گریه ی پیرهن سیاه

مشخصات کتاب

سرشناسه : میردامادی،سید محمود، 1336 -

عنوان و نام پدیدآور : گریه ی پیرهن سیاه/ نویسنده سیدمحمود بحرالعلوم میردامادی.

مشخصات نشر : اصفهان: بهار قلوب ٬ 1393.

مشخصات ظاهری : 45 ص.؛ 5/9 × 5/19 س م.

شابک : 16000ریال: 978-964-9967-18-9

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

موضوع : سوگواری ها -- دفاعیه ها و ردیه ها

موضوع : سوگواری ها-- فلسفه

موضوع : حسین بن علی (ع)، امام سوم، 4 - 61ق -- سوگواری ها -- پرسش ها و پاسخ ها

موضوع : حسین بن علی (ع)، امام سوم، 4 - 61ق -- سوگواری ها -- دفاعیه ها و ردیه ها

موضوع : حسین بن علی (ع)، امام سوم، 4 - 61ق -- سوگواری ها -- فلسفه

رده بندی کنگره : BP260/م94گ4 1393

رده بندی دیویی : 297/74

شماره کتابشناسی ملی : 3613966

ص: 1

اشاره

نویسنده: سید محمود بحرالعلوم میردامادی

تنظیم: مجمع مطالعات و تحقیقات مسائل جهانی مهدویّت

ناشر: بهار قلوب

چاپ اول: 1393

چاپخانه: گل وردی

تعداد: 1000

شابک: 9-18-9967-964-978

قیمت: 1600 تومان

حق چاپ و نشر برای ناشر محفوظ است.

مراکز پخش: 37705493 - 025 و 32237352 - 031

ارتباط مستقیم: 0912

سامانه ی پیام کوتاه: 3000601614

Info@Mahdavi-Publication.com

Mahdavi-Publication.com

ص: 2

ص: 3

ص: 4

کلاهش خارجیه

السلام علیک یا ابا عبدالله لحسین

لیتنا باشد شعار رشک ها

اشک باریدند حتی مشک ها

یکی از خدمات منحرفین و منافقین به قدرت های استکباری و حکومتهای استعماری، تضعیف روحیه ی عاشورایی و ولایی امّت اسلامی است.

دشمن از عاشورا سیلی خورده است، همانطور که از غدیر، فاطمیّه و مهدویّه سیلی خورده است.

حال، چه کند؟ جز شبهه پراکنی، نشر جعل و دروغ از طریق ماهواره ها، سایت ها، کتب و نشریات راهی ندارد. ما باید چه کنیم؟ اوّلا بیدار باشیم که دشمن داریم. بعضی، همه را دوست می بینند یعنی خیلی ساده اندیشی می کنند.

ثانیاً ما «وَاَعِدّوا...» در قرآن داریم، آمادگی مادی مهم است، اما مهمتر، آمادگی فرهنگی است.

نباید در کارهای فرهنگی به کم قانع بشویم و خودمان را گول بزنیم، دشمن سخت کوش است.

ص: 5

منطق با ما است، دلهای پاک با مکتب ما است و دست عنایت حق وعده ی پیروزی و نصرت داده است.

پس برای چه کار نمی کنیم یا کم کاری می کنیم؟!

این سطور برای انجام وظیفه آماده شده است، امید آنکه اشک ریز عاشور و منتظر ظهور باشیم.

انشاء الله تعالی

ص: 6

* مدّتی توی ایران با منحرفین نشست و برخاست داشت، گاهی با وهّابیا، گاهی با غرب زده ها، آخرش رفت اروپا وهّابیا جذبش کردن، حالا می گه:

- خونه که نیس! یه کاخه توی اروپا، به ملک فهد هدیه دادن.

* چرا ملک فهد این هدیه را قبول کرده؟

- مگه من علم غیب دارم؟ تازه سلطان هر کاری بکنه درستِ درسته.

*اوّلاً کسی از تو علم ِ غیب نخواس و ثانیاً از کجا می گی سلطان هر کاری بکنه، درستِ درسته؟

- توی قرآن می گه، اولی الامر کارش درسته و اطاعتش واجبه.

* این آیه مال امام معصومه.

- امام معصوم کیه و...؟

*حواست کجاست؟ تو امام معصوما نمی شناسی؟! اومدی اروپا خیلی چیزا یادت رفته.

- اومدن اروپا یه افتخاره، اینجا بوی تمدّن به مشام می رسه.

*تمدّن چه بویی می ده؟

- غرضم آزادیه.

ص: 7

*آزادی مگه بو داره؟

- صدای آزادی اروپا همه جای دنیا پیچیده.

*پس آزادی فقط صدا داره!

- تو به چی ایراد داری؟

*به گفته ی تو ایراد می گیرم، اول می گی تمدّن بو داره بعد می گی آزادی صدا داره.

- حالا می خوای چی بگی؟

* من که حرفی ندارم، من مسافرم فردا پس فردا می رم، تو می مونی و کاخ مَلِک.

- حرف رفتن نزن، اصلاً همین جا بمون.

*اینجا بمونم که چی بشه؟

- آخه بری من تنها می شم.

* تو اینجا مگه رفیق نداری؟

- رفیقم فقط همین ملوسِه.

* ملوس دیگه کیه؟

- همین سگمو می گم.

* تو با این که ادعای دینداری داری با سگ زندگی می کنی؟

- زیاد کاری به کارم نداره.

پس توی مهد آزادی، هنوز نتونستی یه رفیق پیدا کنی!

ص: 8

- خیلی سخته، بعد از اینکه (سوری) رو طلاق دادم تنها شدم.

*خوب حالا بوی آزادی و تمدّن را فهمیدم.

- یعنی چی؟

آزادی یعنی از بین رفتن زندگی و تمدّن یعنی دوستی با سگ.

- اینجور فرض کن.

* بله دیگه، تو کشورت رو رها کردی اومدی مقیم اروپا شدی که با یه سگ زندگی کنی؟

- اینجا مهد علم و هنره، کلّی آینده داره.

* آینده مال کسیه که آه و اشک مادر دنبالش نباشه. می دونی وقتی می خواستم بیام، مادرت چقدر ازت دلگیر بود؟

- مادر!! بس کن، بیش تر از سی ساله این حرف ها رو شنیدم، دیگه حوصلشو ندارم.

* پس حقّته که غریب باشی.

- البته اینجا بچه های گروه «ص» گاهی به من سر می زنن.

* همون وهّابیا، همون مبلّغین استعمار؟

- بعد از اینکه فهد این کاخو مدرسه و جای تبلیغش کرده، اینجا رفت و اومد مبلّغین، زیاد شده.

ص: 9

* حالا فهمیدم واسه چی امام معصومو نمی شناسی.

- امام مگه مفهوم پیشوا نداره، پیشوای ما عقلمونه دیگه.

* همین عقلو می گی که تو رو به مهد آزادی و تمدّن آورده؟

- دوباره شروع کردی نق بزنی.

* آخه تو مگه بچه شیعه نیستی؟

- ول کن بابا، اینجا شیعه و سنّی نداره.

* حالا توی مدرسه ی فهد چکاره ای؟

- من با کمک گروه «ص» منشی دفتر مبلّغینم.

* به به! آقای منشی مبلّغین، که از امام معصوم بی خبره!

- حالا چی شده روی امام معصوم کلید کردی؟

* مبلّغ اگه حجّت خدا رو نشناسه، با چه میزانِ الهی تبلیغ می کنه.

- حجّت خدا؟!!

* تو این قدر بی اطلاع نبودی.

- دنیای اینجا دنیای دیگریه.

* اینجا کتابخونه هم داره؟

- یه کتابخونه ی مفصّل.

*چه کتابایی دارید؟

ص: 10

- هر جور که بخوای!

*مثلاً الغدیر علّامه ی امینی، المراجعات سیّد شرف الدّین، شبهای پیشاور سلطان الواعظین(قدسّ سرّه)؟

- نه بابا! این کتابا اینجا ممنوعه.

* واسه چی اینا ممنوعن؟

- آخه اینا مال خیلی قبله، تاریخش گذشته.

* حقیقت که تاریخ مصرف نداره، به اضافه، شما صحیح بخاری، صحیح مسلم دارین که مال خیلی قبل تره.

- خوب این کتابخونه خیلی قانونیه.

* یعنی کتاب قانونِ بو علی سینا رو داره؟

- نمی دونم کتاب قانون چیه؟

* ولی توی کتابخونه های ما، هم الغدیر، المراجعات، عبقات الانوار، احقاق الحق و شبهای پیشاور هست و هم صحیح بخاری، مسلم و کتب تفسیری و تاریخی عامّه.

- حالا اینا چه ربطی به امام معصوم داره؟

* توی تمام این کتابا دلیل بر وجود حجّت خدا و امام معصوم پیدا می شه.

- می خوای منو دلیل بارون کنی؟

* فعلاً می خوام برم روضه.

ص: 11

- توی اروپا هم می ری روضه؟ دیدم سیاه پوشیدی، می خوای بری کلّی گریه کنی؟

* مگه آزادی نیست، تو با ملوست بازی کن، ما هم می ریم روضه!

- من که سرم گیج میره، تمام زمین و زمون داره دور سرم می چرخه.

* البته که اینا می چرخن، امّا دور مدار خودشون.

- خلاصه خیلی گیجم.

* خب، این که تازگی نداره!

- حالا این خرافه پرستی تا دو ماه (محرّم و صفر) ادامه داره؟

* مگه تبلیغ یه مکتب، بازگو کردن یه فرهنگ، فرهنگ ضد کفر و ستم، خرافس؟

- من که به این کار تو ایراد دارم.

* کدوم کار؟

- سیاه پوشی، گریه و خلاصه عزاداریات.

* من می دونم شما نه از گریه بدتون میاد، نه از پیرهن سیاه، شما از بیداری و تلاش شیعه ناراحتین.

- راستش اینه که من می ترسم از گریه چشمات ضعیف بشه و از سیاهپوشی پوکی استخوان بگیری.

ص: 12

*ناراحتِ ما نباش، همین که چشم دلمون ضعیف نشه و پوکی عقیده نگیریم کافیه.

- مگه عقیده هم ممکنه پوک بشه؟

* این همه مخالفت با حق، از پوکی عقیده سرچشمه می گیره دیگه.

- اصلاً بگو ببینم مگه بشر از اوّل عقیده به دین داشته که ما بخوایم نگهش داریم؟

* تولّد دین با تولّد آدم همراه بوده.

- یعنی تموم آدما دیندار به دنیا میان؟

* آخه دین، عقیده به خالقه. کدوم آدمه که، به بنّا و سازنده ی جهان عقیده نداشته باشه؟

- پس این همه ماتریالیست چی می گن؟

* اینا معتقد به خدا، به دنیا اومدن، بعد منکر خدا و ماتریالیست شدن.

- چرا اینا منکر خدا می شن؟

* گاهی تبلیغات مخالفین دین، روی فکر اینا اثر می ذاره، گاهی اینا از روش یه دیندار عصبانی می شن و مخالف خدا می شن.

- مگه دیندارا چه می کنن؟

ص: 13

* مثلاً مسیحیای زمان گالیله که با علم و دانش مخالفت کردن، یه عدّه خیال کردن راستی دین با علم مخالفه.

- نظر اسلام دراین باره چیه؟

* اسلام یعنی قرآن و عترت، حرکت کرات را چارده قرنِ قبل خبر داده.

- بابا، مگه می شه؟ من که قبول ندارم.

* قبول نکردن تو به حقیقت لطمه نمی زنه.

- آخه یکی از اساتید می گفت علم هر جا اومد، دین تموم می شه.

* این استاد، استاد چه رشته ایه؟

- نمی دونم، شاید استاد معارف.

* آخه استاد معارف چه جور نمی دونه اسلام دین علمه؟!

- پس اگه اسلام دین علمه چرا مسلمونا از علم عقب افتادن؟

* زمانی مسلمونا از نظر علمی جلو بودن اما گول استعمارو خوردن و افتخارات خودشونو از دست دادن.

- استعمار یعنی چی؟

ص: 14

* واقعاً تو مفهوم استعمارو نمی دونی؟! استعمار یعنی یه حکومت بیگانه می یاد بنام آباد کردن یه کشور، فرهنگ و ریشه ی اونا رو خراب می کنه و افتخارات مردمو می دزده.

- نگفتی چرا پیرهن سیاه تنت کردی؟

* چرا حرفو عوض می کنی؟ من پیرهنم سیاهه، امّا تو قلبت سیاهه.

- تو قلب منو مگه دیدی؟

* از حرفات معلومه که حقایقو نمی بینی.

- ه-... حقایق! انگاری توی عصر حجر زندگی می کنیا؟

* به هر حال عصر حجرم یه حقایقی داشته، اگه اون وقت بودی حقایقو درک می کردی؟

- حقایق جمع حقیقته، حالا بگو ببینم حقیقت در عصر حجر چی بوده؟

* لزوم تشکر از کسی که به تو احسان و نیکی کرده، یه حقیقته.

- این که حالا هم لازمه.

* چی لازمه؟

- تشکر از کسی که به ما خوبی می کنه.

ص: 15

* پس چرا تو حقایق را منحصر به عصر حجر می کنی؟

- حالا منظور از کسی که به ما نیکی می کنه، کیه؟

* منظور خداست که نیکی هاش به شماره نمی یاد، چه اندازه به من و تو و همه ی آدما نعمت داده؟

- ای بابا! مگه کسی توی این موضوع شک داره؟

* تو می گی نعمتای خدا به چه وسیله به ما می رسه؟

- خوب می رسه دیگه، وسیله نمی خواد.

* یعنی مثلاً نور برق بدون کابل(سیم) به ما می رسه؟

- شاید یه روزی علم به اینجا برسه.

* بالاخره وسیله لازمه، فقط ممکنه وسیله، نامرئی باشه.

- مثالِ دیگه هم داری؟

* ترانس برق کارش چیه؟ انرژی رو از منبع قوی می گیره و در حدّ ظرفیت لامپ به اون می رسونه.

- خوب حالا چی می خوای بگی؟

* می خوام بگم نعمتای خدا به وسیله ی محمّد و آل محمّد^ به ما می رسه.

- وای بحالت، داری مشرک می شی.

* وای بحال خودت که از توحید چیزی نمی دونی.

- آخه کجای قرآن این حرفا رو زده؟

ص: 16

* مگه همه ی مطالب بطور واضح و روشن توی قرآن

اومده؟

- نیومده؟

* اومده ولی با بیان و شرح ترجمان قرآن.

- ترجمان قرآن یعنی چی؟

* یعنی محمّد و آل محمّد(علیهم السّلام) که قرآن را برای ما تبیین می کنن.

- دوباره می گه محمّد و آل محمّد.

* خوب بگم ابوسفیان و آل ابوسفیان، یا فهد و حزبش؟

- پس اصحاب پیغمبر چی کارن؟

* مگه تو مأمور اداره ی کاری که می پرسی اصحاب چی کارن؟

- تو داری منو مسخره می کنی؟

* هرگز، فقط می خوام کمی به هوش بیایی.

- با ما درست حرف بزن.

* یقین بدون که داری حرف درستو می شنوی.

- نتیجه ی بحث؟

* وسیله ی رسیدن نعمتای الهی به موجودات، محمّد و آل محمّد(علیهم السّلام) هستن، و این در بیان خود این بزرگواران اومده.

ص: 17

- بیان محمّد و آل محمّد(علیهم السّلام) به جای قرآنه؟

* نه، بلکه شرح قرآنه.

- کی اینو می گه؟

* پیامبر در حدیث ثقلین.

- حدیث ثقلین که گفته؛ کتاب الله و سنّتی؟

* این حدیث به این شکل، جعلیه.

- پس پیامبر چی گفته؟

* پیامبر خدا(صلّی الله علیه و آله وسلّم ) قرآن و عترت (اهلبیت) را کنار هم قرار داده.

- شما از چه کسانی این حدیثو نقل می کنی؟

* از علمای عامّه و علمای شیعه.

- بریم توی کتابخونه.

* حالا که شبه.

- کلید کتابخونه پیش منه.

* بفرمایین.

- یه کتاب معتبر از سنّیا که این حدیثو داشته باشه به ما نشون بده.

* شاید ده ها کتاب در این موضوع اینجا موجود باشه.

- یکی، دوتاش بسه.

* بفرمایید، اینم کتاب صحیح مسلم، چاپ بیروت.

- من که قبول ندارم.

ص: 18

* واسه چی؟

- شاید بچه شیعه های لبنانی این حدیثو به این کتاب اضافه کردن.

* بچه شیعه ها؟

- آره دیگه همون تندروها.

* می فهمی چی می گی، می دونی اگر همینا نبودن، آبروی همه ی مسلمونای دنیا می رفت، اینا مجاهد فی سبیل الله هستن، نکنه از ضربه زدنشون به اسرائیل ناراحتی، نکنه توام مثل وهّابیا اجیر استعماری؟

- حالا چرا بحثو سیاسیش می کنی؟

* باشه کتاب صحیح مسلم چاپ الازهر مصر، بیا اینجاست.

- نه بابا، اینم اعتماد ما رو جلب نمی کنه، آخه مصرم شیعه زیاد داره.

* نمی گی ماشاء الله؟

- حالا نتیجه چی شد؟

* نتیجه این که من باید بدونم تو دنبال چی می گردی، آخه اینقدر بدبینی رو کی بتو القا کرده.

- اینو اسمشو بدبینی نمی ذارن، این یه نوع تحقیقِ اصیلِ اصیله.

ص: 19

* عجب، این مثل چلو کباب داغِ داغِ، با نون داغ خیلی داغه، توی زیر زمین یک رستوران، که کلّه الاغ هم پیدا کردن.

- این یه جسارته.

* قصدم بیدار کردن توست.

- اگه می تونی یه کتاب نشون بده که منو قانعم کنه.

* من نمی دونم شما چه کتابی می خوای.

- کتاب چاپ عربستان سعودی.

* اوّلاً بگو حجاز، روی چه حسابی خاندان سعودی، حجاز را بنام خودشون ثبت کردن؟! ثانیاً حالا خوب معلوم شد حرفای تو از کجا آب می خوره.

- یعنی چی؟

* یعنی اینکه، فهمیدم این بدبینی ها از کجا بتو منتقل شده.

- تو چرا به مبدأ وحی (مکّه و مدینه) جسارت می کنی؟

* من به مکّه و مدینه جسارت نمی کنم فقط مبلّغین آنجا را می شناسم، اینا از مطلب حق گریز دارن، مثل اینکه یه کم با دشمنان اسلام راه می یاند. اخیراً هم تو جنگای علیه مسلمونا این کارشون فاش شد.

- پناه بر خدا.

ص: 20

* حالا کتاب می خوای که چاپِ بقول تو عربستان سعودی باشه؟ بسم الله، بیا پیداش کردم.

- خیلی عجیبه!

* چی عجیبه؟

- نمی دونستم شما اینقدر به کتابای حدیثی سنّیا واردی؟

* شیعه ها از کتابای عامّه ترسی ندارن.

- حالا حدیث ثقلین کجای این کتابه؟

* کتاب صحیح مسلم از (موسوعة الحدیث الشریف) الکتب السّته.(1)

- بقیّه ی علمای سنّی در این موضوع چی گفتن؟

* حدیث، متواتره.

- متواتره یعنی چی؟

* یعنی اونقدر نقل شده از افراد مختلف که شکّی توی صحّتش باقی نمونده.

- خوب حالا فایده ی این حدیث چیه؟

* اوّلاً طبق این حدیث، اهلبیت در کنار قرآن، مفسّر و شارح آیات قرآنن، ثانیاً هیچوقت زمین بدونِ امام

ص: 21


1- دارالسّلام، الریاض المملکه العربیه السعودیه، باب فضائل الصحابه، ص1102.

نمی شه، چون قرآن همیشگیه، وجود عترت هم در کنار قرآن همیشگیه، ثالثاً کلام عترت مثل قرآن، حجّته.

- پس این حدیث خیلی مهمّه.

* دشمنی با حدیث از همین جاها شروع می شه، واسه همین مخالفین، منع حدیث و حدیث سوزونی رو پیش آوردن.

- غرض از این کارا این بوده که مردم از خودِ قرآن، جدا نشن.

* اونا می خواستن مردم از مفسّر واقعی قرآن جدا بشن.

- این کار چه سودی برای اونا داشت؟

* اونوقت توی هر کاری هر چی دلشون می خواست انجام می دادن، در معنویت، اخلاق، سیاست، اقتصاد و... و اسمشو اسلام می ذاشتن.

- پس چرا هیچ کس داد نزد و نهی از منکر نکرد.

* امیرالمؤمنین(علیه السّلام) و ائمّه اینقدر داد زدن، جوابشون چی بود؟ تهمت و ترور.

- حالا بر گردیم به بحث اوّل، از کجا معلوم که محمّد و آل محمّد وسیله ی رسیدن نعمت ها هستن؟

* آیا قرآن نعمت بزرگ الهی نیست؟

ص: 22

- بله نعمت بزرگیه.

* خب این نعمت بوسیله ی چه کسی بما رسیده؟

- بوسیله ی پیامبر خدا.

* فهم قرآن و تفسیر و شرحش آیا نعمت الهی نیست؟

- چرا، نعمت بزرگیه.

* این نعمت بوسیله چه کسانی بما رسیده؟

- می خوای بگی اهل بیت؟

* مگه شک داری؟

- پس سهم دانشمندان چی می شه؟

* علماء و دانشمندان شاگردان مکتب ائمّه ان.

- پس اولی الامر توی قرآن مگر امراء و دانشمندان نیستن؟

* دانشمندان راستین خودشان گفته اند که اولی الامر، امامان معصومن، اگه می خوای برات کتاب از خود عامّه بیارم.

- نه وقت کمه، نتیجه رو بگو.

نتیجه این که ما به نعمت تفسیر قرآن بوسیله ی ائمّه می رسیم.

- پس آب و نون ما، منظورم دنیامونه، اون چی می شه؟

ص: 23

* اون هم، وسیله اش این خانواده ان.

- کی گفته؟

* خودشون گفته ان.

- تو می گی این عقیده، شرک نیست؟

* آیا ائمّه، تبلیغ شرک می کنن؟

- شاید صفویّه این رو گفتن.

* کتب قبل از صفویّه روایات و زیاراتی داره که این مطلبو بازگو می کنه.

- حالا بریم سراغ

اصل مطلب.

* اصل مطلب چیه؟

- اصل مطلب گریه و پیرهن مشکیه.

* تو آیا از نظر فکری کم نداری؟

- دوباره...؟

*خب سؤاله دیگه.

- واسه چی این سؤالو می کنی؟

* واسه اینکه همه ی اینا که بهت گفتم اصل مطلب بود؛ خداشناسی، قرآن شناسی، عترت شناسی، ولی تو دوباره دنبال اصل مطلب می گردی.

- خوب بحثمون بر سر گریه و لباس مشکی بود.

* مگه ما نگفتیم بوسیله ی محمّد و آل محمّد(علیهم السّلام) نعمتها بما می رسه؟

ص: 24

- خوب بعدش؟

* حالا ما هم از اونا یه جوری تشکر می کنیم، توی شادی شون شادیم و توی غمشون لباس مشکی می پوشیم و گریه می کنیم.

- می گی شادی، شما توی جامعه ی شیعه اصلاً شادی می بینی؟!

* آخه با این همه ظلم به ائمّه، شادی چقدر برای شیعه مفهوم داره؟

- پس شما ملّت گریه اید؟

* اوّلاً نه، این طور که تو می گی نیست، ثانیاً مگه اشکالی داره کسی که رهبرش مظلوم واقع شده برای دادخواهی، گریه کنه؟

- این گریه، گریه ی دادخواهیه؟

* بله و تا روز ظهور امام زمان ادامه داره.

- سنّت در اینباره چی می گه؟

* سنّت را از عترت می گیرن و عترت خودشون دستور گریه دادن.

- یعنی ما سنّتی نداریم که مستقیماً به پیامبر خدا برسه.

* داریم ولی کمه.

- چرا کمه؟

ص: 25

* آخه مگه احادیث پیغمبر که سنّت ِ ایشون بود رو آتش نزدن؟

- این مال یه برهه ی زمانی بوده.

* واسه چی اینکارو کردن؟

- واسه اینکه مردم بیشتر توجّه به قرآن داشته باشن.

* اینکه مخالفت با قرآنه.

- چطور مگه؟

* قرآن می فرماید: اطاعت از رسول کنید، با آتش زدن احادیث، یعنی سنّتِ پیامبر، از کجا مسلمونا بفهمن پیامبر چی دستور داده؟ تازه زمان منع حدیث و مبارزه با سنّت هم طولانی بوده.

- چه مدّت بوده؟

* تا زمان عمر بن عبد العزیز ادامه داشته.

- پس مسلمونا سنّتو از کجا گرفتن؟

* کارخونه های حدیث سازی، بیشترین سهمو در این کار داشتن.

- بنا نشدا.

* چی گفتم مگه؟

- داری به سنّت نبوی جسارت می کنی.

* اگه تو اهل مطالعه باشی حرفمو رد نمی کنی.

- پس ما سنّت صحیح نداریم؟

ص: 26

* سنّت صحیح پیش عترته و مورد تأیید اوناس. دیر شد دیگه به روضه نمی رسم.

- خوشحال شدم، فهمیدی روضه فایده نداره.

* از کجا می گی؟

- همین که برای رفتن روضه سرد شدی.

* تو خوشحالی که به مطلوبت رسیدی؟

- خب دیگه، خلاصش این که این یه تعهّده.

* تعهد که مردمو از مکتب عاشورا سرد کنین؟

- حالا بریم بیرون کتابخونه.

* تو فضای باز، می خوای سیگار بکشی؟

- تو نمی خوای بکشی؟

* من از دست تو دارم می کشم.

- چی می کشی؟

* ظلم، جور.

- شدی آقای جور کش؟

* سگت کجاست؟

- بگو ملوسه.

* همینه؟

- آره دیگه.

* من نفهمیدم، منشی دفتر مبلّغین وهّابی با سگ چکار داره؟

ص: 27

- آزادی یعنی همین.

* یعنی بی توجّهی به آداب مسلمونی و غرب زدگی.

- دوباره نق زدن شروع شد؟

* سیگارت رو بکش.

- آخر، بحثِ پیرهن مشکی و گریه بکجا کشید؟

* برات گفتم که این یه همدردی و تسلیته، تشکر از خدمات اهلبیته.

- آیا خود اهلبیت در عزاداریها لباس مشکی پوشیدن؟

* چه عجب از روش خود اهل بیت(علیهم السّلام) سراغ می گیری؟

- اگر یادت باشه ما سابقه تشیّع هم یه کم داریم.

* حسان بن ثابت ضمن اشعار در مرثیه پیامبر، خبر داده که همسران آنحضرت در شهادت ایشان سیاه پوشیدن.

حسان بن ثابت از شعرای زمان پیامبر(صلّی الله علیه و آله وسلّم ) است، و اشعارش در طبقات ابن سعد اومده.(1)

ص: 28


1- سیاهپوشی در سوگ ائمّه ی نور (ریشه های تاریخی، مبانی فقهی) فخر الشّیعه مرحوم حجة الاسلام و المسلمین علی ابوالحسنی(منذر)، صفحه ی 108.

در سوگ مولای متّقیان، امام حسن(علیه السّلام) و امام حسین(علیه السّلام) سیاه پوشیدن.(1)

در سوگ حضرت امام حسن(علیه السّلام) هاشمیات یعنی زنان اهلبیت(علیهم السّلام) بمدت یک سال از زینت دوری کردن و لباس سیاه پوشیدن.(2)

در شهادت حضرت سیدالشهداء(علیه السّلام)، زنان بنی هاشم لباسهای سیاه پوشیدن و از سرما و گرما شکایت نداشتن.(3)

- مگه عمل زنان بنی هاشم می تونه برای ما حجّت باشه؟

* امام زمان آن عصر، حضرت زین العابدین(علیه السّلام) آن بزرگواران رو منع نفرمود، این می شه تقریر و امضای عملی امام.

- تقریر امام یعنی چی؟

* یعنی امام معصوم به سیاهپوشی در عزای سیدالشهداء(علیه السّلام) راضی بودن.

ص: 29


1- همان، ص 113.
2- همان، ص 114.
3- همان، ص 119.

- حالا این چه دلیلی می شه که شما سیاه بپوشین؟

* انگاری می گفتی یه کم سابقه ی تشیّع داری، واسه مظلومیّت ائمّه ی معصومین همین بس که مثل تویی بخوای خودتو شیعه بخونی.

- آخه می دونی تشیّع، مانع ترقّیه، آدم می خواد پولدار بشه، آزاد باشه و...

* با این منطق پوچ اگه زمان امام حسین(علیه السّلام) زندگی می کردی حتماً یزیدی بودی.

- حالا که نیستم، من استخدام سعودیهام.

* خدا رحم کنه، تو اینا رو نمی شناسی.

- حالا ناراحتی روضه نرفتی؟

* تو فکر کردی منو از روضه سرد کردی؟

- آخرش تبلیغ، اثر داره.

* پس تو ضد مکتب عاشورا تبلیغ می کنی؟

- خوب آزادی یعنی همین.

* کربلا درس آزادگی داره، درس شرف و انسانیّت داره، تو ضد آزادی و ضد شرف انسانی کار می کنی و اسمشو آزادی می ذاری؟

- حالا یه کم در مورد گریه برام حرف بزن.

* حیف از صحبت، حیف از وقت که...

ص: 30

- از روضه رفتن سرد شدی، از تبلیغ گریه و روضه هم سرد شدی؟ مبلّغین وهّابی خیلی سخت کوش تر از شماها هستن.

* خیال کردی، یه روز اگه حقوقشون دیر برسه چماق شرکو به سر فهد هم می کوبن.

- چرا دیگه واسم حرف نمی زنی؟

* زمین دلتو آماده ی پذیرش نمی بینم که دیگه چیزی بگم، برای اینکه بدونی من در مسیر امام حسین(علیه السّلام) سرد نمی شم تا آخر محرم اروپا می مونم و با دوستان اهل بیت(علیهم السّلام) توی روضه خوانی همکاری می کنم.

- زمین دل آماده است، ولی...

* ولی چی؟

- مانعا نمی ذارن.

* مانع؟!

- اوّلاً گمان می کنم، آه مادر، منو گرفته، ثانیاً حقوقی که می گیرم شاید مشکل داشته باشه.

* خوب می تونی آه مادرو به دعا تبدیل کنی، بیا همین الآن یه تلفن به مادرت بزن و با او آشتی کن.

- نمی دونم مادر منو قبول می کنه یا نه، آخه سه ساله بهش زنگ نزدم.

* مادر مادره، کانون عاطفه است.

ص: 31

- باشه می زنم.

* همین الان بزن.

- حالا برام ممکن نیست.

* از چه نظر؟

- از نظر اقتصادی.

* بیچاره، پس حقوق سعودیها رو چه می کنی؟

- همش خرج بیهوده می شه، ولخرجی و نادونی.

* پس تو نه دنیا داری و نه آخرت.

- بیش از این سرزنشم نکن.

* با موبایل من بزن، الو،الو، من رفیق پسرتون کورش، سلام علیکم، ایشون می خوان با شما حرف بزنن.

- الو سلام، مادر منو می بخشی، منو می بخشی، من کوروشم مادر...

*... ببین چقدر خوب شد.

- وسیله ی این خوبی شما شدی.

* عقیده دارم امام زمان عنایت کردن.

- خیلی خوب، ثوابش مال تو.

* واسه چی، امیدوارم دعای مادر تو رو ببره توی خط اهل بیت(علیهم السّلام).

* حالا از گریه برام بگو.

ص: 32

- گریه یه مسئله ی قرآنیه، در سوره ی مائده، آیه ی 83 می فرماید: «بخاطر فهمیدن حق، می بینی چشمهای آنان اشکبار است»(1)،

در زیارت امین الله داریم: «عَبْرَةَ مَنْ بَکَی مِنْ خَوْفِکَ مَرْحُومَةٌ» یعنی: «خدایا، اشک کسی که از ترس تو گریه کند مورد رحمت است.»(2)

البته اشک ها متفاوته: اشک از خوف خدا، اشک به یاد اولیاء خدا، اشک شوق، اشک فراق، اشک انتظار.

- اگه می شه بیشتر شرح بده.

* اشک از خوف خدا، یعنی از خوف عذاب خدا، آدم اشک بریزه، گاهی همین اشک، اشکِ شوقه، مثل اشک پیامبر خدا(صلّی الله علیه و آله وسلّم ) و ائمّه ی معصومین(علیهم السّلام) در وقت مناجات با خداوند، گاهی اشک از فراقه.

- مثلاً فراق مادر...

* گریه می کنی؟

- واسه مادرم دلتنگ شده ام.

* خوبه دیگه، یه کمی خود داری کن.

- توبه ی من پذیرفته می شه؟

ص: 33


1- «وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَی الرَّسُولِ تَری أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَق...»
2- مفاتیح الجنان، زیارت امین الله.

* مگه با مادرت حرف نزدی، مگه راضیش نکردی؟ همین باعث آمرزشته.

- ادامه بده.

*اشک فراق، اشکِ در فراق امام زمانه، اشکِ ندبه، زیارت آل یاسین، که همون اشکِ انتظاره؛ و اشکِ یادِ اولیاء خدا، همین اشکِ بر امام حسینه.

- اینا چه فرقی با هم دارن؟

* نیّت و قصد گریه کننده فرق می کنه، عجیب اینه که نیّت و قصد روی مایع تشکیل دهنده ی اشک اثر می کنه.

بر اساس تحقیق دانشمندان علوم تجربی، اشکهایی که از چشم انسان بر اثر عوامل مختلف جاری می شه از نظر ترکیبی با هم فرق می کنن.(1)

- نتیجه چی شد؟

* نتیجه این که ما در قرآن و روش پیامبر(صلّی الله علیه و آله وسلّم ) و اهلبیت(علیهم السّلام) دستور گریه داریم، از جمله گریه بر مظلومیّت اولیاء خداوند یعنی عترت طاهرین به ویژه حضرت سیدالشهداء(علیه السّلام).

ص: 34


1- تفسیر اشک، صفحه 18 به نقل از اوّلین دانشگاه و آخرین پیامبر نوشته ی شهید دکتر رضا پاک نژاد;، ج 16: ص 25.

- چرا باید واسه امام حسین گریه کرد؟

* این یه نوع همبستگی با فرهنگ کربلا و عاشوراست و تازه، مگه امام حسین(علیه السّلام) محبوب دل شیعیان نیست؟ برای شهادت محبوب، انسان گریه نکنه؟

- می گن حتی آسمون و موجودات دیگم گریه می کنن.

* چه اشکالی داره؟ وقتی موجودات تسبیح گوی خداوندن، دوستدار اولیاء خداوند نیستن؟ محبّ واسه مصیبت محبوبش گریه نمی کنه؟

- مثل اینکه مصیبت کربلا خیلی استثنائیه؟

* احسنت! از هر نظر، بزرگی این مصیبت خیلی زیاده، هم قبلش و هم بعدش، بزرگان را به گریه آورده و حتّی حیوونات و اشیاء دیگه رو.

- میشه بیشتر شرح بدی؟

* آخه گریه ی آدما با گریه ی ملائکه، یا گریه حیوونات با گریه اشیاء دیگه فرق می کنن، هر کدوم در حدِّ وجودی خودشون تسبیح دارن، محبّت دارن، گریه دارن، مثلاً این پیرهن مشکی یه جور اشک می ریزه، تا برسه به سنگ ریزه و...

- راستی اینا اشک می ریزن؟

ص: 35

* قبول این مسئله به قبول حقایق جهان از جمله قبول غیب بستگی داره.

- نمی دونم چی شد دلم قرار گرفت یه حس عجیبی دارم، انگاری از اضطراب در اومده باشم.

* ذکر امام حسین(علیه السّلام) ذکر خداست و ذکر خدا جان فزاست.

- می گم می شه یه روضه بخونی بشنوم؟

* چرا نمی شه؟ بسم الله الرحمن الرحیم، السلام علیک یا ابا عبدالله.

لیتنا باشد شعار رشک ها

اشک باریدند حتّی اشک ها

علقمه خجلت زده تا روز حشر

تا که نامی آورد از مشک ها

غبطه باید خورد بر اشک وجود

اشک ریزانند حتّی رشک ها

- قشنگ بود، منم یه کمی طبع شعر دارم، به نظرم رسید بدنبالِ این شعر یه بیت بگم.

* بگو، من با کمال میل می شنوم.

اشک ِباران را ندانم دیده ای؟

اشکْ باران شد دو چشمِ اشک ها

* احسنت، خداوند قبول کنه.

ص: 36

- حالا چه کنم با این مسئولیّت...؟

* خداوند متعال کمک خواهد کرد، امیدوار باش...

ص: 37

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109