عنوان و نام پدیدآور : راهنمای برگزاری مراسم نیمه شعبان/ جمعی از نویسندگان و عاشقان حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) [و دیگران]
مشخصات نشر : اصفهان: مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان، 1441ق = 1399.
مشخصات ظاهری : ص 425
یادداشت : کتابنامه
موضوع : مهدویت -- مقاله ها و خطابه ها
موضوع : محمدبن حسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، امام دوازدهم، 255ق. - -- مقاله ها و خطابه ها
رده بندی کنگره : BP224/م3 1372
رده بندی دیویی : 297/462
ص: 1
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و احترام خدمت دوستان بزرگوار سال هاست که به عنایت مولایمان صاحب العصروالزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، بهره مند بوده ایم از نعمت خدمت گزاری ، ویژه در ایام مبار ک نیمه ی شعبان ! به خوبی آگاهیم که همه عزیزان به جهت تلاقی بهار با این میلاد از مدت ها قبل برنامه ریزی های مفصلی داشته اند ، اما حال که این مهمان ناخوانده ؛ ویروس کرونا به جان مردممان افتاده و امکان برپایی مراسم های نیمه شعبان نیست ، بر آن شدیم برای حفظ و تبلیغ نام و یاد مولایمان ، راهکارهایی را به در خواست دوستان ارائه دهیم در ابتدا یادمان باشد هر تهدیدی را می توان به عنوان فرصت در نظر گرفت ، فرصتی جدید برای خدمت گزاری ، چراکه هدایت خواستن از امام عصرعلیه السلام و تمسک به ایشان و دعای بر فرج زمان خاصی ندارد و "هر زمانی " زمان مناسب محسوب میشود چرا که نیازبه هدایت خواهی از امام عصر عج یک نیاز ملموس است و اینکه حضرت دردوران غیبت در فشار هستند یک حقیقت موجود . بدین سان فقط نباید خود را ملزم به برپایی برنامه های نیمه بدانیم بلکه موظفیم تلاش کنیم در کنار این برنامه ها مباحثی مناسب را با مداخل متقاوت و جذاب به مردم منتقل کنیم و خواهش میکنیم از واژه ی جشن به خاطر بار معنایی خاصش در این ایام استفاده نکنیم و به جای آن از مراسم نیمه ی شعبان و یا رویداد نیمه شعبان استفاده کنیم باسپاس از
ص: 2
همراهی شما ، راهکارهایی را برای برپایی مراسم نیمه شعبان در شرایط موجود بیان می کنیم :
سفره شمارو یاد چی مینداره ؟ یاد غذا ، یاد هفت سین ، یاد سفره ی عقد ؟ تاحالا فکر کردین سفره چه کاربردی داره ؟ درسته ، باعث میشه غذا یا وسایل روی زمین نریزه ، اما یه کاربرد ویژه ی دیگه ای هم داره باعث میشه دورهم جمع بشیم ! یه نقش هایی برای سفره هممون میدونیم مثل نریختن وسایل اما به یه نقش هایی هم شاید اگاه نبودیم مثل دورهم جمع کردن ما ! میخوایم بگیم امام عصر مثل همین هستند گاهی متوجه کارهایی که برای ما میکنند هستیم مثلا در توسلاتمون و گاهی متوجه نیستیم که چقدر بهمون عنایت دارند سفره ها مارو فیزیکی دورهم جمع میکنند ، و باعث گرم تر شدن کانون خانواده هامون میشن ، حالا اگه از خانواده ها بخوایم با هم برای فرج دعا کنن بیشتر به هم نزدیک میشن یا اگه هرکدوم جدا جدا اقدام کنند و هر کدوم حاجات های خودشون رو بخوان ؟ از طرف دیگه ، وقتی دور سفره ی غذا نشستیم ، اگه کسی ازما چیزی رو بخواد حتما به دستش میرسونیم ، و چقدر خوبه اگر سر سفره ی محبت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف جمع بشیم و برای هم بهترین هارو بخوایم ، مثلا بگیم یا صاحب الزمان ، این دوست من خیلی خوبه اما اگر این صفت نیک رو هم داشته باشه عالی میشه به خودشم بگیم که چنین درخواستی از حضرت براش کردیم ، که اگر این صفت
ص: 3
رو داشته باشی خیلی بهتر میشه بیاین به یه زاویه ی دیگه هم فکر کنیم ؛ آدم دوست داره تو سفره غذاهای متنوع باشه ، میشه در بستر محبت امام عصر هم همین کارو کرد ، یه ماه روی پرهیز از دروغ رو بخوایم و روش کار کنیم یه ماه روی صبر حالا ما تو این کمپین چی میخوایم بگیم ؟ میخوایم بگیم وقتی سرسفره ای جمع شدیم ؛ سفره رو بهانه کنیم برای از امام زمان گفتن ، که هر نعمتی سر این سفره هست به بهانه ی وجود امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ، وسفره ها بهانه ای هستند برای نشر محبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
این روزهای کرونایی و این خانه نشین شدن های اجباری ، در کنار تمام بدی هایش، یک حسن بزرگ داشت ؛ " دیدن نعمت ها " این که فهمیدیم چه بی حد دارای نعمت بودیم و امروز حسرتش را میخوریم ، نعمت آسوده بیرون رفتن ، خرید کردن ، سفر رفتن، دورهم جمع شدن ، دست دادن و .... بسیار بسیار نعمت های دیگر ، حال این روزها همه اقرار میکنیم به اشتباهاتمان به ندیدن نعمت ها ، میخواهیم در این کمپین ؛ شکررا تمرین کنیم ، شکر تمام آن چیزهایی که هنوز هست و عادی می پنداریم شان ، جزیی نگر شویم اما بازهم ممکن است نعمت هایمان را نفهمیم ، نبینیم . باید از خود حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریف بخواهیم که نعمت هایمان را به ما نشان دهند ، خود حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریف بینایمان
ص: 4
کنند
یکی از شادی های عید ، عید دیدنی رفتن و عیدی گرفتن بود ، حال که مجبوریم به خانه نشینی و محرومیم از دید و بازدید ، میتوانیم 5 صفحه از قرآن را به صورت هدفمند انتخاب کنیم ( این صفحات با تامل و توسل اساتید انتخاب شده) و استیکرهای رنگی در هر صفحه قرار دهیم ، در تماس های مجازی ؛ (یا حتی تلفنی) قرآن هایمان را به دوستان و اقوام نشان دهیم و بگوییم یک صفحه ازاین 5 صفحه ی منتخب ، انتخاب کن ،یا یک رنگ را انتخاب کن ، بعد باز کنیم و پول نقدش را به عنوان هدیه و عیدی برایش کنار بگذاریم (یا برایش کارت به کارت کنیم) و بعد پیام آیه ی مورد نظر را به او بگویی.
این طرح برای دوستانی در نظر گرفته شده است که هرسال توفیق اجرای برنامه های نیمه شعبان را در مدارس داشته اند ، در خاطر داشته باشیم لزوما بسته های فیزیکی مدنظر ما نیست و میتوانیم از بسته های مناسب مجازی مثل خرید کتاب های اینترنتی و هدیه دادن آن ها هم استفاده کنیم ، از همین نکته ی اول متذکر میشویم برای هر نوع هدیه به صورت خارجی رعایت نکات بهداشتی واجب است ؛ مثلا قرار دادن پدهای الکی تک نفره در هر بسته نکته : سعی ما در برگزاری و تکیه بر برنامه های مجازی است.
به جهت تشکر از جامعه پزشکی و پرستاری درشرایط سخت فعلی، میتوانیم پک هایی مناسب برای آن ها تهیه کنیم و درب بیمارستان به نگهبان یا به مسئول ارتباطات تحویل
ص: 5
دهیم ، گفتگو و توجیه این بزرگواران بسیار مهم است که با ما و با هدف ما هم فضا و هم باور شوند ، بسیار زیبا خواهد بود اگر گلی هم همراه بسته یا بروشور یا کارت تبریکمان باشد . تقدیم حس قدر شناسی برای عزیزانی که جانشان را برای شفای مردم فدا میکنند ، بسیار لازم و ضروری است در این باب اگر پزشک یا پرستاری را میشناسیم ، میتوانیم با او صحبت تبلیغی کنیم ، که زحماتشان را به نیابت از حضرت عج انجام دهند ، که اگر ما همراهشان نیستیم اما حضرت علیه السلام درتمام لحظات سخت همراهشان هستند و ناظر و شاهد بر سختی های کارشان می باشند.
- تکمله : اگر برای دوستان مقدور بود، می توان کارت هایی لمینیت شده (به جهت امکان ضد عفونی) با محتوایی مهدوی برای بیماران هم تدارک دید . به واقع در حال بیماری همه ما به دنبال پناه هستیم به دنبال مامنی برای نجات ، در حال بیماری بسیاری از پرده ها به لطف خدا کنار میرود واین نوشته ها تذکری مناسب میشود به حضور و دستگیری حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریف ، " این کار یقینا موثر خواهد بود" ، این که تنها نیستیم و او مارا یاری خواهد، فقط کافی است بخواهیم
در آسانسور منازلمان یک نوشته قرار دهیم جهت تبریک میلاد حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریف ؛ میتواند یک تبریک ساده باشد یا یک سلام و یا متنی کوتاه برای ارتباط با امام عصر علیه السلام همراه با بسته های شکلات فروشگاهی(شکلات باز هرگز قرار ندهیم) ، حواسمان
ص: 6
باشد در تمام هدایا باید موارد بهداشتی را اعمال کنیم
ازچند روز( 3 تا 10 روز) قبل از نیمه شعبان با استوری ها و متن هایی هدفمند مردم را به یاد امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بیندازیم ، حواسمان باشد "تولید محتوا" کنیم نه فقط تبریک عید و روزشمار آن . مردم با تذکرات ما به حضرت نزدیک می شوند
برای پاکبانان ، پمپ بنزینی ها ، حراست های کوچه یا شرکت هایمان و موارد مشابه در این کار متن هایی خاص برای ارج نهادن تلاش این بزرگواران در نظر گرفته می شود و سعی بر آن است که مخاطب متن های ما؛ فرزندان این عزیزان باشند، که حس تقدیر و ارزشمندی این بزرگواران در دید فرزندانشان به چشم آید.
برفرض مثال : میدونی اگر پدرت یه شب کارشون رو انجام ندن چقدر چهره ی شهر زشت و آلوده میشه و ....
در این سبک ما پرهیز می کنیم از ارسال تبریکات متداول ، بلکه سعی بر خلق موضوع های جدید داریم ، متن هایی خلاقانه ، مثلا : امسال قصد دارم برای بهتر بودنم با دستگیریت یا صاحب الزمان عج ، خوش خلق تر باشم ، یک سال خوش خلق تر ، نیمه شعبان مبارک !
هر کدام از ما در مکانی مشغول به کار هستیم ، با خودمان فکر کنیم چه کاری می توانیم بکنیم ، این که متنی تهیه کنیم برای راهرو ها یا آسانسورها یا متنی برای پیامک به همه ی کارمندان یا مدیر آن سازمان یا موسسه را تشویق کنیم برای ضبط فیلمی دو دقیقه ای ، برای
ص: 7
تبریک عید و نیمه شعبان با آرزوی سلامتی برای کارکنانشان .
این ها همه پیشنهادهایی است برای تبلیغ این ایام و این میلاد اما هرکداممان توانایی های ویژه ای داریم در مکان هایی که هستیم خودمان خالق وضعیت جدید باشیم ، و یادمان باشد هر زمانی زمان مناسب ، برای گسترش نام حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریف است
سعی کنیم از مسابقات کلاسیک پرهیز کنیم مثلا بخواهیم خاطره شان را از آخرین باری که کمک حضرت رو درک کردند بیان کنند یا بیا ییم از قابلیت های شبکه های مجازی استفاده کنیم مثل نظر سنجی ها و رای گیری های در اینستاگرام مثلا بنویسیم : من امام زمان را دوست دارم چون ... با چهار گزینه صحیح که مخاطب خودش به فراخور حس خوبش یکی را انتخاب کند
هر سال برای دعوت جشن هایمان ، با بزرگوارانی تماس می گرفته ایم ، امسال که امکان برگزاری جشن های عمومی نیست باز هم با آن ها تماس بگیریم و بعد از تبریک عید ، بگوییم به یمن حضرت به یادشان هستیم هرچند امکان دعوتشان را نداریم و یا با کسانی تماس بگیریم که مدت هاست ار آن ها بی خبریم یا با آن ها قهریم ، فقط کافی است نگاهی به لیست مخاطبین بلند بالای در گوشی هایمان بیندازیم .
فقط فکر کنیم اگر دوستی بعد از سال ها صدای مارا به دلیل تبریک نیمه شعبان بشنود چقدر تاثیرگذار است ، تمام این اعمال را به نیابت از امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف انجام دهیم متوجه معجزه ی کلاممان خواهیم شد
معرفی کتاب
ص: 8
ها ویژه به صورت مجازی باشد ، یا خریدن و هدیه دادن کتاب های اینترنتی مهدوی ، ارسال پادکست های کتاب های مذهبی ، ویا کتاب های غیر مذهبی خوب و امید دهنده ، مثل کتاب های داستانی ویژه یا کتاب های مهارتی خوب (تنوع عناوین کتاب ها ، با گزینش صحیح آن ها میتواند مخاطبین بیشتری را با ما همراه کند ، تاکید میکنیم ، انتخاب آگاهانه ی کتاب ها)
هنوز با وجود بیماری کرونا ، رستوران هایی هستند که هم چنان مشتری دارند ، با هماهنگی با مدیر رستوران به سر میزها برویم و با فاصله ی مقرر و رعایت نکات بهداشتی ، چند دقیقه ی کوتاه با آن ها درباره ی امام عصرعلیه السلام صحبت کنیم و یا هدیه یا گل به آن ها بدهیم ( تمام هدیه ها همراه با دستمال و پد الکلی تک نفره باشد )
با شرکت هایی که کار ارسال کالا را انجام میدهند و یا حتی با مغازه هایی چون سوپرمارکت های بزرگ صحبت کنیم ؛ تا دربسته های ارسالیشان کاغذهایی با محتوای مهدوی ، که ما دراختیارشان گذاشته ایم ، قرار دهند ، این کار مستلزم توجیه کامل مدیران مسئول این شرکت ها یا فروشنده هاست که خودشان هم پیوند برقرار کنند با امر تبلیغ ، یعنی خودشان مبلغ شوند
این که در شرایط سخت بازهم آنها مشغول کار هستند مارا موظف میکند برای ابراز تقدیربه نحو مهدوی تکمله: به جهت تفاوت در سبک شغل های مختلف، آن هارا در این متن به چهار دسته تقسیم کرده ایم
مثلا برای بچه ها لوازم نقاشی
ص: 9
، برای خانم های سن دار جانماز ، هدیه دادن همیشه موجب افزایش محبت است ویژه اگر رنگ مهدوی داشته باشد ( به نکته آخر متن ، درباره ی بسته های پستی حتما توجه کنید )
در فضای مجازی کمپین هایی تشکیل دهیم برای دعوت به یک کار نیک یا پرهیز از یک صفت یا کار بد یا انجام یک مهارت مثلا کمپین پرهیز از خشم ؛ به مناسب میلاد مهربانترین خلق !
مثل تئاتر های آنلاین ، مثل سخنرانی و مداحی های آنلاین برای روز نیمه در بسترهای مناسب و پرطرفدار مثل لایو اینستاگرام ،یا آپارات ، یامواردی مشابه نکته ی مهم : برای اجرای برنامه های زنده چند لایه تماس با مخاطبین برای خودمان تعریف کنیم . اول تماس تلفنی و دعوت به برنامه ، دوم فرستادن تکس واتس آپی ( ارتباط با بستری متفاوت ) جهت یاد اوری برنامه و در آخر اجرای خود برنامه ی زنده
با برنامه ی اسکایپ یا با برنامه ی وبکس یا استفاده از برنامه های مشابه میتوانیم اجرای میزها را داشته باشیم ، اجرای میزدر این ایام به وسیله ی اسکایپ تجربه شده و بازخورد بسیار مناسبی هم داشته است
با جملاتی متفاوت ؛ میتواند هم سلام به حضرت باشد هم شان دستگیری یا توسل حضرت را نمایان کند ! جملاتی مثل :
-بازهم مثل همیشه مراقبمان باش ، که گفته ای : انا غیر مهملین لمراعاتکم - پشتم به وجودت گرم است ، کهف حصین ! ( میتوانیم از ترجمه استفاده کنیم ، این ها فقط نمونه بود ، در صورت نیازو درخواست محتوا در اختیارتان قرار خواهد گرفت )
ص: 10
مثل بیمارستانها ، که حاوی متن هایی کوتاه و امیدوار کننده باشد
این زمان ، بهترین زمان برای بودن با خانواده است وغافل نشویم از انجام کارهای کوچک اما پر تاثیر، مثل ؛ سلام دادن هر صبح به امام عصر همراه فرزندانمان ، دعا کردن های کوتاه ، ذکر داستان های مهدوی ، خوش خلق بودن به خاطر حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریف ، همه ی این ها محتاج توجه و ابتکارهای رفتاری ماست با توسل به خود حضرت .
یادمان باشد؛ خودمان و خانواده هایمان محتاج شنیدن این واقعیت ها هستیم ، مناسب باور مخاطبمان حرف بزنیم طوری که از ما گریزان نشوند و بگویند :
بازهم حرف تکراری ! بلکه آن چنان رفتار ما تاثیر گذار باشد که بگویند :چقدر به این مطالب احتیاج داشتیم
در این ایام اگر کارگری روزمزد را می شناسید، بسته های آذوقه با تبریک عید نوروز و نیمه شعبان بسیار تاثیر گذار خواهد بود ، استدعا داریم به فکر قشر ضعیف با حفظ شانشان باشید نکته : در این رابطه می توانید به فتاوای مراجع بزرگوار خودتان نیز مراجعه کنید ، برفرض مثال آیت الله سیستانی در سایت خودشان اعلام کرده اند می توانید نیمی از سهم امام را برای درمان یا جلوگیری از ابتلای سایرین به این بیماری اختصاص دهید
سخنرانی های 1 تا 5 دقیقه ای بسیار پرکاربرد و پر طرفدار است ، از اساتید و بزرگانی که مقبولیت عمومی دارند خواهش کنیم برای ضبط این برنامه ها اقدام کنند
برای میلاد باسعادت حضرت حجت علیه السلام ، هدیه
ص: 11
هایی را تدارک ببنیم ، مثل سی دی های سخنرانی یا مولودی ، کتاب های مهدوی و یک شاخه گل( بهتر است سایر کتاب های خوب هم باشد )
حتما نیاز به ساخت کلیپ های حرفه ای نیست ، هرچند اولویت با آن هاست ، اما میتوانیم در این زمان کوتاه ، کلیپ های ساده و تاثیر گذار مهدوی درست کنیم
منظورما درست کردن روزشمار محتوایی است نه فقط ذکر 5 روز مانده تا نیمه شعبان
میتوانیم همیشه تماس تصویری بگیریم اما کمی خلاقانه ترعمل کنیم ؛ با تصویر خودمان با رعایت نکات دنیای مجازی ، میتوانیم کلیپ های کوتاه و متفاوت درست کنیم با ذکر نام مخاطب هایمان برای تبریک این میلاد( می تواند با ذکر خاطرات خوب و شخصی مخاطب هایمان باشد ) و از دستگیری و عنایت های حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریف به خودمان بگوییم
میتوانیم حتی در این مدت محدود پادکست های خوبی را برای انتشار ضبط کنیم ، فقط کمی همت می خواهد ، شاید همه همیشه حوصله ی مطالعه نداشته باشند اما شنیدن پادکست همیشه جذاب است و مخاطبین میدانند اگر امروز گوش نکنند روزهای دیگر و در فرصت های بعد گوش خواهند کرد
فقط خواهش میکنیم از محتوای کلیشه ای ، شروع متن کلیشه ای و استفاده از عکس های تکراری پرهیز کنید ، مثل پست های اینستاگرامی یا واتس آپ چند نکته مهم را به عنایت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف با هم مرور کنیم:
-هرکاری برای مراسم نیمه شعبان انجام میدهیم ، هرکدام از این سی و یک کار و یا
ص: 12
کارهای خلاقانه ی خودتان، باید درون مایه اش تاکید بر دعای بر فرج مولایمان باشد و یا شان کمک خواستن و نصرت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را به صورت پررنگ داشته باشد ، تمام این برنامه ها برای ارتباط مخاطب ما ، با حضرت است -در مواردی که امکان صحبت هست یا امکان متنی طولانی تر حتما اصل را بر تصحیح یک صفت یا رفتار بگذاریم که مخاطب ما تصمیم بگیرد یک رفتار خوب مبتنی بر رفتار اهل بیت علیهم السلام را انجام دهد یا یک رفتار نکوهیده را ترک کند -در موارد مطروحه ی بالا ، وقتی از واسطه ای میخواهیم کاری برای ما انجام دهد ، مثلا بسته های هدیه را برای تحویل ببرد ، باید حتما با او وارد گفتگو بشویم و اورا متذکر حضرت بکنیم -در این روزها که کرونا همه گیر تر شده باید در روابطمان بهداشت به صورت پررنگ تعریف شود ، یعنی هم بهداشت را رعایت کنیم و هم به مخاطبمان نشان دهیم که ما پایبند به نکات بهداشتی هستیم حال به دو صورت ؛ یا قرار دادن پد الکلی در بسته هایمان یا ظاهر خودمان با دستکش و امثالهم و یا با حرف زدن پیرامون بهداشت روانی ، یعنی نداشتن استرس و نگرانی که ما امام عصری داریم که هر لحظه حواسشون به ما هست و نباید وارد فضای نگرانی بشویم چرا که استرس خودش موجب ضعف سیستم ایمنی بدن میشود ، توصیه کنیم در نگرانی هایشان با افراد مطلع و معتمد صحبت کنند و چه کسی معتمد تر از مولایمان ؟ تکمله مهم
ص: 13
: این برگه را بنویسیم و روی پک های هدیه قرار دهیم : طبق نظر سازمان بهداشت جهانی ، نامه ها و بسته های پستی تحت ریسک ویروس نیستند و طبق بررسی های انجام شده ویروس کرونا مدت زمان طولانی روی اشیایی مثل نامه یا بسته باقی نمی ماند ( این به معنای قرار ندادن پد های الکلی تک نفره در بسته ها نیست ) -جاهایی که ارتباط اولیه نمی تونیم داشته باشیم حتما ارتباط ثانویه را حفظ کنیم ، مثلا در اسانسور محل کارتون شکلات گذاشتین برای مخاطب عام ، آمادگی ذهنی داشته باشم که اگر کسی گفت چه کار خوبی ! بتونیم با اون فرد وارد مکالمه بشیم حتی به قدر یک جمله ، مثلا بگوییم ؛ عنایتی از حضرت در زندگیم داشتم و این شکلات ها به خاطر عرض ارادت من هست ! در معنای دیگر دنبال بازخورد مخاطب باشیم ؛ اگر بازخوردی داشت ، جملات صحیح مهدوی داشته باشیم و اگر بازخوردی نداشت از او پیگیری کنیم ، مثلا استتوس منو دیدی ، به نظرت خوب بود ؟ دوست داشتم ایجاد ارتباط کنه با امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ، موفق بودم ؟ -نکته ی بسیار مهم ؛ تمام این کارها را به نیابت از خود حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریف انجام دهیم -سعی کنیم کارهایمان خلاقانه باشد ، این را هم از خود حضرت باید بخواهیم ، بخواهیم ایده ها و کلامی به ما بدهند که موجب جذب مخاطب شود ، آن هم نسل جدید که بسیار متفاوت از نسل های قبل هستند ، و یقین داشته
ص: 14
باشیم اگر از حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریف ، کمک بخواهیم یقینا دستمان را د راین کار میگیرند -در پکیج هایی که به گروه های مختلف می دهیم ویژه مشاغلی که شاید در وهله ی اول خیلی به نظر مهم نرسند ، حتما نامه هایی برای فرزندان این بزرگواران در بسته های هدیه قرار دهیم ، نامه هایی از مهم بودن کار این عزیزان ، باید تلاش کنیم فرزندان را قدردان زحمات والدینشان کنیم ، این قدر دانی موجب رضایت والین میشود و این رضایت عاملی برای نزدیکی به ظهور توصیه هایی برای خدمت گزاران :
دوستان بزرگوار برای ارتقای سطح علمی خودمان برای آمادگی بیشتر برای مواجه شدن با شرایط متفاوت مثل شرایط ا ین روزها ؛ مطالعات گسترده تری داشته باشیم در زمینه های خلاقیت و حل مسائل به روش خلاقانه و سایر کتاب های توصیه شده ی اساتید ، تا بتوانیم با تمسک و توسل به حضرت علیه السلام راهکارهای بیشتری برای خدمت گزاری داشته باشیم.
بسم الله الرحمن الرحیم المستغاث بک یا صاحب الزمان! "طرح بزرگ هر نفر 50 خدمت"
خورشید نیمه شعبان غروبی ندارد ! دوستداران امام زمان علیه السلام ! من و شما و همه ی شیعیان و نیز بسیاری از مردم جهان روزهای سخت و طاقت فرسایی را سپری می کنیم. بیماری کشنده ی کرونا موجب اضطراب و نگرانی در بین هموطنان و دوستان و آشنایمان شده و خانه نشینی همراه با استرس را بر همه تحمیل کرده است.
مردم در این شرایط علاوه بر آگاهی های بهداشتی و درمانی نیاز بیشتری به پناهگاه معنوی دارند
ص: 15
و به گفته ی همه ی پزشکان،داشتن روحیه قوی، موثرترین عامل در جهت عدم پیشرفت این ویروس خطرناک و افزایش قوای ایمنی در بیماران است و طبیعی است که ایجاد پیوند معنوی مردم با امام عصر علیه السلام می تواند بر توان روحی مردم بیفزاید و آنان را در این معرکه ،قوی تر نگاه دارد و در این میان ،نیمه شعبان امسال مانند همه سال های گذشته می تواند فرصت بیشتر ارتباط قلبی مردم با امام زمان علیه السلام را فراهم آورد .پس وظیفه ی آنانی که در ایام نیمه شعبان خدماتی را در این راستا انجام می داده اند سنگین تر از قبل به نظر می رسد .
همه می دانیم که انجام مراسم دسته جمعی در این شرایط ممکن نیست و فعالیت های عمومی مانند برگزاری جشن با جمعیت زیاد در خانه ها و مساجد و هیئت ها و حسینیه ها و اجرای مراسم در ادارات و پارک ها و ........مقدور نمی باشد و از سوی دیگر، وظیفه مهم این است که چراغ نیمه شعبان هرگز نباید رو به افول برود.
حال تکلیف مهم امسال همه ی خدمتگزاران ساحت مقدس امام زمان علیه السلام بسیار روشن است و آن چیزی نیست جز این که با اتخاذ روش ها و راهکارهای متفاوت، یاد و نام امام زمان علیه السلام را و اهمیت روز بزرگ نیمه ی شعبان را، در جامعه و در خانواده و در بین اطرافیانمان زنده نگاه داریم.
البته ما معتقدیم که هر شیعه ای "تاکید می کنیم که هر شیعه ای " می تواند در این راستا و در جامعه ی
ص: 16
اطرافش نقشی را ایفا کند و این کار با توجه به پیشنهادت پیش رو (حتی کسانی که تخصص ویژه ایی ندارند) به راحتی انجام پذیر است و وظیفه ی ما (علاوه بر کارهایی که خودمان انجام می دهیم)، راهنمایی دیگران به این کارها و خدمات است و امید که این خدمات موجب کاهش غربت از مولایمان شود و توجه همگانی را به ایشان بیشتر جلب کند. اما چگونه و با چه روش هایی ؟ چیزی است که در این مجموعه تقدیم خواهیم کرد.
مجموعه ی پیش رو می کوشد تا راهکارهای این وظیفه را دراختیار همه ی خدمتگزاران و دلباختگان و دوستدارن یاری و نصرت امام زمان علیه السلام قرار دهد. این مجموعه شامل چهار بخش است :
در بخش اول به این موضوع اشاره شده است که فعالیت های خدمتگزاران نیمه شعبان به چهار نتیجه منتهی خواهد شد که به ترتیب اولویت بیان شده اند. باید توجه داشت که فعالیتی که منتج به الویت اول شود نتیجه ی بهتری در بر دارد اما با توجه به محدودیت های ذکر شده در سال جاری اگر فعالیتی انجام شود که اثر کمتری داشته باشد نیز نباید حذف شود و با توجه به امکانات موجود پذیرفتنی و قابل احترام است.
بخش دوم اعمالی را معرفی می کند که یکی از هدف های اصلی ماست و موجب نهادینه شدن این اعمال در مخاطبان است.
بخش سوم محور های فعالیت های نیمه شعبان را بیان می کند.
و نهایتا بخش چهارم به کارها و خدماتی را که امسال (با توجه به محدودیت ها) می توان انجام داد می
ص: 17
پردازد.
اگر به کارهای بخش چهارم دقت کنیم متوجه خواهیم شد که هر یک از ما و کسانی که دغدغه بزرگداشت امام زمان علیه السلام در نیمه شعبان را دارند می توانیم به تنهایی چند کار و عمل از اعمال پیشنهادی را انجام دهیم. به عنوان مثال دعوت از دیگران به برگزاری یک جشن خانوادگی با شرکت (فقط) اعضای خانواده کار سخت و زمان بری نیست و هر کس می تواند به تنهایی بیست یا سی یا پنجاه کار ریز و درشت از این مجموعه را انجام دهد. پس باید به زحمت کشان آستان مقدس نیمه شعبان عرض کرد که امسال اگر چه فعالیت ها از سطح جامعه به فضای درون خانه ها برده شده و محدود گشته اما با تعدد بیشتر و دعوت به کثرت این خدمات می توانیم چراغ نیمه شعبان را در این شرایط دشوار زنده نگاه داریم . انشاالله به امید آن که ظهورش، غم و اندوه را از دل حضرت ولی عصر علیه السلام و شیعیان حضرتش بکاهد. آمین
یادمان باشد برنامه های تبلیغی در نیمه شعبان به ترتیب اولویت و اهمیت چند نوع هستند :
یا موثرند به حدی که در مخاطب موجب تغییر اندیشه یا رفتار می شوند.
یا معنوی اند که اعمال و اذکار و احیا گرفتن در شب نیمه شعبان و نماز های مستحبی مخصوص این ایام و ... از این دسته اند.
یا تعظیم شعائرند مانند پرچم زدن و آذین بندی کوی و محله و .....
و یا خدمات تبلیغی اند مانند دادن شیرینی و شکلات و نذورات به بهانه
ص: 18
ی این روز خجسته.
امسال نیمه شعبان با توجه به مشکلات خانه نشینی عمومی و تاکید بر عدم حضور در مجالس عمومی ،شایسته است که برای روشن نگاه داشتن چراغ نیمه شعبان هرکدام از چهار نوع خدمت تبلیغی را که می توانیم انجام دهیم و به دیگران نیز توصیه کنیم.
چه کارهایی پیوند ما را با امام زمان علیه السلام محکم می کند ؟ چنانچه می خواهیم فعالیت های ایام نیمه شعبان ،پیوند مخاطبانمان با امام زمان علیه السلام را بیشتر کند شایسته است که خدماتمان در نیمه شعبان به یکی یا چند نتیجه ی زیر بیانجامد.
* دعا برای امام عصر علیه السلام * صدقه * تبلیغ و ترویج یاد و نام امام زمان علیه السلام در بین مردم.
* انجام کارهای خیر به نیابت از ایشان.
* ترک معاصی در جهت رضایت امام عصر علیه السلام.
* سلام صبحگاهی و روزانه به ایشان.
فعالیت های تبلیغی در نیمه شعبان چنانچه بر محور موضوعات زیر باشد موثرترند و ماندگاری بیشتری خواهند داشت و موجب معرفت بیشتر مخاطبین خواهد بود.
* توجه دادن مردم به امامت امام زمان علیه السلام.
* توجه دادن به این موضوع که امام زمان علیه السلام در شادی های ما شاد و در گرفتاری ها کنار ما هستند.
* توجه با این اصل که امام زمان علیه السلام زنده هستند.
* توجه دادن به دعا و دعای مستمر برای امام زمان علیه السلام.
* دعا برای امام عصر علیه السلام دو سو دارد،دعا برای فرج و دعا برای
ص: 19
سلامتی ایشان.
* مردم را به امام زمان دعوت کنیم تا تمسک به ایشان را یاد بگیرند.
* امام زمان علیه السلام غریب هستند و ما می توانیم با این کارها یاری شان کنیم.
* نذر برای امام زمان علیه السلام.
* در گرفتاری ها از امام زمان بخواهیم.
* محبت به امام عصر علیه السلام و خواص آن.
* انتظار.
* صبر و استقامت شیعه در دوران غیبت.
* امام زمان علیه السلام ما را می بینند.
* بیان فضایل و ویژگی های امامتی امام زمان علیه السلام.
* یاری کردن امام عصر علیه السلام.
در نیمه شعبان امسال چه کارهایی انجام بدهیم ؟ دعوت از دیگران جهت بهرهمند شدن از برکات امام زمان علیه السلام و نیمه شعبان ! هر شیعه که نعمت وجود امام عصر را درک کرده و حلاوت معرفت و محبت او را چشیده باشد، به سادگی میتواند وجود این نعمت را به دیگران خبر دهد و از آنها دعوت کند که با کاری کوچک ،توجه امام زمان را به خود جلب کند.
*برگزاری سخنرانی مجازی.
* برگزاری مراسم دعای مجازی زنده.
* برگزاری جشن مجازی.
* ترغیب دیگران برای تهیه هدیه در نیمه شعبان برای اطرافیان.
* دعوت از دوستان و آشنایان جهت حفظ چند روایت راجع به امام زمان علیه السلام و انجام مسابقه بین آنان.
* دعوت از دیگران جهت هدیه کردن برخی از اعمال به امام عصر علیه السلام.
* ایجاد انگیزه در افراد به خواندن کتاب های
ص: 20
مناسب و مفید پیرامون امام عصر علیه السلام در ایام خانه نشینی.
* دعوت از دیگران به فرستادن و ختم صلوات و قرائت آیت الکرسی جهت سلامتی و خوشنودی امام زمان علیه السلام.
* برگزاری هر خانواده یک جشن یا مراسم خصوصی در منزل.
* هدیه دادن کتاب مناسب در این ایام و برگزاری مسابقه.
* مقداری از هزینه ی خرید نان محله را در اختیار نانوایی محل قرار دادن و در کنارش نوشته ای تبلیغی برای مخاطبین آماده کردن.
* بردن نان تازه برای همسایه ها در صبح نیمه ی شعبان و تذکر به این موضوع که امروز مانند هر روز مهمان امام زمان علیه السلام هستید و .......
* دقت بیشتر در ترک معصیت و انجام مستحبات در آن ایام به منظور خوشنودی امام زمان علیه السلام.
* تقدیم هدیه های مناسب به همسایگان و اقوام و همکاران به همراه گفتگوی موثر یا نوشته ای تاثیر گذار حضوری یا مجازی.
* تکریم آنانی که نامشان مهدی و مهدیه و ..... و یا اسامی و القاب دیگر امام زمان علیه السلام است.
* تغییر آهنگ پیشواز گوشی همراه خود و تشویق دیگران به این کار.
* پوشیدن لباس نو و تشویق دیگران به این کار .
* احیا گرفتن در شب نیمه ی شعبان با آداب مخصوص آن شب و دعوت دیگران به این مهم.
* ترغیب دیگران به خواندن دعاهای مربوط به امام عصر علیه السلام در نماز و سایر وقت ها.
* ارسال پیامک روزشمار تا نیمه ی شعبان و دادن پیام های
ص: 21
تبلیغی.
* تشویق اطرافیان به چراغانی کردن پشت پنجره های منازل.
* چراغانی کردن محله و کوچه و تشویق دیگران به این کار.
* تبریک تلفنی و گفتگوی مستقیم با اقوام و دوستان با سناریو های آماده شده ی از قبل.
* تشویق دوستان و اقوام به بیعت با حضرت ولی عصر علیه السلام در روز نیمه ی شعبان و آماده سازی و ارسال متن بیعت برای آنان.
* اگر کسی هنری دارد مثلا خوشنویس است میتواند یک یا چند اثر برجسته راجع به امام عصر علیه السلام بنویسد و اگر طراح است در موضوعات مرتبط با ایشان طرحهای زیبا بکشد و یا اگر شاعر است شعری محکم و موثر بسراید و اگر نویسنده است کتابی در این باره بنویسد و آن را در فضای مجازی با دیگران به اشتراک بگذارد.
* برگزاری مسابقات پیامکی و واتساپی و تلگرامی بین گروه های مختلف مخاطبین مثلا با موضوع دلنوشته ای برای امام عصر علیه السلام و یا هر موضوعی دیگر و دادن جوایز و اعلام نفرات برتر در گروه ها و کانال ها.
* ارسال کارت تبریک با پست و تشویق دیگران به این کار با متن های تبلیغی و موثر.
* دعوت از اطرافیان برای شرکت در دعای همگانی برای فرج و سلامتی امام زمان علیه السلام ، هر کس در خانه ی خود و در یک ساعت خاص و یا یک روز از قبل تعیین شده .
* یاری و کمک به شیعیان بخش مهمی از دغدغههای امام عصر علیه السلام است. شیعیان، خانواده ی امام زمان به شمار
ص: 22
می آیند. آن حضرت ایشان را مانند فرزندان خود دوست میدارد، به واسطه ی گرفتاری آنها اندوهگین می شود و از بابت پیروزی و نجات آنان شاد میگردد و کمک به آنها به منزلهی یاری و کمک به حضرتش محسوب می شود.در نیمه شعبان می توانیم به مستمندان و گرفتاران و نیازمندان به نیت شادی امام زمان علیه السلام کمک کنیم و دیگران را نیز به این کار با اهمیت دعوت کنیم.
* دعوت اطرافیان به حفظ زیارت آل یاسین و یا دعای ندبه و .... و دادن جوایز به مخاطبین موفق.
* هر کسی با هر مقام و مرتبهی اجتماعی و با هر سطح سواد و در هر شغل و حرفهای میتواند نام و یاد حضرت ولی عصر علیه السلام را زنده کند و به اقتضای شغل خود دیگران را به مسیر مهر ورزی به امام علیه السلام و ارتباط با آن حضرت بکشاند، مثلا : رانندهای که در مسیر محل کار تا منزلش، همشهریان خود را سوار کند و به جای کرایه از آنان بخواهد که برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام صلوات بفرستند و ..........
* ارسال داستان های کوتاه و تاثیر گذار مهدوی در فضای مجازی.
* ترغیب دوستان و آشنایان به دادن صدقه بیشتر در ایام نیمه شعبان به نیت سلامتی امام زمان علیه السلام.
* دعوت به تغییر پروفایل ها به پروفایل های مهدویِ دوستان و آشنایان در ایام نیمه ی شعبان .
* دعوت اطرافیان به تمسک ویژه و اختصاصی به امام زمان علیه السلام در ایام نیمه شعبان .
ص: 23
سخنی با خدمتگزاران عزیز الزاماتی که قبل از هر چیز خوب است به آنها توجه کنیم:
1 - اولین نکته ی ما این است. عظمت کار را بیابیم. بدانیم کجا ورود کرده ایم. برای چه شخصی قدم برمیداریم. این بسیار ما را عوض خواهد کرد. دیدگاه ما را تغییر خواهد داد. خسته نمیشویم. دل شکسته نمیشویم. زود به ما بر نمیخورد. قهر نمیکنیم.
بحث بین ما پیش نمی آید. عنایت فرمودید با جان و دل میآییم. برای مولایمان قدم بر میداریم.
2 - دومین الزام که ما باید در آن رعایت کنیم خلوص در نیت است . نیت باید خالصا لله باشه. میخوام اینجا اینو عرض کنم، شاید خیلی از برنامه هایی که ما در روزهای اول در ذهنمون برای غدیر برنامه ریزی میکنیم؛ در آخر میبینیم که غدیر گذشت و اجرا نشد. شاید قرار بود پنج سخنرانی انجام بشه (مریض شدم) ونشد. اما اگه نیت خالصا لوجه الله، خالصا لمولی امیر المومنین علیه السلام باشد، تمام آنها در نامه عمل ما ثبت و ضبط میشود . اگر در کارهای غدیر غیر امیر المومنین علیه السلام آمد وسط خراب میشود و کار می پوسد.
3 - سومین الزام از الزامات برنامه ی غدیر را در اصول کافی مصطفوی باب تعجیل در کار خیر، جلد سوم میخوانیم. روایت هشتم این باب را من انتخاب کردم. ائمه اهل بیت ما میفرمایند، وقتی میخواهی قدمی برداری، کاری را میخواهی انجام دهی زود باش. معطل نکن. این دست آن دست نکن. حرکت کن. سریع باش. چرا؟ چون شیطان با تمام قدرتش از زمانی که تو نیت کردی کار را انجام
ص: 24
بدهی، نیت کردی وارد بشوی به سیل خدمتگزاران غدیر، اولین کسی که از اولین لحظه، تلاش میکند که نگذارد که شما کارت را انجام دهی شیطان است. راهکارهایش را هم به ما گفتهاند. خلوص در نیت. حضور شیطان را متوجه بودن.
جلوگیری کنیم از این که شیطان بخواهد ورود به کار پیدا کند. یکی از آنها تعجیل است. کار را عقب نیندازیم.
4- الزام چهارم «جلوگیری از ورود حرام به کار» است. برادر من! خواهر من! شأن کار امیر المؤمنین و غدیر را حفظ کنید. این در شأن نام مولا نیست که در کوچکترین لحظه ای از لحظات برنامه، یک حرام صورت بگیرد. این همان جایی است که شیطان ورود پیدا میکند، کار ما را خراب میکند .
کار امیرالمؤمنین علیه السلام هر چه باشد از سر ما و اجداد ما هم بالاتر است. از سرمان هم زیاد است. گاهی اوقات بعضی ها از ما هنوز غرورهایی داریم در خودمان، باید بریزیم آنها را دور. ؟ برای چه کسی داری قدم برمیداری؟ متوجه هستی عزیزم؟ ! 5 - الزام پنجم، باید دقت کنیم.کار برای امیرالمومنین علیه السلام ، در عین اینکه کار برای غدیر و صاحب غدیر و مولای غدیر از اهم فرائض است، در رأس امر به معروف و نهی از منکر است؛ اما در احکام کار برای امیرالمومنین علیه السلام جزء مستحبات است. ما باید متوجه باشیم به واجبات ضرر نزنیم. این خیلی مهم است. تا ساعت 2 بعد از نصف شب می مانیم، برای غدیر کار می کنیم، بعد ساعت 3 می رسیم خانه، خسته ایم، حال نداریم، نماز صبحمان قضا
ص: 25
می شود. می رویم مشغول برنامه می شویم، از ظهر داریم کار می کنیم، شب اجرا داریم، یک دفعه یادمان می رود نماز ظهر و عصرمان را بخوانیم. کارمان خراب می شود.
این بسیار نکته مهمی است. بسیار نکته مهمی است! پدر مریض داریم، الان وقت دکتر دارد، وسط برنامه ات هستی. به شما زنگ زده است که بیا من را به دکتر ببر؛ باید بلند شوی پدرت را ببری دکتر. این را امیرالمومنین )علیه السلام( از شما می خواهد؛ کار امیرالمومنین هم لنگ نمی ماند. خیالت راحت باشد. یک نفر انجامش می دهد. شما آمدی کار کنی، می گویی من حاضرم بیشتر وقت بگذارم. بله 2 روز، 3 روز، هم ممکن است شما نرسی؛ غذا بپزی، از جایی غذا برای خانواده ات تهیه کنی ولی اینگونه نباشد که از وظایف زناشویی مان، از واجبات فقهی مان، از فرائض مان، از واجبات اخلاقی مان، بخواهیم بزنیم. اگراینها را مرتب و منظم انجام دادی، شاگرد زرنگی. حالا برو و برای غدیر هم کار کن.
6 - الزام ششم که می خواهم عرض کنم، این است. خودتان را به سختی نیندازید. میزان توان خودتان را در نظر بگیرید .
7 - الزام هفتم ما مداومت بر کار است. مداومت بر کار؛ وقتی یک کاری را قبول کردیم، رفتیم، قدم برداریم برای غدیر، کامل به وظیفه مان عمل کنیم.
8 - الزام هشتم را با عنوان “توسل به صاحب غدیر امیرالمومنین و امام زمان علیه السلام در خدمتگزاری” عرض می کنم. همه این کارها را انجام دادیم و دقت کردیم، حالا به جایی می رسیم می بینیم کار سخت
ص: 26
است. برویم سراغ صاحب غدیر و بگوییم ”یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَهٍ مُزْجَاهٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَا إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ “.مولای من روزگار غریبی است. عده ای به یاد افتادند نام شما و جد شما را در بزرگترین عید الهی تعظیم ببخشند. این از غربت غیبت است که من سراپا تقصیر روسیاه، من سراپا گناه روسیاه بخواهم قدمی برای غدیر بردارم! من کجا علی امیرالمومنین علیه السلام کجا؟ من کجا ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف کجا؟ من روسیاه برای ولیعصر جارو کنم؟ این غربت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است! او ملائک به درخانه اش هستند. اولوالعزم ها آرزوی خدمتش را داشته اند .
من سراپا تقصیر آمده ام ورود پیدا کرده ام به یک وادی بسیار عظیمی؛ چون کسی نبود! غریب بود آقام! آمدم ورود پیدا کنم به یک کاری. حالا توش موندم. ای آقای من! ای مولای من! میشود دست من را بگیری؟ میشود نیتم را خالص کنی؟ میشود فکرم را باز کنی؟ اثر به کارم بدهی؟ اثر به کمالم بدهی؟ اثر به کلامم بدهی؟ بیانم را زیبا کنی؟ اجرایم را خوب کنی؟ آقایان! خانم ها! خدمتگزاران! فرهیختگان! من و شما آمدهایم کارگر یک آقایی شدهایم.. آقایان برای کار غدیر میخواهید حرکت کنید با نیت از در بیایید بیرون. با وضو حرکت کنید. بِسْمِ اللّهِ و بِاللّهِ و فی سَبیلِ اللّهِ وَ عَلی مِلَّهِ رَسوُلِ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ الِهِ، بگویید.
بفهمیم کار را. توسل پیدا کنیم. توفیقش را عنایت کن. باور بفرمایید آقا کرامت میفرمایند. دستگیری میکنند. مولای ما ما را رها نمیکند. تک تک
ص: 27
برنامه ها از مد نظر مبارکشان خواهد گذشت. تایید میفرمایند. دعا میفرمایند انشالله، اگر که آن الزامات قبلی را رعایت کنیم.
بطور کلی مطالب گردآوری شده زیر، در خصوص برگزاری جشن نیمه شعبان در مدارس و سایر فضاها برای سه گروه سنی کودک (7 - 12 سال)، نوجوان ( 13 - 18 سال) و اولیاء تدوین و گردآوری شده است. امید است که مورد استفاده خدمتگزاران عزیز امام زمان علیه السلام واقع گردد و إن شاء الله مقبول خداوند متعال و مولایمان قرار گیرد.
یکی از پرسش هایی که همواره ذهن برخی را به خود مشغول مینماید این است که، چرا میبایست روزهای خاصی را جشن گرفته و به تکریم و تعظیم آن مشغول شویم؟ خداوند درباره فلسفه تعظیم و تکریم چنین روزهایی مطالبی را در آیات قرآن بیان کرده است. در یکی از این دسته آیات میتوان به آموزه هایی اشاره کرد که خداوند نسبت به تعظیم و تکریم شعائرالله و یا ایام الله بیان فرموده است. خداوند در قرآن میفرماید:
این که هرکسی شعائر الهی را بزرگ دارد به درستی که چنین اعمالی از ؛« ذلک و من یعظم شعائرالله فانها من تقوی القلوب » تقوای قلوب است. حج آیه 32 در آیه 5 سوره ابراهیم میفرماید «و لقد ارسلنا موسی بایاتنا ان اخرج قومک من الظلمات الی النور و ذکر هم بایام الله ان فی ذلک لایات لکل صبار شکو» در این آیه خداوند پیروزی بر فرعون و رهایی از ظلم و ستم او را به عنوان ایام الله معرفی کرده است و از مؤمنان میخواهد
ص: 28
که این روز را گرامی داشته و آن را یاد کنند؛ زیرا بزرگداشت چنین روزهایی در حقیقت، پاسخی است به محبت و فضل الهی که ایشان را از بلا رهانیده و از بند بردگی بشر نجات داده و به آنان استقلال و آزادی را هدیه نموده است.
همچنین در روایتی ایام الله اینگونه بیان شده است:
امام صادق علیه السلام، از پدرش نقل کرده است که فرمود: ایام الله، سه روز است: روزی که قائم علیه السلام قیام میکند و یوم الکرّه (روز رجعت) و روز قیامت. (خصال، ص 108 ، ح 75 ؛ ینابیع المودة، ص 424 )
یکی از کارکردها و آثار تکریم و تعظیم اعیادی چون نیمه شعبان، تاکید مومنان به مسئله غیب است.
یکی از مسایل غیب و بلکه مهمترین غیب، غیبی افزون بر قیامت و رجعت و مانند آن، غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که در روایات نبوی و علوی و دیگر معصومان علیهم السلام مطرح شده است. کسیکه به بزرگداشت و تعظیم شعائر نیمه شعبانی میپردازد در حقیقت باور خویش را به غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شکل علنی و عینی بازگو میکند .
در آیات قرآن از جمله آیه 153 سوره انعام، برای صراط مستقیم نشانه هایی بیان شده است که یکی از مهمترین آنها، پیروی از راه پیامبر در میدان عمل و حضوراست.
درواقع کسیکه بخواهد در عمل نشان دهد که در مسیر صراط مستقیم گام برمیدارد میبایست از عمل پیامبر (صلی الله علیه و آله) پیروی کند وگرنه در راه وی بودن لقلقه زبانی بیش نیست. کسیکه
ص: 29
ایمان به غیب امام زمان دارد و بر این باور است که آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زاده شده است و در جهان موجود است و در پرده غیبت است، میبایست در عمل هم این باور را نشان دهد .
بزرگداشت نیمه شعبان در حقیقت عمل و نشان دادن ایمان واقعی به آموزه های وحیانی و نبوی درباره وجود و ظهور امام زمان علیه السلام و ایجاد حکومت جهانی عدالت محور اوست .
در اینجا تکریم از امام غایبی که از چشمها نهان است در حقیقت اعلان این مطلب است که ما بر چیزی که ندیده ایم به سبب بیان پیامبر (صلی الله علیه و آله) بدان باور داشته و در عمل آن را نشان میدهیم .
دوم اینکه هرجایی که انسان گرفتار تشکیک و تردید شده است بایستی بر آن تأکید شود تا تردیدها از میان برود. در جاییکه حتی برخی از شیعه نماها در به دنیا آمدن ایشان تشکیک میکنند و یا برخی از مسلمانان این مسئله را باور ندارند. تکریم و تعظیم و برپایی جشن های بزرگ و باشکوه برای اعلان جهانی تولد وی و برگزاری جشن میلادش میتواند بر ایمان ما و دیگران بیافزاید .
به هرحال میبایست بر تکریم و تعظیم این روز بیش از پیش تلاش کرد و آن را به جشن میلادی جهانی تبدیل نمود و هر کوی و برزنی را آذین بست و به یاد او یاد کرد نشانه ای بزرگ از خدا را در دلها زنده نمود. این جشن ها در حقیقت تذکر به آیه عظیم خداوندی، بقیة الله فی الارضین
ص: 30
است .
علاوه بر آن مطمئنا امام زمان علیه السلام نیز از این کار بیشتر خوشحال می شوند.
حال آیا کارهای کمی را رها کنیم؟ جواب روشن است: خیر!! کارهای کمی که دیگران به خوبی از عهده آن بر می آیند را به مردم عادی تر بسپاریم.
علی رغم این که کارهای کمی تعطیل نشده اند، به کارهای کیفی نیز توجه شده است.
بهتر است قبل از نیمه شعبان کارها و خدماتمان را بر این اساس طبقه بندی کنیم تا امسال بهره وری بیشتری داشته باشیم.
موفق باشید.
یعنی: شایسته نیست که شخصی پس از بیست سال درس و تعلیم و تربیت، در نیمه شعبان به کارهایی بپردازد که از یک آدم معمولی هم بر می آید. مثلا بسته بندی نقل و شکلات کار خوبی است.
اما !! این کار را می توانیم به دیگران محول کنیم زیرا بسته بندی تخصص ویژه ای نمی خواهد و حتی چند کودک نیز می توانند از پس این مسئولیت برآیند.
پس اگر نذری داریم، اگر سنت سالیانه ای داریم،اگر برنامه ای را چندین سال است اجرا می کنیم؛ بهتر است این کار را به دیگران محول کنیم (البته با هدایت ما) تا خودمان برای کار آفرینی دیگری در زمینه نیمه شعبان آماده شویم.
با این کار؛
* توان مان را دو چندان کرده ایم!
* دیگران را به خدمتگزاری امام عصر علیه السلام راهنمایی و موفق نموده ایم!
ص: 31
* خدماتی را انتخاب کنیم که کمیت زیادی دارند ولی عمیق نیستند و کیفیتشان زیاد نیست.
مثلا: پخش چند هزار پوستر در سطح شهر کمیت زیادی دارد اما معلوم نیست اثر عمیقی بر مخاطب داشته باشد.
این جور فعالیت ها معمولا دهان پر کن هستند و ما را ارضا کاذب می کنند و نیز به نیروی متخصص وتحصیل کرده ای با سابقه نیاز ندارند.
* کارهایی که عمق بیشتری دارند و چه بسا کمیت نداشته باشند.
مثلا: گفتگوی مؤثر با یک یا چند نفر و تأثیر بر فکر و اندیشه آنها! این نوع فعالیت ها معمولا کمیت زیادی ندارند و چه بسا دشوار هم باشند و حتی وقت زیادی از ما هم ببرد و اگر کسی از ما بپرسد:
در نیمه شعبان چه کردی؟ پاسخ ما مانند پخش پوستر دهان پر کن نیست، اما همه می دانیم که هدایت دیگران، کاری است بسیار با اهمیت که در روایات از آن به عنوان ارزشمندترین کار یاد شده، و این نوع کارها معمولا علی رغم این که ظاهر چشمگیری ندارند اما بسیار کیفی هستند و هدایت یک فرد می تواند باقیات صالحاتی نیکو برایمان باشد.
امام زمان علیه السلام فقط امام نیمه شعبان نیستند!! بلکه امام همه ی زمان ها می باشند.
پس ایام و برنامه های نیمه شعبان فرصت مناسبی هستندکه دیگران را که مخاطبمان شده اند، از دست ندهیم و رهایشان نکنیم.
شایسته است که برنامه های نیمه شعبان را به شکلی طراحی کنیم که با مخاطبینمان زمینه ارتباط بعدی را نیز فراهم
ص: 32
آوریم تا یاد و نام امامی را که در نیمه شعبان به آنان هدیه کرده ایم در بقیه ایام سال در دلشان زنده نگاه داریم.
به نظر شما با چه تکنیک هایی می توانیم ارتباط مان با مخاطبین را حفظ کنیم؟ و هدایتگریمان ادامه دار باشد؟
به همکارانمان در جشن ها و یا هر برنامه ای که داریم این نکته را یادآور شویم که:
* نیت های مان را از وسوسه های شیطان دور کنیم.
* در طول برنامه مراقب رفتارمان باشیم.
* در طول برنامه ها خودمان را سفیر امام زمان علیه السلام بدانیم.
* در کارهای دسته جمعی گذشت داشته باشیم.
* برای دور شدن از شیطان، به کهف حصین امام عصر علیه السلام پناه ببریم. شیطان معمولا برای کارهای اساسی سرمایه گزاری بیشتری میکند مراقب باشیم خودنمایی و ریا به درونمان رسوخ نکند.
و....
هدف شما از برگزاری مراسم نیمه شعبان چیست؟ * خوشنودی امام عصر علیه السلام.
* اعتلای نام و یاد ایشان.
* آشنا کردن دیگران با این گوهر فراموش شده.
* توجه مخاطبین به این که دعای آنان در امر فرج امامشان تاثیر دارد.
* تذکر به این که امام عصر علیه السلام زنده هستند و در زندگی شیعیانشان تاثیر مستقیم دارند.
پس : مراقب باشیم شام، دکور، پذیرایی و چیز هایی از این قبیل هدف نیستند. بلکه وسیله اند. یادمان باشد این وسایل را تبدیل به هدف نکنیم.
ص: 33
یادمان باشد تمسک یعنی همراهی آن به آن ،یعنی رها نکردن امام زمان علیه السلام حتی برای یک لحظه.
فرض کنیم در دره ای عمیق به ریسمانی محکم آویزان شده ایم. اگر لحظه ای ریسمان را رها کنیم چه خواهد شد؟ تمسک یعنی چسبیدن و رها نکردن و همراهی همیشگی به این ریسمان و حبل الاهی که خداوند آن را بسیار مطمئن و محکم قرار داده است. ریسمانی که اگر از او جدا شویم خود را به ورطه عمیق گمراهی انداخته ایم.
پس شایسته است که ما در طول برنامه نیز مانند بقیه ساعات عمر و زندگیمان متمسک به امام عصر علیه السلام باشیم.
برای این کار :
* برنامه را با دعای فرج آغاز کنیم.
* دعای مان را با وضو و رو به قبله و با توجه بخوانیم.
* همکارانمان را به این موضوع متذکر کنیم.
* دعا را حتی المقدور دسته جمعی بخوانیم.
* تا می توانیم حتی برای لحظه ای از یاد حضرت ولی عصر علیه السلام غفلت نکنیم.
* درباره مفهوم تمسک به همکارانمان توضیح دهیم تا آنان نیز با معرفت بیشتری توفیق این کار را داشته باشند.
برای این که خدمتگزاری لایق باشیم، تمرین کنیم که:
* چشمان پاکی داشته باشیم.
* هر صدایی را نشنویم.
* هر کلامی را به زبان نیاوریم.
* واستغاثه به امام عصر علیه السلام را بیشتر کنیم. (دعای استغاثه به امام عصر) * هر روز عهدمان را با ایشان تکرار و تجدید کنیم.
* توفیق خدمت در نیمه شعبان
ص: 34
را هر روز از امام زمان علیه السلام تمنا کنیم.
* و برای تاثیر گذاری بر مخاطبینمان از امام عصر علیه السلام گدایی کنیم.
* اوقات بطالت مان را کمتر کنیم تا مصداق بطالین نباشیم. (امام سجاد علیه السلام فرمودند: دعای بطالین مستجاب نمی شود) و...
* گروه نخست:امام زمان علیه السلام مخاطب اول ماست.
ما برای خوشنودی ایشان خدمت می کنیم و برای اعتلای نام ایشان جشن می گیریم. رضایت امام زمان علیه السلام اصلی ترین هدف ماست.
* گروه دوم: خودمان هستیم.
این برنامه ها در روحیات ما، در موفقیت مادی و معنوی ما و در زندگی ما تاثیر مستقیم دارد. پس یادمان نرود که خود ما نیز از این خوان نعمت بی بهره نیستیم و برای خودمان برنامه داشته باشیم.
* گروه سوم: دست اندر کاران جشن و برنامه.
برای همکارانمان بی برنامه نباشیم. آنها هر چه بیشتر معرفت به امام عصر علیه السلام پیدا کنند و هرچه بیشتر دانش خدمتگزاری را بدانند و هرچه بیشتر آداب کار جمعی را بدانند و .... موفقترند و بیشتر بهره معنوی خواهند برد.
* گروه چهارم: مخاطبین و دعوت شدگان برنامه هستند.
پس دیدیم که ما در جشن و برنامه هایمان فقط نباید برای گروه چهارم یعنی مخاطبین فکر و سرمایه گزاری کنیم و اگر به خودمان و همکارانمان نیز نگاهی هدفمند و برنامه مدار داشته باشیم بهره وری مان بیشتر و امام عصر علیه السلام خوشنودتر خواهند بود.
* و از همین امروز تا نیمه شعبان،
ص: 35
برای سلامتی امام زمان علیه السلام صدقه بدهید و این کار را در طول روز چند بار انجام دهید.
* قبل از برگزاری مراسم برای توجه بیشتر امام عصر علیه السلام این کار را در دستور کارتان قرار دهید.
* و در باره فلسفه صدقه برای سلامتی امام زمان علیه السلام همکارانتان را توجیه کنید.
دوستانی که کارهای مربوط به نیمه شعبان را از مدت ها قبل برنامه ریزی می کنند و یا مسئولیت برنامه های زیادی را بر عهده می گیرند باید به این نکته دقت کنند:
* از رسیدگی به خانواده خود غفلت نکنیم. زیرا فعالیت در نیمه شعبان یک مسئولیت است و مسئولیت در قبال خانواده نیز جایگاه خود را دارد. پس باید مراقب باشیم که هرگز یکی را به بهانه دیگری فدا نکنیم.
* می توانیم برای همسر و فرزندانمان نیز برنامه داشته باشیم. به این معنا که آنان را نیز در کارها و خدماتمان سهیم کنیم و یا برنامه ایی در خور و شأن آنها طراحی کنیم.
* برای دیگر اعضای خانواده مانند برادر و خواهر و یا وابستگان و اقوام نیز می توانیم برنامه ریزی داشته و از استعداد و توان آنان در راه خدمت به مولای غریبمان استفاده کنیم.
مشارکتی که مورد نظر ماست یعنی همراهی و همیاری با دیگران و استفاده از توان و امکانات آنان در جهت اهداف مراسم نیمه شعبان! ما می توانیم از مشارکت دو گروه استفاده کنیم:
* گروه اول: مشارکت با دوستان خودمان این گروه افراد
ص: 36
خودی هستند که با اهداف ما و شکل کار ما آشنایی دارند و دغدغه یاری امام زمان علیه السلام در وجودشان هست.
معمولا این گروه با کوچکترین توجیهی با ما همراه می شوند. اگر به اطرافمان نگاهی بکنیم بسیارند کسانی که در سر سودای یاری امام زمان علیه السلام را دارند اما برنامه و با امکانات منسجمی برای این کار ندارند. ما می توانیم از مشارکت فکری و عملی و مالی و دانش مهدوی آنان به خوبی بهره ببریم. افراد جلسات دینی که در طول هفته می رویم، دوستانی که سالیان گذشته با آنان جلسه کاری و درسی داشته ایم، خانواده ایشان و باخانواده خودمان می توانند مخاطبین ما در این گروه باشند.
* گروه دوم : مشارکت خارجی با افراد و گروه های هم سو معمولا افراد و گروه ها و موسسات و ادارات و مدارس و مراکز زیادی در کشور امام زمان علیه السلام هستند که یا به اجرای برنامه در مراسم نیمه شعبان تمایل دارند و یا به انجام آن مبادرت می کنند. عموما این گروه از فقر فرهنگی و عدم طرح و ایده مناسب رنج می برند در حالی که از نظر بودجه مالی و پرسنلی و امکانات سخت افزاری غنی هستند. ما می توانیم با این گروه مشارکت داشته باشیم و با برقراری ارتباط با آنان به راحتی ایشان را در مسیر خدمت ونصرت بهتر و بیشتر امام زمان علیه السلام قرار دهیم.
این کار سختی نیست و با کمی ابتکار و به سادگی دست یافتنی است. به اطرافیانمان (دوستان، خواهر، برادر، اقوام، همکاران و ...) که نگاه کنیم هر
ص: 37
کدام در محیط شغلی و تحصیلی و خانوادگی شان می توانند این کار را انجام دهند. کافی است به آنان پیشنهاد دهیم که آیا مایلند در نیمه شعبان و در محیط پیرامون شان، چراغ نیمه شعبان را روشن کنند؟ و پس از آن با ایده ها پیشنهادهای بسیاری که در طول سالیان خدمت فرا گرفته ایم ایشان را راهنمایی و یا به یکی از دوستانی که سابقه کارشناسی در این موضوع را دارد هدایتش کنیم. محل کار خودمان نیز از این قاعده مستثنی نیست و نباید آن را فراموش کنیم. اگر ارتباطات گذشته مان را در ذهن مرور کنیم به راحتی می توانیم زمینه مشارکت های جدیدی را فراهم کنیم.
آیا برای مشارکت ایده دیگری در ذهن دارید؟
یکی از روش های کیفی تر کردن برنامه ها این است که اگر هر سال برنامه ایی را اجرا می کنید، سعی کنید برای تغییرات مثبت در برنامه تان وقت بگذارید. به عبارت دیگر به وضعیت موجود و یا سال گذشته قانع نباشید و برای تحقق شرایط بهتر تلاش کنید.
یکی از آسیب های جدی در برنامه های نیمه شعبان، انجام برنامه های تکراری است که از روی عادت و به طور معمول انجام می شوند.
عادت ؛ تمرکز را کم می کند. خلاقیت را دور می سازد.کسالت آور است.
پس برای تغییر عادت جسارت داشته باشید و از دل مردگی و سکون بپرهیزید.
* خوش گذشتن به مخاطبین؟
ایجاد فضای مفرح و شاد به طوری که مخاطب بداند
ص: 38
که برنامه های مذهبی فقط عزاداری و گریه نیستند و دادن هدیه های گران قیمت و شام و نهار فوق العاده و یا تفکراتی از این نوع هدف نیستند و تمرکز بر این موضوعات هدف نهایی ما را تحت الشعاع قرار می دهد و علاوه بر آن، توقع مخاطب را نیز بالا می برند و در سال های بعد ناگزیرمان می کنند که بیشتر وقتمان را برای طمطراق برنامه مان تلف کنیم.
ایجاد فضای مفرح، شام و غذا، دکور، هدیه و ... در حد معقول لازمند اما هرگز هدف نیستند.
* هدف ما هدایت مخاطبین به دامان پر مهر امام زمان است.
دوستداری، مودت، معرفت و یاری امام عصر علیه السلام، دعا گویی بر فرج و سلامتی ایشان ایجاد پیوند قلبی با امام زمان علیه السلام و خارج کردن ایشان از غربت، از اهداف اصلی ما در برنامه های نیمه شعبان می باشند.
برای نیل به این هدف ؛ اول با مجریان و همکارانمان و سپس با سخنران و مجری برنامه و مسئول دکلمه و مدیحه خوان و گروه سرود، از قبل صحبت کنیم و آنان را توجیه کنیم که چه می خواهیم. حتی موضوع را می توانیم مشخص کنیم تا آن عزیزان در مسیر طراحی شده حرکت کنند. برای این هدف برنامه ریزی کنیم و آثار چشمگیر هدایتی آن را ببینیم.
بعضی از دوستداران امام زمان علیه السلام تنها با یک کار در نیمه شعبان قانع می شوند.
* بعضی با یک سخنرانی راضی می شوند.
* برخی فقط پول دادن و هزینه کردن برای جشن ارضایشان می کند.
*
ص: 39
عده ای، همین که منزل و یا هر امکان دیگری را برای جشن اختصاص دهند از تلاش و کار دست می کشند.
* اما عده ای همیشه عطش خدمت دارند و هرگز از نوکری مولایشان سیراب نمی شوند. اینان انگار گمشده ای دارند که تنها در یک یا دو فعالیت پیدایش نمی کنند. این گروه مانند جوانان خستگی ناپذیرند و مانند با تجربه ها از همه استعداشان بهره می برند و همیشه به تناسب استعداد و بضاعت شان از حداکثر توانمندی در این مسیر بهره می برند.
یکی از خصوصیاتی که در این گروه نهادینه شده است، این است که قانع نیستند و چون پیشرفت کار امام زمان علیه السلام را می خواهند و این کار را از بهترین خصائل معنوی و الاهی می دانند هرگز دست از کار و فعالیت برای مولایشان نمی کشند.
برخی از مباحث در موضوع مهدویت ثمره زیادی ندارند.
* مثلا محل سکونت امام عصر علیه السلام و یا موضوع ازدواج و فرزندان ایشان از مباحثی هستند که جذابیت ظاهری زیادی دارند اما کم فایده هستند و ما را از مسائل مهمتر باز می دارند.
در ضمن این گونه موضوعات بستری برای ورود خرافات و یا اطلاعات غیر مستند هستند.
شایسته است؛ ما که وظیفه خود را در زمینه تبلیغ و اعتلای نام و یاد امام زمان علیه السلام می شناسیم در این باره دقت کنیم و از طرح مسائلی از این دست پرهیز کنیم.
* خواندن و نوشتن چند روایت در
ص: 40
علائم ظهور و تطبیق ناصواب آن با روزگار فعلی اتفاقی است که در جامعه مجازی و غیر آن، کمابیش مطرح می گردد. پرداختن به مباحثی از این دست، برای عوام که از دانش مهدوی به شکل همه جانبه و وسیع برخوردار نیستند، آثار و آسیب هایی دارد.
توقیت یکی از این آسیب هاست. نومیدی و یأس پس از گذشت زمان و عدم وقوع ظهور، آسیب دیگر این مسئله است.
بی اعتقادی به روایات و حتی اصل ظهور به دلیل عدم تحقق تطبیق ها آسیب جدی دیگر این موضوع است.
انتخاب موضوعات برنامه های نیمه شعبان دقت بیشتری می طلبد.
در قرآن کریم می خوانیم:
« فقلت استغفروا ربکم إنه کان غفارا یرسل السماء علیکم مدرارا ویمددکم بأموال وبنین ویجعل لکم جنات ویجعل لکم أنهارا » از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او همواره آمرزنده است،تا بر شما از آسمان باران پی در پی فرستد و شما را به اموال و پسران یاری کند و برایتان باغها قرار دهد و نهرها برای شما پدید آورد.
استغفار آثار بسیاری دارد. به تعبیر امام رضا علیه السلام استغفار بهترین عبادت است.
پس ما می توانیم آثار و برکات این بهترین عبادت را متوجه برنامه هایمان در نیمه شعبان بکنیم.
اگر استغفار کنیم خداوند برکاتش را شامل ما، برنامه نیمه شعبانمان، همکارانمان و مخاطبین مان خواهد کرد و تأثیر کلام و سرود و روایت و مدح و نوشته و دیگر کارهای ما را افزون خواهد نمود.
امتحان کنیم !!
ص: 41
معمولا موضوع غربت ائمه علیهم السلام حس غیرت دینی را در ما احیا می کند. غربت امام حسین علیه السلام سال هاست احیاگر عاشورا است و غربت امام عصر علیه السلام نیز از موضوعاتی است که باید در دل شیعیان زنده بماند.
متاسفانه توده مردم کمتر با این موضوع آشنایی دارند و بر ماست که درباره این موضوع به تمام و کمال بپردازیم تا مردم برای آن غریب دوران دعا کنند. از سویی دیگر قبل از برنامه هایمان نیز تذکر به غربت امام عصر علیه السلام می تواند هم خودمان را و هم همکارانمان را بیش از گذشته متذکر این موضوع نماید که با سوز دل بیشتری امام غریبمان را یاری کنیم.
مراقب باشیم! جشن نیمه شعبان کلاس درس نیست و علاوه بر هدف افزایش دانش مخاطبین، هدف های دیگری را نیز دنبال می کند.
* افزایش معرفت مخاطبین * ایجاد پیوند قلبی با امام عصر علیه السلام در مخاطبین * ایجاد شور و تحرک در یاری نمودن آن بزرگوار * ایجاد تغییر در میزان توجه مخاطبین نسبت به امام زمان علیه السلام * احساس مودت بیشتر با آن حضرت از اهداف ما هستند. پس جشن و برنامه نیمه شعبان را با کلاس درس و آموزش اشتباه نگیریم!!
* برای مخاطبین دعا کنیم.
* برای همکارانمان دعا کنیم.
* برای خودمان دعا کنیم.
تا امام زمان علیه السلام به فعالیت ما در
ص: 42
نیمه شعبان برکت دهند.
* چه چیزهایی ما را از امام زمان علیه السلام دور می کنند: بی توجهی به نماز و نماز اول وقت، معصیت، غیبت های دسته جمعی و شوخی ها و لودگی و ...
* چه چیزهایی ما را به امام زمان علیه السلام نزدیک تر می کنند: دقت در احکام نماز، دقت در رفتار و حسن اخلاق، توجه به اداب دینی و...
نکته های دیگری را که در این دو موضوع می دانیم به این نکات اضافه کنید.
یکی از آسیب های جدی در مباحث مهدوی بحث غیبت امام زمان علیه السلام است! مردم عامی غیبت امام زمان علیه السلام را به معنای عدم حضور تلقی می کنند. آنها می پندارند که خداوند امام زمان علیه السلام را در مکانی دور ذخیره نموده و ایشان کوچکترین فعالیتی در هدایت و دستگیری و کمک به مردم ندارد، تا وقتی که خداوند متعال به او اذن و اجازه ظهور دهد!! شایسته است در نیمه شعبان به این آسیب جدی بپردازیم و به مردم بگوییم:
* غیبت امام زمان علیه السلام به معنای نبودن و حضور نداشتن نیست.
* غیبت امام عصر علیه السلام به این معناست که او هست و حضور دارد ولی ما او را نمی شناسیم.
* اگر باور کنیم که هست؛ او را فعال و دست اندرکار و مؤثر بدانیم.
* اگر غیبت را نبودن فرض کنیم؛ یعنی او را کارا و موثر نمی دانیم.
* بسیاری از افرادی که
ص: 43
در طول زندگی روزمره می بینیم را نمی شناسیم. غیبت امام زمان علیه السلام هم همین گونه است.
* حضور با ظهور تفاوت دارد. یعنی امام زمان علیه السلام حاضر هستند اما ظاهر نیستند.
پس غیبت یعنی حضور داشتن، بدون شناخته شدن!!
بعضی از دوستداران حضرت ولی عصر علیه السلام مجلس نیمه شعبان یا سخنرانی آن را با کلاس درس اشتباه می گیرند.
* توجه به نیاز مخاطبین و دانش مذهبی و سن و سال و توانایی درک مطلب آنان، از اصول اولیه برگزاری یک جشن نیمه شعبان است. اگر مردم عادی را به برنامه نیمه شعبان دعوت کرده ایم یادمان باشد که مخاطبین و مدعوّین ما دانشجوی علوم دینی و یا درس آموخته کلاس های تخصصی دینی نیستند.
* از نوشتن و نصب احادیث عربی بدون ترجمه در محل جشن پرهیز کنیم.
* و از بیان احادیث عربی بدون توجه به ترجمه اجتناب نماییم.
* از گفتن کلمات ادبی دشوار و تعابیر سنگین و اصطلاحات تخصصی دینی برای عموم پرهیز کنیم. یادمان نرود که برنامه ما محل مانور علمی و یا آموزشی نیست! * حفظ شادابی (مقصود شادی تنها نیست) از بدیهیات اولیه یک جشن و برنامه نیمه شعبان است.
مخاطب؛
* پس از برنامه قلبا ، یک قدم خودش را به امام زمان علیه السلام نزدیک تر احساس کند.
* برای سلامتی امامش صدقه دهد.
* در دلش احساس دوست داری و مودت بیشتری با او
ص: 44
داشته باشد.
* بخواهد کاری برای امام زمان علیه السام انجام دهد.
* برایش دعا کند.
* طعم شیرین نتیجه ی حضورش در برنامه را به دیگران انتقال دهد.
* در مجلس نیمه شعبان گناه نکنیم: دروغ، غیبت، نگاه حرام، خلف وعده، بی توجهی به حقوق دیگران، تهمت، اختلاف و ...
* مجلس نیمه شعبان محل رنجش از همکارانمان نیست.
* مجلس نیمه شعبان محل مسابقه و رقابت بین ما و همکاران، بین ما و گروه های شبیه ما نیست، بلکه محلی است برای همکاری و تعاون برای ایجاد پیوند و دوستی بیشتر با امام زمان علیه السلام. پس هر کس در این کار با ما هم مسیر باشد، به سویش دست دوستی و یاری دراز می کنیم.
* از شوخی زیاد در طول مراسم پرهیز کنیم. مخصوصا در زمان هایی که با مخاطبین ارتباط داریم و در معرض نگاه آنان هستیم به این موضوع دقت بیشتری داشته باشیم.
* در کار جمعی گذشت داشته باشیم.
* برای کار و خدمت به امام عصر علیه السلام فداکاری داشته باشیم و خود خواه نباشیم.
* توقعمان از دیگران را به حداقل برسانیم.
* به همکارانمان در جشن وبرنامه به چشم دوستداران امام زمان علیه السلام نگاه کنیم. بدین ترتیب شخصیت آنان در نظر مان والا جلوه خواهد کرد.
از خداوند و از امام زمان علیه السلام تشکر کنیم که در این مسیر راهنمایی شده و قدم برداشته ایم.
* برای انتخاب مدعوین دغدغه داشته باشیم.
* انتخاب
ص: 45
مدعوین مسئله مهمی است و در تاثیرگزاری برنامه اثر مستقیم دارد.
* دعوت دوستان خودی که بارها در جشن ها شرکت کرده اند و به شکل حرفه ایی از این جشن به آن جشن می روند، آورده زیادی ندارد.
* حتی المقدور افرادی را دعوت کنیم که در یک رده سنی با یک گروه مخاطبین تعریف شوند. این کار شاید در ابتدا کمی سخت به نظر بیاید اما تاثیر شگرفی در نتیجه برنامه خواهد داشت.
* و در دعوت افراد به برنامه به تعریف ایتام آل محمد صلی الله علیه و آله توجه داشته باشیم؛ این عده در فرمایش امام عسکری علیه السلام کسانی هستند که از امام زمانشان دور افتاده اند! * در حقیقت، دعوت، اولین گام آشنایی مخاطبین با امام زمان علیه السلام است. پس خود دعوت موضوعیت دارد و برای آن برنامه داشته باشیم و مهندسی شده به این موضوع نگاه کنیم و بپردازیم.
به این معنی که: هدف از برنامه نیمه شعبان آشنا نمودن و ایجاد پیوند قلبی مخاطبین با امام زمان علیه السلام است. برای نیل به این هدف نباید محدود به زمان جشن و برنامه مان شویم. ما به راحتی می توانیم از همان ابتدا و در مرحله دعوت کارمان را شروع کنیم و با رفتار سنجیده و سناریو و دیالوگ از قبل طراحی شده به گونه ای از دیگران دعوت کنیم که تحت تاثیر قرار بگیرند و برای حضور در برنامه مشتاق شوند. بدین گونه زمینه هدایت بیشترشان در برنامه را فراهم
ص: 46
آورده ایم.
* تعجب نکنید!! بعضی وقت ها آن قدر در کار و فعالیت نیمه شعبان غرق می شویم که اصلا یادمان می رود که برای چه در این جایگاه هستیم و امام زمان علیه السلام را فراموش می کنیم.
* گاه و بیگاه این نکته را به همکارانمان نیز تذکر دهیم.
یادمان باشد که باید این چراغ همیشه روشن باشد!
هر کار و فعالیتی با برنامه ریزی بازدهی بیشتری خواهد داشت. برای برنامه ریزی بهتر به این نکات دقت کنید:
برنامه ها را به سه بخش زیر تقسیم کنید:
1 -قبل از برنامه
2 -حین برنامه
3 -بعد از برنامه
* انتخاب سبک و شیوه اجرای برنامه
* دعوت موثر وآگاهانه
* انتخاب همکاران بر اساس نیازهای برنامه
* انتخاب همکاران بر اساس توانایی های آنان
* زمان بندی برنامه
* دقت به اصل مخاطب شناسی در برنامه ریزی
* آموزش به همکاران (در صورت نیاز)
* تقسیم کار مناسب بین افراد و عدم انباشتگی بر یک یا چند نفر
* توجه به نظم و پرهیز از بی نظمی
* پرهیز از اجرا فقط با تکیه بر تجارب قبلی
چهار هدف را در نظر داشته باشیم:
* مخاطبین بدانند امام زمان دارند!! تعجب نکنید! بیشتر مردم یادشان رفته که امام زمانی هست و ایشان امامشان هستند!!! اگر این حس در زندگی روزمره شیعیان جاری شود که امامی دارند، دلسوز و آگاه و حکیم و دست اندرکار
ص: 47
و...، نگاه و باورشان و نوع ارتباطشان با امام زمان علیه السلام متفاوت خواهد بود و در زندگیشان تاثیر چشمگیری خواهد داشت.
* مخاطبین امامشان را بشناسند!! معرفت و شناخت امام عصر علیه السلام از اصلی ترین معتقدات یک شیعه اثنی عشری است. به حدی که هر کس از این جایگاه دور بماند به مرگ جاهلیت مرده است. مخاطبینمان را از این معرفت بی بهره نگذاریم.
* مخاطبین از امام زمان علیه السلام یاری بخواهند.
ارتباط قلبی با امام زمان، طلب یاری از ایشان، توسل و تمسک به آن وجود عزیز از وظایف شیعیان در دوره غیبت است.
در نیمه شعبان برای دست یابی به این هدف باید تلاش کنیم.
* مخاطبین امام زمان علیه السلام را یاری کنند.
اگر مدعوین برنامه های نیمه شعبان برای امام زمان علیه السلام دعا کنند و یا برای ایشان نذر کنند و یا برایشان هزینه کنند و یا برای سلامتی شان صدقه بدهند و یا کار خیری انجام دهند و یا سفر زیارتی به نیابت ایشان بروند و یا طعم دوستی با ایشان را به دیگران توصیه کنند و یا برای رضایت ایشان کارهای خیر انجام دهند و یا برای کسب رضای ایشان از گناه پرهیز کنند و یا در کارهای خوب برای ایشان سهم معنوی قرار دهند و... ، یعنی امامشان را یاری کرده اند.
وزهی سعادت برای آنانی که در نیمه شعبان به یک یا چند هدف از اهداف یاد شده دست پیدا کنند.
یادتان باشد امام زمان علیه السلام زنده اند!! موضوع امام حی همواره مورد توجه بزرگان شیعه بوده
ص: 48
است. این موضوع استراتژیک آن قدر اهمیت دارد که در روایات شیعه، «لو لا الحجه لساخت الارض» : نبود امام در هر زمان را مساوی با نابودی کره زمین دانسته و فرموده اند باور به حی و زنده بودن امام عصر علیه السلام آورده های زیادی برای شیعیان و مخاطبین ما خواهد داشت. از جمله این که:
* امام زنده در جامعه حضور دارد.
* امام زنده در جامعه فعال است.
* پیامبر صلی الله علیه و اله در غدیر دست مردم را در دست امام زنده ی آن زمان گذاشتند.
* امام زنده نتیجه پیام غدیر است.
* وظایف امامت در هر زمان بر دوش امام زنده آن زمان است. پس هدایتگری و راهنمایی امام زمان علیه السلام در دوران غیبت تعطیل بردار نیست و ایشان مانند پدران بزرگوارشان در زمان امامتشان پناه شیعیانشان هستند و همه ی کمالات امامتی در عصر غیبت، در ایشان وجود دارد.
در جشن ها و مراسم نیمه شعبان مراقب باشیم که ما تبدیل به یک گروه حرفه ایی مجری برنامه های نیمه شعبان نشویم!! همان گونه که هدف گزاری کرده ایم: آمال و آرزوی ما از اجرای مراسم نیمه شعبان؛
* کسب رضایت آن بزرگوار
* ایجاد پیوند قلبی مردم با ایشان
* دعا گویی بیشتر برای ایشان
* خدمت به آن عزیز و... است.
پس باید مراقب باشیم که مخاطبین مان در مراسم این گونه برداشت نکنند که ما یک گروه حرفه ایی هستیم که شغلمان برگزاری جشن های مناسبتی است. آنان باید روحیه خدمت به امام زمان علیه السلام و شیفتگی به
ص: 49
آن بزرگوار را در رفتار ما ببینند و اگر مراسم و برنامه هایمان با کیفیت بالایی برگزار می شود فقط به سبب ارادتمان به ایشان است و جنبه شغلی و حرفه ایی ندارد.
امام عسکری علیه السلام فرمودند: برای او غیبتی خواهد بود که در آن زمان مردم هلاک خواهند شد؛ مگر آنان که بر امامتش استوار باشند و برای فرجش دعا کنند.
* مقصود از باورمندی به امامت همان است که مردم بدانند ایشان زنده هستند، ایشان در عین این که از چشم مردم غیبت دارند اما حضور دارند، به شیعیانشان توجه ویژه دارند و امامی دلسوز و پناه خداوند بر مردم می باشند.
* دعای بر فرج امام زمان علیه السلام علاوه بر آن که ممکن است موجب گشایش و فرج ایشان شود، امام زمان علیه السلام را نیز خوشحال می کند و در زندگی دعا کنندگان نیز تاثیرات چشمگیری خواهد داشت.
در مراسم و جشن های نیمه شعبان بر این دو موضوع استراتژیک سرمایه گزاری کنیم.
عموم شیعیان در دل خود به امام زمان علیه السلام محبت دارند، اما بیشتر آن ها توفیق یاری آن حضرت را ندارند. چه بسا بسیاری از شیعیان اصلا نمی دانند که باید امامشان را یاری کنند.
پس: شایسته است که در برنامه ای که سخن از یاری امام زمان علیه السلام می کنیم به این موضوع نیز توجه داشته باشیم که اقسام یاری و انواع و شکل های مختلف آن را برای مخاطبین و مدعوین
ص: 50
و البته با رعایت اصل مخاطب شناسی، بگوییم و برای این موضوع راهکارهایی ارائه کنیم.
به این فرمایش حضرت علی علیه السلام دقت کنیم:
إن الله -تبارک و تعالی- إطلع إلی الأرض فاختارنا، و اختار لنا شیعة، ینصروننا، ویفرحون لفرحنا ویحزنون لحزننا، و یبذلون أموالهم وأنفسهم فینا، أولئک منا والینا ...
خدای تبارک و تعالی در زمین نگریست، پس ما را برگزید و سپس شیعیانی برای ما انتخاب نمود که یاری مان کنند. آنان در شادی های ما شادمانند و در اندوه ما اندوه زده و سوگوارند و اموال خود را در راه ما هزینه می کنند. آنان از مایند و به سوی ما بر می گردند.
در این پیام حضرت علی علیه السلام؛ چهار ویژگی برای شیعیان بیان نموده اند:
* ینصروننا؛ ما را یاری می کنند.
* یفرحون لفرحنا، در شادی ما شادند.
* یحزنون لحزننا؛ در اندوه ما، اندوهگین هستند.
* یبذلون أنفسهم وأموالهم فینا؛ جان ها و اموالشان را در (راه) ما فدا می کنند.
و پس از آن، دو پاداش برای کسانی که دارای چنین صفاتی اند تعیین کرده اند که هر یک از آن پاداش ها به تنهایی ارزشمند ترین پاداش ها هستند.
* « اولئک منا؛ آنان از ما هستند » اولین پاداش سعادتی بالاتر از این نیست که ما از ائمه علیهم السلام باشیم.
* « والینا؛ به سوی ما می آیند » دومین پاداش این سخن امام علیه السلام بدان معناست که این شیعیان روز قیامت نیز با ما خواهند بود و چشم امیدشان به سوی ماست و این
ص: 51
مقام بسیار بلند و ارزشمندی است.
در سخنرانی نیمه شعبان و مجالس گفتگو درباره امام عصر علیه السلام، می توانیم از این فرمایش حضرت علی علیه السلام بهره ببریم و پلی به سوی ارتباط قلبی بیشتر و یاری امام غریب مان بزنیم.
نتیجه یک فعالیت موثر و شایسته در نیمه شعبان این است که پس از مراسم، مخاطبین ما متوجه نعمت امام عصر علیه السلام شوند و حلاوت دوستی ایشان را بچشند و تصمیم بگیرند که این نعمت را به دیگران نیز انتقال دهند و از اطرافیان خود دعوت کنند که با توسل و تمسک به امام زمان علیه السلام از عنایات او بهره مند شوند. همان طور که آنان دارویی مفید را به دیگران توصیه می کنند، باید کیفیت برنامه ما به حدی باشد که پس از برنامه، لذت مودت و محبت امام زمان را که خود در این مراسم چشیده اند به دیگران نیز هدیه کنند.
اگر مهمان یا مخاطب ما، پس از نیمه شعبان؛ * تابلویی از نام امام خود به جهت ابراز ارادت در خانه یا محل کار یا اتومبیلش نصب کرد؛ * اگر به هنگام ذکر نام ایشان با احترام از آن حضرت یاد نمود و بر او درود و صلوات فرستاد؛ * برخاست و دست بر سر نهاد و ادای احترام کرد؛ «قائم» اگر به هنگام بردن نام خاص ایشان یعنی لقب * اگر برای
ص: 52
ایشان از سر سوز دعا کرد؛ * اگر در روزهای منسوب به ایشان همچون نیمه شعبان، روزهای جمعه و عید غدیر با برگزاری یا مشارکت در مراسم ویژه، او را به دیگران یادآور شد؛ ما به بسیاری از اهدافمان در اجرای مراسم نیمه شعبان دست یافته ایم! و باید بسیار خوشحال باشیم که برنامه استانداردی را برگزار کرده ایم و اگر چنین نشد؛ باید برای چنین شدنش برنامه ریزی و تلاش کنیم.
یادمان باشد:
* ما نیامده ایم فقط اطلاع رسانی کنیم، بلکه آمده ایم تا در مخاطبینمان تغییر ایجاد کنیم.
* کیفیت بر کمیت ارجحیت دارد. تعداد جمعیت و مخاطبین و حجم و میزان پیام ها و برنامه ها معیار اصلی نیستند.
* تاثیر گزاری بر مدعوین یعنی کیفیت خوب! این نکته را فراموش نکنیم.
* نگاه جدی به اصل هدایت و هدایتگری از اصلی ترین مصادیق کیفیت یک برنامه خوب نیمه شعبان است.
* در اختیار نهادن دانش مهدوی به مخاطبین کافی نیست و باید گرد و غبار از فطرت آنان پاک شود و درونشان نیز جلا یابد.
به این حقیقت متذکر باشیم که برای هدایت دیگران در نیمه شعبان نیاز به کمک والای بی نهایت مطلق یعنی حجت خداوند داریم و نه اتکا به کمترین فضیلت های خود!! دانش من، تجربه من، وقت گزاری من، سخنرانی من، تلاش های من، صدای من، برنامه خوب من و ... همه و همه نتیجه ی لطف و منت خداوند متعال است. اگر پیوند معنوی با مولای توانمند معصوم مان نداشته باشیم و با اتکا به آن بزگوار
ص: 53
حرکت نکنیم و از سرچشمه زلال آن آقای بزرگوار بهره نبریم، به بیراهه رفته ایم.
یکی از نتایج مناسب و موفق در مراسم نیمه شعبان این است که بتوانیم برای چند نفر از مدعوین تشکیل جلسه مستمر دهیم . این کلاس ها می تواند بستری باشد که دیگران نیز با امام زمان علیه السلام آشنا شوند و بیشتر از قبل و در طول سال، آیین خدمتگزاری به امام زمان علیه السلام را فراگیرند.
به این موضوع فکر کنیم:
آیا برنامه و مجلس نیمه شعبان ما طوری هست که که اگر امام زمان علیه السلام به مجلسمان بیایند، با ما همنشین شوند و نظر لطفی داشته باشند؟ یا فضا را آن گونه طراحی کرده ایم که خانم ها و آقایان به راحتی با هم اختلاط دارند!! و به بهانه این که باید فضای جشن را شاد و امروزی کنیم، قلب مهربان امام زمان علیه السلام را به درد آورده ایم؟ و به راحتی و متاسفانه در فضایی مذهبی زمینه ی معصیت دیگران را فراهم کرده ایم؟ آیا ظاهرمان آن طوری هست که مورد قبول و رضایت امام زمان ارواحنا فداه باشد؟ و خلاصه این که آیا روش ما همانگونه است که امام عصرعلیه السلام می پسندند؟
دقت کنیم که به حقوق دیگران، اطرافیان محل برنامه، همسایه ها و کسانی که در مسیر جشن و برنامه مان تردد می کنند احترام بگذاریم. یادمان باشد بعضی از مراسم به جای آنکه
ص: 54
باعث خیر و رحمت باشند، باعث ایجاد مزاحمت می شوند. شاید کسی در منزل بیماری داشته باشد که صدای نامتعارف بلندگوی جشن ما آزارش دهد. ناراحتی دیگران، هم بی احترامی به حق الناس است و هم این که عده ایی را به امام زمان علیه السلام بدبین می کند و این مسئله با اهداف برنامه ما در نیمه شعبان مغایرت دارد.
بهتر است برای انتخاب محل برنامه وسواس به خرج دهیم و هر پیشنهادی را برای اجرا نپذیریم، اما اگر برنامه ما با حقوق دیگران تزاحم داشت، قبل از اجرای جشن:
* از همسایه ها مودبانه برای اجرای برنامه اجازه بگیریم.
* با آنان محترمانه برخورد کنیم .
* آنان را نیز به جشن دعوت کنیم.
* از هدایا و خوراکی های برنامه آنان را بی نصیب نگذاریم.
* در راه پله ها و جلوی در و اماکنی که دیگران حقوقی دارند سر وصدا نکنیم.
* در مسیر تردد عمومی و خصوصی دیگران مزاحمت ایجاد نکنیم.
* از تجمع و ایستادن دسته جمعی در این گونه اماکن بپرهیزیم.
و خلاصه این که یادمان نرود نیمه شعبان فرصتی برای تبلیغ امام زمان علیه السلام است و این فرصت را به تهدید مبدل نکنیم.
معمولا هر مجلسی نشان دهنده شخصیت صاحب مجلس است. وقتی برای امام زمان علیه السلام برنامه ای تدارک دیده ایم باید شأن امام مان را در نظر بگیریم.
* دقت در رفتار
* دقت در گفتار
* پرهیز از شوخی های زیاد و نابجا
* پوشش و لباس متعارف
* معصیت نکردن
ص: 55
*توجه به حقوق دیگران
* پرهیز از بی برنامگی و شلختگی
* اجتناب از سر و صدای زیاد
* پرهیز از تجمع غیر ضروری
* توجه به بزرگترها
و ...
از ابتدایی ترین آداب مراعات جشن صاحب الزمان علیه السلام است.
طبیعتا هر جشن و برنامه ای هزینه هایی دارد. در این موضوع به نکات زیر دقت داشته باشیم:
جو گیر نشویم. برای هزینه ها، برنامه داشته باشیم و فکر نکنیم زیاد هزینه کردن نشانه ارادت بیشتر به امام زمان علیه السلام است.
* دیگران را با توفیق هزینه کردن برای امام زمان علیه السلام آشنا کنیم و آنان را از این فرصت محروم نکنیم.
* عزتمندانه حرکت کنیم.
* مراقب باشیم که برای تامین هزینه ی جشنمان گدایی نکنیم. امام زمان علیه السلام راضی به ذلت ما در مقابل دیگران نیستند.
* خرج های غیر لازم را حذف کنیم.
* برای این کار لازم است قبل از جشن، هزینه های احتمالی را لیست کنیم و برایشان الویت بندی داشته باشیم. در صورت کسر بودجه می توانیم الویت های آخر را حذف کنیم.
* پست نباشیم.
* در خرج کردن برای ضروریات، ممسک نباشیم و خسّت به خرج ندهیم. یادمان باشد در نقطه تعادل حرکت کنیم.
* فردی را به عنوان مدیر مالی انتخاب کنیم و در این انتخاب دقت داشته باشیم که او تندرو و یا کندرو نباشد.
* پول جشنمان را پول امام زمان علیه السلام بدانیم و در نگهداری و حراست از اموال اماممان بکوشیم.
ص: 56
قرار است بوسیله جشن نیمه شعبان، توجه ما و مخاطبینمان به امام زمان علیه السلام از محدوده زمان و مکان نیمه شعبان فراتر برود. یعنی:
* امام زمان علیه السلام فقط امام نیمه شعبان نیست.
* دوستداری و علاقمندی به امام زمان علیه السلام در بقیه ایام سال تعطیل نمی شود.
* یاد امام زمان علیه السلام در طول 365 روز سال باید در قلب همه ی شیعیان زنده بماند.
* رابطه با امام زمان علیه السلام باید دائمی باشد و بعد از نیمه شعبان قطع نشود.
نتیجه این که، برنامه ایی موفق است که به ایجاد پیوند دائمی مخاطبانش با امام زمان علیه السلام ختم شود.
برای نیمه شعبان در روایات اعمال متفاوتی بیان شده اند.
برخی از این اعمال شخصی و انفرادی اند و بهره ی آن بیشتر متوجه شخص می شود و برخی دیگر جمعی هستند و از عواید آن دیگران نیز بهره می برند.
مثلا انجام مراسم احیا و زیارت قبر مطهر سیدالشهدا علیه السلام و خواندن دعای کمیل از جمله اعمالی هستند که بیشتر جنبه ی شخصی دارند.
ولی برنامه جشن نیمه شعبان که زمینه معرفت و ارتباط قلبی و پیوند بین شیعیان و امامشان را محکم تر می گرداند از توصیه های جمعی در ایام نیمه شعبان است.
البته توفیق انجام بسیاری از این اعمال شخصی مانند غسل نیمه شعبان و زیارت امام حسین علیه السلام و دعای کمیل مانع کار جمعی نیستند. اما اگر ناگزیر از یکی از این دو انتخاب باشیم
ص: 57
چه خواهیم کرد؟ برای خودمان قدم بر می داریم؟ یا برای اماممان؟ به این روایت که از پیامبر نقل شده است دقت کنیم:
ایمان کسی کامل نمی شود مگر آنکه من (پیامبر صلی الله علیه و اله) را بیشتر از خودش دوست بدارد، و فرزندان من (پیامبر) را نیز از فرزندان خودش بیشتر دوست بدارد.
تمرین کنیم که؛ امام زمان یعنی فرزند پیامبرمان را بیشتر از خودمان دوست داشته باشیم.
* مدعوین را لیست کنیم
* به ظرفیت مکان جشن و تناسب آن با مدعوین دقت داشته باشیم.
* از میان آنان عده ای که به ما نزدیک ترند و آمادگی همکاری دارند را برای کمک به اجرای مراسم انتخاب کنیم.
یادمان باشد، همه ی کارها را خودمان نباید انجام دهیم.
بهتر است که به دیگران نیز توفیق خدمت به حضرت ولی عصر علیه السلام را هدیه بدهیم.
معمولا عموم افراد از این پیشنهاد استقبال می کنند و خودشان را در حین اجرای برنامه و پس از آن به امامشان نزدیکتر حس می کنند.
استعداد و توانایی همکارانمان را شناسایی و از آن در جهت اجرای بهتر برنامه استفاده کنیم.
قبل از برنامه همکارانمان جدید را با اهداف جشن توجیه و آشنا کنیم.
* سرانه هزینه های احتمالی هر نفر را محاسبه کنیم و سپس با توجه به میزان بودجه، تعداد مدعوین مان را تعیین کنیم.
* دنبال تجمل نباشیم و مطمئن باشیم که یک برنامه با کیفیت و دارای محتوای خوب و معنوی بیشتر از ریخت و پاش و تجمل، بر مدعوینمان تاثیر دارد.
ص: 58
* برایمدعوین دعا کنیم و از امام زمان علیه السلام بخواهیم توجهات بیشتری به آنان نمایند.
یادمان نرود که هدایت به دست خداست و ما فقط باید وظایفمان را به نحو احسن انجام دهیم. در حقیقت فکر نکنیم که مدعوین تحت تکفل ما هستند و هدایتشان به دست ماست.
* همه ی بخش های برنامه را لیست کنیم.
* برای همه ی بخش ها زمان بندی داشته باشیم.
* قبل از اجرای نهایی، هر بخش را حداقل یک بار تمرین کنیم.
* همه ی همکارانمان را با ترتیب و زمان بندی و شکل برنامه ها آشنا و توجیه کنیم.
* استرس نداشته باشیم.
* به همکارانمان استرس وارد نکنیم.
* منظم و با حوصله و متانت مدیریت کنیم.
* در صورت امکان برای هر قسمت از برنامه مسئول تعیین کنیم.
* ایجاد نمایشگاه کتاب و وسایل فرهنگی به غنای محتوای برنامه ما کمک خواهد کرد.
برای این کار لازم نیست چند صد عنوان محصول فرهنگی را عرضه کنیم. کافی است چند محصول متناسب با مدعوین را انتخاب کرده و برای معرفی آنان برنامه ویژه داشته باشیم.
یک نمایشگاه فرهنگی ایده آل، به تنهایی می تواند بسیاری از اهداف برنامه ی ما را تامین کند و مخاطب با آشنایی با کتاب و محصولات فرهنگی بیشتر از قبل احساس تقرب به امام عصر علیه السلام نماید.
برای معرفی و تبیین محصولات، فردی را انتخاب کنیم که خوب سخن بگوید و محصولات را قبلا مطالعه کرده باشد و در مسیر اهداف جشن یعنی تقرب به
ص: 59
امام زمان علیه السلام و ایجاد پیوند با ایشان سخن بگوید.
هر کتابی که در حوزه مهدوی نگاشته شده، لزوما در مسیر اهداف برنامه ی ما نیست. به این موضوع دقت کنیم که کتاب و محصولات فرهنگی باید در مخاطب احساس نزدیکی و محبت بیشتر به امام زمان علیه السلام نماید و یا معرفت او را نسبت به حضرتش بیشتر کند و یا پاسخگوی نیازهای اعتقادی اش باشد و یا در رفع شبهات ذهنی او کمک نماید.
به محل اجرای نمایشگاه کتاب و محصولات فرهنگی دقت ویژه داشته باشیم و برای رفع تکلیف جای نامناسبی را به آن اختصاص ندهیم.
بطور کلی بهتر است که برنامه اولیا به صورت مجزا از فرزندانشان برگزار گردد (به جهت استفاده بیشتر هر دو گروه). بدین منظور برنامه اولیا در کلاسهای مدرسه و جشن کودکان در حیاط و یا سالن اجتماعات مدرسه میتواند برگزار گردد. در این بخش تنها ترتیب اجراها بیان شده است و نمونههای اجرایی بطور مبسوط در بخش دوم آورده شده است که میتوانید رجوع نمایید.
همچنین روندی که بیان خواهد شد کاملا پیشنهادی و قابل جابه جایی و تکمیل میباشد.
آغاز مراسم میتواند با پخش یک کلیپ مرتبط همراه یک سرود یا قرائت دکلمهای توسط مجریان و یا حتی خود دانش آموزان، شروع گردد.
پس از آن زمان سلام و احوالپرسی و تبریک عید مجریان به مخاطبان است.
توجه: ایجاد کشش و جذابیت و انتقال انرژی خوب در مرحله اول بسیار اهمیت دارد، چرا که همراهی بچه ها تا انتهای برنامه منوط به آن خواهد بود.
همچنین برای حفظ تمرکز و توجه جمع در طول اجرا، ابتدا
ص: 60
مجری میتواند قوانین و راهکارهایی را با بچه ها در میان گذارد تا هرزمان که در طول برنامه همهمه و یا عدم تمرکز ایجاد شد؛ از آن راهکارها بهره برد (مناسب گروه سنی کودک).
1 - وضع کردن قرارهایی بازیگونه با بچه ها برای ساکت کردن و تشویق کردن آنها (مناسب گروه سنی کودک):
مثلا مجری قرار بگزارد که وقتی دستش را به علامت سکوت بالا برد، به سرعت همه ساکت شوند. یا اینکه مجری کارت سبز و قرمزی در جیب داشته باشد. هر زمان کارت قرمز نشان داد، یعنی همه ساکت شوند و هرکسی سکوت نکرده باشد باخته و اگر کارت سبز نشان داده شد یعنی همه باید دست بزنند و با صدای بلند خوشحالی کنند (که می بایست در ابتدای برنامه مانند یک بازی جذاب، چند مرتبه با بچه ها تمرین شود که در طول برنامه استفاده شود).
2 - کارت آفرین: کسانیکه تا انتهای برنامه به دلیل همراهی و سکوت بتوانند سه ستاره آفرین دریافت کنند، جوایزی داده شود.
توجه: در طول برنامه دائما سعی گردد که از خود بچه ها کارها و جوابهایی خواسته شود که علاوه بر تخلیه انرژی کودکان، به جذابیت برنامه نیز افزوده گردد. (نمونه ای از این سرودهایِ سوال و جواب گونه در قسمت سرودها به صورت مبسوط ذکر شده است، که میتوانید رجوع نمایید.)
« تاک شوی مجری و گلدونه »
*یک نمونه از روند تاک شویی کامل برای اجرای برنامه، به همراه سرود و مسابقه و ... تحت عنوان در ادامه آورده شده است که میتوانید به آن مراجعه نمایید.
بنا علی هذا بعد
ص: 61
از سلام و تبریک و بیان قوانین، با طرح چند سوال درباره این روز و امام زمان علیه السلام برنامه ادامه می یابد.
(که نمونه ی سوالات به تفکیک گروه سنی در بخش دوم ذکر شده است) در این مرحله کسانیکه پاسخ دهند توسط دوستانشان تشویق شده و جوایزی دریافت میکنند. (که البته پاسخ به سوالات سخت تر میتواند جایزه هم داشته باشد.) در اینجا نوبت اجرای یک تاکشو زیبا است. تاکشوهای متعددی در بخش دوم آورده شده است که از جمله موارد پیشنهادی از این میان، برای گروه کودک عبارتاند از:
- تاک شوی آرزوی بزرگ
- تاک شوی مجری و گلدونه
- تاک شوی باران
- تاک شوی جلو خطا را بگیریم
- تاک شوی پدر مهربان
- تاک شوی جشن تولد
و...
و از جمله موارد پیشنهادی برای گروه نوجوانان:
- تاک شوی فال سفارشی
- تاک شوی گمگشته
- تاک شوی یک شعر ناتمام
- تاک شوی سایهای در کمین
و...
و از جمله موارد پیشنهادی برای گروه جوانان:
- تاکشوی وکیل
- تاک شوی دادگاه (طنز)
- تاک شوی خیمه خاموش و...
و از جمله موارد پیشنهادی برای اولیا:
- نمایش گُمارده
- نمایش امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
- نمایش نه آن سوی ابر
و...
در مرحله بعد، اجرای سرودی توسط یک گروه دعوت شده و یا توسط دانشآموزان مدرسه (اگر مقطع ابتدایی هستند) را داریم.
پس از اتمام سرود، مجری یک شعر که با همخوانی بچه ها همراه است را میخواند (برای گروه کودک، به قسمت اشعارِ دسته اول رجوع شود) و برای نوجوان در این بخش میتوان یک مولودی
ص: 62
یا دکلمه و ... خواند.
سپس مسابقه ای برگزار شود. انواع این مسابقات به تفکیک گروه سنی در زمینه های ورزشی، هنری، هوشی و مذهبی در ادامه آمده است.
مرحله بعدی، اجرای نمایش توسط دانش آموزان است که نیاز به تمرین قبلی دارد. (خاص گروه کودک.) از جمله:
- نمایش شهر رنگین کمان(پیشنهاد ویژه)
- نمایش خورشید پشت ابر سپس مجریها مطالب آموزشی در مفهوم انتظار یا داستان تولد حضرت را بیان میکنند که محتوای آن در ادامه ذکر گردیده است.
در ادامه، مسابقه دیگری برگزار شود (رجوع شود به بخش مسابقات).
و نهایتا با یک کلیپ یا نوایی مناسب برنامه را به انتها رسانده و در بین آن دعای فرج بصورت دسته جمعی خوانده شود، از جمله:
نوای نگار صبح (شامل: دکلمه، سرود، دعای فرج) در اختیارتان قرار خواهد گرفت.
برنامه اولیا بطور مجزا در کلاس های مدرسه برگزار میشود. به این صورت که مجریان آقا برای پدرها و مجریان خانم برای مادرها، محتواهایی در زمینه نیمه شعبان را بیان میکنند. که این محتواها مفصلا در بخش سوم ذکر شده است.
همچنین میتوان بروشوری درباره روش های تربیتی فرزند محب ویا بروشوری درباره افزایش معرفت به امام زمان علیه السلام تهیه نمود و بعد از صحبت با آنها پخش کرد.
یا میتوان سؤالات تستی ای از محتوای صحبت مجریان تهیه نمود و در آخر بین اولیا توزیع کرد و جوایزی هم برای برندگان تدارک دید.
1 . ما شیعیان، چند امام داریم؟
2 . امام دوازدهم چه نام دارند؟
3 . کدام امام ما در غیبت هستند؟
4 . نام مادر امام زمان علیه السلام
ص: 63
چیست؟
5 . نام پدر امام زمان علیه السلام چیست؟
6 . امام زمان علیه السلام در کجا متولد شدند؟
7 . امام زمان علیه السلام در چه روز و چه ماهی متولد شدند؟
8 . تعداد یاران امام عصر علیه السلام چند نفر است؟
1 . امام زمان علیه السلام در چه سالی متولد شدند؟
2 . امام زمان علیه السلام در چه سنی به امامت رسیدند؟
3 . امام زمان علیه السلام از کدام شهر ظهور میکنند؟
4 . نام اصلی امام زمان علیه السلام چیست؟
5 . سه لقب از القاب حضرت مهدی علیه السلام را نام ببرید؟
6 . آیا زمان ظهور حضرت مشخص است؟ چه کسانی آن را میدانند؟ (اشاره به روایت کذب الوقاتون)
7 . امام زمان علیه السلام در زمان چه حکومتی متولد شدند؟
8 . کدام پیامبر است که بعد از ظهور امام زمان علیه السلام پشت سر حضرت نماز می خواند؟
9 . علت غیبت امام دوازدهم چیست؟
10 . مشهورترین لقب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چیست؟ مهدی
11 . القاب مهدی و قائم به چه معناست؟
1 . عسکر به چه معناست؟
2 . در زمان غیبت صغری برکات امام از چه طریقی به ما میرسید؟
3 . معنی کلمه ظهور چیست؟
4 . غیبت صغری چند سال طول کشید؟
5 . اولین اقدام حضرت مهدی علیه السلام پس از ظهور چیست؟
6 . امام زمان علیه السلام هنگام ظهور با چه کسانی میجنگند؟ چگونه و با چه سلاحی میجنگند؟
7 . در قرآن به کدام لقب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، اشاره شده است؟ بقیة الله
8 . نوّاب اربعه چه کسانی بودند؟
9 . چرا ما به امام و راهنما نیاز داریم؟
ص: 64
10 . معنای رجعت در زمان ظهور امام زمان علیه السلام چیست؟
11 . امام زمان علیه السلام در کجا زندگی میکنند؟ آیا از احوال ما آگاه هستند؟
12 . پنج نشانة حتمی قبل از ظهور چیست؟
13 . چند راه ابراز ارادت و ادای وظیفه جهت تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام را بیان کنید؟
14 . چرا حضرت مهدی علیه السلام مؤکدا به ما سفارش کردندکه: برای فرج من زیاد دعا کنید؟
1 . مخفیانه بودن ولادت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همانند کدام پیامبر است؟
2 . کدام شب برای امامان همانند شب قدر برای پیامبر(صلی الله علیه و آله) است؟ شب نیمه شعبان.
3 . شباهت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با حضرت ابراهیم علیه السلام در چیست؟
4 . شباهت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با حضرت عیسی علیه السلام در چیست؟
5 . کدام یک از دو امام علیهما السلام همانند امام مهدی علیه السلام در کودکی به مقام امامت رسیدند؟
6 . طبق روایات، هر کس بمیرد و امام زمان خودش را نشناسد؛ به چه نوع مرگی از دنیا میرود؟
7 . بهترین عمل در شب میلاد حضرت چیست؟
8 . چرا در روایات انتفاع از امام زمان علیه السلام را به انتفاع از خورشید پشت ابر، تعبیر کرده اند؟
9 . نشانه های امام بر حق و حجت خدا چیست؟
10. در آیه « بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَشِیدٍ » . منظور از 45 /سوره حج؛ چیست؟
11 . طبق آیه 5 /سوره ابراهیم؛ ایّام الله، چه روزهایی می باشد؟ روز قیام قائم، روز قیامت، روز رجعت.
ص: 65
12 . چگونه در زمان غیبت دربارة امور دینی باید کسب تکلیف کنیم؟ به چه کسانی میتوانیم رجوع کنیم؟
13 . آیا انبیاء گذشته نیز غیبتی همچون صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) داشته اند؟ نامشان را بیان کنید.
14 . چرا حضرت از مکه ظهور میکنند؟
15 . منظور از دجال چیست؟
16 . شب نیمه شعبان بعد از کدام شب، افضل شبهاست؟ شب قدر
17 . نام صلواتی که قرائت آن از طرف امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در عصرهای جمعه توصیه شده، چیست؟
از اشعار و سرودهای زیر میتوان در اثنای برنامه استفاده نمود: (خاص کودک و یا نوجوان)
- اشعار دستة اول: به صورت دو طرفه، یعنی همراه تشویق و همخوانی بچه ها میباشد.
- اشعار دستة دوم: شعرهایی که مجریها میخوانند و یا برای جذابیت بیشتر این اشعار میتوان بعضی را توسط خود بچه ها به اجرا درآورد که البته نیاز به تمرین از قبل دارد.
-اشعار دستة سوم: شعرهایی که میتوان آنها را به صورت مولودی خواند.
( 1 )
* با جواب دادن بچه ها خوانده بشه
امید آخر کیه؟ او حضرت مهدی
اقا و سرور کیه؟ او حضرت مهدی
از همه بهتر کیه ؟ او حضرت مهدی
منجی دنیا کیه ؟ او حضرت مهدی
دوست شما ها کیه؟ او حضرت مهدی
یوسف زهرا کیه ؟ او حضرت مهدی
پناه عالم کیه ؟ او حضرت مهدی
صاحب این زمان کیه ؟ او حضرت مهدی
یاور مهربان کیه ؟ او حضرت مهدی
*****
( 2 )
* با جواب دادن بچه ها خوانده بشه
غنچه ی لب هایتان-خوشکل و خندان شده-نیمه ی شعبان شده( 2 )
ص: 66
شب شده مانند روز-روشن و تابان شده-نیمه ی شعبان شده( 2 )
چهره ی صحرا و دشت-شاد و درخشان شده
خنده به لب های ما-آمده مهمان شده
به به از این روز نو-لحظه ی باران شده
نیمه ی شعبان شده( 6 )
غصه و غم پر کشید-موقع درمان شده-نیمه ی شعبان شده( 2 )
سختی دوری تو-راحت و آسان شده-نیمه ی شعبان شده( 2 )
دشمن سر سخته تو-زار و پریشان شده
راضی و خوشنود و شاد-خالق رحمان شده
غرق نشاط و سرور-کشور ایران شده
مهدی موعود ما-صاحب دوران شده
منتظران را بگو-لحظه ی پیمان شده
نیمه ی شعبان شده( 6 )
****
( 3 )
* با جواب دادن بچه ها خوانده بشه
(در موقعیتی که مجری از تولد امام زمان حرف میزند و با کودکان میخواهند برای امام زمان تولد بگیرند.)
دوباره شور و خنده-به باغ خانه دادی
رسیده جشن شادی-تولدَت مبارک
دوباره کوچه ها شد-نظافت و چراغان
رسیده ماه شعبان-تولدت مبارک
رسیده بوی نرگس-به کوچه های روشن
گرفته قلب دشمن-تولدت مبارک
بگو بگو ندارم-نه غصه و نه دردی
رسیده ماه مهدی-تولدت مبارک
*****
( 4 )
* با جواب دادن بچه ها خوانده بشه
آی بچه های با صفا بله
کوچولوهای با وفا بله
امید سرزمین ما بله
بچه ی خوب نماز خونه بله
نماز رو با ناز می خونه نخیر (با علاقه می خونه)
شماها روزه می گیرین ؟ بله
روزه رو با زور می گیرین ؟ نخیر
خدا شما رو دوست داره؟ بله
مسلمونا رو دوست داره ؟ بله
بچه مسلمونید شما؟ بله
دوستای شیطونید شما؟ نخیر
خدا شما رو دوست داره؟ بله
ص: 67
شما خدا رو دوست دارید؟ بله
پیامبر ا رو دوست دارید؟ بله
اماماتون رودوست دارید؟ بله
امام زمان رو رودوست دارید؟ بله
امام زمان هم شما گل های قشنگ را خیلی دوست داره.
*****
( 5 )
* با جواب دادن بچه ها خوانده بشه
اون کیه وقتی بیاد ؟-دنیا می شه گلستان-« مهدی صاحب زمان »
اون کیه وقتی بیاد ؟ دردارو کرده درمان-« مهدی صاحب زمان »
اون کیه وقتی بیاد ؟ کافر می شه پریشان-« مهدی صاحب زمان »
اون کیه وقتی بیاد ؟ دوست می شه با فقیران-« مهدی صاحب زمان »
اون کیه وقتی بیاد ؟ پر می شه مهر و احسان-« مهدی صاحب زمان »
اون کیه وقتی بیاد ؟ ظالم می شه هراسان-«مهدی صاحب زمان»
*****
( 6 )
(بازی شعرگونه ما گلیم ما شیعه ایم)
بچه ها مثل عمو زنجیر باف دست های خودشون رو به هم می دهند و در حالی که مجری ها شعر زیر را میخوانند بچه ها می چرخند و کارهایی که برایشان توضیح داده می شود انجام می دهند .
ما گلیم-ما شیعه ایم-اماماممون رو دوست داریم
اگر که اونو نشناسیم-نادون می شیم-روی زمین ولو می شیم (روی زمین می افتند)
اگر که اونو بشناسیم-مهدوی می شیم-مهدوی می شیم (به هوا می پرند)
********
( 7 )
(این دو بیت شعر میتواند شعار بین مجری و کودکان باشد)
یار امام زمان-فکرای خوب میکنه
دلش همیشه پاکه-کارهای خوب میکنه
(میتوان گروه سرودی از خود بچه ها آماده کرد برای خواندن سرودهای زیر)
( 0 )
* شعر امانت الهی
* (سروده یکی از دوستان، برای گروه کودک)
ص: 68
یه روز علی کوچولو، گرفته بود کتابی
کتابی به امانت ، از دوست و هم کلاسی
قول داد علی به دوستش، برگردونه کتابو
همین فردا به زودی، درینگ درینگ
بعد از زنگ مدرسه ، علی در راه خانه
گرفت کتابو در دست ، تا برسد به خانه
بچه ها آی بچه ها ، هوا چه ابری شده
بارونگرفته نم نم ، نکنه کتاب خیس بشه
علی با آشفتگی بغل کرده کتابو ، چون علی در امانت نمیکنه خیانت
بارون هنوز میبارید ، مردی به تندی دوید
از بس که تند میدوید، علی رو اصلا ندید
علی کوچولوی ما ، افتاد زمین بچه ها
اما کتاب سالم بود، چون بغل علی بود
علی رسید به خونه، بی عذر و بی بهونه
به مادرش سلام داد ، از ماجرا خبر داد
مادر صدآفرین گفت، علی رو نکته ای گفت
نکته ای از امانت ،امانت الهی
علی که با تعجب، به مادرش گوش میداد
خیلی سریع بی دریغ، از مادرش میپرسید
مادر به او جواب داد، از امانت خبر داد
اگه گفتید بچه ها، چه پاسخی به او داد
امانت الهی، همان امام عصر است
امام قائم ما، حاضر و ناظر به ما
تو سختیها پشت ما، تو غصهها دوست ما
در همه ی لحظه ها، رفیق و غمخوار ما
باید برای حضرت، دعا کنیم شب و روز
تا یکی از جمعه ها، ظهور کند زود زود
*****
( 1 )
نیمه ی شعبان شده-شکوفه باران شده
حضرت نرجس خاتون-خوشحال و خندان شده
بوی گل و گلابه-چشمه عجب پر آبه
هزار هزار فرشته-زمین مثل بهشته
بچه ها جون بهاره-غم دیگه جا نداره
مهدی زهرا اومد-منجی دل ها اومد
ص: 69
امام خوب عسکری-با دیدن گل نبی
به خنده گفت: تو سروری-اهل جهان را رهبری
با صد درود و صد سلام-همه می گیم با یک کلام
خوش آمدی به دنیا-فرزند خوب زهرا ( بار 3 )
*****
( 2 )
سلام سلام بچه ها-سلام سلام غنچه ها
روی زمین زیبا-یه گوشه ای همین جا
امام آخر ما-آقا و سرور ما
مهدی صاحب زمان-رهبر کل جهان
مارو نگاه می کنه-همش دعا می کنه
او صاحبِ زمونه-اما چرا پنهونه
چون بیشتر آدم ها-غافل از یاد خدا
با کارهای زشتشون-شدند اسیر شیطون
آقا امامِ زمان-یارِ همه شیعیان
وقتی که زشتی رو دید از دست آنها رنجید
گفت که هنوز یار ندارم عاشق و غم خوار ندارم
بیاید با هم یار بشیم محب و دلدار بشیم
با هم بخونیم دعا همه بخوایم از خدا
عجل فرجه عجل فرجه
******
( 3 )
من یار مهربانم من صاحب زما نم
اگر می خوای بدونی امام شیعیا نم
حضرت عسکری بود بابای مهربانم
سَیدّه نرجس خاتون مادر خوش نشانم
آورده است به دنیا در نیمه شعبانم
من مهدی و هادیم حجّت این زمانم
*******
( 4 )
آی پسرا آی دخترا دعا کنید پیش خدا
ابر سیاه کنار بره تموم شه انتظار ما
******
( 5 )
بچه های نازنین باید اینو بدونید
تا که عقب نمونید حضرت صاحب الزمان
عزیز ما شیعیان کمک می خواد بچه ها
باید آماده باشید که یار آقا باشید
یار امام زمان کارهای خوب میکنه
پیش همه عزیزه بله عزیزان من
باید که بیدار بشیم به نزد آقا بریم
دلامونو پاک کنیم دنیا رو آباد کنیم
*******
ص: 70
( 6 )
تو یک گل معطری یا مهدی یا مهدی
از همه گلها بهتری یا مهدی یا مهدی
تو گل خوب نرگسی یا مهدی یا مهدی
خوشبوتری. از اطلسی یا مهدی یا مهدی
امام باغ و شبنمی یا مهدی یا مهدی
برای من تو همدمی یا مهدی یا مهدی
تویی تو یار و یاورم یا مهدی یا مهدی
دستی بکش روی سرم یا مهدی یا مهدی
یا مهدی یا مهدی یا مهدی یا مهدی
*******
( 7 )
هو هو، صدا میاد صدای چی؟ چی چی، صدا میاد صدای چی؟
قطار قطار فرشته تو آسمون نوشته صل علی محمد صلوات بر محمد
هو هو صدا میاد صدای چی؟ چی چی صدا میاد صدای چی؟
قطار قطار ستاره تو آسمون می تابه می گه بیشتر از همه امامها رو دوست داره
چیک چیک صدا میاد صدای چی؟ چیک چیک صدا میاد صدای چی؟
دونه دونه بارون می چیکه از آسمون می گه امروز، عیده واسه بچه مسلمون
جیک جیک صدا میاد صدای چی؟ جیک جیک صدا میاد صدای چی؟
گنجیش که تو گلستون می خونه شاد و خندون می گه مبارک باشه عید همه شیعیون
******
( 8 )
مژده مژده بچّه ها
عید اومده غنچه ها
شده نیمه ی شعبان
به دنیا اومد امام
امام مهربونی
اون مرد آسمونی
همون که با ظهورش
دنیا میشه نورانی
بیایید بیایید بچه ها
وقت نماز و دعا
ظهور حضرتش را
همه بخوایم از خدا
*****
( 9 )
سلام سلام بچه ها
سلام سلام غنچه ها
روی زمین زیبا
یه گوشه ای همین جا
امام آخر ما
آقا و سرور ما
مهدی صاحب زمان
ص: 71
رهبر کل جهان
مارو نگاه می کنه
همش دعا می کنه
او صاحبِ زمونه
اما چرا پنهونه
چون بیشتر آدم ها
غافل از یادخدا
با کارهای زشتشون
شدند اسیر شیطون
آقا امام زمان
یار همه شیعیان
وقتی که زشتی رو دید
ازدست آنها رنجید
گفت که هنوز یار ندارم
عاشق وغم خوار ندارم
بچه ها بیدار بشیم
باهم دیگه یار بشیم
با هم بگیم حرف خوب
انجام بدیم کار خوب
با هم بخونیم دعا
همه بخواهیم از خدا
و عجل فرجهم و عجل فرجهم
*****
( 10 )
سلام من به مهدی و به قلب آسمانیش
سلام من به پاکی و به لطف و مهربانیش
سلام من به لحظه ای که می رسد ظهور او
سلام من به لحظه ای که میرسد عبور او
سلام من به بوسه ای که میرسد به دست او
سلام من به حضرتی که داده مهر و آبرو
سلام من به قد او سلام من به قامتش
سلام من به دست او به قدرت امامتش
******
( 11 )
ابتدا مجری توضیح دهد: پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)می فرمایند:
وقتی که او بیاید،پرندگان در لانه های خود جشن می گیرند و ماهی های دریا شاد می شوند و چشمه ها پرآب می شوند و زمین چند برابر گذشته دانه می رویاند.
وقتی که او بیاید: دیگر کسی درمانده و فقیر نخواهد بود.مردم برای صدقه دادن به دنبال نیازمندان می گردند و پیدا نمی کنند.
به هرکس که می خواهند صدقه بدهند می گوید:لازم ندارم،بی نیازم. اکنون شعر خوانده میشود:
حکومتی پر از عدل
برپا میشه تو دنیا
باهم دیگه دوست می شن
روی زمین آدمها
ص: 72
دیگه کسی فقیر نیست
همه می شن مثل هم
اون روز چه روز خوبی است
تو دنیا دیگه غمی نیست
تا زمان ظهور هست
شعار هر مرد و زن
عجِّل علی ظُهُورِک
یا حجة بن الحسن
******
( 12 )
دست میزنند همه
با شادی و همهمه
که آمده به دنیا
تنها گل فاطمه (سلام الله علیها)
او پسر عسکری
بر همه ما ولی
او آخرین امام و
او جانشین نبی(صلی الله علیه و آله)
اکنون شده او پنهان
با دعای شیعیان
ظهور کند به جهان
رهبر مستضعفان
********
( 13 )
آید امام غایب
در انتظار اویم
در یاد و فکر ماهست
من بی قرار اویم
جانم فدای مهدی
آن وارث پیمبر
در پنج سالگی شد
ایشان امام و رهبر
*******
( 14 )
دکلمه کودکانه در مورد امام زمان
امام زمان دوست دارم
من نو گل باغ توام
چه روز خوبی من دارم
منتظر یه عیدی ام
با اینکه سن من کمه
بودنِ تو حس می کنم
از بچگیم تا به حالا
یه عمره که منتظرم
مهدی جونم دوست دارم
من کوچولو منتظرم
*******
( 15 )
مژده مژده بچه ها
عید اومده غنچه ها
شده نیمه شعبان
اومد امام زمان
امام مهربونی
اون مرد آسمونی
همونیکه با ظهورش
دنیا میشه نورانی
بیاید بیاید بچه ها
وقت نماز و دعا
ظهور حضرتش را
همه بخوایم از خدا
******
( 16 )
مانند خورشید در پشت ابری
هم با شهامت هم کوه صبری
هم پاک و زیبا هم مهربانی
یعنی امام و صاحب زمانی
هر روز و هر شب در یاد مایی
هم با محبت هم با دعایی
ص: 73
آن چهره ات را میدیدم ای کاش
مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خوبم در قلب من باش
******
( 17 )
یازده امام معصوم
شهید شدن چه مظلوم
ولی به امر خدا امام آخر ما
از چشم مردم بد
غایب شد و نیامد
هزار و چندین ساله
شیعه در انتظاره
بالاخره یه روزی
میشه وقت پیروزی
مهدی ظهور می کنه
دشمن و دور می کنه
جهان می شه پر ا زگل
نرگس و یاس و سنبل
ما بچه های شیعه
دعا کنیم همیشه
با هم بگیم خدایا
بیار امام ما را
*******
( 18 )
ای گل گل ها سلام
مهدی زهرا سلام
آقای مهربونم دردو بلات به جونم
مکه ای، کربلایی نمیدونم کجایی
اما تا زنده هستم منتظرت نشستم
دوستت دارم همیشه دلم برات تنگ میشه
*******
( 19 )
بچه های نازنین
باید اینو بدونید
تا که عقب نمونید
حضرت صاحب الزمان
عزیز ما شیعیان
کمک می خواد بچه ها
باید آماده باشید
که یار آقا باشید
یار امام زمان
کارهای خوب میکنه
پیش همه عزیزه
بله عزیزان من
باید که بیدار بشیم
به نزد آقا بریم
دلامونو پاک کنیم
دنیا رو آباد کنیم
********
( 20 )
حالا که با هم جمع شدیم
پروانه و شمع شدیم
دستامونو بالا کنیم
رو به سوی خدا کنیم
بگیم خدای مهربون
مهدی مارو برسون
******
( 21 )
دست می زنند همه با شادی و همهمه
که آمده به دنیا تنها گل فاطمه (سلام الله علیها)
او پسر عسکری بر همه ی ما ولی
او آخرین امام و او جانشین نبی(صلی الله علیه و آله)
اکنون شده او پنهان با دعای شیعیان
ص: 74
ظهور کند به جهان رهبر مستضعفان
*********
( 22 )
(شعر نیمه شعبان پیش دبستانی)
مانند خورشید
در پشت ابری
هم با شهامت
هم کوه صبری
هم پاک و زیبا
هم مهربانی
یعنی امام و
صاحب زمانی
هر روز و هر شب
در یاد مایی
هم با محبت
هم با دعایی
آن چهره ات را
می دیدم ای کاش
مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خوبم
در قلب من باش
(شعرهایی که می توان به عنوان مولودی خواند)
( 1 )
به به گل آمد
مولود نرگس آمد
به به خوش آمد
به به خوش آمد
(بخواهید که بچه ها تکرار و همراهی کنند .)
ماه ماه درآمد
نیمه شعبان آمد
به به خوش آمد
به به خوش آمد
غم غم سرآمد
منجی عالم آمد
به به خوش آمد
به به خوش آمد
خوش آمد خوش آمد
مهدی موعود آمد
به به خوش آمد
به به خوش آمد
خوش آمد خوش آمد
بهار مهدی آمد
به به خوش آمد
به به خوش آمد
خوش آمد خوش آمد
مهدی ما خوش آمد
به به خوش آمد
به به خوش آمد
به به گل آمد
مولود نرگس آمد
به به خوش آمد
به به خوش آمد
(بخواهید که بچه ها تکرار و همراهی کنند . )
ماه ماه درآمد نیمه شعبان آمد
به به خوش آمد به به خوش آمد
غم غم سرآمد منجی عالم آمد
به به خوش آمد به به خوش آمد
خوش آمد خوش آمد مهدی موعود آمد
به به خوش آمد به به خوش آمد
خوش آمد خوش آمد بهار مهدی آمد
به به خوش آمد به به خوش آمد
ص: 75
خوش آمد خوش آمد
مهدی ما خوش آمد
به به خوش آمد
به به خوش آمد
*******
( 2 )
دست بزنیم ما حالا دست ها رو ببریم بالا یک دو سه یک دو سه خوشحالی کنیم حالا
مثل ماهی دریا پایین و بالا می ریم به عشق دیدن تو از اینجا اونجا می ریم
چشم ها رو می بندیم باز می کنیم دوباره شاید که ببینیم عکست رو تو ستاره
دست بزنیم ما حالا دست ها رو ببریم بالا یک دو سه یک دو سه خوشحالی کنیم حالا
یا مثل یک پرنده تو آسمون می شینیم شاید که از اون بالا صورتت رو ببینیم
از دریا می پرسیم از شبنم و سپیده از باد و از نسیم چه کسی تو رو دیده
دست بزنیم ما حالا دست ها رو ببریم بالا یک دو سه یک دو سه خوشحالی کنیم حالا
اگر که سال دیگه کنار تو بشینیم یک دامن از شقایق برای تو می چینیم
وقتی که بیایی فصل ها همه بهاره زمین و آسمون پر می شه از ستاره
دست بزنیم ما حالا دست ها رو ببریم بالا یک دو سه یک دو سه خوشحالی کنیم حالا
پروانه ها بپرسید از ابر و باد و بارون از دشت یاس و لاله یا سبزی بهارون
کی داره نشونی از یار بی نشونه ( 2 ) بی گل روی او دنیا مثل زندونه( 2 )
مادرم می گوید یک نفر در راه است
از صدای پایش دل من آگاه است
وقتی او می آید قاصدک می خندد
ص: 76
راه های غم را بر همه می بندد
ابرها می بارد چشمه ها می جوشد
هر درختی در باغ رخت نو می پوشد
مادرم می گوید روی ماهش زیباست
گر چه از او دوریم او همیشه با ماست
*****
ای زمین سامره طور تجلّا خوانمت
یا بهشت حضرت باری تعالی خوانمت
سرزمین مکّه یا گلزار بطحا خوانمت
جبهه هفت آسمان با عرش اعلا خوانمت
کعبه ی پیغمبران یا طور سینا خوانمت
قبله ی امید فرزندان زهرا خوانمت
هر چه هستی طور دل سینای جان میدانمت
زادگاه مهدی صاحب زمان میدانمت
--
نو عروس فاطمه امشب محمّد زاده ای
دختر شاهنشه رومی و احمد زاده ای
اختر برج ولایی، ماه امجد زاده ای
هیکل توحید یا روح مجرّد زاده ای
عابدی معبود و یا عبدی مؤید زاده ای
پای تا سر مظهر دادار سرمد زاده ای
انبیا را، اولیا را، جان جان است این پسر
مصلح کل مهدی صاحب الزمان است این پسر
--
کودکی نورس مپندارش که پیر آدم است
رهنمای آدم است و مقتدای عالم است
انبیا را اوّل است و اولیا را خاتم است
هم خطاب مبرم است و هم کتاب محکم است
هم بدرد جان دوا هم زخم دل را مرهم است
نوح دل، یوسف لقا، موسی بیان، عیسی دم است
شیعه تنها مصلح کلّ بشر میداندش
عالم خلقت امام منتظر میداندش
--
نرگس امشب تا سحر با مرغ شب بیدار باش
صبحدم چشم انتظار وعده ی دیدار باش
دیده بگشا در تمشای رخ دلدار باش
در رخ دلدار محو جلوه ی دادار باش
شاهد لبخند گل در دامن گلزار باش
در نشاط و شور و شادی باغبان را یار باش
ص: 77
شب دعایت روح را غرق حلاوت میکند
صبح مهدی در برت قرآن تلاوت میکند
--
ای عروس فاطمه ام العلوم الکامله
ای جهان قربان حملت ای به مهدی حامله ای
تو را سادات زن های بهشتی قابله
خیز از جا و بجا آور نماز نافله
نور شد بین تو و چشم حکیمه فاصله
کاروان دل به پا آمد امید قافله
حبذّا یار آمده یار آمده یار آمده
یوسف گم گشته ی زهرا به بازار آمده
--
نرگس! امشب موسِئی با نور طور آورده ای
یا مگر داوود دیگر با زبور آورده ای؟
آدم است این یا ملک یا آنکه حور آورده ای
یا به دامن مظهر الله نور آورده ای؟
آفرینش را به شوق و وجد و شور آورده ای
سید الاشهاد را بدر البدور آورده ای
از زمین یک آسمان توحید داری در بغل
ماه دورت گردد و خورشید داری در بغل ...
*****
زلفت اگر نبود، نسیم سحر نبود
گمراه میشدیم نگاهت اگر نبود
مهر شما به داد تمنای ما رسید
ورنه پل صراط، چنین بی خطر نبود
تعداد بی نظیریِتان روی این زمین
از چهارده نفر به خدا بیشتر نبود
پیراهن، اشتیاق نسیمانه ای نداشت
تا چشم های حضرت یعقوب تر نبود
بی تو چه گویمت که در این خاک سرزمین
صدها درخت بود ولیکن ثمر نبود ای
آخرین بهار چرا دیر کرده ای؟
ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای؟
این جشن ها برای تو تشکیل میشود
این اشکها برای تو تنزیل میشود
وقتی برای آمدنت گریه میکنیم
چشمانمان به آینه تبدیل میشود
بوی خزان گرفته ی پاییز میدهد
سالی که بی نگاه تو تحویل میشود
ایمان ما که اکثرا از ریشه ناقص است
ص: 78
با مقدم ظهور تو تکمیل میشود
تقویم را ورق بزن و انتخاب کن
این جمعه ها برای تو تعطیل میشود
ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای؟
ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای؟
باز هم جشن نیمه ی شعبان
بیت ها رخت نو به تن دارند
قلم من به زحمت افتاده
واژه ها شوق پر زدن دارند
باز هم جشن نیمه ی شعبان
السلام علیک یا خورشید چله ی انتظار
سر آمد از سر خمره نور میجوشید
باز هم جشن نیمه ی شعبان همه ی شهرمان چراغانیست
عطر عود و گلاب می آید چقدر حیف شد که آقا نیست
*****
باز هم جشن نیمه ی شعبان
ما به دنیا عجیب دل بستیم
لااقل به بهانه ی این جشن
دو سه روزی به یادتان هستیم
****
باز قدسی نفسان زمزمه پرداز شدند
به سوی سامره آماده پرواز شدند
چهره ها با گل لبخند همه باز شدند
بلبلان چمن حُسن در آواز شدند
نور شادی به زمین و به فلک موج زند
از فلک تا به زمین فوج ملک موج زند
باز هم شاهد غیبی به شهود آمده است
پیک شادی به سلام و به درود آمده است
چه وجودی است که اکنون به وجود آمده است
این خبر چیست که جبریل فرود آمده است
محشری گشت بپا گر که قیامت کردند
همه درهاله ای از نور اقامت کردند
نوری از بیت ولایت شده پیدا امشب
که از او گشته جهان غرق تجلا امشب
همه عالم شده چون وادی سینا امشب
مات از این نور بود دیده موسی امشب
عشق پرسید چرا همهمه برپا شده است
ص: 79
همه گفتند که مهدی است هویدا شده است
بر همه خلق جهان خیر کثیر آمده است
سوره ی نور خداوند قدیر آمده است
به محمد به علی باز نظیر آمده است
هاشمیون همه را ماه منیر آمده است
او بود جنت ما، کعبه ی ما، مقصدما
خال رخساره ی او شد حجرالاسود ما
هستی از یمن قدومش ز غم آزاد بود
خرم از جلوه او گلشن ایجاد بود
این همان وعده موعود و خداداد بود
هر که شد منتظر مقدم او شاد بود
آری ای اهل ولا موسم دیدار شده
آیت نصر من الله پدیدار شده
****
چه بیقرار دلم میل سامرا کرده
خدا به حضرت نرگس پسر عطا کرده
حریم کوچک سرداب، عرش اعلا شد
نگار آمد و لبخندها شکوفا شد
سلام من به کسی که ز کاخ رم آمد
به ریسمان محبت اسیر آقا شد
خدا چه بخت بلندی به او عطا فرمود
ز راه دور رسید و عروس زهرا شد
عروس خانه غریب و امام خانه غریب
چقدر شادی این خانواده زیبا شد
نشسته یک پدری کنار گهواره
ترنم لب او نغمه های لالا شد
شهادتین به لب های او چه دیدن داشت
در ابتدا جلواتش شبیه عیسی شد
همه ذخیره ی حق در میان گهواره است
عصا بدست نگهبان خانه موسی شد
صدا صدای رسول خداست می آید
طنین یارب او مثل پور لیلا شد
ستاره ی سحر خانواده سر زده است
خلاصه ی همه ی اهل بیت آمده است
******
امشب خبر ز عالم بالا رسیده است
زیباترین ستاره ی دنیا رسیده است
امشب حکیمه باش و ببین پور عسکری
با هیبت و شمایل طاها رسیده است
در او خلاصه گشته خِصال پیمبران
ص: 80
موسی رسیده است،مسیحا رسیده است
جبریل با هزار فرشته از آسمان
کرده نزول، بهر تماشا رسیده است
سر را بُرید یوسف کنعان به جای دست
وقتی شنید یوسف زهرا رسیده است
امشب دلم به مأذنه اینگونه داد اَذان
عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان
باغ دل بهار، گل نرگس شده
گل نرگس امشب، گل مجلس شده
حجت داور مهدی
وارث حیدر مهدی
بر همه یاور مهدی
خوش آمدی خوش آمدی یابن الزهرا
آرزوی عترت قدمت مبارک
عطر و بوی قرآن ز دمت مبارک
امید قرآن مهدی
کمال ایمان مهدی
جمال سبحان مهدی
خوش آمدی خوش آمدی یابن الزهرا
همه سر نهادند به ارادت تو
دل فاطمه شاد به ولادت تو
کل ولایت مهدی
بحر عنایت مهدی شمس هدایت
مهدی خوش آمدی خوش آمدی یابن الزهرا
همه محو رویت، همه خاک کویت
بسته آفرینش، دل به تار مویت
سرّ نهانی مهدی
نور عیانی مهدی
قبله جانی مهدی
خوش آمدی خوش آمدی یابن الزهرا
ای تمام دینم در رهت نشینم
تا گلی ز باغ عارضت بچینم
جانم فدایت مهدی
منم گدایت مهدی
محو ندایت مهدی
خوش آمدی خوش آمدی یابن الزهرا
تا رسد ز کعبه مژده ظهورت
یاورانت آیند همه در حضورت
آل پیمبر مهدی
زهرای اطهر مهدی
ندا دهد سر مهدی
خوش آمدی خوش آمدی یابن الزهرا
نغمه ی نمازت کی به گوشم آید
تا به تو مسیحا اقتدا نماید
امید طاها مهدی
امام عیسی مهدی
رهبر موسی مهدی
خوش آمدی خوش آمدی یابن الزهرا
*****
مهر درخشان
اومده بالا
خورشید عالم
یوسف زهرا
شده روشن چشم عالمین از دیدن این آقا
ص: 81
نور ذات خدا رسیده رسیده
مرغ دل به هواش پریده پریده
بر دلِ عاشقا امیده امیده
یاسیدی، اباصالح
یاسیدی، اباصالح
اباصالح اباصالح اباصالح
تو آسمونا
هلهله برپاس
یوسف زهرا
ماه دل آراس
حُجتُ اللهه و این آقا منجی کُلّ دنیاس
مژده عاشقی رسیده رسیده
نور حق ز افق دمیده دمیده
نازش و خالقش خریده خریده
یاسیدی، اباصالح
یاسیدی، اباصالح
اباصالح اباصالح اباصالح
*******
نیمه ی ماه شعبان، دلبرم آمد دنیا
منتقم آل الله، مهدی آل طه
گلپسر حیدری، ثمر حیدری، قمر حیدری
ابا صالح، مولای من، یابن الحَسَن
سر زده مهر لطف و بخشش و غفران عشق
سوره نور و رحمت، آیهی قرآن عشق
امشبی ای با وفا، به من بی نوا
بده یک کربلا، ابا صالح
مولای من، یابن الحَسَن
*****
به نیمه شعبان
شده جهان گلشن
یا حضرت نرجس
چشمان تو روشن
آقای من مولا
مولای من مولا
یابن الحَسَن مولا
یابن الحَسَن مولا
وصال تو آقا
دعای دیرینم
ولایتت باشد
تمام آیینم
ایمان من مولا
قرآن من مولا
یابن الحَسَن مولا
یابن الحَسَن مولا
روشن شده عالم
همه ز نور تو
ره رهایی ها
باشد ظهور تو
اُمید من مولا
خورشید من مولا
یابن الحَسَن مولا
یابن الحَسَن مولا
ای دیدگان ما
خاک درت آقا
آماده جنگیم
در لشگرت آقا
دلدار من مولا
سالار من مولا
یابن الحَسَن مولا
یابن الحَسَن مولا
عید نجات بشر آمد
حجّت ثانی عشر آمد
مهدی موعود
حجت معبود
عید میلادت مبارک
کرده جهان بوی خدا حس
از نفست ای گل نرگس
مسیح عالم
قبله آدم
عید میلادت مبارک
بر لب تو ذکر خداوند
بر لب زهرا گل لبخند
یوسف زهرا
ص: 82
امید دلها
عید میلادت مبارک
تو آرزوی شهدایی
منقتم خون خدایی
امید احمد
روح محمد
عید میلادت مبارک
ای مه دلربای بابا
قرآن بخوان برای بابا
امام قرآن
تمام قرآن
عید میلادت مبارک
حیدر و احمد به تو نازند
آل محمّد به تو نازند
تو جان جانی
جان جهانی
عید میلادت مبارک
کشتی برده فروشان ز ره دور عیان است
که بر عرشه آن بانوی مُلک دو جهان است
بگو فخر زنان است
بگو مادر مولای زمان است
بُود منتظر مقدم او بُشر سلیمان که به عنوان کنیزش بخرد
تا ببرد بر ولی قادر منّان
حسن عسکری آن یازدهم اختر تابان ولایت
به کف بُشر یکی نامه از آن شمس هدایت
که ز اسرار خدا داشت حکایت
نگه دخت یشوعا چو بر آن نامه بیفتاد
قرار از کف خود داد و ببوسید و روی چشم نهاد و گُل لبخند به لب گفت که: این نامه یار است
خطش را خبر از وصل نگار است
سپس گفت که: ای بُشر، مپندار کنیزم
که زده فاطمه گُلبوسه به پیشانی و خوانده است عزیزم
شرفم بس که عروس علی و فاطمه ام
داده خداوند به من این شرف و قدر و بها را.
منم از نسل یشوعا که همان دختر شاهنشه رومم
چه بسا ماهوشانی که ز عزّت همه بودند کنیزم
چه بسا سروقدانی که به محفل همه بودند غلامم
دو پسر عمّ که مرا شیفته بودند و ز من خواستِگاری بنمودند
کشیشان همه انجیل گشودند
یکی را به سر تخت نشاندند
گُل و لاله فشاندند
که داماد نگونبخت به کام اجل خویش نگون شد ز سر تخت
ص: 83
شب آمد به سر دست و قضا چشم مرا بست
که در عالم رؤیا نگه افتاد مرا بر رخ زیباپسری
نخل شرف را ثمری
صُنع خدا را اثری
دیده به ماه رخ زیباش گشودم
ز کفم رفت همه بود و نبودم
که ندا داد رسول مدنی احمد خاتم که: اَلا عیسی مریم
چه شود دخت یشوعای تو را بر پسرم عقد ببندم
لب جانبخش گشودند
یکی خطبه سرودند و مرا عقد نمودند بر آن شمس ولایت
که عیان دیدم از طلعت نورانی او روی خدا را.
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی بود
ولی حیف که بیدار شدم
سخت گرفتار شدم
شب همه شب در تب و در تاب شدم
شمعصفت آب شدم
تا که شبی فاطمه آمد ز ره لطف به خوابم
نگهی کرد به چشمان پر آبم
به ادب بوسه به دستش زدم و روی قدمهاش فتادم
ز فراق رخ جانان به شکایت دو لب خویش گشودم
که: به دادم برس ای عصمت دادارِ ودودم
غم دوری گرامی پسرت کشت مرا
فاطمه فرمود: چگونه پسرم پیش تو آید
به تو این بخت نشاید
مگر آیین نصاری بگذاری
و به اسلام بیاری سر تسلیم و رضا را.
من در آن عالم رؤیا
لب جانبخش گشودم
به خدا و به رسول و به علی بود درودم
چو شهادت به لب آوردم و اقرار نمودم
گُل لبخند به گلزار رخ فاطمه دیدم
که گشود از کَرم آغوش و مرا در بغل خویش گرفت و به رُخم بوسه زد و گفت: از امشب تو عروس منی ای پاکسرشتم
به تو تبریک که هر شب پسرم
ص: 84
پیش تو آید
من از امشب همه شب لاله ز باغ رخ او چیدم و در خواب ورا دیدم و تا داد مرا وعده دیدار
به چشم و دل بیدار
که در سلک کنیزان ببرم روی به بیتالحرم یار
خوشا حال تو ای بُشر
که مأمور شدی از طرف حجّت دادار
بر این کار
منم همسر آن نور دل احمد مختار
کز آن سید ابرار
بیارم به جهان منتقم خون تمام شهدا را.
چهارده شب چو گذشت از مه شعبان
مه عترت
مه قرآن
چه مبارک سحری بود
بگو نخل ولا را ثمری بود
بگو بحر کرامت گُهری داشت
بگو شمس ولایت قمری داشت
بگو نرگس زهرا پسری داشت
بگو مصلح کلِّ بشری داشت
جهان دادگری داشت
خبر ز آمدن حجّت ثانیعشری داشت
که شد دیده نرگس دل شب باز ز رؤیا به دوصد ناز
وضو ساخت
و اِستاد سحرگه به نماز شب و آیات خدایش به لب افتاد
به تاب و تب و از درد
گُل انداخت عذارش
ز کف افتاد قرارش
صلوات ملک از اوج فلک گشت نثارش
به رُخش جلوه بدر و به لبش سوره قدر و نفسش کرد معطّر همه امواج فضا را.
ناگهان دید حکیمه که شد آن حجره
پر از نور
به شوق و شعف و شور
روان گشت حضور قمر برج ولایت
حسن عسکری آن مهر فروزان هدایت
به ادب گفت که: ای جان دو عالم به فدایت
شده در پرتو انوار نهان
نرجس پاکیزهلقایت
گُل لبخند حسن باز شد و گفت که: ای عمه پاکیزهسرشتم
گُل خوشبوی بهشتم
به ادب رو به سوی حجره نرجس
گُل زهرا ثمرم
ص: 85
همسر نیکوسِیَرم
سر زده قرص قمرم
یافت ولادت پسرم
آمده نور بصرم
رفت حکیمه به سوی حجره نرجس
نگه افکند به خورشید رخ حجّت سرمد
گُل نورسته احمد
مه اثنی عشر آل محمّد
لب جانبخش گشوده
سخن از وحی سروده
به لبش نام خداوند و رسول و علی و حضرت زهرا و حسین و حسن و باز علی باز محمدّ پس از آن جعفر و موسی و رضا گفت
محمد و علی گفت و حسن گفت
سپس نام ز خود بُرد
ندا داد به هر نسل و زمان اهل ولا را.
ندا داد منم مهدی موعود
منم حجّت معبود
منم مصلح عالم
منم منجی آدم
منم وارث پیغمبر خاتم
منم حجّت سرمد
منم عبد مؤیّد
منم حیدر و احمد
منم نجل محمّد
منم آن منتقم خون خدا
طالب خون شهدا
زاده مصباح هدی
صاحب عمّامه پیغمبر و تیغ علی و چادر زهرا
جگر پاک حسن
جامه خونین حسین
دست ابالفضل علمدار
منم وارث پیشانیِ بشکسته زینب
شود آن روز که از پرده غیبت به درآیم
به سوی کعبه بیایم
برسد بر همه خلق ندایم
که من ای منتظران، مهدی موعود شمایم
پس از آن ره به سوی شهر مدینه بگشایم
حرم فاطمه را بر همه عالم بنمایم
کنم آغاز از آن جا سفر کربوبلا را.
گل احمد
گل زهرا
گل نرگس
گل امّید حسن
یوسف زهرا
ولی الله معظّم
دُ ر دریای کرامت
قمر برج امامت
ز خداوند و رسولان و امامان و همه منتظران باد سلامت
همه مشتاق پیامت
همگان منتظر صبح قیامت
تو شه ارض و سمایی
تو فقط منتقم خون خدایی
تو امید دل مایی
ص: 86
حجرالاسود و حِجر و حرم و زمزم و مسعی و صفا
مروه همه چشم به راهت
همه مشتاق نگاهت
چه شود تا که ببندی به حرم قامت و با نغمه قد قامتت از خلق بَرد « انا المهدیات » آید ز فلک عیسی مریم
که به تو روی نیاز آرد و پشت سر تو باز نماز آرَد و فریاد هوش
جهان جمله شود گوش
اَلا کوه فراقت به سر دوش
شود تا که کنم شهد وصال از دو لبت نوش
دعا کن که دعاها به اجابت برسد بهر ظهورت
تو بیایی
تو بیایی
گره از کار فرو بسته عالم بگشایی
تو بیایی
تو بیایی
که دل از عالم و آدم بِرُبایی
تو بیایی که کنی زنده ز نو دین رسول دو سرا را.
به خدا ای پسر فاطمه تنها نه حرم منتظر توست
عرب تا به عجم منتظر توست
به خون پسر فاطمه سوگند که بر گنبد زرّینِ حسین بن علی سیّد احرار
عَلَم منتظر توست
نه اسلام که ابناء بشر منتظر توست
زمان منتظر توست
جهان منتظر توست
نبی منتظر توست
علی منتظر توست
بیا فاطمه بیش از همگان منتظر توست
حسین و حسن و زینب و هفتاد و دو تن منتظر توست
خدا را
خدا را
که آن گنبد ویرانشده و قبر پدر منتظر توست
بیا ای شرف شمس رسالت
به خداوند قسم دیر شده صبح وصالت
همه چشماند چو که بیایی و ببینند به مرآت رُخَت آیینه پنج تن آل عبا را. (غلامرضا سازگار) « میثم »
https://www.yjc.ir/fa/news/5612387/%D8 %
ص: 87
B3 % D8 % B1 % D9 % 88 % D8 % AF-%D9 % 88-%D8 % AF%DA%A9 % D9 % 84 % D9 % 85 % D9 % 87 % E2 % 80 % 8C%D9 % 87 % D8 % A7 % DB % 8C-%D8 % B2 % DB % 8C%D8 % A8 % D8 % A7-%D8 % A8 % D8 % B1 % D8 % A7 % DB % 8C-%D9 % 88 % D9 % 84 % D8 % A7 % D8 % AF%D8 % AA-%D8 % A7 % D9 % 85 % D8 % A7 % D9 % 85-%D8 % B2 % D9 % 85 % D8 % A7 % D9 % 86 % D8 % B9-%D8 % AF%D8 % A7 % D9 % 86 % D9 % 84 % D9 % 88 % D8 % AF
******
شور و شادی به پا ، شد به بزم ولا
در شب نیمه ی ماه شعبان مژده ای عاشقان ، نور حق شد عیان
میدرخشد چو خورشید تابان
آمد مهدی ، دلبر مه جبین
چراغان شد ، آسمان و زمین
خوش آمدی مولا روحی فداک
متی متی ترانا ونراک
**
آمده وارث ، پاک خون خدا
مُرشد خضر و یار مسیحا
قبله اهل دل ، رهبر مقتدر
یاور شیعیان ، در دو دنیا
سامرا شد ، غرق شادی و شور
بیت نرگس ، گشته وادی طور
خوش آمدی مولا روحی فداک
متی متی ترانا ونراک
**
ای ولی خدا ، قطب عالم تویی
مقتدای همه ، یابن زهرا
ص: 88
وصی مصطفی ، هستی مرتضی
دلبر فاطمه ، یابن طاها
اباصالح ، گل پیغمبری
یابن الحیدر ، پسر عسکری
خوش آمدی مولا روحی فداک
متی متی ترانا ونراک
دانلود صوت سرود از لینک زیر:
: https://emam8.com/article/40473/%D9 % 85 % D8 % AA%D9 % 86-%D8 % B3 % D8 % B1 % D9 % 88 % D8 % AF-%D9 % 86 % DB % 8C%D9 % 85 % D9 % 87-%D8 % B4 % D8 % B9 % D8 % A8 % D8 % A7 % D9 % 86-%D8 % A8 % D9 % 87-%D9 % 87 % D9 % 85 % D8 % B1 % D8 % A7 % D9 % 87-%D8 % B3 % D8 % A8 % DA%A9-%D8 % B3 % D9 % 86 % D8 % AA%DB % 8C-%D8 % B2 % DB % 8C%D8 % A8 % D8 % A7-%D8 % B4 % D9 % 88 % D8 % B1-%D9 % 88-%D8 % B4 % D8 % A7 % D8 % AF%DB % 8C-%D8 % A8 % D9 % 87-%D9 % BE%D8 % A7-%D8 % B4 % D8 % AF-%D8 % A8 % D9 % 87-%D8 % A8 % D8 % B2 % D9 % 85-%D9 % 88 % D9 % 84 % D8 % A7-.html
******
ای عاشقان تبریک ، نیمه ی شعبان شد
شامل این عالم ، الطاف یزدان شد
از کَرمِ صورت آفرین
آمده مُنجیِ آخرین
زمقدم پور فاطمه
سامره گشته خُلد برین
مژده مژده که آمد مهدی (2)
مولا مولا خوش آمدی مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
ص: 89
********
زین مولد چون گل ، سامره شد گُلشن
ز مقدم مهدی ، چشم حسن روشن
شامل عالم لطف اِلاه
سپهر دین راآمده ماه
بر این گل آل فاطمه
عالم هستی بوَد پناه
مژده مژده که آمد مهدی (2)
مولا مولا خوش آمدی مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
********
بر کودک دلبند ، نرجس زند لبخند
زین گل زهرایی حسن شده خُرسند
گل زگلستان دین رسید
مظهر حیّ مُبین رسید
گل بریزید زیر قدماش
بر شیعه حبلُ المتین رسید
مژده مژده که آمد مهدی ( 2 )
مولا مولا خوش آمدی مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
********
گل ز چمن واشد ، عسکری بابا شد
ز مقدمش عالم ،امشب چه زیبا شد
گُل حسن فخر عالمه نور دل و دیده ی همه
آمده از لطف سرمدی منتقمِ خون فاطمه
مژده مژده ،که آمده مهدی( 2 )
********
دلهای ما امشب ، غرق تولاّ شد
نور دل زهرا ، کعبه ی دلها شد
شادی نمائید ای عاشقان رُخسار مهدی شده عیان
شیعه بگو از دل و زبان لبیّک یا صاحب الزمان
مژده مژده ،که آمده مهدی(3)
********
بهرخزان ما ، امشب بهار آمد
منتظران تبریک ، بر همه یار آمد
امید عالم رسیده است مُنجّی خاتم رسیده است
بر همه هستی زلطف حق لطف دمادم رسیده است
مژده مژده ،که آمده مهدی( 3 )
********
ماه حجازی تو ،روح نمازی تو
بر اهل دل مولا، محرم رازی تو
همنام جدّت پیمبری
خوی و خصال تو حیدری
چون جدّ مظلوم خود حسین
از همه عالم دل می بری
مژده مژده که آمده مهدی( 3 )
********
ص: 90
پیچیده در عالم ، عطر و بویت مهدی
امشب بوَد مولا، دلها سویت مهدی
ذکر لب عاشقان پاک
یوسف زهرا روحی فداک
آرزوی شیعه صبح و شام
متی ترانا مولا نراک
مژده مژده که آمده مهدی( 3 )
********
ای یوسف زهرا ، قبلگه دلها
نام قشنگ تو ، ذکر همه لبها
یابن الایات و بینّات
یابن طاها و المحکمات
یابن یس و الذّاریات
یا بن الطوّر و العادیات
مژده مژده که آمده مهدی( 3 )
********
ای حیدر ثانی، خورشید تابانی
بر شیعه ی حیدر،آرامش جانی همیشه
مهمان توایم
شامل احسان توایم
شکرخدا در تمام عمر
ریزه خورِ خان توایم
مژده مژده که آمده مهدی ( 3 )
********
در شب میلادت ، دلها همه شادست
دوباره یا مهدی نموده دل یادت
قلبهای مارا جلا بده
به محفل ما صفا بده
کرم کن آقا به جمع ما
مدینه و کربلا بده
مژده مژده که آمده مهدی ( 3 )
********
امشب همه جمعند ، چشم انتظارانت
آقا نظر کن بر، جمله مُحبانت
از دل تورا ما صدا کنیم
با نام تو ما صفا کنیم
گریه به کربُبلا کنیم
بهر فرج ما دعا کنیم
مژده مژده که آمده مهدی ( 3 )
* دانلود صوت سرود از لینک زیر:
https://emam8.com/article/40358/%D9%85%D8%AA%D9%86-%D8%B3%D8%B1%D9%88%D8%AF-%D9%86%DB%8C%D9%85%D9%87-%D8%B4%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D8%A8%D8%B1%DB%8C%DA%A9-%D9%86%DB%8C%D9%85%D9%87-%DB%8C-%D8%B4%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D8%AF.html
تصویر
مسابقه مذهبی:
-رنگ آمیزی با موضوع نیمه شعبان و امام زمان علیه السلام
مسابقه هنری:
-ساخت ریسه های رنگی و نصب آنها (کاردستی)
-ساخت دست بند با نِیهای رنگی و بند.
مسابقه ورزشی:
-صندلی بازی (برنده
-پرتاب حلقه در استوانه کسی است که حلقه های بیشتری
ص: 91
در استوانه بیاندازد.
گروه چند نفره( -مسابقه چیدن 2 پازل بزرگ (در دو -مسابقه با توپ
مسابقه مذهبی:
-نامه نوشتن برای امام زمان علیه السلام
مسابقه هنری:
- آموزش یک اوریگامی با کاغذ و مسابقه در سرعت ساخت آن.
مسابقه ورزشی:
- مسابقه دو در بازه زمانی معین از نقطه 1 به نقطه 2 و برداشتن توپ ها و بازگشت به نقطه 1 (برنده کسی است که توپ های بیشتری در این مدت آورده باشد.)
-ساخت اشکال مختلف با سیم مفتول
مسابقه ورزشی:
مسابقات اولیا:
مسابقه مذهبی:
انتخاب شماره ای از میان کارت های سوالات مذهبی و پاسخ به جواب آنها. (مسابقه دو نفره است، به این صورت که هریک از شرکت کنندگان به نوبت سوالی را انتخاب و پاسخ دهند.)
مسابقه هنری:
ساخت وسایل مختلف با چوب کبریت و چوب بستنی و مقوا و ... (این مسابقه می تواند به صورت فراخوانی از قبل باشد و بهترین کارها برندگان مسابقه اعلام شوند)
تصویر
مسابقه ورزشی و فکری:
-توپ انداختن داخل تور بسکتبال
-حل جدول اعداد (هر یک از شرکت کنندگان در زمان معین فرصت حل جدول را خواهد داشت)
-برج هیجان
-دارت : زدن توپ به مرکز صفحه دارت چاپ شده بزرگ
تصویر
مسابقه هنری:
-ساخت فرفره های رنگی که میتوان توسط آن زیبایی بصری بیشتری هم به جشن بخشید.
-ساخت گل نرگس با کاغذ و کاغذ رنگی، گلبرگها از کاغذ سفید باشند و بلافاصله بعد از برش آنها از بچه ها بخوایم هر کدوم دعایی کنند و مربی دعاها را بر هر یک از گلبرگها بنویسد. در آخر این گلها را به ریسمانی چسبانده و درجایی که در
ص: 92
دید باشد نصب کنند و به بهترین دعاها جوایزی داده شود.
بعد مجری برای بچه ها توضیح میده که دلیل اینکه ما به امام زمانمون میگیم "گل نرگس " چیه؟؟ هم چون اسم مامان ایشون نرجس خاتون بوده, هم چون گل نرگس تو زمستون و سرما و از زیر برف ها بیرون میاد و به ما مژده بهار و سرسبزی و زندگی دوباره رو میده, مثل امان زمان که تو جهان پر از ظلم و سختی میان و با اومدنشون همه جا آروم و قشنگ و با صفا میشه .
مسابقه مذهبی:
-رنگ آمیزی مهدوی
تصویر
تصویر
مسابقه مذهبی:
1 -چیدن پازل: با طرح مرتبط با جشن که میتواند به صورت گروهی برگزار گردد و سرعت عمل تعیین کننده برنده باشد.
مسابقه هنری:
1 -نقاشی با چشم بسته: همزمان چندین بچه یک تصویر مشخص مثل خانه، ماشین و... با چشمان بسته شده ترسیم میکنند.
(زیباترین نقاشی برنده مسابقه است)
2 -حدس تصویر: دو گروه دو نفره تشکیل داده، یک نفر از هر گروه تصویری که مجری به او میگوید بر روی تخته وایت برد رسم میکند و هم گروهی او باید حدس بزند. (هر گروه زودتر جواب دهد برنده شده)
مسابقه ورزشی:
1 -وسایل لازم: یک شِرشره تزئینی(در صورت کوتاه بودن دو تا که به م متصل شده اند) و 2 مداد یا خودکار.
شرح بازی: مدادها به دو سر شرشره وصل میگردد و مرکز آن نیز به نحوی مشخص گردد. دو کودک در دو سمت ایستاده و همزمان شروع به
ص: 93
پیچاندن مدادها میکنند (برنده کسی است که زودتر به مرکز برسد)
2 - وسایل لازم:
2 لوله مقوایی با طول حدود 70 سانت و قطر حداقل 5 سانت (میتوان از لوله میانی طاقه پارچه ها استفاده کرد و باید آنها را از قطر دایره نصف کرد که مانند ناودانی نیم دایره شکل شود، پس نهایتا 4 لوله نیم دایرهای داریم) و دو توپ تخم مرغی سبک، یک سبد
شرح بازی: 2گروه 4 نفره تشکیل داده، هر دو نفر ابتدا و انتهای لوله ها را میگیرند و مجری توپ را ابتدای لوله ها قرار میدهد. بچه ها باید با کنترل دست توپ را به لوله بعدی که لب به لب هم قرار گرفته اند منتقل کنند و بلافاصله بعد از انتقال توپ به لوله دوم، دو نفری که لوله اول را گرفته اند سریعا جلوی لوله دوم رفته و همین طور ادامه میدهند تا توپ به سبد برسد. اگر توپ در طول مسیر به زمین افتاد باید توپ را بردارند و ادامه دهند. نهایتا هر گروهی که زودتر تو را در سبد انداخت برنده است.
3 -وسایل لازم: یک پارچه به عرض سِن (به عنوان دیوار)، تعدادی بادکنک بزرگ باد شده یا توپ سبک متوسط.
شرح بازی: دو نفر دیوار پارچهای را نگه داشته (خود مجریان هم میتوانند نگه دارند) و بچه ها در دو گروه دو طرف دیوار قرار میگیرند. در زمان مشخص که همراه با تشویق تماشاچیان است، بادکنک را به سمت زمین گروه مقابل میاندازند. با اتمام زمان هر گروهی که بادکنک کمتری در زمینش باشد، برنده است.
4 - وسایل لازم: بادکنک،
ص: 94
یک پارچه بزرگ رنگی.
شرح بازی: ابتدا نام هر کودک روی یک بادکنک با ماژیکی نوشته شود و بعد بچه ها دور پارچه جمع شده و آن را بگیرند، سپس همگی شروع به تکان دادن پارچه میکنند. (میتوان سرودهایی هم خواند و محیط را شادتر کرد) در این زمان بادکنک هایی به اطراف می افتد. صاحب آخرین بادکنکی که باقی بماند برنده مسابقه است.
مسابقه مذهبی:
1 -هدف: افزایش اطلاعات بچه ها در رابطه با امام عصر علیه السلام.
وسایل لازم: 12 سوال در رابطه با امام زمان همراه که بر روی کارت هایی نوشته شده اند.
وهمینطور جواب های مربوط به 12 تا سوال که بر روی کارت ها دیگری نوشته شده اند.
پیشنهاد :کارت ها به صورت رنگی بوده و پرس شده باشند چون قرار است دست بچه های زیادی باشد.
شرح بازی: دو گروه تشکیل میدهیم با اعضای 3 نفره.
12 کارت مربوط به سوال را به یک گروه میدهیم و از اعضای گروه میخواهیم که بین خودشان تقسیم کنند(هر نفر 4 سوال) و همین طور 12 کارت جواب را هم به گروه مقابل به همین شکل.
حال به گروهی که سوال ها را در دست دارد میگوییم به نوبت یکی از 4 سوالی را که در دست دارد بخواند. در همین حال 3 نفر گروه مقابل باید بین 4 کارتی که در دست دارند آن جوابی که به نظرشان درست است را اعلام کنند.
اگر پاسخ صحیح بود 1 امتیاز به آن تیم و اگر ناصحیح 1 امتیاز برای تیم مقابل میشود.
نکته: اعداد
ص: 95
فقط برای بهتر متوجه شدن دوستان است و قابل تغییر به شرط رعایت مقیاس ها است.
مسابقه تمرین تمرکز:
1 -تکرار عبارات جالب: تعداد شرکت کنندگان میتواند متغیر باشد. هر یک از بچه ها میبایست عبارات مشابه عبارات زیر را با سرعت و پشت سر هم تکرار نمایند: (برای جذابیت این مسابقه مجری نقش بسزایی خواهد داشت.)
- سه دزد بزدزد رفتن بز دزدی یه دزد بزدزد دوبز دزدید ولی دو دزد بزدزد یه بز دزدیدند دو دزد بزدزد به یه دزد بزدزد گفتن ما که دوتا دزد بزدزدیم یه بز دزدیدیم اما تو که یه دزد بزدزدی دو بز دزدیدی ( این عبارت را یک بار از روی کاغذ سریع بخوانند)
-امشب شب سه شنبه اس، فردا شبم سه شنبه اس. این سه سه شب، اون سه سه شب، هر سه سه شب سه شنبه اس . (3 بار)
-چه ژست زشتی. ( 5بار)
-.قوری گل قرمزی. ( 5 بار)
2 -پانتومیم (برای 12 سال به بالا):
دو گروه سه نفره تشکیل داده و به یک نفر از هر گروه کاغذی که موضوع پانتومیم روی آن نوشته شده میدهیم (موضوع میتواند یک روایت کوتاه یا یک ضرب المثل نیز باشد، در این صورت میتوان موضوع را روی کاغذ کوچکی نوشت و درون بادکنک باد شده گذاشت، با ترکاندن بادکنک ها به نوبت و حدس جواب پانتومیم به جواب میرسند). گروهی که زودتر به جواب رسید برنده است.
مسابقه ورزشی:
1 -هدف:آموزش تاثیر اتحاد و یکدل و یک مسیر بودن.
وسایل لازم: 2 _ 4 یا 5 عدد بسته به طول چوب طناب به
ص: 96
طول تقریبا 40 سانت لازم داریم که این طناب ها را به صورت طولی بر روی چوب محکم میبندیم.
دو گروه 4یا 5 نفره انتخاب میکنیم (بسته به تعداد شرکت کنندگان) و چوب ها را به صورت دو به دو مقابل هم قرار میدهیم ونقطه ی آغازی و پابانی در نظر میگیریم.
از شرکت کنندگان میخواهیم با هم گروهی خود پاهایشان را بر روی چوب ها قرار دهند به طوریکه برای مثال: پای راست نفر اول در داخل طناب چوب سمت راست و پای چپش داخل طناب چوب مقابل قرار گیرد و همین طور تا نفر آخر.
بعد از شروع مسابقه شرکت کننده ها باید با حرکت دادن پاهای خود به طور یکدست و گروهی به سمت خط پایان حرکت کنند. (هرگروه که زودتر به خط پایان رسید برنده اعلام میشود.)
2 - وسایل لازم: دو صندلی، دو سبد، بادکنک به تعداد بچه ها.
شرح بازی: 2گروه 2 یا 3 نفره تشکیل داده. 2 صندلی در یک سمت سِن و دو سبد طرف دیگر سن قرار میدهیم. روی هر صندلی 4یا 6 لیوان یکبار مصرف کاغذی قرار میدهیم و به هر کودک یک بادکنک (که سفت نباشد، راحت باد شود) میدهیم.
مسابقه اینگونه است که بچه ها بدون استفاده از دست، بادکنک را در دهان خود بگذارند و با این حالت بادکنک را درون لیوان قرارداده و در آن فوت کنند تا حدی که بادکنک به دیواره لیوان بچسبد. بعد سریعا به سمت دیگر سن رفته و لیوان را درون سبد رها کنند. (هر گروهی که در زمان معین تعداد بیشتری لیوان آورد برنده است.)
ص: 97
- وسایل لازم: نان خامه ای بزرگ به تعداد بچه ها.
شرح بازی: از بچه ها میخواهیم که دستشان را پشتشان نگه دارند و تنها با دهان شروع به خوردن شیرینی کنند. هر کس که زودتر تمام کند برنده است.
4 - وسایل لازم: قاشق به تعداد شرکتکننده ها، توپ پینگ پونگ به همان تعداد.
شرح بازی: یک مسیر مشخص کرده (میتواند مارپیچ باشد) و از بچه ها بخواهید توپ را درون قاشق بگذارند و بعد یا توسط یک دست و یا توسط قرار دادن انتهای قاشق در دهان، توپ را بدون افتادن بر زمین به مقصد برسانند.
گروه سنی 15 الی 18 سال مسابقه هنری:
1 - آموزش دستبند با مهره. (دخترانه) هدف: آموزش یک مهارت به بچه ها.
آموزش درست کردن جاسوئیچی و یا مگنت ویا گل سرو.......به وسیله نمد.
مسابقه ورزشی:
1 -دارت: دو گروه دو نفره تشکیل داده، که هر گروه بیش از 2 نفر عضو داشته باشد. دو صفحه دارت لازم است. بچه ها در دو صف ایستاده و به نوبت از فاصله معین، دارتی پرتاب می کنند.( هر گروهی که امتیاز بیشتری آورد برنده است.) توجه:
برای جذابیت در مسابقات ورزشی، مجری میتواند نقش بسزایی داشته و با ایجاد هیجان و تشویق بچه ها، گرمی و جذابیت خاصی به فضا بخشد.
ابتدا می بایست 9 تصویر مختلف بر روی دیواری نصب شود. هر یک از 3 مجری یک جمله را قرائت میکنند و آنگاه هر یک از 3 کودک به ترتیب جمله
ص: 98
ی خوانده شده را با یکی از تصاویر مرتبط میکند و شماره زیر تصویر صحیح را بیان میکند، هر کدام که در آخر پاسخ درست بیشتری داده باشد، برنده است. در صورت تساوی امتیاز ها به همه یک هدیه کوچک داده شود.
جمله ها به شرح ذیل هستند:
1 - وقتی او بیاید حیوانات هم، به هم ظلم نمی کنند و اهلی می شوند.
2 - او مثل خورشید پنهان در پشت ابر است.
3 - وقتی او بیاید همه شاد و خوشحال می شوند.
4 - پناه بردن به او مثل سوار شدن به کشتی است در دریای طوفانی.
5 - امام رضا علیه السلام در وصف امامان می فرمایند: امام برای تشنگی، آب گوارا است.
6 - امام چشمه جوشان است.
7 - وقتی او بیاید همه جا زیبا و گلستان می شود.
8- امام همدم و دوست بچه ها است.
9 - امام پدر مهربان است.
تصاویر مرتبط به ترتیب ذیل است:
تصویر
تصویر
تصویر
تصویر
تصویر
تصویر
تصویر
تصویر
تصویر
- تاک شو کمتر خطا کنیم (گروه کودک)
- تاک شو پدر مهربان (گروه کودک)
- تاک شو جشن تولد علی (گروه کودک)
- تاک شو فال سفارشی (گروه نوجوان)
تصویر
تصویر
تاک شو پدر مهربان (گروه کودک) تصویر
تصویر
تصویر
تصویر
ص: 99
تصویر
تصویر
- تاک شو مجری با گلدونه
- نمایش خورشید پشت ابر
- نمایش شهر رنگین کمان
- نمایش انتظار
- نمایش آرزوی بزرگ
- نمایش معلم
مجری با بچه ها سلام و احوالپرسی میکند و بعد از ان میلاد امام دوازدهم حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به آنها تبریک می گوید, گلدونه (یک شخصیت نمایشی برای جذب کودکان است) گوشه صحنه نشسته و چیزی نمی گوید .
مجری:گلدونه تو نمی خواهی چیزی به بچه ها بگی؟
گلدونه: مثلا چه چیزی؟
مجری:سلام , احوال پرسی, عید و تبریک بگی, بچه ها منتظرن.
گلدونه: نه مجری:
یعنی چی نه؟ چرا نه؟
گلدونه:نمی خواهم دیگه, خودتون بگید, خودتون با بچه ها حرف بزنید .
مجری: بچه ها انگار گلدونه ناراحته, یعنی از چی ناراحت شده, چرا نمی خواهد حرف بزنه, گلدونه به عمو بگو اخه چی شده که انقد دلخوری؟
گلدونه:اخه عمو, منم دلم می خواهد بیام مثل شما برنامه اجرا کنم, با بچه ها حرف بزنم ولی شما همش خودت اجرا می کنی, چون من کوچولو ام .
مجری:اهان, پس دلت می خواهد مجری بشی، اره؟
گلدونه:اره خب, منم دلم می خواهد مثل شما مجری بشم .
مجری : خیلیم خوبه, آفرین, اصلا می خواهی برنامه امروز رو تو اجرا کنی, بچه ها مثلا امروز گلدونه مجریه, منم گلدونه ام, خوبه بچه ها؟؟ !!
گلدونه:من؟! من اجرا کنم عمو ؟! آخه من خجالت می کشم عمو! (و دایم پشت مجری قایم
ص: 100
می شود و مجری هی دنبالش می گردد) .
مجری: خجالت نداره که تو شروع کن منم کمکت می کنم .
گلدونه: یک...دو...سه...صدا میاد, خب ....اهاااان....چی بگم ...
مجری :ای بابا گلدونه, شروع کن دیگه, امروز روز تولد حضرت مهدی هست و تو قراره از ایشون برای بچه ها بگی, بگو اگر خوب اجرا کنی یه جایزه خوشگل پیش من داری.
گلدونه : آخجون جایزه, پس باشه شروع می کنم, بچه ها ی کوچولو موچولو سلاااام , حالتون خوووبه؟؟ (بچه ها جواب میدهند: بللله) خوش اومدید, امروز تولد مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هست, عیدتون مبارک... دیگه چی بگم...اهان عمو مثل شما اون شعر باد کنک آی بادکنک رو بخونم؟
مجری: بخون عمو, منم جواب میدم, بچه ها شماها هم جواب بدید تا گلدونه خوشحال بشه.
گلدونه شروع به دست زدن می کند و می خواند:
بادکنک آی بادکنک, تولد آی تولد
بچه ها: تولد کی هستش, تولد کی هستش؟
مجری:تولد حضرت مهدی هستش, امام آخر ما امید ما بچه ها
بچه ها: امام آخر ما, امید ما بچه ها
گلدونه: افرین بچه ها, جیغ و دست و هوراااااا
گلدونه:بچه ها مامان من همیشه برام قصه میگه, قصه های قشنگ, مامانای شما هم براتون قصه میگن؟ خوش بحالتون, مامان من بعضی وقتا چیزای خوبی که از تو کتابا خونده هم واسم تعریف میکنه, بعضی وقتا قصه ادمای خوب رو هم میگه تا من یاد بگیرم چه کارایی خوبه, وااای بعضی وقتا هم برام قصه امامارو تعریف می کته , قصه اماما خییییلی قشنگه و من خیلی دوستشون دارم, انقد دوست دارم وقتی مامانم از امام زمان مهربون واسم
ص: 101
قصه میگه, اخه مامانم میگه امام زمان ما زنده اس و یه روزی ظهور می کنه, اون روز همه ادم های خوب، خوشحال میشن, من بعضی وقتا با خودم میگم, وقتی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیان دنیا چه شکلی میشه ! راستی عمو, واقعا وقتی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور میکنن, دنیا چه شکلی میشه, اصلا مگه الان حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) کجان؟
مجری : عمو جون, حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) الان هم پیش ما هستند, منتهی ما نمی تونیم ایشون رو ببینیم , اصلا بگذار یه نقاشی نشون تو و بچه ها بدم . مجری نقاشی شب تاریک رو نشون میده و از بچه ها می خواهد توضیح بدن که چه چیزهایی در تصویر میبینن و از کجا فهمیدن که شب هست, بعد از اون مجری تصویر روز رو نشون میده و ازشون می خواهد که توضیح بدن, و اینکه از کجا فهمیدن که روز هست.
و ادامه می دهد: آفرین بچه ها, چون خورشید داشت فهمیدیم روز هست, چون نور داشت, چون همه جا روشن بود, بچه ها امامای ما هم مثل نور هستند, همه جارو روشن می کنند, وای بچه ها اینجارو ببینید باد داره با خودش ابرارو میاره تو نقاشیمون, بچه ها الان که ابر اومده تو نقاشی, الان شبه یا روزه؟
* افرین هنوزم روزه, چون همه جا روشنه, وای بچه ها یکی از ابرا داره میاد رو خورشیدمون, بچه ها الان شبه یا روز؟ افرین, هنوزم روزه, چون هنوزم همه جا روشنه, حتی اگر خورشید ما پشت ابر باشه, بچه ها امام زمان جونمون مثل این خورشیده, پشت ابره و ما نمی تونیم ایشون رو ببینیم ولی
ص: 102
نور ایشون همه جا هست, اگر ما کار های خوب بکنیم و خدا هم از ما راضی بشه و واسه اومدن ایشون دعا کنیم ایشون هم از پشت اون ابره میان بیرون ...
گلدونه: عمو, اونوقت اگر امام زمان جونمون بیاد, چه طوری میشه؟
مجری: اگر امام زمان علیه السلام بیان, دنیا خیلی قشنگ میشه, چون ایشون خیلی مهربون هستن, خدا هم خیلی دوسشون داره, وقتی بیان همه شاد و خوشحال میشن, همه اون هایی که با هم قهرند آشتی می کنن, حتی دیگه حیوونا هم همدیگرو اذیت نمی کنن چه برسه به آدما ...
گلدونه :فهمیدم عمو, بگذار دوباره خودم مجری بشم, بچه ها اگر امام زمان جونمون بیان همه با هم مهربون میشن, دیگه هیچ کس تو دنیا بچه هارو ناراحت نمی کنه, هیچ بچه ای بی پول و گرسنه نمی مونه, چقد عااااالی میشه, جیغ و دست و هوراااااا . وای بچه ها من یک شعر هم اماده کردم می خواهم با شما بخونم تا عمو جون بدونه که من دیگه بزرگ شدم و بلدم خودم مجری بشم .
مجری: افرین, به به, بخون ببینم .
گلدونه :اینجوری که نمیشه, بچه ها هم باید به من کمک کنن, بچه ها پاشید وایسید اول به امام زمان جونمون سلام میدیم و بعد هم برای اومدن ایشون دعا می کنیم , باشه بچه ها؟ باشه عمو جون؟ پس دستاتونون رو بگذارید رو سینه تون و با هم بخونیم.
سلام امام زمان جون/ ای امام مهربون ما شمارو دوست داریم/ دعا کنید برامون الهی زودتر بیاید / تا دلا اروم بشه نباشه جنگ
ص: 103
و دعوا/ دنیا گلستون بشه (شعرهای دیگه هم میتوان خواند)
مجری: افرین گلدونه, چه شعر قشنگی خوندی, بچه ها تشویقش کنید. گلدونه من امروز می خواهم به تو یک جایزه بدهم .
گلدونه: چون مجری خوبی بودم؟
مجری:هم به خاطر اون, هم به خاطر یه چیز دیگه, گلدونه دوست داری قهرمان بشی؟
گلدونه:بعله, وای خیلی زیاد ....
مجری :قهرمان ها همیشه یه تاج قشنگ روی سرشون می گذارند, به خاطر همین هم با بقیه فرق می کنند , حتما یه دلیلی هم داره که با بقیه فرق می کنند دیگه , مگه نه؟ حالا از امروز قراره تو هم فرق بکنی, قراره قهرمان بشی, قراره یه تاج خوشگل روی سرت بزاری.
گلدونه : مگه من چه فرقی با بقیه دارم که قراره قهرمان بشم و تاج روی سرم بگذارم؟
مجری: فرق تو با اون هایی که تاج ندارن اینه که با این اجرایی که کردی به من ثابت کردی امام زمان رو دوست داری, و دوست داری کمک کنی تا ایشون زودتر ظهور کنند, یعنی دوست داری بشی جزو یاران امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف), یار کوچولو .
گلدونه: اخجون, اخجون
مجری: اره بچه ها جون, امروز قراره گلدونه خانوم تاج مهدی یاری را روی سرش بگذاره ...
گلدونه: تاج مهدی یار دیگه چیه؟
مجری :, تاج یاری امام زمانمون دیگه, ما باید طوری باشیم که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما رو به عنوان یار قبول کنن, و چون امام زمانمون خیلی خوبن, هر کی هم یار ایشون باشه خیلی خوبه, مثل قهرمان ها ادم مهمی میشه, همین میشه که ما به تاجمون افتخار
ص: 104
می کنیم.
گلدونه: خب عمو من باید چکار کنم تا امام زمان من رو یار خودش بدونه؟
مجری : عمو باید کار های خوب بکنی, کارهایی که خدا دوست داره, , وظیفه ما اینه که برای امان زمانمون دعا کنیم, همیشه به یادش باشیم, چون که او همیشه به یاد ماست و برای ما دعا میکنه, حضرت مهدی تمام کارهای خوب و بد مارو می بیند و از کار های بدمون دلگیر میشه و از کار های خوب ما خوشحال میشود, چون او خیلی مارو دوست داره و دلش می خواهد که شیعیانش همیشه خوب بمانند . بچه ها شما میدونید باید چه کار هایی بکنیم تا این تاج بیاد روی سر ما تا ما مثل قهرمان ها بشیم, بشیم یار کوچولوی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)؟
(بچه ها به کمک هم کار های خوب و بد را می گویند . )
مجری: بچه ها شما هم امام زمانتون رو دوست دارید؟
بچه ها :بعععععله
مجری : معلومه که دوست دارید وگرنه که روز تولد ایشون جشن نمی گرفتید. دوست دارید شما هم تاج روی سرتون بگذارید؟ دوست دارید شما هم مثل گلدونه بشوید یار کوچک امام زمان؟ حالا برای تنوع نوبت یه بازی هست با عنوان: دادن اعمال خاص به اعداد خاص، که در نهایت باید یک حدیث رو بچه ها یاد بگیرند و بخونند.
بازی به این شرح است که مجری با شعر از بچه ها میخواهد که کارهایی رو انجام دهند.
(میتوان تصویر حدیث را قبل از برنامه بین بچه ها پخش کرد)
مجری: بچه های گل حالا میخوایم با هم یه بازی کنیم
ص: 105
و یه حدیث قشنگ از امام زمانمون یاد بگیریم. همه آماده اید؟
بچه ها: بلللله.
مجری:
وقتی می گم یک و یک و یک، بپر بالا وقتی می گم دو و دو و دو؛ بشین و پاشو وقتی می گم سه و سه و سه؛ چرخ چرخ چرخ وقتی می گم چهار چهار چهار؛ حدیث رو بخوان( 2 ) لا ناسین لذکرکم( 5 )
تصویر
بعد از اتمام شعر معنی آن را هم به بچه ها بگوید.
(معنی: امام زمان مهربون هیچ وقت یاراشونو فراموش نمی کنند.)
در ادامه مجری براشون توضیح می دهد که تاج ها نگین ندارد و خودشون باید به عنوان کاردستی تاج ها رو با تلق های بریده شده تزیین کنند. بعد از درست کردن کاردستی تاج و تاج گذاری تک تک بچه ها, همه دست هم رو می گیرند و بالا می برند و این شعر رو می خونند:
ما گلیم ما سنبلیم/ ما یاران کوچولوییم
تاج داریم و تاج داریم
اماممون رو دوست داریم
اگه که کار خوب کنیم/ قهرَمان میشیم, قهرمان میشیم
اگه که کار بد کنیم / نادون میشیم روی زمین ولو میشیم
تصویر
مسابقه رمز گشایی بچه ها باید دو عبارت از حدیث امام باقر(علیه السلام) رو کامل کنند :
______ ، _________ دین است .
لذا،ابتدا یه شبه خیمه ساختیم ،توجه بچه ها رو به ستون اون جلب کردیم،آزمایش کردیم که اگر ستون بیفته چی میشه و به اذعان خود بچه ها، همه چیز فرو می ریزه .
در مرحله ی بعد، بچه ها باید پازل حدیث امام زمان
ص: 106
(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که روی گل نرگس نوشته شده بود رو درست می کردند و اما این حدیث نورانی :
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند :
هیچ چیز مانند نماز، بینی شیطان را به خاک نمی مالد،پس نماز بخوان و بینی شیطان را به خاک بمال .
حالا باید بچه ها رمز گشایی حدیث امام باقر علیه السلام رو انجام می دادند.
امام باقر علیه السلام می فرمایند : نماز، ستون دین است.(1) عمود خیمه، اگر محکم و استوار باشد، میخ ها و طناب های آن سودمند است ولی اگر مایل شود، میخ و طناب سودی ندارد .
نماز عمود دین است، مثل عمود خیمه.
در روایتی از امام زمان علیه السلام در پاسخ به پرسش های اسحاق بن یعقوب چنین آمده است :
«و أما وجه الانتفاع بی فی غیبتی فکالانتفاع بالشمس إذا غیبها عن الأبصار السحاب» :
«... و اما کیفیت نفع بردن به وسیله ی من در زمان غیبتم به مانند نفع بردن به واسطه ی خورشید است هنگامی که ابرها او را از دیدگان مستور می نمایند.»
بحارالأنوار ، ج 53 ، ص 180 ، ح 10
شرح نمایش:
(این نمایش دارای هفت شخصیت میباشد. مناسب برای گروه سنی کودکان)
زنبور عسلی توی اتاقش خواب است. خورشید پشت پنجره است و با یکی از اشعه هایش صورت زنبور عسلی را قلقلک می دهد و او رامی خنداند تا بیدار شود. زنبور عسلی از خواب بیدار می شود و با خوشحالی پنجره را باز می کند و به خورشید خانم سلام می کند. و می خواند:
ص: 107
سلام خورشید زیبا
مهربونی بی صدا
نورت قشنگ و تابان
در دامن آسمان
شادم کردی مهربان
تو هستی عین مامان
راهو نشونم می دی
وقتی که تو نور می دی
خدا کنه بمونی
ای شاه آسمونی
مورچه وقتی دارد دانه جمع می کند صدای زنبور عسلی را می شنود. با خنده می گوید:
هه هه! چه چیزا! زنبور عسلی یه چی می گیا! خورشید که همیشه نمی تونه پیش ما بمونه. خورشید برای همه است. نه تنها جنگل ما. باید روشن کنه اون ، همه جا رو زنبور جون! زنبور عسلی:
آخه دوسش دارم من!
خیلی بازی دارم من.
وقتی می ره شب می شه
خوابم میاد نمی شه؛
بازی کنم و شادی
شهد بخورم زیادی
تاریکی رو دوست ندارم
بداخلاقی دوست ندارم
هر وقت که هست تو آسمون
بازی می شه خیلی آسون
راهو نشونم می ده
وقتی که اون نور می ده
ای شاه آسمونی
خدا کنه بمونی
و در حالی که دارد شعرش را می خواند، می رود توی خانه.
مورچه: عجب زنبوریه ها! چه آرزوهای عجیبی داره! می خواد همیشه روز باشه. هیچ وقت خورشید خانوم نره.
خرس در حالی که آمده لب چشمه آب بخورد، صدای مورچه راد می شنود و می گوید:
چی؟ می خواد همیشه روز باشه؟ هیچ وقت خورشید خانوم نره؟ آخه چجوری؟ مگه می شه؟ کفشدوزک که گوشه ای داشت کفشش را می دوخت می گوید:
من همیشه شبا صدای گریه زنبور کوچولو رو می شنوم می شنوم که می گه خورشید جونم! زود برگرد. تنهام نذار زود برگرد.
راستش دل منم برای خورشید تنگ می شه. وقتی نیست تازه
ص: 108
می فهمم چه نعمت بزرگی رو از دست دادم.
مورچه: بله! وقتی خورشید هست خیلی بهتر دونه پیدا می کنم. همه جا روشنه و همه چیز خوب دیده می شه.
خرس: منم راحت زیر نور خورشید گرم و نرم می شم و می خوابم.
و خوابش می برد و هر کدام از حیوانات سراغ کار خودشان می روند. زنبور عسلی با خوشحالی فراوان از خانه بیرون می آید و می گوید:
سلام خورشید زیبا
جنگل و سنگ و دریا
گل های شاد و قشنگ
درختای رنگارنگ
سلام مورچه سلام خرس
سلام کفشدوزک فرز
من هم اومدم جنگل
گل بخورم بشه عسل
( با ریتم آهنگ عروسک قشنگ من قرمز پوشیده)
خورشید خانوم مهربون چقدر قشنگه
وقتی میاد به آسمون دنیا قشنگه
خورشید خانوم جون! چه مهربونی
قول بده به من، پیشم بمونی
خوش اومدی خورشید خانوم به جنگل ما
قول بده که یه وقت نری از جنگل ما
و شروع به خوردن گل می کند. بعد می رود سراغ خرس که خوابیده و می گوید:
وا! خرس مهربون! خرس مهربون! با یک گل دماغ خرس را قلقلک می دهد. خرس دماغش را می خاراند و با دستش گل را پس می زند و رویش را می کند آن طرف و می خوابد.
زنبور عسلی: ای بابا! چقدر می خوابی؟ پاشو بابا. پاشو بریم بازی.
خرس: بذار بخوابم زنبور کوچولو! برو با مورچه بازی کن.
زنبور عسلی: مورچه کار داره. باید دونه جمع کنه.
خرس: خب با کفشدوزک بازی کن.
زنبور عسلی: اونم داره کفش می دوزه. وقت این کارا رو نداره.
خرس: ااااه! نمی دونم.
ص: 109
خوب فکر کن. یه هم بازی پیدا کن.
زنبور عسلی: آها! الان خوب فکر می کنم یه هم بازی خوب پیدا می کنم.
بعد می رود و یک بادکنک می آورد و باد می کند و بادکنک را می ترکاند و خرس از خواب می پرد.
خرس: ااااِ! چی بود؟ چی شد؟ بند دلم پاه شد.
داشتم یه خواب می دیدم. یه خواب خوب می دیدم. اما یهو چطور شد؟ زنبور عسلی می خندد و می گوید:
هیچی نبود خرسی جون! فکر کردم و فکر کردم. دوستمو پیدا کردم.
خرس: دوستت کیه؟ ترکید؟ زنبور عسلی: نه بابا! بادکنک ترکید. دوستم خوابش ترکید. خنده خرس: ها؟ ای ناقلا زنبوری! صبر کن تا بگیرمت. مگه دستم بهت نرسه. ای زنبور بلا! با خنده و شادی و شیطونی دنبال بازی و قایم باشک بازی می کنند.
در حین بازی به مورچه برخورد می کنند که دارد دانه می برد.
ناگهان مورچه زمین می خورد و خودش و دانه به هوا پرت می شوند. زنبور عسلی می رود و به مورچه کمک می کند تا بلند شود و دانه اش را دوباره بردارد. کمی بعد، به کفشدوزک برمی خورند. کفش کفشدوزک می پره هوا. خرس کمکش می کند و کفش را می گیرد و به کفشدوزک می دهد. بعد خرس لب رودخانه می رود و به صورتش آب می زند و می گوید:
آه! چقدر خسته شدم.
زنبور عسلی روی تخت می افتد و می گوید: آخیش! چقدر خوش گذشت.
و خوابش می برد.
خرس می آید سمت زنبور کوچولو به او نگاه می کند که خوابیده.
خرس: ای
ص: 110
زنبورک ناقلا! نذاشت من بخوابم. حالا ببین خودش چه خوابی رفته. خوبه زیر این نور خورشید خانوم منم بخوابم.
هااااااا! خمیازه ای می کشد و می خوابد.
حالا صحنه قدری تاریک می شود و موسیقی ترسناک پخش می شود. ابرهای سیاه دنبال خورشید خانم می کنند. و خورشی می رود پشت ابر. صدای باد و توفان و طبل تند می آید.
زنبور عسلی ناگهان از خواب می پرد:
چی شده؟ چرا همه جا بی نور شده؟ خورشید مهربونم کجاست؟ و گریه می کند. خرس با صدای گریه زنبور عسلی بیدار می شود و می گوید:
چی شده؟ چرا دوباره گریه می کنی؟
زنبور عسلی:
چشماتو باز کن و ببین
تاریک شده چقدر زمین
خورشید خانوم مهربون
دیگه نیستش تو آسمون
دلم گرفتش ای خدا
خورشید کجاست ای خدا
خورشید خانوم بیا بیا
برگرد این جا به شهر ما
چی شد دلت ازم گرفت؟
خدا تو رو از من گرفت؟
مگه چه کاری کردم؟
مردم آزاری کردم
دلم می خواد دوباره
خورشید خانوم بتابه ( 2 )
مگس: آی خبر! خبر! خبر!
خبر دارم براتون
خورشید خانوم طفلکی
گیر کرده پشت ابرا
زنبور عسل بیا بیا
بیا بریم به کندو
خرس بیا مورچه بیا
آی کفشدوزک کجایی؟
همه بیاین همه بیاین
بریم پیش بابایی
همه دور مگس جمع می شوند و او می گوید:
گذاشته برا همه
بابا زنبور جلسه
مکان این جلسه
هست کنار چشمه
همه حیوانات به همراه مگس از صحنه خارج می شوند. بابا زنبوری تخته وایت بردش را جایگزین می کند کنار چشمه. مامان زنبوری هم صندلی ها را می چیند.
همه
ص: 111
حیوانات به سمت چشمه می روند. بابا و مامان زنبوری هم آن جا منتظرند. وقتی همه نشستند، بابا زنبوری می کوید:
حیوانات جنگل! همگی توجه کنید! همان طوری که ملاحظه می کنید، اتفاق ناراحت کننده ای در جنگل افتاده.
همه حیوانات با هم پچ پچ می کنند: بله! بله! آه! خورشید خانم! آره! دیگه خیلی روشن نیست آسمون.
بابا: همه در این جلسه جمع شده ایم تا با هم هم فکری کنیم که در این شرایط سخت که خورشید خانم رفتند زیر ابرا، چه کارهایی می تونیم انجام بدیم. لطفا هرکی نظر خودشو بگه.
زنبور عسلی با گریه می گوید: اجازه! هیچ کاری نمی شه کرد.
خرس: چرا بابا! خیلی هم خوبه. می ریم می خوابیم.
مورچه: ای بابا! چی چی بریم بخوابیم؟ یه عالمه کار دارم. همه دونه ها رو زمین مونده.
کفشدوزک: موافقم. کفش های پاره مشتری هارو چیکار کنم؟ مامان زنبوری: بابا زنبوری! اجازه؟ بابا زنبوری: بله! جانم! بفرمایید.
مامان زنبوری: به نظرم ما باید یه کاری کنیم تا خورشید خانوم از پشت ابر برگرده.
مگس: ای بابا! مامان زنبوری! ما هر چی هم بال بزنیم که دستمون به خورشید نمی رسه بیاریمش بیرون از پشت ابر.
خرس: مگس راست می گه. بیای از همین نور پشت ابر خورشید استفاده کنیم و هر کسی کار خودشو انجام بده.
زنبور عسلی: نه! خورشید پشت ابر نه! خورشید باید وسط آسمون باشه. باید همه خورشیدو ببینن.
بابا زنبوری: زنبورکم! اون موقع که خورشید وسط آسمون بود کسی بهش توجهی نکرد. حالا که رفته پشت ابر می فهمیم چقدر آسمون بدون خورشید بی صفاست.
مامان
ص: 112
زنبوری: آقا زنببوری! قبول! درسته که قدرش رو ندونستیم اما شاید بشه یه کاری کرد.
همه حیوانات: مثلا چه کاری؟ مامان زنبوری: بیاین همه مون مثل خورشید مهربون بشیم. بعد هم با دعاهای زیاداز خدای مهربون بخوایم که خورشید زود بیاد.
مگس: مثلا چیکار کینم؟ چطوری دعا کنیم؟ مامان زنبوری: معلومه با صلوات. این دعا یادت میاد زنبور عسلی: بله! صلوات. همون که خیلی شیرینه روی دل ها گل می چینه خرس: همون که عسل رو شیرین می کنه تاریکی رو بیرون می کنه بابا زنبوری روی تابلو می نویسد و می گوید:
آفرین مامان زنبوری! راه خوبیه. صلوات! بعد از دعا وو صلوات چیکار کنیم؟ مورچه: مهربونی زیاد کنین مورچه رو آزار نکنین کفشدوزک: به کفش ما دست نزنین کفشدوزک رو دست نزنین خرس: بذارین یه خرس بخوابه بیچاره خواب نداره مامان زنبوری: به مامان و بابا کمک کنین.
بابا زنبوری: به به! چه راه حل های خوبی! همینا خوبه.
آخه خورشید خانم مهربونه
مهربونی خوب می دونه
اگه ما هم مثل اون بشیم
خورشید بشیم،مهربون بشیم
همه با هم دوست بشیم
نور می دیم تا آسمونا
دور می کنیم تاریکی
قوی تر می شیم از ابرا
ابرا رو دور می کنیم
خورشیدو زود میاریم
پاشین همه برین دنبال مهربونیاتون.
زنبور عسلی همه صندلی ها را جمع می کند. مورچه می رود دنبال دانه. می افتد. زنبور عسلی کمکش می کند تا بلند شود و دانه اش را روی دوشش می گذارد. کفشدوزک می خواد نخ را توی سوزن کند و نمی تواند. زنبورعسلی کمکش می کند و سوزن را نخ می کند. برای
ص: 113
خرسی عسل می برد و او را ناز می کند تا بخوابد. برای مامان و بابا زنبوریش چایی می برد. در حین انجام این کارها مرتب به آسمان نگاه می کند. با صدای تگرگ ابرها به هم می خورند و باران می گیرد.
حیوانات همگی دستهایشان را به سمت آسمان می برند) به حالت دعا( و از باران لذت می برند. صدای باران تمام می شود. ابرها کنار می روند. در این حین حیوانات دست های هم را محکم می گیرند و به آسمان بالا می برند تا خورشید می آید وسط آن ها، جلوی صحنه و می گوید:
آی شیعه ها مسلمونا
آسمون شهر شما
هزار و چندین ساله
خورشید پشت ابره
خورشید شهر شما
پشت ابر غیبته
مهدی صاحب زمان
منتظر امته
هرچند که او نور می ده
از پشت ابر تیره
ولی شما نمیبینید
قدر اونو نمی دونید
او همه جا حضور داره
اما آقا یار نداره
مولای ما سرباز می خواد
همیار اسلام می خواد
همیار قرآن می خواد
منتظره منتظر
آی بچه های مهربون
شیرین و خیلی خوش زبون
بیاین با هم دعا کنیم
رو به سوی خدا کنیم
بگیم خدای مهربون
امام ما رو برسون
مهدی بیا مهدی بیا
(نمایش دارای 9 شخصیت میباشد و میتوان از خود بچه ها برای اجرای آن کمک گرفت)
راوی: یه شب وقتی همه رنگ ها خواب بودن(ابتدا بازیگران رنگها باید خواب باشند)، رنگ سیاه بیدار شد و همه جا رو سیاه کرد. صبح شده بود اما چون همه جا تاریک بود هیچ کس متوجه نشد که
ص: 114
روز شده.
رنگ قرمز از جاش بلند شد و بقیه ی رنگ ها رو بیدار کرد و بهشون گفت: دیشب که خواب بودن، رنگ سیاه همه جا رو رنگ کرده و به خاطر همین همه جا تاریکه.
راوی: خلاصه رنگ ها دور هم جمع شدن و فکرهاشون رو روی هم ریختن و به این نتیجه رسیدن که با رنگ سیاه مبارزه کنن تا بتونن دوباره رنگ روشنی و روز رو ببینن.
رنگ قرمز جلو اومد و گفت:
من رنگ قرمز هستم
هیچ رنگی نیست رو دستم
می رم به جنگ سیاه
تا بدونه کی هستم به سمت رنگ سیاه حرکت کرده و می گوید:
آهای آهای رنگ سیاه
بیرون بیا از توی چاه
می خوام باهات بجنگم
تا بدونی برنده ام
رنگ سیاه در جواب می گه:
بگو تا بگم کی هستم
رنگ سیاه من هستم
قوی و پر زور هستم
خودم یکه و تنها
می رم به جنگ رنگ ها
(رنگ قرمز و رنگ سیاه، با هم بصورت ظاهری میجنگند. رنگ سیاه به رنگ قرمز غلبه می کنه و برنده می شه.)
رنگ سیاه که از برنده شدن خودش خیلی خوشحاله بادی به غب غب می اندازه و می گه:
دیگه کی می خواد بجنگه؟؟
فکر می کنه زرنگه؟
رنگ آبی جلو میاد و می گه:
من رنگ قرمز هستم
هیچ رنگی نیست رو دستم
می رم به جنگ سیاه
تا بدونه کی هستم من آبی خوشرنگم به رنگ آسمونم به رنگ آب دریا می شویم سیاهی ها آهای سیاه بد رنگ بیا تو با من بجنگ رنگ آبی و رنگ سیاه، با هم می جنگند.
ص: 115
رنگ سیاه به رنگ آبی غلبه می کنه و برنده می شه.
رنگ سیاه که از برنده شدن خودش خیلی خوشحاله می گه:
دیگه کی می خواد بجنگه؟
فکر می کنه زرنگه؟
رنگ سبز جلو میاد و می گه:
من رنگ سبز هستم
هیچ رنگی نیست رو دستم
می رم به جنگ سیاه
تا بدونه کی هستم
منم منم رنگ سبز
رنگ جنگل و درخت
رنگ خوب و تازگی
رنگ روح و زندگی
آهای سیاه مغرور
اینقدر نزن حرف زور
منم از تو زرنگ تر
برنده و پیروزتر
رنگ سبز و رنگ سیاه، با هم می جنگند. رنگ سیاه به رنگ سبز غلبه می کنه و برنده می شه.
رنگ سیاه که از برنده شدن خودش خیلی خوشحاله میگه:
دیگه کی می خواد بجنگه؟؟
فکر می کنه زرنگه؟
راوی: بعد از اینکه رنگ سبز هم مغلوب می شه و کاری از دستش برنمیاد، رنگ ها به این فکر میافتن که باید راه حل جدیدی برای شکست دادن رنگ سیاه پیدا کنند. همه ی رنگ ها دور هم جمع می شن و یه جلسه می ذارن و توی اون جلسه هر کدوم از رنگ ها چیزی رو پیشنهاد میدن.
رنگ زرد می گه:
من از همه قوی ترم ، من باید به جنگ سیاه می رفتم.
رنگ بنفش گفت:
دیدی که هر کدوم از رنگ ها رفتن، موفق نشدن، اینجوری نمی شه باید یه فکر درست و حسابی کنیم.
رنگ نیلی می گه:
یعنی ما هفتا رنگ، همگی با هم نمی تونیم از پس یه رنگ سیاه بر بیایم؟ رنگ نارنجی، یکهو یه جرقه به ذهنش
ص: 116
می رسه و با شادی می گه:
آفرین، آفرین به تو رنگ نیلی چه حرف خوبی زدی؛ رنگ نیلی درست می گه. ما باید با هم متحد بشیم، یعنی یه جوری با هم دوست بشیم که هیچ چیز و هیچ کس، نتونه دوستی بین ما رو به هم بزنه.
راوی: خلاصه همه ی رنگ ها با هم متحد می شن و به جنگ رنگ سیاه می رن و می گن:
آهای آهای رنگ سیاه بیرون بیا از دل چاه می خوایم با هم بجنگیم تا بدونی برنده ایم (بعد هر هفتا رنگ، با رنگ سیاه می جنگند و رنگ سیاه رو شکست می دن.) و در آخر همه ی رنگ ها با هم شعر زیر رو با ریتم آهنگ عروسک خوشگل من، هم خوانی میکنند:
هفت رنگ رنگین کمونیم تو آبی آسمونیم روز شد نگاه کن روز شد نگاه کن با هم دیگه مهربونیم خوشحال و شاد و خندونیم روز شد نگاه کن روز شد نگاه کن «با سیاهی جنگیدیم سیاهی رو شکست دادیم حالا توی آسمون فقط هست رنگین کمون (2) نه دیگه شکست می خوریم نه دیگه دعوا می کنیم « تو دل بچه های خوب شادی بر پا می کنیم » (2) امام زمانِ خوبِ من بهترینی تو قلبِ من ما هستیم یار تو ما هستیم یار تو امام خوب، مولای من نازنین محبوبِ من ما هستیم یار تو ما هستیم یار تو خدا کنه ظهور کنی بدی ها رو تو دور کنی « سیاهی رو شکست بدی ما بچه ها رو شاد کنی(2) ما با هم دوستی می کنیم به همه
ص: 117
کمک می کنیم «برای ظهور تو همگی دعا می کنیم» (2) راوی: خب دوستای خوبم، بیاین ما هم متحد شیم،با همه مهربون باشیم، به همه کمک کنیم تا بتونیم ظلم و سیاهی رو شکست بدیم و یار آقامون امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بشیم تا امام و مولامون ظهور کنه و دنیامون گلستون شه.
شخصیت ها :
1 = ملیکا 2 = زهرا 3 = ریحانه 4 = لیلا (شخصیتها میتواند پسر باشد)
(صحنه اول بچه ها در حال تزیین، ملیکا در حال بادکنک باد کردن ، ریحانه در حال خطاطی ، زهرا بالای چهار پایه درحال بستن ریسه وکاغذ رنگی، لیلاوارد میشود)
لیلا:بچه ها! میبینم که در حال چایی شیرین بازی درآوردنید! خانومای لیموشیرین خسته نباشید !بیایید بوق فیل خریدم.
(بچه ها نگاه کوتاهی میاندازند ومشغول کار خود میشوند لیلا با دهان پر به ریحانه نگاه میکند)
لیلا:بابا خوش خط !خود کشی نکن ! خانوم عسگری همینجوری قبولت داره!
(ملیکا به سمت خوراکی می آید ویک مشت پفیلا بر میدارد لیلا روی دستش میزند )
لیلا:چه خبرته !مگه ما هویجیم ؟ ماهم هستیما!
(ملیکا با دلخوری دو سه عدد برمیدارد و به سمت بادکنک ها بر میگردد ، زهرا به سمت لیلا نگاه میکند)
زهرا:لیلا از خدا عوض بگیری مادر نمونی لای در(باعتاب)پاشو بیا کمک! نشستی می لومونی؟
لیلا : ناخن شصت پام می خاره نمیتونم!!!
زهرا:جنابعالی همیشه از زیر کار در میری!
ریحانه:به به چه خطی شد بچه ها ! فرشچیان باید بیاد شاگردی ! (لیلاهیجان زده بلند میشود)
چی؟چی گفتی ؟جون ملی یه بار دیگه بگو! ملیکا:جون خودت!
ص: 118
یلا:فرشچیان ؟عزیزم فرشچیان که خطاط نیست انیشتن خطاط بود فرشچیان برق رو اختراع کرده.
ریحانه:برو بابا ببین کی داره منو مسخره می کنه هندونه!
ملی:بچه ها !به خدا الان هوا تاریک میشه !ما هیچ کاری نکردیم! پس فردا نیمه شعبانه زود باشید شب شد الان آقای سیروسی همه مون رو بیرون میکنه .
ریحانه به سمت بادکنکها میرود :ملی جون یک ساعته چهار تا بادکنک داری باد میکنی...اه اه اه اینا خیسن !تفی ان !با بادکنک ها دوش گرفتی؟
ریحانه برمیگردد: من میرم کار خودمو انجام میدم! بهتره!
ملی: راست میگی نفس داری بیا خودت باد کن ،گر بیل زنی (یادش رفته) سر خود دوا نمودی! (خنده شدید همه بچه ها)
ریحانه:عزیزم شما ضرب المثل نگو خودتو خسته نکن ! فهمیدیم!
لیلا: راستی خانوم رضایی کجا رفته؟ زهرا:رفته برام تور سبز بیاره بزنم این بالا !(زهرا به طرف بچه ها برگشته وبا هیجان میگوید)
زهرا:راستی بچه هاگفتم بهتون؟ خانوم حسینی اصلا اجازه نمیداد که ما بیاییم ،میگفت برام مسئولیت داره، پنجشنبه بعداز ظهر بچه ها بیان مدرسه برای تزیین ،ولی خانوم رضایی راضیش کرد گفت خودم باهاشونم! ملیکا:زهرا ولی خیلی پیشنهاد مسخره ای دادی ؛ روز تعطیل من با بدبختی از مامانم اجازه گرفتم؛تازه اگه تو هفته بود بچه های دیگه هم کمک میکردن! لیلا:کم غر بزن ملی خودتم دوست داشتی !
ریحانه:تقصیر خودتونه دیگه !اگه تنبلی نمیکردید و قرار دیروز رو کنسل نمیکردید الان اینجا تزیین شده بود، منم تو خونه لم داده بودم جلو تلوزیون.
(لیلا روبه سمت زهرا میکند)زهرا بیا پایین یه چیزی بخورغش نکنی ! نی قلیون ! الان ترک بر میداری!
ص: 119
زهرا:من دستام کثیفه بیار بذار دهنم!
لیلا:نه بابا ؛کمتر بخور نوکر بگیر! (ناگهان صدای مهیب و پشت سرش صدای ریختن خاک و بعد شیشه)
(زهرا از روی چهار پایه می افتد بعد به سرعت با درد پشت زیر میز پناه میگیرد و یا امام زمان میگوید ریحانه به سرعت کنج دیوار رفته مینشیند و کیفی که کنارش افتاده را روی سر میگذاردومدام میگوید زلزله زلزله لیلا تمام پفیلاها را میریزدو به سرعت به زیر میز کنار زهرا خودش را به زور جامی کند و میگویدوای خدااااابعد کنار زهرا میگوید من جام نمیشه برو کنار ملیکا گیج شده ودر حال جیغ کشیدن اول کنار میز میرود وچون پر است به سمت پنجره میرود مینشیند دستهایش را روی سرش میگذارد همزمان صدای شکستن شیشه و فریاد بلندملیکا)
(صدا قطع میشود ریحانه به سمت در میدود زهرا و لیلا در حال بیرون آمدن از زیر میز گیر کرده اند )
زهرا:اون هیکلتو بکش کنار له شدم!
(ریحانه در حال باز کردن در زهرا و لیلا نیز به او می پیوندند،سهیلا با مشت به در می کوبد و خانوم رضایی را صدا میکند لیلا بچه ها را کنار میزند)
زهرا به سرعت کنار در رفته و ریحانه را کنار میزند:بزار برم می خوام برم بیرون!
لیلا:برید کنار خودم باز میکنم!(باهیکلش به در می کوبد)
زهرا:نمیشه گیر کرده پشتش آوار ریخته! (ملیکا بلند شده وبه سمت در میرود و وسط کلاس می افتد صدایش بلند میشود آی پام آی پام بچه ها متوجه ملیکا شده وبر میگردند زهرا به سرعت پیش ملیکا می نشیند)
زهرا:چی شده ملی ؟پات چی شده
ص: 120
؟وای بریده داره خون میاد!
ریحانه:باشیشه بریده خیلی زیاد بریده؟ ببینم
زهرا:نه کمه ! ولی باید جلوی خونریزی رو بگیریم!
ریحانه:نشکسته؟
زهرا:نه بابا توام! ریحانه خطاب به ملیکا:ملی درد داری ؟
لیلا:پ نه په داره سنگگ درست میکنه هی تکون می خوره!
ریحانه:بروبابا
ملیکا:فکر کنم شکسته !نمیتونم پاموتکون بدم !
زهرا :تکون نده ! بچه ها یه پارچه بدید ببندم پاش جلو خونریزی رو بگیرم!
لیلا:ببخشید خانوم دکتر چند متر می خواستید؟ قواره ایه!! ریحانه:مسخره !چه وقته شوخی کردنه؟(بلند شده دنبال پارچه میگردد) لیلاشاکی میشود:آخه پارچه مون کجا بود؟یه چیزی میگه ها (ریحانه یادش می افتد به سمت کیفش رفته شالی را در می آورد وبه زهرا میدهد زهرا شروع می کند به بستن پای ملیکا )
زهرا:ملی جون آخه اینهمه مانور زلزله گذاشتن تو مدرسه بعد تو میری زیر پنجره پناه میگیری؟ دانشمند!
ریحانه:همینو بگو مثل اون دختره که چند سال پیش از ترس زلزله خودشو از پنجره طبقه سوم پرت کرد پایین ،اینم رفته زیر پنجره شیشه ها بریزن روش (همه می خندند)ریحانه ادامه میدهد:ببین خدا خیلی بهت رحم کرد ممکن بود خیلی بد تر بشه (در همین حال لیلا به سمت پنجره رفته وسعی می کند سنگها را تکان بدهدودوباره به سمت در رفته و تلاش میکند)
لیلا:اصلا نمیشه هیچ رادررویی نیست! ملیکا:وای زنده به گور شدیم! آخ پام ! خانوم رضایی رو صدا کنید!
لیلا:فکر کنم اونم گیر کرده وگرنه تا الان میومد دنبالمون!
ریحانه:نه خدا نکنه !سقه سیاه!
لیلا:بچه ها اگه پس لرزه بیاد چی؟
ملی:وای نه خدایا بدبخت شدیم چه کار کنیم؟
ریحانه:بچه ها بیاین باهم بریم ببینیم چه
ص: 121
کار میشه کرد.
(ریحانه به سمت در میرود وبا لیلا تلاش می کنند در را باز کنند ،زهرا چکش را روی زمین می بیند بلند میشود چکش را بر می داردوبا چکش به لولای در میکوبد)
زهرا:بچه ها پیچ گوشتی نیست پیچاشو در آرم؟
لیلا:چرا عزیزم !پیچ گوشتی چیه دریل و چسب برق هم داریم نمیخوای؟
ریحانه:فکر میکنی خیلی شیرینی زاغارت! (زهرا بر میگردد لیلا گشتی زده و میگوید اینجا هیچی نیست)
ملیکا:بچه ها زلزله چند ریشتری بود؟ ممکنه خونه هامون رو هم خراب کرده باشه؟
لیلا:ملی جون شما نگران نباش این زلزله ای که من دیدم فقط با مدرسه ماکار داشت اونم فقط با این کلاس که ما چهارتا توشیم ، الانم خانوم رضایی رفته خونه شون شام درست کنه!
ریحانه: ولی بچه ها ملی راست میگه! مامان بابا هامون چی ؟وای خدایا!
زهرا:بچه ها بیایید دعا کنیم هیچ اتفاقی نیافتاده باشه همه سالم باشن! ریحانه:اصلا آقا جون یه چیزی ! ازکجا معلوم زلزله بود ؟شاید یه چیز دیگه بود! ملی: مثلا چی بود ؟
ریحانه:نمیدونم مثلا.یه اتفاقه...
لیلا حرفش را قطع کرده :آره بابا من میگم اصلا زلزله نبود بچه های کلاس بالامسابقه دو داشتن ولی احتمالا جوگیر شدن پرش با فیل انجام دادن!
زهرا:لیلا خوبی؟معلوم هست چی میگی ؟چرا فکرمیکنی خیلی بامزه ای! لواشک! ملیکا:بچه ها امدادگرا برای کمک اول میرن سراغ خونه ها، مردمو نجات بدن ،من میدونم کسی سراغ مدرسه نمیاد، پنج شنبه بعدازظهرفکر میکنند اینجا خالیه! ریحانه:خانوم رضایی که خبر داره!
ملیکا:اگه اتفاقی براش افتاده باشه چی ؟؟؟
زهرا: خدایا خودت کمک کن ! (ریحانه زیر لب دعا میخواند
ص: 122
و زهرا پیش ملیکا می نشیند) زهرا:چاره ای نداریم بایدمنتظر شیم ،شاید یکی بیاد مارو نجات بده!(ریحانه به سمت میز رفته ومی نشیند)
ملیکا:تاکی منتظر شیم ؟دیگه فایده نداره من میدونم تا مارو پیدا کنند اسکلت شدیم! (بچه ها ساکت میشوند حرف ملی روی آنها تاثیر گذاشته وکم کم امیدبه آمدن منجی را از دست میدهند) لیلا جو کلاس را عوض میکند:بچه ها بگذریم از این حرفها شما گشنه نیستید؟ من خیلی گشنمه (دست روی دل میگذارد و به سمت پفیلاهای ریخته شده میرود)
لیلا:حیف باشه!همش خاکی شد این چه وقته زلزله بود(یک پفیلا را فوت کرده میخورد)
ریحانه:بچه ها یه راه حل! بیایید با آتیش علامت بدیم!! (همه میخندند)
لیلا:چی؟علامت بدیم به کی ؟به چی؟مگه پیک نیکه می خوایم جوجه کباب درست کنیم؟
زهرا:تازه وقتی مارو پیدا کردن به جای آوار میبینن از خفگی مردیم .مثل اون بنده خدا که داشت میسوخت ،می خواستن خاموشش کنن ،یکی اومد با بیل ناکتش کرد! (همه می خندند)
ریحانه:بچه ها ولی بی شوخی شاید آقای سیروسی رفته باشه دنبال کمک!!
ملیکا:ولی من مطمئنم ما زنده به گور شدیم تا چند ساعت دیگه یکی یکی.......
لیلا :ملی تا زنده به گور نشدیم می خوام یه اعترافی بکنم ، دیروز دسته کیفتو من کندم ، ولی به جون خودم عمدی نبود تا گرفتمش کند می خواستم پرت کنم برای زهره! ملی:پس چرا من ازت پرسیدم صداشو در نیاوردی؟ لیلاخونسرد پفیلای دیگری می خورد :خب الان که گفتم ملیکا:واقعا که باید یکی برام بخری.
لیلا:میبرم برات درست میکنم عمدی نبود که!! ریحانه به سمت زهرا :زهراحالا که حرف به اینجا کشید
ص: 123
تو هم منو ببخش!! زهرا:تو چی خراب کردی؟
ریحانه:هیچی زبانو از رو دستت تقلب کردم! زهرا:واقعا که !مطمئن باش به خانم سهرابی میگم! ملیکا:اگه زنده موندیم ،هر کاری دوست داشتید بکنید!
زهرا:هر کاری که نه!ملی جون(زهرا بلند میشود ماژیک را بر می داردوشروع میکند به نوشتن)
زهرا:من سعی میکنم از این به بعدملیکا رو مسخره نکنم بهت نمیگم ملی گیجه!!
ملیکا:خسته نباشی! دستتون درد نکنه! لیلا:مردم از گشنگی ! کاش زنگ میزدیم پیتزا فروشی پیتزای ...گوشت با ..پنیر و سبزیجات می آوردن!
ریحانه:بی زحمت خواستی سفارش بدی بگو چهارتا نوشابه هم بیارن! زهرا باخنده:تگری باشه!
ملیکا:آی پام آخ ..آخ چی کنم؟ ایناروببین فکر شکمشونن ! ریحانه به سمت ملیکا رفته ومیگوید :ملی پات چه جوریه ؟خونش بند اومد؟
ملیکا:آره فکر کنم !ولی خیلی میسوزه !تازه با اون شال جنابعالی اگه عفونت نکنه شانس آوردم!
ریحانه:بیا و خوبی کن شال به اون قشنگی تازه خونی ام شد!
لیلا :یافتم! یافتم! ملیکا:چی شد ؟در باز شد ؟کسی اومد؟چی پیدا کردی؟
لیلا: نه بابا میگم مثل اون فیلمه بود که با یه قاشق زمینو کندن و از زندا ن فرار کردن ، ما هم یه چیزی پیدا کنیم دیوار و سوراخ کنیم و بریم بیرون ،ولی پوستر نداریم بزنیم دیوار که!
زهرا: عزیزم !قاشق که نداریم ولی کلنگ هست بدم خدمتتون؟ یه وقت تعارف نکنی ها سوپرمن! ریحانه موهایش را جمع میکند:این موهارو با زحمت اینجوری بسته بودم ببین چی شد؟بچه ها گیر سرمو ندیدید؟
ملیکا:تواین خاک وخل چه چیزهایی میخوای ؟حتما یه ربع دیگه دنبال سشوار میگردی!
لیلا:بچه ها !وجدانا خیلی گشنمه، هیچی نیست بخوریم؟معده درد گرفتم!
ص: 124
هرا: خدا کنه زودتر نجات پیدا کنیم وگرنه لیلا خیلی گشنه اش بشه مارو به جای ساندویچ خورده ! ریحانه: جزیره آدم خوارها ! نه نه مدرسه آدم خوارها! لیلا:اکسیژنم داره تموم میشه ! باور کنید دیگه نفسم بالا نمیاد! زیاد نفس نکشید اکسیژن تموم میشه ها!
ریحانه:چشم! چشم! می خوای هر نیم ساعت یک بار نفس بکشیم؟
ملی:واقعا اکسیژن تموم بشه که خفه شدیم خدایا ....
زهرا:خیلی زودتر از تموم شدن اکسیژن ...از بوی جورابهای جنابعالی خفه میشیم! ریحانه به سمت پای ملی آمده بو میکند ومی گوید :اه اه اه راست میگه زهرا ! واقعا فکر کنید بچه ها !خبر امشب بیست و سی :چهار دختر دانش آموز که از زلزله جان سالم به در برده بودند ،از بوی جوراب همگی خفه شدند، یادشان گرامی و جورابهایشان شسته باد (همه می خندند ملی جوراب هایش را بو می کند و می گوید :بی مزه ها)
لیلا:بچه ها واقعا شوخی نمی کنم من نفسم بالا نمی اد ،مثلا من تازه قلبمو عمل کردم !اکسیژن می خوام!
زهرا:لیلی جون به جای قلبت باید چربیهای دلتو عمل می کردی ،قلبت خود به خود خوب میشد(زهرا ناگهان ناراحت میشود و میگوید وای قول داده بودم مسخره نکنم)
لیلا:تو هم باید دماغتو عمل...(سرفه میکند وتند تند نفس میکشد) ریحانه به طرف لیلا رفته مانند کسی که تسلیم شده میگوید:لیلا خوبی؟ خدایا (فکر می کند )
لیلا:هر وقت من سرفه می کنم مامانم خیلی میترسه بدو بدو برام شربت گلاب میاره ،(مکث)بچه ها من خیلی مامان بابامو اذیت کردم ...معلمها..., همه رو اذیت کردم کاش میشد ازشون معذرت خواهی
ص: 125
کنم!
ملیکا:نه اینکه ما رو هیچ اذیت نکردی؟آره جون خودت فقط مامان بابا و دبیرها توخانوم !توخوب!
زهرا:راست میگه دیگه دیروز کی بود چغولی مارو به خانوم سهرابی خیلی بد شد !آبرومون رو بردی! (لیلا به سختی نفس میکشد)
ریحانه:بچه ها حالا که وقته این حرفا نیست همدیگه رو ببخشید تموم شه! ریحانه جلوی زهرا و ملی زانو زده :آه بانوی من !مرا عفو کنید استدعا دارم!
زهرا:یخ نکنی آلاسکا!
لیلا:ریحانه پاشو برام یه چیزی بنویس! ریحانه به سمت تخته میرودوبه لیلا میگوید :خب بگو چی بنویسم؟
لیلا:از این به بعد من تلاش میکنم مایه آزار کسی نباشم ! بچه ها همه دست میزنند و هر یک جمله ای می گوید:تحول لیلا! خداکنه ! امیدواریم ! یعنی میشه! (لیلا به شدت سرفه میکندبچه ها نگران می شوند )
ملیکا:خدایا ...هیچ راهی نیست ؟چه کار کنیم؟
ریحانه :خدایا کمک کن (مکث)ما داشتیم برای نیمه شعبان اینجا رو تزیین میکردیم ،یا امام زمان کمکمون کن ،چند ساعته منتظریم! (سکوت)
زهرا:بچه ها نمیشه که فقط دعا کنیم و منتظر باشیم در آسمون باز شه، فرشته ها بسیج شن بیان کمک، خودمون هم باید یه کاری بکنیم!
لیلا:راست میگه باید یه کاری بکنیم بفهمن ما زنده ایم ! ملی:چه کار کنیم؟ مورس بزنیم؟ پشت پنجره ها که کلی آوار هست ،در هم که باز نمیشه میخواید بشیم گوریل انگوری سقف رو برداریم!
زهرا :خوبه سقف نریخت رو سرمون !ولی بچه ها نگاه کنید چه ترک هایی برداشته!
ریحانه:بچه ها همیشه میگفتن مدرسه ما ضد زلزله است !چقدر هم که ضد زلزله است ملیکا:دیگه نگفت اگه زلزله ده ریشتری هم بیاد هیچیش
ص: 126
نمیشه دانشمند!
زهرا:بچه ها بسه !چقدر شوخی! چقدر مسخره بازی! زندگیمون شده همین !شب مسخره !روز مسخره! تو زلزله مسخره !بابا بیایین یه کم جدی باشیم
ریحانه:زهرا راست میگه الکی داریم دور خودمون میچرخیم وهی به هم تیکه می اندازیم ،یادمون رفته باید یه جوری از اینجا خلاص شیم ملیکا:بچه ها بیایید همه با هم کمک بخواهیم! بلاخره یکی صدامونو میشنوه ! بیایید بیایید همه باهم .. یک... دو... سه (همه:کمک کمک کمک کمک ملی با تاخیر! ناگهان لیلا نفسش بند می آید،می نشیند ومدام سرفه میکند، زهرا و ریحانه به کمکش میروند لیلا چی شد؟حالت خوبه؟ریحانه با ترس زیاد به طرف در میرود ومحکم به در می کوبد)
ریحانه:کمک هیچ کس صدای مارو نمیشنوه !کمک کمک ما زنده ایم کمک(باگریه)
(ریحانه پشت در مینشیند ملیکا نیز شروع به گریه می کند زهرا شروع میکند به خواندن دعای فرج و بقیه هم یکی یکی به او میپیوندندوهمه باهم شروع میکنند به خواندن دعای فرج)(سکوت)
ریحانه :بچه ها !گوش کنید! یه سرو صدایی میاد!
لیلا:راست میگی ؟(گوش میدهد)آره بچه ها صدا میاد فکر کنم اومدن دنبال ما
زهرا :بیایید دو باره صدا کنیم یک دو سه کمک ...کمک ...کمک
خانوم رضایی:بچه ها شما اونجایید ؟حالتون خوبه؟
ریحانه:خانوم رضاییه ! خانوم رضاییه !
زهرا:خانوم رضایی ما گیر افتادیم
خانوم رضایی:همه سالمید؟ حالتون خوبه؟
ریحانه:لیلا حالش خوب نیست ،ملی هم زخمی شده !
زهرا:ما منتظرتون بودیم پس کجا بودید ؟ شما حالتون خوبه؟طوری نشدید؟ (صدای جابه جایی سنگها وهمهمه زیاد با صدای خانوم رضایی قاطی میشود)
ملیکا:زهرا احوالپرسی رو بذار کنار بگو زودتر مارو نجات بدن! (پرده در
ص: 127
حال بسته شدن همه بلند میشوند وخود را آماده میکنند)
ریحانه:بچه ها مانتوم خیلی خاکی و کثیف شد (شروع به تکاندن مانتو می کند)
لیلا: بچه ها تزیینات نصفه مون، الان در باز شه خانوم رضایی میگه این چند ساعت اینجا چی می کردید؟
زهرا :تا در باز بشه خوبه بادکنک هارو باد کنیم؟
لیلا:زهرا بپرس خانوم رضایی خوراکی موراکی چی داره؟
ملی:لیلی داشتی فیلم بازی میکردی ؟تا یه دقیقه پیش که نفست بالا نمیومد؟حالاچی شد؟
ریحانه:بچه ها در باز شد وبا خوشحالی بیرون میرود بقیه هم همینطور زهرا برمیگردد وسایلش را برداردچشمش به تابلو می افتد کمی مکث میکند وبه سمت تابلو میرود و ماژیک را بر داشته مینویسد مرا عهدی است با جانان....... و از صحنه خارج میشود.
قاصدک با سرعت زیاد همراه باد پرواز کرد تا به خانه زهرا رسید.زهرا در حیاط خانه شعر می خواند و بازی می کرد. باد ملایمی وزید و قاصدک را همراه با خود به حیاط آورد. زهرا با دیدن قاصدک دست هایش را به آسمان برد و آن را گرفت.
از قاصدک پرسید: با این عجله کجا می روی؟ قاصدک گفت: من به دنبال آرزوی بزرگ می گردم. زهرا، بزرگ ترین آرزوی تو چیست؟ زهرا کمی فکر کرد و یادش آمد که چقدر مامان و بابایش را دوست دارد و گفت: من آرزو می کنم پدر و مادرم همیشه سالم باشند.
قاصدک گفت: چه آرزوی خوبی! اما فکر نمی کنی که ممکن است آرزویی بزرگتر هم وجود داشته باشد؟ من باید زود تر بروم تا آرزوی بزرگ را پیدا کنم.
زهرا گفت:
ص: 128
من هم خیلی دوست دارم بدانم آرزوی بزرگ چیست.هرموقع آن را پیدا کردی به من هم خبر بده. پروانه زیبایی روی یکی از گلهای حیاط نشسته بود و صدای قاصدک را شنید. او گفت من هم دوست دارم همراه تو بیایم تا باهم آرزوی بزرگ را پیدا کنیم. پس باهم پرواز کردند و همراه باد رفتند. رفتند بالای بالا،در آسمان آبی،کنار ابرهای سفید.
از آن بالا تمام شهر پیدا بود. همین طور که پرواز می کردند با صدای سوت آقای پلیس سر جای خودشان ایستادند وپایین تر آمدند. سلام کردند و گفتند: خسته نباشید. ما دنبال بزرگ ترین آرزو هستیم. آرزوی بزرگ شما چیست؟ آقای پلیس کمی فکر کرد و گفت: آرزوی من این است که روزی برسد که دیگر هیچ دزدی وجود نداشته باشد، هیچ جا جنگ نباشد و همه در آرامش باشند.
پروانه و قاصدک با هم گفتند: چه آرزوی خوبی! اما ما دنبال یک آرزوی بزرگ هستیم که کامل ترین آرزو باشد.
ناگهان صدای ترمز یک ماشین و صدای جیغ دختر بچه ای توجه همه را جلب کرد. هر سه به طرف دختری دویدند که گوشه خیابان افتاده بود. لباسهای دختر بچه خاکی شده و گلهایی که در دست داشت همه وسط خیابان ریخته بود.آقای پلیس ماشین ها را متوقف کرد تا پروانه و قاصدک بتوانند تمام گل ها را جمع کنند و عده ای هم برای کمک آمدند تا دختر گل فروش از جایش بلند شود. اما ظاهرا پاهای دختربچه آسیب دیده بود و نمیتوانست بلند شود. آمبولانس را خبر کردند تا اورا به بیمارستان برسانند.
صدای آژیر آمبولانس به گوش
ص: 129
رسید. بی بو بی بو ..... پروانه و شاپرک همراه دختر گل فروش سوار آمبولانس شدند. آن ها اشک های دختر را پاک کردند و گفتند:خیابان برای بچه ها خیلی خطرناک است. تو وسط چهارراه چه کار داشتی؟دختر گل فروش گفت: من یک مادر بیمار و یک برادر کوچک دارم. باید کار کنم تا بتوانم برای آنها غذا، لباس و دارو تهیه کنم. پروانه گفت:ما به دنبال آرزوی بزرگ هستیم. بزرگ ترین آرزوی تو چیست؟ دختر گل فروش گفت: من آرزو دارم روزی برسد که هیچ انسان نیازمندی نباشد تا مجبور شود به جای درس خواندن و بازی کردن در کنار خیابان از مردم پول بگیرد.
پروانه و قاصدک گفتند:چه آرزوی خوبی! اگر ما آرزوی بزرگ را پیدا کنیم، آرزوی تو، مادر و برادرت هم برآورده می شود.
دختر گل فروش با شنیدن این خبر تمام درد وغصه هایش را فراموش کرد. از ته دل خندید. خوشحال شد و گفت:
پس قول بدهید که وقتی آرزوی بزرگ را پیدا کردید به من هم خبر بدهید.وقتی به بیمارستان رسیدند پرستارها بهتر است از راننده ، کمک کردند و دختر گل فروش را برای درمان همراه خود بردند. قاصدک به پروانه گفت آمبولانس بپرسیم.شاید بتواند کمک کند. هردو از پنجره آمبولانس به داخل ماشین رفتند ،سلام کردند و از راننده پرسیدند: بزرگترین آرزوی شما چیست؟ راننده آمبولانس فکر کرد و گفت:من هر روز آدم هایی که بیمار شدند یا تصادف کردند را به بیمارستان می رسانم تا حالشان خوب شود. آرزو می کنم که همه بیمار ها خوب شوند و هیچ وقت هیچ کس مریض نشود. قاصدک
ص: 130
و پروانه گفتند:چه آرزوی خوبی! اما ما دنبال یک آرزوی خیلی بزرگ هستیم. آن، مادر تمام آرزو هاست. از راننده آمبولانس تشکر کردند و رفتند. همان لحظه راننده آمبولانس سرش را از پنجره ماشین بیرون آورد وگفت: راستی، وقتی آرزوی بزرگ را پیدا کردید به من هم خبر بدهید.
دوباره همراه باد پرواز کردند. رفتند و رفتند تا رسیدند به یک جنگل سرسبز و زیبا. از بالای جنگل می گذشتند که صدای کمک! کمک!از دور به گوش رسید. صدا نزدیک و نزدیک تر شد، پرنده کوچک با بال های زیبای با تلاش زیاد پرواز می کرد و به سرعت بال هایش را باز و بسته می کرد تا از دست عقاب بزرگ ، رنگارنگ شکاری فرار کند. او به سمت درخت پر شاخ و برگی رفت و در سوراخی پنهان شد.
پروانه و قاصدک هم از ترس عقاب در میان شاخ و برگ های درخت پنهان شدند. بال های عقاب بسیار بزرگ بود و شاخ و برگ های درخت نگذاشتند که عقاب پایین بیاید. پس او پرواز کرد و رفت. پرنده بیچاره که نجات پیدا کرده بود، خیالش راحت شد. نفس عمیقی کشید و از هوش رفت.
قاصدک و پروانه کمی آب به او دادند. پرنده به هوش آمد. از او پرسیدند: حالت خوب است؟ پرنده که تند تند نفس می کشید و نمی توانست درست صحبت کند گفت: آره_ خوبم_ خدا را شکر_ نجات _ پیدا_کردم.اگر این درخت نبود_ که الان ناهار امروز عقاب بودم. آرزو می کنم_ یک روز برسد که همه حیوانات با هم دوست باشند و مجبور نباشیم همیشه از ترس
ص: 131
حیوانات شکاری فرار کنیم.
قاصدک و پروانه دوباره یاد آرزوی بزرگ افتادند و به پرنده گفتند: ما دنبال یک آرزوی بزرگ هستیم . تو نمیدانی آن آرزو چیست؟ در همان لحظه درخت بزرگ تکان محکمی خورد و سرفه ای کرد و گفت:
اگر درخت ها نباشند که پرنده ها خانه ای برای زندگی پیدا نمی کنند و جایی برای پنهان شدن ندارند . آرزوی بزرگ این است که هیچ درختی خشک نشود. من آرزو میکنم همیشه همه جا سر سبز و پر از درخت باشد. حرف درخت تمام نشده بود که آب زیادی به صورت همه شان پاشیده شد.
رودخانه بعد از اینکه با خیس کردن همه بلند خندید و توجه همه را به خود جلب کرد، گفت:ا گر من نباشم تمام درخت ها خشک می شوند و همه تشنه می مانند. من آرزو می کنم که هیچ وقت رودخانه ها، چشمه ها و دریاها خشک نشوند.
پروانه و قاصدک گفتند: آرزوی هر سه شما خیلی خوب است اما، ما به دنبال آرزویی هستیم که اگر برآورده شود همه آرزو های دیگر هم برآورده می شوند. تا دیر نشده برویم و آرزوی بزرگ را پیدا کنیم. پروانه و قاصدک که حسابی خسته شده بودند، برای استراحت کنار حوضی پر از ماهی گلی های قرمز نشستند.
قاصدک گفت: من که حسابی خسته ام و دیگر حوصله گشتن ندارم. چرا هرچه می گردیم هیچ کس از این آرزو خبر ندارد؟ پروانه گفت: من هم همین طور. از بس که بال زده ام بالهایم حسابی درد گرفته است.
پیرزن مهربانی کنار حوض روی تخت چوبی نشسته بود. توی
ص: 132
دستش یک تسبیح داشت و آرام آرام صلوات می فرستاد. او رو به پروانه و قاصدک کرد و گفت: چه خبر شده؟چرا این قدر ناراحتید؟ قاصدک و پروانه سلام کردند و گفتند: خاله پیرزن ما راه های زیادی را به دنبال آرزوی بزرگ رفتیم اما آن را پیدا نکردیم. آن آرزو خیلی بزرگ است. آن قدر که همه آرزوها درون آن جا می شوند. اگر آرزوی بزرگ برآورده شود، آرزوی زهرا، راننده آمبولانس، آقای پلیس، دختر گل فروش، پرنده رنگارنگ، درخت، رودخانه و همه بچه ها و پدر و مادر ها برآورده می شود. شما می دانیدآن آرزو چیست؟ خاله پیرزن گفت: البته که میدانم. من هر روز منتظر این آرزو هستم.
پروانه و قاصدک با خوشحالی گفتند: ما منتظریم، لطفا زودتر بگویید.
خاله پیرزن با مهربانی گفت: عجله نکنید. کنارم بنشینید. این دوتا شکلات را بگیرید و بخورید و به حرف هایم خوب گوش بدهید. یک زمانی می رسد که تمام آرزوها براورده می شود. راننده آمبولانس چی می خواست؟روزی که دیگر هیچ کس مریض نشود و هیچ بیماری وجود نداشته باشد. آرزوی دختر گل فروش؛ آن زمان آدم نیازمند وفقیری وجود ندارد، همه جای دنیا امن و امان می شود و هیچ دزدی وجود نخواهد داشت. آرزوی آقای پلیس هم برآورده می شود.حتی حیوانات هم با هم دوست می شوند، همه با هم مهربان اند وهمه جا سرسبز و زیبا می شود. دیگر هیچ غم و غصه ای نمی ماند.خنده بر لب همه ی آدم ها می نشیند، مثل شما دو نفر که الان شاد و خندان شدید.
آن زمانی است که یک
ص: 133
آقای خیلی مهربان از راه می رسد و دنیا را زیبا می کند. می دانید این آقای مهربان کیست؟ ایشان امام مهدی علیه السلام امام دوازدهم ما هستند و آرزوی بزرگ هم ظهور ایشان است. اما....
اما خدای مهربان این آرزو را هنوز برآورده نکرده است. چون تعداد کسانی که این آرزو را می دانند، زیاد نیست. باید همه با هم دعا کنیم تا ایشان خیلی زود بیایند.
پروانه گفت: من خبر آرزوی بزرگ را به تمام پروانه و گل ها می رسانم و از همه آنها می خواهم تا برای ظهور امام زمان دعا کنند.
قاصدک هم گفت: من هم به تمام قاصدک ها خبر می دهم تا به هر شهر و هر خانه ای که پرواز کردند آرزوی بزرگ را به گوش تمام مردم برسانند.
خاله پیرزن گفت من هم یک هدیه ویژه دارم که فقط می توانم آن را به افراد خاصی بدهم. به آنهایی که برای آمدن امام زمان علیه السلام دعا می کنند و خبر آرزوی بزرگ را به گوش همه می رسانند. به این ترتیب خاله پیرزن، نشان ویژه پیام رسان ظهور را به گردن قاصدک و پروانه انداخت.
قصه گو: یکی بود یکی نبود توی این دنیای بزرگ و رنگارنگ و جور وا جور توی یک شهر بزرگ مدرسه ای بود. توی اون کلاسی بود چند تا شاگرد و آقا معلمی خوب و مهربان دانا و آگاه صمیمی و دلسوز .
حاضر غایب آقا معلم :
ناصر محبی حاضر
حسن وفایی حاضر
خسرو اختری حاضر
فرهاد کیهانی حاضر
قصه گو :آقای معلم به
ص: 134
خاطر علم زیادی که داشت همه چیز را میدونست همه شاگردان را خوب میشناخت از حال همشون خبر داشت به همه سوالات جواب میداد هر کس هر چی میخواست براش فراهم میکرد برای آنها که از کلاس عقب بودند صبوری میکرد با کمال خشنودی و آرامش به آنها کمک میکرد تا خودشان را به کلاس برسانند و آنها را که خوب پیش میرفتند به خوبی اداره میکرد .دوست داشت همه بچه ها حسابی درس بخونند پیشرفت کنند قبول بشند و به کلاسهای بالاتر بروند او سعی و تلاش خود را در این کار میکرد از هیچ چیزی دریغ نداشت او حتی توی خونه هم که بود به فکر مدرسه و بچه ها بود همیشه براشون دعا میکرد علاوه بر آنکه معلم درسی بچه ها بود معلم اخلاقشان هم بود او خیلی بچه ها رو دوست داشت خیلی زیاد شاید از خودشان ، هم بیشتر از هر فرصتی استفاده میکرد که بچه ها رو اگاه کنه مثلا روز اول آقا معلم :
بچه ها امروز میخواهم یک بحث اساسی داشته باشیم ببینید بچه ها یک سوال از شما میکنم خوب فکر کنید وبعد جواب مرا بگویید ما اصلا دین را قبول داریم یا نه؟
ناصر :بله آقا داریم فرهاد :نه آقا قبول نداریم
حسن :شک داریم آقا خودمان هم نمیدانیم ...
خسرو :چی ؟چی؟ دین دیگه چیه؟ ما که قبول نداریم او رو
آقا معلم :خب ما اگر شک داریم یا قبول نداریم که کار یک کار بنیادی است به صرف گفتن دیگران نیمتوانیم قبول داشته باشیم .اولا اصول و پایه های دین که توحید و
ص: 135
معاد و نبوت و عدل و امامت، باشد را باید تحقیق کنیم.
ایا تا حالا شده که در یک بیابان گیر کنید هیچ راه به جایی نداشته باشید، یکه و تنها راه نجاتی را نیابید.بیابان تاریک و پروحشت و پر جانور خوفناک آنجا که امیدتان از همه چیز قطع میشود یک امید در دلتان زنده است و هیچ وقت قطع نمیشود .آن امید خداست که در دل انسان همیشه زنده است و ما معتقد به ان خداییم اینجا خدا .را وجدان کردیم و در دل به او ایمان اوردیم،حالا باید تسلیم شویم، تسلیم محض اوامر و نواهی الهی در مرحله اول که مرحله قبول است هیچ اجباری نیست ولی وقتی که فهمیدید و به شما ثابت شد و ایمان آوردید دیگر جای شک و تردید نیست .واجبات دین به صورت یک واجب مقدس و محترم باید انجام بگیرد .مثلا ببینید کسانی که خارج از کشور رفته اند دیده اند که آنها هر یک شنبه به کلیسا میروند و اعمال دینی و مذهبی را در کمال تقدس و احترام انجام میدهند ولی اگر ما بخواهیم امثال این کارها را بکنیم مسخره میشویم و به ما عقب افتاده میگویند.
خسرو :تازه آقا منگل هم میگویند و مسخره بازی میکنند و ادامه میدهد که بچه ها ما چرا جواب سلام این بیچاره را نمیدهید اشاره به شصت پایش که از سوراخ جوراب درآمده میکند.
فرهاد :از جا بلند میشود و طرف شصت پا خم میشود و سلام و علیک گرمی با شصت پای خسرو میکند و مینشیند و بچه ها هم میخندند.
قصه گو:بله این هم از بچه
ص: 136
های کلاس آنقدر بچه های نادان و ناسپاس و بیخبر نا پخته زیاد دیده اید آدمهای غافل آدمهایی که دل به دنیا بسته اند آدمهایی که طمع دارند و حسودند منکرند ریاست طلبند بخیل و ...
بعضی از بچه ها هم که شورش و را درآورده بودند مخصوصا کاری میکردند که آقا معلم را ناراحت کنند آزارش بدهند دلش را بشکنند وای وای زمانی که معلم درس میداد توی سرو کله هم میزدند سر و صدا میکردند ماش :به پس سر هم میزدند و وقتی که معلم شروع به پند و اندرز میکرد مسخره بازی میکردند ببینید اینجا بچه ها باید کارهایی که قصه گوشرح میدهد تا آنجایی که میشود انجام دهند و حسابی کلاس را شلوغ کنند.
روز دوم:اقا معلم :بچه ها توی خیابانها این خطوط برق را دیده اید ؟
خسرو :اقا اجازه همانها که کلاغ رویشان مینشیند؟
حسن :آقا چرا برق آنها را نمیگیرد؟
فرهاد :چونکه آنها سیاه هستند حسن :نه بیچاره برق که به سفید وسیاه کاری نداره خسرو :پس چونکه نوک دارند ادا درمی آورد و شروع به قار قار میکند آقا معلم :بچه ها گوش کنید اصلا موضوع اینها نیست ببینید وقتی که برق در نیروگاه تولید میشود چهارصد هزار ولت است آیا ما از این برق قوی میتوانیم استفاده کنیم و مثلا لامپ را با آن روشن کنیم ؟
ناصر :نه آقا اصلا نمیشود و لامپ میترکد خسرو :چرا اقا یک لامپ بزرگ (دستهایش را بازی میکند و بزرگی لامپ را نشان میدهد ) را روشن میکند بچه ها میزنند زیر خنده آقا معلم :پس باید آن نیروی
ص: 137
زیاد کم شود سر راه این برق ترانس میگذارند که به دویست و سی هزار ولت تبدیل شود و باز آن را به شصت و سه هزار ولت و دوباره به بیست هزار و خلاصه در مرحله آخر به دویست و .بیست ولت منزل تبدیل میشود فرهاد (با تعجب :)
آقا مگه کلاس برق داریم که این چیزهارا میگویید
آقا معلم :نه بچه ها مثال زدم برا ی آنکه بببینید هر کس آن قدرت و توانایی را ندارد که مستقیم خدا به او فرمان دهد و وحی برساند بلکه خدا کسانی را قرار داده است که مجموعه دین مورد رضایت را به او یاد داده که انها را به مردم برسانند .ما وقتی تسلیم خدا شویم و اسلام آوردیم و مومن شدیم باید نبوت را هم بپذیریم و در مقابل آن تسلیم شویم
حسن :آقا نبوت چیست؟
خسرو :ای خاک عالم که نمیدانی خوب یک قنادی توی هفت حوض است که اسمش نبوت است
حسن :آهان همان که بستی های خوبی داره ؟ خاک بر سر خودت
فرهاد :آقا ما بریم آب بخوریم تازه یک کاردیگه هم داریم
ناصر :بچه ها گوش کنید اقا چی میگه برای شما داره درس میده بی ادب ها همش مسخره بازی میکنید که چی؟
خسرو به او دهن کجی میکند و با دفتر توی سرش میزند
آقا معلم :آنچه نبی خدا آورده، نگهدارنده و تبیین کننده و توضیح دهنده میخواهد.
ابتدا خود رسول خدا دین را برای مردم بیان کردند سپس جانشین های پیامبر که معصوم بودند، به امامت رسیدند تا مردم را راهنما باشند .آنها حجت های خدا بر
ص: 138
روی زمین هستند و اینو بدونین که زمین هیچ وقت از حجت خدا خالی نمیشود در حال حاضر حجت خدا غایب است، ولی او بر ما آگاه است، مانند پدر دلسوز، آقا صاحب الزمان ما را دوست دارند، خودشان گفته اند که ما همیشه به یاد شما هستیم شما هم برای فرج ما دعا کنید و اکثر الدعا به تعجیل الفرج.
بچه های من، آقا مثل خورشید پس ابر هستند، ما او را نمیبینیم ولی از همه نعمت های وجودش استفاده میکنیم بچه ها او را دوست داشته باشید و همیشه از او کمک بخواهید، آقا مادرشان را خیلی دوست دارند او را به .مادرشان قسم بدهیم و ازشان بخواهیم که دستتان را بگیرد و راهنماییتان کند
قصه گو :بچه ها کم کم خیلی چیز ها یاد میگرفتند اونها فهمیدند که توحید چیست نبوت یعنی چه امامت یعنی چه و یک روز دیگر معلم مهربان برای اونها از عدل و معاد گفت نگاه کنید
ناصر :آقا این درسته که جزای همه کارهای ما در همین دنیاست یا روز قیامت و دنیای آخرت هم هست؟
فرهاد :با این سوالهایت خود شیرینی نکن بابا حوصله امون سر رفت
حسن :میخواد بگه ما هم بله
خسرو :امل بیچاره روز قیامت چیه دیگه کی از اون دنیا اومده ؟همه این حرفها بیخود است اصلا دلیل بودن روز قیامت چیست
آقا معلم :یکی از دلایل عدل خدا معاد است، معاد یعنی بازگشت، انسان در این دنیا کارهای خوب بد بسیاری میکند مثلا هیتلر که قاتل هزاران نفر است یا کسی که بمب اتمی را ساخته و یا خلبانی که آنرا پرتاب
ص: 139
کرده این هارا چه طوری میتوان مجازات کرد؟ چگونه مجازاتی با کشتن هزاران نفر برابری میکند؟
خسرو :آقا اول باید دارشان زد بعد تیر بارانشان کرد بعد خفه شان کرد
حسن :اااا بسه دیگه چه قدر حرف میزنید اخه مگه میشه یک نفر رو چند بار کشت؟
خسرو :چرا نمیشه ؟ خوبم میشه تا چشمت در بیاد و دوباره شکلک در میاورد
ناصر :آخر چه طور ادم مرده پوسیده ....دوباره زنده میشود؟
آقا معلم :بله عزیزم چرا نمیشود؟ همان طور که خداوند از یک سلول، انسانی مثل ما خلق کرده، روز قیامت هم میتواند ما را زنده کند.از اول چه کسی ماها رو به وجود آورد؟ همونی که از اول ما را خلق کرد پس از مرگ دوباره ماها را زنده می کنه.
با پذیرفتن عدل الهی لاجرم باید معادی باشد بازگشتی باشد که نتیجه کامل اعمال در انجا به انسان داده شود، تو این دنیا کسی که هزار نفر را کشته باشه نمی شه هزار بار کشت، ولی در قیامت اون فرد قاتل به سزای کامل جنایت هاش می رسه .بچه ها ما در این دنیا مرتب در حال امتحان هستیم خدا مارا افریده که امتحان کند و . ببیند کی کار درست انجام میده؟ و به ما اختیار و قدرت داده که کار درست انجام دهیم یا غلط
خسرو :آقا ترو خدا انقدر حرف امتحان نزنید دل اشوبه گرفتم اصلا داره حالم به هم میخوره ...
فرهاد :راست میگی بابا حالا امتحان چی هست فیزیک یا شیمی آقا ناراحت (بچه ها همه ساکت و حالت ادمی که دارد به خود میاید )
ص: 140
بچه ها دیگه شورشو در اوردید واقعا که در خوابید خواب غفلت کاشکی خواب واقعی بود شما خودتان را به خواب زدید کسی که خواب است هر چه هم که خواب عمیق باشد میشود او را بیدار کرد ولی کسی که خودش را به خواب زده هرگز بیدار نمیشود شما خودتان میخواهید که ندانید، انگشت توی گوشتان کردید تا نشنوید، تصمیم گرفتید و با اختیار انتخاب جهل را برگزینید بدانید که هر چه میکنید به خودتان میکنید قصه گو :فردای ان روز همه حاضر بودند جز آقا معلم .غیبت معلم اول زیاد به چشم نمیخورد اما بعد از همه شیطونی ها و ...کم کم حوصله شان سر رفت .تا حتی خسرو بعد از چند دقیقه با ناصر شروع به صحبت کرد . .واقعا حوصله مان سر رفت چه قدر جای آقای معلم خالیه فرهاد گفت راست میگویی من هم حوصله ام سر رفت حسن گفت اصلا کاشکی آقا معلم بود اگر دعوامون هم میکرد ناراحت نمیشدیم
ناصر :دیدید حالا اون موقعی که بود به حرفهای او گوش نمیکردیم حالا پشیمانی چه فایده ای دارد خسرو گفت: مثل این که این دفعه را راست میگویی .همه به خسرو چشم غره میروند
خسرو :خب چه خبرتونه موقع شیطونی از خدا میخواین شیطونی کنین وبخندین حالا که همتون توی تله گیر کرده یقه منو گرفتین اصلا مگه من مجبورتون کردم به حرف من گوش کنید خودتون از خدا میخواستین که از درس و معلم فرار کنید البته من هم همینو میخواستم.
حسن :خیلی بد شد خیلی از این بد تر نمیشد وبه طرف ناصر برمیگردد و خطال به
ص: 141
او میگوید تو از همه ما بهتر به درسها گوش میکردی و علمت هم بیشتر از ماست و از ما بیشتر میدانی بگو ببینم که باید چه کار کنیم
ناصر :راستشو بخواین من هم خیلی فکر کردم و یک راه چاره هم به فکرم رسید ولی تا شما خودتان نمیخواستین فایده ای نداشت که بهتون بگم بچه ها من یک نامه به اقا معلم نوشتم گوش کنید بچه ها :پس بیا اینجا وایستا بخون تا خوب بشنویم با سلام خدمت آقا معلم :
آقا ما شاگردان کلاس شما میخواستیم یک نامه بنویسیم و از شما خواهش کنیم که برگردید چون همگی پشیمان هستیم اما قبل از نوشتن نامه به یاد قضیه ای افتادیم که بدتر داغ دلمان را تازه کرد .نبودن شما جای خالی شما و دلتنگی ما برای شما مارا به یاد غصه بزرگ خود شما انداخت حالا میفهمیم که چرا این قدر دلتان برای حضرت ولی عصر میسوزد حالا میفهمیم که چه طور غیبت آن حضرت شما را آزار میدهد ما نمیدانیم که شما الان در چه حالی هستید .اگر دلتان از این میسوزد که ما نافرمانیم و به خاطر بدیهایمان مجبور شده اید مارا ترک کنید حتما دل امام زمان هم از اینکه همه آدمها نافرمانی میکنند گناه میکنند او را یاری نمیکنند و باعث طولانی شدن غیبتش میشوند میسوزد و این غصه از غصه ما بزرگتر است پس ما برای شما نامه نمینویسیم که ما را ببخشید و به کلاس باز گردید بلکه نامه ای به صاحب و آقای شما صاحب ما صاحب العصر والزمان مینویسیم.
السلام علیک یا بقیه الله
ص: 142
خطاها و کفران نعمت ها از شما عذر میخواهیم یا ، ندانم کاری ها ، ما بچه شیعه های شما بابت همه گناه ها بقیه الله .
ما قدر شما را ندانسته ایم که اگر قدر شما را میدانستیم و گوش به فرمان شما بودیم این قدر غیبت طولانی نمی شد و ظهور مبارکتان به تآخیر نمی افتاد ولی ما با خودخواهی هایمان با پیروی کردن از خواهش های نفسانی از وجود شما استفاده نکرده ایم احترام شما را نگه نداشتیم و دل شما را سوزانده ایم اشک شما را در آورده ایم، ولی شنیده ایم که شما برای شیعیان گنهکارتان دعا فرموده اید، برای ما گنهکاران استغفار فرموده اید .و از خدا خواسته اید که شیعیان شما و گنهکاران شمارا در جهنمی قرار ندهد آقا با این که شما خود غایب نشده اید و این ما هستیم که شما را وادار به غیبت نموده ایم باز این قدر به فکر مان هستید فراموشمان نمیکنید برایمان استغفار میفرمایید، بله ما بدیم و شما آقای مهربان و دلسوز ما هستید حالا میفهمیم که چه قدر بد کرده ایم به دنبال خوشی های ظاهری خنده های بچه گانه، زندگی کردن پوچ بی حاصل بوده ایم چون ما کفران نعمت وجود شما را میکنیم، لذا نمیتوانیم از شما خوب بهره ببریم به جای آنکه ، به شما دل بدهیم به بیگانه دل داده ایم .
به جای انکه دست به دامان بشویم دست به شیطان داده ایم .بله آقا درست است که ما بدیم و ناسپاس ولی شما بزرگوارید اگر ما قدر شما را نمیدانیم شما که
ص: 143
جهالت ما را میدانید .
درمانده ایم، سرگردانیم مانند کسانی که در بیابان گم شده اند و هر کدام از یک ، یا امام زمان ما بیچاره ایم ، طرف میرویم و خودمان هم نمیدانیم که به کجا میرویم و به کجا خواهیم رسید اگر شما پناهمان ندهید دستمان را به طرف چه کسی دراز کنیم؟ اگر شما ما را از درگاهتان برانید، گرگ های جهالت و معاصی ما را تکه پاره میکنند.
یا امام زمان .آقا معلم میگفت که شما به مادرتان حضرت زهرا سلام الله علیها علاقه فراوانی دارید از شما میخواهم که به خاطر مادر جوان از دست رفته تان مادر پهلو شکسته تان از سر تقصیر ما بگذرید و به ما رحم کنید و خودتان از خدا بخواهید که دوران غیبتتان به سر آید ما هم قول میدهیم که دیگر نوکران خوبی برای شما باشیم و فرمانتان را به دیده منت بخریم و برای ظهور شما دعا میکنیم از خدا میخواهیم که گره غیبت شما گشوده گردد و مصیبت غیبت شما خاتمه یابد .
ان روز دلها ارام میگیرد که بدانیم قلب رئوف شما از ما راضی است و از خدا روزی را طلب میکنیم که روز ظهور شما باشد چشم به راه جمعه ای هستیم که شما را با خود میاورد و چشم به را ه شما هستیم تا دلها به نورتان منور گردد چشم مان به جمالتان روشن شود و سرمان گرمی دستان مهربان .شما را احساس کند
عزیزم کاسه چشمم سرایت***میان هر دو چشمم جای پایت
از ان ترسم که غافل پا گذاری***نشیند تیر مژگانم به پایت
ص: 144
[این محتوا برای برنامه ای با قالب « میز » طرّاحی شده است. طبیعی است که برای ا جرای آن در دیگر قالبها باید تغییراتی در آن ایجاد کرد.]
در ابتدا، مجری پس از پذیرایی مهمانان، بر سر میز آنها میرود و بعد از سلام و احوالپرسی و تبریک عید، از آنها دعوت میکند که یک گفتوگوی کوتاه با هم داشته باشیم. (قاعدتا نحوه ی بیان این جملات در کلاس و پارک با هم متفاوت است. مجری باید این تفات را درک کند و ادبیّات مناسب را به کار ببرد.)
گفت وگو را اینگونه آغاز می کنیم:
* اجازه بدید گفتوگو رو با یه سؤال آغاز کنیم. بذارید ذهنمون پرواز کنه. میخوایم کمی خیالپردازی کنیم.
* فرض کنید الآن امکانی وجود داره که هر کدوم از ما اگر یه آرزو کنیم، این آرزو برآورده میشه.
* آرزویی کنیم که با برآورده شدن اون یه آرزو، بتونیم خوشبختی رو ببینیم. خب، چه آرزویی میکنید؟ (این سؤال از مخاطبان پرسیده شود.)
* جوابهایی که ممکنه بشنویم:
* پول زیاد، خونه، ماشین، همسر خوب، سلامتی و ... .
* خیلی خب! اینها همه آرزوهاییه که من هم دنبالشون هستم و دوست دارم داشته باشم: پول زیاد، خونه ی بزرگ، سلامتی و خیلی چیزهای دیگه.
* ولی من و شما فقط فرصت یه آرزو داریم! اگر پول زیاد داشته باشم و خدایی نکرده سلامتی رو نداشته باشم و با پول هم نتونم سلامتیم رو به دست بیارم،
ص: 145
با اون پول خوشبختی معنا داره؟! اگر سلامتی داشته باشم ولی تو فقر زندگی کنم، می تونم بگم زندگی لذّتبخشی دارم؟! و مثال هایی اینچنینی.
* پس خوب که نگاه میکنیم، میبینیم منو شما برای اینکه حسّ خوشبختی داشته باشیم، باید مجموعه ای از آرزوهامون رو برآورده شده ببینیم تا بتونیم بگیم: « آخیش! زندگی خوبی دارم! خوشبختم! »
* ولی یه سؤال: نمیشه ما از خدا یه چیزی بخوایم، یه آرزویی داشته باشیم که با برآورده شدن اون یه آرزو، تمام خوشبختی رو حس کنیم؟!
* چرا نمیشه! هیچ وقت دست خدا رو بسته نبینیم!
* این سؤالی که پرسیدم رو از خودم نگفتم. جالبه بدونین خیلی سال پیش، مث لا چند سال پیش؟ (منتظر جواب میشویم) بله... 15 قرن پیش، یه روز یه فردی، پیروانش رو جمع کرد و از اونها همین سؤال رو پرسید:
* اگر یک آرزو داشته باشید که من از خدا بخوام که براتون برآورده کنه، چی میخواید؟!
* جالبه که اونها هم جوابهایی شبیه به ما دادند. یکی خونه ی خوب خواست، یکی مَرکَب (همون ماشین خودمون)، یکی پول، یکی سلامتی و... .
به نظرتون این آدم کی بوده که میتونسته آرزوهای پیروانش رو از خدا بخواد و خدا هم بهشون بده؟ (منتظر جواب مخاطب میمانیم.) بله... پیامبر اکرم بودند؛ چون اونقدر پیش خدا اعتبار داشتند که خدا جوابشون رو بده.
* بعد از اینکه همه آرزوهاشون رو گفتند، پیامبر با یه حالت افسوسی فرمودند: من شما رو بشارت میدم به آرزو و دعایی که اگر اویس اینجا بود، از خدا میخواست! * جالب شد، نه؟! اویس کیه؟
ص: 146
(منتظر جواب مخاطب میشویم) (اگه مخاطب داستان اویس رو کامل گفت، فقط یه بار داستان رو سریع مرور میکنیم.)
* بله... اویس مسلمان شده ای بود که در زمان پیامبر زندگی میکرد و بدون اینکه پیامبر رو دیده باشه، ایمان آورده بود و شوق زیادی برای دیدار پیامبر داشت؛ ولی چون مادر پیری داشت که نیاز به نگهداری داشت و دور از شهر مدینه زندگی میکرد، توفیق دیدار پیامبر نصیبش نشده بود.
* حتّی یه بار مادرش بهش اجازه داد که یه صبح تا عصر به مدینه بره تا پیامبر رو ببینه و برگرده؛ ولی متأسّفانه اون روز، پیامبر در مدینه نبودند و اویس چون به مادرش قول بازگشت داده بود، بدون اینکه پیامبر رو ملاقات کنه، از شهر خارج شد و برگشت.
* چند سال گذشت و مادرش از دنیا رفت. اویس هم عزم سفر به مدینه کرد تا خدمت پیامبر برسه. همین که وارد مدینه شد، خبر وفات پیامبر رو شنید! خیلی آشفته و ناراحت شد! اویس که یه عمر در آرزوی دیدن پیامبر بود، حالا با خبر وفات پیامبر مواجه شده بود! اهالی مدینه وقتی نام این غریبه رو شنیدند، یاد حرف پیامبر افتادند و همه دورش جمع شدند. این اسم براشون آشنا بود. میخواستن ببینن اون کیه که پیامبر اینجوری ازش یاد کرده بود. داستان رو براش تعریف میکنن که خلاصه روزی پیامبر اینجوری ما رو بشارت دادند به آرزویی که تو اگه اونجا بودی، از خدا طلب میکردی! اویس! تو در اون لحظه، از خدا چی میخواستی؟
* به نظر شما، اویس چه جوابی به اونها داد؟ (منتظر جواب مخاطب
ص: 147
میشویم.)
* اویس ابتدا از جواب طفره رفت؛ ولی وقتی با اصرار اون ها مواجه شد، گفت: من اگه در بین جمع شما بودم و پیامبر اینجوری منو مخاطب قرار میداد، فقط یه چیز از خدا میخواستم! آرزو میکردم که خدا زندگی در کنار شخصی مانند پیامبر رو هیچ وقت از من نگیره! کسی که من هرچی میخوام، میتونه برام از خدا طلب کنه!
* حالا سؤال اینجاست: اگه اویس در زمان ما بود، چه آرزویی میکرد؟ (منتظر جواب مخاطب میشویم.)
* زندگی در کنار کسی مانند پیامبر و از جنس پیامبر!
* اویس اگه در میان ما بود، زندگی در کنار کسی رو میخواست که امروز از جنس پیامبره، از نسل پیامبره، از فرزندان پیامبره، حیّ و حاضر و ناظر در میان ماست.
* کسی که ما به اسم« امام زمان » ایشون رو میشناسیم.
* کسی که مانند پیامبر یکی از بارزترین صفاتشون «رحمة للعالمین » هست .
* دو نفر تو این عالم هستند که فقط این صفت رو خدا بهشون داده: یکی پیامبر (صلی الله علیه و آله)، یکی هم امام عصر (علیه السلام).
* به این دو بزرگوار میگن رحمة للعالمین! یعنی خورشیدی که بر همه چیز و همه کس میتابه؛ کوچک و بزرگ، بد و خوب! به همه محبّت میکنه و همه از وجودش استفاده میکنن؛ چه بدونن، چه ندونن؛ چه بخوان، چه نخوان. البتّه خب اگه بخوان، طبیعتا استفادهی بیشتری هم میبرن.
* کسی که اگه حاجت و آرزوت رو در خونه اش ببری، نمیگه غریبه اومده! مثل یه پدر آغوشش رو برات باز میکنه.
*
ص: 148
و کدوم پدر مهربونی رو میشناسید که فرزندش کمک و نیاز و گرفتاریای داشته باشه و اون پدر قدمی براش برنداره؟! چه برسه به امام زمانِ ما که پدری مهربون برای همه ی ماهاست و پیش خدا کلّی حرمت و اعتبار داره و خدا هیچ وقت دعاش رو بیجواب نمیذاره.
* پس ما هم کسی رو داریم که هر وقت حاجتی رو به در خونه اش ببریم، خیالمون راحته که اون کسیه که میتونه رنگ خوشبختی رو به زندگیمون ببخشه.
* بیایم خدا رو شاکر باشیم به خاطر وجود این نعمت بزرگ تو زندگیمون.
* بیایم شکر این نعمت رو اینجوری بجا بیاریم که ما هم قدمی برای امام زمانمون برداریم؛ ما هم کاری کنیم که این از پدر مهربانتر، دلش به وجود ما گرم بشه.
* چه قدر خوبه که بتونیم یه کاری بکنیم که همیشه به یادشون باشیم و فراموششون نکنیم.
* بیایم سعی کنیم که برای سلامتی و رفع گرفتاری اماممون دعا کنیم. ما برای رفع گرفتاریهای خودمون و عزیزانمون معمولا چی کار میکنیم؟ (از مخاطب سؤال میپرسیم.) بله... صدقه میدیم، دعا میکنیم، کمک میکنیم و... .
* حالا بیایم دل امام زمان رو شاد کنیم. شک نکنید که هر قدمی که برای بزرگترین جوانمرد این عالم برداریم، اون هم جواب مهربانی رو با بزرگواری و جوانمردی میده. حالا چه پیشنهادی دارید؟ (منتظر جواب مخاطب بمانیم.)
* (با توجّه به پاسخ های مخاطب، او رو به انجام دادن همان پیشنهادها تشویق کنیم.) پس از این به بعد، سعی میکنیم که ... را انجام بدیم.
* در آخر هم بیایم یه کاری کنیم
ص: 149
که توجّه خودمون به امام زمان رو به اون حضرت بیشتر نشون بدیم. بیایم هدیه ی ما برای امام زمان، دعا و صدازدن خالصانه و از ته دلمون برای سلامتی گشایش در امر ظهور مولامون باشه.
* همه با یه صلوات، از خدا بخوایم که با اومدن حضرت، همه ی مشکلات و سختیها هرچه زودتر حل بشه! اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم!
* ما آدمها ، برخورد هایمان نسبت به بسیاری از اتفاقها مشترکه. چون حس های مشترک زیادی نسبت به موضوعات مختلف داریم.
* همین حس های مشترک هست که خیلی وقتها موضوع اصلی گفتگوهای ما در جمع های مختلف می شه. به قول معروف سر صحبت باز می شه.
* در فضاهای مجازی معمولا یکسری متنها را می بینیم که خیلی جالب هستند . مثلا یکی از آنها در مورد همین حس های مشترک ما بود:
* مثلا همه تجربه کردیم:
* چقدر لذت بخشه وقتی صبح از خواب بیدار بشی بعد ساعت رو که نگاه می کنی می بینی ، هنوز 2 ساعت زمان داری که بتوانی بخوابی!
* یا وقتی دست می کنی تو جیب شلواری که مدتی بود نپوشیده بودی، یک دسته پول پیدا می کنی که اصلا یادت نبوده!
* یکسری اتفاقات هم هست که برعکس اینهاست ولی باز همه ما نسبت به آنها حس های مشترک داریم.
* مثل حس بریدن انگشت با کاغذ! سوسکی که با دمپایی کشتیش ولی هنوز داره دست و پا می زنه! در کنسرو قوطی نیمه باز و اینکه می
ص: 150
دن به تو که بازش کنی! کلاغی که زل می زنه تو چشمهات و نمی پره و حس می کنی هر آن می خواد به تو حمله کنه! حسی که می خواهی توی خواب فریاد بزنی ولی صدات در نمی آد! و ...
* اینها مزاح بود برای اینکه کمی فضایمان عوض بشه! * اما دیدید که ما خیلی حس های مشترکی با هم داریم. بعضی از این حسها هست که شاید کمتر در مورد آنها با هم گفتگو می کنیم.
* حس هایی که شاید همه می ترسیم با آنها مواجه بشیم.
* ترس از برخورد با اتفاقاتی که دستمان در آنها خالیه.
* راهی برای عبور از آنها را نداریم.
* اتفاقاتی که خیلی وقتها خواب رو از چشم ما می بره.
* اتفاقهایی که موجب می شه آرامش مان از دست بره و همه اش دلهره و استرس و ناآرامی و دل نگرانی داشته باشیم .
* و همه ی اینها بخاطر این هست که می دانیم از دستمان کاری بر نمی آید که بخواهیم خودمان از آن عبور کنیم.
* حس عمیق ترس و ناامنی!
* اجازه بدید چندتا مثال بزنم:
* مثل حس پدر و مادری که تمام زندگیشون رو وقف بچه هایشان کردند و بهترین امکانات رو برای آنها تهیه کردند و همیشه سعی داشتند آنها را از خطرات دور کنند، اما می دانند که یک روز این بچه در خانه را می بنده و می ره تو جامعه ای که معلوم نیست قراره چه بلایی سرش بیاد و آیا می تواند سلامت خودش را حفظ کند یا نه!
ص: 151
ترس از اینکه دل به کسی ببندی که او هیچ حسی نسبت به تو نداشته باشه!
* ترس از یک بیماری لاعلاج که اینبار شاید قراره نصیب من بشه و همه ی راه ها رو به روی من ببنده! * ترس از یک جنگ نا معلوم که می تونه همه ی آرزوهایمان را بر باد بده .
* ترس از آخرین نفس ها که نمی دانم در چه حال و روزی هستم و بعدش چه خواهد شد.
* ما داریم از حسی هایی صحبت می کنیم که به مرحله ای می رسیم و می بینیم دیگر از دست ما کاری بر نمی آید.
حسی که شاید با خودش ناامنی و دلشوره و ناآرامی می آره.
* کسی در بین جمع ما هست که حسی شبیه این را تجربه کرده باشه و بخواهد با ما در میان بگذاره؟
* (از مهمان ها سوال می پرسیم که تجربیاتشان را با ما در میان بگذارند) * مرحله ی اول : آن حس ناامنی چه بوده؟
* مرحله ی دوم : برای رسیدن به آرامش در این بُرهه چه کردید؟
* در جمع بندی گفتگو به این می رسیم که وقتی حس ناامنی می کنیم به دنبال کسی یا جایی می گردیم که قلبمان را آرام کند.
* همانطور که در این گفتگو هم مشاهده کردید، ما همه تجربه کردیم که وقتی قلبمان نا آرام است، سراغ کسی یا جایی می گردیم که همنشینی با او حتی برای مدتی اندک آرامش را به قلب ما برگرداند.
* اجازه دهید به گونه ای دیگر نگاه کنیم.
* قلب ما باید
ص: 152
آرام و در امنیت باشد تا ما بتوانیم در زندگی آرامش داشته و محکم حرکت کنیم. خوب این آرامش را در جایی که دستمان خالی است و دیگر کاری از ما بر نمی آید باید از بیرون از خودمان جستجو کنیم.
* پس بیاییم ببینیم این قلب را به مزایده بگذاریم و ببینیم چه کسی آنرا به بهترین وجه و ارزش خریداری می کند.
* در مزایده هر کس پیشنهادی و در قبال دارایی ما می دهد و طبیعتا ما بالاترین و بهترین پیشنهاد را انتخاب می کنیم.
من پیشنهاد ها را می گویم، شما بفرمایید که کدام گزینه برنده است!
* اولین پیشنهاد :
- دوست و رفیق : به نظر شما در قبال اینکه قلبم را به او بسپارم ، به من چه خواهد داد؟
- (مخاطب را راهنمایی می کنیم به سمتی که کمبودهای دل سپردن به دیگری را هم در کنار مزایایش بگوید.)
- مشاور : او چه؟ می تواند برای همیشه قلب من را آرام کند؟
- در اینجا هم مزایا و معایب گفتگو می شود.
- پدر و مادر : آنها چه؟ می توانند آرامش را به قلب ما هدیه کنند؟
- در اینجا پدر و مادر را به عنوان دریای آرامش و امنیت قلب معرفی می کنیم اما می دانیم که این آرامش تا وقتی در کنار آنها باشیم، وجود دارد، اگر آنها نبودند چه؟! اگر خود انها نیاز داشتند که ما فرزندان به آنها کمی آرامش هدیه کنیم چه؟! و ...
- یک پیشنهاد دیگر هم هست. از کسی که می گوید، قلب تو آنقدر با ارزش
ص: 153
است که فقط من می توانم بهای آنرا بپردازم و فقط من هستم که می توانم امن و امان و آرامش را به آن وارد کنم و آن جا خانه ی من است و از من اگر طلب کنی و قلبت را به من بسپاری امان همیشگی به آن خواهم داد.
* او می گوید قلب تو را من خلق کرده ام و فقط اگر آنرا به من سپردی آرامش جاودان خواهد داشت.
* و با زیباترین جملات گویا این معامله ی پر سود را تبلیغ می کند:
* هر کس که با تمام وجود قلب خود را به خدا تسلیم کند، پاداش این کار را خداوند خواهد داد و دیگر هیچ بیم و غم و اندوهی به قلب او راه نخواهد یافت. (بقره 112 )
* خداوند می گوید اگر به دیگری دل سپردی، صبر می کنم تا بفهمی که بهترین خریدار قلبت فقط من هستم و اگر آنرا به من سپردی دیگر نگران نباش، امن و امان و ایمان قلبت با من، تو فقط کاری را که من می گویم انجام بده.
نگران نباش، قلبت را به من بسپار!
* ما کی برای کارهایمان وکیل می گیریم؟
* در جایی که بلد نیستیم و نمی دانیم باید چه کنیم و توان انجام آن کار را نداریم.
* خداوند می گوید من را وکیل قرار بده برای تمام زندگیت. به من توکل کن من هر آنچه می خواهی به تو خواهم داد.
* و وقتی ما وکیل می گیریم، اگر گفت فلان کار را انجام بده، دیگر چون و چرا نمی کنیم و به
ص: 154
او اعتماد می کنیم و می دانیم که او می داند چه می کند.
* خداوند گفته به من توکل کن! قلبت را به من بسپار، آن کاری را که من می گویم انجام بده، سراغ آن کسی که من می گویم برو، آنجایی که من به تو پیشنهاد می دهم را انتخاب کن، بهترین ها را در این زندگی خواهی داشت.
* خداوند می گوید اگر این معامله را پذیرفتی و قلبت را به من سپردی و من را وکیل خود برای پیمودن راه پر پیچ و خم زندگی قرار دادی، تو را به خانه ای راهنمایی می کنم که از تمام صفات و خوبی های من بهره مند شوی. تو را به سوی صاحب خانه ای هدایت می کند که بارش صفات من را در آن خانه ی او خواهی یافت.
* مثال خداوند بسیار زیباست. می گوید مثل نور من، مثل چراغدانی است که در آن چراغی است که هیچ گاه خاموش نمی شود و هر که را که خدا بخواهد از این نور بهره مند می سازد.
* این نور از چراغدان و خانه ای متصاعد می شود که در هر زمان هست و اگر بخواهی تجسم صفات خدا را ببینی فقط کافیست کنار صاحب این خانه قرار گیری.
* خداوند همه کار خود را با اسباب خود انجام می دهد.
* پس در هر زمان جانشینی در زمین قرار می دهد که سبب صفات الهی برای ما باشد.
* کسی که قرار است کار های خدا را در زمین انجام دهد.
* جانشین و خلیفه ی خدا کسی است که
ص: 155
قرار است کارهای خدا را در زمین انجام دهد.
* و اگر خواستی از کمالات خدا بهره مند شوی او هست که در کنارش خدایی کردن خدا را در زمین ببینی.
* امام رضا علیه اسلام در روایت مشهور خود بسیار زیبا این خانه ی امن الهی را توصیف می کنند.
* زمانی افرادی خدمت حضرت رسیدند و گفتند، مقام خلیفه الله آیا مقامی هست که بتوان از میان خود کسی را برای آن انتخاب کنیم؟!
* حضرت با حالتی جالب پاسخ دادند! به تعبیر ما پوزخندی زدند و گفتند شما چه می دانید این مقام چه مقامی است که می خواهید برای آن از بین خود کسی را انتخاب کنید. این مقام مقام کسی است که قرار است کارهای خدا را در زمین انجام دهد. این مقام مقام خلیفه ی خدا در زمین است. این مقام، مقام امام است و امام کسی است که خداوند همنشینی با او را تمام نعمت خود بیان کرده که اگر او را در زندگی خود داشتی بدان که از همه ی صفات نعمات خدا خود را بهره مند کردی.
* امام کسی است که امان الهی است. امام چراغی است روشن برای پیمودن مسیر زندگی، امام آبی است گوارا برای تشنگان و امام پدری است مهربان و یار و یاوری است همیشگی و همراه.
* خداوند کسی را برای ما و در کنار ما قرار داده که تنها با اوست که آرامش و امان الهی را می توانیم پیدا کنیم.
* آغوش پدرانه ی او و محبت مادرانه او و حمایت برادرانه ی اوست که هدیه ی جاودان
ص: 156
خدا برای ماست.
* و ما هم کسی را در کنار خود داریم که آغوش پدرانه اش همیشه برایمان باز است تا تمام محبت و امنیت و آرامش را اگر به آغوشش پناه ببریم، به ما هدیه کند.
* ما هم امام زنده و حاضری در کنار خود داریم که در کنار اوست که خدایی کردن خدا را می توانیم حس کنیم.
* ما هم امامی داریم از مادر دلسوزتر ،که هر چقدر هم غفلت کرده و او را از یاد برده باشیم، او لحظه ای ما را از یاد نبرده و در تک تک قدمهای زندگی پشتوانه ما و همراه ماست.
* برای همین است که سید بن طاووس در سرداب مطهر صدای صاحب الزمان را اینگونه می شنود که خدایا از گناهان شیعیان من بگذر که آنها به پشتوانه ی محبت من است که گناه می کنند.
* امام زمان علیه السلام، آن تمام نعمتی است که خدا در زندگی ما هم قرار داده که اگر با او زندگی کنیم، خداوند تمام خوشبختی و آرامش ما را تا روز قیامت ضمانت کرده.
* و امروز که دور هم جمع شدیم به این نیت است که دوباره به هم بگوییم که ما کسی را در کنارمان داریم که موجب امن و آرامش قلبمان است، اگر دست در دست او قرار دهیم و حمایت و پشتیبانی او را حس کنیم.
* شرط دیار محبت است که مهربانی را با مهربانی پاسخ گفت. محبت را با محبت جبران کرد.
* امام زمان علیه السلام لحظه ای فرزندان خود را از یاد نمی برد؛ آیا ما هم اینگونه ایم؟
ص: 157
* امام علیه السلام برایمان پدری می کند، آیا ما هم کاری می کنیم که پدر به وجودمان افتخار کند؟
* امام دعاگوی ما فرزندانش هست، آیا ما هم رفع گرفتاری غربت صاحب الزمان را از خدا طلب می کنیم؟ بیاییم در ایام میلاد این هدیه ی ویژه الهی، محبتش را با محبت پاسخ گوییم و ما هم قدمی برای کمتر شدن سختی های او در دوران تنهایی و غربتش برداریم.
اللهم عجل لولیک الفرج.
1 - چرا امام زمان را بشناسیم؟
برای خوب بودن باید خوبی را شناخت و معرفت پیدا کرد. برای شناخت جواهر باید معرفت به جواهر داشت. اگر جواهر را بشناسی ارزشش را می دانی و از آن فایده فراوان خواهی برد. امام زمان ولی خداست. تمام اولیاء پیشین خدا از دنیا رفته اند. امام زمان یکی از بهترین های خداست که در زمان ما زندگی می کند که شناخت و معرفت او ما را به اقیانوسی از فضائل و امکانات آشنا می کند. شناخت او، راهی گسترده را در سیر هدایت و رستگاری برایمان باز می کند.
2 - چرا امام زمان خود را به ما معرفی نمی کنند؟
در طول تاریخ ما انسانها همیشه این بوده که ارزش این بزرگواران را که اولیاء الاهی و انسان های کاملی بودند را نشناخته بلکه آنها را با آزارها و اذیتها رنجانده ایم. خدا این ذخیرهی آخرین را که بقیه الله است یا به تعبیر دیگر بقیه وجودی گذشتگان است ذخیره کرده است. تا اولا ما را در عرصه این دنیا
ص: 158
با همه ادعاها ببیند و ما ببینیم چند مرده حلاجیم!! ثانیا آن بزرگوار را حفظ کند تا در موقعیت ممتازی ظهور کند. اصلا یکی از فلسفه های غیببت و پنهان زیستی امام زمان همین مطلب است که خود را معرفی نمی کند تا ما قدرش را بشناسیم و در زمان دیدارش به خود آییم.
3 - چرا خدا امام زمان را برای ما قرار داده است؟
خدا برای هدایت انسانها و دستگیری انها، بزرگی که دارای عبادت بسیار و پاکی فراوان است، برگزیده و او را پرچم راهنمایی و هدایت و معلم پاکی ها قرار داده است . او نه تنها دستگیر و هدایتگر است که سرپرست و راهنمای مهمی است که ما را به سر منزل مقصود می رساند. هیچ در راه مانده ای نمی تواند خود را بی نیاز از آن وجود کامل و عالم و عابد و مظهر پاکی ها بداند.
اما مهم در این فرایند این است که آن وجود پاک ،بسان پرچمی بلند، راهنمای انسانهایی است که تحت سوای آن پرچم قرار گیرند. باید هر انسانی به سوی او برود و در مسیر او گام بردارد تا بتواند به سر منزل مقصود برسد.
4 - بهره مندی ما از امام زمان را به چه می توان تشبیه کرد؟ به ما در متون دینی گفته اند که او مانند افتابی است که در روز، پشت ابری پنهان شده است. اما آفتاب در روز ابری، نور خود را به همه جا می رساند. مردمان از نور و روشنایی و گرمای خورشید با وجود ابر بهره می برند. کنایة مطلب این است که امام زمان، مایة بهره مندی انسانها می باشد و نورش منقطع نیست.
ص: 159
5 - چرا باید برای امام زمان دعا کنیم و خیرات بدهیم؟
هرکس از حق دیگری خیر خواهی کند، خود نیز از این خیر خواهی منتفع می شود. دعا کردن برای دیگری یا خیرات برای دیگران به نحوی نشان از روحیه بزرگی و ایثار نزد دعا کننده و خیرات دهنده است. از سوی دیگر خدا در مقابل این عمل ایثارگرانه به خیرات دهنده و دعا کننده توجه بسیار می کند. لذا قران می گوید: هر کس برای دیگری حسنه ای بخواهد خودش از ان حسنه نصیبی خواهد برد. (سوره نساء آیه 85 ) از سوی دیگر، هر انسانی که بداند دیگری برایش کار خیر و یا دعای خوبی انجام داده حتی در کمترین سطح باشد، در پی جبران خواهد بود. حال امام زمان که فردی کریم و راد مردی با معرفت است بداند برایش خیراتی دادید یا دعایی کردید یقینا در پی جبران خواهد آمد و بدیهی است جبران او بسیار والاتر و برتر از کار ما خواهد بود.
6 - ارتباط معنوی با امام زمان چرا باید برای ما مهم باشد؟
زیرا امام زمان صاحب بهترین عبادت ها است. قرآن به پیامبر اسلام می گوید: برای امتت دعا کن زیرا باعث آرامش آنان می شود. امام زمان جانشین و قائم مقام پیامبر (صلی الله علیه و آله) است. دعای او و عبادتش در جامعه نور و معنویت برپا می کند. نور خورشید تابش دارد اما اگر یک گیاه سبز از آن نور بهره بگیرد رشد می کند و بارور می شود. بهره
ص: 160
گیری از معنویت این بزرگ و در معرض دعای او قرار گرفتن بهره مندی وجود و نورانیت هدایت را برای ما به ارمغان می آورد.
- تاک شوی گمگشته
- نمایش یک شعر ناتمام
- نمایش سایهای در کمین
- نمایش وکیل (جوانان)
- نمایش دادگاه (جوانان)
- نمایش خیمه خاموش (جوانان)
روند برنامه بدین ترتیب است که دوستان تیم دعوت، از رهگذران و عابران دعوت میکنند تا دقایقی از وقت خود را در یک برنامه ی ویژه به مناسبت نیمه شعبان با یک پذیرایی مختصر صرف کنند. پس از ورود مهمانان به سالن، مسئولین خوش آمدگویی سالن، از آنها استقبال کرده، و پس از توضیح مختصری درباره کلیت برنامه، به تناسب سن و فضای آنها (دوستانه، خانوادگی، دانشجویی و...) ایشان را به سمت یکی از میزها هدایت میکنند. آنگاه یکی از دوستان تیم پذیرایی، برای مهمانان پذیرایی های در نظر گرفته شده را میبرد. با انتخاب مسئول نظارت سالن و مجریان، به تناسب فضای مهمانانِ آن میز، یکی از مجریان محترم، پایِ میز رفته و پس از ذکر سلام و تبریک عید، بحث خود را آغاز میکند.
پیش از اجرا، سه پاکت در اختیار مجریان محترم قرار میگیرد که حاوی متونی داستانی برای آغاز گفتگو می باشند و مهمانان برنامه بر اساس نام این داستانها (که بر روی پاکتها نوشته شده است) یکی از آن ها را انتخاب میکنند. این داستان منتخب ترجیحا توسط یکی از
ص: 161
مهمانان یا در صورت نیاز توسط خود مجری قرائت شده و پس از آن مجریان با توجه به سیر بحث پیشنهادی در حد بیست الی سی دقیقه پیرامون آن گفتگو مینمایند. متن این پاکتها و سیر بحث های پیشنهادی در ادامه آمده است.
حتما عنایت داشته باشید که برای جلوگیری از طولانی شدن میزها اگر سؤال یا بحث خاصی طی اجرای میزها مطرح شد، مجریان محترم آن را به میز پرسش و پاسخ ارجاع دهند.
ضمایم مورد نیاز در سیر بحث ها (شامل آیات، روایات، مدارک و ...) در فایلی جداگانه در اختیار مجریان محترم قرار میگیرد.
موضوع این طرح:
موضوع اصلی این طرح، دو محور می باشد: یکی تذکر به محبت امام زمان علیه السلام و دیگری اضطرار و دعای همگانی برای ظهور آنحضرت. در این راستا، سه داستان به عنوان متن پاکتها در نظر گرفته شده است: یکی از آنها با عنوان و «درخت و پسرک بازیگوش » داستانی ادبی در موضوع محور نخست (محبت امام زمان) و دو داستان دیگر با عناوین «روز واقعه» و «دردسرهای یک انار» از وقایع تاریخی مستند و در جهت محور دوم (اضطرار و دعای همگانی برای ظهور) میباشند.
* تاک شو درخت و پسرک بازیگوش
درخت سیب تنومندی بود و پسربچه کوچکی. این پسر بچه خیلی دوست داشت با این درخت سیب مدام بازی کند. ازتنه اش بالا رود و تابی بخورد و از سیب هایش بچیند و در سایه اش بخوابد.
زمان گذشت... پسرک بزرگتر شد و دیگر به درخت اعتنا نمیکرد. دیگر
ص: 162
دوست نداشت با او بازی کند. فقط گه گاهی زیرسایه درخت می نشست و استراحت میکرد.
درخت سیب به پسرک گفت: چرا دیگر با من بازی نمیکنی؟ پسر جواب داد: من دیگر بچه نیستم که بخواهم با درخت بازی کنم و از آن بالا بروم! بزرگ شده ام! دنبال کارهای مهمتری هستم؛ ولی افسوس سرمایه ای ندارم. چه کنم؟ درخت گفت: من پولی ندارم ولی تو میتوانی سیب های مرا بچینی، بفروشی و سرمایه خود کنی.
پسر تمام سیب های درخت را چید و در بازار فروخت. درخت باز تنها ماند و غمگین شد. مدت ها به همین شکل گذشت تا اینکه روزی پسرک که حالا جوانی شده بود با اضطراب سراغ درخت آمد.
درخت از او پرسید: چرا غمگینی؟ بیا و در سایه ام بنشین. خوب شد که آمدی؛ وقت هایی که نیستی، خیلی احساس تنهایی میکنم.
پسر جواب داد: ازدواج کرده ام و دیگر فرصت خیلی از کارها را ندارم. فکرم مشغول است؛ هنوز برای خانواده ام سرپناهی پیدا نکرده ام. چه کنم؟ درخت گفت: من خانه ای ندارم که به تو بدهم؛ اما میتوانی با شاخه ها و تنه ام برای خودت خانه بسازی. پسر با شاخه ها و تنه درخت، خانه ای برای خود ساخت. درخت که فقط کنده ای از آن به جا مانده بود، تنها ماند و باز از پسر خبری نشد.
سالها گذشت... پسر، پیر و غمگین و خسته، دوباره به سراغ درخت آمد.
درخت که دیگر جانی نداشت با بی رمقی از پسر پرسید: چه شده که باز غمگینی پسر؟ ای کاش میتوانستم کمکت کنم؛ اما دیگر
ص: 163
نه سیبی دارم، نه شاخه و تنه ای و نه حتی سایه ای برای نشستنت.
پیرمرد گفت: این بار نیامده ام که از تو چیزی بخواهم؛ فقط آمده ام کنارت بنشینم.
مادر پیر و خسته، با صدای خشدار گفت: سالها چشم به راهت بودم، بنشین پسرم.
قدر آیینه بدانیم چو هست***نه در آنوقت که افتاد و شکست
**********
پس از قرائت داستان، مجریان محترم نظرات مهمانان را در خصوص این داستان و برداشت هایشان در حد چند دقیقه جویا می شوند و سپس آنها را جمع بندی کرده و بحث خود را با دعا و طلب خیر و آمرزش برای پدر و مادر (چه آنها که زنده اند و چه آنها که از دنیا رفته اند) آغاز میکنند و به زحمات بدون چشمداشت و از سر محبت پدرها و مادرها در خصوص فرزندانشان اشاره میکنند.
در اینجا می توان به محتوای کلیپی اشاره کرد که اخیرا درایام روز مادردر شبکه های مجازی پخش شده بود (پیرامون یک مصاحبه شغلی برای یک کار طاقت فرسا بود که در پایان آن، متقاضیان کار متوجه می شدند اینها اوصاف مادران است) سپس با اشاره به داستان قرائت شده بیان می شود که درخت داستان ما، پدرها و مادرهایی هستند که از صمیم قلب و وجود، فرزندان خود را دوست میدارند و برایشان هر کاری انجام میدهند؛ و پسرک که شخصیت اصلی داستان بود هم فقط زمان گرفتاری ها و مشکلات سراغ درخت میرفت و از او کمک میخواست؛ یک بار پول نداشت، یک بار خانه نداشت، یک بار هم حال و حوصله نداشت و خسته بود.
آنگاه به
ص: 164
این نکته تذکر داده میشود که اگر ما به خودمان مراجعه کنیم، چه احساسی به ما دست میدهد وقتی کسی فقط در زمان مشکلات و گرفتاری هایش به یاد ما می افتد، تلفن میزند و سراغ ما را میگیرد؟! و در مقابل وقتی کسی بدون اینکه کار و مشکلی داشته باشد، و بلکه تنها از سر محبت و دوست داشتن، سراغ ما را میگیرد، به دیدن ما می آید و جویای احوال ما میشود، چه احساسی پیدا می کنیم؟ این دو دسته رفتار در خصوص پدر و مادر نیز وجود دارد و نوع اول رفتار ممکن است باعث دلگیری آنها ازفرزندانشان هم بشود.
سپس اشاره میشود که پدر و مادرها با وجود تمام زحماتی که برای فرزندان کشیده اند و محبتی که به آنها دارند، توقعی جز اینکه فرزندان به آنها سری بزنند و هر از گاهی احوالشان را جویا بشوند، ندارند و با همین کار به ظاهر کوچک بسیار خوشحال میشوند.
برای بیان بهتر این مطلب میتوان اشاره کرد که در ایام روز پدر و مادر در تلویزیون دیده ایم که با دوربین به خانه ی سالمندان میروند و با پدر و مادرهایی که احتمالا دلخوری هایی هم از فرزندانشان دارند، گفتگو و مصاحبه می کنند و وقتی از آنها میپرسند که شما چه آرزویی دارید، خیلی از آنها آرزویشان این است که فرزندانشان به دیدنشان بیایند و سری به آنها بزنند. و میبینیم زمانی که فرزندان به دیدن این پدر و مادرها می آیند تا چه اندازه خوشحال میشوند، گویی که دنیا را به آنها داده اند .
محبت این پدر و مادرها
ص: 165
به قدری زیاد است که حتی اگر فرزندان به آنها سری هم نزنند، با وجود اینکه دلگیر و ناراحت میشوند، باز برای فرزندانشان دعا و طلب عاقبت به خیری و سلامتی دارند.
در اینجا میتوان متن داستان را به همه مخاطبان یادآوری کرد که درخت به پسرک میگوید: «خوب شد که آمدی؛ وقتهایی که نیستی، خیلی احساس تنهایی میکنم» یا انتهای داستان که مادر پیر و خسته به فرزندش میگوید .« سالها چشم به راهت بودم، بنشین پسرم»! پس از ذکر این نکات مقدماتی، مجریان محترم صحبت های خود را پیرامون محبت پدر و مادر و سراغ گرفتن از آنها با بهره بردن از شعر انتهای داستان جمع بندی میکنند که:
قدر آیینه بدانیم چو هست *** نه در آن وقت که افتاد و شکست
برای این امر میتوان این طور بیان نمود که بیاییم تا زمانی که این فرشتگان آسمانی در زندگی ما هستند، قدر زحماتشان را بدانیم و با سر زدن و صحبت کردن و پرسیدن حالشان، گوشه ای از محبت هایشان را پاسخ دهیم. و حتی اگر از دنیا رفته اند و در دل خاک آرمیده اند بر سر قبرهایشان برویم، چرا که پدر و مادرهای در دل خاک آرمیده هم منتظر فرزندانشان هستند که بیایند و برایشان خیرات بکنند، و به همسایگان خود نیز بابت این که فرزندشان به دیدنشان آمده مباهات می کنند.
تا اینجا ازنظر مهمانان ممکن است صحبت های مجریان به پایان رسیده باشد، اما مجریان محترم با اشاره به حدیث حضرت رضا علیه السلام در خصوص امام «الامام الانیس الرفیق و الوالد الشفیق و الاخ الشقیق و
ص: 166
الام البرة بالولد الصغیر» بیان میکنند که امام زمان پدری مهربان و مادری دلسوز نسبت به طفل شیرخوار هستند و از ناراحتی ها و گرفتاریهای شیعیان و فرزندان خود ناراحت می شوند.
همچنین میتوان با توضیح حال و روز، اضطراب و ناراحتی مادر و پدرها در زمان بیماری فرزندانشان، بیدارماندن به هنگام تب و تشنج آنها و درماندگیشان در زمان گرفتاری های فرزندان وقتی کاری از دستشان برای کمک به آنها ساخته نیست، اشاره کرد و این موارد را نیز شرح و بسط داد.
درخصوص امام زمان علیه السلام مجریان محترم میتوانند برای نمونه به یک یا دو مورد از احادیث ذکر شده در این باب اشاره کنند.
« ان شیعتنا منا، خلقوا من فاضل طینتنا » همچون ماجرای تشرف سید بن طاوس در سرداب سامرا و دعا و استغفار امام زمان علیه السلام برای شیعیان.
«... انا غیر مهملین لمراعاتکم و لا ناسین لذکرکم و لو لا ذلک لنزل بکم والاواء واصطلمکم العداء » توقیع امام زمان علیه السلام به شیخ مفید در خصوص رسیدگی آنحضرت به شیعیان.
«یا رمیلة، لیس من مؤمن یمرض الا مرضنا بمرضه،و لا یحزن الا حزنا بحزنه... »
داستان بیمار شدن رمیله از اصحاب امیرالمؤمنین علی علیه السلام.
و یا حدیث امام صادق علیه السلام : « والله انا أرحم بکم منکم من انفسکم » آنگاه مجریان محترم با اشاره به اینکه محبت امام زمان علیه السلام بسیار بیشتر از محبت پدر و مادر خود ماست، و اینکه والدین چه توقعی از فرزندان دارند؛متذکر کوتاهی های ما در حق ایشان شده و بیان می کنند که امام زمان علیه
ص: 167
السلام نیز منتظر هستند تا ما که ایشان را از یاد برده ایم دوباره متوجهشان شده، صبح ها به ایشان سلام بدهیم، جویای احوالشان باشیم، برای سلامتیشان دعا کنیم و فقط درنیمه شعبان به یادشان نباشیم بلکه در تمام سال یادشان رازنده نگاهداریم.که اگر ما یک قدم به سویشان برداریم، ایشان دهها قدم برمیدارند .
عمریست که از حضور او جا ماندیم***در غربت سرد خویش تنها ماندیم
او منتظراست تا که ما برگردیم***ماییم که در غیبت کبری ماندیم
در پایان مجریان با بیان اینکه ایام نیمه شعبان و ایام میلاد امام زمان علیه السلام است از مهمانان میخواهند که بیاییم به مناسبت میلاد این پدر مهربان هدیه ای به ایشان بدهیم و چه هدیه ای بهتر و ارزشمندتر از هدیه ای که خود آنحضرت دوست دارند و از ما نیز آن را خواسته اند و آن دعا برای فرج ایشان است. (و اکثروا الدعاء بتعجیل الفرج)
اشاره ای نیز میتوان داشت به این نکته که محبت آنحضرت به قدری است که حتی دعای برای فرج را هم برای خودشان نخواسته اند و آن را برای حل مشکلات و گرفتاری های ما طلب کرده اند.
اوه اوه چه هوایی! چه طوفانی شده است! باید سریعتر در و پنجره ها را تا باد آنها را از جایشان نکنده است محکم کنم. تا به حال چنین تندباد مهیب و ابرهای تیرهای ندیده بودم. نکند این شروع همان اتفاقی است که او میگفت؟ اگر واقعا حرف های او درست باشد چه باید بکنیم؟ سراسیمه
ص: 168
به بیرون دوید. خشکش زد. آسمان بالای سرش پر شده بود از پرنده هایی که فرار را بر قرار ترجیح داده بودند و با سر و صدای خود، جامانده ها را خبر میکردند. دیدن این اوضاع و احوال در هم، نگرانی هایش را بیشتر کرد.
به ابرهای تیره ی، تازه متوجه شد که بقیه هم مانند او از ترس از خانه هایشان بیرون زده اند. همه هراسان و وحشت زده بالای سرشان مینگریستند و مبهوت به یکدیگر که چه اتفاقی دارد می افتد؟! نگاه مردم به دنبال کسی میگشت که جواب سؤالهایشان را بداند. اما نفس ها در سینه ها حبس شده بود و همه در دل خدا خدا میکردند. در میان هم همه ها، یکی که انگار جواب این سؤالها را میدانست، فریاد زد:
شک نکنید !!این همان عذابی است که یونس بارها وعده داده بود و ما مسخرهاش میکردیم !ولی هنوز هم دیر نشده و « میتوان کاری کرد !باید به خودمان بیاییم .این گرهی کور جز با سخنان یونس باز نمیشود و چاره ی کار همان حرف های اوست که ...» میگفت .
و خدا مهربانتر از آن بود که جواب این جماعت درمانده را ندهد و امروز هم....
امشب شب سوم است و مهلت آخر. دو روز از فرصتی که از پادشاه خواسته بودیم تا جوابش را بدهیم، گذشته است و هنوز هم هیچ که هیچ. نه پاسخی یافتهایم و نه فکرمان به جایی قد میدهد. آخر ببین چگونه یک انار برای ما دردسر شده است؟ اگر جواب را نیابیم، باید همة مان بگذاریم
ص: 169
و از دیار آباء و اجدادیمان برویم، وگرنه این پادشاه، با آن وزیر خبیثی که من میشناسم، خون همهة ما را در شیشه خواهند کرد. دو نفری هم که دو شب قبل آمده بودند تا جواب را بیابند، که دست خالی بازگشتند .خدایا! امشب امیدمان را نا امید نکن...
مرد تنها وسط بیابان با خودش اینگونه نجوا میکرد که صدای قدم های کسی را از دور شنید.
- ای جوان، تک و تنها، وسط این بیابان چه میکنی؟ آن هم این موقع شب؟ - جوان گفت: حتما کاری داشتهام که آمدهام دیگر. برو ای غریبه. خدا روزیات را جای دیگری حواله کند.
- غریبه گفت :خب کارت را بگو، شاید بتوانم کمکی بکنم.
- جوان باز گفت :چه میگویی؟! دلت خوش است! کار ما از این حرفها گذشته است که تو بخواهی کاری بکنی!! الان، امید شهری به من است و من، امیدم به دیگری.
- غریبه گفت: خب شاید آن دیگری من باشم. چه کسی را اینجا صدا میزدی؟ - جوان که حالا با دقت بیشتری به غریبه نگاه میکرد، گفت :آن کسی که صدایش میزدم، خودش، هم دردم را می داند، و هم درمانش را.
- غریبه گفت :راست گفتی! درد تو آن اناری ست که پادشاه به شما شیعیان نشان داده است، و بر رویش شهادتین باطل نقش بسته و شما مانده اید که این انار دیگر چیست؟! - جوان گفت :خب، لابد از شهر رد شدهای و خبرها به گوشت رسیده است.
- غریبه گفت :ای محمد بن عیسای بحرینی! ما این دو شب، اضطرار و نگرانی شما شیعیان را دیدیم
ص: 170
و صدای ناله ها و دعاهایتان را شنیدیم. این هم جوابتان: « فردا صبح به شهر میروی و با پادشاه شرط میکنی که جواب را فقط در خانه ی وزیر بگویی! و مبادا که وزیر زودتر از شما وارد منزل شود. آنگاه این گونه عمل کن که می گویم...»
**********
پس از قرائت داستان «دردسرهای یک انار» یا «روز حادثه» که هر دو تا نقطه ی اوجشان در متن پاکت قرار گرفته اند، مجریان محترم به مهمانان توضیح میدهند که ادامه ی داستان را چند دقیقه ی دیگر بیان خواهند کرد اما پیش از آن صحبت مختصری با مهمانان دارند.
سپس بیان میشود که در این داستان شاهد بودیم چالشی برای شخصیت های ماجرا به وجود آمد، چیزی که برای همه ی ما هم پیش آمده است. آنگاه از مخاطبان پرسیده میشود که شیوه ی ما انسان ها در برخورد با این چالش ها چیست و معمولا چه میکنیم؟
پس از گرفتن چند نظر مختصر از مهمانان، توضیح داده میشود که روش عمومی ما در برخورد با چالش ها این گونه است که با تکیه بر توان، دانش، مهارت، تجربه و تلاش خود، اقدام به حرکت و حل مشکلات میکنیم.
و البته همانطور که همه اذعان دارند، این روش در طول هزاران سالی که از عمر بشر گذشته است، با پیشرفت علم و تکنولوژی موفق به حل مشکلات بسیاری شده و رفاه و آسایشی نسبی را برای ما به ارمغان آورده است که شاید فراتر از آرزوهای پیشنیان ما نیز بوده باشد. مجریان میتوانند با اشاره به دستاوردهایی همچون درمان و ریشه کن کردن بیماری ها،
ص: 171
ارتقای سطح کیفی زندگی و آسایش، تسهیل و کوتاه شدن مسافرت ها، تسهیل راههای ارتباطات، بهبود وضع تغذیه، ، بالابردن سطح دانش عمومی و ...این بخش از پیشرفت های بشر را برای مخاطبان شرح دهند. (آمارهای این بخش در ضمیمه آمده است.) آنگاه مجریان روی دیگر این سکه را به مخاطبان نشان می دهند که حاکی از عدم توانایی این روش در حل بسیاری از مشکلات حداقل تا زمان حاضر بوده است، علیرغم تمام نتایج مثبتی که پیش از این داشته است. و بیان میشود که گرچه رشد علم و فناوری بسیاری از مشکلات ما را حل کرده است، اما هنوز هم بسیاری از مسائل و مشکلات اساسی بشر (شامل جنگ و کشتار، فقر و گرسنگی، بیماری و بیسوادی، مشکلات اخلاقی و ...) حل نشده باقیمانده است و بلکه این پیشرفت تکنولوژی خود منشاء مشکلات جدیدتری هم شده است که عوارض جانبی این پیشرفت ها بوده است .اشاره ی مجریان محترم به چند نمونه از مشکلاتی که امروزه بشر با آن دست و پنجه نرم می کند و پیشتر وجود نداشته اند، همچون مقاوم شدن باکتری ها و ویروس ها در برابر داروها و آنتی بیوتیک ها، افزایش وحشتناک وسعت و قدرت تخریب جنگ افزارها و سلاح های کشتار جمعی، بحران های زیست محیطی همچون کمبود آب، خشکسالی، افزایش آلاینده ها، گرم شدن زمین و افزایش سطح آب اقیانوس ها، سرقت اطلاعات شخصی و داراییهای افراد از طریق فضای مجازی، کاهش ارتباطات عاطفی و معضل افسردگی و.. .میتواند در روشن شدن موضوع برای مخاطبان مفید باشد. (آمارهای این بخش نیز در ضمیمه آمده است. دقت
ص: 172
فرمایید که در هر دو بخش مثبت و منفی پیشرفت تکنولوژی نگاه ما به عموم بشر و کره زمین میباشد، نه یک منطقه ی خاص جغرافیایی یا یک کشور) سپس مجریان در جمع بندی این روش به این نکته متذکر میشوند که با وجود اینکه ممکن است روزی برسد که بشر بتواند با این پیشرفت ها تمام مشکلات خود از جنگ و فقر و گرسنگی و بیماری و ... را حل کند، ولی حتی دانشمندان نیز نمیتوانند زمانی را برای آن روز پیشبینی کنند زیرا این مسیر بر پایه ی آزمون و خطا بنا شده است. به تعبیر دیگر بشر در این راه با تکیه بر توان و دانش خود راه حل هایی را آزموده و مسیرهای بهتر را انتخاب میکند. اما چه کسی میتواند بگوید با این مسیر چه زمانی تمام مشکلات بشر خاتمه می یابد و به سر منزل مقصود میرسد؟
آیا عمر من و شما یا حتی بچه ها و نوه های ما به دیدن آن روزگار قد خواهد داد؟ در ادامه مجریان محترم مسیر دیگری را که شخصیت های داستان بر مبنای عقل و اخبار انبیاء انتخاب کردند و با آن به نتیجه ی مطلوب رسیدند را برای مهمانان بیان می کنند. بدین ترتیب که در این داستان قوم حضرت یونس (یا شیعیان بحرین) که دچار مشکل شده بودند، راه دومی را انتخاب کردند؛ چون فرصتی برای آزمون و خطا نداشتند و اگر راه حلی پیدا نمیکردند در طوفان و تندباد (یا توسط پادشاه بحرین) از بین میرفتند. آنها به خودشان آمدند و به کسی مراجعه کردند که درد و درمان
ص: 173
را با هم میداند و به نیازهای بشر از خود او آگاه تر است و بر حل مشکلاتش از همه تواناتر. لذا همگی دست به دعا برداشتند و از صمیم قلب از خداوند خواستند تا آنها را از این مشکل نجات دهد. آنگاه مجریان محترم انتهای داستان قرائت شده را نیز برای مهمانان بیان می کنند. (انتهای داستان در ضمایم آمده است.) آنچه که در اینجا و پس از بیان داستان باید مورد تأکید قرار بگیرد این است که در هر دو داستان مردم با حال اضطرار و درماندگی به درگاه خداوند آمدند، و به صورت جمعی و همگانی، یک دل و یک صدا طلب راه نجات نمودند و اینکه خداوند متعال کریم تر و رحیم تر از آن است که اگر مردم همگی دست به دعا بردارند و از او کمک بخواهند پاسخ آنها را ندهد.
در تکمیل این مطلب مجریان می توانند از آیات و روایت مرتبطی که در ضمایم آمده است بهره ببرند. من جمله این که خداوند در قرآن بیان فرموده است که اگر امتی میخواهند خداوند وضعشان را تغییر دهد نباید بنشینند و دست روی دست بگذارند (ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم) و اینکه هنگامی که مردم دست به دعا بردارند و از خداوند کمک بطلند خداوند قطعا پاسخ آنها را خواهد داد (ادعونی استجب لکم.) مجریان میتوانند در پایان این سیر بحث اگر داستان قوم حضرت یونس علیه السلام قرائت شده داستان انار را نیز مطرح کنند و اگر داستان انار قرائت شده داستان قوم بنی اسرائیل و دعای دسته جمعی آنها برای ظهور
ص: 174
منجیشان را که سبب کوتاه شدن دوران غیبت حضرت موسی علیه السلام گشت، بیان نمایند و در ادامه ی آن حدیث امام صادق علیه السلام را که فرمودند شیعیان نیز باید همین طور برای ظهور امام زمان علیه السلام دعا نمایند. همچنین میتوان از حدیث امام زمان علیه السلام درباره ی دعا (و اکثروا الدعاء بتعجیل الفرج فان ذلک فرجکم) و توقیع آنحضرت به شیخ مفید (و لو ان اشیاعنا وفقهم الله لطاعته علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا...) نیز بهره برد.
در انتها از مهمانان میز خواسته میشود تا همچون قوم حضرت موسی و یونس علیهما السلام دست به دعا برداشته و از خداوند بخواهیم آن نجات دهندة پنهان از نظر را آشکار کند تا با ظهورش، زمین گلستان گردد. چرا که گشایش امور ما به همین خواسته گره خورده است.
کلیپ سخت ترین شغل دنیا لطفا این کلیپ را که پیرامون محبت بدون چشم داشت مادران می باشد، در آدرس زیر مشاهده بفرمایید:
https://goo.gl/hKEbx6
إِنَّ الَّذینَ حَقَّتْ عَلَیْهِمْ کَلِمَتُ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ ( 96 ) وَ لَوْ جاءَتْهُمْ کُلُّ آیَةٍ حَتَّی یَرَوُا الْعَذابَ الْأَلیمَ ( 97 ) فَلَوْ لا کانَتْ قَرْیَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إیمانُها إِلاَّ قَوْمَ یُونُسَ لَمَّا آمَنُوا کَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَتَّعْناهُمْ إِلی حینٍ ( 98 ) در حقیقت کسانی که سخن پروردگارت بر آنان تحقق یافته ایمان نمی آورند. هر چند هرگونه آیتی بر ایشان بیاید، تا وقتی که
ص: 175
عذاب دردناک را ببینید. چرا هیچ شهری نبود که [اهل آن] ایمان بیاورد و ایمانش به حال آن سود بخشد؟ مگر قوم یونس که وقتی [در آخرین لحظه] ایمان آوردند، عذاب رسوایی را در زندگی دنیا از آنان برطرف کردیم و تا چندی آنان را برخوردار سازیم. (سوره یونس آیات 96 تا 98 )
علی بن ابراهیم قمی از ابن ابی عمیر از جمیل نقل میکند: حضرت اباعبدالله امام صادق علیه السلام به من فرمود: خداوند عذاب را از هیچ قومی برطرف نساخت، مگر قوم یونس و جریان به این صورت بود که یونس علیه السلام آنها را به اسلام فرا خواند اما آنها ابا کردند، پس یونس تصمیم گرفت آنها را نفرین کند. در میان آنها دو مرد عابد و دانشمند زندگی می کردند که نام آن عابد مَلیخا و روبیل بود. مرد عابد یونس را بر نفرین قوم ترغیب میکرد اما مرد دانشمند او را از این عمل نهی مینمود و میگفت:
قومت را نفرین نکن، چون خداوند با اینکه دوستدار هلاک بندگان خود نیست دعای تو را اجابت می کند، اما یونس قول عابد را پذیرفت و قول دانشمند را قبول نکرد و قومش را نفرین نمود، خداوند هم به او وحی نمود که عذاب در چه سالی و در چه ماهی و در چه روزی روی میدهد. وقتی زمان عذاب نزدیک شد، یونس به همراه مرد عابد از میان قوم خارج شد، ولی مرد عالم در میان قوم باقی ماند، وقتی روز عذاب فرا رسید مرد عالم به مردم گفت: ای قوم به
ص: 176
درگاه الهی پناه ببرید و تضرع کنید شاید به شما رحم کند و عذاب را از شما برطرف سازد، مردم گفتند: چه کنیم؟ عالم گفت: بسوی بیابان بروید و میان زنان و کودکانتان جدایی افکنید و شتران ماده را از کرّه هایشان جدا کنید و میان گاوها و بچه هایشان و میان گوسفندان و بچه هایشان نیز چنین کنید، سپس به دعا و گریه و تضرع بپردازید. مردم هم رفتند و چنین کردند، ضجه زدند و گریستند تا خداوند به آنان رحمت نمود و عذاب را از ایشان بر طرف نمود و بر کوه ها وارد کرد در حالیکه عذاب به آنها خیلی نزدیک شده بود. بعد از آن حضرت یونس علیه السلام به میانشان بازگشت تا ببیند خدا چگونه آنها را هلاک نموده است، که دید مزرعه داران در زمین هایشان زراعت می کنند. به آنها گفت: چه بر سر قوم یونس آمد؟ آنها که یونس را نمی شناختند، گفتند: یونس آنها را نفرین نمود، خداوند هم دعای او را اجابت کرد و نشانه های عذاب هم بر آنها ظاهر شد اما آنها اجتماع کرده و گریه و زاری نمودند و به درگاه الهی دعا کردند، پس خداوند هم به آنها رحمت نمود و عذاب را از آنها بر طرف کرد و بر کوه ها نازل نمود، و اکنون آنها در طلب یونس هستند تا به او ایمان بیاورند... (بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج 14 ، ص 381 ) امام صادق علیه السلام فرمودند: خداوند از قومی عذابی را رد نکرد بعد از آنکه بر آنها نازل شده بود مگر قوم یونس. پرسیدند
ص: 177
آیا نزدیک سر ایشان شده بود؟ فرمود: بله آنقدر نزدیک سر ایشان رسیده بود که دستشان به آن میرسید... (بحار الأنوار (ط - بیروت)،ج 14 ، ص 386 )
و دیگر حکایتی است که یکی از افاضل کرام و ثقات اعلام به من خبر داد. او میگفت: شخصی که من به او اطمینان دارم این حکایت را از کسی که او را موثق میدانست و بسیار میستود، نقل کرد و گفت: موقعی که شهر بحرین در تصرف فرنگیان بود، شخصی از مسلمین را به حکومت آنجا گماشتند تا موجب آبادی بیشتر آنجا شود و بهتر بتواند به وضع اهالی رسیدگی کند. این والی مردی ناصبی بود. به علاوه وزیری داشت که تعصبش از وی بیشتر بود و دشمنی خود را نسبت به اهل بحرین که دوستدار اهل بیت بودند، اظهار میکرد، و برای نابودی و زیان رساندن به آنها حیلهها مینمود. یک روز وزیر در حالی که اناری در دست داشت نزد والی رفت و انار را به او داد. که بر روی پوست انار نوشته شده بود: لا اله الا الله، محمد رسول الله، ابوبکر و عمر و عثمان و علی خلفاء رسول الله. والی وقتی به دقت آن را نگریست، دید که این عبارت به طور طبیعی روی پوست انار نوشته شده، بطوری که احتمال اینکه ساخته دست بشر باشد وجود نداشت و از این ماجرا در شگفت ماند! والی به وزیر گفت: این دلیل روشن و برهان محکمی است بر ابطال مذهب رافضی ها (شیعیان) نظر تو درباره مردم بحرین
ص: 178
چیست؟ وزیر گفت: اینها جماعتی متعصب می باشند و دلائل را انکار میکنند، پس خوب هست تا آنها را حاضر نمایند و این انار را به آنها نشان داده، اگر پذیرفتند و به مذهب ما درآمدند شما ثواب فراوان برده اید، و چنانچه نپذیرفتند و همچنان بر گمراهی خود باقی ماندند، آنها را در قبول یکی از سه راه مخیّر گردان؛ یا حاضر شوند با ذلت و خواری- مثل یهود و نصاری- جزیه بدهند، و یا جوابی برای این دلیل روشنی که نمی توان آن را نادیده گرفت بیاورند، و یا اینکه مردان آنها کشته شوند و زنان و اولاد ایشان اسیر گردند و اموالشان را به غنیمت گیریم. والی رأی وزیر را مورد تحسین قرار داد و به دنبال علما و افاضل و نیکان و نجبا و بزرگان شیعه بحرین فرستاد و آنها را احضار نمود و انار را به آنها نشان داد و گفت: اگر جواب کافی و قانع کننده ای نیاورید یا باید کشته شوید و اسیر گردید و اموالتان ضبط شود، و یا همچون کفار جزیه بپردازید.
آنها چون انار را دیدند سخت متحیر گشتند و نتوانستند جواب شایسته ای بدهند، رنگ صورتشان پرید و بندهاشان به لرزه افتاد.
سپس بزرگان آنها به والی گفتند: ای امیر سه روز به ما مهلت بده شاید بتوانیم جوابی که مورد پسند واقع شود بیاوریم وگر نه هر طور میخواهی میان ما حکم کن. والی هم به آنها مهلت داد، رجال بحرین در حالی که هراسان و مرعوب و متحیر بودند، از نزد والی بیرون آمده، در مجلسی جمع شدند و به مشورت پرداختند.
ص: 179
رأی همه بر این متفق شد که از میان صلحا و زهّاد بحرین، ده نفر و از میان آن ده نفر هم سه نفر را انتخاب کنند. چون چنین کردند به یکی از آن سه نفر گفتند تو امشب را به بیایان برو و خدا را عبادت نما و به امام زمان استغاثه بجو و یاری بخواه! که او حجت خدا بر ماست شاید علت این مساله را بر ما روشن سازد. او هم رفت و تمام شب را به حال تعبّد و خشوع بیتوته کرد و خدا را می خواند و گریه میکرد و از امام فریادرسی میخواست تا اینکه صبح شد. ولی چیزی ندید پس برگشت و جریان را به آنها اطلاع داد.
شب دوم هم نفر دوم آنها رفت و او نیز مانند شخص نخست برگشت و خبری نیاورد و بر اضطراب و پریشانی و جزع آنها افزود.
آنگاه نفر سومی را که مردی پاک سرشت و دانشمند بود و نامش محمد بن عیسی بود، خواستند و او شب سوم را با سر و پای برهنه روی به بیابان نهاد. آن شب، شب تاریکی بود. محمد بن عیسی تمام شب را مشغول دعا و گریه و توسل بخدا بود برای رهائی شیعیان و رفع این بلا از آن ها و همچنین به حضرت صاحب الزمان علیه السلام استغاثه نمود.
در آخر شب ناگاه دید مردی او را مخاطب ساخته و میگوید: ای محمد بن عیسی! چه شده که تو را به این حالت میبینم، و برای چه به این بیابان آمده ای؟ گفت: ای مرد مرا به حال خود واگذار. من برای
ص: 180
کار بزرگ و مطلب مهمی بیرون آمده ام که آن را جز برای امام خود نمی گویم، و ناراحتی خودم را تنها نزد کسی که بتواند آن را برطرف نماید اظهار میکنم. گفت: ای محمد بن عیسی! صاحب الامر من هستم. حاجتت را بگو، گفت: اگر تو صاحب الامر می باشی داستان مرا میدانی و نیازی نداری که من آن را شرح بدهم. فرمود: آری تو بخاطر مشکلی که انار برای شما ایجاد کرده و مطلبی که بر آن نوشته شده، و تهدیدی که والی نموده است به بیابان آمدهای! محمد بن عیسی وقتی این را شنید به طرف او رفت و عرض کرد: آری ای آقای من! شما میدانید که ما چه حالی داریم شما امام و پناهگاه ما می باشید و قادر هستید که این خطر را از ما برطرف سازید. حضرت فرمود: ای محمد بن عیسی! وزیر ملعون درخت اناری در خانه خود دارد. هنگامی که این درخت میوه داد، قالبی از گل به شکل انار در دو نصف ساخته و درون هر نصفی از آن قسمتی از آن کلمات را نوشته است، آنگاه آن قالب گلی را روی انار نهاده و در وقتی که انار کوچک بود توی آن گذاشته و آن را محکم بسته است. آنگاه به مرور که انار بزرگ شده آن نوشته در پوست انار تأثیر بخشیده تا به این صورت درآمده است! فردا صبح نزد والی برو و به او بگو: جواب تو را آورده ام ولی بر او جواب را آشکار مکن مگر در خانه وزیر. وقتی به خانه وزیر رفتید به سمت راست خود نگاه
ص: 181
کن که اتاقی را میبینی. آنگاه به والی بگو: جواب تو در همین اتاق است.
وزیر میخواهد از نزدیک شدن به اتاق سر باز زند ولی تو اصرار کن و راضی به جلوتر رفتن او نشو و هنگامی که داخل شد تو هم داخل شو و او را تنها مگذار تا مبادا از تو جلو بیافتد! هنگامی که وارد اتاق شدی در دیوار آن سوراخی میبینی که کیسه سفیدی در آن است. آن را بردار، در آن قالب گلی انار که برای این حیله خود ساخته است، میبینی. سپس آن را جلو والی نهاده و انار را هم در آن بگذار تا حقیقت مطلب برای او روشن گردد! همچنین ای محمد بن عیسی به والی بگو: ما معجزه دیگری هم داریم و آن اینکه داخل این انار جز خاکستر و دود چیزی نیست، اگر میخواهی صحت آن را بدانی به وزیر امر کن آن را بشکند وقتی وزیر آن را شکست دود و خاکستر آن به صورت و ریش او میپاشد. وقتی محمد بن عیسی این سخنان را از امام شنید بسیار مسرور گردید و دست مبارک امام را بوسید و با مژده و شادی پیش مردم برگشت.
چون صبح شد پیش والی رفتند و محمد بن عیسی همه آنچه را که امام دستور داده بود عمل کرد و همه آنچه را حضرت به او گفته بودند به آنها خبر داد، سپس والی رو کرد به محمد بن عیسی و پرسید چه کسی این را به تو خبر داد؟ گفت: امام زمان ما و حجت خدا بر ما. پرسید امام شما کیست؟ او هم یک
ص: 182
یکِ ائمه را به وی معرفی کرد تا به امام زمان صلوات الله علیه رسید. والی گفت: دستت را دراز کن تا من گواهی دهم که نیست خدائی مگر خداوند یگانه و اینکه محمد بنده و پیامبر اوست. و خلیفه بلافصل بعد از او امیرالمؤمنین علیه السلام است آنگاه اقرار به تمام ائمه تا آخر آنها نمود و ایمانش نیکو گشت. سپس دستور داد وزیر را به قتل رساندند و از مردم بحرین معذرت خواست و نسبت به آنها نیکی نمود و آنها را گرامی داشت. ناقل حکایت گفت:
این حکایت نزد اهل بحرین مشهور و قبر محمد بن عیسی در آنجا معروف است و مردم به زیارت آن می روند.(1)
امام رضا علیه السلام فرمودند: امام مونس مهربان و پدر دلسوز و برادر همسان و مادر نیکوکار نسبت به فرزند کوچک و پناه بندگان در گرفتاری سخت هست... (الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 1 ، ص 200 ، ح 1 )
از قول سید بن طاوس نقل شده است که: در سحرگاهی در سرداب (سامرا ) این مناجات را از حضرت صاحب الزمان علیه السلام شنیدم: خدایا !شیعیان ما از پرتو انوار ما و باقیمانده طینت ما آفریده شده اند. آن ها گناهان زیادی به اتکای محبت و ولایت ما مرتکب گشته اند. اگر آن گناهان در ارتباط با تو (حق الله ) است، از آن ها در گذر که در این صورت ما را راضی کردهای و اگر میان خود ایشان (حق
ص: 183
الناس) هست، خود بین آن ها را اصلاح کن و از خمسی که حق ماست به آن ها بده تا راضی شوند و آنان را در بهشت وارد ساز و از آتش جهنم نجات ده و ایشان را با دشمنان ما در عذاب و غضب خود جمع نفرما.
نقل دیگر: خدایا همانا شیعیان ما از باقی مانده طینت ما خلق شده اند و به ماء ولایت ما عجین شده اند. گناهانی را که ایشان با اتکا بر حب و ولای ما انجام داده اند در روز قیامت ببخش و به واسطه اکرام مقام ما، ایشان را به خاطر آن گناهانی که مرتکب شده اند گرفتار مساز و آنها را در مقابل دشمنان ما مؤاخذه نفرما و اگر ترازوی اعمالشان سبک است آن را به اضافی نیکی های ما سنگین بگردان.(1)
شخصی به نام رمیله می گوید: در زمان امیرالمومنین علیه السلام سخت بیمار شدم تا آنکه در روز جمعه قدری احساس سبکی کردم. با خود گفتم: بهتر از هر چیزی این است که آبی بر روی خود بریزم و بروم پشت سر امیرالمومنین نماز بخوانم. همین کار را کردم، آنگاه به مسجد رفتم. وقتی آن حضرت بالای منبر رفتند، حال من دوباره سخت شد. وقتی امیرالمومنین از مسجد برگشتند و داخل دارالحکومه شدند، من همراه ایشان داخل شدم. ایشان به من فرمودند: ای رمیله! دیدم به خودت می پیچیدی؟ عرض کردم: بلی! جریان بیماری خود را برای ایشان تعریف کردم و انگیزه حضور خود را در نماز بیان داشتم. ایشان فرمودند:
ای
ص: 184
رمیله، هیچ مومنی بیمار نمی شود، مگر اینکه ما هم به خاطر او بیمار می شویم، غمگین نمی شود مگر اینکه ما هم در غم او غمگین می شویم، هیچ دعایی نمی کند مگر آنکه به دعای او آمین می گوییم، سکوت نمی کند مگر آنکه ما برایش دعا می کنیم. عرض کردم: ای امیرمومنان، فدایت گردم؛ این گفته شما حتما مربوط به کسانی هست که با شما در اینجا (دارالحکومه) هستند. (یعنی کسانیکه شما آن ها را می بینید و از حالشان باخبرید) پس در مورد آن کسانی که در دیگر جاهای زمین هستند چطور؟ امام علیه السلام در جواب فرمودند:
ای رمیله، هیچ مومنی در شرق و غرب زمین از ما پنهان نیست.(1)
امام زمان علیه السلام در توقیعی خطاب به شیخ مفید می فرمایند: از تمام حوادث و ماجراهایی که بر شما می گذرد کاملا مطلع هستیم و هیچ چیز از اخبار شما بر ما پوشیده نیست .از خطاها و گناهانی که بندگان صالح خداوند از آنها دوری می کردند ولی اکثر شما مرتکب آن شدید نیز باخبریم .از عهدشکنی ها و پشت سرگذاشتن عهد و پیمان ها با اطلاعیم .گویی اینها از لغزش های خود خبر ندارند. ما هرگز امور شما را مهمل نگذاشته و شما را فراموش نمی کنیم و اگر اینچنین نبود مصائب و حوادث بر شما نازل می شد و دشمنان شما را از بین می بردند...(2)
ص: 185
زید شحام روایت می کند: امام صادق علیه السلام به من گفت:
چند سال داری؟ گفتم: این مقدار. فرمود: در عبادت خدایت بکوش و توبه ات را تجدید نما. پس گریستم. حضرت پرسید: چه چیزی تو را گریاند؟ گفتم: خبر مرگ مرا دادی. فرمود: خوشحال باش؛ چون از شیعیان ما هستی و با ما در بهشت خواهی بود. صراط و میزان و حساب شیعیان به دست ماست. و به خدا سوگند! ما به شما از خودتان دلسوزتر هستیم و من به درجه تو در بهشت و رفیقت حارث بن مغیره نضری نگاه میکنم.(1)
هر کس که به دامن شما درآویزد بدامن لطف خدا درآویخته است. شمائید ... همان دری که مردم در ورود به آن آزمایش میشوند.
هر کس که بسوی شما آمد نجات یافت، و هر کس که بسوی شما نیامد هلاک شد... هر کس که از شما جدا شد گمراه شد، و هر کس که بشما تمسک نمود رستگار شد، و هر کس که بشما پناه برد ایمن شد ، و هر کس که شما را تصدیق کرد سالم ماند ، و هر کس که دست به دامن شما زد هدایت یافت. هر که پیروی شما کرد مأوایش بهشت است. و هر که مخالفت شما کرد جایگاهش جهنم است.(2) حضرت باقر علیه السلام فرمودند:
ای مردم، اهل بیت پیامبر شما ... همان رحمت پیوسته و کهف حصین (غار پناه) برای مومنان هستند و نور دیدگان رهیافتگان و نگهدارنده کسانی اند که به آنان پناه برند و مایه امنیت کسانی هستند که از آنها کمک می
ص: 186
خواهند و مایه نجات کسانی هستند که از آنها تبعیت کنند... رستگار می شود کسی که به ایشان متمسک باشد و کسی که از آنها روی گرداند از دین خارج است و کسی که ملازمشان گردد به آنها می پیوندند و آنها بابی هستند که به وسیله آن آزمون شوند، هر که به سوی آن بیاید نجات یابد و هر که ابا کند گمراه شود.(1) ابو الوفاء شیرازی می گوید که در خواب رسول الله را دیدم که به من فرمودند: چون امر بر تو بسیار سخت شد به حجت (امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) استغاثه نما که او به فریادت می رسد و او فریاد رس و کهفی است برای کسانی که به استغاثه برند. پس بگو: یا مولای یا صاحب الزمان انا مستغیث بک.(2)
لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا یُ غَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْء ا فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ (11) همانا خداوند حال قومی را تغییر نمی دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند، و چون خداوند برای قومی بدی خواهد، هرگز آن را بازگشت نباشد و غیر از او برای ایشان حمایت گری نیست. (سوره رعد آیه 11 )
حضرت رضا فرمودند: هفت چیز بدون هفت چیز دیگر مسخره است؛ هر که با زبان استغفار کند ولی
ص: 187
قلبا پشیمان نباشد خودش را مسخره کرده؛ هر که از خدا توفیق بخواهد و کوشش ننماید خودش را مسخره کرده؛ هر که در طلب احتیاط باشد ولی باکی نداشته باشد خودش را مسخره نموده؛ هر که از خدا بهشت بخواهد ولی بر گرفتاریها صبر نکند خودش را مسخره کرده؛ و هر که بخدا پناه برد از آتش جهنم ولی ترک شهوات دنیا را ننماید خودش را مسخره کرده؛ و هر که خدا را یاد کند ولی برای دیدارش سبقت نگیرد خودش را مسخره کرده است.
امام عصر علیه السلام درضمن توقیعی مفصلی به اسحاق بن یعقوب در مورد دعا بر تعجیل فرج چنین بیان فرموده اند:
... برای تعجیل فرج زیاد دعا کنید که فرج شما در همین هست .. (کمال الدین و تمام النعمه، ج 2 ، ص 483 ، ح 4 ) عبارات توقیع نشان میدهد که منظور از کلمه "الفرج" در کلام حضرت، فرج نهایی و پایان یافتن غیبت ایشان هست. مشارالیه کلمه "ذلک" میتواند به دعاکردن یا زیاد دعا کردن باشد. بنابراین معنای "فان ذلک فرجکم "در حالت اول اینچنین هست: دعا کردن برای تعجیل فرج، فرج شماست. در حالت دوم یعنی زیاد دعا کردن برای تعجیل فرج، فرج شماست. در حالت دوم چون "ذلک" اسم اشاره به بعید هست بنابراین مرجع دورتر میتواند محتمل تر باشد.
امام صادق علیه السلام می فرمایند:
ص: 188
... چون بنی اسرائیل از ظلم و ستم فرعون به ستوه آمدند، به درگاه الهی روی آورده، چهل صبح نالیدند و دعا کردند. (تا اینکه خداوند متعال درخواست آنان را اجابت فرمود) و به حضرت موسی و هارون وحی نمود تا آنها را از ظلم فرعون خلاصی بخشند و 170 سال از زمانی را که قرار بود حضرت موسی بعد از آن زمان به نجات بنی اسرائیل بشتابد از آنان برداشت. آنگاه امام صادق، فرمودند: همین طور شما نیز اگر چنین کنید (یعنی همگی به درگاه خدا بنالید و دعا نمایید) خداوند به کار ما گشایش خواهد داد (و فرج ما را خواهد رسانید.) و اما اگر این چنین نکنید، این امر (غیبت) تا نهایت خود طول خواهد کشید. (تفسیر برهان، ج 3 ، ص 125 ، ح 13 ؛ بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج 52 ، ص 131 ، ح 34 )
این نامه که در اوایل دوران غیبت کبری برای شیخ ابوعبدالله محمد بن نعمان ملقب به شیخ مفید - از بزرگترین فقهای تاریخ شیعه- شرف صدور یافته است. جالب توجه هست که حضرت در این نامه همان مقدار از غیبت (یعنی 90 سال تا زمان شیخ مفید) را تاخیر یاد. کرده اند و در بخشی از این نامه ماجرایی را برای شیعیان یادآور میشوند:
ص: 189
سید حلاوی (سید حیدر بن سلیمان حلّی حسینی ( 1304 - 1246 ق) شاعر شهیر عراق)، قصیدهی شکوائیهای گفته بود و در آن خطاب به صاحب الزمان ارواحنافداه عرضه داشت: یابن العسکری، تا کی پنهانی؟ شیعه در رنج و زحمت هستند و همه گرفتاری شیعیان و درد و رنج و شکنجه و مصائب آنها را بر شمرده بود... و این قصیده را در چندین مجلس خوانده بود. شبی، یکی از خوبان و پاکان در نجف اشرف خدمت امام زمان علیه السلام مشرف شد که حضرت به او فرمودند به سید حیدر بگو: سید! این قدر دل مرا مسوزان، این قدر گرفتاری شیعیانم را مشمار، دلم از شنیدن آنها کباب میشود. (فان الامر لیس بیدی؛ یعنی ظهور به دست من نیست)، کار دست خداست. بگو: دعا کنید و از خدا فرج مرا بخواهید تا خدا فرج مرا برساند؛ دست مرا باز کند تا گرفتاری دوستانم را برطرف نمایم.
مرحوم حاج محمدعلی فشندی میگوید: در مسجد مقدس جکران، اعمال را به جا آورده بودم و با همسرم می آمدم. دیدم آقایی نورانی داخل صحن شدهاند و قصد دارند به طرف مسجد بروند. با خود گفتم: این سید نورانی در این هوای گرم تابستان، از راه رسیده و تشنه است. ظرف آبی به دست ایشان دادم. پس از آشامیدن ظرف آب را پس دادند. گفتم: آقا شما دعا کنید و فرج امام زمان را از خدا بخواهید تا امر ظهور نزدیک شود. فرمودند: شیعیان ما به اندازه آب خوردنی ما را نمیخواهند! اگر ما را
ص: 190
بخواهند، دعا میکنند و فرج ما میرسد. (شیفتگان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، ج 1 ، ص 155 )
عبدالعظیم حسنی نقل می کند که خدمت حضرت جواد رسیدم ... پس فرمودند: ای ابوالقاسم، همانا قیام کننده ی از ما همان مهدی ست که در دوران غیبتش باید انتظار او را کشید... همانا خداوند تبارک و تعالی امر (ظهور) او را در یک شب اصلاح می کند، همان گونه که امر کلیمش حضرت موسی (علیه السلام) را اصلاح نمود؛ آنگاه که رفت تا برای خانواده اش آتشی به دست آورد، پس بازگشت در حالی که پیامبر فرستاده شده بود. سپس فرمودند: برترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است. (کمال الدین و تمام النعمه، ج 2 ، ص 377 ،ح 1 ) اباصلت هروی از دعبل خزاعی نقل می کند که برای مولایم حضرت رضا (علیه السلام) قصیده ام را سرودم ... پس فرمودند:... پدرم از پدرش از پدرانش روایت کرده اند که به پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفته شد: ای رسول خدا، قائم از فرزندان شما چه زمان ظهور می کند؟ حضرت فرمودند: مثل او چون مثل الساعه (قیامت) است که وقت آن را جز خداوند نمی داند، جز این نیست که ناگهانی بر شما می آید. (عیون اخبار الرضا ع، ج 2 ، ص 265 ، ح 35 ) ام هانی از حضرت باقر (علیه السلام) نقل می کند که فرمودند: ... (شهاب) شکافنده در شب تاریک (امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ) همچون سنگ آسمانی ظاهر می شود. (بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج 24 ، ص 78 ، ح 18 )
ص: 191
این فایل را که پیرامون پیشرفت های بشر و عوارض جانبی آن ها می باشد، در آدرس زیر مشاهده بفرمایید:
https://goo.gl/DZDhyg
UNESCO, 2014 [http://unesdoc.unesco.org/images/0023/002351/235120m.pdf]
World Health Organization WHO, 2018 [http://who.int/en/news-room/fact-sheets/detail/poliomyelitis]
Huffington Post, 2014 [https://www.huffingtonpost.com/eric-holt-gimenez/world-hunger_b_1463429.html]
World Tourism Organization UNWTO, 2015 [http://media.unwto.org/press-release/2015-01-27/over-11billion]
Bill Gates [https://insidebitcoins.com/news/bill-gates-almost-everyone]
گاهی اوقات پیش می آید که انسان از شهر و دیار خود بیرون می رود و به میان جمعی که با آنان آشنایی ندارد، قدم می گذارد، این تنهایی او را آزار می دهد. نه آن جمع او را می شناسد و نه او آنان را، از دوستان و همرازان خود دور است. به گاه نیاز، آنان که به حکم قرابت به حل مشکل او می شتافتند، حضور ندارند. احترامی را که در جمع نزدیکان داشت اینجا ندارد. اختلاف زبان و فرهنگ او را آزار می دهد. هر کسی به کار خویش مشغول است و ... هریک از اینها درجاتی از رنج را به دنبال دارد.
اما اگر همین اتفاق در شهر و محل سکونت او پیش بیاید درد آن بیشتر و رنجش دو چندان است. چراکه انتظار آن است انسان در شهر خود آشنایی داشته باشد تا دل تنگ نگردد و به رنج نیفتد. و هر چه این دایره تنگ تر گردد، بار غربت سنگین تر و غم آن جانکاه تر میشود .
اوج این رنج آن جاست که انسان در میان همسر و فرزندان خود یعنی در خانه ی خویش دچار تنهایی
ص: 192
شود که این بسیار محنت زا است. فرد تأمین معاش اعضای خانواده ی خود را عهده دار باشد و در انجام این امر به جد بکوشد؛ اما آنان نه تنها از در سپاس و تشکر از او بر نیایند، بلکه اساسا وی را تحویل نگرفته و محلی از اِ عراب برای وی قائل نباشند. سهل است که اصلا فراموش کنند که آب و نان ایشان را چه کسی تأمین می کند و با بی خبری بخورند و بیاشامند و برخیزند و به کنجی خزند.
متاسفانه شخصیت های الهی و امروزه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به این نوع غربت دچار هستند.
بگذریم از اینکه بسیاری حتی متذکر به وجود ایشان نیستند. یا آنان که به این حقیقت آگاه هستند جز شناخت شناسنامه ای ایشان آن هم گاهی ناقص بهره ای ندارند. بلکه در میان معتقدان به آن حضرت شئون و اوصاف ایشان مغفول مانده است.
اگر یک دانشمند فیزیک را به جمعی دعوت کنید و از او راجع به پیچیده ترین مسایل فیزیکی سوال نکنید، آیا او غریب نمانده است؟ اگر از محضر یک متخصص علوم تربیتی بهره علمی وافر نبرید او غریب نمانده است؟ اگر از یک قهرمان ورزشی رژیم ورزشی و تغذیه ای او را فرا نگیرید او غریب نمانده است؟ اگر از دانش یک مهندس با تجربه در توسعه تکنولوژی استفاده نشود، آیا او غریب نمانده است؟ امام زمان (علیه السلام) چقدر در میان معتقدان خویش به اوصاف و کمالاتش مشهور است؟ الان در فضاهای دانشگاهی اینکه رتبه علمی استاد به تایید کدام دانشگاه رسیده باشد، بسیار حائز اهمیت است. این استاد از دانشگاه
ص: 193
برکلی مدرک گرفته یا کالج حرفه و فن تانزانیا! بر اوصاف حضرت ولی عصر(علیه السلام) مهر تایید خداست با نشان اعلا درجه کیفیت.
اگر این را دانستیم برای علم به او مراجعه می کنیم. برای وسعت اخلاق به او مراجعه می کنیم. برای رزق پاکیزه به او مراجعه می کنیم. برای رهایی از مشکلات به او مراجعه می کنیم. و به این ترتیب دو مقصود همزمان محقق می شود: رفع غربت خانگی امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و قرار گرفتن ما بر مدار پیشرفت و تعالی.
مجریان محترم در ابتدا با پرسیدن سوالی مبنی بر اینکه: (آیا اهل کوه رفتن هستید؟برای یک کوه پیمایی خوب به چه چیزهایی نیاز است؟) بحث را آغاز نموده و برای مهمانان توضیح می دهتد که انسان برای آنکه یک کاری را شروع کند و با موفقیت از مبدا به مقصد برسد نیاز به یک سری ابزارهای بیرونی و درونی دارد.
آنگاه با آوردن مثال هایی، به بیان اهمیت وجود امکانات برای هر کاری می پردازند. به طور مثال یک کوهنورد برای آنکه بتواند قله بلندی را فتح کند، نیاز به کفش کوه، عصا، کوله و کاپشن خوب و با کیفیت دارد. نیاز به چادر و آذوقه دارد. نیاز به بیسیم و وسایل ارتباطی دارد.
یک فوتبالیست اگر کفش و لباس خوب داشته باشد، اینها باعث میشوند که بیشتر بدود، بهتر بازی کند و توانمندی هایش بیشتر دیده شود. اگر در یک کشور، پول و امکانات خوب و پیشرفته در اختیار دانشمندان و مهندسان بگذارند، سرعت رشد و پیشرفت دانش و فناوری در آن کشور دو چندان میشود.
ص: 194
اینها نمونه هایی از ابزار و توامندی های بیرونی هستند.
سپس مجریان محترم سوال میکنند که: (آیا صرف داشتن امکانات باعث تضمین موفقیت در هر کاری است؟) و پس از گفت گویی درباره سوال، این نکته را یادآور می شوند که امکانات خوب شرط لازم است، اما کافی نیست. اگر بهترین توپ و کفش و زمین را در اختیار کسی بگذارند که فوتبال بلد نیست نمیتواند گل بزند. کسی که ترس از ارتفاع دارد و از نظر فیزیک بدنی ضعیف است، حتی با بهترین ابزار و لوازم موجود در بازار هم نمیتواند قله را فتح کند. روانشناس ها اسم این توانمندی درونی را میگذارند استعداد، هوش، نبوغ و امثال آن.
مجریان محترم برای بیان بهتر موضوع، توجه مهمانان رابه شرایط فعلی نظام آموزشی کشور جلب میکنند که ایران بیش از 5 برابر کشورهای پیشرفته جهان دانشگاه دارد. چرا که قریب به اتفاق پدر و مادرهای ایرانی، تنها راه موفقیت فرزندانشان را در تحصیلات آکادمیک و دانشگاهی میبینند و امروزه موسسات و مراکز مختلفی وجود دارند که انواع و اقسام تست و آزمون های شخصیتی را برگزار میکنند تا درون شما را به شما نشان دهند و به شما بگویند که در چه رشته تحصیلی ای باید درس بخوانید، چه ورزشی انجام دهید و یا چه شغلی باید داشته باشید. این موسسات از شما پول میگیرند و استعداد شما را برای شما کشف می کنند.
آنگاه به این نکته تذکر داده می شودکه همه ی کارهایی که ما انسانها در طول زندگیمان انجام میدهیم، اعم از درس خواندن، کار کردن، تفریح کردن و حتی خوردن و خوابیدن،
ص: 195
بخشی از یک امر مهم به نام زندگی است. یک جاده پر رمز و راز که با تولد شروع میشود و خط پایان آن مرگ است. طی کردن این مسیر مثال همان بالا رفتن از کوه است و دست خالی ممکن نیست.
نیاز به ابزار و امکانات درونی و بیرونی دارد. آن امکان درونیای که انسان از آن برای تشخیص درست و غلط زندگی، استفاده میکند؛ عقل است.
سپس مجریان برای روشنتر شدن موضوع؛ عقل را به چراغ خودرویی که در یک جاده تاریک حرکت میکند تشبیه می کنند که راه را روشن میکند و مسیر پیش رو را به راننده نشان میدهد که به چاه نیافتد و این نکته را یاد آور می شوند که داشتن چراغ برای طی مسیر کفایت نمیکند. راه که روشن شد و دو راهیها نمایان شدند، این تازه اول سردرگمی است. کدامین جاده را باید انتخاب کرد؟ هر تصمیم اشتباهی میتواند منجر به سقوط در دره و نابودی شود. لذا این راننده نیاز به یک امکان بیرونی به نام راهنما دارد.
در قسمت انتهایی باید ذهن مهمانان را به این نکته معطوف کرد که خدایی که این جهان را آفریده، در وجود انسان عقلانیت را قرار داده است. در کنار این عقلانیت، دین را فرستاده تا نقشه راه باشد و در کنار این نقشه راه، معلمش را هم فرستاده تا در فهم مسیر دچار ابهام و کج فهمی نشویم. خداوند هیچ گاه انسانها را بی رهبر و راهنما رها نکرده و هیچ وقت زمین از حجت خدا خالی نبوده است. و سپس تذکری به وجود امام زمان مان در
ص: 196
این دوران داده و می گویند که رهبر و راهنمای امروز ما انسانها، بزرگ مرد مهربانی است به نام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف).
بیش از هزار سال است امام مردمان دنیاست. تنها زندگی می کند .نماینده خدا روی زمین است. مانند پدری مهربان ما را دوست دارد. مثل خورشید پشت ابر نور لطفش بر ما می تابد. شاید هر کدام از ما بارها او را دیده باشیم اما نمیشناسیمش. او حواسش به احوالات ما هست، اما ما او را فراموشش کرده ایم. در میان این هیاهوی روزگار و این همه گرفتاری و مصائب این دنیا و در لابه لای اخبار داغِ ارز و سکه و سیاست، آیا شده فکر کنیم که پس حجت خدا چه می شود؟ او کجاست؟ آیا اگر بود دنیا به این روز می افتاد؟ آیا آنقدر که نتایج فلان اتفاق و مذاکره را دنبال میکنیم، نگران نبودن صاحبمان هم هستیم؟ فکر نمی کنید وقت آن رسیده که خدا بوسیله ظهور امام عصر (ارواحنا فداه) دنیا را از این شرایطی که بشر برای خود درست کرده نجات دهد؟ پس بیایید از خدا بخواهیم آن راهنمای زندگی ما را برساند، آن پدر مهربانی که دست ما را در این آشفته بازار دنیا می گیرد و به سعادت و خوشبختی می رساند. آن کسی که در میان ما هست، ما و گرفتاریهای ما را می بیند و صدای ما را می شنود. پس ما می توانیم از او در زندگی کمک بخواهیم و او نیز ما را دوست دارد و به ما کمک می کند ان شاء الله.
(همچنین میتوانید به
ص: 197
فایلهای PDF که با همین عناوین هستند، رجوع نمایید:) - نمایش گمارده - نمایش نه آن سوی ابر - نمایش امام مهدی علیه السلام - نمایش میثاق با منتظر - نمایش یک انتظار خسته
بچه های خوب سلام! حال شما خوب ا ست؟ امیدوارم در همه حال موفق و پیروز با شید. با یک صلوات برای سلامتی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برنامه را شروع میکنیم : « اللهم صل علی محمد و آل محمد » به این شعر توجه کنید.
شب چی میشه؟ تموم میشه روز چی میشه؟ پیدا میشه
حق چی میشه؟بر پا میشه***ظلم چی میشه؟رسوا میشه
وقتی که شب تموم میشه***وقتی که روز پیدا میشه
وقتی که حق بر پا میشه***کی رهبر دنیا میشه؟!
حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)***رهبر خوب و مهربان
دشمن کل ظالمان***و حامی مبارزان
صاحب زمان چه وقت می آد؟***رهبر ما چه وقت می آد؟
وقتی خدا به او بگه***که بهر ما ظاهر بشه
خیلی ممنون. حالا من خطه ایی در تابلو میکشم. شما با وصل کردن خط ها به هم کلمه مورد نظر را به دست آورید.
آفرین، احسنت، دوستتان را که کلمه مورد نظر را به دست آورد، خوب تشویق کنید: طیب طیب الله زنده باشی انشاءالله بله،کلمه مورد نظر ما « امام » است. بچه های خوب! آیا میدانید این اعداد چه ربطی به امامان : دارد.
1-11-12
بله آفرین، 12 نفر امام داریم. آفرین 11 نفر از امامان شهید شدند و 1 امام هم زنده است.
آن امام که زنده است، اسمش چه هست؟ امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) من اعدادی را در تخته
ص: 198
نوشته ام. شما آن را با صدای بلند بخوانید. اگر این عددها را با دقت به هم وصل کنید، یک کلمه به دست می آید.
حالا من مقداری به شما کمک میکنم تا شما خوب تشخیص دهید.
بله، کلمه مورد نظر ما «غیبت» است.
بچه ها معنای غیبت در باره امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را می دانید؟ شما اگر به این تصاویر خوب دقت کنید، معنای غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را میفهمید.(1)
آفرین بر همه شما که خوب توضیح دادید.
آیا خورشید اگر پشت ابر باشد، میگوییم خورشید نیست و یا اگر شب باشد، میگوییم خورشید وجود ندارد؟ همه میدانیم که شب باشد یا روز، ابر باشد یا نباشد، خورشید وجود دارد.
حالا من یک حدیث در تابلو مینویسم. شما دو کلمه عالم و خورشید را به آن اضافه کنید و حدیث را کامل کنید.
امام مثل............ است که برای تمام........... میدرخشد.
امام مثل خورشید است که برای تمام عالم میدرخشد(2) .
همان طور که بودن خورشید در پشت ابر، برای هیچ کس قابل انکار نیست، وجود امام علیه السلام در عالم آفرینش و برای تک تک انسانها، قابل انکار نیست.
خُب با این توضیحات و تصاویر چه کسی از شما معنای غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را فهمید؟ درود بر شما! طیب طیب الله زنده باشی انشاءالله امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به معنای نبود امام نیست، بلکه غیبت، تنها آشکار نبودن امام است.مثل خورشید «غیبت» پس معلوم شد که در تصویر بالا که در پشت ابر است.
امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم مثل خورشید است که پشت ابر مانده است، ولی گیاهان و موجودات عالم از آن استفاده می برند.
بله بچه ها! خور شید چون حقیقتش
ص: 199
نور افشانی ا ست، حتی اگر در پس ابرها هم با شد، عالم را با نورش و گرمایش بهره مند می کند، به طوری که روز ابری، هرگز مانند شب تاریک نیست، گرچه با روز آفتابی فرق دارد. درست به همین دلیل ا ست که وقتی از امام صادق علیه السلام سؤال شد : «چگونه مردم از امام غایب و پنهان بهره میبرند؟» فرمود: «همان گونه که از خور شید، زمانی که در پس ابرها قرار میگیرد، بهره مند میشوند (1)».
حالا که فهمیدیم امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وجود دارد و همیشه در کنار ما هست و ما در تمام شبانه روز از آن امام بهره میبریم، یک وظیفه مهم در مقابل امام داریم. برای آن که بدانید وظیفه ما چیست، به کارتی که در دست من است خوب دقت کنید.(2) احسنت، دوستتان را تشویق کنید.
طیب طیب الله، با امام باشی انشاء الله، زنده باشی انشاء الله
بله، کلمه مورد نظر ما انتظار است.
بچه های خوب! آیا میدانید معنای انتظار چیست؟ انتظار به معنای چشم به راه بودن می باشد. (3) بچه های خوب و دوست داشتنی! چشم به راه بودن خالی که به درد نمیخورد. من یک جمله هم به آن اضافه میکنم. چشم به راه بودن زمانی معنا دارد که همراه با دوست داشتن باشد تا برای ما دارای فایده باشد.
مثلا کسی را که دوست دارید و منتظرش هستید و برای آمدن او لحظهشماری میکنید، ولی شخصی را که دوست ندارید ، اگر هم بیاید شما زیاد خوشحال نمی شوید.
انتظار دو گونه است: من فقط حرف اول رامینویسم. شما کلمه کامل را برای من بیان کنید.
خ - ب
ص: 200
بل از این که شما دو تا کلمه را تشخیص بدهید، یک مثال برای شما میزنم تا به راحتی کلمه ها را حدس بزنید.
مادر شما به مسافرت رفته ا ست. شما و برادرتان در خانه هستید. تلفن زنگ میخورد. گوشی را برمیدارید. میفهمید که مادرتان است. بعضی از شما میگویید که خانه را خوب تمیز کنیم، ولی بعضی از شما میگوید که رها کنید. مادر می آید و خودش خانه را تمیز میکند. حالا شما بگویید کدام یک از بچه ها کار درست انجام می دهند؟ با توجه به این مثال انواع انتظار را در تابلو نوشتم. برای ما بگویید خ - خوب - ب >> بد >>
حالا من در باره دو نوع انتظار مقداری توضیح میدهم و شما هم خوب گوش کنید
خوب: انتظار خوب و سازنده وسیله حرکت دهنده برای تلاش و کوشش است و به انسان نیرو و روحیه میدهد. در انتظار خوب، انسان همی شه آماده باش ا ست و تلاش می کند که به و ضعیت بهتر برسد. انسان منتظر، هر لحظه احتمال میدهد که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور می کند و او در مقابل کارها باید جوابگو باشد. بنابراین به وظایف خود خوب عمل میکند.
بد: در انتظار بد، مردم اعتقاد دارند که اگر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیاید خودش همه چیز را درست میکند. بنابراین به وظایف خود، مثل امر به معروف و نهی از منکر عمل نمیکنند و آمدن امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بزرگترین وسیله برای د فاع از کار خود و بزرگترین راه برای توجیه کارهای بد خود میدانند. آنان میگویند که نجات بشر فقط در آخرالزمان انجام میشود و
ص: 201
نه الان؛ آن هم به دست خود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نه هیچ کس دیگر.
کسانی که این گونه فکرها را به وجود میآورند، یا افراد ساده و جاهلی هستند که به دنبال ثروت و مقام هستند و در جامعه نا امیدی و دلمردگی را به وجود می آورند. یا افرادی متحجّری می باشند که به اسلام ضربه های سنگینی وارد میکنند.
حالا که انواع انتظار را دانستیم ما باید جزء کدام قسم باشیم؟ آفرین« انتظار خوب » ، تلاش کنیم و به وظایفمان عمل کنیم.
آیا می دانید انتظار چه فضیلت هایی دارد؟ من جدولی را در تابلو می کشم. جواب سؤال ها را در خانه های مربوطه قرار می دهم.
1- نیمة بازی در والیبال را چه میگویند؟ ست( 16 )
2 . نام دیگر بازرگان چیست؟ تاجر ( 8 ، 18 ، 14 و 10 )
3 . نماز به وقت خواندن را چه میگویند؟ ادا ( 4 ، 19 و 15 )
4 . منبع باران در آسمان کدام است؟ ابر ( 17 ، 11 و 2 )
5 . کدام کلمه به معنی پاکیزگی است؟ نظافت ( 5 ، 13 ، 1 ، 6 و 9 )
6 . مغز تمام عبادتها چه نام دارد؟ دعا ( 19 ، 7 و 12 )
7 . یازدهمین حرف فارسی کدام حرف میباشد؟ ز ( 3 )
خیلی ممنون حالا حرف اول را بنویسید و چهار تا چهار تا بشمارید تا تمام حروف جدول تمام شود. آن گاه حرفهای به دست آمده را کنار هم قرار دهید تا پیام
ص: 202
جدول که یکی از فضایل انتظار است به دست آورید.
پیام: حضرت محمد صلی الله علیه و آله .« انتظار فرج از عبادات است » :
می فرماید آفرین بر شما! که پیام جدول را به دست آوردید. امیدوارم شما هم از منتظران واقعی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشید. انشاءالله ما هم منتظر واقعی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشیم و کارهای خوبی را باید برای آمدن آن امام مهربان انجام دهیم.
چه کسی میداند باید برای آمدن امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) چه اعمالی را انجام دهیم تا از منتظران واقعی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشیم؟ برای این که جواب این سؤال را بدهیم سراغ یک مسابقه میرویم.
سه نفر از شما میتواند در مسابقه شرکت کنند.
به هر کدام سه کارت میدهم که حروف به هم ریخته را در کارتها نو شته ام. شما با این حروف به هم ریخته کلمه های مورد نظر را به دست بیاورید و در جای خالی قرار دهید.
درود بر شما که کلمه ها را تشخیص دادید.
خُب حالا نوبت این است که کلمه ها را در جاهای خالی قرار دهید (1).
بله بچه ها! هر چیزی آداب و راه و روشی دارد. انتظار امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم آدابی دارد و منتظران واقعی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)هم باید دارای این صفات باشند.
1 . ما باید نسبت به امام دارای کافی باشیم.
2 . همیشه به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)باشیم.
ص: 203
3 . هر روز برای سلامتی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)بدهیم
4 . بعد از نمازها برای تعجیل فرج و سلامتی امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) .... کنیم.
5 . در تمام کارها باید............. دیگران را رعایت کنیم.
6 . سعی کنیم از کارهای بد و حرام دور بمانیم و ......... دینی را انجام دهیم.
7 . برای آمدن امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ... باشیم.
8 . .... و با هم بودن شیعیان را سر لوحه زندگی خود قرار دهیم.
9 . ازمراجع تقلید و ولی فقیه که از نایبان امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند، .... کنیم.
حالا خیلی از شما ممنونم که کلمهها را درست کردید و در جای خود قرار دادید.
در پایان برای ظهور و فرج امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه باهم دعای امام زمان را میخوانیم.
ره توشة راهیان نور
تابستان 1389
مجری تعریف میکند :
گلهای من امروز می خواهم قصه امام زمان که اسمش مهدی هست رو براتون تعریف کنم. مامان های شما الان وقتی می خواهند نی نی کوچولو به دنیا بیاورند کجا می روند ؟ بله به بیمارستان می روند.بچه ها ، اما حدود 1400 سال قبل که هنوز بیمارستان وجود نداشت مامانها نی نی هاشون رو توی خونه به دنیا می آوردند. مادر امام زمان نرجس خاتون هستند ایشان وقتی می خواستند مهدی رو به دنیا بیاورند امام یازدهم امام حسن عسگری رفتند و به عمه حکیمه
ص: 204
خاتون اطلاع دادند تا ایشان بیایند و به نرجس خاتون کمک کنند.
عمه حکیمه آمدند و کمک کردند و یک نی نی کوچولوی خوشگل و زیبا به دنیا آمدند و او را داخل پارچه سفید و نرم گذاشتند. عمه حکیمه آمدند داخل حیاط که دست هایشان را کنار حوض آب بشورند ، در همین موقع یک پرنده خیلی خوشکل و زیبا که بال های نرم و سفیدی داشت و بوی خیلی خوبی می داد را دیدند ، خیلی تعجب کردند چون تا حالا چنین پرنده ای ندیده بودند. رفتند که به امام حسن خبر بدهند که تعداد پرنده ها زیادتر می شد، یکی از پرندها که خوشگل تر از همه بود وارد اتاق نرجس خانم شد و مهدی کوچولو را برداشت برد و از آنجا رفتند. امام حسن که وارد اتاق شد دید نرجس خانم گریه می کنند و می گویند پرنده ها مهدی را با خودشان بردند. امام حسن لبخند می زدند و می گفتند که آنها فرشته بودند که مهدی را با خودشان بردند ، نرجس خانم باز گریه می کردند و می گفتند مهدی گرسنه می شود ، غذا می خواهند. امام حسن گفتند که آنها مواظب مهدی هستند ، تازه چند وقت دیگر او را به پیش ما می آورند. بله بچه ها، همین طور هم شد، چند وقت دیگر فرشته ها او را آوردند ، اما دوستان شیطان که نمی خواستند ما امام داشته باشیم تا مواظب ما باشد ، امام زمان را اذیت می کردند ، برای همین باز خدا فرشته ها را فرستاد تا امام را نزد خودشان
ص: 205
ببرند. بچه ها فرشته ها هر هفته پیامها و کارهای ما را نزد امام می رسانند اگر ما کار خوب انجام داده باشیم امام زمان خوشحال می شوند ولی اگر کار بدی انجام داده باشیم امام زمان ناراحت می شوند و غصه می خورند. بچه های عزیز اگر امام زمان بیایند ما هر چیزی که دوست داریم داشته باشیم می تونیم داشته باشیم ، حیوانات وحشی به ما کاری ندارند و ... همه جا پر از خوبی میشه. بچه ها برای اینکه امام زمان بیایند ما باید کار های خوب انجام بدهیم ، حرف های خوب بزنیم و همیشه برای آمدن امام زمان دعا کنیم برای همین همیشه بعد از صلوات بر پیامبر و خانواده شون برای آمدن امام زمان دعا می کنیم و می گوئیم:
و عجل فرجهم.
حالا بیاید همه با هم دستامونو بلند کنیم و دعا کنیم ***خدای مهربونم امام زمان ما رو هر چه زودتر برسون.
در احادیث شیعه، برای امام دوازدهم نامهایی همچون محمد، احمد و عبدالله ذکر شده است. با این همه او در میان شیعیان بیشتر با مهدی شناخته میشود که از لقب های اوست. (1) بر اساس احادیث متعدد، او همنام پیامبر اسلام است. (2) در برخی احادیث آمده است. « م ح م د » و منابع مکتوب شیعه مانند الکافی و کمال الدین، نام او با حروف جدا و به صورت (3) این جدانویسی به سبب احادیث متعددی است که بردن نامِ او را ممنوع دانسته اند. (4)
ص: 206
حادیث فراوانی در منابع شیعه، بردن نام اصلی امام دوازدهم را منع کرده و حرام دانستهاند. (1) دو نظریه مشهور درباره این روایات وجود دارد: نظریه نخست از آنِ کسانی مثل سید مرتضی، فاضل مقداد، محقق حلی، علامه حلی و چند عالم دیگر است که این حرمت را مخصوص زمان تقیه میدانند. در مقابل، میرداماد و محدث نوری این حرامبودن را در تمام دوران قبل از ظهور جاری دانسته اند.(2)
امام دوازدهم شیعیان، در منابع مختلف و ادعیه و زیارات با القاب و کنیه های بسیاری وصف شده است که مشهورترین القاب عبارتاند از: مهدی، صاحب الزمان، منتَظَر، حجت الله، بقیة الله، منتقم، موعود، خاتم الاوصیا، غائب، مأمول، مضطر و قائم.
مشهورترین کنیه ها عبارت اند از: ابوالقاسم، اباصالح.
برای امام زمان(علیه السلام)، اسامی و القاب و کنیه های دیگری هم ذکر شده است؛ برای نمونه محدث نوری در کتاب نجم الثاقب به حدود 182 حدود «نام نامه حضرت مهدی(علیه السلام) » نام و لقب اشاره کرده و در کتاب 310 اسم و لقب برای امام آمده است. القابی که محدث نوری برشمرده چنین است:(3)
ص: 207
1 - احمد 2 - اصل 3 - اوقیدمو 4 - ایزد شناس 5 - ایزد نشان 6 - ایستاده 7 - ابوالقاسم 8 - ابوجعفر 9 - ابوعبدالله 10 - ابومحمد 11 - ابوابراهیم 12 - ابوالحسن 13 - ابوتراب 14 - ابوبکر 15 - ابوصالح 16 - امیر الامره 17 - احسان 18 - اذن سامعه 19 - ایدی 20 - بقیه الله 21 - بئر معطله 22 - بلد الامین 23 - بهرام 24 - بنده یزدان 25 - پرویز 26 - برهان الله 27 - باسط 28 - بقیه الانبیاء 29 - تالی 30 - تائید 31 - تمام 32 - ثائر 33 - جعفر 34 - جمعه 35 - جابر 36 - جنب یا جنب الله 37 - جوار الکنس 38 - حجه 39 - حق 40 - حجاب 41 - حامد 42 - حمد 43 - حاشر 44 - خاتم الاوصیاء 45 - خاتم الائمه 46 - خجسته 47 - خسرو 48 - خدا شناس 49 - خازن 50 - خلف یا خلف صالح 51 - خنس 52 - خلیفه الله 53 - خلیفه الاتقیاء 54 - دابه الارض 55 - داعی 56 - رجل 57 - راهنما 58 - رب الارض 59 - زند افریس 60 - سروش ایزد 61 - السلطان المامول 62 - سدره المنتهی 63 - سناء 64 - سبیل 65 - ساعه 66 - سید 67 - شماطیل
ص: 208
68 - شرید 69 - صاحب 70 - صاحب الغیبه 71 - صاحب الزمان 72 - صاحب الرجعه 73 - صاحب الدار 74 - صاحب الناحیه 75 - صاحب العصر 76 - صاحب الکره البیضاء 77 - صاحب الدوله الزهراء 78 - صالح 79 - صاحب الامر 80 - صمصام الاکبر 81 - صبح مسفر 82 - صدق 83 - صراط 84 - ضیاء 85 - ضحی 86 - طالب التراث 87 - طرید 88 - عالم 89 - عدل 90 - عاقبه الدار 91 - عزه 92 - عین یا عین الله 93 - عصر 94 - غایب 95 - غلام 96 - غیب 97 - غریم 98 - غوث 99 - غایت الطالبین 100 - غایه القصوی 101 - خلیل 102 - غوث الفقراء 103 - فجر 104 - فردوس اکبر 105 - فیروز 106 - فرخنده 107 - فرج المؤمنین 108 - الفرج الاعظم 109 - فتح 110 - فقه 111 - فیذموا 112 - قائم 113 - قابض 114 - قید 115 - قسم 116 - قوه 117 - قاتل الکفره 118 - قطب 119 - قائم الزمان 120 - قیم الزمان 121 - قاطع 122 - کاشف الغطاء 123 - کمال 124 - کلمه الحق 125 - کیقباد دوم 126 - کوکما 127 - کار 128 - لواء اعظم 129 - لندیطارا 130 - لسان الصدق 131 - ماشع 132 - مهمید الاخر 133 - مسیح الزمان 134 - میزان الحق 135 - منصور 136 - محمد 137 - نیه الصابرین 138 - منتقم 139 - مهدی 140 - عبدالله
ص: 209
141 - مومل 142 - مدبر 143 - ماء معین 144 - مخبر بما یعلن 145 - مجازی بالاعمال 146 - موعود 147 - مظهر الفضایح 148 - مبلی السرائر 149 - مبدئی الایات 150 - محسن 151 - منعم 152 - مفضل 153 - منان 154 - موتور 155 - منتظر 156 - مأمور 157 - مقدره 158 - مامول 159 - مفرج 160 - مضطر 161 - من لم یجعل الله له شبیها 162 - مقتصر 163 - المصباح الشدید الضیاء 164 - ناقور صور 165 - ناطق 166 - نهار 167 - نفس 168 - نور آل محمد(علیه السلام) 169 - نور الاصفیاء 170 - نور الاتقیاء 171 - نجم 172 - ناحیه مقدسه 173 - واقیذ 174 - وتر 175 - وجه 176 - ولی الله 177 - وارث 178 - هادی 179 - ید الباسطه 180 - یمین 181 - وهوه ل 182 - یعسوب الدین.
استفاده « مهدی » نام و القاب امام دوازدهم شیعیان در منابع اهل سنت نیز آمده است؛ هرچند در این منابع، بیشتر از عنوان در منابع اهل سنت بهندرت یافت میشود. « قائم » شده و القاب و ویژگی های دیگر، کمتر ذکر شده است. لقب (1) برخی از القابی که در منابع اهل سنت آمده عبارتاند از:
مهدّی هذه الامّة، المهدی فی الأرض والمهدی فی السّماء، مهدی الخیر، مهدی عبد اللّه، الإمام، آخر الأئمّة، خلیفة اللّه، خلیفة بنی هاشم، خلیفة، ولی اللّه، الأمیر، أمیر الطائفة، امیر النّاس، خیرة اللّه فی خلقه، خیر امّة محمّد، خیر النّاس، خیر أهل الأرض، ذخیرة الأنبیاء، یعسوب الامّة، الرّجل الصالح،
ص: 210
صالح من مضی، العدل المبارک الزکی، المنصور، الهاشمی، العائذ بالبیت و السفاح.
تنها همسر امام حسن عسکری (علیه السلام) کنیزی است به نام نرجس که مادر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد. او را به نام های دیگری از جمله : ملیکه ، ریحانه و سوسن نیز خوانده اند. این بانو از زنان بزرگ اسلام بوده و همین فضیلت او را کافی است که مادر بقیه اللّه الاعظم حضرت ولیّ عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد.
*راوی گوید: درخدمت امام علی بن ابی طالب علیه السلام بودیم . وقتی امام حسن (علیه السلام) به طرف حضرت علی (علیه السلام) آمد آن حضرت می فرمود:
مرحبا به فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله)! و هنگامی که امام حسین (علیه السلام) به طرف آن حضرت می آمد می فرمود: پدرم به فدایت ای فرزند بهترین کنیزان ! به امام عرض شد:
ای امیرمؤمنان ! شما را چه می شود که این جملات را به امام حسن و امام حسین علیهما السلام می فرمایید. فرزند بهترین کنیزان کیست ؟ امام فرمود: او گم گشته موعود حجه بن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین (علیه السلام) است . (1)
*امام علی (علیه السلام) در ضمن خطبه ای دیگر نیز از امام زمان به )فرزند بهترین کنیزان( تعبیر کرده است . (2)
*امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمود: امام قائم ، نهمین فرزند از برادرم امام حسین (علیه السلام) فرزند سیّد کنیزان است . (3)
از امام هشتم پرسیدند: قائم شما اهل بیت کیست ؟ فرمود:
ص: 211
چهارمین فرزند از فرزندان من و فرزند سید کنیزان است .
علامه مجلسی در بحارالانوار چنین آورده است : بشر بن سلیمان برده فروش از نسل ابو ایوّب انصاری گوید: روزی امام هادی (علیه السلام) مرا احضار کرد و فرمود: ای بُشر! تو از فرزندان انصار هستی و دوستی ما در بین شما انصار نسل به نسل منتقل شده و شما مورد اعتماد ما اهل بیت پیامبر هستید. امروز می خواهم تو را به فضیلتی مفتخر سازم و سرّی را بر تو آشکار کنم که به واسطه آن بر دیگران برتری یابی و آن ماءموریت خرید کنیزی است .
سپس حضرت نامه ای به خط رو می نوشت و کیسه ای حاوی 220 دیناربه من داد و فرمود: به بغداد برو و نزدیک ظهر، فلان روز در گذرگاه فرات حاضر شو. وقتی قایق های حامل کنیزان نزدیک شد، از دور عمر بن یزید برده فروش را زیر نظر بگیر تا وقتی که کنیزی را برای فروش عرضه کند که دو لباس از حریر پوشیده و از اینکه او را در معرض دید مردم قرار دهند یا مشتریان به او دست بزنند امتناع می کند و فریاد او از پس پرده نازکی که در پیش اوست شنیده می شود که به زبان رومی گوید: وای از اینکه حجاب من هتک شود! سپس یکی از مشتریان به عمر می گوید: من او را سیصد دینار می خرم ، چه اینکه عفاف
ص: 212
او رغبت مرا زیاد کرده است اما کنیز به زبان عربی به او می گوید: اگر در زیّ حضرت سلیمان (علیه السلام) ظاهر شوی و حکومتی شبیه حکومت او داشته باشی ، در من هیچ رغبتی نسبت به تو نخواهد بود. عمر به آن کنیز می گوید: چاره چیست ؟سرانجام باید تو را بفروشم ولی کنیز گوید:
چرا عجله می کنی؟ من باید کسی را که به او و وفا و امانتش راضی شوم ، بیابم .
در این هنگام تو بر عمر وارد شو و بگو: من با خود نامه ای از طرف یکی از اشراف دارم که به خط رومی نوشته شده و در آن کرم ، وفا و بزرگواری خود را شرح داده است . سپس نامه را به کنیز بده تا آن را ببیند و اگر راضی شد تو وکیل هستی که او را خریداری نمایی .
بُشر گوید: دستور امام هادی (علیه السلام) را اجرا کردم و در زمان و مکان مقرّر حاضر شدم و هم چنان که امام فرموده بود نامه را به کنیز دادم . وقتی که نامه را خواند بشدّت گریست و به عمر گفت : مرا به صاحب این نامه بفروش و قسم های غلیظ و شدیدی یاد کرد که اگر مرا به او نفروشی خودکشی خواهم کرد. من و عمر در قیمت آن کنیز با هم صحبت کردیم تا به همان پولی که امام (علیه السلام) داده بود راضی شد و کنیز را تحویل داد.
کنیز را که خوشحال و خندان بود به حجره ای که برای اقامت گرفته بودم ، بردم . وقتی در حجره آرام گرفت ،
ص: 213
نامه امام هادی (علیه السلام) را درآورد و بویید و بوسید و بر چشمان خود مالید. من با تعجّب گفتم : نامه ای که صاحبش را نمی شناسی می بوسی ؟ کنیز گفت :)ای عاجز کم معرفت ! به مقام اولاد انبیا علیهم السلام ، توجه داشته باش و حواست را جمع کن و بدان که من ملیکه ، دختر (یشوعا) نوه پسری قیصر روم هستم و مادر من ازفرزندان حواریّین عیسی (علیه السلام) ومنسوب به )شمعون( وصیّ حضرت عیسی علیه السلام است . جدّم می خواست مرا به عقد برادر زاده خود درآورد، در حالی که من سیزده ساله بودم .
بدین منظور، از کشیشان از نسل حواریین و راهبان ، سیصد مرد و از بزرگان ، هفتصد نفر و از فرماندهان و رؤ سای قبایل چهار هزار کس را جمع نمود و تختی از انواع جواهر ساخت . وقتی که برادر زاده اش بر آن تخت قرار گرفت واسقفها انجیل ها به دست گرفتند که بخوانند، چهلچراغها و صلیبها سقوط کردند و تخت سرنگون گردید و برادر زاده قیصر نقش بر زمین شد.
رنگ از چهره اسقفها پرید و بدنهایشان به لرزه افتاد و بزرگ آنان به جدّم گفت : این امر منحوس دلالت بر زوال زودرس مسیحیت دارد. قیصر دستور داد تا دوباره مجلس را آراستند و برادر زاده دیگرش را حاضر کردند و بر تخت نشاند که همان واقعه تکرار شد. مردم متفرّق شدند و جدّم غمگین و محزون به حرمسرا داخل شد. من آن شب در عالم رؤ یا دیدم که حضرت مسیح و شمعون و عدّه ای از حواریین در جایگاه جدّم اجتماع
ص: 214
کردند و منبری از نور که به آسمان سر می کشید درجای همان تخت ، نصب نمودند و پیامبر اسلام و وصیّ و دامادش امام علی ابن ابی طالب و جمعی از فرزندانش حاضر شدند و پیامبر خطاب به حضرت مسیح (علیه السلام) فرمود: ما به خواستگاری ملیکه خاتون دختر و صّی شما شمعون آمده ایم تا او را برای فرزندم امام حسن عسکری (علیه السلام) عقد کنیم .
حضرت مسیح رو به شمعون کرد و فرمود: شرافت به تو روی آورده است . پس نسل خود را به نسل پیامبر وصل کن . شمعون قبول کرد و سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر آن منبر نشست و خطبه خواند و مرا برای فرزندش عقد بست و حضرت مسیح و ائمه وحواریّون شهادت دادند.
وقتی که از خواب بیدار شدم از ترس ، خواب خود را برای کسی نقل نکردم . محبت ابی محمّد در قلبم آن چنان شعله ور بود که مرا از خوردن و آشامیدن باز داشت و جسمم نحیف شد و همچون بیمار در بستری افتادم . پزشکان روم را بر بالین من حاضر ساختند ولی کاری از دستشان ساخته نبود. وقتی جدّم از معالجه ماءیوس شد گفت : ای نور دیده ! آیا خواسته ای در این دنیا داری ؟ از او خواستم که اسیران مسلمان را از زندان آزاد کند تا شاید حضرت مسیح و مادرش مرا شفا دهند. وقتی جدّم این کار را کرد من بناچار اظهار بهبودی کردم ومقداری طعام خوردم و او نیز خوشحال شد و اسیران را احترام کرد.! پس از گذشت ده شب حضرت زهرا سلام الله علیها
ص: 215
را در خواب دیدم که همراه حضرت مریم و هزار نفر از حوریان بهشتی به دیدنم آمدند. حضرت مریم آن بانو را به من معرّفی کرد و من به حضرت زهرا )س( متوسل شدم و از بی توجّهی حضرت عسکری (علیه السلام) گلایه کردم . حضرت زهرا )س( فرمود: تا زمانی که مشرک ، و بر مذهب مسیحیت که مورد انزجار خواهرم مریم بنت عمران است باشی ، پسرم ابا محمد به دیدن تو نخواهد آمد. اگر مایل به زیارت ابا محمّد هستی ، باید شهادتین را بر زبان جاری کرده ، ایمان بیاوری . شهادتین را گفتم و حضرت زهرا )س( مرا به سینه خود چسبانید و فرمود:منتظر زیارت ابا محمد باش که من او را پیش تو خواهم فرستاد.
از خواب بیدار شدم وامید زیارت ابا محمد (علیه السلام) را داشتم .شب بعد او را درخواب دیدم و به او گفتم : ای محبوب من ! پس از آنکه مرا اسیر محبت خود کردی ، با مفارقت خود بر من جفا کردی . ابا محمد علیه السلام فرمود: دیر آمدن من تنها به خاطر شرک تو بود اینک هر شب مراملاقات خواهی کرد تا وقتی که خداوند در ظاهر ما را به یکدیگر برساند و از آن به بعد از من جدا نشد.
بشر پرسید: چگونه اسیر شدی ؟ جواب داد: شبی ابا محمد به من فرمود: بزودی جدت لشکری برای نبرد با مسلمان ها اعزام می کند، تو بطور ناشناس در بین کنیزان و خدمتکاران ، خود را جا بزن و از فلان راه برو. من دستور حضرتش را اجرا کردم واسیر
ص: 216
مسلمانان شدم تا به اینجا رسیدم و کسی نمی داند که من دختر پادشاه روم هستم . پیرمردی که من در سهم او بودم از نام من سؤال کرد و من خود را نرجس نامیدم . او گفت : این نام کنیزان است . بشر با تعجب پرسید: چگونه عربی را بخوبی تکلم می کنی ؟ در حالی که رومی هستی ؟ نرجس گفت : پدرم چون برای تربیت من اهمیت زیادی قائل بود از این رو، معلمانی برای من گمارد تا به من عربی بیاموزند.
بشر نرجس را خدمت امام هادی علیه السلام آورد. وقتی بر امام وارد شدند، امام فرمود: چگونه خداوند ذلت نصرانیت و عزت اسلام و شرافت پیامبر و اهلبیتش را به تو نشان داد؟ عرض کرد: چطور برای شما وصف کنم چیزی را که خود، داناترید. سپس آن حضرت فرمود: می خواهم تو را اکرام کنم ، آیا به هزار دینار باشد یا مژده به شرافت ابدی ؟ عرض کرد: به فرزندم مژده ام ده . امام فرمود:
مژده باد به فرزندی که جهان را پس از آنکه از ظلم و جور پر شده است از عدل و داد پر کند، از نسل همان کس که پیامبر در شب فلان از ماه فلان از سال فلان تو را برای او عقد بست .)
سپس امام حسن عسکری به حکیمه خاتون (دختر امام جواد) ماءموریت داد که آداب اسلامی را به آن بانو بیاموزد.(1)
پس از اینکه مادر امام زمان برای یادگیری آداب ، احکام و معارف اسلامی به خانه حکیمه خاتون تشریف
ص: 217
برد، نسبت به آن بانو به دیده احترام نگریست و او را احترام کرد و حکیمه خاتون نیز با تمام توان در تعلیم او کوشید. پس از مدتی ، روزی امام حسن عسکری (علیه السلام) به خانه عمه اش حکیمه خاتون تشریف برد و در آنجا با نرجس خاتون روبه رو و به آن بانو خیره گردید. حکیمه خاتون که متوجه شد گفت : اگر وی را می طلبید، او را به خدمت شما بفرستم . امام فرمود: نگاه من از روی تعجب بود زیرا بزودی حق تعالی از او فرزند بزرگواری به دنیا خواهد آورد که جهان را پر از عدل و داد می کند.
حکیمه خاتون خدمت امام هادی (علیه السلام) مشرف شد و تقاضا کرد که نرجس خاتون را به خانه امام حسن عسکری (علیه السلام) بفرستد.
امام هادی (علیه السلام) ضمن موافقت خطاب ، به حکیمه خاتون فرمود: ای بزرگوارصاحب برکت ! خداوند می خواهد تو را در چنین ثوابی شریک گرداند و بهره عظیمی از خیر و سعادت بر تو کرامت فرماید که تو را واسطه چنین امری کرده است.(1)
وی در زمان امام حسن عسکری«علیه السلام»دار فانی را وداع گفت.(2) قبر او در سامرا پشت قبر آن حضرت است.
حکیمه خاتون چنین نقل می کند: روزی خدمت امام حسن عسکری (علیه السلام) شرفیاب شدم . امام تقاضا کرد که افطار در خدمت آن حضرت باشم و مژده ولادت حضرت حجت رابه من داد. من قبول کردم و به اتاق نرجس خاتون رفتم . سلام کرده و نشستم و ضمن احوالپرسی بدو گفتم :
ص: 218
تو بانوی من و بانوی خانواده منی . نرجس از گفته من تعجب کرد و گفت : چه می گویی ؟ گفتم : دخترم ، امشب خداوند فرزندی به تو عطا خواهد کرد که آقای دنیا و آخرت است .
بعد از فراغت از نماز و افطار همگی خوابیدیم . نیمه شب برای نماز شب برخاستم و نماز شب خواندم . او نیز برخاست و نماز شب به جا آورد. از اینکه آثار وضع حمل هنوز ظاهر نشده بود، تردید کردم که شاید، وضع حملی در کار نباشد که ناگاه امام حسن عسکری از اتاقش باصدای بلند فرمود: عمه عجله مکن که تولد او نزدیک است ! من به خواندن سوره سجده مشغول شدم که در این بین درد زایمان بر نرجس خاتون عارض شد. و مولود امام حسن عسکری علیه السلام پا به عرصه وجود نهاد. مولود مبارک را به امام دادیم . سپس آن حضرت دستور داد که او را پیش مادرش ببریم تابه مادر سلام کند. وقتی آن حضرت را به مادرش دادیم سلام کرد و مادر، او را در آغوش گرفت .(1) حکیمه خاتون گوید: امام حسن عسکری پس از ولادت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن بزرگوار را به (روح القدس) سپرد و خطاب به او که با ملائکه به صورت پرندگانی ظاهر شده بودند فرمود: این فرزند را ببر و حفظ کن و هر چهل روز یک بار او را پیش ما بیاور. سپس خطاب به فرزند خود فرمود: تو را به آن کسی که مادر موسی ، فرزندش را به
ص: 219
او سپرد می سپارم . نرجس خاتون از فراق فرزند گریان شد. امام فرمود: آرام باش و بدان که شیر خوردن از غیر پستان تو بر او حرام است و به تو باز می گردد؛ همچنان که موسی به مادرش باز گشت . حکیمه خاتون سؤال کرد که این پرنده چه بود؟ فرمود: روح القدس بود.(1)
یکی از خدام امام حسن عسکری گوید: امام (علیه السلام) برای همسرش جریاناتی را که پس از وفاتش پیش خواهد آمد و مشکلاتی را که برای خانواده اش فراهم می کنند نقل کرد و نرجس خاتون از امام تقاضا کرد که دعا کند خداوند مرگ او را قبل از شهادت امام قرار دهد.
درباره سال ولادت امام زمان اختلاف است.
ص: 228
بخشی از منابع کهن به تاریخ تولد او نپرداخته اند و آن را مخفی دانسته اند(1). اما روایات بسیاری از شیعه و برخی از اهل سنت، سال ولادت امام دوازدهم شیعیان را 255ق(2) یا 256ق (3)دانسته اند.
درباره ماه تولد امام نیز اختلافاتی وجود دارد؛ اما قول مشهور ماه شعبان است و بسیاری از منابع کهن شیعه نیز همین ماه را بیان کرده اند(4) در عین حال برخی از منابع شیعه(5) و سنی(6) ماه رمضان و برخی از منابع اهل سنت(7) ماه ربیع الاول و ربیع الثانی را ذکر کرده اند.
منابع تاریخی درباره روز تولد امام دوازدهم، گزارش های مختلفی دارند که در میان آنها، روز نیمه شعبان گزارش معروف و مشهور است.(8) در میان عالمان شیعی، کلینی، مسعودی، شیخ صدوق، شیخ مفید،
ص: 229
شیخ طوسی، فتال نیشابوری، امین الاسلام طبرسی، ابن طاووس، ابن طقطقی، علامه حلی، شهید اول، کفعمی، شیخ بهایی و دیگران و در میان دانشمندان اهل سنت ابن خلکان، ابن صباغ مالکی، شعرانی حنفی، ابن طولون و دیگران این قول را گزارش کرده اند. همچنین شب جمعه اول ماه رمضان یا شب جمعهای از ماه رمضان در کتاب کمال الدین شیخ صدوق گزارش شده است.(1)
تاریخ هایی که منابع اهل سنت گزارش کرده اند چنین است:
روز نهم ربیع الاول (ابن خلکان، وفیات الاعیان، آبی تا]، ج4، ص176)، نوزدهم ربیع الاول (قاضی نورالله شوشتری در احقاق الحق، جلد 13، صفحه 89-90، این قول را از کتاب وفیات الاعیان ابن خلکان نقل کرده است؛ در حالی که در وفیات آمده است: نهم ربیع الاول)، نهم ربیع الثانی (ابن طولون از اهل سنت این قول را به ابن ازرق نسبت داده است. در حالی که ابن خلکان، نخستین گزارشگر سخن ابن ازرق، در کتاب وفیات می گوید نهم ربیع الاول روز ولادت امام است، اول ماه رجب (آن را بیرجندی از ابن عیاش نقل کرده است. این گزارش در منابع متقدم موجود نیست. رجوع کنید به مقدسی، بازپژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان علیهم السلام، ص600)، 23 ماه رمضان (آن را نخستین بار ابن طلحه شافعی نقل کرده است)، سوم شعبان و هشتم شعبان ابن خلکان، وفیات الاعیان، الشریف الرضی، ج 4، ص 176.
ص: 230
مورخانی که در این باره سخن گفته اند، بر این مطلب اتفاق نظر دارند که امام زمان (علیه السلام) در خانه(1) پدرش امام عسکری (علیه السلام) در سامرا به دنیا آمد و این خانه در کوچه ای جای داشت که نامش را «راضه» یا «وصافه» می گفتند. (2)این خانه هم اکنون بارگاه امام هادی و امام عسکری(علیه السلام) است.(3)
نقل مشهور از شرح ولادت امام زمان (علیه السلام)، بر اساس روایت حکیمه خاتون عمه امام عسکری(علیه السلام) است. در بخش هایی از گزارش شیخ صدوق از سخنان حکیمه آمده است:
امام حسن عسکری مرا به نزد خود فراخواند و فرمود: ای عمه! امشب نزد ما باش که شب نیمه شعبان است و خدای تعالی امشب حجت خود را - که حجت او در روی زمین است - ظاهر سازد. گفتم: مادر او کیست؟ فرمود: نرجس.
ص: 231
گفتم: فدایت شوم! اثری از حمل در او نیست. فرمود: همین است که به تو می گویم گوید: آمدم و چون سلام کردم و نشستم، نرجس آمد، کفش مرا برداشت و گفت: بانوی من و بانوی خاندانم حالتان چطور است؟ گفتم: تو بانوی من و بانوی خاندان من هستی. انرجس از کلام من ناخرسند شد و گفت: عمه جان! این چه فرمایشی است؟ بدو گفتم: دختر جان! خدای تعالی امشب به تو فرزندی عطا فرماید که در دنیا و آخرت آقاست. نرجس خجالت کشید و حیا کرد. چون از نماز فارغ شدم، افطار کردم و در بستر خود خوابیدم. نیمه های شب برای ادای نماز برخاستم و آن را به جای آوردم؛ در حالی که نرجس خوابیده بود. برای تعقیبات نشستم و پس از آن نیز دراز کشیدم و هراسان بیدار شدم. او همچنان خواب بود. پس برخاست و نماز گزارد و خوابید.
حکیمه در ادامه گوید: بیرون آمدم و در جستجوی فجر به آسمان نگریستم. دیدم فجر اول دمیده است و او در خواب است. شک بر دلم عارض گردید. ناگاه ابومحمد از محل خود فریاد زد: ای عمها شتاب مکن که اینجا کار نزدیک شده است. گوید: نشستم و به قرائت سوره های الم سجده و یس پرداختم. در این میان او هراسان بیدار شد و من به نزد او پریدم و بدو گفتم: نام خدا بر تو باد. آیا چیزی احساس می کنی؟ گفت: ای عمه! آری. گفتم: خودت را جمع کن و دلت را استوار دار که همان است که با تو گفتم. حکیمی گوید: من و نرجس را
ص: 232
ضعفی فرا گرفت و به ندای سرورم به خود آمدم و جامه را از روی او برداشتم و ناگهان سرور خود فرزند نرجس) را دیدم که در حال سجده بوده و مواضع سجودش بر زمین است. او را در آغوش گرفتم. دیدم پاک و نظیف است.
ابومحمد فرمود: ای عمه جان! فرزندم را به نزد من آورا او را نزد وی بردم و او دو کف دستش را گشود و فرزند را در میان آن قرار داد و دو پای او را به سینه خود نهاد. پس زبانش را در دهان او گذاشت و دستش را بر چشمان و گوش و مفاصل وی کشید.
سپس فرمود: ای فرزندم! سخن گوی. گفت: «اشهد ان لااله الا الله وحده لاشریک له و اشهد ان محمدا رسول الله». سپس بر امیر مؤمنان سایر امامان(علیه السلام) درود فرستاد تا آنکه بر پدرش رسید و زبان در کشید».(1)
خلفای بنی عباس بنابر روایات پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه (علیهم السلام) می دانستند که دوازدهمین امام همان مهدی است؛ بنابراین مراقبانی بر امام حسن عسکری و منزل آن حضرت گماردند. مورخان گفته اند معتمد عباسی به قابله ها امر کرده بود تا وقت و بی وقت، سرزده وارد خانه سادات شوند - به ویژه خانه امام حسن عسکری (علیه السلام) - و درون خانه را بگردند و از حال
ص: 233
همسر او باخبر شوند و گزارش دهند.(1) کنیزی به نام ثقیل که گویا برای حفظ جان امام زمان (علیه السلام) ادعای بارداری کرده بود، بازداشت شد و مدت دو سال تحت نظر قرار گرفت تا اطمینان به عدم بارداری وی حاصل شد و سپس او را رها کردند.(2)
ولادت امام زمان (علیه السلام) از عموم مردم پنهان نگه داشته شد. در روایات(3) نیز به این موضوع و دلیل آن اشاره شده است. امام سجاد(علیه السلام) می فرماید: «در قائم ما سنت هایی از انبیا هست... و سنتی از ابراهیم.. و اما از ابراهیم پنهان بودن ولادت و کناره گیری از مردم...».(4)
همچنین امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «ولادت صاحب الامر بر این خلق پوشیده است تا اینکه ظهور کند؛ برای این که بیعت کسی بر گردنش نباشد».(5)
* شیخ مفید نیز معتقد است: «به دلیل مشکلات آن دوران و جستجوی شدید سلطان وقت و کوشش بی امان برای یافتن آخرین حجت خدا، ولادت آن حضرت بر همگان مخفی ماند».(6)
در تاریخ بی سابقه نیست، بلکه نقل شده است ولادت ابراهیم خلیل (علیه السلام) از ترس کشته شدن به دست پادشاه زمانش پنهانی بود(7) یا قرآن کریم در سوره قصص آیه 7 تا 13، در شرح ولادت موسی بن عمران (علیه السلام) به پنهانی بودن آن اشاره می کند.
ص: 234
علاوه بر حکیمه خاتون، دو تن از کنیزان امام حسن عسکری به نام های ماریه و نسیم نیز از شاهدان ولادت او محسوب می شوند. شیخ طوسی و شیخ صدوق آورده اند: «نسیم و ماریه گویند: چون صاحب الزمان از رحم مادر به دنیا آمد، دو زانو بر زمین نهاد و دو انگشت سبابه را به جانب آسمان بلند کرد. آنگاه عطسه کرد و فرمود: "الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله". ستمکاران پنداشته اند که حجت خدا از میان رفته است. اگر برای ما اذن در کلام بود، شک زایل می گردید».(1)
در میان دانشمندان اهل سنت، برخی ولادت امام زمان را گزارش کرده؛ اما در مورد موعود بودن او سکوت کرده اند، مثل ابن اثیر (م 630ق) در کتاب الکامل فی التاریخ،(2) ابن خلکان (م 681ق) در کتاب وفیات الاعیان(3) و ذهبی (م 748ق) در کتاب العبر. برخی دیگر علاوه بر گزارش کردن ولادت، به موعود بودن او نیز تصریح کرده اند، مثل ابن طلحه شافعی (م 652ق) در مطالب السؤول(4) و ابن صباغ مالکی (م 855ق) در الفصول المهمه.(5)
پس از تولد امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، برخی از شیعیان خاص
ص: 235
و مورد اعتماد امام حسن عسکری (علیه السلام)، امام زمان (علیه السلام) را دیدند. شیخ مفید از اشخاصی مانند محمد بن اسماعیل بن موسی بن جعفر(علیه السلام)، حکیمه دختر امام جواد(علیه السلام)، ابوعلی بن مطهر، عمرو اهوازی و ابونصر طریف، خادم خانه امام یازدهم (علیه السلام)، نام می برد که توانسته اند امام زمان (علیه السلام) را ببینند.(1)
محمد بن عثمان عمری به همراه چهل نفر دیگر نزد امام حسن عسکری (علیه السلام) بودند. امام (علیه السلام) فرزند خود را به آنان نشان داد و فرمود: «این امام شما پس از من و جانشین من در میان شماست. از وی فرمان ببرید و در دین خود اختلاف نکنید که در این صورت هلاک می شوید و پس از این هرگز وی را نخواهید دید».(2)
شبیه همین روایت را شیخ طوسی نقل کرده و از اشخاصی مانند علی بن
ص: 236
بلال، احمد بن هلال، محمد بن معاویه بن حکیم و حسن بن ایوب بن نوح نیز نام برده است. (1) همچنین کلینی به نقل از ضوء بن علی عجلی روایت کرده که مردی از اهالی فارس گفته است: به منظور خدمت در منزل حضرت عسکری (علیه السلام) به سامرا رفتم و امام (علیه السلام) مرا مسئول خرید خانه کرد. روزی امام عسکری (علیه السلام) فرزند خود را (که در حدود دو سال داشت) به من نشان داد و فرمود: «هذا صاحبکم». ضوء بن علی عجلی اضافه می کند که آن مرد فارسی گفت پس از آن تا زمان رحلت امام حسن عسکری (علیه السلام)، آن کودک را دیگر ندیده است.(2)
شیخ مفید نیز اشخاصی را از جمله أبوعمرو، عثمان بن سعید السمان و پسرش أبوجعفر محمد بن عثمان را از کسانی می داند که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در زمان حیات پدرش دیده اند. همچنین اشخاصی از خاندان های بنی الرحبا از نصیبین، و بنی سعید، و بنی مهزیار از اهواز، و بنی الرکولی از کوفه، و بنی نوبخت از بغداد و گروهی از اهالی قزوین و قم و منطقه جبال نیز امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در زمان حیات امام حسن عسکری (علیه السلام) دیده اند.(3)
پس از رسیدن خبر بیماری امام حسن عسکری (علیه السلام) به خلیفه وقت، المعتمد عباسی، وی پنج نفر از افسران مورد اعتماد خود را برای زیر نظر گرفتن امام (علیه السلام) به منزل وی فرستاد. همچنین المعتمد به قاضی القضاء خود دستور داد تا ده نفر از افراد مورد اعتماد خویش را مأمور مراقبت از امام(علیه السلام) قرار دهد.(4)
امام حسن عسکری (علیه السلام) در وصیتش،
ص: 237
تمام دارایی اش را به مادرش حدیث واگذار کرد که البته عباسیان اجازه ندادند تمام اموال به مادر برسد و نصف اموال را جعفر عموی امام زمان (علیه السلام) تصاحب کرد.(1)
پس از وفات امام حسن عسکری (علیه السلام)، خلیفه عباسی گروهی را به خانه امام (علیه السلام) فرستاد و این گروه علاوه بر مهر و موم کردن خانه و اموال امام (علیه السلام)، به جستجوی فرزند وی پرداختند و زنان و کنیزان او را نیز از جهت بارداری مورد بررسی قرار دادن(2) و کنیزی به نام ثقیل را که مشکوک به بارداری بود، به همراه خود بردند و به مدت دو سال تحت نظر داشتند و پس از آن وی را رها ساختند.(3)
زیارتنامه ای که برای این بانو ثبت شده است حکایت از بلندی مرتبه و عظمت شاءن این بانوی بزرگ دارد.
ترجمه بعضی از فقرات این زیارتنامه که سید بن طاووس در مصباح الزائر نقل کرده بدین شرح است:
... سلام بر تو ای صدیقه طاهره ، سلام بر تو ای شبیه ما در موسی وای دختر حواری حضرت عیسی و سلام بر تو ای پرهیز کار پاکیزه ، سلام بر تو ای راضیه مرضیه ، سلام بر تو ای وصف شده در انجیل و خطبه ازدواج خوانده شده به وسیله روح الامین. و ای کسی
ص: 220
که پیامبر در وصلت فرزندش با تو رغبت کرد... سلام بر تو و بر روح و بدن پاکیزه ات شهادت می دهم که کفالت را بخوبی انجام دادی و امانت را ادا کردی و در راه رضای خدا کوشش و صبر نمودی و سر خدا را حفظ و ولی خدا را حمل کردی و در حفظ حجت خدا، نهایت سعی خود را نمودی و در وصلت نمودن با فرزند رسول خدا رغبت کردی در حالی که به حق آنها عارف و به صدقشان معتقد و به شاءن ومنزلتشان بینا و بر آنها مشفق و برگزیده هدایتشان بودی .
شهادت می دهم که عمر خود را با بینش صحیح گذراندی و به صالحان اقتدا کردی و راضی و مرضی و پرهیزکار و پاک دنیا را وداع نمودی ، خداوند از تو راضی باد و تو را راضی بگرداند و بهشت را جایگاه تو قرار دهد و ...(1)
امام حسن عسکری علیه السلام یازدهمین پیشوای شیعیان، و پدر بزرگوار حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، در سال / 232 م چشم به جهان گشود، پدر بزرگوارش امام دهم حضرت هادی علیه السلام و مادرش، بانوی پارسا و شایسته «حدیث» یا «حدیثه»(2) و در برخی منابع نامش را «سوسن»(3) و «عسفان»(4) یاد کرده اند.
از مشهورترین القاب امام عسکری علیه السلام می توان به «الصامت»، «الهادی»، «الرفیق»، «الزکی»، «النقی» و «الخالص» اشاره کرد(5). «ابن الرضا» لقبی است
ص: 222
که امام جواد علیه السلام و امام عسکری علیه السلام هر دو به آن شهرت یافته اند.(1)
امام عسکری علیه السلام قریب به 6 سال امامت مسلمین را عهده دار بودند و در طول این مدت نسبت به هدایت مردم و حفظ جان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف زحمات زیادی را متحمل شدند.
حاکمان دوران امام عسکری علیه السلام که بیشترین فشار را به حضرت وارد می کردند، عبارتند از :
١- المعتز بالله (252-225ه) 2- المهتدی بالله (255-256ه) 3- المعتمد بالله (256-279ه) امام علیه السلام در این دوران به صورت پنهانی و با اجرای اصل «تقیه»، با سیستم سازمان وکالت امور شیعیان را دنبال می فرمودند.
امام عسکری علیه السلام، در سال 243ه با فشار متوکل عباسی به سامراء منتقل شد،(2) چون تصور عباسیان این بود که ممکن الا است امامان، همانند سایر علویان، با داشتن هوادارانی چند دست به قیام بزنند. لذا حضور آنها در مرکز خلافت، مانع از چنین اقدامی میشود. اقامت طولانی امام عسکری علیه السلام در سامراء جز نوعی بازداشت از طرف خلیفه
ص: 223
قابل توجیه نیست؛ به طوری که حضرت مجبور بودند هر دوشنبه و پنجشنبه به دارالخلافه رفته و حضور خود را اعلام نماید.(1) از طرفی هم تنها پیروان و شیعیان خاص می توانستند با آن حضرت ارتباط داشته باشند.(2)
امام عسکری علیه السلام اگر چه بسیار جوان و تحت مراقبت جاسوسان و عاملان خلیفه بود ولی به دلیل موقعیت بلند علمی و اخلاقی شهرت فراوانی پیدا کرده بودند، حتی روزهایی که حضرت به مقر خلافت میرفت، در طول مسیر حضرت، که مملو از مردم و بسیار شلوغ بود، مردم به احترام ساکت می شدند و جمعیت با شور و شعف بسیار به امام علیه السلام اظهار ارادت می کردند.(3)
در این زمان شیعیان به صورت یک قدرت عظیم در عراق مطرح بود و علنا با حاکمان عباسی مخالفت می کردند و حاکمان عباسی نیز، توجه و فشار خود را معطوف امامان علیهم السلام شیعه و پیروان آنان کرده بودند. از یک سو عباسیان می دانستند که مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف در نسل امام عسکری علیه السلام خواهد بود لذا با گسترش جاسوسان خود مراقب وضع زندگی امام علیه السلام بودند؛ حتی در
ص: 221
زمان معتز امام علیه السلام بازداشت و روانه زندان شده بود و به «سعید حاجب» مأموریت داده بود تا امام علیه السلام را به سوی کوفه ببرد و در بین راه حضرت را به شهادت برساند ولی پس از سه روز همراهان وی، خود او را به هلاکت رساندند.(1) «مهتدی» هم تصمیم به قتل امام علیه السلام گرفت ولی موفق به اجرای آن نشد.
از سوی دیگر، امام عسکری علیه السلام باید زمینه را برای امامت فرزندش و آمادگی مردم برای ورود به عصر غیبت را فراهم می کردند، که با فشار و محدودیت های حاکمان عباسی کار بسیار دشواری بود البته این زمینه سازی از قبل توسط امامان گذشته انجام گرفته بود ولی در زمان امام عسکری علیه السلام جلوه بیشتری می یافت زیرا امام علیه السلام با وجود تأکید بر تولد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، او را تنها به شیعیان و مریدان خاص نشان داده بود و تماس مستقیم شیعیان، با خود آن حضرت، روز به روز محدودتر و کمتر میشد.
رساله ها و نامه هایی از امام حسن عسکری«علیهم السلام»در تاریخ ثبت شده است که آنها را برای شیعیان، برخی مناطق شیعه نشین، یا افراد عادی فرستاده اند حتی زمانی که در حصر عباسیان بودند و در نامه ها ضمن اشاره به معارف دینی و لزوم انجام احکام الهی، بسیاری از مسائل لازم و ضروری را یادآوری یا بر انجام برخی کارها پافشاری کرده اند که برای نمونه، می توان از نامه امام عسکری علیه السلام به علی بن حسین بابویه اشاره نمود که امام در این نامه برای ایشان
ص: 225
دعا نمودند و خداوند دعای ایشان را مستجاب نموده و شیخ صدوق را به او عطا کرده است.(1).
یکی از دغدغه های اصلی امامان شیعه حفظ شیعان و تربیت نیرو بوده است امام عسکری«علیه السلام»با تأسیس مرکزعلمی درپی تربیت نیرو بر آمده و شاگردان والامقام ورجمندی تحویل جامعه داده اند مانند احمد بن اسحاق قمی،عثمان بن سعیدعمری،حسین بن روح(هردو از نواب اربعه امام زمان«عجل الله تعالی فرجه الشریف») عبدا...بن جعفر حمیری مؤلف کتاب الغیبه و الحیره از کارگزاران نواب اول و دوم بوده است
البته هدف امام عسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف ضمن تشویق نشر دهندگان و نگهبانان فرهنگ اهل بیت«علیهم السلام»،آنان رابه مناطق مختلف شیعه نشین اعزام کرده تا ضمن پاسخ گو بودن به شبهات، ارتباط با شیعیان را حفظ نمایند.
بخشی از فعالیت های علمی امام حسن عسکری«علیهم السلام»مربوط به موضع گیری های قاطع ایشان در برابر اندیشه های انحرافی صوفیان،واقفه،مفوضه و...بود که حضرت با صراحت موضع گرفته و ضمن باطل و دروغ دانستن آنان شیعیان را از
ص: 224
انحراف حفظ می نمودند و مناظره با کسانی که عقائد باطل داشتند و مردم را دچار شک و تردید می نمودند؛ مانند مقابله با راهب نصرانی ومناظره و گفتمان با فیلسوف معروف عراقی بنام یعقوب بن اسحاق کندی.(1)
این سازمان همان نظام ارتباط امام با شیعیان بود که از عصر امام صادق علیه السلام شکل گرفته و در طی دهها سال فعالیت مخفی خود را ادامه داده بود در زمان امام عسکری علیه السلام چون شیعه رفته رفته به عصر غیبت نزدیک میشد لذا امام عسکری علیه السلام راه را برای حرکت سازمان وکالت در مسیر خودش هموار نموده بود ایشان همانند پدر بزرگوارش وکلای ارشدی را برای نواحی مختلف نصب نموده تا بر کار سایر وکلا نظارت داشته باشند علاوه بر این عثمان بن سعید عمری را به عنوان وکیل الوکلای خود معرفی نمود تا همه وکلا به او مراجعه کنند.(2)
البته انجام تمام امور با تاکتیک و سیاست تقیه و رازداری صورت می گرفت.
با اینکه امام عسکری علیه السلام تحت حفظ و نظارت مأموران عباسی بود و شیعیان تشنه دیدار آن حضرت بودند با این اوصاف حضرت به همه تأکید می کردند جهت حفظ اتحاد و انسجام میان شیعیان با سیاست تقیه از همدیگر محافظت نمایند و خودشان هم نسبت به حفظ شیعیان حساسیت ویژه ای داشتند. امام برای اینکه شیعیانش شناخته نشوند به آنها دستور داد، در روزی که ایشان می خواهند برای دیدار با معتمد عباسی از منزل خارج می شوند به آن حضرت سلام نکرده حتی با دست به ایشان اشاره نکنند چرا که در امان نخواهند بود.(3)
مسأله آماده سازی شیعه برای ورود به عصر غیبت و ایجاد ذهنیت لازم برای قبول مسأله غیبت و آمادگی برای دوری از امام معصوم علیه السلام و محرومیت از ارتباط مستقیم با او، امری بود که از عصر پیامبر اعظم صل الله علیه و آله و سلم شروع و در عصر هریک از امامان علیه السلام شیعه به طور مستمر ادامه یافت و هر امام شیعه به نوبه خود با توجه به نزدیک بودن عصر غیبت، نسبت به مسأله غیبت تأکید می فرمودند و از سوی دیگر نسبت به انکار وجود امام علیه السلام و انحراف
ص: 226
حاصل از غیبت امام معصوم علیه السلامبه شیعیان هشدار می دادند.
از آن جا که به دلیل جاسوسان و دشمنان، ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بصورت مخفی انجام گرفته بود و بیم آن بود که شیعیان در شناخت آخرین حجت به گمراهی روند، لذا امام عسکری علیه السلام به طرق مختلف شیعیان را نسبت به وجود فرزندش مطلع می کردند.
احمد بن اسحاق که از بزرگان شیعه می باشد، می گوید خدمت امام حسن عسکری علیه السلام شرفیاب شدم تا از ایشان در مورد امام بعد از ایشان سؤال کنم که آن حضرت با شتاب به درون خانه رفت و بازگشت در حالی که پسری سه سال که رویش مانند ماه تمام میدرخشید بر دوش خویش داشت(1) همچنین محمد بن عثمان دومین نائب نقل می کند که به همراه چهل نفر از شیعیان نزد امام عسکری علیه السلام گردهم آمدیم و آن حضرت فرزندش را به ما نشان داد.(2) گفتنی است که حضرت بارها برای فرزندش عقیقه(3) نمودند تا ضمن اجرای برنامه و سنت اسلامی به دیگران بفهماند که از وی فرزندی باقی است.
حضرت امام حسن عسکری علیه السلام محل مراجعه سؤالات شیعیان و نمایندگان خود بود و حضرت برای آماده سازی شیعیان، برخی از سؤالات مراجعه کنندگان را به فرزندش محول می کردند؛ برای نمونه به روایتی اشاره می کنیم: سعدبن عبدالله قمی به همراه احمدبن اسحاق قمی نقل می کنند که نزد امام یازدهم علیه السلام شرفیاب شدیم
ص: 227
و سؤالات خود را با ایشان در میان گذاشتیم و حضرت به فرزندش اشاره کرد و فرمود: از نور چشمم سؤال کن و فرزند حضرت رو به من کرده و فرمود: هرچه می خواهی سؤال کن(1). به نوعی حضرت امام عسکری علیه السلام در پی معرفی جانشین خود بوده اند.
امام حسن عسکری علیه السلام چون در حصر و کنترل حکام عباسی بودند و هم به لحاظ آن که در عصری نزدیک عصر غیبت می زیستند، غالبا پنهان بوده و غالب امور و ارتباط آنان با شیعیان از طریق مکاتبات، توقیعات و وکلاء انجام می گرفت تا آنان آمادگی دوران غیبت را بیابند
حضرت امام عسکری علیه السلام در دعایی برای حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از خداوند برایش چنین دعا می کند: «... خداوندا او را از شر هر تجاوز کار و طغیانگر و از شر همه آفریدگانت نگه دار و او را از پیش رویش و از پشت سر و از سمت راست و چپش حفظ کن و او را نگهبان باش و از اینکه به او بدی برسد نگاهش دارد و در مورد او، پیامبرت و خاندان پیامبرت را نگاه دار و به سبب او عدالت را آشکار کن، با یاری ات او را پشتیبانی کن، یاورانش را یاری کن و...».(2)
در برخی روایات، شب نیمه شعبان پس از شب قدر برترین شب ها دانسته شده است.
روایات نقل شده از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و امامان شیعه بر اهمیت شب زنده داری و عبادت در شب نیمه شعبان تأکید دارد؛ از جمله در روایتی آمده است: جبرئیل در شب نیمه شعبان پیامبر را از خواب بیدار کرد و ایشان را به برپایی نماز، قرائت قرآن، دعا و استغفار در این شب سفارش نمود.(3) در روایتی دیگر، یکی از همسران پیامبر
ص: 238
از عبادت خاص و سجده های طولانی و متعدد پیامبر در شب نیمه شعبان خبر داده است.(1) در احادیثی از امام علی (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) نیز بر عبادت و انجام اعمال خاص شب نیمه شعبان تأکید شده است.(2)
دستهای دیگر از روایات، حاکی از اهمیت نیمه شعبان به سبب تولد امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، آخرین حجت خدا بر مردم است. (3)
روایات متعددی در اهمیت و فضیلت شب و روز نیمه شعبان وجود دارد. بخشی از فضیلت های این شب در ذیل آمده است:
گشایش درهای خشنودی، بخشش، روزی و نیکی در شب نیمه شعبان؛(4)
تقسیم روزی و ثبت شدن زمان مرگ انسان؛ (5)
بخشیدن همه انسانها غیر از مشرک، قمارباز، فرد قطع رحم کرده، شراب خوار و فردی که بر انجام گناه اصرار می ورزد.(6)
برترین شب ها پس از شب قدر.(7)
ص: 239
غسل کردن که باعث تخفیف گناهان می شود.
احیاء این شب به نماز، دعا و استغفار.
خواندن دعای کمیل.
زیارت امام حسین (علیه السلام) که باعث بخشش گناهان می شود. بر اساس برخی از روایات، روح 124 هزار پیامبر ایشان را در این شب زیارت می کنند. در شرایطی که امکان زیارت نیست به مکان بلندی رفته و به سمت راست و چپ نگاه کند سپس سر را به سمت آسمان بلند نموده و امام حسین را با این کلمات زیارت کند السلام علیک یا ابا عبدالله، السلام علیک و رحمة الله و برکاته.
خواندن دعای زیر که در حکم زیارت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است:
اَللَّهُمَّ بِحَقِّ لَیْلَتِنَا هَذِهِ وَ مَوْلُودِهَا وَ حُجَّتِکَ وَ مَوْعُودِهَا، اَلَّتِی قَرَنْتَ إِلَی فَضْلِهَا فَضْلاً فَتَمَّتْ کَلِمَتُکَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لاَ مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِکَ وَ لاَ مُعَقِّبَ لِآیَاتِکَ، نُورُکَ اَلْمُتَأَلِّقُ وَ ضِیَاؤُکَ اَلْمُشْرِقُ وَ اَلْعَلَمُ اَلنُّورُ فِی طَخْیَاءِ اَلدَّیْجُورِ، اَلْغَائِبُ اَلْمَسْتُورُ جَلَّ مَوْلِدُهُ وَ کَرُمَ مَحْتِدُهُ، وَ اَلْمَلاَئِکَةُ شُهَّدُهُ وَ اَللَّهُ نَاصِرُهُ وَ مُؤَیِّدُهُ إِذَا آنَ مِیعَادُهُ، وَ اَلْمَلاَئِکَةُ أَمْدَادُهُ سَیْفُ اَللَّهِ اَلَّذِی لاَ یَنْبُو وَ نُورُهُ اَلَّذِی لاَ یَخْبُو وَ ذُو اَلْحِلْمِ اَلَّذِی لاَ یَصْبُو مَدَارُ اَلدَّهْرِ وَ نَوَامِیسُ اَلْعَصْرِ وَ وُلاَةُ اَلْأَمْرِ وَ اَلْمُنَزَّلُ عَلَیْهِمُ اَلذِّکْرُ وَ مَا یَتَنَزَّلُ فِی لَیْلَةِ اَلْقَدْرِ وَ أَصْحَابُ اَلْحَشْرِ وَ اَلنَّشْرِ تَرَاجِمَةُ وَحْیِهِ وَ وُلاَةُ أَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ، اَللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی خَاتِمِهِمْ وَ قَائِمِهِمْ اَلْمَسْتُورِ عَنْ عَوَالِمِهِمْ، اَللَّهُمَّ وَ أَدْرِکْ بِنَا أَیَّامَهُ وَ ظُهُورَهُ وَ قِیَامَهُ وَ اِجْعَلْنَا مِنْ أَنْصَارِهِ وَ اِقْرِنْ ثَارَنَا بِثَارِهِ، وَ اُکْتُبْنَا فِی أَعْوَانِهِ وَ خُلَصَائِهِ، وَ أَحْیِنَا فِی دَوْلَتِهِ نَاعِمِینَ وَ بِصُحْبَتِهِ غَانِمِینَ وَ بِحَقِّهِ قَائِمِینَ وَ مِنَ اَلسُّوءِ سَالِمِینَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ وَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ اَلْعَالَمِینَ، وَ صَلَّی اَللَّهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ خَاتَمِ اَلنَّبِیِّینَ وَ اَلْمُرْسَلِینَ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ اَلصَّادِقِینَ وَ عِتْرَتِهِ اَلنَّاطِقِینَ وَ اِلْعَنْ جَمِیعَ اَلظَّالِمِینَ وَ اُحْکُمْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُمْ یَا أَحْکَمَ اَلْحَاکِمِینَ.
ص: 240
* صلوات هر روز که در وقت زوال به خواندن آن سفارش شده است.
* خواندن دعای زیر که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در شب نیمه شعبان می خواندند :
اللَّهُمَّ اقْسِمْ لَنَا مِنْ خَشْیَتِک مَا یَحُولُ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ مَعْصِیَتِک وَ مِنْ طَاعَتِک مَا تُبْلِغُنَا بِهِ رِضْوَانَک وَ مِنَ الْیَقِینِ مَا یَهُونُ عَلَیْنَا بِهِ مُصِیبَاتِ الدُّنْیَا اللَّهُمَّ أَمْتِعْنَا بِأَسْمَاعِنَا وَ أَبْصَارِنَا وَ قُوَّتِنَا مَا أَحْیَیْتَنَا وَ اجْعَلْهُ الْوَارِثَ مِنَّا وَ اجْعَلْ ثَارَنَا عَلَی مَنْ ظَلَمَنَا وَ انْصُرْنَا عَلَی مَنْ عَادَانَا وَ لَا تَجْعَلِ الدُّنْیَا أَکبَرَ هَمِّنَا وَ لَا مَبْلَغَ عِلْمِنَا وَ لَا تُسَلِّطْ عَلَیْنَا مَنْ لَا یَرْحَمُنَا بِرَحْمَتِک یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ
. ذکرهای "سبحان الله"، "الحمدلله"، "الله أکبر" و "لا اله الا الله" صد مرتبه گفته شود.
خواندن نماز جعفر طیار.
خواندن چهار رکعت نماز، در هر رکعت حمد و توحید صد مرتبه پس از نماز دعای زیر خوانده شود:
اَللَّهُمَّ إِنِّی إِلَیْکَ فَقِیرٌ وَ مِنْ عَذَابِکَ خَائِفٌ وَ بِکَ مُسْتَجِیرٌ اَللَّهُمَّ لاَ تُبَدِّلِ اِسْمِی وَ لاَ تُغَیِّرْ جِسْمِی وَ لاَ تُجْهِدْ بَلاَئِی وَ لاَ تُشْمِتْ بِی أَعْدَائِی أَعُوذُ بِعَفْوِکَ مِنْ عِقَابِکَ وَ أَعُوذُ بِرَحْمَتِکَ مِنْ عَذَابِکَ وَ أَعُوذُ بِرِضَاکَ مِنْ سَخَطِکَ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْکَ جَلَّ ثَنَاؤُکَ أَنْتَ کَمَا أَثْنَیْتَ عَلَی نَفْسِکَ وَ فَوْقَ مَا یَقُولُ اَلْقَائِلُونَ فِیکَ.
* زیارت امام زمان که در هر زمان و مکان نیز استحباب دارد.
* روز نیمه شعبان دعا برای تعجیل امام زمان (علیه السلام).
آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تا روز شهادت امام حسن عسکری (علیه السلام) در منزل پدرشان در شهر سامرا بودند.
ص: 241
* حکیمه، عمه امام حسن عسکری (علیه السلام) چندین بار حضرت مهدی (علیه السلام) را پیش از شهادت امام حسن عسکری (علیه السلام) در خانه پدرش دیده بود و امام حسن عسکری (علیه السلام) در یکی از ملاقات های احمد ابن اسحاق با ایشان که در منزل آن حضرت (علیه السلام) بود، فرزند خود را به او نشان دادند. (1)
* امام عسکری (علیه السلام) در حال احتضار به پیشکار خود به نام عقید فرمودند: "وارد اتاق شو، کودکی را در حال سجده می بینی، او را نزد من بیاور." (2)
* در دوران غیبت صغری که حدود 74 سال طول کشید، محل سکونت حضرت مهدی (علیه السلام) مشخص نبود. به نظر می رسد آن حضرت (علیه السلام) در عراق سکونت داشتند، زیرا چهار نایب خاص آن حضرت (علیه السلام) که با ایشان رابطه مستقیم داشتند، در عراق به ویژه در شهر بغداد می زیستند. و از اینکه نامه های مردم را می گرفتند و به حضرت (علیه السلام) می رساندند و جوابش را دریافت می کردند می توان حدس زد که حضرت (علیه السلام) محل سکونت خود را در جایی قرار داده بودند که امکان دسترسی نایبان و تماس با حضرتش آسان باشد؛ بدین جهت، جز این چهار نفر کسی از محل سکونت آن حضرت (علیه السلام) اطلاعی نداشت.
امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: برای قائم (علیه السلام) دو غیبت است، یکی از آن دو کوتاه و دیگری طولانی. در غیبت نخست کسی جای او را نمی داند، مگر شیعیان خاص او (به نظر می رسد منظور
ص: 242
از شیعیان خاص، نواب اربعه باشند).(1)
شیخ مفید (متوفای 413ق) در کتاب الارشاد، مفید، الارشاد، 1372ش، ج 2، ص 340) و طبرسی (متوفای 548ق) در کتاب اعلام الوری (فضل بن حسن طبرسی، إعلام الوری بإعلام الهدی، قم، 1417ق، ج2، ص259). و برخی دیگر از فقیهان و محدثان بزرگ شیعه و همچنین بسیاری از تاریخ نگاران، قول اول را پذیرفته و مدت غیبت صغری را 74 سال ذکر کرده است.
در طول غیبت صغری، امام مهدی از طریق نایبان خاص خود با شیعیان در ارتباط بود و امور آنان را حل و فصل می کرد. این امور، علاوه بر مسائل عقیدتی و فقهی، شامل مسائل مالی نیز میشد.
امام مهدی (علیه السلام) از آغاز امامت خود در سال 260 ه.ق ارتباط خود با شیعیان را محدود به ارتباط از طریق نمایندگان خاص خود کرده بود. آخرین نائب خاص، علی بن محمد سمری بود که در پانزدهم شعبان 329/ پانزدهم ماه مه 941 درگذشت.
یک هفته قبل از درگذشت او، توقیعی از سوی امام خطاب به وی صادر شد:
ای علی بن محمد سمری!... تو تا شش روز دیگر وفات خواهی کرد. پس کارهایت را تمام کن و به هیچ کس به عنوان جانشین خویش وصیت نکن زیرا اکنون غیبت دوم آغاز شده است، و ظهوری نخواهد بود تا زمانی که خداوند اجازه فرماید... کشف الغمه، ج 2، ص 530؛ احتجاج، ج 2، صص 555-556؛ کمال الدین، ج 2، ص 516) پس از درگذشت سمری ارتباط از طریق نواب خاصه نیز خاتمه یافت و غیبت وارد مرحله
ص: 243
ای جدید شد. این دوره از غیبت در منابع متأخر، غیبت کبری نامیده شده است. اکثر منابع شیعی سال وفات نایب چهارم را سال 0329.ق. میدانند، ولی شیخ صدوق و فضل بن حسن طبرسی آن را در سال 0318.ق. ثبت کرده اند. (صدوق، کمال الدین، ج 2، ص503، روایة 32. طبرسی، اعلام الوری، ص417.) امام صادق (علیه السلام) به ابوبصیر فرمودند: والنعم المنزل طیبه. علامه مجلسی می گوید: همین جمله دلالت می کند که آن حضرت (علیه السلام) بیشتر در مدینه و اطراف آن می باشد. (بحارالانوار، ج 52، ص 158) امام باقر (علیه السلام) به کوه طوی اشاره فرمودند. (تفسیر عیاشی، ج 2، ص 56) با این وجود هیچ کس محل سکونت ایشان را نمی داند:
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: کسی بر محل سکونت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آگاهی نمی یابد، نه فرزندان او و نه شخص دیگری جز خدمتکار حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف). (بحارالانوار، ج 52، ص 153) امام عصر (ارواحناه فداء) به ابراهیم بن مهزیار فرمودند: پدرم از من پیمان گرفته که در سرزمین پهناور و دور دست مسکن گزینم تا از نیرنگ های گمراهان و متمردان امت تازه به دوران رسیده و گمراه، نهان و مصون باشم. این پیمان مرا بر فراز تل های بلند و ریگزارها و سرزمین های مورد اطمینان افکنده است. (با خورشید سامرا، ص 82) علامه مجلسی از علی ابن فاضل داستان ورودش به جزیره خضراء را نقل کرده است. گرچه علی بن فاضل در این جزیره موفق به دیدار امام زمان (علیه السلام) نشده است اما وی از ملاقات هایی که با برخی داشته، چنین استنباط
ص: 244
کرده است که این جزیره محل سکونت آن حضرت (علیه السلام) است. برخی با استناد به این ماجرا می خواهند بگویند محل سکونت امام زمان (علیه السلام) در همین جزیره است. برخی دیگر پا را فراتر نهاده با منطبق نمودن اوصاف جزیره خضراء که اطراف آن را آب های سفیدی گرفته است بر مثلث برمودا عقیده دارند که این مثلث محل زندگی امام زمان (علیه السلام) است و می گویند: کسی نمیتواند به آن محل برسد، زیرا هر چه قدرت های بزرگ تلاش کرده اند به آن برسند، بی نتیجه بوده است. (جزیر خضراء افسانه یا واقعیت، ص 47) این نظریه صحیح نیست، زیرا اولا کسی از محل زندگی امام عصر (ارواحناه فداء) اطلاع دقیقی ندارد، ثانیا اصل ماجرای علی بن فاضل به دلیل تناقضاتی که در آن مشاهده می شود، مورد خدشه است و از اصل درستی برخوردار نیست تا چه رسد به انطباق برمودا بر آن جزیره مورد ادعا. علامه حسن زاده آملی می گوید: "مرحوم حاجی نوری راجع به جزیره خضراء روایتی نقل کرده است . یکی از فواید محضر شریف علامه شعرانی این است که ایشان باز حاشیه ای در اینجا دارند که ما آن حاشیه را در هزار و یک نکته آوردیم. ایشان می فرمود که جزیره خضراء الان هم هست . از بلاد اندلس است . جزیره ای است خیلی سبز و خرم . نوعا جزیره ها خضراء هستند. ولی آن جزیره ویژگی خاصی دارد. مهدی فاطمی آن جا را پایتخت خودش قرار داد و محل حکومتش بود. بعد این مهدی فاطمی و جزیره خضراء، سر زبانها افتاد و دهان به
ص: 245
دهان نقل شد، و بعضی از این جهال نقله ، مهدی فاطمی را تبدیل کردند به حضرت مهدی بقیه الله (عج ) و ایشان را در جزیره خضراء اسکان دادند. و جزیره خضراء را با مثلث برمودا ارتباط دادند. چه کارها کردند، چه چیزها دنباله این حرف آوردند و دیگران هم گرفتند این را در این کتاب و آن کتاب نوشتند. راجع به این مثلث برمودا که خیلی حرفش هست، هم همین طور. متاسفانه آقایان فرمایشی را که می شنوند اینها را می آورند اسناد می دهند به دین و آیین . به دین شریفی که یکپارچه برهان و عقل است: قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین.
برخی روایات جایگاه خاصی را برای امام زمان (علیه السلام) نام نمیبرد، ولی از حضرت (علیه السلام) به عنوان فردی یاد می کند که با مردم و در میان مردم و با آنان حشر و نشر دارند و به گونه ای ناشناس زندگی می کنند.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: صاحب الامر شباهتی نیز به حضرت یوسف پیامبر(علیه السلام) دارد جای انکار نیست که خداوند با حجت خود همان کاری را انجام دهد که با یوسف انجام داد. صاحب الزمان(علیه السلام)، آن مظلوم حق از دست داده، در میان مردم رفت و آمد می کند و در بازار قدم می نهد و گاهی بر فرش منزل های دوستان می نشیند، لیکن او را نمی شناسند تا زمانی که خداوند به وی اذن دهد تا وی خود را معرفی کند، آن گونه که یوسف (علیه السلام) اجازه داد هنگامی که برادرانش گفتند: تو یوسفی؟ گفت: آری من یوسفم. (کتاب الغیبه، ص 164) یکی از
ص: 246
مکان هایی که بنابر روایت امام صادق (علیه السلام) حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آنجا حضور پیدا می کنند، صحرای عرفات است. امام زمان (علیه السلام) همه ساله در ایام حج در عرفات حضور پیدا می کنند.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: زمانی فرا می رسد که مردم امام زمان خود را نبینند امام (علیه السلام) آنها ایام حج آنها را می بیند ولی آنها او را نمی توانند ببینند. (کافی، ج 1، ص 337) بسیاری از علما در کربلا، نجف، کوفه، مدینه، مکه، مسجدالحرام و شهرهایی که دارای مکان های مقدس است، امام زمان (علیه السلام) را زیارت کرده اند.
امام باقر«علیه السلام»می فرماید:«ناچار برای صاحب الزمان، عزلت و غیبتی است و طیبه (مدینه) خوب جایگاهی برای ایشان است». (کافی، ج 1، ص 340، ح 16، باب فی الغیبة.)
از امام باقر علیه السلام نقل شده است: «یکون لصاحب هذا الأمر غیبة فی بعض الشعاب، أوا أومأ بیده الی ناحیة ذی طوی... » (الغیبة النعمانی، ص 182؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 550، ح 559.)؛ «صاحب الامر در یکی از این دره ها غیبتی خواهد داشت، سپس با دستش به بخشی از ذی طوی اشاره کرد».
در دعای ندبه می خوانیم: «لیت شعری این استقرت بک النوی بل ای ارض تقلک او ثری أبرضوی او غیرها ام ذی طوی»؛ اقبال الاعمال، ص 298.) «ای کاش می دانستم که در کدامین زمین قرار داری و کدام زمین یا خاک وجود نازنینت را بر خود حمل می کند؟ آیا در رضوی هستی یا در جای دیگر؟ آیا در ذی طوی هستی؟»
در دوران ظهور، امام عصر
ص: 247
(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مسجد سهله که دهها هزار پیامبر در آن نماز گزارده اند، اقامت دارند.
امام صادق (علیه السلام) به ابوبصیر فرمودند: ای ابامحمد! گویا آمدن حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به مسجد سهله را می بینم که همراه زن و فرزندان خود در آنجا اقامت می کنند. ابوبصیر می گوید: عرض کردم: آیا مسجد سهله منزل ایشان خواهد بود؟ حضرت فرمودند: آری این مسجد منزل ادریس (علیه السلام) است و خداوند پیامبری مبعوث نکرده مگر آنکه در آنجا نماز خوانده است. هر کس در این مسجد بیتوته کند، مانند آن است که در چادر و خیمه پیامبر (صلی الله علیه و آله) اقامت کرده است. (بحارالانوار، ج 52، ص 317) در پاسخ به این پرسش گفتنی است که نمی توان محل خاصی برای آن حضرت در نظر گرفت و منطقه و شهری را به عنوان محل سکونت او معرفی کرد.
اصولا «پنهان زیستی امام» ایجاب می کند که مسکن و مکان زندگی او، کاملا مخفی و ناشناخته بماند.
سدیر صیرفی از امام صادق علیه السلام روایت می کند: «صاحب الامر» از این جهت با یوسف علیه السلام شباهت دارد که برادران یوسف - با اینکه عاقل و دانا بودند و قبلا هم با وی معاشرت داشتند- وقتی پیش او رفتند تا خودش را معرفی نکرد؛ او را نشناختند و با اینکه بین او و یعقوب علیه السلام، بیش از هیجده روز راه فاصله نبود، یعقوب از وی اطلاعی نداشت. پس چرا این مردم انکار می کنند که خداوند همین عمل را نسبت به حجت خویش صاحب الامر نیز انجام دهد؟ او نیز در بین مردم تردد می
ص: 248
کند و در بازار ایشان راه می رود و بر فرش های آنان قدم می گذارد؛ ولی امردم ا او را نمی شناسند و به همین وضع زندگی می کند تا هنگامی که خداوند به او اذن معرفی به مردم را بدهد». (بحار الانوار، ج 52، ص 154؛ کمال الدین، ج 2، ب 33، ج 21.) آن حضرت برای انجام وظایف و تکالیف خود از مکانی به مکان دیگر می رود و براساس حکایات معتبره در شهرها و اماکن مختلفی دیده شده است. مدینه، مکه، نجف، کوفه، کربلا، کاظمین، سامرا، مشهد و قم، از جمله آن است.
و در بعضی از زمان ها و مناسبت ها در مکانی مقدس حضور دارد. در اینجا به برخی از آنها اشاره می شود:
از زمان ها و مکان هایی که امام در آن حضور مستمر و دائمی دارد، موسم حج و روز عرفه و در سرزمین عرفات است؛ امام صادق علیه السلام فرمود: «یفقد الناس أمامهم یشهد الموسم فیراهم ولا یرونه»؛ (منتخب الاثر، ص 319.) «مردم امام زمان خود را نمی یابند، او در موسم حج او در منا و عرفات ] شرکت می کند و آنان را می بیند؛ ولی آنان او را نمی بینند». امام رضا علیه السلام نیز می فرماید: «انه لیحضر الموسم فیقضی جمیع المناسک...»؛ (بحار الانوار، ج 53، ص 152) « مهدی ) در موسم حج حاضر می شود و همه اعمال را انجام می دهد و در عرفه نیز وقوف می کند و دعای مؤمنان را آمین می گوید».
محمد بن عثمان عمری، یکی از نائبان چهارگانه امام زمان
ص: 249
(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می گوید:
به خدا سوگند: صاحب الزمان در موسم حج، همه ساله حضور می یابد و مردم را می بیند و می شناسد. مردم همه او را می بینند، اما نمی شناسند». (بحار الانوار، ج 53، ص 152)
ابو بصیر از امام صادق علیه السلام نقل می کند: «گویا می بینم که قائم ما با خانواده اش در مسجد سهله اقامت گزیده است». بحار الانوار، ج 53، ص 583، ح 776.) براساس حکایات معتبر، ملاقات بزرگانی چون مقدس اردبیلی، علامه بحر العلوم، شیخ محمد تقی آملی و... در مسجد سهله و کوفه صورت گرفته است . (ر. ک: توجهات ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به علما و مراجع، ص 146 - 155.) از مجموع این روایات و حکایات معتبر، برداشت می شود که آن حضرت در شهرها و مناطق مختلف حضور دارد و محل زندگی ایشان، جای خاصی نیست. پس زندگی او به شیوه عادی و معمولی است؛ زیرا این گونه زندگی، حساسیت برانگیز نیست و برای آن حضرت نیز آسان تر و طبیعی تر است.
در برخی نقلها پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)، امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را شبیه ترین فرد به خود توصیف کرده است.(1)
امام حسن عسکری (علیه السلام) هم چهره و اخلاق او را شبیه ترین به پیامبر دانسته.(2)
از امام علی (علیه السلام) نقل است: هنگامی که مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کند، سن او بین سی تا چهل سال خواهد بود.(3)
امام حسن مجتبی(علیه السلام)، وی را جوانی کم سن تر از چهل سال
ص: 250
معرفی کرده که دارای قدرتی بی پایان است.(1) امام صادق (علیه السلام) او را در چهره جوانی کامل و معتدل توصیف می کند.(2) علامه مجلسی در توضیح این روایت می نویسد: مراد از معتدل بودن این است که در سنین متوسط و یا آخر سنین جوانی است. امام رضا(علیه السلام) در روایتی، در پاسخ اباصلت هروی که از او درباره نشانه های امام مهدی هنگام ظهور پرسید، فرمود: «نشانه اش این است که در سن پیری است، ولی منظرش جوان است، به گونه ای که بیننده گمان می کند چهل ساله یا کمتر از آن است.»
*در کتاب مکیال المکارم، جمال و زیبایی امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، یکی از ویژگی های او بیان شده و تأکید شده که مثل ماه می درخشد.(3)
در نقل های مختلف جزییات صورت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ذکر شده است. در روایتی پیامبر می فرماید: «مهدی از من است، پیشانی گشاده و بینی کشیده دارد.»(4) در روایتی دیگر پیامبر، امام مهدی را دارای رنگ چهرهای عربی و اندامی اسرائیلی توصیف می کند که بر گونه راست او خالی است که همانند ستاره درخشان است.(5)
- علامه مجلسی در توضیح این روایت گفته است: یعنی جسم او همانند فرزندان اسرائیل (یعقوب) است
ص: 251
در بلند قامتی و درشتی اندامی. قاضی نعمان مغربی نیز همین توضیح را در کتاب شرح الاخبار، ج 3، ص 378 آورده است.
* امام باقر(علیه السلام) از پدر و جدش روایت می کند که روزی امام علی (علیه السلام) در حالی که بالای منبر بود، فرمود: «از فرزندان من در آخرالزمان، مردی ظهور می کند که رنگ صورتش سفید متمایل به سرخی و سینه اش فراخ و شانه هایش قوی است و در پشتش دو خال است، یکی به رنگ پوستش و دیگری مشابه خال پیامبر(صلی الله علیه و آله).»(1)
عمران پسر حصین می گوید: به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گفتم: این مرد ( مهدی ) را برایم توصیف کنم و شمه ای از حالات او را بیان فرما. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «او از فرزندان من است؛ اندامش چونان مردان بنی اسرائیل سخت و ستبر است؛ به هنگام سختی و گرفتاری امت من قیام می کند؛ رنگ چهره اش به عرب ها شباهت دارد؛ قیافه اش چون مرد چهل ساله می نماید؛ صورتش چون پاره ی ماه می درخشد؛ زمین را پر از عدل و داد می کند؛ آن گاه که آکنده از ظلم و ستم شود. بیست سال زمام امور را در دست دارد و همه ی شهرهای کفر، چون قسطنطنیه، روم و ... را می گشاید(2)
* امام حسن مجتبی (علیه السلام) می فرماید: «... خداوند عمر حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در روزگار غیبت طولانی می گرداند. پس از آن با قدرت بی پایانش او را از چهره جوانی کم
ص: 252
تر از چهل سال ظاهر می کند(1) .«
* امام صادق (علیه السلام) می فرماید: « زمانی که حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور می کند، مردم او را انکار می کنند و کسی بر او درنگ نمی کند؛ جز آنان که خداوند در عالم ذر(2) از آنان پیمان گرفته است. آن حضرت در چهره ی جوانی کامل و موفق - معتدل - ظاهر می شود.(3)
* امیر مؤمنان می فرماید: «هنگامی که مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کند، سن او بین سی تا چهل سال خواهد بود .(4)
* مروی می گوید: به امام رضا (علیه السلام) عرض کردم: نشانه و علامت قائم شما به هنگام قیام و ظهور چیست؟ امام فرمود: « نشانه اش این که سن حضرت زیاد است؛ ولی از نظر چهره جوان می نماید؛ به گونه ای که اگر کسی به او نظر کند، می پندارد او در سن چهل سالگی یا کم تر است. نشانه دیگرش این که گذشت روزگار او را پیر نمی کند تا زمانی که اجلش فرا رسد(5)
* امام صادق (علیه السلام) می فرماید: « به طور
ص: 253
حتم، ولی خدا صد و بیست سال همانند ابراهیم خلیل عمر خواهد کرد و به چهره و رخسار جوانی کامل و سی ساله ظاهر خواهد شد(1)
« مرحوم مجلسی می گوید: شاید مراد مدت حکومت و سلطنت حضرت باشد یا این که عمر حضرتش به همان مقدار بوده است؛ اما خداوند آن را طولانی کرده است.
مراد از کلمه موفق، معتدل بودن اعضاست و کنایه از این که در سنین متوسط و یا آخر سنین جوانی است.(2)
ص: 254
* درباره ی سن حضرت به هنگام ظهور، اقوال دیگری نیز هست. ارطات می گوید: حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شصت ساله است.(1) ابن حماد می گوید: حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هیجده ساله است .(2)
* ابو بصیر می گوید: به امام صادق (علیه السلام) گفتم: از پدر شما شنیده ام که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سینه ای گشاده و کتف هایی باز و عریض دارد. حضرت فرمود: «ای ابا محمد! پدرم زره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را پوشید؛ ولی برایش بلند بود؛ به طوری که بر زمین می رسید. من نیز آن را پوشیدم؛ ولی بر قامتم بلند بود؛ ولی آن زره بر قامت حضرت قائم چنان مناسب و اندازه است که بر بدن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اندازه بود و قسمت پایین آن زره کوتاه است؛ به طوری که هر بیننده گمان می کند اطراف آن را گره زده اند.(3)
ریان پسر صلت می گوید: به امام رضا (علیه السلام) عرض کردم: آیا شما صاحب این امر هستید؟ فرمود: « من امام و صاحب امر هستم؛ ولی نه آن صاحب امری که زمین را از عدل و داد پر می کند؛ آن گاه که از ستم و بیداد پر شده باشد. چگونه می توانم صاحب آن امر باشم، در حالی که ناتوانی جسمی مرا می بینی؟
ص: 255
حضرت قائم کسی که وقتی ظهور می کند، در سن پیران است؛ ولی به نظر جوان می آید. اندامی قوی و تنومند دارد؛ به طوری که اگر دست را به سوی بزرگ ترین درخت دراز کند، آن را از ریشه بیرون می آورد و اگر میان کوه ها فریاد برآورد، صخره ها می شکند و از جا کنده می شود. عصای موسی و انگشتر سلیمان همراه اوست.(1)
اوصاف اخلاقی و دینی امام مهدی را به دو صورت می توان بررسی کرد:
1 -بر اساس روایاتی که وی را شبیه ترین به پیامبر اسلام می داند و با توجه به خصوصیاتی که برای پیامبر در آیات و روایات ذکر شده، می توان خصوصیات اخلاقی و دینی امام مهدی را با آن توصیف کرد.
2 -شیوه دیگر، بررسی روایات مستقلی است که به بیان ویژگی های اخلاقی امام مهدی می پردازد. آنچه از مجموع اخبار و روایاتی که درباره ویژگی های اخلاقی و رفتاری امام مهدی (علیه السلام)، چه در روایات شیعه و چه اهل سنت آمده، این است که وی خاشع ترین فرد در
ص: 256
برابر خداو(1) دانشمندترین و حکیم ترین مردم معرفی شده است.(2)
امام حسین (علیه السلام) درباره وی می گوید: «مهدی را از روی آرامش و وقاری که دارد و همچنین دانش او به حلال و حرام و نیازمندی مردم به او و بی نیازی او از مردم می شناسید.(3)
امام صادق (علیه السلام) وی را فردی در نهایت زهد معرفی کرده که پوشاک او سخت و خشن و خوراکش نان جو است(4).وی بر کارگزاران دولت خود سخت گیر، و با مردم بسیار بخشنده و با مستمندان، مهربان است.(5)
امام باقر(علیه السلام) وی را فردی معرفی می کند که به کتاب خدا عمل کرده و هیچ منکری را نمی بیند مگر آن که با آن مخالفت می کند.(6)
امام رضا(علیه السلام) در بیان ویژگی کلی امام مهدی (علیه السلام) می فرماید: «او به مردم از خودشان سزاوارتر و از پدران و مادران شان برای آنها دل سوز تر است. او از همه مردم در برابر خدا، متواضع تر و در عمل به آنچه خود بدان فرمان می دهد، سختکوش تر و در دوری گزیدن از آنچه خود از آن نهی می کند، خوددارتر است.(7)
همچنین امام رضا(علیه السلام) وی را داناترین و حکیم ترین، پرهیزگارترین بردبارترین، سخی ترین و عابد ترین آنان توصیف می کند که فرشتگان با او سخن می گویند.(8)
حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند پیشوایان معصوم دیگر دارای کمالات اخلاقی ویژه ای است. از آن جا که معصومین (علیه السلام) انسان های کاملی هستند و از هر جهت اسوه و الگوی بشریت هستند، اخلاق نیکو را نیز در بالاترین حد دارا می
ص: 257
باشند.
حضرت رضا (علیه السلام) می فرماید: « مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) داناترین، بردبار ترین و پرهیزگارترین مردمان است. او از همه ی انسان ها بخشنده تر، شجاع تر و عابدتر است.(1)
کعب می گوید: خشوع و ترس حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در برابر خداوند، مانند خشوع عقاب در برابر دو بالش است.(2) شاید مقصود کعب این باشد که هر چند عقاب پرنده ای قدرتمند است، اما این نیرو بستگی تمام به میزان یاری بال هایش دارد؛ اگر بال ها لحظه ای او را یاری نکنند، از آسمان به زمین سقوط می کند. حضرت مهدی نیز هر چند قدرتمندترین رهبران الهی است، ولی این قدرت از ذات حق تعالی است. اگر خداوند، لحظه ای حضرتش را یاری نکند، توان ادامه ی فعالیت را ندارد. از این رو، حضرتش در برابر ذات الهی، کمال خشوع و ترس را دارد.
ص: 258
* طبق نقل ابن طاووس(1) خشوع حضرت در برابر خداوند به خشوع دو طرف انتهای نیزه تشبیه شده است. سرعت عمل و دقت نشانه گیری در کار نیزه بستگی به دو سر آن که همانند دو بال هستند، دارد و اگر یک سرش کج باشد، نیزه به خطا می رود.
شاید منظور این است که قدرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از خداوند است و بستگی تمام به یاری حق دارد. ضمن این که این روایت از معصوم نیست بلکه سخن کعب الاخبار است.
* امام صادق (علیه السلام) می فرماید: « چرا در ظهور حضرت مهدی تعجیل می کنید؟ خدا می داند که پوشاک او سخت و خشن، خوراکش نان جو و حکومتش، حکومت شمشیر است و مرگ در سایه شمشیر .(2)
* عثمان بن حماد می گوید: در مجلس امام صادق (علیه السلام) حاضر بودم که شخصی به حضرتش عرض کرد: علی بن ابی طالب لباسی سخت می پوشید که ارزش آن چهار درهم بود؛ اما شما لباس ارزشمندی بر تن دارید! حضرت در پاسخ فرمود: « علی (علیه السلام) در زمانی آن لباس را می پوشید که مورد انکار و اعتراض قرار نمی گرفت. بهترین لباس هر زمان، لباس مردم آن دوران است. هنگامی که قائم ما قیام کند، نظیر لباس علی (علیه السلام) را می پوشد و از سیاست و خط مشی آن حضرت پیروی می کند.(3)
روایات از لباس مخصوصی برای حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به هنگام ظهور یاد شده است؛ گاهی از پیراهن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و
ص: 259
سلم) سخن گفته شده و گاه از پیراهن یوسف (علیه السلام) به عنوان لباس حضرت به هنگام ظهور نام برده شده است.
* یعقوب پسر شعیب می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: «آیا نمی خواهی پیراهنی را که حضرت قائم به هنگام ظهور، بر تن دارد به تو نشان دهم؟ » عرض کردم: البته مایلم آن را ببینم. حضرت، صندوقچه ای را خواست و آن را گشود و از آن پیراهن کرباسی بیرون آورد و آن را باز کرد و در گوشه ی استین چپ آن لکه خونی بود.
امام (علیه السلام) فرمود: « این پیراهن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است و در روزی که چهار دندان پیشین حضرت را در جنگ احد ) شکستند، آن را بر تن داشت و حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در حالی که این پیراهن را بر تن دارد، قیام می کند. من آن خون را بوسیدم و بر دیده ی خود
ص: 260
نهادم، آن گاه حضرت لباس را پیچیده و برداشت.(1)
* مفضل بن عمر می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: «می دانی پیراهن یوسف چه بود؟ » گفتم: خیر، فرمود: « چون برای ابراهیم (علیه السلام) آتش افروختند، جبرئیل برای او پیراهنی آورد و بر تن او پوشاند تا گرما و سرما به او آسیب نرساند و چون وفات او فرا رسید، آن را در جلد دعایی نهاد و به بازوی فرزندش اسحاق آویخت. او نیز آن را به یعقوب داد. آن گاه که یوسف متولد شد، یعقوب آن را در بازوی یوسف قرار داد. بر یوسف نیز حوادثی گذشت تا این که عزیز مصر شد. چون یوسف آن را در آن جا از جلد بیرون آورد، یعقوب (علیه السلام) بوی آن را شنید و این سخن خداوند در قرآن است که در حکایت یوسف از قول یعقوب می فرماید: «و من بوی یوسف را استشمام می کنم، اگر مرا به خطا نسبت ندهید(2) و آن همان پیراهنی است که از بهشت فرود آمده است.
عرض کردم: قربانت گردم؛ آن پیراهن به دست چه کسی رسیده است؟ فرمود: « به دست اهل آن است؛ پیراهن همراه قائم ماست؛ آن گاه که ظهور کند ». سپس فرمود: « هر پیامبری که دانش یا چیز دیگری را به ارث برده است، همه آنها به محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیده است.(3)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به علی (علیه السلام) فرمود: «هنگامی که قائم ما قیام می کند و زمانی که مأموریت ظهورش فرا می رسد، شمشیری
ص: 261
همراه دارد که به وی ندا می دهد: ای ولی خدا! قیام کن و دشمنان خود را بکش.(1)
* امام صادق (علیه السلام) می فرماید: « حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به هنگام ظهور، پیراهن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را که در جنگ احد پوشیده بود و عمامه و زره آن حضرت را که بر قامت او آراسته است، می پوشد و ذوالفقار ( شمشیر ) پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در دست می گیرد و شمشیر می کشد و در مدت هشت ماه از کشته ی بی دینان، پشته ها می سازد.(2)
* جابر جعفی می گوید، امام باقر (علیه السلام) فرمود: « امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از مکه بین رکن و مقام به همراه وزیر و سیصد و اندی ( سیزده ) نفر از یارانش ظهور می کند؛ در حالی که عهد و دستور العمل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و پرچم و اسلحه آن حضرت با اوست.
ص: 262
آن گاه ندا کننده ای از آسمان مکه به نام و ولایت حضرتش ندا می دهد؛ به طوری که تمامی اهل زمین آن نام را می شنوند و اسم حضرت، اسم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است (1)
یکی از ویژگی های امام معصوم و حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) این است که شخصیت درونی انسان ها را از چهره شان می شناسد و افراد صالح را از ناصالح تشخیص می دهد و مفسدان را با همان شناخت به سزای اعمالشان می رساند.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که حضرت قائم، قیام می کند، احدی نمی ماند، مگر آن که حضرت او را می شناسد: که فردی صالح و نیک است یا منحرف و فاسد.(2)
* نیز می فرماید: «هنگامی که قائم ما قیام کند، دشمنان ما را از چهره های شان می شناسد. آن گاه آنان را از پیشانی (سر) و پاهای شان می گیرد ( و دستگیر می کند و خود با یارانش، آنان را با شمشیر به قتل می رسانند.(3)
* معاویه ذهنی می گوید: امام صادق (علیه السلام) درباره ی آیه ای که مجرمین از چهره های شان شناخته می شوند، آن گاه از سر و قدم های شان گرفته می شوند،(4) فرمود: «ای معاویه! دیگران درباره ی آن چه می گویند؟ عرض کردم: می پندارند که خداوند، روز قیامت، گناهکاران را از قیافه شان می شناسند و از موهای جلوی سر و پاهای شان می گیرند و آنان را در آتش می اندازد. امام فرمود: « خداوند چه
ص: 263
نیازی دارد که مجرمان را از چهره شان بشناسد و حال آن که آنان را آفریده است ». عرض کردم: پس معنای آیه چیست؟ فرمود: «هنگامی که حضرت قائم قیام کند، خداوند به او علم سیماشناسی عطا می کند و حضرت دستور می دهد، کافران را از سر و پا گرفته و با شمشیر ضربات سختی بر آنان بزنند.(1)
در آخرالزمان هر چند مردم برای روی کار آمدن دولتی قدرتمند و در عین حال پشتیبان ستمدیدگان، لحظه شماری می کنند، ولی به بسیاری از دولت هایی که روی کار می آیند، خوش بین نیستند و سخن هر حزب و گروهی را نمی پذیرند و اصولا کسی را قادر نمی دانند که بتواند نظم را به جامعه ی جهانی باز گرداند و دنیای
ص: 264
پر آشوب را سامان بخشد.
از این رو، مدعی بازگشت نظم به جامعه و گسترش امنیت در جهان، باید دارای توانی فوق توان دیگر انسان ها باشد و اثبات این مطلب نیاز به نشان دادن کرامات و کارهای خارق العاده دارد و شاید برای این است که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آغاز ظهور، دست به یک سلسله کرامات و معجزات می زند؛ به پرنده ی در حال پرواز اشاره می کند و او فورا فرود می آید و در دست حضرت قرار می گیرد. چوب خشک را در زمین بایر فرو می برد و آن چوب بی درنگ سبز می شود و شاخ و برگ می دهد.
با این کارها به مردم ثابت می شود که سر و کار آنان با شخصیتی است که آسمان و زمین به امر خداوند در اختیار و تحت فرمان اوست. این کرامات نویدی برای مردمی است که سال ها و بلکه قرن ها خود را زیر فشار و قهر آسمان و زمین می دیدند. مردمی که از بالای سر، مورد تهاجم هواپیماها و موشک ها قرار گرفته، میلیون ها قربانی داده اند و قدرتی را نمی یافتند که مانع آن همه تجاوزات گردد.
مردمی که تا دیروز، چنان در قحطی به سر می بردند که حتی برای تهیه نیازهای اولیه زندگی، رنج ها و مشکلاتی را متحمل می شدند و در اثر خشکسالی و کمبود زراعت، در محاصره اقتصادی شدیدی قرار گرفته بودند، امروز در برابر شخصیتی قرار گرفته اند که با اشاره ای زمین را سبز و خرم می کند و
ص: 265
آب و باران را جاری می سازد.
مردمی که دچار بیماری های بی درمان شده اند، با کسی رو به رو می شوند که حتی بیماری های غیر قابل درمان را نیز علاج می کند و مردگان را زندگی می بخشد. این ها معجزات و کراماتی هستند که حکایت از توانایی، صداقت و حق بودن گفته های این رهبرکرامات مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گاهی برای رزمندگانش روی می دهد که بر ایمانشان می افزاید و اعتقادشان را استوارتر می گرداند و گاه برای دشمنان و یا تردید کنندگان است که سبب ایمان و اعتقاد آنان به حضرت می شود.
امیر مؤمنان (علیه السلام) می فرماید: « حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مسیر حرکت خود به یکی از سادات حسنی که دوازده هزار نفر رزمنده را به همراه دارد، برخورد می کند, حسنی در مقام احتجاج بر می آید و خود را سزاوارتر به رهبری می داند. حضرت در پاسخ او می گوید: « من مهدی هستم ». حسنی می رسد: آیا دلیل و نشانه ای داری تا با تو بیعت کنم؟ حضرت به پرنده ای که در آسمان در حال پرواز است، اشاره می کند و آن پرنده فرود می آید و در دستان حضرت قرار می گیرد. آن گاه به قدرت خداوند لب به سخن می گشاید و بر امامت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گواهی می دهد.
برای اطمینان بیشتر سید حسنی، امام (علیه السلام) چوب خشکی را به زمین فرو می برد؛ آن چوب سبز می شود و شاخ و برگ می
ص: 266
دهد. بار دیگر، پاره سنگی را از زمین بر می دارد و با یک فشار آن را خرد کرده، همانند خمیر نرم می کند.
سید حسنی با دیدن آن کرامات به حضرت ایمان می آورد. خود و همه ی نیروهایش تسلیم امام (علیه السلام) می شوند و حضرت او را به عنوان فرماندهی نیروی خط مقدم می گمارد.(1)
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که امام (علیه السلام) در شهر مکه ظهور می کند و قصد حرکت به کوفه را دارد، به نیروهایش اعلام می کند که کسی آب و غذا و توشه راه را با خود برندارد. حضرت (علیه السلام) سنگ موسی (علیه السلام) را که به وسیله ی آن دوازده چشمه آب زلال از زمین جوشاند، همراه دارد. در مسیر راه هر جا توقف می کنند، آن سنگ را نصب می کند و از زمین چشمه های آب می جوشد. هر کس گرسنه باشد با نوشیدن آن سیر می گردد و هر کس تشنه باشد، سیراب می شود. تهیه آذوقه و آب بین راه سپاهیان به همین ترتیب است تا هنگامی که به شهر نجف برسند؛ در آن جا با نصب آن سنگ، برای همیشه از زمین آب و شیر می جوشد که گرسنه و تشنه ای را سیر می کند.(2)
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که حضرت قائم ظهور می کند، پرچم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و انگشتر سلیمان و سنگ و عصای موسی همراه او خواهد بود. پس به امر حضرت در بین سپاهیان اعلام می شود که کسی زاد و توشه برای
ص: 267
خود و علوفه برای چهار پایان برندارد. برخی از همراهان می گویند: او می خواهد ما را به هلاکت بیندازد و مرکب های مان را از گرسنگی و تشنگی نابود کند. اصحاب با حضرت حرکت می کنند. به اولین جایی که می رسند، حضرت سنگ را بر زمین می کوبد و آب و غذا برای نیروها و علوفه برای حیوانات بیرون می آید و از آن استفاده می کنند تا به شهر نجف می رسند.(1)
امام رضا ( علیه السلام) می فرماید: «هنگامی که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ظهور می کند، زمین از نور خداوند روشن می شود و زمین زیر پای مهدی به سرعت حرکت می کند ( و او با سرعت، مسیر ها را می پیماید ) و اوست که سایه نخواهد داشت.(2)
امام باقر (علیه السلام) به شخصی به نام سوره فرمود: « ذوالقرنین مخیر گردید که یکی از دو برادر سخت و رام را
ص: 268
برگزیند. او ابر رام برگزید و ابر سخت برای حضرت صاحب (علیه السلام) ذخیره شد.« سوره پرسید: ابر سخت چیست؟ حضرت فرمود: « ابرهایی که در آن رعد و برق و آذرخش و صاعقه باشد. هر گاه ابری چنین بود، صاحب شما بر آن سوار است. بی شک او سوار بر ابر می شود و با آن به سوی آسمان بالا می رود و آسمان ها و زمین های هفت گانه را می پیماید؛ همان زمین هایی که پنج عدد آن مسکونی و دو تای دیگر ویران است.(1)
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: « خداوند، ذوالقرنین را در انتخاب بین دو ابر سخت و رام مخیر کرد. او ابر رام را برگزید و آن ابری است که رد آن رعد و برق موجود نداشت و اگر ابر سخت را بر می گزید، اجازه استفاده از آن را نداشت؛ زیرا خداوند، ابر سخت را برای حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ذخیره کرده است.(2)
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: « چون امام زمان (علیه السلام) ظهور کند، به سوی کوفه حرکت می نماید. در آن جا هفت سال حکومت می کند که هر سال آن برابر ده سال از سالیان شماست. پس از آن، خداوند هر چه اراده کند، انجام می دهدم. گفته شد چگونه سال ها طولانی می شود؟ امام فرمود: « خداوند به منظومه ( و فرشته اداره کننده ی آن ) دستور می دهد که از سرعت خود بکاهد. از این رو، روزها و سال ها طولانی می شود.« گفته شد: می گویند اگر کم ترین تغییری در
ص: 269
حرکت آنها پدید آید، آنها به هم می ریزند و فاسد می شوند. امام فرمود: « این سخن افراد مادی گرا و کافر به خداست؛ ولی مسلمانان ( که عقیده به خداوند گرداننده ی آنها دارند ) چنین سخنی را نمی توانند بگویند.(1)
کعب درباره ی گشودن شهر قسطنطنیه به دست مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می گوید: حضرت، پرچم را به زمین فرو می برد و به سوی آب می رود تا برای نماز صبح وضو بگیرد؛ آب از حضرت دور می شود. امام (علیه السلام) پرچم را بر می دارد و به دنبال آب حرکت می کند تا آن که از آن ناحیه می گذرد. آن گاه پرچم را در زمین فرو می برد و سپاهیان را فرا می خواند و می فرماید: «ای مردم! خداوند دریا را برای شما شکافت؛ هم چنان که آن را برای بنی اسرائیل شکافت ». پس سپاهیان از دریا می گذرند و رو به روی شهر قسطنطنیه قرار می گیرند. سپاهیان ندای تکبیر سر می دهند و دیوارهای شهر به لرزه در می آید.
بار دیگر تکبیر می گویند و دوباره دیوارها می لرزد. بار سوم که صدا به تکبیر بلند می کنند، دیوارهایی که میان دوازده برج مراقبت هستند، فرو می ریزند.(2)
ص: 270
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: «... حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جلوی قسطنطنیه فرود می آید. در آن روزگار، آن دژ، هفت دیوار دارد. حضرت هفت تکبیر می گوید و دیوارها فرو می ریزد و با کشتن تعداد بسیاری از رومیان، آن جا به تصرف حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در می آید و گروهی نیز به اسلام روی می آورند.(1)
امیر مؤمنان (علیه السلام) در این زمینه می فرماید: « ... سپس حضرت مهدی و یارانش به حرکت خود ادامه می دهند و بر هیچ دژی از دژهای رومیان نمی گذرند، مگر آن که با گفتن «لا إله إلا الله » دیوارهای آن فرو می ریزد تا آن که در نزدیکی شهر قسطنطنیه فرود می آیند. در آن جا چند تکبیر می گویند و ناگهان خلیجی که در مجاورت آن شهر است، خشک می شود و آب هایش در زمین فرو می رود و دیوارهای شهر نیز فرو می ریزد. از آن جا به سوی شهر رومیه حرکت می کنند و چون به آن جا می رسند، مسلمانان سه تکبیر می گویند و شهر چون رمل و شن نرم- که در برابر تندبادها قرار گرفته باشد از هم می پاشد(2)
* نیز آن حضرت می فرماید: «... مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به پیشروی خود ادامه می دهد تا این که به یکی از شهرهای مشرف به دریا می رسد. لشکریان حضرت تکبیر سر می دهند و در پی آن دیوارهای شهر از هم گسیخته شده، فرو می ریزند(3).
ص: 271
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: « پدرم فرمود: هنگامی که حضرت قائم قیام کند. سپاهیانی را به شهر قسطنطنیه می فرستد. آن گاه که به خلیج برسند، جمله ای بر روی پاهای خود می نویسند و از روی آب می گذرند. رومیان چون این معجزه و عظمت را می بینند، به یک دیگر می گویند: وقتی سپاهیان امام زمان این چنین باشند، خود حضرت چگونه خواهد بود. از این رو، درها را بر روی آنان می گشایند و سپاهیان حضرت وارد شهر شده، در آن جا فرمانروایی می کنند.(1)
امیر مؤمنان (علیه السلام) می فرماید: «.. حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پرچم ها را به اهتزاز در می آورد و معجزات خود را آشکار می کند و به اذن خداوند چیزهایی را از نیستی به وجود می
ص: 272
آورد. بیماران دچار پیسی و خوره را شفا می دهد و مردگان را زنده، و زندگان را می میراند.(1)
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: « عصای موسی متعلق به آدم بوده است که به شعیب ( پیامبر ) رسیده و پس از او به موسی بن عمران داده شده است. آن عصا نزد ماست و به تازگی که من آن را دیدم، هنوز سبز بود؛ مانند روزی که از درخت جدایش کردند. چون از آن عصا سؤال شود، سخن می گوید و آن برای قائم ما آماده است و آن چه موسی با آن کرد، حضرت قائم نیز با آن انجام می دهد و هر چه بدان عصا دستور داده شود، انجام می دهد و هرجا افکنده شود، جادوها را می بلعد.(2)
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «.. حصرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آخر الزمان ظهور می کند. بر سر آن حضرت ابری در حرکت است و هرجا برود، آن ابر نیز می رود تا حضرت را از تابش خورشید حفظ کند و با صدایی رسا و آشکار، ندا می دهد، این مهدی است.(3)
* سرانجام طبق فرموده ی امام صادق (علیه السلام): « هیچ معجزه ای از معجزات پیامبران و اوصیا نمی ماند، مگر آن که خداوند عزوجل آن را به دست قائم ما انجام می دهد تا حجت بر دشمنان تمام گردد (4)
طبسی، نجم الدین؛ (1385)، دولت موعود، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، چاپ ششم.
ص: 273
رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: مهدی از فرزندان من است، اسم او اسم من، کنیه اش کنیه من، و از نظر خلق و خلق، شبیه ترین مردم به من است.(1) امام محمد باقر علیه السلام فرمودند: اما شباهت آن حضرت به جد بزرگوارش محمد مصطفی صلی الله علیه و آله آن است که با شمشیر قیام کرده و دشمنان خدا و رسول و ظالمین و طاغوتیان را کشته و به وسیله شمشیر و افتادن ترس در دل دشمنان یاری شده و هرگز پرچم او شکست خورده بر نمی گردد. (2)
حضرت امام زین العابدین علیه السلام در روایتی می فرمایند: «اما من ابراهیم فخفاء الولاده و اعتزال الناس (3)» اما سنت ابراهیم علیه السلام در آن حضرت مخفی بودن ولادت و عزلت او از مردم است.
و از امام صادق علیه السلام روایت شده است: ابراهیم علیه السلام در یک روز به قدری رشد می کرد که دیگران در یک
ص: 274
هفته رشد می کنند و در یک هفته به قدری رشد داشت که دیگران در یک ماه رشد می نمایند و در یک ماه به قدری که دیگران در یک سال (1) قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز چنین بود چنانکه در خبر حکیمه رضی الله عنها آمده است (2)
امام باقر علیه السلام فرمودند: اما شباهت او به موسی علیه السلام طولانی بودن ترس و غیبت آن حضرت و مخفی بودن ولادتش و سختی شیعیانش از اذیت و آزارها و خواری ها بعد از غیبت آن حضرت است تا آنکه خداوند اجازه ظهور و یاری و پیروزی او بر دشمنانش را صادر نماید.(3) و حضرت امام زین العابدین علیه السلام در قسمتی از یک روایت می فرمایند: «و اما من موسی فالخوف و الغیبه» و اما سنت از موسی علیه السلام ترس و غیبت است.(4)
امام محمد باقر علیه السلام می فرمایند: اما شباهت آن حضرت به عیسی علیه السلام اختلاف مردم درباره اوست که عده ای می گویند هنوز به دنیا نیامده و گروهی می گویند فوت کرده و عده ای دیگر می گویند کشته شده و به دار آویخته شده است. (5)
امام زین العابدین علیه السلام می فرمایند: «فی القائم سنه من نوح و هو طول العمر»(6) در قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سنتی از حضرت نوح علیه السلام است و آن طول عمر است.
ابو بصیر از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: حضرت قائم علیه السلام شباهتی به حضرت یوسف دارد، راوی می گوید عرض کردم آن چیست؟ فرمود سرگردانی وامام محمد باقر علیه السلام(7) در قسمتی از روایت دیگری می فرمایند: همانگونه که امر حضرت
ص: 275
یوسف از پدرش با وجود نزدیک بودن مسافت بین آن حضرت و پدر و خاندانش پوشیده بود مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز با وجود نزدیکی به شیعیان از آنان مخفی هستند.(1) یوسف زیباترین اهل زمان خود بود و روایت های بسیاری نیز بر زیبایی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) دلالت دارد.(2)
خداوند تبارک و تعالی همان گونه که به ولادت اسماعیل علیه السلام بشارت داده است به ولادت و قیام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز بشارت داده است.(3) همانگونه که برای حضرت اسماعیل چشمه زمزم از زمین جوشید برای قائم علیه السلام نیز آب از سنگ سخت خواهد جوشید. (4)
همانگونه که خداوند آدم را خلیفه خود در تمام زمین قرار داد و او را وارثان ساخت و چنین فرمود: «انی جاعل فی الأرض خلیفة »(5) همانا من در زمین جانشینی قرار میدهم حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نیز وارثزمین و خلیفه خود در زمین قرار خواهد داد چنانکه از حضرت ابی عبدالله صادق علیه السلام مروی است که در تفسیر آیه «وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الأرض»(6) خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند وعده داده که آنان را در زمین خلافت بخشد، فرمود: او قائم و اصحابش می باشند و هنگام ظهور در مکه در حالی که دست بر صورت می کشد می گوید:
الحمد الله الذی صدقنا وعده و اورثنا الأرض» سپاس خداوندی که وعده اش را درباره ما راست گردانید و زمین را به میراثما در آورد.(7)
صالح علیه السلام از قومش غایب شد و پس از آنکه به سوی آنها بازگشت عده کثیری او را انکار کردند. همانا مثل
ص: 276
قائم علیه السلام نیز مثل صالح است چنانکه امام صادق علیه السلام فرموده اند. (1)
حضرت امام زین العابدین علیه السلام در قسمتی از روایتی می فرمایند: اما من ایوب فالفرج بعد البلوی (2) اما سنتی از ایوب علیه السلام که در امام مهدی علیه السلام است فرج بعد از گرفتاری است.
از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمودند: اما شباهت او به یونس بن متی بازگشت او از غیبت به صورت جوان بعد از پیری و کهولت سن است.(3)
از حضرت امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند: چون قائم آل محمد صلی الله علیه و آله قیام کند، در میان مردم به حکم حضرت داوود حکم می فرماید و نیازی به شاهد و بینه ندارد.(4)
هارون علیه السلام از راه دور سخن حضرت موسی علیه السلام را می شنید و بالعکس.
از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند: هنگامی که قائم علیه السلام ما به پاخیزد خداوند عز و جل در گوشها و چشمان شیعیان ما خواهد افزود به طوری که بین آنها و حضرت قائم علیه السلام پیکی نخواهد بود، با آنها سخن می گوید و آنها میشنوند، و به او نگاه می کنند، در حالی که در جای خودش باشد.(5)
شباهت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حضرت شعیب«علیه السلام»از امیر المؤمنین علیه السلام روایت شده که: شعیب علیه السلام قوم خود را به سوی خدا دعوت کرد تا اینکه عمرش استخوان هایش کوفته شد. سپس از نظرشان غایب گشت و دوباره به صورت جوانی به سوی آنها بازگشت.(23)
حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)(6) نیز به صورت جوانی ظهور خواهد کرد. از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند: آن که از چهل سال بیشتر داشته باشد صاحب این امر نیست.(7)
زمانی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) از آخرین وصی خود حضرت مهدی (علیه السلام) وغیبت طولانی آن حضرت سخن می فرمودند، از آن
ص: 277
حضرت سؤال شد: اگر امام و رهبر مردم از دیده ها غایب شود پس مردم چه بهره ای از او خواهند برد؟ پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمودند: بهره مردم از حضرت مهدی (علیه السلام) در زمان غیبت مانند بهره بردن از آفتاب پشت ابر می باشد. این روایت را امام سجاد (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) نیز با همین مضمون فرموده اند. و بعد از آن خود حضرت مهدی (علیه السلام) در جواب نامه اسحاق بن یعقوب که از آن، حضرت سؤالاتی کرده بود توسط دومین نائب خویش محمد بن عثمان چنین جواب دادند: «واما وجه الانتفاع بی فی غیبتی کالأنتفاع بالشمس اذا غبتها عن الابصار السحاب» ( کمال الدین، ج 2، ص 483). «بهره بردن از من در زمان غیبتم همانند بهره بردن از خورشید است هنگامی که از دیده ها در پشت ابرها مخفی شود». تشبیه وجود شریف ومبارک امام زمان (علیه السلام) به خورشید پشت ابر از جانب امامان معصوم (علیهم السلام) دلایل زیبایی دارد که با شناخت نقش خورشید در منظومه شمسی وجوه تشبیه بیشتر و بهتر شناخته خواهد شد. و البته به تعبیر استاد گنجی، تشبیه امام (علیه السلام) به خورشید از روی ناچاری بوده و از باب تشبیه معقول به محسوس است تا برای عموم مردم قابل فهم باشد و بتوانند درک کنند، وگرنه خورشید و تمامی کهکشان ها وعالم هستی ذره ای از شعاع نورانی وجود امام زمان (علیه السلام) است. بنابراین آنان که گمان می کنند چون امام (علیه السلام) چراغ هدایت است، برخورداری از نور وجودش در گرو دسترسی به اوست وچون
ص: 278
مؤمنان از فیض وجود مبارک ایشان در زمان غیبت محروم هستند، هیچ بهره ای نمی توانند از امام خویش ببرند سخت در اشتباه هستند. گرچه وجود امام (علیه السلام) در زمان حضور باعث مراجعه مردم به آن حضرت (علیه السلام) برای پاسخ به مسائل شرعی ومشکلات علمی و اجرای حدود وعمل به قوانین مقدس اسلام می باشد، اما اینها همه، بخش کوچکی از آثار وجود آن حضرت است و تأثیر امام معصوم (علیه السلام) در نظام آفرینش والاتر از آن است که به حساب آید و درک شود.
به هر صورت تشبیه امام (علیه السلام) به خورشید دلایل فراوانی دارد که به برخی از آنها اشاره می شود. (علامه مجلسی در بحار الانوار، ج 52، ص 93 و آیت الله جوادی آملی در کتاب امام مهدی (علیه السلام) موجود موعود، ص 135 به برخی از این وجوه اشاره کرده اند).
1. همان طور که خورشید محور منظومه شمسی است، امام زمان (علیه السلام) نیز محور عالم هستی وقطب عالم امکان است.
2. وجود خورشید علاوه بر نورافشانی مستقیم باعث به وجود آمدن نیروی جاذبه، وزش باد، ریزش باران، رویش گیاهان و.. است. وجود امام زمان (علیه السلام) نیز باعث وجود وثبات آسمان ها و زمین، تدبیر امور عالم، هدایت ظاهری و باطنی موجودات و... می باشد. بوجوده ثبتت الأرض والسماء». (دعای عدیله، مفاتیح الجنان) ؛ به وجود آن حضرت است که آسمان وزمین پابرجای مانده است.
٣. وجود ابر، خورشید را پنهان نمی سازد، چراکه خورشید بزرگ تر از آن است که لکه ای ابر بتواند او را مخفی سازد، بلکه ابر
ص: 279
تنها دیدگان مردم را می پوشاند. وجود مبارک امام زمان (علیه السلام) نیز بزرگ تر، والاتر وبرتر از آن است که پرده غیبت بتواند او را محجوب سازد بلکه این پرده غیبت، دیدگان غفلت زده را پوشانده است.
4. ابر، دیدگان زمینیان را از وجود خورشید مخفی ساخته اما آنان که توانایی حرکت بر فراز ابرها را دارند نظاره گر خورشیدند. همین طور وجود مبارک حضرت ولی عصر (علیه السلام) از چشم دنیاطلبان وخاکیان که ابر تعلقات دنیوی بر روی آن نشسته مخفی است، نه آنان که در آسمان معنویات وبر افلاک قدم نهاده اند.
5. وجود ابر بر روی خورشید تنها مانع رسیدن نور خورشید به بخشی از زمین است و قسمت های دیگر زمین از نور مستقیم آن بهره مند می شوند. همین طور است وجود مبارک امام عصر (علیه السلام) که تنها عده ای از فیض دیدار او محروم هستند اما عده ای دیگر می توانند در زمان غیبت به محضر حضرتش شرفیاب شوند.
6. خورشید از زمین ودیگر کرات وسیارات وستاره ها بی نیاز است و همه آنها نیازمند او هستند. وجود مبارک امام زمان (علیه السلام) نیز از همه موجودات ومخلوقات بی نیاز است و همگی نیازمند فیض او هستند.
7. دست بشر از رسیدن به خورشید کوتاه واز نابود ساختن آن کوتاه تر. همین طور ذهن بشر از رسیدن به مقام وجایگاه حضرت مهدی (علیه السلام) کوتاه واز نابود ساختن آن کوتاه تر است.
08 بهره مندی هر خانه ای از خورشید به اندازه روزنه ای است که به سوی آن باز کرده باشد. بهره مندی از فیض وجود
ص: 280
امام زمان (علیه السلام) ونور معنوی آن حضرت نیز بستگی به مقدار معرفت هر شخص و به مقدار روزنه ای است که انسان در خانه دل خود برای حضرت (علیه السلام) باز کرده باشد.
9. خورشید، همیشه و همه جا در حال نورافشانی است مگر برای کسانی که خود را در پشت دیوارهای ضخیم یا در قعر چاه ها مخفی کرده باشند. نور وجود امام (علیه السلام) در همه قلب ها وهمه زمان ها و مکان ها در حال تابیدن است مگر آنان که خود را در پشت دیوار گناه ودر قعر چاه معصیت گرفتار کرده باشند.
10. خورشید، نور خود را در شب به ماه منعکس می کند تا در شب هم بتوان از نور او بهره برد. امام زمان (علیه السلام) نیز در عصر غیبت، نور وجود خویش را به نائبان خود منعکس کرده تا دیگران بتوانند از نور او بهره ببرند.
11. نور وحرارت خورشید در مکان های مختلف و در کشورهای متعدد متفاوت است در برخی نقاط بیشتر و بهتر از نور و گرمای خورشید بهره می برند، ولی در برخی نقاط زمین بهره کمتری می برند. عنایات و توجه حضرت بقیه الله الاعظم (علیه السلام) به برخی کشورها وافراد، بیشتر و بهتر است و به برخی مکان ها کمتر است.
12. هرچه اجسام صاف وشفاف تر باشند نور خورشید بیشتر و بهتر در آن ها تجلی و ظهور می کند و هر چه مردم خالص تر وشفاف تر باشند نور وجود آن حضرت (علیه السلام) در آنها بیشتر تجلی خواهد کرد. برخی وجوه تشبیه امام زمان (علیه السلام) به
ص: 281
خورشید پشت ابر را تا 30 مورد نقل کرده اند).
همه چیز دور سرم می چرخید .نمی دانم چه شد که ناگهان به زمین افتادم؛ چه نگاهی داشت !چه عظمتی بچه صلابتی! نفهمیدم چگونه فکر مرا خواند و فهمید برایش دعا می کنم؟ !اصلا مرا از کجا میشناخت؟ امن در تمام عمرم پا از اصفهان بیرون نگذاشته بودم و هیچ گاه به بغداد نیامده بودم؛ حالا دری به تخته ای خورده و چون زبان چرب و دلی نترس داشتم تجار اصفهان مرا هم آورده اند به دادخواهی نزد متوکل نمی دانستم قرار است این سفر اینقدر عجیب باشد.
می گفتند بزرگ رافضی هاست که این بار، متوکل قصد جان او را کرده .وقتی او را سوار بر اسب به این سو می آوردند، خیره به یال اسب، نه چپ را مینگریست، نه راست را به چهره ای نورانی چون خورشید داشت . تا نگاهم به او افتاد ناگهان محبتش در قلبم زبانه کشید و در دل شروع کردم به دعای خیر برای او، تا خدا شر ظالمی چون متوکل را از سر او کم کند.
نمی دانم چطور شد مقابلم که رسید ناگاه رو به سمت من کرد و گفت :خدا دعایت را مستجاب کند و عمرت را طولانی و مال و فرزندانت را بسیار گرداند. و اکنون پس از گذشت سالها از آن ماجرا، عمرم از هفتاد گذشته و ده فرزند دارم، و غنی تر از من در کل اصفهان نمی یابی؛ تنها در منزل یک ملیون درهم ثروت دارم، غیر از آنچه خارج از خانه دارم و معتقد به امامت
ص: 282
کسی هستم که از ضمیرم خبر داد و دعایش در حقم مستجاب شد.
در این سیر بحث می خواهیم به این مسأله اشاره کنیم که ائمه معصومین علیهم السلام و به خصوص حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، همه ی مردم را ( چه بدانند و چه ندانند ) هم چون فرزندان خود دوست می دارند و از ایشان در سختی ها و مشکلات دست گیری می کنند . پس بیاییم اولا به این مسأله متذکر باشیم، ثانیا در سختی های مادی و معنوی، در امتحانات و گرفتاری ها به آن حضرت متوسل شویم و در نهایت سپاس گزار الطاف و مراحم ایشان بوده و رابطه خود را با ایشان حفظ و تقویت کنیم.
و با بهره گیری از احادیثی دیگر در این باب، همچون حدیث حضرت رضا علیه السلام دربارهی شئون امام، ماجرای سید بن طاووس و سرداب سامرا و نیز توقیع حضرت امام زمان (علیه السلام) به شیخ مفید (که بیان گر آگاهی کامل آن حضرت به وضعیت شیعیان در ایام غیبت می باشد اشاره می کنیم که با وجود این که حضرت در دوران غیبت به سر می برند، ولی از وضعیت ما شیعیان کاملا آگاهند و همچون پدری مهربان برای ما دعا کرده و حتی از خداوند طلب بخشش گناهان ما را می کنند.
پس از ذکر محبت و رأفت امام، به این مسأله اشاره می کنیم که امام به منزله ی پناه و کهفی برای مردم حتی در زمان غیبت هستند تا در سختی های زندگی ( اعم از امتحانات و ابتلائات ) به ایشان
ص: 283
استغاثه نموده و متوسل گردند.
و در انتها متذکر می شویم که شایسته است برای قدردانی و تشکر از آن حضرت، برای حل بزرگترین مشکلشان که همان غیبت می باشد دعا کنیم و ظهور ایشان را از خداوند بخواهیم و بکوشیم ارتباط خود را با امام زمان حفظ کرده، متوجه حضور ایشان و زنده نگاه داشتن یادشان در قلب های خود باشیم.
رمیله یکی از دوستان و یاران امیرالمؤمنین بود . او داستان را اینگونه تعریف می کند:
چند روزی بود که حال خوشی نداشتم و سخت بیمار شده بودم. آنقدر ناخوش بودم که حتی نمی توانستم به مسجد بروم؛ بعد از چند روز بیماری روز جمعه احساس کردم تیم پایین آمده و حالم کمی بهتر شده . از طرفی بسیار دلتنگ امیرالمؤمنین شده بودم پس به هر سختی بود آبی به سروصورتم زدم ، وضو گرفتم و تصمیم گرفتم برای ادای نماز به مسجد بروم تا به امامت امیرالمؤمنین نماز بخوانم ، همین کار را هم کردم بعد از نماز در حالیکه از مسجد خارج می شدم گرمای دستهای امیرالمؤمنین را بر شانه هایم احساس کردم و صدایی که با متانت مرا از پشت سر به نام خواند و فرمود :رمیله دچار تب شدیدی بودی ولی باز هم برای نماز جماعت به مسجد آمدی، متحیر و متعجب عرض کردم بله یا امیرالمؤمنین اما چطور متوجه شدید؟ حضرت لبخندی زدند و فرمودند :ای رمیله هیچ زن و مرد مؤمنی نیست که بیمار شود مگر اینکه ما به خاطر بیماری او بیمار می شویم ، هرگاه محزون می شوند ما هم به غم
ص: 284
او غمگین می شویم هر زمان دعا کند ما به او آمین می گوییم و هنگامی که ساکت باشد ما برای او دعا می کنیم.
گمان بردم که چون امیر المؤمنین من را می شناسد و نزدیک او هستم چنین می فرمایند پس پرسیدم یا امیرالمؤمنین این گفته شما مربوط به کسانی است که اینجا هستند یعنی کسانی که شما آنها را می بینید و از حالشان باخبرید؟ پس در مورد دیگر افراد که در جاهای دیگر زمین ساکن هستند چه طور؟ حضرت با نگاه مهربان و متین همیشگی پاسخ دادند در هر کجا در شرق و مغرب مرد و زن مؤمنی باشد ما با او هستیم و احوال او از ما پنهان نیست.
داستان رمیله ، داستان احوال ما و فرزند امیرالمؤمنین یعنی امام زمان ( عج )است.
امام زمان خودشان در نامه ای ( توقیعی ) به شیخ مفید فرمودند [ :إنا غیر مهملین لمراعاتهم ولاناسین لذکر کم] ما در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی نمی کنیم و یاد شما را فراموش نمی کنیم و از خاطر نمی بریم.
ما چقدر متوجه حضور این امام مهربان در زندگی مان هستیم؟ بین انواع و اقسام دعاها و خواسته هایمان که آمین امام زمان پشت سرش هست چقدر برای خود ایشان ، برای سلامتی و فرجشون برای رفع غم و انده و نگرانی از دلشان دعا می کنیم؟ حالا که می دونیم و مطمئن هستیم امام زمان ما را می بینند ، بیایین با هم یه قرار بگذاریم. می خواهم از صحبت امام هادی علیه السلام کمک بگیرم.
ص: 285
در زمان امام هادی علیه السلام شخصی از یکی از شهرهای دور، نامه ای نوشت که آقا من دور از شما هستم گاهی حاجاتی دارم ، مشکلاتی دارم ، به هر حال چه کنم؟ حضرت در جواب ایشان نوشتند: [إن کانت لک حاجه فحرک شفتیک لبت را حرکت بده ، حرف بزن ، بگو، ما دور نیستیم و مشکل تو را حل می کنیم. ( بحار الأنوار ج 53 ص 30) پس ما هر وقت مشکلی داشتیم می تونیم رو به قبله کنیم و بعد از سلام به امام زمان با ایشون حرف بزنیم حتی بهتر از همه اینکه برای خود امام زمان دعا کنیم و برای سلامتی شان صدقه بدهیم
شیعیان معتقدند که امام دوازده ، حضرت مهدی علیه السلام عمری طولانی دارد و همچنان زنده خواهد بود تا هنگام ظهور فرا رسد و عدالت را در جهان بگستراند . اینکه امام دوازدهم علیه السلام چگونه عمری چنین طولانی دارد و آیا از نظر طبیعی ممکن است کسی بیش از هزار سال عمر کند، از دیرباز مسئله ای بوده است که علمای شیعه کوشیده اند بدان پاسخ دهند . طولانی بودن عمر امام زمان عجل الله فرجه الشریف همواره در طول تاریخ مورد سؤال بوده است . اما عمری که از قرنها فراتر رود از دیدگاه های گوناگون ، امری شدنی و ممکن است.
از آیات قرآن برمی آید که عمر طولانی برای انسان ، ممکن است . قرآن از کسانی یاد می کند که قرنها زیسته اند . درباره حضرت نوح علیه السلام
ص: 286
می فرماید : «ما نوح را به سوی قومش گسیل کردیم او نهصد و پنجاه سال میان آنان زیست تا طوفان آنان را در گرفت در حالی که ستمگر بودند .» (1) از این آیه شریف برمی آید که نوح علیه السلام نهصد و پنجاه سال میان قوم خویش زیسته است ؛ اما این که چند سال پیش از رسالت زیسته است یا پس از توفان و نابودی قوم چند سال زنده بوده است ، قرآن از آن سخن نمی گوید . نیز قرآن درباره ماجرای حضرت یونس علیه السلام می فرماید : «اگر یونس از تسبیح کنندگان نبود ، تا قیامت در شکم ماهی می ماند .» (2) از این آیه می توان نتیجه گرفت که انسان به خواست خداوند می تواند قرنها زندگی کند .
در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است(3) که نوح علیه السلام دو هزار و پانصد سال زیسته است . (4) در برخی روایات آمده است که مهدی علیه السلام را سنتی هست از نوح که همان عمر طولانی است ، (5) حضرت خضر علیہ السلام نیز از دیگر اولیای الهی است که بنابر بسیاری از روایات نمرده و هم اکنون زنده است . قرآن ماجرای میان او و حضرت موسی علیه السلام را باز گفته است . (6) در روایتی از امام رضا علیه السلام آمده است که او نخواهد مرد تا قیامت به پا گردد و در صور دمیده شود . هر سال به حج میرود و در عرفه چون مؤمنین دعا می کنند ، او آمین می گوید و خداوند او را مونس و یاور حضرت قائم علیه السلام
ص: 287
درغیبت قرار داده است ، (1) در روایتی از امام صادق علیه السلام درباره حکمت عمر طولانی خضر علیہ السلام آمده است که خداوند بدو عمر طولانی عطا کرد تا حجتی باشد بر مردم و کسی عمر طولانی حضرت حجت را انکار نکند. (2) در روایتی آمده است که حضرت حجت عمری طولانی خواهد داشت و در همان حال ، جوان و بانشاط خواهد بود ؛ چنان که ابراهیم خلیل علیه السلام صد و بیست سال عمر کرد ؛ ولی همچون جوانی نیرومند و سی ساله بود . حضرت قائم علیه السلام نیز به صورت جوانی نیرومند ظهور می کند و مردمان به انکار او برمی خیزند. (3)
مقصود از این امکان ، محال نبودن عمر طولانی از نظر عقل است . از نظر عقل ، درازی عمر نیز با تناقض همراه نمی باشد و مانعی برای تحقق آن وجود ندارد ، زیرا در مفهوم زندگی ، مرگ زودرس نهفته نیست . همانند عدد 3 نمی باشد که فرد است و زوج نشود . چون در این مورد تناقض لازم می آید . بر این اساس ، ممکن است که برای انسان شرائط و محیطی پدید آید که سلولهای بدن پیوسته بازسازی شود . و اندامهای پشین که دچار پیری و فرسودگی شده اند به تدریج در جریان خون حل و دفع شوند . لذا ، از نظر عقل سالها زنده ماندن محال نمی باشد . (4)
امکان علمی بدین معناست که از نظر علم،سفر انسان به سیارات منظومه شمسی و دیگر منظومه ها مردود نیست و نظریه های علمی امکان زندگی دراز مدت را برای انسان
ص: 288
نیزمحال نمی داند.امروزه در کیهان شناسی ، روانشناسی و سایر رشته های علمی هر روز نظریات استواری پدید می آید که با دلایل و شواهد بیشتر همراه می باشد.از این رو به لحاظ علمی در امکان زیست طولانی نیز تردید نمی توان کرد . که در اینجا به آن اشاره می گردد:
الف)برخی از محققان می گویند ، ژنهایی را کشف کرده اند که عامل جاویدانگی سلول هاست.این ژنها می توانند سلولهای آسیب دیده را ترمیم کنند . آزمایشها بر حشراتی که این ژنها در آنها فعال شده بود نشان داد که این جانداران بر اثر مرگ سلولی نمی میرند،بلکه تحلیل فیزیکی اندامها به مرگ آنها می انجامد . امید است با شناخت مکانیسم پیری،کیفیت زندگی سالمندان بهبود یافته و روند پیری کاهش پیدا کند.(1) ب)پژوهشگران با آزمایش به روشی از ژن درمانی دست یافته اندکه از تحلیل رفتن ماهیچه های بدن در اثر پیری پیشگیری می کند.و با این روش می توان حجم و قدرت ماهیچه ها را در زمان پیری و یا در بیماری های خاص، دوباره بدست آورد.(2) ج)تاکنون تصور می شدکه نقص در سیستم اعصاب برگشت ناپذیر است و بافتهای عصبی را نمی توان ترمیم کرد.لیکن محققان دریافته اند که سلولهای مغز بیشتر نیز می توانند با حضور خود را بازسازی کنند ولی این کار پیوسته در طول زندگی یک فرد انجام گیرد.(3) د)تحقیق نشان داده است که مرگها در 90 و 100سالگی بیشتر به خاطر کهولت نیست،به دلایل مشخص و عوارضهائی همانندسکته مغزی،عفونت ریه،پوکی استخوان و...رُخ می دهدو همچنین،نا امیدی در سالمندان احتمال مرگ زودرس را در آنها افزایش میدهد.
ص: 289
و تحقیق روی 795 مرد و زن 64 تا 75 ساله نشان دادند که 29 درصد آنهایی که حالت یاس داشته نسبت به دیگران مرگ زودرس داشته اند.(1)
امکان عملی آن است که پدیده روزافزون علمی و تحقیقی همانند : سفینه های فضایی ، دریایی ، ژن شناسیها ، اندامهای مصنوعی ، رشد جانواران بیرون از رحم،و...زندگی اجتماعی را سازمان میدهد ، که یک نوع از پیشرفت علمی است ، در پرتو آن می توانیم درباره عمر مهدی عجل الله فرجه الشریف به بررسی بنشینیم ...دیگر هیچ انگیزه ای برای شگفتیها باقی نمی ماند ، مگر اینکه در دانش امام مهدی عجل الله فرجه الشریف شک کنیم و پیشی گرفتن علم او را بر کاروان دانش بشر بعید بشماریم... اگر همه اینها را باور داریم ، چگونه برای خداوند بلند مرتبه دشوار میشماریم که مهدی عجل الله فرجه الشریف را بر دانش زمان پیشی دهد ؟ چگونه است که طول عمری که خداوند به موعود منتظر عجل الله فرجه الشریف بخشیده ، شگفتی می آورد ، اما دگرگون کردن جهان و بنای از نوساختن بر مبنای تمدن بزرگ که به عهده آن حضرت گذاشته شده است را چگونه باید نظر داشت ؟ (2)
در روزگار ما ، علوم تجربی طول عمر را برای انسان در شرایط مناسب ، ممکن می دانند. دانشمندان علوم تجربی بر آنند که مرگ نیز همانند بیماری ها است و علل و عوامل طبیعی دارد و اگر این عوامل باز شناخته شوند و از میان بروند ، می توان برای مدتی طولانی ، مرگ را به تأخیر انداخت . دکتر گیلورد
ص: 290
هاورز در این باره می نویسد : امروز علم پزشکی به کمک علم تغذیه ، قیود و حدود عمر را برداشته و ما امروز بر خلاف اجداد و پدران خود می توانیم امیدوار باشیم که از عمر طولانی برخوردار خواهیم بود . پرفسور ایتنگر ، از پیشروان دانش کریونیک انجماد بدن انسان می نویسد : به نظر من ، با پیشرفت تکنیک ها و کاری که ما شروع کرده ایم ، بشر قرن 21 خواهد توانست هزاران سال عمر کند.
پزشکی انگلیسی می نویسد:برخی دانشمندان توانسته اند عمر حشره میوه را به نهصد برابر افزایش دهند . از این روی ، اگر عمر طبیعی انسان را هشتاد سال در نظر بگیریم ، امکان افزایش آن تا هزار سال عملی به نظر می رسد، (1) با بهره گیری از بهداشت و تغذیه مناسب و دستاوردهای علوم پزشکی ، عمر انسان ها در اروپا نسبت به ق 16 م. بسیار بیشتر شده است . و از بیست و یک سال به هفتاد سال رسیده است. (2) . بدین سان ، عمر طولانی از نظر علمی ممکن است ؛ چنان که دانشمندان معتقدند کوتاهی عمر نیازمند دلیل است نه بلندی آن
امام سجاد علیه السلام می فرماید : سنتهائی از انبیاء گذشته در قائم به یادگار مانده است . از آدم و نوح علیه السلام طول عمر ، از ابراهیم علیه السلام تولد پنهانی ، از عیسی علیه السلام غیبت... (3) و امام صادق علیه السلام فرمود : خدای تعالی عمر بنده صالح خویش ، خضر ، را طولانی نکرد جز برای اینکه دلیلی بر طول عمر قائم عجل الله
ص: 291
فرجه الشریف باشد . و از این رهگذر بهانه دشمنان را خنثی و حجت ایشان را قطع کند.(1) بسیاری از علمای شیعه فصلی از کتاب خویش را بدین مسئله اختصاص داده و درباره آن سخن گفته اند . شیخ صدوق در کتاب کمال الدین و تمام النعمه فصلی با عنوان «المعمرون» گشوده و از کسانی نام برده است که عمر طولانی داشته اند و روایات اهل بیت علیهم السلام را در این باره نقل کرده است . شیخ طوسی نیز در الغیبه از این مسئله یاد کرده و بدان پاسخ گفته است . (2) و(3)
ابن جوزی که از علمای معروف اهل تسنن و حنفی مذهب است ، پس از بحث در حالت حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف و نقل روایات رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم درباره آن حضرت می گوید : این اعتقاد امامیه صحیح است که حضرت مهدی موجود زنده است و برای افرادی استدلال می کند که از عمر طولانی برخوردار بوده اند . مانند : خضر ، الیاس ، و هم چنین ذوالقرنین که در تورات آمده است . 3000 سال عمر کرد و هم چنین معمرینی در شمار عمرهای 900، 800، 700 سال نیز در تاریخ آمده است. (4) عبدالوهاب شعرانی ، پس از آنکه از تولد آن حضرت در نیمه شعبان 255، صحبت دارد ، می گوید : او باقی است تا آنکه حضرت عیسی علیه السلام از آسمان نزول کند دیدار نماید . و عمر او تا زمان ما که 958 هجری باشد 706 سال است . (5)
نیز مواردی از عمرهای طولانی آمده که
ص: 292
به نمونه آن اشاره می گردد:حضرت نوح«علیه السلام»:
(نوح را به سوی قومش فرستادیم،950سال در میان آنان درنگ کرد)(1)و همچنین،حضرت یونس«علیهم السلام»:«اگر او از اهل تسبیح نبودی تا قیامت وی را در شکم ماهی نگه می داشتم،»(2)پس اگر زندگی در شکم ماهی تا قیامت امکان داشته باشد،در خشکی طبیعی است که امکان خواهد داشت.
در میان خداپرستان و پیروان ادیان آسمانی ، از اینکه طول عمر ممکن است اختلافی نیست.ودر تمام کتب از عمر طولانی بسیار سخن به میان آمده است.از جمله در تورات است که کتاب مقدس یهودیان است از نظر مسیحیان نیز مورد اعتماد می باشد . و در آن شرح زندگی زیادی را اینگونه آورده است که جزء کسانی که عمرشان طولانی است اما ، در ادیان گذشته سخن از طول عمر حضرت مهدی«عجل الله فرجه الشریف»نیست.بلکه سخن در مطلق درازی عمر و کسانی است که عمر فوق طبیعی و معمولی داشته اند.می گوید:«آدم» 900سال،«نوش» 905 سال،«قینان» 910،«متوشالح» 969،«المک» 777 سال داشته و بعد از آن مرده اند.(3)وهم چنین در انجیل که بعد از تورات بوده و از آن به عهد جدید یاد می کنند می گوید:...انسانهای مادی بوده اند که 2000 سال داشته حداقل آن 900 سال است که موارد متعددی را نشان میدهد.(4)
کهنسال ترین،انسانها آنچه در تاریخ آمده زیاد بوده اند که بالای 500 سال داشته اند.(5)(6)ونمونه های دیگر اینکه«فیروزای»یکی از پادشاهان 537،«ابوهبل،قس، اسقم»هر کدام 670 سال،«مصرایم نوه نوح ، ملک نوه ادریس هر کدام» 700 سال و...داشته اند،(7) هم چنین «ضحاک»1200،«مهر کان» 2500،«عاد و لقمان» هر کدام 3500 سال عمر کرده اند و...(8)
آنچه که به عنوان نمونه و اختصار اشاره گردید،عمر طولانی نه از نظر عقل محال بود،و نه از نظر علمی آن
ص: 293
را نفی می کند،تاریخ،سنت وادیان آسمانی نیز بر آن است که انسانهایی بوده اند که فوق عادت و عمر طبیعی همگان عمر داشته و زندگی کرده اند.فلذا طولانی بودن عمر امام زمان«عجل الله فرجه الشریف»از دیدگاه مسلمین از جهات مختلف امری کاملا ممکن بوده و محال نمی باشد.
در این باره کتاب های فراوانی نگاشته شده است که از آن جمله است:المعمرون،تألیف هشام بن محمد بن سائب کلبی (م. 204 ق.) ؛ المعمرون والوصایا ، تألیف ابوحاتم سهل بن محمد سجستانی (م. 250 ق.) ، المعارف ، تألیف ابن قتیبه دینوری (م. 276 ق.) ؛ کمال الدین و تمام النعمة ، تألیف شیخ صدوق (م. 381 ق.) ؛ الغیبة ، تألیف شیخ طوسی (م. 460 ق.) ؛تفسیر الجواهر،تألیف طنطاوی (معاصر) ؛ نوید امن و امان ، تألیف لطف الله صافی (معاصر).
گفتنی است که برخی از این آثار به صورت ضمنی بدین موضوع پرداخته و برخی ویژه این موضوع به تألیف درآمده اند.برخی از کسانی که عمر طولانی داشته اند،عبارت اند از:حضرت ابراهیم خلیل (علیه السلام) 200 سال و بنابر قولی 175 سال ، صفی بن ریاح 270 سال ،عمر بن جمه دوسی 400 سال ، لقمان بن عاد 500 سال ، سالم بن نوح 600 سال ، حضرت هود (علیه السلام) 670 سال ، آدم صفی الله (علیه السلام) 930 سال ، حوا همسر آدم (علیه السلام) 931 سال ، بخت النصر 1507 سال ، حضرت نوح (علیه السلام) 2500 سال ، لقمان حکیم 4000 سال.(1) (2)
با این که طول عمر برای انسان ممکن است،درروزگار ما امری غیر عادی تلقی می شود به ویژه
ص: 294
اگر به بیش از هزار سال برسد.متکلمان شیعه بر آن اندکه طول عمر امام زمان«علیهم السلام»معجزه است.
علامه طباطبایی در این باره می گوید:«بنای اعتراض به طول عمر امام زمان علیه السلام از روی استبعاد است . البته عمر به این درازی و بیشتر از این ، قابل استبعاد است ؛ ولی هر کس به اخباری که در خصوص امام غایب از پیغمبر«اکرم صلی الله علیه وآله وسلم»و... ائمه اهل بیت«علیهم السلام» وارد شده،مراجعه نماید،خواهد دید که نوع زندگی امام غایب را به طریق خرق عادت معرفی می کنند.خرق عادت،غیر از محال است و از راه علم هرگز نمی توان خرق عادت را نفی کرد؛زیرا هرگز نمی توان اثبات کرد که اسباب و عواملی که در جهان کار می کنند،تنها همان ها هستند که ما آنها را دیده ایم و میشناسیم و اسباب دیگری که ما از آنها خبر نداریم،یا آثار و اعمال آنها را ندیده ایم یا نفهمیده ایم،وجود ندارد.از این روی،ممکن است در فردی یا افرادی از بشر اسباب و عواملی به وجود آید که عمری بسیار طولانی هزار یا چندین هزار ساله برای ایشان تأمین نماید و از این جا است که جهان پزشکی تا کنون از پیدا کردن راهی برای عمرهای بسیار طولانی نومید و مأیوس نشده است.»(1)
روایات ائمه اطهار(علیهم السلام)در مورد زندگانی حضرت مهدی(علیه السلام)در عصر غیبت،از نظر دلالت به طور کلی به سه دسته تقسیم می شود:
روایاتی است که از آن ها استفاده می شود که امام زمان(علیه السلام)به طور طبیعی و معمولی،اما به صورت ناشناس وبا
ص: 295
«خفای عنوان»در میان مردم واجتماع می باشندومردم را می بینند ومی شناسند و مردم نیز حضرت را مشاهده می کنند،لکن آن حضرت را نمی شناسند.
اینک نمونه هایی از آن روایات را متذکر می شویم:
1-سدیر می گوید:«از امام صادق (علیه السلام)شنیدم که می فرمود:«به تحقیق در صاحب این امر شباهتی از یوسف خواهد بود».عرض کردم:گویا شما از غیبت وی سخن می گویید؟ حضرت فرمود:
چرا این مردم خوک صفت، موضوع غیبت را انکار می کنند.-مگر نمی دانند که-برادران یوسف که عاقل و با خرد و فرزندان پیامبران بودند،هنگام ورود بر وی با او به گفتگو وداد وستد پرداختند،اما او را نشناختند تا این که خود را به آنان معرفی فرمود.آن گاه یوسف را شناختند.پس چرا این امت حیران،انکار می کنند که خداوند در پاره ای از اوقات،حجتش را از آنان مستور بدارد؟» ...فما تنکر هذه الأمة أن یکون الله یفعل بحجته ما فعل بیوسف وأن یکون صاحبکم المظلوم، المجحود حقه، صاحب هذا الأمر یتردد بینهم، ویمشی فی أسواقهم، ویطأ فرشهم ولا یعرفونه حتی یأذن الله له أن یعرفهم نفسه کما أذن لیوسف حین قال له إخوته:«أعنک لأنت یوسف قال أنا یوسف» (1) پس چرا این امت انکار می کند که خداوند با حجت خویش همان کند که با یوسف کرد؟ یعنی صاحب شما که مظلوم است وحقش را انکار می کنند، در بین امت رفت و آمد کند و در بازارشان راه رود وبر فرش هایشان قدم نهد. ولی او را نشناسند تا خدا به وی اجازه دهد که خود را به آنان معرفی کند همچنان که به یوسف اجازه داد در آن هنگام که
ص: 296
برادرانش به وی گفتند: آیا تو یوسفی؟! فرمود بلی، من یوسف هستم»(1) 2-در حدیثی امام صادق (علیه السلام) شباهت آن حضرت را با یوسف پیامبر چنین بیان می فرماید:
«وأما سنة من یوسف فالستر یجعل الله بینه وبین الخلق حجابا یرونه ولا یعرفونه»(2).
«اما سنتی که از یوسف (علیه السلام) در صاحب این امر می باشد این است که خداوند بین او وسایر خلق، حجابی قرار می دهد که او را می بینند،ولی نمی شناسند»3-جناب محمد بن عثمان-نایب خاص حضرت در غیبت صغری - که از دیگران به حال امام (علیه السلام) آگاه تر است، می فرماید: «والله إن صاحب هذا الأمر لیحضر الموسم کل سنه فیری الناس ویعرفهم ویرونه ولا یعرفونه»(3) «سوگند به خدا!همانا صاحب این امر همه ساله در موسم حج حاضر می شود و مردم را مشاهده می کند ومی شناسد و مردم نیز او را می بینند،اما نمی شناسند».از این دسته روایات که از نظر تعداد قابل ملاحظه است، نکاتی استفاده می شود:
نکته اول:امکان مشاهده حضرت مهدی (علیه السلام) این روایات بیانگر امکان مشاهده حضرت مهدی (علیه السلام) در غیبت کبری است. زیرا در آن ها تصریح شده است:«همان طور که امام (علیه السلام) مردم را مشاهده می کند، مردم نیز آن حضرت را می بینند، اما نمی شناسند».
نکته دوم:چگونگی ارتباط با امام زمان (علیه السلام) در غیبت کبری از این دسته روایات استفاده می شود که امام صادق (علیه السلام) مدت ها قبل از تولد حضرت مهدی(علیهم السلام)با بهره گیری از قصه حضرت یوسف،مسئله امکان تشرف وارتباط با آن حضرت را در عصر غیبت کبری، ممکن دانسته و کیفیت و
ص: 297
چگونگی آن را نیز بیان فرموده اند: آن جا که حضرت در بیان سنتی از یوسف در حضرت مهدی (علیه السلام)، فرمود:«خداوند بین او وخلق حجابی قرار می دهد که در عین حالی که وی را مشاهده می کنند،نمی شناسند».از جمله ای که در چند حدیث آمده است،استفاده می شود که همان طور که برادران یوسف(علیه السلام)در هنگام مواجه شدن با وی،او را نشناختند و به عنوان عزیز و پادشاه مصر او را صدا زدند و از حضرتش تقاضای کمک بیشتر کردند،حضرت مهدی (علیه السلام) نیز چنین حالتی دارند که در عصر غیبت کبری،امکان دارد افرادی با حضرت برخورد و مراوده داشته باشند و با وی گفتگو نمایند،اما او را نشناسند; همانند یوسف (علیه السلام) که حتی برادران وی بعد از آن همه برخوردهای متعدد که همراه با گفتگو و داد و ستدهای تجاری بود، یوسف (علیه السلام) را نشناختند، تا این که یوسف (علیه السلام) که به خوبی برادران را می شناخت، خطاب به آنان فرمود:«آیا دانستید که شما از روی جهالت با یوسف و برادرش چه کردید؟!» در این هنگام برادران یوسف متوجه شدند و گفتند: «آیا تو یوسفی؟!» فرمود:«من یوسفم و این هم برادرم»(1) نتیجه این که،اگر چه تشرف به حضور امام زمان(علیهم السلام)در عصر غیبت کبری،امری است ممکن،لکن باید دانست غالب کسانی که به این سعادت بزرگ دست یافته اند،در آن هنگام،حضرت را نشناخته اند،بلکه بعد از ملاقات با حضرت،طبق نشانه ها و شواهد،فهمیده اند که مورد عنایت خداوند قرار گرفته اند و لحظاتی را در حضور ولی خدا گذرانده اند. شاهد بر این موضوع، حکایات وقضایای فراوانی است که توسط افراد
ص: 298
موثق و مورد اعتماد نقل گردیده است و به هیچ وجه قابل خدشه نیست. البته دانستن این مطلب نیز لازم است که در مواردی هم ممکن است بعضی از افراد در هنگام تشرف، التفات به آن داشته باشند, لکن این موارد بستگی به اجازه خداوند دارد که حضرت کسی را مورد عنایت خاص خودشان قرار دهند، اما در عین حال که الطاف وعنایات حضرت مهدی (علیه السلام) به شیعیان و ارادتمندانش فراوان است، لکن به جهت مصالح مهم تری که در کار است، در چنین مواردی که انسان هنگام برخورد و ملاقات با حضرت، ایشان را بشناسد اندک است. نکته سوم: امام زمان (علیه السلام) در دوران غیبت با مردم هستند این روایات ما را متوجه این امر می کند که بودن آن حضرت در بین مردم،تأثیر عمیق اخلاقی و معنوی در روحیه افراد متدین ومؤمن می گذارد. زیرا وقتی توجه داشته باشیم که حجت وولی خدا بر اساس مصالح وحکمت هایی که بر ما پوشیده است از انظار غایب می باشد لکن غیبت آن حضرت به گونه ای نیست که به کلی از ما بیگانه ودور باشند، بیشتر به فکر خود سازی واصلاح نفس خواهیم بود چنانکه در دعای شریف ندبه می خوانیم:
بنفسی أنت من مغیب لم یخل منا، بنفسی أنت من نازح ما نزح عناز جانم به فدای غایبی که از میان ما بیرون نیست!جانم به فدای دور از وطنی که از ما بر کنار نیست!» این عبارت به خوبی دلالت دارد که امام زمان (علیه السلام) در بین مردم حضور دارند نه این که از میان مردم،خارج ودور باشند.بدیهی است
ص: 299
اعتقاد به ظهور ولی عصر(علیه السلام) با این باور که وی در زمان غیبت نیز در میان مردم است و از ما کنار نیست تأثیرات مثبت و سازنده ای دارد که به برخی از آثار سازنده انتظار از آثار مثبت و سازنده باور دینی انتظار در مورد ولی و حجت خدا این است که این اعتقاد-که ریشه در اعماق فرهنگ اصیل اسلامی دارد و از«قرآن وسنت»گرفته شده است-سبب اتحاد وقوت قلب و تصمیم گیری واهتمام شدید افراد نسبت به انجام تکالیف و وظایف شرعی می شود و از سوی دیگر موجب خلوص نیت و تهذیب نفس ورشد اخلاقی در فرد واجتماع می گردد. چنین اعتقادی با این نظریه که «غیبت، باعث تفرقه وضعف و سستی در مردم می شود»(1) مغایرت اساسی دارد.زیرا این اعتقاد و باور دینی بهترین وسیله انذار نسبت به کارهای منفی وخلاف اخلاق است و مردم را از ارتکاب معاصی و گناهان باز می دارد.از سوی دیگر،اعتقاد به ظهور حضرت مهدی(علیه السلام)بهترین عامل تشویق و ترغیب به کارهای خیر واعمال صالح به همین جهت است که در روایات منقول از پیامبر اکرم و ائمه اطهار (علیهم السلام)، انتظار از برترین اعمال شمرده شده است چنانکه پیامبر اکرم می فرماید:
«أفضل أعمال أمتی انتظار الفرج من الله عزّوجل»(2) بهترین اعمال امت من،انتظار فرج از سوی خداوند عز وجل است».بدون شک،انتظار فرج هنگامی از برترین عمل های امت خواهد بود که شخص منتظر سعی کند تمام اعمال و کردار خود را بر اساس موازین اسلام و بدون سهل انگاری انجام دهد.این جا است که باید گفت:کسانی که اسلام را طبق سفارش پیامبر از اهل
ص: 300
بیت آن حضرت گرفته اند،هیچ مشکل فکری وعقیدتی نسبت به اعتقادات اسلامی ندارند.زیرا ائمه اطهار (علیهم السلام) در طول دویست و پنجاه سال بعد از پیامبر«صلی الله علیه وآله»،تمام مسایل اسلامی را با بهترین شیوه بیان فرموده اند و چیزی را ناگفته نگذاشته اند اما کسانی که دنبال بیگانگان رفته و بر کشتی نجات ننشسته اند، هیچ وقت نخواهند توانست طعم شیرین معارف اسلام و قرآن را بچشند. زیرا از پیامبر اکرم نقل شده است که فرمودند:
«مثل أهل بیتی کمثل سفینة نوح من توسل بهم نجی ومن تخلف عنهم هلک»(1) «مثل اهل بیت من، مثل کشتی نوح است; هر که متوسل به آن شد، نجات یافت وهر که از آن تخلف ورزید، هلاک گردید» آری! اگر طنطاوی وابن خلدون وامثال آن ها، موضوع انتظار ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) را از دیدگاه مبارک امام صادق علیه السلام) می نگریستند، هیچ وقت مرتکب اشتباهاتی که آنان را بدنام ساخته است، نمی شدند و انتظار را عامل رکود نمی دانستند، بلکه منتظران را افرادی پر تلاش وفعال می دانستند همانگونه که امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «المنتظر للثانی عشر کالشاهر سیفه بین یدی رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) یذب عنه»(2) «منتظر امام دوازدهم حضرت مهدی (علیه السلام)-مانند کسی است که در رکاب پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم)شمشیر کشیده،از آن حضرت دفاع می کند».از مفهوم این حدیث واحادیث دیگر به این مضمون، روشن می شود که اعتقاد به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) نه تنها ایجاد ضعف در افراد نمی کند،بلکه موجب تحرک و آمادگی زیاد در آن ها می
ص: 301
شود.زیرا کسی که بخواهد در حضور شخصیتی مانند پیامبر گرامی،از اسلام و ارزش های والای آن دفاع کند و در راه خدا شمشیر بزند،باید آمادگی کافی داشته باشد.در روایت دیگری امیر المؤمنین (علیه السلام) می فرماید:
«المنتظر لأمرنا کالمتشحّط بدمه فی سبیل اللّه» (1) کسی که منتظر امر ما(قیام حضرت مهدی)علیه السلام)باشد،مانند کسی است که در راه خدا در خون خویش بغلطد».ازحدیث نیز به خوبی استفاده می شود که منتظرین واقعی امام زمان (علیه السلام) لحظه ای از تحرک وتکاپو در پیشبرد اهداف دین، باز نمی ایستند، بلکه همیشه سعی و کوشش می کنند که خود را بر اساس اسلام اصیل ومکتب اهل بیت (علیهم السلام) آن چنان پرورش دهند که صلاحیت و شایستگی درک حضور حضرت را در زمان ظهور وی داشته باشند تا از مصادیق آیه کریمه زیر باشند ولقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر أن الأرض یرثها عبادی الصالحون) (2)«ما در زبور بعد ازذکر(تورات)نوشتیم که بندگان شایسته ام وارث(حکومت)زمین خواهند گردید».این جا است که باید گفت:اعتقاد به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) آن چنان که در روایات اهل بیت (علیهم السلام) بیان گردیده است، رمز عدالت خواهی و وحدت کلمه در میان همه مردمان جهان در حکومت الهی آن بزرگوار است چنانکه امام صادق (علیه السلام) در پاسخ به سؤال عمار ساباطی فرمود عمار از آن حضرت سؤال کرد یابن رسول الله! در این صورت که عبادت در زمان دولت های باطل با ترس، برتر از عبادت در زمان ظهور دولت حق است، چرا ما آرزو کنیم که از اصحاب قائم (علیه السلام) در ظهور حق باشید حضرت صادق در جواب
ص: 302
فرمود:
سبحان الله! آیا دوست ندارید که خداوند-به واسطه آن حضرت-دین حق و عدالت را در تمام بلاد دنیا آشکار گرداند و حال همه مردم بهبود یابد؟!ویجمع الله الکلمة ویؤلف بین قلوب مختلفة ولا یعصی الله عز وجل فی أرضه ویقام حدود الله فی خلقه، ویرد الله الحق إلی أهله فیظهروه حتی لا یستخفی بشیء من الحق مخافه أحد من الخلق (1) وخداوند – به واسطه حضرت مهدی (علیه السلام) - همه مردم را زیر پرچم توحید و کلمه «لا اله الا الله» جمع کند وبین قلب های پراکنده ومختلف، دوستی و اتحاد ایجاد کند و گناه را از روی زمین بر دارد و حدود و احکام خدا در میان خلق خدا اجرا گردد وحق به صاحبانش رسد تا آن را ظاهر کنند و چیزی از حق را به جهت ترس از مردم مخفی نکنند». به جرأت می توان گفت که ایمان و اعتقاد به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) - تنها منجی عالم بشریت - با توجه به شناختی که روایات اهل بیت و ائمه اطهار (علیهم السلام) به ما می دهد، نه تنها موجب تفرقه وضعف و سستی در مسلمانان نمی شود بلکه رمز اتحاد وقدرت وشوکت مسلمانان در آن نهفته است. زیرا اعتقاد به آن، یعنی اعتقاد به حاکمیت تمام ارزش های اسلامی در سطح دنیا و آرزوی غلبه دین حق بر تمام ادیان باطل و اعتقاد به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)، یعنی اعتقاد به تحقق وعده های الهی در پیروزی کامل اسلام بر تمام ادیان عالم همانطور که خداوند متعال می فرماید:
هو الذی أرسل رسوله بالهدی ودین الحق لیظهره
ص: 303
علی الدین کله ولو کره المشرکون) (1) خدا کسی است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر تمام ادیان غلبه و پیروزی بخشد،هرچند مشرکان کراهت داشته باشند.اینک از تمام کسانی که می خواهند با مسئله غیبت وظهور واهداف الهی آخرین ذخیره خدا، حضرت بقیه الله (علیه السلام) آشنا شوند، می خواهیم که سعی کنند این معرفت را از طریق قرآن کریم و روایات ائمه اطهار(علیهم السلام)-که معدن علوم پیامبر اسلام«صلی الله علیه وآله»و تمامی انبیای الهی هستندفراگیرند تا به حقیقت دست یابند و طعم شیرین ایمان را بچشند.
نتیجه از آنچه گفته شد چنین نتیجه می گیریم که اعتقاد به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) و مسئله انتظار، در صورتی باعث رکود است که مفهوم آن تحریف شود همان طوری که بعضی از مخالفان و دشمنان اسلام آن را تحریف کرده و می کنند اما اگر این اعتقاد و باور دینی - که از مهم ترین مسایل اسلامی به شمار می رود - به مفهوم واقعی آن به جامعه اسلامی و بشریت تفهیم شود، بزرگ ترین عامل تربیت وخود سازی و تحرک و امید به آینده نورانی وروشن خواهد بود و از مدارک معتبری که این موضوع را تأیید می کند، روایتی است که در ذیل آیه کریمه زیر ذکر شده است: وعد الله الذین آمنوا منکم وعملوا الصالحات لیستخلفنهم)(2) «خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، وعده داده است که حتما آنان را در این سرزمین جانشین (خود) قرار دهد; همان گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند جانشین (خود) قرار داد، و
ص: 304
آن دینی را که بر ایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند، و بیمشان را به ایمنی مبدل گرداند، (تا) مرا عبادت کنند و چیزی را با من شریک نگردانند، وهر کس پس از آن به کفر گراید; آنانند که نافرمانند». از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه اطهار (علیهم السلام) نقل شده است که فرموده اند: «این آیه درباره امام مهدی (علیه السلام) واصحاب آن حضرت نازل شده است»(1) لذا تمام کسانی که منتظر چنین برنامه اصلاح گرانه به دست توانمند حضرت مهدی (علیه السلام) هستند، باید خودشان در عالی ترین سطح از حیث ایمان به خدا و رسول وانجام فرامین ودستورات اسلامی باشند.
حال باید به بد اندیشان گفت که این اعتقاد و باور دینی چگونه موجب سستی و تفرقه در میان مسلمانان می شود؟وباید گفت که آنچه موجب تفرقه وسستی در بین مسلمانان می گردد،برداشت غلط ومغرضانه ای است که از سوی بی خبران از حقایق اسلام اظهار می گردد.
از روایاتی که دلالت بر امکان ارتباط با امام زمان(علیه السلام)در غیبت کبری می کندروایاتی است که دلالت دارد بر این که در غیبت دوم و طولانی حضرت نیز کسانی هستند که علاوه بر ارتباط با آن حضرت، جا و مکان وی را نیز می دانند که دو نمونه از آن را ذکر می کنیم:
1-عن إسحاق بن عمار قال: قال أبو عبد الله (علیه السلام):«للقائم غیبتان:أحدهما قصیرة والأخری طویلة،الغیبه الأولی لا یعلم بمکانه فیها إلا خاصه شیعته والأخری لا یعلم بمکانه فیها إلا خاصة موالیه»(2) «اسحاق بن عمار از امام صادق(علیه السلام)نقل می کند که حضرتش فرمود:برای قائم (علیه السلام)
ص: 305
دو غیبت است که یکی کوتاه و دیگری طولانی است. در غیبت اول جا و مکان آن حضرت را جز خواص شیعیان وی کسی نمی داند و در غیبت دوم، جز موالیان خاص آن جناب کسی از جا و مکان او اطلاعی ندارد».
گرچه این روایت را در بحث های گذشته آوردیم،ولی به خاطر استفاده نکات دیگر، آن را ذکر نمودیم.از قسمت آخر روایت به خوبی استفاده می شودکه در غیبت دوم نیز ارتباط با آن حضرت در شعاع و گستره ای کمتر از غیبت صغری وجود دارد وبه طور کلی ارتباط قطع نیست و برای آن حضرت،خدمت کاران خاص و ویژه ای وجود دارد که از جا و مکان وی آگاه هستند.تذکر این نکته لازم است که این روایت، از نظر سند نیز صحیح است و تمام راویان آن از افراد برجسته شیعه می باشند(1).2- مفضل از امام صادق(علیه السلام)نقل می کند که حضرت فرمود:«إن لصاحب هذا الأمر غیبتین،إحداهما تطول حتی یقول بعضهم:مات،وبعضهم یقول:قتل،وبعضهم یقول:ذهب،فلا یبقی علی أمره من أصحابه إلآ نفر یسیر،لا یطلع علی موضعه أحد من ولی ولا غیره إلآ مولی الذی یلی أمره(2) » برای صاحب این امر، دو غیبت است که یکی از آن دو به قدری طولانی می شود که بعضی می گویند: او وفات کرده است، وبعضی می گویند: کشته شده است، و بعضی می گویند: رفته است به طوری که کسی از اصحاب او بر اعتقاد به امامت وی باقی نماند، مگر افراد اندکی، واز مکان او کسی از دوست وغیر دوست آگاه نیست، جز موالی وخدمتکار آن حضرت». از این روایت هم استفاده می شود که اگر چه
ص: 306
بر اثر طولانی شدن غیبت دوم حضرت، بسیاری از معتقدین به امامت وی - جز عده کمی-دست از عقاید حقه خودشان بر می دارند و کسی هم از مکان آن حضرت مطلع نمی شود، لکن از آخر حدیث استفاده می گردد که باز هم موالیان وخدمت کاران برای حضرت وجود دارد که علاوه بر ارتباط با آن جناب، مکان وی را نیز می دانند. صاحب غیبت نعمانی (رحمه الله) بعد از نقل این حدیث می فرماید:
ولو لم یکن یروی فی الغیبة إلآ هذا الحدیث، لکان فیه کفایه لمن تأمله: اگر در موضوع غیبت تنها همین روایت بود،برای کسانی که در معنی و مفهوم آن تأمل می کنند، کافی بود». نتیجه ای که از این روایات به دست می آید، این است که در غیبت کبری به طور کلی ارتباط آن حضرت با شیعیان قطع نیست و افرادی هستند که از برکت وفیض حضور حضرت برخوردارند، اگر چه تعدادشان اندک است. بنابر این، با توجه به این روایات وروایات دسته اول که بیانگر کیفیت حضور حضرت در جامعه بود و با توجه به قضایا وشواهد متقن تاریخی که در طول غیبت کبری برای عده بسیاری از بزرگان ومعتمدان شیعه در رابطه با تشرف به حضور حضرت رخ داده است،نمی توان گفت که در غیبت کبری به طور کلی ارتباط بین آن حضرت وشیعیان قطع شده است.
روایاتی است که از ظاهر آن ها استفاده می شود که آن حضرت در ایام غیبت با خفای شخصی زندگی می کنند و دیده نمی شوند و نیز نام حضرت هم برده نمی شود.اکنون ما روایات مزبور را
ص: 307
از منابع اصلی آن ذکر می کنیم وسپس توضیحات لازم را نسبت به هر کدام ارائه خواهیم کرد:
1-از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که فرموده اند:
الخامس من ولد السابع یغیب عنکم شخصه ولا یحل لکم تسمیته (1)پنجمین نفر از فرزندان هفتمین امام،(کسی است که)شخص وی از شما غایب می شود و بردن نام او بر شما روا نخواهد بود».این روایت دلالت دارد که شخص حضرت از ما غایب می شود و بردن نام حضرت نیز برای ما حلال نیست اما از این که غیبت حضرت طوری باشد که هیچ ارتباطی برای هیچ کس با وی نباشد ساکت است. زیرا این روایت اصل مسئله غیبت را بیان می فرماید. بنابر این، روایات دیگری که دلالت دارد خواص از شیعیان در غیبت صغری وموالیان وخدمت کاران حضرت در غیبت کبری جای ایشان را می دانند و در دسته دوم به دو نمونه از آنها اشاره شد، منافاتی با این روایت ندارد. نتیجه این می شود که گر چه حضرت از انظار غایب هستند، لکن ممکن است در مواردی هم افرادی خاص حضرت را دیدار نمایند. مطلب دیگری که در مورد این روایت می توان گفت این است که بعضی از ناقلین آن مانند محمد بن سنان در علم رجال تضعیف شده است، چنانکه علامه در «خلاصه» می فرماید: محمد بن سنان از اصحاب امام هفتم وهشتم و نهم است; لکن هم ضعیف است و هم مورد طعن واقع شده است. مرحوم شیخ طوسی فرموده است: این مرد جدا ضعیف است و اعتماد بر او نمی توان کرد و آنچه به تنهایی نقل نموده باشد
ص: 308
قابل التفات وتوجه نیست. ابو عمرو کشی در کتاب رجال خود از فضل بن شاذان چنین نقل می کند: «لا أحل لکم أن ترووا أحادیث محمد بن سنان جایز نمی دانم برای شما که احادیث محمد بن سنان را روایت کنید». غضائری نیز از کتب فضل بن شاذان چنین نقل می کند: از دروغگوهای مشهور، محمد بن سنان است (1). با توجه به سند روایت فوق که چنین فردی ناقل آن است هیچ وقت نمی توان به وسیله آن یک مطلب اعتقادی را اثبات یا نفی کرد. 2 - ریان بن صلت از امام رضا (علیه السلام) چنین روایت می کند: سئل الرضا (علیه السلام) عن القائم (علیه السلام) فقال: لا یری جسمه ولا یسمی باسمه»(2). از امام هشتم درباره حضرت قائم (علیه السلام) سؤال شد. حضرت فرمود: شخص او دیده نمی شود و نام وی برده نمی شود».
این روایت، مطلق است و قابل تقیید می باشد و از جهت سند نیز مخدوش است. زیرا در سند آن جعفر بن محمد بن مالک می باشد که تضعیف شده است. در ترجمه وی آمده است: جعفر بن محمد بن مالک بن عیسی بن سابور ابو عبد الله کوفی در نقل حدیث ضعیف است. واحمد بن حسین گفته است که وی حدیث وضع می کرده و از افراد ناشناخته نیز روایت نقل کرده است. علاوه بر این، فاسد المذهب نیز بوده است. سپس اضافه می کند که نمی دانم به چه جهت علی بن همام وابو غالب زراری از او روایت نقل کرده اند.علامه در«خلاصه» فرموده که او ثقه است;لکن اضافه می کند که وی را
ص: 309
تضعیف کرده اند و درباره مولد حضرت قائم(علیه السلام)اعاجیبی نقل کرده است و من نیز به روایت او عمل نمی کنم (1). بنابر این،به طور حتم حدیثی که از چنین فردی نقل شده باشد،عمل به آن درست نیست,به خصوص که روایت در رابطه با مسائل اعتقادی باشد.
٣-از داوود بن قاسم جعفری نقل شده که گفت:از امام هادی (علیه السلام) شنیدم که می فرمود:«الخلف من بعدی الحسن فکیف لکم بالخلف من بعد الخلف؟ فقلت: ولم جعلنی الله فداک؟ قال: انکم لا ترون شخصه ولا یحل لکم ذکره باسمه»(2).
«جانشین بعد از من،فرزندم حسن است.چگونه خواهید بود در زمان جانشین پس از وی؟عرض کردم:جانم فدایت!به چه جهت؟ فرمود:زیرا شما شخص او را نمی بینید و بردن نام او برای شما جایز نیست». اطلاق این روایت نیز قابل تقیید است و با روایاتی که دلالت دارد بر این که حضرت را بعضی از افراد - اگر چه به طور ناشناس - می بینند یا روایاتی که دلالت دارد مکان آن حضرت را بعضی از افراد در غیبت کبری می دانند، تقیید می خورد.علاوه بر این، سند این روایت نیز به خاطر محمد بن احمد علوی مخدوش است و مرحوم آیة الله العظمی خویی در «معجم رجال الحدیث» می فرمایند:اگر چه وجوهی بر وثاقت وی ذکر شده است لکن این وجوه، وثاقت وی را ثابت نمی کند(3). گذشته از این در«کافی»چنین آمده است: علی بن محمد عمن ذکره، که معلوم نیست این فرد کیست.بنابر این، استدلال به چنین روایتی، آن هم در مورد مسایل اعتقادی، صحیح نیست. زیرا یکی از راویان آن مجهول است.
4-عبید بن زراره از امام صادق (علیه
ص: 310
السلام) چنین روایت می کند:
«للقائم غیبتان، یشهد فی إحداهما المواسم، یری الناس ولا یرونه »(1).
برای قائم (علیه السلام) دو غیبت است که در یکی از آن دو،حضرت در موسم های حج حاضر می شوند و مردم را می بینند،لکن مردم ایشان را نمی بینند».این روایت با روایتی که از نایب دوم حضرت-محمد بن عثمان(قدس سره)که به طور حتم از دیگران نسبت به آن حضرت آگاه تر است - نقل گردید، معارض است، زیرا وی می فرماید: «یرونه ولا یعرفونه (2)او را می بینند ولکن نمی شناسند». همچنین با روایاتی که در آنها، زندگانی حضرت در غیبت کبری به زندگانی حضرت یوسف (علیه السلام) تشبیه می شود،معارض است.زیرا در آن روایات می فرماید: «یرونه ولا یعرفونه »(3) علاوه بر همه این ها، این روایت فقط تشرف در زمان حج را نفی می کند نه همه زمان ها را. بنابر این، با توجه به روایاتی که زندگانی حضرت مهدی (علیه السلام)رابه زندگانی حضرت یوسف (علیه السلام) تشبیه فرموده بود و با توجه به روایاتی که دلالت بر امکان ارتباط برای بعضی از موالیان خاص حضرت دارد، برای توجیه روایت چهارم می توان گفت: گرچه زندگانی حضرت ولی عصر (علیه السلام)به صورت خفای شخصی در زمان غیبت، امری ممکن است لکن این طور نیست که حضرت در غیبت کبری به طور دایم بدین منوال زندگی کنند، بلکه در شرایط خاصی که زندگی معمولی وطبیعی برای حضرت ممکن نباشد ممکن است از طریقه خفای شخصی استفاده کنند. با توجه به این که استفاده از طریقه «خفای شخصی» معمولا ملازم با اعجاز است، می توان گفت حضرت به طور معمول و طبیعی
ص: 311
از راه «خفای عنوان» به طور ناشناس در بلاد وشهرهای مختلف زندگانی می کنند و در مواردی هم ممکن است - در صورت لزوم – از راه اعجاز به صورت خفای شخصی زندگی نمایند نه این که به طور دائم ومستمر زندگی حضرت بدین گونه باشد.
این تذکر لازم است که زندگی کردن از راه خفای شخصی، منحصر به آن حضرت نیست بلکه پیامبر اکرم«صلی الله علیه وآله»و ائمه اطهار(علیهم السلام)نیز گاهی از این طریقه استفاده می کردند چنان که در آغاز هجرت پس از آنکه مشرکین نقشه قتل پیامبر را کشیدند و آن حضرت ناگزیر به ترک مکه شدند،به حضرت علی(علیه السلام)دستور فرمود که در جای ایشان بخوابد وخود شبانه از جلوی چشم مشرکین گذشتند و کسی از آن ها وی را مشاهده نکرد چنانکه قرآن کریم در این باره می فرماید:
(وجعلنا من بین أیدیهم سدا ومن خلفهم سدا فأغشیناهم فهم لا یبصرون) (1).«ما در پیش روی آنان (مشرکین) سدی ونیز در پشت سر آنان سدی قرار دادیم وچشمانشان را پوشاندیم، لذا آن ها نمی بینند».
بنابر این چنین نتیجه می گیریم که اگر در شرایطی برای پیامبر و امام لازم باشد وسلامتی ایشان بر خفای شخصی متوقف باشد، از این راه استفاده می کنند اما در غیر این صورت نیازی به بهره جستن از راه خفای شخصی نخواهد بود. زندگانی حضرت ولی عصر (علیه السلام) نیز چنین است و همان طور که توضیح داده شد و در ضمن نقل روایات بیان کردیم، در صورتی که برای حضرت امکان زندگانی معمولی با خفای عنوان - یعنی به طور ناشناس - در بلاد مختلف وجود
ص: 312
داشته باشد، ایشان نیازی به استفاده از خفای شخصی ندارند.ن ها اشاره خواهد شد.
1-مقاتل بن سلیمان از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود:رسول خدا«صلی الله علیه و آله و سلم»فرموده است:
من سید النبیین هستم و وصی من سید الوصیین است و اوصیای او سید اوصیایند. آدم علیه السلام از خدای تعالی درخواست کرد که وصی صالحی برای او قرار دهد، خدای تعالی به او وحی فرمود که من انبیا را به نبوت گرامی داشتم، سپس خلق خود را اختیار کردم و بهترین آنها را اوصیا قرار دادم. آدم علیه السلام گوید: ای پروردگار من! پس وصی مرا بهترین اوصیا قرار بده، خدای تعالی وحی فرمود که ای آدم به «شیث» وصیت کن و او همان هبة الله بن آدم است و آدم به شیث وصیت کرد و شیث به پسرش «شبان» وصیت نمود که او فرزند نزله حور است(1) که خداوند او را از بهشت فرو فرستاد و او را تزویج شیث نمود و شبان به فرزندش «مجلث» وصیت کرد و او به «محوق» و او به «غثمیشا» و او به «اخنوخ» که همان ادریس پیامبر باشد وصیت نمود و ادریس به «ناخور» و ناخور آن را به نوح علیه السلام تسلیم نمود و نوح به «سام» وصیت نمود و سام به «عثام» و او به برعیثاثا»و او به«یافث» و او به «بره» و او به«جفیسه»(2) و او به «عمران» و عمران آن را به «ابراهیم خلیل علیه السلام تسلیم نمود و ابراهیم به فرزندش «اسماعیل» وصیت کرد و او به «اسحاق» و او به «یعقوب» و او به «یوسف» و
ص: 313
او به «بثریا» و او به شعیب» و او به «موسی بن عمران و او به «یوشع بن نون و او به داود و او به «سلیمان» و او به «آصف بن برخیا و او به زکریا» و زکریا آن را به «عیسی بن مریم تسلیم نمود و عیسی به «شمعون» بن حمون الصفا وصیت کرد و او به «یحیی» بن زکریا و او به «منذر» و او به «سلیمه» و او به «برده»، سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: و برده آن را به من تسلیم نمود و من آن را به تو ای علی، تسلیم خواهم کرد و تو آن را به وصی خود خواهی داد و وصی تو آن را به اوصیای تو که از فرزندانت هستند خواهد سپرد یکی بعد از دیگری تا آنکه برسد به بهترین خلق زمین پس از تو، و محققا امت به تو کافر می شوند و اختلاف شدیدی در باره تو خواهند داشت کسی که بر تو ثابت باشد مانند همنشین من است و کسی که از تو کناره گیرد در آتش خواهد بود و آتش جایگاه کافران است.(1)
2-عمار بن موسی ساباطی گوید از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: از آنگاه که زمین بوده خالی از حجت نبوده است تا آنچه را از حق مردم نابود می کنند او زنده سازد، سپس این آیه را تلاوت فرمود: «می خواهند نور خدا را با دهانشان خاموش سازند و خداوند نور خود را کامل می سازد گرچه مشرکان را ناخوش آید»(2).(3)
ص: 314
٣- امام صادق علیه السلام از پدرانش علیهم السلام روایت کند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
در هر نسلی از امت من عادلی از اهل بیت من وجود دارد که از این دین تحریف غلوکنندگان و نسبت ناروای باطلان و تأویل نادانان را نفی نماید، و ائمه شما رهبران شما به خدای تعالی هستند بنگرید که در دین و نمازتان از چه کسی پیروی می کنید؟(1)
4- ابو بصیر از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود: خداوند جلیل تر و بزرگ تر از آن است که زمین را بدون امام عادلی واگذارد.(2)
اصولا اعتقاد به دوره آخرالزمان و انتظار منجی (فتوریسم) عقیده ای است که در کیشهای یهود ، زرتشت ، مسیحیت و مدعیان نبوت عموما و دین مقدس اسلام خصوصأ ، به مثابه یک اصل مسلم ، مورد قبول واقع شده است . شور و التهاب انتظار موعود آخرالزمان ، در تاریخ پرفراز و نشیب این ادیان موج می زند.
یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان در سراسر تاریخ محنت بار خود هرگونه خواری و
ص: 315
شکنجه را به این امید بر خود هموار کرده اند که روزی «مسیحا» و یا «سوشیانت» خواهد آمد. در این جا سعی بر این است تا ضمن بررسی سیر اندیشه و اعتقاد به ظهور منجی در هر یک از ادیان فوق، به مشترکات آن اشاره نمود.
در باب پیشینه تاریخی مهدویت بیان شده که علی رغم تاریخ بسیار طولانی آیین مزدیسنا، اگر تاریخ تولد زرتشت را قرن هفتم پیش از میلاد بدانیم، باید گفت که دین یهود پیش تر موضوع موعود آخرالزمان را وعده داده و اخبار زرتشت پیرامون این مطلب تازه نیست. اما در باب تاریخ و چگونگی تولد زرتشت اختلافات بسیاری وجود دارد و برخی حتی دوران حیات وی را تا یازده هزار سال قبل از میلاد ذکر کرده اند. به این لحاظ، آیین مزدیسنا در طرح مسئله موعود آخرالزمان می تواند بر دین یهود و البته اسلام پیشی گیرد. به هر صورت میتوان زرتشت را، حداقل در ایران، پیشگام اندیشه موعود آخرالزمان دانست و این را از موهبات و وی قلمداد نمود. در برابر، آیین اسلام که از پیشینه کمتری برخوردار است، در این زمینه وارث سایر ادیان مطرح-کننده بحث مهدویت قرار می گیرد. البته اسلام در موضع خودش، هم وام گیرنده این تفکر، هم مصلح و هم تکامل بخش آن بوده؛ اما این واقعیت انکارناپذیر است که اندیشه منجی آخرالزمان، زمانی توسط اسلام مطرح گردید که حداقل سه آیین عمده مزدیسنا، یهود و مسیحیت به تفصیل در مورد آن آگاهی داده بودند. از این رو، اسلام به نوعی در این مورد تصدیق کننده محسوب می شود نه مبدع.
ص: 316
در یک جمع بندی باید عنوان کنیم که آیین زرتشت، اندیشه موعود آخرالزمان را در محیطی عرضه نمود که هیچگونه ذهنیت قبلی در این باره وجود نداشت. اما دین اسلام در فضایی این نظریه را مطرح کرد که به واسطه وجود پیروان سایر ادیان، تا حدودی دورنمای فهم و پذیرش آن موجود بود و چه بسا همین امر اسباب حسن توجه غیر مسلمانان به این آیین را فراهم آورد. چرا که اخبار متواتر اسلامی در ادوار بعد، نه تنها منجیان آخرالزمان را تأیید و تصدیق کرد، بلکه اصولا بر لزوم روشمند کردن این نظریه انگشت تأکید نهاد. (1)
همه ادیان جهان به گونه ای معتقدند که هرگاه بشر به لحاظ معنوی و اخلاقی پا در انحطاط و ورطه هلاک گذارد و از مبدأ هستی فاصله گیرد و جهان را تاریکی جهل، غفلت و ستم در بر گیرد، شخصیتی نجات دهنده ظهور خواهد کرد. در هر آیین به صورت رمز به حقایقی اشاره شده که با معتقدات آیینهای دیگری توافق و هماهنگی دارد. در آیین مزدیسنا هم اعتقاد به موعود نهایی و منجی آخرالزمان از عقاید رایج و استوار است و در متون مقدس زرتشتی (اوستا و کتاب روایی پهلوی) افزون بر بشارت و اشارت به ظهور رهاننده عدالت گستر، از تولد، ظهور، یاران و... او
ص: 317
سخن گفته شده است. نجات بخشی در آیین زرتشتی، به عنوان موعود مزدیسنا مطالعه میشود. بیشتر زرتشتیان بر این عقیده اند که مطابق متون مقدس اوستا، فرد یا افرادی در آخرالزمان ظهور می کند و آیین گرفتار در رنج و محنت فراوان مزدیسنا را دوباره احیا خواهد کرد.(1) نجات دهنده پایانی، بر مبنای معتقدات یهودیان، مسیح (ماشیح) است که جهان درخشان و باشکوه آینده را می سازد و اعتقاد بیشتر دانشمندان یهود بر این است که ظهور مسیح و فعالیت او برای بهبود وضع جهان و تأمین خواستها و نیازهای مردمان بخشی از نقشه های خداوند در آغاز آفرینش بوده است و لزوم وجود نجات بخشی که کسی جز مسیح نیست، پیش از آفرینش کائنات به ذهن خداوند خطور کرده است. (2) مسیح نیز به اعتقاد مسیحیان آخرین نجات بخش است و در مورد آفرینش او به چنین اندیشه ای برخورد می کنیم. آنجا که عیسی (علیه السلام) با یهودیان گفت و گو می کند، ظاهرا به وجود خویش در آغاز آفرینش اشاره میکند. «یهودیان بدو (عیسی) گفتند: هنوز پنجاه سال نداری و ابراهیم را دیده ای؟ عیسی بدیشان گفت: آمین آمین به شما می گویم که پیش از آنکه ابراهیم پیدا شود من هستم.»(3) به اعتقاد همه یهودیان نجات دهنده انسانی است همانند دیگران. (4) اما برخوردار از جلوه و جبروت خدایی است و جهان را با نور خودش، که جلوه ای از نور خداست، روشن خواهد کرد: «بار دیگر آفتاب در روز نور تو نخواهد بود و ماه با درخشندگی برای تو نخواهد تابید زیرا که یهود نور جاودانی تو و خدایت زیبایی تو خواهد بود.»(5)
ص: 318
برخی این ماشیح، یعنی نجات دهنده آخرین را همان داوود و یا از خانواده داوود و یا داوود دیگری می شمارند.(1) به اعتقاد مسیحیان و به اشاره های آشکار مطالب عهد جدید، نجات بخش پایانی همان عیسی مسیح است که بار دیگر زنده خواهد شد و جهان را از نابسامانی خواهد رهانید: «... و به شما می گویم که مرا دیگر نخواهید دید، تا وقتی آید که گویید مبارک است که به نام خداوندی آید.»(2) درباره قیامت مسیح پیش دیده گفت: «که نفس او در عالم اموات گذاشته نشود و جسد او فساد را نبیند، پس همان عیسی را خدا برخیزاند و همه ما شاهد بر آن هستیم»(3) أهمچنین مسیح نیز چون یک بار قربانی شد تا گناهان را رفع نماید، بار دیگر بدون گناه برای کسانی که منتظر او می باشند، به جهت نجات ظاهر خواهد شد.(4) در اینکه منجی موعود چه کسی است اختلاف نظر وجود دارد. برخی منجی آخرین را داوود می شمارند و گروهی او را از خانواده داوود و گروهی می گویند که خداوند در پایان جهان داوود دیگری را برای نجات مردم می فرستد. هرچند در این مورد اختلاف نظر وجود دارد، ولی نکته حایز اهمیت این است که هر دو گروه مسیحیت و یهود در انتظار نجات بخشی جهان توسط انسانی که از قدرت الهی بهره مند شده باشد به سر می برند. در «حبقوق نبی» می گوید: «اگرچه تأخیر نماید، برایش منتظر باش؛ زیرا که البته خواهد آمد و درنگ نخواهد نمود.»(5) در «اشعیاء نبی» می گوید: «اما آنانی که منتظر خداوند می باشند قوت تازه خواهند یافت و
ص: 319
مثل عقاب پرواز خواهند کرد، خواهند دوید و خسته نخواهند شد.»(1) در جای دیگر می گوید: «خوشا به حال کسانی که منتظر او باشند.»(2) با یک جمع بندی به این نتیجه می رسیم که: 1. نجات بشریت به یاری خداوند به دست انسانی الهی صورت می گیرد؛ 2. همه انسانها باید در انتظار منجی بشریت باشند؛ 3. منتظران نزد خداوند مقامی بالا دارند.
بنابراین، مذهب انتظار که در تمام ادیان آسمانی مشاهده می شود، خاص مسلمانان نیست و یک فلسفه مثبت است و این به خوبی نشان دهنده هدفداری افعال الهی است. اما تفاوت ادیان گذشته با اسلام در این است که انتظار مسلمانان یک عامل روحی و فکری و حرکت آفرین است. از منظر اسلام، هدف از خلقت که شناخت و بندگی خدای متعال است در مقام عمل و تحقق در یک کلمه خلاصه می شود و آن معرفت امام عصر می باشد؛ و تنها کسی به هدف از آفرینش خود رسیده است که به این مرتبه نائل شده باشد.
از نگاه زرتشتیان، موعود مزدیسنا «سوشیانس» نامیده می شود. اینان منتظر سه موعود هستند و میان هر یک از آنها هزار سال فاصله قرار داده شده است. آنان طول جهان را دوازده هزار سال تقسیم کرده اند، که مجموعا به چهار مقطع سه هزار ساله تقسیم می گردد. در چهارمین دوره سه هزار ساله، دهمین هزاره عهد سلطنت روحانی پیغمبر ایران، «زردتشت»، شمرده می شود. در آغاز هر یک از هزاره یازدهمین و دوازدهمین، دو تن از پسران زردتشت ظهور خواهند نمود. در انجام دوازدهمین هزاره، پسر سوم یعنی «سوشیانس» پدیدار گشته، جهان را نو
ص: 320
خواهد نمود، مردگان را بر می انگیزد و قیامت و جهان معنوی خواهد آراست (1) و (2) (به سه پسر زردتشت که در آخرالزمان تولد یابند، «سوشیانس» نام داده اند، گرچه به صورت خاص این اسم برای تعیین آخرین موعود تخصیص یافته است).
منجی (های) موعود اوستا، که سوشیانس نام دارد، اغلب به معنای «رهاننده» تعریف شده است. (3) این واژه در زبان پهلوی به صورت سوشیانت، وسیوسوش آمده و از ریشه «سود» به معنای بهره و منفعت گرفته شده است.
واژه فارسی سود نیز از همین ریشه است. (4) سوشیانت، صفت به معنای سودمند و سوددان است. این واژه در «گاتها» به دو صورت مفرد و جمع آمده است. زرتشت در گاتها (5) چندین بار خود را در صیغه مفرد، سوشیانت یعنی رهاننده یا نجات دهنده نامیده است. از جمله می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
کی خواهیم دریافت (فهمید) ای مزدا و ای اشاکه شما نسبت به کسی که در پی تباه کردن من است، توانا و زبردستید؛ آنچه پاداش نیک نهاد است، باید به خوبی از آن اطلاع یابم؛ از این روی رهاننده (سوشیانت) را آرزوی آن است که از قسمت خویش باخبر باشد. (6) این واژه در سه مورد نیز به صورت جمع آمده است، یکی از آنها اینکه: «ای اهورا مزدا! آن راه منش نیک که به من نمودی، همان راه آموزش رانندگان (سوشیانتها) است.»(7) از این قطعات به خوبی دریافت می شود که عقیده به موعود آخرالزمان و اینکه کسی خواهد آمد، و جهان را از چنگال اهریمن خواهد رهانید و آدمیان را از یک زندگی بی گزند بهره مند خواهد ساخت، نزد
ص: 321
ایرانیان بسیار قدیم و شاید منسوب به خود مؤسس دین مزدیسناست.(1) آنجا که در قسمتهای دیگر اوستا همانند گاتها، سوشیانت به صیغه جمع آمده، از آنان یاوران دین اراده شده است. به عبارت دیگر، پیشوایان کیش و جانشینان زردتشت و نیکان و پارسایانی که از آنان سودی آید و مردم را به راه راست راهنمایی کنند و مایه رستگاری باشند و دین مزدیسنا را بیارایند، سوشیانتها نامیده شده اند. (2) در مواردی هم سوشیانت به صیغه جمع آمده و مقصود از آن سه موعود مزدیسنا یا سه پسران آینده زرتشت است که سرانجام هر یک ظهور خواهند کرد و بار دیگر آیین زرتشت را تازه می کنند و جهان فرسوده و ویران را آباد، تازه و خرم خواهد ساخت. (3) در کتاب «زند» که از کتب مقدس زرتشتیان است، پس از آنکه مقداری پیرامون شیوع فساد در آخرالزمان گفت و گو می نماید و گوشزد می کند که غالبا قوت و شکوه با اهریمنان خواهد بود،می گوید:
آنگاه از طرف اهورا مزدا به ایزدان یاری می رسد، پیروزی بزرگ از آن ایزدان می شود و اهریمنان را منقرض می سازند... بعد از پیروزی ایزدان و برانداختن تبار اهریمنان عالم کیهان به سعادت اصلی خود رسیده، نبی آدم بر تخت نیک بختی خواهد نشست... .(4) »جاماسب» در کتاب معروف خود «جاماسب -نامه» از زرتشت نقل می کند که «از فرزندان دختر پیغمبر که «خورشید جهان» و شاه زمان نام دارد، کسی پادشاه شود در دنیا به حکم یزدان که جانشین آخر آن پیغمبر باشد.» (5) همچنین در جای دیگر این کتاب می--خوانیم که: «مردی بیرون
ص: 322
آید از زمین تازیان، از فرزندان هاشم مردی بزرگ -رو، بزرگ - تن و بزرگ ساق، و بر دین جد خویش باشد، با سپاه بسیار، روی به ایران نهد و آبادانی کند و زمین را پرداد کند.» (1) وی در تعالیم خود می افزاید:
پیامبر عرب آخرین فرستاده است که از میان کوههای مکه ظاهر شود... از فرزندان پیامبر شخصی در مکه پدیدار خواهد شد که جانشین آن پیامبر است و پیرو دین جد خود می باشد. از عدل او گرگ با میش آب می خورد و همه جهان را به آیین مهرآزمای» خواهند گروید.(2) البته قسمتی از پیش گوییهای دیگر زردتشت درباره ظهور و علائم آن در «بهمن پشت» آمده است. (3) در آخرین بخش از کتاب «زندبهمن یسن» که شرح و تفسیر «اوستا» می باشد، از ظهور مصلح جهانی و منتهی شدن حکومت آن حضرت به رستاخیز سخن گفته است: «پس «سوشیانس » آفرینش را دوباره پاک بسازد و رستاخیز و تن پسین باشد.» (4) و می گوید منظور از سوشیانس در اینجا آخرین نجات بخش دین زرتشتی است. (5) هنگامی که گشتاسب در مورد کیفیت ظهور سوشیانس و چگونگی اداره جهان می پرسد، جاماسب حکیم، شاگرد زرتشت توضیح می دهد که: «سوشیانس » دین را به جهان رواج دهد، فقر و تنگدستی را ریشه کن سازد، ایزدان را از دست اهریمن نجات داده، مردم جهان را هم فکر و هم گفتار و هم کردار گرداند.» (6) از جمله مواردی که در اوستا، واژه سوشیانت مفرد آمده و از آن به ویژه واپسین موعود مزدیسنا اراده شده، از این قرار است: یسنا 26 قطعه 10؛ یسنا
ص: 323
59 قطعه 28، ویسبرد، کرده 2، قطعه 5 فروردین پشت، قطعه -های 129 و 145؛ زامیادیشت، قطعه 89؛ گشتاسب یشت، قطعه 30؛ وندیداد، فرگرد 19، قطعه 5.
به هرحال تفسیر دقیق -تر سوشیانس را باید از بخشهای دیگر اوستا به دست آورد. در اوستای فعلی، رهانندگان در سه نفر خلاصه شده اند: 1. اوخشیت ارته، کسی که قانون مقدس را می پروراند؛ 2. اوخشیت نمنگه، کسی که نماز را بر پای می-دارد؛ 3. استوت ارته، کسی که همه از پرتو او به زندگی فناناپذیر می ترسند. (1) البته در کتب روایی پهلوی برای نخستین موعود و دومین و سومین نامهای دیگری ثبت کرده اند. (2) به تصریح اوستا (3) زرتشت تجسم نیکی و خیر و کمال، بزرگترین سوشیانس است و واپسین نجات بخش نیست، بلکه به تصریح همین بخش، واپسین نجات بخشان، کسانی هستند که جهان را نو کنند و خلایق را پیرنشدنی و نامیرا، جاویدان و بالنده سازند. در آن هنگام مردگان دگربار برخیزند و بی مرگی به زندگان روی آورد؛ سوشیانت پدیدار شود و جهان را به خواست خویش نو کند. (4) ابراهیم پورداود از آنچه در این باره گذشت، نتیجه می گیرد که واژه سوشیانس در کاربردهای جمع خود در اوستای نو، شامل زرتشت و حامیان و یاوران و مبلغان و نوسازان و آرایندگان جهان پایانی است. بر اساس این مطلب به این نکته می-رسد که: ویژگی عمده آنان عبارت است از خردمندی، نیکوکاری، سودرسانی به همه موجودات، غلبه بر خصومت دیوها و مردم، و پاک کردن جهان از دروغ، ستایش پروردگار و آراستن معنوی. (5) از توضیحات کتابهای روایی پهلوی پیرامون منجیان سه گانه آیین
ص: 324
مزدیسنا به دست می آید که نبرد خیر و شر، نیکی و بدی به نوعی تقدیر خود اهورا مزداست و در این میان سه موعود آخرالزمان، سه نقطه اوج و در عین حال سه نقطه عطف دین زرتشتی شمرده می شوند. آنها طبق خیر و نیکی رفتار می کنند و در عمل آن را آموزش می دهند. آنها هستند که نماز و تحیات به آستان اهورا مزدا را به جای می آوردند. آنان از دریاچه کیانسیه پا به عرصه زندگی نهاده و ضد اهریمن قیام می کنند، آفرینش او را در هم می شکنند و مردم را به راه راست می آورند و دین را گسترش می-دهند؛ چنان که به آدمیان نیز راستی می بخشند.(1)
تعالیم انبیا در برافروختن آتش شوق و قیام مسیح در دلهای قوم عهد عتیق تأثیر بسزایی داشت: «خدا قوم خود را در حالت نکبت و ذلت باقی نخواهد گذاشت؛ بلکه خود او کسی را مسح کرده، برای نجات مردم خواهد فرستاد.» از کتابهای نبوت معلوم می شود که آرزوی آمدن مسیح بر گرد سه محور اساسی می چرخید که البته این محورهای سه گانه به گونه ای مشخص از یکدیگر جدا نشده اند.
برخی از انبیا مانند حزقیال و ملاکی، اعلام داشتند که خدا به زودی یک مسیح را از نسل داود برای بازگرداندن شکوه بنی اسرائیل خواهد فرستاد. انتظار می رود که مسیح یادشده قوم را از دست حاکمان مشرک رهایی بخشد و قدرت شریعت خدا را برای گروه کوچکی که در زمان تنگی، وفادار و مطیع فرمان خدا باقی خواهد ماند، بسط و اعتلا ارزانی کند. در
ص: 325