سرشناسه : قربانی دامنابی، حسین، 1373 -
عنوان و نام پدیدآور : مهدویت از دیدگاه اهل سنت: پژوهشی در تطابق باورهای مهدوی فریقین از منابع معتبر اهل سنت/ نویسنده حسین قربانی دامنابی.
مشخصات نشر : تهران: زرنوشت، 1398.
مشخصات ظاهری : 161ص.
شابک : 978-622-710342-7
وضعیت فهرست نویسی : فیپا
یادداشت : کتابنامه : ص. 147 - 161 ؛ همچنین به صورت زیرنویس.
عنوان دیگر : پژوهشی در تطابق باورهای مهدوی فریقین از منابع معتبر اهل سنت.
موضوع : محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم، 255ق. - -- نظر اهل سنت
موضوع : Muhammad ibn Hasan, Imam XII -- Views of Sunnites
موضوع : مهدویت-- دیدگاه اهل سنت
موضوع : Mahdism-- Views of sunnites
موضوع : مهدویت-- احادیث
موضوع : Mahdism-- Hadiths
رده بندی کنگره : BP224/4
رده بندی دیویی : 297/462
شماره کتابشناسی ملی : 6050414
ص: 1
تصویر
تصویر
باقی مانده خدا که از عترت هدایتگر خالی نشود، آن ذخیره برای تجدید فریضه ها و سنّت ها، درهم شکننده شوکت متجاوزان، درو کننده شاخه های گمراهی و شکاف اندازی، محو کننده آثار انحراف و هواهای نفسانی، عزّتبخش دوستان و خوار کننده دشمنان، خواهنده خون شهید کربلا، سرسلسله مخلوقات، حضرت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف .
ص: 2
تصویر
ص: 3
تصویر
تصویر
تصویر
ص: 4
مقدمه. 11
پیشگفتار. 13
تواتر روایات مهدویت.. 15
مهدویت در قرآن.. 21
الف) آیاتی که به ظهور منجی در آخرالزمان اشاره دارند. 21
1. آیه ی یوم الوقت المعلوم. 21
2. آیه ی آمدن بعضی از آیات خدا و عدم قبول توبه بعد از آن.. 22
3. آیات عذاب و خواری پیش از قیامت.. 22
4. آیات چیرگی دین اسلام. 24
5. آیات نور و دیدن وعده. 26
6. آیات جانشینی صالحان.. 26
ب) آیاتی که به وقایع آخر الزمان و عصر ظهور اشاره دارند. 28
1. آیه ی صیحه ی ظهور. 28
2. آیات محو چهره و خسف.. 28
3. آیات نزول حضرت عیسی علیه السلام در آخر الزمان.. 32
4. آیه ی دابة الارض... 33
وجوب وجود امام معصوم از اهل بیت علیهم السلام در هر زمان.. 35
الف) آیاتی که به این مطلب اشاره دارند. 35
ص: 5
ب) احادیثی که به این مطلب دلالت دارند. 35
1 ، 2 و 3. احادیث ثقلین ، سفینه و امان.. 35
4. حدیث خالی نماندن زمین از حجت خدا 44
ارسال مسلّم حدیث توسط علمای اهل سنت.. 49
یک شبهه و پاسخ آن.. 54
5. حدیث وجوب معرفت امام. 55
بررسی دلالت حدیث.. 57
6. حدیث دوازده خلیفه از قریش... 59
ویژگی های حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ..... 61
1. خلیفة الله است.. 62
2. امرش الهی است.. 65
3. حضرت عیسی علیه السلام پشت سرشان نماز می خوانند. 67
4. اسمش اسم پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم است.. 67
حدیث «اسمه اسمی» بدون زیاده. 68
بررسی روایات با زیاده ی «اسم ابیه اسم ابی». 72
انگیزه های جعل این روایت.. 78
جعلی دانستن اضافه ی حدیث از جانب احمد بن حنبل.. 81
5. از نسل حضرت فاطمه سلام الله علیها است.. 82
6. از نسل امام حسین علیه السلام است.. 82
بررسی روایات حسنی.. 84
نگاهی به روایات حسینی و اقوال علمای اهل سنت.. 86
ص: 6
اعتراف علمای اهل سنت به تولد مهدی شیعه عجل الله تعالی فرجه الشریف ..... 91
1. علی بن الحسین بن علی المسعودی الشافعی متوفای 346 ه- 91
2. ابونصر سهل بن عبدالله بخاری متوفای قرن 4 ه- 91
3. ابو حامد محمد الاصفهانی متوفای 597 ه- 92
4. یاقوت بن عبد الله الحموی متوفای 626 ه- 92
5. ابن الاثیر الجزری متوفای 630 ه- 92
6. شمس الدین ابن خلکان متوفای 681 ه- 93
7. عماد الدین ابوالفداء متوفای 732 ه- 94
8. شمس الدین ذهبی متوفای 748 ه- 94
9. زین الدین ابن الوردی متوفای 749ه- 94
10. صلاح الدین الصفدی متوفای 764 ه- 95
11. عبد الرحمن ابن خلدون متوفای 808 ه- 95
12. ابن حجر عسقلانی متوفای 852 ه- 95
13. ابن حجر هیثمی مکی متوفای 973 ه- 95
14. عبد القادر بن شیخ بن عبد الله العیدروس متوفای 1037 ه- 96
15. شهاب الدین ابی فلاح ابن العماد الحنبلی متوفای 1089ه- 96
16. عبد الملک الشافعی العاصمی المکی متوفای 1111 ه- 97
17. عبدالله الشبراوی الشافعی متوفای 1172 ه- 97
جایگاه شبراوی در نزد اهل سنت... 98
18. محمد امین البغدادی السویدی متوفای 1246 ه- 99
ص: 7
19. محمد صدیق حسن خان القنوجی متوفای 1307ه- 99
20. خیر الدین الزرکلی متوفای 1410ه- 99
جایگاه زرکلی در نزد عامه. 100
21. مولوی محمد عمر سربازی متوفای 1428 ه- 100
22. السید أنس بن یعقوب الکتُبّی الحسنی متولد 1393 ه- 101
روایت قدسی مهدی شیعه عجل الله تعالی فرجه الشریف در کتب اهل سنت.. 103
علمای اهل سنت: مهدی شیعه عجل الله تعالی فرجه الشریف همان مهدی موعود است.. 107
1. ابو الفضل یحیی بن سلامة متوفای 551 ه- 107
جایگاه یحیی بن سلامه در نزد اهل سنت... 108
2. فخر الدین محمد بن عمر الرازی الشافعی متوفای 606 ه- 108
جایگاه فخر رازی در نزد اهل سنت... 109
3. محیی الدین ابن العربی متوفای 638 ه- 110
جایگاه ابن عربی در نزد اهل سنت... 110
4. محمد بن طلحة شافعی متوفای 652 ه- 111
جایگاه ابن طلحه در نزد اهل سنت... 111
5. شمس الدین سبط بن جوزی حنفی متوفای 654 ه- 111
جایگاه سبط بن جوزی در نزد اهل سنت... 112
6. محمد بن یوسف گنجی شافعی متوفای 658 ه- 112
جایگاه گنجی شافعی در نزد اهل سنت... 113
7. عبد الرزاق بن أحمد معروف به ابن الفوطی الشیبانی الحنبلی متوفای 723 ه- 114
جایگاه ابن الفوطی در نزد اهل سنت... 114
ص: 8
8. نور الدین ابن صباغ مالکی مکی متوفای 855 ه- 115
جایگاه ابن صباغ مالکی در نزد اهل سنت... 115
9. محمد سراج الدین الرفاعی المخزومی متوفای 885 ه- 116
جایگاه المخزومی در نزد اهل سنت... 117
10. فضل بن روزبهان خنجی متوفای 927 ه- 117
جایگاه ابن روزبهان در نزد اهل سنت... 118
11. شمس الدین محمد بن طولون حنفی متوفای 953 ه- 118
جایگاه ابن طولون در نزد اهل سنت... 119
12. شهاب الدین الرملی الشافعی متوفای 957 ه- 119
جایگاه الرملی در نزد اهل سنت... 119
13. عبد الوهاب الشعرانی حنفی متوفای 974 ه- 120
جایگاه شعرانی در نزد اهل سنت... 121
14. ابو العباس احمد بن یوسف قرمانی دمشقی حنفی متوفای 1019 ه- 121
جایگاه قرمانی در نزد اهل سنت... 122
غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در قرآن و روایات.. 125
آیات ایمان به غیب.. 125
آیه ی غیبت کبری.. 126
روایات دال بر غیبت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف 126
روایت اول:. 127
روایت دوم:. 128
ص: 9
روایت سوم:. 129
روایات دیگر:. 131
فضیلت منتظران فرج.. 133
روایت اول: افضل العبادة انتظار الفرج. 134
روایت دوم: اجر 50 صحابه برای منتظران فرج. 136
دیدار عالم اهل سنت با امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف 138
بررسی سند روایت.. 139
حضرت عیسی علیه السلام پاسخ خداوند به تشکیک کنندگان مهدویت.. 140
اعتقاد جمهور علمای عامه بر زنده بودن حضرت خضر علیه السلام 141
اشاره به امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در کتب مقدس یهودیان و مسیحیان.. 143
اشاره ی قرآن به ذکر مهدویت در کتب ادیان گذشته. 143
دوازده امام در تورات و شیعه شدن یهودیان به اعتراف ابن تیمیه. 143
بشارت به ظهور منجی با شمشیر ذو الفقار در زبور. 144
بشارت به ظهور منجی و دعوت به انتظار او در کتاب حبقوق نبی.. 144
بشارت به ظهور منجی و غیبت او در انجیل متا 145
بشارت به ظهور منجی و غیبت او در انجیل مَرقُس... 145
بشارت به ظهور منجی و غیبت او در انجیل لوقا 146
بشارت به ظهور منجی و غیبت او در مکاشفه یوحنّا 146
فهرست منابع و مآخذ. 147
ص: 10
«خداوندا ! تو در هر زمان دینت را به سبب رهبری بر حق تأیید کردی و او را نشانه ای برای بندگانت، و مشعلی فروزان در شهرهایت بپا داشتی، پس از آنکه ریسمان او را به ریسمان خود وصل کردی، و او را سبب دستیابی به رضای خود ساختی، و طاعتش را بر همه واجب نمودی، و از نافرمانیش بیم دادی، و به اطاعت دستوراتش، و باز ایستادن از نواهیش، و پیشی نجستن بر او، و واپس نماندن از حضرتش فرمان دادی، پس او پناه پناهندگان، و ملجأ اهل ایمان، و دستاویز چنگ زنندگان، و جمال جهانیان است.
الها ! ولی خود را به سپاس آنچه بر او انعام کردی الهام کن، و ما را نیز به شکر نعمت وجود رهبر برحق ملهم نما، و از نزد خویش قدرتی یاری دهنده به او ببخش، و درهای کامیابی را سهل و آسان به رویش باز کن، و او را به قوی ترین تکیه گاه خود مدد ده، و او را پشت گرم ساز، و بازویش را توان بخش، و به نظر لطف و عنایت خود مراقبت کن، و به حفظ خویش حمایت نما، و او را به ملائکه خود یاری ده، و به نیرومندترین سپاهت مدد رسان.
و کتاب و حدود و شرایعت و سنت های رسولت صلی الله علیه و آله وسلم را به وسیله او بر پادار، و آنچه از علائم آئینت را که اهل تجاوز میرانده اند به وسیله او زنده کن، و از برکت وجودش زنگار ستم از طریقت خود پاک فرما، و ناهمواری را از جادّه خود برطرف کن، و به وسیله او آنان را که انحراف از راهت گزیده اند از سر راه بردار، و آنان را که قصد ایجاد کجی دارند از عرصه گاه حیات ریشه کن فرما، و دلش را در حق دوستانت نرم، و دستش را بر دشمنات گشوده ساز، و رأفت و رحمت و عطوفت و مهربانی اش را به ما ارزانی دار، و ما را از گوش دهندگان و اطاعت
ص: 11
کنندگان وی قرار ده، و در راه خشنودی حضرتش پوینده، و در یاری و دفاع از او مددکار قرار ده، و بدین ترتیب به حضرت تو و رسول بزرگوارت صلی الله علیه و آله وسلم تقرب جوئیم.»(1)
اعتقاد به ظهور منجی در آخر الزمان، اعتقاد مشترک بسیاری از ادیان است و شیعه و سنی بالاجماع معتقدند که منجی آخر الزمان، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشند که این موضوع می تواند از عوامل وحدت آفرین بین اکثریت مسلمانان باشد، اما مهدی اهل سنت با مهدی شیعه سه تفاوت اساسی دارد که مانع از تحقق آن می شود:
1. اسم پدرش عبد الله است نه حسن.
2. از نسل امام حسن است نه امام حسین علیه السلام .
3. در آخر الزمان به دنیا خواهد آمد و الان وجود ندارد.
ما در این کتاب ضمن اثبات اصل مهدویت و اثبات تولد مهدی شیعه علیه السلام با تکیه بر قرآن کریم و منابع اهل سنت (از باب قاعده ی الزام(2))، هر سه شبهه ی اختلاف انگیز فوق را تببین کرده و پاسخ داده ایم.
امید است که این اثر، موجب جلب رضایت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف
شده و گامی هرچند کوچک در تعجیل ظهور آن حضرت باشد.
ص: 12
دی ماه 1391 ه- ش بود که کتابی با عنوان «النصوص، بیش از پانصد دلیل روشن بر ولایت حضرت علی علیه السلام از منابع اهل سنت» در فضای مجازی تبلیغ میشد. با مطالعه ی آن کتاب و سپس مطالعه ی ده ها کتاب مشابه به زبان فارسی، به خلأ مهمی پی بردم و آن این بود که به بحث اعتبار سند روایات چندان بها داده نمی شود، در حالی که با ظهور محققانی چون محمد ناصرالدین ألبانی در چند دهه ی اخیر که حتی بسیاری از روایات صحاح سته نیز از تیغ تضعیفشان در امان نماند، عملا دوره ی کتاب هایی مانند المراجعات و شب های پیشاور به سر رسیده و می بایست کتاب ها بروزرسانی شوند. خلأ دیگر این بود که دستیابی به مصادر کتب فارسی برای عموم بسیار سخت بود؛ چرا که این کتاب ها فاقد متون عربی مدارک بودند و پیدا کردن مدارک از روی منابع و مآخذ برای ایشان عملا ناشدنی بود؛ لذا تصمیم به تألیف کتابی گرفتم که این دو خلأ مهم را پر نماید.
در رابطه با بررسی اسناد روایات و اثبات اعتبار آن ها، چند کار مهم انجام دادیم:
1. جمع آوری نظر محققین علمای عامه در مورد سند روایات مورد استدلال.
2. استناد به بررسی های سندی و احکام برنامه ی معتبر جوامع الکلم.[(1)]
ص: 13
3. ارائه ی همه ی طرق یک روایت با توجه به این قاعده که تعدد طرق موجب تقویت سند می شود.[(1)]
4. بررسی جامع، کامل و دقیق رجالی در موارد بحث برانگیز و اختلافی.
جهت سهولت دستیابی به مصادر نیز کارهای ذیل را انجام دادیم:
1. منطبق کردن مدارک با برنامه ی معتبر الجامع الکبیر، ساخت اهل سنت.
2. در مواردی که کتاب مورد استدلال ما در برنامه ی الجامع الکبیر نبود، مدرک را با سایت رسمی کتابخانه ی مکتبه شامله منطبق کردیم.
3. در مواردی هم که کتاب مورد استدلال ما نه در برنامه ی الجامع الکبیر بود و نه در سایت مکتبه شامله، مدرکمان را با نسخه ی الکترونیکی pdf منطبق کردیم تا همچنان خواننده ی کتاب با داشتن یک رایانه و اینترنت، بتواند صحت مدارک را بررسی کند.
در پایان از تمام کسانی که به نحوی در به چاپ رسیدن کتاب کمک کردند و مؤسسه ی تحقیقاتی حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و به خصوص آیت الله سید محمد حسینی قزوینی و اساتید محترم حجج الاسلام دکتر محمد جواد ابوالقاسمی و استاد سید محمد یزدانی حفظهم الله که سال ها توفیق شاگردی ایشان را در پای درس شبکه ی جهانی ولایت داشتم، تشکر و قدر دانی می کنم.
ص: 14
مجموع روایاتی که در باره حضرت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در کتاب های شیعه و سنی نقل شده است، در کتابی به نام «معجم احادیث المهدی » در چند جلد چاپ شده است که مجموع همه آن ها 1861 روایت می شود؛ لذا علمای شیعه و سنی و وهابیت روایات مهدویت را متواتر دانسته اند.
در سایت اسلام وب که از سایت های مرکزی وهابیت است، در پاسخ استفتائی چنین آمده است:
«واجب است که معتقد شود مسلمان به همه ی آنچه در قرآن و سنت صحیح رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم آمده است و به آنها قویاً ایمان بیاورد. و از آن چیزهاست روایات نشانه های قیامت و قیام حضرت مهدی علیه السلام در آخر الزمان که زمین را از عدالت پر میکند همانگونه که از ظلم و جور پر شده بود ... پس خیرات زیاد میشود و برکات در زمانش نازل می شود و مال و ثروت مانند سیل جاری می شود ... از این احادیث در مورد مهدویت زیاد است که مفید تواتر و علم قطعی و ایمان اعتقادی است، همانطور که در کتاب های عقاید ثبت شده است؛ بنابراین دانسته می شود که احادیث حضرت مهدی علیه السلام صحیح هستند.»(1)
ص: 15
در کتاب «أشراط الساعة ، ص 84-88» تألیف عبد الله بن سلیمان الغفیلی که توسط وزارت اوقاف و ارشاد عربستان چاپ شده، تواتر روایات مهدویت را از حافظ ابو الحسن الآبری، شیخ الاسلامشان ابن تیمیه، حافظ ابن کثیر، علامه محمد السفارینی، علامه محمد البرزنجی، علامه محمد صدیق حسن خان قنوچی، علامه شوکانی، علامه محمد بن جعفر الکتانی، علامه عظیم آبادی و علامه ابن باز نقل کرده است که عین سخنانش را نقل می کنیم:
(( مسأله پنجم: تواتر احادیث مهدی علیه السلام ؛ تعدادی از پیشوایان و علما بر تواتر معنوی احادیث مهدی علیه السلام تصریح کرده اند :
1. حافظ ابو الحسن الآبری گفته: روایات به صورت متواتر و از طریق راویان متعدد از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در باره حضرت مهدی علیه السلام نقل شده است که او از اهل بیت آن حضرت است، هفت سال حکومت می کند و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد، او همان کسی است که حضرت عیسی به همراه او خروج کرده و او را در کشتن دجال در دروازه ای که در سرزمین فلسطین وجود دارد، یاری می کند. او امام این امت خواهد شد و عیسی پشت سر او نماز می خواند
2. شیخ الاسلام ابن تیمیه گفته است: احادیثی که به آنها بر خروج مهدی علیه السلام احتجاج می شود ، احادیث صحیحی هستند که آن ها را ابو داود ، ترمذی ، احمد و غیر آنها روایت کرده اند
3. حافظ ابن کثیر گفته است : فصلی در ذکر مهدی علیه السلام که در آخر الزمان موجود می شود و او یکی از خلفای راشدین و پیشوایان هدایت است ...
4. علامه محمد السفارینی در مورد مهدی علیه السلام گفته است: روایات در مورد خروج او (مهدی) زیاد است به طوری که به حد تواتر معنوی رسیده و آن بین علمای اهل سنت شایع است تا آنجا که از اعتقاداتشان شده است
5. علامه محمد البرزنجی در کتابش الإشاعة لأشراط الساعة گفته است: دانسته شد که احادیث مهدی و خروجش در آخر الزمان و اینکه او از عترت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم از فرزندان فاطمه سلام الله علیها است به حد تواتر معنوی رسیده است ، پس انکارش معنی ندارد.
6. علامه محمد صدیق خان بن حسن القنوچی در کتابش "الإذاعة لما کان ویکون بین یدی
ص: 16
الساعة" گفته است: احادیث وارد شده در مورد مهدی علیه السلام با وجود اختلاف در روایاتش ، جداً زیاد است و به حد تواتر معنوی می رسد ، و آن در سنن و غیر آن از کتب اسلامی از جمله معجم ها و مسند ها موجود است.
7. علامه شوکانی می گوید: احادیث در تواتر آنچه که در باره حضرت مهدی علیه السلام که امکان دسترسی به آن ها وجود دارد، پنجاه روایت است که برخی از آن ها صحیح، برخی حسن و تعداد دیگری ضعیف است که ضعف آن ها قبل جبران است. و آن بدون شک و تردید متواتر است ، بلکه گاهی به روایتی که کمتر از روایات مهدویت بوده، بنابر تمام مبناهایی که در علم اصول وجود دارد، متواتر گفته شده است.
اما روایاتی که از صحابه آمده و در آن به مهدی تصریح شده است، زیاد هستند که به همه آن ها حکم مرفوع (روایتی که صحابی از پیامبر نقل می کند) داده می شود؛ زیرا محال است که آن ها در چنین مسأله ای اجتهاد کرده باشند.
8. علامه محمد بن جعفر الکتانی گفته است: و نتیجه اینکه احادیث وارد در مورد مهدی منتظر متواتر است ، و همچنین آن احادیث وارد در مورد دجال و نیز نزول عیسی بن مریم علیه السلام .
9. علامه ابو الطیب شمس الحق عظیم آبادی می گوید: بدان که مشهور بین همه ی مسلمانان در گذشت قرون این است که در آخر الزمان مردی از اهل بیت ظهور می کند که دین را تأیید و نصرت می کند ، عدل را آشکار می کند ، مسلمان از او تبعیت می کنند ، بر ممالک اسلامی حکومت می کند و مهدی نامیده می شود ، و خروج دجال و آنچه بعد از او اتفاق می افتد از شروط ثابت قیامت بنابر صحیح است ، و اینکه عیسی علیه السلام بعد از او فرود می آید و دجال را می کشد و یا اینکه همراه او فرود می آید و در کشتن دجال کمکش می کند و در نمازش به مهدی علیه السلام اقتدا می کند ... .
10. علامه شیخ عبد العزیز بن عبد الله بن باز می گوید: مسأله مهدویت، یک مسأله قطعی است و احادیث در این زمینه مستفیضه و بلکه متواتر هستند و همدیگر را تقویت می کنند. چندین نفر از اهل علم تواتر آن را بازگو کرده اند، چنانچه استاد در همین مجلس نیز آن را حکایت کرد. این روایات متواتر معنوی است؛ زیرا طرق آن بسیار زیاد، ناقلین از صحابه ودیگران زیاد است و با الفاظ متعدد نقل شده است؛ پس به درستی دلالت می کنند که آمدن این شخص وعده داده شده، قطعی و خروج او حق است ... و حق این است که جمهور اهل
ص: 17
علم بر ثبوت امر مهدی علیه السلام اتفاق دارند و حق هم همین است، و ایشان بزودی در آخر الزمان خروج می کند، اما به سخنان تعداد بسیار اندکی از اهل علم در این باب توجه نمی شود.
استاد ما عبد المحسن بن حمد العباد البدر در کتاب ارزشمندش «عقیده اهل السنة والأثر فی المهدی المنتظر» تعداد صحابه ای که احادیث مهدی علیه السلام را روایت کرده اند، شمرده است که به 26 نفر می رسند، همانطور که تعداد پیشوایانی که این احادیث و آثار را در کتاب هایشان آورده اند، شمارش کرده است که به 36 پیشوا می رسد؛ از جمله ی آن ها اصحاب سنن چهار گانه، امام احمد در مسندش، ابن حبان در صحیحش، حاکم در مستدرک و غیر آن ها می باشند، همانطور تعداد بعضی از کسانی که در شأن مهدی علیه السلام کتاب تألیف کرده اند ، و کسانی که حکم به تواتر احادیث مهدی علیه السلام کرده اند، همانطور که تعداد بعضی از علمای محققی که به احادیث مهدی علیه السلام احتجاج کرده اند و به وجوب اعتقاد به آن معتقد شدند که تعدادشان زیاد است.)) (1)
ص: 18
البته عظیم آبادی صراحتا تواتر روایات مهدویت را بیان کرده است:
«احادیث وارد شده در باره مهدی منتظر، متواتر هستند، همچنین احادیث دجال و نزول عیسی علیه السلام متواتر هستند.»(1)
اما شایسته است به لیست الغفیلی، قرطبی و ألبانی را نیز اضافه کرد:
1. ابو عبد الله قرطبی متوفای 671 ه-
وی که از مفسران شهیر اهل سنت است، در تفسیر آیه ی ((هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ وَلَوْ کرِهَ الْمُشْرِکونَ)) «او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیین ها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند. توبه: 33» می نویسد:
«سدی گفته: این وعده خداوند در زمان خروج حضرت مهدی علیه السلام تحقق می یابد، همان زمانی که کسی باقی نمی ماند؛ مگر این که مسلمان می شود یا جزیه پرداخت می کند.
گفته شده است که مهدی، همان عیسی علیه السلام است نه کس دیگری. این سخن درست نیست؛ زیرا روایات صحیح به صورت متواتر نقل شده است که مهدی علیه السلام از نسل رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم است؛ پس جایز نیست که آن
ص: 19
را بر عیسی علیه السلام حمل کنیم.» (1)
2. محمد ناصر الدین ألبانی
«مثل این ها همانند کسانی است که عقیده نزول عیسی علیه السلام در آخر الزمان را که احادیث صحیح در مورد آن به تواتر رسیده است منکر می شوند .... و مطمئناً و قطعا می گویم که هر کس عقیده مهدی (علیه السلام) را منکر شود ، آن را نیز منکر می گردد و برخی از آنها نیز این عقیده را ناخواسته بر اثر لغزش بیان کرده اند و مَثَل تمامی این گروه منکر در نزد من همانند کسی است که اولوهیت خداوند متعال را انکار نماید همانند ادعای برخی از فراعنه ( پس آیا پند گیرنده ای هست؟)»(2)
«هر آینه برای هر آگاه به علم حدیث آشکار است که این احادیث نزول عیسی و خروج مهدی احادیث صحیحی است که انکار آنها جایز نیست، و بدون شک، انکار آنها، منکرش را در معرض یکی از دو امر قرار میدهد که شیرینش تلخ است!: یا کفر! چون انکار کرده است آنچه را که به تواتر از پیامبر ثابت شده است، و یا فسق! وقتی که به آنچه بر او واجب است از تحقیق و جستجو، قیام نکرده باشد در حالی که میداند و میتواند جستجو و تحقیق کند ... و خلاصه مطلب این است:
عقیده به خروج مهدی (علیه السلام) عقیده ای متواتر و ثابت به نقل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم بوده و ایمان به آن واجب است زیرا از اموری غیبی است و ایمان به آن از صفات متقین است همچنان که خداوند متعال می فرماید " الف، لام، میم؛ این است کتابی که در [حقانیت] آن هیچ تردیدی نیست؛ [و] مایه هدایت تقواپیشگان است: آنان که به غیب ایمان می آورند " . و انکار مهدی (علیه السلام) بیان نمیشود مگر از افراد جاهل یا معاند . از خدای تعالی میخواهم که ما را بمیراند بر ایمان به آن، و به هر چه در کتاب و سنت به صحت پیوسته است.»(3)
ص: 20
در قرآن اگرچه صریحا بحث مهدویت با ذکر نام مطرح نشده، اما آیات بسیاری آمده که جز با اندیشه ی مهدویت تطابق پیدا نمی کند که در اینجا مهمترین آن ها را ذکر می کنیم.
در قرآن آیات بسیاری وجود دارد که اشاره به ظهور منجی در آخر الزمان دارند؛ از جمله آیات ذیل:
(( قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِی إِلَیٰ یوْمِ یبْعَثُونَ (36) قَالَ فَإِنَّک مِنَ الْمُنظَرِینَ (37) إِلَیٰ یوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (38).))
«[ابلیس] گفت: ای پروردگار من! پس تا روزی که [مردم] برانگیخته می شوند مهلتم ده (36) [خداوند] فرمود: تو از مهلت یافتگانی (37) تا روز وقت معین (38) .»(1)
از ظاهر آیه روشن است که یوم الوقت المعلوم روز قیامت نیست، بلکه روزی است که از آن به بعد دیگر توبه سودی ندارد که به این مطلب در آیه ی 158 سوره ی انعام اشاره شده است.
ص: 21
(( هَلْ ینظُرُونَ إِلَّا أَن تَأْتِیهُمُ الْمَلَائِکةُ أَوْ یأْتِی رَبُّک أَوْ یأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّک ۗ یوْمَ یأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّک لَا ینفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَکنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ کسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیرًا ۗ قُلِ انتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَ.))
«(دلائل متقن بر وجوب ایمان بیان گردیده است. پس چرا ایمان نمی آورند؟) آیا انتظار دارند که فرشتگان به سراغشان بیایند؟ یا این که پروردگارت به سوی آنان بیاید؟ یا پاره ای از نشانه های پروردگارت که برای آنان نمودار شود؟ روزی پاره ای از نشانه های پرودگارت فرا می رسد (و آنان را به ایمان آوردن مجاب می نماید) امّا ایمان آوردن افرادی که قبل از آن ایمان نیاورده اند، یا این که با وجود داشتن ایمان خیری نیندوخته اند، سودی به حالشان نخواهد داشت. بگو: منتظر باشید و ما هم منتظر هستیم.»(1)
اهل سنت (از جمله مسلم در صحیحش و ترمذی در سننش) چنین روایت کرده اند که سه چیز است که بعد از خروج و آشکار شدن آن ها ، دیگر «ایمان آوردن افرادی که قبل از آن ایمان نیاورده اند، یا این که با وجود داشتن ایمان خیری نیندوخته اند، سودی به حالشان نخواهد داشت» و آن ها : طلوع خورشید از مغرب ، دجال و جنبنده ای از زمین(2)
هستند.(3)
و این سه مورد مصادف با زمان ظهور است (البته در مورد دابة الارض اختلاف کرده اند).
اول: (( وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَیٰ أُمَّةٍ مَّعْدُودَةٍ لَّیقُولُنَّ مَا یحْبِسُهُ ۗ أَلَا یوْمَ یأْتِیهِمْ لَیسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ وَحَاقَ بِهِم مَّا کانُوا بِهِ یسْتَهْزِئُونَ.))
«و اگر عذاب را تا زمانی چند از آنان به تأخیر اندازیم، [به ریشخند] خواهند گفت: چه چیزی مانع آن می شود؟ آگاه باش، روزی که عذابشان فرا رسد از آنها بازگردانده نشود، و آنچه مسخره اش می کردند آنها را فرا
ص: 22
گیرد .»(1)
دوم: (( وَلَنُذِیقَنَّهُم مِّنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَیٰ دُونَ الْعَذَابِ الْأَکبَرِ لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ.))
«و بی گمان (و) بی چون آنان را از عذاب کمتر (که) ناچیزتر از عذاب بزرگ تر است می چشانیم، شاید آنها (به خدا) بازگردند.»(2)
از عبارت (( لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ )) استفاده می شود که لااقل بعد از ((عذاب ادنی )) نیز زندگی روی زمین ادامه خواهد داشت و بعد از " عذاب اکبر " دیگر توبه قبول نمی شود و آن روز ، "یوم الفتح" است:
(( قُلْ یوْمَ الْفَتْحِ لَا ینفَعُ الَّذِینَ کفَرُوا إِیمَانُهُمْ وَلَا هُمْ ینظَرُونَ.))
«بگو: در روز پیروزی، آنان را که کافر شدند ایمان آوردنشان سود ندهد و نه مهلت داده شوند.»(3)
منظور از یوم الفتح ، روز نزول عذاب استیصال است که نوعی از عذاب دنیوی است نه عذاب اخروی و نه عذابهای معمولی دنیا ؛ زیرا :
1. اگر منظور عذاب های معمولی دنیا و یا پیروزی هایی هم چون پیروزی مسلمانان در جنگ بدر و روز فتح مکه بود. جمله (لا ینفع الذین کفروا ایمانهم) درست نخواهد بود؛ زیرا هم در روز فتح بدر و هم در روز فتح مکه ایمان آوردن فایده داشت و درهای توبه باز بود.
2. اگر منظور از یوم الفتح روز قیامت بوده باشد با جمله «ولاهم ینظرون» سازگار نیست؛ زیرا مهلت دادن یا ندادن مربوط به زندگی این دنیاست. از این گذشته در هیچ موردی از قرآن "یوم الفتح" به معنای قیامت به کار نرفته است
3. تعبیر به فتح در مورد ((عذاب استیصال)) در قرآن کرارا دیده می شود مانند آیه 118 سوره شعراء آنجا که نوح علیه السلام می گوید : فَافْتَحْ بَینِی وَبَینَهُمْ فَتْحًا وَنَجِّنِی وَمَن مَّعِی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ؛ یعنی پس میان من و آنان راهکاری [:چاره ای] بگشای و من و هر آن کس از مؤمنان را که با من اند نجات بخش . که این آیه اشاره به
ص: 23
مجازات طوفان است.
مفسران اهل سنت نیز از امام صادق علیه السلام نقل کرده اند که آن حضرت عذاب اکبر را زمان خروج حضرت امام مهدی علیه السلام با شمشیر دانسته اند:
«در میان علمای اهل سنت اختلافی نیست که منظور از عذاب بزرگتر ، عذاب جهنم است جز اینکه از امام صادق علیه السلام روایت شده است که آن ، خروج امام مهدی علیه السلام با شمشیر است و عذاب کمتر ، گرانی است.»(1)
سوم: ((وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَاجِدَ اللَّ-هِ أَن یذْکرَ فِیهَا اسْمُهُ وَسَعَیٰ فِی خَرَابِهَا ۚ أُولَ-ٰئِک مَا کانَ لَهُمْ أَن یدْخُلُوهَا إِلَّا خَائِفِینَ ۚ لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْی وَلَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ.))
«کیست ستمکارتر از آن که نگذارد نام خداوند در مساجد یاد شود و در ویرانی آن بکوشد. آنان را نشاید که وارد این مکان ها شوند جز با ترس و هراس. برای آنها در این دنیا ننگ و خواری و در آخرت عذابی بزرگ است.»(2)
مفسران بزرگ اهل سنت گفته اند که خواری مشرکین در دنیا در زمان قیام امام مهدی علیه السلام واقع می شود:
«سدی ، عکرمه و وائل بن داود خواری در دنیا را به خروج مهدی علیه السلام تفسیر کرده اند و قتاده به دادن جزیه توسط کفار با دست خودشان با حالت خاکسارانه تفسیر کرده و صحیح این است که خواری در دنیا همه ی این ها را شامل می شود.»(3)
اول: ((وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّیٰ لَا تَکونَ فِتْنَةٌ وَیکونَ الدِّینُ کلُّهُ لِلَّ-هِ ۚ فَإِنِ انتَهَوْا فَإِنَّ اللَّ-هَ بِمَا یعْمَلُونَ بَصِیرٌ.))
«و با آنها بجنگید تا دیگر فتنه ای نباشد و دین یکسره از آن خدا گردد. پس اگر [از کفر] باز ایستادند، بی تردید خداوند به آنچه انجام می دهند بیناست.»(4)
ص: 24
شهاب الدین آلوسی، از مفسران بزرگ اهل سنت در تفسیر این آیه می نویسد:
«گفته شده است: این آیه هنوز تأویل نشده است و به زودی هنگامی که امام مهدی علیه السلام ظهور کند ، تأویلش محقق می شود چرا که در آن زمان هیچ مشرکی روی زمین نمی ماند طبق آنچه از امام صادق علیه السلام روایت شده است.»(1)
ابو اسحاق ثعلبی، یکی دیگر از مفسران بزرگ اهل سنت در تفسیر این آیه می نویسد:
«پس در آن هنگام ، خداوند از قدرت کافران جلوگیری می کند (نساء: 84) و آن همان وقت است . تا اینکه در آن مهدی علیه السلام فرود می آید و به قسط و عدالت حکم می کند و اسلام بر تمام ادیان چیره می شود.»(2)
دوم: (( هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَیٰ وَدِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ وَلَوْ کرِهَ الْمُشْرِکونَ.))
«اوست که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر همه ادیان پیروز کند، گرچه مشرکان خوش نداشته باشند.»(3)
قرطبی در تفسیر این آیه می نویسد :
«سدی گفته است: این وعده خداوند در زمان خروج حضرت مهدی علیه السلام تحقق می یابد، همان زمانی که کسی باقی نمی ماند، مگر این که مسلمان می شود یا جزیه پرداخت می کند.»(4)
سوم: (( وَلِیمَحِّصَ اللَّ-هُ الَّذِینَ آمَنُوا وَیمْحَقَ الْکافِرِینَ.))
«و تا خداوند مؤمنان را ناب و خالص گرداند و کافران را به نیستی کشاند.»(5)
این آیه نیز در مورد این دنیاست ولی تاکنون محقق نشده است.
ص: 25
اول: (( یرِیدُونَ لِیطْفِئُوا نُورَ اللَّ-هِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّ-هُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کرِهَ الْکافِرُونَ (8) هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَیٰ وَدِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ وَلَوْ کرِهَ الْمُشْرِکونَ (9).))
«آنان می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند؛ ولی خدا نور خود را کامل می کند هر چند کافران خوش نداشته باشند ! (8) اوست که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر همه ادیان پیروز کند، گرچه مشرکان خوش نداشته باشند (9).»(1)
دوم: (( فَآمِنُوا بِاللَّ-هِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِی أَنزَلْنَا ۚ وَاللَّ-هُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ .))
«پس به خدا و رسول او و نوری که فرو فرستاده ایم ایمان بیاورید، و خدا به آنچه می کنید آگاه است.»(2)
به قرینه ی آیه ی 9 سوره صف که در مورد امام مهدی علیه السلام است ، منظور از نور در آیه ی قبلش ، آن حضرت است.
اول: (( وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ.))
«ما می خواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم.»(3)
دوم: ((وَلَقَدْ کتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّالِحُونَ.))
«و همانا در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.»(4)
سوم: (( وَعَدَ اللَّ-هُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیمَکنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَیٰ لَهُمْ وَلَیبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا ۚ یعْبُدُونَنِی لَا یشْرِکونَ بِی شَیئًا ۚ وَمَن کفَرَ بَعْدَ ذَٰلِک فَأُولَ-ٰئِک هُمُ الْفَاسِقُونَ.))
ص: 26
«خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، وعده داده است که حتما آنها را در زمین جانشین کند، چنان که اسلافشان را جانشین کرد، و دینشان را که برایشان پسندیده، برای آنها استقرار بخشد و خوفشان را به ایمنی بدل سازد، آنان مرا عبادت می کنند و چیزی را با من شریک نمی سازند، و هر کس پس از آن کفر ورزد، آنها واقعا فاسق اند.»(1)
با دقت در این آیات و مانند آن ها، به روشنی در می یابیم که قرآن به صراحت از نجات بشر در آخر الزمان و برقراری حقیقت و عدالت خبر داده است و این چیزی جز همان حقیقت قیام منجی آخر الزمان، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیست.
ص: 27
در قرآن کریم علاوه بر آیاتی که به اصل مهدویت اشاره دارند، آیاتی نیز وجود دارند که به وقایع آخر الزمان و نشانه های ظهور اشاره دارند و حداقل چیزی که از این آیات مستفاد می شود، دفع استبعاد مهدویت از ناباوران و سست اعتقادان است.
(( إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیهِم مِّنَ السَّمَاءِ آیةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِینَ.))
«اگر ما اراده کنیم، از آسمان بر آنان آیه ای نازل می کنیم که گردنهایشان در برابر آن خاضع گردد.»(1)
این آیه اشاره به یکی از علائم حتمی ظهور به نام صیحه ی آسمانی دارد.
اول: (( یا أَیهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَکم مِّن قَبْلِ أَن نَّطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَیٰ أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ کمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ ۚ وَکانَ أَمْرُ اللَّ-هِ مَفْعُولًا.))
«ای کسانی که کتاب داده شده اید! به آنچه نازل کردیم که تصدیق کننده ی چیزی است که با شماست، ایمان بیاورید، پیش از آن که چهره هایی را محو کنیم و به پشت سرشان بگردانیم یا لعنتشان کنیم چنان که اهل شنبه را لعنت کردیم، و امر خدا انجام پذیر است.»(2)
این آیه نیز اشاره به یکی دیگر از علائم حتمی ظهور به نام خسف بیداء دارد، ضمن اینکه مکمل تفسیر ما از آیه ی مهلت به شیطان است.
دوم: (( أَفَأَمِنَ الَّذِینَ مَکرُوا السَّیئَاتِ أَن یخْسِفَ اللَّ-هُ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ یأْتِیهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَیثُ لَا یشْعُرُونَ (45) أَوْ یأْخُذَهُمْ فِی تَقَلُّبِهِمْ فَمَا هُم بِمُعْجِزِینَ (46) .))
«پس آیا کسانی که نقشه های بد کشیدند ایمن شده اند از این که خدا آنها را در زمین فرو برد یا عذاب از جایی که نمی فهمند سراغشان بیاید؟ (45) یا هنگام [توطئه و] مشغولیتشان که کاری نتوانند بکنند گریبانشان
ص: 28
را بگیرد (46) .»(1)
سوم: (( وَلَوْ تَرَیٰ إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِن مَّکانٍ قَرِیبٍ (51) وَقَالُوا آمَنَّا بِهِ وَأَنَّیٰ لَهُمُ التَّنَاوُشُ مِن مَّکانٍ بَعِیدٍ(52).))
«و چون بنگری آنگاه که هراسان شوند گریزی در کار نیست، و از جایی نزدیک فرو گرفته شوند (51) و می گویند: «به او ایمان آوردیم!»، ولی چگونه می توانند از فاصله دور به آن دسترسی پیدا کنند (52).»(2)
اهل سنت نیز روایاتی نقل کرده اند که این آیات در حق سپاه سفیانی نازل شده است آنگاه که می خواهند به مکه بروند و امام مهدی علیه السلام را بکشند.
جلال الدین سیوطی ، از مفسران نامی اهل سنت، می نویسد:
«ابن جریر و ابن منذر و ابن ابی حاتم از ابن عباس با سندشان نقل کرده اند درباره ی این سخن خداوند (( و ای کاش می دیدی هنگامی را که وحشت زده اند و گریزی نمانده است و از مکان نزدیک دستگیر می شوند)) ابن عباس می گوید: آن سپاه سفیانی است. گفت: از کجا دستگیر می شوند؟ گفت: از زیر پاهایشان
ابن مردویه از حذیفه نقل می کند که می گوید : رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود : گروهی به مدینه برانگیخته میشوند تا هنگامی که در بیداء قرار گیرند. خداوند جبرئیل علیه السلام را بر آنان بر می انگیزد و با پایش آن ها را می زند و خداوند آن ها را در زمین فرو می برد و آن سخن خداوند است (( و ای کاش می دیدی هنگامی را که وحشت زده اند و گریزی نمانده است و از مکان نزدیک دستگیر می شوند))
و عبد الحمید و ابن جریر و ابن منذر و ابن ابی حاتم از سعید بن جبیر نقل می کنند : (( و ای کاش می دیدی هنگامی را که وحشت زده اند و گریزی نمانده است )) که می گوید آن ها لشگری هستند که در بیداء به زمین فرو می روند و یکی از آن ها باقی می ماند و به مردم از آنچه از یارانش دیده خبر می دهد.
احمد از نفیره زن قعقاع ابن ابی حدرة نقل می کند که از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم شنیدم که می فرماید: هنگامی که درباره ی لشگری که فرو رفته شد شنیدید، قیامت نزدیک است.
ص: 29
و احمد و مسلم و حاکم از حفصه ام المؤمنین نقل می کند که از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم شنیدم که می فرماید: این خانه را سپاهی تضعیف می کنند و به آن حمله می برند تا هنگامی که در بیداء قرار گیرند؛ وسط آن ها به زمین فرو می روند و اول آن ها به آخر آن ها فریاد می زند و همه آن ها به زمین فرو می روند و از آن ها کسی نجات نمی یابد جز رانده شده ای که خبر از آن ها دهد.
و احمد از حفصه نقل می کند که می گوید : از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم شنیدم که فرمود: سپاهی از جانب مشرق می آید و قصد مردی از اهل مکه را می کنند تا هنگامی که در بیداء قرار گیرند و فرو می روند و آن کسانی که در جلو می باشند بر می گردند تا ببیند قوم چه کار می کند و به آن ها هر چه به آن ها رسیده، می رسد. گفتم: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، حال کسی که به اجبار داخل در آن ها شده است چگونه است ؟ فرمود : آن عذاب به همه ی آن ها می رسد؛ سپس خداوند هر انسانی را با نیتش بر می انگیزد.
ابن ابی شیبه و احمد از صفیه ام المؤمنین نقل می کنند که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود : مردم از حمله به این خانه دست برنمی دارند تا سپاهی به آن حمله می کند تا هنگامی که در بیداء قرار گیرند. اولین و آخرین آن ها فرو می روند و وسط آن ها رهایی نمی یابد. گفتم : ای رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم حال مجبور چگونه است ؟ فرمود: خدا آن ها را با آنچه درونشان است برمی انگیزد.
احمد و بخاری و مسلم از عایشه نقل می کنند که گفت : در حالی که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ...
و ابن ابی شیبه و حاکم ( که آن را تصحیح کرده است ) از ام سلمه نقل می کنند که می گوید: شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: پناه گیرنده ای به حرم پناه می برد و گروهی به سوی او فرستاده می شوند و هنگامی که در بیداء قرار گیرند فرو می روند. گفتم : ای رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، حال کسی که به اجبار خارج شده، چگونه است؟ فرمود: با آن ها فرو می رود، ولی در روز قیامت با نیتش برانگیخته می شود.
و ابن ابی شیبه و طبرانی از ام سلمه نقل می کنند که می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: از امت من بین رکن و مقام به تعداد اهل بدر با آن مرد بیعت می کنند و نزد او دسته های عراق و پهلوانان شام می آیند و سپاهی از شام برای جنگ با آن ها می آیند تا هنگامی که در بیداء قرار گیرند و در زمین فرو می روند؛ سپس مردی از قریش، دایی هایش از قبیله ی کلب را به حرکت درمی آورد و خدا آن ها را شکست می دهد و گفته می شود ناکام در این روز کسی است که از غنیمت قبیله ی کلب بی حاصل باشد.
ص: 30
حاکم از ابوهریره نقل می کند ( و آن را تصحیح کرده است ) که می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: مردی که نامش سفیانی است در عمق دمشق خروج می کند و اکثر کسانی که از او تبعیت می کنند از قبیله ی کلب هستند و می کشد تا این که شکم زن ها را پاره می کند و بچه ها را می کشد. قبیله قیس برای جنگ با آن ها دور هم جمع می شوند و آن ها را می کشد تا این که مکانی را از کشتار خالی نمی گذارد و مردی از اهل بیت من خروج می کند و به سفیانی می رسد و گروهی از سپاهش را به جنگ با او می فرستد و آن را شکست می دهد و سفیانی با گروهش حرکت می کنند تا هنگامی که به بیداء رسیدند در زمین فرو می روند و از آن ها جز خبر گوی آن ها نجات نمی یابد.»(1)
ص: 31
اول: (( وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِّلسَّاعَةِ فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَاتَّبِعُونِ ۚ هَ-ٰذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ.))
«و او [= مسیح] سبب آگاهی بر روز قیامت است. (زیرا نزول عیسی گواه نزدیکی رستاخیز است)؛ هرگز در آن تردید نکنید؛ و از من پیروی کنید که این راه مستقیم است!»(1)
ابن حجر هیثمی از علمای بزرگ اهل سنت می نویسد :
«مقاتل بن سلیمان و پیروانش از مفسرین اهل سنت گفته اند که این آیه در حق امام مهدی علیه السلام نازل شده است و به زودی احادیث صریح در مورد اینکه ایشان از اهل بیت نبوی هستند ، ذکر می شود.»(2)
دوم: (( وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَی ابْنَ مَرْیمَ رَسُولَ اللَّ-هِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَ-ٰکن شُبِّهَ لَهُمْ ۚ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَک مِّنْهُ ۚ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ ۚ وَمَا قَتَلُوهُ یقِینًا (157) بَل رَّفَعَهُ اللَّ-هُ إِلَیهِ ۚ وَکانَ اللَّ-هُ عَزِیزًا حَکیمًا (158) وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْکتَابِ إِلَّا لَیؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ ۖ وَیوْمَ الْقِیامَةِ یکونُ عَلَیهِمْ شَهِیدًا (159) .))
«و گفتارشان که: «ما، مسیح عیسی بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم!» در حالی که نه او را کشتند، و نه بر دار آویختند؛ لکن امر بر آنها مشتبه شد. و کسانی که در مورد (قتل) او اختلاف کردند، از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروی می کنند؛ و قطعاً او را نکشتند ، بلکه خدا او را به سوی خود، بالا برد. و خداوند، توانا و حکیم است ، و هیچ کس از اهل کتاب، نیست مگر آنکه بی چون پیش از مرگش [:مرگ مسیح] بی گمان به او ایمان می آورد و روز قیامت (عیسی نیز) بر آنان گواه است.»(3)
این آیات تصریح دارند که حضرت عیسی علیه السلام زنده است و قبل از اینکه از دنیا برود، اهل کتاب همگی به
ص: 32
آن حضرت ایمان می آورند و این امری است که تاکنون محقق نشده است.
از طرفی در آیه ی دیگر ، مهلت ایمان آوردن اهل کتاب را تا زمان خسف بیداء که صورت دو نفر نجات یافته از لشکر سفیانی به پشتشان بر می گردد معین کرده است:
(( یا أَیهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَکم مِّن قَبْلِ أَن نَّطْمِسَ وُجُوهًا فَنَرُدَّهَا عَلَیٰ أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ کمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ ۚ وَکانَ أَمْرُ اللَّ-هِ مَفْعُولًا .))
«ای کسانی که کتاب به شما داده شده، به آنچه فرو فرستادیم که تصدیق کننده ی آن [کتابی] است که با شماست، ایمان آورید پیش از آنکه چهره هایی را محو و ناپدید کنیم و آنها را به پشت سرشان بگردانیم یا لعنتشان کنیم چنانکه اهل شنبه را- که نافرمانی کردند و در روز شنبه ماهی گرفتند- لعنت کردیم- تا به صورت بوزینگان در آمدند- و فرمان خدا انجام شدنی است.»(1)
(( وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُکلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنَا لَا یوقِنُونَ.))
«و چون وعده ی عذاب بر ایشان واقع شود، جنبنده ای را از زمین برای ایشان بیرون می آوریم که با آنها تکلم می کند [و می گوید]: مردم [چنان که باید] به آیات ما یقین نمی کنند.»(2)
و این نیز یکی از وقایعی است که در آخر الزمان قبل از قیامت و به سیاق آیه ی بعدش در زمان رجعت رخ می دهد، اما مهم این است که در آخرالزمان یکسری اتفاقات عجیبی می افتد که بعضی ها وقوع آنها را بعید می دانند و از این رو انکار می کنند ؛ اما این آیه و امثال آن ، دفع استبعاد می کنند.
ص: 33
ص: 34
آیات و روایات زیادی وجود دارند که دلالت بر وجود اهل بیت در روی زمین تا قیامت دارند که در اینجا مهم ترین آن ها را ذکر می کنیم.
در کتاب «امامت از منظر عقل و شرع» این دسته از آیات را مطرح کرده ایم؛ لذا جهت آگاهی از این آیات می توانید به آن کتاب مراجعه کنید.(1)
حدیث ثقلین: «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی ما إن تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی ابدا و انهما لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض.»
من در میان شما دو چیز گرانبها می گذارم : کتاب خدا و عترتم اهل بیتم ، مادامی که به آن دو تمسک جویید هرگز و ابدا بعد از من گمراه نمی شوید و آن دو از همدیگر جدا نمی شوند تا اینکه در حوض کوثر بر من وارد شوند.
حدیث سفینه: «مثل أهل بیتی مثل سفینة نوح من رکب فیها نجا ومن تخلف عنها غرق.»
ص: 35
مثل اهل بی من مثل کشتی نوح علیه السلام است ؛ هرکس در آن سوار شود نجات می یابد و هرکس از آن تخلف کند غرق می شود.
حدیث امان: «النجوم أمان لأهل السماء فإذا ذهبت أتاها ما یوعدون وأهل بیتی أمان لأمتی فإذا ذهب أهل بیتی أتی أمتی ما یوعدون.»
ستارگان مایه امنیت برای اهل آسمان هستند ، پس هنگامی که آن ها نابود شوند ، آنچه وعده داده شده است می آید و اهل بیت من نیز مایه ی امنیت برای امتم هستند ، پس هنگامی که آن ها (از روی زمین) بروند ، آنچه به امتم وعده داده شده است ، می آید [و قیامت برپا می شود].
از این احادیث صحیح که در کتاب «امامت از منظر عقل و شرع» مفصل اسنادشان را بررسی کرده ایم، روشن می شود که تا قیام قیامت ، همیشه از اهل بیت علیهم السلام کسی روی زمین موجود خواهد بود و این مطلبی است که علمای اهل سنت نیز به آن اعتراف کرده اند:
1. ابوبکر کلاباذی بخاری
«خداوند فرمود: ((ولی (ای پیامبر!) تا تو در میان آنها هستی، خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد. انفال: 33)) ، سپس بعد از ایشان ، اصحابش و اهل بیتش مایه ی امان از عذاب هستند ؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: اهل بیت من مایه ی امان برای امتم هستند و نیز فرمود: اصحابم مایه ی امنیت برای امتم هستند ، هنگامی که آن ها از روی زمین بروند، آنچه به امتم وعده داده شده است می رسد. پس هنگامی که خداوند این ها را به سوی رحمت خویش قبض روح فرمود ، بدلی از آن ها در هر عصر و زمانی متناسب با شایستگی اهل آن دوران قرار داد که به وسیله ی آن ها از اهل زمانشان عذاب را دفع می کند.»(1)
2. ابن فندمه بیهقی
«بعضی از علما در تفسیر این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم که فرمود: « همه ی حسب و نسب ها به جز حسب و نسب
ص: 36
من قطع می شود» گفته اند: منظور از «حسب»: شریعت و منظور از «نسب»: دودمان و عترت است. و دلیل صحیح بودن این معنی آن چیزی است که سلمة بن أکوع از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نقل کرده است که ایشان فرمود: ستارگان مایه ی امان برای اهل آسمان هستند؛ زمانی که آن ها از میان بروند، اهل آسمان نیز از میان میروند و اهل بیت من مایه ی امان برای اهل زمین هستند؛ پس هنگامی که اهل بیتم از میان بروند، اهل زمین نیز از بین می روند.»(1)
3. حکیم ترمذی
«پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بیت نسبت و اهل بیت نسبت دارند؛ پس هنگامی که بیت کرامت و نبوت برای ایشان بیاید، بر آن بیت غالب می شود و مراد از آن، هرکسی است که قلبش از راه اهل آن بیت به سوی خداوند متعال بازگشت کند که آن ها چهار نفر هستند که بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم جانشینش شدند تا اینکه زمین به وسیله ی آن ها قوام یافت و به وسیله ی آن ها باران می بارد و مردم روزی داده می شوند و جایز نیست که بر اهل بیت نسب دو معنی حمل شود و یکی از آن ها در حدیثی نقل شده است که «پس هنگامی که اهل بیت من از روی زمین بروند، آنچه وعده داده شده است بر سر امتم می آید» ، پس چگونه می توان تصور نمود که اهل بیتش از روی زمین بروند تا اینکه کسی از آنان باقی نماند، در حالی که آن ها بیشتر از آن هستند که شمارش بشوند و برکت خداوند متعال بر آن ها دائم و رحمتش سایه افکنده است و آن حضرت فرموده اند: «همه ی سبب ها به جز سبب و نسب من قطع می شود» و دوم اینکه اهل بیت نسبتش بنی هاشم و بنی عبد المطلب هستند، در حالی که برای چه مایه ی امنیت برای امت باشند تا جایی که اگر از روی زمین بروند ، دنیا نابود شود ؟! و سوم اینکه در میان آن ها مانند دیگران فساد پیدا می شود ؛ بعضی از آن ها نیکوکار و بعضی دیگر بدکار هستند، پس به خاطر چه چیزی مایه ی امنیت برای اهل زمین شدند ؟!
پس دانسته شد که مراد از کسانی که قوام دنیا به او وابسته است، نام آوران و راهنمایان آنها به راه هدایت
ص: 37
در هر زمان هستند که هر وقت نابود شوند، برای زمین حرمتی باقی نمی ماند و اهلش را بلا می گیرد. پس اگر گفته شود به خاطر حرمت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و قرابت آن ها با ایشان مایه ی امنیت برای اهل زمین شدند، گفته می شود: حرمت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بزرگ است و در زمین ، بزرگتر از حرمت دودمان آن حضرت وجود دارد که کتاب خدا می باشد و آن را مایه ی امنیت برای اهل زمین ذکر نکرده است؛ بنابراین حرمت برای اهل تقوا است؛ زیرا حرمت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به خاطر فضیلت نبوت که خداوند به ایشان بخشیده ، بزرگ داشته شده است.»(1)
4. نظام الدین نیشابوری
وی که از مفسران اهل سنت است ، در تفسیر آیه ی 101 سوره ی آل عمران می نویسد:
«و معنی اش این است که از کجا کفر به سوی شما راه پیدا کند و حال آنکه آیات خدا بر شما توسط رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم خوانده می شود در همه ی مواقع و برای شما روشن می سازد و همه ی شبهات را تبیین می کند و از شما رفع می کند ؟! و با وجود این دو نور (کتاب و رسول) ، اثری از تاریکی و گمراهی باقی نمی ماند ، پس بر شماست که به قول مخالف توجه نکنید و به قرآن و نبی صلی الله علیه و آله وسلم مراجعه کنید. می گویم: اما کتاب پس برای هر زمانی باقی است و اما نبی صلی الله علیه و آله وسلم اگر چه در ظاهر از دنیا رفته است ولی نور مخفی اش بین مومنین ، باقی است پس همانگونه باقی است بر عترت و ورثه ی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و آنها مقام و منزلت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را برپا می دارند و بر این اساس است که نبی مکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند من در میان شما دو چیز گرانبها به جا می گذارم ، مادامی که به
ص: 38
آن دو تمسک کنید ، هرگز گمراه نمی شوید و آن دو ، کتاب خداست و عترتم.»(1)
5. مولوی محمد ثناء الله مظهری
او که از شاگردان شاه ولی الله دهلوی است و شاه عبد العزیز دهلوی به او لقب بیهقی زمان را داده، همین مطلب نظام الدین نیشابوری را بیان کرده و آن را به مجدد الف ثانی نیز نسبت داده است.(2)
6. ابن حجر هیثمی
«در روایت صحیحی آمده است: «من در میان شما دو امر به جای می گذارم که اگر از آن دو تبعیت کنید هرگز گمراه نمی شوید و آن دو کتاب خدا و اهل بیتم عترتم هستند» . طبرانی افزوده است که : «من درباره ی
ص: 39
آن دو سؤال می کنم ، پس از آن دو جلوتر نروید که هلاک می شوید و از آن دو عقب نمانید که باز هلاک می شوید و به آن ها آموزش ندهید چرا که آن ها از شما داناتر هستند» و در روایتی «کتاب خدا و سنتم» آمده است که منظور از تمسک به کتاب در احادیث خلاصه شده نیز همین است ؛ زیرا سنت مبیّن کتاب است و با ذکر آن به ذکر کتاب نیازی نیست. نتیجه اینکه به تمسک کردن بر کتاب و سنت و علمای آن دو از اهل بیت تشویق شده است و از مجموع آن ها بقای آن امور سه گانه تا قیامت استفاده می شود...
و در احادیثی که بر تمسک به اهل بیت تشویق شده ، اشاره است به عدم انقطاع فرد شایسته از آن ها برای تمسک به او تا قیامت؛ همانطور که کتاب عزیز چنین است و به همین دلیل است که آن ها مایه ی امان برای اهل زمین هستند همانطور که می آید و شاهد آن روایت پیشین است که می فرماید: «در میان هر امت من یکی بعد از دیگری افراد عادلی از اهل بیت من وجود دارند» تا آخر حدیث . سپس شایسته ترین فرد از آن ها که به او تمسک می شود ، امام و عالم آن ها علی بن ابی طالب کرم الله وجهه است به خاطر آنچه که قبلا بیان کردیم از زیادی علمش، استنباط های دقیقش و... .»(1)
7. نور الدین سمهودی
«از آن فهمیده می شود وجود کسی که شایسته برای تمسک باشد از اهل بیت و عترت طاهره در هر زمانی تا قیامت ، تا اینکه تشویق مذکور را به تمسک به آن متوجه می کند ، همانطور که کتاب عزیز چنین است و به این خاطر برای اهل زمین مایه ی امنیت هستند و هنگامی که از روی زمین بروند، اهلش نابود می شود.»(2)
ص: 40
همین سخن را عبدالملک عصامی مکی از او نقل کرده است.(1)
سمهودی در جای دیگر می نویسد:
«نتیجه اینکه به تمسک کردن بر کتاب و سنت و علما ، و به آن دو از اهل بیت نبوی تشویق شده است و از مجموع آن ها استمرار وجود امور سه گانه تا قیامت استفاده می شود.»(2)
8. عبد الرؤوف مناوی
وی می نویسد:
«از این روایت فهمیده می شود وجود کسی که شایسته برای تمسک باشد از اهل بیت و عترت طاهره در هر زمانی تا قیامت ، تا اینکه تشویق مذکور را به تمسک به آن متوجه می کند ، همانطور که کتاب عزیز چنین است و به این خاطر برای اهل زمین مایه ی امنیت هستند و هنگامی که از روی زمین بروند ، اهلش نابود میشود.»(3)
مناوی در جای دیگر می نویسد:
«رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: « و اهل بیت من مایه ی امنیت برای امتم هستند» آن حضرت اهل بیت را به ستارگان آسمان تشبیه کردند؛ چرا که از آن ها هدایت جسته می شود به طلوع و غروب، حرکت و سکون آنها، پس همینطور از آن ها هدایت جسته می شود و مایه ی امنیت از هلاک شدن می گردند .
حکیم ترمذی گفته است: اهل بیتش در اینجا کسانی هستند که جانشین آن حضرت در روششان بعد از
ص: 41
ایشان هستند و آن ها : صدیقان هستند که همان ابدال می باشند . و گروهی بر این اعتقاد هستند که مراد از اهل بیتش در اینجا ، اهل بیتش در نسب هستند که این اعتقاد هیچ اساس ، هماهنگی و سازشی ندارد ؛ زیرا اهل بیتش بنی هاشم و مطلب هستند ؛ پس کِی این ها می توانند مایه ی امنیت برای امت باشند تا جایی که اگر از روی زمین بروند ، دنیا نابود شود ؟! این ممکن نیست مگر برای کسانی که راهنمایان به طریق هدایت در هر زمان باشند. و هرکس بگوید که اهل بیتش ، نسل او هستند ، پس در ذریه ی آن حضرت ، میل به دنیا و فساد موجود است همانطور که در غیر آن ها اینچنین است ، پس از میان آن ها نیکوکار و بدکار وجود دارد؛ پس به خاطر چه چیزی مایه ی امنیت برای اهل زمین شدند ؟ اگر گفته شود به خاطر حرمت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، پس حرمت آن حضرت بزرگ است و در زمین ، بزرگتر از حرمت دودمان آن حضرت وجود دارد که کتاب خدا می باشند و آن را مایه ی امنیت برای اهل زمین ذکر نکرده است . بنابر این حرمت برای اهل تقوی است.
عامری بغدادی در شرح الشهاب گفته است: گروهی که نادانی به آیات ، سنت ها و آثار بر آن ها غلبه کرده است ، بر این اعتقادند که: اهل البیت در این حدیث ، فقط خانواده ی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می باشند ! ولی چگونه مایه ی امنیت می شوند با وجود اینکه در بسیاری از آن ها فساد و تجاوز از حدود الهی یافت می شود . پس اگر گفته شود به خاطر حرمت نزدیکی به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم چنین هستند ، می گوییم: حرمت آن حضرت بزرگ است ، اما حرمت کتاب خدا بزرگ تر از حمت دودمانش است . و حرمت حضرت مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم به خاطر نبوت و رسالت است نه عشیره . بنابراین مراد از اهل البیت در حدیث امان ، تنها اهل تقوا و ابدال پیامبران هستند که راه آنان را سِیر و سنتش را احیا کنند . و در حدیثی آمده است که آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم همگی اهل تقوا هستند.
و سمهودی گفته است: احتمال دارد که مراد از اهل بیتش در اینجا علمای آن ها باشند که به هدایت آن ها اقتدا می شود همانگونه که به ستارگان اقتدا می شود ، همان هایی که اگر آسمان از آن ها خالی شود ، آنچه از نشانه ها برای اهل زمین وعده داده شده است ، می آید و آن در هنگام وفات حضرت مهدی علیه السلام است ؛ زیرا نزول حضرت عیسی علیه السلام برای کشتن دجال در زمان آن حضرت است آنطور که در روایات آمده است . و احتمال دارد که مراد ، مطلق اهل بیتش باشند و این به نظر درست تر است ؛ زیرا خداوند هنگامی که دنیا را به خاطر حضرت مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم آفرید، دوامش را در دولت آن حضرت و اهل بیتش بعد از ایشان قرار
ص: 42
داد.»(1)
وی در جای دیگر می نویسد:
«گروهی بر این معتقد شده اند که قطب اولیا در هر زمان تنها از اهل بیت مذکور در حدیث سفینه هستند ، و وجه تشبیه آن ها به کشتی این است که هر کس دوستشان داشته باشد و آن ها را بزرگ بدارد به خاطر شکر نعمت جدشان و هدایت را از علمای آن ها بگیرد ، از تاریکی های مخالفت با دین نجات می یابد و هرکس از آن تخلف کند ، در دریای کفر نعمت غرق می شود و در معادن طغیان هلاک می گردد.»(2)
9. شهاب الدین آلوسی
سید محمود آلوسی، از مفسران بزرگ اهل سنت، در تفسیر آیه ((یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناک خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ )) « ای داوود! ما تو را خلیفه (و نماینده خود) در زمین قرار دادیم. ص: 26 » مطلبی را بیان می کند که به همان معنای حدیث امان اشاره دارد:
ص: 43
«این خلافت (از زمان حضرت آدم علیه السلام) تا قیام قیامت در انسان کامل باقی خواهد ماند؛ و هرگاه که این انسان از عالم جدا شود، عالم نابود می شود ؛ زیرا او روحی است که بقای این عالم به او است ؛ او رکن معنوی آسمان است، و کل دنیا، تنها یک بخش از اعضای این عالمی است که انسان (کامل) روح آن بدن است! و چون این اسم (انسان کامل) قابل هر دو عالم (ملک و ملکوت) است، می تواند خلیفة الله باشد و عالم را تدبیر کند.»(1)
« قَالَ کمَیلُ بْنُ زِیادٍ أَخَذَ بِیدِی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ ( علیه السلام ) فَأَخْرَجَنِی إِلَی الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ: یا کمَیلَ بْنَ زِیادٍ : إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیةٌ فَخَیرُهَا أَوْعَاهَا فَاحْفَظْ عَنِّی مَا أَقُولُ لَک النَّاسُ ثَلَاثَةٌ ...هَا إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً- وَأَشَارَ بِیَدِهِ إِلَی صَدْرِهِ- لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَهً ... اللَّهُمَّ بَلَی لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَینَاتُهُ وَ کمْ ذَا وَ أَینَ أُولَئِک ، أُولَئِک وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً یحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَینَاتِهِ حَتَّی یودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ یزْرَعُوهَا فِی قُلُوبِ أَشْبَاهِهِمْ هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَی حَقِیقَةِ الْبَصِیرَةِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْیقِینِ وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ وَ صَحِبُوا الدُّنْیا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَی أُولَئِک خُلَفَاءُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ الدُّعَاةُ إِلَی دِینِهِ آهِ آهِ شَوْقاً إِلَی رُؤْیتِهِمْ.»
ترجمه: «کمیل بن زیاد می گوید: امام علی علیه السلام دست مرا گرفت، و به سوی قبرستان کوفه برد، آنگاه آه پردردی کشید و فرمود: ای کمیل بن زیاد! این قلب ها بسان ظرفهایی هستند، که بهترین آنها، فراگیرترین آنهاست، پس آنچه را می گویم نگاه دار. مردم سه دسته اند ... (بدان ای کمیل) در اینجا علم فراوانی است- و با دست اشاره به سینه مبارکش کرد- ای کاش افراد لایقی را برای آن می یافتم [تا علمم را به آن ها بسپارم و از دنیا بروم] ... خداوندا آری ، زمین هیچگاه از حجت قائم خداوندی خالی نمی ماند. خواه آشکار و مشهور باشد یا ترسان و پنهان از دیده ها. تا حجتها و نشانه های روشن دین خدا از میان نرود. اینان آیا چند تن هستند،
ص: 44
یا در کجایند؟ به خدا سوگند که شمارشان بس اندک است ، ولی قدر و منزلتشان بسیار است.
خداوند به اینان حجتها و نشانه های روشن خود را حفظ کند، تا آن را به همانندان خود به ودیعت سپارند و این بذر در دلهای ایشان بکارند. علم و حقیقت و بصیرت به آنان روی آور شده و روح یقین را یافته اند و آنچه ناز پروردگان، دشوار پنداشته اند، بر خود آسان ساخته اند. و بر آنچه نادانان از آن می ترسند انس گرفته اند. به تن همدم دنیایند ولی جانشان به جهان بالا پیوسته است. جانشینان خداوند در روی زمین هستند و داعیان دین اویند. آه ، آه . چه آرزومند دیدارشان هستم.»(1)
در این حدیث که در نهج البلاغه نیز آمده است، چهار قسمت مهم وجود دارد که نظر شیعه درباره ی مهدویت را ثابت می کند:
1. خالی نماندن زمین از حجت خدا
2. امکان غائب بودن حجت خدا
3. خلیفة الله بودن
4. کم بودن تعداد آن ها
و این حدیث کاملا منطبق با حدیث دوازده خلیفه است که در کتاب «امامت از منظر عقل و شرع» به تفصیل درباره اش سخن گفته ایم.
جالب اینکه ابن ابی الحدید معتزلی شافعی در شرح این روایت می گوید:
«آری، زمین خالی نمی ماند از کسی که قائم به حجت خدای متعال است، و زمان تهی نمی ماند از کسی که از سوی خداوند متعال بر بندگانش سیطره دارد و نگهبان بر ایشان است. این سخن علی علیه السلام گر چه نزدیک به تصریح به مذهب امامیه است؛ ولی یاران معتزلی ما آن را بر ابدال معنی می کنند که همان کسانی هستند که اخبار نبوی در باره ایشان حاکی از آن است که در زمین در حال سیاحت هستند؛ برخی از ایشان شناخته شده اند و برخی ناشناخته و آنان نمی میرند تا آنکه آن راز پوشیده را که همان عرفان است به گروهی دیگر که قائم مقام آنان خواهند بود، به ودیعت بسپارند.»(2)
ص: 45
گرچه به قول بعضی از علمای بزرگ اهل سنت، این روایت نیاز به بررسی سندی ندارد، اما خالی از لطف نیست که اسنادش نیز بیان شود.
سند اول
ابن عبد ربه (متوفای 328 ه- ) می نویسد:
«حدثنا أیوب بن سلیمان قال حدثنا عامر بن معاویة عن أحمد بن عمران الأخنس عن الولید بن صالح الهاشمی ، عن عبد الله بن عبد الرحمن الکوفی ، عن أبی مخنف ، عن کمیل النخعی ، قال أخذ بیدی علی بن أبی طالب کرم الله وجهه ... اللهم بلی ، لا تخلو الأرض من قائم بحجة الله إما ظاهرا مشهورا ، أو خائفا مغمورا ، لئلا تبطل حجج الله وبیناته وکم ذا ، وأین أولئک والله الأقلون عددا والأعظمون عند الله قدرا بهم یحفظ الله حججه حتی یودعوها نظراءهم ویزرعوها فی قلوب أشباههم ، هجم بهم العلم علی حقیقة الإیمان حتی باشروا روح الیقین فاستلانوا ما استخشن المترفون ، وأنسوا بما استوحش منه الجاهلون ، وصحبوا الدنیا بأبدان أرواحها معلقة بالرفیق الأعلی یا کمیل ، أولئک خلفاء الله فی أرضه ، والدعاة إلی دنیه ، آه آه شوقا إلیهم.»(1)
سند دوم
ابو الفرج النهروانی (متوفای 390 ه- ) چنین روایت می کند:
«حدثنا محمد بن أحمد المقدمی وحدثنا عبد الله بن عمر بن عبد الرحمن الوراق وحدثنا ابن عائشة قال حدثنی أبی عن عمه عن کمیل، وحدثنی أبی قال حدثنا أحمد بن عبید قال حدثنا المدائنی، والألفاظ فی الروایتین مختلطة، قالا، قال کمیل بن زیاد النخعی: أخذ علی بن أبی طالب کرم الله وجهه بیدی فأخرجنی إلی ناحیة الجبان ... ثم قال اللهم بلی، لا تخلو الأرض من قائم لله بحجة إما ظاهر مشهور وإما خائف مغمور، لئلا تبطل حجج الله وبیناته فیکم، وأین أولئک؟»(2)
ص: 46
حافظ ابن عساکر شافعی نیز این حدیث را با همین سند، چنین نقل کرده است:
«أخبرنا أبو العز أحمد بن عبید الله إذنا ومناولة وقرأ علی إسناده أنبأنا محمد بن الحسین أنبأنا المعافی بن زکریا القاضی حدثنا محمد بن أحمد المقدمی حدثنا عبد الله بن عمر بن عبد الرحمن الوراق حدثنا ابن عائشة حدثنی أبی عن عمه عن کمیل ح قال وحدثنی أبی حدثنا أحمد بن عبید حدثنا المدائنی والألفاظ فی الروایتین مختلطة قالا قال کمیل بن زیاد النخعی ... اللهم بلی لا تخلو الأرض من قائم بحجة إما ظاهر مستور وإما خائف مغمور لأن لا تبطل حجج الله وبیناته.»(1)
سند سوم
ابو هلال عسکری، متوفای 395 ه- که از پیشوایان لغت و ادبیات اهل سنت بوده است، می گوید:
«بلیغ ترین چیزی که در وصف علم آمده، فرمایش علی علیه السلام است که: ارزش هر انسانی به اندازه ی چیزی است که دوست می دارد. و بعضی ها آن را به این صورت نقل کرده اند: ارزش هر انسانی به اندازه ی علمش است . و در مدح علم و شمارش ویژگی هایش بلیغ تر از کلام آن حضرت خطاب به کمیل بن زیاد نمی شناسم که آن را در اینجا برایت نشان می دهم و ثابت می کنم اگرچه مشهور است : ... .»(2)
سند چهارم
شجری جرجانی می نویسد:
«أخبرنا أبو الحسن أحمد بن محمد بن أحمد العتیقی بقراءته لنا إسناده وقرأه علیه جمیعه فی جامع المنصور ببغداد . قال حدثنا أبو بکر محمد بن عبد الله بن محمد بن صالح الأبهری المالکی . قال حدثنا محمد بن الحسین الأشنانی قال حدثنا إسماعیل بن موسی الغزاوی بن بنت السدی . قال حدثنا عاصم بن حمید أو رجل
ص: 47
عن عاصم بن حمید الخیاط ، عن ثابت عن أبی صفیة أبی حمزة الثمالی عن عبد الرحمن بن جندب عن کمیل بن زیاد النخعی قال : أخذ علیه السلام یعنی بیدی فأخرجنی إلی ناحیة الجبان.»(1)
تنها اشکال سند این روایت طبق برنامه جوامع الکلم، متوجه ابو حمزه ثمالی است که حاکم نیشابوری روایات او را صحیح دانسته و تصریح کرده است که تنها علت تضعیف او، غلو در مذهبش است [که تأثیری در وثاقتش ندارد]:
«هذا حدیث صحیح الإسناد فإن أبا حمزة الثمالی لم ینقم علیه إلا الغلو فی مذهبه فقط.»(2)
ابو نعیم اصفهانی و ابن عساکر دمشقی این روایت را با طرق دیگری از ابو حمزه ثمالی روایت کرده اند:
«حدثنا حبیب بن الحسن ثنا موسی بن اسحاق وثنا سلیمان بن أحمد ثنا محمد بن عثمان بی أبی شیبة قالا ثنا أبو نعیم ضرار بن صرد وثنا أبو أحمد محمد بن محمد بن أحمد الحافظ ثنا محمد بن الحسین الخثعمی ثنا اسماعیل بن موسی الفزاری قالا ثنا عصام بن حمید الخیاط ثنا ثابت بن أبی صفیة أبو حمزة الثمالی عن عبدالرحمن بن جندب عن کمیل بن زیاد قال أخذ علی بن أبی طالب بیدی فأخرجنی إلی ناحیة الجبان فلما أصحرنا جلس ثم تنفس ثم قال یا کمیل بن زیاد القلوب أوعیة ... .»(3)
«ما أخبرنا أبو محمد هبة الله بن سهل بن عمر وأبوالقاسم تمیم بن أبی سعید بن أبی العباس قالا أنبأنا أبو سعد محمد بن عبد الرحمن بن محمد أنبأنا أبو أحمد محمد بن محمد بن أحمد بن إسحاق أنبأنا أبو جعفر محمد بن الحسین الخثعمی بالکوفة حدثنا إسماعیل بن موسی الفزاری أنبأنا عاصم بن حمید الحناط أو رجل عنه حدثنا ثابت بن أبی صفیة أبو حمزة الثمالی عن عبد الرحمن بن جندب عن کمیل بن زیاد النخعی قال أخذ علی بیدی فأخرجنی إلی ناحیة الجبان.»(4)
«أخبرناه أبو القاسم علی بن إبراهیم قراءة أنبأنا عمی الشریف الأمیر النقیب عماد الدولة أبو البرکات عقیل بن العباس الحسینی أنبأنا الحسین بن عبد الله بن محمد بن أبی کامل الأطرابلسی قراءة علیه بدمشق أنبأنا خال أبی أبو الحسن خیثمة بن سلیمان بن حیدرة الأطرابلسی حدثنا نجیح بن إبراهیم الزهری حدثنا ضرار بن
ص: 48
صرد حدثنا عاصم بن حمید الحناط حدثنا ثابت بن أبی صفیة أبو حمزة الثمالی عن عبد الرحمن بن جندب عن کمیل ابن زیاد قال أخذ علیه السلام بیدی فأخرجنی ناحیة الجبان.»(1)
بسیاری از علمای اهل سنت، اگر چه صریحا حکم به صحت این حدیث نکرده اند، اما آن را تلقی به قبول کرده اند و اشکالی بر آن نگرفته اند.
1. ابو طالب مکی متوفای 386 ه-
«پس آن ها اهل حقایق هستند که علی علیه السلام آن ها را توصیف کرده و بر خلایق برتری شان داده است آنجا که در وصفشان فرمود: قلب ها بسان ظرف هایی هستند ... پس این ها همه اش اوصاف علمای آخرت است و این توصیف های علم باطن و علم قلب ها است نه علم زبان ها.»(2)
2. ابن سمعون متوفای 387 ه-
«و به کمیل بن زیاد فرمود: ای کمیل ، قلب ها بسان ظرف هایی هستند که بهترین آن ها فراگیرترین آن ها برای خیر است ... .»(3)
3. ابو هلال عسکری متوفای 395 ه-
«بلیغ ترین چیزی که در وصف علم آمده ، فرمایش علی علیه السلام است که : ارزش هر انسانی به اندازه ی چیزی است که دوست می دارد . و بعضی ها آن را به این صورت نقل کرده اند: ارزش هر انسانی به اندازه ی علمش است. و در مدح علم و شمارش ویژگی هایش بلیغ تر از کلام آن حضرت خطاب به کمیل بن زیاد
ص: 49
نمیشناسم که آن را در اینجا برایت نشان می دهم و ثابت می کنم اگرچه مشهور است... .»(1)
4. ابن عبد البر النمری متوفای 463 ه-
«علی بن ابی طالب علیه السلام به کمیل بن زیاد نخعی فرمود: - و آن حدیث مشهوری در نزد اهل علم است که به خاطر شهرتش در نزد آن ها از اسناد بی نیاز می کند - ای کمیل ، همانا این قلب ها بسان ظرف هایی هستند که بهترین آن ها فراگیرترین آن ها برای خیر است ... .»(2)
عده ای از علمای اهل سنت نیز، این سخن ابو عمر بن عبد البر را نقل کرده و آن را رد نکرده اند.
5. خطیب بغدادی متوفای 463 ه-
«ابو بکر خطیب بغدادی گفته است: این حدیث نیکویی است و از نیکوترین احادیث از جهت معنی و شریف ترین آن ها از جهت الفاظ متنش می باشد و تقسیم امیرالمومنین علیه السلام مردم را در اول آن ، تقسیمی است در غایت صحت و نهایت درستی.»(3)
6. ابو حامد غزالی متوفای 505 ه-
«و در وصف این دانشمندان ، علی علیه السلام در حدیثی طولانی فرمود: قلب ها بسان ظرف هایی هستند ...»(4)
7. ابوبکر الطرطوشی المالکی متوفای 520 ه-
او نیز این روایت را به طور مسلّم به امیرالمومنین علیه السلام نسبت می دهد.(5)
ص: 50
8. جار الله زمخشری متوفای 538 ه-
او هم از جمله کسانی است که به صراحت روایت مذکور را به علی علیه السلام نسبت می دهد.(1)
9. عبد الرحمن بن جوزی متوفای 597 ه-
ابن جوزی، هم مضمون با این حدیث سخنانی گفته است:
«خداوند زمین را از کسی که با حجت برای او قیام کند خالی نمی گذارد ، آن کسی که جمع کننده بین علم و عمل ، عارف به حقوق خداوند متعال و ترسان از ایشان باشد؛ پس آن قطب دنیا است و هنگامی که او بمیرد، خداوند عوضش را جانشینش می کند. و چه بسا او نمیرد تا اینکه کسی که صلاحیت نیابت از او را از همه جهت داشته باشد ببیند و زمین از مانند این شخص خالی نمی شود؛ پس او مقام پیامبر ( صلی الله علیه و آله وسلم ) را در امت دارد.»(2)
ابن حجر عسقلانی نیز می نویسد:
«ابن جوزی گفته است: ... و در نماز خواندن عیسی علیه السلام پشت مردی از این امت در آخر الزمان و نزدیک قیامت ، دلالت است بر روایات و سخنان صحیحی که «زمین از کسی که با حجت برای خدا قیام کند خالی نمی شود» و خدا داناتر است.»(3)
10. فخر رازی متوفای 604 ه-
او نیز صدور این روایت از امیرالمومنین علیه السلام را مسلّم می انگارد.(4)
ص: 51
11. ابن حمدون متوفای 608 ه-
او نیز در صدور این روایت از امیرالمومنین علیه السلام شکی به خود راه نمی دهد .(1)
12. ابن قیّم الجوزیه (شاگرد ابن تیمیه) متوفای 751 ه-
وی سخن ابو عمر بن عبد البر درباره ی این حدیث را نقل و آن را تأیید می کند.(2)
البته او قسمتی از حدیث را دروغ پنداشته و می نویسد:
«دروغگویان به حدیث علی علیه السلام اضافه کرده اند که :« چه ظاهر و مشهور باشد و چه ترسان و پنهان» و گمان کرده اند که آن دلیلی برای آن ها در عقیده شان به منتظَر (غیبت امام مهدی علیه السلام) است و همه ی این زیاده از جعل بعضی از دروغگویانشان است و این حدیث از علی علیه السلام مشهور است؛ اما کسی این جمله ی جعلی را از ایشان نقل نکرده است مگر دروغگو!»(3)
اینکه ابن قیّم از یک طرف نتوانسته حدیث را به خاطر بلاغت و شهرتش رد بکند و از طرف دیگر ادعا کرده است که قسمت دال بر غیبت امام زمان علیه السلام جزء حدیث نیست (در حالی که در سه تا از چهار طرق این حدیث ، این قسمت آمده است!) ، بهترین دلیل است بر اینکه این حدیث مدعای شیعه مبنی بر اشاره ی حدیث به غیبت امام زمان علیه السلام را ثابت می کند.
13. ابن کثیر دمشقی متوفای 774 ه-
«گروه زیادی از تابعین از کمیل روایت کرده اند و برای او اثر مشهوری از علی بن ابی طالب علیه السلام است که اولش این است: «قلب ها بسان ظرف هایی هستند که بهترینشان فراگیرترین آن ها است» که آن طولانی است و گروهی از حافظان مورد اعتماد آن را روایت کرده اند و در آن موعظه ها و سخنان نیکویی وجود دارد.
ص: 52
خدا از گوینده اش راضی باشد.»(1)
14. ابن ابی العز حنفی متوفای 792 ه-
او نیز سخن ابو عمر بن عبد البر را با دید تأیید نقل کرده است.(2)
15. کمال الدین الدمیری متوفای 808 ه-
او نیز این حدیث کمیل را با ارسال مسلّم به حضرت علی علیه السلام نسبت داده است.(3)
16. صالحی شامی متوفای 942 ه-
او نیز از جمله کسانی است که این حدیث کمیل را با ارسال مسلّم به حضرت علی علیه السلام نسبت داده است.(4)
17. عبد الروؤف مناوی متوفای 1031 ه-
او نیز صدور این حدیث از حضرت علی علیه السلام را مسلّم دانسته است.(5)
18. صالح العمری متوفای 1218 ه-
او نیز همان سخنان ابن عبد البر را تکرار کرده است.(6)
ص: 53
19. التمیمی الحنبلی متوفای 1221 ه-
او نیز از جمله کسانی است که سخنان ابن عبد البر را عینا تکرار کرده است.(1)
20. محمد الامین الشنقیطی متوفای 1393 ه-
او نیز سخنان ابن عبد البر را عینا تکرار کرده است.(2)
خداوند متعال به صراحت در آیه ی 165 نساء میفرماید: (( هیچ حجتی بعد از پیامبران وجود ندارد.)) لذا بعد از پیامبران علیهم السلام هیچ حجتی وجود نداشته و این حدیث باطل است.
به آیه ی مذکور دقت کنید:
(( رُسُلًا مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ لِئَلَّا یکونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ ۚ وَکانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکیمًا.))
پیامبرانی که بشارت دهنده و بیم دهنده بودند، تا بعد از این پیامبران، حجت و بهانه ای برای مردم بر خدا باقی نماند ، و خداوند، توانا و حکیم است.
مراد از حجت در این آیه بهانه است؛ یعنی پیامبران برای مردم اتمام حجت کرده اند، همان طور که نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله وسلم با اعلام آشکار امامت، بر مردم اتمام حجت کرده اند!
در ضمن، آیه می فرماید: برای مردم بر خدا حجتی نیست، نه اینکه برای خدا بر مردم حجتی نباشد !!
ص: 54
« مَنْ ماتَ وَ لَمْ یعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیة.»
«هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.»
این روایت با الفاظ نزدیک به هم در کتب معتبر اهل سنت نقل شده است:
یکم: ومن مات ولیس فی عنقه بیعة مات میتة جاهلیة .(1)
«هرکس بمیرد و در گردنش بیعتی نباشد، به مرگ جاهلیت مرده است.»
ملا علی قاری حنفی این حدیث را چنین شرح می دهد:
«و از عبد الله بن عمر نقل شده است که گفت: از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم شنیدم که می فرمودند: ... «و هرکس بمیرد و در گردنش بیعتی نباشد» یعنی بیعت با امام «به مرگ جاهلیت مرده است» و معنی آن همان است که زبانزد است و سعد الدین تفتازانی در کتاب شرح العقائد این حدیث را چنین ذکر کرده است: هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است. «این را مسلم نقل کرده است.» »(2)
سعد الدین تفتازانی می نویسد:
«این فرمایش خداوند متعال که ((از خدا اطاعت کنید و از رسول و اولی الامر نیز اطاعت کنید)) و این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم که فرمودند: هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است؛ پس وجوب اطاعت و شناخت، لازمه اش وجوب دسترسی است.»(3)
البته بطلان شبهه اش روشن است؛ زیرا به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نیز دسترسی نداریم، اما به آن حضرت ایمان
ص: 55
آورده ایم و باید از ایشان پیروی کنیم.
عبد القادر بن أبی الوفاء حنفی متوفای 775 ه- نیز می نویسد:
«در روایات آمده است که اولی الامر، همان علمای برگزیده هستند و این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در صحیح مسلم که: «هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است» یعنی کسی که بر او اقتدا کردن و هدایت جستن به امام در زمانش واجب بوده است را نشناسی.»(1)
«و اما این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در آنچه مسلم روایت کرده است که «هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است»، پس اهل جاهلیت هیچ شرع و دینی ندارند.»(2)
شیخ محمد رشید رضا نیز کلام تفتازانی را نقل کرده و حدیث مورد اشاره اش را رد نکرده است.(3)
دوم: من مات ولیس له إمام مات میتة جاهلیة (4)
«هرکس بمیرد و امامی نداشته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است.»
سوم: من مات بغیر إمام مات میتة جاهلیة (5)
«هرکس بدون امام بمیرد، به مرگ جاهلیت مرده است.»
ص: 56
در سایت های عامه بعد از بررسی دلالت این حدیث، در نهایت چنین گفته اند:
«خلاصه اینکه: مراد از امام و بیعت با او در احادیث وارده، در حقیقت امیر و حاکم و خلیفه ی مسلمین است و بر اساس این احادیث، هرگاه امیر و حاکم مسلمانی وجود داشت، ما نیز با او بیعت می کنیم و در نیکی و معروف و طاعت خدا از وی اطاعت می کنیم، ولی در گناه و معصیت از او سرپیچی خواهیم نمود و هرگاه در دوره ای از زمان، امام یا حاکم و امیری وجود نداشت، پس تکلیف از دوش مسلمانان برداشته می شود و نیازی نیست دنبال کسی بود تا به وی بیعت داد؛ زیرا خداوند متعال هیچکس را بیشتر از تواناییش مکلف نمی سازد؛ اگر در جایی آب نبود، پس با خاک تیمم می کنیم و اگر توانایی رفتن به حج را نداشتیم، پس فرض حج هم از ما برداشته می شود، در حالیکه حج رکن اسلام است.. و هرگاه حاکم و امیرالمومنین وجود نداشت و حکومت در دست مسلمین نبود، پس نیازی هم به بیعت دادن به کسی نیست و همواره و در هر حال قرآن و احادیث نبوی را امام خود می دانیم تا روز قیامت.»
پاسخ:
پاسخ این شبهات را در قالب چند نکته بیان می کنم تا حقیقت روشن شود ان شاء الله.
نکته ی یکم: در روایات، تنها لفظ امام نیامده که ما بتوانیم آن را قرآن یا احادیث نبوی بدانیم، بلکه لفظ امام به همراه بیعت آمده است؛ لذا منظور از امام، شخص است و نیز بیعت با احادیث نبوی صورت نمی گیرد، بلکه با خود پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بیعت می شود.
برداشت عبد الله بن عمر نیز همین بوده است، چنانکه مسلم در صحیحش روایت می کند:
«از نافع نقل شده است که گفت: در واقعه حره که در زمان یزید بن معاویة روی داد، عبدالله بن عمر نزد عبدالله بن مطیع رفت. عبدالله بن مطیع گفت:برای ابو عبدالرحمن متکا بیاورید. گفت: من برای نشستن نیامده ام، بلکه آمدم تا برایت حدیثی را که از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم شنیده ام را بازگو کنم؛ از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم شنیدم که می فرمود: «هرکس دست از اطاعت بردارد، در حالی خداوند را روز قیامت ملاقات می کند که هیچ دلیل وعذری برای این کارش در نزد خداوند ندارد و هرکس بمیرد در حالی که بیعتی برگردنش نباشد، بر مرگ دوران
ص: 57
جاهلیت مرده است.»[(1)]
نکته ی دوم: این احادیث اشاره به وجود امام در هر زمان می کنند. حتی اگر از لفظ «امام زمانه» که به صراحت این مطلب را می رساند عدول کنیم، الفاظ «من مات ولیس له إمام» و «من مات بغیر إمام» صراحت دارند بر اینکه هر مسلمانی در هر زمان، باید امامی داشته باشد.
در احادیث دیگر اهل سنت، به وجود خلیفه در هر زمان تا قیامت تصریح شده است:
«عبد الله بن مسعود از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نقل می کند که آن حضرت فرمودند: این امر همیشه در قریش است، مادامی که دو نفر از مردم در زمین وجود داشته باشند.»[(2)]
«عبد الله بن عمر از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نقل می کند که فرمودند: این امر همیشه در قریش است، مادامی که دو نفر از آن ها در زمین وجود داشته باشند.»[(3)]
نکته ی سوم: اگر ما در صورت نبودن آب تیمم می کنیم، به این دلیل است که خدا فرموده است و اگر این مطلب را نمی گفت، یا باید بدون وضو نماز می خواندیم و یا اینکه نماز نمی خواندیم که در هر صورت، نشانگر نقصان یا اشتباه بودن دینمان بود. (دقت کنید)
در اینجا رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرموده است: بر هر مسلمانی واجب است که امامی داشته باشد و با او بیعت کند و مطلق سخن حضرت، این مطلب را می رساند که همواره در روی زمین امام وجود خواهد داشت و اینکه اهل سنت ادعا می کنند اگر خلیفه ای نبود، تکلیف از دوش مسلمانان برداشته می شود، مثل این است که آن ها از حکم تیمم خبر نداشته باشند و بگویند چون آب نیست، نماز نمی خوانیم!
ص: 58
بنابراین بهتر است اهل سنت امامشان را پیدا کنند، نه اینکه صورت مسئله را پاک کنند.
نکته ی چهارم: اساساً تصور اهل سنت از اینکه منظور از امام، حاکم حکومت اسلامی است، اشتباه است، بلکه منظور از آن، خلفایی است که خداوند نصب کرده است که جلو تر بیان خواهیم کرد و از این رو بود که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که طبق احادیث نبوی در صحیح بخاری، سرور زنان اهل بهشت هستند، بدون بیعت با ابوبکر از دنیا رفتند [؛ چون امامشان حضرت امیرالمومنین علیه السلام بود و با آن حضرت بیعت کرده بودند].(1)
نکته ی پنجم: این امام در هر زمان، فقط یک نفر است:
«ابوسعید خدری از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نقل می کند که فرمودند: زمانی که با دو خلیفه بیعت شود، یکی از آنها را بکشید.»(2)
از جمله مهمترین احادیثی که ادعای شیعه در انحصار امامت در دوازده امام را ثابت می کند، حدیثی است که بخاری، مسلم و دیگر محدثان اهل سنت نقل کرده اند.
بخاری در صحیحش و همچنین در تاریخ کبیرش در این باره روایت نقل کرده است:
«عبد الملک از جابر بن سمره نقل می کند که گفت: از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم شنیدم که می فرمود: [بعد از من] دوازده امیر خواهد بود. آن گاه سخنی گفت که من آن را نشنیدم. پدرم گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: همه آنان از قریش هستند.»(3)
«ابو جحیفه گفت: از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم شنیدم که می فرمود: امر امتم همواره به صلاح خواهد بود تا اینکه
ص: 59
دوازده خلیفه بگذرد که همگی از قریش هستند.»(1)
مسلم نیز در صحیحش چنین روایت کرده است:
«حصین از جابر بن سمره نقل می کند که گفت: همراه پدرم به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم رفتیم، پس شنیدم که می فرمود: این امر منقضی نمی شود تا آن که دوازده خلیفه در میان آنان بگذرد. آن گاه سخنی فرمود که بر من مخفی گشت، از پدرم سؤال کردم که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم چه فرمود؟ پدرم در جواب گفت: همه آن ها از قریش هستند.»(2)
در کتاب «امامت از منظر عقل و شرع»، مفصل درباره ی این حدیث بحث و اثبات کردیم که بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم تا قیام قیامت ، تنها 12 خلیفه خواهد بود که آنان را تنها بر اهل بیت علیهم السلام می توان تطبیق داد، و در روایات صحیح اهل سنت ثابت است که حضرت امام مهدی علیه السلام از اهل بیت علیهم السلام است.
ص: 60
قاضی عبد النبی بن عبد الرسول الاحمد نکری (از علمای اهل سنت متوفای 1173 ه-) می گوید :
«و امام همام م ح م د مهدی علیه السلام ... و 313 نفر از اشراف قوم به عدد اهل بدر، بین حجر الأسود و مقام ابراهیم با او بیعت می کنند و همراه او علم پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم است و بر بیرقش البیعة لله مکتوب است که حاملش شعیب بن صالح تیمی است و نیز پیراهن پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و شمشیرش همراه ایشان است و بیشتر کسانی که با او بیعت می کنند، اهل کوفه، اهل یمن و ابدال شام هستند و بر تمام دنیا همانند سلیمان علیه السلام و ذی القرنین مالک می شود و بر عرب و عجم بدون جنگ حکومت می کند که مدت آن هفت سال است و بنابر روایاتی 8 یا 9 سال می باشد. جلودار لشکرش جبرئیل علیه السلام و عقب دارش میکائیل علیه السلام هستند و همراهش 3 هزار نفر از ملائکه هستند و بر بالای سرش ابری است که در آن فرشته ای وجود دارد که می گوید: «این همان مهدی موعود علیه السلام است؛ پس با ایشان بیعت کنید» و وسعت کلامش از مشرق تا مغرب را در بر می گیرد تا اینکه کسانی که در خواب هستند با شنیدن آن از خواب بر می خیزند.
آن حضرت کارهایی معجزه آسا و کرامت هایی دارد و از سرزمینی تابوت را خارج می کند که در آن آرامش از جانب پروردگارتان و میراث آل موسی و آل هارون علیهم السلام وجود دارد (اشاره به آیه ی 248 بقره که نشانه ی الهی بودن پادشاهی طالوت را این چیزها معرفی می کند) ، همراه ایشان چهار تا از لوح های تورات، عصای موسی علیه السلام ، پیراهن آدم علیه السلام و انگشتر سلیمان علیه السلام وجود دارد و هنگامی که به شهری بیاید، می فرماید: الله اکبر ، الله اکبر و سپس دیوارهای دژش را نابود می کند و هنگامی که پادشاه تمام زمین بشود، آن را از عدالت پر می کند، طوری که اذیت کنندگان احدی را اذیت نمی کنند و کودکان با حیوانات و عقرب ها بازی
ص: 61
می کنند. و ایشان در بیت المقدس ساکن می شود، سپس خبر خروج دجال به او می رسد و در این هنگام است که عیسی بن مریم علیه السلام فرود می آید.»(1)
در ادامه، مهم ترین ویژگی های حضرت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را به تفکیک بیان می کنیم:
در کتب اهل سنت، روایاتی نقل شده که در آن ها از حضرت امام مهدی علیه السلام به عنوان خلیفة الله یاد شده است:
روایت اول:
«ثوبان از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نقل کرده که حضرت فرمود: گنجی در نزد شماست که بر سر آن جنگی میان سه نفر از فرزندان پادشاهان اتفاق می افتد که هیچ یک در آن به پیروزی نمی رسند، سپس از سمت مشرق پرچم های سیاهی پدیدار می شود و با شما نبردی خواهند کرد که هرگز مانند آن اتفاق نیفتاده است. راوی می گوید: سپس حضرت چیزی فرمود که آن را بخاطر ندارم. آنگاه فرمود: هنگامی که آن پرچم ها را دیدید، به هر وسیله ای که می توانید هر چند از روی برف و یخ بگذرید، خود را به آنها رسانده و با ایشان بیعت نمائید؛ زیرا او خلیفه خدا ، حضرت مهدی علیه السلام می باشد.»(2)
ص: 62
این روایت را ابن ماجه در سننش آورده و برنامه ی جوامع الکلم حکم به صحت سندش داده است(1)،
حاکم در مستدرکش آورده و تصحیح کرده و ذهبی نیز با نظر او موافقت کرده است.(2)
ابن کثیر نیز سند این روایت را قوی و صحیح دانسته است.(3)
اِشبیلی(4)
و کنانی(5)
نیز سندش را تصحیح کرده اند.
البته محمد ناصر الدین ألبانی این روایت را به خاطر عبارت « خلیفة الله المهدی » منکر دانسته، اما تصریح کرده که سندش حسن است ! (6)
روایت دوم:
احمد بن حنبل با سندش از سبیع روایت می کند که گفت:
«مرا از کنار آبی به کوفه فرستادند تا چهارپا بخرم و به کناسه آمدیم که در آن مردی بود که گروهی دور او بودند و رفیق من برای چهارپایان رفت و من نزد آن مرد رفتم و او حذیفه بود. پس ، از او شنیدم که گفت:
یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم از ایشان، از خوبی می پرسیدند و من از بدی؛ پس گفتم: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، آیا بعد از خوبی، بدی است، همانطوری که قبل از آن بود؟ فرمود: بله. گفتم: راه حفظ از آن چیست؟ فرمود: شمشیر -به گمانم ابو التیاح می گفت شمشیر-. به گمانم [از حذیفه چنین نقل کرد و] گفت: گفتم که سپس چه چیزی
ص: 63
است؟ فرمود: سپس آرامشی بر دخن است. گفتم سپس چیست ؟ فرمود: دعوت گران به گمراهی.
فرمود: اگر در آن روز خلیفه ی خدا را در زمین دیدی همراه او باش، اگرچه بدنت از توان افتد و مالت گرفته شود و اگر او را ندیدی فرار کن، و لو در حالی که تنه ی درخت را گاز گرفته ای بمیری.
گفتم سپس چیست؟ فرمود: سپس دجال خروج می کند. گفتم : با چه چیزی می آید ؟ فرمود : با رود یا فرمود با آب و آتش ؛ پس هرکس داخل رودش شود اجرش از بین می رود و گناهش قطعی می شود و هرکس داخل آتش او شود اجرش قطعی و گناهش می ریزد. گفتم: سپس چیست؟ فرمود: اگر اسبی بچه ای به دنیا آورد، بر کره اش سوار نمی شود تا اینکه قیامت بر پا شود.»(1)
سند این روایت را محقق کتاب مسند احمد، حمزه احمد الزین، تصحیح کرده است.(2)
سند سوم:
ذهبی با ذکر سلسله سند، از عبد الله بن عمر نقل می کند که گفت:
«رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: مهدی علیه السلام خروج می کند، در حالی که بر سرش عمامه ای است که در آن ندا دهنده ای ندا در می دهد: این مهدی علیه السلام خلیفه ی خدا است؛ از ایشان تبعیت کنید.»(3)
ص: 64
روایت اول:
«ابو معبد از ابن عباس نقل می کند که گفت: روزها و شب ها سپری می شود تا اینکه جوانمردی از ما اهل بیت به ولایت می رسد که نه فتنه ها او را می پوشاند و نه او آن را می پوشاند. راوی می گوید: گفتم: ای ابن عباس، پیرهای شما از آن عاجر هستند و جوان هایتان به آن نمی رسند. گفت: آن امر خداست؛ به هرکس که بخواهد می دهد.»(1)
این روایت را احمد بن حنبل نقل کرده و محقق کتابش، وصی الله بن محمد عباس، سندش را تصحیح کرده است.(2)
روایت دوم:
حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:
«مهدی علیه السلام از ما اهل بیت است و خدا کارش را یک شبه اصلاح می کند.»(3)
این روایت را البانی در زمره ی احادیث صحیح قرار داده و اسنادش را ذکر کرده است.(4)
ابن کثیر دمشقی در بیان معنای این حدیث می گوید:
«در شبی، خدا کارش را اصلاح می کند؛ یعنی خدا به سوی او بر میگردد، موفقش می کند، می فهماندش و ارشادش می کند بعد از اینکه چنین نبود.»(5)
ص: 65
عبدالرؤوف مناوی نیز در شرح این حدیث می نویسد:
« «مهدی علیه السلام از ما اهل بیت است و خدا کارش را یک شبه اصلاح می کند» و گفته شده است که او در عالم کون و فساد به وسیله ی اسرار حروف تصرف می کند. بسطامی گوید: هر کس راز حرف عین علیه السلام را بداند بر اسرار و علوم حروف و معارف الهی اطلاع می یابد و به این دلیل است که جد حضرت مهدی علیه السلام ؛ یعنی حضرت علی علیه السلام از اعلم صحابه به دقیق ترین علوم و لطیف ترین احکام بود و از جمله علوم ایشان ، علم اسرار حروف بود. آیا نمی بینی که حرف عین علیه السلام در ابتدای اسم ایشان آمده است ؟ این روایت را احمد بن حنبل در مسندش از امیرالمومنین علی علیه السلام روایت کرده و سیوطی آن را حسن دانسته است.»(1)
روایت سوم:
«از ابو طفیل از علی علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده است که فرمود: اگر از روزگار فقط یک روز باقی مانده باشد، خداوند قطعا مردی از اهل بیتم را مبعوث می کند تا آن را پر از عدالت کند همانطور که از ظلم و جور پر شده بود.»(2)
این روایت را ابو داود در سننش(3) و ضیاء مقدسی در صحیحش نقل کرده و محقق کتاب مقدسی، دکتر دهیش، سندش را تحسین کرده است.(4)
البانی نیز این روایت را در زمره ی احادیث صحیح قرار داده است.(5)
ص: 66
در صحیح بخاری و مسلم از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده است که فرمودند:
« حال شما چگونه است هنگامی که پسر مریم علیه السلام در میان شما فرود آید و امام شما از شما باشد.»(1)
ابن حجر عسقلانی نیز می نویسد:
«ابو الحسن الخسعی الأبدی در کتاب مناقب الشافعی گفته است: اخبار، متواتر است بر اینکه مهدی علیه السلام از این امت است و عیسی علیه السلام پشت سرش نماز می خواند.»(2)
شیعه و سنی اتفاق نظر دارند که حضرت مهدی علیه السلام همنام با حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم است، اما بیشتر آن ها قائل به این هستند که نام پدر ایشان نیز همنام با پدر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ؛ یعنی عبدالله است!
ابن تیمیه می گوید:
«شیعیان دوازده امامی که ادعا می کنند مذهب شان دوازده امامی است، اسم مهدی آنان م ح م د بن الحسن است در حالی که آن مهدی را که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم توصیف کرده، اسمش محمد بن عبد الله است. به این جهت، گروهی از شیعه، جمله «اسم ابیه اسم ابی» را از روایت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم حذف کرده اند تا با دروغ های آنان تناقض نداشته باشد و گروهی نیز روایت را تحریف کرده اند و گفته اند: جد مهدی، حسین و کنیه جدش ابو عبد الله است، پس معنای روایت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم این می شود که اسم مهدی، محمد بن ابی عبد الله است و کنیه، اسم قرار داده شده است.»(3)
ص: 67
ما در اینجا ابتدا صحت حدیث «اسمه اسمی ؛ نام او همنام من است» بدون زیاده ی «و اسم ابیه اسم ابی ؛ اسم پدرش نیز همنام پدرم است» را ثابت می کنیم و سپس روشن می سازیم که جمله ی «اسم ابیه اسم ابی» هیچ سند معتبری ندارد و به دلایل مختلفی، به حدیث رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ؛ یعنی حدیث «اسمه اسمی» اضافه شده است.
سند اول: عمرو بن مرة از زر از ابن مسعود
«حدثنا محمد بن السری بن مهران الناقد ثنا عبد الله بن عمر بن أبان ثنا یوسف بن حوشب الشیبانی ثنا أبو یزید الأعور عن عمرو بن مرة عن زر بن حبیش عن عبد الله بن مسعود قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم لا یذهب الدنیا حتی یملک رجل من أهل بیتی یوافق اسمه اسمی.»
این روایت را طبرانی نقل کرده و برنامه ی جوامع الکلم در متابعات، حکم به حسن بودن سندش داده است.(1)
سند دوم: اعمش از زر از حذیفه
«وقال الطبرانی حدثنا محمد بن زکریا الهلالی حدثنا العباس ابن بکار حدثنا عبد الله بن زیاد عن الأعمش عن زر بن حبیش عن حذیفة قال خطبنا النبی صلی الله علیه و آله وسلم فذکر ما هو کائن ثم قال لو لم یبق من الدنیا إلا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یبعث رجلا من ولدی اسمه اسمی ولکن هذا إسناد ضعیف.» (2)
سند سوم: از ابو سعید خدری
«حدثنا الولید عن أبی رافع عمن حدثه عن أبی سعید الخدری رضی الله عنه عن النبی صلی الله علیه و آله وسلم قال اسم المهدی اسمی.»(3)
ص: 68
سند چهارم: از حضرت علی علیه السلام
«قال أبو داود حدثت عن هارون بن المغیرة قال ثنا عمرو بن أبی قیس عن شعیب بن خالد عن أبی إسحاق قال قال علی رضی الله عنه ونظر إلی ابنة الحسن فقال إن ابنی هذا سید کما سماه النبی صلی الله علیه و آله وسلم وسیخرج من صلبه رجل یسمی باسم نبیکم یشبهه فی الخلق ولا یشبهه فی الخلق ثم ذکر قصة یملأ الأرض عدلا.»(1)
سند پنجم: از عبد الله بن عمر
«وعن عبد الله بن عمر ، رضی الله عنهما قال : قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم : ' یخرج فی آخر الزمان رجل من ولدی ، اسمه کاسمی ، وکنیته ککنیتی ، یملأ الأرض عدلا ، کما ملئت جورا.»(2)
سند ششم: از حسن بصری
«حدثنا عبد الله بن مروان عن العلاء بن عتبة عن الحسن أن رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ذکر بلاء یلقاه أهل بیته حتی یبعث الله رایة من المشرق سوداء من نصرها نصره الله ومن خذلها خذله الله حتی یأتوا رجلا اسمه کاسمی فیولیه أمرهم فیؤیده الله وینصره.»
این روایت را نعیم بن حماد با سند صحیح مرسل نقل کرده است.(3)
سند هفتم: عاصم از ابوصالح از ابوهریره
«حدثنا عبد الجبار بن العلاء بن عبد الجبار العطار حدثنا سفیان بن عیینة عن عاصم عن زر عن عبد الله عن النبی صلی الله علیه و آله وسلم قال یلی رجل من أهل بیتی یواطئ اسمه اسمی قال عاصم وأنا أبو صالح عن أبی هریرة قال لو لم یبق من الدنیا إلا یوم لطول الله ذلک الیوم حتی یلی.»
ص: 69
این روایت را ابو عیسی ترمذی نقل کرده و یکی از اسنادش را حسن و دیگری را صحیح دانسته است.(1)
سند هشتم: عاصم از زر از ابن مسعود
چهار نفر از عاصم از زر بن جیش از ابن مسعود، این روایت را بدون زیاده نقل کرده اند:
طریق اول: سفیان ثوری از عاصم
حدثنا عبید بن أسباط بن محمد القرشی الکوفی قال حدثنی أبی حدثنا سفیان الثوری عن عاصم بن بهدلة عن زر عن عبد الله قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم لا تذهب الدنیا حتی یملک العرب رجل من أهل بیتی یواطئ اسمه اسمی
این روایت را ابو عیسی ترمذی نقل کرده و سپس آن را حسن و صحیح دانسته است.(2)
«حدثنا عبد الله حدثنی أبی ثنا یحیی بن سعید عن سفیان حدثنی عاصم عن زر عن عبد الله عن النبی صلی الله علیه و آله وسلم قال لا تذهب الدنیا أو قال لا تنقضی الدنیا حتی یملک العرب رجل من أهل بیتی ویواطئ اسمه اسمی.»
این روایت را احمد بن حنبل نقل کرده و محقق کتابش، احمد محمد شاکر، در دو جا سندش را تصحیح کرده است.(3)
طریق دوم: سفیان بن عیینه از عاصم
«حدثنا عبد الجبار بن العلاء بن عبد الجبار العطار حدثنا سفیان بن عیینة عن عاصم عن زر عن عبد الله عن النبی صلی الله علیه و آله وسلم قال یلی رجل من أهل بیتی یواطئ اسمه اسمی قال عاصم وأنا أبو صالح عن أبی هریرة قال لو لم یبق من الدنیا إلا یوم لطول الله ذلک الیوم حتی یلی.»
این روایت را ترمذی نقل کرده و آن را حسن و صحیح دانسته است.(4)
ص: 70
«حدثنا عبد الله حدثنی أبی ثنا سفیان بن عیینة ثنا عاصم عن ذر عن عبد الله عن النبی صلی الله علیه و آله وسلم لا تقوم الساعة حتی یلی رجل من أهل بیتی یواطی اسمه اسمی.»
این روایت را نیز احمد بن حنبل نقل کرده و محقق کتابش، احمد شاکر، سندش را تصحیح کرده است.(1)
طریق سوم: عمر بن عبید از عاصم
«حدثنا عبد الله حدثنی أبی حدثنا عمر بن عبید الطنافسی عن عاصم بن أبی النجود عن زر بن حبیش عن عبد الله قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم لا تنقضی الأیام ولا یذهب الدهر حتی یملک العرب رجل من أهل بیتی یواطی اسمه اسمی.»
این روایت را نیز احمد بن حنبل نقل کرده و محقق کتابش، احمد شاکر، سندش را تصحیح کرده است.(2)
طریق چهارم: ابو شهاب (محمد بن ابراهیم) از عاصم
«وحدثنا الفضل بن الحباب فی عقبه حدثنا مسدد حدثنا محمد بن إبراهیم أبو شهاب حدثنا عاصم بن بهدلة عن زر عن ابن مسعود قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم لو لم یبق من الدنیا إلا لیلة لملک فیها رجل من أهل بیتی اسمه اسمی.»
این روایت را نیز ابن حبان در صحیحش نقل کرده است.(3)
ص: 71
با چند سند دیگر، این روایت با زیاده ی « اسم ابیه اسم ابی » نقل شده است که به بررسی آن ها می پردازیم:
سند اول: چندین نفر از عاصم از زر از ابن مسعود
قبلا آوردیم که از طریق «عمرو بن مرة و اعمش از زر بن جیش»، این حدیث بدون زیاده ی «اسم ابیه اسم ابی» نقل شده است و از طریق «عاصم از ابو صالح از ابوهریره» نیز این حدیث، بدون زیاده نقل شده است؛ و از طریق «عاصم از زر بن جیش از ابن مسعود» هم، این حدیث با 4 سند صحیح بدون زیاده نقل شده است.
از طرف دیگر، با توجه به مضطرب الحدیث بودن عاصم بن بهدله ، روشن می شود که عاصم در نقل روایت اشتباه کرده است و این سند قابلیت احتجاج برای اثبات نام پدر حضرت مهدی علیه السلام را ندارد.
نعیم بن حماد بعد از نقل این روایت با اضافه ی «اسم ابیه اسم ابی» به نقل از ابن عیینه از عاصم از زر از عبد الله بن مسعود، می گوید:
«از او (یکی از این راویان مذکور) چندین مرتبه شنیدم که این روایت را بدون ذکر نام پدرش نقل کرد.»(1)
سند دوم: حبیب از ابو طفیل از امیرالمومنین علیه السلام
«حدثنا أبو سعد عبد الملک بن أبی عثمان الزاهد رحمه الله أنا حامد ابن محمد الهروی أنا علی ابن عبد العزیز ثنا أبو نعیم ثنا فطر بن خلیفة عن حبیب بن أبی ثابت عن أبی الطفیل عن علی بن أبی طالب رضی الله عنه عن النبی صلی الله علیه و آله وسلم أنه قال لو لم یبق من الدنیا إلا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یبعث رجلا من أهل بیتی یواطئ اسمه اسمی واسم أبیه اسم أبی.»(2)
سند این روایت بیهقی اگرچه معتبر است، اما همین حدیث با همین سند و البته کوتاه تر (معتبرتر) ، بدون زیاده ی «اسمه اسمی واسم ابیه اسم ابی» نقل شده است:
ص: 72
«حدثنا الفضل بن دکین قال حدثنا فطر عن القاسم بن أبی بزة عن أبی الطفیل عن علی عن النبی صلی الله علیه و آله وسلم قال لو لم یبق من الدهر إلا یوم لبعث الله رجلا من أهل بیتی یملؤها عدلا کما ملئت جورا.»
این روایت را ابن ابی شیبه(1) و ابو داود(2) نقل کرده اند.
سند بیهقی: به واسطه ی 3 نفر از ابو نعیم (الفضل بن دکین) از فطر بن خلیفه از حبیب بن ابی ثابت از ابو طفیل از امام علی علیه السلام
سند ابی ابی شیبه: از خود فضل بن دکین (ابو نعیم) از فطر بن خلیفه از قاسم بن ابی برزه (ثقه) از ابو طفیل از امام علی علیه السلام
و البته خود بیهقی با سندی شبیه تر به سند قبلی، همین حدیث را بدون زیاده نقل کرده است:
«وأخبرنا أبو عبد الرحمن السلمی وأبو نصر عمر بن عبد العزیز بن قتادة قالا أنا یحیی بن منصور القاضی ثنا علی بن عبد العزیز ثنا أبو نعیم ثنا فطر عن القاسم بن أبی بزة عن أبی الطفیل عن علی بن أبی طالب عن النبی صلی الله علیه و آله وسلم قال لو لم یبق من الدنیا إلا یوم لبعث الله رجلا من أهل بیتی یملأها عدلا کما ملئت جورا.»(3)
سند دوم بیهقی: به واسطه ی دو نفر از یحیی بن منصور از علی بن عبد العزیز از ابو نعیم از فطر از قاسم از ابو طفیل از امیرالمومنین علیه السلام.
و جالب تر اینکه بیهقی همین روایت مورد بررسی را یک صفحه بعدش با همان سند روایت مورد بررسی، ولی بدون اضافه ی «اسمه اسمی واسم ابیه اسم ابی» نقل کرده است:
«قال وحدثنا فطر عن حبیب بن أبی ثابت عن أبی الطفیل عن علی رضی الله عنه قال فطر رواه عن النبی صلی الله علیه و آله وسلم لو لم یبق من الدنیا إلا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یبعث رجلا من أهل بیتی یملأها عدلا کما ملئت جورا.»(4)
ص: 73
بنابراین سند دوم این حدیث هم فاقد حجیت برای اثبات نام پدر حضرت مهدی علیه السلام است.
سند سوم: علقمة بن قیس و عبیدة السلمانی از ابن مسعود
«أخبرنی أبو بکر بن دارم الحافظ بالکوفة ثنا محمد بن عثمان بن سعید القرشی ثنا یزید بن محمد الثقفی ثنا حبان بن سدیر عن عمرو بن قیس الملائی عن الحکم عن إبراهیم عن علقمة بن قیس وعبیدة السلمانی عن عبد الله بن مسعود رضی الله عنه قال أتینا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فخرج إلینا مستبشرا یعرف السرور فی وجهه فما سألناه عن شیء إلا أخبرنا به ولا سکتنا إلا إبتدأنا حتی مرت فتیة من بنی هاشم فیهم الحسن والحسین فلما رآهم التزمهم وانهملت عیناه فقلنا یا رسول الله ما نزال نری فی وجهک شیئا نکرهه فقال إنا أهل بیت اختار الله لنا الآخرة علی الدنیا وأنه سیلقی أهل بیتی من بعدی تطریدا وتشریدا فی البلاد حتی ترتفع رایات سود من المشرق فیسألون الحق فلا یعطونه ثم یسألونه فلا یعطونه ثم یسألونه فلا یعطونه فیقاتلون فینصرون فمن أدرکه منکم أو من أعقابکم فلیأت إمام أهل بیتی ولو حبوا علی الثلج فإنها رایات هدی یدفعونها إلی رجل من أهل بیتی یواطئ اسمه اسمی واسم أبیه اسم أبی فیملک الأرض فیملأها قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما.»(1)
این روایت را حاکم نقل کرده، ولی تصحیح نکرده است و در برنامه ی جوامع الکلم در بررسی سند این روایت، به ابوبکر بن دارم رتبه ی کذاب، به محمد بن عثمان رتبه ی مجهول الحال و به حبان بن سدیر رتبه ی منکر الحدیث داده شده است؛ بنابراین سند این روایت نیز فاقد اعتبار است.
سند چهارم: هیثم بن عبد الرحمن از شخص مجهول از امیرالمومنین علیه السلام
«حدثنا عبد الله بن مروان عن الهیثم بن عبد الرحمن عمن حدثه عن علی بن أبی طالب رضی الله عنه قال المهدی مولده بالمدینة من أهل بیت النبی صلی الله علیه و آله وسلم وإسمه [ اسمی أبیه ] اسم أبی.»(2)
در ضعف سند این روایت همین کفایت می کند که معلوم نیست واسطه ی بین هیثم و امیرالمومنین علیه السلام چه کسی است.
ص: 74
سند پنجم: اسرائیل از میمون القداح از ابو طفیل
«حدثنا الولید ورشدین عن ابن لهیعة عن إسرائیل بن عبادة عن میمون القداح عن أبی الطفیل رضی الله عنه أن رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم وصف المهدی فذکر ثقلا فی لسانه وضرب بفخذه الیسری بیده الیمنی إذا أبطأ علیه الکلام اسمه اسمی واسم أبیه اسم أبی.»(1)
طبق برنامه ی جوامع الکلم، اسرائیل بن عبادة و میمون القداح مجهول هستند؛ لذا سند این روایت نیز فاقد اعتبار برای احتجاج است.
سند ششم: ابی المحبر از معاویة بن قرة از قرة المزنی
«حدثنا محمد بن عبدوس بن کامل السراج ثنا أحمد بن محمد بن نیزک ح وحدثنا أحمد بن محمد بن صدقة ثنا محمد بن یحیی الأزدی قالا ثنا داود بن المحبر بن قحذم حدثنی أبی المحبر بن قحذم عن معاویة بن قرة عن أبیه قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم لتملأن الأرض ظلما وجورا کما ملئت قسطا وعدلا حتی یبعث الله رجلا منی اسمه اسمی واسم أبیه اسم أبی فیملأها قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا یلبث فیکم سبعا أو ثمانیا فإن کثر فتسعا لا تمنع السماء قطرها ولا الأرض شیئا من نباتها.»(2)
این روایت را طبرانی نقل کرده و طبق برنامه جوامع الکلم، داود بن المحبر وضاع (جعل کننده ی حدیث) و ابی المحبر بن قحذم ضعیف الحدیث هستند.
سند هفتم: مجالد از شعبی از تمیم الداری
ابن حبان چنین روایت کرده است:
«عبد الله بن السری المدائنی شیخ یروی عن أبی عمران الجونی العجائب التی لا یشک من هذا الشأن صناعته أنها موضوعة لا یحل ذکره فی الکتب إلا علی سبیل الإنباه عن أمره لمن لا یعرفه روی عن أبی عمران الجونی عن مجالد بن سعید عن الشعبی عن تمیم الداری قال قلت یا رسول الله رأیت للروم مدینة یقال لها أنطاکیة ما رأیت أکثر مطرا منها فقال النبی e نعم وذلک أن فیها التوراة وعصا موسی ورضراض الألواح وسریر
ص: 75
سلیمان بن داود فی غار من غیرانها ما من سحابة تشرف علیها من وجه من الوجوه إلا أفرغت ما فیها من البرکة فی ذلک الوادی فلا تذهب الأیام ولا اللیالی حتی یسکنها رجل من عترتی اسمه اسمی واسم أبیه اسم أبی یشبه خلقه لخلقی وخلقه خلقی یملأ الدنیا قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا أخبرناه بن قتیبة قال حدثناه أحمد بن أسلم السقا الحلبی قال حدثنا عبد الله بن السری المدائنی عن أبی عمران الجونی عن مجالد .»(1)
خطیب بغدادی نیز اینچنین روایت می کند:
«عبد الله بن السری المدائنی صاحب شعیب بن حرب حدث عن عبد الرحمن بن أبی الزناد وهشام بن لاحق وشعیب بن حرب وسعید بن زکریا المدائنی وحفص بن سلیمان الغاضری روی عنه خلف بن تمیم وأحمد بن خلید الحلبی وغیرهما وکان عبد الله بن السری قد تحول إلی أنطاکیة فسکنها وحدث بها أخبرنا الحسین بن علی بن الحسین بن بطحا المحتسب أخبرنا أبو سلیمان محمد بن الحسین بن علی الحرانی حدثنا محمد بن الحسن بن قتیبة حدثنا أحمد بن مسلم الحلبی قال حدثنا عبد الله بن السری المدائنی عن أبی عمر البزاز عن مجالد بن سعید عن الشعبی عن تمیم الداری قال قلت یا رسول الله ما رأیت للروم مدینة مثل مدینة یقال لها أنطاکیة وما رأیت أکثر مطرا منها فقال النبی صلی الله علیه و آله وسلم نعم وذلک ان فیها التوراة وعصا موسی ورضراض الالواح ومائدة سلیمان بن داود فی غار من غیرانها ما من سحابة تشرف علیها من وجه من الوجوه الا فرغت ما فیها من البرکة فی ذلک الوادی ولا تذهب الأیام ولا اللیالی حتی یسکنها رجل من عترتی اسمه اسمی واسم أبیه اسم أبی یشبه خلقه خلقی وخلقه خلقی.»(2)
طبق برنامه ی جوامع الکلم، عبد الله بن السری المدائنی ضعیف الحدیث، ابی عمر البزاز متهم بالوضع و مجالد بن سعید نیز ضعیف الحدیث هستند.
ص: 76
سند هشتم: ابن جریج از عطاء از ابن عباس
«وقد روی هذا الحدیث عن عطاء عن ابن عباس عن النبی صلی الله علیه و آله وسلم وفیه زیادة علی ما رواه الشعبی عن تمیم الداری نقلته من خط القاضی أبی عمرو عثمان بن عبد الله بن إبراهیم الطرسوسی قاضی معرة النعمان وکان فاضلا مسندا قال حدثنا أبو عمیر عدی بن أحمد بن عبد الباقی قال حدثنا یوسف ابن سعید بن مسلم قال حدثنا الحجاج عن ابن جریج عن عطاء عن ابن عباس قال کنت جالسا عند النبی صلی الله علیه و آله وسلم إذ أتاه أتاه تمیم الداری فقال له رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم من أین قدمت قال من الشام فقال تمیم یا رسول الله لم أر بالشام مدینة أحسن من أنطاکیة ولا أطیب إلا أنها کثیرة الأمطار فقال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم أتدرون ما السبب فی ذلک قالوا الله ورسوله أعلم قال فیها جبل وفی 29 ظ ذلک الجبل غار وفی ذلک الغار عصاة موسی صلی الله علیه و آله وسلم وشیء من ألواحه ومائدة سلیمان ومحبرة إدریس ومنطقه شعیب وبردا نوح ولا تطلع سحابة شرقیة ولا غربیة ولا قبلیة ولا حربیة إلا حط من برکتها علیها وعلی ذلک الغار قبل أن تمطر فی الدنیا ولا تقوم الساعة ولا تذهب اللیالی والأیام حتی یخرج رجل من أهل بیتی ومن عترتی یوافق اسمه اسمی واسم أبیه اسم أبی فیستخرج جمیع ما فی ذلک الغار یملأ الأرض عدلا کما ملئت جورا وظلما.»(1)
در ضعف سند این روایت نیز همین کفایت می کند که ابو عمیر عدی بن احمد، مجهول الحال است.
بنابراین حدیث «اسم ابیه اسم ابی» هیچ سند معتبری نداشته و به نظر می رسد که مخالفین شیعه، تنها به این خاطر که این روایت با نظر شیعه مغایر است، آن را قبول کرده اند.
ص: 77
انگیزه هایی برای جعل عبارت «و اسم ابیه اسم ابی » و افزودن آن به حدیث اصلی وجود داشته است:
انگیزه ی اول: جعل توسط یاران محمد بن عبد الله بن حسن نفس زکیه که به نام مهدی قیام کرد.
صلاح الدین صفدی می نویسد:
«مغیره بن سعید العجلی که به زودی إن شاء الله تعالی ذکرش خواهد آمد، با وجود گمراهی اش، به اصحابش می گفت: مهدی منتظر همان محمد بن عبد الله (بن حسن مثنی) است و برای اثبات آن استدلال می کرد به اینکه اسم او و اسم پدرش همنام پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و پدر آن حضرت است و گفت: این است همان مراد از فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم که : « به زودی بعد از من مردی می آید که اسمش اسم من و اسم پدرش اسم پدر من است.»
و برای عبد الله پدر، فرزندانی بود: همین محمد، ابراهیم، ادریس، موسی الجون و یحیی. پس محمد دعوتش را در مدینه آشکار کرد و بر آن و مکه مستولی شد و برادرش ابراهیم بر بصره ولایت یافت و برادر آن دو؛ یعنی ادریس نیز بر بعضی بلاد مغرب مستولی گشت و آن در زمان خلافت منصور عباسی بود.»(1)
شیخ ربیع بن محمد السعودی وهابی نیز می نویسد:
«بدون شک این روایت را اصحاب محمد بن عبد الله نفس زکیه جعل کرده اند؛ زیرا او مشهور شده بود که مهدی موعود است.»(2)
ص: 78
انگیزه ی دوم: جعل توسط یاران مهدی عباسی (محمد بن عبد الله) برای سرکوب اعتراضات.
ابو الفرج اصفهانی متوفای 356 ه- روایت می کند که منصور عباسی می خواست برای پسرش مهدی بیعت بگیرد، ولی پسرش جعفر معترض بود؛ لذا مجلسی برپا کرد و از خطیبان و شاعران خواست تا از مهدی تعریف و تمجید کنند؛ آنجا بود که مطیع بن إیاس این حدیث را جعل کرد و بدینوسیله برای مهدی بیعت گرفته شد.
«فضل بن إیاس گفت: منصور عباسی (که اسمش عبد الله بود) می خواست برای مهدی (که اسمش محمد بود) بیعت بگیرد، اما پسرش جعفر در مورد آن به او اعتراض می کرد؛ پس منصور دستور داد مردم را در مراسمی حاضر کنند و چنین کردند؛ سپس خطیبان برخاستند و سخنرانی کردند و شاعران نیز در وصف مهدی و فضائلش شعر ها گفتند که در میان آن ها مطیع بن إیاس بود، آنگاه که وی از سخنرانی و شعر گفتن فارغ شد، به منصور گفت: ای امیر مومنان ! فلانی از فلانی برای ما حدیث کرد از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم که فرمودند: «مهدی از ما است و محمد بن عبد الله می باشد و مادرش از غیر ماست، زمین را از عدل پر می کند همانطور که از ظلم و جور پر شده است» و این برادرت عباس بن محمد نیز بر آن شهادت می دهد. سپس مقابل عباس آمد و به او گفت: تو را به خدا قسم می دهم، آیا این حدیث را شنیدی؟ پس او از ترس منصور گفت: آری. بنابر این منصور به مردم دستور داد تا با مهدی بیعت کنند.
راوی می گوید: هنگامی که مجلس تمام شد، در حالی که عباس بن محمد با آن کنار نیامده بود گفت: آیا این زندیق را ندیدید زمانی که بر خدای عز و جل و رسولش صلی الله علیه و آله وسلم دروغ بست تا اینکه مرا نیز بر دروغش شاهد گرفت؟ پس من از ترس برای او شهادت دروغ دادم و تمام حاضران، شاهد دروغ من بودند. و این خبر به جعفر بن ابی جعفر رسید_ در حالی که مطیع بن إیاس از مریدان او بود و به او خدمت می کرد_ پس او را ترساند و از خدمتش طرد کرد...»(1)
ص: 79
انگیزه ی سوم: جعل توسط یاران محمد بن عبد الله المستکفی بالله عباسی
زمانی که المستکفی بالله، خلیفه ی عباسی که اسمش عبد الله بود از خلافت خلع شد، گروهی برای رسیدن به دربار طمع کردند و برای اینکه پسرش محمد به خلافت برسد ، گفتند رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرموده است: مهدی بعد از من اسمش اسم من و اسم پدرش اسم پدر من است.
صلاح الدین صفدی متوفای 764 ه- می نویسد:
«هنگامی که پدر ابو الحسن از خلافت خلع شد و چشمانش کنده شدند، از بغداد گریخت و وارد شام و مصر شد و در آنجا اقامت کرد. ثابت بن سنان الصابی ذکر کرد که محمد بن المستکفی در نزد کافور الاخشیذی بود، گروهی او را در خلافت به طمع انداختند و گفتند: همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «مهدی بعد از من اسمش همنام من و اسم پدرش همنام پدرم است» و تو اگر به بغداد برگردی، دیلم با تو برای خلافت بیعت می کند؛ پس او مخفیانه داخل بغداد شد و گروهی از دیلم در سال 357 ه- با او بیعت کردند، پس پادشاه عز الدوله - بختیار - پسر معز الدوله از آن مطلع شد و گفت: پدرم مرا بعد از خودش به خلافت منصوب نمود و اسمم را بر دینار و درهم ضرب کرد.»(1)
انگیزه ی چهارم: جعل توسط شیعه برای تأیید اعتقاداتش !!
سعد محمد حسن، از اساتید الازهر می گوید:
ص: 80
«شیعه احادیث بسیاری را ساخته و جعل کرده مطابق با رویکرد نظرش و آن را به پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم نسبت داده تا این اعتقاد را رنگ اسلامی رسمی بدهد و از جمله سخن آن هاست: "و نام پدرش نام پدر من است و آن را پر از عدل می کند همانطوری که پر از ظلم و جور بود" تا آخر آن چه اختراع می کنند و می سازند و آن بسیار است.»(1)
محمد بن یوسف گنجی شافعی می نویسد:
«روایت «واسم ابیه اسم ابی» زاید بوده و بر حدیث افزوده شده است ... و فصل الخطاب در مورد آن این است که امام احمد با وجود کمال دقتش، این حدیث را در چند جای مسندش فقط به صورت «اسمه اسمی» روایت کرده است.»(2)
ص: 81
ابو داود در سننش از جناب ام سلمه سلام الله علیها از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم روایت کرده است که فرمود:
«مهدی علیه السلام از عترت من و از فرزندان فاطمه سلام الله علیها است.»(1)
ابن ماجه نیز در سننش از سعید بن مسیب روایت کرده است که گفت:
«در نزد ام سلمه سلام الله علیها بودیم که سخن از مهدی علیه السلام شد؛ پس ایشان فرمود: از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم شنیدم که می فرمود: مهدی علیه السلام از فرزندان فاطمه سلام الله علیها است.»(2)
البانی در تحقیق سنن ابن ماجه، این روایت را تصحیح کرده است.(3)
ابن حجر هیثمی نیز می نویسد:
«و از آن جمله، حدیثی است که مسلم، ابو داود، نسائی، ابن ماجه، بیهقی و دیگران نقل کرده اند که «مهدی علیه السلام از عترت من و از فرزندان فاطمه سلام الله علیها است.» »(4)
در این رابطه دو دسته روایت در کتب اهل سنت نقل شده است: یک دسته امام مهدی علیه السلام را از نسل امام حسن علیه السلام ذکر می کنند و دسته ی دیگر از نسل امام حسین علیه السلام.
برهان الدین حلبی می نویسد:
«در روایات وارد شده است که عیسی علیه السلام همراه مهدی علیه السلام خروج می کند و در کشتن دجال به ایشان
ص: 82
کمک می کند و نیز آمده است که مهدی علیه السلام از عترت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و از فرزندان فاطمه سلام الله علیها است . بعضی ها گفته اند از نسل حسین علیه السلام است و بعضی نیز گفته اند از نسل حسن علیه السلام است.»(1)
اما دو نکته ی مهم را در این موضوع باید در نظر داشت:
نکته ی اول: امکان و احتمال بالای تصحیف و تحریف در تبدیل حسین به حسن .
نکته ی دوم: قابلیت جمع بین این روایات ؛ زیرا مادر امام باقر علیه السلام، فرزند امام حسن مجتبی علیه السلام است.(2)
ملا علی قاری حنفی گفته است:
«پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرموده اند: مهدی علیه السلام از ما اهل بیت است. در مورد اینکه ایشان از فرزندان حسن علیه السلام است یا حسین علیه السلام اختلاف شده و ممکن است بین دو نسب حسن و حسین (علیه السلام) جمع بکند و از نسل هر دو باشد و به احتمال زیاد از سمت پدر حسنی و از سمت مادر حسینی است، از روی قیاس با آنچه که در فرزندان ابراهیم علیه السلام اتفاق افتاد (تمام پیامبران از نسل حضرت اسحاق بودند و در عوض پیامبر خاتم از نسل حضرت اسماعیل).»(3)
شارحان سنن ابن ماجه (سیوطی و دیگران) نیز همین مطلب را از او نقل کرده و تلویحا پذیرفته اند.(4)
عظیم آبادی هم در شرح سنن ابی داود همین سخن را گفته و سپس به سخن قاری استناد کرده است.(5)
و حتی طبرانی این مطلب را از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نقل کرده است:
ص: 83
علی هلالی صحابی می گوید: در زمان بیماری رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم که در آن از دنیا رفتند ، بر ایشان وارد شدم که در آنجا به حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمودند:
«... و دو سبط این امت از ماست و آن حسن و حسین علیه السلام دو فرزندت هستند و آنها دو آقای جوانان اهل بهشت هستند. به خدایی که مرا به حق مبعوث به رسالت فرمود، پدرشان علی علیه السلام بهتر از آن دو است. ای فاطمه! به خدایی که مرا به حق برانگیخت، مهدی این امت از این دو می باشد.»(1)
سند اول:
«امیرمومنان علیه السلام به فرزند خویش حسن علیه السلام نگاه کرده و فرمود: پسر من سرور است، همانطور که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم او را چنین لقب داد، و از نسل او مردی بیرون می آید که نام او نام پیامبر شماست، و در اخلاق شبیه او است، اما در ظاهر به او شباهت ندارد، سپس قصه ای فرموده و گفتند: او زمین را پر از عدل می کند.»(2)
البانی در چندین کتاب خود این روایت را به دو دلیل تضعیف کرده است؛ از جمله در کتاب سلسة الاحادیث الضعیفة، بعد از تضعیف روایتی از ترمذی می گوید:
«قبل از پایان کتابت درباره این روایت، ناچارم از یک شاهد برای این روایت که در سنن ابو داود یافته ام، یاد آوری کنم، در سند این روایت، انقطاع و جهالت (راوی) وجود دارد؛ پس دل من به آن اطمینان نمی کند. ابو داود گفته: برای من از مغیره روایت شد... خطابی بعد از نقل این روایت در کتاب المعالم گفته: این روایت منقطع است؛ ابو اسحاق سبیعی علی علیه السلام را تنها یکبار دیده است و همچنین ابو داود گفته که برای من از هارون روایت شد.
من (ألبانی) می گویم: یعنی نام استاد ابوداود در این روایت برده نشده است؛ پس او مجهول است و همچنین
ص: 84
ابواسحاق دچار اختلال شده و شعیب بن خالد نیز در زمره کسانی که قبل از اختلال از او روایت نقل کرده اند، ذکر نشده است.»(1)
سند دوم:
نعیم بن حماد می نویسد:
«بیش از یک نفر برای ما از ابن عیاش حدیث کرد که او از کسی که برایش حدیث کرد نقل کرد از محمد بن جعفر و او از علی بن ابی طالب علیه السلام که فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم امام حسن علیه السلام را سید لقب داد، و از نسل او مردی بیرون می آید که نام او نام پیامبر شماست، و زمین را پر از عدل می کند همانطور که از ظلم و جور پر شده است.»(2)
سند این روایت ضعیف است؛ چون معلوم نیست چه کسانی این روایت را از ابن عیاش نقل کرده اند و نیز معلوم نیست ابن عیاش از چه کسی نقل کرده است!
سند سوم:
«وعن الأعمش عن أبی وائل ، قال : نظر علی إلی الحسن علیه السلام ، فقال : إن ابنی هذا سید ، کما سماه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم سیخرج من صلبه رجل باسم نبیکم ، یملأ الأرض عدلا کما ملئت ظلما وجورا.»(3)
ص: 85
سند این روایت نیز نامعتبر است؛ زیرا مقدسی سلمی، متوفای 685 ه- و اعمش، متوفای 148 ه- است و واسطه ی بین آنها مجهول است.
1. امیرالمومنین علیه السلام
ابن ابی الحدید معتزلی می نویسد:
«علی علیه السلام از مهدی علیه السلام یاد کرد و فرمود : او از اولاد حسین (علیه السلام) است، سپس اوصاف او را بیان کرد و فرمود: پیشانیش روشن و بینی اش باریک، شکمش عریض، رانش پهن، میان دندانهایش باز و خالی در ران راستش می باشد
این حدیث را عیناً ( با همین متن من ولد الحسین ) عبدالله بن قتیبه در کتاب غریب الحدیث آورده است.»(1)
اما در کتاب ابن قتیبه دینوری متوفای 276 ه- که اکنون در دست ماست، «الحسین» به «الحسن» تبدیل شده است !(2)
اما تعدادی دیگر از علمای اهل سنت نیز شهادت داده اند که این روایت، با لفظ «الحسین» است:
1. ابومنصور ازهری متوفی 370 ه-
«وروی عن علی کرم الله وجهه أنه ذکر المهدی من ولد الحسین فقال : وأنه یکون : أزیل الفخذین ، أراد أنه متزایل الفخذین وهو الزیل بمعنی التزیل.»(3)
ص: 86
2. ابوعبید هروی متوفی 401 ه-
«و فی حدیث علی رضی الله عنه : انه ذکر المهدی و انه یکون من ولد الحسین و انه ازیل الفحذین.»(1)
3. ابوالحسن علی المرسی متوفی 458 ه-
«وفی حدیث علی رضی الله عنه ؛ أنه ؛ ذکر المهدی ، وأنه یکون من ولد الحسین ، . . . أزیل الفخذین . حکاه الهروی فی الغریبین.»(2)
4. ابن منظور متوفی 711 ه-
«وفی حدیث علی کرم الله وجهه أنه ذکر المهدی وأنه یکون من ولد الحسین أجلی الجبین أقنی الأنف أزیل الفخذین أفلج الثنایا بفخذه الأیمن شامة.»(3)
5. بدر الدین حنبلی البعلی متوفای 777 ه-
«وروی عن علی رضی الله عنه أنه قال المهدی من ولد الحسین.»(4)
2. عبد الله بن عمرو
نعیم بن حماد با سندش از عبد الله بن عمرو روایت کرده است که گفت:
«از سمت مشرق، مردی از فرزندان حسین (علیه السلام) خارج می شود که اگر کوه در مقابل او بایستد، آن کوه را منهدم کرده و از میان آن راهی باز میکند.»(5)
سند این روایت معتبر است.(6)
ص: 87
3. حذیفة بن یمان
سلمی شافعی می نویسد:
«از حذیفه روایت شده است که گفت: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم خطبه ای خواند و هر آنچه که اتفاق می افتد را بیان نمود و سپس فرمود: اگر تنها یک روز از عمر دنیا باقی مانده باشد، خداوند آن روز را آنقدر طولانی خواهد نمود که مردی از فرزندان من که نام او همنام من است خروج کند. سلمان بلند شد و گفت : ای رسول الله ! این مرد از کدام یک از فرزندانت است ؟ پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: از این فرزندم و با دست به پشت حسین علیه السلام زد.»(1)
محب الدین طبری متوفای 694 ه- بعد از نقل روایاتی درباره ی فاطمی بودن حضرت مهدی علیه السلام ، همین روایت فوق را نقل کرده و سپس می نویسد:
«باید آنچه از روایات مطلقی که قبلا بیان شد را بر این روایت مقیّد حمل نمود.»(2)
همین روایت را گنجی شافعی با ذکر سند آورده و آن را حسن دانسته است.(3)
ص: 88
4. ابو سعید خدری
گنجی شافعی از کتاب الجرح والتعدیل دارقطنی (متوفای 385 ه- ) چنین نقل می کند:
«ای فاطمه! خداوند به ما اهل بیت علیه السلام شش ویژگی داده است که هیچ یک از پیشینیان و آیندگان غیر از ما به آن نخواهند رسید:
پیامبر ما بهترین پیامبران است و او پدر تو است، و وصی ما بهترین اوصیاء است و او شوهر تو است، شهید ما برترین شهید است و او عموی تو حمزه است، از ما است آن کسی که دو بال دارد و هر وقت بخواهد در بهشت پرواز می کند و او جعفر است، از ما است دو سبط این امت و آن ها دو فرزند تو است و مهدی این امت از ما است، همان کسی که عیسی بن مریم پشت سر او نماز می خواند. سپس دست بر شانه حسین علیه السلام نهاد و فرمود: مهدی ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) از نسل او است.
می گویم: این روایت را دارقطنی صاحب و جرح و تعدیل این گونه نقل کرده است.»(1)
امر تسری حنفی نیز همین مطلب را نقل کرده است.(2)
5. علمای اهل بیت علیهم السلام
یوسف مزّی، متوفای 742 که از بزرگان علم رجال اهل سنت است ، می نویسد:
«داود بن عبدالله جعفری از دراوردی از پسر برادر زهری نقل میکند: من و عبدالله بن حسن بن حسن (که برای پسرش ادعای مهدویت کرد) در شهر مدینه در مجلسی نشسته بودیم و سخن از مهدی علیه السلام کردیم.
ص: 89
عبدالله بن حسن گفت: مهدی از فرزندان حسن بن علی (علیه السلام) است. گفتم: علمای اهل بیت شما از این حرف ابا دارند ( آن را قبول ندارند ). عبدالله گفت: به خدا قسم، مهدی از فرزندان حسن بن علی ( علیهم السلام ) و به طور خاص فرزند من است.»(1)
یعنی طبق کتب اهل سنت نیز در آن زمان، ائمه اطهار علیهم السلام قائل به این بودند که حضرت مهدی علیه السلام از فرزندان امام حسین علیه السلام است.
بنابراین روشن شد که این نظر مشهور میان اهل سنت که امام مهدی علیه السلام از نسل امام حسن علیه السلام است، پایه و اساس محکمی نداشته و احتمالا علمای ایشان صرفا به خاطر مغایر بودن این نظر با نظر شیعه، آن را پذیرفته اند.
ص: 90
بیش از صد تن از علمای اهل سنت به تولد مهدی شیعه علیه السلام در حدود سال 255 ه- اعتراف کرده اند که به ذکر چند نمونه اکتفا می کنیم:
«امام دوازدهم: و در سال 260 ابو محمد حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب علیهم السلام (امام حسن عسکری علیه السلام) در دوران خلافت معتمد از دنیا رفت، در حالی که سنش بیست و نه سال بود. او پدر مهدی منتظر بود.»(1)
وی که از علمای نسب شناس متقدم و اعلام قرن چهارم می باشد ( زنده در سال 341 ه- ) می گوید:
«فرزندان علی بن محمد تقی علیه السلام : حسن بن علی عسکری علیه السلام از مادرش که کنیز صاحب فرزندی ، از نوبیه به نام ریحانه در سال 231 ه- به دنیا آمد و در سال 260 ه- از دنیا رفت، در حالی که 29 ساله بود... و (همچنین) از علی بن محمد تقی علیه السلام ، جعفر به دنیا آمد که امامیه او را " جعفر کذاب " می نامند و آنها او را چنین می نامند؛ زیرا ادعای میراث برادرش حسن علیه السلام را داشت و پسرش قائم الحجه علیه السلام را وارث نمی شمرد
ص: 91
و هیچ طعنی و اشکالی بر نسب او وجود ندارد.»(1)
«ولادت ابی القاسم محمد منتظر در سامراء روز جمعه، دوازدهم ماه رمضان بوده است.»(2)
«پادگان سامراء: قبلا توضیحاتی به حد کفایت در مورد سامراء گذشت. این پادگان به معتصم نسبت داده شده است و گروهی از بزرگان به آنجا منسوب هستند؛ از جمله: علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی ابن الحسین بن علی بن أبی طالب رضی الله عنه که کنیه او ابا الحسن الهادی است، در مدینه متولد شد و به سامراء منتقل گردید و فرزندش حسن بن علی نیز در مدینه متولد و به سامراء منتقل شد و به همین علت عسکریین نامیده شدند. اما علی ( امام هادی علیه السلام) در ماه رجب سال 254 از دنیا رفت و مقام او بیست سال است که در سامرا وجود دارد و فرزندش حسن در سال 260 وفات یافت و هر دو نفر در سامراء دفن شدند و قبور آنان در سامراء مشهور است و برای فرزندشان [مهدی] منتظَر در سامراء مشاهدی معروف وجود دارد.»(3)
«در سال 260 هجری قمری حسن بن علی بن محمد ... علیهم السلام از دنیا رفت. او ابو محمد عسکری یکی از
ص: 92
ائمه دوازده گانه مذهب امامیه است. او پدر محمد است که شیعیان، منتظر او از سرداب سامرا هستند.»(1)
«ابو القاسم منتظَر: ابو القاسم محمد پسر حسن عسکری پسر علی الهادی پسر محمد الجواد ( علیهم السلام ) که ذکر نامش قبل از او گذشت، دوازدهمین امام از امامان دوازده گانه طبق اعتقاد امامیه است که معروف به الحجة است، و او همان کسی است که شیعه گمان می کنند منتظَر و قائم و مهدی است، و او صاحب سرداب نزد شیعه است، و حرف های شیعه درباره او بسیار است، و ایشان منتظر ظهور او در آخر الزمان از سرداب سامرا هستند.
ولادت او در روز جمعه نیمه شعبان سال 255 بود و چون پدرش که نام او گذشت وفات کرد، عمر او 5 سال بود، و اسم مادرش خمط بود و گفته شده نرجس، و شیعه می گوید که او در خانه پدرش داخل سرداب شد، در حالی که مادرش او را نگاه می کرد و دیگر به سوی او باز نگشت، و این در سال 265 بود و او در آن هنگام نه ساله بود.
و ابن ازرق (متوفای 571 ه-) در کتاب تاریخ میافارقین ذکر کرده که او در روز نهم ربیع الاول سال 258 متولد شد، و گفته شده: در هشتم شعبان سال 56 ، و صحیح تر همین است و اینکه وقتی داخل سرداب شد 4 ساله بود و گفته شده: 5 ساله ، و گفته شده: او سال 275 داخل سرداب شد، در حالی که 17 ساله بود، و خدا داناتر است که کدام اینها بود. خدا او را رحمت کند !»(2)
ص: 93
«امام حسن عسکری یاد شده، همان پدر محمد منتظر صاحب سرداب می باشد، و محمد منتظر دوازدهمین امام شیعیان می باشد و به قائم، مهدی، والحجة لقب داده اند، ولادت ایشان در سال 255 می باشد.»(1)
«حسن بن علی بن محمد ... علیه السلام یکی از ائمه شیعه است که آن ها اعتقاد به عصمت آنان دارد. به او حسن عسکری گفته می شود چرا که در سامراء زندگی می کرد. به همین جهت به سامراء عسکر گفته می شود. او پدر همان شخصی است که رافضی ها منتظر او هستند. اما فرزندش محمد بن الحسن که رافضی ها و را قائم و خلف الحجه می نامند، در سال 258 یا 256 به دنیا آمد و دو سال بعد از پدرش زندگی کرد و سپس ناپدید شد و مشخص نشد که چگونه از دنیا رفت !! و مادرش کنیز بود.»(2)
وی در کتاب های دیگرش سیر اعلام النبلاء، ج 13 ص 119-120 و العبر فی خبر من غبر ، ج 2 ص 37 نیز به ولادت حضرت امام مهدی علیه السلام تصریح کرده است.
«و [امام] حسن عسکری، پدر محمد منتظر صاحب سرداب، و دوازدهمین امام شیعیان، که لقب مهدی و حجت و قائم را به او داده اند که ولادتش سال 255 هجری می باشد.»(3)
ص: 94
«حجت منتظر، محمد بن الحسن العسکری ... ملقب به حجت و منتظَر، دوازدهمین امام مذهب دوازده امامی است ... او در نیمه شعبان سال 255 به دنیا آمده است.»(1)
«سپس فرزندش (فرزند امام هادی علیه السلام) حسن عسکری که در سال 260 یافت، و بعد از آن فرزندش محمد المهدی می باشد. او که دوازدهمین نفر بوده و نزد شیعیان زنده و منتظر می باشد و اخبار شیعه درباره ایشان معروف است.»(2)
«جعفر بن علی بن محمد ... برادر حسن است که به او عسکری گفته می شود. حسن عسکری امام یازدهم از ائمه دوازده گانه مذهب امامیه است که پدر محمد صاحب سرداب بوده است.»(3)
«امام عسکری فرزندی غیر از ابو القاسم محمد الحجه به جا نگذاشت و عمر او در هنگام وفات پدرش پنج سال بود، اما خداوند به او در آن سن کم حکمت عطا کرد و قائم منتظَر نامیده شده است. گفته شده است که
ص: 95
قطعا او در مدینه پنهان و غائب شد و معلوم نشد که کجا رفت .»(1)
وی شعری را از شیخ عبد المعطی می نویسد که در آن اسم حضرت را می آورد و می گوید که در رفع گرفتاری خواندن این شعر را تجربه کرده است که خود بهترین دلیل بر ولادت امام عصر علیه السلام می باشد:
«شیخ عبد المعطی گفت: من این دو شعر را در هنگام رفع گرفتاری تجربه کرده و مفید دیده ام. یکی از این شعرها در باره ائمه دوازده گانه است:
به حق مصطفی و به حق بتول *** و به حق سبطین، سپس علی و باقر العلم
جعفر، موسی، و همچنین جواد *** و به حق علی، حسن و مهدی که خالی بر گونه دارد.»(2)
«امام محمد پسر حسن العسکری پسر علی الهادی پسر محمد الجواد پسر علی الرضا پسر موسی الکاظم پسر جعفر الصادق که نسبش علوی حسینی و کنیه اش ابو القاسم است و او همان کسی است که رافضی ها به او لقب الخلف الحجة و مهدی و منتظر و صاحب الزمان داده اند و او پایان دوازده امام نزد آن ها است و همچنین او را به منتظَر ملقب می کنند؛ چرا که گمان میکنند او داخل سرداب سامرا شد و مخفی گردید و تا کنون منتظرش هستند ! و عمر او وقتی که ناپدید شد نه سال یا کمتر بود و بر گمراهی رافضی ها نمی شود افزود. خدا آن ها را بکشد !»(3)
ص: 96
«امام محمد المهدی بن الحسن العسکری ... ( علیهم السلام ) در روز جمعه نیمه ی شعبان سال 255 ه- به دنیا آمد و گفته شده است در سال 256 ه- و آن صحیح است. مادرش ام ولد بوده که اسمش أصقیل یا سوسن و یا نرجس بوده است. کنیه اش ابو القاسم و القابش حجت، خلف صالح، قائم، منتظَر، صاحب الزمان و مهدی است و آن مشهورترینشان است. او جوانی متوسط القامه، زیبا رو و نیکو مو، بینی اش باریک و پیشانی اش بلند و گشاده بود و هنگامی که پدرش وفات یافت، 5 ساله بود و شیعیان می گویند: او در سال 275 در حالی که 17 ساله بود داخل سرداب شد. و آن ها منتظر خروجش در آخر الزمان از سرداب هستند و سخنانشان در مورد او زیاد است و خدا داناتر است که کدام یک درست است.
شیخ علاء الدین احمد بن محمد سمنانی (احتمالا متوفای 736 ه-) در ذکر ابدال و قطب ها گفته است: محمد المهدی بن الحسن العسکری نیز به رتبه ی قطبیت رسید، و او هنگامی که مخفی شد، در دایره ی ابدال داخل شد و به تدریج و طبقه به طبقه مقامش بالا رفت تا اینکه سید ابدال شد، و در آن زمان، علی بن الحسین البغدادی قطب بود؛ پس هنگامی که مرگ به سراغش آمد، مهدی علیه السلام بر او نماز گزارد، دفنش کرد و در جایش نشست و 19 سال در رتبه ی قطبیت باقی ماند و خدا داناتر است.»(1)
«یازدهمین نفر از ائمه ، حسن الخالص ملقب به عسکری پسر علی الهادی (علیه السلام) است ... او را از حیث شرف همین بس که امام مهدی منتظر علیه السلام از اولاد او است. خداوند این بیت عظیم و نسب عظیم را خیر
ص: 97
دهد. و بس است تو را به این نسبت از افتخار، و بس است تو را در این نسبت از علوّ قدر. آنان همگی کریم النسبند، همانند دندان های شانه متعادلند... خوشا به حال این خانواده عالی مرتبه و بلند مقام... چه بسیار اقوامی که درصدد پایین آوردن منزلت آنان بودند، ولی خداوند آنان را بالا برد... خداوند ما را به محبّت آنان زنده بدارد و بر آن بمیراند، و ما را مشمول شفاعت آنان گرداند ...
و امام حسن عسکری علیه السلام در سر من رای وفات یافت، همان جایی که پدرش در آنجا دفن شده است، و بعد از خودش فرزندش را به جا گذاشت، و او دوازدهمین نفر از ائمه، ابوالقاسم امام محمد الحجة است که گفته شده است همان مهدی منتظر (وموعود) است.
امام محمد الحجة فرزند امام حسن [عسکری] در نیمه شعبان سال 255، پنج سال قبل از فوت پدرش در سامراء بدنیا آمد. هنگامی که به دنیا آمد پدرش او را مخفی کرد و به جهت سختی آن زمان، و ترس از خلفاء امر ایشان را پوشاند؛ چرا که آنان در آن زمان به دنبال هاشمیان بودند و آنان را زیر نظر می گرفتند که یا میکشتند و یا حبسشان می کردند.
امام محمد الحجة همچنین به مهدی و قائم و منتظر و خلف صالح و صاحب الزمان ملقب بود و مشهور ترینش، مهدی است.»(1)
وی در سال 1137 ه- شیخ الأزهر مصر (بالاترین مقام الأزهر) شد و هفتمین کسی بود که به این مقام نایل
ص: 98
شد و تا آخر عمرش ؛ یعنی به مدت 34 سال در این منصب بود.(1)
این عالم نسابه قرن 13 در ضمن نشان دادن درخت نسب ائمه اطهار علیهم السلام از فرزندان امیرالمومنین علیه السلام، در ضمن خط حسن العسکری علیه السلام می گوید:
«محمد مهدی (علیه السلام) : سن ایشان در زمان وفات پدرش (علیه السلام) پنج ساله بود ، او متوسط القامه ، زیبا رو و نیکو مو بود ، بینی اش باریک و پیشانی اش بلند و گشاده بود.»(2)
محمد صدیق حسن خان القنوجی که یکی از سلفیان مشهور است و کتاب او را محدث بزرگ سلفی، محمد ناصرالدین البانی، تلخیص کرده است، وقتی به نام مادر امام عصر علیه السلام می رسد، چنین می گوید:
«به مادران عترت پاک اهل بیت علیهم السلام نگاه کن، همان ها که الگوی دیگران در هر خیر و دین هستند،... و مادر امام محمد بن حسن، ملقب به حجت، قائم و مهدی، کنیزی است که [نامش] نرجس می باشد.»(3)
«محمد فرزند حسن عسکری... آخرین امام از ائمه دوازدگانه در نزد شیعه است. او از دیدگاه شیعیان به مهدی، صاحب الزمان، منتظر ، حجت و صاحب سرداب مشهور است. او در سامرا به دنیا آمد و در هنگام وفات پدرش 5 سال داشته است و هنگامی که به سن 9 یا 10 یا 19 سالگی رسید، داخل سردابی در خانه ی پدرش
ص: 99
در سامراء شد و از آن خارج نشد !»(1)
محمد ناصرالدین ألبانی وهابی در مورد او می گوید:
«علامه زرکلی آگاه ترین شخص در عصر حاضر نسبت به تراجم شخصیت های معروف گذشته و جدید است که می شناسم.»(2)
آیا امام عسکری رضی الله عنه اولاد داشته است ؟
استفتاء - بعضی از علمای اهل سنت می گویند که امام عسکری اصلاً اولاد نداشته و اهل تشیع می گویند که دارای یک فرزند بوده که امام غائب است. و شما (مؤلف) در شجره نامه ی خود نوشته اید که من از اولاد حسن عسکری هستم. درین مورد از هر دو طرف برای ما ایراداتی در جریان است خیلی از برادران اهل تشیع کتاب مذکور را مطالعه نموده و مرا در چندین موارد ، زیر سوال قرار داده اند
الجواب بسم ملهم الصواب : این یک اختلاف قدیمی و تاریخی بین تسنن و تشیع است با وجود اینکه همه شان متفق اند که امام مهدی رضی الله عنه خواهد آمد، ولی اهل تسنن می گویند که تا حال از مادر متولد نشده و در آخر الزمان در مدینه منوره از پدری حسنی و مادری حسینی بدنیا می آید. و محل ظهورش مکه مکرمه است. و اهل تشیع قائل اند که پیدا شده و موجود است و در غار سامره به غیبت کبری رفته است و یک وقت ظهور می کند. و در این هم اختلاف تاریخی هست که حضرت امام حسن عسکری رضی الله عنه چند تا پسر داشت؟ از اهل تسنن بعضی قائل شدند که دو پسر داشتند و بعضی می گویند که لا ولد بودند و بعضی گویند که فقط یک پسر داشت و در اسم او اختلاف کردند بعضی امام محمد رضی الله عنه و بعضی امام محمود
ص: 100
به لقب علی اکبر رضی الله عنه نوشته اند. چنانچه در نسب نامه ی خواجه نقشبند است و بعضی لقب او را «حجة» و «منتظر» و «قائم» و «مهدی» و «صاحب الزمان» و کنیت او را « ابوالقاسم» نوشته اند. ولادت گرامی شان را در روز جمعه نیمه شعبان سنة 255 هجری نوشته اند و وقت فوت پدرش، پنج ساله بودند. بعضی اسم مادر محترمه اش را «خمط» و بعضی «نرجس» نوشته اند، و در وقت غیبت نه ساله بود. چنانچه در وفیات الاعیان لابن خلکان و در انسانئیکلو پیدیا نوشته اند. و اهل تسنن قائل شدند که ایشان غائب نشدند و از ایشان اولاد به دنیا آمدند. یعقوب کلینی از شیعه ها نیز در اصول کافی حالات امام حجت را هم نوشته است هم آنطور که نظریه ی اهل تشیع است.(1)
شریف انس حسنی نسب شناس معروف عربستانی اهل مدینه که معاصر ماست، ضمن اختصاص دادن عنوانی به امام عصر علیه السلام، پیرامون ولادت و پنهان شدن ایشان می نویسد:
«و حسن عسکری (علیه السلام) در اوایل [خلافت] ملک احمد بن متوکل در سامراء مسموم شد و از دنیا رفت ... و فرزند او، محمد المهدی است. محمد المهدی فرزند حسن عسکری پسر علی الهادی بن محمد الجواد بن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علی زین العابدین بن الحسین الشهید بن علی بن ابی طالب علیه السلام می باشد.
القاب او چنین است: حجت، خلف الصالح، قائم، منتظر، تالی، صاحب الزمان و مشهور ترین آنها مهدی است. سن او هنگام وفات پدرش پنج سال بود. پس امام مهدی در سن جوانی غایب شد که امری مسلّم در بین شیعه و سنی می باشد بر پنهان شدن او ، عدم خبر و عدم ظهورش.
مهدی در نیمه شعبان سال 255 هجری در سامراء به دنیا آمد. او تنها فرزند پدرش بوده و حسن عسکری علیه السلام فرزندی غیر از او جز در اواخر عمرش بر جای نگذاشت. و مادرش کنیزی بود که به آن نرجس گفته میشود ... برخی از مورخین نسل پدرش زکی العسکری را انکار کرده اند، و این سخنی است که توجهی به آن نمی شود؛ چرا که حسن عسکری، فرزند علی الهادی، مسلّما فرزندش محمد مهدی را بر جای گذاشته است.
ص: 101
و در نزد اهل علم از متقدمین و متأخرین ، انقطاع خبر او (یعنی خبر دار نشدن کسی از احوال ایشان بعد از پنهان شدنش) ، عدم شناخت قبر و مکانش ثابت است، ولی شیعه ی امامیه می گویند: ایشان وارد سرداب (زیر زمین) خانه ی پدرش در سرّ من رای شد، در حالی که نگهبانان بر آن گماشته شده بودند و این در نزد شیعه معروف و متواتر است ... و او امام دوازدهم در نزد آن ها است. و خدا داناتر است.
تحلیل های گذشته و داستان هایی که از کتب مورد اعتماد آوردیم، برای ما صحت پنهان شدن امام مهدی در سن نوجوانی و عدم ظهورش را تأکید می کنند، و او به اجماع نسلی ندارد.»(1)
ص: 102
شمس الدین بن جزری شافعی که متوفای 833 ه- است، با سند متصل، حدیث قدسی «سلسلة الذهب» را از امام زمان علیه السلام نقل کرده است که صریحا دلالت بر متولد شدن مهدی شیعه دارد:
«أخبرنا شیخنا الإمام جمال الدین محمد بن محمد بن محمد بن الجمالی زاهد عصره أخبرنا الإمام سعید الدین محمد بن مسعود محدث فارس فی زمانه أخبرنا شیخنا ظهیر الدین إسماعیل بن المظفر بن محمد الشیرازی عالم وقته أخبرنا أبو طاهر عبد السلام بن أبی الربیع الحنفی محدث زمانه أخبرنا أبو بکر عبد الله بن محمد شابور القلانسی شیخ عصره أخبرنا أبو المبارک عبد العزیز بن محمد بن منصور الآدمی إمام أوانه أخبرنا سلیمان بن إبراهیم بن محمد بن سلیمان نادرة دهره حدثنا أبو صالح أحمد بن عبد الملک بن علی النیسابوری غریب وقته حدثنا أبو طاهر محمد بن محمد بن محش الزبادی فرید دهره حدثنا أبو حامد أحمد بن محمد بن هاشم البلاذری حافظ زمانه حدثنا محمد بن الحسن بن علی إمام عصره حدثنا أبی الحسن بن علی السید المحجوب حدثنا ابن علی بن موسی الرضا حدثنا أبی موسی بن جعفر الکاظم حدثنا أبی جعفر بن محمد الصادق حدثنا أبی محمد بن علی الباقر حدثنا أبی علی بن الحسین زین العابدین بن علی حدثنا أبی الحسین بن الحسین بن سید الشهداء حدثنا أبی علی بن أبی طالب سید الأولیاء أخبرنی سید الأنبیاء محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله وسلم قال أخبرنا جبریل سید الملائکة قال قال الله سید السادات إنی أنا الله لا إله إلا أنا من أقر لی بالتوحید دخل حصنی ومن دخل حصنی أمن من عذابی. کذا وقع هذا الحدیث بهذا السیاق من المسلسلات السعیدة العمدة فیه علی البلاذری والله أعلم.»(1)
وی در مقدمه ی کتابش به تواتر، صحت یا حسن بودن تمام روایاتش التزام داده است:
«احادیث موجود در این کتاب همه مسند، متواتر، صحیح و حسن هستند که بیانگر مناقب و فضائل شیر همیشه پیروز و درهم کوبنده لشکرها، مظهر عجایب، شیر بنی غالب، امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام است که آن را با احادیث مسلسل و پی در پی و روایات به هم پیوسته و با سند اعلا و صحیح و از قرآن و همراهی های او و معجزاتی که پیروان ولایت به آن اعتماد دارند جمع آوری کرده ام. به امید آن که خداوند متعال
ص: 103
ما را بر ولایت او ثابت قدم بدارد و به او نزدیک فرماید.»(1)
ابن الجزری کسی است که ابن حجر عسقلانی او را اینگونه معرفی می کند:
«حافظ، امام و عالم به قرائت قرآن، شمس الدین ابن الجزری شب بیست و پنجم رمضان سال 751 ه- در شهر دمشق به دنیا آمد و در همان شهر به دانش اندوزی پرداخت و برای آشنائی با حدیث و قرائت قرآن تلاش کرد و در همین رشته هم موفق شد و مدرسه ای به نام دار القرآن تاسیس کرد؛ به قضاوت از طرف عماد الدین ابن کثیر منصوب شد، ولی آن را به پایان نرساند؛ چندین بار به قاهره سفر کرد؛ وی چهره ای زیبا و جذاب و بیانی فصیح و بلیغ داشت ... نسبت به مردم حجاز بسیار نیکو کار بود؛ از وی دانش قرائات و حدیث را آموختند... در همه کشورها دانش قرائت به او ختم می شد و کتابی در دعا به اسم الحصن الحصین نوشت؛ مردم یمن از وی استفاده فراوان نمودند؛ در قاهره مسند احمد و شافعی را بر مردم می خواند ... وی در اوائل سال 833 وفات یافت، در حالی که در کشورش ملقب به امام اعظم شده بود.»(2)
محمد بن أحمد بن سعید الحنفی المکی متوفای 1150 ه- همین روایت را نقل کرده و گفته است:
«دهم: حدیث سلسله وار با انفراد هر یک از راویانش به صفتی بزرگ در زمانش و آن، در فضل جمله ی لا
ص: 104
اله الا الله است.»(1)
شاه ولی الله دهلوی حنفی متوفای 1176 ه- نیز این روایت را از ابن عقیله نقل کرده است:
«ابن عقیله با اجازه ی جمیع آنچه که روایت کردنش برایش جایز است، به طور شفاهی برایم حدیث نقل کرد و من آن را در احادیث مسلسلش یافتم. حدیثی مسلسل با انفراد هر یک از راویانش به صفتی بزرگ و مخصوص.»(2)
ص: 105
ص: 106
جالب است که تعدادی از علمای اهل سنت بر این اعتقاد بوده اند که مهدی شیعه، همان مهدی اهل سنت است که به ظهورش در آخر الزمان وعده داده شده است.
ابن کثیر دمشقی درباره ی او می نویسد:
«پس از این غزل، به مدح اهل بیت و ائمه دوازده گانه می پردازد و می گوید:
ای کسی که از من در باره محبت اهل بیت سؤال می کنی که آیا آشکارا به آن اقرار می کنم یا منکر میشوم؟
بدان ! هرگز انکار نمی کنم، محبت آنان با گوشت و خون من آمیخته شده است. محبت آنان هدایت و رشد است. مقصود از اهل بیت، حیدر است و حسنین و ... سپس حسن ثانی (العسکری) است که بعد از او محمد بن الحسن خواهد آمد که الآن غائب شده است.
... کسی گمان نکند که من رافضی شده و با آنان موافق هستم یا این که خارجی و فاسد هستم. مذهب من شافعی است؛ زیرا او در دیدگاهش تأیید شده است. من از شافعی در اصل و فرع پیروی می کنم؛ پس هر کسی خواهان هدایت است از من پیروی کند.»(1)
ص: 107
ابو الفرج بن جوزی حنبلی متوفای 597 ه- نیز این اشعار را از او نقل کرده است.(1)
شمس الدین ذهبی از او اینگونه یاد می کند:
«پیشوا، علامه، خطیب و استاد فنون مختلف بود ... متخصص مذهب شافعی شد ... در شهر میافارقین متصدی خطبه نماز جمعه و صدور فتوا شد.»(2)
امام المفسرین اهل سنت، آقای فخر رازی می گوید:
«سپس آن انسان یگانه، کامل ترین شخص موجود در آن زمان است و مقصود اصلی از این عالم عنصری نیز وجود آن شخص است. و شکی نیست که مقصود بالذات کامل است. و اما ناقص ، پس او مقصود بالعرض می شود (یعنی ذاتا کامل است، ولی به خاطر ارتباط با ناقص ها، او نیز ناقص به نظر می آید). پس ثابت شد که آن شخص، کامل است و نیز ثابت شد که آن شخص همان قطب این عالم عنصری است، و دیگران مانند تابعان او هستند.
و گروهی از شیعه ی امامیه، آن شخص را «امام معصوم و صاحب الزمان» می نامند و می گویند: «او غائب است.» و به تحقیق که در این دو وصفشان نیز راست گفته اند؛ زیرا آنگاه که از نقص هایی که در دیگران حاصل شده است خالی باشد، از آن نقص ها معصوم می شود. و او همچنین صاحب الزمان است به خاطر اینکه بیان کردیم که : آن شخص همان مقصود بالذات است در آن زمان، و دیگران همگی اتباعش هستند. و همچنین او از خلق غائب است؛ زیرا خلق نمی دانند که او برترین شخص و کامل ترین فرد این زمان است.
ص: 108
می گویم: شاید آن شخص نیز این مطلب را نمی داند که او برترین شخص زمان است؛ زیرا او اگر خودش را بشناسد، اما برایش ممکن نیست که از احوال دیگران آگاهی یابد، پس آن شخص غیر از خودش را نمیشناسد، و همچنین خودش را نیز نمی شناسد؛ پس آن مانند آن چیزی است که در اخبار الهی آمده است که خداوند متعال فرمودند: « دوستان من در زیر خیمه های من هستند و کسی غیر از من آن ها را نمیشناسد.»(1)
و در کتاب دیگری که منسوب به اوست، می گوید:
«امام حسن عسکری علیه السلام دارای 2 پسر و 2 دختر بود. پسرها: اولی، صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و دومی، موسی که در زمان حیات پدرش از دنیا رفت، و دخترها : فاطمه که در زمان حیات پدرش از دنیا رفت و ام موسی که او نیز وفات کرد.»(2)
بسیاری از علمای اهل سنت از او به بزرگی یاد کرده و در سنی بودن و جلالت مقام وی تشکیک نکرده اند؛ برای نمونه ابو محمد الیافعی متوفای 768 از او به عنوان امام کبیر، علامه، متکلم، مناظره کننده ، مفسر و... یاد می کند.(3)
ص: 109
از آنجایی که سخن ابن عربی در کتاب الفتوحات المکیه تحریف شده است؛ لذا اصل مطلب را از کتاب شیخ عبد الوهاب شعرانی حنفی متوفای 972 ه- نقل می کنیم:
«عبارت شیخ محیی الدین در باب 366 کتاب فتوحات مکیه این چنین است: «بدانید که لاجرم مهدی (علیه السلام) خروج خواهد کرد (خروجش حتمی است) ولیکن خروج نمی کند تا این که زمین پر از ظلم و جور گردد و او زمین را پر از عدل و داد کند، و اگر از دنیا تنها یک روز باقی بماند، خداوند آن روز را طولانی می گرداند تا آن خلیفه حکومت کند و او از عترت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از نسل فاطمه سلام الله علیها است. جدش حسین بن علی بن ابی طالب و پدرش حسن عسکری بن الامام علی النقی بن الامام محمد التقی بن الامام علی الرضا بن الامام موسی الکاظم بن الامام جعفر الصادق بن الامام محمد الباقر بن الامام زین العابدین علی ابن الإمام الحسین ابن الإمام علی بن أبی طالب ( علیهم السلام ) است. اسم او با اسم رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم یکی است. مسلمانان با او در بین رکن و مقام، بیعت می کنند ... .»(1)
ذهبی درباره ی او می نویسد:
«او عالم به آثار و سنن و در علوم مختلف متبحر بوده است و سخن من درباره ی او این است: رواست که وی از اولیای خدا باشد.»(2)
ص: 110
«ابا محمد الحسن العسکری علیه السلام را همین مقدار شرافت از جانب پروردگارش کفایت می کند که محمد المهدی علیه السلام را از دستاوردش قرار داد و از صلب او به دنیا آورد و از حزبش قرار داد. و برای ابو محمد، پسری جز او نبود.»(1)
وی در جای دیگر می نویسد:
«و اما عمرش: پس او در روزگار معتمد علی الله به دنیا آمد، ترسید و تا الآن مخفی شد، و چون غائب شده است، نمی توان عمرش را ذکر کرد و اگر خبرش قطع شود موجب غیبتش نمی شود و انقطاع خبرش حکم به مقدار عمرش می کند، نه به پایان یافتن زندگی اش و قدرت خدا وسیع و حکمت ها و الطافش به بندگانش، بزرگ و فراگیر است.»(2)
شمس الدین ذهبی در مورد او می گوید:
«علامه ی یگانه و شافعی مذهب بود. در سال 582 ه- متولد شد ؛ در مذهب و اصول آن استاد و کامل شد و در فنون مختلف مشارکت نمود، ولی در هذیان علم حروف وارد شد. زهد پیشه ساخت و از پادشاهان دوری گزید. وزارت دمشق را دو روز بر عهده گرفت و سپس آن را ترک کرد. او دارای جلالت و حشمت بود.»(3)
«فصلی در ذکر الحجة المهدی : او محمد بن حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی الرضا بن جعفر
ص: 111
بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب و کنیه اش ابو عبدالله و ابوالقاسم است و او خلف حجت، صاحب زمان، قائم منتظر و آخرین ائمه است. عبدالعزیز بن محمود بن بزاز به نقل از ابن عمر به ما گفت که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: در آخر زمان مردی از فرزندانم که اسم او مثل اسم من و کنیه او مثل کنیه من است خارج می شود و زمین را پر از عدل می کند، همانطور که از ظلم پر شده باشد، او همان مهدی است.»(1)
شمس الدین ذهبی در شرح حال سبط بن جوزی می نویسد:
«یوسف بن قزعلی بن عبد الله: امام، واعظ، مورخ ... و حنفی مذهب بود. نوه ی امام جمال الدین ابو الفرج ابن جوزی و امام، فقیه، واعظی یگانه، علامه در تاریخ و سیره ها، با حرمت، محبوب مردم، موعظی شیرین بیان، خوش سیما و مورد قبول همه بود.»(2)
«در دلالت بر زنده بودن مهدی علیه السلام از زمان غیبتش تا الآن و امتناعی در بقایش نیست، به دلیل بقای عیسی، خضر و الیاس علیهم السلام از اولیای خدای متعال و بقای دجال و ابلیس لعین از دشمنان خدای متعال و اینها کسانی هستند که بقای آن ها با کتاب و سنت ثابت شده است و همه در آن اتفاق نظر دارند، سپس جواز بقای مهدی علیه السلام را انکار می کنند و اینجا من بقای هر یک از آن ها را بیان می کنم، پس بعد از این، عاقل انکار جواز بقای مهدی علیه السلام را نمی شنود (به آن گوش نمی دهد) ... .»(3)
ص: 112
شمس الدین ذهبی در شرح حال او می نویسد:
«فخر گنجی ساکن دمشق. عنایت به حدیث داشت، و بسیار حدیث استماع نمود، و در این راه سفر نمود و تحصیل کرد... امام ابوشامه گفته است: ... او فقیه و محدث بود، ولی پرگوئی و میل به مذهب رافضه (=شیعیان) داشت.»(1)
صلاح الدین صفدی نیز از او به «امام و محدث» تعبیر کرده است.(2)
حاجی خلیفه حنفی، از علمای قرن یازده اهل سنت، ضمن انتساب کتاب کفایة الطالب به او، وی را شافعی مذهب معرفی کرده است.(3)
محمد بن علی شوکانی نیز او را شافعی دانسته است.(4)
خیر الدین زرکلی نیز به محدث و شافعی بودن او تصریح کرده است:
«محمد بن یوسف بن محمد، ابو عبد الله بن الفخر الکنجی: محدث، از شافعی مذهب ها و اهل " کنجه " بین اصفهان و خوزستان بود. به دمشق رفت و در آن جا به تشیع میل پیدا کرد و کتاب " کفایة الطالب فی مناقب امیرالمومنین علی بن ابی طالب " و کتاب "البیان فی اخبار صاحب الزمان " را تالیف کرد.»(5)
ص: 113
«قائم منتظَر، صاحب الزمان، امام دوازدهم، ابو القاسم محمد بن الحسن العسکری بن علی الهادی العلوی الحسینی المهدی.
ذکرش در بحث صاحب الزمان گذشت و به زودی در بحث منتظر نیز می آید، و اوست قیام کننده به حق، و ما القاب ایشان را بنا بر مقتضای ترتیبی که داشتیم ذکر کردیم، و ولادت ایشان در سال 255 یا 257 دو سال و هفت ماه قبل از رحلت پدرش در نیمه شعبان بود، و برای او قبل از ظهورش دو غیبت است که یکی از دیگری طولانی تر می باشد و در این باره روایت هایی نقل شده است.»(1)
شمس الدین ذهبی که معاصر او بوده است، درباره ی او می نویسد:
«و در این زمان ما امام، مورخ و علامه ابو الفضل عبد الرزاق بن احمد ابن الفوطی وجود دارد که مورخ زمانش است.»(2)
ذهبی در کتاب دیگرش از او به عنوان « المحدث البارع العالم المتفنن مؤرخ الدنیا» یاد می کند.(3)
صلاح الدین صفدی، یکی دیگر از معاصران ابن الفوطی، می نویسد:
«عبد الرزاق بن احمد بن محمد بن احمد بن الصابونی شیخ، امام، محدث، مورخ، علامه، اخباری، نساب، فیلسوف و ادیب کمال الدین شیبانی بغدادی ابن الفوطی صاحب کتاب ها بود. وی در سال 642 ه- به دنیا آمد
ص: 114
و در سال 723 ه- وفات یافت.»(1)
جلال الدین سیوطی نیز او را اینچنین معرفی می کند:
«ابن الفوطی العالم البارع المحدث الحافظ المفید مؤرخ الآفاق معجز أهل العراق کمال الدین أبو الفضائل عبد الرزاق بن أحمد بن محمد بن أبی المعالی الشیبانی.»(2)
«ابو محمد حسن، فرزندش حجت، قائم، منتظر دولت حق را جانشین کرد و محل ولادتش را پوشانید و به خاطر سختی زمان و شدت جستجوی پادشاه و پیگیری شیعه و حبس و دستگیری آن ها قضیه ی او را پوشانید و جعفر بن علی سرپرست برادرش شد و اموال او را گرفت و بر آن چیره شد و سعی در حبس کنیز های ابومحمد کرد؛ نزد پادشاه از یاران او بد گویی کرد و آن بدین علت بود که می خواست در جای برادرش بایستد و آن ها قبول نکردند؛ زیرا اهلیت آن را نداشت.»(3)
شمس الدین سخاوی که از علمای بزرگ اهل سنت است و شاگرد او می باشد، می گوید:
«علی بن محمد بن احمد بن عبد الله، نور الدین اسفاقسی غزی الاصل مکی مالکی، معروف به "ابن صباغ" در دهه ی اول ذی الحجه ی سال 784 هجری در مکه متولد شده و در آن رشد یافت. پس قرآن را حفظ کرد، همین طور رساله در فقه و الفیه ی ابن مالک را نیز حفظ کرده و آن ها را بر شریف عبد الرحمن فاسی، عبدالوهاب بن عفیف یافعی، جمال بن ظهیره، و خویشاوندش ابو السعود، و سعد نووی، و علی بن محمد بن
ص: 115
ابی بکر شیبی، و محمد بن سلیمان بن ابی بکر بکری عرضه کرده و این افراد به وی اجازه – در فقه و حدیث– دادند. وی همچنین فقه را از اولی آن ها (یعنی شریف عبد الرحمن فاسی) آموخت و نحو را از جلال عبد الواحد مرشدی، و سداسیات رازی را از علی الزین مراغی شنید ... او تالیفاتی دارد از جمله: "الفصول المهمة لمعرفة الأئمة" که دوازده نفرند ... ابن صباغ به من اجازه -در فقه و حدیث- داده است. او در ذی القعده ی سال 855 هجری درگذشت، و در معلاة دفن شد. خدا از او و ما بگذرد.»(1)
خیر الدین زرکلی نیز از او به عنوان فقیه مالکی مذهب یاد کرده است.(2)
«عرفای از گذشتگان اهل بیت علیهم السلام ، روایت کردند که امام حسین علیه السلام هنگامی که دانست خلافت و امامت در ذریه ایشان خواهد بود، خوشحال شد و جان خویش را در راه خداوند متعال برای کسب این منزلت تقدیم کرد؛ پس خداوند متعال منت نهاد و امامت را در فرزندان ایشان قرار داد تا اینکه به حضرت حجت منتظر مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف خاتمه یابد؛ پس امام حسن عسکری علیه السلام، فرزندی به نام حجت و منتظر از خود به جا گذاشت که امامت را به عهده گرفت.»(3)
ص: 116
خیر الدین زرکلی از او به عنوان شیخ الاسلام زمانش یاد کرده است.(1)
«عقیدۀ مؤلف دربارۀ مهدی علیه السلام
و مختار ما آن است که وجود مهدی در آخر زمان واجب است که بر آن حکم کنند بنا بر احادیث صحیحه که یاد کردیم و واجب است که حکم کنند که از اولاد فاطمه سلام الله علیها است و نام او محمد است،اکنون این صفات تمامی در محمد است.
اکنون این صفات تمامی در محمد بن الحسن جمع است. طایفه ای عظیم از مؤمنان بر آن رفته اند که او محمد بن الحسن است،آثار و حکایات و اخبار بسیار را روایت می کند تا به غایتی که به حد استفاضه و تواتر رسیده است و حکم کردن بدان که مهدی موعود محمد بن الحسن است با هیچ قاعده ای از قواعد اسلام منافات ندارد و در هیچ حکم از احکام شریعت قدحی و خلعی پیدا نمی کند، بلکه اولی و انسب آنست که او باشد؛ زیرا که عدد دوازده امام که در حدیث بدان اشارت واقع شده به وجود محمد بن الحسن تمام می شود و آن مهدی موعود که در حدیث بدان واقع شده که در آخر الزمان ظهور خواهد کرد و عالم را از عدل مالامال خواهد ساخت، اگر محمد بن الحسن باشد نسب او از همه شریف تر باشد و نظم دوازده امام به وجود مهدی موعود مکمل شده باشد و اثر امامت و خلافت هم در این مسلک کمال یافته باشد و عالم از عدل او تازه گردد و فایده آن حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم دوازده امام را همچون دوازده نقیب بنی اسرائیل خواهد بر آن تقدیر ظاهر شود.
پس به حسب احتیاط در آن امر موافقت با امامیه می کنیم و می گوییم مهدی موعود محمد بن الحسن است و او قائم و منتظر است و چون وعده او برسد ظهور خواهد کرد و عالم را از عدل و احسان مالامال خواهد ساخت و جور و طغیان را از جهان دور خواهد گردانید و حالا آثار لطف او به خاصان می رسد. اگر این حکم که ما کردیم با واقع مطابق باشد و مهدی موعود او خواهد بود و حالی در حیات است، پس ما راه صواب یافته ایم
ص: 117
و از فرستادن درود و صلات بر آن ذات مقدس ثواب می خواهیم و از آثار لطف او ان شاء اللّه بهره مند می شویم و اگر چنانچه کسی دیگر است از اولاد حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم و هنوز متولد نشده، صلات و درود بدو واصل خواهد شد و منفعت ثواب آن به ما خواهد رسید و عاید می شود؛ زیرا که او اگر چه هنوز ظاهر نشده، فامّا نور مقدس او بی شک موجود است؛ وجود او بعد از این البته به عالم ظهور،خواهد آمد، همچنانچه انبیا و صالحان قبل از ولادت حضرت پیغمبر بر او صلات می فرستاده و از آن اجر و ثواب می برده و بر این تقدیر تعیین کردن که او پسر حسن عسکری است هیچ قدحی نمی کند در تعیین او؛ زیرا او بی شک بر این فرض از اولاد ائمه خواهد بود و صحیح است نسبت با حسن عسکری حکم ولد را دارد همچنانچه نسبت با سایر ائمه؛ زیرا که هر یک از علویان را می توان گفت که امام زاده اند.
به هر تقدیر احتیاط آن است که اختیار کنیم و اعتقاد نماییم که مهدی موعود در آخر زمان حضرت امام معصوم ابو القاسم محمد المهدی ابن الامام ابی محمد الحسن العسکری است صلوات اللّه علیه.»(1)
او از دشمنان سرسخت صفویه بوده و کتابی نیز در رد کتاب «نهج الحق» مرحوم علامه حلّی نگاشته است.
حافظ سخاوی که معاصرش بوده، از او به عنوان شافعی مذهب یاد کرده است.(2)
«شرح حال این ائمه 12 گانه رضی الله عنهم را با ترتیب شعری که گذشت مرتب کردم و آن زیباست بدین علت که شرح حال پسران بعد از پدران می آید و بدین صورت سرودم و گفتم:
بر تو باد به ائمه ی 12 گانه از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بهترین انسان *** محمد تقی که قلبش با تقوا آباد شده است و گوهرش منتشر شده *** و عسکری حسن پاکیزه؛ محمد مهدی به زودی ظهور می کند .»(3)
ص: 118
نجم الدین الغزی متوفای 1061 ه- از او به عنوان امام و علامه ی حنفی مذهب یاد کرده است.(1)
خیر الدین زرکلی نیز ضمن تصریح بر حنفی مذهب بودن او، از او به عنوان مورخ و عالم به تراجم و فقه یاد می کند.(2)
«از رملی سوال شد: آیا حضرت مهدی علیه السلام وجود دارد یا خیر؟
چنین پاسخ داد: در سابق یک شخصی بر من کتابی با موضوع اصول دین را قرائت کرد، که الان اسم آن کتاب یادم نیست، و در آن کتاب نوشته شده بود که مهدی در فلان شهر می باشد و غیبت طولانی ایشان در وجودشان تاثیری نخواهد گذاشت.»(3)
این فتاوا را پسرش شمس الدین متوفای 1004 ه- جمع آوری کرده است.
محمد بن یوسف صالحی شامی متوفای 942 که از شاگردان رملی است، درباره ی استادش تعبیر امام و
ص: 119
علامه ی شافعی مذهب را دارد. (1)
نجم الدین الغزی متوفای 1061 ه- نیز رملی پدر را با عناوینی چون شیخ، علامه و فقیه مصر یاد می کند.(2)
عبد الوهاب شعرانی، یکی از بزرگان اهل سنت در قرن دهم هجری تصریح می کند که ما منتظر حضرت مهدی علیه السلام هستیم که او فرزند امام عسکری علیه السلام است و در سال 255 به دنیا آمده و تا امروز 706 سال دارد:
«بحث شصت وپنجم: در بیان این مطلب که علامت های قیامت که حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم خبر داده حق است و باید همه آن ها قبل از قیامت اتفاق بیفتد. علامت هایی مانند خروج مهدی (علیه السلام)، پس از آن خروج دجال، سپس خروج عیسی علیه السلام و خروج جنبنده، بیرون آمدن خورشید از غرب و طلوع خورشید از غرب، بالا رفتن قرآن، باز شدن سد یأجوج و مأجوج. حتی اگر از عمر دنیا به اندازه یک روز باقی مانده باشد، تمام این علامات اتفاق می افتد.
... سقوط دین و غریب شدن آن از سال سی ام قرن یازدهم شروع شده است. از این زمان باید منتظر خروج مهدی علیه السلام بود. و او از اولاد امام حسن عسکری علیه السلام است که در شب نیمه شعبان سال 255 هجری به دنیا آمده است و تا زمانی که با حضرت عیسی بن مریم علیه السلام دیدار کند باقی خواهد ماند. پس عمر آن حضرت تا این سال - 958 ه- - هفتصد و شش (706) سال شده است.»(3)
ص: 120
عبد الرحمن بن محمد بن حسین بن عمر باعلوی الحضرمی، از فقهای شافعی، می نویسد:
«سیوطی از استادش عراقی نقل کرده است که مهدی علیه السلام در سال 255 ه- متولد شد و گفته است: شیخ علی خوّاص نیز با او موافقت کرده است. پس عمرش در زمان ما که سال 958 ه- است ، 703 سال می باشد و احمد رملی ذکر کرده که مهدی علیه السلام موجود است و همچنین شعرانی از خط حبیب علوی پسر احمد الحداد این مطلب را ذکر کرده است؛ بنابر این عمرش در سال 1301 ه- برابر با 1046 سال می شود.»(1)
سید محمود آلوسی سلفی درباره ی استادش شعرانی می گوید :
«مولای ما شعرانی، از بزرگان اهل سنت و بلکه از مشایخ اهل خدای متعال است.»(2)
«در بیان ابوالقاسم محمد حجت؛ فرزند صالح: و عمرش زمان فوت پدرش پنج سال بود؛ خدا به او حکمت داد همانطوری که به یحیی علیه السلام در کودکی حکمت داد؛ قدش متوسط، زیباروی، زیبا موی، بینی اش منحنی و پیشانی اش درخشان بود و علما اتفاق دارند بر این که مهدی در آخرالزمان قیام می کند و روایات، ظهورش را تقویت می کند و احادیث بر تابیدن نورش پشت همدیگر هستند و به زودی پرده از تاریکی روز ها و شب ها را با آشکار کردن چهره بر می دارد و با دیدنش تاریکی ها از بین می رود، همچون تابیدن صبح از شب تاریک و عدلش را در جهان می گستراند و در مسیرش روشن تر از ماه شب چهارده می باشد.»(3)
ص: 121
وی در دربار چهار تن از سلاطین عثمانی خدمت کرده و در تمام جنگ های آنان علیه ایران، عراق و ... شرکت داشته است:
«معاصر قرمانی، چهارمین از پادشاهان عثمانی است و زمان حکومت داری آن ها با جنگ های پی در پی متمایز است و شرق و غرب در مقابل پادشاهی او خاضع بود، چه برسد به حرکت های سرکشی و انقلاب های داخلی که با آن مواجه می شد؛ پس در شرق چشمان سلطنت به طرف فارس بود و با دولت صفوی درگیری های تلخی را شاهد بود ... .»(1)
محمد امین محبی متوفای 1111 ه- می نویسد:
«احمد بن سنان معروف به قرمانی دمشقی صاحب تاریخ مشهور و یکی از نویسندگان مشهور بود و نویسنده ی خلاق و دارای تألیف زیبا بود و در بسیاری از امور و در جمع تاریخ مشهورش نجابت و انصاف داشت و در آن بسیاری از همراهان و امیران متاخر را متعرض شده است و آن را اخبار دولت ها و باقی مانده ی اولین ها نامیده است و ولادتش در سال 939 ه- و وفاتش در روز پنج شنبه 19 شوال سال 1019 ه- بود و در مقبره ی فرادیس دفن شد. خدا او را بیامرزد.»(2)
ص: 122
اسماعیل پاشا البغدادی متوفای 1339 ه- می گوید:
«قرمانی نائب تولیت بر وقف الحرمین در شام بود، در سال 939 ه- به دنیا آمد و در سال 1019 ه- وفات یافت.»(1)
خیر الدین زرکلی درباره ی او می نویسد:
«احمد بن یوسف القرمانی الدمشقی، در تاریخ نوآوری داشت، خوش صحبت بود و معاشرت با او لذت داشت. در دمشق متولد و بزرگ شد و مسئول نظارت بر وقف الحرمین بود. کتاب تاریخ او معروف به تاریخ قرمانی است که اسم کتابش أخبار الدول و آثار الأول می باشد.»(2)
ص: 123
ص: 124
بر خلاف کتب شیعه که مملو از روایات مربوط به غیبت امام زمان علیه السلام است، متأسفانه در کتب اهل سنت این مبحث چندان مطرح نشده، اما خالی از اشارات نیز نیست.
1. (( الم (1) ذَٰلِک الْکتَابُ لَا رَیبَ ۛ فِیهِ ۛ هُدًی لِّلْمُتَّقِینَ (2) الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ وَیقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینفِقُونَ (3).))
«الف، لام، میم (1) آن کتاب [بلند مرتبه] هیچ تردیدی در آن نیست، راهنمای پرهیزگاران است (2) آنان که به غیب ایمان می آورند و نماز را برپا می دارند و از آنچه روزیشان کرده ایم، انفاق می کنند (3).»(1)
2. (( وَیقُولُونَ لَوْلَا أُنزِلَ عَلَیهِ آیةٌ مِّن رَّبِّهِ ۖ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَیبُ لِلَّ-هِ فَانتَظِرُوا إِنِّی مَعَکم مِّنَ الْمُنتَظِرِینَ .))
«و می گویند: چرا نشانه ای (رسالتی) از جانب پروردگارش بر او نازل نشده؟ بگو: غیب فقط برای خداست، پس انتظار بکشید (که) همواره من (هم) با شما از منتظرانم.»(2)
محمد ناصر الدین ألبانی وهابی می گوید:
«و خلاصه مطلب این است: عقیده به خروج مهدی (علیه السلام) عقیده ای متواتر و ثابت به نقل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم بوده و ایمان به آن واجب است؛ زیرا از اموری غیبی است و ایمان به آن از صفات متقین است همچنان
ص: 125
که خداوند متعال می فرماید: ... و انکار مهدی (علیه السلام) بیان نمی شود مگر از افراد جاهل یا معاند. از خدای تعالی می خواهم که ما را بمیراند بر ایمان به آن، و به هر چه در کتاب و سنت به صحت پیوسته است.»(1)
((أَلَمْ یأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکرِ اللَّ-هِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا یکونُوا کالَّذِینَ أُوتُوا الْکتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَیهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ ۖ وَکثِیرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ.))
«آیا برای کسانی که ایمان آورده اند هنگام آن نرسیده که دل هایشان به یاد خدا و آنچه از حق نازل شده خاشع گردد و مانند کسانی نباشند که از پیش به آنها کتاب داده شد و زمان بر آنان به درازا کشید، پس دل هایشان سخت گردید. در حالی که بسیاری از آنان فاسقانند.»(2)
جمله ی (( فَطَالَ عَلَیهِمُ الْأَمَدُ )) ؛ یعنی «زمان بر آنان به درازا کشید» تلویحا به غیبت کبری در میان اهل کتاب و تکرار آن در امت اسلام اشاره دارد که در روایات شیعه به این مطلب تصریح شده است.
در رابطه با روایات باید دقت کرد که در هیچ روایت معتبری نیامده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرموده باشند حضرت امام مهدی علیه السلام در آخر الزمان متولد می شوند، بلکه در همه ی روایاتی که بشارت به آمدن حضرت در آخر الزمان داده شده است، لفظ ظهور یا خروج به کار برده شده است، در حالی که همین لفظ را برای دجال به کار برده اند و دجال کسی است که طبق روایات صحیح اهل سنت، در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم زنده بوده و تاکنون زنده و موجود است و در آخر الزمان ظهور و خروج می کند (نه اینکه به دنیا بیاید) !
مسلم در صحیحش از نواس بن سمعان نقل می کند که گفت:
ص: 126
« روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به هنگام صبح، از دجّال صحبت کرد؛ بعضی امور مربوط به او را چنان ذکر کرد که از آن ها حقیر و ذلیل بودن او معلوم می شود (مثلاً این که او یک چشم است)، و نیز در مورد او چیزهایی فرمود که از آن معلوم می شد که فتنه ی او خیلی سخت و بزرگ است (به عنوان نمونه بهشت و دوزخی و خوارق عادت دیگری با خود همراه دارد)، از توضیح آن جناب صلی الله علیه و آله وسلم [بر ما چنان خوفی عارض گشت که] گمان کردیم که دجّال در انبوهی از درخت های خرماست (یعنی: در نزدیکی ما قرار دارد)، وقتی که دیر وقت (بیگاه) به خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم حاضر شدیم، ایشان از تأثرات قلبی ما آگاهی یافت و پرسید: حال شما چیست؟ ما عرض کردیم: صبح تذکره ی دجّال را به میان آوردید و بعضی امور مربوط به او را چنان ذکر کردید که از آن معامله ی او حقیر و آسان معلوم می شد و برخی دیگر را چنان ذکر فرمودید که او دارای نیروی زیادی است و فتنه اش بسیار بزرگ است. ما چنان احساس کردیم که او در نزدیکی ما در انبوهی از درخت های خرما قرار گرفته است.
پس حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: فتنه هایی که من نسبت به شما احساس خطر می کنم، به نسبت فتنه ی دجّال بسیار خطرناک تر هستند (یعنی: فتنه ی دجّال به آن میزان بزرگ نیست که شما تصور کرده اید)، اگر او در زمان حیاتِ من بیرون آید، من شخصاً با او به مبارزه خواهم پرداخت (شما نیازی به مقابله کردن ندارید) و اگر او پس از من آمد، هر کسی موافق همت خود برای سرکوب کردن او بکوشد؛ خداوند متعال در نبودن من حامی و یاور هر مسلمان است ... .»(1)
در ادامه، چند روایت از کتاب های اهل سنت که اشاره به غیبت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دارند را ذکر می کنیم:
«کمیل بن زیاد می گوید: امام علی علیه السلام دست مرا گرفت، و به سوی قبرستان کوفه برد، آنگاه آه پردردی کشید و فرمود: ای کمیل بن زیاد! این قلب ها بسان ظرفهایی هستند، که بهترین آنها، فراگیرترین آنهاست،
ص: 127
پس آنچه را می گویم نگاه دار. مردم سه دسته اند ... خداوندا آری، زمین هیچگاه از حجت قائم خداوندی خالی نمی ماند. خواه آشکار و مشهور باشد یا ترسان و پنهان از دیده ها، تا حجتها و نشانه های روشن دین خدا از میان نرود. اینان آیا چند تن هستند، یا در کجایند؟ به خدا سوگند، که شمارشان بس اندک است، ولی قدر و منزلتشان بسیار است. خداوند به اینان حجتها و نشانه های روشن خود را حفظ کند، تا آن را به همانندان خود به ودیعت سپارند و این بذر در دلهای ایشان بکارند. علم و حقیقت و بصیرت به آنان روی آور شده و روح یقین را یافته اند و آنچه ناز پروردگان، دشوار پنداشته اند، بر خود آسان ساخته اند. و بر آنچه نادانان از آن می ترسند انس گرفته اند. به تن همدم دنیایند، ولی جانشان به جهان بالا پیوسته است. جانشینان خداوند در روی زمین هستند و داعیان دین اویند. آه ، آه . چه آرزومند دیدارشان هستم.»(1)
در این حدیث که اعتبارش را قبلا به طور مفصل اثبات کردیم، امیرالمومنین علیه السلام تصریح می کنند که حجت الهی امکان دارد در پشت پرده ی غیبت باشد.
احمد بن حنبل با سند صحیح (طبق نظر محقق کتابش، وصی اللله بن محمد عباس) از حضرت علی علیه السلام روایت کرده است که فرمود:
«مردم پیوسته (ازنظر عقاید مذهبی) رو به نقصان می روند تا اینکه کسی الله ، الله نمی گوید؛ پس آنگاه که چنین شد، رهبر دین [همچون زنبور ملکه] دمش را بر زمین می زند و در جایگاه خود مستقر می شود و خداوند گروهی را به سوی او بر می انگیزد و در اطراف زمین جمع می کند، همانطور که پاره ابرهای متفرق پاییزی کنار
ص: 128
هم جمع می شوند. به خدا قسم، من اسم امیرشان و محل فرود مرکب هایشان را می شناسم.»(1)
همین روایت را ابن ابی شیبه با سندی دیگر، از حضرت علی علیه السلام نقل کرده است..(2)
ابن ابی الحدید معتزلی شافعی در شرح یکی از حکمت های نهج البلاغه، عبارت « ضَرَب بِذَنبِه » که در این روایت نیز آمده است را دالّ بر غیبت دانسته و می نویسد:
«و معنای « ضَرَب بِذَنبِه » به حال استقرار و آرامش در آمدن بعد از اضطراب است؛ چه « یعسوب » ملکه زنبور عسل و رهبر آن است و بیشتر اوقاتش در حال پرواز با دو بال خود می باشد و هنگامی که دم خود را بر زمین می زند، دیگر از پرواز و حرکت باز ایستاده، به آرامش می گراید.
پس اگر بگویی: این نظریه همانند عقیده امامیه است در اینکه مهدی علیه السلام به حال ترس و پنهانی در گوشه و کنار زمین به سر برد، آنگاه در آخر الزمان ظهور کند و در مرکز حکومت خود ثابت و مستقر گردد، من میگویم: طبق مذهب ما ( اهل تسنن ) بعید نیست که امام مهدی (علیه السلام)، همان کسی که در آخر الزمان ظهور میکند، نخست از روی مصلحتی که خدا از آن آگاه است در حال اضطراب و پراکندگی حکومت نماید، و از آن پس حکومتش مستقر، و پراکندگی اش سامان یابد.»(3)
احمد بن حنبل با سندش از سبیع روایت می کند که گفت:
ص: 129
«مرا از کنار آبی به کوفه فرستادند تا چهارپا بخرم و به کناسه آمدیم که در آن مردی بود که گروهی دور او بودند و رفیق من برای چهارپایان رفت و من نزد آن مرد رفتم و او حذیفه بود. پس ، از او شنیدم که گفت:
یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم از ایشان، از خوبی می پرسیدند و من از بدی؛ پس گفتم: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، آیا بعد از خوبی، بدی است، همانطوری که قبل از آن بود؟ فرمود: بله. گفتم: راه حفظ از آن چیست؟ فرمود: شمشیر -به گمانم ابو التیاح می گفت شمشیر-. به گمانم [از حذیفه چنین نقل کرد و] گفت: گفتم که سپس چه چیزی است؟ فرمود: سپس آرامشی بر دخن است. گفتم سپس چیست ؟ فرمود: دعوت گران به گمراهی.
فرمود: اگر در آن روز خلیفه ی خدا را در زمین دیدی همراه او باش، اگرچه بدنت از توان افتد و مالت گرفته شود و اگر او را ندیدی فرار کن، و لو در حالی که تنه ی درخت را گاز گرفته ای بمیری.
گفتم سپس چیست؟ فرمود: سپس دجال خروج می کند. گفتم : با چه چیزی می آید ؟ فرمود : با رود یا فرمود با آب و آتش ؛ پس هرکس داخل رودش شود اجرش از بین می رود و گناهش قطعی می شود و هرکس داخل آتش او شود اجرش قطعی و گناهش می ریزد. گفتم: سپس چیست؟ فرمود: اگر اسبی بچه ای به دنیا آورد، بر کره اش سوار نمی شود تا اینکه قیامت بر پا شود.»(1)
سند این روایت را محقق کتاب مسند احمد، حمزه احمد الزین، تصحیح کرده است.(2)
نکته اینکه، در این روایت به احتمال غیبت خلیفه ی خدا قبل از خروج دجال اشاره شده که دقیقا منطبق با اعتقاد شیعه است.
ص: 130
قبلا آوردیم که ابن الفوطی حنبلی، متوفای 723 ه- از علمای بزرگ اهل سنت، درباره ی امام زمان علیه السلام گفته است:
«ولادتش در نیمه شعبان بود، و برای او قبل از ظهورش دو غیبت است که یکی از دیگری طولانی تر می باشد و در این باره روایت هایی نقل شده است.»(1)
جمال الدین مقدسی شافعی متوفای 685 ه- دو روایت درباره ی غیبت امام مهدی علیه السلام از امام باقر علیه السلام و امام حسین علیه السلام نقل کرده است:
«از ابو جعفر محمد بن علی علیه السلام روایت است که می فرماید : برای صاحب این امر؛ یعنی مهدی علیه السلام در بعضی از این گردنه ها غیبتی است و با دستش به سوی ذی طوی اشاره کرد تا هنگامی که قبل از خروجش برسد. دوستی که همراه او است می رود تا بعضی از یارانش را زیارت کند و می گوید: اینجا چند نفر هستید؟ می گویند: حدود 40 نفر. می گوید: شما اگر صاحبتان را ببینید حالتان چگونه است؟ می گویند: به خدا قسم، اگر با کوه ها دشمنی کند با او در مقابل آن ها می ایستیم. سپس در سال بعد می آید و می گوید: از رئیسان یا بهترینتان ده نفر را انتخاب کنید و انتخاب می کنند و با آن ها می رود تا با صاحبشان دیدار کند و به آن ها شب بعد را وعده می دهد.
و از ابو عبدالله حسین بن علی علیه السلام روایت است که فرمود: برای صاحب این امر؛ یعنی مهدی علیه السلام دو غیبت است که یکی طولانی تر است تا این که بعضی می گویند مرده است و بعضی می گویند کشته شده است و بعضی می گویند رفته است و کسی از دوستان و غیر دوستان از محلش خبر ندارد جز همراهی که کارش را انجام می دهد.»(2)
ص: 131
علامه متقی هندی متوفای 975 ه- نیز همین دو روایت را نقل کرده است.(1)
علامه محمد بن رسول البرزنجی متوفای 1013 ه- می نویسد:
«از ابو عبد الله حسین بن علی علیه السلام روایتی وارد شده است که می فرماید: برای صاحب این امر دو غیبت است که یکی طولانی تر است تا این که بعضی می گویند: مرده است و بعضی می گویند: کشته شده است و بعضی می گویند: رفته است و کسی از دوستان و غیر دوستان از محلش خبر ندارد جز همراهی که کارش را انجام می دهد و این دو غیبت است و خدا به آنچه گذشت داناتر است.
او در کوه های طائف مخفی می شود و سپس عده ای از مردم نزد او می روند و با آن ها ظهور می کند و اهل مکه را شکست می دهد؛ سپس در کوه های مکه مخفی می شود و کسی نسبت به او اطلاع نمی یابد و این خبر را روایتی از ابو جعفر محمد بن علی باقر (علیه السلام) تایید می کند که می فرماید: برای صاحب این امر در بعضی از این گردنه ها غیبتی است و با دستش به منطقه ی ذی طوی اشاره کرد و سخن ابو عبدالله حسین علیه السلام که گذشت: "بعضی می گویند مرده است تا آخر" با آن موافقت می کند؛ زیرا مخفی شدن بعد از ظهور باعث می شود گمان مرگ در او برود و اما آنچه امامیه شیعه گفته اند که: "او محمد بن حسن عسکری است و غایب شده است؛ سپس برای بعضی از شیعیان خاصش ظهور می کند، سپس دوباره غایب می شود و شیعیان خاصش او را می بینند" را این قضیه رد می کند که ظهور برای بعضی از خواص، ظهور نامیده نمی شود و سخنش در روایت حسین علیه السلام که کسی مکانش را چه از دوست و غیر دوست نمی داند، منافی با این سخنشان دارد که شیعیان خاصش او را می شناسند و او در منطقه ذی طوی است؛ زیرا آن ها می گویند در سرداب در سامرا غایب شده است و خدا داناتر است.»(2)
ص: 132
عبد الوهاب عبد اللطیف، استاد دانشکده اصول الدین دانشگاه الازهر مصر، در تعلیقش بر کتاب الصواعق المحرقه ابن حجر هیثمی، می نویسد:
«پنهان شدن عسکری (امام مهدی علیه السلام) و ظهورش برای خواص شیعه اش تناقض دارد با آنچه که از ابی عبد الله حسین (علیه السلام) روایت شده است که فقط دوستانش او را می شناسند و آنچه که از باقر (علیه السلام) روایت می شود از ظهورش و پنهان شدنش و آن چیزی است که علمای اهل سنت در مورد مهدی علیه السلام ذکر کرده اند که او غیبتی طولانی دارد و دیگری کوتاه است و در کوه های طائف پنهان می شود، سپس ظاهر می شود و در کوه های مکه پنهان می شود و ظهور عسکری (علیه السلام) برای خواص شیعیانش ظهور نامیده نمی شود _ولی ای که در سرداب در ذی طوی است همانطور که می گویند_ و برای ظهورش نشانه هایی است که سیوطی و برزنجی در کتاب الإشاعة ذکر کرده اند.»(1)
در روایات شیعه تصریح شده که برترین اعمال، انتظار فرج است و مراد از آن را نیز به طور خاص انتظار ظهور حضرت مهدی علیه السلام بیان کرده اند، اما در کتب اهل سنت این روایت بدون شرح و فصل بیان شده است. از طرفی در کتب اهل سنت روایت صحیحی نقل شده که منتظران واقعی در روزگار صبر، اجر 50 صحابی را دارند که کاملا منطبق بر باور و اعتقاد شیعه به مهدویت است.
ص: 133
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: «افضل عبادات، انتظار فرج است.»
این حدیث در کتب اهل سنت از 6 نفر از صحابه و در مجموع با 9 سند نقل شده است.
1. عبد الله بن مسعود
ابو عیسی ترمذی این روایت را با دو سند نقل کرده و دومی را صحیح تر می داند:
«حدثنا بشر بن معاذ العقدی البصری حدثنا حماد بن واقد عن إسرائیل عن أبی إسحاق عن أبی الأحوص عن عبد الله قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم سلوا الله من فضله فإن الله عز وجل یحب أن یسأل وأفضل العبادة انتظار الفرج قال أبو عیسی هکذا روی حماد بن واقد هذا الحدیث وقد خولف فی روایته وحماد بن واقد هذا هو الصفار لیس بالحافظ وهو عندنا شیخ بصری وروی أبو نعیم هذا الحدیث عن إسرائیل عن حکیم بن جبیر عن رجل عن النبی صلی الله علیه و آله وسلم مرسل وحدیث أبی نعیم أشبه أن یکون أصح.»(1)
و اسماعیل بن محمد العجلونی الجراحی متوفای 1162 ه- تصریح کرده است که حافظ ابن حجر عسقلانی این روایت را حسن دانسته است.(2)
زرقانی مالکی نیز در مختصر کتاب المقاصد الحسنة، آن را حسن دانسته است.(3)
2. حضرت علی علیه السلام
سند اول:
«أخبرتنا فخر النساء شهدة بنت أحمد بن الفرج بن عمر الإبری ، المعروفة بالکاتبة ، رحمها الله ، قراءة علیها ، قیل لها : أخبرکم النقیب الکامل أبو الفوارس طراد بن محمد بن علی بن الحسن الزینبی، إجازة ، أنبأ أبو
ص: 134
الحسین علی بن محمد بن عبد الله بن بشران ، قال : أنبأ أبو علی الحسین بن صفوان البرذعی ، قال : ثنا أبو بکر عبد الله بن محمد بن عبید بن أبی الدنیا ، قال : حدثنا أبو سعید عبد الله بن شبیب بن خالد المدینی ، قال : ثنا إسحاق بن محمد الفروی ، قال : حدثنی سعید بن مسلم بن بانک ، عن أبیه ، أنه سمع علی بن الحسین ، یقول عن أبیه ، عن علی بن أبی طالب ، رضی الله عنه ، قال : قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم : « انتظار الفرج من الله عبادة ، ومن رضی بالقلیل من الرزق رضی الله منه بالقلیل من العمل.» »(1)
سند دوم:
«أنبأنا أبو القاسم النسیب وأبو الوحش المقریء عن رشأ بن نظیف أنا عبد الوهاب المیدانی أنا أبو محمد عبد الله بن محمد بن عبد الغفار بن أحمد بن أحمد بن إسحاق ابن ذکوان حدثنی أبو علی محمود بن هود بن عمرو البیروتی أنا عمر بن أحمد بن سعید بن أحمد نا حامد بن یحیی البلخی قال کنت بمکة فبت مغموما فرأیت فی المنام محمد بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب فقلت سمعت أباک یخبر عن جدک قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم انتظار الفرج من الله عبادة.»(2)
3. عبد الله بن عباس
سند اول:
«حدثنا الحسین بن سلیمان بن حمزة بن سلم ، ثنا عبد الله بن محمد بن عطیة السعدی ، ثنا محمد بن عمر الرومی ، ثنا قیس بن الربیع ، عن حکیم بن جبیر ، عن سعید بن جبیر ، عن ابن عباس قال : قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم : « أفضل العبادة انتظار الفرج.» »(3)
سند دوم:
«أخبرنا منصور بن علی الأنماطی ثنا الحسن بن رشیق أبنا الحسین بن علی العلوی أبنا أبو موسی عیسی بن مهران ثنا حسن بن حسین ثنا سفیان بن إبراهیم عن حنظلة المکی عن مجاهد عن بن عباس قال قال
ص: 135
رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم انتظار الفرج بالصبر عباده.»(1)
4. انس بن مالک
«حدثنا محمد بن علی الأهوازی : نا أبو أیوب سلیمان بن شرحبیل ، عن بقیة بن الولید ، عن مالک بن أنس ، عن الزهری ، عن أنس ، قال : قال رسول الله: إن أفضل العبادة انتظار الفرج من الله.»(2)
5. عبد الله بن عمر
«عمرو بن حمید ... عن اللیث بن سعد عن نافع عن بن عمر عن النبی صلی الله علیه و آله وسلم قال انتظار الفرج بالصبر عبادة.»(3)
«حدثنا یحیی بن الحسین ببغداد قال حدثنا محمد بن عبدالعزیز بن المبارک قال حدثنا عمرو بن حمید یعنی قاضی الدینور قال حدثنا اللیث بن سعد عن نافع عن ابن عمر قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم إنتظار الفرج بالصبر عبادة.»(4)
6. جابر بن عبد الله
«عن جابر رضی الله عنه قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم الحیاء زینة و التقی کرم وخیر المراکب الصبر و انتظار الفرج من الله تعالی عبادة.»(5)
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:
«همانا از پشت سر شما روزگار صبر است؛ هرکس از مردم آن زمان بر ایمان و عقیده ی صحیح استوار باشد (و صبر پیشه کند)، پاداش 50 نفر از شما را دارد.
ص: 136
صحابه گفتند: ای پیامبر خدا، اجر 50 نفر از آن مردم ؟
حضرت صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: نه، بلکه اجر 50 نفر از شما صحابه را دارد .»
البانی بعد از نقل این روایت، می گوید:
«این روایت را طبرانی در المعجم الکبیر نقل کرده و سندش صحیح و همه ی رجالش ثقه و رجال صحیح مسلم هستند و همین روایت را ابو داود، ترمذی، ابن ماجه و ابن حبان نیز نقل کرده اند.»(1)
ابن حبان این حدیث را در رابطه با آخر الزمان دانسته و نوشته است:
«در پشت سر شما روز هایی است که صبر در آن ها مانند گرفتن آتش است برای عاملین؛ در آن روز ها مانند ثواب 50 نفر است که مانند عمل او انجام می دهند. گویند و دیگری برای من اضافه کرده است: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، اجر 50 نفر از آن ها ؟ فرمود 50 نفر از شما.»(2)
جلال الدین سیوطی هم آن را مرتبط با ایام شدت فتنه در زمان امام مهدی علیه السلام دانسته و نوشته است:
«ابن ابی شیبه در المصنف در باب مهدی علیه السلام می گوید: ابو اسامه از عوف از محمد بن سیرین روایت میکند که می گوید: در این امت خلیفه ای است که ابوبکر و عمر بر او برتری ندارند. این سند صحیح است و این لفظ کمتر از لفظ اول است. نظر درست نزد من این است که آن دو لفظ به تاویل روند بر آنچه حدیث "بل اجر خمسین منکم" تاویل شده است به خاطر شدت فتنه های زمان مهدی (علیه السلام) و توطئه ی تمام روم علیه او و این که دجّال او را محاصره می کند.»(3)
ص: 137
شعرانی، یکی از علمای اهل سنت، در کتاب الطبقات الکبری که آن را به «لواقح الانوار فی طبقات الاخیار» نام گذاری کرده، و در آن سخن و سیره اولیاء و علماء و سرگذشت آنان را تا قرن دهم بازگو نموده است. از جمله به حکایت عجیبی از حسن عراقی نیز اشاره کرده و داستان تشرف او را به محضر حضرت امام مهدی علیه السلام ، اینگونه آورده است:
«شیخ عارف به خدا، حسن عراقی که دفن شده در کوم، بیرون باب شعریه نزدیک برکه رطلی و جامع بشیری. من با آقایم ابی العباس حریثی به نزد او رفتیم. حسن عراقی گفت: از این که تو از کودکی با من رفیق بودی می خواهم حکایت خودم را برایت بگویم. گفتم: بگو. گفت: من جوانی از اهل دمشق و صنعت گر بودم. روزهای جمعه همراه رفقایم مشغول کار لهو و لعب و نوشیدن شراب بودیم. روزی پیام آگاهی و الهام گونه ای از جانب خدا سراغم آمد که آیا تو را برای این کارها خلق کرده ام؟
بعد از آن، از رفقا و کارهایی که می کردیم صرف نظر کردم و از آنها جدا شدم. رفقایم مرا دنبال کردند، اما نتوانستند مرا بیابند. آمدم در مسجد جامع بنی امیه دیدم شخصی روی منبر در باره مهدی علیه السلام سخن می گوید. بعد از شنیدن سخنان او در دلم اشتیاق دیدار مهدی علیه السلام نمایان شد. هر سجده ای که انجام می دادم، از خداوند درخواست می کردم که مرا به دیدار آن حضرت مشرف کند.
شبی بعد از نماز مغرب، نماز مستحب انجام می دادم که شخصی پشت سر من نشست و بازویم را گرفت و به من فرمود: فرزندم، خداوند دعای تو را مستجاب کرد. تو را چه شده است؟ من مهدی هستم. گفتم: آیا به خانه ام می روی؟ فرمود: بلی. همراه من به خانه رفت و فرمود: جای خلوت برایم آماده کن. من جای خلوتی آماده کردم. آن حضرت هفت شبانه روز ماند و مرا ذکر خدا یاد داد و فرمود: به تو تقوایم را یاد می دهم تا اگر خدا بخواهد بر آن مداومت کنی: یک روز روزه بگیر و یک روز افطار کن و هر شب پانصد رکعت نماز بگذار. گفتم: بلی. من هر شب پشت سر او پانصد رکعت نماز می کردم و من جوان بی ریش و نیکو صورت بودم. میفرمود: فقط پشت سر من بنشین و من همان کار را می کردم. عمامه او همانند مردم عجم بود و عبایش از کرک شتران بود. پس از گذشت هفت روز، خدا حافظی کرد و رفت و به من فرمود:
ای حسن، چیزی که بین من و تو اتفاق افتاده، با کسی دیگر اتفاق نیفتاده است؛ پس بر ورع و تقوا مستدام باش تا جایی که بتوانی؛ چرا که تو عمر طولانی خواهی داشت.
ص: 138
حسن عراقی گفت: الان عمر من 127 سال است! ... .»(1)
عبدالوهاب شعرانی:
شهاب الدین آلوسی عالم بزرگ اهل سنت، می گوید:
«مولای ما شعرانی از بزرگان اهل سنت و بلکه از مشایخ اهل خدای متعال است.»(2)
حسن عراقی:
شعرانی درباره ی شیخ حسن عراقی این تعبیر را دارد:
«شیخ عارف به خدای متعال، سرور من حسن العراقی که رحمت خدا بر او باد.»(3)
شیخ نجم الدین محمد بن محمد الغزی متوفای 1061 ه- نیز حسن عراقی را اینگونه معرفی کرده است:
«حسن العراقی: ساکن مصر، شیخ صالح، عابد، زاهد و دارای حالات عجیب و مکاشفه ی صحیح است و
ص: 139
از او می باشد که اگر کسی چیزی از لباس های نفیس را برای شما آورد و بگوید: ای شیخ حسن، این نذر برای توست، آن را قبول می کند، سپس چاقو را می گیرد و آن را می برد، سپس آن را با نخ و سوزن می دوزد و میگوید: هنگامی که بنده ای لباس جدید می پوشد، نفس انسانی با نگاه به آن ربوده می شود و هنگامی که او را بریدیم خاطر نفس بریده می شود و شیخ عبد الوهاب شعراوی داستان عجیبی از او نقل می کند که از خودش به آن خبر داد ... .»(1)
وی سپس همین داستان تشرف او را نقل کرده است.
طبق آیات قرآن کریم، حضرت عیسی علیه السلام در گهواره پیامبر بود و سخن می گفت، به غیبت کبری رفت، عمر طولانی دارد و در آخر الزمان ظهور می کند:
1. (( فَأَشَارَتْ إِلَیهِ ۖ قَالُوا کیفَ نُکلِّمُ مَن کانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیا (29) قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّ-هِ آتَانِی الْکتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیا (30).))
«پس (مریم) سوی عیسی اشاره کرد. گفتند: «چگونه با کسی که در گهواره، کودک بوده سخن بگوییم؟! (ناگهان عیسی زبان به سخن گشود و) گفت: من بنده خدایم؛ او کتاب (آسمانی) به من داده؛ و مرا پیامبر قرار داده است.»(2)
2. (( وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِّلسَّاعَةِ فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَاتَّبِعُونِ ۚ هَ-ٰذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ.))
«و او [= مسیح] سبب آگاهی بر روز قیامت است. (زیرا نزول عیسی گواه نزدیکی رستاخیز است)؛ هرگز در
ص: 140
آن تردید نکنید؛ و از من پیروی کنید که این راه مستقیم است!»(1)
3. (( وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَی ابْنَ مَرْیمَ رَسُولَ اللَّ-هِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَ-ٰکن شُبِّهَ لَهُمْ ۚ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَک مِّنْهُ ۚ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ ۚ وَمَا قَتَلُوهُ یقِینًا (157) بَل رَّفَعَهُ اللَّ-هُ إِلَیهِ ۚ وَکانَ اللَّ-هُ عَزِیزًا حَکیمًا (158) وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْکتَابِ إِلَّا لَیؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ ۖ وَیوْمَ الْقِیامَةِ یکونُ عَلَیهِمْ شَهِیدًا (159) .))
«و گفتارشان که: «ما، مسیح عیسی بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم!» در حالی که نه او را کشتند، و نه بر دار آویختند؛ لکن امر بر آنها مشتبه شد. و کسانی که در مورد (قتل) او اختلاف کردند، از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروی می کنند؛ و قطعاً او را نکشتند، بلکه خدا او را به سوی خود، بالا برد. و خداوند، توانا و حکیم است ، و هیچ کس از اهل کتاب، نیست مگر آنکه بی چون پیش از مرگش [:مرگ مسیح] بی گمان به او ایمان می آورد و روز قیامت (عیسی نیز) بر آنان گواه است.»(2)
از جمله دلایلی که دفع استبعاد از عمر طولانی و غیبت امام مهدی علیه السلام می کند، زنده بودن حضرت خضر علیه السلام است؛ چرا که آن حضرت _که داستان همراهی حضرت موسی علیه السلام با ایشان در سوره ی کهف آمده است_ به اعتقاد شیعه و سنی تا کنون زنده هستند.
یحیی بن شرف نووی، از علمای بزرگ اهل سنت، در شرحش بر صحیح مسلم می نویسد :
«باب فضائل حضرت خضر علیه السلام: جمهور علماء بر این هستند که حضرت خضر زنده و در میان ما موجود است. این نظر مورد اتفاق صوفیه، اهل صلاح و عارفان است و حکایات آنان در دیدار و اجتماع با او و گرفتن پاسخ سؤالها و وجود او در جاهای شریف و متبرک و مواطن خیر بسیار و فراتر از شمارش و مشهور تر از این است که پوشیده بماند. شیخ ابو عمر بن صلاح می گوید: حضرت خضر علیه السلام نزد جمهور علماء و صلحاء زنده است و عامه مردم هم با آنان هم عقیده اند؛ تنها اندکی از برخی محدثان آن را انکار کرده اند.»(3)
ص: 141
ابن تیمیه نیز در پاسخ به سؤال کسی که پرسیده بود آیا حضرت خضر علیه السلام تا الآن زنده است یا نه ، به زنده بودن ایشان تصریح کرده است.(1)
ص: 142
اعتقاد به ظهور منجی در آخر الزمان، اعتقاد مشترک بسیاری از مکاتب و مذاهب است، اما در این میان، در کتب مقدس ادیان ابراهیمی (یهودیت و مسیحیت) به صورت روشن تر به مهدویت اشاره شده است.
خداوند در قرآن به این حقیقت اشاره کرده که در کتب ادیان پیشین، بشارت به مهدویت ذکر شده است:
((وَلَقَدْ کتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّالِحُونَ .))
«و ما در زبور بعد از تورات نوشته ایم که این زمین را بندگان صالح من به میراث خواهند برد.»(1)
بنابراین استدلال به مباحث مهدوی کتب مقدس یهودیان و مسیحیان، استدلالی قرآنی خواهد بود و از این رو اهمّ آن ها را در اینجا ذکر می کنیم.
در کتاب پیدایش تورات، خداوند خطاب به حضرت ابراهیم علیه السلام می فرمایند:
«اما در مورد اسماعیل نیز تقاضای تو را اجابت نمودم و او را برکت خواهم داد و نسل او را چنان زیاد خواهم کرد که قوم بزرگی از او به وجود آید. دوازده امیر از میان فرزندان او برخواهند خاست.»(2)
ص: 143
حافظ ابن کثیر دمشقی، از علمای بزرگ اهل سنت، می نویسد:
«در توراتی که در دست اهل کتاب است موضوعی آمده که معنای آن چنین است:
خداوند متعال، ابراهیم (علیه السلام) را به وجود اسماعیل (علیه السلام) بشارت داد و فرمود: اسماعیل را زیادتی بخشم و نسل او را گسترده گردانم و در بین آنان دوازده نفر را از بزرگان و فرزانگان قرار دهم.
استاد ما ابن تیمیه گوید: اینان که به وجودشان بشارت داده شده، همان است که در حدیث جابر بن سمره آمده و مقرر گردیده تا در میان امت پراکنده باشند، و اینکه قیامت بر پا نگردد مگر آنکه موجود شده باشند، و بسیاری از یهودیانی که به اسلام مشرف شده اند، اشتباه کرده و پنداشته اند که آنان همان کسانی اند که فرقه رافضه (= شیعیان دوازده امامی) به سوی آنان دعوت کرده و از ایشان پیروی می کنند!»(1)
«مقدّسان از جلال فخر بنمایند. و بر بسترهای خود ترنّم بکنند. / تسبیحات بلند خدا در دهان ایشان باشد. و شمشیر دو دمه در دست ایشان. / تا از امّت ها انتقام بکشند و تأدیب ها بر طوایف بنمایند.»(2)
«پس خداوند مرا جواب داد و گفت: رؤیا را بنویس و آن را بر لوحها چنان نقش نما که دونده آن را بتواند خواند./ زیرا که رؤیا هنوز برای وقتِ معین است و به مقصد می شتابد و دروغ نمی گوید. اگر چه تأخیر نماید برایش منتظر باش؛ زیرا که البتّه خواهد آمد و درنگ نخواهد نمود / ... بلکه جمیع امّت ها را نزد خود جمع می کند و تمامی قوم ها را برای خویشتن فراهم می آورد / ... زیرا که جهان از معرفت جلال خداوند مملّو خواهد شد، به نحوی که آبها دریا را مستور می سازد.»(3)
ص: 144
«و فورا بعد از مصیبت آن ایام، آفتاب تاریک گردد و ماه نور خود را ندهد و ستارگان از آسمان فرو ریزند و قوّتهای افلاک متزلزل گردد. / آنگاه علامت پسر انسان در آسمان پدید گردد و در آن وقت، جمیع طوایف زمین سینه زنی کنند و پسر انسان را بینند که بر ابرهای آسمان، با قوّت و جلال عظیم می آید؛ / و فرشتگان خود را با صور بلند آواز فرستاده، برگزیدگان او را از بادهای اربعه از کران تا بکران فلک فراهم خواهند آورد / ... اما از آن روز و ساعت هیچ کس اطلاع ندارد، حَتی ملائکه آسمان جز پدر من و بس. / ... پس بیدار باشید؛ زیرا که نمی دانید در کدام ساعت خداوند شما می آید. / لیکن این را بدانید که اگر صاحب خانه می دانست در چه پاس از شب دزد می آید، بیدار می ماند و نمی گذاشت که به خانه اش نقب زند. / لهذا شما نیز حاضر باشید؛ زیرا در ساعتی که گمان نبرید، پسر انسان می آید.»(1)
«و در آن روزهای بعد از آن مصیبت، خورشید تاریک گردد و ماه نور خود را بازگیرد، / و ستارگان از آسمان فرو ریزند و قوای افلاک متزلزل خواهد گشت. / آنگاه پسر انسان را بینند که با قوت و جلال عظیم بر ابرها می آید. / در آن وقت، فرشتگان خود را از جهات اربعه از انتهای زمین تا به اقصای فلک فراهم خواهد آورد. / ... ولی از آن روز و ساعت غیر از پدر هیچ کس اطّلاع ندارد، نه فرشتگان در آسمان و نه پسر هم. / پس برحذر و بیدار شده، دعا کنید؛ زیرا نمی دانید که آن وقت کِی می شود. / مثل کسی که عازم سفر شده، خانه خود را واگذارد و خادمان خود را قدرت داده، هر یکی را به شغلی خاص مقرر نماید و دربان را امر فرماید که بیدار بماند. / پس بیدار باشید زیرا نمی دانید که در چه وقت صاحب خانه می آید، در شام یا نصف شب یا بانگ خروس یا صبح. / مبادا ناگهان آمده شما را خفته یابد. / اما آنچه به شما می گویم، به همه می گویم: بیدار باشید.»(2)
ص: 145
«کمرهای خود را بسته، چراغهای خود را افروخته بدارید. / و شما مانند کسانی باشید که انتظار آقای خود را می کشند که چه وقت از عروسی مراجعت کند تا هر وقت آید و در را بکوبد، بی درنگ برای او باز کنند. / خوشا بحال آن غلامان که آقای ایشان چون آید، ایشان را بیدار یابد. هر آینه به شما می گویم که کمر خود را بسته، ایشان را خواهد نشانید و پیش آمده، ایشان را خدمت خواهد کرد. / و اگر در پاس دوم یا سوم از شب بیاید و ایشان را چنین یابد، خوشا بحال آن غلامان. / اما این را بدانید که اگر صاحب خانه می دانست که دزد در چه ساعت می آید، بیدار می ماند و نمی گذاشت که به خانه اش نقب زنند. / پس شما نیز مستعد باشید؛ زیرا در ساعتی که گمان نمی برید پسر انسان می آید.»(1)
«در این وقت علامت بزرگی در آسمان ظاهر شد، زنی را دیدم که ملبس به آفتاب بود. او تاجی از دوازده ستاره بر سر داشت و ماه در زیر پاهایش بود / ... آن زن پسری به دنیا آورد که قرار بود با عصایی آهنین بر همهً ملل حکومت کند. اما کودک او به سوی خدا و تخت او ربوده شد / ... از این رو اژدها نسبت به آن زن خشمگین شد و رفت تا با بقیهً فرزندان او که فرمانهای خدا را نگاه می دارند و به عیسی شهادت می دهند بجنگد و اژدها در کنار دریا به انتظار ایستاد.»(2)
ص: 146
جهت سهولت دستیابی به مصادر، آن ها را طبقه بندی کردیم؛ بدین شکل که در اولویت اول از برنامه ی الجامع الکبیر استناد دهی کرده ایم و اگر کتاب مورد استناد ما در آن برنامه نبود، از سایت رسمی مکتبه شامله و اگر در آنجا نیز نبود، از نسخه ی الکترونیکی پی دی اف استفاده کرده ایم. در پاره ای از موارد نیز از منابع متفرقه استفاده کرده ایم که آن ها را در قسمت منابع متفرقه ذکر کرده ایم.
متفرقه
1. القرآن الکریم، با ترجمه های سایت:http://tanzil.net
2. برنامه الجامع الکبیر لکتب التراث العربی والاسلامی ؛ مرکز التراث للبرمجیات ؛ الأردن - عمان
3. سایت برنامه ی شامله به آدرس: http://www.shamela.ws
4. برنامه ی جوامع الکلم متعلق به سایت اسلام وب: http://gk.islamweb.net
5. سایت موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج) به آدرس: https://www.valiasr-aj.com/
6. سایت مکتبة اهل البیت به آدرس: https://www.ablibrary.net
7. کتاب مقدس، ترجمه قدیم (این ترجمه در سال 1996 با حروفچینی و رسم الخط جدید توسط سازمان انتشارات ایلام (Elam Ministries) به چاپ رسیده است) / سایت فارسی رازگاه
8. کتاب مقدس ، ترجمه تفسیری (این ترجمه در سال 1995 توسط انجمن بین المللی کتاب مقدس (International سلام الله علیها ible Society)به چاپ رسیده است) / سایت فارسی رازگاه
9. کتاب مقدس، ترجمه شریف (این ترجمه در سال 2007 توسط سازمان انجمن های متحد کتاب مقدس (United سلام الله علیها ible Societies) به چاپ رسیده است) / سایت فارسی رازگاه
ص: 147
1. نهج البلاغة لامیر المؤمنین علی بن ابی طالب المؤلف: السید محمد بن الحسین بن موسی یلقب بالشریف الرضی (ت 406 ه-)
2. الصحیفة الکاملة السجادیة، الامام علی بن الحسین علیه السلام ، با ترجمه ی شیخ حسین انصاریان
3. تذکرة الخواص، المؤلف: یوسف بن قزغلی بن عبد الله الحنفی سبط بن الجوزی (ت 654 ه-) الناشر: منشورات الشریف الرضی / سایت مکتبة اهل البیت
4. الصواعق المحرقة فی الرد علی أهل البدع والزندقة المؤلف: أحمد بن حجر الهیتمی المکی (ت 974 ه-) تحقیق: عبد الوهاب عبد اللطیف دار النشر: مکتبة القاهرة لصاحبها : علی یوسف سلیمان - شارع الصنادقیة - بمیدان الأزهر بمصر الطبعة الثانیة 1385 ه- - 1965 م / سایت مکتبة اهل البیت
پی دی اف
5. عنوان الکتاب: المسند (تحقیق: أحمد شاکر - حمزة الزین) المؤلف: أحمد بن حنبل المحقق: أحمد شاکر - حمزة الزین الناشر: دار الحدیث سنة النشر: 1416 - 1995 عدد المجلدات: 20 رقم الطبعة: الأولی
6. عنوان الکتاب: فضائل الصحابة (ط. جامعة أم القری) المؤلف: أحمد بن حنبل المحقق: وصی الله بن محمد عباس الناشر: جامعة أم القری سنة النشر: 1403 - 1983 عدد المجلدات: 2 رقم الطبعة: 1
7. عنوان الکتاب: سنن الترمذی (ط. الحلبی) (ت: شاکر وعبد الباقی وعطوة) المؤلف: محمد بن عیسی بن سورة الترمذی أبو عیسی المحقق: أحمد شاکر - محمد فؤاد عبد الباقی - إبراهیم عطوة عوض حالة الفهرسة: مفهرس علی العناوین الرئیسیة الناشر: مصطفی البابی الحلبی سنة النشر: 1397 – 1977 رقم الطبعة: 2
8. الشجرة النبویة فی نسب خیر البریة المؤلف: جمال الدین یوسف المَقدِسی المشهور ب- ابن المبرد (ت 909 ه-) دار النشر : المنتدی الاسلامی الامارات العربیة المتحدة
9. کفایة الطالب و یلیه البیان فی أخبار صاحب الزمان المؤلف: فخر الدین محمد بن یوسف کنجی (ت 658 ه-) الناشر: دار إحیاء تراث أهل البیت ( ) طهران - ایران الطبعة الثالثة : 1404 هج- . 1362 ش
10. جواهر العقدین المؤلف: نور الدین السمهودی (ت 911 ه-) الناشر: وزارة الأوقاف الشوؤن الدینیة العراق مطبعة العانی بغداد 1407 ه-
ص: 148
1. الإتحاف بحب الأشراف ، المؤلف: عبد الله بن محمد شبراوی الناشر: مصطفی البابلی الحلبی مصر ، الطبعة الأولی 1385ه-
2. الفصول المهمة فی معرفة الائمة ، المؤلف: نور الدین ابن صباغ المالکی (ت 855 ه-) الناشر: دار الأضواء - بیروت ، الطبعة الثانیة 1409 ه- - 1988 م
3. أرجح المطالب فی عد مناقب اسد الله الغالب المؤلف: عبد الله الامرتسری دار النشر : حق برادرز - لاهور - باکستان ، 1314 ه- - 1899 م ، الطبعة الأولی
4. مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول ، المؤلف: کمال الدین محمد بن طلحة (ت 652 ه-) طبع باشراف: السید عبد العزیز الطباطبایی الناشر: موسسة البلاغ
5. مختصر المقاصد الحسنة المؤلف: محمد بن عبد الباقی الزرقانی ، المحقق: محمد بن لطفی الصباغ ، الناشر: المکتب الإسلامی ، سنة النشر: 1409 - 1989 رقم الطبعة: 4
6. عنوان الکتاب: الشیعة الإمامیة الاثنی عشریة فی میزان الإسلام المؤلف: ربیع بن مسعود السعودی الناشر: مکتبة ابن تیمیة سنة النشر: 1414 عدد المجلدات: 1 رقم الطبعة: 2
7. عنوان الکتاب: المهدیة فی الإسلام منذ أقدم العصور حتی الیوم المؤلف: سعد محمد حسن الناشر: دار الکتاب العربی سنة النشر: 1373 - 1953 عدد المجلدات: 1 رقم الطبعة: 1
8. عنوان الکتاب: الغریبین فی القرآن والحدیث المؤلف: أحمد بن محمد الهروی أبو عبید (صاحب الأزهری)المحقق: أحمد فرید المزیدی الناشر: مکتبة نزار مصطفی الباز سنة النشر: 1419 ه- - 1999 م عدد المجلدات: 6 رقم الطبعة: 1
9. سر السلسلة العلویة فی انساب السادة العلویة، المؤلف: ابی نصر سهل بن عبدالله البخاری تحقیق : سید محمد صادق بحر العلوم دار النشر : انتشارات الشریف الرضی- 1413 ه- - 1371 ش ، الطبعة : الأولی
10. عنوان الکتاب: البستان الجامع لجمیع تواریخ أهل الزمان المؤلف: محمد بن محمد الأصفهانی عماد الدین أبو حامد (ت 597 ه-) المحقق: عمر عبد السلام تدمری الناشر: ، المکتبة العصریة ؛ صیدا - بیروت سنة النشر: 1423 - 2002 عدد المجلدات: 1 رقم الطبعة: 1
11. سبائک المذهب فی معرفة قبائل العرب، المؤلف: ابی الفوز محمد امین البغدادی الشهیر بالسویدی (ت 1246 ه-) ، دار النشر : دار احیاء العلوم - بیروت
ص: 149
1. فتاوای منبع العلوم کوه ون المؤلف: محمد عمر سربازی ملازهی دار النشر: انتشارات شیخ الاسلام احمد جام ، مرکز پخش: ایرانشهر سرباز کوه ون مدرسه ی دینی منبع العلوم خدا آباد
2. الأصول فی ذریة البضعة البتول ،المؤلف: انس بن یعقوب الکتبی الحسنی الناشر: دار المجتبی للنشر والتوزیع - المدینة المنورة ، الطبعة الاولی ، 1420 ه- - 1999 م
3. المطالب العالیة من العلم الالهیة ، المؤلف: فخر الدین محمد بن عمر البکری الرازی (ت 606 ه-) تحقیق: الدکتور احمد حجازی السقا ، دار النشر: دار الکتاب العربی
4. الشجرة المبارکة فی أنساب الطالبیة، اسم المؤلف: فخر الدین محمد بن عمر بن الحسین الرازی الشافعی الوفاة: 606 ه- ، تحقیق : السید مهدی الرجائی دار النشر : مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی العامة - قم المقدسة- 1409 ه- ، الطبعة : الأولی
5. الیواقیت و الجواهر فی بیان عقاید الاکابر، المؤلف: عبد الوهاب بن احمد الشعرانی (ت 973 ه-) دار النشر: دار احیاء التراث العربی - بیروت
6. صحاح الأخبار فی نسب السادة الفاطمیة الأخیار المؤلف: محمد سراج الدین الرفاعی المخزومی (ت 885 ه-) دار النشر: مطبعة محمد افندی مصطفی
7. الائمة الاثنی عشر المؤلف: شمس الدین محمد بن طولون الحنفی (ت 953 ه-) تحقیق: الدکتور صلاح الدین المنجد ، دار النشر: دار صاد بیروت 1377 ه- - 1958 م
8. فتاوی الرملی ، المؤلف: شهاب الدین الرملی الشافعی (ت 957 ه-) مصدر المخطوط : موقع مخطوطات الأزهر الشریف مصر ؛ رقم النسخه:
340030/ فقه عام ، عدد الأوراق: 71 ورقه
9. أخبار الدول وآثار الأول المؤلف: ابو العباس احمد بن یوسف قرمانی دمشقی الحنفی (ت 1019 ه-) تحقیق: الدکتور فهمی سعد و الدکتور احمد حطیط ، دار النشر: عالم الکتب ، الطبعة الأولی 1412 ه- - 1992 م
10. البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان تألیف : علی بن حسام الدین المعروف بالمتقی الهندی (ت 975 ه-) ؛ مخطوط من جامعة الملک سعود، مکتبة جامعة الریاض - قسم المخطوطات ، الرقم: 1912
11. الإشاعة لأشراط الساعة ، المؤلف: محمد بن رسول البرزنجی (ت 1013 ه-) دا رالنشر: دار النمیر - دمشق ، الطبعة الثانیة 1416 ه- - 1995 م
ص: 150
1. الفضل المبین فی المسلسل من حدیث النبی الأمین المؤلف: ولی الله بن عبد الرحیم المحدث الدهلوی (ت 1176 ه-) الناشر: دار الکتاب دیو بند یوپی هند ، سنة الطباعة: 1418 ه-
2. الطبقات الکبری لوافح الأنوار فی طبقات الأخیار، المؤلف: عبد الوهاب بن احمد الشعرانی (ت 973 ه-) الناشر: مکتبة الثقافة الدینیة -القاهرة ، الطبعة الأولی 1426 ه- - 2005 م
3. وسیلة الخادم الی المخدوم مؤلف: فضل بن روزبهان خنجی، به کوشش: جعفریان، رسول ناشر: انصاریان محل نشر:قم - ایران سال نشر: 1375 ش ، 1417 ه-
سایت المکتبة الشاملة
4. الکتاب: سلسلة الأحادیث الصحیحة وشیء من فقهها وفوائدها المؤلف: أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین، بن الحاج نوح بن نجاتی بن آدم، الأشقودری الألبانی (المتوفی: 1420ه-) الناشر: مکتبة المعارف للنشر والتوزیع، الریاض الطبعة: الأولی، (لمکتبة المعارف) عدد الأجزاء: 6 عام النشر: ج- 1 - 4: 1415 ه- - 1995 م ج- 6: 1416 ه- - 1996 م ج- 7: 1422 ه- - 2002 م
5. الکتاب: الأعلام المؤلف: خیر الدین بن محمود بن محمد بن علی بن فارس، الزرکلی الدمشقی (المتوفی: 1396ه-) الناشر: دار العلم للملایین الطبعة: الخامسة عشر - أیار / مایو 2002 م
6. الکتاب: التفسیر المظهری المؤلف: المظهری، محمد ثناء الله المحقق: غلام نبی التونسی الناشر: مکتبة الرشدیة - الباکستان الطبعة: 1412 ه-
7. الکتاب: سلسلة الأحادیث الضعیفة والموضوعة وأثرها السیئ فی الأمة المؤلف: أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین، بن الحاج نوح بن نجاتی بن آدم، الأشقودری الألبانی (المتوفی: 1420ه-) دار النشر: دار المعارف، الریاض - الممکلة العربیة السعودیة الطبعة: الأولی، 1412 ه- / 1992 م
8. الکتاب: الهدایة إلی بلوغ النهایة فی علم معانی القرآن وتفسیره، وأحکامه، وجمل من فنون علومه المؤلف: أبو محمد مکی بن أبی طالب حَمّوش بن محمد بن مختار القیسی القیروانی ثم الأندلسی القرطبی المالکی (المتوفی: 437ه-) المحقق: مجموعة رسائل جامعیة بکلیة الدراسات العلیا والبحث العلمی - جامعة الشارقة، بإشراف أ. د: الشاهد البوشیخی الناشر: مجموعة بحوث الکتاب والسنة - کلیة الشریعة والدراسات الإسلامیة - جامعة الشارقة الطبعة: الأولی، 1429 ه- - 2008 م
ص: 151
1. الکتاب: أشراط الساعة المؤلف: عبد الله بن سلیمان الغفیلی الناشر: وزارة الشؤون الإسلامیة والأوقاف والدعوة والإرشاد - المملکة العربیة السعودیة الطبعة: الأولی، 1422ه-
2. الکتاب: موسوعة العلامة الإمام مجدد العصر محمد ناصر الدین الألبانی «موسوعة تحتوی علی أکثر من (50) عملاً ودراسة حول العلامة الألبانی وتراثه الخالد» المؤلف: أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین، بن الحاج نوح بن نجاتی بن آدم، الأشقودری الألبانی (المتوفی: 1420ه-) صَنَعَهُ: شادی بن محمد بن سالم آل نعمان الناشر: مرکز النعمان للبحوث والدراسات الإسلامیة وتحقیق التراث والترجمة، صنعاء - الیمن الطبعة: الأولی، 1431 ه- - 2010 م
3. الکتاب: الروضة الندیة (ومعها: التعلیقاتُ الرَّضیة علی «الرَّوضة النّدیة») المؤلف: أبو الطیب محمد صدیق خان بن حسن بن علی ابن لطف الله الحسینی البخاری القِنَّوجی (المتوفی: 1307ه-) التعلیقات بقلم: العلامة المحدِّث الشیخ محمَّد نَاصِر الدّین الألبَانی ضبط نصَّه، وحقَّقه، وَقَام علی نشره: علی بن حسَن بن علی بن عَبد الحمید الحَلبی الأثری الناشر: دَارُ ابن القیم للنشر والتوزیع، الریاض - المملکة العربیة السعودیة، دَار ابن عفَّان للنشر والتوزیع، القاهرة - جمهوریة مصر العربیة الطبعة: الأولی، 1423 ه- - 2003 م
4. الکتاب: مجمع الآداب فی معجم الألقاب المؤلف: کمال الدین أبو الفضل عبد الرزاق بن أحمد المعروف بابن الفوطی الشیبانی (المتوفی: 723 ه-) المحقق: محمد الکاظم الناشر: مؤسسة الطباعة والنشر- وزارة الثقافة والإرشاد الإسلامی، إیران الطبعة: الأولی، 1416 ه-
5. الکتاب : بغیة المسترشدین فی تلخیص فتاوی بعض الأئمة من العلماء المتأخرین مع ضم فوائد جمة من کتب شتی للعلماء المجتهدین المؤلف : عبد الرحمن بن محمد بن حسین بن عمر باعلوی دار النشر : دار الفکر / فایل سایت شامله
6. الکتاب: الفرج بعد الشدة المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن عبید بن سفیان بن قیس البغدادی الأموی القرشی المعروف بابن أبی الدنیا (المتوفی: 281ه-) خرجه وعلق علیه: أبو حذیفة عبید الله بن عالیة الناشر: دار الریان للتراث، مصر الطبعة: الثانیة، 1408 ه- - 1988 م
7. الکتاب: الفوائد الجلیلة فی مسلسلات ابن عقیلة المؤلف: محمد بن أحمد بن سعید الحنفی المکی، شمس الدین، المعروف کوالده بعقیلة (المتوفی: 1150ه-) تحقیق وتعلیق: الدکتور محمد رضا الناشر: البشائر الإسلامیة، بیروت الطبعة: الأولی، 1421 ه- - 2000 م
ص: 152
1. الکتاب: صحیح وضعیف سنن ابن ماجة المؤلف: محمد ناصر الدین الألبانی (المتوفی: 1420ه-) مصدر الکتاب: برنامج منظومة التحقیقات الحدیثیة - المجانی - من إنتاج مرکز نور الإسلام لأبحاث القرآن والسنة بالإسکندریة
2. الکتاب: الفتح الربانی من فتاوی الإمام الشوکانی المؤلف: محمد بن علی بن محمد بن عبد الله الشوکانی الیمنی (المتوفی: 1250ه-) حققه ورتبه: أبو مصعب «محمد صبحی» بن حسن حلاق الناشر: مکتبة الجیل الجدید، صنعاء – الیمن
3. الجامع الکبیر:
4. أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن اسم المؤلف: محمد الأمین بن محمد بن المختار الجکنی الشنقیطی. ، دار النشر : دار الفکر للطباعة والنشر. - بیروت. - 1415ه- - 1995م. ، تحقیق : مکتب البحوث والدراسات
5. التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب اسم المؤلف: فخر الدین محمد بن عمر التمیمی الرازی الشافعی ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1421ه- - 2000م ، الطبعة : الأولی
6. تفسیر القرآن العظیم اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی أبو الفداء ، دار النشر : دار الفکر - بیروت - 1401
7. روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی اسم المؤلف: العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی ، دار النشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت
8. الکشف والبیان (تفسیر الثعلبی ) اسم المؤلف: أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهیم الثعلبی النیسابوری ، دار النشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت - لبنان - 1422ه--2002م ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : الإمام أبی محمد بن عاشور ، مراجعة وتدقیق الأستاذ نظیر الساعدی
9. تفسیر غرائب القرآن ورغائب الفرقان اسم المؤلف: نظام الدین الحسن بن محمد بن حسین القمی النیسابوری ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان - 1416ه- - 1996م ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : الشیخ زکریا عمیران
10. الجامع الصحیح المختصر اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی ، دار النشر : دار ابن کثیر , الیمامة - بیروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقیق : د. مصطفی دیب البغا
11. صحیح مسلم اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری ، دار النشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت ، تحقیق : محمد فؤاد عبد الباقی
12. الأحادیث المختارة اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن عبد الواحد بن أحمد الحنبلی المقدسی ، دار النشر : مکتبة النهضة الحدیثة - مکة المکرمة - 1410 ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : عبد الملک بن عبد الله بن دهیش
ص: 153
1. المستدرک علی الصحیحین اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411ه- - 1990م ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : مصطفی عبد القادر عطا
2. صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان اسم المؤلف: محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التمیمی البستی ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بیروت - 1414 - 1993 ، الطبعة : الثانیة ، تحقیق : شعیب الأرنؤوط
3. سنن أبی داود اسم المؤلف: سلیمان بن الأشعث أبو داود السجستانی الأزدی ، دار النشر : دار الفکر - - ، تحقیق : محمد محیی الدین عبد الحمید
4. سنن ابن ماجه اسم المؤلف: محمد بن یزید أبو عبدالله القزوینی ، دار النشر : دار الفکر - بیروت - - ، تحقیق : محمد فؤاد عبد الباقی
5. الجامع الصحیح سنن الترمذی اسم المؤلف: محمد بن عیسی أبو عیسی الترمذی السلمی ، دار النشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت - - ، تحقیق : أحمد محمد شاکر وآخرون
6. الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی ، دار النشر : مکتبة الرشد - الریاض - 1409 ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : کمال یوسف الحوت
7. المعجم الأوسط اسم المؤلف: أبو القاسم سلیمان بن أحمد الطبرانی ، دار النشر : دار الحرمین - القاهرة - 1415 ، تحقیق : طارق بن عوض الله بن محمد ,عبد المحسن بن إبراهیم الحسینی
8. المعجم الکبیر اسم المؤلف: سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم الطبرانی ، دار النشر : مکتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983 ، الطبعة : الثانیة ، تحقیق : حمدی بن عبدالمجید السلفی
9. مسند الإمام أحمد بن حنبل اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - مصر
10. البحر الزخار اسم المؤلف: أبو بکر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق البزار ، دار النشر : مؤسسة علوم القرآن , مکتبة العلوم والحکم - بیروت , المدینة - 1409 ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : د. محفوظ الرحمن زین الله
11. مسند الشهاب اسم المؤلف: محمد بن سلامة بن جعفر أبو عبد الله القضاعی ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بیروت - 1407 - 1986 ، الطبعة : الثانیة ، تحقیق : حمدی بن عبد المجید السلفی
12. مصباح الزجاجة فی زوائد ابن ماجه اسم المؤلف: أحمد بن أبی بکر بن إسماعیل الکنانی ، دار النشر : دار العربیة - بیروت - 1403 ، الطبعة : الثانیة ، تحقیق : محمد المنتقی الکشناوی
13. کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال اسم المؤلف: علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین الهندی ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1419ه--1998م ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : محمود عمر الدمیاطی
14. بحر الفوائد المشهور بمعانی الأخبار اسم المؤلف: أبو بکر محمد بن أبی إسحاق إبراهیم بن یعقوب الکلاباذی البخاری ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان - 1420ه- - 1999م ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : محمد حسن محمد حسن إسماعیل - أحمد فرید المزیدی
ص: 154
1. کتاب الأمالی وهی المعروفة بالأمالی الخمیسیة اسم المؤلف:
المرشد بالله یحیی بن الحسین بن إسماعیل الحسنی الشجری الجرجانی ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان - 1422 ه- - 2001م ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : محمد حسن اسماعیل
2. فتح الباری شرح صحیح البخاری اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی ، دار النشر : دار المعرفة - بیروت ، تحقیق : محب الدین الخطیب
3. صحیح مسلم بشرح النووی اسم المؤلف: أبو زکریا یحیی بن شرف بن مری النووی ، دار النشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت - 1392 ، الطبعة : الطبعة الثانیة
4. شرح سنن ابن ماجه اسم المؤلف: السیوطی وآخرون ، دار النشر : بر مبنای برنامه ی الجامع الکبیر
5. عون المعبود شرح سنن أبی داود اسم المؤلف: محمد شمس الحق العظیم آبادی ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1995م ، الطبعة : الثانیة
6. فیض القدیر شرح الجامع الصغیر اسم المؤلف: عبد الرؤوف المناوی ، دار النشر : المکتبة التجاریة الکبری - مصر - 1356ه- ، الطبعة : الأولی
7. مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح اسم المؤلف: علی بن سلطان محمد القاری ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - لبنان/ بیروت - 1422ه- - 2001م ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : جمال عیتانی
8. التاریخ الکبیر اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل بن إبراهیم أبو عبدالله البخاری الجعفی ، دار النشر : دار الفکر ، تحقیق : السید هاشم الندوی
9. حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء اسم المؤلف: أبو نعیم أحمد بن عبد الله الأصبهانی ، دار النشر : دار الکتاب العربی - بیروت - 1405 ، الطبعة : الرابعة
10. لسان المیزان اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی ، دار النشر : مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت - 1406 - 1986 ، الطبعة : الثالثة ، تحقیق : دائرة المعرف النظامیة - الهند -
11. میزان الاعتدال فی نقد الرجال اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد الذهبی ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1995 ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود
12. تهذیب الکمال اسم المؤلف: یوسف بن الزکی عبدالرحمن أبو الحجاج المزی ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بیروت - 1400 - 1980 ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : د. بشار عواد معروف
13. تاریخ بغداد اسم المؤلف: أحمد بن علی أبو بکر الخطیب البغدادی ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت
14. تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل اسم المؤلف: أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی ، دار النشر : دار الفکر - بیروت - 1995 ، تحقیق : محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری
ص: 155
1. نوادر الأصول فی أحادیث الرسول صلی الله علیه و آله وسلم اسم المؤلف: محمد بن علی بن الحسن أبو عبد الله الحکیم الترمذی ، دار النشر : دار الجیل - بیروت - 1992م ، تحقیق : عبد الرحمن عمیرة
2. المنار المنیف فی الصحیح والضعیف اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أبی بکر الحنبلی الدمشقی ، دار النشر : مکتب المطبوعات الإسلامیة - حلب - 1403 ه- ، الطبعة : الثانیة ، تحقیق : عبد الفتاح أبو غدة
3. کشف الخفاء ومزیل الإلباس عما اشتهر من الأحادیث علی ألسنة الناس اسم المؤلف: إسماعیل بن محمد العجلونی الجراحی ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بیروت - 1405 ، الطبعة : الرابعة ، تحقیق : أحمد القلاش
4. إعلام الموقعین عن رب العالمین اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدین محمد بن أبی بکر بن أیوب بن سعد الزرعی الدمشقی ، دار النشر : دار الجیل - بیروت - 1973 ، تحقیق : طه عبد الرؤوف سعد
5. السنة اسم المؤلف: عمرو بن أبی عاصم الضحاک الشیبانی ، دار النشر : المکتب الإسلامی - بیروت - 1400 ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : محمد ناصر الدین الألبانی
6. عقد الدرر فی أخبار المنتظر(م) اسم المؤلف: الشافعی السلمی(م) ، بر مبنای برنامه الجامع الکبیر
7. النهایة فی الفتن والملاحم اسم المؤلف: الامام أبو الفداء الحافظ ابن کثیر الدمشقی ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - لبنان / بیروت - 1408ه- - 1988م ، الطبعة : الاولی ، تحقیق : ضبطه وصححه: الاستاذ عبد الشافعی
8. الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر الهیثمی ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417ه- - 1997م ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : عبد الرحمن بن عبد الله الترکی - کامل محمد الخراط
9. منهاج السنة النبویة اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : د. محمد رشاد سالم
10. السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون اسم المؤلف: علی بن برهان الدین الحلبی ، دار النشر : دار المعرفة - بیروت - 1400
11. سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد اسم المؤلف: محمد بن یوسف الصالحی الشامی ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1414ه- ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض
12. ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی اسم المؤلف: محب الدین أحمد بن عبد الله الطبری ، دار النشر : دار الکتب المصریة - مصر
13. البدایة والنهایة اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء ، دار النشر : مکتبة المعارف - بیروت
ص: 156
1. الکامل فی التاریخ اسم المؤلف: أبو الحسن علی بن أبی الکرم محمد بن محمد بن عبد الکریم الشیبانی ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1415ه- ، الطبعة : ط2 ، تحقیق : عبد الله القاضی
2. المنتظم فی تاریخ الملوک والأمم اسم المؤلف: عبد الرحمن بن علی بن محمد بن الجوزی أبو الفرج ، دار النشر : دار صادر - بیروت - 1358 ، الطبعة : الأولی
3. مقدمة ابن خلدون اسم المؤلف: عبد الرحمن بن محمد بن خلدون الحضرمی ، دار النشر : دار القلم - بیروت - 1984 ، الطبعة : الخامسة
4. سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل والتوالی اسم المؤلف:
عبد الملک بن حسین بن عبد الملک الشافعی العاصمی المکی ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1419ه-- 1998م ، تحقیق : عادل أحمد عبد الموجود- علی محمد معوض
5. تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی ، دار النشر : دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت - 1407ه- - 1987م ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : د. عمر عبد السلام تدمری
6. تاریخ ابن الوردی اسم المؤلف: زین الدین عمر بن مظفر الشهیر بابن الوردی ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - لبنان / بیروت - 1417ه- - 1996م ، الطبعة : الأولی
7. الضوء اللامع لأهل القرن التاسع اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن عبد الرحمن السخاوی ، دار النشر : منشورات دار مکتبة الحیاة - بیروت
8. الوافی بالوفیات اسم المؤلف: صلاح الدین خلیل بن أیبک الصفدی ، دار النشر : دار إحیاء التراث - بیروت - 1420ه-- 2000م ، تحقیق : أحمد الأرناؤوط وترکی مصطفی
9. سیر أعلام النبلاء اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقیق : شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی
10. وفیات الأعیان و انباء أبناء الزمان اسم المؤلف: أبو العباس شمس الدین أحمد بن محمد بن أبی بکر بن خلکان ، دار النشر : دار الثقافة - لبنان ، تحقیق : احسان عباس
11. الأغانی اسم المؤلف: أبو الفرج الأصبهانی ، دار النشر : دار الفکر للطباعة والنشر - لبنان ، تحقیق : علی مهنا وسمیر جابر
12. مفتاح دار السعادة ومنشور ولایة العلم والإرادة اسم المؤلف: محمد بن أبی بکر أیوب الزرعی أبو عبد الله ، دار النشر : دار الکتب العلمیة – بیروت
13. إحیاء علوم الدین اسم المؤلف: محمد بن محمد الغزالی أبو حامد ، دار النشر : دار االمعرفة – بیروت
14. جامع بیان العلم وفضله اسم المؤلف: یوسف بن عبد البر النمری ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت – 1398
ص: 157
1. قوت القلوب فی معاملة المحبوب ووصف طریق المرید إلی مقام التوحید اسم المؤلف: محمد بن علی بن عطیة الحارثی المشهور بأبی طالب المکی ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت/لبنان - 1426ه- -2005 م ، الطبعة : الثانیة ، تحقیق : د.عاصم إبراهیم الکیالی
2. دیوان المعانی اسم المؤلف: الإمام اللغوی الأدیب أبو هلال الحسن بن عبد الله بن مهران العسکری ، دار النشر : دار الجیل – بیروت
3. العقد الفرید اسم المؤلف: احمد بن محمدبن عبد ربه الأندلسی ، دار النشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت /لبنان - 1420ه- - 1999م ، الطبعة : الثالثة
4. الفائق فی غریب الحدیث اسم المؤلف: محمود بن عمر الزمخشری ، دار النشر : دار المعرفة - لبنان ، الطبعة : الثانیة ، تحقیق : علی محمد البجاوی -محمد أبو الفضل إبراهیم
5. لسان العرب اسم المؤلف: محمد بن مکرم بن منظور الأفریقی المصری ، دار النشر : دار صادر - بیروت ، الطبعة : الأولی
6. تهذیب اللغة اسم المؤلف: أبو منصور محمد بن أحمد الأزهری
، دار النشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت - 2001م ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : محمد عوض مرعب
7. تهذیب الأسماء واللغات اسم المؤلف: محی الدین بن شرف النووی ، دار النشر : دار الفکر - بیروت - 1996 ،
8. مروج الذهب اسم المؤلف: أبو الحسن علی بن الحسین بن علی المسعودی (المتوفی : 346ه-) ، بر مبنای برنامه الجامع الکبیر
9. الکواکب السائرة بأعیان المئة العاشرة اسم المؤلف: نجم الدین محمد بن محمد الغزی (المتوفی : 1061ه-) ، بر مبنای برنامه الجامع الکبیر
10. المختصر فی أخبار البشر اسم المؤلف: أبو الفداء عماد الدین إسماعیل بن علی (المتوفی : 732ه-) ، بر مبنای برنامه الجامع الکبیر
11. أمالی ابن سمعون اسم المؤلف: ابن سمعون، أبو الحسن محمد بن أحمد بن إسماعیل بن عنبس البغدادی (المتوفی : 387ه-) ، بر مبنای برنامه الجامع الکبیر
12. صید الخاطر اسم المؤلف: جمال الدین عبد الرحمن بن علی بن محمد الجوزی (المتوفی : 597ه-) ، بر مبنای برنامه الجامع الکبیر
13. مناقب الأسد الغالب اسم المؤلف: ابن الجزری شمس الدین محمد بن محمد (المتوفی : 833ه-) ، دار
14. مختصر الفتاوی المصریة لابن تیمیة ، اسم المؤلف: بدر الدین أبو عبد الله محمد بن علی الحنبلی البعلی ، دار النشر : دار ابن القیم - الدمام - السعودیة - 1406 - 1986 ، الطبعة : الثانیة ، تحقیق : محمد حامد الفقی
ص: 158
1. کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال ، اسم المؤلف: علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین الهندی ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1419ه--1998م ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : محمود عمر الدمیاطی
2. الحاوی للفتاوی فی الفقه وعلوم التفسیر والحدیث والاصول والنحو والاعراب وسائر الفنون ، اسم المؤلف: جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان - 1421ه- - 2000م ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : عبد اللطیف حسن عبد الرحمن
3. شرح نهج البلاغة ، اسم المؤلف: أبو حامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبی الحدید المدائنی ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان - 1418ه- - 1998م ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : محمد عبد الکریم النمری
4. شرح المقاصد فی علم الکلام ، اسم المؤلف: سعد الدین مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازانی ، دار النشر : دار المعارف النعمانیة - باکستان - 1401ه- - 1981م ، الطبعة : الأولی
5. دستور العلماء أو جامع العلوم فی اصطلاحات الفنون ، اسم المؤلف: القاضی عبد النبی بن عبد الرسول الأحمد نکری ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - لبنان / بیروت - 1421ه- - 2000م ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : عرب عباراته الفارسیة: حسن هانی فحص
6. لباب الأنساب والألقاب والأعقاب ، اسم المؤلف: أبو الحسن ظهیر الدین علی بن زید البیهقی ، الشهیر بابن فندمه (المتوفی : 565ه-) ، بر مبنای برنامه الجامع الکبیر
7. الجلیس الصالح والأنیس الناصح ، اسم المؤلف: أبو الفرج المعافی بن زکریا النهروانی (المتوفی : 390ه-) ، بر مبنای برنامه الجامع الکبیر
8. سراج الملوک ، اسم المؤلف: أبو بکر محمد بن محمد ابن الولید الفهری الطرطوشی المالکی (المتوفی : 520ه-) ، بر مبنای برنامه الجامع الکبیر
9. الاتباع ، اسم المؤلف: صدر الدین ابن أبی العز الحنفی ، دار النشر : عالم الکتب - لبنان - 1405ه- ، الطبعة : الثانیة ، تحقیق : محمد عطا الله حنیف - عاصم بن عبد الله القریوتی
10. حیاة الحیوان الکبری ، اسم المؤلف: کمال الدین محمد بن موسی بن عیسی الدمیری ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان - 1424 ه- - 2003م ، الطبعة : الثانیة ، تحقیق : أحمد حسن بسج
11. إیقاظ همم أولی الأبصار ، اسم المؤلف: صالح بن محمد بن نوح العمری ، دار النشر : دار المعرفة - بیروت – 1398
12. الفواکه العذاب فی الرد علی من لم یحکم السنة والکتاب ، اسم المؤلف: حمد بن ناصر بن عثمان آل معمر التمیمی الحنبلی (المتوفی : 1225ه-) ، بر مبنای برنامه الجامع الکبیر
13. الأحکام الشرعیة الکبری ، اسم المؤلف: أبو محمد عبد الحق الإشبیلی ، دار النشر : مکتبة الرشد - السعودیة / الریاض - 1422ه- - 2001م ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : أبو عبد الله حسین بن عکاشة
ص: 159
1. کتاب الفتن ، اسم المؤلف: نعیم بن حماد المروزی أبو عبد الله ، دار النشر : مکتبة التوحید - القاهرة - 1412 ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : سمیر أمین الزهیری
2. بغیة الطلب فی تاریخ حلب ، اسم المؤلف: کمال الدین عمر بن أحمد بن أبی جرادة ، دار النشر : دار الفکر ، تحقیق : د. سهیل زکار
3. المحکم والمحیط الأعظم ، اسم المؤلف: أبو الحسن علی بن إسماعیل بن سیده المرسی ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 2000م ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : عبد الحمید هنداوی
4. معجم محدثی الذهبی ، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - لبنان - 1413ه- - 1993م ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : د روحیة عبد الرحمن السویفی
5. خلاصة الأثر فی أعیان القرن الحادی عشر ، اسم المؤلف:
المحبی ، دار النشر : دار صادر – بیروت
6. هدیة العارفین أسماء المؤلفین وآثار المصنفین ، اسم المؤلف:
إسماعیل باشا البغدادی ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1413 – 1992
7. معجم ابن المقرئ ، اسم المؤلف: أبو بکر محمد بن إبراهیم بن علی بن عاصم بن زاذان الأصبهانی الخازن، المشهور بابن المقرئ (المتوفی : 381ه-) ، دار النشر :
8. معجم الشیوخ ، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن جمیع الصیداوی أبو الحسین ، دار النشر : مؤسسة الرسالة ,دار الإیمان - بیروت , طرابلس - 1405 ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : د. عمر عبد السلام تدمری
9. إنباء الغُمر بأبناء العمر فی التاریخ ، اسم المؤلف: شهاب الدین أبی الفضل أحمد بن علی بن حجر العسقلانی ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان - 1406ه- -1986م ، الطبعة : الثانیة ، تحقیق : د.محمد عبد المعید خان
10. تاریخ النور السافر عن أخبار القرن العاشر اسم المؤلف: عبد القادر بن شیخ بن عبد الله العیدروسی ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1405 ، الطبعة : الأولی
11. کشف الظنون عن أسامی الکتب والفنون اسم المؤلف: مصطفی بن عبدالله القسطنطینی الرومی الحنفی ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1413 - 1992
12. معجم البلدان اسم المؤلف: یاقوت بن عبد الله الحموی أبو عبد الله ، دار النشر : دار الفکر – بیروت
13. الثقات ، اسم المؤلف: محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم التمیمی البستی ، دار النشر : دار الفکر - 1395 - 1975 ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : السید شرف الدین أحمد
14. طبقات الحفاظ ، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی أبو الفضل ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1403 ، الطبعة : الأولی
15. شذرات الذهب فی أخبار من ذهب ، اسم المؤلف: عبد الحی بن أحمد بن محمد العکری الحنبلی ، دار النشر : دار بن کثیر - دمشق - 1406ه- ، الطبعة : ط1 ، تحقیق : عبد القادر الأرنؤوط، محمود الأرناؤوط
ص: 160
1. مرآة الجنان وعبرة الیقظان ، اسم المؤلف: أبو محمد عبد الله بن أسعد بن علی بن سلیمان الیافعی ، دار النشر : دار الکتاب الإسلامی - القاهرة - 1413ه- - 1993م.
2. الاعتقاد والهدایة إلی سبیل الرشاد علی مذهب السلف وأصحاب الحدیث ، اسم المؤلف: أحمد بن الحسین البیهقی ، دار النشر : دار الآفاق الجدیدة - بیروت - 1401 ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : أحمد عصام الکاتب
3. المجروحین من المحدثین والضعفاء والمتروکین ، اسم المؤلف:
الإمام محمد بن حیان بن أحمد بن أبی حاتم التمیمی البستی ، دار النشر : دار الوعی - حلب - 1396ه- ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : محمود إبراهیم زاید
4. الجواهر المضیة فی طبقات الحنفیة اسم المؤلف: عبد القادر بن أبی الوفاء محمد بن أبی الوفاء القرشی أبو محمد ، دار النشر : میر محمد کتب خانه – کراتشی
5. الخلافة اسم المؤلف: الشیخ محمد رشید رضا ، دار النشر : الزهراء للاعلام العربی - مصر / القاهرة - ؟ ، الطبعة : ؟ ، تحقیق : بدون
6. التذکرة الحمدونیة اسم المؤلف: ابن حمدون محمد بن الحسن بن محمد بن علی ، دار النشر : دار صادر - بیروت/لبنان - 1996م ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : إحسان عباس ، بکر عباس
7. الدر المنثور ، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الکمال جلال الدین السیوطی ، دار النشر : دار الفکر - بیروت – 1993
8. غریب الحدیث ، اسم المؤلف: عبد الله بن مسلم بن قتیبة الدینوری أبو محمد ، دار النشر : مطبعة العانی - بغداد - 1397 ، الطبعة : الأولی ، تحقیق : د. عبد الله الجبوری
9. کتب ورسائل وفتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیة ، اسم المؤلف:
أحمد عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس ، دار النشر : مکتبة ابن تیمیة ، الطبعة : الثانیة ، تحقیق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی
ص: 161
معرفی کتاب «امتداد رسالت» تألیف همین نویسنده
این کتاب که بروز ترین کتاب در اثبات امامت و خلافت بلافصل حضرت علی علیه السلام از منابع معتبر اهل سنت است، 392 صفحه بوده و 4 فصل دارد:
✅ فصل اول: امامت حضرت علی علیه السلام در قرآن، با استناد به آیات هدایت، ولایت و مباهله.
✅ فصل دوم: امامت حضرت علی علیه السلام در حدیث، با استناد به 10 حدیث معتبر.
✅ فصل سوم: امامت حضرت علی علیه السلام در پرتو عصمت.
✅ فصل چهارم: غصب خلافت. در این فصل روایات دال بر غصب خلافت را آورده ایم و سپس به شبهه چرایی عدم قیام حضرت امیر برای باز پس گیری خلافت پاسخ داده ایم.
128269;مهم ترین ویژگی های کتاب:
جمع آوری نظر همه ی عالمان و محققان سرشناس حدیث اهل سنت و وهابیت درباره ی سند روایات.
جمع آوری همه ی طرق و اسناد روایات.
استناد به احکام برنامه معتبر جوامع الکلم.
سهولت دسترسی به منابع با تفکیک آن ها به چند قسمت برنامه ی الجامع الکبیر، سایت رسمی مکتبه شامله، pdf و متفرقه.
ص: 162