است.

زنی که در فضای آلوده به شعر و شراب و شهوت و شکم بارگی و شمشیر «طاهره» خوانده می شد و او را سیدۀ زنان قریش می نامیدند و جزو زنان برجسته ای به حساب می آمد که بر خلاف حاکمیت زر و زور و در مواردی تزویر، اسوۀ طهارت و حریّت بود و در محیط زندگی خانوادگی و شخصی اش، استقلال و اراده ای مسلط داشت؛ بدون آن که از فرهنگ موجود جامعه خویش رنگ بگیرد.

پیش از آن که به عقد ازدواج محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) در آید، همسری اَبُوهالَه هِنِدبنَ نَبّاشِ بن زُراره(2) را پذیرفته بود، پس از وی «عتیق بن عائذ»(3) از قبیلۀ بنی مَخرُوم را به عنوان، شوهر دوم او نقل کرده اند؛ هر چند که در بعضی از مصادر، نام عتیق پیش از ابوهاله ذکر شده است،

ص: 25


1- . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ص 106.
2- . همان.
3- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 8.

مورخان از ابوهاله دو پسر و از عتیق یک دختر را به عنوان فرزندان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) ثبت کرده اند.

پس از این دو ازدواج، که هر کدام به دلیلی ناموفق بوده است و بیش از هر چیز برتری خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بر همسران و عدم همخوانی فکری و شخصیتی با ایشان را می توان نام برد که به تنهایی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) منجر شده است. تفصیل مطلب در کتابی به همین نام مورد پژوهش قرار گرفته است. با گذر از دو زندگی شکست خورده، دیگر تن به ازدواج با کسی نداد، و با وجود این که زیبا و توان گر بود و خواهان فراوانی داشت، همسری هیچ یک از خواستگاران را نپذیرفت و با مال و ثروتی که داشت به بازرگانی پرداخت و عزتمندانه زندگی کرد.

تا این که بنا به پیشنهاد خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و موافقت ابوطالب، محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) به جمع عاملان و کارگزاران تجاری خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) پیوست و اولین کاروان تجاری خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را به شام هدایت کرد و در مراجعت از این سفر که سراسر سود و موفقیت برای کاروان تجاری آن بانوی بزرگ بود، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به زناشویی با محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) رضا داد و او را به همسری پذیرفت.

چنان که مشهور بین تاریخ نگاران است و در بعضی از احادیث نیز به آن اشاره رفته است، هنگام ازدواج با محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) حدوداً چهل سال داشت؛ هر چند اخبار دیگری سن آن حضرت را کمتر از این ذکر کرده اند.

لذا با توجه به فرزندانی که خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بعد از این ازدواج به دنیا می آورد، چهل ساله بودن وی نمی تواند چندان موافقتی با واقع داشته باشد. به نظر می رسد ذکر عدد چهل بدان جهت است که عدد کاملی بوده و از بانویی برخوردار از کمالات لایقه حکایت می کند؛ آن چنان که کلمۀ جا افتاده نوعی رشد یافتگی را به همراه دارد.

چرا که ابن سعد با اسناد خودش از ابن عباس نقل می کند که سن خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) هنگام ازدواج با محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) 28 سال بوده است(1) و وجود خواستگاران زیاد و استنکاف از پذیرش آنان خود مطلبی است که وضعیت سنّی مناسبی را برای یک زن آشکار می کند. هر چند که به دلیل فطرت

ص: 26


1- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 1، ص 513.

پاک و روح شفافی که داشت و گوهر وجود خودیش را از همۀ آلایشات جاهلیت حفظ کرده بود، احدی را در محدودۀ زناشویی خویش پذیرش نداد، ولیکن وضعیت سنی مناسب یکی از جاذبه های طبیعی زن است که از کثرت خواستگاران حکایت می کند.

محبوبه بی نظیر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)

بانوی بزرگ قریش، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، همسر با وفای اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و دامن او خواستگاه کوثر اسلام، و مادرِ مهربانِ فرزندانِ رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است. او در خانۀ با صفای محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) نه تنها به عنوان همسری با وفا و مادری مهربان، بلکه محبوبۀ شوی بزرگوار خویش است. اگر چه در زندگی زناشویی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همسران دیگری نیز پا نهاده اند ولیکن هیچ یک حتی عایشه که جوان ترین آنان و به عنوان حُمیرا جایگاه خاصی نزد محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) داشت، نتوانسته اند جای خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را پر کنند و یا چون او از هر نظر محبوبِ حضرتش واقع شوند.

این معنا برای عایشه چندان ساده و پیش پا افتاده نبود. خود را سوگلی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می داند. از صغر سن و جمال و کمال نسبی در مقایسۀ با اقرانِ خود برخوردار و پیوسته در فکر تصاحب همۀ زوایای قلب شوی بزرگوار خویش است و از هر دری که می تواند وارد می شود تا این ارزش و پذیرش را به دست آورد. یقیناً اگر او در زندگی مردِ دیگری غیر از محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) بود، شاید می توانست موقعیت دل خواه خویش را کسب نماید، ولی نه در این جا که خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) سکّان دار کشتی دل اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است، حتی بعد از مرگ وی هر وقت که ذکری از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به میان می آمد، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با تمام وجود به او اظهار عشق و علاقه می نمود و لحظه ای از یادآوری ارزش های وجودی اش غافل نمی شد و حق شناسانه خدمات و زحمات او را یاد می کرد و در ستایش او و ذکر فضایل اخلاقی و کمالات نفسانی اش، خستگی به خود راه نمی داد و آمرزش و مغفرت و سعادت اُخروی محبوبه اش را پیوسته خواهان بود.

چنین وضعیتی برای عایشه تقریباً قابل تحمّل نبود و با وجود آتش حسد و کینه ای که هر آن ممکن بود زبانه کشد، در مقام اعتراض برآمد و گفت: یا رسول اللّه ! من هم حق دارم غیرتی شوم و عکسل العمل داشته باشم؟ مگر من چه چیزی از او کم دارم؟ و تازه

ص: 27

خداوند جای او را با بانوی جوان تر و زیباتری چون من پر کرده است؟

عایشه می گوید: با این اعتراض گویا زمینۀ رنجش پیامبر را فراهم آورده، و حضرت را آزرده خاطر ساختم، چرا که آثار غضب شدید و خشم ناخوشایندی را در چهرۀ مبارکش مشاهده کردم و از گفتۀ خویش نادم و پشیمان شدم، و در مقام سرزنش و بازخواست نفس خویش برآمدم و بین خود و خدایم عهد کردم که اگر شوی مهربانم از خشم خویش برگردد و باز هم نگاه محبت او را ببینم و کلام عشق آفرین اش را بشنوم، دیگر در رابطۀ با خدیجه حرف نامربوطی بر زبان نیاورم.

وضعیت خجلت بار من، پیامبر را متوجه خود ساخت و فرمود: عایشه! چنین قضاوتی در بارۀ خدیجه منصفانه نیست! روزگارانی که من پیام آور ایمان برای همگان بودم و بی خردان به جای گل، خار و خاشک بر سر و رویم می باریدند و از هر کوی و برزنی صدایِ مخالفی بلند و اتهامِ کذب و سحر و شاعری به من می زدند، این خدیجه بود که آغوش محبت خود را به رویم گشود و در فضای رعب انگیز حاکمیت شرک و کفر و نفاق دریچۀ دل و جانش را به سوی دعوت توحیدی من باز کرد.

آن وقتی که مردم شرک زده به انگیزۀ نادانی در مقابلِ من موضع گرفتند، بلکه در مقام طرد و نفی من برآمدند و در ارتفاعات طائف سنگ بارانم کردند و حتی نزدیک ترین کسانم به تکذیب و توهین من پرداختند و در محاصرۀ همه جانبه، عرصه را بر من و اندک ایمان آورندگان، تنگ و زندگی را غیر قابل تحمل کردند، این خدیجه بود که پناهم داد، و بر زخم های من مرهم گذاشت، دل پر دردم را با محبت و حمایت خویش تسکین داد.

هنگامی که انتظار تأیید داشتم، ولی تکذیب شدم و مورد بی حرمتی قرار گرفتم، فریب خورده ای از طرف ابی لهب که از بستگان من هم بود بنا داشت شکمبۀ شتر یا گوسفندی را بر سرم خالی کند و وسیلۀ خنده و استهزایی برای فرزندان جاهلیت به وجود آورد، این خدیجه بود که مرا تصدیق کرد، و از همۀ امکانات خودش برای تأیید و تثبیت دعوت من استفاده نمود!

ص: 28

آن هنگام که دیگران دست به تحریم من و مسلمانان زدند و همۀ ابواب حیات و حرکت و به گمان خودشان به روی ما بستند و من در گرسنگی سنگ به شکم خود می بستم، سفرۀ حمایت و عنایت او بروی من باز و جمع کثیری از مسلمانان نیازمند و گرسنگان و قحطی زدگان مکه از خوان احسان خدیجه تغذیه می کردند تا از گذرگاه مرگ آورِ گرسنگی به سلامت گذر کردند، و به نعمت رسیدند.(1)

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) محبوبۀ رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و رفیق دوران تنهایی و غربت آن حضرت بود و تا وجود پر برکتش موجود بود به عنوان پشتوانۀ محکم و امیدبخش نبی گرامی9 به حساب می آمد و از مسلمانان و کسانی که افتخار پیشگامی در ورود به جرگۀ اسلامیان را داشته اند خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) جزو کسانی است که بیشترین زحمت را کشیده و سخت ترین روزها را در معیّت شوی مهربان خویش گذرانده است و از این رو نه فقط در دوران حیات، بلکه پس از مرگ او نیز یاد و خاطرات فراموش ناشدنی اش که با تاریخ اسلام آمیخته است برای اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نشاط و شادابی به همراه می آورد و در مراحل توان فرسای ابلاغ رسالت، پیام پایداری و استقامت به حضرت می داد.

والایی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

از مجموعه کتب سِیر و تواریخ که در رابطه با خدیجه کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ) قلم فرسایی کرده اند، چنین بر می آید که او برخلاف فرهنگ موجودِ جامعه ای که در آن نشو و نما کرده بود، از والایی و برجستگی خاصی برخوردار بوده است. در فضای تیره، و خفقان زدۀ جاهلیت او را درخششی فوق العاده و فروغی حیات بخش مشاهده می شود.

گویا علی رغم تسلط اندیشه های جاهلی و نفوذ آن در همه چیز و همه کس خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به عنوان ودیعه ای که باید دامن پاکش تجلی گاه کوثرِ اسلام باشد و چشمه سارِ هدایت از آغوش پر مهر او بلندای تاریخ را سیراب کند.

از دستبرد افکار و ایده های شرک آلوده، مصون، و دست نخورده باقی مانده و فروغ

ص: 29


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 131؛ اعتماد السلطنه، محمّدحسن خان، خیرات حسان، ج 1، ص 111.

فطرتِ خداجویش در ظلماتِ متراکم موجود در جامعه همچنان روشنی بخش راهِ خدایی زیستن او بود دل و جانش از فرو رفتن در مرداب جاهلیت مصون و زلال و شفافیت سرشت خداداده اش همچنان جویای حق و فضیلت بود و در همین راستا بود که چهرۀ محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) را آیینه تمام نمای حق دید و همۀ کمالات و تجلیات زیبای معرفت را، در شخصیت بی مانند او یافت و خداباورانه به او دل بست.

معیارهای ارزشی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در انتخاب محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم)

او می دانست محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) تهی دست است و اصلاً به انگیزۀ اعاشه و گذران زندگی در تشکیلات تجاری قبول خدمت کرده است. بنا بر این جاذبۀ مادی و نفع مالی و یا افزون طلبی در این انتخاب وجود نداشت تا انگیزۀ گرایش او به محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) و انتخاب او به عنوان شوی خویش باشد.

به لحاظ مادی و مال و منال دنیوی، از موقعیت آن چنانی برخوردار نبود. هر چند که نشانۀ افتخار صدق و امانت بر چهره اش نقش بسته و به نام «محمّد امین» شناخته شده بود، ولی دیگر کسان از رجال قریش بودند که علاوه بر ثروت و سرمایه ظاهراً از نوعی وجاهت و موقعیت برتر اجتماعی برخوردار بودند و به عنوان «رجال» جامعۀ خویش مطرح می شدند، چون عَقَبه فرزند مُعیط، صَلْت پسر ابی یهاب، بوجهل و بوسفیان که نوعاً از نام آوران قریش بودند و از برجستگی و شهرت اجتماعی و موقعیت سیادت قومی برخوردار بودند، ولیکن همگی شان از ناکامان و در وادی خواستگاری از دختر خویلد و شکسته بالان کوی محبت آن بانوی بزرگ محسوب می شدند، چون نتوانسته بودند رضایت و پذیرش آن بانوی بزرگ را کسب نمایند.

وجود انگیزه های سیاسی نیز در ازدواج خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) توجیه تاریخی و اجتماعی درستی ندارد؛ به ویژه این که مسئله، نبوت و پیامبری آن حضرت پس از ازدواج و در شرایط معمول اجتماعی رخ داده است و جاذبه پیش از ازدواج به حساب نمی آید.

به طور کلی آن چه که بعضی از شرق شناسان نوشته اند و یا بعضی از مورخین در

ص: 30

نوشتارهای خودشان به آن اشاره کرده اند قابل تأمل و در مقالۀ گسترده تری نیازمند ارزیابی و تحقیق است. مهم این است که خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به لحاظ قرابت با ورقة بن نوفل و بهره وری بهینه از کتاب های آسمانی و اشراق و روشن بینی خاصی که داشت با معرفت و شناخت به شأن و شخصیت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) شیفته او شد و گم شدۀ دیرین خود را در وجود او پیدا کرد و با زیر پا گذاشتن تمام ملاحظات قومی و اجتماعی شخصاً به خواستگاری از محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) همت گماشت و مردم حجاز را با این انتخاب خویش دچار شگفتی و اعجاب کرد و در پاسخ همۀ ملامت گران و کسانی که این انتخاب را مبارک نمی دانستند یا زبان به طعن و سخره می گشودند، بر حسن انتخاب خود تأکید ورزید و بدان افتخار می نمود.

گذشت مالی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و حمایت اجتماعی وی از حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم)

پس از وصلت مبارک امین جزیرة العرب و طاهرۀ قریش، حرف روز مردم ازدواج این بانوی بزرگ که به ثروتمندی نیز زبان زد خاص و عام است، با محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) جوانِ فقیر و بی بضاعت بود، شکسته بالان وادی عشق به خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) که در گوشه و کنار کمین کرده بودند، پیمانه های وجودشان را از کینه و حسد مالامال و از هر فرصتی برای تحقیر و توهین محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) استفاده می کردند. بزرگ ترین مستمسک و دست آویزی که داشتند یتیمی و تهی دستی محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) بود و این خود می توانست به مجوزی برای سیل اتهامات و گفت و شنودهای ناروا و به دور از فضیلت در بارۀ آن حضرت باشد.

این خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) است که لحظه به لحظه در جریان اخبار روزمره و حرف و حدیث های کوچه و خیابان قرار می گیرد و از بی حرمتی مردم نسبت به درّ یتیم آزرده خاطر می شود. برای این که کار را یک سره کند و طعنه زنان بی منطق را خلع سلاح نماید، تا دیگر کسی جرأت بدگویی از محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) را به خاطر فقر و تنگ دستی اش نداشته باشد، عمویش ورقه را خواست و اختیار تمام اموال و دارایی های خود را به او سپرد، تا در اختیار محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) قرار دهد و دستور داد ورقه تمام آن چه را که خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به او سپرده بود، به محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) هدیه نماید و یادآور شد این همه دارایی و اموال از این پس مُلک محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) است و به او تعلق دارد و هر

ص: 31

طور که بخواهد می تواند در آن تصرف نماید و در ضمن فرمود: ورقه! عموجان، از قول من به محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) بگو: همۀ ثروت و سرمایه ام و تمام عمّال و کارگزارانی که امر تجارت مرا سامان می دادند، و تمام آن چیزهایی که به نام من ثبت شده است و در دست من قرار دارند و یا زیر نظر من اداره می شوند، همه و همه را به او بخشیدم. از این پس من و هر آن چه که از آنِ من بود به محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) تعلّق دارد.

ورقه هم که از طعن بدخواهان نسبت به محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) خبر داشت و تنها نقطۀ ضعفی را که مورد سوء استفاده و موجب اذیت و ایذاء محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) می شد همین فقر و بی مایگی از نظر ثروت و دارایی می دانست، فرصت را مغتنم شمرد و با دستورالعملی جامع از طرف خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در میان جمعیت حاضر در کنار کعبه و بین «زمزم» و «مقام» وارد شد و همه را متوجه امر مهمی کرد که باید به گوش همگان برساند.

وقتی مردم متوجه موضوع شدند، با اشتیاق آماده شنیدن پیام ورقه شدند. مردی که از نظر معنوی اعتماد مورد توجه همگان بود، در کنار زمزم ایستاد و با صدای بلندی فریاد زد:

«ای جمعیت عرب! من از طرف خدیجه سخن می گویم. من پیام رسان او هستم. خدیجه بانوی بزرگ و با اقتدار قریش شما را به گواهی می طلبد! همۀ شما شاهد باشید که او، یعنی خدیجه، خودش ثروت و سرمایه اش و همه خدم و حشم و جمیع ما یملک خود و چهارپایان و صداق و مهریه و هدایایی را که از گوشه و کنار به او رسیده است، همه را به محمّد بخشیده و در ملک خالص او قرار داده است و جمیع بخشش ها و هدایای خدیجه نیز از طرف محمّد مورد قبول واقع شده است و تمام این ها هدایایی هستند که به آن حضرت تقدیم شده است، تا تجلیل شایسته ای از شأن و شخصیت او به عمل آید و مورد تعظیم و تکریم واقع شود و در عین حال عشق و علاقۀ خدیجه را به محمّد بازگو کند، همۀ شما که حرف های مرا شنیدید بر این گفته ها گواه باشید.»

این تصمیم خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از جهاتی بزرگ تر از تصمیم نخستین او برای ازدواج با محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) بود همۀ بدخواهان را منکوب کرد و زبان های طعن و استهزا را برید و جامعه را به نفع

ص: 32

محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) و پیامی که از طرف خداوند خواهد داشت آماده ساخت و اهمیت این گذشت و کرامت از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به حدّی قابل توجه است که بعضی از شرق شناسان در تحلیل علل پیروزی و موفقیت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) ثروت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را دخیل و تأثیرگذار دانسته اند و صد البته که این اموال در روزهای سخت، به ویژه در محاصرۀ همه جانبۀ شعب ابی طالب، مایۀ قوت و پایداری مسلمانان گردید.

فرزندان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

ازدواج طاهرۀ قریش با امین جزیرة العرب، آغاز تحولی بود در تاریخ بشر که باید اعصار و قرون را درنوردد و کانون زندگی صفابخش و ماندگاری را در بلندای قلۀ تاریخ نمایش دهد، زن و مردی از تبار پاکان با نیاکانی از رهروان و پیروان ابراهیم (عَلَيْهِ السَّلاَمُ)، شجره ای که در عمق تاریخ ریشه دواند و شاخسارهای پربار آن همۀ بشریت را در برگرفته است.

هر روز که می گذرد بر فروغ جاویدان این خاندان افزوده می شود و کوثر خیرات و برکاتش بسان رود پرخروشی از کنار کویر حیات گذر کرده و تشنگان وادی ایمان و معرفت را سیراب می کند. خاندانی که کوچک و بزرگشان درسِ بزرگی به فرزندان بشر داده و به عنوان اسوه های جاویدان ایثار و ایمان و انسانیت بستر تاریخ را روشن کرده و حیات فکری و فرهنگی جویندگان حقیقت و پویندگان طریق توحید را منوّر ساخته اند. دودمانی که هر یک ذخیره مبارک خداوندی برای دیگری بوده است. در وجود محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) و گوهر وجود خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در حصنِ حصین حفظ الهی از هر گزند و دستبردی مصون ماندند تا با پیوند مبارک خویش حجلۀ محبت و معرفت را به نام خدای ابراهیم آراستند.

پیوند محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به ثمر نشست و بهاران ازدواجشان شکوفان شد. «زینب» به دنیا آمد و آن گاه «رقیه» و «ام کلثوم» و «فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ)» و سپس «قاسم» و «عبد اللّه .» قضای الهی چنین بود که قاسم در دو سالگی پیش از بعثت نبوی از دنیا برود و عبد اللّه پیش از هجرت نبوی زندگانی را بدرود گوید.

این هم از شگفتی ها است که اولاً شمارِ دختران اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، از همسرش خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، بیش از

ص: 33

پسران بوده و شگفت تر این که پسران یکی پس از دیگری بمیرند و اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را در غم مرگ خویش غمین سازند تا ابتلا و امتحان دیگری رخ دهد و محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) سرافرازتر از گذشته بر ایمان و اعتقاد و ابلاغ رسالت خویش پای بفشرد؛ آن هم در شرایطی که طبق فرهنگ جاهلی آن دوران، روشنی خانه و خاندان به وجود فرزند پسر بود؛ چرا که تنها پسر صلاحیت داشت جای پدر را بگیرد و گرنه داغ «ابتر» بودن بر پیشانی او نقش می بست؛ چرا که در آن جامعه دختر و زن موجودی بسیار تحقیر شده بود.

از این رو کور دلان قریش بهانه یافتند و به حضرتش عنوان «ابتر» دادند؛ چون فرزند پسر نداشت که وارث او گردد و دختر نیز در فرهنگ جاهلی صلاحیت وراثت و جانشینی نداشت.

غافل از این که مشیّت الهی جریان زندگی محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را به گونۀ دیگری رقم می زد و بر خلاف میل بد اندیشان دل مرده، تقدیر چنین بود که دختری از محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به وجود آید و در صحنۀ کمالات و ارزش های وجودی آن چنان بدرخشد که به عنوان رمز ماندگاریِ نبوت و جاودانی هدایت، مُهر خاتمیت را بر دوش کشد و پیام قهر معبود را با آیه کریمۀ (إنَّ شانِئَکَ هُوَ اَلأبْتَر) به گوش تاریک دلان برساند و اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را امید و نوید جاودانگی مکتب دهد و از این طریق نقطۀ عطفی در تاریخ بشریت باشد که دختر و زن در وارثت و شأنیت اجتماعی همانند مردان حضور داشته و به عنوان یک انسان که در بعد انسانیش کمبودی نسبت به مردان ندارد مطرح گردد و موجودیت انسانی زن تثبیت، و فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) تظمینی بر پایایی و پویایی مکتب گردد.

مصطفی را وعده داد الطاف حق

گر بیمری تو نمیرد این سبق

رونقت را روز روز افزون کنم

نام تو بر ذرّ و بر نقره زنم

منبر و محراب سازم بهر تو

در محبت قهر من شد قهر تو

ارادۀ خداوندی، فاطمۀ زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) را رمز جاودانگی اسلام قرار داد و چشمه سار هدایت را، از دامن عصمت او فوران ساخت و خود و فرزندانش یکی پس از دیگری در آسمان ولایت و رهبریِ امت درخشیدند و فرا راه بشریت را به سر منزل مقصود روشن ساختند که در مقال

ص: 34

دیگری باید مورد بحث و بررسی قرار گیرد.

مرگ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

کسی که یار غم خوار اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیش از بعثت بود و پس از آن هم با تمام وجود حامی، افکار و اندیشه های توحیدی او محسوب می شود و به دلیل موقعیت مقبول و ممتازی که داشت، پناهگاهی برای محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) به حساب می آمد و اذیت و آزار و بی ادبی مشرکین را با وجود او به آسانی تحمل می کرد، آن وقتی که دشنامش می دادند و مورد ریشخند قرار می گرفت و با سنگ پرانی و دهن کجی آزرده خاطر می شد و با تکیه به نویدهای وحیانی جبرئیل و همدلی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بود که دیگر باره برای انجام مسئولیت به پا خواسته، فریاد توحیدی خویش را از سر می گرفت و آن هنگام که آماج تهمت ها و افتراها بود و در هر کوی و برزنی نادانانِ ناتوان با حربه های جاهلیت به استقبالش می رفتند و با خاکستر داغ و خارهای بی دانشی زیر رگبار جسارت های خویش می گرفتند، این دستِ مهربان و پر محبت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بود که مرهم امید و حیات بر جراحات جسم و جانش می گذاشت و برای ادامۀ راهِ رهایی امت آماده اش می ساخت.

ولی افسوس که تقدیر، طرح دیگری درانداخته بود و روزگار آزمون دیگری را برای محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) پیش بینی کرده بود.

تقدیر الهی چنین بود که این بانوی بزرگ و فداکار در اندوه بارترین سال حیات اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که به عام الحزن سال اندوه و غم معروف است بار سفر آخرت بربندد و همسر بزرگوار خویش را در غم تنهایی و هجران خویش گرفتار سازد. هر چند که او معلم بشریت بود و آیات قرآن بر زبانش جاری و به همگان درس شکیب و صبر می داد، زندگی را جلوۀ لطف خدا و سرانجامش را برگشت به سوی حضرت او می دانست و فلسفه زندگانی بشری را با (إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ)(1) تفسیر می کرد.

سال رحلت آن بانوی بزرگ همان سالی است که حضرت ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) نیز در همان سال

ص: 35


1- . بقره: 156.

وفات کرد و آن دو بزرگوار دو تکیه گاه توانمند و دو اهرم قدرتمند اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در پیشبرد اهداف توحیدی به حساب می آمدند، مشیت خداوندی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) را رهسپار دیار باقی کرد تا فصل دیگری از کتاب نبوت به روی رسول خدا گشوده گردد. ولی زندگانی آن حضرت رنگ عزا به خود گرفت و تمام سال سیاهی غم بر سر کشید و به عنوان سال غمبارش حیات نبوی معروف شد.

هر چند که نقش ماندگار و تأثیر جاودانۀ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در گسترش اندیشه های توحیدی و حمایت های بی دریغ مالی، اقتصادی، روحی و روانی و سیاسی اجتماعی او از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به ابدیت پیوسته و نام او چونان نام ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) بر لوح وجود پیوسته خواهد ماند. و تا دنیا دنیا است و دین باوران شعار توحید سر می دهند در برابر عظمت آنان که بنیان یکتاپرستی را پایه گذاری کردند فروتنانه عرض ادب خواهند کرد.

کتابنامه

1. ابن سعد واقدی، ابو عبدالله محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر، [بی تا].

2. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویة، به کوشش: عمر عبدالسّلام تدمری، بیروت، 1410 ق / 1990 م.

3. اربلی ، علی بن عیسی ، کشف الغمة فی معرفة الائمة ، بیروت: دارالکتاب الاسلامی، 1401 ق.

4. اعتماد السلطنه، محمّدحسن خان، خیرات حسان، تهران:]بی نا]، [بی تا].

5. بلاذری، احمد بن یحیی (م 279 ق)، أنساب الأشراف، تحقیق: سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت: دار الفکر، 1417 ق.

6. الحسون، محمّد، اعلام النساء المومنات [بی جا]: انتشارات اسوه، 1411ق.

7. حلبی، علی بن برهان (م1044ق)، السیرة الحلبیه، بیروت: دارالمعرفة، 1400 ق.

ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد (م 748 ق)، سیر الاعلام النبلاء، بیروت: مؤسسة

ص: 36

1. الرسالة، 1413ق.

2. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق.

ص: 37

43- نگاهی به آموزه های تربیتی در زندگی حضرت خدیجه(سلام علیه)

اشاره

43

نگاهی به آموزه های تربیتی در زندگی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)(1)

عبدالکریم پاک نیا

چکیده

شرح فضائل اخلاقی و آموزه های تربیتی در زندگی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با استناد به مهم ترین منابع تاریخی و روایی است. از دیدگاه نویسنده: مطالعه تاریخ زندگی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نشان می دهد که او هم در دوران جاهلیت و هم بعد از بعثت، دارای فضائل اخلاقی و کمالات معنوی بوده است. او در جامعۀ خود به عنوان یک الگوی زن برتر، تأثیر به سزایی در گسترش صفات نیک انسانی داشته است. سخاوت، کرامت، ایثار و فداکاری ، عفت و پاک دامنی، دوراندیشی و درایت و توجه به مستمندان، عطوفت و مهربانی و صبر و استقامت، از جمله فضیلت های پسندیده ای است که صفحات تاریخ این زن نمونه را نشان می دهد . به همین جهت آن بانوی یگانه در میان زنان رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) شرایط هم کُفوْ بودن را احراز نمود و یک همتای واقعی برای حضرت محمد (صلی الله و اله وسلم) بود.

کلیدواژه: خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، سخاوت، کرامت، ایثار ، عفت و پاک دامنی، درایت، مهربانی، استقامت.

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) همسر گرامی رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، 68 سال پیش از هجرت نبوی9 در شهر مکه به دنیا آمد. پدر وی خویلد بن اسد و مادرش فاطمه دختر زائدة بن اصم می باشد. او در چهل سالگی با حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) که 25 سال از عمر شریفش را سپری کرده بود ازدواج نمود. بنا بر قول مشهور ثمرۀ ازدواج خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) شش فرزند به نام های قاسم، عبد

ص: 38


1- مبلغان، شمارۀ 35 (آذر 1381)، ص 37 - 48.

الله، رقیه، زینب، ام کلثوم و فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بود. قبل از اسلام وی به خاطر دارا بودن صفات پسندیده و فضائل اخلاقی و پاک دامنی، «طاهره» لقب گرفت. ثروت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در میان اهل مکه بی نظیر بود و اهالی مکه با اموال وی به صورت مضاربه ای تجارت می کردند. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) پس از ازدواج با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همۀ آن ثروت را در اختیار حضرت رسول (صلی الله علیه و اله وسلم) نهاد و بدین ترتیب از جنبه اقتصادی دین اسلام را تقویت نموده، و در گسترش آن نهایت تلاش خود را به جای آورد.

مقام او در نزد پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به حدی بود که در مدت 25 سال زندگی مشترک با این بانوی با عظمت، آن حضرت به خاطر تکریم وی با هیچ زنی ازدواج نکرد و بهترین دوران جوانی خویش را به وی بخشید. بعد از رحلت حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و اله وسلم) همیشه به یاد محبت ها و تلاش های او بود. بنا بر برخی اقوال خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) قبل از ازدواج با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با دو نفر دیگر بنام های «ابو هالة بن زراره تمیمی» و «عتیق بن عائذ مخزومی» نیز ازدواج کرده بود. این یاور با وفای رسالت بعد از 25 سال زندگی در کنار حضرت خاتم الانبیا9، در دهمین سال بعثت در 65 سالگی و در دهم ماه رمضان چشم از جهان فرو بست و قلب رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) و مسلمانان را داغدار نمود .

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیکر پاک او را در حجون با دست های خویش به قبر گذاشت و از شدت حزن و اندوه سال وفات او را که با فاصله اندکی از رحلت ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) رخ داده بود، عام الحزن (سال اندوه) نامید. امیرالمؤمنین علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) به پاس خدمات آن دو بزرگوار به جهان اسلام اشعاری جانسوز سروده و در بخشی از آن حزن و ماتم قلبی خویش را بیان داشته است:

اَعَیْنَیَّ جُودا بارَکَ

اللّه فیکُما

عَلی هالِکینَ لا تُری

لَهُما مَثَلاً

وَسَیِّدَةِ النِّسْوانِ

اَوَّلُ مَنْ صَلّی

عَلی سَیِّدِ الْبَطْحاءِ

وَابْنِ رَئیسِها

مُهَذَّبَةٌ قَدْ طَیَّبَ

اللّه خِیْمَها

مَبارَکَةٌ وَاللّه ساقَ لَهَا

الْفَضْلا

فَبِتُّ اُقاسی مِنْهُمَا الْهَمَّ وَالثَّکْلا

مُصابُهُما اَدْجی اِلَیّ الْجَوَّ

والْهَواءَ(1)

ص: 39


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج35، ص143 ؛ بیهقی نیشابوری، محمد بن حسن، دیوان امام علی، ص359؛ نمازی شاهرودی، شیخ علی، مستدرک سفینة البحار، ج4، ص73.

فَبِتُّ اُقاسی مِنْهُمَا الْهَمَّ وَالثَّکْلا

مُصابُهُما اَدْجی اِلَیّ الْجَوَّ

والْهَواءَ(1)

ای چشمان من! احسنت بر شما، [اشک بریزید] در فراق آن دو بزرگواری که نظیر ندارند. بر سرور سرزمین بطحاء و فرزند رئیس آن و بر بانوی بانوان که نخستین نمازگزار بود. [آن بانوی] پاک دامنی که خداوند خصلت های او را پاکیزه کرده است . [بانوی] مبارکی که خداوند برتری را به سوی او رانده است. مصیبت این دو عزیز فضا را بر من تیره و تار ساخته و [از این پس] شب ها را در اندوه و حزن این دو سر می کنم.

در این نوشتار بر آن شدیم که نقش این بانوی خجسته را در گسترش آموزه های مکتب تربیتی اسلام مورد توجه قرار داده و مواردی قابل توجه از آن را به خوانندگان گرامی تقدیم داریم. به امید این که بتوانیم از این شخصیت برجسته و بانوی نمونه در جهان اسلام درس ها آموخته و با شناخت فضائل و مناقب آن بزرگوار ، از او به عنوان اسوه و الگوی تربیتی پیروی کنیم.

1. فضائل اخلاقی و علمی

مطالعه تاریخ زندگی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نشان می دهد که او هم در دوران جاهلیت و هم بعد از بعثت خاتم الانبیا (صلی الله و اله وسلم)، دارای فضائل اخلاقی و کمالات معنوی بوده است. او در جامعۀ خود به عنوان یک الگوی زن برتر، تأثیر بسزایی در گسترش صفات نیک انسانی داشته است. سخاوت، کرامت، ایثار و فداکاری ، عفت و پاک دامنی، دوراندیشی و درایت و توجه به مستمندان، عطوفت و مهربانی و صبر و استقامت؛ از جمله فضیلت های پسندیده ای است که صفحات تاریخ این زن نمونه را نشان می دهد .

به همین جهت آن بانوی یگانه در میان زنان رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) شرایط هم کُفوْ بودن را احراز نمود و یک همتای واقعی برای حضرت محمد (صلی الله و اله وسلم) بود. عدم ازدواج مجدد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم) در زمان حیات خدیجه کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ) نشانگر جاذبه های معنوی و فضائل اخلاقی بی شمار در وجود آن حضرت است، که بدون تردید برخورداری از آن صفات نقش مهم و اساسی

ص: 40


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج35، ص143 ؛ بیهقی نیشابوری، محمد بن حسن، دیوان امام علی، ص359؛ نمازی شاهرودی، شیخ علی، مستدرک سفینة البحار، ج4، ص73.

در زندگی رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) داشته است . به همین جهت پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) این بانوی تربیت یافته را از برترین زنان بهشتی شمرده و می فرماید:

«اَفْضَلُ نِساءِ اَهْلِ الْجَنَّةِ خَدیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلَدَ وَفاطِمَةُ بِنْتُ محمّد وَمَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرانَ وَآثِیَةُ بِنْتُ مُزاحِمَ اِمْرَأَةُ فِرْعَوْنَ؛(1) بهترین زنان اهل بهشت عبارت اند از: خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمّد و مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم، زن فرعون.»

وفاداری این بانوی آسمانی در راه رسیدن به اهداف والای همسر خویش، مورد توجه سیره نویسان و محققان قرار گرفته است. او از اولین لحظات بعثت، به رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) ایمان آورد و تا آخرین لحظات بر ایمان خود پای فشرد و لحظه ای شک و تردید به دل راه نداد.

گذشته از فضائل اخلاقی، او از کمالات علمی نیز برخوردار بود. تاریخ گواهی می دهد که خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در مورد دانش عصر خود اطلاعات فراوانی داشت و از کتاب های آسمانی آگاه و از نظر عقل و درایت و زیرکی بر تمام زنان، حتی بسیاری از مردان معاصر برتری داشت . بنا بر این او دارای تمام کمالات و امتیازهایی بود که یک زن می تواند داشته باشد.

با توجه به نکات یاد شده، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به عنوان اولین بانوی مسلمان در ترویج فرهنگ اسلامی و الگوهای یک زن مسلمان و باکمال، نقش والای خود را ایفا کرده است و بانوان بسیاری از تربیت عملی وی درس ها آموخته اند. اهمیت فضائل اخلاقی و کمالات انسانی در وجود این بانوی با فضیلت آن گاه به اوج خود می رسد که نگاهی به وضع زن در ایام جاهلیت و قبل از بعثت پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیندازیم.

زن در آن روز نه تنها از حقوق خود محروم بود و با رقت آورترین وضع زندگی می کرد ، بلکه به عنوان مایۀ ننگ و عار و موجودی شوم زنده به گور می شد. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در چنین عصری اثبات نمود که یک زن نه تنها حق حیات دارد و باید حقوق مسلم خود را استیفا

ص: 41


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 6، ص 267؛ مناقب امیرالمؤمنین7، ج2، ص186.

نماید ، بلکه می تواند با اعمال شایسته و تلاش و کوشش، به مرحله ای برسد که خداوند متعال به او سلام برساند ؛ همچنان که امام باقر (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) از پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نقل می کند: «شبی که در معراج بودم ، به هنگام بازگشت از سفر معراج به جبرئیل گفتم: ای جبرئیل! آیا خواسته ای از من داری؟ گفت: خواهش من این است که از طرف خداوند و من، به خدیجه سلام برسانی.»(1)

2 . پرورش فرزندان صالح

بدون تردید، مادر به عنوان مؤثرترین عامل محیطی و وراثتی در پرورش و رشد شخصیت کودک نقش بسزایی دارد. حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) علاوه بر این که به نص قرآن مادر روحانی همۀ مؤمنین است ، به عنوان مادری شایسته و با ایمان در دامن خویش فرزندان نیک و صالحی برای رسول اللّه (صلی علیه و اله وسلم) تربیت نمود. وی شش فرزند برای اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به دنیا آورد و در دامن پر مهر خویش پرورش داد، که در میان آنها حضرت فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از رتبۀ خاصی برخوردار است. دختری که رهبری اسلام بعد از پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) از نسل او پدید آمد و ادامه یافت.

این دختر با مادرش آن چنان ارتباط تنگاتنگ داشت که هنگام رحلت حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) که در حدود پنج سال داشت، شدیداً بی تابی می کرد و به دور پدر بزرگوارش می چرخید و می گفت: «یا اَبَه اَیْنَ اُمّی؛ پدر جان! مادرم کجا است؟» حضرت جبرئیل نازل شد و فرمود: «یا رسول اللّه ! خداوند می فرماید: سلام ما را به فاطمه برسان و به او اطلاع بده که مادرش خدیجه در خانه های بهشتی با آسیه و مریم زندگی می کند.»(2)

این دختر پاکیزه، هنگام رحلت مادر وقتی احساس کرد که حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) شدیداً در فراق او و پدر ارجمندش ناراحت است و نگران تنهایی و بی یاوری حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم)

ص: 42


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج18، ص385.
2- . شیخ طوسی، محمّد بن حسن، الامالی، ص175 .

می باشد، به مادرش دلداری داده و گفت : «یا اُمّاه! لاتَحْزَنی وَلاتَرْهَبی فَاِنَّ اللّه مَعَ اَبی؛(1) مادر جان! اندوهگین و مضطرب نباش، زیرا خداوند یار و یاور پدرم می باشد .»

امامان معصوم 7 نیز همیشه به وجود چنین مادری افتخار می کردند؛ هم چنان که حضرت مجتبی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) هنگامی که با معاویه مناظره می کرد، در مورد یکی از علل انحراف معاویه از محور حق و انحطاط اخلاقی وی و سعادت و خوشبختی خود، به نقش مادر در تربیت افراد اشاره کرده و فرمود: معاویه! چون مادر تو «هند» و مادربزرگت «نثیله» می باشد [و در دامن چنین زن پست و فرومایه ای پرورش یافته ای] این گونه اعمال زشت از تو سر می زند و سعادت ما خانواده در اثر تربیت در دامن مادرانی پاک و پارسا همچون خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) می باشد.(2)

امام حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) در روز عاشورا برای معرفی خویش و آگاه کردن دل های بیدار، به مادرش فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و مادربزرگ شایسته و فداکارش حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) اشاره نموده و فرمود:

«اُنشِدُکُمُ اللّه هَلْ تَعْلَمُونَ اَنَّ اُمّی فاطِمَةَ الزَّهراءَ بِنْتَ محمّد؟! قالُوا: اَللّهُمَّ نَعَمْ... اُنْشِدُکُمُ اللّه هَلْ تَعْلَمُونَ اَنَّ جَدَّتی خَدیجَةَ بِنْتَ خُوَیْلَدَ اَوَّلُ نِساءِ هذِهِ الاُمَّةِ اِسْلاما؟! قالُوا: اَللّهُمَّ نَعَمْ؛(3) شما را به خدا قسم می دهم! آیا می دانید که مادر من «فاطمۀ زهرا» دختر محمّد [مصطفی (صلی الله علیه واله وسلم)] است؟! گفتند: آری ... [فرمود:] شما را به خدا قسم می دهم! آیا می دانید که مادربزرگ من خدیجه دختر خویلد، نخستین زنی است که اسلام را پذیرفت؟! گفتند: آری.»

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) علاوه بر این که در دامان پر مهر و عطوفت خویش فرزندان پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) را پرورش داد، فرزندان شایسته ای را نیز قبل از ازدواج با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تربیت کرده بود، که از جمله آنها هند بن ابی هاله می باشد. او (هند) در مدت سه شبانه روزی که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در هنگام هجرت در غار ثور مخفی شده بود ، به همراه علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) دور از چشم مشرکان

ص: 43


1- . دشتی، محمّد، فرهنگ سخنان حضرت فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، ص164.
2- . طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج1، ص282.
3- . شیخ طوسی، محمّد بن حسن، الامالی، ص463.

مکه محرمانه به اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آذوقه می برد و برمی گشت. وی مردی بزرگوار، شریف، فصیح و محدث بود و از شوهر دیگر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، به نام ابی هالة بن زرارة تمیمی متولد شده بود.(1)

هند پسر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) همان کسی است که امام حسن 7 به عنوان دایی خود از وی نام می برد. وی اوصاف و شمایل رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) را برای امام مجتبی7 توصیف می کرد و بسیار مورد علاقۀ رسول اللّه (صلی علیه و اله وسلم) بود. او بت های مشرکان را می شکست(2) و در جنگ جمل در رکاب حضرت علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) به شهادت رسید(3).(4)

3. توجه به نیازهای عاطفی و خواسته های فرزندان

مهرورزی و محبت به کودکان و رفع نیازهای معنوی و عاطفی فرزندان، یکی دیگر از اصول تربیتی اسلام می باشد. حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به عنوان یک مادر دلسوز و مربی آگاه در این مورد حساسیت ویژه ای داشت. ماجرای زیر بیانگر این ویژگی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) می باشد:

در ایام بیماری خدیجه که به مرگ وی انجامید، روزی اسماء بنت عمیس به عیادتش آمد، او خدیجه را گریان و ناراحت مشاهده کرد و به او دلداری داده و گفت: تو از بهترین زنان عالم محسوب می شوی ، تو تمام اموالت را در راه خداوند بخشیدی، تو همسر رسول گرامی اسلام هستی و بارها تو را به بهشت بشارت داده است. با این همه چرا گریان و نگران هستی؟

خدیجه فرمود: اسماء! من در فکر این هستم که دختر هنگام زفاف نیاز به مادر دارد تا نگرانی ها و اسرارش را به مادر بگوید و خواسته هایش را به عنوان محرم اسرار مطرح نماید، فاطمه کوچک است، می ترسم کسی نباشد که متکفل کارهای وی در هنگام عروسی شود و برایش مادری کند.

ص: 44


1- . همان .
2- . ابن ماکولا، علی بن هبة اللّه جرباذقانی، اکمال الکمال، ج1، ص119.
3- . طبرسی، فضل بن حسن، مکارم الاخلاق، ص11.
4- . برخی از متفکران اسلامی معتقدند که حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) قبل از حضرت رسول (صلی الله علیه و اله وسلم) ازدواج نکرده بود و فرزندانی هم چون هند، خواهرزادگان وی بودند، که حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) آنان را در دامان خود پرورش داد.

اسماء بنت عمیس گفت: ای بانوی من! نگران نباش من با تو عهد می کنم که اگر تا آن موقع زنده ماندم به جای تو برای فاطمه مادری کنم و نیازهای روحی و عاطفی وی را برطرف نمایم.

بعد از وفات خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) هنگامی که شب زفاف حضرت فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) فرا رسید، پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: همۀ زن ها از اتاق عروس خارج شوند و کسی در آن جا باقی نماند. همه رفتند، اما پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) متوجه شد که هنوز اسماء بنت عمیس در اتاق باقی مانده است. فرمود: آیا نگفتم همۀ زنان بیرون روند؟ اسماء گفت: چرا یا رسول اللّه، من شنیدم و قصد مخالفت با فرمایش شما را نداشتم، ولی عهد من با خدیجه مرا بر آن داشت که در این جا بمانم؛ چون با خدیجه پیمان بسته ام که در چنین شبی برای فاطمه مادری کنم.(1)

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم) با شنیدن این سخن به گریه در آمد و فرمود: تو را به خدا سوگند برای این کار ایستاده ای؟ اسماء عرض کرد: آری. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دست به دعا برداشته و برای اسماء بنت عمیس دعا کرد.(2)

هم چنین حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در مورد آینده دختر خردسال خویش خطاب به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دغدغه هایی را به این ترتیب بیان نمود: یا رسول اللّه ! این دختر من با اشاره به حضرت فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بعد از من غریب و تنها خواهد شد . مبادا کسی از زنان قریش او را آزار برساند، مبادا کسی به صورتش سیلی بزند، مبادا کسی صدای خود را بر روی او بلند کند، مبادا کسی با او رفتاری تند و خشن داشته باشد.(3)

4 . رعایت آیین شوهرداری

اشاره

یکی از برنامه های تربیتی اسلام، آموزش آیین شوهرداری به بانوان می باشد. اگر به آمار اختلافات خانوادگی و طلاق و ناهنجاری های خانواده ها توجه شود، بخش قابل توجهی

ص: 45


1- . امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج1، ص380.
2- . حائری مازندرانی، محمّدمهدی، شجره طوبی، ج2، ص334 .
3- . همان.

از این مشکلات به رفتارهای بانوان و زنان و دختران جوان بر می گردد و این همه، به خاطر ناآگاهی و عدم توجه به حقوق شوهران، رعایت نکردن آداب معاشرت و عدم آگاهی از اصول شوهرداری در اسلام است. حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در ترویج آیین شوهرداری اسلامی و رعایت حقوق همسر، نهایت تلاش را به عمل می آورد.

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با شیوه های مختلفی فضای خانواده را آرام نگاه داشته و امنیت روحی و روانی را برای شوهر و فرزندان برقرار، و زمینه را برای رشد فضائل اخلاقی فراهم می آورد. در این جا به برخی از روش های تکریم شوهر و همسرداری حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) اشاره می کنیم.

الف ابراز محبت

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در فرصت های مناسب به همسر گرامی خویش ابراز علاقه و محبت می کرد. او در قالب اشعاری زیبا در بارۀ پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ، مکنونات قلبی خویش را چنین ابراز می دارد:

وَدامَتْ لِیَ الدُّنْیا

وَمِلْکُ الاَکاسِرَةِ

فَلَوْ اَنَّنی اَمْشَیْتُ

فی کُلِّ نِعْمَةٍ

اذا لَمْ یَکُنْ عَیْنی

لِعَیْنِکَ ناظِرَةً(1)

فَما سُوِّیَتْ عِنْدی

جَناحَ بَعُوضَةٍ

اگر تمام نعمت های دنیا و سلطنت های پادشاهان را داشته باشم و ملک آنها همیشه از آن من باشد، به نظر من به اندازه بال پشه ای ارزش ندارد، زمانی که چشم من به چشم تو نیفتد .

ب طرح غیرمستقیم خواسته ها

بدون شک هر زنی از شوهر خویش انتظارات و توقعاتی دارد. این درخواست های معقول زن، اگر در محیطی محبت آمیز و همراه با حفظ حریم های اخلاقی باشد ، امری پسندیده تر و جذاب خواهد بود. اگر این خواسته ها به صورت غیرمستقیم انجام گیرد، در تحکیم روابط خانوادگی و افزایش محبت تأثیری فوق العاده خواهد داشت. حضرت

ص: 46


1- . نمازی شاهرودی، شیخ علی، مستدرک سفینة البحار، ج5، ص44.

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) خدمات زیادی را در خانۀ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم) انجام داده و صدمات فراوانی متحمل شده بود، از این رو به صورت طبیعی می توانست انتظارات و توقعاتی را نیز از آن حضرت داشته باشد، امّا او هیچ گاه خواسته های شخصی خویش را به صورت مستقیم بیان نمی کرد، بلکه سعی می کرد آنها را به عنوان یک پیشنهاد و یا خواهش غیر مهم و در کمال ادب و احترام مطرح نماید.

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در آستانه وفات خویش هنگامی که وصیت های خود را بیان می کرد، آنها را در قالب یک گفت وگوی صمیمانه و محبت آمیز مطرح نمود. وی خطاب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم) عرض کرد: یا رسول اللّه ! چند وصیت دارم، البته من در حق تو کوتاهی کردم ، مرا عفو کن.

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: هرگز از تو تقصیری مشاهده نکردم. تو نهایت درجه تلاش خود را به کار گرفتی و در خانه من زحمات و مشکلات زیادی را متحمل شدی و تمام دارایی خود را در راه خدا مصرف کردی. حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) عرض کرد : یا رسول اللّه ! می خواهم خواسته ای را توسط دخترم فاطمه به شما برسانم و شرم دارم آن را مستقیماً بازگو نمایم .

پیامبر از منزل خدیجه بیرون رفت. آن گاه خدیجه دخترش فاطمه را صدا کرد و به او گفت: عزیزم! به پدر بزرگوارت بگو که مادرم می گوید : من از قبر هراسناکم، دوست دارم مرا در لباسی که هنگام نزول وحی به تن داشتی، کفن کرده و در قبر بگذاری. فاطمه به نزد پدر آمده و پیام مادرش را رساند . پیامبر آن لباس را برای خدیجه فرستاد. هنگامی که فاطمه آن را آورد، نشاط زایدالوصفی وجود خدیجه را فرا گرفت. آن گاه حضرت خدیجه با دلی آرام چشم از جهان فرو بست.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم) مشغول تجهیز و غسل و حنوط وی شد، هنگامی که خواست خدیجه را کفن کند، حضرت جبرئیل امین نازل شد و گفت: یا رسول اللّه ! خداوند سلام می رساند و می فرماید : کفن خدیجه به عهده ما است و آن یک کفن بهشتی خواهد بود. پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اول با پیراهن خود و از روی آن با کفن بهشتی خدیجه را کفن کرد .

ج دلجویی و دلداری همسر

ص: 47

خانواده کانون آرامش و راحتی بخش هر انسانی است. مردی که در بیرون خانه با هزاران مشکل و گرفتاری روبه رو است و گاهی در راه رسیدن به هدف و کسب روزی حلال سخنان ناروا شنیده و لطمات روحی و جسمی زیادی را متحمل می شود، انتظار دارد که کسی از وی دلجویی کرده و حرف دلش را شنیده و با کلمات شفابخش و برخوردهای آسایش آفرین مرهم گذارِ دردهای انباشته در دل او باشد.

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) چنین همسری برای پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود. مشرکان با سخنان توهین آمیز و اعمال وقیحانه ای پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را ناراحت می کردند و از این ناحیه مشکلات فراوانی پیش روی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم) بود، اما همه این گرفتاری ها به وسیلۀ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) جبران می شد. او شخص اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مشکلات آن حضرت را آگاهانه درک می کرد و بدین جهت در پیشرفت اهداف آن حضرت تلاش می نمود و سخنانش را تصدیق می کرد و او را از تمام غم ها و غصه ها می رهانید.

علامه سید شرف الدین در این مورد می نویسد: «او مدت 25 سال با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) زندگی کرد، بدون آن که زن دیگری در زندگی او شریک شود و اگر در حیات باقی می ماند، پیامبر باز هم شریک دیگری انتخاب نمی کرد. او در تمام طول زندگی زناشویی شریک درد و رنج اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود، زیرا با مال خود به او نیرو می بخشید و با گفتار و کردار از او دفاع می نمود و به او در مقابل عذاب و درد کافران که در راه رسالت و ادای آن نصیبش می کردند، تسلی می داد. او به همراه علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) هنگام نزول نخستین وحی آسمانی به پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم)، در غار حرا بود.»(1)

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در مورد همسر گرامی خویش می فرماید : «خدیجه زنی بود که چون همه از من روی می گردانیدند او به من روی می کرد و چون همه از من می گریختند، به من محبت و مهربانی می کرد و چون همه دعوت مرا تکذیب می کردند به من ایمان می آورد و مرا تصدیق می کرد. در مشکلات زندگی مرا یاری می داد و با مال خود

ص: 48


1- . علی دخیّل، علی محمّد، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، ص31 .

کمک می کرد و غم از دلم می زدود.»(1)

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) آن چنان در روح و جان همسر بزرگوارش تأثیر گذاشته بود، که مدت ها بعد از رحلت حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) ، هر گاه حضرت رسول (صلی الله علیه و اله وسلم) گوسفندی را ذبح می کرد، می فرمود سهمی هم به دوستان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بفرستید؛ زیرا من دوست خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را هم دوست می دارم.

5. برترین معیارهای انتخاب همسر

هر جوانی در زندگی خویش نیاز به ازدواج دارد و ازدواج در اسلام، یک امر مقدس و عبادت محسوب می شود. دختر و پسری که می خواهند به سوی امر مقدس ازدواج قدم بردارند، اولین گام را از خود دوستی به سوی غیردوستی بر می دارند، آنان با امضای پیمان مقدس زناشویی از دایره خودخواهی بیرون رفته و با وارد شدن به مرحلۀ جدیدی از زندگی، بخشی از کمبودهای خود را جبران می کنند؛ که از جملۀ آنها می توان به بقای نسل، رسیدن به آرامش و سکون، تکمیل و تکامل، تأمین نیاز جنسی، سلامت و امنیت اجتماعی و تأمین نیازهای روحی و روانی اشاره کرد. امّا در این میان مهم ترین دغدغه های هر دختر و پسر جوان که در آستانه ازدواج قرار می گیرد، برترین معیارها و ملاک های ازدواج در انتخاب همسر آینده اش می باشد.

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به عنوان الگوی دختران و زنان مسلمان در مورد انتخاب حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) به عنوان همسر آینده خویش ملاک ها و اصولی را مطرح می کند، که از گفت وگوی وی با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم) معلوم می شود .

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) هنگام پیشنهاد ازدواج با رسول خدا9 به وی گفت: به خاطر خویشاوندیت با من، بزرگواریت، امانت داری تو در میان مردم ، اخلاق نیک و راست گوییت، مایلم با تو ازدواج کنم.(2)

ارزش این انتخاب خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) آن گاه نمایان می شود که بدانیم او در آن هنگام، موقعیتی

ص: 49


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار ، ج43، ص131.
2- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج2، ص132.

عالی و ممتاز در جامعۀ خود داشت و تمام امکانات و زمینه ها برای ازدواج وی با هر یک از جوانان نامدار و ثروتمند قریش فراهم بود.

کتابنامه

1. ابن ماکولا، علی بن هبة اللّه جرباذقانی (م 475 ق)، الإکمال (إکمال الکمال)، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1411 ق.

2. اربلی، علی بن عیسی (م 693 ق)، کشف الغمة فی معرفة الائمة7، بیروت: دار الاضواء، 1405 ق.

3. امین عاملی، سید محسن (م 1371 ق)، اعیان الشیعه، تحقیق: سید حسن امین، بیروت: دارالتعارف، 1403 ق.

4. بیهقی نیشابوری، محمد بن حسن، دیوان امام علی، ترجمه: ابوالقاسم امامی، تهران: اسوه، 1381.

5. حائری، محمّد مهدی (م 1369 ش)، شجرۀ طوبی، النجف الاشرف: المکتبة الحیدریة، 1385 ق.

6. دشتی، محمّد، فرهنگ سخنان حضرت فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، قم: موسسه تحقیقاتی امیرالمومنین، 1377ش.

7. شیخ طوسی، محمّد بن حسن، الامالی، تحقیق: مؤسسة البعثة، قم: دارالثقافة، 1414 ق.

8. طبرسی، احمد بن علی (م 620 ق)، الاحتجاج علی أهل اللجاج، تحقیق: إبراهیم البهادری ومحمّد هادی به، تهران: دار الاُسوة، 1413 ق.

9. طبرسی، فضل بن حسن (م 548 ق)، مکارم الأخلاق، تحقیق: علاء آل جعفر، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، 1414 ق.

10. علی دخیّل، علی محمّد، زنان بزرگ اسلام (خدیجه)، ترجمه: فیروز حریرچی، تهران: امیرکبیر، 1364ش.

11. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق.

ص: 50

1. نمازی شاهرودی ، شیخ علی (م 1364 ش)، مستدرک سفینة البحار، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1418ق.

ص: 51

ص: 52

44- حضرت خدیجه(سلام علیه)، الگوی عفت و پاک دامنی

اشاره

44

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، الگوی عفت و پاک دامنی(1)

عبدالکریم پاک نیا تبریزی

چکیده

شرح زندگانی و فضائل اخلاقی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با استناد به مهم ترین منابع تاریخی و روایی اهل سنت و شیعه است. از دیدگاه نویسنده: حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نه تنها خود الگوی عفاف بود ، بلکه فرزندانش نیز چنین بودند . آن بزرگوار علاوه بر این که به نص قرآن، مادر روحانی همه مؤمنین است، به عنوان مادری شایسته و با ایمان در دامن خویش فرزندان نیک و صالحی برای رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) تربیت نمود . وی شش فرزند برای اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به دنیا آورد و در دامن پر مهر خویش پرورش داد. فرزندان حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) که به سن رشد رسیدند از هر لحاظ در میان اقران خود ممتاز بودند؛ به ویژه دختران آن گرامی که در اوج عفاف، تقوا و کمالات معنوی بودند. حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به تمام معنای کلمه، پاسدار حیا و عفّت بود.

کلیدواژه: خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، عفاف، پاک دامنی، فرزندان، تقوا.

واژۀ «عفاف»(2) در لغت به معنای پاک دامنی، پارسایی و خودداری از کارهای زشت و مدیریت غریزۀ شهوات نفسانیه مادی است،(3) عفّت، ویژه جنس زن نیست؛ این ارزشی،

ص: 53


1- مبلغان، شمارۀ 179 (تیر و مرداد 1393)، ص 13 - 19.
2- . در ادبیات عرب «عَفاف» با فتحه و «عِفت » با کسره خوانده می شود. (طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج 5، ص102)
3- . دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، واژه «ع».

فراگیر است.(1) به پروا پیشه ای عفیف می گویند که از همۀ حرام ها و زشتی ها دوری می کند.

عفّت معانی و کاربردهای مختلفی دارد؛ عفّت در اندیشه، عفّت در نیّت، عفّت در نگاه، عفّت در کلام، عفّت در رفتار، عفّت در پوشش، عفّت در آرایش، عفّت در بیان و قلم، عفّت در خوراک و عفّت در اقتصاد، برخی از ابعاد مختلف عفّت است.

عفاف در قرآن

واژۀ عفّت در قرآن کریم، بیشتر در مورد عفّت جنسی و اقتصادی استعمال شده است. در سورۀ مبارکۀ نور در مورد عفّت جنسی می فرماید: (وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لایَجِدُونَ نِکاحَا حَتّی یُغْنِیَهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ؛(2) و کسانی که امکانی برای ازدواج نمی یابند ، باید پاک دامنی پیشه کنند، تا خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز گرداند).

در آیه ای دیگر از همین سوره، از واژۀ «عفّت » بهره گرفته و عفاف جنسی را به عنوان یک ارزش برتر معرفی می کند و می فرماید:

(وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللّاتی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزینَةٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ؛(3)

و زنان از کارافتاده ای که امید به ازدواج ندارند، گناهی بر آنان نیست که لباس های (رویین ) خود را بر زمین بگذارند، به شرط این که در برابر مردم خودآرایی نکنند و اگر خود را بپوشانند برای آنان بهتر است و خداوند شنوا و دانا است).

قرآن کریم در مورد «عفّت اقتصادی » نیز می فرماید: (یَحْسَبُهُمُ الجاهِلُ اغنیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ؛(4) از شدّت خویشتن داری، فرد بی اطلاع، آنان را توانگر می پندارد).

هم چنین در سورۀ نساء به عفّت ورزی در اموال یتیمان سفارش کرده و می فرماید:

ص: 54


1- . امام صادق (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) می فرماید : «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسأَلُکَ العِفَّةُ؛ خدایا من از درگاه تو عفت و بی نیازی می خواهم.» (کفعمی، ابراهیم بن علی، مصباح کفعمی، ص283)
2- . نور: 33 .
3- . نور: 60.
4- . بقره: 273 .

(وَ ابْتَلُوا الْیَتامی حَتَّی إِذا بَلَغُوا النِّکاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ وَ لا تَأْکُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ یَکْبَرُوا وَ مَنْ کانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ کانَ فَقیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ وَ کَفی بِاللَّهِ حَسیباً؛(1)

و یتیمان را چون به حد بلوغ برسند، بیازمایید! اگر در آنها رشد کافی یافتید، اموالشان را به آنها بدهید! و پیش از آن که بزرگ شوند، اموالشان را از روی اسراف نخورید! هر کس که بی نیاز است ، (از برداشت حق الزحمه) خودداری کند و آن کس که نیازمند است، به طور شایسته و مطابق زحمتی که می کشد ، از آن بخورد. و هنگامی که اموالشان را به آنها بازمی گردانید، شاهد بگیرید ! اگر چه خداوند برای محاسبه کافی است).

در آیات شریفۀ قرآن کریم، پوشیدگی کامل اندام، با وقار بودن ، پرهیز از سخنان تحریک آمیز و اجتناب از آرایش های شبیه به دوران جاهلیّت، برای خانم های مسلمان توصیه شده است.

افزون بر این ، وجود دستورهای دینی متعدد در این زمینه، جای هیچ تردیدی را باقی نگذاشته است؛ تا آن جا که بدون شک، پوشش زن در برابر مردان بیگانه، یکی از ضروریات دین اسلام است و انکار اصلِ آن از نظر فقهی، موجب خروج از دین است. اجتناب از جلوه نمایی و رعایت پوشش اسلامی دو مورد از مصادیق بارز حجاب بر بانوان مسلمان است، که قرآن برای گسترش فرهنگ عفاف پیش بینی کرده است.

از منظر آیات وحی، جریان فرهنگ عفّت در تمام ابعاد زندگی، یکی از پایه های اخلاق برای کنترل رذائل و سوق به سوی تکامل و درجات عالی و کمالات متعالی است .

رابطۀ عفاف و حجاب

در فرهنگ اسلامی عفّت، حجاب معنوی و حجاب، پوشش ظاهری است. بنا بر این ممکن است کسی حجاب داشته باشد ، ولی از عفاف بی بهره باشد. مثلاً حجاب را از روی

ص: 55


1- . نساء: 6.

اجبار ، مصلحت ، تقلید، تفریح و یا تفنّن رعایت کند و در نتیجه ممکن است شخص باحجاب عفیف نباشد.

از مقایسۀ دو واژۀ «حجاب » و «عفاف » معلوم می شود که هر دوی آنها در اصل معنایِ «منع و جدایی» مشترکاند؛ با این تفاوت که منع و بازداری در حجاب مربوط به ظاهر است، ولی در عفّت، مربوط به باطن و برخاسته از درون است. با توجه به تأثیر متقابل ظاهر و باطن بر یکدیگر ، بین حجاب و عفّت ارتباط وجود دارد؛ هر چه حجاب بهتر باشد، تأثیر بیشتری در تقویت و پرورش عفّت دارد و هر چه عفّت درونی و باطنی عمیق تر باشد، حجاب و پوشش ظاهری هم واقعی تر و تأثیرگذارتر خواهد بود. از مجموع تعالیم دینی و اخلاقی چنین فهمیده می شود که مبنای حجاب (پوشش) ظاهری، همان عفّت و حیای درونی است.

بنا بر این حوزۀ عفاف گسترده تر از حجاب است و شامل عفّت نفس از شهوات شکم، عفّت گفتار و عفّت قلم می شود.(1)

ارتباط عفاف و غیرت

غیرت از شریف ترین اوصاف نفسانی و به معنای حسّ دفاع از ناموس و ارزش های مقدس است. عفّت، قدرت خودداری از انجام گناه و غیرت، مقدمۀ عفاف است. پیامبران به عنوان الگوهای عالی بشریّت، سرآمد غیرتمندان بودند.

پیامبر خدا (صلی الله و آله وسلم) می فرماید: «کَانَ إِبْرَاهِیمُ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) أَبِی غَیُوراً وَ أَنَا أَغْیَرُ مِنْهُ وَ أَرْغَمَ اللَّهُ أَنْفَ مَنْ لَا یَغَارُ مِنَ الْمُؤْمِنِین؛(2) پدرم ابراهیم غیور بود و من از او غیورترم، و خداوند دماغ مؤمن بی غیرت را به خاک ذلّت می مالد .»

عفاف خصلتی است که تنها مختص زنان نیست، بلکه مردان را نیز در بر می گیرد؛ امّا غیرت مختص مردان است.(3) کسی که وارد حریم غیر شود، یا اجازه دهد غیر، وارد

ص: 56


1- . پاک نیا تبریزی، عبدالکریم، عفاف سرچشمه زیبایی، ص 24.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج100، ص248.
3- . امام باقر (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَمْ یَجْعَلِ الْغَیْرَةَ لِلنِّسَاءِ وَ إِنَّمَا جَعَلَ الْغَیْرَةَ لِلرِّجَال؛ خداوند تبارک و تعالی غیرت را برای زنان قرار نداد ، بلکه آن را برای مردان قرار داد.» (شیخ صدوق، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، ج3، ص444)

حریم او شود، اهل غیرت و عفاف نیست.

در قرآن و روایات از این خصلت، بسیار تمجید شده و سیرۀ پیشوایان معصوم نیز سرشار از این خصلت نیکو است.

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، الگوی عفاف

اشاره

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) همسر گرامی رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) 68 سال پیش از هجرت نبوی در شهر مکّه به دنیا آمد. پدر وی خویلد بن اسد و مادرش فاطمه دختر زائدة بن اصم می باشد. او در چهل سالگی با حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) که 25سال از عمر شریفش را سپری کرده بود، ازدواج نمود. بنا بر قول مشهور، ثمرۀ ازدواج خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با آن حضرت9 شش فرزند به نام های: قاسم، عبد اللّه، رقیه، زینب، ام کلثوم و فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بود.

ثروت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در میان اهل مکّه بی نظیر بود و اهالی مکّه با اموال وی به صورت مضاربه ای تجارت می کردند. حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) پس از ازدواج با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همه را در اختیار حضرت رسول (صلی الله علیه و اله وسلم) نهاد و از جنبۀ اقتصادی دین اسلام را تقویت نموده و در گسترش آن نهایت تلاش خود را به جای آورد.

مقام او در نزد پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به حدّی بود که در مدت 25 سال زندگی مشترک با این بانوی باعظمت، آن حضرت به خاطر تکریم وی با هیچ زنی ازدواج نکرد و بهترین دوران جوانی خویش را به وی بخشید و حتّی بعد از رحلت وی ، رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و اله وسلم) همیشه به یاد محبّت ها و تلاش های او بود.(1)

مشهورترین لقب حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در عصر جاهلیت «طاهره» بود؛ زیرا او پاک ترین و عفیف ترین بانوی آن دوران بود.(2)

ص: 57


1- . پاک نیا تبریزی، عبدالکریم، الخصائص النبویه، ص 343.
2- . کانت خدیجة تدعی فی الجاهلیة الطاهرة. (ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر الاعلام النبلاء، ج2، ص111)

در ادامه به برخی ویژگی های زندگی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) می پردازیم، که نشان از «عفّت و پاک دامنی» آن حضرت دارد.

الف مظهر عفاف در خانواده

اسلام برای حفظ حریم عفاف راهکارهای مختلفی را بیان کرده است که از جمله آنها ارتباط ویژۀ خانم ها با همسرانشان می باشد؛ زیرا آنان همان طور که از خودنمایی در مقابل نامحرم منع شده اند ، به دلربایی با همسران در خلوت توصیه شده اند، به همین جهت ابراز محبّت زن به شوهر در مکتب اسلام از ارزش ویژه ای برخوردار است.

امام صادق (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) در روایتی به زنان مسلمان توصیه می کند که نه تنها به شوهران خود اظهار محبّت کنند، بلکه اظهار علاقۀ آنان ، همراه با دلربایی باشد؛ آن گرامی می فرماید:

«وَ لَا غِنَی بِالزَّوْجَةِ فِیمَا بَیْنَهَا وَ بَیْنَ زَوْجِهَا الْمُوَافِقِ لَهَا عَنْ ثَلَاثِ خِصَالٍ ... وَ إِظْهَارُ الْعِشْقِ لَهُ بِالْخِلَابَةِ وَ الْهَیْئَةِ الْحَسَنَةِ لَهَا فِی عَیْنِهِ؛(1) زن برای موفقیّت در زندگی مشترک با همسر خویش [و حفظ عفّت خانواده و جامعه] ، از مراعات سه چیز ناگزیر است ... اظهار عشق و محبّت به همراه طنازی و دلربایی و جلوه گری برای شوهر.»

آن بزرگوار در رهنمود دیگری عفیف ترین بانوان را این گونه معرفی می کند:

«خَیْرُ نِسَائِکُمُ الَّتِی إِذَا خَلَتْ مَعَ زَوْجِهَا خَلَعَتْ لَهُ دِرْعَ الْحَیَاءِ وَ إِذَا لَبِسَتْ لَبِسَتْ مَعَهُ دِرْعَ الْحَیَاءِ ؛(2)

بهترین و عفیف ترین زنان شما آن زنی است که چون با همسرش خلوت کند ، زره حیا را از خود دور سازد و چون از خلوت شوهرش بیرون آید، زره حیا را بر تن کند [و حجاب و عفّت خود را که نشانۀ حیای او است کاملاً رعایت کند].»

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در فرصت هایی مناسب به همسر گرامی خویش ابراز علاقه و محبّت می کرد. او در قالب اشعاری زیبا در بارۀ پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، مکنونات قلبی خویش را چنین

ص: 58


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 75 ، ص 237 .
2- . کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب، الکافی، ج 5، ص 324 .

ابراز می دارد:

فلو اننی امسیت فی کل نعمة

ودامت لی الدنیا و ملک الاکاسرة

فما سویت عندی جناح بعوضة

اذا لم یکن عینی لعینک

ناظرة(1)

«اگر تمام نعمت های دنیا و سلطنت های پادشاهان را داشته باشم و ملک آنها همیشه از آن من باشد، به نظر من به اندازۀ بال پشه ای ارزش ندارد، زمانی که چشم من به چشم تو نیفتد .»

ب عفاف معیار انتخاب

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به عنوان الگوی دختران و زنان مسلمان در مورد انتخاب حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) به عنوان همسر آینده خویش ، ملاک ها و اصولی را مطرح می کند که از گفت وگوی وی با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) معلوم می شود .

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) هنگامی که پیشنهاد ازدواج به آن حضرت می داد و علت شیفتگی خود را به آن وجود گرامی اعلام می نمود، با تأکید بر فضائل اخلاقی آن بزرگوار ، افکار پاک و اندیشه های عفیفانه اش را چنین بیان کرد:

«إِنِّی قَدْ رَغِبْتُ فِیکَ لِقَرَابَتِکَ مِنِّی وَ شَرَفَکَ فِی قَوْمِکَ وَ سَطَتِکَ فِیهِمْ وَ أَمَانَتِکَ عِنْدَهُمْ وَ حُسْنِ خُلُقِکَ وَ صِدْقِ حَدِیثِکَ؛(2) به خاطر خویشاوندیت، بزرگواری و امانت داری تو در میان مردم ، اخلاق نیک و راست گوییت، مایلم با تو ازدواج کنم.»

ارزش این انتخاب خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) آن گاه نمایان می شود که بدانیم او در آن هنگام، موقعیتی عالی و ممتاز در جامعه خود داشت و تمام امکانات و زمینه ها برای ازدواج وی با هر یک از جوانان نامدار و ثروتمند قریش فراهم بود.

ج تربیت فرزندان عفیف

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نه تنها خود الگوی عفاف بود ، بلکه فرزندانش نیز چنین بودند . آن

ص: 59


1- . نمازی شاهرودی، شیخ علی، مستدرک سفینة البحار، ج 5، ص 44 .
2- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج1، ص509.

بزرگوار علاوه بر این که به نص قرآن، مادر روحانی همۀ مؤمنین است، به عنوان مادری شایسته و با ایمان در دامن خویش فرزندان نیک و صالحی برای رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) تربیت نمود . وی شش فرزند برای اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به نام های قاسم و عبد اللّه (که به طیّب و طاهر شهرت یافتند) و رقیه، زینب، ام کلثوم و حضرت فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را به دنیا آورد و در دامن پرمهر خویش پرورش داد .(1)

فرزندان حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) که به سن رشد رسیدند از هر لحاظ در میان اقران خود ممتاز بودند؛ به ویژه دختران آن گرامی که در اوج عفاف، تقوی و کمالات معنوی بودند.(2)

د پاسدار حریم حیا

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به تمام معنای کلمه، پاسدار حیا و عفّت بود. آن بانوی بانوان، در آستانۀ وفات خویش هنگامی که وصیت های خود را بیان می کرد، آنها را در قالب یک گفت وگوی صمیمانه و محبّت آمیز مطرح نمود. وی خطاب به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عرض کرد: «یا رسول اللّه! چند وصیت دارم ، البته من در حق تو کوتاهی کردم، مرا عفو کنید!»

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «هرگز از تو تقصیری مشاهده نکردم . تو نهایت درجۀ تلاش خود را به کار گرفتی و در خانۀ من زحمات و مشکلات زیادی را متحمل شدی و تمام دارایی خود را در راه خدا مصرف کردی.» حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) عرض کرد : «یا رسول اللّه! می خواهم خواسته ای را توسط دخترم فاطمه به شما برسانم و شرم دارم آن را مستقیماً بازگو نمایم.»

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از منزل حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بیرون رفت. آن گاه خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) دخترش فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را صدا کرد و به او گفت: «عزیزم! به پدر بزرگوارت بگو که مادرم می گوید: من از قبر هراسناکم، دوست دارم مرا در لباسی که هنگام نزول وحی به تن داشتی، کفن کرده و در قبر

ص: 60


1- . حمیری، ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص190.
2- . محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج2، ص 270

بگذاری.» فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به نزد پدر آمده و پیام مادرش را رساند. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آن لباس را برای خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) فرستاد. هنگامی که فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) آن را آورد، نشاط زایدالوصفی وجود خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را فرا گرفت. آن گاه حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با دلی آرام چشم از جهان فرو بست.

این حکایت نشان از حیای آن حضرت دارد که حتی کوچک ترین خواستۀ خود را به محضر رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و اله وسلم) به طور غیر مستقیم ارائه می کند .

ه در اوج حیا و عفاف

عفّت و حیا برای هر انسانی شایسته و لازمۀ رسیدن به کمال است، اما در بانوان و زنان نیکوتر و پسندیده تر است ، این ویژگی شخصیتی در حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نیز بسیار بارز و نمونه بود.

آن بانوی مکرمه در تمام مراحل زندگی به ویژه در برخورد با نامحرم همیشه از پشت پرده و حجاب صحبت می کرد ، حتی در جلسۀ خواستگاری، از پشت پرده صحبت می کردند. علامه مجلسی = در کتاب گران سنگ بحار الأنوار بارها به موضوع عفاف و حجاب حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) قبل و بعد ازدواج با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اشاره می کند و می نویسد : «هر کس از نامحرمان در آن شب ملاقات می کرد، خدیجه پشت پرده بود : قد أقبل و دخل علی خدیجة و هی تحت حجابها؛ وقتی پدرش به همراه عده ای نزد او آمد او در حجاب کامل بود ... وقف أبوطالب خلف الحجاب فسلّمت علیه خدیجة؛ ابوطالب در پس پرده ایستاد و خدیجه به او سلام کرد.»(1)

از نمونه های دیگر عفّت و حیا، مخصوصاً در شب هایی که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به امر الهی چهل شب را دور از همسر خود بودند، این است که خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در غیاب همسر کمال عفاف و حجاب را مواظبت می کرد. او می گوید: «فَکَانَ إِذَا جَنَّتْنِی اللَّیْلُ غَطَّیْتُ رَأْسِی وَ أَسْجَفْتُ سِتْرِی وَ غَلَّقْتُ بَابِی؛(2) سرخود را در هنگام شب پوشانده و پردۀ در را انداخته و در خانه را می بستم.»

ص: 61


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16 ، ص68.
2- . حلّی، علی بن یوسف، العدد القویة، ص221.

این همه نشانه های عفّت و حیا در زمان جاهلیت و از بانویی که در اوج رفاه و آسایش قرار دارد، می تواند درس های مهمی را به مسلمانان داشته باشد.

اصولاً نظام خانواده در اسلام بر پایۀ حیا و عفّت و ایمان و تقوا استوار شده، اگر زن دارای حجاب و حیا باشد، شوهرش هم دارای چشم پاک و آرامش خاطر او خواهد بود ، اما اگر زنی از بی بندوباری جهان غرب تقلید کند ، نه تنها کانون گرم خانواده را به هم می زند، بلکه در جهنم ابدی و دائمی خواهد سوخت.

ز عفّت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از منظر اهل نظر

ابومحمّد بن هشام حمیری ، محدث ، مورخ، ادیب ، نسب شناس و صاحب مشهورترین کتاب موضوع سیرۀ نبوی می نویسد : «خدیجه صاحب نسب والا، دارای برترین شرافت، صاحب بیشترین ثروت وحریص ترین بانوان قریش به حفظ امانت و التزام به معیارهای اخلاقی، عفّت و کرامت انسانی بود، به این جهت خداوند متعال بلندترین قله شرف را به او عنایت کرد.»(1)

شمس الدین محمّد بن عثمان ذهبی، از شخصیت نگاران برجستۀ اهل سنت در مورد تقوی و عفاف حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) می نویسد :

«مناقب و فضایل خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بسیار است؛ او از جمله زنان کامل، عاقل، والا، پای بند به دیانت و عفیف و کریم و از اهل بهشت بود. پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بارها او را به کمالات اخلاقی ، به ویژه پاکی و عفاف می ستود و بر سایر امّهات مؤمنین ترجیح می داد و او را بسیار تجلیل می کرد. به حدی که عایشه می گفت: بر هیچ یک از زنان پیامبر به اندازۀ خدیجه رشک نورزیدم و این بدان سبب بود که پیامب9 بسیار او را یاد کرد.»(2)

ص: 62


1- . و کانت خدیجة بنت خویلد امرأة تاجرة ذات شرف و مال... کانت خدیجة امرأة حازمة شریفة لبیبة، مع ما أراد اللَّه بها من کرامته. (ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 188)
2- . ومناقبها جمة. و هی ممن کمل من النساء. کانت عاقلة جلیلة دینة مصونة کریمة، من أهل الجنة، و کان النبی9 یثنی علیها، و یفضّلها علی سائر أمهات المؤمنین، و یبالغ فی تعظیمها. (ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر الاعلام النبلاء، ج2، ص111)

در فراق بانوی پاک

اساساً جناب خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) قبل از اسلام هم به خاطر عفّت و پاک دامنی اش به «طاهره» معروف بود.

این یار پاک دامنِ حضرت رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، بعد از 25سال زندگی در کنار آن حضرت در دهمین سال بعثت در سن 65سالگی و در دهم ماه رمضان چشم از جهان فرو بست و قلب رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) و مسلمانان را داغدار نمود.

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیکر پاک او را در حجون با دست های خویش به قبر گذاشت و از شدت حزن و اندوه سال وفات او را که با فاصله اندکی از رحلت ابوطالب 7 رخ داده بود، عام الحزن (سال اندوه) نامید.

کتابنامه

1. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، بیروت: دارالمعرفه، [بی تا].

2. اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی (م 692 ق)، کشف الغمّة فی معرفة الأئمّة، تبریز: نشر بنی هاشمی، چاپ اول، 1381ش.

3. پاک نیا تبریزی، عبد الکریم، الخصائص النبویه، قم: نشر نسیم کوثر، 1385 ش.

4. ، عفاف سرچشمه زیبایی، قم: نشر نور الزهراء3، 1390ش.

5. حلّی، رضی الدین علی بن یوسف بن المطهر (برادر علامۀ حلّی)، العدد القویّة لدفع المخاوف الیومیة، قم: کتابخانه آیت اللّه مرعشی نجفی ، 1408ق.

6. دهخدا، علی اکبر، لغت نامۀ دهخدا، زیر نظر: محمّد معین (تا آذرماه 1345ش) و سیّد جعفر شهیدی، تهران: مؤسسۀ انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ دوم از دورۀ جدید، 1377ش.

7. ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد (م 748 ق)، سیر الاعلام النبلاء، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1413ق.

ص: 63

1. شیخ صدوق، ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی (م 381 ق)، من لا یحضره الفقیه، تحقیق: علی اکبر الغفّاری، قم: مؤسسة النشر الإسلامی.

2. طریحی، فخر الدین (م 1085 ق)، مجمع البحرین، تحقیق: السید أحمد الحسینی، تهران: مکتبة نشر الثقافة الإسلامیة، 1408 ق.

3. کفعمی، ابراهیم بن علی، مصباح کفعمی، دارالمرتضی، قم، چاپ دوم، 1405ق.

4. کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب (م 329 ق)، الکافی، تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1365.

5. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.

6. محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، تهران: دارالکتب الاسلامیة، چاپ هفتم،1404 ق.

7. نمازی شاهرودی، شیخ علی (م 1405 ق)، مستدرک سفینة البحار، تحقیق: بخل المؤلف، مؤسسۀ نشر اسلامی، 1418 ق.

ص: 64

45- پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) و خدیجه(سلام علیه)؛ ادب و عاطفه

اشاره

45

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)؛ ادب و عاطفه(1)

علی اکبر صمدی

چکیده

شرح ازدواج و زندگانی پربار حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) با استناد به منابع مهم تاریخ اسلام است. از دیدگاه نویسنده: زندگی مشترک اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، درس آموز تمام مردان و زنانی است که جویای سعادت در زندگی خود هستند. عدم دلبستگی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به سیم و زر دنیا و توجه به امور معنوی، عشق و علاقه به اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، عطوفت و مهربانی متقابل رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، ایثار و وفاداری نسبت به یکدیگر، همه و همه درس های آموزنده ای است برای جویندگان سعادت. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را نباید تنها یک بانوی سرمایه دار دانست که شتران حامل مال التجاره را به مناطق مختلف می فرستاد، و سودهای کلان به دست می آورد، بلکه وی به عنوان یک شخصیت معنوی، عفیف، پاک دامن و ایثارگر، دارای شناخت و فکر بلند و تیزبین مطرح بود. این بانوی بزرگ، حتی در دوران جاهلیت، که پاک دامنی جایگاهی نداشت، به دلیل عفّت و دامن پاکش، طاهره نامیده می شد.

کلیدواژه: حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، الگوی زندگی، طاهره، عفت، عطوفت.

زندگی مشترک اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) درس آموز تمام مردان و زنانی است که جویای سعادت در زندگی خود هستند. عدم دلبستگی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به سیم و زر دنیا و توجه به امور معنوی، عشق و علاقه به اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، عطوفت و مهربانی متقابل رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، ایثار و وفاداری نسبت به

ص: 65


1- پیام زن، شمارۀ 71 (بهمن 1371)، ص 13 – 15.

یکدیگر، همه و همه درس های آموزنده ای است برای جویندگان سعادت.

شخصیت حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را نباید تنها یک بانوی سرمایه دار دانست که شتران حامل مال التجاره را به مناطق مختلف می فرستاد و سودهای کلان به دست می آورد، بلکه وی به عنوان یک شخصیت معنوی، عفیف، پاک دامن و ایثارگر، دارای شناخت و فکر بلند و تیزبین مطرح بود.

این بانوی بزرگ، حتی در دوران جاهلیت، که پاک دامنی جایگاهی نداشت، به دلیل عفّت و دامن پاکش، طاهره نامیده می شد: «و کانت تُدعی فی الجاهلّیة بالطّاهره لشدّة عفافها و صیانتها.»(1)

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) آن چنان بر بلندای معنویت صعود کرده است که پیامبر خدا (صلی الله و آله وسلم) به کمال وی شهادت داده و فرموده است: «کمل من الرجال کثیر و لم یکمل من النساء الّا أربع: آسیة بنت مزاحم امرأة فرعون، و مریم بنت عمران، و خدیجة بنت خویلد، و فاطمة بنت محمّد؛(2) مردان بسیاری قلّۀ کمال را فتح نموده اند، ولی از زنان، چهار نفر به این قلّه دست پیدا کرده اند: آسیه دختر مزاحم و همسر فرعون، مریم دختر عمران، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمّد.»

این بانوی با معرفت، آن چنان حقیقت شناس و تیزبین است که در میان همۀ مردان و زنان عصر بعثت، اولین فردی است که نبوت رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) را تصدیق می کند و مدال پرافتخار ایمان را به دست می آورد.(3)

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از بهترین زنان بهشت و برگزیدۀ خداوند تبارک و تعالی است.(4)

ص: 66


1- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج2، ص111.
2- . علامۀ طباطبایی ، سید محمّدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج19، ص346.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص2؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج1، ص257؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج2، ص109.
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص2.

مقام این بانوی بزرگ به اندازه ای رفیع است که پیامبر خدا (صلی الله و آله وسلم) خطاب به وی فرمودند: «یا خدیجة انّ اللّه لیباهی بکِ کرام ملائکته کلُّ یومٍ مرارا؛(1) خدیجه! خداوند روزی چندین بار به عظمت تو در نزد ملائکه مقربش مباهات می کند.»

و در مورد دیگر نیز فرموده است: «قال جبرئیل: هذه خدیجة فاقرء من ربّها و منّی و بشّرها بیت فی الجّنة؛(2) جبرئیل می فرماید که سلام خداوند و مرا به خدیجه ابلاغ کن و مژدۀ خانه ای در بهشت را به او بده.»

زمینۀ ازدواج با رسول خدا (صلی الله و آله وسلم)

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از پیش مانند سایر مردم، محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) عزیز قریش را به عنوان فردی امین و درست کار می شناخت. بر همین اساس از حضرتش دعوت کرد تا مسئولیت یکی از کاروان های تجارتی وی را بپذیرد، و شاید هم می خواست شخص مورد علاقۀ خود را به دقت بیازماید. به هر حال، محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) مسئولیت کاروان را پذیرفت. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) هم غلام مورد اعتماد خود مَیْسره را همراه حضرتش نمود تا هم کمک کارش باشد و هم هنگام بازگشت گزارش سفر را از وی دریافت کند.

علایم نبوت در سفر تجارت

در بازگشت کاروان تجاری، آن چیزی که بیشتر از خیر و برکت و سود تجارت این سفر، به سرپرستی محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم)، نظر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را به خود جلب نمود، گزارش دل انگیز میسره بود:

«در بین راه به صومعۀ راهبی رسیدیم. امین کاروان زیر سایۀ درختی که نزدیک صومعه بود قرار گرفت. راهب صومعه آمد و پرسید: این شخص چه کسی است که زیر این درخت آرمیده است؟ گفتم: مردی از قریش، از اهل حرم. گفت: تا کنون جز پیامبران خدا کسی زیر این درخت قرار نگرفته است.»

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بسیار متعجب شد و تشنۀ شنیدن سخنان میسره، که وی اضافه کرد و گفت:

ص: 67


1- . بحرانی اصفهانی، نورالدین عبداللّه بن نور، عوالم العلوم والمعارف، ج11، ص41.
2- . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 5، ص 112.

«در بین راه هوا به شدت گرم بود. ناگهان دو فرشته را دیدم که آمده اند و بر سر امیر کاروان سایه افکنده اند و او زیر سایه فرشتگان حرکت می کرد.»(1)

این گزارش، آن چنان قلب خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را از عشق به رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) آکنده نمود که بلافاصله خود را به عموی دانشمند خویش، ورقة بن نوفل رسانید، و جریان را با وی در میان گذاشت. ورقة بن نوفل گفت: اگر این گزارش میسره درست باشد، محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) همان پیامبری است که بعثتش به این امت وعده داده شده است، و من اوصاف وی را در کتاب ها خوانده ام.(2)

عشق سرشار خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم)

آن گزارش میسره، و این نوید ورقة بن نوفل، چنان طوفانی از محبت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) در دل خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) ایجاد کرد که بی صبرانه حضرتش را طلبید و خطاب به وی چنین گفت: «یا بن عم! انّی قد رغبت فیک لقرابتک و سطوتک فی قومک و امانتک و حسن خلقک و صدق حدیثک؛(3) ای پسرعمو! به دلیل خویشی، شرافت خانوادگی، امانت داری، حسن خلق و راست گویی که در شما سراغ دارم، به شما اشتیاق پیدا کردم.» آن گاه برای ازدواج با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اعلام آمادگی کرد.

این عمل خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نشان دهندۀ این است که وی گرچه از نظر مال و ثروت ممتاز بود، اما دل به امور معنوی داشت. او طالب شخص با کمال بود، نه فرد پولدار.

بر اساس همین دیدگاه بلند بود که خواستگارانی پولدار چون عقبة بن ابی معیط و صلت بن ابی یهاب، که هر کدام چهارصد غلام و کنیز داشتند را نپذیرفت.(4) اما در برابر شخص باکمالی چون رسول خدا (صلی الله و آله وسلم)، هم خود پیشنهاد ازدواج داد، و هم مهریه را از مال خود تعیین کرد. امام صادق (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) می فرماید: در جلسۀ خواستگاری، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) وقتی ملاحظه کرد عمویش ورقة بن نوفل در برابر سخنان ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) از عهدۀ پاسخ برنمی آید، بی درنگ گفت:

ص: 68


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، سیرة النبویّة، ج1، ص199.
2- . همان، ص203.
3- . همان، ص201.
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص22.

«یا عمّاه انّک و ان کنت اولی بنفسی منّی فی الشهود، فلست اولی بی من نفسی، قد زوجّتک یا محمّد نفسی و المطّهر علیّ فی مالی؛(1) عموجان! ممکن است در مسائل دیگر اختیار مرا داشته باشید؛ ولی این جا اختیار با خود من است. سپس گفت: ای محمّد! من خودم را به همسری شما درآوردم، و مهر را هم خودم از مال خود قرار می دهم.»

این کار خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) عشق غیر قابل توصیف وی را نسبت به رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) می رساند؛ آن هم عشقی مقدس و معنوی که ورای همه امور مادی است. عشق به کمال است. عشق به صداقت است. عشق به امانت است. عشق به همه خوبی ها است و در یک کلام عشق به خدا است.

این بانو می داند که همۀ سعادت و خوشبختی در ارتباط با فرستادۀ خدا است. و لذا در بیانی چنین می گوید: «سَعِدَتْ مَنْ تُکونُ لِمحمّد قرینةً، فانّه یُزیِّنُ صاحِبَه؛(2) خوشبختی نصیب زنی است که همسر محمّد گردد، زیرا محمّد برای وی مایۀ افتخار است.»

محبت و علاقه دو جانبه

عشق و علاقۀ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) یک طرفه نبود، بلکه محبت دو جانبه بود. این واقعیت را ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) در خطبۀ عقد چنین بیان کرد: «و له فی الخدیجة رغبة ولها فیه رغبة؛(3) خدیجه و محمّد هر دو علاقه مند به یکدیگر هستند.»

چه خوش بی مهربانی هر دو سر

بی

که یک سر مهربانی دردسر بی

همان گونه که خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نسبت به رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) شناخت پیدا نموده و به حضرتش علاقه مند شده بود، رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) نیز کمالات خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را دریافته و او را شایسته برای همسری خود می دانست و لذا با این که وی قبلاً دو شوهر دیگر کرده و از نظر سنی بنا به

ص: 69


1- . کلینی، ابوجعفر محمّد بن یعقوب، فروع کافی، کتاب النکاح، باب خطب النکاح، ح9.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص23.
3- . کلینی، ابوجعفر محمّد بن یعقوب، فروع کافی، کتاب النکاح، باب خطب النکاح، ح9.

قولی پانزده سال از رسول خدا بزرگ تر بود،(1) او را از هر زن دیگر برای همسری خود مناسب تر دید و با وی ازدواج نمود و او را همواره مورد احترام و تجلیل قرار می داد.

رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) هیچ زنی را همتای خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) قرار نمی داد: «یثنی علیها و یفضّلها علی سائر امّهات المؤمنین و یبالغ فی تعظیمها؛(2) او را ستایش می کرد و بر سایر همسران خود برتری می داد و در بزرگ داشت و تکریم او تلاش زیاد می نمود.»

ادب خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در برابر رسول خدا (صلی الله و آله وسلم)

بررسی زندگی مشترک رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نشان می دهد که این دو شخصیت بزرگ که الگوی همۀ انسان های باکمال می باشند، برای یکدیگر ارزش خاصی قائل بودند. وی نه تنها مال و ثروت خود را به رخ شوهر که دستش از مال دنیا تهی بود نمی کشید، بلکه با افتخار ثروت کلان خود را در اختیار همسر خویش قرار داد. وقتی پیشنهاد ازدواج را به حضرتش داد، حضرت در مقابل این پیشنهاد فرمود:

«یا عم ابنة أنت امرأة ذات مال و أنا فقیر لاأملک الّا ما تجودین به علیّ و لیس مثلک من یرغب فی مثلی و أنا أطلب امرأة یکون حالها کحالی و مالها کمالی؛ شما بانویی هستید دارای ثروت و من فردی فقیرم که چیزی در اختیار ندارم. کسی دارای موقعیت تو رغبت به کسی مثل من پیدا نمی کند. من جویای همسری ام که حالش مانند حال خودم و از نظر مالی همتای خود من باشد.»

بانوی باکمال قریش که شرافت و کمال با ذاتش عجین بود، در پاسخ گفت:

«واللّه یا محمّد ان کان مالک قلیلاً فمالی کثیر، و من یسمح لک بنفسه کیف لا یسمح لک بماله، و أنا و مالی و جواری و جمیع ما املک بین یدیک و فی حکمک لا امنعک منه شیئا؛ به خدا سوگند ای محمّد! اگر تو مالی نداری، من ثروت زیادی دارم و کسی که خود را در

ص: 70


1- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج2، ص111.
2- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج2، ص110؛ بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج7، ص107.

اختیار تو قرار داده است، چگونه مالش در خدمت شما نباشد. من و سرمایه ام و کنیزانم و آنچه که در اختیار دارم از آن شما است و تحت امر شما است و هیچ منعی از طرف من نیست.»

آن گاه اشک در چشمانش حلقه زد و گفت:

واللّه ما هب نسیم الشمال

الّا تذکرت لیالی الوصالی

ولا أضامن نحوکم بارق

الّا توهمت لطیف الخیال

جور اللیالی خصّنی بالجفا

منکم و من یأمن جور اللیالی

رقوا و جودوا و اعطفو و ارحموا

لا بّد لی منکم علی کل حال(1)

«به خدا سوگند هر وزش نسیم، مرا به یاد شب های وصال می اندازد. و چون از سوی (خانه) شما فروغی درخشیدن می گیرد، می پندارم که آن نور شبح و سایۀ شما است. درد و جور شبانه ای از (فراق) شما کشیده ام و چه کسی (دلداده ای) است که از جور و رنج شبانه در امان باشد. ترحم و دلسوزی کنید و عطوفت به کار گیرید که در هر حال مرا گریزی از (دلبستگی) به شما نیست.»

ممکن است کسی گمان کند، این ادب و احترام خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) آن هم نسبت به شوهری چون رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) یک امر عادی و طبیعی است؛ در حالی که با اندک توجهی می شود دریافت که ادب خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نسبت به شوهر عزیزش، فراتر از ادب یک زن در برابر شوهر است. وی از آن جهت که شخصیت رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) را شناخته و رفعت مکان وی را درک کرده است، این گونه محترمانه برخورد می کند.

این ادب و احترام، حتی قبل از ازدواج نیز از این بانو نسبت به عزیز قریش دیده می شود. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) هنگامی که از امین قریش برای سرپرستی کاروان تجارتی استفاده می کند، به دو غلام خود، میسره و ناصح می گوید:

«اعلما قد ارسلت الیکما امینا علی اموالی و انه امیر قریش و سیّدها، فلا یدٌ علی یده، فان باع لایمنع، و ان ترک لا یؤمر، فلیکن کلامکما بلطف و أدب و لا یعلوا کلامکما علی

ص: 71


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص55.

کلامه؛(1) من امینی بر اموال خود گماشتم، همو که امیر بزرگ قریش است. دستی بالای دست او نیست. اگر تصمیم بر فروش متاعی بگیرد، نباید کسی مانع شود. اگر تصمیم گرفت چیزی نفروشد، کسی حق ندارد دستوری به او بدهد. شما موظفید با لطف و ادب با وی سخن بگویید، و بالای حرف او حرفی نزنید.»

قدردانی رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

اگر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نسبت به همسر گرامی خود این گونه رعایت ادب و احترام می کند، رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) نیز از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به نحو شایسته ای قدردانی می نماید و برای خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) احترام خاصی قائل می شود که در این جا به نمونه هایی از آن اشاره می شود.

رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) در زندگی، خود با رأی و نظر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) مخالفت نمی نمود؛ مثلاً وقتی ابوالعاص، پسر خواهر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، زینب، دختر رسول خدا را خواستگاری نمود: «فسألت خدیجة رسول اللّه ان یزوّجه و کان رسول اللّه لا یخالفها؛(2) خدیجه از رسول خدا خواست که زینب را به وی تزویج کند، و رسول خدا پیشنهاد وی را پذیرفت، چون رویّه حضرت بر این بود که مخالفت خدیجه نمی نمود.»

رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) آن چنان به خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) محبت داشت و قدردان بود که قبل از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) همسری اختیار ننموده و تا خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) زنده بود نیز همسری اختیار نکرد.(3)

این قدردانی رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) نسبت به خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) تنها به زمان حیات او خلاصه نمی شد، بلکه پس از مرگ وی نیز همواره او را یاد می کرد و از وی تجلیل به عمل می آورد. با آن که همسران دیگری داشت هر وقت به یاد خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) می افتاد از وی به خوبی یاد می کرد و گریه می نمود.

روزی عایشه گفت: «ای رسول خدا! چقدر از خدیجه یاد می کنید؟ خدیجه پیرزنی بود

ص: 72


1- . همان، ص29.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج2، ص306.
3- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج2، ص110.

از دست شما رفت. خدا بهتر از خدیجه را به شما عنایت کرده است!»

رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) برآشفته گشت و فرمود: «صدّقتنی اذ کذبتم و آمنت بی اذ کفرتم و ولدت لی اذ عقمتم؛(1) او زمانی نبوت مرا تصدیق کرد که شما مرا تکذیب می نمودید. به من ایمان آورد، شما کافر بودید. وی مادر فرزندان من است؛ در حالی که شما چنین نیستید.»

عایشه می گوید: من بعد از این با ذکر خیر خدیجه خود را نزد پیامبر عزیز می کردم!

عشق و عاطفۀ رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) به همسر باکمالش به حدّی رسیده بود که دوستان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نیز از آن بهره مند بودند.

عایشه می گوید: پیرزنی وارد بر رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) شد و از سوی حضرت مورد احترام خاصی واقع شد. پیرزن که از محضر رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) خارج شد، پرسیدم: این زن چه کسی بود که این گونه مورد الطاف شما واقع شد؟

رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) فرمود: «این زن از دوستان خدیجه است. وقتی خدیجه زنده بود، زیاد نزد ما می آمد.»(2)

این ها همه به خاطر شخصیت والای خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و فداکاری های آن بانوی بزرگ بود. خدیجه ای که داخل خانۀ اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پناه آن حضرت به حساب می آمد و تمام ناراحتی ها و شکنجه های جسمی و روحی وارده از سوی قریش را با عواطف غیر قابل وصف خود، جبران می نمود.

خدیجه ای که مادر فرزندانش، یعنی قاسم، طاهر، طیب، زینب، رقیّه و ام کلثوم بود و از همه مهم تر مادر ام الائمه زهرای مرضیه عَلَيْها السَّلاَمُ بود که اگر هیچ افتخاری برای خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نبود، جز این که وی مادر فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) است، برای وی کافی بود.

و این چنین بود که از دست دادن خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) برای رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) بسیار ناگوار و دشوار بود؛ به گونه ای مرگ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در روح و روان رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و اله وسلم) اثر گذاشت که سال

ص: 73


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص8؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج2، ص112، 117.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص8.

درگذشت وی را، که قرین وفات حضرت ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) بود، «عام الحزن» نامید و پس از وفاتش نیز هر گاه به یاد خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) می افتاد یا کسی از وی نام می برد، چشمان مبارکش پر از اشک شده و از خوبی های خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) سخن می گفت.

کتابنامه

1. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویة، به کوشش: عمر عبدالسّلام تدمری، بیروت، 1410 ق / 1990 م.

2. بحرانی اصفهانی، نور الدین عبد اللّه بن نور اللّه (م 1173 ق)، عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، تحقیق: مدرسۀ امام مهدی7، قم: مدرسۀ امام مهدی7، 1408 ق.

3. بخاری، محمّد بن اسماعیل (م 256 ق)، صحیح البخاری، بیروت: دارالفکر، 1401 ق.

4. ذهبی، محمّد بن احمد بن عثمان، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب ارنووط و حسین اسد، بیروت: مؤسسۀ الرسالة ، 1413 ق.

5. علامۀ طباطبایی، سید محمّدحسین (م 1402 ق)، المیزان فی تفسیر القرآن، قم: منشورات جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة.

6. کلینی، ابوجعفر محمّد بن یعقوب (م 329 ق)، فروع الکافی، تحقیق: علی اکبر الغفّاری محمّد الآخوندی، بیروت و طهران: دار صعب ودار الکتب الإسلامیة، الطبعة الثالثة والخامسة.

7. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق.

ص: 74

46- حضرت خدیجه(سلام علیه)

اشاره

46

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)(1)

سید غضنفر موسوی

چکیده

شرح فضائل اخلاقی و معنوی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با استناد به منابع تاریخی و حدیثی است. از دیدگاه نویسنده: خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، نمونۀ یک همسر ارجمند است که حیات بزرگ مرد تاریخ حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) را تکمیل می کند. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و اوصیای الهی در راه تحقق اهدافی که به آن مأمور بودند، حوادث سخت و ناگواری را می بایست تحمل می کردند و در این مسیر به یاری همراه و فداکار نیاز داشتند. در کتب بحار الأنوار آمده است: طبق روایات فراوانی هنگام ظهور حضرت مهدی[، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و جمعی از اولیای خدا و ائمه از جمله حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به دنیا باز می گردند و از دشمنان معصومین انتقام می گیرند. علت نمونه بودن ایشان را می توان احسان، محبت، صفا، ایثار و اخلاص وی دانست. سراسر زندگی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و خانوادۀ او، الگو و سرمشق برای رهپویان راه حق و حقیقت است.

کلیدواژه: حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، الگوی کمال، ظهور حضرت مهدی[.

یکی از زنان شایسته و نمونۀ ایثار و استقامت، یار فداکار رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) است. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله وسلم) زنان متعددی داشته که برخی از آنها افراد شایسته ای بودند، ولی مبنای این نوشتار معرفی شایسته ترین و برترین زنان نمونه در قرآن است. یکی از این زنان نمونۀ تاریخ حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) است که در شمار چهار زن بهشتی است. به این نکته

ص: 75


1- زنان نمونه در قرآن، قم: مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ، باب اوّل، 1395، ص 180 190 .

همۀ دانشمندان و مفسران شیعه و سنی اذعان کرده اند.

1 . نسب حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) دختر خویلد بن اسد بن عبدالعزیز بن قصی بن کلاب است و قصی جد چهارم پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله وسلم) است. بنا بر این حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با چند واسطه دختر عموی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بوده است. امّا از نظر مادر، ایشان دختر فاطمه بنت زائدة بن اصم بن رواحة بن حجر بن عبد بن معیص بن عامر بن لوی بن غالب است و لوی بن غالب جدّ هشتم اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است. به این ترتیب، محمّد بن عبد اللّه بن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی بن کلاب بن مرّة بن کعب بن لوی بن غالب.1(1)بنا بر این حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از ناحیۀ مادر در جدّ هشتم با حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) متحد می شود و در نتیجه سلسله نسب ایشان به حضرت اسماعیل و ابراهیم (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) جدّ بیست و هشتم و بیست و نهم حضرت می رسد.(2)

بنا بر این حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در خانواده ای اصیل و شرافتمند از اصیل ترین خاندان جزیرة العرب به دنیا آمده است.

2 .حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در قرآن

(وَ وَجَدَکَ ضَالاًّ فَهَدَی * وَ وَجَدَکَ عَائِلاً فَأَغْنَی؛(3) (ای پیامبر!) تو را گمشده یافت و هدایت کرد. و تو را فقیر یافت، پس بی نیاز نمود).

مفسران این آیات را مربوط به ایثارگری حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) دانسته و تفسیر کرده اند. در تفسیر نمونه آمده است: «خدای تعالی توجه خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) آن زن مخلص باوفا را به سوی تو جلب کرد تا ثروت سرشارش را در اختیار تو و اهداف بزرگت قرار دهد.»(4)

آری خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نمونۀ یک همسر ارجمند است که حیات بزرگ مرد تاریخ حضرت محمّد بن عبدالله (صلی الله علیه و اله وسلم) را تکمیل می کند. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و اوصیای الهی در راه تحقق اهدافی که به آن

ص: 76


1- . مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ص 22.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 201.
3- . ضحی: 8.
4- . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 27، ص 105.

مأمور بودند، حوادث سخت و ناگواری را می بایست تحمل می کردند و در این مسیر به یاری همراه و فداکار نیاز داشتند. حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بهترین بانویی بود که با انجام این وظایف تأثیری مهم در روند زندگی پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) داشت. با این که بسیاری از ثروت مندان عرب به خواستگاری او آمدند، وی به آنها جواب رد داد. او با شناختی که از یگانه مرد عالم حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) داشت، او را به همسری برگزید و تمام ثروت و اموالش را در اختیار ایشان نهاد و از همسر بزرگوارش جانانه دفاع کرد.

(وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَوةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیهَا لَا نَسْأَلُکَ رِزْقًا نَّحْنُ نَرْزُقُکَ وَ الْعَقِبَةُ لِلتَّقْوَی؛(1) و خانواده خود را به نماز فرمان ده و بر انجام آن شکیبا باش. ما از تو روزی نمی خواهیم. ما به تو روزی می دهیم و عاقبت نیک برای تقوا است).

در بارۀ شأن نزول این آیه اکثر مفسران می گویند: مقصود از «اهل» خاندان اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است؛ ولی چون این سوره در مکه نازل شده، در آن زمان مصداق آن خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) بودند و ممکن است با گذشت زمان دامنۀ خاندان اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گسترده شده باشد و برخی دیگر از نزدیکان او را نیز شامل شود.(2) در تفسیر المیزان می گوید: جمله و «أمر اهلک» بر حسب انطباقش با هنگام نزول، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) همسر آن جناب و علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) است؛ چون این آیه در مکه نازل شده و پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همسری غیر از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نداشت.(3)

3 . حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نزد اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)

از آن جا که حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) صفا و ارادت و اخلاص خود به اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به نهایت رساند و به تمام معنا مجاهدت کرد، رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) نیز او را بسیار دوست می داشت و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) مرتبۀ بسیار والایی نزد ایشان داشت. تا وی زنده بود، زنی دیگر اختیار نکرد. پس از وفات او نیز همیشه از او یاد می کرد و گاه که زنان دیگر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) جسارت می کردند، ایشان در غضب می شد. خداوند از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) دو پسر و چهار دختر به آن حضرت عنایت کرد: قاسم

ص: 77


1- . طه: 132.
2- . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 13، ص 342.
3- . علامۀ طباطبایی ، سید محمّدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 14، ص 239.

و عبد اللّه و زینب، ام کلثوم، رقیه و فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ). پسرها هر دو در کودکی از دنیا رفتند و دختران تا پس از بعثت ایشان زنده بودند و اسلام آوردند.(1)

4 . سخنان اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در عظمت حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

در حدیثی مشهور میان شیعه و اهل سنت اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «از مردان گروه بسیاری به کمال رسیدند، ولی از زنان فقط چهار زن: آسیه دختر مزاحم زن فرعون، مریم دختر عمران، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمّد.»(2) هم چنین فرمود: «بهترین زنان بهشت چهار زن هستند: مریم، خدیجه، فاطمه و آسیه.» و در روایتی دیگر می فرماید: خدای از زنان عالم چهار زن را برگزید: مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه: «انّ اللّه اختار من النساء مریم و آسیه و خدیجه و فاطمه.»(3)

تفسیر عیاشی می گوید: امام باقر (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) از رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) روایت می کند: در شب معراج چون بازگشتم، از جبرئیل پرسیدم: حاجتی داری؟ گفت: «حاجت من آن است که به خدیجه از سوی خدای تعالی و از جانب من سلام برسانی.»(4) روزی عایشه به حضرت فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) گفت: «آیا تو را بشارت ندهم به این که از رسول خدا شنیدم سرور زنان بهشت چهار بانو هستند: مریم، فاطمه، خدیجه و آسیه.»(5) پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در چهل شبانه روز کناره گیری از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به واسطۀ عمار یاسر به خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) چنین پیام داد: «انّ اللّه لیباهی بک کرام ملائکة کل

ص: 78


1- . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 27، ص 105. در بارۀ دختران خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) جز فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) سه قول است: 1. ام کلثوم، زینب و رقیه، دختران رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) هستند که با حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) چهار دختر می شوند؛ 2. ام کلثوم، زینب، رقیه و دختران خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از شوهران قبلش هستند؛ 3. ام کلثوم، زینب و رقیه دختران «هاله» خواهر خدیجه اند و عرب به دختر خواهر زن نیز دختر می گویند. ر.ک: محمّدی اشتهاردی، محمّد، حضرت خدیجه اسطورة ایثار و مقاومت، ص 245.
2- . کجوری مازندرانی، محمّدباقر، الخصائص الفاطمیة، ج 1، ص 447.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 13، ص 162 و ج 16 ص 2.
4- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 76.
5- . همان.

یوم مراراً؛(1) همانا خدای متعال به افتخار وجود تو هر روز به طور مکرر به فرشتگان بزرگش افتخار می کند.»

5 . فضیلت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از زبان حضرت آدم7

حضرت آدم7 اولین انسان روی زمین در بارۀ حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) می فرماید: «من در روز قیامت سید و سرور بشر هستم؛ ولی مردی از فرزندان من از پیامبران، به نام «محمّد» است، که بر من از دو جهت برتری دارد:

1 . از جهت همسرش خدیجه که یار و یاور او است؛ ولی همسرم حوّا چنین نیست.

2 . او به طور کامل بر طاغوت نفس اماره مسلط است (و حتی ترک اولی نکرده است) ولی من این گونه نیستم. (ترک اولی صورت گرفت.)»(2)

6 . ایمان حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نخستین زنی است که به پیغمبر9 ایمان آورده است و هیچ یک از دانشمندان اهل سنت با این مطلب مخالفت نکرده اند.(3) علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) در نهج البلاغه می فرماید:

«لم یجتمع بیت واحد یومئذ فی الاسلام غیر رسول اللّه و خدیجة وانا ثالثهما اری نور الوحی والرسالة واشمُّ ریح النبوة ولقد سمعت رنّة الشیطان حین نزل الوحی علیه فقلت: یا رسول اللّه! ما هذه الرّنة؟ فقال: هذا الشیطان قد اِیسَ ان یعبد؛(4) در تمام حجاز خانه ای نبود که در آن از اسلام اثری باشد، مگر خانۀ رسول خدا و خدیجه و من سومی ایشان بودم. نور وحی و رسالت را می دیدم و رایحۀ نبوت را استشمام می کردم. و هر آینه هنگام نزول وحی ناله ای به گوشم رسید. از پیامبر پرسیدم: یا رسول اللّه! این ناله چیست؟ فرمود: شیطان است که مأیوس شد دیگر کسی او را پرستش کند.»

عایشه می گوید: «من پیوسته از این که روزگار خدیجه را درک نکرده بودم، تأسف

ص: 79


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 11 12.
2- . همان.
3- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 2، ص 457.
4- . نهج البلاغه، شرح محمّد عبده، ج 2، ص 157، خ 178.

می خورم و از علاقه و محبت پیامبر به او همیشه تعجب می کردم؛ زیرا رسول خدا او را بسیار یاد می کرد و اگر گوسفندی ذبح می کرد، سراغ دوستان او می رفت و سهمی برایشان می فرستاد.

روزی رسول گرامی در حالی که خانه را ترک می گفت، از خدیجه یاد کرد و قدری از او تعریف نمود. سرانجام نتوانستم خود را کنترل کنم و با کمال جرئت گفتم: وی پیرزنی بیش نبود و خدا بهتر از او را نصیب شما کرده است. گفتۀ من اثر بدی در رسول خدا گذارد و آثار خشم و غضب در پیشانی او ظاهر شد. فرمود: ابداً چنین نیست... . بهتر از او نصیب من نشده است. او هنگامی به من ایمان آورد که سراسر مردم در کفر و شرک به سر می بردند. او اموال و ثروت خود را در سخت ترین مواقع در اختیارم گذاشت. خدا از او فرزندانی نصیبم کرد که به دیگر همسرانم نداد.»(1)

علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) می فرماید: «رسول خدا نزد زنان خود بود که نام خدیجه برده شد. ایشان گریست. عایشه گفت: این چه گریه ای است که برای پیرزنی از بنی اسد می کنی؟ پیامبر با ناراحتی فرمود: او هنگامی مرا تصدیق کرد که شما تکذیبم کردید. او زمانی به من ایمان آورد، که شما به من کافر بودید و برایم فرزندی آورد که شما عقیم ماندید. عایشه می گوید: از آن پس هر گاه می خواستم نزد رسول خدا تقرب جویم، با نام خدیجه تقرب می جستم.»(2)

7. ویژگی های حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

اشاره

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) هم چون بانوان نمونۀ دیگر دارای خصایص و ویژگی های فراوانی است که به بعضی از آنها اشاره می شود:

الف ایمان

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) اولین زنی است که به اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ایمان آورد. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شرایط اصولی و ارکان

ص: 80


1- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 124.
2- . همان.

اسلام را طبق تعلیم جبرئیل به خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) آموخت و آنها بر آن شهادت دادند. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) فرمود: آیا شروطی را که خداوند برای اسلام خواهی تو نهاده دریافتی؟ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) گفت: «نعم و آمنت و صدّقت ورضیت و سلمت؛(1) آری، ایمان آوردم، تصدیق کردم، راضی شدم و تسلیم گشتم.»

ب تدبیر عالمانه

از دیگر ویژگی های او ایثارگری و همکاری و تدبیر عالمانه برای اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در تجارت و امور اقتصادی و جمع آوری اموال است. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) همۀ ثروت خود را در راه تحقق آرمان های اسلام انفاق کرد و این ثروت در پیشبرد اسلام بسیار مفید بود تا جایی که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «ما نفعنی مال قطّ مثل ما نفعنی مال خدیجه؛(2) هیچ ثروتی هرگز مرا آن گونه سود نبخشید که ثروت خدیجه سود بخشید.» نیز فرمود: «ما قام الاسلام الّا بسیف علی وثروة خدیجة؛(3) اسلام جز با شمشیر علی و ثروت خدیجه برپا نشد.»

ج یگانه یاور اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)

قرآن کریم از وفا و کمک خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) سخن به میان آورده است: «وَوَجَدَکَ عَائِلاً فَأَغْنَی؛(4) و تو را فقیر یافت و بی نیاز کرد.»

یعنی خداوند پیامبرش را به سبب ثروت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بی نیاز کرد. خداوند در کتاب آسمانی تورات که بر موسی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) نازل شد حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را به نهر آبی تشبیه کرده که آب حیات است و در دو طرف کنارۀ آن آب درخت وجود دارد و آن درخت دارای دوازده نوع میوه است و برگ های آن درخت موجب شفای امت ها است.(5)

ص: 81


1- . محمّدی اشتهاردی، محمّد، حضرت خدیجه اسطورۀ ایثار و مقاومت، ص 115؛ کجوری مازندرانی، محمّدباقر، الخصائص الفاطمیة، ج 1، ص 447.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 19، ص 63.
3- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 124.
4- . ضحی: 8.
5- . عمادزاده، حسین، زندگی حضرت زهرا، ص 26.
د قابله شدن چهار زن بهشتی برای او

در ولادت فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) چهار زن مکرّم بهشتی به فرمان خدا بر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) وارد شدند و قابلگی و پرستاری خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را به عهده داشتند: مریم، کلثوم خواهر موسی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ)، آسیه و ساره. یکی از آنها به خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) گفتند: «محزون مباش! ما از طرف خدا به سوی تو آمدیم. ما خواهران تو هستیم. من ساره همسر ابراهیم خلیلم و این آسیه دختر مزاحم است که در بهشت هم نشین تو است. این مریم دختر عمران است و آن یکی کلثوم خواهر موسی است. آمده ایم تا تو را یاری کنیم.»(1)

ه از بانوان برتر بهشتی

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) یکی از بهترین بانوان بهشتی است. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «افضل نساء اهل الجنة مریم بنت عمران و خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت محمّد و آسیه بنت مزاحم امرأة فرعون.»(2)

و دعاها و باور راسخ به خدا

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) اعتقادی قوی و محکم به خداوند داشت و همواره با دعا و نیایش با خدا ارتباط برقرار می کرد. یکی از مناجات ها و دعاهای وی این است:

«بسم اللّه الرحمن الرحیم یا حی یا قیّوم برحمتک استغیث فاغثنی ولا تکلنی الی نفسی طرفة عین ابداً واصلح لی شأنی کُلّه؛(3) به نام خداوند بخشنده و مهربان. ای خدای زنده و استوار! به رحمتت پناهنده شدم، پس به من پناه بده و مرا هرگز به اندازۀ یک چشم بر هم زدن به خودم وانگذار و همۀ حال و زندگی مرا سامان بخش.»

از دیگر دعاهای آن بانوی مکرمه این است: «بسم اللّه الرحمن الرحیم یا حافظ یا حفیظ یا رقیب؛(4) به نام خدای بخشنده و مهربان. ای نگهبان، ای نگهدارنده و ای مراقب و پاسدار!»

دعاهای دیگر حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در کتب ادعیه آمده است.

ز کفن مخصوص

ص: 82


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 6، ص 267.
2- . همان.
3- . کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 542.
4- . همان.

هنگامی که حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) رحلت کرد، فرشتگان رحمت از جانب خداوند برای او کفنی مخصوص نزد رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) آوردند. این افزون بر این که مایۀ برکت برای خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بود، موجب تسلی خاطر رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) شد. بدین طریق از جانب خداوند از مقام حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) تجلیل شد و اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیکر پاک او را با آن کفن پوشاند.(1)

ح مقام حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در بهشت

حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) از پدر بزرگوارش پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پرسید: «فاین والدتی خدیجة؟؛ مادرم خدیجه در کجا است؟» اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «فی قصر له اربعة ابواب الی الجنة؛(2) او در قصری است که دارای چهار در است و آن درها به بهشت گشوده می شوند.»

توضیح این که در هستی عوالم گوناگونی وجود دارد که سه عالم معروف آن دنیا، برزخ و عالم قیامت و آخرت است.

عالم برزخ حد فاصل آغاز مرگ تا برپا شدن قیامت است: (وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَی یوْمِ یبْعَثُونَ؛(3) و پشت سر آنها پس از مرگ برزخی است تا روز قیامت).

در عالم برزخ مؤمنان خالص مشمول الطاف و نعمت های خداوند هستند و کافران و مجرمان در عذاب؛ چنان که در این رابطه آیات و روایات بسیاری وجود دارد.

ط رجعت پس از ظهور حضرت مهدی

در کتب بحار الأنوار آمده است: «طبق روایات فراوانی هنگام ظهور حضرت مهدی[، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و جمعی از اولیای خدا و ائمه از جمله حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به دنیا باز می گردند و از دشمنان معصومین7 انتقام می گیرند.»(4)

درسی که باید افراد جامعه، به خصوص بانوان از حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بگریند، محبت، صفا، وفا، شجاعت، ایمان، ایثار و اخلاص ایشان است. او در سخت ترین شرایط زمانی از کمک

ص: 83


1- . کجوری مازندرانی، محمّدباقر، الخصائص الفاطمیة، ج 1، ص 451.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 22، ص 509.
3- . مؤمنون: 100.
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 53، ص 23.

و یاری به همسر بزرگوارش خاتم الانبیا9 دریغ نکرد و همیشه به ایشان دلگرمی می داد و با همۀ دشواری های زمان جاهلیت کنار می آمد.

8 . علت نمونه بودن حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

علت نمونه بودن ایشان را می توان احسان، محبت، صفا، ایثار و اخلاص وی دانست. به طور کلی می توان گفت سراسر زندگی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و خانوادۀ او، الگو و سرمشق برای رهپویان راه حق و حقیقت است.

کتابنامه

1. ابن عبدالبرّ، یوسف بن عبداللّه قرطبی (م 463 ق)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق: علی محمّد بجاوی، بیروت: دار الجیل، 1412 ق.

2. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویة، به کوشش: عمر عبدالسّلام تدمری، بیروت، 1410 ق / 1990 م.

3. اربلی ، علی بن عیسی ، کشف الغمة فی معرفة الائمة ، بیروت: دارالکتاب الاسلامی، 1401 ق.

4. شریف رضی، نهج البلاغه، تحقیق: محمّد عبده، قم: دار الذخائر، 1412ق.

5. شهیدی، سید جعفر، زندگانی فاطمه زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ)، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1382ش.

6. علامۀ طباطبایی، سید محمّدحسین (م 1402 ق)، المیزان فی تفسیر القرآن، قم: منشورات جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة.

7. عمادزاده، حسین، زندگی حضرت زهرا9، تهران: انتشارات اسلام.

8. کجوری مازندرانی، محمّدباقر، الخصائص الفاطمیة، مترجم: سید علی جمال اشرف، تهران: شریف الرضی، 1379ش.

کلینی، ابوجعفر محمّد بن یعقوب (م 329 ق)، الکافی، تهران: دار الکتب الاسلامیه،

ص: 84

1. 1365ش.

2. مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن (م 1351 ق)، تنقیح المقال فی علم الرجال، نجف: طبع رحلی، چاپ سنگی، مطبعه رضویه، [بی تا].

3. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، تحقیق: محمّدباقر بهبودی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403 ق.

4. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1375ش.

5. ملّا صالح، محمّدصالح مازندرانی (م1081ق)، شرح اُصول الکافی، تصحیح: علی عاشور، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1421ق.

ص: 85

ص: 86

47- هفت نکتۀ قرآنی در سیرۀ اولین زن مسلمان حضرت خدیجۀ طاهره(سلام علیه)

اشاره

47

هفت نکتۀ قرآنی در سیرۀ اولین زن مسلمان حضرت خدیجۀ طاهره3(1)

سید حسین حُرّ

چکیده

شرح زندگانی و فضائل اخلاقی و معنوی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با استناد به آیات قرآن کریم است. از دیدگاه نویسنده: خداوند در کنار هر مرد بزرگ از یک زن بزرگ نیز یاد می کند . حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، بانویی خردمند و دور اندیش و والاگهر بود که از لحاظ نسب و شرف و موقعیت اجتماعی و خانوادگی جایگاه بسیار ممتازی در میان زنان جزیرة العرب و قریش داشت. مادر حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، فاطمه بنت زاید، از اشراف زنان قریش و در عصر جاهلیت معروف به «طاهره» بوده است. هفت نکتۀ قرآنی در سیرۀ حضرت خدیجه طاهره 3 عبارت اند از: عفاف و پاک دامنی؛ ازدواج معنوی؛ اسلام و ایمان؛ اقامه نماز؛ هجرت ؛ شکیبایی و ثبات قدم؛ انفاق و بخشش. مهم ترین و بارزترین نقش حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در بخشش و انفاق او تجلی می یابد. حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) ثروت عظیمی از پدر به ارث برده و آن را از راه تجارت فزونی بخشیده بود او تمامی این ثروت را خالصانه برای گسترش و توسعه اسلام در اختیار اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قرار داد. ثروت او قبل و بعد از جریان محاصره اقتصادی و اجتماعی بسیار کارگشا بود . او با مال و جان و زبان خود به حمایت همه جانبه از پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) و مسلمانان برخاسته بود.

کلیدواژه: خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، عفاف، ازدواج معنوی، اسلام و ایمان، اقامه نماز، هجرت ، شکیبایی ، انفاق.

ص: 87


1- کوثر، شمارۀ 20 (بهار 1385)، ص 24-30.

مقدمه

خداوند در کنار هر مرد بزرگ، از یک زن بزرگ نیز یاد می کند . حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) دختر خویلد بن اسد بن عبدالعزّی بن قصّی، بانویی خردمند و دور اندیش و والاگهر بود(1) که از لحاظ نسب و شرف و موقعیت اجتماعی و خانوادگی جایگاه بسیار ممتازی در میان زنان جزیرة العرب و قریش داشت.(2) مادر حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، فاطمه بنت زاید، از اشراف زنان قریش و در عصر جاهلیت معروف به «طاهره» بوده است.(3)

نَسَب حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) در قصی بن کلاب(جدّ چهارم اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)) به هم می رسد.(4) خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از زنان متمکن و ثروتمند مکّه بود و یک شبکۀ تجاری بین حجاز، شام و حبشه را مدیریت می کرد(5) و در کار تجارت از اهل فن یاری می گرفت. وقتی صفات حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) همچون راست گویی، صداقت، امانت داری، پاک دامنی و خدمت رسانی به نیازمندان را دید، ایشان را به عنوان مدیریت کاروان تجاری خود برگزید و اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تجارتی سودمند را در شام برای خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) رقم زدند، به طوری که خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) مال التّجارۀ خویش را با سود زیادی بفروخت. امّا خدیجه به واسطۀ گزارش های غلامش(مُسیره) از سفر شام در بارۀ اخلاق، رفتار و صفات حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) و اطلّاعاتی که از دانشمندان یهود و پسر عموی خود (ورقة بن نوفل) دریافت کرد و رؤیاهای صادقه ای که خود دیده بود، به حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) پیشنهاد ازدواج داد و حضرت رسول (صلی الله علیه و اله وسلم) به اتّفاق چند نفر از عموهای خود؛ از جمله حضرت ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) به خواستگاری خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) رفتند و خطبۀ عقد توسط جناب ابوطالب خوانده شد.(6)

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) اوّلین زنی بود که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در سن 25 سالگی با ایشان ازدواج کرد و تا

ص: 88


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 127.
2- . همان، ص 129 .
3- . عمادزاده، حسین، زنان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله وسلم)، ص 304.
4- . رسولی محلاتی ، سید هاشم، تاریخ اسلام ، ج 1، ص 52.
5- . معروف حسنی، سید هاشم، سیرة المصطفی، ص 65 .
6- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16 ص 20.

او زنده بود اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همسر دیگری انتخاب ننمودند و این ازدواج فرخنده نیز 25 سال تداوم داشت و با ارتحال حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) پایان یافت.(1) در برخی روایات به باکره بودن حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) علاوه بر معروف بودن او به طاهره ، هنگام ازدواج با پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) اشاره شده است.(2) از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) فرزندانی بزرگوار متولّد شدند که آخرین آنها حضرت فاطمه زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) ام الائمه می باشند که در دوران بعثت رسول الله (صلی الله علیه و اله وسلم) متولّد شدند. هم زمان با بعثت رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اوّلین زنی که به ایشان ایمان آورد و مسلمان شد ، حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بود.

هفت نکتۀ قرآنی در سیرۀ حضرت خدیجه طاهره

این نکات قرآنی عبارت اند از: عفاف و پاک دامنی؛ ازدواج معنوی؛ اسلام و ایمان؛ اقامۀ نماز؛ هجرت ؛ شکیبایی و ثبات قدم؛ انفاق و بخشش خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) که به ترتیب به طرح هر کدام خواهیم پرداخت.

عفاف و پاک دامنی

قرآن کریم در آیۀ: (مَنْ عَمِلَ صَلِحًا مِّن ذَکرٍ أَوْ أُنثَی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیوةً طَیبَةً)(3) لازمۀ رسیدن به حیات طیبه را اعمال صالح ، عفاف و پاک دامنی می داند، که این ویژگی ها در سیرۀ حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به طور بارز به چشم می خورد. چنان که عفّت و پاک دامنی او در عصر جاهلیت سبب شد الگو و نمونه زمان شود و به لقب «طاهره» مشهور گردد و فضایل نیک و پسندیده ایشان زبانزد خاص و عام بود . با این که از ثروت و مکنت فراوانی برخوردار بود و خواستگاران فراوانی داشت ولی با قلب و دلی مملو از عشق به خدا ؛ در عفت و پاک دامنی طاهره زندگی می کرد و بر این اساس در برخی روایات به باکره بودن او هنگام ازدواج با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تأکید شده است و همین عفت و پاک دامنی حضرت خدیجه طاهره 3 حیاتی طیبه را برای او رقم زد.

ص: 89


1- . ابو سعید خرگوشی، نجم الدین محمود راوندی، شرف النبی9، ص 201.
2- . رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ اسلام، ج 1، ص 54.
3- . نحل: 97.

ازدواج معنوی

(یا أَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ)(1) ازدواج یک وسیله معنوی است که حضرت خدیجه با آن به رسول الله (صلی الله علیه و اله وسلم) به عنوان ریسمان الهی پیوند خورد. ازدواج حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) با یک سلسله عوامل و محرک های معنوی صورت پذیرفت و هیچ مسئلۀ مادی، وجه تعامل ازدواج آنها را فراهم نساخت. او با شناخت و آگاهی از اخلاق و رفتار و منش رسول الله (صلی الله علیه و اله وسلم) ایشان را به همسری برگزید و آن گاه که در هنگامۀ خطبۀ عقد، جناب ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) خطبه ای در فضایل بنی هاشم قرائت نمود، ورقة بن نوفل پسر عموی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) ضمن خطابه ای این چنین گفت: «کسی منکر فضائل شما نیست، ما از صمیم دل می خواهیم دست به ریسمان شرافت شما بزنیم.»(2) ثمرۀ این ازدواج معنوی تولّد گوهر یگانۀ خلقت، کوثر قرآن، حضرت فاطمۀ زهرا3 بود، که جهان از عطر او و فرزندانش عطر آگین است.

اسلام و ایمان

بر اساس فرمایش قرآن کریم که می فرماید : (إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ یهْدِیهِمْ رَبُّهُم بِإِیمَنِهِمْ)(3) اعمال صالح و ایمان قلبی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) سبب گردید اوّلین زنی باشد که به خدا و رسول خدا9 ایمان آورد و مسلمان شود و ایمان واقعی خود را در مقام عمل نشان دهد.

رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) در آغاز سورۀ مدثر مأمور به دعوت مردم به اسلام شد و این مأموریت را از محیط خانۀ خویش آغاز کرد و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) اولین فردی بود که به او ایمان آورد.(4) امام علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) می فرماید: «در آن روزها به هیچ خانه ای اسلام راه نیافت، جز خانۀ رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) که خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) هم در آن بود و من سومین آنان بودم.»(5)

ص: 90


1- . مائده: 35.
2- . سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ج 1، ص 164.
3- . یونس: 9.
4- . مدثر: 1 - 2.
5- . نهج البلاغه، خطبۀ 192.

ایمان آوردن حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به رسالت حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) حکایت از معرفت و پاکی و صداقت وی داشت. او به اطمینان قلبی رسید، که وقتی رسول الله (صلی الله علیه و اله وسلم) بعثت خود و نزول وحی الهی را مطرح کرد، بلافاصله رسالت او را پذیرفت و این افتخار را برای خود در طول تاریخ اسلام به عنوان اوّلین زن مسلمان ثبت کرد و سعادت خود را تضمین نمود. رشد ایمانی او به آن حد رسید که رسول الله (صلی الله علیه و اله وسلم) در فضیلت او فرموده: «بهترین زنان بهشت چهار نفرند: خدیجه دختر خویلد؛ فاطمه دختر محمّد؛ مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، زن فرعون.» (1)

اقامۀ نماز

چنان که قرآن می فرماید: (وَ لَکِنَّ الْبِرَّ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ... وَ أَقَامَ الصَّلَوةَ وَ ءَاتَی الزَّکَوةَ...).(2) اقامۀ نماز با شکوه ترین جلوۀ تعبّد ایمانی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بود که پس از ایمان به رسالت اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) انجام شد. او همراه با علی بن ابی طالب7 و زید بن حارثه به رسول خدا9 اقتدا کرد و در کنار خانه خدا(کعبه) نماز گذاردند و اقامۀ نماز را اوّلین وظیفۀ خود می دانست، (الَّذِینَ إِن مَّکنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَوةَ).(3)

در بعضی از روایات آمده است: نخستین نمازی که رسول خدا9 اقامه کردند، نماز وسطی، یعنی نماز ظهر در روز جمعه بوده است. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چگونگی اقامۀ نماز و گرفتن وضو را به حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و حضرت علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) یاد دادند. پس آن دو وضو گرفتند و با رسول الله (صلی الله علیه و اله وسلم) نماز خواندند. اقامۀ نماز خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از یک سو نشانۀ اطمینان قلبی او به رسالت پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از جانب خدا و از سوی دیگر به معنای تعبّد و بندگی در مقابل خداوند بود.(4)

هجرت

از دیگر نکات قرآنی در خصوص حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) (الَّذِینَ ءَامَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَهَدُوا فِی سَبِیلِ

ص: 91


1- . شیخ صدوق، محمّد بن علی، الخصال، ص 195.
2- . بقره: 177.
3- . حج: 41 .
4- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 378.

اللَّهِ)(1) مهاجرت او با پیامبر اکرم است.

کفّار و مشرکان قریش عهدنامه ای علیه اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مسلمانان بستند و آنها را در محاصرۀ اجتماعی و اقتصادی قرار دادند، ولیکن اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همراه با بنی هاشم و بنی مطلب و بنی عبد مناف در شب اوّل مُحرّم سال هفتم بعثت به شِعب ابی طالب مهاجرت کردند و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در کنار او به عنوان یار و یاوری صدیق ، فداکاری ها کرد و با حمایت گسترده از ر برای گسترش اسلام و فزونی یافتن تعداد مسلمانان و عزیمت عدّه ای از آنها به حبشه به دستور اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و نیز ایجاد پایگاهی مهم برای ترویج اسلام و ناامیدی و شکست سران کفر و شرک ، تمام اموال و دارایی های خود را هزینه کرد.

همراهی او با پیامبر و مسلمانان در شعب و کمک هایی که نزدیکان پدری او برای مسلمانان به شعب می فرستادند، مایۀ قوّت قلب مسلمانان بود . این همراهی و همکاری و فداکاری صادقانه ، از مصداقی عینی و مثال زدنی از زنان مهاجر و مجاهد ساخته بود که همواره اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) یاد و نام او را بسیار بزرگ می داشت و نشانۀ محبّت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به خداوند پیروی خالصانۀ او از پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود .(2)

شکیبایی و ثبات قدم

از دیگر نکات بارز زندگی آن حضرت شکیبایی و استقامت او در راستای اهداف رسالت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و اله وسلم) بود. چنان که قرآن کریم می فرماید: (یا أَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ).(3)

اسلام آوردن حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و وفاداری ایشان نسبت به اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، در حالی که مشرکان زیر بار هدایت الهی ایشان نمی رفتند، موجب دلگرمی و قوت قلب اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و این عطوفت از فضائل نیک و ایمان وی نشأت گرفته بود. این همراهی ثبات قدم پیامبر 9 در هدایت و ارشاد و دعوت مردم به یکتاپرستی و گرایش آنان به توحید را فراهم

ص: 92


1- . توبه: 20.
2- . آل عمران: 31 .
3- . آل عمران: 200.

می کرد. او همواره با تأیید پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) در ثبات قدم و شکیبایی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در برابر تمامی سختی ها مؤثر بود؛ چنان که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم) در بارۀ این سیره و روحیۀ حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) چنین فرموده اند:

«آن گاه که همه مرا تکذیب کردند، خدیجه مرا تأیید کرد و به درستی پیغمبری من اقرار نمود و او هنگامی به من ایمان آورد و در نماز به من اقتدا کرد، که همگان در لجن زار کفر و حقیقت پوشی دست و پا می زدند و موقعی به بهترین یادگار من (فخر دو جهان، فاطمه، آن بانوی محشر) باردار شد که همۀ زنان از بی اعتباری نازا مانده بودند.»(1)

همراهی و همکاری صادقانۀ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با رسول الله (صلی الله علیه و اله وسلم) خالی از مشکلات، سختی ها و زخم زبان ها و رنج های اجتماعی و اقتصادی نبود، ولیکن خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) همه را با شکیبایی و ثبات قدمی بی نظیر پشت سر گذاشت و هیچ گاه در ایمانش به خدا و رسالت رسول او خدشه ای وارد نشد، بلکه روز به روز توجّه اش به رسول الله (صلی الله علیه و اله وسلم) بیشتر می شد و این گونه بود که خدای تعالی به وسیلۀ جبرئیل بر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) سلام فرستاد و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) چنین پاسخ داد: «اللّه السّلام، و منه السَّلام و علی جبرئیل السَّلام.»(2)

انفاق و بخشش

و بالاخره مهم ترین و بارزترین نقش حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در بخشش و انفاق او تجلی می یابد.

قرآن کریم می فرماید: (مَثَلُ الَّذِینَ ینفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِیتًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ).(3)

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) ثروت عظیمی از پدر به ارث برده و آن را از راه تجارت فزونی بخشیده بود . او تمامی این ثروت را خالصانه برای گسترش و توسعۀ اسلام در اختیار اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قرار داد. ثروت او قبل و بعد از جریان محاصرۀ اقتصادی و اجتماعی بسیار

ص: 93


1- . جعفریان، رسول، سیرۀ رسول خدا (صلی الله و آله وسلم)، ص 358.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، صفحه11.
3- . بقره: 265.

کارگشا بود.(1) او با مال و جان و زبان خود به حمایت همه جانبه از پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) و مسلمانان برخاسته بود. در جریان سه سال محاصرۀ وحشت بار در شعب ابی طالب، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از روی صفا و سخاوت تمام دارایی خود را نثار اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مسلمانان کرد و آنها را از گرسنگی نجات داد، تا این که خداوند گشایشی در کار آنها پیش آورد.(2)

جهاد مالی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و انفاق و بخشش او در ده سال اوّل بعثت نقش حیاتی و چشم گیری در رشد و گسترش اسلام و فزونی یافتن تعداد مسلمانان و هجرت مسلمانان و ابطال نقشه های سران کفر و شرک داشت و این نقش آفرینی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بود که او را در نزد رسول الله (صلی الله علیه و اله وسلم) بسیار عزیز می داشت و تا آن جا که آن حضرت او را به عنوان یکی از چهار زن نمونه و بزرگ، که جایگاهشان در بهشت برین است، معرفی کردند .

و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با این صفات شایسته الگویی ماندگار برای همیشۀ تاریخ شد.

کتابنامه

1. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر ، 1386ق.

2. ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب اسحاق (م 284 ق)، تاریخ یعقوبی، نجف: المکتبة الحیدریة، 1384 ق.

3. ابو سعید خرگوشی، نجم الدین محمود راوندی، شرف النبی، تهران: بابک، 1361.

4. بحرالعلوم، سید محمّدعلی، زنان صدر اسلام، ترجمه: محمّدعلی امینی، چاپ اول، انتشارات حکمت، 1358.

5. بحرالعلوم، سید محمّدعلی، زنان صدر اسلام، ترجمه: محمّدعلی امینی، چاپ اول، انتشارات حکمت، 1358.

6. جعفریان، رسول، سیرۀ رسول خدا (صلی الله و آله وسلم)، قم: انتشارات دلیل ما.

ص: 94


1- . معروف حسنی، سید هاشم، سیرة المصطفی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ، صفحه 65.
2- . بحرالعلوم، سید محمد، زنان صدر اسلام، ص 116.

1. دشتی، محمّد، نهج البلاغة، تحقیق: سید کاظم محمّدی، قم: انتشارات امام علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ)، 1369 ش.

2. رسولی محلاتی ، سید هاشم، تاریخ اسلام ، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1371ش.

3. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم: بوستان کتاب، چاپ هشتم ، 1372ش.

4. شیخ صدوق، ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی (م 381 ق)، الخصال، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: نشر اسلامی، 1403 ق.

5. عماد زاده، حسین، زنان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله وسلم)، تهران: نشر مجد.

6. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق.

7. معروف حسنی، سید هاشم (م 1404 ق)، سیرة المصطفی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ، قم: کتابخانۀ بزرگ آیت اللّه العظمی مرعشی نجفی=، 1978 م.

ص: 95

ص: 96

48- فضایل، فرزندان، وصیت، رحلت جانسوز و مقامات حضرت خدیجه(سلام علیه)

اشاره

48

فضایل، فرزندان، وصیت، رحلت جانسوز و مقامات حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)(1)

محمّد محمّدی اشتهاردی

چکیده

شرح زندگانی و مقامات معنوی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با استناد به منابع مهم تاریخی و حدیثی است. از دیدگاه نویسنده: در روایات اسلامی که از طریق شیعه و اهل تسنّن نقل شده از زبان اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و امامان معصوم (علیهم السلام) در شأن و مقام ارجمند اُمّ المؤمنین حضرت خدیجۀ کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ) سخن فراوان با تعبیرات گوناگون به میان آمده است. به گفتۀ صاحب مستدرک سفینة البحار فضایل حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) که در ابواب مختلف روایات آمده، بیش از آن است که شمارش شود. پیام این روایات این است که به رازهای عظمت مقام این بانوی ارجمند پی ببریم و شایستگی های او را بشناسیم و از او در مسیر تکامل به عنوان برترین الگو، پیروی کنیم. حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، ارتباط عمیق و در سطح بالایی با درگاه خداوند داشت، از این رو دارای قوّت قلب محکم و استوار بود. او دارای حِرْز (کلمات پر محتوای پناهندگی به خدا) بود و در پرتو آن حِرز همواره رابطۀ خود را با خدا برقرار می ساخت. عالِم بزرگ سیّد بن طاووس در کتاب مهج الدّعوات دو حِرز مربوط به حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را نقل کرده است.

کلیدواژه: حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، دعا، حرز، سید بن طاووس.

سخن را با اشعار عالِم بزرگ، شیخ حرّ عاملی (وفات یافتۀ سال 1104 ق) صاحب کتاب وسائل الشّیعه آغاز می کنیم:

زَوْحَتُهُ خَدِیجَةٌ وَفَضْلُها

اَبانَ عِنْدَ قَوْلِها وَفعِلِها

ص: 97


1- حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) اسطورۀ ایثار و مقاومت، تهران: مؤسسۀ انتشارات نبوی، چاپ اوّل، 1377، ص 185 236.

بِنْتُ خُوَیلِدٍ الْفَتَی الْمَکَرَّمِ

اَلْماجِدِ الْمُؤیدِ الْمُعَظَّمِ

لَها مِنَ الْجَنَّةِ بَیتٌ مِنْ قَصَبٍ

لا صَخَبَ فِیهِ وَلالَها نَصَبٌ

وَهذِهِ صُورَةُ لَفْظِ الْخَبَرِ

عَنِ النَّبِی الْمُصْطَفَی الْمُطَهَّرِ(1)

«همسر پیامبر، خدیجه که فضل و برتری او از گفتار و رفتارش آشکار است، دختر خُویلد آن جوانمرد بزرگوار، و ارجمند تأیید شده و بلند مقام. برای خدیجه [طبق سخن پیامبر] در بهشت خانه ای از یک قطعه گوهر بلورین (زبرجد) آماده شده است که در آن ناآرامی و رنج نیست. این موضوع عین سخن پیامبر برگزیدۀ پاک خدا است، که خدیجه در بهشت دارای چنین خانه ای می باشد.»

مقام بسیار ارجمند خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

در روایات اسلامی که از طریق شیعه و اهل تسنّن نقل شده، از زبان اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و امامان معصوم (علیهم السلام) در شأن و مقام ارجمند ام المؤمنین حضرت خدیجۀ کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ) سخن فراوان با تعبیرات گوناگون به میان آمده است.(2) به گفتۀ صاحب مستدرک سفینة البحار «فضایل حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)» که در ابواب مختلف روایات آمده، بیش از آن است که شمارش باشد.»(3)

پیام این روایات این است که به رازهای عظمت مقام این بانوی ارجمند پی ببریم و شایستگی های او را بشناسیم و از او در مسیر تکامل به عنوان برترین الگو، پیروی کنیم. در این جا نظر شما را به نمونه هایی از آن گفتار جلب می کنیم:

1. رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «خَیرُ نِسائِها خَدِیجَةٌ وَ خَیرُ نِسائِها مَرْیمُ اِبْنَةُ عِمْرانَ؛(4)

ص: 98


1- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 209.
2- . در کتاب التّاج الجامع لاصول الصّحاح، ج 3، ص 377، فضل السّیدة خدیجه بنت خویلد، هفت حدیث در برتری حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) آمده است.
3- . نمازی شاهرودی، شیخ علی، مستدرک سفینة البحار، ج 2، ص 216.
4- . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 4، ص 164؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 71.

بهترین زنان دنیا خدیجه و مریم دختر عمران است.» یا: بهترین زنان امّت گذشته مریم و بهترین زنان این امّت خدیجه است.

2. نیز فرمود: «خَیرُ نِساءِ الْعالَمِینَ مَرْیمُ بِنْتُ عِمْرانَ، وَ آسِیةُ بِنْتُ مُزاحِمٍ، وَ خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیلِدٍ، وَ فاطِمَةُ بِنْتُ محمّد؛(1) بهترین زنان جهانیان عبارت اند از: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمّد.»

3. ابن عباس می گوید: روزی رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) چهار خطّ کشید، آن گاه پرسید: آیا می دانید این خط ها چیست؟ گفتیم: خدا و رسولش داناتر است. فرمود:

«خَیرُ نِساءِ الجَنَّةِ مَرْیمُ بِنْتِ عِمْرانٍ، وَ خَدِیجَةُ بِنْتِ خُوَیلِدٍ وَفاطِمَةُ بِنْتِ محمّد، وَ آسِیةُ بَنْتِ مُزاحِمٍ اِمْرَأَةُ فِرْعَوْنَ؛(2) بهترین زنان بهشت، مریم دختر عمران، خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) و آسیه دختر مزاحم، همسر فرعون است.»

4. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به عایشه که در حال برتری جویی به فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بود، فرمود: «اَوَما عَلِمْتِ اَنَّ اللّهَ اصْطَفی آدَمَ وَنُوحاً وَ آلَ اِبْراهِیمَ وآلَ عِمْرانَ وَعَلِیاً وَالْحَسَنَ وَالْحُسَینَ وَحَمْزَةَ وَجَعْفَراً وَفاطِمَةَ وَخَدِیجَةَ عَلَی الْعالَمِینَ؛(3) آیا نمی دانی که خداوند آدم، نوح، آل ابراهیم، آل عمران، علی، حسن، حسین، حمزه، جعفر، فاطمه و خدیجه را بر جهانیان برگزید.»

5. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای رسول خدا! این خدیجه است. هر گاه نزد تو آمد، بر او از سوی پروردگارش و از طرف من، سلام برسان، «وَبَشِّرها بِبَیتٍ فِی الْجَنَّةِ مِنْ قَصَبٍ لا صَخَبٌ وَلا نَصَبٌ؛(4) و او را به خانه ای از یک قطعه (از زبرجد) در

ص: 99


1- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 2، ص 720.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 13، ص 162 وج 16، ص 2. در بعضی از عبارات «اَفْضَلُ نِساءِ اَهْلِ الْجَنَّةِ...» آمده است. (همان مدرک و ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 2، ص 720)
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 37، ص 63.
4- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 438. به گفتۀ بعضی، منظور از این جمله این است که او در بهشت دارای قصری است که همۀ آن قصر از یک گوهر توخالی است که از یک قطعه است؛ نه این که از قطعه های مختلف ساخته شده باشد. (مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 8) مطابق بعضی از روایات، ابوهریره از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پرسید: منظور از خانه ای از قَصَب چیست؟ اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «منظور از آن، گوهر تو خالی است.» (عمادزاده، حسین، فاطمة الزّهرا، ص 27)

بهشت که در آن رنج و ناآرامی نیست مژده بده.»

در بعضی از روایات «مِن قَصَبِ الزُّمُرِّد»(1) آمده که همان زبرجد باشد و مطابق بعضی از روایات، آن حضرت فرمود: «اُمِرْتُ اَنْ اُبَشِّرَ خَدِیجَةَ بِبَیتٍ...؛(2) از طرف خداوند مأمور شده ام که خدیجه را مژده بدهم به خانه ای بلورین که در آن رنج و ناآرامی نیست.»

6. نیز فرمود: «اَرْبَعُ نِسْوَةٍ سَیداتُ ساداتِ عالَمِهّنَّ مَرْیمُ بِنْتُ عِمْرانَ، وَآسِیةُ بِنْتُ مُزاحِمٍ، وَخَدِیجَةُ بِنْتِ خُوَیلِدٍ، وَفاطِمَةُ بِنْتُ محمّد، وَاَفْضَلُهُنَّ عالَماً فاطِمَةُ؛(3) چهار زن سرور زنان جهان خود می باشند که عبارت اند از: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمّد و بهترین آنها از جهت جهان فاطمه است.»

7. نیز فرمود: «حَسْبُکَ مِنْ نِساءِ الْعالَمِینَ مَرْیمُ بِنْتِ عِمْرانٍ، وَ خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیلِدٍ، وَ فاطِمَةُ بِنْتَ محمّد، وَ آسِیةُ بِنْتِ مُزاحِمٍ؛(4) در میان بانوان دو جهان، در فضیلت و کمال کافی است: مریم، خدیجه، فاطمه و آسیه.»

8. نیز فرمود: «اِنَّ اللّهَ اِخْتارَ مِنَ النِّساءِ اَرْبعَاً؛ مَرْیمَ وَآسِیةَ وَخَدِیجَةَ وَفاطِمَةَ؛(5) همانا خداوند از زنان، چهار زن را برگزید که عبارت اند از: مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه.»

9. پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در تفسیر آیۀ «عَیناً یشْرِبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ؛(6) همان چشمۀ بهشتی که مقرّبان از آن می نوشند»، فرمود:

«اَلْمُقَرَّبُونَ السّابِقُونَ؛ رَسُولُ اللّهِ، وَعَلِیِّ بْنُ اَبِیطالِبٍ وَالْأَئمَّةُ، وَفاطِمَةُ بِنْتُ محمّد؛(7) از مردان بسیاری به حدّ کمال رسیدند، و از زنان به درجۀ آخر کمال نرسیدند؛ مگر چهار زن

ص: 100


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 131.
2- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 71.
3- . محب الدین طبری، احمد بن عبداللّه، ذخائر العقبی، ص 44.
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 7؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 71.
5- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 2.
6- . مطفّفین: 27.
7- . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، ج 10، ص 320.

که عبارتند از: آسیه، مریم، خدیجه و فاطمه.»

11. روزی عایشه به حضرت فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) گفت: آیا تو را بشارت ندهم به این که از رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) شنیدم فرمود: «سرور زنان بهشت چهار بانو هستند که عبارت اند از: مریم، فاطمه، خدیجه، و آسیه؟»(1)

12. روزی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) فرمود: «تو همسری مانند فاطمه داری، که من چنان همسری ندارم. تو مادر زنی مثل خدیجه داری، که من چنین مادر زنی ندارم.»(2)

13. امیر مؤمنان علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) فرمود: «ساداتُ نِساءِ الْعالَمَینِ اَرْبَعَ: خَدِیجَةُ بِنْتِ خُوَیلِدٍ وَفاطِمَةُ بِنْتُ محمّد وَآسِیةُ بِنْتَ مُزاحِمٍ؛ وَمَرْیمُ بِنْتُ عِمْرانَ؛(3) سرور بانوان دو جهان چهار بانو است که عبارت اند از: خدیجه، فاطمه، آسیه و مریم.»

14. روایت شده: روزی جبرئیل به حضور اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمد، و جویای خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) شد. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) او را نیافت. جبرئیل گفت: «وقتی که او آمد، به او خبر بده که پروردگارش به او سلام می رساند.»(4)

15. پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در چهل شبانه روز اعتزال از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) توسط عمّار یاسر به خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) چنین پیام داد: «اِنَّ اللّهَ لَیباهِی بِکَ کِرامَ مَلائِکَتِهِ کُلُّ یوْمٍ مِراراً؛(5) همانا خداوند متعال به افتخار وجود تو هر روز به طور مکرّر به فرشتگان بزرگش افتخار می کند.»

16. روزی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برگزیدگان خداوند را معرّفی کرد، تا این که فرمود: «وَخِیرَتُهُ مِنَ النِّساءِ فَمَرْیمُ بِنْتُ عِمْرانَ، وَآسِیةُ بِنْتُ مُزاحِمٍ اِمْرَأَةُ فِرْعَوْنَ، وَفاطِمَةُ الزَّهْراء، وَخَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیلِدٍ؛(6) برگزیدگان خدا از زنان عبارت اند از: مریم، آسیه، فاطمه و خدیجه.»

ص: 101


1- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 71.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 40، ص 68.
3- . ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 10، ص 266.
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 8؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 72.
5- . همان، ص 78، چنان که مشروح آن بعداً خاطر نشان خواهد شد.
6- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 97، ص 48.

باید توجّه داشت که زنان نمونه در جهان بسیارند؛ ولی این چهار زن آسیه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، مریم (عَلَيْها السَّلاَمُ)، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بر همگان کامل تر بوده و برتری دارند.

در بررسی زندگی درخشان این چهار بانو به یکی از رازهای اصلی و مهم برتر بودن آنها پی می بریم و آن حمایت از رهبری است. آنها در مورد استواری رهبری حقّ موسی در رابطه با آسیه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، عیسی در رابطه با مریم (عَلَيْها السَّلاَمُ)، پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله وسلم) در رابطه با خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در رابطه با رهبری علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) نهایت سعی، فداکاری و ایثار را نمودند؛ تا آن جا که هر چهار نفر برای استواری مقام عظمای رهبری راستین، به شهادت رسیدند؛ با این فرق که آسیه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) آشکارا شهید شدند، ولی شهادت مریم (عَلَيْها السَّلاَمُ) و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) تدریجی و پس از تحمّل محنت های بسیار، انجام شد. بنا بر این حمایت از رهبری راستین، راز و رمز اوج برتری است و از اصول ارزشی ممتاز است.

17. در فرازی از یکی از زیارت نامه های رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) که [ظاهراً از امامان7 نقل شده] چنین آمده است:

«اَلسَّلامُ عَلی اَزْواجِکَ الطّاهِراتِ الْخَیراتِ، اُمَّهاتِ الْمُؤمِنینَ، خُصُوصاً الَصِّدیقَةُ الطّاهِرَةُ، الزَّکِیةُ الرّاضِیةُ الْمَرْضِیةُ، خَدِیجَةُ الْکُبْری اُمُّ الْمُؤْمِنینَ؛(1) سلام بر همسران پاک و نیک تو، مادران مؤمنان، به خصوص سلام بر بانوی راستین و پاک و پاکیزه، خشنود و پسندیده، خدیجه بانوی بزرگ، مادر مؤمنان.»

تعبیر به مادران مؤمنان از همسران اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از این رو است که ازدواج با آنها بعد از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حرام است. باید به حریم حرمت آنها و اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) احترام نهاد و با آنها ازدواج نکرد.

و در فرازی از زیارت نامه های دیگر از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) چنین تعبیر شده: «اَلسَّلامُ عَلی خَدِیجَةَ سَیدَةَ نِساءِ الْعالَمِینَ؛(2) سلام بر خدیجه سرور زنان جهانیان.»

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) همسر رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) در دنیا و آخرت

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «اِشْتاقَتِ الْجَنَّةُ اِلَی اَرْبَعٍ مِنَ النِّساءِ: مَرْیمُ بِنْتُ عِمْرانٍ وَآسِیةُ بِنْتُ

ص: 102


1- . همان، ج 100، ص 189.
2- . همان، ج 102، ص 272.

مُزاحِمٍ زَوْجَةُ فِرْعَوْنَ وَهِیَ زَوْجَةُ النَّبِی فِی الْجَنَّةِ، وَخَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیلِدٍ زَوْجَةُ النَّبِی فِی الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ، وَفاطِمَةُ بِنْتُ محمّد؛(1) بهشت مشتاق چهار زن است: مریم دختر عمران؛ آسیه دختر مزاحم، همسر فرعون، که همسر پیامبر در بهشت است؛ خدیجه دختر خویلد، همسر رسول خدا در دنیا و آخرت؛ فاطمه دختر محمّد.»

نگاهی به مقام آسیه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، مریم (عَلَيْها السَّلاَمُ) و زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ)

نظر به این که در مورد روایاتِ ذکر شده، در موارد متعدّد، نام حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در کنار نام حضرت آسیه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و حضرت مریم (عَلَيْها السَّلاَمُ) و حضرت فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) ذکر شده، در این جا نظر شما به طور فشرده به ذکر مقام آسیه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و مریم (عَلَيْها السَّلاَمُ) جلب می کنیم:

حضرت آسیه (عَلَيْها السَّلاَمُ) کیست؟

حضرت آسیه (عَلَيْها السَّلاَمُ) همسر فرعون از بانوان بسیار ارجمند و محترم بنی اسرائیل بود و به طور مخفی خدای حقیقی را می پرستید. موجب نجات موسی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) از کشته شدن به دست فرعونیان گردید و خدمت های بسیار به موسی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) نمود و یگانه نگهبان او، با تاکتیک های گوناگون بود. سرانجام به دست شوهرش به شهادت رسید؛ به این ترتیب که:

فرعون نزد او آمد و ماجرای شهادت آرایشگر و فرزندانش را به او خبر داد.

آسیه: وای بر تو ای فرعون! چه چیز باعث شده که این گونه بر خداوند متعال جرأت یابی و گستاخی کنی؟

فرعون: گویا تو نیز مانند آن آرایشگر دیوانه شده ای؟!

آسیه: دیوانه نشده ام، بلکه ایمان دارم به خداوند متعال؛ پروردگار خودم و پروردگار تو و پروردگار جهانیان.

فرعون مادر آسیه را طلبید و به او گفت: دخترت دیوانه شده، سوگند یاد کرده ام، یا با آتش او را بسوزانم، یا به خدای موسی کافر گردد.

مادر آسیه در خلوت با آسیه صحبت کرد، که خود را به کشتن نده، با شوهرت توافق

ص: 103


1- . همان، ج 43، ص 53 54.

کن ... ولی آسیه، سخن بیهودۀ مادر را گوش نکرد و گفت: هرگز به خداوند متعال کافر نخواهم شد.

فرعون فرمان داد دست ها و پاهای آسیه را به چهار میخی که در زمین نصب کرده بودند، بستند.(1) و او را در برابر تابش سوزان خورشید نهادند و سنگ بسیار بزرگی را روی سینه اش گذاشتند. او نیمه نیمه نفس می کشید و در زیر شکنجۀ بسیار سختی قرار داشت.

موسی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) از کنار او عبور کرد. او با حرکت انگشتانش از موسی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) استمداد نمود. موسی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) برای او دعا کرد و به برکت دعای موسی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) او دیگر احساس درد نکرد و به خدا متوجّه شد و عرض کرد: «خدایا! خانه ای در بهشت برای من فراهم ساز.»

خداوند همان دم روح او را به بهشت برد. او از غذاها و نوشیدنی های بهشت می خورد و می نوشید. خداوند به او وحی کرد: سرت را بلند کن. او سرش را بلند کرد و خانۀ خود را در بهشت که از مروارید ساخته شده بود، مشاهده کرد و از خوشحالی خندید. فرعون به حاضران گفت: دیوانگی این زن را ببینید در زیر فشار چنین شکنجۀ سختی می خندد!

به این ترتیب این بانوی مقاوم و مهربانی که حقّ بسیار بر موسی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) داشت و او را در موارد گوناگون از گزند دشمن نجات داده بود، به شهادت رسید.(2)

در قرآن(3) از او و از حضرت مریم (عَلَيْها السَّلاَمُ) به عنوان بانوان ممتاز و نمونه یاد شده است؛ چنان که در پیش گفتار ذکر شد.

حضرت مریم (عَلَيْها السَّلاَمُ) کیست؟

حضرت مریم (عَلَيْها السَّلاَمُ) دختر عمران از بانوان فرزانه و از شخصیت های برجستۀ بنی اسرائیل بود. پدر مریم (عَلَيْها السَّلاَمُ) به نام عمران از نسل حضرت سلیمان عَلَيْهِ السَّلاَمُ بود و از علمای برجسته و پارسا و عابد بنی اسرائیل به شمار می آمد.

ص: 104


1- . از این رو در قرآن، فرعون به عنوان «ذوالاوتاد؛ صاحب میخ ها» یاد شده است.(فجر: 89)
2- . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، ج 10، ص 319؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 13، ص 164.
3- . تحریم: 11 12.

نام مریم (عَلَيْها السَّلاَمُ) در قرآن 34 بار آمده، و یک سورۀ قرآن (سورۀ نوزدهم) به نام مریم است، که از آغاز آن تا آیۀ 36 به ماجرای ولادت حضرت عیسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ و سخن گفتن او در گهواره، و بخشی از زندگی و چگونگی دعوتش می پردازد. قبل از آن که عیسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ متولّد شود، فرشتگان از جانب خداوند مریم (عَلَيْها السَّلاَمُ) را به تولد او مژده دادند، و شخصیت عیسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ را معرفی کردند، چنان که در آیۀ 45 سورۀ آل عمران، می خوانیم:

(إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِکَةُ یامَرْیمُ إِنَّ اللَّهَ یبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیمَ وَجِیهًا فِی الدُّنْیا وَالْأَخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ؛ به یاد آورید هنگامی را که فرشتگان (از جانب خدا) به مریم گفتند: خداوند تو را به کلمه ای (وجود باعظمتی) از طرف خودش مژده می دهد که نامش مسیح، عیسی بن مریم است، در حالی که در دو جهان انسان برجسته و از مقرّبان درگاه خدا خواهد بود).

عیسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ تحت سرپرستی مادرش مریم (عَلَيْها السَّلاَمُ) بزرگ شد. در سنّ دوازده سالگی به مجلس عابدان و پارسایان و اندیشمندان راه یافت و با آنها به مباحثه و مناظره پرداخت. آثار عظمت و معرفت فوق العاده، در همان نوجوانی در چهره اش دیده می شد.

عیسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ در سی سالگی مبعوث به رسالت شد، گرچه طبق آیه 30 سورۀ مریم، هنگام کودکی در گهواره، دارای مقام نبوّت بود، ولی رسمیت رسالتش از سی سالگی به بعد بود.(1)

حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) کیست؟

در مورد عظمت مقام حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) سخن بسیار است و تا حدودی روشن است و نیاز به کتاب مستقل دارد. در این جا تنها به ذکر این حدیث کفایت می کنیم:

رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) فرمود: «بوی خوش پیامبران، بوی «بِه» است، بوی بانوان بهشت، بوی درخت مُورد (آس شبیه درخت انار که برگ و گل خوشبو دارد) می باشد، بوی فرشتگان بوی گل سرخ است، و بوی دخترم زهرا بوی بِه و آس و گل سرخ است.»(2) به قول شاعر:

ید بیضا دم عیسی، رخ زیبا داری

آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری

ص: 105


1- . شرح بیشتر در: مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 14، ص 250 326.
2- . همان، ج 66، ص 177.

ید بیضا دم عیسی، رخ زیبا داری

آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری

* مباهات امام عَلَيْهِ السَّلاَمُ و بزرگان به وجود شریف خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و امامان معصوم (علیهم السلام) در موارد معدّد به وجود بانوی ارجمند جهان حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) مباهات و افتخار نموده اند، در این راستا به روایات زیر توجّه کنید:

الف روزی رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) در مسجد در حضور مردم در شأن حسن (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) و حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) مطالبی فرمود، و از جمله چنین گفت: «اَیهَا النّاسُ! اَلا اُخْبِرُکُمْ بهَیرِ النّاسِ جَدّاً وَجَدَّةً؛ ای مردم! آیا شما را خبر ندهم به بهترین انسان ها از جهت جدّ و جدّه؟»

حاضران عرض کردند: «آری، خبر بده!» فرمود: «اَلْحَسَنُ وَالْحُسَینُ، جَدُّهُما رَسُولُ اللّهِ وَجَدَّتُهُما خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیلِدٍ؛(1) آنها حسن و حسین هستند که جدّشان رسول خدا محمّد است و جدّۀ آنها خدیجه دختر خُویلد می باشد.»

ب امام حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) در روز عاشورا در ضمن خطبه ای که خود را به دشمن معرّفی می کرد، فرمود: «شما را به خدا سوگند، آیا می دانید که جدّۀ من خدیجه دختر خُویلد است؟...»(2) و نیز خطاب به دشمن فرمود: «آیا می دانید که من فرزند همسر پیامبر شما خدیجه هستم؟»(3)

ج امام سجّاد عَلَيْهِ السَّلاَمُ در مجلس شاهانه یزید در دمشق، در آن خطبۀ معروفش در فرازی چنین خود را معرّفی کرد: «اَنَا بْنُ خَدِیجَةَ الْکُبْری؛(4) من پسر خدیجه بانوی بزرگ اسلام هستم.» جالب توجّه این که: لقب «کُبری» (بزرگ و ارجمند) را اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) داد.(5)

د: در دعای ندبه که از ناحیۀ مقدّسۀ امام زمان[ صادر شده، در فرازی با توجّه به

ص: 106


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 302. نظیر این حدیث با اندکی تفاوت، در ج 37، ص 61 و 90 آمده است.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 44، ص 318.
3- . همان، ج 45، ص 6.
4- . همان، بحار الأنوار، ج 44، ص 174.
5- . دهخدا، علی اکبر، لغتنامه، ج 21، ص 300.

حضرت ولیّ عصر[ چنین می خوانیم: «اَینَ ابْنُ النَّبِی الْمُصْطَفی، وَابْنُ عَلِی الْمُرْتَضی، وَابْنُ خَدِیجَةَ الْغَرّاءِ؛ کجا است پسر پیامبر برگزیده و پسر علی پسندیده و پسر خدیجۀ بلندمقام؟» واژۀ «غَرّاء» به معنای شامخ و ارجمند است که در این جا به عنوان صفت برای حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) ذکر شده است.

ه حضرت زینب3 در کربلا در روز یازدهم محرّم سال 61 ق هنگامی که کنار پیکرهای پاره پارۀ شهیدان آمد و مطالبی جانسوز گفت؛ از جمله در آن جا پس از ذکر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) یاد کرد و فرمود: «بِاَبِی خَدِیجَةَ الْکُبْری؛ پدرم به فدای خدیجۀ بانوی بزرگ باد.»(1)

و در اکثر زیارت نامه هایی که از طرف امامان معصوم (علیهم السلام) و اولیای خدا برای امامان و امامزادگان (علیهم السلام) تنظیم شده، از خدیجۀ کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ) یاد شده و پس از سلام به پیامبران اولوالعزم به او سلام داده شده است؛ تا همواره یاد او در خاطره ها تجدید گردد و زائران با ایمان به پیشگاه او سلام عرض کنند و او را در خانۀ خداوند واسطه قرار دهند.

ز زید بن امام سجّاد عَلَيْهِ السَّلاَمُ که انقلاب و شورش عظیمی بر ضدّ حکومت طاغوتی هشام بن عبدالملک (دهمین خلیفۀ اموی) نمود و سرانجام به شهادت رسید، در سخنی در برابر دشمن، چنین احتجاج می کند: «وَنَحْنُ اَحَقُّ بِالْمَوَدَّةِ، اَبُونا رَسُولُ اللّهِ وَجَدَّتُنا خَدِیجَةُ...؛(2) و ما سزاوارتر به مودّت و دوستی هستیم، چرا که پدر ما رسول خدا و جدّۀ ما خدیجه است، و مادر ما فاطمه و پدر ما علی امیر مؤمنان است.»

ح عبد اللّه بن زبیر (با این که با خاندان رسالت دشمنی کرد) در گفت وگویی با ابن عبّاس، به خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به عنوان عمّه اش افتخار نموده و می گوید: «اَلَسْتَ تَعْلَمُ اَنَّ عَمَّتِی خَدِیجَةَ سَیدَةَ نِساءِ الْعالَمِینَ؛(3) آیا نمی دانی که عمّه ام خدیجه سرور بانوان جهان ها است؟»

ص: 107


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 45، ص 59.
2- . همان، ج 27، ص 207.
3- . ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 9، ص 325.

ط در آن هنگام که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در بستر رحلت قرار گرفت، حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) بسیار پریشان و گریان بود. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) را به وجود پر برکت حضرت علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) که دارای ویژگی های برجسته است دلداری داد و در فرازی از مادرش خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نیز یاد کرد و فرمود: دل خوش دار که:

«اِنَّ عَلِیاً اَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ مِنْ هذِهِ الْاُمَّةِ، هُوَ وَخَدِیجَةُ اُمُّکِ؛(1) همانا علی نخستین شخص از این امّت است که به ذات پاک خدا و رسولش ایمان آورد. او و خدیجه مادر تو، اوّلین افرادی هستند که به اسلام پیوستند.»

ی در عصر خلافت امام حسن مجتبی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) پس از آن که معاویه بر اوضاع مسلّط شد، به کوفه آمد و چند روز در کوفه ماند و از مردم برای خود بیعت گرفت. پس از پایان کار بر بالای منبر رفت و خطبه خواند و در آن خطبه آنچه توانست به ساحت مقدّس امیرمؤمنان علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) جسارت کرد و ناسزا گفت؛ با این که امام حسن (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) و امام حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) در مجلس حاضر بودند. حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) برخاست تا پاسخ معاویه را بدهد، امام حسن (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) دست او را گرفت و نشانید و خود برخاست و فرمود:

«ای آن که علی را به بدی یاد کردی؟ منم حسن و پدرم علی است، و تویی معاویه و پدرت صخر می باشد. مادر من فاطمه است و مادر تو هند است. جدّ من رسول خدا است و جدّ تو حرب است، وَجَدَّتِی خَدِیجَةُ وَجَدِّتُکَ فَتِیلَه...؛ جدّۀ من خدیجه (بانوی بزرگ اسلام) ولی جدّۀ تو فتیله (زن زشتکار جاهلیت) است. خداوند لعنت کند از ما آن کس که نامش پلید و حسب و نسبتش پست و سابقه اش بد، و دارای کفر و نفاق است.» گروه های مختلفی که در مسجد بودند گفتند: آمین.(2)

نظیر حادثۀ فوق در مدینه در مسجد النّبی رخ داد. امام حسن (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) پای منبر معاویه برخاست و مطالب فوق را فرمود؛ از جمله به وجود جدّه اش حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) افتخار کرده و

ص: 108


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 22، ص 502.
2- . شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الإرشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، ص 173.

فرمود: «وَجَدَّتِی خَدِیجَةُ وَجَدَّتُکَ نَثِیلَة؛(1) جدّۀ من خدیجه و جدّۀ تو نثیله است.» یعنی تو از نسل نثیله (ناپاک) به وجود آمده ای، ولی من از نسل خدیجۀ کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ) هستم، و فرق است بین ناپاک زاده و پاک زاده.

ارتباط عمیق خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با خداوند و اعتقاد نیرومند او

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) ارتباط عمیق و در سطح بالایی با درگاه خداوند داشت. از این رو دارای قوّت قلب محکم و استوار بود. او دارای حِرْز (کلمات پر محتوای پناهندگی به خدا) بود و در پرتو آن حِرز همواره رابطۀ خود را با خدا برقرار می ساخت. عالِم بزرگ سید بن طاووس در کتاب مهج الدّعوات دو حِرز مربوط به حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را نقل کرده که نظر شما را به آن جلب می کنیم:

1. «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم، یا حَیُّ یا قَیومُ، بِرَحْمَتِکَ اَسْتَغِیثُ فَاَغِثْنِی، وَلا تَکِلْنِی اِلی نَفْسِی طَرْفَةَ عَینٍ اَبَداً، وَاَصْلِحْ لِی شَأْنِی کُلَّهُ؛(2) به نام خداوند بخشندۀ بخشایشگر! ای خدای زنده و استوار! به رحمتت پناهنده شدم، به من پناه بده، و مرا هرگز به اندازۀ یک چشم برهم زدن به خودم وانگذار، همۀ حال و زندگی مرا سامان بخش.»

2. «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، یا اَللّهُ یا حَافِظُ یا حَفِیظُ یا رَقِیبُ؛(3) به نام خداوند بخشندۀ بخشایشگر! ای خدا، ای نگهبان، ای نگهدارنده و ای مراقب و پاسدار.»

مصاحبت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و دیدن معجزات و نشانه های صدق آن حضرت، ایمان و ارتباط خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را با خدا محکم تر نموده بود. قطعاً بانویی که حاضر می شود همۀ ثروت و جان و مال خود را در راه اسلام بدهد، و از همۀ هستیش در این راستا بگذرد بیانگر آن است که او از اعتقاد بسیار عمیق و محکم برخوردار است.

ص: 109


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 44، ص 90؛ ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 47. در مورد نام جدّۀ معاویه چند گونه ذکر شده؛ مانند: نثیله، نقیله و قتیله.
2- . سید بن طاووس، علی بن موسی، مهج الدّعوات، ص 6.
3- . همان.

روایت شده: زنی نابینا در حضور خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بود، و مدّت ها خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از او نگهداری می کرد. روزی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در حضور خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از نیروی ولایت خود استفاده کرد و خطاب به آن بانوی نابینا گفت: «قطعاً دو چشمان تو باید سلامتی خود را باز یابند.»

همان دم او از هر دو چشم بینا شد. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با دیدن این منظره گفت: «هذا دُعاءٌ مُبارَکٌ؛ این بینایی، نتیجۀ دعای پربرکت پیامبر است.» اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) این آیه را خواند که خداوند به پیامبرش می فرماید: (وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ؛(1) و ما تو را جز رحمت برای جهانیان نفرستادیم).(2)

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با دیدن این گونه کرامت ها، بر ایمان و اعتقادش می افزود، و در راه اسلام عمیق تر و استوارتر می گشت.

خانۀ مبارک خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

باید توجّه داشت که یکی از مقدّس ترین مکان ها در مکّه خانۀ حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) است؛ زیرا این خانه کانون کارهای نیک و حوادث بزرگ و سرنوشت ساز بود، مانند: محبّت ها و ایثارهای خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در آن خانه به مستمندان و بینوایان، ازدواج اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در آن خانه، پناهندگی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از گزند دشمنان در آن خانه، آغاز معراج اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در کنار آن خانه، ولادت فرزندان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از جمله زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) در آن خانه، عبادت های اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در آن خانه و صدها آثار نیکی که از آن خانه به نفع اسلام بروز کرد.

علّامۀ مجلسی از کتاب «المنتقی فی مولد المصطفی» نقل می کند که: «مکان این خانه امروز در مکّه، مشخّص و معروف است. گویند معاویه در عصر خلافت خود آن را خرید و تبدیل به مسجد نمود و ساختمانی به عنوان مسجد در آن جا بنا کرد.»(3)

یکی از اهل اطلاع می گفت: خانۀ حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) اکنون در بازار ابوسفیان قرار

ص: 110


1- . انبیاء: 107.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 18، ص 17.
3- . همان، ج 22، ص 167.

گرفته، وقتی که وارد بازار شدیم و در جانب راست، کوچه ای قرار گرفته، این خانه در آن جا است و معمولاً درِ آن بسته است.

به هر حال زائران خانه خدا و حاجیان، در سفر حج و عمره خود، سزاوار است که، زیارت این خانه را فراموش نکنند. پس از پرسش، محل آن را پیدا کنند و در آن جا به نماز و دعا پردازند و آن مکان بسیار مقدّس و پرخاطره را با اخلاص زیارت نمایند، و در آن جا به یاد فداکاری های بی دریغ حضرت خدیجۀ کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ) بیفتند، که این حالت، برای صفای دل و تکامل معنوی، بسیار اثربخش و مفید است و با درودهای خالصانۀ خود بر روان پاک خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از آن همه فداکاری های خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) تجلیل نمایند.

یاد همیشگی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

چنان که خواهیم گفت حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در سال دهم بعثت از دنیا رفت. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بعد از او دوازده سال و اندی زندگی نمود. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در این مدّت همواره از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) یاد می کرد، و خاطرات شیرین و ایثارگرانۀ او را گرامی می داشت. گاهی وقتی به یاد او می افتاد. آن چنان پراحساس می شد که سرشک اشک از دیدگانش جاری می گشت. اشک شوق یا اشک فراق می ریخت؛ چرا که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بسیار از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) محبّت ها و لطف های سرشار دیده بود. شواهد تاریخی که بیانگر این یاد اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) باشد بسیار است. ما در این جا نظر شما را به ذکر چند نمونۀ زیر جلب می کنیم:

1. روزی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در نزد چند نفر از همسران خود بود. ناگاه سخن از حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به میان آمد. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آن چنان آشفته و پراحساس شد که قطره های اشک از چشمانش سرازیر گشت. عایشه به آن حضرت گفت: «چرا گریه می کنی؟ آیا برای یک پیرزن گندمگون از فرزندان اسد، باید گریه کرد؟» اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در پاسخ به او فرمود:

«صَدَّقْتَنِی اِذ کَذَّبْتُمْ، وَ آمَنَتْ بِی اِذْ کَفَرْتُمْ، وَوَلَّدَتْ لِی اِذْ عَقَمْتُمْ؛(1) او هنگامی که شما مرا تکذیب می کردید، تصدیق کرد، و هنگامی که کافر بودید، او به من ایمان آورد، و برای

ص: 111


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 8؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 72.

من فرزندانی آورد، در حالی که شما نازا هستید.»

2. روز دیگری هاله خواهر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) برای زیارت حضرت اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به مدینه آمد. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با دیدار او به یاد از دست رفته اش خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) افتاد. از شدّت اندوه بر خود لرزید. وقتی که هاله رفت، عایشه عرض کرد: «چقدر از پیرزن قریش که سالخوردگی، صورتش را چروکین و سرخ کرده بود یاد می کنی؟! در صورتی که اکنون روزگار او را نابود کرده، و خدا همسری بهتر از او به شما عطا فرموده است؟»

رنگ رخسار اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از این سخن ناروا برافروخته شد و با رنجیدگی خاطر به او فرمود: «نه نه! سوگند به خدا که هیچ گاه بهتر از خدیجه نصیبم نشد. او هنگامی به من ایمان آورد، که مردم مرا تکذیب می کردند و هنگامی با ثروت و تمام وجودش به یاری من شتافت، که دیگران مرا محروم ساختند.»(1)

3. عایشه گفته است: «ما زِلْتُ اَتَقَرَّبُ اِلی رَسُولِ اللّهِ بِذِکْرِها؛(2) همواره با یاد خدیجه به پیشگاه رسول خدا تقرّب می جستم و نزدیک می شدم.» یعنی نام خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در نزد اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بهترین وسیله ای بود که انسان را به آن حضرت نزدیک سازد و مشمول لطف سرشار او قرار دهد.

4. روزی پیرزنی نزد رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمد. آن حضرت او را مورد لطف سرشار قرار داد. وقتی آن پیرزن رفت، عایشه علّت آن همه مهربانی به پیرزن را از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پرسید، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در جواب فرمود:

«اِنَّها کانَتْ تَأْتِینا فِی زَمَنِ خَدِیجَةَ، وَاِنَّ حُسْنَ الْعَهْدِ مِنَ الْاِیمانِ؛(3) این پیر زن در عصر زندگی خدیجه به خانۀ ما می آمد (و از کمک ها و الطاف سرشار خدیجه برخوردار بود.) همانا نیک نگهداری عهد و سابقه، از ایمان است.»

ص: 112


1- . شوشتری، محمّدتقی تستری، قاموس الرّجال، ج 10، ص 432.
2- . همان.
3- . شوشتری، محمّدتقی تستری، قاموس الرجال، ج 10، ص 432؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 72؛ ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 18، ص 108.

و مطابق روایت دیگر عایشه گفت: هر گاه پیامبر گوسفندی ذبح می کرد، می فرمود: از گوشتش برای دوستان خدیجه بفرستید. یک روز در این باره با آن حضرت سخن گفتم، فرمود: «اِنِّی لَاُحِبُّ حَبِیبَها؛(1) من دوست خدیجه را دوست دارم.»

گریۀ اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در جلسۀ عروسی حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ)

5. در اوایل سال دوّم هجرت در آستانۀ ازدواج پرمیمنت حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) با حضرت علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ)، روزی عقیل نزد برادرش حضرت علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) آمد و عرض کرد: «برادرم! در مورد هیچ چیزی آن قدر شادمان نمی شوم که از ازدواج شما با فاطمه دختر پیامبر شاد می گردم، پس چرا برای انجام آن اقدام نمی کنی؟ تا چشمم به میمنت این ازدواج، روشن گردد.»

حضرت علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) فرمود: «دوست دارم این کار به زودی انجام شود، ولی شرم می کنم خودم مستقیم موضوع را به رسول خدا عرض کنم.» عقیل عرض کرد: «تو را سوگند می دهم که برخیز با هم به محضر رسول خدا برویم تا در این باره صحبت کنیم.»

حضرت علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) با برادرش عقیل به قصد ملاقات با رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) حرکت کردند. در مسیر راه با اُمّ ایمن کنیز آزاد شدۀ اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) [که از بانوان بسیار ارجمند بود، و قبلاً کنیز حضرت آمنه مادر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود، و پس از وفات آمنه، به اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به ارث رسید و اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) او را آزاد کرد(2)] ملاقات نمودند و ماجرا را به او گفتند: امّ ایمن به آنها گفت: «این کار را به ما زنان واگذارید، تا ما برویم با رسول خدا صحبت کنیم؛ زیرا سخن زنان در این مورد، اثربخش تر است.»

آن گاه امّ اَیمن نزد امّ سَلَمه یکی از همسران اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمد و ماجرا را به او گفت و سایر همسران اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را آگاه کرد. همۀ آنها در یک خانه در محضر رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) اجتماع نمودند و به اتّفاق چنین عرض کردند:

«فَدَیناکَ بِآبائِنا وَ اُمُّهاتِنا یا رَسُولَ اللّهِ قَدْ اِجْتَمَعْنا لِاَمْرٍ لَوْ اَنَّ خَدِیجَةَ

ص: 113


1- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 206.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 15، ص 116، و به قولی او کنیز خواهر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بود. او را به اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بخشید.

فِی ألاَحْیاءِ لَقَرَّتْ بِذِلِکَ عَینَها؛ پدران و مادرانمان به فدایت ای رسول خدا! برای صحبت پیرامون موضوعی (ازدواج حضرت زهرا در این جا اجتماع نموده ایم که اگر خدیجه در میان ما بود چشمش برای آن روشن می گردید.»

اُمّ سَلَمه می گوید: تا این سخن را گفتیم و نام خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را به میان آوردیم، رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) گریه کرد، سپس فرمود:

«خَدِیجَةُ وَاَینَ مِثْلُ خَدِیجَةَ صَدَّقَتْنِی حِینَ کَذَّبَنِی النّاسُ، وَوازَرَتْنِی عَلی دِینِ اللّهِ وَاَعانَتْنِی عَلَیهِ بِمالِها، اِنَّ اللّهَ اَمَرَ فِی اَن اُبَشِّرَ خَدِیجَةَ بِبَیتٍِ فِی الْجَنَّةِ مِنْ قَصَبٍ لا صَخَبَ فِیهِ وَلا نَصَبٌ؛ خدیجه! کجاست همانند خدیجه؟ در آن هنگام که مردم مرا تکذیب می کردند، او مرا تصدیق کرد، و او برای دین خدا با من همکاری و همیاری نمود، و با ثروت خود مرا برای پیشبرد دین کمک کرد. خداوند متعال به من فرمان داده است که خدیجه را به داشتن خانه ای از یک گوهر در بهشت که رنج و ناآرامی در آن نیست مژده بدهم.»

اُمّ سَلَمه می گوید: «عرض کردیم پدران و مادرانمان به فدایت ای رسول خدا! آنچه در مورد خدیجه می فرمایی درست است؛ ولی او در آغوش رحمت و برکات الهی قرار گرفته است. خداوند ما را (نیز) در درجات بهشت و رضوانش در کنار او قرار دهد. اینک برای موضوع ازدواج حضرت علی و فاطمۀ زهرا در این جا اجتماع کرده ایم، تا دستور بفرمایی به آن اقدام گردد.»

رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) امّ ایمن را طلبید و به او و سپس به دیگران دستورهایی داد و مراسم ازدواج و جشن آن را برقرار نموده و حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) را به خانۀ حضرت علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) بردند.(1)

تمجید پیاپی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در طول یک ماه

6. عایشه یکی از همسران اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می گوید: هر گاه پیامبر به یاد خدیجه می افتاد همواره او را می ستود و برای او طلب رحمت می کرد و در این جهت خسته نمی شد. روزی او را می ستود. رقابت و حسادت هووگری موجب شد که به آن حضرت گفتم: «به جای او که

ص: 114


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 130 131. (با تلخیص)

سال خورده بود خداوند زن جوانی به تو داده است!»

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با شنیدن این سخن (که اهانت ضمنی به مقام خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) شده بود) سخت خشمگین شد. من از گفته ام پشیمان شدم و با خدا عهد کردم که اگر خشم پیامبر را فرو نشاند، دیگر بار هرگز چنان سخنی را تکرار نکنم.

در این هنگام اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به من فرمود: «چگونه این سخن را گفتی؟ سوگند به خدا، خدیجه هنگامی به من ایمان آورد که همۀ مردم کافر بودند. مرا هنگامی پناه داد که همه مرا ترک و طرد کرده بودند. مرا هنگامی تصدیق نمود که همه تکذیب می کردند و از او دارای فرزندانی شدم؛ در حالی که شما زنان دیگر، مرا از داشتن فرزند محروم گرداندید.»(1)

جالب این که در ذیل این روایت آمده، عایشه گفت: «فَغَدا وَراحَ عَلَیَّ بِها شَهْراً؛ پیامبر شبانه روز، یک ماه تمام این سخن را به من می گفت.»

عایشه گوید: روزی در نزد پیامبر، خدیجه را تحقیر کرده و او را «خُدیجه» (زن کوچک) خواندم. پیامبر بسیار خشمگین شد و به من هشدار سخت داد تا دیگر تکرار نکنم.(2)

7. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تا آخر عمر با دوستان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) رابطۀ دوستی داست و به آنها محبّت می کرد، تا جایی که هر گاه گوسفندی ذبح می کرد، برای آنها می فرستاد.

او خاطرۀ پر مهر حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را تجدید می نمود و دل او را شاد می کرد.(3) در این مورد، انس بن مالک می گوید: «وقتی که برای پیامبر هدیه می آوردند، می فرمود: این هدیه را به خانۀ فلان بانو ببرید؛ زیرا او دوست خدیجه بود و به خدیجه علاقه داشت.»(4)

و از امّ رومان نقل شده: «خدیجه همسایه ای داشت. سفارش او را به پیامبر کرده بود. از آن

ص: 115


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 12؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 79.
2- . عمادزاده، حسین، زندگی فاطمة الزّهرا، ص 33.
3- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 438.
4- . نمازی شاهرودی، شیخ علی، مستدرک سفینة البحار، ج 2، ص 217.

پس هر گاه برای پیامبر غذا می آوردند، دستور می داد بخشی از آن غذا را برای آن همسایه می بردند.»(1)

چشم اشکبار اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با دیدن گردنبند خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

8. ابوالعاص بن ربیع فرزند هاله خواهر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بود. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) او را مانند فرزندان خود دوست می داشت. از این رو از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تقاضا کرد او را به دامادی خود بپذیرد و زینب (یکی از دختران خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)) را همسر او گرداند. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تقاضای خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را پذیرفت و زینب دختر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همسر ابوالعاص گردید.

هنگامی که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به مدینه هجرت کرد، دو نفر از دخترانش به نام زینب و رقیه که در مکّه شوهر داشتند در مکّه ماندند. هنگامی که جنگ بدر (در سال دوّم هجرت) بین سپاه اسلام و سپاه مشرکان رخ داد، ابوالعاص جزء لشگر دشمن بود. او در این جنگ یکی از هفتاد نفری بود که به اسارت سپاه اسلام درآمد.

پس از مدّتی وقتی که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تصمیم گرفت اسیران کفّار را با گرفتن فداء (یا فدیه که مبلغی تعیین شده بود) آزاد کند، ابوالعاص برای زینب پیام فرستاد که اموالی را به عنوان فدیه به مدینه بفرستد تا با دادن آن آزاد گردد.

زینب اموالی را فراهم کرد و گردنبند خود را که مادرش خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در شب عروسی بر گردنش آویخته بود، بر سر آن اموال نهاد و برای ابوالعاص فرستاد. ابوالعاص آن اموال و گردنبند را به حضور اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آورد تا به عنوان فداء تقدیم کرده خود را آزاد سازد.

همین که چشم اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به آن گردنبند افتاد، به یاد خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، قلبش فرو ریخت و قطرات اشک چون دانه های مروارید از چشمانش سرازیر شد و فرمود: «رَحِمَ اللّهُ خَدِیجَةَ، هذِهِ قَلائدٌ هِیَ جَهَّزَتْها بِها؛ خداوند خدیجه را رحمت کند. این گردنبندی است که خدیجه آن را برای زینب فراهم کرده (و جزء جهیزیه او قرار داده) است.»

ص: 116


1- . عمادزاده، حسین، زندگانی فاطمة الزّهرا، ص 36.

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ابوالعاص را به این شرط که زینب را آزاد بگذارد و از هجرت او به مدینه ممانعت ننماید آزاد کرد. ابوالعاص آزاد شد و به این شرط عمل کرد و به عهد خود وفا نمود.(1)

در فراز دیگر تاریخ می خوانیم: پس از آن که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به یاد خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) گریست، فرمود: «مثل این که بر زینب بسیار سخت گذشته که یادگار مادرش را از گردن گشوده و برای ما فرستاده است.»(2)

مسلمانان وقتی که این حال را از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مشاهده نمودند عرض کردند: «ای رسول خدا! ما از حقّ خود گذشتیم، اختیار آن گردنبند با شما، اگر می خواهید آن را برای خود نگهدارید و اگر نمی خواهید، آن را برای زینب بفرستید.» و به نقل دیگر، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از مسلمانان اجازه خواست، مسلمانان پاسخ فوق را دادند.

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ابوالعاص را آزاد کرد و اموال او و گردنبند را برای زینب فرستاد و به ابوالعاص فرمود: «بدان که زینب به تو (به خاطر کافر بودنت) حلال نیست؛ زیرا او مسلمان است و تو کافر می باشی. هر گاه به مکّه رفتی، زینب را نزد من بفرست.»

ابوالعاص شرایط اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را پذیرفت. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) زید بن حارثه را برای آوردن زینب به مکّه فرستاد. ابوالعاص زینب را همراه زید به مدینه روانه کرد. سرانجام ابوالعاص قبل از فتح مکّه مسلمان شد و به مدینه آمد و با عقد جدید، با زینب ازدواج نموده و به زندگی ادامه دادند. ابوالعاص در سال دوازدهم هجرت از دنیا رفت.(3)

فدک به جای مهریۀ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

9. در سال هفتم هجرت، پس از آن که سپاه اسلام به فرماندهی پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خیبر را فتح

ص: 117


1- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 226، مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 19، ص 241 و 349.
2- . گویی زینب می دانست اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ارادت و علاقۀ خاصّی به حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) دارد، از این رو آن گردنبند منسوب به خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را واسطۀ آزادی همسرش قرار داد.
3- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 236؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 121 و 126.

کرد و یهودیان را در هم شکست، مطابق نوشتۀ بلاذری در فتوح البلدان، ساکنان فدک(1) رییس خود، یوشع بن نون را به عنوان قرارداد صلح نزد رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) فرستادند و آن قرارداد این بود که فدک را به رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) بدهند تا در تحت پرچم اسلام، در امنیت باشند... .

به این ترتیب فدک، بدون هجوم، از راه صلح در اختیار اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قرار گرفته و از اموال خالصۀ پیامبر (نه از بیت المال و اموال عمومی) گردید(2) و با نزول آیۀ هفت سورۀ حشر، فدک به عنوان «فَی ءْ» مال خدا و رسول و بستگان اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و یتیمان و مستمندان و درماندگان راه است.

فدک هم چنان در اختیار بود تا این که آیۀ 26 سورۀ اسراء نازل شد: «وَآتِ ذَالْقُرْبی حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنِ السَّبِیلِ؛ حقّ خویشاوندان و مستمند و درماندۀ راه را بپرداز.»

مفسّران و محدّثان بسیار از شیعه و سنّی نقل کرده اند: هنگامی که این آیه نازل شد، رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را خواست و فدک را به او بخشید.(3)

آنچه که ذکر آن در این کتاب مورد توجّه است این که امام صادق (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) فرمود: پس از آن که فدک در اختیار پیامبر قرار گرفت، وقتی که به مدینه بازگشت نزد فاطمه آمد و فرمود: «دخترم! خداوند فدک را از کافران برگردانید و در اختیار من نهاد و از اموال مخصوص من قرار داد. هر گونه که خواستی از آن استفاده کن.» سپس فرمود:

«وَاَنَّهُ قَدْ کانَ لِاُمِّکِ خَدِیجَةُ عَلی اَبِیکِ مَهْرٌ، وَاَنَّ اَباکَ قَدْ جَعَلَها لَکِ بذلِکَ،

ص: 118


1- . فدک سرزمین زراعی حاصل خیزی بود که در نزدیکی خیبر در 140 کیلومتری مدینه قرار داشت و افرادی در آن ساکن بودند. از این رو به آن روستای فدک می گفتند. مطابق پاره ای از روایات، درآمد سالیانۀ محصولات کشاورزی فدک معادل 48 هزار دینار بود، که مدّتی یهودیان آن را از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به نصف درآمد آن مقاطعه کردند، تا همۀ کارهای کشاورزی آن را انجام دهند و هنگام برداشت محصول، نصف آن را به اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بپردازند. (یاقوت حموی، شهاب الدین ابی عبداللّه، معجم البلدان، واژۀ فدک؛ ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 346)
2- . قزوینی حائری، سید محمّدحسن، فدک، ص 33.
3- . جلال الدین سیوطی، عبدالرحمان بن کمال، الدر المنثور فی طبقات ربات الخدور، ج 4، ص 177، به نقل از محدّثان متعدّد.

وَاَتْحَلَکِ اِیاها، تَکُونُ لَکِ وَلِوَلَدِکِ بَعْدَکِ؛(1) همانا مادرت خدیجه بر عهدۀ پدرت دارای مهریه است. اینک پدرت همین فدک را به همین علّت در اختیار تو قرار داد و آن را به تو بخشید، تا برای تو، و برای فرزندان تو بعد از تو باشد.»

این ماجرا نیر بیانگر تجدید خاطره و رعایت حسن عهد اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نسبت به حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) است.

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در آیینۀ معراج اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)

یکی از پدیده های بسیار مهم زندگی درخشان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله وسلم) موضوع معراج اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از مکّه به بیت المقدس، و از آن جا به آسمان ها است که بنا بر قول معروف در سال سوم یا دهم بعثت رخ داد.(2) آنچه که ذکر آن در این جا مناسب است این که:

طبق پاره ای از نقل ها، معراج اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خانۀ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) آغاز شد و بازگشت آن نیز در خانۀ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) روی داد.

روایت شده: امام باقر (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) فرمود: «جبرئیل مرکب بُراق را شبانه کنار درِ خانۀ خدیجه آورد و در آن خانه به محضر رسول خدا رسید. آن حضرت را از خانه بیرون آورد و بر مرکب بُراق سوار نموده و از مکّه به سوی بیت المقدس (که قسمت اوّل معراج است) سیر داد... .»(3)

مطابق پاره ای از شواهد و قراین، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هنگام مراجعت از معراج نیز در خانۀ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

ص: 119


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 17، ص 378. ممکن است در این جا چنین توضیح داده شود: گرچه خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) مهریه خود را (چنان که گفتیم) از مال خود پرداخت؛ زیرا اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در آن هنگام فقیر بود. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خواست با بخشیدن فدک به فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و فرزندان او پس از او، حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را شاد کرده و بخشی از ایثارهای او، به ویژه انفاق های مالی او را جبران نموده باشد. با توجه به این که فدک از بیت المال نبود، بلکه از اموال خالصۀ آن حضرت بود.
2- . بعضی از محقّقان گویند: «اظهر و ارجح این است که معراج در سال دوم یا سوم بعثت، رخ داد.» (عاملی، سید جعفر مرتضی، بنات النبی ام ربائبه، ص 64)
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 18، ص 378، طبیعی است که خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در این هنگام یگانه کسی بوده که رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) را برای سفر به آسمان ها، بدرقه نموده است.

فرود آمد. برای این که به مقام درخشان حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، در رابطه با مسئلۀ معراج اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیشتر پی ببریم نظر شما را به دو روایت زیر جلب می کنم:

1. سلام خدا بر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

ابو سعید خدری می گوید: رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) فرمود: وقتی که در شب معراج، جبرئیل مرا به سوی آسمان ها برد و سیر داد، هنگام مراجعت به جبرئیل گفتم: آیا حاجتی داری؟ جبرئیل گفت: «حاجت من این است که سلام خدا و سلام مرا به خدیجه برسانی.»

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وقتی که به زمین رسید، سلام خدا و جبرئیل را به خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) ابلاغ کرد. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) گفت: «اِنَّ اللّهَ هُوَ السَّلامُ، وَمِنْهُ السّلامُ، وَاِلَیهِ السَّلامُ، وَعَلی جِبْرَئیلَ السَّلامُ؛(1) همانا ذات پاک خدا سلام است، و از او است سلام، و سلام به سوی او باز گردد و بر جبرئیل سلام باد.» این مطلب بیانگر اوج مقام حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در پیشگاه خدا است.

2. پیوند مقدّس اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) پس از معراج

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در ضمن بیان ماجراهای معراج فرمود: هنگامی که جبرئیل مرا به بهشت جاوید برد، ناگاه درختی از نور در آن جا مشاهده کردم. در کنار پایۀ آن درخت، دو فرشته را دیدم که زیورهایی را می آراستند، و جمع می کردند. به جبرئیل گفتم: این درخت از آن کیست؟ گفت: «از آنِ برادرت علی است و این دو فرشته تا روز قیامت آن زیورها را برای علی جمع کرده و می پیچند.»

از آن جا گذشتم، ناگاه به درختی رسیدم. از آن درخت خوشۀ خرمای لطیف دیدم که نرم تر از روغن و خوشبوتر از مُشک و شیرین تر از عسل بود. یک عدد خرما از آن چیدم و خوردم. همان خرما، به صورت آبی در صُلب من در آمد. پس از آن که از معراج بازگشتم با همسرم خدیجه همبستر شدم. نور فاطمه از آن خرما، در رحم خدیجه قرار گرفت.

ص: 120


1- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 133؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 7، و ج 18، ص 385.

«فَفاطِمَةُ حَوْراءٌ اِنْسِیةُ، فَاِذَا اشْتَقْتُ اِلَی الْجَنَّةِ شَمَمْتُ رائحَةَ فاطِمَةَ عَلَیها السّلامُ؛(1) پس فاطمه بانوی بهشتی است که به صورت انسان روی زمین درآمده. هر گاه مشتاق بهشت می گردم بوی خوش وجود فاطمه را می بویم.»

نظیر این روایت، روایات دیگری نیز هست که در عنوان بعد خاطرنشان می شود.

3. سرچشمۀ شگفت انگیز ولادت حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

یکی از ماجراهای آموزنده و شگفت انگیز در زندگی درخشان حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) ولادت حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) از او است. از این رو که خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) لیاقت آن را یافت تا فرزندی مانند حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) که بهترین زن دنیا و آخرت است و مقام هیچ بانویی از آغاز آفرینش تا پایان آن به مقام او نمی رسد، از او تولّد یافت. بانویی که خداوند خطاب به پیامبرش فرمود:

«لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الْاَفْلاکَ، وَلَوْ لا عَلِیٌّ لَما خَلَقْتُکَ وَلَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُکُما؛(2) اگر تو نبودی موجودات را نمی آفریدم، و اگر علی نبود تو را نمی آفریدم، و اگر فاطمه نبود شما دو نفر (پیامبر و علی) را نمی آفریدم.»

در مورد چگونگی انعقاد نور فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در رحم خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و ماجرای ولادت حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ)، امور و روایات متعدّدی نقل شده که هر کدام بیانگر بخشی از مقام ارجمند حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) است. برای روشن شدن مطلب، نظر شما را به ذکر چند روایت جلب می کنیم:

1. در تفسیر فرات از امیر مؤمنان علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) نقل شده، هنگامی که این آیه بر رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) نازل شد: (طُوبی لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ؛(3) آنان که دارای ایمان و کارهای شایسته هستند، دارای پاکیزه ترین زندگی و بهترین سرانجام هستند).

یکی از اصحاب یعنی مقداد به رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) عرض کرد: «ای رسول خدا! منظور از

ص: 121


1- . شیخ صدوق، محمّد بن علی، علل الشرائع، ص 72؛ عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 119.
2- . نمازی شاهرودی، شیخ علی، مستدرک سفینة البحار، ج 3، ص 335 و ج 8، ص 239.
3- . رعد: 29.

«طوبی» چیست؟» رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) فرمود: «طُوبی درختی است در بهشت که اگر سواره ای با اسب راهوار، صد سال در سایۀ آن سیر کند به آخر آن نمی رسد... .»

سلمان می گوید: اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نسبت به حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) علاقۀ بسیار نشان می داد. یکی از زن های اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عرض کرد: «ای رسول خدا! چرا فاطمه را آن قدر دوست داری که هیچ یک از افراد خاندانت را آن گونه دوست نداری؟»

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در پاسخ فرمود: «هنگامی که من در شب معراج به آسمان ها سیر داده شدم، جبرئیل مرا کنار درخت طوبی برد. میوه ای از میوه های آن درخت را چید و به من داد. آن را خوردم. سپس دستش را بر میان دو شانه ام کشید. آن گاه فرمود: «ای محمّد! خداوند متعال ولادت فاطمه از خدیجه را به تو مژده می دهد.»

وقتی که از معراج به زمین بازگشتم و با خدیجه همبستر شدم، نور فاطمه در رحم خدیجه قرار گرفت، از این رو هر گاه مشتاق بهشت می شوم، فاطمه را نزدیک خود می آورم و بوی بهشت را از او می شنوم، او «حَوْراءِ انسیه؛ زن بهشتی به صورت انسان دنیا است.»(1)

2. در روایت دیگر آمده؛ امام صادق (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) فرمود: رسول خدا فاطمه را بسیار می بوسید و می بویید. عایشه (یکی از همسران پیامبر) از علاقۀ شدید پیامبر نسبت به حضرت زهرا ابراز ناراحتی می کرد و آن را برای خود ناگوار می دانست. پیامبر راز علاقۀ خود به فاطمه را برای عایشه چنین ترسیم فرمود: «ای عایشه! هنگامی که در شب معراج مرا به آسمان ها بردند، در آن جا وارد بهشت شدم. جبرییل مرا کنار درخت طوبی برد و از میوه های آن درخت به من داد. از آنها خوردم. خداوند عصارۀ همان میوه ها را در پشتم به آبی تبدیل کرد. پس از بازگشت به زمین با همسرم خدیجه همبستر شدم؛ همان هنگام خدیجه به وجود فاطمه باردار شد، از این رو هرگز فاطمه را نبوسیده ام مگر این که بوی خوش درخت طوبیِ بهشت را از وجود او

ص: 122


1- . فرات کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات کوفی، ص 73 74؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 8، ص 151.

می شنوم.»(1)

3. امام باقر (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) از جابر بن عبد اللّه انصاری نقل می کند که یکی از اصحاب از رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) پرسید: شما چرا آن همه به حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) علاقه نشان می دهید؟ و شیوۀ شما با او به گونه ای است که با دختران دیگرت چنین نیست؟

آن حضرت در پاسخ فرمود: جبرئیل نزد من آمد، و سیبی از سیب های بهشت را به من داد. آن را خوردم. آن در صُلب من قرار گرفت. در آن وقت با خدیجه همبستر شدم. نور فاطمه در رحم خدیجه انعقاد یافت و من اکنون بوی بهشت را از وجود فاطمه می شنوم.

روایات دیگری نیز بیانگر این مطلب است.(2)

4. عمّار یاسر در ضمن گفتاری می گوید روزی حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) به علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) گفت: «ای ابوالحسن! خداوند متعال نور مرا آفرید. نور من خدا را تسبیح می کرد. سپس خداوند آن نور را در یکی از درختان بهشت به ودیعه نهاد. آن درخت، درخشان شد. هنگامی که پدرم رسول خدا (در شب معراج) وارد بهشت گردید، خداوند به او الهام کرد که از میوۀ آن درخت بچین و آن را بخور. پیامبر فرمان خدا را انجام داد. خداوند نور مرا در صلب پدرم قرار داد. سپس خداوند آن را در رحم مادرم خدیجه به ودیعه نهاد و خدیجه مرا به دنیا آورد و من از همان نور هستم به آنچه از حوادث که قبلاً بوده و بعداً رخ خواهد داد، آگاهی دارم. ای ابوالحسن! مؤمن با نور خداوند متعال می نگرد.»(3)

5. فضل بن شاذان از سلمان نقل می کند که گفت: به حضور فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) رفتم حسن (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) و حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) پیش روی آن حضرت بازی می کردند. با دیدار آنها بسیار خشنود شدم. اندکی بعد اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نزد فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) آمد. عرض کردم: «ای رسول خدا! از فضیلت این خاندانت مطلبی

ص: 123


1- . قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمّی، ص 341. نظیر این حدیث در عیون اخبار الرّضا، شیخ صدوق، ج 1، ص 116 آمده است و در کتب اهل تسنّن نیز نقل شده است (علامۀ طباطبایی ، سید محمّدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 13، ص 23)
2- . در این باره ر.ک: مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 2 6.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 8، به نقل از: ابن عبدالوهاب، حسین، عیون المعجزات.

بفرما تا بر دوستی ما نسبت به آنها بیفزاید.»

فرمود: ای سلمان! در شب معراج که خداوند مرا به سوی آسمان سیر داد، ناگاه جبرئیل را در آسمان ها و در بهشت یافتم. هنگامی که مشغول دیدار از قصرها و باغ های بهشت بودم، ناگهان بوی بسیار خوشی را استشمام کردم که شگفت زده شدم. به جبرئیل گفتم: «ای حبیب من! این بوی خوشی که بر همۀ بوهای معطّر بهشت چیره شده چیست؟» جبرئیل گفت: «ای محمّد! این بوی خوش از سیبی است که سیصد هزار سال است خداوند آن را با دست قدرتش آفریده. نمی دانم که هدف خداوند از آفرینش این سیب چیست؟»

در این هنگام فرشتگانی را دیدم که همان سیب را نزد من آوردند و گفتند: «ای محمّد! پروردگار ما «سلام» است و به تو سلام می رساند و این سیب را به تو هدیه می دهد.»

رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) می فرماید: من آن سیب را گرفتم و در زیر پر جبرئیل گذاشتم. وقتی که جبرئیل به زمین فرود آمد، من آن سیب را برداشتم و خوردم. آب آن در پشت من جمع شد. با حضرت خدیجه همبستر شدم. او از همان آب سیب، به وجود فاطمه باردار شد. خداوند به من وحی کرد که حوریه بهشتی به صورت انسان به تو عنایت می شود ... . این حوریه همان فاطمه بود.(1)

پاسخ به یک سؤال

در این جا این سؤال مطرح می شود که مطابق قول معروف که غالب محدّثین شیعه نقل کرده اند، حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) در سال پنجم بعثت چشم به جهان گشود، و با توجّه به این که معراج اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بنا بر قول معروف پس از سال پنجم بعثت رخ داد، چگونه با روایات مذکور (که بیانگر انعقاد نور فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در رحم خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) پس از معراج اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بوده) سازگار است؟! پاسخ این سؤال را با توجّه به نکات زیر به دست می آوریم:

1. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دارای معراج های متعدّد بوده است.

ص: 124


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 36، ص 361.

2. در سال و ماه معراج اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به اختلاف نقل شده. مطابق پاره ای از روایات معراج آن حضرت قبل از سال پنجم بعثت بوده؛ از جمله بعضی از روایات حاکی است که معراج آن حضرت در سال دوم یا سوم بعثت بوده است(1) و به گفتۀ بعضی از محقّقان، این قول برترین و ظاهرترین قول است.(2)

از سوی دیگر در مورد سال تولّد حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) نیز اختلاف شدید وجود دارد. بنا بر این با توجّه به همۀ جوانب، روایات مذکور با سال تولّد حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) قابل جمع است و پاسخ به سؤال فوق داده می شود.

کناره گیری چهل روز اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

معروف این است که فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در سال پنجم بعثت چشم به جهان گشود. در سال چهارم بعثت روزی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در سرزمین اَبْطَحْ (بین مکّه و منی) نشسته بود. امیر مؤمنان علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ)، عبّاس، حمزه، عمّار یاسر، منذر بن ضحضاح، ابوبکر و عمر در محضرش بودند. ناگهان جبرئیل به صورت اصلی خود که بسیار بزرگ بود و بال هایش مشرق و مغرب را فرا گرفته بود، به حضور اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمد و صدا زد: «ای محمّد! خداوند بزرگ بر تو سلام رساند و امر فرمود که چهل روز از خدیجه کناره گیری کنی!»

این مأموریت برای اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سخت و گران آمد؛ چرا که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را دوست داشت و بسیار به او علاقه مند بود. (ولی دستور خدا بر همه چیز مقدّم است و باید آن را انجام داد.) از آن پس اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چهل روز دور از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، روزها را روزه می گرفت و شب ها را به عبادت به سر برد؛ تا آن که روزهای آخر فرا رسید. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عمّار یاسر را نزد خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) فرستاد و این پیام را به خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) داد:

«ای خدیجه! مبادا گمان کنی که کناره گیری من از تو به خاطر بی محبّتی و بی اعتنایی

ص: 125


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 18، ص 379 381؛ علامۀ طباطبایی ، سید محمّدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 13، ص 29 30.
2- . عاملی، سید جعفر مرتضی، بنات النبی ام ربائبه، ص 64.

است؛ بلکه پروردگارم چنین دستور فرمود، تا امر خود را اجرا کند. جز خیر و سعادت، گمان دیگر نکن. خداوند متّعال هر روز چندین بار به خاطر تو به فرشتگان بزرگش، مباهات می کند. بنا بر این وقتی شب تاریک شد، در را ببند و در بستر خود استراحت کن. آگاه باش که من در خانۀ فاطمه بنت اسد هستم.»

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) روزی چند بار از دوری رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) غمگین می شد. وقتی که چهل روز به پایان رسید، جبرییل نزد اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمد و عرض کرد: «خداوند بر تو سلام می رساند و می فرماید: برای دریافت هدیه اش آماده باش.»

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از جبرئیل پرسید: تحفه و هدیۀ خداوند چیست؟ جبرئیل، اظهار بی اطّلاعی کرد. در این هنگام میکائیل (فرشتۀ مقرّب دیگر خدا) از آسمان فرود آمد. طبقی را که با پارچۀ سُنْدُسْ یا اِسْتَبْرَق بهشتی پوشیده بود، نزد رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) نهاد. جبرئیل نزدیک آمد و به رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) عرض کرد: «خداوند می فرماید: که باید امشب از این غذا افطار کنی.»

حضرت علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) می فرماید: (پیامبر در خانۀ ما بود.) هر شب هنگام افطار به من امر می فرمود که در خانه را باز بگذارم تا هر کس مایل است وارد خانه شود (و از غذای پیامبر بهره مند گردد)؛ ولی آن شب مرا در کنار درِ خانه نشانید و فرمود: «ای پسر ابوطالب! این طعامی است که برای غیر من حرام است.»

من در کنار در خانه نشستم و رسول خدا تنها وارد خانه شد و چون سر پوش را از روی طَبَقْ برداشت، یک خوشه خرما و یک خوشه انگور در آن دید. از آنها میل فرمود تا سیر شد و آب هم آشامید. سپس دست خود را برای شستن دراز کرد. جبرئیل آب بر دست مبارکش ریخت و میکائیل شست وشو داد و اسرافیل با دستمالی دست آن حضرت را خشک کرد. سپس باقی ماندۀ غذا با ظرف آن به سوی آسمان بالا رفت. آن گاه پیامبر برای ادای نماز (نافله) برخاست.

جبرئیل نزد آن حضرت آمد و گفت: اکنون نماز بر تو حرام است تا به خانه نزد خدیجه بروی و با او همبستر شود؛ زیرا خداوند با خود عهد کرده که در این شب از صُلْب تو، فرزندی پاک بیافریند. در این هنگام پیامبر پس از چهل روز کناره گیری، برخاست و به

ص: 126

سوی خدیجه رهسپار شد.

خاطرۀ شب ملاقات با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، از زبان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) می گوید: من در این مدّت به تنهائی مأنوس شده بودم. وقتی شب می شد سرم را می پوشاندم و پرده را می آویختم و درِ خانه را می بستم و نماز خود را می خواندم. چراغ را خاموش نموده و به بستر برای استراحت می رفتم، ولی در آن شب بین خواب و بیداری بودم که ناگهان پیامبر آمد و حلقه در را زد. گفتم: کوبندۀ در خانه کیست، که جز محمّد آن را نمی کوبد؟ رسول خدا با بیان شیرین و کلام دلنشین فرمود: «ای خدیجه! در را باز کن من محمّد هستم.»

با خشنودی و شادی برخاستم و در را گشودم، و آن حضرت وارد خانه شد. بنای آن حضرت بر این بود که هر گاه وارد خانه می شد، ظرف آب می طلبید و وضو می گرفت و به طور اختصار دو رکعت نماز می خواند و سپس به بستر خواب می رفت؛ ولی آن شب، آب نطلبید و آمادۀ نماز نشد و بازوی مرا گرفت و به بستر خود برد. وقتی که از مضاجعت برخاست، سوگند به خدا آن حضرت از من دور نشده بود که نور فاطمه را در رحم خود یافتم و سنگینی حمل را احساس نمودم.(1)

مرحوم محدّث قمی گوید: کناره گیری چهل روز اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) برای آن بود که آمادگی معنوی برای دریافت تحفه و هدیۀ خداوند را که همان وجود مقدّس فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بود پیدا کند؛ چنان که در زیارت نامۀ حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) به این مطلب اشاره شده. آن جا که می خوانیم:

«وَصَلِّ عَلَی الْبَتُولِ الطّاهِرةِ... فاطمةَ بِنْت رسولِکَ وَنُصَحة لَحْمِدِ قَرطیمَ قَلْبِهِ وَفِلْذَة لَبَدِهِ والنُّخْبَةِ مِنْکَ لَه وَالتُّحفَةِ خَصَصْتَ بِها وَصِیَّهُ... ؛ خدایا درود بفرست بَر بتول پاک ... فاطمه دختر رسول خودت و پارۀ تن و آرام بخش قلب او، و جگرگوشۀ او، و برگزیده ای از تو برای تو، و تحفه ای که آن را به وصیّ خود اختصاص دادی.»

و این گونه کناره گیری اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بیانگر مقام بس ارجمند سرور بانوان جهان

ص: 127


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 79 80.

حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) است که بیان را توانِ تبیین چنین مقامی نیست.

و شاید آوردن طَبَق خرما و انگور بهشتی برای رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) و اختصاص به خصوص این دو میوه، به خاطر برکت بسیار و منافع فراوان این دو میوه باشد؛ چرا که در میان درخت ها هیچ درختی مانند درخت خرما و انگور دارای برکت بسیار نیست. علاوه بر این که این دو درخت از زیادی گِل آدم7 آفریده شده اند و بعید نیست که در این اختصاص، اشاره به کثرت این نسل پاک، طاهر، مبارک و بسیاری فرزندان و برکات آن باشد؛ چنان که در این باره در محل خود اشاره خواهیم کرد.

و امّا این که جبرئیل به اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گفت: در این وقت، نماز بر تو حرام است (که در حدیث فوق آمده بود)، ظاهر این است که منظور نماز نافله و مستحبی بود، نه نماز واجب؛ زیرا اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نماز واجب خود را قبل از افطار به جا می آورد. خداوند به حقیقت موضوع آگاه تر است.(1)

ولادت حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) و احترام بانوان بزرگ از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

شیخ صدوق در کتاب امالی به سند خود از مفضّل بن عمر نقل می کند که گفت از امام صادق (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) پرسیدم؛ ولادت فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) چگونه انجام شد؟ در پاسخ فرمود:

هنگامی که حضرت خدیجه با رسول خدا ازدواج نمود، زن های مکّه (از روی عناد با اسلام) از خدیجه دوری می کردند. به خانۀ او نمی رفتند و سلام بر او نمی کردند. نمی گذاشتند زنی خدیجه را ملاقات نماید. وحشت و هراس بر خدیجه رو آورد و سخت غمگین و بی تاب بود از این که مبادا بر رسول خدا آسیبی برسانند. هنگامی که خدیجه به فاطمه باردار شد، فاطمه در رحم مادر با او سخن می گفت و او را دلداری می داد و خدیجه این موضوع را بر پیامبر پنهان می داشت. روزی رسول خدا وارد خانه شد. شنید که خدیجه با فاطمه سخن می گوید. به خدیجه فرمود: با چه کسی گفت وگو می کنی؟

خدیجه عرض کرد: «فرزندی که در رحم دارم با من سخن می گوید و مونس من

ص: 128


1- . محدث قمی، شیخ عباس، بیت الاحزان، ص 18.

است.»

پیامبر فرمود: این جبرئیل است. به من خبر می دهد که آن فرزند دختر است و او است نسل پاک پر میمنت و خداوند به زودی نسل مرا از او قرار خواهد داد و امامان از نسل او به وجود می آیند، که خداوند پس از انقضای وحی، آنها را خلفا و جانشینان (رسول خدا) قرار می دهد.

حضرت خدیجه به همین ترتیب ایام بارداری را می گذراند تا آن که ولادت فاطمه نزدیک شد. برای زنان قریش و بنی هاشم پیام فرستاد که بیایید و مرا در وضع حمل یاری کنید؛ همان گونه که بانوان، زنان را در چنین وقتی کمک می کنند.

ولی زنان قریش و دیگران برای او پیام دادند که تو حرف ما را نشنیدی و سخن ما را رد کردی و با محمّد یتیم ابوطالب، که فقیر بود، ازدواج نمودی. از این رو نزد تو نمی آییم و به هیچ وجه تو را یاری نخواهیم کرد. (به راستی چه خفقان عجیبی بود، و پیامبر در آغاز بعثت چقدر دشمن داشت، و اسلام تا چه اندازه، غریب بود که حتّی در چنین حالتی، از همسر پیامبر کناره گیری می کردند و با او هم صحبت نمی شدند!)

خدیجه از این پیام، ناراحت و غمگین شد. (ولی خداوند او را تنها نگذاشت) ناگهان خدیجه دید چهار زن گندمگون و بلند قامت که شبیه زنان بنی هاشم بودند، وارد شدند. خدیجه از دیدن آنها هراسناک شد. یکی از آنها گفت: ای خدیجه! محزون مباش، ما از طرف خدا به سوی تو آمده ایم. ما خواهران تو هستیم. من ساره (همسر ابراهیم خلیل) هستم و این آسیه دختر مزاحم است که در بهشت همنشین تو است. آن دیگری مریم دختر عمران است و آن یکی کُلْثُم خواهر موسی می باشد. خداوند ما را نزد تو فرستاده تا در هنگام وضع حمل، تو را یاری کنیم.

در این وقتی یکی از آنها در جانب راست خدیجه نشست. دیگری در سمت چپ نشست. سومی روبه رو، و چهارمی پشت سر قرار گرفتند و در این هنگام فاطمه پاک و پاکیزه به دنیا آمد، و وقتی به زمین قرار گرفت، نور تابناکی از او برخاست که بر همۀ خانه های مکّه تابید. ناگاه ده تن از حوریان بهشتی که در دست هر یک از آنها طشتی از بهشت و آفتابه ای پر از آب کوثر بود، وارد شدند. آن بانویی که در پیش روی خدیجه بود،

ص: 129

فاطمه را گرفت و با آب کوثر شست وشو داد و درو جامۀ سفید که از شیر سفیدتر و از مُشک و عنبر خوش بوتر بود بیرون آورد. بدن فاطمه را با یکی از آنها پوشانید و دیگری را مقنعه و روسری او قرار داد. سپس فاطمه را به سخن گفتن دعوت کرد. فاطمه زبان گشود و به یکتایی خدا و رسالت محمّد گواهی داد و چنین گفت:

«اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَ اللّهُ، وَاَنَّ اَبِی رَسُولُ اللّهِ سَیدُ الاَنْبِیاء، وَاَنَّ بَعْلِی سَیدُ الاَوْصِیاءِ، وَوَلَدَیَّ سادَةُ الاَسْباطِ؛ گواهی می دهم که خدایی جز خدای یکتا نیست و پدرم رسول خدا و آقای پیامبران است و شوهرم سرور اوصیا می باشد و فرزندانم دو آقای سبط ها هستند.»

سپس به هر یک از آن چهار زن سلام کرد و آنها را به نام خواند و آنها با روی شاد و خندان، فاطمه را مورد توجّه قرار دادند و حوریان و اهل آسمان، مژدۀ ولادت فاطمه را به یکدیگر می دادند و در آسمان نوری آشکار شد که فرشتگان، قبل از آن چنین نوری را ندیده بودند.

آن گاه بانوان به خدیجه گفتند: فرزند خود را که پاک، پاکیزه، پرمیمنت و مبارک است و دارای نسل پر برکت می باشد بگیر. خدیجه با شادی و خوشحالی، فاطمه را به آغوش گرفت و پستان در دهان او گذاشت. شیر جاری شد. فاطمه از آن پس در هر روز مطابق رشد یک ماه و در هر ماه مطابق رشد یک سالِ سایر کودکان، بزرگ شد.(1)

تسلّی خاطر فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در رحم مادر، به مادرش در ماجرای شقّ القمر

از شگفتی ها این که: آن گاه که فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در رحم مادرش خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بود بنا بر معروف سال چهارم بعثت و ماه های آغاز سال پنجم بعثت بود؛ یعنی در شرایطی که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مأمور به آشکار نمودن دعوت به اسلام شده بود و حوادث تلخی از ناحیۀ مشرکان برای اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پدیدار می شد، شرایط بسیار سخت و ناگوار بود. طبیعی است که خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) همسر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز شریک غم های اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و در رنج شدید به سر می برد.

در این ایام فاطمۀ زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) در رحم مادر، با مادر سخن می گفت و او را دلداری می داد که

ص: 130


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 80 81 و ج 6، ص 247 و ج 43، ص 2.

نمونه ای از آن قبلاً ذکر شد؛ از جمله از مواردی که فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در رحم مادر، به مادرش دلداری می داد، در ماجرای شقّ القمر بود.

توضیح آن که: طبق روایات مشهور، مشرکان نزد رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) آمدند و گفتند: «اگر راست می گویی تو پیامبر خدا هستی، ماه را برای ما دو پاره کن.»

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: اگر این کار را کنم ایمان می آورید؟ عرض کردند: آری. آن شب، شب چهاردهم ماه بود. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از درگاه خدا تقاضا کرد تا آنچه مشرکان خواسته اند انجام شود. دعای اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به استجابت رسید. ناگهان ماه به دو پاره شد و رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) مشرکان را یک یک صدا می زد و می فرمود ببینید و گواهی دهید.(1)

با این که مشرکان دو پاره شدن ماه را دیدند، در عین حال بسیاری از آنها به کفر خود افزودند و گفتند: این سحر است؛ چنان که سه آیۀ آغاز سورۀ قمر به این مطلب دلالت دارد.

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از گفتار مشرکان لجوج آزرده خاطر شد و شبانه به خانۀ خود بازگشت. در این هنگام با استقبال گرم خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) روبه رو شد. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در حالی که شادمان بود عرض کرد: «ای رسول خدا! من برفراز خانه، معجزۀ شما را مشاهده کردم و از آن شگفت انگیزتر این که این کودک که در رحم من است به من (که در اضطراب بودم تسلّی خاطر داد) و گفت: «یا اُمّاهُ! لا تَخْشَیْ عَلی اَبِی، وَمَعَهُ رَبُّ الْمَشارِقِ وَالْمَغارِبِ؛ مادرم! در مورد پدرم، خوف و نگرانی نداشته باش، چرا که پروردگار مشرق ها و مغرب ها با او است.»

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) لبخند زده و فرمود: «خداوند به هیچ پیامبری معجزه ای نداد؛ مگر این که آن را به من عطا فرمود.» آن گاه ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) اشعاری در شأن معجزۀ شقّ القمر خواند.(2)

نذر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و اعلام دستور خدا

هنگامی که خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) باردار شد، مانند «حَنّه» مادر حضرت مریم (عَلَيْها السَّلاَمُ) چنین نذر کرد: خدایا! من از مادر مریم بهترم و محمّد شوهر من از عمران شوهر مادر مریم برتر

ص: 131


1- . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، ج 9، ص 186.
2- . اقتباس از: محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشّریعة، ج 2، ص 265.

می باشد. این کودکی را که در رحم دارم برای تو مُحَرَّر کردم. (یعنی: خالص و آزاد نمودم که پس از رشد و بلوغ تا آخر عمر در خدمت مسجد و دین باشد و از زاهدان و عبادت کنندگان مسجد شود.)

جبرئیل از طرف خدا نزد اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمد و عرض کرد: به خدیجه بفرمایید خداوند می فرماید:

«لا اِعْتاقَ قَبلَ الْمُلْکِ، خَلِّی بَینِی وَبَینَ صَفِیتِی، فَاِنِّی اَمْلُکُها وَهِیَ اُمُّ الْاَئمَّةِ وَعَتِیقِی مِنَ النّارِ؛(1) آزاد کردن قبل از ملکیت روا نیست. این فرزند برگزیده ام را به من واگذار. او (فاطمه) مملوکۀ من و مادر امامان است و من او را از آتش آزاد کرده ام.»

توضیح این که: خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) خواست طبق معمول اولیای خدا در زمان های گذشته، هم چون مادر مریم (عَلَيْها السَّلاَمُ) نذر و عهد کند که فرزندش را وقف خدمت گزاری به مسجدالحرام نماید و چنین کاری قبلاً معقول و معمول بوده است و تصوّر می کرد که چنین کاری در شریعت اسلام نیز از مستحبّات بزرگ است. سخن جبرئیل بیانگر آن است که فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) غیر از دختران دیگر است. او مملوکۀ خداوند بزرگ است؛ نه مملوکۀ شما تا بتوانید در مورد او چنان نذری کنید. وانگهی هدف اصلی از نذر نمودن فرزند برای خدمت گزاری خانۀ خدا، بندگی کامل و آزادی از آتش دوزخ است. فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به این هدف رسیده و او بر اثر بندگی از آتش دوزخ آزاد است و او مادر امامان معصوم (علیهم السلام) است ... .

به این ترتیب خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از چنین نذر و عهدی منصرف شد؛ چرا که اهداف این نذر، قبلاً در مورد حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) در پیشگاه خدا تحقّق یافته بود.

این تعبیر که «فاطمه مادر امامان7 است»، شاید اشاره به این جهت داشته باشد که اگر مریم (عَلَيْها السَّلاَمُ) دارای فرزندی مانند عیسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ رهبر معصوم و پیامبر اولوالعزم شد، فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) دارای یازده امام معصوم (علیهم السلام) که همه از فرزندان او هستند خواهد گردید.

ص: 132


1- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 255 256، به نقل از: کاشانی، ملا فتح اللّه، تفسیر منهج الصّادقین.

کتابنامه

1. ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد (م 656 ق)، شرح نهج البلاغه، مصحح: محمّد ابراهیم، قم: کتابخانه عمومی آیت اللّه مرعشی نجفی.

2. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، تهران: انتشارات اسماعیلیان.

3. ، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر، 1386 ق.

4. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عادل احمد، علی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق.

5. ابن عبدالبرّ، یوسف بن عبداللّه قرطبی (م 463 ق)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق: علی محمّد بجاوی، بیروت: دار الجیل، 1412 ق.

6. اربلی ، علی بن عیسی ، کشف الغمة فی معرفة الائمة ، بیروت: دارالکتاب الاسلامی، 1401 ق.

7. استرآبادی، شرف الدین علی حسینی (م 940 ق)، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة (کنز جامع الفوائد)، تحقیق: مدرسة الإمام المهدی[، قم: مدرسة الإمام المهدی[، 1407 ق.

8. بخاری، محمّد بن اسماعیل (م 256 ق)، صحیح البخاری، بیروت: دارالفکر، 1401 ق.

9. جلال الدین سیوطی، عبدالرحمان بن کمال بن محمد خضیری (م 911 ق)، الدرّ المنثور فی التفسیر المأثور، بیروت: دار الفکر، 1414 ق.

10. حسین بن عبد الوهّاب (ق 5 ق)، عیون المعجزات، قم: منشورات الشریف الرضی، 1414ق.

11. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، زیر نظر: محمّد معین (تا آذرماه 1345ش) و سیّد جعفر شهیدی، تهران: مؤسسۀ انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ دوم از دورۀ جدید، 1377ش.

12. سید بن طاووس، رضی الدین علی بن موسی (م 664 ق)، مهج الدعوات و منهج العبادات، تحقیق: حسین الأعلمی، بیروت: مؤسّسة الأعلمی، 1414 ق.

ص: 133

1. شهیدی، سید جعفر، زندگانی فاطمه زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ)، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1382ش.

2. شوشتری، محمّدتقی تستری (م 1415 ق)، قاموس الرجال فی تحقیق رواة الشیعة و محدّثیهم، قم: مؤسّسۀ نشر اسلامی، 1410 ق.

3. شیخ صدوق، ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی (م 381 ق)، عیون أخبار الرضا عَلَيْهِ السَّلاَمُ، تحقیق: السیّد مهدی الحسینی اللاجوردی، تهران: جهان.

4. ، علل الشرائع، بیروت: دار إحیاء التراث، 1408 ق.

5. شیخ مفید، محمّد بن محمّد بن نعمان عکبری بغدادی (م 413 ق)، الإرشاد، بیروت: دار المفید، 1414ق / 1993م.

6. طبرسی، فضل بن حسن (م 548 ق)، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، [بی نا]، بیروت، 1988 م/ 1408ق.

7. عاملی، سید جعفر مرتضی، بنات النبی ام ربائبه، قم: مکتبه الاعلام الاسلامی، 1413 ق.

8. عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه (م 1112 ق)، نور الثقلین، تحقیق: سید هاشم رسولی محلّاتی، قم: مؤسسۀ اسماعیلیان، 1412 ق.

9. علامۀ طباطبایی، سید محمّدحسین (م 1402 ق)، المیزان فی تفسیر القرآن، مؤسسۀ الاعلمی، بیروت، 1393 ق.

10. فرات کوفی، فرات بن ابراهیم (زنده در 307 ق)، تفسیر فرات کوفی، به کوشش: محمّد کاظم محمودی، تهران: وزارة الثقافة والإرشاد الإسلامی، 1410 ق.

11. قزوینی حائری، سید محمّدحسن، فدک، قاهره: مطبوعات النجاح، 1396 ق.

12. قمّی، علی بن ابراهیم (م 307 ق)، تفسیر القمّی، به کوشش: السید الطیب الموسوی الجزائری، مطبعة النجف الأشرف.

13. کاشانی، ملا فتح اللّه (م 988 ق)، منهج الصادقین فی الزم المخالفین، تهران: محمّدحسن علمی، 1336ش.

ص: 134

1. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، تحقیق: محمّدباقر بهبودی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403 ق.

2. محب الدین طبری، أحمد بن عبداللّه (م 693 ق)، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، تحقیق: أکرم البوشی، جدّه: مکتبة الصحابة، 1415 ق.

3. محدث قمی، شیخ عباس (م 1359 ق)، بیت الاحزان، ترجمه: محمّد محمّدی اشتهاردی، قم: انتشارات ناصر، 1369ش.

4. محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، تهران: دارالکتب الاسلامیة، چاپ هفتم،1404ق.

5. منصور علی ناصف، التاج الجامع للاُصول فی أحادیث الرسول، بیروت: دارالفکر، 1401ق.

6. نمازی شاهرودی، شیخ علی (م 1405 ق)، مستدرک سفینة البحار، تحقیق: بخل المؤلف، مؤسسۀ نشر اسلامی، 1418 ق.

7. یاقوت حموی، شهاب الدین ابی عبداللّه (م 626 ق)، معجم البلدان، [بی جا]: انتشارات دارالصادر، 1995 م.

ص: 135

49- فرزندان حضرت خدیجه(سلام علیه)

اشاره

49

فرزندان حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)(1)

سمیه صبوری

چکیده

شرح زندگانی و معرفی فرزندان حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) با استناد به منابع مهم تاریخ اسلام است. از دیدگاه نویسنده: در مورد فرزندان پسر حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) اختلاف بسیار است، اما تقریباً همگی متفق القول اند که ایشان چهار فرزند دختر داشته است . هر چند نباید غافل شویم که برخی در انتساب دختران به جز فاطمۀ زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) به محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) تردید کرده اند و ام کلثوم ، زینب و رقیّه را فرزند خواندگان آنها نامیده اند. در « سیرت رسول اللّه» از رفیع الدین اسحاق همدانی می خوانیم که: سیّد او را به خانه برد و هفت فرزند از وی ظاهر شد. سه پسر و چهار دختر. پسران قاسم و طاهر و طیب بودند. دختران ، زینب و رقیّه و ام کلثوم و فاطمه . و پسرانش هر سه در ایام جاهلیت وفات یافتند و دخترانش همه اسلام را دریافتند و با سیّد به مدینه هجرت کردند. و سیّد فرزندان را همه از خدیجه بیاورد، الا ابراهیم که از ماریۀ قبطیه بیاورد و تا خدیجه زنده بود، سیّد هیچ زن دیگری نخواست . با نگاهی به متون نظر خود را این گونه اعلام می کنیم که تعداد دختران همان چهار نفر می باشند و در مورد پسران هم از میان همه اقوال به نظریه ای که تعداد آنها دو نفر ذکر شده است بسنده می کنیم ؛ زیرا شرط عقل این است که قدر متیقّن این تعداد را در نظر بگیریم .

کلیدواژه: حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، قاسم، طاهر، طیب، زینب، رقیّه، ام کلثوم، فاطمۀ زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ).

ص: 136


1- گلستان قرآن، شمارۀ 95 (آذر 1380)، ص 29 – 30.

در سیرت رسول اللّه از رفیع الدین اسحاق همدانی می خوانیم : «پس سیّد او [خدیجه ] را به خانه برد و هفت فرزند از وی ظاهر شد. سه پسر و چهار دختر. پسران قاسم و طاهر و طیب بودند. دختران ، زینب و رقیّه و ام کلثوم و فاطمه . و پسرانش هر سه در ایام جاهلیت وفات یافتند و دخترانش همه اسلام را دریافتند و با سیّد به مدینه هجرت کردند. و سیّد فرزندان را همه از خدیجه بیاورد؛ الا ابراهیم که از ماریۀ قبطیه بیاورد و تا خدیجه زنده بود، سیّد هیچ زن دیگری نخواست .»(1)

برخی دیگر گفته اند حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) دو پسر به نام های قاسم و عبد اللّه داشته که عبد اللّه را با لقب طیب و طاهر می خوانند و دختران خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را نیز رقیّه ، زینب ، ام کلثوم و فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) دانسته اند.

ابن هشام نیز همان نظر رفیع الدین اسحاق را تکرار می کند.(2) در جای دیگری نیز در حدیثی شیعی به نقل از رسول الله (صلی الله علیه و اله وسلم) وی فرزندان خود را طاهر (عبد اللّه )، قاسم ، فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) ، رقیّه ، امّ کلثوم ، و زینب نامیده است .(3)

قول تقریباً بعیدی نیز از ابن عباس نقل شده، که خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را صاحب ده فرزند از حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) می داند(4) و برخی محدثان اهل تسنن فرزندان آن دو را بالغ بر دوازده نفر برشمرده اند.(5)

ملاحظه می شود که در مورد فرزندان پسر حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) اختلاف بسیار است؛ اما تقریباً همگی متفق القول اند که ایشان چهار فرزند دختر داشته است . هر چند نباید غافل شویم که برخی در انتساب دختران به جز فاطمۀ زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) به محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) تردید کرده اند و اّم کلثوم ، زینب و رقیّه را فرزند خواندگان آنها نامیده اند.

ص: 137


1- . همدانی ، رفیع الدین اسحاق، سیره رسول اللّه، ص 90.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 202
3- . محمّدی اشتهاردی، محمّد، حضرت خدیجه اسطورة ایثار و مقاومت، ص 238 – 239، به نقل از: شیخ صدوق، محمّد بن علی، الخصال، ص 37 - 38 .
4- . ابن منظور، محمّد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق، ج 2، ص 263.
5- . محمّدی اشتهاردی، محمّد، حضرت خدیجه اسطورة ایثار و مقاومت، ص 244.

البته این نظریه اخیر با نگاه به قرآن ، آن جا که در سورۀ احزاب پیرامون حجاب می فرماید: (یا أَیهَا النَّبِیُّ قُل لاِّزْوَاجِکَ وَ بَنَاتِکَ... ؛ ای پیامبر! به همسران و دخترانت بگو ...) کمی ضعیف به نظر می رسد. لذا با نگاهی به متون نظر خود را این گونه اعلام می کنیم که تعداد دختران همان چهار نفر می باشند و در مورد پسران هم از میان همۀ اقوال به نظریه ای که تعداد آنها دو نفر ذکر شده است، بسنده می کنیم ؛ زیرا شرط عقل این است که قدر متیقّن این تعداد را در نظر بگیریم .

نکتۀ بعدی آن که مورّخان می گویند پسران نبی؛ یعنی قاسم که کنیۀ رسول الله (صلی الله علیه و اله وسلم) نیز از نام او بود و عبد اللّه ملقب به طاهر یا طیب در خردسالی و یکی پیش از بعثت و دیگری اندکی بعد از آن درگذشتند.

عمادزاده در کتاب «زنان پیغمبر» می نویسد: «قاسم در سن چهار سالگی درگذشت و عبد اللّه یک ماه پس از وی .»(1) و باز هم این جا در مورد سن وفات آنها اختلاف فراوان است . برخی می گویند هر دو در هفت سالگی وفات یافتند و برخی گفته اند قاسم دو ساله بود که درگذشته است .

امّا روایت غم انگیزی از حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) و خدیجه کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ) نقل شده است که : «آن بانوی بزرگوار چند روز پس از وفات قاسم در خانه نشسته بود و می گریست ؛ چون اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وارد شد علت این کار را پرسید و او گفته است : از سینه هایم شیر جاری شد و من به یاد فرزند کوچکم افتادم که اکنون گرسنه و تنها در زیر خاک آرمیده است .»

نظیر این حدیث را در مورد عبد اللّه طاهر نقل کرده اند که در هر دو مورد نبی9، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را بشارت می دهد که فرزندان کوچک تو بسان فرشتگان در کنار در بهشت به انتظار ورودت به سر می برند تا با دستان کوچک خود تو را به باغ های ارم رهنمون شوند.

این موضوع نشان می دهد هر دوی پسران نبی مکرم9 و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در سن کودکی و شیرخوارگی از دنیا رفته اند. دلیل دیگر اثبات این قضیه نیز انتساب عنوان ابتر به محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) از

ص: 138


1- . بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمن، زنان پیغمبر، ص 312.

سوی کفار بود که چون پسرانش زود از دنیا می رفتند ، این چنین او را مورد استهزا قرار می دادند.

به هر حال درگذشت این دو پسر که می توانستند محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) را در پیشبرد دین خدا یاری بسیار کنند، برای این زوج نمونه بسیار گران آمده بود. از تاریخ یعقوبی نقل شده است هنگامی که قاسم در چهار سالگی از دنیا رفت ، نگاه پیامبر 9 در کنار جنازۀ او به یکی از کوه های مکه افتاد و خطاب به آن فرمود: «ای کوه ! آنچه به من در مورد مرگ قاسم وارد شد، اگر بر تو می آمد متلاشی می شدی .»(1)

اما دختران نبی مکرم 9 به سن بلوغ و ازدواج رسیدند. شاید باقی ماندن دختران از میان فرزندان نبی حکمتی در مورد این مسئله دارد که عرب دختران را خفیف می شمردند و آنها را در سن خردسالی زنده در گور می نمودند. این ننگ را قرآن مجید این گونه نکوهش می کند که : (وَ إِذَا الْمَوْءُدَةُ سُئِلَتْ * بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ؛ (2) آن گاه که در بارۀ دختران زنده به گور پرسش شود که به کدام گناه کشته شدند؟) لذا در چنین محیطی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دختران خود را بسیار گرامی می داشت و خصوصاً به غنچۀ خوش بوی کوچک خود فاطمۀ زهرا3 ام ابیها عنایت خاصی داشت و آن بانوی مکرمه را که در سختی ها و شدائد همراهش بود، سرور زنان دو گیتی می نامید.

فرزندان دختر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) عبارت اند از:

زینب : ایشان بزرگ ترین دختر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم) و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بود. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) زینب را به عقد خواهرزادۀ خود ابوالعاص بن ربیع در آورد که از آنها پسری به نام علی و دختری به نام امامه حاصل شد. علی در سنین پائین وفات یافت و اما امامه که از همسر اول خود مغیرة بن نوفل جدا شده بود پس از وفات زهرای مرضیه عَلَيْها السَّلاَمُ به وصیت خودش به عقد امیرالمؤمنین7 در آمد .

زینب هنگام حجرت نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و اله وسلم) به مدینه به همراه شوهرش ابوالعاص در

ص: 139


1- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 32.
2- . تکویر: 8.

مکه باقی ماند. به هنگام جنگ بدر (در سال دوم هجرت ) ابوالعاص از لشگریان دشمن بود که به همراه هفتاد نفر دیگر از مشرکین به اسارت نیروهای اسلام درآمد.

هنگامی که قرار شد اسرا با پرداختن فدیه آزاد شوند، زینب برای آزادی شوهرش گردنبندی که خدیجۀ کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ) در شب عروسی به گردنش آویخته بود، به مدینه فرستاد. ابوالعاص آن را به عنوان فدیه به محضر سرور عالمیان آورد و چون نگاه نبی9 به آن گردنبند افتاد بی اختیار گریست و به یاد همسر فداکارش خدیجه افتاد و فرمود: «رحم اللّه خدیجه ، هذه قلائد هی جهزتها بها؛ خداوند خدیجه را رحمت کند. این گردنبندی است که خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) آن را برای زینب فراهم کرده است .»

پیامبر 9 ابوالعاص را به شرط آن که زینب را آزاد بگذارد تا به مدینه بیاید، رها کرد و وی نیز به عهد خود وفا نمود و زید بن حارثه به مکه رفت و او را با خود به مدینه آورد. سرانجام ابوالعاص قبل از فتح مکه مسلمان شد و به مدینه آمد تا با زینب ازدواج دوباره نماید. زینب در سال هشتم هجرت در مدینه از دنیا رفت .

ام کلثوم و رقیه

دومین و سومین دختر، ام کلثوم و رقیه بودند که زندگی سختی را پشت سر نهادند. ام کلثوم و رقیه در ابتدا به در خواست ابی لهب و همسرش ام جمیل ، هیزم کش آتش جهنم ، به عقد عتیبه و عتبه فرزندان آنها در آمدند. این ازدواج با پادرمیانی ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) صورت گرفته بود، لذا خدیجۀ کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ) علی رغم آن که از خوی بد ام جمیل و فرزندش آگاهی داشت، به احترام عموی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سخن نگفت . تا جایی که پس از آشکار شدن دعوت به اسلام از سوی محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم)، عتیبه و عتبه که ام کلثوم و رقیه را در عقد خود داشتند آنها را به خانۀ پدر باز گرداندند تا مایۀ آبروریزی برای خانوادۀ محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) شوند که البته ناکام ماندند.

دو دختر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خانۀ پدر بازگشتند و پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نیز با روی خوش از آنها استقبال کردند. پس از اندکی عثمان بن عفان به خواستگاری رقیه آمد و با او تزویح نمود. اما خلق خشن عثمان سبب شد آن بانو بر اثر شدت ضربات کتک جان به جان آفرین تسلیم کند . در مورد علت قتل وی از سوی عثمان گفته اند: عثمان عموی خود

ص: 140

مغیرة بن ابی العاص که در جنگ احد دندان اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را شکست و لب وی را شکافت و اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) او را مهدور الدم نامیده بود در خانه پنهان داشت . اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چون از این امر اطلاع یافت علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) را مأمور کرد تا آن جا رود و او را به قتل رساند.

عثمان چون این را دریافت او را فراری داد و به همراه توشه و غذا از مدینه خارج کرد. در راه مرکبش هلاک شد و پیاده راه می پیمود تا جبرئیل به پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) گفت که دشمن خدا در فلان نقطه است. برو و او را بکش که مولا علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) مأمور این کار شد. پس خبر هلاکت مغیره به عثمان رسید وی به خانه نزد رقیه آمد و او را متهم کرد که جای عمویش را به اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اطلاع داده است . پس آن گاه آن چنان با چوب جهاز شتر او را پی در پی می زد تا نیمه جان افتاد و پیکرش را که به خانۀ نبی9 آوردند پس از سه روز از روح تهی شد . پیامبر 9 عثمان را که به خاطر این عمل منفور او گردیده بود از شرکت در تشیع جنازة رقیه منع فرمود. پس از رقیه، ام کلثوم نیز به عقد عثمان بن عفان در آمد و باز هم به سبب خشونت وی جان سپرد.

فاطمۀ زهرا3

اگر چه سخن گفتن در مورد این بانوی مکرم در اندازه و گنجایش این مقاله نیست و در مورد او هم چون مادر بزرگوارش می توان صفحات زیادی مطلب نوشت اما به لحاظ حفظ روند اصلی نوشتار، ذکری مختصر به میان خواهد آمد.

(إِنَّا أَعْطَینَاکَ الْکَوْثَرَ...). فاطمه کوچک ترین فرزند خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و محمد (صلی الله و اله وسلم) بود . در مورد وی احادیث ، روایات و آیات فراوانی نقل شده . اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می فرماید: «فاطمة حوراء انسیه ؛ فاذا اشتقت الی الجنة شممت رائحة فاطمة؛(1) پس فاطمه بانوی بهشتی است که به صورت انسان روی زمین در آمد. هر گاه مشتاق بهشت می گردم بوی خوش وجود فاطمه را می بویم.»

باز هم حدیثی نقل شده که از نبی9 پرسیدند چرا میزان علاقه اش به فاطمه 3 بیش از سایر فرزندانش است ، حضرت فرمود: «هنگامی که من در شب معراج به آسمان ها سیر داده شدم ، جبرئیل مرا در کنار درخت طوبی برد. میوه ای از میوه های آن درخت را چید

ص: 141


1- . عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 119.

و به من داد. آن را خوردم . سپس دستش را بر میان دو شانه ام کشید. آن گاه فرمود: «ای محمّد ! خداوند متعال ولادت فاطمه از خدیجه را به تو مژده می دهد.»(1)

از این حدیث و قریب آن از لحاظ مفهوم در کلام محدثان و راویان بسیار نقل شده است . لذا آن وجود مبارکه انسانی ممتاز و در میان زنان عصر خود سرآمد بود. نیز روایت شده قبل از حمل یافتن فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در بطن خدیجۀ کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ) ، محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) چهل روز از وی کناره گرفت و به تنهایی به عبادت و راز و نیاز مشغول گشت . فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در نه سالگی به ازدواج پسر عمویش علی بن ابی طالب7 در آمد. پس از نه سال حیات پربرکت و به دنیا آوردن فرزندانی که هر کدام بخشی از تاریخ بشریت به شمار می آیند، درگذشت .

کتابنامه

1. ابن منظور، محمّد بن مکرم (م 711 ق)، مختصر تاریخ دمشق، تحقیق: راتب حمّوش، دمشق: دار الفکر.

2. ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب اسحاق (م 284 ق)، تاریخ یعقوبی، ترجمه: محمّدابراهیم آیتی، تهران: انتشارت علمی و فرهنگی ، 1371ش.

3. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویة، به کوشش: عمر عبدالسّلام تدمری، بیروت، 1410 ق / 1990 م.

4. شیخ صدوق، ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی (م 381 ق)، الخصال، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة، 1403 ق.

5. عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه (م 1112 ق)، نور الثقلین، تحقیق: السید هاشم الرسولی المحلّاتی، قم: مؤسسة إسماعیلیان، 1412 ق.

6. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق.

7. محمّدی اشتهاردی، محمّد، حضرت خدیجه اسطورۀ ایثار و مقاومت، انتشارات نبوی، 1377ش.

ص: 142


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43 ص 2 - 6.

1. همدانی، رفیع الدین اسحاق، سیره رسول اللّه ، ویراستۀ صادق مدرسی، 1375 ش.

ص: 143

ص: 144

50- ویژگی های شخصیتی حضرت خدیجه(سلام علیه)

اشاره

50

ویژگی های شخصیتی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)(1)

مهدی وزنه

چکیده

شرح فضائل اخلاقی و معنوی و توصیف ویژگی های شخصیتی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) است. از دیدگاه نویسنده: حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از جملۀ کسانی است که دارای شخصیت مثبت و برترند و می توانند بر افراد دیگر تأثیر بگذارند و زندگی شان سرمشق دیگران و شایستۀ مطالعه و تحقیق باشد. حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) دارای امتیازات و ویژگی های شخصیتی بالایی بودند که موجب معنویت و مقدس بودن این زندگی بود؛ از جمله فداکاری های شجاعانه و کفایت قهرمانانه اش که مانند یاری مخلص و توانا با ایثاری کامل از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حمایت می کرد و مایۀ آرامش و شادی قلب اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود. او همراه و همپای اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در گذر زمان پیش می رفت. دردها و رنج ها را با شهامت به جان خرید و شجاعانه ایستادگی کرد و از روز آشنایی با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تا بعثت و از بعثت تا گرایش به اسلام و از آغاز مخالفت زورمداران با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و پیام او تا اوج فشار و ددمنشی دشمن و تا محاصرۀ همه جانبه و تبعید، همیشه و همه جا از مال و جان و اعتبارش مایه گذاشت و از پشتیبانی نهضت و پیشوای آن دریغ نکرد و لحظه ای از برق شمشیرها نترسید.

کلیدواژه: حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، شخصیت مثبت، الگوهای رفتاری، سخاوت، عفت.

مقدمه

ما انسان ها دارای دو جنبه هستیم: شخصی و شخصیتی. در جنبۀ شخصی غالب شبیه

ص: 145


1- سایت راسخون.

یک دیگریم. برای رفع تشنگی و گرسنگی آب و غذا می خوریم، لباس می پوشیم... . لیکن در جنبۀ شخصیتی با یکدیگر متفاوتیم. برخی دارای شخصیت های مثبت، فعال و معنوی هستیم. بلعکس برخی دارای شخصیتی منفی، پوچ، بی هویت... .

کسانی که دارای شخصیت های مثبت و برترند، می توانند بر افراد دیگر تأثیر بگذارند و همیشه زندگی شان سرمشق دیگران و شایستۀ مطالعه و تحقیق است. از جملۀ این افراد برتر و مناسب برای الگو شدن حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) هستند. در این مقاله به دنبال بیان برخی از ویژگی های شخصیتی این بانو در مسیر زندگی مشترکش با رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) هستیم.

1. به یاد خدا بودن

دعا یا خواندن عاشقانه و خالصانه و پرشور خدا و راز و نیاز با آن سرچشمۀ زندگی و زیبایی و قدرت، نوعی پرستش و برترین نوع یکتاپرستی است. به همین جهت دعا و نیایش در زندگی دوستان خدا جایگاه پرفرازی دارد. آنان به دعا خو می گیرند و با مناجات پرشور و شعور تا عرش خدا راه می یابند. با آن به اوج آرامش می رسند و گمشدۀ دل ناآرام خود را در آن می یابند و آن را دانشگاه آزادگی ها و بی نیازی ها و استقلال ها و برازندگی ها و خودسازی ها می بینند.

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) دائماً به یاد خدا بود و ذکر خدا را می گفت و سرآمد زنان نیایشگر بود و حتی ایشان دو حرز مخصوص خود داشت و مرتباً آن ذکرها را زمزمه می کرد از جمله: «بسم اللّهَ الرَّحمنِ الرَّحیم؛ یاحَیُّ یا قَیّوم، بِرَحْمَتِکَ اَسْتَغیثُ فَأغِثنی، وَلا تَکِلْنِی اِلی نَفْسی طَرْفَةَ عَیْنٍ اَبَداً، وَ اَصْلِحْ لِی شَأنِی کُلَّهُ؛(1) به نام خداوند بخشندۀ بخشایشگر! ای خدای زنده و استوار! به رحمتت پناهنده شدم. به من پناه بده و مرا هرگز به اندازۀ یک چشم برهم زدن به خودم وانگذار، همۀ حال و زندگی من را سامان ببخش.»

و دومین حرز ایشان: «بسم اللّهَ الرَّحمنِ الرَّحیم؛ یا اللّهُ یا حافِظُ یا حَفیظُ یا رَقیبُ؛(2) به

ص: 146


1- . سید بن طاووس، علی بن موسی، منهج الدعوات، ص 5؛ کفعمی، ابراهیم بن علی، مصباح کفعمی، ص 302؛ سید بن طاووس، علی بن موسی، الإقبال، ص 137.
2- . سید بن طاووس، علی بن موسی، منهج الدعوات، ص 5؛ کفعمی، ابراهیم بن علی، مصباح کفعمی، ص 302؛ سید بن طاووس، علی بن موسی، الإقبال، ص 137.

نام خداوند بخشندۀ بخشایشگر! ای خدا! ای نگهبان، ای نگه دارندۀ مراقب و پاسدار.»

این بانو می دانست که زندگی که با یاد خدا باشد شیرین، زیبا و دلنشین و همراه با آرامش است. این ارتباط و یاد خدا مسلماً یک طرفه نیست. این خدا است که به یاد بنده اش است و بنده هم به فضل الهی از خدا تمسک می گیرد. این ارتباط دو طرفه در زندگی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در روایتی خیلی زیبا بیان شده:

رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) فرمود: وقتی که در شب معراج جبرئیل من را به سوی آسمان ها برد، هنگام مراجعت به جبرئیل گفتم: «هَلْ لَکَ مِنْ حاجَةٍ؟؛ آیا حاجتی داری؟»

جبرئیل گفت: «حاجَتی اَنْ تَقْرَاَ عَلی خَدیجَة مِنَ اللّهِ وَمِنّی السَّلام؛ حاجت من این است که سلام خدا و سلام من را به خدیجه برسانی.»

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وقتی که به زمین رسید، سلام خدا و جبرئیل را به خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) رساند. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) گفت: «اِنَّ اللّهَ هُوَ السَّلامُ، وَ مِنْهُ السَّلامُ، وَاِلَیهِ السَّلامُ، وَ عَلی جِبرئیلَ السَّلامُ؛(1) همانا ذات پاک خدا سلام است و از او است سلام و سلام به سوی او باز می گردد و بر جبرئیل سلام باد.»

همراهی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و دیدن معجزات و نشانه هایی از حضرت، این ارتباط و به یاد و در ذکر خدا بودن را قطعاً محکم تر می کرد؛ چرا که بانویی که حاضر می شود همۀ ثروت و جان و مال خود را در راه خدا بدهد و از همۀ هستی اش بگذرد، نشان دهندۀ ارتباط بسیار عمیق و محکم او با خدا است. در روایت آمده اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در حضور خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از نیروی ولایت خود استفاده و می خواستند دو چشمان زن نابینایی را شفا دهند، به همین جهت به آن زن نابینا گفتند: «قطعاً دو چشمان تو باید سلامتی خود را به دست آورند.»

در این لحظه خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) چون هم خود زنی با خدا بود و می دانست اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هم در نزد

ص: 147


1- . شیخ طوسی، محمّد بن حسن، الامالی، ص 175؛ راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 529؛ بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیرالقرآن، ج 3، ص 493؛ قمی مشهدی، میرزا محمّد، کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج 7، ص 349؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 102؛ صالحی شامی، محمّد بن یوسف، سبل الهدی و ارشاد فی سیرة خیر العباد، ج 11، ص 157.

خدا دارای مقامی بالا است، با قاطعیت گفت: «هذا دُعاءٌ مُبارَکٌ؛(1) این بینایی، نتیجۀ دعای پربرکت پیامبر است.»

2. شجاعت و کفایت

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) دارای امتیازات و ویژگی های شخصیتی بالایی بودند که موجب معنویت و مقدس بودن این زندگی بود؛ از جمله فداکاری های شجاعانه و کفایت قهرمانانه هایش که مانند یاری مخلص و توانا با ایثاری کامل، از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حمایت می کرد و مایۀ آرامش و شادی قلب اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود. او همراه و همپای اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درگذر زمان پیش می رفت. دردها و رنج ها را شهامت مندانه به جان خرید و شجاعانه ایستادگی کرد و از روز آشنایی با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تا بعثت و از بعثت تا گرایش به اسلام، و از آغاز مخالفت زور مداران با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و پیام او تا اوج فشار و ددمنشی دشمن و تا محاصرۀ همه جانبه و تبعید، همیشه و همه جا از مال و جان و اعتبارش مایه گذاشت و از پشتیبانی نهضت و پیشوای آن دریغ نکرد و لحظه ای از برق شمشیرها نترسید و با همۀ وجود نشان داد در راه عدالت است.

خالصانه و شهامت مندانه در برابر بیداد می ایستد و از سرزنش هیچ سرزنش کنندۀ فریب کار و ستم پیشه ای نمی هراسد. از جملۀ نمونه های شجاعت این بانو در زندگی، در قالب داستان، عبارت اند از:

سال های آغاز بعثت بود، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) می گوید: پیامبر از غار حرا به خانه برگشت، ولی بسیار ناراحت بودند، پرسیدم: «مَاالذّی اَرَی بِکَ مِنَ الکابَة وَ الحُزنِ مالَمْ اَرَهُ نیکَ مُنْذُ صُحْبَتی؟؛ ای پیامبر! نشانه های اندوه را در چهره ات می بینم که هرگز از ابتدای زندگی مشترک تا حال تو را این طور محزون ندیده بودم علت چیست؟»

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «یَحْزُنُنِی غیْبَةُ عَلِیِّ؛ ناپدید شدن علی من را نگران کرده است.» علی از من جدا شد و معلوم نیست در کجا است؟ [ماجرا از این قرار بود که عده ای از مسلمانان بر

ص: 148


1- . ابن مغازلی، علی بن محمّد، مناقب الامام علی ابن ابی طالب، ج 1، ص 83؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 18، ص 17.

اثر دوری از گزند یورش مشرکین پراکنده شده بودند. در این میان بین حضرت علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) و اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز جدایی افتاده بود.]

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) عرض کرد: «بر شترم سوار می شوم و به جست وجوی علی می پردازم تا به او برسم؛ مگر این که مرگ بین من و او فاصله بیندازد.»

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با شجاعت تمام سوار بر شتر خود شد و در کنار کوه های مکه به جست وجو ادامه می داد. ناگهان در تاریکی، قیافۀ شخصی را دید. به او سلام کرد تا از صدای جواب سلام بفهمد که آیا او علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) است یا شخص دیگری است.

او علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) بود گفت: «و علیک السَّلامُ ... ؛ و بر تو باد سلام، آیا تو خدیجه هستی؟» خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) گفت: آری، و بعد شترش را خواباند و به علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) گفت: «پدر و مادرم به فدایت، سوار شتر شو.» علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) فرمود: «تو از من سزاوارتر هستی که بر شتر سوار شوی، پیش پیامبر برو و به او خبر بده تا من بیایم.»

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به خانه رسید. دید اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در کناری ایستاده و دست به سینه اش می کشد و سه بار این دعا را می خواند: «اَللَّهُمَ فَرِّج هَمّی وَ بَرِّد کِبَدِی بِخَلیل عَلِیِّ ابْنُ ابی طالب؛(1) خدایا! اندوهم را برطرف کن و دلم را به دیدار خلیل و دوستم علی خنک کن.»

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گفت: «خداوند دعایت را مستجاب کرد، بر تو مژده باد.» اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با شنیدن این مژده بلند شد و دست هایش را به سمت آسمان بلند کرد و یازده بار گفت: «شُکراً لِلْمُجیب، شُکراً لِلْمُجیب ...؛(2) از درگاه خداوند اجابت کنندۀ دعا، شکر و سپاس گزاری می کنم.»

از نمونه های دیگر شجاعت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ): در سال ششم یا پنجم بعثت بود که این آیات بر قلب اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نازل شد: (فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکینَ * إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئینَ، الَّذینَ یَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ؛(3) پس تو به صدای بلند آنچه مأموری به خلق برسان و

ص: 149


1- . فرات کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات کوفی، ص 547؛ سیلاوی، غالب، الانوارالساطعه من الغراءالطاهره، ص 348.
2- . طبری، عمادالدین ابوجعفر محمد، بشارت المصطفی، ص 217.
3- . حجر، 94 96.

از مشرکان روی بگردان. همانا ما تو را از شرّ تمسخر و استهزا کنندگان مشرک محفوظ می داریم. آنان که با خدای یکتا خدایی دیگر گرفتند به زودی خواهند دانست).

به خاطر همین رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) در مراسم حج بر بالای کوه صفا رفت، با ندایی بلند سه بار فرمود: «یا اَیُّها النّاسُ اِنِّی رَسُولُ اللّهِ رَبُّ العالَمین؛ ای مردم! من رسول خداوند پروردگار جهانیان هستم.»

مردم به سوی آن حضرت آمدند و متوجه او شدند. سپس رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) بر بالای کوه مَرْوه رفتند و دستش را بر گوش شان گذاشتند و سه بار با صدای بلند فرمود: «یا اَیُّها النّاسُ اِنِّی رَسُولُ اللّه؛ِ(1) ای مردم! من رسول خدا هستم.»

در این هنگام بت پرستان با چهرۀ خشم آلودی به او نگاه می کردند. ابوجهل آن چنان سنگی به سوی آن حضرت انداخت که بین دو چشمانش شکست. سایر مشرکین هم به دنبال ابوجهل به آن حضرت سنگ پرتاب می کردند.

رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) با عجله به طرف کوه رفتند و بر بالای آن به سنگی تکیه دادند. مشرکین باز هم به دنبال رسول خدا بودند و به هر طرف می دویدند. در این هنگام مردی پیش حضرت علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) [در آن هنگام حدود سیزده سال داشت] آمد و گفت: «محمّد کشته شد.»

حضرت علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) سراسیمه به خانۀ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) رفت و در را کوبید. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) پشت درآمد و فرمود: کیست؟ علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) گفت: من هستم. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) پرسید: محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) کجا است؟ علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) گفت: خبر ندارم، ولی شنیدم که مشرکین او را سنگ باران کرده اند. حالا نمی دانم که او زنده است یا کشته شده است؟ مقداری آب و غذای «حیس» (که یک نوع حلوا بود از خرما و روغن و آرد درست می شد) به من بده و با من بیا تا به دنبال او برویم که مسلماً الآن تشنه و گرسنه است.

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) غذا و آب را برداشت و از خانه بیرون آمد و همراه علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) به طرف کوه حرکت کردند تا به کوه رسیدند. حضرت علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) به خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) فرمود: «تو به طرف درۀ کوه برو و من به بالای کوه می روم.»

ص: 150


1- . سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، ص 159، برگرفته از بحار الأنوار، ج 18، ص 241.

علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) فریاد زد: «ای رسول خدا! جانم به فدایت کجا هستی؟ و در کدام گوشه افتاده ای؟» حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) هم با آهی می گفت: «مَنْ اَحَسَّ لِیَ النَّبِیِّ المُصطَفی؟ مَنْ اَحَسَّ لِیَ الرَّبیعَ المُرتَّضی؟ مَنْ اَحَسَّ لِیَ المَطرودَ فِی اللّه؟ مَنْ اَحَسَّ لِیَ اَبَالقاسِمِ؟؛ چه کسی از پیامبر برگزیده برای من خبر می آورد؟ چه کسی از بهار پسندیده به من اطلاع می دهد؟ چه کسی از آن شخصی که در راه خدا رانده شده من را آگاه می کند؟ چه کسی از ابوالقاسم من را با خبر می نماید؟»

در این لحظه جبرئیل بر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرود آمد. وقتی که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) او را دید اشک از چشمانش سرازیر شد و فرمود: «می بینی که قوم من با من چه کردند؟ من را تکذیب کردند و از جامعه راندند، به من حمله کردند.»

جبرئیل عرض کرد: «ای محمّد! دستت را به من بده» و بعد دست آن حضرت را گرفت و او را به بالای کوه نشاند و فرش مخملی بهشتی از زیر پرش بیرون آورد و آن را بر زمین کوه انداخت و اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را روی آن نشاند و بعد فرشتگان مقرب هر کدام پس از دیگری به خدمت اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می آمدند و از او اجازه خواستند، تا مشرکین را نابود و هلاک کنند؛ ولی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «من به عنوان عذاب رسانی مبعوث نشده ام، بلکه به عنوان رحمت برای جهانیان برانگیخته شده ام»: «دَعُونِی وَ قَوْمِی فَاِنَّهُمْ لایَعْلَمُونَ؛ من و قومم را به خود واگذارید، آن ها ناآگاه هستند.»

در این هنگام جبرئیل به حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نگاه کرد که در کوه به دنبال گم شدۀ خود است. به رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) عرض کرد: «من ربّها وَ منّی السَّلامُ، وَبَشّرها بَیتٍ فِی الجَّنَة مِن قَصبٍ لاضَحبٍ فِیه وَ لانَصبٍ؛ آیا به خدیجه نگاه نمی کنی که فرشتگان آسمان از گریۀ او گریه می کنند. او را صدا بزن و سلام من را به او برسان. به او بگو خداوند به تو سلام می رساند و او را مژدۀ بهشت بده که در آن خانه ای از یک قطعۀ بلورین ساخته شده و آراسته به طلا است و در آن هیچ گونه رنج و نگرانی نیست.»

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را دید و او را صدا زد؛ در حالی که از صورت اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خون روی زمین می ریخت و اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آن خون ها را پاک می کرد. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) وقتی که به رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) نزدیک

ص: 151

شد و چهرۀ خون آلود او را دید با آهی جان کاه گفت: «پدر و مادرم به فدایت، بگذار قطرات خون چهره ات بر زمین بریزد.» اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «می ترسم، پروردگار زمین بر اهل زمین غضب کند.»

وقتی که شب شد، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از فرصت استفاده کردند و همراه علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به خانه رفتند. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در خانۀ خود، آن حضرت را در حجره ای که دیوارهایش با سنگ ساخته شده بود، قرارداد و سقف آن را با تخته سنگ هایی پوشاند و در روبه روی آن حضرت ایستاد و او را در جامه اش پنهان کرد.

مشرکین آمدند و به سوی جایگاه اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سنگ می انداختند و از هر طرف سنگ می آمد. دیوارها و سقف سنگی محل اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مانند سپر، مانع از آمدن سنگ ها می شد و آن سنگ هایی که از طرف روبه رو می آمدند، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با شجاعت و شهامت بسیار خود را سپر آن سنگ ها قرار می داد تا به بدن نازنین همسرش اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برخورد نکند. در این هنگام خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) فریاد می زد: «ای گروه قریش! آیا زن آزاد را در خانۀ خود سنگ باران می کنید؟»

وقتی که مشرکین این فریاد را شنیدند، منصرف شدند و از آن جا رفتند. فردای آن روز اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خانه خارج شد و کنار کعبه رفت و در آن جا نماز خواند و به راز و نیاز با خدا پرداخت.(1)

3. حیا و عفت

عفت، یکی از صفات نفسانی است که شهوت نیروی سرکش را مهار می کند. عفت و حیا، تمام حرکات و سکنات و گفتار و قلم انسان را کنترل می کند تا آنچه را که دلش می خواهد نکند و هر چه را نفسش اراده کرد به قلم و زبان نیاورد و انجام ندهد. این حالت پسندیدۀ روحی و روانی و این منش مترقی از ویژگی های انسان خردمند و خردورز است. از عوامل

ص: 152


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 18، ص 243؛ صادقی تهرانی، محمّد، الفرقان فی تفسیرالقرآن بالقرآن، ج 16، ص 248؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج 6، ص 86؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 102؛ مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج 6، ص 25؛ صالحی شامی، محمّد بن یوسف، سبل الهدی و ارشاد فی سیرة خیر العباد، ج 7، ص 148؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 1، ص 508.

مهم و مؤثر روانی و مردمی در جلوگیری از قانون گریزی و مرزشکنی و خودکامگی و خودسری است و از راه کارها و ابزارهای لازم برای ساختن جامعه و تمدن و محیط و شرایط و فضای اجتماعی و سیاسی و قضایی و اقتصادی مطلوب برای تأمین حقوق و حرمت و آزادی و امنیت انسان ها و باعث وجاهت و زیبایی و کرامت و آبروی فرد و جامعه و خانواده و نظام در برابر خدا، خویشتن، افکار عمومی و تاریخ است.

در کل حیا برای هر انسانی نیکو است، اما در بانوان و زنان نیکوتر و پسندیده تر است. این ویژگی شخصیتی در حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نیز بسیار بارز و نمونه بود. آن بانو در زندگی شان در برخورد با نامحرم همیشه از پشت پرده و حجاب صحبت می کردند؛ حتی در جلسۀ خواستگاریشان، به نقل تاریخ از پشت پرده صحبت می کردند، مگر جایی که با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) صحبت های آخر را کردند.(1)

از نمونه های دیگر عفت و حیا، مخصوصاً در شب هایی که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نبودند، این بود که شبی که به امر الهی چهل شب را دور از همسر خود بودند. نوشته شده که این بانو سرخود را در هنگام شب می پوشاندند و پردۀ در را می انداختند و در خانه را می بستند. (2) این ها همه نشانه های عفت و حیا است، آن هم درزمان های جاهلیت و تیره و تاریک که چنین رفتارهایی را نمی توان در شخصی سراغ گرفت.

از بارزترین نمونۀ حیا و وقار خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را می توانیم در لحظات آخر زندگی شان پیدا کنیم. او در آن لحظه خود را از خدا طلبکار می دانست و نه از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ). به همین خاطر از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خواست که دعایش را بدرقۀ راه او کند. از درگاه الهی برایش آمرزش بطلبد و قبل از به خاک سپردنش لحظاتی خود اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در قبر او وارد و با نماز و دعایش آن جا را پر از برکت کند.

ص: 153


1- . سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، ص 100؛ محدث نوری، میرزا حسین، مستدرک وسائل الشیعه، ج 14، ص 203؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 69؛ محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص214.
2- . حلّی، علی بن یوسف، العدد القویة، ص 219؛ سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، ص 127.

پس از آن یک تقاضای مادی از همسرش داشت، ولی احساس شرم و حیا به او اجازۀ مطرح کردن آن را نمی داد. به خاطر همین اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و دخترش فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را تنها گذاشت و بیرون آمد. او به دخترش گفت: «یاحَبیبی وَ یاقُرَّةَ عَیْبنی! قَولی لابیک انَّ اَنّی تَقولُ اَنَا خائِفَةٌ مِنَ القَبراُریدُمِنکَ رَدائکَ الذّی تَلِبسُهُ حینَ نُزُولِ الوَحیُ تَکَفِّنُنِی فیه؛ (1) هان ای محبوب مادر، نور چشمم، به پدر گران قدرت بگو، مادرم می گوید من از خانۀ قبر، شب اول قبر و تنهایی در قبر نگرانم و می ترسم. از شما تقاضا دارم یکی از جامه های خود را که به هنگام فرود فرشتۀ وحی و دریافت پیام خدا و راز و نیازهای شبانه می پوشیدید، به من هدیه کنید تا پس از مرگ، بدنم را با آن کفن کنم.»

فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) تقاضای مادر را به پدر گفت و اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خواستۀ یارش را انجام داد و بلافاصله ردایش را به فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) دادند و او هم آن ردا را با خوشحالی پیش مادر برد.

برای اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) این لحظات بسیار سخت بود؛ زیرا اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) خیلی علاقه داشت. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) حتی در آخرین لحظات عمرش، حیا و عفتش، را که یکی از عواملی بود که گرمی و آرامش کانون خانواده و تداوم زندگی و عشق و علاقه به همسرش را بیشتر می کرد، حفظ کرد.

اصولاً نظام خانواده در اسلام بر پایۀ حیا و عفت و ایمان و تقوا استوار شده است. اگر زن دارای حجاب و حیا باشد، شوهرش هم دارای چشم پاک و آرامش خاطر او خواهد بود؛ اما اگر زنی از بی بندوباری جهان غرب تقلید کند، نه تنها کانون گرم خانواده را به هم می زند بلکه در جهنم ابدی و دائمی خواهد سوخت.

4. بخشندگی و سخاوت

نمونۀ بارز بخشندگی و سخاوت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از همان زمانی که این پیوند مقدس شکل گرفت بیشتر به چشم می خورد؛ مخصوصاً آن جایی که به ورقه گفت: «هرچه در دست من است

ص: 154


1- . سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، ص 375؛ محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 203.

از مال و عبد هبه کردم به محمّد، هر طور که می خواهد تصرف کند.» پس ورقه فریاد زد: «ای جماعت عرب، خدیجه خودش و مالش و بنده هایش و تمام آنچه که در ملک او است را به پیامبر هبه کرد.»

زهری می گوید: «خدیجه به پیامبر انفاق کرد؛ چهل هزار، چهل هزار.»(1)

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز در مورد بخشش و بزرگی او فرمایشاتی دارند از جمله: «ما رَأیتُ مِنْ صاحِبَةٍ لاَجیرٍخَیراً مِنْ خَدیجة، مالُنّا نَرْجِعْ اَنَا وَصاحِبی الّا وَجَدْنا عِنْدَنا تُحْفَةً مِنْ طَعامٍ تَحْباَهُ لَنَا؛(2) من کارفرمایی پرمهرتر و حق شناس تر و بهتر از خدیجه نسبت به کارکنان و کارگزارانش ندیدم. هر گاه من و دوستم پس از کار، پیش او می رفتیم، می دیدیم غذایی گوارا برای ما آماده کرده و آن را به ما هدیه می داد و بزرگ منشانه و انسانی رفتار می کرد.»

در جریان محاصرۀ چند سالۀ اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به همراه یاران هاشمی و دیگران در درۀ ابوطالب (شعب ابوطالب) یکی از عوامل پایداری اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مردم با ایمان، بخشندگی و بزرگ منشی و سخاوت جناب ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) و جهاد مالی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بود که گفته اند: «واَنْفَقَ اَبوطالبٍ وَ خَدیجَةَ جَمیعَ مالَهُما؛(3) ابوطالب و خدیجه برای نجات مردم، همۀ ثروت و امکاناتشان را در این راه خرج کردند.»

بر این اساس است که بسیار در تاریخ آمده: «کَفاها شَرَفاً فَوقَ شَرَفٍ اَنَّ الاِسلامَ لَمْ یَقُمْ اِلّا بِمالِها وَ سَیْفَ عَلِیِّ بْن ابی طالب کَمارُوِیَ مُتَواتِراً؛(4) همین افتخار و شرافت که برترین افتخار و شرافت است برای خدیجه بس که آیین اسلام پا نگرفت و کمر راست نکرد، مگر با ثروت خدیجه و شمشیر علی؛ چنان که این مطلب به طور متواتر (یعنی بسیار که موجب علم است) نقل شده است.»

ص: 155


1- . الحسون، محمّد، اعلام النساء، ص 321.
2- . ابن سید الناس، ابوالفتح محمد یعمری، عیون الأثر، ج 1، ص 64؛ یاقوت حموی، شهاب الدین ابی عبداللّه، معجم البلدان، ج 1، ص 211؛ بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوة، ج 1، ص90.
3- . راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائج، ج 1، ص 85؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 19، ص16.
4- . مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77.

5. شریک و مشاور همه

مشارکت و همکاری در خانواده خود یک نوع محبت کردن است که زندگی را شیرین و شیرین تر می کند. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) شریک و مشاور واقعی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بودند؛ مخصوصاً در دغدغه های اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، وزیری توانا و کارآمد بودند. همواره همدم، مونس، یار مخلص و شریک و غم خوار اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بودند. هر حادثه ای که موجب ناراحتی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می شد، خداوند به وسیلۀ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) گشایش در کار او ایجاد می کرد و او موجب تسکین و رفع اندوه، و آرامش اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می شد و این برنامه تا پایان عمرشان ادامه داشت و کم نمی شد.

در همۀ صحنه های پرخطر و سرنوشت ساز، هم چون اعلام بعثت و دعوت در آن فضای پر از تعصب و تاریک اندیشی، در اقامۀ نماز و فرهنگ آن، در دعوت بستگان و نزدیکان،(1) در بیعت با خدا و دین و آیین و اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، آن بانو در تمام مشکلاتی که در طول زندگی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رخ داد مخصوصاً در سال های پس از انگیزش اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به رسالت و پس از دعوت آسمانی او و فرود آیات که با نفی پرظالمانه بیدادگران همراه بود، نه تنها یار و یاور اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود، بلکه مانند مادری پرمهر و خردمند برای تمام مسلمان ها مایۀ امید و پشت گرمی و قوت قلب و پناه و پشتیبان بود و با شکیبایی قهرمانانه، تحمل و مدارای عالی، سرمشقی برتر برای همۀ طالبان آن زمان و همۀ زمان ها بود.

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) همیشه همتای زندگی خود، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به پایداری و مقاومت مشورت می داد و با مهر و درایت، دردها و رنج های اجتماعی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را آرام می کرد و به یاری خدا به او راه حل و انگیزه می داد. نقش خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در همراهی و همفکری و مشورت با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مردم آزادی خواه از اوایل روزهای بعثت تا آخرین لحظات زندگی اش طوری بود که با رحلت آن بانو، نه تنها اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) و مسلمانان، بلکه دوست و دشمن فهمیدند که اسلام پشتیبانی پراعتبار و اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، یار و مشاور و وزیری بهتر و توانمند و مردم مسلمان پناهگاهی استوار

ص: 156


1- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 63؛ ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج 2، ص 367؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج1، ص 147؛ حاکم حسکانی، عبیداللّه بن احمد، شواهد التنزیل لقوائد التفضیل، ج 1، ص 485.

چون خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را از دست داده اند. (1)

در این باره آورده اند که: «وَکانَتْ خَدیجَةُ وَزیرَةَ صِدْقٍ عَلَی الاِسلام، وَکانَ رَسُولُ اللّهِ یَسْکُنُ اِلَیْها؛(2) خدیجه وزیر راستین اسلام و مشاور خردمند و شجاع پیامبر بود و آن حضرت به حمایت او بر انبوه مشکلات موفق می شود و آرامش پیدا می کرد.»

6. صبر بر مشکلات

این بانوی جمال و کمال در دوران دشواری و سختی و در گیرودار مشکلات طاقت فرسا، که در زندگی اش با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رخ می داد، شکیباترین و پرتحمل ترین مددکار بود و در برابر همۀ رویدادهای سخت و پی درپی سنگ صبور و حتی آرامش بخش دل اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و اطرافیان بود.

مشکلات و سختی ها از سخن های گزنده و موضع گیری های زننده و جسارت و اهانت و دروغ انگاری به اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خانوادۀ اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تا بی اعتنایی هایی که از طرف زنان جاهل مغرض قریش به خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) داشتند، که چرا با آن همه حشمت و شوکت با یتیم ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ)، محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) تهی دست و فقیر ازدواج کرده است. همه و همه را در قلب خود می فشرد و صبر می کرد. ولی مشکلات به این جا ختم نمی شد و این زنان حتی تا بعد از ازدواج با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) قهر بودند و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) هم چنان به این سختی ها صبر کرد و البته این صبر بی نتیجه نبود؛ چون وقتی زمان وضع حمل زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) رسید خداوند با فرستادن چهار بانوی بهشتی او را مورد رحمت و لطفش قرار داد.(3)

این بانو هم چنین سال هایی طولانی شکنجه های جسمی و روحی دژخیمان مخالف را که بر همتای گرامی اش به خاطر دعوت به توحید و تقوا و رعایت مقررات خدا و حقوق بشر بود، تحمل کرد و همراهی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به هیچ بهایی از دست نداد و با پذیرش تبعید و

ص: 157


1- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 175.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 11.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص70 71؛ سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، ص 102.

محاصره و تحمل گرسنگی و روزهای دشوار و بیداری شب های پر ترس و وحشت بر توفیقات خود می افزود.(1)

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) صبر بر مصیبت های جان سوز دیگری در طول زندگی اش کرد؛ از جمله از دست دادن دو پسرش قاسم و عبد اللّه بود. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بر این مصیبت ها گریه می کرد، ولی همیشه هیچ صبری بدون نتیجه نمی ماند. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وقتی بی تابی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را دید به او فرمود:

«یَا خَدِیجَةُ أَمَا تَرْضَیْنَ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ أَنْ تَجِی ءَ إِلَی بَابِ الْجَنَّةِ وَ هُوَ قَائِمٌ فَیَأْخُذَ بِیَدِکِ وَ یُدْخِلَکِ الْجَنَّةَ وَ یُنْزِلَکِ أَفْضَلَهَا وَ ذَلِکِ لِکُلِّ مُؤْمِنٍ إِنَّ اللَّهَ أَحْکَمُ وَ أَکْرَمُ أَنْ یَسْلُبَ الْمُؤْمِنَ ثَمَرَةَ فُؤَادِهِ ثُمَّ یُعَذِّبَهُ بَعْدَهَا أَبَداً؛(2) ای خدیجه! آیا خشنود نمی شوی هر گاه روز قیامت شود جلو در بهشت برسی، آن کودک در آن جا ایستاده باشد و دستت را بگیرد و تو را به عالی ترین خانۀ بهشت جای دهد؟ این برنامه برای هر انسان با ایمانی وجود دارد. خداوند متعال بزرگوارتر است که میوۀ دل مؤمنی را بگیرد و او صبر و تحمل کند و در راه خدا به حساب آورد و خدا را حمد و شکر کند، با این وصف خدا او را عذاب کند؟»

7. مهر و حق شناسی

زندگی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در شرایط جدید، هر روز زیباتر و با لطافت تر می شد؛ چرا که فضای زندگی اش لبریز از عشق و خرد و خداپرستی و انسان دوستی و شایستگی و درایت بود.

او به همتای زندگی اش مهر و عشقی آسمانی داشت و او را در اندیشه و کارها با تمام وجود یاری می کرد و در ابعاد مختلف زندگی، از نظر فرهنگی و اخلاقی و منش فردی و اجتماعی با او صحبت می کرد و در همۀ کارها با او دوستانه و قهرمانانه بود.

راستی اگر زندگی خانوادگی بر اساس هماهنگی در اندیشه و هدف و همگرایی در آرمان و ادب تشکیل شود، در تمام مراحل آن مهر و عشق، رعایت حقوق متقابل و

ص: 158


1- . طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 79؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 379.
2- . کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب، الکافی، ج 3، ص 218؛ شیخ حر عاملی، محمّد بن حسن، وسایل الشیعه، ج 3، ص 243.

ارزش های مهم شخصیتی مخصوصاً حق شناسی و کم توقعی حاکم باشد، چقدر دوست داشتنی و سعادت مندانه خواهد بود.

این ویژگی در خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بسیار بارز بود؛ چرا که او تا اندکی از اندیشه و منش بالا و موقعیت شکوه بار همسر خود در بارگاه خدا و آیندۀ درخشان او آگاه بود. به خاطر همین مانند یک زن نواندیش و با ادب، بلکه بهتر و بیشتر از آن، به همسرش احترام می گذاشت و در برابر او سراپا گوش و هوش و عشق و حق شناسی بود و تلاش می کرد آن طور که باید و شاید قدرشناس باشد.

در این زندگی حق شناسی و مهر و علاقه دو طرفه و متقابل بود. هم خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) را خردمندترین، تواناترین، گرامی ترین، عزیزترین، امانت دارترین، پاک ترین، پروا پیشه ترین، با معنویت ترین و آراسته ترین انسان ها می دید و در مقابل محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) نیز به خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) عشق می ورزید و احترام می گذاشت؛ احترامی که شایسته و بایسته و وصف ناپذیر بود.

این تکریم و حق شناسی محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) به خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) هم، نه تنها به خاطر ویژگی های بارز شخصیتی او یعنی معنویت و هوشمندی و نواندیشی و پاک منشی و... در زندگی بود، بلکه به این خاطر بود که او را سالار دختران و زنان می دید. مادر نسل ماندگارش بود و فرهنگی از فضیلت ها و مجموعه ای از عظمت ها و ارزش های بالایی بود؛ ارزش هایی که اگر تنها یکی از آن ها در زنی وجود داشته باشد، شایستگی قدرشناسی دارد.

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خاطر عشق و علاقۀ متقابل هر جا می دید عده ای تلاش می کنند تا موقعیت والا و جایگاه خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را در قلب اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پایین بیاورند یا از بین ببرند، پس از پند و اندرزها و ظرافت های تربیتی و اخلاقی، با صراحت و ظرافت، می فرمود: «کار عشق آن بانو، خدایی و آسمانی است، نه زمینی و زودگذر.»

عایشه می گوید: «به هیچ کدام از زنان پیامبر مانند خدیجه اش، احساس حسادت نکردم؛ چون او در قلب پیامبر به طور خاص بود؛ به طوری که پیامبر نه تنها خدیجه، بلکه هر کس و هر چه که نشان از خدیجه را داشت، می دید، به چشم دیگری نگاه می کرد.»

او هر وقت هدیه ای داشت، ابتدا سهم دوستان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را می فرستاد. یک بار عایشه به

ص: 159

این کار او اعتراض کرد که: «چقدر از شکوه و عظمت خدیجه می گویی؟» آن حضرت فرمود: «اِنِّی رُزِقْتُ حُبَّها؛(1) خدا عشق او را رزق و روزیم ساخته است.» و برای عایشه روشن کرد که نه تنها خود خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و منش او را، بلکه دوستان او را نیز دوست دارد: «اِنِّی لَاُحِبُّ حَبِیْبَها.»(2)

8. ایجاد فضای پربرکت و معنوی در خانه

جامعه ها و تمدن ها در راه رشد و کمال به تدریج به ارزش های اخلاقی و انسانی بها داده اند و به پاکی و آزادگی و آراستگی به فضیلت ها اهمیت داده اند؛ به خاطر همین برخی مکان ها و زمان ها مورد تجلیل و احترام قرار می گیرند و برای آن ها حریم و حرمتی در نظر گرفته می شود.

در نگرش اسلامی هم، همۀ مسجدها مخصوصاً «مسجدالحرام» مورد توجه قرار گرفته و برای حفظ حرمت آن، مقررات ویژه ای قرار داده اند که مثلاً از ورود آلودگان به وبای شرک و میکروب کفر و حق ستیزی جلوگیری شود. خانۀ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) هم یکی از آن مکان های مقدس است که به خواست خدا و تلاش ها و تدبیرهای خود خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، این سرا، سرای سعادت و سعادت زا و پربرکت و با معنویت و تاریخ ساز باقی ماند.

به گواهی محدثان و تاریخ نگاران، این خانۀ مبارک پیش از اسلام و فرود وحی و بعثت اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، خانۀ پاکی و پروا بود؛ چرا که بانویی در آن زندگی می کرد که همه و همه، آشنا و بیگانه و کوچک و بزرگ او را «طاهره»، پاک روشن و پاک منش می شناختند. او در این خانه، به انفاق و رسیدگی به محرومان و درماندگان جامعه و انجام کارهای شایسته ای که از آموزه های پیامبران پیشین و کتاب های آسمانی یاد گرفته، می پرداخت.

هم چنین این خانه پیش از اسلام این سعادت و لیاقت را داشت که کانون مهر و محبت به محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) گردید. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با نهایت صفا و اخلاص آن حضرت را به زندگی مشترک و پیوند مبارک دعوت کرد و او نیز پس از خانۀ ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) آن خانه را برای زندگی خانوادگی

ص: 160


1- . گنجی شافعی، محمد بن یوسف، کفایة الطالب فی مناقب علی بن ابی طالب، ص 359.
2- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 206؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 438.

انتخاب کرد و این خانه را پربرکت تر نمود.

به این ترتیب آن خانه، به عنوان پناهگاه برترین افراد، یعنی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، از شورش دژخیمان و تاریک اندیشان تبدیل شد و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با تمام سعی خود به آن مرد زندگی اش پناه داد و همۀ اعتبار و وجاهت و نفوذ اخلاقی خود را برای تأمین سلامت و امنیت فدا کرد و با گذشت زمان آن خانه با معنویت تر می شد.

هم چنین مکانی شد برای عروج اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به سفر یا سفرهای معراج بود، و آن حضرت از آن جا به «مسجدالاقصی» برای عروج به آسمان ها و عالم بالا رفت و محل برگشت آن حضرت هم دوباره همان خانه بود. به این ترتیب اسلام در آن خانه ظهور کرد و پناهگاه مسلمانان هم شد.

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در این خانه بود که یگانه دختر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) را به دنیا آورد، و محل رشد و شکوفایی شخصیت پر معنویت آن دختر و محل انس و الفت او با مادرش خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) شد. این مکان محل دوران خردسالی و کودکی و نوجوانی و جوانی علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) و محل رشد و تربیت او هم بود.

از همۀ این ها برتر و بالاتر، آن خانه محل فرود فرشتۀ وحی و رفت و آمد فرشت گان بود که به حضور اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می آمدند و می رفتند. در سال های اولیۀ بعثت که شرک گریان و محافظه کاران و مخالفان تحول و دگرگونی جامعه که بر آزادی و امنیت او هجوم می آوردند، تنها آن خانه بود که کانون امن و امان و محل پرستش خلوت و آرام آن حضرت و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) و برخی از پیشگامان دیگر بود.

به دنبال این مشکلات بود که شبی پرخطر اتفاق افتاد و امیرالمؤمنین7 جان خود را به خطر انداختند و برای تضمین سلامت و امنیت اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، بر رختخواب اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که از همین خانه بود خوابید و به آن افتخار بزرگ رسید و اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) توانستند از حلقۀ محاصرۀ دشمن به سوی غار «حرا» و از آن جا به سمت مدینه رفتند و دختر گران مایه اش فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در این بحران در آن خانه ماند و خدا می داند که در آن شب سخت چه وحشت و دلهره ای بر او

ص: 161

حاکم شد و تنها این خانه بود که سرای ایمان، مبدأ هجرت و شاهد دغدغه ها و دلهره های فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) است.

این نکات مهم و سرنوشت ساز در مورد این خانه، هر کدام نشان دهندۀ آن است که خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و خانۀ او دارای چه شایستگی و برازندگی بوده است و چه درایتی و مدیریتی داشته که توانسته این خانه را این طور با معنویت حفظ کند و این رویداهای بزرگ و تاریخ ساز در آن اتفاق بیفتد؛ چرا که مسلماً تردیدی نیست که این رویدادهای مقدس و آسمانی، در مکان پاک و پاکیزه و با معنویت اتفاق می افتد، نه در جایی که مقدس نباشد.

پس وظیفۀ مردم و عالمان فرهیخته و زمامداران کشورهای مسلمان نشین است تا با کسب موافقت و همکاری دولت حجاز، این اقامتگاه پر معنویت را به طور دقیق پیدا کنند(1) و آن را آباد کنند و بسازند، تا زائران خانۀ خدا در سفر حج و عمره، در آن جا به پرستش خدا و نیایش بپردازند و ضمن استفاده از برکات آن خانه، با ویژگی های شخصیتی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) آشنا شوند و فکر کنند که چطور می شود خود و دنیای خود را بشناسند و با الگوگیری زندگی و ازدواج آن بانو، با بهترین سبک زندگی تشکیل دهند و موفق باشند.

از امام باقر (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) آورده اند: «اِنَّ رَسُولَ اللّهِ لَمَّا اُسْرِیَ بِهِ نَزَلَ جبَرئیلُ بِالبُراقِ ... عَلی بابِ خَدیجة ... ؛ به هنگام فرار رسیدن لحظۀ سفر وصف ناپذیر معراج، فرشتۀ وحی آن مرکب ویژه را به در خانۀ خدیجه آورد ... و پیامبر پس از نشستن به آن به سوی قدس شریف رفت و در آن جا پیامبران خدا به پیشواز آن حضرت آمدند و با اذان فرشتۀ وحی، همگی بر پیامبر اقتدا کردند و نماز خواندند ... .»

در مورد آن خانۀ پر معنویت آمده: «وَ مَسْتَحَبُ فِی مَکّة التشرِفُ فِی مَنزلِ خَدیجة؛(2)

و از کارهای پسندیده در مراسم حج و تشرف به مکه، دیدار از خانۀ پرخاطرۀ خدیجه و زیارت

ص: 162


1- . محمّدباقرمجلسی در زمان خود از بعضی از بزرگان آورد که: «مکان این خانه در مکه معلوم و مشهور است.» (مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 22، ص 167)
2- . امین انصاری، مرتضی ابن محمّد، مناسک حج، ص 122؛ نجفی، محمّدحسن، جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج 20، ص 69.

آن است.»

9. قدرت مدیریت

اسناد تاریخی نشان می دهد که حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، زن شریف و ثروتمند و صاحب امکاناتی بود که به تجارت گسترده ای مشغول بود. کارگزاران و کارمندان و عوامل اجرایی را از میان انسان های سالم و امانت دار و درست کار و آزمون شده استخدام می کرد و خودشان هم در مرکز و خانه و محل کارش می نشست و این کاروان تجارتی را با مدیریت قوی خود هدایت می کرد و به کارهای اقتصادی خود می رسید.

با دقت در انتخاب وقت و فرصت، نوع کالا و مقدار آن، حرکت و بازگشت و توقف کاروان را با آگاهی از زمان و مکان، طوری تنظیم و تدبیر و برنامه ریزی می کرد که مورد تحسین کاروان بزرگ تجارتی اش می بود. از یمن به حجاز می رفت و از حجاز به شام و دیگر مراکز مهم اقتصادی و تجاری، و سود سرشار و عادلانه و فراوانی به دست می آورد.

اگر به شرایط آن روز جهان و دنیای عرب و قلمرو حجاز در آن زمان آشنا باشیم و نیز اگر اسارت و محرومیت کامل «زن» از حقوق انسانی و اجتماعی اش را به یاد آوریم، و زنده به گور کردن دختران را بدانیم، آن گاه ادارۀ امر مهم اقتصادی به وسیلۀ یک دختر هوشمند و پاک منش و به مدیریت توانمند و ظریف او، ما را به شخصیت و ویژگی معنوی و برجسته و ابتکار او در کارها و روح مدیریت و سازندۀ او آشناتر می کند که واقعاً او در آن روزگارها، خردمندترین و مدبرترین و کارآمدترین زنان بود.

از همه مهم تر او بر طبق رسم رایج بازار آن زمان، یعنی احتکار و انحصار، کم فروشی و فریب، رباخواری و بهره کشی های ظالمانۀ رایج و از هر نوع حرام خوارگی مرئی و نامرئی و سوءاستفاده از فرصت و اعتبار و امکانات برای انباشتن ثروت دوری می کرد و کار پرشرافت خود را به این گناهان بزرگ آلوده نمی کرد و به کارگران و کارمندان و مدیران خود نیز هشدار می داد که داد و ستد و سود و درآمد را با صداقت و هوشمندی و از راه های مشروع

ص: 163

و عادلانۀ تجارت و صادرات و واردات و خدمت به کشور و ملت و تعهد و تخصص به دست آورند.

او به دلیل همین ویژگی های برجستۀ اخلاقی و انسانی و مدیریت منطقی و خردمندانه نه تنها اعتماد بازارهای داخلی، بلکه بازارهای منطقه ای را هم به دست آورده بود و راه پیشرفت و ترقی و رشد را برای دیگران هم باز می کرد. در نتیجه راه های موفقیت او بازتر می شد و مورد استقبال بازارهای مصر و یمن و شام و حبشه و... قرار می گرفت.

10. ابتکار و استقلال جویی

استقلال جویی و استقلال طلبی و استقلال اندیشی این بانو از لابه لای رفتار و کردار شایسته اش پیدا می شود، و این از برجستگی ها و امتیازات بلند او به شمار می رود؛ چرا که اگر انسان از نظر فکر و اندیشه، متکبر و مستقل نباشد، نمی تواند در میدان عمل و تجارت و مدیریت و حساس ترین لحظات تصمیم گیری، به طور مستقل فکر کند و عمل کند.

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بر اساس این ویژگی بود که ده ها خواستگار دارندۀ زر و زیور و کاروان تجارتی و صاحب امکانات را قبول نکرد و به همۀ آن ها «نه» گفت و طوری عمل کرد که همه فکر کردند او تصمیم به ازدواج ندارد، اما وقتی که او با انسانی امین و پاک دل و متفکر و شایسته کردار و روحی بزرگ یعنی محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) آشنا شد، همۀ آداب و رسوم جاهلی و خرافی را مسخره کرد و خود پیشنهاد ازدواج به محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) داد.

وقتی غوغایی از هیاهو و جنجال به راه افتاد که دختر ثروتمند و مقتدری چون شما با جوان تهی دستی چون محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) نباید ازدواج کند، با قدرتی استوار و ابتکار، ایستاد و همۀ ثروت و امکانات خود را به محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) بخشید و نشان داد که حُسن انتخاب، حُسن عاقبت، سعادت، شخصیت، عظمت، شکوه و... چیزی است که برای به دست آوردن آن نه تنها پول، کاروان تجارتی، زر و زیور، شهرت و قدرت، مهم نیست، بلکه باید از هستی گذشت.

یکی از اسناد تاریخی آورده است: «وَکانَت خَدیجَة اِمْرَاةً حازِمَةً نَبیلَةً شَریفةً... قالَت: یابْن عَمَّ! اِنّی رَغِبتُ فیکَ لِقِرابَتِکَ مِنِّی وَ شَرَفِکَ مِنْ قَوْمِکَ وَ اَمانَتِکَ عِنْدَهُمْ وَصِدْقِ

ص: 164

حَدیثِکَ وَ حُسْن خُلْقِکَ... ؛(1) خدیجه به راستی بانویی خردمند و خردورز و بسیار پر شرافت بود. او در روزگار خود از نظر ریشه و تبار از بهترین های قریش بود و از نظر ثروت و امکانات، ثروتمندان آن ها بود. بسیاری از چهره های سرشناس عرب و عجم برای پیوند با او سخت می کوشیدند و خواستگار بی قرار او بودند، اما او به آنان پاسخ منفی داد و در همان حال خود با هوشمندی و آینده نگری به خواستگاری پیامبر رفت و گفت: من به خاطر خویشاوندی و همفکری و به دلیل شرافت، امانت، راستی و منش شایسته ات دل در گرو مهر تو دارم و به آن هستم که اگر بپذیری با تو پیمان زندگی مشترک امضا کنم.»

11. هدف داری و فداکاری

این ویژگی را می توان در تمام ویژگی های بارز خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) دید. زندگی پرفراز و نشیب او نشانۀ آن است که به دنبال هدف پاک و صاف و بلند و درخشانی بود. هدفی بالاتر از زر و زیور دنیا و کاروان های تجارتی و ... هدفی بالاتر از زندگی روزمرّه و خور و خواب، و هدفی ارجمندتر از آسایش و آرامش و شخصی و خانوادگی.

این بانو مانند موجِ بی قراری بود که در راه هدف، آرامش نداشت، ولی وقتی به ساحل وجود محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) رسید و در آن جا به عدالت خواهی و حق و ایمان و اخلاص، پاکی و امانت، نجابت و شرافت، بشردوستی و کرامت، وجدان و فطرت و دیگر ارزش های انسانی و خداپسندانه را دید خود را در نزدیکی هدف دید.

از این جا می توانیم به راز احترام بسیار اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) برسیم؛ به این که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چقدر او را دوست داشتند و به او احترام می گذاشتند، در فراز و نشیب زندگی، توفان های اجتماعی و فرهنگی، او را از مشاوران خود می دانستند و از دیدگاه های او استفاده می کردند(2) و همیشه نیکی های خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بر زبان اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و برای هرکس که از آن بانو خاطره ای داشت، احترام قائل بودند.

ص: 165


1- . سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی ، تذکرة الخواصّ، ص 271.
2- . الحسون،محمّد، اعلام النساء، ص 19.

بسیار در تاریخ آمده است که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می فرمودند: «خَدیجَةُ وَاَینَ مِثْلُ خَدیجَةِ؟؛(1) از خدیجه سخن گفتید! کجا مانند او پیدا می شود؟»

12. حق جویی و حق پذیری

در این دنیا خیلی از افراد هستند که مستی های گوناگون، آفت جانشان می شود و نعمت های زندگی بلای وجودشان و رزق و روزی های خدا، زهر تلخ و موجب مرگشان می شود. یکی در اوج زیبایی و تناسب اندام است، و همان مستی زیبایی و ماهرویی، آفت جانش می شود. دیگری غرق در ثروت و امکانات است و از در و دیوار و آسمان و زمین برایش می ریزد، ولی همان ثروت و دارایی او را به تباهی و نابودی می کشاند. سومی در اوج اقتدار است و روزگار بر وفق مُرادش است، و این چرخش یکنواخت روزگار و احساس بی نیازی، او را از چرخش ناگهانی آن غافل ساخته و به طغیان می کشاندش. چهارمی مست جوانی است، و این نیروی جوشان و خروشان، قاتل جان و ایمان و خروش می شود.

یکی دریای موّاج آگاهی ها و دانش ها است و در مستی آن غرق است و دیگری در اوج شهرت است و همان آلت قتالۀ شخصیت او می شود. یکی بر کرسی قدرت و فرمانروایی جا خوش کرده و همان ریاست و راحتی، او را به خودکامگی و طغیان می رساند و دنیا و آخرتش را می سوزاند و او را از راحتی به ناراحتی می رساند. همین طور می توان شمرد و تمام هم نمی شود ... .

اما این بانوی بلندمرتبه، با این که غرق در زر و زیور، جمال و کمال، شور و شعور، عقل و درک، شهرت و آواز، و استقلال و... بود، از آفت ها و مستی های آنها خود را حفظ کرد؛ چرا که دارای روح حق پذیری و حق جویی بود، به خاطر همین هم نخستین ایمان آورندۀ به خدا و پیامبر از زنان و پیشگام ترین در اسلام و نماز و هجرت و جهاد و فداکاری بود.

سپس پاداش این حق پذیری هم این بود که خدای پرمهر و بنده نواز، به فرشتۀ وحی

ص: 166


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 1.

فرمان داد که در وقت فرود بر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، درود و سلام او را هم به وسیلۀ بندۀ برگزیده اش به خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) برساند، تا ثابت شود که خدا به پاداش آن ایمان خالص و ژرف و آن اعمال شایسته و پایدار، مقر زیبایی در بهشت برای او آماده کرده است: «وَبَشِّرُها بَیْتٍ فِی الجَنَّةٍ مِن قَصْبٍ لاضحبٍ فیه وَلا نَصب ... .»(1)

13. درایت و خردمندی

نعمت خرد و خردمندی و خردورزی درست، یعنی نگاه متفکرانه بر پدیده های آفرینش و شناخت روابط آنها، یعنی دقت در سازمان وجودی خودمان، یعنی هدف داری و هدف شناسی و آراستگی به ارزش ها و پیراستگی از ضد ارزش ها و در کل یعنی اوج گرفتن به بندگی و ساختن شایسته و بایستۀ دنیا و آخرت بر اساس حق و عدل و برابری و ایثار و فداکاری.

«اَلعَقلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحْمن وَ اکْتُسِبَ بِهِ الَجنان؛(2) عقل آن است که به وسیلۀ آن خدای رحمان پرستش شود و به وسیلۀ آن بهشت نصیب انسان شود.» با دقت در معنای عقل، پس در نتیجه خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) خردمندترین بانوان روزگار است؛ چرا که او در پرتو خروش، نخستین بانویی بود که ایمان و اسلام آورد، هم راز و هم سنگر و مددکار اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شد و همۀ هستی خود را خردمندانه برای ساختن دنیا و آخرتش ریخت و فدا کرد.

او در این راه، جهاد و فداکاری می کرد، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را دلداری می داد، به او امید می داد، او را دلگرم می کرد و پناهش می داد. یکی از نوشته های تاریخی می گوید: «وَکانَتْ مِنْ اَحْسَنِ النِّساءِ جَمالاً، وَاَکْمَلُهُنَّ عَقلاً، وَاَتمَهُنَّ رَأیاً، وَاَکْثرُهُنَّ عِفَّةً وَدنیاً وحیاءً وَمُرُوَّةً وَمالاً ...؛(3) خدیجه در زیبایی ظاهری و باطنی، زیباترین زنان روزگارش بود و از نظر خرد و اندیشه، خردمندترین و اندیشمندترین آنان. او در پاک روشی و پاک منشی، دین باوری و خداجویی، وقار و حیا و عزت و آزادگی، آراسته ترین ها بود و در ثروت و امکانات، ثروتمندترین آنها به شمار می رفت.»

ص: 167


1- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 207؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 130.
2- . سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی ، تذکرة الخواصّ، ص 272.
3- . علامۀ طباطبایی ، سید محمّدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 376، به نقل از الکافی، ج 1، ص11.

نتیجه

با توجه به ویژگی های مطرح شده مشخص است که، حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) دارای خوداندیشی و نواندیشی هستند. این بانوی مکرمه اگر چه از تبار انسان های اصیل و با شرافت عرب آن زمان بودند، لیکن خودشان دارای امتیازات تحسین برانگیزی بودند و همواره برای رشد و پرورش چنین صفات انسانی و خداپسندانه تلاش می کردند.

کتابنامه

1. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، بیروت: انتشارات دارالفکر، 1409 ق.

2. ، الکامل فی التاریخ، تحقیق: عبداللّه القاضی، بیروت: دار النشر، دار الکتب العلمیة، 1415 ق.

3. ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد جوزی بغدادی (م 597 ق)، المنتظم فی تاریخ الاُمم والملوک، تحقیق: محمّد عبد القادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1412ق.

4. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عادل احمد، علی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق.

5. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار النشر دار صادر، [بی تا].

6. ابن سیدالناس، ابوالفتح محمد یَعمُری (م 734 ق)، عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، بیروت: انتشارات دار القلم،1414ق.

7. ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی (م 588 ق)، مناقب آل ابی طالب، تحقیق: گروهی از اساتید نجف اشرف، نجف: المکتبة الحیدریة، 1376 ق.

8. ابن مغازلی (شافعی)، علی بن محمّد واسطی، المناقب، یمن، صنعا: دار الاثار، 1424 ق.

ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، بیروت: انتشارات

ص: 168

1. دارالجیل،1411ق.

2. اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی (م 692 ق)، کشف الغمّة فی معرفة الأئمّة، تبریز: مکتبة بنی هاشم، 138ش.

3. امین انصاری، مرتضی ابن محمّد، مناسک حج، قم: انتشارات مجمع فکر اسلامی،1425ق.

4. بحرانی، سید هاشم بن سلیمان (م 1107 ق)، البرهان فی تفسیرالقرآن، تهران: انتشارات مؤسسۀ بنیاد بعثت، 1416ق.

5. بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین (م 458 ق)، دلائل النبوه، مدینۀ منوره: مکتبة السلفیه، 1389ق.

6. تهرانی، محمّد، الفرقان فی تفسیرالقرآن بالقرآن، قم: انتشارات فرهنگ اسلامی،1365 ش.

7. حسکانی، عبیداللّه بن احمد، شواهد التنزیل لقوائد التفضیل، تهران: سازمان چاپ و نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،1411 ق.

8. الحسون، محمّد، اعلام النساء المؤمنات، [بی جا]: انتشارات اسوه، 1411ق.

9. حلّی، رضی الدین علی بن یوسف بن المطهر (برادر علامۀ حلّی)، العدد القویّة لدفع المخاوف الیومیة، قم: انتشارات سید الشهداء، 1408ق.

10. راوندی، قطب الدین سعید بن عبداللّه (م 573 ق)، الخرائج و الجرائح، قم: مؤسسه امام مهدی، 1409ق.

11. سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی (م 654 ق) ، تذکرة الخواصّ الاُمّة فی خصائص الأئمّة، قم: شریف رضی، 1418 ق.

12. سید بن طاووس، رضی الدین علی بن موسی (م 664 ق)، الإقبال لصالح الاعمال، تهران: دارالکتب الاسلامیة،1367ش.

13. ، منهج الدعوات، قم: دارالذخائر، 1411ق.

14. سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، [بی جا]: چاپخانه علمیه، 1421ق.

شیخ حر عاملی، محمّد بن حسن (ت 1104 ق)، وسایل الشیعه، قم: مؤسسۀ آل البیت،

ص: 169

1. 1308ق.

2. شیخ طوسی، ابوجعفر محمّد بن حسن (م 460 ق)، الامالی، قم: انتشارات دارالثقافیة، 1414ق.

3. صالحی شامی، محمد بن یوسف (م 942 ق)، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1414ق.

4. طبری، عمادالدین ابوجعفر محمد (ق 6 ق)، بشارت المصطفی، نجف اشرف: انتشارات کتابخانه حیدریه، چاپ دوم،1383.

5. طبری، محمد بن جریر (م 310 ق)، تاریخ طبری ( تاریخ الامم والملوک)، به کوشش: گروهی از علماء، بیروت: اعلمی، 1403 ق.

6. فرات کوفی، فرات بن ابراهیم (زنده در 307 ق)، تفسیر فرات کوفی، تهران: سازمان چاپ و نشر وزارت فرهنگ ارشاد اسلامی، 1410 ق.

7. قمی مشهدی، میرزا محمّد (م 1125 ق)، کنز الدقائق و بحر الغرائب، تهران: سازمان چاپ وانتشارات وزارت فرهنگ اسلامی، 1368ش.

8. کفعمی، ابراهیم بن علی، مصباح کفعمی، قم: انتشارات رضی (زاهدی)، 1405 ق.

9. کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب (م 329 ق)، الکافی، تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1365.

10. گنجی شافعی، محمّد بن یوسف (م 658 ق)، کفایة الطالب فی مناقب علی بن ابی طالب7، تهران: داراحیاء تراث اهل البیت، 1404 ق.

11. مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن (م 1351 ق)، تنقیح المقال فی علم الرجال، نجف: طبع رحلی، چاپ سنگی، مطبعه رضویه، [بی تا].

12. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: مؤسسۀ الوفا، 1404ق.

13. محدث نوری، میرزا حسین نوری طبرسی (م 1320 ق)، مستدرک وسائل الشیعه، قم: مؤسسۀ آل البیت، 1308ق.

14. محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1404ق.

15. مقریزی، احمد بن علی (م 845 ق)، امتاع الاسماع، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1420ق.

ص: 170

1. نجفی، محمّدحسن (م 1266 ق)، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، [بی جا]: دار الاحیاء للتراث العربی، [بی تا].

2. یاقوت حموی، شهاب الدین ابی عبداللّه (م 626 ق)، معجم البلدان، [بی جا]: انتشارات دارالصادر، 1995 م.

ص: 171

51- و کجاست مثل خدیجه؟

اشاره

51

و کجاست مثل خدیجه؟(1)

محمّد عابدی

چکیده

شرح فضائل اخلاقی و معنوی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به عنوان یک الگوی مناسب برای جامعه اسلامی است. از دیدگاه نویسنده: تبیین الگوهای رفتاری مناسب برای فعالیت های اجتماعی و فرهنگی، اساسی ترین نیاز زنان در جامعه به شمار می رود. زندگی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را می توان نمونه ای کامل از تحول مثبت و سیر به سمت کمال دانست. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بیش از چهل سال از زندگی اش را در دوران جاهلیت سپری کرد، آن گاه با غلبه بر تمام تضادهای موجود اجتماعی دل به اسلام سپرد و به اولین اجتماع کوچک اسلامی گام نهاد. زندگانی او چون پلی است که ابتدای آن در دوران جاهلیت و انتهایش در دوران اسلامی است. بررسی نقاط حساس زندگانی وی می تواند ما را در دست یابی به الگوی مثبت یاری دهد و برای همه گروه های جامعه، به ویژه زنان که دوران جاهلیت ها، تعصب ها و هجوم فرهنگ های بیگانه را تجربه کرده اند، سودمند باشد. حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نه تنها از اعتبار و موقعیت اجتماعی خود برای دفاع از رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سود می برد، بلکه با ورود به صحنه های دشوار به دفاع از حریم نبوت پرداخت.

کلیدواژه: حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، الگوهای رفتاری، کمال، فداکاری.

مقدمه

تبیین الگوهای رفتاری مناسب برای فعالیت های اجتماعی، فرهنگی و... اساسی ترین نیاز زنان در جامعه ما به شمار می رود. در این میان گروهی راه افراط پیموده، زنان را از هر گونه فعالیتی

ص: 172


1- کوثر، شمارۀ 1 (فروردین 1376)، ص 24 – 31.

محروم می سازند و عده ای دیگر حضور بی محابا در اجتماع را تنها نسخۀ شفابخش می دانند.

مسلماً در اظهار و اعمال نظر پیرامون مسایل مربوط به جامعه زنان باید خاستگاه اسلامی آن را درنظر گرفت؛ زیرا سخن راندن بدون شناخت عمیق از سیرۀ معصومان، جامعۀ زنان را از بستر اصلی خارج و در گرداب سطحی نگری ها گرفتار می سازد.

نگاه تاریخی و تحلیل واقعیت های موجود در زندگی شخصیت های مؤثر و مطرح جامعۀ زنان، در طول تاریخ اسلام، می تواند ما را به خاستگاه اصلی نظرات دینی پیرامون زنان و تشخیص محدوده و نحوۀ فعالیت های اجتماعی آنان نزدیک سازد.

زندگی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را می توان نمونه ای کامل از تحول مثبت و سیر به سمت کمال دانست؛ زیرا خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بیش از چهل سال از زندگی اش را در دوران جاهلیت سپری کرد. آن گاه با غلبه بر تمام تضادهای موجود اجتماعی دل به اسلام سپرد و به اولین اجتماع کوچک اسلامی گام نهاد(1). زندگانی او چون پلی است که ابتدای آن در دوران جاهلیت و انتهایش در دوران اسلامی است. از این رو بررسی نقاط حساس زندگانی وی می تواند ما را در دست یابی به الگوی مثبت یاری دهد و برای همۀ گروه های جامعه، به ویژه زنان، که دوران جاهلیت ها، تعصب ها و هجوم فرهنگ های بیگانه را تجربه کرده اند سودمند باشد.

اوضاع اجتماعی زنان در عصر جاهلی

کعبه، نماد توحید، با قامتی کشیده و استوار پابرجای بود؛ اما مردم پیرامونش بر اثر زندگی خشن بیابانی، عدم ارتباط با تمدن های دیگر و حکم فرمایی جهل و امیال نفسانی، به سوی انحطاط گام برمی داشتند. انحراف از آیین توحیدی خلیل اللّه در تمام شئون حیاتی و اجتماعی آنان دیده می شد و از افراد بی رحم و جاهل انباشته بود. نظام اجتماعی عربستان نظامی بیابانی بود و زورمندترین جریان اجتماعی و قبیله ای در رأس هرم قدرت جای

ص: 173


1- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 2، ص 480؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 37؛ طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 213.

داشت. زنان که از لحاظ اجتماعی ضعیف ترین گروه جامعه بودند، به طور کامل مقهور اراده و تمایلات مردان به شمار می آمدند و در جنبه های اقتصادی، اخلاقی، فرهنگی و آداب و سنن اجتماعی تحت سلطه بودند.

گاه مردانی که نیاز مالی داشتند و یا در اندیشۀ توسعۀ ثروت بودند گروهی از زنان را خریداری کرده، پس از آموزش آوازخوانی و نوازندگی خانه هایی در اختیارشان می گذاشتند و پرچمی که نشانۀ آزادی ورود همگان بود، بر بام خانه هایشان نصب می کردند. وظیفۀ این زنان کسب درآمد برای طبقۀ مسلط جامعه بود. کردار زشت چنان وقاحت خود را از دست داده بود که ثروتمندان بی هیچ دغدغه ای به استثمار عفت و عزت زنان می پرداختند و از این راه ثروت های کلان گرد می آورند. (1)

زمانی نیز تنها به خاطر ازدیاد نسل به موجودیت زن احترام می گذاشتند و برای رسیدن به این هدف از هر راه ممکن سود می جستند. برخی به طور اشتراکی زنی را به همسری می گرفتند(2) و عده ای به طور قبیله ای زنی را به عقد درمی آوردند.

وقتی تار جهل به پود فقر گره می خورد، مردم را به سنت های هولناک می کشاند. دخترکشی تنها یکی از ده ها سنت خوفناکی است که در جزیرة العرب رواج داشت. بر اساس منابع موجود، «صعصعة بن ناجیه مجاشعی » جد فرزدق به تنهایی دویست و هشتاد دختر را از پدرانشان خرید و با پرداخت سه شتر برای هر کدام، آنها را از مرگ حتمی نجات داد. این خبر می تواند گسترۀ وسیع نفوذ این سنت زشت را نشان دهد. فرزدق خاطرۀ احسان جد خویش را چنین زنده کرده است:

«وجدی الذی منع الوائدین واحیا الوئید فلم توئد؛(3) جدم همان شخصی است که دخترکشان

ص: 174


1- . نوری، یحیی، اسلام و عقائد و آراء بشری یا جاهلیت و اسلام، ص 605و608و612.
2- . همان.
3- . صعصعه به دیدار رسول (صلی الله علیه و اله وسلم) موفق شد و پیامبر به وی فرمود: «هذا لک باب من البر و لک اجره اذ من اللّه علیک بالاسلام؛ این کار تو خود دری از نیکی برایت بوده و از جانب خدا نیز ماجور خواهی بود، چون به شرف اسلام توفیق یافتی. » گروهی معتقدند اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چنین فرمود: «لا ینفک ذالک لانک لم تبغ به وجه اللّه وان تعمل فی اسلامک عملا صالحا تثب به » که ظاهرا با توجه به آیۀ «لَا نُضِیعُ أجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً» روایت اول مقبول تر است. (ر.ک: قصی الحسین، قصص العرب، ج 2، ص 31؛ نوری، یحیی، اسلام و عقائد و آراء بشری یا جاهلیت و اسلام، ص 60)

را از زنده به گور کردن، بازداشت و زنده به گورشدگان را نجات داد و نگذاشت دفن شوند.»

رویش ستاره

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) 68 سال پیش از هجرت در مکه چشم به جهان گشود.(1) پدرش خویلد(2) از فرزندان اسد بن عبدالعزی به شمار می آمد و مادرش فاطمه دختر زائدة بن اصم(3) بود. جد هر دو «فهر» نام داشت و از قبیله قریش بودند.

به روایتی پدرش قبل از جنگ های فجار کشته شد و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را در دنیای پرآشوب آن روزگار تنها نهاد. (4)

از سرنوشت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و نحوۀ زندگانی وی تا قبل از سنین میان سالی، اطلاع دقیقی در دست نیست؛ اما آنچه مسلم می نماید این است که او در دوران طفولیت تجربیاتی گران سنگ اندوخته بود. شاید پانزده سال بیشتر از عمرش نمی گذشت که شاهد هجوم سپاه ابرهه به خانۀ خدا بود.

اولین متون تاریخی در مورد او به زمانی اشاره دارند که با ترتیب دادن کاروان های تجاری به کسب درآمد پرداخت. او با مدیریت(5) و درایتی قوی(6) به دور از رسم تجار زمانه

ص: 175


1- . طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 3، ص 343، وفات وی را در 65سالگی و ازدواجش را در چهل سالگی می داند و چون وفاتش سه سال قبل از هجرت بوده، بنا بر این تولدش شصت و هشت سال قبل از هجرت است.
2- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 109؛ دیار بکری، حسین بن محمّد، تاریخ الخمیس؛ ج 1، ص 263.
3- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1817؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 111.
4- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 7، ص 602؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 132: «هذا المجتمع علیه عند اصحابنا لیس بینهم اختلاف.»
5- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 187.
6- . دیار بکری، حسین بن محمّد، تاریخ الخمیس، ج 1، ص 263: «هی ممن کمل من النساء کانت عاقلة جلیلة دینة مصونة کریمه من اهل الجنة »؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 109.

که رباخواری را از اصول اولیۀ کسب ثروت قرار داده بودند، به تجارت مضاربه ای(1) روی آورد.

برخی از محققان بر این باورند که خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، پیش از پرداختن به تجارت، ابتدا با «عقیق بن خالد مخزومی » و بعد از مرگ وی با «ابن هالة بن منذر اسدی » ازدواج کرد. هند ثمره ازدواج با ابن هاله بود. و بدین سبب خدیجه را «ام هند» می خواندند.(2)

اگر وقوع این ازدواج ها را بپذیریم، (3) به عقیدۀ بعضی این احتمال وجود دارد که بخشی از دارایی اولیۀ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از طریق میراث شوهران به وی رسیده باشد؛ ولی در عین حال نمی توان قدرت و مدیریت وی را منکر شد؛ چنان که تاریخ نگاران بارها از او با عناوینی چون «امراة حازمة لبیبة؛(4) بانوی دوراندیش و خردمند» و «امراة عاقله؛(5) بانوی عاقل» یاد کرده اند.

گرچه ستیز خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با تجارت ربوی، که گاه تا از دست دادن زن و فرزند بدهکار می کشید، خود مقوله ای مهم است، اما تابناک ترین صفحات زندگی او زمانی شکل می گیرد که با وجود زیبایی ظاهر(6) و برخورداری از تمام صفات عالی زنانه، هرگز در جامعۀ فاسد آن روزگار خود را نباخت و به چنان درجه ای از کمال و پاکی دست یافت که به وی

ص: 176


1- . ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج 7، ص 80؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 187.
2- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 131و133 و ج 4، ص 28؛ دیار بکری، حسین بن محمّد، تاریخ الخمیس، ج 1، ص 263.
3- . گروهی عمده با این موضوع مخالف اند. جهت اطلاع از آرای گوناگون به اعیان الشیعه، مادۀ خدج رجوع کنید.
4- . ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج 7، ص 80؛ طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 280و281. هم چنین در جلد ششم بحار الأنوار در باب زنان اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از احمد بلاذری، ابوالقاسم کوفی، مرتضی و ابوجعفر روایتی آورده است که: در حالی که خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) دوشیزه بود، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با او ازدواج کرد. ر.ک: علی دخیّل، علی محمّد، خدیجه، ص 11.
5- . کانت خدیجه امراة عاقله شریفة مع ما اراداللّه بها من الکرامة والخیر وهی یومئذ افضلهم نسبا واعظمهم شرفا واکثرهم مالا. (دیار بکری، حسین بن محمّد، تاریخ الخمیس، ج 1، ص 263)
6- . خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) زیباترین زنان قریش بود. (عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح فی سیرة النبی الاعظم، ج 1، ص 210)

لقب «طاهره » دادند.(1) نویسندگان در توصیف او عباراتی چون «تدعی فی الجاهلیة الطاهرة؛(2) در جاهلیت به طاهره نامیده می شد» را به کار برده اند.

او از یاری فقرا روی برنمی گرداند و خانه اش پناهگاه نیازمندان بود. «کرم و سخاوت»،(3) «دوراندیشی و درایت»(4) و «عفت و پاک دامنی»(5)از وی بانویی پارسا و مورد احترام همگان ساخت. لقب «سیدة نساء قریش»(6) که در آن زمان به وی داده شد، از نفوذ اجتماعی و عمق احساس احترام مردم به وی پرده برمی دارد.

کمالات روحی و عقلی و حسن ظاهر وی سبب شد تا گروه کثیری از مردان، اندیشۀ همسری او را در سر بپرورانند.(7) «عقبة بن ابی معیط »، «صلت بن شهاب »، «ابوجهل » و «ابوسفیان » از جمله مردان ثروتمند و صاحب نفوذ قریش بودند که دست تمنا به سوی او دراز کردند؛(8) اما خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) درخواست آنها را با ابراز بی علاقگی به ازدواج رد کرد. او در بخشی از گفت وگوهایش با «ورقة بن نوفل اسد بن عبدالعزی »، پسرعمویش، نیافتن شخص مورد نظر را دلیل عدم تمایل به ازدواج دانسته است.(9)

ص: 177


1- . ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج 3، ص 21؛ نویری، احمد بن عبدالوهّاب، نهایة الارب فی فنون الارب، ج 18، ص 171 و ج 5 ص 435؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 82؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 4، ص 273.
2- . کانت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) تدعی فی الجاهلیة الطاهرة. (ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 111؛ نویری، احمد بن عبدالوهّاب، نهایة الارب فی فنون الارب، ج 18، ص 171)
3- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 109.
4- . دیار بکری، حسین بن محمّد، تاریخ الخمیس، ج 1، ص 263؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 200.
5- . ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج 3، ص 21؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 7، ص 600.
6- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 189.
7- . کل قومها حریص علی ذالک منها لو یقدر علیه. (ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 189؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 14(
8- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 22.
9- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1817.

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) که بر آیین حنیف ابراهیم خلیل اللّه باقی بود، اوقاتی از روز را با علمای مذهبی می گذراند و از سخنان و معارف شان بهره می برد. در این نشست ها گاه صحبت از ظهور پیامبری از قریش به میان می آمد که خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را سخت در تفکر فرو می برد.

روزی همراه گروهی از زنان با یکی از علمای یهود گفت وگو می کرد که رهگذری جوان و بلند قامت توجه شان را جلب کرد. عالم یهودی از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) خواست او را به مجلس فراخواند. او رهگذر را به منزل آورد عالم یهودی از جوان خواست کتف خود را بنمایاند. رهگذر پیراهن خود را کنار زد. او به دقت نگریست. درخشش نور نبوت را که در کتاب هایشان بشارت داده شده بود، در کتفش دید و گفت: این مهر پیامبری است.

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بعد از سؤال از دلیل عالم یهودی و دریافت جواب گفت: اگر عموهایش این جا بودند اجازه نمی دادند تو چنین کنی؛ زیرا به شدت از وی مراقبت می کنند.

عالم یهودی گفت: او با زنی از قریش که بزرگ قبیله اش شمرده می شود، ازدواج خواهد کرد.(1) علاوه بر این یک بار نیز در خواب دید که خورشید بالای مکه چرخید و در خانه اش فرود آمد. او این خواب را با پسرعمویش «ورقه »، که مسیحی بود و با کتب آسمانی آشنایی داشت، درمیان نهاد. ورقه گفت: با مرد بزرگی که شهرت جهانی می یابد ازدواج خواهی کرد.(2)

مجموعه شواهد فوق خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را وامی داشت که از راهی عاقلانه گمشده اش را سوی خود بکشاند. پس شخصی را نزد امین قریش فرستاد و پیام داد که با مقداری از اموال او به تجارت بپردازد(3) و چون امین پذیرفت او را با بهترین کالاها و غلامش میسره راهی شام کرد(4).

گروه کثیری از تاریخ نگاران بر این عقیده اند که ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) خواست تا مالی

ص: 178


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 18.
2- . همان، ص 104.
3- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 188.
4- . طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 280و277؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 189، 191، 194.

برای تجارت در اختیار محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) بگذارد(1). گروهی دیگر با این نظر به مقابله پرداخته، می گویند: عزت و شرف ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) اجازه نمی داد که آنها اجیر شخص دیگر شوند. پس باید گفت که وی به طور مضاربه به تجارت پرداخت و اجیر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نشد(2).

میسره در بازگشت کرامات امین قریش، خصوصاً ملاقات راهب با وی(3) را برای خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بازگو کرد.

فصل وصل

جوانه های مهر اینک در خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به بار نشسته بود. او جوانی پاک دامن و امین پیش روی خود داشت که عرق نجابت از صورتش ریزان و پاکی دلش از صداقت سیمایش آشکار بود. بانوی قریش به طور مستقیم تقاضای ازدواج کرد. او به امین قریش چنین گفت:

«یابن عم انی رغبت فیک لقرابتک وسطتک فی قومک وامانتک وحسن خلقک وصدق حدیثک؛(4) ای پسرعمو! من به خاطر خویشاوندی، شرافت تو در میان مردم، امانت، خوش خلقی و راستگویی ات به تو تمایل پیداکردم.»

محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) پیشنهاد خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را پذیرفت و عمویش ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) را از آنچه رخ داده بود آگاه ساخت. ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) همراه جمعی از بنی هاشم به نزد عموی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) «عمرو بن اسد» شتافته، تقاضای ازدواج کردند. ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) هنگام خواندن عقد گفت: «او به خدیجه و خدیجه به وی علاقه دارد. این جا جمع شده ایم که با رضایت خودش خطبه بخوانیم.»(5)

به این ترتیب خورشید مکه، درحالی که تنها 25 سال از عمرش را پشت سر

ص: 179


1- . ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج 7، ص 80؛ دیار بکری، حسین بن محمّد، تاریخ الخمیس، ج 1، ص 263.
2- . عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح فی سیرة النبی الاعظم، ج 1، ص 112.
3- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 189و237.
4- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 189؛ طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 280-281؛ ابن صباغ مالکی، علی بن محمّد، الفصول المهمّة فی معرفة احوال الائمّة، ص 133.
5- . دیار بکری، حسین بن محمّد، تاریخ الخمیس، ج 1، ص 263.

می گذاشت،(1) بر بام بخت سرور زنان قریش تابیدن گرفت. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) «همسر آفتاب » شد و فصل نوینی در زندگی هر دو پدید آمد. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) پیوندی ابدی برقرار ساخت. همدل، همسر و همراز وی شد و پا به جای محبوب خویش دوران 24 سالۀ زندگی مشترک را طی کرد. خدمات او به اسلام و اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را در سه بخش می توان بررسی کرد.

قبل از طلوع وحی

بعد از مراسم خواستگاری، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) پسرعمویش ورقه را خواست و گفت: نزد محمّد برو و بگو غلامان و کنیزان و هر آنچه مالک آنم به تو بخشیدم. هر گونه که بخواهی می توانی در آنها تصرف کنی.(2) پس ورقه میان زمزم و مقام ایستاد و با صدای بلند ندا در داد: «ای گروه عرب! خدیجه شما را شاهد قرار می دهد بر این که او نفس و مال و غلامان و هر آنچه دارد را به محمّد بخشیده است.»

البته سرور زنان قریش در عمل نیز گفتارش را به اثبات رساند. به نوشتۀ مورخان او وقتی از علاقۀ اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به اخلاق پاک زید (یکی از غلامانش) آگاه شد، غلام را به وی بخشید او همان شخصی است که جزء سابقین در اسلام شد(3).

توان اقتصادیش را تا لحظۀ وفات در خدمت همسرش قرار داد و در سایۀ عشق فرصت عبادت و خلوت بیشتر در غار حرا را برایش فراهم می ساخت(4).

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) که به عظمت معنوی رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) آگاهی داشت، همواره در جهت رضای او

ص: 180


1- . دیار بکری، حسین بن محمّد، تاریخ الخمیس، ج 1، ص 66 67. هم چنین بنا بر قول مشهور خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در این زمان چهل سال داشت. برای مطالعه ر.ک: دیار بکری، حسین بن محمّد، تاریخ الخمیس، ج 1، ص 264؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 12و19؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 2، ص 295.
2- . حلبی، علی بن برهان، سیره حلبیه، ج 1، ص 123. ر.ک: علی دخیّل، علی محمّد، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، ص 19.
3- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 1، ص 545 و ج 4، ص 275؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج 2، ص 224.
4- . فانها کانت نعم القرین . (ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 109) در بارۀ کمک های اقتصادی، زهری گفته است: خدیجه به رسول خدا چهل هزار انفاق کرد. (سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی ، تذکرة الخواصّ، ص 314)

قدم برمی داشت و در انتظار بعثت لحظه شماری می کرد.

البته زندگی سرور زنان قریش در کنار این امتیازات با تلخی هایی نیز همراه بود. زنان آن روزگار چون مردان با مفاهیمی مانند خوش رفتاری، راست گویی و امانت داری بیگانه بودند و فلسفۀ ازدواج خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با یتیم تهی دست قریش را درک نمی کردند. از این رو لب به طعنه می گشودند. خواسته یا ناخواسته سرور بانوان قریش را در اندوه فرو می بردند. آنها روابط خود را با خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) قطع کردند و او را تنها گذاشتند(1).

بزرگ بانوان قریش برای رویارویی با این پدیدۀ زشت جاهلی، زنان را گردآورد و گفت: «از زنان عرب شنیده ام که شوهران شما بر من خرده می گیرند که چرا با محمّد وصلت کرده ام. اینک از شما می پرسم آیا مانند محمّد در جمال، خوش رفتاری، خصلت های پسندیده و فضل و شرف در اصل و نسب در مکه و غیر آن سراغ دارید؟»(2) گرچه خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با طرح این سؤال به آنان فهماند که همسنگی برای محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) یافت نمی شود، اما نتوانست زنگار جهل دل هاشان را پاک کند و در رفتارشان دگرگونی محسوسی پدید آورد.

فرزندان خورشید

ثمرۀ ازدواج رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) وخدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) دو پسر به نام های قاسم و عبد اللّه (3)و چهار دختر(4) به نام های رقیه،(5) زینب،(6) کلثوم(7) و فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ)(8) بود.

ص: 181


1- . ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد، الاستغاثة، ج 1، ص 70.
2- . شیخ صدوق، محمّد بن علی، الامالی ، ج 1، ص 475.
3- . طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 3، ص 161؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 189.
4- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 187و191؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج 7، ص 80 و 81؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1818.
5- . ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج 7، ص 113؛ ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ابن سعد، ج 8، ص 36.
6- . برخی زینب را اولین دختر می دانند. (ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 30-36)
7- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمّد، کتاب السیر و المغازی، ص 245.
8- . در بارۀ تولد و سخن گفتن و سجدۀ او، ر.ک: محدث قمی، شیخ عباس، منتهی الامال، ج 1، ص 248؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 3؛ محب الدین طبری، أحمد بن عبداللّه، ذخائر العقبی، ص 45.

قاسم و عبد اللّه که طیب و طاهر نامیده می شدند، به ترتیب در چهار سالگی و حدود یک ماهگی وفات یافتند(1) و دختران رشد کرده، ایمان آوردند و به مهاجران پیوستند.

البته گروهی معتقدند که جز فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) دیگر دختران ربیبه (دختران همراه) همسر، رسول خدایند(2) و تنها ثمرۀ ماندگار ازدواج اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) است که کمی قبل از بعثت متولد شد(3).

رسالت غیرعلنی

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) پیوسته در انتظار درخشش انوار نبوت از سیمای مهربان همسرش بود. از این رو وقتی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از غار حرا به خانه آمد و ماجرای نزول فرشته وحی را برایش باز گفت، بی درنگ آن را تأیید کرد و به درستی گفتار اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ایمان آورد(4). او گفت: «ای پسرعمو! شاد و ثابت قدم باش. سوگند به کسی که جان خدیجه در دست او است، من امیدوارم تو اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) این امت باشی.» (5)

گروهی از دانشمندان دلداری دادن خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) و دعوت وی به ثبات قدم را با شخصیت عظیم اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ناسازگار می دانند. اما حقیقت مطلب این است که در محدودۀ روابط سالم خانوادگی این کار نه تنها موجب کسر شأن رسول گرامی9 نخواهد شد، بلکه نشان از وجود روابطی منطقی و آرمانی دارد؛ روابطی که آیین اسلام نیز به آن تأکید نموده است: (وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیهَا؛(6) او کسی است که برای شما از خودتان زوج هایی آفرید تا آرامش یابید).

ص: 182


1- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 109.
2- . بنات النبی ام ربائبه، نوشته سید جعفر مرتضی عاملی اختصاصاً در این موضوع است.
3- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 119.
4- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 269و239؛ نویری، احمد بن عبدالوهّاب، نهایة الارب فی فنون الارب، ج 16، ص 170: «ابشر یابن عمی واثبت فوالذی نفس خدیجه بیده انی لارجوا ان تکون نبی هذه الامة .»
5- . همان.
6- . روم: 21.

هر محقق منصفی می تواند نمونه های متنوعی از ایجاد آرامش و دلداری را در سرتاسر زندگی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ببیند. ابن هشام می نویسد: «خدیجه به پیامبر ایمان آورد. گفتارش را تصدیق کرد و او را یاری داد و اولین شخصی است که به خدا و رسولش و درستی آیات الهی ایمان آورد. خداوند به این طریق به پیامبرش آرامش داد؛ به نحوی که هیچ خبر ناراحت کننده ای از قبیل رد و تکذیب را نمی شنید، مگر این که خداوند به واسطۀ خدیجه گشایشی برایش ایجاد می کرد. وقتی خدا پیامبرش را به خدیجه برمی گرداند، او را ثابت قدم می کرد. دشواری ها را بر او آسان می کرد و تصدیقش کرده، کار مردم را برایش آسان می ساخت. رحمت خدا بر او باد.» (1)

آنچه بر عظمت این خدمت می افزاید این است که هیچ گاه خود از راحتی ظاهری مطلوبی برخوردار نشد؛ نه آن زمان که با رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) ازدواج کرد و طعن و ملامت شنید و نه در مراحل دیگر. تاریخ به خوبی اسم برخی از آزار دهندگان و برهم زنندگان آرامش خانۀ رسول (صلی الله علیه و اله وسلم) را ثبت کرده است. ابولهب، حکم بن عاص بن امیه، عقبة بن ابی معیط، عدی بن حمرا ثقفی و ابن الاصداء هذلی همسایگانی بودند که آزارش می دادند و آسایش را از خانۀ وی سلب می کردند. یکی از اینان، هنگامی که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در حال نماز بود، رحم گوسفندی را بر سر آن بزرگوار انداخت.(2) یک بار نیز شخصی خاک بر سر آن حضرت ریخت. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با همان حال به خانه رفت. وضع پریشان پدر همه را در نگرانی و اندوه فروبرد. یکی از دختران رسول (صلی الله علیه و اله وسلم) به پاخاست، خاک از سر پدر زدود و گریست. پدر گفت: دخترکم گریه نکن خداوند نگاهبان پدرت است(3).

جهال عرب برای انتقام از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تصمیم گرفتند بستگان وی را از خانه هایشان بیرون

ص: 183


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 249؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1820 با کمی تفاوت.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 416.
3- . طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 344 و467 و 468 سخن از فرزندان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و اختلافات عمده ای که در این باب وجود دارد از حوصلۀ این مقاله خارج است.

کنند. از این رو دختر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را طلاق دادند و ضربه ای دیگر به سرور زنان قریش وارد ساختند (1).با این حال بانوی پارسای اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با درایت و صبر محیط خانه را آرام می ساخت و حتی برای رفع ناراحتی های اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تلاش می کرد.

ایمان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

حذیفه: «خدیجه سابقه نساءالعالمین الی الایمان باللّه وبمحمّد؛(2) خدیجه در ایمان به خدا و محمّد سابق ترین زنان است.»

ابن عباس: «کانت خدیجة بنت خویلد اول من آمن باللّه ورسوله وصدق محمّداً فیما جاء به عن ربه؛ (3)خدیجه اولین کسی بود که به خدا و رسول ایمان آورد، و محمّد را در آنچه از سوی خدایش آورده بود، تصدیق کرد.»

ابن هشام: «آمنت به خدیجه بنت خویلد وصدقت بما جاء من اللّه ووازرته علی امره و کانت اول من آمن باللّه وبرسوله وصدق بما جاء منه؛ (4)خدیجه دختر خویلد به او [محمّد] ایمان آورد و آنچه را از طرف خدا آورده، تصدیق کرد. او را در کارش یاری داد و اولین کسی بود که به خدا و رسول و درستی آنچه آورده بود ایمان آورد.»

مسلم: «کانت خدیجه وزیره صدق علی الاسلام کان یسکن الیها؛(5) خدیجه وزیر پیامبر بود. اسلام را تصدیق کرد و پیامبر به واسطۀ او آرامش می یافت.»

طبری: «فلما اکرم رسول اللّه بنبوته آمنت به خدیجه؛(6) وقتی پیامبر به نبوت تشرف یافت، خدیجه به او ایمان آورد.»

ص: 184


1- . طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 467.
2- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 112؛ حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 184.
3- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1820.
4- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 241.
5- . نووی، أبو زکریا یحیی بن شرف، صحیح مسلم بشرح النووی، ح 2435؛ ترمذی، محمّد بن عیسی، سنن الترمذی، ح 3875.
6- . طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 467.

نکتۀ قابل تأمل در اغلب اظهار نظرهای صورت گرفته وجود نوعی تعمد در القای این مطلب است که اسلام خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) قبل از هر شخص دیگر، چه مرد و چه زن، تحقق یافته است و عباراتی نظیر «اول من آمن به وصدقه قبل کل احد؛(1) اولین کسی که ایمان آورد و قبل از هر شخصی تصدیقش کرد.» و «اول من آمن باللّه علی الاطلاق؛ (2)اولین کسی که به خدا ایمان آورد»، به طور مطلق در منابع متعددی به چشم می خورد.

اما سخن قریب به صواب این است که هر چند مقام حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بسیار والا است، اما مولود کعبه در اسلام بر او مقدم است. در میان راویان حوادث روزگار رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تنها حذیفۀ یمانی به حق مطلب اشاره کرده است.(3)

اظهار اسلام

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در همان دوران دعوت پنهانی (سه سال اول) اسلام خود را اعلام کرد. ابویحیی بن عفیف از پدرش و او از جدش عفیف، که تاجر مشهوری بود، روایت کرده که وقتی پای به مسجدالحرام نهاد با منظره ای شگفت روبه رو شد. او سه نفر را در حال نماز خواندن دید. از ابن عباس در بارۀ کردار آنها پرسید. گفت: نفر نخست مدعی نبوت است. مرد پشت سرش علی و آن زن هم همسر محمّد، خدیجه است. غیر از این ها کسی را بر این آیین سراغ ندارم.(4)

حضرت علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) خود خاطرۀ آن روزها را چنین بیان می کند: «لم یجمع واحد یومئذ فی الاسلام غیر رسول اللّه وخدیجه وانا ثالثهما اری نورالوحی والرسالة اشم ریح النبوة؛(5) کسی آن روز در اسلام جمع نشد غیر از رسول خدا، خدیجه و من سومین آنها بودم. نور وحی و رسالت را می دیدم و بوی نبوت را به مشام احساس می کردم.»

ص: 185


1- . همان.
2- . نویری، احمد بن عبدالوهّاب، نهایة الارب فی فنون الارب، ج 18، ص 171.
3- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 112.
4- . ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج 3، ص 414؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 2، ص 480؛ شریف الرضی، محمّد بن حسین، خصائص امیرالمؤمنین7، ص 45.
5- . نهج البلاغه، خطبۀ قاصعه.

وجود شخصیت هایی چون ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، به این دلیل که دارای موقعیت برتر اجتماعی بودند، از بار فشارهای روانی و ظاهری مشرکان علیه آیین نوپای محمّدی9 تا حدود زیادی می کاست(1). ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) به خاطر این که بتواند هم چنان به یاری رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) ادامه دهد، ایمان خویش را پنهان داشت و موقعیت اجتماعی و قبیله ای خود را حفظ کرد (2).اما خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با شهامت تمام همراه علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) در اعلام موجودیت جامعۀ کوچک اسلامی شرکت جست و از موقعیت اجتماعی خویش چشم پوشی کرد.

دعوت آشکار

اشاره

سه سال پس از آغاز بعثت، پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دعوتش را علنی ساخت. ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ)، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) با جان و دل از وی پشتیبانی کردند. خدمات حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در این دوران از دو جنبه قابل ارزیابی است:

1. حمایت اجتماعی

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به دلیل وجهۀ مناسب اجتماعی توانست بارها اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را از شر جهال برهاند. برای مثال اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در ایام حج، بالای کوه صفا رفت و با صدای بلند ندا داد که ای مردم! من فرستادۀ پروردگارم. آن گاه به کوه مروه رفت و سه بار سخن پیشین را تکرار کرد. عرب های متعصب هر یک سنگی برداشته در پی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) روانه شدند.

ابوجهل سنگی پرتاب کرد که به پیشانی رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اصابت کرد. خون از پیشانی اش جاری شد. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به کوه ابوقبیس رفت. مشرکان نیز در پی او روانه شدند. حضرت علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) خود را به خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) رساند و موضوع را به وی بازگفت. اشک بر گونه های خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) جاری شد. ظرفی از غذا برداشت و برای یافتن اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، با علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) راهی کوه ها و دشت ها شد. جبرییل بر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نازل شد و فرمود: «از گریه خدیجه ملایک به گریه آمدند. او را بخواه، سلام برسان، بگو خدا به تو سلام می رساند و او را به خانه ای بهشتی که از نور زینت شده،

ص: 186


1- . شهید ثالث، قاضی نوراللّه شوشتری هندی، مجالس المؤمنین، ج 1، ص 163.
2- . همان.

بشارت بده.»

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را یافته، به خانه آوردند. مردم به خانه خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) حمله ور شده، خانه را سنگ باران کردند. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بیرون آمد و گفت: آیا از سنگ باران کردن خانۀ زنی که نجیب ترین قوم شما است، شرم ندارید؟

مردم با شنیدن سخنانش پراکنده شدند و او برای مداوای همسرش به خانه بازگشت. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله وسلم) سلام خدا را به وی رساند. او در پاسخ گفت: «ان اللّه هو السلام و منه السلام وعلی جبرییل السلام وعلیک یارسول اللّه السلام وبرکاته؛(1) خدا خود سلام است و سلام از او است و سلام بر جبرییل و بر تو ای رسول خدا! رحمت و برکات خداوند بر تو باد.»

2. حمایت های عملی و مالی

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نه تنها از اعتبار و موقعیت اجتماعی خود برای دفاع از رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سود می برد، بلکه با ورود به صحنه های دشوار به دفاع از حریم نبوت پرداخت. او خود در شعب ابی طالب حضور یافت (2)و همراه اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سه سال در آن جا به سربرد. این سه سال را می توان سال های اوج فداکاری خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نامید. او در طول سه سال تحریم اقتصادی تأمین نیازهای مالی مسلمانان را برعهده داشت. (3) علاوه بر اموال خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، ثروت بستگان او مانند حکیم بن حزام نیز در جهت یاری دین محمّدی9 صرف می شد(4).

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بارها فداکاری حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را مطرح ساخت و بر این حقیقت که او در راه اسلام از اموالش گذشت تأکید کرد.

به سوی معبود

ص: 187


1- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص و11؛ ج 2، ص 719. جریان فوق را به طور کامل در: ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج 5، ص 438 ببینید.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 2، ص 103؛ ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمّد، کتاب السیر و المغازی، ص 160.
3- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 2، ص 103.
4- . همان، ج 1، ص 353 354.

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) 24 سال با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) زندگی کرد(1) و سرانجام در بستر بیماری افتاد. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که بر بالین او حاضر بود، ضمن گفت وگوی با وی فرمود: «خدا تو را با مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم برابری داده است.»(2)

وقتی روان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به سوی جهان جاودانگی پرکشید، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سخت گریست. چون در حجون قبری برایش کندند،(3) اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خود به راه افتاد؛ هم چنان که اشک از چشمانش می بارید داخل قبر شد و خوابید. افزون تر از قبل گریست و او را دعا کرد(4). آن گاه برخاست و با دست خویش همسرش را در قبر گذاشت.(5) چون در آن زمان نماز میت واجب نشده بود، نماز بر وی خوانده نشد.(6)

فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، یادگار خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) گرد پدر می گشت، خود را به دامان او می آویخت. بهانه مادر می گرفت و دل دردمند پدر را آتش می زد. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) جز سکوت چیزی نداشت. جبرییل نازل شد و گفت: «ای پیامبر! به فاطمه بگو خدا برای مادرت قصری از لؤلؤ ساخته که درونش آشکار است و در آن جا هیچ سختی و تلخی نیست.» (7)

به این ترتیب فرشتۀ الهی پایان رنج ها و محنت های خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را اعلام کرد. محققان زمان وفاتش را سه سال قبل از هجرت می دانند(8). در سال 727 قمری قبه ای بر قبر وی

ص: 188


1- . ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج 7، ص 80؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1817.
2- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 2، ص 40.
3- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 11؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 1، ص 511.
4- . به طور مفصل به کتاب نساءالنبی، بنت الشاطی نگاه کنید.
5- . طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 4، ص 593.
6- . طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 4، ص 593؛ ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 111.
7- . نویری، احمد بن عبدالوهّاب، نهایة الارب فی فنون الارب، ج 18، ص 171.
8- . در ماه رمضان سال ده از بعثت وفات یافت. (طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 3، ص 343؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج 7، ص 85)

ساختند که در سال 1344 قمری به وسیلۀ وهابیون ویران شد. (1)

به یاد تو

قلب پرمهر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هیچ گاه نام خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را از صفحۀ خویش پاک نکرد و چراغ مهر وی را تا آخر عمر فروزان نگاه داشت. او دوستداران خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را دوست می داشت. عایشه می گوید: «روزی خواهر خدیجه خواست خدمت پیامبر بیاید. تا رسول خدا نام خدیجه را شنید، چشمانش برق زد. گفتم: چقدر زیاد به فکرش هستی. پیرزنی بود که مرد و خدا بهتر از آن را به تو رسانده است.»

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به شدت برآشفت و فرمود: «واللّه بهتر از خدیجه روزی من نشده است. وقتی مردم مرا تکذیب کردند، به من ایمان آورد و زمانی که مردم از انفاق ثروت خویش خودداری می کردند، مال خود را انفاق کرد.»(2)

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چنان شخصیت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را بزرگ می شمرد که گفتارش دیگران را به شگفتی وامی داشت. عایشه می گوید: به هیچ کس به اندازۀ خدیجه حسرت نبردم؛ به خاطر یادکرد پیامبر از او.(3) رسول خدا از خدیجه چنان یاد می کرد که گویا جز او زنی در عالم نبود(4). هیچ گاه پیامبر از خانه نمی رفت مگر خدیجه را می ستود.(5)

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در سالگرد وفاتش اشک ریخت و او را دعا کرد.(6)او به زنانش می فرمود: «فکر نکنید مقامتان بالاتر از او است. زمانی که کافر بودید، ایمان آورد و مادر فرزندانم است.»(7)

ص: 189


1- . تاریخ اماکن زیارتی مکه معظمه و مدینه منوره، چاپ سازمان حج و اوقاف، بخش مربوط به قبور حجون.
2- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 2، ص 217 218. در کتاب ذریه طاهره دولابی، به طور کامل ماجرای برخورد عایشه با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را در «الاصابة فی تمییز الصحابة»، ج 4، ص 275 ببینید.
3- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1823.
4- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیة، ج 3، ص 401.
5- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1824و1823؛ محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 1، ص 380؛ نویری، احمد بن عبدالوهّاب، نهایة الارب فی فنون الارب، ج 18، ص 171.
6- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 199.
7- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 159؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 199.

آن بزرگوار روزی چهار خط بر زمین کشید و پرسید: می دانید چیست؟ حاضران اظهار بی اطلاعی کردند. حضرت فرمود: «بافضیلت ترین زنان بهشت چهار نفرند: خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمّد، مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم، همسر فرعون.»(1)

روزی به اصحاب فرمود: «از مردان بسیاری به کمال رسیدند و از میان زنان به کمال نرسیدند؛ مگر مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم زن فرعون، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمّد.»(2)

سال ها بعد وقتی خواستند خبر خواستگاری علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) از فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را به اطلاعش رسانند، گروهی از زنان به نزدش آمده، گفتند: «با پدر و مادرهایمان فدایت شویم ای رسول خدا! برای کاری جمع شده ایم که اگر خدیجه زنده بود چشمش روشن می شد.» تا نام خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) برده شد، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گریست. ام سلمه پرسید برای چه می گریید؟ فرمود:

«خدیجه! و این مثل خدیجه؟ صدقتنی حین یکذبنی الناس وایدتنی علی دین اللّه واعانتی علیه بمالها ان اللّه امرنی ان ابشر خدیجه بیت فی الجنة من قصر الزمرد لاصعب فیه ولانصب؛(3) خدیجه! و کجا است مثل خدیجه؟ زمانی که مردم تکذیبم کردند، تصدیقم کرد. بر دین خدا یاریم نمود و با مالش به کمکم شتافت. خدا به من فرمان داد تا او را به قصری زمردین بهشتی که سختی و محنت در آن نیست بشارت دهم.»

کتابنامه

1. ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد (م 656 ق)، شرح نهج البلاغه، به کوشش: محمّد ابوالفضل، داراحیاء الکتب العربیه، 1378ق.

ص: 190


1- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1822؛ ج 2، ص 720.
2- . قال9: کمل من الرجال کثیر و لم یکمل من النساء الا مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم امراة فرعون و خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمّد. (ابن صباغ مالکی، علی بن محمّد، الفصول المهمّة فی معرفة احوال الائمّة، ص 129(
3- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 1، ص 381.

1. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، تهران: انتشارات اسماعیلیان.

2. ، الکامل فی التاریخ، تحقیق: علی شیری، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1408 ق.

3. ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمد (م 151 ق)، کتاب السیر و المغازی، چاپ سهیل زکار، [بی جا]: دارالفکر، 1398 / 1978، چاپ افست قم 1368 ش.

4. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عادل احمد، علی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق.

5. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر، [بی تا].

6. ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی (م 588 ق)، مناقب آل ابی طالب، تحقیق: گروهی از اساتید نجف اشرف، نجف: المکتبة الحیدریة، 1376 ق.

7. ابن صبّاغ، علی بن محمّد مالکی مکی (م 855 ق)، الفصول المهمّة فی معرفة اوال الأئمّة7، بیروت: مؤسسة الأعلمی، 1408 ق.

8. ابن عبدالبرّ، یوسف بن عبداللّه قرطبی (م 463 ق)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق: علی محمّد بجاوی، بیروت: دار الجیل، 1412 ق.

9. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر دمشقی، البدایة و النهایة، بیروت: مکتبة المعارف، 1408ق / 1988م.

10. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویة، به کوشش: عمر عبدالسّلام تدمری، بیروت، 1410 ق / 1990 م.

11. ابوالقاسم کوفی، علی بن احمد (م 352 ق)، الاستغاثه فی بدع الثلاثة، تهران: مؤسسة الأعلمی، 1373 ش.

اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی (م 692 ق)، کشف الغمّة فی معرفة الأئمّة، بیروت: دار

ص: 191

1. الأضواء، 1405ق / 1985م.

2. ترمذی، محمّد بن عیسی (م 279 ق)، سنن الترمذی، تحقیق: عبدالوهاب عبداللطیف، بیروت: دارالفکر، 1403 ق.

3. حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه (م 405 ق)، المستدرک علی الصحیحین، بیروت لبنان : دارالمعرفة ، 1406 ق.

4. حلبی، علی بن برهان (م 1044 ق)، السیرة الحلبیه، بیروت: دارالمعرفة، 1400 ق.

5. دیار بکری، حسین بن محمّد (معاصر)، تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس نفیس، بیروت: مؤسّسۀ شعبان.

6. ذهبی، محمّد بن احمد بن عثمان، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب ارنووط و حسین اسد، بیروت: مؤسسة الرسالة ، 1413 ق.

7. سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی (م 654 ق) ، تذکرة الخواصّ الاُمّة فی خصائص الأئمّة، تقدیم: السید محمّدصادق بحر العلوم، طهران: مکتبة نینوی الحدیثة.

8. شریف الرضی، محمّد بن حسین موسوی (م 406 ق)، خصائص الأئمّة7 (خصائص أمیر المؤمنین7)، تحقیق: محمّدهادی الأمینی، مشهد: مجمع البحوث الإسلامیة التابع للحضرة الرضویة المقدّسة، 1406 ق.

9. شهید ثالث، قاضی نور اللّه شوشتری هندی (م 1019 ق)، مجالس المؤمنین، طهران: کتاب فروشی إسلامیة، 1365 ش.

10. صدوق، محمّد بن علی (م 381 ق)، الامالی، قم: مؤسسة البعثة، 1417 ق.

11. طبری، محمد بن جریر (م 310 ق)، تاریخ طبری ( تاریخ الامم والملوک)، به کوشش: گروهی از علماء، بیروت: اعلمی، 1403 ق.

12. عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، بیروت: دار الهادی و دار السیرة، الطبعة الرابعة، 1415ق / 1995م.

13. ، بنات النبی ام ربائبه، قم: مکتبه الاعلام الاسلامی،1413 ق.

مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ

ص: 192

1. سوم، 1403ق.

2. محدث قمی، شیخ عبّاس (م 1319 ق)، سفینة البحار و مدینة الحِکم و الآثار، تهران: دار الاُسوة، 1414 ق.

3. ، منتهی الآمال، قم: مؤسّسه انتشارات هجرت، 1373 ش.

4. نوری، یحیی، اسلام و عقائد و آراء بشری یا جاهلیت و اسلام، تهران: انتشارات نوید نور، 1385ش.

5. نووی، أبو زکریا یحیی بن شرف (م 676 ق)، صحیح مسلم بشرح النووی، چاپ ابو عبدالرّحمان عادل بن سعد، قاهره، [2003].

6. نویری، احمد بن عبد الوهّاب (م 733 ق)، نهایة الأرب فی فنون الأدب، قاهره: وزارة الثقافة، 1404 ق.

ص: 193

ص: 194

52- مقام حضرت خدیجه(سلام علیه) در پیشگاه خدا و رسول اکرم(صلی الله علیه وآله و سلم)

اشاره

52

مقام حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در پیشگاه خدا و رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)(1)

علی امامی

چکیده

شرح حال و فضائل معنوی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با استناد به منابع مهم حدیثی و تاریخی است. از دیدگاه نویسنده: خداوند متعال بارها موقعیت و مقام خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را از طرق گوناگون آشکار نموده و از منزلت رفیع او در درگاه الهی پرده برداشته است که به

نمونه هایی اشاره می شود: 1 . سلام خاص الهی: بارها سلام سفارشی و مؤکّد ربوبی توسط جبرئیل به محضر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) رسیده است. 2 . فرستادگان ویژه الهی: هنگامی که وضع حمل آن بانو نزدیک گشت ، به زنان قریش و بنی هاشم پیغام داد که مرا در این امر یاری نمایید، ولی آنان پاسخ دادند: ای خدیجه! چون تو در ازدواجت از سخنان ما سرپیچی نمودی و محمّد یتیم را به همسری بر گزیدی، ما نیز تو را یاری نمی کنیم. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از این جواب سخت غمگین گشت. در این هنگام چهار زن همانند زنان بنی هاشم وارد شدند در حالی که خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از دیدن آنان هراسان بود ، یکی از آن چهار زن به خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

گفت: غمگین مباش، پروردگارت ما را برای یاری تو فرستاده است. ما خواهران و یاوران تو هستیم ... . 3 . در قصری از بهشت: قبل از رحلت خدیجه کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ)، خداوند متعال بارها توسط پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از جایگاه ویژة خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در بهشت خبر داد.

کلیدواژه: خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، فضایل معنوی، سلام الهی، وضع حمل، جبرئیل، قصر بهشتی.

ص: 195


1- مبلغان، شمارۀ 71 (مهر و آبان 1384)، ص 70 - 72.

امشب دل تنگ مرا اشکم

روایت می کند

امشب خدیجه با تو ای اسماء وصیت می کند

اسماء بهار عمر من امشب

به پایان می رسد

زهرا سرش بر سینه ام من بر

لبم جان می رسد

اسماء ببر از من پیام بر

خاتم پیغمبران

بر گو کنار تربتم امشب بیا

قرآن بخوان

در سال دهم بعثت دو حادثۀ دردناک و جانسوز بر پیغمبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وارد گشت، چنان که در تاریخ آمده است: «وَردَ عَلَی رَسولِ اللّه أمْران شدیدانِ عَظیمانِ وَجَزَعَ جَزَعاً شدیداً؛ دو امر بزرگ و سخت بر پیامبر وارد شد به گونه ای که فریاد و ناله شدید حضرت بلند شد.» آن دو امر یکی رحلت جانسوز ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) بود که در 26 رجب سال دهم بعثت و یا هفتم رمضان، همان سال واقع شد، و دیگری وفات یار فداکار آن حضرت، خدیجه کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ) بود، که در دهم رمضان همان سال اتفاق افتاد.

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را با دستان خویش در محلّی به نام «حجون» (قبرستان ابوطاب فعلی) دفن نمود. او به قدری از این دو حادثه غمناک بود که از خانه کمتر بیرون می آمد و در واقع خانه نشین شده بود و به همین جهت آن سال را، «عامُ الحُزْن» و سال غصّه و غم نامگذاری نمود.(1) علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) در رثای آن دو بزرگوار چنین فرمود : «ای چشمان من! آفرین بر شما! بر آن دو رفته ای که دیگر مانندشان را نمی بینند؛ بر بزرگ بطحاء و بر بانوی بانوان؛ آن نخستین کسی [از زنان] که نماز گذارد، بر آن زن پیراسته و خجسته ای که خداوند او را پاک داشت و برتری اش داد، اشک بریزید. مرگ این دو، روز را بر من تاریک ساخته و از این پس، شب ها را در اندوه و سوگ آن دو سر می کنم. آن دو در

ص: 196


1- . ر. ک: محدث قمی، شیخ عباس، منتهی الامال، ج1، ص36 .

برابر ستمکاران به دین ، آیین محمّد را یاری کردند و پاس پیمان خویش داشتند.»(1)

آن چه در پیش رو دارید، نگاهی است گذرا، به مقامات خدیجه کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ)، بانوی فداکار و صبور اسلام، در پیشگاه الهی و نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم).(2)

ضرورت بیان فضا ئل زنان شایسته

قرآن بر خلاف تصور برخی افراد که فقط مردان را الگوی افراد و جامعه می دانند، آن جا که می خواهد الگوها و اسوه ها را معرّفی کند ، در کنار اسوه بودن حضرت ابراهیم (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) و پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، الگوها و نمونه هایی از زنان وارسته و هم چنین زنان گمراه را نیز به جامعه و مؤمنان معرّفی می نماید، از جمله می فرماید :

(وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِّلَّذِینَ ءَامَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیتًا فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ * وَ مَرْیمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِن رُّوحِنَا وَ صَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَ کُتُبِهِ وَ کَانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ؛(3)

خداوند برای کسانی که کافر شدند ، به همسر نوح و همسر لوط مثل زده است، که آن دو تحت سرپرستی دو بنده از بندگان صالح ما بودند ؛ ولی به آن دو خیانت کردند و ارتباط با این دو [پیامبر] در برابر خداوند سودی به حالشان نداشت و به آنها گفته شد: وارد آتش شوید همراه کسانی که وارد می شوند. و خداوند برای مؤمنان به همسر فرعون مثل زده است، در آن هنگام که گفت: پروردگارا! خانه ای برای من نزد خودت در بهشت بساز و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایی بخش! و هم چنین به مریم دختر عمران که دامان خود را پاک نگه داشت و ما از روح خود در آن دمیدیم و او کلمات پروردگار و کتاب هایش را تصدیق کرد و از مطیعان فرمان خدا بود).

آیات فوق نشان می دهد که زنان بزرگ نه تنها الگو و اسوه برای زنان می باشند،

ص: 197


1- . بیهقی نیشابوری، محمد بن حسن، دیوان امام علی، ص360.
2- . قابل ذکر است که در شمارۀ 59 مجله مبلّغان بخش اول مقاله، تحت عنوان «فضائل خدیجه کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ) » بیان ، و اکنون در بخش دوم، مقامات آن حضرت بیان می شود.
3- . تحریم: 11 - 12.

بلکه مثال و نمونه برای کل جامعه می باشند. در همین راستا بیان فضائل و مقامات خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) می تواند برای کل جامعۀ اسلامی راهگشا باشد و الگوی زیبایی برای جامعۀ ایمانی قرار گیرد؛ چرا که به شهادت پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از کامل ترین زنان و بهترین الگوهایی است که فضائل و مقامات او به حد کمال رسیده است.

این معنی را رسول اعظم9 با بیانات مختلفی مطرح نموده است . در یک جا فرمود: «خَیْرُ نِساءِ العالَمین مَرْیَمُ ، آسِیةُ ، خَدیجَةُ وَفاطِمَةُ؛(1) برترین زنان عالم، مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه هستند.» در جای دیگر فرمود: «إنَّ اللّهَ اخْتارَ مِنَ النِّساءِ أرْبَعاً: مَرْیَمَ وآسِیَّةَ وخَدیجَةَ وفاطِمَةَ؛(2) به راستی خداوند از زنان عالم چهار زن بر گزید: مریم، آسیه، خدیجه، و فاطمه.

ریشۀ مقامات و فضائل خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

اشاره

قطعاً فضائل و مقامات حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بدون اسباب و علّت نمی تواند باشد. عقل و عنایات و الطاف الهی، ریشۀ فضائل و مقامات او است.

در کلمات برخی موّرخان به این جملات برمی خوریم: «کانَتْ خَدیجَةُ إمْرَأةً عاقِلَةً شَریفَةً مَع ما أرادَ اللّهُ بِها مِنَ الکرامَةِ وَالْخَیْرِ وَهِیَ یَوْمَئذٍ أفْضَلُهُمْ نَسَباً وَأعْظَمُهُم شَرَفاً وَأکْثَرُهُمْ مالاً؛(3) خدیجه با آنچه خداوند از بزرگی و خیر که نسبت به او اراده کرده بود، بانوی خردمند شریفی بود . او در آن دوران از برترین افراد در نسب و بزرگ ترین شخصیت در شرف و ثروتمندی بود.»

ایمان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و انتخاب او به عنوان همسر آینده، در کنار درایت و لطف الهی نقش تعیین کننده ای در فضائل و مقامات خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) دارد.

جالب این است که راهب نصرانی این مسئله را قبل از رسالت اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و ازدواج او با خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به خوبی پیش بینی کرد، که اگر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) پیغمبر9 را رها نکند، به مقامات و

ص: 198


1- . شیخ صدوق، محمّد بن علی، الخصال، باب الخصال اربعه، ج1، ص 96.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص2، ح4.
3- . دیار بکری، حسین بن محمّد، تاریخ خمیس، ج1، ص263.

فضائل عظیمی دست خواهد یافت؛ آن جا که به میسره غلام خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) گفت:

«یا مَیْسَرَةُ إقْرَأ مَوْلاتَکَ مِنّی السّلام وَاعْلِمْها آنها قَدْ ظَفَرّتْ بِسَیِّدِ الاَنامِ، وَأنَّهُ سَیَکونُ لَها شَاْنٌ مِنَ الشَّاْنِ وتَفْضُلُ عَلی سائِرِ الخاصِّ والْعامِ وَاحْذَرْها أنْ تَفوتَها القربَ مِنْ هذا السَّیِد فَإنَّ اللّهَ تعالی سَیَجْعَلُ نَسْلَها مِنْ نَسْلِهِ وَیَبْقی ذِکْرُها إلی آخِرِ الزَّمانِ؛(1)

ای میسره! به خانم و مولای خود سلام مرا برسان و به او اعلام کن که به آقای مردم [حضرت محمّد] دست یافته است. و به زودی برای او (خدیجه ) شأن و جایگاهی خواهد بود و بر تمامی خاص و عام برتری می یابد و بترسان او را از این که نزدیک شدن به این آقا (محمّد) را از دست بدهد؛ زیرا خداوند بلند مرتبه به زودی نسل او را از نسل محمّد قرار خواهد داد و نام [نیکش] تا آخر الزمان خواهد ماند.»

این پیش بینی نشان می دهد که در کتب آسمانی گذشته و یا در بیانات انبیا، کاملاً مقام و منزلت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بیان شده بود، از این رو راهب نصرانی به خوبی و با دقّت تمام آن را بیان و پیش بینی کرد. و جالب تر این که زنان قریش از جمله صفیّه دختر عبدالمطلب در شب ازدواج خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و جشن عروسی او نیز به این امر اشاره کرد که:

«یا خَدیجَةُ! لَقَدْ خَصَصْتَ هذه اللَّیْلَةَ بِشَیءِ ما خَصَّ بِهِ غَیْرُکَ، وَلا نالَهُ سِواکَ مِنْ قَبائِلِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ، فَهَنیئاً لَکِ بما أوتِیتَهُ وَوَصَلَ إلَیکِ مِنَ العِزِّ والشَّرَفِ؛(2) ای خدیجه! در این شب به چیزی اختصاص یافتی که هیچ کس غیر از تو بدان دست نیافته است، و جز تو از قبائل عرب و عجم به آن نرسیده است ، پس گوارایت باد به آنچه به تو داده شد و از عزّت و بزرگی به تو رسید.»

البته خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) هم به خوبی برای استقبال از این مقام و منزلت سرمایه گذاری نمود. در آغاز ، تمام اموال و هستی خویش را تقدیم محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) نمود. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به عمویش ورقه گفت: «این اموال را بگیر و نزد محمّد ببر و به او بگو همۀ این اموال هدیه است برای او و ملک او می باشد، هر گونه خواست در آن تصرف نماید، و به او بگو که تمام اموال و

ص: 199


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص44.
2- . همان، ص 71، ذیل صفحه .

برده های من، و تمامی کنیزها و آنچه در تحت تصرّف من است، به محمد (صلی الله و اله وسلم) هبه کردم، به خاطر احترام و تجلیل از او . پس ورقه بین زمزم و مقام (ابراهیم) ایستاد و با صدای بلند اعلام کرد: ای گروه عرب! خدیجه شما را شاهد گرفته است بر این که خود و مالش، و بردگان و کنیزان و خادمان، و چهار پایان و مهریه و هدایای او همه برای محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) است، و این هدیه به خاطر تجلیل و تعظیم از او و به جهت علاقه به او است، شما نیز بر این امر شاهد باشید.» و بعد از بعثت پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با ایمان خویش ، مقامات و فضائل خود را بیمه نمود.

الف مقام خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در پیشگاه الهی
اشاره

خداوند متعال بارها موقعیت و مقام خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را از طرق گوناگون آشکار نموده، و از منزلت رفیع او در درگاه الهی پرده برداشته است که به نمونه هایی اشاره می شود

1 . سلام خاص الهی

بارها سلام سفارشی و مؤکّد ربوبی توسط جبرئیل به محضر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) رسیده است. ابو هریره نقل کرده است که : «أتی جَبْرَئیلُ النَّبیَّ9، فَقالَ: هذِهِ خَدیجَةُ قَدْ أتَتْکَ مَعَها إناءٌ مُغطّی فیه إدامٌ أوْ طَعامٌ أوْ شَرابٌ فَإذا هِیَ أتَتْکَ فَاقْرَأ3 مِنْ رَبِّها، وَمِنِّی السَّلام ؛(1) جبرئیل نزد پیامبر آمد و گفت: خدیجه همراه با ظرفی سر پوشیده که در آن خورشت یا غذا یا نوشیدنی است نزد تو می آید، پس هر گاه آمد، سلام پروردگارش و سلام من را به محضر او برسان.»

در روایت دیگری می خوانیم :

«إن جَبْرَئیلَ أتی النَّبِیَّ9 فَقالَ إقْرَءْ خَدیجَةَ مِنْ رَبِّها السَّلامَ فَقالَ رَسولُ الله (صلی الله علیه و اله وسلم) : یا خَدیجَةُ هذا جَبْرَئیلُ یُقْرِئُکَ مِنْ رَبِّکِ السلامَ، قالَتْ خَدیجَةُ : اللّه السَّلامُ وَمِنْهُ السَّلامُ وَعَلی جَبْرئیلَ السَّلامُ؛(2)

به حقیقت جبرئیل نزد پیامبر آمد پس گفت: به خدیجه از طرف پروردگارش سلام برسان،

ص: 200


1- . همان، ص8، به نقل از مسند احمد بن حنبل .
2- . همان ، ص 11، روایت ابن هشام. و ر. ک: ص 8.

پس حضرت فرمود: ای خدیجه این جبرئیل است که از طرف پروردگارت سلام می رساند. خدیجه گفت : خدا سلام است و سلام [و سلامتی] از او است و بر جبرئیل سلام باد.»

امّا سلام سفارشی جبرئیل علاوه بر آنچه که در ضمن روایات قبلی اشاره شد در روایت دیگری با سند صحیح از طریق بزرگان روات شیعه، به این صورت نقل شده است:

«عَنْ زُرارة وَحَمْران بنِ أعْیَنْ وَمحمّد بن مُسْلِمْ عَنْ أبی جَعْفَر7، قالَ: حَدّثَ أبو سَعید الخِدِری أنَّ رَسولَ اللّه قال: إنَّ جَبْرَئیلَ أتانی لَیْلَةً اُسری بی فَحینَ رَجَعْتُ قُلْتُ: یا جَبْرَئیلُ هَلْ لَکَ مِنْ حاجَةِ؟ قالَ: حاجَتی أنْ تَقْرَءَ عَلی خَدیجَةَ مِنَ اللّهِ وَمِنِّی السّلامَ وَحَدَّثَنا عِنْدَ ذلِکَ آنها قالَتْ حینَ لَقِیَها نَبیُّ اللّه فَقال الَّذی قالَ جَبْرَئیلُ فقالَتْ : إنَّ اللّه هُوَ السَّلامُ وَ مِنْهُ السَّلامُ وَإلَیْهِ السَّلامُ وَعَلَی جَبْرَئیلَ السَّلامُ؛(1)

امام باقر (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) به زراره و حمران و محمّد بن مسلم چنین روایت کرد که ابو سعید خدری نقل کرد که رسول خدا فرمود: آن شبی که در معراج بودم، به هنگام بازگشت جبرئیل نزد من آمد. به جبرئیل گفتم: ای جبرئیل! آیا حاجتی داری؟ پاسخ داد : حاجت من این است که از طرف خدا و من به خدیجه سلام برسانی. و نقل کرد که: چون رسول خدا پیغام جبرئیل را به خدیجه رسانید، خدیجه پاسخ داد : همانا خدا سلام است و سلام [و سلامتی] از او است و سلام به سوی او است و بر جبرئیل سلام باد.»

2 . فرستادگان ویژۀ الهی

هر کس در مسیر الهی حرکت کند، خداوند هرگز او را رها نکرده و تنها نخواهد گذاشت. نمونۀ بارز آن سرگذشت خدیجه کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ) است: «هنگامی که وضع حمل آن بانو نزدیک گشت ، به زنان قریش و بنی هاشم پیغام داد که مرا در این امر یاری نمایید، ولی آنان پاسخ دادند: ای خدیجه! چون تو در ازدواجت از سخنان ما سرپیچی نمودی، و محمّد یتیم را به همسری بر گزیدی، ما نیز تو را یاری نمی کنیم. خدیجه از این جواب سخت غمگین گشت. در این هنگام چهار زن همانند زنان بنی هاشم وارد شدند؛ در

ص: 201


1- . همان، ج18 ، ص385، ح90.

حالی که خدیجه از دیدن آنان هراسان بود . یکی از آن چهار زن به خدیجه گفت: غمگین مباش، پروردگارت ما را برای یاری تو فرستاده است. ما خواهران و یاوران تو هستیم. من ساره هستم ، این آسیه، دختر مزاحم رفیق بهشتی تو است و این هم مریم، دختر عمران است و این یکی کلثوم، خواهر موسی بن عمران است. خدا ما را برای کمک به تو فرستاده است تا یاور و پرستار تو باشیم.»(1) راستی که باید گفت: «ألَیْسَ اللّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ؛(2) آیا خداوند برای [حمایت و دفاع از] بنده اش کافی نیست؟»

3 . کفن بهشتی

خدیجه کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ) در لحظات احتضار «اسماء بنت عمیس» را به نزد خویش طلبید و در مورد دخترش فاطمۀ زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) به او سفارشاتی کرد. آن گاه فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را نزد اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) واسطه قرار داد که از رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) خواهش کند تا یکی از لباس های خود را کفن خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) قرار دهد. وقتی فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نزد پدر رفت و درخواست مادر را مطرح کرد، اشک از چشمان حضرت جاری گشت، چیزی نگذشت که جبرئیل نازل شد در حالی که کفنی از بهشت همراه خویش داشت که خداوند آن را برای خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) فرستاده بود.(3)

آری انسانی که تمام ثروت خویش را دو دستی در راه خدا تقدیم نموده است، در پیشگاه الهی این عظمت را پیدا می کند که خداوند کفن بهشتی برای او بفرستد، و این گونه از ایثار و انفاق او تقدیر به عمل آورد.

4. در قصری از بهشت

قبل از رحلت خدیجه کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ)، خداوند متعال بارها توسط پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از جایگاه ویژۀ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در بهشت خبر داد، از جمله عکرمه از ابن عباس نقل می کند که رسول اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم) فرمود : «اَفْضَلُ نِساءِ أهْلِ الجَنَّةِ خَدیجَةُ بِنْتُ خویلدْ، وَفاطِمَةُ بِنْتُ محمّد وَمَرْیَمُ ابْنَتَ

ص: 202


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص80 و ج43، ص2 - 4؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص 475 .
2- . زمر، 36.
3- . به نقل از واعظ محترم جناب آقای یثربی.

عِمْرانَ وَآسِیَةُ بَنْتُ مزاحِمْ؛(1) بهترین زنان بهشت اینان اند: خدیجه دختر خویلد ، فاطمه دختر محمّد و مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم، همسر فرعون.»

و از عبد اللّه جعفر نقل شده است که رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «أمِرْتَ أنْ أُبَشِّرَ خَدیجَةَ بِبَیْتٍ مِن قَصَبٍ لاصَخَبَ فیهِ ولا نَصَبَ؛(2) دستور داده شده ام که خدیجه را به خانۀ طلایی که در آن زحمت و خصومت وجود ندارد، بشارت دهم.» همین مضمون نیز از عبد اللّه بن ابی اوفی از رسول اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم) نقل شده است.(3)

آن گاه که رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در حال احتضار قرار گرفت، فاطمه زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) در بارۀ جایگاه آن حضرت در قیامت پرسش هایی کرد، از جمله پرسید: «أیْنَ والِدَتی خَدیجَةُ؛ [در آن روز] مادرم خدیجه کجا است؟» حضرت فرمود : «فی قَصْرٍ لَهُ أرْبَعَةُ أبْوابٍ إلی الجَنَّةِ؛(4) [خدیجه] در قصری است که چهار درب به سوی بهشت دارد.»

ب منزلت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در نزد پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)
اشاره

هر گاه انسانی در پیشگاه الهی از چنان مقامی برخوردار باشد، نگفته پیدا است که در نزد پیامبر خدا (صلی الله و آله وسلم) نیز دارای منزلتی است رفیع؛ چنان که تاریخ نیز گواهی می دهد که محبوب ترین همسران پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نزد او، خدیجه کبری 3 بود.(5)

حضرت 24 سال با حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) زندگی کرد و تا زنده بود به احترام او همسر دیگری اختیار نکرد.

«جان دیون پورت انگلیسی» می گوید: «با وجود این که خدیجه در چنان سن و سال [بالایی] بود و به حسب قائده بایستی زیبایی دوران جوانی خود را از دست داده باشد ، با

ص: 203


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص 2؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج5، ص 437؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج4، ص 1821.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص7، ح 12 .
3- . همان ، ص 7.
4- . همان، ج 22، ص 510.
5- . همان.

این حال محمّد تا آخرین دقیقه حیات خدیجه، نسبت به او وفادار ماند و تا زنده بود همسر دیگری اختیار نکرد .»(1)

بعد از رحلت آن بانوی گرامی نیز پیامبر 9 او را فراموش نکرد و دائماً به یاد او بود، که به نمونه هایی اشاره می شود.

1 . یاد خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

«عَنْ عائِشَةَ: کانَ رَسولُ اللّه 9 لایَکادُ یَخْرُجُ مِنَ الْبَیْتِ حَتّی یَذکُرَ خَدیجَةَ فَیحْسُنَ الثَّناءَ عَلَیْها وَالاسْتَغْفارَ لَها. فَذَکَرَها ذاتَ یَومٍ فَحَمَلَتْنی الْغَیرَةُ فَقُلْتُ عَوَّضَکَ اللّهُ مِنْ کَبیرَةِ السِّنِّ قالَتْ فَرَأیْتُ رَسولَ اللّهِ غَضِبَ غَضَباً شَدیداً ؛

عایشه گوید: رسول خدا9 از خانه بیرون نمی رفت، مگر این که خدیجه را به نیکی یاد می کرد و برای او استغفار می نمود. روزی از او یاد کرد، من حسد بردم و گفتم: خداوند جایگزین آن پیرزن به تو عطا کرده است ! پیامبرشدیداً خشمگین شد .»

و ادامه می دهد که رسول خدا فرمود: «خَدیجَةُ وَأیْنَ مِثْلُ خَدیجَةَ، صَدَّقَتْنی حِینَ کَذَّبَنی النَّاسُ وَوَازَرَتْنی عَلی دینِ اللّهِ وَأعانَتْنی بِمالِها؛ (2) خدیجه ! و کجا است مثل خدیجه؟ او مرا تصدیق کرد، آن گاه که مردم مرا تکذیب نمودند و با مال خود مرا بر دین خدا کمک و یاری کرد.»

این قضیه بارها تکرار شده است ؛ از جمله روزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم) در جمع همسران خویش حضور داشت و از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) یاد نمود و در فراق او گریست. عایشه گفت: بر پیرزن سرخ روی از تیره بنی اسد می گریی؟ رسول خدا فرمود:

«صَدَّقَتْنی اِذا کَذَّبْتُمْ وَ آمَنَتْ بی اِذْ کَفَرْتُمْ وَ وَلِدَتْ لی اِذْ عَقِمْتُمْ. قالَتْ عائِشَةُ: فَما زِلْتُ اَتَقَرَّبُ اِلی رَسُولِ الله (صلی الله علیه و اله وسلم) بِذِکْرِها؛(3) خدیجه روزی که شما مرا تکذیب کردید،

ص: 204


1- . دیون پورت، جان، عذر تقصیر به پیشگاه محمّد و قرآن ، ص 25 .
2- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج1، باب خاء ، ص 380 ؛ شوشتری، محمّدتقی تستری، قاموس الرجال، ج10، ص 432 .
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 8؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج2، ص 131.

تصدیق نمود و روزی که کفر ورزیدید، او به من ایمان آورد و فرزند برای من آورد و شما نازا بودید. عایشه اضافه می کند: همیشه این گونه بود که من با بیان خوبی های خدیجه به پیامبر خدا تقرّب می جستم .»

2 . اظهار محبّت به دوستان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

از آن جا که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شدیداً به خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) محبّت و ارادت داشت، نسبت به دوستان و آشنایان او نیز اظهار محبّت و دوستی می کرد . به همین جهت هنگام ذبح قربانی می فرمود: از گوشت آن برای دوستان خدیجه نیز ببرید؛ چرا که «إنّی لَأُحِبُّ حَبیبَها؛(1) من دوستان خدیجه را نیز دوست می دارم.»

و نیز روایت شده روزی پیرزنی بر پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وارد شد، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) او را مورد لطف و مهربانی قرار داد، پس از رفتن او عایشه علّت آن همه لطف را جویا شد، حضرت فرمود: این بانو در زمان خدیجه بر من وارد می شد.(2)

آری آن هایی که در راه خدا قدم برداشتند و تلاش خود را در مسیر او قرار دادند، هرگز از یادها و خاطره ها نمی روند.

هرگز نمیرد آن که دلش زنده

شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام

ما

به همین جهت به اعتراف عایشه، هرگز پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از یاد خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و گفتن مدح او خسته نشد. «قالَتْ: کانَ رَسولُ اللّهِ إذا ذَکَرَ خَدیجَةَ لَمْ یَسْأَمْ مِنْ ثَناءٍ عَلَیْها وَاسْتِغْفارٍ لها ؛(3) عایشه گفت: رسول خدا همیشه این گونه بود که هر گاه خدیجه را یاد می کرد، از گفتن ثنای او و استغفار برای او خسته نمی شد.»

بحث را با این زبان حال پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم) در سوگ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به پایان می بریم:

یار شکسته

بال من، به حال من نظر نما

دلدار خسته

حال من، به جمع ما گذر نما

ص: 205


1- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعة.
2- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار ، ج1، ص 379 - 381.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 12.

بنگر به

سوز سینه ام، که سوزد از برای تو

سوزد دُخت

حزینه ام، به یاد آن وفای تو

کتابنامه

1. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، تهران: انتشارات اسماعیلیان.

2. ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه قرطبی (م 463 ق)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق: علی محمّد بجاوی، بیروت: دار الجیل، 1412 ق.

3. اربلی، علی بن عیسی (م 693 ق)، کشف الغمة فی معرفة الائمة7، بیروت: دار الاضواء، 1405 ق.

4. دیار بکری، حسین بن محمّد (معاصر)، تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس نفیس، بیروت: مؤسّسۀ شعبان.

5. شوشتری، محمّدتقی تستری (م 1415 ق)، قاموس الرجال فی تحقیق رواة الشیعة ومحدّثیهم، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، دوم، 1410 ق.

6. شیخ صدوق، ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی (م 381 ق)، الخصال، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: نشر اسلامی، 1403 ق.

7. ، الأمالی، تهران: کتابچی، 1376.

8. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق.

9. محدث قمی، شیخ عباس (م 1359 ق)، سفینة البحار، تحت اشراف علی اکبر الهی خراسانی، مشهد: آستان قدس رضوی ، 1416ق.

10. ، منتهی الآمال، تهران: کتابخانه و مطبعه علمی، 1355ق.

11. محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، تهران: دارالکتب الاسلامیة، چاپ هفتم،1404 ق.

ص: 206

53- نگاهی به ویژگی های رفتاری اولین بانوی مسلمان نسبت به پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم)

اشاره

53

نگاهی به ویژگی های رفتاری اولین بانوی مسلمان

نسبت به اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)(1)

محمّد میانجی

چکیده

شرح زندگانی و ویژگی های رفتاری و اخلاقی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با استناد به منابع مهم تاریخی و حدیثی است. از دیدگاه نویسنده: اولین ویژگی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نسبت به اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، درک ارزش های واقعی او در برابر فریبندگی های ظاهری و دنیوی بود. او معنای کمالات انسانی را به خوبی شناخت و چون توانست آن را تنها در وجود پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیابد، حاضر شد تمام شخصیت و دارایی خود را برای درک آن فدا کند. او در این راه هم از مال خود گذشت، هم از موقعیت اجتماعی اش . خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) برای درک این کمال واقعی، قالب های جاهلی را شکست و بهایی سنگین از جمله قطع رابطۀ زنان، حتی تا زمان تولد حضرت فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را به جان خرید. این نوع نگرش و رفتار در جامعه ای که عموم توده ها بر اساس ظواهر و زرق و برق های دنیوی روابط خود را پایه ریزی می کنند، نمی توانست بدون پی آمدهای تلخ و ناگوار باشد، لذا به فاصله ای اندک از پخش خبر ازدواج وی با امین قریش، گروهی از زنان به عیب جویی از وی روی آوردند و در محافل خود او را سرزنش کردند .

کلیدواژه: حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، ازدواج، الگوی رفتاری، اخلاق نیک، صداقت.

دهم رمضان (سال دهم بعثت) نقطۀ پایان بر 25 سال همراهی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، بانوی

ص: 207


1- مبلغان، شمارۀ 23 (رمضان 1422)، ص 39 – 49.

آسمانی با رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) بود؛ بانویی مبارکه،(1) طاهره، راضیه، مرضیه، زکیه، صدیقه، کبری،(2) شامخه،(3) فاضله ، کامله(4) و عفیفه(5) که 55 سال قبل از بعثت چشم به جهان گشوده و از سال پانزده قبل از بعثت (دهم ربیع الاول) در کنار برگزیدۀ الهی قرار گرفته بود و سرانجام بعد از قریب 25 سال همراهی و هم گامی، در 65 سالگی چشم از جهان فرو بست و رسول الهی را در فراقی جانسوز تنها گذاشت.

این واقعۀ دردناک که به فاصلۀ اندکی از وفات ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) روی داد، چنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم) را متأثر کرد که آن سال را «عام الحزن » نامید. به نقل علامۀ مجلسی بعد از این واقعه خانه نشین شده و کمتر از خانه بیرون می رفت.(6)

مروری بر نحوۀ خاک سپاری خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و یادکرد دائمی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از وی، میزان این حزن و اندوه را به خوبی نشان می دهد: وقتی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) وفات یافت، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به شدت گریه کرد و زمانی که قبر آن بانوی بزرگوار حاضر شد، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همان گونه که اشک از چشمانش ریزان بود، وارد قبر شد و خوابید و افزون تر از قبل گریست.(7) او را دعا کرد و برخاست و با دست خویش همسرش را در قبر گذاشت.(8) اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در سالگرد وفاتش نیز گریه کرد(9) و به زنانش فرمود: «گمان نکنید مقامتان از او بالاتر است. زمانی که کافر بودید، ایمان آورد و مادر فرزندانم است.»(10)

حتی سال ها بعد که می خواستند خبر خواستگاری علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) از فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را به اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بدهند و

ص: 208


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 21 ، ص 352.
2- . همان، ج 102، ص 272.
3- . همان ، ج 16 ، ص 69 .
4- . همان، ج 75، ص 56.
5- . همان، ج 16، ص 69.
6- . همان، ج 19، ص 21.
7- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 11؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 1، ص 511.
8- . طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 4، ص 593.
9- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 1، ص 380 .
10- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 199.

یادی از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) شد، چشمانش پر از اشک شد و زمانی که ام سلمه از علت گریه اش پرسید، فرمود:

«خدیجه و این مثل خدیجة صدقتنی حین یکذبنی الناس و ایدتنی علی دین اللّه و اعانتنی علیه بمالها ان اللّه امرنی ان ابشر خدیجة ببیت فی الجنة من قصر الزمرد لا صعب فیه و لا نصب؛(1) خدیجه ! و کجا است مثل خدیجه؟ زمانی که مردم تکذیبم کردند، مرا تصدیق کرد. بر دین خدا یاری ام کرد و با مالش به کمکم شتافت. خدا به من فرمان داد تا او را به قصری زمردین در بهشت که سختی و محنتی در آن نیست، بشارت دهم.»

این همه تجلیل و بزرگ داشت از مقام خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) ما را بر آن می دارد که اندکی پیرامون شخصیت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) سخن بگوییم و شاخصه هایی که خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را به چنین مرتبه ای رسانده است برشماریم.

در این مقاله پیرامون ویژگی های رفتاری خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نسبت به پیامبر9 سخن خواهیم گفت.

1. نگرش ارزشی

اولین ویژگی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نسبت به اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، درک ارزش های واقعی او در برابر فریبندگی های ظاهری و دنیوی بود. او معنای کمالات انسانی را به خوبی شناخت و چون توانست آن را تنها در وجود پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیابد، حاضر شد تمام شخصیت و دارایی خود را برای درک آن فدا کند. او در این راه هم از مال خود گذشت، هم از موقعیت اجتماعی اش . خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) برای درک این کمال واقعی، قالب های جاهلی را شکست و بهایی سنگین از جمله قطع رابطۀ زنان، حتی تا زمان تولد حضرت فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را به جان خرید. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) این نوع نگرش خود را هنگام ابراز تمایل به ازدواج، این گونه با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مطرح کرد:

«یابن عم انی رغبت فیک لقرابتک و سعلتک فی قومک و امانتک و حسن خلقک و صدق حدیثک؛(2) ای پسر عمو! من به خاطر خویشاوندی، شرافت تو در بین مردم ،

ص: 209


1- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 1، ص 381 .
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 201؛ طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 1، ص 521.

امانت داری، خوش خلقی و راستگویی ات به تو تمایل پیدا کردم.»

این نوع نگرش و رفتار، در جامعه ای که عموم توده ها بر اساس ظواهر و زرق و برق های دنیوی روابط خود را پایه ریزی می کنند، نمی توانست بدون پی آمدهای تلخ و ناگوار باشد؛ لذا به فاصله ای اندک از پخش خبر ازدواج وی با امین قریش، گروهی از زنان به عیب جویی از وی روی آوردند و در محافل خود او را سرزنش کردند . آنان می گفتند: «او با این همه حشمت و شوکت با یتیم ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) که جوانی فقیر است ازدواج کرد . چه ننگ بزرگی!»

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در مقابل این جهالت ها ساکت ننشست و آن ها را به صرف نهار دعوت کرد و بعد از پایان مراسم گفت : «ای زنان ! شنیده ام شوهران شما (و خودتان ) در مورد ازدواج من با محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) خرده گرفته اید و عیب جویی می کنید. من از خود شما می پرسم آیا در میان شما ، شخصیتی مثل محمد (صلی الله و اله وسلم) وجود دارد؟ آیا در گسترۀ مکه و اطراف آن شخصیتی در فضائل و اخلاق نیک، مانند او سراغ دارید؟ من به خاطر این ویژگی ها با او ازدواج کردم و چیزهایی از او دیده ام که بسیار عالی است . پس شایسته نیست شما این گونه سخن بگویید و نسبت های ناروا به دیگران دهید.»

زنان قریش بعد از این سخنان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، همگی سکوت اختیار کردند و به تدریج پراکنده شدند.(1)

این شیوۀ استدلال خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) هر چند عمق ارزش گرایی در انتخاب ها را نشان می داد، برای جامعۀ جاهل و متعصب آن روز قابل درک نمی نمود؛ لذا زنان لجوج قریش به حالت قهر با او رفتار می کردند. آن ها دیگر به خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) سلام نمی کردند و نزد او نمی رفتند؛ حتی تا سال پنجم بعثت، که حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) متولد شد، نیز این شیوه رفتاری هم چنان پا برجا بود . لذا حتی هنگام وضع حمل، او را تنها گذاشته و پیام فرستادند که: «تو با ما مخالفت و با یتیم ابوطالب ازدواج کردی. ما هرگز نزد تو نمی آییم و در هیچ کاری کمک نمی کنیم.»

ص: 210


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 81 و ج 103، ص 374.

این حجم از کینه ورزی ها دل خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را آزرد، تا آن جا که خداوند چهار بانوی پاکیزه (ساره، آسیه، مریم، صفورا دختر شعیب پیامبر ) را به یاری او فرستاد و به این سان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) پاداش عشق و علاقه به کمالات انسانی را دریافت کرد و فرزندش فاطمه زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) را نیز به دنیا آورد.(1)

2. احترام به شخصیت پیامبر9

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به رغم اموال فراوان و موقعیت اجتماعی ویژه ای که داشت، در برخورد با رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همواره حرمت او را پاس می داشت و کوچک ترین رفتاری که نشانی از اظهار برتری دهد از خود بروز نمی داد. جلوه ای عالی از این رفتار را می توان در ماجرای عروسی آن دو سراغ گرفت. آن گاه که مراسم عقد و جشن پایان یافته بود و اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می خواست به خانۀ عمویش ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) برگردد، ملکه بطحا و بانوی قریش که اینک همسر او شده بود، این گونه او را مخاطب قرار می دهد: «الی بیتک فبیتی بیتک و انا جاریتک ؛(2) به خانۀ خودتان وارد شوید. خانۀ من خانۀ شما است و من کنیز شما هستم .» و البته این همه احترام و پاس داشت به خاطر عقیده و ایمان او به توحید بود و بس.(3)

3. تلاش برای جلب رضایت

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) تمام توان خود را به کار می برد تا امور منزل را مطابق میل پیامبر 9 اداره کند؛ از جمله چون به میزان علاقۀ اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به عبادت آگاه بود، چنان رفتار می کرد که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به راحتی به عبادت و راز و نیازش مشغول باشد و حضور خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را مانعی برای عباداتش نداند.

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قبل از بعثت، در هر ماه چند بار و نیز همه ساله ماه رمضان را در غار حرا به تفکر و عبادت خداوند می گذراند(4) و این عمل بعد از ازدواج نیز ادامه داشت. لذا امام هادی7

ص: 211


1- . همان، ص 80.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 1، ص 4.
3- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 2، ص 570؛ مقرم، سید عبدالرزاق، وفات الزهرا، ص 7.
4- . ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 208.

می فرمود: «پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله وسلم) پس از سفر تجاری شام، درآمدش را بین فقرا تقسیم کرد و هر روز بامداد به فراز کوه حرا می رفت و به تماشای شگفتی های خلقت مشغول می شد و تحت تأثیر عظمت خدا قرار می گرفت و خدا را آن گونه که شایسته بود عبادت می کرد.»(1)

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با درک چنین روحیاتی از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، هرگز برای او مزاحمتی ایجاد نمی کرد و همیشه با همدلی و همراهی او را بدرقه می کرد. غذایش را به وسیله حضرت علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) به بالای کوه می فرستاد و گاه خود نیز با حضرت همراه می شد . علامۀ مجلسی به نقل از صحاح اهل سنت می نویسد: «در آن ماه رمضان که پیامبر در کوه حرا به سر می برد و وحی و بعثت آغاز می شد ، حضرت علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و یکی از غلامان در حضورش بودند.» (2)

برای نمونه تنها یکی از این عبادت های اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چهل روز به درازا کشید، که خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) تمام این مدت را به تنهایی گذراند. چنین عبادت های طولانی به طور طبیعی می توانست موجب ناراحتی، دلشوره ها و نگرانی های مختلفی برای خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) شود، اما او نه تنها اعتراض نمی کرد بلکه با رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) همراهی نیز می نمود؛ لذا اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که خود متوجه نگرانی های خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بود، عمار یاسر را نزد خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) فرستاد و پیام داد که: «ای خدیجه! گمان نکن کناره گیری من به خاطر بی اعتنایی به تو است، بلکه پروردگارم چنین فرمود تا امر خود را اجرا کند. جز خیر و سعادت فکر دیگری نکن. خداوند هر روز، چند بار به خاطر تو به فرشتگان بزرگش مباهات می کند. پس وقتی شب شد، در را ببند و در بستر خود استراحت کن.»(3)

همراهی و همدلی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و تلاش او برای کسب رضایت رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به حدی بود که وقتی هنگام وفات در ضمن وصیت هایش به اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گفت : «من در حق شما کوتاهی کردم، مرا عفو کن »، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «هرگز از تو تقصیری ندیدم و تو نهایت تلاش خود را به کار بردی و در خانۀ من بسیار خسته شدی.»(4)

ص: 212


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 17، ص 309.
2- . همان، ج 15، ص 363.
3- . همان، ج 16، ص 79 و 80.
4- . حائری مازندرانی، محمّد مهدی، شجرة طوبی ، ج 2، ص 235 .

4. تصدیق و تأیید اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)

روایات بسیاری از پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نقل شده است که گویای اهمیت رویکرد خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در آن فضای جاهلی و غربت رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است. وقتی که حتی بسیاری از بستگان رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را تنها گذاشتند و حتی کمر همت به نابودی او بستند، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) روی آورد و با او پیمانی جاودانی بست و تا لحظۀ آخر زندگی بر عهد و پیمانش استوار ماند.

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز با درک چنین فضیلتی از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بود که همواره تأکید می کرد «این مثل خدیجة؟ » از جمله زمانی که هاله، خواهر خدیجه برای زیارت رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به مدینه آمد ، پیامبر 9 با دیدن او به یاد خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) افتاد و از شدت تأثر به خود لرزید. بعد از رفتن او، عایشه پرسید: «چقدر از پیر زن قریش که سال خوردگی صورتش را چروکین و سرخ کرده بود یاد می کنی با این که امروز روزگار او را نابود کرده و خداوند همسری بهتر به شما بخشیده است ؟» پیامبر 9 فرمود: «هرگز، به خدا سوگند ! بهتر از خدیجه هیچ گاه نصیبم نشد . او هنگامی به من ایمان آورد که مردم مرا تکذیب می کردند و ... .»(1)

عبد اللّه بن مسعود نمونه ای از مشاهدات خود پیرامون ایمان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را آن زمان که هیچ کسی به پیامبر 9 ایمان نیاورده بود، این گونه بیان می کند: «نخستین چیزی که از اسلام دانستم این بود که با عموهایم و تعدادی از اعضای قبیله ، وارد مکه شدیم. چون می خواستیم مقداری عطر بخریم ما را به عباس بن عبدالمطلب راهنمایی کردند. او بالای چاه زمزم، در کنار کعبه نشسته بود. زمانی که پیش او نشسته بودیم ، دیدیم مردی که دو لباس سفید پوشیده بود و گیسوان و ریش پر و دندان های سفید و ... داشت و چهره اش مثل ماه می درخشید، از باب صفا وارد مسجدالحرام شد. در طرف راست او یک نوجوان و پشت سرش بانویی پوشیده را دیدم.

آنها کنار حجرالاسود رفتند. ابتدا آن مرد به حجرالاسود دست کشید، سپس آن نوجوان و بعد آن بانو. آن گاه هر سه به طواف کعبه مشغول شدند. وقتی هفت بار طواف

ص: 213


1- . شوشتری، محمّدتقی تستری، قاموس الرجال، ج 10، ص 432.

کردند، کنار حجر اسماعیل آمدند و نماز جماعت خواندند. آن مرد هنگام تکبیر دست هایش را تا کنار گوشش بلند می کرد تا به قنوت نماز رسیدند. قنوت را طولانی کردند تا آن که نماز تمام شد. من که چنین چیزی ندیده بودم، از ابن عباس پرسیدم: آیا دین جدیدی به مکه آمده است؟ من چنین دینی را در مکه ندیده بودم؟ گفت: این مرد برادرزادۀ من، محمّد بن عبد اللّه است و آن نوجوان برادرزادۀ دیگرم علی بن ابی طالب و آن خانم هم همسر محمّد؛ خدیجه دختر خویلد است. به خدا قسم غیر از این سه نفر کسی در روی زمین به این دین اعتقاد ندارد.»(1)

5. انفاق اموال

پیرامون مظاهر ثروت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نوشته اند: «هشتاد هزار شتر، اموال تجاری او را حمل و نقل می کردند. بارگاهی از حریر سبز با ابریشم بر بام خانه اش برافراشته بودند که مردم رفت و آمد می کردند و به فقرا کمک می شد. چهار صد غلام و کنیز امور اقتصادی و شخصی او را اداره می کردند.»(2) با این همه او بلافاصله بعد از ازدواج نزد عمویش ورقة بن نوفل رفت و اموال فراوانی به او داد و گفت: «این ها را نزد محمّد ببر و بگو این اموال هدیه به شما است و هر گونه بخواهی در آنها تصرف کن و هر چه غلام و کنیز و ثروت و ملک دارم، همه را به احترام حضرت، به او بخشیدم.»

ورقة بن نوفل نیز کنار کعبه آمد و بین زمزم و مقام ابراهیم ایستاد و با صدای بلند گفت: «ای عرب ! بدانید که خدیجه شما را شاهد می گیرد که خود و همۀ ثروت خود از غلامان، کنیزان، املاک ، دام ها، مهریه و هدایایش را به محمّد بخشیده است و همۀ آنها هدیه ای است که محمّد آن را پذیرفته است و این کار خدیجه به خاطر علاقه و محبت او به محمّد است. شما در این باره گواه باشید و گواهی دهید.»(3)

ص: 214


1- . ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 13 ، ص 225.
2- . همان.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 22.

دامنۀ این یاری مالی به سال های اولیه ازدواج ختم نیافت، بلکه هنگام محاصرۀ اقتصادی در شعب ابی طالب و حتی بعد از آن نیز اموال خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نقش اساسی در نجات اسلام و مسلمانان از نابودی ایفا کرد؛ تا آن جا که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در ماجرای شعب فرمود: «هیچ ثروتی، هرگز مثل ثروت خدیجه به من سود نرساند.»(1)

طبق بعضی روایات در ماجرای محاصره، از اموال خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) چیزی نماند و به نقل از حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ): «چیزی جز دو پوست باقی نماند که هنگام استراحت یکی را زیرانداز و دیگری را روانداز قرار می دهیم .» در این مدت ابوالعاص بن ربیع، داماد حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، شترها را با گندم و خرما با شگردهای مختلف به آنها می رساند و در طول سه سال محاصره، مصارف آنان از اموال خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) تأمین می شد.(2)

6. تحمل پذیری و صبر

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) صبر و تحمل را در زندگی با رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) پیشه خود ساخت و در برابر فشارهای مختلف همسایه های مشرک، زنان متعصب، محاصرۀ اقتصادی و ... بردباری و تحمل پذیری ویژه ای از خود نشان می داد. از جمله این وقایع می توان به واقعۀ شعب اشاره کرد که نقش مهمی نیز در تحلیل قوای جسمانی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) داشت؛ به اندازه ای که به فاصلۀ اندکی از پایان محاصره، آن بانوی بزرگوار وفات یافت. در این محاصره یاران پیامبر (چهل نفر) جز چهار ماه حرام سال را در گرمای داغ تابستان و بیابان خشک و ... تحمل می کردند و در این زمان بانوی محمّد که 63 تا 65 ساله بود، علاوه بر صرف اموال، خود نیز در شمار محاصره شدگان بود.

میزان فشاری را که بر محاصره شدگان وارد می شد، می توان از گزارش سعد وقاص فهمید . او می گفت: «شبی از دره بیرون آمدم. از شدت گرسنگی تمام توانم را از دست داده بودم. چشمم به پوست خشکیدۀ شتری افتاد. آن را برداشتم و بعد از شستن و پختن و کوبیدن ، با آب خمیر مخلوط کردم و سه روزی با آن به سر بردم.»(3)

ص: 215


1- . همان، ص 75 77.
2- . همان، ج 19، ص 63.
3- . محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه ، ج 2، ص 211.

بنت الشاطی از نویسندگان عرب در مورد میزان تحمل خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در این دوران می نویسد : «خدیجه در سنی نبود که تحمل آن همه رنج برایش آسان باشد و از کسانی نبود که در جریان زندگی با تنگی معیشت خو گرفته باشد. اما در عین حال و با وجود کهولت سن ، سختی هایی را که در اثر محاصره در شعب وارد می شد تا سر حد مرگ تحمل کرد.»(1)

در این دوره حتی برخی بستگان اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز با بی رحمی تمام بر این فشارها می افزودند ، که از جملۀ آن ها می توان از ابوجهل نام برد که مانع می شد تا حکیم بن حزام برای عمه اش خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) که در شعب بود، حتی از اموال خود خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) آذوقه برساند.(2)

7. انیس و غم زدای اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)

با این همه سختی و فشار، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) خم به ابرو نمی آورد و در تمام دوران زندگی قبل و بعد از بعثت بسان بانویی شفیق، بر گرد وجود اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می گشت و با سیمای خندان خود غم ها را از رخ اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می زدود و در این بین بسان یاور ، وزیر و کمک رسانی توانمند او را یاری می کرد.

ابن هشام می نویسد: «خدیجه به پیامبر ایمان آورد، گفتارش را تصدیق کرد و او را یاری داد و ... . خداوند به وسیلۀ او به پیامبرش آرامش داد ؛ به نحوی که هیچ خبر ناراحت کننده ای از قبیل رد و تکذیب را نمی شنید مگر این که خداوند به وسیلۀ خدیجه گشایش برایش ایجاد می کرد . وقتی خدا پیامبرش را به خدیجه برمی گرداند ، دشواری ها را بر او آسان می کرد و تصدیقش کرده، اعمال مردم را (که موجب آزار شده بود) بی اهمیت جلوه می داد . رحمت خدا بر او باد.»(3)

حجم سنگین فشارهای قریش و مشرکان با این سخن اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) روشن می شود که: «ما اوذی نبی بمثل ما اوذیت؛ هیچ پیامبری مثل من آزار ندید.» و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در تمام این

ص: 216


1- . بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمن، خدیجه کبری نمونۀ زن مجاهد مسلمان، ص 21.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 335؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 19، ص 18.
3- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 249 ؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 1820، با اختلاف اندک.

آزارها ، یار و غم زدای اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود .

علامۀ مجلسی می نویسد: «در سال های آغازین بعثت بود که حضرت رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با سیمایی غمگین و محزون از غار حرا به خانه برگشت . خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) می گوید ، به اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گفتم: نشانۀ اندوه در چهره ات می بینم، چه شده است؟ فرمود: علی از من جدا شده و معلوم نیست کجا است؟ [ عده ای از مسلمانان به خاطر پرهیز از گزند مشرکان پراکنده شده بودند و میان علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) و اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز فاصله افتاده بود.] در مورد آسیب رسانی مشرکان به وی نگرانم!

به رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) عرض کردم: بر شترم سوار می شوم، یا او را می یابم و یا مرگ بین من و او فاصله می اندازد.

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) سوار شتر شد و به جست وجو پرداخت تا آن که قیافه کسی را دیده بر او سلام کرد و از صدای جوابش فهمید علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) است ... آن گاه به سوی خانه برگشت و با دادن خبر سلامتی علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ)، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را خوشحال کرد؛ به اندازه ای که پیامبر 9 یازده بار شکرا للمجیب گفت.»(1)

8. مجاهدت و دفاع از رسول خدا (صلی الله و آله وسلم)

از مصادیق مجاهدت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) می توان به موضوع پذیرش اسلام در سال های جهل و گمراهی و نیز تقیۀ شدید در شرایط خوفناک و وحشتناک آن عصر اشاره کرد. میزان خطرات پذیرش اسلام در آن دوره به حدی بود که امام صادق (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) می فرمود: «پیامبر خدا پنج سال در مکه به طور پنهانی می زیست. علی و خدیجه با او بودند و اسلام خود را پنهان و به شدت تقیه می کردند.»(2)

علاوه بر این خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در مقام دفاع از پیامبر 9 نیز برمی آمد. از جمله اصبغ بن نباته می گوید: «عصر روز جمعه در مسجد در حضور علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) بودیم که مردی بلند قامت به نام سواد بن قارب خدمت امام آمد. او بعد از رد و بدل شدن مطالبی گفت: از یمن سوار

ص: 217


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 39، ص 1.
2- . شیخ صدوق، محمّد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ص 197؛ نمونه هایی از مجاهدت این بانو را در ماهنامۀ مبلغان، شمارۀ 11، صفحۀ 8 به بعد مطالعه کنید.

شتر شدم و به سوی مکه آمدم. با نخستین کسی که روبه رو شدم ابوسفیان بود. بر او سلام کردم و پیرامون خاندان قریش پرسیدم ، گفت : مشکلی نیست فقط یتیم ابوطالب دین ما را فاسد کرده است.

گفتم نام او چیست؟ گفت: محمّد و احمد . پرسیدم کجا است؟ گفت با خدیجه دختر خویلد ازدواج کرده و در خانۀ او است. مهار شتر را کشیدم و به خانۀ خدیجه رفتم و در زدم. خدیجه پشت در آمد و پرسید: کیستی؟ خود را معرفی کردم و گفتم: می خواهم با محمّد ملاقات کنم.

او این گونه پاسخ داد: اذهب الی عملک ماتذرون محمّدا یاویه ظل بیت قد طردتموه و هربتموه و حصنتموه اذهب الی عملک؛ به دنبال کار خود برو، محمّد را رها نمی کنید تا در پناه خانه اش بیاساید. شما او را از خود دور کردید و فراری دادید و در مقابلش سنگربندی کردید، برو به دنبال کارت.

پیامبر فرمود: ای خدیجه! در را بگشا. وقتی وارد شدم سیمای نورانی پیامبر را دیدم و به رسالت او ایمان آوردم و بعد از وداع به یمن برگشتم .»(1)

یک بار هم که جهال عرب با سنگ پرانی حضرت را زخمی کردند و در پی او تا خانۀ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) آمدند و خانه را سنگ باران کردند، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بیرون آمد و گفت: «آیا از سنگ باران کردن خانۀ زنی که نجیب ترین قوم شما است، شرم ندارید؟» و مردم با شنیدن این سخن شرمنده و متفرق شدند و آن گاه خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به مداوای همسرش شتافت. در همین واقعه بود که پیامبر 9 از سوی خداوند به او سلام رساند و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در برابر سلام الهی گفت: «ان اللّه هو السلام و منه السلام و علی جبرئیل السلام و علیک یا رسول اللّه السلام و برکاته.»(2)

ص: 218


1- . شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الاختصاص، ص 181 ؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 18، ص 98.
2- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 4، ص 111 و ج 2، ص 719؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 438.

کتابنامه

1. ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد (م 656 ق)، شرح نهج البلاغه، مصحح: محمّد ابراهیم، قم: کتابخانه عمومی آیت اللّه مرعشی نجفی.

2. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، تهران: انتشارات اسماعیلیان.

3. ، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر، 1386 ق.

4. ابن عبدالبرّ، یوسف بن عبداللّه قرطبی (م 463 ق)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق: علی محمّد بجاوی، بیروت: دار الجیل، 1412 ق.

5. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویة، به کوشش: عمر عبدالسّلام تدمری، بیروت، 1410 ق / 1990 م.

6. اربلی ، علی بن عیسی ، کشف الغمة فی معرفة الائمة ، بیروت: دارالکتاب الاسلامی، 1401 ق.

7. حائری مازندرانی، محمّدمهدی (م 1369 ش)، شجرة طوبی، نجف: المکتبة الحیدریة، 1385 ق.

8. ذهبی، محمّد بن احمد بن عثمان، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب ارنووط و حسین اسد، بیروت: مؤسسۀ الرسالة ، 1413 ق.

9. شوشتری، محمّدتقی تستری (م 1415 ق)، قاموس الرجال فی تحقیق رواة الشیعة و محدّثیهم، قم: مؤسّسة النشر الإسلامی، 1410 ق.

10. شیخ صدوق، محمّد بن علی ابن بابویه قمّی (م 381 ق)، کمال الدین و تمام النعمة، تحقیق: علی اکبر الغفّاری، قم: مؤسّسة النشر الإسلامی، 1405 ق.

11. شیخ مفید، محمّد بن محمّد بن نعمان عکبری بغدادی (م 413 ق)، الاختصاص، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: نشر اسلامی، 1414 ق.

12. طبری، محمد بن جریر (م 310 ق)، تاریخ طبری ( تاریخ الامم والملوک)، به کوشش: گروهی از علماء، بیروت: اعلمی، 1403 ق.

ص: 219

1. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق.

2. محدث قمی، شیخ عباس (م 1359 ق)، سفینة البحار، تحت اشراف علی اکبر الهی خراسانی، مشهد: آستان قدس رضوی ، 1416ق.

3. محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1404ق.

4. مقرم، سید عبدالرزاق، وفات الزهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ)، مکتبه الحیدریه.

ص: 220

54- سیما و منش زیبای خدیجه(سلام علیه)

اشاره

54

سیما و منش زیبای خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)(1)

علی کرمی فریدنی

چکیده

شرح سیرۀ اخلاقی و فکری حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با استناد به مهم ترین منابع تاریخی و روایی اهل سنت و شیعه است. از دیدگاه نویسنده: حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در آن روزگار تیره و تار از زنان صاحب بینش و منش بود و با دانشمندان سرشناس و عالمان مذهب موسی و مسیح در گفتمان بود. بانوی آزادی، در این مورد به این امتیازات مفتخر است: 1. پیشتازترین زن در گرایش به اسلام؛ 2. پیشتازترین زن در ایمان به خدا؛ 3. پیشتازترین زن در نماز و پرستش خدا؛ 4. پیشتازترین زن در بیعت آگاهانه با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برای دفاع از حق. این امتیازات شکوه بار نشان اندیشۀ والا و صداقت او است. امتیاز دیگر آن بانوی نمونه این است که سبک اسلام و ایمان او نیز ممتاز است و از پیشگامان و برجستگان و بزرگانی چون سلمان، ابوذر، مقداد و عمّار نیز ممتازتر است.

کلیدواژه: خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، بانوی آزادی، روشنفکری، نواندیشی، دینداری.

انسان ها از نظر منش و روش

انسان ها در زندگی فردی و اجتماعی و سیاسی از نظر داشتن بینش و منش و یا نداشتن آن یکسان نیستند، بلکه چند دسته اند:

الف بسیاری در زندگی، بینش و منشی ندارند، به گونه ای که اگر از آنان پرسیده شود که شما در راه تأمین یک زندگی در خور شأن انسان و در رویارویی با مشکلات و

ص: 221


1- نگاهی نو به زندگی درخشان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، علی کرمی فریدنی، قم: نسیم انتظار، چاپ پنجم: 1390، ص 59 - 122.

ساماندهی فرصت ها و امکانات برای رسیدن به هدف، چه سبک و شیوه ای دارید، پاسخی ندارند، چرا که نه در زندگی فردی بینش و منش مشخّص دارند و نه در زندگی اجتماعی؛ و این فقدان منش بدان دلیل است که هدف شایسته و آرمان مترقّی و درست ندارند، تا روشی اصولی برای رسیدن به آن در پیش گیرند. اینان واپسگرایان و دنباله روها هستند، بسان کف ها و خار و خس های روی آب و علف هرزه هایی بی ثمر و بی ریشه که با موج و جوّ و تندباد به هر سو می روند و سرانجام از چاله به چاه یا زباله دان تیره بختی و اسارت سر در می آورند.

بسیاری از حکومت ها، جامعه ها، و مدّعیان رهبری و دانش و علم نیز همین گونه اند: «النَّاسُ ثَلاثَةٌ فَعَالِمٌ رَبَّانِیٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَی سَبِیلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ کُلِّ نَاعِقٍ یَمِیلُونَ مَعَ کُلِّ رِیحٍ لَمْ یَسْتَضِیئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ یَلْجَئُوا إِلَی رُکْنٍ وَثِیقٍ.»(1)

ب بسیاری در زندگی بینش و منش و راه و روش دارند، امّا نه خردمندانه و بر اساس عدالت، بلکه سبک آنان عوام بازی و زورمداری و باج دهی برای باج خواهی بزرگ تر است؛ اینان راز موفّقیّت و کلید گره گشا را فریب می نگرند؛ فریب با واژه های زیبا، با قالب ها و مفاهیم مقدّس، توجیه، تحریف، قلب واقعیّت ها، تکرار دروغ، بافته های یک طرفه، سانسور و کتمان حقیقت، سرهم بندی خرافات، ترویج دنباله روی برّه منشانه، بت سازی از زورمداران، رواج کیش شخصیّت در چهره های گوناگون، فریب به نام خدا و در ستار دین و حتّی با برپا ساختن مذهب سالاری دروغین و هراس انگیز.

سبک و سیره ی اینان، زورمداری و خشونت و ارعاب است و راه خویش را به سوی موفّقیّت پوچ، با به راه انداختن سیلاب خون، حذف حق طلبان و برپا ساختن سیاه چال های مرگ و تکیه بر کُند و زنجیر و داغ و درفش می گشایند. معاویه ها، یزیدها، عمروعاص ها، سلطه جویان اموی و عبّاسی، و اسلام پناهان دروغین که در طول تاریخ بدون تحقّق روح اسلام و هدف والای آن که عدالت و آزادی و برابری و تأمین حقوق و امنیّت انسان ها است تنها با نام آن و برخی ظواهر بازی می کنند، و خود را برتر از قانون می پندارند در

ص: 222


1- . نهج البلاغه، خطبۀ 147.

این ردیف اند: (إِنَّ فِرعَونَ عَلا فِی الْأَرضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیعاً یسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنهُم یذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ یسْتَحْیی نِساءَهُم إِنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفسِدینَ).(1)

ج در برابر این دو گروه، که یا بینش و منشی ندارند و یا بینشی واپسگرایانه دارند، چهره هایی هستند که هم در زندگی فردی و اجتماعی بینشی روشن دارند، و هم منشی مترقّی و عادلانه، و به همین دلیل هم جاودانه و پرجاذبه و در خور نمونه شدن هستند، و بانوی خردمند حجاز و یار و مشاور روشن اندیش اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از برجسته ترین این چهره ها است.

از امتیازات خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

از امتیازات خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) این است که افزون بر موقعیّت فرهنگی و قدرت تجزیه و تحلیل رویدادهای جاری و آینده نگری و آگاهی از معارف پیامبران و کتاب های آسمانی، خود در ابعاد گوناگون، در چهره ای پرشکوه به صورت نمونه ای مطرح برای عمل و منش پدیدار می گردد؛ به گونه ای که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) او را در کنار نمونه هایی از چهره های پرشکوه تاریخ، چون مریم، سرمشق و الگوی زنان و مردان کمال جو عنوان می سازد و همین واقعیّت نشانگر این نکتۀ ظریف است که آن حضرت منشی اصولی و جاودانه در ابعاد گوناگون دارد؛ وگرنه، چگونه می تواند الگو و سمبل ترقّی خواهان گردد؟(2)

افزون بر این، از دیدگاه او میان ایمان و عمل، پیوندی است گسست ناپذیر؛ چرا که ایمان در نگرش او تنها باور عمیق قلبی و یا آگاهی ژرف و اعلام آن بدون عملکرد مشخّص نیست تا انسان بتواند بدون سبک، زندگی کند بلکه میان آن باور عاشقانۀ قلبی و شیوۀ زندگی، پیوندی اجتناب ناپذیر وجود دارد که انسان را موظّف می سازد تا در کردار و گفتار، خود را با مقرّرات مترقّی هماهنگ سازد و دارای سبک متناسب با آن باور آزادمنشانه باشد و در شرایط متفاوت، تابع احساسات نگردد و قدرت و ضعف، برخورداری و محرومیّت در بینش و منش او اثر تخریبی نگذارد و تغییر جایگاه، او را تغییر منفی ندهد و

ص: 223


1- . قصص: 4.
2- . در این مورد به فروغ آسمان حجاز: خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به همین قلم بنگرید.

از موضع عدالت خواهانه و مردمی، به خودکامگی و بیداد و موضع ضدّ مردمی نکشاند و به فریب و حق کشی آلوده نسازد.

و از این جا راز هماره مترقّی و عادلانه بودن منش یار و مشاور ارجمند اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز دریافت می گردد؛ چرا که امتیاز بزرگ او و همانندهایش این است که دارای سبکی ویژه بودند و بر اساس آن، هماره توحیدگرا و پرواپیشه، رعایت گر حقوق و آزادی انسان ها و پرچمدار این ارزش ها بودند، و هرگز این اصول در زندگی آنان تابع احساسات نشد و با فراز و فرودها دستخوش آفت نگردید.

آری، بانوی نواندیش جهان عرب، افزون بر تبار پرافتخار، خود در زندگی، دارای امتیازات تحسین برانگیزی بود که این امتیازات او را از دیگر زنان روزگارش ممتاز ساخته و در خور همسری برترین پیام آور خدا و در خور مادری شایسته ترین الگوی زنان و شایستۀ مادربزرگی امامان نور می سازد. اینک این شما و این هم پرتوی نورافشان از بینش و منش مترقّی وزیر لایق و یار اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در زندگی.

1. موهبت نواندیشی و نوگرایی

اشاره

از ویژگی انسان های هوشمند و کمال جو، روح نواندیشی و نوگرایی و رو به رشد و پیشرفت داشتن است. آنان به آداب و رسوم رایج، فرهنگ و مقرّرات غالب، بافته ها و یافته های موروثی و بینش و منش رسمی صاحبان قدرت و نفوذ و آیین و باور مردم روزگار خود بسنده نمی کنند و هماره در جست وجوی راهی نو، سبکی جدید، شیوه ای برتر، برنامه ای جالب تر، آیین و منشی مترقّی تر و دنیایی مساعدتر و خردمندانه تر برای زندگی و تأمین حقوق انسان ها هستند، و همین ویژگی یکی از رازهای پذیرش دعوت های آسمانی و نهضت های آزادی خواهانۀ پیامبران و ترقّی خواهان تاریخ از سوی این چهره ها است. قرآن این ویژگی و رهاورد درست آن را ارج می نهد و در میان جویندگان آزادی و عدالت، به پیشتازترین ها بها و پاداشی پرشکوه تر را نوید می دهد.

از قرآن به صراحت دریافت می گردد که نواندیشان فداکاری که پیش از پدیدار شدن نشانه های پیروزی از افق، با انگیزۀ کمال جویی به عدالت گراییدند و با اخلاص و فداکاری

ص: 224

آن را یاری کردند، با آنان که پس از پیدایش علایم موفّقیّت، توانستند دل را قانع کنند و ایمان آورند، از نظر کمال یکسان نیستند؛ چرا که از نظر هوشمندی و تلاش و خطرپذیری و پرداخت هزینه نیز با هم بسیار متفاوت اند. قرآن در این مورد می فرماید:

(وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری تَحْتَهَا الْأَنْهارُ؛(1) و پیشگامان نخستین در اسلام و ایمان، از مهاجران و انصار و کسانی که به شایستگی از آنان پیروی کردند و در توفان تاریک اندیشی ها، حق را برگزیدند، خدا از آنان خشنود گردید و آنان هم از او خشنود شدند؛ و برایشان بوستان هایی پرطراوت و زیبا در بهشت آماده ساخته که از زیر درختان آن جویبارها روان است. در آن جاودانه ماندگار خواهند بود. این است آن کامیابی بزرگ و پرشکوه).

ویژگی نواندیشی و نوگرایی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

اگر شرایط آن روز جهان عرب را بنگریم، پی می بریم که خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از روح ابتکار و نواندیشی ویژه ای بهره ور بود و از زمان و فرهنگ و آیین و مدیریّت روزگارش بسیار پیش تر و مخالف سرسخت جنبه های ظالمانۀ باورها و آداب و رسوم آنها بود، و در اندیشۀ راهی نو و دنیایی جدید و فرهنگ و منشی خردمندانه و بهداشتی می زیست.

او، به آیین مورد نظر تاریک اندیشان بها نمی داد و از رهاورد شوم آن بر کنار بود. او افزون بر تفاوت در بینش و منش، با آداب رایج روزگارش نیز ناسازگار بود. او نه بسان زن عادّی آن روز، به انزوای تحمیلی تن سپرده بود و نه شب نشینی و بردگی جنسی زن اشرافی حجاز را به رسمیّت می شناخت. کار دگراندیشی و پویایی اندیشۀ او بود که او را به مدیریّت و تجارت و جسارتی مستقل سوق داده بود، که نه تنها خود را نیازمند مرد خودکامۀ روزگار نمی دید که ازدواج با زورداران و زرداران تاریک فکر نیز برای او تحمّل ناپذیر شده و جویای جوانی متفاوت با مردنمایان دنیای خویش بود.

او دارای ثروت و اعتباری بسیار بود، امّا به جای کسب و کار ظالمانۀ رایج که

ص: 225


1- . توبه: 100.

رباخوارگی و مکیدن خون محرومان و خوش گذرانی رایج سرمایه داران روزگارش بود، و امروز هم بیشتر چنین است سرمایۀ خویش را در راه سازندگی و تجارت و سود عادلانه و گره گشایی و مردم نوازی به کار می انداخت. از این راه، هم بر مال حلال خود می افزود و هم بر اقتصاد جامعه خون سالم تزریق می کرد. هم گروهی را در شبکۀ تجاری خود به کار می گرفت و اداره می کرد و هم نیازهای متنوّع مردم به وسایل زندگی را برطرف می ساخت، و مطلوب تر از همه به ندای آزادگی و ناسازگاری خود با روزگارش پاسخ می داد.

اگر شرایط رباخوارگی آن روز عرب و آیات قرآن در این زمینه را بنگریم، که چگونه و در چند مرحله به جنگ این آفت بزرگ اجتماعی رفته است، آن گاه بیشتر به عظمت این بانوی خوش فکر پی می بریم.

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در اندیشۀ جامعه و جهانی نو

در روزگار پیش از بعثت که مردم حجاز و جهان از سویی از سرآغاز بعثت ها و ظهور پیامبران دور شده و دین آنان را به تدریج به بافته های کج اندیشانه، و تفسیرهای سلطه جویانه آمیخته،(1) و از دگر سو از دانش و خرد و پیشرفت بیگانه بودند جرقّه هایی از مایه های روشنفکری و نواندیشی در میان افراد و گروه هایی از پیروان موسی و مسیح و برخی از جهان دیده ها و آشنای با تاریخ ملل و دیگر زبان ها و فرهنگ ها و راز پیشرفت و پسرفت جامعه ها بودند، به چشم می خورد. درست به همین دلیل در میان اینان، اندیشۀ انتظار برای طلوع خورشید بهروزی و نجات مردم از کنار کهن ترین معبد توحید سوسو می کرد و اندیشۀ ایستادگی در برابر امواج سهمگین خرافات و پرستش های ذلّت بار و هضم نشدن در جامعه های تاریک اندیش به آرامی جریان داشت و این مایه های نواندیشی در برابر توفان بی فرهنگی و بیداد و جست وجو برای راه نو، آرمان نو، زندگی نو، جهان نو از نویدهای موسی و مسیح منشأ می گرفت.

با این بیان، آشنایی با آموزه های اصیل پیامبران و نویدهای آنان از آیندۀ جامعه و ظهور اسلام، انگیزۀ نواندیشی و نوگرایی و ایستادگی در برابر خشونت و تاریک فکری بود،

ص: 226


1- . ن. ک: نهج البلاغه، خطبۀ 26.

و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در جامعه و روزگار خویش یکی از این نواندیشان، بلکه از نمونه های برجستۀ آنان بود که در روایات این ویژگی او آمده است.

خاستگاه نواندیشی و نوگرایی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

مایه های نواندیشی و روشنفکری خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، پیش از آشنایی با محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) و پیوند با او، از این کانون ها سرچشمه می گرفت:

1. از خرد و هوش و درایت سرشار؛

2. از خانه و خانوادۀ روشن اندیش و حق طلب؛

3. از آموزه های آیین حق گرای ابراهیم، که خاندان محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) خود را فرزند او و خدمت گزار کعبه می دانستند.

4. از آموزه های مذهب موسی و مسیح از راه گفت وشنود با دانایان آن ها، نظیر «ورقه»، «نسطور»،(1) «بُحیرا» و...(2) و نیز گروه هایی که به خاطر نویدهای موسی و مسیح و وصف آخرین پیامبر و خاستگاه او، از شام و فلسطین به حجاز هجرت نموده و در انتظار ظهور نور و طلوع خورشید ایمان و آزادی بودند.

5. از راه برخی الهام ها و دریافت های شگفتی که بر اثر خردورزی و اندیشۀ بسیار و پاک منشی و پروا، در عالم رؤیا برایش پیش می آمد.(3)

6. از راه روابط اقتصادی و آشنایی با قطب های قدرت و مراکز خبرساز؛

7. از راه دیدار با چهره های مطرح روزگار و آشنایی با اندیشۀ آنان.

این عوامل برانگیزاننده، دخت خردمند حجاز را با جامعه و روزگارش متفاوت ساخت، و

ص: 227


1- . از پارسایان اهل کتاب و از منتظران ظهور پیامبر موعود بود. (ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 199)
2- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 41؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 20 - 21 و ج 17، ص 331.
3- . امین، سیّد محسن، المجالس السنّیة، ج 5، ص 6.

او را نواندیش و نوگرا نمود؛ به گونه ای که هم از حقایق جاری روزگارش آگاه بود و هم به خداجویی و بشردوستی، به مفهوم حقیقی آن آراسته بود و هماره در اندیشۀ جامعه و جهانی نو می زیست، و همین ها باعث تکاپوی او گردید، تا سرانجام با محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) آشنا شد و همراهی، همسری، مشاورت و وزارت او را در راه ایجاد تحوّل مطلوب برگزید و 25 سال پا به پای آن پیشوای آزادی و نجات به تلاش ادامه داد.

مایه های روشنفکری و نوگرایی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

تاریخ و روایات رسیده از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و دیگر پیشوایان اسلام نشان می دهد که خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از معدود زنان و دختران نواندیش و خردمند و پاک روش و آزادۀ روزگار خود بود. اندیشه ای متفاوت از بینش و روش رایج مردم زمانه و روند جامعه و روزگارش داشت و در حقیقت سالار نواندیشان و خردمندان و آموزگار خوبان و در اندیشۀ جامعه و جهانی نو و مساعد برای رشد و رستگاری بود.

با نگرش به فراز و فرودهای الهام بخش زندگی او، مایه های نواندیشی و آزادی خواهی او در این محورها به روشنی جلوه گر است:

1. کنجکاوی، خردورزی، آگاهی از میراث فرهنگی گذشته و داشته ها و روند روزگار خویش، تردید منطقی در یافته ها و نقد آن ها، پذیرش نفی، تنها بر اساس دلیل و برهان، ابداع و ابتکار، اعتماد به خود و استقلال در اندیشه و عمل و بیگانگی از واپسگرایی و دنباله روی و خرافات رایج روزگار خویش و درافتادن با آن ها.

2. آشتی ناپذیری با فریب و خشونت و نامردمی در همۀ جلوه ها و میدان های زندگی فردی، اجتماعی، سیاسی و مدیریّت و اقتصاد و مذهب و هنر.

3. مبارزۀ ریشه دار و همه جانبۀ خانوادگی با زورمداری و حق کشی؛ چرا که نیای او از نخستین تشکیل دهندگان انجمن دفاع از حقوق بشر در حجاز و جهان عرب در آن روزگار تیره و تار بود.

4. عدالت جویی، برابری طلبی، آزادی خواهی و آزادمنشی.

ص: 228

5. بشردوستی و تلاش در راه رشد و پیشرفت مردم و تأمین حقوق آن ها.

6. حق گرایی، نقدپذیری، تلاش هماره در راه بهسازی و پالایش جان و روان و دنیای وجود از زنگارهای جامعه و روزگار عقب مانده.

7. دانش و بینش و تلاش در راه شناخت و پژوهش حق جویانه در ادیان و مذاهب.

8. عاطفۀ جوشان و خرد خروشان.

9. هنر و قریحه و ذوق سرشار.

10. خداجویی و توحیدگرایی.

به خاطر این بینش و منش کمال طلبانه بود که دخت خردمند حجاز از جامعه و جهان خود بیگانه، و از شرایط حاکم آزرده و از آداب و رسوم منحط بیزار و از فرهنگ غالب گسسته بود و در اندیشۀ جامعه و جهانی نو و شرایطی عادلانه تلاش می کرد.

2. قدرت مدیریت و ساماندهی

برابر اسناد روایی و تاریخی بانوی خردمند حجاز، دختری ثروتمند و صاحب امکانات بود و به تجارت اشتغال داشت. کارگزاران خود را، از میان انسان های سالم و امانت دار استخدام می کرد و خود از دفتر کارش این شبکۀ تجاری را با سرانگشت تدبیر و قدرت گره گشای مدیریّت به حرکت می آورد و به کار اقتصادی خود سامان می بخشید.

با دقّت در انتخاب فرصت، نوع کالا و مقدار آن، حرکت و بازگشت و توقّف کاروان را با آگاهی از زمان و مکان، به گونه ای برنامه ریزی می کرد که شگفتی ها را برمی انگیخت و کاروان بزرگ تجارتی اش هماره در راه بود؛ از یمن به حجاز می رفت و از حجاز به شام و دیگر مراکز مهم اقتصادی، و سود فراوانی با خود به همراه می آورد.

اگر به شرایط آن روز جهان آشنا باشیم، و محرومیّت کامل زن از حقوق انسانی اش را به یاد داشته باشیم، و زنده به گور شدن دختران را به خاطر آوریم، آن گاه ادارۀ چنین شریان مهم اقتصادی به وسیلۀ یک دختر هوشمند و پاک منش و به مدیریّت توانمند و ظریف او، ما را به شخصیّت برجسته و ابتکار و روح مدیریّت او رهنمون می شود و

ص: 229

درمی یابیم که او در آن روزگار، خردمندترین و کارآمدترین زن بود.

یکی از نویسندگان عرب می نویسد: «خدیجه، این بانوی آگاه و شیفتۀ معنویّت که حق گرایی، فضیلت طلبی، نواندیشی و عشق به کمال و رشد و پیشرفت از ویژگی هایش بود، از همان روزگار جوانی و پیش از آشنایی با پیامبر نیز یکی از دختران نامدار و بافضیلت حجاز به شمار می رفت، و در جهان عرب نخستین زن توانمندی است که در تجارت و مدیریّت درخشید و در این راه، شخصیّت منطقه ای و شهرت جهانی به هم زد؛ به گونه ای که نام بلندش در تاریخ عرب و در آثار و نوشته های تاریخ نگاران پیش از اسلام نیز با شکوه و عظمت و به عنوان یک قهرمان بزرگ ملّی آمده است.»(1)

و نویسندۀ دیگری می نویسد: «خدیجه ملکۀ قریش و سالار بانوان عرب، زنی بود بسیار خردمند و پرواپیشه، مدیر و مدبّر، مردم شناس و آینده نگر و دارای ثروتی کلان و نفوذی بسیار بود.»(2)

3. ابتکار و استقلال جویی

استقلال جویی بانوی بزرگ حجاز از لابه لای رفتارش نمایان است، و این از امتیازات بلند او است؛ چرا که اگر انسان از نظر اندیشه، مبتکر و مستقل نباشد، نمی تواند در میدان عمل و تجارت و مدیریّت به طور مستقل رفتار کند. در پرتو این استقلال اندیشه بود که ده ها خواستگار دارندۀ زر و زور را نپذیرفت و به گونه ای سخن گفت و رفتار کرد که همه پنداشتند او تصمیم به ازدواج ندارد؛ امّا هنگامی که با انسانی پاک منش، بسان محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم)، آشنا شد، برخلاف آداب و رسوم روزگار، خود پیشنهاد پیوند داد و آن گاه که هیاهو به راه افتاد که دخت ثروتمند و مقتدری چون شما با جوان تهی دستی چون او نباید پیوند زندگی بندد، با قدرتی شگرف ایستاد و همۀ ثروت و امکانات خود را در پای محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) ریخت و

ص: 230


1- . سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی ، تذکرة الخواصّ، ج 2، ص 300.
2- . صدر، سید رضا، راه محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم)، ص 154.

نشان داد که حسن انتخاب، سعادت، شخصیّت و شکوه چیزی است که برای به دست آوردن آن نه تنها از پول، کاروان تجارتی، زر و زیور، شهرت و قدرت، که باید در راه آن از هستی گذشت.(1)

یکی از اسناد تاریخی در این مورد می گوید:

«وَ کانَتْ خَدِیجَةُ اِمْرَأَهً حازِمَةً نَبِیلَةً شَرِیفَةً، وَ هِیَ یَوْمَئذٍ اَوْسَطُ قُرَیشٍ نَسَباً، وَ اَعْظَمُهُم شَرَفاً، وَ اَکْثَرُهُمْ مالاً، وَ کُلَّ قَوْمِها قَدْ کانَ حَرِیصاً عَلی تَزْوِیجِها، فَأبَتْ وَ عَرَضَتْ نَفْسَها عَلی النَّبِیِّ وَ قالَتْ: یَابْنَ عَمّ! اِنِّی رَغِبْتُ فِیکَ لِقِرابَتِکَ مِنِّی وَ شَرَفِکَ مِنْ قَوْمِکَ وَ اَمانَتِکَ عِنْدَهُمْ وَ صِدْقِ حَدِیثِکَ وَ حُسْنِ خُلْقِکَ؛ خدیجه به راستی بانویی خردمند و بسیار پرشرافت بود. در روزگار خود از نظر تبار از بهترین ها بود و از نظر شرافت و شکوه، پرشکوه ترین آنان و از نظر ثروت و امکانات، ثروتمندترین آنان به شمار می آمد. بسیاری از چهره های سرشناس روزگار برای پیوند با او، سخت کوشیدند، امّا او پاسخ منفی داد و در همان حال، خود با هوشمندی و آینده نگری عجیبی به خواستگاری پیامبر رفت و با درایت و نجابت انگیزه های انسانی خویش را برای این پیشگامی عجیب بیان نمود و گفت: من به خاطر خویشاوندی و همفکری و به دلیل شرافت، امانت، راستی و منش شایسته ات دل در گرو مهر تو دارم، و بر آن هستم که اگر بپذیری با تو پیمان زندگی مشترک امضا کنم.»

و آن گاه که پیوند زندگی مشترک برقرار شد، گفت: «اینک خانه خانۀ تو است، و هستی ام از آن تو و من هم نه مشاور، وزیر، همفکر و همسر، که خدمت گزار تو و آرمان های رهایی بخش و بلندت خواهم بود.»

4. ویژگی هدف داری و فداکاری

او امتیاز هدف داری و فداکاری را نیز در جان و زندگی اش به همراه داشت. زندگی پرفراز و فرود او نشانگر آن است که در پی هدف پاک و درخشانی بود. هدفی فراتر از زر و زور و کاروان تجارتی، هدفی برتز از خور و خواب و ارجمندتر از آسایش شخصی و خانوادگی.

ص: 231


1- . اخضر جنابذی، عبدالعزیز بن ابی نصر، معالم العترة، ص 130.

موج بی قراری را می ماند که در راه هدف، آرامش نداشت و آن گاه که به ساحل وجود محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) رسید و نوگرایی و عدالت خواهی، پاکی و امانت، بشردوستی و ارزش های خداپسندانه را نگریست، خود را در آستانۀ هدف یافت.

و از این جا می توان به راز احترام بسیار پیامبرِ حق شناس به «خدیجه» پی برد. به این راز که چقدر پیامبر معنویّت، او را دوست می داشت و به او احترام می گذاشت. در فراز و فرود زندگی و کوران های اجتماعی او را از مشاوران خردمند خویش می شناخت و به دیدگاه او بها می داد.(1) تا همیشۀ زندگی«خدیجه» و نیکی ها و شایستگی هایش بر زبان او بود و حتّی هر آنچه و هر آن که از آن یار دیرین خاطره داشت، برای او احترام انگیز بود، و برای بستن دهان برخی حسودان تأکید می کرد که: به خدای سوگند که خدا برتر از خدیجه به من نداده است... .(2)

و می فرمود: اسلام پس از فرود بر قلب و زبان پیامبر، با دو عامل اساسی، گسترش و پایداری یافت: شهامت و فداکاری علی، و ثروت سرشار و انفاق و جهاد مالی خدیجه: «مَا قَامَ وَ لاَ اسْتَقامَ الدّینُ اِلّا بِسَیفِ عَلِیٍّ وَ مَالِ خَدیجَة.»(3)

5. ویژگی حق جویی و حق پذیری

بسیارند کسانی که سستی های گوناگون، آفت جانشان می شود و نعمت های زندگی بلای وجودشان و رزق و روزی های خدا، زهر تلخ و مرگبار کامشان.

یکی در اوج زیبایی است، و همان مستی زیبایی آفت جانش می شود، دیگری غرق در ثروت و امکانات است و از در و دیوار و آسمان و زمین برایش می جوشد، و همان ثروت و مستی آن او را به تباهی سوق می دهد. سومی در اوج اقتدار است و روزگار بر کام او، و همان چرخش مساعد روزگار و احساس بی نیازی، او را از ورق خوردن دفتر ایّام غافل ساخته است، و

ص: 232


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 10.
2- . سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی ، تذکرة الخواصّ، ص 303.
3- . قزوینی، سیّد محمّد کاظم، فاطمة الزّهراء3 من المهد الی اللّحد، ص 266.

چهارمی مست جوانی است و همان نیروی جوشان جوانی، قاتل ایمان و خردش می گردد.

یکی دریای دانش است و در مستی آن غرق می گردد و دیگری در اوج شهرت، و همان آلت قتالۀ شخصیّت او می شود. یکی بر کرسی فرمانروایی است و همان احساس قدرت به خودکامگی اش می کشد و دنیا و آخرتش را می سوزاند، و دیگری بارانی از چاپلوسی بر او می بارد و همان آفت جانش می شود؛ همین گونه بگیر و برو... .

امّا بانوی آزادی با آن که غرق در زر و زیور، جمال و کمال، شور و شعور، شهرت و آوازۀ نیک و نعمت استقلال بود از آفت ها و مستی های آنها نیز خود را مصون و محفوظ داشته و دارای روح حق جو و حق پذیر بود. به همین جهت هم نخستین ایمان آورندۀ به خدا و پیامبر از زنان و پیشتاز در اسلام و نماز و مبارزه و هجرت بود، و پاداش این حق پذیری نیز آن بود که خدای پر مهر به فرشتۀ وحی فرمان داد که به هنگام فرود بر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، درود او را به مام فضیلت ها برساند و خاطرنشان سازد که خدا به پاداش آن ایمان ناب و عمل شایسته، قصر زیبایی در بهشت برای او آماده ساخته است.(1)

6. درایت و خردمندی

موهبت خرد و خردورزی، یعنی نگرش متفکّرانه بر پدیده های آفرینش و شناخت پیوندهای آنان؛ یعنی تعمّق در سازمان وجود خود و شناخت خود؛ یعنی شناخت طبیعت و استخدام آن؛ یعنی هدف داری و هدف شناسی و آراستگی به ارزش ها و پیراستگی از ضدّ ارزش ها؛ یعنی اوج گرفتن به بندگی خدا و ساختن شایستۀ دنیا و آخرت؛ «أَلْعَقلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحْمن وَاکتُسِبَ بِهِ الجَنان.»

اگر خرد به این معنا است، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) خردمندترین بانوی روزگار بود، و این ویژگی در سراسر زندگی اش نمایان است. او در پرتو خرد بلندش به جایی رسید که نخستین بانوی توحیدگرا شد، و همسنگر و مشاور اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و وزیر او؛ و هستی اش را برای ساختن تاریخ، به

ص: 233


1- . سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی ، تذکرة الخواصّ، ص 303.

پای حق ریخت.

او در راه هدف شایسته اش، فداکاری می کرد، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را دلداری می داد، به او امید می بخشید، و در برابر بی مهری و خشونت، پناهش می داد و غرق مهرش می ساخت و مدیر داخلی کانون گرم و باصفایی بود که محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) از آن سنگر، به تسخیر کشور دل ها کمر همّت بسته بود، و بدین جهت. مشاور آگاه و وزیر خردمند و شجاع اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود.

در یکی از اسناد تاریخی آمده است که: خدیجه در زیبایی ظاهر و باطن، زیباترین زن روزگارش بود و از نظر خرد و اندیشه خردمندترین و اندیشمندترین آنان. او در پاک روشی، دین باوری و خداجویی، وقار و حیا و عزّت و آزادگی آراسته ترین ها بود و در ثروت و امکانات، ثروتمندترین آنان؛ «وَ کَانَتْ مِنْ اَحْسَنِ النِّساءِ جَمالاً، وَ اَکْمَلِهِنَّ عَقْلاً، وَ اتَمِّهِنَّ رَأیاً، وَ اَکْثَرِهِنَّ عِفَّةً وَ دِیناً وَ حَیاءً وَ مُرُوَّةً وَ مالاً... .»(1)

7. پاک منشی و نجابت

در جهان عرب، زنان بلندآوازه ای ظهور کرده اند که بانوی خردمند حجاز سرآمد آنان است؛ برای نمونه:

«بلقیس»، ملکۀ «یمن»، که از ویژگی درایت و آینده نگری بهره ای وافر داشت و حکومتی شبه دموکراسی را اداره می کرد، که قرآن گزارش مثبتی از شخصیّت و مدیریّت او را به تابلو برده است.(2)

امّا بانوی خردمند حجاز سرآمد بود؛ چرا که هم ظاهر را می دید و هم باطن را، هم روح و مغز و هدف را و هم پوسته و ظاهر را. این بانوی بزرگ، ملکۀ کمال و جمال، ثروت و اقتدار و شکوه و آزادگی در جهان عرب بود. در درجۀ نخست از قبیلۀ بزرگ «هاشم»، در مرحلۀ بعد خود سرشناس و دارای اقتدار بود، به علاوه خودش دارای امکانات گسترده و تشکیلات منظّم تجاری و اقتصادی بود و زنان بسیاری در خدمت او. او یک دختر عادی

ص: 234


1- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعة، ج 2، ص 204.
2- . نمل: 32 - 35.

نبود. برجسته بود و سرشناس و صاحب کمال و امکانات گسترده، امّا پاک منش، خردمند و شایسته کردار، آینده نگر و ژرف اندیش، حق جو و برخوردار از گوهر گرانبهای آزادمنشی؛ به همین جهت به او «طاهره» می گفتند.(1)

او در چنان اوج معنوی بود که «ابوطالب» توحیدگرا و آزادمنش «بنی هاشم» او را در روزگار جاهلیّت این گونه وصف می کند:

«اِنَّ خَدیِجَةَ اِمْرَأَةٌ کامِلَةٌ مَیْمُونَةٌ فاضِلَةٌ تَخْشَی الْعارَ وَ تَحْذَرُ الشَّنارَ؛(2) راستی که خدیجه بانویی است در اوج کمال، پر برکت و آراسته به خوبی و از هر گونه نقطۀ نازیبای دنیای خویش به دور است.»

8. بانوی دانش و بینش

اشاره

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در آن روزگار تیره و تار از زنان صاحب بینش و منش بود و از دانشمندان سرشناس، و با عالمان مذهب موسی و مسیح در گفتمان بود.

او در این رشته ها نامدار و صاحب اندیشه و نظر بود:

الف در دانش تعبیر خواب

به گزارش تاریخ و روایات، بانوی آزادی در این رشتۀ حسّاس علمی و معنوی صاحب نظر بود؛ به گونه ای که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در آستانۀ برانگیختگی اش تعبیر خواب های شگفت انگیز و تفسیر رؤیاهای رحمانی اش را با او در میان می نهاد، و او نیز افزون بر تحلیل و تفسیر آن ها، گاه با عموی دانشمندش «ورقه» که کشیشی پارسا بود به گفت وگو می نشست؛ برای نمونه:

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در آغازین مراحل دریافت وحی، در آینۀ رؤیا حقایقی را دریافت می داشت و می دید که از آینده پیام دارد، و آنها را با بانوی دانش و کمال در میان می نهاد، و او ضمن تفسیر آن ها، به اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نوید می داد که: مژده ات باد که خدا جز نیکی برایت نمی خواهد و

ص: 235


1- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیّة، ج 1، ص 132.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 56 و 75.

پیش نمی آورد؛ «اَبْشِرْ فَانَّ اللّهَ لایصْنَعُ بِکَ اِلّا خَیراً... .»(1)

تعبیرهای خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در پاسخ اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و تفسیر خواب های آن حضرت، که گاه پس از شنیدن دقیق خواب اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می گفت: «اَبْشِرْ» و گاه می گفت: «هذا خَیرٌ فَأبْشِرْ» و بدین سان به او نوید اوج رشد و معنویّت را می داد، نشانگر آگاهی او از تأویل خواب ها است، وگرنه نمی تواند این گونه به اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پاسخ دهد.

ب در شناخت ادیان و مذاهب

بانوی نواندیش حجاز در شناخت مذاهب، صاحب دانش بود. عمویش، «ورقه» از کشیش های صاحب نظر در تورات و انجیل و آموزه های آنها بود، و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) دانش خود را از او فرا گرفته و از شاگردان سرشناس وی بود.

دلیل این سخن آن است که پس از فرود فرشتۀ وحی برای نخستین بار بر محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم)، وقتی آن حضرت دلشورۀ ویژۀ خود را با خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در میان نهاد، آن بانوی ژرف نگر پرسید: آیا می توانی آن پیام رسانی را که پیام خدا را می آورد، این بار که آمد، نیک بنگری و او را وصف کنی؟ «اَتَسْتَطِیعُ أنْ تُخْبِرَنِی بِصاحِبِکَ هذا الَّذی یأْتِیکَ اِذا جائَکَ...؟»(2) فرمود: آری. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) گفت: پس این بار که برایت پیام آورد، او را برای من وصف نما.

پس از مدّتی با آمدن فرشتۀ وحی، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «خدیجه! این فرشتۀ وحی است که پیام آورده است.» و او برابر آموزه های موسی و مسیح، برای شناخت فرشتۀ وحی به یک آزمون علمی دست زد، آن گاه به تفسیر خواب و خبرهای اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پرداخت.

این نکات نشانگر آن است که آن بانوی بزرگ این گونه بود:

1. از مفاهیم و معارف مذهب موسی و مسیح و آیین حق گرای ابراهیم و اسماعیل آگاه بود.

2. با یکتایی و صفات آفریدگار هستی، فرشتۀ وحی، پدیدۀ وحی و پیام خدا، مقام والای پیامبری، و نیز شیطان و وسوسه های آن و دیگر مفاهیم دینی آشنا بود.

ص: 236


1- . سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، ص 324.
2- . همان، ص 326.

3. افزون بر این، او همراه اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و نزدیک ترین چهرۀ به او بود؛ آیا با آن عشق و شور متقابلی که میان آن دو بود و با شوری که برای شناخت تحوّلات آینده داشت، ممکن است آموزه های اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را فرا نگیرد و یا اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آیین خود را به او نیاموزد؟

چگونه او که نخستین گروندۀ به اسلام، نواندیش ترین بانو و پیشتازترین ها در توحید و اخلاص بود، و پیش از همه در جریان فرود وحی بر یار مهربان قرار می گرفت و خانه اش فرودگاه فرشتگان بود، صاحب دانش و بینش نباشد؟

انبوهی از حدیث نگاران می نویسند:

«اَنْزَل اللّه عَلی رَسُولِهِ الْقُرآن وَ الْهُدی وَ عِنْدَهُ خَدِیجَة؛(1) خدا قرآن را در حالی به پیامبرش فروفرستاد که خدیجه در کنار آن حضرت و یار مهربان و مشاور و وزیر توانمند و دلسوز او بود.»

ج بانوی روایت و درایت

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از بانوان کمال جو و دانشوری است که پس از ظهور اسلام، ذوق و فرصت خود را در خدمت آموزش قرآن و فرهنگ و سیرۀ اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قرار داد، و از روایت گران و آورندگان حدیث گردید.

مرحوم «استرآبادی» از راوی شناسان به نام خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را از بانوان نامداری می شمارد که از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) روایت آورده، و به افتخار شاگردی او مفتخر گشته است.(2)

همین گونه راوی شناس آگاه مرحوم «محمّد حائری»(3) و مرحوم «اردبیلی»(4) و نیز «ابن حزم اندلسی» او را نخستین آورندۀ روایت از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شمرده اند.(5)

«بیهقی» از حدیث نگاران اهل سنّت بر آن است که روایات رسیده از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در

ص: 237


1- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی، مناقب علی بن ابی طالب، ص 336.
2- . استرآبادی، محمد بن علی، منهج المقال، ص 400، به نقل از: سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، ص 329.
3- . مازندرانی حائری، محمّد بن اسماعیل، منتهی المقال، ج 7، ص 462.
4- . غروی اردبیلی، محمّد بن علی، جامع الرّواة، ج 2، ص 458.
5- . سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، ص 329.

کتاب های اهل سنّت موجود است، و این روایت را می آورد که خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گفت: ای پیامبر خدا! در حال طواف بر گرد خانۀ خدا چه دعایی را زمزمه کنم؟ «یا رَسُولَ اللّه! ما اَقُولُ وَ اَنَا اَطُوفُ بِالْبَیتِ؟»

پیامبر فرمود: بگو: بار خدایا، گناهانم را بیامرز و لغزش های خواسته و ناخواسته و زیاده روی در کارهایم را ببخشای... «قُولِی اللّهُمَّ اغْفِرْلِی ذُنُوبِی وَ خطایَ وَ عَمْدِی وَ اِسْرافِی فِی أمْرِی... .»(1)

و نیز «عبد اللّه بن حسن» آورده است که: از مادرم فاطمه، دختر امام حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) شنیدم که این روایت را از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) روایت می کرد؛ «سمعتُ اُمِّی فاطمة بنت الْحُسَین7 تُحَدِّثُ بِهذا الْحَدِیثِ عَنْ خدیجة... .»(2)

و با این وصف دست تاریک اندیش به این خیانت نیز دست یازید و در جهت دشمنی با فرهنگ و منش خاندان اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، به ویژه علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) و فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) روایات بانوی خردمند حجاز را حذف نمود و گاه به نام «عایشه» جا زد تا او را در جایگاه علمی برتری بنشاند.(3)

د بانوی ادب و هنر

هنر سرایندگی و سرودن شعر زیبا و دل انگیز، کاری است بزرگ و ذوق و موهبتی است سرشار؛ و از آن شکوهبارتر آن است که سروده، پر محتوا و دارای هدف و پیام انسان ساز و برانگیزانندۀ به سوی آزادی و رعایت حقوق دیگران سروده شود. چنین سروده ای از دنیایی سرشار از ذوق و لطافت و چشمۀ جوشانی از ظرافت و دلی آکنده از شور و شعور و پروا و صفا می جوشد. و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) همان گونه که در میدان های دانش و ایمان و آزادگی سرآمد بود، در هنر سرایندگی نیز تماشایی است.

از ویژگی های خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، چهرۀ ادبی و ذوق هنری او است؛ به گونه ای که خانۀ او، مرکز

ص: 238


1- . همان، ص 330.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 255.
3- . سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، ص 331.

انجمن ادبی و علمی شهر بود.

مرحوم «امینی» او را در شمار سرایندگان نامدار شمرده، و بر آن است که آن بانوی خردمند دارای قریحه ای لطیف و ذوقی ظریف بود و سروده هایش در وصف اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، گواه توانایی هنری و بلندی فکر و بالندگی ذوق او است.(1)

افزون بر آنچه در وصف دانش و هنر او آمد:

1. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، بارها در وصف بانوی خردمند حجاز و نفی پندارهای برخی کوته فکران و کوته بینان در مورد او با سوگندی سخت فرمود:

«وَ اللّه ما اُخْلِفَ لِی خَیْرٌ مِنْها، قَدْ آمَنَت بِی اِذْ کَفَرَ النّاسُ، وَ صَدَّقَتْنِی اِذْ کَذَّبَنِی النّاسُ، وَ واسَتْنِی بِمالِها اِذا حَرَمنی النّاسُ، وَ رَزَقَنِی اللّه اَوْلادَها اِذا حَرمَنِی اَولادَ النِّساءِ؛(2) به خدای سوگند که هرگز همسری بهتر از خدیجه به من ارزانی نشد. روزگاری که مردم به من کفر ورزیدند، او ایمان آورد، و هنگامی که مردم مرا دروغ گو می شمردند، رسالتم را گواهی کرد، و آن گاه که مردم مرا در محاصره قرار می دادند، ثروت هنگفت خود را در راه هدف های من ریخت، و خدا فرزندان مرا از نسل او قرار داد، نه دیگر زنان.»

2. انبوه روایاتی که بر برتری مریم (عَلَيْها السَّلاَمُ)، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) دلالت دارد، نشانگر برتری او در دانش و منش و ایمان است، که یک نمونه از آن روایات این است که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود:

«وَ خِیَرَتُهُ مِنَ النِّساءِ فَمَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرانَ، وَ آسِیَةُ بِنْتُ مُزاحِمٍ، اِمْرَأةُ فِرْعَوْن، وَ خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ، وَ فاطِمَةُ الزَّهْراءِ؛(3) و از میان زنان کمال جو و پیشتاز، برگزیدگان بارگاه او عبارت اند از: مریم، دختر پاک منش عمران؛ آسیه، دختر ستم ستیز مزاحم و همسر استبدادگر عصر موسی، خدیجه، دختر نواندیش حجاز، و دیگر فاطمه، دخت سرفراز محمّد.»

ص: 239


1- . کرمی فریدنی، علی، فروغ آسمان حجاز: خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، ص 357؛ علامۀ امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب والسنة، ج 2، ص 17.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 80.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 97، ص 48.

این بیان، نشانگر برتری او در دانش و بینش نیز هست؛ چرا که علم برترین فضیلت است.

9. گزینش تحسین برانگیز و تاریخ ساز

پس از ویژگی کمال جویی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) که او را از شرایط تیره و تار روزگارش بیگانه ساخته بود و در اندیشۀ جامعه و جهانی نو و طرحی زیبا برای زندگی راه نموده بود ویژگی انتخاب شایسته و هوشمندانۀ او و پیشتازی اش در گزینش اسلام و گرایش به پیام عدالت آفرین آسمان، سخت تحسین برانگیز است؛ چرا که انسان ها در برابر برنامه ها و رویدادهای تازه، از نظر واکنش همانند نیستند، بلکه این گونه اند:

الف محافظه کاران و طرفداران شرایط موجود و مخالفان هر گونه دگرگونی و پیدایش شرایط جدید؛ گر چه فضای تازه، عادلانه، بشردوستانه و رشدبخش باشد.

قرآن این جریان سنگواره ای را سخت نکوهش می کند:

(وَ کَذَلِکَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ فِی قَرْیةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا ءَابَاءَنَا عَلَی أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلَیءَاثَرِهِم مُّقْتَدُونَ؛(1) و این سان پیش از انگیزش تو در هیچ شهری هشداردهنده ای نفرستادیم، جز آن که شادخواران آن گفتند: ما پدران خود را بر همین آیینی که هستیم یافته ایم و ما از پی گام هایشان می رویم).

پیامبرشان می گفت: گر چه راهی مترقّی تر و هدایت بخش تر از آنچه پدرانتان را بر آن یافته اید برایتان آورده باشم؟ آنان می گفتند: بی گمان ما به آنچه شما به خاطر آن فرستاده شده اید کافریم.(2)

ب نواندیشان و کمال جویان و چهره های آزادمنش که هماره از نخستین استقبال کنندگان طرح ها و برنامه ها و راه و رسم اصلاح گرانه اند و سرچشمۀ نواندیشی و خاستگاه تحوّل.

ج مردم عادّی که در آن میان، هدف این دو گروه و دو اردوگاه نوگرا و محافظه کار قرار می گیرند، و بخشی به راه نو می گرایند و برخی نیز چماق سرکوب اردوگاه استبداد

ص: 240


1- . زخرف: 23.
2- . زخرف: 24. هم چنین نگاه کنید به: زخرف: 25؛ مائده: 104؛ اعراف: 27 - 28؛ یونس: 75 - 78.

می شوند و موفّقیّت هر یک از دو اردوگاه، در گرو جذب گروه سوم است.

و بدان دلیل که هر دو اردوگاه، به ظاهر همانند می نمایند، انتخاب بر گروه سوم دشوارتر می شود؛ چرا که موسی از خداپرستی، آزادی، عدالت، پاکی، درستی، خدمت به خلق، امنیّت ملّی، وطن دوستی و نجات جامعه سخن می گوید، و فرعون محافظه کار و استبدادگر نیز از همین ها دم می زند و خود را مدافع سینه چاک کشور، ملّت، امنیّت، نجات و رستگاری مردم و دین رسمی معرّفی می کند.

این جا است که برای گزینش راست از دروغ، حقیقت از ریاکاری، آزادگی از خودکامگی، صداقت از دورویی، خادم از خائن، توحیدگرا از شرک گرا و حق طلب از سوداگر و شیفتۀ دنیا دشوار می گردد. این جا است که هوش سرشار، اندیشۀ ژرف، و توفیق راه یابی می خواهد تا انسان بسان آزادی خواه آل فرعون، همسر کمال جوی او، افسونگران و روشنفکران دربار استبداد، شهامت مندانه و درست انتخاب کند.

و جالب است که با نگرش به نهضت توحیدگرایانه و آزادی خواهانۀ پیامبر، پیش از هر کس با جوانی نواندیش و با بانویی نوگرا، بسان علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) روبه رو می گردیم که در آغازین روزهای طلوع اسلام، پس از اندیشه ای ژرف، به انتخابی شگفت دست می زنند، و این گزینش مترقّی، از بانوی صاحب قدرت و اعتبار بسیار تفکّرانگیزتر است؛ چرا که او طبق روال عادّی باید در میان اردوگاه نخست قرار می گرفت، امّا نه تنها چنین نبود که زیبا انتخاب کرد و با صداقت و شهامت و تدبیر، به زودی به حلقۀ رهبری جریان تحوّل خواه و عدالت طلب اوج گرفت. به جایگاه پرفرازی که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تا واپسین لحظه ها از آن انتخاب خردمندانۀ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) به عظمت یاد می کرد و می فرمود:

«قَدْ آمَنَت بِی اِذْ کَفَرَ النّاسُ، وَ صَدَّقَتْنِی اِذْ کَذَّبَنِی النّاسُ، وَ واسَتْنِی بِمالِها اِذا حَرَمنی النّاسُ، وَ رَزَقَنِی اللّهُ اَوْلادَها اِذا حَرمَنِی اَولادَ النِّساءِ.»(1)

و نیز هر گاه نام الهام بخش او را می آوردند، می فرمود:

ص: 241


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 80.

«خَدِیجَةُ وَ اَیْنَ مِثْلُ خَدِیجَةِ؟ صَدَّقَتْنِی حِیْنَ کَذَّبَنی النّاسُ، وَ وازَرَتْنِی عَلی دِینِ اللّه، وَ اَعانَتْنِی عَلَیْهِ بِمالِها؛(1) از خدیجه سخن گفتید؟ کجا همانند او پیدا می شود؟... .»

و نیز این انتخاب شگفت، یکی از رازهای هموزنی و همانندی او با مریم و آسیه و فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در سخنان اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است، چرا که آنان نیز در زندگی خویش آزمون هایی دشوار از سر گذرانده و انتخاب شگفت داشتند و سرفراز سر برآوردند.

10. پیشتازترین بانو در گرایش به حق و عدالت

اشاره

بانوی کمال جوی حجاز، پیشتازترین زن در گرایش به اسلام است، و این پیشتازی در اسلام و ایمان و نماز و برپایی فرهنگ و منش آن، و سبقت در بیعت با پیامبر آزادی از امتیازات درخشان او است؛ به ویژه که در آن شرایط تیره، فروغی در شبستان زندگی انسان، آن هم زنان و دختران که بدترین قربانی تاریک اندیشی و اوهام پردازی مغزهای سنگواره ای بودند سوسو نمی کرد. به شماری از این روایات در این راستا می نگریم:

الف پیشتازی در اسلام

1. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در مورد شکوه و عظمت فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در روز رستاخیز فرمود:

«ثُمَّ تَسْتَقْبِلُکَ اُمُّکِ خَدِیجةُ اَوَّلُ الْمُؤْمِناتِ بِاللّه وَ بِرَسُولِهِ وَ مَعَها سَبْعُونَ اَلْف مَلَکٍ بِاَیْدِیهِمْ اَلْوِیَةُ التَّکْبِیرِ؛(2) آن گاه مادرت خدیجه، آن بانوی خردمندی که نخستین ایمان آورندۀ به خدا و پیامبرش بود به همراه هفتاد هزار فرشته که در دست آنان، پرچم های شکوه و عظمت خدا است به پیشوازت می شتابند.»

2. امیر آزادی در مورد پیشتازی خود و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به اسلام فرمود:

«وَ لَقَدْ کَانَ یُجاوِرُ فِی کُلِّ سَنَةٍ بِحِرَاءَ فَأَرَاهُ، وَ لاَ یَرَاهُ غَیْرِی، وَ لَمْ یَجْمَعْ بَیْتٌ وَاحِدٌ یَوْمَئذٍ فِی الْإِسْلامِ غَیْرَ رَسُولِ اللّه وَ خَدِیجَةَ وَ أَنَا ثَالِثُهُمَا؛(3) پیامبر چند ماه از سال را در غار حرا

ص: 242


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 130.
2- . همان، ج 8، ص 53 - 55.
3- . نهج البلاغه، خطبۀ 192.

می گذراند. در آن جا تنها من او را می دیدم و کسی جز من او را نمی دید. در آن روزها در هیچ خانه ای جز خانۀ پیامبر که خدیجه هم در آن جا بود اسلام و ایمان راه نیافته بود، و من در آن شرایط دشوار سومین آن دو بزرگ منش بودم که در راه ساختن جامعه و جهانی نو در تکاپو بودیم.»

3. پیشوای آزادی در روز عاشورا هنگامی که در برابر تحریف ها و حق پوشی های استبداد به روشنگری پرداخت، چنین فرمود:

شما را به خدا آیا می دانید که مادربزرگ من خدیجه، نخستین بانوی گروندۀ به اسلام و تصدیق کنندۀ پیامبر و پیشتاز در یاری او است؟ «أُنْشِدُکُمُ اللّهَ؛ هَلْ تَعْلمون أنَّ جَدّتی خَدیجةَ بِنْتَ خُوَیلِد، أَوَّلُ نِساءِ هذِهِ الأُمَّةِ إسْلاماً؟» گفتند: آری، به خدا.

و بدین سان پیشتازی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) مورد گواهی دوست و دشمن بود.

4. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در چهلمین بهار زندگی بود، که روزی فرشتۀ وحی در غار «حِرا» فرود آمد، و مژدۀ پیام رسانی را به او داد، و آیات خدا را بر قلب مصفّایش خواند. پس از این رویداد بزرگ، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به سوی خانه حرکت کرد و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در سیمای او، فروغ و معنویّت وصف ناپذیری را دید و از راز آن پرسید، که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود:

«هذا نُورُ النُّبُوَّةِ، قُولِی لا اِلهَ اِلّا اللّه، محمّد رَسُولُ اللّه؛(1) این روشنی و درخشندگی، فروغ رسالت است، اینک بگو خدایی جز خدای یکتا نیست، و محمّد پیامبر خدا است.» و او احساس ویژه ای در دل یافت و گفت: من از دیرباز در انتظار چنین روزی بودم.

ب پیشگامی در ایمان

از ویژگی های خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) آن است که در ایمان راستین پیشتازترین زنان نوگرا است. به برخی از روایات در این مورد می نگریم:

1. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) پس از گرایش به اسلام، در برابر دعوت اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به شرایط و پیمان ها و مقرّرات خدا که شرط ایمان است گفت: من به آنچه خدا فروفرستاده است، ایمان

ص: 243


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 223.

آورده و دین او را تصدیق نموده، و به گرایش به این راه و رسم جدید خشنود و در برابر خدا فرمانبردارم؛ «آمَنْتُ وَ صَدَّقْتُ وَ رَضِیتُ وَ سَلَّمْتُ.»(1)

2. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در شکوه ایمان علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و پیشتازیشان، به فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) فرمود: فاطمه جان، نخستین ایمان آورندۀ به خدا و پیامبرش از این امّت، علی است و مادرت خدیجه؛ «اِنَّ عَلِیاً اَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ مِنْ هذِهِ الْامَّه و خَدِیجَةُ اُمِّکِ.»(2)

3. و در اشاره به نوگرایی و پیشتازی او در ایمان به خدا فرمود: او روزی که شما مرا در دعوت آزادی بخشم دروغ پرداز می انگاشتید، راست گویی و درست اندیشی ام را گواهی کرد، و آن گاه که شما در حق ناپذیری پای می فشردید، او به من و راه آسمانی ام ایمان آورد؛ «صَدَّقَتْنِی اِذْ کَذَّبْتُم وَ آمَنَتْ بِی اِذْ کَفَرْتُمْ.»(3)

آری، این امتیاز او مشهور است و میان دانشمندان مخالفی ندارد.(4)

ج پیشگامی در نماز

نماز و نیایش اگر در زندگی انسان جایگاه درستی داشته باشد، هم نشانگر رابطۀ دوستانۀ انسان با خدا است و هم دلیل درست اندیشی و قانونمداری و بشردوستی او، و هم اثر سازندۀ خود را در بینش و منش و رفتار او می نهد و او را اصلاح می کند؛ (وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ).(5)

از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آورده اند که فرمود:

«مَنْ لَمْ تَنْهَهُ صَلوتُهُ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ لَمْ یَزْدَدْ مِنَ اللّه اِلّا بُعُداً»؛(6) کسی که

ص: 244


1- . همان.
2- . همان، ص 502.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 8؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 72.
4- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 242.
5- . عنکبوت: 45.
6- . طبری، محمّد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج 20، ص 99.

نمازش او را از زشتی و گناه باز ندارد، جز دوری از خدا بهره ای نبرده است.

پیام روایت این است که: نماز، هنگامی انسان را از گناه و زشتی دور می سازد که به آن دل دهد و پیام انسان ساز آن را بشنود و کاری انجام دهد که به خدا نزدیک گردد؛ امّا هنگامی که نمازگزار از زشتی و پایمال ساختن امنیّت و آزادی مردم دوری نجوید، نماز او دارای شرایط و اثر مورد نظر قرآن نیست، و تنها زمانی نماز او اثربخش می گردد که از نافرمانی خدا توبه کند و خویشتن را از اسارت هواها و بلای زورمداری نجات بخشد.

یار و مشاور پرمعنویّت اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نه تنها نمازش چنین بود که در انجام آن پیشتاز هم بود؛ برای نمونه:

1. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، پیش از اعلام اسلام، بارها فرشتۀ وحی را دید، و مژدۀ رسالت را دریافت و نماز را آموخت و مدّت ها به صورت نهانی نماز می خواند. روزی به هنگام نماز، علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) وارد شد، و او را دید، و از آن عبادت ویژه پرسید، که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود:

این نماز است که خدا مرا به آن فرمان داده است. در این هنگام آن جوان کمال جو را به طور رسمی به اسلام فرا خواند، و او اسلام آورد و با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نماز گزارد، و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نیز اسلام آورد، و پس از آن روز، هنگامی که پیامبر به نماز می ایستاد، علی و خدیجه با او می ایستادند؛ «هذِهِ الصَّلوةُ الَّتی اَمَرَ اللّهُ بِها، فَدَعا اِلَی الْإسْلامِ فَاَسْلَمَ وَ صَلّی مَعَهُ وَ اَسْلَمَتْ خَدِیجة.»(1)

2. پس از اسلام امیر مؤمنان7 و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، سه سال کسی اسلام نیاورد و اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به همراه این دو انسان بزرگ منش دور از چشم تاریک اندیشان نماز می خواند. روزی ابوطالب به همراه پسرش جعفر از جایی می گذشت که دید اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در حال نماز است و علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) در سمت راست و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) پشت سر او نماز می خوانند. او پس از جست وجو و دریافت پاسخ لازم، به پسرش جعفر فرمود: در کنار عموزاده ات محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) قرار بگیر و با او نماز بخوان؛ «صَلِّ جَناحَ اِبْنِ عَمِّک.»

آری، از امتیازات و برتری های آن بانوی خرد و معنویّت، این بود که نخستین بانوی

ص: 245


1- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی ، ج 1، ص 102.

نمازگزار با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به همراه امیر مؤمنان7 بود؛ تا آن جایی که «محدّث نوری» می نویسد: نخستین مردی که در تاریخ اسلام، پس از پیام آوران آن، به نماز و نیایش ایستاد علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) است و نخستین زن نمازگزار خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) است، که در اسلام و ایمان نیز پیشتاز بود؛ «فَکانَ اَوَّلُ مَنْ صَلّی مِنَ الرِّجالِ اَمیرُالْمُؤْمِنینَ وَ مِنَ النِّساءِ خَدِیجة.»(1)

و قرطبی می نویسد: خدیجه نخستین کسی بود که به خدا و پیامبرش ایمان آورد و آن برنامۀ آسمانی را که محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) از سوی پروردگارش برای مردم آورده بود، با همۀ وجود گواهی نمود و او را در راه رساندن پیام خدا و ایجاد دگرگونی مطلوب، یاری کرد و در این راه فداکاری و شکیب قهرمانانه ای نشان داد: «خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیلِدٍ اَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ صَدَّقَ محمّداً فِیما جاءَ بِهِ عَنْ رَبِّهِ وَ آزَرَهُ عَلی اَمْرِهِ.»(2)

د در بیعت برای حمایت از پیامبر آزادی

بانوی آزادی، نه تنها پیشتازترین زن در گرایش به اسلام و ایمان و نماز است، که نخستین بانویی است که دست بیعت به پیام آور آزادی داد، و دلیرانه پیمان بست که از حق حیات، آزادی، برابری، حق دفاع و دیگر حقوق طبیعی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در برابر فشار استبداد دفاع نماید، و به این پیمان نیز سخت وفادار ماند و فداکاری ها کرد:

1. امام صادق (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) در پاسخ فرزندش امام کاظم7 در این مورد فرمود: «هنگامی که علی و خدیجه اسلام آوردند، پیامبر روزی آن دو را فرا خواند و فرمود: شما برای تقرّب به خدا اسلام آورده و در برابر برنامۀ آسمانی که از سوی او آمده است سر فرود آورده اید، اینک اگر در موضع خویش استوارید، باید با خدا و پیامبرش بیعت کنید. آن گاه آن دو با خدا و پیامبر و دین او، برای فداکاری تا پای جان بیعت نمودند.»(3)

2. در روایت دیگری است که: «پس از اسلام و ایمان علی و خدیجه، روزی پیامبر آن دو را به حضور خواند و فرمود: این فرشتۀ وحی است که نزد من آمده و می گوید: اسلام و

ص: 246


1- . محدث نوری، میرزا حسین، مستدرک وسائل الشّیعة، ج 4، ص 455.
2- . سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، ص 204.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 18، ص 232.

باور آن، دارای شرایط و پیمان هایی است. آن گاه پس از بیان آن ها، از آن دو پرسید: آیا به همۀ آنچه بر شمردم، گواهی می دهید؟

نخست امیر و آن گاه خدیجه دگرباره لب به اعلام باور عمیق خود گشودند. در این هنگام پیامبر به فرمان خدا دست مبارک را گشود و دست علی را در میان دست خود نهاد و فرمود: علی جان! با من در مورد شرایط و مقرّرات اسلام بیعت نما و پیمان ببند که از من و آرمان من، همان گونه دفاع نمایی که از جان خود دفاع می کنی. آن گاه رو به خدیجه نمود و از او خواست تا دست روی دست پیامبر نهد و بیعت نماید، و او نیز با پیامبر بر این اساس بیعت نمود.»(1)

بدین سان بانوی آزادی دوشادوش امیر مؤمنان7 و همفکر و هم اندیش با او اسلام آورد، به پرفرازترین مراحل ایمان و پروا اوج گرفت و در پیمایش راه کمال، پس از علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) دست بیعت به پیامبر آزادی داد.

امتیازات اسلام و ایمان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

با این بیان بانوی آزادی، در این مورد به این امتیازات مفتخر است:

1. پیشتازترین زن در گرایش به اسلام؛

2. پیشتازترین زن در ایمان به خدا؛

3. پیشتازترین زن در نماز و پرستش خدا؛

4. پیشتازترین زن در بیعت آگاهانه با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برای دفاع از حق.

و این امتیازات شکوهبار نشان اندیشۀ والا و صداقت او است.

افزون بر این امتیازات، امتیاز دیگر آن بانوی نمونه این است که سبک اسلام و ایمان او نیز ممتاز است و از پیشگامان و برجستگان و بزرگانی چون سلمان، ابوذر، مقداد و عمّار نیز ممتازتر است؛ چرا که آنان هیچ یک، آمادگی لازم برای تحوّل پذیری و گرایش به راه و رسم تازه و برنامۀ جدید را نداشتند و در انتظار آن نبودند به همین دلیل هم پس از

ص: 247


1- . سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، ص 338.

رویارویی با آن، فرصت لازم بود تا بیندیشند و پس از مطالعه و مقایسه، راه جدید را برگزینند؛ امّا خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) این امتیاز را نیز داشت که از مدّت ها پیش در این اندیشه بود و در مورد آینده و آخرین پیامبر و شرایط جدید، بسیار اندیشیده بود، و به همین دلیل هم هنگامی که در برابر دعوت جدید قرار گرفت، توانست سریع تر تصمیم بگیرد، و به اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ایمان آورد و اعلام دارد که: «من از مدّت ها پیش در این مورد اندیشیده و در انتظار چنین رویداد خجسته ای بودم.»

راز نواندیشی و پیشتازی او

این نواندیشی و پیشتازی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در اسلام و ایمان و بیعت و نماز به چند دلیل بود:

1. او از دیرباز، با ادیان آسمانی آشنا و در مورد آن ها، مطالعه کرده بود، و در پرتو این شناخت بود که از نویدرسانی موسی و مسیح در وصف آخرین پیامبر آگاهی یافته بود.

2. او شاگرد آگاه و پرشور عمویش «ورقه»، از عالمان بزرگ مذهب مسیح بود، و او مفاهیم مذاهب پیشین را به خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) آموخته، و در راه زندگی، مشاور دلسوز او بود.

3. راز دیگر پیشتازی او، شناخت او از محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) و شهرت آن حضرت به راستی و درستی و پروا و آزادگی بود، و آن بانوی بزرگ، هنگامی که آن نویدها را در مورد آخرین پیامبر خدا می نگریست، و نشانه ها و منطقۀ ظهورش را در کتاب های آسمانی می دید، و از دگر سو محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) را برترین انسان ها می یافت، بیشتر به هدف نزدیک می شد.

4. امتیاز دیگر اسلام و ایمان و بیعت او با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) این بود، که بسیار خالصانه و سرشار از اطمینان قلب بود. دلیل این بیان، گواهی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به ایمان استوار او، و دلیل دیگر آن که او ثروت هنگفت، آبرو و اعتبار و آسایش و امنیّت خویش را پای دین خدا نهاد، و این همه فداکاری جز در پرتو اخلاص و باور استوار و یقین والا نشاید.

5. امتیاز دیگرش این بود که اسلام و اسلام گرایی او نه احساسی بود و نه دنباله روانه. نه بر اساس مد و پیروی از جریان محافظه کار و غالب و رایج جامعه بود و نه موسمی و فصلی و زودگذر؛ بلکه بر اساس شناخت و خردورزی و کمال طلبی بود. دلیل آن هم،

ص: 248

افزون بر هدیۀ ثروت و امکانات گسترده اش در راه باور خویش، زندگی و امنیّت خود را نیز در این راه نهاد؛ به گونه ای که روایات نشان می دهد، او سال ها در اندیشۀ جهانی نو و در جست وجوی آخرین پیام و پیامبر بود.

11. همگامی با امیر7 در راه آزادی

اشاره

از امتیازات خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، مهرش به علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ)، توفیق شرکت در تربیت او، سعادت همراهی و همفکری با وی در دفاع از حق و حمایت از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و سرانجام بیعت با علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) به عنوان امیر مؤمنان به اشارۀ اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است.

این ویژگی ها به این بانوی کمال، جلوۀ دیگری بخشیده و آسمان زندگی او را در راه گسترش آزادی و ارزش های انسانی این گونه ستاره باران کرده است:

الف مربّی و مدافع لایق روزگار کودکی امام علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ)

از شگفتی های روزگار در زندگی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) این بود که در آغازین مراحل زندگی، از سایۀ آرامش بخش پدر و مادر محروم گردید، و دست حکیمانۀ تقدیر، او را به خانۀ «ابوطالب» و همسر مترقّی اش «فاطمه» رهنمون گردید، و این زن و مرد عدالت خواه، نگاه داری و مراقبت از آن کودک نمونه را به عهده گرفته، و در این راه پر فراز و فرود از هیچ گونه فداکاری دریغ نکردند.

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در خانۀ آن دو، به بهاران زندگی رسیده و با خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) پیمان زندگی بسته بود، که از ابوطالب و همسرش، کودکی تاریخ ساز دیده به جهان گشود. ولادت او با پنجمین بهار زندگی مشترک اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) همزمان گردید، و گویی خدا این بار چنین خواسته بود که این کودک آینده ساز در برترین خانۀ فرهنگ و دانش و در کنار والاترین مرد و زن روزگار، راه رشد و شکوفایی را آغاز کند. از این زاویه است که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پس از مشورت با ابوطالب و همسرش، آن کودک ارجمند را به خانۀ خود برد و ادارۀ زندگی و تغذیه جسم و فکر و عاطفۀ او را به همراه همسر کمال طلب و خداجویش خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به عهده گرفت.

در این مورد حدیث نگاران آورده اند که: پس از رحلت جانسوز پدر و مادر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در کودکی،

ص: 249

ابوطالب و همسرش مراقبت و تربیت او را به عهده گرفتند، آن گاه پس از گذشت چیزی فراتر از دو دهه، دست حکیمانۀ تقدیر تربیت و آموزش فرزند آن پدر و مادر شایسته کردار را به اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و همسر کمال جوی او خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) سپرد و علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) در دامان آنان شکوفا گردید؛ «ثُمَّ انّهُ کانَ اَبُوطالِبٍ وَ فاطِمَةُ بِنْت اَسَدٍ رَبَّیا النَّبِیَّ وَ رَبَّیَ النَّبِیُّ وَ خَدِیجَةُ لِعَلِیٍ.»(1)

و نیز آورده اند که:

«وَ اَخَذَ رَسُولُ اللّه عَلِیّاً وَ هُوَ اِبْنُ سِتَّ سِنِینٍ کَسِنِّهِ یَوْمَ اَخَذَهُ اَبُوطالِبٍ؛ فَرَبَّتْهُ خَدِیجَةُ وَ الْمُصْطَفی اِلی اَنْ جاءَ الْإسْلامُ، وَ تَرْبِیَتُهُما اَحْسَنُ مِنْ تَرْبِیَةِ اَبُوطالِبٍ وَ فاطِمَةَ بِنْتُ اَسَدٍ، فَکانَ مَعَ النَّبِیّ اِلی اَنْ مَضی وَ بَقِیَ عَلِیٌّ بَعْدَهُ»؛(2) پیامبر، علی را در آغازین سال های کودکی و ششمین بهار زندگی با تدبیری حکیمانه از خانۀ عمویش به خانۀ خود و خدیجه برد، و این رویداد مهم، درست بسان همان رویدادی بود که در کودکی خود آن حضرت پدید آمد، و ابوطالب و همسرش سرپرستی محمّد را به عهده گرفتند، و بدین سان علی در کانون مهر و صفا و در مهد دانش و بینش و قلب تپندۀ توحید و عدالت که خانۀ محمّد و خدیجه بود پیمایش راه زندگی را پی گرفت، و مورد عنایت آنان بود تا خورشید اسلام درخشیدن گرفت.

بدین سان شرایط تربیتی و نگاهداری اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) برای علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) بهتر از شرایطی بود که ابوطالب و همسرش برای اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فراهم آوردند؛ «اِخْتَرْتُ مَن اخْتار اللّهُ لِی عَلَیکُم عَلِیاً.»(3)

ب مهر وصف ناپذیر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ)

پس از رفتن علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) به سرای خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، چیزی نگذشت که کار از تعهّد انسانی گذشت، و مهر او بسان فرزند دلبندی گسترۀ قلب خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را فرا گرفت، و آن بانوی کمال، به

ص: 250


1- . سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، ص 335.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 35، ص 119؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 263.
3- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 27؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 38، ص 295.

صورت مادری شیفته برای آن برترین فرزند عصرها جلوه کرد. دیگر آن کودک ارجمند شب و روز در خانۀ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بود؛ در کنار مام پرمهر و باصفایش می زیست، بازی می کرد، و همگام با رشد ظاهری و جسمی از نظر معنوی و اخلاقی، فکری و عاطفی و منش و روش مترقّی زندگی در پرتو روشنگری ها و الگودهی های درخشان اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) پلّه های کمال و شکوفایی را پشت سر می نهاد.

یکی از دانشمندان اهل سنّت، ضمن بحث در این مورد، می نویسد: بدین سان علی از کودکی در خانۀ خدیجه رشد کرد و پس از او با دخت فرزانه اش فاطمه پیوند زندگی بست. بر این باور آشکار می گردد که ریشه و اساس خاندان پیامبر از سوی مادر، به خدیجه بازمی گردد نه دیگری؛ «وَ عَلِیٌّ نَشَأ فِی بَیتِ خَدِیجَةَ وَ هُوَ صَغِیر، ثُمَّ تَزَوَّجَ بِنْتَها بَعْدَها فَظَهَرَ رُجُوعُ اَهْل البَیت النَّبَویّ اِلی خَدِیجَة دُونَ غَیرِها.»(1)

انگیزه های این مهر خالصانه

انگیزه های این مهر خالصانه، متنوّع بود:

1. زیبایی و جاذبۀ وصف ناپذیر آن کودک آینده ساز.

2. زیبایی معنوی و انسانی او که بارقه هایی از آن، به تدریج جلوه گر می شد و گسترۀ قلب خداجوی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را تسخیر می نمود.

3. احساس دلبستگی و مهر وصف ناپذیر محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) به آن کودک شکوه بار.

4. و دیگر نقش نجات بخش و بی نظیرش در زندگی انسان ها و پیشرفت دین خدا و آرمان های والایی که خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در اندیشۀ آنها بود.

آن بانوی هوشمند، مهر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) را نظاره می کرد و می شنید که می فرمود: هر کس علی را دوست بدارد، مرا دوست داشته است و هر کس مرا دوست بدارد، خدا را؛ «مَنْ اَحَبَّ عَلِیاً فَقَدْ اَحَبَّنِی، وَ مَنْ اَحَبَّنِی فَقَدْ اَحَبَّ اللّه؛ وَ مَنْ اَبْغَضَ عَلِیاً فَقَدْ اَبْغَضَنِی وَ مَنْ

ص: 251


1- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری بشرح البخاری، ج 7، ص 110.

اَبْغَضَنِی فَقَدْ اَبْغَضَ اللّه... .»(1)

از این زاویه بود که خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) دوستی علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) را در امتداد دوستی محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) و دوستی خدا می نگریست و جزیی گسست ناپذیر از ایمان و شایسته کرداری و عدالت خواهی؛ همان گونه که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می نگریست. با این وصف چیز شگفتی نیست که آن بانوی معنویّت، بهترین غذا و زیباترین لباس را برای علی فراهم می ساخت و به هنگام حرکت او، افزون بر اهتمام به آراستگی لباس و مرکب او، شماری از کارگزاران را برای خدمت و مراقبت از او می گماشت و وجود او را بخشی از وجود عشق زندگی اش، محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) احساس می کرد و به گونه ای در آسایش و رشد او تلاش می کرد که ناظران را شگفت زده می ساخت! تا جایی که خدمت کاران و نزدیکان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در پاسخ پرسش افراد ناشناس از علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ)، می گفتند: این نوجوان شکوه بار، برادر محمّد، محبوب ترین های روزگار در نظر او، آرامش بخش دل او و نور دیدگان خدیجه است: «هُوَ اَخو محمّد وَ اَحَبُّ الْخَلْقِ اِلَیهِ وَ قُرَّةُ عَینِ خَدِیجَة وَ مَنْ ینْزِلُ السَّکِینَةَ عَلَیه.»(2)

ج همفکر امیر آزادی در دفاع از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و آیین او

در مرحلۀ سوم از زندگی علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ)، بانوی خردمند حجاز را همرزم او در دفاع از دین و در حمایت دلیرانه از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می یابیم.

امام صادق (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) فرمود: «پیامبر پنج سال دعوت آسمانی اش را نهان می داشت، و تنها علی و خدیجه به او ایمان آورده و یار و همراه و مدافع او بودند.»

آن دو انسان نوگرا و آزادی خواه، از فشار تاریک اندیشان و سیاه کاران، اندیشه و باور و راه و رسم مترقّی خود را نهان می داشتند؛ امّا همراهی و حمایت خود را از آن بزرگوار دریغ نداشته و هر دو، جان بر کف در خدمت آرمان های آن حضرت بودند.

نمونه ای از دفاع و فداکاری آن دو از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در سال ششم از بعثت و فرود آیات تازه(3)

ص: 252


1- . متقی هندی، علی بن حسام الدین، کنز العمّال، ج 11، ص 622.
2- . مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة، ص 144.
3- . حجر: 94 - 96.

درخشید که خواندنی است.(1)

د نخستین بیعت کننده با امیر مؤمنان7

بانوی کمال جوی حجاز از همان آغازین سال های دعوت اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، با شناخت امیر آزادی و آراستگی او به بینش و منش مورد نظر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، دل را در گرو مهر او نهاد و با رهنمود خدا و پیشنهاد پیامبرش با امیر مؤمنان به عنوان جانشین اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و آموزگار دین و نمونۀ اسلام زنده و بالنده بیعت نمود و پس از او، بسیاری از بزرگان چنین کردند.

و این از دیگر امتیازات آن بانوی بزرگ در زندگی پرافتخار او است.

اسناد تاریخی و حدیثی در این مورد از جمله آورده اند:

«ثُمَّ قَالَ: یا خَدِیجَة! هذا عَلِیٌّ مَوْلاکِ وَ مَوْلی الْمُؤمِنِینَ وَ اِمامُهُم بَعْدِی. قالَتْ: صَدَقْتُ یا رَسُولَ اللّه قَدْ بایَعْتُهُ عَلی ما قُلْتَ، اُشْهِدُ اللّه وَ اُشْهِدُکَ بِذلِک وَ کَفی بِاللّه شَهیداً؛(2) پس از گذشت مراحلی از دعوت پیامبر و پیشتازی علی و خدیجه، روزی پیامبر با اشاره به امیر آزادی فرمود: ای خدیجه! این سمبل ایمان و آزادی، سرمشق و سررشته دار تو و توحیدگرایان پس از من خواهد بود؛ در این مورد چه می اندیشی؟ او با سنجیده گویی و اخلاص پاسخ داد: این حقیقت را گواهی نموده و اینک بر این اساس با او بیعت می کنم، و خدا و پیام آورش را بر استواری این انتخاب و این بیعت، به گواهی می گیرم و می دانم که گواهی خدا بسنده است.»

12. پرتوی از نیایش خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

دعا یا خواندن عاشقانه و خالصانه و پرشور خدا و راز و نیاز با آن سرچشمۀ زندگی و زیبایی و قدرت، نوعی پرستش و برترین نوع یکتاپرستی است. به همین جهت دعا و نیایش در زندگی دوستان خدا جایگاه پرفرازی دارد. آنان به دعا خو می گیرند. به نیایش عاشقانه روی می آورند، و با راز و نیاز، بال می گیرند و با مناجات پر شور و شعور تا عرش خدا راه

ص: 253


1- . کرمی فریدنی، علی، فروغ آسمان حجاز: خدیجه، ص 424.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 18، ص 231؛ شیخ حر عاملی، محمّد بن حسن، اثباة الهداة، ج 1، ص 641؛ شیخ حر عاملی، محمّد بن حسن، وسائل الشیعة، ج 1، ص 281؛ سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، ص 337 - 340.

می یابند. با آن به اوج آرامش می رسند و گمشدۀ دل ناآرام خویش را در آن می یابند، و آن را دانشگاه آزادگی ها و بی نیازی ها و استقلال ها و برازندگی ها و خودسازی ها می نگرند.

... و یار و مشاور خداجوی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، سرآمد زنان نیایشگر بود.

1. آن بانوی معنویّت و اخلاص این دعا را همیشه به همراه داشت:

«بِسْمِ اللّه الرّحمنِ الرّحیم، یا حَیُّ یا قَیُّومُ، بِرَحْمَتِکَ اَسْتَغِیثُ فَاَغِثْنِی، وَ لا تَکِلْنِی اِلی نَفْسِی طَرْفَةَ عَیْنٍ اَبَداً، وَاصْلِحْ لِی شَأنِی کُلَّهُ؛(1) به نام خداوند مهرگستر مهربان. ای خدای زنده و زندگی بخش! ای خدای برپا دارندۀ هستی! من به مهر تو پناهنده ام، پس خودت پناهم ده، و هرگز به اندازۀ یک چشم بر هم زدن، مرا به حال خود وامگذار؛ حال و روزم را اصلاح فرما و کران تا کران زندگی ام را آن گونه که خود می پسندی سامان بخش، ای خدای مهربان!»

2. و نیز این دعا را زیر لب زمزمه می کرد که:

«بِسْمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحیم، یا اَللهُ یا حافِظُ یا حَفِیظُ یا رَقِیبُ؛(2) به نام خدای مهرگستر مهربان. ای خدای یکتا! ای نگهبان و ای نگهدارندۀ هستی! و ای مراقب همگان!»

3. او از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خواست تا دعایی به او بیاموزد تا به هنگام طواف خانۀ خدا آن را زمزمه نماید، و اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) این دعا را به او آموخت: بار خدایا! گناهانم را بیامرز و لغزش های خواسته و ناخواسته و زیاده روی در کارهایم را بر من ببخشای؛ «قالَت خَدِیجَة: یا رَسُولَ اللّه! ما اَقُولُ وَ اَنَا اَطُوفُ بِالْبَیتِ... .»(3)

13. پرتوی از عبادت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

واژۀ عبادت که در فارسی به مفهوم پرستش آمده بر دو بخش است: عبادت به مفهوم گسترده، و عبادت به مفهوم ویژه.

1. عبادت به مفهوم نخست، عبارت است از هر چیزی که در قلمرو اندیشه و سخن و منش و عمل، انسان را به خدا نزدیک سازد؛ همۀ این ها در نگرش دینی، پرستش خدا

ص: 254


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 91، ص 224.
2- . سید بن طاووس، علی بن موسی، مهج الدعوات، ص 17.
3- . سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، ص 330.

است و انسان را در جهت هدف آفرینش جهت می دهد و به خدا نزدیک می سازد.

2. امّا عبادت و پرستش به مفهوم خاصّ، عبارت از نماز، روزه، حج، زکات و دیگر اموری است که بر مردم آگاه روشن است.

قرآن هدف نهضت های توحیدی را پرستش خالصانۀ خدا و آراستگی به منش مورد نظر او و زندگی آراسته به عدالت و آزادگی و سبک مطلوب و محبوب او می نگرد؛ (وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللهَ وَاجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ).(1)

و جالب است که در زندگی پرافتخار خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) هر دو مفهوم پرستش و عبادت جلوه گر بود.

زندگی درس آموز او، از آغاز تا آشنایی با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و از پیشگامی در اسلام و ایمان تا واپسین لحظات زندگی، عبادت و نیایش بود. عملکرد درخشان او از غذا دادن به محرومان تا آب رساندن به بینوایان؛ از ایثار در راه خدا تا فرهنگ سازی و آموزش مقرّرات و آداب زندگی به مردم؛ از به دوش کشیدن بار مسئولیّت ادارۀ خانۀ خود و اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تا پارسایی و ساده زیستی و تحمّل محرومیّت ها برای آسایش مردم و پیشرفت اسلام و هماهنگی با پیشوای آزادی؛ از همسرداری نمونه تا دفاع قهرمانانه از آیین او، از تحمّل رنج ها، فشارها، محاصره ها، تبعیدها و شکنجه ها که پس از اعلام آشکار دعوت اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از سوی استبداد مکّه و به خاطر دفاع از آزادی و امنیّت مردم نواندیش و بی پناه بر او وارد آمد؛ همۀ این ها را خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به خاطر پرستش خدا و تقرّب به او به جان خرید، و تازه این ها غیر از نماز و نیایش های شبانۀ او با خدا است.

او مفهوم پرستش و ارزش واقعی عبادت و نقش رابطۀ گرم و عاشقانه با خدا و گام سپردن در شاهراه هدف آفرینش را در مفهوم گسترده و خاص آن، به همان اندازه که آفریدگارش را شناخته بود، درک می نمود؛ از این رو جای شگفتی ندارد که از راز و نیاز و عبادت، لذّت روحی ببرد. شگفت انگیز نیست که از ایستادن در برابر خدا به آرامش دل برسد. شگفت انگیز نیست که در برابر پروردگارش آن سان فروتنی نماید و از سجده و قیام

ص: 255


1- . نحل: 36.

احساس خستگی نکند. آری، او چنین پرستشگر بامعنویّتی است که خدا بر بندگی او مباهات می کند: «... فَاِنَّ اللّهَ لَیباهِیَ بِکِ کِرامَ مَلائِکَتِهِ کُلَّ یوْمٍ مِراراً.»(1)

14. یار همراه اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در راه رشد و نجات جامعه

از ویژگی های خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در زندگی خانوادگی، درک شکوه و معنویّت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) و همراهی با او در راه رشد و شکوفایی و رسیدن به پیام رسانی خدا بود؛ برای نمونه:

1. به گونه ای که در زندگی معنوی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آورده اند، آن حضرت پیش از انگیزشش از سوی خدا، هر ماه، چند روز و هر سال، ماه رمضان را به غار «حِرا»(2) می رفت و در آن خلوتگاه عشق، از سویی به نشانه های قدرت خدا می نگریست و می اندیشید، و از دگر سو به پرستش خردمندانه و نیایش عارفانه با ذات بی همتای محبوب می نشست.(3)

جالب است که خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، نه تنها مانع این عشق محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) نمی شد، که یار همراه و عشق همپای او بود. بسیار دیده بودند که او هر بامداد و شامگاه محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) را بدرقه می نمود، و در بازگشت او، به پیشوازش می رفت. گاه خود او را همراهی می کرد و گاه برایش آب و غذا می برد، امّا مراقب بود تا خلوت عاشقانه و راز و نیاز عارفانۀ او را بر هم نزند. گاه غلامان و نزدیکانش را در اطراف غار «حِرا» به محافظت از او می گماشت و خود نقش یار پر مهر را برای او ایفا می نمود. این همراهی به گونه ای بود که به هنگام نخستین فرود وحی بر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) نزدیک او بودند.(4)

2. در آغازین سال های اعلام دعوت از سوی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، به دلیل فرود تدریجی وحی، جارچی های استبداد تلاش تخریبی گسترده ای را بر ضدّ او و آیین اش آغاز نمودند، و این

ص: 256


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 78؛ قزوینی، سیّد محمّد کاظم، فاطمة الزّهراء3 من المهد إلی اللّحد، ص 32.
2- . این غار در قلّة کوه استوار حِرا در شش کیلومتری شمال شرقی مکّه و در کنار راه عرفات است.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 17، ص 310؛ ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 208.
4- . علامۀ امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب والسنة، ج 3، ص 238.

سخن ناروا را در میان ساده دلان شایع ساختند که اگر خدا پیامی هم به محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) فرستاده، اینک او را رها نموده و دیگر پیام نمی دهد. این بداندیشان از این حقیقت غافل بودند که اگر کسی به شرایط و ویژگی های رسالت آراسته نباشد، از سوی خدا برگزیده نمی شود، و اگر آراسته بود، دیگر آن پندار، بی اساس است. افزون بر آن اگر آن موقعیّت پرفراز از سوی خدا به کسی داده شد، خودش به آن ایمان دارد و در مورد آنچه می بیند، دستخوش تردید نمی گردد.

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز به گواهی خدایش به پدیدۀ وحی و فروفرستندۀ قرآن ایمانی ژرف و تزلزل ناپذیر داشت: (آمَنَ الرَّسُولُ بِما اُنْزِلَ إِلَیهِ مِنْ رَبِّهِ)،(1) امّا بافته های گزندۀ دشمنان و ساده اندیشی برخی از مردم که با حقیقت مقام رسالت و راز فرود تدریجی وحی آشنا نبودند،(2) و تحت تأثیر بداندیشان چون و چرا می کردند (3) دل نازنین آن حضرت را آزرد؛ امّا در این شرایط دشوار، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بسان آغازین روزهای فرود وحی، یار فداکار و آرامش بخش دل او در برابر زخم زبان ها بود، تا فرشتۀ وحی فرود آمد و با پیام خدا، ساختۀ بداندیشان را پاسخ داد.(4)

15. نمونۀ حق شناسی و رعایت حقوق زیردستان

از ویژگی های بانوی خردمند حجاز، دگردوستی و حق شناسی بود.

او مردم را بندگان خدا می دید و برای همگان خیرخواه و کارساز بود و در این راه، به ویژه به محرومان و زیردستان بها می داد و در بینش، منش و میدان های زندگی برای آنان ارزش انسانی به رسمیّت می شناخت. درست از این زاویه است که مردم مکّه او را پناهگاه محرومان، مادر پر مهر و فروتن بینوایان و یتیمان لقب داده بودند.

از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آورده اند که در دوران نوجوانی با یکی از دوستانش که جوانی از «قریش» بود از سوی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) برای تجارت و داد و ستد به بازار «تهامه» که بسان نمایشگاه های امروز بود رفتند و با شور و تلاش به کار خود پرداختند. به هنگام ظهر از سوی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) غذایی

ص: 257


1- . بقره: 285.
2- . فرقان: 32؛ اسراء: 106.
3- . طبرسی، فضل بن حسن، ترجمۀ تفسیر مجمع البیان، ج 16، ص 1134، به همین قلم.
4- . ضحی: 1 - 11.

مطبوع برای اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و دوست او آوردند، و به گونه ای انسانی و با کرامت با آنان رفتار گردید که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هماره از آن قدرشناسی و انسان نوازی او سپاس گزاری می نمود و می فرمود:

من مدیر و کارفرمایی پرمهرتر، حق شناس تر و بهتر از خدیجه نسبت به کارکنان و کارگزارانش ندیدم. هر گاه من و دوستم پس از کار، نزد او می رفتیم، می دیدیم غذایی ویژه برای ما دور از دسترس نگاه داشته است، که آن را به ما هدیه می نمود و بزرگ منشانه رفتار می کرد؛ «ما رَأیتُ مِنْ صاحِبَةٍ لِأجیرٍ خَیراً مِنْ خَدِیجة، ما کُنّا نَرْجِعُ أَنَا وَ صاحِبِی اِلّا وَجَدْنا عِنْدَها تُحْفَةً مِنْ طَعامٍ تَخْبَأهُ لَنا.»(1)

16. نمونة شجاعت و شهامت

بانوی خردمند حجاز، نمونۀ شجاعت بود و سمبل صلابت در راه عدالت. بانوی پایداری قهرمانانه بود، و یکّه تاز میدان دفاع از حقوق انسان ها. در استواری بسان کوه سر به آسمان ساییده و استوار بود و در شکوه، همچون صخرۀ محکم و استوار. در تزلزل ناپذیری چون ستون نامرئی و استوار آسمان بود، و در توفندگی چون اقیانوس موّاج و بی کرانه. در روشنگری بسان درخشش برق بود، و در غرّش بر ضدّ ستم و تاریک اندیشی بسان رعد.

اگر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در برابر تاریک اندیشی و استبداد و انحصار ایستاد و مسیر نکبت بار تاریخ را تغییر داد، و در برابر تهدید و ارعاب و تطمیع و شگردهای رنگارنگ آنان، استوار و پرشهامت خروشید که: نه، به خدا سوگند اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپ من قرار دهند تا از ابلاغ پیام و تحقّق عدل و داد و آزادی انسان چشم پوشم، چنین نخواهد شد؛ «یا عَمّاهُ! وَ اللّهِ لَوْ وَضَعوا الشَّمْسَ فِی یمِینی وَ الْقَمَرَ فِی شِمالِی عَلی اَنْ اَتْرُکَ هذا الأَمْر حَتّی یظْهِرَهُ اللّهُ اَوْ أَهْلِکَ فِیهِ ما تَرَکْتُهُ.»(2)

و اگر علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) جان برکف و پرشهامت، از «یوم الدّار» تا هجرت، از خفتن بر جای پیامبر تا «بدر»، «احد»، «خندق» و «حُنین» همه جا، سایه به سایۀ پیامبر عدالت، نستوه و

ص: 258


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 10.
2- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 265.

قهرمانانه از آزادی و حقوق بشر دفاع کرد و نهراسید، بانوی آزادی، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نیز همراه و همپای پیامبر آزادی در گذر زمان پیش رفت، دردها و رنج ها را شهامت مندانه به جان خرید، پایداری ورزید، شجاعانه ایستادگی نمود و از روز آشنایی با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تا بعثت و از بعثت تا گرایش به اسلام، و از آغاز مخالفت زورمداران با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و پیام او تا اوج فشار و ددمنشی دشمن و تا محاصرۀ همه جانبه و تبعید به درّه های مکّه، همیشه و همه جا از مال و جان و اعتبارش مایه نهاد و از پشتیبانی نهضت و پیشوای آن دریغ نورزید و لحظه ای از برق شمشیرها نهراسید و با همۀ وجود نشان داد که در راه عدالت خالصانه و شهامت مندانه در برابر بیداد می ایستد و از سرزنش هیچ سرزنش کنندۀ فریب کار و ستم پیشه ای نمی هراسد؛ (یجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ).(1)

به نمونه هایی از جلوه های شهامت و فداکاری هایش می نگریم:

1. شهامت او در شکستن رسوم خرافی در انزواگزینی دختران و زنان و پذیرش زندگی طفیلی، با گزینش راه استقلال به همراه پاک منشی.

2. شهامت ادارۀ بزرگ ترین شبکۀ تجارت داخلی و خارجی، آن هم روزگاری که زن، نه انسان به حساب می آمد و نه صاحب حقوق.

3. شهامت تاریخی انتخاب برترین شریک زندگی و پیشنهاد ازدواج به او، آن هم با نه گفتن به زرداران و زورداران و هیچ انگاشتن ملامت هم نوعان ناآگاه.

4. شهامت همراهی با یک انسان تاریخ ساز و تحوّل آفرینی که روند تاریخ را از بیراهۀ انحطاط به شاه راه رشد و پیشرفت تغییر داد.

5. حمایت همه جانبه از پیامبر آزادی در برابر تاریک اندیشان خشونت کیش، که تنها به نمونه ای بسنده می شود:(2)

در آغازین ماه های دعوت اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، مردی از «یمن» وارد مکّه شد تا در مورد خبرهایی که پیرامون ظهور اسلام شنیده بود پژوهش نماید. در دروازۀ شهر به ابوسفیان رسید و از

ص: 259


1- . مائده: 54.
2- . کرمی فریدنی، علی، فروغ آسمان حجاز: خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، ص 466.

رویدادهای تازه پرسید. او گفت کار جامعۀ ما در مدار درست بود که به ناگاه محمّد به پا خاست و خدایان ما را به باد نقد و ناسزا گرفت و آیین ما را به خرافه وصف کرد، به افکار و باورهای ما خندید و پدران ما را در بیراهه شمرد و نسل جوان و زنان ما را با افکار خویش تباه ساخت.(1)

آن مرد برای شنیدن سخن اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، به در خانۀ او و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) رفت، امّا هنگامی که در زد، با صدای شیرآسای آن بانوی شجاع که نگهبانی از جان اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را در آن شرایط پرخطر و در برابر یورش آدمکشان به عهده گرفته بود روبه رو شد. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با در زدن آن مرد، پنداشت که او از دشمنان و مهاجمان است، به همین جهت بر او خروشید که: از پی کار خود برو، تاریک اندیشان و ظالمان، محمّد را آرام نمی گذارند تا در خانه اش بیارامد. شما که او را از خود راندید و در برابر منطق عادلانۀ او به خشونت روی آوردید، دیگر از جان او چه می خواهید؟ «اِذْهَبْ اِلی عَمَلِکَ ما تَذَرونَ محمّداً یأْوِیهِ ظِلُّ بَیتٍ قَدْ طَرَدْتُمُوهُ... اِذْهَبْ اِلی عَمَلِکَ.»

آن مرد به آرامی گفت که دشمن نیست، و آن بانوی شجاع پس از مشورت با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، درب را گشود، و او شرفیاب شد و اسلام آورد.(2)

راستی که در وصف تدبیر و شجاعت او و حمایتش از اسلام و اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مردم نواندیش، چه زیبا و سنجیده گفته اند که: خدیجه وزیر راستین اسلام و مشاور خردمند و شجاع پیامبر بود، و او به یاری و حمایت بی دریغ و شجاعانۀ وی بر انبوه مشکلات و موانع چیره می شد و با صفای وصف ناپذیر او آرامش خاطر می یافت: «وَ کانَتْ خَدِیجَةُ وَزیرَةَ صِدْقٍ عَلَی الإسْلام، وَ کانَ رَسُولُ اللّهِ یسْکُنُ اِلَیها.»(3)

17. ویژگی بخشندگی و بزرگ منشی

از ویژگی های تحسین برانگیز بانوی آزادی، بلندنظری او است.

او در بخشش و رسیدگی به محرومان بسان آسمان بلند بود که دانه های بی شمار و

ص: 260


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 265.
2- . تلخیص از بحار الأنوار، ج 18، ص 98 - 100؛ شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، ص 181 - 183.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 11.

زلال باران حیات بخش از آن بر زمین می بارد. بسان آبشار ریزان بود که شفّاف و زلال، طراوت و شادابی می بخشد.

او، هم در ارزش های فکری و معنوی آبشار انفاق و بخشش بود و هم در ارزش های مادّی به محرومان.

او در پرتو مهر خدا و مدیریّت توانمند اقتصادی و بر اثر تلاش خستگی ناپذیرش، از ثروتمندان بزرگ روزگارش بود. ثروت هنگفت او به گونه ای بود که کاروان های متعدّدی، کالای تجاری او را در پایتخت های منطقه جابه جا می کرد، و با هر رفت و آمد به شام، یمن، ایران، مصر و... بر ثروت و اعتبار او می افزود.

سرایی بزرگ و پرشکوه داشت که می توانست مردم شهر را در آن جا پذیرایی کند، و در کنار آن، مهمان خانه ای برای محرومان فراهم کرده بود تا هم از آنان پذیرایی شود و هم گره گشایی. بر فراز خانه اش، خیمه ای پرشکوه و سبزرنگ نصب شده بود که وقتی آن جا می نشست، همۀ دروازه های شهر زیر نظرش بود. او این تشکیلات گسترده را با صدها کارگزار اداره می کرد، و هر لحظه بر ثروت خود می افزود؛ امّا روح بزرگ و پرشکوهی داشت که تمامی این ثروت را به محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) بخشید تا در راه نجات محرومان، سیر کردن گرسنگان، پناه دادن به یتیمان و گسترش عدالت و آزادی هزینه کند، و این بخشش او به گونه ای خالصانه بود که خدا آن را گرامی داشت و فرشتۀ وحی فرود آمد و کار بزرگ او را در ردیف مواهب بزرگ خدا به بندۀ برگزیده اش محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) برشمرد.(1)

این بخشش بزرگ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، به پیشوای آزادی امکان داد تا وام وامداران را بدهد. تهی دستان را نجات بخشد. بی پناهان را پناه و یتیمان را پرستاری کند. مهاجران را به امکانات هجرت مجهّز سازد. کسانی را که ثروت و امکاناتشان از سوی استبداد مصادره می گردید، یاری رساند. به کمک آن بخشش بزرگ، زندگی خود و خاندانش را در هجرت اداره نماید و بتواند صلۀ رحم و در راه های شایسته هزینه کند.

ص: 261


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 35، ص 425؛ ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 320.

گواهی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به بلندنظری و بخشندگی او

1. پیامبر هماره از بخشندگی بانوی حجاز یاد می کرد و می فرمود: «... وَ اَشْرَکَتْنِی فِی مالِها حِینَ حَرَمنِی النّاسُ...»؛(1) خدا هرگز همسر و مشاوری بهتر از او به من ارزانی نداشت. او با شریک ساختن من در دارایی اش، مرا در راه هدف هایم یاری رساند.

2. و نیز به گروهی از زنان فرمود: از خدیجه سخن گفتید؟ کجا همانندش پیدا می شود؟ او بود که با دارایی هنگفت خود مرا در راه هدف یاری رساند؛ «خَدِیجَةُ وَ اَینَ مِثْلُ خَدِیجَةَ؟... وَ اَعانَتْنِی عَلَیهِ بِمالِها.»(2)

3. و نیز فرمود: خدا هرگز همسر و مشاوری بهتر از او به من ارزانی نداشت... او با ثروت بسیارش مرا در راه عدالت یاری نمود؛ «ما اَبْدَلَنِیَ اللّه خَیراً مِنْها... وَ واسَتْنِی بِمالِها اِذْ حَرَمنِی النّاس... .»(3)

4. و نیز در قدرشناسی از بخشندگی او در راه پیشرفت اندیشۀ آزادی بخش دین خدا فرمود: هیچ ثروتی در راه هدف هایم بسان ثروت خدیجه سودبخش نیفتاد؛ «ما نَفَعَنِی مالٌ قَطُّ مِثْلُ مالٍ خَدِیجَةَ.»(4)

بر این اساس است که اندیشمندان با بهره وری از روایات رسیده می نویسند: برای آن بانوی فرزانه، این شرافت و شکوه بس که اسلام در برابر استبداد و تاریک اندیشی، جز در پرتو منش پرجاذبۀ پیامبر و جهاد خالصانۀ امیر مؤمنان و ثروت و همّت بلند خدیجه قامت برنیفراشت؛ «کَفَاها شَرَفاً فَوْقَ شَرَفٍ اَنَّ الْإِسْلامَ لَمْ یقُمْ اِلّا بِمالِها وَ سَیفِ عَلِیِّ بْنِ اَبِی طالِبٍ کَما رُوِیَ مُتَواتِراً.»(5)

نقش خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در پیشرفت اسلام و انسان

پدیدۀ اسلام و پیشرفت شگفت آور آن

ص: 262


1- . سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، ص 207.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 130.
3- . سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، ص 218.
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 19، ص 63.
5- . مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77، فضل النّساء.

هنگامی که تاریخ جهان را ورق می زنیم و سرنوشت ملل را می نگریم، می بینیم در برهه ای از زمان موج عظیمی از تمدّن و فرهنگ، به وسیلۀ جامعه ای گمنام و عقب مانده در جهان عرب پدید آمد و پس از مدّتی، بیش از نیمی از سرزمین های آباد آن روز را تحت نفوذ خود گرفت، و چنان اثری بر جای نهاد که هیچ جست وجوگر فلسفۀ تاریخ نمی تواند عظمت و تأثیر آن را در پیدایش تمدّن های بعد جهان نادیده گیرد.

«نهرو» در کتاب خود در مورد شکوه این پیشرفت اعجاب انگیز می نویسد: شگفت انگیز است که این نژاد عرب که در طول قرونی دراز، انگار در خواب و خفتگی به سر می برد و به ظاهر از آنچه در سایر نواحی اتّفاق می افتاد بی خبر بود ناگهان بیدار شد و با نیرویی شگرف دنیا را تکان داد و زیر و رو ساخت. سرگذشت جامعۀ عرب و داستان آن که چگونه این ملّت به سرعت در آسیا، اروپا و آفریقا راه یافت و فرهنگ و تمدّن بزرگی به وجود آورد؟ خود از شگفتی های تاریخ بشر می باشد.

نیرو و فکر تازه ای که عرب ها را از خواب بیدار ساخت و آنان را از اعتماد به نفس و قدرت و شور زندگی سرشار نمود، آیین زندگی ساز «اسلام» بود. این مذهب به وسیلۀ پیامبر تازه ای به نام محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) به مردم هدیه گردید.

او برای آغاز آموزش مذهب خویش، شتاب نداشت. مدّت ها زندگی آرامی را ادامه داد، و مورد محبّت و اعتماد همشهریانش قرار گرفت، و به خاطر بینش و رفتار شایسته اش به لقب «امین» مشهور گشت؛ امّا وقتی دعوت خود را برای آموزش مذهب جدید آغاز کرد و به ویژه آن گاه که به روشنگری بر ضدّ بت ها پرداخت، غوغای عظیمی در مخالفت با او برخاست که سرانجام از مکّه بیرون رفت تا جان خود را نجات دهد.

محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) پیش و بیش از همه چیز، مردم را به پرستش خدای یگانه که خود او، پیام آور و سفیر او بود دعوت می کرد، و در واقع خلاصۀ دعوت او این جمله ها بود که: «لا اِلهَ اِلّا اللّه، محمّد رَسُولُ اللّه.»(1)

او در سال 632، یعنی ده سال پس از هجرت، درگذشت در حالی که توانسته بود از

ص: 263


1- . نهرو، جواهر لعل، نگاهی به تاریخ جهان، ج 1، ص 316.

قبایل فراوان عربستان که هماره با خود در ستیز بودند ملّتی یک پارچه و توانمند بسازد و آنها را از شور و شوق خدمت در راه یک هدف بزرگ سرشار سازد. عرب ها ظرف بیست و پنج سال پس از رحلت پیامبرشان، بر اثر حرکتی که او پدید آورده و شور و شعله ای که او در جانشان برافروخته بود، توانستند ایران، سوریه، ارمنستان و قسمتی از آسیای مرکزی و مصر و قسمت هایی از شمال آفریقا را فتح کنند.

عرب ها چه در شرق و چه در غرب، پیش رفتند. در شرق، شهرهای هرات، کابل و بلخ در برابر آنان سقوط کرد، و آنها به ایالات «سِند» و سواحل رود «سِند» در هندوستان رسیدند، و در غرب هم هم چنان پیش راندند.

«عقبه»، سردار معروف عرب، در سراسر شمال آفریقا پیش رفت تا به اقیانوس اطلس و سواحل غربی آفریقای شمالی و مراکش امروز رسید. در آن جا از این که به دریا رسیده است، متأسّف شد و مسافت زیادی هم در اقیانوس با کشتی پیش رفت و آن وقت اظهار تأسّف کرد که دیگر در آن سمت دنیا، سرزمینی وجود ندارد که بتواند آن را به نام خدا مسخّر سازد!

عرب ها از مراکش و آفریقا و از تنگۀ باریک دریا گذشتند و به اسپانیا و اروپا وارد شدند. بدین شکل در حدود صد سال پس از درگذشت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم)، امپراطوری اسلام از جنوب فرانسه و اسپانیا در سراسر شمال آفریقا تا سوئز، و از آن جا در سراسر عربستان و ایران و آسیای مرکزی تا مرزهای مغولستان گسترش یافت، به طوری که دیدیم عرب ها از اسپانیا تا مغولستان را مسخّر ساختند و این صحراگردان بیابان های عربستان حکمران مغرور یک امپراطوری عظیم گشتند.(1)

راز این دگرگونی و پیشرفت

اندیشمندان، نفوذ دعوت آسمانی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و گسترش اندیشه و فرهنگ قرآن را در آن

ص: 264


1- . همان، ص 317 - 325.

شرایط تیره و تار تعصّب و مرگ اندیشی و رواج دنباله روی و ظلم پذیری و حاکمیّت استبداد، مرهون عواملی می نگرند که مهم ترین آنها را می توان این گونه فهرست نمود:

1. شرایط آشفتۀ فکری و مذاهب آکنده از خرافات و اوهام و احساس خلاء فرهنگی و اخلاقی خردمندانه و آزادی بخش و تباهی های فقر، ناآگاهی، بی عدالتی، نابرابری، استبداد و فریب که شرایط را برای یک تحوّل مطلوب، مساعد نشان می داد.

2. رهبری های زورمدارانه، انحصاری و اسارت بار و رهبران خودکامه و خشن و فاقد صلاحیّت های فکری و عاطفی و منش انسانی.

3. روش استبدادی و بسته در ادارۀ جامعه، به جای سبک ادارۀ آن، با شیوۀ مردمی و مشارکت ملّی و مردم سالاری شفّاف و آزادمنش و عادلانه که حکومت از خواست و رأی مردم شکل گیرد، نقدپذیر و نظارت طلب و مشارکت جو باشد و خود را در برابر تک تک مردم پاسخ گو و محاسبه پذیر بداند.

4. در برابر آن مقتضیّات زمان و شرایط مساعد محیط برای یک تحوّل مطلوب، سادگی و متانت عقاید و آموزه های اسلام.(1)

5. جامعیّت و همه سونگری آیین جدید.(2)

6. قدرت استدلال و اقناع خرد و وجدان بشر.(3)

7. فطری و طبیعی بودن مقرّرات اسلام.

8. جاذبۀ وصف ناپذیر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در بینش و منطق و منش.(4)

9. رفتار انسانی پیروان راستین اسلام.(5)

10. نقش ممتاز و سرنوشت ساز چهار چهرۀ نامدار و چند یار فداکار آغاز بعثت، که عبارت اند از: علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ)، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) و فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ).

ص: 265


1- . انعام: 150 - 153.
2- . نحل: 90.
3- . انبیاء: 22؛ بقره: 111؛ نحل: 125.
4- . آل عمران: 159؛ فتح: 29.
5- . ممتحنه: 8؛ نهج البلاغه، نامۀ 53.

نقش ممتاز بانوی آزادی در حمایت از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)

بانوی خردمند حجاز از جنبه های گوناگونی در پیشرفت و استواری اسلام نقش سرنوشت سازی داشت:

1. پیش از هر چیز، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) انسان نواندیش و نوگرایی بود که به شرایط تیره و تار روزگارش خوش بین نبود و آن را نمی پسندید، و در بینش و منش و عملکرد با مردم زمانش بسیار متفاوت، و سخت مخالف جریان تاریخ و روند جامعه بود؛ به همین دلیل به آیین حق گرای ابراهیم ایمان داشت، و هماره با دانشمندان مذهب موسی و مسیح و دانایان عرب در گفت و شنود و در اندیشۀ رهایی مردم از بلای جهل، شرک، دنباله روی، استبداد و خشونت بود و از ظالمان و واپسگرایان بیگانه.(1)

بر این باور است که پس از ظهور اسلام با تعمّق در آن، و شناختی که از بینش و منش مترقّی آورنده اش داشت، با شجاعتی تحسین برانگیز در گرایش به آیین جدید پیشگام گردید و این پیشتازی با آن اعتبار و آوازۀ بلند و نفوذ اخلاقی و اقتصادی، از سویی دل های بسیاری را به آیین جاهلیّت متزلزل، و از دگر سو، به سوی دین جدید متمایل ساخت.

2. موضع گیری دلیرانه و کارساز خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در حمایت از آیین جدید و در دفاع از امنیّت آورندۀ آن در آن توفان جهل و جنون و انگیزش خشونت از سوی استبدادگران، گام بلند دیگری بود که راه را به تدریج گشود و برای اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرصت سازی نمود تا آیین آسمانی اش را در چشم انداز همگان قرار دهد.(2)

3. پایداری و شکیب قهرمانانۀ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در برابر توفان مشکلات، کارشکنی ها، زخم زبان ها، تمسخرها، خشونت ها، داغ و درفش ها، تبعیدها، حصرها و رنج ها پابه پای اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)،

ص: 266


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 3.
2- . از سخنان روشنگر و دلیرانۀ او است که می گفت: «لا اَفْلَحَ مَنْ عاداکَ یا محمّد؛ ای محمّد! آن که با تو و آیین زندگی سازت سر ناسازگاری داشته باشد، رستگار نخواهد شد.» (ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 58)

چیزهایی نیست که تاریخ و حافظۀ تاریخی پژوهشگران، آنها را از یاد ببرد، و این گام دیگر آن بانوی تاریخ ساز در پیشرفت دین و نجات جامعه بود.

4. امید دادن خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) در سخت ترین شرایط، نوید دادن به او در برابر فشارها، زدودن گرد و غبار اندوه از گسترۀ دل بیکران اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با ظرافت و درایت و ایمان به خدا، گام بلند دیگر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در این راه بود.

5. شرکت مستقیم در مبارزۀ بزرگ اسلام با کفر، آزادی با استبداد، عدالت با بیداد، برابری خواهی با برتری جویی، نوگرایی با کهنه گرایی، زندگی خواهی با مرگ اندیشی، استقلال طلبی با تحمیل انزوا و تحقیر و زندگی طفیلی به زن، آن گاه نثار ثروت و امکانات و جایگاه و آسایش و جان در راه خدا و آزادی بندگان او کار سترگی است که در عالم زنان تنها از آن بزرگ بانوی نوگرا و آزاده میسّر بود و بس.

درست از این زاویه است که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هماره او را یاری بی بدیل عنوان می داد. تا در دنیا بود، به او و نام و یاد و هر آن کس و هر آنچه نشان از او داشت، بسیار بها می داد. او را بانوی خرد و کمال، سرمشق ایمان و پروا، آراستۀ به ارزش های انسانی، نمونۀ آزادگی و سمبل حق طلبی و سالار زنان کمال جو و رشد یافته خواند و از جانب خدا به او سلام آورد، و نوید بهشت و پاداش پرشکوه داد، و بهشت پرطراوت خدا را در شور و شوق دیدار او وصف نمود،(1) و خبر داد که خدا بر فرشتگانش از ایمان و ایثار و اخلاص او مباهات می کند.(2)

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، کار سترگ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را در کنار جهاد پرشکوه امام علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) که تنها پاداش یک شمشیرش برابر عبادت آدمیان و پریان وصف شده است برشمرد.(3) در میدان عمل او را

ص: 267


1- . شهید ثالث، قاضی نوراللّه شوشتری هندی، احقاق الحق وازهاق الباطل، ج 10، ص 99.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 78.
3- . ضَرْبَةُ عَلِیٍّ یَومَ الْخَنْدَقِ اَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثِّقْلَینِ. (شهید ثالث، قاضی نوراللّه شوشتری هندی، احقاق الحق وازهاق الباطل، ج 6، ص 55؛ کتانی، سلیمان، فاطمة الزّهراء وَتَرٌ فِی غمد، ص 112)

یار و شریک دغدغه ها و وزیر کارآمد فرهنگی و انسانی و اجتماعی خویش برگزید،(1) و فقدان او را فاجعه بار ارزیابی نمود و سال رحلت جانسوزش را سال اندوه عنوان داد. پس از مرگ او برای مدّتی خانه نشین گردید،(2) و سرانجام هم به مدینه هجرت نمود؛ چرا که دیگر با فقدان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) جایی برای ماندن نبود.

«طبرسی» در این مورد می نویسد: خدیجه و ابوطالب، دو یار پراعتبار و دو پشتیبان راستین پیامبر، هر دو در یک سال، جهان را بدرود گفتند و بدین سان پیامبر، هدف دو مصیبت قرار گرفت: مصیبت مرگ ابوطالب و خدیجه! و این در حالی بود که خدیجه، وزیر راستین اسلام و مشاور خردمند و شجاع پیامبر بود، و آن حضرت به یاری او و حمایت بی دریغ و شجاعانه اش بر انبوه مشکلات و موانع چیره می شد و با مهر وصف ناپذیر او آرامش خاطر می یافت؛ «... وَ کانَتْ خَدِیجَةُ وَزیرَةَ صِدْقٍ عَلَی الإسْلام، وَ کانَ رَسُولُ اللّهِ یسْکُنُ اِلَیها.»(3)

و «بیهقی» می نویسد: خدیجه و ابوطالب دو یار پرنفوذ اسلام و پیامبر، یکی پس از دیگری در یک سال جهان را بدرود گفتند. با رحلت آن دو چهرۀ نامدار، یکی پس از دیگری به فاصله ای اندک، امواج گرفتاری بر پیامبر باریدن نمود، چرا که خدیجه وزیر راستین و کارآمد اسلام و مشاور خردمند و یار شجاع و فداکار پیامبر بود، و آن حضرت به یاری او و حمایت بی دریغ و شهامت مندانه اش بر انبوه مشکلات و موانع چیره می شد، و با مهر و صفای وصف ناپذیر او آرامش خاطر می یافت؛ «ثُمَّ اِنَّ خَدِیجَةَ وَ اَباطالِب ماتا فِی عامٍ واحِدٍ، فَتَتابَعَتْ عَلَی رَسُولِ اللّهِ الْمَصائِبِ بِهَلاکِ خَدِیجَة، وَ کانَتْ خَدِیجَةُ وَزیرَةَ صِدْقٍ عَلَی الإسْلام، وَ کانَ رَسُولُ اللّهِ یسْکُنُ اِلَیها.»(4)

کتابنامه

ص: 268


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 38، ص 85.
2- . همان، ج 19، ص 63.
3- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی ، ج 1، ص 132؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 11.
4- . بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوة، ج 2، ص 352.

1. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، تحقیق: عبد العزیز بن عبد اللّه بن باز، بیروت: دار الفکر، 1379 ق.

2. ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی (م 588 ق)، مناقب آل ابی طالب، تحقیق: گروهی از اساتید نجف اشرف، نجف: المکتبة الحیدریة، 1376 ق.

3. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، تحقیق: مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، [بی تا].

4. اخضر جنابذی، عبدالعزیز بن ابی نصر مبارک (م 611 ق)، معالم العترة الطاهرة النبویّة، تصحیح: سامی الغُرَیری، بیروت، 1407ق.

5. اربلی، علی بن عیسی (م 693 ق)، کشف الغمة فی معرفة الائمة7، بیروت: دار الاضواء، 1405 ق.

6. استرآبادی، محمد بن علی، منهج المقال، قم: موسسه آل البیت علیهم السلام لاحیاء.

7. امین، سید محسن، المجالس السنیة فی مناقب ومصائب العترة النبویة، بیروت: دارالتعارف، 1406ق.

8. بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوه، مدینۀ منوره: مکتبة السلفیة، 1389 ق.

9. حلبی، علی بن برهان (م 1044 ق)، السیرة الحلبیه، بیروت: دارالمعرفة، 1400 ق.

10. دشتی، محمّد، نهج البلاغة، تحقیق: سید کاظم محمّدی، قم: انتشارات امام علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ)، 1369 ش.

11. سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی (م 654 ق) ، تذکرة الخواص من الامه بذکر خصائص الائمه، نجف: منشورات المطبعه الحیدریه، 1383ق.

12. سید بن طاووس، رضی الدین علی بن موسی (م 664 ق)، مهج الدعوات ومنهج العبادات، تحقیق: حسین الأعلمی، بیروت: مؤسسۀ الأعلمی، 1414 ق.

13. سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، [بی جا]: چاپخانه علمیه،1421ق.

شهید ثالث، قاضی نور اللّه شوشتری هندی (م 1019 ق)، إحقاق الحقّ و إزهاق الباطل،

ص: 269

1. با تعلیقات: سید شهاب الدین مرعشی، قم: کتابخانۀ آیت اللّه مرعشی، 1411 ق.

2. شیخ حر عاملی، محمّد بن حسن (ت 1104 ق)، إثبات الهداة بالنصوص والمعجزات، تحقیق: أبو طالب تجلیل تبریزی، هاشم رسولی محلّاتی، قم: حوزۀ علمیه، چاپ دوم، 1383 ق.

3. ، وسائل الشیعة، تحقیق: مؤسسة آل البیت7، قم: مؤسسة آل البیت7، اوّل، 1409 ق.

4. شیخ مفید، محمّد بن محمّد بن نعمان عکبری بغدادی (م 413 ق)، الإرشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، تحقیق: مؤسسة آل البیت7، قم: مؤسسة آل البیت7، 1413 ق.

5. صدر، سید رضا، راه محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم)، قم: بوستان کتاب، 1385.

6. طبرسی، فضل بن حسن (م 548 ق)، اعلام الوری باعلام الهدی ، تحقیق و نشر: مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم: مطبعة ستاره، 1417.

7. ، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق: عده ای از محققین، بیروت: مؤسسة الاعلمی، 1415 ق.

8. طبری، محمّد بن جریر (م 310 ق)، جامع البیان عن تأویل آی القرآن (تفسیر طبری)، بیروت: دار الفکر، 1408 ق.

9. علامۀ امینی، عبدالحسین بن احمد (م 1390 ق)، الغدیر فی الکتاب والسنّة والأدب، بیروت: دار الکتاب العربی، 1387 ق.

10. غروی اردبیلی، محمّد بن علی (م 1101 ق)، جامع الرواة، بیروت: دارالأضواء، 1403 ق.

11. قزوینی، سیّد محمّد کاظم، فاطمة الزّهراء3 من المهد إلی اللّحد، بیروت: مؤسسۀ نور المطبوعات، 1411 ق.

12. کتانی، سلیمان، فاطمة الزّهراء وَتَرٌ فِی غمد، بیروت: دارالکتا ب العربی ، 1399 ق.

13. کرمی فریدنی، علی، فروغ آسمان حجاز: خدیجه، قم: نسیم انتظار، 1385 ش.

مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن (م 1351 ق)، تنقیح المقال فی علم الرجال، نجف:

ص: 270

1. طبع رحلی، چاپ سنگی، مطبعه رضویه، [بی تا].

2. متقی هندی، علی بن حسام الدین (م 975 ق)، کنز العمّال فی سنن الاقوال و الافعال، بیروت: دارالکتب العلمیّة، 1374.

3. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق.

4. محدث نوری، میرزا حسین نوری طبرسی (م 1320 ق)، مستدرک وسائل الشیعه، قم: مؤسسۀ آل البیت، 1308ق.

5. محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، تهران: دارالکتب الاسلامیة، چاپ هفتم،1404 ق.

6. مسعودی، علی بن حسین (م 346 ق)، إثبات الوصیة للإمام علی بن ابی طالب7، بیروت: دار الأضواء، دوم، 1409 ق.

7. نهرو، جواهر لعل، نگاهی به تاریخ جهان، مترجم: محمود تفضلی، تهران: امیرکبیر.

ص: 271

55- خدیجه(سلام علیه) اسوۀ فضیلت

اشاره

55

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) اسوۀ فضیلت(1)

سید جواد حسینی

چکیده

شرح زندگانی و فضائل اخلاقی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با استناد به مهم ترین منابع تاریخی و روایی اهل سنت و شیعه است. از دیدگاه نویسنده: یقیناً ارادت پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به آن بانو، به خاطر همسر بودن ایشان و یا ثروتمند بودن وی نبود؛ بلکه به جهت کمالات و اوصاف برجسته ای که در آن بانو بروز و ظهور داشت. آنچه پیش رو دارید، اشاره به چهار امر کلیدی است که در ساختار شخصیتی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نقش تعیین کننده ای داشته است و می تواند به عنوان الگویی برای جامعه، خصوصاً بانوان مطرح باشد: الف. آگاهی و اطلاعات: با این که زن در جامعۀ جاهلیّت، از علوم، دانش و آگاهی به زمان خویش کاملاً محروم بود، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) برخلاف تمام زنان آن زمان و زنان همه دوره ها، از آگاهی و اطلاعات وسیع و زمان شناسی دقیقی برخوردار بود؛ ب. شجاعت: مروری مختصر در زندگی بانوی حجاز ، در دورانی که زن از کمترین ارزش ها برخوردار بود، نشان می دهد که او بانوی شجاع و دلیری بوده است؛ ج. مدیریت: بانویی که آن ثروت زیاد را به چرخش درآورد، یقیناً از مدیریت بالایی برخوردار است و بعد از ازدواج با پیامبر9 و بعثت حضرت9 باید مدیریّت بحران را به عهده گیرد که از عهدۀ آن نیز به خوبی برآمد. د. ولایت مداری: بسیار بودند کسانی که در قبولی اسلام و رسالت و حمایت از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیش قدم بودند، امّا در مسئلۀ امامت و ولایت امیر المؤمنین علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) جا ماندند و عقب گرد کردند.

کلیدواژه: خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، آگاهی، اطلاعات، شجاعت، مدیریت، ولایت مداری.

روز دهم ماه مبارک رمضان سال دهم بعثت، بزرگ بانوی اسلام و بهترین یاور و

ص: 272


1- مبلغان، شمارۀ 131 (مرداد و شهریور)، ص 70 - 81.

همکار پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) دار فانی را وداع گفت و پیامبر خدا را به سوگ عظیمی نشاند، تا آن جا که آن سال را سال «حزن و غم » نام گذاری نمود.

یقیناً ارادت پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به آن بانو، به خاطر همسر بودن ایشان و یا ثروتمند بودن وی نبود؛ بلکه به خاطر کمالات و اوصاف برجسته ای که در آن بانو بروز و ظهور داشت.

آنچه پیش رو دارید، اشاره به چهار امر کلیدی(1) است که در ساختار شخصیتی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نقش تعیین کننده ای داشته است و می تواند به عنوان الگویی برای جامعه، خصوصاً بانوان مطرح باشد.

الف آگاهی و اطلاعات

با این که زن در جامعۀ جاهلیّت، از علوم، دانش و آگاهی به زمان خویش کاملاً محروم بود، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) برخلاف تمام زنان آن زمان و زنان همۀ دوره ها، از آگاهی و اطلاعات وسیع و زمان شناسی دقیقی برخوردار بود و عوامل این آگاهی و زمان شناسی چند امر بود:

1 . برخورداری از هوش و درایت سرشار؛ چنان که مرحوم اربلی می گوید: «وَکَانَتْ خَدِیجَةُ اِمْرَاَةً حَازِمَةً نَبِیلَةً؛(2) خدیجه بانویی خردمند و خردورز بود.» و در جای دیگر می خوانیم: «وَکَانَتْ مِنْ اَحْسَنِ النِّسَاءِ جَمَالاً وَاکْمَلُهُنَّ عَقْلاً وَاَتَمُّهُنّ رَأیاً؛(3) خدیجه از زیباترین زنان بود و در عقل کامل ترین و در رأی و نظر برترین آنان بود .»

2 . رشد و نمو در خانواده ای روشن اندیش و حقّ طلب؛ پدر خدیجه، «خویلد» از چهره های برجسته، آگاه و شجاع زمان خویش بود. تاریخ نگاران آورده اند وقتی پادشاه ستمگر یمن، تصمیم گرفت حجر الاسود را از دیوار کعبه جدا نموده، برای رونق بخشیدن به معبد «یمن»، به آن جا انتقال دهد، برای مقابله با آنها کارهایی انجام داد که نشان

ص: 273


1- . راز انتخاب این اوصاف این است که در مقالات قبلی مربوط به خدیجه کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ)، به اوصاف دیگر آن بانو پرداخته شد و به این اوصاف کمتر توجّه شده است.
2- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 1، ص 509؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص8.
3- . محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعة، ج 2، ص204.

دهندۀ رشد و آگاهی او است:

یک: با پادشاه یمن ملاقات کرد و او را از این کار به شدّت برحذر داشت و گفت: «وَاِنَّ رَبَّ الْبَیْتِ لَنْ یَتْرُکْهُ بَلْ یَسْتَحِلَّ عَلَیْهِ اللَّعْنَةَ تُؤَدِّی بِهِ اِلَی التَّهْلُکَة؛ به راستی صاحب خانه آن را رها نمی کند (و از آن دفاع خواهد کرد)، بلکه [متجاوز را] به لعنت [ابدی] گرفتار نموده ، هلاک خواهد ساخت.»

دو: با دعوت سران قریش و چهره های بانفوذ، شورای امنیّت ملّی تشکیل داد و با این شعار آنان را به مقاومت دعوت نمود: «اَلْمَوْتُ اَحْسَنُ مِنْ ذَلِکَ؛ مرگ بهتر از این [ذلّت] است.»

سه: شمشیر خود را برگرفت و به میدان دفاع قدم گذاشت و قریش نیز با شمشیرهایشان او را همراهی کردند و در نتیجه شاه یمن را از حمله باز داشتند.(1)

و همین طور مادر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) که «فاطمه » نام داشت، اسیر ارزش های منفی و ذلّت بار خرافی نشد؛ بلکه دل، دامان، اندیشه و رفتار را پاک می داشت و وجود خود را به ارزش های راستین آراسته نموده و به آیین پدران توحیدگرا و عدالت خواه ، حضرت ابراهیم (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) و اسماعیل7 ایمان داشت.(2)

هم چنین عموی او «ورقة بن نوفل » مرد دانشمند، خردمند و خوش فکری بود و با بت پرستی مخالف . ابن هشام می گوید: «از جمله کسانی که علیه بت پرستی سخن گفت، ورقه بود ؛ او خطاب به قوم خود، مکّیان گفت : جامعه و مردم ما از راه و رسم ابراهیم خلیل انحراف جسته و در برابر بت ها و معبودهای دروغین سجده می کنند! این سنگی که آنان در برابرش سجده می کنند، نه قدرت شنیدن دارد و نه توان دیدن و نه می تواند به کسی سود و زیانی برساند.»(3)

ص: 274


1- . سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، ص 9 – 10، به نقل از: کرمی فریدنی، علی، فروغ آسمان حجاز ، ص 90 – 91.
2- . کرمی فریدنی، علی، فروغ آسمان حجاز ، ص 91.
3- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص222.

و همین طور برادرزاده اش «حکیم » مرد خردورز و صاحب نظری بود، تا آن جا که در سن پانزده سالگی به عضویت «دار الندوة » یا مجلس مشورتی قریش که از شرایط آن عمر و تجربه چهل ساله بود درآمد.(1)

این شخص و عمویش و همین طور پدر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) ، در روش و منش و مدیریّت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نقش بسزایی داشته اند.

3 . برخورداری از آموزه های آیین حق گرایی ابراهیم (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) که خاندان محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) خود را فرزند و پیرو آن و خدمت گزار کعبه می دانستند .

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بر اثر خویشاوندی که با حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) داشت؛ چون نسب هر دو در «قصیّ» به هم می رسید؛ لذا از آینده درخشان اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اطلاعات وسیعی داشت(2) و همین امر گرایش او را به توحید و دین ابراهیم، فراهم نموده بود و بدین جهات در دوران جاهلیّت یکی از لقب هایی که حضرت به آن شهرت یافت، «طاهره» بود؛(3) چون به ناپاکی و شرک و بت پرستی آلوده نشد.(4)

4 . آگاهی از آموزه های دین موسی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) و عیسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ از راه گفت و شنود مستقیم و غیر مستقیم با عالمان و دانایان آن ادیان؛ مانند ورقة بن نوفل، عموی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، که در بارۀ او گفته اند: «او دانشور و صاحب نظر در معارف و مفاهیم و مقررات کتاب های آسمانی پیشین، و یک کشیش آگاه و حق طلب و آزادمنش و بی تعصب بود.»(5)

و با «نسطور» از عالمان و پارسایان اهل کتاب و از منتظران ظهور پیامبر موعود(6) و بحیرا(7) و نیز با گروه هایی که به خاطر نوید و بشارت های موسی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) و مسیح7 و وصف

ص: 275


1- . کرمی فریدنی، علی، فروغ آسمان حجاز ، ص 92 – 94.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص20 - 21.
3- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، قم: المطبعة العلمیّة، ج 1، ص 41.
4- . ر. ک: زرقانی، محمد بن عبدالباقی، شرح الزرقانی علی المواهب اللدنیه، ج 1، ص 199؛ مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77.
5- . توفیق، ابوعلم، فاطمه زهرا، ص 32.
6- . ر. ک: ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 199 – 201.
7- . ر. ک: مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 20 – 21 و ج17، ص 331؛ ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص41.

آخرین پیامبر و خاستگاه او، از شام و فلسطین به حجاز آمده بودند، و در انتظار ظهور اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بودند ، آشنایی داشت .

5 . آگاهی از طریق روابط تجاری و اقتصادی و آشنایی با قطب های قدرت و مرکز خبرساز، و خبررسان آن زمان.

6 . از راه دیدار با چهره های مطرح روزگار و آشنایی با اندیشۀ آ نان بدون واسطه یا به وسیلۀ افراد هوشمند.

در ریاحین الشریعة می خوانیم: «از ویژگی های این بانوی خردمند این بود که در گفت و شنودش با مسیحیان و دیگر اهل کتاب، آگاهی و اطلاعات گسترده ای از کتاب های آسمانی و بشارت های آنها به ظهور آخرین پیامبر و نیز از خواب هایی که دیده بود، به وقوع این مهمّ اطمینان داشت و بر این باور بود که دینش جهانی می شود؛ لذا از منتظران ظهور آن حضرت به حساب می آمد.»(1)

7 . از طریق برخی الهامات و دریافت های شگفتی که بر اندیشۀ بسیار پاک او ظاهر می شد، و همین طور از طریق رؤیاهای صادقه که نمونۀ آن را در جریان ازدواج آن حضرت با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مشاهده می کنیم.(2)

8 . تلاش فردی او در راه شناخت و آگاهی اوضاع زمان، خصوصاً شخص حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم).

9 . خداجویی و توحیدگرایی، که خود زمینۀ آگاهی درونی را ایجاد می کند.

ب شجاعت

مروری مختصر در زندگی بانوی حجاز ، در دورانی که زن از کمترین ارزش ها برخوردار بود، نشان می دهد که او بانوی شجاع و دلیری بوده است؛ نمونه های ذیل نشان دهندۀ شجاعت او است:

ص: 276


1- . ر. ک: محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعة، ج 2، ص 207؛ کرمی فریدنی، علی، فروغ آسمان حجاز، ص 327 – 328.
2- . امین، سید محسن، المجالس السنیّة، ج 5، ص6، به نقل از کرمی فریدنی، علی، فروغ آسمان حجاز، ص326.

1 . شهامت او در شکستن آداب و رسوم خرافی و انزوا گزینی دختران و زنان و پذیرش زندگی طفیلی و وابسته، با گزینش استقلال و آزادگی همراه با تقوا و پاک دامنی.

2 . شهامت در ادارۀ بزرگ ترین و موفق ترین شبکۀ اقتصادی و تجارت داخلی و خارجی، آن هم در روزگاری که زن را نه انسان به حساب می آوردند و نه دارای حقوق انسانی.(1)

که در یکی از سفرهای تجارتی ، شخص پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز به عنوان نماینده او به کار پرداخت.(2)

مجموع سرمایه ای که توسط حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به گردش درآمد، هشتاد هزار شتر بود و چهارصد غلام، که اموال او را حمل و نقل می کردند(3) و این آمار، خیره کننده و حیرت آور است. ثروت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بیشترین سود را نیز به پیامبر9 رساند.(4)

3 . شهامت در انتخاب برترین همسر تاریخ ساز، آن هم با زیر پا گذاشتن رسم جامعه، که باید مرد به خواستگاری زن رود، او خود توسط افرادی به آن حضرت پیشنهاد ازدواج داد؛ درحالی که آن حضرت فقیر و ندار بود و دست رد زدن به سینۀ خواستگاران پول دار، و ترس نداشتن از ملامت های بستگان و هم نوعان.

4 . شهامت در همراهی مردی که به عنوان آخرین پیامبر در مقابل تمام ارزش های بی اساس جاهلیت ایستاد و تمام خطرات را به جان خرید؛ از مرگ و تاراج اموال و اذیت و آزار گرفته تا تهمت های ناروا. قرار گرفتن در کنار چنین مردی و حمایت جانانه از او ، شهامت و جسارت بالایی را می طلبد که حاضر باشد خطرات احتمالی را به جان بخرد و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با تمام شهامت خطرها را پذیرا گشت، از جمله محاصرۀ سه ساله اقتصادی در شعب ابی طالب.

ص: 277


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 129؛ پیشوایی، مهدی، تاریخ اسلام، ص 117.
2- . همان.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16 ، ص22.
4- . همان، ص 75 – 77.

5 . حمایت همه جانبه از پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در مقابل پیروان جاهلیت، خصوصاً در مواردی که آن حضرت توسط مشرکان مورد حمله قرار می گرفت و یا سنگ باران می شد، تا آن جا که مجبور بود مکه را ترک کند و به کوه های اطراف پناه ببرد. تنها کسی که به جست وجوی او برمی آمد تا او را یاری رساند، و زخم های بدنش را پانسمان کند، خدیجه کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ) بود. در یکی از این صحنه ها که از پیدا شدن آن حضرت مأیوس شده بود، فریاد او در کوه های اطراف مکه این گونه طنین انداز شد:

«مَنْ أَحَسَّ لِیَ النَّبِیَّ الْمُصْطَفَی؟ مَنْ أَحَسَّ لِیَ الرَّبِیعَ الْمُرْتَضَی؟ مَنْ أَحَسَّ لِیَ الْمَطْرُودَ فِی اللَّهِ؟ مَنْ أَحَسَّ لِی أَبَا الْقَاسِمِ؟؛(1) آیا کسی هست از حال نبی برگزیده برایم خبر آورد؟ کیست که مرا از بهار پسندیده (زندگی) خبرم دهد؟ کیست که مرا از حال شخصی که برای خاطر خدا طرد شده است خبر دهد؟ کیست که از ابا القاسم مرا خبر دهد؟»

سرانجام اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) توسط پیک وحی خبردار شد که پاسخ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را بگوید .

و گاه می شد که در مقابل سنگ باران مکیان سپر بلای اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می گشت و فریاد برمی آورد «یَا مَعْشَرَ قُرَیْشٍ! تُرْمَی الْحُرَّةُ فِی مَنْزِلِهَا؟ فَلَمَّا سَمِعُوا ذَلِکَ انْصَرَفُوا عَنْهُ؛(2) ای قریش ! آیا سنگ به منزل او پرتاب می کنید؟ وقتی صدای او را می شنیدند، رها می کردند.»

به طوفان بلا چون کوه محکم به کشتی امان لنگر خدیجه

چو می شد سنگ باران خانۀ او به پیش مصطفی سنگر خدیجه

ج مدیریت

صفت دیگری که از آن بانو مورد بررسی قرار می گیرد، صفت مدیریت است. بانویی که آن ثروت زیاد را که اشاره شد به چرخش درآورد، یقیناً از مدیریت بالایی برخوردار است ، و بعد از ازدواج با پیامبر9 و بعثت حضرت باید مدیریّت بحران را به عهده گیرد

ص: 278


1- . همان، ج 18، ص241.
2- . همان، ص 243.

که از عهده آن نیز به خوبی برآمد.

در بارۀ آن بانو می خوانیم که: «وَکَانَتْ مِنْ اَحْسَنِ النِسَاءِ جَمَالاً وَاَکْمُلُهُنَّ عَقْلاً وَاَتَمَّهُنَّ رَأیاً، وَاَکْثَرُهُنَّ عِفَّةً وَدِیناً وَحَیاءً وَمُرُوَّةً وَمَالاً؛(1) خدیجه از زیباترین زنان، و کامل ترین آنان از جهت عقل بود. و در رای و نظر کامل، و از نظر عفت و دیانت و حیا و مروّت و مال در اوج قرار داشت.»

اساس هر مدیریتی، خردورزی و طرح دهی کامل است، خصوصاً اگر همراه با انصاف و مروّت گردد . خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) همه را یک جا داشت.

«ابن جوزی» در بارۀ مدیریّت حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) می نویسد: «او در جهان عرب نخستین زن ثروتمندی است که در اقتصاد و تجارت و مدیریّت درخشید و در این راه شخصیّت منطقه ای و شهرت جهانی یافت. او در کار تجارت و مدیریّت خویش بر اساس همان بینش برجسته اش گام برمی داشت و هرگز به هر قیمت و هر بهایی سود نمی جست و بسان زرپرستان روزگار، تجارت را به عنوان وسیله ای برای به دست آوردن درآمد های سرشار، اما حرام و ظالمانه و غیر شرافتمندانه و ضد مردمی و به هر شکل و از هر راه نمی پسندید.

از این رویه بود که برخلاف رسم رایج بازار روزگارش او از احتکار و انحصار و کم فروشی و فریب، از رباخواری و بهره کشی های ظالمانۀ رایج و از هر نوع حرام خواری و سوء استفادۀ از فرصت و اعتبار و امکانات برای انباشتن ثروت دوری می جست، و کار پرشرافت خویش را به این گناهان بزرگ آلوده نمی ساخت، و به کارگران و کارمندان و مدیران تحت فرمانش نیز هشدار می داد که داد و ستد و سود و درآمد را در پرتو درایت و صداقت و هوشمندی و از راه های مشروع دنبال کنند .

او به دلیل همین ویژگی های اخلاقی و انسانی و مدیریت منطقی و خردمندانه، نه تنها اعتماد بازارهای داخلی را جلب کرد، بلکه بازارهای منطقه ای را نیز تصاحب نمود و

ص: 279


1- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعة، ج 2، ص 204.

کاروان های تجاری او بود که مورد استقبال بازارهای مصر و یمن و شام و حبشه قرار می گرفت.»(1)

از آنچه گفتیم به خوبی روشن می شود که خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) هم زنی آگاه به زمان، مسائل ادیان، خصوصاً مسائل مربوط به آ خر الزمان بود، و هم بانویی با شجاعت، و شهامت و سنّت شکن و نواندیش، و همین طور زن مدیر و مدبّر که با مدیریت قوی او تجارتش در تمام بازارهای داخلی و منطقه ای رونق گرفت.

د ولایت مداری

اشاره

صفت چهارمی که شخصیت حضرت خدیجه کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ) را برجسته نموده است، ولایت مداری او است. بسیار بودند کسانی که در قبولی اسلام و رسالت و حمایت از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیش قدم بودند، امّا در مسئلۀ امامت و ولایت امیر المؤمنین علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) جا ماندند و عقب گرد کردند؛ طلحه و زبیر، حسان بن ثابت، اسامة بن زید و... کسانی بودند که از پیش گامان مسلمین به شمار می رفتند و در حدّ فراوانی از اسلام حمایت کردند، ولی بر ولایت علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) تا لحظه آخر نماندند و قافیّه را باختند.

امّا خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) هم در مسئلۀ رسالت و انتخاب اسلام و بیعت با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پیشتاز بود، و هم در مسئلۀ امامت و ولایت علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) ثابت قدم و استوار ماند. در این زمینه نکاتی یادآوری می شود.

یک. مربّی و مدافع علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ)

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در آغاز زندگی و بعد از، از دست دادن مادر بزرگوارش آمنه، (پدر را قبل از تولد از دست داده بود) تحت سرپرستی جناب ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) و همسر خداجو و پاک دامنش فاطمه بنت اسد قرار گرفت ؛ امّا گویا روزگار در پی تکرار و جبران حوادث است . مدتی نگذشت که علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) تحت سرپرستی پیامبر9 قرار گرفت. درست در سن پنج سالگی و بعد از پنجمین بهار زندگانی مشترک پیامبر9 و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) تحت سرپرستی آن دو

ص: 280


1- . سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی ، تذکرة الخواصّ، ج 2، ص 300 – 302، به نقل از کرمی فریدنی، علی، فروغ آسمان حجاز، ص 322 – 323، با تلخیص.

بزرگوار قرار گرفت تا تغذیه جسمی، فکری، عاطفی و اخلاقی کاملی شده باشد و تاریخ از این وقایع این گونه گزارش می دهد:

«وَاَخَذَ رَسُولُ الله (صلی الله علیه و اله وسلم) عَلِیّاً وَهُوَ اِبْنُ سِتَّ سِنِینَ کَسِنِّهِ یَوْمَ اَخَذَهُ اَبُو طَالِبٍ، فَرَبَّتْهُ خَدِیجَةُ وَالْمُصْطَفَی اِلَی اَنْ جَاءَ الْاِسْلَامُ وَتَرْبِیَتُهُمَا اَحْسَنُ مِنْ تَرْبِیَةِ اَبُوطَالِبٍ وَ فَاطِمَةَ بِنْتِ اَسَدٍ فَکَانَ مَعَ النَّبِیِّ اِلَی اَنْ اَمْضَی وَبَقِیَ عَلِیٌّ بَعْدَهُ؛(1)

رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) علی را [تحت تربیت] گرفت در حالی که او شش سال داشت؛ همانند پیامبر که شش سال سن داشت، هنگامی که ابوطالب او را [تحت تربیت] گرفت. پس علی را خدیجه و پیامبر تربیت کردند تا زمانی که اسلام آمد (و محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) به پیامبری برگزیده شد). تربیت آن دو [نسبت به علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) ] از تربیت ابوطالب و فاطمه بنت اسد [نسبت به پیامبر] بهتر بود. پس علی همراه با پیامبر بود تا زمانی که از دنیا رفت و علی باقی ماند.»

در حدیث دیگر می خوانیم : «ثُمَّ اِنَّهُ کَانَ اَبُو طَالِبٍ وَفَاطِمَةُ بِنْتُ اَسَدٍ رَبَّیا النَّبِی وَرَبَّی النَّبِیُّ وَخَدِیجَةُ لِعَلِیٍّ؛(2) پس [از رحلت والدین محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم)] به راستی ابوطالب و فاطمه بنت اسد پیامبر را تربیت نمودند، و پیغمبر و خدیجه نیز علی را تربیت نمودند.»

دو. مهر وصف ناپذیر

بعد از مدّتی که امام علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) به سرای اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) وارد شد، چیزی نگذشت که کار از تعهد انسانی برای نگهداری و مراقبت از یک کودک و یا مراعات حال فامیلی و خویشاوندی گذشت، و مهر و محبت آن کودک همچون فرزند دلبند، ژرفای قلب و وجود خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را پر کرد و به صورت مادر شیفته و شیدای آن کودک درآمد.

کار دلبستگی این کودک آینده ساز به اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نیز به آن جا رسید که پدر و مادرش او را جز در خانه مربیان دلسوز نمی یافتند.

ص: 281


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 35، ص 119 ؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 263؛ ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج2، ص 179.
2- . سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، ص 335، به نقل از کرمی فریدنی، فروغ آسمان حجاز، ص 413.

روزی حضرت ابو طالب به همسرش فاطمه گفت: چرا دیگر فرزندمان علی را در خانه و کنار خویش نمی نگریم؟ او دیگر کمتر با ما بازی و در منزل ما استراحت می کند؟ همسرش در پاسخ گفت: خدیجه با همه وجود تربیت او را به عهده گرفته و به گونه ای به او مهر و محبت می ورزد که دیگر از او و خانه او هوای جدایی نمی کند.(1)

یکی از دانشمندان اهل سنّت می نویسد: «وَعَلِیٌّ نَشَاَ فِی بَیْتِ خَدِیجَةٍ وَهُوَ صَغِیرٌ ثُمَّ تَزَوَّجَ بِنْتَهَا فَظَهَرَ رُجُوعُ اَهْلِ الْبَیْتِ النَّبویِّ اِلَی خَدِیجَةَ دُونَ غَیْرِهَا؛(2) علی از کودکی در خانۀ خدیجه رشد کرد، و سپس با دختر او [بعد از این دوران] ازدواج کرد، پس این معنی آشکار می گردد که [اساس] خاندان اهل بیت پیامبر [از طریق مادر] به خدیجه برمی گردد ، نه دیگری .»

یعنی از طریق حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) اهل بیت اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به وجود آمده و توسعه یافته است.

سه. نخستین بیعت کننده با علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ)

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در سوم بعثت دعوت خویش را علنی کرد، و نخستی کسی که به او ایمان آورد حضرت علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) بود . در این موقع بود که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دست خود را بر دست علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) زد و جملۀ

ص: 282


1- . ر. ک: کرمی فریدنی، علی، فروغ آسمان حجاز ، ص 416.
2- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج 7، ص 110.

تاریخی خود را در مجلس بزرگان بنی هاشم در بارۀ علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) بیان نمود و فرمود: «یا بنی عبد المطلب ! اِنَّ هَذَا اَخِی وَوَصِیِّی وَخَلِیفَتِی فِیکُم؛(1) هان ای فرزندان عبدالمطلب! این برادر و وصی و خلیفه من در میان شما است.»

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) ناظر این صحنه بود، و اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز به صورت جداگانه او را مورد خطاب قرار داد:

«ثُمَّ قَالَ: یَا خَدِیجَةُ! هَذَا عَلِیّ مَوْلاکِ وَمَوْلَی الْمُؤمِنِین وَاِمَامُهُمْ بَعْدِی. قَالَتْ: صَدَقْتَ یَا رَسُولَ اللَّهِ ! قَدْ بَایَعْتُهُ عَلَی مَا قُلْتَ: اُشْهِدُ اللّه وَ اُشهِدُکَ بِذَلِک وَکَفَی بِاللَّهِ شَهِیداً؛(2) سپس فرمود: ای خدیجه! این علی مولای تو و مولا و پیشوای مؤمنین بعد از من است. خدیجه گفت: راست گفتی ای رسول خدا! [طبق آنچه فرمودی] من با علی بیعت کردم و بر این بیعت خدا و تو را شاهد می گیرم و خداوند به عنوان گواه کافی است.»

این جملات، عمق و ژرفای ولایت مداری حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و ثبات و استقامت او را بر این طریق نشان می دهد.

محبّت بی نظیر

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) محبت شدیدی داشت، تا آن جا که خدمت کاران و نزدیکان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در پاسخ پرسش افراد ناشناس از علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) می گفتند: «هُوَ اَخُو

محمّد وَاَحَبُّ الْخَلْقِ اِلَیْهِ وَقُرَّةُ عَیْنِ خَدِیجَةَ وَمَنْ یَنْزِلُ السَّکِینَةَ عَلَیْهِ؛(3) او برادر محمّد

و محبوب ترین مردم نزد او و نور دیدگان خدیجه، و کسی است که آرامش را بر پیامبر

نازل می کند.»

این تعبیر نشان دهندۀ اوج مهر و محبت اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، به علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) است.

کتابنامه

1. ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد (م 656 ق)، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمّد ابوالفضل ابراهیم ، قاهره: داراحیا الکتب العربیه، 1378ق.

2. ابن اثیر جزری، عزالدّین ابوالحسن علی بن محمّد (م 630 ق)، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر ، 1399ق.

ص: 283


1- . ر. ک: طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 217؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 63؛ ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 211؛ علامۀ امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب والسنة، ج 2، ص 279 – 284.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الانوار ، ج 18، ص 231؛ شیخ حر عاملی، محمّد بن حسن، وسائل الشیعة، ج 1، ص 281؛ شیخ حر عاملی، محمّد بن حسن، اثبات الهداة ، ج 1، ص 641 ؛ سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، ص 337 – 340.
3- . مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة، ص 144.

1. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، تحقیق: عبد العزیز بن عبد اللّه بن باز، بیروت: دار الفکر، 1379 ق.

2. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر ، 1386ق.

3. ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی (م 588 ق)، مناقب آل ابی طالب، تحقیق: گروهی از اساتید نجف اشرف، نجف: المکتبة الحیدریة، 1376 ق.

4. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، تحقیق: مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، [بی تا].

5. اربلی، علی بن عیسی (م 693 ق)، کشف الغمة فی معرفة الائمة7، بیروت: دار الاضواء، 1405 ق.

6. پیشوایی، مهدی، تاریخ اسلام، دفتر نشر معارف ، 1386.

7. توفیق، ابوعلم، فاطمة زهرا، مترجم: علی اکبر صادقی، تهران: امیرکبیر، 1347.

8. زرقانی، محمد بن عبدالباقی، شرح الزرقانی علی المواهب اللدنیه، دارالکتاب العالمیه، 1417 ق/1996 م.

9. سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی (م 654 ق) ، تذکرة الخواص من الامه بذکر خصائص الائمه، نجف: منشورات المطبعه الحیدریه، 1383ق.

10. سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، [بی جا]: چاپخانه علمیه،1421ق.

11. شیخ حر عاملی، محمّد بن حسن (ت1104ق)، إثبات الهداة بالنصوص والمعجزات، تحقیق: أبو طالب تجلیل تبریزی، هاشم رسولی محلّاتی، قم: حوزۀ علمیه، چاپ دوم، 1383 ق.

12. ، وسائل الشیعة، تحقیق: مؤسسة آل البیت7، قم: مؤسسة آل البیت7، اوّل، 1409 ق.

13. طبری، محمد بن جریر (م 310 ق)، تاریخ طبری ( تاریخ الامم والملوک)، به کوشش: گروهی از علماء، بیروت: اعلمی، 1403 ق.

ص: 284

1. علامۀ امینی، عبدالحسین بن احمد (م 1390 ق)، الغدیر فی الکتاب والسنّة والأدب، بیروت: دار الکتاب العربی، 1387 ق.

2. کرمی فریدنی، علی، فروغ آسمان حجاز ، قم: دفتر فرهنگی نسیم انتظار، 1385.

3. مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن (م 1351 ق)، تنقیح المقال فی علم الرجال، نجف: طبع رحلی، چاپ سنگی، مطبعه رضویه، [بی تا].

4. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق.

5. محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، تهران: دارالکتب الاسلامیة، چاپ هفتم،1404 ق.

6. مسعودی، علی بن حسین (م 346 ق)، إثبات الوصیة للإمام علی بن ابی طالب7، بیروت: دار الأضواء، دوم، 1409 ق.

ص: 285

ص: 286

56- برگی از فضایل حضرت خدیجه کبری(سلام علیه)

اشاره

56

برگی از فضایل حضرت خدیجه کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ)(1)

غلامرضا گلی زواره

چکیده

شرح زندگانی و فضائل اخلاقی و معنوی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با استناد به مهم ترین منابع تاریخی و روایی اهل سنت و شیعه است. از دیدگاه نویسنده: این بانو در عصر جاهلیت و در هنگامۀ انحطاط روابط اجتماعی قبایل حجاز و سقوط اخلاق و فضایل انسانی، از چنان خصال و اخلاقیاتی پسندیده برخوردار شد که به «طاهره» موسوم گردید. او اموال فراوان خود را در جهت اشتغال زایی، بهبود روابط تجاری مکه با دیگر نقاط و رفع نیازهای محرومان به کار گرفت. حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به فرمایش رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در زمرۀ چهار زن برگزیدۀ عالم است که سه نفر دیگرشان مریم، آسیه و دخترش فاطمۀ زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) هستند و نیز در زمرۀ افرادی است که بهشت مشتاق آنان است و خداوند و فرشتگان به آنها درود فرستاده است. او فرزندی صالح چون هند تربیت کرد که از یاران رسول اکرم7 و رزمنده ای شجاع در غزوات آن حضرت بود که در رکاب حضرت علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) در نبرد جمل به شهادت رسید. او این توفیق بزرگ را به دست آورد که به عقد ازدواج رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درآید و در دوران زندگی با آن وجود بزرگوار، مایۀ آرامش و باعث کاهش غم های خاتم پیامبران9 گردد. او تمام دارایی خود را برای دفاع از اسلام و مسلمانان، تقویت رسالت محمّدی و نشر توحید به کار گرفت و برای اعتلای حق، بلاها و مصائب فراوانی را تحمل کرد، که نمونۀ آنها پایداری در محاصرۀ اقتصادی شعب ابی طالب است.

کلیدواژه: خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، فداکاری مالی، جهاد اقتصادی، حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ).

ص: 287


1- مبلغان، شمارۀ 155 (رمضان 1433)، ص 37 - 58.

فصل رویش

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) 68 سال قبل از هجرت، پنجاه و پنج سال قبل از بعثت و پانزده سال قبل از میلاد رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در خانواده ای اصیل و شریف از قبیلۀ قریش به دنیا آمد. افراد خاندانش همگی اهل فضل، فداکاری و حمایت کننده از خانۀ کعبه بودند.

ایشان با چند واسطه، عموزادۀ پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بوده است؛ چرا که دختر خویلد، فرزند اسد، فرزند عبد العزی، فرزند قصی، فرزند کلاب است ، که قصی جدّ چهارم رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) است. اسد، فرزند عبد العزی، جدّ پدری حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در زمرۀ شخصیت های برجستۀ عصر خود به شمار می رفت.

خویلد پدر حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از دلیری و شجاعت بهره های وافری داشت و در میان خاندانش به عنوان فردی سلحشور معروف بود. یک بار «تبّع» فرمانروای با اقتدار یمن با لشکری گران وارد مکه گردید و این دیار را تحت سیطرۀ خود درآورد و تصمیم گرفت حجر الاسود را با خود به یمن ببرد، مردم مکه در این باره با تبّع به مخالفت و اعتراض برخاستند که خویلد در رأس معترضان دیده می شد. او برای حفظ یکی از نمادهای مناسک دینی فداکارانه در برابر این زورگویی مقاومت کرد و در این باره آن چنان صلابتی از خود بروز داد که این فرمانروای طغیان گر را وادار ساخت از تصمیم خود منصرف گردد و آن سنگ مقدس را از جای خودش حرکت ندهد، این دلاوری و پایداری خویلد در آن زمان زبانزد مردم گردید.(1)

خویلد در جنگ فجار دوم در روزی که به نام «شمطه» معروف است و در آن موقع قریش آمادۀ نبرد با قبیلۀ کنانه گردید، مهتر طایفۀ خود بود و ریاست تیرۀ اسد را عهده دار بود.(2)

از طرف مادری حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) دختر فاطمه، دختر زائده، فرزند اصم، فرزند رواحه

ص: 288


1- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 201؛ خراسانی، محمّدهاشم، منتخب التواریخ، ص 82.
2- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 593.

می باشد که ادامۀ نسبی اش از طریق مادر به «لوی بن غالب» جدّ هشتم رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می رسد، با این توصیف نسب حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از سوی مادر و پدر به حضرت اسماعیل و ابراهیم خلیل 7 می رسد.(1)

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) قبل از ولادت ، در کتاب انجیل به عنوان بانوی مبارکه و همدم مریم در بهشت معرفی گردیده است . در این کتابِ حضرت مسیح7، در وصف رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمده است: «نسل او از مبارکه می باشد که همدم مادرت مریم است.»(2)

در دوران سیاه جاهلیت که یافتن زن های پاک دامن بسیار سخت بود، حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به دلیل پاکی و خلق و خوی پسندیده به طاهره معروف گردید.(3) در همان عصر شخصیت او چنان مورد تکریم خاص و عام قرار داشت که او را سیّدۀ نسوان (سرور بانوان) لقب دادند و با چنین عنوانی مورد خطاب واقع می گردید و مورد مدح و تجلیل واقع می شد .(4)

این بانو آن چنان کمالات و مقام های والا و ارجمندی را به خود اختصاص داد که رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پس از ازدواج با وی، او را خدیجۀ کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ) خطاب کرد.(5)

در دعای ندبه که از ناحیۀ مقدّسه امام عصر7 روایت گردیده، از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به عنوان «غرّا »؛ یعنی روشنی و درخشنده یاد شده است، بر اساس برخی روایات جناب ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) در خطبۀ ازدواج حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) ایشان را کریمه و دارای مقام شامخ و برخوردار از شأنی ارجمند معرفی کرد.(6)

با آن که حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بانوی بانوان قریش و ملکه حجاز است و آن چنان نفوذ

ص: 289


1- . سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی ، تذکرة الخواصّ، ص 170.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 21، ص 352؛ محدث قمی، شیخ عباس، کحل البصر، ص 70 .
3- . حایری، سید جعفر، خدیجه بنت خویلد، ص 119 .
4- . محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 207.
5- . اعتماد السلطنه، محمّدحسن خان، خیرات حسان ، ج 1، ص 111؛ دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، ج 7، ص 9609.
6- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16 ، ص 79 .

اجتماعی دارد که اشراف و اعیان مکه سر بر آستانش می رسانید و در خانۀ مجلل و قصر سبزش افراد صاحب نفوذ در حال رفت و آمدند؛ اما نسبت به محرومان و یتیمان و سرپرستی و دست گیری از این اقشار توجهی ویژه و اهتمامی فوق العاده دارد و به همین دلیل از لقب امّ الایتام بهره می برد و خود این عنوان را بر سایر القاب ترجیح می دهد .(1)

وقتی حضرت به عقد ازواج رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) درآمد، به ام المؤمنین (مادر اهل ایمان( معروف گردید، «امّ هند » و «ام الزهراء» نیز دیگر کنیه های او می باشند.(2)

فرازهایی از فضیلت های حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

شرافت های حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) تنها به محیط تربیتی او خلاصه نمی گردد؛ بلکه به خصالی نیکو آراسته گردیده بود ؛ که هر کودک محروم از پدری که در حیات غم بار خود نقطۀ اتکایی نداشت، هر پدری که قادر نبود برای اهل خانه اش معاشی تدارک ببیند، هر زنی که بعد از کشته شدن شوهرش بی پناه می ماند ، هر رنج دیده ای که از حمایت های دیگران ناامید می گشت، راهی سرای ایشان می گردید و به سنگر سرشار از عطوفت و گنج سخاوت او پناه می برد و به برکت لطف و احسان حضرت بر زخم های زندگی خود مرهم می نهاد.

خانه اش با دو نشانه شناخته می شد: یکی قبۀ سبزی که بر بامش بود، و دیگری از ازدحامی که در طریق خانه اش صورت می گرفت ، این منزل در حوالی مسجد الحرام قرار داشت. حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در میان انبوه مراجعان، تمایل داشت به امور فقیران رسیدگی کند. در هر موقع از ایام شابنه روز آنان را با نوزاش های ویژه به حضور می پذیرفت، به درد دل های ایشان گوش می داد و در فضایی آغشته به مهربانی کارگزاری را فرا می خواند و به وی توصیه می کرد کیسه های پول را آورده، بین آن نیازمندان توزیع

ص: 290


1- . رحیمیان، غلامعلی، مادر نمونۀ اسلام، ص 5 - 6.
2- . حایری، سید جعفر، خدیجه بنت خویلد، ص 56 و 119 .

کند و در برابر آنان انواع مراقبت ها و حمایت های لازم را به عمل آورد.(1)

هنگامی که در سراسر جزیره العرب بانویی ثروتمندتر از حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) یافت نمی گردید، آوازۀ طهارت ، سخاوت و خوش خویی این زن تا بدان جا رسید که او را «ملیکة العرب» نامیدند، در واقع این زن با حشمت و شوکتی که به دست آورده بود، همراه با کرامت های انسانی بهترین پشتوانه برای قبایل مستقر در مکه به شمار می رفت، گویا خداوند متعال برای سعادت، عزت و سربلندی او هر چه را که این بانو لازم داشت، به وی عنایت کرده بود. پوشیده در حجاب ، دور از چشم اغیار و نامحرمان و ناپاکان، خانه نشین سرای خویش بود. وقاری داشت که مثال زدنی بود، با این همه کرامت، عفّت و شهرت، زیباترین بانوی مکه به شمار می رفت. امکاناتی را که در اختیار داشت، بی آن که به حرام و خلافی آلوده سازد، آنها را در مسیر خیر و صلاح به کار می برد و این ویژگی وجاهت و منزلت اجتماعی حضرت را ارتقا می داد.(2)

رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) می فرماید: «خَیْرُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ آسِیَةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ وَ خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ محمّد؛ (3) بهترین زنان تمام عالم عبارت اند از: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمّد.»

«قال رسول الله (صلی الله علیه و اله وسلم): أَفْضَلُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَرْبَعٌ خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ محمّد وَ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ آسِیَةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ امْرَأَةُ فِرْعَوْن؛(4) پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) می فرمایند: بهترین زنان بهشتی عبارت اند از: خدیجه، فاطمه، مریم و آسیه.»

هم چنین آن حضرت بشارت داده اند: «خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به خانه ای از زبرجد در بهشت که فاقد هر گونه رنج و گزندی است، نوید داده شده است» و افزوده اند: «خَدِیجَة3 سَابِقَةُ نِسَاءِ

ص: 291


1- . کمالی، محمّدتقی، شکوه زندگی، ص 19 - 20.
2- . موسوی گرمارودی، سید محمّدصادق ، آخرین پیام آور، ج 1، ص 212- 213.
3- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 537.
4- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 2، ص 720.

الْعَالَمِینَ إِلَی الْإِیمَانِ بِاللَّهِ وَ بِمحمّد؛(1) سبقت گیرنده بر زنان جهان در ایمان به خدا و رسولش خدیجه است.»

حضرت ختمی مرتبت9، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را جزء بانوانی بر می شمارد که به کمال نائل آمده اند(2) و نیز خطاب به ایشان فرموده اند: «یَا خَدِیجَة اَنتَ خَیرُ اُمَّهَاتِ المُؤمِنینَ وَ اَفضَلَهُنَّ؛(3) همانا ای خدیجه! تو بهترین مادران مؤمنان و با فضیلت ترین آنان هستی.»

موقعی که زنان اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نام خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را در آستانۀ ازدواج حضرت فاطمۀ زهرا3 با حضرت علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) بر زبان آوردند، رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) گریست و فرمود : «کجا است بانویی چون خدیجه؟ در آن هنگام که مردم رسالت مرا انکار کردند، او مصدّق من بود و برای رونق دین خدا با من همکاری کرد و با دارایی خویش به پیشرفت اسلام کمک کرد ، (به همین جهت) خداوند به من فرمان داده است او را به مأوایی در جنت جاوید مژده دهم که در آن ناگواری و نگرانی نباشد.»(4)

در روایتی از رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نقل گردیده است که خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در زمرۀ چهار بانویی است که بهشت مشتاق آنها است و نیز این بانو همسر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در دنیا و آخرت است.(5)

روزی رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) در مسجد برای مردم بیاناتی در منزلت حسنین 7 فرمود و یادآور گردیدند: ای مردم! آیا شما را خبر ندهم به بهترین انسان ها از جهت جدّ و جدّه؟ حاضران عرض کردند: آری، بفرمایید. آن حضرت فرمود: «الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ جَدُّهُمَا رَسُولُ اللَّهِ وَ جَدَّتُهُمَا خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ؛(6) آنان حسن و حسین اند که جدشان رسول خدا است و جدّۀ آنان خدیجه دختر خویلد می باشد.»

ص: 292


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 14، ص 27؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 438.
2- . ابن صباغ مالکی، علی بن محمّد، الفصول المهمّة فی معرفة احوال الائمّة، ص 122.
3- . سیلاوی، غالب، الانوار الساطعه من الغراء الطاهره، ص 7.
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 131.
5- . همان، ص 52 - 53.
6- . همان، ص 302.

حضرت علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) فرموده اند: «در آغاز بعثت هنوز اسلام به خانه ای راه نیافته بود، مگر بیت رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) و خدیجه، و من سومین نفر بودم.»(1)

امام حسن مجتبی7 که در زیبایی میان بنی هاشم ضرب المثل بود، فرمود: «در آن موقعی که خداوند صورتگری می کرد ، من شبیه ترین افراد به خدیجۀ کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ) بودم.»(2)

امام حسین7 در صحرای نینوا در فراز خطبه ای، هنگام معرفی خویش به دشمنان فرمود: «هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ جَدَّتِی خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ أَوَّلُ نِسَاءِ هَذِهِ الْأُمَّةِ إِسْلَاماً؛(3) آیا می دانید که جدّۀ من خدیجه دختر خویلد است، اول بانو در این امت که اسلام آورد؟»

امام سجاد7 در شام و مجلس یزید و کارگزاران ستمگرش طی خطبه ای خویش را معرفی کرد که در بخشی از آن آمده بود: «جَدَّتِی خَدِیجَةُ زَوْجَةُ نَبِیِّکُمْ؛(4) جدّۀ من خدیجه همسر پیامبر شما است.»

هم چنین زید فرزند آن حضرت که قیامی را در کوفه علیه امویان و مروانیان ترتیب داد ، با دشمن چنین احتجاج کرد : «ما سزاوارتر به مودّت هستیم؛ چرا که پدر ما رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) و جدّۀ ما خدیجه کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ) است.»(5)

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از دید بزرگان

جناب ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) از حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به عنوان بانویی کامل ، با برکت و آبرومند یاد می کند.(6) محمّد ، از نوادگان امام حسن مجتبی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) به پاک سرشتی و نیکومنشی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) اشاره دارد. «ابن حجر عسقلانی» مورخ نامور نوشته است : «از امتیازات خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) آن بود که پیامبر را تکریم می کرد و کلام و تعالیم او را چه قبل و چه بعد از

ص: 293


1- . نهج البلاغه، خطبۀ قاصعه.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار ، ج 24، ص 316.
3- . همان، ج 44 ، ص 318 .
4- . همان، ج 45، ص 6.
5- . همان، ج 27، ص 207.
6- . همان، ج 6، ص 75.

بعثت تأیید و تصدیق می نمود.» به گفتۀ «ابن اسحاق» حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) زایل کنندۀ اندوه از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود، برای این بانوی دوراندیش ، شریف و خردمند خداوند مقام با کرامتی در نظر گرفت.

«هشام بن محمّد» خاطرنشان ساخته است: «خدیجه مورد مشورت رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) قرار می گرفت و آن حضرت به مقامش ارج می نهاد؛ چرا که یاری صادق و درست کردار برای پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) بود.»

«عز الدین ابن اثیر» مورخ مشهور، خرد و شرافت حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را ستوده است و «محمّد بن احمد ذهبی» نگاشته است: «خدیجه سرور زنان جهان و مادر اهل ایمان بود که در امر رسالت نبی اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم) آن حضرت را امیدواری می داد، به همین جهت رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وی را بر دیگر زنان مؤمن ترجیح می داد.» بنا به اظهارات سبط ابن جوزی: «چون امر نبوت و وحی بر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آشکار گردید، خدیجه بر گرویدن به آن حضرت از دیگران پیشی گرفت.»

حافظ عبد العزیز جنابذی در کتاب «معالم العترة النبوة» می نگارد: «خدیجه از لحاظ نسب پاکترین قریش و شریف ترین و ثروتمندترین آنان بود.»

«عمر ابو نصر» متذکر گردیده است: «خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به عنوان بانویی جلیل القدر نیاز محرومان را برآورده می ساخت، گرسنگان را اطعام می کرد ، برهنه را می پوشاند، او در اخلاق و فضیلت میان همگنان خویش منحصر به فرد بود.»

«عمر رضا کحاله» می گوید: «خدیجه با خلق و خوی پسندیده پرورش یافت ، و به دوراندیشی و طهارت متصّف گردید .»

«عبداللّه علایلی» می گوید: «خدیجه از سختی های مبارزاتی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم) با آنها روبه رو می شد، استقبال می کرد و در امواج این مجاهدت ها دوشادوش آن حضرت در کمال قاطعیت، خداجویی و شکیبایی غوطه ور می گشت، بی آن که سست گردد یا هرسای به قلب خویش راه دهد. وی با سینه ای گشاده و قامت شعله ور، از ایمان

ص: 294

خویش در توفان حوادث صیانت می کرد.»

«دکتر حسن ابراهیم حسن» می گوید: «هر گاه بخواهیم نمونه ای از یک همسر بااخلاص، باوقار، خردمند و پاک دامن را معرفی کنیم، بهتر از خدیجه ام المؤمنین سراغ نداریم، او که اولین گرونده به آیین اسلام بود، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را با تشویق های خود یاری می داد و در وجودش نیرو و استواری می بخشید.»

«علامه سید عبدالحسین شرف الدین» می گوید: «خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) صدیقۀ این امّت است ، او مدت بیست و پنج سال شریک صادقی برای رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به شمار می رفت و با ایثار دارایی خویش، ایشان و یارانش را به لحاظ بنیۀ اقتصادی تقویت می کرد، با گفتار و کردار امیدوارکننده از ایشان دفاع می کرد و چون کافران و مشرکان اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را آزار می دادند و سختی هایی را در راه رسالت به او تحمیل می کردند، حضرت را در این مسیر سخت و دشوار تسلّی می داد و با بر طرف کردن ناگواری ها، راه را هموار می ساخت.»(1)

«علی بن عیسی اربلی» می گوید: «خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به راستی بانویی خردورز و اهل درایت بود، به روزگار خویش از نظر تبار از برترین بانوان قریش به شمار می آمد و از لحاظ برخی کمالات باشکوه ترین آنان معرفی می شد و در همان حالی که به خواستگاران سرشناس پاسخ منفی داد، با هوشمندی و آینده نگری شگفتی به خواستگاری اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رفت و با نجابت و وقار خاصی انگیزه های خود را برای این پیشگامی بیان ساخت.»(2)

«علامه ملا محمّدباقر مجلسی» می گوید: «خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) یاور راستین و با اعتبار اسلام بود، رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) توسط حمایت های بی دریغ و کارساز او، در رسیدن به اهداف والای خویش احساس آرامش می کرد و به همین دلیل است که فرشتۀ وحی از سوی خداوند متعال به خدیجه درود می فرستد.»(3)

ص: 295


1- . علی دخیّل، علی محمّد، زنان بزرگ صدر اسلام، ج 1، ص 29 - 31.
2- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 1، ص 509.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 11 .

رجال شناس بزرگ «علامه مامقانی» می نویسد: «خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) همسر جاودانه رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است و به راستی او مادر شایسته کردار و با معنویت مؤمنان است. برایش این امتیاز و افتخار بس است که آیین اسلام پا نگرفت، مگر با جهاد مالی و فداکاری او در حق شوهرش.»(1)

ترجمۀ سروده ای از «شیخ حرّ عاملی»، صاحب کتاب وسائل الشیعه، می نویسد : «همسر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از گفتار و کردارش فضل و برتری هویدا است، برای خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در سرای جاوید و بهشت برین خانه ای عاری از هر گونه گزندی در نظر گرفته شده است .»(2)

«هاشم معروف حسنی» دانشور شیعی اهل لبنان می نویسد: «خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) مادر حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) است ، که خداوند به نعمت بزرگی وی را برگزید و دودمان پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) را در فرزندانش منحصر ساخت، والاترین نسلی را که مسلمانان شناخته اند، در او حفظ کرد. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از والدینی زاده شد که هر دو از اصیل ترین دودمان ها در عربستان بودند، به علاوه او از آوازه ای نیکو ، خلق پسندیده و خصال برجسته برخوردار بود.»(3)

«علامه سید محمدکاظم قزوینی» می گوید: «مام گرامی فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بانوی ارجمندی به نام خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) است، بانویی بلند قامت که از زیبایی بهره داشت و در میان قومش محترم بود، در کارهایش با تدبیر عمل می کرد، در پرتو استقلال فکر، عمل و اعتماد به نفس خویش می زیست، ازدواج او با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شباهتی به دیگر ازدواج ها نداشت ؛ چرا که این پیمان پاک بر اساس هدف های والا، کمال یابی و فضیلت جویی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) استوار گردید و انگیزه های زودگذر مادی ، غرض های مرسوم و عشق های فناپذیر در آن دخالت نداشت.»(4)

دکتر «محمّد عبده یمانی » وزیر اسبق فرهنگ عربستان سعودی می گوید: «حق گرایی، اشتیاق به کمال و رشد دینی و فکری از مختصات خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بود ، از همان روزگار جوانی از

ص: 296


1- . مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، فصل النساء، ص 77.
2- . محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه ، ج 2، ص 209 .
3- . معروف حسنی، سید هاشم، زندگی دوازده امام، ج 1 ، ص 43 - 44.
4- . قزوینی، سید محمّدکاظم ، فاطمه زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) از ولادت تا شهادت، ص 70 .

دختران نامدار عرب و با فضیلت حجاز به شمار می رفت ، اولین زن توانمند مسلمان است که در تجارت خوش درخشید و در این راه شهرت منطقه ای به دست آورد. او در همگامی و همراهی با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خطرها را خنثی کرد و مسیرهای صعب را آسان ساخت و فداکاری های شجاعانه کرد.»(1)

دکتر «بنت الشاطی » مصری می گوید: «خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) اشرف امّهات مؤمنین و نزدیک ترین همسران اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به آن حضرت و عزیزترین آنان نزد آن بزرگوار چه در زندگی و چه پس از مرگ او می باشد . مدت بیست و پنج سال به تنهایی مورد مهر و احترام رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) قرار داشت و هیچ زنی را در این افتخار با او شریک نیست، روح اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نزد خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بیش از دیگران آرام می گرفت .»(2)

کارآفرینی و اشتغال زایی

مهم ترین و سرشناس ترین مردم عربستان در شرق این شبه جزیره و در شهری به نام مکه زندگی می کردند ، خانه های آنان در اطراف ساختمان کعبه قرار داشت و فاصلۀ هر کدام از این مکان مقدس و مبارک به اهمیت و مقام صاحب آن منزل بستگی داشت، در نزدیک ترین خانه ها به کعبه طایفه ای به نام قریش بود که نگه داری از کعبه و ادوات آن به عهدۀ این قبیله بود. در میان قبایل مکه معیارها و امتیازات اجتماعی بر اساس موقعیت طایفه ای، حسب و نسب، ثروت و خدمه و امکانات تعیین می گردید و متأسفانه بر اساس رسوم جاهلی افراد برای رسیدن به چنین وضعی و کسب درجات اجتماعی به خلاف روی می آوردند، به جان و مال افراد تعرض کرده، اموال ضعیفان را به زور غارت می کردند و رباخواری امر رایجی بود. به همین دلیل گروهی از اهل انصاف و حامی عدالت با یکدیگر پیمانی منعقد کردند تا بر اساس آن از حقوق محرومان دفاع کنند و مانع چپاول زورگویان گردند.

ص: 297


1- . سبحانی، جعفر ، سیمای فرزانگان، ص 362 .
2- . بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمن، زینب بانوی کربلا، ص 32 - 33.

در چنین محیط منحطی بانویی ثروتمند به نام خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) زندگی می کرد. این بانو با فرساتی که داشت آن چنان تدبیری به کار برد که دارایی های او اولاً از راه نادرست فزونی نیابد، ثانیاً کوشید با نوعی مدیریت و نظارت صحیح اقتصادی به گردش افتد تا در جامعۀ آن زمان ضمن به وجود آوردن نوعی پویایی اقتصادی، باری از دوش بی کاران، گرفتاران و نیازمندان بردارد. حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با ایجاد مناسبات تجاری بین حجاز و دیگر مناطق جهان به بهبود روابط این سرزمین کمک کرد، که این امر امنیت منطقه ای را افزایش داد.

او که ثروت خود را بر اثر فعالیت های سالم بازرگانی و میراث شوهرانش به دست آورده بود، به وسیلۀ خدمه ای که افراد سالمی بودند، در قالب کاروان های بازرگانی به کار گرفت، هشتاد هزار شتر در قالب کاروان های متعدد اموال او را به کانون های مهم اقتصای آن جهان همچون یمن، مصر، شام، طائف، عراق، بحرین، عمان، حبشه، فلسطین و دیگر نقاط حمل می کردند و در صادرات و واردات بین نواحی مذکور وارد می شدند.

به غیر از این ها حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در شمال و شرق آفریقا نمایندگی تجاری داشت و عده ای در نقاط مورد اشاره مشغول جابه جایی کالاها بر اساس نیازهای اهالی مبدأ و مقصد بودند . بر اساس گزارش مورخان حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) چهار صد نفر کارگزار، خدمه و ناظر ویژه در اختیار داشت، که امور او را در این قلمرو عریض و طویل اداره و نظارت می کردند.

ایشان با وجود این همه دارایی و تجارت گسترده، هیچ گاه به اموال و شکوه اجتماعی خود دل نبست و ضمن این که نمونۀ بارزی از زهد و بی رغبتی را در این عرصه به نمایش گذاشت، با سخاوتی ستودنی و فروتنی فوق العاده ای، افراد درمانده و محروم را تحت حمایت خویش قرار می داد. مردانی بی کار و معمولاً از طبقات فقیر و کم درآمد که از خود سرمایه ای نداشتند؛ ولی دارای توانایی در فعالیت های تجاری و ارتباطی بودند، در دستگاه خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به کار گرفته می شدند و در ازای توانایی خود حقوق کافی

ص: 298

دریافت می کردند و سود و زیان معاملات مربوط به خود ایشان بود.

این روند دو فایده داشت: نخست این که با به وجودآوردن فرصت های شغلی خانواده ها را امیدوار می ساخت و در ثانی این به کارگرفته ها را به قوانین و راه و رسم بازرگانی درون مرزی و منطقه ای آشنا می ساخت تا بتوانند بعدها روی پای خود بایستند و با استقلال اقتصادی به تلاش های خود در این قلمرو ادامه دهند. به علاوه، اشتغال صدها جوان و انسان های فعال در زمینه های تجاری جلوی عادت های زشت، درآمدهای حرام، غارت گری و رباخواری را می گرفت و از این رهگذر زندگی مردم از آلودگی های گوناگون و سوء استفاده های مالی مصون می ساخت.

در شیوه دیگری بانوی قریش با افرادی قراردادهایی منعقد می ساخت که از مقداری سرمایه برخوردار بودند، او با آنان در مال التجاره شریک می شد، هرچند سهم افزون تر مربوط به خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بود، سپس کارگزاران را در سود حاصله از اموال تجاری سهیم می کرد. اگر با پول او سودی به دست می آمد، هم او و هم عاملانش از آن بهره مند می گردیدند و اگر متحمل خساراتی می شد ، می کوشید جور شریکان را به تنهایی تحمل کند.(1)

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در این فعالیت اقتصادی قابل توجه، تمامی بدهکاران، عوامل اجرایی ، خدمه ، رابطین و ناظران را از میان انسان های سالم، امانت دار، درست کار و ریشه دار برمی گزید و به همان گزینش اولیه اکتفا نمی کرد و چنین کاروان عظیمی را با انگشت تدبیر و درایت مدیریت می کرد و چنان بر آنان نظارت داشت که مبادا دچار فساد، خطا، رشوه خواری، سوءاستفاده و کج روی گردند و مورخان و راویان حتی نمونه ای از خلاف کاری در این مجموعۀ وسیع گزارش نکرده اند.

ص: 299


1- . با استفاده از منابعی چون: ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 199 - 200؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار ، ج 16، ص 22؛ محدث قمی، شیخ عباس، سفینه البحار، ج 2، ص 23 - 24، ذیل خدج.

او برای افزایش توانمندی کارکنان و ایجاد رقابتی سالم و ثمربخش و تقویت انگیزه های کارگزارن، برنامه هایی ویژه را به اجرا می گذاشت و هدایا و تحفه هایی را به کارکنان با بازدهی مؤثر اختصاص می داد. رسول اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم) در مقام حق شناسی از بخشش و بزرگ منشی این بانو فرموده اند: «من کارفرمایی مهربان تر و حق شناس تر و بهتر از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نسبت به خدمه اش ندیده ام، هر گاه من و دوستم پس از کار و تلاش و انجام مأموریت نزدش می رفتیم، غذای گوارایی که به اشاره او برایمان تدارک دیده شده بود، به ما می دادند. او با خدمه و زیردستان بزرگوارانه و بر اساس کرامت انسانی رفتار می کرد.»(1)

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در مورد وظایف هر کدام از کارکنان کنترل های ویژه و احیاناً نامحسوسی را اعمال می کرد و چگونگی تلاش های آنان را به صورت دقیق و پی گیر با یکدیگر مقایسه می کرد و با اعمال اصلاحات و بررسی ها و ارزیابی هایی از خطاها و انحراف ها که در طرح ها و برنامه ها پیش می آمد، تا سرحد امکان جلوگیری می کرد و یا آنها را به حداقل می رساند. اگر به کسی مأموریتی را محول می ساخت، بازرس ویژه ای را در نظر می گرفت تا بر منش، رفتار، تصمیم گیری ها و فعالیت های تجاری و مبادلاتی او نظارت کند و حاصل مشاهدات و ارزیابی های خود را به ایشان گزارش دهد و این ویژگی از درایت و بصیرت ایشان حکایت دارد.

هم چنین حضرت در برنامه های بازرگانی خویش از تجربه ها، دانش ها و فنون دیگران بهره می برد و هنگام طراحی کاروان های تجاری به مقاصد گوناگون، با افراد صاحب نظر و خبره به مشورت می پرداخت، انتخاب هنگام سفر، نوع کالای مورد نیاز در سرزمین مبدأ، خرید اقلام از کشورهای دیگر، میزان محصولات صادراتی و وارداتی، چگونگی ارتباط برقرار کردن با دیگر کانون های تجاری و نحوۀ بازاریابی، از مسائل مورد مذاکره در جلسات مشورتی وی بود که به کمک مشاوران کاردان و با تدبیر خود چنین اموری را

ص: 300


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار ، ج 16، ص 10؛ مؤسسة البلاغ، عالم المرأة ، ص 22 - 23.

تنظیم و برنامه ریزی می کرد.

نویدهای نورانی

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در پی جلوه ها و زیبایی هایی ورای این آرایش ها و زینت های دنیوی بود، لذا در ایامی که برای اولین بار نام «محمّد امین » را شنید، روزی نبود که از سوی سران قبایل ، تاجران و نامداران دیگر از او خواستگاری نگردد، ولی همه را پس می زد؛ چون اوّلاً گوهر وجود خود را برای چنین وجود مبارکی مراقبت و صیانت می کرد، در ثانی در تمام این طالبان خصالی که روح او را آرام کند نمی دید، وانگهی تمام آنان خواستار ثروت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بودند که ثروتی دارد و صاحب شخصیت اجتماعی است و بدین وسیله می توانستند تشخصّی در میان قبیلۀ خود کسب کنند و بر امتیازات قومی خود بیفزایند.(1)

حضرت در انتظار پیش آمدی آرام بخش لحظه شماری می کرد، گویا هر چه بر لحاظت عمرش افزوده می گردید، به سپیده دم نزدیک تر می شد، پسرعمویش «ورقه بن نوفل» که فرد دانشور و خردمندی بود، بر اثر بررسی در آثار پیشینیان و کتاب های آسمانی نوید داد در آینده ای نه چندان دور همین محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) بر اساس رسالتی آسمانی به مقام پیامبری می رسد و او برترین و شریف ترین افراد در زمین و آسمان ها خواهد بود، این خبر اشتیاق این بانو را شعله ور می ساخت.(2)

در یکی از عیدها ، زنان قریش در مسجد الحرام اجتماع کردند. ناگهان پیرمردی میان بالا با محاسن سپید و سیمایی اسرارآمیز به سوی آنان آمد و گفت: ای بانوان مکه! طلوع آخرین پیامبر به زودی فرا می رسد . کدام یک حاضرید به عقد ازدواج او در آیند؟ زنان قریش به جای استقبال از این مژده، آن را یک نوع جسارت تلقی کرده، آن مرد دانشور و خوش فکر را سنگ باران کردند، او نیز از مکه گریخت؛ ولی گفته اش بر قلب حضرت

ص: 301


1- . کمالی، محمّدتقی، شکوه زندگی، ص 19 - 20؛ رهنما، زین العابدین، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ص 199 - 200 .
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 20 - 21.

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) که در جمع آنان حضور داشت، نشست. از این رو، در پی تحقق این نوید بود.(1)

هم چنین روزی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در خانۀ خویش نشسته بود، اتفاقاً حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) از آن حوالی عبور کرد. دانشمندی که در آن جا حضور داشت تا حضرت را دید، نشانه های نبوت را در او یافت. بانو پرسید: چگونه فهمیده ای او به این مقام والا می رسد؟ او گفت: علائم پیامبر آخر الزمان را در تورات خوانده ام. سپس اشاره به حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) گفت: خوشا به حال کسی که افتخار همسری او را به دست آورد.(2)

«ورقة بن نوفل» بر اساس آنچه از کتب عهدین به دست آورده بود، گاه و بی گاه به حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) می گفت: «روزی فرا برسد که تو با شریف ترین مرد روی زمین وصلت کنی.» شبی نیز حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در رؤیایی راستین، دید خورشید از افق مکه حرکت کرد و در خانه اش فرود آمد. خواب خود را برای پسرعموی خود باز گفت، ورقه چنین تعبیر کرد: «با مرد بزرگی ازدواج می کنی که شهرتش عالم گیر خواهد شد.»(3)

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در پی آن بود که به طریقی با محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) بیشتر آشنا گرد و چون شنید آن حضرت به فعالیت در کاروان تجاری وی تمایل دارد، بلافاصله برایش پیام فرستاد و او را برای پذیرش سرپرستی کاروانی که عازم شام بود، فرا خواند. حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) به تشویق عموی خویش جناب ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) این پیشنهاد را پذیرفت و به محل اقامت آن بانو رفت. حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در رفتاری توأم با ادب، احترام و مهربانی مقدم آن وجود مبارک را گرامی داشت و خاطرنشان ساخت:

«آن چه از درستی، راستی ، امانت داری و خلق و خوی پسندیدۀ شما شنیده ام ، مرا وادار به چنین تصمیمی نمود. اگر قبول کنید، دو برابر حقوق و مزایایی که هر سال به طور متعارف و متداول به دیگران می پرازم، به شما خواهم پرداخت.»

بین آن دو قراردادی منعقد گردید و اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سرپرستی کاروان را عهده دار شد. مأمور

ص: 302


1- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب ، ج 1، ص 41.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 19.
3- . سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت ، ج 1، ص 196.

ناظر کاروان از جانب حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) غلامی به نام «میسره» بود. این سفر چهار سال و نه ماه و شش روز بعد از نبرد فجار چهارم روی داد و رسول خدا9 در شانزدهم ذیحجه سال 25 واقعۀ اصحاب فیل در سن بیست و پنج سالگی از مکه بیرون رفت و چون به ناحیه ای به نام «بُصری» رسید «نسطور راهب» وی را دید و میسره را به پیامبری او مژده داد. این غلام در طول سفر مذکور از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) کرامات و امور غیبی دیگری نیز مشاهده کرد.(1)

از روزی که این کاروان به جانب دمشق عزیمت کرد، تا روزی که به مکه برمی گشت، چشمان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به راه شام دوخته شده بود تا این که مأموریت مذکور با موفقیت و افتخار خاتمه یافت. میسره قبل از همه خود را به خاتون مکه رسانده، از خصال شایسته ، فضایل و مکارم اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) سخن ها گفت و از ماجرای «بحیره راهب» و ملاقات او با حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) و سایر رویدادهای خارق العاده گزارش هایی ارائه داد. پس از آن حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) مصمم تر از گذشته به آیندۀ درخشان خود فکر می کرد و با خویش این گونه نجوا داشت: «من چهل بهار را سپری کرده ام، آیا حضرت محمّد در سنین شباب و در اوج درخشش با خدیجه که قبل از آن همسرانی اختیار کرده و اکنون از نظر سنی در حد خاله یا مادر او است، ازدواج می کند؟»(2)

چونان همیشه سر پرشور، اندیشۀ کنجکاوانه و دل لبریز از عاطفۀ حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، وی را در پی فکر یافتن راه ها برای برقراری وصلت با خاتم انبیا9 انداخته بود که بانویی به نام نفیسه، دختر منیه، از دوستان یکرنگش بر او وارد گردید، سلام کرد و رشته تفکرات او را از هم گسیخت. حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) کوشید تا احساسات درونی خود را از وی مخفی سازد و رفتاری عادی به خود گیرد؛ ولی آتش اشتیاقش سوزنده تر از آن بود که از نظر نفیسه دور بماند. رفته رفته این بانو به راز حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) دست یافت و گفت: «ای

ص: 303


1- . مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ح 2، ص 278؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 129 - 130 .
2- . آیتی، محمّدابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، ص 69؛ سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ج 1، ص 192.

بانوی قریش! از این بابت نگرانی به خود راه مده، من می کوشم مقدمات این راه را هموار سازم.»

آن گاه نفیسه نزد رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رفت و موضوع پیشنهاد حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را برای ازدواج با آن حضرت مطرح ساخت. آن وجود مبارک به فرستادۀ حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) پاسخی نداد، ولی او دست بردار نبود. از این رو گفت وگوها ادامه یافت و با مهارت های خاصی که نفیسه از خود بروز داد ، ایشان را به عکس العمل در این باره واداشت . لبخند توأم با شرم و حیا بر لبان مبارک آن سرور عالمیان نقش بست و فرمود: خدای خویش را گواه می گیرم برای این امر مهم امکاناتی در اختیار ندارم. نفیسه که گویی راه را برای بیان صریح خود هموار می دید، عرض کرد: اگر بانویی آراسته، جمیل، بااصالت و شرافت و دارای ثروتِ سرشار به شما معرفی کنم، چه می فرمائید؟ و چون پیامبر نامش را پرسید ، نفسیه عرض کرد: «خدیجه»، آن گاه گویا مقدمات رضایت مندی رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) از این بابت فراهم گردید.(1)

آن گاه اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ماجرا را با عموی خود جناب ابو طالب7 در میان نهاد. چهرۀ حضرت ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) از این خبر شکوفا گردید و نسبت به آیندۀ برادرزادۀ خود امیدوار شد، رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) به اتفاق عموهای خود برای خواستگاری حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نزد عموی وی (عمرو بن اسد) رفت، با موافقت وی، رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) بیست شتر جوان به عنوان مهر همسرش تعیین کرد و چون خطبۀ عقد توسط حضرت ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) جاری گردید. عمرو بن اسد نیز بر این پیمان مهر تصدیق و تأیید زد.(2)

ایثار، مقاومت و بردباری حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در انتخاب همسر به توفیقی بزرگ دست یافت؛ زیرا کسی را به شوهری خود برگزید که اشرف مخلوقات، اعظم ممکنات و برگزیدۀ فرستادگان الهی بود. در همان

ص: 304


1- . معروف حسنی، سید هاشم، زندگی دوازده امام، ج 1، ص 47.
2- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 375، آیتی، محمّدابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله وسلم)، ص 70.

روزهایی که این پیمان پاک برقرار گردید، حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به پسرعموی خود (ورقه بن نوفل) گفت: کلید تمامی انبارها و محل نگاهداری اموالم را به نزد حبیبم محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) ببر و از جانب من به او بگو: تمامی این دارایی ها به پیشگاه شما تقدیم می گردد. آنچه دارم ملک او است و اختیار داد هر گونه تصرفی که می خواهد در آنها بنماید تا بدین وسیله ساحت مقدسش را تکریم کرده باشم ، ضمناً خود را نیز کنیز اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) معرفی کرد.(1)

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) خانه ای مجلّل، با امکانات و خدمۀ فراوان داشت، او بعد از آن که به اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ایمان آورد، این منزل را با تمام ملزوماتش در راه اعتلای حق و ترویج معارف قرآنی صرف کرد. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در کوچه ای سنگی، معروف به «محلۀ عطارها»، برای او خانه ای بنا کرد، این خانه بدان جهت قداست دارد که محل اقامت اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هنگام زندگی در مکه است. به علاوه، این مکان محل نزول وحی و زادگاه حضرت فاطمه زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) می باشد .(2)

با گذشت زمان آوازۀ حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) به دلیل ویژگی های برجسته اش در راه استواری ایمان و عقیده گسترش می یافت و دل های بسیاری به سوی آن حضرت جذب می گردید، تا آن که حضرتش به مرحله ای گام نهاد که آن زوج بزرگوار به سوی استقبال از رویدادی بس شگرف و شگفت سوق می داد که موج آن تمام جهان را فرا گرفت و آن بعث رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) بود.

بعد از بعثت، حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) اولین ایمان آورنده به آخرین اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود، و اولین نمازی را که حضرت اقامه فرمود، نماز ظهر بود که در روز جمعه انجام گرفت، در این حال حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) وضو ساخت و با شوی خود نماز خواند.(3) اولین خانواده ای که بعد از بعثت نبی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و طلوع اسلام در جامعۀ اسلامی بنیاد نهاده شد ، خانه حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) بود، بیتی که کانون قیامی گسترده در سطح جهان قرار گرفت و وظایفی سنگین بر

ص: 305


1- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 2، ص 23.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 22، ص 167 ؛ رفعت پاشا، ابراهیم، مرآة الحرمین، ص 189.
3- . آیتی، محمّدابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله وسلم)، ص 90 .

عهده داشت؛ زیرا باید با کفر، شرک، نفاق و ستم به مبارزه برخیزد و توحید را در جهان ترویج نماید. در تمام کرۀ زمین صرفاً اهل این خانه و حضرت علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) که او نیز اولین بود، موظف بودند دل های جهانیان را فتح کنند و اعضای فداکارش پرچم یکتاپرستی را بر فراز این قله به اهتزاز درآورند.

این خانه برای چنین هدفی والا، از سلاح های مجهز و نیروهای زبدۀ آن روز بهره ای نداشت؛ ولی فضایل و مکارم محمّد مصطفی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ می توانست در دل ها ، روان ها و خردهای آدمیان تحول آفرین باشد. مدیر داخلی و کدبانوی این خانه حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بود که به هدف پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) از اعماق وجود اعتقاد داشت و در راه رسیدن به آرمان های مقدس او از هر گونه تلاشی دریغ نمی کرد. او در تمام تنگناها محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) را دلداری می داد و وی را در رسیدن به آرمان های ارزشمند امیدواری می بخشید، وقتی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از آزارها، شکنجه ها و رفتارهای ناروای مخالفان آزرده خاطر، داخل خانه می شد، از مهر و محبت حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) برخوردار می گردید و از آن کانون با صفا نیرو می گرفت، و صدمات مزبور را فراموش می کرد.

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) 25 سال سرشار از شور و شیفتگی و جانبازی در راه انجام رسالت سترگ شوهرش زیست. او چندین سال در مکه با آن مصایب کمرشکن ساخت و دوشادوش پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله وسلم)، مسلمانان را یاری کرد و در این راه سنگ ها به بدن مبارکش فرود آمد، بی حرمتی ها بر او وارد گردید، شماتت ها در این راه دید و هر چه بلاها افزون تر می گردید، صبر و استقامت این بانو نیز فزونی می گرفت .(1)

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از شهامت، عظمت روحی و خردی عالی برخوردار بود. همگامی، همگرایی و حمایت های او از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در آن شرایط تیره و تار ستودنی است، او که از انحطاط، کج روی و جهالت مردم رنج می برد، خوشحال بود که توسط شویش راهی

ص: 306


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 10؛ ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 180؛ نهج البلاغه، خطبۀ قاصعه.

تازه برای برقراری عدالت و گسترش معنویت گشوده شده است . حضرت برای هموار کردن این راه نوید بخش به استقبال خطرهایی فرساینده و توفان زا می رفت و می توان گفت که او مصداقی از این آیۀ قرآن کریم است که می فرماید: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَی تِجَارَةٍ تُنجِیکُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنفُسِکُمْ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ).(1)

در عظمت فداکاری و جهاد مالی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) این سخن زیبای رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بهترین سند است که فرمود: «مَا قَامَ وَ لَا استَقَامَ دِینِی اِلَّا بشَئَیینِ: مَالُ خَدِیجَةٍ وَ سَیفُ عَلی بنِ ابی طالب؛ (2) دین من برپا نگردید و مقاومت نورزید ، مگر با دو چیز: ثروت خدیجه و شمشیر امیر مؤمنان.»

شهید آیت اللّه مطهری= گفته است : «در شرایطی که مسلمین و رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در نهایت سختی و تحت فشار بودند، جناب خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) ثروت خودش را در اختیار اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گذاشت. اگر مال خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نبود، فقر و تنگ دستی شاید مسلمین را از پا در می آورد، اموال خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) خدمت به این معنا [کرد] که مسلمانان گرسنه را نجات داد و آنان با پول خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) توانستند سدّ رمقی کنند.»(3)

در واقع رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با اموال ایشان بدهکاران را از بدهی نجات داد ، اسیران را از اسارت رهاند و بار سنگین را از دوش ناتوانان و یتیمان برداشت. هر دمی که به مصائبی دچار می شدند، با این امدادرسانی نجات می یافتند ، اصحاب فقیر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که در مکه و توابع آن ساکن بودند ، با این امکانات مادی ، تحت حمایت قرار می گرفتند، آنانی که سفرهای تبلیغی داشتند، هزینۀ مسافرتشان از این پول ها پرداخت می شد.(4)

در ماجرای شعب ابی طالب که حدود سه سال طول کشید، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و یاران او توسط

ص: 307


1- . صف: 10 - 11.
2- . شیخ طوسی، محمّد بن حسن، الامالی، ج 2، ص 82.
3- . مطهری، مرتضی، سیری در سیرۀ نبوی، ص 248.
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار ، ج 19، ص 63.

مشرکان مکه تحت محاصره شدید اقتصادی قرار گرفتند، این حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بود که بنی هاشم و سایر یاوران اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را از گرسنگی و فشار نجات داد. جاسوسان در این ایام مراقب بودند مبادا کسی خواروبار و خوراکی به شعب مذکرو ببرد؛ ولی «حکیم بن حزام» برادرزادۀ حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و «ابو العاص بن ربیع» و «هشام بن عمر» از سرمایۀ حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) مقداری گندم و خرما بر شتری حمل کرده ، تا نزدیکی این دره می آوردند ، سپس افسار حیوان را دور گردنش می پیچیدند و رها می کردند.

اگر چه این حصر اقتصادی با برنامه ریزی گروهی از نیک اندیشان قریش درهم شکست و اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و هوادارانش بعد از سه سال تبعید و رنج از شعب ابی طالب بیرون آمدند؛ اما حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) آن چنان دارایی خویش را در این راه مصرف کرده بود که در خاتمۀ این وضع أسف بار گفت: از اموالم چیزی نمانده جز دو پوست که یکی را هنگام استراحت زیرانداز و دیگری را روانداز خود قرار می دهیم. به علاوه، این حبس توأم با آزار و شکنجه چنان بر روح و روان حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) اثر گذاشت که سلامتی وی را در مخاطره افکند و چندی بعد بر اثر بیماری درگذشت.(1)

«زید بن حارثه » از افرادی بود که او را در ردیف اسیران به عنوان فروش به بازار عکافا آوردند. برادرزادۀ حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، «حکیم بن حزام» وی را از برده فروشان شام خرید و به مکه آورد و به عمه خود حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) فروخت، این واقعه در زمان جاهلیت روی داد . وقتی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به افتخار همسری رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) درآمد، زید را به رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بخشید، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هم او را از قید بندگی آزاد ساخت و به فرزندی گرفت، رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) به زید علاقه وافر داشت و «زینب بنت جحش» را که دختر عمۀ خودش بود و خواستگارانی بسیار داشت، به عقد ازدواج زید درآورد.(2)

ص: 308


1- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه ، ح 2، ص 211؛ ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 374.
2- . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، ج 8، ص 336؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 2، ص 225؛ ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 3، ص 28 .

رحلت و بعد از آن

ماه بعد از محاصرۀ شدید اقتصادی در شعب ابی طالب، و در سال دهم بعثت رسول اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم) حامی صادق و همسر فداکار خود، حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را از دست داد و چون چند روزی قبل از آن حضرت ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) نیز به سرای باقی شتافته بود، این سال را «عام الحزن» نامیدند. رحلت ایشان در دهم رمضان این سال برای اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ضایعه ای اندوهناک بود و بعد از این رویداد أسف بار خانه نشین گردید و کمتر از منزل بیرون می آمد.(1)

پیکر پاک این بانوی عالیقدر بعد از تشریفات شرعی در قبرستان «حجون » که امروزه به «مزار معلی» معروف گردیده است ، دفن گردید، در سال 727 ه مسلمانان بر این مرقد منور، بارگاهی بنا کردند؛ ولی متأسفانه در 1344 ه توسط فرقه ضالۀ وهابی تخریب گردید. بعد از حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) همسرانی برگزید ؛ ولی هیچ کدام نتوانستند جای وی را بگیرند.

ماه ها بعد از فوت این زن، خواهرش «هاله» به مدینه آمد ، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به محض شنیدن صدای او، به یاد خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) افتاد و با اشتیاق به او خوش آمد گفت، عایشه که ناظر این ماجرا بود نتوانست خود را کنترل کند و از حسادت زنانه گفت : همیشه با حسرت و درد از عجوزه ای یاد می کنی، در حالی که او سال ها است مرده و خداوند بهتر از وی را نصیب شما نموده است. نبی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با آن خوی ملکوتی ، سعه صدر و شکیبایی نتوانست در برابر این یاوه گویی و عبارات سخیف خاموش بماند و ضمن این که آثار رنجیدگی در سیمای مبارکش آشکار گردیده بود، فرمود:

«صدَّقتنی اذ کذّبتم و آمّنتُ بی اذ کَفَرتم؛(2) او هنگامی که شما مرا تکذیب می کردید، مورد تأیید و تصدیق قرار داد و هنگامی که کافر بودید، به من ایمان آورد.»

ص: 309


1- ، طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص 63- 62؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 19، ص 21؛ حائری، جعفر، خدیجه بنت خویلد، ص 91.
2- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ح 2، ص 72؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16 ، ص 8.

عایشه افزوده است: همواره با یاد خدیجه به پیشگاه رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) تقرب پیدا می کردم.

روزی بانویی به محضر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمد که از سوی آن رحمت عالمین مرود لطف و احسان قرار گرفت. وقتی او رفت، عایشه علت این همه مهربانی را در حق وی جویا گردید. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: این زن در زمان حیات خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به خانۀ ما می آمد و در ایمان و وفاداری به میثاق و عهد خویش استوار بود. هر گاه اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گوسفندی را ذبح می کرد، می فرمود: از گوشت آن برای دوستان خدیجه بفرستید؛ زیرا من به آشنایان او علاقه دارم . حتی در هنگام فتح مکه رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مسیر را به گونه ای تعیین فرمودند که از کنار مزار حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) عبور نمایند.(1)

کتابنامه

1. آیتی، محمّدابراهیم ، تاریخ پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله وسلم)، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1369ش.

2. ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد (م 656 ق)، تحقیق: محمّد ابوالفضل ابراهیم ، قاهره: داراحیا الکتب العربیه، 1378ق.

3. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، تهران: المکتبه الاسلامیه، [بی تا].

4. ، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر ، 1399ق.

5. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر ، 1386ق.

6. ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی (م 588 ق)، مناقب آل ابی طالب، تحقیق: گروهی از اساتید نجف اشرف، نجف: المکتبة الحیدریة، 1376 ق.

7. ابن صباغ مالکی، علی بن محمّد، الفصول المهمّة فی معرفة احوال الائمّة، نجف: مطبعه العدل، [بی تا].

ص: 310


1- . ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 18، ص 108؛ محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ح 2، ص 206؛ عالمی، محمّدعلی، پیغمبر و یاران، ح 2، ص 253؛ دائره المعارف تشیع ، ج 7، ص 98.

1. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، تهران: مکتبه الصدر ، 1355 ق.

2. ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب اسحاق (م 284 ق)، تاریخ یعقوبی، ترجمه: محمّدابراهیم آیتی، تهران: انتشارت علمی و فرهنگی ، چاپ ششم، 1371ش.

3. اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی (م 692 ق)، کشف الغمّة فی معرفة الأئمّة، تبریز: مکتبۀ الهاشمی ، 1381ق.

4. اعتماد السلطنه، محمّدحسن خان، خیرات حسان، تهران: [بی نا]، [بی تا].

5. بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمن (م 1419 ق)، زینب بانوی کربلا، ترجمه: سید رضا صدر، قم: دفتر انتشارت اسلامی ، 1361 ش.

6. حایری، شیخ جعفر، خدیجه بنت خویلد، [بی تا]، قم: [بی نا].

7. خراسانی، محمّدهاشم، منتخب التواریخ، تهران: کتابفروشی محمّدحسن علمی، [بی تا].

8. دایرةالمعارف تشیّع، زیرنظر: احمد صدر حاج سیّد جوادی، کامران فانی و بهاءالدّین خرّمشاهی، تهران: نشر شهید سعید محبّی، 1378.

9. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، تهران: دانشگاه تهران، چاپ جدید، 1377ش.

10. رحیمیان، غلامعلی، مادر نمونه اسلام، قم: انتشارات امیر، 1346 ش.

11. رفعت باشا، ابراهیم، مرآة الحرمین، ترجمه: هادی انصاری، تهران: مشعر، 1377ش.

12. رهنما، زین العابدین، پیامبر، دورۀ سه جلدی، تهران: کتاب های جیبی، 1345ش.

13. سبحانی، جعفر، سیمای فرزانگان، قم: مؤسسۀ امام صادق (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) 1375ش.

14. ، فروغ ابدیت، قم: بوستان کتاب، چاپ هشتم ، 1372ش.

15. سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی (م 654 ق) ، تذکرة الخواص من الامه بذکر خصائص الائمه، نجف: منشورات المطبعه الحیدریه، 1383ق.

شیخ طوسی، ابوجعفر محمّد بن حسن (م 460 ق)، الامالی، قم: انتشارات

ص: 311

1. دارالثقافیة،1414ق.

2. طبرسی، فضل بن حسن (م 548 ق)، اعلام الوری باعلام الهدی، تهران: دار الکتب الاسلامیه، [بی تا].

3. ، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، بیروت: [بی نا]، 1988 م/ 1408ق.

4. عالمی، محمّدعلی ، پیغمبر و یاران، قم: بصیرتی، 1346ش.

5. علی دخیّل، علی محمّد، زنان بزرگ اسلام (خدیجه)، ترجمه: فیروز حریرچی، تهران: امیرکبیر، 1364ش.

6. قزوینی، سید محمّد کاظم، فاطمة الزهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) از ولادت تا شهادت، ترجمه: علی کرمی ، قم: نشر مرتضی، 1377ش.

7. کمالی، محمّدتقی، شکوه زندگی، قم: انتشارات امید، [بی تا].

8. مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن (م 1351 ق)، تنقیح المقال فی علم الرجال، تهران: جهان، [بی تا].

9. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق.

10. محدث قمی، شیخ عباس (م 1359 ق)، سفینة البحار، تحت اشراف علی اکبر الهی خراسانی، مشهد: آستان قدس رضوی ، 1416ق.

11. محدث قمی، شیخ عباس (م 1359 ق)، کحل البصر فی سیرة سیّد البشر، بیروت: مؤسسة الوفاء، 1404 ق.

12. محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، [بی نا] ، [بی جا] .

13. مسعودی، علی بن حسین (م 346 ق)، مروج الذهب ومعادن الجوهر، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، تهران: علمی و فرهنگی، 1370ش.

14. مطهری، مرتضی، سیری در سیرۀ نبوی، تهران: انتشارات صدر، چاپ دوم، 1364ش.

ص: 312

1. معروف حسنی، سید هاشم (م 1404 ق)، زندگانی دوازده امام، ترجمه محمّد رخشنده، تهران: امیر کبیر، 1376 ش.

2. مؤسسه البلاغ، عالم المراة (ام المومنین الکبری)، تهران: مؤسسه البلاغ، 1423ق.

3. موسوی گرمارودی، سید محمّدصادق، آخرین پیام آور، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1381ش.

ص: 313

57- مقام حضرت خدیجه(سلام علیه) در پیشگاه خدا و رسول اکرم(صلی الله علیه وآله و سلم)

اشاره

57

مقام حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در پیشگاه خدا و رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)(1)

علی امامی

چکیده

شرح حال و فضائل معنوی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با استناد به منابع مهم حدیثی و تاریخی است. از دیدگاه نویسنده: خداوند متعال بارها موقعیت و مقام خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را از طرق گوناگون آشکار نموده و از منزلت رفیع او در درگاه الهی پرده برداشته است که به

نمونه هایی اشاره می شود: 1 . سلام خاص الهی: بارها سلام سفارشی و مؤکّد ربوبی توسط جبرئیل به محضر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) رسیده است. 2 . فرستادگان ویژه الهی: هنگامی که وضع حمل آن بانو نزدیک گشت ، به زنان قریش و بنی هاشم پیغام داد که مرا در این امر یاری نمایید، ولی آنان پاسخ دادند: ای خدیجه! چون تو در ازدواجت از سخنان ما سرپیچی نمودی و محمّد یتیم را به همسری بر گزیدی، ما نیز تو را یاری نمی کنیم. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از این جواب سخت غمگین گشت. در این هنگام چهار زن همانند زنان بنی هاشم وارد شدند در حالی که خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از دیدن آنان هراسان بود ، یکی از آن چهار زن به خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

گفت: غمگین مباش، پروردگارت ما را برای یاری تو فرستاده است. ما خواهران و یاوران تو هستیم ... . 3 . در قصری از بهشت: قبل از رحلت خدیجه کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ)، خداوند متعال بارها توسط پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از جایگاه ویژة خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در بهشت خبر داد.

کلیدواژه: خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، فضایل معنوی، سلام الهی، وضع حمل، جبرئیل، قصر بهشتی.

ص: 314


1- مبلغان، شمارۀ 71 (مهر و آبان 1384)، ص 70 - 72.

امشب دل تنگ مرا اشکم

روایت می کند

امشب خدیجه با تو ای اسماء وصیت می کند

اسماء بهار عمر من امشب

به پایان می رسد

زهرا سرش بر سینه ام من بر

لبم جان می رسد

اسماء ببر از من پیام بر

خاتم پیغمبران

بر گو کنار تربتم امشب بیا

قرآن بخوان

در سال دهم بعثت دو حادثۀ دردناک و جانسوز بر پیغمبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وارد گشت، چنان که در تاریخ آمده است: «وَردَ عَلَی رَسولِ اللّه أمْران شدیدانِ عَظیمانِ وَجَزَعَ جَزَعاً شدیداً؛ دو امر بزرگ و سخت بر پیامبر وارد شد به گونه ای که فریاد و ناله شدید حضرت بلند شد.» آن دو امر یکی رحلت جانسوز ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) بود که در 26 رجب سال دهم بعثت و یا هفتم رمضان، همان سال واقع شد، و دیگری وفات یار فداکار آن حضرت، خدیجه کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ) بود، که در دهم رمضان همان سال اتفاق افتاد.

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را با دستان خویش در محلّی به نام «حجون» (قبرستان ابوطاب فعلی) دفن نمود. او به قدری از این دو حادثه غمناک بود که از خانه کمتر بیرون می آمد و در واقع خانه نشین شده بود و به همین جهت آن سال را، «عامُ الحُزْن» و سال غصّه و غم نامگذاری نمود.(1) علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) در رثای آن دو بزرگوار چنین فرمود : «ای چشمان من! آفرین بر شما! بر آن دو رفته ای که دیگر مانندشان را نمی بینند؛ بر بزرگ بطحاء و بر بانوی بانوان؛ آن نخستین کسی [از زنان] که نماز گذارد، بر آن زن پیراسته و خجسته ای که خداوند او را پاک داشت و برتری اش داد، اشک بریزید. مرگ این دو، روز را بر من تاریک ساخته و از این پس، شب ها را در اندوه و سوگ آن دو سر می کنم. آن دو در

ص: 315


1- . ر. ک: محدث قمی، شیخ عباس، منتهی الامال، ج1، ص36 .

برابر ستمکاران به دین ، آیین محمّد را یاری کردند و پاس پیمان خویش داشتند.»(1)

آن چه در پیش رو دارید، نگاهی است گذرا، به مقامات خدیجه کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ)، بانوی فداکار و صبور اسلام، در پیشگاه الهی و نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم).(2)

ضرورت بیان فضا ئل زنان شایسته

قرآن بر خلاف تصور برخی افراد که فقط مردان را الگوی افراد و جامعه می دانند، آن جا که می خواهد الگوها و اسوه ها را معرّفی کند ، در کنار اسوه بودن حضرت ابراهیم (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) و پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، الگوها و نمونه هایی از زنان وارسته و هم چنین زنان گمراه را نیز به جامعه و مؤمنان معرّفی می نماید، از جمله می فرماید :

(وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِّلَّذِینَ ءَامَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیتًا فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ * وَ مَرْیمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِن رُّوحِنَا وَ صَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَ کُتُبِهِ وَ کَانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ؛(3)

خداوند برای کسانی که کافر شدند ، به همسر نوح و همسر لوط مثل زده است، که آن دو تحت سرپرستی دو بنده از بندگان صالح ما بودند ؛ ولی به آن دو خیانت کردند و ارتباط با این دو [پیامبر] در برابر خداوند سودی به حالشان نداشت و به آنها گفته شد: وارد آتش شوید همراه کسانی که وارد می شوند. و خداوند برای مؤمنان به همسر فرعون مثل زده است، در آن هنگام که گفت: پروردگارا! خانه ای برای من نزد خودت در بهشت بساز و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایی بخش! و هم چنین به مریم دختر عمران که دامان خود را پاک نگه داشت و ما از روح خود در آن دمیدیم و او کلمات پروردگار و کتاب هایش را تصدیق کرد و از مطیعان فرمان خدا بود).

آیات فوق نشان می دهد که زنان بزرگ نه تنها الگو و اسوه برای زنان می باشند،

ص: 316


1- . بیهقی نیشابوری، محمد بن حسن، دیوان امام علی، ص360.
2- . قابل ذکر است که در شمارۀ 59 مجله مبلّغان بخش اول مقاله، تحت عنوان «فضائل خدیجه کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ) » بیان ، و اکنون در بخش دوم، مقامات آن حضرت بیان می شود.
3- . تحریم: 11 - 12.

بلکه مثال و نمونه برای کل جامعه می باشند. در همین راستا بیان فضائل و مقامات خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) می تواند برای کل جامعۀ اسلامی راهگشا باشد و الگوی زیبایی برای جامعۀ ایمانی قرار گیرد؛ چرا که به شهادت پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از کامل ترین زنان و بهترین الگوهایی است که فضائل و مقامات او به حد کمال رسیده است.

این معنی را رسول اعظم9 با بیانات مختلفی مطرح نموده است . در یک جا فرمود: «خَیْرُ نِساءِ العالَمین مَرْیَمُ ، آسِیةُ ، خَدیجَةُ وَفاطِمَةُ؛(1) برترین زنان عالم، مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه هستند.» در جای دیگر فرمود: «إنَّ اللّهَ اخْتارَ مِنَ النِّساءِ أرْبَعاً: مَرْیَمَ وآسِیَّةَ وخَدیجَةَ وفاطِمَةَ؛(2) به راستی خداوند از زنان عالم چهار زن بر گزید: مریم، آسیه، خدیجه، و فاطمه.

ریشۀ مقامات و فضائل خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

قطعاً فضائل و مقامات حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بدون اسباب و علّت نمی تواند باشد. عقل و عنایات و الطاف الهی، ریشۀ فضائل و مقامات او است.

در کلمات برخی موّرخان به این جملات برمی خوریم: «کانَتْ خَدیجَةُ إمْرَأةً عاقِلَةً شَریفَةً مَع ما أرادَ اللّهُ بِها مِنَ الکرامَةِ وَالْخَیْرِ وَهِیَ یَوْمَئذٍ أفْضَلُهُمْ نَسَباً وَأعْظَمُهُم شَرَفاً وَأکْثَرُهُمْ مالاً؛(3) خدیجه با آنچه خداوند از بزرگی و خیر که نسبت به او اراده کرده بود، بانوی خردمند شریفی بود . او در آن دوران از برترین افراد در نسب و بزرگ ترین شخصیت در شرف و ثروتمندی بود.»

ایمان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و انتخاب او به عنوان همسر آینده، در کنار درایت و لطف الهی نقش تعیین کننده ای در فضائل و مقامات خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) دارد.

جالب این است که راهب نصرانی این مسئله را قبل از رسالت اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و ازدواج او با خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به خوبی پیش بینی کرد، که اگر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) پیغمبر9 را رها نکند، به مقامات و

ص: 317


1- . شیخ صدوق، محمّد بن علی، الخصال، باب الخصال اربعه، ج1، ص 96.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص2، ح4.
3- . دیار بکری، حسین بن محمّد، تاریخ خمیس، ج1، ص263.

فضائل عظیمی دست خواهد یافت؛ آن جا که به میسره غلام خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) گفت:

«یا مَیْسَرَةُ إقْرَأ مَوْلاتَکَ مِنّی السّلام وَاعْلِمْها آنها قَدْ ظَفَرّتْ بِسَیِّدِ الاَنامِ، وَأنَّهُ سَیَکونُ لَها شَاْنٌ مِنَ الشَّاْنِ وتَفْضُلُ عَلی سائِرِ الخاصِّ والْعامِ وَاحْذَرْها أنْ تَفوتَها القربَ مِنْ هذا السَّیِد فَإنَّ اللّهَ تعالی سَیَجْعَلُ نَسْلَها مِنْ نَسْلِهِ وَیَبْقی ذِکْرُها إلی آخِرِ الزَّمانِ؛(1)

ای میسره! به خانم و مولای خود سلام مرا برسان و به او اعلام کن که به آقای مردم [حضرت محمّد] دست یافته است. و به زودی برای او (خدیجه ) شأن و جایگاهی خواهد بود و بر تمامی خاص و عام برتری می یابد و بترسان او را از این که نزدیک شدن به این آقا (محمّد) را از دست بدهد؛ زیرا خداوند بلند مرتبه به زودی نسل او را از نسل محمّد قرار خواهد داد و نام [نیکش] تا آخر الزمان خواهد ماند.»

این پیش بینی نشان می دهد که در کتب آسمانی گذشته و یا در بیانات انبیا، کاملاً مقام و منزلت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بیان شده بود، از این رو راهب نصرانی به خوبی و با دقّت تمام آن را بیان و پیش بینی کرد. و جالب تر این که زنان قریش از جمله صفیّه دختر عبدالمطلب در شب ازدواج خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و جشن عروسی او نیز به این امر اشاره کرد که:

«یا خَدیجَةُ! لَقَدْ خَصَصْتَ هذه اللَّیْلَةَ بِشَیءِ ما خَصَّ بِهِ غَیْرُکَ، وَلا نالَهُ سِواکَ مِنْ قَبائِلِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ، فَهَنیئاً لَکِ بما أوتِیتَهُ وَوَصَلَ إلَیکِ مِنَ العِزِّ والشَّرَفِ؛(2) ای خدیجه! در این شب به چیزی اختصاص یافتی که هیچ کس غیر از تو بدان دست نیافته است، و جز تو از قبائل عرب و عجم به آن نرسیده است ، پس گوارایت باد به آنچه به تو داده شد و از عزّت و بزرگی به تو رسید.»

البته خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) هم به خوبی برای استقبال از این مقام و منزلت سرمایه گذاری نمود. در آغاز ، تمام اموال و هستی خویش را تقدیم محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) نمود. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به عمویش ورقه گفت: «این اموال را بگیر و نزد محمّد ببر و به او بگو همۀ این اموال هدیه است برای او و ملک او می باشد، هر گونه خواست در آن تصرف نماید، و به او بگو که تمام اموال و

ص: 318


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص44.
2- . همان، ص 71، ذیل صفحه .

برده های من، و تمامی کنیزها و آنچه در تحت تصرّف من است، به محمد (صلی الله و اله وسلم) هبه کردم، به خاطر احترام و تجلیل از او . پس ورقه بین زمزم و مقام (ابراهیم) ایستاد و با صدای بلند اعلام کرد: ای گروه عرب! خدیجه شما را شاهد گرفته است بر این که خود و مالش، و بردگان و کنیزان و خادمان، و چهار پایان و مهریه و هدایای او همه برای محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) است، و این هدیه به خاطر تجلیل و تعظیم از او و به جهت علاقه به او است، شما نیز بر این امر شاهد باشید.» و بعد از بعثت پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با ایمان خویش ، مقامات و فضائل خود را بیمه نمود.

الف مقام خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در پیشگاه الهی

اشاره

خداوند متعال بارها موقعیت و مقام خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را از طرق گوناگون آشکار نموده، و از منزلت رفیع او در درگاه الهی پرده برداشته است که به نمونه هایی اشاره می شود

1 . سلام خاص الهی

بارها سلام سفارشی و مؤکّد ربوبی توسط جبرئیل به محضر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) رسیده است. ابو هریره نقل کرده است که : «أتی جَبْرَئیلُ النَّبیَّ9، فَقالَ: هذِهِ خَدیجَةُ قَدْ أتَتْکَ مَعَها إناءٌ مُغطّی فیه إدامٌ أوْ طَعامٌ أوْ شَرابٌ فَإذا هِیَ أتَتْکَ فَاقْرَأ3 مِنْ رَبِّها، وَمِنِّی السَّلام ؛(1) جبرئیل نزد پیامبر آمد و گفت: خدیجه همراه با ظرفی سر پوشیده که در آن خورشت یا غذا یا نوشیدنی است نزد تو می آید، پس هر گاه آمد، سلام پروردگارش و سلام من را به محضر او برسان.»

در روایت دیگری می خوانیم :

«إن جَبْرَئیلَ أتی النَّبِیَّ9 فَقالَ إقْرَءْ خَدیجَةَ مِنْ رَبِّها السَّلامَ فَقالَ رَسولُ الله (صلی الله علیه و اله وسلم) : یا خَدیجَةُ هذا جَبْرَئیلُ یُقْرِئُکَ مِنْ رَبِّکِ السلامَ، قالَتْ خَدیجَةُ : اللّه السَّلامُ وَمِنْهُ السَّلامُ وَعَلی جَبْرئیلَ السَّلامُ؛(2)

به حقیقت جبرئیل نزد پیامبر آمد پس گفت: به خدیجه از طرف پروردگارش سلام برسان،

ص: 319


1- . همان، ص8، به نقل از مسند احمد بن حنبل .
2- . همان ، ص 11، روایت ابن هشام. و ر. ک: ص 8.

پس حضرت فرمود: ای خدیجه این جبرئیل است که از طرف پروردگارت سلام می رساند. خدیجه گفت : خدا سلام است و سلام [و سلامتی] از او است و بر جبرئیل سلام باد.»

امّا سلام سفارشی جبرئیل علاوه بر آنچه که در ضمن روایات قبلی اشاره شد در روایت دیگری با سند صحیح از طریق بزرگان روات شیعه، به این صورت نقل شده است:

«عَنْ زُرارة وَحَمْران بنِ أعْیَنْ وَمحمّد بن مُسْلِمْ عَنْ أبی جَعْفَر7، قالَ: حَدّثَ أبو سَعید الخِدِری أنَّ رَسولَ اللّه قال: إنَّ جَبْرَئیلَ أتانی لَیْلَةً اُسری بی فَحینَ رَجَعْتُ قُلْتُ: یا جَبْرَئیلُ هَلْ لَکَ مِنْ حاجَةِ؟ قالَ: حاجَتی أنْ تَقْرَءَ عَلی خَدیجَةَ مِنَ اللّهِ وَمِنِّی السّلامَ وَحَدَّثَنا عِنْدَ ذلِکَ آنها قالَتْ حینَ لَقِیَها نَبیُّ اللّه فَقال الَّذی قالَ جَبْرَئیلُ فقالَتْ : إنَّ اللّه هُوَ السَّلامُ وَ مِنْهُ السَّلامُ وَإلَیْهِ السَّلامُ وَعَلَی جَبْرَئیلَ السَّلامُ؛(1)

امام باقر (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) به زراره و حمران و محمّد بن مسلم چنین روایت کرد که ابو سعید خدری نقل کرد که رسول خدا فرمود: آن شبی که در معراج بودم، به هنگام بازگشت جبرئیل نزد من آمد. به جبرئیل گفتم: ای جبرئیل! آیا حاجتی داری؟ پاسخ داد : حاجت من این است که از طرف خدا و من به خدیجه سلام برسانی. و نقل کرد که: چون رسول خدا پیغام جبرئیل را به خدیجه رسانید، خدیجه پاسخ داد : همانا خدا سلام است و سلام [و سلامتی] از او است و سلام به سوی او است و بر جبرئیل سلام باد.»

2 . فرستادگان ویژۀ الهی

هر کس در مسیر الهی حرکت کند، خداوند هرگز او را رها نکرده و تنها نخواهد گذاشت. نمونۀ بارز آن سرگذشت خدیجه کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ) است: «هنگامی که وضع حمل آن بانو نزدیک گشت ، به زنان قریش و بنی هاشم پیغام داد که مرا در این امر یاری نمایید، ولی آنان پاسخ دادند: ای خدیجه! چون تو در ازدواجت از سخنان ما سرپیچی نمودی، و محمّد یتیم را به همسری بر گزیدی، ما نیز تو را یاری نمی کنیم. خدیجه از این جواب سخت غمگین گشت. در این هنگام چهار زن همانند زنان بنی هاشم وارد شدند؛ در

ص: 320


1- . همان، ج18 ، ص385، ح90.

حالی که خدیجه از دیدن آنان هراسان بود . یکی از آن چهار زن به خدیجه گفت: غمگین مباش، پروردگارت ما را برای یاری تو فرستاده است. ما خواهران و یاوران تو هستیم. من ساره هستم ، این آسیه، دختر مزاحم رفیق بهشتی تو است و این هم مریم، دختر عمران است و این یکی کلثوم، خواهر موسی بن عمران است. خدا ما را برای کمک به تو فرستاده است تا یاور و پرستار تو باشیم.»(1) راستی که باید گفت: «ألَیْسَ اللّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ؛(2) آیا خداوند برای [حمایت و دفاع از] بنده اش کافی نیست؟»

3 . کفن بهشتی

خدیجه کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ) در لحظات احتضار «اسماء بنت عمیس» را به نزد خویش طلبید و در مورد دخترش فاطمۀ زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) به او سفارشاتی کرد. آن گاه فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را نزد اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) واسطه قرار داد که از رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) خواهش کند تا یکی از لباس های خود را کفن خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) قرار دهد. وقتی فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نزد پدر رفت و درخواست مادر را مطرح کرد، اشک از چشمان حضرت جاری گشت، چیزی نگذشت که جبرئیل نازل شد در حالی که کفنی از بهشت همراه خویش داشت که خداوند آن را برای خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) فرستاده بود.(3)

آری انسانی که تمام ثروت خویش را دو دستی در راه خدا تقدیم نموده است، در پیشگاه الهی این عظمت را پیدا می کند که خداوند کفن بهشتی برای او بفرستد، و این گونه از ایثار و انفاق او تقدیر به عمل آورد.

4 . در قصری از بهشت

قبل از رحلت خدیجه کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ)، خداوند متعال بارها توسط پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از جایگاه ویژۀ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در بهشت خبر داد، از جمله عکرمه از ابن عباس نقل می کند که رسول اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم) فرمود : «اَفْضَلُ نِساءِ أهْلِ الجَنَّةِ خَدیجَةُ بِنْتُ خویلدْ، وَفاطِمَةُ بِنْتُ محمّد وَمَرْیَمُ ابْنَتَ

ص: 321


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص80 و ج43، ص2 - 4؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص 475 .
2- . زمر، 36.
3- . به نقل از واعظ محترم جناب آقای یثربی.

عِمْرانَ وَآسِیَةُ بَنْتُ مزاحِمْ؛(1) بهترین زنان بهشت اینان اند: خدیجه دختر خویلد ، فاطمه دختر محمّد و مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم، همسر فرعون.»

و از عبد اللّه جعفر نقل شده است که رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: «أمِرْتَ أنْ أُبَشِّرَ خَدیجَةَ بِبَیْتٍ مِن قَصَبٍ لاصَخَبَ فیهِ ولا نَصَبَ؛(2) دستور داده شده ام که خدیجه را به خانۀ طلایی که در آن زحمت و خصومت وجود ندارد، بشارت دهم.» همین مضمون نیز از عبد اللّه بن ابی اوفی از رسول اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم) نقل شده است.(3)

آن گاه که رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در حال احتضار قرار گرفت، فاطمه زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) در بارۀ جایگاه آن حضرت در قیامت پرسش هایی کرد، از جمله پرسید: «أیْنَ والِدَتی خَدیجَةُ؛ [در آن روز] مادرم خدیجه کجا است؟» حضرت فرمود : «فی قَصْرٍ لَهُ أرْبَعَةُ أبْوابٍ إلی الجَنَّةِ؛(4) [خدیجه] در قصری است که چهار درب به سوی بهشت دارد.»

ب منزلت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در نزد پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)

اشاره

هر گاه انسانی در پیشگاه الهی از چنان مقامی برخوردار باشد، نگفته پیدا است که در نزد پیامبر خدا (صلی الله و آله وسلم) نیز دارای منزلتی است رفیع؛ چنان که تاریخ نیز گواهی می دهد که محبوب ترین همسران پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نزد او، خدیجه کبری 3 بود.(5)

حضرت 24 سال با حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) زندگی کرد و تا زنده بود به احترام او همسر دیگری اختیار نکرد.

«جان دیون پورت انگلیسی» می گوید: «با وجود این که خدیجه در چنان سن و سال [بالایی] بود و به حسب قائده بایستی زیبایی دوران جوانی خود را از دست داده باشد ، با

ص: 322


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص 2؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج5، ص 437؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج4، ص 1821.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج16، ص7، ح 12 .
3- . همان ، ص 7.
4- . همان، ج 22، ص 510.
5- . همان.

این حال محمّد تا آخرین دقیقه حیات خدیجه، نسبت به او وفادار ماند و تا زنده بود همسر دیگری اختیار نکرد .»(1)

بعد از رحلت آن بانوی گرامی نیز پیامبر 9 او را فراموش نکرد و دائماً به یاد او بود، که به نمونه هایی اشاره می شود.

1 . یاد خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

«عَنْ عائِشَةَ: کانَ رَسولُ اللّه 9 لایَکادُ یَخْرُجُ مِنَ الْبَیْتِ حَتّی یَذکُرَ خَدیجَةَ فَیحْسُنَ الثَّناءَ عَلَیْها وَالاسْتَغْفارَ لَها. فَذَکَرَها ذاتَ یَومٍ فَحَمَلَتْنی الْغَیرَةُ فَقُلْتُ عَوَّضَکَ اللّهُ مِنْ کَبیرَةِ السِّنِّ قالَتْ فَرَأیْتُ رَسولَ اللّهِ غَضِبَ غَضَباً شَدیداً ؛

عایشه گوید: رسول خدا9 از خانه بیرون نمی رفت، مگر این که خدیجه را به نیکی یاد می کرد و برای او استغفار می نمود. روزی از او یاد کرد، من حسد بردم و گفتم: خداوند جایگزین آن پیرزن به تو عطا کرده است ! پیامبرشدیداً خشمگین شد .»

و ادامه می دهد که رسول خدا فرمود: «خَدیجَةُ وَأیْنَ مِثْلُ خَدیجَةَ، صَدَّقَتْنی حِینَ کَذَّبَنی النَّاسُ وَوَازَرَتْنی عَلی دینِ اللّهِ وَأعانَتْنی بِمالِها؛ (2) خدیجه ! و کجا است مثل خدیجه؟ او مرا تصدیق کرد، آن گاه که مردم مرا تکذیب نمودند و با مال خود مرا بر دین خدا کمک و یاری کرد.»

این قضیه بارها تکرار شده است ؛ از جمله روزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم) در جمع همسران خویش حضور داشت و از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) یاد نمود و در فراق او گریست. عایشه گفت: بر پیرزن سرخ روی از تیره بنی اسد می گریی؟ رسول خدا فرمود:

«صَدَّقَتْنی اِذا کَذَّبْتُمْ وَ آمَنَتْ بی اِذْ کَفَرْتُمْ وَ وَلِدَتْ لی اِذْ عَقِمْتُمْ. قالَتْ عائِشَةُ: فَما زِلْتُ اَتَقَرَّبُ اِلی رَسُولِ الله (صلی الله علیه و اله وسلم) بِذِکْرِها؛(3) خدیجه روزی که شما مرا تکذیب کردید،

ص: 323


1- . دیون پورت، جان، عذر تقصیر به پیشگاه محمّد و قرآن ، ص 25 .
2- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج1، باب خاء ، ص 380 ؛ شوشتری، محمّدتقی تستری، قاموس الرجال، ج10، ص 432 .
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 8؛ اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج2، ص 131.

تصدیق نمود و روزی که کفر ورزیدید، او به من ایمان آورد و فرزند برای من آورد و شما نازا بودید. عایشه اضافه می کند: همیشه این گونه بود که من با بیان خوبی های خدیجه به پیامبر خدا تقرّب می جستم .»

2 . اظهار محبّت به دوستان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

از آن جا که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) شدیداً به خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) محبّت و ارادت داشت، نسبت به دوستان و آشنایان او نیز اظهار محبّت و دوستی می کرد . به همین جهت هنگام ذبح قربانی می فرمود: از گوشت آن برای دوستان خدیجه نیز ببرید؛ چرا که «إنّی لَأُحِبُّ حَبیبَها؛(1) من دوستان خدیجه را نیز دوست می دارم.»

و نیز روایت شده روزی پیرزنی بر پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وارد شد، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) او را مورد لطف و مهربانی قرار داد، پس از رفتن او عایشه علّت آن همه لطف را جویا شد، حضرت فرمود: این بانو در زمان خدیجه بر من وارد می شد.(2)

آری آن هایی که در راه خدا قدم برداشتند و تلاش خود را در مسیر او قرار دادند، هرگز از یادها و خاطره ها نمی روند.

هرگز نمیرد آن که دلش زنده

شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام

ما

به همین جهت به اعتراف عایشه، هرگز پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از یاد خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و گفتن مدح او خسته نشد. «قالَتْ: کانَ رَسولُ اللّهِ إذا ذَکَرَ خَدیجَةَ لَمْ یَسْأَمْ مِنْ ثَناءٍ عَلَیْها وَاسْتِغْفارٍ لها ؛(3) عایشه گفت: رسول خدا همیشه این گونه بود که هر گاه خدیجه را یاد می کرد، از گفتن ثنای او و استغفار برای او خسته نمی شد.»

بحث را با این زبان حال پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم) در سوگ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به پایان می بریم:

یار شکسته

بال من، به حال من نظر نما

دلدار خسته

حال من، به جمع ما گذر نما

ص: 324


1- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعة.
2- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار ، ج1، ص 379 - 381.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 12.

بنگر به

سوز سینه ام، که سوزد از برای تو

سوزد دُخت

حزینه ام، به یاد آن وفای تو

کتابنامه

1. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، تهران: انتشارات اسماعیلیان.

2. ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه قرطبی (م 463 ق)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق: علی محمّد بجاوی، بیروت: دار الجیل، 1412 ق.

3. اربلی، علی بن عیسی (م 693 ق)، کشف الغمة فی معرفة الائمة7، بیروت: دار الاضواء، 1405 ق.

4. دیار بکری، حسین بن محمّد (معاصر)، تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس نفیس، بیروت: مؤسّسۀ شعبان.

5. شوشتری، محمّدتقی تستری (م 1415 ق)، قاموس الرجال فی تحقیق رواة الشیعة ومحدّثیهم، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، دوم، 1410 ق.

6. شیخ صدوق، ابوجعفر محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی (م 381 ق)، الخصال، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: نشر اسلامی، 1403 ق.

7. ، الأمالی، تهران: کتابچی، 1376.

8. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق.

9. محدث قمی، شیخ عباس (م 1359 ق)، سفینة البحار، تحت اشراف علی اکبر الهی خراسانی، مشهد: آستان قدس رضوی ، 1416ق.

10. ، منتهی الآمال، تهران: کتابخانه و مطبعه علمی، 1355ق.

11. محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، تهران: دارالکتب الاسلامیة، چاپ هفتم،1404 ق.

ص: 325

58- فضیلت خدیجه(سلام علیه) در گفتار بزرگان

اشاره

58

فضیلت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در گفتار بزرگان(1)

چکیده

شرح زندگانی و فضائل اخلاقی و معنوی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با استناد به سخنان اندیشمندان مسلمان و غیر مسلمان است. به عنوان نمونه: ابن سعد مورخ عرب از قول آدم7 چنین می گوید: «آدم در بهشت به حوا گفت یکی از مزایایی که خدا نصیب رسول اللّه کرد این بود که جفتی چون خدیجه نصیب او نمود و خدیجه پیوسته برای انجام رسانیدن مشیت خداوند به محمّد کمک می کرد ؛ در صورتی که حوا سبب گردید که من در بهشت بر خلاف ارادۀ خداوند رفتار نمایم .» امام حسین 7 در روز عاشورا در ضمن خطبه ای که خود را به دشمن معرفی می کرد ، فرمود: «شما را به خدا سوگند، آیا می دانید که جدۀ من خدیجه دختر خویلد است ؟» و نیز خطاب به دشمن فرمود: «آیا می دانید که من فرزند همسر پیامبر شما خدیجه هستم ؟»

کلیدواژه: حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، امام حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ)، امام سجاد7.

در روایات اسلامی که از طریق شیعه و اهل تسنن نقل شده و نیز در کلام بزرگان و اندیشمندان ، در شأن و مقام ارجمند ام المومنین حضرت خدیجه کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ) سخن فراوان و با تعبیرات گوناگون به میان آمده است . به گفتۀ صاحب مستدرک سفینة البحار: «فضائل حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) که در ابواب مختلف روایات آمده ، بیش از آن است که (قابل ) شمارش باشد.»(2)

ص: 326


1- گلستان قرآن، شمارۀ 95 (آذر 1380)، ص 31 32.
2- . محمّدی اشتهاردی، محمّد، حضرت خدیجه اسطورة ایثار و مقاومت، ص 186.

حاصل توجه به این روایات پی بردن به راز عظمت او و شناخت شایستگی های او است . از رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نقل است که:

«خیر نسائها خدیجة و خیر نسائها مریم ابنة عمران ؛(1) بهترین زنان دنیا خدیجه و مریم دختر عمران هستند.»

«خیرنساء العالمین مریم بنت عمران ، و آسیه بنت مزاحم ، و خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت محمّد؛(2) بهترین زنان جهانیان عبارت اند از: مریم دختر عمران ، آسیه دختر مزاحم ، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر حضرت محمّد.»

ابن عباس می گوید: روزی رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) چهار خط کشید. آن گاه پرسید : آیا می دانید این خط ها چیست ؟ گفتیم : خدا و رسولش داناتر است . فرمود:

«خیر نساء الجنة مریم بنت عمران ، و خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت محمّد، و آسیة بنت مزاحم امراة فرعون ؛(3) بهترین زنان بهشت ، مریم دختر عمران ، خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمّد و آسیه دختر مزاحم ، همسر فرعون است .»

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به عایشه که در حال برتری جویی به فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بود فرمود :

«او ما فاعلمت انّ اللّه اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران و علیا و الحسن و الحسین و حمزه و جعفرا و فاطمة و خدیجة علی العالمین ؛(4) آیا نمی دانی که خداوند، آدم ، نوح ، آل ابراهیم ، آل عمران ، علی، حسن ، حسین ، حمزه ، جعفر، فاطمه و خدیجه را بر جهانیان برگزید.»

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت : ای رسول خدا! این خدیجه است ، هر گاه نزد تو آمد ، بر او از سوی پروردگارش و از طرف من سلام برسان ، «و بشرها ببیت فی الجنة من قصب لاصخب و لانصب ؛(5) و او را به خانه ای از یک قطعه (زبرجد) در

ص: 327


1- . بخاری، محمّد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج 4، ص 164.
2- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 2، ص 720.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 13، ص 162و ج 16، ص 2.
4- . محمّدی اشتهاردی، محمّد، حضرت خدیجه اسطورة ایثار و مقاومت، ص 187، به نقل از: مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 37، ص 63.
5- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 438.

بهشت که در آن رنج و ناآرامی نیست مژده بده .»

«اربع نسوة سیدات سادات عالمهن مریم بنت عمران ، و آسیة بنت مزاحم ، و خدیجة بنت خویلد، و فاطمة بنت محمّد، و افضلهن عالما فاطمة ؛(1) چهار زن سرور زنان جهان خود می باشند، که عبارت اند از: مریم دختر عمران ، آسیه دختر مزاحم ، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمّد، و بهترین آنها در جهان فاطمه است .»

«حسبک من نساء العالمین مریم بنت عمران ، و خدیجة بنت خویلد، و فاطمة بنت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) و آسیة بنت مزاحم ؛(2) در میان بانوان دو جهان ، در فضیلت و کمال کافی است : مریم ، خدیجه ، فاطمه و آسیه.»

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم) در تفسیر آیۀ 28 مطففین : (عَینًا یشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ؛ همان چشمه بهشتی که مقربان از آن می نوشند)، فرمود: «المقربون السابقون ؛ رسول اللّه ، و علی بن ابیطالب و الائمة ، فاطمة و خدیجة .»(3)

روزی پیامبر 9 به علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) فرمود: «تو همسری مانند فاطمه داری که من چنان همسری ندارم . تو مادر زنی مثل خدیجه داری که من چنین مادرزنی ندارم .»(4)

روایت شده است روزی جبرئیل به حضور اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمد و جویای خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) شد. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) او را نیافت . جبرئیل گفت : «وقتی که او آمد، به او خبر برده که پروردگارش به او سلام می رساند.»(5)

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در چهل شبانه روز اعتزال از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) توسط عمار یاسر به خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) چنین پیام داد: «ان اللّه عز وجل لیباهی بک کرام ملائکته کل یوم مرارا؛(6) همانا خداوند

ص: 328


1- . محب الدین طبری، أحمد بن عبداللّه، ذخائر العقبی ، ص 44.
2- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 71 .
3- . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، ج 10، ص 320.
4- . محمّدی اشتهاردی، محمّد، حضرت خدیجه اسطورة ایثار و مقاومت، ص 190 ، به نقل از: مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 40، ص 68.
5- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 8.
6- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 72.

متعال به افتخار وجود تو هر روز به طور مکرر به فرشتگان بزرگش افتخار می کند.»

روزی رسول خدا9 در مسجد در حضور مردم در شأن حسن (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) و حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) مطالبی فرمود . از جمله چنین گفت : «ایها الناس الا اخبرکم بخیر الناس جدا و جده ؛ ای مردم ! آیا شما را خبر ندهم به بهترین انسان ها ازجهت جد و جده ؟» حاضران عرض کردند: «آری ، خبر بده !» فرمود : «الحسن و الحسین ، جدهما رسول اللّه وجدتهما خدیجة بنت خویلد؛(1) آنها حسن و حسین هستند که جدشان رسول خدا محمّد است وجدۀ آنها خدیجه دختر خویلد می باشد.»

در آن هنگام که پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) در بستر رحلت قرار گرفت ، حضرت زهرا 3 بسیار پریشان و گریان بود. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) را به وجود پربرکت مولاعلی 7 دلداری داد و در فرازی ضمن یاد از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) فرمود : «دل خوش دار که : ان علیا اول من آمن باللّه و رسوله من هذه الامة ، هو و خدیجة امک ؛(2) همانا علی نخستین شخص از این امت است که به ذات پاک خدا و رسولش ایمان آورد . او و خدیجه، مادر تو، اولین افرادی هستند که به اسلام پیوستند.»

پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بعد از وفات خدیجۀ کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ) همواره از خاطرات شیرین و ایثار آن بانوی گرامی به نیکی یاد می کرد و هر گاه به یاد او می افتاد، اشک فراق بر دیدگانش جاری می شد؛ از جمله روزی پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) در نزد چند از نفر از همسران خود بود . ناگاه سخنی از حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به میان آمد. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آن چنان آشفته و پراحساس شد که قطره های اشک از چشمانش سرازیر گشت .

عایشه به آن حضرت گفت : «چرا گریه می کنی ؟ آیا برای یک پیرزن گندمگون از فرزندان اسد، باید گریه کرد؟» اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در پاسخ به او فرمود: «صدقتنی اذ کذبتم ، و آمنت بی اذکفرتم ، و ولدت لی اذ عقمتم ؛(3) او هنگامی که شما مرا تکذیب می کردید ، تصدیق

ص: 329


1- . محمّدی اشتهاردی، محمّد، حضرت خدیجه اسطورة ایثار و مقاومت، ص 198، به نقل از: مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 302.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 22، ص 502.
3- . محمّدی اشتهاردی، محمّد، حضرت خدیجه اسطورة ایثار و مقاومت، ص 207.

کرد و هنگامی که کافر بودید، او به من ایمان آورد، و برای من فرزندانی آورد در حالی که شما نازا هستید.»

نیز روایت شده : روزی پیرزنی نزد رسول اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم) آمد. آن حضرت او را مورد لطف سرشار قرار داد. وقتی آن پیرزن رفت ، عایشه علت آن همه مهربانی به پیرزن را از پیامبر 9 پرسید. او در جواب فرمود: «انها کانت تاتینا فی زمن خدیجة ، و ان حسن العهد من الایمان ؛(1) این پیرزن در عصر زندگی خدیجه به خانۀ ما می آمد و از کمک ها و الطاف سرشار خدیجه برخوردار بود. همانا نیک نگهداری عهد و سابقه ، از ایمان است .»

و مطابق روایت دیگر عایشه گفت : «هرگاه پیامبر گوسفندی ذبح می کرد، می فرمود: از گوشتش برای دوستان خدیجه بفرستید. یک روز در این باره با آن حضرت سخن گفتم ، فرمود: «انی لاحب حبیبها؛ من دوست خدیجه را دوست دارم .»(2)

یاد خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در خواستگاری حضرت زهرا3

در جریان مراسم خواستگاری مولا علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) از حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) پس از آن که ام سلمه به همراه ام ایمن کنیز آزاد شده و برخی دیگر از همسران اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نزد وی رفتند تا او را در جریان درخواست امام علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) برای همسری با فاطمۀ الزهرا3 قرار بدهند، در بخشی از گفتار خود به حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) اشاره نمودند و آرزو کردند: ای کاش آن مادر یگانه در این مراسم حضور می یافت و می توانست در مراسم ازدواج جگرگوشه اش حاضر باشد .

تا سخن به نام خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) رسید ناگهان پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به صدای بلند شروع به گریستن نمود. سپس فرمودند: «خدیجة و این مثل خدیجة صدقتانی حین کذبنی الناس ، و وازرتنی علی دین اللّه و اعانتنی علیه بمالها، ان اللّه امر فی ان ابشر خدیجة ببیت فی الجنة من قصب لا صخب فیه و لانصب ؛(3) خدیجه ! کجا است همانند خدیجه ؟ در آن هنگام که مردم مرا تکذیب می کردند، او مرا تصدیق کرد، و او برای دین خدا با من همکاری و

ص: 330


1- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه ، ج 2، ص 206.
2- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 133.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 131.

همیاری نمود، و با ثروت خود مرا برای پیشبرد دین کمک کرد. خداوند متعال به من فرمان داده است که خدیجه را به داشتن خانه ای از یک گوهر در بهشت که رنج و ناآرامی در آن نیست مژده بدهم.»

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در احادیث معراج نبی

ابوسعید خدری می گوید: رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) فرمود: وقتی که در شب معراج ، جبرئیل مرا به سوی آسمان ها برد و سیر داد، هنگام مراجعت به جبرئیل گفتم : «آیا حاجتی داری ؟» جبرئیل گفت : «حاجت من این است که سلام خدا و سلام مرا به خدیجه برسانی .»

پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) وقتی که به زمین رسید، سلام خدا و جبرئیل را به خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) ابلاغ کرد. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) گفت : «ان اللّه هو السلام ، و منه السلام ، و الیه السلام ، و علی جبرئیل السلام ؛(1) همانا ذات پاک خدا سلام است ، و از او است سلام ، و سلام به سوی او باز گردد و بر جبرئیل سلام باد.»

گفتار انبیای الهی ، ائمه و اصحاب صدر اسلام

ابن سعد مورخ عرب از قول آدم7 چنین می گوید: «آدم در بهشت به حوا گفت یکی از مزایایی که خدا نصیب رسول اللّه کرد، این بود که جفتی چون خدیجه نصیب او نمود و خدیجه پیوسته برای انجام رسانیدن مشیت خداوند به محمّد کمک می کرد ؛ در صورتی که حوا سبب گردید که من در بهشت بر خلاف ارادۀ خداوند رفتار نمایم .»(2)

امام حسین 7 در روز عاشورا در ضمن خطبه ای که خود را به دشمن معرفی می کرد ، فرمود: «شما را به خدا سوگند، آیا می دانید که جدۀ من خدیجه دختر خویلد است ؟»(3) و نیز خطاب به دشمن فرمود: «آیا می دانید که من فرزند همسر پیامبر شما خدیجه هستم ؟»(4)

ص: 331


1- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 2، ص 133.
2- . ویرژیل گئورگیو، کنستانتین، محمّد پیامبری که از نو باید شناخت، ص 50.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 44، ص 318.
4- . همان ، ج 45، ص 6.

امام سجاد7 در مجلس شاهانۀ یزید در دمشق در خطبۀ معروف خود ، این چنین خود را معرفی می کند: «انا بن خدیجة الکبری ؛(1) من پسر خدیجه، بانوی بزرگ اسلام هستم .»

حضرت زینب3 در کربلا در روز یازدهم محرم سال 61 ق، هنگامی که کنار پیکرهای پاره پارۀ شهیدان آمد و مطالبی جانسوز گفت ؛ از جمله در آن جا پس از ذکر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ)، از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) یاد کرد و فرمود: «بابی خدیجة الکبری ؛(2) پدرم به فدای خدیجه بانوی بزرگ باد.»

زیدبن علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) که انقلاب و شورش عظیمی بر ضد حکومت طاغوتی هشام بن عبدالملک نمود و سرانجام به شهادت رسید، در سخنی در برابر دشمن ، چنین احتجاج می کند: «و نحن احق بالمودة ، ابونا رسول اللّه وجدتنا خدیجة ...؛(3) و ما سزاوارتر به مودت و دوستی هستیم ؛ چرا که پدر ما رسول خدا وجدۀ ما خدیجه است .»

عبد اللّه ابن زبیر با آن که با خاندان رسالت دشمنی کرد ، در گفت وگویی با ابن عباس ، به خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به عنوان عمه اش افتخار نموده و می گوید: «الست تعلم ان عمتی خدیجة سیدة نساء العالمین ؛(4) آیا نمی دانی که عمه ام خدیجه سرور بانوان جهان است ؟»

در عصر امامت امام حسن (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) پس از آن که معاویه بر اوضاع مسلط شد، به کوفه آمد و چند روز در کوفه ماند ، و از مردم برای خود بیعت گرفت . پس از پایان کار بر بالای منبر رفت و خطبه خواند و در آن خطبه آنچه توانست به ساحت مقدس امیرمؤمنان علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) جسارت کرد و ناسزا گفت . با این که امام حسن 7 و امام حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) در مجلس حاضر بودند، حسین (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) برخاست تا پاسخ معاویه را بدهد، امام حسن (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) دست او را گرفت و نشانید و خود برخاست و فرمود:

ص: 332


1- . همان ، ج 44، ص 174.
2- . همان ، ج 45، ص 59.
3- . محمّدی اشتهاردی، محمّد، حضرت خدیجه اسطورة ایثار و مقاومت، ص 200.
4- . ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 9، ص 325.

«ای آن که علی را به بدی یاد کردی ؟ منم حسن و پدرم علی است ، و تویی معاویه و پدرت ضحر می باشد. مادر من فاطمه و مادر تو هند جگرخوار است . جد من رسول خدا است، جد تو حرب است ، و جد تی خدیجة و جدتک فتیله ...؛ جدۀ من خدیجه (بانوی بزرگ اسلام ) ولی جدۀ تو فتیله (زن زشت کار جاهلیت ) است . خداوند لعنت کند از ما آن کس که نامش پلید و حسب و نسبتش پست و سابقه اش بد و دارای کفر و نفاق است .»(1)

در حدیث موثقی از حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) منقول است که چون خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از دنیا رفت فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بر گرد پدر بزرگوار خود می گردید و می گفت : «ای پدر! مادر من کجا است ؟» پس جبرئیل نازل شد و گفت : «پروردگارت تو را امر می کند که فاطمه را سلام برسانی و بگویی که مادر تو در خانه ای است از نی که کعب آنها از طلا است و به جای پی ، عمودها از یاقوت سرخ می باشد و خانۀ او در میان خانۀ آسیه و مریم دختر عمران است .» چون حضرت رسول (صلی الله علیه و اله وسلم) پیغام حق تعالی را به فاطمه 3 رسانید، فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) گفت : «خدا است سالم از نقص ها و از او است سلامتی ها و به سوی او برمی گردد تحیتها.»(2)

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در ادعیه ، زیارت نامه ها ، و واژگان مقدس

کتاب مقدس تورات حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را به نهر آبی تشبیه نموده است که آب آن ، آب حیات است و در دو طرف کنار آن آب ، درخت حیات وجود دارد، آن درخت دارای دوازده نوع میوه است و برگ های آن درخت ، موجب شفای امت ها است.(3)

در یکی از زیارت نامه های رسول خدا9 چنین آمده است: «السلام علی ازواجک الطاهرات الخیرات ، امهات المومنین ، خصوصاً الصدیقة الطاهرة ، الزکیة الراضیه المرضیة ، خدیجة الکبری ام المؤمنین ؛(4) سلام بر همسران پاک و نیک تو، مادران مومنان به خصوص سلام بر بانوی راستین و پاک و پاکیزه ، خشنود و پسندیده ، خدیجه بانوی

ص: 333


1- . محمّدی اشتهاردی، محمّد، حضرت خدیجه اسطورة ایثار و مقاومت، ص 21.
2- . مجلسی، محمّدباقر، حیوة القلوب، ج 3، ص 218.
3- . کتاب مقدس، عهد جدید، مکاشفه یوحنا، باب 22.
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 100، ص 189.

بزرگ ، مادر مؤمنان .»

در یکی از زیارت نامه های دیگر از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) چنین تعبیر شده : «السلام علی خدیجة سیدة نساء العالمین ؛(1) سلام بر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) سرور زنان جهانیان .»

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) ارتباط عمیق و بسیار بالایی با درگاه خداوند داشت . از این رو دارای قوت قلب محکم و استوار بود. آن بانوی بزرگوار اسلام برای خود دارای حرز (کلمات پرمحتوای پناهندگی به خدا) بود و در پرتو آن همواره رابطۀ خود را با خدا برقرار می ساخت .

سید بن طاووس در کتاب مهج الدعوات دو حرز را نقل کرده که این چنین است :

1. «بسم اللّه الرحمن الرحیم ، یا حی یا قیوم ، برحمتک استغیث فاغثنی، ولا تهلکن الی نفسی طرفة عین ابدا، و اصلح لی شائب کله ؛ به نام خداوند بخشنده بخشایش گر! ای خدای زنده و استوار! به رحمتت پناهنده شدم . به من پناه بده و مرا هرگز به اندازۀ یک چشم برهم زدن به خودم وانگذار. همۀ حال و زندگی مرا سامان بخش.»

2. «بسم اللّه الرحمن الرحیم ، یا اللّه یا حافظ یا حفیظ یا رقیب ؛ به نام خداوند بخشندۀ بخشایش گر! ای خدا! ای نگهبان! ای نگهدارنده! و ای مراقب و پاسدار !»

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در کلام اندیشمندان و بزرگان معاصر

دانشمند عرب (سنیه قراعد): «تاریخ در مقابل عظمت ام المؤمنین خدیجه سر فرود می آورد و در برابرش متواضعانه دست بسته می ایستد. نمی داند نام این بانو را در کدام شناسنامه بزرگان ثبت نماید.»(2)

سلیمان کتانی، نویسندۀ عرب : «خدیجه ثروتش را به محمّد بخشید، ولی این احساس را نداشت که می بخشد؛ بلکه این احساس را داشت که از او هدایت را که بر همۀ گنج های سراسر جهان برتری دارد، کسب می نماید. او احساس می کرد محبت و

ص: 334


1- . همان ، ج 102، ص 272.
2- . نساء محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم)، ص 38.

دوستی را به حضرت محمّد اهدا می کند؛ ولی در عوض همۀ ابعاد سعادت را از او کسب می کند .»(1)

عالم بزرگ شیخ حرعاملی (متوفی 1140 ق) صاحب کتاب وسایل الشیعه شعری در وصف او سورده است :

زوجتة خدیجه و فضله

ابان عند قولها و فعله

بنت خویلد الفتی المکرم

الماجد الموید المعظم

لها من الجنة بیت من قصب

لاصخب فیه ولالها نصب

و هذه مورة لفظ الخبر

عن النبی المصطفی المطهر

«خدیجه همسر پیامبر که فضل و برتری او از گفتار و رفتارش آشکار است ، دختر خویلد آن جوانمرد بزرگوار و ارجمند تأیید شده و بلند مقام برای خدیجه و در بهشت خانه ای از یک قطعۀ گوهر بلورین آماده شده است که در ناآرامی و رنج نیست . این موضوع عین سخن پیامبر برگزیدۀ پاک خدا است که خدیجه در بهشت دارای چنین خانه ای می باشد.»

بنت الشاملی نویسندۀ عرب : «آیا دیگری غیر از خدیجه را می شناسید که با عشقی آتشین و مهر و ایمانی استوار بی آن که اندک تردیدی به دل راه دهد یا ذره ای از باورش به بزرگ داشت همیشگی خدا و پیغمبر بکاهد ، دعوت دین را از غار حرا پذیرا شود.»(2)

کتابنامه

1. ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد (م 656 ق)، شرح نهج البلاغه، مصحح: محمّد ابراهیم، قم: کتابخانه عمومی آیت اللّه مرعشی نجفی.

2. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، تهران: انتشارات اسماعیلیان.

3. ، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر، 1386 ق.

ص: 335


1- . علی دخیّل، علی محمّد، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، ص 32 .
2- . معروف حسنی، سید هاشم، حیاة الامه، ص 67.

1. ابن عبدالبرّ، یوسف بن عبداللّه قرطبی (م 463 ق)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق: علی محمّد بجاوی، بیروت: دار الجیل، 1412 ق.

2. اربلی ، علی بن عیسی ، کشف الغمة فی معرفة الائمة ، بیروت: دارالکتاب الاسلامی، 1401 ق.

3. محمّدی اشتهاردی، محمّد، حضرت خدیجه اسطورۀ ایثار و مقاومت، انتشارات نبوی، 1377.

4. بخاری، محمّد بن اسماعیل (م 256 ق)، صحیح البخاری، بیروت: دارالفکر، 1401 ق.

5. بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمن (م 1419 ق)، نساء النبی، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1406ق.

6. طبرسی، فضل بن حسن (م 548 ق)، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، [بی نا]، بیروت، 1988 م/ 1408ق.

7. محب الدین طبری، أحمد بن عبداللّه (م 693 ق)، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، تحقیق: اکرم بوشی، جدّه: مکتبة الصحابة، 1415 ق.

8. کتاب مقدس ، عهد جدید ، مکاشفه یوحنا ، باب 22.

9. کنستانتین ویرژیل گئورگیو، محمّد پیغمبری که از نو باید شناخت ، ترجمۀ ذبیح اللّه منصوری .

10. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق.

11. ، حیوة القلوب، تحقیق: علی امامیان، قم: سرور، 1384ش.

12. محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1404ق.

ص: 336

ص: 337

59- حضرت خدیجه(سلام علیه) از دیدگاه شیعه و سنّی

اشاره

59

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از دیدگاه شیعه و سنّی(1)

حسین تهرانی

چکیده

شرح فضائل اخلاقی و معنوی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و بیان دیدگاه های اندیشمندان مسلمان در بارۀ ایشان است. از دیدگاه نویسنده: خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، بانویی خردمند و خردورز و بسیار باشرافت و درایت بود. او در روزگار خویش از نظر ریشه و تبار از بهترین های قریش بود و از نظر شرافت و شکوه، پرشکوه ترین و از نظر ثروت و امکانات، ثروتمندترین آنان به شمار می آمد. بسیاری از چهره های سرشناسِ عرب و عجم برای پیوند با او سخت می کوشیدند و خواستگار بی قرار وی بودند؛ اما او به آنان پاسخ منفی داد و در همان حال با هوشمندی و آینده نگری عجیب، خود پیشنهاد ازدواج با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را مطرح نمود و با درایت و نجابت، انگیزه های انسانی و معنوی خویش را برای این پیش گامی بیان نمود. علامۀ مجلسی در بحار الأنوار در بارۀ حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) می نویسد: خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، یاور راستین و پراعتبار اسلام بود که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با وجود او و حمایت بی دریغ و کارسازش از هدف های بلند و آزادی بخش خود آرامش و آسایش می یافت و شاید در پاداش این کار سترگ او است که جبرئیل نزد اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می آید و پیام می آورد که: «ای پیامبر! به خدیجه از سوی پروردگارش سلام برسان.»

کلیدواژه: حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، رسول الله (صلی الله علیه و اله وسلم)، تاریخ اسلام، درایت، نجابت، خواستگاری، ازدواج.

در این قسمت پایانی کتاب، شایسته است که نمونه هایی از دیدگاه شخصیت های

ص: 338


1- خصائص ام المؤمنین خدیجة الکبری (عَلَيْها السَّلاَمُ)، شامل 160 ویژگی از خصوصیات حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، قم: طوبای محبت، چاپ اول، 1394، ص 626 652.

معاصر حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و برخی از اندیشمندان نسل های بعد، در ترسیم ارزش های علمی، هنری و اخلاقی أمّ المؤمنین حضرت خدیجۀ کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ) را عنوان نماییم:

1 . حضرت ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ)

حضرت ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) به هنگام خواستگاری حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) برای پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، در وصف او راز گزینش وی به عنوان برترین ها در قاموس، روی سخن را به خاندان او نمود و چنین فرمود:

«إنّ ابن أخینا خاطب کریمتکم الموصوفة بالسّخاء والعفّة، وهی فتاتکم المعروفة المذکورة فضلها الشّامخ خطبها...؛(1) اینک برادرزادۀ ما محمّد به خواستگاری دخت گرامی شما آمده است؛ آن دخت ارجمندی که به ویژگی بخشندگی و پاکی و پروا و شایستگی آراسته است؛ همو که انسانی است بلندجایگاه و به شُکوه و عظمت در میان شما شُهرۀ آفاق است، و برترین زبانزد همگان؛ و مقامش بسی ارجمند باشد.»

2 . ام المؤمنین حضرت أمّ سلمه

اُمّ المؤمنین حضرت أمّ سلمه، که از بانوان برجستۀ تاریخ اسلام و همسر گرانقدر پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پس از حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) است، به هنگام وصف درایت و شایستگی آن بانوی کمال به وسیله اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گفت:

«یا رسول اللّه! إنّک لم تذکر من خدیجة أمراً إلّا وقد کانت کذلک؛(2) ای پیامبر خدا! راستی که خدیجه همان گونه بلندمرتبه و بااخلاص و درست اندیش و شایسته کردار بود که شما همواره او را وصف ما کنید.»

3. حضرت اسماء3

حضرت اسماء، از بانوان تاریخ ساز عصر رسالت، در وصف حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) خطاب به او گفت:

ص: 339


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 69.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 131؛ سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطاهرة، ص 374.

«أنتِ سیّدة نساء العالمین؛(1) راستی که تو سالار زنان عصرها و نسل ها هستی.»

4. حضرت صفیّه

حضرت صفیّ دختر «عبدالمطّلب» و عمّۀ مکرّم اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از بانوان کمال جو و شجاع تاریخ اسلام، در وصف حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) چنین سرود:

ثمّ السّعود لأحمد

والسّعد عنه ما برح

بخدیجة بنت الکمال

بحر نایلها طفح

یا حسنها فی حُلّیها

والحلم منها مُتّضح(2)

«و به طفیل وجود پیامبر هُمای خوشبختی و سعادت همیشگی به پرواز درآمد.

خوشبختی که به خدیجه دختر کمالات و ارز ش ها پیوست. خدیجه همان دریای فضیلت است که دست یابی به او موجب لبریز شدن ارزش ها و کمالات است.

به راستی خدیجه چقدر بانوی شکوهمند و آراسته است و حلم و آرامش او چقدر تابان و چشمگیر می باشد.»

5. حضرت محمّد بن عبد اللّه بن حسن

حضرت محمّد بن عبد اللّه بن الحسن، از نوادگان امام حسن مجتبی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) می باشد که از دانشمندان ژرف نگر و پرواپیشه در تاریخ اسلام بود، وی در مورد حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) می گوید:

«ومن نسائه أفضلهنّ خدیجة الطّاهرة ... ؛(3) از همسران پیامبر، برترین آنها (از نظر بینش و منش و جمال و کمال) خدیجۀ پاک سرشت و پاک منش بود، که درود خدا بر او باد.»

6 . علی بن عیسی اربلی

حدیث نگار نامدار اسلام، جناب علی بن عیسی اربلی، در کتاب کشف الغمّة فی معرفة

ص: 340


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 138.
2- . همان، ج 16، ص 75 76.
3- . هندی نیشابوری، میرحامد حسین، عبقات الأنوار فی إمامة الأئمة الأطهار:، ج 10، ص 477.

الائمة7 در وصف حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) می نویسد:

«وکانت خدیجة إمرأة حازمة نبیلة شریفة، وهی یومئذ أوسط قریش نسباً، وأعظمهم شرفاً، وأکثرههم مالاً، وکلّ قومها قد کان حریصاً علی تزویجها، فأبت وعرضت نفسها علی النبیّ وقالت: یابن عمّ! إنّی رغبت فیک لقرابتک منّی وشرفک من قومک وأمانتک عندهم وصدق حدیثک وحُسن خُلقک؛(1) به راستی که خدیجه بانویی خردمند و خردورز و بسیار باشرافت و درایت بود. او در روزگار خویش از نظر ریشه و تبار از بهترین های قریش بود و از نظر شرافت و شُکوه، پرشُکوه ترین، و از نظر ثروت و امکانات، ثروتمندترین آنان به شمار می آمد. بسیاری از چهره های سرشناسِ عرب و عجم برای پیوند با او سخت می کوشیدند و خواستگار بی قرار وی بودند، اما او به آنان پاسخ منفی داد و در همان حال، با هوشمندی و آینده نگری عجیب، خود پیشنهاد ازدواج با پیامبر را مطرح نمود و با درایت و نجابت، انگیزه های انسانی و معنوی خویش را برای این پیش گامی بیان نمود و گفت: من به خاطر خویشاوندی و هم فکری و به دلیل شرافت، امانت، راستی و منش شایسته ات، دل در گرو مِهر تو دارم و بر آن هستم که اگر بپذیری با تو ازدواج نمایم.»

7 . علامه ملا محمّدباقر مجلسی

غوّاص دریای معارف و اخبار اهل بیت:، علامه ملا محمّدباقر مجلسی، در کتاب گران سنگ «بحار الأنوار» در بارۀ حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) می نویسد:

«خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) یاور راستین و پراعتبار اسلام بود که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با وجود او و حمایت بی دریغ و کارسازش از هدف های بلند و آزادی بخش خود آرامش و آسایش می یافت، و شاید در پاداش این کار ستُرگ او است که جبرئیل نزد اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می آید و پیام می آورد که: ای پیامبر! به خدیجه از سوی پروردگارش سلام برسان.

پیامبر خدا (صلی الله و آله وسلم) هم رو به آن بانوی آزادمنش می نماید و می فرماید: ای خدیجه! این فرشتۀ وحی است که از سوی پروردگارت به تو سلام می رساند، و آن بانوی معظّمه پاسخ می دهد

ص: 341


1- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 1، ص 509.

که: ذات بی همتای خدا سرچشمۀ سلام و ارزانی دارندۀ سلامت است؛ و سلامت و امنیت از سوی او است و سلام و درود به درگاه او بازمی گردد.»(1)

و نیز می نویسد:

«وکانت خدیجة وزیرة صدق علی الإسلام، وکان رسول اللّه یسکن إلیها؛(2) راستی که خدیجه وزیر راستین اسلام، مشاور خردمند و شجاع پیامبر و حمایت گر پراعتبار او بود. آن حضرت به یاری وی و حمایت بی دریغ و شجاعانه اش بر انبوه مشکلات و موانع چیره می شد و با مهر و صفای وصف ناپذیر او آرامش خاطر می یافت.»

8 . ابن شهرآشوب

ابن شهرآشوب، در کتاب مناقب آل ابی طالب پیرامون شخصیت حضرت خدیجه می نویسد:

«پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در راه بیداری و آگاهی مردم هر رویداد ناخوشایندی را که می دید، و هر سخن تند و خشونت باری را که می شنید و هر بیداد و فشاری را که بر او وارد می شد و آن پیشوای بشر دوست را اندوهگین می ساخت، هنگام بازگشت به سرای خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، همه را با آن یار مهربان و آن مشاور خردمند در میان می نهاد، و خدای توانا به وسیلۀ آن بانو رنج ها و ناراحتی ها را از دل و جان پرمعنویت پیامبرش می زدود. شگفت این جا است که خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) هماره همتای زندگی خود را به پایداری و مقاومت فرامی خواند و با مهر و درایت وصف ناپذیری دردها و رنج های اجتماعی او را برطرف می ساخت و به یاری خدا به او آرامش خاطر و انرژی و انگیزۀ تازه می بخشید.

نقش خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در همراهی و همفکری و پشتیبانی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مردم آزادی خواه از آغازین روزهای بعثت تا واپسین لحظه های زندگی پربرکت و تاریخ سازش به گونه ای بود که با رحلت جانسوز او، نه تنها اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) و آن گاه مسلمانان، بلکه دوست و دشمن نیز دریافتند که اسلام پشتیبانی پراعتبار و اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، یار و مشاور و وزیری پرمهر و توانمند و

ص: 342


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 22، ص 11 و 152.
2- . همان، ج 16، ص 11.

مردم مسلمان پناهگاهی استوار را از دست داده اند.»(1)

9 . سیّد شرف الدّین

سیّد عبدالحسین شرف الدّین موسوی جبل عاملی، در این باره می نویسد:

«خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) همسر پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اوّلین کسی بود که بعثت رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) را به طور مطلق تصدیق کرد.»(2)

و نیز می نویسد:

«حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در تمام طول زندگانی زناشویی شریک درد و رنج پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود؛ زیرا که با مال خود به او نیرو می بخشید، و با گفتار و کردار نیز از او دفاع می نمود، و به او آنچه را که از عذاب و درد، کافران در راه رسالت نصیبش می کردند تسلّی می داد.»(3)

10 . علامۀ مامقانی

مرحوم علّامه شیخ عبداللّه مامقانی، در کتاب تنقیح المقال فی علم الرّجال، در این باره می نویسد:

«بذلت أموالها فی رواج الإسلام و تحمّلت فی سبیل اللّه ما تحمّلت وهی فوق مرتبة التّقوی والوثاقة؛(4) حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) اموالش را در راه رواج و پیشبرد اسلام بخشید و در راه خداوند همۀ سختی ها را تحمل کرد و از نظر تقوی وثاقت در مرتبۀ بالاتر از تقوی و وثاقت بوده است.»

و نیز می نویسد:

«خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) همسر جاودانه و هماره پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) است و به راستی مادر شایسته کردار و پرمعنویت مردم باایمان است.»(5)

ص: 343


1- . ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 175.
2- . موسوی عاملی، سید عبدالحسین شرف الدین، عقیلة الوحی، ص 20.
3- . همان، ص 20.
4- . مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن، تنقیح المقال فی احوال الرجال، ج 3، ص 77.
5- . همان.

و نیز می نویسد:

«برای حضرت خدیجه7، این شرافت و شُکوه، که برترین افتخار و شُکوه است، بس که راه و رسم عادلانه و بشردوستانۀ اسلام در برابر شرک و استبداد و تاریک اندیشی و تعصّب کور، در پرتو جاذبۀ اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و منش او، جهاد خالصانۀ امیرمؤمنان علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) و درایت و ثروت بی کران خدایجه3 و جهاد مالی او قامت برافراشت و گسترش یافت، که این واقعیت در روایات آمده است.»

«کفاها شرفاً فوق شرف أنّ الإسلام لم یقم إلّا بمالها وسیف علی بن أبی طالب7 کما روی متواتراً.»(1)

11 . آیت اللّه خویی

فقیه نامدار جهان تشیّع، حضرت آیت اللّه مرحوم سیّد ابوالقاسم خویی، در این باره می نویسد:

«وضوح جلالتها وعظم شأنها وبذل أموالها فی سبیل الإسلام وخدمتها للنّبی الأکرم9 أغناناً عن الإطالة فی المقال؛(2) جلالت و عظمت شأن و مقام حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و بخشش اموالش در راه اسلام و خدمت به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چنان آشکار است که نیاز به گفتار در بارۀ آن نیست.»

12 . عبد اللّه بن زبیر

عبد اللّه بن زبیر، که در دوستی با خاندان رسالت7 دارای سابقۀ نیکی نمی باشد، مع ذلک به وجود ارزشمند حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) مباهات می نمود؛ به گونه ای که در یک رویارویی که با معاویه داشت به او گفت:

«از افتخارات من این است که عمّۀ گرانقدرم خدیجه، آن بانوی بزرگ؛ دارای ریشه و تباری نیک و رفتار و کرداری والا است، اما عمۀ تو، أمّ جمیل است.»(3) که خدا در نکوهش و بداندیشی و رفتار ظالمانه اش فرمود:

ص: 344


1- . همان.
2- . خویی، سیّد ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، ج 24، ص 216 217، روایت 15667.
3- . ابن عبد ربّه اندلسی، احمد بن محمد، العقد الفرید، ج 4، ص 16.

«وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَة الْحَطَبِ. فِی جِیدِها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ؛(1) و زنش نیز که هیزم کش است، و در گردنش ریسمانی بافته شده از لیف خرما است، به آتش می سوزد.»

13 . قاضی نعمان مغربی

قاضی نعمان مغربی، در کتاب شرح الأخبار فی فضائل الائمۀ الأطهار در این باره می نویسد:

«خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بانوی بزرگ تاریخ که رضوان خدا بر او باد همان بزرگ بانویی است که مام ارجمند امامان نور را به دنیا آورد، و پیامبر گرامی9 با پیام فرشتۀ وحی بشارت بهشت پرطراوت و زیبای خدا را به او داد. او ثروت بسیارش را در راه حق و عدالت و یاری رسانی به هدف های بلند پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هزینه کرد، و به راستی محبوب ترین، برترین و گرامی ترین همسر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در نظر آن حضرت بود. او مام ارجمند دخت سرفراز اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و دیگر فرزندان آن حضرت و به بیان اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، آرامش بخش دل توفان زدۀ او از فشار تاریک اندیشان و استبدادگران بود.

او بانوی قانون مند و حق شناسی بود که در همۀ زندگی مشترک با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، میان او و آن حضرت جز همگرایی و صفا و عشق و وفا جریان نیافت، و کوچک ترین کدورت و آزردگی پدید نیامد، و در حالی جهان را بدرود گفت که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از او خشنود و سپاس گزار بود، (2) و او نیز از آن حضرت خشنود.»(3)

14 . سُبکی

ص: 345


1- . مسد، 4 5.
2- . و این در حالی است که به گواهی آیات قرآن، برخی از همسران اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که دست بازیگر سیاست بر آن شد که پس از شهادت پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آنان را برتر از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) جا زند، در آن شرایط خانوادگی مترقّی و پرمعنویت خانۀ اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، نه تنها به این پایه از رشد معنوی و انسانی نرسیدند، بلکه به خاطر ناهماهنگی در اندیشه و منش، مورد عتاب پروردگار قرار گرفتند و خداوند در قرآن به آنان هشدارها داد. در این مورد می توانید به آیه های 1 4 از سورۀ تحریم: و 28 29 سورۀ احزاب بنگرید.
3- . قاضی نعمان مغربی، نعمان بن محمّد، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، ج 3، ص 22.

سُبکی، که از بزرگان اهل سنّت می باشد، در این باره می نویسد:

«والذی نختاره وندین اللّه به أنّ فاطمة أفضل من خدیجة ... ؛(1) آنچه که در مورد بانوی بزرگ اسلام، خدیجه برمی گزینیم و بدان عقیده داریم این است که او برترین زنان گیتی می باشد؛ اما فاطمه برترین زنِ تاریخ بشر است؛ و پس از او خدیجه برترین زن عصرها و قرن ها است.»

15 . محمّد بن احمد قُرطبی

محمّد بن احمد قُرطبی، یکی از مفسّران بلندآوازۀ اهل سنّت، در ترسیم جایگاه حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) می نویسد:

«خَدِیجَة بِنتُ خُوَیلِدٍ اَوَّلُ مَن آمَنَ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وصدَّق محمّد فیما جاءَ بِهِ عَن رَبِّهِ وآزَرَهُ عَلی اَمرِهِ...؛(2) خدیجه نخستین کسی بود که به خدا و پیامبرش ایمان آورد، و آن برنامۀ اوج بخش آسمانی را که محمّد از سوی پروردگارش برای مردم آورده بود، با همۀ وجود گواهی نمود و آن حضرت را در راه رساندن پیام خدا و ایجاد دگرگونی مطلوب و محبوب در جامعه یاری و پشتیبانی کرد و در این راه فداکاری و شکیب قهرمانانه ای به نمایش نهاد.»

16 . ابن حجر عسقلانی

ابن حجر عسقلانی، در کتاب الإصابة فی تمییز الصحابة، در این باره می نویسد:

«وکانت خدیجة أوّل من آمن باللّه، ورسوله وصدّق بما جاء به؛(3) خدیجه اوّلین کسی بود که به خدا و رسول او و آنچه را که رسول خدا از سوی خدا آورده بود ایمان آورد و تصدیق کرد.»

و نیز می نویسد:

ص: 346


1- . مظفّر، شیخ محمّدحسن، دلائل الصّدق، ج 3، ص 645؛ سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطاهرة، ص 375.
2- . سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطاهرة، ص 204.
3- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 100.

«ومن مزایا خدیجة آنها مازالت تعظّم النبیّ و تصدّق حدیثه قبل البعثة وبعدها؛(1) از مزایای حضرت خدیجه، پیوسته بزرگ داشتن پیامبر اکرم و تصدیق ایشان، حتّی قبل از بعثت بود.»

17 . ابن مغازلی شافعی

ابن مغازلی شافعی، در کتاب مناقب علی بن ابیطالب می نویسد:

«أنزل اللّه علی رسوله القرآن والهدی وعنده خدیجة؛(2) خدا قرآن را در حالی بر پیامبرش فروفرستاد که خدیجه در کنار آن حضرت و هم سنگر و همراه و مشاور و وزیر او بود.»

18 . ابوبکر احمد بیهقی

ابوبکر احمد بیهقی، در کتاب دلائل النبوّة ومعرفة أحوال صاحب الشریعة، در این باره می نویسد:

«ثم انّ خدیجة وأباطالب ماتا فی عامٍ واحد، فتتابعت علی رسول اللّه المصائب بهلاک خدیجة، وکانت خدیجة وزیرة صدقٍ علی الإسلام، وکان رسول اللّه یسکن إلیها؛(3) خدیجه و ابوطالب دو یار پرنفوذ پیامبر اکرم، در یک سال، جهان را بدرود گفتند و با رحلت آن دو، امواج گرفتاری و مصیبت بر رسول خدا باریدن نمود؛ چرا که خدیجه وزیر راستین و کارآمد اسلام و مشاور خردمند و یار شجاع و فداکار پیامبر اکرم بود. او به یاری و حمایت بی دریغ و شهامت مندانۀ خدیجه، از سویی بر مشکلات و موانع چیره می شد؛ و از سوی دیگر با مهر وصف ناپذیر او آرامش خاطر می یافت.»

19 . فضل بن روزبهان

فضل بن روزبهان، دانشمند نامدار اهل سنّت در این باره می نویسد:

«اما فضائل خدیجة فهی کثیرة لاتحصی؛(4) اما برتری ها و والایی های حضرت خدیجه

ص: 347


1- . همان، ج 8، ص 102.
2- . ابن مغازلی شافعی، علی بن محمد، مناقب علی این ابی طالب، ص 336.
3- . بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوة، ج 2، ص 352.
4- . همان، ج 3، ص 645.

بی شمار و بسیار است.»

20 . شمس الدّین ذهبی

شمس الدّین ذهبی، که از مورّخین و علمای نامدار اهل سنّت است، در کتاب «سیر اعلام النّبلاء» در این باره می نویسد:

«خدیجة ام المؤمنین وسیّدة نساء العالمین فی زمانها... ومناقبها جمة، وهی ممّن کمل من النساء، کانت عاقلة جلیلة دیّنة مصونة کریمة، من اهل الجنة، وکان یثنی علیها، و یفضّلها علی سائر امّهات المؤمنین ویبالغ فی تعظیمها، بحیث انّ عائشة کانت تقول: ما غِرتُ من امرأة ما غِرتُ من خدیجة، من کثرة ذکر النبیّ لها. ومن کرامتها انّه لم یتزوّج امرأة قبلها، وجاءه عدة اولاد، ولم یتزوّج علیها قطّ، ولا تسری الی ان قضت نحبها، فوجد لفقدها، فانّا کانت نعم القرین؛(1)

خدیجه مادر مؤمنان، و سرور زنان عالمیان زمان خود بود... و مناقبش بسیار است. او از جمله کسانی است که به کمال رسیده و عاقل، جلیل القدر، خودنگه دار و کریم و از اهل بهشت می باشد که پیامبر او را ستایش نموده و بر دیگر زنانش برتری داده و در تعظیمش مبالغه نموده است؛ به طوری که عایشه می گفت: من بر زنی همچون خدیجه رشک نبردم، به جهت آن که پیامبر بسیار او را یاد می نمود. و از جمله کراماتش این است که قبل از او با زنی دیگر ازدواج نکرده و تنها او بود که برایش تعدادی فرزند آورد، و تا او زنده بود با کس دیگری ازدواج نکرد، و کنیز هم برای خود نگرفت تا وقتی که خدیجه از دنیا رفت، و پیامبر اکرم با نبود خدیجه خودش را تنها دید، و چه خوب همنشینی برای پیامبر بود.»

21 . ابن کثیر دمشقی

ابوالفداء اسماعیل بن عمرو ابن کثیر دمشقی، در کتاب «البدایة والنهایة» در این باره می نویسد:

«... کانت أوسط نساء قریش نسباً وأعظمهنّ شرفاً واکثرهنّ مالاً؛(2) خدیجه در نسب و قبیله

ص: 348


1- . ذهبی، شمس الدین محمّد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 81.
2- . ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج 2، ص 294.

متوسط بود و در شرافت و بزرگواری بزرگ تر از همه و در مال و مُکنت از همه ثروتمندتر.»

22 . تقی الدین احمد مقریزی

تقی الدّین احمد مقریزی، تاریخ نویس قرن نهم هجری، در این باره می نویسد:

«ومناقبها جمّة، وهی ممّن کمل من النساء، کانت عاقلة، جلیلة، دیّنة مصونة، کریمة، من اهل الجنة، وکان النّبی یثنی علیها، ویفضلها علی سائر أمهات المؤمنین، ویبالغ فی تعظیمها.»(1)

23 . ابن عبدالبرّ

ابن عبدالبرّ، در کتاب الإستیعاب فی معرفة الأصحاب در این باره می نویسد:

«واتّفقوا علی أنّ خدیجة اوّل من آمن باللّه ورسوله وصدّقه فیما جاء به ثم علّیٌ بعدها؛(2) علمای اسلام اتفاق نظر دارند به این که حضرت خدیجه نخستین کسی بود که به خدا و رسول او ایمان آورد و پیامبر اکرم را تصدیق کرد و پس از او علی بود.»

24 . قندوزی حنفی

قندوزی حنفی، در کتاب ینابیع المودّة لذوی القربی در این باره می نویسد:

«خدیجة سابقة نساء العالمین الی الایمان من کل الامّة؛(3) حضرت خدیجه سبقت گرفت بر همۀ زنان عالَم در ایمان، در بین تمامی امّت پیامبر.»

25 . سبط بن جُوزی

سبط بن جُوزی، در کتاب تذکرة الخواص در این باره می نویسد:

«خدیجه، این بانوی آگاه و پاک سرشت و این انسان شیفتۀ فضیلت و معنویت که حق گرایی، فضیلت طلبی، نواندیشی و عشق به کمال و رشد و پیشرفت از ویژگی هایش بود، از همان روزگار جوانی و پیش از آشنایی با پیامبر و ظهور اسلام نیز یکی از دختران

ص: 349


1- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعة فی احوال النساء الشیعة، ج 2، ص 204.
2- . ابن عبدالبر، یوسف بن عبداللّه ، الاستیعاب، ج 3، ص 1092.
3- . قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة لذوی القربی، ج 2، ص 381.

نامدار و بافضیلت حجاز و عرب به شمار می رفت.

او در جهان عرب نخستین زن توانمندی است که در اقتصاد و تجارت و مدیریت درخشید و در این راه شخصیت منطقه ای و شهرت جهانی به هم زد؛ به گونه ای که نام بلند او در تاریخ عرب و در آثار و نوشته های تاریخ نگاران پیش از اسلام نیز با شکوه و عظمت و به عنوان یک قهرمان بزرگ ملّی آمده است.

او در کار تجارت و مدیریت خویش بر اساس همان بینش و منش برجسته اش که پاک روشی و پاک منشی و راستی و درستی و عدالت خواهی و ستم ستیزی بود گام برمی داشت و هرگز به هر قیمت و هر بهایی سود نمی جست و درآمد نمی خواست. او هرگز بسان برخی زورمداران و زرپرستان روزگار ما تجارت را به عنوان وسیله ای برای به دست آوردن درآمدهای سرشار، امّا حرام و ظالمانه و غیرشرافتمندانه و ضدّ مردمی و به هر شکل و از هر راه نمی پسندید و هرگز در اندیشۀ سودجویی و منفعت طلبی های فردی و شخصی و بی رویه و بی ضابطه و به بهای فقر و فلاکت و اسارت و نگون ساری مردم خویش نبود، بلکه هماره در تلاش بود تا مدیریت اقتصادی و کار تجارت و بازرگانی اش به دور از هر گونه تخلّف اقتصادی و پاک از هر نوع آلودگی های مالی و به دور از هر گونه درآمدهای بادآورده و ظالمانه باشد و راهی برای رشد و گامی برای پیشرفت جامعه و دنیای خویش.

از این زاویه بود که برخلاف رسم رایج بازار روزگارش، او از احتکار و انحصار، کم فروشی و فریب، از رباخواری و بهره کشی های ظالمانۀ رایج و از هر نوع حرام خوارگی مرئی و نامرئی و سوء استفاده از فرصت و اعتبار و امکانات برای انباشتن ثروت دوری می جست، و کار پرشرافت خویش را به این گناهان بزرگ آلوده نمی ساخت و به کارگران و کارمندان و مدیران تحت فرمانش نیز هشدار می داد که داد و ستد و سود و درآمد را در پرتو درایت و صداقت و هوشمندی و از راه های مشروع و عادلانۀ تجارت و صادرات و واردات و خدمت به کشور و ملّت خویش و تعهّد و تخصّص بجویند، نه از هر راهی.

او، به دلیل همین بینش و منش مترقّی و ویژگی های اخلاقی و انسانی و مدیریت منطقی و خردمندانه، نه تنها اعتماد بازارهای داخلی، بلکه بازارهای منطقه ای را نیز به

ص: 350

دست آورده و راه پیشرفت و ترقّی و رشد را برای دیگران هم گشود، و آن گاه موفّقیّت بود که از پی موفّقیّتی دیگر و سود سرشار بود که از پی سودی دیگر می رسید و کاروان تجاری او بود که مورد استقبال بازارهای مصر و یمن و شام و حبشه و ... قرار می گرفت.»(1)

26 . ابن اثیر

ابن اثیر، در کتاب الکامل فی التاریخ در این باره می نویسد:

«حضرت خدیجه زنی دوراندیش و خردمند و شریف بود و خداوند برای او بزرگواری و کرامت را اراده کرده بود.»(2)

27 . ابن هشام

ابن هشام، در کتاب السیّرة النبویة در این باره می نویسد:

«خدیجه دختر خویلد به پیامبر ایمان آورد، و آنچه که از طرف خداوند به پیامبر نازل شده بود را تصدیق کرد. پس پروردگار توسط او بار اندوه را از پیامبرش سبک کرد، و پیامبر جوابی ناخوشایند و تکذیبی از برای رسالتش که او را غمگین کند نشنید، مگر این که خداوند آن را توسّط حضرت خدیجه برطرف ساخت.»(3)

28 . حافظ عبدالعزیز جَنابذی حنبلی

حافظ عبدالعزیز جَنابذی حنبلی، در کتاب المعالم العترة النبویة، در این باره می نویسد:

«حضرت خدیجه بانویی دوراندیش و خردمند و شریف بود. او در آن روز از لحاظ نَسَب پاک ترین قریش و شریف ترین و ثروتمندترینِ آنها بود. همۀ قومش سخت بر ازدواج با او حریص بودند، ولی او خودداری ورزید، و ازدواج خود را بر پیامبر پیشنهاد کرد، و گفت: ای پسرعمویم! من به تو میل و رغبت دارم، به خاطر خویشاوندیِ تو از من، و شَرف تو در

ص: 351


1- . سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی ، تذکرة الخواصّ، ج 2، ص 300 302.
2- . ابن اثیر جزری، علی بن محمّد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 14.
3- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 257.

قومت و امانت داری ات نزد آنها و خوش اخلاقی ات و راستیِ گفتارت.»(1)

29 . زینب بنت علی فواز عاملی

زینب بنت علی فواز عاملی، در این باره می نویسد:

«حضرت خدیجه بانویی خردمند، دوراندیش و شریف، و از لحاظ نَسَب شریف ترین قریش، و ثروتمندترین آنها بود.»(2)

30 . دکتر موسی شاهین لاشین

دکتر موسی شاهین لاشین، نائب رئیس دانشگاه الأزهر مصر در این باره می نویسد:

«لا ینکر مسلم ولا مستشرق اثر خدیجة فی حیاة محمّد قبل البعثة وبعدها، فقد ازالت عنه کلّ نصب، وانسته من کلّ وحشة، وهو نت علیه کلّ مکروه، واراحته بمالها من کلّ کدوّ نصب، ومکنته من التحنت فی غار حراء الأیام واللیالی، فاذا جاء لیتزود هیأت له زاده، وشدّت ازره، وقوّت من عزیمته لیعود الی محرابه فارغ البال من شواغل الحیاة مخلصاً نفسه لعبادة ربّه، کفته مؤنة التفکیر فی بناته وتربیتهنّ، وافسحت صدرها لابن عمّه علی بن ابی طالب لیتربی فی بیتها ولینال من البرّ والعطف اکثر ممّا تعطیه ابناءها، استجابت لرغبة محمّد ومیوله وفتحت بیتها مثابة للمضطرّین وأمنا، فقصدته الأیامی وشبعت منه الیتامی؛(3)

هیچ مسلمان و مستشرقی تأثیر خدیجه در زندگانی محمّد قبل از بعثت و بعد از بعثت را فراموش نمی کند. او کسی بود که هر مشقتی را از پیامبر دفع نمود و در هر وحشتی با او انس گرفت، و هر مشکلی را بر او آسان نمود، و با آنچه که داشت زندگی را برای حضرت از هر سختی و دشواری راحت کرد. و زمینه را برای آن حضرت به جهت عبادت و مناجات در غار حرا فراهم ساخت. و وقتی که می آمد تا زاد و توشه بردارد آن را برای او فراهم نمود و کمرش را محکم بست و قصدش را تقویت کرد تا به محرابش با خاطری آسوده از

ص: 352


1- . ابن صباغ مالکی، علی بن محمّد، الفصول المهمّة فی معرفة احوال الائمّة، ص 133.
2- . بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمن، موسوعة آل النّبی، ص 230.
3- . شاهین لاشین، موسی، ازدواج النّبی9، ص 34 35.

اشتغالات دنیایی بازگردد، و سینه اش را برای فرزند عموی پیامبر علی بن ابی طالب گشاده نمود تا در خانه اش تربیت شود و از نیکی و عطوفت بیش از فرزندانش بهره ببرد. میل و رغبت محمّد را اجابت می کرد و خانه اش را بر روی مضطرّین بازمی نمود و برای آنان مأمنی قرار می داد، و لذا مستمندان آن جا را قصد کرده و یتیمان در آن خانه سیر می شدند.»

31 . شیخ عبد اللّه علایلی

شیخ عبداللّه علایلی، در کتاب مثلهنّ الأعلی خدیجة بنت خویلد، در این باره می نویسد:

«خدیجه از درد و رنج هایی که پیامبر اکرم در راه مبارزه متحمّل می شد، استقبال می کرد، و در امواج این مجاهده و پیکار دوشادوش با او در کمال فعالیّت و شکیبایی و قاطعیت و خداجویی غوطه ور می گشت، بی آن که سست شود یا هراسی به دل راه دهد. بلکه از این پل های غم و اندوه، و حوادث سنگین، با تبسّمی از بزرگواری و عظمت عبور می کرد، آنچنان که نظیر این جز از سازندگان تاریخ سابقه نداشته است. او با سینۀ باز و گشاده و قامت شعله ور از ایمان، خود از طوفان حوادث استقبال می کرد، بی آن که احساسی از بازتابی ویرانگر، و یا اضطرابی چون صاعقه داشته باشد.»(1)

32 . عبدالعزیز شناوی

عبدالعزیز شناوی، از علمای اهل سنت مصر در این باره می نویسد:

«کانت الطاهرة من نعم اللّه الجلیلة علی رسول اللّه[9] بقیت معه خمساً وعشرین سنة تحن علیه ساعة قلقه وتؤازره فی احرج اوقاته وتعینه علی ابلاغ رسالته، وتشارکه فی مغارم الجهاد المرّ، وتواسیه بنفسها ومالها؛(2) خدیجۀ طاهره از نعمت های باارزش خداوند متعال بر رسول خدا بود که با آن حضرت بیست و پنج سال زندگی کرد و به او در ساعات گرفتاری مهربانی نمود و در سخت ترین اوقاتش او را کمک کرده و در ابلاغ رسالتش او را یاری می نمود و در جنگ های

ص: 353


1- . علایلی، عبداللّه، مثلهنّ الأعلی السیدة خدیجة، ص 98.
2- . شناوی، عبدالعزیز، سیّدات نساء اهل الجنة، ص 95.

تلخ خسارت دارش با او شرکت کرده و با جان و مالش او را پشتیبانی می نمود.»

33 . عمر ابونصر

عمر ابونصر، از علمای اهل سنّت در این باره می نویسد:

«به خدیجه دختر خویلد، بانوی جلیل القدر عرب شرف نسب، و کرامت گوهر، و سروری قبیله، و عزّت عشیره، و فراوانی مال ختم شده است. به همین علّت نیاز تهی دستان را برآورده می کرد، و گرسنگان را اطعام می نمود، و برهنه گان را می پوشانید. پس خدیجه در اخلاق و نسب و ثروتش میان قوم خود و همگنانش یگانه و منحصر بود.»(1)

34 . قدریّه حسین

قدریّه حسین در این باره می نویسد:

«سرور زنان، خدیجۀ کبری نمونه ای از پاک ترین، و باشکوه ترین، و والامقام ترین نمونه های زنان اسلام است.»(2)

35 . بانو سنیّه قراعه

بانوی دانشمند عرب، سنیّه قراعه، در کتاب نساء محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) تعبیر زیبایی را در خصوص حضرت خدیجۀ کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ) به کار برده است و می نویسد:

«تاریخ در مقابل عظمت امّ المؤمنین خدیجه سر تعظیم فرود می آورد و در برابرش متواضعانه و دست بر سینه می ایستد و نمی داند که نام این بانو را در کدام فهرست بزرگان تاریخ ثبت نماید.»(3)

36 . دکتر علی ابراهیم حسن

دکتر علی ابراهیم حسن در این باره می گوید:

ص: 354


1- . عبدالزهرا عثمان، محمّد، فاطمة بنت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم)، ص 6.
2- . امیره قدریه، حسین، شهیرات النّساء فی العالم الإسلامی، ص 2 5.
3- . قراعه، سنیه، نساء محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم)، ص 38.

«هر گاه بخواهیم نمونه ای از یک همسر بااخلاص و پاک دامن و زنی باوقار و خردمند نشان دهیم، بهتر از خدیجه اُمّ المؤمنین نمی توانیم پیدا کنیم. این بانوی بسیار خردمند، جاهلیت و اسلام را درک کرد، و در هر دو دوره، از منزلتی ممتاز بهره داشت، تا جایی که طاهره نامیده شد.»(1)

و نیز می نویسد:

«هر گاه بخواهیم نمونه ای از یک همسر بااخلاص و پاک دامن و زنی باوقار و خردمند نشان دهیم، بهتر از خدیجه امّ المؤمنین نمی توانیم پیدا کنیم.»(2)

و نیز می نویسد:

«حضرت خدیجه مال و جمال و کمال را در یک جا جمع کرد، و این صفات سه گانه هر گاه در یک جا جمع شوند، که معمولاً کم اجتماع می کنند، به زن، آثاری از عظمت و بلندی مقام می دهند و خدیجه نیز این چنین بود.»(3)

37 . عمررضا کحّاله

عمررضا کحّاله، در این باره می نویسد:

«خدیجه به سال 68 هجری در خانۀ مجد و سروری متولّد شد، و بر اخلاق پسندیده پرورش یافت، و به دوراندیشی و خِرد و پاک دامنی متّصف گردید، تا این که قومش او را در جاهلیت طاهره نامیدند.»(4)

38 . سیّد احمد سایح

سیّد احمد سایح، از علمای اهل سنّت در کتاب الأضواء فی مناقب الزهرا، در این باره می نویسد:

«لقد اکرم اللّه ام المؤمنین السیدة خدیجة سیّدة نساء العالمین 2ا بأکرم خصوصیته، وهی انّ اللّه تعالی جعل ذرّیة المصطفی صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ منها. ولقد کانت 2ا نعم الزوجة

ص: 355


1- . ابراهیم حسن، علی، نساء لهنّ فی التاریخ الاسلامی نصیب، ص 21 23.
2- . همان، ص 21.
3- . همان، ص 2123.
4- . کحاله، عمررضا، أعلام النساء فی عالمی العرب و الاسلام، ج 1، ص 326.

الصالحة التی اعانت رسول الله (صلی الله علیه و اله وسلم) بنفسها ومالها ...؛(1)

خداوند امّ المؤمنین خدیجه سرور زنان عالمیان؟رضها؟ را به کریم ترین خصوصیت تکریم کرده است، و آن این که خداوند متعال ذرّیۀ اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را از ذرّیّۀ او تعیین نموده است. و او 2ا بهترین همسر صالحی بود که با جان و مالش به رسول خدا کمک نمود ... .»

39 . بانو عایشه بنت الشّاطی

بانو عایشه بنت الشّاطی در این باره می نویسد:

«خدیجه دختر خویلد اشرف اُمّهات مؤمنین است و نزدیک ترین همسران پیامبر و عزیزترین آنها نزد آن بزرگوار، هم در زندگی دنیا و هم پس از مرگ است. 25 سال به تنهایی مورد مهر و احترام رسول خدا قرار داشت و هیچ زنی در این افتخار با او شریک نیست. در سال های نخستین اسلام، سال های رنج و مشقّت، در کنار آن حضرت جای داشت و کمک و همراهی می کرد و دشواری هایی را که آن بزرگوار در راه رسالتش از جانب قریش می دید، آسان می کرد... خدیجه ایمان آورد و پیامبری آن وجود مقدّس را گردن نهاد و به رسالتش اطمینان کرد و امیدوارانه در کنار آن حضرت می کوشید. نسبت به همسر بزرگوارش دارای چنان محبتی سرشار بود که در راهش جان می داد و آماده نابود شدن بود. انکار قریش، بر اطمینان خدیجه و ایمان او که چون کوه استوار بود، لرزشی وارد نساخت. سران ایل و تبار خدیجه به آن پیامبر بدگمان بودند و او را جادوگر و دیوانه می خواندند، ولی خدیجه به یکتا مردی که دوستش می داشت و راستگویش می دانست، معتقد بود و تا آخرین رمق به او ایمان داشت... . زمانی که خدیجه در چنان موقعیت تاریک و پیچیده (شعب ابی طالب) از دنیا رفت، آغاز مرحله ای سخت از مراحل مبارزۀ رسول خدا بود؛ زیرا پس از او، مکه بر رسول خدا تنگ شد و نتوانست بماند و هجرت به مدینه که تا کنون، بلکه برای همیشه، مبدأ تاریخ مسلمانان است، رخ داد. پیامبر هجرت کرد و هنوز در دلش خاطراتی از نخستین محبوبه برجای بود، و هیچ یک از زنان آن

ص: 356


1- . سایح، سیّد احمد، الاضواء فی مناقب الزهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ)، ص 21 22.

حضرت که پس از خدیجه آمدند، حتّی عایشه، نتوانستند این یادگار زنده را از قلب آن حضرت بیرون کنند و یا اندکی آتش آن را فرونشانند.»(1)

و نیز می نویسد:

«خدیجه، در کنار پیامبر در سال های نخستین مظلومیت او، مانند یاری غمخوار و مبارز قرار گرفت، و مقاومت کرد و رنج و عذابی را که پیامبر در راه رسالتش از قریش نصیبش شد بر او آسان نمود.»(2)

و نیز می نویسد:

«آیا دیگری غیر از خدیجه را می شناسید که با عشق آتشین و مِهر و ایمانی استوار، بی آن که اندک تردیدی به دل راه دهد یا ذرّه ای از باورش نسبت به بزرگ داشت همیشگی خدا و پیغمبر بکاهد، دعوت دین خدا را از غار حرا پذیرا شود. آری تنها خدیجه بود که دست سرنوشت او را برای پُر کردن جاهای خالی زندگانی پیغمبر اکرم پدید آورد و او را مایۀ امید و آرامش و سلامت رسول خدا قرار داد.»(3)

40 . محمّدعلی قطب

محمّدعلی قطب، در کتاب خدیجة بنت خویلد، در این باره می نویسد:

«وکانت ام المؤمنین تهوّن علیه کلّ عسیر، و تخفّف عن قلبه وبدنه وطأه الأذی الکثیر. کانت کلماتها کالبَلْسم لجراحات نفسه، وبَسْمَتُها الهادئة الحنون اشعاعاً ینعکس علی صفحة قلبه، فاذا بالعَنا یزول، و اذا بالعزیمة تشتدَّ وتقوی؛(4) ام المؤمنین خدیجه همیشه سعی می کرد تا هر دشواری را بر پیامبر آسان کرده و از قلب و بدن او فشارهای اذیت دهنده بسیار را تخفیف دهد. کلمات او همانند مرهمی برای جراحات نفس آن حضرت بود، و تبسّم آرام همراه با مهربانی اش، شعاع هایی بود که بر صفحۀ قلب پیامبر منعکس می شد، و ناگهان

ص: 357


1- . بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمن، ، بانوی کربلا زینب3، فصل پدران و نیاکان حضرت زینب3.
2- . همان، ص 13.
3- . قراعه، سنیّه، نساء محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم)، ص 38.
4- . قطب، محمّد علی، خدیجة بنت خویلد، ص 81.

غصه زایل و عزم او شدّت و قوّت می گرفت.»

و نیز می نویسد:

«فایّ کلمة یا سیّدة نساءالعالمین ترتفع من دنیانا الی علیائک فتقیک حقک؟ وایّة عبارة مهما رقّت ولطفت تبلغ مقامک الأسمی؟ وایّ قلم لا ترتعش، وایّة ید لاتهتزّ و ترتجف، وهی تخطّ سیرتک الطاهرة؟ بکلّ الاعزاز والاکبار، بکل القدسیة، بکلّ الخشوع، والحجیّة، نستأذنک کی نأتیک فی محرابک الأسنی، وننقل ایل ابنائنا واحبّائنا بعض الملامح عنک، لتکون لهم ولنا نبراساً، به نهتدی، ومن ذُؤابة شعاعه نستضیء... عزیزی القاریء!

لیس الحدیث عن السیدة (خدیجة بنت خویلد) امّ المؤمنین(سلام علیه) بالهیّن السهل؛ فانّ فی جوانب حیاتها وموقفها وعظمة شخصیتها، معالم یعجز الذهن عن بلوغ اعماقها وسبر غورها، اللّهم الّا لمساً رقیقاً رفیقاً.

ولکنّا نستعین اللّه تعالی و نسأله العون والمدد، ان یوفّقنا لجلاء ما خفی ودقّ، وابراز ما لطف ورقّ، ومن مکنون هذا الکنز العظیم؛(1)

پس کدامین کلمه ای سرور زنان عالمیان از دنیای ما برخواسته و به مقام بلند تو خواهد رسید تا بتواند حق تو را ادا کند؟ و کدامین عبارت هر چند رقیق و لطیف باشد می تواند حق مقام تو را ادا کند؟ و کدامین قلم رعشه نگیرد، و کدامین دست تکان نخورد و نلرزد، در حالی که می خواهد سیرۀ تو را به رشتۀ تحریر درآورد؟ با تمام عزت بخشیدن و تعظیم کردن، با تمام تقدیس و خوف، با تمام خشوع و حجیّت، از شما درخواست اجازه و اذن می کنیم تا به محراب بلند و باعظمت تو وارد شویم و به فرزندان و دوستانمان برخی از مقامات تو را منتقل سازیم، تا برای آنان و ما الگویی سازنده باشد، و به او هدایت پیدا کرده و از نور و شعاعش بهرۀ روشنایی ببریم... خوانندۀ عزیز من!

سخن در بارۀ بانو خدیجه دختر خویلد ام المؤمنین 2ا آسان و سهل نیست؛ زیرا

ص: 358


1- . همان، ص 6 7.

اطراف زندگی و موقف ها و عظمت شخصیت او حقایقی را در نهان دارد که ذهن از رسیدن به اعماق آن و بررسی ابعاد شخصیت او عاجز است.

ولی ما از خداوند متعال استعانت می جوییم و از او کمک و یاری می طلبیم که ما را در جلا دادن آنچه که مخفی و دقیق است، و ابراز آنچه که لطیف و رقیق می باشد، از درون این گنج بزرگ، موفق دارد.»

41 . احمد خلیل جمعه

احمد خلیل جمعه، که از علمای اهل سنّت است، در کتاب نساء اهل البیت7 در این باره می نویسد:

«البدایة العطرة: من این نبدأ ایّتها السیدة الکریمة؟ من أین ایّتها الأم التی لا یدانی فضلت فضل؟ انّ سیرتک کلّها فضیلة فی فضیلة فی فضیلة. انّ حیاتک من اول یوم عرفتِ فیه سیّدنا رسول اللّه کلّها برکات تتری. فالحدیث عنک سیّدتی بل امّی واسع الآفاق، عمیق المدی، ندی العطاء، فیه سُبُحاتی مبارک فی بحار انوار صفائک و کرمک الذی کان قِبلة النساء فی هذا المجال.

انّ تاریخ النساء فی دنیا التاریخ لم یحفظ فی اوراقه انّ امرأة من فضیلیات النساء فی دنیا النساء قد فاحت سیرتها بالعطاء کما کنتِ انتِ.

لقد تناول التاریخ سِیَر نساء کثیرات، اشتهرت بجانب او اکثر، ولکنّه لم یحدثنا کما حدّثنا عنک انّهنّ بلغن قمم المکارم فی کلّ الفضائل کما بلغتِ انت. وقد حفظ التاریخ کثیراً من فضائلک ولکنّه علی رغم ذاکرته الواسعة، لم یستطع ان یحصر تلک الفضائل بین دفتیه.

لقد کنتِ واسعة العقد فی نساء اهل البیت الذی اذهب اللّه عنه الرجس وطهّره تطهیراً.

لقد کنت عنوان کلّ فضیلة فی نساء ذلک البیت الحمید الذی بارک اللّه فیه وعلیه. فهل تسمحین ایّتها الأم الرؤوم ان نتفیّأ بظلام سیرتک بعض الوقت کیما تکون سیرتک زاداً لنا فی هذه الحیاة التی نحیاها، ولتکون سیرتک جواز مرور الی مرتبة الفضل وسدة

ص: 359

العطاء؟

فما أُحَیلی تلکم الاوقات التی نحیاها امّنا، امّ المؤمنین، خدیجة بنت خویلد، زوج رسول اللّه، وامّ الذریة الطاهرة، وسیّدة نساء العالمین، وقدوة نساء المسلمین.

اذن، فلتکن الرحلة سعیدة ان شاء اللّه مع سیرتک المعطار، ومع وِقْفات نبیلة کریمة من حیاتک، من عطائک المُستَمَدّ من شخصیة النّبی الرؤف الرحیم وحبیبنا محمّد؛(1)

شروعی عطرآگین: از کجا شروع کنیم ای سرور کریم؟ از کجا شروع کنیم ای مادری که هیچ فضیلتی با فضیلت تو هم پا نمی گردد؟ همانا سیرۀ تو تماماً فضیلتی است در فضیلت، در فضیلت. همانا زندگی تو از روزی که سرور ما رسول خدا را شناختی تماماً برکاتی بوده که پیاپی می رسیده.

پس سخن در بارۀ تو ای سرور من، بلکه ای مادر من، افقی گسترده و وادی عمیق و عطایی تازه دارد، که در آن تسبیحات مبارکی است در دریاهای انوار صفا و کرم تو که قبلۀ زنان در این جهت می باشی.

همان تاریخ زنان در دنیای تاریخ در اوراقش حفظ نکرده زنی را در فضیلت های زنانه در دنیای زنان که در خوب زندگی کردن به پای تو برسد. تاریخ سیره های زندگی زنان بسیاری را مشاهده کرده، از یک جهت یا جهاتی مشهورند، ولی آن گونه که از تو سخن گفته از دیگر زنان سخن نگفته است، نگفته که آنان به بالاترین قله های کرامت ها در تمام فضیلت ها رسیده اند، آن گونه که تو رسیده ای. تاریخ، بسیاری از فضایل تو را حفظ کرده ولی به رغم حافظۀ گسترده ای که دارد نتوانسته فضایل تو را در یک کتاب جمع آوری کند.

تو عنوان هر فضل و فضیلتی و در بین زنان آن بیت پسندیده و مورد ستایش بودی که خداوند در آنها و بر آنان برکت قرار داده است.

آیا اجازه می دهی ای مادر نوازش گر تا از سایۀ سیرۀ شما در برخی از اوقات استفاده

ص: 360


1- . خلیل جمعه، احمد، نساء اهل البیت:، ص 13 15.

کنیم تا سیرۀ شما زاد و توشه ای برای ما در این حیاتی باشد که ما در آن زندگی می کنیم، و سیرۀ شما موجب گذر به مرتبۀ فضل و عطا باشد؟

چقدر زیبا است آن اوقاتی که با مادرمان زندگی می کنیم، مادری که مادر مؤمنان، خدیجه دختر خویلد، همسر رسول خدا و مادر ذرّیّۀ پاک، و سرور زنان عالمیان و الگوی زنان مسلمین است.

در این حالت، پس باید کوچی باسعادت باشد اگر خدا بخواهد همراه با سیرۀ معطر تو و همراه با توقف هایی باارزش و کریم از زندگانی تو، از عطای تو که برگرفته از شخصیت پیامبر رأفت و مهربانی و محبوب ما محمّد است.»

42 . سلیمان کتّانی

سلیمان کتّانی، نویسندۀ نامدار مسیحی در این باره می نویسد:

«خدیجه ثروت هنگفت خود را با سخاوتی وصف ناپذیر به محمّد بخشید، در حالی که هرگز این احساس را نداشت که چیزی می بخشد، بلکه این احساس را داشت که از وجود گرانمایۀ او، هدایت و سعادت و رستگاری دو جهان را که بر همۀ گنجینه های گیتی برتری دارد به دست می آورد. او احساس می کرد که مهر و عشق پاک را به پیامبر هدیه می کند، و در برابر آن سعادت و رستگاری و ماندگاری همه جانبه را به دست می آورد.»(1)

کتابنامه

1. ابن اثیر جزری، علی بن محمّد (م 630 ق)، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر، 1386 ق.

2. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد، علی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق.

3. ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی (م 588 ق)، مناقب آل ابی طالب، تحقیق: گروهی از اساتید نجف اشرف، نجف: المکتبة الحیدریة، 1376 ق.

ص: 361


1- . علی دخیّل، علی محمّد، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، ص 32.

1. ابن صباغ مالکی، علی بن محمّد، الفصول المهمّة فی معرفة احوال الائمّة، نجف: مطبعه العدل، [بی تا ].

2. ابن عبد ربّه، احمد بن محمّد اندلسی (م 328 ق)، العقد الفرید،تحقیق: أحمد الزین و إبراهیم ابیاری، بیروت: دار الأندلس، 1408 ق.

3. ابن عبدالبرّ، یوسف بن عبداللّه قرطبی (م 463 ق)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق: علی محمّد بجاوی، بیروت: دار الجیل، 1412 ق.

4. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر بن کثیر دمشقی (م 774 ق)، البدایة و النهایة، تحقیق : علی شیری، بیروت: داراحیاء التراث العربی، 1408 ق.

5. ابن مغازلی، علی بن محمّد واسطی شافعی (م 483 ق)، مناقب علی بن ابی طالب7 (المناقب لابن المغازلی)، به کوشش: محمّدباقر بهبودی، تهران: المکتبة الإسلامیة، 1402 ق.

6. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، به کوشش: عمر عبدالسّلام تدمری، بیروت: 1410 ق / 1990 م.

7. اربلی، علی بن عیسی (م 693 ق)، کشف الغمة فی معرفة الائمة7، بیروت: دار الاضواء، 1405 ق.

8. امیره قدریه، حسین، شهیرات النساء فی العالم الاسلامی، تهران: کتابخانه بنیاد دایرة المعارف اسلامی، [بی جا]، [بی تا].

9. بنت الشاطی، عایشه عبدالرحمن (م 1419 ق)، بطلة کربلاء، بیروت: دارالندلس.

10. ، موسوعة آل النبی9، اصفهان: کتابخانه عمومی زهرائیه نجف آباد، 1387 / 1967 م.

11. بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوة، مدینۀ منوره: مکتبة السلفیة، 1389 ق.

12. حسنی، سید نبیل، خدیجة بنت خویلد، کربلاء: العتبة الحسینیة المقدسة، 1432ق.

13. خوئی، سیّد ابو القاسم موسوی (م 1413 ق)، معجم رجال الحدیث، قم: مدینة العلم، 1403 ق.

ذهبی، محمّد بن احمد بن عثمان، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب ارنووط و

ص: 362

1. حسین اسد، بیروت: مؤسسة الرسالة ، 1413 ق.

2. سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی (م 654 ق) ، تذکرة الخواصّ الاُمّة فی خصائص الأئمّة، قم: شریف رضی، 1418 ق.

3. سیلاوی، غالب، الأنوار السّاطعة من الغرّاء الطّاهرة، [بی جا]: چاپخانه علمیه، 1421ق.

4. شناوی، عبدالعزیز، سیّدات نساء اهل الجنة، قاهره: مکتبة التراث الاسلامی.

5. علی دخیّل، علی محمّد، زنان بزرگ اسلام (خدیجه)، ترجمه: فیروز حریرچی، تهران: امیرکبیر، 1364ش.

6. قاضی نعمان مغربی، نعمان بن محمّد تمیمی (م 363 ق)، شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، تحقیق: سید محمّد حسینی جلالی، قم: نشر اسلامی، 1414 ق.

7. قطب، محمّدعلی، خدیجة بنت خویلد3، بیروت: دارالقلم.

8. قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم (م 1294 ق)، ینابیع المودّة لذوی القربی، تحقیق: علی جمال أشرف حسینی، تهران: دار الاُسوة، 1416 ق.

9. کحاله، عمر رضا (م 1407 ق)، أعلام النساء فی عالمی العرب و الاسلام، بیروت: مؤسسه الرساله، چاپ چهارم.

10. مامقانی، عبداللّه بن محمّدحسن (م 1351 ق)، تنقیح المقال فی علم الرجال، تهران: جهان، 1352 1351 ق.

11. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، تحقیق: محمّدباقر بهبودی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403 ق.

12. محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1404 ق.

13. مظفر، محمّدحسن، دلائل الصدق، قاهره: دار المعلم للطباعة، 1396 ق.

14. مغنیه، محمّدجواد، بطلة کربلاء، بیروت: دار التعا رف للمطبوعا ت ، 1973 م.

15. موسوی عاملی، سید عبدالحسین شرف الدین، عقیلة الوحی، تحقیق: محمّدرضا المامقانی، قم: دلیل ما، 1426ق.

ص: 363

1. هندی نیشابوری، میرحامد حسین (م 1306 ق)، عبقات الأنوار فی إمامة الأئمّة الأطهار، قم: مدرسۀ امام مهدی[، 1405 ق.

ص: 364

60- خدیجه(سلام علیه) بانوی کارآفرین

اشاره

60

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بانوی کارآفرین(1)

غلامرضا گلی زواره

چکیده

شرح زندگانی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به خصوص شرح مناسبات اقتصادی و تدابیر کارآفرینی وی با استناد به منابع مهم تاریخی است. از دیدگاه نویسنده: در محیط آشفتۀ عربستان، بانویی ثروتمند به نام خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) زندگی می کرد. این زن به دلیل هوشمندی و فراست، دارایی های خود را به شکلی مدیریت و نظارت کرد که اولاً از راه نادرست افزایش نیابند و ثانیاً چنان به کار گرفته شوند که در چرخۀ اقتصادی به گردش افتند و ضمن به وجود آوردن نوعی پویایی اقتصادی در جامعه، باری از دوش گرفتاران، بی کاران و نیازمندان بردارند. با این کار نوعی مناسبات تجاری و بازرگانی بین حجاز و دیگر مناطق جهان برقرار گردید و این روند، به بهبودی روابط سرزمین ها کمک کرد. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) ثروت خود را که بر اثر فعالیت های اقتصادی سالم به دست آورده بود راکد نگذاشت، بلکه با تدبیری ویژه و به وسیلۀ خدمه ای که در اختیار داشت در کاروان ها و فعالیت های بازرگانی به کار انداخت؛ به گونه ای که هشتاد هزار شتر در قالب کاروان های متعدد، اموال تجاری او را به کانون های مهم اقتصادی جهان آن روز، همچون یمن، مصر، شام، طائف، عراق، بحرین، عمان، حبشه، فلسطین و نقاط دیگر حمل و نقل می نمودند.

کلیدواژه: حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، اقتصاد، کاروان تجارت، روابط شغلی، کارآفرینی.

شیوه های شایسته در تجارت و اشتغال زایی

ص: 365


1- پیام زن، شمارۀ 245 (مرداد 1391)، ص 42 74.

در جامعۀ جاهلی سرزمین مکه، معیارها و امتیازات اجتماعی براساس موقعیت طایفه ای نسب و حسب، ثروت و خدمه و امکانات تعیین می گردید. افراد برای رسیدن به درجات مزبور به خلاف روی می آوردند، به جان و مال افراد تعرض می نمودند، اموال ضعیفان را به زور غارت می کردند و رباخواری امر رایجی بود؛ به همین دلیل گروهی از اهل انصاف و حامی عدالت، با یک دیگر هم پیمان گردیدند تا از حقوق محرومان دفاع کنند و مانع چپاول های زورگویان شوند.

در چنین محیط آشفته ای بانویی ثروتمند به نام خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) زندگی می کرد. این زن به دلیل هوشمندی و فراست، دارایی های خود را به شکلی مدیریت و نظارت کرد که اولاً از راه نادرست افزایش نیابند و ثانیاً چنان به کار گرفته شوند که در چرخۀ اقتصادی به گردش افتند و ضمن به وجود آوردن نوعی پویایی اقتصادی در جامعه، باری از دوش گرفتاران، بی کاران و نیازمندان بردارند.

با این کار نوعی مناسبات تجاری و بازرگانی بین حجاز و دیگر مناطق جهان برقرار گردید و این روند، به بهبودی روابط سرزمین ها کمک کرد. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) ثروت خود را که بر اثر فعالیت های اقتصادی سالم به دست آورده بود راکد نگذاشت، بلکه با تدبیری ویژه و به وسیلۀ خدمه ای که در اختیار داشت در کاروان ها و فعالیت های بازرگانی به کار انداخت؛ به گونه ای که هشتاد هزار شتر در قالب کاروان های متعدد، اموال تجاری او را به کانون های مهم اقتصادی جهان آن روز همچون یمن، مصر، شام، طائف، عراق، بحرین، عمان، حبشه، فلسطین و نقاط دیگر حمل و نقل می نمودند.

علاوه بر این ، او در نقاطی چون مصر و حبشه نمایندگی های تجاری داشت و عده ای در مناطق مورد اشاره مشغول جابه جایی کالاها در قالب صادرات و واردات بودند. مدیریت و نظارت بر این امور و حلقۀ ارتباط با کارگزاران، حساب رسی مرتب دربارۀ داد و ستدها و سودهای حاصله از آن، نوعی فراست، هوشیاری، توان مندی فکری و احاطۀ فوق العاده می طلبد، که خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) این اقتدار را به عالی ترین شکل دارا بود.

ص: 366

مورخان گزارش داده اند خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) چهارصد غلام و کنیز در اختیار داشت که امور او را در قلمروی فعالیت های اقتصادی و دستگاه عریض و طویل محل سکونتش اداره می کردند.

در واقع خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) پشتوانۀ اقتصادی قریش بود و این ویژگی برایش حشمت و شوکتی بزرگ به ارمغان آورده بود. او با این همه دارایی و اموال فراوان، نمونۀ بارزی از زهد به شمار می آمد؛ زیرا به ثروت فراوان خویش دل بستگی نداشت. در گره گشایی از دشواری های اقشار جامعه، سرمایۀ خود را به کار می انداخت و با سخاوتی ستودنی نیازمندان و محرومان را می نواخت. با وجود دم سازی با محرومان و بی نوایان، شهرتی آن چنان رفیع داشت که بسیاری از نام داران مکه و حوالی، جرئت ابراز خواستگاری از او را در خود نمی دیدند. بارها و بارها بسیاری از سران قبایل و بزرگان سرزمین بطحاء به خواستگاریش آمدند و در این راه چه بسیار عمرها و مال ها تلف کردند، اما درخواست هیچ کدام را نپذیرفت. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از همان آغاز با امکانات مالی خویش بسیاری از خانواده ها را اداره می کرد و افراد درمانده را تحت حمایت خدمات امدادی خویش می گرفت.

افرادی که مأمور رسیدگی به امور تجاری خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بودند، به عنوان کارگزار حقوق دریافت می کردند و سود و زیان معاملات مربوط به او بود. این شیوۀ قرارداد که بیشتر با مردانی فاقد کار و معمولاً از طبقات فقیر منعقد می گردید، دو ویژگی عاقلانه در برداشت: نخست این که برای دیگران فرصت های شغلی به وجود می آورد و افرادی را که به دلیل فقدان سرمایه توان فعالیت های تجاری نداشتند با پشتوانۀ مالی خویش به قوانین و راه و رسم بازرگانی درون مرزی و برون مرزی آشنا می ساخت، تا آن ها بتوانند بعدها روی پای خود بایستند و با استقلال اقتصادی به تلاش های خود در این قلمرو ادامه دهند.

از سوی دیگر با توجه به این که تجارت در عصر جاهلیت کاری شرافت مندانه به شمار می آمد، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با به کارگیری صدها نفر از افرادی که در سنین میان سالی بودند و فعال اقتصادی به شمار می آمدند، سعی داشت عادت های زشت، درآمدهای حرام و غارت گری را از آنان دور سازد و از این ره گذر، زندگی آنان را از آلودگی های گوناگون مصون نگه دارد.

هم چنین با فرستادن آنان به سرزمین های یمن و شام و نواحی شرقی آفریقا مقدمات

ص: 367

آمادگی آنان را در شناخت فرهنگ، آداب و رسوم و سنت های جوامع دیگر بهتر فراهم سازد. این ویژگی در رشد فکری و اخلاقی آنان بی تأثیر نبود و کارگزاران از نظر میزان امانت داری، نوع تلاش و توانایی های مدیریتی در سفرهای مذکور به خوبی آزموده شده، در مأموریت های بعدی برحسب رتبه بندی و امتیازات کسب گردیده، از ارتقای شغلی برخوردار می شدند.

این بانو هم چنین راه را برای کسانی که واقعاً قصد تحصیل معاش حلال را داشتند، هموار می ساخت. این قرارداد با کسانی منعقد می گردید که از مقداری سرمایه برخوردار بودند. او با آنان در مال التجاره شریک می شد در حالی که هر چند سهم افزون تر مربوط به خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بود سپس کارگزاران خود را در سود حاصله از اموال تجاری سهیم می کرد. اگر با پول او سودی به دست می آمد، هم او و هم عاملانش از آن بهره مند می گردیدند و اگر زیانی می رسید، می کوشید جور شریکان خویش را به تنهایی به دوش بکشد.

این شیوه های پسندیده که در واقع در آن قصد یاری و مساعدت به دیگران آشکار است، او را در میان همۀ تاجران قریش متمایز ساخته بود و دل ها را به سوی او معطوف می داشت. از این روی بسیاری آرزومند بودند جزو کارگزارنش باشند و در فعالیت های تجاری افتخار مشارکت با خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را به خود اختصاص دهند.

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به خاندان عبدالمطلب بسیار علاقه مند بود، شرافت و تقوای آنان را می ستود و بسیاری از مردان و زنان «آل عبدمناف» را در کاروان های تجاری اش به کار واداشته بود. این کوشش و مساعدت دائم از سوی او، مدام با نهایت عزت و احترام نسبت به «بنی هاشم» همراه بود.(1)

بدیهی است اداره کردن این کاروان گسترده در سطح منطقه ای وسیع، آن هم در جزیرة العرب که آغشته به جاهلیت، جور و جفا است آن هم با مدیریت یک زن در زمانی که زنان از حقوق اجتماعی محروم بودند و بسیاری از مردان بی رحم، دختران بی گناه را

ص: 368


1- . با استفاده از منابعی چون: ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 199 200؛ مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص22؛ محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج 2، ذیل خدج، ص 23 24.

زنده به گور می کردند بیان گر آن است که حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) دارای خلاقیت ویژه و نبوغ ذاتی فوق العاده بوده، شخصیتی برجسته و آگاه داشت.

نکتۀ دیگر که از تدبیر خردمندانه و درستی آن بانو حکایت دارد این واقعیت است که در مدیریت اقتصادی خویش تمامی همکاران، عوامل اجرایی، خدمه و رابطین را از میان انسان های سالم، امانت دار، درست کار، ریشه دار و آزمون شده برمی گزید و خود از دفتر کارش این کاروان عظیم را با سر انگشت تدبیر و درایت خویش به حرکت درمی آورد. ایشان ضمن این که به امور اقتصادی سامان می بخشید، بر این مجموعه چنان نظارتی داشت که هیچ گاه دچار فساد، تبهکاری، رشوه خواری، سوءاستفاده و کج روی نشدند و تاریخ حتی نمونه ای از خلاف کاری در این مجموعه گزارش نکرده است.

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در این مجموعه برای افزایش توان مندی کارکنان و ایجاد رقابتی سالم و ثمربخش، از ایجاد انگیزه در کارکنان و همکاران بهره می گرفت. رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در مقام حق شناسی از بخشش و بزرگ منشی او در این راه فرموده است: «من کارفرمایی مهربان تر و حق شناس تر و بهتر از خدیجه نسبت به کارگزارانش ندیدم. هر گاه من و دوستم پس از کار نزد او می رفتیم می دیدیم غذای گوارایی را که به اشارۀ او برای مان آماده شده بود، به ما هدیه می کرد و با خدمه و زیردستان، بزرگوارانه و انسانی رفتار می کرد.»(1)

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بر اساس اسناد تاریخی و منابع روایی در مورد وظایف هر یک از کارکنان کنترل های ویژه ای را اعمال می کرد. برنامه ها، کارهای انجام شده و نیز محصول تلاش آنان را به صورت دقیق و پیگیر مقایسه و بررسی می کرد و در صورت صلاح دید، با اعمال اصلاحاتی، از خطا و انحراف هایی که در طرح ها و هدف ها پیش می آمد جلوگیری می نمود. ماجرای گماشتن بازرس ویژه ای به نام «میسره» در کاروان تجارتی شام بر منش و رفتار حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) و ملزم گردیدن وی در تهیۀ گزارش جامع از تلاش های آن حضرت در این سفر بازرگانی، از درایت او حکایت دارد که منابع تاریخی آن را با دقت جالبی ضبط کرده اند.

ص: 369


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص10.

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) می کوشید در برنامۀ اقتصادی اش از تجربه ها و دانش های دیگران بهره ببرد و برای برنامه ریزی در امور تجاری با افراد خبره و صاحب نظر به شور و مشورت می پرداخت. انتخاب وقت سفر، نوع کالای مورد نیاز در سرزمین مبدأ و نیز خرید اقلام از کشورهای دیگر، میزان محصولات صادراتی و یا وارداتی، ارتباط برقرار کردن کاروان با دیگر کانون های تجاری و چگونگی بازاریابی آنان، به کمک مشاوران کاردان تنظیم و تدبیر می گردید؛ به گونه ای که شگفتی همگان را برمی انگیخت. کاروان بزرگ بازرگانی او هماره در راه بود؛ از یمن به جانب حجاز و از آن سرزمین به سوی شام و دیگر مراکز مهم اقتصادی و مبادلاتی آن عصر. این تشکیلات بعد از سفری موفق و سودی سرشار و عادلانه به سوی مقصد بازمی گشت.

خانۀ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

عمارتی که خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در آن زندگی می کرد از بهترین خانه های مکه به شمار می آمد؛ بنایی دو طبقه با ایوان های کوچک مشرف بر کعبه و بر راه شام. سمت چپ درب خانه اش سنگی بود به بزرگی یک ذراع و یک وجب که بعدها حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) در مقابل تیرهایی که از منزل ابولهب می آمد، بدان جا پناه می برد. یک سوی خانه جای سکنای خودش بود و طرف دیگر محل پذیرایی از تازه واردان، خدمه و نیازمندان. هر وقت کاروان های مکه از یمن و شام بازمی گشتند در اطراف اتاق خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) چیزهایی تازه جلب توجه می کرد؛ به همین دلیل دختران مکه به خانه اش می آمدند تا آنها را تماشا کنند.(1)

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در این خانه به آلام و درددل های بی نوایان رسیدگی می کرد و به درماندگان پناه می داد. کودکی که پدر و مادر را از دست داده بود و دیگر نقطۀ اتکایی برای خود نمی یافت، والدینی که برای تدارک معاش اهل خانواده دچار مشکل می شدند، هر زنی که بعد از به قتل رسیدن شوهرش پناه گاهی نداشت و هر فرد رنج دیده و محرومی، خانۀ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را محل امنی برای خود می دید و با امید به امدادگری صاحب خانه، از غم ها و

ص: 370


1- . راهنما، زین العابدین، پیامبر، ص 199 200؛ کمالی، محمّدتقی، شکوه زندگی، ص 19 20.

هراس های خود کم می کرد. مردم از قبۀ سبزی که بر بام این منزل احداث گردیده بود و نیز ازدحام اقشار گوناگون در مسیر آن، این منزل را می شناختند.

یک بار زنی میان سال که از شدت گریه چشمانی برافروخته و گونه های سرخ شده داشت و از شدت هراس بر اندامش لرزه افکنده شده بود، نفس زنان و مضطرب وارد خانۀ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) شد. سلام کرد و این بانو را غرق در بوسه ساخت. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) وی را در آغوش کشید و چون مادری دل سوز گفت دخترم چرا این قدر نگرانی، مطمئن باش اگر بتوانم کاری بکنم، دریغ نخواهم کرد. زن که قدری آرام شده بود، کودک خویش را که در پارچه ای پیچیده بود در مقابل خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) گذاشت و گفت: «بر فرض که من مقصر باشم، این دخترک چه گناهی داردکه باید زنده به گور شود.»

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) جگر گوشه اش را در بغل گرفت و با همدردی و دل سوزی گفت: «نه خواهرم، تو نه جرمی مرتکب شده ای و نه خلافی کرده ای و این طفل هم تقصیری ندارد. ناراحتی را از دل و ذهن خود دور کن. من او را چون نازدانۀ دلبند خودم حمایت و نگه داری می کنم و اگر هم شوهرت بیاید، آن را پنهان می نمایم که گزندی به وی نرساند. حالا برخیز و چون خسته ای و از راه دور آمده ای، استراحت کن. بکوش که راحت بخوابی. اما خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) که به آن بانو سفارش آرامش می داد. آن شب خواب و آرام نداشت و امواجی از افکار گوناگون اجازه نمی داد او راحت بخوابد. پیوسته از این پهلو به آن پهلو می شد و با خود می گفت چرا این وضع باید ادامه یابد؟ این همه قساوت و بی رحمی آن هم در حق فرزند خود چگونه قابل توجیه است؟ چرا در این شبستان ظلمانی و تاریکی ستم، ستاره ای طلوع نمی کند و افق دید این افراد را روشنی نمی بخشد؟ تا پاسی از شب در جوش و خروش بود و بی تابی می کرد.(1)

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) این خانه و تمامی امکانات و ملزومات آن را بعد از آن که به پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ایمان آورد، در راه اعتلای حق و ترویج معارف قرآنی صرف کرد. چون به خانۀ حضرت

ص: 371


1- . کمالی، محمّدتقی، شکوه زندگی، ص 25 26.

محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) رفت، آن وجود مبارک در کوچه ای سنگی برایش خانه ای بنا کرد که به آن، کوچۀ عطارها می گویند. این خانه بدان جهت قداست دارد و مبارک است که حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) هنگام اقامت در مکه، آن را به عنوان محل سکونت خود برگزیده بود. به علاوه، این خانه زادگاه حضرت فاطمۀ زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) است. خانۀ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) که محل عبادت اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مکان نزول وحی بود بعدها در اختیار «عقیل بن ابی طالب» قرار گرفت و به روزگار خلافت معاویه تبدیل به مسجد شد.

این خانه تا چند دهۀ قبل برقرار بود و در جایی بلند واقع شده بود که توسط پله هایی به آن راه می یافتند. مکتب خانه ای در آن به وجود آورده بودند و قرآن می آموختند. در سوی راست راه روی این خانه، حفره ای در زمین قرار داشت که محل وضو گرفتن حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) بوده است. مقابل در راه رو، دری بود که به سوی فضایی با مساحت 24 متر مربع گشوده می شد و در آن خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) زندگی می کرده اند. مقصورۀ کوچکی در طرف راست خانه دیده می شد که مکان ولادت دخت نبی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) بود.

این خانه در تحولات جدید، در بازار ابوسفیان قرار گرفته، درب آن بسته و به صورت متروکه و ویرانه درآمده است... . این درحالی است که در قرون گذشته فرمان روایان مسلمان و والیان حجاز برای تعمیر و پا برجا نگاه داشتن این میراث ارزشمند صدر اسلام می کوشیده اند.(1)

در رحلۀ بتانویی آمده است: «در صورتی که در خانۀ یاد شده خوب دقت نمایی جز سادگی چیزی نخواهی یافت. خانه ای که شامل چهار اتاق است. سه اتاق آن اندرونی است که یکی از آنها برای دختران ایشان و دومی برای اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و همسرش خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و سومی برای عبادت آن حضرت بوده است. اتاق چهارم که در بیرون قرار دارد برای ملاقات با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مراجعات مسلمانان در نظر گرفته شده است که این ترتیب بسیار پرجاذبه و ابتکاری است.»(2)

مؤلف «مرآة الحرمین» می نویسد: «در طول این مسکن و راه روی خارجی آن از سوی

ص: 372


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج22، ص167؛ قره چانلو، حسین، حرمین شریفین، ص 106، حسینی نسب، رضا، گنجینه های ویران، ص 52.
2- . حسینی نسب، رضا، گنجینه های ویران، ص 53 54.

شمال، فضای باز و بلندی به ارتفاع یک و نیم متر و طول شانزده متر و عرض هفت متر قرار دارد. گمان می رود آن مکان جای گاهی بوده است که حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) اموال تجاری خود را در آن جا قرار می داده است.»(1)

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، چنان که در بعد اقتصادی موفق بود و ثروت سرشاری در نهایت خوش نامی و پاکی به دست آورد، در انتخاب همسر به توفیقی بزرگ دست یافت. او کسی را به شوهری خود برگزید که اشرف مخلوقات، اعظم ممکنات و مصطفای پیامبران و فرستادگان الهی بود. در همان روزهای اولی که این پیمان پاک برقرار گردید به پسر عموی خود «ورقه بن نوفل» گفت: «کلید انبارهایی که اموالم را در آنها نگه داری می کنم به نزد حبیبم محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) ببر و از جانب من به او بگو تمامی این دارایی ها به پیشگاه شما تقدیم می گردد.»(2) آن چه دارم ملک او است، هر گونه تصرفی می خواهد در آنها بنماید تا بدین وسیله ساحت مقدسش را تکریم و تعظیم کرده باشم. خود را نیز کنیز اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) معرفی کرد. (3)

به راستی کدام بانو از صدر اسلام تا کنون به چنین رتبه ای از ایثار مال و موقعیت اجتماعی رسیده است؟ کسی که تمام شرایط رفاهی و امکانات مادی برایش فراهم بود. خواستگاران زیادی داشت که حاضر بودند مهریه های سنگینی بدهند و با وی ازدواج کنند، ولی او از قبول آنان امتناع ورزید. کسی که نخواست با اشراف و سران عرب و رؤسای قبایل که در اوج شهرت و نفوذ اجتماعی بودند ازدواج کند و با کمال علاقه و شوق حاضر گردید با جوانی یتیم که از دارایی دنیا بهره ای نداشت پیمان زناشویی منعقد سازد. خودش با کمال اصرار و علاقه به آن حضرت پیشنهاد ازدواج نمود و مهریه اش را در مال خودش قرار داد به طوری که این شیوه موجب ملامت او از جانب زنان قریش گردید.(4)

با توجه به این که در آن محیط جاهلی و غرق در ضلالت و آشفتگی های اخلاقی،

ص: 373


1- . رفعت باشا، ابراهیم، مرآة الحرمین، ص189.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص71.
3- . محدث قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج2، ص23.
4- . امینی، ابراهیم، فاطمۀ زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) بانوی نمونۀ اسلام، ص23.

زن ها به تجملات و تشریفات زندگی راغب تر بودند و آرزوی شان در این هدف خلاصه می گردید که شوهری آبرومند و دارای ثروت به دست آورند و در خانۀ او به آرامش و خوش گذرانی سرگرم باشند، به خوبی روشن می گردد که خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در بارۀ این ازدواج اندیشه و افکار عالی تری داشته، در انتظار همسری فوق العاده با برجستگی های معنوی و کرامت های انسانی بوده است و چون به این برنامه تن می دهد بدون هیچ گونه چشم داشتی، ثروت و اراده اش را به پای مردی می ریزد که به ظاهر تمکنی ندارد.

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) برای رشد راه فضیلت و نشر و گسترش اسلام، به جهاد مالی و مقاومت در شرایط بسیار سخت روی آورد و می توان گفت او مصداقی از این آیۀ قرآن کریم است که می فرماید:

(یا أَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَی تِجَارَةٍ تُنجِیکُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَ أَنفُسِکُمْ ذَلِکُمْ خَیرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ).(1)

در عظمت جهاد مالی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) سخن زیبای رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بهترین سند است که فرمودند: «ما قام ولا استقام دینی الا بشیئین: مال خدیجه و سیف علی بن ابی طالب؛(2) دین من برپا نگردید و استقامت نورزید، مگر به دو چیز: ثروت خدیجه و شمشیر امیرمؤمنان.»

شهید «مطهری» گفته است: «در شرایطی که مسلمین و پیغمبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در نهایت درجۀ سختی و تحت فشار بودند جناب خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) ثروت خویش را در اختیار اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گذاشت. اگر مال خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نبود فقر و تنگ دستی شاید مسلمین را از پا در می آورد. اموال خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) خدمت کرد، به این معنا که مسلمانان گرسنه را نجات داد و آنان با پول خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) توانستند سد رمقی بکنند.»(3)

در سخن دیگری حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) تأکید نموده اند: «هیچ دارایی همچون ثروث خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

ص: 374


1- . صف: 10-11.
2- . حائری مازندرانی، محمّدمهدی، شجرة طوبی، ص223؛ شیخ طوسی، محمّد بن حسن، الامالی، ج2، ص82.
3- . مطهری، مرتضی، سیری در سیرۀ نبوی، ص248.

برای من سودمند نبود»؛ چرا که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با اموال ایشان بدهکار را از بدهی نجات می دادند، اسیر را از اسارت می رهانیدند، بار سنگین را از دوش ناتوان و یتیم برمی داشتند، مردمی که به بلا و مصائبی دچار می شدند با این امدادرسانی نجات می یافتند، اصحاب فقیر ساکن در مکه از طریق این امکانات مادی تحت حمایت مالی قرار می گرفتند و آنان قادر بودند زندگی خود را تأمین کنند. آنانی که سفرهای تبلیغی داشتند و می خواستند برای ترویج دین هجرت کنند، هزینۀ سفرشان از این پول ها پرداخت می شد.(1)

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در زمان حیات این بانوی فداکار آن چه صلاح می دانست از دارایی او هزینه می کرد و بعد از رحلتش باقی ماندۀ دارایی اش را فرزندانش به ارث بردند.(2)

روزی حلیمۀ سعدیه (مادر رضاعی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)) در مکه نزد اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آمد و از قحطی و خشک سالی شکوه کرد. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) این ضایعه را با خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در میان نهاد. او چهل گوسفند و چهل شتر به مادر رضاعی شوهرش بخشید و حلیمه با شادمانی به سوی قبیلۀ خود بازگشت.(3)

در ماجرای «شعب ابی طالب» وقتی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و یارانش توسط مشرکان تحت محاصرۀ شدید اقتصادی قرار گرفتند، ثروت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) محاصره شوندگان را از قحطی و گرسنگی نجات داد. در این مدت که چهار سال طول کشید «ابوالعاص بن ربیع» به وسیلۀ شتران، گندم و خرما حمل می کرد و در وضعی سخت و بسیار خطرناک و با وجود تهدیدهای شدید دشمنان اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و بنی هاشم، خوراکی ها را به مسلمانان می رساند. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) دارایی خود را چنان در این ماجرا مصرف کرد که دیگر از آنها چیزی نماند و در پایان محاصره گفت: «چیزی جز دو پوست باقی نمانده است که هنگام استراحت یکی را زیرانداز و دیگری را روانداز خود قرار می دهیم.»(4)

بنی هاشم در این محاصرۀ فرساینده، از نظر جان، مکان، سرما و گرما و خوراکی در

ص: 375


1- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج19، ص63.
2- . قزوینی، سید محمّدکاظم، فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از ولادت تا شهادت، ص68.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج15، ص401.
4- . محلّاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، ج2، ص211.

تنگنایی شدید به سر می بردند. در واقع آنان در حبسی توأم با آزار و شکنجه قرار داشتند و در برابر تمام ناملایمات مقاومت می کردند. همین وضع باعث گردید که ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) چند روز بعد از خاتمۀ محاصره، رحلت کردند.

«علی محمّد علی دخیل» می نویسد: «محاصرۀ اقتصادی، عظیم ترین خطر دوران رسالت اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود، که اموال خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) کلید شکست این حصر اقتصادی است. او مواد خوراکی و مصرفی را به چندین برابر قیمت واقعی اش می خرید و به بنی هاشم و یاران اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که با تهدید مشرکان مواجه بودند می رسانید تا این سال ها با سلامت و رهایی آن عزیزان سپری شد و حیلۀ دشمنان با ناکامی توأم گردید.»(1)

کتابنامه

1. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویة، به کوشش: عمر عبدالسّلام تدمری، بیروت، 1410 ق / 1990 م.

2. امینی، ابراهیم، فاطمۀ زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) بانوی نمونه اسلام، تهران: کتابخانه پردیس ابوریحان دانشگاه تهران، فارسی، 1349.

3. حائری مازندرانی، محمّدمهدی (م 1369 ش)، شجرة طوبی، النجف الاشرف: المکتبة الحیدریة، 1385 ق.

4. حسینی نسب، رضا، گنجینه های ویران، قم: دفتر تبلیغات اسلامی.

5. رفعت باشا، ابراهیم، مرآة الحرمین، ترجمه: هادی انصاری، تهران: مشعر، 1377ش.

6. رهنما، زین العابدین، پیامبر، دورۀ سه جلدی، تهران: کتاب های جیبی، 1345ش.

7. شیخ طوسی، ابوجعفر محمّد بن حسن (م 460 ق)، الامالی، قم: انتشارات دارالثقافیة،1414ق.

8. علی دخیّل، علی محمّد، زنان بزرگ اسلام (خدیجه)، ترجمه: فیروز حریرچی، تهران: امیرکبیر، 1364ش.

ص: 376


1- . علی دخیّل، علی محمّد، زنان بزرگ اسلام: خدیجه، ص16.

1. قره چانلو، حسین، حرمین شریفین: تاریخ مکه و مدینه، تهران: امیرکبیر، 1362ش.

2. قزوینی، سید محمّدکاظم، فاطمة الزهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) از ولادت تا شهادت، ترجمه: علی کرمی ، قم: نشر مرتضی، 1377ش.

3. کمالی، محمّدتقی، شکوه زندگی، قم: انتشارات امید، [بی تا].

4. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق.

5. محدث قمی، شیخ عباس (م 1359 ق)، سفینة البحار، تحت اشراف علی اکبر الهی خراسانی، مشهد: آستان قدس رضوی ، 1416ق.

6. محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، تهران: دارالکتب الاسلامیة، چاپ هفتم،1404ق.

7. مطهری، مرتضی، سیری در سیرۀ نبوی، تهران: انتشارات صدر، چاپ دوم، 1364ش.

ص: 377

ص: 378

61- مناسبات اقتصادی و روابط شغلی حضرت خدیجه(سلام علیه) با پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله و سلم)

اشاره

61

مناسبات اقتصادی و روابط شغلی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)(1)

منصوره اعتمادی

چکیده

شرح حال حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، به خصوص شرح مناسبات اقتصادی و روابط شغلی وی با رسول خدا (صلی الله و آله وسلم)، با استناد به منابع مهم تاریخی است. از دیدگاه نویسنده: حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، نجیب زاده ای ثروتمند بود که در عصر جاهلیت به تجارت و امور بازرگانی مبادرت می کرد. وی با سرمایه ای که در اختیار داشت، مردانی را استخدام نموده بود تا با سفر به مناطق دیگر به خرید و فروش کالاهای مورد نظر او بپردازند. او با کسانی که در امر تجارت به وی یاری می رساندند قراردادی به شکل مضاربه یا اجاره امضا می کرد. یکی از نام آشناترین مردان آن روزگار رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) بود که به سبب ویژگی های برجستۀ اخلاقی مانند راست گویی و امانت داری، زبانزد همگان بود و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نیز به شایستگی او ایمان داشت. بنا بر این برای اشتغال به امور بازرگانی به آن حضرت پیشنهاد داد و اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز درخواست او را پذیرفت و این سرآغازی برای مناسبات اقتصادی میان آنان گردید.

کلیدواژه: خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، بازرگانی، اجاره، مضاربه، دستمزد، بحیرا.

مقدّمه

یکی از موضوعاتی که همواره ذهن بشر را به خود مشغول می دارد این است که شخصیت های نام آور و فرهیخته هر دورانی چگونه پا به عرصه نهاده و در چه شرایط تاریخی، اجتماعی و سیاسی بالیده اند. در بررسی زندگانی حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) که از او با عنوان «خاتم پیامبران» یاد

ص: 379


1- بانوان شیعه، سال چهارم، شمارۀ 13 - 14 (پاییز و زمستان 1386)، ص 173 - 200.

می شود و بی تردید، برترین و کامل ترین انسان شناخته شده است، هماره به نام زنانی برخورد می کنیم که به هیچ روی نقش آنان در زندگی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، قابل انکار نیست. در این میان، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) یکی از مؤثرترین و موجه ترین شخصیت های آن زمان، پس از برقراری روابط و مناسبات کاری با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، با وی پیمان زناشویی بست و بیش از دو دهه از زندگی خود را در تعامل نزدیک و همکاری تنگاتنگ آن حضرت گذراند.

این نوشتار بر آن است تا به تبیین این مسئله بپردازد که چگونه در برهه ای از زمان که حقوق اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و حتی حق حیات مادی زن هم از او سلب شده بود، شخصیتی مانند خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با بهره مندی از امکانات مادی و اقتدار و درایت مدیریتی خود، به امور بازرگانی مشغول می شد و مردانی را پس از اطمینان از کارآمدی آنان برای این منظور به کار گرفت؟ و مهم تر از همه، آن که او چرا و چگونه اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را برای این امر برگزید، و چه وقایعی در این ارتباط رخ داد؟ البته این موضوع را نباید از نظر دور داشت که هر آنچه در این باره در کتب مربوطه گزارش شده است، مورد پذیرش نیست؛ زیرا برخی از گزارش گران با غرض ورزی ، بسیاری از حوادث و وقایع تاریخی را خلاف واقع حکایت کرده اند. از این رو، در این مقاله به نقد و بررسی موضوعات ذکر شده نیز خواهیم پرداخت.

مناسبات اقتصادی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با پیامبر 9

اشاره

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، دختر خویلد بن اسد بن عبدالعزی بوده که در حدود پانزده سال پیش از عام الفیل به دنیا آمده است.(1) از دوران کودکی و جوانی او اطلاع چندانی در دست نیست، جز آن که بنا بر نقلی، او نخست با مردی به نام عتیق بن عائذ و پس از او با فرد دیگری به نام ابوهاله تمیمی ازدواج نموده، و از آنان صاحب فرزندانی می شود. (2) همسران او یکی پس از دیگری بدرود حیات گفته و او که بانویی نجیب زاده و ثروتمند بوده است با سرمایه خود به امور بازرگانی می پردازد . وی برای پیشبرد اهداف خود مردانی را به استخدام درآورده، و پس از در

ص: 380


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 16، شمارۀ 7 و ص 17 ، شمارۀ 8.
2- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمّد، کتاب السیر و المغازی، ص 245.

اختیار گزاردن سرمایه اش، آنان را به منظور خرید و فروش کالا به مناطق دیگر گسیل می دارد. از جمله کسانی که خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با او مناسبات شغلی برقرار می کند رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) بوده است که در آن زمان، روزگار جوانی خود را سپری می نموده است. در منابع مختلفی از این روابط یاد شده و از نوع پیمان کاری و قراردادهای معاملی میان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و کارمندانش نام برده شده است. در ذیل، به انواع این قراردادها اشاره می شود.

الف اجاره

اجاره عقدی است که به موجب آن ، مستأجر ، مالک منافع عین مستأجره می شود. اجاره دهنده را «موجر»، اجاره کننده را «مستأجر»، و مورد اجاره را «عین مستأجره» می نامند. مورد اجاره می تواند اشیا ، حیوان و یا انسان باشد؛ و در صورتی که انسان مورد اجاره باشد ، مورد اجاره را «اجیر» و مال پرداختی را «اجرت» می نامند.

اخباری که در آنها از قرار میان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و کارگزاران او به اجاره یاد شده، و یا در آنها واژه اجیر آمده، عبارت اند از:

1 . ابوبشیر دولابی به سند خود از یونس بن عبدالأعلی، و او از عبد اللّه بن وهب، و وی از یونس بن یزید، و او از ابن شهاب زهری چنین روایت کرده است : «وقتی رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) به سن بلوغ رسید در حالی که از ثروت برخوردار نبود، خدیجه دختر خویلد او را استخدام (اجیر) نمود تا به بازار حُباشَه(1) که در منطقۀ تهامه(2) قرار داشت برود، و برای همراهی با او مرد دیگری از قریش را نیز به استخدام خود درآورد.

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در بارۀ خدیجه این گونه سخن می گفت : بهتر از خدیجه کارفرمایی را [در ارتباط] با کارمند خود نیافتم؛ چرا که هر گاه من و همراهم باز می گشتیم پیش کشی از غذا که آن را برای ما پنهان داشته بود، در نزد او می یافتیم.»(3)

ص: 381


1- . حُباشه بازاری از بازارهای عرب در زمان جاهلیت بوده است . (یاقوت حموی، شهاب الدین ابی عبداللّه، معجم البلدان، ج 1، ص 11)
2- . تهامه نام صحرایی در منطقه یمامه است. (یاقوت حموی، شهاب الدین ابی عبداللّه، معجم البلدان، ج 2، ص 63)
3- . دولابی، محمّد بن احمد، الذریة الطاهرة، ص 49، ش 8.

2 . ابن سعد واقدی از عبد اللّه بن جعفر رقی، و او از أبوالملیح و او از عبد اللّه بن محمّد بن عقیل روایت می کند که: «ابوطالب به پیامبر گفت : ای برادرزاده! باخبر شدم که خدیجه، فلانی را در ازای دو بچه شتر به استخدام خود درآورده است، ولی ما زیر بار مقداری مانند آنچه به او داده نمی رویم، آیا تو مایلی تا در این باره با خدیجه گفت وگو کنم؟

پیامبر در پاسخ فرمود: هر آنچه خود دوست داری انجام بده. ابوطالب نزد خدیجه رفت و به او گفت: ای خدیجه! آیا محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) را به استخدام خود در می آوری؟ چون ما باخبر شدیم که تو فلانی را با دستمزدی معادل دو بچه شتر به استخدام خود درآورده ای، ولی ما کمتر از چهار بچه شتر را نمی پذیریم.

خدیجه پاسخ داد: اگر این درخواست را برای دشمن ناشناسی می نمودی آن را می پذیرفتم، چه رسد به آن که برای دوست نزدیکی درخواست کنی.»(1)

3 . در روایت دیگری، حاکم نیشابوری از ابوعبد اللّه محمّد بن یعقوب، و وی از علی بن حسن هلالی، و او از معلی بن اسد عمی، و وی از حماد و ربیع بن بدر، و آن دو از ابی زبیر و او از ابوجابر نقل نموده است که: «خدیجه دو بار رسول خدا را به استخدام خود درآورد تا به جُرَش (2) سفر کند و در ازای هر سفری به او یک شتر جوان داد.»(3)

4 . شیخ صدوق در خبری از احمد بن حسن قطان و علی بن احمد بن محمّد و محمّد بن احمد شیبانی، و آنان از احمد بن یحیی بن زکریا القطان، و وی از محمّد بن اسماعیل، و او از عبد اللّه بن محمّد، و او از پدرش و قیس بن سعد دیلمی، و آن دو از عبد اللّه بن بحیر فقعسی، و او از بکر بن عبد اللّه اشجعی، و وی از پدرانش نقل کرده است که: «سالی پیامبر با عبد مناة بن کنانه و نوفل بن معاویة بن عروة بن صخر،

ص: 382


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج1، ص130.
2- . جرش نام شهری در یمن بوده که از سمت مکه جزء آبادی های یمن به شمار می آمده است. (یاقوت حموی، شهاب الدین ابی عبداللّه، معجم البلدان، ج 2، ص 136)
3- . حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 182.

برای بازرگانی به شام سفر کردند . در آن جا ، ابوالمویهب راهب به آنان برخورد کرد و پرسید: شما کیستید؟

گفتند: ما بازرگانانی از اهل مکه و از قریش هستیم.

ابوالمویهب پرسید: از کدام قریش؟! او را در این باره آگاهی دادند؛ سپس ابوالمویهب پرسید: آیا فرد دیگری از قریش نیز شما را همراهی می کند؟

گفتند: آری، جوانی از بنی هاشم به نام محمّد است.

ابوالمویهب گفت: به خدا سوگند مقصودم همو است.

عبد مناة و نوفل گفتند: سوگند به خدا که کسی گمنام تر از او در قریش نیست(1) و او را یتیم قریش می نامند که در استخدام زنی از قریش به نام خدیجه است.»(2)

ب مضاربه

مضاربه عقدی است که به موجب آن، یکی از دو طرف معامله، سرمایه می دهد با این شرط که طرف دیگر با آن کار کند و هر دو در آن شریک باشند. صاحب سرمایه را «مالک»، و عامل را «مضارب» می نامند.

در تفسیر منسوب به امام عسکری7 روایتی آمده که فرموده است: «از پدرم علی بن محمّد پرسیدم: خبرهای مربوط به معجزاتی که در مکه و مدینه بر رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) آشکار گردید چگونه بوده است؟

پدرم پاسخ داد: پسرم! فردا دوباره آن را بپرس! وقتی صبح فرا رسید فرمود: پسرم ! [معجزه ای که پرسیدی تکه ابری بوده است] آن تکه ابر زمانی بود که پیامبر به سبب [عقد] مضاربه با خدیجه دختر خویلد به سوی شام سفر می کرد و فاصله مکه تا بیت المقدس یک ماه به طول می انجامید.»(3)

ص: 383


1- . باید اذعان نمود که چنین ادعایی در آن زمان پذیرفتنی نیست؛ چرا که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) اولاً به دلیل امانت داری و راست گویی شهرت داشته، و ثانیاً قرابت و نزدیکی با بزرگانی همچون عبدالمطلب، ابوطالب و حمزه7 سبب دیگری برای شهرت آن حضرت بوده است.
2- . شیخ صدوق، محمّد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ص 190، ش 37.
3- . امام عسکری7، التفسیر، ص 155، ش 77.
ج اجاره و مضاربه

در برخی اخبار از هر دو نوع قرارداد اجاره و مضاربه نام برده شده است که در ذیل به آنها اشاره می شود:

1 . ابوبشر دولابی از احمد بن عبدالجبّار، او از یونس بن بکیر، و وی از محمّد بن اسحاق، روایت نموده که گفته است : «خدیجه دختر خویلد زنی بازرگان، پاک نژاد و ثروتمند بود. او مردانی را به استخدام خود درآورده و با آنان قرارداد مضاربه می بست تا از سود حاصله مقداری به آنان بپردازد. قریش مردمی تاجرپیشه بودند؛ وقتی خبر راست گویی، امانت داری و بزرگواری پیامبر به خدیجه رسید، در پی او فرستاد و از او تقاضا کرد تا با سرمایه ای که خدیجه در اختیار او می گذارد به همراه خدمت کارش به نام میسره ، برای بازرگانی به شام سفر کند ؛ و خدیجه در ازای آن بیش از آنچه به دیگر بازرگانان می دهد به پیامبر بپردازد . پیامبر نیز پیشنهاد او را پذیرفت.»(1)

2 . ابن سعد واقدی از محمّد بن عمر ، و او از موسی بن شیبه، و وی از عمیره بنت عبیداللّه بن کعب بن مالک، و او از ام سعد بنت سعد بن ربیع، روایت کرده که او از نفیسه بنت امیه خواهر یعلی بن امیه شنیده است که: «خدیجه دارای اصالت خانوادگی بوده و ثروت بسیار و کالاهای فراوانی در اختیار داشته، که آنها را به شام می فرستاده است . کاروان او به مانند همه کاروان های قریش بوده است؛ او مردانی را استخدام کرده و با آنان عقد مضاربه می بست. وقتی رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) به سن بیست و پنج سالگی رسید و در مکه با نام امین شهرت یافت، خدیجه پیکی را نزد او روانه کرد و از او درخواست نمود تا همراه خدمت کارش میسره به شام سفر کند و گفت: در ازای آن من دو برابر آنچه به افراد قوم تو می دهم به تو خواهم پرداخت؛ رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) [پیشنهاد او را پذیرفت و] آنچه او گفته بود انجام داد.»(2)

ص: 384


1- . دولابی، محمّد بن احمد، الذریة الطاهرة، ص 47، ش 7.
2- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 15-16.

نقد و بررسی

چنان که ملاحظه می شود، در روایات مربوط به این بخش، سخن از اجاره و مضاربه هر دو به میان آمده است و تعابیری مانند «تستأجر الرجال فی مالها و تضاربهم ایّاه بشیء تجعله لهم منه» و «کانت تستأجر الرجال و تدفع المال مضاربة» به چشم می خورد. با توجه به این که معاملات در اسلام امضایی است و اسلام در این زمینه تأسیسی ننموده است، و با عنایت به این که اجاره و مضاربه دو نوع عقد و قرارداد جداگانه به شمار می آیند و هر یک تعریف خاص خود را دارا بوده، و آثار معاملی آنها نیز با هم تفاوت دارند، از این رو، می توان گفت: عبارات یاد شده ابهام دارند، و معنا ندارد که استیجار به صورت مضاربه باشد، مگر آن که در این جا مفهوم خاصی از اجاره یا مضاربه مورد نظر باشد؛ که این نیز با در نظر گرفتن امضایی بودن معاملات، امری بعید است.

نکتۀ دیگر آن که یعقوبی در تاریخ خود مدعی شده است که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) هیچ گاه اجیر کسی نبوده است(1) و طبری نیز از واقدی نقل می کند که او چنین ادعاهایی را باطل پنداشته است.(2) ولی باید اذعان نمود که آنان دلیل محکمی بر مدعای خود ارائه ننموده اند. شاید تنها دلیل ایشان این باشد که شأن پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) را فراتر از آن می دانسته اند که به خدمت کسی درآید، حال آن که این امر هیچ منافاتی با جایگاه و شأن پیامبر ندارد؛ چرا که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نیز همانند دیگر افراد جامعه زندگی می کرده است. شاهد به این مدعا، خدمت موسی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) به شعیب نبی بنا بر پیشنهاد یکی از دختران او بوده است. قرآن در این باره می فرماید:

«قَالَتْ إِحْدَاهُمَا یَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ قَالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَیَّ هَاتَیْنِ عَلَی أَن تَأْجُرَنِی ثَمَانِیَ حِجَج فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِندِکَ وَمَا أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ قَالَ ذَلِکَ بَیْنِی

ص: 385


1- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 21.
2- . طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 36.

وَبَیْنَکَ أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلَا عُدْوَانَ عَلَیَّ وَاللَّهُ عَلَی مَا نَقُولُ وَکِیلٌ؛(1)

یکی از آن دو دختر گفت: ای پدر! او را استخدام کن؛ زیرا بهترین کسی که به استخدام درآوری فرد نیرومند و مورد اعتماد است. شعیب گفت: من می خواهم یکی از این دو دختر را به ازدواج تو درآورم، به شرط آن که تو هشت سال برای من کار کنی و اگر ده سال را تمام کنی به اختیار تو است، و نمی خواهم بر تو سخت گیرم، ان شاءاللّه تو مرا از نیکوکاران خواهی یافت. موسی[7] گفت: این [قراردادی] میان من و تو است، و هر یک از دو مدت را که به انجام رسانیدم بر من ستمی نباشد و خدا بر آنچه می گوییم وکیل است .»

میزان دستمزد

در بارۀ میزان اجرت و کارمزدی که رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) دریافت می کرد به مقادیر مختلفی اشاره شده است، که روایات مربوطه در ذیل خواهد آمد:

الف بیش از دیگران: ابوبشر دولابی روایت می کند: پس از آن که خدیجه پیکی را نزد پیامبر فرستاد و به او پیشنهاد داد تا به همراه خدمت کارش میسره برای تجارت به شام سفر کند ، در بارۀ دستمزد او چنین می گوید: «و تعطیه أفضل ما کانت تعطی غیره من التجار؛(2) بیش از آنچه به دیگر بازرگانان می داده به پیامبر خواهد پرداخت.»

ب دو برابر دیگران: ابن سعد واقدی نظر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را در بارۀ دستمزد آن حضرت چنین حکایت کرده است: «قالت: أنا اعطیک ضعف ما اعطی قومک؛(3) خدیجه گفت: من دو برابر آنچه به افراد قوم تو می دهم به تو خواهم پرداخت.»

ج دو بچه شتر در ازای هر سفر: ابن شهرآشوب در این باره می گوید: «و کان النبیّ9 قد استأجرته خدیجة علی أن تعطیه بکرین؛(4) خدیجه، پیامبر را در ازای دو بچه

ص: 386


1- . قصص : 26 - 28.
2- . دولابی، محمّد بن احمد، الذریة الطاهرة، ص 47، ش 7.
3- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 16.
4- . ابن شهرآشوب، محمد بن علی ، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 38 .

شتر استخدام کرد.»

د چهار بچه شتر: در خبر دیگری به نقل از ابن سعد بیان شده که ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) می خواهد که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را استخدام نماید و به او می گوید: «لسنا نرضی لمحمّد دون أربع بکار؛(1) ما [دستمزدی] کمتر از چهار بچه شتر را نمی پذیریم.»

ه یک شتر جوان برای هر بار سفر به منطقه جُرَش: نیشابوری به سند خود از جابر روایت می کند: «استأجرت خدیجة رسول اللّه (صلی علیه و اله وسلم) سفرتین الی جرش، کلّ سفرة بقلوص ؛(2) خدیجه دو بار رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) را استخدام نمود تا به منطقه جرش سفر کند و در ازای هر سفر ، یک شتر جوان به او داد.»

جمع اخبار: چنان که گذشت، در متن روایات مزبور، سخن از مقادیر مختلفی به میان آمده است؛ در برخی، به طور صریح از مقدار مشخصی نام برده شده و در بعضی دیگر ، در مقایسه با دیگران تنها به عبارت «بیش از دیگران» یا «دو برابر آنان » اشاره شده است. در توجیه این مقادیر مختلف، باید به این نکته توجه داده شود که چون سفرهای متعددی صورت گرفته و همان گونه که در بحث از محل تجارت توضیح آن خواهد آمد این سفرها به مناطق مختلف بوده است و بدین ترتیب ، برای هر سفری، قرارداد جداگانه ای بسته می شده است؛ از این رو، با توجه به طول مسیر و مشکلات سفر، کارمزد معینی متناسب با آن در نظر گرفته می شده است .

محل تجارت

اشاره

در منابع تاریخی روایی که به شرح اخبار مربوط به سفرهای بازرگانی پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پرداخته اند، از مناطقی نام برده شده که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بدان جا سفر نموده و در تمامی آنها ، سفر او با اموال خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و به منظور تجارت و دادوستد کالا بوده است. آن مکان ها عبارت اند از:

1 . شام:

ص: 387


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 130.
2- . حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 182 .

«بعثت الیه فعوضت علیه أن یخرج فی مالها تاجراً الی الشام؛(1) خدیجه در پی رسول خدا فرستاد و از او خواست تا برای تجارت با مال او به شام سفر کند.»

«و کان النبی9 قد استأجرته خدیجة علی أن تعطیه بکرین و یسیرمع غلامها میسرة الی الشام؛(2) خدیجه، رسول خدا را استخدام کرد تا به همراه خدمت کار او میسره برای تجارت به شام سفر کند و در ازای آن، به او دو بچه شتر [دستمزد] بدهد.»

«و خرج الی الشام فی تجارته لخدیجة و له خمس و عشرون سنة؛(3) رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) در سن بیست و پنج سالگی برای بازرگانی ، با مال خدیجه به شام سفر کرد.»

2 . بُصری:

«فخرج مع غلامها میسرة، و جعل عمومته یوصون به أهل العیر حتی قد ما بصری من الشام؛(4) پیامبر در حالی که عموهای آن حضرت سفارش او را به کاروانیان نمودند، همراه با میسره خدمت کار خدیجه به منطقۀ بصری از سرزمین شام وارد شدند.»

«و خرج الی سوق بصری فباع سلعته التی أخرج و اشتری غیرها؛(5) اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به بازار بصری رفت و کالاهایی را که همراه برده بود، فروخت و کالای دیگری خریداری کرد.»

3 . حُباشَه:

«استأجرته خدیجة بنت خویلد الی سوق حباشه و هو سوق بتهامه؛(6) خدیجه دختر خویلد، رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) را استخدام کرد تا به بازار حباشه که در منطقۀ تهامه بود برود .»

«قال رسول الله (صلی الله علیه و اله وسلم): لمّا رجعنا من سوق حباشة قلت لصاحبی انطق بنا نتحدّث عند

ص: 388


1- . دولابی، محمّد بن احمد، الذریة الطاهرة، ص 47، ش 7.
2- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 38.
3- . همان، ج 1، ص 149.
4- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 130 .
5- . همان، ج 8، ص 15.
6- . دولابی، محمّد بن احمد، الذریة الطاهرة، ص 49 ، ش 8.

خدیجه؛(1) رسول خدا فرمود: وقتی از بازار حباشه بازگشتیم به همراهم گفتم : بیا نزد خدیجه برویم و با او به گفت وگو بنشینیم.»

4 . جُرَش:

«استأجرت خدیجة رسول اللّه (صلی علیه و اله وسلم) سفرتین الی جرش، کل سفرة بقلوص؛(2) خدیجه دو بار رسول خدا را به استخدام درآورد تا به منطقه جرش سفر کند، و در ازای هر سفری به او یک شتر جوان [دستمزد] داد.»

رخدادها و وقایع پیش آمده در سفرهای بازرگانی

در طی سفرهایی که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) برای تجارت با سرمایۀ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) انجام داد، وقایعی رخ داده است که در برخی کتب تاریخ و سیره به طور مشروح بیان شده است و شرح تفصیلی آنها در پی خواهد آمد:

1 . محمّد بن اسحاق می گوید: «پس از آن که رسول خدا درخواست خدیجه را پذیرفت، همراه خدمت کار او میسره برای تجارت با اموال او رفت تا به شام رسید؛ در زیر درختی در نزدیکی صومعۀ راهبی از راهبان نشست. راهب به میسره رو کرد و گفت: مردی که زیر این درخت نشسته کیست؟

میسره پاسخ داد: او مردی قرشی از اهل مکه است.

راهب گفت : هرگز در زیر این درخت جز پیامبری ننشسته است.

پس از آن که رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) کالایی را که همراه آورده بود، فروخت و آنچه می خواست خریداری نمود، همراه با میسره رو به سوی مکه نهادند. میسره در این باره می گوید: وقتی روز به نیمه رسید و گرما رو به شدت نهاد، در حالی که پیامبر سوار بر شتر و در حال حرکت بود ، دو فرشته فرود آمدند و بر وی سایه گسترانیدند. پس از آن که پیامبر به مکه رسید و با کالاهای خریداری شده نزد خدیجه رفت، خدیجه آنها را به دو برابر

ص: 389


1- . همان، ش 9.
2- . حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 182.

قیمت یا نزدیک به دو برابر فروخت؛ و میسره در بارۀ گفتار راهب و آنچه از سایه گسترانیدن دو فرشته به رسول خدا مشاهده کرده بود، با خدیجه گفت و گو کرد.»(1)

2 . واقدی در خبری به نقل از نفیسه بنت منیه می گوید: «وقتی رسول خدا به بیست و پنج سالگی رسید و در مکه شهرتی جز امین نداشت زیرا از عادات نیکو در حد کمال برخوردار بود ابوطالب به او گفت: ای پسر برادر ! من مردی هستم که ثروتی ندارم، زمانه بر ما سخت گرفته و سال های متمادی می گذرد که ما را به ستوه آورده است، و ما نه کالایی داریم و نه تجارتی. این کاروان قوم تو است که آماده رفتن به شام شده است و خدیجه دختر خویلد مردانی از قوم تو را به همراه کاروان خود روانه می کند، پس [اگر مایلی] تو نیز خود را به او بنمایان .

وقتی این خبر به خدیجه رسید، در پی رسول خدا فرستاد و دو برابر دستمزدی که به دیگران می پرداخت به رسول خدا داد؛ آن گاه پیامبر به همراه میسره، خدمت کار خدیجه رفت تا به بصری در شام رسیدند و در بازار بصری در زیر درختی نزدیک صومعۀ راهبی نسطور نام از راهبان نشستند. راهب که از پیش میسره را می شناخت رو به او کرد و گفت : این کیست که در زیر این درخت نشسته است؟

میسره پاسخ داد: مردی قرشی از اهل مکه است.

راهب به او گفت: هیچ گاه جز پیامبری در زیر این درخت ننشسته است . سپس پرسید: آیا در چشمان او سرخی است؟

میسره گفت: آری! آن سرخی از بین نمی رود.

راهب گفت: او همان پیامبر آخرین است؛ ای کاش زمانی که به خروج او فرمان داده می شود من او را درک کنم. پس از آن، رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) در بازار بصری حاضر شد و کالایی را که آورده بود فروخت و کالای دیگری خریداری کرد . در این هنگام، در بارۀ چیزی میان او و دیگری اختلافی به وجود آمد و آن مرد به پیامبر گفت: به لات و عزی

ص: 390


1- . ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمّد، کتاب السیر و المغازی، ص 81 ؛ دولابی، محمّد بن احمد، الذریة الطاهرة، ص 47، ش 7.

سوگند یاد کن !

پیامبر فرمود: من هرگز به ایشان سوگند یاد نکرده ام و هر گاه بر آنان گذر کنم از ایشان روی بر می تابم.

آن مرد پاسخ داد: حق با تو است؛ و وقتی با میسره خلوت کرد به او گفت: ای میسره! به خدا سوگند می خورم که این پیامبر است؛ قسم به آن که جانم در دست او است ، او همان کسی است که دانشمندان اوصاف او را در کتاب های خود یافته اند.

میسره سخن او را به خاطر سپرد.

کاروانیان همگی بازگشتند. زمانی که روز به نیمه رسید و گرما شدت یافت ، میسره دید وقتی پیامبر بر شترش سوار بود دو فرشته به خاطر [دور ماندن او از] نور خورشید بر وی سایه گسترانیده اند.

کاروانیان می گفتند: خداوند چنان محبت رسول خدا را در دل میسره قرار داده، که گویا او خدمت کار پیامبر است . وقتی آنان بازمی گشتند و به روستای مرّ در کنار درّه های ظهران(1) رسیدند، میسره گفت: ای محمّد! تو زودتر نزد خدیجه برو و در مورد آنچه خداوند به خاطر مقام و منزلت تو نصیب او گردانیده است به او خبر بده و او می فهمد که آن [سودی که برده است] به خاطر وجود تو بوده است. رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) جلوتر رفت و در وقت ظهر به مکه وارد شد.

خدیجه با گروهی از زنان که نفیسه بنت منیه نیز در میان آنان حضور داشت، در طبقۀ بالای خانه بودند که رسول خدا به مکه وارد شد. خدیجه او را دید در حالی که بر شتر خود نشسته بود و دو فرشته بر او سایه گسترانیده بودند. خدیجه، پیامبر را به آنان نشان داد. ایشان از دیدن آن صحنه شگفت زده شدند. رسول خدا بر خدیجه وارد شد و وی را از سودی که به سبب نفوذ آنان به دست آمده بود آگاه کرد. خدیجه از این خبر خوشحال

ص: 391


1- . ظهران دره ای در نزدیکی مکه است و در کنار آن روستایی به نام مرّ قرار دارد. (یاقوت حموی، شهاب الدین ابی عبداللّه، معجم البلدان، ج 4، ص 63 )

شد، و وقتی میسره آمد، خدیجه را از آنچه دیده بود آگاه کرد و گفت: وقتی از شام بیرون رفتیم این طور دیدم و سپس گفتار نسطور راهب و آن فرد دیگری را که در معامله با رسول خدا اختلاف پیدا کرده بود، برای خدیجه بازگو کرد.

این بار خدیجه دو برابر موارد پیشین سود برد و چهار برابر دستمزدی که از آن نام برده بود به رسول خدا پرداخت کرد.»(1)

3 . ابن شهرآشوب خبر مرسلی را بدین مضمون آورده است: «خدیجه، پیامبر را با این شرط که همراه خدمت کار وی میسره به شام سفر کند و در ازای آن به او دو شتر جوان بدهد، به استخدام خود درآورد. وقتی آنان به سفر رفتند، رسول خدا در زیر درختی نشست، و راهبی نسطور نام وی را دید و به استقبال او رفت و بر دست ها و پاهای آن حضرت بوسه زد و گفت: أشهد أن لا اله الّا اللّه و أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه؛ چون نشانه ها[ی پیامبری] را در او دیده بود و مشاهده کرده بود که وی در زیر آن درخت نشسته است. آن گاه رو به میسره کرد و گفت: در فرامین و نواهی وی از او پیروی کن؛ زیرا او پیامبر است و سوگند به خدا که پس از عیسی[7] جز او کسی در این جا ننشسته است ، و عیسی عَلَيْهِ السَّلاَمُ به او بشارت داده است: و به فرستاده ای که پس از من می آید و نام او احمد است، مژده می دهم.(2) [و سپس افزود:] او بر همۀ اهل زمین فرمان خواهد راند.

میسره به پیامبر گفت: راه های کوهستانی را که باید طی روزهای متمادی می پیمودیم، یک شبه طی کردیم و به برکت وجود تو در این سفر، سودی به دست آوردیم که حتی در مدت چهل سال نیز حاصل نمی شد؛ پس نزد خدیجه برو و در مورد سودی که به دست آورده ایم به او مژده بده.

خدیجه در اتاق پذیرایی خود نشسته بود که ناگهان سواری را دید که در سمت راست او فرشته ای با شمشیر براق و از نیام برکشیده، و در بالای سر او ابری قرار دارد

ص: 392


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 155-157.
2- .صف: 6.

که آویزی از زبرجد از آن آویخته است و در اطراف آن گنبدی از یاقوت سرخ قرار داشت. خدیجه گمان کرد که آن سوار، پادشاهی است که به خواستگاری او می آید. [با خود] گفت : خدا کند که نزد من و به خانه من درآید ؛ ولی وقتی نزدیک شد دید او محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) است، و آن گاه خدیجه را به سود فراوانی مژده داد .

خدیجه پرسید : میسره کجا است؟

پیامبر فرمود: او در پی من می آید.

خدیجه گفت : نزد او بازگرد و همراه با او بیا و مقصود او این بود که نسبت به چگونگی آن ابر اطمینان حاصل کند [خدیجه دید] ابر هم چنان با او در حرکت است.

میسره نزد خدیجه آمد و در بارۀ پیامبر به او خبر داد و گفت: من و او غذا می خوردیم تا این که سیر می شدیم ، ولی غذا همان طور باقی بود! هم چنین دیدم که در نیمروز دو فرشته بر او سایه گسترانیده اند . خدیجه، طبقی از خرمای تازه درخواست نمود و رسول خدا و مردان دیگری را فراخواند. ایشان از آن طبق خرما خوردند تا سیر شدند، ولی چیزی از آن کاسته نشد.»(1)

4 . قطب راوندی وقایع پیش آمده را چنین حکایت کرده است: «وقتی میسره از سفر بازگشت ، خبر داد که پیامبر بر درخت و کلوخی گذر نمی کرد، مگر آن که [آن درخت و کلوخ] می گفت : السلام علیک یا رسول اللّه. و گفت: وقتی بحیرای راهب دید که در روز ابر بر بالای سر آن حضرت حرکت می کند و هر کجا می رود بر او سایه می اندازد، آمد و از ما پذیرایی کرد .

آنان در این سفر سود بسیار بردند و وقتی بازمی گشتند میسره گفت: ای محمّد ! اگر تو جلوتر به مکه بروی و به خدیجه در مورد سودی که برده ایم مژده دهی، برای تو سودمندتر است.

رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) سوار بر مرکب جلوتر حرکت کرد . خدیجه در آن روز در اتاق طبقۀ

ص: 393


1- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 38 .

بالای خانه نشسته بود که محمّد سوار بر مرکب پدیدار شد. خدیجه به ابری که بر بالای سر وی همراه با او حرکت می کرد نگاه کرد و دو فرشته را در سمت راست و چپ او دید که در دست هر یک شمشیری برهنه قرار دارد و در هوا همراه او می آیند. پس [با خود] گفت : این سوار مقام والایی دارد؛ ای کاش به خانه من بیاید . ناگهان دید او محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) است که قصد خانه او را دارد. خدیجه با پای برهنه به سمت در خانه پایین آمد؛ هر گاه خدیجه می خواست از جایی به جایی برود، کنیزان تختی را که بر آن تکیه زده بود، حرکت می دادند.»(1)

5 . روایت دیگری به نقل از شیخ صدوق بیان شده است که بخشی از آن مربوط به دیدار عبدمناة و نوفل بن معاویه با ابوالمویهب راهب می باشد، که در حین روایات قبلی ذکر شد و این که او سراغ اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را از آنان می گرفت . در ادامه آمده است:

«آنان گفتند: تو از او چه می خواهی؟! ابوالمویهب شروع به سر تکان دادن کرد و گفت: او خودش است؛ مرا به سوی او راهنمایی کنید.

عبد مناة و نوفل گفتند : ما پیامبر را در بازار بصری رها کرده بودیم، و در همان حال که با راهب گفت وگو می کردیم یک باره رسول خدا سر رسید و ابوالمویهب گفت : این همان است، و ساعتی با او خلوت نموده و به نجوا و گفت وگو پرداخت . سپس شروع به بوسیدن میان دو چشم وی کرد، و چیزی را از آستین خود درآورد که ما ندانستیم چه بود، ولی پیامبر از پذیرش آن سر باز می زد؛ و وقتی از وی جدا شد به ما گفت: این را از من بشنوید! سوگند به خدا که او پیامبر آخرالزمان است، و بدو سوگند یاد می کنم که به زودی خروج نموده و مردم را به شهادت لا اله الّا اللّه؛ فرا می خواند، پس وقتی او را چنین دیدید از او پیروی نمایید. آن گاه پرسید: آیا فرزند عموی او ابوطالب که علی نام دارد متولد شده است؟

آن دو پاسخ دادند: نه. ابوالمویهب گفت: یا او [تاکنون] متولد شده است یا در همین

ص: 394


1- . راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 139، ش 226.

سال به دنیا می آید؛ وی نخستین کسی است که به پیامبر ایمان می آورد، ما او را شناخته، و دریافته ایم که همان طور که محمّد، پیامبر است، علی، وصی است؛ او سیّد، ناخدا و ذوالقرنین عرب است و به حق شمشیر می زند. او در ملأ اعلی، علی نام دارد و پس از انبیا، برترین کسی است که از او یاد می شود؛ فرشتگان او را دلاور زیبای رستگار می نامند، به هیچ سوی رو نکند، مگر آن که رستگار و پیروز گردد. به خدا سوگند که او در میان یاران خود در آسمان، شناخته شده تر از خورشید تابان است.»(1)

6 . در خبری به نقل از امام عسکری 7 آمده است که آن حضرت از پدر بزرگوار خود در بارۀ معجزات و وقایعی که در سفرهای تجارتی پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) پیش آمده ، پرسش می نماید و امام هادی7 در پاسخ می فرماید:

«پسرم! در مورد آن ابر، وقتی رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) با خدیجه دختر خویلد قرارداد مضاربه بست و به سوی شام سفر کرد، در حالی که فاصله میان مکه تا بیت المقدس یک ماه به طول می انجامید و آنان آن مسیر را در گرمای سوزان می پیمودند و گرمای آن دشت ها آنان را می آزرد، و گاه بادهای شدیدی وزیدن می گرفت و شن و خاک بر ایشان فرو می ریخت، در آن احوال بود که خدای متعال ابری فرستاد تا بر بالای سر رسول خدا سایه افکند؛ به طوری که با ایستادن آن حضرت، ابر نیز از حرکت می ایستاد و با حرکت او، حرکت می کرد. اگر پیامبر به جلو می رفت ابر نیز به سمت جلو حرکت می کرد، و اگر پیامبر به عقب باز می گشت آن ابر نیز به سمت عقب حرکت می کرد. اگر پیامبر به سمت راست یا چپ می رفت، ابر نیز به راست یا چپ حرکت می کرد و از بالای سر، وی را از گرمای خورشید در امان می داشت. طوفان هایی که به پا می خاست شن و خاک را پراکنده می ساخت و آن را به سر و صورت قریش و مرکب های آنان می ریخت، ولی زمانی که آن طوفان ها به پیامبر نزدیک می شدند، فرو نشسته و آرام می گرفتند و شن و خاک را به سمت پیامبر نمی بردند، بلکه باد خنک و ملایمی وزیدن می گرفت ، به طوری که

ص: 395


1- . شیخ صدوق، محمّد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ص 90، ش 37.

بعضی کاروانیان قریش می گفتند: بودن در جوار محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) بهتر از زیر چادر است؛ زیرا با وجود آن که ابر تنها بر سر پیامبر سایه گسترانیده بود، ولی آنان به پیامبر پناه برده و خود را به او نزدیک می ساختند، و راحتی و آسایش آنان را دربر می گرفت.

وقتی بیگانگان به آن کاروان ها می پیوستند و ابر در جای دیگری دور از آنان در حرکت بود، می گفتند: این ابر به هر که نزدیک گردد [معلوم می شود که] او فرد بزرگ و ارجمندی است و به کاروانیان می گفتند: به آن ابر بنگرید که نام مصاحب آن و رفیق ، همراه، همدم و برادر او را در آن می یابید؛ [و وقتی] کاروانیان به آن ابر نگاه می کردند، این نوشته را بر آن می یافتند: لا اله الّا اللّه، محمّد رسول اللّه ، أیّدته بعلیّ سیّد الوصیّین، و شرفته بآله الموالین له و لعلیّ و أولیائهما و المعادین لأعدائهما؛ فردی آن را می خواند و به دیگری که آن را به نیکویی می نوشت تفهیم می کرد و کسی که به خوبی نمی نوشت تنها آن را می خواند.»(1)

نقد و بررسی

نخست باید به این نکته اشاره گردد که سند هیچ یک از اخبار مطرح شده، معتبر و مورد وثوق نیست، به ویژه در مورد تفسیر عسکری7 باید توجه نمود که انتساب آن کتاب به امام عَلَيْهِ السَّلاَمُ قابل تأمّل است؛ زیرا:

اوّلاً، برخی از واسطه هایی که این تفسیر را از امام عَلَيْهِ السَّلاَمُ نقل کرده اند، ضعیف، ناشناخته و یا شناخته هایی ساختگی هستند.(2)

ص: 396


1- . امام عسکری، التفسیر، ص 155، ش 77.
2- . در مقدمۀ این تفسیر دو طریق ذکر شده است که بیانگر آن است که نقل روایات مذکور به یکی از آن دو طریق بوده است. در طریق اول، راویانی همچون ابوالفضل شاذان بن جبرئیل بن اسماعیل قمی و محمّد بن احمد دوریستی قرار دارند، که مورد توثیق یا تضعیف رجال شناسان قرار نگرفته اند و از راویان مهمل به شمار می آیند؛ و محمّد بن شراهتک حسنی جرجانی و ابوجعفر مهتدی بن حارث حسینی از جمله راویان ناشناخته اند. دیگر از افراد این طریق، ابوالحسن محمّد بن قاسم استرآبادی خطیب است ، که ابن غضائری او را ضعیف و کذاب دانسته و این نکته را یادآور می شود که او در این تفسیر، احادیث جعلی و منکری را از سهل بن دیباجی و او به نقل از پدرش روایت کرده است. (خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج 18 ، ص 161 ، ش 11613) افزون بر آنچه گذشت، انقطاع سند نیز دلیل دیگری بر ضعف آن است ؛ یعنی واسطه هایی که میان محمّد بن قاسم استرآبادی و امام حسن عسکری 7 قرار دارند، مشخص نشده اند. در طریق دوم، علاوه بر برخی اشکالات طریق اول، راویان ناشناخته دیگری همچون محمّد بن علی بن محمّد بن جعفر دقّاق ، ابویعقوب یوسف بن محمّد بن زیاد و ابوالحسن علی بن محمّد سیار وجود دارد. بنا بر این، از آنچه گذشت نتیجه می شود که اساساً انتساب تفسیر یاد شده به امام عسکری7 صحیح نیست .

ثانیاً ، پس از بررسی شرایط سیاسی اجتماعی حاکم بر آن دوره، معلوم می گردد که در آن زمان امام عَلَيْهِ السَّلاَمُ در حصر به سر می برده و امکان دسترسی و ارتباط با آن حضرت وجود نداشته است(1) از این رو، ادعای کسانی که می گویند خود ، روایات را از امام عَلَيْهِ السَّلاَمُ شنیده اند و این تفسیر گردآمده از همان روایات است، ادعایی خلاف واقع است .

ثالثاً ، غیر از دلایلی که ذکر شد، با توجه و تأمّل در عبارات و مضمون این خبر، روشن می شود که ظاهراً چنین خبری کلام امام 7 نیست؛ زیرا دربردارنده مطالبی است که احتمال ساختگی بودن آن را تقویت نموده است. علاوه بر آن، در آیاتی از قرآن مجید تصریح شده است که پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مانند سایر انبیا بشر است و از خصایص بشری مانند دیگر انسان ها برخوردار است، مگر در نزول وحی.(2)

به هر حال، بخشی از آنچه در زمینۀ وقایع سفر آمده، به داستان های تخیلی شبیه تر است تا به واقعیاتی تاریخی؛ مانند سایه گسترانیدن فرشتگان بر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مشاهدۀ آنها که جای تأمّل دارد و معلوم نیست چرا در تمامی طول مسیر باید اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به واسطۀ آنان از گرمای خورشید در امان می بود و بدین ترتیب، رنج ها و سختی های سفر در آن بیابان های گرم و سوزان بر او بی اثر می گشت؟! آن هم برای کسی که در زمانی نه چندان دور باید بار گران بعثت، رسالت و هجرت را با تمام دشواری ها و مصایب آن بر دوش کشد، و مدیریت و فرماندهی جنگ هایی سخت و توان فرسا را بر عهده گیرد؛ مگر آن که بگوییم ذکر چنین مطالبی جز از سر داستان سرایی و خیال پردازی برخی راویان نیست. هم چنین اوصاف یادشده در بارۀ فرشتگان با واقعیت وجود آنها مطابقت ندارد؛ و آیا

ص: 397


1- . ر.ک: طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج 2، ص 140 تا 151.
2- . کهف: 110؛ فصلت: 6؛ ص: 71.

می توان پذیرفت که هر کس قادر به دیدن فرشته باشد، آن هم با اوصافی که بیان آنها گذشت؟!

در این جا برای تنویر اذهان به کلامی از علامۀ طباطبایی= در بارۀ حقیقت وجود فرشتگان و رؤیت و تمثل آنان تمسّک می جوییم:

«در قرآن کریم بارها از فرشتگان سخن به میان آمده است، ولی به جز جبرئیل و میکائیل نامی از آنان برده نشده است و از دیگر فرشتگان به اوصاف آنان یاد شده است، مانند ملک الموت، کرام الکاتبین، کرام البرره ، رقیب ، عتید و غیر آن.

آن چه خداوند در کلام خود، از صفات و اعمال آنان یاد کرده، عبارت است از این که آنان موجوداتی گرامی بوده، که میان خداوند و جهان محسوسات، واسطه قرار گرفته اند، و هیچ حادثه بزرگ و کوچکی نیست، مگر آن که فرشتگان در آن شأنی دارند و فرشته یا فرشتگان موکلی، متناسب با جهت یا جهات آن حادثه و واقعه مأمور شده اند، و جز اجرای امر الهی در مسیر خود و یا استحکام آن امر در جای خود، دخالتی ندارند. خداوند می فرماید: در سخن از آن پیشی نمی گیرند و فرمان الهی را به انجام می رسانند.(1)

فرشتگان موجوداتی هستند که وجودشان از ماده جسمانی منزه است؛ زیرا ماده همواره در معرض زوال و فساد قرار دارد و از ویژگی های آن کمال تدریجی تا نیل به غایت مورد نظر است، و چه بسا که ماده در اثر برخورد با موانع و آفاتی از رسیدن به کمال مطلوب خود بازمانده، و از بین می رود.

با توجه به این مطلب، روشن می گردد که مواردی که در روایات در بارۀ صورت و شکل و هیئت های جسمانی فرشتگان بیان شده است، در واقع تمثلات و ظهورات ملائکه برای انبیا و ائمّۀ مورد نظر بوده است و مقصود از آنها شکل و تصویر نیست؛ زیرا تمثل با تشکل، تفاوت دارد. تمثل فرشته به صورت انسان، یعنی او برای کسی که فرشته را می بیند به صورتی انسانی، ظاهر می شود و فرشته تنها در ظرف ادراک کسی که او را

ص: 398


1- . انبیاء: 27.

می بیند دارای شکل و صورت انسانی است ، وگرنه در ذات خود و خارج از ادراک آن شخص دارای صورتی مَلکی است، بر خلاف تشکل و تصور؛ یعنی اگر به صورت انسان، متشکل و متصور شود، چه در ظرف ادراک او و چه در خارج از آن، انسانی واقعی خواهد بود .»(1)

از دیگر مواردی که در اخبار یاد شده آمده بود و انسان را به اندیشه وا می دارد ، این است که چگونه آن راهبان دانسته اند که در طول هزاران سال هیچ کس در زیر آن درخت ننشسته است، مگر پیامبران الهی؟! و یا آن که در خبری، راهب شهادتین می گوید و آیه ای از قرآن را تلاوت می کند و آن دیگری به وصایت علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) گواهی می دهد و...؟!

البته اشعار به این نکته ضروری است که دانشمندان یهود و نصارا ویژگی های اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را می دانستند؛ چرا که در کتب پیشین نام و اوصاف آن حضرت بیان شده است و پیامبران پیشین به نبوت او بشارت داده بودند، ولی هیچ چیزی توسط آنان در بارۀ وصایت و امامت علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) انتشار نیافته بود . بنا بر این، نقل مطالبی این چنین را باید از افزوده های راویان دانست، به ویژه آن که ضعف برخی و ناشناخته بودن بعضی دیگر از آنان، از این موضوع حکایت دارد.

موضوع دیگری که لازم است بدان پرداخته شود این است که در بعضی از روایاتی که گذشت، از راهب مذکور نامی به میان نیامده است و در بعضی دیگر با نام نسطور و در برخی با نام ابوالمویهب از او یاد شده است، و شرح حال چندانی در بارۀ آنان به دست نیامد؛ ولی در بارۀ این که پیش از بعثت پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) دانشمندانی از یهود و نصارا به ظهور آن حضرت مژده داده اند، امری اجماعی و اتفاقی است و بعضی از آن پیش گویی ها در سفرهای پیامبر 9 به وقوع پیوسته است.

در روایات، از راهب دیگری به نام بحیرا سخن به میان آمده است که از دو شخصیت پیشین شناخته شده تر است . روایت معتبری در قرب الاسناد حمیری ذکر گردیده که به شرح ماوقع سفر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پرداخته است و راهب مورد نظر را بحیرا معرفی

ص: 399


1- . علامۀ طباطبایی ، سید محمّدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 17، ص 12.

می کند :

«حسن بن ظریف بن ناصح، از معمر ، و وی از امام رضا عَلَيْهِ السَّلاَمُ، و او از پدر خود موسی بن جعفر7 روایت کرده که فرمود: در حالی که کودکی پنج ساله بودم در نزد پدرم ابی عبد اللّه 7 بودم که گروهی از یهودیان وارد شدند و گفتند: آیا تو پسر محمد (صلی الله و اله وسلم) پیامبر این امت و حجت او بر اهل زمینی؟!

پدرم فرمود: آری.

آنان گفتند : ما در تورات یافته ایم که خداوند تبارک و تعالی به ابراهیم و فرزندش کتاب، حکمت و نبوت عطا فرمود، و فرمان روایی و امامت را برای آنان قرار داد؛ هم چنین یافته ایم که نبوت، خلافت و وصایت به فرزندان آنان نمی رسد. پس شما را چه می شود که به آن قانون بی احترامی می کنید، حال آن که این قانون در مورد غیر شما به ثبوت رسیده است؟! و ما شما را ناتوانان و از پای فتادگانی یافته ایم که امیدی نیست در این که عهد و پیمان پیامبرتان در بارۀ شما تحقق یابد!

اشک از چشمان امام صادق (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) روان گشت و فرمود : امانت داران الهی همواره مورد ستم قرار گرفته و از پای فتاده اند... .

یهودیان گفتند: علم پیامبران و فرزندان آنان غیراکتسابی است و به طور تلقینی به آنان داده شده است و سزاوار است امامان، جانشینان و اوصیای آنان نیز چنین باشند . آیا آن علم به شما نیز داده شده است؟

[پدرم] امام صادق (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) فرمود: موسی نزدیک من بیا. من نزدیک رفتم، پس دست خود را بر سینه من کشید و فرمود: خدایا به حق محمّد و آل محمّد او را با یاری خود تأیید فرما! آن گاه [به آنان] فرمود: در بارۀ آنچه برای شما روشن گردد از او بپرسید... .

یهودیان پرسیدند : چه معجزاتی به پیامبر شما داده شد تا شک را از دل های آنان، که به سویشان فرستاده شده بود، بزداید؟

پاسخ دادم: معجزات بسیاری بوده است که ان شاء اللّه آنها را بر می شمارم ؛ پس

ص: 400

گوش فرا دارید و به خاطر سپارید و آگاه باشید... از آن نشانه ها این است که پیامبر پیش از مبعث خود با گروهی از قریش به سوی شام رفتند و وقتی با بحیرای راهب روبه رو شدند در حیاط دیر او نشستند بحیرا از کتب مقدس آگاهی داشت و در تورات خوانده بود که پیامبر از آن جا گذر می کند و زمان آن را می دانست بحیرا آنان را به صرف غذا فراخواند، سپس خود آمد و به جست وجوی نشانۀ مورد نظر پرداخت ولی آن را نیافت؛ گفت: آیا فرد دیگری از کاروان شما باقی مانده است؟

گفتند: پسر یتیمی!

بحیرا برخاست تا از حال او با خبر شود، ناگهان چشمش به رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) افتاد که خوابیده بود و ابری بر وی سایه افکنده بود. بحیرا به آن گروه گفت : این یتیم را صدا کنید. او را صدا زدند.

بحیرا بر آن حضرت نظارت داشت [و می دید وقتی] پیامبر حرکت می کند ابر هم چنان بر وی سایه گسترانیده است. بحیرا آن قوم را از مقام وی با خبر ساخت و از این که به زودی در میان آنان به پیامبری مبعوث می گردد؛ و [گفت] این از حالت و نفوذ و شأن او هویدا است.

از آن پس، آن قوم، پیامبر را گرامی و بزرگ می داشتند و به او احترام می گزاردند و زمانی که از سفر بازگشتند قریش را از آن آگاه نمودند و این خبر در حضور خدیجه دختر خویلد داده شد و خدیجه ترجیح داد تا با پیامبر ازدواج کند؛ با آن که او سیده زنان قریش بود و هر فرد بزرگ و دلاوری که از او خواستگاری نمود او را نپذیرفت، ولی خود را به همسری کسی درآورد که از طریق بحیرا خبرش به او رسیده بود.»(1)

نتیجه

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در دوران میان سالی با ثروتی که در اختیار داشت، به امر بازرگانی می پرداخت. او خود برای انجام امور بازرگانی سفر نمی کرد ، بلکه مردانی را به استخدام درمی آورد تا ایشان به این امر اهتمام ورزند و برای خرید و فروش کالا به بازارهای پررونق آن

ص: 401


1- . حمیری قمی، عبداللّه بن جعفر، قرب الاسناد، ص 317، ش 1228.

روزگار سفر کنند. یکی از کسانی که با درخواست خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) ، به انجام این مهم مبادرت کرد، رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) بود که دوران جوانی خود را سپری می کرد. بدین ترتیب، وی روابط شغلی و مناسبات اقتصادی خود را با خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بنیان نهاد. وی یا به صورت اجیر و دریافت کارمزد معین و یا بر اساس عقد مضاربه به مشارکت در سود حاصله با خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) قرارداد می بست و برای داد و ستد کالا به مناطقی همچون شام، حباشه و جرش سفر می کرد .

احادیثی در زمینه مناسبات تجاری میان پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قبل از رسیدن به مقام بعثت و حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) وارد شده است . برخی از این روایات متضمن نقل وقایعی هستند که ظاهراً بیشتر جنبه داستان سرایی، اغراق و خیال پردازی داشته و با مضامین قرآنی و مبانی دینی سازگاری ندارند. در مجموع، آنچه مسلم است این که حضرت محمد (صلی الله و اله وسلم) با سرمایه های حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به تجارت مشغول بوده و در طی سفرهای تجارتی آن حضرت، وقایعی رخ می داد که نشان از شأن و منزلت والای او داشت و بدین وسیله ، راهبی نشانه های نبوت را در او یافت و به بعثت و ظهور او مژده داد.

کتابنامه

1. ابن اسحاق، ابو عبداللّه محمد (م 151 ق)، کتاب السیر و المغازی، تحقیق: دکتر سهیل زکار، لبنان: دارالفکر ، 1398 ق.

2. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دارصادر، [بی تا].

3. ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی (م 588 ق)، مناقب آل ابی طالب، تحقیق: گروهی از اساتید نجف اشرف، نجف: المکتبة الحیدریة، 1376 ق.

4. ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب اسحاق (م 284 ق)، تاریخ یعقوبی، قم: مؤسسۀ نشر فرهنگ اهل البیت 7، [بی تا].

5. حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه (م 405 ق)، المستدرک علی الصحیحین، بیروت: دارالمعرفة ، 1406 ق.

6. حمیری قمی، عبد اللّه بن جعفر (م 300 ق)، قرب الاسناد، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، قم : چاپ مهر ، 1413 ق.

ص: 402

1. خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، چاپ پنجم، مرکز نشر الثقافة الاسلامیه، 1413 ق.

2. دولابی، محمّد بن احمد بن حماد انصاری رازی، الذریة الطاهره، قم : مؤسسة النشر الاسلامی، 1407 ق.

3. راوندی، قطب الدین سعید بن عبداللّه (م 573 ق)، الخرائج و الجرائح، تحقیق و نشر: مؤسسة الامام المهدی7، [بی تا].

4. صدوق، ابی جعفر محمّد بن علی بن حسین، کمال الدین و تمام النعمة، تصحیح و تعلیق : علی اکبر غفاری، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1405 ق.

5. طبرسی، فضل بن حسن (م 548 ق)، اعلام الوری باعلام الهدی ، تحقیق و نشر: مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم: مطبعة ستاره، 1417.

6. طبری، محمد بن جریر (م 310 ق)، تاریخ طبری ( تاریخ الامم والملوک)، به کوشش: گروهی از علماء، بیروت: اعلمی، 1403 ق.

7. عسکری7، ابی محمّد حسن بن علی، التفسیر، تحقیق و نشر: مدرسة الامام المهدی7، قم: چاپ مهر، 1409 ق.

8. علامۀ طباطبایی، سید محمّدحسین (م 1402 ق)، المیزان فی تفسیر القرآن، قم: منشورات جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة، [بی تا].

9. یاقوت حموی، شهاب الدین ابی عبداللّه (م 626 ق)، معجم البلدان، بیروت: داراحیاء التراث العربی ، 1399 ق.

ص: 403

62- نقش اجتماعی و اقتصادی حضرت خدیجه(سلام علیه) در گسترش اسلام

اشاره

62

نقش اجتماعی و اقتصادی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در گسترش اسلام(1)

سید صاحب برزین

حسین هژیریان

چکیده

شرح زندگانی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، به خصوص نقش اجتماعی و اقتصادی ایشان با استناد به منابع مهم تاریخ و روایی است. از دیدگاه نویسنده: جایگاه و نقش حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در سخت ترین دوران تاریخ اسلام بر کسی پوشیده نیست. او در دوران بعثت با حمایت های مادی و معنوی خویش از پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نقش مهمی را در تثبیت و گسترش اسلام ایفا نمود. او یک الگوی نمونه برای زنان و مردان جامعه می باشد؛ چرا که در وجود ایشان ارزش ها و کمالات انسانی فراوان بوده است. او تمام ثروت، امکانات اقتصادی و هستی خویش را در راه رضای حق بخشید و نیز با حمایت های روحی، روانی و اجتماعی از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در ترویج اسلام و پیشبرد اهداف آن نقش به سزایی داشت و با این کار نام خویش را به عنوان الگوی واقعی و راستین تاریخ آفرینش ثبت نمود. این پژوهش ضمن تبیین وضعیت زنان در پیش از اسلام به نقش اجتماعی و اقتصادی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در گسترش اسلام و حمایت مادی و روحی از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) می پردازد.

کلیدواژه: خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، تاریخ اسلام، اقتصاد، نقش اجتماعی اسلام، گسترش اسلام.

مقدمه

گسترش اسلام مدیون زحمات و تلاش های رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) و زنان و مردان بزرگی است که با همت بلند و تلاش خود اسلام را در دنیا گسترش دادند. از جمله عناصر فعالی

ص: 404


1- تاریخ روایی، سال دوم، شمارۀ 4 (بهار 1396)، ص 1- 11.

که در تحقق اهداف اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) کوشید، حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) همسر گرامی ایشان بود . جایگاه اجتماعی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در تاریخ اسلام و نقش مؤثر ایشان در حمایت های مادی و معنوی خویش از پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به عنوان عامل مهمی در تثبیت و گسترش اسلام بوده است. سؤال این پژوهش این می باشد که حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) چه نقش اجتماعی در دوران زندگی مشترک با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) داشت و چه حمایت های معنوی و مادی از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نمود و نقش ایشان در پیشبرد دعوت پیامبر گرامی اسلام 9 چه بود؟

در پاسخ به این سوال باید ذکر کرد که حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از دیدگاه پیامبر 9 برترین زن مسلمان است و از هیچ گونه فداکاری در راه عقیده خویش دریغ نورزید و در آرامش بخشی به حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) نقش بسزایی داشته است و حمایت های همه جانبه حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و مسلمانان نقش مؤثری در گسترش اسلام داشته است.

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نماد اصالت بخشی اسلام به زن

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به عنوان اولین بانوی مسلمان در ترویج فرهنگ اسلامی و الگوی یک زن مسلمان نقش والای خود را ایفا کرده است و بانوان بسیاری از تربیت عملی وی درس ها آموخته اند. اهمیت فضائل اخلاقی و کمالات انسانی در وجود این بانوی بافضیلت، آن گاه به اوج خود می رسد که نگاهی به وضع زن در ایام جاهلیت و قبل از بعثت پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بیندازیم.

در عصر جاهلیت، مرد صاحب اختیار زن و فرزندان بود، او پس از مرگ شوهر ، مثل دیگر اموال و ثروت شوهر، به پسر شوهر از زن های دیگر منتقل می شد.(1) در این فرهنگ پسران بر دختران ترجیح داشتند.(2) نفرت داشتن از دخترآن گاهی به زنده گور کردن آنها منجر می شد . البته در میزان رواج این زشتی اختلاف است ؛ برخی آن را نادر(3) و برخی در بیشتر قبایل رواج می دانند.(4) خداوند در قرآن کرین به این امر اشاره

ص: 405


1- . کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب، الکافی، ج 6 ص 406.
2- . سالم، عبدالعزیز، تاریخ عرب قبل از اسلام، 395 - 397.
3- . فروخ، عمر، تاریخ الادب العربی، ص 157.
4- . سالم، عبدالعزیز، تاریخ عرب قبل از اسلام، ص 399.

نموده است.(1) گروهی بودند که با خریدن دختر از پدرش مانع چنین کاری می شدند. «صعصعه بن ناجیه جد فرزدق» 280 دختر را از مرگ نجات داد.(2)

تعدد زوجات در جاهلیت هیچ محدوده ای نمی شناخت؛ زیرا جنگ های پی در پی از عمر پسران می کاست و تعدادشان را کم می کرد و بالطبع انواع ازدواج رواج یافته بود.(3) در میان عرب جاهلی ، مرد حق طلاق داشت و زن از این حق محروم بود، مگر این که زن در ضمن عقد ازدواج آن را شرط کند. وقتی که شوهر از دنیا می رفت، زنش یک سال عده نگه می داشت و از خانه اش بیرون نمی رفت، حمام نمی کرد، ناخن نمی گرفت، صبر می کرد تا یک سال تمام بگذرد، آن وقت بسیار کثیف و زشت بیرون می آمد. عده نگه داشتن برای زن انتظاری بود تا یقین حاصل کند که فرزند دارد یا نه.(4)

مشارکت اجتماعی زن در جاهلیت، شکل عام و فراگیر نبود و همه ی زنان از چنین حقی برخوردار نبودند.(5) تعاملات اجتماعی و آداب و رسوم، شهر به شهر، بلکه قبیله به قبیله و حتی در یک قبیله واحد مختلف و متنوع بود. بین زنان و مردان جاهلیت، حجابی نبود و آنان به راحتی با هم معاشرت و گفت وگو می کردند و نگاه کردن به یکدیگر عار و ننگ نبود.(6)

از محرومیت های اقتصادی زن در عصر جاهلی، محرومیت از ارث و مهریه بود. محروم شدن زن از ارث در بیشتر مناطق جزیرة العرب شایع بوده و در بعضی مناطق، برخی از زنان از چنین حقی بهره مند بودند.(7) گزارش هایی از تجارت زنان در جاهلیت

ص: 406


1- . تکویر: 8 - 9.
2- . نویری، احمد بن عبدالوهّاب، نهایة الارب فی فنون الارب، ج 3، ص 127.
3- . فروخ، عمر، تاریخ الادب العربی، ج 1، ص 10؛ البستانی، 1989، ج 1، ص 22.
4- . البستانی، پطرس، أدباء العرب، ج 1، ص 23.
5- . فتنت مسکه بر ، آمنه، واقع المرأه الحضاری فی ظل الاسلام، ص 140.
6- . جاحظ، عمرو بن بحر کتانی، البیان و التبیین، ج 2، ص 148.
7- . علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 5، ص 563.

است که از مشهورترین آنان حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) است.(1) گزارش هایی از انواع مشاغل زنان در عصر جاهلیت وجود دارد، که مهم ترین آن تجارت ، قابلگی و پرستاری، اسلحه سازی، مدیحه سرایی،(2) دایگی و شیردهی است.(3)

زنان در این عصر در امور سیاسی مشارکت قابل توجه ای نداشتند و گاهی در جنگ ها جهت بالابردن روحیه جنگ آوران مورد استفاده قرار می گرفتند، حضور زنان کفار در نبرد احد نمونه ای از این امر است.(4)

نقش حمایتی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به عنوان همسری بی بدیل

بررسی زندگانی عاشقانه و عارفانه اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) کمتر مورد توجه واقع شده است. متأسفانه برخی محققان به زندگی برخی بزرگان دین جنبه تقدسی بخشیدند و به ابعاد اجتماعی و روانی آنان نپرداختند. پیامبر9 و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) جدای از بعد معنوی و الهی که الهام از وحی بود، به عنوان یک زوج مشترک زندگانی عارفانه با هم داشتند و شدیداً مونس و انیس یک دیگر بودند . خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را به خوبی درک کرده بود و حتی زمینه تحنث، عبادت، راز و نیاز همسرش را فراهم می آورد و او را با کوله باری آماده برای عبادت به غار حرا می فرستاد و پس از مدتی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) باز نزد خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) می آمد و برای چند روز دیگر توشه فراهم می کرد.(5)

حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) بعد از ازدواج با حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و پس از بعثت ، در دورانی که در مکه بود، از اموال همسرش استفاده می کرد و بیشتر در حال عبادت و تفکر و در اندیشه اصلاح امت بود.(6) آن حضرت در سال های نزدیک به بعثت از مردم کناره می گرفت و

ص: 407


1- . طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 280.
2- . کحاله، عمررضا، أعلام النساء فی عالمی العرب و الاسلام، ج 1، ص 360.
3- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویّة، ج 1، ص 185.
4- . طبری، محمّد بن جریر، تاریخ طبری، ج 2، ص 510.
5- . مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 2، ص 744.
6- . میرشریفی، سید علی، پیام آور رحمت، ص 20.

سالی یک ماه را در این غار گوشۀ عزلت می گزید و عبادت خدا می کرد. تنها کسی که در این خلوتگاه با ایشان بود، علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) بود که می فرماید: «اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) چند ماه از سال را در غار حرا می گذارند، تنها من او را مشاهده می کردم، و کسی جز من او را نمی دید.»(1)

بعثت حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) پس از رسیدن به شصت سالگی آن حضرت رخ داد، اما پیش از آن، گاه گاه علائمی از عالم غیب دریافت می کرد. وقتی آن اخبار را با همسر خویش بازگو می کرد، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به ایشان می گفت: «تو که مردی امین و راست گو و بردبار و دادرس مظلومان و طرفدار حق و عدالت هستی و قلبت رئوف و خویی پسندیده داری و در مهمان نوازی و تحکیم پیوند خویشاوندی سعی بلیغ مبذول می داری، اگر چنان مقامی عالی در انتظارت باشد ، جای شگفتی نیست.»(2)

سپس پیامبر اسلام9 زمانی که به مقام شامخ نبوت رسیدند و آنچه را که اتفاق افتاده بود برای خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) شرح داد، افزود که جبرئیل به من گفت: «از این لحظه تو پیغمبر خدایی .» و خدیجه که از سال ها پیش هاله ای از نور نبوت را در سیمای همسر محبوب خود می دید، گفت: «به خدا من دیر زمانی است که در انتظار چنین روزی به سر برده ام و امیدوار بودم که روزی رهبر خلق و پیغمبر این مردم شوی.»(3)

سیره نویسان اولین مسلمانان را حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، همسر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و حضرت علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ)، پسرعموی حضرت محمد (صلی الله و اله وسلم) و زید بن حارثه، پسرخواندۀ حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم)، یاد می کنند.(4) تا مدتی اسلام را فقط این سه نفر پذیرفتند.(5)

افرادی که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را تکذیب می کردند؛ مانند سران و طوایف قریش، که به دلیل رقابت با بنی هاشم و احساس حقارت و حسادت نسبت به یتیم بنی هاشم، مانع از قبول اسلام

ص: 408


1- . دشتی، محمّد، ترجمه نهج البلاغه، ص 399.
2- . حلبی، علی بن برهان، السیرة الحلبیة، ج 1، ص 380 - 391.
3- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 431.
4- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 240 - 246.
5- . اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 1، ص 83.

آنها می شد(1) و عده ای که مقاومت و ایستادگی می کردند و به هیچ وجه حاضر نبودند دست از آیین بت پرستی خود بردارند.(2) که به نقل از ابن هشام حتی یکی از عوامل پیشرفت اسلام، استقامت رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) و یاران [خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و حضرت علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ)] و هواداران آن حضرت بود.(3)

زمانی که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با باری از غم و اندوه مشکلات پا به منزل می گذاشت، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نه تنها به عنوان یک همسر، بلکه به عنوان تنها کسی که می توانست رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) را درک کند، همراه و همدل اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و استقامت می نمود. به راستی فقط او می توانست پیامبر 9 را ، با آن روح بزرگ دریابد و رسول اللّه در هیچ کجا آرام نمی گرفت ، مگر در کنار خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ).(4) و این آرامش نه جسمانی بود و نه زمینی، که روحانی بود و آسمانی و روزی الهی.(5)

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بهترین پشتیبان معنوی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و بهترین تعبیری که می توان کرد این است که او دل آرام پیامبر9 بود و اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با او آرام می گرفت.(6) حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) همسر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، اولین کسی بود که پیامبری ایشان را در میان زنان و مردان پذیرفت و ایشان را تصدیق کرد .(7)

«من مزایا خدیجه آنها ما زالت تعظم للنبی 9، و تصدق حدیثه قبل البعثه و بعدها؛(8) از امتیازات حضرت خدیجه آن بود که او همیشه اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را گرامی می داشت و سخن او را، چه قبل و چه بعد از بعثت تصدیق می کرد.»

ص: 409


1- . جعفریان، رسول، سیرۀ رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) 1382، ص 329 - 330.
2- . سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت ، ج 1، ص 264.
3- . همان، ص 269.
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 11.
5- . سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی ، تذکرة الخواصّ، ص 273.
6- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 11.
7- . ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الأصابة فی تمییز الصحابة، ج 8، ص 99، ح 11092.
8- . همان، ص 102.

یکی از امتیازات و ویژگی های برجستۀ حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) انتخاب شایسته او و پیشتازی اش در گزینش اسلام به پیام آسمانی است، که تحسین برانگیز است. اسلام آوردن خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بر آغاز دعوت عمومی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مقدم بوده است.(1)

امیر مؤمنان حضرت علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) نیز بر پیشتازی اسلام حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) این گونه صحه گذاشته و فرمودند:

«و لقد کان یجاور کل سنۀ بحراء فاراه و لا یراه غیری و لم یجمع بیت واحد یومئذ فی اسلام غیر رسول الله (صلی الله علیه و اله وسلم) و خدیجۀ و انا ثالثهما؛(2) هر سال که حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) در حرا خلوت می گزید، من ایشان را می دیدم و جز من کسی ایشان را نمی دید و در آن روزها در اسلام، هیچ خانه ای افرادی غیر از رسول الله (صلی الله علیه و اله وسلم) و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) مرا که سومین آنها بودم در خود جای نداده بود.»

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در پیشرفت هدف حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) همه گونه همکاری کرد، و اسلام و ایمان حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) موجب تقویت روحی، قلبی و رفع غم و اندوه آن حضرت بود؛ زیرا هر گاه مشرکین حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) را در خارج از خانه بسیار می آزردند و سخنان زشت و ناروا بر زبان می آوردند و پیامبریش را تکذیب می کردند، ولی وقتی حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) به خانه می آمد، حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) ایشان را تسلی می داد و ناراحتی های درونی ایشان را برطرف می کرد، و اندوه او را به شادی تبدیل می کرد.

ایمان قلبی و عمیق حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) آثار عمیقی در بینش و گرایش و منطق ایشان بر جای گذاشت و قدرت تحمل ایشان را بالا برد و روح امید و فداکاری به آن حضرت بخشید و تشویش و نگرانی را از دل و جانش از بین برد. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فرمودند: «خدیجه و أین مثل خدیجۀ صدقتنی حین کذبنی الناس وارزتنی علی دین اللّه واعانتی علیه بمالها؛(3) خدیجه! و کجا است مثل خدیجه؟ او مرا تصدیق کرد، آن گاه که مردم مرا تکذیب نمودند، او با مال خود مرا بر دین خدا کمک و یاری کرد.»

ص: 410


1- . ابن سعد واقدی، ابوعبداللّه محمّد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 13.
2- . نهج البلاغه، خطبۀ 192.
3- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 43، ص 131.

حمایت و نقش روحی و اجتماعی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در این زمینه در ابعاد مختلفی نقش داشتند که مهم ترین آنها عبارت اند از: تصدیق و تأیید پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، حمایت های روحی و عاطفی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم) و نیز ارشاد و هدایت مردم به سوی خدا و پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گوشه هایی از این خدمات ارزشمند است.

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) چون از میزان علاقۀ پیامبر9 به عبادت آگاه بود ، کاری می کرد که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به راحتی به عبادت خدا مشغول باشد و پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قبل از بعثت، و هر ماه چند بار و نیز هر ساله در ماه رمضان را در غار حرا به عبادت خدا می پرداخت.(1) او اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را از زحمت ادارۀ اموال خویش معاف داشت تا او فرصت کافی برای تفکر و تأمل داشته باشد.(2)

«عزیز قریش شب ها و روزها، پیش از آن که به مقام رسالت برسد، در غار حرا به سر می برد و تمام ماه رمضان را در این نقطه می گذراند و در غیر این ماه هم برای دور بودن از غوغا و برای تفکر و عبادت به آن جا پناه می برد، حتی همسر عزیز او می دانست که هر موقع عزیز قریش به خانه نیاید، به طور قطع در کوه حرا مشغول عبادت و تفکر است.»(3)

از دیگر اقدام خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، کاستن نگرانی های پیامبر اسلام9 بود. وقتی که وحی بر حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) نازل شد، نگران برخورد مردم و عدم پذیرش از جانب آنها بود. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) برای این روح بزرگ و نگران، چون فرشتۀ رحمت بود. نگاهی از روی احترام به او می کرد و می گفت: «فقالت: أبشر یابن عم و اثبت، فو الذی نفس خدیجه بیده انی لأرجو ان تکون نبی هذه الامة؛(4) شاد باش و پایدار، به خدایی که جان خدیجه در

ص: 411


1- . ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد ، شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 208.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 17، ص 309 و ج 18، ص 205.
3- . سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت ، ج 1، ص 213.
4- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 238.

دست او است من امید دارم که تو پیغمبر این امت باشی.» خدای متعال تو را خوار نخواهد کرد، تو با خویشان نیکی می کنی، راست می گویی، رنج می بری، از مهمان پذیرایی می کنی و از تحمل زحمت در راه حق باک نداری. محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) با شنیدن سخنان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از روی حق شناسی به وی نگاه می کرد و آرامش می یافت.(1) حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) تا آخرین لحظات حیاتشان دل آرام رسول الله (صلی الله علیه و اله وسلم) و تسلی دهنده به ایشان بودند، با برطرف کردن غم و اندوه ایشان و تبدیل آن به نشاط و شادی مقوم قلب مبارک رسول الله (صلی الله علیه و اله وسلم) بودند و خداوند به وسیلۀ ایشان غم و اندوه آن حضرت را از بین می برد.(2)

اقدام دیگر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) تسکین دادن ناراحتی های ناشی از آزار دشمنان اسلام به اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود. حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) بعد از آشکار ساختن اسلام ، از طرف مشرکان، که دشمنان سرسخت اسلام بودند، بسیار آزار می دیدند. تا جایی که فرمودند : «ما أوذی نبی مثل ما أوذیت؛(3) هیچ پیامبری به اندازه من آزرده نشد.» حضرت رسول (صلی الله علیه و اله وسلم) هر وقت از اذیت های قریش محزون و آزرده می شد، هیچ چیز آن حضرت را مسرور نمی کرد، مگر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ): «هر گاه خدیجه را می دید مسرور می شد و خدیجه آن بزرگوار را در بر می گرفت و می بوسید و امر قریش را آسان می نمود و برای سلامتی آن حضرت صدقه می داد.»(4)

زدودن غم و ناراحتی ناشی از وفات فرزندان اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ). قاسم و عبد اللّه پسران اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در دورۀ کودکی وفات یافتند و اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را در غم مرگ خویش غمگین ساختند. هنگامی که قاسم از دنیا رفت، نگاه حضرت محمد (صلی الله و اله وسلم) در کنار جنازه او به یکی از کوه های مکه افتاد و رو به آن کرد و فرمود: «ای کوه ! آنچه به من در مورد مرگ قاسم وارد

ص: 412


1- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 42.
2- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 16، ص 10.
3- . همان، ج 39، ص 56، ح 15.
4- . محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعة، ج 2، ص 205.

شده، اگر بر تو می آمد متلاشی می شدی.»(1)

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) برای کم کردن این غم و ناراحتی پیشنهاد و اقدام به خرید «زید بن حارثه» می نمایند(2) و سپس او را آزاد می نماید و با تمایل خود او و پدرش، رسول اللّه 9 او را به فرزندی می پذیرد تا جای خالی فرزندش را پر نماید و او را «زید بن محمّد» می نامند. پس از بعثت هم، بعد از علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ)، مردی که به آن حضرت ایمان آورد و یکی از بهترین یاران و پیروان ایشان گشت، «زید » بوده است.(3)

این جا نقش خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) آشکار می شود که با وجود غم و اندوهی که بر قلب خودش مستولی بود، برای کاستن غم و اندوه همسرش بر اساس شواهدی در تاریخ پیشنهاد خرید «زید بن حارثه» را می دهد و با امید دادن به محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) در سخت ترین شرایط و دلداری دادن به او در برابر فشارها و احساس دلتنگی ها و زدودن گرد و غبار و اندوه از دل او، با ایمان به خدا، گامی دیگر در راه حمایت از اسلام برداشتند.

حمایت اقتصادی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)

اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در مورد نقش اقتصادی اموال همسرش فرموده : «ما نفعنی مال قط ما نفعنی مال خدیجه؛(4) هیچ مالی هرگز به من سود نرسانید ، آن گونه که ثروت خدیجه برای من سود رسانید .»

حمایت اقتصادی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در یاری اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) که مشکلات فراوانی را از پیش پای ایشان برداشت و منجر به آرامش روحی ایشان گردید، بسیار مشهود است. او در ابتدای شروع زندگی ، برای جلوگیری از بهانه تراشی های مخالفان با ازدواج با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) مهر و صداق را خود بر عهده گرفت.(5)

ص: 413


1- . ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 32.
2- . حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 213.
3- . ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 264.
4- . مجلسی، محمّدباقر، بحار الأنوار، ج 19، ص 63.
5- . همان، ج 16، ص 71.

پس از ازدواج برای جلوگیری از سیل اتهامات و سخنان ناروا که در مورد حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) می زدند و از سر کینه و حسد او را تحقیر می کردند و یتیم و تهی دست می خواندند، پسر عمویش ورقه را خواست و اختیار تمام اموال و دارایی های خود را به او سپرد و دستور داد که تمام دارایی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را به محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) هدیه نماید و یادآور شد: این همه دارایی و اموال از این پس ملک محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) است و به او تعلق دارد و هر طور که بخواهد می تواند در آن تصرف نماید، و در ضمن فرمود: «از قول من به محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) بگو همۀ ثروت و سرمایه ام و تمام عمال و کارگزارانی که امر تجارت را سامان می دادند و تمام آن چیزهایی که به نام من ثبت شده است و در دست من قرار دارد و یا زیر نظر من اداره می شود، همه و همه را به او بخشیدم. از این پس، من و هر آنچه که از آن من بود، به محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) تعلق دارد.»(1)

اهمیت این گذشت مالی و حمایت اجتماعی و کرامت از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به حدی قابل توجه است که بعضی از شرق شناسان در تحلیل علل پیروزی و موفقیت حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم)، ثروت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) را دخیل و تأثیرگذار دانسته اند. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از اموال خدیجه9، بدهکاران را از قید بدهکاری آزاد می کرد ، بردگان را می خرید و به تهی دستان کمک می کرد و به یتیمان رسیدگی می کرد.

هنگامی که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) پانزده سال قبل از بعثت با خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) ازدواج کرد، حلیمه سعدیه، مادر رضاعی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، روزی به مکه آمد و از قحطی و خشک سالی آن سال شکایت کرد، اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) این موضوع را با خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در میان گذاشت و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) چهل شتر و گوسفند به حلیمه بخشید، او با شادمانی به سوی خاندانش بازگشت. پس از طلوع اسلام حلیمه به همراه شوهرش به مکه آمد و مسلمان شد.(2)

از همه مهم تر در ماجرای محاصرۀ اقتصادی قریش که مدت سه یا چهار سال

ص: 414


1- . همان.
2- . همان، ج 15، ص 401.

به طول انجامید، همۀ اموال ابوطالب 7 و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) صرف حمایت از محاصره شدگان و رسول الله (صلی الله علیه و اله وسلم) شد.(1) در شرایطی که مسلمین و رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در نهایت سختی و تحت فشار بودند، حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) ثروت خویش را در اختیار اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) گذاشت. اگر مال خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نبود، فقر و تنگ دستی شاید مسلمین را از پا درمی آورد، اموال خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) خدمت به این معنا [کرد] که مسلمانان گرسنه را نجات داد و آنان با پول خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) توانستند سد رمقی کنند.(2) حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) توانست با بذل مال خویش یاران اسلام را که در آغاز راه خود قرار داشتند، در مقابل دشمنان حفظ کند و زمینه شکوفایی اسلام و مسلمین را فراهم نماید.(3)

نتیجه گیری

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نخستین ایمان آورنده به اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بوده و از هیچ گونه فداکاری و مجاهدت در راه عقیده خویش دریغ نورزیده است . او برترین و با فضیلت ترین همسر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بوده، مؤثرترین نقش را در پیشبرد دعوت اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) ایفا نمود.

نقش و تأثیر در زندگی پیامبر9 به عنوان شریک زندگی به گونه ای است که پیامبر 9 برای ایشان بسیار احترام قائل بوده اند ، گاهی این امر موجبات رشک و حسد بعضی از همسران آن حضرت را، با این که ایشان را ندیده بودند، فراهم می نمود. علت این امر حمایت تمام عیار خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از همسرش بود. زمانی که اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با باری از غم و اندوه مشکلات پا به منزل می گذاشت، خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نه تنها به عنوان یک همسر، بلکه به عنوان تنها کسی که می توانست رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) را درک کند، همراه و همدل اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) بود و او توانست اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) را با آن روح بزرگ دریابد و به او آرامش بخشد. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) دل آرام پیامبر9 بود و اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با او آرام می گرفت.

ص: 415


1- . طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص 50.
2- . مطهری، مرتضی، سیری در سیره نبوی، ص 248.
3- . ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 345.

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) برای تقویت ایمان و اطمینان قلبی اش، تلاش های فراوانی در جهت معرفت و شناخت کمالات و روحیات و صفات اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) انجام دادند؛ از جمله آن تصدیق و تأیید پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، کمک های روحی و روانی به پیامبر9، معاف کردن پیامبر 9 از فعالیت های اقتصادی و کسب درآمد، کاهش نگرانی های پیامبر اسلام9، زدودن غم و ناراحتی ناشی از وفات فرزندان اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، حمایت اقتصادی از پیامبر9 با بخشیدن تمامی اموال خود به او بود که این اموال در راه ترویج اسلام هزینه شد و اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) آن را سودآورترین اموال برشمرد.

کتابنامه

1. ابن ابی الحدید، عزالدین ابو حامد (م 656 ق)، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمّد ابوالفضل ابراهیم ، قاهره: داراحیا الکتب العربیه، 1378ق.

2. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی (م 852 ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عادل احمد، علی محمّد، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415 ق.

3. ابن سعد واقدی، ابو عبداللّه محمّد (م 230 ق)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر.

4. ابن شهرآشوب، محمّد بن علی مازندرانی (م 588 ق)، مناقب آل ابی طالب، تحقیق: گروهی از اساتید نجف اشرف، نجف: المکتبة الحیدریة، 1376 ق.

5. ابن هشام حمیری، ابومحمد عبدالملک (م 8 213 ق)، السیرة النبویّة، تحقیق: مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، [بی تا].

6. ابن واضح یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب اسحاق (م 284 ق)، تاریخ یعقوبی، نجف: المکتبة الحیدریة، 1384 ق.

7. اربلی، علی بن عیسی (م 693 ق)، کشف الغمة فی معرفة الائمة7، بیروت: دار الاضواء، 1405 ق.

8. البستانی، پطرس، ادباء العرب، بیروت: دارالجیل.

ص: 416

1. جاحظ، عمرو بن بحر کنانی (م 255 ق)، البیان والتبیین، تحقیق: عبد السلام محمّد هارون، قاهره: مکتبة الخانجی، 1405 ق.

2. جعفریان، رسول، سیرۀ رسول خدا (صلی الله و آله وسلم)، قم: دلیل ما.

3. حاکم نیشابوری ، ابو عبداللّه (م 405 ق)، المستدرک علی الصحیحین، بیروت لبنان : دارالمعرفة ، 1406 ق.

4. حلبی، علی بن برهان (م 1044 ق)، السیرة الحلبیه، بیروت: دارالمعرفة، 1400 ق.

5. دشتی، محمّد، نهج البلاغة، تحقیق: سید کاظم محمّدی، قم: انتشارات امام علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ)، 1369 ش.

6. سالم، عبدالعزیز، تاریخ عرب قبل از اسلام، مترجم: باقر صدری نیا، تهران: انتشارات علمی فرهنگی، 1386 ش.

7. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم: بوستان کتاب، چاپ هشتم ، 1372ش.

8. سبط ابن جوزی، شمس الدین یوسف بن قزاوغلی (م 654 ق) ، تذکرة الخواص من الامه بذکر خصائص الائمه، نجف: منشورات المطبعه الحیدریه، 1383ق.

9. طبرسی، فضل بن حسن (م 548 ق)، اعلام الوری باعلام الهدی ، تحقیق و نشر: مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم: مطبعة ستاره، 1417.

10. طبری، محمد بن جریر (م 310 ق)، تاریخ طبری ( تاریخ الامم والملوک)، به کوشش: گروهی از علماء، بیروت: اعلمی، 1403 ق.

11. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت: دار العلم للملایین و بغداد مکتبه النهضه.

12. فتنت مسکه بر ، آمنه، واقع المرأه الحضاری فی ظل الاسلام، بیروت: الشرکت العالمیه للکتاب، 1996 م.

13. فروخ، عمر، تاریخ الادب العربی، دارالنشر: دار العلم للملایین.

ص: 417

1. کحاله، عمر رضا (م 1407 ق)، أعلام النساء فی عالمی العرب و الاسلام، بیروت: مؤسسه الرساله، چاپ چهارم.

2. کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب (م 329 ق)، الکافی، تهران: دارالکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، 1365.

3. مجلسی، محمّدباقر (م 1110 ق)، بحار الأنوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق.

4. محلاتی، ذبیح اللّه، ریاحین الشریعه، تهران: دارالکتب الاسلامیة، چاپ هفتم،1404 ق.

5. مطهری، مرتضی، سیری در سیرۀ نبوی، تهران: انتشارات صدر، چاپ دوم، 1364ش.

6. مقدسی، مطهّر بن طاهر (م 355 ق)، البدء و التاریخ، قاهره: مکتبة الثقافة الدینیة.

7. میرشریفی، سید علی، پیام آور رحمت، تهران: انتشارات سمت، 1385.

8. نویری، احمد بن عبدالوهّاب، نهایة الارب فی فنون الارب، قاهره [1923] 1990م.

ص: 418

ص: 419

فهرست تفصیلی جلد سوم

فهرست تفصیلی جلد سوم

41. فروغ آسمان حجاز: نقش حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در انتشار اسلام / اعظم ابوالحسنی

چکیده. 7

اولین زن مسلمان 8

تبلیغات دینی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 10

جریان انذار عشیره. 13

نقش حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در شعب ابی طالب.... 14

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در بستر بیماری... 15

وصیت نامۀ حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 16

رحلت جانسوز امّ المؤمنین... 17

تکریم اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 18

افتخار و اکرام ائمّه: نسبت به حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 18

کتابنامه.. 20

42. نقش طاهرۀ قریش خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در زندگی و پیروزی حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) / اکبر حمیدزاده

چکیده. 23

ولادت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 23

خاندان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 24

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) پیش از ازدواج با محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم). 25

محبوبه بی نظیر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ). 27

والایی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 29

معیارهای ارزشی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در انتخاب محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم). 30

گذشت مالی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و حمایت اجتماعی وی از حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم). 31

فرزندان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 33

مرگ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 35

کتابنامه.. 36

43. نگاهی به آموزه های تربیتی در زندگی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) / عبدالکریم پاک نیا

چکیده. 37

1. فضائل اخلاقی و علمی... 39

2 . پرورش فرزندان صالح 41

3 . توجه به نیازهای عاطفی و خواسته های فرزندان... 43

4 . رعایت آیین شوهرداری... 44

الف ابراز محبت 45

ب طرح غیرمستقیم خواسته ها 45

ج دلجویی و دلداری همسر 46

5 . برترین معیارهای انتخاب همسر. 48

کتابنامه.. 48

44. حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، الگوی عفت و پاک دامنی / عبدالکریم پاک نیا تبریزی

چکیده. 51

عفاف در قرآن... 52

رابطۀ عفاف و حجاب.... 53

ارتباط عفاف و غیرت.... 54

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، الگوی عفاف.... 55

الف مظهر عفاف در خانواده. 56

ب عفاف معیار انتخاب.... 57

ج تربیت فرزندان عفیف.... 57

د پاسدار حریم حیا 58

ه در اوج حیا و عفاف.... 59

ز عفّت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از منظر اهل نظر 60

در فراق بانوی پاک.... 60

کتابنامه.. 61

45. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)؛ ادب و عاطفه / علی اکبر صمدی

چکیده. 63

شخصیت حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 64

زمینۀ ازدواج با رسول خدا (صلی الله و آله وسلم). 65

علایم نبوت در سفر تجارت.... 65

عشق سرشار خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم). 66

محبت و علاقه دو جانبه.. 67

ادب خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در برابر رسول خدا (صلی الله و آله وسلم). 68

قدردانی رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 70

کتابنامه.. 71

46. حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) / سید غضنفر موسوی

چکیده. 73

1 . نسب حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 74

2 . حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در قرآن... 74

3 . حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نزد اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ). 75

4 . سخنان اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در عظمت حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 76

5 . فضیلت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از زبان حضرت آدم7. 77

6 . ایمان حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 77

7. ویژگی های حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 78

الف ایمان... 78

ب تدبیر عالمانه.. 79

ج یگانه یاور اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ). 79

د قابله شدن چهار زن بهشتی برای او. 79

ه از بانوان برتر بهشتی... 80

و دعاها و باور راسخ به خدا 80

ز کفن مخصوص...... 80

ح مقام حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در بهشت.... 81

ط رجعت پس از ظهور حضرت مهدی [ 81

8 . علت نمونه بودن حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 82

کتابنامه.. 82

47. هفت نکتۀ قرآنی در سیرۀ اولین زن مسلمان حضرت خدیجۀ طاهره3 / سید حسین حُرّ

چکیده. 85

مقدمه 86

هفت نکتۀ قرآنی در سیرۀ حضرت خدیجه طاهره 3. 87

عفاف و پاک دامنی... 87

ازدواج معنوی... 88

اسلام و ایمان... 88

اقامۀ نماز. 89

هجرت.... 89

شکیبایی و ثبات قدم.. 90

انفاق و بخشش..... 91

کتابنامه.. 92

48. فضایل، فرزندان، وصیت، رحلت جانسوز و مقامات حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) / محمّد محمّدی اشتهاردی

چکیده. 95

مقام بسیار ارجمند خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 96

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) همسر رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) در دنیا و آخرت.... 100

نگاهی به مقام آسیه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، مریم (عَلَيْها السَّلاَمُ) و زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ). 101

حضرت آسیه (عَلَيْها السَّلاَمُ) کیست؟. 101

حضرت مریم (عَلَيْها السَّلاَمُ) کیست؟. 102

حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) کیست؟. 103

مباهات امام عَلَيْهِ السَّلاَمُ و بزرگان به وجود شریف خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 104

ارتباط عمیق خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با خداوند و اعتقاد نیرومند او. 107

خانۀ مبارک خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 108

یاد همیشگی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 109

گریۀ اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در جلسۀ عروسی حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ). 110

تمجید پیاپی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در طول یک ماه. 112

چشم اشکبار اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با دیدن گردنبند خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 113

فدک به جای مهریۀ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 115

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در آیینۀ معراج اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ). 116

1. سلام خدا بر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 117

2. پیوند مقدّس اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) پس از معراج.. 118

3. سرچشمۀ شگفت انگیز ولادت حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 118

پاسخ به یک سؤال... 121

کناره گیری چهل روز اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 122

خاطرۀ شب ملاقات با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، از زبان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 124

ولادت حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) و احترام بانوان بزرگ از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 125

تسلّی خاطر فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در رحم مادر، به مادرش در ماجرای شقّ القمر. 127

نذر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و اعلام دستور خدا 128

کتابنامه.. 130

49. فرزندان حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) / سمیه صبوری

چکیده. 133

ام کلثوم و رقیه.. 137

فاطمۀ زهرا3. 138

کتابنامه.. 139

50. ویژگی های شخصیتی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) / مهدی وزنه

چکیده. 141

مقدمه.. 141

1. به یاد خدا بودن... 142

2. شجاعت و کفایت.... 144

3. حیا و عفت.... 148

4. بخشندگی و سخاوت.... 150

5. شریک و مشاور همه.. 152

6. صبر بر مشکلات.... 153

7. مهر و حق شناسی... 154

8. ایجاد فضای پربرکت و معنوی در خانه.. 156

9. قدرت مدیریت.... 159

10. ابتکار و استقلال جویی... 160

11. هدف داری و فداکاری... 161

12. حق جویی و حق پذیری... 162

13. درایت و خردمندی... 163

نتیجه.. 163

کتابنامه.. 164

51. و کجاست مثل خدیجه؟ / محمّد عابدی

چکیده. 167

مقدمه.. 167

اوضاع اجتماعی زنان در عصر جاهلی... 168

رویش ستاره. 170

فصل وصل... 174

قبل از طلوع وحی... 175

فرزندان خورشید.. 176

رسالت غیرعلنی... 177

ایمان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 178

اظهار اسلام.. 180

دعوت آشکار. 181

1. حمایت اجتماعی... 181

2. حمایت های عملی و مالی... 182

به سوی معبود. 182

به یاد تو. 183

کتابنامه.. 185

52. مقام حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در پیشگاه خدا و رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) / علی امامی

چکیده. 189

ضرورت بیان فضا ئل زنان شایسته.. 191

ریشۀ مقامات و فضائل خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 192

الف مقام خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در پیشگاه الهی... 194

1 . سلام خاص الهی... 194

2 . فرستادگان ویژۀ الهی... 195

3 . کفن بهشتی... 196

4 . در قصری از بهشت 196

ب منزلت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در نزد پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ). 197

1 . یاد خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 198

2 . اظهار محبّت به دوستان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 199

کتابنامه.. 199

53. نگاهی به ویژگی های رفتاری اولین بانوی مسلمان نسبت به اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) / محمّد میانجی

چکیده. 201

1. نگرش ارزشی 203

2. احترام به شخصیت پیامبر9. 205

3. تلاش برای جلب رضایت.... 205

4. تصدیق و تأیید اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ). 207

5. انفاق اموال... 208

6. تحمل پذیری و صبر. 209

7. انیس و غم زدای اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ). 210

8. مجاهدت و دفاع از رسول خدا (صلی الله و آله وسلم). 211

کتابنامه.. 213

54. سیما و منش زیبای خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) / علی کرمی فریدنی

چکیده. 215

انسان ها از نظر منش و روش..... 215

از امتیازات خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 217

1. موهبت نواندیشی و نوگرایی... 218

ویژگی نواندیشی و نوگرایی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 219

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در اندیشۀ جامعه و جهانی نو. 220

خاستگاه نواندیشی و نوگرایی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 221

مایه های روشنفکری و نوگرایی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 222

2. قدرت مدیریت و ساماندهی... 223

3. ابتکار و استقلال جویی... 224

4. ویژگی هدف داری و فداکاری... 225

5. ویژگی حق جویی و حق پذیری... 226

6. درایت و خردمندی... 227

7. پاک منشی و نجابت.... 228

8. بانوی دانش و بینش..... 229

الف در دانش تعبیر خواب.... 229

ب در شناخت ادیان و مذاهب.... 229

ج بانوی روایت و درایت.... 230

د بانوی ادب و هنر. 232

9. گزینش تحسین برانگیز و تاریخ ساز. 233

10. پیشتازترین بانو در گرایش به حق و عدالت.... 235

الف پیشتازی در اسلام.. 235

ب پیشگامی در ایمان... 237

ج پیشگامی در نماز. 237

د در بیعت برای حمایت از پیامبر آزادی... 239

امتیازات اسلام و ایمان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 240

راز نواندیشی و پیشتازی او. 241

11. همگامی با امیر7 در راه آزادی... 242

الف مربّی و مدافع لایق روزگار کودکی امام علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ). 242

ب مهر وصف ناپذیر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ). 243

انگیزه های این مهر خالصانه.. 244

ج همفکر امیر آزادی در دفاع از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و آیین او. 245

د نخستین بیعت کننده با امیر مؤمنان7. 246

12. پرتوی از نیایش خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 246

13. پرتوی از عبادت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 247

14. یار همراه اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در راه رشد و نجات جامعه.. 249

15. نمونۀ حق شناسی و رعایت حقوق زیردستان... 250

16. نمونة شجاعت و شهامت.... 251

17. ویژگی بخشندگی و بزرگ منشی... 253

گواهی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به بلندنظری و بخشندگی او. 255

نقش خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در پیشرفت اسلام و انسان... 255

پدیدۀ اسلام و پیشرفت شگفت آور آن... 255

راز این دگرگونی و پیشرفت.... 257

نقش ممتاز بانوی آزادی در حمایت از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ). 258

کتابنامه.. 261

55. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) اسوۀ فضیلت / سید جواد حسینی

چکیده. 265

الف آگاهی و اطلاعات.... 266

ب شجاعت.... 269

ج مدیریت.... 271

د ولایت مداری... 273

یک. مربّی و مدافع علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ). 273

دو. مهر وصف ناپذیر. 274

محبّت بی نظیر. 275

سه. نخستین بیعت کننده با علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ). 275

کتابنامه.. 276

56. برگی از فضایل حضرت خدیجه کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ) / غلامرضا گلی زواره

چکیده. 279

فصل رویش 280

فرازهایی از فضیلت های حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 282

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از دید بزرگان... 285

کارآفرینی و اشتغال زایی... 289

نویدهای نورانی... 292

ایثار، مقاومت و بردباری حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) 296

رحلت و بعد از آن... 300

کتابنامه.. 301

57. مقام حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در پیشگاه خدا و رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) / علی امامی

چکیده. 305

ضرورت بیان فضا ئل زنان شایسته.. 307

ریشۀ مقامات و فضائل خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 308

الف مقام خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در پیشگاه الهی... 310

1 . سلام خاص الهی... 310

2 . فرستادگان ویژۀ الهی... 311

3 . کفن بهشتی... 312

4 . در قصری از بهشت 312

ب منزلت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در نزد پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ). 313

1 . یاد خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 314

2 . اظهار محبّت به دوستان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 315

کتابنامه.. 315

58. فضیلت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در گفتار بزرگان

چکیده. 317

یاد خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در خواستگاری حضرت زهرا3. 321

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در احادیث معراج نبی 322

گفتار انبیای الهی ، ائمه و اصحاب صدر اسلام 322

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در ادعیه ، زیارت نامه ها ، و واژگان مقدس 324

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در کلام اندیشمندان و بزرگان معاصر. 325

کتابنامه.. 326

59. حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از دیدگاه شیعه و سنّی / حسین تهرانی

چکیده. 329

1 . حضرت ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ). 330

2 . ام المؤمنین حضرت أمّ سلمه.. 330

3 . حضرت اسماء3. 330

4 . حضرت صفیّه.. 331

5. حضرت محمّد بن عبد اللّه بن حسن... 331

6 . علی بن عیسی اربلی... 331

7 . علامه ملا محمّدباقر مجلسی... 332

8 . ابن شهرآشوب.... 333

9 . سیّد شرف الدّین... 334

10 . علامۀ مامقانی... 334

11 . آیت اللّه خویی 335

12 . عبد اللّه بن زبیر. 335

13 . قاضی نعمان مغربی... 336

14 . سُبکی... 336

15 . محمّد بن احمد قُرطبی... 337

16 . ابن حجر عسقلانی... 337

17 . ابن مغازلی شافعی... 337

18 . ابوبکر احمد بیهقی... 338

19 . فضل بن روزبهان... 338

20 . شمس الدّین ذهبی... 338

21 . ابن کثیر دمشقی... 339

22 . تقی الدین احمد مقریزی... 339

23 . ابن عبدالبرّ. 339

24 . قندوزی حنفی... 340

25 . سبط بن جُوزی... 340

26 . ابن اثیر. 341

27 . ابن هشام.. 342

28 . حافظ عبدالعزیز جَنابذی حنبلی... 342

29 . زینب بنت علی فواز عاملی... 342

30 . دکتر موسی شاهین لاشین... 342

31 . شیخ عبد اللّه علایلی... 343

32 . عبدالعزیز شناوی... 344

33 . عمر ابونصر. 344

34 . قدریّه حسین... 344

35 . بانو سنیّه قراعه.. 345

36 . دکتر علی ابراهیم حسن... 345

37 . عمررضا کحّاله.. 346

38 . سیّد احمد سایح... 346

39 . بانو عایشه بنت الشّاطی... 346

40 . محمّدعلی قطب.... 348

41 . احمد خلیل جمعه.. 349

42 . سلیمان کتّانی... 351

کتابنامه.. 351

60. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بانوی کارآفرین / غلامرضا گلی زواره

چکیده. 355

شیوه های شایسته در تجارت و اشتغال زایی... 356

خانۀ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 360

کتابنامه.. 366

61. مناسبات اقتصادی و روابط شغلی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) / منصوره اعتمادی

چکیده. 369

مقدّمه 369

مناسبات اقتصادی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با پیامبر 9. 370

الف اجاره. 371

ب مضاربه.. 373

ج اجاره و مضاربه.. 373

نقد و بررسی... 374

میزان دستمزد. 376

محل تجارت 377

1 . شام: 377

2 . بُصری: 378

3 . حُباشَه: 378

4 . جُرَش: 378

رخدادها و وقایع پیش آمده در سفرهای بازرگانی... 379

نقد و بررسی 385

نتیجه.. 391

کتابنامه.. 391

62. نقش اجتماعی و اقتصادی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در گسترش اسلام / سید صاحب برزین، حسین هژیریان

چکیده. 393

مقدمه.. 393

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نماد اصالت بخشی اسلام به زن... 394

نقش حمایتی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به عنوان همسری بی بدیل... 396

حمایت و نقش روحی و اجتماعی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 400

حمایت اقتصادی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 402

نتیجه گیری... 404

کتابنامه.. 405

ص: 420

معیارهای ارزشی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در انتخاب محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم). 30

گذشت مالی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و حمایت اجتماعی وی از حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم). 31

فرزندان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 33

مرگ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 35

کتابنامه.. 36

43. نگاهی به آموزه های تربیتی در زندگی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) / عبدالکریم پاک نیا

چکیده. 37

1. فضائل اخلاقی و علمی... 39

2 . پرورش فرزندان صالح 41

3 . توجه به نیازهای عاطفی و خواسته های فرزندان... 43

4 . رعایت آیین شوهرداری... 44

الف ابراز محبت 45

ب طرح غیرمستقیم خواسته ها 45

ج دلجویی و دلداری همسر 46

5 . برترین معیارهای انتخاب همسر. 48

کتابنامه.. 48

44. حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، الگوی عفت و پاک دامنی / عبدالکریم پاک نیا تبریزی

چکیده. 51

عفاف در قرآن... 52

رابطۀ عفاف و حجاب.... 53

ارتباط عفاف و غیرت.... 54

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، الگوی عفاف.... 55

الف مظهر عفاف در خانواده. 56

ب عفاف معیار انتخاب.... 57

ص: 421

ج تربیت فرزندان عفیف.... 57

د پاسدار حریم حیا 58

ه در اوج حیا و عفاف.... 59

ز عفّت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از منظر اهل نظر 60

در فراق بانوی پاک.... 60

کتابنامه.. 61

45. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)؛ ادب و عاطفه / علی اکبر صمدی

چکیده. 63

شخصیت حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 64

زمینۀ ازدواج با رسول خدا (صلی الله و آله وسلم). 65

علایم نبوت در سفر تجارت.... 65

عشق سرشار خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم). 66

محبت و علاقه دو جانبه.. 67

ادب خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در برابر رسول خدا (صلی الله و آله وسلم). 68

قدردانی رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 70

کتابنامه.. 71

46. حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) / سید غضنفر موسوی

چکیده. 73

1 . نسب حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 74

2 . حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در قرآن... 74

3 . حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نزد اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ). 75

4 . سخنان اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در عظمت حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 76

5 . فضیلت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از زبان حضرت آدم7. 77

6 . ایمان حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 77

ص: 422

7. ویژگی های حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 78

الف ایمان... 78

ب تدبیر عالمانه.. 79

ج یگانه یاور اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ). 79

د قابله شدن چهار زن بهشتی برای او. 79

ه از بانوان برتر بهشتی... 80

و دعاها و باور راسخ به خدا 80

ز کفن مخصوص...... 80

ح مقام حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در بهشت.... 81

ط رجعت پس از ظهور حضرت مهدی [ 81

8 . علت نمونه بودن حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 82

کتابنامه.. 82

47. هفت نکتۀ قرآنی در سیرۀ اولین زن مسلمان حضرت خدیجۀ طاهره3 / سید حسین حُرّ

چکیده. 85

مقدمه 86

هفت نکتۀ قرآنی در سیرۀ حضرت خدیجه طاهره 3. 87

عفاف و پاک دامنی... 87

ازدواج معنوی... 88

اسلام و ایمان... 88

اقامۀ نماز. 89

هجرت.... 89

شکیبایی و ثبات قدم.. 90

انفاق و بخشش..... 91

کتابنامه.. 92

ص: 423

48. فضایل، فرزندان، وصیت، رحلت جانسوز و مقامات حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) / محمّد محمّدی اشتهاردی

چکیده. 95

مقام بسیار ارجمند خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 96

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) همسر رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) در دنیا و آخرت.... 100

نگاهی به مقام آسیه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، مریم (عَلَيْها السَّلاَمُ) و زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ). 101

حضرت آسیه (عَلَيْها السَّلاَمُ) کیست؟. 101

حضرت مریم (عَلَيْها السَّلاَمُ) کیست؟. 102

حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) کیست؟. 103

مباهات امام عَلَيْهِ السَّلاَمُ و بزرگان به وجود شریف خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 104

ارتباط عمیق خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با خداوند و اعتقاد نیرومند او. 107

خانۀ مبارک خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 108

یاد همیشگی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 109

گریۀ اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در جلسۀ عروسی حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ). 110

تمجید پیاپی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در طول یک ماه. 112

چشم اشکبار اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با دیدن گردنبند خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 113

فدک به جای مهریۀ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 115

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در آیینۀ معراج اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ). 116

1. سلام خدا بر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 117

2. پیوند مقدّس اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) پس از معراج.. 118

3. سرچشمۀ شگفت انگیز ولادت حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 118

پاسخ به یک سؤال... 121

کناره گیری چهل روز اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 122

خاطرۀ شب ملاقات با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، از زبان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 124

ولادت حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) و احترام بانوان بزرگ از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 125

تسلّی خاطر فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در رحم مادر، به مادرش در ماجرای شقّ القمر. 127

ص: 424

نذر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و اعلام دستور خدا 128

کتابنامه.. 130

49. فرزندان حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) / سمیه صبوری

چکیده. 133

ام کلثوم و رقیه.. 137

فاطمۀ زهرا3. 138

کتابنامه.. 139

50. ویژگی های شخصیتی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) / مهدی وزنه

چکیده. 141

مقدمه.. 141

1. به یاد خدا بودن... 142

2. شجاعت و کفایت.... 144

3. حیا و عفت.... 148

4. بخشندگی و سخاوت.... 150

5. شریک و مشاور همه.. 152

6. صبر بر مشکلات.... 153

7. مهر و حق شناسی... 154

8. ایجاد فضای پربرکت و معنوی در خانه.. 156

9. قدرت مدیریت.... 159

10. ابتکار و استقلال جویی... 160

11. هدف داری و فداکاری... 161

12. حق جویی و حق پذیری... 162

13. درایت و خردمندی... 163

نتیجه.. 163

ص: 425

کتابنامه.. 164

51. و کجاست مثل خدیجه؟ / محمّد عابدی

چکیده. 167

مقدمه.. 167

اوضاع اجتماعی زنان در عصر جاهلی... 168

رویش ستاره. 170

فصل وصل... 174

قبل از طلوع وحی... 175

فرزندان خورشید.. 176

رسالت غیرعلنی... 177

ایمان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 178

اظهار اسلام.. 180

دعوت آشکار. 181

1. حمایت اجتماعی... 181

2. حمایت های عملی و مالی... 182

به سوی معبود. 182

به یاد تو. 183

کتابنامه.. 185

52. مقام حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در پیشگاه خدا و رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) / علی امامی

چکیده. 189

ضرورت بیان فضا ئل زنان شایسته.. 191

ریشۀ مقامات و فضائل خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 192

الف مقام خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در پیشگاه الهی... 194

1 . سلام خاص الهی... 194

ص: 426

2 . فرستادگان ویژۀ الهی... 195

3 . کفن بهشتی... 196

4 . در قصری از بهشت 196

ب منزلت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در نزد پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ). 197

1 . یاد خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 198

2 . اظهار محبّت به دوستان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 199

کتابنامه.. 199

53. نگاهی به ویژگی های رفتاری اولین بانوی مسلمان نسبت به اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) / محمّد میانجی

چکیده. 201

1. نگرش ارزشی 203

2. احترام به شخصیت پیامبر9. 205

3. تلاش برای جلب رضایت.... 205

4. تصدیق و تأیید اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ). 207

5. انفاق اموال... 208

6. تحمل پذیری و صبر. 209

7. انیس و غم زدای اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ). 210

8. مجاهدت و دفاع از رسول خدا (صلی الله و آله وسلم). 211

کتابنامه.. 213

54. سیما و منش زیبای خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) / علی کرمی فریدنی

چکیده. 215

انسان ها از نظر منش و روش..... 215

از امتیازات خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 217

1. موهبت نواندیشی و نوگرایی... 218

ویژگی نواندیشی و نوگرایی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 219

ص: 427

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در اندیشۀ جامعه و جهانی نو. 220

خاستگاه نواندیشی و نوگرایی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 221

مایه های روشنفکری و نوگرایی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 222

2. قدرت مدیریت و ساماندهی... 223

3. ابتکار و استقلال جویی... 224

4. ویژگی هدف داری و فداکاری... 225

5. ویژگی حق جویی و حق پذیری... 226

6. درایت و خردمندی... 227

7. پاک منشی و نجابت.... 228

8. بانوی دانش و بینش..... 229

الف در دانش تعبیر خواب.... 229

ب در شناخت ادیان و مذاهب.... 229

ج بانوی روایت و درایت.... 230

د بانوی ادب و هنر. 232

9. گزینش تحسین برانگیز و تاریخ ساز. 233

10. پیشتازترین بانو در گرایش به حق و عدالت.... 235

الف پیشتازی در اسلام.. 235

ب پیشگامی در ایمان... 237

ج پیشگامی در نماز. 237

د در بیعت برای حمایت از پیامبر آزادی... 239

امتیازات اسلام و ایمان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 240

راز نواندیشی و پیشتازی او. 241

11. همگامی با امیر7 در راه آزادی... 242

الف مربّی و مدافع لایق روزگار کودکی امام علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ). 242

ب مهر وصف ناپذیر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ). 243

انگیزه های این مهر خالصانه.. 244

ص: 428

ج همفکر امیر آزادی در دفاع از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و آیین او. 245

د نخستین بیعت کننده با امیر مؤمنان7. 246

12. پرتوی از نیایش خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 246

13. پرتوی از عبادت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 247

14. یار همراه اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در راه رشد و نجات جامعه.. 249

15. نمونۀ حق شناسی و رعایت حقوق زیردستان... 250

16. نمونة شجاعت و شهامت.... 251

17. ویژگی بخشندگی و بزرگ منشی... 253

گواهی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به بلندنظری و بخشندگی او. 255

نقش خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در پیشرفت اسلام و انسان... 255

پدیدۀ اسلام و پیشرفت شگفت آور آن... 255

راز این دگرگونی و پیشرفت.... 257

نقش ممتاز بانوی آزادی در حمایت از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ). 258

کتابنامه.. 261

55. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) اسوۀ فضیلت / سید جواد حسینی

چکیده. 265

الف آگاهی و اطلاعات.... 266

ب شجاعت.... 269

ج مدیریت.... 271

د ولایت مداری... 273

یک. مربّی و مدافع علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ). 273

دو. مهر وصف ناپذیر. 274

محبّت بی نظیر. 275

سه. نخستین بیعت کننده با علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ). 275

کتابنامه.. 276

ص: 429

56. برگی از فضایل حضرت خدیجه کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ) / غلامرضا گلی زواره

چکیده. 279

فصل رویش 280

فرازهایی از فضیلت های حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 282

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از دید بزرگان... 285

کارآفرینی و اشتغال زایی... 289

نویدهای نورانی... 292

ایثار، مقاومت و بردباری حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) 296

رحلت و بعد از آن... 300

کتابنامه.. 301

57. مقام حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در پیشگاه خدا و رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) / علی امامی

چکیده. 305

ضرورت بیان فضا ئل زنان شایسته.. 307

ریشۀ مقامات و فضائل خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 308

الف مقام خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در پیشگاه الهی... 310

1 . سلام خاص الهی... 310

2 . فرستادگان ویژۀ الهی... 311

3 . کفن بهشتی... 312

4 . در قصری از بهشت 312

ب منزلت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در نزد پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ). 313

1 . یاد خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 314

2 . اظهار محبّت به دوستان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 315

کتابنامه.. 315

58. فضیلت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در گفتار بزرگان

ص: 430

چکیده. 317

یاد خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در خواستگاری حضرت زهرا3. 321

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در احادیث معراج نبی 322

گفتار انبیای الهی ، ائمه و اصحاب صدر اسلام 322

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در ادعیه ، زیارت نامه ها ، و واژگان مقدس 324

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در کلام اندیشمندان و بزرگان معاصر. 325

کتابنامه.. 326

59. حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از دیدگاه شیعه و سنّی / حسین تهرانی

چکیده. 329

1 . حضرت ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ). 330

2 . ام المؤمنین حضرت أمّ سلمه.. 330

3 . حضرت اسماء3. 330

4 . حضرت صفیّه.. 331

5. حضرت محمّد بن عبد اللّه بن حسن... 331

6 . علی بن عیسی اربلی... 331

7 . علامه ملا محمّدباقر مجلسی... 332

8 . ابن شهرآشوب.... 333

9 . سیّد شرف الدّین... 334

10 . علامۀ مامقانی... 334

11 . آیت اللّه خویی 335

12 . عبد اللّه بن زبیر. 335

13 . قاضی نعمان مغربی... 336

14 . سُبکی... 336

15 . محمّد بن احمد قُرطبی... 337

16 . ابن حجر عسقلانی... 337

ص: 431

17 . ابن مغازلی شافعی... 337

18 . ابوبکر احمد بیهقی... 338

19 . فضل بن روزبهان... 338

20 . شمس الدّین ذهبی... 338

21 . ابن کثیر دمشقی... 339

22 . تقی الدین احمد مقریزی... 339

23 . ابن عبدالبرّ. 339

24 . قندوزی حنفی... 340

25 . سبط بن جُوزی... 340

26 . ابن اثیر. 341

27 . ابن هشام.. 342

28 . حافظ عبدالعزیز جَنابذی حنبلی... 342

29 . زینب بنت علی فواز عاملی... 342

30 . دکتر موسی شاهین لاشین... 342

31 . شیخ عبد اللّه علایلی... 343

32 . عبدالعزیز شناوی... 344

33 . عمر ابونصر. 344

34 . قدریّه حسین... 344

35 . بانو سنیّه قراعه.. 345

36 . دکتر علی ابراهیم حسن... 345

37 . عمررضا کحّاله.. 346

38 . سیّد احمد سایح... 346

39 . بانو عایشه بنت الشّاطی... 346

40 . محمّدعلی قطب.... 348

41 . احمد خلیل جمعه.. 349

42 . سلیمان کتّانی... 351

ص: 432

کتابنامه.. 351

60. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بانوی کارآفرین / غلامرضا گلی زواره

چکیده. 355

شیوه های شایسته در تجارت و اشتغال زایی... 356

خانۀ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 360

کتابنامه.. 366

61. مناسبات اقتصادی و روابط شغلی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) / منصوره اعتمادی

چکیده. 369

مقدّمه 369

مناسبات اقتصادی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با پیامبر 9. 370

الف اجاره. 371

ب مضاربه.. 373

ج اجاره و مضاربه.. 373

نقد و بررسی... 374

میزان دستمزد. 376

محل تجارت 377

1 . شام: 377

2 . بُصری: 378

3 . حُباشَه: 378

4 . جُرَش: 378

رخدادها و وقایع پیش آمده در سفرهای بازرگانی... 379

نقد و بررسی 385

نتیجه.. 391

کتابنامه.. 391

ص: 433

41. فروغ آسمان حجاز: نقش حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در انتشار اسلام / اعظم ابوالحسنی

چکیده. 7

اولین زن مسلمان 8

تبلیغات دینی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 10

جریان انذار عشیره. 13

نقش حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در شعب ابی طالب.... 14

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در بستر بیماری... 15

وصیت نامۀ حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 16

رحلت جانسوز امّ المؤمنین... 17

تکریم اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 18

افتخار و اکرام ائمّه: نسبت به حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 18

کتابنامه.. 20

42. نقش طاهرۀ قریش خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در زندگی و پیروزی حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم) / اکبر حمیدزاده

چکیده. 23

ولادت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 23

خاندان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 24

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) پیش از ازدواج با محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم). 25

محبوبه بی نظیر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ). 27

والایی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 29

معیارهای ارزشی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در انتخاب محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم). 30

گذشت مالی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و حمایت اجتماعی وی از حضرت محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم). 31

فرزندان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 33

مرگ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 35

کتابنامه.. 36

43. نگاهی به آموزه های تربیتی در زندگی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) / عبدالکریم پاک نیا

چکیده. 37

1. فضائل اخلاقی و علمی... 39

2 . پرورش فرزندان صالح 41

3 . توجه به نیازهای عاطفی و خواسته های فرزندان... 43

4 . رعایت آیین شوهرداری... 44

الف ابراز محبت 45

ب طرح غیرمستقیم خواسته ها 45

ج دلجویی و دلداری همسر 46

5 . برترین معیارهای انتخاب همسر. 48

کتابنامه.. 48

44. حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، الگوی عفت و پاک دامنی / عبدالکریم پاک نیا تبریزی

چکیده. 51

عفاف در قرآن... 52

رابطۀ عفاف و حجاب.... 53

ارتباط عفاف و غیرت.... 54

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، الگوی عفاف.... 55

الف مظهر عفاف در خانواده. 56

ب عفاف معیار انتخاب.... 57

ج تربیت فرزندان عفیف.... 57

د پاسدار حریم حیا 58

ه در اوج حیا و عفاف.... 59

ز عفّت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از منظر اهل نظر 60

در فراق بانوی پاک.... 60

کتابنامه.. 61

45. اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ)؛ ادب و عاطفه / علی اکبر صمدی

چکیده. 63

شخصیت حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 64

زمینۀ ازدواج با رسول خدا (صلی الله و آله وسلم). 65

علایم نبوت در سفر تجارت.... 65

عشق سرشار خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به محمد (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وسلم). 66

محبت و علاقه دو جانبه.. 67

ادب خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در برابر رسول خدا (صلی الله و آله وسلم). 68

قدردانی رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 70

کتابنامه.. 71

46. حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) / سید غضنفر موسوی

چکیده. 73

1 . نسب حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 74

2 . حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در قرآن... 74

3 . حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نزد اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ). 75

4 . سخنان اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در عظمت حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 76

5 . فضیلت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از زبان حضرت آدم7. 77

6 . ایمان حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 77

7. ویژگی های حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 78

الف ایمان... 78

ب تدبیر عالمانه.. 79

ج یگانه یاور اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ). 79

د قابله شدن چهار زن بهشتی برای او. 79

ه از بانوان برتر بهشتی... 80

و دعاها و باور راسخ به خدا 80

ز کفن مخصوص...... 80

ح مقام حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در بهشت.... 81

ط رجعت پس از ظهور حضرت مهدی [ 81

8 . علت نمونه بودن حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 82

کتابنامه.. 82

47. هفت نکتۀ قرآنی در سیرۀ اولین زن مسلمان حضرت خدیجۀ طاهره3 / سید حسین حُرّ

چکیده. 85

مقدمه 86

هفت نکتۀ قرآنی در سیرۀ حضرت خدیجه طاهره 3. 87

عفاف و پاک دامنی... 87

ازدواج معنوی... 88

اسلام و ایمان... 88

اقامۀ نماز. 89

هجرت.... 89

شکیبایی و ثبات قدم.. 90

انفاق و بخشش..... 91

کتابنامه.. 92

48. فضایل، فرزندان، وصیت، رحلت جانسوز و مقامات حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) / محمّد محمّدی اشتهاردی

چکیده. 95

مقام بسیار ارجمند خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 96

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) همسر رسول خدا (صلی الله و آله وسلم) در دنیا و آخرت.... 100

نگاهی به مقام آسیه (عَلَيْها السَّلاَمُ)، مریم (عَلَيْها السَّلاَمُ) و زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ). 101

حضرت آسیه (عَلَيْها السَّلاَمُ) کیست؟. 101

حضرت مریم (عَلَيْها السَّلاَمُ) کیست؟. 102

حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) کیست؟. 103

مباهات امام عَلَيْهِ السَّلاَمُ و بزرگان به وجود شریف خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 104

ارتباط عمیق خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با خداوند و اعتقاد نیرومند او. 107

خانۀ مبارک خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 108

یاد همیشگی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 109

گریۀ اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در جلسۀ عروسی حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ). 110

تمجید پیاپی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در طول یک ماه. 112

چشم اشکبار اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با دیدن گردنبند خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 113

فدک به جای مهریۀ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 115

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در آیینۀ معراج اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ). 116

1. سلام خدا بر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 117

2. پیوند مقدّس اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) با خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) پس از معراج.. 118

3. سرچشمۀ شگفت انگیز ولادت حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 118

پاسخ به یک سؤال... 121

کناره گیری چهل روز اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 122

خاطرۀ شب ملاقات با اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، از زبان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 124

ولادت حضرت زهرا (عَلَيْها السَّلاَمُ) و احترام بانوان بزرگ از خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 125

تسلّی خاطر فاطمه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در رحم مادر، به مادرش در ماجرای شقّ القمر. 127

نذر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) و اعلام دستور خدا 128

کتابنامه.. 130

49. فرزندان حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) / سمیه صبوری

چکیده. 133

ام کلثوم و رقیه.. 137

فاطمۀ زهرا3. 138

کتابنامه.. 139

50. ویژگی های شخصیتی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) / مهدی وزنه

چکیده. 141

مقدمه.. 141

1. به یاد خدا بودن... 142

2. شجاعت و کفایت.... 144

3. حیا و عفت.... 148

4. بخشندگی و سخاوت.... 150

5. شریک و مشاور همه.. 152

6. صبر بر مشکلات.... 153

7. مهر و حق شناسی... 154

8. ایجاد فضای پربرکت و معنوی در خانه.. 156

9. قدرت مدیریت.... 159

10. ابتکار و استقلال جویی... 160

11. هدف داری و فداکاری... 161

12. حق جویی و حق پذیری... 162

13. درایت و خردمندی... 163

نتیجه.. 163

کتابنامه.. 164

51. و کجاست مثل خدیجه؟ / محمّد عابدی

چکیده. 167

مقدمه.. 167

اوضاع اجتماعی زنان در عصر جاهلی... 168

رویش ستاره. 170

فصل وصل... 174

قبل از طلوع وحی... 175

فرزندان خورشید.. 176

رسالت غیرعلنی... 177

ایمان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 178

اظهار اسلام.. 180

دعوت آشکار. 181

1. حمایت اجتماعی... 181

2. حمایت های عملی و مالی... 182

به سوی معبود. 182

به یاد تو. 183

کتابنامه.. 185

52. مقام حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در پیشگاه خدا و رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) / علی امامی

چکیده. 189

ضرورت بیان فضا ئل زنان شایسته.. 191

ریشۀ مقامات و فضائل خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 192

الف مقام خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در پیشگاه الهی... 194

1 . سلام خاص الهی... 194

2 . فرستادگان ویژۀ الهی... 195

3 . کفن بهشتی... 196

4 . در قصری از بهشت 196

ب منزلت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در نزد پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ). 197

1 . یاد خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 198

2 . اظهار محبّت به دوستان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 199

کتابنامه.. 199

53. نگاهی به ویژگی های رفتاری اولین بانوی مسلمان نسبت به اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) / محمّد میانجی

چکیده. 201

1. نگرش ارزشی 203

2. احترام به شخصیت پیامبر9. 205

3. تلاش برای جلب رضایت.... 205

4. تصدیق و تأیید اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ). 207

5. انفاق اموال... 208

6. تحمل پذیری و صبر. 209

7. انیس و غم زدای اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ). 210

8. مجاهدت و دفاع از رسول خدا (صلی الله و آله وسلم). 211

کتابنامه.. 213

54. سیما و منش زیبای خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) / علی کرمی فریدنی

چکیده. 215

انسان ها از نظر منش و روش..... 215

از امتیازات خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 217

1. موهبت نواندیشی و نوگرایی... 218

ویژگی نواندیشی و نوگرایی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 219

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در اندیشۀ جامعه و جهانی نو. 220

خاستگاه نواندیشی و نوگرایی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 221

مایه های روشنفکری و نوگرایی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 222

2. قدرت مدیریت و ساماندهی... 223

3. ابتکار و استقلال جویی... 224

4. ویژگی هدف داری و فداکاری... 225

5. ویژگی حق جویی و حق پذیری... 226

6. درایت و خردمندی... 227

7. پاک منشی و نجابت.... 228

8. بانوی دانش و بینش..... 229

الف در دانش تعبیر خواب.... 229

ب در شناخت ادیان و مذاهب.... 229

ج بانوی روایت و درایت.... 230

د بانوی ادب و هنر. 232

9. گزینش تحسین برانگیز و تاریخ ساز. 233

10. پیشتازترین بانو در گرایش به حق و عدالت.... 235

الف پیشتازی در اسلام.. 235

ب پیشگامی در ایمان... 237

ج پیشگامی در نماز. 237

د در بیعت برای حمایت از پیامبر آزادی... 239

امتیازات اسلام و ایمان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 240

راز نواندیشی و پیشتازی او. 241

11. همگامی با امیر7 در راه آزادی... 242

الف مربّی و مدافع لایق روزگار کودکی امام علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ). 242

ب مهر وصف ناپذیر خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ). 243

انگیزه های این مهر خالصانه.. 244

ج همفکر امیر آزادی در دفاع از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) و آیین او. 245

د نخستین بیعت کننده با امیر مؤمنان7. 246

12. پرتوی از نیایش خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 246

13. پرتوی از عبادت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 247

14. یار همراه اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) در راه رشد و نجات جامعه.. 249

15. نمونۀ حق شناسی و رعایت حقوق زیردستان... 250

16. نمونة شجاعت و شهامت.... 251

17. ویژگی بخشندگی و بزرگ منشی... 253

گواهی اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) به بلندنظری و بخشندگی او. 255

نقش خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در پیشرفت اسلام و انسان... 255

پدیدۀ اسلام و پیشرفت شگفت آور آن... 255

راز این دگرگونی و پیشرفت.... 257

نقش ممتاز بانوی آزادی در حمایت از اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ). 258

کتابنامه.. 261

55. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) اسوۀ فضیلت / سید جواد حسینی

چکیده. 265

الف آگاهی و اطلاعات.... 266

ب شجاعت.... 269

ج مدیریت.... 271

د ولایت مداری... 273

یک. مربّی و مدافع علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ). 273

دو. مهر وصف ناپذیر. 274

محبّت بی نظیر. 275

سه. نخستین بیعت کننده با علی (عَلَيْهِ السَّلاَمُ). 275

کتابنامه.. 276

56. برگی از فضایل حضرت خدیجه کبری (عَلَيْها السَّلاَمُ) / غلامرضا گلی زواره

چکیده. 279

فصل رویش 280

فرازهایی از فضیلت های حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 282

حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از دید بزرگان... 285

کارآفرینی و اشتغال زایی... 289

نویدهای نورانی... 292

ایثار، مقاومت و بردباری حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) 296

رحلت و بعد از آن... 300

کتابنامه.. 301

57. مقام حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در پیشگاه خدا و رسول اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) / علی امامی

چکیده. 305

ضرورت بیان فضا ئل زنان شایسته.. 307

ریشۀ مقامات و فضائل خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 308

الف مقام خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در پیشگاه الهی... 310

1 . سلام خاص الهی... 310

2 . فرستادگان ویژۀ الهی... 311

3 . کفن بهشتی... 312

4 . در قصری از بهشت 312

ب منزلت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در نزد پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ). 313

1 . یاد خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 314

2 . اظهار محبّت به دوستان خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 315

کتابنامه.. 315

58. فضیلت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در گفتار بزرگان

چکیده. 317

یاد خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در خواستگاری حضرت زهرا3. 321

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در احادیث معراج نبی 322

گفتار انبیای الهی ، ائمه و اصحاب صدر اسلام 322

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در ادعیه ، زیارت نامه ها ، و واژگان مقدس 324

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در کلام اندیشمندان و بزرگان معاصر. 325

کتابنامه.. 326

59. حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) از دیدگاه شیعه و سنّی / حسین تهرانی

چکیده. 329

1 . حضرت ابوطالب (عَلَيْهِ السَّلاَمُ). 330

2 . ام المؤمنین حضرت أمّ سلمه.. 330

3 . حضرت اسماء3. 330

4 . حضرت صفیّه.. 331

5. حضرت محمّد بن عبد اللّه بن حسن... 331

6 . علی بن عیسی اربلی... 331

7 . علامه ملا محمّدباقر مجلسی... 332

8 . ابن شهرآشوب.... 333

9 . سیّد شرف الدّین... 334

10 . علامۀ مامقانی... 334

11 . آیت اللّه خویی 335

12 . عبد اللّه بن زبیر. 335

13 . قاضی نعمان مغربی... 336

14 . سُبکی... 336

15 . محمّد بن احمد قُرطبی... 337

16 . ابن حجر عسقلانی... 337

17 . ابن مغازلی شافعی... 337

18 . ابوبکر احمد بیهقی... 338

19 . فضل بن روزبهان... 338

20 . شمس الدّین ذهبی... 338

21 . ابن کثیر دمشقی... 339

22 . تقی الدین احمد مقریزی... 339

23 . ابن عبدالبرّ. 339

24 . قندوزی حنفی... 340

25 . سبط بن جُوزی... 340

26 . ابن اثیر. 341

27 . ابن هشام.. 342

28 . حافظ عبدالعزیز جَنابذی حنبلی... 342

29 . زینب بنت علی فواز عاملی... 342

30 . دکتر موسی شاهین لاشین... 342

31 . شیخ عبد اللّه علایلی... 343

32 . عبدالعزیز شناوی... 344

33 . عمر ابونصر. 344

34 . قدریّه حسین... 344

35 . بانو سنیّه قراعه.. 345

36 . دکتر علی ابراهیم حسن... 345

37 . عمررضا کحّاله.. 346

38 . سیّد احمد سایح... 346

39 . بانو عایشه بنت الشّاطی... 346

40 . محمّدعلی قطب.... 348

41 . احمد خلیل جمعه.. 349

42 . سلیمان کتّانی... 351

کتابنامه.. 351

60. خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) بانوی کارآفرین / غلامرضا گلی زواره

چکیده. 355

شیوه های شایسته در تجارت و اشتغال زایی... 356

خانۀ خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 360

کتابنامه.. 366

61. مناسبات اقتصادی و روابط شغلی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با پیامبر اکرم(صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) / منصوره اعتمادی

چکیده. 369

مقدّمه 369

مناسبات اقتصادی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) با پیامبر 9. 370

الف اجاره. 371

ب مضاربه.. 373

ج اجاره و مضاربه.. 373

نقد و بررسی... 374

میزان دستمزد. 376

محل تجارت 377

1 . شام: 377

2 . بُصری: 378

3 . حُباشَه: 378

4 . جُرَش: 378

رخدادها و وقایع پیش آمده در سفرهای بازرگانی... 379

نقد و بررسی 385

نتیجه.. 391

کتابنامه.. 391

62. نقش اجتماعی و اقتصادی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) در گسترش اسلام / سید صاحب برزین، حسین هژیریان

چکیده. 393

مقدمه.. 393

خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) نماد اصالت بخشی اسلام به زن... 394

نقش حمایتی خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ) به عنوان همسری بی بدیل... 396

حمایت و نقش روحی و اجتماعی حضرت خدیجه(عَلَيْها السَّلاَمُ). 400

حمایت اقتصادی حضرت خدیجه (عَلَيْها السَّلاَمُ). 402

نتیجه گیری... 404

کتابنامه.. 405

ص: 434

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109