سراج الانساب

مشخصات کتاب

سرشناسه:کیلوگیلانی، احمدبن محمد، قرن ق 10

عنوان و نام پدیدآور:سراج الانساب/ تالیف احمدبن محمدبن عبدالرحمن کیاآ گیلانی؛ زیرنظر محمود مرعشی؛ تحقیق مهدی رجایی

مشخصات نشر:قم: کتابخانه عمومی حضرت آیه الله العظمی نجفی مرعشی، 1409ق. = 1367.

مشخصات ظاهری:232 ص.نمونه

فروست:(مخطوطات کتابخانه آیه الله العظمی مرعشی نجفی 32)

شابک:1500ریال

وضعیت فهرست نویسی:فهرستنویسی قبلی

یادداشت:فهرستنویسی براساس اطلاعات فیپا.

یادداشت:کتابنامه به صورت زیرنویس

موضوع:سادات -- نسبنامه

شناسه افزوده:رجایی، مهدی، 1336 - ، مصحح

شناسه افزوده:کتابخانه بزرگ حضرت آیت الله عظمی مرعشی نجفی

رده بندی کنگره:BP53/7/ک 9س 4 م

رده بندی دیویی:297/98

شماره کتابشناسی ملی:م 68-937

ص :1

مقدمه محقق

اشاره

ص :2

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

الحمد للّه رب العالمین،و الصلاة و السلام علی خیر خلقه محمد و آله الطاهرین المعصومین،و اللعنة الدائمة علی أعدائهم و مخالفیهم أجمعین الی یوم الدّین.

علم نسب یکی از علوم بسیار ارزشمند اسلامی است،که شارع مقدس عنایت خاصی بدان نهاده است،و آثار زیادی را بر آن مترتب ساخته است،مانند حکم ارث و حکم عاقله و امثالهما که در کتب فقهیه بی شمار است.

و به وسیلۀ علم نسب است که می توان حفظ رحم و اجتناب از قطع آن نمود،چنانچه رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرموده«اعرفوا أنسابکم لتصلوا به أرحامکم» پس ادای این وظیفۀ الهی و اسلامی منوط به معرفت انساب است.و اثراتی را شارع مقدس بر صلۀ رحم مترتب ساخته است،که در صورت معرفت به انساب متحقق می شود،چنانچه فرموده«صلة الرحم تزید فی العمر»و أمثال این حدیث.

و از همه مهمتر شناخت قربای رسول اعظم صلّی اللّه علیه و آله است،چنانچه آیه شریفه گویای به آن است «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» که مراد از قربی در آیه شریفه أهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام و ذراری ایشان است،و با

ص:3

معرفت به علم انساب است که می توان به این آیه شریفه جامۀ عمل پوشانید ازاین جهت ملاحظه می کنیم که علمائی و دانشمندانی بسیار بزرگ و عالی قدر عنایت خاصی به این علم شریف معطوف ساخته اند،و عمر گرانبهای خویش را صرف ضبط و تدوین این علم شریف نموده اند،و با این عنایت خاص توانسته اند ذراری شریف پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله را پس از چهارده قرن از وفات ایشان حفظ نموده و این وظیفۀ اعتقادی را به مثمر ثمر برسانند.

و این علم شریف در قرنهای گذشته همچون قرن پنجم و ششم رونق شایانی داشته،و اکثر علمای این دو قرن اثر نفیسی در این علم به یادگار گذاشته اند مانند سید شریف أبو الحسن عمری صاحب کتاب المجدی،و پس از ایشان بیهقی صاحب لباب الانساب،و اصیلی،و فخری تألیف قاضی مروزی،و شجره مبارکه از فخر رازی و عمدة الطالب ابن عنبه داودی و امثال این ها.و اصول این علم شریف را برای آیندگان روشن و واضح نمودند،و سعی خود را در ضبط و تدوین اسامی ذراری رسول اعظم صلّی اللّه علیه و آله نمودند،و دانشمندان متأخر از آنها با حفظ اصول در مقام شناخت فروع برآمدند.

و متأسفانه این علم شریف در این اعصار نسبت به آن توجهی و عنایتی که داشت متروک گردید،و آثار این علم شریف در حال محو و ناپدید شدن قرار گرفت،تا آنکه ارادۀ حق تعالی به احیای این علم شریف تعلق گرفت،و یکی از ذراری رسول اعظم صلّی اللّه علیه و آله أعنی المولی الأعظم و الفقیه الاقدم العلامة النسابة محیی آثار السلف و ناشر طریق أهل الهدی العلم الحجة آیة اللّه العظمی المرعشی النجفی متع اللّه المسلمین بطول بقائه الشریف-برانگیخت.

و ایشان کمر همت بسته،و این علم شریف را با تألیف و نشر آثار قدماء در این اعصار زنده نمودند،و بحمد اللّه این علم شریف به برکت وجود ایشان حیات

ص:4

دوبارۀ خود را یافت،و به وسیلۀ ایشان ده ها اثر از آثار بزرگان اهل این علم چاپ و نشر گردید.

و معظم له چندین مجلد کتاب در این علم به رشتۀ تحریر درآورده اند،که از همه جامع تر کتاب شریف طبقات النسابین ایشان است،که کلیه دانشمندان اهل نسب را از زمان حیات معظم له تا عصر ظهور اسلام ضبط و تدوین نموده اند و هزارها شخص از علمای این علم را معرفی نموده اند،و این کتاب یکی از ذخائر بزرگ اسلامی است که امیدواریم چاپ و در دسترس علاقه مندان قرار گیرد.

و أخیرا معظم له از حقیر خواستند که اقدام به تحقیق و چاپ کتاب نفیس سراج الانساب نمایم،و با اینکه دو نسخۀ از آن که در دست بود بسیار مغلوط و مشوش بود با منت پذیرفتم و این خواسته را جامۀ عمل پوشانیدم،و با امداد از ارشادات ایشان این کتاب به این صورت در دسترس علاقه مندان قرار می گیرد.

مؤلف کتاب

متأسفانه نامی از مؤلف کتاب در کتب تراجم نیامده،لذا شرح حال مؤلف از دوران تحصیلی ایشان و مشایخ و تلامذۀ ایشان غیر از آنچه از این کتاب استفاده می شود چیز دیگری در دست نداریم.

و علامه فقیه نسابه حضرت آیة اللّه العظمی مرعشی نجفی دام ظله شرح حالی از مؤلف و کتاب ایشان به خط مبارک خود بر صفحۀ أول نسخۀ خود نوشته اند که گراور آن در پایان مقدمه آمده است،و آنچه را معظم له به رشته تحریر در آورده اند چنین است:

کتاب سراج الانساب تألیف الشیخ الفاضل الکامل العالم العامل البحر المواج فی معرفة المنتسبین الی النبی صلّی اللّه علیه و آله و الائمة الاطهار الاخیار علیهم السّلام أعنی أحمد بن محمد

ص:5

ابن عبد الرحمن النسابة الجیلانی مولدا و النجفی مسکنا و مدفنا قدس سره،و هو استاذ السید العالم النقیب ملجأ الاکابر و الاعالی السید الشریف سراج الدّین محمد قاسم النسابة الحسینی العبیدلی المختاری السبزواری رفع اللّه درجاتهما و تجاوز عن سیئاتهما و أسکنهما عند النبی و الائمة بحق الرسول و الآل علیهم السّلام انتهی ما وجدته علی ظهر النسخة.

و در حاشیه چنین بخط مبارک خود نوشته اند من مشایخ المؤلف والده العلاّمة السید محمد کما صرح به فی مطاوی الکتاب،و کذا من مشایخه فی علم النسب السید نظام الدّین علی النسابة المختاری العبیدلی صرح به فی نسب بنی المختار.

سپس چنین نگارش فرموده اند:المؤلف هو السید أحمد بن محمد الکیا من السادة الکیائیة فی جیلان،ألفه فی سنة 976 باستدعاء تلمیذه المیر محمد قاسم السبزواری و صدره باسم السلطان شاه طهماسب الاول الصفوی،و یظهر منه وفور علمه وسعة اطلاعه و علو کعبه و شموخه فی النسب،و قد اعتمد علیه المتأخرون من أرباب هذا العلم،و أورد فیه أسماء عدة من معاصریه و أنسابهم من بنی السبطین.

ثم اعلم أنی أرویه عن والدی المبرور العلامة النسابة شرف آل الرسول حجة الاسلام السید محمود شمس الدّین الحسینی المرعشی النجفی المتوفی(1338)عن مشایخه حتی ینتهی الی المیر محمد قاسم المذکور،و هو عن المؤلف.

و اعلم أنه وفقنی اللّه تعالی ببرکة التوسل بسیدتی و مولاتی فاطمة المعصومة بنت الامام موسی بن جعفر علیهما السّلام باستکتاب هذه النسخة من أصل الذی بخط العلامة النسابة السید عبد الواسع الحسنی النسابة و کانت فیها بعض الاغلاط،فصححتها حسب الوسع.

و اعلم أن المیر محمد قاسم العبیدلی المذکور قد أکثر النقل عن هذا الکتاب

ص:6

فی کتاب الاسدیة فی الانساب العلویة و فی تعالیقه علی العمدة فلیراجع،و أنا العبد الراجی فضل ربه أبو المعالی شهاب الدّین الحسینی المرعشی النجفی(1369) ببلدة قم المشرفة-انتهی.

این بود آنچه بخط شریف ایشان روی صفحۀ أول کتاب نوشته اند،و علامه آقا بزرگ تهرانی در کتاب ذریعه ج 12 ص 156 نامی از کتاب و مؤلف آن برده است.

حال خوانندگان عزیز را به چند نکته پیرامون کتاب و مؤلف آن با توجه به مطالب مرقومۀ معظم له یادآوری می کنم:

1-مؤلف راجع به مهارت خود در این علم در مقدمۀ کتاب چنین می نگارد:

این غریق بحار عصیان الراجی من اللّه العفو و الغفران أحمد بن محمد بن عبد الرحمن کیا مولود جیلان ساکن روضۀ جنان أعنی مشهد أمیر المؤمنین علیا علیه السّلام مدت مدید و عهد بعید در این عتبۀ علیۀ سدرۀ مرتبه عرش درجه نقد عمر خود را صرف علم کلام به جهت معرفت خدا و رسول صلّی اللّه علیه و آله و ائمه أنام علیهم السّلام و بحث و تفتیش أنساب سادات با سعادات ذوی الاحترام نمود تا به حدی که نسب داخلین از خارجین و منقرضین از لاحقین و نسب القطع از نسب الجزم جدا گردانید.

2-مؤلف این کتاب را بالتماس شاگرد خود نقیب محمد قاسم مختاری نگاشته در صفحۀ چهار چنین می نگارد:تا در این أوان حضرت مرتضی ممالک الاسلام افتخار أعاظم السادات و النقباء بین الانام سراج الدّین محمد قاسم المختاری العبیدلی الحسینی...بعد از مذاکره و مباحثۀ اکثر کتب أنساب نزد فقیر خواهش داشت که تفحص و تجسس جمعی از ذریۀ طاهره که بعد از أزمنۀ تألیف کتب سلف بهم رسیده...نماید الخ.

3-تاریخ نگارش این اثر گرانقدر مؤلف در ص 26 در سنۀ ست و سبعین

ص:7

و تسعمائه مشخص گردیده.

4-مؤلف مقدمه ای راجع به چگونگی به قدرت رسیدن سلاطین صفویه می نگارد که اهمیت تاریخی دارد.

5-مؤلف توجه شایانی به ذکر نسب سلسله مختاریه نموده و شرح حال مفصلی از علمای این قبیله که معاصر با آنها بوده به رشته تحریر درآورده است.

6-مؤلف در ص 140 نقل کلامی از والد معظم خود می نماید.

7-یکی از مشایخ مؤلف که تصریح بدان نموده سید أبو المجد مرعشی است در ص 147 چنین می نگارد:نسب سید بزرگوار نقیب السادات العظام علامه جلیل سید أبو المجد نسابه استاد جامع این کتاب که سنین عدیده از فیض حضور و افاداتش مستفید شدم:سید أبو المجد مرعشی مؤلف کتاب مبسوط و مشجرات در أنساب هو ابن الشریف الرئیس میر سید محمد خان ابن میر عبد الکریم خان ملک مازندران ابن میر عبد اللّه خان ملک مازندران ابن میر عبد الکریم خان ملک ابن میر محمد مرتضی خان ملک ابن میر سید علی خان بن میر سید کمال الدّین خان ملک ابن میر سید قوام الدّین خان ملک مازندران ابن صادق بن عبد اللّه بن محمد بن أبی هاشم ابن علی بن حسن بن علی المرعشی.

8-یکی دیگر از مشایخ مؤلف که تصریح بدان نموده امیر نظام الدّین علی است در ص 151 چنین می نگارد:و از جناب نقابت قباب أمیر نظام الدّین علی که در علم نسب مقتدای اولو الالباب بود استماع افتاد-الخ.

9-یکی مهمترین مصادری که مؤلف حین تألیف کتاب از آن استفادۀ شایانی نموده کتاب عمدة الطالب شریف ابن عنبه داودی است.

10-در استنساخ و تحقیق کتاب از دو نسخه استفاده شده است:یک نسخه متعلق به حضرت آیة اللّه العظمی مرعشی نجفی دام ظله است که در حاشیه بخط شریف خود یادداشتهای متفرقه دارد و همچنین تصحیحاتی به عنوان استظهار

ص:8

در حواشی نسخه دارد.

و این نسخه از روی نسخۀ دوم که متعلق به کتابخانۀ ملک است استنساخ شده،که صورت عکس آن را معظم له در حدود چهل سال پیش از کتابخانۀ مزبور گرفته اند و این نسخه شامل سراج الانساب و اسدیه و اوراقی متفرقه در انساب از فخر رازی و غیره می باشد که معظم له در مقدمۀ کتاب فخری اشاره بدان نموده اند.

پس در واقع از یک نسخه استفاده شده و نسخه چنانچه معظم له اشاره فرموده اند بسیار مغلوط و مشوش بود و افتادگی زیادی داشت که با مراجعه به کتب انساب حتی المقدور جبران افتادگی شده و تصحیح شده.

مع ذلک در ذکر أنساب که مؤلف در پایان هر فصلی منسوبین به آن باب را ذکر می فرمایند بنظر اشتباهاتی دارد،که باید دقت بیشتر شود،و چون دخل و تصرف در انساب امری است بسیار خطیر،لذا حقیر بدون هیچ گونه تصرف و اظهار نظر درج نمودم تا اهلش صحت و سقم آن را تشخیص دهند.

و در پایان با تشکر و سپاس از الطاف معظم له نسبت به این حقیر،تشکر خود را نسبت به فرزند برومند ایشان متولی و سرپرست کتابخانۀ معظم له جناب دانشمند معزز دکتر سید محمود مرعشی دامت توفیقاته اظهار می دارم،که با همت شایان ایشان صدها اثر از آثار گذشتگان در علوم مختلفه احیا و نشر گردیده است.

و الحمد للّه الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لو لا أن هدانا اللّه،و نستغفره مما وقع من خلل،و حصل من زلل،و نعوذ باللّه من شرور أنفسنا،و سیئات أعمالنا و زلات أقدامنا و عثرات أقلامنا،و نستجیر باللّه من الخیانة بالامانات و تضییعها،فهو الهادی الی الرشاد و الموفق للصواب و السداد،و السلام علی من اتبع الهدی.

/22شوال1409/ ه ق قم ص پ 753-37185 سید مهدی رجائی

ص:9

اشاره

ص :1

سراج الانساب

تالیف احمدبن محمدبن عبدالرحمن کیاآ گیلانی

زیرنظر محمود مرعشی

تحقیق مهدی رجایی

ص :2

مقدمۀ مؤلف کتاب

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

الحمد للّه رب العالمین،و الصلاة و السلام علی أشرف الانبیاء و المرسلین محمد و عترته المعصومین.

و بعد:بدان که ظاهر و باهر است که به مقتضای آیه وافیة الهدایة «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» (1)محبت آل عبا و ذریۀ ایشان از جملۀ مثوباتی است عظیم،و تولا به ذوی القربی عطیه ایست جسیم.

و به فحوای حدیث:«أکرموا ذریتی الصالح للّه و الطالح لی»اکرام و احترامشان موجب قربت است به جناب أقدس رحیم،و انجاح برین عطیۀ عظمی بدون معرفت نسب أحفاد رسول مختار و ائمه أطهار صلوات اللّه علیهم غیر میسر است الا للعارف العلیم.

لهذا غریق بحار عصیان،الراجی من اللّه العفو و الغفران أحمد بن محمد بن عبد الرحمن کیا مولود جیلان،ساکن روضۀ جنان،أعنی:مشهد أمیر المؤمنین علیا علیه السّلام،مدت مدید و عهد بعید در این عتبۀ علیۀ سدرۀ مرتبه عرش درجه،نقد

ص:3


1- (1) سوره الشوری:23.

عمر خود را صرف علم کلام به جهت معرفت خدا و رسول صلّی اللّه علیه و آله و ائمه أنام علیهم السّلام و بحث و تفتیش أنساب سادات با سعادات ذوی الاحترام نمود تا به حدی که نسب داخلین از خارجین،و منقرضین از لاحقین،و نسب القطع از نسب الجزم جدا گردانید.

تا آفتاب جهان تاب سیادت در مشرق اعتدال شارق،و رتبۀ هریک بر سایر خلایق فائق گردد.

تا در این أوان حضرت مرتضی ممالک الاسلام،افتخار أعاظم السادات و النقباء بین الانام،سراج الدین محمد قاسم المختاری العبیدلی الحسینی (1)،که به سمو (2)نسب به حضرت سید البشر کامیاب،و به علو حسب از سایر سادات با سعادات ممتاز.

بعد از مذاکره و مباحثۀ اکثر کتب أنساب نزد فقیر،خواهش داشت که تفحص و تجسس جمعی از ذریۀ طاهره که بعد از أزمنۀ تألیف کتب سلف بهم رسیده اند،یا از أوطان خود به جهت حوادث لیل و نهار به بلاد دیگر ارتحال فرموده اند نماید.و اطلاع کامل بر أحوال این جمع عدید ممکن نیست الا به سیر و سیاحت در أکثر روی زمین.

لهذا در وقت وداع از این بی بضاعت التماس نمود که خلاصه ای از کتب معتبرۀ معتمده از أنساب جمعی که علماء أنساب حکم بر صحت نسب ایشان نموده اند،و مدعی صادق را از کاذب امتیاز فرموده اند در رساله ای جمع نماید و مسمی ب«سراج الانساب»نماید و به نزد آن عالی جناب فرستد.

ص:4


1- (1) و خود یکی از چهره های برجسته علمای أهل نسب است،و از سادات بنی المختار است که اجداد آنها از نجف أشرف به شهر سبزوار کوچ نموده،و از نقبای آن دیار گشتند.
2- (2) سمو:بلندی،رفعت.

تا آن سیادت و نقابت مرتبت،ارشاد و هدایت منزلت،هریک از سادات ذوی السعادات که به سبب ارتحال از أوطان قدیم،یا به سبب کثرت وسائط و عدم ضبط در کتب و مشجرات در این علم شریف،در ظلمت غربت به گمنامی و گم نشانی منتسب گشته اند،یا جمعی از أغیار که خود را در میان ذریه آل عبا درج نموده اند،این رساله را چراغ وار بر سر پنجه گرفته،و هریک از ایشان را جستجو نموده به سلسلۀ قدیم وابندد،تا صادق از کاذب و باطل از محق ممتاز گردد.

و این رساله را مرتب ساخت بر مقدمه و چند مصباح و خاتمه،و باللّه التوفیق و علیه الاعانة،أما:

مقدمه

اشاره

(در بیان مناقب سلاطین صفویه)

(1)

که به شرف سیادت و نقابت و اجلال و گوهر ولایت و هدایت و ارشاد موصوف اند،أول ذکر کنیم و بیان نماییم نسب شریف ایشان را که منتهی به امام موسی کاظم علیه السّلام می شوند براین ترتیب:

شاه طهماسب بن شاه اسماعیل بن سلطان حیدر بن سلطان جنید بن صدر الدین ابراهیم بن خواجه علی بن صدر الدین موسی بن سلطان شیخ صفی الدین اسحاق بن أمین الدین جبرییل بن صالح بن قطب الدین شاه صالح الدین رشید ابن شاه محمد بن شاه عوض الخواص (2)بن فیروز شاه زرین کلاه بن محمد

ص:5


1- (1) این مقدمه به جهت اهمیت تاریخی آن،و از لحاظ امانت داری در نقل عینا مندرج گردید،و قضاوت درباره آن محول به خوانندگان عزیز است.
2- (2) در نسخه(م):الحواص.

شرف بن محمد بن حسن بن محمد بن ابراهیم بن جعفر بن محمد بن اسماعیل بن محمد بن أحمد الاعرابی بن أبو (1)محمد قاسم بن أبو القاسم حمزة بن امام موسی الکاظم علیه السّلام .

کنیۀ امام موسی علیه السّلام أبو الحسن و أبو ابراهیم بود،مادر او ام ولد نام او حمیدۀ مغربیه،موجود شد در سنۀ ثمان و عشرین و مائه،و او سیاه رنگ بود و او را فضایل و کمالات و کرامات بی شمار بود،او را کاظم گفتندی به جهت کثرت فرو خوردن خشم.

و آن حضرت بسیار واسع العطا بود،در شب بیرون می آمد و کیسه ای داشت پر از درم (2)و به مردم می بخشید،و از آن کیسه هیچ کم نمی شد،و هر کس که به مردمان چیزی بسیار می بخشید به مثل گفتندی که مگر تو کیسۀ موسی داری.

موسی الهادی بگرفت او را و حبس کرد،پس حضرت أمیر المؤمنین علی علیه السلام را به خواب دید که او را گفت:یا موسی هل عسیتم ان تولیتم أن تفسدوا فی الارض و تقطعوا أرحامکم (3)چون بیدار شد دانست که مراد از این خواب رها کردن امام موسی کاظم علیه السّلام است،پس آن حضرت را رها کرد.

چون هارون الرشید به خلافت نشست آن حضرت را معزز و مکرم داشت.

و چنین آورده اند که أهل خراسان فکر کردند که چیزی از خمس و هدیه به جهت آن حضرت به فرستند،محمد بن اسماعیل که برادرزادۀ آن حضرت

ص:6


1- (1) از لحاظ أدب عرب می باید«أبی»باشد،لکن مؤلف در طول کتاب این لحاظ را مراعات نفرموده.
2- (2) مأخوذ از درهم،و بمعنی پول نقد است.
3- (3) اقتباس از سوره محمد آیه 22.

بود[دانست] (1)روزی در نزد خلیفه بود مذکور شد که رعایا پریشان حال اند محمد بن اسماعیل گفت:چون پریشان نباشند که هر ساله دو خراج می دهند.

خلیفه گفت:یکی به ما دیگری به کدامین شخص می دهند؟محمد بن اسماعیل گفت:که به عم من موسی کاظم علیه السّلام.

پس هارون الرشید ملعون این سخن را به دل گرفت و آن حضرت را محبوس گردانید در نزد فضل بن یحیی،بعد از آن بیرون آوردند و به سندی بن شاهک سپردند،و رشید ملعون به جانب شام رفت و حکم کرد به قتل آن حضرت پس آن معصوم را شهید کردند.

بعضی گفته اند:که زهر دادند (2).و بعضی گفته اند:او را در بساط پیچیدند و پایین و بالای او را محکم بستند تا شهید شد.و بعضی دیگر گفته اند:او را ارزیز (3)گداخته دادند.

و آن معصوم را سه روز بر سر راه نگه داشتند و به مردم نمودند یعنی به مرگ خود مرده است،و به دین موجب محضر نوشتند و در مقابر قریش دفن کردند.

بعد از تمهید این مقدمات حقیقت حال چنان است که این سلسله قبل از شاه عالی جاه شاه اسماعیل علیه الرحمة و الغفران به سجادۀ عبادت نشسته،طریق ارشاد را شیوه داشتند،و روی نیاز به عتبۀ علیه و سدرۀ سنیه نهاده،و حکم و فرمان را سمعنا و أطعنا می گفتند،و سلاطین زمان در احترام ایشان شمه ای فرو گذاشت نمی کردند.

ص:7


1- (1) زیاده از نسخه«م».
2- (2) شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا چنین روایت کرده.
3- (3) ارزیز:رصاص،فلزی است نرم و نقره ای رنگ قابل تورق و سخت تر از سرب.

چنانچه در أیام فترت چنگیزیه سلطان حقیقت و برهان طریقت قطب آفاق شیخ صفی الحق و الدین بسیاری از بیچارگان را از تیغ سیاست ایشان خلاص کرده بود،و سبب حیات و نجات آن جماعت شد.

و آن حضرت در زمان سلطنت محمد اولجایتوی خدابنده بر مسند ارشاد تمکن داشتند،و به وعظ و نصیحت و أوامر و نواهی قیام و اقدام می نمودند،و آن پادشاه پاکیزه سرشت مایل به مذهب اثنا عشری شد.

و شیخ جمال الدین ابن مطهر الحلی که مجتهد آن مذهب بود به خدمت آن پادشاه نیک اعتقاد آمده،و مجلس عالی در عمارت أبواب السر سلطانیه بهم پیوست،و شیخ صفی الحق و الدین در آن مجلس بود.

مجملی از أحوال قطب زمان آن که آن حضرت طریق ارادت به شیخ ابراهیم گیلانی دارند،و سلسلۀ شیخ زاهد به توسط مشایخ کبار به حضرت أمیر کل أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السّلام منتهی می شود.

بدان که آن قدوۀ أهل دین،و آن راهنمای صدق و یقین در زمان سلطنت أبو سعید بن اولجایتوی به تاریخ خمس و ثلاثین و سبعمائه رخت اقامت از این جهان فانی پرداخت و به تخت گاه سرای باقی مسکن و مأوی ساخت،روح اللّه روحه أبدا.

بعد از او چون نوبت ارشاد به سلطان جنید رسید،که پدر دوم شاه مغفرت پناه شاه اسماعیل است،میل سلطنت صوری نموده،با جمعی از أرباب ارادت به حلب رفت،که معتقد آن سلسله در آن دیار بودند.

والی دیار بکر امیر الکر حسن بیگ به قدم اخلاص پیش آمده،و به خویشی و قومی آن بزرگوار مفاخرت جسته،همشیرۀ اعیانیه خود خدیجه بیگی را به آن حضرت داد.

ص:8

و سلطان الحقیقه و الطریقه سلطان جنید بعد از غزای طرابذان به جانب شیروان رفت،خلیل شیروانی آنجا بود آهنگ جنگ کرده،سلطان جنید شهید شد و به جنت المأوی واصل شد.

سلطان حیدر به سند ارشاد (1)فائز شد،و مریدان سر نیاز به عتبۀ او نهاده، در آن وقت امیر حسن بیگ دفع جهان شاه نموده حاکم آذربایجان و عراق شد از وفور اخلاص و کثرت اعتقاد مجددا به مواصلت او افتخار جسته دختر خود بلقیس زمان علم شاه خاتون به همشیره زادۀ خود سلطان حیدر داده،و شاه غفران دستگاه شاه اسماعیل از این عفت پناه حاصل شده،عالم به وجود او بشارت یافت.

و در اثنا و تسعین و ثمانمائه سلطان حیدر در زمان سلطنت یعقوب بیگ بن حسن بیگ به جانب شیروان رفت که انتقام از این طایفه کشد،در آن وقت فرخ یسار والی بود در أول مغلوب گشت،و غازیان قتل بسیار از شیروانیان کردند.

فرخ یسار از یعقوب بیگ مدد خواسته،عرض کرد که این طایفه بعد از فتح شیروان ارادۀ آذربایجان می نمایند،یعقوب بیگ راه صواب گم کرده،با وجود آن که سلطان حیدر به دو مرتبۀ قوم یعقوب بیگ بود،أول آن که عم زاده اش بود،دیگر خواهرش در خانۀ سلطان حیدر بود،سلیمان بیژن را که أمیر الامرایی داشت به مدد فرستاد جنگ کردند،و از کمان قضا و قدر تیری به سلطان حیدر رسیده آن حضرت نیز جرعۀ شهادت چشیده.

این واقعه در ثلاث و تسعین و ثمانمائه واقع شد،و یعقوب بیگ شاهزادها را به قلعۀ اسطخر فرستاد چهار سال در آنجا بودند.

اما چون دشمنی خاندان حیدر سم قاتل است لاجرم یعقوب بیگ از عمر

ص:9


1- (1) به معنی مسند وعظ و ارشاد.

و سلطنت بهره نبرد در عنفوان جوانی رفت،و در اندک فرصتی نسلش منقطع شد.

و چون نوبت سلطنت به رستم بیگ پسرزاده حسن بیگ رسیده شاه زادگان را از قلعه بیرون آورده،سلطان علی پادشاه به عز شهادت رسیده به دستور ابا جرعۀ ناکامی چشید.

رفتن شاه اسماعیل به گیلان

در أواخر سال شاه عالی جاه شاه اسماعیل به گیلان رفت،و در آن وقت شش ساله بود،کیا میرزا علی والی گیلان قواعد خدمت و لوازم ملازمت بجای آورده مهما امکن در اعانت او گوشیده،مکررا پادشاه عراق و آذربایجان او را طلب کردند،و مدت شش سال توقف نموده.

در اواسط محرم سنۀ خمس و تسعمائه شاهزاده عالی جاه کارکیا میرزا علی را وداع نموده از گیلان بیرون آمد،و سن شریفش دوازده ساله بود،در آستاره بلندی قشلاق فرمودند،و خوابی دیدند و معبران تعبیر کردند که ایران به تصرف شما درمی آید،و این سلطنت را بقا و ثباتی خواهد بود،در آن وقت هرج و مرج بود.

در فصل بهار همان سال عنان عالم گیری به دست گرفته،نصرت و ظفر هم عنان فتح و فیروزی در خدمت روان به اردبیل نزول فرموده،زمانه آیت بشارت بر او خواند و از طرف آذربایجان از آنجا مثل استجلو و قاجار و شاملو و ذو القدر و افشار و روساق و روملو گروه گروه می آمدند،تا آن که هفت هزار کس به درگاه اجتماع پیدا کردند (1).

ص:10


1- (1) در نسخه(م):به درگاه مجتمع گشتند.

شاه جم جاه در مقام انتقام شیروانیان و مدافعۀ مروانیان درآمده،در سنۀ ست و تسعمائه به دفع شیروانیان در حرکت آمده،فرخ یسار والی بود جنگ کرد به قتل رسید،به موجب آیه کریمه «تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» (1)به تخت شیروان درآمده،قشلاق در محمودآباد کرد.و در این سال میر شمس الدین زکریا به خدمت شاه عالم پناه آمده.

سبب آمدن میر زکریا:و این میر زکریا وزارت سلاطین کرده بود،در آن وقت الوند بیگ پسرزاده حسن بیگ والی آذربایجان بود،و امیر زکریا وزیر بود،پنجاه تومان از او طلب کردند از آن عاجز آمده،ملک محمود دیلمی قزوینی که مقدم الوزراء بود ضامن مبلغ شد،امیر زکریا به گریخت.

و چون آوازۀ سلطنت شاه عالی جاه در آفاق منتشر شده بود به درگاه گیتی پناه آمده،از عجز الوند بیگ و بیم داری آن طایفه بسیار گفت،و شاه عالی جاه را در رفتن آنجا راغب ساخت،و آن وجه را از ملک محمود باز یافت نمود.

القصه شاه عالم پناه وزارت به امیر زکریا داد،و صدارت به مولانا شمس الدین گیلانی که قدیمی آن عتبه بود،و مدار مهمات به حسین بیگ للّه و ده ده مفوض شد.

و در سنۀ سبع و تسعمائه عنان عزیمت به فتح آذربایجان منعطف گردانید، و در حوالی شیروان و نخچوان با الوند بیگ و امراء اق قونیلو جنگ عظیم دست داده مظفر و منصور شد،و از امراء و مقربان او قریب ده هزار در این جنگ کشته شدند،و الوند بیگ به حدود دیار بکر بگریخت.

پادشاه ذی جاه به فتح و فیروزی و بهجت و بهروزی در تخت تبریز به سلطنت

ص:11


1- (1) سوره آل عمران آیه 26.

نشست،و در این سال رؤوس منابر به القاب و اسامی حضرات ائمه معصومین علیهم السّلام زیب و زینت یافت،و تاج با ابتهاج را مراد غازیان نهاده،زبان حال بدین بیت مترنم شد-شعر:

سریر سلطنت اکنون کند سرافرازی که سایه بر سرش افکند خسرو غازی

رعب و صلابت این لشکر در دلها به نوعی نشست که مخالفان به مجرد آوازه ایشان از شرق به غرب می گریختند.و در این سال قشلاق در تبریز شد، و در بهار به طرف آذربایجان در حرکت آمدند،و تا ملک ذو القدر که علاء الدوله سردار بود رفتند.

و چون زمستان شد و مکان آن طایفه استحکامی داشت،آن طایفه پناه به حصنهای حصین بردند،در این صورت الوند بیگ به آذربایجان رفت،و پادشاه ذی جاه و امراء صلاح در بازگشتن دیدند،عنان عزیمت به صوب تبریز گردانیدند الوند بیگ به بغداد رفته از آنجا به دیار بکر گریخت،و در سنۀ عشر و تسعمائه وفات یافت.

و در سنۀ ثمان و تسعمائه موکب ظفر لواء به دفع سلطان مراد بن یعقوب بیگ والی عراق و فارس و کرمان بود در جنبش آمده،به هرجا روی مملکت گیری نهاد فیروزی و نصرت دواسبه استقبال می کرد.

و در حدود همدان با سلطان مراد که او را نامراد خواندندی حرب واقع شد، با آن که سپاه فیروزی اثر دوازده هزار بودند،و خصم چهل هزار در طرفة العینی شکست بر ایشان افتاد،خیمه های زده و اسباب و جهات و ظروف و أوانی و اسب و شتر و عورات و خوانین و محبوبۀ ترکان تمامی نصیب غازیان شده،کسی که او را اسبی و شتری نبود خواتین گل چهره با اسباب نصیب او شد،و در آن وقت میان قزلباش من و تو نبود،آنچه داشتند باهم می خوردند.

ص:12

و قریب ده هزار کس از مخالفان در این جنگ کشته شدند،و سلطان مراد به فارس رفته،شاه ستاره سپاه از دنبال او رفته،سلطان مراد به بغداد گریخته، ممالک عراق و فارس و کرمان به تصرف ملازمان درآمد.

و قشلاق در مدینة المؤمنین قم شد،و در این قشلاق ملک محمود قزوینی دیلمی به عتبه بوسی آمده.

وزیر آمده و به عرض رسانید که بعضی از مردم ترکمان به حسین کیاجلاوی پناه برده اند،و قلعۀ آستارا را پناه کرده اند،الیاس بیگ الغویت اوغلی را به حکومت خوار و سمنان و دماوند و فیروزکوه فرستادند،حسین کیا او را بکشت.

شاه عالی جاه متوجه دفع انتقام او شد،در یک روز قلعۀ گل خندان فتح شد،دماوند را قتل عام کرده،فیروز کوه را محاصره نمودند،علی کیا زنهارخواه آمده قلعه را داده به جان امان یافت.

و از آنجا به قلعۀ آستارا رفته مراد بیگ جهان شاه مولود،بعد از محاصرۀ یک ماه آب رودخانه را به جای دیگر انداخت أهل قلعه بی آب شده،قلعه را گرفتند و مراد بیگ را سوختند،و حسین کیا را در قفس کرده تعذیب می نمودند تا خود را کشت،و سی هزار کس در این یورش به قتل آمد.

در این سفر قاضی محمد کاشی در صدارت شریک مولانا شمس الدین گیلانی شده،و رفته رفته ترقی یافت تا امارت افاضت صدارت گشت.

و در این سفر کارکیا سلطان حسین برادر کارکیا میرزا علی به صدق و اعتقاد آمده،نوازش کلی یافت و از احترام جانب او هیچ تقصیر نشد،موصلی در قلعۀ آستارا بود در سلک باقی حرمها منتظم گشت،و منظور نظر عاطفت شده چنانچه اراده داشت میسر بود.

تا حال که أیام سلطنت نواب کامیاب همایون أعلی شاه طهماسب حسینی است نیز صاحب اختیار است،چنانچه در زمان این دو پادشاه عزل و نصب امراء

ص:13

برأی صائبه آن بابی نوان بود (1).

بعد از این وقایع خبر آمد که اعریس محمد که در یزد و ابرقوه بود عنان مخالفت به دست گرفته و لوای عناد برافراشته،شاه فیروزی علم متوجه آنجا شده یزد را محاصره نمود،در اندک فرصتی او را به دست آورده محمد را به اصفهان سوختند.

و از آنجا به طبس کیلکی رفته،قریب پنج هزار کس از مخالفان کشتند،و آوازۀ نوبت شاهنشاهی در خراسان افتاده،و مردم آنجا در اضطراب شدند،أواخر سلطان حسین میرزا بود در فکر خود شده،شاه عالی جاه نهضت فرموده به عراق بازگشتند.

و در سال احدی عشر و تسعمائه به طارم شد،و کارکیا میرزا علی و کارکیا سلطان حسین گیلانی وفات کردند،سلطان أحمد پسر سلطان حسین در اردوی معلی بوده،سلطنت گیلان بدو تفویض شد.

و در این حالت از جانب أمیر نظام الدین والی رشت به درگاه نیامده،شاه عالم پناه بر او برآشفته،از راه طارم یورش فرموده،امراء به شفاعت در آمدند،و شیخ نجم رشتی که از جملۀ مقربان بود وسیلۀ شفاعت شده،عنان معسکر را از آن صوب بگردانید،اما چلیبا بیگ که والی طارم بود به قتل آمده.

و در اثنا عشر و تسعمائه قشلاق در خوی شد،و با صارم کرد جنگ کرد،از أمر عبدی بیگ پدر درش خان و سارون علی تکلومهر دار کشته شدند.

و بعد از این مرتبۀ دیگر به مملکت ذو القدر رفتند و قتل و غارت بسیار کردند (2)معاودت فرمودند و طایفۀ موصله که مقدم ایشان أمیر خان بود،و از جانب اق قونیلو

ص:14


1- (1) چنین است در نسخۀ«ن»و در نسخۀ«م»:آن بانی بانوان بود.
2- (2) در نسخۀ«م»:کرده.

حکومت دیاربکر یافته بود،به خدمت پادشاه آمده تحفه های لایق آورد،از آن جمله لعل (1)بکرک که نکرده نسبت کرده بودند،و به خزائن بسیاری از پادشاهان رسیده بود آورد،و أمر عالی شد که آن را شکسته داخل مفرح کردند.و دیار بکر اضافه ممالک محروسه گشت،و ایالت آنجا به خان محمد استجلو مقرر شد،و أمیر خان به منصب مهرداری مفوض گشت،قشلاق در خوی گرفتند.

و به فتح بغداد و خوزستان در سال نهصد و چهارده به عزیمت عراق مصمم گشت،سلطان مراد گریخته از آنجا رفته،باریک بیگ پرناک حاکم از شنیدن توجه غازیان بغداد را گذاشته با نامراد به حدود شام گریخته،و عراق عرب بی قتال و جدال مسخر گشت،اما قتل و کشش بسیار واقع شد،چنان که در دجله به جای آب خون روان شد،حکومت آنجا را به خادم بیگ عنایت کردند.

و سید محمد کمونه که از نقبای نجف أشرف بود باریک بیگ او را در چاه داشت بیرون آمده،به عنایات شاهانه ایالت و تولیت نجف أشرف و طبل و علم نصیب او شد.

و شاه دین پناه به زیارت عتبات مشرف شده،رواج و رونق آستانها از همه چیز دادند،و عمارت عالی در امام موسی کاظم علیه السّلام کردند،و أمر شد که قاضی جهان نهری از فرات احداث نماید که منتهی به کوفه شود،و این صورت اتمام یافت،و به نهر شریف موسوم گشته،قریب ده هزار تومان هر ساله حاصل آنجا می شد که صرف عتبات می کردند.

و از آنجا به مشعشع (2)رفتند و قتل و غارت نمودند،حویزه و شوشتر و خوزستان

ص:15


1- (1) لعل:یکی از سنگهای قیمتی برنگ سرخ مانند یاقوت است،و این یکی از تحفه های پرارزش آن زمان بوده.و شاید مراد از لعل در این عبارت چیز دیگر باشد.
2- (2) آل مشعشع که از نسل سید محمد بن فلاح الموسوی الحویزی است،و او اولین-

به تصرف أولیای دولت قاهره درآمده،از راه کوه کیلویه بدر رفتند،و در این راه وکالت به شیخ نجم رشتی مفوض شد و اعتبار کلی یافت،و چون با قاضی محمد کاشی عداوت داشت به اغوای او قاضی محمد را به قتل آوردند،و این قاضی محمد حکومت یزد و کاشان و شیراز یافته با مردم ظلم و بیداد کرده،و خلق بسیار به قتل آورده بود،زمانه از او انتقام گشید.

و منصب صدارت به أمیر سید شریف شیرازی بود،رجوع شد به میرزا أحمد حورانی أصفهانی،و حسین بیگ للّه از امارت معزول شد،و منصب او را به خانان سلطان استجلو دادند،و در حوالی تبریز در قریه حمشه شیخ نجم رشتی وفات کرده،و منصب وکالت نصیب میر یار أحمد شد و به نجم ثانی ملقب گشت.

و خاطر خطیر و ضمیر خورشید تنویر از انتظام أمور دیار بکر و شیروان و آذربایجان و عراق عرب و عجم و خوزستان و طبرستان و گیلانات و کرمان آسایش یافت،و به استقلال جمیع این بلاد را گرفته در حوزه تصرف درآوردند.

لوای أقلیم گشایی به صوب خراسان و رفع دفع شبیگ خان در حرکت آمده.در سنۀ عشر و تسعمائه نزول اجلال در خراسان شد،شبیگ از هرات به مرو رفت،و شاه ستاره سپاه زیارت امام هشتم نموده،استمداد دولت کرده به مرو توجه نمود.

و این شبیگ پادشاه ذی جاه بود،یک دو روز بینهما جنگ بود،تا آن که فتح و ظفر از جانب پادشاه اسلام مالک رقاب أنام اسکندر بخت خاقان غلام وزیده،شبیگ شکست یافت،و با باقی امراء چون ستاره که از شعاع آفتاب

ص:16

گریزد راه گریز را پیش گرفتند،قریب ده هزار کس از مخالفان در این جنگ کشته شدند،و خراسان به تصرف غازیان درآمد،هرات به حسین بیگ لله،و مرو به ابدال بیگ ده ده عنایت شده.

روانه عراق شدند،در این محل پانزده هزار کس از تکلو با حکام روم مجادله کرده در شهریار آمدند،و آزار بسیار به تجار رسیده بود،و سلطان دین پرور پادشاه دادگستر بعضی از سرداران تکلورا به تیغ یاسا (1)گذرانیده،بر باقی ترحم فرموده و أموال ایشان را به امراء قسمت کرده،منصب صدارت به میر عبد الباقی یزدی دادند.

و در سال ثمان عشر و تسعمائه نجم ثانی به تسخیر ماوراء النهر رفت و امرای نامدار همراه کرده،میرزا با بر جغتای همرکاب بود تا حوالی بخارا رفتند،و أکثر بلاد را گرفتند،چون سلوک نجم ثانی با میرزا به ابرو امرای پسندیده طبع ایشان نبود،اتفاق کرده در روز مصاف هنوز لشکر بهم نرسیده بودند که پشت دادند،و نجم ثانی را در دست دشمنان[دادند] (2)گذاشته به قتل رسید.

واقعه روم و خراسان

شرح این واقعه آن که سلطان سلیم برادران را کشته،در سلطنت روم مستقل گشت،و اراده نمود که به آذربایجان آید،و در آن زمان چون خاقان زمان شکست نجم ثانی را شنید به خراسان رفتند،و منصب وکالت به میر عبد الباقی یزدی دادند،و صدارت به میرسید شریف مقرر گشت.

چون اردوی گردون شکوه به مشهد مقدس رسید،تیمور سلطان و عبید خان

ص:17


1- (1) یاسا:مجازات،این کلمه مغولی است و در دورۀ مغول متداول بوده.
2- (2) این زیاده از نسخۀ(ن)است.

ازبک از هرات به ماوراء النهر رفتند،و ابدال بیگ مرو را گذاشته،بدین جهت او را جامۀ زنان و مقنعه نسوان در پوشانیدند،و بر درازگوش سوار کرده در اردوی معلی گردانیدند.

و نزول اجلال در هرات شده،به تجدید خراسان از غبار مخالفان پاک گشت،و هرات را به زینل خان شاملو دادند،و بلخ را به دیو سلطان روملو مفوض گردانیدند،و حضرت خان گشور گیر به سعادت در اصفهان قشلاق کردند.

ولادت شاه دین پناه شاه طهماسب الحسینی

در این سال فرخنده آمال مبشران دولت و شادگامی بشارت رسانیدند،که آفتابی از برج سلطنت طالع شد،و ماهی از برج خلافت ساطع گشت،که نور سلطنت و بختیاری از چهره اش تابان،و شعاع خلافت و شهریاری از جبهه اش فروزان است،مروح روح شادمانی،و مفرح قلب امانی است،به یمن طلعت همایون عالم آرایش امراء و مقربان به تهنیت و مبارک باد زبان گشادند،و به اطراف و اکناف مژده این قدوم رسانیدند،و به مضمون این بیت مترنم گشتند- شعر:

مدار عالم و دارای دور و داور دوران

پناه ملک و پشت ملت و سد مسلمانی

در صباح شنبۀ بیستم شهر ذی حجه سنۀ 919 عرصۀ عالم از نور ولادت آن حضرت پادشاه زمن،و خاقان جهان،و سبب امن و امان،حافظ زمین و زمان، وارث ملک سلیمان،بانی عقل و احسان،کیخسرو زمان،گوهر درج هل أتی، مظهر برج لافتی،معین السلطنة و الخلافة و الولایة و الهدایة أبو المظفر شاه طهماسب الحسینی روشن شد.

ص:18

شاه عالی جاه از استماع این مولود همایون مبتهج و مسرور گشت،أبواب خرمی بر روی روزگار عالمیان گشادند،و خلایق دست افشان و پای کوبان قدم بر بساط نشاط نهادند،و به دایه دولت دادند که مهد سلطنت به پرورد.

و در بهار سنۀ(920)که شاه جوان بخت زیبندۀ تاج و تخت در اصفهان بود خبر توجه سلیم و آمدن لشگر روم رسید،شاه دین پناه به آذربایجان رفتند، و امراء مجتمع گشته عرض کردند که طایفۀ رومیه را جنگ به دستور سلاطین زمان نیست،قلعه ای از عرابه (1)می سازند و در آنجا می روند و به توب و تفنگ اندازی درمی آیند،صلاح چنان است که روز گوچ با او مجادله کنیم.

و خان محمد استجلو در چالدوران (2)ملحق شد،او نیز موافق این سخن گفت،درمش خان را چون استیلاء و تقرب زیاده بود قبول نکرد،کبر و منی ورزید با خانه کوچ برابر رفتند،میمنه را شاه ذیجاه به وجود خود آرایش داد و میسره را به خان محمد سپرد،و میر عبد الباقی وکیل و سید محمد کمونه و میر سید شریف در قلب معین شدند.

و از صباح تا وقت ظهر بین العسکرین قتال و جدال شد،و چند مرتبه شاه جم جاه خود را به عرابه ها رسانید سودی نکرد،تا وقتی که در قلب میر عبد الباقی و سید محمد کمونه و میر سید شریف کشته شدند،و خان محمد از میسره به قتل آمد، ساروبیره قورچی باشی و خلفا بیگ لله و سلطان علی میرزا درجۀ شهادت یافتند.

شاه عالم پناه دانستند که تدبیر غلط بوده،عنان عزیمت گردانیده تا در خوی آمدند،که در آنجا مرتبۀ دیگر لشگر جمع شود و معاودت فرمایند،رومیان از تبریز بیش نیامده بازگشتند.

ص:19


1- (1) به اصطلاح امروز تانک است.
2- (2) این کلمه در نسخه(م)ناخوانا است.

و شاه عالم پناه به تبریز آمده بر تخت سلطنت قرار یافت،و وزارت به میرزا شاه حسین اصفهانی که در آن وقت وزیر درمش خان بود،خبر سلامتی بیگم موصلو آورد شفقت کرده چابان سلطان امیر الامرا شد،و صدارت به میر جمال الدین محمد استرابادی معین گشت.

و این هر سه در مهمات و در خدمات خود نادر زمان و وحید دوران بودند، و زمانه مساعد و بخت موافق داشتند،و مدت دو سال از هیچ ملکی مخالف ظاهر نشد، و این پادشاه را به غیر از عیش و طرب و شادی کاری دیگر نبود.

و در این فترت دیار بکر از دست رفت،و قراخان استجلو که بجای خان محمد مانده بود به قتل آمد،و تفویض سلطنت خراسان به نواب همایون شاه طهماسب خلد اللّه ملکه و سلطانه در أواخر سنۀ(921)شد،و امیر خان موصلو از منصب مهر داری به منصب للگی اختصاص یافت.

و در سنۀ(925)أحمد والی گیلان،و امیره دباج والی رشت،و شیخ شاه والی شیروان و والی تنکی به عتبه بوسی آمده مشرف شدند،و امیره دباج به مظفر سلطان ملقب شد،و او را سرافراز ساخته دختر خود را بدو داد،و آن کافر نعمت کفران نعمت ورزید،و در آخر از نواب اعلی جزای عمل خود یافت.

و چون امیر خان موصلو امیر محمد یوسف که سید عالی نسب و شیخ الاسلام و فاضل و بزرگ بود،و علم و نقاره بدو داده بودند بیجهت او را بکشت،و در سنۀ ثمان و عشرین و تسعمائه او را از خراسان عزل کرده بدرگاه عرش اشتباه بردند، و سام میرزا را با درمش خان شاملو همراه کرده حکومت خراسان دادند.

و در سنۀ تسع و عشرین و تسعمائه قشلاق در تبریز شد،و در این سال مهتر شاه قلی رکاب دار بیجهت میرزا شاه حسین وکیل را بکشت و بگریخت،و چنین میرزایی که همچو اویی هرگز بر مسند وزارت ننشسته،و همچو او کریمی بر سریر عطا

ص:20

و بخشش برنیامده،خلایق که از او راحت و آسایش داشتند گریان و بریان شده.

چند روز أبواب نشاط مسدود گشت،و شاه عالی جاه به أطراف جهت گرفتن شاه قلی لشگر فرستاد،چون او را آوردند به سیاست عظیم کشتند،و همه کس به مضمون این بیت مترنم شدند:

سینها از ناله ها پرزار شد مانند رعد

دیده ها از موجها پرگریه شد همچون حباب

آن یکی گفتا دریغ از قامت مانند سرو

و آن دگر گفتا دریغ از چهرۀ چون آفتاب

و جای او را به خواجه جلال الدین محمد تبریزی که وزیر او بود دادند،و این جلال الدین محمد در امور وزارت به غایت دانا بود بعد از دو سال که پادشاه عالم پناه به جوار رحمت اله پیوست به حکم امرا سوختند و جای او را به قاضی جهان قزوینی، که او نیز وزیر میرزا شاه حسین بود دادند.

وفات شاه عالم پناه شاه اسماعیل

در سال ثلاثین و تسعمائه پادشاه ذیجاه خسرو ستاره سپاه میل سواری اسب فرمودند،و چون معاودت کردند در سراب تبریز مزاج همایون از حد اعتدال به اعتذال (1)گشید،و روز بروز اشتداد یافت،و حکما تشخیص حصبه (2)کردند، تا آن که در نوزدهم شهر رجب سنۀ مذکوره از جهان فانی به عالم جاودانی انتقال فرمودند،و ارواح أنبیاء و أولیاء روح شریفش را طالب گشتند،و در اوج علیین

ص:21


1- (1) اعتذال:حرارت شدید،و تب.
2- (2) حصبه:مرض تیفوئید،مرضی است واگیر که بواسطۀ میکروب مخصوصی بنام باسیل ابرت تولید می شود.

جای گرفت.

نعش او را امیر جمال الدین صدر به اردبیل برد،عمر شریفش سی و هفت سال بود،و مدت سلطنتش بیست و چهار سال.

و این پادشاه بسیار مایل به شکار بود،و در گرما و سرما بدین فراغت بود، اصلا مرتکب امور دنیا نشد،و خزانه ها و بارخانه ها که از بلاد می آوردند به شخصی بی نام ونشان می بخشید،و هر کس را که برداشت نینداخت،و هرکس را که شناخت به مدعای او کار او را ساخت،و در ایام سلطنت نام نیکوی او در عالم انتشار یافت «إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» :

ای طالب خلود بقاء و دوام عمر

باقی به ذکر خیر بود نام آدمی

هیچ است حکم و سلطنت و مال و ملک و جای

چون عاقبت فنا است سرانجام آدمی

چندان که فکر کردم و اندیشه راه برد

نام نکو است حاصل ایام آدمی

ذکر سلطنت شاه دین پناه خادم حیدر کرار شاه طهماسب الحسینی

ستایش بی قیاس سزاوار خالقی است که جاه و جلال او را بدایت نیست،و شأن و کمالش را نهایت نه،و سپاس بی اندازه کریمی را رواست که صفت او در ازل و کمال است و ذاتش بی زوال،بزرگی او را باید که احتیاج به صفت ندارد، خدایی او را شاید که به چند و چون سر درنیاورد،وصفش از همه خیر افزون، و مدحش از حد و حصر بیرون،جملۀ موجودات در قبضۀ قدرت او است،و کل معلومات در صحیفۀ قدرت او.

ص:22

قدرتش بر همه قادر،و حکمش بر همه نافذ (1)،پاک از همۀ عیب،و واقف از اسرار غیب،رحمتش همه را رسیده،و نعمتش همه جا گشیده،عمر او بخشد، و مرگ او دهد،مظلومان را به روشنی رساند،و محرومان را از تیرگی رهاند، آن را که خواهد بنوازد،و آن را که نخواهد محروم سازد،بدهد به آن که خواهد، بستاند از آن که نخواهد،درد همه را درمان،و کار همه را سامان.

عادلی که ظلم روا ندارد،و باذلی که با همه کس بازگشت نماید،کریمی که خطا پوشد،رحیمی که گناه بخشد،پروردگار انس و جان،آفریدگار کون و مکان، پدیدآورندۀ زمین و زمان،نابود کننده عالم و عالمیان،شکرش بر همه واجب، و حمدش بر همه لازم،الحمد للّه رب العالمین علی کل حال.

اما بعد از حمد پروردگار،و نعمت پیغمبر مختار و سید ابرار،و منقبت حیدر کرار،و ثنای أولاد أطهار،شروع شد در چگونگی أحوال خجسته مآل نواب کامیاب اعلی،که دولتش به ظهور صاحب الامر متصل باد.

ولادت این پادشاه در شهاب آباد اصفهان در صبح چهارشنبۀ بیست و سوم ذی حجه سنۀ تسع عشر و تسعمائه به طالع حمل.

بعد از رحلت شاه مرحوم جلوس او در روز شنبه نوزدهم شهر رجب سنۀ ثلاثین و تسعمائه موافق پیچی ئیل،و در این حالت که به تخت سلطنت نشست یازده ساله بود.

بدین قاعده شد که چون شاه اسماعیل دعوت ارجعی قبول کرد،مردم و أعیان و امرا در فکر افتادند،و این قضیه ای نبود که فی الحال آشکار توان کرد.دیو سلطان روملو از امراء کهنه با بیگم موصلو که در آن وقت خاتون عمده بود،رأی در این یافتند که شاه عالم پناه را مرض تخفیف یافته،بیرون

ص:23


1- (1) در دو نسخه:و حکمتش بر همه نافر.

می فرمایند مردم به مبارک باد و تهنیت جمع شدند.

شوری و غوغای در مردم افتاده،و در دم (1)دولت خانه امراء و خلایق جمع شده ازدحام کثیر شد،که به یک بار دیو سلطان شاه طهماسب را بر دوش گرفته از حرم بیرون آورده،شوری عجیب در میان مردم افتاده.

و چون این پادشاه به تخت برآمده بر سریر سروری بنشست،أرکان دولت و أعیان حضرت به دیدارش شادیها و خرمیها نمودند،و سکه شاهی به نام نامی او زدند،و طغرای پادشاهی به اسم او نوشتند،و در منابر تولا و تبرا و نام مبارکش را در خطبه بردند،و مبشران بشارت خبر این بشارت را به أطراف و أکناف عالم بردند و أهل زمان فرحناک و پای کوبان شدند،و سلاطین سرحدها روی ارادت به فرمان برداری به عتبۀ علیه آوردند.

القصه چون پادشاه به تخت نشست دیو سلطان امیر الامراء شد و مهر بر همه مقدم زد،کپک سلطان که در عوض چابان سلطان استجلو بود او نیز امیر دیوان شد و مهر بر عنوان احکام زد،خواجه جلال الدین محمد لوله تبریزی که بعد از قتل میرزا شاه حسین وزیر أعظم بود گرفتند و سوختند،و در عوض قاضی جهان حسنی که از سادات عظام سیفیه است وزیر شد.و امیر قوام الدین حسین اصفهانی صدر شد،و بعد از این در میانه استجلو و تکلو فشه و شور و غوغا شد تا وقتی که در خانه به دست تکلو افتاد و مدتها استقلال داشتند.

و چون در تفصیل حال این پادشاه شروع نمی رود،و مجملی از أول او مرقوم می شود آن که پادشاه را هرچند که سر و قدش بالا کشید،در سرا بوستان نبوت به علم و دانش پرورش یافت،و چون گلبن (2)دولتش از شاخسار سلطنت سر

ص:24


1- (1) دم:نزدیگ،و در نسخۀ«م»بجای دم«در»است،بازگشت هر دو به یک معنی است.
2- (2) گلبن:باغ،بوستان.

سبز گردید،و بر شجاعت زهد و تقوی نشو و نما پذیرفت،شمع جمالش از لمعۀ عنایت الهی نورانی گشت،پرتو انوار به شارع شرع انداخت.

و چون در بساط نشاط و کامرانی متمکن گشت،روزگار شریف به اوامر حق قاعده شریعت مصروف،و در اوائل حال جمعیت نقاش و کاتب ترقی داشت چنان که نون العشق گفته بود:شعر

بی تکلف خوش ترقی می کنند کاتب و نقاش و قزوینی و خر

و غرض از قزوینی قاضی جهان بود،و چون در آن سن نواب عالی با همسالان خود خر سوار می شدند بنابراین شاعر گفته،غرض که همۀ اوقات شریف در کتابخانه صرف می نمودند،و در آن وقت استاد بهزاد نقاش که سر آمد روزگار بود در ملازمت بود.

و استاد سلطان محمد که قرینه استاد بهزاد بود و قلم نقاشی به دست نواب اعلی داده بود او را استاد می گفتند،در کتابخانه بود به طریق قزلباش و طراح قاعده این طایفه او را می دانستند.

و استاد میرک اصفهانی که او خود را در طراحی بهتر از او می دانست،و در شبیه گشی بی مثل بود عمده بودند،و دیگر استادان که تفصیل ایشان طولی دارد از این جهت گفته نمی شود.

و از کاتبان مولانا عبدی نیشابوری،و شاه محمود نیشابوری،و مولانا رستم علی خواهر زاده استاد بهزاد،و مولانا دوست علی،و دیگر کاتبان.غرض که کتابخانه آراسته و پیراسته بود،که رشک بهشت برین می شد.

مقصود که تا ده سال رواج و رونق عظیم داشت،و این طایفه عزیز بودند تا وقتی که سن مبارک از بیست تجاوز کرد،اوقات خود را صرف مهمات نموده در عین شباب و خلاصۀ اوقات جوانی،ایمان به غلاظ و شداد آورده،از منهیات

ص:25

و منکرات از فسوق کبیره و صغیره بالکلیه توبه کرد و توبه فرمود،و همه کس بدین سعادت و دولت فائز گشتند،و این در سال احدی و أربعین و تسعمائه بود.

و چون ذات شریفش از حظ نفسانی احتراز کرد،اوقات همایون و روزگار همایون از صباح تا مساء و از مساء تا صباح بی فاصله علی الدوام صرف انجام مهمات عالم و عالمیان می گشت،و به لطف خاطر طبیب علت معولان شده،خار بیداد به دست عدل و داد از پای بیچارگان گشیده،و مرهم (1)رحم بر جراحت مظلومان ستمدیده محنت گشیده می نهاد.

و کلاه دوز و ارباب قلم را قدرت آن نبود که قیراطی کم یا زیاده نمایند،و صدور و ارباب عدول دائما مقرر شد که در مجلس حاضر باشند،که مهمات بر نهج شرع فیصل یابد.

و هرگاه کتابتی به قیصر روم و دارای هند و سلاطین مشرق و مغرب مرقوم شود،منشیان بدیع کلام در بارگاه جمع شوند،و آن کتابت را مسوده نمایند و بخوانند،چون اصلاح یابد و بی قصور و بی عیب شود به تحریر درآورند، و به نوعی اختتام می یافت که دیباچه کلام سخن طرازان جهان می گشت.

بی تکلف تا بنای این چرخ نیلگون و فلک بوقلمون بوده،این چنین پادشاهی ولی سیرت فرشته سریرت با حلم و سیاست با قدرت و کیاست کامل عاقل باذل خوش خوی بر مسند عزت ننشسته،و حافظه بر این (2)مرتبه که آنچه از اول سلطنت تا آخر اگر ماه و سال و هفته گویی در خمیر ایشان هست،چنانچه مکررا واقع شده.

که اکنون که سنۀ ست و سبعین و تسعمائه است،که چهل و شش سال از سلطنت باشد قشلاق به قشلاق و ایلاق به ایلاق می گویند،و واقعات ادا می فرماید که اصلا

ص:26


1- (1) مرهم:هر دارویی که روی زخم بگذارند.
2- (2) در نسخه«م»به این.

اختلاف ندارد.

و جمعی قورچیان (1)و ملازمان در خانه و قلقچیان خود را که تخمینا ده هزار باشد می داند،که هرکدام چه حال دارند و چه واقعه به هرکدام واقع شده،و در رزمگاه کارهای نمایان کدام کرده اند و چه یافته اند،و اکثر را به نام می داند و به نشان می شناسد.

و طوایف رومیه و ازبکیه و هندیه را به نوعی پیروی کرده که غالبا صد سال در آن دیار بسر برده،و در وقتی که کسی از آن بلاد آمد یا گرفتار آوردند،حکایات واقعی از آن بلده و سرزمین می پرسید (2)که باعث تعجب آن شخص می شود.

و به یمن اعتقاد صافی که به خاندان طیبین و طاهرین دارد،اقبال مقبل وار در رکاب او روان است،و آنچه از مطالب و مقاصد در ضمیر می گذراند حق تعالی به امداد ائمه طاهرین معصومین علیهم السّلام برمی آورد،و در این کلام تکلفی و ریایی نیست،و حالاتی که واقع شده جمله بر آن دال است،هرکس را که ادراک و انصاف باشد از آن درک نماید،که چون فتوحات او بی منت سپاه و خدم و بی تردد خیل وحشم دست به هم داده.و از آن جمله واقعۀ چند را درج نماید:

أول:جنگ سلاطین ازبگ که در جام واقع شد،پنجاه هزار کس از مخالف آمده بودند،و قزلباش (3)بیست هزار بود،چنانچه اکثر امرا گریختند،حاکم کرمان چون به کرمان رسید خبر دادند که شاه فیروزی مظفر است،محمد خان

ص:27


1- (1) قورچی:رئیس اسلحه خانه.
2- (2) در نسخه«م»:می پرسد.
3- (3) در کتب لغت چنین معنی شده:قسمتی از سپاه شاه اسماعیل اول که از طرفداران مذهب شیعه و حامیان سلطنت صفوی تشکیل شده بود،و به مناسب کلاه سرخ رنگی که بر سر می گذاشتند آنها را قزلباش می نامیدند،و به تدریج تمام ارتش صفویه به این اسم نامیده شد.

ذو القدر تاری گریخت،و جوهر سلطان تاده فرسخ گریخته بود،که بازگشت دیگر امرا به این طریق تا این که این پادشاه مثل قطب بر جای خود ثابت ماند و حق تعالی نصرت بدو داد.

واقعۀ دیگر:پادشاه روم که در أول مرتبه آمد هنوز فصل پاییز بود،که از برف و صاعقه گریخته به بغداد رفت،و سال دیگر که آمد هیچ کار نساخت،چنانچه تا چهار نوبت آمد ضایع شد،اکنون به التماس و استغاثه صلح کرد و در آن ثابت قدم است.

واقعۀ دیگر:آمدن سلطان بایزید پسر سلطان روم که چگونه با دوازده هزار کس آمد،و این پادشاه ایشان را معدوم مطلق دانسته به میانه درآمد،و در آخر که ایشان را خیال باطل بود در یک دم او را گرفت و باقی را به قتل آورد،که متنفس از آن جماعت نماند،و یک قزلباش کشته نشد،و در آخر به شفاعت و زاری سی هزار تومان نقد با تحفه های لایق فرستادند مدعا به حصول پیوست که او با فرزندان به قتل آمدند.

واقعۀ دیگر:با وجود همایون پادشاه بدان شوکت و جاه و جلال که تمامی هندوستان خشگ وتر را گرفته بود محتاج او شد،و امداد و رعایت یافته رفت و بار دیگر هند را به معاونت این پادشاه تصرف کرد.

دیگر واقعۀ گیلان و دفع خان أحمد گیلانی و تصرف او در گیلان،و اکنون هفتصد سال که این ملک را داشتند بی جنگ و تردد و قتل و کوشش لشگر و خان أحمد چگونه گرفتار شدند و مملکت چون به دست آمد.

دیگر واقعه شیروان:و فتح شیروان که به یک رفتن شاه والی اعتقاد مفتوح شد.

دیگر واقعۀ شکی و کرچی:مملکت شکی و کرچی که هرگز پادشاه ایران

ص:28

را حکم بر آن بلاد جاری نبود،این پادشاه پاک اوصاف[فتح]کرده در حیطه تصرف درآورد.

وقایع دیگر:هرکس که از حکام سر حد و امرایی که ارادۀ خلاف او کردند به اندک توجه او معدوم مطلق شدند.

از آن جمله واقعۀ برادرش القاص که با وجود آن تربیت و حکومت شیروان و پادشاهی آنجا که ارادۀ خلاف کرد،فلک او را از شیروان دور انداخت،و بعد از یک ماه سلیمان زمان او را بتواخته،هیچ کار نساخت تا تبریز آمد و بازگشت، و آن تیره بخت دون آن قدر سرگردان گشت،که در آخر دست بسته به درگاهش آوردند،حقا که همچنان متحیر و سرگردان بود چون کسی که در گرداب افتد و راه بیرون آمدن نداشته باشد این چنین بود.

دیگر واقعۀ ذوالفقار نام:که از شجاعان و نامداران روزگار بود که یک صد و پنجاه کس داشت،عم خود ابراهیم خان والی عراق عرب را که صاحب هفت هزار کس بود به قتل رساند و قلعه بغداد را گرفت،و هزار گونه فتنه آغاز کرد تا آن که نواب اعلی بر سر او رفت و فرمود که بنشیند و اصلا بجای دیگر مروید و جنگ مکنید،که بعد از یک هفته کار او درهم است،تا آن که علی بیگ موصلو با برادر او را بکشت و سرش را آورد،و بغداد مفتوح گشت.

دیگر واقعۀ رشت:و مظفر خان حاکم رشت که او حمایت استجلو کرد و دائم الفاظ بی ادبانه می گفت،و استقبال والی روم تا تبریز کرد،و او را به حکومت ایران راغب ساخت،و هزار فتنه و فساد از او سرزده بود،تا در شیروان که او اصلا میل آنجا نداشت سر بیرون آورد،حاکم آنجا خلیل حمایت او کرده، هرچند پادشاه او را طلبید نداد تا سلطان خلیل بمرد،و اختیار به دست آن خاتون افتاد که زوجۀ خلیل بود و همشیرۀ پادشاه مظفر السلطان را آوردند و در تبریز در قفس کردند و به سیاست کشتند.

ص:29

دیگر واقعۀ استراباد:در استراباد دو کس سر بر داشتند که هر دو فتنۀ عظیم بودند،اول محمد صالح که او فرزندزادۀ خواجه مظفر بیکچی (1)بود،و صاحب سی هزار سوار و پیاده بود که بی گمان صدر الدین خان او را گرفته فرستاده رجم کرده از منار انداختند.

و دیگری ابای ترکمان که حاکم را کشت و هفت سلطان نامی را شکست، ملازمان او به یک دیگر متفق شدند با زوجۀ او همدستان شدند و او را کشته سرش را آوردند،اینها تفضل اقبال او است.

دیگر واقعۀ خواجه کلان:خواجه خوافی که مردک مبارز شجاع بود،و امرا او را مدتی در حصار کردند و کاری نساختند،تا آن که ملازم او آمد،و راهی را که از روی کوه که غیر از او کسی نمی دانست سر کرد،و نیم شب جمعی را بالا برد،و خواجه را گرفتند و به زیر آوردند،و در منار صاحب آباد معلق بداشتند تا بمرد.

دیگر وقایع سام میرزا و برادرش و حسین خان برادر درمش خان:چون سام میرزا أول به دست شاملو بود می خواستند به نوعی که باشد او پادشاه شود، و در أول حسین خان از هرات به عزم مخالفت بیرون آمد به فارس رفت که شاید امرای ذو القدر و افشار که در آن حدودند با ایشان موافقت کنند نکردند، و ضرورت شده حسین خان بار دوم آمده سام میرزا را از او گرفته (2)،به حرم آوردند.

و دیگر سام میرزا به خود سر نشد و دائم گرفتار بود،و قوت و قدرتی نداشت، و در بعضی اوقات بیست قورچی محافظت او می کردند،و چند وقتی متولی اردبیل شد،تا وقتی که نواب اعلی بیمار شد،بعضی را که به او نسبت تامی بود ارسال

ص:30


1- (1) در دو نسخه این کلمه تماما بی نقطه است.
2- (2) در نسخۀ«م»گریخته.

کردند که در این بی حضوری بیاید،و تا آمدن او نواب اعلی بهتر شد،و آن معنی شهرت گرفت.

و در آخر بر سر این رفت آمدیم بر سر کار حسین خان که آن حرام زاده بعضی اوقات دید که مهم سام میرزا از پیش نمی رود،و در فکر زهر دادن شد،و افشای این نیز شد،و او با جمعی امرا قسم یاد نمودند که به روم گریزند،و نواب اعلی از این واقف شد،در روزی که بقراولی می رفتند او را به خیمه درآورد و بکشت، و لشکر او را به بهرام میرزا داد.

دیگر وقایع تکلو و أولاد او است:که معظم است،اگرچه محمد خان صوفی و پاک اعتقاد بود،اما معاندان او را رمانیدند،خان به یک بار درآمده و از روی دانش خود را اخلاص کرد،دیگر نخواست آمد تا وفات کرد.

و منصب به غذاق خان رسید،او را مرتبه و منزلت و لشگر و حشر زیاده شد، تا وقتی که معصوم بیگ به خراسان رفت،و نواب اعلی مقدمات کرده برادر او را آزرده گردانیده،در فکر آن شدند که نقب بجای خواب او زده سر از آنجا بیرون کنند و او را بکشند،او فهمیده سوار شد و برادران جنگ کنان گریختند، و لشکر از دنبال رفته و دو برادر را آوردند و دیگری گریخت.

و امرا آمدند و جنگ درگرفت و لشگر و فرزنداش گریختند،و هرکس از لشگری به طرفی بیرون برفتند،و چون او خود بیمار بود و در خصیۀ او بادی بود که مطلقا سوار نمی توانست شود،بنابراین به قلعۀ اختیار الدین درآمد،و امرای دیگر به شهر درآمدند،و مهمات خان بدین قاعده صورت یافت،و این چنین فتحی بی جنگ و جدال که یک تن از جانب نواب اعلی به قتل نیامد،و از جانب مخالفان بسیار نابود شدند،و أموال و أسباب به دست درآمد،و هرات از دست ایشان بدر رفت.

ص:31

و حکایات و روایات در این باب بسیار است و افسانه بی شمار،مقصود آن که آغاز بعضی مقدمات شود،که از آن استدلال نمایند که هرکس که به طریق عجز و انکسار پیش آمد،اعتقاد صافی او پیش باز او شد،فراخور صدق و عمل بهره یافت،و هرکس از فرمان سرپیچید دیگر روی دولت ندید.

سبحان اللّه چه دولتی است پاینده،و چه سلطنتی است افزاینده،چشم حوادث دوران از حسد برکنده باد،امید که باری عز اسمه و تعالی ذات مطهر این پادشاه را که سبب آسایش خلایق است در حفظ و حمایت خود نگاه دارد.

مولود شریفش بیست و ششم ذی حجه سنۀ تسع و عشر و تسعمائه،امید که به عمر طبیعی برسد،و ایام سلطنت نوزدهم رجب سنۀ ثلاثین و تسعمائه،امید که از آفات و بلیات حق تعالی او را محفوظ دارد و به منتهای مراد و مقصود رساند، و زمان دولتش به زمان دولت صاحب الامر متصل باد بحق محمد و آله الامجاد.

مصباح أول: در نسب امیر المؤمنین و امام المتقین و وصی رسول رب العالمین ابو الحسن علی بن ابی طالب علیه السلام و ذکر أولاد عالی مقدار آن حضرت و امهات و موالید ایشان

در نسب امیر المؤمنین و امام المتقین و وصی رسول رب العالمین ابو الحسن علی بن ابی طالب علیه السلام و ذکر أولاد عالی مقدار آن حضرت و امهات و موالید ایشان.

و نسب شریف آن حضرت: علی بن أبی طالب و به قول صحیح اسم أبی طالب عبد مناف بوده ابن عبد المطلب بن هاشم و نام او نصره بود ابن کلاب و نام او حکیم بود ابن مرة بن کعب بن لوی بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر و نام او قیس بود ابن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن الیاس بن مضر (1)بن نزار بن معد ابن عدنان .

ص:32


1- (1) در دو نسخه:خضر.

و حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله فرموده اند:که از عدنان تا ابراهیم خلاف بسیار است.

و آنچه میانه بعضی از نسابان (1)مشهور است:عدنان بن اد بن ادد بن الیسع ابن همیسع بن سلامان بن نبت بن حمل بن قیذار بن اسماعیل بن ابراهیم الخلیل علیه السلام ابن تارخ [ابن ناحور ] (2)بن ساروغ بن ارغوی بن فالع بن عابر ابن شالخ بن ارفخشد بن سام بن نوح علیه السّلام ابن لمک بن متوشلح بن اخنوخ بن ادریس بن مارد (3)بن مهلائیل بن قینان بن انوش بن شیث علیه السّلام ابن آدم صفی اللّه صلوات اللّه و سلامه علیه و علی أولاده من الانبیاء و الاولیاء و المرسلین .

و مادر آن حضرت فاطمۀ بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف .

وفات آن حضرت در کوفه شب جمعه بیست و یکم ماه رمضان المبارک سنۀ(40)من الهجرة.و عمر شریفش به روایتی شصت سال،و به روایتی شصت و چهار.

و آن حضرت را سی و شش فرزند بوده،هیجده پسر و هیجده دختر،و از پنج پسر نسل دارند : امام أبو محمد حسن علیه السّلام ،و امام أبی عبد اللّه الحسین علیه السّلام ، مادر ایشان سیدۀ نساء العالمین فاطمۀ بنت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله .

و أبو القاسم محمد الاکبر الحنیفه ،مادر او خوله بنت جعفر بن قیس بن مسلمة ابن عبد اللّه بن ثعلبة بن یربوع بن ثعلبة بن الروس (4)بن حنفیة .

ص:33


1- (1) مانند أبو الحسن عمری در مجدی ص 6 و قاضی مروزی در فخری ص 7 و ابن عنبه در عمده ص 28.
2- (2) زیاده از کتب نسب است.
3- (3) در بعضی کتب نسب:بارد،و بعضی دیگر بارذ.
4- (4) چنین است در دو نسخه،و در عمده و پاورقی فخری:بجای او«الدئل»است.

و عباس شهید طف،مادر او أم البنین بنت حزام بن خالد بن ربیعة بن قصید (1)ابن کعب بن عامر بن کلاب بن ربیعة بن عامر بن صعصعة بن[معاویة بن] (2)بکر بن هوازن .و أبو حفص عمر الاطرف ،مادر او حبیبه (3)بنت عباد بن ربیعة .

مصباح دوم: در عدد اولاد امام دوم

اشاره

(در عدد اولاد امام دوم)

و در آن هفت فصل است:

فصل أول: در ذکر عقب امام ابی محمد الحسن بن علی امیر المؤمنین علیهما السلام

در ذکر عقب امام ابی محمد الحسن بن علی امیر المؤمنین علیهما السلام

مولود آن حضرت به مدینۀ مبارکه،سنۀ ثلاث من الهجرة،و به روایتی سنۀ اثنان در شهر ربیع الاول و به روایتی سنۀ تسع و أربعین من الهجرة.

و آن حضرت را به روایتی دوازده پسر و شش دختر بوده،از دو پسر نسل دارد : أبو الحسن زید ،و أبو عبد اللّه الحسن المثنی . کنیۀ زید بن الحسن أبو الحسین.

و به قول موضح النسابه أبو الحسن زید متولی صدقات رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله بود مخالفت کرد با عم خود حسین و با او به عراق نرفت،و بعد از قتل عم خود با عبد اللّه بن زبیر بیعت کرد.

ص:34


1- (1) در عمده بجای او«الوحید»است.
2- (2) زیاده از کتاب عمده است.
3- (3) در عمده:ام حبیب.

و روایت است از أبو نصر بخاری که چون عبد اللّه[بن]زبیر کشته شد،دست خواهر خود را گرفت و به مدینه باز رفت،که خواهر پدر و مادری او در تحت عبد اللّه بن زبیر بود و این زید بخشنده و ممدوح بود،صد سال عمر داشت،و بعضی گفته اند نود سال.

و میان مکه و مدینه موضعی است که آن را حاجر گویند وفات کرد.و مادر او فاطمه بنت أبی عتبة بن عمر بن ثعلبة الخزرجی الانصاری (1)بود.

و عقب او از پسر او حسن بن زید است،و کنیۀ او أبو محمد،و او أمیر مدینه بود از جانب منصور دوانقی،و بر غیر مدینه نیز حکم داشت،و در فرصتی که در میان عباسیان و أولاد حسن مثنی حرب بود،او مدد بنی عباس بود،و اول کسی بود از علویان که لباس سیاه پوشید.

و عمر او به هشتاد سال رسید،و در حاجر وفات یافت به قول ابن خداع (2)، در سنۀ ثمان و ستین و مائه،و زمان رشید را نیز دریافت،و زید غیر از این عقبی دیگر نداشت.

و زید را دختری بود نام او نفیسه ،او را ولید بن عبد الملک به خواست،و از ولید پسری داشت،و به مصر وفات کرد،و قبر او آنجا است،و أهل مصر مزار او را«الست نفیسه»گویند.

و بعضی گفته اند که این نفیسه از عبد الملک بن مروان حامله بود که وفات کرد و أصح قول أول است.و زید بن الحسن به نزد عبد الملک بن مروان رفت،و او را احترام و عزت بسیار داشت،و او را سی هزار دینار زر داد.

و بعضی گفته:صاحب قبر به مصر نفیسه بنت الحسن بن زید است،که زن

ص:35


1- (1) در عمده:فاطمة بنت ابی مسعود بن عقبة بن عمرو بن ثعلبة الخزرجی الانصاری.
2- (2) آنچه از ابن خداع نقل شده وفات او را در حجاز اعلام کرده و بس.

اسحاق بن جعفر صادق علیه السّلام،و الاول مروی عن ثقاة النسابین (1).

و مادر حسن بن زید أم ولد بود زجاجه می گفتند،و لقب او رقوقا (2)،و عقب زید از پسرش أبو محمد الحسن الامیر است .

و کنیۀ حسن مثنی أبو محمد،مادر او خولة بنت منظور بن زیان بن سیار بن عمرو بن جابر بن عقیل بن سمی بن حازم بن قرارة بن دینان،و در تحت محمد ابن طلحة بن عبید اللّه بود،و در جنگ جمل محمد بن طلحة کشته شد،و از او فرزندان داشت،الحسن بن علی بن أبی طالب علیهما السّلام او را به خواست.

پدر او منظور بن زیان بشنید به مدینه آمد و بر در مسجد رسول صلّی اللّه علیه و آله بنشست و گفت:من بدین راضی نیستم،حسن بن علی علیهما السّلام دختر او را تسلیم کرد،و او را در هودج نشاند و از مدینه بیرون رفت،خوله پدر را گفت مرا به کجا می بری از نزدیگ پسر أمیر المؤمنین علی علیه السّلام و سبط حضرت رسالت؟پدر گفت:اگر تو را به او حاجت است تو را باز برم؟دختر گفت:بلی.

پس دختر را باز گردانید،و به نخلستان مدینه آورد،و حسن و حسین و عبد اللّه ابن جعفر را بدید،و دختر را تسلیم امام حسن علیه السّلام کرد،پس از آن دختر حسن مثنی به وجود آمد،و امام حسین دختر خود فاطمه را به حسن مثنی داد،و حسن مثنی متولی صدقات حضرت علی علیه السّلام بود.

و امام زین العابدین علیه السّلام با او منازعه کرد،پس حصۀ امام حسین علیه السّلام را به او مسلم داشت،چون هر دو از اولاد فاطمۀ زهرا علیهما السّلام بودند،و أمیر المؤمنین علیه السّلام وصیت کرده بود که فرزندان فاطمه متولی صدقات او باشند.

و عقب حسن مثنی از پنج پسرند: عبد اللّه المحض ،و ابراهیم الغمر ،و حسن

ص:36


1- (1) مانند نسابه جمال الدین أحمد بن علی بن عنبه در عمده ص 70.
2- (2) در عمده:رقرقا.

المثلث ،و جعفر ،و داود ،و اعقاب هریک از ایشان به تفصیل مذکور خواهد شد.

فصل دوم: در عقب ابو محمد حسن بن زید بن امام حسن علیه السلام

در عقب ابو محمد حسن بن زید بن امام حسن علیه السلام

و 1او امیر و حاکم مکۀ معظمه شرفها اللّه تعالی و مدینۀ مبارکه بود،به غایت بزرگ و عالی شأن بود ،و نسل او از هفت پسر است: قاسم ،و اسماعیل ،و علی الشدید ،و اسحاق ،و ابراهیم ،و زید ،و عبد اللّه .

و عقب قاسم بن حسن بن زید بن امام حسن علیه السّلام از دو پسر (1)است: محمد بطحانی ،و عبد الرحمن الشجری .

و عقب محمد بطحانی از هفت پسرند: قاسم رئیس ،و ابراهیم ،و موسی و عیسی ،و هارون ،و علی ،و عبد الرحمن .

و شیخ الشرف العبیدلی النسابه رحمة اللّه علیه فرموده:که کوفیان عقب عبد الرحمن را یاد نکرده اند و اکنون نسل ندارد (2)،و اللّه اعلم .

و هارون بن محمد بطحانی را پنج پسر است: محمد ،و علی ،و حسن ،و قاسم و حسین ،از نسل حسین بن محمد بن هارون أبو عیسی علی بن حسین بن محمد ابن هارون مذکور را در ری نسل بوده .

از ایشان سید مؤید أبو حسین أحمد و برادرش ناطق بالحق أبو طالب یحیی و هر دو را آثار الدیاران می خوانند،و بزرگ و دانشمند بوده اند،و نسل ایشان در ری و غیر آن بوده اند .

ص:37


1- (1) و در عمده از سه پسر است به اضافۀ حمزه.
2- (2) المجدی ص 22.

و نسل عیسی بن محمد بطحانی به روایت بصریان از چهار پسر است : حمزه اصغر ،و أبو تراب علی نقیب ،و أبو عبد اللّه حسین ،و أبو تراب محمد . حمزه اصغر را پسری بوده در ری و طبرستان،و حقیقت حال او معلوم نیست .و نسل أبو تراب علی از پسرش داود ،و از نسل داود أبو عبد اللّه حسین المحدث به نیشابور نسل داشته .

و نسل أبو عبد اللّه حسین بن عیسی (1)بن محمد بطحانی از دو پسرند (2):

محمد شش دیو ،و علی .و أبو نصر بخاری غمزی در بنی شش دیو یاد کرده و اللّه أعلم.و از بنی شش دیو در ری و طبرستان و غیر آن جمعی هستند .و أبو تراب محمد را نیز فرزندان بوده .

و موسی بن محمد بطحانی را ده فرزند بود .

و ابراهیم بن محمد بطحانی را شجری نیز می خوانند ،و زید بن حمزة بن زید بن محمد الاکبر بن محمد الکوفی ابن ابراهیم المذکور نسل داشته اند و غالبا آن که منقرض شده .

و نسل قاسم بن محمد البطحانی از پنج پسرند: عبد الرحمن ،و حسن بصری و محمد ،و أحمد ،و حمزه .

از نسل عبد الرحمن بن قاسم مذکور: دراز گیسو بن حمزة بن محمد البرسی (3)ابن عبد الرحمن المذکور،نسل بسیاری داشته،و أکثر در آمل و استرابادند .

و از ایشان سید الخطیب هبة اللّه بن فخر الدین بن رضی الدین بن فخر الدین ابن حسن بن علی بن حسن بن محمد بن ناصر بن هاشم بن أبو القاسم بن علی

ص:38


1- (1) در دو نسخه:علی،و قطعا اشتباه است.
2- (2) در عمده از سه پسرند به اضافۀ قاسم.
3- (3) در دو نسخه:العبرسی.

ابن زید بن محمد درازگیسو .

شادروان سید هبة اللّه را فرزندان و برادرزادگان و بنی اعمام در بلدة المؤمنین استراباد هست ،از ایشان سید الحسیب النسیب أمیر سید علی خطیب .

و از نسل حسین بن عبد الرحمن مذکور بنو فضائل و بنو تلثنه در مشهد أمیر المؤمنین علیه السّلام هستند،و بنو حداد که در مشهد امام موسی الکاظم علیه السّلام می باشند از نسل اویند .

و نسل حسن البصری[ابن]قاسم بن محمد البطحانی از چند پسرند،یکی محمد است که جمعی در همدان و رودبار از نسل او هستند .

و طاهر بن علی بن محمد بن حسن البصری نسل بسیار دارد،و ریاست و نقابت همدان داشته اند،و در آستانه امام زاده سهل بن علی هستند،و حالا نیز سادات حسنی که در همدان می باشند از نسل اویند،و بعضی نیز در اصفهان اند .

و نسل حسین بن حسن البصری بسیار است،از ایشان أمیر أبو الفضل حسین بن علی بن حسین الرئیس بن حسن (1)البصری المذکور.و از نسل او شرف الدین حیدر بن محمد بن حیدر بن اسماعیل بن علی بن الحسن [بن علی ] (2)ابن شرف شاه بن عباد بن (3)أبو الفتوح محمد بن 4أبو الفضل حسین مذکور که او را گلستانه می خوانند،و نسل او در اصفهان اند بزرگ و صاحب جاه اند .

و نسل محمد بن قاسم بطحانی در استراباد بوده ،عقب او از پنج پسرند (4)حسن و عقب او در ماوراء النهراند ،و أبو عبد اللّه الحسین و نسل او به غایت

ص:39


1- (1) در دو نسخه:حسین الرئیس بن علی بن حسن.و این ظاهرا اشتباه است.
2- (2) زیاده از عمده است.
3- (3-4) در دو نسخه بجای(بن)و او است.
4- (5) در دو نسخه چنین است،و در اینجا ظاهرا خلطی شده با نسب عبد الرحمن الشجری و صحیح چنین است:اما عبد الرحمن شجری پس عقب او از پنج پسرند تا آخر.

کم اند ،و محمد الشریف و او را در صعید مصر و هند و مولتان و عراق نسل است.

و از نسل محمد الشریف المذکور بنو شکر در مشهد مقدس أمیر المؤمنین علیه السلام بوده اند [و علی و جعفر ] (1).

و از نسل جعفر بن عبد الرحمن الشجری بنو کرکره (2)در ری می باشند .

از ایشان در کاشان سید الطبیب مظفر بن محمد بن مرتضی بن علی بن محمد ابن علی بن حسین بن أبو الحمد بن پادشاه بن حسین بن علی بن أبی الحسن بن حمزة بن محمد بن طاهر بن أحمد بن محمد بن جعفر بن عبد الرحمن الشجری .

و نسل علی بن عبد الرحمن الشجری از سه پسر است: ابراهیم ،و حسن و زید .و نسل ابراهیم بن علی [بن عبد الرحمن]الشجری از سه پسرند: أبو زید محمد ،و علی (3)،و حسن .

أما عقب أبو زید محمد بن ابراهیم بن علی بن عبد الرحمن الشجری را از دو پسر نسل بوده: قاسم ،و محمد المهدی ،و ایشان را در مصر و بغداد و طبرستان نسل است .

أما زید بن علی بن عبد الرحمن الشجری نسل مشهور او از أبو الحسن ابن علی مشهور است به ابن مقعده ،و ابن مقعده را از هشت پسر نسل است ابراهیم (4)ضریر قزوینی ،که مقدم و رئیس سادات قزوین بوده در عصر خود و نسل او در قزوین بسیار است .

ص:40


1- (1) زیاده از کتب نسب است.
2- (2) در فخری ص 149:بنو کرکوره.
3- (3) قاضی مروزی در فخری ص 146 بجای علی(عباس)آورده است.
4- (4) شاید صحیح بجای ابراهیم(حسن)باشد.

از ایشان حضرت سید الجلیل المرحوم المغفور ظهیرا للسیادة و الافاضة و الاقبال قاضی جهان بن سید الفاضل قاضی القضاة أمیر نور الهدی بن سید الفاضل قطب الدین حیدر بن سید جمال الدین عبد اللّه القاضی ابن سیف الدین قاضی سلطانیه و أبهر و طارم ابن سید الفاضل الزاهد أمیرکا أحمد بن تاج الدین علی بن کمال الدین ناصر بن أبی سلیمان أمیر کا بن أمیر هاشم داعی بن عراقی أبی هاشم داعی رضی الدین زید بن أبو العباس أمیرکا أحمد بن الحسن البصری (1)المذکور.

و عقب حضرت مشار الیه از یک پسر است: سید الفاضل الحسیب النسیب المرحوم المغفور ذو الفصاحة و البلاغة میرزا شرف جهان ،و الحال میرزا شرف جهان را دو پسر است: أمیر صدر الدین محمد ،و أمیر روح اللّه ،و ایشان را بنی أعمام و فرزندان در دار الموحدین قزوین بسیار است .

و از همین قبیله شعبه ای در سلطانیه و طهران ری هستند،در سلطانیه قاضی عین القضات و برادرزادۀ أمیر قاضی سلطانیه أولاد قاضی رکن الدین مسعود و برادران و فرزندان او هستند .

و نسب سید غیاث الدین شکر اللّه والد قاضی محمد ،و قاضی عطاء اللّه ربی (2)و سید المحتسب زین العابدین المتخلص به أمیر راستی و أقوام او به عبد الرحمن الشجری منتهی می شوند .

و نسل اسماعیل بن حسن بن زید بن امام حسن علیه السّلام از محمد و (3)علی نازکی (4)

ص:41


1- (1) الحسن البصری ابن قاسم بن محمد البطحانی،گذشت.
2- (2) این کلمه در دو نسخه چنین است و بی نقطه است.
3- (3) در دو نسخه بجای واو کلمه ابن است،و این اشتباه است.
4- (4) در فخری ص 161:علی زانکی.

از ایشان بنوطی خوار (1)،نام او أبو العباس حسن بن علی بن أحمد بن نازکی مذکور،و عقب او در شام و طرابلس است ،و عقب او داعی الکبیر منقرض شده و داعی الصغیر را نسل است .

و نسب سید الحسیب النسیب النقیب الفاضل جامع المعقول و المنقول حاوی الفروع و الاصول آمیرزا مخدوم مشهور به 1داعی الصغیر به 1حسن مذکور منتهی می شود ،و 1هر دو داعی پادشاهی طبرستان کردند .

و نسل علی الشدید بن حسن بن زید بن امام حسن علیه السّلام از ولد او عبد اللّه تنها.

و نسل عبد اللّه از سه پسرند: عبد العظیم که در ری مدفون است،و مزار بزرگوارش حاجت روای خلق است،و فضائل و کمالات او بسیار است،و نسل او منقرض شده .و أحمد ،و حسن .

و نسب معز الدین عزیز اللّه ابهری و سایر سادات حسنیه (2)ابهر به أحمد مذکور منتهی می شود .

و از ایشان سید الفاضل المرحوم القاضی بسمنان شمس الدین محمد المتخلص نصابی [ابن] (3)زین العابدین بن باقر بن یحیی بن السید الفاضل باقر بن زین العابدین ابن محمد بن تاج الدین بن حسین بن علی بن مرتضی بن سراهنک بن علی بن اسماعیل ابن محمد بن اسماعیل بن حسن بن محمد الابهری [بن أحمد ] (4)بن عبد اللّه الدردار المذکور.

و نسل حسن بن عبد اللّه بن علی الشدید المذکور فی«صح» و این لفظ به قول شیخ الشرف العبیدلی علیه الرحمة و ابن طباطبا و أبو الحسن العمری و بعضی از متقدمان عبارت از آن است که دعوی نسب ممکن الصحه کنند و گواه بر آن نتوانند

ص:42


1- (1) در عمده ص 93:بنو طیر خوار.
2- (2) در نسخۀ«م»حسینیه.
3- (3) ابن زیاده در حاشیه نسخه«ن»است.
4- (4) زیاده از عمده است.

گذرانید.و بعضی از متأخران نسابان گفته اند که عبارت از امکان صحت است و قول شیخ مذکور رحمه اللّه مکذب ایشان است.

و نسل اسحاق الکوکبی ابن حسن بن زید بن امام حسن علیه السّلام از جعفر بن هارون بن اسحاق مذکور است،و نسل او در کوفه بوده اند .

و نسل عبد اللّه بن حسن بن زید بن امام حسن علیه السّلام فی«صح» .

و نسل زید بن حسن بن زید بن امام حسن علیه السّلام از طاهر بن زید است،و در آن بحث است .

و نسل ابراهیم بن حسن بن زید بن امام حسن علیه السّلام مضطرب است،و بعضی از ایشان فی«صح»و اللّه أعلم .

نسب (1)شریف قاضی ضیاء سمنانی: السید الفاضل الزاهد شمس الدین محمد بن زین العابدین بن محمد بن تاج الدین علی بن مرتضی بن سراهنگ بن علی ابن اسماعیل بن محمد بن جعفر بن اسماعیل بن حسن بن محمد بن عبد اللّه بن علی بن حسن بن زید بن امام حسن علیه السّلام.

نسب شریف سادات حسنیه ابهر: رضی الدین أبو عبد اللّه محمد بن حسین بن علی بن عربشاه بن أحمد بن عبد العظیم بن حمزة بن أحمد بن عبد العظیم بن عبد اللّه ابن محمد الابهری ابن عبد اللّه الدردار ابن أحمد بن عبد اللّه ابن علی الشدید ابن حسن بن زید بن امام حسن علیه السّلام.

ص:43


1- (1) مؤلف کتاب بعد از ذکر أعقاب انساب طالبیین،بلافاصله اقدام به ذکر نسب منسوبین به این أعقاب می نماید،بدون این که متعرض صحت و سقم نسب گردد،و اکثر آنها با ملاحظۀ آنچه را قبل ذکر فرموده سازگار ندارد،مانند همین نسبی که ذکر می فرماید با این که یک صفحه پیش همین نسب را گونه ای دیگر نقل فرموده بود،لذا حقیر همان گونه که ایشان نقل فرموده درج خواهم کرد.

ص:44

ص:45

أحمد بن عبد العظیم بن عبد اللّه الدردار بن أحمد بن عبد اللّه بن علی الشدید بن حسن بن زید بن امام حسن علیه السّلام.

نسب سادات قزوین شانه تراش: میرعلی بن عبد القادر بن عبد الحی بن علی ابن روح اللّه بن مرتضی بن نعمة اللّه بن هبة اللّه بن محمود بن سید أمیر حسین بن علی بن محمد بن أمیر حسین بن أمیر حسن بن حسین بن حاجی کمال الدین بن شرف الدین بن علی بن محمد بن أحمد بن محمد المشهور بأبی حرب ابن هبة اللّه ابن حسن بن رضا بن عیسی بن دور انداج بن علی بن عبد الرحمن الشجری بن قاسم بن حسن بن زید بن امام حسن علیه السّلام.

نسب سادات حسنی قزوین خیاط: عزیز بن عبد اللّه بن صدر الدین بن سعد الدین بن نیک خواجه بن صدر الدین بن عبد الغنی بن طیفور بن أحمد بن أبی هاشم بن الحسن بن ناصر بن أبی سلمان بن عراقی بن أبی هاشم بن حسن بن رضا ابن عیسی بن علی بن زید بن علی بن عبد الرحمن الشجری بن قاسم بن حسن ابن زید بن امام حسن علیه السّلام.

نسب سادات حسنیه قزوین که مشهورند به سادات مغرمی: سید مجد الدین اسماعیل بن طاهر بن قاسم بن طاهر بن اسماعیل بن یحیی بن اسماعیل بن محمد ابن محمد بن حیدر بن بایزید بن أبو الحسن بن زید بن محمد بن أحمد بن محمد ابن حمزة بن احمد بن عبد اللّه بن محمد بن عبد الرحمن الشجری ابن قاسم (1)بن حسن ابن زید بن امام حسن علیه السّلام.

نسب شریف سادات عظام حسنیه ابهر:رضی الدین أبو عبد اللّه محمد بن حسین بن علی بن عرب شاه بن أحمد بن عبد العظیم بن أحمد بن حمزة بن عبد العظیم ابن عبد اللّه بن محمد الابهری کان نقیبا بأبهر ابن عبد اللّه الدردار ابن أحمد بن

ص:46


1- (1) در دو نسخه«حاتم»است،و قطعا تحریف شده.

عبد اللّه بن علی الشدید بن حسن بن زید بن امام حسن علیه السّلام نقلته عن حضرت السید العالم الکامل کمال الاسلام و المسلمین الموسوی الحسینی الجرجانی رحمة اللّه علیه.

نسب سادات حسنی که مشهورند به أبهری: أمیر سید علی بن مرتضی بن نعمت اللّه بن محمد بن سید معز الدین عزیز اللّه بن نور اللّه بن محمد بن أبو نصر مرتضی بن خسرو شاه بن قاسم بن خسرو شاه بن روشنای بن ملک زاد بن أبی حرب بن عراقی بن حمزة بن أحمد بن عبد العظیم بن عبد اللّه بن محمد بن عبد اللّه ابن علی الشدید بن حسن بن زید بن امام حسن علیه السّلام.

نسب شریف قاضی شکر اللّه والد قاضی محمد رازی: عبد اللّه بن محمد بن عبد المؤمن بن عطاء اللّه بن شکر اللّه بن عطاء اللّه بن نصر بن عطاء اللّه بن عبد اللّه ابن لطف اللّه بن فضل اللّه بن محمد بن حمزة بن أبو الهول بن حمزة بن سراهنگ ابن زید بن علی بن عبد الرحمن الشجری ابن قاسم بن حسن بن زید بن امام حسن علیه السّلام.

نسب شریف شاهزاده ای که در ورامین ری مدفون است: یحیی بن عبد الرحمن الشجری ابن قاسم بن حسن بن زید بن امام حسن علیه السّلام.و قیل:یحیی بن عبد الرحمن الشجری.

نسب شریف امام زاده عبد العظیم:عبد العظیم بن عبد اللّه بن علی الشدید بن حسن بن زید بن امام حسن علیه السّلام.

حسن بن ابراهیم بن علی بن عبد الرحمن الشجری بن قاسم بن حسن بن زید بن امام حسن علیه السّلام دفن ببلاد نیشابور.

ص:47

نسب شریف سادات أبهر و قاضی سمنان عبد العظیم (1)بن عبد اللّه بن علی الشدید بن حسن بن زید بن امام حسن علیه السّلام.

فصل سوم: در ذکر عقب عبد اللّه المحض بن حسن المثنی

(در ذکر عقب عبد اللّه المحض بن حسن المثنی)

و 1او را به حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله مشابهت تمام بود،همچنان که پدر و جدش نیز بوده اند،و او شیخ بنی هاشم بوده.مادرش فاطمه بنت أبی عبد اللّه الحسین ابن أمیر المؤمنین علیه السّلام،و او در حبس منصور دوانقی بود درجۀ شهادت یافت .

و از شش پسر نسل دارد: محمد النفس الزکیة ،و ابراهیم قتیل باخمری ، و موسی الجون ،و یحیی صاحب دیلم ،و سلیمان ،و ادریس .

اما محمد النفس الزکیة را مهدی می گفتند،و بنی هاشم در آخر زمان بنی امیه با او بیعت کردند.

و دندانی نسابه از جد خود نقل کرده که او چهار سال در شکم مادر بود.

و چون متولد شد در میان هر دو کتف او خالی سیاه بود برابر بیضه.و او در مدینۀ مبارکه خروج کرد،و منصور دوانقی لشگر بر سر او فرستاد،او با لشگر خود به استقبال بیرون آمده محاربه واقع شد،و در احجار الزیت به قتل رسید.

مجملا محمد و ابراهیم عزم خروج کردند،چنانچه در یک روز واحد محمد به مدینه رفت و ابراهیم به بصره رفت،پس چنین اتفاق افتاد که ابراهیم خسته شد،محمد از خستگی برادر خوشنود نبود که در بصره خسته است.

چون منصور را خبر شد که محمد در مدینه خروج کرده،عیسی بن موسی

ص:48


1- (1) نسب شریف سادات ابهر و قاضی سمنان گذشت،و این نسب نسب شریف امام زاده عبد العظیم است و در دو نسخه چنین است،و این حاکی از درهم بودن دو نسخه است.

ابن علی بن عبد اللّه بن عباس را با لشگر فراوان به حرب او فرستاد،جنگ می کردند تا یاران محمد پراکنده شدند و او تنها بماند.

گویند که به خانۀ خود آمد و دفتری که نام آن کسان در آنجا بود که با او بیعت کرده بودند در تنور نهاد و به سوخت،و بیرون آمد و در احجار زیت کشته شد.

او را نفس زکیه گفته اند جهت آن که رسول علیه السّلام گفته بود که کشته شود یک از فرزندان پاگیزه من به احجار زیت .

مادر ابراهیم و محمد و موسی الجون هند بنت أبی عبیدة بن عبد اللّه بن زمعة (1)بن الاسود بن المطلب بن أسد بن عبد العزی[بن قصی] (2)بن کلاب بود .

و عقب محمد از پسرش أبی محمد عبد اللّه الاشتر الکابلی که بعد از شهادت پدرش به دیار سند رفت،و چون مراجعت نموده در کابل شهید شد .

و نسل أبی محمد از محمد ،و عقب محمد از حسن اعور ،و عقب حسن از چهار نفرند: ابی عبد اللّه الحسین نقیب کوفة ،و أبو محمد عبد اللّه ،و قاسم [و ابو جعفر محمد ] (3).

از نسل أبی عبد اللّه جمعی در کوفه بوده اند که ایشان را بنی الاشتر می گفتند و منقرض شده اند .

و نسل عبد اللّه بن حسن اعور در خراسان و آمل و استراباد بوده اند،اما مدعیان کاذب در ایشان پیدا شدند .و نسل محمد النفس الزکیه به غایت کم اند .

ص:49


1- (1) در عمده ص 103:بجای آن ربیعه است.
2- (2) زیاده از کتاب عمده است.
3- (3) زیاده از کتب نسب است.

اما 1ابراهیم قتیل باخمری کنیۀ او ابو الحسن بود،و او از کبار علماء بود در همۀ فنون،گفته اند:که در ایامی که پنهان بود در بصره نزدیگ مفضل بن محمد بود،کسی به طلب او رفت و جوینده داود عرب بر او آنچه ممکن بود طلب کرد نیافت،ابراهیم ندانست که او را طلب می کنند (1).

شب دوشنبه غرۀ شهر رجب (2)المرجب سنه خمس و أربعین و مائه به بصره شد،و خلقی با او یار شدند،مثل بشیر الدجال (3)،و الاعمش سلیمان بن مهران و عباد بن منصور القاضی صاحب مسجد عباد به بصره،و المفضل بن محمد،و سعید ابن الحافظ.

و بعضی گفته اند که أبو حنیفه فقیه نیز با او بیعت کرد و فتوی کرد به خروج او،بعضی گفته اند که فتوای ابو حنیفه را پیش منصور بردند و سبب تغیر او با أبو حنیفه آن بود.

و ابراهیم را لقب أمیر المؤمنین نهادند،و مردم او را بزرگ دانستند،و دوستی او را در دل گرفتند،منصور دوانقی بسیار ملول گشت،و عیسی بن موسی از مدینه باز آمد از جنگ محمد،و ابراهیم بیرون رفت از بصره به آن دهی که آن را باخمری گفتندی،و آن دهی است از سواد کوفه.

و چون عیسی از مدینه باز آمد منصور او را به جنگ ابراهیم فرستاد،لشگر عیسی منهزم شدند،ابراهیم ندا کرد که یکی را زنده مگذارید،لشگر عیسی بر گشتند و جنگ آغاز گردید،لشگر ابراهیم اکثری کشته شدند.

انهزام لشگر عیسی را خبر به کوفه رسید،منصور را اضطراب بسیار روی نمود

ص:50


1- (1) این جریان با آنچه در کتاب عمده ص 109 موجود است کاملا مغایرت دارد مراجعه گردد.
2- (2) در عمده شهر رمضان است.
3- (3) چنین است در دو نسخه و صحیح«الرحال»است.

بعد از آن خبر ظفر رسید،و سر ابراهیم را نزد او آوردند و در طشت نهادند.

به قول أبو نصر بخاری در ماه ذی القعده بود سنۀ خمس و أربعین و مائه و او چهل و هشت ساله بود،و بعضی گفته اند (1)در ذی الحجه سنۀ مذکوره،و ابن ابی کرام جعفری سر او را به مصر برد.

و قوت او تا به حدی بود که دم شتر دونده گرفتی و نگاه داشتی،و بعضی اوقات چنان بودی که شتر رفتی و دم در دست او ماندی.

و در شب دوشنبه غره رمضان المبارک سنۀ(145) (2)در بصره خروج کرد،چون منصور دوانقی از این معنی آگاه شد لشگر بر سر او فرستاد و محاربه واقع شد،بعد از انهزام لشگر دوانقی تیری بر پیشانی ابراهیم آمده شهید شد و در موضع باخمری که آن قریه ایست قریب به کوفه مدفون شد .

و 1عقب او از پسرش حسن ،و عقب او از عبد اللّه ،و او را دو پسر است:

محمد الاعرابی و نسل او اندک است ،و ابراهیم و نسل او بیشتر است ،و بقیه ایشان در عراق و ینبع و ماوراء النهرند،و در بلاد خراسان بوده اند .

لقب موسی الجون أبو الحسن بود،و أبو عبد اللّه نیز گفتندی.و سیاه رنگ بود،لقب مادر او را هند الجون نهاده بودند،و شاعر بود،و منصور پدر او را و خویشان او را گرفته بود،جهت محمد و ابراهیم او را هزار تازیانه بزد،و به حجاز فرستاد که برادران خود را بیاورد،به گریخت و در مکه پنهان شد.

چون برادران او محمد و ابراهیم کشته شدند،و مهدی محمد بن منصور بحج آمد،در وقت طواف موسی گفت یا امیر المؤمنین ذلیل تو شدم الامان،مهدی محمد بن منصور گفت:تو کیستی؟گفت:من موسی بن عبد اللّه ام.

ص:51


1- (1) این قول نسا به أبو الحسن عمری است در المجدی ص 42.
2- (2) در دو نسخه سنۀ(148)که اشتباه است.

گفت:از طالبیان که را می بینی نزدیگ من؟

گفت:این حسن بن زید است،و این موسی بن جعفر است،و این حسن ابن عبد اللّه (1)بن عباس بن علی است،همه تصدیق کرده او را امان دادند،و تا زمان رشید بگذشت.

یک روز به دیدن رشید آمد،چون چشم او بر بساط رشید افتاد بیفتاد رشید به خندید،گفت:یا أمیر المؤمنین این افتادن از روزه است نی از مستی است .

و عقب موسی الجون بن عبد اللّه المحض بن حسن المثنی بن امام حسن علیه السّلام از دو پسر است: عبد اللّه الشیخ الصالح ،و ابراهیم .

و نسل ابراهیم از یوسف الصغیر (2)تنها،و نسل یوسف از سه پسرند: امیر محمد حاکم یمامه ،و ابراهیم ،و أحمد .

و نسل عبد اللّه الشیخ الصالح از پنج پسرند: موسی الثانی ،و سلیمان ،و أحمد و یحیی ،و صالح .

و نسل صالح از ولد او محمد الشاعر ،و نسل محمد الشاعر از عبد اللّه ،و نسل عبد اللّه از حسن الشهید ،و نسل حسن الشهید از سه پسرند: ابو الضحاک عبد اللّه ، و احمد و سلیمان .و نسل ابو الضحاک را آل حسن می خوانند .

و نسل یحیی بن عبد اللّه الشیخ الصالح از دو پسرند: ابو حنظله ابراهیم و ابو داود محمد .

و نسل أبو حنظله از سلیمان و حسن ،و بیشتر از ایشان در حجاز می باشند .

و نسل ابو داود محمد از هشت پسرند: یوسف ،و یحیی ،و ابو الحمد

ص:52


1- (1) در عمده ص 112:عبید اللّه.
2- (2) در کتب نسب:الاخیضر است.

داود ،و ابو جعفر[محمد و] (1)احمد ،و ابو محمد عبد اللّه ،و ابو الحسن علی الشاعر ،و عباس ،و قاسم (2)،و أعقاب ایشان بیشتر در حجاز و یمن می باشند .

و نسل احمد بن عبد اللّه الشیخ الصالح از سه نفرند: محمد الاصغر ،و صالح و داود .

و نسل محمد الاصغر از سه پسرند: علی العمق ،و جعفر الکشیش ،و یحیی السراج .

و نسل علی العمق از دو نفرند: حسن ،و محمد .

و نسل حسن از پسرش اسحاق المطرقی (3)،و ایشان را آل مطرقی خوانند .

و نسل محمد بن علی العمقی بسیارند،از ایشان آل عرفه و آل حجاز (4)و آل السلام اند .

و نسل جعفر الکشیش را آل کشیش می گویند،و بیشتر ایشان در ینبع و حوالی آنجا می باشند .و نسل یحیی السراج را آل سراج می گویند .

و نسل صالح بن محمد (5)بن عبد اللّه الشیخ الصالح را از ولد او موسی و نسل او از چهار نفرند: أحمد ،و میمون ،و نافع ،و صالح .

و نسل داود بن أحمد بن عبد اللّه الشیخ الصالح از شش نفرند: حسن (6)

ص:53


1- (1) ظاهرا زیاد است.
2- (2) و قاضی مروزی در فخری ص 94 یکی دیگر را اضافه نموده به نام ادریس الاقطع.
3- (3) در عمده:مطرفی.
4- (4) در عمده ص 120:و آل جماز.
5- (5) صحیح أحمد است.
6- (6) در عمده ص 121 بجای او حسین است.

و علی الازرق ،و ادریس الامیر ،و ابو الکرام عبد اللّه ،و جعفر ،و حسین الاصغر (1)و نسل علی الازرق را آل قیند (2)خوانند .

و ادریس الامیر را از پنج پسر نسل است: حسن ،و حسین النسابه ،و داود و عبد اللّه ،و قاسم .

و نسل ابو الکرام عبد اللّه بن داود را کرامیان خوانند،و از فرزندان جعفر ابن داود و احمد شاعر و برادرش امیر قاسم نسل دارد .

و نسل سلیمان بن عبد اللّه الشیخ الصالح از پسر او داود ،و نسل داود از پنج نفرند: ابو الفاتک عبد اللّه ،و حسن المحترق ،و حسین الشاعر ،و علی ،و محمد و نسل ایشان در مخلاف یمن و حوالی مکه معظمه می باشند،و اعقاب ایشان بسیارند .

و نسل موسی الثانی بن عبد اللّه الشیخ الصالح از هفت پسرند: ادریس ، و یحیی ،و صالح ،و حسن ،و علی ،و داود ،و محمد الثائر .

و نسل ادریس بن موسی الثانی از سه پسرند: عبد اللّه ،و عبید اللّه ،و حسن ، و بیشتر اعقاب ایشان در حجازند .

و نسل یحیی بن موسی الثانی از پنج پسر است: یوسف ،و موسی ،و عبد اللّه الدیباج ،و محمد ،و أحمد .

و نسل صالح بن موسی الثانی از أحمد ،و محمد ،و زید .

و نسل علی بن موسی الثانی از عبد اللّه ،و عیسی ،و حسین .

و نسل داود بن موسی الثانی از دو پسر است: محمد ،و حسن ،و او را پسری دیگر بوده است موسی ثانی و نسل او منقرض شده .و از محمد و حسن فرزندان داود

ص:54


1- (1) آنچه در کتب نسب موجود است چنین است:و الحسن الاصغر المترف.
2- (2) در عمده:آل الفنید.

ابن موسی الثانی نسل بسیار است .

و نسل حسن مذکور از دو پسرند: ابو اللیل عبد اللّه ،و سلیمان .از نسل سلیمان محمد بن علی بن یحیی بن أبو الوفا أحمد بن سلیمان را بنو محمد می خوانند ،و داود (1)و حسن بن علی بن أبو الوفاء أحمد بن سلیمان نیز نسل دارد .

و از نسل محمد بن داود بن موسی الثانی سید الفاضل النسابه المصنف جمال الدین أحمد بن علی بن حسین بن علی بن مهنا بن عنبة الحسنی ابن علی ابن[ معد بن عنبة بن] (2)محمد الداودی بن یحیی بن عبد اللّه بن محمد بن یحیی ابن محمد مذکور است.

و او استاد علم نسب بوده در زمان خود،و در این باب مصنفات دارد،و قول او به غایت معتبر است،و در هفتم شهر صفر سنۀ ثمان و عشرین و ثمانمائه در کرمان وفات یافت،و آنجا مدفون است،و نسل ندارد .

و نسل محمد الثائر بن موسی الثانی بن عبد اللّه الشیخ الصالح از پنج پسرند:

عبد اللّه الاکبر ،و حسین الامیر ،و علی ،و قاسم ،و حسن الحرانی .

و نسل حسن حرانی از سلیمان .و نسل سلیمان از هاشم ،و نسل هاشم از یحیی ،و نسل یحیی از دو پسرند: حسن ،و عبد اللّه .

و نسل قاسم الحرانی از چهار پسرند: علی الکتیب (3)،و أبو الطیب أحمد ، و محمد ،و ادریس .

و نسل علی بن محمد الثائر را آل علی می خوانند ،و او را چهار پسر بوده:

ص:55


1- (1) از اینجا تا آخر این مطلب در آن اجمال است.
2- (2) این زیاده در دو نسخه موجود است و احتیاجی به آن نیست.
3- (3) در عمده ص 132:کتیم.

سلیمان ،و أحمد الفایر (1)،و حسین ،و محمد .

و نسل حسین الامیر بن محمد الثائر حکومت حجاز در نسل او است ،و او را از سه پسر نسل است: أبو هاشم محمد الامیر ،و أبو جعفر محمد الامیر ،و أبو الحسن علی .

و نسل أبو الحسن از دو پسر است: عبد اللّه ،و حسن و هر دو امارت کرده اند .

و نسل أبو جعفر محمد بن حسن الامیر از دو پسر است: حسن المحترق ، و أمیر أبی محمد جعفر ،و أول کسی که از بنی الجون حکومت مکۀ معظمه کرده او بود،در سنه أربعین و ثلاثمائه .

و نسل أبو هاشم محمد الامیر بن حسن الامیر بن محمد الثائر را هواشم می خوانند ،و نسل او از عبد اللّه تنها،و نسل عبد اللّه از پسر او أبی هاشم محمد بن عبد اللّه و نسل او از چهار پسر است: أبو الفضل جعفر ،و علی ،و عبد اللّه ،و حسین .

و نسل أبو الفضل جعفر از أمیر محمد تاج المعالی (2)،آن که حکومت مکه کرد بعد از حمزة بن وهاش،و در أول حکومت خود خطبه به نام خلفای مصر می خواند،و بعد از آن تغییر داده به نام القائم بأمر اللّه العباسی خواند،و لباس سیاه پوشیده،و أولاد او حکومت مکۀ معظمه کرده اند،و تا سال پانصد و نود و سه حکومت مکه در تصرف أولاد او بود ،و نسل علی بن أبی هاشم محمد بسیار است .

و نسب شریف سلطان السادات و النقباء فی العالم شریف الملة و الدین أمیر برکة بن محمد بن مالک به دو منتهی می شود،و این سید شریف الدین برکه در سمرقند مدفون است،و او را پسر نبود و دو دختر داشته،یکی را به پسر عم

ص:56


1- (1) در عمده:العابد.
2- (2) در نسخۀ«م»:المعانی.

خود سید أمین الدین مبارک داده.

و سید الجلیل مرشد الدین عبد اللّه الشهیر به سید میرزا که مولانا حسین واعظ کتاب روضة الشهداء را به نام او کرده بود به دو منتهی می شود .

و یکی مادر جلال الدین ابراهیم و سید شرف الدین محمد ولدان شمس الدین علی مختار ،که جد محمد قاسم بن حسن بن جلال الدین ابراهیم مذکور است.

و شرف الدین محمد بن شمس الدین علی مختار مذکور،که جد شمس الدین علی بن عبد المطلب بن شمس الدین علی بن شرف الدین محمد مذکور که در سبزوار می باشند.

و همچنین شرف الدین محمد مزبور جد سید محمد بن سید مهدی بن تاج الدین علی بن شمس الدین علی اکبر بن ناصر الدین أحمد بن شرف الدین محمد ابن شمس الدین علی مختار مزبور است .

و سید تاج الدین علی که به شرحی که مذکور خواهد شد از سبزوار به دار العبادۀ یزد آمد .

و سید مهدی به شرحی که در مقام خود مذکور خواهد شد از دار العبادۀ یزد به قصبۀ نائین که در قرب اصفهان است آمد و ساکن شد،که الحال نسل سید مهدی مزبور از یک پسر است سید محمد و او در قصبۀ نائین سکنی دارد .

و پادشاه مرحوم مغفور أمیر تیمور کورکان مخلص و معتقد أمیر سید شریف الدین برکه بود،چنانچه الحال پادشاه مذکور در زیر قدم سید مزبور در سمرقند مدفون است .

و نسل عبد اللّه الاکبر بن محمد الثائر از سه پسرند: أبو جعفر محمد ،و احمد و علی ،و حالا شرفاء مکه از نسل أبو جعفر محمد بن عبد اللّه الاکبر بن محمد الثائرند

ص:57

و ایشان را بنی أبی یحیی می خوانند و بسیارند .

و نسل یحیی صاحب دیلم ابن عبد اللّه المحض ابن حسن المثنی ابن امام حسن علیه السّلام بدان که کیفیت احوال یحیی بر این نهج است:که یحیی صاحب دیلم که او را أبتثی گویند به گریخت و به دیلم رفت،و آنجا ظاهر گشت،جماعتی بر آن جمع شدند.

چون این خبر به رشید رسید به غایت بهم برآمد،کتابتی فرمود به فضل ابن (1)یحیی البرمکی که یحیی بن عبد اللّه در آنجا طایفه ای با او بیعت کرده اند، آن طایفه را کشته او را بگیر و شر او را کفایت کن.

فضل با لشگر بسیار روی بدان جانب آورد،و رسول به نزدیگ یحیی فرستاد به رفق و مدارا و ترحیب و ترغیب سخن گفت و او را أمان داد.

فضل به رشید کتابت کرد که من او را أمان دادم،فضل بن یحیی صد هزار درهم بداد،و یحیی صاحب دیلم را باز خرید،و یحیی به مدینه رفت.

چون از این معنی چند گاه گذشت،عبد اللّه بن مصعب بن ثابت بن عبد اللّه ابن زبیر فرمود به رشید نامه فرستاد و یحیی را آوردند،و گفت بیعت او اعتباری ندارد.

رشید ایشان هر دو را در یک مجلس جمع کرد،و زبیری یحیی را گفت که تو نقض دولت أمیر المؤمنین می جویی،یحیی گفت:چنین هست که من از شما ام،رشید بسیاری می خندید.

یحیی گفت:یا أمیر المؤمنین ایه چه خنده بود به دین عظیمی؟رشید خبری برخواند یعنی آن که تمام بنی حسن داعیۀ خلافت دارند،و زبیری سوگند دروغ می خورد.

ص:58


1- (1) در دو نسخه:ابی الفضل یحیی.

یحیی گفت:هرکس قسم به دروغ یاد نماید خدای تعالی او را سزا دهد، زبیری بعد از سوگند بیمار گردید و آماس (1)کرد و سیاه گشت،چنانچه او را کسی نمی شناخت و به مرد.

چون رشید را خبر شد به فرمود تا او را دفن کردند،خاک او را بیرون انداخت،و بار دیگر او را دفن کردند همان حال به ظهور آمد،این معامله را بر لوح ساج نوشتند و با او در خاک نهادند قرار گرفت.

رشید یحیی را بخواند و از این یمین سؤال کرد،یمین در میان مردم متعارف گشت،پس رشید یحیی را أمان داد،و او را تسلیم یوسف قاضی کرد.

پس أبو البختری گفت:این أمان بی فایده است،بدین جهت رشید به فرمود تا یحیی را به زندان بازداشتند،و بسیاری در زندان بماند،قضات گفتند:که این امان صحیح است و در آن شکی نیست،یحیی ساکت شد و سخن نگفت،جماعتی گفتند که او را عقوبت می باید کرد.

رشید گفت:که من از عقوبت او متوهمم،و او را به زندان فرستاد،کسی ندانست که حال او چون شد.و بعضی گویند از گرسنگی بمرد،و بعضی گویند او را در میان گل کردند،و بعضی گویند سباع را گرسنه کردند و او را در میان سباع انداختند تا او را سباع بخورد.

و او را صاحب دیلم بدان جهت خوانند که در دیلم خروج کرد،و هارون رشید از روی مکر و حیله او را به دست آورد و در حبس او شهید شد .

و نسل او از محمد ،و نسل محمد از دو پسر است: أحمد ،و عبد اللّه ،و عقب ایشان در بغداد و موصل بوده اند .

و نسل سلیمان بن عبد اللّه المحض بن حسن المثنی بن امام حسن علیه السّلام از

ص:59


1- (1) آماس:ورم،برآمدگی و تورم عضوی از اعضای بدن در اثر بیماری.

محمد تنها،و این محمد به مغرب پیش عم خود ادریس بن عبد اللّه المحض رفت و آنجا مقیم شد،و نسل او حالا در مغربند،و ایشان در نسب القطع اند .

و نسب القطع در اصطلاح علمای نسب یعنی از مادر دور افتاده اند،و اگر کسی به دیشان منتسب شود نیک تحقیق او باید کرد،و در اثبات از آنچه وظیفۀ احتیاط است بجای باید آورد.و بعضی تصور کرده اند که نسب القطع عبارت از آن است که منقطع است و باطل اما نه چنان است.

و نسل ادریس بن عبد اللّه المحض بن حسن المثنی بن امام حسن علیه السّلام که در واقعۀ فخ با حسین عابد همراه بود،چون حسین درجۀ شهادت یافت،ادریس به گریخت و به جانب مغرب رفت و پادشاه آنجا شد،هارون الرشید زهر به کسی داده فرستاده تا از روی حیله به دو دادند.

و چون وفات یافت کنیزکی داشت از او آبستن بود،پس أهل مغرب تاج بر شکم آن کنیزک نهادند،چون چهار ماه از وفات ادریس به گذشت پسری آورد،او را ادریس نام نهادند،و غیر او در اسلام کسی در شکم مادر پادشاهی نکرد.

چون در وقت گریختن ادریس راشد مولایش همراه بود،بعضی گفته اند:

که ادریس بن ادریس از راشد است،و ادریس را عقبی نیست،و راشد این فرزند را نسبت به ادریس داد از جهت بقای ملک .

اما این چنین نیست زیرا که داود بن قاسم الجعفری که از علمای کبار این فن است گفته است:که ادریس بن ادریس از کبار علمای بنی حسن است،و حضرت امام رضا علیه السّلام فرموده است:که ادریس بن ادریس از فارسان و شجاعان أهل بیت است و در بزرگی و اجلال او سخنی نیست .

و نسل ادریس بن ادریس از هشت پسر است: قاسم ،و عیسی ،و عمر ،و داود

ص:60

و یحیی ،و عبد اللّه ،و حمزة ،و علی .و بعضی از نسابان گفته اند که غیر از اینها نیز عقب داشته.

و سید جمال الدین أحمد بن علی عنبه الحسنی النسابه رحمة اللّه علیه در مصنفات خود آورده،که ممالک بسیار الحال در مغرب در تصرف ایشان است (1)

نسب شریف شریف الدین برکة بن محمد بن مالک بن حسن بن حسین مذکور،که جد مادری شمس الدین علی بن عبد المطلب بن شمس الدین علی ابن شرف الدین محمد سبزواری.

و جد مادری سید محمد بن سید مهدی نبیره شرف الدین محمد بن شمس الدین علی نجفی عبیدلی حسینی مختاری مذکور،که در قصبۀ نائین سکنی دارد .

و جد مادری محمد قاسم بن حسن بن جلال الدین ابراهیم مختاری که در سبزوار است ،و جد مادری جماعتی از سادات و نقبای بلخ است .

و تفصیل کلام در این مقام آن است:که خدیجه خاتون صبیه شریف الدین برکه در نکاح شمس الدین علی سبزواری مختاری بود ،و این شمس الدین علی نقیب النقباء عراق عرب و نجفی الاصل ساکن سبزوار است،که در زمان امیر تیمور کورکان به سبزوار آمد و باز به نجف أشرف رجوع نموده،در زمان آمیرزا شارخ به سبزوار عود نموده ساکن شد .

و شمس الدین علی مزبور را چهار پسر بود:جلال الدین ابراهیم،جد محمد قاسم بن حسن بن جلال الدین ابراهیم مذکور.

و شرف الدین محمد جد شمس الدین علی ،که در این زمان در سبزوار ساکن است ،و جد سید محمد بن سید مهدی حسینی مختاری که الحال در قصبۀ نائین

ص:61


1- (1) عمدة الطالب سید جمال الدین ابن عنبه ص 159.

ص:62

حسن علیه السّلام.

فصل چهارم: در ذکر عقب ابراهیم الغمر بن حسن المثنی بن امام حسن علیه السلام

در ذکر عقب ابراهیم الغمر بن حسن المثنی بن امام حسن علیه السلام

و او را از یک پسر نسل است: اسماعیل دیباج ،و نسل اسماعیل دیباج از دو پسر است: حسن التج ،و ابراهیم طباطبا .

و نسل حسن التج از یک پسر است حسن نام،و حسن بن حسن التج را دو پسر بوده: ابو جعفر محمد و او را نیز التج می گفتند،و نسل او را بنی التج می گویند و در مصر می باشند .و أبو القاسم علی ،و نسل او را بنی معیه می خوانند، و فضلاء و علماء از نسل او بوده اند .

از ایشان سید النسابه النقیب تاج الدین ابو عبد اللّه بن محمد بن جلال الدین أبی جعفر قاسم بن فخر الدین حسین بن جلال الدین قاسم بن زکی الدین أبو منصور النقیب بن زکی الدین محمد بن زکی الدین أبو منصور حسن بن أحمد ابن حسن بن حسین بن أبی الطیب محمد بن حسین بن علی بن أبی عبد اللّه حسین الخطیب ابن أبو القاسم علی المذکور،و او استاد علم نسب بوده در زمان خود مئناث رفت .

و نسل ابراهیم طباطبا ابن اسماعیل دیباج بن ابراهیم الغمر بن حسن المثنی ابن امام حسن علیه السّلام و او را طباطبا از بهر آن می گفتند که پدرش پارچه ای از جنس اقمشه به او نموده و گفت:أقطعه لک قمیصا أو قباءا؟یعنی پیراهن از بهر تو ببرم یا قبا،چون زبانش لکنتی داشت گفت طباطبا یعنی قباقبا،پس این لقب او شد .

ص:63

و نسل ابراهیم طباطبا از سه پسر است: قاسم الرسی (1)،و أحمد الرئیس ، و حسن .و محمد نام کسری داشته زید بن جعفر هست (2).و در أیام أبی السرایا در کوفه خروج کرد،و او را حشمت و عظمت بسیار بود .

و نسل حسن بن ابراهیم طباطبا از دو پسر است، علی ،و أحمد و در اصفهان بودند .

و نسل قاسم الرسی بن ابراهیم طباطبا بسیار است.

و نسب سادات عظام انجوی شیراز،چون سید المرحوم الزاهد شیخ الاسلام شیراز أمیر کمال الدین محمود و أقوام او بدو منتهی می شود،و در مصر و یمن از ایشان بسیارند،و در زواره و قصبۀ نائین و اردستان نیز هستند .

نسب شریف سادات عظام کرام قریش بن سراج الدین علی بن هاشم بن شرف الدین محمد بن نصیر الدین محمد بن عز الدین محمد بن تاج الدین محمد ابن اسماعیل بن ابراهیم بن حسن بن امام حسن علیه السّلام.

نسب شریف سادات شهریاری: نور اللّه بن حسین بن محمد المتقین بن جمال الدین بن جلال الدین بن جمال الدین بن قطب الدین بن علی بن محمد ابن اسماعیل بن ابراهیم بن اسماعیل بن جعفر بن حسین بن محمد بن زید بن حسین بن زید بن ابراهیم بن محمد بن قاسم بن ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم الغمر بن حسن المثنی بن امام حسن علیه السّلام.

نسب شریف سادات طباطبا جمعی که سکنی در چشوقان من قرای قهپایه دارند،که در حوالی اصفهان است و مدعی سیادت اند،و همچنین جمعی دیگر از سادات با سعادات طباطبا که از غیر أولاد میر حیدر ساکن ماهان کرمان اند،و در

ص:64


1- (1) در دو نسخه:الرئیس.
2- (2) این عبارت چنین است در دو نسخه و مجمل است.

اکثر بلاد متفرق اند،به این نسب خود را به حسن مثنی می رسانند:

السید جلال الدین سلطان بن سید شمس الدین محمد بن السید کمال الدین ابن زین الدین أمیر علی بن السید صدر الدین بن السید فخر الدین بن السید همایون ابن السید عماد الدین محمود بن السید جلال الدین شاهی بن سید تاج الدین حسن بن السید شهاب الدین علی بن سید عماد الدین بن سید أبو المجد بن السید عباد بن السید علی بن السید حمزة بن السید طاهر بن السید علی بن السید محمد ابن السید أحمد بن محمد بن أحمد بن السید ابراهیم طباطبا بن اسماعیل بن ابراهیم الغمر بن حسن المثنی بن امام حسن علیه الصلاة و السلام ابن أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السّلام .

نسب شریف أمیر حیدر طباطبا ساکن ماهان کرمان: حیدر بن محمد بن قاسم بن حیدر بن محمد بن حیدر بن محمد بن حیدر بن محمد بن أبو طاهر ابن عبد اللّه بن علی بن حیدر بن علی بن محمد بن جعفر بن حسین بن محمد ابن زید بن حسین بن زید بن ابراهیم بن محمد بن قاسم بن ابراهیم بن اسماعیل ابن ابراهیم الغمر بن حسن المثنی بن امام حسن بن علی بن أبی طالب علیهما السّلام.

فصل پنجم: در نسل حسن المثلث بن حسن المثنی بن امام حسن علیه السلام

در نسل حسن المثلث بن حسن المثنی بن امام حسن علیه السلام

تفصیل حال در این باب آن است که حسن المثلث را فرزند بسیار بود ،فاما عقب او از علی العابد ذو الثفنات است، أبی الحسن علی عابد درخواست کرد از مروان که او را ضرر نرساند،و او مجتهد بود در عبادت،و دوانقی او را حبس کرد با أهل او،و در آن حبس به مرد،و چون مرده بود همچنان سجده می کرد.

ص:65

چنان گفته اند:که چون بنی العباس بنی حسن را در حبس کردند،و بسیاری حبس واقع شد،در چشمهای ایشان ضعف پیدا کرد،بدانستند که از دست ایشان کاری نمی آید از غایت ضعف،خواستند که بند از پای علی بردارند،گفت:

برمدارید و او را به خدای تعالی حواله کرد.

که الحسین بن علی العابد ظاهر شد در مدینه،و بسیاری از مردم با او یار شدند در زمان هادی موسی بن المهدی بن المنصور.

و موسی بن عیسی بن علی بن عبد اللّه بن العباس و محمد بن سلیمان بن منصور لشگر آوردند و در نواحی مکه به موضعی که او را فخ گویند،در روز ترویه در سنۀ تسع و ستین و مائه جنگ واقع شد،و این علویان را شهید کردند، و سر ایشان را پیش هادی فرستادند،هادی را خوش نیامد که او حکم کشتن نکرده بود.

و روایت کرده اند که علی الرضا علیه السّلام گفت:لم یکن لنا بعد الطف مصرع أعظم من الفخ (1).

مجملا حسن مثلث را چند پسر بوده،از ایشان أبو الحسن علی العابد پدر حسین شهید ،و حسین شهید خروج کرد با جمعی از علویان در فخ شهید شد پس نماند .

و نسل حسن المثلث منتهی می شود به حسن المکفوف بن علی العابد بن حسن المثلث،و نسل او به غایت کم اند.

و سید النسابه جمال الدین أحمد بن عنبه الحسنی آورده که سید تاج الدین محمد بن معیة الحسنی فرموده:که از ایشان کسی ندیدم،و غالبا در حجاز و عراق

ص:66


1- (1) عمدة الطالب ص 183.

و مصر و بلاد عجم می باشند (1).

فصل ششم: در نسل داود بن حسن المثنی بن امام حسن علیه السلام

(در نسل داود بن حسن المثنی بن امام حسن علیه السلام)

و 1او با امام جعفر علیه السّلام شیر خورده بود،و او را منصور دوانقی حبس کرد، و مادر او التجاء به امام جعفر صادق علیه السّلام کرد،آن حضرت دعایی به او تعلیم کرد که به برکت آن دعاء از حبس خلاص شد،و آن دعاء مشهور است به دعای ام داود،و دعای استفتاح نیز گویند،و در نصف رجب می خوانند .

و نسل او از پسرش سلیمان ،و نسل سلیمان از محمد ،و نسل محمد از چهار پسرند: موسی ،و داود ،و حسن ،و اسحاق .

از نسل اسحاق آل قتاده و در مصر بودند ،و از نسل حسن بنو عجین (2)در نصیبین بودند،و نسب بنو طاووس که خاندان بزرگ اند به حسن مذکور منتهی می شود .

نسب شریف بنو طاووس الحسنی: محمد بن محمد الملقب ب«طاووس» ابن اسحاق بن حسن بن محمد بن سلیمان بن داود بن حسن المثنی بن امام حسن علیه السّلام.

فصل هفتم: در ذکر عقب جعفر بن حسن المثنی بن امام حسن علیه السلام

(در ذکر عقب جعفر بن حسن المثنی بن امام حسن علیه السلام)

و 2او بزرگترین فرزندان حسن المثنی بود ،و نسل او از حسن تنها،و نسل حسن از سه پسرند: عبد اللّه ،و جعفر الغدار و محمد السلیق .

و نسل محمد بسیار بوده در مراغه و همدان و راوند .

و نسل جعفر الغدار در بغداد بوده .

ص:67


1- (1) عمدة الطالب ص 184.
2- (2) در عمده:بنو عجیر.

و نسل عبد اللّه از پسرش عبید اللّه (1)و نسل او از چهار پسرند: محمد أدرع ، و علی باغر ،و أبی سلیمان محمد ،و أبی فضل محمد و أعقاب او در بصره و حله و رامهرمز می بوده اند .

مصباح سوم: در ذکر عقب امام ابا عبد اللّه الحسین بن أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام

اشاره

در ذکر عقب امام ابا عبد اللّه الحسین بن أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیهما السلام

ولادت آن حضرت در مدینۀ مبارکه آخر شهر ربیع الاول (2)سنۀ ثلاث من الهجرة،و به قولی شب سیزدهم شهر رمضان المبارک سنۀ أربع من الهجرة.

شهادت آن حضرت روز دهم شهر محرم الحرام،و به قولی روز شنبۀ مذکوره سنۀ احدی و ستین .

و عقب آن حضرت از أبو الحسن علی زین العابدین علیه السّلام بن حسین بن أمیر المؤمنین علیهما السّلام و بس.

مادر امام زین العابدین شهربانوی بنت یزدجرد شهریار بن کسری.

ولادت آن حضرت روز پنجشنبه شهر شعبان سنۀ ثلاث و ثلاثین،وفات آن حضرت دهم (3)شهر محرم الحرام سنۀ اربع و تسعین .

و عقب آن حضرت از شش پسر است: امام محمد باقر علیه السّلام ،و عبد اللّه باهر ، و زید شهید ،و عمر أشرف ،و حسین أصغر ،و علی أصغر ،و أعقاب ایشان نیز در شش فصل می آید:

ص:68


1- (1) در دو نسخه:عبد اللّه.
2- (2) آنچه مشهور و معروف است در سوم ماه شعبان است.
3- (3) آنچه مشهور و معروف است دوازدهم محرم یا بیست و پنجم محرم است.

فصل أول: امام محمد باقر علیه السلام

( امام محمد باقر علیه السلام )

مادر آن حضرت ام عبد اللّه فاطمۀ بنت امام حسن علیه السّلام،کنیۀ محمد الباقر أبو جعفر است،و لقب او از برای آن باقر نهاده اند که جابر بن عبد اللّه أنصاری از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله روایت کرده است که حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله گفت:یا جابر انک ستعیش حتی تدرک رجلا من أولادی اسمه اسمی یبقر العلم بقرا،فاذا رأیته فاقرأه منی السلام.پس یک روز جابر محمد باقر علیه السّلام را بدید و نسب او پرسید، و از این معنی او را خبر کرد و گفت:جد تو رسول اللّه تو را سلام رسانید (1).

و بقر در لغت عرب شکم شکافتن است،یعنی شکم او پر علم است.

چون برادر او زید شهید به دمشق نزد هشام بن عبد الملک رفت،هشام زید را گفت چون است برادر تو بقره.

زید هشام را گفت:چرا مخالفت سخن رسول خدای صلّی اللّه علیه و آله می کنی،که هر که مخالفت سخن رسول خدای کند روز قیامت او را از بهشت منع کنند و به دوزخ فرستند،که حضرت رسالت او را باقر لقب نهاده است.

مادر محمد باقر علیه السّلام فاطمۀ بنت الحسن بن علی بن أبی طالب علیهما السّلام، و أول کسی که جمع شده است برای او ولادت الحسن و الحسین علیهما السّلام،و در این معنی شاعر گفته است:

یا باقر العلم لاهل التقی و خیر من لبی علی الاجبل

و محمد الباقر علیه السّلام جلیل القدر،و واسع العلم،و وافر الحلم بود زیاده از آن که در حیز تحریر و تقریر درآید.

ص:69


1- (1) عمدة الطالب ص 194.

متولد شد در سنۀ تسع و خمسین به مدینه،و در ربیع الاخر در حال حیات جد او الحسین بن علی علیهما السّلام وفات یافت در زمان هشام بن عبد الملک،و او پنجاه و پنج ساله بود،و در گورستان بقیع مدفون است .

و عقب آن حضرت از امام جعفر الصادق علیه السّلام ،مادر آن حضرت ام فروه بنت قاسم بن محمد بن أبی بکر.

ولادت آن حضرت به مدینه شب جمعه،و به قولی روز شنبه هیفدهم شهر ربیع الثانی سنۀ ثمانین من الهجرة.

و وفات او روز پانزدهم،و به قولی نوزدهم شهر رجب سنۀ ثمان و أربعین و مائه .

و عقب آن حضرت از پنج پسر است: أبی ابراهیم موسی الکاظم علیه السّلام و اسماعیل و علی العریضی ،و محمد الدیباج ،و اسحاق .

و سید النسابه جمال الملة و الدین أحمد بن علی بن عنبه الحسنی(ره)آورده که از امام جعفر الصادق علیه السّلام ناصر نام پسری نبوده نه معقب و نه غیر معقب به اجماع نسابان،و جمعی از اسفرایین خراسان هستند که دعوی فرزندی او می کنند غلط و غیر واقع .

اما امام موسی الکاظم علیه السّلام کنیۀ او أبو الحسن و أبو ابراهیم بود،مادر او ام ولد بود نام او حمیدۀ مغربیه.

ولادت آن حضرت سنۀ ثمان و عشرین و مائه،شهادت او به بغداد در حبس هارون الرشید در رجب سنۀ ثلاث و ثمانین و مائه.

و آن حضرت سیاه رنگ بود،و او را فضائل و کمالات و کرامات بی شمار بود،او را کاظم گفتندی به جهت کثرت فرو خوردن خشم.

و آن حضرت بسیار واسع العطایا بود،در شب بیرون می آمد و کیسه داشت

ص:70

پر از درم و به مردم می بخشید،و از آن کیسه هیچ کم نمی شد،و هرکس که به مردمان چیزی بسیار می بخشید به مثل گفتندی:که تو مگر کیسۀ موسی داری.

موسی الهادی او را به گرفت و حبس کرد،پس حضرت أمیر المؤمنین علیه السّلام را به خواب دید که او را گفت:یا موسی هل عسیتم ان تولیتم أن تفسدوا فی الارض و تقطعوا أرحامکم (1).چون بیدار شد دانست که مراد از این خواب رها کردن امام موسی کاظم علیه السّلام است،پس آن حضرت را رها کرد.

چون هارون الرشید به خلافت نشست،آن حضرت را معزز و مکرم داشت.

و چنین آورده اند که أهل خراسان فکر کردند که چیزی از خمس و هدیه به جهت آن حضرت به فرستند،محمد بن اسماعیل که برادرزادۀ آن حضرت بود روزی در نزد خلیفه بود،مذکور شد که رعایا پریشان حال اند.

محمد بن اسماعیل گفت:چون پریشان نباشند که هرساله دو خراج می دهند.

خلیفه گفت:یکی به ما دیگری به کدامین شخص می دهند؟

محمد بن اسماعیل گفت:به عم من موسی کاظم علیه السّلام پس هارون الرشید ملعون این سخن را به دل گرفت،و آن حضرت را محبوس گردانید در نزد فضل ابن یحیی،بعد از آن بیرون آوردند و به سندی بن شاهک سپردند.

و رشید ملعون به جانب شام رفت،و حکم کرد به قتل آن حضرت،پس آن حضرت (2)را شهید کردند،و بعضی گفته او را زهر داده اند،و بعضی گفته اند که او را در بساط پیچیدند و پایین و بالای آن را محکم بستند تا شهید شد،و بعضی دیگر گفتند که او را ارزیز (3)گداخته دادند.

ص:71


1- (1) اقتباس از سورۀ محمد آیه 22.
2- (2) در نسخۀ«م»معصوم.
3- (3) معنای ارزیز در مقدمۀ کتاب گذشت.

و آن معصوم را سه روز بر سر راه نگاه داشتند و به مردم می نمودند یعنی به مرگ خود مرده است،و بدین موجب محضر نوشتند،و در مقابر قریش دفن کردند.

و آن حضرت را شصت فرزند بوده،بیست و سه پسر و سی و هفت دختر و سیزده پسر عقب دارند: امام علی بن موسی الرضا علیهما السّلام و حمزه ،و ابراهیم أصغر ،و محمد عابد ،و عبد اللّه ،و جعفر ،و عباس ،و اسماعیل ،و اسحاق ،و هارون و زید النار ،و حسن .

و از حسین بن امام موسی علیه السّلام نسل بوده منقرض شده،و جمعی در طبس کیلکی و غیر آن دعوی فرزندی او می کنند،سید النسابه جمال الدین أحمد آورده که ثابت نمی توانند کرد (1).

اما امام أبو الحسن علی بن موسی الرضا علیهما السّلام مادر آن حضرت ام ولد بود نام او مکتم و به قولی سلامه،و به قولی خیزران،و به قولی نجیبه.

ولادت آن حضرت به مدینۀ مبارکه در سنۀ احدی و خمسین و مائه مسموما در شهر صفر سنۀ ثلاث و مائتین شرف شهادت یافت .

و عقب آن حضرت از امام أبی جعفر محمد التقی علیه السّلام .

اما امام محمد التقی علیه السّلام مادر آن حضرت ام ولد بوده،ولادت او در پانزدهم رمضان المبارک سنۀ خمس و تسعین و مائه،وفات آن حضرت روز شنبه ششم ذی الحجه سنۀ خمس و عشرین و مائتین .

و از دو پسر نسل دارد: امام أبو الحسن علی النقی علیه السّلام و موسی المبرقع .

و اما امام علی النقی علیه السّلام مادر او ام ولد بوده،ولادت او در مدینه روز پانزدهم شهر ذی حجه سنۀ اثنا عشر و مائتین،و به قولی أربع و عشر و مائتین،و وفات

ص:72


1- (1) عمدة الطالب ص 198.

یافت او در جمادی الثانی،و به قولی رجب المرجب سنۀ أربع و خمسین و مائتین .

و از دو پسر نسل دارد: امام أبو محمد حسن عسکری علیه السّلام ،و جعفر که او را کذاب گفتندی،بدین جهت که بعد از برادر دعوی امامت کرد،اما آخر دانست که دعوی غلط کرده تائب شد .

اما امام حسن عسکری علیه السّلام و عسکر عبارت است از سر من رأی،مادر آن حضرت ام ولد بوده.

ولادت او به مدینۀ مبارکه در شهر ربیع الاول سنۀ احدی و ثلاثین و مائتین و به قولی سنۀ اثنا و ثلاثین و مائتین،وفات یافت آن حضرت به سر من رأی سنۀ ستین و مائتین .

و عقب آن حضرت از 1حضرت صاحب الزمان و خلیفة الرحمن أبو القاسم محمد المهدی صلوات اللّه علیه و علی آبائهم أجمعین تنها، 1مادر آن حضرت ام ولد بود.

و ولادت او شب جمعه پانزدهم شهر شعبان سنۀ خمس و خمسین و مائتین و به قولی أربع و خمسین و مائتین،و ست و خمسین و مائتین نیز گفته اند،اما قول أول أصح است .

أما جعفر الکذاب بن امام علی النقی را فرزند بسیار بوده ،اما نسل مشهور او از شش پسر است: اسماعیل ،و طاهر ،و یحیی الصوفی ،و هارون ،و علی و ادریس .

از نسل یحیی الصوفی 2أبو الفتح أحمد بن محمد بن محسن ،و یحیی مذکور نسابه بوده ،و برادری داشته 2علی نام،و 2هر دو را در مصر نسل بوده ، هارون ابن جعفر در صیدا از بلاد سوریا بوده .

و نسل علی بن جعفر بن امام علی النقی علیه السّلام محمد نازک بن عبد اللّه بن علی

ص:73

ابن جعفر مذکور،نسل او را بنو نازک می گفتند،و در مشهد امام موسی علیه السلام و غیر آنجا بوده اند ،و بعضی از ایشان گفته اند که حسن بن[ عبد اللّه ابن] محمد نازک را حسن کیا گفته اند.

و سید النسابه جمال الملة و الدین أحمد بن علی بن عنبه الحسنی علیه الرحمه آورده که نقیب تاج الدین محمد بن معیه الحسنی النسابه فرموده:که حسن بن [عبد اللّه بن]محمد النازک نسل ندارد .

و نسل ادریس بن جعفر از قاسم است،و قاسم بن ادریس از چند پسر نسل دارد،یکی از حسین ،و نسل او را حواسته (1)می گفتند از حوس (2)بن أبو الماجد محمد بن قاسم بن حسین مذکور.

از ایشان فلیته (3)بن علی بن حسین بن قاسم المذکور،و البدور از نسل بدر الدین قائد برادر فلیته و هو الماجد [و از ایشان عبد الرحمن بن القاسم از] (4)نسل ماجد بن عبد الرحمن بن قاسم المذکور.

از ایشان سید الامیر یحیی بن شریف بن بشر (5)بن ماجد بن عظیم (6)بن یعلی بن دوید بن ماجد المذکور،و او را در حله نسل است.

و این سید یحیی جد مادری سید النقیب جلال الدین أبو نصر ابراهیم بن نقیب عمید الدین عبد المطلب بن نقیب شمس الدین أبو القاسم علی المختاری العبیدلی است،که بسیاری از نبیرهای او در دار المؤمنین سبزوار،و بعضی در قصبۀ نائین

ص:74


1- (1) در عمده ص 200:جواشنه.
2- (2) در عمده:جوشن.
3- (3) در دو نسخه:خلسته.
4- (4) زیاده از کتب نسب است.
5- (5) در عمده:بشیر.
6- (6) در عمده:عطیة.

که در قرب بلدۀ فاخرۀ اصفهان است می باشند .

و از نسل طاهر بن جعفر کذاب در سبزوار جمعی سادات هستند مشهور به بنی معاد ،از ایشان سید الزاهد الادیب الکاتب لطف اللّه بن فتح اللّه بن حسن بن لطف اللّه بن فتح اللّه بن حسین بن شمس الدین محمد بن غیاث الدین علی بن أمیر یحیی بن علی بن میر معاد بن أبو یعلی محمد الدلال بن أبی طالب حمزة بن محمد بن طاهر المذکور.

و نسل موسی المبرقع بن امام محمد التقی علیه السّلام از أحمد تنها.

و سید حسین دینوری گفته:که زعم من (1)آن که محمد بن موسی المبرقع نسل دارد،و جمعی در بغداد بوده اند که ایشان را بنو خشاب می گویند،و نسب این جماعت به محمد بن موسی المبرقع رسانیده اند،و حال آن که جمیع علمای نسب برآنند که محمد بن موسی المبرقع نسل ندارد و دارج رفته .

و نسل أحمد بن موسی از محمد الاعرج ،و نسل محمد الاعرج از أبی عبد اللّه أحمد نقیب قم.

و نسب سادات عظام رضویه مشهد مقدسۀ منورۀ أبی ابراهیم موسی الکاظم علیه السّلام و نسب سادات رضویه دار المؤمنین قم،مجموع به أبی عبد اللّه أحمد المذکور منتهی می شود .

و از سادات عظام مشهد مقدسه سید النقیب نظام الدین أبو طالب بن سید النقیب شمس الدین میرزا محمد بن غیاث الدین عزیز النقیب [بن] (2)شمس الدین - در زمان سلطنت میرزا شاه رخ از مدینۀ قم به مشهد مقدس آمده- ابن محمود بن محمد بن میریار بن حسن بن علی بن أبو الفتوح بن عیسی أبی محمد بن جعفر ابن علی بن محمد بن أحمد بن موسی بن أبی عبد اللّه أحمد النقیب المذکور.

ص:75


1- (1) یعنی گمان من.
2- (2) زیاده از نسخۀ«م».

و سید الفاضل العالم أمیر محمد مهدی بن السید الزاهد الفقیه الحافظ کمال الدین محسن بن رضی الدین محمد بن علی بن حسین بن پادشاه بن أبو القاسم ابن أمیر أبو الفضل بن بندار بن عیسی بن أبی محمد بن جعفر بن علی بن محمد ابن أحمد بن موسی بن أبی عبد اللّه أحمد النقیب المذکور.

و عقب أبو القاسم حمزة بن امام موسی الکاظم علیه السّلام از دو پسرند: حمزه ، و ابو محمد قاسم ،و او را پسری دیگر بود 1علی نام، 1در باب خارج شیراز مدفون است اما نسل ندارد .

و نسل حمزة بن حمزة به غایت اندک است،و حقیقت حال اولاد او چنان که باید معلوم نیست .

و نسل أبو محمد القاسم بن حمزة بن امام موسی علیه السّلام از محمد الاعرابی بن قاسم بن حمزه.

و نسل أحمد بن محمد الاعرابی المذکور از چند پسر است،از ایشان أبو محمد اسماعیل که جد اعلی حضرت پادشاه دین پناه خلد اللّه ملکه و سلطانه،چنانچه در این رساله مذکور است .

و نسب شریف أمیر نظام الدین درویش علی بیگ متولی مشهد رضا علیه السّلام به أبی محمد اسماعیل منتهی می شود ، نقباء عظام و سادات کرام موسویه مشهد مقدسۀ به موسی و محمد المزور (1)فرزندان أحمد بن محمد بن قاسم بن حمزه منتهی می شود .

از ایشان سید النقیب غیاث الدین محمد بن شریف بن نظام الدین علاء الملک ابن عبد المطلب النقیب بن نظام الدین عبد الحی بن طاهر بن محمود شاه بن حسین ابن طاهر نقیب .

ص:76


1- (1) در عمده ص 228:المجدر.

و این طاهر در زمان سلطنت سلطان غازان از مشهد مقدسۀ منورۀ رضیۀ رضویه به اتفاق برادر خود سید علاء الدین و با بعضی از بنی أعمام متوجه تبریز شدند، و سید علاء الدین در راه به قتل رسید،و این سید طاهر از پادشاه مذکور نشان نقابت به اسم خود گرفت.و اول کسی که از سادات موسوی در مشهد مقدسۀ رضویه نقیب شد او بود،و از آن وقت هنوز نقابت موسویه در نسل او است .

ابن حسین بن علی بن محمد بن محمد بن موسی بن جعفر بن اسماعیل ابن أحمد بن محمد بن أحمد بن محمد المذکور.

و نسل ابراهیم الاصغر بن امام موسی علیه السّلام از دو پسر است: موسی أبی سبحه و جعفر .

و عقب أبی سبحه از هشت پسرند،چهار عقب ایشان اندک است،و نسل چهار دیگر بسیار است ،آنها که نسلشان بسیار است: محمد الاعرج ،و أحمد الاکبر ،و ابراهیم العسکری ،و حسین قطعی .

از نسل محمد الاعرج أبو أحمد الحسین بن موسی الابرش بن محمد الاعرج المذکور،و او نقیب النقباء بلخ و أمیر الحاج بود .

بدان که حقیقت حال أبو أحمد الحسین بن موسی الابرش بر این نهج است:

که أبو أحمد الحسین بن موسی الابرش سیدی بود فاضل و عالم و عریض الجاه و نقیب النقباء طالبین بود در بغداد،و چند موسم أمیر حاج بود.

و او را دو پسر بود، پسر بزرگ او سید مرتضی علم الهدی ،و پسر خورد او محمد رضی ،و هر دو برادر عالم و فاضل،و هریک از ایشان را مصنفات بسیار در علم فقه و اصول و کلام و نسب بوده و هست.

و محمد الرضی در زمان پدر به نیابت او چند موسم به امارت حاج رفت و نقابت کرد به نیابت پدر خویش،و چون پدر وفات کرد امارت حاج و نقابت

ص:77

طالبین به محمد رضی قرار گرفت.

و سید مرتضی علم الهدی در علم زیاده بر محمد رضی بود،و مرتضی زراعت بسیار داشت،و از مدرسه و اوقاف نیز مرسوم بسیار داشت،و طلبه را کمتر چیزی می داد.

و محمد رضی را زراعت کمتر از او بود،و چون به مدرسه به درس گفتن مشغول شدی طلبه را مرسوم به قاعده دادی،و در آخر درس نیز طلبه را دعوت فرمودی و با درویشان به رفق و مدارا سلوک فرمودی.

در یک روز وزیر أبو محمد الهادی در خانه نشسته،حاجب آمد و گفت:سید مرتضی آمده است،وزیر گفت:او را به اندرون آورید،او را به اندرون در آوردند،چون سید به نزدیگ رسید وزیر برخواست و به نشست،سید مهمی که داشت به گفت،وزیر مهم او را به ساخت،سید برخواست که برود،وزیر برخواست و سید را روانه گردانید.

و چون ساعتی برآمد گفتند:محمد رضی آمده است،وزیر برخواست و تا به در سرا رفت،و او را درآورد و در پیش او به زانوی ادب به نشست و گفت:

سیدنا به چه رنجه شده؟سید گفت:که به عذرخواهی شما آمده ام،چون سید عزیمت رفتن کرد،وزیر برخواست و تا بیرون سرای آمد و او را روانه کرد و باز آمد و به نشست.

حاضران به وزیر عرض نمودند که سید مرتضی برادر بزرگ تر و عالم تر است به چه جهت احترام محمد رضی را زیاده بر او کردی؟وزیر گفت:که مرتضی آمده بود که مهمی داشته ساخته شود،مهم او را بر وفق خواهش او ساختیم و او را روانه کردیم.

و در این چند روز سید رضی را فرزندی شده بود،هرچند هدیه فرستادیم قبول

ص:78

نکرد و به کسی توقعی ندارد،زیرا که خود رفتیم و هدیه را بردیم قبول نکرد، و درویشان را چیزی می دهد،بنابراین اعزاز او را زیاده کردیم.

و چون محمد رضی وفات کرد سید مرتضی نقیب النقباء،و أمیر حاج شد بعد از برادر خود محمد رضی .

مجملا بدان که أبو أحمد الحسین بن موسی الابرش دو پسر داشت:السیدان الفاضلان النقیبان أبو القاسم علی المرتضی علم الهدی،و أبو الحسن محمد الرضی رحمهما اللّه،و نسل هر دو منقرض شده .

اما عم ایشان أبی عبد اللّه موسی الابرش نسل دارد،و ایشان را بنی الموسوی می گفتند و در بغداد بودند .

و نسل محمد الاکبر (1)بن موسی أبی سبحه بن ابراهیم المرتضی بن امام موسی الکاظم علیه السّلام از سه پسر بوده: حسین القاضی (2)،و ابراهیم ،و علی الاحول .

و نسل ابراهیم العسکری در شیراز است ،و أبو عبد اللّه اسحاق بن ابراهیم العسکری در آبه می بودند،و از نسل او بنی محسن در مشهد أمیر المؤمنین علی علیه السّلام بودند .

و نسب سید سلطان محمد بن سید عز الدین حسین بن سید علی نجفی که در استراباد است و عم بزرگوار او سید قاسم نجفی به بنی محسن منتهی می شود .

و نسل قاسم الاشج نقیب طبرستان ابن ابراهیم العسکری از سه پسرند: محمد و رضا ،و کفاکی .

از نسل محمد: السید الفاضل صفی الملة و الدین محمد بن سید العالم الفاضل جمال الدین محمد الصدر النقیب بن شهاب الدین عبد اللّه بن شمس الدین محمد

ص:79


1- (1) در کتب نسب:أحمد الاکبر است.
2- (2) در عمده ص 213:حسین عرضی.

ابن حسین بن محمد بن حسین بن محمد بن عبد اللّه بن زید بن محمد بن علی بن قاسم بن محمد بن قاسم الاشج،و ایشان را برادران و بنی أعمام در بلدة المؤمنین استراباد هستند .

و نسب سادات عالی مقدار هزار جریب که ایشان را جبریلی و اسرافیلی و عزرائیلی و شاه رضی الدینی می گویند از نسل محمد بن قاسم أشج المذکور.

از قبیلۀ جبرییل سید الحسیب النسیب معز الدین حسن المشتهر ب«میر سید»ابن سید الفاضل نظام الدین بن عبد العلی بن سید الزاهد معز الدین حسن ابن السید الامیر بهزار جریب رضی الدین علی بن نظام الدین جبرییل بن سید عماد الدین ملک هزار جریب بن عز الدین بن شرف الدین بن تاج الدین بن ضیاء الدین بن شمس الدین بن حسین بن محمد بن حسن بن علی بن قاسم بن محمد بن قاسم الاشج المذکور.

و این میر سید در نیشابور است،و در بلدة المؤمنین سبزوار و نواحی سادات جبریلی هستند ،از ایشان سید الزاهد نظام الدین عبد الرحیم بن سید زین الدین علی بن سید رضی الدین علی بن نظام الدین جبرییل بن سید عماد الدین المذکور.

و نسب سید رفیع الدین حسین بن سید میرزا علی و سید میرزا حسن و سید زین العابدین أولاد عماد الدین فندرسکی الاسترابادی به محمد [بن]قاسم الاشج المذکور منتهی می شود.

و اما نسل حسین قطعی منتهی می شود به أبو الحسن علی که او را ابن دیلمیه خوانند ،و او پسر أبی طاهر عبد اللّه بن أبو الحسن علی المحدث بن أبی طبیب ابن حسین القطعی .و نسل علی الدیلمی از سه پسرند: أبو الحارث محمد ،و حسین

ص:80

الاشقر ،و حسن (1)برکه .

و نسل أبو الحارث محمد را بنو عبد اللّه می گویند،و در مشهد امام حسین علیه السّلام می باشند .

و نسل عبد اللّه بن أبو الحارث از چهار پسرند: علی الحائری جد آل دخینه ، و النفیس ،و أبو السعادات و أبو الحارث محمد .

و نسب سید الفاضل الحسیب النسیب المرحوم شمس الدین محمد العاملی که منصب پیشنمازی حضرت شاه دین پناه به دو مرجوع بود به آل أبی السعادات منتهی می شود .

و نسل محمد العابد بن امام موسی الکاظم علیه السّلام از ابراهیم المجاب تنها، و نسل ابراهیم المجاب از محمد الحائری ،و نسل او از سه پسرند: حسین ، و أحمد ،و حسن .

و نسل حسین از دو پسرند: أبو الغنائم (2)محمد ،و میمون القصیر .

از نسل أبو الغنائم محمد آل شیتی و آل فخار و آل أبو الحمد،و همه در مشهد امام حسین علیه السّلام و حله می باشند .

و از نسل میمون القصیر آل وهب (3)و آل باقی و آل الصول .

و نسل أحمد بن[محمد بن] (4)ابراهیم المجاب را بنو أحمد می گویند،و در مشهد امام حسین علیه السّلام می باشند ،و او را از علی المجدور دو پسر است: هبة اللّه ، و محمد الفائز از ایشان محمد بن محمد بن علی بن محمد المزبور در حائر شریف می باشند .

ص:81


1- (1) در دو نسخه:حسین.
2- (2) در دو نسخه:أبو القاسم.
3- (3) در عمده ص 217:آل وهیب.
4- (4) زیاده از کتب نسب است.

و نسل هبة اللّه بن علی المجدور (1)را بنی القاضی می گویند .

و نسل حسن بن[محمد بن] (2)ابراهیم المجاب از سه پسرند: أبو الطیب أحمد ،و علی ،و محمد .

و نسل عبد اللّه بن امام موسی الکاظم علیه السّلام از موسی و محمد ،و عقب محمد فی«صح» و از نسل موسی جعفر الاسود (3)که او را زنقاح می گفتند،و او پسر محمد بن موسی المذکور است،و عقب او در ساری بودند .

و نسل عبید اللّه بن امام موسی علیه السّلام از چند پسرند،از أولاد او موسی ،و عبد اللّه ابن عبید اللّه منقرض شدند .

و از نسل علی بن عبد اللّه (4)بن امام موسی علیه السّلام محمد بن حمزة بن علی المذکور،و او را یک پسر بود ابراهیم نام و دارج رفت .

و نسل قاسم بن عبید اللّه را بنی الرقان (5)خوانند و در ری بوده اند .

و نسل جعفر بن عبید اللّه را ابن کلثوم می گفتند،و این ام کلثوم عمۀ او بود و او را بزرگ کرده بود،و نسل او راجع می شود به أبی الدنیا و نام أبو محمد بن أبو القاسم بن حسین بن علی بن أبو طبیب أحمد بن محمد بن جعفر المذکور، و نسل او بیشتر در حجازند .

و نسل محمد الیمانی و به قولی یمامی بن عبید اللّه بن امام موسی الکاظم علیه السّلام از جعفر الجمال بن محمد بن ابراهیم بن محمد الیمانی المذکور،و عقب او در مصر و شیرازند .و سید الفاضل المرحوم أمیر شهاب الدین عبد اللّه لاله تبریزی

ص:82


1- (1) در دو نسخه در جمیع موارد:المحذور.
2- (2) زیاده از کتب نسب است.
3- (3) در دو نسخه:الاصغر.
4- (4) چنین است در دو نسخه ظاهرا دو نسب خلط شده است.
5- (5) در عمده ص 225:أبی زرقان.

به جعفر الجمال منتهی می شود .

و نسل جعفر بن امام موسی علیه السّلام را خواریان می گویند،و شجریان نیز گفته اند ،و عقب او از دو پسر است: موسی اللحق ،و حسن .و موسی اللحق از حسن اللحق جد آل ملیط عقب ایشان در حله و حائر و حجازند .

و نسل عباس بن امام موسی علیه السّلام از قاسم تنها،و نسل قاسم به غایت اندک است .

و نسل اسماعیل بن امام موسی علیه السّلام نیز اندکند،و عقب او از موسی تنها، و نسل او از جعفر که او را ابن ام کلثوم می خوانند،و نسل او را کلثمیان می گویند و در شام اند،و بنو السمسار و بنو أبی العساف و بنو سیف الدوله (1)و بنو وراق از نسل اویند .

و نسل اسحاق بن امام موسی علیه السّلام از چند پسر است،اما نسل مشهور او از عباس و حسین ،و بنو الوارث از نسل حسین بن اسحاق المذکورند .

و نسل هارون بن امام موسی علیه السّلام از أحمد تنها،و نسل أحمد از محمد ، و عقب او از سه پسرند .

و نسل سید قاسم انوار قدس سره و سادات سراب تبریز به محمد بن أحمد ابن هارون بن امام موسی علیه السّلام منتهی می شود .

و نسل زید النار بن امام موسی علیه السّلام از چهار پسرند: حسن و عقب او در مغرب می باشند ،و حسین المحدث ،و جعفر ،و موسی الاصم ،و عقب ایشان در مشهد أمیر المؤمنین علی علیه السّلام و بغداد و أرجانند .

و نسل حسن بن امام موسی علیه السّلام بیشتر برآنند که منقرض شده،و سید النسابه عبد اللّه طباطبا الحسنی آورده که کسی نمی شناسم از نسل حسن بن امام موسی

ص:83


1- (1) در عمده ص 232:نسیب الدوله.

علیه السّلام (1).

و نسل اسماعیل بن امام جعفر الصادق علیه السّلام از دو پسرند: محمد ،و علی .

و از ایشان مرتضی ممالک اسلام،و مجتبی کل أنام،ملجأ الاکابر فی الانام، نورا للسیادة و النجابة و النقابة و الهدایة و الارشاد نعمت اللّه بن ظهیرا للسیادة و الصدارة و الافادة و الافاضة أمیر عبد الباقی بن نور الدین نعمت اللّه بن ظهیر الدین علی بن ضیاء الدین نور اللّه [بن] (2)خلیل اللّه بن شاه نور الدین نعمت اللّه ولی قدس سره ابن ظهیر الدین عبد اللّه بن شرف الدین محمد بن ظهیر الدین بن عبد اللّه بن تاج الدین یحیی بن معین الدین هاشم بن کلیم الدین موسی بن قوام الدین جعفر بن فخر الدین صالح بن حاتم بن زین الدین علی بن صدر الدین ابراهیم ابن علی بن محمد بن اسماعیل بن امام الانام جعفر الصادق علیه السّلام.

و شاه نور الدین نعمت اللّه مذکور در دار العبادۀ یزد متوطن اند،و أولاد و أمجاد دارند،و نسب خلفای مصر به ایشان می رسد .و جماعت خواندیه نیز نسب خود به اسماعیل مذکور می رسانند .

و نسل علی العریضی ابن امام جعفر الصادق علیه السّلام بسیارند ،و عقب او از چهار پسرند: محمد و او را در مدینۀ مبارکه و استراباد و تفرش و فراهان و غیره نسل است و أحمد الشعرانی ،و حسن ،و جعفر الاصغر .

اما نسل جعفر الاصغر به غایت اندک است،و غالبا آن که منقرض شده .

و نسل حسن بن علی العریضی بنو بهاء الدین و بنو الفخار و بنو مسیحی (3)اند .

و از فرزندان أحمد الشعرانی محمد و حسین أولاد أحمد المذکور نسل دارند

ص:84


1- (1) عمدة الطالب ص 232.
2- (2) زیاده از نسخه«ن».
3- (3) در عمده ص 243:بنو یحیی.

و جمعی در ابرقوه به ایشان منتسب اند ،و در یزد نسل عبید اللّه بن أحمد الشعرانی هستند .

و از ایشان جلال الدین حسین شاعر که مشهور است به جلال عضد بن عضد الدین محمد بن أبی علی بن أبی القاسم محسن بن مرتضی بن سلیمان بن مجتبی ابن أبی محمد مرتضی بن سلیمان بن عمیرة بن عبد المطلب بن محسن بن علی بن محمد بن علی بن عبید اللّه المذکور (1)،و عقب او و بنی أعمام او در یزدند .

و نسل محمد الدیباج بن امام جعفر الصادق علیه السّلام را از برای آن دیباج گفتند که بسیار نیکوروی و صاحب جمال بود،و نیز گویند که مأمون او را دیباج گفت (2).

و او خلق را به نیابت محمد بن ابراهیم طباطبا دعوت می کرد،و چون محمد وفات یافت جهت خود مردم را دعوت می کرد،و در مکه خلقی با او بیعت کردند بعد از آن او را بگرفتند و به نزدیک مأمون فرستادند،مأمون او را عفو کرد به جرجان وفات یافت،و قبر او به جرجان مشهور است .

و او را عقب از چند پسر است: علی الحارض ،و این علی الحارض در أیام أبی السرایا به بصره بود،زید النار بن موسی الکاظم علیه السّلام با او یار گشت،و حسن الافطس نیز با ایشان بود،در سنۀ مائتین به اهواز خروج کردند،چون أصحاب مأمون بر ایشان ظفر یافتند علی حارض به بصره رفت و متابعت زید مداینی کرد و در بغداد وفات کرد،مزار او آنجا است.

از نسل او بنو باربطاقی (3)،و نام او أبو الحسن علی بن أحمد بن[ الحسین

ص:85


1- (1) همین نسب از أول آن تا اینجا در کتاب عمده ص 244 به گونۀ دیگر ثبت شده.
2- (2) در عمده چنین است:و لقب داده شده است به مأمون همچنین.
3- (3) در عمده ص 248:بنو الباب الطاقی.

ابن أحمد بن] (1)جعفر الوحش بن محمد الجمال بن جعفر بن حسین بن علی الحارضی بن محمد الدیباج.

از ایشان سید الحسیب النسیب النجیب الفاضل العابد أفضل خدام الروضة المبارکة الرضویة نظام الدین عبد العظیم به بابلکان مازندران [بن] جمال الدین محمد ابن سید الامیر الشریف جلال الدین مرتضی بن عزیز اللّه بن شمس الدین حسین ابن علی بن محمد بن صدر الدین بن حسین بن محمد بن هاشم الامیر بمازندران ابن محمد بن حسین بن علی الحارضی بن محمد الدیباج بن امام جعفر الصادق علیه السّلام.

و از نسل او بنی الجور،و به قول أبو الحسن العمری النسابه محمد بن حسین ابن علی الحارضی.و بعضی از نسابان در او طعن کرده اند و اللّه أعلم (2).

و محمد الجور را یازده پسر بوده نام همه را جعفر کرده بود،ایشان را به کنیه از یکدیگر فرق کردندی.

بعضی گفته اند:از وهم سلطان در بیابانها گشت و در صحراها طواف میکرد او را تشبیه به جور کردند.

و بعضی گفته اند:چون پدر او وفات یافت او در شکم مادر بود،چون متولد شد مادر او گهوارۀ او در پیش داشت،شخصی از او پرسید که این پسر کیست؟ مادر او اشاره به قبر پدر او کرد یعنی پسر آن کس که در این گور است،از این سبب لقب او را گور نهادند (3).

ص:86


1- (1) زیاده از عمده است.
2- (2) این زیاده در دو نسخه نبوده است.
3- (3) المجدی ص 98.

و بعضی دیگر گفته اند:معتصم او را به ری بکشت (1).

و أهل نسب در نسب أولاد او طعن کردند.مجملا نسل محمد الجور بسیار است،و ایشان را گورسر چنان می گویند .

از نسل قاسم الشبیه بن محمد الدیباج بنو طیاره ،و نام او ابو القاسم عبد اللّه بن محمد بن عبد اللّه بن قاسم المذکور،بیشتر نسل او در مصر می باشند .

و نسل علی بن قاسم الشبیه المذکور بنو عروس و بنو خوارزمیه می خوانند و در مصر بودند .

و از ایشان در جرجان علی بن محمد بن علی بن محمد بن علی بن قاسم الشبیه و بعضی از نسابان گفته اند که نسل ندارد.

اما سید النسابه جمال الدین أحمد بن علی بن عنبه الحسنی در مصنفات خود آورده که سید رضی الدین قتادة مدنی در مشجر خود یاد کرده که او را سه پسر است : حسین و عقیل و أبو طالب زید الزاهد ،و گفته اند که زید الزاهد را هشت پسر بوده،و نسل زید مذکور در خبیص و بم اند (2).

و نسل اسحاق المؤتمن ،و این اسحاق و موسی الکاظم علیه السّلام از یک مادر بودند و أولاد او به عریض،و أولاد او مشابه تر بودند به حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و طایفه ای از شیعه هستند که او را امام می گویند،و أولاد او کمتر از أولاد برادران اویند .

مجملا نسل اسحاق المؤتمن بن امام جعفر علیه السّلام از سه پسرند: محمد ، و حسن ،و حسین .

از نسل محمد بنو الوارث در ری بوده اند ،و نسل حسن در مصر و نصیبین

ص:87


1- (1) این أقوال را ابن عنبه در عمده ص 248 آورده است.
2- (2) عمدة الطالب ابن عنبه ص 246 و در آخر دارد که عقب زید الان در کرمان و نواحی آن است.

می باشند ،و نسل حسین از هر دو برادر بیشتر است،و نقباء حلب از نسل او بوده و بنو زهره که خاندان قدیم اند و نقابت و جلالت داشته اند از نسل حسین بن اسحاق المذکورند ،و اللّه الموفق و المعین.

نسب شریف میربزرگ از طرف پدر:میربزرگ بن میر معصوم بن سید صفاینی بن میر مرتضی بن میر سید بن میر مرتضی بن میر سید علی بن میر عماد میربزرگ بن شاه بزرگ.

از طرف والدۀ میرسید شیر (1)قلندر بن سید حسین زنجیر بن سید عین الدین ابن شمس الدین بن سید علاء الدین بن سید محمد بن سید حسین بن سید حسین بن سید حسن بن سید رضا بن سید محمد بن سید أحمد بن سید علی بن سید حسین ابن سید محمد بن سید هارون بن سید محمد بن سید جعفر بن سید محمد بن سید هارون بن امام موسی بن امام جعفر بن امام محمد باقر بن امام زین العابدین بن امام حسین بن أمیر المؤمنین علی علیه السّلام.

نسب شریف مرشد الافاق سید نعمت اللّه قدس سره: نعمت اللّه بن عبد اللّه ابن محمد بن عبد اللّه بن یحیی بن هاشم بن موسی بن جعفر بن صالح بن حاتم ابن علی بن ابراهیم بن علی بن محمد بن اسماعیل بن عبد اللّه بن محمد الباقر بن امام علی زین العابدین علیهما السّلام.

نسب شریف نعمت اللّه بن نظام الدین محمود بن حسن بن أمیر شاه خطیر ابن محمود بن حسن بن أمیر شاه خطیر بن محمود بن شمس الدین محمد بن أبو جعفر بن علی بن بابا أحمد بن نوح بن أحمد بابا بن الحسن بن موسی بن اسحاق بن علی بن ابراهیم بن حسین بن محمد بن القاسم بن أحمد بن محمد بن

ص:88


1- (1) نسب والدۀ سید شیر قلندر که خواهر سید حسن ابدال بن داود بن محمد بن جعفر بن أحمد بن لاله بن منصور بن هاشم«منه».

ص:89

ص:90

ص:91

نسب شریف سید الفاضل سید مرتضی علم الهدی:مرتضی بن أبو أحمد الحسین بن موسی بن أبو جعفر محمد الاعرج بن موسی الثانی بن ابراهیم المرتضی ابن امام موسی الکاظم علیه السّلام.

نسب شریف شاه قاسم انوار : أبو القاسم علی بن[ نصیر بن] (1)هارون بن أبو القاسم بن محمود بن أحمد بن الکسکینی أحمد بن حسین (2)بن موسی بن محمد بن أحمد بن هارون بن امام موسی الکاظم علیه السّلام.

نسب شریف سید الفاضل محمود محتسب: محمود بن محمد بن علی بن زین العابدین بن قطب الدین بن علی بن عبد المطلب بن محمد بن قاسم بن هادی ابن عرب شاه بن هادی بن قاسم بن أحمد بن محمد بن حسین بن محمد بن ابراهیم المجاب ابن محمد العابد ابن امام موسی الکاظم علیه السّلام.

نسب شریف سادات مشعشی که در بلاد حویزه می باشند (3): سلطان محسن ابن محمد المهدی بن فلاح بن هبة اللّه بن حسن بن علم الدین أبو القاسم علی بن عبد الحمید بن فخار (4)بن أبو جعفر معد بن فخار بن أبو البرکات أحمد بن أبو الغنائم محمد بن أبو عبد اللّه الحسین الشتی ابن أبو جعفر محمد بن ابراهیم المجاب ابن محمد العابد ابن امام الهمام موسی الکاظم علیه السّلام.

نسب شریف سادات عظام از غند ترشیز،از قرار تصدیق و تقریر: أمیر زین العابدین قاسم بن علی بیگ اختیار بن نور الدین بن محمد قاسم بن محمد بن سلطان أحمد بن صدر الاسلام بن سلطان أحمد بن محمد بن عبد المطلب بن میرزا

ص:92


1- (1) زیاده از حاشیۀ نسخۀ«م».
2- (2) در حاشیه نسخۀ«م»:حسن.
3- (3) سید منصور خان و سید مبارک خان و سید خلف والیان عربستان«منه».
4- (4) در نسخۀ«م»:حجاز.

ص:93

موسی الکاظم علیه السّلام.

نسب شریف سادات کستکن (1)سبزوار: فخر الدین بن روح اللّه بن محمد ابن روح اللّه بن سلمان بن محمد بن علی بن فضل اللّه بن علاء الدین بن غیاث الدین ابن عبد اللّه بن جلال الدین مهدی بن فخر الدین بن نصر اللّه بن علاء الدین بن علی الاصغر بن امام حسن عسکری (2)علیه السّلام .

فصل دوم: در ذکر نسل عبد اللّه الباهر بن امام زین العابدین علیه السلام

(در ذکر نسل عبد اللّه الباهر بن امام زین العابدین علیه السلام )

و 1او برادر اعیانی امام محمد باقر علیه السّلام بود،زیرا که مادر او و مادر امام محمد باقر علیه السّلام دختر أمیر المؤمنین الحسن بن علی علیهما السّلام است.

از برای آن او را باهر گفتند که بسیار صاحب جمال بود و متولی صدقات حضرت رسالت و أمیر المؤمنین علی علیه السّلام بود،و پنجاه و هفت سال عمر او بود.

و عقب او اندک است .

و عقب او از محمد الارقط تنها،او را ارقط از برای آن گویند که بسیار گریه المنظر بود،گفته اند که با حضرت امام جعفر الصادق علیه السّلام مقالات زیاده از حد خود کرد،پس حضرت فرمود:برو ای ارقط،بدان جهت به این لقب مشهور شد .

و نسل محمد،الارقط از اسماعیل تنها،و نسل او از دو پسر است: حسین بنفسج و محمد و از نسل حسین بنفسج اسماعیل الدخ .و نسل اسماعیل منتهی می شود به عبد اللّه بن حسین بن اسماعیل المذکور.

ص:94


1- (1) در نسخۀ«م»:کسکن.
2- (2) در دو نسخه چنین است،باید ملاحظه گردد.

و نسل عبد اللّه بن حسین بن اسماعیل المذکور از دو پسر است: حمزه أصم ، و علی دردار .و نسب سادات عظام کرمان به علی دردار مذکور منتهی می شود، و در ری نیز از أعقاب او بوده اند .

و نسل محمد بن اسماعیل بن محمد الارقط بن عبد اللّه الباهر از دو پسر است:

اسماعیل الناصب ،و أحمد الدخ ،از فرزندان أحمد الدخ عبد اللّه را در مصر نسل است ،و حمزة بن أحمد الدخ در قم و ری نسل دارد.

و این حمزة در دار المؤمنین قم مدفون است،و مشهور است به حمزه بهادر،و چون حمزۀ مذکور از نسل عبد اللّه الباهر است،عوام الناس باهر را بهادر خوانده اند و غلط است و غیر واقع .

و حسین الکوکبی بن أحمد الدخ خروج کرد در أیام مستعین به قزوین و أبهر و زنجان،و ابراهیم بن محمد بن[ عبد اللّه بن عبید اللّه بن الحسن بن عبید اللّه ] (1)عباس بن علی بن ابی طالب علیه السّلام با او بود.

و در میان ایشان و میان طاهر بن عبد اللّه بن طاهر قتال واقع شد،ابراهیم به قزوین کشته شد،و حسین کوکبی به گریخت و به جرجان رفت،و التجاء به داعی الحسن بن زید برد و آنجا وفات یافت،و از او عقب نماند .

نسب شریف عزیز اللّه بن سلطان أحمد طاقیه دوز: سید أشرف تاج دوز بن حسین بن شرف کبودپوش که متولی مزار نظام الدین أبو الحسن أحمد العلوی است ابن فخر الدین بن عماد الدین بن قوام الدین بن شرف الدین بن قوام الدین ابن شمس الدین بن نظام الدین حمزة بن قلی بن عبد اللّه بن موصل بن أحمد بن جعفر بن محفوظ بن قاسم بن محمد بن قاسم بن محمد بن محمد بن عریان بن محمد ابن حمزة بن عبد اللّه بن حسین بن اسماعیل بن محمد الارقط بن عبد اللّه الباهر

ص:95


1- (1) زیاده از عمده ص 253 است.

ص:96

آن که خالد القسری (1)مال به شما سپرده ایشان را به کوفه نزد یوسف ثقفی فرستادند.

ایشان سوگند یاد کردند که خالد چیزی به امانت به ما نداده است و او را پیش ما چیزی نیست،ایشان را رها کرده،مردم شیعه بر زید گرد آمدند.

و در قادسیه کسانی که با ایشان بیعت کردند و ثابت قدم شدند ایشان را زیدیه گفتند،و آن کس که با ایشان بیعت کرد و از پیش ایشان برفت ایشان را رافضی گویند.

چنین روایت کرده اند:که یک روز شخصی از زید سؤال کرد که چه می گوئی در حق أبو بکر و عمر و عثمان؟گفت:در حق ایشان نمی گویم الاخیر،و ایشان هیچ نمی گفتند الاخیر،چون مردم شیعه شنیدند گفتند:ما پیش او نمی باشیم،از پیش او نزد برادر او محمد باقر می رویم.

بعضی گفته اند:که پیش او زیاده از سیصد مرد نماند،و یوسف بن عمر الثقفی با ده هزار مرد به جنگ او آمده،و جنگ عظیم میان ایشان واقع شد، غلام یوسف بن عمر که او را راشد گفتندی تیری بر پیشانی زید زد.

پس زید یحیی پسر خود را گفت:ندانم که بعد از من این مهم چون خواهد شد؟یحیی گفت:یا پدر قتال خواهیم کرد،و اللّه که اگر با من هیچ کس نباشد قتال خواهم کرد.

زید گفت:یا پسر از این سخن برمگرد که تو بر حقی و ایشان بر باطل،و کشته گان ما در جنت و کشته گان ایشان در دوزخ.

پسر او یحیی تیر از پیشانی پدر بیرون کشید،که جان او با تیر پیوسته بود در حال جان بداد،در آن موضع بستانی بود،و چون آب در آن بوستان می رفت

ص:97


1- (1) در دو نسخه:القمشری.

آب را از آن جوی باز بستند و زید را در آن جوی دفن کردند،باز آب را در آن جوی بستند.

غلام سندی با یحیی همراه بود یوسف بن عمر را خبر کرد،آن ملعون به فرمود تا او را از خاک بیرون کردند،و صلب او را از درخت بیاویختند تا چهار سال.

ولید بن یزید به یوسف بن عمر کتابتی کرد،که چون نامۀ من به تو رسد تن زید را بسوزان و خاگستر او را به باد بده تا أهل عراق تجربه کنند،عمر چنان کرد که فرموده بود.

ناصر الکبیر طبرستانی گفت:که چون سر زید را به مدینه فرستادند و به نزدیگ قبر رسول صلّی اللّه علیه و آله یک شبانه روز بیاویختند.

به قول واقدی در سنۀ احدی و عشرین و مائه بود،و به قول محمد بن اسحاق ابن موسی در مائه و عشرین و یک ماه و پنج روز.و به قول زبیر بن بکار قتل او در سنۀ احدی و عشرین و مائه بود،و او چهل و دو ساله بود.و به قول ابن خرداد به چهل و هشت ساله بود.

و بعضی گفته اند:که قتل او در نیمۀ صفر بود سنۀ احدی و عشرین و مائه.

و بعضی گفته اند:که رسول صلّی اللّه علیه و آله را در خواب دیدم در حالتی که صلب او را بر دار کرده بود که می گفت« إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ أ تفعلون هذا»و بعضی دیگر گفته اند:که چون او را بر دار کردند چندان به گذاشتند که عنکبوت بر عورت او تنید (1)

چون یحیی پدر را دفن کرد به مداین رفت،یوسف بن عمر به طلب او فرستاده به ری رفت،و از آنجا به نیشابور رفت به ایستاد و گفت:که رایت

ص:98


1- (1) تنید:بافتن،تابیدن،تار بافتن عنکبوت.

هرگز اینجا قرار نگرفته است،به سرخس رفت و از آنجا فرار کرده نزدیگ یزید ابن عمر تمیمی مدت شش ماه.

چون هشام به مرد ولید بن یزید نزد نصر بن سیار اللیثی کتابتی کرد به طلب یحیی،نصر بن سیار او را به گرفت و به بلخ فرستاد و حبس کرد.

چون این خبر به معاویة بن جعفر طیار رسید در این باب شعری گفت و نزد نصر بن سیار فرستاد،او را هزار دینار و شتری (1)دادند و رها کردند.

روان شد تا به جوز جانان رسید،قومی از أهل جوزجانان و طالقان با او بار شدند مقدار پانصد مرد،نصر بن سیار سالم بن أحور (2)را به جنگ او فرستاد،و جنگ محکم واقع شد،یاران یحیی کشته شدند و او تنها بماند.

روز جمعه به قریه ای که او را ارغوی گویند گریخت،و در سال سنۀ خمس و عشرین و مائه یحیی مظلوم کشته شد،و سورة بن محمد سر او را برداشت،و عنزی (3)نام شخصی تن او را فراگرفت،و این دو کس بود که أبو مسلم مروزی دست و پای ایشان بیرون کرد.

و ریطه (4)نظر کرد و گفت:شردتموه عنی طویلا و اهدیتموه الی قتیلا،صلوات اللّه علیه بکرة و أصیلا.

پس عبید اللّه بن علی بن عبد اللّه بن عباس مروان بن محمد مروان را به کشت و سر او را به جهت مادر او فرستاد و گفت:این عوض سر یحیی بن زید،و او را عقب نیست .

ص:99


1- (1) در عمده ص 259:دو هزار درهم و دو شتر دادند.
2- (2) در دو نسخه:براحون.
3- (3) در دو نسخه:ارعوی.
4- (4) ریطه مادر یحیی بن زید.

مجملا نسل او از چهار پسر بوده، یحیی و او در جرجان شهید شد و نسل ندارد و حسین ذو العبرة و به قولی ذو الدمعه ،و عیسی موتم الاشبال ،و محمد .

و عیسی موتم الاشبال وصی و قائم مقام و صاحب رایۀ ابراهیم قتیل باخمری بود،چون ابراهیم کشته شد و در بیشتر وصی و قائم مقام برادر او محمد النفس الزکیه بوده،چون هر دو برادر شهید شدند عیسی مختفی شد در زمان منصور دوانقی،و در زمان پسر او محمد مهدی مختفی بود.

و او را بدان سبب مؤتم الاشبال نام نهادند (1).

و عیسی در أیام اختفاء در کوفه بر شتر آب می کشید و می فروخت و بدان زندگانی می کرد. محمد بن محمد بن زید شهید که برادرزادۀ عیسی بود پدر را گفت:که مرا آرزو آن است که عم خود عیسی را به بینم.

پدر او را گفت:که به کوفه به فلان سر راه قرار گیر و نشانه های عیسی به او به گفت،و گفت:چون این شخص برسد برخیز و او را حرمت دار آن چنان کن که او عم تو عیسی است.

چون محمد بن محمد به کوفه رسید چنانچه پدر او را گفته بود ساعتی قرار گرفت،شخصی آمد چنانچه پدر نشان او داده بود،و شتری در پیش داشت پر آب،محمد عم را سلام کرد و در کنار گرفت و ساعتی حدیث کردند،و از خویشان پرسیدند و با یکدیگر طعام خوردند،و گفت:ای پسر اینجا بیش از این نمی توان بود که احوال ما منتشر نشود،و همدیگر را وداع کردند و به جای خود رفتند.

شیخ تاج الدین چنین روایت کرده است:که عیسی در أیام اختفاء در کوفه

ص:100


1- (1) در دو نسخه افتاده دارد و صحیح چنین است:و او را بدان سبب مؤتم الاشبال نام نهادند چون کشته بود شیری را که دارای بچه هایی بود،که از بچه ها تعبیر شده به اشبال،و به سبب کشتن شیر معروف گردید به یتیم کننده بچه های شیر.

زنی خواسته بود،و از آن زن دختری در وجود آمده،و زن و دختر و خویشان آن دختر نمیدانستند که این شخص عیسی مؤتم الاشبال است،تا دختر بزرگ شد آن زن خواست که دختر را به شخص آب کش دهد،آن دختر بمرد،و عیسی بسیاری به گریست بیش از حد،مصاحبان که او را میدانستند گفتند:چرا بسیاری خواری می کنی؟گفت:از آن سبب که او بمرد و ندانست که از أولاد سید المرسلین است.

پس چون عیسی بن زید را وفات نزدیگ رسید صاحب خود را وصیت کرد که چون من وفات کنم به نزد پسر عم من موسی برو و بگو عیسی بن زید وفات کرد،و از او دو طفل صغیر زنده مانده اند،و عیسی این طفلان را به شما سپرده است.

پس چون عیسی وفات کرد،صاحب عیسی به درگاه موسی آمد،و حاجب را گفت:که به أمیر المؤمنین بگویید که صاحب عیسی آمده است عرضه داشتی دارد،حاجب گفت او را:که خود را به کشتن میدهی.

بعد از مبالغه بسیار حاجب رفت و به موسی گفت:که شخصی آمده است و می گوید که من صاحب عیسی ام و عرضه داشتی دارم،موسی تعجب بماند و گفت او را نزدیگ من آرید.

حاجب او را پیش موسی برد و سلام گفت که،و گفت شما را تعریف پسر عم شما عیسی را می گویم که شما را دعا رسانیده و دو طفل دارد،و طفلان را به شما سپرده و به جوار رحمت خدا پیوست.

موسی سر به سجده نهاد و خدای را سخن کرد و سر برداشت و زید و أحمد را طلب کرد و برگنار گرفت و بسیاری به گریست و با ایشان تلطف کرد،و ایشان را وظیفه مقرر فرمود،و بعد ذلک زید و أحمد و مادر و خویشان دانستند که این شخص

ص:101

عیسی بن زید شهید بوده است .

و نسل حسین ذو العبره از سه پسرند: یحیی ،و حسین ،و علی .

و نسل علی از زید الشبیه النسابه ،و نسل او از دو پسرند: محمد الشبیه ، و حسین ،و نسل هردو را بنی شبیه می گویند .

و از نسل حسین بن حسین ذو العبرة قاسم بن یحیی بن حسین بن حسین ذو العبرة المزبور،بنو برغوث از نسل اویند .

و نسل یحیی بن حسین ذو العبرة از هفت پسرند: قاسم ،و حسن زاهد ،و حمزه و محمد الاصغر الاقساسی ،و عیسی ،و یحیی ،و عمر .

و نسل قاسم بن یحیی به غایت اندک اند،و نسب بنو قنبر علی بدو منتهی می شود .

و نسل حسن زاهد بن یحیی نیز اندک است،و نسب بنو فنک که در مشهد امام حسین علیه السّلام بوده اند بدو منتهی می شود .

و نسل حمزة بن یحیی راجع میشود به أحمد ذنیب بن دانقی بن حسین ابن علی بن حمزه مذکور.

و نسل محمد الاقساسی بن یحیی بن حسین ذو العبره بسیارند،و نقابت و بزرگی داشته اند ،و از نسل او سه پسر است: محمد ،و علی الزاهد ،و أحمد الموضح .

و نسل أحمد الموضح دارج شد یعنی بی فرزند رفت.و سید رضی الدین مدنی آورده که در سنۀ ششصد و هفتاد و کسری قومی از بلاد عجم به مشهد أمیر المؤمنین علیه السّلام رسیدند،و دعوی نمودند که ما از نسل علی بن أحمد الموضحی ایم دروغ گفتند (1).

ص:102


1- (1) عمدة الطالب ص 264.

و نسل علی الزاهد بن محمد الاقساسی از دو پسرند: أبو جعفر محمد ،و أبو الطیب أحمد .

و نسل أبو الطیب أحمد را بنو قرة العین می گفته اند،و در واسط بودند و منتسب شدند به علی الاحول خادم النقابة ابن محمد بن جعفر بن أبو الطیب أحمد المذکور،حال آن که سید أبو الحسن العمری در مبسوط خود آورده:که این علی الاحول در شام وفات یافت،و از او یک دختر ماند و پسر نداشت و اللّه أعلم (1).

و نسل أبو جعفر محمد بن علی الزاهد از دو پسرند: أبو القاسم حسن الادیب و أحمد صعوه (2)،و نسل او مشهورند به بنی صعوه 3.

و نسل أبو القاسم حسن الادیب از کمال الشرف أبو القاسم (3)محمد .

و از نسل محمد بن محمد الاقساسی بنو ذات الرکب و سرج اند .

و نسل عیسی بن یحیی بن حسین ذو العبرة از شش پسرند: أحمد ،و محمد الاعلم ،و حسین أحول ،و یحیی ،و زید ،و علی .

و نسل علی بن عیسی بن یحیی بسیارند ،از ایشان محمد الخطیب (4)بن ابی طالب عبید اللّه بن علی المذکور،و نسل او را بنو الخطیب گفتند و در بغداد بودند .

و از نسل علی بن عیسی بن یحیی المذکور أبو الحسن[علی بن محمد بن أحمد] (5)ناصر بن أبو الصلت یحیی بن أبو العباس أحمد بن علی المذکور،و نسل

ص:103


1- (1) عمدة الطالب ص 264.
2- (2-3) در دو نسخه:صغیره.
3- (4) در عمده:أبو الحسن.
4- (5) در عمده در دو مورد:الحطب.
5- (6) زیاده از عمده است.

او از پسرش أبی طاهر محمد ،و از فرزندان او أبو الحسن علی بن أبی محمد و عیسی و أولاد او را بنی عیسی گفتند ،و از نسل او أبو عبد اللّه حسین المقری بن محمد بن عیسی المذکور،و نسل او را بنی مقری گفتندی،و در مشهد امام حسین علیه السلام می باشند .

از ایشان سید القاضی ببغداد تاج الدین حسن بن سید الفاضل شرف الدین حسین بن محمد بن مساعد بن حسین بن مخدوم بن أبی طوفان بن أبو عبد اللّه حسین المقری المذکور (1).و این سید تاج الدین حسن القاضی را فرزندان و برادران و بنی اعمام هستند .

و نسل یحیی بن یحیی بن حسین ذو العبره از نه پسرند: أبو الحسن علی کتیله .

از ایشان سید أبو الفتح بن زین العابدین بن أبی المعالی بن زین العابدین ابن نظام بن زنکی بن أبو المعالی بن حسین بن داود بن حمزة بن کامل بن محسن بن حسین بن حمزة بن ناصر بن علی بن محمد بن علی بن حسین بن علی کتیله المذکور.

و این سید أبو الفتح و برادران و بنی أعمام او در جنابد قهستان اند،و ظاهرا بیشتر سادات جنابد از این قبیله اند .

و أبو عبد اللّه الحسین ،و أبو الفضل عباس ،و أبو أحمد طاهر ،و حسن ،و موسی و ابراهیم ،و قاسم ،و جعفر .

از نسل أبو عبد اللّه الحسین بن یحیی بن یحیی بن حسین ذو العبره: السید النقیب شمس الملة و الدین محمد بن یحیی بن حسین بن لیث بن کبش (2)بن

ص:104


1- (1) این نسب در پاورقی عمده ص 267 به گونۀ دیگر است.
2- (2) در نسخۀ«م»:کنش.

ابن ناصر بن علی بن أحمد بن أبو المرجاء بن علی بن محمد بن محمد الاعز ابن أبو القاسم بن حسین بن علی بن محمد بن حسین النسابة بن علی بن محمد ابن أبو عبد اللّه الحسین المذکور.

و فرزندان داود حالا در تبریزند،و وطن أصلی ایشان در نجف أشرف است و در کوفه بوده اند .

و نسل عمر بن یحیی بن حسین ذو العبره از دو فرزندند: أحمد المحدث و أبو منصور محمد .و نسل أبو منصور محمد را بنی الفدان می گفتند .

و نسل أحمد المحدث از حسین النسابة تنها،و نسل او از دو پسرند: زید و یحیی ،و نسل زید منقرض شده .

و نسل یحیی بن حسین النسابه از دو پسر است: أبو علی عمر ،و أبو محمد حسن الفارسی .و أبی علی عمر أمیر حاج بود در سنۀ تسع و ثلاثین و ثلاثمائه که قرامطه حجر الاسود را برده بودند،و خلیفه از ایشان باز خرید،و در صحبت او به مکه فرستاد،و غیر از این چند سال هم أمیر حاج بود .

و أبی علی عمر را از سه پسر نسل است: أبو الحسن محمد ،و أبو طالب محمد ،و أبو الغنائم محمد .

و أبو الحسن محمد بسیار عظیم الشأن و جلیل القدر بود،و بسیار متمول بود و در میان علویان کسی از او متمول تر نبود.

و بعضی گفته اند:که هفتاد و هشت هزار جریب زمین زراعت کرده بود در هر سال،و از دیوان بهاء الدوله بویه هزار هزار دینار از او بستاندند.

و مطهر بن عبد اللّه وزیر بود،میان سید و وزیر کدورتی واقع بود،پادشاه وزیر را به حرب عمران بن شاهین (1)به بطیحه فرستاد،وزیر در آن جنگ

ص:105


1- (1) در دو نسخه:شاهی.

کشته شد،عضد الدوله که پادشاه بود گمان برد که سید با عمران بن شاهین یار بود سید را به گرفت و به شیراز فرستاد و أموال او را تصرف کرد .

و از نسل أبو محمد بن حسن الفارسی السید الفاضل العالم الکامل سید شمس الدین محمد (1)بن أحمد بن عمید الدین علی بن جلال الدین بن عز الشرف بن أبو الفضل علی بن أبی تغلب علی بن الحسین الاصم بن أبی محمد حسن الفارسی المذکور.

و این سید شمس الدین محمد و برادرش السید الفاضل الکامل سید شرف الدین حسین در زمان سلطنت بابر میرزا از عراق عرب به خراسان آمدند،و پادشاه مذکور ایشان را تعظیم و احترام بسیار بجای آورده جهت ایشان در ولایت سبزوار سیورغال (2)تعیین نموده در بلدۀ مذکور متوطن شدند.

و حالا أولاد ایشان در سبزوار هستند و مشهورند به سادات عمیدی،و در نجف أشرف و مشهد امام حسین علیه السّلام و در حله نیز بنی عمیدی بسیارند .

و نسل عیسی (3)مؤتم الاشبال بن زید الشهید از چهار پسرند: أحمد المختفی و زید ،و محمد ،و حسین غضاره .

و نسل أحمد المختفی از دو پسرند: علی ،و محمد مکفل ،و از فرزندان مکفل علی که او را صاحب الزنج گفتند،و او دعوی کرد که منم علی بن محمد المکفل،و سید النسابه جمال الدین أحمد بن عنبه الحسنی آورده که جمعی از طالبیان و عباسیان تصحیح نسب صاحب الزنج کرده اند،و اللّه أعلم (4).و محمد صاحب الزنج نسل ندارد .

و از نسل عیسی مؤتم الاشبال أمیر أحمد بن محمد بن زید المذکور نسل

ص:106


1- (1) صاحب المشجر الکشاف.
2- (2) چنین است در دو نسخه.
3- (3) در دو نسخه:علی.
4- (4) عمدة الطالب ص 291.

دارد ،و نسل مؤتم الاشبال بسیارند ،و نسل او جمع می شود به علی بن عراقی ابن حسین بن علی بن محمد المذکور،و او را از پنج پسر نسل است (1).

و نسل حسین غضارة بن عیسی مؤتم الاشبال از چهار پسرند: محمد ،و أحمد و علی .

و نسل محمد بن زید الشهید بن امام زین العابدین علیه السّلام از محمد ،و نسل او از أبی عبد اللّه جعفر الشاعر ،و او را از سه پسر نسل است: محمد الخطیب و أحمد السکین و قاسم .

و از ایشان در شیراز نجم الدین أبو الفیاض هادی بن أمیر حسن عزیز بن علی بن أبو محمد زید بن علی بن محمد بن علی بن جعفر بن أحمد السکین المذکور،که نسب شریف العلامة غیاثا منصورا بدو منتهی می شود.

و نسب سادات عظام دست غیب که در شیرازند،و نسب سادات عظام أصیل هرات که ایشان را واعظ گویند منتهی بدو می شود،و سادات مذکور از شیراز به هرات آمدند،و ایشان را در شیراز برمکی می گفته اند .

نسب شریف سادات حسینیه أبهر:رضی الدین أبو عبد اللّه محمد بن حسین ابن علی بن عرب شاه بن أحمد بن عبد العظیم بن أحمد بن حمزة بن أحمد بن عبد اللّه بن محمد الابهری کان نقیبا بأبهر ابن عبد السید الدردار ابن أحمد بن عبد اللّه ابن علی الشدید بن حسین بن زید بن امام الهمام زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف سادات اقساسی: محسن بن موسی بن أحمد بن محاسن بن شهاب الدین بن غیاث الدین بن غیاث الدین بن عبد اللّه بن شرف الدین بن محمد ابن قطب الدین أحمد نقیب الکوفة بن عبد اللّه بن أحمد بن حسن بن جعفر بن محمد بن علی بن محمد بن علی بن محمد بن أحمد بن محمد بن أحمد الاقساسی

ص:107


1- (2) در اینجا ابهام است باید دقت گردد.

نقیب الکوفه بن محمد الاصغر بن یحیی بن حسین بن زید بن امام زین العابدین علیه السلام.

نسب شریف سادات عظام کسکن سبزوار: سید فخر الدین حسن بن سید معز الدین علی أولاد أمجاد سید جلال الدین مهدی بن فخر الدین حسن بن علاء الدین علی بن شرف الدین حسین بن شرف الدین قاسم بن زین العابدین بن محمد ابن أبو الحسن علی بن أبو عبد اللّه الحسین بن أبی زید قاسم بن أبو العز اسماعیل ابن محمد بن أحمد بن ناصر بن أبو سعید بن محمد بن علی بن حسین غضارة ابن عیسی مؤتم الاشبال بن زید الشهید بن امام علی زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف سادات عمیدی:شمس الدین محمد بن أحمد بن عمید الدین علی بن جلال الدین حسن بن[عمید الدین علی بن عز الدین حسن بن]عز الشرف محمد بن أبو الفضل علی بن[مجد الشرف أحمد بن أبی الفضل علی بن]أبی تغلب علی بن حسن الاصم بن أبی محمد حسن الفارسی بن یحیی بن حسین النسابة ابن أحمد بن عمر بن یحیی بن حسین ذو العبرة بن زید الشهید بن امام زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف دوم از امام زاده هایی که در خسرو جرد مدفون اند: حسین ابن محمد بن حسین بن عیسی بن زید الشهید بن امام زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف سادات عظام چنابدتون: میرزا قاسم بن زین العابدین بن یحیی بن نظام الدین بن زنکی بن أبو الفتح بن أبو المعالی بن حسین بن داود بن حمزة بن کامل بن فخر بن حسین بن علی کتیلة بن یحیی بن حسین ذو العبرة بن زید الشهید بن امام المعصوم علی زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف سید محمد لیث:شمس الدین محمد بن یحیی بن حسین بن لیث بن کبش بن ناصر بن علی بن أحمد بن أبو المرجاء بن علی بن محمد الاعز

ص:108

ابن أبو القاسم محمد بن حسین بن علی بن محمد النسابة بن علی بن محمد بن أبو عبد اللّه حسین بن یحیی بن یحیی بن حسین ذو العبرة بن زید الشهید بن امام زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف سید حسین مساعد:تاج الدین حسن بن شرف الدین حسین ابن محمد مساعد بن حسن بن مخدوم بن أبو القاسم طوفان بن أبو عبد اللّه حسین المقری بن محمد بن عیسی بن طاهر بن أبی طاهر محمد بن أبی الحسین علی بن أحمد الناصر بن أبی الصلب یحیی بن أبی العباس أحمد بن أبی الحسن علی بن عیسی بن یحیی بن حسین ذو العبرة بن زید الشهید بن امام زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف سید الحسیب النسیب شاه قاسم نوربخش: السید شاه قاسم ابن شاه قوام الدین حسین بن شمس الدین محمد بن سراج الدین قاسم بن أبو عبد اللّه محمد مشهور به نوربخش بن أبو الفیاض محمد بن عبد اللّه بن علی النقیب ابن أبو الحسن محمد بن أبو الفتح علی بن نقی الدین محمد النقی بن نجم الدین أسامة بن أبو عبد اللّه أحمد بن أبو الحسن علی بن أبو طالب محمد بن أبو علی عمر بن یحیی النسابة بن حسین الشبیه بن أحمد المحدث بن یحیی بن حسین ذو العبرة بن زید الشهید بن امام زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف سادات حسینیه که در میان أعراب سعدی اند: أبو الحسن بن حسین بن یوسف بن علی بن قاسم بن محمود بن أحمد بن محمد بن علی بن نور الدین أحمد بن صفر بن رکن الدین بن کمال الدین بن عاقل بن شرف الدین ابن موسی بن علاء الدین بن قاسم بن علی کتیلة بن یحیی الاصغر بن یحیی الاکبر ابن حسین ذو العبرة بن زید الشهید بن امام زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف سادات کاغذ کر لب جوی انجیل هرات: روح اللّه بن مرتضی بن روح اللّه بن حسن بن فطرت أبو العباس بن حسن بن حسین بن مؤید بن

ص:109

حسین بن علی بن ناصر بن علی بن حسین بن محمد بن حسین بن عیسی بن زید الشهید بن امام زین العابدین علیه السّلام ابن امام حسین علیه السّلام ابن أمیر المؤمنین علی علیه السلام.

نسب شریف سادات عظام گرام عمیدی: حسین بن عمید الدین علی بن جلال الدین بن حسین بن عمید الدین علی بن عز الشرف محمد بن أبی الفضل علی بن علی بن الحسن بن الحسن الفارسی بن یحیی بن الحسین بن أحمد المحدث ابن عمر بن یحیی بن الحسین بن زید الشهید بن امام المعصوم امام زین العابدین علیه السلام.

فصل چهارم: در ذکر عمر الاشرف بن امام زین العابدین علیه السلام

(در ذکر عمر الاشرف بن امام زین العابدین علیه السلام)

عمر أشرف برادر پدر و مادری زید شهید است،و او بسیار عالم و فاضل و با مروت بود،و مادر ایشان را لشگر مختار بن عبیدة الثقفی اسیر گرفتند،و بسیار زن صاحب جمال بود،امرای مختار یکی را مجال نظر او بود،مختار اندیشه کرد که اگر خود تصرف کند امراء او از او برگردند،و اگر به یکی از این امرا دهد دیگران از او برگردند.

پس با خود اندیشه بسیار کرد،عاقبت گفت:که این زن را جهت امام زین العابدین به مدینه باید فرستاد،همه بر این اتفاق کردند،و آن ضعیفه را تسلیم حاجب خود کرد و به مدینه نزدیگ امام زین العابدین آورد.

امام او را تصرف کرد از او دو پسر آمد،یکی عمر أشرف که أسن بود،بعد از آن زید شهید،و کنیۀ او أبو جعفر است.

او را أشرف از برای آن گویند که او پسر امام زین العابدین علیه السّلام است،و

ص:110

و امام زین العابدین علیه السّلام پسر امام حسین علیه السّلام است،و امام حسین علیه السّلام پسر فاطمة علیها السّلام بنت رسول اللّه صلوات اللّه علیه است،و او دو شرف دارد یکی از أمیر المؤمنین علی علیه السّلام که پدر پدر پدر او است،و یک شرف از جهت مادر پدر پدر او که دختر حضرت رسالت است.

و عمر بن أمیر المؤمنین علی علیه السّلام را أطرف گویند که او یک شرف دارد از جهت امیر المؤمنین علی علیه السّلام،و این سخن بعد از وفات عمر أطرف گفتند تا فرق باشد میان این دو تن.

و در بنی جعفر طیار همچنین واقع است،اسحاق بن عبد اللّه بن جعفر طیار را اسحاق أطرف گویند،و اسحاق بن علی زینبی را اسحاق أشرف،به سبب آن که علی زینبی پسر زینب است،و زینب دختر فاطمه بنت رسول اللّه است، و او دو شرف یکی از طرف پدر که بنی هاشم است،و یکی شرف از جهت مادر که فاطمه زهرا علیها السّلام است،و اسحاق بن عبد اللّه یک شرف از جهت پدر و بس .

و نسل او از علی الاصغر المحدث تنها،و نسل علی الاصغر بن عمر الاشرف از سه پسرند: قاسم ،و عمر الشجری ،و ابو محمد الحسن .و کنیۀ القاسم أبو علی شاعر بود،مدتی به بغداد مختفی بود،مادر او ام ولد بود،رشید او را به گرفت و حبس کرد و مدتی در حبس بماند .

و عقب او از أبو جعفر محمد ،أبو جعفر محمد مذکور را صالح گفتند و صوفی نیز گفتندی،که او همیشه جامۀ صوف پوشیدی در ایام المعتصم.

در طالقان خروج کرد و چهار ماه آنجا بماند،عبد اللّه بن طاهر با او جنگ کرد و او را بگرفت و به بغداد فرستاد،و معتصم اول او را حبس کرد،بعد از آن از زندان بیرون کرد و فرمود تا او را گردن زدند،و او پنجاه و پنج ساله بود،

ص:111

و او یکی از ائمه زیدیه و زهاد و عباد ایشان است.

و نسل قاسم بن علی الاصغر المحدث از یک پسر بوده أبی جعفر محمد الصوفی سید النسابه المصنف جمال الدین عمید بن تقی الدین النسابه رحمه اللّه آورده که منقرض شده .

و نسل عمر الشجری از یک پسر بوده أبو عبد اللّه محمد ،و نسل او از دو پسرند:

علی ،و عمر ،و نسل عمر اندکی بود غالب آن که منقرض شد .

و نسل مشهور علی از حسن (1)الشجری و أحمد نقیب دار المؤمنین قم ،و نسل حسن الشجری از جعفر .و از نسل أحمد نقیب محسن که او را فضلان می گفتند ابن أحمد بن حسن بن أحمد نقیب قم .

و از ایشان محمد الشعرانی .سید رضی الدین قتاده الحسینی در مشجر خود آورده که در مشهد امیر المؤمنین علیه السّلام نسب خود تقریر نموده در مشجر وصل کردم.

و سید النسابه فخر الدین علی بن أعرج الحسینی العبیدلی در نسب فضلان بن روعی (2)توقف کرده به گواه موقوف داشت و اللّه أعلم.

و نسل حسن بن علی الاصغر از سه پسرند: أبو الحسن علی عسکری ،و جعفر دیباج ،و أبو جعفر محمد .از نسل أبی الحسن علی العسکری حسین الناصر (3)بود،و حسن الناصر امام زیدیه و ملک دیلم،و صاحب کتاب مقاله که آن کتاب را ناصریه گویند (4).

و چون محمد بن زید الداعی طبرستان را به گرفت حسن ناصر همراه او بود

ص:112


1- (1) در عمده ص 307:حسین.
2- (2) در عمده:داعی.
3- (3) صحیح باید«الشاعر»باشد.
4- (4) در عمده چنین است:و پیروان زیدیه او را ناصریه گویند.

و خواهر محمد بن زید در نکاح او بود،رافع بر طبرستان غلبه کرد الحسن الناصر را به گرفت و هزار تازیانه بزد و رها کرد.

الناصر به زمین دیلم رفت و آنجا اقامت کرد،و چهار سال مردم را به اسلام دعوت کرد،در جمادی الاولی سنۀ احدی و ثلاثمائه طبرستان را به گرفت و سه سال ملک ایشان بود و او را ناصر الحق نام نهادند و عظیم شد امر او،و در سنۀ أربع و ثلاثمائه به آمل وفات یافت،و او را نود و نه سال عمر بود،و بعضی گفته اند نود و پنج سال .

از نسل أبی جعفر محمد أبو الفضل علی بن حسن بن علی بن محمد بن[ حسن ابن محمد بن] (1)أحمد الاعرابی بن أبو جعفر محمد المذکور نسل دارد .

و مانکدیم بن محمد بن أحمد الطبری بن محمد الاعرابی نیز نسل دارد، و در سبزوار و مشهد مقدس اند،آنها که در سبزوارند ایشان را نسبت به جد مادری ایشان خواجه أبو جمیل گویند .

و از ایشان سید الحسیب النسیب نعیم الدین نعمت اللّه و برادرش علاء الدین محمد بن سعد الوزیر نظام الدین أحمد بن شهاب الدین عزیز بن شهاب الدین یحیی بن شرف الدین علی بن فخر الدین حسن بن یحیی بن أحمد بن جعفر بن علی بن مانکدیم المذکور،در مشهد مقدسه اند و به سر کلاهیده مشهورند .

و نسل أبو الحسن علی العسکری از سه پسرند: أبو العلاء (2)أحمد الصوفی .

از ایشان سید الحسیب النسیب العامل الفاضل نظام الدین عبد الحی استرابادی ابن سید کمال الدین عبد الوهاب بن علی بن مجد الدین بن فخر الدین بن محمد ابن حسن بن ناصر بن حسن بن حسین بن جعفر بن محمد بن جعفر بن محمد

ص:113


1- (1) زیاده از عمده ص 308.
2- (2) در عمده:أبو علی.

الموسوس (1)بن أحمد الصوفی .

و دیگری أبو عبد اللّه حسین الشاعر،و أبو محمد حسن الشاعر (2)،نسل او را ناصر الحق گویند و اما زیدی بود،خروج کرد در جمادی الاخر سنۀ احدی و ثلاثمائه و سه سال پادشاهی طبرستان کرد،و در سنۀ أربع و ثلاثمائه در آمل وفات یافت و عمر او نود و سه (3)سال بود .

نسب شریف سادات عظام کربلای معلی ساکن سبزوار: حسین بن أبی علی ابن أحمد بن محمد بن علی بن سید حسن بن حسین بن شمس الدین محمد بن قاسم بن محمد بن حسن بن محمد بن أحمد بن محمد بن عباس بن عمر بن اسحاق ابن موسی بن حمزة بن أحمد بن علی بن حمزة بن عباس بن حسین بن علی بن اسحاق بن محمد بن جعفر بن محمد بن قاسم بن علی الاصغر بن عمر الاشرف بن علی زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف أمیر علی رضا مشهدی: علی رضا بن محمد رضا بن علی رضا ابن عبد العزیز بن أحمد بن نظام الدین یحیی بن شرف الدین علی بن فخر الدین حسن بن یحیی بن أحمد بن جعفر بن علی بن محمد بن مانکدیم بن محمد بن أحمد الطبری ابن محمد بن أحمد الاعرابی ابن أبی جعفر محمد بن أبو محمد حسن العسکری بن علی الاصغر بن عمر الاشرف بن امام زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف أمیر عبد الحی استرابادی:السید الفاضل الکامل القاضی عبد الحی بن عبد الوهاب بن علی بن مجد الدین بن فخر الدین بن حسن بن أمیر محمد ابن ناصر بن حسن بن حسین بن جعفر بن محمد بن جعفر بن محمد الموسوس

ص:114


1- (1) در نسخۀ«م»الموسوی.
2- (2) صحیح باید«الناصر»بوده باشد.
3- (3) صحیح«و نه»چنانچه بنابر قولی گذشت.

ابن أحمد الصوفی ابن علی بن حسین بن علی الاصغر المحدث ابن عمر الاشرف ابن امام زین العابدین علیه السلام.

فصل پنجم: در ذکر عقب حسین الاصغر بن امام زین العابدین علیه السلام

اشاره

(در ذکر عقب حسین الاصغر بن امام زین العابدین علیه السلام)

مادر حسین الاصغر ام ولد نام او سعاده (1)،و بعضی دیگر گفته اند:که او برادر مادر و پدری امام محمد باقر علیه السّلام است،و او عفیف و محدث و فاضل بود،و کنیۀ او أبو عبد اللّه بود،وفات یافت در سنۀ سبع و خمسین و مائه،پنجاه و هفت سال عمر او بود.

و أولاد او بزرگ و عالم بوده اند به حجاز و عراق و شام و بلاد عجم و مغرب.

و به قول أبی نصر بخاری مادر او مادر امام محمد باقر علیه السّلام است،و نسل او بسیار است در عراق و حجاز و بلاد عجم و مغرب .

و از پنج پسر نسل دارد: عبید اللّه الاعرج ،و عبد اللّه العقیقی ،و علی ،و حسن و سلیمان .

کنیۀ عبید اللّه الاعرج أبو علی،مادر او ام خالد بنت حمزة بن مصعب بن زبیر،پای او اندک نقصانی داشت بد آن سبب او را عبید اللّه أعرج خواندی.

و او به رسولی پیش أبو العباس سفاح رفت،سفاح او را دهی داد که او را ذی امران نام بود،که در هر یک سال هشتاد هزار دینار حاصل آن ده بود، با محمد نفس زکیه تخلف کرد محمد سوگند یاد که هر وقت او را ببیند وی را بکشد.

و او را رها کردند به خراسان رفت پیش أبو مسلم مروزی،مردم خراسان

ص:115


1- (1) در عمده:ساعده.

او را بسیار معزز و مکرم داشتند،أبو مسلم را بد آمد،سلیمان بن کثیر الخزاعی عبید اللّه را گفت:که ما بد کردیم با عباسیان بیعت کردیم اکنون با شما بیعت می کنم.

عبید اللّه گمان برد که أبو مسلم با او مکر می کند،عبید اللّه این سخن با أبو مسلم به گفت،ابو مسلم به او جایی گفت و مکانی بر او تقبل کرد و گفت:یا عبید اللّه نیشابور طاقت تو ندارد أبو مسلم از سلیمان بن کثیر چیزی دیگر در دل داشت، او را بدان بهانه به کشت.

عبید اللّه بازگشت و بدان ده آمد که بدو داده بودند که او را ذی أمران یا ذی أمان گفتندی،و آن موضعی بود که در حیات پدر داشت،و در آن ده وفات کرد به قول أبو نصر بخاری سی و هفت ساله بود،و به قول أبو الحسن چهل و شش ساله (1).

و نسل عبید اللّه الاعرج بن حسین الاصغر از چهار پسرند: جعفر الحجه ، و علی الصالح المستجاب الدعوه ،و محمد الجوانی ،و حمزه .

و جعفر الحجه را از آن جهت الحجه لقب نهادند که او حج بسیار گذاردی و از ائمۀ زیدیه است،و به قول القاسم الرسی ابن ابراهیم طباطبا از ائمه آل محمد است و بسیار فصیح بود،و أبو البختری (2)وهب بن وهب او را حبس کرد سیزده ماه (3)،و صائم الدهر بود و به دو عید روزه کشادی و بس .

و نسل مشهور حمزه از حسین و محمد ند،و به غایت اندک اند .

و از ایشان سید معین الدین علی بن غیاث الدین محمد بن ضیاء الدین بن

ص:116


1- (1) المجدی أبو الحسن عمری ص 195.
2- (2) در دو نسخه:ابن البختری.
3- (3) در عمده ص 230:هیجده ماه.

ابراهیم بن محمد بن ابراهیم بن محمد بن حسن بن مهدی بن علی بن (1)حسین ابن علی بن ابراهیم بن محمد بن حمزة المذکور،و این سید معین الدین علی و برادران و فرزندان و بنی أعمام در سمنان می باشند در محله أوقان .

و نسل محمد الجوانی بن عبید اللّه الاعرج از أبی الحسن محمد المحدث و نسل او از دو پسرند: أبو محمد الحسن ،و أبو علی ابراهیم .و نسل ایشان را بنی الجوانی می گویند،در مصر و واسط می باشند،نقابت و جلالت داشته اند و دارند .

و نسل أبو الحسن علی الصالح بن عبید اللّه الاعرج از دو پسرند: عبید اللّه الثانی ،و ابراهیم .

و نسل ابراهیم از سه پسرند: أبو الحسن علی ،و أبو عبد اللّه الحسین العسکری و حسن .

و از نسل حسن بن ابراهیم بنو المحترق ،و از ایشان طفطفه (2)أحمد بن [ علی بن] محمد بن محمد بن علی بن محمد بن یحیی بن محمد بن حمزة بن علی بن علی بن محمد بن أحمد بن أبو جعفر محمد المحترق بن حسن بن ابراهیم ابن علی الصالح المذکور.

و از نسل أبو الحسن علی بن ابراهیم شیخ الشرف أبو الحسن محمد بن أبی جعفر محمد بن أبو الحسن علی بن الحسن بن علی بن ابراهیم المذکور و او استاد علم نسب بوده در زمان خود،فاضل و دانشمند بود،و مصنفات دارد و صد سال عمر داشت و نسل او منقرض شد .

و نسل عبید اللّه الثانی بن علی الصالح از أبی الحسن علی النقیب تنها،و نسل

ص:117


1- (1) در دو نسخه بجای«بن»واو است.
2- (2) در عمده ص 321:طفیطفه.

او از دو پسرند: عبید اللّه الثالث ،و أبو جعفر محمد ،و عقب او به غایت اندک است.

و سید النسابه جمال الدین أحمد بن علی بن عنبة الحسنی آورده که از ایشان به غیر بنو قاسم که در کوفه اند کسی را نمی شناسم (1).

و نسل عبید اللّه الثالث از سه پسرند: أبو جعفر محمد الصلب (2)،و أبو الحسن علی قتیل اللصوص و أبو الحسین محمد ،و نسل أبو جعفر محمد از أبو عبد اللّه الحسین .و نسل علی قتیل اللصوص از سه پسرند: أبو القاسم حسین و أبو علی عبید اللّه (3)،و أبو محمد حسن ،و نسل او در مشهد أمیر المؤمنین بوده اند .

و نسل أبو الحسین محمد الاشتر بن عبید اللّه الثالث از هشت پسرند: أبو علی محمد النقیب أمیر الحاج ،و عبید اللّه الرابع ،و أبو الفرج محمد ،و أبو العباس أحمد و أبو الطیب حسن ،و أبو القاسم حمزه ،و أمیر أبو الفتح محمد ،و أبو المرجاء محمد .

و نسل أبو المرجاء محمد اندک است .از ایشان بنو عیاش (4)[بن] محمد ابن معمر بن أبو المرجاء بقیه دارند .

و نسل أمیر أبو الفتح محمد الاشتر از پسرش أبی طاهر عبد اللّه ،و او نقیب بود به نیابت سید مرتضی علم الهدی ،و نسل او از دو پسرند: أبو البرکات محمد نقیب واسط ،و أبو الفتح محمد نقیب کوفه .

ص:118


1- (1) عمدة الطالب ص 322.
2- (2) در عمده:الصبیب.
3- (3) در دو نسخه:عبد اللّه.
4- (4) در دو نسخه:بنو عباس.

و نسل أبو البرکات از چهار پسرند: أبو یعلی محمد النقیب ،و أبو المعالی محمد ،و أبو الفضائل عبد اللّه ،و أبو القاسم سیف .

از أبو یعلی محمد نقیب واسط نور الدین (1)عبید اللّه النقیب بن عمر بن محمد ابن محمد بن عبد اللّه (2)بن[ عمر بن] سالم بن أبی یعلی محمد المزبور.

و از نسل أبو الفضائل عبد اللّه أبو الحسین أحمد در واسط نسل دارند .

و نسل أبو الفتح محمد النقیب بکوفه بن عبد اللّه بن أمیر أبو الفتح محمد ابن أمیر محمد الاشتر از چهار پسرند: أبو جعفر محمد النفیس داود و هبة اللّه می گفته اند ،و مجد الدین أبو محمد عمر نقیب ،و عدنان ،و أبو الحسین محمد و بعضی گفته اند أحمد .

و نسل أبو الحسین محمد بن أبو الفتح محمد نقیب الکوفه از چهار پسرند أبو الفتح محمد قوام الشرف ،و أبو نزار عدنان ،و أبو السعادات محمد ،و أبو العلاء (3)حسن .

و نسل أبو العلاء (4)حسن بن أبی الحسین محمد بن أبو الفتح نقیب محمد النقیب بالکوفه از سه پسرند: محمد ،و فوارس ،و أبو الحسن علی .

از نسل أبو السعادات محمد بن أبو الحسین بن أبو الغنائم محمد بن أبو المکارم محمد بن أبی السعادات نسل دارد .

و از نسل عدنان بن أبو الفتح محمد النقیب بالکوفه نصر بن ملد بن معد بن عدنان نسل دارند .

و نسل أبی محمد بن عمر بن أبو الفتح محمد النقیب بالکوفة از دو پسرند:

ص:119


1- (1) در عمده:موید الدین.
2- (2) در عمده:عبید اللّه.
3- (3) در عمده ص 324:أبو علی.
4- (4) در عمده:أبو علی.

ابو عبد اللّه أحمد شهاب الشرف ،و تاج الشرف أبو علی مظفر و نسل او منقرض شد .و نسل أحمد شهاب الشرف از أبی جعفر شرف الدین هبة اللّه ،و نسل او را بنو أبی جعفر گویند .

و نسل أبی جعفر محمد النفیس بن أبو الفتح محمد النقیب بالکوفة از سه پسرند: أبو الحسین جعفر کمال الشرف ،و أبو نزار أحمد ،و شکر الاسود و از نسل او أبی منصور بن أبی جعفر بن أبی منصور بن طراد بن شکر المذکور.

و نسب سادات عظام کمونه که در مشهد أمیر المؤمنین علی علیه السّلام اند به أبی منصور بن جعفر المذکور منتهی می شود،و نقابت مشهد علی علیه السّلام به ایشان مفوض شد.

بعد از آن که شمس الدین علی حسینی مختاری عبیدلی به شرحی که مذکور خواهد شد از نجف أشرف به جانب سبزوار آمد و در آنجا ساکن شد،و الا از قدیم الایام نقابت و امارت جمیع عتبات عالیات و کوفه أبا عن جد سادا با سعادات حسینی مختاری بود .

و از نسل أبی نزار أحمد بن أبی جعفر محمد النفیس : أبی منصور حسن .

و نسل أبو القاسم حمزة بن محمد الاشتر اندک است،از ایشان بنو مهنا ابن محمد بن أحمد بن حمزة المذکور.سید النسابه جمال الدین أحمد بن علی ابن عنبه الحسنی النسابه فرموده:که گمان من آن که منقرض شده (1).و أبو طالب حسن بن حمزة المذکور نسل دارد .

و نسل أبو الطیب حسن بن محمد الاشتر از أبو طاهر أحمد ،و نسل او از پسرش ابو الحسن محمد که او را غرام می گفتند،و نسل او را بنو غرام می گویند،و در مشهد أمیر المؤمنین علی علیه السّلام بوده اند .

ص:120


1- (1) عمدة الطالب ص 326.

و أبو العباس أحمد بن محمد الاشتر را بنو عجیبه می گفتند،و نسبت به جدۀ ایشان عجیبه بنت أحمد بن مسلم بن أبو علی محمد بن محمد الاشتر،و در مشهد أمیر المؤمنین علی علیه السّلام بودند .

و عقب أبو العباس أحمد المذکور از محمد ،و نسل او از پسرش مفضل و نسل مفضل از أحمد و محمد و عمار و علی .و بعضی گفته اند که أبو منصور محمد عجیبه مادر او بوده،و از ایشان بنو الغنائم در جبع از قرای شام اند .و بنو مقلاع (1)و نامش حسن بن علی بن أبی جعفر محمد بن یحیی بن[ محمد بن] مفضل المذکور،نسل او در مشهد أمیر المؤمنین علی علیه السّلام اند .

و أحمد بن محمد بن یحیی بن مفضل المذکور،نسل او در مشهد علی علیه السلام اند .

و أحمد بن قاسم بن محمد بن مفضل المذکور را حمید (2)می گفتند،و نسل او را بنی حمید 3می گویند،و در مشهد أمیر المؤمنین علی علیه السّلام اند ،از ایشان طبیق و او محمد بن علی بن قاسم بن محمد بن مفضل المذکور،و نسل او را بنی طبیق می گویند ،و از نسل او أبو الحسین البغدادی الدلال نسل دارد،و در مشهد أمیر المؤمنین علی علیه السّلام می باشند .

و أبی طریش طالب بن عمار بن مفضل المذکور از سه پسر نسل دارد:

علی الاسود و نسل او را بنی الاسود گویند ،و محمد الزماخ ،و رجب .و نسل رجب از أبی علی حسن ،و نسل او از پنج پسرند: أبو الحسین که او را أبو الحجوج می گویند،و نسل او در مشهد أمیر المؤمنین علی علیه السّلام می باشند،و ایشان را ال أبو الحجوج می گویند .و رجب ،و علی ،و محمد ،و أحمد .و نسل ایشان نیز در مشهد أمیر

ص:121


1- (1) در دو نسخه:بنو مقلاح.
2- (2-3) در عمده ص 327 بجای حمید«اجتهد»است.

المؤمنین علی علیه السّلام اند .

و نسل أبو الفرج محمد بن محمد الاشتر منتهی می شود به حاروج ،و شیخ أبو الحسن العمری گفته:که نام او أبو الفرج محمد بن أبی الغنائم محمد بن أبی الحسن علی بن أبو الفرج محمد بن محمد الاشتر،و نسل او در بغداد و واسط بوده اند (1).

و نسل عبید اللّه الرابع بن أمیر محمد الاشتر از چند پسر بوده،بعضی از ایشان منقرض شده ،و نسل مشهور او از سه پسر است: أبو العشائر محمد ،و نسل او در حله و سوریه بودند ،و أبو منصور یحیی ،و یوسف .

[و نسل أبو علی محمد بن محمد الاشتر از دو پسرند: أحمد و أبو العلاء مسلم ] و نسل أبو عبد اللّه أحمد از سه پسر است: أبو الغنائم المعمر ،و أبو الحسین زید و أبو الحسن علی [و نسل او]از پسرش أحمد العرش ،و نسل او را آل العرش می گفتند .

و از نسل أبی الحسین زید نقباء موصل و نصیبین اند .

و نسل أبو العلاء مسلم الاحول نقیب أمیر الحاج از هشت پسرند: أبو علی عمر المختار النقیب أمیر الحاج ،و أبو مسلم عمار ،و أبو عبد اللّه أحمد ،و أبو القاسم محمد (2)،و مهنا ،و باقی ،و علی ،و أبو أزهر مبارک و عقب او در مصر بودند .

و نسل علی را بنو صالح (3)می گویند و در مطرآباد (4)بودند ،و نسل باقی در بلاد عجم متفرق اند .

ص:122


1- عمدة الطالب ص 328 از أبو الحسن عمری.
2- در دو نسخه:أبو القاسم محمود.و در عمده:أبو الغنائم محمد.
3- در عمده:بنو مصابیح.
4- در عمده:مطارآباد.

و نسل مهنا را بنو مهنا می گویند .از ایشان سید الفاضل أحمد بن محمد بن مهنا بن علی بن مهنا بن حسن بن محمد بن مسلم بن مهنا المذکور نسل دارد و در حله می باشند .

و از نسل أبو القاسم محمد بن أبو العلاء مسلم هندی بن مسلم بن محمد المذکور،سید عبد الحمید بن تقی النسابه گفته:که نسل آن در حله و غیره هستند .

و نسل أبو عبد اللّه أحمد بن أبو العلاء مسلم از حماد بن مسلم بن أحمد المذکور،و نسل او را بنو حماد می گویند،و در مشهد أمیر المؤمنین علی علیه السّلام می باشند .

و از نسل أبو مسلم عمار بن أبو العلاء مسلم : تمام بن مسلم بن عمار.و ایشان را بنو تمام می گویند،و در جبل العامل نسل دارند .

و نسل أبی علی المختار النقیب ابن أبو العلاء مسلم را بنو المختار می گویند و عقب او از پسرش أبو الفضائل عبد اللّه ،و نسل أبو الفضائل عبد اللّه از دو پسرند:

عز الدین أبو نزار عدنان نقیب مشهد أمیر المؤمنین علی علیه السّلام ،و أبی عبد اللّه أحمد .

و نسل أبو عبد اللّه أحمد را بنو أبی حبیبه می گویند،أبو حبیبه کنیۀ جد ایشان عمر بن أبی عبد اللّه أحمد المذکور است .

و نسل أبی نزار عدنان از دو پسرند: عز الدین المعمر ،و عمید الدین أبی جعفر محمد نقیب الکوفه ،و نسل عز الدین المعمر منقرض شد ،و نسل عمید الدین أبی جعفر از فخر الدین محمد نقیب النقباء الشاعر الاطروش ،و أبی القاسم شمس الدین علی النقیب بمشهد أمیر المؤمنین علی علیه السّلام .

و نسل شمس الدین أبی القاسم علی النقیب المذکور از تاج الدین أبو علی حسن ،و او نقیب النقباء عراق بود ،و نسل او از دو پسرند: شمس الدین أبو

ص:123

القاسم علی النقیب ،و او نقیب النقباء آخر زمان بنی عباس بود .و بهاء الدین داود که او را خواجه دیدار صغیر گویند .

و از نسل شمس الدین أبو القاسم علی نقیب آخر زمان بنی عباس: السید الجلیل نقیب النقباء ممالک عراقین و خراسان شمس الدین أبو القاسم علی بن النقیب عمید الدین عبد المطلب بن نقیب النقباء جلال الدین أبو نصر ابراهیم ابن السید العالم الفاضل النقیب عمید الدین عبد المطلب بن شمس الدین علی المذکور.

و این شمس الدین علی نقیب النقباء ممالک عراقین و خراسان در زمان سلطنت پادشاه مرحوم شاه رخ میرزا از نجف أشرف به خراسان آمد،و در بلدة المؤمنین سبزوار متوطن شد.

و حقیقت حال بر این نهج است:که در زمان سلطان تیمور کورکان به سبزوار آمد،و در بلاد خراسان چند ماه استقامت کرد،و باز به مشهد شریف غروی معاودت کرد،چون أبا عن جد أمیر حاج و نقیب النقباء آن دیار بودند.

و در فرصتی که نوبت سلطنت به سلطان شاه رخ رسیده بود،باز به بلدۀ سبزوار نزول فرمودند،و از سبزوار به بلدۀ هرات تشریف بردند،که آمیرزا شاه رخ را به بیند.

چون به بلدۀ فاخرۀ هرات رسیدند و حضرت سلطان مذکور را دریافتند، و در آن روز که جناب سیادت مآبی مذکور به باغ زاغان رفته بود،شیری بود عظیم و با شوکت،شیر را رها کردند که با گاو جنگ کند.

شیر خود را از بند بیرون کرده حمله بر مردم کرد،همه ترسیدند بر درختها رفتند و جایها پنهان شدند،سید نترسید و بر جایگاه خود به ایستاد،شیر چنان به سید نزدیک شد که پنجۀ شیر به سید می رسید،شیر سر بر زمین نهاد و بازگشت.

ص:124

چون حضرت پادشاه و أرکان دولت این حال را مشاهده کردند تعظیم و احترام سید را زیاده کردند.

و در این فرصت ایلچی از جانب پادشاه خطا آمد،و پادشاه فرموده بود که همه کس بر سر راه ایلچی روند،سید مزبور نیز رفته بود و بر کناری ایستاده، و ایلچی مزبور کافر بود،و در راه متوجه هیچ احدی نشد،چون به سید رسید پیاده شد دست و پای سید را بوسه داد و سوار شد.

و سید را تعظیم و جلالت و نقابت هر روز زیاده می شد .

و او را از چهار پسر نسل است: شرف الدین محمد ،و جلال الدین ابراهیم النقیب ،و زین العابدین ،و شرف الدین برکه ،که نسب مادر ایشان خدیجه خاتون بنت سید الجلیل أشرف السادات و النقباء فی زمانه شریف الدین برکة بن محمد ابن مالک الحسینی می رسد .

و شرف الدین محمد بن شمس الدین أبو القاسم علی المذکور بعد از فوت پدر به دار السلطنۀ هرات رفت،سلطان شاه رخ او را عزت و حرمت بسیار داشت چنانچه پدر او شمس الدین علی را حرمت داری کرده بود،و در تعلیم و تعلم او می کوشید،چنانچه فرزندان خود را تعلیم می داد.

و سید شرف الدین محمد را در بلاد خراسان اختیار رجوع به دیشان بود، و فایده و استفاده می گرفتند،و در آن سال در بلدۀ هرات وفات یافت،پادشاه آن زمان و أرکان دولت او چنانچه سید را برداشتند او را دفن نمودند.

بعد از چند ماه فرزندان او او را برداشتند و به سبزوار آوردند و در جوار تربت امام زاده سید حسن بن هارون دفن کردند .

و شرف الدین محمد مذکور را از سه پسر نسل است: شمس الدین علی ، و نظام الدین عبد الحمید ،و ناصر الدین أحمد .

ص:125

و نسل شمس الدین علی از پنج پسرند: نظام الدین أحمد و او مئناث بود ، و جلال الدین قاسم ،و نعیم الدین نعمت اللّه ،و شرف الدین محمد ،و رفیع الدین حسین و او دارج رفت .

و نسل جلال الدین قاسم از دو پسرند: کمال الدین میرزا محمود ،از پسرش جلال الدین قاسم .

و نسل أمیر شمس الدین علی از چهار پسر است:نجم الدین میرزا محمود، و سعد الدین سلطان مسعود،و میرزا بهبود،و میرزا شاه حسین.

و نسل نعیم الدین نعمت اللّه از پسرش محمد حسین المشهور بمیرسید نقیب .

و نسل شرف الدین محمد از یک پسر است فخر الدین حسن المشتهر بسید میرزا .

و نسل نظام الدین عبد الحمید از دو پسر است: شهاب الدین عبد اللّه ،و جلال الدین عبد المطلب ،و نسل او از دو پسرند نظام الدین عبد الحمید المشهور بمیرک و عبد الباقی و او دارج رفت .و از نسل شهاب الدین عبد اللّه دو پسرند:یکی میرزا محمد معصوم ،و میرزا بیگ .

و نسل ناصر الدین أحمد از دو پسر است: علی أکبر ،و شرف الدین محمد .

و نسل علی أکبر از یک پسر است: السید الزاهد السید تاج الدین علی ،و سید تاج الدین علی تارک دنیای دنی شد،و شرف الدین محمد عمش به سبب میلی که به دنیا داشت او را تحریص و ترغیب به امور دنیوی می نمود،تا روزی(1) به همین جهت میل کوچ از دار المؤمنین سبزوار نموده به جانب عراق عجم شتافت.

اتفاقا گذارش به دار العبادۀ یزد افتاد،و آنجا را خوش نموده به عبادت .

ص:126


1- حکایت ارتحال سید تاج الدین علی جد میر روح الامین نائینی از سبزوار و اقامت او در دار العبادۀ یزد،و ساکن شدن ولدش سید مهدی نائینی«منه»

مشغول بود.همین که چندروزی گذرانید أکابر و أهالی آنجا یافتند که سید مزبور از أکابر سادات و نقبای حسینی بنی مختار است.

تمامی ایشان در اعزاز و احترام او کوشیدند،تا به مرتبه ای که چون همگی مطلع بر صحت نسب آن عالی جناب بودند تکلیف توطن و تأهل به او نمودند.

تا آخر الامر از سلسلۀ علیۀ شاه نعمت اللّه،که ایشان نیز مثل آن جناب از ذریۀ طاهره حضرت خیر البشرند،مؤالفت و مؤانست به مرتبه ای رسید که آن سید بزرگوار با ترک و تجریدی که داشت،دختری به عنوان تزویج از آن سلسلۀ علیه گرفت،و مدتی در آن دیار ماند.

و خویشان و اقربای او که در دار المؤمنین سبزوار بودند اطلاع از حال او نداشتند،تا بعد از مدتی اراده زیارت حضرت امام ثامن نموده،به آن وسیله گذارش به خسروجرد سبزوار افتاد،و به سبب رنجشی که داشت داخل سبزوار نشد.

چون خبر نزول آن سید بزرگوار به سمع خویشانش از سادات بنی مختار سبزوار رسید بنی أعمام او از قبیل سید شهاب الدین عبد اللّه،و جلال الدین عبد المطلب،و نظام الدین أحمد،و جلال الدین قاسم،و سایر أعالی و أدانی به استقبال او به جانب خسروجرد سبزوار شتافتند.

و همین که به آنجا رسیدند شنیدند که آن سید بزرگوار به جانب قریۀ فیض آباد رفته،تا از کنار دار المؤمنین سبزوار گذشته به جانب بلدۀ نیشابور رود تا گذارش به سبزوار نیفتد.

بعد از سماع این مقال تمامی ایشان متوجه به جانب قریۀ فیض آباد شدند، و آن عالی جناب را تکلیف[نزول]به دار المؤمنین مزبور نمودند.

آن سید عالی مقدار بنا بر تکلیف ایشان متوجه سبزوار شد،و عمش شرف

ص:127

الدین محمد را دریافت،بعد از نزول سید مزبور در سبزوار به اندک زمانی شرف الدین محمد وفات یافت.

سید تاج الدین علی مذکور چون اراده زیارت امام ثامن ضامن داشت، نعش عمش را برداشته متوجه جانب مشهد رضا شد،و در صفۀ مابین مسجد کبیر و روضۀ مقدسه دفن نمودند،و در وقت مراجعت نزول اجلال به سبزوار فرمود.

و چون حصۀ ارثیه جد مرحومی ناصر الدین أحمد که می بایست میان شرف الدین محمد عمش و پدرش علی أکبر تقسیم شود،و به سبب غیبت او علی اکبر حصۀ ارثیه خود را اخذ ننموده بود،و در نزد شرف الدین محمد عمش بود باز یافت.

بنی أعمامش تکلیف تأهل در دار المؤمنین سبزوار نمودند،به جهت آن که در دار العبادۀ یزد متأهل شده بود راضی نشد،و متوجه دار العبادۀ یزد شد.

بعد از ورود سید تاج الدین علی بن شمس الدین علی اکبر مذکور به دار العبادۀ یزد،خدای عالم پسری از حلیلۀ جلیلۀ مذکوره اش به او کرامت فرمود، مسمی به سید مهدی .

و بعد از سن بلوغ و رشد او سید تاج الدین علی پدرش در وقتی که مروج دین مصطفوی کل حدیقۀ مرتضوی المؤید بتأییدات الالهیه سلطان شاه اسماعیل شیروانات و آذربایجان و عراق عرب و عراق عجم و خوزستان و طبرستان و گیلانات و کرمان را در تحت تصرف خود درآورده،و خاطر خطیر و ضمیر خورشید تنویرش از انتظام این همه آسایش یافت.

ندای اقلیم گشایی به صوب خراسان و رفع دفع شیبگ خان درداد،و متوجه به جانب خراسان گردید،و حضرت عمدة السادات و النجباء أمیر عبد الباقی یزدی وکیل و صدر،بنابر قرابتی که با عمدة السادات و العلماء و النجباء سید تاج الدین

ص:128

علی از رهگذر حلیلۀ جلیلۀ علیۀ عالیه اش بهمرسیده بود.

یکی از ملازمانش را به دار العبادۀ یزد فرستاد،که در این وقت که پادشاه ذی جاه متوجه خراسان است،لازم و متحتم است که شما با فرزند دلبند خود سید مهدی به رسم استقبال و بساط بوسی از دار العبادۀ یزد متوجه اردوی گردون شکوه شوید.

ایشان امتثالا لامره سید مهدی را برداشته هرچند غرضی نداشتند،و از دار العبادۀ یزد متوجه اردوی معلی شدند،همینکه ایشان به نزدیگ رسیدند،سوادی به نظر کیمیا اثر آن ظل اللّه درآمد،از أمیر عبد الباقی استفسار نمود.

میر عبد الباقی به موقف عرض رسانید که شاید که سواد سید تاج الدین و تبعه اش باشد که شنیده ام که ایشان ارادۀ زیارت قبلۀ عالم نموده اند.

پس أمیر عبد الباقی استفسار مزبور را وسیله جسته،شروع در بیان شمه ای از أحوال سید تاج الدین علی نموده،به موقف عرض رسانید که سید تاج الدین علی مزبور از نبیرۀ شمس الدین علی نجفی است.

با آن که در نهایت علم و فضل و کمال است،که از سادات و نقبای قبیلۀ بنی مختار است،که از قدیم الایام تا به حال سیدی و نقیبی به آن جلالت و بزرگی از جانب عراق عرب و عربستان به این جانب نیامده اند.

در زمان سلطنت سلطان تیمور کورکان شمس الدین علی مزبور از نجف أشرف به دار المؤمنین سبزوار آمد،و مدتی در آنجا بود باز مراجعت به جانب نجف أشرف نمود،و در زمان شاه رخ میرزا از نجف أشرف به جانب سبزوار شتافت.

و بعضی از کلمات که سابقا در شرح اسم شمس الدین علی و ولدش شرف الدین محمد گذشت،از اعزاز و احترامی که تیمور کورکان و شاه رخ میرزا در

ص:129

حیات ایشان و بعد از ممات با هریک از این دو فرزند حضرت خیر البشر بجای می آورده به عرض رسانید.

تا آن که سخن بجایی رسانید که عرض کرد،که تیمور کورکان با آن عظمت و جلالتی که داشت به عنوان مفاخره بر زبان جاری می کرد که از جملۀ بزرگی های من بر سایر سلاطین آن است که در زمان دولت روزافزون ما همچنین سیدی نجیب نقیبی ارادۀ ملاقات ما نموده،ما را این مفاخرت بر سایر سلاطین کافی است.

همین که آن خاقان کامکار این سخن را شنید،دیو سلطان روملو را طلبیده فرمود:که بر سر راه این دو سید بزرگوار برو و بگو که در وقت ملاقات از مرکب نزول نفرمایند،که باید نواب همایون ما نیز فرود آییم،و چون ارادۀ سفر خراسان و فتح است در میان راه فرود آمدن به فال خوش نمی آید.

بعد از آن که دیو سلطان به خدمت آن سید بزرگوار رفت و پیغام آن خاقان را به عرض آن سید بزرگوار رسانید،سید تاج الدین علی به نهجی که حسب الفرمودۀ نواب اعلی مقرر شده بودند به خدمت آن ظل اللّه رسید.

نواب کامکار به نهجی که به دیو سلطان فرموده بود،دیگرباره در مقام احترام و اعزاز آن سید عالی جناب درآمده همان مضمون را تکرار فرمود،سید مزبور به موقف عرض رسانید که این فقیر نیز از خود راضی نمی شد که باعث تطیر آن جهان پناه شود.

چون در وقت ملاقات قدری مسافت به منزل مانده بود،در تتمه راه آن جهان پناه در اعزاز و احترام سید مذکور می کوشید تا وقت نزول.

بعد از آن که نزول فرمودند اکثر اعزۀ بلادی که مفتوح فرموده بودند همراه آن جهان پناه بودند.همین که مجلس بهشت آیین منعقد شد آن سید بزرگوار بر جمیع امرا از صدر و وزیر و وکیل و سایر امرای دولت و نقبا و نجبا که همراه

ص:130

بودند تقدیم فرمود،و سید مهدی بنابر قرابتی که از جانب مادر به أمیر عبد الباقی داشت و در صغر سن بود بعد از میر عبد الباقی نشست.

پادشاه عالم گیر در وقت مکالمه به سید مهدی فرمود:که نجیب الطرفین است.سید تاج الدین علی را خوش نیامده به عرض رسانید که همیشه سلسلۀ این بندگان نجیب الطرفین بوده اند،و به این تقریب قرابتی که سلسلۀ علیۀ عالیۀ آن سید بزرگوار با آمیرزا أبو سعید و جمعی از سلاطین سلف بوده عرض نمود.

باری احترامی که نواب کامکار به آن سید عالی نسب نمود این رساله را گنجایش ذکر آن نیست،باری در آن منزل سخن به این منوال گذشت،تا آن که وقت کوچ درآمد.

و در آن وقت آن دو سید ارادۀ رخصت فرمودند،و نواب کامکار ایشان را مرخص فرموده،هریک را به خلاع فاخره سرافراز فرمود و متوجه به جانب خراسان شد.

همین که اردوی گردون شکوه به مشهد مقدس رسید تیمور سلطان و عبید خان ازبگ از بلدۀ فاخرۀ هرات به ماوراء النهر رفتند،و ابدال بیگ مرو را گذاشته بدین جهت او را جامۀ زنان و مقنعۀ نسوان در پوشانیدند،و در میان اردوی معلی بر درازگوش سوار کرده گردانیدند،و نزول اجلال در بلدۀ فاخره هرات شده.

به تازگی خراسان از غبار مخالفان پاک گشت،و هرات را به زینل خان شاملو،و بلخ را به دیو سلطان روملو مفوض گردانیدند،و پادشاه گشور گیر در اصفهان قشلاق گرفتند.

همین که نزول اجلال در اصفهان فرمودند،چون در خاطر مبارک نواب أشرف قرار گرفته بود که منصب صدارت به سید تاج الدین علی،و وزارت أعظم

ص:131

به میر عبد الباقی تفویض فرمایند،شخصی به عنوان چپار به طلب سید تاج الدین علی به جانب دار العبادۀ یزد مقرر فرمودند.

و رقم مبارک به این مضمون صادر شد:که سید تاج الدین علی به تهیه و کار سازی به جهت روانه شدن به اردوی معلی توقف جایز ندارد،و با آنچه مهیا باشد از کارخانجات و ضروریات متوجه درگاه معلی شوند.

بعد از ورود چپار به دار العبادۀ یزد و اطلاع بر مضمون رقم اشرف،سید مهدی بن سید تاج الدین علی به پدر خود عرض کرد که سبب کوچ شما از دار المؤمنین سبزوار به جانب دار العبادۀ یزد چیزی نبود سوای ترک دنیا و میل به عقبی و هرگاه شما روانه اردوی معلی شوید به مناصب به تازکی شما را آلوده خواهند فرمود،به سبب این سخن سید مزبور توجه به جانب اردوی معلی را به تعویق افکند.

و چون آن شخص مأمور نبود که سید مزبور را به عنوان جبر در اردوی معلی حاضر گرداند،وداع سید نموده متوجه اصفهان شد،نواب همایون ده ده محمد روملو را به تازکی تعیین فرمود،باخلاع فاخره و تحف و یادبود و ارقام مشتملۀ بر نوازش بسیار و توجهات بی شمار و به جانب سید تاج الدین علی به دار العبادۀ یزد روان گردانید.

و میر عبد الباقی نیز مکتوبی به سید مزبور نوشت مشتمل بر تخویف بسیار و تحذیر بی شمار که اگر متوجه نشوید بنابر مضمون حدیث«لا وفاء للملوک» از جبر ایشان ایمن نباید بود،و تکیه بر شفقات و الطاف ایشان نباید نمود،و به زودی متوجه درگاه جهان پناه باید شد.

همین که ده ده محمد روملو داخل دار العبادۀ یزد شد،سید تاج الدین علی مزبور را بیمار و صاحب فراش مشاهده کرد،چند روزی توقف نمود که سید مزبور بعد از فراغ از کوفت تکلیفش به جانب اردوی معلی نماید.

ص:132

به موجب آیۀ شریفه «ما تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ» (1)و «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ» (2)شربت موت را نوشیده،از دار فنا کوچ نموده متوجه به دار البقاء شد،و ده ده محمد بعد از فراغ سید مهدی از تعزیۀ پدر مرحومش مرخص شده.

سید مهدی عریضه به درگاه خلایق پناه نوشت،و سرگذشت أحوال خود و فوت سید تاج الدین علی،و معذرت نیامدن خود به بازیافتگان آن آستان ملایک پاسبان نوشت.

و ده ده محمد آن عریضه را برداشت با کتابتی به جهت میر عبد الباقی مشتملۀ بر کیفیت أحوال خود و واقعۀ پدر مرحومش،و استدعای آن که میر عبد الباقی نهجی نماید که نواب همایون دست از سید مهدی برداشته،تکلیف آمدن به اردوی معلی به مؤمی الیه ننمایند.

و متوجه به جانب اردوی گردون شکوه شد،و عریضۀ سید مهدی را به نظر کیمیا اثر نواب همایون،و کتابت میر عبد الباقی را به میر عبد الباقی رسانید.

نواب أشرف سید مزبور را به تازگی به خلاع فاخره و توجهات شاهانه بین الاقران ممتاز گردانید،و به رقم مبارک مشتمل بر بسیاری توجهات شاهانه و الطاف پادشاهانه،و صبر فرمودن در فوت سید مرحوم،و قبول نیامدن سید مهدی به جانب اردوی معلی در آن سال،و اشعار به ارادۀ نواب أشرف تربیت آن سید بزرگوار را یاد فرمود.

مجملا همین که سید مهدی ملاحظۀ رقم أشرف نمود دانست که اگر در دار العبادۀ یزد بماند به سبب کثرت ألطاف شاهانه،و خواهش میر عبد الباقی آخر

ص:133


1- (1) سورۀ لقمان:34.
2- (2) سورۀ انبیاء:35.

الامر باید که در اردوی معلی حاضر شود و به دنیا آلوده شود.

به آن سبب ارادۀ زیارت عتبات عالیات نموده،و با عظمت و جلال تمام أکثر از أموال و أسباب و عبید و اماء خود را برداشته متوجه زیارت شد،و قریب یک سال در آنجا ماند.

و در عرض آن سال روزبه روز وضع دنیای خود را سبک نموده،بندگان را آزاد فرموده،و ملازمان را مجاب گردانیده،و أموال و أسباب خود را فی سبیل اللّه صرف نموده،تا در وقت رجوع به جانب دار العبادۀ یزد سوای دو سه خدمتکار بر سر آن عالی جناب دیگری نماند.

همین که داخل دار العبادۀ یزد شد اقربای مادری او دانستند که آن عالی جناب میل به آلایش دنیای دنی ندارد.

خبر ترک و تجرید سید مهدی مزبور را به میر عبد الباقی نوشتند،همین که خبر ورود سید مهدی به دار العبادۀ یزد به سمع مبارک نواب همایون رسید، به میر عبد الباقی فرمود که الحال وقت طلبیدن سید مهدی رسیده،زیرا که بر نواب همایون مالازم است که چون سید مهدی أبا عن جد بزرگ و صاحب اعتبار بوده اند او را تربیت فرماییم،و به منصبی که از برای پدر مرحومش در خاطر أشرف بود سرافراز گردانیم.

میر عبد الباقی به عرض رسانید که سید مهدی ترک و تجرید خود را به مرتبه ای رسانیده که همگی غلامان خود را عتیق ساخته و ملازمان را مجاب گردانیده، و أموال دنیوی و أسباب خود را سبیل فرموده،و اکتفاء به دو سه خدمتکار نموده، ظاهرا که ترک و تجرید سید مهدی به مرتبه ای رسیده که دیگر کار دنیا از او متمشی نمی شود،باید که آن جهان پناه را بندگان دعاگو باشد،و سید مهدی را از آن جمله حساب فرمایند.

ص:134

آن جهان پناه دیگر شخصی به طلب سید مهدی مزبور مقرر نفرمود،اما تا زمانی که سید مزبور در دار العبادۀ یزد بودند به خلاع فاخره و سایر توجهات مفتخر و ممتاز می فرمودند.

اما همه روزه اقربای مادری سید مهدی که از سلسلۀ علیه شاه نعمت اللّه بودند تکلیف تأهل به سید مزبور و میل به دنیای دنی می نمودند.و این قسم سخنان بسیار بر سید مهدی ناگوار می آمد.

تا بالاخره به خاطرش رسید که از دار العبادۀ یزد کوچ فرماید،و چون سید تاج الدین علی مزبور را بعد از فوت در مغاره به عنوان امانت سپرده بودند، سید مهدی نعش پدر مرحومش را که سید تاج الدین علی باشد از مغاره بیرون آورد به جانب مشهد رضا علیه آلاف التحیة و الثناء روان کرد،تا در جنب عمش شرف الدین محمد دفن نمایند.

و خودش تارک دنیای دنی شد،و هرچند که خویشان مادریش که از سلسلۀ علیۀ عالیۀ شاه نعمت اللّه بودند تکلیف تأهلش نمودند راضی نشد،و از آنجا به جانب قصبۀ نائین شتافت.

همین که خبر حرکت سید مزبور به آن جهان پناه رسید،آن خلایق معاد را خوش نیامده دیگر شفقتی از ایشان نسبت به سید مهدی مزبور به ظهور نیامد.

و به سبب ترک و تجریدی که داشت در نائین با فرزندزادگان قدوة العارفین و امام السالکین شیخ مغربی،که نسب شریف به حضرت سلطان المحققین و امام الراشدین و اسوة العارفین ابراهیم أدهم که از تخت سلطنت و جهانبانی مثل آن سید عالی مقدار گذشته بود نسبت اختیار نموده،دختری از ایشان گرفت.

و بعد از زمانی چند خدای عالم پسری به او کرامت فرمود مسمی به سید محمد ،و الحال سید محمد مزبور در نائین سکنی دارد.

ص:135

و جامع این رساله به جهت انجاح کاری که در اردوی معلی داشت به دار السلطنۀ قزوین رفته،در وقتی که اردوی گیوان شکوه در دار السلطنه مزبور بود، و سید محمد مزبور را ملازمت نموده،در دار السلطنه مزبور در خانۀ ایالت و شوکت پناه أمیر الامرایی لله سلطان محمد حاکم هرات،در شبی که سید محمد را ضیافت می نمود.

و در آن شب جماعتی از اکابر سادات با سعادات خراسان که در آن مجلس حاضر بودند تکلیف مراجعت به سبزوار به سید محمد مزبور نمودند،به سبب تأهلی که در نائین داشت ابا نمود.

و در روزی که در شبش لله سلطان محمد حاکم دار السلطنه هرات ضیافت سید محمد بن سید مهدی مختاری الحسینی سبزواری ساکن قصبۀ نائین کرده بود سلطان کشورستان شاه طهماسب مجلس بهشت آیین را به جهت ورود ایلچی روم مرتب فرموده،به تقریبی حکایت ضیافت و اهل آن مجلس مذکور شد، تا به تقریب حکایت سید محمد مزبور و کیفیت سکنای ایشان در قصبۀ نائین در میان آمد.

پادشاه جهان پناه استفسار از حال سید محمد و جهت ارتحال سید تاج الدین علی جدش از دار المؤمنین سبزوار به دار العبادۀ یزد،و نقل سید مهدی والد ماجد سید محمد از دار العبادۀ یزد به قصبۀ نائین نموده.

لله سلطان محمد به شرحی که اکثر آن مذکور شد عرض نمودند،و اعزاز و احترامی که تیمور کورکان و شاه رخ میرزا با شمس الدین علی نجفی عبیدلی مختاری الحسینی که جد بزرگ ایشان است به شرحی که سابقا مسطور شد نیز به موقف عرض رسانید.

و شروع نمود که احترامی و اکرامی که شاه جنت مکان شاه اسماعیل با سید

ص:136

تاج الدین علی و سید مهدی جد و والد سید محمد نموده بودند عرض نمایند.

هنوز خوض در آن نانموده آن شاه خلایق پناه شروع فرموده به تمامه نقل فرمودند،تا به اینجا رسانید که شاه باباام را شرم آمد که اگر در وقت ملاقات بر سر سواری سید تاج الدین علی و سید مهدی از مرکب فرود آیند ایشان فرود نیایند،تا آن که دیو سلطان روملو را بر سر راه ایشان فرستادند که شما فرود میایید در وقت ملاقات که مبادا باعث فرود آمدن نواب همایون ما شود،و ما چون بر سر راهیم و ارادۀ فتح و نصرت داریم،در این سفر ما را به فال خوش نمی آید فرود آمدن.

و سایر حکایات و مکالمات که در راه و منزل روی داده بود بالتمام خود به نفس نفیس نقل فرمودند.

پس از بسیاری مدح و منقبتی که نواب کامکار فرمودند،ایلچی مزبور آرزوی ملاقات سید محمد نمود،و به نواب کامیاب عرض نمود که فرزند همچنین شخصی که نواب أشرف در زمان طویلی مدح فرماید دیدنی است،و من آرزوی دیدن ایشان دارم.

پس نواب سپهر رکاب خواستند که شخصی به جهت طلبیدن سید محمد تعیین نمایند.

لله سلطان محمد عرض کرد که چون سید مذکور تارک دنیای دنی گشته و از أهل علم و تجرید است،بسا باشد که آمدن به این مجلس ایشان را دشوار باشد،مناسب آن است که مرخص فرمایند تا این غلام به خدمت آن سید بزرگوار رفته او را ترغیب و تحریص نمایم به زیارت قبلۀ عالم و عالمیان،تا آن که شاید که آمدن ایشان به خدمت ملازمان این درگاه از راه کلفت و مشقت نباشد،بلکه به محض خوشنودی و خواهش،تا به این وسیله آن جهان پناه از صحبت ایشان

ص:137

محظوظ و بهره مند گردند.

این سخن مقبول طبع شریف نواب همایون گشته،مقرر فرمودند که آن ایالت و شوکت پناه به منزل ایشان رفته ایشان را به بساط بوسی و ملاقات نواب أشرف ترغیب فرمایند،و بعد از آن ایشان را به مجلس آورند.

پس حسب الامر به خدمت سید محمد رفته بسیار او را ترغیب و تحریص به زیارت نواب أشرف نمود تا به مرتبه ای که او را راضی گردانیده.

پس به خدمت نواب جهان پناه آمده عرض نمود که سید محمد مزبور راضی نموده ام دیگر الامر(1) اعلی پس نواب أشرف در مجلس بعد ایشان را طلبیده نهایت اعزاز و احترام بجای آورد،و ایشان را در پهلوی خود نشانید،و بعد از ایشان به اندک فاصله سید آل کمونه که نقیب و والی نجف أشرف بود جای داد،و بعد از میر قوام الدین حسین اصفهانی که صدر بود نشست،و بعد از ایشان سایر امراء هر کدام بجای خود نشستند.

و نواب همایون به سید محمد بن سید مهدی فرمودند:که هر کاری داشته باشید عرض نمایید،ایشان فرمودند:که آن شخصی که ما را با او کار است بدون عرض دانا است،و با عدم سؤال برآورندۀ حاجات و مدعیات است.

پس نواب أشرف در آن مجلس دیگر تکلیفی به سید محمد بن سید مهدی نکرد،و مشغول به مکالمات دیگر شده،اما در گفتار و حکایات غایت احترام سید مزبور بجای می آوردند.

بعد از آن که مجلس بهم خورد و مردمان پراکنده شدند،نواب عالم پناه به آن ایالت پناه فرمودند:که معذرت ما را از سید محمد بن سید مهدی بخواه،که مبادا از اینکه نواب همایون ما فرمودیم که کاری داری عرض نمای ایشان را خوش

ص:138


1- ظاهرا صحیح«حسب الامر»بوده باشد.

نیامده باشد،که نواب همایون ما در مجلس أول چرا سخن از جنس مذکور فرموده باشند و ما را از أهل طمع یافته باشند.

اما بعد از این مقال فرمودند که سعی نمای که خوب مطلع شوی بر کیفیت احوال ایشان،که مبادا مومی الیه را مطلبی و مهمی از خودش یا منسوبانش در اردوی معلی بوده باشد،و نواب همایون ما در انجاح آن سعی بلیغ نفرموده باشیم.

پس حسب الامر اعلی آن حکومت پناه به خدمت سید مزبور رفته،معذرت آن قبلۀ عالم را از سید محمد بن سید مهدی خواست،و بسیار تفحص و تجسس نمود از کیفیت أحوال ایشان،که شاید مطلع گردد بر مهمی که ایشان را باشد، و به هیچ وجه سخن آشنایی به سمعش نرسید،آخر الامر تصریح فرمود به فرموده شاه خلایق معاذ.

سید محمد بن سید مهدی فرمودند:که آخر شما دانایید که شمس الدین علی و شرف الدین محمد جد بزرگوار این فقیر دوازده هزار تخم افکن در بلاد خراسان و عراق عرب و عراق عجم داشتند،که بعد از فوت ایشان از جهت بسیاری أملاک أولاد ایشان ضبط نتوانستند فرمود،و اکثر او را مردمان بیگانه ضبط فرموده،به عنوان مالکیت تصرف نمودند.

اگر ما را خواهش مال دنیا می بود،هنوز شاید که اگر در بلاد خراسان و عراقین تفحص نماییم سه چهار هزار خروار تخم افکن مال موروثی خود به دست توانیم آورد،غرض ما جمع مال و منال نبوده و نیست،که اگر غرض او می بود خود را در سلک طلبۀ علوم دینیه مشغول نمی گردانیدیم.

و الحمد للّه که در قصبۀ نائین مدار گذار به قدر کفاف هست،و اگر غرض تحصیل مال و جاه زیاد از کفاف می بود از وطن خود مفارقت اختیار نمی کردیم

ص:139

که باید در قصبۀ نائین سکنی نماییم.

مجملا جامع این رساله گوید:که این سخنان را از آن ایالت پناه و سایر أرکان دولت شنیدم،و مکرر در اثنای کلام آن ایالت پناه می فرمود:که این ایالت و حکومت را از برکت سید محمد مذکور یافتیم.

و حقا که سید مزبور را نظری بود چون آفتاب،اگر بر خاک می افکنی طلا می شد،و اگر بر سنگ می انداخت جواهر می گردید،و اگر بر فقیر و ذلیل توجه می بست از کرامتی که او را نزد خدا بود غنی و عزیز می شد.

و ایشان أبا عن جد همچنین بوده اند،زیرا که از والد مرحومم شنیدم که سید مهدی والد ماجد سید محمد مذکور در وقتی که از دار العبادۀ یزد قبل از ارتحال به قصبۀ نائین به جانب عتبات عالیات آمده بود،در زمان شاه جنت مکان شاه اسماعیل به چه قسم عبید خود را عتیق و أموال خود را سبیل فرموده بود.

حقا که می فرمود:که ترک و تجرید ایشان شبیه بود به ترک و تجرید حضرت خیر البشر،و در میان امت آنحضرت ترک و تجرید زیادۀ بر آن دیگری را مقدور نیست.

و هروقت که نام آن سید بزرگوار مذکور می شد اشک بر دیده اش روان می گشت و می فرمود:که اگر ترک و تجرید و امتثال و فرمان برداری خدا آن است که سید مهدی داشت پس واویلا وامصیبتا.

غرض از ذکر این کلام موعظه ایست از بهر أنام،نه ذکر جلال و بزرگی ایشان است،زیرا که جمیع حسبها و اعتبارات دنیوی هیچ است،نظر به انتساب به حضرت خیر البشر علیه و علی آله و ذریته السلام،و الا از این باب توجهات از آن عالم پناه مکرر روی داده بود نسبت به آن فرزند حضرت سید الانام.

و حقا که سید محمد مزبور سیدی بود بی نظیر،و فقیهی بود عامل،و مفسری

ص:140

بود بی قرین،و زاهدی بود بی مانند .

مجملا نسل ناصر الدین أحمد از دو پسر است:شمس الدین علی اکبر، و شرف الدین محمد،و شرف الدین محمد به دارج رفت،و نسل شمس الدین علی اکبر از یک پسر است سید تاج الدین علی.

و نسل سید تاج الدین علی از یک پسر است سید مهدی،و نسل سید مهدی از یک پسر است سید محمد،و الحال سید محمد بن سید مهدی در قصبۀ نائین که در قرب اصفهان است سکنی دارد .

و نسل جلال الدین ابراهیم بن النقیب شمس الدین أبو القاسم علی المذکور از سه پسر است: رضی الدین علی النقیب ،و ناصر الدین محمد و او دارج رفت و نظام الدین حسن النسابه .

و نسل رضی الدین علی النقیب از سه پسر است: جلال الدین عبد المطلب ، و عمید الدین عبد المحسن ،و غیاث الدین محمد مهدی النقیب .

و نسل عبد المحسن المذکور از پسرش محمد محسن الشهیر بمیرزا خورد .

و از نسل نظام الدین حسن بن جلال الدین ابراهیم النقیب دو پسر است: سراج الدین محمد قاسم ،که این کتاب حسب الالتماس او انجام می یابد ،و جلال الدین ابراهیم حسین .

و نسل زین العابدین بن أبو القاسم شمس الدین علی المذکور از پسرش علی و علی را پسری بود به غربت رفت،و کیفیت حال او معلوم نیست .

و نسل شریف الدین برکه نقیب بن شمس الدین أبو القاسم علی المذکور از سه پسرند: جلال الدین قاسم و او دارج رفت ،و علاء الدین ،و شهاب الدین عبد اللّه ،و ایشان هر دو بعد از پدر خود نقیب النقباء بلخ شدند،و حالا فرزندان دارند .

ص:141

و این شریف الدین برکه در زمان سلطنت پادشاه مرحوم سلطان حسین میرزا در تاریخی که آستانه که به أمیر المؤمنین علی علیه السّلام منسوب است می کندند ظاهر شد،که از سبزوار به بلخ رفتند،و پادشاه مرحوم سلطان حسین میرزا نقیب النقبابی بلخ و توابع را بدو تفویض فرمودند،و در این أوقات به واسطه حوادث زمان از آنجا جلی شدند و حالا در کابل اند .

و نسل جعفر الحجة بن عبید اللّه الاعرج از دو پسرند: أبو محمد الحسن ، و أبو عبد اللّه الحسین .

و نسل أبو عبد اللّه الحسین از پسرش حسن الامیر ،و در زمان خلافت متوکل عباسی در شهور سنۀ خمس و ثلاثین و مائتین به سمرقند رفت،و در سنۀ احدی و أربعین و مائتین به بلخ آمد،به غایت عالی شأن بودند.و سادات عظام عالی مقدارتر شیر از نسل اویند .

و نسل أبو محمد حسن بن جعفر الحجه که سادات مدینه مبارکه از نسل اویند و عقب او از أبو الحسین یحیی النسابه ،و أول کسی که در نسب آل أبو طالب تصنیف کرد او بود .

و عقب یحیی از هفت پسرند: طاهر ،و علی ،و أبو العباس عبد اللّه ،و ابو اسحاق ابراهیم ،و أبو الحسن محمد الاکبر ،و أحمد الاعرج ،و أبو عبد اللّه جعفر .

و نسل أبو عبد اللّه جعفر و أحمد الاعرج به غایت کم اند .

و از نسل أبو الحسن محمد الاکبر أبو محمد حسن (1)و او را دندانی می گفتند و نسابه بود،و از جد خود یحیی النسابه روایت می کرده،و شیخ الشرف العبیدلی از او روایت می کند،و این دندانی نسابه نسل ندارد .

و نسل أبی اسحاق ابراهیم اندک است .

ص:142


1- (1) در دو نسخه:محسن.

و نسل أبو العباس عبد اللّه در بادیه حوالی مدینه می باشند،فرزندان و فرزند زادهای او به غایت تدبیر داشته اند .

و نسل علی بن یحیی النسابه راجع می شود به حسن [بن محمد]معمر بن أحمد الزائر ابن علی المذکور،و بیشتر نسل او در حائر شریف و حله می باشند .

و نسل طاهر بن یحیی و امرای مدینۀ مبارکه از نسل اویند،و او محدث و جلیل القدر بود،چنانچه هریک از برادرزادگان او را به ابن أخی طاهر گفته اند .

و عقب او از شش پسر است: أبو علی عبید اللّه (1)و از زمان سابق تا به غایت امارت مدینۀ مبارکه در نسل او است .و أبو محمد حسن و حسین و أبو جعفر محمد و أبو یوسف یعقوب ،و یحیی که او را مبارکه می گفتند ،و نسل یحیی و یعقوب اندک اند .

و از نسل أبی جعفر محمد بن طاهر: محمد بن بسام (2)بن عیاش بن أبی جعفر محمد المذکور،و برادرانش نسل دارند .

و نسل حسین بن طاهر از نه پسرند،و در مدینه و حله بوده اند،و نسل حسین ابن طاهر را بنو شقایق می گویند و در حله و شام بوده اند .

و نسل أبو علی عبید اللّه بن طاهر بن یحیی النسابه از سه پسرند: أمیر أبو أحمد قاسم ،و أبو جعفر مسلم ،و أبو جعفر محمد نیز گفته اند،و أبو الحسن ابراهیم ، و نسل ایشان حالا در مدینۀ مبارکه اند .

از ایشان در بلدة المؤمنین استراباد السید الفاضل مجاهد الدین زین العابدین ابن زین الدین علی بن زین العابدین بن زین الدین علی بن کمال الدین بن هادی

ص:143


1- (1) در دو نسخه:عبد اللّه.
2- (2) در دو نسخه:سنام.

ابن محمد بن رضا بن حسین بن نور الدین علی بن رزق اللّه بن عبد اللّه بن محمد ابن أبو عماره حمزة المهنا بن أبو هاشم داود بن أبی محمد قاسم بن عبد اللّه بن طاهر بن یحیی النسابة المذکور .

و این سید زین العابدین و برادران شاهزادۀ عالمیان و مخدوم زادۀ جهانیان اسماعیل میرزا خلد اللّه ظلال سلطنته الی یوم الدین متعلق به سید زین العابدین مذکور است .

و سید النسابه القاضی أمیر نظام الدین عبد القادر نسابۀ مذکور را پسر نبود، و از أولاد اناث نسل دارد،و برادر أمیر مهنا محتسب در مشهد منورۀ مطهرۀ رضویه ساکن اند.

و نسل حسن بن حسین الاصغر بن امام زین العابدین علیه السّلام از محمد الاکبر تنها،و نسل محمد از پسرش عبد اللّه(1) تنها،و نسل او از دو پسرند: محمد السلیق ،و علی المرعش .

و از نسل محمد السلیق أبو طالب بن حسن القاضی بن جعفر بن محمد السلیق .

و نسب سید الفاضل العالم شمس الدین محمد بن أمیر یوسف که در هرات بوده،و به أمر أمیر خان موصلو به قتل رسیده منتهی می شود به او،و اقوام او در ری و توابع اند،و در مازندران نیز سادات سلیقی هستند .

و نسل علی المرعش از پنج پسر است: أبو الحسین ابراهیم(2) ،و أحمد و أبو القاسم حمزه ،و أبو محمد حسن ،و أبو القاسم حسین .

از ایشان السید النسابه الامیر بمازندران عبد الکریم بن عبد اللّه بن عبد الکریم ابن محمد بن المرتضی أمیر طبرستان بن علی بن کمال الدین بن قوام الدین

ص:144


1- در عمده ص 313:عبید اللّه.
2- معروف به ابراهیم المکابادی.

ملک مازندران بن صادق بن عبد اللّه بن محمد بن أبو هاشم بن علی بن حسن بن علی المرعش المذکور.

و سادات مرعشیۀ قزوین که بعضی از ایشان نقیب و متولی آستانۀ شاه زاده حسین اند از این قبیله اند .

و از نسل أبو القاسم حمزة بن علی المرعش: حضرت سیادت و صدارت پناه افادت و افاضت دستگاه شمس الملة و الصدارة و الاقبال أسد اللّه المشتهر به شاه میر بن سید زین الدین علی بن محمد شاه بن مبارز الدین مانده(1) بن کمال الدین حسین بن أبو المفاخر محمد بن أبو الحسن علی بن أبو علی أحمد بن أبی طالب بن اسماعیل بن ابراهیم بن أبو الحسین یحیی بن أبو عبد اللّه حسین بن أبو علی محمد بن أبو علی حمزة بن علی المامطری القاضی بن أبو القاسم حمزة ابن علی المرعش المذکور.

و این حضرت را دو پسرند: سیدین العالمین الفاضلین الحسیبین النسیبین زینا للسیادة و الافادة و الاقبال علیا ،و وجیها للسیادة و النقابة عبد الوهابا ،ایشان را بنی أعمام هستند و ساکن شوشترند .

و نسل علی بن حسین الاصغر بن امام زین العابدین علیه السّلام از سه پسرند: عیسی الکوفی ،و أحمد حقینه(2) ،و موسی حمصه(3).

از ایشان نقیب هرات سید محمد بن هاشم بن محمد بن أشرف بن مبارک شاه بن أحمد بن محمد بن أحمد بن حمزة بن طاهر بن علی بن حسین بن اسماعیل ابن ابراهیم بن محمد بن عیسی الجندی بن محمد المغبرة بن جعفر الکوفی بن

ص:145


1- در نسخه«م»:مایدة.
2- در دو نسخه:الحقه.
3- در دو نسخه:خمسه.

عیسی بن علی الاصغر المذکور،و نسل او در هرات است،و ایشان را سادات أشرفیه می گویند ،و در سبزوار و نیشابور از نسل علی بن حسین الاصغر در سبزوار أبو علی محترق .

و سید ناصر الدین محمد بن أبو مسلم ناصر الدین علی بن ناصر بن أبو طالب ابن یحیی بن محمد بن زید بن عیسی بن علی الاصغر.

و این سید ناصر را دو برادر است: سید حسین و سید حسن ،و بیشتر سادات حسینی قدمگاه از ولایت نیشابور از این قبیله اند .

و نسب أمیر غیاث الدین علی به عیسی الکوفی بن علی الاصغر المذکور منتهی می شود،و او در زمان پادشاه مرحوم سلطان حسین میرزا صدر شد،و او را فرزندان و برادران و بنی أعمام در مشهد مقدس و سبزوار و غیر آن هستند .

و أولاد و أعقاب علی بن حسین الاصغر متفرقند،و بیشتر در بلاد عجم می باشند .

و نسل سلیمان بن حسین الاصغر از پسرش سلیمان و عقب او از حسن بن سلیمان و حسین بن سلیمان،و عقب حسین بن سلیمان در خراسان است و طبرستان ، و عقب حسن بن سلیمان در مغرب اند،و به قول شیخ أبو الحسن العمری أولاد ایشان بسیارند اکثر در بلاد مصرند،و ایشان را در آنجا بنی الفواطم می خوانند (1).

و نسل سلیمان بن سلیمان بیشتر در مغرب می باشند،و در نسب القطع اند چنان که در نسب سلیمان بن عبد اللّه المحض ابن حسن المثنی بیان نموده.

و سید النسابه جمال الدین أحمد بن عنبه الحسنی آورده که ایشان را در مغرب فواطم می گویند،و در مصر نیز جمعی از ایشان هستند (2).

نسب شریف سادات مازندران:عبد اللّه بن عبد الکریم بن محمد بن مرتضی

ص:146


1- (1) المجدی ص 211.
2- (2) عمدة الطالب ص 312.

أمیر طبرستان بن علی بن کمال الدین الامیر بطبرستان بن قوام الدین سلطان مازندران و آمل صادق بن عبد اللّه بن محمد بن أبو هاشم بن علی بن حسن(1) بن علی المرعش بن عبد اللّه(2) بن محمد بن حسن الدکة بن حسین الاصغر بن امام الهمام زین العابدین علیه السّلام.

نسب(3) سید بزرگوار نقیب السادات العظام علامه جلیل سید أبو المجد نسابه استاد جامع این کتاب که سنین عدیده از فیض حضور و افاداتش مستفید شدم: سید أبو المجد مرعشی مؤلف کتاب مبسوط و مشجرات در أنساب هو ابن الشریف الرئیس میر سید محمد خان ابن میر عبد الکریم خان ملک مازندران ابن میر عبد اللّه خان ملک مازندران ابن میر عبد الکریم خان ملک ابن میر محمد مرتضی خان ملک ابن میر سید علی خان بن میر سید کمال الدین خان ملک ابن میر سید قوام الدین خان ملک مازندران ابن صادق بن عبد اللّه بن محمد بن أبی هاشم بن علی بن حسن بن علی المرعشی المذکور.

و آن بزرگوار را أولاد و انجال است،أرشد و أعلم آنها سید علامه حافظ مفسر میر سید محمد می باشد،و ایشان مانند والد ماجد خود مشرف به شرف نقابت سادات می باشد .

نسب شریف أمیر رحمة اللّه پیشنماز: رحمة اللّه بن عبد اللّه بن درویش علی ابن أحمد بن منصور بن ظهیر بن علی بن محمد بن جلال الدین بن نجم الدین محمد بن أبو المعالی بن الفوارس بن أبو الحسن جلال الشرف بن أبو الحسن محمد بن أبو الفتح محمد نقیب الکوفة بن أبی طاهر عبد اللّه بن أبو الفتح بن

ص:147


1- در نسخۀ«م»:حسین،و هر دو احتمال دارد.
2- شاید صحیح عبید اللّه بوده باشد.
3- این نسب شریف در نسخۀ«م»نیامده است.

محمد بن محمد الاشتر بن عبید اللّه الثالث بن أبو الفتح محمد بن عبید اللّه الثانی ابن علی الصالح بن عبید اللّه الاعرج بن حسین الاصغر بن امام الهمام زین العابدین علیه السلام.

نسب شریف سادات أشرفیه هرات:سید النسیب بهراة محمد بن هاشم بن محمد بن أشرف مبارک شاه بن أحمد بن محمد بن أحمد بن حمزة بن طاهر ابن علی بن حسین بن اسماعیل بن ابراهیم بن محمد بن عیسی کندی بن محمد نصرة بن جعفر الکوفی بن عیسی بن علی بن حسین الاصغر بن امام زین العابدین علیه السلام.

نسب شریف أمیر أسد اللّه خلیفه متولی حضرت الرضوی: أسد اللّه بن خلیفه هدایت اللّه بن علاء الدین حسن بن علی حاکم ساری بن کمال الدین حاکم مازندران بن قوام الدین صادق حاکم مازندران و آمل و توابع ابن عبد اللّه بن محمد بن أبو هاشم بن علی بن حسن بن علی المرعش بن عبد اللّه أمیر العارفین ابن محمد الاکبر بن حسن الدکة بن حسین الاصغر بن امام زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف سادات کمونه (1): منصور بن محمد بن أحمد بن جلال الدین أبی منصور بن طراوش بن شکر بن أبی منصور هو کمکمة بن أبی جعفر النقعسی (2)و اسمه هبة اللّه بن أبی الفتح محمد النقیب بالکوفة ابن أبی طاهر عبد اللّه ما به النجابة ببغداد ابن أمیر أبو الفتح محمد بن أبو الحسین محمد الاکبر الاشهر النقیب أمیر الحاج ابن عبید اللّه الثالث بن علی الاکبر المحدث بالکوفة ابن عبید اللّه الثانی بن أبو الحسن علی الصالح مستجاب الدعوة ابن أبی علی عبید اللّه الاعرج ابن حسین الاصغر المحدث ابن امام زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف سادات أردلان نیشابور: شاه حسین بن محمد بن حسین بن فضل

ص:148


1- (1) نسب آل کمونه فی الغری الشریف«منه».
2- (2) در نسخۀ«م»کلمه نقطه گذاری نشده است.

ابن علی بن أفضل بن سعد الدین اسماعیل بن حسن بن حسین بن جعفر بن حسن ابن جعفر بن حسین بن محمد بن عبد اللّه بن حسین بن حسن بن حسین الاصغر بن امام زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف خان زادۀ علاء الملک ترمذی: نظام الدین علاء الملک بن شمس الدین بن ضیاء الملک بن ناصر الدین أبو المعالی بن شمس الدین أبی جعفر البلخی بن ضیاء الدین بن عماد الملک بن عبد اللّه الامرس أبی الحسن الامیر بن أبی القاسم الامیر بن الحسن الامیر بن الحسین بن جعفر الحجة بن عبید اللّه الاعرج ابن حسین الاصغر بن امام علی زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف سادات فیشان نیشابور: میر سید علی بن سید محمد بن سید عبد المطلب بن سید عز الدین بن سید أمین بن حیدر بن عزیز بن أفضل بن سعد الدین علی بن اسماعیل بن حسن بن حسین بن محمد بن عبد اللّه بن حسین بن حسن بن حسین الاصغر بن امام زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف(1) أمیر شمس الدین علی المختاری العبیدلی الحسینی النجفی الاصل السبزواری ،در نسبت نسب عالی و رتبۀ حسب متعالی از فرق سادات و نقبای ذوی المعالی امتیازی تمام دارد.

و در زمان دولت سلطان تیمور کورکان به دار المؤمنین سبزوار آمد،و در بلاد خراسان چند ماه استقامت فرمود،و باز مراجعت به مشهد غروی نمود،چون أبا عن جد أمیر حاج و نقیب النقباء آن دیار بودند.

و در فرصتی که نوبت سلطنت به سلطان شاه رخ رسیده بود باز به بلدۀ سبزوار نزول اجلال فرمودند،و از سبزوار به بلدۀ هرات تشریف بردند،سلطان مزبور

ص:149


1- نسب جد میر روح الامین نائینی،و میرزا محمد أمین نسابه نقیب خراسان، و میرزا ابراهیم سلطان حاکم سبزوار و وزیر خراسان«منه».

آنچه لازمۀ استقبال و مهربانی بود بجای آورد.

و سلطان مزبور تکلیف سید نمود به باغ زاغان،همین که سید نشست سلطان فرمود که شیری هست به شوکت و عظمت بیاورند و او را به گاو رها کنند تا سید تماشا کند.

همین که شیر را رها کردند که با گاو جنگ کند شیر خود را از بند بیرون کرده حمله بر مردم کرد،مردم همه ترسیدند و بر درختها رفتند و جایها پنهان شدند،سید نترسید و بر جایگاه خود به ایستاد.

شیر چنان به جانب سید دوید که نزدیگ شد که پنجه به سید رساند اگر خواستی و سید نیز اگر خواستی دست او به شیر می رسید،شیر به سید نگاه کرد و اشگ بر دیدۀ شیر روان شد و پای سید را بوسه داد و خود را بر سید مالید و سر بر زمین نهاد و بازگشت.

چون حضرت پادشاه و أرکان دولت او این حال را مشاهده کردند در تعظیم و تجلیل و احترام سید کوشیدند،مردم را عجب از آن حال آمد،زیراکه در هیچ زمانی غلامی با مولایش چنان سلوک نکرده بود،چه جای ملوک.

و هم در این فرصت ایلچی خطا از پیش پادشاه خطا آمد،سلطان مذکور فرمود که همۀ خلایق از بزرگ و خورد بر سر راه ایلچی قرار گیرند،سید نیز به رسم خلایق استقبال حسب الفرمان آن ظل اللّه در کنار راه قرار گرفت.

و ایلچی مزبور کافر بود و از پیش همۀ خلایق بگذشت،و به هیچ کس التفات نکرد و با کسی سخن نگفت،چون دیدۀ او بر سید افتاد پیاده شد و دست و پای سید را بوسه داد و بازگشت.

و سید را در خراسان روزبه روز تعظیم و جلالت زیاده می شد،و در بلدۀ سبزوار در سنۀ ستة و ثلاثین و ثمانمائة وفات یافت و در آن بلده مدفون است.

ص:150

مجملا سید مزبور به صفت تقوی و طهارت موصوف بوده علی الدوام خوان ضیافت در نظر خواص و عوام أنام گسترد،و وجه معاش و باده انتعاش آن جناب از زراعت مواضع ملکیۀ موروثی مقرر بوده،و دور و نزدیگ و ترک و تازیک از حاصل مزارعش کامیاب و بهره ور.

و هر ساله دوازده هزار خروار تخم در محال زراعت ملکی موروثی آن سید بزرگوار از قرای و مزارع که در عراق عرب و عراق عجم و سبزوار و سایر بلاد خراسان داشت می پاشیدند،و حاصل و مستقلات آن سید بزرگوار از حد و حصر بیرون بود.

و در این زمان نیز شمس الدین علی ساکن دار المؤمنین سبزوار که سمی و نبیره آن عالی جناب است هفده هزار خروار تخم افکن در بلاد خراسان از سبزوار و غیره دارد.

و شمس الدین علی حسینی عبیدلی مختاری نجفی الاصل سبزواری مذکور، پدر فرخنده اختران قدوۀ أولاد خیر البشر است از جماعتی از سادات ذوی الاقتدار و نقبای عالی مقدار که در دار المؤمنین سبزوار،و سید محمد بن سید مهدی که در قصبۀ نائین که در قرب اصفهان است سکنی دارند.

و از جناب نقابت قباب أمیر نظام الدین علی که در علم نسب مقتدای اولوا الالباب بود استماع افتاد که أمیر شمس الدین علی النقیب به واسطه اختلافی که در میان نقبای نجف أشرف بهم رسیده بود از وطن مألوف طریق مسافرت اختیار کرده،در أیام سلطنت خاقان سعید به خراسان آمد.

و کثرت خیل و حشم و اتباع و عشیرت و خدام آن ستوده شیم به مثابه بود، که ظاهرا پیش از آن نقیبی به آن حشمت و عظمت از عراق عرب به این بلاد نیامده،و در این بلاد نیز مثل آن عالی جناب در کثرت خیل و أتباع و أملاک

ص:151

و جلالت و عظمت در میان سادات و نقبای رفیع الدرجات نبوده و نیست.

و آن حضرت از جملۀ سادات مختاریه است و سمو نسب بنی مختار در عربستان به درجۀ سمت اشتهار دارد که،صغار و کبار آن دیار به کلام«السماء لملک الجبار و الارض لبنی المختار»اقرار دارند.

و سلسلۀ نسب سادات مختاریه که زمره کریمه عبیدلی است به امام چهارم امام زین العابدین علیه السّلام اتصال می یابد.

و اگر أمیر شمس الدین علی اخلاص رضیه و اخلاق مرضیه که علاوه بر نسب عالی ساخته بود به عدم رفته،نقابت بر أولاد أمجاد او متمکن است و توقع ترفع سایر سادات و نقبا بر أولاد آن جناب غیر ممکن،و صحت آنچه قلم رقم کرده نزد أهل عالم مشهور است و معروف،و منکری نداشته و الحال نیز ندارد.

و سبب آن که ایشان را مختاری می گویند به جهت آن است که از جملۀ أجداد ایشان أبو علی المختار است،که در سیزده سال أمیر حاج بوده،و در میان سادات و نقبا امتیازی تمام دارد،و جلالت و عظمت ما لا کلام داشته،لهذا أولاد و نتیجۀ آن سید بزرگوار به انتساب به آن عالی مقدار مشهور شده اند.

و ایشان را عبیدلی نیز می گویند،زیراکه نسب ایشان به سه عبید اللّه،که عبید اللّه الثالث،و عبید اللّه الثانی،و عبید اللّه الاعرج بن حسین الاصغر بن امام زین العابدین علیه السّلام باشد اتصال می یابد،لهذا أولاد و نتایج ایشان به سبب انتساب به این سه عبید اللّه به عبیدلی اشتهار یافته اند،و علمای نسب ایشان را سادات عبیدلی می گفته اند.

نسب شریف بعضی از أولاد شمس الدین علی النجفی المختاری العبیدلی که از دار المؤمنین سبزوار به دار العبادۀ یزد رفته،و از آنجا به شرحی که سابقا مذکور شد متوجه قصبۀ نائین که در قرب بلدۀ فاخرۀ اصفهان است شده،و الحال

ص:152

أولادش در قصبۀ نائین سکنی دارند :

السید الحسیب النسیب النقیب العالم الزاهد العالم السید محمد (1)بن السید الزاهد العالم المرتضی الاعظم الحسیب النقیب النسیب السید مهدی السبزوی ابن النقیب الحسیب المرتضی الاعظم و المجتبی الاکرم السید تاج الدین علی بن السید النقیب الحسیب النسیب شمس الدین علی أکبر.

ابن السید النقیب العالم الفاضل المرتضی الاعظم،أعنی السید ناصر الدین أحمد ابن السید النقیب الحسیب نقیب النقباء بعد أبیه السید المعظم المکرم شرف الدین محمد بن نقیب النقباء ممالک خراسان و عراق شمس الدین علی.

ابن السید النقیب الفاضل العالم عبد المطلب بن نقیب النقباء جلال الدین أبو نصر ابراهیم بن السید النقیب الفاضل العالم عمید الدین عبد المطلب بن نقیب النقباء فی آخر زمان بنی العباس شمس الدین علی بن نقیب النقباء عراق عارض جیش المستنصر باللّه تاج الدین حسن.

ابن السید النقیب فی مشهد أمیر المؤمنین و امام المتقین علی بن أبی طالب علیه السلام شمس الدین علی بن النقیب الحسیب النسیب السید عمید الدین أبی جعفر محمد نقیب الکوفة بن أبو نزار عدنان نقیب مشهد أمیر المؤمنین علی علیه السّلام.

ابن أبو الفضائل عبد اللّه بن أمیر الحاج أعنی السید النقیب المرتضی الاعظم و المجتبی الاکرم أبو علی المختار ابن النقیب أمیر الحاج أبو علاء مسلم الاحول بن النقیب أمیر الحاج فی ثلاث عشر سنة أبو علی محمد بن محمد الاشتر بن عبید اللّه الثالث بن علی بن عبید اللّه الثانی بن علی الصالح بن عبید اللّه الاعرج بن حسین الاصغر بن امام زین العابدین علیه السّلام بن امام حسین بن أمیر المؤمنین

ص:153


1- (1) نسب سید روح الامین بن شمس الدین محمد بن رضا بن محمد المذکور«منه».

علی بن أبی طالب علیهم السّلام.

نسب شریف جمعی دیگر از أولاد شمس الدین علی مزبور که در سبزوارند السید النجیب النقیب المرتضی الاعظم شمس الدین علی بن السید المعظم المکرم النقیب الحسیب النسیب عبد المطلب بن السید النقیب أعنی المرتضی الاعظم شمس الدین علی بن السید النقیب بعد أبیه أعنی المرتضی الاعظم و المجتبی الاکرم سید السادات فی زمانه ابن شمس الدین محمد بن نقیب النقباء فی العراق و خراسان شمس الدین علی بن عبد المطلب بن جلال الدین أبی نصر ابراهیم الی آخر النسب المذکور.

نسب شریف بعضی دیگر که به شمس الدین علی مزبور می رسد،و از او به حضرت امام زین العابدین بن حسین بن علی بن أبی طالب علیهم السّلام متصل می گردد چنانچه در محل خود مذکور شد،در دار المؤمنین سبزوار سکنی دارند:

السیدان النقیبان الحسیبان النسیبان جلال الدین ابراهیم أبو حسین،و سراج الدین محمد قاسم بن السید النقیب المعظم المکرم نظام الدین حسن بن السید الحسیب النجیب النقیب المعظم جلال الدین ابراهیم بن نقیب النقباء ممالک خراسان و عراق شمس الدین علی بن السید الفاضل النقیب عبد المطلب بن نقیب النقباء جلال الدین أبو نصر ابراهیم.

ابن السید النقیب الفاضل العالم العامل العابد عمید الدین عبد المطلب بن نقیب النقباء فی آخر زمان بنی العباس شمس الدین علی بن نقیب النقباء فی العراق عارض جیش المستنصر باللّه تاج الدین حسن بن السید النقیب فی مشهد أمیر المؤمنین شمس الدین علی بن النقیب الحسیب النسیب عمید الدین أبو جعفر محمد نقیب الکوفه ابن أبو نزار عدنان نقیب مشهد أمیر المؤمنین ابن أبو الفضائل عبد اللّه.

ص:154

ابن أمیر الحاج النقیب أعنی المرتضی الاعظم و المجتبی الاکرم أبو علی المختار بن السید النقیب الحسیب النسیب أمیر الحاج أبو علاء مسلم الاحول ابن النقیب أمیر الحاج فی ثلاث عشر موسم أبو علی محمد بن محمد الاشتر بن عبید اللّه الثالث بن علی بن عبید اللّه الثانی بن علی الصالح بن عبید اللّه الاعرج ابن حسین الاصغر بن امام زین العابدین علیه السّلام بن حسین بن أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیهم السّلام.

نسب شریف قبیله ای از سادات عظام گرام والامقام مدینۀ مشرفه: شمس الدین محمد زمان بن مهجوب بن منفح بن چراک بن حرن بن منصور بن محمد بن عبد اللّه بن عبد الواحد بن مالک بن شهاب الدین حسین أمیر مبشر بن الامیر [بن] (1)عمارة المهنا حمزة بن أبی هاشم داود بن القاسم بن أبو علی عبد اللّه بن أبو القاسم طاهر بن أبو الحسین یحیی النسابة بن الحسن بن جعفر بن عبید اللّه الاعرج بن الحسین الاصغر بن الامام الهمام امام علی زین العابدین علیه السّلام ابن الامام المظلوم المعصوم الشهید بکربلاء امام حسین علیه الصلاة و السلام ابن أمیر المؤمنین و امام المتقین و وصی رب العالمین علی بن أبی طالب علیه الصلاة و السلام.

نسب شریف میر سید أمین الدین بن محمد بن شمس الدین محمد بن شهاب الدین أحمد بن برهان الدین ابراهیم بن نور الدین علی بن شرف الدین یونس بن جمال الدین یعقوب بن یوسف بن یحیی بن ادریس بن موسی بن علی بن منصور بن حسن بن کمال الدین مدنی بن فیاض ابن ثابت بن محمد بن أحمد بن علی بن عبد اللّه بن منصور بن محمد بن علی ابن عبد اللّه بن أبو الفتح محمد بن علی ابن أبو الحسن بن عبید اللّه بن علی بن عبید اللّه الاعرج بن حسین الاصغر بن امام زین العابدین علیه السّلام.

ص:155


1- (1) این زیاده در هر دو نسخه موجود است لکن در نسخۀ«ن»روی آن خط کشیده شده است.

نسب شریف بیلدار حسن بن حسن بن قطب الدین بن شریف بن قریش ابن بهاء الدین بن علی بن شریف بن محمد الاشتر بن الحسین بن أبو الشیخ محمد بن أبو الحسین محمد بن أبو الفتح محمد بن أبی طاهر عبد اللّه بن أبو الفتح محمد بن أبو المحسن محمد الاشتر بن عبید اللّه الثالث بن أبو الحسن علی بن عبید اللّه الثانی بن علی بن عبید اللّه الاعرج بن حسین الاصغر بن امام علی زین العابدین علیه السلام.

نسب شریف میر ناصر سبزواری:ناصر الدین محمد بن أبو مسلم بن ناصر ابن علی بن ناصر بن طالب بن یحیی بن محمد بن حسن بن حسین بن زید بن عیسی بن علی بن أبی عبد اللّه الحسین الاصغر بن امام زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف سادات اسفریر مشهور به قدمگاه نیشابور: عبد الجلیل بن عبد اللطیف بن شمس الدین محمد بن مظفر بن طاهر بن فضل اللّه بن نصر اللّه بن ناصر بن طالب بن یحیی بن محمد بن زید بن عیسی بن علی بن مطهر بن محمد ابن علی الجندی بن محمد بن مغیرة بن جعفر الکوفی بن علی غضارة بن علی بن حسین الاصغر بن امام زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف سید عاشور تکمه بند علیه الرحمة: السید عاشور بن محمد حسین بن عطاء اللّه بن فضل اللّه بن جهان شاه بن ملک زاد بن بهمن بن زکی بن ملک بن شیرزاد بن زکی بن حاجی بن محمد بن علی بن مرتضی بن شمس الدین حیدر بن بابا زید بن محمد بن ابراهیم بن محمد بن حمزة بن حسین بن حمزة ابن عبید اللّه الاعرج بن حسین الاصغر بن امام زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف سادات عمیدی سبزوار: عماد الدین بن فخر الدین بن حبیب اللّه ابن مرتضی بن شرف الدین بن فضل اللّه بن جهان شاه بن[بهمن بن] (1)ملک

ص:156


1- (1) این زیاده در نسب بیش نبود.

زاد بن بهمن بن زکی بن ملک بن شیرزاد بن زکی بن حاجی بن محمد بن علی ابن مرتضی بن شمس الدین حیدر بن بابا زید بن محمد بن ابراهیم بن محمد ابن حمزة ابن حسین بن حمزة بن عبید اللّه الاعرج بن حسین الاصغر بن امام زین العابدین علیه السلام.

نسب شریف خواجه محمد کنج خانی مشهور به خواجه محمد کنجی: خواجه محمد بن خواجه صدیق بن حاجی محمد ابن حاجی سلیمان بن حاجی امل بن حاجی محمد ابن خواجه صدیق الاصغر بن خواجه صدیق الاکبر بن الحسن بن أبو القاسم محمد ابن جعفر بن عیسی (1)الکوفی غضارة بن علی بن حسین الاصغر بن امام زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف سادات اسفراین: السید رفیع الدین حسین بن غیاث الدین محمد بن السید جلال الدین مرتضی بن غیاث الدین محمد بن عز الدین محمد ابن لطف اللّه بن أحمد بن شاه قاسم بن محمد مار بن السید حسین ابن السید زین العابدین بن السید علی بن سید مرتضی بن أحمد بن حسین بن زین العابدین بن محمود بن رضا بن هادی بن هاشم بن مهدی بن ابراهیم بن قاسم ابن عبد اللّه بن فاضل بن حسن بن محسن بن عماد الدین بن محمود بن قطب الدین سراج الدین بن مسلم بن أحمد بن حمزة بن عبید اللّه الاعرج بن حسین الاصغر ابن امام زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف السید الاعظم جامع المکارم و الاخلاق و محاسن الشیم،نسب صریح صحیح شهد به السادات العظام،و هو علی هذا الترتیب: السید عبد الستار ابن ناصر الدین بن محمد بن أحمد بن محمود بن مالک بن سلطان بن سلیط بن سبیع بن مفرح بن علی بن سبیع بن مهنا بن داود بن قاسم بن عبد اللّه بن طاهر بن

ص:157


1- (1) ظاهرا بجای عیسی«علی»بوده باشد.

یحیی النسابة بن الحسن بن جعفر الحجة بن عبید اللّه الاعرج بن حسین الاصغر ابن امام علی زین العابدین علیه السلام.

نسب شریف سادات عظام مرعشیه قزوین: السید صفی الدین شکر اللّه الشهیر بمیر بزرگ ابن زین العابدین بن شکر اللّه بن عبد القادر بن منصور بن فعفوز ابن معین بن محمد بن المرتضی بن أبو القاسم بن قبیله أمیر بن مظفر بن قبله أمیر بن محمود بن أبی الحرب بن معین الدین بن سید محمد بن قاسم بن حسین بن مسعود ابن عادل شاه بن جلال الدین بن عادل شاه بن زید بن أبی محمد داراء بن عبد اللّه ابن محمد بن أبی السی(1)بن سراهنگ بن أبی محمد داراء بن محمد بن مرتضی بن أبی القاسم أحمد بن عبد اللّه بن عبد الملک بن سید محمد بن سید قاسم بن أبو طالب سراهنگ بن أبی الهیجا حسین بن أبی طالب عزیز بن زید و هو أبو طالب حسن الملکی بن محمد حسن بن علی المرعش بن عبد اللّه الامیر بعراقین بن محمد الاکبر ابن حسن الدکة بن حسین الاصغر بن امام علی زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف قاضی سیر و سر گیلان: أمیر سید بن أمیر حاج بن سید بن مرتضی ابن نظام الدین بن جلال الدین بن نجم الدین بن جلال الدین بن محمود بن نظام الدین بن علی بن محمد بن حسن بن أبو القاسم بن أبی أحمد عبید اللّه الاعرج بن أبی الحرب حسین بن عبد اللّه بن علی بن حسن بن علی بن أحمد الحقیبة بن علی ابن حسین الاصغر بن امام علی زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف شاه قاسم بدلا: شاه قاسم بن عبد اللّه بن شاه حسن بن محمد ابن حسن بن علی بن محمد بن منصور بن محمد بن عبد اللّه بن عبد الواحد المغربی ابن مالک بن الحسین بن أبی عمارة بن حمزة بن أبو القاسم طاهر بن أبی الحسین یحیی النسابه بن أبی محمد حسن بن جعفر الحجة بن عبید اللّه الاعرج بن حسین

ص:158


1- این کلمه در دو نسخه چنین است.

الاصغر بن امام زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف میر سید علی همدانی: علی بن شهاب الدین بن محمد بن علی ابن یوسف بن محمد بن محمد بن جعفر بن عبد اللّه بن محمد بن علی بن حسن ابن حسین بن جعفر الحجة بن عبید اللّه الاعرج بن حسین الاصغر بن امام زین العابدین علیه السلام.

فصل ششم

(در ذکر عقب علی الاصغر بن امام زین العابدین علیه السلام )

کنیۀ علی الاصغر أبو الحسین بود ،عقب او از پسرش حسن الافطس است، و مادر حسن ام ولد بوده.

چون علی أصغر وفات کرد حسن أفطس در شکم مادر بود،و در این باب سخنها بسیار گفته اند،أبو جعفر محمد بن معیه النسابه صاحب مبسوط در این باب قطعه ای گفته است:

أفطسیون أنتمأسکتوا لا تکلموا

به قول أبو الحسن عمری این سخن مغلق است،و به قول ابن طباطبا این سخن معتد به نیست(1).

و به قول أبو نصر بخاری این سخن از برای آن گفته اند که میان او و جعفر صادق علیه السّلام عداوتی واقع شد،از برای آن این سخن گفته اند.

و أبو الحسن العمری گفت:کتابی دیدم به خط شیخ الشرف العبیدلی،که به نام«انتصار لبنی فاطمة الابرار»ذکر حسن الافطس کرده است(2).

ص:159


1- المجدی ص 212.
2- المجدی ص 212.

و حسن أفطس همراه محمد نفس الزکیه بود،و رایت بیضاء به دست او بود و شجاع و دلیر بود،او را رمح آل أبی طالب گفته اند لطوله و طوله.

چون محمد کشته شد حسن أفطس مختفی شد،چون امام صادق علیه السّلام به عراق رفت به دیدن منصور دوانیقی او را درخواست کرد و بدو بخشید و گناه او را عفو کرد.

گفته اند که چون امام صادق علیه السّلام را وفات نزدیک آمد،موسی کاظم را گفت که هفتاد دینار بدو ده،و سالمه مولی صادق گفت:که او شما را خصومت کرده است زر چرا بدو باید داد؟امام گفت:یا سالمه قال اللّه تعالی« وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ» (1)و گفت:آن زر را صد دینار کردند و به أفطس دادند.

أبو نصر بخاری روایت کرده است که البته حسن أفطس از أولاد رسول صلی اللّه علیه و آله است .

و نسل او از پسرش حسن الافطس،و نسل حسن الافطس از پنج پسرند: علی الخرزی ،و أبو علی عمر ،و حسن المکفوف ،و عبد اللّه ،و حسین .

و علی الخرزی بن الحسن الافطس فصیح و شاعر بود،مادر او ام ولد بود نام او عابده (2)،و رقیه بنت عمر بن عثمانیه را که زوجۀ مهدی محمد بن منصور عباسی بود به زنی بخواست موسی الهادی این أمر را انکار کرد و بفرمود تا او را بگیرند تمکین نکرد و گفت:زن محمد رسول اللّه را بزنی نتوان خواست،زن مهدی را نیز توان خواست،او را بگرفتند و چندان بزدند که بیهوش شد،و او را رشید ابن مهدی در زمان خودش بکشت .

و نسل علی الخرزی منتهی می شود به علی بن محمد بن علی بن علی الخرزی

ص:160


1- (1) سورۀ رعد:21.
2- (2) در مجدی:عایدة،و در عمده:عبادة.

المذکور.و نسل او از سه پسرند: أبو محمد حسن و او در آبه رئیس و نقیب بود و أبو العباس أحمد ،و أبو جعفر محمد .

و نسل أبو محمد حسن از سه پسرند: أبو الحسن علی ،و الحسین مانکدیم و أبو جعفر محمد ،و أولاد و أعقاب ایشان در نجف أشرف و آبه و ساوه و جرجان است .

و نسل أبو علی عمر (1)بن حسن الافطس از پسرش علی ،و نسل علی از پنج پسرند: أبو طاهر ابراهیم ،و عمر ،و أبو الحسن محمد ،و أبو عبد اللّه الحسین ، و أحمد .

از نسل أبو الحسن محمد بن علی بن عمر بن حسن الافطس قاضی أمین الدولة و الدین أبو جعفر محمد [بن محمد بن هبة اللّه بن علی بن حسین بن أبی جعفر محمد ] (2)بن علی بن أبو الحسن محمد المذکور،و او دانشمند و نسابه بود .

و از نسل أبو عبد اللّه الحسین بن علی بن عمر بن حسن الافطس : سید الحسیب النسیب النقیب الفاضل العالم معز السیادة و النقابة و التقوی و الدین محمد تقی بن سید النقیب نقی الملة والدین محمد بن قوام الشرف النقیب بن أبو المکارم بن محمد بن قوام الشرف النقیب بن أبو المحاسن هادی النسابة بن أبی عبد اللّه اسماعیل ابن أبی محمد الحسن بن أبو الحسن علی الحیف بن أبی محمد الحسن النقیب الرئیس باصفهان ابن أبو الحسن علی بن أبو عبد اللّه الحسین المذکور (3).

حضرت مغفرت پناه مرحوم مذکور چند محل متصدی منصب صدارت بندگان نواب کامیاب أشرف أعلی بوده،و أولاد و أعقاب او در اصفهان اند .

ص:161


1- (1) در دو نسخه:حمزه،غلط است.
2- (2) این زیاده از دو نسخه افتاده بود.
3- (3) این نسب بعد از دو سه صفحه در فصل أنساب کامل تر خواهد آمد.

و از این خاندان سید الحسیب النسیب النقیب معز الدین أسد اللّه بن قوام الشرف حسین النقیب المذکور می باشد.و سید أسد اللّه را فرزندان و بنی أعمام در اصفهان هستند،و از قدیم الایام تا غایت تألیف کتاب نقبای عالی مقدار اصفهان ایشانند .

و سید شجاع الدین حمزة بن زین الدین علی بن نظام الدین أحمد بن شرف الدین مختار بن علی بن شمس الدین محمد بن تاج الدین حسین بن شمس الدین عبد اللّه بن صدر الدین بن أمین الدین بن ابراهیم بن شرف الدین یحیی بن شمس الدین محمد بن ابراهیم بن علی بن أبی عبد اللّه الحسین المذکور.و این سید حمزه کلانتر و پیشوای ساوه بود و نسل ندارد،و برادر و بنی أعمام او در ساوه اند.

و نسب سادات عظام نطنز به این قبیله منتهی می شود و نسل دارند ،و در تفرش و فراهان نیز از نسل أبو عبد اللّه الحسین بن علی بن عمر بن حسن الافطس بسیارند .

و نسل حسین بن حسن الافطس از دو پسرند: حسن ،و محمد .و مادر حسین ابن حسن الافطس خالده بنت أبی بکر بن عبد اللّه بن عمر الخطاب است.به روایت أبی الحسن العمری ظاهر شد به بغداد در أیام أبی السرایا (1)از قبل محمد دیباج بن جعفر صادق و مردم را بسوی محمد بن ابراهیم طباطبا بخواند،و مال کعبه را بستاند.

و به روایت أبو نصر بخاری و بعضی دیگر أفطس او را گفتند،از آن جهت او را أفطس گفتند که بسیاری صورت او قبیح بود،و أفعال او از صورت او بدتر .

و نسل محمد را بنو السکران اند ،و از نسل حسن بن حسین بن حسن الافطس در دینورند .

و نسل حسن بن حسن الافطس از چهار پسرند: علی ،و حمزه ،و قاسم ،

ص:162


1- (1) المجدی ص 213.

و عبد اللّه المفقود .

و نسل علی بن حسن بن حسن الافطس از پسرش حسین ،و نسل او در مشهد أمیر المؤمنین علی علیه السّلام و حله و ساری و بروجرد بودند .

و نسل حمزة بن حسن بن حسن الافطس را بنو سمان گویند .

و نسل عبد اللّه المفقود بسیارند،و بیشتر در مشهد أمیر المؤمنین علی علیه السّلام و آبه و توابع می باشند،و در سبزوار و قارزی از ولایت جوین نیز هستند،و ایشان را عرب شاهی می گویند .

و عبد اللّه شهید ابن حسن الافطس روز فخ همراه حسین بن علی العابد صاحب فخ بود،و او را بجای خود تعیین کرده بود.چون لشکر حسین صاحب فخ منهزم شد عبد اللّه را بگرفتند،بعد از مدتی که پنهان بود و نزدیک رشید بردند،رشید او را بند کرد و به جعفر بن یحیی سپرد،جعفر بن یحیی بسیار رقعه نوشت به نزدیک رشید التفات نکرد.

جعفر بن یحیی عبد اللّه را در روز نوروز بکشت و سر او را به هدیه نوروزی به نزدیک رشید آورد و گفت:سر عدو شما را پیش شما آوردم،رشید به قتل جعفر حکم فرمود،گفت:یا أمیر مرا چه حکم قتل می کنی؟گفت:به سبب قتل پسر عم خود عبد اللّه بن الحسن .

و نسل عبد اللّه الشهید بن حسن الافطس از دو پسرند: عباس ،و محمد ، و نسل ایشان بیشتر در مدینۀ مشرفه بودند،و نسل حسن الافطس از دو پسر در بلاد و قرای عراقین و خراسان بسیارند .

نسب أمیر غیاث الدین ارباب،از قرار تصدیق سادات فراهان قم و تقریر مشار الیه: غیاث الدین محمد بن نظام الدین أحمد بن علی بن مرتضی بن علی بن شهاب الدین بن فخر الدین أحمد بن حاجی رکن الدین علی بن نجم الدین أبی الکرام

ص:163

ابن رکن الدین علی بن ناصر الدین حسین بن ناصر بن أکبر بن علی بن جعفر بن علی بن حسن بن حسین بن علی بن عمر بن حسن الافطس بن علی الاصغر بن امام زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف أمیر سید أحمد خوش نویس: أحمد بن مراد بن زکریا بن أحمد بن زکریا بن علی بن عرب شاه بن حسین بن عماد الدین محمد بن فخر الدین أحمد بن تاج الدین عرب شاه بن أبی محمد الحسن بن حسین بن معز الدین حیدر ابن محمد بن حسین الجوهرک بن أبو الحسین محمد بن أبی محمد یحیی بن الحسین زاهد بن أبی جعفر أحمد زبارة بن محمد الاکبر بن عبد الله المفقود بن حسن المکفوف بن حسن الافطس بن علی الاصغر بن امام زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف حضرت سیادت و نقابت و صدارت پناه تقی الدین محمد بن سیادت و نقابت و صدارت پناه مغفرت دستگاه معز الدین محمد نقی بن السید النقی نقی الملة و الدین محمد بن قوام الشرف حسین نقی بن یحیی بن علاء الدین محمد النقی بن فخر الدین محمد النقی بن کمال الدین بن حیدر بن فخر الدین حسین النقی ابن محمد بن قوام الدین شرف النقی بن أبو المحاسن هادی النسابة بن أبی عبد اللّه اسماعیل بن أبی محمد الحسن بن أبو الحسین علی الاحنف بن أبی محمد الحسن النقی الرئیس باصفهان ابن أبو الحسن علی بن أبو عبد اللّه الحسین بن علی بن عمر ابن حسن الافطس بن علی الاصغر بن امام علی زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف سادات أردلان نیشابور: میر ویس بن سید اویس بن سید محمد ابن سید منصور بن سید غیاث الدین بن سید محمد بن عماد الدین مسعود بن جلال الدین عرب شاه بن فخر الدین أحمد بن أبو القاسم علی بن أبو الحسین محمد بن أبی جعفر أحمد بن سید أبو القاسم محمد زبارة بن عبد اللّه المفقود بن حسن الافطس ابن علی الاصغر بن امام زین العابدین علیه السّلام.

ص:164

نسب شریف سادات عظام قارزی جوین: رکن الدین محمد بن محمد بن عرب شاه بن أبی الحسین زید بن أبو المعالی مظفر بن أبو العلاء أحمد بن عبد الحسین ابن علی بن أبو العلاء أحمد بن أبو سهل علی بن أبو القاسم بن علی بن أبو الحسین محمد بن أبو محمد یحیی بن أبو الحسین محمد بن أحمد زبارة بن محمد بن عبد اللّه بن حسن المکفوف بن حسن الافطس بن علی الاصغر بن امام زین العابدین علیه السلام.

نسب سادات خورزن فراهان ساکن ساوه: سید حاکم بن نظام بن حسن ابن محمد بن جمال الدین محمد بن علی بن محمد بن محمد بن حسن بن زید بن داعی بن مهدی بن اسماعیل بن حسن بن محمد بن نجم بن حسین بن علی بن حسن بن حسین بن حسن الافطس بن علی الاصغر بن امام زین العابدین علیه السّلام.

نسب سادات نوق از الکاء ماهان کرمان: کمال الدین روح اللّه بن رکن الدین محمود بن قطب الدین علی بن حاجی سلطان بن برهان الدین ملظم بن محمد بن حسن بن فخر الدین علی بن رضی الدین محمد بن أبی الفضل شجاع الدین أبی رجاء بن فخر الدین حسن بن محمد بن حسین بن أبو الحسین علی بن حمزة بن محمد بن حسین بن علی بن أبو محمد حسن بن أبو الحسین علی بن محمد بن علی بن علی بن حسن الافطس بن علی الاصغر بن امام علی زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف سادات تفرش فراهان ساکن دار المؤمنین قم: منصور بن هادی ابن قطب الدین بن نظام الدین حسن بن محمد بن جمال بن محمد بن علی بن محمد بن محمد بن حسن بن زید بن داعی بن مهدی بن اسماعیل بن حسن بن محمد بن یحیی بن حسین بن علی بن حسن بن حسین بن حسن الافطس بن علی الاصغر بن امام زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف میر هاشم کوزه گر سبزواری: هاشم بن شمس الدین محمد

ص:165

ابن هاشم بن أحمد بن علی بن قریش بن حیدر بن قحافی بن حسین بن نعمت اللّه ابن علی بن أحمد بن أبی علی أحمد بن علی بن أبی سهل علی بن أبو القاسم علی ابن الحسین [بن] محمد بن أبی جعفر زبارة بن محمد الاکبر بن عبد اللّه المفقود ابن حسن المکفوف بن حسن الافطس بن علی الاصغر بن امام زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف سادات عظام گرام عرب شاه: السید محمد أمین الشهیر بمیر منشی بن فخر الدین أحمد بن مظفر عرب شاه بن القاضی ابراهیم بن منصور بن محمد باقر بن محمد طاهر بن محمد أصغر بن منصور المنشی بن غیاث الدین محمد بن عماد الدین مسعود بن جلال الدین عرب شاه بن فخر الدین أحمد بن أبو القاسم زید بن عبد العزیز بن فخر الدین ملک بن محمد بن نظام الدین أبی جعفر محمد بن فخر الدین أبو القاسم علی بن محمد بن أبو المعالی حسین بن أبی علی زید بن فخر الدین أبو القاسم علی بن أبو العلاء زید بن أبو القاسم علی بن أبو الحسین محمد بن أبی محمد یحیی بن أبی الحسین محمد بن أبی جعفر أحمد بن السید العالم المحدث محمد بن زبارة بن عبد اللّه المفقود بن حسن المکفوف بن حسن الافطس بن علی الاصغر بن امام زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف سادات آبه: سید لاوست زین الدین علی بن شمس الدین محمد ابن عز الدین حسین بن کمال الدین علی بن تاج الدین محمد بن رضی الدین محمد ابن شرف الدین علی بن تاج الدین أبو الفضل محمد بن فخر الدین حسین بن علی ابن زید الداعی بن زید بن علی بن حسین بن حسن التج بن أبو الحسن علی ابن أبو محمد حسن الرئیس بن علی بن علی بن حسن الافطس بن علی الاصغر ابن امام علی زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف سادات آوه توابع ساوه: عبد الوهاب بن رضا بن کمال الدین ابن حسین بن کمال الدین حسین بن علی بن علی بن حسین بن علی بن رضا بن

ص:166

محمد بن محمد بن محمد بن زید بن داعی بن علی بن حسین بن علی بن محمد ابن علی بن أبو محمد الحسن بن علی بن محمد الخرزی بن علی الخرزی بن حسن الافطس بن علی الاصغر بن امام زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف سادات گرام ساوه: عبد الحی بن حاتم بن عبد الکریم بن عبد الجلیل بن أحمد بیگ بن جعفر بن فخر الدین علی بن حسن بن حسین بن علی رضا بن محمد بن رضی الدین محمد بن محمد بن زید بن مرام بن زید بن علی ابن حسین بن حسن بن علی بن شرف بن علی بن محمد بن علی الخرزی بن حسن الافطس بن علی الاصغر بن امام علی زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف السید الفاضل الزاهد کمال الدین حسین بن زین العابدین بن شرف شاه بن ابراهیم بن علی بن حسن بن علی بن محمد بن علی بن حسن الافطس ابن علی الاصغر بن امام زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف سادات خورزن: سید أمیر محمد بن سید أمین الدین بن سید حسین بن سید کمال الدین بن فخر الدین بن سید مرتضی بن سید علی بن سید محمد بن سید صدر الدین بن سید أمین الدین بن سید ابراهیم بن عبد اللّه بن محمد بن عبد اللّه ابن حسین بن حسن الافطس بن علی الاصغر بن امام زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف سید عابدین سبزوای: سید عابدین بن سید کمال الدین بن سید حسین بن سید نعمت اللّه بن سید عابدین بن سید کمال الدین بن سید محمد بن سید أحمد بن سید علی بن سید محمد بن سید حیدر بن سید کمال الدین محمود بن سید عابدین بن سید محمد بن سید حسین بن سید أبی سهل علی بن سید أبو القاسم بن سید أبو الحسن بن محمد بن سید قریش بن سید نور الدین بن محمد بن سید کمال بن سید أبی جعفر أحمد زبارة بن سید محمد لاکی(1) بن عبد اللّه المفقود بن حسن

ص:167


1- چنین است در دو نسخه و شاید صحیح:الاکبر باشد.

المکفوف بن حسن الافطس بن علی الاصغر بن امام زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف سادات عظام نیشابور که در بلدۀ کاشان متوطن اند: السید الحسیب النسیب الفاضل القاضی أمیر برهان الملة و الشریعة و الفضیلة و الدین محمد باقر بن سید الفاضل القاضی فخر الدین علی بن السید الفاضل العالم الکامل جمال الدین عطاء اللّه بن نجم الدین محمود بن علی بن محمد بن فخر الدین علی ابن زید بن علی بن أحمد بن علی بن محمد بن فخر الدین علی بن أحمد بن[ محمد ابن فخر الدین علی بن أحمد بن] (1)محمد بن عبد اللّه بن حسن بن حسن بن علی الاصغر بن امام زین العابدین علیه السّلام.

أیضا أمیر برهان الملة و الشریعة و الفضیلة و الدین السید الحسیب النسیب الفاضل فخر الدین علی بن السید العالم الفاضل الکامل جمال الملة و الدین عطاء اللّه ابن نجم الدین محمود بن علی بن محمد بن فخر الدین علی [بن زید بن علی ] (2)بن أحمد بن علی بن محمد بن یحیی (3)بن محمد بن أحمد بن محمد بن عبد اللّه بن حسن ابن حسن الافطس بن علی الاصغر بن امام زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف سادات عظام گرام والا مقام نطنز: جمال الدین بن محمد عبد العباد المشهور بأمیر سید حبیب اللّه بن اسماعیل بن شجاع الدین علی بن علی أبو صالح بن أبو طالب بن المحسن أبو المعالی بن عنایت اللّه بن عزیز اللّه بن نور اللّه بن لطف اللّه ابن السید أمیر حسن بن شمس الدین محمد بن شرف الدین حسین بن حسن بن محمد بن حسین بن مرتضی بن محمد بن أبو الفضل بن أبی عبد اللّه اسماعیل بن أبی محمد الحسن بن أبی الحسن علی الاحنف بن أبی محمد الحسن النقیب الرئیس باصفهان ابن أبو الحسن

ص:168


1- (1) این زیاده در نسب شریف بعد نیست بعید نیست تکرار بوده باشد.
2- (2) این زیاده در نسب قبل نبود.
3- (3) در نسب قبل بجای یحیی:فخر الدین علی.

علی بن أبو عبد اللّه الحسین بن علی بن عمر بن حسن الافطس بن علی الاصغر بن امام زین العابدین علیه السّلام.

نسب سید ماعنی ساکن مشهد مقدس: علی بن محمد بن ادریس بن عبد العلی سعد الدین بن نور الدین بن قریش بن علاء الدین بن زین العابدین بن ماعنی بن محمد ابن حسین بن عبد اللّه بن سلیمان بن داود بن جعفر بن موسی بن قاسم بن أبو عبد اللّه الحسین السامی بن عبد اللّه الشهید بن حسن الافطس بن علی الاصغر بن امام زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف مزاری که در شهر کهنۀ ری عمارت کرده اند و مشهور است به عبد اللّه أبیض: أبو الحسین عبد اللّه الابیض الشاعر ابن عبد اللّه بن العباس بن عبد اللّه الشهید بن حسن الافطس بن علی الاصغر بن امام زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف امام زاده ای که در خسروجرد مدفون است: حسن بن علی بن محمد بن محمد بن یحیی بن محمد بن أحمد بن محمد زبارة بن عبد اللّه المفقود بن حسن المکفوف بن حسن الافطس بن علی الاصغر بن امام زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف أمیر عرب شاه مشهدی علیه الرحمة: عرب شاه بن حسن بن عماد الدین محمود بن غیاث الدین محمد بن عماد الدین مسعود بن جلال الدین عرب شاه ابن فخر الدین أبو القاسم علی بن محمد بن أبو المعالی حسین بن أبو العلاء زید ابن فخر الدین أبو القاسم علی بن أبو العلاء زید بن أبو القاسم علی بن أبو الحسین محمد بن أبی جعفر أحمد بن سید العالم المحدث محمد زبارة بن عبد اللّه المفقود ابن حسن المکفوف بن حسن الافطس بن علی الاصغر بن امام زین العابدین علیه السّلام.

نسب شریف سادات پسته فروش نیشابور: محمد تقی بن علی بن حسن بن جعفر بن حیدر کورزاد بن عز الدین بن محمد بن أحمد بن علی بن أحمد بن علی

ص:169

ابن هاشم بن علی بن محمد بن محمد بن أحمد زبارة بن محمد الاکبر بن عبد اللّه المفقود ابن حسن المکفوف بن حسن الافطس بن علی الاصغر بن امام علی زین العابدین علیه السّلام.

أحوال سایر أولاد امام حسین شهید کربلا

بر این نحو است که چون سر أمیر المؤمنین حسین علیه السّلام را به شام بردند، و مخدرات او را نیز بردند،میان امام زین العابدین علیه السّلام و میان یزید بن معاویه بسیاری مناقشه واقع شد،و یزید بن معاویه قصد کشتن امام زین العابدین علیه السّلام کرد،معاویة ابن یزید بن معاویه مانع آن شد،و نزدیگ بود که میان پدر و پسر جنگ واقع شود، آخر الامر مردمان در میان آمدند.

و بدان قرار دادند که امام زین العابدین علیه السّلام و مخدرات آل یس را به مدینه فرستند،شخصی بود که یزید می دانست که دوستدار آل رسول است،همراه کرد تا ایشان را به کربلا آورد و از کربلا به مدینه.

و بعضی گفته اند که سر أمیر المؤمنین حسین علیه السّلام را امام زین العابدین علیه السّلام به مدینه برد و در گورستان بقیع دفن کرد در جوار قبر برادر او أمیر المؤمنین حسن علیه السّلام.

و بعضی گفته اند:که امام زین العابدین علیه السّلام سر أمیر المؤمنین حسین علیه السّلام را آورد و در موضعی که قبر او آنجا بود با تن او دفن کرد و به مدینه رفتند.

و صحیح آن است که سر أمیر المؤمنین حسین علیه السّلام در طف کربلا است.

از أمیر المؤمنین حسین بن علی علیهما السّلام عقب نماند،الا امام زین العابدین علیه السّلام.

بعضی گفته اند:که مادر امام زین العابدین علیه السّلام را شاه زنان گویند که دختر یزدجرد بود،که او را در فتح مدائن أسیر گرفتند،و عمر بن الخطاب او را به أمیر المؤمنین حسین علیه السّلام داد.

ص:170

و بعضی دیگر گفته اند:که حریث بن جابر الجعفی دو دختر یزدجرد را گرفته بود و نزد أمیر المؤمنین علی علیه السّلام آورد،یکی شهربانویه و یکی را نازبانویه، أمیر المؤمنین علی علیه السّلام شهربانویه را به أمیر المؤمنین حسین علیه السّلام داد،و نازبانویه را به محمد بن أبو بکر داد،از یک[خواهر] (1)امام زین العابدین علیه السّلام متولد شد،و از یک[خواهر] 2قاسم الفقیه.

و بعضی گفته اند:که شهر بانویه نبیره پرویز است که او را خسرو گویند ، و گویند که زبیر بن بکار گفته است:که امام زین العابدین علیه السّلام روز طف بیست و سه ساله بود،جهت آن قتال نکرد که بیمار بود.

و واقدی گفته:که مولود او در سنۀ ثلاث و ثلاثین بود،وفات او در سنۀ تسع و خمسین،پس روز طف بیست و هشت ساله بوده باشد و اللّه اعلم .

گفته اند:که أمیر المؤمنین حسین علیه السّلام را چهار پسر دیگر بود:

أول: عبد اللّه ،کشته شد به کربلا و عقب ندارد .

دوم: جعفر را عقب نه .

سوم: علی أکبر ،کشته شد به طف،مادر او لیلی بنت أبی مرة بن مسعود ثقفی،أمها میمونة بنت أبی سفیان .

چهارم: علی أصغر ،کشته شد در طف که صغیر بود .

خاتمه

اشاره

در ذکر سایر أولاد أمیر المؤمنین علیه السّلام که از غیر فاطمۀ زهرا سلام اللّه علیها تولد یافته اند و صاحب نسل اند.

ص:171


1- (1و2) این زیاده در دو نسخه موجود است،و ظاهرا احتیاجی به آن نباشد.

أول: در ذکر عقب أبو القاسم محمد الحنفیه ابن أمیر المؤمنین علیه السّلام

در ذکر عقب أبو القاسم محمد الحنفیه ابن أمیر المؤمنین علیه السّلام

مادر محمد خولة بنت جعفر بن قیس بن مسلم (1)بن عبد اللّه بن ثعلبة بن یربوع ابن ثعلبة بن الدئل بن حنفیة بن لجیم بود،و نام قبیلۀ مادر او حنفیه بود،او را به نام قبیلۀ مادر او حنفیه خوانند،چنانچه شیخ الشرف أبو الحسن محمد بن أبی جعفر العبیدلی روایت کرده از أبو نصر بخاری.

و حکایت کرد ابن کلبی از خراش بن اسماعیل که خوله را قومی از عرب در خلافت أبی بکر أسیر گرفته آوردند،أسامة بن زید بن حارثة او را بخرید،و به أمیر المؤمنین علیه السّلام فروخت،چون صورت حال او را أمیر المؤمنین علیه السّلام بدانست او را آزاد کرد و به زنی بخواست و مهر کرد.

و بعضی دیگر گفته اند که أمیر المؤمنین علیه السّلام خوله را جهت فاطمه علیها السّلام در بازاری که مقدمه از یمن است بخرید و فاطمة الزهراء علیها السّلام او را به مکمل غفاری داد،و خوله را دختری از مکمل آمد عونه نام،که خواهر مادری محمد حنیفه بود،و صحیح آن است که أول گفته شد.

و او را چهارده پسر بوده،و از دو پسر نسل دارد : علی ،و جعفر قتیل الحره ، و عقب جعفر از عبد اللّه تنها.و نسل عبد اللّه المذکور منتهی می شود به عبد اللّه رأس المذری ابن جعفر الثانی بن عبد اللّه بن جعفر قتیل الحره .و عبد اللّه بن جعفر الثانی را شش پسر است: علی ،و عیسی ،و جعفر الثالث ،و اسحاق ،و ابراهیم ،

ص:172


1- (1) در عمده ص 352:مسلمه.

و قاسم .

و نسل علی بن عبد اللّه رأس المذری ابن جعفر قتیل الحره از محمد العوید است،و از ایشان أبو الحسن أحمد بن قاسم بن محمد العوید .

و از فرزندان او أبو محمد حسن بن أبو الحسن أحمد المذکور،و او خلیفۀ سید مرتضی علم الهدی الموسوی بود،و نسل او را بنو نقیب المحمدی می گفتند و منقرض شد .

و نسل جعفر الثالث از چهار پسرند: زید ،و علی ،و موسی ،و عبد اللّه .

و بعضی گفته اند: ابراهیم بن جعفر الثالث نسل دارد،اما شیخ أبو نصر بخاری گفته که جمعی در شیراز و أهواز بدو منتسب می شوند،و نسب ایشان صحیح نیست .

و از نسل زید بن جعفر الثالث بنو صیاد در کوفه بوده اند .

و از نسل عبد اللّه (1)بن جعفر الثالث محمد بن علی بن عبد اللّه المذکور.شیخ أبو نصر بخاری گفته که نسل دارد در قزوین و قم و ری بوده اند .

و نسل ابراهیم بن عبد اللّه رأس المذری از أبو علی محمد النسابه و عبد اللّه ، شیخ أبو الحسن العمری (2)النسابه آورده که عقب أبی محمد النسابه در شام و موصل اند (3).

و از نسل عیسی بن عبد اللّه رأس المذری را بنو أبی الشوارب می گویند .

و نسل قاسم بن عبد اللّه رأس المذری از أبو علی أحمد ،و أبو الحسن برغوث ابنا عبد اللّه بن قاسم المذکور.

ص:173


1- (1) در دو نسخه:علی،غلط است.
2- (2) در دو نسخه:المذری،غلط است.
3- (3) المجدی ص 228.

و نسل علی بن محمد حنفیه از أبو محمد حسن ،و عقب او در مصر بوده،و به قول شیخ أبو الحسن العمری ایشان را أبو تراب می گفته اند (1).

دوم: در ذکر عقب عباس بن أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السّلام

(در ذکر عقب عباس بن أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السّلام)

لقب عباس شهید أبو الفضل بود،و سقا نیز گفتندی از بهر آن که روز طف به طلب آب رفت،و صاحب رایت برادر خود حسین بن علی علیهما السّلام بود.

از امام جعفر صادق روایت کرده اند که گفت:عم من عباس در ایمان صلب بود،جهاد می کرد تا شهید شد (2).

و در روز ششهادت سی و چهار ساله بود.مادر او و جعفر و عبد اللّه ام البنین بنت حزام،مادر او لیلی بنت السهیل بن مالک بن أبی عامر ملاعب الاسنه ابن مالک بن جعفر بن کلاب،و مادر لیلی کبشه بنت عروه الرحال بن عتبة بن جعفر بن کلاب،و مادر کبشه فاطمه بنت عبد شمس بن عبد مناف.

أمیر المؤمنین علی علیه السّلام برادر خود عقیل را گفت که قومی شجاع اختیار کن که از قبیلۀ ایشان زوجه ای اختیار کنم،تا از آن زن فرزند شجاع حاصل شود، و عقیل که نسابه قریش بود أم البنین کلابیه را اختیار کرد،که پدران أم البنین از شجاعان عرب بوده،روز طف شمر بن ذی الجوشن کلابی آواز داد و عباس را بخواند تا او را أمان دهد،عباس راضی نشد و گفت:سید من و برادرم حسین علیه السّلام است .

ص:174


1- (1) المجدی ص 225.
2- (2) عمدة الطالب ص 356.

و نسل او از پسرش عبید اللّه تنها،و نسل عبید اللّه از حسن ،و نسل حسن از پنج پسرند: عبد اللّه (1)قاضی مکه و مدینه ،و عباس خطیب ،و حمزة الکبیر ،و ابراهیم و فضل .

و عقب فضل از سه پسرند: جعفر ،و عباس ،و محمد .

و نسل عباس بن أمیر المؤمنین علی علیه السّلام به غایت اندک است،در عراق عجم و خراسان کسی از ایشان ندیدیم،غالبا در شیراز و طبرستان بوده اند،و بیشتر نسل عباس در حجاز و مغرب اند .

سوم: در ذکر عقب عمر الاطرف ابن أمیر المؤمنین علی علیه السّلام

(در ذکر عقب عمر الاطرف ابن أمیر المؤمنین علی علیه السّلام)

کنیۀ عمر الاطرف أبو القاسم بود.و به قول ابن خداع أبو الفضل و او و رقیة توأمان (2)بودند.

مادر ایشان صهباء ثعلبیة بنت عباد بن ربیعة بن یحیی بن العبد بن علقمه، و بعضی گفته اند:که صهباء را از یمن أسیر آوردند.

و بعضی گفته اند:که خالد بن ولید او را آورد و أمیر المؤمنین علیه السّلام او را بخرید و به زنی بخواست.و این صهباء زنی فصیح و خوش سخن بود و با عفت بود.

و عمر أطرف با برادر خود أمیر المؤمنین حسین علیه السّلام خلاف کرد و به کوفه نرفت.و أول کسی که با عبد اللّه بن زبیر بیعت کرد او بود.

ص:175


1- (1) در عمده و فخری:عبید اللّه.
2- (2) علامه فقیه نسابه آیة اللّه عظمی مرعشی نجفی در حاشیۀ نسخۀ«ن»چنین بخط خود نوشته اند:فیه ان العباس و عمر الاطرف توأمان-شهاب الدین الحسینی النجفی. فتأمل جیدا.

و حسن مثنی متولی صدقات أمیر المؤمنین علی علیه السّلام بود،و عمر أطرف با او عداوت کرد،و به نزد حجاج بن یوسف الثقفی رفتند،حجاج حسن مثنی را ملامت کرد و گفت:عمر عم شما است و بقیه أولاد علی است او را با خود شریک کن.

حسن مثنی هیچ نگفت و به شام رفت به درگاه عبد الملک بن مروان،او را بسیار عزت داشت،و مثال نوشت که چون أمیر المؤمنین علی علیه السّلام وصیت کرده است که متولی صدقات او بنی فاطمه باشند عمر در صدقات مداخله نکند .

نسل او از پسرش محمد تنها.و نسل محمد از چهار پسرند: عبد اللّه ،و عبید اللّه و عمر ،و جعفر .و شیخ أبو نصر بخاری آورده که بیشتر علمای نسب برآنند که نسل جعفر بن محمد بن عمر منقرض شده،و جمعی در بلخ دعوی این نسب کرده اند .

و نسل عمر بن محمد بن عمر الاطرف از دو پسرند: أبو محمد (1)اسماعیل و أبو الحسن ابراهیم .

و نسل ابراهیم از پسرش محمد ،النسابه جمال الدین أحمد بن علی بن عنبه الحسنی آورده که نسل او بود تا بعد از ششصد از هجرت،و حالا از ایشان کسی را نمی شناسم (2).

و نسل أبو الحسن ابراهیم بن عمر بن محمد بن عمر الاطرف از علی ،و نسل او از دو پسرند: محمد ،و حسن .و شیخ العمری فرموده که به بلخ افتادند و الحال نسب دارند (3).

ص:176


1- (1) در مجدی:ابو الحمد.
2- (2) عمده ص 363.
3- (3) المجدی ص 245.

و شیخ أبو نصر بخاری آورده که اسماعیل و ابراهیم فرزندان عمر بن محمد ابن عمر الاطرف نسل دارند ،و جمعی در بلخ و بلاد خراسان و عراق منتسب می شوند به اسماعیل بن عمر بن محمد بن عمر الاطرف،و نسب آن جماعت صحیح نیست .و جمعی در مغرب می گویند که از نسل ابراهیم بن محمد بن عمر الاطرف ایم،و نسب ایشان پیش من صحیح نیست (1)و اللّه أعلم.

و نسب عبد اللّه (2)بن محمد بن عمر الاطرف از پسرش علی الطیب ،و نسل او را بنو الطبیب می گفتند،و در مصر و بصره و بطائح و بلخ و خراسان بوده اند .

و نسل عبد اللّه بن محمد بن عمر الاطرف از چهار پسرند: أحمد ،و محمد ، و عیسی المبارک ،و یحیی الصالح .

و نسل أحمد از حمزة السماکی از ایشان عبد الرحمن بن أحمد ،و نسل حمزة السماکی در استراباد و طبرستان اند .

و نسل محمد بن عبد اللّه از پنج پسرند: قاسم ،و صالح ،و علی المتطبب (3)و عمر المنجورانی ،و جعفر ملک ملتان .

و این جعفر از حجاز به واسطۀ خوف به ملتان رفت،و سیزده نفر از أولاد خود همراه داشت و جمعی کثیر در ملتان با او بیعت کردند،و او را به پادشاهی قبول نمودند،و ملک ملتان مسخر او شد،و أولاد او سیصد و شصت و چهارده بوده اند.

ابن خداع النسابه گفت:از بیست و هشت ایشان عقب مانده.

ص:177


1- (1) مراجعه شود العمده-ص 363-364.
2- (2) در عمده:عبید اللّه.
3- (3) در عمده:المشطب.

و شیخ الشرف العبیدلی رحمه اللّه فرموده:که عقب او از پنجاه زیاده بوده.

بیهقی گفته:که از هشتاد پسر او را نسل است.

و شیخ عمری النسابه گفته:که از چهل و چهار نفر نسل دارند.

و ابن یقظان گفته:که أولاد او از این زیاده بوده.

و شیخ أبو نصر گفته:که به واسطۀ بعد مکان أنساب ایشان نتوانستیم تحقیق نمود (1).

أولاد جعفر الملک متفرق اند و بیشتر در ملتان بوده اند ،و بقیه أولاد محمد بن عمر الاطرف در شام و حله هستند ،و اللّه تعالی أعلم.

عدد أولاد بزرگوار حضرت أمیر المؤمنین علیه السّلام که در مشجر مرحوم محمد ابن عبد الحمید النسابه مسطور است:أول-امام حسن علیه السّلام.دوم:امام حسین علیه السّلام سوم:محمد حنفیه.چهارم:عباس.پنجم:عمر.ششم: عبد اللّه .هفتم: عباس الاصغر .هشتم: عثمان .نهم: محمد الاصغر .دهم: عبد الرحمن .یازدهم جعفر .دوازدهم: عمر الاصغر .سیزدهم: یحیی .چهاردهم: محسن .پانزدهم عون .شانزدهم: جعفر الاکبر .هیفدهم: جعفر الاصغر .

نسب شریف خواجه نجم الحق و الدین علی المؤید القاری السبزواری نجم الحق والدین علی بن جمال الدین مؤید القاری السبزواری ابن تاج الدین محمود بن نجم الدین بن خضر بن مسعود بن محمود بن عبد المهیمن بن اسحاق ابن محمد بن یعقوب بن ابراهیم بن عبد اللّه بن مسعود بن عاقل بن محمد بن قاری بن محروم بن صاهلة بن کامل بن محرب بن تمیم بن الیاس بن نزار ابن عدنان.

نسب شریف سادات ششتمد سبزوار: أمیر أفضل بن أمیر محمد بن أمیر علی

ص:178


1- (1) جمیع این أقوال در عمده ص 366 ذکر شده است.

ابن أمیر مرتضی بن أمیر محمد بن أمیر رکن الدین محمد بن أمیر نور الدین محمد بن أمیر هادی بن أمیر مهدی بن أمیر حسن بن أمیر زید بن أمیر حسن بن امیر علی بن أمیر أبو القاسم بن أمیر سلیمان بن أمیر داود بن أمیر موسی بن أمیر ابراهیم بن أمیر اسماعیل بن أمیر جعفر بن أمیر ابراهیم بن أمیر محمد بن أمیر علی الزینبی بن عبد اللّه الجواد بن جعفر طیار بن أبی طالب علیه الصلاة و السلام .

النسب المذکور علی النهج المسطور موافق لکتب النسب فی الاصول و الفروع.

شاه زاده حسین که در قزوین مدفون است: حسین الثائر بن علی بن داود بن محمد أبو یونس بن علی بن عبد اللّه بن جعفر الطیار رضی اللّه عنه.

تمت الکتاب بعون الملک الوهاب.

تمام شد استنساخ این رساله با تصحیح و تحقیق و تعلیق بر آن در روز شنبه هیجده ماه رجب سنۀ هزار و چهارصد و نه هجری قمری بر دست این بندۀ ناچیز سید مهدی رجائی در شهر مقدس قم حرم أهل بیت و عش آل محمد علیهم السّلام.

ص:179

ص:180

فهرستهای کتاب

اشاره

ص:181

ص:182

فهرست مطالب کتاب

مقدمۀ مؤلف کتاب 3

بیان مناقب سلاطین صفویه 5

نسب شاه طهماسب که منتهی می شود به حمزة بن موسی علیه السّلام 5

مختصری از زندگی امام موسی علیه السّلام 6

کیفیت آزاد شدن آن حضرت از زندان موسی الهادی 6

چگونگی گرفتار شدن آن حضرت در زمان رشید 6

کیفیت شهادت آن حضرت 7

حالات شاه اسماعیل صفوی 7

چگونگی به قدرت رسیدن سلاطین صفویه 8

شیخ صفی الدین سر سلسلۀ سلاطین صفویه 8

به قدرت رسیدن سلطان جنید جد شاه اسماعیل 8

به قدرت رسیدن سلطان حیدر پدر شاه اسماعیل 9

رفتن شاه اسماعیل به گیلان 10

چگونگی به قدرت رسیدن شاه اسماعیل صفوی 10

انتقام شاه اسماعیل از شیروانیان 11

ص:183

فتح آذربایجان در سنۀ سبع و تسعمائه 11

فتح عراق و فارس و کرمان در سنۀ ثمان و تسعمائه 12

قشلاق نمودن شاه اسماعیل در مدینة المؤمنین قم 13

قتل عام طبس و فتح گیلان 14

تسخیر عراق عرب برای شاه اسماعیل 15

به نقابت رسیدن سید محمد کمونه در نجف أشرف 15

زیارت امام هشتم علیه السّلام و فتح خراسان 16

تسخیر ماوراء النهر در سنۀ ثمان عشر و تسعمائه 17

واقعۀ روم و خراسان 17

ولادت شاه طهماسب صفوی 18

شگست خوردن شاه اسماعیل از لشگر روم 19

قشلاق نمودن در تبریز در سنۀ تسع و عشرین و تسعمائه 20

درگذشت شاه اسماعیل 21

ذکر سلطنت شاه طهماسب حسینی 22

چگونگی به تخت نشستن شاه طهماسب 23

کابینۀ شاه طهماسب 24

سرشناسان از کاتبان و نقاشان شاه طهماسب 25

مسلط شدن شاه طهماسب بر تخت و مملکت 26

جنگ سلاطین ازبگ که در جام واقع شد 27

واقعۀ پادشاه روم و پسر او 28

واقعۀ گیلان و شیروان و شکی و کرچی 28

سرکوب نمودن آشوبهای داخلی 29

واقعۀ استراباد و خواجه کلان 30

ص:184

نسب حضرت أمیر المؤمنین علی علیه السّلام 32

أولاد صلبی آن حضرت 33

أولاد امام حسن مجتبی علیه السّلام 34

أعقاب زید بن حسن علیه السّلام 35

أعقاب حسن بن زید بن حسن علیه السّلام 37

نسب سید طبیب مظفر در کاشان 40

نسب قاضی جهان از أولاد حسن بصری 41

أولاد میرزا شرف جهان 41

نسب قاضی سمنان شریف محمد نصابی 42

نسب شریف سادات حسنیه أبهر 43

نسب شریف میر مرتضی حیدر خراسانی 44

نسب شریف سادات گلستانه 44

نسب شریف أمیر راستی 45

نسب شریف سادات بتوشه ساکن نیشابور 45

نسب سادات کاغذگر ساکن جوی انجیل هرات 45

نسب شریف سادات حسنی أبهر 45

نسب سادات قزوین شانه تراش 46

نسب سادات حسنی قزوین خیاط 46

نسب سادات حسنیه قزوین که مشهور به سادات مغرمی 46

نسب شریف سادات عظام حسنیه أبهر 46

نسب سادات حسنی که مشهورند به أبهری 47

نسب شریف قاضی شکر اللّه والد قاضی محمد رازی 47

ص:185

نسب شریف شاهزاده ای که در ورامین مدفون است 47

نسب شریف امام زاده عبد العظیم 47

أعقاب عبد اللّه محض فرزند حسن مثنی 48

کیفیت خروج محمد و ابراهیم فرزندان عبد اللّه محض 48

چگونگی به شهادت رسیدن ابراهیم 50

نسب شریف جمال الدین ابن عنبه صاحب عمدة الطالب 55

نسب شریف برکه مدفون در سمرقند 56

کیفیت خروج یحیی بن عبد اللّه و شهادت آن بزرگوار 58

مراد از نسب القطع در اصطلاح علمای نسب 60

نسب شریف شریف الدین برکة و أولاد او 61

نسب شریف سادات عظام بیزه سبزوار 62

نسب شریف شریف مکۀ معظمه 62

نسب شریف باقر سمنانی ساکن کاشان 62

أعقاب ابراهیم غمر فرزند حسن مثنی 63

نسب نقیب نسابه تاج الدین 63

وجه تسمیه ابراهیم به طباطبا چه بوده 63

نسب سادات عظام انجوی شیراز 64

نسب شریف سادات شهریاری 64

نسب شریف سادات طباطبا در حوالی اصفهان 64

نسب شریف جمعی از سادات ساکن ماهان کرمان 64

نسب شریف أمیر حیدر طباطبا ساکن ماهان کرمان 65

أعقاب حسن مثلث فرزند حسن مثنی 65

ص:186

أعقاب داود فرزند حسن مثنی 67

نسب شریف بنو طاووس الحسنی 67

أعقاب جعفر فرزند حسن مثنی 67

زندگینامۀ امام حسین علیه السّلام 68

أولاد امام زین العابدین علیه السّلام 68

زندگینامۀ امام محمد باقر علیه السّلام 69

أولاد امام جعفر صادق علیه السّلام 70

زندگینامۀ امام موسی الکاظم علیه السّلام 70

چگونگی گرفتار شدن آن حضرت و شهادت آن حضرت 71

أولاد امام موسی الکاظم علیه السّلام 72

زندگینامۀ امام علی بن موسی الرضا علیهما السّلام 72

أولاد امام محمد تقی علیه السّلام 72

زندگینامۀ امام علی الهادی علیه السّلام 72

زندگینامۀ امام حسن عسکری علیه السّلام 73

ولادت با سعادت منجی بشریت عجل اللّه تعالی فرجه 73

أولاد جعفر کذاب 73

أعقاب موسی المبرقع 75

نسب سادات عظام رضویه کاظمین و قم 75

سادات عظام مشهد مقدس 75

حالات سید مرتضی و سید رضی 78

نسب سید فاضل صفی الملة و الدین محمد 79

نسب سادات عالی مقدار هزار جریب 80

ص:187

نسب شریف شاه نور الدین نعمت اللّه 84

نسب شریف میر بزرگ از طرف پدر 88

نسب ایشان از طرف مادر 88

نسب شریف مرشد الافاق سید نعمت اللّه 88

نسب شریف سادات تربت حسن عسکری 89

نسب شریف سادات نبان کرمان 89

نسب شریف سید رضا صادقی 89

نسب شریف میر عبد العظیم صادقی 89

نسب شریف سادات شمیران ری 90

نسب شریف سادات بنی معاد 90

نسب شریف سادات فیروزکوه 90

نسب شریف میر شریف نزلا بادی سبزواری 90

نسب شریف سادات بند باف تبریز 91

نسب شریف سید محمد شیروانی 91

نسب شریف أولاد بانوی ولی 91

نسب شریف سادات موسوی قم 91

نسب شریف سید مرتضی علم الهدی 92

نسب شریف شاه قاسم أنوار 92

نسب شریف سید فاضل محمود محتسب 92

نسب شریف سادات مشعشعی خوزستان 92

نسب شریف سادات عظام از غند ترشیز 92

نسب شریف اجداد بزرگوار سادات طاهر 93

نسب شریف ساداتی که در کوچه سبز هرات اند 93

ص:188

نسب شریف سلطان ولی 93

نسب شریف سادات کستکن سبزوار 94

أعقاب عبد اللّه باهر فرزند امام زین العابدین علیه السّلام 94

نسب شریف عزیز اللّه بن سلطان أحمد طاقیه دوز 95

احوالات زید شهید فرزند امام زین العابدین علیه السّلام 96

کیفیت شهادت زید شهید 97

چگونگی بشهادت رسیدن یحیی فرزند زید شهید 98

نسب سادات عظام دست غیب شیراز 107

نسب شریف سادات حسینیه أبهر 107

نسب شریف سادات اقساسی 107

نسب شریف سادات عظام کسکن سبزوار 108

نسب شریف سادات عمیدی 108

نسب شریف دوم امام زادۀ خسروجرد 108

نسب شریف عظام چنابدتون 108

نسب شریف سید محمد لیث 108

نسب شریف سید حسین مساعد 109

نسب شریف شاه قاسم نوربخش 109

نسب شریف سادات حسینیه که در میان اعراب سعدی اند 109

نسب شریف سادات کاغذ کر لب جوی انجیل هرات 109

نسب شریف سادات عظام گرام عمیدی 110

أعقاب عمر أشرف فرزند امام زین العابدین علیه السّلام 110

وجه تسمیه او به عمر أشرف 111

ص:189

نسب شریف عبد الحی استرابادی 113

نسب شریف سادات عظام کربلای معلی ساکن سبزوار 114

نسب شریف أمیر علی رضا مشهدی 114

أعقاب حسین أصغر فرزند امام زین العابدین علیه السّلام 115

چگونگی توطن نمودن شمس الدین علی مختاری در سبزوار 124

کوچ نمودن تاج الدین علی مختاری به یزد و توطن در آن 126

مشروح زندگانی تاج الدین علی مختاری 127

مشروح زندگانی سید مهدی مختاری 133

مشروح زندگانی سید محمد مختاری 136

سادات مرعشیه قزوین 145

نسب شریف شاه میر أسد اللّه 145

نسب شریف نقیب هرات سید محمد 145

نسب أمیر غیاث الدین علی 146

نسب شریف سادات مازندران 146

نسب شریف سید أبو المجد مرعشی استاد مؤلف کتاب 147

نسب شریف أمیر رحمة اللّه پیشنماز 147

نسب شریف سادات أشرفیه هرات 148

نسب شریف أمیر أسد اللّه خلیفه متولی حضرت رضوی علیه السّلام 148

نسب شریف سادات کمونه 148

نسب شریف سادات أردلان نیشابور 148

نسب شریف خان زادۀ علاء الملک ترمذی 149

نسب شریف سادات فیشان نیشابور 149

ص:190

نسب شریف أمیر شمس الدین علی مختاری 149

کرامات أمیر شمس الدین مختاری 150

وجه تسمیه سادات مختاریه به مختاری 152

وجه تسمیه سادات مختاریه به عبیدلی 152

نسب شریف سید محمد مختاری عبیدلی 153

نسب شریف جمعی دیگر از أولاد شمس الدین علی 154

نسب شریف سراج الدین محمد قاسم مختاری 154

نسب شریف سادات عظام مدینۀ مشرفه 155

نسب شریف میر سید أمین الدین 155

نسب شریف بیلدار حسن 156

نسب شریف میر ناصر سبزواری 156

نسب شریف قدمگاه نیشابور 156

نسب شریف سید عاشور تکمه بند 156

نسب شریف سادات عمیدی سبزوار 156

نسب شریف خواجه محمد کنج خانی 157

نسب شریف سادات اسفراین 157

نسب شریف سید عبد الستار 157

نسب شریف سادات عظام مرعشیه قزوین 158

نسب شریف قاضی سیر و سر گیلان 158

نسب شریف شاه قاسم بدلا 158

أعقاب علی أصغر فرزند امام زین العابدین علیه السّلام 159

نسب شریف قاضی أمین الدوله محمد نسابه 161

ص:191

نسب شریف نقیب محمد تقی 161

نسب شریف نقیب أسد اللّه 162

نسب شریف سید شجاع الدین حمزه 162

نسب سادات عظام نطنز 162

کیفیت شهادت عبد اللّه بن حسن أفطس 163

نسب شریف أمیر غیاث الدین محمد 163

نسب شریف أمیر سید أحمد خوش نویس 164

نسب شریف نقیب تقی الدین محمد 164

نسب شریف سادات أردلان نیشابور 164

نسب شریف سادات عظام قارزی جوین 165

نسب سادات خورزن فراهان ساکن ساوه 165

نسب سادات نوق از الکاء ماهان کرمان 165

نسب شریف سادات تفرش فراهان ساکن قم 165

نسب شریف میر هاشم کوزه گر سبزواری 165

نسب شریف سادات عظام گرام عراب شاه 166

نسب شریف سادات آبه 166

نسب شریف سادات آوه توابع ساوه 166

نسب شریف سادات گرام ساوه 167

نسب شریف فاضل زاهد کمال الدین حسین 167

نسب شریف سادات خورزن 167

نسب شریف سید عابدین سبزواری 167

نسب شریف سادات عظام نیشابور که در کاشان اند 168

ص:192

نسب شریف فاضل فخر الدین علی 168

نسب شریف سادات عظام گرام والامقام نطنز 168

نسب سید ماعنی ساکن مشهد مقدس 169

نسب شریف مزار عبد اللّه أبیض در شهر کهنۀ ری 169

نسب شریف امام زاده ای در خسروجرد 169

نسب شریف أمیر عرب شاه مشهدی 169

نسب شریف سادات پسته فروش نیشابور 169

احوال سایر أولاد امام حسین شهید کربلا علیه السّلام 170

أعقاب محمد حنیفه فرزند حضرت علی علیه السّلام 172

أعقاب عباس شهید فرزند حضرت علی علیه السّلام 174

أعقاب عمر اطرف فرزند حضرت علی علیه السّلام 175

ذکر اولاد حضرت علی علیه السّلام 178

نسب خواجه علی مؤید قاری سبزواری 178

نسب سادات ششتمد سبزوار 178

نسب شاه زاده حسین در قزوین 179

ص:193

فهرست أعلام طالبیین

ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم الغمر 63

ابراهیم الغمر ابن حسن مثنی 36،63

ابراهیم بن حسن بن زید بن حسن علیه السّلام 37

ابراهیم بن حسن بن عبید اللّه بن عباس شهید 175

ابراهیم بن عبد اللّه رأس المذری 172

ابراهیم بن عبد اللّه بن حسن مثنی 48،51

ابراهیم بن عبد اللّه بن حسن بن ابراهیم قتیل باخمری 51

ابراهیم بن علی المرعش 144

ابراهیم بن علی بن عبد الرحمن شجری 40

ابراهیم بن علی بن عبید اللّه أعرج 117

ابراهیم بن علی بن عمر بن حسن أفطس 161

ابراهیم بن عمر بن محمد بن عمر أطرف 176

ابراهیم بن محمد بطحانی 37،38

ابراهیم بن محمد بن محمد بن عبید اللّه أعرج 117

ابراهیم بن محمد بن موسی علیه السّلام 81

ص:194

ابراهیم بن محمد بن موسی بن ابراهیم بن موسی علیه السّلام 79

ابراهیم بن موسی علیه السّلام 72،77

ابراهیم بن موسی الجون 52

ابراهیم عسکری ابن موسی بن ابراهیم بن موسی علیه السّلام 77

ابراهیم بن یحیی النسابة 142

ابراهیم بن یحیی بن عبد اللّه بن موسی الجون 52

ابراهیم بن یحیی بن یحیی بن حسین ذو العبرة 104

ابراهیم بن یوسف بن ابراهیم بن موسی الجون 52

أحمد بن ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم الغمر 64

أحمد بن جعفر بن محمد بن محمد بن زید شهید 107

أحمد بن حسن بن ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم الغمر 64

أحمد بن حسن بن عبد اللّه بن محمد شاعر 52

أحمد بن حسن بن محمد بن ابراهیم المجاب 82

أحمد بن حسین بن عیسی بن زید شهید 107

أحمد بن صالح بن موسی الثانی 54

أحمد بن عبد اللّه بن علی بن حسن بن زید 42

أحمد بن عبد اللّه بن عمر أطرف 177

أحمد بن عبد اللّه بن محمد بن موسی الثانی 57

أحمد بن عبد اللّه بن موسی الجون 52

أحمد بن علی العریضی 84

أحمد بن علی المرعش 144

أحمد بن علی بن حسین أصغر 145

ص:195

أحمد بن علی بن عمر بن حسن أفطس 161

أحمد بن علی بن محمد اقساسی 103

أحمد بن علی بن محمد بن موسی الثانی 56

أحمد بن عمر بن یحیی بن حسین ذو العبرة 105

أحمد بن عیسی بن زید شهید 106

أحمد بن عیسی بن یحیی بن حسین ذو العبرة 103

أحمد بن قاسم بن محمد بطحانی 38

أحمد بن قاسم بن محمد بن موسی الثانی 55

أحمد بن محمد اقساسی 102

أحمد بن محمد بن ابراهیم بن محمد بن موسی علیه السّلام 81

أحمد بن محمد بن أحمد بن موسی المبرقع 75

أحمد الدخ ابن محمد بن اسماعیل...عبد اللّه الباهر 95

أحمد بن محمد بن عبید اللّه الثالث 118

أحمد بن محمد بن علی بن محمد اقساسی 103

أحمد بن محمد بن یحیی بن عبد اللّه بن موسی الجون 53

أحمد بن محمد بن یحیی بن عبد اللّه بن حسن مثنی 59

أحمد بن موسی المبرقع 75

أحمد بن موسی بن ابراهیم بن موسی علیه السّلام 77

أحمد بن موسی بن صالح بن محمد بن عبد اللّه بن موسی الجون 53

أحمد بن هارون بن موسی علیه السّلام 83

أحمد بن یحیی النسابه 142

أحمد بن یحیی بن موسی الثانی 54

ص:196

ادریس بن ادریس بن عبد اللّه المحض 60

ادریس بن جعفر کذاب 73

ادریس بن داود بن أحمد بن عبد اللّه بن موسی الجون 54

ادریس بن عبد اللّه بن حسن مثنی 48،60

ادریس بن قاسم بن محمد بن موسی الثانی 55

ادریس بن موسی الثانی 54

اسحاق بن ابراهیم العسکری 79

اسحاق بن حسن بن زید بن حسن علیه السّلام 37

اسحاق بن حسن بن علی بن محمد بن أحمد بن عبد اللّه بن موسی الجون 53

اسحاق بن الصادق علیه السّلام 70،87

اسحاق بن عبد اللّه رأس المذری 172

اسحاق بن محمد بن سلیمان بن داود بن حسن مثنی 67

اسحاق بن موسی علیه السّلام 72،83

اسماعیل بن ابراهیم الغمر 63

اسماعیل بن جعفر کذاب 73

اسماعیل بن حسن بن زید بن حسن علیه السّلام 37

اسماعیل بن حسین بنفسج 94

اسماعیل بن الصادق علیه السّلام 70،84

اسماعیل بن عمر بن محمد بن عمر أطرف 176

اسماعیل بن محمد بن عبد اللّه باهر 94

اسماعیل بن موسی علیه السّلام 72،83

جعفر بن ابراهیم بن موسی علیه السّلام 77

ص:197

جعفر بن حسن مثنی 37،67

جعفر بن حسن بن جعفر بن حسن مثنی 67

جعفر بن حسن بن علی بن عمر أشرف 112

جعفر بن حسین علیه السّلام 171

جعفر بن داود بن أحمد بن عبد اللّه بن موسی الجون 54

جعفر بن زید بن موسی علیه السّلام 83

جعفر بن عبد الرحمن شجری 40

جعفر بن عبد اللّه بن داود بن أحمد بن عبد اللّه بن موسی الجون 54

جعفر بن عبید اللّه أعرج 116

جعفر بن علی العریضی 84

جعفر کذاب ابن علی الهادی علیه السّلام 73

جعفر بن فضل بن حسن بن عبید اللّه بن عباس شهید 175

جعفر بن محمد حنفیه 172

جعفر بن محمد الصادق علیهما السّلام 70

جعفر بن محمد بن أحمد بن عبد اللّه بن موسی الجون 53

جعفر ملک بن محمد بن عبد اللّه بن محمد بن عمر أطرف 177

جعفر بن محمد بن عمر أطرف 176

جعفر بن محمد بن محمد بن زید شهید 107

جعفر بن موسی علیه السّلام 72،82

جعفر بن موسی بن اسماعیل بن موسی علیه السّلام 83

جعفر بن هارون بن اسحاق کوکبی 43

جعفر بن یحیی النسابه 142

ص:198

جعفر بن یحیی بن یحیی بن حسین ذو العبرة 104

حسن بن ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم الغمر 64

حسن بن ابراهیم بن عبد اللّه بن حسن مثنی 51

حسن بن ابراهیم بن علی بن عبد الرحمن الشجری 40

حسن بن ابراهیم بن علی بن عبید اللّه أعرج 117

حسن بن ابراهیم بن یحیی بن عبد اللّه بن موسی الجون 52

حسن بن ادریس بن داود بن أحمد بن عبد اللّه بن موسی الجون 54

حسن بن ادریس بن موسی الثانی 54

حسن بن اسحاق بن الصادق علیه السّلام 87

حسن بن اسماعیل بن ابراهیم الغمر 63

حسن بن جعفر بن حسن مثنی 67

حسن بن جعفر بن عبید اللّه أعرج 142

حسن بن جعفر بن موسی علیه السّلام 83

حسن بن حسن أفطس 160،162

حسن مثلث ابن حسن مثنی 65

حسن مثنی ابن امام حسن علیه السّلام 34

حسن مثلث ابن حسن مثنی 36

حسن بن حسن بن اسماعیل بن ابراهیم الغمر 63

حسن بن حسین أصغر 115

حسن بن حسین بن جعفر بن عبید اللّه أعرج 142

حسن بن حسین بن حسن أفطس 162

حسن بن داود بن أحمد بن عبد اللّه بن موسی الجون 53

ص:199

حسن بن داود بن سلیمان بن عبد اللّه بن موسی الجون 54

حسن بن داود بن موسی الثانی 54

حسن أمیر بن زید بن حسن علیه السّلام 35

حسن بن زید بن موسی علیه السّلام 83

حسن بن سلیمان بن سلیمان بن حسین أصغر 146

حسن بن طاهر بن یحیی النسابه 143

حسن بن عبد اللّه بن علی بن حسن بن زید 42

حسن بن عبد اللّه بن محمد شاعر 52

حسن بن عبید اللّه بن عباس شهید 175

حسن بن علی علیهما السّلام 33،34

حسن بن علی العریضی 84

حسن بن علی المرعش 144

حسن بن علی بن ابراهیم بن عمر بن محمد بن عمر أطرف 176

حسن بن علی بن حسن مثلث 66

حسن بن علی بن حسین بن محمد بن موسی الثانی 56

حسن أفطس ابن علی بن زین العابدین علیه السّلام 159

حسن بن علی بن عبد الرحمن الشجری 40

حسن بن علی بن عبید اللّه الثالث 118

حسن بن علی بن عمر أشرف 111

حسن بن علی بن محمد حنفیه 174

حسن بن علی بن محمد بن أحمد بن عبد اللّه بن موسی الجون 53

حسن بن قاسم بن محمد بطحانی 38

ص:200

حسن بن محمد بن ابراهیم بن محمد بن موسی علیه السّلام 81

حسن بن محمد بن سلیمان بن داود بن حسن مثنی 67

حسن بن محمد بن عبد اللّه أشتر 49

حسن بن محمد بن عبید اللّه الثالث 118

حسن بن محمد بن علی بن محمد اقساسی 103

حسن بن محمد بن قاسم بن محمد بطحانی 39

حسن بن محمد بن محمد بن عبید اللّه أعرج 117

حسن بن محمد بن موسی الثانی 55

حسن بن محمد بن یحیی النسابه 142

حسن بن موسی علیه السّلام 72،83

حسن بن موسی الثانی 54

حسن بن موسی بن جعفر بن موسی علیه السّلام 83

حسن بن هارون بن محمد بطحانی 37

حسن بن یحیی بن حسین ذو العبرة 102

حسن بن یحیی بن حسین نسابه 105

حسن بن یحیی بن هاشم بن سلیمان....موسی الثانی 55

حسن بن یحیی بن یحیی بن حسین ذو العبرة 104

حسین بن ابراهیم بن علی بن عبید اللّه أعرج 117

حسین بن أحمد الدخ 95

حسین بن أحمد بن علی العریضی 84

حسین نسابه بن أحمد بن عمر بن یحیی بن حسین ذو العبرة 105

حسین بن ادریس بن داود بن أحمد بن عبد اللّه بن موسی الجون 54

ص:201

حسین بن اسحاق بن الصادق علیه السّلام 87

حسین بن اسحاق بن موسی علیه السّلام 83

حسین بنفسج ابن اسماعیل بن محمد بن عبد اللّه باهر 94

حسین بن جعفر بن عبید اللّه أعرج 142

حسین بن حسن أفطس 160،162

حسین بن حسن بن قاسم بن محمد بطحانی 39

حسین بن حسن بن محمد بن عبد اللّه أشتر 49

حسین بن حسین ذو العبرة 102

حسین بن حمزة بن عبید اللّه أعرج 116

حسین بن داود بن أحمد بن عبد اللّه بن موسی الجون 54

حسین بن داود بن سلیمان بن عبد اللّه بن موسی الجون 54

حسین بن داود بن علی بن عیسی بن محمد بطحانی 38

حسین ذو العبرة بن زید شهید 100

حسین بن زید بن علی بن حسین ذو العبرة 102

حسین بن زید بن موسی علیه السّلام 83

حسین أصغر ابن زین العابدین علیه السّلام 68،115

حسین بن سلیمان بن سلیمان بن حسین أصغر 146

حسین بن طاهر بن یحیی النسابه 143

حسین بن علی علیهما السّلام 33،68

حسین بن علی المرعش 144

حسین بن علی بن حسن مثلث 66

حسین بن علی بن حسن بن حسن أفطس 163

ص:202

حسین بن علی بن عبید اللّه الثالث 118

حسین بن علی بن عمر بن حسن أفطس 161

حسین بن علی بن محمد بن موسی الثانی 56

حسین بن علی بن موسی الثانی 54

حسین بن عیسی بن زید شهید 106

حسین بن عیسی بن محمد بطحانی 38

حسین بن عیسی بن یحیی بن حسین ذو العبرة 103

حسین بن قاسم بن ادریس بن جعفر کذاب 74

حسین بن محمد بن ابراهیم بن محمد بن موسی علیه السّلام 81

حسین بن محمد بن عبید اللّه الثالث 118

حسین بن محمد بن قاسم بن محمد بطحانی 39

حسین بن محمد بن موسی الثانی 55

حسین بن محمد بن موسی بن ابراهیم بن موسی علیه السّلام 79

حسین بن موسی علیه السّلام 72

حسین بن موسی بن ابراهیم بن موسی علیه السّلام 77

حسین بن موسی بن محمد أعرج 77

حسین بن هارون بن محمد بطحانی 37

حسین بن یحیی بن یحیی بن حسین ذو العبرة 104

حمزة بن أحمد الدخ 95

حمزة بن ادریس بن ادریس بن عبد اللّه المحض 61

حمزة بن حسن بن حسن أفطس 162

حمزة بن حسن بن عبید اللّه بن عباس شهید 175

ص:203

حمزة بن حمزة بن موسی علیه السّلام 76

حمزة بن عبد اللّه بن حسین بن اسماعیل بن حسین بنفسج 95

حمزة بن عبید اللّه أعرج 116

حمزة بن علی المرعش 144

حمزة بن عیسی بن محمد بطحانی 38

حمزة بن قاسم بن محمد بطحانی 38

حمزة بن محمد بن عبید اللّه الثالث 118

حمزة بن موسی علیه السّلام 72،76

حمزة بن یحیی بن حسین ذو العبرة 102

داود بن أحمد بن عبد اللّه بن موسی الجون 53

داود بن ادریس بن ادریس بن عبد اللّه المحض 60

داود بن ادریس بن داود بن أحمد بن عبد اللّه بن موسی الجون 54

داود بن حسن مثنی 37،67

داود بن سلیمان بن عبد اللّه بن موسی الجون 54

داود بن علی بن عیسی بن محمد بطحانی 38

داود بن محمد بن سلیمان بن داود بن حسن مثنی 67

داود بن محمد بن یحیی بن عبد اللّه بن موسی الجون 53

داود بن موسی الثانی 54

رضا بن قاسم بن ابراهیم عسکری 79

زید بن جعفر بن عبد اللّه رأس المذری 173

زید بن امام حسن علیه السّلام 34

زید بن حسن بن زید بن حسن علیه السّلام 37

ص:204

زید بن حسین نسابه 105

زید شهید بن زین العابدین علیه السّلام 68،96

زید بن صالح بن موسی الثانی 54

زید بن علی بن حسین ذو العبرة 102

زید بن علی بن عبد الرحمن الشجری 40

زید بن عیسی بن زید الشهید 106

زید بن عیسی بن یحیی بن حسین ذو العبرة 103

زید بن موسی علیه السّلام 72،83

سلیمان بن ابراهیم بن یحیی بن عبد اللّه بن موسی الجون 52

سلیمان بن حسن بن داود بن موسی الثانی 55

سلیمان بن حسن بن عبد اللّه بن محمد شاعر 52

سلیمان بن حسن بن محمد بن موسی الثانی 55

سلیمان بن حسین أصغر 115

سلیمان بن داود بن حسن مثنی 67

سلیمان بن سلیمان بن حسین أصغر 146

سلیمان بن عبد اللّه بن حسن مثنی 48،59

سلیمان بن عبد اللّه بن موسی الجون 52

سلیمان بن علی بن محمد بن موسی الثانی 56

صالح بن أحمد بن عبد اللّه بن موسی الجون 53

صالح بن عبد اللّه بن موسی الجون 52

صالح بن محمد بن عبد اللّه بن محمد بن عمر أطرف 177

صالح بن موسی الثانی 54

ص:205

صالح بن موسی بن صالح بن محمد بن عبد اللّه بن موسی الجون 53

طاهر بن جعفر کذاب 73

طاهر بن زید بن حسن بن زید بن حسن علیه السّلام 43

طاهر بن یحیی النسابه 142

طاهر بن یحیی بن یحیی بن حسین ذو العبرة 104

عباس بن اسحاق بن موسی علیه السّلام 83

عباس بن حسن بن عبید اللّه بن عباس شهید 175

عباس بن عبد اللّه بن حسن أفطس 163

عباس شهید ابن علی علیه السّلام 34،174

عباس بن فضل بن حسن بن عبید اللّه بن عباس شهید 175

عباس بن محمد بن یحیی بن عبد اللّه بن موسی الجون 53

عباس بن موسی علیه السّلام 72،83

عباس بن یحیی بن یحیی بن حسین ذو العبرة 104

عبد الرحمن شجری بن قاسم بن حسن أمیر 37

عبد الرحمن بن قاسم بن محمد بطحانی 38

عبد الرحمن بن محمد بطحانی 37

عبد العظیم بن عبد اللّه بن علی بن حسن بن زید 42

عبد اللّه بن ابراهیم بن عبد اللّه رأس المذری 173

عبد اللّه بن أحمد الدخ 95

عبد اللّه بن ادریس بن ادریس بن عبد اللّه المحض 61

عبد اللّه بن ادریس بن داود بن أحمد بن عبد اللّه بن موسی الجون 54

عبد اللّه بن ادریس بن موسی الثانی 54

ص:206

عبد اللّه بن جعفر بن عبد اللّه رأس المذری 173

عبد اللّه رأس المذری بن جعفر بن عبد اللّه بن جعفر بن محمد حنفیه 172

عبد اللّه بن جعفر بن محمد حنفیه 172

عبد اللّه بن حسن أفطس 160،163

عبد اللّه بن حسن مثنی 36،48

عبد اللّه بن حسن بن ابراهیم قتیل باخمری 51

عبد اللّه بن حسن بن جعفر بن حسن مثنی 67

عبد اللّه بن حسن بن حسن أفطس 163

عبد اللّه بن حسن بن داود بن موسی الثانی 55

عبد اللّه بن حسن بن زید بن حسن علیه السّلام 37

عبد اللّه بن حسن بن عبد اللّه بن محمد شاعر 52

عبد اللّه بن حسن بن عبید اللّه بن عباس شهید 175

عبد اللّه بن حسن بن محمد بن عبد اللّه أشتر 49

عبد اللّه بن حسین علیه السّلام 171

عبد اللّه عقیقی بن حسین أصغر 115

عبد اللّه بن حسین بن اسماعیل بن حسین بنفسج 94

عبد اللّه بن داود بن أحمد بن عبد اللّه بن موسی الجون 54

عبد اللّه بن داود بن سلیمان بن عبد اللّه بن موسی الجون 54

عبد اللّه باهر بن زین العابدین علیه السّلام 68،94

عبد اللّه بن علی بن حسن بن زید حسنی 42

عبد اللّه بن علی بن حسین بن محمد بن موسی الثانی 56

عبد اللّه بن علی بن موسی الثانی 54

ص:207

عبد اللّه بن محمد الشاعر 52

عبد اللّه بن محمد بن حسن بن حسین أصغر 144

عبد اللّه اشتر بن محمد بن عبد اللّه بن حسن مثنی 49

عبد اللّه بن محمد بن عمر أطرف 176

عبد اللّه بن محمد بن موسی الثانی 55

عبد اللّه بن محمد بن یحیی بن عبد اللّه بن حسن مثنی 59

عبد اللّه بن محمد بن یحیی بن عبد اللّه بن موسی الجون 53

عبد اللّه بن موسی علیه السّلام 72،82

عبد اللّه بن موسی الجون 52

عبد اللّه بن یحیی النسابة 142

عبد اللّه بن یحیی بن موسی الثانی 54

عبد اللّه بن یحیی بن هاشم بن سلیمان...موسی الثانی 55

عبید اللّه بن أحمد بن علی العریضی 85

عبید اللّه بن ادریس بن موسی الثانی 54

عبید اللّه أعرج ابن حسین أصغر 115

عبید اللّه بن طاهر بن یحیی النسابة 143

عبید اللّه بن عباس شهید 175

عبید اللّه بن عبد اللّه بن حسن بن جعفر بن حسن مثنی 68

عبید اللّه الثانی بن علی بن عبید اللّه أعرج 117

عبید اللّه الثالث بن علی بن عبید اللّه الثانی 118

عبید اللّه بن محمد بن عبید اللّه الثالث 118

عبید اللّه بن محمد بن عمر أطرف 176

ص:208

علی بن ابراهیم بن علی بن عبد الرحمن الشجری 40

علی بن ابراهیم بن علی بن عبید اللّه أعرج 117

علی بن ابراهیم بن عمر بن محمد بن عمر أطرف 176

علی بن أحمد بن عیسی بن زید شهید 106

علی بن ادریس بن ادریس بن عبد اللّه المحض 61

علی بن اسماعیل بن حسن بن زید بن حسن علیه السّلام 41

علی بن اسماعیل بن الصادق علیه السّلام 84

علی بن جعفر کذاب 73

علی بن جعفر بن عبد اللّه رأس المذری 173

علی بن حسن أفطس 160

علی بن حسن مثلث 65

علی بن حسن بن ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم الغمر 64

علی بن حسن بن حسن أفطس 162

علی بن حسن بن حسن بن اسماعیل بن ابراهیم الغمر 63

علی بن حسن بن زید بن حسن علیه السّلام 37

علی بن حسن بن علی بن عمر أشرف 112

علی بن حسن بن محمد بن ابراهیم المجاب 82

علی أصغر بن حسین علیه السّلام 171

علی أکبر بن حسین علیه السّلام 171

علی بن حسین أصغر 115

علی بن حسین ذو العبرة 102

علی بن حسین زین العابدین علیهما السّلام 68

ص:209

علی بن حسین بن عیسی بن زید شهید 107

علی بن حسین بن عیسی بن محمد بطحانی 38

علی بن حسین بن محمد بن موسی الثانی 56

علی بن حسین بن موسی بن محمد أعرج 77

علی بن حسین بن هارون بن محمد بطحانی 37

علی بن حمزة بن موسی علیه السّلام 76

علی بن داود بن أحمد بن عبد اللّه بن موسی الجون 54

علی بن داود بن سلیمان بن عبد اللّه بن موسی الجون 54

علی أصغر ابن زین العابدین علیه السّلام 68،159

علی العریضی ابن الصادق علیه السّلام 70،84

علی بن عبد الرحمن شجری 40

علی بن عبد اللّه رأس المذری 172

علی بن عبد اللّه بن حسین بن اسماعیل بن حسین بنفسج 95

علی المرعش بن عبد اللّه بن محمد بن حسن بن حسین أصغر 144

علی بن عبد اللّه بن محمد بن عمر أطرف 177

علی بن عبد اللّه بن محمد بن موسی الثانی 57

علی بن عبید اللّه أعرج 116

علی بن عبید اللّه الثانی 117

علی بن عبید اللّه الثالث 118

علی بن عبید اللّه بن عبد اللّه بن حسن بن جعفر بن حسن مثنی 68

علی بن عمر أشرف 111

علی بن عمر بن حسن أفطس 161

ص:210

علی بن عیسی بن محمد بطحانی 38

علی بن عیسی بن یحیی بن حسین ذو العبرة 103

علی بن قاسم بن محمد بن الصادق علیه السّلام 87

علی بن قاسم بن محمد بن موسی الثانی 55

علی بن محمد أقساسی 102

علی بن محمد بطحانی 37

علی بن محمد حنفیه 172

علی بن محمد بن الصادق علیه السّلام 85

علی بن محمد بن أحمد بن عبد اللّه بن موسی الجون 53

علی بن محمد بن عبد اللّه بن محمد بن عمر أطرف 177

علی بن محمد بن عمر بن علی بن عمر أشرف 112

علی بن محمد بن موسی الثانی 55

علی بن محمد بن موسی بن ابراهیم بن موسی علیه السّلام 79

علی بن محمد بن یحیی بن عبد اللّه بن موسی الجون 53

علی بن موسی الثانی 54

علی بن موسی الرضا علیهما السّلام 72

علی بن هارون بن محمد بطحانی 37

علی بن یحیی النسابة 142

علی بن یحیی بن یحیی بن حسین ذو العبرة 104

عمر بن ادریس بن ادریس بن عبد اللّه المحض 60

عمر بن حسن أفطس 160،161

عمر أشرف ابن زین العابدین علیه السّلام 68،110

ص:211

عمر أطرف ابن علی علیه السّلام 175

عمر بن علی بن عمر أشرف 111

عمر بن علی بن عمر بن حسن أفطس 161

عمر بن محمد بن عبد اللّه بن محمد بن عمر أطرف 177

عمر بن محمد بن عمر أطرف 176

عمر بن محمد بن عمر بن علی بن عمر أشرف 112

عمر بن یحیی بن حسین ذو العبرة 102

عمر بن یحیی بن حسین نسابه 105

عیسی بن ادریس بن ادریس بن عبد اللّه المحض 60

عیسی بن زید شهید 100،106

عیسی بن عبد اللّه رأس المذری 172

عیسی بن عبد اللّه بن عمر أطرف 177

عیسی بن علی بن حسین أصغر 145

عیسی بن علی بن موسی الثانی 54

عیسی بن محمد بطحانی 37،38

عیسی بن یحیی بن حسین ذو العبرة 102

فضل بن حسن بن عبید اللّه بن عباس شهید 175

قاسم بن ابراهیم عسکری 79

قاسم بن ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم الغمر 64

قاسم بن ادریس بن ادریس بن عبد اللّه المحض 60

قاسم بن ادریس بن جعفر کذاب 74

قاسم بن ادریس بن داود بن أحمد بن عبد اللّه بن موسی الجون 54

ص:212

قاسم بن جعفر بن محمد بن محمد بن زید شهید 107

قاسم بن حسن بن حسن أفطس 162

قاسم بن حسن بن زید بن حسن علیه السّلام 37

قاسم بن حسن بن محمد بن عبد اللّه أشتر 49

قاسم بن حمزة بن موسی علیه السّلام 76

قاسم بن عباس بن موسی علیه السّلام 83

قاسم بن عبد اللّه رأس المذری 173

قاسم بن علی بن عمر أشرف 111

قاسم بن محمد بطحانی 37،38

قاسم بن محمد بن الصادق علیه السّلام 87

قاسم بن محمد بن عبد اللّه بن محمد بن عمر أطرف 177

قاسم بن محمد بن موسی الثانی 55

قاسم بن محمد بن یحیی بن عبد اللّه بن موسی الجون 53

قاسم بن هارون بن محمد بطحانی 37

قاسم بن یحیی بن حسین ذو العبرة 102

قاسم بن یحیی بن حسین بن حسین ذو العبرة 102

قاسم بن یحیی بن یحیی بن حسین ذو العبرة 104

کفاکی بن قاسم بن ابراهیم عسکری 79

محمد بن ابراهیم بن عبد اللّه رأس المذری 173

محمد بن ابراهیم بن علی بن عبد الرحمن الشجری 40

محمد بن ابراهیم بن محمد بن موسی علیه السّلام 81

محمد بن أحمد بن عبد اللّه بن موسی الجون 53

ص:213

محمد بن أحمد بن علی العریضی 84

محمد بن أحمد بن عیسی بن زید شهید 106

محمد بن أحمد بن موسی المبرقع 75

محمد بن أحمد بن هارون بن موسی علیه السّلام 83

محمد بن اسحاق بن الصادق علیه السّلام 87

محمد بن اسماعیل بن حسن بن زید بن حسن علیه السّلام 41

محمد بن اسماعیل بن الصادق علیه السّلام 84

محمد بن اسماعیل بن محمد بن عبد اللّه باهر 94

محمد بن جعفر بن محمد بن محمد بن زید شهید 107

محمد بن حسن بن جعفر بن حسن مثنی 67

محمد بن حسن بن حسن بن اسماعیل بن ابراهیم الغمر 63

محمد بن حسن بن حسین أصغر 144

محمد بن حسن بن علی بن عمر أشرف 112

محمد بن حسن بن قاسم بن محمد بطحانی 39

محمد بن حسن بن محمد بن ابراهیم المجاب 82

محمد بن حسین بن حسن أفطس 162

محمد بن حسین بن علی بن محمد بن الصادق علیه السّلام 86

محمد بن حسین بن عیسی بن زید شهید 107

محمد بن حسین بن عیسی بن محمد بطحانی 38

محمد بن حسین بن محمد بن ابراهیم بن محمد بن موسی علیه السّلام 81

محمد بن حسین بن محمد بن موسی الثانی 56

محمد بن حسین بن موسی بن محمد أعرج 77

ص:214

محمد بن حمزة بن عبید اللّه أعرج 116

محمد بن داود بن موسی الثانی 54

محمد بن زید شهید 100،107

محمد بن زید بن علی بن حسین ذو العبرة 102

محمد بن سلیمان بن داود بن حسن مثنی 67

محمد بن سلیمان بن عبد اللّه بن حسن مثنی 60

محمد بن الصادق علیه السّلام 70،85

محمد الشاعر بن صالح بن عبد اللّه بن موسی الجون 52

محمد بن صالح بن موسی الثانی 54

محمد بن طاهر بن یحیی النسابه 143

محمد بن طلحه 36

محمد بن عبد اللّه أشتر 49

محمد بن عبد اللّه باهر 94

محمد بن عبد اللّه بن حسن أفطس 163

محمد ابن عبد اللّه بن حسن مثنی 48

محمد بن عبد اللّه بن حسن بن ابراهیم قتیل باخمری 51

محمد بن عبد اللّه بن عمر أطرف 177

محمد بن عبد اللّه بن محمد بن حسن بن حسین أصغر 144

محمد بن عبد اللّه بن محمد بن موسی الثانی 57

محمد بن عبد اللّه بن موسی علیه السّلام 82

محمد بن عبید اللّه أعرج 116

محمد بن عبید اللّه الثالث 118

ص:215

محمد بن عبید اللّه بن عبد اللّه بن حسن بن جعفر بن حسن مثنی 68

محمد بن عبید اللّه بن محمد بن عبید اللّه الثالث 122

محمد الحنفیه ابن علی علیه السّلام 33،173

محمد بن علی العریضی 84

محمد بن علی بن ابراهیم بن عمر بن محمد بن عمر أطرف 176

محمد بن علی بن عبید اللّه الثانی 118

محمد بن علی بن عمر بن حسن أفطس 161

محمد بن علی بن محمد اقساسی 103

محمد بن علی بن محمد بن أحمد بن عبد اللّه بن موسی الجون 53

محمد بن علی بن محمد بن موسی الثانی 56

محمد بن عمر أطرف 176

محمد بن عمر بن علی بن عمر أشرف 112

محمد بن عمر بن یحیی بن حسین ذو العبرة 105

محمد بن عمر بن یحیی بن حسین نسابه 105

محمد بن عیسی بن زید شهید 106

محمد بن عیسی بن محمد بطحانی 38

محمد بن عیسی بن یحیی بن حسین ذو العبرة 103

محمد بن فضل بن حسن بن عبید اللّه بن عباس شهید 175

محمد بن قاسم بن ابراهیم عسکری 79

محمد بطحانی بن قاسم بن حسن بن زید بن حسن علیه السّلام 37

محمد بن قاسم بن علی بن عمر أشرف 112

محمد بن قاسم بن محمد بطحانی 38

ص:216

محمد بن قاسم بن حمزة بن موسی علیه السّلام 76

محمد بن قاسم بن محمد بن موسی الثانی 55

محمد بن محمد اقساسی 102

محمد بن محمد بن زید شهید 107

محمد بن محمد بن زید شهید 107

محمد بن محمد بن عبید اللّه أعرج 117

محمد بن محمد بن عبید اللّه الثالث 118

محمد بن محمد بن قاسم بن محمد بطحانی 40

محمد بن محمد بن یحیی بن عبد اللّه بن موسی الجون 53

محمد بن موسی علیه السّلام 72،81

محمد بن موسی الثانی 54

محمد بن موسی المبرقع 75

محمد اعرج ابن موسی بن ابراهیم بن موسی علیه السّلام 77

محمد بن هارون بن محمد بطحانی 37

محمد بن یحیی النسابه 142

محمد اقساسی ابن یحیی بن حسین ذو العبرة 102

محمد بن یحیی بن عبد اللّه بن حسن مثنی 59

محمد بن یحیی بن عبد اللّه بن موسی الجون 52

محمد بن یحیی بن موسی الثانی 54

محمد بن یوسف بن ابراهیم بن موسی الجون 52

منظور بن زیان 36

موسی بن ابراهیم بن موسی علیه السّلام 77

موسی بن اسماعیل بن موسی علیه السّلام 83

ص:217

موسی بن جعفر الصادق علیهما السّلام 70

موسی بن جعفر بن عبد اللّه رأس المذری 173

موسی بن جعفر بن موسی علیه السّلام 83

موسی بن زید بن موسی علیه السّلام 83

موسی بن صالح بن محمد بن عبد اللّه بن موسی الجون 53

موسی الجون ابن عبد اللّه بن حسن مثنی 48،51

موسی بن عبد اللّه بن موسی علیه السّلام 82

موسی الثانی بن عبد اللّه بن موسی الجون 52،54

موسی بن علی بن حسین أصغر 145

موسی بن محمد بطحانی 37،38

موسی المبرقع ابن محمد التقی علیه السّلام 72

موسی بن محمد بن سلیمان بن داود بن حسن مثنی 67

موسی بن یحیی بن موسی الثانی 54

موسی بن یحیی بن یحیی بن حسین ذو العبرة 104

میمون بن حسین بن محمد بن ابراهیم بن محمد بن موسی علیه السّلام 81

میمون بن موسی بن صالح بن محمد بن عبد اللّه موسی الجون 53

نافع بن موسی بن صالح بن محمد بن عبد اللّه موسی الجون 53

هارون بن جعفر کذاب 73

هارون بن محمد بطحانی 37

هارون بن موسی علیه السّلام 72،83

هاشم بن سلیمان بن حسن بن محمد بن موسی الثانی 55

یحیی بن ادریس بن ادریس بن عبد اللّه المحض 61

ص:218

یحیی بن جعفر کذاب 73

یحیی النسابة ابن حسن بن جعفر بن عبید اللّه أعرج 142

یحیی بن حسین ذو العبرة 102

یحیی بن حسین نسابه 105

یحیی بن زید شهید 100

یحیی بن عبد اللّه بن حسن مثنی 48،58

یحیی بن عبد اللّه بن عمر أطرف 177

یحیی بن عبد اللّه بن موسی الجون 52

یحیی بن عبید اللّه بن محمد بن عبید اللّه الثالث 122

یحیی بن عیسی بن یحیی بن حسین ذو العبرة 103

یحیی بن محمد بن أحمد بن عبد اللّه بن موسی الجون 53

یحیی بن محمد بن یحیی بن عبد اللّه بن موسی الجون 52

یحیی بن موسی الثانی 54

یحیی بن هاشم بن سلیمان بن حسن بن محمد بن موسی الثانی 55

یحیی بن یحیی بن حسین ذو العبرة 102

یعقوب بن طاهر بن یحیی النسابه 143

یوسف بن ابراهیم بن موسی الجون 52

یوسف بن عبید اللّه بن محمد بن عبید اللّه الثالث 122

یوسف بن محمد بن یحیی بن عبد اللّه بن موسی الجون 52

یوسف بن یحیی بن موسی الثانی 54

ص:219

فهرست ألقاب

أدرع-محمد عبید اللّه بن عبد اللّه بن حسن 68

أرقط-محمد بن عبد اللّه الباهر 94

اشتر کابلی-عبد اللّه بن محمد نفس زکیه 49

أشرف-عمر بن امام زین العابدین علیه السّلام 110

أصم-حمزة بن عبد اللّه بن حسین بن اسماعیل 95

أطرف-عمر بن علی بن أبی طالب علیه السّلام 34

أعرج-عبید اللّه بن حسین أصغر 115

أفطس-حسن بن علی بن زین العابدین علیه السّلام 159

اقساسی-محمد بن یحیی بن حسین ذو العبرة 102

باغر-علی بن عبید اللّه بن عبد اللّه بن حسن 68

باهر-عبد اللّه بن امام زین العابدین علیه السّلام 94

بصری-حسن بن قاسم بن محمد بطحانی 39

بطحانی-محمد بن قاسم بن حسن بن زید بن حسن علیه السّلام 37

بنفسج-حسین بن اسماعیل بن محمد أرقط 94

ص:220

تج-حسن بن اسماعیل بن ابراهیم غمر 63

جوانی-محمد بن عبید اللّه أعرج 116

جور-محمد بن حسین بن علی الحارضی 86

جون-موسی بن عبد اللّه محض 48،51

حارض-علی بن محمد بن صادق علیه السّلام 85

الحجة-جعفر بن عبید اللّه أعرج 116

حرانی-حسن بن محمد بن موسی الثانی 55

حنفیه-محمد بن علی بن أبی طالب علیه السّلام 33

خرزی-علی بن حسن أفطس 160

خطیب-محمد بن جعفر بن محمد بن محمد بن زید شهید 107

دخ-اسماعیل بن اسماعیل بن محمد أرقط 94

دردار-علی بن عبد اللّه بن حسین بن اسماعیل 95

دیباج-اسماعیل بن ابراهیم غمر 63

دیباج-محمد بن امام جعفر صادق علیه السّلام 85

ذو العبرة-حسین بن زید شهید 100

رأس المذری-عبد اللّه بن جعفر بن عبد اللّه 172

الرسی-قاسم بن ابراهیم طباطبا 64

سراج-یحیی بن محمد بن أحمد بن عبد اللّه بن موسی الجون 53

سکین-أحمد بن جعفر بن محمد بن محمد بن زید شهید 107

سلیق-محمد بن حسن بن جعفر بن حسن مثنی 67

سلیق-محمد بن عبد اللّه بن محمد بن حسن بن حسین أصغر 144

سماکی-حمزة بن أحمد بن عبد اللّه 177

ص:221

الشبیه-زید بن علی بن حسین ذو العبرة 102

الشبیه-قاسم بن محمد بن صادق علیه السّلام 87

شجری-عبد الرحمن بن قاسم بن حسن بن زید بن حسن علیه السّلام 37

شدید-علی بن حسن بن زید بن حسن علیه السّلام 42

صاحب دیلم-یحیی بن عبد اللّه محض 48،58

طاووس-محمد بن اسحاق بن حسن بن محمد 67

طباطبا-ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم غمر 63

طی خوار-حسن بن علی بن أحمد بن علی نازکی 42

عقیقی-عبد اللّه بن حسین أصغر 115

العمق-علی بن محمد بن أحمد بن عبد اللّه بن موسی الجون 53

عوید-محمد بن علی بن عبد اللّه رأس المذری 173

غدار-جعفر بن حسن بن جعفر بن حسن مثنی 67

غضاره-حسین بن عیسی بن زید شهید 106

غمر-ابراهیم بن حسن بن حسن علیه السّلام 36،63

قتیل باخمری-ابراهیم بن عبد اللّه محض 48

کذاب-جعفر بن امام علی النقی علیه السّلام 73

کتیب-علی بن قاسم بن یحیی بن سلیمان حرانی 55

کتیله-علی بن یحیی بن یحیی بن حسین ذو العبرة 104

کشیش-جعفر بن محمد بن أحمد بن عبد اللّه بن موسی الجون 53

کوکبی-اسحاق بن حسن بن زید بن حسن علیه السّلام 43

مؤتم الاشبال-عیسی بن زید شهید 100

مؤتمن-اسحاق بن صادق علیه السّلام 87

ص:222

مبرقع-موسی بن محمد التقی علیه السّلام 72

متطبب-علی بن محمد بن عبد اللّه 177

مثلث-حسن بن حسن بن حسن علیه السّلام 37،65

مثنی-حسن بن حسن علیه السّلام 34

محترق-حسن بن محمد بن حسن أمیر 56

محض-عبد اللّه بن حسن بن حسن علیه السّلام 36،48

مختفی-أحمد بن عیسی بن زید شهید 106

مرعش-علی بن عبد اللّه بن محمد بن حسن بن حسین أصغر 144

مطرقی-اسحاق بن حسن بن علی عمق 53

مکفل-محمد بن أحمد مختفی 106

مکفوف-حسن بن حسن أفطس 160

ملک-جعفر بن محمد بن عبد اللّه 177

منجورانی-عمر بن محمد بن عبد اللّه 177

نازکی-علی بن اسماعیل بن حسن بن زید بن حسن علیه السّلام 41

نفس زکیه-محمد بن عبد اللّه محض 48

یمانی-محمد بن عبید اللّه بن موسی علیه السّلام 82

ص:223

فهرست اماکن و شهرها

آبه 161،166

آذربایجان 9،10،11،17،19

آستارا 13

آمل 38،49،113،114

ابرقوه 14،85

ابهر 41،42،43،45،46،95،107

ارجان 83

اردبیل 10،22،30

استراباد 30،38،39،49،79،84،143،177

اسفراین 157

اصفهان 14،18،19،23،39،57،62،64،75،161،162

بخارا 17

بروجرد 163

بصره 48،50،51،68

ص:224

بغداد 12،13،15،28،40،59،67،75،79،83،103،104 122

بلخ 62،99،142،176،177

تبریز 11،12،16،19،20،29،77،91،105

تفرش 84،165

تهران 41

جرجان 85،161

جوزجانان 99

حائر 81،82،143

حجاز 51،52،53،54،56،66،82،83،175

حلب 88

حله 68،74،81،83،106،122،123،143،163،178

حویزه 15،92

خراسان 14،16،17،18،20،31،49،51،70،106،115، 124،177

خوار 13

خوزستان 15،16

خوی 14،15،19

دماوند 13

دمشق 69

دیلم 58،59،113

رامهرمز 68

ص:225

راوند 67

رشت 20،29

رودبار 39

ری 37،38،40،42،82،87،95،98،144

زنجان 95

ساری 82،163

ساوه 161،165،167

سبزوار 57،61،62،74،75،80،94،106،108،113 114،120،124،126،127،142،146،152،156،163

سمرقند 56،57

سمنان 13،42،117

سند 49

سوریه 122

شام 7،42،71،83،103،121،143،173،178

شمیران ری 90

شوشتر 15

شیراز 16،79،82،107،175

شیروان 9،11،16،20،28،29

صعید مصر 40

صیدا 73

طارم 14،41

طالقان 99

ص:226

طبرستان 16،38،40،42،44،79،112،113،144،177

طبس 14،72

طرابلس 42

عراق 9،10،12،14،15،16،17،34،40،51،66،106،160،177

فارس 12،13،30

فراهان 84،165

فیروزکوه 13،90

قزوین 40،41،46،95،145،158،173

قم 13،75،91،95،112،173

کابل 49

کاشان 16،40،62

کاظمین 39،74

کرمان 12،13،16،27،55،65،89،95،165

کوفه 15،43،49،51،64،100،105،118،173

کوه کیلویه 16

گیلان 3،10،14،20،28

ماوراء النهر 17،18،39،51

مدینه 35،36،37،48،58،66،84،155

مراغه 67

مرو 17،18

مشهد مقدس 17،75،77،113،146،169

مصر 35،40،62،67،73،82،87،122،146،174

ص:227

مغرب 60،61،83،146،175،177

مکه 35،37،51،54،56،62،85

موصل 59،173

مولتان 40،177،178

نائین 57،61،74،152

نجف أشرف 15،39،40،79،83،102،105،106،118، 120،124،161،163

نخچوان 11

نصیبین 67،87

نطنز 168

نیشابور 38،45،47،80،98،146،148،149،156،164 168،169

هرات 18،30،31،45،93،109،124،145،148

هزار جریب 80

همدان 39،67

هند 28،40

واسط 103،118،119،122

ورامین 47

یزد 14،16،57،84،85،126،129،152

یمامه 52

یمن 53،54

ینبع 51،53

ص:228

فهرست نسابین مذکور در کتاب

ابن خداع نسابه 35،177

ابن طباطبا 42،83

ابن عنبه حسنی داوودی 55،61،66،70،72،74،87،120 146،176

أبو الحسن عمری 42،86،103،159،173،174،176،178

أبو الحسین یحیی النسابه 142

أبو علی محمد نسابه 173

أبو المجد مرعشی استاد مؤلف 147

أبو نصر بخاری 35،51،115،159،173،176،177،178

بیهقی 178

تاج الدین ابن معیه 63،100

حسین بن أحمد محدث 105

دندانی نسابه 48،142

زید الشبیه النسابه 102

ص:229

سراج الدین محمد قاسم مختاری 141،154

شیخ الشرف عبیدلی 37،42،117،142،159،178

عبد القادر نسابه 93،144

عبد الکریم بن عبد اللّه نسابه 144

علی بن أعرج الحسینی العبیدلی 112

عمید بن تقی الدین نسابه 112

موضح نسابه 34

ص:230

فهرست آیات و روایات

تؤتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء بیدک الخیر انک علی کل شیء قدیر آل عمران:26 ص 11

و یقطعون ما أمر اللّه به أن یوصل رعد:12 ص 160

کل نفس ذائقة الموت أنبیاء:35 ص 133

ما تدری نفس بأی أرض تموت لقمان:34 ص 133

قل لا أسألکم علیه أجرا الا المودة فی القربی شوری:23 ص 3

أکرموا ذریتی الطالح للّه و الصالح لی 3

لم یکن لنا بعد الطف مصرع أعظم من الفخ 66

یا جابر انک ستعیش حتی تدرک رجلا من أولادی 69

ص:231

فهرست کتابها

انتصار لبنی فاطمة الابرار 159

روضة الشهداء حسین واعظ 57

عمدة الطالب 33،34،35،36،38،39،42،49،50،52 53،54،55،56،61،66،67،69،72،74،76،79 81،82،83،84،85،86،87،95،99،102،103، 104،106،112،113،116،117،118،119،120،121 122،144،146،172،174،176،177،178

عیون اخبار الرضا صدوق 7

فخری قاضی مروزی 33،40،41،53،175

مبسوط سید أبو الحسن عمری 103

المجدی 33،37،51،86،116،146،159،160،162،173 174،176

مشجر مرحوم محمد بن عبد الحمید نسابه 178

اصطلاح اهل نسب

نسب القطع در اصطلاح علمای نسب یعنی از مادر دور افتاده اند،و اگر کسی به دیشان منتسب شود نیک تحقیق او باید کرد،و در اثبات از آنچه وظیفۀ احتیاط است بجای باید آورد،و بعضی تصور کرده اند که نسب القطع عبارت از آن است که منقطع است و باطل اما نه چنان است ص 60

«صح»این لفظ به قول شیخ الشرف العبیدلی رحمه اللّه و ابن طباطبا و أبو الحسن العمری و بعضی از متقدمان عبارت از آن است که دعوی نسب ممکن الصحه کنند و گواه بر آن نتوانند گذرانید و بعضی از متأخران گفته اند که عبارت از امکان صحت است،و قول شیخ مذکور رحمه اللّه مکذب ایشان است ص 42-43

ص:232

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109